آیین ارشاد و هدایت نسل جوان : ویژه اولیا و مربیان

مشخصات کتاب

سرشناسه:حق جو، محمدحسین، 1333 -

عنوان و نام پديدآور:آیین ارشاد و هدایت نسل جوان : ویژه اولیا و مربیان / محمدحسین حقجو.

مشخصات نشر:قم: فاطمه الزهرا (س)، 1379.

مشخصات ظاهری: 97 ص.

فروست:معارفی از قرآن و عترت؛ 44.

شابک:5500 ریال 964-5968-43-7 :

یادداشت:کتابنامه: ص. [165]؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:امر به معروف و نهی از منکر-- احادیث

تربیت خانوادگی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

تربیت اخلاقی

جوانان مسلمان

رده بندی کنگره:BP196/6/ح7آ9 1379

رده بندی دیویی:297/3775

شماره کتابشناسی ملی:م 80-6072

اطلاعات رکورد کتابشناسی:ركورد كامل

ص: 1

مقدمه

به نام خدا، بياد امام مهدى

خداى را شاكرم كه توفيق عنايت نمود، در آستانه ولادت امام حسين عليه السلام و ياران وفادارش اثر ديگرى را كه در راستاى انديشه هاى ملكوتى و انگيزۀ نهضت آن حضرت مى باشد به زيور چاپ آراسته و در زمرۀ آثار فرهنگى وارد گردد.

از حضرات معصومين عليهم السلام سپاسگزارم كه يارى كردند تا بتوانم در رابطه با دو حكم مهم الهى يعنى: «امر به معروف و نهى از منكر» قلم به دست گرفته و از لابلاى معارف قرآن و اهل بيت عليهم السلام آميخته اى از مبانى دينى و روانشناسى ارزشمند براى جامعه اسلامى بويژه مربيان و اولياء گرامى تدوين نمايم.

فكر و قلم ناتوان است از اين كه در برابر عنايت خداى متعال به اين حقير قدرشناسى نمايد.

به روح مطهر شهداء و مدافعين فرهنگ اسلام درود بى پايان باد كه با ايثار جان خود اين گنجينه هاى گرانمايه را به دست اين عصر رساندند تا با خوشه چينى آنها بتوان مجموعه اى اين گونه تقديم داشت. روح مطهر اولياء و اساتيد گرانقدر در ملكوت اعلى روزيمند و در جوار خداى متعال و اوليائشان متنعم باد كه زمينه پرورش مرا به اين سمت و سوى ايجاد كردند.

در موضوع امر به معروف و نهى از منكر تلاش فراوان شده ولى بنده معتقد هستم هر چه كار در تبيين معارف الهى شود كم است، لذا درصدد برآمدم بدنبال انتشار معارف احكامى (نماز و روزه)(1)سومين اثر خود را در اين دو موضوع قرار دهم زيرا آثار بنده بيشتر در رابطه با نسل جوان است اين كتاب بيشتر براى اولياء و مربيان مى تواند مفيد باشد كه در ارتباط با جوانان عزيز مى باشند.

ناگفته نماند كليات اين مباحث براى دانشجويان حوزه قم و فرهنگيان عزيز چندبار مطرح شده است كه توسط برخى از دوستان به اين صورت درآمد و اصرار دوستان مرا بر آن داشت كه به اين صورت تقديم عزيزان نمايم.

عقيده بنده اين است كه يكى از عوامل مهم مفاسد و بزهكاريهاى جوامع بشرى ناآشنايى با روشهاى صحيح برخورد با آنهاست، لذا در اين مجموعه به اركان مهمى از اين امور پرداخته شده است، اميد است مورد رضايت خداى متعال و حضرات معصومين عليهم السلام قرار گيرد و اثرى چشمگير و كاربردى براى نجات جوانان عزيزمان داشته باشد.

آرزومندم كه اين نوشتار چون از نورانيت قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام بهره مند است در قلوب

ص: 1


1- . احكام و آداب نماز / احكام و آداب روزه.

لطيف و نورانى اولياء و مربيان عزيز جاى گيرد و توفيق اجراى نكات مفيد آن در خارج از سوى خداى متعال عايدشان گردد.

لازم به يادآورى است كه تذكرات و پيشنهادات سروران عزيز بعنوان بهترين هديه پذيرفته مى شود.

اميد است از ارسال بهترين هديه خود دريغ نفرماييد. قبلاً از بذل عنايت و لطفتان سپاسگزارم.

حوزه علميه قم

محمد حسين حق جو

زمستان 1378

نگاهى به ارشاد و هدايت و گرايشهاى مكتبى «در اولياء و مربيان»

تربيت و مكاتب

اشاره

بدون شك خط سير زندگى هر انسانى متأثر از عوامل درونى و بيرونى مى باشد، از آنجا كه دشمن پيوسته در صدد بوده تا امت اسلام را از سرچشمۀ گواراى وحى و مكتب اهل بيت عليهم السلام دور نگه دارد و گرد و غبار انديشه هاى باطل خود را تحت عنوان مد، روشنفكرى، تمدن و... روى افكار و عقايد نورانى، الهى آنها تثبيت كند به اميد آنكه بتواند تأثير نورانى ارزشهاى الهى را كم فروغ گرداند.

در اين بخش گذرى به برخى ديدگاههاى مكاتب مادى و غير الهى و كاربرد آن در امور تربيت داريم، باشد كه در بينش هاى مربيان امتمان مؤثر افتد و بتوانند از دست آوردهاى مثبت آنها بهره جويند.

1 - رفاه گرايان

اشاره

يكى از انواع نگرشها، پيرامون امر تربيت، رفاه طلبى است. طرفداران اين مكتب اصالت را در تربيت افراد و به تأمينِ امور مادى مى دانند.

اگر در جامعۀ آنها مردم از نظر مادى در رفاه باشند، چنان جامعه اى را ايده آل مى دانند و آن را به عنوان جامعۀ نمونه و حركت آفرين تأييد مى نمايند.

ص: 2

پيروى مربيان از رفاه گرايان

بسيارى از اوليا و مربيان جامعۀ اسلامى ما آگاهانه يا ناآگاهانه پيرو چنين مكتبى هستند و تنها به اين مسير مى انديشند كه افراد تحت تربيت خود را از نظر مسكن، غذا، لباس، و ساير مايحتاج مادى و فكرى، در رفاه قرار دهند.

اين گونه افراد تنها به فكر تنوع جسمى متربيان خود هستند و براى اين تنوعات وقت صرف مى كنند، برنامه ريزى مى نمايند و در فكر و انديشۀ رفاه مادى آنها هستند و اصالت را به اين امور مى دهند. پيروان مكتب رفاه گرايى چون اصالت را در رفاه مادى مى دانند، حاضر نيستند، افراد تحت پوشش آنها، لحظه اى در تنگناى مادى قرار گيرند و اگر احياناً مشكلى هم بروز كند، با تمام سعى و كوشش، سعى در از بين بردن اين تنگنا دارند.

اگر ببينند فردى در جامعه از گرسنگى مى ميرد، بسيار ناراحت مى شوند و احساس وظيفه شان موجب مى شود كه براى پر كردن خلأ افراد از نظر مادى، ايثار كنند، از رفاه خود بگذرند، تا ديگران از اين لحاظ دچارر كمبود نباشند.

در اين رابطه گاه متوسل به تشكيل جلسات، استفاده از حمايتهاى افراد ثروتمند، تمركز سرمايه ها در از بين بردن محروميت مادى مى شوند و مدتها وقت صرف مى كنند تا اين خلأ مادى از بين برود. در مساجد، جلسات اولياء و مربيان، در ادارات و مراكزى كه در رابطه با افراد تحت پوشش و جوان تشكيل مى شود، محور اكثر اين جلسات توجه به رفاه مادى افراد مى باشد و مربيان و اوليائى كه اصالت را به رفاه مادى مى دانند در اين جلسات سعى دارند، توجه افراد مسئول را به حمايت مادى جلب كنند. اوليايى كه تنها به رفاه مادى فرزند خود مى انديشند، تمام فرصتهاى زندگى را براى دست يابى به پول بيشتر صرف مى كنند. متوسل به وام و قرض مى شوند، ساعتهاى متوالى كار مى كنند تا افراد تحت پوشش آنها از نظر مادى در رفاه باشند.

از آنجا كه رفاه طلبان تنها در پى رسيدن به رفاه مادى هستند، لذا پايه هاى تربيتى اتخاذ شده از طرف آنها بى ارزش است. زيرا آنان تنها به بعد جسمى متربيان توجه دارند.

تأمين رفاه هميشه ارزشمند نيست، بلكه براى رشد و تعالى افراد، گاهى تحمل سختى و فراز و نشيب زندگى لازم و ضرورى است. چنانكه يكى از فلسفه هاى احكام روزه اين است كه: انسانها با تحمّل گرسنگى و تشنگى به ياد فقرا و نيازمندان و به ياد گرسنگى و تشنگى قيامت بيفتند.

ص: 3

بى توجهى به امور تربيتى

چنين افرادى كه اصالت را در رفاه مادى مى دانند و تمام كوشش خود را براى رسيدن به اين رفاه صرف مى كنند، به مسائل تربيتى چندان اهميت نمى دهند.

اگر كسى از نظر تربيتى دچار مشكل شود، مشكلات روحى پيدا كند، دچار خلأ معنوى و روحى شود، برايشان زياد اهميت ندارد، گرچه اين افراد در مقابل گرسنگان مادى بسيار حساس هستند، اما در رابطه با گرسنگان روحى و تربيتى حساسيتى از خود نشان نمى دهند. به مسائلى كه موجب گرسنگى روحى فردى مى شود، بى توجه هستند و به دنبال چاره جويى و پيدا كردن عوامل گرسنگىِ تربيتى نمى باشند.

اين افراد، آنقدر كه به رفاه مادى اهميّت مى دهند، توجهى به مسائل معنوى، اخلاقى و تربيتى افراد تحت حمايت خود ندارند.

اصالت در چيست؟

اين مسئله قابل قبول است كه انسان از نظر مادى بايد در رفاه نسبى باشد و از مواهب و نعمتهايى كه خداوند براى او فراهم كرده است، استفاده كند. اما همۀ ابعاد زندگى يك انسان بعد مادى و رفاه مادى او نيست. بلكه اسلام به ابعاد ديگر انسان نيز مى پردازد و براى آنها اهميت قائل است.

اسلام اصل را در رفاه مادى نمى داند و اين فكر را تأييد نمى كند كه انسان به همۀ جوانب زندگى خود بى توجه باشد، اما از هر راه ممكن به رفاه مادى برسد. ماديات وسيله اى براى رسيدن به رشدِ معنوى است و از آنجا كه انسان هيچگاه از نظر مادى احساس رفاه كامل نمى كند، لذا اسلام اصالت را به تربيت و مقامات معنوى مى دهد و ماديات را براى رفع احتياجات ضرورى نفى نمى كند. در اينجا بحث اين نيست كه ماديات ضرورت ندارد، بلكه بحث آن است كه تكيه انسان در زندگى رسيدن به مسائل مادى و رفاه در زندگى از نظر لباس، مسكن، خوراك، نباشد اينها ابزار است و اصل نيست.

بلكه اصالت در بُعد معنوى و روحى و فكرى انسان است.

اسلام و رفاه مادى

از نظر اسلام تمامى مواهب دنيا براى انسان آفريده شده است و انسان براى رسيدن به كمال به رفاه نسبى نياز دارد و نمى تواند نسبت به آن بى توجه باشد. در اين رابطه قرآن و سنّت رهنمودهايى دارند كه ديدگاه انسان مسلمان نسبت به رفاه مادى بايد چگونه باشد:

قرآن مى فرمايد:

ص: 4

«خداوند كسى است كه براى (رفاه) شما جميع آنچه در زمين است آفريد».(1)

نعمات خداوند در دنيا بسيار زياد است به نحوى كه قابل شمارش نيست. قرآن مى فرمايد:

«اگر بخواهيد كه نعمتهاى بى حدّ و حصر خدا را شماره كنيد هرگز نتوانيد كه خدا در حق بندگان بسيار غفور و مهربان است».(2)

و انسان موظف است كه براى رسيدن به كمال معنوى از ماديات به عنوان پل و براى رفع نياز و ضرورت استفاده كند، قرآن سفارش مى فرمايد:

«و با هر چيزى كه خدا به تو عنايت كرده بكوش تا ثواب و سعادت در آخرت را تحصيل كنى و بهره ات را هم از دنيا فراموش مكن، تا توانى به خلق نيكى كن چنانكه خدا به تو نيكويى و احسان كرده و هرگز در روى زمين فتنه و فساد ايجاد نكن كه خدا مفسدان را دوست ندارد».(3)

انسان بايد از مواهب مادى استفاده كند. اسلام با رهبانيت و تارك دنيا مخالف است و استفاده از مواهب مادى نيز بايد در مسير رسيدن به قرب الهى و نيكى به مردم باشد و انسان به حقوق ديگران احترام بگذارد، حقوق الهيه را از مال خود بپردازد و با پول خود گناه نكند و فساد ننمايد و اسراف نكند، بلكه مردم ديگر را نيز از مواهبى كه در اختيار دارد، بهره مند سازد. انسانى وارسته است كه در عين احتياج خود، ايثار كند و به اندك قانع باشد گرچه پول فراوان نيز در اختيار داشته باشد.

رسيدن به رفاه مادى نبايد انسان را وادار به ظلم، حرص، طمع، بى توجهى به حقوق الهيه و...

كند. در هر حال اگر انسان از توسل به اين راهها به رفاه مادى برسد، ارزش الهى ندارد و از نظر شرع مقدّس انسان رستگارى نيست.

هر كدام از اين سرفصلها داراى نكات و آيات فراوانى است اما براى اينكه بحث مفصل نشود از ذكر آنها خوددارى مى شود.(4)

2 - پوچ گرايى (نهليسم)

اشاره

يكى ديگر از نگرشهاى تربيتى القاى پوچ گرايى در روحيۀ افراد به ويژه جوانان است. اين مكتب و نگرش افراد را در حالتى قرار مى دهد كه به سوى بى هدفى و يك زندگى بدون تحرك گام بردارند.

از درس خواندن، زندگى كردن، هدف مشخص و ثابتى ندارند و يا اهداف آنها محدود و كوتاه و بى ثمر است و آينده نگر نيستند. اهداف پوچ گرايان، اهداف بلندى نيست. انگيزۀ آنها در زندگى

ص: 5


1- . «هو الذى خلق لكم»؛ سورۀ بقره / 29.
2- . «و ان تعدوا نعمة اللّه»؛ سورۀ نحل / 18.
3- . «وابتغ فيما اتيك»؛ سورۀ قصص / 76.
4- . به كتابهاى خودسازى و سرمايۀ كلاسدارى مراجعه شود.

واقع گرايانه نمى باشد و نمى توانند مجموعه اى قابل قبول از زندگى، تحصيل، علم و... ارائه دهند.

بيشتر افكار آنان پندارى و خيالى است و در زندگى به كمال انسانى بى توجه بوده و تنها با انگاره ها دل خوش هستند.

بسيارى از اوليا و مربيان نيز خواسته يا ناخواسته چنين فرهنگى را در جوانان القاء مى كنند و آن را تأييد مى نمايند. نگرش آنها اين است كه عيبى ندارد، اينها جوان هستند، وقت زياد دارند، بگذار هر كار دلشان خواست انجام دهند، خوش باشند. حال اين مبانى تربيتى چه عواقبى را براى جوان در پى داشته باشد، براى آن ارزشى قائل نيستند و به آن فكر نمى كنند.

آثار منفى

افرادى كه چنين روشى را در زندگى پيشۀ خود مى سازند، دچار عواقب شومى از آثار عملكرد خود مى شوند.

اتلاف وقت

گاه ديده مى شود جوانانى كه ساعتها بر سر كوى و برزن ايستاده و چشم چرانى مى كنند يا با دوستان خود صحبتهاى بى پايه مى نمايند، در نشستها و ميهمانيها، هدفى جز وقت كُشى ندارند.

در كلاس درس به جاى تحصيل علم وقت كشى مى كنند و گاه سالها در يك كلاس مى مانند و در جلسات امتحان وقت را هدر مى دهند و به جاى پاسخگويى به امتحان به دنبال افكار پوچ و خالى از حقيقت خود هستند.

عدم رشد علمى

اين گونه افراد چون زندگى را پوچ و بى ارزش مى دانند، لذا وقت خود را صرف تحصيل علم و تجربه نمى كنند، به دنبال كشف و اختراع و مطالعه نمى روند، زيرا ارتقاء علمى در جايى محقق مى شود كه انسان اهداف بلندى داشته باشد و بخواهد رشد مادى و معنوى كند. اما وقتى انسان هدفش محدود باشد، تلاش او هم محدود و كوتاه خواهد بود.

اعتياد

اعتياد به انواع مواد مخدر، از جمله آثار شوم پوچ گرايى است، زيرا در حال خمارى، اين گونه افراد با حقايق زندگى بيگانه اند و نسبت به آن حتى فكر هم نمى كنند و بسيارى از اين افراد حتى

ص: 6

حاضر به ترك اعتياد خود نيز نيستند. زيرا نمى خواهند از توهمات و خيالات خود دست بردارند.

اعمال غير قابل قبول

افرادى كه دچار پوچ گرايى و فرار از واقعيتها هستند، اعمال غير قابل قبولى دارند. گاه ساعتها روى مسئله اى كار مى كنند و چون هدف والايى ندارند، آن را رها مى سازند.

زندگى اين افراد، داراى نقطۀ روشن و ثابتى نيست. اعضاى مختلف بدن آنها، دچار اعمالى مى شود كه اگر علت آن را از اين افراد بپرسى، دليل ارتكاب عمل را نمى دانند. چرا ديدى؟ نمى داند.

چرا شنيدى؟ دليل ثابتى ندارد. چرا رفتى؟ نمى داند و....

حركات و رفتار هر انسان، حكايت از افكار او دارد، محرك هر فرد انديشه و فكر اوست. وقتى فكر داراى هدف نباشد، اعمال انسان نيز پايه و اساس درست و خاصى ندارد.

اسلام و پوچ گرايى

شرع مقدس اسلام، پوچ گرايى را نفى مى كند و آن را پايۀ درستى در تربيت نمى شمارد. از نظر مكتب و شرع مقدس اسلام جهان بيهوده و عبث خلق نشده است، قرآن مى فرمايد:

«آيا مى پنداريد كه شما را عبث و بيهوده خلق كرديم و به سوى ما بازنمى گرديد».(1)

خلقت جهان عبث نيست و انسان موجود كامل و عصارۀ هستى است و همۀ موجودات براى ايجاد سلامت و راحتى و كمال او خلق شده است، نبايد در انديشه و انگاره هايش عبث باشد. اين جهان، مقدمۀ جهان آخرت است و خداوند مى فرمايد:

«ما جن و انس را خلق نكرديم مگر براى اينكه عبادت كنند».(2)

عبادت خداوند و هدف ارزشمند و والاى زندگى راحت در جهان آخرت به انسان اين انگيزه خوب را مى دهد كه كليّۀ اعضاء و جوارح او در خدمت اهداف عاليه و الهى باشد. زيرا قرآن مى فرمايد:

«همانا چشم و گوش و دلها در پيشگاه خداوند، مسئول مى باشند».(3)

اگر انسان بخواهد پيكرۀ جسمى او سالم و در مسير رضاى الهى باشد، بايد ابتدا فكر و انديشه اش را سالم نمايد و انگيزۀ الهى پيدا كند، تا اعضاى جسمى او نيز در اين مسير گام بردارند و زندگى او داراى اهداف عاليه باشد.

ص: 7


1- . «افحسبتم انما خلقناكم»؛ سورۀ مؤمنون / 115.
2- . «و ما خلقت الجن»؛ سورۀ ذاريات / 56.
3- . «ان السمع و البصر»؛ سورۀ اسراء / 36.

خداوند كمال مطلق است و جميع صفات جمال و جلال را داراست و كاستى در وجود او نيست.

اگر فردى به طرف خداوند كه كمال مطلق است حركت كند، اعمال و رفتار او با افراد پوچ گرا كاملاً متفاوت است.

چنين فردى حتى خوابيدن، خوردن، راه رفتن و ساير اعمال عادى او نيز عبادت بشمار مى رود چون در مسير خداست و در راه رضاى او گام برمى دارد و اين افراد چنان ارزشمند هستند كه خداوند عنايات خاصۀ خود را نيز شامل حال آنها مى كند.

از اين رو على عليه السلام در دعاى شريف كميل از خداوند چنين مى خواهد:

«خدايا اعضا و جوارح (اعضاى جسمى) مرا در خدمت به خودت تقويت فرما و جوانح (اعضاى روحى) مرا در مسير خود شدت و تقويت بخش».(1)

3 - حسب و نسب گرايى (ناسيوناليسم)

اشاره

يكى ديگر از نگرشها پيرامون تربيت، توجه به حسب و نسب افراد است. اين نگرش القاء مى كند كه افراد بوسيلۀ مليّت و نسب خود شناخته شده و افتخار آنها انتساب به يك قشر و گروه خاصى مى باشد.

بسيارى از قدرتمندان عالم نيز بر اساس پيروى از همين فكر است كه در پى سلطه و استيلاى سياسى، فرهنگى، نظامى بر ساير ملل ديگر مى شوند و سعى مى كنند كه حرف اوّل سياست دنيا را هميشه آنها بيان كنند و هيچگاه پيرو و تابع نباشند.

افتخار پيروان اين نگرش تربيتى اجداد والامقام و ثروتمند و پولدار و قدرتمند آنهاست.

اين گونه افراد ساير مردم را داراى احترام و شخصيت نمى دانند و تنها خود را انسانهاى والامقامى مى پندارند.

ديدگاههاى مربيان

بسيارى از مربيان ناآگاهانه پيرو چنين مكتبى هستند. بطور مثال تدريس در مدارس خاصى را مى پسندند، جوانان دوستى با افراد خاصى را كه داراى حسب و نسب بالا باشند ترجيح مى دهند، هرچند اين افراد شرايط دوستى سالم را نداشته باشند.

اولياء نيز وقتى مى خواهند براى فرزندشان همسر انتخاب كنند اگر مخير باشند در انتخاب فردى متدين اما فقير، يا فردى لاابالى اما داراى تشخّص اجتماعى، هميشه دومى را برمى گزينند.

ص: 8


1- . دعاى شريف كميل، «قوّ على خدمتك جوارحى».

زيرا تشخّص اجتماعى و حسب و نسب را اصل مى دانند و از پيوند با چنين افرادى افتخار مى كنند.

عوام مردم نيز اكثراً پيرو افرادى هستند كه داراى مقامهاى اجتماعى باشند، گرچه متعهد و متدين نباشند. پيروى از اين طرز تفكّر پيامدهاى ناگوارى را در جامعه بر جاى مى گذارد. زيرا اگر اصل، توجه به حسب و نسب باشد، دين و تربيت و اخلاق فراموش مى شود و ملاك عمل نيست. لذا ضربه هاى جبران ناپذيرى نيز در روابط به وجود خواهد آمد.

اين مكتب، مكتب باطلى است و ديدگاهى است كه اسلام صريحاً با آن مقابله مى كند.

ديدگاه اسلام

از نظر اسلام همۀ مردم با هم مساوى هستند. ملاك برترى را خداوند در قرآن چنين بيان مى دارد:

«همانا گراميترين شما، با تقوى ترين شماست».(1)

ملاك برترى تقوى و دين افراد است. هر كس بيشتر از خدا بترسد و پيرو خدا باشد، گراميتر است هر چند داراى پول و ثروت و يا حسب و نسب بالايى نباشد. هر كس ديندار است شايسته دوستى، رفاقت، رهبرى، مقامهاى اجتماعى و سياسى است زيرا در سايۀ دين است كه ساير ارزشهاى انسانى و اخلاقى و اجتماعى محفوظ مى ماند.

على عليه السلام طى روايتى مى فرمايد:

«ادب نيكو و زيبا، بالاترين حسب و نسب است».(2)

ادبى كه بر پايۀ فرهنگ اسلام باشد قابل ارزش است. تربيت اگر مبناى الهى داشته باشد، انسان را از نظر معنوى قدرتمند مى كند و در ساير عرصه ها نيز موفق مى شود. چنانكه در قرآن داستانهاى زيادى پيرامون اين افراد آمده است. از جمله جنگ حضرت داود عليه السلام با جالوت است كه قرآن مى فرمايد:

«چه بسيار شده كه به يارى خداوند گروهى اندك بر سپاهى بسيار غالب آمده و خداوند يار و معين صابران است».(3)

اگر عده اى كم و محدود باشند، اما از جهات فكرى، روحى و معنوى، قوى باشند، بر جمعيت زياد اما بدون هدف و قدرت فكرى پيروز خواهند شد.

اين مسئله را ايرانيان در جريان جنگ تحميلى و محاصرۀ اقتصادى، با چشم دل و با حقيقت، مشاهده كردند و دنيا به اين مسئله اذعان كرد كه گرچه ايران تنها بود و در محاصرۀ كامل اقتصادى به

ص: 9


1- . «ان اكرمكم عنداللّه اتقيكم»؛ سورۀ حجرات / 13.
2- . «حسن الادب افضل نسب و اشرف سبب»؛ سورۀ غررالحكم.
3- . «كم من فئة قليلة»؛ سورۀ بقره / 249.

سر مى برد اما بر جمعيت متّحد دنيا و سلاحهاى پيشرفتۀ آنها غلبه كرد و بالاخره دين بر دنياداران پيروز شد و البتّه ايران و رهبران مذهبى ايران پيرو مكتب عاشورايند كه امام حسين عليه السلام در نهايت قلّت عدد و سلاح بر آن دشمن زبون و پست و سر تا پا مسلّح پيروز شد گرچه به ظاهر متحمّل شكست شد، اما مكتب اسلام را با خون خود پايدار و مستحكم ساخت و بر دنياطلبان پيروز شد.

4 - مكتب سرمايه دارى (كاپيتاليسم)

اشاره

يكى ديگر از نگرشها پيرامون تربيت، سوق دادن جوانان به سوى سرمايه دارى و اندوختن مال و ثروت است اين تكاثر مال و ثروت، از راه حلال بدست نمى آيد و از هر طرف و با هر هدف و وسيله اى براى رسيدن به پول و سرمايه استفاده مى كنند.

برخى از مربيان نيز اندوختن سرمايۀ مادى را براى جوان اصل مى دانند و او را به طرف تشكّل سرمايه ها سوق مى دهند.

اين گونه افراد فكر مى كنند كه اگر كسى سرمايه داشته باشد، يعنى منزل و ماشين و مغازه و سرمايۀ كار او فراهم باشد، انسان خوشبختى است.

اكثراً ديده مى شود كه همّت خانواده ها در اين است كه آيندۀ جوان خود را از نظر مال و سرمايه تأمين كنند، اما تأمين سرمايه از كجا و به چه وسيله و هدفى براى آنها مهم نيست.

بسيار روشن است كه اگر در كنار سرمايه، عامل كنترل كننده معنوى و اخلاقى نباشد، سرمايه انسان را به خوشبختى نمى رساند. لذا اسلام با چنين طرز فكرى موافق نيست و آن را مطرود مى داند.

اسلام و سرمايه دارى

از نظر شرع مقدس اسلام تربيت افراد به سوى سرمايه دارى، فكر باطلى است و انسان را خوشبخت نمى كند، بلكه سرمايه بايد در كنار عامل كنترل باشد و عامل كنترل، قوى تر از فكر سرمايه دارى باشد در اين صورت هم، سرمايه به وجود مى آيد و هم انسان از نظر ارزشهاى دينى و فكرى سقوط نمى كند.

اسلام با مظاهر رفاه مادى و سرمايه دارى مخالف نيست. اما ثروت و سرمايه اى را كه از راه باطل به وجود بيايد و انسان عامل كنترل كننده در خود نداشته باشد را محكوم مى كند.

اگر عامل كنترل كننده يعنى معنويت در انسان تقويت شود، روح انسان سالم مى شود و مى تواند از سرمايه هاى اقتصادى، علم و زندگى مادى خود در مسير صحيح استفاده كند.

ص: 10

اما اگر روح سالم نباشد، سرمايه هاى اقتصادى و برتريهاى مالى انسان را به تباهى و ركود مى كشاند. اسلام پيروان خود را به تعليم و تربيت همراه با تزكيه فراخوانده است و در قرآن پيرامون هدف رسالت انبياء مى فرمايد:

«خداوند بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولى از خودشان در ميان آنان برانگيخت كه بر آنها آيات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از هر نقص و آلايش پاك گرداند و به آنها احكام شريعت و حقايق حكمت را بياموزد هر چند از آن پيش گمراهى آنان آشكار بود».(1)

و امام صادق عليه السلام طىّ روايتى فرمودند:

«به دست آوردن ادب بالاتر از طلب كردن طلا مى باشد».(2)

اگر فردى مى خواهد براى فرزند خود چيزى ذخيره كند، ادب و راه درست زندگى كردن بهتر از جمع كردن طلا، براى او مى باشد.

