شیوه های موفقیت در تحصیل

مشخصات کتاب

سرشناسه : حق جو، محمدحسین ، - 1333

عنوان و نام پديدآور : شیوه های موفقیت در تحصیل / نویسنده محمدحسین حق جو

مشخصات نشر : قم : مرکز فرهنگی انصار المهدی ، 1377.

مشخصات ظاهری : ص 315

شابک : 964-91924-0-x 6000ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

يادداشت : چاپ قبلی : انتشارات محد وفایی ، 1374

يادداشت : فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا (فهرستنویسی پیش از انتشار).

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : حافظه -- تقویت

اسلام و بهداشت

موفقیت تحصیلی

رده بندی کنگره : BF385 /ح 7ش 9 1377

رده بندی دیویی : 153/14

شماره کتابشناسی ملی : م 77-17560

ص: 1

پيشگفتار

به نام خدا، به ياد امام مهدى

خدا را شكر كه توفيق عنايت فرمود تا حاصل تلاش چندين ساله خود را در راستاى يكى از مشكلات فراگير نسل جوان، به جامعه دانش پژوه تقديم دارم. اگر چه برخى از مطالب اين كتاب، قبلاً زير عنوان «حفظ و تقويت حافظه» به صورت روان تر و مختصر، تدوين و چاپ شد، و موجب استقبال شايان نسل جوان گرديد به طورى كه در زمانى كوتاه چندين بار تجديد چاپ شد، با اين حال، عده اى از طلاب و دانشجويان دوست داشتند تا مطالب كتاب به صورت كلاسيك تدريس شود. از سوى ديگر، نامه هاى فراوانى از سراسر كشور واصل شد كه در رابطه با برخى از موضوعاتى كه به طور خلاصه مطرح شده بود توضيح مى خواستند. در اين راستا بود كه برخى از دوستان حاضر در بحث ما پيشنهاد كردند مطالب گفته شده به صورت نوشتارى تدوين و در مجموعه اى جامع و كامل به چاپ برسد. كتابى كه پيش روى شماست پاسخى به خواسته هايتان است كه تقديم مى گردد.

اگرچه دوستان عزيز، در تنظيم و چاپ تلاش فراوانى را كار گرفته اند؛ ولى ممكن است كاستى هايى نيز به دنبال داشته باشد كه در اين جا از خوانندگان گرانمايه پوزش مى خواهم و ضمناً از اينكه مجموعه تلاش ما را مورد لطف قرار داده و از تذكرات مفيد خود ما را بهره مند خواهيد فرمود قبلاً سپاسگزارى مى نمايم.

محمد حسين حقجو

قم - صندوق پستى 759

ص: 1

استعدادهاى انسان

اشاره

جسم انسان، توان و استعدادهايى براى فزايندگى و رشد دارد، استعدادهاى معنوى انسان هم توان رشد دارد.

استعدادهايى كه در نهاد انسان هستند از دو بخش: 1 - مادى و فيزيكى 2 - معنوى و متافيزيكى تشكيل مى شود.

كه گاهى مجموع اين استعدادها يك جريان و حركتى را در وجود انسان ايجاد مى كنند و گاهى نيز به صورت مادّىِ صرف، مثل استعداد تندخوانى و تندگويى، تندفهمى و...، يا استعدادى كه از طريق چشم انجام مى شود ظهور مى يابد. مثلاً انسان گاهى مى تواند همين اطراف را ببيند، و گاهى هم مى تواند از طريق چشم، دور را با دقّت نگاه كند. اين كار زمانى به وسيلۀ ابزارى مثل عينك، دوربين، تلسكوپ و... و گاهى هم بدون ابزار انجام مى گيرد. در جهت ضعف هم همين است؛ گاهى افراد، دور را مى بينند؛ اما نزديك را نمى بينند گاهى هم بر عكس. نتيجه اين كه، استعدادهاى انسان به سه قسم تقسيم مى شود:

1 - استعدادهايى كه صرفاً بعد مادى دارند.

2 - استعدادهايى كه صرفاً معنوى هستند.

3 - استعدادهايى كه تركيبى از مادّه و معنا هستند.

بحث ما در قسم سوم است، چون بخشى از ياددارى، يادسپارى، خاطردارى، به امور معنوى و بخشى ديگر امور مادّى مربوط است و معجونى از اين دو بعد است كه به يارى خدا طىّ مباحث آينده، از آيات و روايات و علوم جديد و روشها و تجربيات بزرگان مطرح خواهد شد.

و انگيزه ما اينست كه برادران بزرگوار، فضلا و طلاّب، معلمين و دبيران و مربيان و... روش كار را بياموزند و در مسير كارهاى تبليغى و علمى و تفريحى خود براى جذب خلاء ناشى از دانش آموزانى كه از اين مسأله رنج مى برند، قدم بردارند. اكثر دانش آموزان از مسأله حافظه رنج مى برند. البته آن طور نيست كه دانش آموزان استعداد نداشته باشند؛ بلكه آنها استعداد خود را به كار نمى برند، و روش به كارگيرى آن را نمى دانند.

به عنوان مثال: دست ما توان برداشتن 50 كيلو بار را دارد (بالفعل)؛ اما بالقوه اين طور نيست بلكه در نهاد و استعدادش چنين است كه 300 كيلو بار را بردارد؛ اما نياز به تمرين دارد. اين استعداد، مادّى صرف است. همين دستى كه اگر 50 كيلو بار را بردارد، صدمه مى بيند، مى تواند گاهى 300 تا

ص: 2

400 كيلوگرم وزن را بردارد و همين شما كه اگر يك كيلومتر بدويد، خسته مى شويد و احساس ناراحتى مى كنيد و به نفس زدن مى افتيد، اگر تمرين كنيد و روش كار را بدانيد، مى توانيد 10 كيلومتر هم بدويد، بدون اينكه احساس ناراحتى كنيد.

حافظه چيست ؟

حافظه معجونى است از دو بعد، «مادى» و «معنوى» كه به خاطر عدم به كارگيرى صحيح آن موجب ضعف حافظه و افت تحصيلى مى شود. حتى گاهى اوقات، بعضى افراد هستند كه در يك مقطع زمانى حافظه شان خيلى قوى است، بعد كم كم افت پيدا مى كند، كه در اصطلاح روان شناسان به اين حالت، «زنگار حافظه» مى گويند.

مثلا اگر شما يك درب آهنى اطاقى را 2 يا 3 سال باز و بسته نكنيد، وقتى مى خواهيد باز كنيد به زحمت باز مى شود. اين درب، زنگار گرفته است.

عوامل زنگار حافظه چيست ؟ يكى از عوامل زنگار حافظه، آن است كه از آن استفاده نشود، و عامل ديگر بد استفاده نمودن از حافظه است. زيرا وقتى هم كه بد استفاده شود، مثل آن است كه: كنار درب آهنى اطاق، يك كترى آبجوش مرتّب بجوشد و بخار كند. اين درب آهنى بعد از مدتى به طور، خوب باز و بسته نمى شود چرا؟ به خاطر اين كه عواملى جلوى راه او گذاشته ايد كه موجب زنگار شده است.

نقش حافظه

اكنون كه ذهنتان اندكى نسبت به اين مسأله روشن شد، مى خواهيم نقش حافظه را بيان كنيم، زيرا نقش حافظه از نظر جسمى بسيار مهم است. خيلى از زحمات و مسائلى را كه جسم تحمل مى كند، به خاطر آن است كه حافظه درست كار نمى كند. يك كارى را چشم بايد 10 بار انجام دهد؛ يكبار كتاب مى خوانيم نمى فهميم؛ يادمان نمى ماند؛ دوباره مى خوانيم؛ اما نمى فهميم؛ زحمت چشم ما به علت بهره نگرفتن از حافظه است و به خاطر اين كه حافظه روند صحيح خود را طى نمى كند.

در مسائل خانوادگى، بعضى مواقع ديده شده است كه همين به كار نگرفتن درست حافظه، موجب اختلافات خانوادگى شده است؛ مثلاً صبح كه آقا مى خواهد بيرون برود، خانم مى گويد:

فلان چيز را بخر و بياور. آقا مى گويد: چشم. صبح هم تصميم مى گيرد كه آن را بخرد شب مى آيد فراموش كرده است. خانم ناراحت مى شود شما قسم مى خوريد يادم رفته است. و همين موجب كدورت و اختلاف مى گردد.

كودك شما از شما چيزى مى خواهد و شما هم دلتان مى خواهد آن را انجام دهيد. مى گوييد:

چشم، حتماً. وقتى كارتان تمام مى شود و مى خواهيد برگرديد، زمانى يادتان هست، اما يكدفعه

ص: 3

فراموش مى كنيد. وقتى برمى گرديد، بچه ناراحت مى شود و گريه و زارى مى كند كه چرا خواسته اش تأمين نشده است. بخواهيد برگرديد و تهيه كنيد، مشكلاتى دارد؛ اگر نگيريد فرزندتان ناراحتى مى كند. اين، نتيجه خوب بكار نگرفتن حافظه است.

در خانه هم گاهى انسان مورد تحقير قرار مى گيرد كه چرا چيزى يادش نمى ماند. دايم به او مى گويند: فراموش نكنى؛ يادت باشد. باز هم انسان مى بيند، فراموش مى كند. چرا؟ چون از حافظه درست استفاده نمى كند.

نقش حافظه در ژنتيك

همين مسأله در امر ژنتيك نيز مؤثر است. اگر ما بخواهيم نسل آينده مان داراى حافظه اى قوى باشد، بايد از مرحلۀ قبل از ازدواج و بعد از ازدواج و در مراحل زفاف و شيردادن و... كارهايى انجام دهيم تا كودكمان از نظر استعداد، نبوغ داشته باشد. اگر در مورد مسأله ذهنى يا به كار نگرفتن حافظه، به كتابهاى روان شناسان رجوع كنيد، آنها مى گويند: 95% مردم استعدادشان نرمال و طبيعى است. و سلولها، و ياخته هاى مغزيشان، زياد با هم تفاوت ندارد و در جامعه شايد 5% نابعه وجود داشته باشد.

فردى كه آيه قرآن، روايات، و متن كتاب درسى را با يكبار شنيدن حفظ مى كند و بنده اى كه 10 بار مى شنوم يا مى خوانم، يا مى نويسم، و باز هم حفظ نمى كنم، سلولهاى مغزى هردو يكى است و با هم تفاوتى ندارد؛ ولى من از روش صحيح حفظ استفاده نمى كنم و ديگرى استفاده مى كند و زود ياد مى گيرد.

استعداد

حافظه، زمينه ساز استعداد است؛ استعداد بدين معناست كه مثلاً: زمين مستعدّ است كه هم گُل بدهد و هم خار؛ درخت بى ثمر باشد يا ميوه دار. منتها بستگى دارد كه چه چيزى درون خاك جاى دهيم. چون هرچه جا داديم و كاشتيم ثمر مى دهد.

ما هم استعداد داريم و هم حافظه آمادگى دارد. مهم اين است كه چطور از آن استفاده كنيم. به طور مثال: وقتى شما به بايگانى اداره اى مراجعه كنيد و پرونده اى را بخواهيد، مسؤول اتاق بايگانى، پرونده را براى شما آماد مى كند. اما اگر ما برويم و در اتاق بايگانى اداره اى، پرونده اى را بخواهيم پيدا كنيم، نمى توانيم؛ چون به مكان و محل پرونده ها آشنايى نداريم. استفاده از اتاق بايگانى روش دارد. همان گونه كه استفاده از حافظه هم روش مخصوص به خود دارد.

مثالى ديگر: ورزشكارى كه مى خواهد، فوتباليست شود، اگر از ابتدا بدون نظر مربى و روش كار صحيح ورزش كند، يا تمرين نمايد، قطعاً بيمار مى شود. چرا؟ به دليل اين كه روش صحيح كار را

ص: 4

نمى داند؛ نمى داند چطور و چگونه شروع كند. اگرچه به ورزش علاقه دارد، ولى چون روش كار را نمى داند، بيمار مى شود و ماهيچه هايش مى گيرد، و چه بسا ممكن است دچار ديسك كمر شود و...

بيمارى مقطعى

گاهى اوقات بعضى بيماريهاى مغزى هستند كه بيشتر اوقات سر امتحان ظاهر مى شوند.

دانشجو يا محصّل، درس را كاملاً فراگرفته و نسبت به موضوع اطلاع كافى دارد؛ اما وقتى سر جلسۀ امتحان مى آيد، همه چيز را فراموش مى كند اين يك بيمارى مقطعى و گذرا است؛ اما درمان دارد؛ تمرينهايى لازم است تا حافظه فعال شود و دچار فراموشى نشود.

از جمله بيماريهاى مقطعى مى توان «كند ذهنى» را نام برد كه به نمونه اى از آن در تاريخ اشاره مى كنيم. كسانى كه مقدارى با تاريخ علما آشنا هستند، مى دانند كه: سكّاكى يكى از صاحبنظران در ادبيات عرب فردى بسيار كندذهن بوده است. اين فرد روشهايى به كار برده است بر اثر آن روشها از كندذهنى خود كاسته است. البته ما نمى خواهيم روشى را كه او انتخاب كرده است از نظر روانشناسى مورد بحث قرار دهيم، اما به طور كلى منظور اين است كه او روشى را انتخاب كرده و از آن بهره برده است كه روان شناسان از آن به «تمركز و تأثر» تعبير مى كنند.

پس، استعداد انسان ثابت نيست بلكه بر مبناى استفاده از آن متغير است. مانند قطعه زمينى كه ممكن است، 4 بار از آن محصول برداشت شود، گاهى 3 بار محصول بدهد. اين بازدهى به زمينه ها برمى گردد؛ فضاى مناسب، كاشت و داشت و برداشت مناسب، رسيدگى و بررسى هاى فراوان است كه زمين را آماده باردهى مى سازد.

حافظه و سياست

انسانى كه داراى حافظه اى قوى است مى تواند بسيارى از مسائلى را كه در زندگى سياسى - اجتماعى وجود مى آيد. در ذهن خود تجزيه و تحليل كند. هر مطلبى را كه مى شنود يا مى خواند مى تواند بين آنها ربط داده و در ذهن خود نتيجه بگيرد و در مواقع احتياج هم از آن به نحو احسن استفاده كند. و اگر حافظه ضعيف باشد، نمى تواند تحليل زيبايى از مسائل ارائه دهد چون ضد و نقيض زياد است و مطالب با هم ربطى ندارد، زيرا حافظه مطالب كمى را در بايگانى خود جاى داده است. به همين جهت، در مواقع احتياج هم چيزى به ذهن انسان نمى آيد، در نتيجه شخصيتها را با هم قاطى مى كند. و از مطالب نمى تواند در جاى خود استفاده كند.

حافظه و امور فرهنگى

فرهنگ، نقش بسيار زيادى در حافظه افراد دارد. معمولاً افرادى كه از تحصيلات بالا برخوردارند و مطالعه گوناگون دارند، از ضريب هوشى بالايى نيز برخوردارند. راجع به حافظه،

ص: 5

حدود 70 كتاب مطالعه كرده ام كه اكثر آنها نوشته غربيهاست و دانشمندان و روانشناسان و جامعه شناسان زيادى از غرب و شرق روى اين مسائل كار كرده اند. اما از نظر مكتبى و اسلامى، نه اين كه در ضعف هستيم، بلكه تحقيق و كاوشى در اين زمينه به عمل نيامده است و اين شايد به اين دليل باشد كه كم مطالعه مى كنيم و بعضى از آثار غربيها را هم قبول نداريم و برخى نيز بى اعتنا بوده و در زمينه مكتبى كارى نكرده ايم. بنابراين، مى بينيم بيشتر تيزهوشان و نابغه ها فعلاً كسانى هستند كه خوب مطالعه كرده و از نتايج نوشته ها استفاده برده اند و توانسته اند كمال استفاده را از حافظۀ خود ببرند و آن را صحيح تربيت نمايند.

كندذهنى يك بيمارى فراگير است و بسيارى از دانش آموزان را رنج مى دهد. اما مع الاسف ما در زمينۀ فرهنگى حافظه، بسيار عقب افتاده ايم و در اين رابطه كار زيادى انجام نداده ايم.

از آن جا كه بيشتر بچه ها و دانش آموزان از مسأله كند ذهنى رنج مى برند و كتابهايى هم كه در اين رابطه نوشته شده بسيار كم و ناچيز است، ما مسئوول هستيم براى آنها كارى انجام دهيم، و در جهت شكوفايى حافظه و استعداد آنها تلاش كنيم.

انواع ناسازگارى

تعريف ناسازگارى:

اشاره

از نظر روانشناسى، به فردى كه داراى افت و كاستى باشد، ناسازگار مى گويند. و ممكن است اين افت، روحى، جسمى و يا تركيبى از اين دو باشد. ناسازگارى ها به پنج نوع تقسيم مى شود:

1 - ناسازگارى مادّى:

فردى كه از نظر جسمى قادر به انجام بعضى كارها نيست، يك حالت - باصطلاح - آنرمال و غيرمتعارفى دارد. مثلاً اگر همۀ افراد مانند او؛ بتوانند يك شىء پنج كيلويى را بردارند، چنانچه او توان برداشتن آن پنج كيلو را نداشته باشد ناسازگار است. يا اگر بعضى مى توانند مطالب كتابى را در يك ساعت مطالعه كنند، فرد ناسازگار - از نظر چشمى - آنقدر ضعيف است كه نمى تواند پشت سرهم مطالعه كند. اين يك نوع ناسازگارى جسمى و مادى است.

2 - ناسازگارى ذهنى:

گاهى ناسازگارى، به صورت ذهنى بروز مى كند كه اين خود به سه دسته تقسيم مى شود:

الف) گاهى گزينش انسان ضعيف است و چنانچه مطلبى را به او بدهند، نمى گيرد، يا دير مى گيرد.

ص: 6

ب) گاهى گزينش قوى است كه در اين صورت، مطلب را زود ياد مى گيرد؛ اما نمى تواند تحويل دهد. درس را خوب ياد مى گيرد؛ اما بعد كه مى خواهد توضيح دهد، نمى تواند.

ج) گاهى گزينش فرد قوى است، و تحويل هم خوب است؛ اما حضور ذهن يا استنباط كافى ندارد. مثلاً فرض كنيد: اگر بگوييد: 2 * 2 تا مى شود چندتا؟ مى داند چهارتاست. در ذهن هم نگه داشته است؛ اما يكدفعه نمى تواند بگويد: 2 * 2 تا چهارتا.

3 - ناسازگارى روحى:

ناسازگارى روحى بحث بسيار مفصلى دارد كه ما در نظر نداريم روى آن زياد تكيه كنيم؛ فقط مى گوييم: فوبيايى (ترس) يا هيسترى (خود جلوه گرى، خود نشان دادن) از جمله بيماريهاى معنوى است.

4 - ناسازگارى عاطفى:

عقدۀ حقارت، يكى از ناسازگاريهاى عاطفى است كه به علت كمبود محبت بوجود مى آيد.

5 - ناسازگارى مشترك:

گاهى ناسازگاريها مشترك بين دو ناسازگارى است.

چاره جويى ناسازگارى

اشاره

مبارزه با ناسازگارى چهار مرحله دارد:

1 - شناخت ناسازگارى

اولين گام چاره جويى شناخت است. ما آفت را مى شناسيم؛ اما مرزها را نمى دانيم. بعضى موارد هست كه با هم در خارج مشتركند؛ مانند: جستجوگرى و خرابكارى. كودكى كنجكاو است و كارى را انجام مى دهد؛ اما كودك ديگر خرابكار است و همان عمل را انجام مى دهد. بايد بشناسيم كه كار كودك چيست ؟ كنجكاوى، يا خرابكارى ؟

روانشناسان مى گويند: اگر كودكى چيزى را ريخت و نگاه كرد، مى خواهد بداند كه چه مى شود؟ اگر ليوان آبى را بريزد، ظرف غذا را بريزد، نگاه مى كند، ببيند چه مى شود؟ اين خرابكارى نيست؛ كنجكاوى است. اما در مقابل، اگر كودكى، همان طور كه راه مى رود، پارچ آب را مى ريزد، ليوان را مى ريزد، و يا چيزى را مى شكند، بعد هم بى توجه فرار مى كند، اين كودك خرابكار است.

بنابراين، شناخت بيمارى و شناخت ناسازگارى، اصل مسلّمى است. مى گويند: شناخت، كار درمان را آسان مى كند؛ اگر مشكل درست تشخيص داده شود، درمان راحت تر انجام مى شود.

ص: 7

وقتى انسان به پژشك مراجعه مى كند، اگر پزشك درد را تشخيص دهد، داروى مشخص ارائه مى دهد؛ اما اگر احتمال بدهد، براى كودكى كه تب دارد آمپى سيلين مى دهد براى رفع عفونت؛ ديفن هيدرامين مى دهد، براى حساسيّت؛ مولتى ويتامين مى دهد براى رفع ضعف كودك.

به طور مثال: وقتى ما مى خواهيم راجع به موضوع خاصى بحث كنيم، بايد عناوين در ذهن ما روشن باشد و بدانيم كه چه مى خواهيم بگوييم. اگر تمام ابعاد بحث و زمينه هاى آن براى ما روشن نباشد، نمى توانيم روى آن بحث كنيم و از شاخه اى به شاخه اى ديگر مى پريم. بعضى وقتها ساندويچى از مطالب درست مى كنيم و چه چيز و از همه جا داخل آن مى گنجانيم. معجون و كشكولى درست مى كنيم، چون آگاهى كامل نداريم. اين مثال، مَثَل همان پزشكى است، كه بيمارى را تشخيص نمى دهد. و هر نوع دارويى را مى دهد. پس، شناخت ناسازگارى اولين قدم براى درمان درد است.

2 - علل ناسازگارى

گام دوم در مبارزه با ناسازگارى، بررسى علتهاى ناسازگارى است؛ چه عواملى باعث شده كه فردى، ناسازگار شود؟ اگر علتها تشخيص داده نشود، هر اندازه زحمت بكشيم، چون علّت باقى است، نتيجه صفر است. بسيارى از معلمان فكر مى كنند كه بچه را فقط بايد تنبيه كرد، يا بسيارى از پدران و مادران، كتك را تنها راه علاج درد مى دانند. ناسازگارى كودك، گاهى به خاطر علتهايى است، كه بايد آنها را شناخت و از بين برد.

به عنوان مثال: در رابطه با حافظه ممكن است كسى بپرسد چرا من وقتى مى خواهم درس بخوانم، خوابم مى گيرد.

شما بايد بدانيد كه علّت خواب آلودگى چيست ؟ علت كار نكردن حافظه چيست ؟ و چرا حافظه در گرفتن مطالب ناتوان است ؟ مثلاً شيشه مى شكند، علت شكستن آن چيست ؟ ميان اين دو، رابطۀ علت و معلولى برقرار است. اگر سنگ به شيشه بخورد مى شكند؛ ولى پنبه كه به شيشه بخورد، آسيبى نمى رساند.

گاهى ما مى خواهيم، خود بيمارى را تشخيص دهيم، كه آيا اصلاً اين بيمارى هست يا نه ؟ وقتى تشخيص داديم، بيمارى است دنبال آن هستيم كه چه عاملى موجب اين بيمارى شده است. ممكن است كودك در خانه مريض نباشد و به نظر شما خودش را به مريضى بزند؛ اما وقتى به دكتر مراجعه مى كنيد، تشخيص مى دهد كه بيمار است.

گاهى سالم به نظر مى رسد؛ اما واقعيت اين است كه بيمار است و دكتر دنبال آن است كه درد را پيدا كند. بنابراين، اول بايد بيمارى را تشخيص دهيم؛ بعد آن را درمان كنيم.

ص: 8

شناخت ضعف

در رابطه با حافظه نيز چنين است. اول بايد تشخيص بدهيم كه حافظه مان ضعيف است. بعد با استفاده از تستهايى مشخص كنيم كه حافظه چند درصد ضعيف است و با استفاده از تستها چند درصد از آنها استفاده نشده است در نتيجه گذراندن آن تستها مى توان بر مبناى آن ميزان افت و ضعف حافظه را از روى حساب درمان كرد پس، وقتى علت مشخص شد، مسئله درمان پيش مى آيد.

شيوه هاى درمان

روشهاى درمان نيز مختلف است و ممكن است كسى با بكار بردن يك روش درمان نشود بايد به روش ديگرى متوسل شود به عنوان مثال: روشهاى پسيكوتراپى، فيزيوتراپى، پيوندى، حذفى، رژيمى، درمان سوزنى، گياه درمانى، درمان پزشكى و... از روشهاى درمان ضعف حافظه به شمار مى رود.

حافظه، استعداد فراگير

برخى فكر مى كنند كه حافظه منحصر به انسان است، اما اين طور نيست بلكه در موجودات ديگر هم حافظه وجود دارد حتى در كوچكترين ذره از يك موجود - كه به آن مولكول يا اتم يا ياخته مى گويند - نيز حافظه وجود دارد اما در آن جا حافظه اطلاق نمى شود بلكه به آن استعداد يا نيرو مى گويند. در جمادات و گياهان هم اين استعداد و نيرو وجود دارد - به عنوان مثال: اگر بذر گندم بكاريم، غير ممكن است تبديل به هندوانه شود. استعدادى كه خداوند در آن قرار داده است، بايد گونه اى سير كند، كه همان گندم را بدهد.

اگر فرض كنيم استعداد ما كه چيزى را فراگرفت، وقتى خواست آنرا تحويل دهد، گاهى اشتباه كند، در گندم اين اشتباه وجود ندارد و اين استعداد جبرى (لا يتغيّر) در گياهان است در حيوانات هم چنين است در موجودات لطيف ترى مثل «جن» نيز اين استعداد وجود دارد. در موجودات لطيف تر از جن، يعنى «فرشتگان» نيز اين استعداد موجود است اما يك حالت جبرى دارند و تفاوتهايى بين همۀ اينها و انسان وجود دارد. انسان علاوه بر اين كه مى تواند مطلب را بگيرد، آنرا تحويل هم مى دهد؛ مى تواند تجزيه و تحليل هم بكند؛ در ذهن و حافظه اش آنها را بپروراند و حفظ كند و در موقع مناسب از آنها استفاده كند. حتى گاهى انسان مى تواند تحليلهايى از خود ارائه دهد كه ممكن است تا آن زمان در هيچ كتابى نخوانده - يا نشنيده - باشد اما با اين حال ممكن است مطلبى را كه مى شنود تكه تكه روى هم مى گذارد و از بين مطالب، مطلب تازه اى ارائه مى دهد. قدرت ارائه و پيوستگى و بهم وابستگى صرفاً در حافظه انسان وجود دارد و در حافظه حيوانات و موجودات

ص: 9

ديگر چنين قدرتى وجود ندارد. اگر انسان بارى را به وسيله حيوانى، از راهى ببرد، امكان دارد آن حيوان بار ديگر بتنهايى همان مسير را طى كند؛ اما اين طور نيست كه مثلاً: راه كوتاهتر و ميان بر را انتخاب كند. حيوان، بار را مى برد؛ اما قدرت تشخيص مسير بهتر را ندارد. خصوصيتى كه در حافظه انسان هست و در ساير موجودات نيست همان قدرت تشخيص است.

فعال كردن حافظه

از آنجا كه حافظه انسان هميشه در حال گرفتن اطلاعات و اخبار است، براى تمركز و استفاده از حافظه، بايد با آن كار كرد. به طور مثال: وقتى بعضى افراد به خيابان مى روند دايم به اين طرف و آن طرف نگاه مى كنند؛ ماشينها و موتورها را مى بينند؛ بچه ها و مردان و زنان گوناگونى را كه كنار مغازه هاى اطراف خيابان مى ايستند مى بينند. در اين حالت، در حافظه انسان چيزى نمى ماند، از اين طرف مى آيد و از آن طرف مى رود. چون حافظه دايم در حال كار كردن است؛ اطلاعات مى دهد و اطلاعات مى گيرد و وقتى كه فكر مى كند، مى بيند در حافظه او چيزى نمانده است. ولى اگر انسان تمركز فكر داشته و حافظه اش را مورد استفاده دقيق قرار دهد همه چيز را در سلولهاى مغز خود جاى مى دهد و به موقع از آنها بهره بردارى مى نمايد به طور مثال: اگر شما فردى را در حال سخنرانى ببينيد و در قيافۀ او دقيق شويد، در حافظه شما متمركز مى شود و چنانكه يك ماه ديگر او را ببينيد - اگرچه لباسهاى او عوض شده باشد - باز او را مى شناسيد بنابراين، انسان مى تواند هنگاميكه در كوچه و بازار راه مى رود، مغازه اى را كه جنس مورد نظرش در آن وجود دارد، در ذهن خود جاى دهد و متمركز كند، كه فلان مغازه، مثلاً فرش فروشى است اين مطلب در ذهن و حافظه مى ماند و چنانچه سراغ فرش فروشى را از شما بگيرند، حافظه محل مغازه را تحويل مى دهد. اين يك كار تمركزى است. بدين معنا كه انسان در حالى كه راه مى رود، از استعدادهايش استفاده كند.

روشى ديگر

براى فعال كردن سلولهاى مغزى يكى ديگر از روشهايى كه به كار مى رود، اين است كه: وقتى به رختخواب مى رويد و خواب به چشمان شما نمى آيد و در رختخواب مى غلطيد يكى از كارهايى كه براى تمركز و فعال كردن سلولهاى مغزيتان بهتر است به كار ببريد، اين است كه همان طور كه دراز كشيده ايد كارهايى را كه در طول روز انجام داده ايد، در ذهن خود مرور كنيد اين كار خيلى زمان نمى برد. شايد در يك دقيقه بتوانيد تمام 10 ساعت روز را در ذهن خود مرور كنيد اين موجب مى شود كه سلولهاى مغزى با هم ارتباط پيدا كرده و يك قدرت فوق العاده اى پيدا كند.

تداعى

يكى از راههاى افزايش استعداد و ياد دارى، «تداعى» است و از راههاى تداعى هم به كارگيرى

ص: 10

حواس گوناگون است. وقتى سؤال مى شود كه: فلان فلز، يا اسيد و يا گاز چيست ؟ مى توان در جهت ترسيم آن در حافظه، از حس بويايى استفاده كرد. به عنوان مثال: گاز آمونياك بوى تخم مرغ گنديده مى دهد، پس دز ذهن ترسيم مى شود كه تخم مرغ گنديده به آمونياك نزديك است.

مثالى ديگر: اگر استاد درس بدهد و شما فقط گوش كنيد، از يك حس استفاده كرده ايد؛ و اگر استاد را ببينيد، و صداى او را هم بشنويد، مى شود دو حس. و چنانچه مطلب استاد را بنويسيد، از سه حس استفاده كرده ايد. (بينايى، شنوايى و لامسه) اين جاست كه هرچه بكارگيرى حس قوى تر باشد، انسان در كارش موفق تر است.

ورزش

بهترين راه استفاده از حافظه قوى، سالم سازى بدن است. اگر بدن بيمار باشد، حافظه هم درست كار نمى كند. گاهى مواقع به طور مثال: غلظت خون و فشار خون و چربى خون، موجب كم كارى حافظه مى شود. بيماريهاى تنى، مانند: عفونت، حساسيت، كمبود ويتامينهاى خاص، رسوبات مجارى ادرار «پرستات» به خاطر عدم فعاليت بدنى است بنابراين، ورزش خيلى مؤثر است. مثل اين است كه كترى را روى چراغ بگذاريم، وقتى كه تبخير شد، رسوباتى در ته كترى بماند چنانچه مرتب بعد از جوشيدن آنرا تكان داده و بشوييم. قطر اين رسوبات زياد نمى شود.

انسان هم وقتى ورزش كند، جسمش فعال و پويا مى شود. اين پويايى قطعاً در روح او هم تأثير دارد.

يكى از نهادها و استعدادهايى كه در انسان وجود دارد، «تحمل فشار» است. بعضى پهلوانها را ديده ايد كه مى خوابند و ماشين از روى بدن آنها مى گذارد؛ اين معجزه نيست، تمرين است، زيرا اگر ضربه اى ناگهانى به بدن انسان وارد آيد، دچار صدمه مى شود اگر كسى ناگهان به شكم كسى بكوبد، ممكن است موجب مرگ او شود؛ ولى اگر شخصى از دور بيايد و دستش را به طرف كسى ببرد، پرده اى به نام «ديافراگم» هست كه اين پرده بلافاصله سپر مى شود و مانع صدمه به شكم مى گردد.

اگر همين پرده ديافراگم قدرى قوى شود، خيلى راحت ضربه ها را دفع مى كند. مثل بوكسورهايى كه خيلى از اين ضربه ها را به راحتى مى پذيرند.

تندگويى

يكى از استعدادهايى كه در انسان وجود دارد، تندگويى و بيان جالب و نيكو است. كسانيكه در آستانه تحصيلات عالى هستند، بايد توجه داشته باشند كه يكى از رموز موفقيت اساتيد بيان خوب است وقتى استاد گويا صحبت كند، همه دوست دارند. اما اگر بيان، خوب نباشد، هرچند سطح مطالب بالا باشد، قابل استفاده و جذّاب نخواهد بود. تندگويى روشهايى دارد كه مربوط به اهل فن

ص: 11

است. اين عقيده درست نيست كه: اگر زبان بزرگ باشد و يا چه حالتى داشته باشد، در بيان تأثير دارد. اكثر افراد قادرند با حالت طبيعى، خيلى سريع و تند حرف بزنند.

تندخوانى

يكى ديگر از استعدادهايى كه در نهاد انسان نهفته است، تندخوانى است. مؤسسات و اساتيدى هستند كه اگر كسى مثلاً قادر باشد در هر دقيقه 100 كلمه بخواند، با روشهاى خاص و آشنايى با متدها، تمرين ها و گذراندن دوره اى آنرا به 150 كلمه افزايش مى دهد ما تاكنون از اين استعداد به خوبى استفاده نكرده ايم. و اين ناشى از داشتن تكيه گاه غلط در مطالعه است كه گاه روى يك حرف يا كلمه، مكث مى كنيم كه با گذراندن دوره اى خاص، اين اشكال برطرف مى شود. مطالعه شرايطى دارد كه با رعايت آنها، حواس به هنگام مطالعه پرت نمى شود.

استعداد «حنجره»

حنجره نيز يكى از استعدادهاى ما است كه مى تواند رمز موفقيت انسان در جامعه باشد. حنجره اگر گويا باشد؛ غم انگيز باشد؛ مسروركننده باشد، از آن مى توان استفاده كرد و آن را به كار گرفت و درست استفاده كرد.

خيلى ها ممكن است سواد نداشته باشند اما از صدا و حنجره خوبى برخوردار باشند؛ به طورى كه اگر مداحى مى كنند، يا منبر مى روند، از آنها به خوبى استقبال مى شود. چون صداى خوبى دارند.

چنانكه گاهى هيكل بعضى منبريها مورد پسند عموم قرار مى گيرد، صداى خوب و جذاب هم مورد پسند است. اگرچه مطلب جالبى هم نداشته باشد.

تمرين

در پايان اين بحث، يك تمرين براى تقويت حافظه شما در نظر گرفته شده است و آن اينكه:

وقتى خواستيد بخوابيد، در يك فضاى تاريك دراز بكشيد و چشمانتان را ببنديد. آنگاه الفباى فارسى را از حرف الف تا ياء - يكى يكى در ذهنتان مجسم كنيد حرف الف را چنانكه روى تخته سياه مى نويسيد، در ذهن ترسيم كنيد. الف - لام - فا. لام چقدر از الف بزرگتر است ؟ شكل الف چيست ؟ بعد الف را از ذهن خود محو نماييد و «ب» را بكشيد و پيرامون آن فكر كنيد و همين طور تا آخر ادامه دهيد اين كار چند فايده دارد كه مهمترين فايده آن «تمركز حواس» است كه از اصول ياددارى، به شمار مى رود. البته اين يك روش روانشناسى است و نتيجه مثبتى به دنبال دارد و كاملاً با «هيپنوتيزم» متفاوت است.

ص: 12

زنگار حافظه

اشاره

گاهى اوقات، افراد هيچ گونه ضعف و كمبودى از نظر حافظه ندارد، و هيچ كاستى در آنها مشاهده نمى شود. بلكه فقط حافظه آنها دچار زنگار شده است: «زنگار» اصطلاحى مادى است كه براى دربهاى آهنى به كار مى رود و در اصطلاح شيميايى به آن «اكسيده» مى گويند.

علت استفاده ما از اين اصطلاح اين است كه به اين مسأله بيشتر توجه شود. وقتى درب زنگار مى گيرد؛ درب چوبى تورم كرده و بادمى كند و حالت طبيعى خودش (بازوبسته شدن) را از دست مى دهد؛ ولى اين درب قابل ترميم است، زيرا اسلوب آن بهم نخورده است. در مورد انسان نيز چنين است. عضوى از اعضاى بدن انسان نيز كه داراى اشكال و نقص است، قابل ترميم است. و انسانى كه چشم ندارد، يا دست و پا او قطع شده است، حتى اگر عقل نداشته باشد، انسان است. اما انسانى كه ديوانه است، يا كور است، يا فلج است، كمبود دارد. اگر انسان سرنداشته باشد - كه مبدأ همه تحولات مادى و معنوى است - ديگر به او انسان نمى گويند. ياخته هاى مغز نيز چنين حالتى دارند.

در مجموعۀ مخ و مخچه حدود 27 ميليارد سلول وجود دارد كه همه بهم پيوسته هستند. در يك سلول مغز، يك ياخته مغزى وجود دارد كه چندين برابر حجم مادى خود مى تواند مطلب بگيرد و حتى مطلب را تجزيه و تحليل كند. اين ياخته هاى مغزى گاهى دچار زنگار مى شوند.

عوامل زنگار

اشاره

عوامل زنگار مغز عبارتند از:

1. راكد گذاشتن سلولهاى مغز

اشاره

اگر از سلولهاى مغز استفاده نشود، دچار زنگار مى شود. دانشمندان و علماى فيزيولوژيست مى گويند: هرچه سلولهاى مغزى «تنش» داشته باشد يا بقول روانشناسان «رفلكس» در آنها وجود داشته باشد، هرچه تاب و بازتاب، يا كنش و واكنش آن بيشتر باشد، گرايش و گزينش آن بيشتر است.

هرچه شما سلولهاى مغز را به كار وادار كنيد، از مغز بيشتر مى توانيد كار بكشيد.

دست كه يكى از اعضاى مادى انسان است، بيشتر كارهايى را كه انجام مى دهد، به فرمان مغز است. درست است كه در دست انسان صدها استعداد نهفته است؛ اما بايد از اين استعداد استفاده شود. اگر مى توان به وسيله دست نقاشى خوبى كرد، بوسيله همين دست، طراحى خوبى هم مى توان انجام داد، همين طور خطاط، بافنده، خياط و...

همه اين مهارتها به فرمان مغز انجام مى شود، اگر ما بخواهيم حروف را با قلم بنويسيم، بايد از طرف مغز به آن جهت داده شود. وقتى دست مى خواهد حرف «ع» را بنويسد، ابتدا مغز بايد در خود حالت شكل «ع» را ترسيم كند بعد به دست فرمان دهد. بعضى اوقات اشخاصى هستند كه قوّه تخيل

ص: 13

آنها زياد است؛ اما نگارش و قلم آنها خوب نيست. دست مى تواند منشأ بسيارى از حركات و ارزشها در انسان باشد.

همان طور كه دست، منشأ اثر است؛ حافظه هم مى تواند در سلولهاى خود صدها علم را به وديعه بگذارد، بدون آن كه اين علم، با علم ديگر اصطكاك يا برخوردى داشته باشد. افرادى كه در يك رشته خاص كار مى كنند، ممارست آنها به گزينش علم، گاهى طورى مى شود كه گويا سلولهاى مغزى آنها منحصر مى شود به علم فلسفه، منطق، زبان شناسى، روان شناسى، جامعه شناسى، پزشكى و...

كارايى مغز

در يكى از كتابهاى فيزيولوژى مغزى آمده است: يك سلول مغز مى تواند به اندازه هزار كامپيوتر كار كند، آيا مى دانيد كارايى يك كامپيوتر چقدر است ؟ يك كامپيوتر مى تواند نتيجه 2 سال تلاش يك لجنه و گروه علمى را در خود ضبط كند. نتيجه 2 سال تلاش تحقيقاتى يك جمعيت محقق در يك دستگاه كامپيوتر! بنابراين ادّعاى آن دانشمند كه مى گويد: يك سلول مغزى به اندازه يك كامپيوتر يا بيشتر توانايى دارد، جاى نعجب ندارد، زيرا خالق متعال قدرتى بى نهايت دارد.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «فكر نكنيد كه شما جسم صغيرى هستيد، يك عالَم بلكه عالَمها در وجود شما است».(1)

يكى از تفسيرهاى اين بيان آن است كه در هر كدام از اعضاى ما هزاران رمز و هزاران استعداد نهفته است. اما بهره گيرى ما از آنها اندك و ناچيز است.

در نتيجه، اگر ما از حافظه استفاده نكنيم و حافظه راكد بماند، زنگار مى گيرد. گاهى مى شود كه انسان از انجام بعضى كارها دلسرد مى شود. گاهى موضوعى را يك يا دو بار حفظ مى كند، باز فراموش مى كند، و خسته مى شود. و حتى به گفته ها و تمرينها و حفظيات بدبين مى شود؛ اما اين تفكر اشتباه است. بايد انسان تمرين داشته باشد تا حافظه اش به كار افتد.

نقش تمرين

همچنانكه تمرين در ديگر اعضاى بدن مؤثر است، در حافظه هم نقش بسزايى دارد. البته بايد دقيق، مستمر، ثابت و حساب شده باشد.

اين آزمايش در كتابهاى مختلف، از جمله در كتاب «اصول روانشناسى» «مان» آمده است. البته چون فكر آنها مادّى است، روى اين جنبه زياد كار كرده اند. ولى ما گاممان را از محدودۀ ماده فراتر مى نهيم به طور مثال: به دست آوردن قدرت ديدن ملكوت با همين چشم مادى، قدرت شنيدن

ص: 14


1- . ديوان امام على عليه السلام، كلام 508

تسبيح جهان مادّه امورى وراى عالم ماده است. چنانكه قرآن مى فرمايد:

«ان من شىء الا يسبّح و لكن لا تشعرون»؛(1) هر موجودى خداى را تسبيح مى گويد وليكن شما نمى دانيد.

اينها ابعادى است كه ماديون نمى توانند حتى آنها را تصور كنند.

چنانكه تمرين در روش مادى مؤثر است، در معنويات هم بى تأثير نيست.

آزمايش

«پاولف» دانشمند روسى، روى يك سگ آزمايش زير را انجام داده است (مثلاً فرض كنيد، هر روز ساعت 12 به اين سگ غذا مى داد، و هماهنگ با ساعت غذا، زنگى هم به صدا درمى آورد.

وى مى گويد: رأس ساعت 12، معده اين سگ، شروع به ترشّحات خاصى مى كرد كه اين ترشحات زمينه ساز جذب غذا در معده او بود. از زمانى كه غذا در معده وارد مى شد تا تجزيه و تركيب، جذب يا دفع غذا، ترشحاتى كه لازم بود، شروع به تراوش مى كرد.

چند مرتبه آزمايش كرد. رأس ساعت 12 به سگ گوشت نداد، فقط زنگ را به صدا درآورد با صداى زنگ فورى غدد معده او شروع به ترشح نمود. بايد توجه داشت كه تحريك معدۀ اين سگ، از طريق تنظيم به وسيلۀ حس بويايى يا شامۀ او نبود؛ بلكه تحريك او از ناحيه حس شنوايى و شنيدن صداى زنگ ساعت بود.

در مورد انسان هم خداوند متعال مى فرمايد: «خلقه فقدره»؛(2) ما انسان را با نظم و قَدَر آفريديم.

وجود انسان به وسيلۀ باريتعالى منظم آفريده شده است. اگر انسان و سيستمهاى منظم بدن او، با بى نظمى كار كند، سود و بهره اى نمى برد. امير مؤمنان، على عليه السلام مى فرمايد: «قليلٌ مدومٌ عليه خيرٌ من كثير ملومٌ به»(3) كم و پيوسته بهتر است از زيادى كه خسته كننده باشد. انسان نبايد توقع داشته باشد كه در مدت كمى به عالم نبوغ برسد. بايد كارش را از كم - ولى مستمر - شروع كرده و منتظر نتيجه باشد.

به طور مثال: تمرينهايى كه داده مى شود، بايد در آن نظم وجود داشته باشد. و در ساعت معين انجام شود. زمانى كه انسان تصميم به تمرين مى گيرد، بايد مثل بايگانيستها كه زونكنى مخصوص براى هر موضوع و موردى دارند، در مغز هم پرونده اى با تمرين باز كند تا وقتى كه تصميم به تمرين مى گيرد، در بايگانى مغز حفظ شود و برنامۀ منظمى ارائه شود.

كمااينكه در مغز ما، پرونده هاى متعددى هست؛ براى هر درس مانند: منطق، فقه، اصول، ادبيات، فلسفه و... در مغز بايد پرونده اى منظم و حساب شده باشد تا نتيجۀ آن مطلوب باشد. اگر

ص: 15


1- . سورۀ اسراء، آيۀ 44
2- . سورۀ عبس، آيۀ 19
3- . نهج البلاغه، حكمت 444

اين دروس دسته بندى شده و منظم نباشد، حاصل آن كم و اندك خواهد بود.

پرهيز از ركود

بنابراين، بايد حافظه را از ركود درآورده و از آن استفاده كنيم و اين نياز به تمرين مرتب دارد.

همچنانكه اگر گرسنه شويم، در ساعتى خاص درون معدۀ ما تحول ايجاد مى شود و ترشحات معده گرسنگى را اعلام مى كند در حافظه نيز بايد حالت معينى باشد كه بتواند به هنگام مطالعه تمرين و استراحت، طراوت و خستگى حافظه را معين كند و اين تحقق نمى يابد مگر با تمرين دادن به حافظه و خارج ساختن آن از حالت خمود و ركود.

2. استفاده غيرصحيح از حافظه

چنانچه از حافظۀ خود درست استفاده كنيم و از ذهن خود به طور غلط بهره گيرى ننمائيم مانع زنگارها حافظه شده ايم.

گاهى اوقات مطلبى را چندين بار مى خوانيم؛ اما چون درست نگرفته ايم و نفهميده ايم، اگر بخواهيم بنويسيم نمى دانيم چه بوده است ؟ بلكه فقط آهنگ يا ريتمى از مطلب در حافظه بر جاى مانده است. مثلاً: در اسم و فاميل يك قاف بود؛ اما چه بود معلوم نيست. از اين جا مى فهميم كه مطلب را درست درك نكرده ايم و حافظه آن را خوب نگرفته، بلكه يك چيز مبهم و گنگى دريافت نموده است. امام صادق عليه السلام در دعايى كه براى تقويت حافظه است، مى فرمايد:

«اللهم اخرجنى من الظلمات الوهم: خدايا مرا از تاريكى ها و اوهام نجات بده». يكى از مصاديق وهم، همين است كه انسان مطلب را گنگ و نامفهوم ياد بگيرد. اگر حافظه چيزى را نامفهوم گرفت، وقتى كه پس مى دهد همان گون نامفهوم است. اگر شما چيزى را نامفهوم بنويسيد، وقتى هم كه آن را مى خوانيد، نامفهوم است.

مطلب را درست ياد بگيرد و به حافظه بسپارند. انسان خيلى چيزها را مى شنود و مى بيند؛ ولى براى يادگيرى بايد دقت شود. به عنوان مثال: چنانچه در ميان صحبتى طولانى، لطيفه اى گنجانده شود براى شنونده جالب توجه بوده و بيشتر در ذهن جاى مى گيرد، زيرا با بيان لطيفه اى، مقدار تأمل انسان بيشتر مى شود و هرچه تامل بيشتر باشد بهتر در حافظه بايگانى مى شود.

وقتى كه انسان بخواهد مطالعه كند، بايد با نويسنده همراه باشد؛ تبيين نويسنده قدم به قدم صورت مى گيرد. در تمام مطالب پيشگفتار، توضيحات، مثالها، اشعار، داستانها و... بايد با نويسنده همراه باشيد، تا مطلب او را درك كنيد.

3. بازسازى حافظه

عامل سوم، رفع زنگار حافظه بازسازى حافظه است. اگر حافظه بازسازى نشود، درك مطلب

ص: 16

مشكل است. به عنوان مثال: وقتى درس (حوزه، دانشگاه، مدارس و...) تعطيل مى شود، و انسان 3 يا 4 ماه در حوزه هاى ديگرى غير از درس و بحث، فعاليت مى كند، چنانچه مطالب گذشته را در ذهن خود بازسازى نكند، در سال جديد كه در كلاس درس جديد مى نشيند، تا چند روزى درك مطلب برايش مشكل است. بنابراين، براى جلوگيرى از اين كار، بايد چند روز قبل از شروع كلاسها، درسهاى گذشته را يك بازنگرى كلى بنمايد. در حالات بزرگان است كه آنان تا آخر عمر، سالى يك بار ادبيات، يا كتب درسى ديگرى مثل معالم و... را مطالعه مى كردند. اين تكرار و مرور به خاطر اين است كه كليات بحث در ذهن انسان هست امّا نمود ندارد؛ اگر بخواهيم نمود پيدا كند، بايد آنها را مرتب مرور كنيم. اگر دانشجو يا دانش آموزى بخواهد مطالب يك درس را خوب بخواند و بفهمد، بايد كتابهاى سالهاى قبل را حداقل يك بار از اول تا آخر مرور كند تا درك مطلب براى وى آسانتر باشد، زيرا مطالب كتابهاى سالهاى قبل در ذهن او هست. اين مرور ممكن است 7 يا 8 ساعت بيشتر طول نكشد امّا اين سرمايه گذارى به فهم درسهاى جديد او بسيار كمك مى كند. اگر انسان بخواهد، درس استاد را بهتر درك كند چنانچه آمادگى قبلى داشته باشد، فهم درس آسانتر است. وقتى استاد مى خواهد بحثى را مطرح نمايد اگر شما بحثهاى مشابهى را كه او دارد، در كتابهاى سالهاى گذشته مطالعه كنيد، بحث را بهتر درك مى كنيد. تا آن كه بدون مطالعه در كلاس درس حاضر شويد. حافظه انسان چند برابر يك كامپيوتر گنجايش دارد به طورى كه اگر بخواهيم يك كتاب 30 صفحه اى را در مغز بايگانى كنيم، از يك ياخته كمك مى گيريم، و اگر بخواهيم يك دوره فقه را با همان حالت گذرا در مغز داشته باشيم، شايد بتوان در ياخته اى بسيار كوچكى كه خيلى ضعيف و كوچك است و با ميكروسكوپ ديده مى شود، گنجانيد.

بازسازى حافظه به آن است كه انسان همۀ دانستها را در يك سلول جاى دهد و مابقى سلولها را مرخص و آزاد كند، زيرا انسان در زمان يادگيرى از يك سلول و ياخته استفاده نمى كند، چندين حس در يادگيرى انسان مشاركت دارند.

بعضى دانستها را انسان از گوش، چشم، دست، و حس لامسه دريافت مى كند و چون از حواس مختلف كمك مى گيرد، چندين ياخته را در اختيار خود قرار مى دهد. بنابراين، اگر بخواهيم حافظه را بازسازى كنيم، بايد ياخته ها را مرخص كنيم تا آزاد باشند و به دنبال كار خود بروند. عدم بازسازى حافظه، يكى از عوامل زنگار است و بازسازى حافظه به اين است كه زوايد را حذف كنيم تا در حد توان ياخته هاى آزاد در ذهن خود داشته باشيد.

هرچه بيشتر مطالب را در مغز جمع آورى كنيم تا سلول و ياخته ها آزاد بيشتر داشته باشيم، كارآيى حافظه بهتر مى شود. به عنوان مثال: فرض كنيد در جايى 50 مركز كامپيوتر تفسير قرآن،

ص: 17

مشغول به كار است. ما در هر مركز، آيه اى را با كامپيوتر تحويل مى دهيم اگر تمام آيات مربوط به هم را در يك كامپيوتر متمركز كنيم 49 كامپيوتر باقى مانده آزادند تا در رابطه با مطالب ديگر كار كنند.

سلولهاى مغز ما متجاوز از هزار كامپيوتر گنجايش دارند. اگر ما قانونى را در يكى از سلولها بگذاريم و بعد سراغ ديگرى برويم، اين مطالب تا زمانى كه ما آنها را با هم مرتبط و منسجم نكنيم كارآيى مفيد نخواهند داشت.

روش آزاد كردن سلولهاى مغز به اين صورت است كه: اگر ما روزى در كلاس درس حاضر مى شويم و مطلبى را ياد مى گيريم، آن را فراموش نكنيم. و فردا كه در كلاس درس حاضر شديم، هردو درس را با هم ارتباط دهيم. اگر اين گونه باشد همان سلولهاى ديروزى مطلب امروزى را هم مى گيرند و بايگانى مى كنند. اما معمولاً روش ما اين گونه نيست؛ مطلب و درس امروز، چيزى است و درس و مطلب فردا چيز ديگرى.

بعضى از اساتيد هستند كه وقتى وارد باب علم اصول مى شوند، خيال مى كنى كه مغز وى همه اش اصول است. وقتى از مباحث فلسفه صحبت مى كند، فكر مى كنيد اصلاً اصولى نيست. فيلسوف به تمام معنا است. وقتى وارد تفسير مى شود، فكر مى كنيد كه هيچ كدامش نيست؛ بلكه يك مفسر است. علت اين گونه بودن، اين است كه اين استاد مرتب فاكتورگيرى كرده و تحويل مغز داده و تمام علوم را يكجا صاحب شده است. منظم و مرتب كار كردن، نتيجه اش بسيار حيرت آور است.

فاكتورگيرى

روش فاكتورگيرى و بايگانى در مغز بسيار ساده است. مثلاً اگر بخواهيد بنويسيد: «125»، مى نويسيد 5 به توان 3 (53). يا به جاى آن كه بنويسيد: يك ميليون (يك و 6 صفر) مى نويسيد:

(105) اين فاكتورگيرى است؛ اين بازسازى حافظه است. در رابطه با فهرست بندى نيز از طريق فيش بردارى مى توان به نتيجه مطلوب رسيد. مثلاً اگر انسان دو هزار عنوان را بخواهد مطالعه و بررسى كند تا به مطلب مورد نظرش برسد. بسيار وقت مى گيرد. ولى چنانچه تعدادى فيش تهيه كند و با مراجعه به فهرست كتابى كه مطالعه مى كند. عناوين آن را يادداشت كند، خيلى راحت و سريع مى تواند بفهمد كه كتاب راجع به چه موضوعى مى باشد. بنابراين، فيش بردارى، فهرست بندى و شمردن عناوين كتابها، به مطالعه صحيح و درست كمك كرده و از اتلاف وقت جلوگيرى مى كند.

در حافظه انسان هم بايد همين حالت وجود داشته باشد و انسان خلاصه و عصاره و چكيده مطلب را بگيرد و در ذهن بسپارد. در غير اينصورت، حافظه حالت تراكمى پيدا كرده و موجب گيجى و حيرت مى شود. بطورى كه با خواندن مكرر مطالب چيزى در ذهنش نمى ماند. در اين گونه موارد، حافظه دچا خلاف و اشتباه شده و جواب مثبت نمى دهد اين همان حالت زنگار حافظه

ص: 18

است.

روش ديگرى براى جمع كردن حافظه و آزاد كردن سلولهاى مغزى در مطالعه، اين است كه اگر انسان مى خواهد مطالعه كند بايد منشاء احساس نياز وى به مطالعه مشخص باشد. زمانى انسان بيكار است و براى رفع بيكارى كتابى هم مى خواند. اما اغلب چنين نيست بلكه انسان چون هدف دارد، بدنبال همان هدف به مطالعه روى مى آورد به همين جهت، معمولاً در مقدمه كتابها، احساس آدمى را تحريك مى كند؛ نويد مى دهند؛ تشويق مى كنند؛ تا خواننده را وادار به مطالعه كتاب كنند. اگر انسان، شوق به مطالعه نداشته باشد، مثل آن است كه روى دست با مداد خطى كشيده شود؛ يا روى تخته سياه، گردى بنشيند كه بلافاصله محو مى شود. اما اگر جايى رنگ شود، به اين زودى محو نخواهد شد. هر قدر انگيزه در مطالعه قوى باشد، به كارگيرى حافظه دقيقتر خواهد بود.

امام صادق عليه السلام و حافظه

جابر بن حيان (ره) از امام صادق عليه السلام پرسيد: يابن رسول الله، چرا بعضى از مردم حافظه اشان ضعيف است ؟

حضرت فرمود: «آنچه فراموشى مى آورد، به كار نينداختن نيروى حافظه است» بعد حضرت براى روشن شدن مطلب مى فرمايد: «نيروى حافظه مانند ساير نيروهاى بدن انسان است. اگر بخواهد توانمند باشد بايد به كار گرفته شود.»

آنگاه جابر (ره) سؤالش را خاصّ كرده و پرسيد يابن رسول اللّه صلى الله عليه و آله، آيا پيرمردها وقتى پير مى شوند حافظه اشان ضعيف مى شود؟ حضرت فرمود: «نه؛ اگر انسان، پير هم بشود، حافظه اش مى تواند باقى بماند.»(1) از اين حديث معلوم مى شود كه اگر انسان 70 سال هم داشته باشد، مى تواند از نعمت حافظه برخوردار باشد.

فرق بين مادى و معنوى

اگر انسان يك ارزيابى جامعه شناسى كند، مى فهمد كه افت علمى در مجامع مادى بيشتر از مجامع معنوى است. به عنوان مثال: پزشكى را در نظر بگيرد؛ وقتى كه مدرك پزشكى را گرفت و خود را منحصر به مطب و ويزيت مريض كرد، رو به افت و افول مى رود، چون ديگر دنبال افزايش و فزايندگى علمى نيست. در مقابل، بسيارى از اساتيد حوزه كه در سن بالايى به سر مى برند، باز هم مطالعه و تحقيق را كنار نگذاشته اند. به همين دليل، يكى از خصوصيات مجتهد پويا اين است كه فتاواى او عوض شود. علت آن هم اين است كه نتيجۀ تحقيق 30 سال پيش ايشان با امروز شايد تفاوت داشته باشد، زيرا تسلط او بر علوم مختلف بيشتر شده و ممكن است به بعضى از مسائل

ص: 19


1- . مغز متفكر جهان شيعه، ص 584

مستحدثه برخورد كرده و نظر ايشان فرق كرده باشد.

پس، نتيجه مى گيريم كه در مسائل و مجامع معنوى افت نيست؛ بلكه نضج و شكوفايى، بالندگى، رشد و پرورش است. چون پيوسته در تلاش و مطالعه است. مثل آن كه مطالعه كردن جزء و اساس كار جامعه معنوى است.

ارتباط هوش و حافظه

هوش، نيرويى است كه از نتيجۀ حافظه به دست مى آيد. بنابراين، كسى مى تواند داراى هوش خوبى باشد كه از حافظه خوبى برخوردار باشد.

از هوش تعابير مختلفى شده است از جمله: تخيل، استدلال، قضاوت، خلاقيت، ابتكار، نوآورى و...

اگر انسان بخواهد در جايى استدلال خوبى داشته باشد اگرچه منطق هم بداند بايد فورى از حافظه استفاده كند، چون هوش، عكس العمل كار حافظه است. يا چنانچه بخواهد با تخيل كار كند، مثلاً پى اس تهيه كند يا داستان و نمايشنامه بنويسد، اگر اين تخيل برآيند حافظه اى قوى باشد، تخيل وى نيز عميق، دقيق علمى و لطيف خواهد بود.

وقتى شاعر مى خواهد شعر بگويد، اگر حافظۀ خوب نداشته باشد نمى تواند شعر بگويد.

شاعرى موفق است كه شعرش توأم با دقايق و لطايف باشد و لطايف شعرى مستلزم اين است كه انسان داراى حافظه اى قوى از نظر تاريخى يا ادبى باشد تا بتواند شعر جالبى بسرايد.

پس، تخيّل وقتى اساس است، كه از حافظه اى قوى تراوش كند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «المؤمن كيس(1)»؛ مؤمن تيزهوش است.

علت تيز هوشى مؤمن آن است كه داراى يك معيارهاى ثابت فطرى است.

قرآن كريم مى فرمايد: «اگر شما تقوا داشته باشيد، خداوند به شما علم مى دهد(2)»

و يا در آيۀ ديگر مى فرمايد: «اگر تقوا داشته باشيد، خداوند قدرت فرقان (تشخيص حق و باطل) به شما عطا مى فرمايد(3)». پس، نتيجۀ حافظه اين است كه انسان باهوش مى شود و قوّۀ ابتكار و خلاقيت وى به كار مى افتد.

ايران و نبوغ

در كتابها آمده است كه از نظر جامعه شناسى، ايران جزء كشورهايى است كه زمينۀ زيادى براى نبوغ بلوغ دارد و نسبت به بعضى كشورها نابغه اش زيادتر است. الان در دنيا تخصصهايى وجود

ص: 20


1- . ميزان الحكمه، ج 1، ص 340
2- . سورۀ بقره، آيۀ 382، «اتق الله و يعلمكم الله»
3- . سورۀ انفال، آيۀ 29: «ان تتق الله يجعل لكم فرقانا»

دارد كه اكثر آنها منحصر به فرد بوده و به نام يك ايرانى ثبت شده است. در طول تاريخ، ايران مظهر نبوغ و خلاقيت بوده است به همين جهت، استعمار تلاش فراوان نموده است كه اين نبوغ و خلاقيت را از جامعۀ ما بگيرد و در اين راستا انواع استثمار فرهنگى را در كشور ما به كار برده است تا به اهداف شوم خود برسد.

