روانشناسی خودنمایی و جلوه گری هیستیری : (شناخت، پیشگیری، ابعاد، آثار و درمان)

مشخصات کتاب

سرشناسه : حق جو، محمدحسین، - 1333

عنوان و نام پديدآور : روانشناسی خودنمایی و جلوه گری هیستیری : (شناخت، پیشگیری، ابعاد، آثار و درمان)/ محمدحسین حق جو

مشخصات نشر : قم: المهدی، 1375.

مشخصات ظاهری : ص 102

فروست : (معارفی از قرآن و عترت علیهم السلام 41)

شابک : بها:3500ریال

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

عنوان دیگر : هیستری

موضوع : روانشناسی اسلامی

غرور

اخلاق اسلامی

رده بندی کنگره : BP232/65/ح 7ر94

رده بندی دیویی : 297/485

شماره کتابشناسی ملی : م 75-8059

ص: 1

اشاره

روانشناسى:

خودنمايى و جلوه گرى

(هيستيرى)

شناخت، پيشگيرى، ابعاد، آثار و درمان

محمدحسين حق جو

ص: 1

به نام خدا، به ياد امام مهدى

شكر خداى را كه توفيق عنايت كرد تا با الهامات ويژۀ او توانستم اثر ديگرى را در رابطه با مسائل و مشكلات نسل جوان به صورت ساده و كاربردى تقديم جامعه فرهنگى نمايم.

سلام و درود بر پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و خاندان گراميش عليهم السلام كه با تبيين معارف الهى و رساندن آن به ما تلاشها كردند و زجرها كشيدند تا ما بتوانيم از اين سرچشمه جوشان الهى بهره مند شده و به حقيقت جويان نسل خود تحويل دهيم.

رحمت و بركات بى پايان الهى بر اولياء و شهداء عظيم الشأن كه با ايثار جان، مال و آرامش خود اين گوهرهاى ملكوتى «معارف الهى» را به ما رساندند تا ما بتوانيم فطرت و وجدان تشنه خود را سيراب سازيم.

پاينده و پرثمر باد اساتيد و راهنمايانى كه افكار خداجوى ما را به سوى اين معارف زلال و كمال آفرين رهنمون شدند.

امتنان و تشكر فراوان از برادران فرهنگى و جوانان عزيز سراسر كشور كه با تشويق و قدردانى و راهنمايى هاى مفيد خود مرا به استمرار اين كار و تلاش بيشتر ترغيب كرده و مى كنند.

كارهاى كوچك من شايسته اين همه لطف عزيزان نيست. نمى دانم چگونه از افراد تقدير و تشكر كنم كه با ارسال نامه ها، تلفن ها و حضورى بنده را مورد لطف قرار مى دهند.

بارها شاهد بوده ام كه فردى از راه بسيار دور به دفتر آمده و بعد از تمجيد فراوان اعلام داشته كه آمده ام فقط از زحمات شما تشكر كنم، من جوابى جز اين نداشته ام كه بنده انجام وظيفه مى كنم و كسى كه براى انجام وظيفه الهى كار مى كند نيازى به تشكر ندارد همانطور كه وقتى انسان نماز مى خواند انتظار ندارد كه مردم از او قدردانى كنند.

در هر حال نامه ها و تلفن هاى فراوان عزيزان مرا بر آن داشت كه در اين اثر به طور كلى قدردانى كرده و عذرخواهى كنم از اينكه نمى توانم ابراز علاقه آنها را جداگانه جبران كرده و تشكر نمايم.

ص: 2

برخى خواسته اند كه كارى به عنوان جبران انجام دهند و بنده تقاضاى عاجزانه دارم كه براى نسل جوان همفكر، و مددكار باشند كه اين يكى از آرزوهاى ديرينه من بوده است.

از آنجا كه خودنمائى يكى از عوامل مهم در شكل آفرينى نسل جوان بوده و امروزه دشمن از همين عامل و بيمارى براى ابعاد مختلف تهاجم فرهنگى بلكه شبيخون فرهنگى بهره جسته و مى جويد، بعد از بررسى اجمالى به سرفصل مشكلات جوانان از ميان هزاران نامه بر آن شدم كه به يارى خداى متعال و استمداد از فرهنگ غنى معارف اهل بيت عليهم السلام به برخى مسائل اين امر به طور كوتاه و روان بپردازم. اميد است مفيد واقع گردد.

اگر گاه در برخى موارد به مسائل بسيار ساده و حتى كم يافت در جامعه پرداخته شده است ولى همين جزءها وقتى متراكم شود هدف دشمن تأمين مى گردد.(1)

ممكن است در برخى سرفصل ها توضيح زيادترى داده شده كه به نظر ضرورى رسيده است، اگرچه ممكن است براى خواننده محترم بجا نبوده باشد.

ادعا ندارم كه كار خيلى علمى است چون هدف آگاهى جوانان عزيز به صورت ساده و روان است و لذا از اصطلاحات خشك علمى پرهيز شده و با مثالهاى ملموس همراه شده است، استفاده از آيات و روايت هم فقط براى نورانيت مطالب بوده است و حتى در اين امر هم غرض تحليل و تعبير و تبيين علمى نبوده است. زيرا اعتقاد بنده اين بوده و هست كه براى جوانان بايد به زبان آنها سخن گفت و همانطور كه آنها با هم حرف مى زنند و فكر مى كنند مطلب نوشت.

در پايان از برادران و خواهران عزيزى كه نظرات خود را چون گذشته بدون اغماض و بزرگوارانه مطرح مى كنند تشكر مى شود.

باز هم از خداى متعال تشكر مى كنم و بر ارواح مطهّر حضرات معصومين عليهم السلام درود مى فرستم كه توفيق دادند چهل و يكمين اثر خود را با وام گيرى از معارف آنان تقديم عزيزان جوان نمايم.

از جوانان عزيز هم تقاضا دارم از خداوند بخواهند توفيق بيشترى را نصيب اين بنده ناچيز نمايد.

والسلام

حوزۀ علميۀ قم

محمدحسين حق جوى.

ص: 3


1- - تعبير از مقام معظم رهبرى.

نابسامانيهاى روانى

از جمله عوارض زندگى ماشينى و عصر علوم و تكنولوژى، نابسامانيهاى روانى است.

كشورهاى جهان سوم از جمله قربانيان اين مشكلات مى باشند.

ارتباط پيشرفته علوم و مشكلات روانى مسئلۀ تهاجم فرهنگى و تخدير روحيه ملتهاست.

كشورهاى پيشرفته براى صادر كردن دستاوردهاى پيشرفت علمى و جايگزينى فرهنگ خاص خود از تخدير فكر و روان ملتها استفاده مى نمايند و ملّتها براى رسيدن به جلوه هاى ظاهر كشورهاى پيشرفته با نابسامانيهاى روانى روبرو مى شوند.

كشورهاى صنعتى از صادرات افكار و گسترش علوم خاص خود اجتناب مى ورزند و تحت هيچ عنوان حاضر به مبادلۀ علوم و صادر كردن تكنولوژى خود به ديگر كشورها نيستند. مگر اينكه در آن كشورها اهداف سياسى داشته باشند و صنايع آن كشورها تحت نظر آنها باشد. در آن هنگام به عنوان صاحبان منافع و علوم و صنايع و به عنوان مستشار، پيشرفت كشورها را تحت كنترل خود قرار مى دهند. در مقابل اتخاذ اين روش در صدور علوم و صنايع، كشورهاى صنعتى سعى در تخدير افكار جوانان و ملتهاى جهان سوم را دارند و به اين وسيله مى خواهند، صاحبان افكار آزاد و انديشه هاى ناب و نابغه را از صحنۀ توليد و علوم پايه كنار بگذارند و همواره كشورها را تحت سلطۀ فرهنگى و سياسى خود داشته باشند.

در اين راستا به جاى صدور علوم و صنايع خود به كشورهاى ديگر، مواد مصرفى، كالاهاى تجملّى به اين كشورها صادر مى كنند و تخدير افكار ملتها مورد نظر صاحبان قدرت در دنيا مى باشد تا افكار روشن و آزاد را درگير مسائل مادى و ظواهر دنيوى سازند.

مشكلات روانى از آنجا شروع مى شود كه تبليغات مسموم، افكار ملّتها را به جاى پرداختن به مسائل علمى و حل معضلات اجتماعى، متوجّه مصرف و چشم و هم چشمى و خودنمايى ها نمايد.

اگر كسى امكانات مالى داشته باشد، به نحوى درگير اين نابسامانيها مى شود و اگر پول نداشته باشد به سوى مفاسد ديگرى كشيده خواهد شد. به هر حال نابسامانيهاى روانى خاص يك قشر نيست و همۀ اقشار به نحوى درگير اين مسئله مى باشند.

تأثير بيمارى در بُعد جسمى

برخى از بيماريها زمينه ساز بعضى از مشكلات ديگر براى انسان مى شود. اگر انسان در هر بُعد از ابعاد وجودش دچار مشكل و ناراحتى شود، ديگر ابعاد وجودى او نيز تحت تأثير اين مشكل و بيمارى قرار مى گيرند.

اين يك امر طبيعى است كه وقتى انسان مشكل و بيمارى جسمى پيدا كند تنها يك عضو او تحت تأثير بيمارى نيست، بلكه ساير اعضاء هم از بيمارى تأثير مى پذيرند و انسان در جهات ديگر

ص: 4

وجودى خود نيز دچار نارسايى و مشكل مى شود.

مثلاً وقتى كسى دچار عفونت دستگاه گوارش مى شود ممكن است سردرد هم بگيرد، دماى بدن هم در اين حال بالا برود، ضعيف و سست شود و بدن او به شدت مورد هجوم آثار عفونت قرار گيرد.

اين عوارض طبيعى است و لازمۀ دفاع صحيح و سالم بدن اين است كه اگر دستگاهى از بدن دچار اختلال شود، طبعاً اين اختلال به ساير اعضاء او نفوذ خواهد كرد.

اگر عضوى از بدن انسان بيمار شود، اعضاء ديگر او نيز از بيماريش تأثير مى پذيرند. در سيستم و ساختار وجود مادى انسان اين خصوصيت هست كه اعضاء از يكديگر تأثير مى گيرند و حتى گاه بيماريهاى جسمى منشأ برخى از مشكلات روحى و روانى براى انسان مى شوند.

بيماريهاى روحى

در مورد بيماريها و مشكلات روحى نيز اين مسئله صدق مى كند كه بيماريهاى روحى نيز انسان را دچار برخى از مشكلات ديگر از جمله اختلالات جسمى، عاطفى و معنوى نيز مى كند.

بيمارى هيستيرى يك بيمارى روحى فراگير است. كه با توجه به آثار و نمادهاى آن درمى يابيم كه اين بيمارى زمينه ساز بسيارى از مشكلات روحى، روانى ديگر مى شود.

اين نكته حائز اهميت است همچنانكه تب، درد، عفونت، ضعف و... اختلالات ديگر در بعد جسمى نمايانگر بيمارى جسمى است و به انسان هشدار مى دهد كه بايد در فكر درمان و چاره انديشى برآيد، در بعد روحى نيز عوارض ناشى از هر بيمارى نشانگر آن است كه انسان بايد در فكر درمان باشد.

با مشاهدۀ آثار و عوارض بيمارى در فرد، به بروز بيمارى در او مى توان پى برد و همچنانكه نسبت به درمان بعد جسمى حساس هستيم نسبت به بيماريهاى روحى نيز بايد چنين باشيم تا از صدمه ها و ضربه هايى كه به وسيلۀ بيماريهاى روحى بر پيكرۀ وجودى انسان وارد مى شود، جلوگيرى به عمل آوريم.

هيستيرى

از جمله بيماريهاى روانى، مشكل هيستيرى يا خودنمايى و يا جلوه گرى مى باشد. نه تنها امروزه، بلكه در طول تاريخ از جمله اهداف تهاجم فرهنگى به جهان تحت سلطه، القاء جلوه گرى به ويژه در بين نسل جوان بوده است.

اين مشكل و يا بيمارى در همۀ اقشار به صورتهاى گوناگون وجود دارد، اما نقطه و هدف اين تهاجمات، جوانان مى باشند زيرا جوان به اقتضاى سن خود از نيرو و توان و استعدادهاى فراوانى برخوردار است كه زمينه اين روحيه در او آشكارتر مى باشد.

ص: 5

هيستيرى، يك بيمارى روانى است كه فرد مبتلا به انواع اين بيمارى، بجاى پرداختن به افكار سازنده و بوجود آوردن علوم و پرداختن به فنون مختلف، مرتب در فكر جلوه گرى مى باشد.

دوست دارد خود را نشان دهد، مطرح شود، و بين ديگران جلوه كند و در استفاده از كالاهاى خارجى، از همه برترى يابد و پيشگامتر باشد.

اين بيمارى در بين نسل جوان، مشكلاتى را بر جاى خواهد گذاشت كه گاه برخى از اين مشكلات، آيندۀ درخشان و روشن جوان را از بين خواهد برد.

يكى از عوامل مهم بسيارى از خطاها، گناهان، بزهكاريها، بيهوده گرايى ها و مفاسد فردى و اجتماعى در بين جوامع همين مسئلۀ هيستيرى مى باشد.

جلوه هاى بيمارى هيستيرى

اشاره

چنانكه بيان شد بيماريهاى روحى نيز چون بيماريهاى جسمى نمادها و نشانه هايى دارند.

بيمارى هيستيرى نيز از اين قاعده مستثنى نيست. با ديدن جلوه ها و نشانه هاى اين بيمارى مى توان به عمق و ريشۀ آن در وجود فرد پى برد.

اين آثار و جلوه ها مخصوص قشر خاصى نيست. بلكه اغلب افراد جامعه كم و بيش درگير اين بيمارى هستند و هر كدام به گونه اى نشانه هاى بيمارى را بروز مى دهند. اما از آنجا كه جوان خاصه هايى دارد كه مستلزم، روح جوانى و مقتضاى سن حساس اوست، اين آثار در بين جوانان بيشتر مشاهده مى شود. البته هستند پيرانى كه بالاتر از جوانان در اين مسير گام برداشته و سعى در جلوه دادن برتريهاى خود دارند. از اين گروه نادر كه بگذريم، بزرگترين هجوم بيمارى خودنمايى در بين جوانان است و اغلب تبليغات مسموم رسانه هاى خبرى، مجلات فاسد وارداتى و جنگ سرد و تبليغاتى دشمن متوجه اين قشر از جامعه مى باشد.

1 - لباس

اشاره

لباس يكى از مظاهر بيمارى خودنمايى يا هيستيرى است. بسيارى از افراد اسير اين نوع بيمارى هستند. آنها به لباس به عنوان پوشش نمى نگرند. بلكه لباس را مظهر خودنمايى قرار مى دهند و چون اين كار آنها ملاك عقلى، عرفى، قانونى و شرعى ندارد از اين رو يك نوع بيمارى محسوب مى شود و كسانى كه از لباس به عنوان وسيله اى براى خودنمايى استفاده مى كنند دچار بيمارى روانى هستند. لباس به عنوان يك كالاى تجارى و وسيله اى كه فرهنگ بيگانه به وسيلۀ آن قابل انتقال است، مورد توجه خاصّ تهاجم فرهنگى محسوب مى شود. لباس نشانگر فرهنگ فرد مصرف كننده مى باشد، از اين رو كسانى كه پيرو فرهنگ خاصى نيستند، هر روز به انواع لباسها تغيير ماهيّت مى دهند. ژورنالهاى لباس، انواع پارچه هاى متنوّع، دوختهاى قابل توجه و بسيار متغيّر ابزارهايى هستند كه بيگانگان به وسيلۀ آن پول، سرمايه، وقت، فكر و انديشۀ جوان را به خود مشغول

ص: 6

مى سازند.

الف: تغييرات در مدل

در مورد لباس و آنچه عوام آن را مُد مى پندارند و برخى اسير آن هستند تبليغات مسموم زياد است و همۀ افراد ناخواسته در دام اين تبليغات گرفتار مى آيند.

تغيير مدل در بلوز، شلوار، پيراهن، دامن و... بسيار متنوع و فراوان است. گاه شلوار تنگ كه اصلاً قابل پوشيدن نيست و به وسيلۀ زيپ تنگ و گشاد مى شود و اين تنگى بيش از حد موجب تحريك مى گردد و زمينه ساز پرخاشگرى و يا افسردگى هاى فراوان مى شود.

گاه شلوار بالا گشاد و پايين بسيار تنگ مد مى شود. گاه بالا تنگ و پايين گشاد است. و گاه از بالا تا پايين گشاد و خمره اى مُد مى شود. و جالب است، به محض آنكه نوعى از لباس مُد مى شود، كسانى كه از مدلهاى قديمى استفاده مى كنند، امّل و مرتجع و عقب افتاده محسوب مى شوند و از مصرف لباسهاى قبل احساس شرم مى كنند. بلوزها، گاه چسبنده و تنگ و گاه گشاد هستند. پيراهن گاه بسيار تنگ و كوتاه است كه وقتى پوشيده مى شود، توان حركت و نشست و برخاست را از انسان مى گيرد و گاه بسيار گشاد مى باشد.

روسرى ها گاه بزرگ و مدل دار گاه بسيار كوچك و ساده و گاه سه گوش هستند و جالب است كه وقتى نوعى از آنها در بورس قرار مى گيرد، بدون در نظر گرفتن كارآيى و استفاده از آنها، مشتاقان ناآگاه و يا بى ارادۀ فراوانى هم دارد.

ب: تغييرات در رنگ

مسئلۀ ديگر در مورد لباس، تغيير در رنگ لباس است. لباسها گاه از رنگهاى تند و غير معمول كه بسيار محرك هستند، گاه از رنگهاى مليح و گاه از رنگهاى بى حال تهيه مى گردد. لباسها گاه گلهاى بسيار درشت و زننده دارند و گاه گلها كوچك مى شوند و بهرحال گلها و رنگها نشانگر مد و تغييرات رنگ است.

ديده مى شود افرادى از اين تغييرات در رنگ لباسها پيروى مى كنند كه اين رنگها اصلاً متناسب با سن و موقعيت اجتماعى آنها نيست. پسران به رنگهاى قرمز و بنفش و دختران به لباسهاى مردانه راغب مى شوند. در اين حال آن آقا پسر در نظر نمى گيرد كه رنگ قرمز يا صورتى يا بنفش رنگهايى هستند كه اغالب خانمها از آن استفاده مى كنند و آنها نبايد از اين رنگها استفاده كنند.

برخى افراد مسن هستند كه به صرف آنكه فلان پارچه يا لباس مد شده است آن را مى دوزند و مى پوشند و در نظر نمى گيرند كه اين لباس و پارچه و رنگ متناسب با سن آنها نيست. گاه جوانها لباسهاى خود را منحصراً از رنگ سياه و يا سرمه اى انتخاب مى كنند و دائم لباس سياه مى پوشند. به صرف اينكه اين رنگ مد است. بدون آنكه در نظر بگيرند كه لباس سياه از نظر اسلام مكروه است و

ص: 7

انسان را افسرده مى كند، فقط در مواقعى كه شخص عزادار است، براى احترام، خوب است از لباسهاى شاد و رنگين استفاده نكند و از رنگهاى تيره اى چون سياه استفاده نمايد.

ج: تغيير در جنس لباس

يكى ديگر از مظاهر و بيمارى جلوه گرى در لباس، تغييرات در جنس لباس است. جالب اين است كه هر گاه لباسى مد مى شود و پارچه اى به بازار مى آيد، با چند برابر قيمت واقعى آن به فروش مى رسد. و همه سعى دارند جزء اولين كسانى باشند كه از اين جنسهاى جديد استفاده مى كنند.

جنس چادر، پيراهن، بلوز، شلوار، روسرى، فرقى نمى كند. يك زمان شرمن مد است، با قيمت بالا به فروش مى رسد. از مد مى افتد، پارچه اش ارزان مى شود، پيچ اسكن به بازار مى آيد، با قيمت بالا مصرف مى شود و باز نوبت كرپ است، انواع پارچه هاى گلدار و ساده و رنگهاى متنوع آن در بازار به وفور يافت مى شود. و زمانى ديگر نوبت به پارچه هاى استريچ و جير و لئوناردو... در حقيقت منافع اين تغييرات به جيب كمپانيهاى توليدكنندۀ پارچه مى رود و چيزى جز زيان و ضرر نصيب مشترى نمى شود، هنگام مد بودن پارچه ها احساس افتخار كاذب و بعد لباسهاى از مد افتاده هستند كه به جرم اينكه از مد افتاده اند، بايد خاك بخورند. مصرف اين گونه لباسهاى متنوع بين همۀ اقشار به چشم مى خورد. برخى پيران براى جلوۀ پول و ثروت خود، برخى جوانان براى جلوۀ زيباييهاى ظاهرى خود و برخى افراد مستضعف براى اينكه از قافلۀ مد عقب نمانند، حاضرند از نان شب خود و ضروريات زندگى كم كنند، اما لباسهاى بورس و مدى را كه در بازار عرضه شده است استفاده نمايند. حتى گاه متوسل به قرض، قسط و... مى شوند.

د: جلوه هاى ظاهرى لباس

كاه لباسها بسيار تحريك آميز هستند. چادرها بسيار براق با گلهاى درشت مورد استفاده قرار مى گيرند و جالب است وقتى كه از مد افتادند به قيمت بسيار نازل به فروش مى روند. اما آن زمان كه مد است، به هر قيمتى كه هست افراد سعى دارند از اين كالا استفاده كنند در حالى كه استفاده از كالاها اگر موجب ضرر و زيان و اسراف و انحراف ديگران گردد، اشكال شرعى هم دارد.

در مورد شلوار، مانتو، لباسهاى مردانه نيز چنين مسائلى به چشم مى خورد. افراد سعى مى كنند با پوشيدن لباسهاى محرك توجه ديگران را به خود جلب كنند و يا پول خود را به رخ ديگران بكشند.

ديده مى شود افرادى كه بسيار معمولى هستند، شغل، مقام يا ثروت متعارفى دارند ولى به نحوى لباس مى پوشند كه در شكل و شمايل افراد ثروتمند يا صاحب مشاغل مهم و يا در حدّ دكتر و مهندس جلوه كنند.

اينها مى خواهند به وسيلۀ لباس و پوشش ظاهرى، توجه افراد را به خود جلب كنند و خود را از آنچه هستند بالاتر نشان دهند و كارى هم ندارند كه آيا اين كار آنها و پوشش آنها مورد تأييد عقل،

ص: 8

شرع يا عرف هست؟ يا مطرود اين قوانين مى باشد. آن چيزى كه براى اين افراد مطرح است، اين است كه به نحوى در بين مردم جلوه كنند كه مردم به ايشان توجه خاص و ويژه اى داشته باشند. حال لباس آنها مورد تأييد قوانين دين، عقل و جامعه باشد، يا نباشد براى آنها مهم نيست.

ه: استفادۀ ناصحيح از لباس

مسئلۀ ديگرى كه در مورد لباس مطرح است، اين است كه برخى افراد از لباس به نحو بهينه استفاده نمى كنند. لباس ميهمانى و منزل براى آنها فرقى ندارد و يا حتى هنگام خواب حاضر نيستند لباس گرانقيمت خود را تعويض نمايند. مسلم است وقتى با لباسى چند مدت بخورند و بخوابند و نظافت كنند و گاه با آن به ميهمانى بروند، جلوۀ ظاهرى خود را از دست مى دهد و غيرقابل مصرف مى شود. اينجاست كه مسئلۀ اسراف و تبذير جلوه مى كند.

از نظر شرع صحيح نيست لباسى را كه انسان به قيمت گزاف تهيه مى كند، در اماكنى استفاده كند كه در معرض باد و خاك و چربى و لكه شدن و سوختن هستند. مثلاً خانمى كه لباس گرانقيمت به تن دارد اگر با آن جارو كند، غذا بپزد و يا در منزل به كارهاى روزمره مشغول شود، جلوۀ لباس را از بين مى برد. و يا جوانى كه لباس گرانقيمت پوشيده با آن ماشين بشويد يا موتور تعمير كند، به محض تماس لباس با چربى و آب كثيف، جلوۀ لباس از بين مى رود و گاه ممكن است با لكه يا پاره شدن، غير قابل استفاده گردد و لباس از كارافتاده شود.

استفادۀ ناصحيح از نعمتها و عدم توجه به اسراف در اموال، عواقب سويى براى انسان در پى دارد. خوب است انسان لباسى را مدتى در ميهمانيها منحصراً بپوشد و بعد از مدتى كه آن جلوۀ ظاهرى، خودبخود از بين رفت، آن را در منزل و در مواقع ديگر نيز استفاده نمايد تا از اسراف پرهيز شود.

و: مصرف گرايى

مسئلۀ ديگرى كه در رابطه با لباس مطرح است اين است كه برخى افراد معتقدند از لباس تنها يك بار در مجالس عمومى مى توان استفاده كرد و براى اينكه در هر ميهمانى لباسى، تازه و جديد داشته باشند، به مصرف گرايى روى مى آورند.

بسيارند افرادى كه اگر در هر روز چندبار به ميهمانى بروند در هر بار از لباس هاى مختلف استفاده مى كنند. گاه در يك مجلس چندين لباس تعويض مى كنند و مرتب آرايش خود را تغيير مى دهند. اين جلوه ها و خودنماييها بيانگر وجود بيمارى در افراد است. چه اشكالى دارد انسان از يك لباس در چند ميهمانى استفاده كند؟

آيا اصولاً لزومى دارد انسان در يك مجلس براى فخرفروشى و افاده به ديگران چندين لباس بپوشد. كسانى كه از چنين ايده اى پيروى مى كنند، قطعاً بدانند كه بيمارند.

ص: 9

لباس وسيلۀ پوشاندن معايب انسان است و در حدّ طبيعى استفادۀ موزون و صحيح از لباس گران قيمت، طبق شئونات فرد نيز اشكالى ندارد، اما مصرف گرايى از نظر اسلام مطرود است.

على عليه السلام در روايتى مى فرمايند:

بخوريد و بياشاميد و در راه خدا صدقه دهيد و در پوشيدن لباس ميانه رو باشيد.(1)

ز: لباسهاى ناموزون

مسئلۀ ديگرى كه در مورد لباس مطرح است اين است كه برخى افراد كه مبتلا به بيمارى جلوه گرى هستند، از لباسهاى ناموزون و ناهمگون استفاده مى كنند. استفادۀ اينگونه لباس ها فرهنگ جامعه را زير سؤال خواهد برد.

اگر دقت شود، در فرهنگ ژاپن لباس مورد تأييد و ملى آنها يكسان است و ژاپنيهاى اصيل از لباسهاى خاص خود يعنى «كيمونو» استفاده مى كنند.

اما در فرهنگ عوام غربزدۀ ما اينگونه است كه افراد شمالى يا افراد تركمن و يا عشاير و يا اعراب خوزستانى را به واسطۀ پوشيدن لباس محلى، تحقير مى كنند.

گاه اين عشاير نيز در ملأ عام از پوشيدن لباسهاى محلى خود احساس حقارت و سرافكندگى مى كنند. و بدين گونه است اگر فيلمى در تلويزيون به نمايش درآيد كه قهرمان آن ژاپنى باشد همچون فيلمى كه به نام «سالهاى دور از خانه» پخش مى شد و اوشين قهرمان آن بود، لباسهاى كيمونو، در بازار مد مى شوند.

كسانى كه اينقدر تحت تأثير فيلم، مجله و تبليغات مسموم مى باشند، از خود فرهنگى ارائه نمى دهند و هميشه مصرف كننده اند و آنچه را كه جزء فرهنگ اصيل و از سرمايه هاى وطن آنها بشمار مى رود نيز، به باد تحقير و تمسخر و استهزاء مى گيرند.

چگونه است كه بسيارى از ملتهاى ديگر حاضر نيستند از فرهنگ خاص و ناب محمدى صلى الله عليه و آله پيروى كنند اما مسلمانان در بسيارى امور، از مصرف و تجمل گرايى و جلوه هاى ظاهرى و خودنمايى پيرو فرهنگ آنها مى شوند و به اين پيروى افتخار هم مى كنند.

وقتى لباسى مد شود و تحت عنوان مد در جامعه تبليغ شود، براى افراد بيمار و مبتلا به بيمارى هيستيرى تفاوتى ندارد كه آيا اين لباس با فرهنگ، تشخّص، مبانى دين و عرف جامعه همگون هست يا از نظر اين ارزشها، پوشيدن اين لباسها مطرود است؟

دختر، لباس پسرانه مى پوشد و پسر از لباس دخترانه استفاده مى كند و چون مد است، ناراحت هم نمى شود و فكر نمى كند كه از نظر شرعى كار او درست نيست.

ص: 10


1- . نهج البلاغه، صبحى صالح خطبه 194.

2 - پذيراييها

اشاره

يكى ديگر از جلوه هاى بيمارى هيسترى يا خودنمايى در پذيراييها و ميهمانيها به وفور ديده مى شود. جلوه هاى اين بيمارى گاهى استفاده از غذاهاى گران قيمت است و استفاده از اين غذاها براى پذيرايى و استقبال از ميهمان و ميهمان نوازى نيست بلكه انگيزۀ اين افراد خودنمايى مى باشد.

جلوۀ ديگر اين بيمارى پذيرايى از ميهمان در تالارهاى پذيرايى با قيمتهاى گزاف و صرفاً به خاطر خودنمايى است. كه مال، ثروت، سليقه، و برتريهاى خود را به ديگران بنمايانند. در حالى كه همين غذا را در منزل به قيمت بسيار نازلى مى توانند تهيه كنند. اما چون عرف مصرف گرايى در جامعه چنين القاء كرده است كه پذيرايى در تالار، نشانگر شخصيت انسان است و فخر و خودنمايى به مكان پذيرايى است لذا تنها همت اين افراد اين است كه پذيرايى از ميهمان خود را هر چند به قيمت گزاف در اين تالارها برگزار نمايند.

جلوۀ ديگر اين بيمارى تهيّۀ انواع و اقسام ميوه ها، شيرينى ها، غذاهاى متنوع در مجالس است.

در اينگونه موارد تعداد ميهمان و مقدار خوراك مطرح نيست. بلكه تنوع در غذاها و... مهم مى باشد.

نوع پذيرايى مطرح است و بسيارى از اين غذاها سرانجام روانۀ زباله دانى مى شود، بدون اينكه حتى دست هم بخورد.

جلوۀ ديگر اين خودنمايى پرهيز از مصرف غذاى مانده است. برخى افراد از غذاى تهيه شده تنها يك بار استفاده مى كنند و اگر غذا اضافه آمد، حاضر به استفادۀ مجدد از آن نيستند. اين جلوه ها همگى نشانۀ اسراف و تبذير در خوردن و آشاميدن است كه در اسلام نسبت به آن هشدار داده شده و از اين كار نهى كرده است. زيرا در اين حال كه افرادى چنين اسراف و تبذير مى كنند، هستند افرادى كه به يك وعده غذاى خوب براى ادامۀ حيات نياز ضرورى دارند.

اسراف در خوردن و نوشيدن

در اسلام درباره اسراف در خوراكى ها آيات و روايات زيادى وارد شده است و انسان به ميانه روى و تعادل فراخوانده شده است.

قرآن مى فرمايد:

از روزيهاى خدا بخوريد و بياشاميد و در زمين اخلال نكنيد.(1)

در آيۀ ديگر مى فرمايد:

بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خدا اسرافكاران را دوست ندارد.(2)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

ص: 11


1- . «كلوا و اشربوا»؛ (بقره / 60)
2- . «كلوا و اشربوا»»؛ (اعراف / 31)

اسرافكاران، همين ها دوزخيان هستند.(1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

بيشترين چيزى كه امت مرا به آتش و عذاب الهى مى كشاند، دو موجود توخالى است: شكم و عورت.(2)

پرخورى

يكى از آفات شكم، پرخورى است. پرخورى منشأ بسيارى از بيماريهاى جسمى و روحى در انسان است. و از اين روست كه امام باقر عليه السلام فرمود:

چيزى از شكم پر در نزد خدا منفورتر نيست.(3)

و امام سجاد عليه السلام فرمود:

حق شكم اين است كه ظرف حرامش قرار ندهى و آنگاه كه سير شدى بيشترنخورى.(4)

امام صادق عليه السلام فرمود:

نزديكترين موقع، براى بنده هنگامى است كه شكمش خالى باشد.(5)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

مؤمن (كم خوراك است) و به اندازه يك معده مى خورد ولى منافق (پرخور است) و به اندازه هفت معده غذا مى خورد.(6)

و در روايت ديگر فرمود:

قلب را با زيادخورى و زيادنوشى نميرانيد زيرا قلب مثل زمين كشاورزى است كه وقتى به آن آب زياد دادى ارزش آن از دست مى رود.(7)

و در روايت ديگر هشدار دادند:

مردمى كه بيش از همه سير باشند در روز قيامت گرسنه تر از همه خواهند بود.(8)

و در روايت ديگر فرمودند:

طولانى ترين گرسنگى در قيامت براى كسانى است كه در دنيا بيش از همه سير بوده اند.(9)

ص: 12


1- . «و ان المسرفين»؛ (مؤمن / 43).
2- . جامع السعادات، ج 2، ص 3.
3- . اخلاق بشر، ص 124.
4- . مكارم الاخلاق، ص 419.
5- . اخلاق شبر، ص 124.
6- . مصباح الشريعه، ص 78.
7- . اخلاق شبر، ص 124.
8- . عدة الداعى، ص 76.
9- . جامع السعادات، ج 1، ص 4.