كمال روحى انسان و افزايش ادب در او بهتر از زيادى مال است. زيرا زيادى مال عامل و زمينه ساز ركود است، اگر معنويت در كنار افزايش مال نباشد چنانكه قرآن نيز مى فرمايد:

«همانا انسان اگر بى نياز شود، طغيان مى كند».(3)

در روايت ديگر على عليه السلام مى فرمايد:

«كسى كه در كاوش و يافتن ادب و تقويت بعد روحى است، از كسى كه در طلب مال و طلاست سر بلندتر است».(4)

مربيان بهتر است به جاى صرف كردن فكر، وقت و امكانات خود براى جمع آورى سرمايه هاى مالى در پى افزايش بعد روحى متربيان خود باشند، در اين صورت اگر معنويت فردى قوى باشد، با كاستيهاى مادى نيز عاقلانه برخورد مى كند و در گرداب گناه غوطه ور نمى شود و تحمل او در برابر مشكلات زياد مى گردد.

5 - مكتب بى تفاوتى (اومانيسم)

اشاره

يكى ديگر از نگرشهاى تربيتى القاى بى تفاوتى در افراد است. اين مكتب شعارهايى هم دارد كه كم و بيش افراد آگاهانه يا ناآگاهانه از اين شعارها در زندگى خود استفاده مى كنند و از آن پيروى مى نمايند.

ص: 11


1- . «لقد منّ اللّه على...»؛ سورۀ آل عمران / 163.
2- . طلب الادب اولى من طلب الذهب. تحف العقول.
3- . «ان الانسان ليطغى»؛ سورۀ علق / 6.
4- . طالب الادب اهضم من طالب الذهب. تحف العقول.

بطور مثال: موسى به دين خود، عيسى به دين خود از جمله اين شعارهاست. يا ما را كه در قبر كسى ديگر نمى گذارند، يا اگر ما مرد باشيم، فرش خود را از آب در آوريم. زندگى خود را تأمين كنيم، مشكلات خود را حل نماييم، ما به ديگران چه كار داريم.

اين نگرش اصالت را به خود انسان مى دهد و به اين معنا مى باشد كه هر كس به فكر خود باشد، در فكر تأمين سلامت جسم و تأمين مايحتاج مادى خود باشد و به ديگران نيز كارى نداشته باشد و به غير از خود نينديشد و همه چيز را براى خود بخواهد.

اين نگرش عامل ركود فردى و اجتماعى است و هر كس، با هر زبان و منطق و پيامى به اين روش عمل كند و ديگران را به آن ترغيب نمايد، فرد و مكتب متعادلى نيست و اين مسير باطل مى باشد.

ديدگاه اسلام

از نظر شرع مقدس اسلام، انسان بايد فعال و كوشا باشد و در اجتماع به خود و جامعه خدمت كند و هميشه به نيازهاى خودش فكر نكند، بلكه در فكر تأمين نيازهاى اجتماعى كه در آن زندگى مى كند باشد. وقتى جامعه متعادل و سالم باشد و همكارى بين افراد آن برقرار باشد، افراد جامعه نيز متعادل و سالم خواهند بود.

اسلام نسبت به خدمات اجتماعى سفارشات فراوانى دارد. از جمله هديه، عيادت مريض، نظارت عمومى، ايثار، گذشت، احسان و نيكوكارى، تعاون و همكارى در كارها، قرض الحسنه و...

كه در مورد هر كدام از اين مباحث بطور مفصل مى توان بحث كرد.(1)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله طى روايتى مسلمين را چنان نسبت به اجتماع و مردم مسئول نمودند كه فرمودند:

«كسى كه لحظه اى را بگذراند و به فكر مسلمانان ديگر نباشد، مسلمان نيست».(2)

انسان متعادل و مسلمان كسى است كه در اجتماع نسبت به امور مسلمين بى توجه نباشد. كسى كه به امور مسلمانان اهتمام ندارد، مكتب الهى در او تأثير نكرده و او را متحول ننموده است.

پس تربيتى كه بر مبناى بى تفاوتى نسبت به اجتماع و افراد آن باشد، ريشه و بنياد اسلامى ندارد و مطرود است.

6 - بينش كارگرايى (پراگماتيسم)

اشاره

ص: 12


1- . طالبان به كتاب خودسازى و سرمايه كلاسدارى مراجعه فرمايند.
2- . «من اصبح و لم يهتمّ بامور المسلمين فليس بمسلم»؛ اخلاق شبّر، ص 107.

يكى ديگر از بينشها پيرامون تربيت افراد پراگماتيسم يا اصالت دادن به

كار است. اين مكتب عقيده دارد كه هر حركت انسان بايد پيرامون بعد فيزيكى او بوده و سودى را در پى داشته باشد و اصالت در كار است.

پيروان اين مكتب، به امور عاطفى، خويشاوندى، مسائل تنوع آفرين و تفريحات سالم بى توجه هستند و به اين مسائل كه زمينه ساز تجديد قوا در سيستمهاى مختلف بدن است اعتقاد ندارند و اصل را كارهاى فيزيكى مى دانند، گرچه اين كار به مبانى انسانى و حقوق ديگران و اجتماع ضربه وارد كند. بسيارى از اولياء و مربيان نيز خواسته يا ناخواسته متربيان را تحت اين شرايط تربيت مى كنند و در اصل تنها به فكر تقويت بعد كار در جوان هستند و به ابعاد ديگر وجودى او توجه ندارند.

از نظر آنها جوان اگر كارگر خوبى باشد، فرد خوبى است. اما اگر همين جوان به معنويت، مسائل عاطفى، اخلاقى و روحى بى تفاوت بود، از نظر آنان، اشكالى ندارد.

بطور مثال مربى در مدرسه براى تنبيه دانش آموز، جريمۀ نوشتنى را مطرح مى كند و گاه دانش آموزى را مجبور به نوشتن دهها بار از يك درس مى كند و بى توجه است كه اين نوشتن چه ثمرى در پى دارد؟

جريمۀ نوشتارى در صورتى مفيد است كه جنبۀ سازندگى و شكوفايى داشته باشد. اما اگر جريمه زمينۀ بدبينى و انزجار نسبت به درس و علم و مدرسه را فراهم كند نه تنها مفيد نيست بلكه مضر مى باشد.

در خانواده نيز معمولاً اولياء به فرزندانى بها مى دهند كه كارهاى فيزيكى انجام مى دهند و مرتب كار مى كنند گرچه از نظر معنوى و علمى نيز ضعف داشته باشند آنها به اين ضعف اهميت نمى دهند و همين خانواده ها با نگرش كارگرايى براى فرزندانى كه اهل مطالعه باشند و كارهاى فكرى انجام دهند، ارزش چندانى قائل نيستند، زيرا ارزش و اصالت را در كار فيزيكى مى دانند.

ديدگاه اسلام

از نظر اسلام، اصالت در كار نيست. هدف از زندگى انسان كار كردن و تقويت بعد مادى نمى باشد. بلكه كار براى رسيدن به مرزهاى كمال امرى لازم است. حركتها و فعاليتهاى فيزيكى بايد سكوى پرش و زمينه ساز تحولات روحى و فكرى باشد و شكوفايى استعدادهاى روحى را به همراه آورد، معنويت را در انسان تقويت كند، زيرا خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:

«اى انسان همانا تو هر كارى كنى، عاقبت به سوى پروردگارت خواهى رفت و به ملاقات او نايل

ص: 13

مى شوى».(1)

از آنجا كه انسان عاقبت به محضر خدا خواهد شتافت لذا تلاش و كوشش او هم بايد در مسير رضاى خداوند باشد و هر انگيزه و روش و كارى كه در مسير رضاى حق نباشد، بى ارزش و غير قابل توجه است. عملى ارزش دارد و به آن بها داده مى شود كه مورد رضاى حق باشد.

اسلام از تنبلى و تن پرورى بيزار است، اما كار و تلاش فيزيكى و در آمد بيشتر را نيز ارزشمند نمى داند و در هر حال به حفظ تعادل سفارش مى فرمايد.

7 - ظاهرنگرى (رفورميست)

اشاره

يكى ديگر از بينشها پيرامون تربيت، پرداختن به ظواهر و ظاهر نگرى مى باشد. اين مكتب اصالت در تربيت را به ظاهر افراد مى دهد و هر كس خوش تيپ تر، خوش لباس تر، زيباتر، خوش بيان تر باشد، از نظر آنان فرد برترى است. از نظر پيروان اين نگرش، برتريهاى وجودى يك فرد جز ظواهر او، ارزشى ندارد.

آفات پيروى از ظواهر

بسيارى از اولياء و مربيان دچار آفت ظاهرنگرى هستند. برخى از اولياء و مربيان، به دانش آموزانى توجه دارند كه زيباتر، خوش بيان تر و خوش تيپ تر از ديگران باشند و در كلاس درس توجهشان به آنهاست و مربيانى كه اين گونه افكار ظاهرانديش را در ذهن دارند، به دانش آموزان خوش فهم اما با ظاهرى ساده توجه چندانى ندارند.

برخى عوام اجتماع نيز به هر كس خوش تيپ تر باشد، كيف سام سونت، كت و شلوار فلان مدل، ماشين فلان مدل و... داشته باشد توجه بيشترى مى كنند، هر چند داراى پست و مقام نبوده يا داراى سواد و مدرك و معنويت قابل توجهى نيز نباشد.

در برخى ادارات به مراجعين خوش تيپ بيشتر توجه مى شود و كارشان زودتر به جريان مى افتد. برخى اولياء نيز نسبت به فرزندان زيباى خود توجه بيشترى نشان مى دهند. هر كدام از فرزندانشان كه خوش زبان تر و زيباتر باشد، طرفدار او هستند. او را تحويل مى گيرند، دوستش دارند و از او پذيرايى مى كنند و گاه با اين عمل خود بين فرزندانشان تبعيض قائل مى شوند كه اين كار پيامدهاى منفى فراوانى در پى خواهد داشت و به خاطر همين ظاهرگرايى اولياء است كه اگر فرزندشان از نظر جسمى نقص و بيمارى داشته باشد، در پى مداوا و رفع آن نقص هستند اما به

ص: 14


1- . «يا ايها الانسان انك كادح»؛ سورۀ انشقاق / 5.

بيماريها و خلأهاى روحى چندان اهميتى نمى دهند.

به هر حال ظاهر انديشى و پرداختن به ظواهر در خانواده ها، گاه باعث تجمّل گرايى، مصرف زدگى، اسراف و تبذير و در نتيجه اختلافات خانوادگى مى شود.

در اجتماعى هم كه مردم آن ظاهربين باشند، قدرت علم و معنويت ناديده گرفته شده و افراد آن به دنبال آرايش ظاهر مادى خود از قبيل لباس و منزل و ماشين و وسايل مصرفى خانه خواهند بود و در اينجاست كه اين گونه افكار، جامعه را به سوى تباهى سوق خواهد داد، زيرا اين انديشه ها غير الهى است.

ديدگاه اسلام

مكتب اسلام اصل را ظاهر افراد نمى داند، بلكه اسلام روى نيّات و باطن افراد حساب قائل است.

هر كس نيّت و باطن سالم داشته باشد، مورد تأييد است گرچه داراى مال و مقام و زيبايى نيز نباشد.

در روايت مى خوانيم: «عملهاى انسان با نيّتهاى پاك او قبول خواهد شد».(1)

نيّت انسان بايد خير باشد، خالى از شك و ريا و شبهه باشد و به اين ترتيب است كه اگر صورت ظاهر عملى خوب و پسنديده باشد، اما عامل، نيّت ريايى داشته باشد، آن عمل باطل است و ارزشى ندارد و اين حكم در اعمالى چون انفاق، احسان، عبادت و... صدق مى كند.

در تأييد اين مطلب قرآن مى فرمايد:

«همانا خداوند عمل را از پرهيزكاران و اهل تقوى قبول خواهد كرد».(2)

انگيزۀ انجام عمل اگر تقوى باشد، آن عمل مورد قبول حق تعالى است. زيرا اسلام تنها به اين دنيا معتقد نيست و زندگى آخرت را براى انسان زيباتر و نيكوتر مى داند و زندگى زيباى آخرت در كنار تقوى محقق مى شود.

قرآن مى فرمايد:

«زندگى آخرت، زيباتر و بهتر و ماندگارتر است».(3)

انتخاب زيبا

گرچه از نظر مكتب تربيتى اسلام اصل، پرورش روح انسان است، اما در كنار پرورش روح و نيّات سالم، اسلام به ظواهر نه به عنوان يك اصل، بلكه به عنوان استفاده از زيباييها به نحو درست،

ص: 15


1- . «الاعمال بالنيّات». بحار، ج 76، ص 212.
2- . «انّما يتقبّل اللّه من المتّقين»؛ سورۀ مائده / 27.
3- . «والاخرة خير و ابقى»؛ سورۀ اعلى / 17.

نيز توجه دارد.

بطور مثال: در انتخاب همسر اسلام بعد از توجه به ديندارى و اخلاق، به زيبايى نيز توجه دارد، انسان همسرى انتخاب كند كه اندامش چه مشخصاتى داشته باشد يا موى او چگونه باشد و يا خانم باردار چه كند كه فرزند او زيبا متولد شود.(1)

اين سفارشات نشان مى دهد كه اسلام تنها به پرورش بعد مذهبى و معنوى نمى پردازد، بلكه به ظواهر زيبا نيز در كنار معنويّت اهميّت مى دهد، توجه در انتخاب همسر نبايد فقط زيبايى ظاهرى باشد كه در بسيارى موارد موجب بدبختى انسان مى شود. بلكه در كنار زيبايى همسر، توجه به ادب و تربيت و تديّن او نيز امرى لازم است و ضامن سعادت انسان به شمار مى رود.

در مورد انتخاب منزل، لباس، مركب و... نيز سفارش فراوان است كه نشانگر آن است كه اسلام نسبت به ظواهر بى اعتنا هم نيست. اما هدف اصلى آن زيبايى و ظاهر نيست.

بهداشت و نظافت

در مورد رعايت بهداشت و نظافت نيز در اسلام، سفارشات فراوانى وجود دارد از كوچكترين مسئلۀ زندگى تا پر اهميّت ترين آن در اسلام، نكات بهداشتى وارد شده است. راجع به مباحثى چون مسواك، لباس، بدن، وسايل زندگى، تميزى خانه، تخلى و دستشويى، روابط زناشويى، باردارى، زايمان و... در اسلام دستورات خاص و ويژه اى وجود دارد كه همۀ آنها نشانگر دقت و توجه دقيق و ظريف اسلام، راجع به زيبايى و بهداشت و نظافت محيط است.(2)

در روايت از پيامبر صلى الله عليه و آله چنين وارد شده است: «نظافت، نشانۀ ايمان است».(3)

پيامبر صلى الله عليه و آله نظافت يك مسلمان را نشانۀ ايمان او به خدا مى داند. اسلام راجع به تمام مسائل زندگى تأكيد به نظافت دارد اما از مصرف گرايى و تجمل گرايى بيزار است و توصيه بر ترك آن دارد.(4)

ارزش يك مؤمن به لباس گرانقيمت او نيست. بلكه مؤمن است كه به لباس ارزش مى دهد. اما مؤمن نبايد لباسش كثيف و آلوده باشد و در عين حال خود را مسلمان بداند و تصور كند كه خلاف تجمل گرايى عمل كرده است.

مؤمن بايد تميز باشد و تميز زندگى كند. اگر مال حلال و پاك داشت، پرهيز از آن نيز لازم نيست بلكه در حدّ متعادل و طبيعى انسان بايد از لباس مناسب و وسايل زندگى مناسب استفاده كند.

ص: 16


1- . توضيح در كتاب آئين خانه دارى.
2- . موارد بيشتر را در اثر ديگر مؤلف به نام برنامه بهداشتى مطالعه كنيد.
3- . «النظافة من الايمان»؛ اصول كافى، ج 1، ص 22.
4- . توضيح بيشتر در بحث هاى اسراف، تبذير، بيهوده گرايى در كتابهاى «خودسازى» و «سرمايۀ كلاسدارى» مطالعه فرماييد.
توجه به ظواهر و زيباييهاى طبيعت

در مكتب مقدس اسلام سفارش فراوانى نسبت به استفاده از گلها و زيباييهاى طبيعت شده است و اين نشانگر آن است كه زيباييهاى طبيعى، با روح و روان آدمى سازگارى دارد.

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«نگاه به گلهاى رنگارنگ، شكوفه هاى زيبا و درختان سرسبز و خرم چنان لذتى به انسان مى بخشد كه هيچ لذتى را با آن نمى توان برابر كرد.»(1)

و امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:

«نگاه به گياهان خرم و سرسبز چشم را جلا مى دهد و بر روشنايى آن مى افزايد.»(2)

و ابن عباس در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«پيامبر صلى الله عليه و آله گياهان سبز و خرم و آب را بسيار دوست داشت».(3)

باغ و بوستان و گل و گياه از زيباييهاى طبيعيند كه براى انسان شادى و شور به ارمغان مى آورند و اين زيباييها از آيات زيباى الهى به شمار رفته اند و قرآن در اين مورد آيات زيادى ذكر كرده است، از جمله مى فرمايد:

«زمين را مرده و افسرده مى بينى و چون آب باران بر آن بفرستيم، بجنبد و بردمد و انواع گياهان زيبا و شادى آفرين را بروياند».(4)

از اين مطالب استفاده مى شود كه بهترين زيباييها، طبيعت زيباست و استفاده از آن به انسان شور و نشاط مى بخشد.

8 - استبداد (فاشيستى)

اشاره

يكى ديگر از نگرشهاى تربيتى، استبداد و زورگويى است. پيروان اين تربيت، فقط حرف خود را قبول دارند و براى حرف و حق ديگران ارزشى قائل نيستند و آنچه در دنياست براى خود مى خواهند و انتظار دارند ديگران از آنان پيروى نمايند و هيچ اعتراضى عليه آنان مطرح نكنند.

اين ديدگاه، در رهبران مستكبر دنيا وجود دارد و ابرقدرتهاى شرقى يا غربى در كشورهاى تحت سلطه به خاطر اين ديدگاه مشكلات فراوانى را به وجود مى آورند. انگيزۀ اغلب تجاوزات به

ص: 17


1- . توحيد مفضل، بحار، ج 3.
2- . بحار، ج 10، ص 246.
3- . الفوائد المجموعة، ص 241.
4- . «و ترى الارض هامدة»؛ سورۀ حج / 63.

كشورهاى ديگر، آدمكشى ها، خونريزيها، ترورهاى فكرى و علمى، انسانى، قتل و غارت اموال، تجاوز به حقوق ديگران، همين ديدگاه قلدرى و استكبارى است.

پيروان استبداد

متأسفانه در بسيارى از رفتارهاى مربيان ديدگاه استبداد و اعمال قدرت و زور وجود دارد. برخى مربيان فكرشان استكبارى است و تربيتى كه اعمال مى كنند، ناشى از قلدرى آنهاست.

اگر پدر و مادرى در رفتار، كردار و گفتار خود نسبت به فرزند استبداد داشته باشد، جزء مستكبرين است. استكبار در حد دنيا، قلدرى و ظلم مى كند و اينها در محيط خانه اين كار را انجام مى دهند. آمريكا در دنيا مى گويد حرف، حرفِ من و سياست سياستِ من است و اينها در منزل همان استكبار را در حق اعضاء خانواده خود انجام مى دهند و در حقيقت اينها هم يك آمريكا، در محيط خانه هستند.

اگر معلمى هم با انتقاد درست و به جاى دانش آموزى با روش استكبارى برخورد كند، او را جريمه كند، از كلاس بيرون كند، به او نمره ندهد و فكرش آن باشد كه حق را از دانش آموزى كه كوچكتر از اوست نپذيرد، و تا مى تواند به جبران توهينى كه به او شده دانش آموز را تحت فشار و ظلم قرار دهد، او هم يك استكبار و يك آمريكا در محيط مدرسه است.

افكار اين قبيل افراد استكبارى است و نمى خواهند حق را بپذيرند، طرفدار حق باشند و به ارزشها بها دهند. چنانچه قدرت به دست اينها بيفتد كمتر از آمريكا ظلم و جنايت نخواهند كرد.

دستاوردهاى استبداد

معمولاً استبداد، عامل انفجار در خانواده و جامعه است. استبداد عامل سازندگى نيست لذا تربيت استبدادگونه، دستاوردهاى وخيمى در پى دارد.

بسيارى از فرزندان كه داراى اوليايى مستبد هستند و جرأت ابراز عقيده در منزل را ندارند دچار انحرافات و بيماريهاى روحى و روانى مى شوند. اكثر اين افراد تا وقتى كه تحت كنترل هستند، از قوانين مربى خود پيروى مى كنند اما همين كه از عامل تربيت دور شوند، افرادى لاابالى، جسور، هرزه و بزهكار خواهند شد. عقده هاى روانى موجب افسردگى، انزواطلبى، گريز از خانه، عدم موفقيت در درس و كلاس و اجتماع و خانواده مى شود.

گريز و فرار بسيارى از فرزندان از محيط خانه به خاطر استبداد اولياى آنهاست. وقتى فرزند در خانه اسير استبداد باشد چون پرنده مى خواهد از قفس فرار كند. يك روز به بهانۀ خريد، گاه به بهانۀ

ص: 18

خانۀ دوست، گاه شركت در جلسات و... از منزل گريزان است. اين گريختن از خانه، دستاوردهاى شومى براى جوان به همراه خواهد داشت و او را دچار انحرافات اخلاقى، جنسى و مشكلات اجتماعى خواهد كرد.

استبداد برخى همسران نيز محيط خانه را از آرامش تهى ساخته و به سوى بى ثباتى پيش مى برد.

مردى كه از دست استبداد همسر به ستوه مى آيد، با دير آمدن به خانه و بى توجهى به وضع همسر و فرزند، ناراحتى خود را بروز مى دهد. زنى كه از استبداد همسر ناراحت باشد، نمى تواند خانه را محيط امن و آسايش قرار دهد و استبداد روحيۀ او را تضعيف مى كند. در چنين مكانى فرزندان صالح تربيت نخواهند شد، بلكه آنان نيز افرادى مستبد خواهند شد.

البتّه اسلام در مقابل اين استبدادها راه حل هايى قرار داده است و به طرف مقابل انسان مستبد توصيه هايى دارد كه در اينجا جاى بحث آن نيست.

ديدگاه اسلام

از نظر بينش اسلامى، تربيتى كه بر پايۀ استبداد استوار شود، روش تربيتى درستى نيست و از نظر روانشناسان اسلامى تربيت با زور امكان پذير نخواهد بود و با حالت استبداد هيچ نكتۀ تربيتى قابل انتقال به ساير افراد نيست.

گاهى برخى افراد با فرهنگ اسلام و مكتب قرآن تعارض دارند و حاضر نيستند از مكتب الهى در همۀ امور پيروى كنند و در مقابل خدا، پيامبر و قرآن جبهه تشكيل مى دهند.

اين گونه افراد در مقابل خداوند استكبار مى ورزند و چنين افرادى اگر اصلاح نشوند، هلاكت و نابودى در دنيا و عذاب خداوند در آخرت در انتظار آنها مى باشد. نمونۀ چنين افرادى فرعون بود كه در قرآن نمونه اى از استكبار او چنين آمده است:

فرعون به قوم بنى اسرائيل مى گفت: «من پروردگار برتر و بالاتر شما هستم».(1)

نمونۀ ديگرى از استبداد فرعونى در قرآن چنين آمده است:

«همانا فرعون در زمين تكبر و گردنكشى آغاز كرد و ميان اهل آن سرزمين تفرقه و اختلاف افكند و طايفۀ بنى اسرائيل را سخت ضعيف و ذليل كرد، پسرانشان را مى كشت و زنانشان را زنده مى گذاشت، همانا فرعون مردى بسيار مفسد و بدانديش بود».(2)

در اين آيه پيامدهاى شوم استبداد فرعونى چون تفرقه، استضعاف ملتها، كشتار مردم، فساد و

ص: 19


1- . «انا ربكم الاعلى»؛ سورۀ نازعات / 24.
2- . «ان فرعون علا فى الارض»؛ سورۀ قصص / 4.

تباهى در زمين، روشن است و اسلام به اين جهت استكبار و استبداد را نفى مى كند كه ملّت مسلمان دچار چنين پيامدهاى شومى از طرف استكبار نشوند.

فرهنگ اسلام با شعار «لا اله الّااللّه»، تمام مستكبرين را نفى كرد و به انسان مسلمان آموخت كه فقط خدا را بپرستد و از ديگران اطاعت نكند. در اين حال مسلمان واقعى پيرو هيچ طاغوتى نخواهد بود.

افرادى هم كه در منزل، مدرسه، اداره يا اجتماع استبداد به خرج دهند، افرادى هستند كه از فرهنگ اسلام پيروى نكرده اند. در اين موارد افراد تحت تربيت آنها نيز اصولى درمان و تربيت نمى شوند و بعد از مدتى آموخته ها را فراموش و از آن پيروى نمى كنند.

اسلام در مورد تربيت افراد توصيه هاى فراوانى دارد كه به جاى خود بحث خواهد شد. فرهنگ اسلام همواره به روشهاى آرام و متين و سنجيده تأكيد دارد و مربيان را از خشونت برحذر داشته است. ملاك مربيان در فرهنگ اسلام، روش اولياى الهى در تربيت است كه نمونه هاى فراوانى از اين نوع در تاريخ اسلام آمده است.

9 - آزادى مطلق (ليبراليسم)

اشاره

نگرشى ديگر پيرامون امر تربيت، دادن آزادى مطلق به افراد است. اين نوع نگرش افراد را در انجام كليۀ امور آزاد مى داند. وجود قوانين، دين و مذهب، حقوق ملّتها و ساير مواردى كه به عنوان عامل كنترل به شمار مى روند، براى اين افراد ارزشى ندارند و آنان خود را مقيّد به انجام قوانين نمى كنند.

حقوق انسانى را رعايت نمى كنند، به قوانين جامعه احترام نمى گذارند و از قوانين الهى نيز پيروى و تبعيّت ندارند، بلكه به آزادى مطلق در عمل، فكر و اعتقاد عقيده دارند.

ديدگاه اسلام

از نظر مكتب مقدس اسلام آزادى به معناى واقعى ارزشمند است و اسلام آنقدر به آزادى اهميت مى دهد كه پيرامون آزادى آيات زيادى هم دارد. اما آزادى فكر و انديشه و انتخاب انسان در اسلام تحت شرايطى محترم است.

گرچه اسلام به آزادى به عنوان ارزش نگاه مى كند اما آزادى مطلق در اسلام مورد تأييد نيست بلكه آزادى در محدودۀ مواضع شرعى، عقلى و قانونى محترم است در مورد حقوق ديگران انسان

ص: 20

آزادى مطلق ندارد. همسر نسبت به خانواده، معلم نسبت به دانش آموز، رئيس نسبت به كارمند، اولياء نسبت به فرزندان، مردم جامعه نسبت به يكديگر، آزادى مطلق ندارند.

مثلاً پدر نمى تواند بگويد چون اين طفل فرزند من است، هر كارى در مورد او خواستم مى توانم انجام دهم. او را تنبيه كنم، غذا ندهم، نگذارم از نعمت سواد بهره مند شود و... گرچه طفل فرزند اولياست اما بر گردن اولياء حقوقى دارد. چنانكه اولياء بر گردن فرزند حقوقى دارند.

در هيچ كجاى فرهنگ اسلام، آزادى مطلق مطرح نيست. بلكه تحت شرايط و ضوابط خاصى آزادى مطرح است.

محدوديت در آزادى

فرهنگ اسلام نسبت به آزادى مطالب، آيات و روايات فراوانى دارد. اجمال بحث اين است كه اسلام در عين حال كه انسان را صاحب اختيار و انتخاب مى داند اما براى اين آزادى نيز دستوراتى دارد.

آزادى در انتخاب دين

اسلام انسان را در انتخاب دين آزاد مى داند و مى فرمايد:

«در انتخاب دين اكراه نيست».(1)

در عين حال راه خدا و اولياى الهى را راه درست و مايۀ رستگارى انسان مى شمارد و مى فرمايد:

«پس كسى كه ايمان به خدا بياورد به ريسمان محكمى چنگ زده است».(2)

و همين ريسمان الهى است كه انسان را نجات مى بخشد. امّا آنان كه از نعمت پرستش خداوند محروم باشند، پيرو طواغيت خواهند شد، قرآن مى فرمايد:

«و كسانى كه كفر ورزيدند، رهبران و اولياى آنها طاغوتها خواهند بود. از نور خارج و به ظلمت كشيده مى شوند، آنها اهل آتش هستند و در آن جاودان مى مانند».(3)

انسان در انتخاب دين آزاد است اما ايمان مايۀ نجات و كفر موجب خلد در آتش خواهد بود.

انتخاب آتش و رستگارى به دست خود انسان است.

محدوديت آزادى در عبادت

ص: 21


1- . «لا اكراه فى الدين»؛ سورۀ بقره / 256.
2- . «فمن يؤمن باللّه»؛ سورۀ بقره / 256.
3- . «فمن يكفر باللّه»؛ سورۀ بقره / 256.