حربۀ او گاهى اعتياد به مواد مخدر، گاهى شيوع فحشا و فساد و زمانى جنگ و محاربۀ علنى بوده است. آنها مى خواهند نبوغ را در ايران خفه كنند، زيرا مى دانند كه نابغۀ مسلمان ايرانى بنيان ابر قدرتها را در هم خواهد كوبيد و آنها تحمل آن را ندارند.

هوش و حافظه

بايد دانست كه ارتباط بين هوش و حافظه يك ارتباط نزديك است. اگر انسان بخواهد چيزى را بفهمد، بايد از داشتهاى قبلى خود استفاده كند. اگر بخواهد مطلبى را بگيرد، و از آن استفاده كند، احتياج به حافظه دارد و حافظه بايد آن را در خود جاى داده باشد.

وقتى كودكى بخواهد جدول ضرب ياد بگيرد، بايد قبل از آن به اعداد رياضى تسلّط كامل داشته باشد؛ ارتباط بين اعداد را بداند؛ جمع و تفريق و ضرب و تقسيم را خوب ياد گرفته باشد تا براى او اشكالى پيش نيايد.

پس، هوش علاوه بر اين كه نتيجۀ حافظه است، حافظه نيز بايد به هوش كمك كند. چون كمك حافظه باعث مى شود كه هوش به نحو بايسته اى مطالب را بگيرد و تحويل دهد.

روشهاى بازپرورى حافظه

1 - مصرف فسفر

اشاره

بيشترين ماده اى كه مغز ما از نظر مادى مورد بهره بردارى قرار مى دهد، «فسفر» است. فسفر علاوه بر اين كه مادّۀ خوبى براى مغز است، ضررهايى هم براى جوانان مجرد دارد، كه با دقت در مصرف، مى توان از ضررهاى آن جلوگيرى كرد.

مصرف فسفر در بدن انسان توليد نيرو و حرارت مى كند. همان گونه كه اين مصرف و توليد نيرو به نفع مغز است، در ساير سيستمهاى بدن هم تأثير دارد. جوانان مجرد براى جلوگيرى از ضررهاى بعدى مى توانند با روزه گرفتن از ضررهاى ناشى از مصرف فسفر جلوگيرى كنند. مصرف سردى - نه زياد - مثل ماست، نيز تا حدودى متعادل كنندۀ اين اثر است.

البته به جاى مصرف غذاهاى فسفردار مى توان از داروهايى كه داراى فسفر هستند استفاده كرد.

ص: 21

مصرف اين داروها مى تواند تنشى را در ياخته هاى مغزى و ذهنى انسان به وجود آورد.

فسفر در موادى مثل: كنجد، پنير، شير، ماش، گوشت، ماهى، بادام، پسته، گندم، جوانه گندم، انگور، سير، جو، نخود تازه، عدس، كلم، اسفناج، پياز، كاهو، هويج، سيب، برنج، كرفس، گردو، فندق، و... يافت مى شود؛ ولى منبع اصلى آن، ماهيها هستند.

اكسيژن و مغز

نياز مهم ديگر حافظه «اكسيژن» است. 80% اكسيژن را حافظه انسان به كار مى برد. البتّه اكسيژن صاف و بسيار لطيف و خالى از آلودگى (سوپر اكسيژن) مخصوص مغز انسان است.

به طور مثال نفت و گازوئيل و نفت سياه و بنزين مصارفى دارد؛ اما بنزين سوپر مخصوص مصارف خيلى پيچيده و حساس است.

ازاينرو، بهترين و پاكترين اكسيژنها را سلول مغز مورد استفاده قرار مى دهد. اكسيژن وقتى مى خواهد وارد مغز شود، بايد از چندين فيلتر بگذرد و تميز و صاف وارد مغز شود.

مطالعه كردن در فضايى كه به وسيله چراغ نفتى روشن شده و بوى نفت و گاز كربنيت در چنان فضايى پيچيده است، بسيار مضر است. بايد در جايى مطالعه كرد كه مرتب هوا در آن تردد داشته باشد. وقتى انسان مطالعه مى كند، بيشترين چيزى كه از نظر مادى، مورد نياز حافظه است اكسيژن مى باشد.

اما اينكه گاهى علمايى بوده اند و دود چراغ مى خورده اند، در تاريكى بوده اند و در فضاهاى نمور و تاريك و... كار هم مى كرده اند و موفقيّت هم داشته اند، درست است؛ ولى بايد ابعاد معنوى بسيار قوى باشد. اگر انگيزه معنوى قوى باشد، دود چراغ كه چيزى نيست، اگر گاز كربنيك مستقيم به مغز برود، به جاى آن كه مغز را گيج كند سلولهاى مغز را پويا مى كند. مسائل معنوى چيز ديگرى است.

پس، اگر فردى احساس كرد مغز او چيزى را نمى گيرد، بايد به پزشك مراجعه كند.

2 - گياه درمانى

اشاره

گياه درمانى مسئله مهم ديگرى است كه بايد از جوانى به آن عادت كرد. براى توضيح مطلب مثالى آورده مى شود و آن اين كه: در هويج ويتامين A فراوان است، و براى مغز و چشم بسيار مفيد است. يكى از چيزهايى كه مورد احتياج مغز و چشم است، همين ويتامين A مى باشد. چنانكه براى تقويت چشم هم بسيار لازم است. كسانيكه چشمشان ضعيف است مرتب از هويج استفاده كنند.

بسيارى از پزشكان متخصص عقيده دارند: بدن مى تواند به مدت 6 ماه ويتامين «آ» را كه از مصرف مواد طبيعى به دست مى آيد - در خود ذخيره كند. و هر زمان كه بدن به آن احتياج دارد، فورى از آن استفاده كند. امّا حالت ويتامين «آ» كه از صرف مواد شيميايى به دست مى آيد، اين طور نيست؛ همان

ص: 22

موقع كه بدن احتياج دارد و مصرف مى كنيد، باقى ماندۀ آن دفع مى شود. به همين علت است كه مصرف ويتامينهاى گياهى بيشتر توصيه مى شود تا شيميايى.

خوب خوردن

البته با درست خوردن است كه اين منابع خاصيت اصلى خود را بروز مى دهند. اسلام مى گويد:

وقتى چيزى مى خورى، بايد 33 مرتبه آن را در دهان بجويد. اگر كسى حوصله نداشته باشد غذا را خوب بجود، و تندتند و باعجله بخورد كه وقتى هم در گلو گير كرد، يك ليوان آب به دنبال آن بنوشد، نتيجه اين مى شود كه حالت گيجى به وى دست دهد و باعث باد كردن چشم و صورت و لب و دهان و خوابهاى آنچنانى شود.

غذا بايد خوب جويده شود؛ وقتى غذا در دهان مى آيد، بزاق دهان موادى را ترشح مى كنند، كه به دنبال آن كنش و واكنشهاى شيميايى در دهان به وجود مى آيد. غذايى كه خوب جويده شود، به هضم زياد نياز ندارد و انسان را دچار مشكل نمى كند.

اگر پسته مصرف مى كنيد، بايد يكدفعه زياد نخوريد كه فعل و انفعالات معده در بدن به صورت جوش صورت و بينى و... انسان را دچار زحمت مى كند. بلكه پسته به مقدار كم و خوب جويده شود تا اثر خود را بگذارد.

غذا اگر خوب جويده شود، فورى جذب بدن مى شود. چنانكه آب خوردن ما هم بايد بر مبناى اسلامى باشد. وقتى تشنه هستيد اگر آب را مستقيم بخوريد، هرچه مى خوريد، رفع تشنگى نمى شود. بلكه بايد طبق دستور اسلام، آب را مكيد تا تشنگى را رفع كند. جرعه جرعه بايد آب خورد نه يك دفعه.

بنابراين، گياه درمانى و خوردن درست و سنجيده يكى از راههاى تقويت حافظه است.

3. طب سوزنى

روش ديگرى كه براى مبارزه با ناسازگاريهاى حافظه به كار مى رود، «طب سوزنى» است. اين طب را در بسيارى از موارد به طور آزمايشى انجام داده و نتيجۀ جالبى هم از آن به دست آورده اند.

اين طب حتى براى درمان بسيارى از امراض، مثل: دندان درد، رماتيسم و... نيز به كار رفته است.

نوع ديگر طب سوزنى، طب فشارى است كه به وسيلۀ انگشت دست، موضع و محلى كه مشخص شده فشار داده مى شود و ناراحتى برطرف مى گردد.

در رابطه با حافظه هم چنين درمانى صورت مى گيرد. البته اين كار زير نظر پژشكان حاذق انجام مى پذيرد.

ص: 23

4. پسيكوتراپى، پسيكولوژى

روان درمانى يكى از راههاى مبارزه با ناسازگاريهاست. گاهى مسائل معنوى مى تواند كمبودهاى مسائل مادى را جبران كند.

حتما شنيده ايد كه در صدر اسلام، هر سرباز جنگجو با آنهمه مشقت، يك خرما براى غذاى سه روز خود داشت. توجه كنيد كه بدن ما در حالت عادى چقدر نياز به كالرى دارد. مصرف روزانۀ ما بايد سرشار از پروتئين ها و ويتامينهاى مختلف باشد، تا بدن دچار بيمارى نشود. اما اين خرما چقدر انرژى دارد كه يك سرباز جنگجو با آن رفع گرسنگى مى كرده است.

پس نتيجه مى گيريم كه مسائل معنوى بعضى از كاستيهاى مادى را جبران مى كند. در كتابهاى روانشناسى هم شعارى آورده اند كه مى گويد: «كمبودهاى نيروهاى جسمى را فزونى نيروهاى معنوى مى تواند جبران كند. ولى عكس آن اين طور نيست.»

در حوزه مشاهده مى شود كه مكان درس طب، اغلب مكانهايى است كه فاقد نوع وسيله گرم كننده و سردكننده است و بسيار سخت است، زيرا در زمستان از سرما و در تابستان از گرما در عذاب هستند و اغلب شايد كمبود نور و... آنها را آزار دهد؛ اما با اين حال، درس را هم خوب مى خوانند.

در مقابل، در برخى از رشته هاى دانشگاهى، وقتى براى تدريس مى رويم، مى بينيم كه تمام ساختمان آنكارد شده، تى كشيده، ميز و صندلى مرتب، حتى گاهى پاك كردن تخته سياه توسط استاد، موجب اعتراض آنهاست.

در حوزه، مسائل معنوى، كاستيهاى مادى را جبران كرده و طلاب ما با آنهمه مشقت، درسشان را بخوبى مى خوانند.

بنابراين، روان درمانى، و اميدوار شدن به مسائل معنوى، و ارتباط با معنويات، برطرف كننده و معالج ناراحتيهاى ناسازگارى حافظه است.

5. فيزيوتراپى

يكى ديگر از روشهاى معالجه، فيزيوتراپى مغزى است. بنده به مناسبتى كه در دانشگاه شهيد بهشتى تدريس مى كردم، با يكى از اساتيد مباحثه اى داشتيم. ايشان پزشكى را معرفى كردند كه در همين رابطه با ايشان هم نشست و گفتگويى داشتيم. ايشان بيان داشتند كه: همان گونه كه نوار قلب يا نوار مغز مى گيرند، همين كار را براى فيزيوتراپى مغز به كار مى برند. همان طور كه اگر اعضاى بدن دچار فلج يا كم كارى شود، به وسيلۀ فيزيوتراپى با دستگاههاى مختلف، كارآيى خود را به دست مى آورند، مغز هم با استفاده از همين روش مى تواند كارآيى واقعى او را به وى بازگرداند.

ص: 24

6. درمان با اشعه

روش ديگر، درمان با اشعه هاى گوناگون است. همان گونه كه براى درمان بعضى از بيماريها (مثل سرطان) يكى از روشهاى درمان، درمان با اشعه است. البته در مواقعى كه سرطان شامل قسمتهايى نباشد كه با اشعه قابل درمان نباشد. مانند: سرطان خون، ريه، قلب و...

در مغز هم روشهايى هست كه با استفاده از اشعه آن قسمتهايى را كه دچار اختلال شده است، به كار مى اندازند.

7. پيونددرمانى

بعضى موارد افرادى هستند كه ياخته هاى مغز آنها دچار حالتهايى مى شود.

به طورى كه اگر چيزى را بشنوند، بهتر مى فهمند و ياد مى گيرند و در حافظه جاى مى دهند.

بعضى ديگر با ديدن و مشاهده كردن، برخى نيز با خواندن، بهتر درك مى كنند.

اين حالات بستگى به فعاليت سلولهاى مغزى دارد، كه در اين موارد مى توان از «پيونددرمانى»، استفاده كرد و مغز را فعال نمود.

8. رژيم درمانى

رژيم گرفتن دو حالت دارد: گاهى مثبت است، و گاهى هم منفى. گاهى بايد غذاهايى را مصرف نكرد و نخورد. گاهى هم بايد از غذايى به مقدار زياد استفاده كرد.

گاهى رژيم مادّى است و گاهى هم معنوى.

تمرين

مطالب مهمى كه در تمرينها مطرح است، وقت معين و دقيق و انجام صحيح تمرين است. مثل آن كه پرونده اى براى مسأله تمرين، در مغز باز كنيم. و به موقع آنها را انجام دهيم.

مسأله ديگر در تمرينها «تمركز» است. اگر تمرينها را خوب انجام دهيد كم كم مسأله تمركز براى حافظۀ شما حل مى شود. اگر تمركز باشد به گونۀ مطلوب مى توان از آن استفاده كرد.

تمرين اين جلسه، اين است كه از يك تا دويست 2 تا 2 بشماريد.

... - 20-18-16-14-12-10-8-6-4-2

بعد 3 تا 3 تا، و در مراحل بعدى 6 تا 6 تا.

البته شايد تمرين اول آسان باشد؛ اما اين تمرين براى دقت و تمركز و ترسيم آن در حافظه است و مى تواند نقش مؤثرى داشته باشد.

ص: 25

پيشگيرى

اشاره

يكى از مسائلى كه در رابطه با رشد و تقويت حافظه مطرح است، و از مهمترين مسائل روانشناسى و تربيتى به شمار مى رود، «پيشگيرى» است. به همين جهت است كه پزشكان راجع به واكسينه كردن كودكان بسيار تأكيد مى كنند. وقتى ميكروب يا ويروسى مربوط به گياه يا حيوان يا انسان است وارد كشور يا منطقه اى مى شود و موجب آفت گياه و نبات مى شود با برنامۀ واكسينه كردن از خسارات آن جلوگيرى مى كنند.

واكسينه كردن گرچه ممكن است مخارجى براى دولت دربرداشته باشد؛ اما براى جلوگيرى از ضرر بيشتر بايد اين مخارج را متحمل شوند. چرا كه در بعد مادى، پيشگيرى بهتر و راحت تر از درمان انجام مى شود، زيرا پيشگيرى هم ساده تر است و هم زودتر نتيجه مى دهد.

واكسن هر بيمارى، ميكروب ضعيف شدۀ همان بيمارى است كه به بدن شخص منتقل مى شود و او را در موقع ابتلا بيمه مى كند، به همين جهت، طفل بايد هنگام واكسينه كردن سالم باشد و هيچ گونه ناراحتى جسمى نداشته باشد. زمانى كه اين ميكروب ضعيف شده وارد بدن كودك مى شود، بلافاصله ارگانيسم دفاعى بدن شروع به ساختن پادزهر آن كرده و با نگهدارى آن در جاى مخصوص، در موقع لزوم از آن استفاده مى كند.

بعضى كودكان در هنگام واكسينه كردن تب مى كنند. اين نشان دفاع بدن در مقابل ميكروب است.

انواع پيشگيرى

اشاره

اين بحث، مقدمه اى بود براى بحثى كه در رابطه با موضوع حافظه مطرح مى شود.

بحث پيشگيرى يكى مربوط به سنين بالاست و ديگر براى نسلى كه مى خواهد بيايد. شايد شخصى كه خودش از كمى حافظه رنج مى برد. فرزندش هم مبتلا به كاستى از نظر حافظه باشد.

علاوه بر آن كه براى پدر و مادر روش درمانى وجود دارد براى اين كه كودك او هم از كمى حافظه رنج نبرد، راهنماييهايى توصيه مى شود.

پيشگيرى 11 مرحله دارد:

1 - قبل از ازدواج

اگر مى خواهيد فرزند شما نابغه باشد، و باهوش و بااستعداد از كار دربيايد، قبل از ازدواج بايد مسائلى را رعايت كنيد.(1)

مع الاسف برادران طلاب و دانشجو، به علت فقر مادى كه معمولاً در ابتداى تحصيل دارند وقتى

ص: 26


1- . مباحثى در «بحارالانوار» و «وسائل الشيعه» راجع به ازدواج مطرح است. همچنين كتاب «ازدواج در اسلام» آيت الله مشكينى و مطالبى كه دكتر سيد رضا پاك نژاد در كتابهاى خود آورده است. كلياتى از آيات و روايات راجع به ازدواج به دست مى دهند. و نيز از مجموع آيات و روايات استفاده مى شود كه چه همسرى بايد انتخاب كرد، كه سيستم فكرى او آيندۀ كودكان را خراب نسازد

مى خواهند ازدواج كنند، به فكر ازدواج با «هم كفو» نيستند. مثلاً اگر خواهر يا مادر، زنى را براى او انتخاب كند و او هم بداند كه از نظر فكرى باهم سازگارى ندارند، باز به علّت تنگدستى و جنبه هاى مادّى همسرى را انتخاب مى كند كه موافق ميل و شخصيت اجتماعى او نيست. بسيارى از اساتيد و فضلا هستند كه همسرانشان حتى سواد ندارند. اين دوگانگى فرهنگ بسيار مشكل آفرين است.

شخصى با اين كه استاد حوزه است، صاحب نام و مقام است، اما در خانه ارج و قربى ندارد؛ براى همسرش جلوه اى ندارد. اين به علت همان پايين بودن فرهنگ خانم است.

وجود چنين ناهمگونى در زندگى دكتر، مهندس و تحصيل كرده نيز در تربيت، زندگى و آرامش وى مشكل آفرين است.

اسلام، ازدواج با هم كفو را بسيار مورد نظر قرار داده است. چه از نظر مال، زيبايى و جمال، ميزان تفكّر، همه چيزش بايد هم كفو باشد. اين بحث، بسيار گسترده است و ما در اين جا بيشتر نمى توانيم توضيح دهيم. فقط بايد توجه داشت كه قبل از ازدواج بايد خانوادۀ همسر را خوب شناخت. بايد دانست كه آنها چگونه زندگى كرده اند؟ اگر خانوادۀ بانزاكت و مؤدبى هستند، دختر هم مثل خانوادۀ خود مى باشد.

سطح سواد

اگر شما همسر انتخاب مى كنيد، تمام حواس و توجه شما به چشم، ابرو، صورت و اندام ظاهرى او نباشد. آنچه در زندگى آينده مطرح است، سيستم فكرى اوست. سيستم فكرى مادر هرچه باشد، فرزند هم چون بيشتر با مادر به سر مى برد گرايش بيشترى به طرف افكار او خواهد داشت.

شما نبايد بگوييد ما الان يك محصل يا دانشجو هستيم. چون فردا در مسنداى اجتماعى انجام وظيفه خواهيد كرد. با خانم بى سواد و بچّه هاى فرارى از علم نمى توانيد موفق باشيد.

بين زن و شوهر بايد تناسب باشد، بخصوص در زندگى طلبگى و دانشجويى. طلاب و دانشجويان بايد همسرانى اختيار كنند، كه اگر اهل علم نبودند، لااقل ضد علم و ضد طلبه و دانشجو نباشند.

سطح فكرى كاسبها و تجار، با طلاب و دانشجويان خيلى فرق دارد. آنها اگر همسرشان اهل اطلاع هم نباشد، به جايى ضرر نمى رساند؛ اما همسر يك آيت اللّه و حجت الاسلام، دكتر يا مهندس و... حتماً بايد «ثقة الاسلام» باشد، تحصيل كرده باشد و اطلاعاتى در زمينۀ احكام دين و علوم روز داشته باشد.

پس، قبل از ازدواج، انسان بايد چشم و گوش خود را باز كند و شناخته و سنجيده ازدواج نمايد.

ص: 27

توليد مثل

بعد از آن كه ازدواج با شرايط خاص خود انجام شد، زن و شوهر، سعى كنند، در يكى دو سال اول بچه دار نشوند، زيرا در ابتداى ازدواج حالت عطش در انسان وجود دارد؛ طوفان، رعد و برق و... و در آن حال نمى شود آن طور كه اسلام مطرح كرده است، با آن شرايط خاص صاحب فرزند شد.

اما چگونه صاحب فرزند نشويم ؟ مراحلى دارد كه اين جا مورد بحث ما نيست. راههاى جلوگيرى از حاملگى بحث ديگرى است.(1)

براى بچه دار شدن، بايد شرايطى كه ائمه اطهار عليهم السلام بيان داشته اند، به طور اكمل استفاده و رعايت شود. اگر كسى مى خواهد فرزند سالم داشته باشد، بايد اين شرايط را بپذيرد. زن و شوهر چنانچه بخواهند صاحب فرزند شوند، بايد در تمام آن مدت شرايط را رعايت كنند. و الا ممكن است يكبار كه شرايط انجام نشده، همان جا صاحب فرزند شوند.

2 - شرايط آميزش

1 - زمان: زمانى را كه زن و مرد براى آميزش در نظر مى گيرند، بايد بين طلوع فجر باشد، زيرا سرشب يا بعدازظهر يا زمانهاى ديگر چندان مناسب نيست. در اول، وسط و آخر ماه نباشد. در شبهاى اعياد قربان، غدير، فطر و... نباشد. زن در حال نفاس و حيض نباشد و...

2 - مكان: آميزش در فضاى باز، زير درخت، در ماشين و قطار، روى پشت بام، روبروى آفتاب، و در جايى كه دسترسى به آب براى غسل نيست، انجام نشود. البته مى توان تيمم يا غسل اضطرارى كرد كه بدون غسل نباشد.

3 - حالت: به هنگام آميزش، از نظر اسلام نكاتى مطرح گرديده است كه لازم است زن و شوهر به آنها توجه داشته باشند از جمله:

زن و مرد بايد با آرامش كامل آميزش كنند.

صحبت نكنند كه موجب لال شدن فرزند مى شود.

با شكم پر آميزش نكنند كه بچه كم استعداد مى شود.

زن در فكر مرد ديگرى غير از شوهر نباشد و مرد هم غير از زن خود به فكر زن ديگر نباشد.

پشت به قبله و پا رو به قبله نباشند

با عصبانيت آميزش نكنند.

حتماً روانداز داشته باشند.

غذايى كه مصرف مى كنند، زياد گرم و حرارتى، مثل: خرما، و شيرينى و عسل - يا زياد سرد - نباشد. غذايى متعادلى از نظر پروتئين و ويتامين

ص: 28


1- . به كتاب «تربيت فرزند» - از مؤلف - مراجعه نمائيد

مصرف كنند. بخصوص غذايى كه مصرف مى كنند از نظر معنوى شبهه ناك نباشند، بلكه از مال حلال و پاك تهيه شده باشد.

بسم اللّه بگويند.

قبل از آميزش دو ركعت نماز بخوانند، و از خداوند فرزند سالم و صالح بخواهند.

قبل از انعقاد نطفه، بيشترين وظيفه به عهدۀ مرد است؛ تا زمانى كه زن باردار شود.

3 - باردارى

از زمانى كه اسپرم وارد رحم مادر شد، وظيفه سنگين او هم شروع مى شود. در اين زمان، مادر بايد نسبت به بعضى مسائل دقت و توجه بيشترى داشته باشد؛ جمله اين كه: كشيدن دندان براى او بسيار ضرر دارد و حتى بيهوش و بى حس كردن هر عضوى از اعضاى بدن مادر بر حافظه و مغز فرزند او اثر معكوس و منفى مى گذارد. در حال باردارى بايد كمال ملاحظه را كرد و بايد سعى شود هيچ وقت به پزشك دروغ گفته نشود؛ بلكه باردار بودن زن را بايد با پزشك درميان گذاشت.

مسأله ديگر، راديولوژى است. در زمان باردارى اگر از بدن مادر به وسيلۀ اشعه عكسى برداشته شود، در سيستم مغز كودك اثر منفى مى گذارد. بسيارى از كودكان عقب افتاده محصول چنين اعمالى هستند.

زمانى كه زن باردار است، نبايد بيش از حد به او ترس وارد شود. ترس گاهى طبيعى است و شخصى مى ترسد؛ اما بايد مواظب بود تا بيش از حد، از چيزى نترسد و شرايط محيط براى او خالى از ترس و وحشت باشد.

غصه خوردن و غم مادر بر جنين تأثير منفى دارد. اگر مادر غم و غصه اى دارد؛ قبل از باردارى بايد آن بر طرف كرد و ريشه را از بين برد؛ بعد تصميم به توليد مثل گرفت. و در طول باردارى هم از شرايط غم انگيز براى او جلوگيرى به عمل آيد.

در حين حاملگى نبايد ضربه ناگهانى به بدن زن وارد شود. ضربه خواه محكم باشد يا ساده، هر ضربه اى روى جنين تأثير منفى دارد. دربرداشتن بار زياد، و وسائل سنگين خانه، شوهر و ديگران بايد او را يارى دهند تا حتى از برداشتن رختخواب هم خوددارى كند تا به جنين او آسيبى نرسد. به طور كلى، زن بايد از برداشتن اشياى سنگين خوددارى كند.

4 - آميزش بعد از باردارى

در دوران باردارى، آميزش زناشوئى نبايد قطع شود. اسلام شرايطى براى اين آميزش قايل شده است. از جمله:

آميزش بدون وضو نباشد كه اگر بى وضو آميزش انجام شود، فرزند دچار كاستيهاى اخلاقى

ص: 29

خواهد شد.

آميزش با مراقبت باشد تا به جنين آسيبى نرسد.

در آن ايام، زن بيشتر از هميشه با شوهر خود بسر برد تا فرزند از نظر شكل گيرى متعادل تر باشد.

5 - مصرف شير

قبل از به دنيا آمدن كودك لازم است يكسرى مراقبتها از مادر انجام گيرد، تا بتواند فرزندش را از شير خود تغذيه كند. زن، بعد از چهار ماه، بايد روزى يك ليوان شير مصرف كند، تا هم بدنش، كلسيم لازم را داشته باشد و هم كودك دچار سوء تغذيه و عدم رشد كافى نشود، و هم مادر براى شيردهى توان كافى داشته باشد و غدد شيرى او فعال شود.

مصرف شير در تابستان اگر همراه با ناراحتيهاى معده است، مى توان از ماست و دوغ شيرين استفاده كرد. حداقل روزى چهار تا شش ليوان، دوغ و ماست براى سلامتى بدن زن ضرورى است.

6 - ولادت

كودك، به طور طبيعى 9 ماه و 9 روز در رحم مادر مى ماند. گاهى كودكان زودتر از موعد مقرر مثلاً در 7 ماهگى به دنيا مى آيند. به هر حال، در روزهاى آخر باردارى بايد مراقب بود. اگر كودك زودتر از مدت مقرر به طرف پايين متمايل شد، بايد مادر و كودك زير نظر پزشك قرار گيرند تا از ضربه هاى مغزى در امان باشند اگر مراقبت صورت نگيرد، بسيارى از كودكان دچار نقص شده و با چشم و صورتهاى غيرطبيعى به دنيا مى آيند و همۀ اينها، در حافظه و رشد مغزى كودك تأثير بسزايى دارد.

اگر زمان ولادت كودك نزديك است، پدر و اطرافيان وظيفه دارند، سريع مادر را به مراكز پزشكى برسانند. و به فكر مكان ارزانتر نباشند، و مادر در آن حالت نبايد زياد پياده روى كند. چون هرچه مدت زمان ماندن طفل در رحم بيشتر باشد، اثر مخرب بر سر و مغز او بيشتر است.

زن در حالت تولد كودك نبايد حركت ناجور بكند؛ نبايد بترسد. كه سر كودك بالا رود يا جابجا شود كه در اين صورت بايد با كمك دستگاه «واكومى» فرزند را به دنيا بياورند.

7 - شيردهى

اشاره

دوران شيردهى، مهمترين دوران براى كودك به شمار مى رود. در اين دوران است كه سلولهاى مغزى كودك به حركت افتاده و ساخته و كامل مى شود و اگر از تغذيه كافى برخوردار نباشد، دچار سوء تغذيه خواهد شد. هر مادرى لازم است به هنگام شير دادن، شرايطى را رعايت كند.

شرايط شير دادن:

مادر، هنگام شير دادن نبايد حرف بزند، زيرا حرف زدن باعث مى شود كه غدد شير كار طبيعى

ص: 30

خود را انجام ندهند. مثل آن كه انسان زمانى كه ادرار مى كند و سيستم مثانه مشغول تحويل ادرار است، اگر صحبت كند نمى تواند درست ادرار نمايد. به همين جهت، در اسلام است كه در توالت نبايد صحبت كرد. همين حالت براى خانمى كه در حال شير دادن هست وجود دارد. سيستم بايد راحت باشد تا غدد، كار طبيعى خود را انجام دهند. هنگام حرف زدن، چون مادر از فرزند غافل مى شود، غدد شيرى كار خود را خوب انجام نمى دهند و كيفيت شير فرق مى كند.

مادر هنگام شير دادن نبايد عصبانى شود و داد بكشد. چون حالت عصبى روى سيستم مغز فرزند اثر مستقيم دارد.

در دوران شيردهى، زن نبايد از غذاهاى بودارى چون: پياز، سير، ترشيجات و... استفاده كند.

چون بوى شير را عوض مى كند و كودك از شيرخوردن خوددارى مى كند. مادر هنگام شير دادن نبايد چيزى بخورد. (چايى، آب و...)

مادر بايد با فوايد شير دادن آشنا شود تا خود داوطلبانه و با اشتياق فرزندش را شير دهد. سيستم شير دادن در بدن زن به گونه اى است كه تمام احتياجات فرزند را برطرف مى سازد. اگر مادر، شير كامل دهد، فرزند او از هوش سرشارى برخوردار خواهد شد، زيرا طفل هر زمان نيازى داشته باشد فورى شير، آن را تأمين مى كند. حتى خواص شير پسر و دختر با هم متفاوت هستند. خواصى كه اين شير دارد ديگرى آن را ندارد. شير دختر، سرد و شير پسر، گرم است.

فرزندى كه از شير مادر تغذيه مى كند، كمتر به بيمارى مبتلا مى شوند. درمان اسهال - كه يكى از بيماريهاى شايع و عفونى و پرزحمت دوران كودكى است - در كودكانى كه با شير مادر تغذيه مى كنند، بسيار آسانتر از درمان كودكى است كه از شير مادر تغذيه نمى كنند. اگر فرزند از شير مادر محروم باشد و شير ديگرى مصرف كند، همان خصوصيت را از شير مى گيرد. آنچنانكه حالت مادر در شير دادن مهم است، در شيرهاى ديگر هم، همان حالت به كودك منتقل مى شود. مثلاً: شير گاو، كودك را خمود، فسرده و بى حال مى كند. اين همان حالت ژنتيك حالت ارثى است كه از شير به كودك منتقل مى شود، زيرا شير گاو سرد و فاقد بعضى ويتامينهاست.

در ابتداى تولد كودك، در شير مادر ماده اى وجود دارد كه بسيار چرب و مقوى است و مادر حتماً بايد آن را به كودك بدهد. البته گوسفندان و گاوها هم اين شير را دارند كه بعضى به «فله» و بعضى «آغوز» مى گويند. اين شير پر از ويتامين و پروتئين فشرده است.

خداوند متعال در دستگاه پاستوريزۀ مادر به گونه اى برنامه ريزى كرده كه هر زمان شير متناسب با كودك را مى سازد و تحويل مى دهد. صبح، ظهر، عصر، شب، نيمه شب، 1 سالگى، و هنگام دندان درآوردن، زمستان، تابستان، بهار، پاييز و...

ص: 31

8 - رابطه معنوى

اشاره

جداى از خواصى كه شير مادر دارد. روان پزشكان مى گويند: كودكى كه از شير مادر محروم است، هر 2 يا 3 ساعت يكبار، مادر او را زير سينه بخواباند و با او همراه باشد تا نياز متافيزيكى او از ارتباط مادر تأمين شود. به عبارت ديگر، اگر از نظر مادى محروم است از نظر معنوى محروم نباشد.

اگر كودكى ناآرام است، او را زير سينۀ چپ مادر قرار دهيد، فورى ساكت مى شود و خوابش مى برد. بچه اى كه بدرفتار است، به محض آن كه چند دقيقه شير مادر بخورد ساكت مى شود. مثل آن كه «مولتى ويتامين» يا «استامينوفن» مصرف كرده است. ارتباط با مادر، براى كودك آرامش آفرين است، بنابراين، كودكانى كه در كودكى از مادر دور و يا جدا شوند از نظر عاطفى بسيار عقب افتاده تر و عقده اى تر از كودكانى هستند كه با مادر خو مأنوس بوده اند.

ضربان قلب مادر

در يكى از مراكز بهداشتى و تربيتى كه نگهدارى كودكان را در كانادا به عهده داشت، آزمايشى انجام شده كه بيان كنندۀ ادّعاى ماست.

در اين مركز، كودكان پيوسته تحت مراقبتهاى لازم پزشكى قرار داشته و از نظر خواب و خوراك و تعويض لباس هيچ كم وكسرى نداشته اند. به طور همزمان، تمام اين كودكان شروع به گريه و ناآرامى مى كنند. هرچه مى كنند ساكت نمى شوند. از پزشكان جسم كمك مى گيرند و آنها هم تشخيص مى دهند كه اينها از نظر جسمى سالم هستند.

از روانكاوان كمك مى گيرند، آنها احساس كردند اين بچه ها يك نياز عاطفى دارند. به همين جهت، به طور آزمايشى، صداى ضربان قلب مادرى را كه بچه دار بوده ضبط كرده و آن را پشت بلندگو پخش كردند.

در نتيجه بچّه ها فورى ساكت شدند.

ارتباط پيوسته و مداوم با مادر به عنوان يك نياز عاطفى در كودكان، از اهميت بسزايى برخوردار است، زيرا كودك نه ماه با ضربان قلب مادر مأنوس بوده است.

تغذيه كودك

وقتى كودك غذا مى خورد، بايد به نيازهاى واقعى او توجه كرد، و نبايد معدۀ كودك را به چيزهايى عادت داد كه هيچ گونه خاصيت و ضرورتى براى كودك ندارند. پفك يا شكلات دادن به كودك قبل از غذاى كه مانع غذاى او مى گردد، ظلم به كودك است؛ نه محبت به او. دوست داشتن كودك خوب است؛ اما بهتر از آن، توجه به نيازهاى واقعى اوست. اگر كودك قبل از غذا، شيرينى بخورد، جلوى غذاى او را مى گيرد و بقول پزشكان، اشباع كاذب به وجود مى آيد.

ص: 32

حافظه كودك اگر از غذاى مورد نياز بدن او غنى شود، كارآيى آن بيشتر و بهتر مى شود.

بعضى فكر مى كنند، اگر انسان زياد گوشت بخورد خوب است؛ اما اينچنين نيست. حتى در روايات هم داريم كه مى فرمايند: «شكمهاى خود را قبرستان حيوانات نسازيد»

مصرف گوشت زياد، خون را قليايى كرده و در افراد بزرگسال موجب چربى، فشار، و اوره مى شود.

بايد نياز را تشخيص داد و طبق آن عمل كرد. بايد ديد، براى كودكى كه در حال رشد است چه چيزهايى لازم است تا بدن و مغز او دچار نقصان نشود.

حرف زدن

از نظر روانشناسى، زبان باز كردن كودك، مرحلۀ بسيار حساس و مرحلۀ سؤال و كنجكاوى است، و مبدأ رشد انتقالى كودك نيز همين مرحله مى باشد و مرحله اى است كه مغز و حافظه در اختيار شماست و هر چه به او تحويل دهيد، همان را مى گيرد. اگر علمى و منطقى با او حرف بزنيد، او هم همان گونه عادت مى كند و رشد مى كند.

گرچه بچه، كوچك است و از نظر بعضيها شايد چيزى نفهمد؛ اما اين كودك قدرت درك عجيبى دارد. اگر سؤال كند، و شما آن را نسنجيده جواب دهيد، او همان طور بار مى آيد و اين «از سرباز كردن» را هم مى فهمد. امكان دارد از پدر بترسد و اعتراض نكند؛ اما به مادر مى فهماند كه من فهميدم كه چطور مرا از سر باز كرديد. بنابراين، جواب را نمى پذيرد و از ديگران نيز سؤال مى كند تا جواب قانع كننده بشنود.

پرورش اخلاقى

ابتداى كودكى بايد روى مسائل اخلاقى كودك، مانند نظم، دقت، كنجكاوى، تفكر كار شود، تا ذهن و حافظه اش پويا شود.

اين مرحله تا مرحلۀ ورود به مدرسه، مهمترين دوران عمر كودك به شمار مى رود. اگر كتابهاى روانشناسى را ملاحظه كنيد 13 آنها به مسائل همين دوان اختصاص دارد.

در اين سنين زمانى است كه كودك در اختيار پدر و مادر است؛ از آنها مى آموزد؛ با آنها نشست و برخاست مى كند. به همين جهت، مى توان از اين فرصتها كمال استفاده را برد.

آداب معاشرت

مسأله مهم ديگرى كه در رابطه با پدر و مادر مطرح است آداب معاشرت مى باشد، زيرا شناخت كلى ارزشها و ضد ارزشها در اين زمان براى كودكان روشن مى شود.

بيشتر كودكان اگر دزدى مى كنند معناى مالكيت را نمى دانند. مال من و مال شما را نمى فهمند و

ص: 33

درك نمى كنند. روانشناسان در بررسى عوامل دزدى مى گويند: كودك نمى داند كه نبايد از جيب كسى پول بردارد، اگر جايى ميوه يا خوراكى وجود دارد به آنها دست بزند؛ اگر چيزى به او تعارف نكردند، نبايد دست درازى كند.

البته كودك بعضى مواقع قصدش اين است كه شلوغ كند، بى نظمى نمايد، يا كارهاى خلاف عرف انجام دهد؛ اما اشكال اين است كه او به اين اعمال شناخت و آگاهى ندارد. بنابراين، اگر آشنا نشود به همان شلوغ كارى عادت مى كند. بايد به مرور اينها را به كودك آموزش داد.

گاهى ديده ايد: جوانى در سطح ديپلم هم هست؛ اما وقتى ميهمان مى آيد؛ خجالت مى كشد جلوى ميهمان ظاهر شود؛ پذيرايى كند؛ يا چايى بياورد. ظاهراً مرد شده، خانم شده؛ اما نمى تواند به طور مطلوب در اجتماع ظاهر شود. اين، برمى گردد به زمان كودكى، كه راجع به آداب معاشرت او كارى انجام نشده است.

9 - مشاوره

اشاره

اسلام عزيز مى فرمايد:

«در هفت سال دوم، كودك را مشاور خود قرار دهيد» به عنوان مثال: مى خواهيد سفره بيندازيد، او را هم مشاركت دهيد. نگوييد: مى ريزى؛ فرشها را خراب مى كنى؛ غذا از بين مى رود؛ بلكه به او كمك كنيد تا به شما در كارهاى مربوط به سفره كمك كند. البته شايد مشكل باشد؛ اما كودك عادت مى كند كه در كارها مشاركت داشته باشد. وقتى هم كه كارى انجام داد او را مورد تشويق قرار دهيد.

اگر كودكى در سه سالگى بتواند ظرف ماستى بردارد، در 18 سالگى رانندگى مى كند. و حتى كارهاى اجتماعى را بسيار خوب انجام مى دهد. به او شخصيت دهيد، تا او رشد كند و از كارهاى اجتماعى ترس و هراس نداشته باشد، كمرو و خجالتى نشود. وقتى انسان با كودك هم صحبت مى شود بايد به او شخصيت دهد؛ بگذاريد حرفش را بزند و خودش را مطرح كند.

رفتارشناسى

اگر كودك در حال فكر كردن است، با پرخاشگرى نبايد او را از فكر كردن بازداشت و نبايد او را با كلمات ركيك مورد خطاب قرار داد؛ چه مرگته ؟ چى شده ؟ و...

اگر مى بينيد در فكر است، بگذاريد آزادانه فكر كند سپس نظرش را جويا شويد. اگر با او منطقى برخورد نكنيد، شخصيت او تحقير شده و افت مى كند.

اگر غذايش را آهسته مى خورد، با پرخاش به او اعتراض نكنيد كه چرا دست به دست مى مالى ؟ چرا مِن، مِن مى كنى ؟ و... شايد از دقت كودك باشد كه آهسته غذا مى خورد تا آن را نريزد. غذا خوردن كودك گاهى نيم ساعت طول مى كشد و اشكالى ندارد. با صبر و آرامش برخورد كنيد تا

ص: 34

كودكتان همان گونه رشد كند.

اخلاق اجتماعى

كودك بايد نسبت به مسائل اجتماعى آگاهى يابد و بايدها و نبايدها را بفهمد. مثلاً بايد بداند كه پسر با دختر - و بر عكس - نبايد همبازى باشد. بسيارى از انحرافات كودك از همين ارتباطات سرچشمه مى گيرد. در ميهمانيهايى كه بچه ها بيشتر با هم اختلاط دارند بايد والدين هم مراقب باشند و هم كودك را آگاه كنند. البته به گونه اى كه كودك دچار انزواطلبى نشود؛ بلكه آداب معاشرت با همسن خودش را به او ياد دهيم.

همان گونه كه جسم كودك بزرگ مى شود، روحش هم بايد تعالى پيدا كند.

برخورد جالب

در روايات است كه امام حسن عسكرى عليه السلام در كودكى امام عصر (عج) از روش جالبى استفاده مى كردند. مى گويند: حضرت مشغول مطالعه بوده اند. امام زمان (عج) با آن كه سن كمى هم داشته اند، مى آمده اند و بالاخره پدر را از مطالعه باز مى داشته اند. حضرت، براى سرگرم كردن ايشان انگشترشان را درمى آوردند و مى انداخته اند. باز حضرت مى آورده اند، و دوباره اين عمل را تكرار مى كرده اند.

در مقابل، اگر بعضى والدين بخواهند مطالعه كنند و كودك مزاحم آنها شود، اغلب با پرخاشگرى او را مى رانند. در حالى كه كودك از همان ابتدا بايد دفتر و كتاب و قلم را بشناسد و با آن بيگانه نباشد.

در روايات مربوط به اخلاق نبوى در برخورد با كودكان بايد بيشتر دقت شود كه ايشان چگونه با بچه ها برخورد مى كردند.

10 - همگام با دبستان

اشاره

وقتى كودك 7 سال اول را گذراند و به مدرسه وارد شد، بايد مراقب دبستان، مدير، معلم، همكلاسى او بود و روى او سرمايه گذارى كرد. گاهى خصوصى با كودك صحبت كنيد، ببينيد محيط مدرسه را چگونه مى بيند؟ آيا راضى هست يا نه ؟ طرز گفتار، رفتار، ميزان ادب، تديّن، و ميزان فرهنگ معلم را بايد شناخت، سپس كودك را به او سپرد. اگر معلم، نرمال و ايده آل نبود مى توان كلاس كودك را عوض كرد يا با مدير در ميان گذاشت كه اخلاق معلم اصلاح شود. كودك نبايد به حرفهاى ركيك عادت كند و فكر كند چون معلمش آن را ادا كرده، پس حرف خوبى است.

اگر از طريق مدرسه به جايى نرسيديد، خودتان بايد روى كودك كار كنيد تا ضعيف بار نبايد و ارزشها در ذهنش كوبيده نشود. سر زدن به مدرسۀ كودك، و ارزشيابى تكاليف او بايد به طور مرتب

ص: 35

انجام شود.

در پيشگيرى بايد بسختى مراقب كودك باشيم ممكن است در اثر بى مبالاتى والدين، اگرچه خيلى مذهبى و نماز شب خوان و... باشند، اما فرزندان آنها منافق و ضد ارزشهاى اسلامى، و ضد خطّ امام و انقلاب از كار درآيند.

نمونۀ تاريخى

در تاريخ راجع به زندگى شهيد شيخ فضل الله نورى - رضوان الله تعالى عليه - آمده است كه پسر ايشان كسى بود كه عليه پدر آن قدر كار كرد تا او را بدار كشيدند. و حتى در پاى چوبۀ دار هم او كف مى زد.

در زمان حيات شيخ نورى (ره) از او سؤال شد: چرا فرزند شما اين طورى از آب درآمد؟ ايشان فرموده بودند: از اول من مى دانستم كه پسرم چنين از آب درمى آيد. آن زمان كه او كوچك بود و مادر او شير نداشت كه به فرزندش بدهد، براى او دايه اى گرفتيم. وقتى شيردهى تمام شد، فهميديم كه آن زن، دشمن اهل بيت - عليهم السلام - بوده است. و تأثير شير او در فرزند من چنين نتيجه اى را به دنبال داشت.

بنابراين، اگر انسان دقت نداشته باشد، چنان مرد باعظمتى، چنين فرزندى را تحويل جامعه مى دهد كه هم براى او و هم براى ديگران باعث ننگ وعار شود.

نمونۀ مخالف

گاهى اوقات قضيه برعكس مى شود. از پدرى پليد، فرزند صالح به وجود مى آيد. معاويه بن يزيد بن معاوية بن ابوسفيان يكى از اين نمونه هاست. معاويه دوم فردى بوده است كه پدر او، جدش، پدر بزرگش، همه انسانهاى كثيف و خبيثى بوده اند؛ اما معاويه دوم به پشتيبانى از اهل بيت عليه السلام برخاست و نياكان خود را مطرود و ملعون دانست و هم او بود كه لعن به حضرت على عليه السلام را از روى منابر برداشت.

وقتى محققين تلاش كردند، ديدند او مربّى نيكويى داشته و او را بحق رهبرى كرده است.

اجمال قضيه اين است كه دقت در تربيت، در آيندۀ كودك بسيار مؤثر است. انسان، خود هر شخصيتى داشته باشد، يك كودك فاسد، يك جوان منحرف، زندگى دنيا و آخرت انسان را تباه مى كند.

نبايد بگوييم: اگر ما به اين چيزها برسيم به كار و زندگى نمى رسيم. اين خودش درس خواندن است، كار است، يك امر الهى است.

ص: 36

پيشگيرى فردى

مرتبۀ اول در پيشگيرى، ارزيابى است. انسان بايد ببيند كه از چه خصوصيات روحى و جسمى برخوردار است و چه خصوصياتى را ندارد. اين نكته قابل توجه است كه ما بدون ارزيابى نمى توانيم با مشكلات برخورد كنيم. اول بايد مشكل را ارزيابى كرد و شناخت. سپس راه حل آن را پيدا كرد. كه به دنبال شناخت، مرحلۀ درمان پيش مى آيد.

براى شناخت مشكل، انسان نبايد عجله داشته باشد و خود را با ديگران مقايسه كند. اگر خود را تست كرد و ديد 30% يا 40% يا 20% ضعف دارد، حتى با خانواده اش نبايد مقايسه كند. شايد خواهر و برادرش قوى باشند و او ضعف داشته باشد.

قرآن هم مى فرمايد:

«انسان بر استعدادها و افكار و اعمال خود آگاه است.(1)»

انسان بايد كمالات خود را بشناسد و روى آن كار كند و هيچ كس ملاك او نباشد.

بعد جسمى

بعد جسمى و تواناييهاى جسمى هم مثل روح و روان است. گاهى افرادى تواناييهاى لازم جسمى براى كارى را دارند و گروهى ندارند. در يك باشگاه ورزشى از صدها نفر دواطلب رشته هاى مختلف ورزشى چند نفر قهرمان مى شوند و رشد مى كنند، بقيه، ورزش را رها مى كنند.

شايد شخصى يكساعت تمرين كند تا براى مسابقه اى آماده شود و ديگرى با ده دقيقه تمرين آمادگى پيدا مى كند و شايد گروهى اصلاً به تمرين نياز نداشته باشند. به همين جهت افراد بايد بررسى كنند و خودشان پى ببرند كه چقدر مى توانند رشد داشته باشند. توجه داشته باشيد كه اين مسأله را نمى توان بطور جهشى حل كرد؛ بلكه بايد كم كم و با حوصله جلو رفت.

روانشناسان عقيده دارند: مسأله تمركز كه در بحثهاى آينده مى آيد و در تقويت حافظه بحث بسيار مفصلى است، در بعضى شايد با يكسال تمرين به دست آيد و در بعضى كمتر از يك ماه طول بكشد.

دقت در تمرينها

تمرينهايى كه در آخر هر جلسه ارائه مى شود، بايد تايم بگيريد كه هر تمرينى را در عرض چند دقيقه انجام مى دهيد. البته ممكن است در ابتدا وقت بيشترى صرف كنيد (حدود 3، 4 دقيقه) ولى حالت تمركز بايد به حدى باشد كه آن را در مدتى كمتر از يك دقيقه انجام دهيد.

البته تمرين هر شب بايد به تمرينهاى قبل اضافه شود، تا همان طور كه تايپيستها با انگشتان دست نرمش مى كنند، شما هم با حافظه تمرين كنيد و كار كنيد تا فعال شود. براى فعال كردن سلولهاى

ص: 37


1- . قيامت، آيه 14: «بل الانسان على نفسه بصيره»

مغزى راهى جز تمرين نيست. همين تمرينهاى ساده، راه را براى كارهاى بالاتر باز مى كنند.

تمرين

در اين جلسه تمرين ديگرى ارائه مى شود كه بايد مدت آن بيشتر از يك دقيقه و 20 ثانيه نشود. و بايد آن قدر تمرين انجام شود كه اين مدت به 1 دقيقه برسد، كه حد نرمال آن است.

«از يك تا 200 را 4 تا 4 بشماريد»

اين تمرين گرچه راحت تر از تمرين قبل است؛ اما تمركز در ذهن وقت بيشترى مى طلبد، به همين جهت مدت آن همان يك دقيقه است.

تمرين بايد بدين حالت باشد كه شما عدد را در ذهن ترسيم كرده و بنويسيد تا حافظه پويا شده و براى تمرينهاى مشكلتر آماده شود.

در تمرين، رعايت چند نكته ضرورى است.

1 - عجله نداشته باشيد.

2 - به خود تلقين كنيد كه: من مى توانم اين كار را انجام دهم و به مرحله نبوغ برسم.

3 - منظّم كار كنيد. سر ساعت و در وقت معين اين كار را انجام دهيد.

4 - از خستگى و نااميدى بپرهيزيد؛ شايد طول زمان لازم داشته باشيد؛ و بايد مقاومت كنيد.

همان طور كه يك ورزشكار، در ابتداى تمرين دچار درد و ناراحتى مى شود و بايد دارو مصرف كند يا مكسن بخورد؛ و كم كم ساختار جسمى او محكم و متقن مى شود.

نمودار جسمى و روحى نوابغ

نمودار جسمى

بحث اين فصل راجع به نمودار جسمى و روحى افراد كم حافظه، يا فراموشكار مى باشد، كه اين افراد چه خصوصياتى از نظر جسمى دارند. البته اين خصوصيات امكان دارد عوامل ديگرى هم داشته باشند.

مثلاً سر درد؛ گاهى منشأ آن سرماخوردگى، گاهى عصبانيت، گاهى پرى معده است و...

به هر حال اين افراد از نظر جسمى نمودارهايى دارند:

1. جلوى پيشانى آنها برآمده و بالاى ابروهايشان قوس دارد.

2. چشمهاى اين افراد مورّب است. به اصطلاح چشمان آنها كم سو و بى فروغ است. مانند آدمهاى معتاد و خمار يك حالت بى حال دارند. اگرچه چشمهايشان باز است، امّا حالت خاصى

ص: 38

دارند.

خود انسان مى تواند امتحان كند چشم تيز مثل آن است كه مى خواهد از حدقه دربيايد. و خيلى حساس است. صاحب چنين چشمى كسى كه چشمش تيزهوش است و كسى كه چشمش بى فروغ است، خيلى از هوش زياد برخوردار نيست.

3. پشت سر جمجمه و مخچه افراد كم هوش، پهن و حالت پستى دارد. در كتابهاى روانشناسى مى توان عكس و شكل اين افراد را مشاهده كرد.

4. بينى اين افراد، كوتاه و كوچك است. البته بايد توجه داشت، كه هر كس بينى اش كوچك است، كم حافظه نيست. بلكه عوامل ژنتيك و ارثى هم مؤثر است، و چه بسا اين افراد اگر بر روى حافظه خود كار كرده باشند از استعدادهاى بالا و پويايى هم برخوردار باشند.

اگر فردى را ببينيم كه مقدارى از اين خصوصيات را داشته باشد، مى توان احتمال داد كه 30 يا 40% حافظه اش ضعيف است.

5. لاله هاى گوش آنها كوچك است.

6. فك پايين آنها جلوتر از فك بالاى آنهاست. معمولاً افراد يك حالت موازى بين فك پايين و بالا دارند. اگر اين طور نبود، يك نمودار است.

7. دستهاى اين افراد نسبت به بدنشان كوتاهتر و انگشتان آنها كوچك است.

8. پوست سرشان خشك است.

9. موهاى آنها ژوليده و از هم پراكنده است. البته هر كس موى سرش ژوليده بود، نشانگر كمى استعداد او نيست. بعضى افراد به طور كلى موهايشان فرفرى است. ژوليدگى هم يكى از حالتهاى مو است و با حالت

طبيعى موى بدن فرق دارد.

10. قد اين گونه افراد، حالت غيرمتوازى دارد.

11. لبهاى آنها معمولاً ترك خورده است و انى به علت كمبود ويتامينها از جمله ويتامين «ب» در بدن آنهاست

12. تنفس آنها از راه دهان است.

بدترين نوع تنفس، تنفس از راه دهان است. اين موضوع در بهداشت بدن به طور مفصل بيان مى شود. اين نوع تنفس، ضررهاى فراوانى دارد كه به يكى از ضررهاى آن اشاره مى شود.

در مورد بيماريها (مثل آسم) پزشكان يكى از علل بيمارى را همين مسأله مى دانند، زيرا ميكروبهايى كه در فضا پراكنده است، از راه دهان يكسره وارد ريه مى شود و مسائلى به وجود

ص: 39

مى آورد. در مقابل، تنفس از راه بينى فوايد زيادى دارد، زيرا هوا از چند فيلتر مى گذرد و وارد ريه مى شود.

13. رشد دندانهاى اين گونه افراد دچار تأخير است.

14. سيستم بدن آنها دچار ضعف است و از نظر حركت و توان، مانند آدمهاى معمولى نيستند، هميشه احساس افت و سستى بر وجود آنها حاكم است.

15. رشد اين افراد معمولاً غيرعادى است.

16. هيكل و اندام اين افراد بسيار درشت و پف كرده ولى توخالى است. مثل مشكى كه آن را باد كرده باشند.

17. قدرت عضلات آنها كم است. انسان بايد توان عضلات خود را رشد دهد. ياخته هاى مغز همان موادى را مصرف مى كنند كه درون قلم استخوان است. در درون قلم گوسفند ماده اى وجود دارد كه سرشار از ويتامينهاست. وقتى حيوان بيمار مى شود، چون قدرت عضلاتش كم مى شود، قلم استخوانش توخالى يا سياه مى شود. وقتى استخوان حيوانى را كه پير مى شود و او را مى كشند.

بشكنيد يا توخالى است و يا سياهرنگ است.

بنابراين، در كسانى كه حافظه شان ضعيف است، قدرت عضلانى ضعيف است و چون عضلات ضعيف است، از غذاى مربوط به مغز استفاده مى كنند و به همين جهت نيروى لازم به مغز نمى رسد.

كودكانى كه دچار اين عارضه هستند دير به راه مى افتند و كنترل ادرار و مدفوع آنها دير انجام مى پذيرد. كودك معمولى به محض آن كه دو سال او تمام شد، بايد كنترل ادرار و مدفوع داشته باشد؛ اما گاهى شما حتى نوجوانانى را مى بينيد كه هنوز شب ادرارى دارند و يا كودكانى، هستند كه تا چند سالگى نمى توانند ادارا خود را كنترل كنند.

عدم كنترل به خاطر عدم توازن ذهنى است؛ اين نقص باعث مى شود توان حفظ و حراست نداشته باشند و نتوانند به موقع ادرار و مدفوع خود را كنترل نمايند.

18. صدايشان بم است و در صحبت كردن تأخير دارند. حرف زدن آنها با مكث و حالتى همراه است كه گويا مى خواهند كار سنگينى انجام دهند. اين به خاطر آن است كه ذهن و حافظه آنها نمى تواند مطلب را بگيرد و تجزيه و تحليل كند و آن را منتقل كند. چون از نظر قواى عقلانى دچار ضعف هستند.

بين حافظه و هوش رابطه تنگاتنگى وجود دارد؛ هرچه هوش ضعيف تر باشد، حافظه ضعيف تر است. هرچه حافظه قوى باشد، هوش زيادتر مى شود. بنابراين كسى كه دچار ضعف حافظه باشد، از نظر قواى عقلانى ضعيف است.

ص: 40

از شعبات قواى عقلانى، استدلال، قضاوت، ارزيابى و كنجكاوى است كه از برآيند و نتايج هوش به شمار مى رود. و اينها در اين موارد دچار ضعف هستند.

در ميان عوام معروف است كه: «اگر امروز او را قلقلك كنيد فردا جواب مى دهد.»

19. از نظر اجتماعى انزواطلب، منزوى و گوشه گير هستند؛ با كسى حرف نمى زنند؛ روابطشان خيلى ضعيف است. علت آن هم معلوم است، كسى كه تجزيه و تحليلش خوب نباشد، حرف زدنش كامل نباشد، در جمعى كه مى نشيند زياد نمى تواند عرض اندام و ابراز وجود كند و اظهار نظر نمايد و...

در صورتى كه اگر فردى بخواهد در جامعه روابط خوبى داشته باشد و اهل دين و علم هم باشد، بايد داستانها و لطيفه هايى را بداند كه با آنها بتواند در مجلس عرض اندام كند؛ چون ممكن است بحث قال الصادق؛ قال الله، اصول و عقايد زياد موجب جذب بعضى نباشد اما ذكر تاريخ و داستان، بيشتر به درد بعضى مجالس بخورد. اصولاً درسها مخصوص كلاس است.

در مجالس بايد بتوان به عنوان حزب الهى و انقلابى عرض اندام كرد، زيرا گاهى افرادى كه متدين هستند در گوشه اى خموش و ساكت بوده و حتى بعضى كم اطلاعها با جوك و لطيفه ميدان دار مى شوند. مكان فرقى ندارد، منازل، كارخانه ها، اداره، دفتر مدرسه، مجالس ميهمانى از اين گونه اماكن هستند.

انسان مى تواند در اوقات فراغت، بعضى از داستانهاى مربوط به يك بحث، مثل: نماز، غيبت، صله رحم و... را تيتربندى كرده و همراه داشته باشد تا بتواند در موقع لزوم از آن بهره بردارى كند.

20. در برابر مشكلات ضعيف هستند. اگر مشكلى برايشان پيش بيايد، يا دست به خودكشى مى زنند؛ يا فرار مى كنند؛ يا دست به قتل و غارت و دگركشى مى زنند.

علت اعتياد بسيارى از معتادين همين است؛ شكست در جامعه، رفوزه شدن، حتى جر و بحثهايى كه او در آن جا نتوانسته اظهار وجود كند.

21. وابستگى آنها به افراد زياد است. گاهى به برادر، خواهر، دوست، همسر، بچه، بسيار وابسته است. وابستگى بيش از حد او، حاكى از عدم استقلال اوست. كسى كه فكر مى كند نمى تواند مستقل باشد، مجبور است به اين و آن متمسك شود. از فنون معمولى اطلاعى ندارد؛ مرد خانواده است؛ اما در كارهاى بسيار جزيى، مثل: فتيله عوض كردن، سيم كشى يك لامپ ساده، نصب يك لامپ مهتابى، حتى سوار شدن به مواتور و چرخ محتاج به ديگران است. گاهى اينها پيرمرد هم هستند، اما محتاج به ديگران مى باشند. اين به علت آن است كه از راه درست وارد نشده اند.

22. افسرده هستند. اگر در جلسه اى حاضر شوند، دايم مى ترسند كه چيزى از آنها سؤال شود و

ص: 41

جواب آن را ندانند. و هميشه يك حالت گوشه گيرى و سكوت دارند. دايم با خود كلنجار مى روند كه فلانى با ما همكلاس بود، او حالا چه شده ما چه از آب درآمديم. و مرتب خود را سرزنش نموده و يك حالت آزردگى در خويش احساس مى كنند.

23. از نظر امور عاطفى ضعيف هستند. چون هوش در اين افراد در مرتبۀ بالايى نيست، عاطفه شان هم به همان نسبت دچار ضعف و نقصان است. به كسى توجه ندارند؛ به سلامتى، بيمارى، قرض، مرگ ومير ديگران كارى ندارند.

روابط اجتماعى براى انسان بسيار مفيد است و به پويايى استعداد كمك فراوان مى كند؛ اما اينهم در حدّ آن بايد باشد. نه اين كه هميشه به دنبال رفيق و بچه و زن و پدر و مادر و فاميل باشد، از كار اصلى باز مى ماند. بايد حدّ متعادل آن را رعايت كند.

اگرچه بعد عاطفى، يكى از نهادهاى معنوى است كه در نهان انسان مى باشد؛ ولى بايد ميدان را براى بالندگى ديگر نهادهاى معنوى و جسمى بازگذاشت، تا همه آنها به صورت متعادل رشد يابند.

24. رنگشان پريده است. البته پريدگى رنگ عوامل مختلفى ديگرى هم دارد.