به جاى فرهنگ مصرف گرايى و چشم و هم چشمى در پذيرايى، مى توان از غذاى متعادل به قيمت مناسب استفاده نموده و به جاى اين مخارج هنگفت، هزينۀ آن را صرف ادارۀ مستمندان كرد يا به مسائل ضرورى زندگى پرداخت و يا خود را از قرض، وام، شرمندگى و... نجات داد.

3 - آرايش

اشاره

يكى از جلوه هاى بيمارى هيستيرى در آرايش افراد جلوه مى كند. اين افراد سعى دارند به وسيلۀ آرايش اعضاء بدن به شكلهاى مختلف، نظر ديگران را به خود جلب نمايند و اين آرايشها را مد نيز مى پندارند.

آقايان

در مورد آرايش ظاهرى آقايان، نكاتى به چشم مى خورد. چند صباحى موهاى سر خود را بلند مى كنند، گاه مو را از ته مى تراشند، گاه كوتاه و فكل دار آرايش مى كنند، گاه جلوكوتاه و پشت موها بلند است و پايين موها را به وسيلۀ بابليس يا سشوار مى پيچند و شكل و شمايلى خانمانه به خود مى دهند.

در مورد آرايش صورت، گاه ريشها بلند و توپى است. گاه پرفسورى مد است و گاه رپى مى زنند، گاه از ته مى تراشند و گاه سبيلهاى پرپشت و بلند مى گذارند و گاه از ته با تيغ مى زنند.

حتى در برخى موارد ديده مى شود كه مردان از مواد آرايشى مخصوص به خانمها استفاده مى كنند و تمام اين كارها تحت لواى مد و براى جلب نظر ديگران به طرف خود است. در اين امور شخصى كه پيروى از مد مى كند، به اين نمى انديشد كه مكتب الهى و اسلامى او، چه دستورى در اين موارد دارد. آيا تراشيدن ريش حلال است؟ آيا آرايش به صورت زنانه مورد پسند عقل و شرع هست يا نه؟

انگيزه در اينجا الهى نيست، پايه و اساس مكتبى، عقلى، شرعى و قانونى نيز ندارد. اين خودنمايى و پيروى بى چون و چرا از آن چيزى است كه اين فرد آن را مد مى شناسد.

منابع مد هم متعدد است يا بازيگران تيمهاى ورزشى، تبليغات مجله هاى خارجى يا بازيگران فيلمها مخصوصاً فيلمهاى سوپر ويديويى، مى باشند كه اين مدها را به جوانان القاء مى كنند و برخى افراد بدون خواستن دليل و منطق اصولى و انسان پسند از آن پيروى مى نمايند.

خانمها

در مورد خانمها اين مسئله شيوع بيشترى دارد. انواع مدهاى مختلف مو به عنوان مد مطرح است. رنگهاى مختلف شيميايى به عنوان مد مطرح مى شود و هرچند گاه يك بار نوعى از رنگ مو در بورس قرار مى گيرد.

ص: 13

بارها ديده مى شود كه يك خانم در هر مجلسى كه شركت مى كند، از نوع مدل مو و رنگ موى جديد استفاده مى كند.

آرايشها و مواد آرايشى طبق اصول و نظر فرهنگ غرب است. ماركهاى خارجى با مدلهاى جديد، دستاوردهاى مد براى بانوان هستند.

انتخاب مدل مو، مواد آرايشى، رنگ مو و آرايش ساير اعضاء بدن آنها را ديگران برايشان تعيين و به آنان ديكته مى كنند.

اين مسئله از شايعترين نوع بيمارى در بين بانوان است كه اختصاص به قشر خاصى هم ندارد.

پير و جوان و حتى نوجوان با آن دست به گريبان هستند. البته قابل ذكر است كه تنوع تا زمانى كه گناه و اسراف در آن نباشد و در حد معقول باشد ناپسند نيست. اما آنجا كه بحث اسراف و زياده روى مطرح مى شود و از اين آرايشها در جامعه فساد و هرج و مرج بوجود مى آيد و جوانان منحرف و جامعه به سوى قهقرا پيش مى رود، آنجاست كه بايد احساس خطر كرد.

زمانى كه بانويى وقت و پول و فكر و انديشه اش در جهت انتخاب بهترينهاى مد سير كند، حاضر است ساعتها از وقت خود را در آرايشگاهها سپرى كند و به جاى حضور در مجالس علمى، سياسى، مذهبى در زير سشوار به آرايش خود بپردازد و بعد با اين آرايش جوانان را دچار انحراف و فساد اخلاقى كند، اينجاست كه جاى پاى تهاجم فرهنگى و تخدير افكار ملتها به چشم مى خورد.

همچنانكه فرد معتادى اگر به مواد مخدر دست پيدا نكند احساس خمارى و پستى مى كند، برخى از بانوان كه داراى بيمارى هيستيرى هستند نيز چنين حالتى در رابطه با آرايش خود دارند.

4 - نمادهاى ظاهرى

يكى ديگر از جلوه هاى خودنمايى يا بيمارى هيستيرى در وسايلى است كه به فرد مربوط مى شود انتخاب عينكهايى كه جلب توجه مى كنند از جمله اين امور است.

بسيار ديده مى شود كه فردى به ماشين ژيان خود عكسهاى جالب توجه نصب مى كند يا از آرمهاى ماشينهاى خارجى استفاده مى كند و اين به خاطر اين است كه جلب توجه ديگران بشود و ديگران به او توجه داشته باشند.

گاهى ديده مى شود كه فردى از نظر سواد و مدرك بسيار پايين است و شغل ضعيفى هم دارد اما وقتى به وضع لباس و ظاهر او دقت شود، خود را به شكل و شمايل پزشك و مهندس درمى آورد.

كيف سام سونتى در دست مى گيرد، عينكى تزيينى استفاده مى كند و به هيئت افراد تحصيل كرده و دانشگاهى در بين مردم ظاهر مى شود و مى خواهد طورى جلوه كند كه ديگران او را فردى مهم و متشخّص بدانند.

البته اين نكته قابل توجه است نظر اسلام اين نيست كه انسان از نظر لباس بى سر و سامان و كثيف و درهم باشد، بلكه آنچه مهم است تميزى و نظافت لباس است و شخصيت انسان به لباس و امور

ص: 14

ظاهرى نيست. و قرآن نيز معتقد است:

همانا گرامى ترين شما نزد خداوند، با تقوى ترين شماست.(1)

وقتى سيره و روشى همراه با تقوى نباشد مطرود است. انسان بايد خود را باور داشته باشد و نخواهد به وسيلۀ لباس يا متعلقات ظاهرى چون كيف و كفش وعينك بين مردم جلوه گرى كند. اين امرى است كه از نظر عقل و شرع نيز پسنديده نيست.

انسان بايد بجاى پرداختن به اين مسائل درصدد تقويت بنيۀ معنوى، اخلاقى، علمى و فرهنگى خود باشد.

5 - امور اعتباريه و ادعاهاى كاذب

اشاره

يكى از جلوه هاى بيمارى هيستيرى امور اعتباريه متعلق به انسان است. فرد خود را از نظر شغل، مقام، تحصيلات، مال و ثروت، خانواده و علم و سواد بالاتر از آنچه هست جلوه داده به اين وسيله بيمارى را در وجود خود بروز مى دهد.

در بسيارى موارد ديده شده است فرد وقتى با كسى كه با او آشنايى ندارد صحبت مى كند ادّعا مى كند كه من مهندسم، پدرم تاجر است، مغازه و ملك و باغ دارد، خانۀ مادر فلانجاى شهر است.

خودم ماشين دارم، خانوادۀ ما پولدارند و گاه نسبتهاى غيرواقعى به خود مى دهد كه اگر تحقيق شود، كذب اين ادّعاها روشن مى شود، ولى اين شخص براى اينكه فردى مهم و متشخّص جلوه كند چنين ادّعاهايى را به راحتى به خورد ديگران مى دهد.

ارتباطات

گاه برخى افراد نزد ديگران ادعا مى كنند كه با افراد مهم در رابطه هستند و با شخصيتهاى علمى، مذهبى، فرهنگى رابطه دارند.

بستگى به موقعيت دارد كه آنها در كجا مى خواهند اين بيمارى را جلوه دهند و خود را شخص بزرگ و صاحبِ شخصيتى بالا، بين مردم جلوه دهند و احترام ديگران را به خود جلب كنند.

به دروغ مطرح مى كنند كه از فلان خانواده اند، فاميل فلان شخصيت علمى، سياسى، مذهبى هستند و با فلان قشر مرفّه و متشخص در رابطه اند.

اين گروه وابستگى به ديگران را براى خود افتخار مى پندارند و از آن به عنوان يك ارزش ياد مى كنند. در حالى كه در اكثر موارد اين ادعاها پوچ و بى ارزش است و وجود خارجى نيز ندارد.

استفاده از عبارات و اصطلاحات

ص: 15


1- . «ان اكرمكم عند اللّه اتقيكم»؛ (حجرات / 13)

برخى افراد براى خودنمايى و جلوه گرى برخى عبارات و اصطلاحات مربوط به علوم خاص را ياد مى گيرند و براى اينكه نشان دهند كه سطح علمى، اطلاعاتى و آگاهى آنها بالاست از اين اصطلاحات استفاده مى كنند و طورى نشان مى دهند كه گويا در اين علم خاص متبحّر و استاد هستند.

اصطلاحات تخصّصى پزشكى، مهندسى، هنرى، سياسى، نظامى و مذهبى را طورى مطرح مى كنند كه اگر فردى آنها را نشناسد گمان مى كند كه به راستى او صاحب منصب و مقام و داراى علومى ويژه و حافظۀ خاص است كه اين همه اطلاعات وسيع در اختيار دارد.

ادعاهاى قبل از ازدواج

يكى از جلوه هاى اين امور اعتباريه و ادعاهاى دروغ در ازدواجها به چشم مى خورد. فرد مى آيد و خود را صاحب مقام و منصب و پول و ثروت و ماشين معرفى مى كند. وعده و وعيد مى دهد، ادعا مى كند كه صاحب مدارك؛ مغازه و ماشين و خانه است و... امّا بعد از ازدواج ديده مى شود كه اين ادعاها باطل بوده و قصد و هدف اين فرد فقط رسيدن به اميال شهوانى او بوده است.

گاهى ديده شده است كه فردى با ماشين كرايه، يا ماشين امانتى كه از دوستش مى گيرد به خواستگارى مى رود و ادعا مى كند ماشين از خود اوست، اما بعد معلوم مى شود كه اينها همه ادّعا بوده و مطلب درستى نيست.

در اغلب موارد وقتى دروغها ثابت مى شود، خانواده ها با مشكل و اختلاف روبرو مى شوند و در آستانۀ جدايى و از هم پاشيدگى قرار مى گيرند.

هدف از ازدواج

اينگونه افراد كه گاه در مراحل اوليه ازدواج به دروغگويى متوسل مى شوند تا به اميال خود برسند بايد بدانند كه ازدواج مرحلۀ تكاملى زندگى انسان است و ملاك انسان در ازدواج و انتخاب همسر بايد صداقت و ديانت و پاكى باشد.

اگر جوانى در خود لياقت همسردارى مى بيند، لزومى ندارد به دروغگويى متوسل شود تا به هدف خود برسد. اگر او از راه درستى و صداقت به هدفش نرسد، بهتر از آن است كه خود را شخص بالايى جلوه دهد و بعد افت كند و دروغش ثابت شود در آن صورت، به خواسته هاى خود نخواهد رسيد و اگر با دروغ چند صباحى را سپرى كند، بالأخره كاخ آرزوهايش فرو خواهد ريخت.

هيچ چيز بهتر از پاكى و صداقت نيست. اگر انسان واقعاً راست بگويد و لياقت علمى، مذهبى داشته باشد، توسط افراد آبرومند و متدين يارى خواهد شد و به فضل خداوند به اهداف خود خواهد رسيد.

ص: 16

ترغيب به ازدواج

اسلام نسبت به ازدواج تأكيد خاصى دارد. و ازدواج را از نشانه هاى لطف الهى و آن را پيوند كمال مى شمارد. قرآن مى فرمايد:

يكى از آيات و نشانه هاى لطف خدا اين است كه براى شما از جنس خودتان زنان را آفريد كه به وسيلۀ آن آرامش يافته و ميان شما رأفت و مهربانى برقرار نمود اين امر براى مردمان باخرد و عاقل از نشانه هاى خداست.(1)

على عليه السلام مى فرمايد:

يك ركعت نماز كسى كه ازدواج نموده بالاتر از هفتاد ركعت نماز شخصى است كه ازدواج نكرده است.(2)

امام مجتبى عليه السلام مى فرمايند:

بدترين مردم كسانى مى باشند كه ازدواج نمى كنند و آنهايى كه زندگى را با تنهايى مى گذرانند برادران شيطانند.(3)

حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند:

بنايى در اسلام محبوبتر از بناء ازدواج نيست.(4)

انتخاب همسر

وقتى انسان مى خواهد ازدواج كند بايد همسر او معيارهاى اسلامى داشته باشد. در مورد انتخاب زن قرآن مى فرمايد: با زنان مشرك ازدواج نكنيد، مگر آنكه ايمان بياورند.(5)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

كسى كه با زنى فقط به خاطر زيبايى ازدواج نمايد، به آنچه كه به آن طالب است نمى رسد و شخصى كه با زنى به خاطر ثروتش ازدواج كند خدا او را مورد لطف خود قرار نمى دهد. ملاك شما در ازدواج ديندارى آنان باشد.(6)

و در روايت ديگرى فرمودند:

زن را براى چهار چيز مى گيرند: مال و شرف و جمال و دين. ولى تو زن ديندار بجوى.(7)

و در روايت ديگر فرمودند:

ص: 17


1- . «و من آياته ان خلق»؛ (روم / 21)
2- . روضة الواعظين ص 372.
3- . البحار، ج 103، ص 221.
4- . وسائل، ج 14، ص 3.
5- . «و لا تنكحوالمشركات»؛ (بقره / 221)
6- . روضة الواعظين، ص 374.
7- . نهج الفصاحه سخن 1183.

زن مهربان و بچه آور بگيريد. زيرا من به كثرت شما بر ساير پيامبران افتخار مى كنم.(1)

و امام صادق عليه السلام فرمودند:

زن مانند گردنبند است، مواظب باش كه چه چيز را به گردن خود مى بندى.(2)

در مورد انتخاب شوهر نيز اسلام توصيه هايى دارد.

على عليه السلام فرمودند:

هر گاه مى خواهى با كسى پيوند كنى، با آزاد مرد و مؤدب پيوند نما، جوانمردى كه از فرزندان آزادگان و زينت مجالس باشد.(3)

و در روايت ديگرى رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

هر گاه شخصى را متدين و امانتدار يافتيد، با او ازدواج نماييد كه اگر مسئله ازدواج دربين شما رخت بربندد فساد وفتنه، دامنگيرتان مى شود.(4)

از مجموعۀ آيات و روايات برمى آيد كه ملاك انتخاب همسر بايد دين، تقوى و پاكدامنى باشد و ازدواجى كه مبناى آن دين نباشد، با موفقيت روبرو نخواهد شد.

مزاياى ازدواج

ازدواجى پيوند كمال است كه در سايۀ ايمان و امانتدارى و راستگويى باشد، چنين ازدواجى بسيار بابركت خواهد بود. و آثارى براى انسان در پى خواهد داشت.

1 - نصف ايمان كامل مى شود.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

شخصى كه ازدواج كند يك نيمۀ ايمان خويش را كامل كرده از خدا در نيمه ديگر ايمان بترسد.(5)

2 - موجب چشم پوشى از گناه و پاكدامنى مى شود.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

شخصى كه قدرت ازدواج كردن را دارد ازدواج كند كه ازدواج بيش از هر چيز موجب چشم پوشى از گناهان و پاكدامنى مى شود و اگر كسى تمكن بر ازدواج ندارد با روزه گرفتن خود را از گناه محفوظ نگاه دارد.(6)

3 - نسل زياد مى شود.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

ص: 18


1- . نهج الفصاحه سخن 1144.
2- . فروع كافى، ج 5، ص 332.
3- . ديوان امام على عليه السلام، بيت 439.
4- . المحجه، ج 3، ص 54.
5- . نهج الفصاحه، سخن 2936.
6- . المحجة، ج 3، ص 53.

ازدواج كنيد تا در سايۀ آن نسلتان زياد شود كه من در روز قيامت از زيادى امتم ولو به طفل سقط شده افتخار مى كنم.(1)

4 - انسان به ثروت و دارايى مى رسد.

امام صادق عليه السلام فرمودند: شخصى به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و از نيازهاى زندگى شكوه كرد.

پيامبر صلى الله عليه و آله سه مرتبه فرمودند: ازدواج كن.

و او ازدواج كرد و در سايه ازدواج به دارايى رسيد.(2)

5 - خويشاوندى و همبستگى زياد مى شود.

قرآن مى فرمايد:

او خدايى است كه شما را از آب آفريد و به وسيلۀ ازدواج بين شما خويشى و هم بستگى ايجاد نمود و خدايت بر همه چيز توانا است.(3)

اگر انسان بخواهد از مزاياى واقعى و حقيقى ازدواج استفاده كند و خداوند او را يارى نمايد بايد راستگو باشد. و در ازدواج هرگز متوسل به دروغ نشود. زيرا خداوند راستگويان را يارى و پاداش مى دهد.

على عليه السلام فرمود:

راستگويى اگر در زبان شخصى باشد. خداى متعال او را در ميان مردم از ثروتمند، بهتر قرار مى دهد.(4)

6 - انتقاد بى جا

اشاره

يكى ديگر از جلوه هاى بيمارى خودنمايى و هيستيرى، انتقاد بى جا است. برخى افراد براى اينكه اظهار علم كنند و توجه ديگران را به خود جلب نمايند، از روش، زندگى، اخلاق و خصوصيات ديگران انتقادهاى بى جا مى كنند. اين انتقادها گاه تند و گزنده است و هتك حرمت افراد را نيز در پى دارد. گوينده خود به اين مسئله واقف است كه انتقاد او بى جاست و پايه و اساس عقلى، شرعى و قانونى ندارد اما بر آن اصرار مى ورزد، تا توجه ديگران را به خود جلب كند.

شنونده اگر صاحب علم و فضيلت و اهل فن باشد، درهمان ابتدا مى فهمد كه انتقاد او بى جاست و بر اساس هواى نفس مى باشد و اشتباه او را فوراً تشخيص مى دهد و در مى يابد كه او براى خودنمايى چنين انتقادى را مطرح مى كند.

اما اگر شنونده فردى بى اطلاع باشد و از حقيقت آگاه نباشد، ممكن است حرف او را قبول كند و

ص: 19


1- . المحجه، ج 3، ص 53.
2- . نورالثقلين، ج 3، ص 596.
3- . «و هوالذى خلق من الماء»؛ (فرقان / 54)
4- . نورالثقلين، ج 4، ص 57.

آنچه را كه او مى گويد واقع تلقى كند، اما وقتى كه حقيقت برايش روشن شود، نسبت به فرد انتقاد كننده بى اعتنا مى شود و اعتبارى براى او قائل نمى گردد.

هشدار

در اينجا به افرادى كه شنوندۀ اينگونه انتقادات بى جا و حرفهاى بى اساس هستند، توصيه مى شود كه ادعاها و حرفهاى چنين افرادى را زود نپذيرند و آنها را ملاك عمل خود قرار ندهند.

گاهى بر اساس حرفها و ادعاهاى بى پايۀ برخى افراد بيمار، جوانانى گول حرفهاى آن ها را مى خورند و در فساد و تباهى غرق مى شوند و زمانى بخود مى آيند كه ديگر دير شده است و راه برگشت يا وجود ندارد و يا برگشت بسيار سخت است اقتضاى سن جوان و شور و احساس جوانى گاه اين است كه انسان تحت تأثير ديگران واقع شود و اين چنين بپندارد كه او حرفهايش منطقى و راست است. اما هنگامى كه اين حرفها با ميزان عقل و شرع سنجيده شود، درمى يابند كه چه اشتباه بزرگى را مرتكب شده اند.

لازم است انسان نسبت به هر چه مى شنود بى تفاوت نباشد. اگر مشكلى دارد آن را با بزرگتر از خود و اهل فن در ميان بگذارد و از ارشادات و راهنماييهاى آنان استفاده نمايد و بعد اگر آن را درست تشخيص داد به آن عمل كند.

7 - استفاده از نامهاى عجيب

اشاره

يكى از جلوه هاى بيمارى خودنمايى و هيستيرى انتخاب نامهاى نامأنوس و عجيب و گاه خارجى است.

اسم فرزند

برخى افراد كه داراى بيمارى خودنمايى هستند، سعى مى كنند نامهايى براى فرزندان خود انتخاب كنند كه اين نامها در فرهنگ فارسى كمياب و يا در بين مردم ناياب باشد. افتخار اين گروه از افراد در اين است كه فرزند آنها داراى نامى است كه هيچكس چنين نامى را براى فرزند خود انتخاب كرده است.

منشأ انتخاب چنين نامى ستاره هاى سينما، مجله ها و كتابهاى غربى و يا چيزهايى است كه با فرهنگ عام مردم نامأنوس است. همان فرهنگى كه هيچگونه ارتباط فرهنگى و معنوى با مكتب و قوانين و جامعۀ ما ندارند.

اينگونه افراد به اين مسئله اصلاً توجهى ندارند كه معانى اين اسامى چيست؟ و فرزند خود را چرا به اين نام منتسب مى كنند؟

ص: 20

اسلام و انتخاب نام

از جمله حقوقى كه فرزند بر گردن والدين دارد اين است كه والدين موظّف هستند، براى فرزند خود نام نيكو انتخاب كنند.

على عليه السلام مى فرمايد:

حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيك براى او بگذارد، خوب او را ادب كند و به او قرآن بياموزد.(1)

امام باقر عليه السلام فرمودند:

راست ترين نامها نامى است كه دلالت بر بندگى خدا كند مثل عبداللّه و بهترين نامها نام پيامبران است.(2)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كه چهار فرزند از براى او بوجود آيد و هيچيك را به نام من نامگذارى نكند، بر من جفا كرده است.

از امام موسى عليه السلام نقل است:

فقر و بينوايى داخل خانه اى نمى شود كه در آن خانه، نام محمد، احمد، على، حسن، حسين، جعفر، طالب، عبداللّه يا فاطمه باشد.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

هر گروهى كه جمع شوند براى مشورت و در ميان ايشان فردى باشد كه نامش محمد، حامد، محمود يا احمد باشد. البته آنچه خير است رأى آنها بر آن قرار مى گيرد. و فرمود: فرزندى را كه محمد نام مى كنيد، او را گرامى داريد و جا براى او در مجلس بگشاييد و رو به سوى او ترش مكنيد و فرمود هر اهل بيتى كه در ميان ايشان نام پيغمبرى باشد، خداوند هر روز صبح و عصر ملكى را مى فرستد تا براى آنها دعا كند.

جابر گفت با امام باقر عليه السلام به خانۀ شخصى رفتم. طفلى بيرون آمد. حضرت از او پرسيد كه نامت چيست؟ گفت: محمد. پرسيدند: كنيه ات چيست؟ گفت: ابوعلى. حضرت فرمود: خود را از شيطان در حصار محكمى قرار داده اى به درستى كه هر گاه شيطان مى شنود كه كسى را به نام محمد يا على مى نامند، آب مى شود، چنانكه قلع آب مى شود. و زمانى كه بشنود كسى را به نام يكى از دشمنان ما صدا مى كنند، شاد مى شود و فخر مى كند.(3)

بهر حال انتخاب نام براى فرزند بسيار مهم است. و در سعادت و شقاوت او بى تأثير نيست.

ص: 21


1- . نهج البلاغه صبحى صالح، ص 546.
2- . حلية المتقين.
3- . احاديث از حلية المتقين.

اسم مكان

برخى افراد براى انتخاب نام تشكيلات فرهنگى يا شركتهاى خصوصى يا مغازه و يا مكانهاى ديگر سعى در انتخاب نامهايى دارند كه از نظر آنها بى نظير و بين مردم بى همتا باشد و جلب نظر كند.

گاه ديده مى شود كه اسامى انتخاب شده، هيچ ارتباطى با كار و شغل آن تشكيلات ندارد. مثلاً اگر اسم يك مغازه اى كه اغذيه فروشى است يا كله پاچه مى فروشد، بوعلى سينا بگذارند، آيا جاى تعجب ندارد؟

چه ارتباطى بين بوعلى سينا دانشمند ايرانى با مواد خوراكى و كله و پاچه است؟ اگر چنين نامى بر داروخانه يا مراكز فرهنگى، پزشكى باشد، جاى دارد. اما ارتباط آن با چنان مكانهايى نامأنوس است.

بهرحال صاحبان اين انديشه ها، فقط براى اينكه نظر مشترى را به خود جلب كنند و مغازه شان جلوه كند (به اصطلاح بگيرد) چنين اسامى را انتخاب مى كنند. و انگيزۀ آنها تنها جلوه گرى و جلب توجه ديگران است.

8 - استفاده از دستاوردهاى بيگانه

اشاره

يكى از جلوه هاى بيمارى هيستيرى استفاده از فرهنگ بيگانه است.

لباس خارجى

چنين افرادى انتساب به فرهنگ غرب را براى خود ارزش مى دانند و افتخار مى كنند كه در لباسشان، طرح ملافه ها و پرده هايشان از حروف غربى استفاده شده است. مارك لباسشان خارجى است. كفشى كه استفاده مى كنند، خارجى است.

و گاه ديده شده است كه اين لباسها و كفشها دوخت صنعتگران ايرانى است كه با مارك خارجى تزيين شده است. اما چنين خريدارانى فقط به مارك آن توجه دارند كه مارك خارجى است و غافل از اين مسئله اند كه اين لباس در ايران تهيه شده است و يا جنس ايرانى بسيار مرغوبتر از نوع خارجى آن است. و يا زمينۀ مرغوبيت آنرا در آينده فراهم خواهد كرد.

اصولاً اطمينان آنها به مارك خارجى است و افتخارشان اين است كه لباس خارجى را به قيمت گزاف خريده اند و مصرف كنندۀ كالاهاى خارجى هستند.

گاه روى لباسهايى كه مارك خارجى دارد، عبارتهاى بى معنى و يا كلمات تند، و يا نام اختصارى برخى شركت هاى انحرافى و يا افراد منحرف هستند، بكار گرفته شده است. برخى از اين مصرف كننده ها حتى توانايى خواندن اين حروف را نيز ندارند، صرف اينكه اين لباس با كلمات خارجى تزيين شده است براى آنها كافى است.

ص: 22

غذاهاى خارجى

ديده شده است افرادى سعى دارند كه غذاها و مواد خوراكى مثل آدامس، شكلات با اسانس خارجى تهيه كنند بدون آنكه توجه داشته باشند كه اين غذاها از چه موادى تهيه مى شود و آيا مصرف آن مجاز هست يا نه؟

ديده شده است كه مدتى غذاهايى پخته يا مادّۀ خام آن در بازار به فروش رفته است و بعد از مدتى از طرف سازمانهاى بهداشت جهانى مصرف اين غذاها غيرمجاز شناخته شده اند و مصرف آن را توأم با بيمارى دانسته اند.

بهرحال در خريد اينگونه مواد توجه چنين مصرف كنندگانى اين است كه فقط غذاى خارجى بخرند يا غذاى خارجى تهيه كنند و به كميت و كيفيت آن توجهى ندارند.

لوازم منزل

يكى از موارد جلوه گرى و استفاده از دستاوردهاى خارجى در ابزار مورد لزوم هر فرد و لوازم خانگى است. برخى افراد سعى دارند كه تمامى لوازم منزل آنها خارجى باشد و فخر بفروشند كه اين لوازم را به چنين و چنان قيمتى خريده اند.

حاضرند مبالغ هنگفتى را صرف خريد اين وسايل نمايند و وسايل را حتماً خارجى تهيه كنند.

لوازم منزل از قبيل مبلمان، سرويس آشپزخانه، لوازم برقى مورد نياز آنها بايد حتماً خارجى باشند و از بهترين ماركهاى معمول تهيه شوند.

در مورد ظروف مورد مصرف خانواده هم اين مسئله مصداق دارد. اين مسئله بين اكثر خانواده ها شايع است كه ظروف منزل خود را از جنسى انتخاب كنند كه در بورس باشد و به اصطلاح مد روز باشد. حاضرند ظرفهاى كهنه و قديمى را به ديگران بدهند و خود ظروف نوى را كه در بازار مرسوم شده است با مبالغ هنگفتى خريدارى نمايند.

در پذيراييها سعى دارند حتماً ظروف صبحانه از فلان جنس خارجى، ظروف و سرويس نهار از نوعى و ظروف پذيرايى عصرانه نيز از ظروف متفاوت و زيباى خارجى استفاده كنند. بيشتر از آنكه نوع پذيرايى مطرح باشد، به رخ كشاندن تجملات و ظروف مطرح است.

گاه پولهاى هنگفتى صرف مى شود تا سرويسها يكجور تهيه شوند و مبالغى صرف مى گردد كه اين سرويسها حتماً در بورس باشند. اين مخارجهاى كمرشكن در بين همۀ اقشار كم و بيش وجود دارد.

وقتى سرويس و ظرفى در بازار عرضه مى شود كه نو و جديد است، همه سعى در تهيۀ آن دارند.

گاه ديده مى شود كه افراد مستضعف اين ظروف را قسطى تهيه مى كنند تا مبادا از قافلۀ مد عقب افتاده باشند.

در ميهمانيها تنها افتخارشان اين است كه سرويس چندنفرۀ فلان مارك را دارند. ضرورت در

ص: 23

اينجا جايى ندارد. گاه يك خانواده چندنفره به اندازۀ 100 الى 150 نفر سرويس غذاخورى از انواع و اقسام آن در اختيار دارند و اين ظروف را احتياج ندارند، بلكه تهيۀ اين وسايل روح بيمار آنها را نشان مى دهد و نشانگر حالت روحى بيمار آنهاست و آنها به اين وسيله مى خواهند كمبودهاى روحى خود را ارضاء كنند.

اين نكته شايان ذكر است كه تنوّع و استفاده از مواهب دنيا در حدّ معقول اشكال شرعى ندارد اما آنچه مذموم است اين است كه فكر و روح انسان اسير تجمل و مد و تغيير و تبديل باشد. در اين حالت تنها آرام كنندۀ روح افراد به اين است كه به آنچه مى خواهند برسند و فكر مى كنند اين رسيدن به خواسته ها آنها را آرام مى كند، در حالى كه اين چنين نيست، كسى كه آرزوهاى دور و دراز دارد به آرامش نخواهد رسيد و آرامش در سايۀ قناعت محقق خواهد شد و پيروى از اميال شيطانى عذاب و خوارى دنيا و آخرت را در پى دارد.

اسلام و مصرف گرايى

قرآن انسان را از هدر دادن مال برحذر مى دارد و مى فرمايد:

اموال خود را از راه حرام ميان خود مصرف نكنيد.(1)

و امام على عليه السلام فرمود:

بهترين ثروتها، ترك آرزوهاست.(2)

و قرآن اموال انسان را وسيلۀ آزمايش انسان مى داند و مى فرمايد:

توجه داشته باشيد كه اموال و اولاد شما وسيلۀ آزمايش است.(3)

اين اموال بايد در راهى مصرف شوند كه خداوند آن را مى پسندد و گناه باعث كمى روزى انسان مى شود.

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

گناه انسان را از رزق محروم مى گرداند.(4)

در آخرت نيز انسان بايد پاسخگوى اعمال دنيوى خود باشد. قرآن مى فرمايد:

هر كس در گرو اعمالى است كه در دنيا انجام داده است.(5)

امام على عليه السلام در روايتى چنين توصيه مى فرمايند:

اسراف را ترك كن و ميانه روى را پيشۀ خود ساز و امروز به فكر فردايت باش و از مالت به اندازۀ

ص: 24


1- . «و لا تأكلوا اموالكم»؛ (بقره / 188)
2- . نهج البلاغه صبحى صالح، ص 471.
3- . «و اعلموا انما اموالكم»؛ (انفال / 28)
4- . اصول كافى ج 2، ص 270.
5- . «كل نفس بما كسبت رهينه»؛ (مدثر / 38)

ضرورت نگهدار و بقيه اش را به مستمندان انفاق كن.(1)

انسان بايد بداند كه در مقابل مصرف پول نزد خداوند مسئول است. على عليه السلام مى فرمايد:

حلال دنيا، حساب دارد و حرام آن نيز كيفر خواهد داشت، چرا به آسايش معنوى پناه نمى بريد و چرا راه پيامبران را ادامه نمى دهيد.(2)

9 - تغيير متعلّقات

يكى از جلوه هاى بيمارى خودنمايى تغيير و تبديل متعلّقات انسان است.

اين تغيير و تبديلها نه بر حسب نياز و ضرورت، بلكه براى تجمل گرايى و خودنمايى و فخرفروشى به ديگران انجام مى شوند.

بسيارند كسانى كه حداقل سالى يك بار تغيير دكوراسيون مى دهند، مبلها را تعويض مى كنند، فرشهاى خود را عوض مى نمايند وسايل منزل، وسايل زينتى از قبيل تابلو، لوستر و ساير لوازم را تغيير مى دهند، پرده ها را تعويض مى كنند و هر از مدتى يك بار به نوعى سرويسها را تغيير و همه را يكدست (ست) مى نمايند.