خداوند به انسان فرمود:

«ما جن و انس را نيافريديم مگر آنكه عبادت كنند».(1)

در مورد عبادت و انجام فرايض نيز انسان گرچه آزاد است اما اين آزادى محدوديت و محورهايى دارد.

مثلاً براى نماز خواندن انسان موظف است وضو بگيرد يا تيمم كند و نمى تواند بدون طهارت نماز بخواند.

در آنجايى كه آب براى انسان ضرر دارد، وضو باطل است و اين طور نيست كه كسى بگويد من به دلم نمى چسبد، كه با تيمم نماز بخوانم. اگر آب ضرر داشت لازم است تيمم كند. در مورد روزه نيز چنين است همچنان كه روزه گرفتن واجب است اگر روزه براى انسان ضرر دارد، حرام مى شود.

در هر يك از احكام الهى اين چنين است. بايد محور عمل، خداوند و احكام شرع باشد. خواهش دل انسان ارزش ندارد و در اين مورد انسان بايد در محدوديت عقل و شرع، به احكام الهى عمل كند.

محدوديت آزادى در زندگى

اسلام راجع به همسر، فرزند، همسايه، فاميل، همكلاسى، مراجعه كننده ها، اولياى اجتماع و خلاصه ديگرانى كه در ارتباط مستقيم يا غير مستقيم با انسان هستند، حقوق خاص و ويژه اى قائل است و هر مسلمان بايد به وظايف خود در مقابل ديگران آشنا شود و به آن عمل كند.

مثلاً اين طور نيست كه انسان در محدودۀ خانۀ خود آزاد باشد، صداى تلويزيون يا راديو را زياد كند، سر و صدا راه بيندازد، براى همسايه ايجاد درد سر كند، به خانۀ همسايه نگاه كند و... كارهايى انجام دهد كه حقوق همسايه از بين برود.

اين شعار مورد تأييد اسلام نيست كه برخى مى گويند: چهار ديوارى، اختيارى. گرچه خانه در مِلك انسان باشد، اما انسان نسبت به ديگران نيز وظايفى دارد. تحت عنوان آزادى نبايد به ديگران ظلم كند.

و يا بطور مثال: دانش آموز امانتى در اختيار مربى است. مربى در مورد روح، عقيده، دين و فكر دانش آموز مسئول است و چون به عنوان مربى براى دانش آموز الگو مى باشد بايد مراقب اعمال و رفتار خود باشد و فكر و عقيدۀ دانش آموز خود را منحرف نكند.

10 - خودنگرى (امپرياليسم)

اشاره

ص: 22


1- . «وما خلقت الجن و الانس»؛ سورۀ ذاريات / 56.

يكى ديگر از مبانى تربيت در بين جوامع خودنگرى يا امپرياليسم است. هواداران اين عقيده تنها در محدوده و شعاع منافع خود گام برمى دارند، از اجتماع گريزان و نسبت به سود و زيان آن بى تفاوت هستند. از خدمات اجتماعى روى گردان هستند و احساس مسئوليتى نسبت به ديگران ندارند.

در بين برخى از مردم مسلمان، اعم از اولياء يا مربيان نيز اين طرز فكر وجود دارد و اينان، خودنگرى را پايۀ تربيتى متربيان خود قرار مى دهند و اين روش تربيتى را به آنان القاء مى نمايند، خودنگران با دو بينش، رفتار مى كنند.

1 - خود سازى

برخى افراد به بهانۀ خودسازى يا رياضت از جامعه فاصله مى گيرند و در بين جوامع ديگر به عنوان راهب و تارك دنيا هستند.

در بين مسلمين نيز اين طرز فكر وجود دارد و برخى افراد براى اينكه به نظر خود فاسد و يا منحرف نشوند از جامعه فاصله مى گيرند و در لاك خود فرو مى روند و فكر مى كنند كه با اين روش مى توانند خود را بسازند.

2 - حرص
اشاره

انگيزۀ برخى افراد در فاصله گيرى از مردم و اجتماع، حرص و طمع زياد است. اين گونه افراد براى آن كه از نظر علمى، مالى، ثروت و... تكاثر كرده و رشد پيدا كنند از جامعه جدا مى شوند، خدمتى به اطرافيان خود ارائه نمى دهند و مردم را مزاحم رشد خود مى دانند.

ديدگاه اسلام

از نظر اسلام، خودنگرى و بريدن از اجتماع امر درستى نيست. فرهنگ اسلام در اين مورد مطالب فراوانى دارد.

اين نكته حائز اهميت است كه اسلام با رهبانيت مخالف است و تارك دنيا را تأييد نمى كند.

خداوند نعمتهاى بيشمار دنيا را براى استفاده بشر آفريد و فرمود:

«اگر بخواهيد نعمتهاى خداوند را بشماريد هرگز قادر نخواهيد بود».(1)

ص: 23


1- . «و ان تعدّوا نعمة اللّه»؛ سورۀ نحل / 18.

و در آيۀ ديگر به انسانها توصيه فرمود: «قسمت و نصيب خود از دنيا را فراموش نكنيد».(1)

انسان براى زندگى و حيات خود نيازمند به مسائل مادى است، اما توصيۀ اسلام اين است كه انسان نسبت به دنيا زاهد باشد. يعنى علاقمند به مال دنيا و مظاهر مادى نشود و دلبستگى به ثروت پيدا نكند كه سبب هلاكت او مى شود.

على عليه السلام در بيان زهد فرمودند: «زهد در دنيا، كوتاهى آرزو و شكر نعمتها و پرهيز از كارهاى حرام است».(2)

اسلام و خدمات اجتماعى

از نظر اسلام انسان نسبت به جامعه وظايفى دارد و بايد نسبت به اين وظايف بى اعتنا نباشد.

قرآن مى فرمايد:

«اى كسانى كه به خدا ايمان آورده ايد، خود و خانوادۀ خويش را از آتش دوزخ نگهداريد».(3)

كافى نيست كه انسان خودش را بسازد، بايد بعد از ساختن خود به فكر خانواده نيز باشد، وقتى خانواده ساخته شد، كم كم جامعه نيز تحت الشعاع پالايش از رذايل و آرايش به فضايل قرار مى گيرد.

انسان اگر بخواهد خود را بسازد، بايد در جامعه باشد و با ميكروبهاى مختلف برخورد داشته باشد، تا بتواند به پالايش رذايل خود برسد.

هنر در اين است كه انسان با ميكروبها مواجه شود و پيروز گردد. اما اگر از ميكروب جدا باشد و بيمار نشود، هنر نكرده است.

زمينۀ گناه بايد باشد و انسان مواظب باشد كه گناه نكند اگر زمينه گناه در اجتماع به وجود آمد و گناه نكرد نشانۀ ايمان اوست.

در اسلام پيرامون خدمات اجتماعى چون، نظارت عمومى يا امر به معروف و نهى از منكر، ايثار، تعاون و همكارى، گذشت، جهاد، رسيدگى به محرومين، فعاليتهاى مالى چون خمس، زكات، صدقه، احسان، نيكوكارى و... مطالب بسيار زياد است.(4)

11 - واقع گرايى (رئاليسم)

اشاره

يكى ديگر از نگرشهاى تربيتى واقع گرايى است. اين مكتب سعى دارد به افراد القاء كند كه به

ص: 24


1- . «و لاتنس نصيبك»؛ سورۀ قصص / 77.
2- . معانى الاخبار، ص 251.
3- . «يا ايّها الذين آمنوا قوا انفسكم»؛ تحريم / 6.
4- . توضيح در كتاب خودسازى و سرمايۀ كلاسدارى.

دنبال واقعيت باشند و در هر مسئله اى با واقعيت روبه رو شوند.

واقع گرايى تا حدودى قابل توجه و تأكيد است كه انسان بايد در مسير واقعيات زندگى قرار بگيرد. اما اين مسئله قابل تأمل است كه در همۀ موارد رسيدن به واقعيت، قابل قبول نيست.

ديدگاه اسلام

از نظر روانشناسى اسلامى، واقعيت مطلب خوبى است اما محدوديت تربيتى دارد، به طور مثال در امر تربيت گاهى اوقات اصل واقعيت نيست، بلكه تربيت از راه تغافل حاصل مى شود.

مثلاً دو كودك سرگرم كتك كارى هستند، و با هم مجادله مى كنند. گاهى اوقات راه صحيح اين است كه اگر مربى مى بيند كه مسئله زياد بغرنج نيست و ساده مى باشد، با تغافل و مسامحه رفتار كند، تا آن دو از هم جدا شوند. زيرا در برخى موارد دخالت مربى، تشنج آفرين مى شود و كار بالا مى گيرد.

در برخى مسائل ديگر نيز در فرهنگ اسلام تجسّس روا نيست و انسان اجازه ندارد تجسس كند تا به واقعيت برسد. ظاهر قضيه را بايد قبول كند.

بطور مثال در بسيارى از مسائل چون نجاست و شبهات، تجسّس لازم نيست كه انسان به حقيقت برسد. چنان كه يكى از مطهرات غايب شدن مسلمان است.(1)

12 - بى بند و بارى جنسى (مكتب فرويد)

اشاره

يكى ديگر از بينشهاى تربيتى، بى بند و بارى در امور جنسى است. پايۀ اين مكتب و تئورى را فرويد در قرن نوزدهم گذاشت. در ابتدا غوغايى پيرامون اين تئورى برپا شد و بسيارى از مربيان امر تربيت جوانان آن را امرى پسنديده تلقى كردند اما بعد از گذشت سالها مفاسد اين تئورى نمايان شد.

اين تئورى به هواداران خود چنين القاء مى كرد كه انسانها در هر زمان و مكان كه مايل باشند بايد از غريزۀ جنسى استفاده كنند، چنان كه اگر كسى گرسنه شود، غذا مى خورد، همانگونه هم هر وقت، هر كس، در هر سن و سال كه بود، ميل به اطفاء شهوت پيدا كرد، آن را ارضاء كند.

هواداران اين مكتب، موازين عقل و شرع و قوانين جامعه را نيز رعايت نمى كردند و همۀ قوانين و مقررات را در چهارچوبۀ تئورى خود قبول داشتند و بدينسان بود كه كورتاژ آزاد شد و در اينجا تنها به يك آمار اشاره مى شود كه سازمان بهداشت جهانى حدس مى زند كه ساليانه در جهان 250 ميليون نفر به سوزاك و 50 ميليون نفر به سفليس دچار مى شوند.

ص: 25


1- . توضيح در رساله هاى عمليه.

حال بعد از گذشت سالها تجربه و عواقب شوم اين تئورى روى جوانان روانشناسان به اين نتيجه رسيده اند كه عمل به اين تئورى چقدر براى جوامع مضر بوده است.

برخى از روشنفكران نيز ناخواسته از چنين تئورى براى تربيت جوانان استفاده مى كنند و بر اين عقيده اند كه جوان بايد با مسائل جنسى، چنانكه با ساير مسائل آشنا مى شود، مأنوس باشد، حتى به كودكان يا نوجوانان نيز اين مسائل آموزش داده شود.

اين طرز فكر بسيار خطرناك است. زيرا اصولاً كودك 6 تا 10 ساله غريزۀ پنهان دارد و آمادگى شنيدن مسائل جنسى را ندارد و آموزش زودتر از موعد، نوجوان را با مسائل و مشكلات جنسى مواجه مى كند.

از جمله شايعترين اين بيماريها در مورد كودكانى كه زودتر از موعد مقرر به مسائل جنسى آشنا شده اند، استمناء، ميل و علاقه به همجنس، روابط نامشروع و... مى باشد كه هركدام از اين بيماريها مى تواند آيندۀ روشن جوان را از بين ببرد و او را از رشد بازدارد.

بيمارى استمناء كه اغلب نوجوانان با آن روبه رو هستند، عوارض وخيمى در پى دارد.(1) از جمله جوانى كه مبتلا به استمناء است و به وسيلۀ آن اطفاء شهوت مى كند دچار مشكلاتى از قبيل: سركوب شدن استعدادها، لطمه به سير فكرى مطالعه و درس، ضعف و اختلال جسمانى، ضعف و نابودى سرمايه هاى معنوى و روحى، بى ميلى به ازدواج مى شود.

ديدگاه اسلام

از نظر فرهنگ اسلام، غريزۀ جنسى امرى طبيعى و لازم است كه بايد تحت كنترل باشد و زمانى كه انسان از تمام جهات به بلوغ رسيد و زمينۀ ازدواج مناسب براى او به وجود آمد، به وسيلۀ ازدواج غريزۀ جنسى بطور طبيعى ارضاء شود.

روانشناسان اسلامى آموزش مسائل جنسى به كودك را بيش از حد معمول و خارج از فهم كودك توصيه نمى كنند. بلكه لازم است آموزش در سطح فكر كودك باشد و بيش از آنچه احتياج ندارد و لازم نيست به او آموزش داده نشود و آموزش، قابل فهم كودك باشد.

آموزش بايد توسط اولياى آگاه انجام شود و كودك از كودكان ديگر يا از طريق مطالعات كتب منحرف با اين مسائل آشنا نشود، زيرا در اين صورت، اگر روابط كودك كنترل نشود، آموزشهاى زودتر از موعد مقرر و غير ضرورى كودك را به طرف انحراف سوق خواهد داد.

ص: 26


1- . به اثر ديگر مؤلف، جوانان و غريزه جنسى مراجعه فرماييد.
كنترل غريزۀ جنسى

از نظر اسلام، غريزۀ جنسى بايد تحت كنترل باشد و براى كنترل غريزۀ جنسى، از ابتداى تولد تا سنين جوانى براى اولياء توصيه هايى شده است.

براى قبل از سنين 6 سال كه كودك هنوز به حد تميز نرسيده است توصيه اين است: اولياء با اعضاى تناسلى كودك بازى نكنند و به آن دست نزنند. زيرا باعث تحريك كودك مى شود. دختر با پدر و پسر با مادر به حمام نرود و كودكان اولياى خود را لخت مشاهده نكنند.

پدر و مادر در اتاقى كه كودك خوابيده است، عمل زناشويى انجام ندهند كه موجب فسق و فجور كودك خواهد شد.

از سنين 6 سال به بالا تا زمان بلوغ، غريزۀ كودك بايد در حال خاموشى و اختفا باشد و اولياء و مربيان مواظب باشند كه اعمالى مرتكب نشوند كه غريزۀ كودك بيدار شود و تحريك براى او صورت بگيرد.

لذا روايات تأكيد دارند: بعد از 6 سال بستر خواب كودكان از هم جدا شوند و دو كودك هرگز در زير يك رختخواب نخوابند.(1)

در اين مورد روايات فراوان و مباحث بسيار است و مجموعۀ اين مباحث اين نكته را روشن مى كند كه پيشگيرى راحت تر از درمان است.

13 - اعتراض (مكتب لائيسم)

اشاره

يكى ديگر از بينشهاى تربيتى، ايجاد روحيۀ اعتراض و انتقاد در جوان است. اين مكتب به هواداران خود مى آموزد كه در مقابل مظاهر اجتماع در هر بعد، روحيۀ اعتراض داشته باشند و تسليم نشوند.

روشن است كه پيروى از اين نوع تربيت عواقب شومى براى جوان در پى دارد. وقتى جوان ياد بگيرد كه در مقابل نصيحت، ارشاد و هدايت ديگران نه بگويد، هرگز به هدايت واقعى نمى رسد و ملعبۀ دست شيطان صفتان خواهد شد.

بسيارى از منحرفين، مشركين و منافقين كسانى هستند كه پيرو اين مكتب بوده اند و در مقابل ارشاد هميشه موضع منفى گرفته اند.

ديدگاه اسلام

ص: 27


1- . توضيح در كتاب «بلوغ»، اثر ديگر مؤلف.

از نظر فرهنگ اسلام، «انسان در همه حال بايد متعادل باشد».(1)

انتقاد و اعتراض بجا و درست در اسلام مطرح است و در اين مورد بحث فراوان است.(2)

انتقاد سازنده و مفيد مورد تأكيد اسلام است و روايتى در اين باره مى فرمايد:

«بهترين برادران من، كسانى هستند كه عيوب مرا به من گوشزد و هديه نمايند».(3)

اينجا انتقاد سازنده است و وقتى فردى از عيوب خود آگاه شود به دنبال از بين بردن آن عيب بر مى آيد و انسانى وارسته مى شود.

اما اگر انسان بخواهد در مقابل هدايت، خوبيها، راه درست و صحيح هميشه موضع منفى بگيرد، خودش در نهايت ضربه خواهد خورد. لذا بايد روش انتقاد كردن درست را بياموزيم.

حال كه به اين مكاتب گذرى نموديم و آثار منفى اين نگرشها مورد ارزيابى كوتاه قرار گرفت به هدف اصلى اين اثر كه بررسى شيوه و روش تربيت اسلامى است بپردازيم.

اميد است كه راهگشاى اولياء و مربيان گرامى امت اسلامى باشد و مورد استفاده آنان قرار گيرد.2.

ص: 28


1- . «و جعلناكم ائمة وسطا»؛ بقره / 143.
2- . توضيح در كتاب افسردگى بحث انتقاد.
3- . «احب اخوانى من اهدى الىّ عيوبى»؛ بحار، ج 74، ص 282.

اسلام، ارشاد و هدايت

واژه شناسى تربيت، معروف و منكر

اشاره

ابتدا لازم است اشاره شود كه تربيت در فرهنگ اسلام به چه معنا مى باشد. آنچه پيرامون لغت تربيت در روايات، آيات و لغت نامه ها مطرح شده است، تربيت را به معناى پروراندن، ياد دادن اخلاق و دين به فردى، دانسته اند.

در برخى لغتها تربيت را به معناى شناخت زمينه هاى رشد و شناخت موانع و آفات رشد بيان كرده اند.

لغت معروف به معناى شناخته شده و منكر به معنى ناشناس است و به اين ترتيب كارهاى نيك، امورى شناخته شده و كارهاى زشت و ناپسند امور ناشناس معرفى شده اند. زيرا فطرت پاك انسانى با دستۀ اول آشنا و با دستۀ دوم ناآشناست.

پس هر عملى كه در عرف متدينين ارزش تلقى شود معروف و هر چيز كه ضد ارزش باشد منكر مى باشد.

شناخت معروف و منكر

بهترين راه شناخت مصداقهاى معروف و منكر مراجعه به شرع مقدس است كه همان عقل خارجى مى باشد.

هر چيز را كه شرع به آن امر فرموده و مردم را به انجام آن تشويق نموده است معروف مى باشد و هر چيزى را كه شرع مقدس، از آن نهى فرموده و مردم را از انجام دادن آن نهى و سرزنش نموده، آن چيز منكر مى باشد.

امام خمينى قدس سره مى فرمايند: «آنچه عقلاً يا شرعاً واجب است، امر به معروف آن واجب است و آنچه كه عقلاً زشت و شرعاً حرام است، نهى از منكر واجب مى باشد و آنچه مستحب است امر به آن مستحب و آنچه مكروه است، نهى از آن مكروه مى باشد».(1)

امر به معروف وظيفۀ عقلى است يا تعبدى؟

برخى بر اين عقيده اند كه ضرر كار هر فرد متوجه خود اوست و به ديگران ربطى ندارد كه او را

ص: 29


1- . تحريرالوسيله، كتاب الامر بالمعروف والنهى عن المنكر، ص 463.

ارشاد كنند.

اما با توجه به پيوندهاى اجتماعى و عقيده بر اينكه هيچ كار بدى محدود به يك فرد نمى شود، بلكه هر چه باشد مانند آتشى است كه ممكن است به ديگران نيز سرايت كند، لذا عقل حكم مى كند كه همۀ افراد به خاطر جلوگيرى از خطرات احتمالى امر به معروف نمايند.

به عبارت ديگر: در اجتماع چيزى به عنوان (ضرر فردى) وجود ندارد و زيان هر فرد ممكن است به صورت زيان اجتماعى در آيد. به همين دليل منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه مى دهد كه در پاك نگه داشتن محيط زيستِ خود از هرگونه تلاش و كوششى خوددارى نكنند.

از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه حضرت فرمودند:

يك فرد گنهكار در ميان مردم مانند كسى است كه با جمعى سوار كشتى مى شود و به هنگامى كه در وسط دريا قرار مى گيرد، تبرى برداشته و به سوراخ كردن موضعى كه در آن نشسته است بپردازد و هرگاه به او اعتراض كنند در جواب بگويد من در سهم خود تصرف مى كنم، اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك بازندارند، طولى نمى كشد كه آب دريا به داخل كشتى نفوذ كرده و يكباره همگى در دريا غرق مى شوند.(1)

شرايط امر به معروف و نهى از منكر

از نظر علما شرايط امر به معروف و نهى از منكر چهار چيز است:

1 - امر به معروف و نهى از منكر كننده، به معروف (نيكى) و منكر (بدى) از ديدگاه شرع مقدس آگاهى داشته باشد.

2 - احتمال بدهد كه امر و نهى او تأثير مى كند.

3 - بداند كه گنهكار بناى تكرار گناه را دارد (و توبه نكرده است).

4 - بداند كه در امر و نهى، مفسده و ضرر جانى و مالى و عِرضى بر خود يا بر مؤمنين وجود ندارد.

مراحل نهى از منكر

برخورد با گناهكار چند مرحله دارد.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه از شما گناهى را ديد، اگر توان داشت عملاً از آن جلوگيرى كند. اگر چنين توانايى را نداشت، با زبان نهى كند و اگر با زبان نيز نتوانست، با قلب خود آن را انكار نمايد. در

ص: 30


1- . تفسير نمونه، ج 3، ص 38.

مورد انكار قلبى همين قدر كافى است كه خداوند بداند كه او قلباً از آن گناه ناخشنود است».(1)

مراحل نهى از منكر چنين شد:

1 - انكار عملى.

2 - انكار زبانى.

3 - انكار قلبى.

على عليه السلام فرمود: «همانا كسى كه ستمى را انجام مى دهد و گناهى را كه به سوى آن خوانده مى شود بنگرد، هر گاه با قلبش آن ستم و گناه را ناپسند بداند، به سلامتى نائل شده و از آن ستم و گناه دور مانده است و اگر با زبانش آن را انكار كند، جزا داده مى شود و او برتر از همراهش (انكار قلبى) مى باشد. اما كسى كه با شمشير از آن ستم و گناه جلوگيرى نمايد، به اين هدف كه كلمۀ خدا را بالا ببرد و كلمۀ ستمگران را پست گرداند، چنين كسى به راه هدايت نايل شده و به راه حق ايستاده و دلش به نور يقين روشن شده است».(2)

در اين روايت مراحل را چنين بيان مى كند:

1 - انكار قلبى.

2 - انكار زبانى.

3 - انكار عملى و مقابله و ستيز در هنگامى كه شرايط لازم مقابله وجود داشته باشد.

انكار قلبى

على عليه السلام در روايت ديگرى فرمودند: «پايين ترين درجۀ نهى از منكر، آن است كه با چهرۀ گرفته و خشم آلود، با گنهكار ملاقات كنى».(3)

پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى فرمودند: «هرگاه قدرت نداشت، پس با قلبش (يعنى اگر قدرت بر نهى از منكر با زبان نداشت، با قلبش نهى از منكر نمايد) و همين مقدار كافى است كه خداوند بداند كه قلب او از گناه گنهكار ناراضى است».(4)

و در روايت ديگر فرمودند: «براى مؤمن اين عزّت كافى است كه وقتى كار بدى را ديد، خدا به نيّت او آگاه است كه او در نيّتش از آن بدى ناخشنود است».(5)

ص: 31


1- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 407.
2- . مشكاة الانوار، ص 130.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 413.
4- . وسائل الشيعه، ج 11، باب 3، ح 12.
5- . وسائل الشيعه، ج 11، باب 5، ح 1.
امر به معروف و نهى از منكر وظيفۀ كيست؟
اشاره

گاه سؤال مى شود كه براستى آيا امر به معروف و نهى از منكر وظيفۀ گروه خاصى است؟ يا همۀ مردم وظيفه دارند كه اين كار را انجام دهند؟

از مجموع آيات و روايات استفاده مى شود كه امر به معروف و نهى از منكر دو مرحله دارد.

1 - مرحلۀ فردى و عمومى

هر كس موظف است به تنهايى ناظر بر اعمال ديگران باشد و تا آنجا كه توانايى دارد اين كار را انجام دهد. در اين مرحله، شعاع عمل محدود است و شامل تذكر دادن، اندرز دادن، اعتراض، انتقاد و مانند اينهاست. در يك اجتماع زنده بايد تمام نفراتش در برابر مفاسد داراى چنين مسئوليتى باشند.

2 - مرحلۀ گروهى و تشكيلاتى

در اين مرحله امت موظف هستند براى پايان دادن به نابسامانيهاى اجتماع دست به دست هم بدهند و با يكديگر تشريك مساعى كنند.

در اين قسمت مسئله شكل واجب كفايى به خود مى گيرد و گروهى معيّن با قدرت وسيعى كه از حكومت اسلامى در اختيار خود دارند، به امر به معروف و نهى از منكر مى پردازند. اين گروه اگر نياز به شدت عمل و حتى قصاص و اجراى حدود داشته باشند، اختيار دارند كه زير نظر حاكم شرع و متصديان حكومت اسلامى انجام وظيفه كنند. هرگاه چنين افرادى به وظايف خود عمل كنند تكليف از ديگران برداشته مى شود.

برخورد با گناه و گناهكار

اعضاى جامعه نسبت به يكديگر نبايد بى تفاوت باشند. چنان كه بيان شد بى تفاوتى و بى توجهى به گناه و گناهكار جامعه را به سوى نيستى و هلاكت سوق خواهد داد.

لذا در فرهنگ اسلام، توصيه شده است كه افراد نسبت به گناه بى تفاوت نباشند.

على عليه السلام فرمود: «رسول خدا صلى الله عليه و آله به ما فرمان داد تا با چهره هاى در هم گرفته با گناهكاران روبه رو شويم».(1)

حارث بن مغيره مى گويد: «يك شب در يكى از راههاى مدينه با امام صادق عليه السلام ملاقات كردم.

ص: 32


1- . فروع كافى، ج 5، ص 59.

به من فرمود: اى حارث! عرض كردم: بلى.

فرمود: بدان كه بار گناهان بى خردان شما بر دوش علماى شما قرار مى گيرد. سپس از آنجا رفتند.

من مدتى بعد به محضر آن حضرت رفتم و عرض كردم: فدايت گردم، راز آن سخن چه بود كه فرمودى؟ كه در اين مورد بسيار دگرگون و نگران شده ام.

فرمود: آرى چه چيز مانع شده كه هرگاه به شما خبر برسد كه مردى از شما گناهى نموده كه انجام آن گناه موجب رنجيدگى ما و عيب و سرزنش ديگران مى شود، نزد او برويد و او را هشدار داده و موعظه كنيد و با سخن رسا او را نهى از منكر نماييد.

عرض كردم: ما اگر به او تذكر بدهيم و او را نهى نماييم، نمى پذيرد.

فرمود: در اين صورت، از او دورى كنيد و از همنشينى با او بپرهيزيد».(1)

امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند دو فرشته را به سوى شهرى فرستاد تا آن را واژگون كرده و اهل آن را به هلاكت برسانند آن دو فرشته به سوى آن شهر روانه شدند، وقتى كه به آن شهر رسيدند، يكى از آنها مردى را ديد كه در حال دعا و تضرع است، به فرشتۀ همراهش گفت: آيا اين عابد را در حال عبادت و تضرّع نمى بينى؟

فرشتۀ همراه پاسخ داد: چرا، او را مى بينم ولى فرمان خدا را جارى كن و به عبادت او نگاه نكن.

فرشتۀ اوّلى گفت: من چنين كارى نمى كنم تا به سوى درگاه خدا بروم و اجازۀ مجدد بطلبم.

آن فرشته به درگاه الهى بازگشت و عرض كرد: خدايا من به سوى آن شهر رفتم در آنجا فلان بندۀ تو را در حال عبادت و دعا و راز و نياز ديدم (آيا او را نيز به هلاكت برسانيم)؟

خداوند فرمود: آنچه را به تو فرمان دادم، انجام بده، حتى آن عابد را نيز به هلاكت برسان، زيرا او مردى است كه هرگز به خاطر خشم من، چهره اش را نسبت به گناه و گناهكار، دگرگون ننموده است».(2)

امام باقر عليه السلام فرمود: «خداوند به حضرت شعيب پيامبر عليه السلام وحى كرد كه من صد هزار نفر از امت تو را (به بلا) عذاب خواهم كرد كه چهل هزار نفر از بَدان و شصت هزار نفر از خوبان آنها هستند.

شعيب عليه السلام عرض كرد: بدان به خاطر كارهاى بد بايد مجازات شوند، ولى خوبان چرا؟

خداوند به او چنين وحى كرد: به خاطر آنكه آن نيكان با بدان مماشات و معاشرت مى كردند و به خاطر خشم من، نسبت به آنها خشمگين نمى شدند».(3)

در تاريخ آمده است:9.

ص: 33


1- . بحار، ج 100، ص 86.
2- . بحارالانوار، ج 100، ص 86.
3- . مشكاة الانوار، ص 49.