25. ناآرام هستند، و يك حالت اضطراب درونى دارند.

26. كم اشتها هستند. شايد اين گونه افراد بگويند كه: ما چون زهد داريم، چيزى نمى خوريم. نه آن كه بگويند: چون اشتها نداريم، چيزى نمى خوريم.

زهد در اين زمينه ضرر دارد و ضرر هم براى بدن حرام است و حفظ جان واجب است. انسان، وقتى مى تواند زاهد باشد كه زهدش براى سيستم ساختمانى جسمى و روحى وى مضر نباشد.

اگر انسان پول داشته باشد و بخواهد زهد به خرج دهد، از نظر روحى ضربه نمى خورد؛ ولى كسى كه پول ندارد و زاهدانه زندگى مى كند، از نظر روحى ضربه مى خورد، زيرا اين زهد طبق ميل او نيست، و دايم با خود كلنجار مى رود كه باز نان و ماست، يا نان و پنير، اين چه زندگى است.

زهد واقعى

در بيان زهد واقعى، دقّت در زندگى حضرت على عليه السلام بهترين نمونه است. ايشان نان جو مى خوردند و به اين كار افتخار مى كردند. نان جو را در كيسه اى سربسته مى گذاشتند و در آن را مى بستند كه فرزندان و يا همسرشان به آن روغن نمالند كه نرم شود. آن نان به قدرى سخت بود كه حضرت با زانو آن را مى شكستند؛ اما با اين حال روحيه اى قوى داشتند.

حال، اگر انسان بخواهد مثل حضرت على عليه السلام زندگى كند و در دل هم ناراضى باشد كه اين طلبگى و دانشجويى هم فايده اى ندارد. و وقتى هم دستش به جايى برسد، آن قدر مى خورد كه تا چند روز هم به اشتها نمى آيد. اگر انسان مى خواهد زهد بورزد، بايد زمينۀ زهد را در خودش به

ص: 42

وجود بياورد.

اما كسانى كه اشتها ندارند به دليل بى اشتهايى، خود را به زهد مى زنند و اظهار مى دارند كه مى خواهند خودسازى كنند. اين خودسازى نيست؛ بلكه خودكشى است. اگر انسان نياز واقعى اش را تأمين نكند و چنانچه نتواند نياز جسمى اش را هم تأمين كند بايد از نظر روحى آن قدر قوى باشد كه ضعف جسمى اش را جبران كند.

27. ترسو هستند (خيلى زود از چيزى مى ترسند.)

28. متلّون و متغيّر هستند. قرآن در اين موارد مى فرمايد:(1)

«عقيدۀ ثابتى ندارند. چون قدرت تصميم گيرى ندارند، اگر كسى حرفى بزند، روى حرف او تكيه مى كنند و باز اگر فردا كسى حرفى زد آن را مستمسك قرار مى دهند.»

اينها گوشه اى از خصوصيات افراد كم حافظه است. در صورت تمايل مى توانيد به كتابهاى روانشناسى رجوع كرده و در اين مورد مطالعه كنيد. اگر احياناً خصوصياتى از اين نوع را در خود مشاهده مى كنيد، دنبال چاره جويى برآييد.

نبوغ

قبل از آن كه وارد بحث خصوصيات نوابغ شويم لازم است مقدمه اى بيان شود و آن اين كه:

1. بعضى گمان مى كنند: نبوغ يك امر ژنتيكى است. بسيارى از دانشمندان در كتابهاى روانشناسى عقيده دارند، وقتى كودك به دنيا آمد، اگر داراى نبوغ نباشد، نابغه نمى شود.

2. بعضى عقيده دارند كه «رفاه» عامل نبوغ است.

3. بعضى، جامعه را عامل نبوغ مى دانند.

4. بعضى تلفيقى دارند بين سه موضوع: ژنتيك، رفاه، جامعه. اما اسلام عقيده دارد: نبوغ بر 4 پايه استوار است: 1 - ژنتيك 2 - جامعه 3 - خود 4 - معنويات.

در كتابهاى روانشناسى، دانشمندان - به معنويات كه در رشد و نبوغ بسيار مؤثر است - هيچ توجهى نكرده اند و حتى آن را قبول ندارند. آنها چيزهايى را قبول دارند كه بتوانند با دستگاههاى مادى خودشان بسنجند و ارزيابى كنند. چيزى را كه آنها نبينند و نتوانند بشناسند، قبول ندارند.

اسلام علاوه بر سه عامل فوق، عامل معنويت را مهمترين عامل مى داند و در بحثهاى آينده روشن مى شود كه چطور مى شود از طريق معنويت، به جايى رسيد، چگونه برخى از همين طريق ره صد ساله را يك شبه پيموده اند.

نكته اى تاريخى

ص: 43


1- . سورۀ نساء، آيه 143: «مذبذبين بين ذلك لا الى هؤلاء و لا الى هؤلاء»

در تاريخ دارد كه يكى از شاگردان شيخ انصارى - رضوان اللّه تعالى عليه - از نظر حافظه بسيار ضعيف و كندذهن بوده است. به گونه اى كه چندين سال پاى درس شيخ مى آمد و اصلاً نمى فهميد كه استاد چه مى گويد، نه تنها درس را نمى فهميد بلكه نمى توانست آن را منتقل و يا تجزيه و تحليل نمايد.

بعد از توسلات و توجهات زياد، يك شب على عليه السلام را در خواب مى بيند. حضرت مى بيند كه او خيلى نگران است. مى پرسند: از چه چيز ناراحتى ؟ مى گويد: من آمده ام درس بخوانم و به اسلام خدمت كنم؛ اما هرچه مى شنوم از اين گوش مى آيد و از آن گوش مى رود و چيزى در مغزم نمى ماند.

حضرت در گوش او «بسم اللّه الرحمن الرحيم» خواندند و گفتند: انشاءاللّه خدا كمكت خواهد كرد.

صبح پاى درس شيخ آمد، در شگفت بود كه خيلى خوب مى فهميد، و حتى در بعضى موارد به نظرات استاد اشكال هم مى گرفت. هم مباحثه اى پيدا كرد و باهم دروس را مباحثه مى كردند. استاد بزودى تغيير حالت شاگرد را فهميد، شخصى كه با ژوليدگى مى نشست و درس را نمى فهميد، و گوش مى داد و مى رفت. حالا چگونه دو زانو نشسته؛ مى فهمد؛ اشكال مى كند، مباحثه مى كند و...

يك روز شاگرد، اشكالى به شيخ گرفت و روى آن پافشارى و سماجت زيادى به خرج داد. استاد ديد اين شخص بسيار عجولانه پيش مى رود. مثل تعبيرى كه در قرآن هست:

«آن گاه انسان از نعمتى برخوردار گردد؛ سركش مى شود.»(1)

تا انسان داراى نعمتى مى شود هميشه آن را به رخ ديگران مى كشد. نعمت، طغيانگرى را زياد مى كند و وقتى مى فهمد يك برترى نسبت به ديگران دارد، غلوّ مى كند.

خلاصه آن روز اشكال گرفتن او در پاى درس، به سماجت و لجاجت كشيد در پايان درس و بحث، شيخ به آهستگى در گوش او گفت: اگر «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در گوش تو خوانده اند، در گوش من تا «و لا الضالين» را خوانده اند.

پس گاهى يك «بسم اللّه» تا «و لا الضالين»، شيخ انصارى (ره) مى سازد كه كتابهاى ايشان همچون «رسائل» يا «مكاسب» كه تاكنون شرحهاى زيادى بر آن نوشته شده است پس از چندين سال در سطوح مختلف حوزه تدريس مى شود اين معنويت است كه انسان را تا اين حد رشد و تعالى مى دهد.

تقويت و معنويت

اگر بخواهيد بعد معنوى را در خود پرورش دهيد، مهمترين اصل آن پالايش و آرايش است.

ص: 44


1- . سورۀ علق، آيه 7: «ان الانسان ليطغى ان راه استغنى»

پالايش يعنى، از رذايل و پليديها، گناهان و معاصى و زشتيهاى قبل پاك شدن، و با توجه، به خدا نزديك گرديدن.

بعد از پالايش، بايد خود را به ارزشها آرايش دهيد اگر در اين بعد پيش برويد موفق خواهيد بود.

مسأله پالايش و آرايش مسئله اى نيست كه با چند جلسه بتوان آنرا مورد بحث قرار داد كه آنرا از خود بروز دهيم. بلكه زمان لازم دارد. و بحث اين گونه مسائل در حد توان وقت ما نيست.

علل ناقصه

دانشمندانى كه جامعه را علت نبوغ مى دانند، معتقدند كه رسانه هاى گروهى از قبيل: روزنامه، كلاس، دوست، معلم، راديو و تلويزيون در حافظه تأثير بسزا داشته و ژنتيك هيچ اثرى ندارد و خود انسان هم نقشى ندارد، و اراده و معنويت چيزى نيست. بلكه فقط بايد بعد فرهنگى جامعه پيش رفت كند تا افراد آن جامعه نابغه شوند و نبوغ پيدا كنند. البته ما هم تا حدودى اين ركن را قبول داريم ولى نه به عنوان علت تامه

تلقينات شيطانى

تلقين، از نظر رشد، بسيار مؤثر است. شايد ديده باشيد كسانى را كه در كلاس درس مى نشينند و اگر درس را نفهمند، مى گويند: ما به جايى نمى رسيم، زيرا كاستى زياد داريم.

پدر و مادر بى سواد، ضعف مادى، نداشتن پول براى كتاب و نوار و جزوه و... پس، ما كه پول نداريم رشد اجتماعى هم نداريم. اما چنين نيست، تمام اينها تلقينات شيطانى و استعمارى است.

زندگى بزرگان را مطالعه كنيد، اكثر آنها به مقامات عاليه رسيده اند، از خانواده هاى ضعيف و محروم بوده اند.

قرآن هم مى فرمايد:

«در پى هر سختى، آسايش و راحتى است.(1)»

هرچه انسان در محروميت باشد، قدرت معنوى او بالا مى رود و كارآئى اش بيشتر مى شود. در مقابل، رفاه، انسان را راحت طلب بار مى آورد. اگر به پانزده سال پيش برگرديم و امكانات آن زمان حوزه را با حال بررسى كنيم. مى بينيم الان طلاب در مدارس در كلاسها، امكانات سرما و گرما دارند، و بسيار راحت تر از گذشته درس مى خوانند اما انصافاً از نظر محتواى آن زمان با اين زمان قابل مقايسه نيست.

در دانشگاهها با آن كه رفاه كامل هست، سيستم روشنايى و سرما و گرما كاملاً منظم است مكانها عالى است بسيارى از دانشجويان خوابگاه دارند، باز آنكه در رفاه بيشتر است، تعهدش كمتر است.

ص: 45


1- . سورۀ انشراح، آيه 5: «ان مع العسر يسرى»

شما ببينيد اساتيد حوزه چطور درس خوانده اند و بالا آمدند، چه مشقات و گرفتاريهايى را تحمل كردند. پس، در كاستيهاى مادى بايد معنويت را پرورش داد و آنرا تقويت كرد. تا اين بعد روى آن كاستيها را بپوشاند.

خصوصيات نوابغ

اشاره

دانشمندان، خصوصياتى را براى نوابغ ذكر كرده اند كه ما هم به طور اختصار به آنها اشاره مى كنيم.

1 - ارادۀ قوى

اشاره

نمونۀ بالا و والاى اين ادّعا حضرت امام (ره) هستند. اگر در زندگى ايشان دقّت شود، نمونه اى بسيار روشن در حافظه مى تواند باشد.

در جريان انقلاب امام (ره) مى فرمودند: شاه بايد برود. خيلى ها مخالف بودند و مى گفتند: بايد مسالمت كرد اما امام آنقدر پافشارى كرد، تا نتيجه گرفت. يا جمهورى بايد اسلامى باشد، نه يك كلمه كمتر، نه يك كلمه بيشتر. و همانطور هم شد، عليرغم آنهمه مخالفتى كه وجود داشت. يا محاصره آبادان شكسته شود. هرچند بنى صدر مخالف بود و فرماندۀ كل قوا هم بود. در مسئلۀ حمله اسرائيل به فلسطينيها خيلى ها با آن كه ما خودمان جنگ داشتيم و جوانان ما در حال دفاع بودند، مى گفتند: به كمك فلسطينيها بايد برويم. اما امام (ره) فرمود: راه قدس از كربلا مى گذرد، و نقشه تجزيۀ نيروها توسط دشمن خنثى شد. وقتى چيزى را با فكر و درايت و استدلال و هوش خود انتخاب مى كند، روى آنهم پافشارى مى نمايد.

پيامبر صلى الله عليه و آله هم به ابوذر فرمود:

«يا ابوذر اگر تمام دنيا يك طرف بودند و على عليه السلام هم يك طرف، همانجائى برو كه على عليه السلام هست. جهتى باش كه او هست».

پس اگر قرار باشد كه انسان متغيّر و بى اراده باشد به جائى نمى رسد، بايد انسان مقصدى پيش رو داشته باشد بعضى مواقع ممكن است، 10 سال هم طول بكشد تا به مقصد برسد، بايد برود تا بعد نتيجه آن را ببيند.

اين است كه افراد نابغه فكرشان محدود به زمان حال نيست اغلب آينده نگرند. يكى از فوائد معاد هم همين است كه انسان را به آينده اى نامحدود سوق مى دهد. اگر انسان به آينده محدود فكر كند، ضعيف مى شود.

در قرآن هم هست كه مى فرمايد(1):

ص: 46


1- . «جنات تجرى من تحتها الانهار خاليدن فيها»، بينه آيه 8

طول و عرض اين جنات معلوم نيست. نعمات بى پايان است.

انسانى هم كه مى خواهد در مسير نبوغ قرار بگيرد. نبايد فكرش اين باشد كه سطوح حوزوى را تمام كنم، ديپلم بگيرم، استاد دانشگاه بشوم و... بلكه بايد بيشتر از آن را در فكر داشته باشد.

در بين دانش آموزان هم اگر فردى براى نمرۀ 12 درس بخواند كه قبول شود، قطعاً تجديد است.

او بايد براى 15 بخواند كه 12 بگيرد. اگر بخواهد شاگرد اول شود بايد براى 20 بخواند، نه نمرۀ 18 ملاك او باشد.

پس بايد آينده نگر باشد كه عقبتر از اين نرود. آينده نگرى محتاج به اراده اى قوى است.

برنامه ريزى متقن و محكم لازم دارد.

يكى از بزرگان مى فرمود: اگر يك روز درس تعطيل شود، شايد بعضى با هم گفتگو و شوخى و خنده كنند، بعضى تفريح داشته باشند و... اما اگر كسى آينده نگرى داشته باشد، برنامه ريزى او دقيق است. اگر استاد چند دقيقه هم دير بيايد او برنامه دارد، كه بيكار نماند.

اين افكار بچگانه است كه دانش آموز تا معلم مريض شد و نيامد. بگويد: الحمدلله برويم ورزش كنيم. و يك دانشجو يا يك طلبه هم نبايد فكرش اين باشد. اگر درس تعطيل شد، برنامۀ او تعطيل شود.

برادرى كه 20 سال در حوزه مشغول تحصيل بوده است بطور جنبى بايد زندگى ائمه اطهار عليهم السلام را يكدور بررسى كرده باشد قصه هاى قرآن را بداند و خوانده باشد، يكدوره كلى از اخلاقيات مطالعه كرده باشد. اگر اينطور نباشد، برنامه ريزى صحيح نبوده است.

اراده و لجاجت

كسى كه داراى نبوغ است، اراده اش قوى است. و ارادۀ او بر ديگران برترى دارد، البته بايد توجه داشت كه اراده با لجبازى و لجاجت تفاوت دارد. گرچه شباهتهائى هم با هم دارند.

اجمالى عرض مى شود كه شما بدانيد اراده چه فرايند و حدودى مى تواند داشته باشد. از خصوصيات اراده اين است: مى تواند كارش را توجيه كند. با منطق و استدلال اشكال را رفع مى كند ولى لجباز اينجور نيست. دليل نمى آورد فقط پافشارى مى كند. هرچه براى او دليل مى آورى زير بار نمى رود. لجباز پايه و بنا و بنيادى براى حرف خود ندارد. ولى كسى كه با اراده است حرف او دليل و پايه دارد.

2 - ابتكار

اشاره

دومين خصوصيت نوابغ اين است كه فرد نابغه مبتكر و نوآور است، اگر انسان افراد مخترع و مكتشف، مبتكر و نوآور را در نظر بگيرد، اينها نبوغى به خرج داده اند كه گذشتگان نكرده اند.

ص: 47

اگر كتب فقهى را در نظر بگيريد، خصوصيتى كه در شرح لمعه است، در كمتر كتاب ديگرى است، حتى شرايع كه يك كتاب جامع فقهى است مثل لمعه نيست.

يا كفايه كه اكثر اساتيد خارج مبناى درسشان است. مباحث كلى اصولى در آن هست به استثناى برخى موارد كه روى كلمه اى كه آخوند فرموده بايد چند روز تحقيق و بررسى شود تا با مبانى فلسفى، منطقى، ادبى، فقهى، اصولى، بررسى شود كه چه اختلافاتى دارد؟

براى اين است كه مؤلفان اين كتابها نبوغ بخرج داده اند. وگرنه كتاب زياد تأليف شده است. در علوم ديگر هم همينطور است. نوابغ، مبتكرين علوم و صنعت هستند و الحمدلله كم هم نيستند.

راههاى ابتكار

اگر انسان بخواهد مبتكر شود روشهائى دارد. يكى از راهها دقت كردن است. راه ديگر مطالعه انديشه هاى گوناگون است. مثل مجتهدى كه مى تواند نظر همه را رد كند و نظر خودش را بگويد.

علت آن اين است كه او در پى تحقيقات خود شايد 20 نظر را بررسى مى كند و از آن استفاده مى كند تا به نظرى دست يابد كه با فكرش سازگارى دارد.

در دنياى صنعت و تكنولوژى هم همين است. فردى كه بخواهد رشد كند محصولى را مى بيند مثلاً «اتو» را با اتوهاى ديگر مقايسه و بررسى كرده، خودش طراح اتوى ديگرى مى شود.

افكار و نظرات ديگران را ديدن يكى از راههاى ابتكار است، مونتاژ كردن خيلى كار سختى نيست. مونتاژ فرقى نمى كند، در همه جا مونتاژ هست، نويسندگى، سخنرانى، صنعت و... ميشود، انسان سخنرانى كسى را گوش كند و عين آن را تحويل دهد البته مى شود مونتاژ كرد اما رشد در اين كار نيست.

اگر انسان به رشته اى علاقه داشته باشد. فرق نمى كند در رشته هاى درسى حوزوى، بخواهد مجتهد مطلق شود يا در رشته اى خاص مثل، سياسى، اقتصادى، فلسفى، عرفانى، حقوق، روانشناسى، جامعه شناسى، تاريخ، تفسير و... صاحب نظر و صاحب فن شود. بايد مطالعه زياد داشته باشد. در مسائل حداقل 50 نظر را بخواند و بداند تا مبتكر نظر 51 باشد.

اگر انسان بخواهد نويسندگى كند، كتابى بنويسد كه ديگران هم نوشته اند با كمى تغيير، او هم رونويسى تحويل دهد. گاهى افراد همان موضوع تكرارى را با فكر خود طورى به رشته تحرير درمى آورند كه خواننده مجذوب آن مى شود.

3 - كسب تجربه

نابغه پيوسته در فكر كسب تجربه است. بسيارى از افراد كه حافظ قرآن يا نهج البلاغه شده اند. يا ادعيه را حفظ كرده اند آن را از وقت مفيد سرمايه گذارى نكرده اند، بلكه در بين راه مدرسه تا منزل،

ص: 48

مسافت اتوبوس بين تهران و قم مثلاً... بيكار نبوده اند.

حتى مى توانيد فيشهاى آماده اى در جيب داشته باشيد. از روايات، آيات، احاديث، قوانين مشكل درسى و... را در آن كاغذها بنويسيد و در مواقع بيكارى آنها را حفظ كنيد.

وقتى سوار اتوبوس مى شويد، مطالعه مداوم براى چشم ضرر دارد. اما حفظ كردن و نگاه گذار بى ضرر است. همين مسير را انسان مى تواند يا بخوابد و خورپف كند يا سرش را روى صندلى بگذارد، بيكار تا به مقصد برسد. گاهى هم مى شود با فرد پهلوئى هم صحبت شده و از تجربيات كارى او استفاده كرد.

اگر فرد پهلوئى شما راننده است. از تجربيات او سؤال كنيد، اگر گواهينامه نداريد از او كه دارد، فرمول ياد بگيريد. طرز پارك كردن از پارك خارج شدن، ترمز كردن، گاز دادن، تجربيات فنى و تكنيكى، كه هر كدام بر معلومات ما بيفزايد.

اگر فرد پهلوئى خياط باشد، آگاهيهائى از علم خياطى به ما مى دهد. اگر هر شغل و مقامى داشته باشد. صحبت با او بى نتيجه نبايد باشد.

استفاده از تجربيات ديگران، مرتب دنبال استاد گشتن و سؤال كردن، ذهن انسان را روشن مى كند.

حتى در سير و روند مطالعاتى استاد مى تواند راهنمائى كند كه انسان ابتدا از كجا شروع كند. تا كار او دچار ضعف نباشد. پس نابغه از آنجائى كه هميشه، مى گيرد و مى دهد، و اين پس دادن مطالب و داشتهاى ذهنى براى انسان بسيار مفيد است و اين است كه پيوسته فكرش در حال تغيير و تحول است يا گزينش و يا صادرات و واردات دارد. مثل بندرى كه وقتى صادرات و وارداتش زياد شد، فعال و پرجنب وجوش مى شود. حافظه هم وقتى صادرات و وارداتش زياد شد، پويا مى شود.

4 - زندگى روزمره

افراد نابغه در زندگى روزمره خود دچار ضعف هستند و اگر يك شخص آگاه بخواهد زندگى آنها را بررسى كند، اصلاً اين نابغه را قبول ندارد چون اشتباه زياد دارد.

مى گويند يكى از آقايان غرب زده در سخنرانى خود (كتابى هم نوشته) بيان داشته است كه اگر:

شيخ عباس قمى را تهران بياوريد منزلش را گم مى كند، چطور «منازل الاخره» را نوشته است.

لازم نيست انسان نابغه همه چيز را بداند. او در مسيرى نبوغ دارد و دنبال آن جهت مى رود. و همين فرد شايد كلاه هم سرش برود، ميوه اش را گرانتر بخرد، سبزيجاتش گنديده باشد، جنسى كه مى خرد پس مانده باشد و... اما همين فرد در مسير فكرى خيلى قوى است.

بطور مثال اگر كسى بخواهد گوشت بخرد انگيزۀ خريد گوشت فرق مى كند.

ص: 49

گاهى فرد از قصّاب محل مى خرد كه باصطلاح مشترى شود و احترامى و...

گاهى منشأ خريد اسلامى است، ذبح شرعى باشد، ميته نباشد، نجس نباشد، حيوان مريض نباشد و...

گاهى به سفارش اسلام خريد از فردى مذهبى باشد، نه از ريش تراش و لامذهب و ضد انقلاب، كه اگر سودى هم دارد به آن مؤمن برسد.

حالا ما اگر خودمان در اين خريدها دقت نداريم، نمى توانيم برچسب بزنيم كه اين چه نابغه اى است كه كلاه سرش مى رود و جنس را گرانتر از مائى كه ادعاى نبوغ نمى كنيم مى خرد.

5 - تمركز زياد

تمركز يكى از خصوصيات نوابغ است كه بحث مفصل آن در آينده مى آيد.

6 - توجه به معنويت

يكى ديگر از خصوصيات نابغه اين است كه او علم و هنر و صنعت و تكنولوژى را براى هدف مادى و درآمد بيشتر نمى خواهد، البتّه شايد اينها منبع درآمد باشند. اما هدف او اين نيست كه وقتى به پول رسيد، علم را رها كند.

اگر كسى به حوزه بيايد كه درس بخواند تا صاحب مقام، ماشين، راننده، تلفن، پاسدار يا محافظ شود. اوّلاً اين بجائى نمى رسد، اگر هم رسيد، خدا بايد اسلام را از دست او حفظ كند، نه آنكه او محافظ اسلام باشد.

اگر پزشكى نظرش اين باشد كه دكترا بگيرد و مطب بزند و بدون تعهد پول دربياورد. غيرقابل مقايسه است با پزشكى كه علم پزشكى را با تعهد فراگرفته است. اين پزشك، تعهد و مسئوليت دارد. در مقابل بيمار تواضع دارد. به لباس بيمار و شخصيت او بى اعتناست. به بيماران محتاج رسيدگى مى كند. شايد در برخى جاها ديده باشيد كه چقدر باانصافند، اينگونه اطباء كه از همه چيز براى خدمت به خدا و يا خلق خدا مى گذرند. حتى خوشيهاى شخصى خود را فداى جان بيماران مى كنند.

بعضى از نوابغ كمالاتى كه دارند پنهان مى كنند، كه از معروفيت بپرهيزند و كسى هم آنها را نشناسد. اما بعضى اينطور نيستند. اگر كمالى دارند، مى خواهند همه بدانند و از آنها تعريف و تمجيد كنند. هرچند اينها به مقامات بالاى معنوى هرگز نمى رسند. اما اگر هم برسند، مى خواهند ديگران آن را بدانند.

بعضى افراد وقتى كه از دنيا مى روند آثارشان شناخته مى شود. زيرا در دنيا آنها بدنبال مقامات بالاتر و قوى ترى نيستند.

ص: 50

7 - مكان آرام

يكى ديگر از خصوصيات نوابغ اين است كه دنبال مكان آرام هستند. البتّه اين به معناى انزواطلبى نيست. بلكه آنها اجتماعى هستند، اما جمع صفات متضاد دارند. آرامش را دوست دارند كه در پرتو آن كارى بكنند در ضمن اينكه از اجتماع هم بيزار نيستند.

8 - استفاده از وقت

نابغه براى هر دقيقه برنامه ريزى خاصى دارد. در همان رشته اى كه تحصيل مى كند، برايش وقت مى گذارد.

يكى از اساتيد در درس اخلاق مى فرمودند: گاهى بعضى از طلاب قبل از درس بجاى آنكه پيش مطالعه كنند، كه درس را بهتر درك كنند و درك مطلب برايشان آسانتر باشد؛ قبل از درس روزنامه مى خوانند. درس هم كه تمام شد، يا راديو يا مجله يا صحبتهاى زائدى كه رواج دارد. البته منظور اين نيست، سياسى نباشند، اما هر چيز بايد وقت مخصوص داشته باشد. برنامۀ كسى كه در مسير پيشرفت و تعالى است بايد، سيستماتيك و آشكار شده باشد.

وقتى منزل بعضى اساتيد مى رويد، كه من خود شاهد بعضى بوده ام. مى بينيد در نقطه اى آرام بساط درس و بحث را گسترده اند. اطراف آنها پر از كتابهاى مختلف است. كه هر كدام را براى مطلبى از آن استفاده مى كنند.

لذا اگر انسان هم تلويزيون تماشا كند و هم كار تحقيقاتى كند، كارى از پيش نمى برد. هم راديو باشد و هم كار تحقيقاتى درخششى ندارد.

يكى از گويندگان طى بحثى مى گفتند: اگر طلبه 2 ساعت پاى فيلمى بنشيند كه 2 يا 3 پيام در آن هست. اين طلبه هم به خودش هم به جامعه و هم به اسلام ظلم كرده است. اويى كه مى تواند خود فيلمنامه نويس، و پيام رسان باشد، نبايد وقتش را اينگونه بيهوده به ابطال بكشاند.

9 - كوتاه قدند

يكى از خصوصيّات جسمى افراد نابغه قد كوتاه آنهاست. و كوتاه قدها از كوتاهى قد خود نبايد ناراحت باشند.

10 - مردند

اكثر نوابغ از بين آقايان است و در خانمها نابغه كمتر مى باشد. شايد به آن علت باشد كه بانوان در مسير رشد خود گام نيكوئى برنداشته اند وگرنه عقل و هوش و حافظه در همه افراد هست. فقط كارآئى و طرز استفادۀ آن مهم است.

ص: 51

11 - پركار و فداكارند

اشاره

افراد نابغه بسيار پركارند. از وقت كمال استفاده را مى برند.

يكى از اساتيد مى فرمودند:

«من نصف نهج البلاغه را حفظ كردم و براى آن وقتى نگذاشتم. بلكه، قبل از درس اگر وقت داشتم، اگر در صف خريد چيزى، بيكار بودم، نهج البلاغه را حفظ مى كردم.

البته ما در نظر نداريم نام افراد را بياوريم، شايد دوست نداشته باشند. لذا فقط از تجربيات آنها استفاده مى كنيم. چقدر خوب است كه انسان پركار باشد، دائم با حافظه اش در حال كار كردن باشد.

خلوص

در احوالات حاج شيخ عباس قمى (ره) صاحب مفاتيح الجنان هست كه:

در زمان شاه ايشان با ماشين به مشهد مسافرت مى كردند. بين راه ماشين پنجر شد. راننده به حاج شيخ گفت: چون تو آخوند بودى و سوار ماشين شدى اينطورى شد، برو پائين.

ايشان پائين آمدند و مثل آنكه اتفاقى نيفتاده، شروع به نوشتن كردند. حالا اگر كسى ديگر بود شايد تأسف از داشتن لباس روحانيت داشت. اما ايشان مثل آنكه اتفاقى نيفتاده است تا زمانى كه يك ماشين ديگر بيايد و او را برساند. با نوشتن از بيهوده گذراندن وقت خود جلوگيرى بعمل آورد.

حال هم نتيجۀ اين پركارى و اخلاص را مى بينيد، هر كجا قرآن هست مفاتيح هم هست.

كتاب هاى ادعيه و روائى زياد است اما مفاتيح، اثر ديگرى دارد. گرچه مفاتيح هم گزيده اى از روايات است اما چون خلوص در كار بوده است، لذا جاى خود را باز كرده است.

بيكارى

انسان هيچ گاه نبايد بيكار باشد، دائم بايد از وقت خود استفاده كند تا به مقامات عالى علمى و عملى برسد خداوند هم از انسان بيكار و پرخواب بدش مى آيد و از او عصبانى مى شود»(1)

اگر انسان كارى هم نمى تواند بكند، حداقل ذكر خدا را بگويد، متوجه باشد، در گذشته تفكر كند براى آينده اش فكرى كند، به مطالبى كه شنيده فكر كند. زيرا انسان از نظر قرآن بايد پيوسته تلاش كند تا به اللّه برسد.(2)

12 - منظم هستند

يكى ديگر از خصوصيات نوابغ نظم است. تمام زندگيشان روى ساعت معينى دور مى زند. مثال واضح و روشن براى عموم، زندگى حضرت امام (ره) است. بنظر من واجب است، كه طلاب و دانشجويان و دانش آموزان و كليه هنرمندان وصنعتگران و... يكسرى از سرگذشتهاى ويژۀ امام

ص: 52


1- . ان اللّه يبغض النوام الفارق / وسائل، ج 12، ص 40
2- . «يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه» (سوره انشقاق، آيه 6)

خمينى (ره) را مطالعه كنند و آن را فيش بردارى نمايند.

در نظم امام هست در زمانى كه ايشان در پاريس بسر مى بردند، بقدرى منظم بودند كه افراد ساعت خود را با كارهاى ايشان تنظيم مى كردند. ساعت كار، خواب، مطالعه، مباحثه، غذا خوردن، قدم زدن، دعا خواندن همه و همه مشخص بوده است. انشاءاللّه در بحث رفلكس مفصلتر راجع به نظم صحبت مى كنيم.

13 - از اقشار مختلف هستند

افراد نابغه در بين تمام افراد ديده مى شوند. شايد پدر و مادرى كور داشته باشند، يا پدر و مادر مسن باشند، يا جوان باشند، يا مرفه باشند، يا فقير بوده اند، از كارگران، از متوسطها، از بزهكاران هم افراد نابغه پديد آمده اند. اينطور نيست كه مخصوص قشر خاصى باشند. در همه جا هستند. حتى آنهائى كه پدر و مادر بزهكار داشته اند از نبوغ بى بهره نبوده اند. حتى پدر و مادر بزهكار جسمى، كر و كور و... يا بزهكار روحى بوده اند مثلاً دچار نقص بوده اند يا ترس داشته اند، يا دچار هيسترى، تنبل، عقيده اى بوده اند، باز فرزندانى نابغه داشته اند.

14 - سيستم بدنى آنها متناسب است.

15 - حساس هستند.

نابغه و دانشمندان

در اينجا نظرات بعضى از دانشمندان را راجع به نبوغ به اختصار اشاره اى داريم.

«دكتر كارلايل» مى گويد: نبوغ قبل از هر چيز داشتن استعداد فوق العاده براى تحمل رنج و مشقّت است. كسى كه مى خواهد نابغه شود، بايد استعدادى قوى داشته باشد. كه هرچه سختى و رنج مى بيند تحمل كند.

البته در اين زمينه روايات هم داريم. البتّه نظر ما اين است كه ببينيد حرفى كه اسلام 14 قرن پيش گفته است. اينك دانشمندى آن را بيان مى دارد كه در زمينۀ روانشناسى بسيار كار كرده است. و در همين رابطه كتب زيادى هم تأليف نموده است.

نمونۀ روائى اين حرف حديث معروف است كه امام صادق عليه السلام فرمود(1):

مؤمن مانند كوه استوار است كه با تندبادهاى سخت درهم كوبيده نمى شود.

«ژانپول» مى گويد:

«تفكّر جوهر نبوغ است» يعنى اگر انسان بخواهد نابغه باشد بايد زياد فكر كند.

در اين رابطه از يكى از اساتيد شنيدم كه مى فرمود: من غير از روزهاى درس و حين درس گفتن

ص: 53


1- . المؤمن كالجبل الراسخ لا يتحركه العواصف

ساعتها، بلكه روزها روى يك واژه كار مى كنم. ريز و درشت كردن، تفكّر، ابداع و نوآورى را بدنبال دارد.

«هلموسيوس» مى گويد:

«نبوغ از دقت زياد حاصل مى شود»

«بوفون» مى گويد:

نبوغ از شكيبائى خارق العاده بوجود مى آيد.

«جانسون» مى گويد:

نبوغ يا نابغه كسى است كه از قدرت تمركز زيادى برخوردار باشد.

«ولتر» مى گويد:

كليه جلوه هاى نبوغ غريزى هستند. و اين از آن حرفهائى است كه قابل تجزيه و تحليل است.

بعد مى گويد: نبوغ ارثى نيست، اما بى ارتباط با صفات والدين هم نيست.

نابغه هاى جوان

در اينجا اشاره به بعضى از افراد مى كنيم كه در جوانى نابغه شده اند.

«سيد رضى (ره) در سن 17 سالگى اقدام به تأليف كتاب كرد و در سنّ 20 سالگى از كليه علوم متداول عصر خود بى نياز گرديد»

«شيخ طوسى (ره)» در سن 25 سالگى تأليفات مهم خود را شروع كردند.

«بوعلى سينا (ره)» در سن 21 سالگى شروع به تأليف كتاب نموده است.

«نيوتن» در 25 سالگى به قانون جاذبه زمين پى برد.

«پاسكال» در 12 سالگى شروع به حلّ مسائل هندسى نمود. قوانينى كه پاسكال آورده است، بعد از چند سال هنوز مورد توجه دانشمندان است.

تمرين:

با اميد به اينكه تمرينهاى گذشته را با موفقيت انجام داده باشيد. تمرين اين جلسه يك تمرين حسّى است، تمركزى نيست. و اين تمرين براى آن است كه حسهاى بدن به كار افتاده و وظيفۀ خود را بهتر انجام دهند.

شايد بعضى اگر نزديكشان سر شيشه آمونياك را بردارى نمى فهمند، اما ديگرى از چند كوچه آنطرفتر بوى قورمه سبزى را بفهمد. اين كم كارى و پركارى بويائى است. حس شامه بعضى ضعيف و بعضى قوى است. اعضاى ديگر هم همين است. اما تمرين گوش كه امشب خدمت شما عرض مى شود، براى آنكه گزينش گوش خوب شود و بهتر از اين كه هست مطلب را بگيرد.

ص: 54

ضبط و نوارى را آماده كنيد. البته صداى نوار هماهنگ باشد، قرآن، سرود و... تمام صداى ضبط را ببنديد. بطورى كه چيزى نشنويد. بعد كم كم صدا را باز كنيد. البته در حينى كه صدا بسته است، ذهن را متمركز و منتظر صدا كنيد. حواس جاى ديگرى نباشد. بعد صدا را كم كم باز كنيد، باز كنيد، باز كنيد، تا حدى زياد كنيد كه ديگر گوش نشنود. وقتى به اين حد رسيد باز صدا را كم كم برگردانده و كم كنيد.

در مدّت انجام اين تمرين تمام حواستان بايد جمع باشد، بعد ضبط را 5 مرتبه باز كنيد و ببنديد و تمرين را انجام دهيد.

اين تمرين موجب مى شود كه گوش حساس شود و صداها را خوب بگيرد. البته ضبط نزديك گوش نبايد باشد، كه به پردۀ آن آسيب برساند.

از طريق گوش به اين ترتيب تمركز پيدا مى شود. يعنى همانطور كه مطلبى را كسى مى گويد. شما علاوه بر آنكه مى شنويد در ذهن هم ترسيمش مى كنيد.

ص: 55

بيماريهاى حافظه

اشاره

حافظه هم چون ساير اعضاى ما دچار بيمارى مى شود.

1 - فراموشى

يكى از بيماريهاى حافظه فراموشى است. البته فراموشى با كم يادى تفاوت دارد. كم يادى آن است كه انسان از مقدار كمى از مطالب در حافظه اش مى ماند. اما فراموشكارى زمانى مطرح است كه مطلب را ياد گرفته است و آن را فراموش مى كند.

علت فراموشى زياد است، شايد سكته، انفاكتوس، هيجان، يك ضربه يا صدمه جسمى يا روحى، موجب شود كه اين ضربه ها بگونه اى باشد كه تمام داشتها و ذهنياتش از ذهن او بيرون مى رود. البته بايد توجه داشته باشيد، كه همانطور كه عرض شد، مطالب در ياخته هاى مغز مى ماند ولى قدرت استخدام و استفاده از مطالب مهم است.

پس اين بيماران قدرت استخدام مطالب را ندارند. بعضى از اين افراد در سنين بالا هم هستند، اگر قند خون بالا رود يا اوره و غلظت خون زياد شود، در سيستم مغز يك تأثيراتى دارد كه موجب ركود و عدم بازدهى مطالب مى شود.

1 - البته اين بيماران با روانكاوى قابل درمان هستند با تحمل زحمات زياد درمان و معالجه مى شوند.

2 - دومين راه درمان توسلات، معجز و همان جنبه هاى معنوى است.

3 - ايجاد شوك هم راه درمان ديگرى است.

2 - بينيروي

اشاره

2 - بينيرويى(1)

دومين بيمارى حافظه پارگى(2) ماهيچه هاى مغز يا بينيرويى مى باشد كه اين بيمارى در اثر مطالعه زياد بوجود مى آيد اين بيمارى بيشتر در دانشجويان و دانش آموزانى پيش مى آيد، كه شب امتحان زياد مطالعه مى كنند، و وقتى سر جلسۀ امتحان مى روند چيزى يادشان نمى آيد.

در اين مورد اينطور نيست كه مطالب در مغز نباشد، اما بعلّت همان پارگى ماهيچه هاى مغز قادر به انتقال نيستند. مثل بعضى موارد كه مويرگهاى بدن انسان وقتى پاره مى شود، زير پوست لكه هاى قهوه اى پيش مى آيد. در مغز هم همينكار صورت مى گيرد. البته اين پارگى قابل ترميم است. زيرا

ص: 56


1- . Astnenie
2- . Ciaquage

رگها حالت ارتعاشى دارند كه قابل ترميم هستند.

عوارض بينرويى

در زمانى كه انسان دچار پارگى مويرگها شود عوارضى برايش پيش مى آيد:

1 - درد شقيقه، درد گيجگاه، تپش زياد قلب، هيجان زياد، ناراحتى شديد، اضطراب، از عوارض آن است البته اين عوارض قابل درمان هستند.

راههاى درمان

پسيكولوژى، روانكاوى و روان درمانى، فيزيوتراپى، حركت فيزيكى در سلسلۀ حافظه و راههاى ديگرى كه با آن اين حالت از بين مى رود.

3 - سيكلوتوتيمى (عقبگرد)

اشاره

3 - سيكلوتوتيمى(1) (عقبگرد)

يكى ديگر از بيماريهاى حافظه عقب گرد است. اين بيمارى به علت هيجان پى درپى و ناراحتيهاى بد پيش مى آيد كه اينگونه بيماران بايد تحت مراقبتهاى ويژه قرار گيرند. و برخى از كارهاى خاص راديولوژى و يا فيزيوتراپى روى آنها انجام شود، تا ببينند از چه سيستم حافظه دچار اشكال شده است. اين بيمارى دو مرحله دارد:

1 - رشد 2 - افت.

اگر انسان تشخيص دهد كه اين حالت رو به افزايش و بالا رفتن است، راحت مى شود روى آن كار كرد. اما اگر افزايش آن را تشخيص نداد، ممكن است ديگر قابل درمان نباشد. اين حالت براى افراد بين 6 تا 15 ماه در نوسان است.

درمان اين بيمارى

براى درمان اين بيمارى حركتهاى فيزيكى و مادى را توصيه مى كنند: مثل، فوتبال، ژيمناستيك، ورزشهاى پرجنب وجوش، بسكتبال، واليبال و ورزشهائى كه آنها را به حركت وادار مى كند.

درمان ديگر مطالعۀ تفريحى است. مثل مطالعۀ كتابهاى لطيفه، طنز، شعر و اينگونه كتابها راه ديگر درمان است.

4 - آنتروگراد

اشاره

آنتروگراد مرحلۀ افت بيمارى قبلى است كه در آن مرحله بين 6 تا 15 ماه تشخيص داده شده است و در اين مرحله زودتر درمان مى شود. اما اگر شناخته نشد ديگر قابل درمان نيست. اين مراحل نوسان دارد اگر انسان بتواند آن مرحله نوسان را جلو بيندازد، درمان امكان پذير است. اما اگر نشد، آثارى دارد كه قابل درمان نيست.

ص: 57


1- . eimytoto \lcyC

اما علت وقوع آنتروگراد به اين خاطر است كه حادثه اى انجام مى شود، اعم از خوب يا حادثۀ بد اگر اتفاق افتاد اين بيمارى پديد مى آيد. و اين حالت آنتروگراد مشترك بين ناراحتيهاى بد و خوب است.

تنشها

بليطهاى بخت آزمائى در زمان رژيم گذشته را شايد شنيده باشيد كه چندين بار اعلام شد، شخصى صد هزار تومان برنده شده و از خوشحالى سكته كرده است. البته سكته در كل سيستم بدن است. اما اين آنتروگراد مغزى است. اگر شخصى دارد مطالعه مى كند و در آن حين مثلاً خبر فوت پدرش را شنيد، يا در خبرهاى خوب، آنچه اصلاً احتمال نمى داد كه در دانشگاه قبول شود، خبر قبولى خود را شنيد. چون در حين مطالعه ناگهان يك تنش در سيستم حافظه بوجود مى آيد. ممكن است دچار اين بيمارى شود. گاهى اوقات هم القاء تنشهاى خاص به خودش او را دچار اين ناراحتى مى كند.

اگر اين بيمارى پيش آمد، قابل درمان است، و بخاطر آن خصوصيتى كه در سيستم ياخته هاى مغزى پيش مى آيد، رفلكس و عكس العملى پديد مى آيد كه به آن آنتروگراد مى گويند. و زمانى كه انسان دچار اين حالت شود مى بيند كه در يادگيرى او افت شديدى پيدا شده است.

زمانى هم كه به روانكاو مراجعه مى كنيد در تست سؤالات هست كه:

ضربه خورده ايد؟ تصادف كرده ايد؟ دچار ناراحتى شده ايد؟ هيجان روحى داشته ايد؟ و... تا منشأ ناراحتى مشخص شود و بر مبناى آن روانكاو درمان را اعلام كند. چنانچه در بيماريهاى جسمى هم اگر انسان نمودارهاى جسمى را به دكتر نگويد و با او همكارى نكند تشخيص بيمارى مشكل است. بايد تمام جوانب يك بيمارى بررسى شود تا درمان آسانتر باشد.

در رابطه با حافظه هم بايد كند و كاو شود و با يك عقبگرد منشأ بيمارى تشخيص داده شود.

5 - پارامنزى

اشاره

يكى ديگر از بيماريهاى حافظه، تحريك حافظه يا پارامنزى است. نمودار اين بيمارى در خيالپردازى است. بعضى افراد وقتى كه درس گوش مى كنند، در همان حين در خيال ديگرى هستند.

بقول شاعر:

چشمش به من و دلش به جاى دگر است.

درست است كه حواس او پرت شده است. اما اين مسئله يك حالت فيزيكى و در برخى موارد معنوى دارد.

خيالپردازى چند حالت دارد: ممكن است انسان از نارسائى معنوى به خيالپردازى برسد، گاهى

ص: 58

هم از نارسائى جسمى به خيالپردازى مى رسد.

اگر سؤال شود كه قوّۀ مخيّله يكى از قواى بشر است و افراد سالم هم گاهى خيالبافى مى كنند. پس چطور بعنوان بيمارى مطرح است ؟

مى گوئيم: بله در منطق هم تخيّل هست. اما در يك مقطعى تخيّل ضرورت دارد براى انسان، اما تخيل موهوم كه ريشه اى ندارد و به جائى متكى نيست خطرناك است. در خيال گاه در شرق عالم است و گاه در غرب آن سير مى كند. اين تخيّل علاوه بر آنكه يك بيمارى مغزى است، در برخى بيمارى روحى هم هست.

هنر تخيل

تخيل زمانى خوب است كه يك داستان نويس، داستانى مى نويسد، شاعرى با الهام از تخيّل شعرى مى سرايد. اين تخيل درست است كه خيالبافى است اما چون جهت دارد و تخيل را به استخدام در آورده است مثبت است. اما انسان خيالباف، تخيل او جهتى ندارد.

با مثالى ذهنتان را روشن مى كنم: مثل اغلب معتادها، اينها وقتى نشئه هستند تخيلاتى دارند، با خود مى بافند كه چه كنيم ؟ و فلان كار انجام دهيم و... اما وقتى خمار شدند. همه را ول مى كنند.

تخيل هنر است، و غالباً داستان نويسها و قصّه پردازها و شعراء از آن بهره مى برند. پس تخيّل بى هدف و انگيزه، مستلزم بحث و ارزيابى است كه ريشۀ آن پيدا و درمان شود.

درمان

درمان تخيل در آينده بحث خواهد شد. اما اجمال آن اين است كه: يكى از راههاى درمان تخيل و خيالبافى بى جهت، بى هدف و بى انگيزه اين است كه انسان در آن حالت، براى خود يك هدف خاصى را در نظر بگيرد. وقتى مى بيند، فكرش مخالف آن هدف است، جلويش را بگيرد.

در بحث پسيكولوژى در اين مورد بحث داريم، و در دعائى كه براى تقويت حافظه وارد شده است:

«خدايا مرا از ظلمتهاى و هم و خيالباقى خارج كن»(1) خيالبافى و اوهام يك بيمارى معرفى شده است.

6 - اپى ليسى

اين بيمارى حافظه، اختلال موقت در يادگيرى است. اين اختلال گاهى ممكن است بسيار كوتاه مدت باشد. منشأ اين بيمارى: بيمارى شديد، اتفاقات ناگهانى مثل آتش گرفتن خانه، افتادن كودك در آب، بمبارانهاى هوائى، دويدن زياد و... ديگر حوادث ناراحت كننده مى باشد. در اين گونه موارد

ص: 59


1- . اللّهُمَ اخْرَجْنىٖ مِنَ الظُّلُماتِ الْوَهْم

روى سيستم مغزى فشار آمده و نيروى تفكر را از انسان سلب مى كند. در توصيه هاى ايمنى دارد كه:

در مواقع خطر خونسرد باشيد، عجله نكنيد، آرامش خود را حفظ كنيد، در صدد علاج برآئيد.

اين حالتهاى خاص خودش بوجود مى آيد، بعد هم از بين مى رود. امكان دارد مدتى طول بكشد اما بهترين راه درمان سر و سامان دادن آن نابسامانى است و بعد از حالت عادى مقدارى استراحت كردن، شخص را به حالت عادى برمى گرداند.

7 - روتروگراد

از دست دادن حافظه است در اثر حوادثى كه بعد از يك زمان خاصى رخ داده است.

قابل ذكر است كه اين گونه بيماريها نشانه ها و عوامل گوناگونى دارد كه در كتب روانشناختى بطور مفصل ذكر شده و ما فعلاً به همين مقدار بسنده مى كنيم.

ص: 60

پسيكولوژى: روان درمانى

اشاره

مهمترين بحث در تقويت حافظه همين بحث روان درمانى است. كه مهمترين بحث ما هم هست. درمان و تقويت حافظه بهمين وسيله انجام مى پذيرد.

1 - تكرار

اشاره

اولين روش روان درمانى مسئلۀ تكرار است. روانشناسها به تكرار، تحريك سلولهاى مغزى مى گويند. و اين مسئلۀ بسيار مهمى است. البته بايد توجه داشت كه تكرار روشهائى دارد. تكرار چيزى است كه در انسانهاى ضعيف مثل كودكان وجود دارد. در بعضى حيوانات مثل طوطى هم تكرار وجود دارد. برخى انسانهاى پركار هم از همين روش براى يادگيرى استفاده مى كنند.

تكرار گاهى نتيجۀ مقطعى و گذرا دارد ممكن است دانش آموزى مطلبى را آنقدر تكرار مى كند تا ياد بگيرد و بعد هم از ياد او مى رود. دانشجويى فرمولى را آنقدر مى خواند كه براى امتحان در ذهن او باشد و بعد از امتحان هم فراموش مى كند.

تكرار ثمربخش

اشاره

آيات قرآن در بسيارى از موارد تكرارى است. بحث خلقت انسان، توحيد، نبوت، معاد آيات تكرارى فراوان دارند، شايد 17 يا 18 مورد در قرآن خدا فرموده است:

«ما از آسمانها آب فرستاديم»(1)

تكرار نعمتهاى الهى در قرآن فراوان است و خود خداوند اين تكرار را مفيد مى داند:

«تذكر و تكرار مفيد است»(2)

در مطالعه هم تكرار مفيد است و معناى ديگرى هم كه براى تكرار كرده اند اين است:

«تكرار يعنى انسجام داشتهاى ذهنى»

سؤال مى شود كه اگر ما بخواهيم ياخته هاى ذهنى را خلاص و ترخيص كنيم چكار بايد كرد؟

جواب آن است كه يكى از راهها تكرار است. وقتى تكرار انجام شود، ياخته هاى ذهنى يكى يكى مطالب را تحويل مى دهند و ديگران آزاد مى شوند. واردات جديدتر و بهترى را به ذهن و حافظه مى توان داد.

و اما روشهاى تكرار، تكرار درست و اصولى كه مى توان با آنها تكرار و حافظه خود را تقويت

ص: 61


1- . «وَ انْزَلْ مِنَ السَّماءِ ماءً» (سورۀ بقره، آيه 23)
2- . «فاِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين» (سورۀ ذاريات، آيه 55)

كنيم اين موارد است:

1 - نوشتن
اشاره

نوشتن يكى از روشهاى تكرار است. اين نوشتن به چند صورت انجام مى شود:

1 - گاهى كلّ مطلب يادداشت مى شود. مثل طلاّبى كه پاى درس، بحث استاد را يادداشت مى كنند.

يا دانشجوئى كه در سالن كنفرانس از استاد مطلبى را مى نويسد. نتيجۀ اين نوشتار خيلى كم است.

زيرا اگر بعد بخواهيم آن را بررسى كنيم، كم و زياد نمائيم بسيار مشكل است. اگر قصد ما تقرير درس باشد اشكال ندارد. اما براى بعد كه انسان بخواهد مطالعه و مرور كند خيلى مشكل و نتيجۀ آن كم است مگر اينكه پس از اين مطالب را خلاصه كرده و دسته بندى نمايد و برخى مواد زيادى را بكاهد و برخى از مطالب از ياد رفته را بيافزايد.

2 - نوع ديگر نوشتن كليدى است. تيترنويسى يا خلاصه نويسى، عصاره گيرى مى باشد در اين مورد رواياتى از «منية المريد» است كه مى فرمايد:

از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سؤال شد. حضرت فرمود: علم را به چنگ آوريد، بر علم مسلّط شويد، او را مقيّد كنيد. گفتند: چگونه اين كار ممكن است ؟ حضرت فرمودند: آن را بنويسيد.(1)

امام صادق عليه السلام فرمود:

«يافته هاى علمى خود را بنويسيد، زيرا ممكن است بعد فرصت نكنيد، آنها را بيابيد.»(2)

و باز امام صادق عليه السلام فرمود:

«آنچه كه مى شنوى بنويس، زيرا بعدها به آنها احتياج پيدا مى كنى.»(3)

مزاياى نوشتن

توضيحى خدمت شما دادم كه نوشتن بخاطر مزايائى كه دارد، مطلب بيشتر در ذهن انسان مى ماند. وقتى انسان مى نويسد، حس لامسه، بينائى، شنوائى بكار گرفته مى شود. هم مى شنويد، هم گوينده را مى بينيد و هم دست شما مى نويسد. در آموزش هرچه از حواس بيشتر استفاده شود، موفقيّت انسان بيشتر است.

پس در نوشتن بايد دقت شود كه مطالب بطور خلاصه بعد از شنيدن مطلب نوشته شود، زيرا پاراگراف در ذهن نمى ماند، چيزى كه مى ماند كلمه است. شما اگر تيتر درس، عناوين مهم و سير بحث يادتان باشد، مابقى مطالب خودش از ذهنتان تراوش مى كند، پس مطالبى كه استاد در درس مى گويد اگر كه بطور خلاصه نوشته شود اثر آن بيشتر است.

ص: 62


1- . قَيّدوا العلم قيل و ما تقيده قال كتابته (منية المريد ص 173)
2- . اكتبوا فانكم لا تحفظون حتى تكتبوا (منيه المريد ص 173)
3- . احتفظوا بكتبكم فانكم سوف تحتاجون اليها. (منيه المريد ص 173)

در مطالعه هم همين روش مطرح است. اخيراً بعد از اتمام هر بخش از كتب آن را خلاصه كرده و در نيم صفحه مى نويسند و با مطالعه اين چند خط مى توان، به مطالب 30 الى 40 صفحه پى برد. و گاهى براى تكرار مطالب، ديدن اين چند خط كافيست، بشرط آنكه آن صفحات اصلى مرتّب و دقيق مطالعه شده باشد.

پس خلاصه نويسى مورد نظر ماست و البّته اين در آن شرائطى است كه انسان به درسها تسلّط داشته باشد. وقتى دروس حوزوى مثلاً لمعه گفته مى شود، كسى كه تا بحال درس را نخوانده و تازه شروع كرده است. وقتى مى شنود، شهيد يك فرع فقهى را نقل مى كند، بعد ادلۀ عقلى مى آورد و به روايات اشاره مى كند. شايد خلاصه نويسى براى او سخت باشد تا مقدارى به قواعد آشنا شود. اما وظيفه در اينجا اين است كه كل مطلب را بشنود و جان مطلب را خلاصه بنويسد و بعد شب آن را مطالعه كند.

تأثير زمان در تكرار

موضوع ديگرى كه در تكرار بسيار مؤثر است زمان آن است. اگر شما درسى را امروز گرفتيد و همين امروز خلاصه گيرى كرديد آسانتر است. تا اين كه زمانى از آن بگذرد. مثلاً بعد از يكهفته يا يكروز آن را خلاصه گيرى كنيد. نتيجه و خلاصه گيرى اينگونه كم است.

زمان براى يادگيرى هم نبايد محدود باشد، اگر دانش آموزى درس بخواند تا امتحان دهد، از اينروست كه توانائى علمى اين افراد كم است زيرا وقتى مطلب را ياد مى گيرد، آن را به امتحان محدود مى كند. و اين محدوديت در ميزان نگهدارى مؤثر است.

در غذا خوردن هم زمان مؤثر است. فرض در روزه كه انسان صبح تا شب نمى خورد. در همين زمان بندى زياد انسان احساس گرسنگى نمى كند. اما اگر قرار باشد صبح كه مى خورد نهار هم بخورد، حوالى ظهر گرسنه مى شود. اين يك حالت اتوماتيك خاصى در وجود شما پديدار مى شود، كه احساس گرسنگى زياد نكنيد.

در نگهدارى مطالب هم همين است وقتى زمانى را مشخص مى كنيد براى تحويل داشته هاى ذهن خود، بعد از آن ديگر فراموش مى شود و در زمان امتحان هم دانسته ها محدود است.

2 - خواندن
اشاره

دومين راه تكرار روخوانى مطالب است. در اينجا چند مسئله حائز اهميت است.

تكرار طولانى نباشد. اگر مى خواهيد 20 صفحه را ياد بگيريد، 4 ساعت يا بيشتر يكسره روى آن كار نكنيد. كه نتيجۀ مثبت ندارد. زمان مطالعه را 45 دقيقه بيشتر نباشد.

اگر متنى را مى خواهيد بخوانيد و حفظ كنيد، در هر 20 دقيقه مطالعه 5 دقيقه فكر كنيد و مطلب را

ص: 63

در ذهن خود مرور كنيد. تا در ذهن ترسيم شود.

در حفظ قواعد تكرار زياد بى نتيجه است، 5 يا 6 مرتبه بيشتر تكرار نكنيد، ولى آن را ترسيم كنيد.

اگر تكرار زياد شود قدرت گزينش كم مى شود و ضعيف مى گردد. مثل آن است كه در نوشتن 2 سطر را انسان بخواهد در يك سطر جاى دهد، فشرده مى شود.

بين دو تكرار 15 دقيقه بيشتر فاصله نبايد باشد.

يكى از روانشناسان و دانشمندان مى گويد:

بخاطر داشته باش كه نيمى از آنچه امروز مى خوانى، پس از نيم ساعت فراموش مى كنى و 23 آن پس از 9 ساعت 34 آن در مدت 6 روز و 45 آن را بعد از يكماه فراموش خواهى كرد.

پس اگر شما مطلبى يا درسى را بخوانيد و يكماه به آن سر نزنيد، پس از يكماه 45 آن از ذهن رفته است فقط 15 مانده است. اگر شما درسى گرفتيد، هرچه زمان مطالعه بعد از آن كمتر باشد، بهتر مطلب در ذهن مى ماند.

برنامه اى كه طلاب در حوزه دارند و موجب رشد بيش از حدّ آنهاست شامل 5 قسمت است: 1 - پيش مطالعه، 2 - درس 3 - مطالعه بعد از درس 4 - خلاصه نويسى 5 - مباحثه و اين مى شود كه درس برايشان ملكه مى شود. بقدرى قواعد در ذهن آنها هست كه مجتهدين يكى از خصوصياتشان ملكه اجتهاد است، به محض آنكه، يك فرع فقهى مى آيد، فورى قواعد اثبات و نفى و معارض در ذهن آنها ظاهر مى شود. و فورى جواب مسئله را مطرح مى كنند.

البتّه شرائط مطالعه هم بسياربسيار مهم است. خواب آلوده نباشد، تازه از خواب بيدار نشده باشد، بعد از غذا خوردن نباشد، اضطراب نداشته باشد، عجله نداشته باشد، بلكه انسان از نظر روحى و جسمى بايد توازن داشته باشد. تا نتيجۀ بيشترى ببرد.

تأمّل در تكرار

اگر بخواهيم مطلبى را كه حفظ مى كنيم، در ذهن بماند همانطور كه در تمرينها بيان شد بايد اينها در ذهن ترسيم شوند. يادگيرى تأمل لازم دارد. مثل همان حالتى كه در نماز حضور ذهن ايجاد مى شود. مى فرمايند بايد حالت آموزش داشته باشد. مانند خطّاطى كه وقت آموزش بايد شرائط لازم را دارا باشد: زير دست صاف باشد، كاغذ گلاسه باشد، قلم مخصوص باشد، جوهر لطيف باشد، طرز گرفتن قلم بدست چگونه باشد؟ تا خطاطى صورت بگيرد. حافظه نيز چنين حالتى دارد. وقتى بخواهيم مطلبى را به او بدهيم، بايد با مأمور بايگانى هماهنگى داشته باشيم. وگرنه همينطور اگر هر چه داشتيم، توى آن ريختيم، وقتى بخواهيم استفاده كنيم، يكساعت بايد بگرديم شايد اصلاً پيدا هم نشود پس دز موقعى كه مى خواهيم چيزى به حافظه بسپاريم بايد تمام شرائط را داشته باشد:

ص: 64

آرامش باشد، مأموران حافظه دنبال غذا نرفته باشند. اگر توجه كرده باشيد وقتى انسان غذا مى خورد يك حالت سستى به انسان دست مى دهد. مى دانيد دليل آن چيست ؟

اين مثل همان حالتى است كه وقتى كوپن ارزاق اعلام مى شود، مردم در مغازه ها صف مى كشند، تا جنس خود را دريافت دارند مأمورهاى بدن همينطور هستند، تا غذا مى خوريم. مأموران براى گرفتن نيرو بطرف معده حمله مى كنند و مشغول هستند اگر در همان حين بخواهيد چيزى بخوانيد، چون بخش زيادى از مأموران مشغول كار ديگرى هستند. نمى توانند بيايند و مطالب را بگيرند در اين صورت مطالب درهم و انسان گيج مى شود. لذا بعد از غذا خوردن بايد قدرى استراحت كرد.