گاه تغيير و تبديل در جواهرآلات و وسايل زينتى خانمهاست. بسيارند كسانى كه مدتى يك بار فقط به خاطر اينكه نوعى از طلا مد است، طلاى خود را تغيير مى دهند و مبالغ هنگفتى در اين راه مصرف مى كنند، سرويسها تعويض مى شود انگشترى و حلقه به نوع جديد تبديل مى شود و چيزهايى از قبيل گوشواره، گردنبند، دستبند، النگو را دائماً تغيير مى دهند. و اين تغييرات نه بر حسب ضرورت و از كارافتادگى اين وسيله هاى زينتى است، بلكه ملاك آنها تغيير مدل آنهاست.

اينگونه افراد ساعتها و روزها از وقت خود را صرف پسنديدن مدل و تعويض آن مى كنند.

گاه تغيير و تبديل در خانه است. هستند افرادى كه مدتى يك بار منزل خود را تغيير مى دهند، نماى آن را تعويض مى كنند، تزيينات منزل را دگرگون مى سازند تا بهترينها را داشته باشند و از همرديفهاى خود برتر باشند.

اين تغيير و تبديلهايى كه بر حسب نياز و ضرورت نيست، نشانگر بيمارى هيستيرى يا خودنمايى است.

گاه تغيير در لباس صورت مى گيرد. بسيارند افرادى كه از يك لباس فقط يك بار استفاده مى كنند وبعد به جرم از مد افتادن آن را كنار مى گذارند. در هر مجلسى يك نوع لباس مى پوشند و اگر در روز به چند مجلس بروند در هر نوبت از لباس جداگانه استفاده مى كنند. اينان شخصيت و مقام خود را در عرضه كردن لباسهاى خود مى پندارند و لباس را نشانگر زينت و فخر خود مى دانند و اين مسئله مخصوصاً بين خانمها مسئله اى شايع است.

ص: 25


1- . نهج البلاغه، نامه 21.
2- . اصول كافى، ج 2، ص 459.

گاه تغيير در مدل مو و آرايش است. هستند افرادى كه به واسطۀ مد شدن مدل مو يا رنگ مويى مبلغى گزاف براى آن مى پردازند و بعد از چند وقتى دوباره رنگ تعويض و مدل تبديلِ به مدل احسن مى شود.

ريشۀ تمامى اين مسايل اين است كه اينگونه افراد يك خلأ روحى دارند. از درون داراى كاستى و بيمارى و نارسايى روحيند و به اين وسيله مى خواهند خلأ خود را بپوشانند و خود را بين مردم فردى متعادل جلوه دهند. كسانى كه پيرامون اين مسايل گرفتار هستند قطعاً از بيمارى روحى رنج مى برند.

تنوع در حدّ معقول پسنديده است و روحيۀ انسان را شاد مى كند، اما آنچه ناپسند است تجمل گرايى و وابستگى به اين مسايل و صرف وقت و انديشه در اين راه است.

10 - دروغگويى

يكى از جلوه هاى بيمارى هيستيرى دروغگويى است. كسانى كه دچار خلأ روحى هستند، با دروغهاى بزرگ و تعجب آور سعى دارند، توجه ديگران را به خود جلب كنند، تا خلأ روحى خود را بپوشانند در اينجا هدف دروغگويى تنها اين مسئله است كه چنين افرادى سعى دارند توجه ديگران را به خود جلب كنند و اگر كسانى پيدا شوند كه اظهار تعجب و توجه كنند اين افراد در دروغگويى خود گستاخ تر مى شوند.

چنانكه در بحث درمان خواهد آمد، روشن است كه دروغ، كليد تمامى گناهان است و در روايتى امام عسگرى عليه السلام فرمود:

(انگيزه انجام) تمام مفاسد را در اتاقى گذاشته اند و كليد آن را دروغ قرار داده اند.(1)

كسى كه براى جلب توجه ديگران دروغ بگويد، مورد لعن خداوند است. زيرا رسول گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:

خدا لعنت كند دروغگو را هر چند دروغ از روى شوخى بگويد.(2)

11 - تهمت، تمسخر و استهزاء ديگران

از جمله جلوه هاى بيمارى هيستيرى و خودنمايى آن است كه فردى براى اينكه توجه ديگران را به خود جلب كند، در محافل، مجالس و گردهماييهاى فاميلى و دوستانه سعى مى كند به ديگران تهمت بزند و چيزى به آنها نسبت دهد و يا ديگرى را تمسخر كند و يا با زبان ديگران را اذيت و آزار دهد. او اين كار را فقط براى جلب توجه ديگران و خوشآيند آنان انجام مى دهد و دوست دارد مورد توجه ديگران قرار گيرد.

دستاورد اين اعمال ممكن است براى انسان يا ديگران در آن جلسه خوشى گذرا داشته باشد اما

ص: 26


1- . جامع السعادات، ج 2، ص 249.
2- . اخلاق شبر ص 133.

اين افراد بايد بدانند كه عقوبت اعمال و رفتارشان ابدى است و در دنيا و آخرت به مكافات عمل خود خواهند رسيد. خوشى چند ساعت نسبت به عقوبت و مكافات بعد از عمل بسيار بى ارزش است.

آبروى مؤمن نزد خداوند باارزش است و هيچكس حق ندارد به ديگرى تهمت بزند و يا او را به باد استهزا و تمسخر بگيرد. قرآن مى فرمايد:

كسانى كه مرد و زن مؤمن را بدون جهت آزار مى رسانند بهتان و گناه بزرگى انجام داده اند.(1)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

كسى كه به مرد يا زن مؤمنى بهتان بزند و يا چيزى را به او نسبت دهد كه در او نيست، روز قيامت، خداوند او را بر تپه اى از آتش قرار مى دهد تا از كيفر بهتان بيرون آيد.(2)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

كسى كه مؤمنى را آزار دهد مرا آزار داده و كسى كه مرا اذيت كند، خدا را اذيت كرده و لعنت خدا و ملائكه و تمام مردم بر چنين فردى باد.(3)

12 - تظاهر به بيمارى

يكى ديگر از جلوه هاى بيمارى هيستيرى تظاهر به بيمارى است. اين مشكل در بين اكثر افراد شايع است. افرادى كه خلأ روحى و بيمارى خودنمايى دارند به وسيلۀ تمارض كردن، سعى دارند توجه ديگران را به خود جلب كنند.

اين مسئله بين افراد در كليۀ سنين و سطوح مطرح است. كودك گاه براى جلب توجه دگران، خود را به بيمارى مى زند. آنچنان داد و فرياد به راه مى اندازد تا او را به دكتر ببرند، اما در معاينات معلوم مى شود كه اصلاً بيمارى جسمى در كار نبوده و انگيزه فقط جلب توجه و محبت ديگران بوده است.

در بين برخى از جوانان نيز اين مسئله شايع است. دل دردها، سردردها، دردهاى مختلف بدن را بهانه اى براى جلب توجه ديگران به خود قرار مى دهند و بعد از معاينات و مراجعه به پزشك كذب گفتارشان آشكار مى شود.

اين مسئله در بين بزرگسالان و حتى پيران نيز به چشم مى خورد كه اين افراد براى جلب توجه ديگران، اظهار بيمارى و درد و ناراحتى مى كنند. در حالى كه آنها با هيچگونه مشكل جسمى روبرو نيستند و مشكل آنها بيمارى روحى است.

اين نكته قابل ذكر است كه اين افراد بايد بدانند هيچ وقت با ناسازگارى نمى توان به سازگارى رسيد. تمارض و داد و فرياد، به رفع نيازهاى روحى كمك نمى كند. از طريق امور باطل نمى توان به

ص: 27


1- . «والذين يؤذون المؤمنين»؛ (احزاب / 58)
2- . جامع السعادات، ج 2، ص 243.
3- . جامع السعادات، ج 1، ص 165.

حق رسيد. و انسان به اين وسيله هيچگاه ارضاء روحى نمى شود و گاه بايد متحمل ضررها و آثار منفى زيادى هم بشود و احياناً اگر دچار بيمارى واقعى شود، كسى حرفهاى او را باور نخواهد كرد.

اگر انسان با انجام اين اعمال قصد آزار و اذيت مربى يا اولياء خود را داشته باشد، بداند كه قطعاً در آينده اى نه چندان دور به مكافات عملش خواهد رسيد و در آينده اطرافيان و فرزندان او، با او همين رفتار را خواهند داشت. به قول شاعر:

از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد، جو ز جو

13 - تغيير مواضع

يكى ديگر از جلوه هاى بيمارى خودنمايى و هيستيرى اين است كه اينگونه افراد در هر مجلس و محفلى به رنگ همان جلسه درمى آيند و يا به حالت چند شخصيتى درمى آيند.

اگر در مجلس اهل علمند، اظهار علم و فضل مى كنند، اگر در مجلس بى دين و لامذهبها هستند، چون آنانند و مبانى شرع را به باد تمسخر مى گيرند و با ارزشهاى مكتب كارى ندارند. در بين خانواده هاى مذهبى، دم از مذهب و دين مى زنند و خود را متشرّع معرفى مى كنند.

در جايى حاضر به انجام مكروهات نيستند و در جاى ديگر بدترين گناهان را انجام مى دهند. در جمع انقلابى مدافع انقلابند و از آن دفاع هم مى كنند. اما در جمع ضد انقلاب، بدترين تهمت ها را به سياسيون و انقلابيون روا مى دارند.

بهرحال اعمال و رفتار آنها، وابسته به اقتضاى زمان و مكان است. اين افراد حالت متعادلى در افكار و عقايد خود ندارند و اين حالت آنها در مكتب مقدس اسلام بنام نفاق نام برده شده است.

يعنى اين افراد ريشه هايى از نفاق را در عمق جان و روح خود دارند و نفاق آنها را به اين سو و آن سو مى كشاند زيرا منافق متغيّر و متلون است.

منافقين صدر اسلام هم چنين بودند، صبح ايمان مى آوردند و شب منكر اسلام مى شدند تا به اين وسيله مكتب اسلام را زير سؤال ببرند.

عوامل بيمارى هيستيرى

اشاره

عواملى در ساختار فكرى، جسمى، روحى، عاطفى و معنوى انسانها مؤثر هستند. در اينجا دانشمندان نظرات متفاوتى دارند.

عده اى بر اين عقيده اند كه ساختار اخلاقى، روحى، معنوى انسان در پرتو امر ژنتيك محقق مى شود.

برخى معتقدند خانواده و محيط خانوادگى اين ساختار را بوجود مى آورند.

عده اى ديگر بر اين عقيده اند كه ساختار وجودى انسان به وسيلۀ جامعه و رسانه هاى گروهى و مسائل مختلفى كه در جامعه مطرح است، تحقّق پيدا مى كند.

ص: 28

عده اى ديگر غريزۀ جنسى را مبناى ساختار وجودى انسان مى دانند.

عده اى هم هيچكدام از اين امور را مورد تأييد قرار نمى دهند و معتقدند اين خود شخص است كه مى تواند، در خود چيزى را شكل دهد و يا اگر تصميم بگيرد، ساختار وجودى خويش را تغيير دهد.

نظر اسلام در اين رابطه اين است كه همۀ اين عوامل به گونه اى در ساختار وجودى انسان نقش دارند، هيچكدام علت تامه نيستند. اما نقش علت ناقصه دارند. هر كدام به حدى مى تواند شخصيت انسان را شكل دهد و هر كدام از آن عوامل مى تواند در شكل سازى شخصيت انسان نقش داشته باشد و عقيده بر اين نيست كه تنها يك عامل، علت يك بيمارى روحى، اخلاقى و يا خلأ در شخصيت انسان است بلكه در اينجا مجموعه مطرح است و براى تشخيص درمان، شناخت عامل يا عوامل بيمارى لازم و ضرورى است.

1 - ژنتيك

يكى از عوامل بيمارى خودنمايى امر ژنتيك است. ممكن است فردى در خانواده اى به دنيا آمده باشد كه اولياء و اقوامى كه در وراثت او مؤثرند، مثل عمو، عمه، دايى، خاله، داراى بيمارى خودنمايى باشند، در اينجا همچنانكه انسان از طريق وراثت در بعد جسمى خود تأثير پذير است، در بعد روحى نيز مسائلى را به ارث مى برد و اخلاقيات اولياء و فاميل نزديك نيز از طريق وراثت به او منتقل مى شوند.

اگرچه اين يك امر فراگير مى باشد ولى گاه در مقاطع مختلف سنى ممكن است بروز كند كه بايد به محض بروز، خود فرد يا اعضاء مربيان (پدر، مادر، معلم و...) در صدد پالايش روحى او برآيند.

فردى كه دست اندركار تربيت است، نبايد اين گونه بيماران را محكوم به كاستى شخصى او نمايد بلكه بايد به او يارى كند تا از اين نقص روحى نجات يابد.

زيرا اين گونه افراد كه در تشكّل روحى خود نقش اساسى نداشته اند نياز به دقت و مدارا و حمايت بيشترى دارند.

2 - جامعه و محيط

اشاره

يكى ديگر از عوامل بيمارى هيستيرى تقليد از جامعه و محيط است. اگر فردى در جامعه اى باشد كه فرهنگ جامعه، فرهنگى وابسته و بيگانه پسند و غيرگرا و خودنماست، چنين فردى نيز به چنين بيمارى خود به خود مبتلا مى شود.

انسان از آنجا كه موجودى اجتماعى است و از اجتماع نمى تواند بريده باشد، از محيط جامعه نيز تأثير مى گيرد. جامعه شامل خانواده، مدرسه، رسانه هاى گروهى مجلات و روزنامه و همۀ توابع جامعه است.

ص: 29

تبليغات

تبليغات در روحيۀ انسانها نقش مؤثرى دارد. اگر در جامعه اى تبليغات بر گردونۀ مصرف گرايى، استفاده از كالاهاى خارجى و لوكس با ارائه الگوها و شخصيتهاى مصرفى، دور بزند، افراد جامعه به شدت تحت تأثير آن تبليغات قرار مى گيرند. و امرى كه در روزنامه، مجله، رسانه هاى گروهى و جمعى تبليغ مى شود و مورد پذيرش عوام جامعه است. و مسئولين تبليغات اگر در جهت مصرف گرايى بكوشند، افراد زيادى را تحت تأثير قرار مى دهند.

لذا ابتدا بايد سعى شود كه تبليغات در محور شرع و عرف و مكتب باشد. آنچه به عنوان خوراك تبليغاتى در اختيار رسانه ها قرار مى گيرد، در چهارچوب اسلام باشد و عوامل منفى را در جامعه رشد ندهد.

تهاجم تبليغاتى

در تبليغات مسموم و وارداتى كه از طريق نوارهاى ويديويى سوپر و غيرمجاز يا مجلات و روزنامه هاى خارجى يا از طريق ماهواره به جوانان القاء مى شود، مسائلى مطرح مى شود تا ذهن جوان را بخصوص، مشغول چيزهايى كند كه او را از فكر سازندگى و خلاقيت بيرون آورد و در انحصار مصرف و بيهوده گرايى قرار دهد.

تبليغات مسموم اين گونه رسانه ها سعى بر اين دارند كه با تبليغ بيكارى، بى هدفى و انحراف، سيگار، مواد مخدر، كالاهاى مصرفى مدلهاى لباس، مدلهاى آرايش، برخوردهاى غيرمنطقى جوانان را در اين مسير سوق دهند.

گاه تبليغات مسموم و ضد مكتب و ضدارزش در اين رسانه ها مطرح مى شود و آنقدر گسترش پيدا مى كند كه در نظر بيننده زشتى خود را از دست مى دهد. مبانى اخلاقى، مبانى معنوى، ارزشهاى خانوادگى به پوچ گرفته شده و عليه آن تبليغ مى شود.

به جاى ارزشها، ناارزشيها جايگزين مى شود. به فرد القاء مى شود كه پيروى از آداب و سنن ملى، مذهبى و اجتماعى، ارتجاعى است و استفاده از فرهنگ غرب و مصرفى نشانۀ تجدّد و خودنمايى مى باشد.

اگر بيننده سطح علمى و آگاهى كافى نداشته باشد، تحت تأثير اين تبليغات قرار مى گيرد.

كالاهاى جديد و مصرفى با تهاجم تبليغاتى به مردم معرفى مى شود و افراد به تصور اينكه مصرف اين كالاها مزايايى دارد، مصرف كننده مى شوند. اما مدتى كه مى گذرد معايب آن يكى يكى به مرحلۀ بروز مى رسد.

گاه مواد غذايى ناسالم با تبليغات به خورد مردم داده مى شود و بعد از مدتى اعلام مى شود كه مصرف نكنند. زيرا سرطان زاست و امثال اين تبليغات در عرصۀ توليد و مصرف كالا امرى شايع

ص: 30

است.

لذا يكى از عوامل ابتلا به بيماريهاى روحى پيروى از تبليغات است.

3 - جهالت و نادانى

اشاره

يكى از عوامل بيمارى خودنمايى جهالت و نادانى است. در اين خصوص ممكن است فردى به خاطر ناآگاهى و آشنا نبودن به مبانى ارزشى، مرتكب اعمالى شود و انگيزۀ اعمال او نيز اين باشد كه در فلان گروه يا رسانۀ جمعى يا در فلان محفل دوستانه چنين چيزى مطرح شده است و او فكر مى كند كه كار اين گروه بر اساس مبانى عقل و شرع است او هم آن كار را به تصور اينكه كار خوبى است انجام مى دهد.

قرآن در اين مورد مى فرمايد:

«بگو آيا مى خواهيد شما را به زيانكارترين مردم آگاه كنم؟ زيانكارترين مردم آنها هستند كه عمرشان را در راه حيات دنياى فانى تباه كردند و به خيال باطل خود پنداشتند كه كار خوبى انجام مى دهند...(1)

از نظر قرآن زيانكارترين مردم، آنها هستند كه كار خلافى انجام مى دهند و مى پندارند كه كارشان خوب است. اسلام تقليد كوركورانه را طرد مى كند و از انسانى كه داراى شعور، عقل و درايت است، انتظار دارد كه عملى را از روى جهالت و نادانى انجام ندهد بلكه ابتدا علم و آگاهى پيدا كند، سپس مرتكب عملى شود و يا از مكتبى پيروى نمايد.

اسلام و جهالت

انسان در ابتداى خلقت بدون علم و آگاهى آفريده شد. قرآن نيز مى فرمايد:

خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج ساخت، در حالى كه چيزى نمى دانستيد.(2)

اما وسايل رشد را در اختيار انسان قرار داد. عقل، تحصيل علم، آگاهى به ارزشها، توجه به هدايت و رهبرى جامعه را به انسان گوشزد نمود و از او خواست تا در مسير عقل گام بردارد.

لذا مكتب اسلام نسبت به جهل و نادانى به انسان هشدارهاى زيادى داده است. از جمله قرآن دستور مى دهد كه از نادان دورى كنيد و مى فرمايد:

از نادان كناره گيرى نما.(3)

امام رضا عليه السلام فرمود:

ص: 31


1- . «الذين ضل سعيهم»؛ (كهف / 103)
2- . «واللّه اخرجكم من»؛ (نحل / 78)
3- . «واعرض عن الجاهلين»؛ (اعراف / 199)

دوست هر شخصى (براى رسيدن به كمال) عقل اوست و دشمن او جهل وى مى باشد.(1)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

فقرى بدتراز جهل وثروتى مفيدتر از عقل وعبادتى بهتراز فكرنيست.(2)

اثرات جهل

اشاره

جهل و نادانى تأثيرات منفى در زندگى دنيوى و اخروى انسان مى گذارد.

1 - افراط و تفريط

على عليه السلام فرمود:

جاهل را هميشه تندرو و يا سست عنصر مى بينى.(3)

2 - هدايت نمى شوند

قرآن مى فرمايد:

اگر خدا مى خواست اينان را در طريق هدايت قرار مى داد، و از نادانان قرارشان نمى داد.(4)

3 - دين ندارند

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

كسى كه عقل داشته باشد ديندار است و كسى كه دين داشته باشد به بهشت مى رود.(5)

4 - بيهوده مى خندند

امام عسكرى عليه السلام فرمود:

نشانۀ نادانى در اين است كه بدون جهت انسان بخندد.(6)

5 - مفسد هستند

قرآن مى فرمايد:

آگاه باشيد كه اينها (منافقان) گروهى فاسد هستند اما شعور ندارند.(7)

ص: 32


1- . تحف العقول، ص 326.
2- . مكارم الاخلاق، ص 444.
3- . نهج البلاغه صبحى صالح، 479.
4- . «و لو شاء اللّه لجمعهم»؛ (انعام / 35)
5- . ثواب الاعمال، ص 29.
6- . تحف العقول، ص 362.
7- . «الا انهم هم المفسدون»؛ (بقره / 12)
6 - از نعمتها استفاده درست نمى كنند

قرآن مى فرمايد:

و محققاً بسيارى از جن و انس را براى جهنم واگذارديم (كه آنها به سوء اختيار پليدى و اعمال زشت و افكار و عقايد فاسد را برگزيدند).

براى آنها دلهاييست كه بى ادراك و معرفت و ديده هايى است بى نور بصيرت و گوشهايى است ناشنواى حقيقت. آنها مانند چهارپايند بلكه بسى گمراه ترند زيرا قوه ادراك مصلحت و مفسده را داشتند و باز عمل نكردند. آنها همان مردمى هستند كه (از خدا و قيامت و عاقبت كار خود به بازيچه دنيا) غافل شدند.(1)

تأكيد خداوند بر اين است كه انسان هر چيزى را چشم و گوش بسته قبول نكند و از آن پيروى ننمايد بلكه هر عملى را همراه با عقل، تدبر و فكر انجام دهد. در آن صورت است كه هدايت شامل حال او خواهد شد.

7 - جهل منشأ گناهان
اشاره

جهل تنها در مورد بيمارى خودنمايى يا هيستيرى عامل مؤثر نيست، بلكه بسيارى از گناهان كه افراد انجام مى دهند، بر اثر جهل و نادانى آنهاست.

اعتياد

منشأ اعتيادهاى انحرافى بسيارى از جوانان جهل ونادانى نسبت به عواقب آن و حيلۀ دشمن است. با كشيدن يك سيگار و دنباله روى بى چون و چرا از دوستان ناباب، فرد كم كم به اعتياد كشيده مى شود و نادانسته خود را در معرض سقوط قرار مى دهد.

اعتياد ابتدا بر اثر جهل بوجود مى آيد اما در نهايت زندگى، آينده و سرمايه هاى يك فرد را مى سوزاند و خاكستر مى كند.

ارتباط نامشروع

منشأ بسيارى از ارتباطهاى نامشروع جهل و نادانى است. جوان فكر مى كند كه در كنار گناه و عصيان و تجاوز به حقوق ديگران مى تواند به سعادت برسد. در حالى كه اينطور نيست. گاهى ديده مى شود بعضى از جوانهاى فاسد، نداشتن دوست دختر يا پسر را دليل بر بى عرضگى و بى لياقتى فرد مى دانند و او را تشويق مى كنند كه او هم براى خود دوستى دست و پا كند. نامه اى رد و بدل كند و

ص: 33


1- . «لهم قلوب لايفقهون»؛ (اعراف / 179)

عكسى بدهد و بگيرد.

منشأ اين كار درست است ابتدا جهل و نادانى است، اما انسان از عواقب شرعى، قانونى و اجتماعى اين كار مصون نخواهد بود.

ارتباط نامشروع با ديگران خشم و غضب الهى را در پى دارد، انسان را از سعادت زندگى خانوادگى محروم مى كند، موجب تباهى و فساد جنسى مى شود. انسان به استمناء مبتلا مى شود، اگر شهوت تخليه نشود گاه منجر به لواط يا همجنس گرايى و يا زنا مى شود، كه هر كدام علاوه بر حدّ و زندان و سنگسار، عذاب اخروى نيز در پى خواهد داشت.

لذا جوان بايد با چشم باز در مسيرى گام بردارد كه سعادت دنيوى و اخروى در انتظار او باشد.

اعمال خلاف

منشأ بسيارى از اعمال خلاف، نادانى و جهالت است. گاه فردى براى پولدار شدن دست به دزدى، رشوه و رباخوارى و... مى زند تا به پول بيشتر برسد اما بايد بداند اگر به پول بيشترى نيز دست پيدا كند، اين پول بركت ندارد و به او وفا نمى كند و سرانجام عقوبت دنيوى، چون زندان و قصاص و آبروريزى و در قيامت هم عذاب الهى گريبان او را مى گيرد.

پول و ثروت در كنار عقل و ايمان ارزشمند است و پولى كه از طريق گناه به دست آيد، جز شر دنيوى و اخروى، سود ديگرى نخواهد داشت.

سوء رفتار

منشأ بسيارى از اعمال ناشايست و سوء رفتار افراد جهالت و نادانى است.

بداخلاقى و پرخاشگرى با پدر و مادر و دوستان و يا معلّم، گناهى بزرگ است. زيرا معلم حق بزرگى بر گردن انسان دارد. افرادى هستند كه با جهالت و نادانى نسبت به معلم پرخاشگرى مى كنند.

اين افراد بايد بدانند كه اين رفتارشان حاكى از جهل آنهاست و انسان عاقل با استاد بايد هميشه با احترام رفتار كند.

اولياء

سوء رفتار با والدين نيز گناهى بزرگ است و عقوبت الهى در پى دارد. در دنيا نيز انسان به مكافات عمل خود در سوء رفتار با والدين مى رسد.

خداوند نسبت به پدر و مادر در قرآن سفارش زيادى فرموده است.

قرآن مى فرمايد:

ص: 34

فقط خدا را عبادت كنيد و به پدر و مادر نيكى نماييد.(1)

و در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

به پدر و مادر موقعى كه دستور مى دهند كارى انجام گيرد، (آه، آه، اف) نگو! بر سرشان فرياد مكش و حرف شايسته به آنان بزن.(2)

امام صادق عليه السلام فرمود:

عاق والدين از كبائر است، زيرا خدا عاق والدين را معصيت كار و ستمگر قرار مى دهد.(3)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

سه گناه است كه كيفر آن سريع است و به قيامت كشيده نمى شود: عاق والدين، ظلم به مردم و كفران نيكى ها.(4)

پس جوان بايد در هر حال احترام پدر و مادر را حفظ كند و به بهانه پير بودن، يا بى سواد بودن، يا قديمى بودن آنها، حق بى احترامى به آنها را ندارد.

خانواده

منشأ بسيارى از سوء رفتارهاى خانوادگى نيز جهالت و نادانى است. در حالى كه خداوند نسبت به خانواده نيز سفارش زيادى فرموده است.

قرآن مى فرمايد:

بگو زيانكارترين مردم كسى است كه به خود و خانوادۀ خود ضرر بزند.(5)

امام صادق عليه السلام فرمود:

براى گناهكار بودن انسان همين بس است كه نسبت به زيردستان خود كوتاهى كند.(6)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

بهترين مردان امت من كسانى هستند كه به زيردستان خود ظلم نمى كنند و به آنان نيكى مى نمايند و ستم بر آنان روا نمى دارند.(7)

اسلام به زنان نيز سفارش فرموده است كه حقوق شوهر را رعايت كنند و در ناراحتيها صبر و تحمل داشته باشند و از سوء رفتار بپرهيزند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

ص: 35


1- . «لاتعبدون الاّ اللّه»؛ (بقره / 83)
2- . «فلا تقل لهما اف و لا»؛ (اسراء / 23)
3- . علل الشرايع، ج 2، ص 479.
4- . امالى شيخ مفيد، ص 140.
5- . «قل ان الخاسرين»؛ (شورى / 45)
6- . عدة الداعى، ص 72.
7- . مكارم الاخلاق، ص 217.

جهاد زن اين است كه در آزارى كه از دست شوهرش مى بيند و غيرت او صبر كند.(1)

بهرحال سوء رفتار با هر انگيزه اى كه باشد، عقوبت دنيوى و اخروى در پى خواهد داشت و اين نشانگر جهل است كه انسان كارى كند و عملى مرتكب شود كه عذاب الهى را در پى داشته باشد و در دنيا انسان را دچار عقوبت و مكافات مى كند.

اجتماع

منشأ بسيارى از سوء رفتارهاى اجتماعى نيز جهل ونادانى است. خداوند براى هر يك از افراد جامعه حقوقى قرار داده است. همسايه حقى دارد، دوست، حقى دارد، فاميل حقوقى دارند و هر كس بايد نسبت به ديگرى، وظايفش را انجام دهد و چنانچه انسان به حقوق اجتماعى ديگران احترام نگذارد و به آنها ظلم كند، خلاف دستورات الهى، عمل كرده است.

قرآن مى فرمايد:

به فلاكت نيفتادند مگر اينكه وقتى آگاه شدند، دست به انحراف يكديگر زدند.(2)

منحرف كردن اجتماع از جملۀ سوء رفتارهاى اجتماعى است اگر انسان، فردى را منحرف كند پيش خداوند مسئول است.

على عليه السلام فرمود:

كسى كه ظلم كند، كسى به ظلم كمك كند و كسى كه به ظلم راضى باشد، هر سه با هم شريك هستند.(3)

و در روايت ديگر فرمودند:

ظلم، ستمگر را به آتش مى كشاند.(4)

تجاوز به حقوق مادى و معنوى مردم اگرچه بر مبناى جهل و نادانى باشد گناه است.

براى دور ماندن از آثار جهل و نادانى، انسان بايد به سوى معارف و كمال و عقل گام بردارد و سعى كند، نادانيها را از خود دور نمايد.

آزادى يا هرج و مرج

يكى از آثار جهالت و نادانى آزادى به معناى هرج و مرج است. برخى افراد فكر مى كنند، معنى آزادى اين است كه هر كارى كه دلشان مى خواهد مى توانند انجام دهند و هيچ تعهدى نسبت به اعمال و رفتار خود ندارند.

ص: 36


1- . مكارم الاخلاق، ص 215.
2- . «و ما تفرقوالامن»؛ (شورى / 14)
3- . تحف العقول، ص 155.
4- . جامع السعادات، ج 1، ص 316.

آنچه را كه فرهنگ بيگانه آزادى مى داند از نظر اسلام هرج و مرج است. اسلام آزادى زن را در قيد حجاب بودن مى داند، در عين حال او را از هيچگونه فعاليت سياسى، عبادى، اجتماعى نيز محروم نمى كند. آنچه خداوند به عنوان قانون براى زن و مرد، در جامعه قرار داده است بر اساس مقتضيات روحى، جسمى و تواناييهاى آنان است.

اسلام هرج و مرج و فحشاء و عريانى را آزادى نمى داند، بلكه اين نمادها را منشأ گناهان اجتماعى و مفاسد معرفى مى فرمايد.

گاهى برخى جوانان در اين انديشه اند آزادى اين است كه با هر كسى دوست شوند، در هر محفلى شركت كنند، هر نوار و فيلمى را ببيند، به هر نوايى گوش فرا دهند، از هر چه خواستند استفاده كنند، چه مواد مصرفى اعتيادآور و زيانبخش باشد؟ يا اينطور نباشد.

اين نكته قابل توجه است كه اسلام براى كليۀ روابط اجتماعى، ملاكات و ارزشهايى قرار داده است كه تخلف از آنها را گناه برشمرده است.

فرهنگى كه انسان را به سوى بى قانونى سوق دهد در حقيقت فرهنگ نيست، تخدير افكار است و اين افكار، انسان را در جهالت و نادانى فرو مى برد و انسان از عوارض سخت اين اعمال برحذر نخواهد بود.

4 - قدرت طلبى

اشاره

يكى از عوامل بيمارى خودنمايى قدرت طلبى است. معمولاً افرادى اين احساس قدرت طلبى را در خودنمايى جلوه مى دهند كه داراى يك خلأ شديد مى باشند. براى سرپوش گذاشتن بر آن خلاً سعى در قدرت نمايى و سلطه جويى دارند.

كاستى و ضعف، ممكن است در زمينه تحصيلات، علم، زيبايى، مال و ثروت و موقعيت اجتماعى باشد. اين افراد به خاطر جبران آن ضعفها و سرپوش گذاشتن بر آنها كارهايى مى كنند، كه نسبت به ديگران ضعف نداشته باشند، بلكه قدرت خود را در معرض بروز و نمود قرار دهند و ديگران از آنها حساب ببرند.

اين قدرت طلبى در مسير گناه و اعمال خلاف قرار دارد و كسى كه مى خواهد قدرت طلبى منفى خود را بروز دهد، گناهانى را نيز مرتكب مى شود. اين قدرت جويى اختصاص به گروه و قشر خاصى ندارد و در همۀ افرادى كه خلأ روحى و معنوى و ايمانى دارند، به چشم مى خورد.

قدرت طلبى در كودكان نيز وجود دارد، آنان با ايذاء و اذيت خواهر، برادر، همكلاسى، دوست و فاميل سعى دارند خود را از آنها برتر جلوه دهند.

جوان قدرت طلب، از راه پرخاشگرى، كتك كارى، بهم ريختن وضع خانه و مدرسه، سعى در نمايش قدرت دارد.

مرد در خانه براى نشان دادن سلطه و قدرت، ممكن است كه به فحاشى، كتك زدن همسر و

ص: 37

فرزند، قهر كردن، به خانه نيامدن، خرجى زن و فرزند را قطع كردن دست بزند تا قدرت خود را به مرحلۀ بروز برساند و ديگران از او بترسند.