دو كودك خروسى را گرفته و او را اذيت كرده و پرهاى او را مى كندند. پيرمرد عابدى در آنجا حاضر و مشغول عبادت و نماز بود ولى آن كودكان را نهى از منكر نكرد. خداوند بر عابد خشم نمود و به زمين فرمان داد تا او را در كام خود فروبرد.(1)

اينك به چند نمونه از مقابلۀ علماى بزرگ اسلام با گناهكاران، اشاره مى شود:

تأثر قلبى از گناه

در مورد عالم و عابد مرحوم آقاى ميرزا محمد حسين يزدى رحمه الله مى نويسند: در زمان اين عالم بزرگ مجلس ضيافت و جشن مفصلى برپا شد و در آن مجلس جمعى از تجار كه در آن زمان لباس روحانيت پوشيده بودند، دعوت داشتند. در آن مجلس انواع فسق و فجور كه از آن جمله نواختن و رقصيدن مطرب كليمى بود فراهم كرده بودند.

جريان اين مجلس را به خدمت مرحوم ميرزا رساندند. ايشان سخت ناراحت و بى قرار شدند و روز جمعه در مسجد وكيل شيراز پس از نماز عصر به منبر رفته و گريۀ بسيارى نمود و پس از ذكر چند جمله موعظه فرمود:

اى تجارى كه فجار شديد، شما هميشه پشت سر علما و روحانيون بوديد، در مجلس فسق و گناهى كه آشكارا محرمات الهى را مرتكب مى شدند رفتيد و به جاى آنكه آنها را نهى كنيد با آنها شركت نموديد. جگر مرا سوراخ كرديد و دل مرا آتش زديد، خون من بر گردن شماست.

پس از منبر به زير آمد و به خانه تشريف برد. شب براى نماز حاضر نشد و به مردم خبر دادند كه ميرزا در بستر بيمارى است و روز به روز حالش بدتر شد تا بالاخره سر شش ماه از دنيا رفت.(2)

جبران گناه با عبادت (ترك مكان گناه)

در بارۀ صاحب حاشيه مرحوم ملا عبداللّه يزدى آمده است:

ايشان روزى وارد اصفهان شد و چون ساعتى از شب گذشت به همراهانش فرمود: بارها را ببنديد تا با عجله از اين شهر خارج شويم. زيرا چندين بساط شراب مى بينم كه در اين شهر چيده شده و خداى متعال اگر عذابى نازل كند ما هم مى سوزيم.

همراهان شيخ بارهاى خود را بستند و از شهر خارج شدند. چون موقع سحر رسيد، شيخ فرمود:

برگرديد، زيرا چندين هزار سجاده مى بينم كه پهن شده و نماز شب مى خوانند و اين جبران آن

ص: 34


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 82.
2- . داستانهاى شگفت، داستان 67.

معاصى را مى نمايد.(1)

تغيير زمينۀ گناه

از امورى كه در بين شاگردان نزديك حضرت امام رحمه الله مشهور است اين مطلب مى باشد: امام رحمه الله مطلقاً غيبت نمى كردند، از همان ايام جوانى در مجلسى كه نشسته بودند به هيچ وجه اجازه نمى دادند كسى غيبت كند. اگر كسى صحبت مى كرد و مى خواست غيبت كند فوراً ايشان مطلب را برمى گرداندند و رشتۀ سخن را تغيير مى دادند.(2)

ترك محفل گناه

محدث قمى رحمه الله در شرح حال مرحوم سيد صدرالدين عاملى اصفهانى مى نويسد:

در امر به معروف و نهى از منكر، بسيار ساعى بود و در اصفهان اقامۀ حدود مى نمود و آنقدر گناه در نظر او بزرگ بود كه مى گويند:

مجلسى براى عزاى امام حسين عليه السلام تشكيل شده بود و عده اى از اعيان و اشراف در آن مجلس جمع بودند.

ايشان ناگاه وارد مجلس شدند، وقتى چشم ايشان به شاهزاده اى كه ريشش را تراشيده بود افتاد، فرمود:

تراشيدن ريش از شعار گبران و عمل اهل گناه است و اين مرد ريش خود را تراشيده و به اين مجلس آمده كه براى عزاى سيدالشهدا عليه السلام اقامه شده است من مى ترسم كه هرگاه روضه خوان بالاى منبر رود و اين مرد در اين جا باشد سقف فرود آيد.

پس در آن مجلس نماند و بيرون رفت.(3)

اهميت تربيت
اشاره

در فرهنگ اسلام نسبت به تربيت تأكيد خاصى شده است و از مطالعۀ متون اسلامى به اهميت تربيت در نزد خداوند به خوبى مى توان پى برد.

«اسلام از آنجا كه به زبان قرآن دين كاملى است»(4)، جميع شرايط را در مورد انسان در نظر گرفته

ص: 35


1- . قصص العلماء.
2- . سيماى فرزانگان، ص 104.
3- . منتهى الامال، ج 5، ص 63.
4- . «اليوم اكملت لكم دينكم»؛ مائده / 3.

است و با اشراف و نظر بلندى كه نسبت به انسان دارد، مسائل تربيتى انسان را به نحوى بيان كرده است كه به تمام ابعادِ وجودى انسان دقت و نظر كافى نموده است.

اسلام به تربيت تنها در يك بعد نمى نگرد، بلكه ابعاد مهم وجود انسان را در مسئلۀ تربيت در نظر گرفته است و عمل كردن به دستورات اسلام، انسانها را در همۀ زمينه ها به موفقيت لازم و كامل خواهد رساند و هيچگاه تربيت مانع رشد انسان و ركود او به شمار نمى رود.

1 - تربيت پوشش ارزشمندى است

تربيت براى انسان از همۀ ارزشها بالاتر است. اگر انسان از نظر حسب و نسب و لباس و مقام در سطح پايينى باشد اما ادب و تربيت داشته باشد، جبران كمبودهاى او به وسيلۀ تربيت مى شود.

على عليه السلام مى فرمايند: «ادب لباس ارزشمندى است».(1)

لباس ساتر بديها و عيوب انسان است و تربيت نيز حكم لباس براى تن انسان را دارد.

2 - تربيت از هر ارثى بالاتر است

از نظر اسلام ادب و تربيت در صدر مقامات و ارزشهاى مادى و معنوى است. در اين مورد روايات فراوانى وجود دارد.

از جمله على عليه السلام فرمودند: «هيچ ارثى ارزشمندتر از ادب براى انسان نيست».(2)

اگر پدر و مادرى براى فرزند خود مالى به ارث نگذارند اما كودك خود را خوب تربيت كرده باشند، فرزند آنها در سايۀ تربيت به مال هم خواهد رسيد و از آن خوب استفاده خواهد كرد. اما اگر مال فراوان داشت ولى تربيت نشده بود، از آن مال و ثروت نيز نمى تواند خوب استفاده كند.

3 - تربيت از جمال و زيبايى بالاتر است

تربيت از نظر دين مقدس اسلام از جمال و زيباييهاى فرد بالاتر است. لذا به مسلمين تأكيد شده است كه ابتدا تربيت افراد را در انتخاب بهترين آنها در نظر بگيرند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله طى روايتى به اصحاب فرمودند: «از سبزه اى كه در زباله دان يا باتلاق مى رويد بپرهيزيد! پرسيدند: آن سبزه كدام است؟ فرمود: زن زيبايى كه در خانوادۀ پست فطرت و رذل تربيت شده باشد».(3)

ص: 36


1- . «الادب حلل مجددة»، غررالحكم.
2- . «لاميراث كالادب»، نهج البلاغه كلمات قصار.
3- . وسائل الشيعه، ابواب مقدمات نكاح، باب 7.

اگر انسانى از نظر سيما بسيار زيبا باشد، ولى از نظر روح و ادب و تربيت ضعيف باشد زيبايى رو عامل ركود و فلاكت و بدبختى اوست.

ص: 37

مقام مربى

مربى كيست؟

منظور از مربى چه كسى است؟ آيا به فرد خاصى مانند معلم در مدرسه مربى گفته مى شود؟ و ديگران در امر تربيت در مقام مربى نيستند؟ و وظيفه اى نسبت به ديگران ندارند؟

از نظر فرهنگ اسلام، مربى عام است و شامل همۀ افراد مى شود. يعنى به هر فردى كه سرپرستى افرادى در جامعه را به عهده دارد مربى گفته مى شود. اولياء و مربيان مدارس، رؤساى ادارات، وكلاء، وزراء، بزرگان فاميل، خواهران و برادران بزرگتر و... به نوعى مربى هستند. لذا امر تربيت شامل همۀ افراد در هر سن و قشر و گروه اجتماعى كه باشند مى شود.

قرآن كريم نيز مى فرمايد:

«شما مسلمانان بهترين امت مى باشيد كه به نفع مردم قيام كرديد و از متن تودۀ مردم برخاسته ايد و مردم را به نيكيها دعوت مى نماييد و از بديها بازمى داريد».(1)

تكليف امر تربيت بر همۀ مردم است و لازم است به محض مشاهدۀ منكر، افراد جامعه جلوى آن را بگيرند تا جامعه سعادتمند شود.

چنانچه قرآن مى فرمايد:

«بايد از شما مسلمانان گروهى مردم را به خير و صلاح دعوت نمايند و مردم را به نيكوكارى فرمان دهند و از كارهاى ناروا بازدارند و اينان كسانى مى باشند كه راه سعادت را پيموده اند».(2)

تربيت و تخصص تربيتى

اشاره

امر تربيت كار بسيار حساس و ظريف و لطيفى است. معمولاً 99% مردم با امر تربيت سرو كار دارند، برخى پدر و مادرند، برخى مربى مدرسه هستند، برخى رئيس اداره اند، برخى خواهر و برادر بزرگترند و... به هر حال هر كدام به نحوى نقش مربى را در اجتماع ايفا مى كنند.

لذا امر تربيت احتياج به يك مديريت صحيح دارد.

ممكن است افرادى در علم و سواد و هنرى كه دارند متخصص باشند، اما اين افراد شايد نتوانند مربى خوبى باشند.

ص: 38


1- . «كنتم خير امة...»؛ آل عمران / 110.
2- . «ولتكن منكم...»؛ آل عمران / 104.

فردى پزشكى متخصّص است، مهندس حاذقى است، استاد دانشگاه است، صنعتگر خوبى است، هنرمند است، مادرى آشپز خوبى است، خانه دار است، با سليقه و مهربان است و به هر حال همۀ افراد تخصّصها و هنرهايى دارند. اما اينها موجب اين نمى شود كه اين افراد، در امر تربيت مربى خوبى هم باشند.

امر تربيت بسيار ظريف است و هر كس مربى خوبى نمى تواند باشد مگر اينكه به امر تربيت اهميت دهد و نسبت به آن آگاهى داشته باشد.

در اينجا لام است به مقام مربى در اسلام اشاره اى داشته باشيم.

1 - مربى پيرو راه انبياء

خداوند بالاترين مربى انسان است و مهمترين هدف رسالت انبياء را تزكيه و تعليم بشر بيان داشته است و مى فرمايد:

«خدا بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا براى آنها آيات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از هر نقص و آلايش پاك گرداند و به آنها احكام شريعت و حقايق حكمت بياموزد، هر چند از آن پيش گمراهى آنان آشكار بود».(1) و مربى كسى است كه از هدف انبياء پيروى مى كند.

و امام باقر عليه السلام در روايتى فرمودند: «امر به معروف و نهى از منكر، راه انبياء، روش شايستگان و واجبى بزرگ است».(2)

و على عليه السلام در ضمن وصيت خود به فرزندانش امام حسن و امام حسين عليهما السلام فرمود: «سخن حق بگوييد و براى پاداش آخرت عمل كنيد، دشمن سرسخت ظالم و ياور مظلوم باشيد».(3)

2 - مربى جانشين و نمايندۀ خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله

از آنجا كه هدف خداوند و رسول خدا صلى الله عليه و آله و قرآن هدايت انسانها و نجات و پيروزى آنها در پرتو هدايت است و هدف از امر به معروف و نهى از منكر نيز هدايت انسانها و پيروى آنها در پرتو آن مى باشد، بنابراين مى توان گفت: چنان كه پيامبر صلى الله عليه و آله در گفتارى چنين فرمود:

«كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند، جانشين و نمايندۀ خدا در زمين و جانشين و نمايندۀ

ص: 39


1- . «لقد منّ اللّه...»؛ سورۀ آل عمران، 164.
2- . جامع السعادات، ج 2، ص 84.
3- . نهج البلاغه، نامه 47.

رسول خدا و قرآن مى باشد.»(1)

3 - تربيت افراد نشانۀ ايمان است

يك فرد مسلمان بايد به تمام فرامين الهى عمل كند در آن صورت است كه به او مؤمن گفته مى شود.

قرآن در نشانه هاى مؤمن مى فرمايد:

«مؤمنين كسانى هستند كه امر به معروف و نهى از منكر مى نمايند و حدود خدا را حفظ مى نمايند».(2)

امام باقر عليه السلام فرمودند: «دين دار واقعى نيست كسى كه خدا را به وسيلۀ امر به معروف و نهى از منكر اطاعت ننمايد».(3)

4 - تربيت ثواب و اجر و تأييد الهى را در پى دارد

همه اعمال انسان، مورد داورى و اجر و پاداش از طرف خداوند متعال قرار مى گيرد.

قرآن مى فرمايد:

«كسى كه در مقام خداى خويش انديشه كند و نفس اماره را از كجروى بازدارد، بهشت جايگاهش خواهد بود».(4)

در آيۀ ديگر قرآن مى فرمايد:

«امر به معروف و نهى از منكر كنندگان و حفظ كنندگان فرامين الهى را به بهره و ثواب و سعادت بشارت بده».(5)

و امام باقر عليه السلام در روايتى فرمودند: «كسى كه به سوى زمامدار ستمگرى برود و او را به تقوا و پرهيزكارى، دعوت و موعظه كند و به او هشدار دهد، براى او مانند پاداش همۀ جنّ و انس و مانند كارهاى نيك همۀ آنهاست».(6)

دعوت كردن مردم به خوبيها موجب بهره گيرى از تأييدات الهى خواهد شد.

ص: 40


1- . مجمع البيان، ج 2، ص 484.
2- . «الامرون بالمعروف...»؛ سورۀ توبه / 112.
3- . بحارالانوار، ج 100، ص 86.
4- . «و اما من خاف مقام...»؛ سورۀ نازعات / 20.
5- . «الامرون بالمعروف...»؛ سورۀ توبه / 112.
6- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 406.
5 - تربيت افراد موجب رحمت خدا مى شود
اشاره

اگر پدر و مادر يا مربى در تربيت فرزند بكوشند و او را صالح تحويل جامعه دهند، در اعمال صالح او شريك خواهند بود.

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند رحمت مى كند پدر و مادرى را كه فرزندشان را به شايستگى تربيت كرده اند».(1)

و در روايت ديگرى فرمودند: «به فرزندان خود احترام بگذاريد و آنان را با ادب بار بياوريد، خدا گناهانتان را مى بخشد».(2)

نمونه اى از تربيت و رحمت خداوند

در تاريخ از امام صادق عليه السلام آمده است:

«شيطان با نيرنگ مخصوصى، عابدى از بنى اسرائيل را فريب داد و او را براى زنا كردن با زنى ناپاك روانه نمود. وقتى كه آن عابد نزد آن زن بدكاره آمد و تقاضاى همبستر شدن با او را نمود، آن زن دريافت كه عابد گول خورده است.

به او گفت: اين را بدان كه ترك گناه آسان تر از توبه كردن است، وانگهى هر توبه اى قبول نخواهد شد، از اين كار بگذر.

اين چند جمله نهى از منكر زن موجب شد كه عابد از ارتكاب گناه زنا، منصرف شود.

از قضا همان شب زن از دنيا رفت. مردم ديدند بر روى در خانۀ او چنين نوشته شده:

براى تشييع جنازۀ اين زن اجتماع كنيد، زيرا كه او اهل بهشت است.

مردم در شك و ترديد به سر مى بردند (زيرا همه او را زنى ناپاك مى دانستند) پس از سه روز، خداوند به موسى عليه السلام وحى كرد:

كنار جنازۀ فلان زن برو و بر او نماز بخوان و به مردم امر كن كه آنها نيز بر او نماز بخوانند. من او را آمرزيدم و بهشت را براى او واجب كردم به خاطر آنكه او فلان بندۀ مرا از گناه نمودن برحذر داشت».(3)

6 - مربى بهترين مردم است

كسى كه عيوب افراد را به آنها تذكر مى دهد و آنها را به خير و نيكى دعوت و از بدى بازمى دارد، بهترين و دوست داشتنى ترين مردم است.

ص: 41


1- . مكارم الاخلاق، ص 443.
2- . مكارم الاخلاق، ص 222.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 404.

چنان كه امام صادق عليه السلام فرمود: «دوست داشتنى ترين برادرانم، كسى است كه عيبهاى مرا به من اهدا كند».(1)

البته قابل ذكر است كه هديۀ عيوب بايد شرايط لازم را داشته باشد تا عيب جويى و انتقاد گزنده به حساب نيايد و فردى كه عيبش به او تذكر داده مى شود بتواند آن را بپذيرد.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «سوگند به خداوندى كه جانم در دست قدرت اوست، چيزى انفاق نشده كه دوست داشتنى تر از سخن نيك باشد».(2)

7 - مربى از آتش نجات پيدا مى كند

امر به معروف و نهى از منكر در پيشگاه خداوند بسيار ارجمند و عزيزند و باطن آنها قوى و زيباست اگر انسانى آنها را در دنيا به خوبى انجام دهد، همين دو فريضه در عالم برزخ و قيامت موجب نجات انسان شده و صاحبش را از عذابهاى سخت الهى نجات مى دهد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «در عالم خواب ديدم، شعله آتش از هر سو، مردى از امتم را فراگرفته است.

در همين هنگام امر به معروف و نهى از منكر او آمدند و او را از ميان آتش نجات داده و همراه فرشتگان قرار دادند».(3)

8 - مربى اجتماع را اصلاح مى كند

امر به معروف و نهى از منكر آثار اجتماعى فراوانى دارد، از جمله امام صادق عليه السلام طى روايتى فرمود:

«امر به معروف و نهى از منكر روش پيامبران و شيوۀ صالحان و دو فريضۀ بزرگ الهى است كه ساير فرايض و واجبات به وسيلۀ آن بر پا مى شوند و در پرتو آن، راهها امن مى گردد، كسب و كار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تأمين مى شود، زمينها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و همۀ كارها رو به راه مى گردد».(4)

على عليه السلام نيز در روايتى فرمودند: «خداوند ايمان را به خاطر پاكسازى انسان از هرگونه شرك واجب فرمود و امر به معروف را به خاطر اصلاح تودۀ مردم و نهى از منكر را به خاطر بازداشتن بى خبران از

ص: 42


1- . اصول كافى، ج 2، ص 639.
2- . مشكاة الانوار، ص 132.
3- . مشكاة الانوار، ص 132.
4- . وسائل الشيعة، ج 11، ص 395.

كارهاى زشت واجب ساخت».(1)

امر به معروف و نهى از منكر، به منزلۀ پوشش اجتماعى براى محافظت جمعيت مردم است، زيرا اگر امر به معروف و نهى از منكر نباشد، عوامل مختلف گناه، ريشه هاى اجتماع را از درون مى خورد و اجتماع را از هم متلاشى مى سازند. بنابراين حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممكن نيست.

قرآن در اين باره مى فرمايد:

«بايد از ميان شما جمعى دعوت به نيكى كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند و آنها رستگارانند».(2)

9 - مربى احياگر است

هر كس بتواند به عنوان مربى، فردى را تربيت كند و او را به راه راست سوق دهد، در عمل چنان است كه تمام دنيا را زنده كرده باشد.

قرآن در اين مورد مى فرمايد:

«هركس نفسى را حيات بخشد، مثل آن است كه همۀ مردم را حيات بخشيده است».(3)

حيات بخشيدن به نفوس در بعضى روايات به معناى زنده كردن روح مردۀ افراد به آداب تربيت است كه با زنده كردن همۀ افراد در دنيا برابرى مى كند.

از امام على عليه السلام روايت شده كه حضرت فرمود: «هركس كه امر به معروف كند، مؤمنين را توانا و نيرومند گردانيده است».(4)

10 - شريك در عمل نيك

مربى اگر فردى را به كار خير دعوت كند خود نيز در عملى كه متربى انجام مى دهد شريك است.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند و مردم را به سوى خير و نيكى راهنمايى و تربيت كند و يا به آن اشاره نمايد در عمل، شريك ثواب است و كسى كه به كار ناشايسته سفارش كند و يا به آن راهنمايى كند، شريك گناه است».(5)

ص: 43


1- . نهج البلاغه صبحى صالح، كلمات قصار، شماره 252.
2- . «و لتكن منكم...» سوره بقره / 104.
3- . «من احياها فكانما...»، سوره مائده / 32.
4- . نهج البلاغه، حكمت 31.
5- . خصال صدوق رحمه الله، ج 1، ص 138.

مقام مربى مقام والايى است. گاهى مربى مطلب يا كلامى را به فردى مى آموزد و او را هدايت مى كند. هدايت اين فرد (حتى پس از مرگ نيز) براى مربى ثواب و اجر به دنبال دارد و پروندۀ مربى بسته نمى شود و پس از مرگ ثواب كارهاى نيك افرادى كه به دست او هدايت شده اند به وى خواهد رسيد و او را سعادتمند خواهد كرد.

بى توجهى به تربيت

اشاره

چنان كه بيان شد، تربيت نزد خداوند متعال بسيار ارزشمند است و انگيزۀ تربيت انسانهاست كه رسالت انبياء را در پى دارد و پيامبران الهى براى تربيت انسانها متحمل زحمات طاقت فرسا مى شدند.

بى توجهى به امر تربيت افراد جامعه از نظر فرهنگ اسلام امرى ناپسند است و عوارضى براى افراد جامعه در پى خواهد داشت.

1 - اشاعۀ فحشاء و منكر

اگر افراد يك جامعه، تربيت نشوند، پيرو شيطان مى شوند و فحشاء و منكر بين آنها رايج مى شود و افراد جامعۀ شيطانى، هرگز هدايت نخواهند شد.

قرآن مى فرمايد:

«كسى كه راههاى شيطانى را تعقيب كند، شيطان به فحشاء و كارهاى ناشايسته سفارش مى كند».(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«شيطان شما را از فقر مى ترساند (كه به كار خير كمك نكنيد) و شما را به فحشاء سفارش مى كند».(2)

2 - تنفر و بى توجهى خداوند

بى توجهى به امر تربيت جامعۀ اسلامى موجب عدم رضايت الهى از مربيان خواهد شد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خداى عزيز از مؤمن ضعيفى كه دين ندارد عصبانى است و از او نفرت دارد. عرض كردند چه مؤمنى است كه دين ندارد؟

حضرت فرمود: نهى از منكر نمى كند».(3)

و امام باقر عليه السلام فرمود: «امر به معروف و نهى از منكر دو فرد از مخلوق خداى عزيزند. كسى كه آنها را

ص: 44


1- . «و من يتبع خطوات الشيطان...»؛ سورۀ نور، 21.
2- . «الشيطان يعدكم الفقر...»؛ سورۀ بقره، 268.
3- . فروع كافى، ج 5، ص 59.

ناديده گرفت، خداوند هم او را ذليل و رها مى سازد».(1)

و على عليه السلام طى روايتى فرمودند: «خداوند بزرگ از دوستانش خشنود نيست كه در زمين معصيت خدا شود و آنان ساكت باشند و اعتراف به گناه ديگران نمايند و امر به معروف و نهى از منكر ننمايند من جنگ را با كفار آسانتر از غُل و زنجيرهاى جهنم يافتم».(2)

3 - موجب نزول بلا مى شود

بى توجهى به تربيت و ترك امر به معروف و نهى از منكر موجب نزول انواع بلاها و مصيبتها و حوادث مى شود.

امام رضا عليه السلام از رسول گرامى صلى الله عليه و آله نقل فرمودند كه فرمود: «وقتى ملت من امر به معروف و نهى از منكر را به يكديگر حواله دادند، بايد در انتظار نزول بلا از طرف خداوند باشند».(3)

در روايتى ديگر، رسول خدا صلى الله عليه و آله سه بلا را به ترك كنندگان بشارت دادند و فرمودند:

«همواره مسلمانان در سعادت و خوشبختى هستند، تا هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و همديگر را به كارهاى نيك كمك مى نمايند. هر گاه چنين نكردند (سه بلا بر آنان نازل مى شود).

1 - بركتها از آنها گرفته مى شود.

2 - گروهى بر گروهى ديگر مسلّط مى شوند.

3 - براى آنها در زمين و آسمان، ياورى نخواهد بود».(4)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «حتماً امر به معروف و نهى از منكر كنيد وگرنه خداوند شما را به مصائب بزرگ و كمبودهاى بسيار گرفتار مى سازد، همانند اين عصاى من كه از شاخه و برگ، عريان شده است».(5)

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: «خداوند به جبرئيل وحى كرد و به او فرمان داد شهرى را كه اهلش كافر و گنهكارند ويران كن تا همه به هلاكت برسند.

جبرئيل عرض كرد: پروردگارا آيا همه را جز فلان عابد پارسا را به هلاكت برسانم؟ (جبرئيل مى خواست بداند كه چرا آن عابد پارسا نيز به هلاكت برسد)؟

خداوند فرمود: آن عابد پارسا را قبل از ديگران به هلاكت برسان.

عرض كرد: خدايا عابد را چرا هلاك كنم؟ با اينكه عبادت كننده و پارساست؟

ص: 45


1- . خصال صدوق رحمه الله، ج 1، ص 115.
2- . جامع السعادات، ج 2، ص 226.
3- . فروع كافى، ج 5، ص 59.
4- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 398.
5- . المجازات النبويه، ص 228.

خداوند فرمود: به او امكانات و قدرت دادم ولى او امر به معروف و نهى از منكر نكرد و با گنهكاران دوستى و رفت و آمد بسيار داشت، با اينكه در راه خشم من بود».(1)

4 - شريك در گناه افراد
اشاره

بى توجهى به گناه ديگران و ترك امر به معروف و نهى از منكر موجب شركت افراد در گناه ديگران مى شود.

على عليه السلام در روايتى فرمود: «انجام دهنده به ظلم و راضى بودن به آن ظلم و يارى كردن به ظلم از نظر گناه مشترك هستند».(2)

و امام جواد عليه السلام در روايتى فرمودند: «كسى كه كار نيك يا بدى را بنگرد و نسبت به آن اظهار ناخشنودى كند، مانند كسى است كه از آن دور است، ولى كسى كه از آن كار، دور و غايب است، اما به انجام آن راضى است، مانند كسى است كه در محل انجام آن حاضر است».(3)

قرآن نيز در آيه اى مى فرمايد:

«كسى كه تشويق به كار نيكى كند نصيبى از آن براى او خواهد بود و كسى كه تشويق به كار بدى كند، سهمى از آن خواهد داشت و خداوند حساب هر چيز را دارد و آن را حفظ مى كند».(4)

در روايتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «هر كس به كار نيكى دعوت يا نهى از منكرى كند و يا مردم را راهنمايى به عمل خير نمايد و يا به نحوى موجبات تشويق آنها را فراهم سازد در آن عمل سهيم و شريك است و همچنين هر كس دعوت به كار بد يا راهنمايى و تشويق نمايد او نيز شريك است.»(5)

از مجموع اين روايات مشخص مى شود:

رضايت، يارى دادن، انجام دادن، تشويق كردن، راهنمايى، دعوت كردن، امر افراد به گناه يا ثواب، موجب مى شود كه انسان در آن كار شريك شود.

جرم راضى شدن به گناه ديگران

محمد بن ارقط گويد: به حضور امام صادق عليه السلام رفتم، به من فرمود: به كوفه رفت و آمد مى كنى؟ گفتم: آرى. فرمود: آيا قاتلهاى امام حسين عليه السلام را در كوفه مى نگرى؟

ص: 46


1- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 406.
2- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 410.
3- . تحف العقول، ص 240.
4- . «من يشفع شفاعة...»؛ سورۀ نساء / 85.
5- . تفسير نمونه، ج 4، ص 39.

عرض كردم: از آنها هيچ كس باقى نمانده است، همه مرده اند.

فرمود: در اين صورت نظر تو اين است كه تنها قاتل كسى است كه شخصى را بكشد و يا باعث و متصدى قتل او گردد. آيا سخن خداوند را در قرآن نشنيده اى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب مى كند، به يهود عصر خودش بگويد:

«بگو پيامبرانى پيش از من دلائلى روشن و آنچه را گفتيد آوردند، پس چرا آنها را به قتل رسانديد، اگر راست مى گوييد».(1)

در صورتى كه يهوديان معاصر پيامبر صلى الله عليه و آله پيامبرى را نكشته بودند، چرا كه از زمان حضرت عيسى عليه السلام تا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله پيامبرى وجود نداشت و اينكه قرآن در آيۀ فوق يهوديان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله را قاتل معرفى مى كند، از اين روست كه راضى به روش آباء و اجداد خود هستند. بنابراين افرادى كه در كوفه راضى به روش اجداد خود در مورد قتل امام حسين عليه السلام هستند خود قاتل به حساب مى آيند.(2)

پس رضايت به گناه غير، انسان را شريك آن خواهد كرد و يكى از درجات نهى از منكر آن است كه انسان راضى به گناهِ غير نباشد و امام صادق عليه السلام در روايت ديگرى صريحاً فرمود:

«هرگاه مرد (بى گناهى) را در مشرق بكشند و انسان در مغرب زمين بشنود و به آن راضى باشد، در پيشگاه خدا، قاتل به حساب مى آيد.»(3)

5 - حاكميت بدان و عدم استجابت دعا

بى توجهى به امر تربيت براى جامعه خطرناك است و ترك امر به معروف و نهى از منكر موجب مى شود كه جامعه به دست اشرار بيفتد.