3 - تدريس

سومين كار در تكرار تدريس و توضيح براى ديگران است. اگر انسان بخواهد موقعيتهاى علمى بالائى پيدا كند، بايد تدريس كند. حتى اگر يك نفر هم شده پيدا كند و براى او تدريس نمايد. تسلّط بر ادبيات و منطق و معانى و فلسفه و به درس دادن است.

تدريس چند اثر و نتيجه دارد:

1 - تسلّط بر درس است. اگر انسان درس را بخواند كه بعد امتحان دهد و توضيح دهد، مى شود.

ولى بايد روى آن فكر كند، تجزيه و تحليل نمايد ولى وقتى شروع به تدريس كرد، چون مى خواهد تبيين كند، بايد به خود آن متن مسلّط شود.

2 - نتيجۀ دوم آن اين است كه درس براى انسان ملكه مى شود و همين ملكه شدن بسيار مهم است.

3 - انسان با سؤالات و پاسخها آشنا مى شود. وقتى خود انسان درس مى خواند، اشكالى بنظرش نمى رسد ديگران هم اشكال نكرده اند و شما درس را خوانده، امتحان داده و رتبه هم گرفته ايد. اما در موقع تدريس سؤالى مطرح مى شود كه اشكال خوبى هم بنظر مى رسد. و انسان دنبال جواب و بررسى و توضيح مى رود و وادار به كار مى شود و اشكالات در ذهنش حل مى گردد. گاهى اينگونه افراد كثير التدريس، خودشان از مستشكلين درس خودشان مى شوند.

4 - به روش انتقال آشنا مى شود. اين خود هنرى است كه انسان بتواند علم را، با قلم و نگارش يا بيان، منتقل كند.

5 - در تدريس از حواس بيشترى استفاده مى شود. حداقل از زبان، حركتهاى زبان، حواس معنوى، استدلال و هوش بهره بردارى مى شود.

6 - آثار معنوى تدريس زياد است. انسان در اثر تدريس به يك بركات و توفيقات خاص نائل مى شود.

ص: 65

على عليه السلام مى فرمايد:

«هرچه انفاق كنيد كم مى شود ولى اگر علم را انفاق كنيد افزون مى گردد»(1)

4 - مرور كردن
اشاره

روش ديگر در تكرار مرور كردن است. البتّه توجه داريد كه مرور غير از خواندن است. اگر شما مطلبى را مى خوانيد كه برايتان جالب بود جلوى آن را علامت بزنيد، يا زير آن خط بكشيد يا جايى يادداشت كنيد. وقتى فرصت كرديد اين نكات را مرور كنيد، تا تمام مطالب در ذهن شما تكرار شود.

تكرار اينها موجب حفظ و تقويت مى شود.

اگر انسان به سمينارى دعوت شود يا از او مقاله اى بخواهند، در هر زمينه كه باشد براى او سختى و مشكل ندارد. بشرط آنكه قبلاً آن را دسته بندى و مطالعه كرده باشد و عند الزوم مرور كند، تا مطلب در ذهنش تحريك شود و آماده شود. اما اگر كار نكرده باشيد چند روز فرصت لازم دارد تا در آن مورد بررسى و تحقيق كرده و آماده شود.

مزيت تكرار

پس تكرار كارش تحريك است. تكرار چه به نوشتن، خواندن، شنيدن يا تدريس باشد، موجب مى شود سلولهاى مغز تحريك شود. مطلب را از حافظه مى گيرد، يا به زبان براى سخنرانى يا به دست براى نوشتن، تحويل مى دهد. وقتى شما اراده مى كنيد مطلبى بيابيد، او به دست دستور مى دهد كه حركت كند و آن مطلب را بنويسد يا زبان حركت كند و اين مطلب را بازگو نمايد.

وقتى يك تحريكى در سلولهاى حافظه و ياخته هاى مغزى و بوجود مى آيد، اين تحريك علاوه بر آن، مطلب را به ياد شما مى آورد. مطالب ديگرى را هم در ذهنتان مجسم مى كند و آنها هم ناخودآگاه پويا مى شوند.

مثلاً انسان در طول هفته كارهاى زيادى انجام مى دهد، درس مى خواند، مطالعه مى كند، فرض گفتگو در ميهمانى، دعوا و... هم ممكن است كرده باشد. آخر هفته وقتى پرونده بررسى مى شود.

اگر تكرار و مرور صورت گيرد، آن مطالب اضافى هم غربال شده و غبارروبى مى شود. آنها را جهت داده و تميز مى كنيد. علاوه بر مطالبى كه مرور مى كنيد اينها هم به جهت صحيح كشيده مى شوند.

اين مرورها گاهى زمينه هاى مهمى در انسان بوجود مى آورد، كه زمينه ساز تقويت هوش مى شود. و قدرت هوش و تجزيه و تحليل و حاضرجوابى انسان قوى مى شود.

5 - خلاصه كردن
اشاره

خلاصه كردن بعد از طى آن مراحل، نتيجه اش بسيار عاليست. اگر انسان اول گوش كند، بعد

ص: 66


1- . كل شئ ينقص على الانفاق الا العلم (غرر الحكم)

بخواند و بعد بنويسد و بعد تدريس كرده و مرور نموده و حال خلاصه گيرى كند. نتيجۀ كار يك ماه را در يك ساعت ممكن است مطالعه كند.

مى توانيد بعنوان تمرين و آزمايش، كتابى را برداريد و مطالعه كنيد، زير مطالب مهم آن را خط بكشيد. در فاصله زمانى خاصى 2 يا 3 بار مطالعه كنيد، و ببينيد مطلب را خوب ياد گرفته ايد يا نه ؟ بار اول شايد مسائل برايتان مبهم باشد. ولى يك مقدار كه جلو مى رويد مى بينيد، نويسنده مطالب سه صفحه را در يك صفحه خلاصه كرده است. بار اول شايد مطالعه گنگ باشد اما هرچه جلو مى رويد مطالب ساده تر مى شود و مهم هاى آن مى ماند. و بعد وقتى كه مرور كرديد و خلاصه را خوانديد، گويا همان 100 يا 200 صفحه را مطالعه كرده ايد.

علاج خستگى

اگر گاهى درسى را از استادى شنيده و چيزهائى هم نوشته باشيد، امّا خيلى مطالب آن در ذهنتان نباشد، آن درس را دوباره مرور كنيد، سلولهاى مغز هر كدام مربوط به بخشى از بدن هستند. اگر شما گاهى از مطالعه كردن خسته مى شويد، نوار گوش كنيد، از آن خسته شديد، بنويسيد، از آن خسته شديد، گفتگوى درسى كنيد. حالا مباحثه اگر كسى هم نبود كه با او انجام شود، فرض كنيد كه هم مباحثه داريد، مطلب را قشنگ توضيح دهيد. اين مباحثه يكطرفى رفع خستگى مى كند.

مسئلۀ فيش بردارى، بحث گسترده اى دارد، كه از چه بحثهائى مى شود فيش بردارى كرد؛ در بعضى مطالب بايد عين آن را يادداشت كرد. مثل روايات يا آيات، زيرا خلاصه نويسى جامعيت آن را از بين مى برد.

و اين مسئله بحث زيادى احتياج دارد.(1) اما فعلاً بطور خلاصه اشاره مى شود از آن براى رفع خستگى استفاده كرد. پس وقتى انسان از كار خسته مى شود، نبايد آن را ادامه دهد. زيرا به حافظۀ خود ضربه مى زند. اگر انسان يك روز بيكار است و درس تعطيل است، يك كتاب 100 صفحه اى بخواند چندان نتيجه ندارد، بلكه اگر درسهاى هفته را مرور كرده و روى كارهايش دقت و فكر كند و بازسازى كند، آنچه در طول هفته به حافظه داده است قطعاً نتيجه خواهد برد.

على عليه السلام مى فرمايند:

«كار كم و پيوسته بهتر از زياد و شكسته است»(2)

پس اگر احساس خستگى شد بايد ذهن را شارژ كرد، گاهى شارژ آن با خواندن چند لطيفه است.

شما مى توانيد كتاب لطائف را برداريد بخوانيد(3) روحيه تان عوض مى شود. مثل غذاست كه وقتى آن

ص: 67


1- . مى توانيد به شيوه تحقيق اثر ديگر نگارنده مراجعه كنيد
2- . قليل مدوم عليه خير من كثير ملوم به (غررالحكم)
3- . براى اين منظور به كتاب زنگ تفريح اثر ديگرى از انتشارات بنياد فرهنگى اسلام مى توانيد مراجعه كنيد

را مى خوريد سالاد و ماست اگر نخوريد... ميزان خوراك ممكن است كم باشد. البته در برخى مواقع مصرف اين امور براى انسان از نظر دستگاه گوارش مفيد است.

ذهن هم همين حالت را دارد. جاده صاف كن مى خواهد و اين گاهى همين مطالعه داستان و لطيفه است، گاهى قدم زدن است. اگر چشم خسته شد، ورزش چشمى است و مفصل اينها بعد اشاره مى شود.

تمرين

در زمانى كه خسته نيستيد، دراز بكشيد. اگر خسته باشيد فوراً خوابتان مى برد، اما سعى كنيد خسته نباشيد. در پايان روز زمانى را بگذاريد و دراز بكشيد. تمام صحنه ها و مسئله هائى كه از صبح تا آن زمان برايتان اتّفاق افتاده است. در ذهن خود ترسيم كنيد.

فرضاً صبح از خواب بيدار شديد، نماز خوانديد، قرآن خوانديد، صبحانه خورديد، با بچّه ها چه كرديد، حاضر شديد، به خيابان رفتيد، در آنجا چه اتفاقاتى افتاد... تا پايان روز گام به گام جلو رويد.

البتّه اين مدت زيادى طول نمى كشد. حداكثر 10 دقيقه. همين مسئله تكرار مى شود و سلولهاى عصبى را تحريك مى كند.

شما از صبح هر كارى كرده ايد، يكى يكى به سلولها مى گوئيد كه بگويند چه كار كرده اند؟ لذا تحريك شده و ذهن نسبت به تكرار واكنش نشان مى دهد.

اگر دراز كشيدن ممكن نباشد، نشسته هم مى شود مرور كرد. گاهى در خيابان صاف و هموار و ساكت هم مى توان حافظه را مجبور به واكنش كرد و تمام واقعه ها را در ذهن مرور نمود. البته بايد ترسيم كرده و در ذهن بياوريد نه آنكه از آن بگذريد حالا حافظه مطالب را از راه هر حسى گرفته باشد تحويل مى دهد. چه بينائى، چه شنوائى، چه لامسه، تمام بررسى مى شود. و گاهى اتفاقات مهم را مى توان آخر هفته يادداشت كرد، كه همين نوشتن اثر بهترى دارد.

اميدواريم انشاءاللّه با تكرار اين تمرينها ذهن شما پويا شود. ما معجزه نداريم بلكه ضمانت اجرائى با شماست كه اگر دقّت كنيد و درست انجام دهيد، نتيجۀ آن اگر نگوئيم صددرصد است حداقل 60 تا 70% خواهد بود. و اين بستگى به ميزان كار شما دارد.

2 - تأثر

اشاره

يكى از عوامل روائى، ياددارى يا خاطرسپارى تأثر است. عوامل تأثر همين حواس مادى هستند كه در بدن ما وجود دارند. اگر ما بتوانيم از همين حواس تأثّر بيشترى در ذهن و حافظه و ياخته هاى ذهنى خود بوجود بياوريم زمينه از بين رفتن آن گزينش ضعيف تر مى شود.

اگر با يك مداد روى ديوار خط بكشيم، محو شدن آن آسان است. اما اگر با ميخ خط بكشيم، اگر با

ص: 68

قلم و تيشه تراش داده شود. هر سه روى ديوار تأثير گذاشته اند. هم مداد، هم ميخ و هم قلم تراش، اما تأثير اين 3 نوع كار يكسان نيست. وقتى عامل تأثير قوى باشد، در مؤثّر اثر مى كند. و محو آن هم آسان نيست، هرچه عامل تأثير بيشتر باشد محو آن سختتر است.

گاهى مؤثر هم قوى است. اگر با قلم و تيشه روى سنگ حكاكى شود، استحكامش بيشتر از حكاكى روى گچ است زيرا خود سنگ هم قوى است.

عوامل تأثير در ذهن ما، گاهى حواس هستند. اگر ما مطلب را با چند حس گرفتيم، يا در حينى كه با يك حس مى گيريم، در همان حال حداكثر استفاده از آن حس بكنيم. وقتى مطالب تحويل به حافظه شد، در بعضى مواقع «الكتروشيمى»(1) مى شود. خود اين ياخته ها تركيبات مطلبى را ايجاد مى كنند. يعنى ياخته هايى كه مربوط به حس لامسه، يا بينايى، يا شنوائى هستند، هر سه يك مطلب را مى گيرند و آن را فاكتورگيرى مى كنند و بعد به دست يك حس مى سپارند و بقيه ياخته ها خودشان را ترخيص مى كنند.

اما اگر گزينش توسط يك حس انجام شد، مثلاً مطالعه با چشمها صورت گرفت و اين چشم آنقدر در مطلب دقّت كرد كه كاملاً در ذهنش نقش بست. گاهى هم نگاه گذراست، هم مى بيند و هم مى شنود. بطور مثال كودكى كه غرق تماشاى تلويزيون است هرچه او را صدا كنيد نمى فهمد. او حس شنوائى را در اختيار تلويزيون گذاشته است و آنقدر غرق در مطلب شده است كه گويا ساير حسهاى او كار نمى كنند.

در فوتبال و ورزشهاى احساسى هم همين است. گاهى افراد آنقدر غرق در فوتبال هستند كه زخم شدنهاى مكرر بدن خود را نمى فهمند، كوبيدگيها را درك نمى كنند.

پس در گزينش هرچه حس قوى باشد دوام مطلب بيشتر است.

انواع تأثر

تأثر و ميزان كارى كه مى خواهيد انجام دهيد 3 مرحله دارد:

1 - كوتاه مدت: گاهى ذهن و حافظه شما كوتاه مدت را در نظر مى گيرد. با توجه به انگيزه اى كه شما داريد. گزينش تا امتحان، وروديۀ فلان دانشگاه، پايان سال، تحويل به استاد و... زمان آن محدود است.

2 - دراز مدّت: گاهى حافظه در رابطه با گزينش ها چندين سال آينده را در نظر دارد.

3 - بى نهايت است: گاهى انسان براى مطلب نهايتى را قائل نيست.

ص: 69


1- . الكتروشيميائى: در اينجا منظور تحولاتى است كه شامل تركيبات، تجزيه ها، خلاصه گيرى، نوآورى ها و نيز عكس العمل هاى سلولهاى مغزى مى گردد

هدف هر كدام از اين سه مرحله باشد نتيجه اش فرق مى كند.

پس عامل تأثير خود مؤثر، فرايند مؤثر، حدود مؤثر، همه در فراگيرى نقش عمده اى را ايفاء مى كنند.

افق نيت ها

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:

«اعمال انسان به نيت او بستگى دارد»(1)

در اسلام هم اين چنين مطرح شده كه هر قدر نيت انسان قوى باشد، تأثير عمل انسان بيشتر است. هرچه حد عمل را بزدائيم و آن عمل را به افق بالاترى مرتبط سازيم، نتيجه اش بيشتر و بهتر است. اگر نسبت به دنيا باشد محدود است اثرش همين چند سالى است كه آدم در دنيا زندگى مى كند.

اگر كار براى نرفتن به جهنم و رفتن به بهشت باشد، آنهم محدود است اما اگر انسان كارش براى رضوان الهى بود، للّه بود شعاع كارش نامحدود است. نه منحصر به نيات و نه منحصر به قيامت، بلكه آن قله بى انتهاست. به بى نهايت متصل مى شود.

پس وقتى نيت انسان در زندگى دنيوى و اخروى او مؤثر است. در كارهاى فكرى هم انسان نبايد براى نگهدارى مطلب مرزى قائل باشد.

نمونه اى براى تأثير بيشتر

اگر انسان بخواهد چيزى يادش بماند و مطلب در او تأثير داشته باشد، بايد خود را تمرين دهد.

مثلاً وقتى آقا از منزل خارج مى شود، خانم مى گويد كه چيزى را بخريد و ظهر بياوريد. همانجا سلولهاى چشمى بايد بكار گرفته شوند، و آنهارا در حافظه حركت دهند، در ذهن تصوّر كند كه جنس را از كجا بايد بگيرد. مغازه مورد نظر كجاست ؟ فروشنده اش كيست ؟ حالتش چيست، مكانش كجاست ؟ پياده بايد برود يا با ماشين. با فروشنده صحبت كند و جنس را بخرد. اين موجب مى شود كه تا كار تمام شد و به خانه بازگشت، سلولهاى مغزى شروع به كار كرده و در ذهن مى آيد كه بايد كار انجام شود.

پس براى فراموش نكردن مطالب و خريدها بهترين كار همين است. و اين كار موجب مى شود كه مطلب از ياد انسان نرود.

مثالى ديگر

بعضى افراد وسايلى را كه در اختيار دارند، فراموش مى كنند، كه كجا قرار داده اند. خودكار، قيچى، متر، دفتر، كيف و... هرچه مورد نياز اوست. وقتى برمى دارد، ديگر يادش نمى آيد كه آن را

ص: 70


1- . انما الاعمال بالنيات، بحار ج 70، ص 211

كجا گذاشته است.

راه اول و مهم نظم است. هر چيز بايد جاى مشخصّى داشته باشد، كه هر وقت لازم داشت، آن را بردارد. اما اگر اينقدر منظّم نبود، وقتى چيزى از جائى برمى دارد، مثلاً قيچى و آن را در جائى مى گذارد، كه معمولاً نمى گذاشته است مثلاً الآن عجله دارد و قيچى را روى يخچال مى گذارد، اگر مى خواهد يادش بماند و دنبال آن نگردد، بلافاصله همانجا در مسيرى كه دارد مى رود يا برمى گردد.

در چند ثانيه تصور كند، كه اگر قيچى را مى خواستم، از روى يخچال بردارم. قيچى را روى يخچال گذاشتم. بعد عكس همين منظره در ذهن شما مى ماند. و به محض احتياج تكرار و تأثر شما را به قيچى مى رساند.

امتحان

حالا تمرين خدمتتان عرض مى شود كه ببينيد حافظه شما در تأثير و تأثر چقدر قوى است ؟

همين الآن كه اينجا حضور داريد در كمتر از يكدقيقه، كارى كه فردا ساعت 10 مى خواهيد انجام دهيد، در ذهن خود ترسيم كنيد. خريد از مغازه باشد يا ملاقات با شخصى باشد، يا اگر كارى نداريد، بنا بگذاريد كارى انجام دهيد. دسته كليدتان را دست بگيريد، روزنامه بخريد، كتاب مطالعه كنيد و...

درست است كه ظاهر اين ساده است اما اگر دقت كنيد در سيستم مغزى شما خيلى تأثير دارد.

اگر فردا ساعت 10 يادتان نيامد. چند ساعت بعد متوجه شديد، مى فهميد كه ميزان كارآئى تأثير و تأثر شما ضعيف است. پس بايد روى آن كار كنيد، تا قوى شود.

مطلبى قابل ذكر است و آن اين است كه توجه داشته باشيم، كار الكتروشيمايى در مغز ما چگونه است ؟ گاهى مطلبى را مى گوئيم كه به آن حس، ربطى ندارد. اما عكس العمل نشان مى دهد، اگر الآن بگويم: الو. گوش شما مى شنود، اما عكس العمل به گوش مربوط نمى شود. بلكه مربوط به حس ديگرى است. وقتى مى گويم آلو، چه مى شود؟ دهان شما آب مى افتد. گوش مى شنود و بلافاصله حس ذائقه بوسيله الكتروشيميائى تحريك شده و دهان آب مى افتد.

اگر حرفى هم زده نشود، آلوئى از جيب درآورم و نشان دهم باز همان حالت هست. پس اين حس با حس ديگر هم آهنگ كار مى كند. و هرچه ما بتوانيم اين حواس را به هم ربط بدهيم، و با واسطه از چند حس استفاده كنيم نتيجۀ بيشترى خواهيم برد.

تحريك حواس

تمرين دوم: حالتى است كه انسان كار مى كند كه اين حس با حس ديگر تحريك شود. مثل اينكه همين الآن فردى به سالن بيايد و بگويد، تلفن شده كه در زيرزمين، در جائى از آن بمب كار گذاشته اند. حس شنوائى مى شنود ولى چشم نديده است، اما يك حالت اضطراب و التهاب براى

ص: 71

انسان پيش مى آيد.

پس سعى كنيد به اين طريق حسى را با حس ديگر نزديك كنيد. در اين پيوندى كه پيش مى آيد بعضى از ياخته هاى ذهنى يك حالت تنش فوق العاده اى برايشان پيش مى آيد. حالت الكتروشيميائى هم يعنى همين، يعنى از طريق شيميائى حركتهاى خاصى بوجود مى آيد، تنش ها و بازتابهاى خاصى در مغز بوجود مى آيد كه هيچ ياخته اى انحصارى از آن استفاده نمى كند. اين ياخته چيزى را مى گيرد و ياخته ديگر در آن قسمت مغز عكس العمل نشان مى دهد.

اگر به اطاق آى سى يو، هم رفته باشيد، ديده ايد بيمارانى كه دچار ناراحتى و نارسائى مغزى هستند، در آن بخش بسترى مى شوند. مراقبتهاى ويژه براى مغز است. و در آنجا قسمتهائى از مغز كه دچار نارسائى شده را بحركت درمى آورند كلاههائى مخصوص كه داخل آن دستگاهى بنام الكترودهاى خاصى وجود دارد روى سر بيمار قرار مى دهند كه تا احساس مى شود جائى از مغز افت دارد به آن شوك وارد مى كنند و از مرگ سريع بيمار جلوگيرى بعمل مى آورند.

پوشش سر

اصولاً حفاظت از مغز هم راهنمائى دارد. استفاده از كلاه براى پوشش بسيار خوب است و كسانى كه اين كار را عمل مى كنند كمتر سرما مى خورند. در آئين نوم و خواب هم هست كه سر را بپوشانيد، اما پا را از رختخواب بيرون بگذاريد. زيرا انسان از سر سرما مى خورد. گاهى بعضى به خانمها اعتراض دارند كه اينها با آنكه پايشان لخت است، خوب است كه سرما نمى خورند. سرما به لختى پا بستگى ندارد. اگر مردها هم پايشان لخت باشد سرما نمى خورند. زن بواسطۀ مو و روسرى سرش و چادر پوشيده و گرم است.

توصيه براى تقويت حافظه

برخى از روانشناسان به بعضى از آنها كه ضعف حافظه دارند، توصيه مى كنند، كه از اعضاى چپ استفاده كنند. زيرا انسان معمولاً از اعضاى طرف راست بدن بيشتر استفاده مى كند. و اگر كار مهمى بخواهد انجام دهد با سيستم هاى طرف راست انجام مى دهد مثل قدم اول برداشتن، غذا خوردن و...

حالا اينها مى گويند شما از اعضاى چپ استفاده كنيد.

اسلام در كارهاى فردى، تقسيم بندى نموده است، بعضى از كارها با طرف راست و بعضى ديگر با طرف چپ. با پاى چپ يا راست و اينجا منظور ما بررسى اين نيست كه چرا و تفسير آن چيست ؟ بلكه اينها يك ارتباطات مادى و معنوى دارد كه نقطۀ اتّكاى انسان، فقط يك سمت از بدن نباشد و قسمت ديگر ياخته هاى مغز تحرك كافى نداشته باشند.

ص: 72

تأثيرپذيرى

اگر انسان بخواهد چيزى در ذهن او نقش ببندد بايد ارتباطى بين آنها برقرار كند. اگر نشانى در خانۀ كسى در كوچه اى را زير نظر مى گيريد و امكان دارد وقتى دوباره مراجعه مى كنيد ياد نگيريد.

ارتباطى بين فاميل او و منزلش برقرار كنيد. مثلاً در خانۀ او مثلث دارد و فاميل او هم احمدى است.

در ذهن ترسيم كنيد: احمدى مثلث يا رنگ درب مورد نظر باشد. احمدى آبى.

يا بطور مثال شما به منزل شخصى مى رويد، وقتى خصوصيّات آن را مى پرسيد، يادتان نمى آيد.

اما اگر به گونه اى نگاه كرديد كه در ذهن تأثير كرد يادتان مى ماند. مشاهده اوّل كلى است. كه منزل چه شكلى دارد:

اطاق آن چهارگوش است، مستطيل است، ال است.

پس بايد اولاًّ: نگاه سازماندهى شده باشد. اطراف را بدقّت بنگرد، شايد انسان يكماه هم جائى برود اما شكل آنجا در يادش نماند.

دوم: بايد تناسب اشكال را در نظر بگيرد. طول و عرض و ارتفاع و...

سوم: بايد كل ساختمان را در نظر بگيرد كه شامل چه قسمتهائى است. اتاق، حياط، پاسيو، پذيرائى، حال، آشپزخانه و...

چهارم: جزئيات ساختمان در نظر مجسّم شود.

حالا اينجا ما مثال از ساختمان زديم در مطالعه هم سيرى دارد كه تأثير در ذهن زياد باشد.

1 - خواندن مقدمه،

2 - توضيح واژه ها،

3 - متن و قواعد و توضيحات،

4 - كليّات يك مطالعه در ذهن باشد و ترسيم شود تا تأثير بيشترى ايجاد شود.

مشكل درسى

يكى از اشتباهات گوش كردن درس همين است. وقتى سر كلاس درس را گوش مى كنند، وقتى توضيح درس را از خارج مى شنوند. در ذهنشان نيست. بحث كلى از ذهن مى رود جزئيات مى ماند.

اما اگر دانش آموز بحث كلى درس در ذهنش بود، و يادش ماند كه درس تا كجا رسيد، سرفصلها و پاراگرافها را در ذهن ترسيم كرد و وقتى از كلاس درس بيرون آمد، مى دانست كه چه فراگرفته است و در ذهنش بماند جلسۀ بعد مرور و تكرار برايش آسان است و تأثير و تأثر كار خود را خوب انجام داده است.

پس فهميدن موضوع كلى درس، و بعد فصلها و پاراگرافها خواندن درس را بسيار آسان مى كند.

ص: 73

حفظ كردن

اگر انسان بخواهد واژه اى را حفظ كند. مثلاً گِلَس \ليوان. اين را اگر 20 بار هم تكرار كند. اوّلاً تكرار بيش از 6 بار غلط است. در ثانى تكرار اينگونه اى يك حالت واهى و موهومى را در ذهن بوجود مى آورد. اما اگر روش صحيح را بخواهيم:

اوّل: واژه را در ذهن مى آوريد: گِلَس \ليوان.

دوّم: در ذهن خود يك ليوان ترسيم كنيد.

سوّم: روى خود اين ليوان واژه اش را بنويسيد. تا املا و ديكته شما قوى شود.

حفظ كردن به اين ترتيب كه از چند حس كار گرفته شود، تأثيرپذيرى بيشترى دارد.

3 - تداعى

اشاره

بعد از بحث تكرار و تأثير بحث تداعى يعنى كدگذارى مطرح مى شود.

گفتيم كه ياخته هاى مغز دسته بندى است و هر كدام در خدمت يكى از اعضاى بدن ماست. علاوه بر اين يك تقسيم سيستماتيك داخلى دارد. يكى از تقسيمات آن به نام «كرتكس» است. و اين تقسيم وظيفه اش برقرارى ارتباط بين گزيده هاى حسى و حركتى است. اين بعد بين حسها ارتباط بوجود مى آورد. اين مراكز در مناطق وراء يافته ها هستند و در يك افق بالاترى كار مى كنند. و آنچه مربوط به كرتكس است، همان بعد رابطه بين احساسهاست.

انواع تداعى

تداعى يا كدگذارى يا رابطه سازى نقش مؤثرى در خاطردارى و ياددارى دارد. تداعى دو نوع است:

1 - تداعى ارتباطى. 2 - تداعى آزاد.

تداعى ارتباطى: روش و قانون خاصى در تداعى وجود دارد. بطور مثال اگر بخواهيد يك شماره تلفن حفظ كنيد 421268، اگر بخواهيد چنين عددى را حفظ كنيد، مشكل مى شود ولى شما مى توانيد از طريق عددى كه در اختيار شماست آن را تداعى كرده و اينگونه ارتباط بين آنها برقرار كنيد و حفظ كنيد.

شماره تلفن آقاى فلانى: سال تبعيد امام 42 ورود امام 12 بهمن فوت امام 68 پس 421268

اين يك نوع تداعى سيستماتيك و روش دار و ارتباطى است.

روش ديگر استفاده از عددهاى رقومى است. اعداد رقومى مثل ابجد، هوّز، حطّى، كلمَنْ. اين اعداد را حفظ كنيد و بعد از عدد تبديل به حرف كنيد.

براى حفظ عدد كه معمولاً از مسائل مشكله است. يكى از اين دو راه را بايد در نظر گرفت. البتّه راههاى ديگرى هم هست. تداعى ارتباطى گاهى از طريق حس به حس بوجود مى آيد. مثلاً از طريق

ص: 74

حس بينائى به لامسه تأثر بدهيم و منتقل شويم. اگر كسى آب بخواهد و حرف نزند، بلكه با دست اشاره كند به آب خوردن، از طريق حسى تشخيص مى دهيم كه او تشنه است. او حرفى نزده است اما از طريق انتقال حس به يكديگر، تشنگى از حالت او به لامسه ما دستور مى دهد كه برايش آب بياوريم.

تداعى و تأثر مشتركاتى دارند، و همانطور كه در تأثير مطرح بود كه هر چه از احساس بيشترى استفاده شود، تأثر بيشتر است. در تداعى هم همينطور است. اگر از چند حس استفاده شود تأثير بيشترى دارد.

انسان گاهى براى حفظ كردن و ارتباط بين مطالب از يك حس يا چند حس استفاده مى كند.

اگر انسان بخواهد كلمه تفّاح را حفظ كند. قيافه سيب را در ذهن ترسيم مى كند، مزه آن را در ذائقه مى آورد و بعد رنگ آن را در ذهن مى آورد. در اصل اينجا از 3 سلول مغزى استفاده شده و مطلب بهتر در ذهن مى ماند. البته بعضى دروس را نمى شود تصور كرد و از اين حواس استفاده نمود. مثلاً درسهاى فلسفى براى همۀ افراد قابل پذيرش نيست. كسى كه از قوه تخيل و جهت دار و قوى برخوردار باشد مى تواند مسائل فلسفى را بفهمد. مسائل فقهى مى تواند حالات تجسمى براى انسان پيش آورد.

براى نگهداشتن اسم و فاميلها، در ذهن مى توان آنها را با شخصيتهاى هم نامشان ارتباط داد و آنها را با همين رابطه در ذهن نگهداشت.

اثر نگاه

اگر كسى را مى بينيد و او را به شما حسن جعفرى معرفى مى كنند، امكان دارد زود آن را فراموش كنيد. اما اگر مى خواهيد اسم و فاميل كسى را ياد بگيريد. در ارتباط با برخوردهائى كه با او داريد بايد اينگونه عمل كنيد:

نگاهتان را به وسط چشم او بدوزيد. در روايات هم دارد كه:

«مستحب است وقتى كسى با شما صحبت مى كند به او نگاه كنيد. سر خود را پائين نيندازيد و از كنارش رد شويد»

اگر مى خواهيد ذهنيت شما از اين فرد چيزى داشته باشد بايد نگاهتان، نگاه خاصى باشد. مثل فرق بين سمع و استماع، بين نظر و رؤيت، همينگونه با او برخورد كنيد.

فرق بين سمع و استماع اين است كه: صدائى را مى شنوى، اما توجهى به آن صدا ندارى. اين سمع است اما گاهى دنبال صدا هستى اين استماع است، آرى سمع در موسيقى و صداهاى حرام اشكال ندارد ولى استماع حرام است.

ص: 75

فرق بين نظر و رؤيت هم اين است كه: گاهى نگاه انسان يكباره به شخصى مى افتد، گاهى هم دنبال شخص مى گرديم. اين دو نگاه با هم تفاوت دارند. رؤيت اتفاقى است اما نظر دقت در چيزى است.

پس اگر مى خواهيم در ذهن ما تاثير بگذارد و در ذهن بماند و تداعى شود بايد دقت باشد.

نگاه حرام

مى گويند مردى چشم چران(1) از جائى عبور مى كرد. خانمى را ديد كه هفت قلم آرايش كرده و بسيار جلوه گر است. چشمش را به او دوخت و برنداشت. همانطور كه مى رفت سرش به درخت خورد و خونى شد. از او پرسيدند كه اين چه كارى است كه مى كنى ؟ گفت: آخر يك نظر را اسلام حلال كرده، ترسيدم نگاهم را بردارم، نظر دوم شود، در حالى كه نمى داند كه اين طور نگاه كردن قطعاً حرام است، زيرا دقت است.

پس در نگاه بايد دقت داشت. نگاه گذرا مسئله اى نيست اما نگاه با دقت به مناظر نامحرم حرام است. در نگاه كردن داريم كه: «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جمع به يك نفر خيره نمى شدند، نگاه را بين افراد تقسيم مى كردند.»

نگاه به ديگران از روى خشونت هم نبايد باشد. با آرامى و مهربانى و دقت در كارها بايد انجام شود.

پس منظور ما از تداعى ارتباطى، ارتباط برقرار كردن از راه بينائى با حافظه است، كه مطلبى از طرف در ذهن شما بماند. روى طرف تمركز و دقت داشته باشيد. روى علوم او توجه كنيد، روى خانواده اش دقت كنيد.

در تداعى توجه داشته باشيد كه هميشه نبايد تداعى در مسائل با معنا باشد، حتى در كلمات مهمل هم به شما عرض كردم، تداعى هست مثل حفظ كردن آهنگ شعر، شايد موزون هم نباشد. يا كلماتى مثل:

فعلل تفعلل. اين معنائى ندارد اما ريتم خاصى دارد يك فنوتيك است، اگر شما در حفظ يك كلمه هر چند ريتمى كه به او نسبت مى دهيد، معنا هم نداشته باشد. هيچ اشكال ندارد كه از آن استفاده كنيد. مهم اين است كه شما آن مطلب در ذهنتان بماند و يكى از روشهاى حفظ كردن به شعر درآوردن مطلب است كه وقتى به شعر آورده مى شود داراى يك وزن و حالت بخصوصى است. و در ذهن بيشتر جايگزين مى شود.

پس اين شد يك نوع تداعى، و آنهم تداعى ارتباطى، ارتباط برقرار كردن بين يك عدد و يك

ص: 76


1- . توضيح بيشتر در كتاب چشم، نگاه اثر ديگر مؤلف مطالعه كنيد

واقعه و بوجود آوردن يك تداعى.

تداعى آزاد

تداعى آزاد به اين روشها نيازى ندارد. خود انسان مى تواند بر وزن همان كلامى را كه مى خواهد حفظ كند، كلمۀ ديگرى درست كند. مى خواهد فنوتيك را حفظ كند كلمه اى هم وزن آن پيدا كند.

مثل همين پسوندهائى كه معمول است: شهرى مَهرى، نون مون، پنير منير، كتاب متاب و اين همان حالت تداعى آزاد است. البتّه پسوندها معنائى ندارد. نون معلوم است منظور نان است اما مون مهمل و بى معناست.

4 - تمركز

اشاره

بحثى كه بايد روى آن مقدارى صحبت شود بحث تمركز است. اگر در امور فيزيكى و مادى و فنّى اشعه اى را روى يك نقطه متمركز كنيم، اثر سوزندگى آن خيلى بيشتر خواهد بود. ذرّه بينهائى كه بچه ها در دست مى گيرند و با آن كاغذ مى سوزانند يا پوست دست تحريك شده و مى سوزد، بعلّت تمركز دادن اشعۀ خورشيد است. اين تمركز ايجاد آتش مى كند. در اعضاء ديگر بدن هم يك چنين حالتى هست.

مثال: در الكتريسيته هاى مالشى فرض كنيد شما لباس كه مادّه پوليستر يا بشور بپوش باشد و خلاصه مواد نايلونى و نفتى دارد، وقتى از تن درمى آوريد، جرقه مى زند. يا اگر روى فرش راه برويد و بعد دست به دستگيره بزنيد، ايجاد جرقه مى كند. اينها بازتاب همان تمركز اتمها يا ملكولهاى فيزيكى است، كه در بدن انسان هر حسى همين حالت را دارد.

انسانى كه عصبانى شود، اگر دقت كنيد مى بينيد در حين عصبانيت، حرارت فوق العاده اى در وجود او بوجود مى آيد كه اين ايجاد حرارت به خاطر تمركز آن حالت عصبانيت است، كه زمينه عصبانيت را بوجود مى آورد. پس در تمركز قدرت فيزيكى و مادى اجزاء بيشتر و حتى چند برابر مى شود.

تمركز در اجزاء بدن انسان هم همين حالت را دارد. وقتى چشم را متمركز و در يك چيز نگاه كنيد، اجزاء متفرق يا آن ابزارى كه با آن عضو مرتبط است، مأموريتى كه با آن عضو كار مى كنند، همه در يك نقطه بسيج مى شوند، و مطلب بهتر دريافت مى شود. در عكسبردارى هم همين حالت هست. وقتى كه از دور عكس مى گيرند، ديافراگم دوربين كوچكتر مى شود تا حساستر شود، درجه اى كه كنار عدسى دوربين است و فاصله را تنظيم مى كند، هرچه فاصله كمتر باشد، ديافراگم بزرگتر مى شود و هرچه فاصله شما بيشتر شود، ديافراگم كوچكتر مى شود. چرا؟ زيرا از دور مى خواهد تمام آن را متمركز در يك نقطه كند تا آن را در فيلم منعكس نمايد.

ص: 77

تمركز در اجتماع

در مسائل اجتماعى هم تمركز هست، در ارتش، در ادارات، در افكار عمومى، اگر انسان بخواهد روى مسئله اى كار كند و آن را تحقق كرده و به ثمر برساند، لازمه اش بسيج و تمركز قوا است. كه تمام سازمانهاى ذيربط كوشش كنند تا آن مسئله محقق شود. همانطور كه امام رضوان اللّه تعالى عليه در اواخر عمر به بازنگرى قانون اساسى امر فرمودند و چه كار بايسته اى كردند و در آن آخرين روزها كارهاى مهمى انجام شد كه يكى از آنها همين بود. در مورد سوادآموزى، جنگ، سازندگى، و ... پيوسته امر به بسيج داشتند. يعنى تمركز قوا براى اصلاح مسائل بغرنج اجتماعى. تمركز در صدا و سيما، تمركز در قوّه قضائيه، تمركز... براى جلوگيرى از تشطّط و تفرقه در نيروها صورت گرفت.

آموزش عضو

پس از هر عضوى و از هر آموزشى بخواهيم استفاده كنيم، كه در حيطۀ كارمان باشد، مستلزم اين است كه آن عضو را نسبت به آن مسئله متمركز كنيم. اگر مى خواهيم غذا بخوريم، اسلام مى فرمايد:

اين غذا خوردن قوانينى دارد، منجمله از آنها اين است كه بين غذا صحبت نشود، اين طرف و آنطرف نگاه نكنيد، در حال آرامش باشيد، اضطراب نداشته باشيد و... اينها بخاطر آن است كه در هنگام غذا خوردن اعضائى كه مربوط به دستگاههاى گوارشى هستند، براى جذب غذا متمركز شوند. مسئلۀ آموزش عضو هم همين است. وقتى انسان از 2 يا 3 يا 4 عضو استفاده كند، اما اينها متشتّت باشند، ممكن است نتيجه نداشته باشد. اما اگر از يك عضو متمركز استفاده شود نتيجه آن از چهارمى بيشتر است. زيرا تأثير تشتّت كم است و تأثير تمركز مهم است.

اثر تمرين

تمريناتى كه در گذشته عرض شد بخاطر همين حالت تمركز بود. در اين امر بايد خود را عادت داد تا تمركز براى انسان ملكه شود. در حالتى كه بعضى مواقع براى انسان حالت خواب و ملالت پيش مى آيد، يكى از عوامل مهم آن عدم تمركز است، كه در بعضى موارد انسان در حين مطالعه كسل شده و خوابش مى برد.

تمرين در كارهاى جسمانى وقت كمترى مى برد و زود هم اثر آن از بين مى رود اگر كسى 10 سال 20 سال ورزش كند، بعد چند ماهى ورزش نكند، و باز بخواهد همان ورزش را با همان كيفيت و ميزان انجام دهد قطعاً در توانش نيست.

در جنبه هاى روحى و روانى درست است كه كار دير به ثمر مى رسد، اما اثر آن هم بيشتر باقى مى ماند و دير از بين مى رود. لذا نياز به تمرين هاى مكرر دارد. البتّه تمرين اگر سيستماتيك هم نباشد، و گاهى مواقع بخواهيم ساده تمرين كنيم هم بى اثر نيست.

ص: 78

تمرين: گاهى بوسيلۀ خار ساعت، تمركز پيدا مى شود. هماهنگ با همان تيك تاك، حالتى در ذهن انسان موجود مى آيد كه مثل آن است كه: در ذهن انسان ترسيم شود. علاوه بر آنكه گوش مى شنود، حتى اگر گوش را ببنديد، بعضى مواقع، آن حالت را در سيستم مغزى خود احساس مى كنيد. اين همان رابطه الكتروشيميائى و رابطه بين ماده و ماوراء ماده است. كه مغز آن را انجام مى دهد. بيان سادۀ آن تبديل انرژيهاى مختلف به چيز واحدى است.

تبديل انرژى نورى به حركتى. شما اگر ببينيد 500 تومان جائى افتاده مى دويد. انرژى به حركت تبديل شده است. وقتى مى گوئيم انرژى يك چيز مادى است، وقتى به يكى از احساس مادى ما مى خورد، در ذهن ما يك واكنش دارد. واكنش ذهن تبديل به حس ديگرى مى شود. دويدن درست است فعل مادى است، اما در چشم و يا گوش هم تأثير مى گذارد. ممكن است در روى يك مسئله تمركز داشته باشيد (مثلاً نوار گوش كنيد يا فوتبال بازى كنيد) اگر حس ديگرتان تحريك شود، متوجه نشويد. يا كسى پايش را روى پايتان بگذارد، نفهميد.

تمركز معنوى

در تاريخ دارد كه در يكى از جنگها تيرى به پاى حضرت على عليه السلام اصابت كرد. آن را در نماز از پاى ايشان كشيدند و ايشان احساس نكردند. حالا اگر انسان بتواند براى خود نيروى تمركز را بوجود بياورد، درست است زمان زيادى مى برد، اما دير هم از او گرفته مى شود. مرتاضها هم در يكسرى كارهاى فوق العاده اى كه انجام مى دهند، از همين مسئله تمركز استفاده مى كنند. همين تبديل نيروى نورى به نيروى حركتى است.

گاهى انسان اين حركت را در خودش بوجود مى آورد و گاهى در ديگرى مؤثر واقع مى شود. و زمانى ديگر نيروى نورى كه تبديل به نيروى حركتى شده است، آن را به انرژى حركتى تبديل مى كند. بطور مثال ايستادن قطار براى تقويت همين نيروست.

تمركز و تقويت اراده

تمركز امر مهمى است نه تنها در حافظه، در اراده هم خيلى مهم است. يعنى براى تقويت اراده هم از تمركز استفاده مى كنند. البتّه تقويت اراده از آنجا مهم است كه اگر انسان بخواهد كار انجام دهد، بايد اراده اى قوى داشته باشد. بهمين علّت ضعف اراده است كه كارى را 2 يا 3 مرتبه انجام مى دهيم و بعد آن را رها مى كنيم. اگر ما بتوانيم قدرت تمركز در خودمان بوجود آوريم، قواى مادى و معنوى خوبى مى توانيم براى خودمان تأمين كنيم. بعضى از نهادهاى معنوى خود را مى توانيم از طريق تمركز تقويت كنيم و همينطور بعضى از نهادهاى مادى خود را، كه بسيار حائز اهميت هم هست، مى توان از همين راه تقويت كرد.

ص: 79

تمركز تمرين لازم دارد و تزريقى نيست. اينها چيزهائى است كه خارج از امور مادى است.

گرچه ابزار آن مادى مى باشد اما خودش ماده نيست. يك امر متافيزيكى است، يك امر روانى است.

يك امر از مقوله فيزيولوژى است.

عوامل تأمين تمركز

اشاره

براى اينكه اين تمركز تأمين شود عواملى وجود دارد كه رعايت اين عوامل براى تمركز ضرورى است.

اول: برداشتن اشياء مزاحم.
اشاره

شما اگر بخواهيد تمركز در خود بوجود آوريد، بايد اشياء مزاحم را برداريد و صداهاى مزاحم را برطرف و محو نمائيد. اگر بخواهيد غير از اين كانال برخورد كنيد، مخصوصاً در ابتداى كار، مثلاً با صداى راديو و تلويزيون بخواهيد، درس هم بخوانيد و تمركز هم پيدا كنيد، حاليتان هم بشود، محال است. شما به خودتان ضربه مى زنيد. مثل آن است كه يك وزنۀ 100 كيلوئى برداريد و چون نمى توانيد ديسك كمر خواهيد گرفت.

پس كسى كه ابزار عدم تمركز را در كنار ندارد، آنهم اول كار نمى تواند در خود تمركز بوجود آورد. يكى از ابزارها صداست. يكى اشكال و عكسهاى مختلف است كه در نماز هم توصيه شده است در اين مكانها نماز نخوانيد اين اشكال و عكسها موجب حواس پرتى مى شود. البتّه، منظور كل حسهاى بدن نيست همان احساسى كه در رابطه با آن مزاحم قرار دارند مورد نظر است.

در بدو امر براى رشد سريع بايد كسانى را كه مى خواهند تمركز پيدا كنند از ديگران جدا كرد. تا مقدارى كار كنند و قوى شوند. در نتيجه در سر و صداها هم مشكلى نداشته باشند.

دانشجويانى كه در خوابگاهند، يا برادرانى كه در پانسيونها هستند، شايد بعضى باشند، كه در سروصدا هم بتوانند مطالعه كنند. اگر دوستانشان صحبت هم بكنند، براى آنها بى تفاوت باشد، امّا همه يكسان نيستند.

تكه تاريخى

در احوالات مرحوم نراقى (ره) است كه: هر وقت از دوست و رفقايش نامه مى آمد، اين نامه ها را اصلاً باز نمى كرد و آنها را زير تشك خود مى گذاشت تا فكرش از درس خواندن منحرف نشود. تا آنجا كه يكى از بستگان او فوت كرده بود و براى او نامه نوشته بودند و او هم طبق معمول آن را باز نكرده بود بعد از يكسال متوجه شده بود.

اين همّت والا براى رشد است، ما شايد اينگونه نباشيم، دوستهاى زيادى، رفت وآمدهاى پى درپى، نشستهاى بى مورد و صحبتهاى متفرّقه، گه گاهى باعث تسفرق فكر مى شود. پس اجمالاً

ص: 80

انسان بايد عوامل تفرقه و تشتت را از خودش دور كند. مخصوصاً اوايل درس خواندن و كار كردن.

اما بعد كه به تمركز مسلّط شد خيلى راحت مى تواند با وجود مزاحمين تمركز پيدا كند.

دوم: آرامش

دومين عامل تمركز آرامش است. با اضطراب و عجله نمى توان تمركز بوجود آورد و درس خواند. در موقعى كه انسان عجله دارد و مضطرب و متشطّط است يك حسّ او دچار اشكال نيست بلكه عامل آن اعصاب است كه تمام حواس را تغذيه مى كند. وقتى انسان مضطرب مى شود، خون حالت خاصى پيدا مى كند، بعضى از مواقع اسيد خاصى در خون ترشح مى شود. خون چيزى است كه به تمام اعضاء مى رسد، غذاى همه اعضاء را خون تأمين مى كند. و با اضطراب، تمام اعضاء حالت آنرمال پيدا مى كند يعنى غيرمتعادل مى شود. پس براى تمركز بايد انسان حالت متعادل و آرام داشته باشد.

البتّه اين مسائل در بدو امر و آغاز كار است، امّا اگر انسان مقدارى روى مايه هاى معنوى كار كند.

مى تواند با وجود حتى اين گونه اضطراب ها كارهائى علمى مهم را هم انجام دهد.

بايد بررسى شود كه عامل اضطراب چيست ؟ انسان از چه مى ترسد و از چه نگران است ؟ چرا عجله دارد؟ همۀ اينها بخاطر جهل است. وقتى انسان مقدارى بينش و آگاهيش افزون شود، طبعاً اين حالت را نخواهد داشت.

سوّم: استراحت

در بحث بهداشت بدن خواهد آمد كه: ميزان خواب انسان چقدر بايد باشد؟ چه مقدار خواب ضرورت دارد؟ خواب بايد شرائطى داشته باشد كه انسان از حالت خستگى دربيايد.

در نشستن بايد چگونه باشد؟ در موقع مطالعه چگونه بنشيند؟ روى صندلى چگونه باشد؟ گاهى بعضى روى صندلى احساس ضعف و سستى در پا مى كنند. يا اگر 2 زانو بنشينند زود خسته مى شوند. و زود خوابشان مى برد. اينكه چه نوع مطالعه اى خوب است ؟ براى آماده شدن براى مطالعه بايد چه حالتى داشته باشد؟ كه اگر از آن حالت خارج شويد ديگر نتيجه مطالعه خيلى ضعيف است.

براى خارج شدن از حالت خستگى در مطالعه بايد يك انتراك، حالت تفريح گونه، تنوعى ايجاد كرد يا چيزى خورده و يا چند قدم راه رفت، يا يك كارى غير از مطالعه انجام داد تا آن روند طبيعى در سيستم بدن حاكم شود، بعد به مطالعه ادامه داد.

استراحت نكردن اعضاء موجب مى شود كه انسان حالت ناتمركزى پيدا كند و كارآئى لازم را نداشته باشد. حتى گاهى استراحت بوسيله دراز كشيدن معمولى، نه خواب و نه بيدار انجام مى شود.

ص: 81

البتّه استراحت كردن شرائطى دارد كه اگر انجام نشود، شايد يك ساعت هم انسان دراز بكشد، اما از حالت خستگى بيرون نرود و انسان مجبور شود از خير مطالعه بگذرد. بحث كلّى در اين رابطه بعدها خواهد آمد.

چهارم: ورزشها

براى تمام اعضاى بدن ورزشهائى هست كه اين ورزشها بدن را از حالت ركود درمى آورد. چند نوع ورزش چشم هست، كه در مواقع خستگى چشم، بوسيلۀ اين ورزشها چشم از خستگى مى توانيم درآوريم. همانطور كه دست وقتى خسته شود، ورزش دارد، پا در هنگام خستگى ورزش مخصوص دارد.

يكى از ورزشهاى چشم كه در اينجا بطور مختصر اشاره مى كنيم اين است كه:

در حالت طبيعى روى ميز يا روى زمين بنشينيد، در حالت عادى 3 مرتبه و در حالت خستگى چشم 5 مرتبه اين كار را تكرار كنيد.

ورزش به اين ترتيب است: آخرين زاويه اى را كه از سمت راست مى توانيد ببينيد. بدون آنكه سر را بچرخانيد سر بايد ثابت و مستقيم باشد، همانطور چشم را به سمت راست تا آخرين زاويه بچرخانيد، بگونه اى كه حالت كششى ماهيچۀ چشم را احساس كنيد. مثل آنكه دست را به طرف عقب مى كشيد، حالت كشش را احساس مى كنيد. بعد همين كار را بطرف چپ انجام دهيد همانطور كه سر مستقيم و ثابت است چشم را به سمت چپ تا آخرين زاويه ديد بچرخانيد تا همان حالت كشش ماهيچه را احساس كنيد.

با همين حالت بالا را نگاه كنيد. تا آخرين زاويه، بعد طرف پائين را ببينيد. و بعد از اين 4 طرف يك دور 360 درجه با چشم بزنيد.

اين ورزش در كتب علمى براى كسانى كه داراى نمرۀ عينك بالا هستند هم توصيه شده است. و نويد داده اند كه شمارۀ عينك با اين وسيله به حالت نرمال مى آيد.

پنجم: رفع تخيل و اوهام

مانع ديگرى كه بر سر راه تمركز است تخيلات و اوهام است. تخيل وقتى بى جهت و بى مرز باشد. مضرّ است. تخيل بايد هدفدار باشد. اگر انسان آينده نگرى و كياست داشته باشد. اين چيز خوبى است. اما تخيّلى كه انسان را از مشرق به غرب عالم مى برد، افكار او را مغشوش و درهم مى كند و پيوسته، بى هدف دور مى زند، از نظر معنوى و فكرى مضر است. اين تخيلات را بايد از خود دور كرد و براى آنها مطالعۀ بحث وهم و خيال در منطق و كتابهاى مفصّلتر لازم است، زيرا ريشه هائى كه باعث وهم و خيال مى شود و عوامل پيدايش آن را بايد شناخت و از ميان برد.

ص: 82

ششم: ايجاد علاقه و اهميّت
اشاره

انسان براى پيشرفت و تمركز پيدا كردن بايد به مطالعه و كار و خط سير خود علاقه داشته باشد و به آن اهميت دهد. بعضى افراد هستند كه در اوايل درس خواندن بسيار جنب وجوش دارند، اما بعد كم كم رها كرده و نسبت به مسئله بى اهميت مى شوند. و اين تنها بعلّت ضعيف شدن انگيزه آنهاست و هدف اوّليّه خود را تقويت نكرده اند و گاهى عواملى هم پيش آمده كه هدف آنها را كم رنگ كرده است.

در روايات راههايى براى تقويت ايمان وجود دارد كه يكى از آنها نماز است كه خود عبادت است. و زمينۀ تقويت روح و ايمان و اعتقاد مى باشد. لذا انسان وقتى درس مى خواند بايد مرتب كارى كند كه ميزان عشق و علاقه اش به درس زياد شود. وگرنه به يكباره نسبت به آن سرد مى شود.

تمركز قبل از درس همين است، وقتى مى خواهيد وارد كلاس درس شويد يا مشغول مطالعه شويد، روى اهميّت آن فكر كنيد. يكى از روشهاى روانشناسى در آئين سخنورى و نگارش از نظر داشنمندان اين است كه اوّل بحث براى شنونده يا خواننده ايجاد سؤال كنيد. تا به مطلب توجه بيشترى پيدا كنند. وقتى سؤال شود و بدانيد كه نمى دانند، به بحث توجه بيشترى مى كنند.

حروف مقطّعه

يكى از تفاسيرى كه براى حروف مقطعه قرآن كرده اند اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى مى فرمودند:

بسم اللّه الرحمن الرحيم الم. مردم توجه مى كردند كه ايشان چه مى گويند. الف لام ميم يعنى چه ؟ اينكه معناى لفظى و لغوى ندارد. لذا در 28 مورد در قرآن سوره ها با حروف مقطّعه شروع مى شود.

و توجه داريد كه بعد از اين حروف مقطعه معمولاً مسائل مهم مخصوصاً راجع به قرآن كريم بحث شده است. اين حروف مقطعه قبل از قرائت قرآن كريم در بدو امر توجه شنونده را به مطالب پيامبر جلب و آنچه را مى بايد القاء مى كرد. بهرحال ايجاد علاقه خيلى مهم است. و ما مرتب بايد اين مسئله را در خودمان تقويت كنيم.

هفتم: چهره سپارى

يكى از راههاى تمركز چهره سپارى است. ما معمولاً افراد را به نام مى شناسيم. آقاى كريمى يا حسنى، جعفرى و... اما اگر از چهره او هم در ذهن خود ترسيمى داشته باشيم. خيلى زود روى او متمركز مى شويم. گاهى ممكن است، شخصى را 20 بار هم ديده باشيم اما به نشانه هاى ظاهرى او توجهى نداريم و اگر از ما بپرسند نمى توانيم توضيح كافى را بدهيم. در صورتيكه ما بايد بتوانيم با افرادى كه ملاقات مى كنيم هرچند كوتاه باشد. يك چهره سازى در ذهن داشته باشيم. وقتى پس از يكساعت از او جدا مى شويم، ببينيم آيا از قيافه او چيزى در ذهن داريم ؟ اگر داشته هاى ذهنى كم

ص: 83

بود، بعلّت آن است كه با نگاه متمركز به او نگاه نكرده ايم.

نگاه متمركز بسيار عجيب و حساس است و روح انسان را دچار تحوّل مى كند و در وجود انسان معجزه مى نمايد. بهر حال اين مقدار بحث راجع به تمركز شايد كافى باشد. براى آنكه به بحثهاى ديگر هم بتوانيم برسيم.

5 - نظم

اشاره

در مسئله آموزش و حافظه مسئلۀ نظم كه اصطلاحاً به آن رفلكس شرطى مى گويند، يا به اصطلاح فلانى نسبت به اين مسئله شرطى شده است.

يعنى اينكه رابطه اى بين اين مسئله و يكى از احساسهاى او بوجود آمده است.

مسئلۀ نظم چيزى است كه در نظام هستى هم هست. در قرآن و روايات هم راجع به اين مسئله خيلى تأكيد شده است مسئلۀ نظم در زندگى هم در روايات زياد است از جمله اين روايت است كه مى فرمايد:

خوب است مؤمن زندگيش را چهار قسمت كند. و يا بعضى روايات به 3 قسمت نظر دارند. 8 ساعت استراحت 8 ساعت كار و 8 ساعت عبادت است.(1)

عبادت و درس

درس خواندن هم عبادت است بشرطى كه انگيزه باشد. همچنان كه كاسب اول صبح دعا و قل هواللّه مى خواند كه بركت به كارش اضافه شود، همانطور يك دانشجو، طلبه، دانش آموز هم باانگيزه سراغ درس برود تا برايش عبادت شود. وقتى مى خواهد بيرون برود، با نيّت اينكه سر جلسۀ درس بنشيند با توجه باشد، وضو بگيرد، توكل به خدا داشته باشد، در افكارش خدمت به اسلام و دين الهى باشد، خدمت به خدا و خلق خدا باشد، اين درس خواندن هم عبادت است قرآن مى فرمايد:

«كسى كه در راه ما تلاش كند ما راههاى نجات و سعادت را به او نشان مى دهيم.»(2)

آن روايت ا ديده ايد كه مى فرمايد:

«وقتى عده اى جمع مى شوند، براى درك معارف اسلامى، ملائكه مى آيند آنجا را مورد زيارت خود قرار مى دهند و براى اهل آن جمع ملائكه، طلب مغفرت مى كنند»

اگر درس خواندن با هدفى مقدس باشد، نتيجۀ آن اين است كه قرآن مى فرمايد:

«براى اهل علم درجاتى است»(3)

بى نظمى

ص: 84


1- . نهج البلاغه كلمات قصار
2- . «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» (69 عنكبوت)
3- . «اوتوا العلم درجات...» (آيه 11 سوره مجادله)

پس اگر انسان در درس خواندن كارش با انگيزه باشد، هيچوقت در كارش ضعيف نمى شود. اگر انسان تصميم گرفت كه روزى 8 ساعت كار مفيد داشته باشد. اگر 9 ساعت كار كرد اين بى نظمى است. اگر 7 ساعت شد هم، بى نظمى است. در 9 ساعت، شما آمادگى لازم براى فراگيرى را نداريد و استعداد شما توان ندارد، كه يك ساعت اضافه مطالعه كند، اما اگر تصميم 8 ساعت بود و شما 7 ساعت مطالعه كرديد هم بى نظمى است.

وقتى انسان تصميم مى گيرد كه 8 ساعت مطالعه و درس داشته باشد، سلولهاى بدن، خودشان را براى اينكار آماده مى كنند.

نقش نظم در دستگاه بدن

همانطور كه معدۀ ما حالت قبض و بسط دارد، باز و بسته مى شود. ممكن است شما در وعده اى 2 كيلو غذا بخوريد، يا وعده اى كمتر و 1 كيلو از غذا استفاده كنيد. معده وقتى ظرف غذا روبروى چشمان شما قرار گرفت بطور اتوماتيك از طريق انرژى نورى كه منتقل به معده مى شود و تبديل به انرژى توسعۀ داخلى مى شود، خود معده نسبت به اين غذائى كه تصميم گرفته ايد يك دفعه بخوريد، خودش كم كم استعداد و آمادگى پيدا مى كند.

در مطالعه هم اينگونه است. اگر تصميم به امرى گرفتيد، سر ساعت كتابى را مطالعه كنيد، از خواندن آن لذت مى بريد كتاب برايتان شيرين و گواراست. در آخر تصميم مى گيريد كه آن را تمام كنيد، زيرا از خواندن آن لذت برده ايد. اما اينكار را نكنيد، سر ساعت آن را كنار بگذاريد، نگوئيد خسته نشدم، پس بخوانم. براى اينكه آمادگى داشته باشيد كه آن را حفظ كنيد و به خاطر بسپاريد بايد سر ساعت از مطالعه دست بكشيد هر چند خسته نشده باشيد. عرض شد كه در مغز سيستمى حاكم است كه هر بخش از مغز را مى تواند اختصاص به يك علم دهد. لذا تا شما تصميم مى گيريد مثلاً بحث منطق را بخوانيد. ملاحظه مى كنيد كه يكسرى قواعد منطقى در ذهن شما مجسّم مى شود. البتّه اين مستلزم اين است كه 5 دقيقه قبل از مطالعه روى مسئله تأمّل كنيد. وقتى تأمّل كرديد مى بينيد قواعد منطق در ذهن شما ترسيم شد: جزئيه، سالبه، موجبه و قواعد ديگرى كه به منطق مربوط است.