مربيان گاهى براى نشان دادن قدرت و سلطۀ خود به كارهاى خلاف يعنى تنبيه بدنى، اخلاقى و محروميت دانش آموزان از حقوق و نمرۀ بر حق اينها، روى مى آورند تا دانش آموزان از آنها حساب ببرند.

برخى براى رسيدن به قدرتهاى مادى، اجتماعى از جمله مقام، مرتكب هر گونه خلاف، تهمت يا دزدى و ضايع كردن حقوق ديگران مى شوند تا به سوداى قدرتى كه در سر دارند برسند.

اين روشهاى منفى، خلاف شرع و عقل و عرف و موازين اجتماعى است و خداوند از اين اعمال راضى نيست و اين كارها نشانۀ طغيانگرى است و اين افراد پيرو طاغوتها هستند و در حقيقت خود در همان محدوده اى كه اعمال قدرت ناحق مى كنند، طاغوت كوچكى هستند كه اگر قدرت بالاتر پيدا كنند، چون ديگر طواغيت عمل خواهند كرد.

طغيان در قرآن

قرآن نسبت به طغيانگرى و سلطه جويى به انسانها هشدار داده است. قرآن مى فرمايد: همانا انسان طغيانگر است.(1)

روح عصيان و طغيان در انسان هست و اگر سركوب نشود، چون فرعون است كه خدا مى فرمايد:

(اى موسى) به سوى فرعون برو زيرا فرعون طغيان كرده است.(2)

در قرآن علت عذاب قومهاى نوح، ثمود، و اقوامى كه قبل و بعد از آن به عقوبت و كيفر اعمال خود رسيدند، طغيان و عصيانگرى معرفى كرده است.(3)

خداوند به انسانهاى طغيانگر و عدۀ عذاب داده است و در قرآن مى فرمايد:

همانا جهنم در كمينگاه است براى كسانى كه طغيان ورزيدند.(4)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

پس كسى كه طغيان بورزد و زندگى دنيا را ترجيح دهد، جهنم جايگاه او خواهد بود.(5)

انسان طغيانگر در مسير كفر قدم برمى دارد.(6) فرمان الهى را ناديده مى گيرد و به آن عمل نمى كند لذا كارهايش مورد تأييد نيست و قدرتى كه از طريق گناه بوجود بيايد، پايدار نيست و خداوند

ص: 38


1- . «كلا ان الانسان ليطغى»؛ (علق / 6)
2- . «اذهب الى فرعون انه»؛ (طه / 24)
3- . نجم / 52، و حاقه / 5 و شمس / 11 و مائده / 64.
4- . «ان جهنم كانت»؛ (نبأ / 22)
5- . «فاما من طغى»؛ (نازعات / 37)
6- . «والذين كفروا»؛ (بقره / 257)

ستمگران را دوست ندارد.(1) و آنان را به عذابى دردناك مبتلا خواهد كرد.(2) و آنان را هدايت نخواهد كرد.(3) و كفر و ظلمشان را نمى بخشد.(4)

كمال جويى

كمال جويى نقطۀ مقابل قدرت طلبى است. كمال جويى در مسير معارف الهى مطرح است و انسان بايد كمال جو باشد تا رشد كند. انسان بايد در مسير رشد و بالندگى استعدادها و فزايندگى كمالات قرار بگيرد تا استعدادهاى او شكوفا شود.

كمال يابى وقتى مطرح است كه عوامل منفى، زمينه ساز كمال انسان نشود و با گناه به رشد و كمال نرسد. كسى كه با گناه به كمال و قدرت برسد و ارزشى پيدا كند قطعاً همان كمال موجب بدبختى او مى شود. انسان كمال جو بدنبال آن است كه زندگى مادى و معنوى خود را با اجراى دستورات الهى به رشد و كمال برساند اما انسان قدرت جو به دنبال قدرت منفى است و جهات منفى را زمينه ساز كمال خود مى سازد.

انسان بايد از نعمتهاى الهى كمال استفاده را ببرد و از اين موهبتها در مسير رشد خود استفاده كند، به ديگران نيز كمك كند و هرگز سعى در ظلم به ديگران نداشته باشد.

شناخت مرز كمال و قدرت

براى اينكه فرد بيمار و تشنۀ قدرت، شناخت كامل نسبت به اين مسئله داشته باشد لازم است، مرزهاى قدرت براى او بيان شود.

قدرت آن نيست كه فردى آدم بكشد تا مردم از او بترسند، آبروى ديگران را ببرد تا از ترس آبروريزى به او احترام بگذارند، دزدى كند تا به مال و مكنت برسد، اين كارها شايد انسان را به خواسته اش برساند ولى كسى كه از راه دزدى به پول وثروت برسد، اين ثروت عامل سعادت او نيست. زمانى مكافات عمل گريبان او را خواهد گرفت.

قدرت و مسير دست يابى به قدرت، بايد در ذهن افراد ترسيم شود. كدام قدرت براى انسان سعادت بخش است؟ قدرتى كه از مسير گناه بوجود مى آيد يا كمالى كه در مسير خداپرستى محقق مى شود. آن كس كه به دنبال قدرت سياسى است و به وسيلۀ تبليغات مى خواهد در امور انتخابات پيروز شود يا به رياست برسد، بايد بداند كه هدف از تبليغ بايد خدمت براى خدا باشد، تلاش براى

ص: 39


1- . «واللّه لايحب»؛ (آل عمران / 57)
2- . «واعتدنا الظالمين»؛ (فرقان/ 37)
3- . «واللّه لايهدى»؛ (آل عمران/ 86)
4- . «ان الذين كفروا»؛ (نساء / 168)

اجتماع باشد. از اين رو اگر انتخاب هم نشود، برايش مهم نباشد، هدف خدمت به خدا و خلق باشد.

موفقيت و عدم موفقيت، براى او يكسان باشد.

اما اگر در تبليغات هتك حرمت، غيبت، تهمت به ديگران، ضايع كردن اموال عمومى مطرح باشد، اگر قدرتى هم به دست آورد، اين قدرتى كه از مسير گناه بوجود آمده است، موجب كمال انسان نمى شود و براى انسان عقوبت دنيوى و اخروى به همراه دارد.

5 - عقدۀ حقارت

اشاره

يكى از عوامل مهم بيمارى هيستيرى و خودنمايى عقدۀ حقارت و مشكلات روحى است.

بسيارى از افراد وقتى مرتكب دروغ مى شوند، ريا مى كنند، قدرت طلبى مى كنند و به حقوق ديگران تجاوز مى كنند، فخر مى فروشند بوسيلۀ لباس و... به ديگران تكبر مى ورزند و اعمالى نظير اينها انجام مى دهند به خاطر اين است كه عقدۀ حقارت دارند و در حقيقت شخصيت خود را كم كرده اند.

اين ها افرادى هستند كه در محيطى رشد كرده اند كه مرتب ديگران آنها را اذيت و آزار نموده اند، حقوقشان را ناديده گرفته اند و آنها را به خاطر ضعفهايشان از خود طرد كرده و تحقيرشان نموده اند.

از طرفى اينگونه افراد، داراى ضعفهايى هستند كه اين ضعفها را از طريق صحيح جبران نمى كنند.

اگر كسى از كمبودى رنج مى برد نبايد آن را به وسيلۀ اعمال خلاف، جبران كند زيرا نه تنها اين مسئله جبران نمى شود، بلكه مسائل جديدترى نيز انسان را گرفتار خود مى سازد. هر مشكلى روش و شيوه خاصى را در درمان مى طلبد. بهرحال منشأ عقدۀ حقارت بايد مشخص شود، تا روش صحيح برخورد با آن بكار گرفته شود.

فقر مالى

گاه عقدۀ حقارت به خاطر ضعف مالى است. اگر فردى ضعف مالى دارد بايد آن را از طريق صحيح بدست آورد. خودنمايى و استفاده از راههاى منفى چون ادعاهاى دروغ، دزدى، خيانت مشكلى را حل نمى كند. اگر انسان ضعف مالى دارد نبايد به خاطر اين ضعف احساس ناراحتى كند بلكه فقر با عزت، نوعى شرافت است. سرشكستگى در كنار گناه و كارهاى خلاف است اما فقر ذلت نيست بلكه راز كمال است.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

فقر ذلت دنيا و فخر آخرت است.(1)

فقر آرزوى پيامبر صلى الله عليه و آله بود ايشان دعا مى فرمودند:

خدايا طورى قرار ده كه فقيرانه زندگى كنم، فقيرانه بميرم و در رديف فقرا وارد محشر گردم.(2)

امام سجاد عليه السلام مى فرمود:

ص: 40


1- . ارشاد القلوب، ص 194.
2- . اخلاق شبر، ص 107.

كسى كه با رزق كم بسازد، خدا هم از عمل كم او راضى خواهد بود.(1)

امام صادق عليه السلام فرمود:

مؤمنين فقير در باغهاى بهشتى، چهل سال زودتر از ثروتمندان مؤمن وارد مى شوند.(2)

فقر راز كمال است. امام صادق عليه السلام فرمود:

هرچه به ايمان بنده اضافه شود، در زندگى بيشتر به سختى مى افتد.(3)

پس انسان نبايد به خاطر فقر مالى دچار گناه شود و احساس شرمسارى و عقده كند بلكه فقر را نعمتى الهى بداند و به خاطر پول گناه نكند. زيرا امام صادق عليه السلام نيز فرمود:

مصائب الطاف الهى و فقر از گنجهاى خداست.(4)

افت تحصيلى

گاهى برخى افراد به خاطر ضعف حافظه و عدم موفقيت در درس خواندن، دچار مشكل عقدۀ حقارت مى شوند و اين عقده را با پرخاشگرى، ادعاهاى دروغ و ساير نمادهاى بيمارى هيستيرى جلوه گر مى سازند.

اين مسئله قابل توجه است كه هر كس استعدادهاى خاص خود را دارد و بايد به اين استعدادهاى درونى خود پى ببرد. اگر كسى در تحصيل موفق نيست، دليل بر آن نمى شود كه با بوجود آوردن مشكل جديدى، بخواهد ضعف خود را جبران كند. مشكلات تحصيل با تلاش پيگير، تصميم درست، مشورت با مربى قابل حل است. بر اولياء و مربيان لازم است كه وسائل تحصيل در محيطى سالم را براى جوانان فراهم آورند و جوانان به جاى عقده گشايى و خودنمايى به فكر آيندۀ سالمى باشند و از آفات اخلاقى خود را دور سازند و واقعاً وقت خود را صرف درس خواندن كنند و اگر احياناً موفقيتى به دست نياوردند، به شغل و حرفه اى بپردازند كه به آن علاقه دارند.

مشكلات ازدواج

گاهى عقدۀ حقارت به خاطر مشكلات در ازدواج است. جوانى كه موفق به ازدواج نمى شود ممكن است اين عدم توفيق را با جلوه گرى پوشيدن لباسهاى جديد، دروغپردازى، فخرفروشى به وسيلۀ وسايلى كه مربوط به او نيست، مثل قرض گرفتن ماشين و ويراژدادن، ارتباط نامشروع با جنس مخالف و... بخواهد خود را بزرگ و قوى جلوه دهد واين عدم موفقيت خود را با نشانه هاى باطل بروز دهد.

ص: 41


1- . سيرالائمه، ج 3، ص 243.
2- . ارشاد القلوب، ص 155.
3- . اصول كافى، ج 2، ص 261.
4- . اصول كافى، ج 2، ص 260.

ازدواج از جمله نيازهاى يك جوان است. اما ازدواج اگر بر مبناى هوى و هوس و عقده باشد، ازدواج موفقى نخواهد بود. ازدواج بناى يك عمر زندگى مشترك است. چون لباس نيست كه اگر انسان نخواست آن را كنار بگذارد. لذا به جاى توسل به كارهاى خلاف، انسان بايد در فكر فراهم كردن مقدمات درست ازدواج باشد و بر اولياء نيز فرض و لازم است كه از طريق صحيح و شرعى جوان را در حل مشكل يارى دهند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

حق فرزند نسبت به پدر، سه مورد است: نام او را نيك بگذارد، نوشتن به او بياموزد و آنگاه كه بالغ شد، مقدمات ازدواج او را فراهم كند.(1)

ضعف در زيبايى

گاهى عقدۀ حقارت به خاطر آن است كه فردى زيبا نيست. از اين جهت احساس كمبود و عقده مى كند و اين كمبود را به وسيلۀ فخرفروشى با لباس، وسائل زينتى، طلا و جواهر و... مى خواهد جبران كند.

اين نكته قابل ذكر است كه زيبايى انسان وابسته به عواملى است از جمله دوران جنين نقش بسيار زيادى در زشت شدن يا زيبايى كودك دارد. ممكن است از پدر و مادرى زيبا فرزندانى زشت متولد شوند و يا از پدر و مادرانى زشت فرزندان زيبا بوجود آيند.

نوع تغذيه مادر، حالات روانى مادر، آرامش مادر، خواندن ادعيه اى كه مخصوص دوران باردارى است تقوى و پرهيزكارى يا گناه و عصيانگرى در زيبايى يا زشت شدن صورت وسيرت فرزند بسيار مؤثر است.

از عامل ژنتيك كه بگذريم بهرحال اگر انسان ضعفى در چهره دارد مى تواند آن را به وسيلۀ علوم و كمالات آرايش دهد. چه بسيار زيبارويانى كه به خاطر روحيات زشتى كه دارند در زندگى موفق نيستند و چه بسيار زشت صورتانى هستند كه در زندگى اجتماعى، به واسطۀ پرداختن به كمالات معنوى موفق مى باشند.

ضعف در بعد جسمى نبايد باعث آلوده شدن انسان به گناهان ديگر شود هر انسانى كه ضعف را با ضعف جبران كند هرگز موفق نمى شود كه بخواهد نارسايى را با اعمال زشت و گناه و... جبران كند.

جبران ضعفها در سايه پرداختن به كمالات و آرايش به زيباييهاى علمى و معنوى است.

نواقص جسمى

ص: 42


1- . مكارم الاخلاق، ص 220.

گاهى اوقات نواقص جسمى موجب عقده حقارت و ابتلا به بيمارى هيستيرى مى شود. برخى به طور مادرزادى يا به علل تصادف، يا بيمارى دچار نقص جسمى مى شوند. اين افراد بايد بدانند كه با عقدۀ روانى و گريز از مردم يا خودنمايى و جلوه گرى و اعمال غيرمعقول قادر به جبران ضعف خود نيستند.

بلكه هر كس نقصى در بدن دارد، نشانۀ ضعف او نيست، ضعف وقتى است كه انسان در مقابل شكستها و ضعفها روحيه خود را ببازد و به كارهاى منفى متوسل شود.

بسيارى از بزرگان در عرصۀ علم، هنر، فنون، صنايع، كارهاى دستى، افرادى هستند كه به نوعى از سلامتى همه جانبه محروم بوده اند ولى اين محروميت آنها را به انحراف و اعمال خلاف نكشانده است و آنها نقص را نردبان پيشرفت خود قرار داده اند.

6 - ضعف اراده

از جمله عوامل بيمارى هيسترى ضعف اراده است. ارادۀ ضعيف است كه انسان را از انتخاب راه صحيح باز مى دارد.

برخى افراد داراى اراده اى ضعيف هستند و قدرت مقابله با افكار انحرافى را ندارند و نمى توانند در مقابل القائات غلط ديگران، با اراده تصميم بگيرند كه با آنها مقابله كنند و تحت تأثير آنها واقع نشوند.

ضعف اراده يكى از بيماريهاى فراگير روحى است كه براى شكوفا شدن و تقويت آن راههاى زيادى توسط روانپزشكان معرفى شده است.(1)

7 - عدم اعتماد به نفس

از جمله عوامل بيمارى هيستيرى عدم اعتماد به نفس است. كسانى كه در مسير خودنمايى هستند خود را هيچ مى پندارند و شخصيت ثابتى از خود ارائه نمى دهند. در خود توان انجام كارى مطابق با ميل خود را نمى بينند و در انجام كارها احساس عدم اطمينان دارند. دائم با خود درگيرند، نمى توانند مسير درستى را برگزينند و در اين حالت است كه هر چند گاه يك بار، روش و حالت خود را تغيير مى دهند.

در حقيقت اين افراد چون خود را باور ندارند، از عقايد ديگران در مورد زندگى خود پيروى مى كنند و نمى توانند صحت و سقم مطلب را بررسى كنند و راه درستى را در پيش بگيرند.

بهترين روش اين است كه فرد خود را بشناسد، تواناييهاى خود را دريابد و هرگز احساس ضعف و كاستى نكند، حتى اگر ضعفى هم دارد، سعى كند با كمال جويى ضعف خود را جبران كند

ص: 43


1- . براى مطالعه بيشتر به كتاب تقويت اراده اثر ديگر مؤلف مراجعه فرماييد.

وقتى كسى به عظمت شخصيت خود دست يافت و خود را پيدا كرد، حاضر نيست كه بدون چون و چرا از ديگران متابعت كند، بلكه سعى مى كند خود در مكانى قرار گيرد كه ديگران او را سرمشق و الگوى خود قرار دهند.(1)

8 - شكستها و ناكاميها

اشاره

يكى ديگر از عوامل بيمارى خودنمايى و هيستيرى، شكستها و ناكاميها مى باشد. بعضى افراد كه در ابعاد مختلف زندگى با شكست روبرو مى شوند، براى جبران ناكاميها دست به جلوه هاى بيمارى هيستيرى كه به آن اشاره شد، مى زنند تا به اين وسيله برترى خود را بر ديگران به اثبات برسانند. در حقيقت آنها جبران شكست را در كار خلاف جستجو مى كنند. اين نكته قابل بحث است كه آيا شكستها براى انسان ركود و ناكامى است؟ يا حاصل آن رشد و پيروزى مى باشد؟

آزمايش و امتحان

خداوند براى رشد بشر، او را امتحان مى كند. قرآن مى فرمايد:

ما آنان را با خوب و بد آزمايش مى كنيم، شايد بخود آيند.(2)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

ما شما را آزمايش مى كنيم تا مجاهدان و صابران شناخته شوند و از اخبار شما آگاه شويم.(3)

ابزار آزمايش و امتحان را قرآن اين چنين معرفى فرمايد:

ما شما را با كمى، ترس، گرسنگى، كمبود مالى و جانى آزمايش مى كنيم.(4)

و در آيه اى ديگر خداوند مى فرمايد:

اگر خدا مى خواست شما را يك ملت قرار مى داد ولى ميان شما فرق گذاشت تا نسبت به آنچه در اختيار شما قرار مى دهد، آزمايش شويد.(5)

اين امرى مسلم است كه آزمايش و امتحان براى همۀ افراد وجود دارد و همۀ انسانها در زندگى خود مورد امتحان الهى واقع مى شوند. پس اگر انسان در آزمايشى شكست بخورد، اين شكست نبايد او را به انحراف بكشاند بلكه شكست مقدمۀ پيروزى است و قرآن مى فرمايد، همانا بعد از هر سختى آسانى وجود خواهد داشت.(6)

ص: 44


1- . توضيح بيشتر در كتاب نيازمنديهاى نسل جوان اثر ديگر مؤلف.
2- . «بلدناهم بالحسنات»؛ (اعراف / 168)
3- . «ولنبلونكم حتى نعلم»؛ (محمد / 31)
4- . «ولنبلونكم حتى بشى من»؛ (بقره/ 156)
5- . «و لو شاء اللّه»؛ (مائده/ 48)
6- . «ان مع العسر يسرى»؛ (انشراح/ 6)

صبر در مشكلات

شكست براى انسان وجود دارد اما شكست ترس ندارد بلكه نااميدى در برابر شكستهاست كه انسان را به انحراف مى كشاند. شكست زمينه ساز رشد و كمال است و شكستهاست كه براى انسان قدرت و تجربه و كمال به همراه دارد. اينجاست كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله نيز امر به صبر مى فرمايند:

صبر كن، همانند پيامبران اولوالعزم كه آنان نيز صبر كردند.(1)

امام باقر عليه السلام فرمود:

كسى كه در گرفتاريها صبر كند، خدا بر عزت او بيفزايد و با محمد صلى الله عليه و آله و اهل بيت او را در بهشت محشور گرداند.(2)

امام صادق عليه السلام فرمود:

مؤمنى كه به بلايى گرفتار شود و صبر كند، پاداش هزار شهيد را خواهد داشت.(3)

و در روايتى ديگر فرمودند: اگر صبر كردى، بهره مى برى، به طورى كه مورد غبطه ديگران واقع مى شوى و اگر جزع كنى مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و پاداشت را ضايع كرده اى.(4)

با توجه به اينكه شكستها و تلخيها امتحان خداوند است و تحمل اين سختيها به انسان نيرو و توان مبارزه با مشكلات را مى دهد، انسان نبايد به واسطۀ شكست و ناكامى در كام انحرافات اخلاقى غوطه ور شود. و مشكلات جديدترى براى خود فراهم كند.

چنانكه سيرۀ ائمه عليهم السلام اين بوده است كه در برابر مشكلات صبر پيشه مى كردند و از اين راه به درجات بالاى عرفانى و ملكوتى رسيدند.

9 - عدم اعتقاد به قيامت

اشاره

يكى از عوامل بيمارى هيستيرى و جلوه گرى، نداشتن ايمان به قيامت و جهان پس از مرگ است.

اين ضعف و كمبود مى تواند در زندگى دنيوى، انسان را در غفلت و بى خبرى نگهدارد و از پرداختن به مسائل معنوى بازدارد. اعتقاد به معاد از جمله وظايف اعتقادى هر مسلمان است و براى رفتار و اعمال انسان عامل بزرگى بشمار مى رود. وقتى كسى به قيامت ايمان نداشته باشد و بر اين عقيده باشد كه دنيا بگذرد حال تا آخرت چه مى شود مهم نيست، در زندگى خود رعايت هيچگونه موازين شرعى، عقلى، عرفى را نمى كند و همتش اين است كه دنيايش آباد و بر وفق مرادش باشد.

اين امر بسيار مهمى است كه انسان اعتقاد به قيامت را براى افراد تبيين كند و آنها را معتقد به قيامت گردانده در اين صورت فرد نه تنها مشكل اين بيمارى را نخواهد داشت، بلكه از مشكلات

ص: 45


1- . «فاصبركما صبر»؛ (احقاف/ 35)
2- . ثواب الاعمال، ص 235.
3- . الحقايق، ص 140.
4- . سفينة البحار، ج 2، ص 7.

مختلف ديگر هم مصونيت پيدا خواهد كرد.

معاد در اسلام

از جمله مسائل اعتقادى هر مسلمان ايمان به معاد و جهاد پس از مرگ است. در قرآن كتاب آسمانى آيات بسيار زيادى در رابطه با معاد و ابعاد آن بحث كرده است.

در وجود قيامت شكى نيست

قرآن مى فرمايد:

خداى يگانه كه هيچ خدايى جز او نيست همه را در روز قيامت كه هيچ شكى در آن نيست گرد هم مى آورد.(1)

در آيه اى ديگر خداوند منكرين معاد را چنين خطاب مى كند و در قرآن مى فرمايد:

و براى ما مثلى جاهلانه زد كه گفت اين استخوانهاى پوسيده را باز كه زنده مى كند؟ بگو آن خدايى زنده مى كند كه اول بار آنها را حيات بخشيد و او بهر خلقت دانا (و قادر) است.(2)

در آيه اى انسان ها را خطاب كرده و مى فرمايد: آيا چنين پنداشتيد كه شما را به عبث و بازيچه آفريده ايم و هرگز به ما رجوع نخواهيد كرد.(3)

و در آيۀ ديگرى چنين مى فرمايد:

آيا انسان مى پندارد كه ما ديگر استخوانهاى (پوسيده) او را باز جمع نمى كنيم؟ بلى ما قادريم كه سر انگشتان او را هم درست كنيم. و انسان مى خواهد آنچه از وعده بهشت و دوزخ خدا فرموده همه را تكذيب كند و آنچه در پيش است همه را به فجور و هواى نفس بگذراند.(4)

آرى انسانهايى كه فكر مى كنند معاد حق نيست، بايد بدانند خلقت دوباره در قيامت بسيار راحت تر از خلقت اوليه انسان است كه خداوند انسان را آفريد. قرآن مى فرمايد:

ما انسان را از آب نطفه مختلط (بى حس و شعور) خلق كرديم و او را داراى قواى چشم و گوش و مشاعر و عقل و هوش گردانيديم.(5)

براى انسان راههاى اثبات معاد فراوان است، اما اگر كسى نخواهد كه قيامت را حق بپندارد، به تحقيق راه خطا رفته است و قرآن مى فرمايد:

هر كس به خدا و فرشتگان و كتابهاى آسمانى و رسولان و روز قيامت كافر شود سخت به

ص: 46


1- . «اللّه لا اله الا هو»؛ (نساء / 87)
2- . «وضرب لنا مثلاً»؛ (يس / 78)
3- . «افحسبتم انما خلقناكم»؛ (مؤمنون / 114)
4- . «ايحسب الانسان»؛ (قيامت / 3)
5- . «انا خلقنا الانسان»؛ (دهر / 2)

گمراهى فرومانده (و از راه نجات و سعادت) دور افتاده است.(1)

قيامت بهرحال روى خواهد داد و قرآن مى فرمايد: همۀ نفوس مرگ را خواهند چشيد.(2) و در هنگام وقوع مرگ و قيامت است كه انسان پشيمان مى شود.

در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

اى مردم اگر شما در روز قيامت و قدرت خدا، بر زنده كردن مردگان، شك و ريبى داريد بدانيد، كه ما شما را نخست از خاك آفريديم، آنگاه از آب نطفه آنگاه از خون بسته، آنگاه از پاره گوشت تمام و ناتمام، در اين انتقال و تحولات قدرت خود را بر شما آشكار سازيم و از نطفه ها آنچه را مشيت ما تعلق گيرد، در رحمها قرار دهيم، تا به وقت معين طفلى از رحم بيرون آوريم، تا زيست كرده و به حد بلوغ و كمال برسيد و برخى از شما بميريد و برخى به سن پيرى و دوران ضعف و ناتوانى رسد تا آنجا كه پس از دانش و هوش خرفت شود و هيچ نفهمد و زمين را بنگرى وقتى خشك و بى گياه باشد آنگاه بر آن باران فرو باريم، تا سبز و خرم شود و تخمها در آن نمو كند و از هر نوع گياه زيبا بروياند.

اين آثار قدرت، دليل است كه خداى قادر حق است و او البته مردگان را زنده خواهد كرد و او محققاً بر هر چيز تواناست. و محققاً ساعت قيامت بى هيچ شك بيايد و خدا به يقين مردگان را از قبرها برانگيزد.(3)

در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

اى مرگ باد بر انسان (بى ايمان) چرا تا اين حد كفر و عناد مى ورزد. نمى نگرد از چه چيز خلق شده است از آب نطفه، خدا بدين صورت خلقتش فرمود، سپس راه را بر او سهل و آسان گردانيد، آنگاه او را بميرانيد و به خاك قبر سپرد و سپس هر وقت خواهد باز او را از قبر برانگيزد.(4)

مناظره در قيامت

در قرآن و روايات(5) مناظره هاى زيادى از انسانهاى گناهكار با خداوند يا مؤمنين وجود دارد كه از جمله آنها اين است:

مناظر خداوند و انسان

قرآن مى فرمايد:

ص: 47


1- . «و من يكفر باللّه»؛ (نساء / 136)
2- . «كل نفس ذائقة»؛ (آل عمران / 185)
3- . «يا ايها الناس»؛ (حج / 5)
4- . «قتل الانسان ما اكفره»؛ (عبس / 16)
5- . بحث گسترده تر را در اثر ديگر مؤلف سيماى معاد مطالعه فرماييد.

تا آنگاه كه وقت مرگ هر فرد فرا رسد در آن حال آگاه و نادم شده و گويد بارالها مرا به دنيا بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عمل صالحى بجاى آورم و باو خطاب مى شود كه هرگز نخواهد شد. و اين كلمه را از حسرت مدام مى گويد وثمرى نمى بخشد كه از عقب آنها عالم برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند.(1)

و در آيۀ ديگرى چنين مناظره مى كنند:

(خداوند مى فرمايد) آيا آيات من بر شما تلاوت نشد؟ و شما از جهل تكذيب آيات ما نكرديد؟ آن كافران در جواب گويند بار الها شقاوت بر ما غلبه كرد و كار ما به گمراهى كشيد. پروردگارا ما را از جهنم نجات ده اگر ديگر بار عصيان تو كرديم همانا بسيار ستمكاريم. باز به آنان خطاب شديد شود اى سگان به دوزخ رويد وبا من لب از سخن فرو بنديد.(2)

و در آيۀ ديگرى مناظره چنين است كه خداوند مى فرمايد:

و هر كس از ياد من اعراض كند، همانا در دنيا معيشتش تنگ مى شود و روز قيامت او را نابينا محشور مى كنيم در آن حال مى گويد: خدايا چرا مرا نابينا كردى در حالى كه من در دنيا بينا بودم.

خداوند به او مى فرمايد:

آرى چون آيات ما را كه براى هدايت تو آمد، همه را به فراموشى و غفلت سپردى، امروز هم ترا فراموش خواهند كرد.(3)

مؤمن و كافر

در آيات ديگر مناظره مؤمنين و بدكاران را منعكس مى كند.

(روز قيامت) مردان و زنان منافق با اهل ايمان مى گويند نشتابيد و به ما فرصتى دهيد تا ما هم از نور شما روشنايى برگيريم. در پاسخ آنها مؤمنان گويند، به دنيا بازگرديد و از آنجا نور (نماز وعبادت و وضو و طهارت) مثل ما كسب كنيد. در اين گفتگو مى باشند كه بين دوزخيان و اهل بهشت حصارى حائل گردد و بر آن حصار در مى باشد كه باطن و درون آن در، رحمت است و از جانب ظاهر، عذاب جهنم خواهد بود. باز منافقان ندا كنند كه آخر ما هم با شما بوديم. آنها جواب دهند بلى راست مى گوييد (ليكن شما به نفاق با خدا) خود را چنين به فتنه و هلاكت افكنديد و در دنيا انتظار (هلاكت مؤمنان) را داشتيد و در كار دين به شك مبتلا بوديد و آرزوهاى دنيا فريبتان داد تا وقتى كه امر خدا (يعنى مرگ) فرا رسيد و شيطان فريبنده شما را تا دم مرگ از خدا غافل و مغرور گردانيد.(4)

آيۀ ديگرى پشيمانى انسان در هنگام رؤيت اعمال خود را بيان مى دارد و مى فرمايد:

ص: 48


1- . «حتّى اذا جاء احدهم الموت»؛ (مؤمنون / 100)
2- . «الم تكن آياتى تتلى»؛ (مؤمنون / 103)
3- . «و من اعرض عن»؛ (طه / 123)
4- . «يوم يقول المنافقون»؛ (حديد / 13)

روزى كه هر شخصى هر كار نيكو كرده همه را پيش روى خود حاضر بيند و آنچه بد كرده آرزو كند كه اى كاش ميان او و كار بدش به مسافتى دور جدايى بود. و خداوند شما را از عقاب خود مى ترساند كه او در حق بندگان بسى مهربان است.(1)

انسان و بدن خود

در آيۀ ديگر مناظرۀ جالبى بين انسان و اعضاء بدن اوست كه قرآن مى فرمايد:

تا چون همه به دوزخ رسند، آن هنگام گوش و چشمها و پوست بدنها بر جرم و گناه آنها گواهى دهند. و آنها به اعضاء بدن گويند چگونه بر اعمال ما شهادت داديد؟ آن اعضاء در جواب گويند:

خدايى كه همه موجودات را به زبان آورد ما را نيز گويا گردانيد و او شما را نخستين بار بيافريد و باز بسوى او برمى گرديد. وشما كه اعمال زشت خود را پنهان مى داشتيد براى اين نبود كه گوش و چشم هاى شما و پوست بدنهاتان امروز شهادت ندهند و ليكن گناه را پنهان مى كرديد به گمانتان كه اكثر اعمال زشتى كه پنهان مى كنيد از خدا هم پنهان است و بر آن آگاه نيست. ولى همين گمان باطل شما دربارۀ خدا موجب هلاكت شما گرديد و امروز همه از زيانكاران شديد.(2)

انسان و شيطان

در آيه اى ديگر مناظره انسان و شيطان مطرح شده است. قرآن مى فرمايد: (در قيامت) چون حكم به پايان رسيد (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شيطان (براى نكوهش و تمسخر كافران) گويد خدا به شما به حق و راستى وعده داد و من به خلاف حقيقت و بر شما هيچ حجت و دليل قاطعى نياوردم (و تنها شما را به وعده هاى دروغى فريفتم) پس امروز شما ابلهان كه سخن بى دليل مرا پذيرفتيد مرا ملامت نكنيد. بلكه نفس پرطمع خود را ملامت كنيد، كه امروز نه شما فريادرس من توانيد بود و نه من فريادرس شما. من به شركى كه شما به اغواى من آورديد معتقد نيستم. آرى در اين روز ستمكاران عالم را عذاب دردناك خواهد بود.(3)

انسان ضعيف و مستكبر

مناظرۀ ديگرى را قرآن چنين معرفى مى فرمايد:

و روزى كه مردم از قبرها برانگيخته و به پيشگاه خدا حاضر مى شوند در آن روز ضعيفان به گردنكشان مى گويند: ما در دنيا تابع رأى شما بوديم. آيا امروز شما هم ما را از عذاب خدا كفايت خواهيد كرد؟

ص: 49


1- . «يوم تجد كل نفس ما»؛ (آل عمران / 30)
2- . «حتى اذا ما جاؤها»؛ (فصلت / 19)
3- . «و قال الشيطان»؛ (ابراهيم / 21)

جواب دهند كه اگر ما را از خدا سعادت هدايت بود ما هم شما را هدايت مى كرديم، اكنون هر چه جزع و التماس كنيم يا صبر و تحمل، يكسان است و از عذاب خدا هيچ گريزگاهى نداريم.(1)

انسان گناهكار در قيامت

در دنيا انسان بايد اعمالى را مرتكب شود كه بتواند آن را در قيامت پاسخگو باشد و اگر كسى منكر معاد و روز قيامت باشد، اين عقيده براى او دستاوردهاى شومى به همراه مى آورد. از جمله قرآن مى فرمايد:

آنهايى كه دين خدا را بازيچه گرفته و متاع حيات دنيا آنها را مغرور و غافل كرد. امروز ما هم جهت آنان را در نظر نمى آوريم و فراموششان مى كنيم چنانكه آنان چنين روزى را به خاطر نياوردند و آيات ما را راجع به قيامت انكار كردند.(2)

ايمان هنگام مرگ سودى ندارد و قرآن مى فرمايد:

روزى كه بعضى آيات قهر و غضب خداى تو بر آنها برسد آن روز هيچكس را ايمان نفع نبخشد، اگر از آن پيش ايمان نياورده ويا در ايمان كسب خير و سعادت نكرده باشد.(3)

انسان گناهكار در قيامت خاسر است و قرآن مى فرمايد:

هر آنكه اعمال او سبك وزن است، آنان كسانى هستند كه نفس خويش را در زيان افكنده و در آتش دوزخ مخلّد خواهند بود. آتش دوزخ صورتهاى آنها را مى سوزاند و در جهنم زشت منظر خواهند زيست.(4)

و در آيه اى ديگر مى فرمايد:

و همچنين ما هر كس را كه ظلم و نافرمانى كند و به آيات خدا ايمان نياورد، مجازات سخت مى كنيم با آنكه هنوز عذاب آخرتش سخت تر و پاينده تر خواهد بود.(5)

و يكى از حالات انسان در معاد را قرآن چنين بيان مى فرمايد.