على عليه السلام مى فرمايد:

«امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه در نتيجۀ ترك آنها، خداوند بدان شما را رهبر امور زندگى شما كند، سپس هر چه دعا كنيد، به استجابت نمى رسد».(4)

6 - لعنت خدا را به همراه دارد

على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايند:

ص: 47


1- . «قل قد جائكم...»؛ سورۀ آل عمران / 183.
2- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 412.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 410.
4- . امالى طوسى رحمه الله، ج 2، ص 136.

«همانا خداوند پيشينيان را از رحمت خود دور نساخت مگر به خاطر اينكه امر به معروف و نهى از منكر نكردند، خداوند افراد بى خرد را به خاطر گناه و افراد خردمند را به خاطر ترك نهى از منكر، لعنت فرمود».(1)

و در روايتى ديگر فرمودند:

«همانا دانشمندى كه علمش را مى پوشاند (او در برابر منكرات، با سكوت و خاموشى رد مى شود) در قيامت در حالى كه داراى زشت ترين بو در ميان مردم است محشور مى گردد و همۀ جنبندگان كوچك، او را لعنت مى كنند.(2)

7 - انسان حيات واقعى ندارد

مسلمانى كه امر به معروف و نهى از منكر نكند و به هيچ كدام از مراحل آن عمل ننمايد، از حيات واقعى محروم است.

على عليه السلام مى فرمايد:

«كسى كه نهى از منكر را با قلب و زبان و عمل ترك كند، چنين كسى مرده اى در ميان زندگان است».(3)

8 - نشانۀ بى دينى و بى عقلى

ترك امر به معروف و نهى از منكر، نشانگر آن است كه فرد مؤمن واقعى نبوده و از عقل سليم نيز برخوردار نيست.

امام صادق عليه السلام از پدران خود تا پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خداوند حتماً دشمن دارد مؤمن ضعيف النفس را كه عقل ندارد و آن كسى است كه نهى از منكر نمى كند».(4)

و در روايت ديگر فرمودند: «خداوند دشمن دارد و مؤمن ضعيفى را كه دين ندارد، شخصى از آن حضرت پرسيد: چنين كسى كيست؟ فرمود: او كه نهى از منكر نمى كند».(5)

9 - رحمت خدا را دور مى كند

پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى فرمودند:

ص: 48


1- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.
2- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 510.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 44.
4- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 399.
5- . وسائل الشيعه، ج 1، ص 397.

«حتماً بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و دست افراد نادان را بگيريد و به سوى حق دعوت نماييد وگرنه خداوند قلوب شما را همانند يكديگر مى كند و شما را از رحمت خود دور مى سازد همانطور كه آنها را از رحمت خويش دور ساخت».(1)9.

ص: 49


1- . تفسير مجمع البيان، ذيل آيۀ «كانوا لايتناهون عن منكر...»»؛ سورۀ مائده / 79.

ويژگيهاى گفتارى آمرين به معروف و ناهين از منكر

نقش بيان در ارشاد

اشاره

يكى از راههاى ارشاد، استفاده از زبان و بيان امر به معروف و نهى از منكر است.

مربى بايد شرايطى را در بيان رعايت كند تا بتواند به وسيلۀ زبان افراد را ارشاد و تربيت كند.

دقت در شرايطى كه فرهنگ اسلام پيرامون تبليغ با زبان و استفاده از بيان در هدايت افراد، مطرح كرده است، مربيان را با اهميت اين وسيلۀ تبليغ آشناتر مى سازد.

اگر مربى بخواهد فردى را ارشاد كند بايد به شرايط بيان توجه داشته باشد تا بتواند افكار مخاطب خود را به خويش جلب كند و او را ارشاد نمايد.

1 - با نام خدا شروع شود

توكل و توسل به ذات مقدس ربوبى به انسان كمك مى كند در راه هدفى كه دارد پيروز شود و از اين روست كه خداوند نيز اولين القاء و دستورى كه به پيامبر داد چنين بود:

«بخوان به نام پروردگارت كه آفريد».(1)

و پيامبر صلى الله عليه و آله پيوسته در طول زمان ارشاد و رسالت خود بسم اللّه الرّحمن الرّحيم را فراموش نمى كردند و در روايتى فرمودند:

«هر كار مهمى كه با نام خدا شروع نشود، به هدف الهى خود نخواهد رسيد».(2)

2 - با فرهنگ اسلام منطبق باشد

مربى بايد در ارشادات و سخن خود به كلام وحى متصل باشد. آنچه مى گويد منطبق با شرع مقدس اسلام باشد. اگر چنين شد، به صراط مستقيم الهى تمسك كرده است و در غير اين صورت خطر انحراف در كمين خواهد بود.

قرآن مى فرمايد:

ص: 50


1- . «اقرأ باسم...»؛ سورۀ علق / 1.
2- . تفسير الميزان، ج 1، ص 16.

«پس اى رسول، به قرآنى كه به تو وحى شده است تمسك كن، كه تو در راه راست هستى».(1)

راه راست، آن است كه انسان پايۀ سخنش هوى و هوس نباشد، بلكه هدف ارشاد و مبناى كلام سخن حق و وحى و كتاب باشد.

مربى بايد بداند كه برداشت و خواست او از احكام ملاك عمل براى افراد نباشد. ببيند اسلام در مسائل مختلف چه نظرى دارد، نظر اسلام را بيان كند.

ملاك عمل و بيان بايد فقه و حكم اسلام باشد نه ملاكات شخصى و برداشت افراد از اسلام مطرح شود اينجاست كه اين بيان مشخص مى شود:

اسلام به ذات خود ندارد عيبى هر عيب كه هست در مسلمانى ماست

بسيارى از بدبينى ها نسبت به اسلام از آنجا سرچشمه مى گيرد كه افراد، نظر خود را در مسائل، بنام دين و اسلام ابراز مى دارند.

كلام مربى بايد بر مبناى فرهنگ اسلام باشد. از خرافات، بدعتها، تحريفها، تفسير به رأى ها محفوظ و مصون باشد.

استفادۀ مربى از متن فرهنگ اسلام و متكى به قرآن و روايات باشد. از منابع اصلى و موثق مكتب اسلام استفاده كند.

مبناى حرف و ارشاد مربى نبايد حرف مردم، گوينده ها، برداشت از كتاب يا فيلم و... باشد، زيرا اين گونه برداشت، انسان را دچار لغزش و خطا در گزينش احكام الهى مى كند. ريشۀ بسيارى از خرافات، بدعتها و تفسير به رأى ها اين است كه مربيان از منابع موثق در ارشاد استفاده نمى كنند.

اگر مربى حرف خلاف و كلام ناحقى را در ذهن مردم جاى دهد، بيرون آوردن اين حرف از اذهان بسيار مشكل است.

مربى بايد علوم و آگاهى خود را بر اساس مكتب اسلام و متون وحى بالا ببرد. تكيۀ مربى نبايد منابع غربى و مكاتب غير الهى باشد. تنها مكتب اسلام است كه به كليۀ احتياجات بشر، توجه نموده است.

فرزندان امت اسلامى را نمى توان بر اساس مكاتبى تربيت كرد كه بعد از مدتى نظرات آنان تغيير كرده و اشكال و ايرادات آن نمود و بروز پيدا مى كند.

اگر اساس تربيت روانشناسى غرب باشد و مربى مردم را بر اساس نظرات آنان تربيت كند، بعد از آنكه اشكالات آن روشها مشخص شد، بسيار مشكل است كه مردم را از آن تربيت دور كرد.

لذا اصالت با مكتب اسلام است و روش تربيتى صحيح، همان روش اسلام و سيرۀ3.

ص: 51


1- . «فاستمسك بالذى...»؛ سورۀ زخرف / 43.

معصومين عليهم السلام مى باشد.

3 - سخن حق باشد

مربى بايد توجه داشته باشد كه در ارشاد و امر به معروف سخن حق بگويد، هر چند اين سخن بر ضرر او باشد.

امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:

«حق را بگو، گرچه نابودى تو در آن باشد».(1)

4 - پاك و دلپسند باشد

سخن مربى بايد از آلودگيهاى گفتارى پاك باشد. زيرا سخن پاك مورد رضايت خداوند نيز هست.

قرآن مى فرمايد:

«مؤمنان به سخنان پاك و به راه خداى ستايش شده هدايت شده اند».(2)

آلودگى گفتار موجب مى شود كه افراد به هدايت جذب نشوند و از مربى گريزان شوند.

از نظر روانشناسى ثابت شده است كه گفتار آلوده نمى تواند مردم را به حق ارشاد كند.

بيان مربى بايد از هر زشتى گفتارى پاك باشد، خالى از توهين و سرزنش باشد، صحبتهاى مربى وقتى مؤثر است كه پاك و مورد پسند ديگران باشد.

نيكوست كه مربى سعى كند به آنچه كه مى گويد خود نيز عمل نمايد ولى در صورت ناممكن بودن حداقل در آن زمان، مكان و حالتى كه مى خواهد تذكر دهد مرتكب گناه نشود و يا در حد توان آن عمل زشت را خود انجام ندهد و كار نيك را نيز با توجه و دقت انجام دهد.

5 - هدايت كننده باشد

چنان كه هدف از بعثت انبياء و نبى اكرم صلى الله عليه و آله هدايت مردم به سوى خدا بوده است، مربى نيز بايد هدايتگر مردم از تاريكيها به سوى نور باشد.

قرآن مى فرمايد:

«اين قرآن كتابى است كه ما براى تو فرستاديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى

ص: 52


1- . بحارالانوار، ج 2، ص 79.
2- . «و هدوا الى الطيّب...»؛ سورۀ حج / 24.

نور، خارج سازى».(1)

سخن مربى زمانى به سوى نور هدايت مى كند كه خود نور باشد و سخن خدا نورى است كه تاريكيهاى جهل و نادانى را از بين مى برد و مردم را با احكام الهى آشنا مى سازد.

6 - فرقان باشد

از جمله ويژگيهاى سخن مربى در ارشاد فرقان است. چنان كه سخن خداوند نور است و روشنى دارد و حق و باطل را از هم جدا مى كند، سخن مربى نيز بايد همراه با فرقان باشد.

از اين رو سخنى مى تواند مردم را ارشاد كند كه بتواند راه حق و باطل را براى مردم از هم جدا كند.

قرآن مى فرمايد:

«بزرگوار است خداوندى كه قرآن يعنى جدا كنندۀ حق و باطل را بر بندۀ خاص خود نازل فرمود تا ترسانندۀ عالميان از عذاب الهى باشد.»(2)

منظور اين است كه گاه بيان فرايند حق و و باطل به طور غير مستقيم مردم را هدايت مى كند و نياز به تذكر صريح ندارد و تذكر لازم نيست هميشه همراه با امر و نهى، تند و خشن باشد. بلكه شناساندن راه حق و باطل مهم است.

7 - سخن نيك باشد

نيكو بودن سخن، يكى از صفات بيان مربى است. از نظر فرهنگ اسلام بهترين سخن، سخن نيك است و خداوند به پيامبر سفارش فرمود:

«اى رسول ما! مردم را با دليل محكم و پند و اندرز نيكو به سوى پروردگارت دعوت كن».(3)

و به بندگان سفارش فرمود: «و اى محمد! به بندگانم بگو كه هميشه نيكوترين سخن را بر زبان بياورند».(4)

حتى در مقابله با دشمنان اسلام و كفار نيز خداوند دستور به سخن نيك فرموده است. زيرا گفتن سخنان زشت و ناپسند و دشنام به كفار سبب مى شود كه آنان نيز به مقدسات اسلام توهين كنند و دشنام دهند.

ص: 53


1- . «الر كتاب انزلناه...»؛ سورۀ ابراهيم / 1.
2- . «تبارك الذى...»؛ سورۀ فرقان / 1.
3- . «ادع الى سبيل ربّك...»؛ سورۀ نحل / 125.
4- . «و قل لعبادى...»؛ سورۀ اسراء / 53.

قرآن مى فرمايد:

«شما مؤمنان به آنان كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد، تا مبادا آنان نيز از روى جهالت و دشمنى خدا را دشنام دهند».(1)

8 - همراه با دليل و برهان باشد

سخن مربى بايد مستدلّ باشد و براى افراد دليل و برهان كافى در سخن وجود داشته باشد.

قرآن كريم از مؤمنان مى خواهد كه سخنانشان محكم و استوار باشد.(2)

سخنان مربى بايد به گونه اى محكم و استوار و پايه و اساس شرعى، عقلى و علمى آن محكم باشد كه جلو امواج فساد را بگيرد و اگر كسى اعتراض كرد و دليل و برهان خواست، بتواند از حرف خود دفاع كند.

سخن مربى نبايد بر اساس شنيده ها باشد. بلكه بايد از متون اصلى و محكم فرهنگ اسلام استفاده كند تا بتواند در هنگامى كه احتياج به دادن مدرك پيدا مى كند، مدارك لازم را ارائه دهد.

9 - سخن حساب شده و سنجيده

سخنان مربى بايد حساب شده و از هرگونه نقص و عيب دور باشد.

قرآن كه فرهنگ اصيل يك مسلمان است چنين است و خداوند مى فرمايد:

«اين كتاب الهى، قرآن عربى است كه در آن هيچ كجى و حكم نادرست (در آن) نيست».(3)

مربى بايد سطح علم و آگاهى خود را پيرامون مسائل و احكام بالا ببرد، پيوسته مطالعه كند و حرفى كه مى زند از روى بى اطلاعى و ناآگاهى نباشد، زيرا برخورد اين گونهاى به شخصيت مربى لطمه مى زند و حرفهاى او را زير سؤال مى برد.

كلام مربى بايد درست و صحيح باشد و به قول اهل فن بليغ باشد.

قرآن نيز مى فرمايد:

«اى پيامبر به آنها نصيحت كن و به گفتار بليغ و دلنشين و مؤثر با ايشان سخن بگو».(4)

كلام مربى بايد از جامعيت كافى برخوردار بوده و به ابعاد امر و به مدار و مرز مسائل كاملاً مطلع باشد.

ص: 54


1- . «لاتسبّوا الذين...»؛ سورۀ انعام / 108.
2- . «و قولوا قولاً سديداً»؛ سورۀ احزاب / 70.
3- . «قرآناً عربياً غير...»؛ سورۀ زمر / 28.
4- . «و عظهم و قل لهم...»؛ سورۀ نساء / 63.

10 - سخن رشد دهنده باشد

سخن مربى بايد مردم را رشد دهد. اگر مربى حرفهايى بزند كه ذهن افراد را از اطلاعات بدون رشد و كمال پر كند، كار مهمى انجام نداده است. از اين روست كه در دعا مى خوانيم: «خداوندا از علم بى فايده به تو پناه مى برم».(1)

و از جمله صفات آيات قرآن اين است كه خداوند در قرآن مى فرمايد:

«اين قرآن، خلق را به راه خير و صلاح هدايت مى كند».(2)

لازم است مربى بداند گاه خير و رشد در اين نيست كه امر او كاملاً اطاعت شود و نهى او ترك شود بلكه گاه زمينه اين دو مسئله كه مهيا شود خود يك مرحله رشد است. ولى اگر دقت كافى به عمل نيايد ممكن است نتيجۀ منفى در بر داشته باشد.

11 - سخن همراه با تشويق و ترغيب باشد

سخن مربى بايد پيوسته همراه با تشويق خوبيها و ترغيب به اعمال صالح باشد و افراد نسبت به عاقبت اعمال خود آگاه شوند.

يكى از روشهاى قرآن نيز در ترغيب افراد نسبت به انجام عمل صالح، آگاهى دادن و تشويق آنها نسبت به عاقبت كار است. در اين مورد آيات زيادى در قرآن عاقبت كار خير و عمل صالح را مشخص مى كند.

قرآن در آيه اى مى فرمايد:

«همانا كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، اقامۀ نماز كرده و زكات پرداخت نمودند، اجرشان نزد پروردگارشان محفوظ است و نه غمگين مى شوند و نه از چيزى مى ترسند».(3)

توجه و تذكر نسبت به كارهاى خوب فرد يكى از مهمترين راههاى پذيرش و بيدارى متربى مى باشد.

12 - عامل تشويق يا تنبيه مشخص باشد

لازم است مربى در ارشاد خود روى يك عامل مشخص كار كند. اگر مى خواهد فردى را تشويق كند و به وسيلۀ تشويق او را ارشاد نمايد، متربى بداند كه براى چه عاملى تشويق مى شود؟ چه كار

ص: 55


1- . اللهم انّى اعوذ بك من علم لاينفع. (مفاتيح الجنان)
2- . «يهدى الى الرشد»؛ سورۀ جن / 2.
3- . «ان الذين آمنوا و عملوا...»؛ سورۀ بقره / 277.

مثبتى انجام داده، كه لايق تشويق مربى گرديده است.

اگر مربى مى خواهد تنبيه كند، باز عامل مشخصى را در نظر بگيرد و به متربى گوشزد كند كه براى چه كارى او را تنبيه مى كند.

اگر مربى بخواهد چندين مورد خلاف فرد را، در يك جلسه به او گوشزد كند و روى موارد مختلف انگشت بگذارد، فكر متربى را مغشوش مى كند و نتيجۀ لازم از ارشاد حاصل نمى شود.

ارشاد هميشه تدريجى و به مرور انجام مى شود.

چنان كه نبى اكرم صلى الله عليه و آله نيز چنين عمل مى كردند، در سالهاى ابتدايى تبليغ اسلام روى مسائل اعتقادى كار مى كردند، هنگامى كه عقيده و ايمان مسلمين كامل شد، كم كم روى مسائل كشوردارى و... ارشاد و تبليغ را شروع كردند.

13 - سخن مأيوس كننده نباشد

يكى از شرايط آداب سخن اين است كه مربى در ارشاد بايد سعى كند كه افراد را از رحمت خدا مأيوس نكند.

اگر فردى از رشد و تعالى مأيوس شود و خود را بى پناه ببيند، طغيان مى كند و جسارت گناه علنى در او پديدار مى شود و حالت انزجار از معارف و ارزشها پيدا مى كند طرفداران اين شعار كه: «آب از سرت گذشت چه يك نى چه صد نى»، افرادى هستند كه در ارتكاب گناه جسور و طغيانگرند و منشأ اين تفكر آنان يأس و نوميدى از درگاه الهى است.

خدا در قرآن براى از بين بردن يأس گناهكاران مى فرمايد:

«به بندگانى كه بر نفس خود اسراف كردند، بگو، هرگز از رحمت خدا نااميد نباشيد البته خدا همۀ گناهان را (چون توبه كنيد) خواهد بخشيد كه او خدايى بسيار آمرزنده و مهربان است».(1)

و مربى نبايد مردم را از رحمت خدا مأيوس كند.

روايت مى فرمايد:

«فقيه كسى است كه مردم را از رحمت خدا نااميد نكند».(2)

14 - سرزنش آميز نباشد

مربى نبايد فرد گناهكار را پس از توبه و جبران گناهانش سرزنش كند. اگر فردى در حال ارتكاب

ص: 56


1- . «قل يا عبادى الذين...»؛ سورۀ زمر / 53.
2- . اصول كافى، ج 1، ص 36.

جرم باشد، براى آگاه كردن او از زشتى اعمالش توبيخ و سرزنش اشكال ندارد.

چنانكه قرآن مى فرمايد:

«هر كس از مسلمانان عمل ناشايسته مرتكب شود، چه زن و چه مرد، آنان را به سرزنش و توبيخ بيازاريد. اما اگر توبه كردند ديگر متعرض آنان نشويد كه خدا توبۀ خلق را مى پذيرد و نسبت به آنها مهربان است».(1)

بعد از آنكه فردى از گناهان توبه مى كند، ديگر كسى حق ندارد به خاطر گذشته ها او را سرزنش كند. زيرا خداوند با همۀ كبريايى و بزرگى اش گناهكار را مى بخشد و به مسلمانان نيز سفارش مى كند كه بعد از توبه متعرض افراد نشوند.

15 - عيب جويى نباشد

از جمله ويژگيهاى بيان در ارشاد اين است كه سخن مربى عيب جويى نباشد. زيرا در قرآن نيز از عيب جويى نهى شده است.

قرآن مى فرمايد:

«واى بر هر عيب جوى طعنه زننده».(2)

عيب جويى نمى تواند مربى را به هدف درست كه ارشاد خطاكار است برساند. به جاى عيب جويى و تحقير و سرزنش خطاكار، بهتر است مربى با بهترين صورت يعنى هديه دادن او را به عيبش آگاه سازد.

روايت نيز مى فرمايد:

«بهترين برادران من كسانى هستند كه عيوبم را به من هديه مى كنند».(3)

هديه دادن شرايطى دارد. هديۀ عيوب نيز اگر ويژگيهاى هديه را داشته باشد مؤثر است و فرد را به خطا و گناهش آگاه مى سازد.

اما عيب جويى ممكن است افراد را بدبين كرده و در كار خود جرى تر سازد.

16 - سخن در توان افراد باشد

سخن مربى به گونه اى باشد كه فرد بتواند از آن استفاده كند. حرف مربى بايد مورد قبول متربى قرار گيرد و اجراى حرفهاى مربى همراه با سختى و مشقت نباشد و توان افراد در ارشاد مورد دقت

ص: 57


1- . «و اللذان يأتيانها...»؛ سورۀ نساء / 16.
2- . «ويل لكل همزة لمزة»؛ سورۀ همزه / 1.
3- . بحار، ج 74، ص 282.

قرار گيرد.

خداوند در قرآن به پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«به مردم بگو كه من اهل تكلّف نيستم».(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«خداوند هر كس را به اندازۀ توان او تكليف فرموده است».(2)

متأسفانه مشاهده مى شود برخى از مربيان بدون در نظر گرفتن توان افراد چيزهايى از آنان مى خواهند و به آنان تكليف مى كنند كه اين اعمال گاه ضررهايى جبران ناپذيرى براى آنها در پى دارد.

انجام اعمال مستحبى بيش از حد و بطور ناگهانى مثل روزه گرفتن زياد، غذا نخوردن، پرهيز از معاشرتهاى معقول و... از اين نوع كارها هستند.

توصيه هاى مربى بايد در حدّ توان و در وسع متربى باشد تا ثمر و فايدۀ دينى و دنيوى در كنار انجام اعمال مشاهده شود و اين اعمال سخت و طاقت فرسا نباشد.

مربى بايد توجه داشته باشد كه توان روحى افراد يكسان نيست. چنان كه همۀ افراد از نظر بعد جسمى در يك سطح نيستند.

همانگونه كه دكتر در مداواى بيماريهاى جسم، به يك ميزان دارو براى افراد تجويز نمى كند و به هر كس به اندازۀ احتياج او دارو مى دهد، در بعد روحى نيز تجويز دارو و درمان بايد متناسب با ميزان آمادگى و ظرفيت افراد باشد.

17 - سخن جامع باشد

مربى بايد سعى كند كه سخن او جامع باشد. در هر مسئله اى كه مربى بيان مى كند با جميع جهات و جوانب امر آشنا باشد.

طرح يك جنبۀ مسئله و نگفتن ابعاد ديگر آن ممكن است انحرافاتى در پى داشته باشد و مشكلاتى را براى مردم فراهم سازد.

بطور مثال: غيبت در همه جا حرام نيست. گاه غيبت واجب مى شود و گاه غيبت مجاز است.

شناسايى مرز اعمال و گناهان امرى است كه بر مربى فرض و لازم است.

ص: 58


1- . «و ما انا من المتكلّفين»؛ سورۀ ص / 86.
2- . «لايكلّف اللّه نفساً...»؛ سورۀ انعام / 152.

18 - سخن هشدار دهنده و موعظه كننده باشد

اشاره

مربى بايد در ارشاد و هدايت ديگران جنبۀ انذار و موعظه را فراموش نكند. يكى از روشهاى قرآن كريم در هدايتِ افراد گناهكار اين است كه به آنان به خاطر گناهشان وعدۀ عذاب مى دهد و همين مسئله باعث مى شود كه فرد گناهكار توبه كند و يا اصلاً گناه نكند. لذا مربى بايد افراد را از عاقبت عمل زشت و ناپسندشان آگاه كند و براى آنان روشن كند كه هر عملى در محضر الهى حسابرسى شده و عقوبت و مكافات اعمال امرى حتمى است.

قرآن مى فرمايد:

«هر كس ذره اى عمل خير انجام دهد ثمره آن را مى بيند و هر كس ذره اى عمل بد و زشت انجام دهد كيفر آن را خواهد ديد».(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«اى رسول ما! خداى تو در كمينگاه ستمكاران است».(2)

موعظه كردن گناهكار و ترساندن آنان از عاقبت زشت گناه، مى تواند آنان را به راه راست ارشاد و هدايت كند.

نمونه اى از عبرت گرفتن گناهكار

شخصى به نام «عتبه» كه معروف به مالك دينار بود، همواره با گناه و انحراف و جنايت سر و كار داشت. اين شخص مجرم و گنهكار، روزى در حين عبور، چشمش به سر گوسفندى افتاد كه آن را بريان كرده بودند، ديد لبهاى آن گوسفند بر اثر حرارت آتش، از هم جدا شده و برگشته و دندانهايش آشكار گرديده و....

اين منظره او را به ياد دوزخيان انداخت كه آنها در ميان آتش جهنم اين گونه (بلكه هزاران برابر بدتر) بريان مى شوند.(3)

از خوف خدا، نعرۀ جانسوز كشيد و بيهوش شد و به زمين افتاد. وقتى كه به هوش آمد، توبۀ حقيقى كرد و ديگر هر گز گناه نكرد و در راه خدا قدم برداشت و از صالحان و عابدان بزرگ زمانش گرديد.(4)

ص: 59


1- . «فمن يعمل مثقال...»؛ سورۀ زلزال / 7.
2- . «انّ ربك لبالمرصاد»؛ سورۀ فجر / 14.
3- . «تلفح وجوههم...»؛ سورۀ مؤمنون / 104.
4- . «مناهج الشارعين»؛ سورۀ ص / 654.

19 - سخن بايد صريح باشد

سخن مربى بايد از محافظه كارى و سازشكارى دور بوده و صريح باشد. مربى بايد مصلحت انديشى هاى بى مورد را كنار بگذارد.

على عليه السلام مى فرمايد:

«زيانكارترين مردم كسى است كه بتواند حق را بگويد و نگويد».(1)

مربى نبايد به خاطر مصالح و منافع شخصى خود و ترس از خدشه دار شدن موقعيت اجتماعى - سياسى اش از گفتن حق چشم پوشى كند و مطابق هوا و هوس مردم سخن بگويد.

البته رعايت حالت متربى امر ديگرى است، گاه زمان، مكان، حالت مربى يا متربى مى طلبد كه مسئله را تذكر ندهد، اين امر از عنوان بحث فعلاً خارج خواهد بود.

20 - سخن مطابق با فهم و عقل افراد باشد

مربى بايد توجه داشته باشد كه ميزان علم و ايمان افراد با هم متفاوت است. لذا حرف مربى بايد مطابق با فهم و عقل افراد باشد.

انسان عالم و جاهل از نظر گفتار و موعظه با هم تفاوت دارند.

روايت مى فرمايد:

«با انسانهاى نادان، استدلالى و برهانى سخن نگوييد».(2)

و روايتى ديگر مى فرمايد:

«خداوند متعال از انسانها در روز قيامت به اندازۀ عقلهايشان حساب كشى مى كند».(3)

21 - اشتياق و آمادگى افراد

مربى بايد توجه داشته باشد كه متربى را در هنگامى كه مشتاق است به هدايت و نور فرابخواند و او را ارشاد كند.

انسان حالتهاى متفاوتى دارد و حالات روحى افراد با هم متفاوت است.

على عليه السلام مى فرمايد:

«قلبها اشتياق روى آوردن و پشت كردن دارند، بنابراين از حالات اشتياق آنها بهره بردارى كنيد».(4)

ص: 60


1- . غررالحكم، ج 1، ح 354.
2- . اصول كافى، ج 2، ص 42.
3- . بحارالانوار، ج 7، ص 267.
4- . نهج البلاغه صبحى صالح، ص 503.

مربى بايد از حالت روى آوردن قلب براى ارشاد استفاده كند و در حالت عدم آمادگى قلب چون سخنان مربى بى تأثير خواهد بود بهره نجويد.