سلولهاى منطقى آمادگى پيدا مى كنند، براى گرفتن مطالب بيشتر، كه آنها را هم تحويل اين بخش دهد. پس اگر ما در كارها نظم داشته باشيم، در مطالعه كردن با نظم باشيم، نتيجۀ كار خيلى بيشتر است. و يك حركت طبيعى در درون ما بوجود خواهد آمد.

بى نظمى ضايعاتى دارد. يكى از ضايعات بى نظمى اين است، كه انسان از زحماتش بهره كافى و لازم را نمى برد.

ص: 85

اگر تصميم بگيريد كه هر روز نيم ساعت درسى را مطالعه كنيد. مى بينيد در عرض چندين سال چقدر پيشرفت داريد. اگر روزى نيم ساعت تفسير مطالعه كنيد، در عرض يكى دو سال يكدوره تفسير قرآن را مطالعه كرده ايد حتى در روزهاى تعطيل اگر انسان وقتى پيدا كرد، مى تواند كارهاى مستمر و فرعى را بگذارد، حتى براى روزهاى تعطيل هم برنامه ريزى كند كه از آن كمال استفاده را ببرد.

بهر حال نظم در زندگى جاى بسيار مهمى دارد، كه اگر رعايت شود، پيشرفت انسان زياد مى شود.

تنوع

اشاره

تنوع در مطالعه مطلبى است كه قابل بحث است. البتّه يك بحث روانشناسى نيست. اما چون برگشت آن به مسائل روانى است. ما در اين بخش مطرح مى كنيم.

در روايات هم راجع به اين بحث مطالبى هست. حضرت على عليه السلام در روايتى مى فرمايند:(1)

«همانطور كه بدن شما خسته مى شود، قلوب شما نيز خسته مى شود.

منظور از قلب در اينجا قلب فيزيكى و تلمبه اى بدن نيست. بلكه منظور فكر و روح انسان است و يكى از بنيادهاى روحى هم همين حافظه است. با توجه به بعد معنوى حافظه، انسان خسته مى شود براى اين كه گاهى خستگى آن از بين برود، راههائى پيشنهاد مى شود.

1 - نسبت به مطالعات قبلى تأمّل كنيد، تفكر كنيد، وقتى خسته مى شويد ببينيد از آنهمه مطالعه چيزى در ذهن شما هست ؟ ببينيد ارتباط بين دو مطلب را مى توانيد درك كنيد. موارد تناقض دو مطلب، را بررسى كنيد كه ذهن شما حالت پويايى پيدا كند.

2 - نسبت به مطالعۀ فعلى تفكر كنيد. وقتى مشغول خواندن هستيد، روى كليات آن تفكر كنيد.

فهرست مهم و عناوين مهم را در ذهن داشته باشيد. بعد جزئيات راحت در ذهن تان مى آيند.

3 - ورزشها يكى از راههاى بدست آوردن تنوع است.

4 - خوردنيها، كه در بحث آينده مى آيند، تنوع آفرين هستند و براى رفع خستگى لازم مى باشند.

بعضى به يكباره خوردنيها را وارد معده مى كنند. اما در حين مطالعه گاهى لازم است براى رفع خستگى، مقدارى ميوه يا چائى ميل شود گاهى خوردن مقدار كمى بادام و پسته لازم است كه اينها خوب جويد شوند، تا فسفر لازم براى مغز را تأمين كنند و ضمناً رفع ختسگى هم بنمايند.

در احوالات بعضى بزرگان هست كه: اين علماء از كثرت مطالعه فرصت خوردن نداشته اند و همسرشان خوراكى روى كتابها پراكنده مى گذاشته اند كه ايشان هنگام مطالعه از آنها بخورند و

ص: 86


1- . نهج البلاغه حكمت 89: ان هذا القلوب تمل كما تمل الابدان

استفاده كنند.

يا بعضى همسران كه بين مطالعه براى آنها آب ميوه، يا چائى مى برده اند. در تاريخ و سيرۀ بزرگان ذكر شده است. بهر حال منظور تنوع است يا بوسيلۀ همسران و يا بوسيله خود انسان اين مطلب تأمين شود.

نقش خوردنيها در تنوع سيستم بدن مهم است. همانطور كه بدن در خدمت سيستم مغز درآمده و انسان در حال مطالعه است وقتى كه چيزى مى خورد، و فكها بحركت درمى آيد، ماهيچه ها، غدد، بزاقها به تحريك دندانها شروع به فعاليت كرده و مأموران مسئول گزينش مغز، از خستگى درمى آيند.

5 - زنگ تفريح: خوب است انسان وقتى مقدارى مطالعه كرد و خسته شد براى رفع خستگى، چند قدمى راه رفته، تا در سيستم هاى بدن تحركى ايجاد شود. بعد دوباره بنشيند، يكسرى كارهاى فردى را مى توان بين هر مطالعه انجام داد. خريد، تعمير لوازم، رسيدگى به وضع درس بچه ها و...

بالاخره يك كار جنبى غير از مطالعه خستگى را از بين مى برد. در ضمن انسان به كارهاى فردى و جنبى هم رسيدگى مى كند.

6 - مطالعات غيردرسى مثل شعر و داستان و جوك و لطيفه هم در رفع خستگى مؤثر است.

در اينجا به عوامل خستگى اشاره اى گذرا داريم.

1 - فضاى پرسروصدا

يكى از عوامل خستگى فضاى پرسروصداست. انسان اگر يكساعت در جاى ساكت مطالعه كند، برابر با يك ربع در جايى است كه سروصدا باشد. براى مطالعه بهترين جا سالن كتابخانه است كه ساكت باشد و آرامش در آنجا وجود داشته باشد. و نيم ساعت مطالعه در آنجا برابر است با 2 ساعت در محيط شلوغ و پرصدا؛ زيرا در جاهاى شلوغ بيشتر براى انسان ايجاد خستگى مى كند.

2 - كمبود اكسيژن

مكان مطالعه بايد در جائى باشد كه اكسيژن كافى در آن موجود باشد. در مكانهائى كه چراغهاى نفتى موجود است كه اكسيژن هوا را از بين مى برد. مطالعه كردن نياز به تغيير هواى زيادترى دارد.

مغز انسان خواستار سرسخت اكسيژن است. آنهم اكسيژن اوزن كه بهترين نوع اكسيژن است و اين اكسيژن در صبحگاهان به رايگان در هوا موجود است.

تنفس عميق در سحرگاهان موجب مى شود كه طراوت انسان زياد شود. البته نفس كشيدن بايد عميق باشد. همانطور كه اگر دندان شسته نشود دندان جرم مى گيرد، شُشها هم وقتى كاملاً از هوا تخليه نمى شوند حالت غيرطبيعى مى گيرند.

ص: 87

ائمه اطهار عليه السلام در رواياتى مى فرمايند:

«وقتى كه عصبانى و ناراحت هستيد، نفس عميق بكشيد»

همچنان كه على عليه السلام در بيانى كه نسبت به كميل بن زياد (ره) راجع به علم دارند. «فتنفس السعداء»(1) نفس عميقى كشيدند بعد سفارشات را كردند.

مكان مطالعه بايد اكسيژن كافى داشته باشد كه عدم وجود اكسيژن موجب خستگى مى شود. حتى اگر انسان در مكان سردى باشد كه با لباس خود را گرم كند، بهتر از مكانى است كه گرم و نرم و راحت است زيرا زودتر انسان را دچار خواب مى كند.

3 - عدم نور كافى

يكى از عوامل خستگى، نور است. نور اگر ناهماهنگ باشد، از روبرو باشد و... موجب خستگى است. نور بايد از پشت سر و از سمت چپ باشد. نور مهتابى تنها براى مطالعه كافى نيست. بلكه بايد با نورى ممزوج شود، كه مانند نور لامپهاى معمولى نور نرمال و متعادلى براى مطالعه تحويل دهد.

چراغ خيلى نزديك نبايد باشد، روبرو نباشد، طورى نباشد كه چشم را بزند، يا در شيشه و كاغذ منعكس شود و چشم را اذيت كند.

بهترين نور همان نور طبيعى است كه از آن جمله آفتاب است. نور آفتاب علاوه بر تأثير نورى كه دارد، تأثيرات فراوان ديگرى هم دارد. در كتاب آية اللّه نورى به 23 فائده نور آفتاب اشاره شده است.

ميكروب كشى، مبارزه با اشعه راديواكتيو، مبارزه با ويروسها و...

يكى ديگر از نورهاى بد نور غروب آفتاب است. و مطالعه كردن در آن موقعيت مناسب نيست.

بهترين رنگ براى آرامش اعصاب، آبى و سبز است. و در اتاق براى چراغ خواب رنگ قرمز بدترين رنگها براى سلسله اعصاب است.(2)

4 - عدم تغذيه كافى

مسئلۀ ديگرى كه در خستگى مهم است مسئلۀ تغذيه است. منظور ما از اينجا كم خورى نيست.

ممكن است كه هم باشد كه كم بخورد اما خوب بخورد. و نيازهاى واقعى خود را تأمين كند.

آقاى ديگر صفدر صانعى در كتاب راز طول عمر دارند كه:

اكثر مردم بخاطر بدخورى مريض مى شوند نه سوء تغذيه صحبت ايشان بر مبناى بحثى است كه در يكى از كنفرانسهاى انگلستان يا كانادا داشته اند و روى اين بحث تحقيق كرده اند.

انسان بايد بررسى كند كه بدن او به چه چيزى نيازمند است. بعضى طبيعتها به گرمى نياز بيشترى

ص: 88


1- . كلمات قصار شماره 147 نهج البلاغه
2- . بحث مفصل در كتاب آئين بهزيستى 4 جلد

دارند و برخى نيازمند غذاهاى سرد و مرطوب است. اين علم خوراك شناسى هم خود بحث مفصلّى را مى طلبد كه جداى اين بحث كوتاه بايد مطرح شود.(1)

5 - بيمارى

افرادى كه بيمار هستند نبايد زياد به خود فشار بياورند تا بيمارى آنها درمان شود. زيرا در حين بيمارى توان جسمى انسان كم است و آن حالت كارآيى كافى را ندارند لذا خيلى زود دچار خستگى مى شوند.

6 - محدوديت ديد

وقتى انسان مى خواهد مطالعه كند، بايد فاصله بين چشم و آن شىء مورد مطالعه، حدود 25 سانت باشد و بايد سعى كند ميدان ديد كوچك نباشد و محدوديت نداشته باشد. هرچه ميدان ديد وسيعتر باشد، كارآئى چشم بيشتر است مثل كار آئينه است كه هرچه فاصله بيشتر شود شعاعهاى آن بيشتر مى شود.

چشم وقتى كلمه را مى بيند، تنها آن كلمه نيست، جمله را هم در تحت اختيار ديد قرار مى دهد.

پس هرچه ميدان ديد وسيع باشد چشم بيشتر كار مى كند.

7 - پرهيز از هيجان

هنگام مطالعه بايد، تحريك اعصاب كمتر باشد. وقتى مطالعه مى شود، با ديگران بحث و جدل و نزاع نباشد سر بچه ها داد نزند، و بالاخره آرامش داشته باشد.

8 - علاقه باشد

وقتى انسان مى خواهد مطالعه كند بايد نسبت به آن موضوع علاقه داشته باشد. و تا انگيزۀ او قوى نشده است خود را سرگرم مطالعه نكند. كه اگر هم مشغول مطالعه شود نتيجه كم و ضعيف و از نظر جسمى موجب خستگى و در بعضى مواقع موجب انزجار و تنفّر مى شود و موجب مى شود انسان كارش را رها كند.

9 - مطالعه با زور و تهديد

گاهى بعضى افراد با ارعاب و ترس از پدر و مادر مجبور به مطالعه هستند و اين حالت موجب خستگى زودرس مى شود. اگر مجبور هم هستيد كه درسى را بخوانيد، سعى كنيد كه روى سيستم معنوى و روحى تأثير منفى نداشته باشيد.

10 - انتظار تقدير

گاهى بعضى افراد براى تشكر و قدردانى ديگران درسى را مى خوانند و اگر خواسته شان تأمين

ص: 89


1- . توضيح بيشتر را در كتاب شناخت غذا مطالعه كنيد

نشود، باعث دلسردى آنها مى شود. در حالى انسان قدرشناسى و اجر و پاداش كار را بايد از مبدأ لا يتناهى بخواهد.

11 - توان و قدرت
اشاره

انسان در مطالعه بايد حدّ توان خود را در نظر داشته باشد و مطالعه اى بكند كه نتيجه داشته باشد.

اگر يكساعت مطالعه كرد، قدرى تأمل كند، ببيند نتيجه چه بوده است. چقدر برداشت كرده است ؟ اگر مى بيند برداشت كم است. و باز توجه نكند و جلو رَوَد ضرر دارد. نه تنها پيشرفت نيست بلكه افت هم دارد.

براى آمادگى بيشتر وقتى مقدارى مطالعه كرديد، برگرديد، فكر كنيد، تأمل كنيد روى لغات و واژه ها، تا حالت آمادگى بيشترى برايتان بوجود آيد.

تمرين

در بين بحثها ورزشى براى چشم عرض كرديم كه آن را هر شب مرتب انجام دهيد. تمرين ديگر ده مثال روى كاغذى بنويسيد و بعد به وسيلۀ اعضاء بدن آن را تداعى كنيد. تداعى آزاد، ارتباطى، تك حسى و تداعى چندحسى.

12 - سخت كوشى

يكى از اركان مباحث معنوى براى ترك نارسائيها و محقق شدن رساها در وجود انسان چه از بعد مادى و چه از بعد معنوى مسئلۀ سخت كوشى است. يا بعبارتى مقاومت و پايدارى در برابر مشكلات مى باشد. گاهى انسان مى خواهد صفتى در خود بوجود بياورد، بايد در راه آن مقاومت كند. اما اين مقاومت براى كسى است كه روشى دارد و اين روش براى او كاستى مادى يا جسمى يا معنوى دارد، و مى خواهد آن را از خود دور كند. قطعاً اين فرد مقاومت بيشترى بايد بخرج دهد.

بر اين اساس اگر ما مسئلۀ حافظه را يك امر بدوى حساب كنيم، بدون احتساب زمينه هاى افت حافظه، احتياج به مقاومت دارد. اما اگر يك امر منفى حساب كنيم، يعنى انسان در حالتى است كه از اعضاى آموزشى خوب استفاده نمى كند، از نظر بهداشتى كسرى دارد، به بعضى از روشهاى معنوى ناآشناست، يا حداقل بصورت ملكه محرز نيست، با توجه به اين مسائل بايد بسيار مقاومت كند.

13 - تقويت اراده
اشاره

در اينجا يك مسئلۀ مقاومت همان اراده هم تلقّى مى شود اگر كسى بخواهد بر خواسته ها و انديشه هاى بزرگ خود غالب شود، بايد نيروى اراده اش را قوى كند.

براى تقويت اراده مباحث مفصلى هست. اما اينجا اين نكته قابل اهميّت است. كه نيرويى در درون انسان هست كه بر همۀ اعضاى مادى و معنوى مسلّط است و آن نيروى اراده است.

ص: 90

اگر انسان بتواند اراده را تقويت كند و رشد دهد. خيلى از مشكلات انسان حل مى شود.

بسيارى از افراد كه نارسائيهاى جسمى دارند. اگر مقدارى دارو مصرف كنند و طعم داروى تلخ و درد آمپول را تحمّل كنند، بيمارى مرتفع مى شود. امّا زمانى پيشگيرى و درمان انجام مى گيرد كه بعضى پرهيزها كه لازم دارد رها نشود و آن را به اتمام برساند. اگر پشت كار كافى را بخرج ندهد بعلّت ضعف اراده است. كه نمى تواند اراده اش را در مسيرى كه بايد و شايد سوق دهد.

براى موفقيت بايد پيوسته اصل گام به گام، مرحله به مرحله، كم كم و اندك، كم و بهم پيوسته را در ذهن داشته باشيم. چنانكه على عليه السلام هم فرمودند:(1)

«كار كم و پيوسته بهتر از كار زيادى است كه موجب ملالت شود».

نكتۀ بعد مقاومت است كه هرچه انسان مقاوم باشد پيروزيش بيشتر است. على عليه السلام مى فرمايند:

«به من مى گويند چطور تو با نان جو اينهمه قدرت دارى ؟ فرمودند: به همان دليل كه گياه بيابانى قدرت و مقاومتش از گياه كنار جوى بيشتر است»(2)

اگر انسان بتواند، امر مقاومت را در خود اجبا كند و شكستها او را آزرده نكند و آزار ندهد. هر شكستى زمينۀ پيروزى يا تجربۀ تازه است. و نيروى مقاومت را هم بيشتر مى كند. چنانكه مى بينيد در طبيعت هم همينطور است گلهاى خانگى و داخل پاسيو بسيار لطيف و ظريفند و اگر به آنها رسيدگى نشود و آب و هوايشان مناسب نباشد فورى پژمرده مى شوند. بر عكس گلهاى بيابانى كه حتى مدتى بدون بارش باران و يا در مسير طوفان هم، مقاومت خود را از دست نمى دهند.

تمرين مقاومت

براى آنكه حس مقاومت در انسان زياد شود، و هر روز كارى را شروع نكند، بعد دوباره رها كند، احتياج به طى مراحلى دارد. يكى از بزرگان مى فرمودند:

مطالعه قبل از اذان صبح بسيار مفيد و با نتيجه است. البتّه اوايل كار مشكل است. و اگر بخواهد اوّل صبح با درسهاى سخت و مشكل شروع كنيد، قطعاً اوايل كار خوابتان مى برد. بايد اوايل كار وقتى از خواب بيدار مى شويد قدرى پياده روى در هواى آزاد انجام دهيد، كه زمينه خواب از بين برود. بعد شروع به مطالعه كنيد. اين امر بايد مداوم باشد كه بدن عادت كند، قبل از اذان بيدار شده و تا ظهر نخوابيد. شايد اوّل قدم زدن براى رفع كسالت لازم باشد، اما وقتى كه بدن به اين حالت شرطى شد. شايد راه رفتنش هم لازم نباشد، اگر در مسجد اوايل نماز بخوانيد رفع كسالت مى شود، حالا در خانه هم كه نماز بخوانيد و مطالعه كنيد خوابتان نمى برد. اگر يكسال بر اين كار مداومت شود، كار

ص: 91


1- . قَليلٌ مَدُومٌ عَلَيْه خَيْرٌ مِنْ كَثيٖرٍ مَلُومٌ بِه (حكمت 444 نهج البلاغه)
2- . نهج البلاغه نامه 45

راحت مى شود. اگر مى خواهيد وقتى مطالعه مى كنيد روى آن خوابتان نبرد بايد مقاومت كنيد ثانياً در مقاومت عجله نكنيد. انسان بايد در اين مسير تلاش كند كه بتواند مسير نهائى را طى كند و چنين صفت مثبتى در خود بوجود آورد. حتى زمينه ساز فوائد ديگرى شود.

جريمه نفس

در اينجا شايد كسى اين برنامه را چند روزى انجام دهد و باز آن را رها كند. در آن موقع كه تصميم به ترك مى گيرد، بايد مقاومت كند.

از شهيد رجائى نقل شده است: كه ايشان هر روز موفق به نماز جماعت نمى شدند، فردا را روزه مى گرفتند. از راه جريمه هم مى توان خود را بر مداومت تشويق كرد. با خود عهد كنيم، قرار بگذاريم كه مثلاً اگر اذان صبح بيدار نشويم، مبلغى پول جريمه بدهيم.

در اين صورت حالت شرطى در بدن بوجود مى آيد، كه سر ساعت انسان از خواب بيدار مى شود.

ساعت كوك كردن هم نمى خواهد. البتّه نبايد عجله داشت. نبايد بخواهيم ره صد ساله را به يكشب طى كنيم. قطعاً در اينصورت ضربه خواهيم خورد و نتيجه هم نمى بريم.

البتّه مقاومت تنها در مطالعه نيست، بلكه شايد كسانى از نظر مادى ضعيف باشند، يا موقعيّت علمى آنها كم باشد يا فكر و معنويت آنها ضعيف باشد. در تمام اينجاها مى توان با مقاومت به همه جا رسيد.

تلقين

مقاومت در همۀ افراد بايد باشد. و كسانى كه در راه تحصيل علم با كاستيهائى مواجه هستند، در اين راه بايد تحمل بيشترى بكنند. اگر دانش آموزى پول ندارد، نوار و جزوه و كتاب تهيه كند، بخود تلقين نكند كه پس او پيروز نمى شود. اين تلقين خود گول زدن است.

برخى مواقع بعضى از قدرتهاى درونى انسان چنان كارآئى دارند كه جايگزين كمبود مسائل جسمى و روحى مى شوند. على عليه السلام مى فرمايد:

«من كم كسى را ديدم كه خود را به قومى شباهت دهد و به آن قوم ملحق نشود»(1)

از اين جمله استفاده مى شود كه انسان بهر حالت بخواهد درمى آيد و حالت مى گيرد. تلقين كم كم اين حالت را بوجود مى آورد كه نيروئى در وجود انسان بوجود مى آيد كه بله من بايد اين كار را انجام دهم.

على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايند:

«اگر توان تلاشگرى و قدرت مقاومت ندارى. خود را به قيافۀ صابران درآور زيرا خيلى كم

ص: 92


1- . نهج البلاغه حكمت 203

مى شود كه كسى خود را به صورت جمعيتى درآورد و در رديف آنها قرار نگيرد.»

لازم نيست انسان زود به هدف برسد. زيرا اگر زود هم برسد چون زمينه اش را ندارد ممكن است زود هم از دست بدهد. اما اگر كارى با سختى بدست آيد، خيلى راحت از آن حفظ و حراست خواهد كرد.

سختى ها و سازندگى

ناپلئون مى گويد:

«شدائد و آلام هوش انسان را تيزتر و محصول خيزتر مى سازد»

هرچه انسان متحمل سختى شود، كار بهترى انجام مى دهد. شايد برخورد كرده باشيد، زمانى كه انسان در اتاق گرم و پرنور و راحت بخواهد مطالعه كند، فورى خوابش مى گيرد. اما اگر در محيط سرد و كوچك و پرسروصدا و با سختى باشد به خودش فشار بياورد، قطعاً آمادگى او بيشتر مى شود.

در روايات هم داريم كه خودتان را در مشكلات بيندازيد و از آن نترسيد، چون قرار گرفتن در مشكلات موجب مى شود كه انسان حركت و جنب وجوش داشته باشد.

بطور مثال: تعليمات شنا را بصورت تئورى اگر تنها ياد بگيريم كه چطور زير آب برويم، چطور بالا بيائيم كافى نيست. مقدارى هم بايد بخود زحمت دهيم و داخل آب هم تحمل فشار و سختى كنيم تا در آنجا مغز فورى متمركز شده و تمام آن قواعدى را كه گفته شده در مرحلۀ عمل درآورد. در ذهن ترسيم و در عمل پياده كند.

در مسائل فكرى هم همين است. اگر يكبار مى خوانيم ياد نمى گيريم، دوبار، سه بار، ده بار، نگوئيم پس نمى فهميم آن را رها كنيم، اگر درسى كه مى گيريم، اين درس را بفهميم، درسهائى كه بهم پيوسته اند و بهم ربط دارند را بفهميم كم كم زمينه فهميدن براى ما بوجود مى آيد.

يكى از مسائل مهم آموزشى سؤال است. اگر انسان مطلبى را بفهمد، چيزهائى را كه نمى فهمد، سؤال كند. فكر كند كه اين را بعد ياد مى گيرم. اگر چيزى براى انسان نامفهوم باشد، بايد مقدارى به خود فشار بياورد تا بفهمد و يا آن را سؤال كند. انسان بايد به خود فشار بياورد كه من بايد اين درس را بفهمم اگر چند ساعت هم طول بكشد، يا اين مطلب را بايد بنويسم هرچند، بيش از اندازه وقت بگيرد.

تقويت اراده

يكى از راههاى تقويت اراده، آن است كه هرچه ميل انسان بگويد، خلاف آن را انجام دهد، تا اراده قوى شود. در مسيرى كه دارد كارى انجام مى دهد، اراده را به استخدام خودش دربياورد نه اينكه خود به استخدام اراده درآيد. بدست گرفتن اراده خيلى مهم است و كار ساده اى هم نيست. اگر

ص: 93

بدست گرفتيم گوهر گرانقيمتى است.

يكى ديگر از دانشمندان مى گويد:

«طوفانهاى حوادث، اخلاق و روحيات را تقويت مى كند.»

آزمايش و امتحان

هرچه انسان بيشتر مشكل داشته باشد، ساخته تر مى شود. در قرآن هم به اين مسئله تكيه شده است:

«ما شما را با سختيهائى مثل ترس، گرسنگى و قطحى، كم شدن اموال و مردن نفوس و از بين رفتن محصولات آزمايش مى كنيم»(1)

يا در آن سوره كه مى فرمايد:

«و مردم فكر مى كنند وقتى بگويند ايمان آورديم، ما آنها را بحال خود رها مى كنيم ؟ و آنها را نمى آزمائيم ؟»(2)

فتنه و آزمايش و آزمون هرچه بيشتر باشد، موقعيّت بيشتر است. انسان هرچه بيشتر سختى بكشد، به موقعيتهاى بالاترى دست پيدا مى كند. لذا يكى از انگيزه هاى آزمايش در مكتب اسلام همين بيان است. براى سازندگى، ساختن، پرورش استعدادهاست.

از نظر روانشناسى گاهى معلّم و پدر، تا حدودى متربّى خود را وادار به كارهاى مشكل مى كنند تا او را از نظر روحى بسازند.

البته بايد در نظر داشت، كه اين سازندگى ها ره به افراط نگذارند و بجاى جهت مثبت اثر منفى بگذارند.

شكست ها

انسان اگر بتواند خود را در مسير مشكل قرار دهد و از آنهم نترسد. اگر شكست هم بخورد باز همين شكت زمينۀ پيروزى است. چون صاحب تجربه شده است. نبايد انسان از مشكلات فرار كند و جورى زندگى كند كه هرگز دچار مشكل نشود.

يكى از دانشمندان به فرزندش مى گويد:

«تو را بقدرى دوست دارم كه رنج و آشفتگى و سرشكستگى را برايت آرزو دارم.»

يعنى با اينكه ترا دوستت دارم، اما باز مى خواهم كه شكست بخورى چون هر شكست يك پيروزى بدنبال دارد. و به او مى گويد: كه به تو رحم نمى كنم چون ترا دوست دارم مى دانى چرا؟

ص: 94


1- . «و لنبلونكم بشى من الخوف» (155 بقره)
2- . «احسب الناس ان يتركوا» (عنكبوت 2)

چون آرزو دارم نيروهاى خفته، تو بيدار شوند تا در شدائد روزگار با روحى مسلط پايدار باشى.

اينها كه ترسو هستند، قدرت هيچ كارى را ندارند. در مقابل اندك مشكلى از پا مى افتند، نه جرأت برق رفتن را دارند، نه روى بام مى روند، نه چيز سنگين برمى دارند، چون مى ترسند. اما آنها كه نمى ترسند موفقيت هاى بيشترى دارند.

نقش شجاعت

در مسائل درسى هم بهمين صورت است. اگر انسان سر كلاس از استاد بترسد كه سؤال كند يا خجالت بكشد. فكر كند آبرويش مى رود، استاد او را مسخره مى كند، پيش همكلاسيها خجالت زده مى شود، نگران باشد كه افت دارد، فكر اشتباهى است بلكه انسان بايد مقاوم باشد، مشكلات را با فكر خود حل كند و يا از ديگران استمداد بخواهد.

چند نكته از على عليه السلام در ديوانى كه منسوب به حضرت است، نقل شده است. در اينجا متذكر مى شويم حضرت مى فرمايند:

1 - مانند مورچه آهسته حركت كن.

2 - فرصت را از دست ندهيد.

3 - مدارا بركت دارد.

4 - ملايمت سعادت آفرين است. بنابراين در هر كارى كه بادقت و مدارا و بى امان وارد شويد پيروزى بدست مى آوريد.

در جاى ديگر مى فرمايند:

«وقتى كه جوانمردى برق پيروزى را احساس كرد، مى بيند بى ارزش ترين چيزها كه از دست داده است، خواب لذت بخش شب بوده است.»(1)

خواب در قرآن اينگونه معرفى شده است:

«و ما خواب را زمينه آرامش براى شما قرار داديم.»(2)

خوابيدن براى تجديد قوا، خوابيدن براى بدست آوردن انرژى كار بيشتر، خواب خوب است.

اما گاهى همين خواب مانع بسيارى از پيشرفتهاست. عقب افتادن از مطالعه بخاطر خواب، كه اين مسئله موجب آزردگى روحى مى شود بجاى آنكه انسان را بانشاط كند. پس پيروزى مستلزم اين است كه انسان مقدارى از خواب خود بگذرد. تا همان مقدار كم خواب، به او نشاط و نيرو ببخشد.

همت بالا

ص: 95


1- . ديوان ص 127
2- . «و جعلنا نومكم...» (9 - نبا)

انسان بايد خود را از عواملى كه مانع پيروزى او مى شود برهاند.

حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

«براى رسيدن به هدف خود را بخطر افكن»(1)

اگر مى خواهى به جائى برسى بايد خود را به خطر بيندازى و بقول غربيها ريسك كنى. تلقين اين نباشد كه نمى شود، نمى توانم، نمى رسم.

سست منشين كه از هيچ آزاده اى بهانه سستى پذيرفته نيست. روايتى ديگر از على عليه السلام است كه مى فرمايد:

«ارزش انسان به اندازه همت و تلاش اوست»(2)

آن كسى كه تلاش مى كند براى شكم خود، ارزش او هم به اندازه شكم اوست. آن كس كه براى مقام تلاش مى كند ارزشش همان است. آن كه براى دنيا در تلاش است ارزشش بهمان مقدار است.

آنكه براى آخرت مى كوشد ارزش اخروى دارد.

براى همين است، كه انسان اگر مقاومت مى كند، نبايد مقاومت خود را محدود كند، مقاومت را در يك محدودۀ ضعيف و كوچك قرار دهد. اگر از او بپرسند مى خواهى چكاره شوى ؟ بگويد، تلاش مى كنم و در خودم يافته ام كه ظاهراً قدرتش را هم دارم.

ديد كوتاه

بعنوان نتيجه گيرى بحث، علامه بزرگوار حلى (ره) كه ايشان خيلى مورد توجه خاص حضرت مهدى (عج) بودند و از علماء بزرگ شيعه محسوب مى شوند، پسرى داشتند. روزى از اين پسر پرسيدند كه مى خواهى چكاره شوى ؟ گفت: مى خواهم به مقام علمى شما برسم. فرمودند: پس يك روحانى معمولى بيشتر نمى شوى ؟ گفت چرا؟ فرمودند: من كوششم اين بود كه امام صادق عليه السلام شوم، علامه شدم. تو بخواهى مثل من شوى، ضعيف مى مانى.

اگر همت انسان از درس خواندن، سواد كمى باشد، حد اعلا را در نظر نگيرد خيلى نمى تواند مقاومت كند. اگر در حوزه باشد، پس از 3 و 4 سال درس خواندن با وعده و وعيد پستى و مقامى، جذب بازار كار مى شود و درس را رها مى كند. اما اگر همتش اجتهاد و كسب رضاى خدا باشد، بهر حال در هر زمينه كه استعداد داشته باشد، سياسى، روانشناسى، حقوقى، اجتماعى به مقامات بالائى مى رسد.

ص: 96


1- . ديوان امام على عليه السلام ص 184
2- . حكمت نهج البلاغه شماره 44

«همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جائى رسيده اند»

انسان نبايد همّتش به همان دروس محدود خودش باشد. بايد مطالعات وسيعى داشته باشد، تا اگر در حوزه به حدّ فوق ليسانس مى رسد. در دانشگاه هم اين مدرك او كارآئى داشته باشد و اين نيست مگر تلاش و كوشش و مطالعات دروس جديد و اصطلاحات و متدهاى غربى كه آن دروس، با زمينه هاى علمى حوزه پالايش شوند و بصورت يك متد اسلامى از آن در حد دانشگاه استفاده شود.

روحانى حوزۀ ما اگر همراه با دروس حوزوى به مطالعات و دروس روز نيز توجه داشته باشد، از دانشگاه و دروس آن عقب نمى ماند و مى تواند در آن سطوح هم مفيد واقع شود.

مقاومت

اگر بواسطۀ اشتغال به كارهاى ديگر، از درس غافل بمانيم، وقتى بخواهيم دوباره شروع كنيم بايد مقاومت بيشترى بخرج دهيم. مشكلات ذهنى را حل كنيم و در راه اين مشكلات مقاومت بخرج دهيم.

اگر در قرآن بررسى كنيم مى بينيم در اوايل بعثت، آنقدر پيامبر صلى الله عليه و آله، مقاومت ورزيدند كه خداوند در 17 مورد ايشان را نهى كردند.

در آغاز وحى وقتى آياتى بر پيامبر نازل شد و پيامبر مقاومت و تلاش خود را به بالاترين حد رساند آيه نازل شد كه:

«اى پيامبر ما قرآن را نازل نكرديم كه تو خودت را به مشقّت بيندازى»(1)

البتّه روشن نيست كه حضرت چقدر خود را به سختى مى انداخته اند، كه ايشان را به تعادل فرامى خوانده اند.

«اى پيامبر صلى الله عليه و آله تو فقط تذكّردهنده هستى»(2)

«براى برخى انذار بى فايده است، آنها ايمان نمى آوردند»(3)

«براى آنها مساوى است كه برايشان استغفار بكنى يا استغفار نكنى آنها را خدا هرگز نمى بخشد»(4)

پس هنگامى كه پيامبر اينهمه مقاومت دارد كه او را از مقاومت نهى مى كنند. ما بايد در حدّ ايشان در كارها مقاومت كنيم كه هر مقاومت در سختى فوائدى نيز بدنبال دارد.

حفظ تجربه

ص: 97


1- . «ما انزلنا عليك القرآن لتشقى» (سوره طه آيه 1)
2- . «انما انت مذكر» (سوره غاشيه آيه 2)
3- . «انذرتهم ام لم تنذرهم» (سوره بقره آيه 6)
4- . «سواء عليهم استغفرت لهم ام لهم تستغفر لهم» (منافقون آيه 6)

روايتى از امام على عليه السلام هست كه مى فرمايند:

«از نشانه هاى پيروزى حفظ و بكارگيرى تجربيات است»(1)

براى حفظ تجربه ها بهتر است انسان وقتى تصميم به كارى مى گيرد. دفترچه اى را بردارد و در آن آغاز كار، منافع آن، ضررهاى آن عمل را يادداشت نمايد. بعد از مدتى كه كار به اتمام رسيد آنچه از آن مى ماند تجربه اى است كه انسان را به كارهاى ديگر رهنمون و از تجربيات عمر سودى حاصل انسان مى شود.

مردان بزرگ و مقاومت

«گاليله» يكى از دانشمندان غربى است بخاطر نظريه اى كه دربارۀ زمين داد، مورد خشم و نفرت كليسا قرار گرفت و در اين راه سختيهاى فراوانى تحمل كرد. اما در اين راه مقاومت بخرج داد تا نظريه اش را به جهان شناساند.

«انيشتين» فردى بود كه پدرش در علم طب مهارت داشت. اما او اين مسير را دوست نداشت.

پدرش او را به دانشگاه فرستاد ولى موفق نشد، مدتى در كليسا مشغول كار شد، اما موفق نشد. بعد در علم زيست شناسى صاحب موفقيت و ارزش فراوانى شد. البتّه اينها براى او خيلى زود بدست نيامد. و مقاومت زيادى بهمراه داشت.

مهمترين مقاومت تاريخ را در هر بعد سياسى، حضرت امام (ره) بخرج داد كه تنها باتمام كفر مبارزه كرد. آن زمان امام در نهايت تنهائى و انزوا به مبارزه خط مى داد. زمانى كه برخى فرزند ايشان را كافر مى دانستند و ظرفى كه با آن آب خورده بود، آب مى كشيدند، زمانى كه شاگردان ايشان بخاطر گوش كردن به اخبار و روزنامه مطرود جامعه بودند، آن زمانى كه در خط انقلاب، سازشكاران ايشان را به سازش فرامى خواندند، امام مقاومت مى كرد.

و حال نتيجۀ آن مقاومت بى سابقه كه بعد از تاريخ ائمه عليهم السلام بى نظير بود اين انقلاب و ريشه هاى آن در دل جوانان سرتاسر دنيا جايگزين شد كه گاه از خود ايرانيها نسبت به امام بيشتر محبّت دارند.

و گاه آنها با آنكه امام را نديده اند، اما بخاطر آرمانهايش با كفر مى جنگند.

نكات ديگر:

براى رسيدن به موفقيّت كامل نكاتى را بايد توجه داشت:

1 - هرگز نگوئيد درس سخت است. حتى اگر سخت هم هست، نبايد بگوئيد سخت است تلقين كنيد كه مى توانيد بياموزيد.

2 - از سختى درس نترسيد، آن را آنقدر بخوانيد تا ياد بگيريد وقتى هم پيروز شديد، لذّتى

ص: 98


1- . من التوفيق حفظ التجربه (نهج البلاغه حكمت 207)

مى بريد كه بهترين غذاى جسمى آن لذت را به شما نمى دهد.

3 - بين درسها مقايسه نكنيد، نگوئيد اين درس خوب است و آن ديگرى مورد نفرت من است.

آن درس را دوست دارم، ديگرى را كمتر دوست دارم. مرتّب تلقين كنيد كه درسها همه آسان هستند.

4 - در درس خواندن هيچوقت خجالت نكشيد. اگر درسى را بلد نيستيد، با دوست خود آن را تمرين كنيد. همان روشى كه در حوزه طلاب عزيز دارند و درسها را با هم مباحثه كرده و بازگو مى كنند. حتى اگر درس را ياد نگرفته ايد، يا فرصت مطالعه پيدا نكرده ايد، روحيۀ خود را نبازيد.

5 - در درس غرور نداشته باشيد. اگر ياد نگرفتيد، احساس سرشكستگى نكنيد، كه ديگران بفهمند درس را نفهميده ايد.

6 - در كارها سعى كنيد كه روز وهم و خيال كار نكنيد. روى موهومات تكيه نداشته باشيد. تخيل مثبت مسئله اى نيست اما از وهم و تخيل منفى خود را دور كنيد.

سؤال كردن

براى رهائى از موهومات بهترين روش سؤال كردن است. هرجا انسان اشكالى بنظرش مى رسد سؤال كند.

امام باقر عليه السلام فرمود:

«دانش گنجينه است، و كليد آن پرسش و سؤال است پس سؤال كنيد كه پاداش و سود مى بريد»(1)

سؤال كردن يكى از كارهاى خوب است و انسان از آن نبايد هراس داشته باشد.

در تاريخ هست كه زنى حضور فاطمه (س) آمد و مطلب شرعى را سؤال كرد. 9 بار سؤالش را تكرار كرد. و جواب شنيد. وقتى مى خواست برود حضرت از چهره اش فهميدند نفهميده است.

فرمودند: جواب سؤال را نفهميدى ؟

عرض كرد نه اى دختر رسول اللّه صلى الله عليه و آله متوجه نشدم.

حضرت فرمود: چرا دوباره سؤال نكردى ؟

گفت: چندبار سؤال كردم و شما جواب داديد، خجالت كشيدم.

حضرت فرمودند:

«سؤال كن، هربار كه سؤال كنى، خداوند هم به من جزا و پاداش مى دهد و هم به تو»

وقتى درس خواندن محورش الهى باشد و بخاطر جلب رضايت خدا باشد، انگيزه خدا باشد.

سؤال كردن هم پاداش دارد. چنانكه، خجالت كشيدن، عرق ريختن، تحمل سختى، همه و همه پاداش دارند.

ص: 99


1- . العلم خزائن و المفاتيح السؤال (خصال ص 245)

پس سؤال كردن خيلى مهم است. بعضى مواقع بعد از درس يا بين روز سؤال از دروس به ذهن انسان مى رسد، بايد آن را يادداشت كند تا از استاد بپرسد. زيرا سؤال بى پاسخ نبايد باشد. همينكه حافظه مرتب بكار گرفته شود، خيلى حائز اهميت است.

تمرين

تمرين اين جلسه در رابطه با استقامت است. مثلاً چند دقيقه به جائى خيره شويد و فقط نگاه كنيد. يا روى واژه اى فكر را متمركز كنيد و اگر خواست حواس پرت شود، دوباره آن را برگردانيد.

اول شكل املائى واژه در ذهنتان باشد. بعد حرف اوّل آن كلمه را بگيريد و كلماتى كه با آن حرف شروع مى شود بگوئيد. بعد اسامى چند شهر كه با آن حرف شروع مى شود و بعد اسامى چند ميوه را ذكر كنيد. در اين بين هرچه حواستان خواست پرت شود دوباره آن را برگردانيد.

در اين رابطه مى توان جمله اى در ذهن تصور كرد مثلاً من به منزل عمويم در تهران رفتم. بعد پيرامون اين موضوع با تخيّل خود داستانى بسازيد. و در ذهن موضوعات خانۀ آنها را تصوّر كنيد.

شكل خانه، حياط، اتاقها، دكورها، خانوادۀ آنها، ارتباط خود با آنها را پيش چشم بياوريد و تصوّر كنيد.

هرچه در طول هفته گذشته، براى شما اتفاق افتاده است، بصورت كليد در اختيار بگيريد و توضيحات آن را در ذهن بياوريد. كه در اين صورت سلول و ياخته اى كه هفته پيش مطلبى را گرفته است، از طريق حواس پنجگانه در رابطه با آن مطالب كار كرده است. متمركز شده و عصاره گيرى مى كند. برخى از ياخته ها فعال مى شوند و برخى ترخيص مى گردند.

اگر انسان تصور كند مثلاً جائى كه ميهمانى رفت، چه غذائى خورد؟ ظرفها چگونه بود؟ ميوه چه بود؟ چه نوع سالاد و سبزى مصرف شد؟ ليوان و آب و سفره در چه حالى بودند؟ اينها موجب مى شود كه انسان قدرت تمركز و انتقال و هوش و تبادل و سنجش و گزينش او قوى گردد.

اراده

زمانى كه خداوند بعد از خلقت انسان از گل در او روح دميد.(1) بنا بر بعضى از روايات يكى از نهادهائى كه در انسان دميده شد و نهاد الهيه بود، قوّه اراده الهى در انسان بود. يكى از صفات ثبوتيه خداى متعال اراده است كه در وجود انسان گذاشته شد.

همانگونه كه اگر خداى متعال وقتى اراده كند كارى را انجام دهد، بلافاصله، بدون هيچ گذر زمانى اين حالت حاصل مى شود و در آن بوجود مى آيد.(2) انسان هم اگر بتواند از اين نهاد ملكوتى و

ص: 100


1- . «و نفخت فيه من روحى» (سوره حجر آيه 39، سورۀ ص آيه 72)
2- . «اذا اراد شيئاً ان يقول له كن فيكون» (سوره يس آيه 82)

الهى استفاده و بهره بردارى كند، قدرت اراده الهى پيدا مى كند.

البتّه اراده در خداى متعال جزء صفات ذات خداست ولى اراده انسان كه از خدا گرفته شده است، جزء صفات عرضى انسان است، بر انسان عارض شده است. انسان قبلاً اراده نداشته، اراده را خداوند در او بوجود آورده است. اگر انسان بتواند اين اراده را رشد داده و تقويت كند به مقامات معنوى و روحى بالائى نائل مى شود.

اراده منحصر به مؤمنين نيست. حتى بعضى از افراد بى ايمان و بى اعتقاد به خدا مثل مرتاضها، با استفاده از تقويت اراده خود به مقامات معنوى مى رسند. تا جائى كه اگر به قطار نگاه كند، مى ايستد.

براى انسان قدرتى وجود دارد كه اين قدرت حدّ و مرزى ندارد. صفاتى كه در آن نفخۀ الهيه به انسان منتقل شده است، صفات گوناگونى است كه حالا مورد بحث ما نيست. اما يكى از اين اوصاف اراده است.

اراده و بيمارى

آنهائى كه اراده دارند، بسيارى از مشكلات جسمى و مادى خود را خيلى راحت حل مى كنند. اگر براى جسم آنها مشكلى پيش آيد چون اراده قوى است ضرر آن كم مى شود. و آثار بيمارى زودتر از جسم رفع مى شود. حتى در بيماريهاى مشكلى مانند سرطان جداى از بعضى آنها كه، قابل درمان و پيشگيرى است. در برخى انواع آن اگر مراقبت و درمان درست صورت نگيرد، موجب از بين رفتن انسان مى شود.

همين انسانى كه بيمارى دارد. اگر داراى اراده اى قوى باشد. علاوه بر اينكه بيمارى او را از پا درنمى آورد. آثار منفى بيمارى هم روى او نمى ماند. همچنانكه اگر انسان مبتلا به سرماخوردگى شود، اگر بدن او قوى و اراده اش در حد اعلا باشد و با مسائل محكم برخورد كند، آثار جسمى بيمارى در او نمى ماند. چنانكه اين اراده در روح انسان هم بى تأثير نيست.

معرفى كتب

يكى از اركان معنوى حافظه و تقويت حافظه و بكارگيرى حافظه اين است كه انسان با اراده قوى و مصمّم كارهائى را كه مى خواهد انجام بدهد. در خصوص اراده بحثهاى زيادى لازم است كه آن را تبيين كنيم كه اراده چيست ؟ چه ابعادى در وجودش هست ؟ چه خصوصياتى دارد؟ چه شرائطى دارد؟ چون در اينجا فرصت تبيين زياد نيست، كتبى ست كه در اين موارد بايد مطالعه شود.

البتّه اين كتب ترجمه شده است و نويسنده هاى آن غربى هستند و متن اين كتب از متون اسلامى خالى است. و بجاست در اين باره تحقيق بيشترى شود تا از آن استفاده بيشترى انجام گيرد. كتابهاى قدرت اراده، چگونه ارادۀ خود را تقويت كنيم ؟ راز درست زيستن كتبى هستند كه در مورد اراده

ص: 101

بحث كرده اند و يكسرى تمرينهائى را هم مطرح نموده اند.

يادآورى و اراده

اراده نتيجۀ زيادى در حافظه دارد. در گزينش ها، انسجام مطالب و يادآورى مطالب، اراده مؤثر است و اگر اراده ضعيف باشد، با كمى فكر كردن، مطلبى يادش نمى آيد آن را رها مى كند. اما اگر اراده قوى شد، ممكن است ساعتها روى مطلبى كار كند، فكر كند تا مطلب را بگيرد.

در يادآورى آموخته هاى گذشته، بايد اراده قوى باشد كه فورى به سراغ آماده ها نرود. قدرى تفكر كند تا سلولهائى كه آن مطالب را گرفته اند پويا شده و مطالب را تحويل دهند. اگر انسان دوباره به مطالعۀ همان گذشته ها بپردازد نه تنها آن سلولهاى قبلى از كار مى افتد، ياخته هاى ديگرى نيز بايد به استخدام درآيند چنانكه اگر انسان كارهايش منظم نباشد. ممكن است دنبال جزوه اى در لابلاى كتب خود بسيار بگردد تا آن را بيابد. اما وقتى پيدا مى كند مى بيند كه بسيارى از مطالب ديگر هم در آن قرار دارد. براى همين اگر انسان ياخته ها را تحريك كند، علاوه بر اينكه مطالبى كه چندين سال پيش داشته از آن مى گيرد. چيزهائى هم كه بر اساس قانون الكتروشيميائى بوجود مى آيد محور مغز صورت گرفته و از مغز تحويل مى گيرد.

بيمارى روحى و اراده

روانپژوهان براى بسيارى از بيماريهاى روحى اراده را كليد مى دانند. مثلاً براى عقده حقارت، انزواطلبى، هيسترى، استرسها، فوبيا و ترس، كليد درمان اين بيماريها را اراده دانسته اند. كه اگر انسان داراى اراده قوى باشد، اين بيماريها از او زدوده مى شود و پيكره مادى و معنوى او پالايش پيدا مى كند.

پس مسلّم شد اراده نقش مهمى در زندگى انسان دارد. گام نخست، آن است كه براى تقويت اراده قدمى برداريم. روش تقويت اراده را بدانيم و روى آن كار كنيم. تا اراده قوى شده و ما را در كارها يارى دهد و همان تأثيرات مثبت را در زندگى معنوى و مادى ما داشته باشد.

تقويت اراده \آرامش

يكى از راههاى تقويت اراده تأمين آرامش و سكوت است. شايد آنقدرى كه قرآن كريم به تفكّر فراخونده است بهمين دليل باشد: قرآن انسانها را مورد استفهام انكارى قرار مى دهد كه:

«چرا تفكر نمى كنيد، چرا در قرآن تدبّر نمى كنيد(1) چرا تعقل نمى كنيد»(2)

بهمين دليل اگر انسان مى خواهد روى اراده كار كند، نبايد عوامل ديگر انسان را از كار بازدارد.

ص: 102


1- . «افلا يتدبرون القرآن» (82 نساء، 24 «محمد صلى الله عليه و آله»)
2- . «افلا يعقلون» (سورۀ يس آيه 68)

نبايد مشغوليات فكرى مانع شوند.

براى تقويت اراده، زمانى هرچند كم را براى خود بگذاريد و در آن زمان فقط روى يك موضوع تفكر داشته و سكوت كنيد.

يكى از خصوصيات نويسندگان موفق اين است كه آنها با تأمل و تفكّر مشغول تأليف مى شوند و يك شبه يك اثر تحويل نمى دهند و نمى نويسند. بلكه گاهى سالها روى آن زحمت مى كشند.

زحمت آنها از كتابهاى تأليفى پيداست كه چقدر مطلب از كتب مختلف جمع آورى مى كنند و زحمت مى كشند تا اثرى مفيد تحقّق يابد. اين نتيجۀ تفكّر ساعتهاى متوالى و اراده اى قوى است.

در زمان تفكّر اين نيست كه فقط انسان حرف نزند، بلكه فكر او هم نبايد مغشوش باشد و در دنيا سير كند. فكر، چشم، گوش، دست، حس لامسه و خلاصه تمام اعضاى انسان بايد آرامش داشته باشد و كارى انجام ندهند. خود حركت كردن و انجام كار، حالت حركتى و جنبش دارد. و سلب آرامش مى كند. اگر انسان بتواند اراده را قوى كند، اولين گام همين آرامش است.

اراده قوى

در احوالات يكى از علماء بزرگ آورده اند كه ايشان اراده اى بسيار قوى داشتند. زمانى ايشان احتياج به يك عمل جرّاحى داشتند. وقتى ايشان را به اتاق عمل بردند فرمودند: نمى خواهد مرا بيهوش كنيد. هر وقت خواستيد عمل را انجام دهيد، بگوئيد.

اطباء زير بار نمى رفتند و عقيده داشتند كه حتماً بايد بيهوش شوند. اما ايشان زير بار نرفتند و زمان عمل بقدرى اراده شان قوى بود كه تمام حواس را در اراده تمركز دادند و بدن حالت بدنى را پيدا كرد كه گويا در حال بيهوشى و كما است. با اين تفاوت كه حالات را مى ديد و تشخيص مى داد.

بعد از عمل جرّاحى ايشان به حالت عادى برگشت. بدون عوارض بيهوشى شيميائى كه وقتى كسى مى خواهد از بيهوشى بيرون بيايد، چه حالتهاى بدى برايش پيش مى آيد. چقدر هذيان مى گويد، چقدر حال تهوع دارد. بدون هيچكدام از اين عوارض و بدون آنكه معمولاً دست و پاى كسى كه مى خواهد به هوش بيايد به تخت مى بندند كه از روى آن نيفتد و تا چند شبانه روز حالت عادى ندارد. بدون اينها آقا روى تخت نشستند. براى تسكين درد فقط آمپول مسكن تزريق شد.

روح مجرّد

پس اراده قوى مى تواند چنين چيزهاى خارق العاده اى را بوجود آورد. و اين مستلزم آن است كه انسان بتواند حواس خود را در اختيار داشته باشد. ما الآن روحمان در زندان بدن است. اگر بتوانيم اين روح را از زندان بدن دربياوريم. يك بعد آن اراده است. و اين همان حالت نفخۀ الهى است كه به انسان دميده شد. و اين روح معجونى بوده است كه ما نمى توانيم تصور كنيم. زيرا روح از مجردات

ص: 103

است و در مجردات تركيب وجود ندارد.

اين نفخۀ الهى معجونى از يك عده مجردات و صفات الهيه بوده است كه به اين وسيله به انسان دميده شد و يكى از آنها اراده است. اگر انسان بتواند آن روح را از زندان بدن نجات دهد و بيرون كند، آنجاست كه ديگر بعد مسافت براى او مهم نيست. چنانكه وقتى انسان مى خوابد و در خواب به زيارت مى رود، مكه، مدينه و كربلا را زيارت مى كند. همانگونه در بيدارى هم اين كار صورت مى گيرد و بدون هيچ زحمت و طى طريقى، در آن واحد، نه در خواب، بلكه در بيدارى هم به زيارت مشرف مى شود. اگر انسان روحش را از بدن بتواند خارج كند، يك حالت عرفانى است، خيلى از موقعيّتها را مى تواند بدست آورد. كه از جمله آن موفقيتها پيروزى در مسائل مختلف است.

2 - تقويت اراده \متانت

يكى از راههاى تقويت اراده اين است كه انسان تمرين كند، تا به متانت برسد، متين باشد. حرف او با اطمينان، نگاهش سرشار از اطمينان، تعجّب از روى اطمينان، راه رفتن هم با اطمينان باشد. و البتّه اين كار آسانى نيست. ولى اگر انسان بتواند اين كار را تمرين كند نتايج عجيبى براى انسان دارد.

3 - دورى از تكبر

سومين راه تقويت اراده، دورى از خودستائى و تكبر است. مسئلۀ خودستائى و تكبّر زمينه از بين رفتن بسيارى از نعمتهاى الهى در انسان است. و از جملۀ آنها حافظه است كه در بحث آفات حافظه ذكر خواهيم كرد. كه چه چيزهائى حافظه را از بين مى برد.

4 - تلقين تعادل اعضاء و حواس

تعادل بين اعضاء و حواس يكى از راههاى تقويت اراده است. مثلاً در راه رفتن دقت داشته باشيد، زيرا هر كس بگونه اى راه مى رود كه نشان دهندۀ اضطراب يا آرامش درونى است. شخصى با عجله، ديگرى با آرامش و متانت و ديگرى با اضطراب راه مى روند. اگر دقت كنيد مى بينيد كه يك ناهماهنگى در اعضاى او هست كسى كه مضطرب است، با چشمش هم مرتب اينطرف و آنطرف را مى نگرد. دستش را تكان مى دهد و كارهاى ديگرى كه نشانهايى از اضطراب در آن هست. پس كسى كه بين اعضايش تعادل نيست، تعادل معنوى و روحى هم ندارد. مرتب به اين شاخه و آن شاخه مى پرد، متشطط و مغشوش است. تخيل دارد و گاهى روى يك مطلبى ساعتها كار مى كند ولى ياد نمى گيرد. مطلبى را ده مرتبه مى شنود، ولى باز در موقع ديكته فراموش مى كند. گاهى ديكته را مى داند از بيان مطلب عاجز است. علّت اين اغتشاش اين است كه وقتى مطلب را مى شنود با متانت و آرامش دقت نمى كند و وش نمى دهد. همينطور چيزى از ذهنش مى گذرد و در همان حال هم بكارگيرى و استخدام سلولهاى مغزى هم انجام شده است.

ص: 104

مثل اين است كه يك جعبه رنگ برداريم كه اتاق را رنگ كنيم. اگر كسى استاد باشد همه جاى ديوارها را نقاشى مى كند. اما آنكه وارد نيست رنگ را مصرف مى كند و رنگ همه جا يكنواخت هم نيست. همين مثال راجع به مطالب هم است. چون طبق برنامه نيست نتيجۀ آن خوب نخواهد بود.

5 - ايجاد زمينه هاى تحريك عضوى و حسى

براى ايجاد زمينه هاى تحريك عضو و حس همان تمرينهائى كه عرض شد. و در بحث ورزشها هم مفصل بحث مى كنيم. ورزشهاى گوش، چشم، زبان، دست، پا، راه رفتن، نگاه كردن و... كه اگر انسان بخواهد داراى اراده قوى باشد بايد يك سرى كارهائى را انجام دهد كه اعضاء بدن را تحريك كند.

6 - \ايجاد نظم

براى تقويت اراده نظم نقش بسيار بالائى دارد كه در تنش ها و كنشها همان رفتارها، حركتها، گفتارها، شنيدارها، اگر از روى نظم باشند در تقويت اراده مؤثر هستند. كه اين كار در حافظه تأثير بالائى دارد.

7 - مصرف غذا

در مصرف غذاهاى مناسب كه بعضى از غذاها و خوردنيها هستند كه زمينۀ تحريك را در اعضاى بدن انسان پيش مى آورند. وقتى كه قوه مادى تحريك شد، زمينۀ تقويت معنويات هم فراهم مى شود.

8 - گريز از نفرت و كسالت
اشاره

نفرت و كسالت روى روح معنوى و مادى انسان تأثير منفى دارد. لذا اگر در ادعيه و آيات شريفه هم گذرى داشته باشيم، در اين مورد مى بينيم كه آنقدر كه در نفرت و انزجار بحث شده است، چندين برابر آن در جلب محبت و دوستى آيات وارد شده اند. در باب محبت و عطوفت و تأليف و رابطه بحثهاى زيادى هست. لذا اگر از كسى تنفّر داريد يا بدتان مى آيد، اگر چه شايسته تنفّر است، اما آن را بروز ندهيد، ذهنتان را با تنفّر پر نكنيد. اگر دقت كنيد مى بينيد در نماز تنها يك جا «غير المغضوب» است و مابقى حالت ارتباط و تأليف و نزديك شدن به مبدأ بى نهايت و مسائل ارزشهاست.

كسالت
اشاره

همينطور است بحث كسالت، انسان نبايد خود را كسل نشان دهد. كسل نشان دادن خيلى ضررها براى انسان دارد، مخصوصاً در سنين جوانى كه ايجاب مى كند انسان پرجنب وجوش باشد. اگر ضعيف باشد، در سيستمهاى بدن خود ضعف داشته باشد، وقتى سن بالاتر رود، بدتر مى شود.

ص: 105

موقعيت جوانى نهايت اوج جنب وجوش است. اگر الآن كه اوج است جنب وجوش نباشد، وقتى هم كه مسن شود ديگر حركت ندارد.

البته جنب وجوش تنها ورزش نيست، يكى از ابعاد آن ورزش است. بلكه جنب وجوش در كار و فكر است كه بايد در اين ايام رشد داده شود. و آن را تقويت كند تا در آينده از آن استفاده شود و مفيد واقع گردد. اگر علمى الآن بدرد نخورد. شايد 10 سال آينده مفيد واقع شود. زيرا الآن فرصتها زياد است، شايد بعدها فرصت نباشد، نياز هم باشد و انسان جاهل بماند.

شرطى شدن در مطالعه

تصميم بگيريد كه برنامه منظمى داشته باشيد. بطور مثال شبهاى ولادت يا شهادت ائمه عليهم السلام 2 ساعت در زندگى آنها سير كنيد. 3 يا 4 سال اين كار را بكنيد. اين كار زحمتى ندارد. ولى خودتان را شرطى مى كنيد، فكرتان را تنظيم مى كنيد و مى بينيد كه اگر اين كار را بطور مستمر انجام دهيد. مثلاً بحارالانوار يا ترجمۀ فارسى آن، منتهى الآمال، اثبات الهدى يا كشف الغمه را بخوانيد. وقت زيادى نمى برد. شما فقط احساس نياز كنيد، كه در رابطه با زندگى ائمه عليهم السلام مطالعه مختصرى داشته باشيد. و يكدوره زندگى آنها را مطالعه كنيد. هر روز مقدارى تفسير قرآن بخوانيد از تفسيرهاى مختلف، الميزان، جامع الجوامع، البرهان، نور الثقلين و... به اين ترتيب يكدوره تفسير به مرور و با نتيجۀ عالى در ذهن داريد.

در رابطه با دروس ديگر هم همين است. اينكه انسان خود را ملزم كند كه حفظ كند، بخواند، قرآن و تاريخ و شعر و تفسير و حديث و روانشناسى خيلى خوب است بايد در كنار درسها داشته باشد. الآن كه فرصت است، مطالعه كنيد. شايد بعد زمان اقتضا نكند. شايد خيلى ها باشند كه بخواهند مطالعه كنند و فرصت نداشته باشند يا حال آن را نداشته باشند. بالاخره در سنين جوانى كسالت بسيار مضر است.

9 - مجادله

مجادله براى مغز بسيار مضر است. بحث مفصل در آفات حافظه خواهد آمد.

10 - صحبت هيجانى

سخن گفتن با هيجان و حماسى و آنها كه سخنرانيهاى هيجانى و حماسى دارند و با سخنرانى خود آتش مى زنند و بلوا مى كنند، بمرور و در برخى موارد موجب سكته مى شود. گاهى موجب مى شود كه يك قسمت از مغز از كار بيفتد و يكى از ضررهاى اين صحبتها اين است كه حافظه و اراده را از دست مى دهند.

ص: 106

11 - دورى از كارهاى غير مربوط

خيلى از كارها را انسان ممكن است در روز انجام دهد كه به كار اصلى انسان ربطى ندارد. گاهى بيكاريم، كارى را انجام مى دهيم. اين كار بى ربط، سيستم كار را از بين مى برد. مثل آن است كه انسان در سالن پذيرائى يك دستشوئى بگذارد. اين اصلاً ربطى به پذيرائى ندارد. و اينكه انسان بيايد و با حافظه اش اينگونه بازى كند مطالبى به آن تحويل دهد كه هيچ ارتباطى با هم ندارند. وقتى همه در مغز جمع شد، حافظه حالت سردرگمى پيدا مى كند و انسان سرگردان مى شود.