و ما مقدرات و نتيجه اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق گردن او ساختيم در روز قيامت كتابى بر او بيرون آوريم، در حالى كه آن نامه چنان باز باشد كه همه اوراق آن را يك مرتبه ملاحظه كند. تو خود كتاب اعمالت را بخوان كه تو خود تنها براى رسيدگى به حساب خويش كافى هستى. هر كس راه هدايت را يافت تنها به نفع و سعادت خود يافته و هر كه به گمراهى شتافت آن هم به زيان و شقاوت خود شتافته و هيچكس بار عمل ديگرى را به دوش نگيرد و ما تا رسول نفرستيم (و بر خلق

ص: 50


1- . «و برزواللّه جميعا»؛ (ابراهيم / 20)
2- . «الذين اتخذوا دينهم»؛ (اعراف / 50)
3- . «يوم يأتى بعض آيات»؛ (انعام / 158)
4- . «و من خفت موازينه»؛ (مؤمنون / 102)
5- . «و كذلك نجزى من»؛ (طه / 126)

اتمام حجت نكنيم) هرگز كسى را عذاب نخواهيم كرد.(1)

در روز قيامت هر كس به نتايج اعمال خود دست پيدا مى كند. قرآن مى فرمايد:

هر نفسى شربت مرگ را خواهد چشيد و محققاً روز قيامت همه شما به مزد اعمال خود كاملاً خواهيد رسيد پس هر كس خود را از آتش جهنم هدر داشت و به بهشت ابدى درآمد چنين كسى به سعادت ابدى راه يافت و بدانيد كه زندگانى دنيا بجز متاعى فريبنده نخواهد بود.(2)

عذاب آخرت نتيجۀ اعمال خود انسان است و خداوند به انسان ظلم نمى كند. در آيه اى از قرآن شريف آمده است: و برخى از مردم از روى جهل و گمراهى و بى هيچ كتاب و حجّت روشن در كار خدا جدل مى كند و با تكبر و نخوت از حق اعراض كرده تا خلق را از راه خدا گمراه گرداند، چنين كسى را در دنيا ذلت و خوارى باشد و در آخرت به آنها عذاب آتش سوزان خواهيم چشانيد. اين آتش همان اعمال زشتى است كه خود از پيش فرستادى و خدا هرگز كمترين ستم در حق بندگان نخواهد كرد.(3)

در آيه اى ديگر مى فرمايد:

و در آن روز بدكاران و گردن كشان را زير زنجير قهر خدا مشاهده خواهى كرد. و بينى كه پيراهنهايى از مس گداخته آتشين بر تن دارند و در شعله آتش چهره آنها پنهان است. بر آن است تا خدا هر شخص را به كيفر كردارش برساند كه خدا يك لحظه به حساب خلق خواهد رسيد.(4)

در آيه اى ديگر مى فرمايد:

و هرگز مپندار كه خدا از كردار ستمكاران غافل است بلكه كيفر ظالمان را به تأخير مى افكند تا آن روزى كه چشمهايشان در آن روز خيره و حيران است. در آن روز سخت، آن ستمكاران همه شتابان سر به بالا كرده و چشمها واله مانده و دلهاشان از شدت عذاب در اضطراب و وحشت است.(5)

در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

از پى هر گردنكش عمود، آتش دوزخ خواهد بود و آبى كه مى آشامد در دوزخ آب پليد و چركين است. كه از آن آب پليد پيوسته مى آشامد و هيچ گواراى او نشود و از هر جانب مرگ به او روى آور شود، ولى نميرد تا دائم در عذاب سخت معذب باشد.(6)

گناهكار در قيامت شرمنده است و زبانحالى دارد كه قرآن مى فرمايد:

اى رسول اگر تو حال آنان را (در قيامت) ببينى كه چگونه در حضور خداى خود سر به زير و ذليلند و گويند پروردگارا نيك عذاب ترا به چشم ديديم و به گوش گرفتيم ما را به دنيا بازگردان تا از5)

ص: 51


1- . «و كل انسان الزمناه»؛ (اسراء / 12)
2- . «كل نفس ذائقة الموت»؛ (آل عمران / 182)
3- . «و من الناس من يجادل»؛ (حج / 8)
4- . «وترى المجرمين»؛ (ابراهيم / 48)
5- . «و لاتحسبن اللّه»؛ (ابراهيم / 4)
6- . «من ورائه جهنم»؛ (ابراهيم / 15)

آن پس صالح و نيكوكار شويم كه اكنون (وعدۀ ترا) به چشم يقين مشاهده كرديم.(1)

برپايى قيامت

در مورد چگونگى برپايى قيامت آيات زيادى در قرآن است. از جمله دميده شدن در صور را آغازگر قيامت معرفى فرموده است قرآن مى فرمايد:

و چون در صور دميده شود به ناگاه همه از قبرها به سوى خداى خود به سرعت مى شتابند.(2)

در آيۀ ديگر زلزله اى را آغازگر قيامت معرفى فرموده است:

اى مردمان خدا ترس و پرهيزكار باشيد كه زلزله روز قيامت بسيار حادثه بزرگ و واقعه سختى خواهد بود.(3)

در آيۀ ديگر به صداى مهيب تعبير دارد:

جز يك صداى مهيب نشنوند. و بدان صدا ناگاه همه از خاك بيرون آمده و به صحراى قيامت رهسپار گردند.(4)

از نشانه هاى ديگر برپايى قيامت اين است:

هنگامى كه آفتاب تاريك شود و ستارگان تيره شوند و كوههابه حركت درآيند و شتران عشار را رها كنند و دور افكنند و هنگامى كه وحوش به عرصه قيامت محشور شوند و هنگامى كه درياها شعله ور گردند.(5)

در آيۀ ديگر مى فرمايد:

هنگامى كه آسمان شكافته شود. و به فرمان حق گوش فرا دارد و البته آسمان مخلوق خداست و سزاوار است كه فرمان او را بپذيرد و هنگامى كه زمين وسيع و منبسط شود و پست و بلنديهاى آن هموار گردد و هر چه در درون دل پنهان داشته همه را بكلى بيرون افكند و به فرمان خدا گوش فرا دهد و البته زمين كه مخلوق حق است، سزاوار است كه فرمان او را بپذيرد.(6)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

هنگامى كه زمين به سخت ترين زلزله خود به لرزه درآيد و بارهاى سنگين اسرار درون خويش همه را از دل خاك بيرون افكند و در آن روز محشر، آدمى گويد براى زمين چه پيش آمده است؟ در آن هنگام زمين مردم را به حوادث خويش آگاه مى سازد.(7)

ص: 52


1- . «و لو ترى اذالمجرمون»؛ (سجده / 12)
2- . «و نفخ فى الصور»؛ (يس / 51)
3- . «يا ايها الناس اتّقوا»؛ (حج / 1)
4- . «فانما هى زجرة»؛ (نازعات / 13)
5- . «اذالشمس كورت»؛ (تكوير / 1)
6- . «اذا السماء انشقت»؛ (انشقاق / 1)
7- . «اذا زلزلت الارض»؛ (زلزال / 1)

حالات مردم در قيامت

در مورد حالات مردم در برپايى قيامت آيات زيادى در قرآن است.

از يكديگر فرار مى كنند

قرآن مى فرمايد:

آن روز كه هر كس از برادرش مى گريزد و از مادر و پدر و زن و فرزندش هم مى گريزد. در آن روز هر كس چنان گرفتار كار خود است كه به هيچكس نمى تواند بپردازد.(1)

مادر فرزند را فراموش مى كند و مردم مست هستند

قرآن مى فرمايد:

چون هنگامه آن روز بزرگ را مشاهده كنيد. هر زن شيرده طفل خود را از هول فراموش كند و هر آبستن بار رحم را بيفكند و مردم را از وحشت آن روز بى خود و مست بنگرى. در صورتى كه مست نيستند و ليك عذاب خدا سخت است.(2)

مردم فوج فوج مى شوند

قرآن مى فرمايد:

آن روزى كه در صور بدمند (تا مردگان زنده شوند) و گروه گروه به محشر درآيند.(3)

هر كس به دنبال امام خود روان است

قرآن مى فرمايد:

اى رسول ما بياد آور، روزى را كه ما هر گروهى از مردم را با پيشوايشان دعوت مى كنيم پس هر كس نامه عملش را به دست راست دهند، آنها نامه خود را قرائت كنند و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.(4)

انسان در دنيا از هر امامى پيروى كند در قيامت پيرو همان امام دنياى خود است. با امام حق و حقيقت و يا به دنبال امام باطل و گناهكار باشد.

ص: 53


1- . «يوم يفرّ المرء»؛ (عبس / 33)
2- . «و ترى الناس»؛ (حج / 2)
3- . «يوم ينفخ فى الصور»؛ (نبأ / 18)
4- . «يوم ندعوا كل»؛ (اسراء / 70)

به اعمال مقدم و مؤخر علم پيدا مى كنند

قرآن مى فرمايد:

و هنگامى كه خلايق از قبرها برانگيخته شوند آن هنگام است كه هر شخصى چه مقدم و مؤخر انجام داده همه را بداند.(1)

مال و فرزند به درد انسان نمى خورد

قرآن مى فرمايد:

روزى كه مال و فرزندان هيچ به حال انسان سود نبخشد و تنها آن كس سود برد كه با قلب بدون گناه به درگاه خدا آيد.(2)

حسابرسى اعمال، خوب و بد

قرآن در مورد حسابرسى اعمال آيات زيادى دارد از جمله مى فرمايد:

اما هر كس را در آن روزنامه اعمال به دست راست دهند، آن كس بسيار حسابش آسان است. و او به سوى اقوام و خويشان خود در بهشت مسرور و شادمان خواهد رفت.

اما آنكس كه نامه اعمالش از پشت سر و بدست چپ دهند او بر هلاك خود آه و فرياد و حسرت بسيار كند و به آتش سوزان جهنم مى افتد.(3)

نزديكى بهشت و دوزخ

قرآن مى فرمايد:

و آن روز بهشت را به اهل تقوى نزديك سازند و دوزخ بر گمراهان پديدار گردانند.(4)

حالات دوزخيان

در قرآن آيات بسيار زيادى در رابطه با دوزخ و حالات دوزخيان آورده شده است از جمله مى فرمايد:

همانا جهنم در انتظار بدكاران است. آن دوزخ جايگاه مردم سركش و ستمكار است. كه در آن قرنها عذاب كشند. هرگز در آنجا قطره اى آب سرد و شراب طهور نياشامند. مگر آبى پليد و سوزان كه حميم و غساق جهنم است به آنها دهند، كه با كيفر اعمال آنها موافق است. زيرا آنها به حقيقت اميد

ص: 54


1- . «و اذالقبور بعثرت»؛ (انفطار / 4)
2- . «يوم لاينفع مال و لا بنون»؛ (شعراء / 87)
3- . «فاما من اوتى كتابه»؛ (انشقاق / 7)
4- . «و ازلفت الجنة»؛ (شعراء / 90)

بروز حساب نداشتند و آيات ما را سخت تكذيب كردند.(1)

حالات بهشتيان

در مورد حالات اهل بهشت نيز آيات فراوان است از جمله قرآن مى فرمايد:

متقيان را در آن جهان مقام گشايش و هر گونه آسايش است. باغها و تاكستانهاست و دختران (زيباى دلربا) كه همه در خوبى و جوانى مانند يكديگرند. و جامهاى پر (از شراب طهور و انواع نوشابه هاى شيرين و خوش) هرگز سخن بيهوده و دروغ نشنوند. اين نعمتهاى ابدى مزدى به عطا و حساب پروردگار تست.(2)

آثار فردى

اشاره

چنانكه بيان شد، نمادهاى بيماريهاى جسمى، در فرد آثارى برجاى مى گذارد ازجمله تب، عفونت، اسهال، حالت تهوّع، احساس درد، گرفتگى عضلات، هركدام مى توانند منشأ يك بيمارى باشند و فرد مبتلا با مشاهدۀ هر كدام از اين آثار ملزم است به پزشك مراجعه كند و خود را درمان نمايد و اهمال ورزيدن به سلامتى روح و روان انسان مسلّم ضربه خواهد زد. بيماريهاى روانى نيز آثارى بر روى فرد بيمار بجاى مى گذارد. با مشاهدۀ هريك از اين آثار فردى به وجود بيمارى در افراد مى توان پى برد.

در مورد بيمارى خودنمايى نيز كه يك ناراحتى و خلأ روانى است، اين مسئله صدق مى كند و بيمارى هيستيرى در فرد بيمار آثارى بجاى مى گذارد.

1 - شخصيت متزلزل

اشاره

از جمله آثار بارز و روشن بيمارى هيستيرى در فرد شخصيت متغيّر و متزلزل او مى باشد.

قرآن كريم وقتى مى خواهد شخصيت و ساختار اين گونه انسانها را تعريف و تفسير كند، اينها را يك انسانهاى بى ثبات و متغيّر معرّفى مى كند. در ذيل آيه اى در قرآن كريم خداوند مى فرمايد:

(برخى از مردم)، دو دل و مردد مى باشند، نه به سوى مؤمنان يك دل مى روند و نه به جانب كافران، هستند.(3)

على عليه السلام در نهج البلاغه طى سخنى به كميل بن زياد مى فرمايند:

مردم سه دسته هستند: 1 - دانشمند خداشناس و دانش طلب، 2 - دانشجويى كه براى رهايى از

ص: 55


1- . «ان جهنم كانت»؛ (نبأ / 21)
2- . «ان للمتقين مفازا»؛ (نبأ / 30)
3- . «مذبذ بين بين ذلك لا الى»؛ (نساء / 143)

نادانى درس مى خواند، 3 - پشه صفتانى كه در جستجوى سر و صدا هستند، دنبال هر بادى در حركتند. از نور علم بهره نمى برند و به تكيه گاه مورد اعتمادى، تكيه نمى كنند.(1)

در اين سخن على عليه السلام تمامى مردم را در اين سه دسته خلاصه مى فرمايند:

الف: عالم ربانى

برخى از مردم علماء و دانشمندانى هستند كه متفكرين جامعه مى باشند و در مسير پويايى و بالندگى افكار و اهداف الهى هستند و بين مردم، سعى در انتقال علوم الهى و اعمال الهى و انديشۀ الهى دارند. زيرا هر عالمى از نظر اسلام مورد تأييد نيست. عالمى مورد تأييد اسلام است، كه عوام و مردم را بسوى هدايت و خداپرستى راهنمايى و از جهل برهاند و خود نيز به علمش عمل كند و يا سعى در انجام عمل صالح داشته باشد.

اگر عالمى در مسير هدايت مردم گام برداشت، خداوند و ائمۀ معصومين عليهم السلام نيز او را يارى مى كنند و خداوند متعال ايشان را تأييد مى فرمايد. قرآن در اين مورد مى فرمايد:

خداى متعال، درجات مؤمنين و كسانى كه علم (توأم با عمل) دارند افزايش مى دهد.(2)

و در مقام عالم ربّانى امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

دانشمندى كه از علم وى به جامعه نفع برسد، از هفتاد هزار عابد ارزش ارجمندتر است.(3)

و در فضيلت قلم عالم رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

روز قيامت جوهرى را كه از سر قلم علماء بيرون آمده، با خون شهداء وزن مى كنند، جوهر قلم دانشمندان بر خون شهداء افزايش مى يابد.(4) وخون شهدا را تحت الشعاع خود قرار مى دهد.

در حقيقت عالم است كه خون شهيد را تداوم و استمرار مى بخشد، از اين رو عالم و دانشمند نزد خداوند مقامى رفيع و بالا دارد.

ب: دانشجويان

گروهى ديگر از مردم، دانشجويانى هستند كه از محضر علماء علوم الهيه را فرا مى گيرند و در اسلام، نسبت به طلب علم سفارش فراوانى شده است.

امام رضا عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

آموختن علم، براى هر مسلمانى واجب است. بنابراين از طريقى كه احتمال دهى آن را بياموز و

ص: 56


1- . سخن 143، نهج البلاغه صبحى صالح.
2- . «يرفع اللّه الذين آمنوا منكم»؛ (مجادله / 11)
3- . الحقايق، ص 6 و كشف الغمه، ج 2، ص 344.
4- . ارشاد القلوب، ص 165.

از اهلش بهره برگير.(1)

على عليه السلام نيز طى سخنى به كميل بن ياد مى فرمايند:

اى كميل، علم و دانش از مال بهتر است، زيرا كه علم ترا نگهبانى (از انحراف و گمراهى) مى كند در صورتى كه براى مال و ثروت، تو بايد مقدمات نگهدارى آن را فراهم آورى.(2)

دانشجويانى كه در طلب علم مفيد باشند، همواره در حال عبادت بسر مى برند و در مسير رضاى خداوند هستند و اسلام از علمى كه به خاطر فخرفروشى فرا گرفته شود بيزار است. امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

كسى كه براى فخرفروشى به دانشمندان علم بياموزد و يا با نادانها ستيز كند و يا در برابر افكار عمومى قرار گيرد، جايگاهش از آتش پرخواهد شد.(3)

پس افرادى مورد تأييد الهى هستند كه يا عالم ربانى و موفق به عمل صالح باشند و يا در مسير علم و دانش گام بردارند و دانشجو محسوب شوند.

ج: انسانهاى بى ثبات

دستۀ ديگرى از مردم هستند كه در مسير علم و دانش گام برنمى دارند و خود نيز عالم نيستند كه بتوانند از روى علم خود، به حقايق پى ببرند. كسانى كه عالم نيستند و در مسير علم و دانش گام برنمى دارند، ضربه هاى جبران ناپذيرى خواهند خورد.

در اسلام به اينگونه افراد هشدارهاى زيادى داده شده است و در لابلاى متون اسلامى مى توان به اين نكته رسيد كه خداى متعال سعى دارد با روشهاى مختلف انسانها را از حالت بى ثباتى و عدم تصميم گيرى درست، رها كرده و به دامان علم و دانش و حقيقت سوق دهد.

عواقب بى ثباتى را به آنها گوشزد نمايد و سعى كند بينش آنها را با مطالعۀ افكار و عقايد بى ثبات بالا ببرد و آنها را از ورطۀ بى ثباتى نجات بخشد.

2 - حماقت

از جمله آثار فردى جلوه گرى حماقت است. كسانى كه بدون علم و آگاهى از روشى پيروى كنند، افرادى احمق هستند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

مردم دو دسته اند، دانشمند و دانش آموز، كسانى كه در اين دو دسته نباشند، احمق هستند و احمق

ص: 57


1- . جامع السعادات، ج 1، ص 105.
2- . كلمات قصار نهج البلاغه، شماره 147.
3- . الحقايق، ص 27.

خوراك جهنم خواهد بود.(1)

و على عليه السلام فرمود: از آثار حماقت زياد، رنگ پذيرى انسان است.(2)

كسانى كه نتوانند خير و صلاح خود را به دست بياورند و در مسير فراگيرى راه صحيح زندگى نباشند عاقبت آنان، تمرّد از دستورات الهى و روى آورى به گناهان و عقوبت اخروى آنها نيز عذاب الهى خواهد بود.

انسان در پرتو علم و دانش به نور عقل منور مى شود، اما اگر در مسير دانش اندوزى نباشد، احمق باقى مى ماند و اين حماقت از تعالى و رشد دنيوى و اخروى او كم مى كند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

در بهشت صد درجه وجود دارد. 99 درجه از عاقلان و يك درجه از ديگران است.(3)

3 - عدم آگاهى

افرادى كه مبتلا به بيمارى خودنمايى هستند از عدم آگاهى و بينش الهى رنج مى برند. على عليه السلام اين افراد را به حشره هاى بى ثباتى تشبيه مى فرمايد كه با هر بادى كه مى وزد، اينان در مسير باد قرار مى گيرند.

در مقابل شبهاتى كه در جامعه بوجود مى آيد قدرت مقابلۀ فكرى ندارند. هرگونه تحركى كه در جامعه بوجود آيد از قبيل تحركات سياسى، اقتصادى، فكرى يا حزبى، آنان را همراه خود مى برد.

به خاطر عدم آگاهى است كه گاه اينان در مسيرى قرار مى گيرند كه براى آنها مهم نيست اين راه آنها را به كمال و تعالى مى رساند و يا عامل ركود آنهاست. آنها همراه وزش باد مى روند، خواه در مسير هدايت و حق باشد و خواه در مسير باطل قرار گيرند. نفع و ضرر براى آنها مهم نيست.

على عليه السلام علت اين پذيرش را عدم آگاهى مى دانند و مى فرمايند:

اينها از نور علم بهره اى نمى برند.(4)

وقتى قلوب اينها به نور علم و آگاهى روشن نشده است عمل آنها بر مبناى دانش و انديشه و تفكر و تعقل نيست و قدرت ارزيابى ارزشها را ندارند و علم و دانش آنها را در گزينش افكارشان راهنمايى نمى كند. و انتخاب آنها مورد تأييد علم و عقل و عرف نيست.

4 - عدم پناهگاه معنوى

ص: 58


1- . خصال صدوق، ج 1، ص 39.
2- . من علامات الاحمق كثرة تلونه: غرر جلد 2، ص 416.
3- . مواعظ العدديه، ص 68.
4- . سخن 143، نهج البلاغه.

كسانى كه در مسير بيمارى هيستيرى قرار مى گيرند پناهگاه معنوى ندارندأ. اينها خود نمى خواهند در مسير كمال قدم بردارند و به خداوند ايمان كامل ندارند كه از او به عنوان پناهگاه استفاده كنند. زيرا قرآن مى فرمايد:

«آگاه باشيد ذكر خداوند مايه آرامش و اطمينان قلبها مى باشد.»(1)

اين انسانها بنابر اين كه در مسير علم و آگاهى نيستند، پناهگاهى براى خود احساس نمى كنند به مبدأ و پناهگاه، اعتماد و تكيه ندارند، نه تكيه گاه عقل و معنويت دارند و نه در اجتماع تكيه گاهى دارند و خلاصه اينها افرادى متغير و متلون هستند و هر مدت يك بار به كسى يا حزبى و يا گروهى مى گروند و باز او را رها مى كنند.

5 - نفاق

اشاره

از جمله آثار فردى كه داراى بيمارى هيستيرى است، نفاق مى باشد. نفاق است كه موجب مى شود انسان با هر گروه و قشر خاصى كه برخورد پيدا مى كند، چون آنان شود و مثل آنان فكر كند و حتى از عقايد آنها نيز دفاع نمايد. با اهل ايمان، مؤمن و با كافران چون آنان باشد.

نفاق در شخص خطرناكتر از كفر است و خطر منافق در جامعه بيشتر از مشركين است. مشركين روش خاص و ثابتى دارند و وظيفۀ مسلمانان در برابر آنها روشن است، اما منافق نقش مخربى دارد.

گاه خود را مؤمن نشان مى دهد و با مؤمنين است و اسرار و اطلاعات آنها را مى گيرد و گاه در بين كافران است و عليه مؤمنان كار مى كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد: من براى امت خود، از مؤمن و مشرك نمى ترسم، زيرا مؤمن بر اثر ايمانى كه دارد ضررى براى برادر دينى خود ندارد، مشرك را هم خدا به خاطر شركش سرنگونش مى سازد. من براى شما فقط از منافقها مى ترسم منافقى كه آگاه است، با زبان مطلبى را مى گويد كه شما مى دانيد و عمل مى كنيد، ولى عمل مى كند به آنچه را كه شما متكى به آن نيستيد.(2)

از آنجا كه نقش منافق تخريب كننده است، اسلام نسبت به شناسايى و دفع منافقين، تأكيد فراوانى دارد. على عليه السلام نيز مى فرمايند:

من براى شما از منافقان قلبى كه به زبان شما آگاهى دارند، وحشت دارم.(3)

ابتدا لازم است نشانه هاى نفاق در افراد بررسى شود. در اين بررسى، انسان مى تواند اخلاق و روحيات خود را بسنجد و اگر داراى ريشه اى از نفاق در درون خود مى باشد، سعى كند اين ريشه ها را بزدايد تا اين علامات مجتمع نشوند و انسان را گمراه نسازند.

علامات نفاق

ص: 59


1- . «الا بذكر اللّه تطمئن القلوب»؛ (رعد / 28)
2- . سفينة البحار، ج 2، ص 606.
3- . نهج البلاغه نامۀ 28.

1 - تغيير موضع. قرآن مى فرمايد: آنگاه كه با مؤمنين مواجه مى شوند مى گويند ما با شما هستيم، ولى زمانى كه با شياطين و منافقين برخورد مى كنند مى گويند ما با شما هستيم و مؤمنان را مسخره مى كنيم.(1)

2 - ترديد. قرآن مى فرمايد: دو دل و مرددند نه به طرف مؤمنان مى روند و ايمان مى آورند و نه به طرف كافران مى روند.(2)

3 - گناه علنى. قرآن مى فرمايد: منافقان خدا را فراموش كرده و منافقين همان گناهكارانى هستند كه گناه علنى مى كنند.(3)

4 - كسالت در نماز. قرآن مى فرمايد: علامت منافق آن است كه وقتى به نماز مى ايستد بى حال و كسل است.(4)

5 - دروغگو. قرآن مى فرمايد: خداى متعال شهادت مى دهد كه منافقين براستى دروغگويان هستند.(5)

6 - قسم زياد. قرآن مى فرمايد: منافقان قسمهاى خود را سپر مى گيرند كه راه خدا را به روى خلق ببندند.(6)

7 - نهى از انفاق. قرآن مى فرمايد: منافقين كسانى بودند كه به اطرافيان پيامبر صلى الله عليه و آله امر مى كردند، انفاق نكنيد تا آنها شكسته و كم قدرت شوند.(7)

8 - بيمارى. قرآن مى فرمايد: در قلوب منافقين مرض وجود دارد. پس خداى متعال مرض آنها را افزايش مى دهد و در آخرت عذاب دردناكى را به خاطر دروغگوييشان به آنها مى دهد.(8)

9 - بدى و عذرخواهى. امام حسين عليه السلام فرمود: از كارى كه بعد از آن عذرخواهى كنى بپرهيز زيرا مؤمن نه اشتباه مى كند و نه عذر مى خواهد و منافق هر روز كار بد مى كند و عذر مى خواهد.(9)9.

ص: 60


1- . «و اذالقوالذين»؛ (بقره / 14)
2- . «مذبذبين بين»؛ (نساء / 143)
3- . «نسواللّه فنسيهم»؛ (توبه / 67)
4- . «و اذا قاموا الى»؛ (نساء / 142)
5- . «واللّه يشهد انّا»؛ (منافقون / 1)
6- . «اتخذوا ايمانهم»؛ (منافقون / 2)
7- . «هم الذين يقولون»؛ (منافقون / 7)
8- . «فى قلوبهم مرض»؛ (بقره / 10)
9- . تحف العقول، ص 179.

10 - دروغ، خلف وعده، خيانت در امانت. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: منافق سه علامت دارد: وقتى حرف مى زند، دروغ مى گويد، وقتى وعده مى دهد، تخلف مى كند و آنگاه كه امانتى پيش او قرار گرفت، خيانت مى كند.(1)

11 - قساوت قلب، خشكى چشم، تكرار گناه، حرص. امام صادق عليه السلام فرمود: نفاق 4 علامت دارد، قساوت قلب، خشكى چشم، تكرار گناه و حرص به دنيا داشتن.(2)

12 - چاپلوسى، غيبت، حسادت. امام باقر عليه السلام فرمود: دوچهره ها و دوزبانها افراد بدى هستند. در حضور انسان از او تعريف مى كنند و پشت سرش از او بدى و غيبت مى نمايند، اگر به آنها كمك شود، حسادت مى ورزند و اگر انسان گرفتار شود او را ترك مى كنند.(3)

13 - نادان. قرآن مى فرمايد: براى خداوند و پيامبر او و مؤمنين عزت و بزرگوارى است اما منافقان نمى دانند و علم ندارند.(4)

در حقيقت همين جهل و نادانى است كه افراد را به ورطۀ نفاق مى كشاند.

14 - رياكارى. قرآن مى فرمايد: منافقين رياكارند و ذكر خدا را كم مى گويند.(5)

15 - كار و سخن بيهوده، دشمنى با مردم، تهمت زدن. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چهار چيز علامت نفاق و دورويى است: 1 - كارهاى بيفايده 2 - سخن بيهوده 3 - دشمنى با مردم 4 - تهمت زدن.(6)

آثار نفاق

اگر نفاق در عمق وجود انسان جاى بگيرد، انسان را دچار فلاكت در دنيا و آخرت مى كند. با دانستن علامتهاى نفاق لازم است انسان اين صفت خبيثه را از وجود خود دور سازد.

قرآن مى فرمايد:

خدا به منافقين مرد و زن و كافران آتش جهنم را وعده داده است.(7)

در آيه اى ديگر مى فرمايد:

به منافقان بشارت بده كه عذابى دردناك در انتظار آنهاست.(8)

ص: 61


1- . نورالثقلين، ج 2، ص 246.
2- . سفينة البحار، ج 2، ص 605.
3- . ارشاد القلوب، ص 178.
4- . «و للّه العزّة و لرسوله»؛ (منافقون / 8)
5- . «يراؤن النّاس و لا»؛ (نساء / 142)
6- . تحف العقول، ص 7.
7- . «وعداللّه المنافقين»؛ (توبه / 68)
8- . «بشرالمنافقين»؛ (نساء / 138)

عذابهاى الهى درجه بندى است و هر كس به ميزان كردار زشتش به انواع آن كيفر مى شود، عذاب گاهى اليم و دردناك گاهى عظيم و بزرگ، گاهى خواركننده و گاهى عذاب پايدار و... منافقان چون نقش مخربى در جامعه دارند، عذابشان اليم و دردناك است.

قرآن مى فرمايد:

منافقان در پست ترين جاى جهنم هستند.(1)

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه با مسلمانان دورو و دوزبان باشد، روز قيامت با دو زبان از آتش وارد صحراى محشر مى شود.(2)

6 - تكبر

از جمله آثار فردى بيمارى هيستيرى فخرفروشى و تكبر است. كسانى كه دچار اين بيمارى هستند، سعى بر برتر جلوه دادن خود هستند و به ديگران تكبر مى ورزند و به افراد مستضعف فخر مى فروشند. از نعمات الهى استفاده مى كنند و با استفاده از اين نعمتها وسايلى را فراهم مى كنند كه بالاتر از ديگران جلوه كنند و همواره فكر و انديشۀ آنها اين است كه از ديگران برتر باشند.

«مسلّم اين است كه خداوند متكبرين را دوست ندارد.»(3)

خداوند در قرآن به وسيلۀ آيات زيادى به متكبران هشدار داده است. از جمله مى فرمايد: از روى فخر و مباهات روى زمين راه مرو كه خداوند خودخواهان فخرفروش را دوست ندارد.(4)

امام صادق عليه السلام در معرفى متكبران مى فرمايد:

نشانۀ خودخواهى اين است كه مردم را تحقير كنى و حق را ناديده بگيرى.(5)

امام سجاد عليه السلام فرمود: از خودخواه و فخرفروش تعجب مى كنم در صورتى كه ديروز نطفه بوده و فردا پس از مرگ مردار است.(6)

مكتب اسلام فخرفروشى را مطرود مى داند و انسانهاى متكبر را انسانهايى بيمار و دور از حق معرفى مى نمايد.