على عليه السلام مى فرمايد:

«هنگامى كه قلب آمادگى نداشته باشد، كور مى شود».(1)

22 - سخن مناسب سن افراد باشد

مربى بايد توجه داشته باشد كه با چه كسى گفتگو دارد. فهم هر فرد نسبت به سن او متفاوت است. مربى بايد با كودك به شيوه اى حرف بزند كه او بتواند درك كند. ارشاد نوجوان و جوان نيز مراتبى دارد. همچنان كه ارشاد خانم و آقا، ميان سال و كهنسال با هم متفاوت مى باشد.

گاهى مربى مطالب را در حدّ آگاهى خود بيان مى كند، با اصطلاحات و عبارات و فرمولهاى علمى كه براى اكثر افراد قابل پذيرش و فهم نيست.

مربى بايد مطالب را در حدّ سن افراد ساده كند و آن را روشن بيان كند تا متربى گفتار مربى را دريابد.

23 - سخن ساده باشد

مربى بايد سعى كند مطالب خود را ساده بيان كند. معمولاً افرادى كه از ساده گويى در ارشاد استفاده مى كنند بسيار موفق تر از افرادى هستند كه در بيانات خود از لغات سخت و مشكل استفاده مى نمايند.

از جمله ويژگيهاى قرآن كريم نيز ساده بودن آن است.

خداوند در قرآن مى فرمايد:

«ما قرآن را به زبان تو اى رسول آسان كرديم. اميد است كه مردم حقايق آن را به ياد آورند».(2)

بايد توجه داشت كه ساده گويى با سخنان بى محتوا و سست متفاوت است. ساده گويى بقدرى مهم است كه حضرت موسى عليه السلام از خداوند چنين خواست:

«خدايا سينه ام را وسعت ده (تحملم را زياد كن) و كارم را آسان ساز و گره از زبانم بگشاى تا مردم سخنم را بفهمند».(3)

ص: 61


1- . همان.
2- . «فانما يسّرناه بلسانك...»؛ سورۀ دخان / 58.
3- . «ربّ اشرح لى صدرى...»؛ سورۀ طه / 25.

24 - سخن نرم باشد

اشاره

مربى بايد در سخن گفتن از پرخاشگرى بپرهيزد و در جايى كه اميد هدايت و تذكر وجود دارد بايد با سخن نرم، هدايت را بيان كند.

پرخاشگرى، افراد را به لجاجت وادار مى كند و از نظر روانشناسى در هنگام پرخاشگرى و عصبانيت به هيچ وجه اميد ارشاد و هدايت افراد وجود ندارد و هيچ فردى قول خشن را نمى پذيرد.

نمونه اى از ارشاد را خداوند به حضرت موسى عليه السلام چنين تعليم داد:

«(اى موسى و هارون) به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است و با او به نرمى سخن بگوييد، اميد است كه به خود بيايد و يا از خدا بترسد».(1)

نمونه اى از سيرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله در ارشاد

جوانى به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى پيامبر خدا آيا به من اجازه مى دهى زنا كنم؟ با گفتن اين حرف فرياد مردم بلند شد و از گوشه و كنار به او اعتراض كردند. ولى پيامبر صلى الله عليه و آله با خونسردى و ملايمت فرمود:

نزديك بيا. جوان نزديك آمد و در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله نشست. حضرت با محبت از او پرسيد: آيا دوست دارى با مادر تو چنين كنند؟

گفت: نه فدايت شوم. فرمود: همين طور مردم راضى نيستند با مادرانشان چنين شود.

آيا دوست دارى با دختر تو چنين كنند؟ گفت: نه فدايت شوم. فرمود: همين طور مردم در بارۀ دخترانشان راضى نيستند.

آيا براى خواهرت مى پسندى؟ جوان مجدّداً انكار كرد (و از سؤال خود پشيمان شد). پيامبر صلى الله عليه و آله سپس دست بر سينۀ او گذاشت و در حق او دعا كرد و فرمود:

خدايا قلب او را پاك گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار. از آن به بعد منفورترين كار نزد اين جوان زنا بود.(2)

25 - سخن مختصر و مفيد باشد

مربى بايد توجه داشته باشد كه بهترين روش ارشاد اين است كه سخن مختصر و مفيد بيان شود تا افراد از شنيدن آن خسته نشوند و حق مطلب هم ادا شود. زياده گويى، افراد را خسته و آنان را

ص: 62


1- . «اذهبا الى فرعون...»؛ سورۀ طه / 43.
2- . تفسير المنار، ذيل آيۀ 104 سورۀ آل عمران.

نسبت به سخن بى ميل و رغبت مى كند.

على عليه السلام مى فرمايد:

«بهترين سخن آن است كه كم باشد و ملال آور نباشد».(1)

و در روايتى ديگر مى فرمايند: «كم اما مداوم، بهتر از عمل زياد و ملال آور است».(2)

مربى بايد حق سخن را در ارشاد ادا كند و از سخن طولانى بپرهيزد. در صورتى كه فرد توضيح بيشترى خواست آنگاه مى تواند براى او بيشتر توضيح دهد.

26 - در سخن تكرار باشد

يكى از اصول مهم در تربيت افراد، تكرار سخن و ارشاد است. مربى بايد بداند كه با يكبار ارشاد كردن، ممكن است افراد هدايت نشوند، لذا ارشاد به تذكر و تكرار نيازمند است.

يكى از اصول هدايت افراد در قرآن نيز مسئلۀ تكرار است كه خداوند بارها آيات خود را در قرآن كريم پيرامون مسائل مختلف تكرار كرده است. در آيه اى نيز به اين مسئله اشاره شده است:

«خداوند بهترين سخن را نازل كرده است. كتابى كه آياتش همانند يكديگر است. آياتى تكرارى دارد كه از شنيدن آياتش بر اندام كسانى كه از پروردگارشان خاشعند لرزه مى افتد».(3)

بسيارى از عبادات تكرارى است، بسيارى از ادعيه تكرار در خود دارد و اين تكرار است كه زمينۀ تثبيت مطالب را در اذهان به وجود مى آورد.

27 - به نكات مثبت فرد اشاره شود

مربى بايد در ارشاد خود ابتدا به نكات مثبت روحيۀ افراد اشاره كند و فضايلشان را به آنها گوشزد نمايد و سپس در كنار آن روحيات و كارهاى بد آنان را تذكر دهد.

اگر مربى فقط تكيه اش روى نكات ضعف افراد و خطاهاى آنان باشد، در افراد ايجاد يأس و نااميدى و پوچى مى كند و در اين حالت اميد به هدايت و ارشاد وجود ندارد. اما اگر فرد خطاكار را با روحيات مثبت و نكات پسنديده اش آشنا كنيم و خوبيهاى او را به يادش بياوريم، اميد پذيرش و ارشاد بيشتر است.

به طور مثال: به فرد بگوييم تو كه حافظه ات خوب است، نماز مى خوانى، روزه مى گيرى، پدر و مادرت از تو راضى هستند، آيا حيف نيست حجابت را رعايت نكنى؟ و يا چشم چرانى كنى، دروغ

ص: 63


1- . غررالحكم، ج 1، ص 29، ح 23.
2- . غررالحكم، ج 2، فصل 61، ح 28.
3- . «اللّه نزل احسن...»؛ سورۀ زمر / 23.

بگويى، تقلب كنى و....

28 - تلقين خوبيها

يكى از اصول مهم تربيت افراد تلقين خوبيها در آنها مى باشد. مربى بايد خوبى را به مردم تلقين كند.

چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:

«اگر مؤمن باشند برترند».(1)

تلقين يكى از اصول مهم تربيتى در فرهنگ اسلام است. تلقين در اسلام به دو صورت مشاهده مى شود: تلقين لفظى و تلقين عملى.

تلقين لفظى

گاهى تلقين لفظى است. يعنى گاه با تكرار لفظ چيزى به انسان تلقين مى شود.

در اسلام تلقين لفظى وجود دارد و تكرار اذكارى چون صلوات و لا اله الااللّه و سبحان اللّه و... انسان را به تسبيح و تقديس خداوند وادار مى كند. در تربيت افراد نيز استفاده از تلقين لفظى بسيار مؤثر است.

تلقين عملى

گاهى تلقين عملى است و انسان به وسيلۀ عمل بايد خود را به خوبيها عادت دهد.

امام على عليه السلام در روايت مى فرمايد:

«اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى وادار كن».(2)

و يا امام صادق عليه السلام براى تلقين حقانيت مرگ مى فرمايد:

«هر كس كفنش در خانه اش با او باشد، او را از غافلان ننويسند و هر گاه به آن كفن نگاه كند، ثواب مى برد».(3)

در پايان اين بحث لازم به تذكر است كه ممكن است برخى از سرفصلها تقارن معنوى داشته باشند ولى تكرار عناوين خود به خواننده گرامى گسترش فكر مى دهد و در برخى موارد نياز به توضيح بيشتر بود كه براى رعايت اختصار به همين مقدار بسنده شد.

ص: 64


1- . «انتم الاعلون...»؛ سورۀ آل عمران / 139.
2- . نهج البلاغه صبحى صالح، كلمۀ قصار 207.
3- . حاشيۀ مفاتيح الجنان.

صفات مربّى

آموختن روشهاى تربيت

اشاره

روانشناسان معتقدند كه تربيت افراد هنر است. فنى است كه هر كس نمى تواند در آن موفق باشد.

براى آموختن هنر تربيت، بر مربى لازم است كه با روشهاى گوناگون تربيت آشنا شود و بداند كه در مقابل گناه، كارهاى خلاف و رفتار زشت ديگران در هر جا بايد چگونه برخورد كند و به هر حال روش تربيت را بياموزد.

اگر انسان از نظر جسم مادى خود دچار مشكل شود بايد به پزشك مراجعه كند. پزشك كيست؟ چقدر زحمت كشيده است تا به ريشۀ بيمارى ها پى برده و روش درمان آنها را بياموزد، داروهاى مؤثر را بشناسد و بتواند بيمارى را درست تشخيص دهد و به ميزان لازم، دارو را تجويز كند.

همان گونه نيز بزهكاريها ياگناهان، رفتارهاى زشت و ناپسند در هر اجتماع، نشانۀ بيمارى روحى است و مربى كسى است كه بايد بتواند بيمارى را ريشه يابى كند. به راههاى درمان پى ببرد و روش درمان مؤثر را بتواند به ديگران منتقل كند. مربى بايد بتواند بيمارى را تشخيص دهد، بايد بداند چطور موضعگيرى كند؟ چه برخوردى داشته باشد؟ چگونه بايد حرف بزند؟ چقدر بايد تشويق كند؟ چقدر تنبيه كند؟ چقدر توبيخ كند؟ اينها همه مرز دارد و اندازۀ لازم دارو در درمان بسيار مؤثر است.

مربى بايد با زمينه هاى لازم شخصيت جوان آشنا باشد و آن را درك كند و آن نيازها را به جوان منتقل كند، قطعاً در اين صورت جوان آمادگى و استعداد براى كمال يابى را پيدا مى كند و روش درست را در زندگى اتخاذ خواهد كرد. مربى بايد صفاتى داشته باشد كه به اختصار به آنان اشاره مى شود.

1 - هدايت را از خدا بداند.

مربى بايد بداند كه گر چه او پيرو راه انبياء است و هدايت مردم را به عهده دارد اما ارشاد و هدايت مردم و مؤثر واقعى خداست و مربى ابزار و وسيلۀ هدايت است.

اگر مربى خود را وسيله و ابزار هدايت بداند دچار عجب و غرور نمى شود و از ديگران توقع تشكر ندارد و در مقابل بى مهرى مردم خشمگين نمى شود.

خداوند در قرآن با آيات مختلف نيز اين مسئله را به پيامبر صلى الله عليه و آله گوشزد مى فرمود:

ص: 65

«اى پيامبر تذكر به آنها بده، همانا تو مذكر هستى، اما تو مسلّط و توانا بر تبديل كفر آنان نيستى.»(1)

«اى پيامبر، تو حفيظ و وكيل مردم نيستى.»(2)

«اى پيامبر، تو هر كس را بخواهى هدايت نمى كنى اما خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند.»(3)

«وظيفۀ پيامبر صلى الله عليه و آله تذكر دادن، ترساندن، تشويق كردن، اميدوار نمودن و... است. اما هدايت مردم دست پيامبر صلى الله عليه و آله نيست. برخى از دعوت پيامبر استفاده كرده و به هدايت مى رسند و برخى كفر مى ورزند و گمراه مى گردند.»

قرآن مى فرمايد:

«ما راه را به شما نشان داديم، خواه شما شاكر باشيد يا كفر بورزيد.»(4)

و در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

«ما راه رشد و تعالى و راه گمراهى را براى شما بيان كرديم.»(5)

وظيفۀ پيامبر صلى الله عليه و آله بيان است اما تسلّط و جبر در هدايت يا گمراهى نيست. اين اختيار مردم است كه يا راه كفر را بر مى گزينند و يا به راه هدايت، ارشاد مى شوند. و لطف خداوند اين است كه ابزار هدايت را در اختيار مردم قرار داده است تا با اختيار خود به هدف خلقت دست يابند كه هدف خلقت چنين بود:

«و ما جن و انس را نيافريديم، مگر آن كه خدا را عبادت كنند.»(6)

و در روايت مى فرمايد: «عبادت كنند و معرفت پيدا نمايند.»

و مربى نيز يكى از ابزار هدايت است كه آيات الهى را براى مردم مى خواند. گروهى هدايت مى شوند و گروهى بر كفر خود باقى مى مانند.

2 - ايمان به هدف

مربى بايد هدف را بشناسد وقتى هدف خود را شناخت و راه درست را تشخيص داد و به رسالت خود پى برد، در راه رسيدن به اهداف خود اراده نيز داشته باشد. ارادۀ محكم و ايمان قوى به هدف است كه مربى را دلسرد نمى كند. از گرايش و فرار مردم نمى ترسد و از ميدان بيرون نمى رود.

چنان كه انبياء الهى عليه السلام در راه ارشاد و هدايت مردم با مشكلات فراوان از قبيل تهمت، جسارت

ص: 66


1- . «لست عليهم بمصيطر»؛ سورۀ غاشيه / 21.
2- . «و ما جعلناك عليهم»»؛ سورۀ انعام / 107.
3- . «انك لا تهدى من»؛ سورۀ قصص / 56.
4- . «انا هديناه السبيل»؛ سورۀ انسان / 3.
5- . «قد تبين الرشد من الغى»؛ سورۀ بقره / 256.
6- . «و ما خلقت الجن و الانس»؛ سورۀ ذاريات / 56.

بى ادبى، گرسنگى، محاصرۀ اقتصادى، اجتماعى، سياسى، روبرو شدند و مقابله كردند اما از هدف خود دست بر نداشتند.

مربى بايد بداند كه مهمترين مسئله در امر تربيت پايدارى و استقامت است. مربى بايد اراده خود را قوى كند، پشتكار داشته باشد. زيرا گاه لازم است ساعتها با فردى صحبت كند در مواقع و موارد مختلف او را ارشاد نمايد تا گمگشته اى را به راه حق و حقيقت رهنمون سازد.

موانع در راه تربيت بسيار است. گاه مانع خود فرد است كه زير بار حرف حق نمى رود گاه مانع مشكلات اجتماعى، ادارى، سياسى مى باشد. چنانكه انبياء عظام الهى عليه السلام و ائمه معصومين عليه السلام هم هميشه با موانع روبرو مى شدند اما چون هدف را مى شناختند و اراده اى قوى داشتند از ارشاد و هدايت دلسرد نمى شدند.

3 - صبر و استقامت داشته باشد.

يكى از صفات مربى صبر و استقامت است. مسلم است كه در همۀ كارهاى اجتماعى مخصوصاً برنامۀ ارشاد و امر به معروف و نهى از منكر، مشكلات فراوانى وجود دارد و سود پرستان سلطه جو، گنهكاران آلوده و خودخواه، به آسانى تسليم نمى شوند و حتى در مقام اذيت و آزار و متهم ساختن آمران به معروف و ناهيان از منكر بر مى آيند كه بدون صبر و استقامت و شكيبايى هرگز نمى توان بر اين مشكلات پيروز شد. لقمان به فرزندش سفارش فرمود:

«پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر مصائبى كه به تو مى رسد با استقامت و شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم و اساسى است.»(1)

صبر معانى مختلفى دارد، صبر بر اطاعت، صبر در برابر انگيزه هاى معصيت، صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و صبر در برابر از دست دادن نيروها و سرمايه ها و ثمرات است.

به عكس آنچه بعضى تصور مى كنند، صبر هرگز به معنى تحمل بدبختيها و تن دادن به ذلت و تسليم در برابر عوامل شكست نيست. بلكه صبر و شكيبايى به معنى پايدارى و استقامت در برابر مشكل و حادثه است.

در قرآن كريم به صبر تأكيد فراوان شده و بيش از ده مورد به شخص پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص دارد.

مهمترين عامل پيروزى مردان بزرگ تاريخ، استقامت و شكيبايى آنهاست. لذا قرآن مى فرمايد:

«صابران پاداش خود را بى حساب مى گيرند.»(2)

ص: 67


1- . «يا بنى اقم الصلوة»؛ سورۀ لقمان / 18.
2- . «انما يوفى الصابرون»؛ سورۀ زمر / 10.

امام على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايند:

«بر شما باد به صبر و استقامت كه صبر در برابر ايمان همچون سر است در مقابل تن، تن بى سر فايده اى ندارد، همچنين ايمان بدون صبر، نا پايدار و بى نتيجه است.»(1)

4 - مددجويى از خداوند

يكى از صفات مربى آن است كه مربى بايد با خداوند ارتباط معنوى داشته باشد. گاهى اوقات برخى از گناهكاران با وسائل و ابزار عادى قابل هدايت نيستند و مربى از ارشاد آنها دچار يأس و نوميدى مى شود.

در اين مرحله به جاى يأس و نوميدى بايد از مبدأ وحى و خالق هستى كمك گرفته شود.

بسيارى از بزرگان به پيروى از ائمه معصومين عليه السلام براى ارشاد مردم از روشهاى معنوى مثل: دعا كردن، توسل پيدا نمودن به اهل بيت عليه السلام، نذر كردن، وضو گرفتن نماز خواندن، قرآن خواندن و...

استفاده مى نمايند.

توكل به خدا و ارتباط معنوى با حضرت حق بسيار مهم است و در تربيت و ارشاد افراد معجزه مى كند. انسان مؤمن بايد در برابر همۀ مشكلات از خداوند يارى بخواهد. در احاديث اسلامى مى خوانيم: هنگامى كه على عليه السلام با مشكلى روبرو مى شد، به نماز برمى خواست و پس از نماز به دنبال حل مشكل مى رفت و اين آيه را تلاوت مى فرمود:

«از خداوند به وسيلۀ صبر و نماز يارى بجوئيد.»(2)

5 - اخلاص داشته باشد.

مربى بايد در ارشاد مردم اخلاص داشته باشد و اخلاص رمز موفقيت است.

ارشاد اگر به خاطر خدا و مخلصانه انجام شود، بر دلها مؤثر خواهد بود.

چنان كه انبياء الهى نيز در ارشاد مردم اخلاص داشته و از آنها انتظار تشكر نداشتند.

قرآن مى فرمايد؛ انبياء الهى مى گفتند:

«من براى رسالت خويش از شما پاداش نمى خواهم و پاداش من تنها نزد خداوند عالميان است.»(3)

اگر مربى براى خوشايند مردم كار كند، بى توجهى آنان برايش سخت است و در عمل دچار سستى مى شود اما اگر هدف، رضايت خداوند باشد، رفتار ناسپاس مردم بر وى بى تأثير خواهد بود.

ص: 68


1- . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 82.
2- . «واستعينوا بالصبر و الصلوة»؛ سورۀ بقره / 45، كتاب كافى، طبق نقل الميزان، ج 1، ص 154.
3- . «و ما اسئلكم عليه»؛ سورۀ شعرا / 109.

و اخلاص است كه براى مربى قاطيعت مى آورد، زيرا مربى خالص همۀ نفى و اثباتهايش بر محور مصالح عمومى مردم دور مى زند.

6 - سعۀ صدر داشته باشد.

از جمله ويژگيهاى يك مربى، داشتن سعۀ صدر است. مربى اگر سعۀ صدر و قدرت روحى و معنوى نداشته باشد، هرگز نمى تواند در مقابل حوادث و ناگواريها ايستادگى كند و در اولين برخورد مشكل دچار عجز و ناتوانى مى شود.

امام على عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

«همانا قلوب ظرف مى باشند و بهترين آنها با ظرفيت ترين آنها مى باشد.»(1)

و خداوند در قرآن مى فرمايد:

«آن كس كه خدا سينه اش را گشاده كند بيّنه اى از جانب پروردگار در خدمتش قرار داده مى شود كه همۀ راههاى بسته شده به سويش باز مى گردد.»(2)

اهميت شرح صدر را مى توان از اين آيه فهميد كه حضرت موسى عليه السلام هنگام رفتن به سوى فرعون، براى هدايت او و آگاه نمودن مردم از خداوند فراخى سينه و قدرت تحمل سختيها را درخواست نمود، قرآن مى فرمايد:

«موسى عليه السلام گفت: خدايا سينه ام را وسعت ده و كارم را آسان ساز و گره از زبانم بگشا تا مردم سخنانم را بفهمند.»(3)

براى به دست آوردن شرح صدر و تحمل در برابر مشكلات مداومت بر سورۀ انشراح بسيار مؤثر است.

نمونه اى از سعۀ صدر در ارشاد

شخصى نامه اى براى علامه بزرگوار خواجه نصيرالدين طوسى رحمه الله فرستاد كه در آن نوشته شده بود. يا كلب بن كلب (اى سگ، پسر سگ)

خواجه نصير رحمه الله پس از خواندن نامه در پشت آن نوشت:

اى برادر اشتباه كرده اى سگ چهار پا دارد و من دو پا. من مستوى القامه هستم (ايستاده راه مى روم) و سگ با حالت چهار دست و پا، ناخنهاى سگ دراز است و پشم دارد در حالى كه من

ص: 69


1- . «ان هذه القلوب اوعيه فخيرها اوعاها»؛ نهج البلاغه، قصار 138.
2- . «افمن شرح الله صدر»؛ سورۀ زمر / 22.
3- . «رب اشرح لى صدرى»؛ سورۀ مائده / 41.

اين گونه نيستم.(1)

7 - شهامت داشته باشد.
اشاره

مربى بايد شهامت داشته باشد و در مقابل تمام گناهان با قاطعيت بايستد و جز از خدا نترسد. بيان حقيقت و امر به معروف و نهى از منكر به شهامت نياز دارد.

قرآن مى فرمايد:

«كسانى كه فرمان الهى را تبليغ مى كنند و از او مى ترسند نبايد جز خداوند از كس ديگرى بترسند.»(2)

مربى بايد با گناهان در جامعه مقابله كند و اين وظيفۀ مهم بر عهدۀ مربى است. روايت مى فرمايد:

«هنگامى كه بدعتها بر امت من ظاهر شوند، بر عالم است كه علم خويش را ظاهر سازد و كسى كه اين عمل را انجام ندهد، لعنت خدا بر او است.»(3)

مربى بايد ارشاد را مجاهدت در راه خدا تلقى كند و بداند كه براى مجاهدت تلاش و شهامت لازم است.

از جمله صفات مؤمن آن است كه: خداوند مى فرمايد:

«كسانى كه در راه خدا مجاهدت مى كنند، از سرزنش ملامتگران نااميد نمى شوند.»(4)

شهامت مربى موجب مى شود كه در مقابل گناه و افراد آلوده بايستد، هر چند گناهكار فردى بزرگ و قدرتمند باشد و از پول و مقام و قدرت سياسى، اجتماعى بالايى هم برخوردار باشد.

نمونه اى از شهامت در مقابل ستمگر

روزى عبدالملك بن مروان در بيابان به يك مرد اعرابى رسيد. عنان اسب را كشيدوتوقف نمود تا با او صحبت كند. گفت: عبدالملك بن مروان را مى شناسى؟

پاسخ داد: آرى. او ستمگرى غير قابل هدايت است.

گفت: واى بر تو من عبدالملكم.

اعرابى گفت: خداوند به تو عمر طولانى ندهد و مال و ملك به تو نبخشد كه مال خدا را خوردى و حرمت او را تضييع نمودى.(5)

ص: 70


1- . منتهى الامال در مناقب حضرت باقر عليه السلام.
2- . «الذين يبلغون رسالات»، سوره احزاب / 39.
3- . اصول كافى، ج 1 ص 54.
4- . «يجاهدون فى سبيل الله»، سوره مائده / 54.
5- . مجموعه ورّام، ج 1، ص 31.
مقابله به مثل

يكى از بزرگان قم نقل كرد:

من مدت دوازده سال از قم به تهران نرفتم، تا آن كه يك كار ضرورى برايم پيش آمد كه ناچار شدم به تهران بروم. در ايام رضاشاه قلدر كه دستور كشف حجاب را داده بود، مأمورين اين دستور را به شدت اجرا مى كردند. من در تهران در يكى از خيابان ها مى رفتم. ديدم زنى با چادر مى رود تا چشم يكى از افسران به آن زن افتاد با شدت يك سيلى به او زد و چادر از سرش كشيد. به طورى كه من وحشت زده شدم.

ناگهان ديدم يك كالسكه در همانجا ايستاد و مرحوم سيد ابوالقاسم كاشانى از آن پياده شد و از پشت سر يك سيلى محكم به آن افسر زده و او را به لرزش در آورد. باز سوار كالسكه شده و رفت.

آن افسر مانند كسى كه استخوانى در گلويش گير كند ديگر نتوانست كلمه اى حرف بزند.(1)

8 - انتقاد پذير باشد.

مربى بايد روحيۀ انتقاد پذير داشته باشد. هيچ انسانى از خطا و اشتباه مصون نيست. به همين علت انسان از انتقاد سازندۀ ديگران نبايد ناراحت شود.

از نظر اسلام روحيۀ انتقاد پذير ارزشمند است و پذيرش انتقاد انسان را نسبت به كاستيهاى وجودش آگاه مى كند و انسان خود را مى سازد. انتقاد سازنده گامى به سوى تعالى و تكامل بشر است.

لذا امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

«بهترين برادران من كسانى هستند كه عيوب مرا به من هديه نمايند.»(2)

البته انتقاد بايد شرائطى داشته باشد كه در اينجا جاى بحث بيشتر نيست.(3)

9 - تعادل روحى داشته باشد.

مربى بايد در هنگام ارشاد، تعادل روحى داشته باشد تا بتواند مطالبى را كه مى خواهد به افراد منتقل كند با لحن و بيان درست ادا كند.

در هنگام ارشاد، مربى بايد از نظر جسمى تعادل داشته باشد، يعنى گرسنه نباشد، تشنه نباشد، و هم تعادل روحى داشته باشد، فكرش با مسائل گوناگون درگيرى نداشته باشد، خسته نباشد

ص: 71


1- . پندهايى از رفتار علماء، ص 25.
2- . بحارالانوار، ج 74، ص 282.
3- . توضيح در كتاب «افسردگى»، اثر ديگر مؤلّف.

خشمگين نباشد، باعصبانيت ارشاد را بيان نكند و... ساير شرائطى كه به آنها اشاره شد.

در صورتى كه مربى تعادل واقعى ندارد مى تواند به صورت ظاهر و تصنّعى خود را آرام و متعادل جلوه دهد. تا متربى بتواند به ارشادات او گوش بسپارد.

10 - عجله نكند

از جمله صفات مربى آن است كه در انتقال مطالب به افراد نبايد عجله كند. ابتدا بايد موارد خطا و اشتباه افراد را بررسى كند، با فكر وانديشه در فرهنگ اسلام ومبانى روانشناسى، راه حل مقابله با مسائل و مشكلات را پيدا كند، سپس به بيان ارشاد بپردازد، خداوند نيز در قرآن خطاب به پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«اى رسول، پيش از آنكه وحى قرآن تمام و كامل به تو برسد در آن عجله مكن.»(1)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«(اى رسول ما) باشتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشاى (بلكه تا خاتمه وحى صبر كن).»(2)

11 - سختگيرى نكند

مربى بايد نسبت به مردم سختگيرى نكند. اسلام دين آسانى است و اگر كسى به همۀ ابعاد احكام اسلام آشنا باشد، مى بيند كه اسلام قصد اذيت و آزار مسلمان را ندارد و سختگير نيست.

خداوند به پيامبرش نيز فرمود:

«اى پيامبر ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به سختى بيفتى.»(3)

و در آيه ديگر مى فرمايد:

«خداوند به افراد به اندازۀ وسع و توان آنها تكليف فرموده است.»(4)

به طور مثال: نماز در كودكى واحب نيست. اگر انسان بيمار شود مى تواند نشسته يا خوابيده هم نماز بخواند. اگر آب برايش ضرر دارد، تيمم كند و اگر مسافر باشد نماز را شكسته بخواند و...

در مورد روزه مى فرمايد:

«پس هر كس از شما مريض يا مسافر باشد، در ايام ديگر روزه بگيرد.»(5)

ص: 72


1- . «ولا تعجل بالقرآن»؛ سورۀ طه / 114.
2- . «و لا تحرك به لسانك»؛ سورۀ قيامت / 16.
3- . «ما انزلنا عليك القرآن»؛ سورۀ طه / 2.
4- . «لا يكلّف الله نفسا الا وسعها»؛ سورۀ بقره / 286.
5- . «فمن كان منكم»؛ سورۀ بقره / 184.