لذا سعى كنيد كه كارهاى مرتبط به يكديگر انجام دهيد. البته اين خود قابل بحث است.

12 - تلقين به كارهائى كه به آنها علاقه نداريم

ممكن است كه انسان زمانى به چيزى بى علاقه باشد و به انجام آن اهميتى نمى دهد. و دوست ندارد آن كار را بكند ولى براى تقويت اراده بايد آن كار را انجام دهد. مثلاً چائى سرد باشد، نمى خورند. هوا سرد باشد، فورى بخارى روشن مى كنند، در حالى كه انسان بايد در اين مسائل مقاومت از خود نشان بدهد تا آن چيزى كه خلاف ميل اوست انجام دهد.

يكى از معانى زهد هم همين است. انسان از چلوكباب برگ بدش نمى آيد. اما زهد مى گويد اگر اين غذاى شبهه است، اگر قرض و وام است، نخور. اين مخالف اراده است. مخالفت با خواسته انسان است. و اين انجام دادن كارهائى كه مخالف ميل انسان است اراده را تقويت مى كند.

13 - دوباره كارى

مطالبى را كه مى خواهيد ياد بگيريد، بگونه اى فرا بگيريد كه فرض كنيد، ديگر زمانى براى حفظ و يادگيرى اين مطلب براى شما نيست. در يادگيرى آن را محدود به زمان نكنيد. به يك امتحان 2 روز و يك ماه، يك ثلث يا يك ترم و يكسال و... اين كنكور نشد سال ديگر، ياد نگرفتم هم مهم نيست، به انسان ضربه مى زند.

اين عمل 2 ضرر دارد. ضرر اول اين است: كه شايد شما باز بهمين مطلب نياز داشته باشيد. و مجبوريد كه اين كتاب را دوباره بخوانيد.

ضرر دوم: آن است كه شما با حافظه بازى كرده ايد و آن را مسخره گرفته ايد. حافظه را بار برده ايد اما نتيجه واقعى را از آن كسب نكرده ايد.

پس مطالب را به گونه اى فرابگيريد كه ديگر فراموش نكنيد و آن را محدود به زمان و مكان هم نكنيد. اين مطلب بسيار مهم است كه كسى كه مى خواهد مطلبى را ياد بگيرد با اين ديد نگاه كند كه من اين مطلب را مى خواهم ياد بگيرم كه فراموش نكنم. نه اينكه ياد بگيرم كه امتحان بدهم. بعد مهم نيست. اگر فكر اين باشد. حافظه ضعيف مى شود و فرد موفق نمى شود. كه حافظه اش را بالنده و پويا كند.

ص: 107

انسان وقتى مطالعه مى كند بايد فكرش اين باشد كه من بايد اين مطلب را به گونه اى ياد بگيرم كه آن را فراموش نكنم.

14 - هدف محدود
اشاره

اگر دانش آموز تصميمش از درس خواندن اين باشد كه فقط نمره قبولى 10، 12 بگيرد، بداند كه مسلّماً كم مى آورد و تجديد مى شود. ولى اگر بيشتر از بارم نمره اى كه در ذهنش هست بخواند، نمره واقعى را مى گيرد. قطعاً بدانيد از اينگونه آموزش و گزينش براى شما مشكل پيش مى آيد. لذا گاهى اوقات دانش آموز در طول سال كه درس مى خواند و استاد هم از او مى پرسد، مى تواند جواب دهد ولى در جلسۀ امتحان از يادش مى رود. حتماً بايد شب امتحان 2 يا 3 بار دوره كند. اين براى اين است كه اينها درس خوانده اند كه سر كلاس جواب دهند كه جريمه نشوند و مورد خشم معلم واقع نشوند.

اين دوباره كاريها بسيار مضر است و بسيار وقت كش مى باشد. و وقت انسان را زياد مى گيرد.

يادگيرى بايد طورى باشد كه ديگر احتياج به مطالعه عميق نباشد. اما مطالعه گذرا اشكالى ندارد.

در مطالعه عميق انسان بايد آنقدر تكرار كند تا مطلب را ياد بگيرد. حالا گاهى اين تكرار ممكن است ده بار هم بيشتر شود. ولى زمانى كه مطلب را فراگرفت نبايد بعد كه خواست از آن استفاده كند دوباره احتياج مطالعه داشته باشد. آنهم مطالعۀ عميق و طولانى كه دوباره كارى شود.

گنجينۀ حافظه

يكى از كتب بسيار مهم حوزه لمعه است. مؤلف اين كتاب شهيد اول (ره) هستند كه اين كتاب را در زندان با مختصر منبعى كه در دست داشته اند تأليف كردند. و بعدها شهيد ثانى (ره) بر آن شرح نوشتند چندين سال هم هست كه اين كتاب در سطح حوزه تدريس مى شود. انسان بايد اينگونه باشد كه عملش تنها منحصر به كتابها و نوشتارهاى او نباشد. بلكه همه را در گنجينه حافظه بايگانى كند كه اگر در جائى محدود شد، درمانده نشود. و يا شيخ عباس قمى (ره) در سفرى كه به مشهد مقدس داشته اند، در مواقع بيكارى خود سيرى در حالات علماء داشته اند و چكيده حدود 200 تا 250 كتاب را در كتابى بنام «فوائد الرضويه» گردآورى كرده اند كه اين كتاب بسيار نكات لطيف اخلاقى و آموزشى دارد. و مورد استفاده بسيارى از علماست.

حل مشكلات درسى

سعى كنيد كه علم را با نوشتن به قيد و بند بكشيد. فكر نكنيد تنها حافظه كافيست. بلكه خلاصۀ مطالب را حتماً يادداشت كنيد و روى آن كار كنيد، كه هم حافظه قوى مى شود و هم برداشتها و دادهاى ذهنى شما در مواقع مختلف مورد استفاده قرار مى گيرد.

ص: 108

اگر انسان محقّقانه مطالعه كند، بايد هرگز برايش ترديد و اشكال پيش نيايد و اگر پيش آمد و شكل درسى پيدا كرد، حتماً آن را برطرف كند. اگر لغتى را نفهميد حتماً به فرهنگ لغت مراجعه كند و تحقيق كند. مطالعه نبايد گذرا و بدون توجه باشد.

در احوالات آية اللّه نجفى (ره) هست كه فرزندشان فرمودند ايشان صدها كتاب را تعليق و حاشيه و اشكال و انتقاد كرده اند و اين نشان تحقيق بالاى ايشان است كه هيچگاه گذرا مطالعه نمى كرده اند.

يك مقدارى بايد انسان در احوالات علماء دقيق شود تا خود را بتواند بسازد. امام (ره) مرد جامعى بودند، هم سياستمدار، فيلسوف، عارف، مفسر، فقيه، اصولى، منطقى، ادبى بودند. در همۀ زمينه ها كار كردند. اما منظم بودند و با نظم جلو رفتند. مثل بعضى افراد كه همه كار مى كنند. اما از روى بى نظمى و بى دقتى كه بهمن دليل نتيجه اى هم برايشان ندارد. يا افراط مى روند و يا تفريط مى كنند.

مشورت

انسان اگر مشاور نداشته باشد و در كارهايش مشورت نكند بداند كه موفق نمى شود. در رابطه با مشورت كتب مختلفى هست كه مى توانيد مراجعه كنيد.(1) و با مطالعه دريابيد كه مشاور چه كسى بايد باشد؟ چه شرائطى داشته باشد؟ انسان در چه مواردى بايد مشورت كند؟

كسى كه دانش پژوه است، حتماً به مشاور نيازمند است. و اگر مشاور نداشته باشد ضرر مى كند.

مشاور اگر از خود انسان آگاه تر و بيناتر باشد، هيچ اشكالى ندارد. اگر انسان بدنبال استادى ساعتها وقت صرف كند تا با او مشورت كند. و نتيجۀ 20 سال تجربۀ خود را مختصر كرده و در اختيار انسان قرار دهد ارزش دارد. مشورت در مورد درس خواندن، چه درسى گرفتن، چگونه مطالعه كردن، چه روشى در دروس داشتن به انسان تعالى مى دهد.

در تاريخ هم ثبت است كه بسيارى از افراد با ائمه عليه السلام مشورت مى كردند. در مورد معيشت و زندگى، عقايد، تربيت كودكان، ازدواج و... نظرات ائمه را جويا مى شدند.

روايات مشورت

حضرت على عليه السلام فرمود: «عاقل از مشورت هيچگاه بى نياز نيست»(2)

و باز امام على عليه السلام فرمودند: «كسى كه مشورت كند، انديشه اش رشد مى كند»(3)

حضرت رضا عليه السلام فرمودند: «هيچ پشتيبانى و يارى بهتر از مشورت نيست».(4)

ص: 109


1- . ميزان الحكمه (محمدى رى شهرى) مشورت در قرآن و روايات و حديث (استادى) مناسبات انسانى (سياهپوش)
2- . لا يسغنى العاقل عن المشاورة (غررالحكم)
3- . من شاور ذوى العقول استغناء (غررالحكم)
4- . لا ظهير كالمشاورة (غررالحكم)

امام حسن عليه السلام فرمود: «كسى كه در كارها مشورت كند به راه درست هدايت مى شود»(1)

تا اينجا بحث ما مسائل روانى و پسيكوتراپى بود كه آنها را با مكتب اسلام بررسى كرديم و به آيات و روايات مرتبط كرديم.5)

ص: 110


1- . ما تشاور قوم الاهدوا الى رشدهم (بحار، ج 78، ص 105)

زمينه هاى معنوى و الهى

1 - استمداد الهى

اشاره

اگر انسان بخواهد كارى را شروع كند بايد حتماً با نام خدا باشد. در روايت هست كه:

«اگر كارى با بسم اللّه الرحمن الرحيم شروع نشود كار ناقص مى شود»

اگر ما تمرين مى كنيم، اگر تكرار و تمركز داريم، اگر تداعى و تأثر بوجود مى آوريم، اگر اراده را تقويت مى كنيم، درست است كه ما خودمان فعاليت مى كنيم، ورزشهاى مختلف انجام مى دهيم، ولى بايد بدانيم كه همۀ اينها را بايد خداوند تأييد و يارى كند. مخصوصاً در طلاب و دانشجويان عزيز، زيرا علم اجتهاد و فقاهت و علم دين چيزى است كه بايد از كانال معنويت منتقل شود. درست است بايد تلاش شود ولى اساس و پايه را بايد از خدا دانست. نگوئيم من هستم كه مى خوانم، مى فهمم، اين تأييد الهى است. وگرنه خيلى ها سابقه تحقيق و درس و تحصيل زيادى دارند اما به موقعيّت اجتهاد نرسيده اند و موفقيّت زيادى نداشته اند. گرچه بسيار تلاش كرده اند امّا خلاقيت در اجتهاد و تفسير و فلسفه و تاريخ پيدا نكرده اند.

علم الهيه

دوّمين استمداد از خدا بايد اين باشد كه انسان از خداوند بخواهد كه علم را در مسير خدا بكار ببرد. دانشمندان غربى عالم هستند ولى علم خود را در راه باطل بكار مى برند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«وقتى عالِم فاسد شود، عالَم فاسد مى شود»(1)

اگر انسان بخواهد از علم سوء استفاده كند عالمى فاسد مى شود. مخصوصاً اگر عالم طلبه باشد.

لذا بايد پيوسته از خداوند عاقبت خير بخواهيم. اين نباشد كه انسان علم را بياموزد و خلاف مكتب اسلام بكار ببرد مثل آنهائى كه با ادعاى اسلام ضربه به پيكر اسلام زدند. اين مكتبها و خيزشهاى سياسى مثل بهائيت و فرقان و منافقين چقدر به اسلام ضربه زدند و سركرده هاى آنها همه عالم بودند. ولى علم آنها در راه باطل بكار گرفته شد.

امام (ره) و توسلات

انسان بايد مواظب باشد و خود را با توسّلات، ادعيه مختلف مثل زيارت عاشورا، توسل، جامعه بيمه كند.

امام (ره) ابعاد وجودى مختلفى داشتند و يكى از جهات ايشان همين توسّل و عشق او به اهل

ص: 111


1- . اذا فسد العالم فسد العالم

بيت عليهم السلام است. در حالات ايشان هست كه 15 سال در نجف بودند و هرگز زيارت جامعه و عاشوراى ايشان كنار حرم اميرالمؤمنين عليه السلام ترك نشد. و نتيجۀ اين قيدها اين شد كه ملاحظه كرديد.

علم همراه با معنويت انسان را رشد مى دهد. ولى علمى كه بى توجه فقط حافظ شويم، بدرد دنيا و دين و آخرت ما نمى خورد. اگرچه صاحب تأليفات و تحقيقات و موقعيتها هم بشويم.

ترك گناه

در مكاتب مادى ارزش و ضد ارزش مطرح نيست و آنها به مسائل معنوى توجهى ندارند. امّا ما كه معتقد به اسلام و مكتب الهى هستيم، بايد بدانيم كه تا مى توانيم بايد ترك گناه كنيم. در روايت است كه مى فرمايد:

«علم نور است و گناه ظلمت است و نور و ظلمت با هم جمع نمى شوند»(1)

وقتى انسان گناه مى كند عقل و قلبش تاريك مى شود، ديگر نور علم در آن نفوذ نمى كند. روايت ديگر مى گويد:

«گناه حجاب است»(2)

پرده است و وقتى فكر انسان در آن حجاب بوجود آمد ديگر نور علم در آن وارد نمى شود. انسان خود را بايد از گناه پالايش كند تا ارزش علم در درون انسان جايگزين شود.

آنكس كه گناه مى كند و در كسوت علم هم هست، عالِم نيست. علمش براى خود و جامعه مفيد نيست. براى دنيا و آخرت او ارزشى ندارد.

گناه را مطلقاً ترك كنيد و اگر هم گناه كرديد، توبه كنيد تا روابط معنوى، ظلمتهاى گناه را بزدايند.

2 - سحرخيزى

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

من از خداوند زمانى را براى امتم خواستم كه زمان مباركى باشد. خداوند فرمود: من ساعت پگاه و بامداد را براى امتان تو مبارك قرار دادم».

شب تا ساعتهاى آخر شب بيدار نمانيد. بزرگان سرشب شام مى خوردند و مى خوابيدند تا سحر زود بيدار شوند. اگر انسان صبح تا آخر شب مرتب از مغز كار بگيرد ديگر توان حافظه از بين مى رود و اگر كارى هم انجام دهد، نتيجه اش بسيار ضعيف است. لذا بايد شب زود خوابيد و صبح يكى دو ساعت قبل از درس و كار براى نماز زود از خواب بيدار شويم.

وقتى سحرخيزى براى شما شرطى شد، صبح كه بيدار شديد، اول سراغ درس و كار نرويد. بلكه

ص: 112


1- . العلم نور يقذفه اللّه فى قلبه من يشاء (ميزان الحكمة ج 6 ص 529)
2- . منيه المريد ص 130

حداقل يك ربع تا نيم ساعت، در هواى آزاد تنفس كرده قدرى نرمش كنيد، تا خواب كاملاً از بين برود و تنفس اكسيژنهاى جديد وارد ريه كرده و هواهاى آلوده را تخليه كند. البته توجه داشته باشيد كه تنفّس از راه بينى باشد كه سينه دچار سرماخوردگى در زمستان نشود.

سحرخيزى در طول عمر انسان هم مؤثر است. نور چشم را زياد و معده را قوى مى كند. طراوت جسمى و روحى به انسان مى بخشد. علت اينكه بسيارى از علماء نورانى هستند. رعايت بسيارى از همين مسائل بهداشتى است.

علاوه سحرخيز بودن در اختراعات هم مؤثر است. حدود 30 اكتشاف جديد و مهم جهان متعلق به افراد سحرخيز بوده است، برق، تلفن و... از فكر افرادى تراوش كرده است كه سحرخيز بوده اند.

انسان وقتى سحرخيز شد. در روز نشاط و طراوتش زياد است. گرچه ممكن است اوايل سخت باشد ولى بايد خود را عادت داد.

يكى از راههاى بيدار شدن در سحر خواندن آيۀ آخر سورۀ كهف(1) است. بشرط اينكه بعد از بيدار شدن ديگر نخوابيد. كه اگر خوابيديد، ديگر تقصير از آيه شريفه نيست. هر وقت اين آيه را خوانديد، زمانى هم كه مى خواهيد بيدار شويد در نظر بگيريد و خداوند را به حق اين آيه قسم دهيد.

همان ساعت بيدار مى شويد.

3 - تقوى و حافظه

اشاره

عوامل ويژه اى كه در رابطه با تقويت و تأثير حافظه توضيح داده شد، مطالبى هستند كه ماديون و اصطلاحاً ماترياليستها برايشان اهميت ندارد و آنها به فوق ماده و متافيزيك اصلاً معتقد نيستند و اين عوامل منحصر به مسائل اسلامى و فرهنگ اسلام است.

يكى از اين عوامل ويژه كه در روايات به آن تأكيد زياد شده است، مسئله تقوى است. در قرآن خداوند مى فرمايد:(2)

«تقوى پيشه كنيد، تا خداوند متعال زمينه درك و فهم علم را به شما عنايت كند.»

در آيه ديگرى مى فرمايد:(3)

«اگر كسى تقوى داشته باشد، خداوند به او روزى مى دهد از جائيكه گمان نمى كرده است.»

حالا اين روزى تنها روزى مادى نيست كه انسان پولدار شود. البتّه روزى معنوى صرف هم

ص: 113


1- . «قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد، فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعباده ربه احداً». ترجمه: اى رسول ما بگو من مثل شما بشر هستم ولى بر من وحى مى شود محققا خدا يكى است هر كس بخواهد به لقاء الهى نائل شود پس بايد عمل صالح (نيك) انجام دهد و در اعمالش نسبت به خداى متعال شرك نورزد
2- . (بقره 282) «اتقواللّه و يعلمكم اللّه»
3- . (طلاق 2) «و من يتق اللّه يجعل له مخرجا»

نيست كه انسان داراى عاطفه يا اخلاق خوب و نيكو شود. گاهى ممكن است خداوند متعال يك هوش قوى به او عطا كند و يك حافظه قوى روزى او بگرداند.

بررسى تقوى

بعضى مواقع در تاريخ ملاحظه مى شود كه بعضى استعدادهاى پويا در افرادى است كه اينها از صفت تقوى برخوردار هستند. اگر يك مقدار بيشتر تأمّل شود، مستلزم بررسى و مطالعه بيشتر است. در قرآن آياتى كه پيرامون تقوى است و حتى آيات قبل و بعد آن را بررسى كنيد. مادّۀ «وَقَى» در قرآن، وقايه تقوى، اتق، متقون، يتقون را دسته بندى كنيد. و پيرامون آن تفكر كنيد. همين عامل تقوى كافى است تا انسان به هر درجه از مقامات علمى و دركى كه مى خواهد برسد.

در مباحث گذشته كه در علوم روانشناسى و پسيكولوژى بحث كرديم، گفتيم آنها يك عاملند ولى عوامل معنوى خود علت تامه هستند. در بعضى امور، اگر كسى تقوى داشته باشد. تمام مسائلى كه گفتيم، در آن هست تفكّر، تدبّر، تمركز، تأثر، تكرار به جا و شايسته هم در او موجود است.

اگر انسان خود را به صفت تقوى آرايش دهد، البته تقوى در همۀ ابعاد آن نه انزواطلبى، نه سياسى، نه اجتماعى تنها، بلكه در همۀ ابعاد خود را به سلاح تقوى مسلّح كند، اگر در مسير تقوى بود علاوه بر اينكه سير معنوى را طى مى كند، مسير كارى او هم مسير مثبت مى شود. يعنى از علم در مسير مثبت استفاده مى كند. كتابش، نگارشش، گفتنش، شنيدنش، ديدنش، دركش، غلط نيست.

آثار تقوى

آيه ديگر مى فرمايد:(1)

«اگر كسى تقوى داشته باشد، خداوند به او قدرت تشخيص حقّ و باطل عنايت مى كند»

كسى كه قدرت فرقان دارد، ديگر اشتباه در نظريات او نيست. حتى ترديد و شك هم نيست.

هرگز به باطل حكم نمى كند.

در همين رابطه است كه در زيارت جامعه به ائمه اطهار عليهم السلام مى گوئيم:

شما حق هستيد و حق از شماست و حق بسوى شماست. در راه شما حق است. چرا؟ براى اينكه ائمه عليهم السلام خودشان را به اين صفت آراسته اند. و ما هرچه به اين مسير خود را نزديك كنيم و تقويت نمائيم، در مسائل مختلف موفق تر هستيم.

قرآن در مورد لقمان مى فرمايد:(2)

«ما به لقمان حكمت داديم زيرا او متقى بود»

ص: 114


1- . «... تتقوااللّه يجعل لكم فرقانا». (29 - انفال)
2- . (لقمان 12) «اتينا لقمان الحكمة»

يا آيه ديگرى كه مى فرمايد.(1)

«اگر كسى تقوى داشته باشد خداوند كارهاى او را آسان مى كند.»

اين آسانى و يسر در كارها بسيار مهم است. زيرا گاهى انسان مطلبى را 20 بار هم مى خواند ولى ياد نمى گيرد و نمى فهمد. اما اگر كسى همراه و همگام با تقوى مطالعه كند، خداوند كارهاى او را آسان مى كند. و انسان در پرتو تقوى ره صد ساله را به يكشب مى پيمايد.

4 - قرآن خواندن

اشاره

روايات در متون اسلامى پيرامون قرآن خواندن زياد است.(2) كه قرآن چه فوائد و آثارى دارد.

شنيدن قرآن، نگاه كردن آن، نوشتن آن، تأمل كردن در آن، چه ثوابهائى دارد. براى آگاه شدن از اين مسائل مى توانيد به كتب مفصل تر مراجعه كنيد.

خداوند علاوه بر اينكه براى خود قرآن آثار معنوى و ثوابهاى فراوانى قائل شده است، علاوه بر اينها يك اثرهائى را هم از نظر مادى قرار داده است: كسى كه قرآن مى خواند، نور چشمش زياد مى شود، حافظه اش قوى مى شود، قرآن مسير علم را باز مى كند. همانگونه كه وقتى كه چراغ در يك جاى خاموش روشن مى شود، مسير را باز مى كند و انسان براحتى مى تواند راه را طى كند. همانگونه هم وقتى انسان قرآن مى خواند. چون قرآن نور است همانگونه كه قرآن مى فرمايد:

«از طرف خداوند به طرف شما نور آمد»(3)

پس وقتى قرآن نور است، وقتى نور وارد حافظه شود، وقتى علم وارد شود، ديگر توقف ندارد، سردرگم نيست و يكى از تأثيرات قرآن قوى شدن حافظه است.

معجزه حروف مقطّعه

قرآن كريم معجزه است و لذا در قرآن دشمنان آن را دعوت به مقابله كرده است.

«اگر مى توانيد يك سوره مثل قرآن بياوريد»(4)

«اگر مى توانيد ده سوره مثل قرآن بياوريد»(5)

«اگر مى توانيد (كتاب) قانونى مثل قرآن بياوريد»(6)

و براى اينكه مردم نگويند اين الفاظ را ما نخوانده ايم. در قرآن 28 سوره با حروف مقطعه آمده است كه جمع اين حروف 14 حرف از حروف عربى است. وقتى قرآن اول سوره اين حروف را بيان

ص: 115


1- . (سوره طلاق آيه 4) «و من يتق اللّه يجعل له من امره يسرا»
2- . اصول كافى فصل فضل القرآن
3- . «قد جائكم من اللّه نور» (مائده 15)
4- . «فأتوا بسورة مثله» (38 يونس)
5- . «فاتوا بعشر سور مثله» (هود 13)
6- . «قل فاتوا بكتاب من عنداللّه» (49 قصص)

مى كند يكى از تفسيرهايش اين است كه ما از همين حروف الفبا، قرآن را نازل كرديم كه شما مثل آن را نمى توانيد بياوريد. كما اينكه از خاك خداوند متعال اينهمه بركات براى انسان بوجود مى آورد.

انواع ويتامين ها، غذاها، نعمتها، از همين خاك برداشت مى شود. گاهى صدها سال يك مشت خاك اگر در جائى باشد و از آن استفاده نشود او هم بهره نمى دهد. اما وقتى از اين استعداد خاك استفاده شود، بهره هاى زيادى دارد. قرآن هم چنين است.

ما نمى دانيم در «بسم اللّه الرحمن الرحيم» چه چيزى، چه ويتامينى، چه فسفرى، وجود دارد؟ همانگونه كه قبلاً اسلام توصيه مى كرد كه سيب مفيد است، اگر مى خواهيد كودك زيبا شود، سيب، به، گلابى، هلو بخوريد تا زيبا و بشّاش شود. آن زمان كسى نمى دانست كه علّت اين سفارشات چيست اما اطبّاء آمده اند و فوائد آن را بيان داشته اند.

آيات الهى هم اينگونه است ما هنوز در جهان علم نتوانسته ايم به آثار مادى و معنوى آيات قرآن پى ببريم. فقط توصيه از پيشوايان ما هست كه قرآن را بخوانيد. تا چشم نورانى، گوش قوى، حافظه تقويت گردد.

نوشتن آيات تأثيرات زيادى دارد. گاهى نوشتن آيات و شستن و خوردن آنها مفيد هستند.

حتى گاهى اگر با خلوص نيت آيه اى قرائت شود مثلاً انسان از چشم دشمن مخفى مى ماند و دشمن او را نمى بيند.(1) اين امر در ديدگاه روانشناسن مادى قابل درك نيست زيرا آنها به چيزى معتقدند كه بتوانند با چشم مادى لمس كرده و اين يك چيز مادى نيست متافيزيكى است. فوق ماده و ماوراء ماده است.

اگر كسى بخواهد چنين حالتى برايش پيدا شود بايد سراغ جهان معنويت و عرفان برود.

معجزه قرآن در اسارت

جريانى از معجزۀ قرآن بلاواسطه نقل مى كنم كه:

يكى از آزادگان به مناسبت جلسۀ قرآنى مى فرمودند: در زمان اسارت در كمپها و اردوگاهها، عكس امام، و كتاب دعا و قرآن ممنوع بود و اگر از كسى مى گرفتند بسيار او را شكنجه مى دادند. و بهمين دليل گاهگاهى سر زده داخل كمپ مى شدند كه جستجو كنند.

با اينهمه سختگيرى اسرا برنامه هاى تكثير دعا و نوشته و مسائل مختلف داشتند. ايشان مى گفتند، يك شب جمعه اى ما مشغول دعا خواندن بوديم، كه يكدفعه مأموران آمدند. البتّه آنها برنامه اى داشتند كه هرگاه از آمدن مأمورين بااطلاع مى شدند، كتابها را جمع كرده و حالت عادى مى گرفتند.

ص: 116


1- . «و جعلنا من بين ايديهم سدّا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لا يبصرون» (يس 9)

در اينجا هم بلافاصله بچه ها دعاها را جمع كرده و در كيسه اى ريختند و به مسئول آن كه يكى از بچه ها بود تحويل دادند.

مأمورين صدامى، آمدند و وحشيانه همۀ لوازم بچه ها را بيرون ريختند. سراغ همين برادرى هم كه دعاها در كيسۀ او بود رفتند.

يك مرتبه ديديم تمام كتابها را ريختند بيرون. ما خيلى ترسيديم و گفتيم الآن است كه او را مى برند براى شكنجه و آزار زيرا همۀ كتابهاى دعا و قرآنها پيش او بود. اما با كمال تعجب ديديم قرآنها و دعاها را كمى زيرورو كردند و بهم ريختند. برادر مسئول هم همينطور ايستاده بود. ما كتابها را مى ديديم آنها نمى ديدند. حتى آن برادر از جستجوى كيسۀ دعا جلوگيرى هم نكرد.

بعد كه آنها رفتند از او پرسيديم چه كردى ؟ نزديك بود كار خراب شود، ايشان گفته بود: تا ديدم وضع خراب است، گفتم خدايا چشم اين ها را كور كن و ما را از دشمن در امان بدار و آيۀ شريفه را خواندم.(1)

براى درك اين مسائل بايد به آزمايشگاه جبهه رفت و از اهل دل آثار واقعى آيات الهى را درك كرد. ما از اين آيات به نحو نيكو استفاده نكرده ايم، تا آثار آن را درك كنيم.

معجزه بسم اللّه

شخصى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: كه يابن رسول اللّه مى گويند كه شما مى توانيد به آسمان برويد. حضرت فرمود: بله. گفتند: چطور؟ حضرت فرمود: مى خواهيد بروم ؟ گفتند: آرى.

حضرت فرمودند: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»

راوى مى گويد همانطور كه انسان از پله بالا مى رود، ديدم حضرت بالا رفت و آنقدر رفت كه ديگر او را نديديم و بعد از مدتى آمدند و اخبار غيبى براى من نقل كردند.

اين يكى از خاصيتهاى بسم اللّه است. يكى از علماء بزرگ هم نقل فرموده اند:

در مواقعى كه با امام زمان (عج) بوده اند ايشان بوسيلۀ «بسم اللّه الرحمن الرحيم» طى الارض مى كرده اند، رمز طى الارض، طى البحار، طى السّماء همين بسم اللّه است. فقط انسان بايد معتقد باشد.

5 - اخلاص

اشاره

يكى از علماء روزى بالاى منبر گفت:

هر كس «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بگويد مى تواند از روى آب بگذرد. يك بندۀ خداى مخلص و روستائى هم كه هميشه پاى منبر مى آمد و بدليل دور بودن راهش دير مى رسيد، بسيار خوشحال

ص: 117


1- . «و جعلنا من بين ايديهم سدّا و من خلفهم سدا» (يس 9)

شد. و به آن عمل كرد. چند روز گذشت. روستائى براى تشكر از آقا ايشان را به خانه اش دعوت كرد.

كه از او تشكر كند كه چنين چيزى ياد او داده است. و او بدون زحمت كنار رودخانه مى آمد بسم اللّه مى گفت و رد مى شد و به موقع به پاى منبر مى رسيد. ديگر لازم هم نبود كه از روى پل بگذرد.

آقا دعوت او را قبول كرد و با هم كنار رودخانه آمدند آن شخص گفت برويم. آقا گفت: چطور برويم ؟ روستائى گفت: مگر خودت نگفتى كه «بسم اللّه» بگوئيد و رد شويد. خوب حالا بگو تا برويم. آقا ماند چه بگويد؟

به خدا التماس كرد كه خدايا آبروى ما را نريز بالاخره روستائى بعنوان راهنما جلو رفت «بسم اللّه» گفت و داشت مى رفت، آقا هم بسم اللّه گفت و پشت سر او رفت وقتى ديد مى تواند برود، چند قدم كه رفت غرور او را گرفت. تا مغرور شد كه من چقدر مهم هستم. فورى در آب فرورفت.

بهر حال بيشتر بايد با قرآن انس گرفت و با آن مأنوس شد. هرچه از معنويات فاصله بگيريم و با قرآن بيگانه باشيم ضرر مى كنيم.

تمرين قرآن خوانى

انسان بايد حداقل روزى چند صفحه يا يك حزب يا يك جزء قرآن بخواند. اين برنامه جزء همان تمرينهائى هست كه عرض شد. انسان بايد برنامه ريزى كند كه اين يك حزب را حتماً بخواند.

اگر تصميم گرفتيد و موفق نشديد. بدانيد چيزى در وجود شماست كه مانع موفقيت است. مانع اين است كه با قرآن و با خدا و كلام خدا انس بگيريد. چگونه وقتى انسان نامه اى از دوستش مى آيد، همه كارش را رها مى كند تا آن را بخواند. قرآن هم نامۀ الهى است.

خواندن آية الكرسى

البتّه تمام قرآن معجزه است و داراى ملكوت خاصى مى باشد. اما بعضى روايات در مورد بعضى آيات وارد شده است يكى از اين روايات در رابطه با آية الكرسى است. كه چه فوائدى دارد.

تفسير برهان حدود 30 فايده براى آن نقل كرده است. كه در اينجا به چندتا اشاره مى شود.

1 - خواندن آية الكرسى موجب رفع ضرر از مال، جان و آبرو مى شود. البته خواندن مداوم باشد و استمرار داشته باشد.

2 - موجب مى شود، شيطان از انسان دور شود. البته روايات دارد بعد از نماز خوانده شود.

3 - آنچه حفظ كرده فراموش نمى كند و هر لحظه بخواهد مى تواند از آن استفاده كند.

4 - مشكلات دنيا و آخرت او برطرف مى شود.

5 - سختيهاى قبر بر او آسان مى شود، سكرات موت سهل مى شود.

6 - حاجاتش برآورده مى شود.

ص: 118

7 - موجب تقويت حافظه است.(1)

البتّه بايد توجه داشت كه آية الكرسى آيات 254 تا 256 سوره بقره است و تا «العلى العظيم» مى باشد. و اين مطلب در مكارم الاخلاق است.

خوردن آية الكرسى

اين بركت خواندن آية الكرسى است. روايتى نيز در مورد اين است كه آية الكرسى را با گلاب و زعفران بنويسند و در موقع نوشتن و خوردن وضو داشته باشند و بعد نوشته را بشويند و آن را بخورند. براى تقويت حافظه بسيار مفيد است.

روايت ديگر بنقل از شيخ بهائى (ره) است كه سوره هاى حمد و آية الكرسى، قدر، يس، واقعه، حشر، تبارك (ملك) توحيد، ناس، فلق را با گلاب و زعفران بنويسند و بخورند و اگر ديدند خيلى مى فهمند تعجّب نكنند زيرا آثار اين آيات است.(2)

حضرت آية اللّه العظمى نجفى مرعشى (ره) در جواب يكى از آقايان كه پرسيده بودند براى تقويت حافظه چه كنيم ؟ فرموده بودند: آيه نور را بخوانيد.(3)

6 - صلوات

پنجم از امور معنوى صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله است. مواقعى كه انسان بيكار است و در موقعيتى است كه با فكر نمى تواند كار كند، مطالعه كند يا درس بخواند. حتى در مواقع استراحت يا اضطراب، اگر انسان بتواند اين درود را تكرار كند و استمرار داشته باشد بسيار براى او مفيد است.

7 - ادعيه مخصوص

يكى ديگر از امور معنوى ادعيه اى است كه در اين خصوص وارد شده است. و موجب تقويت حافظه مى باشد. مرحوم سيد بن طاوس (ره) مى فرمايند:

بِسْمِاللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيٖمِ. سُبْحانَ مَنْ لا يَعْتَدىٖ عَلى اهْلَ مَمْلِكَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا يَأْخُذُ اهْلَ الاَرْضِ بِاَلْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَؤُفِ الرَّحيٖم اللّهُمَ اجْعَلْ فىٖ قَلْبٖى نُورَاً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً، انَّكَ عَلى كُلِّ شَىٖءٍ قَدٖيرٍ.(4)

دعاى ديگرى را شيخ بهائى (ره) نقل فرموده اند:

«اَللّهُمَّ ارْزُقْنٖى فَهُمَ النَّبٖيّنَ وَ حِفْظَ الْمُرْسَلَيٖنَ وَ الْهامَ مَلائِكَةِ الْمُقَربيٖن، آميٖنَ رَبَّ العالَمٖينَ»(5)

ص: 119


1- . تفسير برهان ص 244 تا 247
2- . علاج النسيان، ص 60
3- . (سوره نور 35) «اللّه نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح...»
4- . فلاح السائل ص 168
5- . مخلات ص 181 علاج النسيان ص 43

8 - توسل

هشتم از امور معنويه توسل است. كسانى كه دسترسى به قبور ائمه يا امام زادگان عليهم السلام حتى علماء و مؤمنين دارند حتماً برنامه بگذارند كه حداقل روزى 5 دقيقه بعنوان يك كار لازم در محل قبور آنان حاضر شده و از روح ملكوتى آنان استمداد بگيرند. اگر اين زيارت و 2 ركعت نماز مستمر باشد و ادامه داشته باشد، انسان را از انحراف و فساد و گناه بيمه مى كند و قدرت فهم را بالا مى برد.

اگر در حالات بزرگان دقيق شويم مى بينيم. آنها موفقيت و آثار معنوى خود را از همين عامل مهم يعنى توسل به اهل بيت بدست آورده اند. شبها و روزهاى شهادات را مراقب باشيد در مجالس سوگوارى شركت كنند.

«كسى كه در مصيبات اهل بيت عليهم السلام بگريد يا خودش را به گريه وادارد، يا ديگران را به گريه وادار كند، بهشت بر او واجب مى شود.»(1)

شبهاى ولادت كارى كنند تا خانواده و دوستان بفهمند كه ولادت ائمه عليهم السلام است و همۀ اينها توسل است. اين توسلات زحمات چند ساله را كم مى كند و بطور كمربندى انسان را به موفقيت مى رساند.

9 - حالات بزرگان

اشاره

اين توسّلات بسيار مهم است چنانكه نقل شده است. ملّا صدرا (ره) كه يكى از فيلسوفان مهم است در كهك قم اقامت داشتند در مواقعى كه مشكلات فكرى برايشان پيش مى آمد و دچار مشكل علمى مى شدند پياده به قم مى آمدند و به حضرت معصوم عليه السلام متوسل مى شدند و مشكل خود را حل مى كردند.

و يا حالات مقدس اردبيلى (ره) كه بى واسطه در حرم على عليه السلام با ايشان به گفتگو مشغول مى شدند و مشكلات خود را حل مى كردند.

و يا حالات آقا مير سيد محمد بهبهانى (ره) شاگرد شيخ انصارى (ره) كه بسيار كم فهم و كندذهن بود و بعد با توسّلات به جائى رسيد كه على عليه السلام در گوش ايشان بسم اللّه الرحمن الرحيم» گفت و طورى رشد كرد كه به استاد خود شيخ انصارى (ره) هم اشكال مى كرد. در اينجا شيخ انصارى (ره) به او فرمودند: اگر در گوش تو «بسم اللّه الرحمن الرحيم» خوانده اند ولى در گوش من تا «و لا الضالين» را بيان فرموده اند.

و يا حالات امام (ره) كه مرتب با قبور ائمه در تماس بوده اند و 15 سال تمام زيارت جامعه را در حرم على عليه السلام خواندند و چنين توفيقاتى نصيب ايشان شد.

ص: 120


1- . من بكى اوابكى او..

در روايات هست كه مى فرمايد. وقتى نماز مى خوانيد يكى از ائمه عليهم السلام را در ذهن خود ترسيم كنيد.(1) مثلاً بگوئيد «السلام عليك يا ابا عبداللّه» بعد وارد نماز شويد. يعنى خودتان را در محضر ائمه بدانيد. همين در محضر ائمه بودن براى انسان بركاتى دارد. كه انسان را وارد عالم و دنياى ديگرى مى كند.

ارتباط ماده و معنا

وقتى انگيزه انسان معنويت باشد حتى كارهائى كه در رابطه با خانواده انجام مى دهد، محور الهى مى گيرد. رسيدگى به دروس فرزندان، تعليم و تربيت آنها، توجه به خواستهاى پدر و مادر و همسر، همه انگيزۀ خدائى پيدا مى كند.

حتى دستورى كه پدر و مادر مى دهند يا خانم به خواستهاى پدر و مادر و همسر همه انگيزۀ خدائى پيدا مى كند.

حتى دستورى كه پدر و مادر مى دهند يا خانم به چيزى امر مى كنند. زمانى انسان انگيزه اش اين است كه اين كار را انجام دهد. چون آنها خواسته اند، زمانى هم انجام مى دهد چون خداوند فرموده كه به پدر و مادر احسان كنيد.(2) اوامر آنها را انجام مى دهد انگيزه بايد الهى باشد. حتى اگر براى كسى كارى انجام مى دهيم براى تشكر و سپاس آنها نباشد. بلكه رضاى اللّه در توجه باشد.

گاهى بعضى افراد چيزى كه براى فرزند خود مى خرند به شرطى مى خرند كه او مثلاً: نماز بخواند، سوره اى حفظ كند، صلوات بفرستد، كه اين همان ارتباط با معنويات است.

اگر كار مادى است، بالاخره ارتباطى با معنويات داشته باشد. اين جنبه هاى معنوى مى تواند براى انسان بسيار مؤثر و نتيجه بخش باشد.

البتّه ارتباط معنويات با حافظه بسيار زياد است ولى بحث ما بحث گسترده نيست لذا بايد با اختصار بسازيم و بسراغ بخش ديگرى برويم كه بحث بهداشت اعضاى آموزشى است.

ص: 121


1- . وسائل الشيعه باب هشتم (باب النيه)
2- . «و قضى ربك» (سوره اسراء آيه 23)

بهداشت اعضاى آموزشى

بهداشت معده: كم خورى

اگر انسان بخواهد حافظه اش پويا و بالند باشد، بايد نسبت به اعضاى آموزشى خود دقّت داشته باشد. اعضاء آموزشى بدن زمانى مستقيم با حافظه ما ارتباط دارند. مثل چشم و گوش و دست و...

اما بعضى اعضاء با واسطه به بخش آموزش ارتباط دارند. مثل شكم و...

آقاى ميرزا جواد ملكى (ره) در كتاب المراقبات خود بنقل از محقق طوسى (ره) نقل كرده اند كه فرمودند: كم خورى موجب تقويت حافظه مى شود. امام كاظم عليه السلام هم فرمودند:

«زمانى كه معده پر شود فكر انسان مى ميرد»(1)

فكر انسان در پرى معده مى ميرد و كار نمى كند، حافظه ضعيف مى شود.

روايت ديگر از پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حضرت فرمودند:

«كم خورى يا گرسنگى زمينه زياد شدن حافظه مى شود».

براى بحث گسترده و مبسوط مى توانيد به كتب: ميزان الحكمه (ماده جوع) سفينه البحار ج 1 بخش (جوع) مكارم الاخلاق بخش (اكل و شرب) مراجعه فرمائيد.

آنچه از آيات و روايات برمى آيد كم خورى براى معده و حافظه مفيد است.

خوب خورى

بعد از مسئله كم خورى، خوب خوردن مطرح است. خوب خوردن و درست خوردن و متناسب غذا خوردن هم مهم است.

بعضى فكر مى كنند كه معده مثل قابلمه است، مرتب در آن مى ريزند، وقتى هم گير مى كند يك ليوان آب روى آن مى فرستند. يا دوغ و نوشابه مى خورند. معده نيز دچار ناراحتى شده و گاه به سكسكه مى افتند.

اگر انسان خوب غذا بخورد و آن را بجود وقتى غذا آرام به معده برسد نصف كار خود را انجام داده است. اگر غذا بوسيلۀ دندان جويده شود. غذا بوسيلۀ بزاق دهان حل شده و به معده مى رسد. اما بعضى غذاها كه خوب جويده نشوند در معده هم حل نمى شوند و يا با زحمت حل خواهند شد و آمادگى براى جذب و دفع لازم را نخواهند داشت.

هر لقمه غذا را بايد 33 مرتبه بجويد، بايد به غذا نگاه كرد كه معده تحريك شود. بزاقهاى دهانتان

ص: 122


1- . اذ امتلأت المعده مات الفكره (سفينه ج 1)

تحريك شود و ترشح كند، تا زمينه جذب غذا مهيا شود.

اگر غذا وارد دهان شود و هر مزه اى كه داشته باشد شور، شيرين، ترش و يا تلخ باشد، تا وارد دهان شود يك حالت متعادل پيدا مى كند. بزاق دهان ترشحاتى مى كند كه غذا متناسب معده شود و به معده ضرر نرساند.

حتى خوردن دارو نبايد بصورت ريزش در گلو باشد. بلكه بايد به دهان وارد شود، بعد به مرور وارد گلو شود و به سوى معده برود تا به معده اعلام شود كه دارو دارد مى آيد او متناسب با دارو موضع بگيرد.

اكثر بيماران ديابتى يا فشار خون و چربى خون از خوردن گوشت قرمز بايد پرهيز كنند و بجاى آن از گوشت سفيد مثل مرغ و ماهى استفاده كنند. زيرا هضم آنها آسانتر است.

تغذيه شب

خلاصه در تغذيه مناسب، علم تغذيه و ميزان احتياج بدن و منابع حيوانى و گياهى حتماً لازم است.

موفقيت در خوب خوردن، متناسب خوردن و بجا خوردن است. مخصوصاً غذاى شب بايد ساده و مناسب باشد و حتماً سرشب صرف شود تا انسان آرام بخوابد.

در روايات هم هست كه: «شب بعد از غذا خوردن چند قدم راه برويد»(1)

اطبا هم عقيده دارند انسان شب بايد بعد از غذا حداقل 200 قدم راه برود بعد بخوابد. اما روز وقتى نهار صرف مى كنيد بعد از آن بخوابيد و استراحت كنيد.

علّت اين مسئله شايد اين باشد كه چون در روز سلولهاى بدن در حال فعاليتهاى طبيعى بوده است، وقتى دراز مى كشيد و استراحت مى كنيد. آنها راحت تر مى توانند غذا را جذب كنند و برسانند. استراحت دادن شما موجب مى شود از كار معمولى دست بكشند و مشغول جذب غذا شوند.

اما در شب بايد چند قدم راه برويم، بخاطر آن است: كه شب سلولهاى بدن رو به خوابيدن و خستگى است براى اينكه اين سلولها بتوانند تحريك شده و غذا را جذب كنند، بايد راه رفت وگرنه صبح چشمها باد كرده و رنگ چهره زرد مى شود. زيرا در شب بسيارى از سيستمهاى بدن از كار طبيعى مى افتد لذا غذا بايد سبك باشد.

در علم پزشكى مطرح شده است:

اگر انسان ضربه اى ناگهانى بخورد، به سيستم بدن لطمه وارد مى آيد. اما وقتى ضربه مى آيد آن را

ص: 123


1- . مكارم الاخلاق بخش اكل و شرب

ديده و دفع كرديم. زياد خطر ندارد. زيرا سيستم دفاعى بدن خود را آماده آن ضربه كرده است.

تغذيه مناسب

بسيارى از بيماريهاى معده نيز بهمين خاطر است. يعنى همان بدخورى معده را بيمار مى كند.(1)

كم خورى، بيمارى انسان را كمتر مى كند. لذا مى بينيد فقرا كه وضع آنها ضعيف است، بيمار هم نمى شوند يا كمتر بيمار مى شوند. زيرا غذا در معدۀ آنها آنقدر نمى ماند كه معده دچار سردرگمى شود و نتواند جذب و دفع كند. بلكه آنچه هست سريع جذب بدن آنها مى شود.

اما آنان كه داراى زندگيهاى مرفهى هستند، معمولاً با انواع بيماريها دست به گريبان هستند. اگر انسان غذاى ساده اى بخورد مثلاً نان و ماست، اما خوب بخورد. انسان را حفظ مى كند. طول عمر هم بستگى به مصرف لبنيات دارد. اما خوردن غذاهاى چرب و متنوع، معده را كسل مى سازد و بدن را ضعيف مى گرداند.

البتّه تغذيۀ كامل بستگى به علم تغذيه دارد. اينك انسان منابع پروتئين ها، ويتامينها و احتياجات روزانه را دريابد و بر طبق نياز مواد خوراكى مصرف كند.(2)

البتّه بايد توجه داشت كه منابع گياهى بهتر از منابع حيوانى است زيرا روايت هم هست كه مى فرمايد: معده خود را گورستان حيوانات نكنيد.(3)

دام شيطانى

روايتى نقل شده است:

زمانى كه خداوند متعال انسان را خلق كرده و هنوز در او روح ندميده بود، شيطان مى گذشت، آدم را ديد كه بى روح كنارى افتاده است. گفت: خدايا اين چيست ؟ خداوند فرمود: اين آدم است مى خواهم او را خلق كنم و تو و بقيه ملائكه بايد به او سجده كنيد.

شيطان با خود فكر كرد كه چگونه انسان را به دام بيندازد. نگاهى به جسم آدم كرد و ديد شكم او خاليست. بعد نگاهش به آلت تناسلى انسان افتاد. از خداوند پرسيد اينها چيست ؟ خداوند فرمود:

شكم خاليست بايد پر شود و آن يكى هم وسيلۀ ارضاى شهوت است. شيطان گفت: پس براى من همين دو عضو انسان كافيست. و بعد به يحيى پيامبر عليه السلام هم گفت: من انسان را از اين دو راه به دام مى اندازم 1 - شكم 2 - شهوت.(4)

اگر خوب هم دقت شود بسيارى از مفاسد اجتماعى بوسيله اين دو عامل يا يكى از آنهاست.

ص: 124


1- . راز طولانى شدن عمر دكتر صفدر صانعى
2- . خودآموز شناخت غذا (اثر ديگر نگارنده)
3- . راز طولانى شدن عمر دكتر صفدر صانعى
4- . وسائل ج 16

با اين تصميمى كه شيطان گرفته است اگر قدرى ايمان انسان ضعيف باشد در اينجا شكست مى خورد.

بهداشت بدن

اشاره

بحث بهداشت اعضاى عمومى بدن بحث بسيار مهمى است نه تنها در رابطه با حافظه مهم است بلكه در رابطه با سيستم جسمى و روحى انسان در درازمدت هم همانقدر اهميت دارد.

بعضى افراد در سنين جوانى آنگونه كه بايد و شايد ضوابط بهداشتى را رعايت نمى كنند. در خوردن يا نوشيدن آنچه بايد رعايت شود، نمى شود و بعد وقتى كه سرمايه گذاريهاى آنها از نظر علمى، مالى، فرهنگى، مى خواهد به نتيجه و ثمر برسد، ديگر توان ندارند. هر گوشه از بدن آنها دچار يك عيب و نقص شده است.

اگر انسان بخواهد از زحمتهاى فراوان خود و سرمايه گذاريهاى خويش نتيجه بگيرد، بايد جنبه هاى بهداشتى را كاملاً رعايت كند.

در رابطه با بهداشت بدن اسلام نكاتى را تذكر داده است. حتى كوچكترين نكته را از نظر دور نداشته و براى هر كدام دستور العمل هائى قرار داده است. اگر ما بتوانيم از اين امور همچون قطره اى از اقيانوس فرامين اسلام پيروى كنيم. علاوه بر اينكه در مسير حافظه برايمان مفيد است. در مسير ديگر استعدادهاى جسمى و روحيمان هم مى تواند مفيد باشد.

1 - خوردن

در رابطه با خوردن در اسلام رواياتى وارد شده است:

الف - شروع غذا با بسم اللّه الرحمن الرحيم باشد.(1)

ب - غذا را با نمك شروع كند. كه پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام سفارش فرمودند:

«يا على عليه السلام غذا خوردنت را با نمك شروع كن».(2)

اين نكته قابل تفسير است كه نمك چه خواصّى دارد. مى دانيد نمك ضدعفونى كننده است و علاوه بر آن نمك مادّه اى است كه خيلى سريع قابل تركيب است. از نظر شيميائى باز است و بازها زودتر از اسيدها تركيب مى شوند و اين در جذب و دفع بدن اثر زيادى مى تواند داشته باشد و آغاز كردن به نمك ميكروب روبى معده را قبل از ورود غذا به عهده دارد.

ج - پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «ما تا گرسنه نباشيم غذائى نمى خوريم.»(3)

انسان اگر گرسنه نباشد نيازى به غذا ندارد، در اين صورت خوردن غذا برايش مضر است. انسان

ص: 125


1- . عن الصادق عليه السلام «فاذا اكلت فقل بسم اللّه على اوله و آخره»
2- . «يا على افتتح طعامك بالملح» وسائل ج 16 ص 628
3- . «نحن قومه لا ناكل حتى نجوع» طب الهى ج 1 ص 47

خوب است در هر كارى انگيزه داشته باشد. در خوردن هم بايد انگيزه باشد. زمانى انسان غذا مى خورد براى آنكه رنگ و طعم و مزه و بوى آن جذاب است.

اما زمانى ديگر غذا را مى خورد براى اينكه قدرت پيدا كند و عبادت خدا و اطاعت او را بنمايد.

اين زمان، غذا خوردن خود مقدمه عبادت است و مقدّمه عبادت هم خود نوعى عبادت است و ثواب دارد. و بعد مصداق آن روايت مى شود كه:

«انسان مى تواند به مرحله اى برسد كه خوردن او، خوابيدنش، صحبتش، حركات، سكنانش تمام عبادت باشد و اين مرحله اى است كه انسان در كارهايش انگيزه داشته باشد.»

د - «رزق خدا را بخوريد و شكر او را بنمائيد.»(1)

وقتى غذا مى خوريد به فكر آن باشيد كه از خداوند سپاسگزارى كنيد و سپاسگزارى تنها الحمدللّه نيست، بلكه خوردن غذا و توجه به آن نعمات هم مهم است و مهمتر بكارگيرى قدرت بدست آمده از آن غذا در راه اطاعت خداوند و ترك معاصى او مى باشد.

ه - غذا نجس و مخلوط به حرام نباشد. اگر چه خوشمزه باشد در قرآن هم خداوند مى فرمايد:(2)

«از نعمتهائى بخوريد كه هم حلال باشد و هم پاك»

غذاى نجس شده را حتى به كودك، ميهمان و فقير هم نمى توان داد. زيرا آثار وضعى نجاست در روح انسان مى ماند.

و - نكتۀ بعدى نشستن سر سفرۀ غذاست. كه بايد حالت نشستن بحالت تورك باشد كه در نماز هم مطرح است. و مستحب است كه انسان اينگونه بنشيند. يعنى سنگينى بدن را روى يكطرف پا قرار دهد و 2 تا پا بغل يكديگر قرار دهد و هردو پا بيكطرف باشند و بعد روى پاى چپ بنشيند.

در روايات هم هست كه حالت نشستن پيامبر اينگونه بوده است:

پيامبر وقتى مى نشستند يك طرفى مى نشستند.(3)

ز - غذا خوردن در حال اضطراب و ترس نباشد. اگر انسان مضطرب است و مى ترسد. نبايد غذا بخورد.

زيرا ترس موجب مى شود كه روى سيستم بدن آثار منفى بگذارد. و غذا خوردن هنگام ترس و اضطراب، ترشحات اسيدى در مرى ايجاد مى كند كه به متابوليسم بدن ضرر مى رساند.

ح - وقتى در روز غذا مى خوريد، بعد از غذا دراز بكشيد. امام رضا عليه السلام طى روايتى چگونه دراز كشيدن را بيان مى دارند.يه

ص: 126


1- . كلوا من رزق ربكم و اشكرواله (15 سبأ)
2- . «كلوا ارزقناكم حلالاً طيباً»
3- . كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله اذا جلس يأكل جمع بين ركبته بين قداميه

«وقتى روز غذا مى خوريد به پشت بخوابيد و پاى راست را روى پاى چپ قرار دهيد.»(1)

حالا هم مى شود پا را دراز كرد و روى هم گذاشت و هم مى شود دراز كشيد و پا را از زانو خم كرده و پاى راست را روى پاى چپ قرار دهيم. و منظور روايت مورد دوم است. در كتاب اولين دانشگاه، آخرين پيامبر هم فلسفۀ طبى آن آمده است.

ط - بعد از غذا، خلال كردن و مسواك زدن مناسب است. و روايات پيرامون مسواك فراوان است.

ى - پرخورى نشود. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«من از سه قسمت معده يك قسمت آن را پر مى كنم و 23 آن خاليست. يكسوّم براى هوا و يك سوم براى آب»

ك - از غذاى سرد و گرم پشت سر هم پرهيز شود. زيرا خوردن غذاى سرد و بلافاصله غذاى گرم، به دندآنهانيز لطمه وارد مى كند و براى دستگاه گوارش نيز مضر است.

ل - در حال ايستاده غذا نخوريد. تا آرامش داشته باشيد و با آرامش غذا بخوريد.

م - هنگام غذا خوردن دهان را باز نگذاريد كه داخل دهان ديده شود. بايد لقمه كوچكتر برداريد تا دهان زياد باز نشود. اگر دهان باز شود اشكالات زيادى در بدن بوجود مى آيد. از جمله آنها اين است كه هنگام باز بودن دهان، هوا وارد بدن مى شود و بر اثر آن هوا ترشحات بزاقها و غذا و آن هوا تركيباتى تشكيل مى دهند كه اين تركيبات موجب زخم معده مى شود.

ن - بين غذا آب نخوريد. امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«من تعجّبم از كسى كه بين غذا آب مى خورد و نمى ميرد»

از اين روايت برمى آيد كه آب خوردن بين غذا كار خطرناكى است. آب را بايد بعد از غذا خورد.

س - سر سفره لباس راحت بپوشيد، تا شكم در فشار و سختى نباشد. اگر كمربند بسته داريد، باز كنيد و غذا هم زياد نخوريد چون شكم در فشار است انسان را دچار بيمارى مى كند. و حتى گاهى اوقات براى قلب نيز مضرّ است.

ع - غذا را اول شب بخوريد. تا هنگام خواب قدرى غذا تحليل رفته باشد و هضم آن آسان شود و شب انسان دچار اوهام نشود و صبح هم مانع سحرخيزى نشود.

ث - غذاى داغ نخوريد.

در كتاب اولين دانشگاه و آخرين پيامبر آمده است كه:

«در منطقه سيستان و بلوچستان سرطان حنجره و زبان زياد است و يكى از دلائل آن طبق بررسىرى

ص: 127


1- . قال الرضا عليه السلام: اذا اكلت فاستلق على خفاك وضع رجلك اليمنى على اليسرى

دانشمندان خوردن غذاى داغ، چائى داغ، بيان شده است.»

در اينجا توصيه هم شده است كه روى ابر نخوابيد، لباس نايلونى نپوشيد، زيرا اينها هم حرارت فوق العاده اى در بدن بوجود مى آورند و همان الكتريسته اى كه ايجاد مى كنند موجب حساسيّت پوست مى شود و يا در بعضى موارد موجب بيماريهاى جلدى مى گردد.

غذاى داغ هم زمينه ساز سرطان مى شود. باضافه بيماريهاى ديگرى هم كه ممكن است بوجود آيد.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«غذا را داغ نخوريد تا سرد شود»(1)

ض - غذا را فوت نكنيد. اين كار از نظر اسلام كراهت دارد. و از نظر علم پزشكى نيز علتش اين است كه انسان در بازدم گازى كه از بدنش خارج مى كند سرشار از ميكروب است كه به وسيلۀ فوت تمام گازهاى سمى وارد غذا يا چائى مى شود. و اين گازها تركيباتى با غذا پيدا مى كنند كه مسلّم براى بدن مضر است.

روايت مى گويد: در غذا فوت نكنيد»(2)

ص - بين غذا خوردن صحبت نكنيد. على عليه السلام فرمودند: «در وقت غذا خوردن ساكت باش، پيوسته حرف نزن»(3)

غ - غذا را با عجله نخوريد.

ف - غذا را خوب بجويد. هر لقمه به تعداد دندانها (33) بار بايد جويده شود. نشانه خوب جويدن، شيرين شدن غذا در دهان است.

ق - لقمه را كوچك برداريد تا دندآنهااز عهدۀ جويدن آن برآيند.

2 - نوشيدن

براى نوشيدن نيز نكاتى در اسلام عزيز وارد شده است. بعضى از اين نكات با خوردن مشابه هم هستند. لذا آنها را ديگر ذكر نمى كنيم. آنچه در رابطه با نوشيدن مطرح است.

الف - آب را يك مرتبه ننوشيد، بلكه جرعه، جرعه و 3 بار بنوشيد. در بعضى روايات است كه آب را مثل الاغ بخوريد.(4) مخصوصاً وقتى آب سرد است، الاغ وقتى مى خواهد آب بخورد، دهانش را داخل آب مى گذارد و مى مكد اين آب از لاى دندانهايش عبور مى كند و جذب مى شود.

ص: 128


1- . عن النبى صلى الله عليه و آله انه كان لا يأكل الحال حتى يبرد
2- . لا يتنفس فى الاثاء
3- . قال على عليه السلام: «الزم الصمت فى ادنى نفعه السّلامه» ميزان الحكمه ج 5 ص 435
4- . بحار ج 62 ص 291

ب - در شب ايستاه آب نخوريد. در شب بنشينيد و روز ايستاده اشكالى ندارد.

ج - در موارد غيرضرورى خوردن آب باعث بيمارى مى شود. چنانكه اگر آب در جائى راكد بماند لجن مى گيرد. وقتى هم بى اندازه مصرف شود معده را دچار بيمارى مى كند. بعضى مواقع تشنگى كاذب است. مثل آن مواقعى كه انسان صحبت زياد مى كند بين صحبت خسته مى شود و تشنه مى گردد. اين تشنگى بعلّت اصطكاكى است كه بين زبان و حنجره بوجود آمده است. و تشنگى كاذب است، حقيقى نيست.

در اين موارد اگر مى خواهيد خيلى آب نخوريد، 2 يا 3 مرتبه آب را داخل دهان كنيد و كمى نگه داريد و بعد تخليه نمائيد، تشنگى شما رفع مى شود.

د - از ظرفى كه در باز باشد، آب نخوريد. شب ها روى ظرف آب بالاى سرتان را بپوشانيد. زيرا امكان دارد خزنده يا گزنده اى داخل آن بيفتد. و انسان از خوردن آن مسموم شود.

پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت على عليه السلام را نهى كردند كه از ظرفى كه سرش باز است آب بخورند، زيرا محل شيطان است.

شيطان در روايات منظور ضرر زننده است. مثلاً زير ناخن محل اجتماع شيطان است، زباله در منزل محل اجتماع شيطان است، شيطان از مادۀ شطن به معنى ضرر زننده است. علّت آنكه به ابليس هم شيطان مى گويند، به خاطر اين است كه به انسان ضرر مى زند و او را از مسير خدا باز مى دارد.

ه - نمناك و سرد بودن معده ريشۀ بسيارى از امراض است.