براى اين افراد خداوند عقابهايى نيز در نظر گرفته است.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

دورترين مردم از خداوند در روز قيامت ستمگران و متكبرانند.(7)

ص: 62


1- . «ان المنافقين»؛ (نساء / 145)
2- . خصال صدوق، ج 1، ص 38.
3- . «انه لايجب المستكبرين»؛ (نحل / 33)
4- . «و لا تمش فى الارض مرحا»؛ (لقمان / 18)
5- . اخلاق شبر، ص 171.
6- . سيرالائمه، ج 3، ص 234.
7- . عقاب الاعمال، ص 265.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

ستمگر و بخيل و منحرف وارد بهشت نمى گردند.(1)

امام صادق عليه السلام فرمودند:

كسى كه ذره اى خودخواهى در قلبش باشد به بهشت نمى رود.(2)

و در روايتى ديگر فرمودند:

در جهنم، سرزمينى مخصوص خودخواهان (با عذابهاى خاص) است.(3)

در دنيا نيز متكبّرين را خداوند تحقير خواهد كرد. امام صادق عليه السلام فرمودند:

مأمورينى براى مردم در آسمان هست كه هر كس تواضع كرد او را

بالا مى برند و هر كس خودخواهى كرد او را پايين مى آورند.(4)

7 - رياكارى

اشاره

يكى از آثار بيمارى جلوه گرى اين است كه فرد كارهايى را كه انجام مى دهد براى خوشامد مردم است و دوست دارد كه از طرف آنان مورد تشويق قرار گيرد و مردم از او تمجيد نمايند.

سعى دارد هر كارى كه انجام مى دهد، آن را به رخ ديگران بكشد تا مورد تشويق قرار گيرد. اين مسئله امرى فراگير است. در هر حال سعى دارد به خاطر كار خوب تشويق شود، اگر درس بخواند، انتظار تشويق دارد، اگر به خانواده كمك كند دوست دارد تشويق شود. اگر در كارهاى اجتماعى فعاليت مى كند انتظار تشويق دارد، اگر براى همسرش زحمتى بكشد، آن را بيان مى كند تا طرف مقابل از او قدردانى كند. اگر اولياء عملى انجام دهند، آن را بيان مى دارند تا از طرف فرزندان مورد قدردانى قرار گيرند و خلاصه هر كارى كه انجام مى شود در انتظار تشويق مردم هستند انگيزۀ عمل قدردانى ديگران است و اگر از آنها قدردانى نشود، ديگر آن عمل را تكرار نمى كنند.

منت گذارى

قابل توجه است كه اگر انسان كارى را انجام دهد و به واسطۀ آن بر ديگران منت بگذارد ثواب عمل او از بين مى رود. قرآن مى فرمايد:

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صدقات خود را با منت گذاشتن و اذيت كردن باطل نسازيد.(5)

انگيزۀ عمل بايد به دست آوردن رضاى الهى باشد و خداوند نيز به واسطۀ اين عمل به انسان اجر

ص: 63


1- . جامع السعادات، ج 1، ص 302.
2- . عقاب الاعمال، ص 264.
3- . جامع السعادات، ج 1، ص 303.
4- . جامع السعادات، ج 1، ص 304.
5- . «يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا»؛ (بقره / 264)

و ثواب خواهد داد، اگر چه مردم از انسان قدردانى به عمل نياورند.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

سه گروهند كه خدا با آنها تكلم نمى كند: يكى از آنها منت گذار است كه چيزى را به كسى عطا نمى كند مگر اينكه با منت گذاشتن همراه است.(1)

ريا در اسلام

از نظر مكتب مقدّس اسلام ريا مطرود است و كسى كه ريا مى كند، مؤمن نيست. قرآن مى فرمايد:

آنان كه اموال خود را به قصد ريا و خودنمايى مى بخشند و به خدا و روز قيامت نمى گروند (ياران شيطان) هستند و هر كه را شيطان يار باشد، يار بسيار بدى خواهد داشت.(2)

حتى اگر انسان انفاق مال را براى خودنمايى انجام دهد مورد قبول نيست و ايمان واقعى ندارد و يار شيطان است.

امام صادق عليه السلام فرمود:

از خدا به خاطر ريا كردن بترسيد، زيرا ريا شريك قرار دادن براى خداست.(3)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

خداوند عملى را كه ذره اى از ريا در آن باشد، قبول ندارد.(4)

امام صادق عليه السلام فرمود:

تمام رياء شرك است. كسى كه براى مردم كار كند اجرش با مردم است و كسى كه براى خدا كار مى كند ثوابش به عهدۀ خداست.(5)

امام صادق عليه السلام فرمود:

خداى عزيز فرموده است: من بهترين شريك هستم. كسى كه در عمل خود ديگرى را شريك من قرار دهد، آن عمل را قبول نمى كنم تا موقعى كه عمل مخصوص من باشد.(6)

علامت ريا

على عليه السلام فرمود: رياكار سه علامت دارد:

وقتى عمل او را مردم مى بينند، نشاط بيشترى در عبادت دارد.

آنگاه كه تنهاست، در عبادت بيحال است.

ص: 64


1- . الخصال، ص 184.
2- . «والذين ينفقون»؛ (نساء / 38)
3- . عقاب الاعمال، ص 314.
4- . اخلاق شبر، ص 155.
5- . حقايق، ص 81.
6- . اصول كافى، ج 2، ص 295.

دوست دارد كه در تمام كارها از او ستايش كنند.(1)

عاقبت ريا

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

روز قيامت به رياكار مى گويند اى گناهكار! اى خيانتكار! رياكارانه عملى انجام دادى ولى اجر خود را از دست دادى، اكنون برگرد و مزد خود را از كسى كه براى او كار كرده اى بگير.(2)

اخلاص

صفت مقابل ريا، اخلاص در عمل مى باشد. اگر ريا موجب پيامدهاى بد در اعمال انسان مى شود، در مقابل اخلاص در عمل براى انسان دستاوردهاى زيبايى به همراه دارد. خداوند انسان را به اخلاص ترغيب كرده است و مى فرمايد:

هر كس كه اميدوار ملاقات پروردگارش مى باشد، پس بايد عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدى را شريك نسازد و اخلاص در عبادت داشته باشد.(3)

اخلاص دستاوردهايى براى انسان به همراه دارد. از جمله رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نيست بنده اى كه كارش را در ظرف چهل روز خالص گردانيده باشد براى خدا، مگر اينكه چشمه هاى حكمت از قلب او بر زبانش ظاهر خواهد شد.(4)

و در روايت ديگرى فرمودند:

احسان و كار خير ارزش خود را در بين مردم از دست مى دهد و ارزش آن دائمى نيست، اما بين خداوند و شخص نيكوكار ارزش او دائمى است.(5)

و در روايتى ديگر فرمود:

در قيامت عمل با اخلاص و مخلصين وارد بهشت مى شوند.(6)

و امام باقر عليه السلام فرمودند:

خالص نمى گرداند بنده اى ايمانش را به خداوند در مدت چهل روز، مگر اينكه خداوند بى رغبتى دنيا را به او عطا فرمايد و درد و درمان را به او نشان مى دهد و حكمت و دانايى استوار را در قلب او تحكيم مى بخشد و زبانش را به حكمت گويا فرمايد.(7)

ص: 65


1- . الحقايق، ص 81.
2- . جامع السعادات، ج 2، ص 290.
3- . «فمن كان يرجوا»؛ (كهف / 110)
4- . جامع السعادات، ج 2، ص 404.
5- . نهج الفصاحه، ص 425.
6- . قرب الاسناد، ص 245.
7- . جامع السعادات، ج 2، ص 405.

آثار اجتماعى

اشاره

از آن رو كه انسان موجودى اجتماعى است، افعال و حركات او در جامعه بى تأثير نخواهد بود.

افراد يك جامعه تشكيل دهندۀ يك اجتماع هستند و آنان مى باشند كه جوامع را مى سازند، پس افعال و حركات آنها نيز نشانگر فرهنگ، اقتدار و شوكت يك جامعه است. اگر افراد جامعه افرادى سخت كوش، عالم و در مسير رشد و سازندگى باشند، از نظر فرهنگى در بين جوامع مطرح مى شوند.

اما اگر جامعه اى مصرف گرا، خودنما و بيمارگونه باشد، مورد هجوم قدرتها قرار مى گيرد.

هيستيرى، يك بيمارى فراگير است كه در افراد جامعه تأثير مستقيم مى گذارد و افرادى كه بيمارى خودنمايى دارند، آثار بيمارى خود را به جامعه نيز منتقل خواهند كرد.

1 - سلطه و نفوذ فرهنگ بيگانه

يكى ديگر از آثار اجتماعى بيمارى هيستيرى سلطه فرهنگ بيگانه و نفوذ آن بر اقشار مختلف مردم است. وقتى ملّتى از فرهنگ خود تبعيت نكند و از مكتب خود دور بماند، در دام نفوذ و سلطۀ بيگانه گرفتار مى شود.

جامعه وقتى مصرف كننده باشد و مصرف او به حدّ اسراف و تبذير برسد، در همۀ سطوح زندگى محتاج بيگانگان خواهد بود.

مصرف لباسهاى خارجى، پارچه هاى خارجى و جنسهاى زينتى و تحملى كه از خارج وارد مى شوند، انسان را به بيگانه ها محتاج مى كند. برخى افراد حتى براى رسيدن به اين دستاوردهاى بيگانه متحمل ضرر وزيان و توسل به بى قانونى و قاچاق نيز مى شوند.

در اين صورت است كه سود تجمل پرستى عده اى از افراد كه تنها به تجمل و مد و بهترينهاى خارجى مى انديشند، به جيب كمپانيهاى بيگانه اى مى رود كه سعى دارند با تيشه، ريشۀ جوامع ارزشى ما را مصرف گرا و از بيخ و بن درآورند.

جامعۀ مصرفى براى تأمين نيازهاى كاذب خود از قبيل غذا، خوراك، وسائل زينتى، وسائل مواد مصرفى، گاه مجبور است سلطۀ بيگانه را تحمل كند، نفوذ سياسى آنها را بپذيرد و مجبور به دريافت قرضهاى سنگين خارجى شود كه به دنبال آن سلطۀ سياسى را نيز به همراه خواهد داشت.

جامعۀ مصرفى تنها به فكر رسيدن به آن چيزى است كه بيگانگان براى او در نظر مى گيرند و از او مى خواهند. در اين حال افراد آن جامعه به فكر سازندگى و خلاقيت نيستند و از خود بيخود مى شوند و سلطۀ بيگانه را براى رسيدن به مقاصد خود مى پذيرند.

2 - شيوع گناهان

اشاره

يكى از دستاوردهاى بيمارى خودنمايى و هيستيرى شايع شدن گناه بين مردم است. افراد جامعه به هر حال از هم تأثير مى پذيرند و از يكديگر تقليد مى نمايند و در بيمارى هيسترى گناهان زيادى

ص: 66

مطرح است و شخص در خودنمايى ها مرتكب گناهان زيادى مى شود.

پوشش

يكى از گناهانى كه در بيمارى هيستيرى مطرح است اين است كه زن نبايد لباس مردانه بپوشد و مرد نيز جايز نيست لباس زنانه بپوشد.

پوشيدن لباس ابريشمى براى مرد حرام است.(1)

پوشيدن لباسهاى محرك براى زن حرام است.(2)

مسئلۀ ديگر در پوشش، حفظ حدود الهى است كه زن بايد بدن را از نامحرم بپوشاند و حتى الامكان در معرض ديد و نظر نامحرمان نباشد. گرچه نامحرم فاميل او باشند، نمى تواند بدون چادر در محفل خانوادگى حاضر شود.

اسراف

يكى ديگر از گناهان اسراف و زياده روى در اموال است. قرآن مى فرمايد:

(اسراف نكنيد) مبذران و اسرافكاران برادر شيطانند و شيطان سخت كفران نعمت پروردگار خود را كرد.(3)

كسى كه اسراف و زياده روى مى كند، همراهى شيطان را كرده است و شيطان موجودى كفران پيشه است.

بيهوده گرايى

يكى ديگر از گناهان ناشى از بيمارى خودنمايى، بيهوده گرايى و غفلت از خداوند است. وقتى فردى فكر و ذكرش تغيير لباس، مد، دكور، مبل و وسائل منزل باشد از خداوند غافل مى شود و اين امرى بسيار خطرناك است.

فخرفروشى

از جمله گناهان ديگرى كه در بيمارى هيستيرى مطرح است فخرفروشى است. تكبر از گناهان كبيره است و خداوند در قرآن نسبت به آن هشدار داده و متكبران را به جهنم وعده داده است.(4)

انحراف جنسى

ص: 67


1- و 2. توضيح المسائل.
2-
3- . «ان المبذرين»؛ (اسراء / 27)
4- . «اليس فى جهنم مثوى»؛ (زمر / 60)

از جمله مفاسد بيمارى هيستيرى تحريك جنسى و به دنبال آن انحراف جنسى است كه اين انحراف منشأ گناهان زيادى است و خداوند براى هر كدام از اين گناهان عذابهاى گوناگون قرار داده است.

تحقير و تمسخر ديگران

يكى ديگر از گناهانى كه در بيمارى هيستيرى مطرح است تحقير كردن ديگران است امام صادق عليه السلام فرمودند: كسى كه مردم را تحقير مى كند و به مردم ستمگرى مى كند، او ستمكار است.(1)

و ستمكاران در دنيا به عقوبت و مكافات عمل گرفتار مى آيند و در آخرت نيز از نعمات الهى بى بهره اند. در مورد تمسخر ديگران نيز قرآن مى فرمايد:

ويل (عذاب ويژه) بر هر طعنه زننده و مسخره كننده است.(2)

عذاب ويل جايگاه خاصى در جهنم است كه افراد خاصى چون كم فروشان، دروغگويان، متكبرين، مسخره كنندگان و... در آن عذاب مى شوند.

اشاعۀ فحشاء

ارتكاب گناه عقوبتى دارد، اما شايع كردن گناه بين مردم نيز گناهى است كه عذاب خاص ديگرى براى آن در نظر گرفته مى شود.

اگر انسان عمل خلافى را انجام دهد و ديگرى از اين عمل خلاف او تبعيت كند، او هم در گناه آن فرد شريك خواهد بود.

قرآن مى فرمايد:

آنانكه دوست دارند در ميان اهل ايمان كار منكرى را اشاعه و شهرت دهند، براى آنها در دنيا و آخرت عذابى دردناك خواهد بود.(3)

سپس كسانى كه مى دانند، مردم از آنها در كارهايشان تقليد مى كنند بايد مواظب اعمال و رفتار خود باشند تا گناه ديگران نيز بر گردن آنها سنگينى نكند در اين مورد كسانى كه به عنوان رهبر و رييس و معلم و اولياء و دوست و مربى براى ديگران مطرح هستند بايد از هر جهت نمونه باشند.

آثار گناه

اگر در جامعه اى گناه حاكم شود، گناهان براى افراد آن جامعه آثار سويى به همراه خواهد داشت:

1 - بيماريهاى جديدى در جامعه بوجود مى آيد (كه مردم از درمان و شناخت آنها عاجز خواهند

ص: 68


1- . جامع السعادات، ج 1، ص 304.
2- . «ويل لكل همزه لمزه»؛ (همزه / 1)
3- . «ان الذين يحبون ان تشيع»؛ (نور / 19)

بود.)(1)

2 - مرگهاى ناگهانى فراوان مى شود.(2)

3 - بلاهاى گوناگون مانند سيل، زلزله، طوفان و... بر مردم نازل مى شود.(3)

4 - زمينۀ هدايت و سازندگى را از جامعه مى گيرد.(4)

5 - خداوند به گناهكار يارى و نصرت نخواهد كرد.(5)

6 - خداوند دشمن جامعۀ گناهكار است.(6)

7 - درآمد مردم كم مى شود (بركت از زندگى و درآمد مى رود و يا گرانى مى شود).(7)

8 - موجب كاهش نزول باران مى شود.(8)

9 - باعث حاكميت ستمگران بر جامعه مى گردد.(9)

10 - قحطى مى شود.(10)

11 - سبب خوارى و افت شخصيت مردم مى شود.(11)

12 - دعاهاى مردم مخصوصاً نيكان به اجابت نمى رسد.(12)

13 - حيواناتى كه مردم از آنها بهره مى برند دچار مرگ و مير مى گردند.(13)

14 - انديشه، فكر، حافظه و درايت افراد جامعه افت پيدا مى كند.(14)

15 - شناخت مردم نسبت به خدا كم مى شود و در كارها به ديگران متوجه مى شوند.(15)

16 - نعمتها تبديل به بلا مى شود.(16)

پس لازم است كه انسان گناهان را بشناسد و از آنها دورى كند تا خداوند جامعه و افراد آن جامعه را به بلا مبتلا نسازد.ل.

ص: 69


1- . كافى، ج 2، ص 273.
2- . بحار، ج 70، ص 369.
3- . «فانزلنا على الذين»؛ (بقره / 59)
4- . «واللّه لايهدى القوم»؛ (توبه / 37)
5- . «مما خطيئاتهم»؛ (نوح / 25)
6- . «و لا تعتدوا»؛ (مائده / 87)
7- . بحار، ج 70، ص 318.
8- . بحار، ج 70، ص 318.
9- . كافى، ج 2، ص 276.
10- . بحار، ج 70، ص 352.
11- . بحار، ج 70، ص 356.
12- . دعاى كميل.
13- . بحار، ج 70، ص 373.
14- . لئالى الاخبار، ج 5، ص 197.
15- . دعاى كميل.
16- . دعاى كميل.

3 - اسراف در مال و ثروت

اشاره

يكى از آثار اجتماعى بيمارى هيستيرى، اسراف در مال و ثروت است. كسانى كه مال خود را صرف تجمل و مصرف گرايى مى كنند، در حقيقت اموال خود و سرمايه هاى يك مملكت را به هدر مى دهند، سرمايه هايى كه اگر در مسير صحيح مصرف شوند، كشورى را آباد و مستقل مى سازند. اما با مصرف گرايى اين سرمايه ها به هدر مى روند. درست است كه مال در اختيار انسان است اما اسراف در آن جايز نيست. بايد بدانيم كه مال و ثروت، وديعه و امانتى الهى است. قرآن مى فرمايد:

مال و فرزندان زينت زندگى دنياست.(1)

حضرت على عليه السلام در روايتى هشدار مى دهند كه:

حلال دنيا حساب دارد و حرام آن نيز كيفر در پى خواهد داشت. چرا به آسايش معنوى پناه نمى بريد و چرا راه پيامبران را ادامه نمى دهيد.(2)

اگر به اين مسئله عقيده داشته باشيم كه در برابر حلال دنيا، بايد در قيامت محاسبه شويم و اگر مال را در راه حرام مصرف كنيم، عقوبت خواهيم شد، هرگز از اسراف پيروى نخواهيم كرد. اسرافكار مورد تأييد خداوند نيست و به انسانها توصيه شده است كه از اسرافكار اطاعت و تبعيت نكنند.

قرآن مى فرمايد:

از اسرافكاران اطاعت نكنيد.(3)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

اسرافكاران، اهل آتش دوزخ هستند.(4)

و امام رضا عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

خداوند متعال از كشمكش و ضايع كردن مال متنفر است.(5)

اگر انسانهاى بيمار و مصرف گرا، پولهاى خود را در كانالهاى صحيح بكار بيندازند، هرگز به اسراف روى نمى آورند و مال و ثروت آنها منشأ خير دنيا و آخرت بر همگان خواهد شد. اسلام در اين مورد، سفارشهاى فراوانى دارد.

انفاق

يكى از كانالهاى صحيح مصرف مال و ثروت، انفاق در راه خداست. انفاق كردن از پول انسان كم

ص: 70


1- . «المال و البنون زينة»؛ (كهف / 46)
2- . اصول كافى، ج 2، ص 459.
3- . «ولا تطيعوا امرالمسرفين»؛ (شعراء / 151)
4- . «و ان المسرفين هم اصحاب النار»؛ (مؤمن / 43)
5- . تحف العقول، ص 330.

نمى كند بلكه خداوند به انسان چند برابر انفاق پاداش مى دهد و آنچه را كه از دست رفته است جبران مى كند. قرآن مى فرمايد:

هر چه در راه خدا انفاق كنيد، خدا عوض آن را مى دهد و خدا بهترين روزى رسان است.(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

آنچه براى خود باقى گذاريد، نابود مى شود و آنچه براى خدا انفاق كنيد تا ابد باقى مى ماند.(2)

البتّه انفاق بايد از بهترين نعمتهايى باشد كه انسان در اختيار دارد. گاه برخى افراد با انفاق غذاى مانده يا لباسهاى كهنه مى خواهند به ثواب انفاق دست يابند. اين امر ممكن نيست زيرا خداوند مى فرمايد:

شما هرگز به مقام نيكوكاران و خاصان خدا نخواهيد رسيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد وبرايتان بسيار محبوب است انفاق كنيد. و هرچه انفاق كنيد، محققاً خدا بر آن آگاه است.(3)

خوب است انسان از بهترينهاى اموالش در راه خدا انفاق كند و بالاتر از انفاق ايثار و گذشت است. يعنى اينكه بهترين انفاق آن است كه انسان از چيزيهاى كه خود به آنها نياز دارد انفاق كند، قرآن مى فرمايد:

با اينكه خودشان نياز دارند، ايثار مى كنند و ديگران را بر خود مقدم مى دارند. كسى كه از بخل نفس جلوگيرى كند، حتماً رستگار وپيروزاست.(4)

قرض

يكى ديگر از كانالهاى صحيح مصرف پول قرض دادن به اشخاص نيازمند است. در لسان قرآن كسى كه به ديگران قرض مى دهد، با خداوند معامله مى كند. قرآن در آيه اى مى فرمايد:

اگر به خداوند قرض نيكو دهيد (قرض بدون سود و منت و اذيت به مردم) خداوند چند برابر نصيب شما مى گرداند و از شما مى گذرد.(5)

و امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

بر در بهشت نوشته شده كه ثواب صدقه و انفاق ده درجه و ثواب قرض هيجده درجه است.(6)

در مورد ارزش قرض دادن امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

اگر كسى به شخصى قرض دهد، تا زمانى كه قرض گيرنده پول دار شود، ثروت قرض دهنده در حال افزايش است و با ملائكه در حال نماز است تا وقتى كه پولش را پس بگيرد.(7)

ص: 71


1- . «و ما انفقتم من شىء فهو»؛ (نبأ / 39)
2- . «ما عندكم ينفد وما عنداللّه»؛ (نمل / 96)
3- . «لن تنالوا البر حتى تنفقوا»؛ (آل عمران / 92)
4- . «و يؤثرون على انفسهم»؛ (حشر / 9)
5- . «ان تقرضواللّه قرضاً حسنا»؛ (تغابن / 17)
6- . جامع السعادات، ج 2، ص 159.
7- . جامع السعادات، ج 2، ص 159.

از اين روايات استفاده مى شود كه اگر انسان پولش را در مسيرى قرار دهد كه مرتب زياد شود و بركت پيدا كند، بهتر از اين است كه پول را خرج تجمل و مصارف بيهوده كند و عقوبات دنيوى و اخروى آن را متحمل شود.

احسان و نيكوكارى

يكى ديگر از كانالهاى صحيح استفاده از مال، احسان به ديگران است. قرآن مى فرمايد:

به مردم احسان كن، همانگونه كه خداوند به تو احسان كرده است.(1)

احسان و نيكوكارى و رسيدگى به كار مردم بايد بر اساس تقوى و پرهيزكارى باشد. قرآن مى فرمايد:

بر امور نيك و تقوى، تعاون و همكارى نماييد.(2)

انسان بايد در پى رفع حوائج برادران دينى خود باشد و سعى كند، تا مى تواند به هر صورت ممكن به آنان يارى دهد زيرا در روايت آمده است:

برآوردن حاجت و گرفتارى مؤمن بهتر از انفاق بار هزار اسب در راه خدا و آزاد كردن هزار بنده در راه خدا است.(3)

و روايت ديگر مى فرمايد:

هر گاه مسلمانى رفع گرفتارى مسلمانى را مى كند، خداوند به او خطاب مى نمايد كه پاداش تو بر من است و براى تو غير از بهشت را نمى پسندم.(4)

رضوان خداوند در رفع گرفتارى از مردم است. امام صادق عليه السلام در روايت ديگر مى فرمايد:

در پى حاجت مسلمان بودن براى برادر مؤمن و مسلمان خود، بهتر از هفتاد بار طواف خانۀ خداست.(5)

رفع حاجات مؤمن از طواف خانۀ خدا بالاتر است. امام صادق عليه السلام در روايت ديگرى مى فرمايد:

بشتابيد و رغبت كنيد در احسان و نيكى به برادران ايمانى خود و از اهل احسان به مردم باشيد، چون بهشت درى دارد به نام احسان، از آن در وارد نمى شود مگر كسى كه در دنيا احسان كرده باشد. البته بنده اى كه در پى حاجت برادر مؤمنش مى باشد خداوند دو فرشته بر او مى گمارد يكى در طرف راست و ديگرى در طرف چپ كه براى او طلب آمرزش مى كنند و از خداوند برآورده شدن حاجت او را مى خواهند.(6)

ص: 72


1- . «و احسن كما احسن اللّه اليك»؛ (قصص / 77)
2- . «تعاونوا على البرّ و التقوى»؛ (مائده / 2)
3- . امالى صدوق، ص 197.
4- . الكافى، ج 2، ص 155.
5- . الاختصاص، ص 26.
6- . الكافى، ج 2، ص 154.

پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايند:

هر كس رفع گرفتارى مؤمنى را كند و او را به مطلوبش برساند، خداوند خواسته هاى زيادى از او را برآورده كند كه يكى از آن خواسته ها بهشت است و هر كس اندوهى و مشكلى از مشكلات دنيوى مؤمنى را برطرف كند، خدا در قيامت اندوههايى را از او برطرف مى كند و هر كس مؤمن گرسنه اى را اطعام دهد، خداوند از ميوه هاى بهشتى به او مى خوراند. قسم به خدا برآوردن حاجت مؤمن بهتر از روزه يك ماه و اعتكاف يك ماه است.(1)

روايات در اين خصوص فراوان است كه احسان و نيكوكارى به مردم را بهترين روش، معرفى مى فرمايد و در مقابل كسى را كه از كمك به ديگران دريغ مى ورزد، طرد مى نمايد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هر كس شب را به صبح رساند و به كارهاى مسلمانان اهتمام نداشته باشد، مسلمان نيست.(2)

امام صادق عليه السلام در روايت ديگرى مى فرمايد:

اگر مؤمنى محتاج به چيزى باشد و عرض حاجت به مؤمن ديگرى كند و از او كمك بخواهد چه از مال خود او و چه از مال ديگرى كه مى تواند رفع حاجت او را كند، دريغ ورزد، خداوند، او را در قيامت سرپا نگه مى دارد در حالى كه صورتش سياه و دو دستش به گردنش آويخته شده پس به او گفته مى شود اين خيانت كننده اى است كه خدا و پيغمبر را خيانت كرده و بعد دستور مى آيد كه به آتش افكنده شود.(3)

ايجاد مراكز عام المنفعه

يكى ديگر از كانالهاى مصرف درست مال اين است كه انسان در حد توان به مراكزى كمك نمايد كه آنها درصدد رفع حوائج مردم هستند. تا زمانى كه اين مراكز به كار خود ادامه مى دهند، فردى كه به آنها كمك كرده است نيز در كارهاى خير آنان سهيم و شريك خواهد بود.

ايجاد كتابخانه در سطح مراكز فرهنگى، مساجد، مدارس و... از جمله كارهاى عام المنفعه است.

ايجاد بيمارستان و مراكز درمانى يا كمك به احداث آنها و رسيدگى به امور بهداشتى مردم محروم، از جمله كارهايى است كه، اجر زيادى به همراه دارد.

كمك به ازدواج جوانان و ايجاد مراكزى كه جوانان را در اين امر مهم يارى كند، از جمله كارهاى خير است.

ايجاد صندوق قرض الحسنه در مساجد، مدارس، تكايا و حسينيه ها و رسيدگى به افراد مستمند از جمله كارهاى عام المنفعه است.

ص: 73


1- . درر احاديث النبويه، ص 28.
2- . اخلاق شبر، ص 107.
3- . المحاسن، ص 100.

كمك به تحصيل افرادى كه توان درس خواندن دارند، اما بضاعت مالى ندارند، از جمله كارهايى است كه انسان تا زمانى كه اين افراد به خدمت خلق خدا مشغولند، او نيز در ثواب اعمال آنها شريك خواهد بود.

پرورش فرزندان صالح از جمله كارهايى است كه انسان از پرتو معنوى آن سود خواهد جست و انسان در كارهاى خير فرزند صالح خود مأجور خواهد بود.

ايجاد مراكز فرهنگى مثل مدارس، مسجد، كتابخانه، حسينيه، زمينهاى ورزشى، مراكز كلوپ جوانان نيز از جمله كارهاى خير و عام المنفعه است.

تغذيه معنوى افراد به وسيلۀ كتاب، نوار، سى دى، نرم افزارهاى علمى، فكرى، اخلاقى و تربيتى و ايجاد زمينه براى رشد فكرى جوانان، از جمله كارهايى است كه سوددهى معنوى به همراه دارد.

و قرآن مى فرمايد:

«باقيات الصالحات و اعمال صالحى كه اجرش نعمت ابدى است نزد پروردگار تو بهتر است هم از جهت ثواب الهى و هم از جهت عاقبت اخروى.(1)

پس چه خوب است انسان پولش را در كانالى خرج كند كه از بهره هاى معنوى آن سود برگيرد.

پاكسازى مال از حقوق الهيه

يكى از وظايف انسان در مقابل پولى كه خداوند به او ارزانى داشته است اين است كه بايد حقوق الهيه را از اموالش جدا كند.

هر مسلمان بايد حدود مصرف مال را بداند و اين مسائل را بياموزد كه چه موقع به مال او خمس يا زكات تعلق مى گيرد و سعى كند اين حقوق را از اموالش جدا كند.

اگر كسى خمس يا زكات بدهكار باشد و اين حقوق الهيه را نپردازد هيچ كار خيرى از او قبول نيست. نمازها، روزه ها، انفاقها، صدقه ها و كارهاى خير او هيچ ارزشى نخواهد داشت. زكات نيز چون نماز از واجبات الهى است. قرآن صريحاً تأكيد مى فرمايد:

نماز را بپا داريد و زكات را پرداخت نماييد ونماز را با جماعت بخوانيد.(2)

اصولاً هر دستورى از دستورات دين خداوند همراه با پاكسازى مال و زكات دادن است. هر عملى كه انسان انجام مى دهد، در كنار آن ابتدا بايد زكات مال خود را بپردازد و حقوق الهيه را رد كند تا عملهاى ديگر او رنگ اسلامى داشته باشد.

هر مسئله و حكمى كه در اسلام مطرح است فلسفه اى دارد و اجراى اين احكام در نهايت به نفع انسان است.

روايت مى فرمايد:

ص: 74


1- . «و الباقيات الصالحات خير»؛ (مريم / 76)
2- . «واقيموا الصّلوة و اتوا الزّكاة»؛ (بقره / 43)

فلسفۀ وجوب زكات اين است كه زندگى بيچارگان تأمين گردد و اموال ثروتمندان فزونى يابد.(1)

روايات اسلامى، زكوة دادن را باعث بركت ثروت و محافظت اموال و بيمه كردن آن معرفى مى كند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

كسانى كه زكوة مالشان را مى پردازند، ثروتهاى آنان نابود و ضايع نخواهد شد.(2)

و در روايت ديگر على عليه السلام مى فرمايد:

ثروتهايتان را به وسيلۀ پرداختن زكوة محافظت نماييد.(3)

زكات دادن موجب حفظ تعادل ثروت در جامعه مى شود. امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

خداى متعال زكوة را براى آن قرار داده تا ثروتمندان را آزمايش كند و هزينۀ زندگى بيچارگان را تأمين نمايد و اگر همۀ مردم زكاة مالشان را مى پرداختند، هيچ مسلمانى فقير و نيازمند نمى شد و هيچكس به خاطر آنچه كه خدا بر او از پرداخت حقوق واجب كرده ثروتمند نمى شد.(4)

عاقبت روى گردانى از زكات

قرآن كريم سفارش فراوانى پيرامون پرداخت زكاة دارد و نسبت به عدم پرداخت آن هشدار داده است. قرآن در آيه اى مى فرمايد:

واى بر مشركين، آنان كه زكوة مالشان را نمى پردازند و به عالم آخرت هم معتقد نيستند.(5)

در روايتى مى خوانيم:

كسانى كه از دادن زكوة خوددارى مى كنند از خداوند موقع مرگ مى خواهند كه به دنيا برگردند و همين است مراد از آيه اى كه مى فرمايد: گروهى مى گويند: خدايا ما را به دنيا برگردان تا عمل شايسته اى را كه انجام نداده ايم انجام دهيم.(6)

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

كسى كه از دادن مثقال زكوتى كه به عهدۀ اوست خوددارى كند، مرگ را در حالى كه بر دين يهودى يا نصرانى است ملاقات نمايد.(7)

كسانى كه زكات نمى پردازند، در دنيا نيز گرفتار عقوبت مى شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

ص: 75


1- . المحاسن، ص 319.
2- . روضة الواعظين، ص 356.
3- . نهج البلاغه، حكمت 146.
4- . جامع السعادات، ج 2، ص 124.
5- . «ويل للمشركين»؛ (فصلت / 8)
6- . المحاسن، ص 87.
7- . روضه الواعظين، ص 356.