مربى نيز در احكام نبايد افراد را به سختى بيندازد و از آنان تكاليف شاقّ بخواهد. اين كار موجب مى شود كه مردم اسلام را دين سختى بدانند و از آن دلزده شوند و به آن پشت كنند. در حالى كه خداوند مى فرمايد:

«خداوند بر شما آسان گرفته است و براى شما سختى را نخواسته است.»(1)

و در آيۀ ديگر فرمود:

«خداوند هيچگونه سختى در دين براى شما قرار نداد.»(2)

اسلام نسبت به واجبات اين گونه آسان مى گيرد. اما گاهى مشاهده مى شود كه برخى از مربيان نسبت به مستحبات سختگيرى مى كنند و افراد را تحت فشار قرار مى دهند.

12 - استبداد نداشته باشد.

يكى از صفات مربى آن است كه مربى نبايد مستبد باشد. استبداد در انتقال معارف خطرناك است. ممكن است متربى استبداد مربى را بپذيرد. اما از نظر روحى لطمۀ شديد مى خورد. گاهى تا آخر عمر مظلوم و سرافكنده مى شود و از حق خود نمى تواند دفاع كند و گاهى نيز هنگامى كه از عامل استبداد جدا شد، از همۀ معارف و خوبيها دست برمى دارد. به اين علت است كه مربى بايد در ارشاد استبداد نظر نداشته باشد. بلكه معارف را بيان كند و به متربى فرصت فكر كردن، اشكال كردن، انتقاد نمودن و دليل خواستن بدهد.

متربى با انديشۀ آزاد ارشاد و هدايت را بپذيرد. چنان كه در انتخاب دين نيز اكراه نيست.

قرآن مى فرمايد:

«در انتخاب دين اكراه و زور نيست.»(3)

هر كس پيرو حق شد، هدايت شده و هر كس گناهكار شد، اهل دوزخ خواهد بود.

13 - آبروى افراد را حفظ كند.

يكى از ويژگيهاى مربى آن است كه بايد سعى كند ارشاد، افراد، همراه با آبرو ريزى نباشد. در ملأ عام ديگران را ارشاد نكند. بلكه آنها را در گوشه اى تنها و با شرائط ويژه به راه حق ارشاد نمايد.

مربى بايد توجه داشته باشد كه نبايد اسرار و بديهاى ديگران را بين مردم فاش كند و آبروى آنها را ببرد و آيندۀ آنان را زير سؤال بگيرد و با خطر مواجه كند.

ص: 73


1- . «يريد الله بكم اليسر»؛ سورۀ بقره / 185.
2- . «و ما جعل عليكم»؛ سورۀ حج / 78.
3- . «لا اكراه فى الدين»؛ سورۀ بقره / 256.
14 - شخصيت افراد را خرد نكند.

يكى از صفات مربى آن است كه بايد مواظب شخصيت افراد باشد. گرچه ممكن است فردى گناهكار باشد، اما همۀ افراد خوبيهايى دارند، كه گاه همان خوبيها باعث نجات آنان در دنيا و آخرت مى شود. لذا نبايد افراد را كوچك شمرد و شخصيت آنان را خرد نمود يا به آنان اهانت كرد.

15 - مهربان و دلسوز باشد

مربى بايد مهربان باشد و متربى احساس كند كه مربى دوست و دلسوز او مى باشد و از ارشاد او نفع مادى به مربى نمى رسد. در اين صورت است كه مهربانى و دلسوزى افراد را به مسير هدايت رهبرى مى كند.

خداوند نيز رحمت و مهربانى را رمز موفقيت نبى اكرم صلى الله عليه و آله معرفى مى فرمايد:

«اى رسول رحمت خدا ترا با خلق مهربان و خوش خوى گردانيد و اگر تند خو و سخت دل بودى، مردم از گرد تو پراكنده مى شدند.»(1)

و در آيه ديگر مى فرمايد:

«ما تو را تنها به عنوان رحمت بر جهانيان فرستاديم.»(2)

از نظر روانشناسان نيز ثابت شده است كه مهربانى و نرمخويى افراد را تربيت پذير مى كند و اسلام نيز مى فرمايد:

«با كسانى كه به آنان مى آموزيد و تعليم مى دهيد، نرمى كنيد.»(3)

چهرۀ مربى بايد همراه با لبخند باشد و مهربانى از چهره و حالت بيان مشاهده شود و متربى اين مهربانى را احساس كند.

چهرۀ خشن و بيان خشونت آميز، در افراد ايجاد ترس و دلهره مى كند و خاطرۀ بدى در روحيه آنها بر جاى مى گذارد و در اين حال پذيرش افراد بسيار كم است.

16 - تيزهوش و زرنگ باشد.

از جمله صفات مربى آن است كه تيز هوش و زرنگ باشد. مصداق روايتى كه امام على عليه السلام مى فرمايد: «اى همام مؤمن بايد تيز هوش باشد.»(4)

ص: 74


1- . «فبما رحمة من اللّه»؛ سورۀ آل عمران / 159.
2- . «و ما ارسلناك»؛ سورۀ انبياء / 107.
3- . بحارالانوار، ج 2، ص 62.
4- . اصول كافى، ح 2، ص 226.

زرنگى و تيز هوشى به مربى كمك مى كند كه با اراده باشد، نسبت به كارهاى خود تحليل درستى داشته باشد و هرگز تحت تأثير ديگران قرار نگيرد. نسبت به بدگوئيها، جوسازيها، قدرت برخورد درست را داشته باشد. صادق را از كاذب شناسائى كند و دامها را بشناسد.

آراء و اخبار ديگران را بشنود اما خود نسبت به درست يا نادرستى آن ابتدا تحقيق كند و سپس عمل نمايد. قرآن نيز مى فرمايد:

«اگر فاسقى براى شما خبرى آورد تحقيق كنيد.»(1)

امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

«اگر مى خواهيد كارى انجام دهيد بايد در فكر عاقبت آن باشيد اگر خير است آن را انجام دهيد وگر نه آن را ترك كنيد.»(2)

17 - به افراد احساس مسئوليت دهد.

يكى از ويژگيهاى مربى آن است كه به افراد احساس مسئوليت دهد. ابتدا آنها را نسبت به جايگاهشان در جهان و خلقت آشنا كند و به آنها گوشزد نمايد كه خلقت انسان بى هدف و بيهوده نيست. چنان كه قرآن چنين مى فرمايد:

«آيا مى پندارند كه ما آنان را عبث و بيهوده آفريديم و به سوى ما بر نمى گردند.»(3)

انسان در جهان بيهوده آفريده نشده است. هدف والاى خلقت انسان شناخت خداوند و عبادت بوده است.

«و ما جن و انس را نيافريديم، مگر آن كه خداوند را عبادت كنند.»(4)

انسان بايد جايگاه خود را در بين موجودات عالم بشناسد. هدف از خلقت انسان رسيدن به زندگى مادى نيست. زيرا حيوانات در اين امور از انسان برترند. بيشتر مى خورند، توالد و تكاثر دارند. اما انسان چنين نيست. هر لحظۀ عمر انسان مورد ارزيابى خداوند است و اعمال او نزد خداوند محفوظ مى باشد.

«خداوند بر همه چيز مراقب است.»(5)

«هر كس ذره اى عمل خير يا شر انجام دهد آن را نزد خداوند مى بيند.»(6)

ص: 75


1- . «ان جائكم فاسق»؛ سورۀ حجرات / 6.
2- . بحار، ج 77، ص 130.
3- . «افحسبتم انما خلقناكم»؛ سورۀ مؤمنون / 115.
4- . «و ما خلقت الجن»؛ سورۀ ذاريات / 56.
5- . «و كان الله على كل شى رقيبا»؛ سورۀ احزاب / 52.
6- . «و من يعمل مثقال ذرة»؛ سورۀ زلزال / 6.

پس انسان مسئول است، احساس مسئوليت است كه به انسان انگيزۀ درس خواندن، خوب شدن، انسان شدن، از بديها دورى كردن و به خدا رسيدن و... مى دهد.

انسان فطرتاً خود را دوست دارد به سرنوشت خود علاقمند است و دوست دارد رشد و تكامل پيدا كند. لذا اگر بيند گناه و خطائى او را از آينده اى روشن محروم مى كند و از رشد باز مى دارد حتماً آن كار را ترك خواهد كرد.

لذا مربى بايد احساس مسئوليت افراد را نسبت به آينده و رشد آنها، به آنها گوشزد كند تا آنها نيز اعمالى را كه زمينۀ نابودى و هلاكتشان مى باشد، انجام ندهند.

18 - عزت نفس

مربى بايد عزت نفس داشته باشد و براى ارشاد و هدايت مردم از آنان توقع مادى نداشته باشد.

اگر مربى از مردم توقع تشكر و ستايش داشته باشد و انتظار بكشد مردم جبران زحمات او را به وسيلۀ مسائل مادى بنمايند، توكل او به خداوند كم شده است، زيرا خداوند در قرآن مى فرمايد:

«ما شما را روزى مى رسانيم.»(1)

اگر مربى به يقين برسد كه روزى او دست خداوند است. تشكر و پاداش و هديه از مردم توقع نمى كند زيرا روزى خداوند بى منت و مستدام است و هرگز قطع نمى شود.

در حالى كه هديه و پاداش مردم مسائل جانبى در پى دارد. چون منت گذاشتن، رشوه، توقع بى جا، تشكر محدود و...

در حالى كه اجر الهى مستدام و هميشگى و ثواب آخرت بهترين و برترين پاداشها است.

19 - مأيوس نشود.

مربى هيچگاه نبايد از هدايت ديگران مأيوس شود. وقتى مربى براى خدا قيام مى كند و مردم را به هدايت فرا مى خواند، نبايد از كارهاى بد انديشان و كسانى كه از حق رو مى گردانند، نسبت به كار خود مأيوس شود. كار اگر براى خدا باشد، نظر مردم بر هدف انسان نمى تواند مؤثر باشد.

خداوند نيز در قرآن مى فرمايد:

«از رحمت خدا نااميد نشويد كه تنها قوم كافر از رحمت خدا نااميد مى شوند.»(2)

در آيه ديگر به انسانهاى با تقوا بشارت مى دهد:

ص: 76


1- . «نحن نرزقهم»؛ سورۀ اسراء / 31.
2- . «و لا تيأسو من روح الله»؛ سورۀ يوسف / 87.

«زمين از آن خداست و آن را براى هر كس از بندگانش بخواهد به ارث مى گذارد و عاقبت كار با انسانهاى با تقواست.»(1)

مربى بايد ارشاد را براى خدا در جامعه ادامه دهد و از روى گرداندن مردم دلسرد نشود. خداوند در آيه اى چنين مى فرمايد:

«و اگر از حق روى گرداندند بر تو چيزى جز تبليغ دين خدا و اتمام حجّت بر آنها نيست.»(2)

آرى مربى مأمور به ارشاد است نه نتيجه. به قول امام رحمه الله ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه.

20 - افراد گناهكار نزد او يكسان باشند.

مربى بايد در ارشاد با افراد گناهكار يكسان برخورد كند. اگر براى مربى مشخص شود كه كسى دشمن خداست و قابل هدايت نيست بايد از او دورى كند، گرچه نزديكترين عضو خانوادۀ او باشد.

چنان كه حضرت نوح عليه السلام از فرزندش به فرمان خداوند چشم پوشى كرد.

«خداوند گفت: اى نوح همانا او از اهل تو نيست، عمل او غير صالح است.»(3)

معيار براى دوستى و دشمنى خدا باشد. در ارشاد نيز نبايد عمل افراد گناهكار به خاطر روابط و ضوابط مربى ناديده گرفته شود. برخورد با خطاكار بايد يكسان باشد و حدود الهى دربارۀ افراد در هر قشر و گروهى يكسان اجرا شود.

قرآن نيز در اين باره مى فرمايد:

«اگر فقير باشند يا ثروتمند با هواى نفس حكم ندهيد كه خدا به رعايت حق آنها اولى است.»(4)

21 - اگر سؤالى را نمى دانست بگويد نمى دانم.

يكى از صفات مربى آن است كه اگر چيزى را نمى داند، صريحاً بگويد نمى دانم.

امام على عليه السلام مى فرمايند:

«نمى دانم نيمى از علم است.»(5)

گاهى لازم است، مربى همۀ آنچه را كه مى داند، هم نگويد. علوم خود را به اقتضاء زمان و مكان و احتياج افراد بيان كند. شايد برخى از سؤالهاى متربى را مربى صلاح نداند كه پاسخ دهد زيرا

ص: 77


1- . «ان الارض لله»؛ سورۀ اعراف / 128.
2- . «و ان تولوا فانما»؛ سورۀ آل عمران / 20.
3- . «انه ليس من اهلك»؛ سورۀ هود / 46.
4- . «ان يكن غنيّاً»؛ سورۀ نساء / 135.
5- . لا ادرى نصف العلم، نهج البلاغه كلمات قصار.

پاسخگويى به بعضى از سؤالات كه در سطح فهم افراد نيست، لازم نمى باشد. زيرا متربى از جواب به جائى نمى رسد و چيزى از آن نمى فهمد.

22 - عمل به گفتار

مربى بايد به آنچه مى گويد ابتدا خود عمل كند. كسى كه مى خواهد مردم را تعليم دهد ابتدا بايد به تعليم خود بپردازد.

روايت مى فرمايد:

«كسى كه خود را براى رهبرى مردم قرار داده است، بايد قبل از تعليم ديگران به تعليم خود بپردازد.»(1)

مربى بايد قبل از آن كه مردم را به كار خوب فرا بخواند، خود آن معروف را انجام دهد و قبل از نهى ديگران از اعمال زشت، خود آن اعمال را ترك كند.

چنان كه در اسلام نيز اولين مرحلۀ هدايت، مربوط به رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و خداوند به پيامبرش چنين فرمود:

«الا اى رسولى كه خود را به لباس پيچيده اى، برخيز و مردم را با پند، خداترس كن و لباس خود را از هر عيب و آلايش پاك كن و از ناپاكى به كلّى دورى كن.»(2)

امام على عليه السلام طى روايتى مى فرمايند:

«خداوند لعنت كرده آنان را كه امر به معروف مى كنند ولى خود به آن معروف عمل نمى كنند و نهى از منكر مى نمايند اما خود انجام دهندۀ آن هستند.»(3)

در آيۀ ديگرى قرآن مى فرمايد:

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، مراقب خودتان باشيد، وقتى كه شما هدايت يافتيد گمراهى گمراه شدگان به شما زيانى نمى رساند.»(4)

23 - علم و آگاهى كافى

از جمله صفات مربى، داشتن علم و آگاهى مى باشد. مربى بايد نسبت به مسائل مختلف و فرهنگ اسلام آگاهى و علم كافى داشته باشد.

ابتدا بايد معروفها را بشناسد و پيرامون آن آگاهى كافى به دست آورد.

ص: 78


1- . بحار الانوار، ج 2، ص 56.
2- . «يا ايها المدثر»؛ سورۀ مدثر / 1.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 420.
4- . «يا ايها الذين امنو عليكم»؛ سورۀ مائده / 105.

منكرها را بشناسد، مرزهاى گناه را تشخيص دهد و نظر فرهنگ غنى اسلام را راجع به گناهان و ابعاد آن شناسائى كند. تا بتواند اين علم و آگاهى را به ديگران انتقال دهد.

اگر احياناً برخورد مربى از روى علم و آگاهى نباشد، گاه ضررهاى جبران ناپذيرى بر روحيۀ افراد و افكار و بنش آنان وارد مى سازد و گاه متربى را از اسلام دلزده و دلسرد مى كند. مربى بايد خود آگاه و هدايت شده باشد. لذا امام على عليه السلام مى فرمايند:

«با علم و آگاهى سخن بگوئيد كه هيچ نفعى در سخن جاهلانه و بدون آگاهى نيست.»(1)

و در روايت ديگر مى فرمايد: «آنچه را نمى دانى نگو، زيرا در اين صورت گفتارهاى علمى تو نيز مورد تهمت قرار مى گيرد.»(2)

مربى بايد پيوسته در انديشه تحصيل علم و افزودن به اطلاعات خود باشد، زيرا در هر زمان به معلومات جديد نياز دارد و بايد براى رسيدن به معلومات جديد مطالعۀ كافى داشته باشد.

24 - شناخت مرز احكام شرعى
اشاره

يكى از صفات مربى و يكى از عوامل مهم موفقيت او شناخت مرز احكام در شرع مقدس اسلام است.

از آنجا كه عكس العمل برخى اعمال در صورت ظاهر يكى است. لذا شناخت مرزها اهميت زيادى دارد. به طور مثال خرابكارى و كنجكاوى، دو انگيزۀ عمل با دو ديدگاه متفاوت است كه هر كدام شيوۀ مقابلۀ خاصى دارد اما ظاهر عمل يكى است.

كودكى آبى را مى ريزد چون خرابكاراست، اما كودكى آب را مى ريزد چون مى خواهد ببيند كه اگر آب را ريخت چه مى شود و چه عكس العملى در پى دارد؟

به طور مثال غيبت در شرع مقدس اسلام حرام است و از گناهان كبيره است و غيبت كننده عذاب مى شود و...

اما غيبت در همه جا ناپسند و گناه نيست. بلكه در مواردى غيبت جايز و گاه واجب مى شود. مثل مشورت، شراكت، ازدواج، شهادت در محضر دادگاه، دفاع از مظلوم و... غيبت لازم و واجب مى شود.

و يا دروغ گناه كبيره و حرام است، كليد گناهان به شمار مى رود و...

اما براى حفظ جان مسلمان و مؤمن يا حفظ مال و آبروى افراد گاه دروغ واجب مى شود و اگر

ص: 79


1- . نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1171.
2- . غرر الحكم، حديث 274.

مربى بخواهد در ارشاد موفق شود، بايد پيرامون احكام و مرزهاى مسائل شناخت كامل و جامع داشته باشد تا بتواند اعمال و رفتار افراد را شناسائى كند و روش مقابلۀ درست با هر كدام از انگيزه ها را تشخيص دهد.

شناخت اعمال

مربى بايد بداند كه گناهان از نظر شرع مقدس اسلام به چند گروه تقسيم مى شوند:

گناه كبيره

گناهى است كه در قرآن كريم به آن وعدۀ عذاب داده شده است. و علماء علم اخلاق از 7 تا 70 نوع گناه را كبيره دانسته اند، از قبيل، غيبت، دروغ، تهمت، زنا و...

گناه كبيره احكامى دارد كه فراگيرى آن لازم است.

گناه صغيره

برخى گناهان صغيره اند و حكم گناه كبيره را ندارند. اما مربى بايد بداند كه تداوم بر گناه صغيره موجب ارتكاب گناهان كبيره مى شود لذا بايد از اين نوع گناهان نيز دورى كرد.

مكروه

برخى اعمال مكروه هستند، انجام آنها عقاب ندارد، اما ثواب نيز براى انجام آن داده نمى شود.

مستحب

برخى اعمال مستحب هستند و براى انجام مستحبات خداوند ثواب زيادى در نظر گرفته است اين اعمال از قبيل نمازهاى مستحب، دعا، نماز جماعت، شركت در مجالس عزادارى، شركت در مسجد، جلسه قرآن، صدقه دادن، انفاق كردن، قرض دادن، تعاون در كار خير، رسيدگى به امور دوستان و همسايگان، حل اختلاف بين خانواده ها و...

بى اعتنايى به مستحبّات

برخى افراد نسبت به انجام مستحبات بى اعتنا هستند و عمل مستحب را انجام نمى دهند.

برخورد مربى با چنين فردى نبايد چون برخورد با يك گناهكار باشد. زيرا انجام ندادن اعمال مستحب گناه ندارد. لذا مربى بايد توجه داشته باشد كه با چنين افرادى برخورد منفى نكند.

برخورد منفى در مورد مستحبات جايز نيست. بلكه بايد رفتار مربى به نحوى باشد كه در افراد ايجاد علاقه و انگيزه كند و آنها را به انجام اين امور وادار نمايد.

آشنايى با عمل مستحب، آثار عمل و عواقب آن شوق و انگيزۀ افراد را زياد مى كند. انجام امور مستحبى با كسالت و بى ميلى امكان پذير نيست. زيرا اگر مستحبّات با كسالت همراه باشد انسان

ص: 80

زود آن را كنار مى گذارد. اما در مواردى كه انسان شوق به كار داشته باشد، عمل مداومترى خواهد داشت، روايت نيز مى فرمايد:

«عمل كم و با دوام بهتر از زياد و خسته كننده است.»(1)

حق اللّه

برخى از گناهان حق الله هستند. مربى بايد براى افراد تحت تربيت خود روشن كند كه حق الله چيست؟

حق الله عبارت از وظائفى است كه انسانها در مقابل خداوند دارند. حق الله وظائف عبادى انسان محسوب مى شود و انسان مسلمان و با ايمان بايد اين عبادتها را با شرائط خاص خودش انجام دهد.

نماز، روزه، حج، خمس، زكات و... از جمله حقوق الهيه هستند كه افراد مسلمان بايد احكام اين مسائل را ياد بگيرند و به آن عمل كنند.

اگر فردى نسبت به اين اعمال بى توجهى كند، آنها را انجام ندهد و يا طورى انجام دهد كه موجب بطلان عبادات شود، گناهكار است.

گاهى فرد عبادات خود را ترك مى كند، ترك عبادات گناه محسوب مى شود. اما گاهى فرد نسبت به احكام و مسائل خود بى توجه است. وضويش درست نيست، اموالش حلال نيستند، قرائت نماز را نمى داند، به احكام روزه آشنا نيست، چنين فردى نيز گناهكار محسوب مى شود و اعمالش باطل است.

حقوق اجتماعى (حق الناس)

برخى از گناهان حق الناس هستند. فرد گناهكار با ارتكاب چنين گناهى حقوق اعضاء اجتماع را ناديده گرفته و از بين مى برد.

مثل آن كه مالى را از كسى غصب مى كند و يا از بين مى برد، آبروى كسى را در معرض خطر قرار مى دهد، غيبت مى كند و يا تهمت مى زند.

و يا افرادى كه در اجتماع فساد و تباهى به وجود مى آورند، گناهى را شايع مى كنند و افراد ديگر اجتماع را به گناه وادار مى كنند.

ظلم به نفس

برخى از گناهان جنبۀ ظلم به نفس دارد. فرد گناهكار اعمالى انجام مى دهد كه نعمتهاى الهى را در

ص: 81


1- . غرر الحكم، ج 2، فصل 61، ح 28.

مورد خود ناديده گرفته و آنها را از بين مى برد و به خود ضرر مى رساند.

مثلاً افرادى كه درس نمى خوانند و از رشد و تعالى عقب مى مانند، ظلم به خود مى كنند. افرادى كه دستورات خداوند در مورد زندگى شخصى خود را ناديده مى گيرند، بدحجاب هستند يا ريش خود را مى تراشند، تخلّفاتى دارند كه علاوه بر ظلم به خود در اجتماع نيز فساد ايجاد مى نمايند.

مربى بايد اين تخلفات و گناهان و مرزهاى آنان و راههاى توبۀ اين گناهان را ابتدا بداند و سپس به افراد ديگر منتقل كند.

25 - مشورت كند

مربى بايد با افراد دانشمند و با فضيلت پيوسته مشورت داشته باشد. در اين مورد خداوند در قرآن كريم پيامبر را سفارش فرمودند:

«و در كارها با مردم مشورت كن.»(1)

از آنجا كه تربيت و ارشاد افراد به آگاهى فراوان نياز دارد و امر تربيت بسيار لطيف و دقيق است از اين رو مربى بايد آنچه را نمى داند حتماً بپرسد و از انديشمندان وآراء آنها در هدايت و ارشاد مردم استفاده كند. امام على عليه السلام مى فرمايد:

«كسى كه از خردمندان كمك فكرى بطلبد جاى خطا واشتباه را مى شناسد.»(2)

چنان كه در بعد بيمارى جسمى متخصص فراوان است و هر عضوى تخصص جداگانه اى را مى طلبد. در مورد بيمارى روحى نيز چنين است. ممكن است مربى به چند گروه از بيماران روحى و روانى آشنا باشد و روش مقابله با آنان را بداند اما مسلم است كه در مورد همۀ بيماران روحى چنين آمادگى را ندارد. اينجاست كه بايد از افرادى كه در آن علوم خاص آگاهى بيشترى دارند استفاده كند.

26 - پالايش و بديها جايگزينى امور مثبت

يكى از ويژگيهاى ارشاد اين است كه مربى بايد به جاى بديها و رذائل، امور مثبت را معرفى و جايگزين كند.

در علم روانشناسى، يكى از اصول مهم تربيت جايگزين كردن است. دانشمندان بر اين عقيده اند كه اگر مى خواهيد كار منفى و بدى را از مردم بگيريد، ابتدا بايد جايگزين مثبت را به آنها معرفى كنيد، سپس از آن كار منفى افراد را نهى نمائيد.

ص: 82


1- . «و شاورهم فى الامر»؛ سورۀ آل عمران / 159.
2- . نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1196.

در علم پرورش كودك نيز اين مسئله مطرح است كه اگر مى خواهيد به كودك بگوئيد اين كار را نكن، در مقابل، كارى براى انجام دادن به او بدهيد. اگر چاقو را كه خطرناك است از او مى گيريد، به جاى آن به او اسباب بازى بدهيد، بلكه قبل از گرفتن چاقو او را به شىء ديگرى مشغول كنيد، آنگاه شىء خطرناك را بگيريد.

مربى نيز بايد به جاى گناهان، كارهاى نيك را جايگزين كند.

27 - روشهاى تنبيه صحيح

هنگامى كه مربى تشخيص داد كه بايد از روشهاى تنبيهى استفاده كند، لازم است متربى را تنبيه كند يكى از روشهاى تنبيه صحيح، تغافل است. گاهى لازم است مربى گناهى را كه مى بيند، صريح و كوبنده با آن برخورد نكند و موضع تهاجمى به خود نگيرد بلكه با تغافل متربى را متنبّه كند. گاهى بى اعتنايى مربّى و تغافل او متربى را بيشتر تربيت مى كند و اثر تربيتى بيشترى بر جاى مى گذارد و او را تنبيه مى كند.

از آنجا كه انسان داراى بعد عاطفى است عقل و فكر و محبت و وجدان دارد. لذا برخورد عاطفى با افراد خطاكار گاهى بهتر از تهديد و تنبيه و كتك عمل مى كند. يكى از روشهاى برخود با منكرات نيز انكار قلبى و پشت كردن به مجالس گناه است.

گاهى سكوت معنى دار، بهتر از زبان تيز و تند، افراد را هدايت مى كند.

از نظر تربيتى نيز اسلام به اولياء سفارش مى كند كه براى تربيت كودك گاهى با او قهر كنند و با او حرف نزنند، اما قهر را زياد طولانى نكنند.

جوان يا كودك يا متربى بايد بفهمد همانگونه كه مربى دلسوز اوست، او را تشويق مى كند، او را دوست دارد، گاهى به خاطر كارهاى خلاف او، اخم هم مى كند و او را اين گونه تنبيه مى كند. كودك نبايد فكر كند كه اولياء يا مربى او نبايد هيچ وقت او را تنبيه كنند يا او را مورد توبيخ و سرزنش قرار دهند و يا او را جريمه كنند. بلكه بايد بداند اگر خلاف مرتكب شود، ممكن است اولياء يا مربيان، او را تنبيه كنند.

تغافل و ناديده گرفتن، بى اعتنايى، قهر، سكوت، جريمه، توبيخ و سرزنش محروم كردن و... از جمله روشهاى تنبيه صحيح است.

28 - جبران و توبه را توصيه كند.
اشاره

مربى بايد افراد خطاكار را به جبران گناهان و توبه و شرائط آن آشنا كند.

ص: 83

يكى از روشهاى هدايت افراد تقويت روحيه و بازسازى افرادى است كه شكست خورده اند.

در فرهنگ اسلام، اين امر روشن است كه هر كس با ارتكاب هر نوع گناه و خطا، اگر توبه كند توبه اش مورد قبول خداوند واقع مى شود وظيفۀ مربى اين است كه اين اصل را به افراد گناهكار يادآورى و آنان را به توبه ارشاد نمايد.

خداوند مى فرمايد:

«آيا ندانسته اند كه خداوند توبه هاى بندگانش را مى پذيرد.»(1)

رحمت خداوند تنها پذيرش توبه نيست بلكه علاوه بر پذيرش توبه، اعمال انسان را نيز اصلاح مى كند. به شرط آن كه توبه واقعى باشد و فرد گناهكار ديگر به سوى گناه باز نگردد.

قرآن مى فرمايد:

«خداوند بدى هاى آنان را تبديل به خوبيها مى كند.»(2)

و در آيۀ ديگرى مى فرمايد:

«همانا خوبيها، بدى ها را از بين مى برد.»(3)

مراحل توبه و جبران

لازم است مربى افراد گناهكار را نسبت به گناهان و راههاى توبه از گناهان آگاه كند. گناهكار بايد بداند كه توبه اين نيست كه انسان فقط بگويد: استغفرالله. و از خداوند هم توقع بخشش داشته باشد.