چنانكه خانه هاى مرطوب و نمناك زودتر تخريب مى شود و انسانهائى كه آنجا زندگى مى كنند زودتر بيمار مى شوند. انسانها نيز از نظر سيستم بدنى اختلاف دارند. بعضى سرد مزاج و برخى گرم مزاجند. آنان كه سرد مزاج هستند نبايد زياد آب بخورند، زيرا بدنشان دچار سستى و رخوت مى شود.

3 - بهداشت بينى

اشاره

يكى از مسائلى كه در ابزار آموزشى مطرح است و بايد بهداشت آن رعايت شود بينى است. در اسلام بحثى داريم پيرامون بوى خوش، استشمام بوى خوش كه موجب تقويت حافظه مى شود.

بوها اصولاً برخواسته از يك تركيب است. گاهى اين تركيبات گازهاى متعفن و خطرناك است مثل آمونياك، گاز كربنيك و... و گاهى مثل عصاره گلها و گياهان خوشبوتر از انواع گازها، بازها، اسيدها و مواد آلى تركيب شده است البته در نوع خوشبوى آن. چنانكه گازكربنيك براى بدن انسان ضرر دارد، برعكس گاز اكسيژن مفيد است.

در گلها هم گازهائى موجود است. كه اين گازها و بازها و اسيدها تركيبى در گل بوجود آورده اند

ص: 129

كه گياه داراى بوى خاصى مى شود. تركيباتى كه در گلها بوجود مى آيد چون يك حالت طبيعى دارد، بسيار مفيد است.

البته ادكلنها و عطرهائى كه به صورت شيميائى از مواد شيمى غيرآلى تركيب مى شوند و خاصيت گل را به صورت شيميائى عرضه مى كنند مثل انواع داروها و شيرخشك، آن اثرى كه مواد طبيعى دارند، اينها دارا نمى باشند.

امام صادق عليه السلام براى تأكيد در استعمال بوى خوش فرمودند:

«هرچه در مسير عطر و بوى خوش خرج كنيد، اسراف نشده است»(1)

البتّه اين روايت عامّى است كه بعضى روايات ديگر تخصيص مى زنند. اما بهر حال اهميت بوى خوش را مى رساند.

«اگر انسان نمازش را با عطر و خوش بوئى بخواند از هر ركعتش 70 برابر ثواب مى برد»(2)

بوى عطر و بوى خوش علاوه بر آنكه حافظه انسان را قوى مى كند، قلب انسان را نيز قوى مى كند. حالا شما چه قلب و روح معنوى را در نظر بگيريد و يا قلب صنوبرى كه جنبۀ تلمبه زنى خون را دارد(3).

شستشوى بينى

از آنجائى كه بينى و تنفّس به حافظه ارتباط زيادى دارد نقش بينى هم حائز اهميت است. كار بينى انسان چند چيز است:

1 - هوائى كه وارد شش ها مى شود، دماى آن را معتدل مى كند. لذا در زمستان اگر مى خواهيد كمتر بيمار شويد، با بينى نفس بكشيد. حتّى آنها كه وقتى شالگردن مى بندند، ولى باز با دهان تنفس مى كنند، باز هم معمولاً زياد مريض مى شوند.

2 - در هواى سرد با بينى تنفس كنيد، تا بيمار نشويد. هم در هواى گرم و در تابستان كه هوا خشك است و هواى گرم وارد شش ها مى شود، بينى با ترشّحات خود هوا را معتدل و نمناك مى كند. مثل همان كارى كه كولر انجام مى دهد.

3 - اثر ديگر بينى اين است كه هوا را از ميكربها و گردوغبارها تميز مى كند وارد شش مى كند. لذا انسان از دچار شدن به بيماريهائى مثل ورم لوزه، حنجره، آسم، آلرژى و حساسيت مصونيت بيشترى پيدا مى شود.

استنشاق بينى

ص: 130


1- . كافى ج 6 ص 512
2- . كافى ج 6 صفحه 511
3- . مكارم الاخلاق ص 41

استنشاق بينى بسيار مهم است و انسان نبايد فقط فضاى بيرونى و جلوى بينى را تميز كند.

استنشاق اين است كه آب را داخل بينى بكشد و فضاى داخل بينى را تميز كند. لذا برخى سردردها با استنشاق خوب مى شود. البتّه استنشاق در تابستان خوب است با آب سرد باشد.

4 - بهداشت دهان

اگر انسان بهترين غذا را براى خود در نظر بگيرد و آن را از طريق يك كانال كثيف عبور دهد.

قطعاً اين كثيفى كانال آن فضا و غذاى خوب را هم مسموم مى كند. حالا وقتى انسان دهانش بوى بد مى دهد. خود اين بوى بد زائيده يك تركيب است. بوى بد زائيده تركيبات باز و اسيد و... است كه براى معده و دندان و ساير اعضاء مضر است.

آنهائيكه دهانشان بو مى كند، گاهى حتى مسواك هم مى زنند، اما چون روش خوب مسواك كردن را نمى دانند، فقط ظاهر دندان را تميز مى كنند. اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«بقدرى جبرئيل در مورد مسواك به من توصيه كرد كه فكر كردم، اگر بار ديگر بيايد، مى گويد مسواك مواجب است»

و خود حضرت فرمود:(1)

«اگر براى امّتم موجب مشقّت نمى بود، مسواك را بر آنها واجب مى كردم».(2)

مسواك كردن خيلى خوب است. يا با همين مسواكهائى كه همه جا موجود است، يا با آن چوبهائى كه به نام چوب «اراك» موجود است. و اگر انسان استمرار داشته باشد، هم لثه را محكم مى كند و هم دندان را از فساد و بدبوئى نجات مى دهد. و بين دندانها جرم نمى گيرد.

اگر مسواك كردن با خمير دندان انجام مى شود لازم است كه حتماً خميرها از روى لثه ها تميز شوند تا خود اينها كه گاهى مواد شيرينى دارند موجب فساد دندان نشوند.

اگر تركيبات دندان را در عكس كتابهاى بيولوژى ديده باشيد از چند قسمت تركيب شده است.

روى دندان پوششى بنام «مينا» وجود دارد، كه اين مينا اگر بواسطۀ عوامل مختلف از بين برود، دندان هم از بين مى رود. و فساد دندان براى معده نيز بسيار مضر است. زيرا دندان مرتب مواد عفونى توليد مى كند و وارد معده مى شود.

اما مسواك زدن دندان، آنهم با شرائطش، هم دهان را خوشبو مى كند هم تنفس پاك مى شود و هم غذا كه خورده مى شود از ميكربهاى مختلف دور است.

يكى از تركيبات مضر براى دندان، تركيبى است كه متشكلّه از شيرينى هاست. و بعد از مصرف

ص: 131


1- . مكارم صفحه 51 جدول 50 روايت نقل شده است
2- . مكارم الاخلاق صفحه 53

شيرينى بايد دندانها را شست بهر حال مسواك قبل از خواب و بعد از غذا حتماً لازم است، دندانها شستشو شوند. زيرا شب تا صبح كه دندانها در استراحت هستند بايد از مواد فاسدكننده تميز باشند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: مسواك حافظه را زياد مى كند.(1)

امام صادق عليه السلام فرمودند: مسواك بلغم را از بين مى برد. بلغم يك بيمارى گوارشى است كه برخواسته از عفونتهاى داخلى است.(2)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مسواك فراموشى را از بين مى برد و يادسپارى را زياد مى كند.(3)

5 - بهداشت مو

دانشمندان و پزشكان متخصّص پوست مى گويند: يكى از راههائى كه موجب مى شود، موها چرب نشوند و يا نريزند؛ اين است كه بعد از حمام، موها را ماساژ داد. اين كار موجب مى شود مو چرب نشده و ريزش پيدا نكرده و ريشۀ آن ضعيف نشود. ماساژ دادن خود شرائط خاصى دارد.

سشوار نمودن بعد از حمام براى ريشۀ مو ضرر دارد. مخصوصاً اگر حرارت آن زياد و يا نزديك به سر باشد موجب ريزش مو مى شود.

6 - حجامت

يكى ديگر از مسائلى كه موجب تقويت حافظه است. حجامت كردن است كه در اسلام هم جزو مسائل بهداشتى وارد شده است. و اخيراً در بعضى شهرها، مطب هائى دائر شده كه اين كار را به طريق بهداشتى انجام مى دهند.

البتّه طبق نظريه بعضى پزشكان همينكه انسان سالى يكى دوبار خون بدهد، همان كار حجامت را تا حدى انجام مى دهد. خون دادن باعث مى شود كه گلبولهاى قرمز و سفيد بدن تحريك شده و حالت فعّال پيدا كرده و موجب تقويت حافظه و سالم شدن جسم شود.

7 - قيلوله

قيلوله خواب قبل از ظهر را مى گويند. اگر قبل از اذان ظهر انسان خود را عادت دهد كه قدرى استراحت كند، بدن و فكر آمادۀ كارهاى جديدى مى شود. حالا اگر اين خواب امكان نداشته باشد.

عمل به همان استحباب دراز كشيدن بعد از نهار در حدود 20 دقيقه يا نيم ساعت هم همان حالت قيلوله را دارد كه انسان يك حالت فراغ بال پيدا مى كند.

اما باقر عليه السلام فرمودند:

ص: 132


1- . سفينة البحار ج 2 ص 588
2- . سفينة البحار جلد 1 صفحه 103
3- . سفينة البحار ج 2 ص 588

«اگر كسى قيلوله را ترك كند، موجب فراموشى مى شود.»(1)

بحثهائى كه تا اينجا مطرح شد بخشى، آيات و روايات بودند و برخى صرفاً بحثهاى پسيكولوژى و روانشناسى منهاى بحثهاى معنوى مطرح گرديد. اينها بايد هردو در كنار هم بحث شوند، تا كارآئى بهترى داشته باشند.

8 - اكسيژن و مطالعه

بحث بسيار مهم ديگرى كه اينجا داريم بحث اكسيژن منظّم و كافيست. در هر 24 ساعت حدود 2 هزار تا 2200 ليتر خون از سلولهاى مغز ما عبور مى كند. يعنى تمام خونى كه در بدن ماست، مرتب به مغز رفت و آمد مى كند. 2 هزار ليتر خونى كه به مغز مى رود و برمى گردد با آن سرعت و اين مقدار حدوداً 400 برابر كل خونى است كه در بدن انسان است. حالا در اثر اضطراب و هيجان و نگرانى اين ورود و خروج خون به مغز، شدّت پيدا مى كند و زياد مى شود. وقتى انسان فكر مى كند، گرماى مغز انسان 110 درجه بالا مى رود و هنگام خواب يك تا 3 درجه كاهش پيدا مى كند.

قبلاً عرض كردم كه بيشترين و سالمترين و پاكترين اكسيژن را مغز مصرف مى كند. لذا اگر مى خواهيد مطالعه كنيد و اين مطالعه ضربه به مغز وارد نكند در فضائى قرار بگيريد كه آن فضا، محل عبور و مرور هوا باشد.

البته در فصل سرما مى شود انسان در جائى باشد كه حداقل هوا، اكسيده نباشد. گازهاى مسموم در آن نباشد. البته در گرما هم چون دماى مغز بالا مى رود، ميزان گزينش و يادگيرى هم كم مى شود.

دخانيات، دود گازوئيل، بنزين، وسائل نفت سوز، در فضاى مطالعه نبايد باشد.

اتاق خيلى گرم نبايد باشد، چون خواب بدنبال دارد. بهر حال فضا در مطالعه بسيار مؤثر است.

ص: 133


1- . سفينة البحار ج 2 صفحه 588

خوراكيهاى مفيد

اشاره

بحث ديگرى كه در رابطه با حافظه مطرح است، بحث خوراكيهاست. شما اول بايد تشخيص بدهيد كه چه حالتى بدنتان دارد؟ آيا شما گرم مزاجيد؟ يا سرد مزاج مى باشيد؟ آنها كه گرم مزاجند اگر انواع گرميها را بخورند، بدتر مى شوند. كسانى كه هم كه سرد مزاجند، در برابر سرديها مقاومت ندارند. شناخت خوراكيهاى گرم و سرد هم خود علمى است كه بايد تا حد لازم فراگرفت. غذاهاى گرم يكى شيرينى ها هستند.

البتّه شيرينى نه اينها كه در بازار موجود است و بسيارى از مواد شيميائى با هم تركيب مى شوند و تشكيل اين شيرينى ها را مى دهند كه معمولاً بيماران ديابتى از اين شيرينى ها پرهيز داده مى شوند.

شيرينى و گرماى طبيعى در مواد طبيعى مثل خرما، انجير، توت، كه مواد آلى هستند نه موادى كه زائيدۀ دست بشر باشند؛ وجود دارد. شيرينى گرم است ولى گرمى خرما طبيعى است. خرمالو، موز، مواد طبيعى هستند، البته مى توان اينها را به گونه اى مصرف كرد كه هم اثر داشته باشند و هم به بدن آسيب نرسانند.

گرميها در تقويت حافظه مؤثرند. كه مى توان اين گرميها را با خوردن مقدارى ماست كه سردى طبيعى دارد متعادل كرد.

مواد طبيعى و غذاهاى آلى، نوشيدنيهاى طبيعى و آلى كه از بطن طبيعت بيرون مى آيد، وقتى وارد بدن مى شود 3 تا 6 ماه و حتى يكسال اين ماده در بدن انسان بصورت ذخيره مى ماند.

وقتى فصل پرتقال است، هرچه بخوريد اينها در بدن بصورت ذخيره ويتامين «ث» مى ماند و ويتامين «ث» ذخيره در موقعى كه انسان بيمار مى شود و احتياج به ويتامين دارد، مصرف مى شود. اما ويتامين «ث» شيميائى اينطور نيست. هر زمان مصرف شد به مقدار احتياج مصرف و ما بقى دفع مى شود. و لذاست كه وقتى عرض مى شود حافظه نياز به فسفر و آهن دارد، نبايد فوراً به منابع داروئى روى آوريم. بلكه بايد دنبال غذاها و گياهانى برويم كه داراى آهن و فسفر هستند. تا هم احتياج برطرف شود و هم زيادى آن در بدن بصورت ذخيره باقى بماند.

در رابطه با طبّ گياهى، اخيراً آقاى دكتر اهرى فعاليتهاى بسيار خوبى نموده و نتيجه هم گرفته اند كه بعضى داروها را با برخى ديگر تركيبى كرده و اثر آن را نوشته اند. البته دكتر صفدر صانعى، آقاى پاكنژاد و دكتر غياث الدين جزايرى هم در اين رابطه كارهائى كرده اند.

وقتى روايات، خوردن چيزى را مستحب دانسته و تأكيد مى كنند. اين روايات وقتى در كنار متون

ص: 134

علمى و طبّى شناسائى شوند! نظر جامعى به ما مى دهند كه بسيار راهگشاست.

كتب علمى و پزشكى زيادى در اين رابطه هست كه از همين داروهاى گياهى براى انواع بيماريها نسخه تهيه شده است كه مى توان نسخۀ عطار، راز طول عمر، زبان خوراكيها را نام برد.

خوراكيهاى مفيد

اشاره

در اينجا به برخى از روايات اشاره مى كنيم كه در رابطه با تقويت حافظه مفيد هستند و از معصومين عليهم السلام نقل شده است.

البته براى درمان هر بيمارى از دو سرى دارو بايد سود جست:

نوع اول: داروهائى كه جنبه معنوى و متافيزيكى دارند.

نوع دوم: داروهائى كه از نظر مادى مفيد هستند.

براى نوع اول نكاتى را در فصول مختلف كتاب يادآور شديم، اكنون به برخى خوراكيهائى كه براى حافظه مفيد هستند، اشاره مى كنيم.

البته ناگفته نماند كه اگر موارد قبل را كاملاً درك نكرده و بدان عمل نكنيد، امورى كه ذكر مى شود چندان كارساز نخواهد بود.

ما مى خواهيم بگوئيم براى هردو نوع از خاندان اهلبيت عصمت عليهم السلام راه ذكر شده و بايد به همه عمل كرد نه اينكه در سخن اين بزرگواران در رابطه با اين خوردنيها كم توجه باشيم.

اميد است بتوانيم در بالندگى فكر و حافظه شما آنچه مؤثّر است عرضه بداريم.

1 - مويز

يكى از مواردى كه در روايات براى يادسپارى مفيد دانسته اند مويز است.

مويز اصطلاحاً به انگور سياه و يا انگور ياقوتى كه دانه هاى آنها درشت است و هسته هاى بزرگى نيز همراه دارد گفته مى شود وقتى كه آنها را خشك كنند بدان مويز مى گويند.

اگر كسى بخواهد از يادآموزى قدرتمندى برخوردار باشد بايد روزى 21 دانه صبحها قبل از خوردن صبحانه بجود، خصوصاً هسته هاى آنها را بايد نرم كند.(1)

2 - كندر

كندر دو نوع است يك نوع آن را با اسپند مخلوط مى كنند و روى آتش مى ريزند كه بوى بسيار خوشى دارد، نوع ديگر آن به شكل ماده اى شفاف است كه مقدارى هم تلخ مى باشد، مانند شيره هائى كه از تنه درختهاى هلو، زردآلو، آلبالو و... خارج مى شود و به آن (زنج) ميگويند كه آنها را هم مى خورند و هم براى آهار دادن پارچه بكار مى برند، البته «زنج» تلخ نيست.

ص: 135


1- . سفينة البحار جلد 1 صفحه 280

كندر را هر روز بايد به مقدار يك عدس در دهان گذاشت و جويد. البته بايد بدانيد كندر بسيار گرم است و دندانها را خراب مى كند.

لذا بايد بعد از خوردن دندانها تميز شوند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود: سه چيز قدرت حافظه را مى افزايد و معده را نرم مى كند: 1 - كندر 2 -...(1)

امام صادق عليه السلام فرمود: به زنان باردار كندر بخورانيد تا حافظه فرزندانتان قوى شود.(2)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نسبت به كندر توجه داشته باشيد زيرا ناراحتى را از بين مى برد... عقل را زياد مى كند و بر نيروى عقل ميافزايد، نور چشم را زياد مى كند و نيز فراموشى را از ميان برمى دارد.(3)

خوردن كندر رطوبت حافظه را نيز از بين مى برد.

3-4 - سيب و به

براى دو ميوه سيب و به فوائد زيادى ذكر شده است.(4)

امام على عليه السلام فرمود: به و سيب قلب را قوى مى كند و معده را خوشبو مى كند و عقل و فكر را صيقل مى دهد.(5)

البته ناگفته نماند كه سيب ترش براى حافظه مضر است.(6)

ضمناً اين دو ميوه سرشار از ويتامينهاى مختلف و مقدارى املاح معدنى و آهن، منگنز و كلر و كلسيم و... است.(7)

سيب بيماريهاى اعصاب، رماتيسم، تنگ نفس و... را كاهش مى دهد.(8)

سيب اشتهاآور، ضدعفونى كننده دهان، درمان اسهال (اگر نارس باشد) تقويت لثه ها، پاك كننده سموم و ميكروبهاى بدن، تعادل بيماران اوره اى و... است.

سنگ كيسه صفراء و كليه را ذوب مى كند.(9)

گلابى درمانى است براى كسانى كه مبتلا به فشار خون هستند، درد مفاصل يا، رماتيسم دارند و ...(10)

ص: 136


1- . خصال صفحه 126 و بحار جلد 79 صفحۀ 319
2- . مكارم الاخلاق صفحۀ 221
3- . مكارم الاخلاق صفحۀ 84 و بحار جلد 62 ص 294
4- . المحاسن صفحۀ 550
5- . فروغ كافى ج 6 ص 357 (هفت روايت وجود دارد)
6- .... اكل التفاح يعنى الحامض (سفينه ج 1 ص 588)
7- . ماخذ 3 صفحات 171 و 179
8- . ماخذ 3 صفحه 178 و ماخذ 4 صفحه 201
9- . ماخذ 3 صفحه 178 و ماخذ 4 صفحه 201
10- . ماخذ 3 صفحۀ 178

البته اين گوشه اى از فوائد اين دو ميوه ارزنده است.

از آنجا كه در شب همبستر شدن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با خديجه عليها السلام خداى متعاى براى ايشان توسط جبرئيل عليه السلام يك سيب فرستاد كه نيمى خود ميل كند و نيمى را به خديجه دهد معلوم مى شود ويژگيهاى ديگرى هم دارد.

5 - سركه

سركه فوائد زيادى دارد و براى آن آثارى برشمرده اند از جمله آنها اين است كه ذهن را بارور مى كند.

امام صادق عليه السلام فرمود: سركه قدرت عقل (يادسپارى) را تشديد مى كند و آن را بارور مى سازد، آنگونه كه ممكن است خود انسان دچار تعجب گردد.(1)

امام رضا عليه السلام فرمود: سركه قواى عقل را بارور مى كند و ذهن را قوى مى نمايد.(2)

گرچه خوردن زياد سركه چندان نيكو نيست ولى چند روزى (3 يا 5 يا 7 روز) صبحها قبل از صبحانه حدود يك استكان براى دفع برخى انگلها و كرمهاى داخلى معده مفيد است.(3)

وقتى معده كار طبيعى خود را انجام داد و مواد ارزنده اش توسط كرمهائى كه به جدار معده متصل مى گردند، جذب نشد در نتيجه نيروى كافى به فكر و ذهن انسان خواهد رسيد.

قابل ذكر است كه سركه ناشتا براى كسانى كه ناراحتى اعصاب و زخم معده دارند زيان آور است.

6 - انار

امام صادق عليه السلام فرمود: انار را با پيه هاى اطرافش بخوريد كه معده را دباغى مى كند و ذهن را زياد مى كند.(4)

برخى مواقع معده در اثر خوردن برخى غذاهائى كه اسيد يا باز و... زياد دارند موجب مى گردد كه شيارهاى آن محو گردد، با خوردن انار مخصوصاً با پيه هاى اطرافش شيارهاى اطراف روده و معده بازآورى مى شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: انار معده را قوى و ذهن را رشد مى دهد.(5)

7 - عسل

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس حافظه مى خواهد عسل بخورد.(6)

ص: 137


1- . الخل يشد العقل... وسائل جلد 17 ص 67
2- . كافى ج 6 ص 329
3- .... و يقتل دواب البطن... (وسائل ج 17 ص 69)
4- . المحاسن ص 524: كلوا الرمان بشحمه..
5- . المحاسن ص 543
6- . مكارم ص 165

على عليه السلام فرمود: عسل هر دردى را درمان مى كند، بلغم را كم مى كند و فكر و دل را جلا مى بخشد.(1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: عسل فراموشى را نابود مى كند و حافظه را زياد مى كند.(2)

عسل داراى آهن، پتاسيم، كلسيم، منگنز، سديم و فسفر فراوانى است. عسل داراى خاصيت راديواكتيو است كه موجب مى شود بسيارى از بيماريها بازگشت نكند.(3)

عسل براى مبتلايان به مرض قند (به مقدار كم) مفيد است.(4)

امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چيز (از خوردنيهاى طبيعى) مثل عسل مفيد نيست.(5)

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مقدارى زعفران را با سعد (به نسبت يك بيك) نرم كرده و مخلوط نمائيد بعد با عسل مخلوط نمائيد و هر روزى دو مثقال ميل نمائيد آنقدر حافظه شما زياد مى گردد كه مى ترسم نسبت سحر به شما بدهند.(6)

مواردى ديگر نيز در روايات ذكر شده كه بطور گذرا يادآورى مى كنيم.

فلفل سياه براى حافظه مفيد است.

بادام براى تقويت حافظه مؤثر است.

پسته قوه حافظه را زياد مى كند.

نارگيل ضعف ياددارى را از بين مى برد.

پياز بخاطر فسفرى كه دارد انجام كار فكرى را آسان مى كند.

سير براى جبران ضعف حافظه و... مفيد است.

شير گوسفند قدرت حافظه را قوت مى بخشد.(7)رد

ص: 138


1- . مكارم الاخلاق صفحۀ 166
2- .
3- . ماخذ 4 ص 142
4- . ماخذ 4 ص 143
5- . كافى ج 6 ص 332
6- . سفينة البحار ج 1 ص 286
7- . اين موارد را از مأخذ 3 صفحات 163-196 برگرفته ايم. اگر چه در مضامين روايات هم وجود دارد

آفات حافظه

اشاره

اصولاً با توجه به اهميت حافظه و سيستم حساسى كه حافظه دارد، هر چيزى كه موجب ضرر و زيان به جسم يا روح انسان باشد، به حافظه هم ضرر خواهد رساند. يكى از اين موارد ارضاء غريزۀ جنسى است.

اصولاً غريزۀ جنسى يكى از نهادهاى مادى و معنوى انسان است و انسان نمى تواند منهاى اين نهاد، زندگى متعادلى داشته باشد. اسلام، هم با آنها كه در مسير رهبانيّت هستند مبارزه دارد و هم با آنها كه مسير زندگى خود را بر شهوات گذاشته اند.

در برخى روايات دارد كه بعضى از همسران اصحاب پيش پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و از همسران خود شكايت مى كردند كه نسبت به آنها بى توجه و بى تفاوت هستند. در يكى از موارد دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله بقدرى احساس نگرانى از خود نشان دادند و با عجله حركت كردند كه عبايشان به زمين كشيده مى شد و مى رفتند تا مشكل آن زن را حل كنند. و اين حالت نبى اكرم صلى الله عليه و آله اهميت مسئله را مى رساند.

مبناى كلى در قرآن شريف اعتدال است: «در هر امرى انسان بايد ميانه رو باشد(1)».

1 - غريزۀ جنسى

اشاره

بهرحال يكى از آفات حافظه خود ارضائى غريزۀ جنسى است و اگر انسان اين غريزه را زياد ارضا كند، در حافظه اثر منفى مى گذارد.

دانشمندان از نظر علمى ثابت كرده اند كه هر چهل لقمه نان عصاره اش يك قطره خون است و يك قطره خون عصارۀ چهل لقمه است. حالا هر چهل قهره خون عصاره اش يك قطره منى است. كه در هر انزال حدود 20 تا 22 قطره منى از انسان انزال مى شود. حالا حساب كنيد 20 * 40 مى شود 800، 800 * 40 مى شود 3200. و معنى آن اين است كه در هر انزال حدود 3200 لقمه غذا از دست مى رود.

پس در اينجا مشخص مى شود كه انزال زياد، نه تنها موجب ضربه به دستگاه گوارشى انسان است به حافظه هم ضربه وارد خواهد كرد.

در حالات بزرگان و نوابغ اگر بررسى كنيد مى بينيد كه آنها در ارضاء غريزۀ جنسى بسيار ضعيف بوده اند و آميزش آنها كم بوده است. حتى در حالات بعضى از ايشان هست كه به افراد مخصوص و محرم خود فرموده اند كه بنده در طول عمرم 5 بار با همسرم همبستر شدم و 5 فرزند نيز دارم.

ص: 139


1- . «... جعلناكم امة وسطا». (143 بقره)

آميزشهاى پى درپى و زياد، ضربات جبران ناپذيرى در سيستم حافظه وارد مى سازد. زيرا اگر دستگاه تناسلى نتواند منى لازم را توليد كند. ماده منى را از مغز استخوان مى گيرد. و لذا انزال با درد و آزار صورت مى گيرد. اين نشانۀ آميزش زياد و تأمين نشدن منى از منابع طبيعى بدن است.

احتلام

خداوند متعال در آنطرف قضيه هم مطلب را كاملاً سنجيده انجام داده است. در مواقعى كه انسان دسترسى به آميزش نداشته باشد و كيسه منى پر شود، مثل آبگرمكن كه با شير اطمينان غيرقابل انفجار است و هر زمان كه آبگرمكن جوش بيايد اين شير اطمينان خودبخود باز مى شود و تبخير زيادى دفع مى شود، در اينجا انسان نيز داراى شير اطمينان است و زمانى كه غريزۀ او تحريك شود و زمينۀ ارضاء نباشد، و ظرف منى به غليان بيايد، شير اطمينان در خواب بيرون مى زند و انسان دچار احتلام شده و منى از او دفع مى شود. اين احتلام نشانۀ سلامتى است و هيچ ضرر و زيانى نيز به انسان نمى زند.

فرسودگى استخوان

بهرحال آميزش زياد حتى با همسر و عيال نيز حافظه را از بين مى برد و مغز استخوان بدن انسان را فرسوده مى كند. شايد شما استخوان ران بعضى مرغها را ديده ايد، جوانها داراى مادّۀ سفيدرنگى است اما پيرها مغز استخوانشان سياه و فرسوده شده است.

در يك آزمايشگاه بعضى اطباء خروس را در يك فضاى بسته با 20 مرغ رها كردند. بالاخره حالت خروس اين است كه از مرغى نمى گذرد و با همه آميزش جنسى دارد. بعد از مدتى كه گذشت، خروس را سر بريدند. با آنكه خروس جوان بود، ولى چون زياد عمل آميزش را انجام داده بود. مغز استخوانش فرسوده و از بين رفته بود.

آنها كه ازدواج كرده اند و اين مسائلشان گذشته است. بايد بعد از اين بهوش باشند و آنها كه در آستانه ازدواجند و يا تازه ازدواج كرده اند، بدانند كه با جان خود بازى مى كند. محبّت به همسر تنها آميزش نيست، بلكه مى توان از معنويات، كادو و هديه هم كمك گرفت و محبت خود به همسر را نشان داد. زياده روى در آميزش جنسى در طول عمر نيز مؤثّر است و عمر انسان را كم مى كند.

روايات اشارۀ ديگرى نيز به اين مسئله دارند كه:

«علم انسان در فرج مدفون مى شود»

حتّى آنها كه عالمند. اگر ازدواج كردند و در رابطه با اين مسئله بى حساب و كتاب جلو رفتند نه تنها علم آنها از بين مى رود و دچار فراموشى مى شوند، بلكه سلولهاى مغز و فكر آنها نيز حالت ملالت و ضعف بخود مى گيرد. البتّه اين بحث ما زياده روى در آميزش با حلال است. كه اين

ص: 140

زياده روى گرچه از راه حلال، براى حافظه، علم، يادسپارى، جوانى و عمر، مضر است.

2 - كج ارضائى

ارضاء با حلال از مسير غيرطبيعى زن ارضاء منفى و كج است. گرچه حرام نيست اما در رساله ها كراهت شديد و اكيد وارد شده است. و اثر منفى اين ارضاء از مسير طبيعى بيشتر است. آميزش با همسر از طريق دُبُر به اندازۀ صدبار از مسير طبيعى است. و در سيستم اعصاب و گوارش و مغز اثر منفى دارد. در روايت آمده است كه:

«كسيكه با عيال خودش از دبر جماع كند روز قيامت مانند گوشت گنديده محشور مى شود كه مردم از بوى تعفنش ناراحت شده و متنفر مى گردند.»(1)

روايت ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«زن و مرد هنگام نزديكى نبايد مانند حيوانات باهم جماع كنند كه در اينصورت ملائكه از اطرافشان دور مى شوند.»(2)

امام صادق عليه السلام فرمود:

«يكى از صفات مؤمن اين است كه از دُبُر ارضاء نمى كند»(3)

اين نوع آميزش علاوه بر كراهت موجب ناراحتيهاى تناسى مرد مثل سفليس مى شود، زن را دچار سرطان رحم مى كند. يكى از موجبات سكته هاى ناگهانى است و براى طرفين مضر است. البتّه در كتب فقهيه و كتب ادّلۀ فقهيه، كتب استنباطى، كسى حكم به حرمت نداده است. جز عدّۀ معدودى كه حرام دانسته اند. ولى اين مسلّم است كه كراهت دارد و كراهتش هم شديد است.

يكى از مسائلى كه موجب اين كج ارضائى مى شود بعلّت روابط قبل از ازدواج است، همجنس بازيها يا استمناء يا مسائل ديگر جنسى باعث مى شود كه بعد از ازدواج، از راه طبيعى لذّت نبرده و به كج ارضائى پناه مى برند.

3 - خودارضائى

اشاره

يكى ديگر از مسائلى كه موجب ضعف حافظه مى شود و آفت حافظه محسوب مى گردد؛ خودارضائى است. خودارضائى در مردان استمناء و در زنان استشهاء نام دارد. و در اين مورد فرد با خود كارى انجام مى دهد كه از او منى بيرون مى آيد.

اصطلاحاً استمناء را جلق نيز مى گويند و اين انحراف در بين جوانان در سطح مدارس بيشتر موسوم است و اثر اين ارضاء انحرافى اين است كه حافظه ضعيف مى شود. بقول يكى از بزرگان

ص: 141


1- . عقاب الاعمال ص 332
2- . علل الشرايع ص 518
3- . خصال صفحه 229

خودارضائى حافظه انسان را مى كشد.

فرايند خودارضائى

فرايندهاى خودارضائى 12 چيز است:

1 - ضعف اعصاب: معمولاً جوانهائى كه مبتلا به استمناء هستند، بعد از مدّت زمان بسيار كوتاهى مبتلا به ضعف اعصاب مى شوند. اكثر جوانان در حدّ راهنمائى و دبيرستان را اگر دقت كنيد، كسانى كه مبتلا هستند، عصبى نيز مى باشند. كم حوصله اند، حوصله شنيدن و حرف زدن با كسى را ندارند.

2 - كمى حافظه: اثر ديگرى كه كاملاً در افراد مبتلا مشهود است. كم حافظگى است و اينگونه افراد از كمى حافظه گله و شكايت دارند و درسى را شايد دهها مرتبه تكرار مى كنند و مى خوانند ولى ياد نمى گيرند. و اگر ياد بگيرند فورى از ياد مى برند.

3 - لرزش دست: پى آمد ديگرى كه خودارضائى دارد، لرزش اعضاى بدن است. بدن حالت عدم توازن دارد و اعضاء آرامش ندارند.

4 - سستى كمر و سستى غريزۀ جنسى: بعضى افراد هستند كه قبل از ازدواج مبتلا به اين خودارضائى مى شوند و وقتى ازدواج مى كنند. همسر آنها، نمى تواند بخوبى ارضاء شود. زيرا اينها زود انزال مى شوند و زن نصيب و بهرۀ چندانى نمى برد.

اصولاً زن خصوصيتى دارد كه دير تحريك مى شود و دير هم خاموش مى گردد. ولى مردها زود تحريك شده و زود هم خاموش مى شوند، مخصوصاً مردانى كه مبتلا به اين خودارضائى بوده اند.

مصيبتى است براى همسران آنها، زيرا تا زن مى آيد تحريك شود و لذّت ببرد، او لذّت برده و خاموش شده است. و همين بى توجّهى ها مسائل و مشكلاتى در زندگى اين افراد بوجود مى آورد كه گاهى اوقات لطمات جبران ناپذيرى به زندگى اين افراد وارد مى آيد.

اين يك نارسائى در زندگى است كه زن ارضاء بشود ولى لذت نبرد، شايد به رو نياورد كه من اغنا نشدم، ارضاء نشدم. ولى اخلاق و رفتار او بتدريج عصبى و افسرده مى شود.

زودانزالى، يكى از نتايج خودارضائى اين است كه مرد زود ارضا شده و انزال صورت مى گيرد و اين يك بيمارى است كه علّت آن همان خودارضائى است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

«كسى كه با همسر خود بدون مقدّمه آميزش كند، به همسرش ظلم كرده است»

وقتى انزال زود صورت بگيرد، هنوز زن آماده نشده، كار تمام شده است.

5 - اختلال در دستگاه گورش: يكى ديگر از آثار آن اختلال در دستگاه گوارش است. شايد براى

ص: 142

بعضى روشن نباشد كه انزال بهرحال انزال است چه، جنس مخالف، چه با همسر، چه از طريق خودارضائى باشد، بهرحال انزال صورت مى گيرد. براى روشن شدن اذهان بايد عرض كنم كه:

انزال با هر نوع كه صورت بگيرد، اثرات متفاوتى دارد. اگر بين زن و مرد صورت گيرد، مثل دو قطب مثبت و منفى است. وقتى 2 قطب مثبت و منفى را به يكديگر نزديك مى كند، جرّقه ايجاد مى شود و كنتاك مى كند. ايجاد جهش مى كند.

آهن ربا دو قطب دارد، اگر اين دو بهم نزديك شوند، جذب شده و يكديگر را مى ربايند. زن منفى و مرد مثبت است وقتى بهم نزديك شوند كنتاك و تحريك طبيعى بوجود مى آيد. حالا اگر اين تحريك غيرطبيعى شود يا يك حالت خاص زور باشد، اين كل سيستم را مختل مى كند.

و از جمله سيستم گوارش است كه در آن ايجاد، اسيدها و بازهاى خاصى در معده مى كند و بعضى از زخمهاى معده از همينجا ناشى مى شود.

6 - رنگ پريدگى، يكى ديگر از آثار خودارضائى است. رنگ پريدگى هم به علت همان است كه عرض شد عصاره چهل قطره خون يك قطره منى است و بدن دچار كم خونى شده و رنگ زرد مى گردد. چنانكه حالت عكس آن كسانى كه فشار خون دارند، چهره اى برافروخته دارند.

7 - لاغر شدن نيز يكى از آثار است، كه اين بعلّت كم اشتهائى، تحليل رفتن قواى جسمى صورت مى گيرد.

8 - سستى و ضعف زياد، خواب رفتن اعضاء بدن بر اثر بى حسّى و بى حالى نيز از آثار خودارضائى است.

اشخاصى كه دچار خودارضائى هستند، بى حالند و حوصله كارهاى پرجنب وجوش را ندارند.

9 - بى اشتهائى،

10 - سردردهاى موضعى و اين سردردها مربوط به انواع كج ارضائى است و حالاتى كه انسان دارد در اين سردرد مؤثر است، اگر نشسته يا ايستاده يا خوابيده باشد، هر كدام موضع مخصوصى از سر را دچار درد و ناراحتى مى كنند.

11 - ضعف چشم و عضلات: يكى ديگر از آثار خودارضائى است. البتّه تمام چشمهاى ضعيف كسانى نيستند كه خودارضائى مى كنند، بلكه گاهى اوقات بعلّت بدمطالعه كردن هم چشم ضعيف مى شود. اگر هنگام مطالعه دست انسان مانع ديد چشم شود، بتدريج چشم ضعيف مى شود. زيرا كار طبيعى خون رسانى دچار اختلال مى شود. گاهى از چشم كار زياد كشيده مى شود و امكانات به او داده نمى شود. اين هم باعث ضعف چشم مى شود. بايد ويتامين A در حدّ كافى مصرف شود تا چشم دچار ضعف نشود.

ص: 143

12 - قطع نسل: از جمله آثار خودارضائى قطع نسل است. گاهى افرادى كه به اين ناراحتى مبتلا هستند، وقتى ازدواج مى كنند، از فرزند محروم مى شوند.

4 - دروغگوئى

اشاره

4 - دروغگوئى(1)

يكى ديگر از آفات حافظه دروغگوئى است. امام صادق عليه السلام فرمودند:

«خداوند به انسان دروغگو اعانتى نمى كند، مگر اينكه يارى او اين است كه حافظۀ دروغگو را كم مى كند»(2)

دروغ يكى از گناهان كبيره است. امام عسگرى عليه السلام فرمودند:

خداوند تمام گناهان را در اتاقى قرار داده است و كليد اين گناهان را دروغ قرار داده است.(3)

در روايت است كه:

فردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله من خيلى اهل گناهم، نكته اى بگوئيد تا آن را انجام دهم و گناهى مرتكب نشوم.

حضرت فرمود: دروغ نگو.

عرض كرد: همين.

فرمودند: بله.

آن فرد آمد و هر وقت خواست گناهى انجام دهد، مثلاً دزدى كند، فكر كرد اگر او را بگيرند و بگويند از كجا آوردى ؟

مجبور است دروغ بگويد. و خلاف قول او به پيامبر صلى الله عليه و آله مى شود. و...

هر گناهى در آن دروغى بود. لذا گناان را بواسطۀ دروغ نگفتن ترك كرد.(4)

دروغ آثار منفى بسيارى در انسان دارد. و يكى از آثار آن اين است كه انسان كم حافظه مى شود.

امام سجّاد عليه السلام فرمودند:

«مزه ايمان را نمى چشد، كسى كه دروغ، جدى، شوخى، بزرگ يا كوچك بگويد»(5)

البته دروغ تنها گفتن با زبان نيست، نوشتن دروغ، شنيدن دروغ، ديدن دروغ، اشاره دروغ همه اش دروغ است. دروغ از كبائر گناهان است. با توجه به اينكه كبائر در روايات مختلف آورده شده است. 30 تا 40 تا 70 تا اما آنچه مسلّم است در مراتب دوّم يا سوّم كبائر دروغ مطرح است و در

ص: 144


1- . روايات فراوانى در رابطه با دروغگوئى در كتاب خودسازى در مكتب قرآن و عترت اثر ديگر نگارنده آمده است
2- . اصول كافى ج 2 ص 341
3- . اصول كافى ج 2 ص 341
4- . اصول كافى ج 2 ص 341
5- . اصول كافى، ج 2، ص 241

رديف شرك بخدا آورده شده كه آنهم از گناهان كبيره است.

خداوند متعال به انسان دروغگو وعده داده است كه به او حافظه ندهد تا نتواند موفقيّت بدست آورد.

دروغگو و ضعف حافظه

انسان دروغگو وقتى چيزى مى گويد، چون واقعيت ندارد و واقعى نيست. مثلاً الآن چيزى مى گويد و ساعتى ديگر يادش نيست كه چه چيزى گفته است. بر خلاف راستگو كه سيستمهاى حافظه قول او را چون واقعى است مى گيرند و بعد در خود حفظ مى كنند. و در موقع معين هم آن را به ياد مى آورند. دروغگوها بهر حال موفق نيستند و حافظۀ آنها هم سر يارى با آنها را ندارد. زيرا از دروغ آنها دچار سردرگمى و گيجى مى شود.

در روايات هست كه:

«دروغ ارزش انسان را از بين مى برد»(1)

ديگر حرف انسان دروغگو ملاك و مورد نظر نيست، زيرا هر زمان چيزى مى گويد. و خود انسان نيز چون از حافظه اش درست استفاده نمى كند و واقعيت را نمى گويد كه مطلب درست را در حافظه جاى بدهد و بعد آن را بگيرد در آن واحد دروغى مى سازد و مى گويد و همانجا هم يادش مى رود.

بهر حال اعمال، الفاظ و برخى فرامين الهى ويتامينهائى دارد، و برخى اعمال، ميكربهائى كه ما نمى توانيم تشخيص دهيم و از ائمه هم متأسفّانه آنگونه كه بايد و شايد استفاده نشده است.

درياى علم ائمه

على عليه السلام با آن عظمت مى فرمايد:

«هرچه مى خواهيد قبل از آنكه از ميان شما بروم از من بپرسيد، من به راههاى آسمان آشناترم تا به راههاى زمين هرچه مى خواهيد بپرسيد»(2)

فردى از جا بلند مى شود و مى گويد: يا على در سر من چند مو هست ؟

حضرت فرمودند: حالا من بگويم سرت چند مو دارد چه فايده اى برايت دارد؟ بلند شو برو خانه بچّه ات دنيا آمده است و پسر هم هست. بلند مى شود و مى رود و مى بيند، كه بله درست است.

از اين روايات معلوم مى شود كه آن زمان از مفاهيم و معارف ائمه استفاده نكردند، نيامدند لطائف و ظرائف طبيعت را بپرسند و جواب بشنوند. بلكه با آنها دشمنى ورزيدند.

ص: 145


1- . اصول كافى جلد 2 ص 341
2- . سلونى قبل ان تفقدونى - ينابيع الموده صفحه 471

باز با اين كه استفاده از محضر ائمه عليهم السلام كم شده است ولى افراد ظريف بين و محقّق از بين اين روايات رسيده استفاده هائى مى كنند كه گاه قابل تقدير و تشكّر است. وقتى وارد اقيانوس آيات و روايات مى شويم. دل ما جان مى گيرد و روح تازه مى شود.

5 - ترك گناه

اشاره

پس بهرحال يكى از راههاى موفقيت در امر حافظه و حفظ آن و تقويت آن ترك دروغگوئى است. دروغگوئى نسبت به بعضى مسائل تركش زياد كار مشكلى نيست ولى اگر ترك شود ثمرات خوبى دارد.

پس از دروغگوئى بطور اخصّ كلّ گناهان بطور اعم مطرح است. كه گناه موجب ضعف حافظه است.

در روايات است كه:

«يكى از علماء حضور على عليه السلام مشرف شد و گفت: كه من حافظه ام ضعيف شده است. حضرت فرمود: گناه نكن زيرا دانش، فضل خداى متعال است. و فضل و لطف خدا به كسى كه گناهكار باشد نمى رسد»(1)

در قرآن هم آيه شريفه مى فرمايد:

«علم فضل خداست. و اگر به كسى برسد خير كثير به او رسيده است. و علم و فضل خدا به كسى كه گناهكار باشد طبعاً نمى رسد.»(2)

فضل غير از حالت طبيعى است مثل رحمن و رحيم است. رحيم صفت عام است و رحمن صفت خاص مى باشد. رحمانيت خدا منحصر به افراد خاصى است و رحيميّت عام است. فضل خاص است و خاص را خداوند به خواصى مى دهد. يعنى آنها كه اهل گناه نباشند.

از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«هيچ نكبت و نقمتى به انسان نمى رسد مگر بخاطر گناهى كه مرتكب شده است.»(3)

اگر حافظه شما قوى است و بعد ديديد كه ضعيف شد، بفهميد كه كارى كرده ايد و گناهى مرتكب شده ايد. اگر قرآن حفظ كرديد، قواعد را خوانديد، مسائلى را حفظ نموديد و به يكباره از حافظه رفت بدانيد گناهى كرده ايد كه نعمت به نقمت تغيير يافته و حافظه داشته هايش را از دست داده است.

تغيير نعمت

ص: 146


1- . نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 18 حكمت 294 و منية المريد
2- . «و من يوتى الحكمه فقد اوتى خيراً كثيرا» (269 بقره)
3- . اصول كافى ج 3 ص 400

در دعاى كميل هم هست كه:

«خدايا گناهانى كه موجب تغيير نعمت مى شود، آن گناهان را ببخش»(1)

«خدايا آن گناهانى كه موجب مى شود نقمت بر من نازل شود، ببخش»(2)

يكى از عواملى كه موجب مى شود نعمت الهى تغيير كند و به نقمت تبديل شود، گناه است. در روايت داريم:

«اگر يك شب ديديد كه نماز شبتان قضا شد، بدانيد كه گناهى يا خطائى مرتكب شده ايد اگر ديديد در يك كار خوب موفق هستيد و مدتى بعد ترك كرديد بدانيد كارى كرده ايد كه نعمت از شما گرفته شده است. اين است كه پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله مرتب روزى 70 مرتبه استغفار مى فرمود.

مى گفتند: يا رسول اللّه شما كه گناه نمى كنيد. مى فرمود: بعضى از اعمال هست كه انسان وقتى انجام مى دهد، از يك اولويت و يك برترى محروم مى شود.

فراق يوسف عليه السلام

اگر در حالات حضرت يعقوب عليه السلام بررسى كنيم مى بينيم از امام صادق عليه السلام سؤال مى كنند: يابن رسول اللّه چرا حضرت يعقوب عليه السلام با آنكه پيامبر بود، به اين مشكلات افتاد كه از فراق يوسف، آنقدر گريه كرد تا كور شد.

فرمودند: بخاطر اينكه يعقوب عليه السلام مرد متمول و پولدارى بود. يك روز گوسفندى سر بريده و روى آتش گذاشته بودند كه كباب شده و بخورند. حضرت يعقوب عليه السلام 12 پسر داشت.

بوى گوشت در خانه ها پيچيد. در بين همسايه ها مرد فقيرى بود كه گرسنه بود و خود و خانواده اش چيزى براى خوردن نداشتند. وقتى بوى غذا به اين بچه ها رسيد از گرسنگى ناله سردادند. پدر ديد چاره ندارد آنها را خواباند. و به آنها گفت: بخوابيد تا برايتان غذا تهيه كنم. بعد مقدارى آب در ديگ ريخت و مقدارى سنگ در آن گذاشت كه بچه ها فكر كنند غذاست.

امام صادق عليه السلام فرمودند: بچه ها به اميد غذا گرسنه خوابيدند. يكمرتبه جبرئيل بر حضرت يعقوب نازل شد و گفت:

پروردگارت سلام مى رساند و مى گويد: يك عذاب و سختى بزرگى براى تو در نظر گرفته شده، آماده باش.

يعقوب عليه السلام گفت: از خدا بپرس كه من چكار كرده ام. كسب من حلال، بچه هاى مؤمن، متدين، گوسفندى كشتيم دور هم خورديم.

ص: 147


1- . اللهم اغفرلى الذنوب التى تغير النعم (دعاى كميل)
2- . اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل... (دعاى كميل)

خطاب رسيد: چرا اينكار را كردى كه اين مرد مؤمن بچّه هايش را آنطور بخواباند. يعقوب عليه السلام گفت: من نمى دانستم. كه اينها گرسنه اند.

تا اين حرف را زد خطاب رسيد: اگر مى دانستى كه گناه كبيره انجام داده بودى، چون نمى دانستى، اين مشكل را برايت در نظر گرفتيم و مشكلت هم اين است كه بايد چند سال در فراق يوسف عليه السلام گريه كنى.(1)

هشدار

خلاصه بايد توجه داشت. گاهى يك نگاه، يك اهانت، يك بى احترامى به استاد، يك بى احترامى به پدر و مادر، يك بى احترامى به همسايه يا مؤمن، آن ساختار معنوى انسان را از بين مى برد و يك گناه هم بيشتر نيست. عُجب نشود كه ما اهل قرآن و دعا و امام زمان عليه السلام و روحاتى و زيارت و... مگر دل نداريم يك گناه هم بكنيم. خوب اين گناه، ريشۀ تمام زحمات را از بين مى برد.

يوسف عليه السلام هم يك ترك اولى كرد، گناه هم نبود. در قرآن جريان آن مفصل هست كه: وقتى يوسف در زندان بود 2 نفر در آنجا بودند. خوابى ديدند و حضرت يوسف عليه السلام براى آنها تعبير كرد (بعلّت دورى از گناه زنا در رابطه با زليخا خداوند به حضرت يوسف علم تعبير خواب عنايت كرد) به يكى از آندو گفت:

ترا بدار مى زنند و ديگرى هم ساقى عزيز مصر مى شود. بعد به آن كه ساقى عزيز مصر مى شد گفت: وقتى پيش عزيز مصر رفتى به او بگو فردى در زندان است كه بى گناه به زندان افتاده است.

مرد رفت و اتفاقاً هم 7 سال يادش رفت.

همانجا خطاب به يوسف عليه السلام شد كه چرا به غير ما متوسل شدى ؟ چرا گفتى: به عزيز مصر بگو من بى گناهم. و لذا 7 سال به زندانى او افزوده شد و در زندان ماند.(2)

حال ما چقدر از اين كارها كرده ايم ؟ حضرت يوسف عليه السلام بحق گفت، به عزيز مصر بگو. زيرا واقعاً بى گناه بود. حال ما چقدر پارتى بازى كرده ايم ؟ چقدر حق ديگران را براى خودمان گرفته ايم ؟

يوسف عليه السلام 7 سال در زندان ماند بخاطر يك حق. ما چقدر ضربه مى خوريم از اينهمه ناحق.

فراموشى علم و گناه

من جمله از مصيبتهاى بزرگ اين است كه انسان حافظه اش را از دست مى دهد، يك عمر زحمت مى كشد، همه علوم و متون را يكباره فراموش مى كند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

ص: 148


1- . علل الشرايع
2- . علل الشرايع

«بنده اى علمى را فراموش نمى كند مگر اينكه گناهى را مرتكب شود»(1)

على عليه السلام فرمودند:

«گمان نمى كنم احدى از شما دستورى از دين را فراموش كنيد، مگر به خاطر گناهى كه انجام داده باشيد»(2)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«وقتى بنده اى به گناهى نزديك شود و انجام دهد، اندكى از عقل او ربوده مى شود كه هرگز به او برنمى گردد.»(3)

بهر حال از مجموع آيات و روايات يك چيزى استفاده مى شود و آن اينكه گناه با علم سازگارى ندارد.

لذا عرض كردم:

«از خدا بترسيد و تقوى پيشه كنيد تا خداوند به شما علم عطا كند»(4) علم رفيق تقوى است.

حالا ممكن است افرادى باشند كه هم عالم باشند و هم گناه كنند. ولى اين افراد علمشان براى خود و آخرتشان مفيد نيست. كسى كه عقيده به آخرت و حساب نداشته باشد. ممكن است گناه كند.

اين بحث گسترده اى است. ولى بحث ما اين است كه اگر انسان بخواهد از آفات حافظه مصونيت پيدا كند. راهش ترك گناه است. چه صغيره، چه كبيره، چه مكروه چه حرام و حتى ترك مستحب كه گرچه گناه نيست ولى سلب توفيق است.

يكى از بزرگان نكته اى مى فرمودند:

در زمان قديم كه مردم پاك بودند و تقوى داشتند، بعضى اهل كشف و شهود و طى الارض هم بودند آنها را خيلى بالا نمى دانستند چون مثلاً عالم برزخ را نمى ديدند. ولى حالا كه گناه زياد شده اگر كسى اهل شهود و طى الارض باشد مردم او را العياذ باللّه ممكن است امام زمان عليه السلام بدانند چون تقوى كم شده است. توجه به معنويات كم است و كمتر افراد به اين مراحل معنوى مى رسند.

حتى در حوزه هاى علميه كه سابق طلاب عزيز بسيار اهل معنا بودند، اگر كسى ادّعا كند كه سيرت افراد را مى داند يا او را دروغگو مى دانند و يا حضرت خضر... زيرا قابل پذيرش نيست محيط، محيط حساسى شده است و در جامعه كلّ معنويات بسيار پائين آمده است.

بهرحال توجه به بحث آفات حافظه از آن جهت مهم است، كه اگر انسان مصمم به تقويت حافظهه)

ص: 149


1- . عدة الداعى
2- . عدة الداعى
3- . اصول كافى ج 2
4- . «اتقوااللّه يعلمكم اللّه» (282 بقره)

باشد بايد ضد آفت باشد.

زمينه هاى تحريك

اشاره

براى رفع بسيارى از آفات حافظه بايد زمينه هاى تحريك را بكاهيم. حالا چه مردى كه همسر دارد يا مجرد است. بايد كارى كند كه زمينۀ تحريك كاذب براى او پيش نيايد. بعضى موارد اگر فردى تحريك شد، پيش خود فكر مى كند كه بايد بنحوى خود را ارضاء كند حالا از هر مسيرى كه باشد چه آميزش با حلال، چه خودارضائى يا كج ارضائى فرق ندارند. در حالى كه اينطور نيست براى اينكه غريزۀ جنسى را تعديل كرده و بصورت نرمال درآوريم مسائلى را بايد رعايت كنيم:

1 - لباس نايلونى نباشد.

زن و مرد فرقى ندارد بايد لباسى بپوشند كه محرك نباشد. لباس محرك لباسى است كه از جنس نايلونى و پلاستيك باشد كه اينها بدن را دچار تحريك مى كنند.

2 - لباس تنگ نباشد.

لباس زير، بايد بصورت مايو تنگ و چسبنده نباشد. اينها 2 عيب دارند: يكى تنگى آنهاست. دوم نايلونى بودن آنها مى باشد. لباس نايلونى خودبخود توليد حرارت و جرّقه مى كند و بر اثر اصطكاك با بدن، بدن را دچار تحريك كاذب مى كند. همچنين يكى ديگر از مضراب آن اين است كه اجازه نمى دهد هواى بدن خارج شود، يا تبخير بدن بصورت طبيعى انجام شود، در سيستم منفذهاى بدن اختلال بوجود مى آيد.

يكسرى از سموم بدن بايد بوسيله تعريق از بدن خارج شود، اين تعريقها از پارچه هاى نايلونى نمى توانند خارج شوند. و روند طبيعى خود را طى نمايند. و لذا بيماريهاى پوستى و جلدى بوجود مى آيد.

ضرر ديگر اين لباسها ايجاد خارش در بدن است. كه اگر چسبنده و تنگ باشد، اين خارش موجب تحريك كاذب مى شود. ايجاد خشكه در پوست بدن بوسيلۀ همين لباسهائى بوجود مى آيد كه از جنس نايلون است.

اگر لباس تنگ باشد. در كار مويرگهاى بدن ايجاد اختلال مى كند. و زير پوست، اين مويرگها پاره مى شوند و به اصطلاح «اسپتيك» بوجود مى آيد كه گاهى مثل خال، يا قهوه اى يا مشكى درمى آيد.

اين در اثر فشار به مويرگها است كه آنها را دچار پارگى مى كند. بهر حال نوع لباس در روايات كه با لفظ قميص است بهترين آنها معرفى شده است:

«بهترين لباس انسان مؤمن لباسى است كه از پارچه پنبه اى باشد» مخصوصاً لباسهائى كه تماس با بدن دارد بويژه شورت و زيرپوش بايد از جنس نخ و پنبه باشند.

ص: 150

3 - رنگ لباس

رنگهاى تند و زننده در تحريك غريزۀ جنسى مؤثرند. مثل رنگهاى قرمز، نارنجى،... كه محرّك هستند. در بعضى موارد زنانى كه دچار بى ميلى از طرف همسر مى شوند با اين رنگها ميل مرد را تحريك مى كنند. اين گونه رنگها فرقى ندارد، چه در لباس يا چراغ خواب، يا پرده باشد بهر حال مؤثر است. كه انسان را دچار تحريك كند.

برعكس رنگهاى آبى و سبز آرام بخش است. لذا مى بينيد كه خداوند متعال زمين را كه مهد آرامش و سكون بشر قرار داده است. در اين نظام طبيعت، اين دو رنگ را بكار برده است. آبى را در آسمان و سبز را در فضاى جنگلها قرار داده است در روايت دارد:

«اگر انسان به آب نگاه كند، نور چشم او زياد مى شود»

بهرحال رنگ آبى فوائد و آثار فراوانى دارد. باز در روايت است:

«لباس قرمز لباس شيطان است»

يعنى لباس دشمنى است، لباسى است كه به انسان آزار مى رساند، نشانۀ خطر است.(1)

4 - غذاها

براى جلوگيرى از تحريك غريزۀ جنسى غذاها نقش مؤثرى دارند. از جمله غذاهاى تند و فلفل مثل ترشى كه اين ترشى محرّك است. پياز نيز نقش تحريك كننده دارد البتّه روشن است كه پياز فوائد زيادى هم دارد از جمله ضدعفونى معده، ذوب سنگهاى كليه و خوردن آن با برنج مانع از بين رفتن ويتامين «ب» در معده مى شود، فسفر فراوان دارد و براى كارهاى فكرى لازم است.

در عين حال پياز با اينهمه فوائد محرك شهوت است. و باز دارچين، زنجَبيل، وانيل و انواع شيرينيها محرك شهوت است. وانيل علاوه بر تحريك يك آثار منفى در خون دارد، و يا تب را افزايش مى دهد. يعنى به غلظت خون مى افزايد، لذا خوردن خرما براى بيمار ديابتى مضر نيست با اينكه شيرين است زيرا شيرينى آن طبيعى است، در عوض خوردن شيرينيهاى وانيل دار مضر است.

آب هويج نيز يكى از غذاهاى محرك شهوت است. با آنكه آب هويج براى نيروى چشم بسيار مفيد و لازم است. مهمترين منبع ويتامين «آ» است كه براى چشم مفيد است. مى توانيم چيز ديگرى بجاى هويج جايگزين كنيم كه محرك غريزۀ جنسى نباشد. ويتامين «آ» در اسفناج، كلم، برگ كاهو، جگر، تخم مرغ، گوشت موجود است. كه مى توان بجاى هويج از اينها استفاده كرد. روايت دارد:

«هنگامى كه هويج مى خوريد شهوت شما تحريك مى شود.»(2)

ص: 151


1- . توضيح بيشتر در كتاب دكتر صبورى اردوبارى
2- . اذا اكل الجزر قام الذكر

«گلپر» نيز كه در ترشيها و شوريها كاربرد دارد، يكى از چيزهائى است كه نيروى جنسى را بشدت بالا مى برد.(1) بهرحال اينها امورى است كه اگر مراعات شود از تحريكات كاذب قبل از ازدواج مى كاهد و انسان را دچار زحمت نمى كند.

6 - ازدواج
اشاره

بعد از ازدواج هم اگر انسان همسر شايسته انتخاب كند به تنها علم او مدفون نمى شود، بلكه در مسير تعالى پيش مى رود.(2) نه تنها از مسير علم منحرف نمى شوند كه با سياست خود مى توانند در خانه موفق بوده و كار كنند.

مرحوم علامه طباطبائى (ره) در مرگ همسرشان بسيار گريه كرده بودند. بعضى اعتراض كردند:

كه درست نيست اينقدر بى تابى كنيد.

فرموده بودند: من موفقيتهاى علمى خود را مديون ايشان هستم، مخصوصاً تفسير الميزان را در كنار زحمات ايشان تأليف كردم. هرگاه خسته مى شدم با يك استكان چائى خستگى را از تن من بيرون مى كرد.

در احوالات مرحوم خوانسارى (ره) صاحب «روضات الجنان» است كه ايشان وقتى مشغول كار مى شدند، خانمشان بين كتابها چند بادام مى گذاستند، نان مى گذاشتند يا تنقلات ديگر كه ايشان در حين مطالعه، چيزى هم بخورد كه خستگى از تن او بيرون رود.