كسانى كه زكوة نمى دهند به خشكسالى مبتلا مى گردند.(1)

و امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

فقر و احتياج و گرسنگى و برهنگى انسانها، به خاطر گناهانى است كه ثروتمندان مرتكب آن مى شوند و بر خدا سزاوار است كه آنان را كه از پرداخت حقوق الهى خوددارى مى كنند از رحمت خود دور گرداند. سوگند به آن كسى كه مخلوقات را آفريد و روزيها را افزايش داد به اين كه ثروتى در دنيا ضايع و نابود نخواهدشد، بجز اينكه علّت آن ترك پرداخت زكوة است.(2)

4 - تحريك جنسى

اشاره

يكى از آثار بيمارى هيستيرى تحريك جنسى است.

تحريك قبل از بلوغ

تحريك جنسى اگر قبل از بلوغ باشد، عواقبى دربر دارد. چون نوجوان هنوز به سن بلوغ نرسيده و قواى عقلانى و معنوى او به حدّ بلوغ رشد نيافته است لذا در دامان مفاسد غوطه ور مى شود.

بسيارى از نوجوانان به علّت آثار بيمارى هيستيرى و خودنمايى توسط ديگران به بلوغ زودرس مى رسند. قبل از آنكه رشد جسمى و سنى داشته باشند قواى شهوانى و جنسى آنها شكوفا و بيدار مى شود. از آنجا كه زمينۀ تخليۀ شهوت به طور معمول براى او فراهم نيست و عقل او نيز به ياريش نمى شتابد، آن هنگام است كه شيطان بر او مستولى شده و نوجوان پاك و معصوم به انواع بيماريهاى ديگر جنسى مبتلا مى شود.

در اينگونه موارد، استمنا يا اونانيسم در پسران، استشهاء در دختران به وفور ديده مى شود، ارتباط با جنس مخالف يا همجنس چه دختر يا پسر فرقى نمى كند، در اين دوران بسيار مشهود است. ارتباط با خواهر يا برادر نيز از عوارض بسيار شايع اين تحريك جنسى است.

بهرحال نوجوان سعى در تخليه شهوت و بدنبال فراگيرى علومى در اين مورد است كه تاكنون از آنها بى اطلاع بوده است. بخصوص اگر اين نوجوان زمينۀ تحريك جنسى را مرتب در كنار داشته باشد، اين علاقه در او شدت مى گيرد كه مى خواهد از همۀ امور جنسى مطلع شده و در اين امر پيشرفت كند.

بسيارى از دختران و پسران بعد از سن 6 سالگى تا قبل از بلوغ، اگر در معرض تحريك جنسى باشند، از كليه امور جنسى آگاهى كامل پيدا مى كنند. منابع اطلاعاتى آنها متفاوت است. برخى تودار و مرموز برخورد مى كنند واطلاعات را بيشتر از شنيده ها يا خواندنيها يا ديدنيها فرامى گيرند. عده اى ديگر از آنها در ارتباط با بزرگتر از خود قرار مى گيرند و آنچه نمى دانند از آنها مى پرسند و اطلاعات

ص: 76


1- . نهج الفصاحه، سخن 1457.
2- . جامع السعادات، ج 2، ص 125.

خود را كامل مى كنند و به ديگران نيز انتقال مى دهند.

تحريك جنسى در جوانى

اگر تحريك جنسى در دوران جوانى و قبل از ازدواج باشد نيز عواقبى دربر دارد. در اين دوران جوان از اطلاعات به دست آمدۀ نوجوانى بهره بردارى كامل را مى كند و اگر زمينۀ ازدواج براى او فراهم نباشد، به استمناء معتاد مى شود. اين اعتياد اثرات مخرّبى در روح و جسم و جان جوان فراهم مى آورد. كاهش بينايى، ضعف اعصاب، بزهكارى، پرخاشگرى، ناراحتيهاى گوارشى، لرزش اعضاء از جمله عوارض ناشى از تحريك جنسى است.(1)

اثر ديگرى كه تحريك جنسى در جوان مى گذارد اين است كه او را انسانى مردم آزار مى كند.

جوان سعى در خودآزارى يا مردم آزارى دارد. از آزار رساندن ديگران لذت مى برد و احساس غرور مى كند. گاهى اين گونه جوانان به جسم خود نيز آسيب مى رسانند و همۀ اين نمادها نشانگر عصيان در سن جوانى به علت تحريك جنسى است.

اثرات مخرب ديگرى كه تحريك جنسى در جوان مى گذارد اين است كه جوان به دامان فساد جنسى يعنى لواط يا همجنس گرايى و يا زنا كشيده مى شوند. هر كدام از اين گناهان براى جوان عواقب سوء معنوى، اجتماعى به همراه دارد.

بهر حال منشأ بسيارى از اين بيماريها، همان خودنمايى يا بيمارى هيستيرى است و هر چه جوان بيشتر در معرض اينگونه افراد باشد و يا خود از جلوه هاى اين بيمارى پيروى كند، بيمارى در او تقويت مى شود و اثرات مخرب ترى بر جاى مى گذارد.

اينگونه جوانان كه تجربيات قبل از ازدواج خود را به طور نامشروع به دست مى آورند، در هنگام ازدواج و رسيدن به دفع شهوت شرعى دچار مشكل مى شوند و اكثر اينها در زندگى زناشويى موفقيت كامل را به دست نمى آورند و از همسران دائمى خود احساس لذت نمى كنند و بخشى از مشكلات خانوادگى نيز به همين علت بوجود مى آيد.

تحريك جنسى بعد از ازدواج

اگر تحريك جنسى و جلوه گرى بعد از ازدواج براى زن يا مردى پيش آيد نيز عواقبى دربر دارد و اگر فردى در معرض افراد خودنما و بيماران جلوه گر باشد، تحريك مى شود. گاه چون همسر خود را موافق با ايدۀ خود نمى بيند از روابط مشروع زناشويى دلسرد مى شود. اين دلسردى موجب مى شود كه براى اطفاء شهوت دست به دامن فحشاء و فساد شود و سعى كند از ارتباط نامشروع با ديگران به اميال شهوانى خود برسد.

ص: 77


1- . توضيح بيشتر در «جلوه هاى بلوغ» و «جوانان و غريزۀ جنسى»، دو اثر ديگر مؤلف.

منشأ بسيارى از زناهاى محصنه، لواط و ارتباطهاى نامشروع تحريك جنسى به واسطۀ بيمارى خودنمايى است. و اينجاست كه اساس و بنيان خانواده در معرض خطر قرار مى گيرد و مسائل اجتماعى حادّى چون ناسازگارى، طلاق، ازدواجِ مجدّد، فرزندان نامشروع، متلاشى شدن خانواده، زنا ارتباط نامشروع جامعه را با نابسامانى، روبرو مى سازد.

البته اين نكته قابل ذكر است كه هرگز سعادت بشر در سايۀ گناه بوجود نمى آيد، اگر انسان بخواهد خوشبختى را از گناه به دست بياورد مسلّم موفق نخواهد بود. خداوند در قرآن مى فرمايد:

«كسى كه از ياد من غفلت و دورى كند، زندگى سختى در دنيا خواهد داشت.(1)

شايد در سايه گناه انسان چند صباحى به اميال و خواسته هاى خود برسد اما اينها زودگذر است و عقوبت عمل، انسان را در دنيا و آخرت گرفتار خود مى سازد.

بهترين راه، پرهيز از گناهان و روى آوردن به حلال خدا و قناعت به آن نعمتهايى است كه خداوند به انسان داده است. در اين صورت خداوند نيز انسان را يارى خواهد كرد و او را از راه حلال به خواسته هايش خواهد رسانيد.

5 - بيهوده گرايى

اشاره

يكى از آثار بيمارى هيستيرى يا خودنمايى، بيهوده گرايى است. اگر در جامعه اى خودنمايى مطرح باشد افراد آن جامعه بواسطۀ پرداختن به مسائل ظاهرى و تجملات از ياد خدا غافل مى شوند و در بيهوده گرايى غرق مى گردند.

معمولاً كسانى كه دچار بيهوده گرايى مى شوند، از عقوبات الهى نيز راه گريز و فرارى ندارند و بسيارى از اقوام گذشته كه داستان زندگى آنها در قرآن آورده شده است به واسطۀ بيهوده گرايى گرفتار قهر و غضب الهى شده اند از جمله در مورد فرعون و يارانش قرآن مى فرمايد:

ما آنها را در دريا غرق ساختيم به خاطر اينكه آيات ما را تكذيب كرده و از آن غفلت نمودند.(2)

هشدارهاى خداوند

خداوند در قرآن نسبت به بيهوده گرايى و غفلت و پرداختن به دنيا هشدارهاى فراوانى داده است از جمله قرآن مى فرمايد:

بدانيد كه زندگانى دنيا بازيچه و پرداختن به آرايش است.(3)

و در آيۀ ديگر چنين مى فرمايد:

روز حساب مردم نزديك است و آنها غافلند و از ياد آن خوددارى مى كنند. اين بى خبران پند و

ص: 78


1- . «من اعرض عن ذكرى»؛ (طه / 124)
2- . «فاغرقنا فى اليم»؛ (اعراف / 136)
3- . «اعلموا انما الحياة»؛ (حديد / 20)

اندرزهاى خدا را نشنيده مى گيرند و عمرشان را به بازيچه مى گذرانند و دلهايشان به لهو و بازى دنيا متوجه است و مردم ستمكار مخفيانه نجوا مى كنند.(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

اى رسول خدا كفار را به كفر و ضلالت خود واگذار كه به بازيچه دنيادل ببندند تا اينكه به روزى كه وعده عذاب آنهاست روبرو مى شوند.(2)

بيهوده گرايى انسان را در دنيا و آخرت، از رشد و كمال باز مى دارد لذا امام على عليه السلام هشدار مى دهند كه: از دست دادن فرصت موجب اندوه مى شود.(3)

و در روايت ديگر مى فرمايد:

كار خوب امروزت را به اميد فردا تأخير نينداز، زيرا ممكن است فردا زنده نباشى.(4)

خوب است انسان بجاى غفلت از خداوند و غرق شدن در كارهاى بيهوده بسوى خود سازى و كمال خود و جامعه پيش برود و از فرصتها براى بهسازى خود و جامعه بهترين استفاده را بكند.

آثار بيهوده گرايى

بيهوده گرايى و غفلت نشانه هايى دارد. باشد كه با دقت در اين نشانه ها سعى كنيم از افراد غافل نباشيم.

1 - تمسخر و استهزاء آيات الهى: قرآن مى فرمايد: اگر از آنان بپرسند كه چرا استهزاء مى كنيد؟ مى گويند كه ما به مزاح و شوخى گفتيم. به آنها بگو آيا آيات خدا و رسولش را مورد تمسخر قرار مى دهيد.(5)

2 - بى توجهى به نماز: قرآن مى فرمايد: هنگامى كه صداى اذان و نداى بسوى نماز را مى شنوند، آن را به بازى مى گيرند، زيرا آنها مردمانى بى خردند.(6)

3 - غوطه ور شدن در دنيا، تكذيب قيامت: قرآن مى فرمايد: واى بر آنان كه وعدۀ حق را تكذيب كردند آنان كه در دنيا غرق و غوطه ور شدند.(7)

4 - متابعت از هواى نفس، فراموش كردن ياد خدا: قرآن مى فرمايد: از آنها كه از ياد ما بى خبرند و

ص: 79


1- . «اقترب للناس»؛ (انبياء / 3)
2- . «فذرهم يخوضواو»؛ (معارج / 42)
3- . نهج البلاغه، حكمت 118.
4- . ديوان امام على عليه السلام، بند 487.
5- . «و لئن سالتهم»؛ (توبه / 65)
6- . «اذا ناديتم»؛ (مائده / 58)
7- . «فويل يومئذ»؛ (طور / 12)

متابعت از هواى نفس مى كنند پيروى مكن.(1)

توصيه: در متون اسلامى، توصيه هاى زيادى شده است كه انسان اعمالى انجام دهد كه از اهل غفلت محسوب نشود. از جمله آن توصيه اين است كه انسان در هر حال به ياد خدا باشد.

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

مؤمن از لهو و كارهاى بيهوده دورى مى كند.(2)

و امام سجاد عليه السلام دعا مى فرمايند:

خدايا ما را از خواب غفلتى كه در سايه اعتماد به شيطان پديد مى آيد بيدار ساز.(3)

على عليه السلام مى فرمايد:

هنگام بيكارى و راحتى را با خواندن دو ركعت نماز بااخلاص غنيمت بدار.(4)

درمان

اشاره

چنانكه بيان شد، براى هر بيمارى راه درمانى وجود دارد و هر بيمارى درمان خاص خود را مى طلبد همانگونه كه اگر فردى داراى بيمارى جسمى باشد بايد تحت نظر پزشك معالج خود باشد و آنطور كه او دارو تجويز مى كند، از دارو استفاده كند تا بهبود يابد. براى معالجۀ بيماريهاى روانى نيز راه هاى درمان مختلف است و بر اساس نفوذ بيمارى در فرد بايد راه درمان توصيه و اين توصيه، توسط بيمار بكار گرفته شود تا اثر مطلوب از آن حاصل شود.

اول: شناخت عامل بيمارى

مهمترين اصل در درمان بيماريها شناخت عامل بيمارى است. چنانكه اگر بيمارى جسمى انسان تشخيص داده شود؛ درمان آن آسان است و تجويز دارو نيز اگر بر اساس شناخت بيمارى باشد مؤثر است، در مورد بيماريهاى روحى نيز شناخت عامل بيمارى مهم است.

اگر عامل بيمارى روحى تشخيص داده شود، درمان آن براحتى انجام خواهد شد. زيرا بيماريهاى روحى مشتركاتى با هم دارند كه بايد توسط فرد روانشناس، عامل مهم واصلى تشخيص داده شود.

قبل از آنكه بيمارى تشخيص داده شود، مربى نبايد، فرد بيمار را مورد عتاب و خطاب و سرزنش

ص: 80


1- . «و لا تُطع من اغفلنا»؛ (كهف / 28)
2- . خصال، ج 1، ص 26.
3- . الدليل موضوعات، ص 121.
4- . ديوان بيت، ص 431.

قرار دهد و هويت او را زير سؤال ببرد. بايد بداند كه مقصد اصلى و عامل اصلى بيمارى در فرد چيست؟ شايد خود فرد، مقصر نباشد و عواملى موجب بروز بيمارى در او شده باشند. سعى شود عوامل ريشه يابى شود و اين بيمارى بنيادى و اساسى درمان گردد. در اين رابطه در بخش عوامل بيمارى، به آنها اشاراتى شده است.

دوم: شناخت ارزشها

اشاره

يكى از راههاى درمان بيمارى خودنمايى شناخت ارزشهاست. گاهى فرد بيمار ارزشها را نمى شناسد و به همين دليل به كارهايى گرايش پيدا مى كند كه آنها را ارزش مى داند و يا براى او ارزش قلمداد كرده اند.

گاهى افراد به زشتى كارى كه انجام مى دهند، واقف نيستند وفكر مى كنند كار و عملشان بسيار خوب است و هرگز احتمال نمى دهند كه كارشان خلاف باشد.

آموزش ارزشها

اشاره

در ابتدا بايد مربى، اولياء، رسانه هاى گروهى، تبليغات و ساير افرادى كه در شناخت و آگاهى مردم مؤثر هستند، ارزشها را به متربيان بياموزند. ومبانى عقل و شرع در همۀ كارها را به آنان القاء كنند. تا فردى كه به عنوان مسلمان مى خواهد به يك اصول ارزشى پاى بند باشد، ابتدا اين ارزشها را بشناسد. وقتى ارزشها شناخته شد، مسائل ضد ارزشى نيز در كنار آن به آسانى قابل شناخت خواهد بود.

الف: تقوى
اشاره

يكى از مبانى ارزشى در اسلام تقوى و پرهيزكارى است. قرآن مى فرمايد:

همانا گراميترين شما نزد خداوند، پرهيزكارترين شماست.(1)

ملاك ارزش انسانها در خداپرستى و پرهيز از گناه است و افتخار انسان باتقوى، ايمان و عمل صالح مى باشد گرچه انسان از نظر ظاهر، داراى مال و ثروت و مكنت و زيبايى هم نباشد ولى انسان عزيز و محترم است و ملاك ارزش و شخصيت در اسلام فقط تقوى و ايمان است.

نشانه هاى تقوى

انسان باتقوى نشانه هايى دارد با آشنايى اين ارزشهاى الهى به شناخت بهترى نسبت به تقوى خواهيم رسيد.

1 - كار نيك مى كند. قرآن مى فرمايد: هر كار نيكى كنيد، البته از ثواب آن محروم نخواهيد شد و

ص: 81


1- . «ان اكرمكم عنداللّه»؛ (حجرات / 13)

خداوند به حال پرهيزكاران دانا است.(1)

2 - جهاد با مال و جان، در راه خدا و قيامت. قرآن مى فرمايد: مسلمانانى كه در حقيقت به خدا و روز قيامت ايمان دارند، از تو اجازه ترك جهاد نخواهند خواست و به مال و جان خود در راه خدا جهاد مى كنند و خدا به حال متقيان آگاه است.(2)

3 - صبر و استقامت. قرآن مى فرمايد: صبر كن زيرا عاقبت نيك براى متقين و پرهيزكاران است.(3)

4 - عدم طغيان و سركشى و فساد. قرآن مى فرمايد: و اين دار آخرت را براى آنانكه در زمين اراده علو و فساد و سركشى ندارند مخصوص مى گردانيم و حسن عاقبت مخصوص متقين و پرهيزكاران است.(4)

5 - دوستى پايدار. قرآن مى فرمايد: در آن روز (قيامت) دوستان همه با يكديگر دشمن هستند بجز متقيان كه اهل تقوى دوستى شان با هم در دنيا و آخرت پايدار است.(5)

6 - وفا به وعده و عهد. قرآن مى فرمايد: آرى هر كس به عهد خود وفا كند و خداترس و پرهيزكار شود، خداوند پرهيزكاران را دوست دارد.(6)

7 - ايمان به پيامبر و دستورات او. قرآن مى فرمايد: و آنكس از بندگان كه وعدۀ صدق بر او آمد و او آن را تصديق كرد، هم آنها به حقيقت اهل تقوى هستند.(7)

8 - ايمان، انفاق، اقامه نماز، ايتاء زكوة، وفاى به عهد، صبر، راستگويى از جمله صفات آنهاست.

قرآن مى فرمايد: نيكوكارى به آن نيست كه روى به جانب شرق و غرب كنيد (مثل يهود و نصارى) ليكن نيكوكار كسى است كه به خداى عالم و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيغمبران ايمان آورد و دارايى خود را در راه دوستى خدا به خويشان و يتيمان و فقيران و رهگذران و گدايان بدهد و هم در آزاد كردن بندگان صرف كند و نماز را بپا دارد و زكوة مال را به مستحق برساند و با هر كه عهد بسته به موقع خود وفا كند و در كارزار و سختيها صبور و شكيبا باشد و به وقت رنج و سختى صبر پيشه كند، كسانى كه به اين اوصاف آراسته اند آنها به حقيقت راستگويان عالم و آنها متقين و پرهيزكاران هستند.(8)6)

ص: 82


1- . «و ما يفعلوا من خير»؛ (آل عمران / 115)
2- . «لا يستأذنك الّذين»؛ (توبه / 44)
3- . «فاصبر ان العاقبة»؛ (هود / 49)
4- . «تلك الدار الآخرة»؛ (قصص / 83)
5- . «الاخلاء يومئذ»؛ (زخرف / 67)
6- . «بلى من اوفى بعهده»؛ (آل عمران / 75)
7- . «والّذى جاء بالصّدق»؛ (زمر / 33)
8- . «ليس البران تولوا»؛ (بقره / 176)

9 - اصلاح بين مسلمين. قرآن مى فرمايد: در حقيقت همۀ مؤمنان برادر يكديگرند پس هميشه بين برادران خود صلح دهيد و خداترس و پرهيزكار و متقى باشيد تا مورد لطف و رحمت الهى واقع گرديد.(1)

10 - سخن حق و ثواب. قرآن مى فرمايد: اى اهل ايمان! متّقى و خداترس باشيد و هميشه به حق و ثواب سخن گوييد.(2)

البته نشانه هاى تقوى در قرآن فراوان ذكر شده است. و متجاوز از صدها آيه راجع به متقين در قرآن بحث كرده است.

عاقبت تقوى

1 - هدايت الهى: قرآن مى فرمايد: آنان كه هدايت يافتند خدا بر هدايت و ايمانشان بيفزود و پاداش تقواى آنان را عطا فرمود.(3)

2 - سعادت ابدى: قرآن مى فرمايد: و زندگى آخرت بهتر است براى اهل تقوى آيا تعقل نمى كنيد؟(4)

3 - گشايش در كارها: قرآن مى فرمايد: كسى كه تقوى پيشه كند خداوند كارهايش را آسان مى گرداند.(5)

4 - رزق و روزى بى حساب: قرآن مى فرمايد: و كسى كه تقوى پيشه كند خداوند براى او فرج حاصل مى كند و او را از جايى كه نمى پندارد روزى مى دهد.(6)

5 - بخشش گناه و اجر و ثواب: قرآن مى فرمايد: و كسى كه تقوى پيشه كند خداوند گناهان او را مى بخشد وبراى او اجرى عظيم قرار مى دهد.(7)

ص: 83


1- . «إنّما المؤمنون اخوة»؛ (حجرات / 10)
2- . «يا ايّها الّذين آمنوا»؛ (احزاب / 70)
3- . «والّذين اهتدوا»؛ (محمد / 17)
4- . «والدار الآخرة»؛ (اعراف / 169)
5- . «و من يتق اللّه»؛ (طلاق / 4)
6- . «و من يتق اللّه يجعل»؛ (طلاق / 3)
7- . «و من يتق اللّه»؛ (طلاق / 5)

6 - بهشت و جنت: قرآن مى فرمايد: همانا متقين در كنار جنّات (باغها) و عيون (چشمه ها) اقامت دارند.(1)

در جنّت نعمتهاى فراوانى در اختيار متقين قرار دارد و در اين باره آيات زيادى است كه آن نعمتها چگونه نعمتهايى است.(2)

7 - وارث و خليفه خدا در زمين: قرآن مى فرمايد: همانا زمين از آن خداوند است و او به هر كس از بندگان كه بخواهد واگذار مى كند و حسن عاقبت و پيروزى از آن متقين است.(3)

ب: صرفه جويى

يكى از مبانى ارزشى در اسلام فرهنگ صرفه جويى است. خداوند نعمتهاى زيادى در اختيار انسان قرار داده است تا از اين نعمتها استفاده كند و در مسير رشد و كمال قرار گيرد و اين نعمتها را امانت معرفى نموده است و نسبت به مصرف اين نعمتها به انسان هشدار داده است. قرآن مى فرمايد:

بدانيد كه مال دنيا و فرزندان شما وسيلۀ آزمايش است.(4)

انسان در مقابل مصرف مال خود مسئول است و امام رضا عليه السلام مى فرمايد.

خداوند متعال از كشمكش و ضايع كردن مال متنفر است.(5)

پس ارزش اين نيست كه انسان مال و ثروت خود را در راه گناه و باطل مصرف كند. شاعر مى گويد:

سوار مركب باطل مشو كه آن مركب تو را به دشت ندامت پياده خواهد كرد

در مورد اغذيه و خوراكيها نيز تأكيد در صرفه جويى و پرهيز از اسراف است. قرآن مى فرمايد:

بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد زيرا خداوند اسرافكاران را دوست ندارد.(6)

هر كارى انسان انجام دهد خداوند در قيامت آن را محاسبه خواهد كرد و قرآن مى فرمايد: هر كس ذره اى بدى كند، جزا و كيفر آن را مى بيند.(7)

پس اسراف و مصرف گرايى فرهنگ ارزشى نيست و القاء مصرف در جامعه خلاف دستورات خداوند است. اسراف در مال و روى آوردن به تشريفاتى چون لباسهاى فاخر و آرايشهاى كذايى نشان شخصيت انسان نيست. بلكه سطح علمى، اخلاقى، رفتارى انسان نشانگر شخصيت والاى

ص: 84


1- . «إنّ المتّقين فى جنات وعيون»؛ (حجر / 45)
2- . المعجم مادة وقى.
3- . «انّ الارض للّه يورثها»؛ (اعراف / 128)
4- . «واعلموا انما اموالكم»؛ (انفال / 28)
5- . تحف العقول، ص 330.
6- . «كلوا و اشربوا ولا تسرفوا»؛ (اعراف / 31)
7- . «فمن يعمل مثقال ذرة»؛ (زلزال / 5)

اوست.

ج: انجام فرامين مذهبى

يكى از مبانى ارزشى مسلمان اين است كه نسبت به مذهب و دستاوردها و متعلقات مذهب خود بى تفاوت نباشد و القاء بى تفاوتى و كمرنگ كردن توجه به مساجد و شركت در مراسم مذهبى و انجام فرامين الهى كارى خلاف ارزش است. هر كس به جوان القاء كند كه دين مخدر است و انسان را محدود مى كند و او را از دين جدا كند، منادى فرهنگ جدايى دين از زندگى انسانها است و معمولاً انحراف و فساد و تباهى و بيهوده گرايى در بين افرادى كه از مساجد و فرامين الهى بريده اند شايع است.

انجام مراسم مذهبى چون نماز بر هر انسان مسلمان لازم و فرض است و انسان را رشد و كمال مى دهد. و روى گردانى از آن مسئله اى ضد ارزش مى باشد.

خداوند نيز در قرآن مى فرمايد:

كسى كه از ياد من دورى كند، در دنيا زندگى سختى خواهد داشت.(1)

روزه از جمله وظايف مسلمان است و مسلمان بايد روزه بگيرد. حفظ حجاب، حفظ ارزشهاى يك زن مسلمان است و توصيه به بى بند و بارى مسئله اى ضد ارزش است.

ديگر فرامين الهى پيرامون مسائلى چون قماربازى، رباخوارى، موسيقى حرام، بيهوده گرايى، باطل كردن وقت، همه و همه نشانگر آن است كه اين مسائل، مسائلى ضدارزشى هستند و ارزش و والايى انسان در ترك گناه و ترك نواهى الهى است.

عيادت مريض امرى مستحب و ارزشى است، شركت در نماز جمعه بسيار ارزشمند است.

شركت در عزاى امام حسين عليه السلام بيمه سازى دنيا و آخرت انسان است. محبت و دوستى به ديگران، از توصيه هاى الهى است هديه دادن به ديگران در اسلام تأكيد شده است و هر كدام از اين مسائل صحبتها و روايات فراوانى دارد كه پرداختن به آنها بحثى جداگانه را مى طلبد.(2)

د: اخلاق اسلامى

از جمله ارزشهاى اسلامى، آرايش به اخلاق و رفتار اسلامى است. و كسى كه داراى اخلاق پسنديده و نيكو باشد شخصى ارزشمند است اگر چه نشانه هاى ظاهرى تمدن و مُد را نداشته باشد.

اخلاقى ارزشمند است كه تحت لواى اسلام و عقل سالم باشد و القاء بى ارزشى ها به عنوان اخلاق خوب كه منشأ و مبدأ درستى ندارد، نمى تواند انسان را سعادتمند كند و ارزشى نيز ندارد.

نسبت به اخلاق و ابعاد آن در اسلام آيات و روايات زيادى آورده شده است از جمله قرآن

ص: 85


1- . «من اعرض عن ذكرى»؛ (طه / 124)
2- . توضيح در كتابهاى خودسازى و سرمايه كلاسدارى دو اثر ديگر مؤلف.

مى فرمايد:

اى محمد صلى الله عليه و آله تو داراى اخلاقى نيرومند و بزرگ هستى.(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

و پيامبر صلى الله عليه و آله براى شما الگو و اسوه و نمونه خوبى است.(2)

بر هر مسلمانى لازم است كه اخلاق نبوى را بشناسد و سيرۀ حضرت را مطالعه كند و به آنچه ايشان مى فرمايد: عمل نمايد و از بى ارزشيها مثل پرخاشگرى، عصيان، تكبر و فخرفروشى، تكذيب خداوند و قيامت، بى توجهى به فرمانهاى الهى و... چشم پوشى نمايد.

اخلاق خوب

پيرامون اخلاق و صفات خوب سفارش زيادى شده است. پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايد:

اخلاق خوب گناه را همانند آب شدن يخ به وسيلۀ خورشيد آب مى كند و اخلاق بد عمل را همانگونه كه نمك عسل را فاسد مى كند، از بين مى برد.(3)

امام سجاد عليه السلام فرمود:

محبوبترين فرد از ميان شما در نظر خدا فردى است كه اخلاقش از همه بهتر و عمل او بزرگتر و به آنچه در نزد خداست بيشتر تمايل داشته باشد.(4)

امام كاظم عليه السلام فرمود:

خدا از فردى كه داراى روى خوش و اخلاق نيك باشد، شرم مى كند كه گوشتش را به آتش جهنم بسوزاند.(5)

امام باقر عليه السلام فرمود:

مؤمنى از نظر ايمان كاملتر از همه است كه از نظر اخلاق بهتر از همه باشد.(6)

امام صادق عليه السلام فرمود:

پاداش خوش اخلاق مانند كسى است كه روزها روزه دار و شبها را نافله بخواند.(7)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

محبوبترين فرد و نزديكترين شخص، نسبت به جايگاه من در روز قيامت كسى است كه اخلاق

ص: 86


1- . «انك لعلى خلق»؛ (قلم / 4)
2- . «و لكم فى رسول اللّه»؛ (احزاب / 21)
3- . ارشاد القلوب ديلمى، ص 133.
4- . ارشاد القلوب، ص 132.
5- . ثواب الاعمال، ص 216.
6- . اخلاق شبر، ص 4.
7- . اخلاق شبر، ص 5.

او از همه بهتر باشد.(1)

امام صادق عليه السلام فرمود:

خدا به شخص خوش اخلاق ثوابى مى دهد كه در رديف ثواب مجاهد در راه خداست.(2)

و در روايت ديگر فرمودند: اخلاق نيكو جزء وظايف دين است و به رزق انسان اضافه مى كند.(3)

نشانه هاى اخلاق خوب

اخلاق اسلامى، نشانه ها و علاماتى دارد از امام صادق عليه السلام پرسيدند: علامت خلق نيكو چيست؟ امام صادق عليه السلام فرمود: تعريف نيكو خلقى اين است كه آغوشت براى پذيرايى باز، صحبت و حرفت نيكو و بااخلاق نيكو و گشاده برادران ايمانى خود را دريابى.(4)

و امام باقر عليه السلام فرمود:

در قيامت نزديكترين فرد به من كسى است كه بيش از همه راست بگويد، امانت را بهتر حفظ و تحويل دهد، و به پيمان خود وفادارتر از همه باشد و از نظر اخلاق هم از همه بهتر باشد.(5)

رسول خدا صلى الله عليه و آله در روايتى فرمود:

بيشترين وسيله اى كه امّت مرا به بهشت مى برد خود نگهدارى از گناه و خوشرفتارى است.(6)

امام صادق عليه السلام فرمود:

صبر، نيكوكارى، بردبارى و خوش اخلاقى از سيره پيامبران است.(7)

در اين باره كتب فراوانى درج شده است و اخلاق خوب به مسلمين معرفى شده اند. اما آنچه اينجا مورد نظر بحث ماست(8) اين است كه القاء بى ارزشى و فساد اخلاقى از نشانه هاى بى ايمانى است و انسان را به ورطۀ سقوط در دنيا و هلاكت در آخرت سوق مى دهد. آنچه مورد تأييد اسلام است اخلاق پسنديده است و آنچه در چهارچوب دين به عنوان اخلاق خوب معرفى شده است.

از جمله مصاديق اخلاق خوب، نيكوكارى با پدر و مادر، قدردانى از معلّم، خوشرفتارى با خانواده، حسن برخورد با دوست، همكلاسى، همسايه و ساير اقشار مردم است. و هر گونه پرخاشگرى نسبت به اين افراد مصاديق بى ارزشى و اخلاق بد و ناپسند است كه براى انسان عواقبى

ص: 87


1- . جامع السعادات، ج 1، ص 272.
2- . اصول كافى، ج 2، ص 101.
3- . تحف العقول، ص 275.
4- . اصول كافى، ج 2، ص 103.
5- . امالى، مفيد، ص 41.
6- . اصول كافى، ج 2، ص 100.
7- . خصال صدوق، ج 1، ص 251.
8- . منابع بيشتر را در اثر ديگر مؤلف با نام «خودسازى در مكتب قرآن و عترت عليهم السلام» مطالعه كنيد.

نيز در پى دارد.

سوم: جايگزينى ارزشها

يكى از مراحل درمان بيمارى هيستيرى جايگزينى ارزشهاست. بعد از آنكه مبانى ارزشى در اسلام شناخته شد و ملاك برترى افراد را اسلام تعيين كرد بايد سعى شود كه اين ارزشها جايگزين ضد ارزشها شود.