هر گناهى توبه اى دارد.

1 - اگر گناه ظلم به خود بوده و به كسى آزار و اذيتى نرسيده و حق كسى تضييع نشده و گناه از روى نادانى بوده استغفار كافى است. قرآن مى فرمايد:

«محققاً خداوند توبه آنها را مى پذيرد كه عمل ناشايسته را از روى نادانى مرتكب شوند پس از آن كه زشتى آن عمل را دانستند به زودى توبه كنند، پس خداوند آنها را مى بخشد.»(4)

2 - توبه همراه با ايمان و عمل صالح باشد.

گاهى اوقات گناه همراه با بى ايمانى بوده و انسان عبادات خود را انجام نداده است. توبه اين است كه ابتدا استغفار كند و تصميم به ترك گناه بگيرد، سپس اعمال صالح خود از قبيل نماز، روزه و... را كه انجام نداده، اعاده كرده و همه را به مرور انجام دهد و كفّارۀ روزه هايى كه قضا كرده بدهد و

ص: 84


1- . «الم يعلموا ان الله»؛ سورۀ توبه / 104.
2- . «يبدل الله سيئاتهم»؛ سورۀ فرقان / 70.
3- . «ان الحسنات»؛ سورۀ هود / 114.
4- . «انما التوبه على الله»؛ سورۀ نساء / 17.

روزه ها را بگيرد و تصميم به اصلاح اعمال داشته باشد.

قرآن مى فرمايد:

«و البته بر آنكس كه توبه كند و به خدا ايمان آورد و نيكوكار گردد و به راه هدايت برود مغفرت و آمرزش من بسيار است.»(1)

3 - توبه همراه با اصلاح ظلمها باشد.

گاهى اوقات انسان به حقوق ديگران تجاوز كرده، به آنان ظلم روا داشته، مال آنها را خورده، غصب كرده، دزدى نموده، غيبت كرده، افراد را آزار رسانده است و كارهايى از اين قبيل انجام داده كه حقوق ديگران را از بين برده است.

توبه از اين گناهان علاوه بر استغفار و تصميم به ترك گناه آن است كه انسان به جبران و اصلاح ظلمها بپردازد. اموال مردم را بدهد و از آنها طلب بخشش كند.

قرآن مى فرمايد:

«پس هر كس بعد از ستمى كه كرده توبه نمود و كار خود را اصلاح كرد از آن پس خدا او را خواهد بخشيد.»(2)

4 - توبه همراه با اصلاح و بيان كارهاى زشت باشد.

افرادى كه به وسيلۀ گناه خود، ديگران را به گناه كشانده اند علاوه بر توبه، بايد به بيان كارهاى خلاف خود بپردازند و ديگران را نيز به راه راست هدايت نمايند. قرآن مى فرمايد:

«مگر آنهايى كه توبه كردند و به اصلاح مفاسد، اعمال خود پرداختند و براى مردم آنچه را كه كتمان مى كردند، بيان كردند پس توبۀ اين گروه را مى پذيرم.»(3)

مراحل توبه در مكتب على عليه السلام

جابربن عبدالله انصارى رحمه الله گويد:

شخصى بيابانى در مدينه به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: خدايا من از تو طلب آمرزش و توبه مى كنم.

سپس مشغول نماز شد، پس از نماز، على عليه السلام به او فرمود:

توبه زبان تنها به استغفار (طلب آمرزش از خدا) توبه دروغگويان است. خود توبۀ اين چنينى نياز به توبه دارد.

ص: 85


1- . «و انى لغفار لمن»؛ سورۀ طه / 82.
2- . «فمن تاب من»؛ سورۀ مائده / 38.
3- . «الاّ الذين تابوو اصلحوا»؛ سورۀ بقره / 160.

او عرض كرد: توبه حقيقى چگونه است؟

امام على عليه السلام فرمود: توبه اسمى است كه داراى شش شاخه است.

1 - از گناهان گذشته پشيمان شود.

2 - واجبات از دست رفته را به مرور انجام دهد.

3 - حقوق مردم را به مرور به آنها رد كند.

4 - گوشت بدن را در راه اطاعت خداوند ذوب كند، همان گونه كه در راه گناه روئيده شده بود.

5 - چشاندن رنج و سختى اطاعت به جان همانگونه كه شيرينى گناه را به جان مى چشاندى.

6 - گريه عوض همۀ خنده هايى كه كرده اى.(1)

اين شرائط توبۀ كامل است. اما توبه در مراحل پائين با پشيمانى از گناه، تصميم بر ترك گناه اداى حق الله و حق الناس، حاصل مى شود.

29 - از روشهاى غير مستقيم استفاده كند.

گاهى لازم است، مربى به جاى صحبت با افراد از روشهاى غير مستقيم در تربيت آنها استفاده كند.

زيرا برخى موارد مربى با ارشاد حضورى و مستقيم نمى تواند متربى را راهنمايى و هدايت كند.

در اينجا استفاده از كتاب، نامه، تلفن، نوار، دوستان، اولياء، معرفى مراكز فرهنگى، مساجد، روحانيون براى انتقال مطالب به افراد لازم است.

30 - اگر ارشاد مؤثر نيست، افراد را رها كند.

اگر مربى وظيفۀ خود را انجام دهد، جاى هيچ نگرانى وجود ندارد. حتّى اگر ارشاد تأثير هم نداشته باشد، اگر افراد نپذيرفتند و يا زمينۀ پذيرش در آنها وجود نداشت، از طرف آنها به مربى زيانى نخواهد رسيد.

چنان كه بيان شد يكى از شرائط امر به معروف آن است كه مربى احتمال تأثير بدهد. اگر احتمال نمى دهد، چيزى بر او واجب نيست.

پيامبر صلى الله عليه و آله در روايتى فرمودند:

«امر به معروف و نهى از منكر كنيد. اما هنگامى كه ببينيد مردم، دنيا را مقدم داشته و بخل و هوى بر آنها حكومت مى كند و هر كس تنها رأى خود را مى پسندد (و گوشش بدهكار سخن ديگرى نيست) به

ص: 86


1- . تفسير روح البيان برسى، ج 8، ص 315.

خويشتن بپردازيد و عوام را رها كنيد.»(1)

31 - همنشينى با افراد گناهكار را ترك كند.

مربى بايد مجالست و رفت و آمد با افراد گناهكار و شركت در مجلس گناه را ترك كند. البته ترك مجالست به معناى قطع رحم نيست. زيرا انسان در هيچ حال نبايد قطع رحم كند بلكه بايد افرادى را كه اهل گناه هستند به وسيله امر به معروف و نهى از منكر ارشاد نمايد.

اما شركت در مجالس گناه و مجالست با اهل گناه، مربى را در مواضع تهمت قرار مى دهد. و از نظر فرهنگ اسلام انسان نبايد خود را در مواضع تهمت قرار دهد. روايت مى فرمايد:

«كسى كه خودش را در مواضع تهمت قرار دهد نبايد كسى را كه به او گمان بد برده است سرزنش كند.»(2)

در روايات نيز آمده است:

جعفرى گويد: از امام موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه به من فرمود: چه شده كه تو را نزد (عبدالرحمن بن يعقوب) مى نگرم؟

عرض كردم: او دايى من است. فرمود:

او دربارۀ خداوند، اوصافى ذكر مى كند كه ذات پاك خدا داراى آن اوصاف نيست. يا با او همنشين مشو و ما را ترك كن و يا با ما باش و او را ترك كن.

عرض كردم: او هر چه دلش خواست بگويد، ولى من كه معتقد به عقيدۀ او نيستم. چه مانعى دارد؟

امام عليه السلام فرمود: آيا نمى ترسى كه عذابى به او برسد و شامل همۀ شما نيز بشود؟

آيا خبر ندارى كه شخص از ياران موسى بن عمران عليه السلام بود ولى پدرش از اصحاب فرعون بود.

وقتى كه فرعون و فرعونيان در حال غرق در دريا بودند، پسر به سوى پدر رفت تا او را موعظه كند. و به موسى عليه السلام ملحق سازد، ولى پدر قبول نكرد. پسر در فكر او بود و در نتيجه آب دريا پدر و پسر را فرا گرفت و هر دو غرق شدند. اين خبر به موسى عليه السلام رسيد. فرمود:

پسر در رحمت خدا است ولى وقتى بلا نازل شد شامل آن كسى كه نزديك گنهكار است نيز خواهد شد و ديگر راه دفاع از او نيست.(3)

ص: 87


1- . نور الثقلين، ج 1، ص 684.
2- . وسائل الشيعه، ج 8، ص 423.
3- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 503.
32 - از خداوند عاقبت خير بخواهد.

يكى از وظايف مسلمانان اين است كه از خداوند بخواهند كه آنان را از شرور و آفات حفظ كند.

عجب و غرور، باعث مى شود كه گاهى مربى از بالاى نردبان ترقى به پايين سقوط كند لذا هرگز توكل به خدا را نبايد از ياد برد.

بسيارى از افراد بوده اند كه داراى علم، عمل، درايت، عقل و آگاهى بوده اند اما در مقطعى گول شيطان را خورده و آبروى آنها از بين رفته است.

براى اين كه انسان هميشه به ياد خدا باشد بايد از عجب و غرور خوددارى كند و همان چيزى را از خدا بخواهد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود:

«خدايا به اندازۀ يك چشم به هم زدن ما را به خود واگذار مكن.»(1)

33 - رعايت زمينه هاى روحى متربى
نقش تعادل در پذيرش

مربى بايد نسبت به حالات متربى شناخت كامل داشته باشد و ارشاد و هدايت را در زمانى بيان كند كه فرد خطاكار آمادگى پذيرش داشته باشد و در تعادل جسمى و روحى قرار گرفته باشد.

در برخى از حالات روحى، پذيرش انسان كم مى شود و مربى اگر در اين حالات بخواهد روى افراد كار كند، موفق نخواهد بود. تعادل نقش مهمى در پذيرش افراد دارد.

درحالت غم و اندوه نباشد.

از جمله حالات منفى در افراد، هنگامى است كه براى فردى مشكلى پيش آيدكه وى درحالات غم واندوه باشد. در چنين حالتى پذيرش انسان كم مى شود.

در حال ترس نباشد.

يكى از حالات منفى در افراد، حالت ترس و دلهره است.(2) در اين حالت اگر فردى را ارشاد نمايند، چون ترس بر وجود او غلبه پيدا كرده است، آمادگى پذيرش هدايت را ندارد.

مضطرب نباشد.

اضطراب ونگرانى باعث مى شودكه پذيرش انسان نسبت به مسائل كم شود.(3)

عجله نداشته باشد.

ص: 88


1- . لا تكلنا الى انفسنا طرفة عين ابدا.
2- . توضيح بيشتر در كتاب «ترس و دلهره»، اثر ديگر مؤلف.
3- . توضيح بيشتر را در كتاب اضطراب اثر ديگر مؤلف مطالعه فرماييد.

در مواقعى كه انسان عجله دارد و مى خواهد زود از مربى جدا شود، آمادگى پذيرش حرفهاى مربى را ندارد.

مأيوس و نااميد نباشد

در هنگامى كه وجود فردى را يأس و نااميدى فرا گرفته است آمادگى پذيرش در او وجود ندارد.

چنان كه در آداب سخن بيان شد كه بيان مأيوس كننده نباشد و مربى نيز خود مأيوس از ارشاد نباشد. يأس و نااميدى روح و روان انسان را فرسوده مى كند و قابليت پذيرش را از بين مى برد.

احساس امنيت

متربى بايد نسبت به مربى اطمينان داشته باشد و در كنار او احساس امنيت كند. بداند كه مربى دلسوز اوست، اسرارش را فاش نمى كند. مشكل او را بدتر نمى كند و راه درمان مشكلات او را مى شناسد. و بداند كه مربى آبروى او را حفظ مى كند و آيندۀ او با خطر روبرو نمى شود. و احساس كند كه مربى اگر اسرار او را بداند، در آينده او را سرزنش نمى كند و از نقاط ضعف او سوء استفاده نخواهد كرد و يا از او توقعات بيجا نخواهد داشت.

تعادل جسمى داشته باشد

متربى بايد در هنگام ارشاد و نصيحت مربى در تعادل جسمى باشد. گرسنه نباشد، تشنه نباشد، دستشوئى نداشته باشد، بيمار نباشد، سردش نباشد، گرمش نشده باشد.

اگر متربى تعادل جسمى نداشته باشد، تأثير كلام كافى نخواهد بود و مؤثر واقع نمى شود.

مكان مناسب باشد

مكانى كه مربى مى خواهد، فردى را ارشاد كند بايد مناسب باشد. خيلى سرد نباشد، گرم و طاقت فرسا نباشد، شلوغ نباشد، در مسير رفت و آمد افراد ديگر نباشد.

ص: 89

شناسايى عوامل گناه

شناخت انگيزه هاى گناه

اشاره

مهمترين اصل در تربيت شناخت عوامل گناه در متربى است. مربى بايد انگيزۀ جوان از گناه را بشناسد تا بتواند روش درستى در تربيت اتخاذ كند.

ارزيابى رفتار متربى، براى مربى امرى لازم و ضرورى است.

1 - ناآگاهى
اشاره

معمولاً 95 درصد از خطاكاران ناآگاه هستند و جهالت موجب ارتكاب گناه آنان شده است.

بسيارى از افراد كه مرتكب گناه مى شوند آن را جاهلانه انجام مى دهند. زيرا نسبت به عمل، خصوصيات گناه، مرز اعمال، زشتى اعمال، آثار گناهان آگاهى ندارند و اگر مرتكب گناهى شوند، آن را جاهلانه انجام مى دهند.

از نظر شرع مقدس اسلام گناهكاران جاهل و ناآگاه دو گروهند و روش برخورد با آنان متفاوت است.

جاهل قاصر

اگر فردى گناهى انجام دهد و نداند كه عمل او گناه است، عقاب در پى ندارد، اين فرد جاهل قاصر است. چنين فردى به دنبال به دست آوردن احكام بوده اما به حكم درست دست پيدا نكرده است.

در احكام شرع نيز عبادات چنين فردى باطل نيست. و بعد از آگاه شدن از مرز اعمال و احكام و شرائط آن، مى تواند اعمال صالح خود را دنبال كند و از گناهان توبه كند.

معمولاً جاهلان قاصر افرادى هستند كه از محيطهاى آموزشى دور مى باشند. يا وسائل ارتباط جمعى در اختيار ندارند و يا احكام را درست به دست نياورده اند.

و يا افرادى كه مسئله را به دست آورده اند ولى فراموش كرده اند و فكر مى كرده اند عملى كه انجام مى دهند مطابق شرع و اخلاق و عرف است.

ص: 90

جاهل مقصر

اما جاهل مقصر كسى است كه گناهى را انجام مى دهد. به خيال اينكه عمل خوبى انجام داده است. و اين نگرش به خاطر آن است كه اين فرد به دنبال به دست آوردن آگاهى نبوده است و فكر مى كرده كه عملى درست انجام مى دهد. در حالى كه عمل او گناه است.

انسان وظيفه دارد نسبت به احكام شرع علم و آگاهى به دست آورد و سپس با علم و آگاهى عملى را انجام دهد و اگر چنين نكرد با توجه به اينكه امكان بدست آوردن احكام را دارد جاهل است و جاهل مقصر مى باشد.

در اين موارد اعمالى كه جاهل مقصر انجام داده باطل است و علاوه بر توبه بايد آن اعمال را دوباره انجام دهد. (البته به مرور)

2 - كينه و عناد

يكى از عوامل گناه، كينه و دشمنى و عقده هاى روانى است و چنين افرادى با علم و آگاهى مرتكب گناه مى شوند. مى دانند كه چه اعمالى گناه است، اولياء و مربيان آنها از چه چيزهايى رنج مى برند، اما به عمد و با آگاهى مرتكب گناهانى مى شوند كه افراد ديگر را آزار برسانند.

لجاجت و پافشارى بر گناه در افرادى به چشم مى خورد كه با آگاهى مرتكب گناه مى شوند.

پرخاشگرى به اولياء و مربيان، آزار رساندن به ديگران، عدم قبول نصيحت، بى احترامى و... به قصد انتقام جويى و از روى دشمنى انجام مى گيرد.

چنين افرادى، معمولاً در زندگى خود مشكلات فراوانى را تحمل كرده اند و چون فشار اين مشكلات بسيار شديد بوده است، آنان را دچار عقده هاى روانى كرده و اين افراد با علم و آگاهى و به نيت انتقام جويى از اولياء، مربيان، جامعه، دوستان و... با بصيرت كامل مرتكب گناه مى شوند.

3 - فراموشى احكام

برخى افراد وقتى كه مرتكب گناه مى شوند، به آن علت است كه حكم مسئله را فراموش كرده اند.

از روى خطا و نسيان گناه انجام داده اند. مى دانسته اند غيبت حرام است اما در مقطعى به خاطر فراموشى مرتكب گناه غيبت شده اند.

و يا مربى به دانش آموز گفته بوده كه تقلب نكن، دروغ نگو، به قوانين مدرسه احترام بگذار، دانش آموز هم مى دانسته اما در مقطع زمانى خاصى، از روى فراموشى چنين كارى را انجام داده است.

ص: 91

4 - اجبار و اكراه

گاهى عامل گناه اجبار از طرف ديگران است و فرد گناهكار با اكراه گناه را انجام داده است.

در اين موارد افرادى كه فرد گناهكار را تحت سلطه دارند او را به گناهى مجبور مى كنند كه خود قصد انجام آن گناه را ندارد و مى داند كه از نظر شرع حرام است اما به اجبار مرتكب شده است.

مثل كسى كه به زور روزه اش را باز كنند، يا گوشت حرام به او بخورانند و...

گاهى نيز اجتماع، خانواده، دوست و... افراد را به گناه مى كشانند.

5 - سختگيرى مربى

گاهى عامل گناه عدم طاقت و تحمل افراد نسبت به كارهاست. برخى مربيان سختگير، اعمالى را از متربى مى خواهند كه او طاقت تحمل و انجام اين كارها را ندارد لذا مرتكب گناه و خلاف مى شود.

دروغ مى گويد، فرار مى كند، پرخاشگرى مى نمايد و گناهانى از اين قبيل انجام مى دهد و علّت آن اين است كه توان و قدرت انجام دستورات مربى را ندارد.

6 - اضطرار

گاهى عامل گناه اضطرار است. در اين مورد مى توان چنين مثال زد كه فردى در بيابانى بدون آب و غذاست و مجبور مى شود به خاطر حفظ جان از حيوان حرام گوشت تغذيه كند. در اينجا چون حفظ جان مطرح است و انسان مضطر است. از نظر شرع هم مى تواند بحدّ سدّ جوع (از بين رفتن گرسنگى) از گوشت حرام بخورد تا نميرد.

اضطرار مى تواند منشأ گناهان ديگرى هم باشد و فردى به خاطر حفظ بعضى مصالح شرع و از روى اضطرار مرتكب گناه شود.

7 - عدم شناخت نسبت به مرز احكام

گاهى اوقات عامل گناه عدم شناخت نسبت به احكام و مسائل پيرامون آن است به طور مثال:

كودكى پولى از جيب يا كيف پدر بر مى دارد. گاهى اين كودك مرز مالكيت را نمى شناسد. كار خود را خلاف نمى داند، بين جيب خود و پدرش فرقى قائل نيست. لذا چنين فردى با چنين نگرش را نمى توان دزد ناميد.

و يا پدرى كه فرزند خود را كتك مى زند به حدى كه موجب ديه مى شود. اين پدر به خاطر عدم شناخت احكام فكر مى كند چون فرزند، بچه اوست، پس هر كار دلش خواست مى تواند در مورد او

ص: 92

انجام دهد. در حالى كه شرع اسلام چنين حقى را به اولياء حتى در مورد تربيت نمى دهد.

و يا گاهى مربى، استاد، معلم، افراد تحت پوشش آموزشى خود را استثمار مى كنند. فكر مى كنند چون فردى زير دست آنهاست بايد هر چه مى گويند انجام دهد. در كارهاى شخصى از او استفاده كنند. و نيازهاى خود را به وسيلۀ آنان تأمين نمايند. در حالى كه از نظر شرع و عرف اين كار صحيح نيست و گناه دارد.

گاهى افراد غيبت مى كنند يا دروغ مى گويند و يا تخلفات اخلاقى ديگرى را مرتكب مى شوند.

اما هميشه غيبت حرام نيست يا دروغ بد نمى باشد. حتى از نظر شرع مقدس گاهى غيبت و دروغ واجب هم هست. در حفظ جان اشخاص دروغ مصلحتى پسنديده است. در حفظ مال و آبروى اشخاص دروغ عيب نيست و يا فرد فاسق غيبت ندارد، كسى كه گناه علنى انجام مى دهد و يا در مورد مشورت غيبت جايز است و... پس مرز شناسى بسيار لازم است.

8 - خطا و اشتباه

گاهى عامل گناه خطا و اشتباه است. بسيارى از گناهان منشأ خطا و اشتباه دارند. از نظر شرع هم حكم خطا و اشتباه با عمد بسيار متفاوت است. اجراى حدود و ديات در خطا و عمد تفاوت فراوان دارند.

9 - آموزشهاى غلط، يادگيرى غلط
اشاره

گاهى عامل گناه يادگيرى و آموزش از طريق ديگران است. برخى افراد مرتكب گناهى مى شوند كه اين گناه را از اولياء، دوست، محيط، وسائل ارتباط جمعى فرا گرفته اند و آموزشهاى غلط فرد را گناهكار كرده است.

آموزش، بحث بسيار مفصلى است؛ زيرا اغلب روابط و اعمال انسان منشأ يادگيرى و آموزش دارند. اعمال اولياء، مربيان، دوستان و... موجب مى شود كه جوان يا نوجوان ناخواسته مرتكب اعمالى شود كه از نظر شرع گناه به شمار مى روند.

اگر اولياء يا مربيان جوان را از كارى به زبان نهى كنند، اما خود آن كار را انجام دهند، جوان نيزبا يادگيرى عملى مرتكب آن عمل خواهد شد.

پدرى كه دروغ مى گويد، به فرزندش مى آموزد كه او نيز دروغ بگويد.

مربى وقتى خود به ارزشهاى الهى پاى بند نيست به متربى خود با عمل مى آموزد كه او نيز چنين باشد.

ص: 93

در اينجا اهميت علم و آگاهى و تربيت مربى آشكار مى شود كه افراد با عمل مربى بيشتر تربيت مى شوند تا اين كه مربى با بيان آنها را به تربيت و ارشاد فرا بخواند.

امام على عليه السلام در روايت مى فرمايند:

«خداوند لعنت كرده آنان را كه امر به معروف مى كنند ولى خود به آن معروف عمل نمى كنند و نهى از منكر مى نمايند، اما خود انجام دهندۀ آن نيستند.»(1)

آموزش خانواده

اگر عامل گناه آموزشهاى غلط توسط خانواده باشد، مربى بايد ابتدا خانواده را تحت آموزش صحيح قرار دهد و با هدايت خانواده، جوان بزهكار نيز خود به خود هدايت مى شود.

اسلام نيز در مورد آموزش افراد خانواده تأكيد فراوان دارد و در آيات مختلف به اولياء سفارش كرده است كه تنها به فكر خود نباشند، بلكه خانوادۀ خود را نيز تحت تربيت صحيح قرار دهند.

قرآن مى فرمايد:

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد خود و خانواده تان را از آتشى كه گيرانندۀ آن انسان و سنگ است، مواظبت كنيد.»(2)

و در آيۀ ديگر مى فرمايد:

«زيانكاران كسانى هستند كه روز قيامت هم به خودشان زيان زده اند و هم به خانواده خود زيان رسانده اند.»(3)

و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«ملعون است، ملعون است، كسى كه خانواده خود را رها كند و به آنها اعتنا نكند.»(4)

10 - خلأ روحى و معنوى

گاهى عامل گناه خلأ روحى و معنوى است، وقتى فردى از نظر روحى ضعيف و دچار بيمارى باشد، به طرف گناه كشيده مى شود.

بيماريهاى روحى چون ترس، كمروئى، اضطراب، افسردگى، عقده هاى روانى ضعف اراده(5) و...

ص: 94


1- . وسائل الشيعه، ج 11، ص 420.
2- . «يا ايهاالذين آمنوا قوا انفسكم»؛ سورۀ تحريم / 6.
3- . «ان الخاسرين الذين»؛ سورۀ شورى / 45.
4- . عدة الداعى، ص 72.
5- . توضيح بيشتر را در كتابهاى دلهره و ترس، كمروئى، اضطراب، افسردگى و شكوفايى اراده و اثرهاى ديگر مؤلف مطالعه فرمائيد.

منشأ بسيارى از گناهان است.

11 - مشكلات اجتماعى

گاهى عامل گناه مشكلاتى است كه در اجتماع وجود دارد. ضريب گناهان در مواقعى كه خطراتى چون سيل، زلزله، جنگ و ناامنى در جامعه پيش مى آيد، بسيار بالا مى رود.

مشكلات خانوادگى، طلاق، رفتارهاى غلط والدين، ارتباط با دوستان گناهكار، مشكلات اقتصادى، بيكارى، عدم موفقيت در تحصيل و... مى تواند عامل بزهكارى در جوانها باشد.

جدا كردن افراد از عامل گناه

بهترين راه ارشاد افرادى كه همنشينى با گناهكاران آنها را بزهكار مى كند اين است كه آنها را از اين عوامل گناه بايد جدا كرد.

اگر عامل مشكل، دوست است. دوست كنترل شود، روابط تحت ضابطه هاى صحيح قرار گيرد.

دوست گناهكار را از فرد بايد جدا كرد.

اگر عامل مطالعات غلط است، كتابهاى فاسد از او گرفته شده و به جاى آن كتابهاى مفيد و سازنده به فرد معرفى شود.

اگر عامل مشكل خانواده است، ابتدا بايد اولياء با خود كنار بيايند و مسائل و مشكلات خود را حل كنند، سپس از فرزندان توقع ارشاد و هدايت داشته باشند.

اگر عامل مشكل مدرسه است، بايد مربيان عاملين گناه و تغذيۀ فكرى فرد گناهكار را بشناسند و بعد از تشخيص، فرد را از عامل گناه دور نگه دارند.

12 - كنجكاوى

يكى از عوامل گناه و خطا كنجكاوى است. معمولاً چنين انگيزه اى در دوران كودكى و جوانى افراد را به گناه وادار مى كند.

جوان مى خواهد بداند طعم سيگار چيست؟ سيگار مى كشد و گاه از همين راه به دام اعتياد گرفتار مى شود.

تفاوت خرابكارى و كنجكاوى

عكس العمل خرابكارى و كنجكاوى معمولاً در ظاهر يكى است. مثلاً كودكى آب را مى ريزد، با

ص: 95

انگيزۀ كنجكاوى كه ببيند وقتى آب ريخت چه مى شود؟ گاهى اوقات هم كودك خرابكار عمداً آب را مى ريزد.

اين مربى است كه با دقت و درايت كافى بايد بفهمد كه انگيزۀ افراد خرابكارى است يا كنجكاوى او را به كارهاى خلاف وادار مى كند.

معمولاً اولياء فرزندان خود را از دست زدن به كبريت نهى مى كنند. چون عواقب و ضرر آن را مى دانند اما كودك كنجكاو براى اينكه خود امتحان كند و روحيۀ كنجكاوى خود را به عرصۀ نمود و بروز برساند، در خفا و پنهان از اولياء كبريت بازى مى كند به اين انگيزه كه خود امتحان كند و ببيند، بازى با كبريت چه خطراتى در پى دارد.

عوامل مقطعى

گاهى عامل گناه و خطا مقطعى و زودگذر است. ممكن است فردى بسيار منظم، درس خوان، خوش اخلاق و... باشد اما به واسطۀ يك نگرانى و ناراحتى و مشكل مقطعى دچار خطا و گناه شود.

در اينجا سخن را به پايان مى بريم و از عزيزان مى خواهيم نظرات و انتقادات خود را براى مؤلف به آدرس: قم - صندوق پستى 844 ارسال فرمايند.

سوم شعبان 1417

1375/9/24

ص: 96

منابع مورد بهره

1 - قرآن كريم

2 - نهج البلاغه

3 - توحيد مفصل

4 - بحارالانوار

5 - الفوائد الجموعه

6 - تحرير الوسيله

7 - وسائل الشيعه

8 - مشكاه الانوار

9 - فروع كافى

10 - قصص العلماء

11 - سيماى فرزانگان

12 - منتهى الآمال

13 - جامع السعادات

14 - مجمع البيان

15 - مكارم الاخلاق

16 - اصول كافى

17 - خصال (صدوق رحمه الله)

18 - معراج السعاده

19 - المجازات النبويه

20 - امالى طوسى رحمه الله

21 - تفسير مجمع البيان

22 - تفسير الميزان

23 - منابع الشارعين

24 - غرر الحكم

25 - تفسير المنار

26 - مجموعه ورام

27 - تفسير روح البيان

28 - تفسير نور الثقلين

ص: 97

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109