همسر شايسته

يك عالم اگر بخواهد پيشرفت علمى كند اول بايد همسرش را بسازد. اگر يكسال سرمايه گذارى كند تا ارزش علم را به او تفهيم كند، يك عمر راحت مى شود. اگر همسرى ارزش علم را بداند، از مطالعۀ همسرش ناراحت نمى شود، كه اين چه زندگى است همه اش كتاب و دروس و بحث و نوار، پس زندگى مادّى چه مى شود. بلكه زمينه را براى مطالعه همسر آماده مى سازد و او را در كارهايش يارى مى دهد، از علم لذت مى برد. از مطالعه بدش نمى آيد و اين در صورتى است كه خود اين زن هم در مسير كارهاى علمى باشد.

پس مهمترين كار يك عالم اولاً ساختن همسر و فرزندان در مسير علم است. كمك كردن آنها به امور معنوى و سوق دادن آنها در مسير كمال مى باشد، و در سايۀ اين كار خودش هم به مدارج علمى نائل مى شود. انسان وقتى ازدواج مى كند بايد قدرى وقت براى همسرش بگذارد و او را بسازد. مثل قبل از ازدواج بى قيد و بى مسئوليت با همسر برخورد نكند؛ او را بسازد. وقتى بگذارد، مسائل و

ص: 152


1- . براى اطلاع بيشتر به كتاب مسائل جنسى جوانان نوشته دكتر قانونى مراجعه شود
2- . توضيح در كتاب مردان علم در ميدان عمل

مشكلاتش را حل كند. بعد كه صاحب فرزند شد، روى فرزندش وقت بگذارد. بداند كه مسئوليت يك نسل را پذيرفته است و بايد نسل آينده را سالم تحويل جامعه دهد. البته اين مباحث مفصل است و جايش در اين بحث ما بطور مبسوط نيست.

7 - مشروبات الكلى

بحث ديگرى كه در آفات حافظه مطرح است. نوشيدن مشروبات الكلى است. مشروبات الكلى زيانهاى زيادى دارد يكى از آنها اين است كه حافظه را دچار افت مى كند.

8 - اعتياد

اعتياد به موادّ مخدّر نيز يكى ديگر از آفات حافظه است. كه مصرف اينها موجب ضعف حافظه مى شود. علاوه بر مضرات جسمى ديگرى كه دارد. انسان را دچار سرطان ريه، قلب، خون و حنجره مى سازد و زمينه ساز انفاكتوس قلبى مى شود.

9 - چشم چرانى

9 - چشم چرانى(1)

چشم چرانى گناهى است كه ضررهاى زيادى دارد، آثار عجيبى هم دارد. در خيلى از موارد نگاه انسان نگاه حرام مى شود. و اگر قرار باشد، چشم گناه كند ديگر اين چشم كانالى نيست كه با آن بشود علم را وارد قلب و دل انسان كرد. علمى كه بعدها از آن بتوانيم استفاده كنيم.

چندين روايت گوناگون، پيرامون چشم چرانى هست كه آثار آن را بيان كرده است ولى اينجا تيتروار براى آگاهى عرص مى شود.(2)

1 - نگاه موجب پشيمانى مى شود. گاهى يك نگاه انسان را به پرتگاه سقوط مى كشاند. ممكن است جوانى، درس خوان، ساعى، كوشا، متدين، ولى با يك نگاه از اوج به قعر نيستى سقوط كند.

آنچنانكه توان هيچ كارى نداشته باشد. نگاه اوّل از ديدگاه اسلام اشكال ندارد. ولى نه نگاه ممتد، جوانى در خيابان همچنان كه مى رفت، سرش به ديوار خورد، علّت را پرسيدند، گفت: فردى از نسوان را ديدم، بنظرم جالب آمد، نگاه را طولانى كردم كه يك نظر حلال است، نفهميدم. سرم به ديوار خورد!!!

اين غلط است، يك نگاه گذرا بى اشكال است. گاهى همين نگاهها انسان را از موقعيتهاى اجتماعى باز مى دارد. به مدارج علمى و مقامات دنيوى نمى رسد ولى همين چشم چرانى او را بر زمين مى زند.

گاهى نگاههاى حرام انسان را بدام مى اندازد. زن براى جلوه دادن خود از هزار قلم آرايش

ص: 153


1- . توضيح بيشتر را در اثر ديگر مؤلف، چشم و نگاه مطالعه كنيد
2- . ميزان الحكمه ج 10 ص 69 تا ص 83

استفاده مى كند. جلوه گرى مى كند و جوان را به تور مى زند. بعد جوان مى بيند كه اين زن مراد دلش نيست. اگر جوان نگاه نكند و چشم چران نباشد، زن جلوه گرى نمى كند. چه بسا جوانهائى كه با اين زيبانماها ازدواج كرده و بعد پشيمان شده اند. و معلوم است كه پشيمانى ديگر سودى ندارد. يك عمر زندگى بر سر يك نگاه از بين رفته است.

كلاًّ چشم چرآنهامثل چراغ چشمك زن راهنمائى هستند كه در چهارراه ها نصب شده اند. آنها به همۀ ماشينها چشمك مى زنند. به ژيان قراضه تا بنز 220 تا پژوى مدل بالا، همه در نظر آنها يكى است. اين رهگذران خيابانها هم همين هستند. به هر دختر يا پسرى كه برسند، طرح دوستى و رفاقت مى ريزند، و جوان پاك و ناآگاه و ساده را به تور مى اندازند.

چنانكه زنان خودنما و بقول روانشناسان داراى حالت «هيسترى» و جلوه گرى با پسران براحتى طرح دوستى مى ريزند و براحتى او را ترك مى كنند. پسران اينگونه اى هم همين هستند براحتى مى آيند و باز مى روند.

2 - چشم چرانى زمينه فساد براى انسان بوجود مى آورد.

در اين زمينه در تاريخ داستانهائى نقل شده است كه از جملۀ آنها، برصيصاى عابد است.

برصيصا فردى بود كه مستجاب الدعوة بود. آنقدر از نظر معنوى بالا بود كه هر كس هر گرفتارى داشت، به او مراجعه مى كرد تا برايش دعا كند و دعايش مستجاب هم مى شد. مردم به او خيلى عقيده داشتند، و خودش هم داراى حالت عُجبى در خود شده بود.

بمرحله اى رسيد كه دختر سلطان وقت مريض شد و دكترها او را جواب كردند. به برصيصا گفتند به كاخ سلطان بيا و او را معالجه كن. دعا كن و از خدا بخواه او را شفا دهد. و اگر خوب شد جايزه ات را بگير.

برصيصا گفت: براى من دختر سلطان و فقير يكى است. اگر مى خواهيد براى او دعا كنم. او را اينجا بياوريد تا هر وقت نوبت به او رسيد، براى او دعا كنم.

نماينده هاى سلطان هرچه اصرار كردند، فايده نداشت. بالاخره دختر سلطان را به معبد او آوردند و نماينده هاى سلطان رفتند. تا برصيصا دعا كند و وقتى خوب شد بروند او را بياورند.

برصيصا دعا كرد و دختر پادشاه خوب شد. يكدفعه شيطان دختر را در نظر برصيصا جلوه داد.

يك نگاه شيطانى، دل برصيصا را برد. همه چيز را از ياد برد، دين، مقام، معنويت، موقعيت، آبرو، خدا، پيامبر، ديگر هيچ چيز جلوه نداشت.

بالاخره برصيصا با دختر پادشاه مرتكب گناه شد. وقتى كارش تمام شد، يكدفعه بخود آمد، كه حالا چكار كنم ؟ الآن مأموران مى آيند جواب آنها را چه بدهم. خلاصه به القاء شيطان دختر را كشت

ص: 154

و داخل گودالى كرد و روى آن خاك ريخت. صبح مأموران و برادران دختر آمدند، كه او را ببرند.

برصيصا دست به انكار زد و گفت: كه اصلاً از او خبر ندارد. شيطان بصورت انسان نمايان شد و جريان دختر را به برادرانش گفت. و مى دانيد كه چه شد. عابد زمان، برصيصا را ريسمان به گردن انداخته و در خيابانها كشيدند. كسى كه دعايش استجابت داشت، هم دنيا را از دست داد و هم آخرتش از بين رفت. و آنهم فقط اثر يك نگاه شيطانى بود.

يكى از بزرگان مى فرمود:

ابتداى ترك گناه بايد از چشم و زبان شروع شود. اگر كسى بخواهد گناه را ترك كند بايد او چشم خود را نگه دارد و بعد زبان را كنترل كند.

در روايات هم هست. هفتاد گناه از زبان صادر مى شود. اگر كسى اين زبان را نگه دارد و نگاه حرام را هم انجام ندهد، و چشم را حفظ كند، گناهان كم كم از بين مى رود.

3 - چشم چرانى مرگ ناگهانى مى آورد.(1)

4 - چشم چرانى محروميت از آينده نگرى مى آورد. انسان كوتاه بين مى شود.

5 - انسان از ياد خدا و نعم الهى غافل مى شود.

6 - چشمان او در قيامت از آتش پر مى شود.

7 - از طى مراحل معنوى محروم مى شود و نمى تواند، درجات معنوى را بدست آورد.

8 - چشم چرانى يكنوع دزدى است. اين متن روايت است.

9 - چشم چرانى نوعى زنا است «زنى العينين النظّر»

10 - در اعصاب اختلال بوجود مى آورد.

11 - هركه افتد نظرش در پى ناموس كسان؛ پى ناموس وى افتد نظر بلهوسان.

12 - زمينه افت حافظه بوجود مى آيد.

10 - موسيقى
اشاره

موسيقى بطور عام موجب ضعف حافظه مى شود. نظر ما در اينجا نظر فقهى و استدلالى نيست.

زيرا بنا به فتواى حضرت امام برخى از موسيقى هاى راديو و تلويزيون حكم حرمت ندارند. ولى عنوان موسيقى براى آن مطرح است. موسيقى بهرحال آثارى دارد كه در اينجا خلاصه اى از آن مطرح مى شود.(2)

متن روايات ما براى تأئيد ادّعاى ما كافى است. ولى مطلبى را دكتر كارل در اين مورد دارد كه:

ص: 155


1- . توضيح در كتاب نگاه، چشم و چشمك
2- . توضيح بيشتر در كتاب تأثير موسيقى بر روان و اعصاب (خوروش) و قرن ديوانه

«برخى از دانش آموزان مى خواهند با توجه به راديو و تلويزيون درس خود را ياد بگيرند. و در راه تحصيل علم پيشرفت كنند. بايد گفت: راديو مانند سينما و موسيقى، كاهلى (سستى) به حافظه مى بخشد. خود موسيقى از راديو، تلويزيون فيلم، هر كدام كه باشد در حافظه سستى ايجاد مى كند.

اثرى كه موسيقى روى سلسله اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك مى گذارد، بخاطر فنوتيك، يا همان ريتم و افت وخيزى كه در صداى آلات موسيقى هست، در سيستم اعصاب تأثير منفى است.

گاهى ريتم پائين، گاهى بالا، مخصوصاً نوعهاى مبتذل موسيقى كه در بازار رواج دارد. اگر انسان مقدارى يكنواخت، موسيقى گوش كند، حالت آزردگى و خستگى براى روح او پيش مى آيد.

گاهى فرياد زدن ممكن است در شخصى نشانۀ بيمارى عصبى باشد، گاهى تن صداى اين افراد همين است و عادت دارند بلند حرف بزنند. البتّه اين بلند حرف زدن طبق عادت هم، نشانۀ بيمارى عصبى و ضعف اعصاب است ولى خود طرف يا نمى داند، يا در درازمدّت با آثار روحى آن آشنا مى شود.

همين موسيقى مضر؛ گاهى براى بعضى افراد، آرامش ظاهرى و موقتى مى آورد. امّا همين آرامش ظاهرى در درازمدّت اثر منفى خود را بر روان و اعصاب مى گذارد.

اثرات موسيقى

1 - عدم تعادل عصبى

آنها كه اهل موسيقى و موزيك بوده اند. اكثراً در يك مقطع از عمر خود كه رو به پايان عمر مى رفته اند، اكثراً تعادل فكرى و تعادل عصبى خود را از دست داده اند. بهرحال موسيقى كه مورد نظر ماست و جنبۀ حرمت و كراهت و جنبۀ لهو و لعبش محرز است اثراتى دارد.

2 - تضييع حواس، گوش دادن و شنيدن، موجب مى شود كه انسان از نظر حس ضعيف شود، چشم، گوش و...

3 - از دست دادن توانائيهاى فكرى، كه يكى از آنها حافظه است.

4 - تأثير منفى در قلب. و اين بعلّت همان حالت تهييج است كه براى انسان پيش مى آيد، و از طريق اعصاب حاصل مى شود، در رگها و قلب، تأثير منفى خود را دارد.

5 - نوسان درخشان خون، كه بدنبال تأثير در قلب است.

6 - بروز بيمارى هيسترى، كه همان خود جلوه گرى است.

7 - فرسودگى سلولهاى جلدى و پوستى، زيرا صدا ارتعاشاتى دارد و همانطور كه هواپيما، ديوار صوتى را مى شكند روى انسان تأثير منفى دارد. اين ارتعاشات هم تأثير منفى دارد و روى پوست انسان ايجاد فرسودگى مى كند.

ص: 156

8 - ايجاد سستى و كاهلى در مغز و حافظه مى شود.

عرض كرديم بحث ما حرمت و يا عدم حرمت موسيقى نيست. زيرا اسلام دستوراتى دارد كه گاهى واجب است، مثل روزه گرفتن، و گاهى همين واجب از وجوب درمى آيد، زيرا براى انسان ضرر دارد. حالا موسيقى حلال هم اگر براى انسان مضر باشد، حرام مى شود. در صورت مقابل بعضى چيزها را اسلام حرام نكرده است، مثل سيگار، مواد مخدّر، اما مصرف اينها ضررهاى فراوان دارد و انسان نبايد مصرف كند. حال شايد تحريم موسيقى هم همين باشد. بعضى از آنها حلال است، اما بهرحال ضرر هم دارد و صلاح در پرهيز است تا انسان دچار خطر نشود.

11 - خنده با صداى بلند
اشاره

يكى ديگر از آفات حافظه خنده با صداى بلند و قهقهه است. در روايات نيز تأكيد شده است كه خنده تبسم است. و از انسان مؤمن، خندۀ قهقهه نهى شده است. خنده از آنجا كه تأثير خاصى در سيستم بدن دارد.

معمولاً آنها كه خندۀ بلند مى كنند يا زياد مى خندند، به گشادى دريچۀ قلب مبتلا مى شوند.

وقتى انسان مى خندد، يك حالت انبساطى در سيستم و ساختار بدنش بوجود مى آيد، اين انبساط و گستردگى موجب ضايعاتى در بدن مى شود، بعضى اوقات موجب تحليل رفتن، قواى جسمى و روحى مى شود.

امام صادق عليه السلام فرمود:

«قهقهه كارى شيطانى است»(1)

حالا اگر شيطان به معناى دشمن و ضرر زننده معنا شود. خنده نيز ضرر زنده است. خيلى چيزها هست كه به انسان ضرر مى زند. و يكى از آنها، خنده است.

امام حسن عسگرى عليه السلام مى فرمايد:

«يكى از نشانه هاى جهل خنده كردن است.»(2)

و تأئيد اين مسئله آيه شريفه است يا تبيين آيۀ شريفه:

«كم بخنديد و زياد گريه كنيد، بخاطر اعمالى كه مرتكب شده ايد»(3)

كسانى كه زياد مى خندند، بعلت آن است كه نسبت به اعمال گذشتۀ خود ارزيابى ندارند. اگر داشته باشند، هيچ وقت نمى خندند يا كم مى خندند.

آيۀ ديگرى مى فرمايد:

ص: 157


1- . القهقهه من الشيطان (اصول كافى ج 2 ص 664)
2- . الضحك من الجهل (تحف العقول ص 262)
3- . «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيرا». (82 توبه)

«خداوند آنهائيكه خيلى خندان و خوشحال هستند، دوست ندارد»(1)

انسان مؤمن، بين خوف و رجاء است. نه خيلى اميدوار به خداست كه هر كار دلش بخواهد انجام دهد. و بعد بگويد: انشاءاللّه خداوند ما را مى بخشد و نه نااميد است كه تا يك مقدار گناه كرد بگويد كه من بيچاره و بدبخت هستم. خدا مرا نمى بخشد، پس بايد خودم را بكشم. مؤمن هم اميد دارد و هم ترس از خشم الهى در وجود او مى باشد و انسان مؤمن كسى نيست كه زياد بخندد و آنها كه زياد خندان هستند، حالت خوف و رجاء را ندارند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«از خنده زياد پرهيز كنيد، زيرا خنده زياد قلب را مى ميراند»(2)

قلب مركز تصميم گيرى و مركز فرماندهى و مركز گزينش صادرات و واردات است. نه منظور قلب صنوبرى كه تلمه خون است.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«زياد خنديدن، دين انسان را ذوب مى كند»(3)

دين نه به معناى دين اسلام است، به معناى روش و مرام است. همچنان كه آب نمك را حل مى كند.

در روايت ديگر دارد كه:

«چطور هيزم آتش را مى بلعد و از بين مى برد خندۀ زياد هم ايمان انسان و دين او را ذوب مى كند»(4)

روايت ديگر از امام سجاد عليه السلام است كه مى فرمايد:

«كسيكه بخندد خندۀ زياد بكند بخشى از عقلش آب مى شود»(5)

آثار خنده

خنده آثارى دارد. يكى از آثار آن اين است كه خنده موجب زدودن حافظه مى شود، البتّه نخنديدن بمعناى اخم كردن نيست. انسان بايد حالت متعادلى داشته باشد. كه خندۀ زياد نباشد، تبسّم به حدى باشد كه حالت ظاهريش را ببينيد، نه اينكه صداى قهقهۀ او را بشنويد.

يكى از خصوصيات مؤمن اين است: كه حالات صورت خود را در آئينه ببيند، تا حالتهاى خود را در حين، خوشحالى خنده، غم و ناراحتى، اخم، صحبت كردن، خنديدن ببيند و نسبت به آن

ص: 158


1- . «ان اللّه لا يحب الفرحين» (76 قصص)
2- . اياك و كثره الضحك فانه يميت القلب مكارم الاخلاق ص 473
3- . كثرة الضحك يميت الدين (اصول كافى ج 2 ص 665)
4- . اصول كافى ج 2 ص 665
5- . كشف الغمه ج 2 ص 314

حالتها از خود عكس العمل نشان دهد. و گاهى بدون فكر حرفى و عكس العملى نشان ندهد كه وجهۀ اجتماعى او لكّه دار شود.

گاهى بعضى افراد حالت حرف زدنشان بصورت دعوا و داد و فرياد است و اين به موقعيّت آنها لطمه مى زند وقتى او اين حالت را در آئينه ببيند. در رفتار خود بيشتر كوشش مى كند.

در آئين سخنورى هم هست، سخنران براى موفقيت خود بايد، صحبت كند و آن را ضبط كرده و بعد خودش گوش كند. تا اشكالات خود را پيدا كند.

كار بعد اين است كه وقتى سخنرانى مى كند، جلوى رويش يك آئينه بگذارد. و چگونگى صحبت خود را ببيند تا بفهمد در سخنرانى چه حالتهائى دارد؟ در مواقعى كه مى خواهد. ديگران را شاد كند، يا مطلب را تبيين كند، يا بفكر وادار نمايد، يا خشم كند چه حالتى دارد.

بهره حال چهره دائم بايد بشاش باشد. اگر مى گوئيم خندۀ قهقهه نباشد. چهره اش اخمو و قيافه اش درهم نيز نباشد. در روايات وارد شده است كه:

«تبسّم و خوشروئى موجب ازدياد عمر مى شود.»(1)

12 - جويدن ناخن

در روايات هست كه «ناخن جويدن نيز موجب فراموشى و ضعف حافظه مى شود»(2)

در كتابهاى روانشناسى نيز يكى از نشانه هاى انسانهاى آنرمال و غيرطبيعى يا افراد وسواسى اين است كه ناخنهايشان را مى جوند. يا مثل بعضى كه ريش خود را داخل دهان مى كنند. اينها افرادى هستند كه مشكل عصبى روانى دارند. بعضى ها در نشستن حالت خاصى دارند، با شصت پا بازى مى كنند، با ناخن ور مى روند، با دست به ميز يا صندلى مى زنند، پاى خود را به حالت مخصوصى جمع مى كنند و خلاصه نقطه اتكائى و بازيچه اى دارند. اين كارهاى غيرطبيعى را در اصطلاح روانشناسى «تيك» مى گويند. يعنى يك حركت غيرطبيعى. تيك ها دليل بر غير متعادل بودن سيستم عصبى است.

13 - ادرار در آب راكد

يكى ديگر از مسائلى كه ضعف حافظه مى آورد از زبان روايات اين است:

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ادرار در آب راكد، موجب ضعف حافظه مى شود، عقل انسان را از بين مى برد و فراموشى جايگزين آن مى شود.(3)

روايت ديگر از امام ابى الحسن عليه السلام است كه ايشان هم در اين مسئله تأكيد دارند.

ص: 159


1- . وسائل الشيعه ج 4
2- . سفينة البحار و مكارم الاخلاق
3- . وسائل ج 1 ص 241 سفينه ج 2 ص 588

از نظر علمى ادرار و مدفوع، سموم بدن هستند كه دفع مى شوند و اگر اين سموم در آبى كه راكد مى باشد قرار گيرد، از نظر اجتماعى جامعه را دچار مشكل مى سازد. و انسان طبق تعهدات اجتماعى خود بايد به حقوق ديگران احترام بگذارد و بى توجه به تعهدات اجتماعى پى آوردهاى جانبى دربر خواهد داشت.

14 - پس ماندۀ موش

يكى از عوامل ديگرى كه موجب فراموشى است، خوردن پس ماندۀ موش است. از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «خوردن پس ماندۀ موش موجب فراموشى مى گردد»(1)

البته مى دانيد كه خود موش عامل انتقال بسيارى از بيماريهاست. بيماريهائى مثل وبا، طاعون و...

كه خوردن پس ماندۀ غذاى حيوان كثيفى چون موش روى حافظه تأثير دارد.

15 - غرور
اشاره

يكى ديگر از آفات حافظه غرور است. در اين رابطه روايات زياد است. آثار سوء بدى از غرور در قرآن نيز هست.(2)

على عليه السلام طى روايتى مى فرمايد:

«غرور موجب فراموشى مى شود» آفت عقل است.(3)

يكى از ادّلۀ آن را مى توان اين مسئله بيان كرد. كه وقتى كسى خودش مقدارى از نظر حافظه خوب است، ديگرانى را كه مقدارى فراموشكار يا كندذهن هستند، تمسخر مى كند. و اين تمسخر زمينۀ افت را در او بوجود مى آورد.

لذا مى گويند، وقتى يك نعمتى دارى و ديگرى ندارد. وقتى او را مى بينيد، او را نكوهش نكنيد.

بلكه خودتان را در برابر خدا شكرگزار بدانيد «الحمد للّه رب العالمين» بگوئيد كه من اين نعمت را دارم و ديگرى ندارد. پس بجاى تمسخر ديگرى، خدا را بخاطر نعمت شكر كنيد.

اگر فردى درسش را خوب ياد مى گيرد، دليل ندارد، ديگرى را سركوب كند و او را از علم دلزده كند. كه تو نمى فهمى، درس بدردت نمى خورد، موفق نمى شوى و... اگر ديگرى را سركوب و خراب كرد، غرور زمينۀ آفات را در عملش فراهم مى آورد. مثل همان غرورى كه انسان را از نعمتها دور مى كند و بجايش «شكر زيادتر مى كند».(4)

خداوند مى فرمايد:

ص: 160


1- . سفينة البحار ج 2 ص 588
2- . ماده غرر در قرآن
3- . غرر الحكم
4- . لئن شكرتم لازيدنك (7 ابراهيم عليه السلام)

«وقتى كه خداوند به تو نعمت مى دهد، آن نعمت را متذكّر شده تا خدا برايت پايدار بدارد.»(1)

وقتى نعمتى داريد، با خود حديث كنيد، يادآورى كنيد، كه اين مال من نبوده است، خداوند آن را به من داده است. اينكه در نماز مى گوئيم:

«خدايا ما را براه راست هدايت فرما»(2)

يكى از تفسيرهايش اين است:

يعنى اينكه اين راهى كه مى روم، مسيرى كه دارم، نمازى كه مى خوانم، مستدام باشد، مداومت داشته باشد. پس وقتى نعمتى داريم كه ديگرى ندارد او را سركوب و سرزنش نكنيم، كه نمى فهمى، اين موجب از بين رفتن نعمت مى شود.

بارها ديده ايد يا شنيده ايد، افرادى كه برتريهايى داشته اند و بخاطر همين غرورى كه برايشان پيش آمده است با شخصيت ديگران بازى كرده و غرور آنها را لگدمال كرده اند ضرر ديده اند.

دلائل شكست

در جنگ حنين، يكى از عوامل شكست همين عجب و غرور بوده است.(3)

عجب و غرور و خودخواهى عاملهائى هستند كه در برابر نعمتهاى الهى مضر مى باشند. عجب در هيچ زمينه خوب نيست. نه تنها برترى ها را شمردن، بلكه عجب در ترك گناه هم نبايد باشد. كه من جند سال است دروغ نگفته ام، ترك نماز نكرده ام، روزه گرفته ام و...

تا انسان عجب كند و خودستائى نمايد و اين نعمات را مرهون لطف الهى نداند. خداوند به او ضرر مى رساند يكى از مواردى كه ضربه پذير است، حافظه است. اگر انسان در اين مسائل رشد كند و كامل و موفق شود، بايد مواظب شيطان باشد. شيطان به خداوند قول داده است:

«كسى كه وارد كار خوبى بشود و موفق باشد او را اغوا مى كنم. هر كس را از يك راهى بيچاره مى كنم، كسى كه عالم است، از راه علمش، كسيكه زاهد است از زهدش و... بهرحال دام شيطان هست. عالم، كسى كه علم جو و هنرجو است، نعمت كمى ندارد. علم از چيزهائى است كه هم بدرد دنياى انسان مى خورد و هم بدرد آخرت(4)

خضوع در برابر خداوند در پرتو علم و معرفت و شناخت است.(5)

وقتى اينهمه نعمت در پرتو علم نصيب انسان شود، شيطان ناراحت است. اين است كه از اين

ص: 161


1- . «و اما بنعمت ربك فحدث» (11 - ضحى)
2- . «اهدنا الصراط المستقيم» (سوره حمد)
3- . «و يوم حنين اذا عجبتكم» (25 توبه)
4- . «و من يوت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا». (269 بقره)
5- . «انما يخشى اللّه من عباده العلماء» (28 فاطر)

محور استفاده مى كند.

16 - عصبانيت
اشاره

يكى ديگر از آفات حافظه عصبانيت است. روايات زياد است.

على عليه السلام فرمودند:

«غضب زياد فهم و درك انسان را از بين مى برد»(1)

«غضب انديشه را مختل مى كند و رشد و درك انسان را بى ارزش مى سازد»(2)

امام صادق عليه السلام فرمودند:

«كسى كه غضب خود را تمليك نكند و در اختيارش نباشد، عقلش هم در اختيارش نيست، حافظه اش هم در اختيار او نيست.(3) و باز على عليه السلام مى فرمايند:

«غضب، عقل و انديشه انسان را فاسد مى كند»(4)

خلاصه عصبانيت و خشم و غضب حافظه انسان را از بين مى برد. نمى شود انسان كلاًّ عصبانى نشود ولى اگر مى خواهيد عصبانى نشويد، خود اين يك بحث روانكاوى دارد. كه عوامل عصبانيت را از بين ببريم. خيلى از عصبانيتها بخاطر جهل و تنگ نظرى و نزديك بينى و بى فكرى است.

بهرحال در زندگى مواردى پيش مى آيد كه انسان عصبانى مى شود. اگر قصد مطالعه داريد و عصبانى شده ايد، مطالعه نكنيد زيرا ضرر دارد. نه تنها چيزى ياد نمى گيريد، ضرر هم مى كنيد.

اثرات عصبى بودن

عصبانيت در ارگانيزم و سيستم مادى و معنوى انسان اثر بدى دارد، وقتى عصبانى مى شويد، حالت سيما فرق مى كند، آثارى در دستگاه گوارش بوجود مى آيد، معده با ترشحات اسيد مواجه مى شود. در حين عصانيت نبايد مطالعه كرد، زيرا در مطالعه، مرتب تمركز سيستمهاى ارتباطى انْسِتِرَنْ نام دارد حركتشان به مغز شديد است. خيلى از اين اسيدها در مسير قرار مى گيرد و وارد مغز شده و بعد ايجاد عفونت مى شود. عفونت موضعى ياخته هاى مغزى از همينجا سرچشمه مى گيرد.

البته اين يك بحث فيزيولوژى در مسئله مغز است. وقتى انسان مى خواهد مطالعه كند، تفكر كند، چيزى، ياد بگيرد، نبايد عصبانى شود.

در بحثهاى پسيكولوژى و روانكاوى گفتيم. هرچه انسان از نظر سيستم و ارگانيزم بدنى و ساختار جسمى و روحى بدنش را بتواند متعادل نگه دارد گزينش او بهتر است. در تمركز و تداعى و

ص: 162


1- . بحار ج 71 ص 428
2- . بحار ج 71 ص 428
3- . بحار ج 77 ص 318
4- . غرر الحكم

تكرار هم همين بود. هرچه آرامش باشد نتيجۀ كار بيشتر است. و عصبانيت مساوى با آنرمال و غيرمتعادل و غيرآرامش است و گاهى با يك حركت غيرمعمولى ضربات جبران ناپذيرى به انسان وارد مى آيد.

ضربه مُهْلِك

انسان در حال طبيعى حالاتى دارد. كه سيستم طبيعى بدن قدرت دفاعى دارد. اما اگر در ماشينى بنشينيم كه با سرعت زياد 140 كيلومتر در ساعت دارد حركت مى كند. در اين حالت سيستم بدن حالتش طبيعى نيست. و در همين حال اگر يك ضربه محكم به پشت گردن بخورد، در آنحال نخاع قطع مى شود. در بعضى تصادفات. لطمات جسمى وارد نمى شود، ولى ضربات روى نخاع اثر منفى دارد. يا سكتۀ مغزى پيش مى آيد. زيرا در آن حالت قدرت گريز از مركز و زمينه هاى فيزيكى نخاع رفلكس براى او پيش مى آيد كه موجب مى شود نخاع قطع شود يا انسان سكته كند. در عصبانيت هم همين است. انسان حالتش را در آرامش و عصبانيت اگر بررسى كند مى بينيد كه در هنگام عصبانيت، حركات فوق العاده، كنشها، و تنشهاى زيادى است كه در سيستم مغزى مؤثر است.

از بين بردن عصبانيت

براى اينكه عصبانيت را از بين ببريم و از آثار سوء آن در امان باشيم پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«يا على، غضب نكن، اگر غضب كردى و ايستادى، بنشين. اگر نشسته اى، بلند شو»(1)

بلند شدن و قدرى راه رفتن، تغييراتى در سيستم ظاهرى و مادى بدن بوجود مى آورد يكى از روانكاوان عقيده دارد.(2)

عصبانيت در سيستم سمپاتيك و پاراسمپاتيك انسان واكنش ايجاد مى كند كه در استرنهاى(3)عصبى، ملالتهاى خاصى ايجاد مى شود.

همين حالتى كه در استرنها بوجود مى آيد، در مغز هم بوجود مى آيد، استرنهائى كه در سيستم مغز، علاوه بر ياخته هاى مغزى و عصبى وجود دارد، يك بخش و يك قسمت از آن ياخته هاى عصبى استرن است.

عصبانيت موجب ملول شدن استرن و ملول شدن آنها در ياخته هاى مغز تأثير منفى دارند. و بعد به مرور زمان از حافظه كاسته مى شود.

17 - تك محورى و لجاجت

يكى ديگر از آفات حافظه، تك محورى و لجاجت است. در روايات هست كه لجاجت حافظه را

ص: 163


1- . يا على لا تغضب فاذا غضب فاقعد
2- . روانشناسى مان ج 2
3- . استرن يك ياخته عصبى است. و خون آن عامل انتقال اين عضو به عضو ديگر را استرن مى گويند

كم مى كند.

على عليه السلام مى فرمايند:

«لجاجت شكوفائى انديشه را از بين مى برد. و نمى گذارد انديشه انسان شكوفا شود»(1)

و باز على عليه السلام مى فرمايند:

«بيشترين چيزى كه به گذشته و آينده انسان ضرر مى زند، لجاجت است»(2)

البتّه اين روايت، منطوقى دارد و مفهومى. منطوق آن اين است كه عام است، تنها در خصوص حافظه نيست. ولى از روايات قبل و بعد استفاده مى شود كه لجاجت هم به آموخته هاى گذشته لطمه وارد مى كند و هم زمينه آموختن آينده را از بين مى برد. لجاجت گاهى ممكن است شخصيت گذشته و آينده انسان را از بين ببرد. و پايمال كند.

روايت ديگر از نبى اكرم صلى الله عليه و آله است كه مى فرمايد:

«از لجاجت بپرهيز، چون علت اولى لجاجت جهل است و آخر آن هم پشيمانى و ندامت است.»(3)

اگر با كسى در مقام گفت وشنود علمى قرار بگيريد و بر مسئله اى كه علم كافى نداريد، اصرار ورزيد و به طرف اشاره كنيد كه درك او غلط است، جهل است. و بعد كه انسان از جهل عكس العملهائى نشان دهد و طرف مقابل را تمسخر و اهانت مى كند، امّا وقتى كه حقيقت مطلب آشكار شود، موجب پشيمانى است.

على عليه السلام مى فرمايد:

«مواظبت كن و پرهيز كن از ميدان لجاجت، زيرا انسان را ضربه پذير مى كند»(4)

18 - رها كردن علم
اشاره

يكى ديگر از آفات حافظه رها كردن مطالبى است كه انسان ياد مى گيرد. اگر انسان علومى را كه فرا مى گيرد، رها كند و مرور نكند، فراموش مى كند. هر علمى هر چند، خوب فراگرفته باشد اگر مداومت نباشد فراموش مى كند.

مى شود كه انسان در مواقعى كه زمينه كارهاى فكرى مساعد نيست. از چيزهائى كه قبل فراگرفته است در ذهن بياورد، هم تمركز قوى مى شود و هم در ياخته هاى مغز حالت تنش و كنش بوجود مى آيد و پويا مى شود. بالاخره از واردات ذهنى نبايد غافل شد. همانطور كه اگر يك ظرف آب زلال

ص: 164


1- . بحار ج 71 ص 341 اللجاجه نسل الرأى
2- . غرر الحكم (اللجاج اكثر اشياء مضره فى العاجل و الاجل)
3- . تحف العقول ص 18
4- . بحار ج 71 ص 341

را مدتى رها كنيد و به آن دست نزنيد، فاسد شده و لجن مى گيرد، يا استخرهائى كه دستگاههاى تصفيه ندارند، اين استخرها بعد از مدتى ميكربزا مى شوند، بو مى گيرند و رنگ آنها عوض مى شوند.

متقابلاً در استخرهائى كه مرتب آب در حالت آمدوشد و كم وزياد شدن است. اين حالت پيدا نمى شود و لجن نمى گيرد. حافظه انسان نيز همين حالت را دارد.

تكرار و تداعى

در تكرار لازم نيست، همه اش مسائل علمى باشد، بلكه اگر واقعه هائى كه اتّفاق مى افتد، بخواهيم در ذهن بياوريم. گاهى مطلبى كه ما در چند ساعت شنيده ايم در 2 يا 3 دقيقه مى شود مرور كرد. بخواهيم دوباره در ذهن بياوريم. پس لازم نيست هميشه مطالب علمى باشد، گاهى براى تجديد قوا و تفريح فكرى لازم است اگر چيزهائى كه مؤنۀ خاصى ندارند از آنها استفاده كنيم.

19 - بى نظم

مطالعات بايد نظم داشته و منسجم باشد. مثلاً اگر قرار بگذاريد، هر ماه بحثى را مطالعه كنيد در همان وقت معين، كليّات ماه پيش خودبخود در حافظه مرور مى شود.

اگر انسان مطالعاتش كشكولى و نامنظم باشد. نمى تواند از آن استفاده كند. در بحث نظم و رفلكس گفتيم يكى از رموز موفقيتهاى انسان اين است كه كارهايش از روى نظم و حساب باشد. هر روز درسى بخواند و بعد رها كند، يا استادى بگيرد و باز آن را جابجا كند، كار اشتباهى است.

حتى كتبى كه انسان مى خواهد بخواند بايد منظم باشند. اگر در مسير حفظ دروس حوزوى هستيد، بايد رعايت نظم را كرده و روش درس خواندن صحيح و استاد را با نظر افراد با تجربه انتخاب كنيم. حتى يكى از رموز حفظ قرآن اين است كه انسان از قرآنى كه استفاده مى كند براى حفظ كردن قرآن، تا آخر همان قرآن باشد و عوض نشود.

و باز آورده اند كه حتى اگر يك حزب از قرآن يا چند سوره از قرآنى باشد كه قرآن هميشگى نباشد. همان در مغز دچار اختلال و اشكال مى كند. براى اينكه 2 قرآن در حفظ بكار گرفته شده است.

بعضى علماء را مى بينيد كه از بس كتب اصل را ورق زده اند پاره شده و پوسيده است با اينحال آن را عوض نمى كنند، چون تمام صفحات كتاب در ذهن آنها فيلمبردارى شده است. و مى دانند كه در كدام صفحه، چيست ؟

پس اگر در مطالعه توازن نباشد، و مطالعه جهت و روش و سيستم خاصى نداشته باشد، زمان و موقعيّتش مشخص نباشد، موجب آفت مى شود.

ص: 165

20 - شكستها و ضربه هاى روحى

يكى ديگر از آفات حافظه شكستها و ضربه هاى روحى است. البته بايد بدانيم كه گاهى ضربه هاى جسمى نيز به حافظه صدمه وارد مى كند. لذا دانشمندان توصيه مى كنند، كه افرادى كه حافظه آنها قوى است و داشتهاى ذهنى آنها زياد است از بعضى سفرهاى غيرضرورى اجتناب كنند.

زيرا در مسافرت گاهى تصادفى پيش مى آيد، كه تمام زحمات از بين مى رود. بعضى از هيجانات، نگرانيها، و شكستها مسلّم در حافظه مؤثر است. لذا توصيه مى شود اگر در زمينۀ حافظه، پويا شده و رشد كرديد، يكمقدار بينش را هم بالا ببريد، عقيده خود را به مبدأ لا يتناهى بيشتر كنيد، كه اگر احياناً در يك 24 ساعت چند ضربه روحى وارد شد، پدرتان فوت كرد يا برادرتان تصادف كرد يا خانم بيمار شد، بهرحال اين شكستها در حافظه تأثير سوء نگذارند. قوّه معنوى بتواند اين شكستها را خنثى كند.

چنانكه امام حسين عليه السلام در كربلا دائم مى فرمود:

«خدايا راضى به رضاى تو هستم».(1)

و اين در حالى بود كه 18 برادر و برادرزاده و فرزند را در جنگ از دست داده اند. اين مغز كلام را مى رساند كه چقدر قوّۀ رضا در ايشان قوى بوده است، كه هرچه او صلاح مى داند، ملاك است.

اين است كه همراه با تقويت حافظه، ايمان را هم تقويت كنيم، اراده را قوى كنيم تا بتوانيم از اين زحمتى كه مى كشيم حافظه قوى و اراده خوبى را به مغز برسانيم.

بعضى ها بودند كه خيلى چيزها ياد گرفتند، و بدست آوردند ولى متأسفانه بعلت ضعفهائى كه داشتند، هرچه زحمت كشيده بودند از دست دادند. مواظب باشيد شكستها شما را متأثر نكند.

21 - يادگيرى ناقص

يكى ديگر از آفات حافظه يادگيرى ناقص است، وقتى مى خواهيد مطلبى و درسى را فرا بگيريد.

سعى كنيد آن را درست ياد بگيريد. گاهى از كسى اسم و فاميل او را مى پرسيم. ولى گذرا رد مى شويم و در برخورد بعدى اسم او در ذهن ما نمى ماند. مى دانيد اسم او يك ز يا يك ح داشت ولى چه بود؟ يادمان نيست.

پس با دقّت بشنويد، تا درست ياد بگيريد. اگر مطلبى را نفهميديد دوباره بپرسيد. همانجا كه نمى فهميد بپرسيد. ولى اگر ناقص ياد بگيريد، مضرّ است. بعد مشكلاتى را هم بوجود مى آورد.

22 - انگيزه قوى

در رابطه با دروس و حفظ در خود انگيزه بوجود بياوريد. در خودتان ايجاد علاقه كنيد. كه اگر كسانى هم شما را شماتت كردند با انگيزه بتوانيد، آن را ناديده بگيريد.

ص: 166


1- . الهى رضاً برضائك (كشف الغمه ج 1 ص 400)

خداوند براى همين ايجاد انگيزه توصيه كرده است كه در روز 5 مرتبه نماز بخوانيم، 10 مرتبه «اياك نعبدُ و اياك نستعين» بگوئيم، ركوع و سجده انجام دهيم، تا انگيزه تقويت شود.

در مطالعه و كارهاى فكرى هم لازم است انسان مرتب انگيزه اش را قوى كند. كسانى كه وارد دانشگاه يا حوزه مى شوند بايد انگيزه داشته باشند، تمام حركات، سكنات، عبادت و بدور از گناه باشد. اين كه روايت مى گويد:

«نگاه كردن به صورت عالم عبادت است»(1)

اين شوخى نيست. شما كه مى رويد پاى درس استاد مى نشينيد و درس گوش مى كنيد، در حال عبادت هستيد. مثل اينكه داريد نماز مى خوانيد.

بايد با وضو باشيد. در خيابان راه مى رويد، مقدمه عبادت است. پس خودش عبادت است، غذا مى خوريد مقدمه عبادت است، خودش هم عبادت است. خوابيدن مقدمه عبادت است، پس همين خوابيدن عبادت است. اين است كه انگيزه بايد قوى باشد. زحمتهائى كه انسان مى كشد. خداى ناكرده نتيجه سنجش نباشد. و علّت آن اين است كه بخاطر ضعف انگيزه، رها كند. زحمتها را بكشد و بعد بدون حاصل دنبال كار ديگرى برود. و اين از ضعف انگيزه ناشى مى شود.

پس ارتباط با خدا بايد قوى باشد. انسان اول از هر چيز جداى از مقامات دنيوى و دينى، سازندگى خودش و خانواده اش در ذهنش باشد و بعد وقتى خودساخته شد، در فكر جامعه هم باشد. كسى كه چند سال در حوزه است، معادل دكترى است كه در دانشگاه تحصيل مى كند. اين طلبه بايد از نظر فرهنگى با آن پزشك قابل قياس باشد. كارى خلاف عرف طلبگى از او سر نزند. و بتواند از زحمات طاقت فرسايش بنفع اجتماع بهره بردارى كند. انگيزه نبايد مقامات دنيوى باشد. بهرحال ابّهت طلبگى را نبايد با كارهاى غيرمنطقى زير سؤال برد يك روحانى بايد بينش او و فكر و فرهنگش به حدى برسد كه مورد پسند خدا و مردم باشد. و اميدواريم كه خداوند هم توفيق دهد.ده

ص: 167


1- . النظر الى وجه العالم العباده

ورزشها

اشاره

در اين فصل بحث پيرامون ورزشهاى اعضاى آموزشى است كه انسان با ورزش رابطۀ بهترى بين اعضاء بدن بوجود بياورد تا از فعاليت بهترى برخوردار شوند.

اطباء عقيده دارند. براى اينكه معده و دستگاه گوارش، دچار خلل و اختلال نشود و به بيماريهاى گوناگون مبتلا نشود براى معده ورزشهائى در نظر گرفته شده است. ورزش گاهى، بعنوان استراحت مطرح مى شود و گاهى بعنوان فعّاليّت پويا براى اعضاء جسمى ديگر بدن مطرح است. خوب است انسان مصداق اين آيه باشد كه خداوند مى فرمايد:

همانا شما بسوى پروردگارتان كوشش مى كنيد تا او را ملاقات كنيد»(1)

انسان بايد پيوسته در تلاش باشد، تا به لقاء برسد. انسان بايد در همۀ اعضاء و جوارح و جوانح مادى و معنوى بسوى خدا كار كند.

على عليه السلام هم در دعاى كميل مى فرمايد:(2) «خدايا اعضاء بدنم را تقويت كن»

نقش ورزش در بدن

اعضاء و جوارح ما احتياج به قدرتمدارى و تنومندى و قدرتمندى دارد. همانگونه كه انسان اگر اعضاء جسمى او مدتى كار و فعاليت نكند، حالت فرسودگى در او بوجود مى آيد. جوانح هم همين حالت را دارد.

مثلاً آنها كه مدّتى در بيمارستان بسترى مى شوند، وقتى مى خواهند بيرون بيايند و زندگى عادى خود را طى كنند، توان راه رفتن ندارند و بايد آنها را كمك كرد. يا انسانى كه چند ساعت خوابيده است. وقتى مى خواهد بلند شود گويا توانش كم شده است. بعد كه مقدارى جنب وجوش مى كند، بدن او به حالت طبيعى درمى آيد.

حافظه يك عضو جوارحى و جوانحى است، مادى است و معنوى مى باشد. كه اينهم نياز به كارهائى دارد كه عنوان آن ورزش براى حافظه است. البته تمام اعضائى كه به قسمى در پويائى حافظه نقش دارند بايد از اين ورزشها برخوردار باشند.

البته بايد دانست كه ورزش در صورتى براى انسان مفيد است، كه خود ورزشكار باشد. نگاه كردن ورزش مفيد نيست شنيدن وقايع ورزشى هيجانى در بعضى مواقع در افراد بوجود مى آورد كه

ص: 168


1- . «انك كادح الى ربك كدحاً فملاقيه» (6 - انشقاق)
2- . قوّ على خدمتك جوارحى و اشدد على العزيمة جوانحى (دعاى كميل)

در بعضى موارد آثار منفى دارد. اگر انسانى 2 ساعت بنشيند، فوتبال يا واليبال ببيند از نظر بهره گيرى بسيار ضعيف است.

ورزشهاى ماهيچه اى

ورزشهائى كه مربوط به حافظه و اعضاى حافظه است ورزشهاى خاصّى است. يكى از آنها ورزشهاى ماهيچه اى است كه انسان بايد پيوسته با ماهيچه هايش كار كند. با ماهيچه هاى، دست، پا، چشم، انگشتان، فك و ساير اعضاء بايد ورزش كرد.

در مورد فك، ممكن است كه ما در 24 ساعت يكبار از «ماكزيمُم و مينيمم» كشش فك را بكار ببريم پايان كشش و پايان جمع شدن فك را اگر بخواهيد تصور كنيد، همان موارد خميازه است.

خود خميازه ورزشى است كه خداى متعال در وجود انسان قرار داده است كه در بعضى مواقع براى خميازه كشيدن نيز فوائدى است.

و يا عطسه كردن نيز نوعى ورزش است. روايات دارند كه:

«كسى كه عطسه كند، تا سه روز زنده است»

اطبّاء مى گويند عطسه موجب مى شود، حركت سريعى در تمام شريانها و جريانهاى بدن انسان بوجود آيد.

ورزش پلك

گاهى انسان هنگام مطالعه و نوشتن وقتى زياد از چشم استفاده مى كند، پلك خسته مى شود.

بعضيها در هنگام خستگى پلكشان خودبخود بهم مى خورد كه اين خود نوعى ورزش است. بعضى وقتها كه اينكار انجام نمى شود، متراكم شده و انسان خوابش مى گيرد و چشم خسته مى شود.

سرعت عمل در پذيرش

نگاه كردن در كتاب و نوشتارى كه در برابر انسان است. با دقت در سخنى كه مى شنويد. زيرا گاهى انسان فقط مطلب را مى شنود. گاهى وقتى شنيد، آن را به حافظه مى سپارد. يعنى شنيدن مادى تبديل به شنيدن معنوى مى شود. وقتى انسان درس استادى را مى شنود و هم جملۀ فعلى او را مى گيرد و هم روى جملۀ قبل مرور مى كند. البتّه سرعت عمل در پذيرش بسيار مهم است.

گاهى درسى را مى گيريد، بعد كه از سر كلاس بلند شديد و استاد رفت در ذهن شما توليد اشكال مى شود. يعنى زمانى اشكال در ذهن مطرح مى شود كه درس را فهميده ايد و اين فهميدن دير انجام گرفته است.

مطلبى كه استاد مى گويد، در ذهن معنوى ثبت مى شود و بعد آن را به هوش مى دهند، اشكالها بنظر هوش مى آيد. و بعد اشكال منتقل مى شود.

ص: 169

اگر فردى مطلب را فورى بگيرد. مى تواند همانجا سر درس اشكال كند، حتى جلوتر از استاد نسبت به مطلب و استدلالات قدم برمى دارد و اين بستگى به سرعت انتقال است.

سرعت انتقال

وقتى سخن سخنرانى را مى شنويد اگر تجزيه و تحليل شما خوب باشد، فورى مطلب را مى گيريد. و اگر گوينده اشتباهى هم گفت، اشكال او را فورى مى فهميد. زيرا شما مطلبى كه چند زمان پيش خوانده ايد، در ذهن داريد، مطلب جديد را كه مى شنويد آن را بلافاصله به مغز منتقل مى كنيد. و آنجا از طريق دستگاه الكتروشيميائى فورى تبديل و تحول انجام مى شود و اشكال معلوم مى گردد. متقابلاً اگر سرعت انتقال كم باشد اين كار دير انجام مى شود.

براى بوجود آمدن سرعت انتقال و حالت اتوماتيك بايد اين حالت در ذهن باشد، كه مطلب را پيوسته بگيريد و علاوه بر شنيدن مادى، شنيدن معنوى هم باشد. يعنى مطلب را هم بشنويد و هم در ذهن بسپاريد تا در وقت انتقال با مشكل روبرو نشويد.

ديدن

در مسئلۀ ديدن هم همينطور است. وقتى مطالعه مى كنيد، يك وقت جمله به جمله مى خوانيد و پيش مى رويد، كلمه به كلمه مى خوانيد. و سرعت انتقال در مطالب بسيار كم است. بطورى كه يك كتاب را كاملاً بايد بخوانيد تا بفهميد، نويسنده و نگارنده چه منظورى دارد؟ چون قدرت ديدن شما ضعيف است، نمى تواند سريع مطلب صفحات قبل را با صفحۀ بعد تطبيق كنيد.

اگر قدرت تشخيص پيدا كرديد، معلوم مى شود كه مطلبى را كه مى بينيد، علاوه بر ديد چشم، در ذهن هم ايجاد شده است. حالا براى اين كه قدرت تشخيص، خوب شود، بتدريج بايد تندخوانى را آموخت، البته براى آغاز تندخوانى كتابهاى درسى و علمى دقيق زياد كاربرد ندارد. ولى اگر بخواهيم قوى شويم بايد از كتابهاى ساده شروع كنيم.(1) همچنان كه چشم تمرين مى كند كه سريع ببيند، گوش هم بايد تمرين كند كه سريع بشنود. در شنيدن بايد بگونه اى باشد كه وقتى استاد مطلبى را مى گويد، سريع آن را بگيرد. تا استاد نهاد را مى گويد گزاره در ذهن باشد. او مبتدا را مى گويد خبرش در ذهنش آمده باشد. در ذهن ترسيم شده و نتيجه گيرى هم انجام شده باشد.

اگر اين ها بصورت تمرين و مداوم انجام شود، قدرت انتقال و قدرت استدلال و قدرت انتقاد و اشكال از اين مايه سرچشمه مى گيرد. و اين بايد به مرور زمان پيش آيد.

تمرين در خستگى

زمانى كه از مطالعه خسته مى شويد، تمرينهائى براى بازسازى فكرى بيان شده، يكى از آنها اين

ص: 170


1- . توضيح بيشتر در اثر ديگر مؤلف به نام روشهاى تسريع در خواندن و درك

است كه چشم را ببندد و مطالبى را كه تا حالا خوانده، در ذهنش مرور كند. زمانى كه انسان يك فصل يا پاراگراف از كتابى را خواند و احساس خستگى كرد، وقت كار فرعى هم نداشت مى تواند در همين چند دقيقه مرور ذهنى داشته باشد. البتّه حالت ذهنى نبايد نامحدود باشد، اگر نامحدود باشد، مساوى با خيالپردازى و خواب مى شود. بايد حالت فكرى را حركت داد وقتى وارد مطالعه مى شويد، بدانيد كه نويسنده از كجا وارد شد، چه مى خواهد بگويد، و مواظب باشد كه فكر پرت وپلا نرود، و خيالپردازى و خواب به ميان نيايد.

اگر انسان مى بيند كه از بدست آوردن مطالب مقدارى ضعف دارد، بايد دوباره خوانى و بازنگرى كند. و اين موجب مى شود كه حالت خستگى ذهنى از بين برود.

چشم و خستگى

بعضى مواقع، خستگى چشم در موقع مطالعه، بعلّت كمبود ويتامينهائى است كه مورد استفاده چشم است اگر شبى مقدارى زردۀ تخم مرغ به پشت چشم بماليد، براى تقويت چشم مفيد است.

همچنين خوردن ويتامين «آ» كه در همين زردۀ تخم مرغ يا آب هويج و... موجود مى باشد.

شستشوى چشم با مادّه هائى كه بنام «اى باس» با پيمانه هاى مخصوصى كه همراه دارد مفيد است، كه در مواقعى كه چشم دچار خستگى شده يا كثيف شده است بوسيلۀ آن شستشو مى شود.

شستشو با چائى سرد خستگى چشم را از بين مى برد.

ورزش چشم

يكى ديگر از ورزشهاى مفيد براى چشم اين است كه:

كف دست را روى چشم بگذاريد، كه فضا تاريك باشد. بطورى كه وقتى چشم را باز مى كنيد، هيچ نورى در آن فضا نباشد و تاريك باشد. بعد چشم را كاملاً باز كنيد در حالى كه دست همچنان روى چشم باشد. چشم در تاريكى باز باشد تا خستگى رفع شود و چشم استراحت كند.

ورزش ديگر، تغيير فاصلۀ ديدهاست. چشم به اندازه و ديد مختلف مرتب قرينه اش كوچك و بزرگ مى شود كه خود نوعى ورزش است. اگر مطالعه مى كنيد، سر را برداريد چشم را به افق دورترى خيره كنيد. باز از آنجا چشم را برداريد و باز افق بازتر ديگرى، به اين ترتيب چشم مثل حالت ديافراگم دوربين در فاصله و رنگهاى مختلف، كوچك و بزرگ شده و چشم از خستگى درمى آيد.

ورزش ديگر، در مورد پلكهاست. همچنان كه وقتى دست از نوشتن خسته مى شود، انگشتان را بهم مى زنيم تا خستگى آن رفع شود، در مطالعه بايد چشم را از كتاب برداشت و 20 تا 30 پلك زد. تا چشم از خستگى بيرون برود.

ص: 171

ورزش ديگر چشم، اين است كه چشم را به حالت آرام ببنديد و با عضلات مربوط به چشم بازى كنيد. اين كار موجب تقويت فوق العاده در چشم مى شود.

ورزش ديگر: گفتيم كه مطالعه مستمر براى انسان مضر است. حداكثر زمان مطالعه 45 دقيقه است و بعد يك ربع مرور ذهنى لازم است. اين مرور ذهنى در اصل استراحت چشمى است. اگر نوار گوش مى كنيد استراحت گوش و چشم است. پويايى بُعد معنوى چشم و گوش است.

زياد مطالعه كردن مهم نيست، نتيجه و استفاده از مطالعه مهم است.

وقتى از مطالعه خسته شديد. دراز بكشيد و به پشت بخوابيد. دستها را روى سين بگذاريد، بالا تنه را به سمت چپ و پاها را به اطراف بچرخانيد، در يك آن اين تمرين را انجام دهيد. بعد پاى راست را از روى پاى چپ رد كرده، سر كاملاً متمايل به چپ مى شود، باز به حال اول برگردانيد. و همين حالت را تكرار كنيد ورزشهاى باستانى، شناى مارپيچ نيز همين حالت را دارند. و در اين حالت تقريباً تمام ماهيچه هاى بدن در حركت موافق و مخالف قرار مى گيرند. و حالت تحوّل خاصى براى بدن پيش مى آيد.

ورزش ديگر اين است كه: انسان دراز بكشد، پاهايش را بالا ببرد، بصورت زاويه 90 درجه بياورد. هرچه از زاويه پاها كمتر مى شود براى تحريك نخاع مفيد و مؤثر است وقتى كه شما خوابيده و پاها را بهم بچسبانيد و بلند كرده و بالا بياوريد. بعضى بقدرى مى توانند پاها را از پائين خم كنند كه پا را كنار گوششان مى آورند و اين موجب تحريك نخاع و غضروفهاى نخاع و فعال كردن آنها مى باشد.

راه رفتن

راه رفتن انسان نيز بايد صحيح باشد. بعضى راه رفتن صحيح را نمى دانند. بعضى در راه رفتن پاى راست كه جلو مى رود، دست چپ به عقب مى رود و برعكس اين حالت رژه مانند و مخالف بودن دست و پا، حالت پاى راست با دست چپ و پاى چپ با دست راست، موجب تحول مى شود و در ماهيچه هاى بدن ايجاد انرژى مى كند و موجب زدودن خواب مى شود.

تنفس

تنفس يكى از ورزشهاى خوب و مفيد و كم زحمت است. در حين مطالعه كردن و شنيدن نفسهاى عميق را فراموش نكنيد. هم دم و هم بازدم، آن موادى كه شما مى گيريد و پس مى دهيد، براى بدن مفيد است در ورزش يوگا هم تنفس دم و بازدم خيلى مهم است و از نظر اين ورزش، تنفس صحيح براى «متابوليسم» بدن، براى سوخت وساز بدن هم خيلى مفيد است. يعنى آنها كه در سوخت وساز بدنشان و در دستگاه گوارششان نارسائى دارند، تنفّس صحيح برايشان مفيد است.

ص: 172

تنفس صحيح اين است، كه تمام ششها را از هوا تخليه كنيد. از يك مجراى بينى و باز با همان مجرى شش را پر از هوا كنيد. اين كار را سه مرتبه تكرار كنيد و باز از مجراى ديگر بينى اين كار را انجام مى دهيد. اين كار دو فايده دارد. يكى براى مغز و حافظه، و متابوليسم و ديگرى مصونيت از آلرژى و حساسيت است.

آلرژى در تابستان و بهار معمولاً بروز مى كند و مرتب آبريزش بينى است. با اين تنفس صحيح درمانى براى آلرژى هم محسوب مى شود. اين تنفس در ورزش يوگا هم هست و يكى از اطباء براى درمان آلرژى، همين ورزش را توصيه كرده است.

ورزش تصورى

اگر كسى تصورش ضعيف است، از نقاشى هم خلاقيت ندارد. يا خطاطى او خوب نيست، مى تواند از ورزش تصورى استفاده كند. در اين ورزش انسان رابطه بين يك شىء يا اشياء را مى تواند در ذهن ترسيم كند. مثلاً فرض كنيد نسبت دست به بدن ما سر به بدن، چه اندازه بايد باشد.

در خطاطى نسبت حروف چقدر لازم است. وقتى تناسبها در نظر گرفته شوند، در مطالعه هم مفيد است. در شنيدنيها، ديدنيها، مى توان خيلى چيزها را از بعد دقّت، يا شنيد و يا خواند.

پياده روى

يكى ديگر از ورزشهاى مفيد پياده روى است. پياده روى داروى هر دردى است. مخصوصا پياده روى در صبح بسيار مفيد است. اگر تصميم داريد، صبح زود بلند شويد و مطالعه كنيد، قبل از اذان يا بعد از آن سعى كنيد وقتى از خواب بيدار مى شويد، بلافاصله شروع به مطالعه نكنيد. بلكه قبل از مطالعه چند دقيقه از وقت خود را صرف راهپيمائى همراه با تنفس و فعال كردن همۀ اعضاء بدن كنيد. اينكار موجب مى شود كه چند ساعت در كارها جلو مى افتيد. خودتان را به راحتى و استفاده از وسائل نقليّه عادت ندهيد. اگر مى خواهيد، سبك، پركار و موفق باشيد و در پى آن عمر طولانى همراه با سلامتى داشته باشيد. سعى كنيد پياده روى را فراموش نكنيد.

اگر غذا مى خوريد و گاهى زياده روى هم مى كنيد، براى اينكه اين غذا به دستگاههاى بدن آسيب نرساند انرژى حاصله را در راه درست مصرف كنيد. نه اينكه غذا بخوريد و با خوردن غذاى مقوى و كافى مرتب بر چربى دستگاههاى بدن اضافه كنيد. و بعدها هم دچار نارسائيهاى جسمى شويد.

بگذاريد انرژى حاصله تجمّع نكند و جذب شود و زيادى آن بوسيلۀ ورزش از بدن دفع شوند.

البتّه در خوردن لازم به توجه است كه بايد غذا خورد و خوب و مقوى هم خورد، تا در زندگى علمى بتوان كسب موفقيت كرد. غذا نخوردن، خيلى خوب نيست. زياده روى در غذا خوردن هم مضرّاتى دارد. غذا بايد بصورت متعادل مصرف شود و با برنامه ريزى خوب و صحيح جذب بدن

ص: 173

گردد.

تذكر:

نامه هاى فراوانى كه در آن مشكلات تحصيلى خواهران و برادران مطرح بوده، به ما رسيده و به برخى از آنها پاسخ داده شده، مجموع پاسخها به يارى خدا به صورت مجموعه اى مستقل عرضه خواهد شد.

ضمناً به زودى مجموعه اى تحت عنوان شيوه هاى تندخوانى و نيز روش مطالعه صحيح درسهاى گوناگون منتشر خواهد شد.

محمد حسين حق جو

ص: 174

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109