جوان بايد بداند پرخاشگرى ارزش نيست بلكه ارزش در كنار اخلاق خوب است. ازدواجِ از طريقِ نامشروع و روابط غيرشرعى درست نيست، بايد از راه شرعى وارد شود و ازدواج شرعى است كه قابل دوام است.

احترام به اولياء، مربيان و ساير اقشار ارزش است و ناسپاسى از معلم و اولياء و ساير افراد بى ارزشى است.

اسراف و تبذير ارزش نيست، حفظ تعادل و بجا خرج كردن ارزش است. ارزش انسان به لباس نيست بلكه به اخلاق و آداب نيك است و آزادى انسان در گناه نيست بلكه انسانى آزاده است كه به گناه پشت پا بزند و تسليم اوامر الهى باشد بى توجهى به فرامين الهى و احكام و آداب اعمال ارزش نيست بلكه ارزش انسان در ايمان و عمل صالح است. و...

وقتى مصاديق و مبانى ارزش در نظر مجسم شد، بايد اين ارزشها، جايگزين مسائل ضدارزشى و گناه شود.

چهارم: درمان تدريجى

مسئلۀ قابل توجه در درمان آن است كه درمان بايد بتدريج انجام شود فردى كه مدتى با اخلاق و خويى عادت كرده است، نمى تواند اين روحيات را يك باره به تعادل برساند. تمرين و ممارست و تقويت اراده لازم است تا انسان مبانى ارزشى را جايگزين ضدارزشها كند و در اين راه نبايد دلسرد و خسته شود و فكر كند كه او قابل علاج و برگشت نيست. بلكه همانگونه كه گناه كم كم در وجود انسان رخنه مى كند، اعمال شايسته نيز كم كم جايگزين ضدارزشها مى شود.

پنجم: توجه به توان و استعداد

در درمان انسان بايد به توان و استعداد خود توجه كافى داشته باشد و كارهايى را بر خود تحميل نكند كه توان انجام آن را نداشته باشد.

مثلاً اگر فردى بدون تمرين و توجه به توان خود وزنۀ سنگينى را يك باره بردارد، اين وزنه بردارى نه تنها ورزش محسوب نمى شود بلكه انسان را دچار بيماريهاى مختلف جسمى مى كند.

در مسائل روحى و ابعاد اخلاقى نيز اين مسئله مصداق دارد كه انسان اگر يكباره كارى انجام دهد

ص: 88

كه توان و استعداد آن را نداشته باشد، از نظر روحى عواقبى براى او در پى خواهد داشت. خداوند نيز انسان را به اندازۀ توان او تكليف داده است.(1) و از هر كس بر حسب توانايى، علم و مقامش از او تكليف خواسته است.

در بعد پالايش اخلاق رذيله و آرايش به ملكات انسانى، اخلاقى و معنوى نيز تمرين كردن نقش اساسى دارد و هر كس به اندازۀ توانى كه دارد بايد به مرور مسائل ارزشى را در وجود خود تقويت كند.

ششم: استمرار

نكتۀ بعدى در جايگزينى ارزشها، استمرار در عمل است. انسان اگر مى خواهد به مبانى ارزشى دست پيدا كند بايد در كارى كه شروع مى كند، حوصله و وقت و دقت صرف كند و آن را رها نكند.

استمرار بر عملى هر چند كم، مهمتر از عمل بسيارى است كه دنباله نداشته باشد و انسان آن را پس از چند بار عمل كردن كنار بگذارد.

على عليه السلام نيز مى فرمايند:

عمل كم ولى مستمر بهتر از عمل زيادى است كه ملال آور باشد.(2)

در اسلام نيز برخى از اعمالى كه انسان بايد انجام دهد مستمر است به طور مثال نماز عملى است كه انسان بايد هر روز انجام دهد و جواز ترك براى نماز صادر نشده است. البته نماز مستحبات دارد، اگر فرد مى تواند به مستحبات عمل كند اگر نمى تواند واجبات آن را انجام دهد اگر ايستاده نمى تواند بنشيند اگر نشسته نمى تواند در حال خوابيده هم نماز از انسان ساقط نمى شود و استمرار دارد.

در مسائل خودسازى نيز استمرار بايد باشد و با توجه به توانهاى فردى، انسان بايد كارى را شروع كند و استمرار دهد و عقب نشينى نكند و بايستد تا عمل براى او ملكه شود.

هفتم: خودشناسى؛ اعتماد به نفس

از جمله راههاى درمان بيمارى هيستيرى خودنگرى است. بيمار بايد خود را دريابد به عمق وجود خويش پى ببرد و ببيند كه آيا او واقعاً كيست؟ خودنگرى، زمينه ساز درمان عقده هاى روانى و عدم اعتماد به نفس است كه يكى از زمينه هاى بوجودآورندۀ بيمارى هيستيرى به شمار مى رفت.

خداوند در قرآن طى آيات زيادى انسان را به تفكر فرامى خواند. در آيه اى قرآن مى فرمايد: «پس انسان نگاه كند كه از چه چيز خلق شده است. از آب بدبويى كه ريخته شده است.(3)

خداوند انسان را از آبى پست و خوار آفريد، وسائل رشد و نموّ او را فراهم نمود تا زمانى كه به

ص: 89


1- . «لايكلف اللّه نفساً إلاّ وسعها»؛ (بقره / 286)
2- . قليل مدوم عليه خير من كثير ملوم به.
3- . «فلينظر الانسان ممّ خلق»؛ (طارق / 5)

دنيا آمد. قرآن مى فرمايد:

خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج ساخت در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد.(1) و همين خداوند بود كه انسان را به وسيلۀ نعمتهاى زيادى رشد و تعالى بخشيد.

قرآن مى فرمايد:

و اوست خدايى كه براى شما بندگان گوش و چشم و قلب آفريد، عده بسيار كمى از شما شكر او را به جاى مى آوريد.(2)

و در روايت مى خوانيم:

كسى كه خود را بشناسد، خدا را خواهد شناخت.(3)

اگر انسان خود را بشناسد، به عظمت وجود خود پى ببرد و به استعدادها و توان خود توجه پيدا كند و براى خود ارزش قائل شود و خود را پيدا كند هرگز تسليم بى ارزشيها و مسائل خلاف عقل و شرع نخواهد شد.

هشتم: مراقبت

يكى از راههاى درمان و نجات از بيمارى جلوه گرى، مراقبت ازاعمال است. خداوند نسبت به عمل كرد انسان در دنيا به او هشدارهاى فراوانى داده است. از جمله قرآن مى فرمايد:

خداوند نگهبان اعمال شماست.(4)

در آيۀ ديگر مى فرمايد:

مگر نمى دانى خداوند عزيز تو را مى بيند.(5)

و در آيۀ ديگر قرآن مى فرمايد:

روز قيامت خداى متعال همه را زنده مى كند و به كارهايى كه انجام داده اند آنان را باخبر مى سازد، خدا آمار گرفته، اما مردم فراموش كرده اند، خدا بر هر كارى قدرت دارد.(6)

هر انسان عاقلى بايد مراقب اعمال خود باشد زيرا همين اعمال را روزى بايد ببيند. قرآن مى فرمايد:

روز قيامت مردم دسته، دسته وارد صحراى محشر مى شوند تا اعمال خود را ببينند.(7)

بالاتر از انجام عمل اين است كه خداوند حتى از افكار انسان هم آگاه است و نيتهاى او را مى داند

ص: 90


1- . «واللّه اخرجكم من بطون»؛ (نحل / 78)
2- . «و هو الذى انشألكم»؛ (مؤمنون / 78)
3- . من عرف نفسه فقد عرف ربّه.
4- . «ان اللّه كان عليكم رقيبا»؛ (احزاب / 52)
5- . «الم يعلم بان اللّه يرى»؛ (علق / 14)
6- . «يوم يبعثهم اللّه جميعاً»؛ (مجادله / 6)
7- . «يومئذ يصدر الناس»؛ (زلزال / 4)

و بر اساس همين نيتها به او پاداش مى دهد يا عقاب مى كند. قرآن مى فرمايد:

توجه داشته باشيد كه خداى متعال از افكار شما هم آگاه است، از او بترسيد.(1)

هر كس نيت خير يا شرى داشته باشد، خداوند متعال از آن آگاه است، پس انسان عاقل بايد كارى كند كه وقتى با آن عمل روبرو مى شود، احساس شرمسارى نكند.

قرآن مى فرمايد:

روز قيامت، هر فردى آنچه كار خوب و بد انجام داده در برابر خود مى بيند، آرزو مى كند كه بين او و اعمالش فاصله اى طولانى باشد.(2)

مراقبت در اعمال و گفتار و كردار بر هر مسلمان لازم است و اين مراقبت از اعمال است كه انسان را متوجه كم و كاستيهاى او مى كند. هر كس در مسير خودسازى و شناخت اعمال نيك و بد خود باشد، خداوند نيز به او توفيق هدايت به راه راست را عنايت مى كند.

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

كسى كه از غفلت قلب و شهوت نفس و ركود فكر پرهيز كند، نامش در ليست بيداران ثبت مى گردد، پس كسى كه از رخنه هواى نفس در علم، بدعت در دين و نفوذ حرام در مال خويش مراقبت كند، در رديف نيكوكاران محسوب مى شود.(3)

رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

به تو سفارش مى كنم وقتى تصميم به كارى گرفتى، عاقبت آن را در نظر بگير، اگر عاقلانه است آن را تعقيب كن و اگر عاقلانه نيست از آن پرهيز نما. اين سفارش دربارۀ محاسبۀ نفس، بلكه ريشۀ آن است.(4)

هشدار ديگرى نيز حضرت على عليه السلام در مراقبت از اعمال دارند و مى فرمايند:

حلال دنيا حساب دارد و حرام آن نيز كيفر در پى خواهد داشت چرا به آسايش معنوى پناه نمى بريد و چرا راه پيامبرتان را ادامه نمى دهيد؟(5)

نهم: محاسبه نفس

محاسبۀ نفس و ارزيابى اعمال نيك و بد وظيفۀ هر مسلمان و راه درمان ديگرى براى بيمارى خودنمايى مى باشد. محاسبۀ نفس تنها در اين بيمارى روحى مطرح نيست. بلكه هر مسلمانى با محاسبه نفس مى تواند بر گناهان و كاستيهاى خود غلبه كند و رضوان خدا را به دست بياورد.

ص: 91


1- . «اعلموا ان اللّه يعلم»؛ (بقره / 235)
2- . «يوم تجد كل نفس ما عملت»؛ (آل عمران / 30)
3- . مصباح الشريعه، ص 23.
4- . الحقايق، ص 303.
5- . اصول كافى، ج 2، ص 459.

امام كاظم عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

قبل از اينكه بازخواست شويد (در قيامت و گاهى نيز در دنيا) خودتان (اعمالتان) را بازرسى كنيد و اعمال خود را قبل از اينكه بسنجيد با ميزان حياء (در برابر عظمت خدا و نياز خود) بسنجيد.(1)

وقتى كه انسان نعمتهاى خدا را بياد بياورد و گناهان خود را محاسبه كند، درمى يابد كه توان رسوانى و شرمسارى در برابر خداوند متعال را ندارد، پس شرم وحيا حكم مى كند كه به طرف گناه نرود.

على عليه السلام نيز مى فرمايند:

خودت به حساب اعمال خويش رسيدگى كن. زيرا حساب اعمال ديگران با ديگرى است.(2)

از اين روايت برمى آيد كه ملاك عمل انسان نبايد عمل ديگران باشد بلكه ملاك عمل عقل، دين، ادب و رضاى خداوند است. اگر عملى مورد رضاى خداست انجام آن عمل مشكلى بوجود نمى آورد و الاّ اگر انسان به خاطر اينكه ديگران كارى را انجام مى دهند، او هم انجام دهنده آن اعمال باشد، حساب عملش با خود اوست و اوست كه بايد جوابگوى اعمال نيك و بد خود باشد.

پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى مى فرمايند:

كسى كه خود را قبل از حساب خداوند بررسى كند، نفسهايى كه كشيده، كارهايى كه انجام داده و در كارهايى كه ممنوع است و نگاه كردن ها دقت كند و با ميزان شرع، كارها وگفتار خود را منطبق كند، در قيامت حسابش آسان و پاسخ وى در موقع سؤال آماده خواهد بود، جايگاه جديد و محل سكونتش هم زيبا خواهد بود.(3)

دريافتيم كه محاسبۀ نفس نتايج سودمندى براى انسان دربر خواهد داشت و او را از خطاها و لغزشها مصون نگه مى دارد.

عدم محاسبه نفس

در مقابل محاسبۀ نفس و اين كار پسنديده، روى گرداندن از محاسبۀ نفس عواقب بدى براى انسان دربر خواهد داشت. در روايتى امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:

كسى كه حساب اعمال خود را نرسد، از ما شيعيان نيست، اگر كار خوب كرده توفيق انجام بيشتر از خداوند بخواهد و اگر كار بد و زشتى انجام داده از خداوند درخواست آمرزش كند و توبه نمايد.(4)

محاسبۀ نفس آنقدر اهميت دارد كه اگر كسى از آن روى بگرداند شيعه نيست و در روايت ديگرى رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

ص: 92


1- . مصباح الشريعة، ص 86.
2- . نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 222.
3- . جامع السعادات، ج 3، ص 91.
4- . الحقايق، ص 303.

كسى كه حساب اعمال خود را نرسد، حسرتش بى پايان است و در صحراى محشر بايد زياد بايستد (تا به اعمالش رسيدگى شود) و گناهانش او را (در دنيا) به انحراف مى افكند.(1)

دهم: پرهيز از چشم چرانى

يكى از راههاى درمان بيمارى هيستيرى در جامعه پرهيز از چشم چرانى است. اگر كسى خود اين بيمارى را ندارد ولى با نگاه كردن و تأييد كردن، ديگران را به اين كار تشويق كند، او هم در گناه آنان شريك خواهد بود. چشم چرانى ديگران را به كارى كه انجام مى دهند تشويق مى كند و براى خود انسان نيز اثرات مخرّبى بر جاى خواهد گذاشت از جمله آنكه انسان را به خودنمايى ترغيب خواهد كرد.

چشم چرانى و آثار آن

هر نعمتى كه خداوند در اختيار انسان قرار داده است، به گردن انسان حقّى دارد و انسان نبايد از اين نعمتها و حقوق الهى غافل باشد. امام سجاد عليه السلام مى فرمايند:

وظيفۀ انسان دربرابر چشم اين است كه او را به مناظر حرام آلوده نكند.(2)

و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: زناى چشم نگاه كردن است.(3)

اگر انسان چشم خود را آزاد بگذارد دچار عواقب بد دنيوى و اخروى مى شود.(4)

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

بسيارى از نگاهها پشيمانى ببار مى آورند.(5)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

اگر از ديدگان مواظبت نكنى، روز قيامت گريان خواهى بود.(6)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله در ضمن روايتى فرمودند:

چشم چرانى تيرى است زهرآلود كه از ناحيه شيطان ايمان را هدف قرار مى گيرد.(7)

يازدهم: پرهيز از ادعاهاى دروغ

اشاره

يكى از راههاى درمان پرهيز از دروغگويى است.

ص: 93


1- . جامع السعادات، ج 3، ص 91.
2- . المحجه، ج 3، ص 449.
3- . نهج الفصاحه، ص 352.
4- . توضيح در كتاب، چشم و نگاه اثر ديگر مؤلف.
5- . كشف الغمه، ج 2، ص 243.
6- . روضة الواعظين، ص 450.
7- . اسرار الصلاة، ص 145.

دروغ يكى از گناهان كبيره است و بدان علت است كه خداوند انسانهاى دروغگو را عذاب مى كند.

قرآن مى فرمايد:

و براى منافقين به خاطر دروغى كه مى گويند، در روز قيامت عذابى دردناك است.(1)

خداوند در آيه اى ديگر مى فرمايد:

در ميان مردم زمين گردش كنيد و پايان كار دروغگويان را ببينيد كه چگونه بوده است.(2)

در آيه اى ديگر به پيامبر خطاب مى فرمايد:

اى پيامبر از دروغگويان اطاعت مكن.(3)

و در آيه اى ديگر هشدار مى دهد:

روز قيامت به گناهكاران اجازه داده نمى شود كه عذرخواهى كنند. واى به حال دروغگويان.(4)

مفاسد دروغ

دروغ براى انسان دستاوردهاى مخربى به همراه دارد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

بى شك دروغ ايمان را نابود مى كند.(5)

در روايت ديگرى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

خدا لعنت كند دروغگو را هر چند دروغ از روى شوخى بگويد.(6)

امام عسكرى عليه السلام فرمود:

(انگيزۀ انجام) تمام مفاسد را در اتاقى گذاشته اند و كليه آن را دروغ قرار داده اند.(7)

امام على عليه السلام فرمودند:

بزرگترين خطاها در نظر خداوند متعال دروغ زبان است.(8)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

از دروغگو پرهيز كنيد زيرا دروغگو به انحراف مى كشاند و منحرف هم به آتش رهسپار مى شود.(9)

ص: 94


1- . «و لهم عذاب اليم بما»؛ (بقره / 10)
2- . «فسيروا فى الارض»؛ (آل عمران / 137)
3- . «فلا تطع المكذبين»؛ (قلم / 8)
4- . «و لا يوذون لهم»؛ (مرسلان / 37)
5- . ارشاد القلوب، ص 178.
6- . اخلاق شبر، ص 133.
7- . جامع السعادات، ج 2، ص 249.
8- . اخلاق شبر، ص 135.
9- . جامع السعادات، ج 2، ص 248.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

كسى كه زياد دروغ بگويد، اعتبارش از ميان مى رود.(1)

امام صادق عليه السلام فرمود:

از چيزهايى كه خداوند به ضرر دروغگويان در نظر گرفته است، فراموشى است.(2)

با توجه به دستاوردهاى دروغ پى مى بريم كه بايد از آن پرهيز كرده و فقط راستگويى را پيشه خود سازيم كه هر چه در سايه راستگويى براى انسان فراهم شود، پايدارتر و مستحكم تر خواهد بود.

دوازدهم: تواضع و فروتنى

اشاره

يكى از راههاى درمان خودنمايى تواضع و فروتنى است. در مقابل فخرفروشى كه از جمله عوامل بيمارى هيستيرى شناخته شد، راه مبارزه و درمان آن تواضع و فروتنى است.

براى ايجاد روحيۀ تواضع و فروتنى، لازم است انسان به ابتداى خلقت خود توجه كند. قرآن مى فرمايد:

خداوند انسان را از نطفه خلق كرد، ناگهان دشمنى آشكار براى خدا شد.(3)

انسانى كه در ابتداى خلقت از آبى گنديده و بدبو خلق شده است و همواره تحت سرپرستى خداى متعال بوده است و هرچه دارد از لطف باريتعالى است، به چه كسى فخر بفروشد؟ به كسانى كه آنها نيز مخلوق خدايند و با او در خلقت برابر هستند؟

قرآن مى فرمايد:

خداى شما يكتاست: تسليم او شويد و مژدۀ بهشت را به فروتنان خبر بده.(4)

اگر كسى فخر بفروشد و تكبر بورزد، نسبت به خداوند و قيامت ايمان كامل ندارد. قرآن مى فرمايد:

كسانى كه به قيامت ايمان ندارند، قلبهاى آنان منكر قيامت است و خودخواه مى باشند.(5)

و اينان كسانى هستند كه به آنان وعده عذاب داده شده است. قرآن مى فرمايد:

شما خودخواهان در ميان دربهاى جهنم وارد گرديد و براى هميشه در جهنم بمانيد كه جايگاه بدى براى فخرفروشان است.(6)

ص: 95


1- . اصول كافى، ج 2، ص 341.
2- . اصول كافى، ج 2، ص 241.
3- . «خلق الانسان من نطفه»؛ (نحل / 4)
4- . «فالهكم اله واحد فله اسلموا»؛ (حج / 34)
5- . «فالّذين لا يؤمنون بالآخرة»؛ (نحل / 22)
6- . «ادخلوا ابواب جهنم خالدين»؛ (مؤمن / 76)

نشانه هاى تواضع

كسانى كه فروتن و متواضعند، نشانه هايى در اخلاق و رفتار دارند.

1 - تواضع و احترام به مردم: قرآن مى فرمايد: براى مؤمنينى كه از تو همراهى مى كنند، تواضع نما و احترام كن.(1)

2 - راه رفتن با آرامش، گذشت و عفو: قرآن مى فرمايد: بندگان شايسته خدا كسانى هستند كه با آرامش راه مى روند و آنگاه كه از نادانان حرف نامربوط شنيدند، ناديده مى گيرند و اظهار محبت مى كنند.(2)

3 - سيماى عرفانى: امام صادق عليه السلام مى فرمايند: فروتنان قيافه اى دارند كه ساكنان آسمانها چه فرشتگان و چه اهل زمينى كه خدا را خوب شناخته باشند، آنان را مى شناسند.(3)

4 - ابتداى به سلام: امام صادق عليه السلام فرمود: علامت تواضع اين است كه به هر كس مى رسى سلام كنى.(4)

5 - احسان به مردم: امام حسن عليه السلام فرمود: تواضع اين است كه به مردم چيزى عنايت كنى كه دوست دارى خودت آن را دريافت نمايى.(5)

6 - پايين نشستن: امام صادق عليه السلام فرمود: علامت تواضع اين است كه شخص پايين تر از مقام خود بنشيند.(6)

7 - فروتنى براى متواضعين: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: وقتى فروتنان امّت مرا مشاهده كرديد براى آنان تواضع نماييد.(7)

8 - تواضع ثروتمند براى فقير: على عليه السلام فرمود: چقدر تواضع ثروتمندان براى فقرا جهت كسب ثواب و پاداش الهى جالب است.(8)

ص: 96


1- . «واخفض جناحك لمن»؛ (شعراء / 215)
2- . «عبادالرحمن الّذين يمشون»؛ (فرقان / 63)
3- . نورالثقلين، ج 2، ص 34.
4- . خصال صدوق، ج 1، ص 11.
5- . نورالثقلين، ج 4، ص 58.
6- . اصول كافى، ج 2، ص 122.
7- . جامع السعادات، ج 1.
8- . نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 547.

آثار تواضع

تواضع براى انسان آثار معنوى و مادى و اجتماعى فراهم مى آورد.

رسول گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس به خاطر خداوند، تواضع نمود، خدا مقام او را بالا مى برد.(1)

امام صادق عليه السلام فرمودند:

خدا دو فرشته براى هر فردى در نظر گرفته است. هر كس براى خدا تواضع كرد آن دو فرشته متواضع را بالا مى برند و هر كس تكبر كرد آن دو فرشته، احترام او را پايين مى آورند.(2)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

چهار امتياز است كه خداوند به هر كس دوست دارد عنايت مى كند: سكوت كه آغاز عبادت است توكل به خدا، تواضع و زهد نسبت به دنيا.

امام صادق عليه السلام فرمود:

تواضع ريشۀ تمام شرافتهاى شايسته و مرتبه بالاست.(3)

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

تواضع، خشوع، ترس از خدا و حياء را توليد مى كند.(4)

امام صادق عليه السلام فرمودند:

خداوند متعال به داود عليه السلام وحى كرد: اى داود هر چه مردم متواضع به خدا نزديكتر مى گردند، افرادى كه خودخواه و متكبرند از خدا دورترند.(5)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

كسى كه براى خدا تواضع كند، خدا مقام او را بالا مى برد و كسى كه خودخواهى كند، خدا او را ذليل مى گرداند.(6)

سيزدهم: برنامه ريزى اوقات فراغت

اشاره

يكى از راههاى درمان بيمارى هيستيرى برنامه ريزى است. وظيفۀ مربى و اولياء اين است كه بايد براى اوقات فراغت و بيكارى جوان برنامه ريزى داشته باشند.

بيمار اگر جوان است بايد اوقات فراغتش به وسيلۀ برنامه هاى علمى، گردشهاى متنوع، مطالعۀ آزمايشات مورد دلخواه و ساير سرگرميها پر شود. انسان بايد براى هر ساعتى از روز برنامه اى متنوع

ص: 97


1- . جامع السعادات، ج 1، ص 312.
2- . اصول كافى، ج 2، ص 122.
3- . جامع السعادات، ج 1، ص 313.
4- . نورالثقلين، ج 4، ص 69.
5- . اصول كافى، ج 2، ص 124.
6- . اصول كافى، ج 2، ص 112.

داشته باشد تا وقت او بيهوده تلف نشود و از وقت خود بهترين استفاده ها را بنمايد.

وقتى جوان وقتش صرف كارهاى سودمند شود، فرصتى براى خودنمايى و جلوه گرى پيدا نمى كند.

بانوان نيز بايد براى ساعات فراغت خود برنامه ريزى داشته باشند. سرگرمى به كارهاى هنرى از قبيل، علوم آرايشى، خياطى، بافتنى، كارهاى دستى، مطالعه و... آنها را از پرداختن به كارهاى غيرضرورى و باطل باز مى دارد.

بيكارى و عدم برنامه ريزى براى هر يك از اقشار جامعه، فسادهايى به همراه مى آورد كه از جمله اين فسادها، بيمارى خودنمايى است.

انسان بايد همواره نشاط و روحيۀ خلاق خود را حفظ كند. از كسالت و بى حالى بپرهيزد زيرا بى حالى آفتى بسيار مضر براى دين و دنياى انسان است.

امام باقر عليه السلام فرمودند:

بيحالى به دين و دنيا زيان مى رساند.(1)

رسول گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:

از خواب زياد در شب پرهيز كنيد زيرا خواب زياد در شب به فقر در روز قيامت منتهى مى شود.(2)

امام كاظم عليه السلام فرمود:

از بيحالى و اظهار ناراحتى پرهيز كن زيرا اگر بيحال شدى انجام وظيفه نمى كنى و اگر اظهار ناراحتى كردى حق خدا و مردم را ادا نخواهى كرد.(3)

امام صادق عليه السلام فرمود:

كسى كه در امور مربوط به كسب و كارش بى حال باشد در كارهاى دنيايش پيشرفتى ندارد.(4)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

مردم بيحال سه علامت دارند: در كار سستى مى كنند تا فرصت از دست مى رود، آنقدر فرصت را از دست مى دهند كه تكليف را خراب مى كند و آنقدر تكليف را بهم مى ريزند كه به گناه و عصيان در برابر خداى مهربان قرار مى گيرند.(5)

بهرحال بى حالى، كسالت و عدم برنامه ريزى نيروى جوانى را به هدر مى دهد و انسان از عمر خود نمى تواند كمال استفاده را ببرد.8.

ص: 98


1- . تحف العقول، ص 219.
2- . خصال، ص 28.
3- . فروع كافى، ج 5، ص 85.
4- . وسائل الشيعه، ج 12، ص 37.
5- . تحف العقول، ص 48.

استمرار

برنامه ريزى بايد بر اساس نيازهاى فرد و با توجه به توان و استعدادهاى فرد صورت گيرد. هر فرد بر مبناى استعدادهايى كه دارد، توان انجام كارها را دارد و اگر بيشتر از آنچه مى تواند بر او تكليف شود برنامه اش، استمرار نخواهد يافت. و خداوند هم بر اين امر دقت شايان توجهى دارد كه در قرآن مى فرمايد:

خداوند انسان را به ميزان استعداد و تواناييش تكليف كرده است.(1)

اگر بخواهيم برنامه ريزى و انجام اين برنامه مستمر باشد بايد برنامه ريزى بر اساس توان و استعدادها باشد و تكاليف شاق و طاقت فرسا از دوش افراد برداشته شود.

هم بيحالى و كسالت براى انسان مضر است و هم در بُعد مثبت، انجام كارهاى سخت و طاقت فرسا انسان را دچار خستگى روحى مى كند و هر دو روش نامتعادل هستند.

چهاردهم: نظارت عمومى

اشاره

*چهاردهم: نظارت عمومى(2)

از جمله راههاى درمان بيمارى خودنمايى احساس مسئوليت اجتماعى و نظارت عمومى افراد است. بر هر مسلمان واجب است همچنانكه درصدد اصلاح خود مى باشد، ديگران را نيز از ارتكاب گناه بازدارد و سعى كند نه تنها خود گناه نكند بلكه ديگران را نيز به راه خدا ارشاد كند.

خداوند در ترغيب مردم به نظارت عمومى در قرآن مى فرمايد:

شما بهترين ملتى هستيد كه براى اصلاح جهان بپاخواسته ايد بايد امر به معروف و نهى از منكر نماييد.(3)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

امر به معروف و نهى از منكر كنندگان و حفظكنندگان فرامين الهى را به بهره و ثواب و سعادت بشارت بده.(4)

امام باقر عليه السلام فرمودند:

امر به معروف و نهى از منكر راه انبياء و روش شايستگان و واجبى بزرگ است.(5)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: كسى كه امر به معروف و نهى از منكر نمايد جانشين خدا و رسولش در روى زمين مى باشد.(6)

رسول خدا صلى الله عليه و آله طى روايتى فرمودند:

ص: 99


1- . «لايكلف اللّه نفسا الا وسعها»؛ (بقره / 286)
2- منابع بيشتر در كتاب «سرمايۀ كلاسدارى» اثر ديگر مؤلف.
3- . «كنتم خير امّة اخرجت»؛ (آل عمران / 110)
4- . «الآمرون بالمعروف»؛ (توبه / 112)
5- . جامع السعادات، ج 2، ص 84.
6- . كنز - حديث، 5564.

كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند و بسوى خير راهنمايى نمايد و يا به آن اشاره كند در عمل شريك ثواب است و كسى كه به كار ناشايسته سفارش كند و يا به آن راهنمايى نمايد، شريك گناه است.(1)

ترك نظارت و عواقب آن

برخى افراد، در جامعه نقش رهبرى و هدايتگرانه ندارند. همانقدر كه خود گناه نكنند آنرا كافى مى دانند و به فكر اصلاح جامعه نمى باشند. اينگونه افراد از نظر اسلام مسئولند و بايد غير از خودسازى خود به فكر اصلاح مردم نيز باشند. روى گردانى از اصلاح مفاسد جامعه براى انسان دستاوردهايى به همراه خواهد داشت.

امام رضا عليه السلام از رسول گرامى صلى الله عليه و آله نقل فرمودند:

وقتى امّت من امر به معروف و نهى از منكر را به يكديگر حواله دادند بايد در انتظار حوادثى از طرف خداوند باشند.(2)

على عليه السلام فرمودند:

انجام دهنده به ظلم و راضى بودن به آن ظلم و يارى كردن به ظلم از نظر گناه مشتركند.(3)

تنها كسى كه عمل گناهى را انجام مى دهد، گناهكار نيست، بلكه كسانى نيز كه به گناه او راضى هستند و با او مبارزه نمى كنند نيز در گناه شريك او هستند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

خداى عزيز از مؤمن ضعيفى كه دين ندارد عصبانى است و از او نفرت دارد. عرض كردند چه مؤمنى است كه دين ندارد؟ حضرت فرمود: نهى از منكر نمى كند.(4)

امام باقر عليه السلام فرمودند:

امر به معروف و نهى از منكر دو فرد از مخلوق خداى عزيزند. كسى كه امر به معروف و نهى از منكر را يارى كرد خدا او را عزيز مى گرداند و كسى كه آنها را ناديده گرفت خدا هم او را ناديده مى گيرد.(5)

و امام باقر عليه السلام فرمودند: مؤمن واقعى كسى است كه خدا را به وسيلۀ امر به معروف و نهى از منكر اطاعت نمايد.(6)

اگر انسان بخواهد حرفش تأثير داشته باشد بايد خود به آنچه مى گويد عمل كند. در اين مورد

ص: 100


1- . خصال صدوق، ج 1، ص 138.
2- . فروع كافى، ج 5، ص 59.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 410.
4- . فروع كافى، ج 5، ص 59.
5- . خصال صدوق، ج 1، ص 115.
6- . بحارالانوار، ج 100، ص 84.

قرآن هشدار مى دهد:

آيا مردم را به كار خير وادار مى كنيد و خودتان آن را انجام نمى دهيد.(1)

على عليه السلام در روايتى فرمودند:

آنان كه خود ارزشهاى الهى، انسانى را رها مى كنند و به ديگران دستور مى دهند و نيز خود ناارزشيها را عمل مى كنند و به ديگران توصيه ترك آنها را مى دهند، خداى متعال بر آنان لعنت كرده است.(2)

محمد حسين حق جو

13720.

ص: 101


1- . «اتأمرون النّاس بالبرّ»؛ (بقره / 44)
2- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 420.

مدارك و منابع

1 - قرآن كريم

2 - نهج البلاغه

3 - نهج الفصاحه

4 - اصول كافى

5 - نورالثقلين

6 - جامع السعادت

7 - اخلاق شبر

8 - مصباح الشريعة

9 - مكارم الاخلاق

10 - عدة الداعى

11 - وسائل الشيعة

12 - بحارالانوار

13 - روضة الواعظين

14 - ديوان امام على عليه السلام

15 - المحجة البيضاء

16 - ثواب الاعمال

17 - تحف العقول

18 - امالى شيخ مفيد رحمه الله

19 - علل الشرايع

20 - سير الائمه

21 - ارشاد القلوب

22 - الحقائق

23 - كشف الغمه

24 - خصال صدوق رحمه الله

25 - سفينة البحار

26 - الخصال

27 - قرب الاسناد

28 - لئالى الاخبار

29 - الاختصاص

30 - المحاسن

ص: 102

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109