زندگی مؤمنانه عاشوراییان : ارائه محتوا برای دوازده منبر با رویکرد تبیین سبک زندگی حسینی

مشخصات کتاب

عنوان کتاب زندگی مؤمنانه عاشوراییان

ارائه محتوا برای دوازده منبر

با رویکرد تبیین سبک زندگی حسینی

ناشر مجتمع فرهنگی آموزشی معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

تهیه و تنظیم اداره کل اعزام مبلغ سازمان اوقاف و امور خیریه

تحقیق و تألیف موسسه فرهنگی هنری سفیران انقلاب

لیتوگرافی و چاپ شرکت چاپ و انتشارات وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه

نوبت چاپ اول، شهریو رماه 96

شمارگان2000 جلد

نشانی اعزام مبلغ قم، 30 متری هنرستان، اداره کل اعزام مبلغ

کد پستی55937-37159

نشانی مجتمع قم، بلوار 15 خرداد، جنب امامزاده شاه سیدعلی، مجتمع فرهنگی و آموزشی شاه سیدعلی

تلفن 86-02537838584

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

زندگی مؤمنانه عاشوراییان

ارائه محتوا برای دوازده منبر با رویکرد تبیین سبک زندگی حسینی

ص: 4

فهرست

1- خدامحوری عاشوراییان...11

2-معادباوری عاشوراییان... 29

3 -پایبندی عاشوراییان به حقوق دیگران... 49

4 -ادب و بزرگواری عاشوراییان... 67

5 -تربیت حماسی عاشوراییان... 87

6- اطاعت پذیری عاشورائیان... 107

7 -حمایت عاشوراییان از دین... 127

8 -عفت و غیرت عاشوراییان...147

9 -دنیا گریزی و پرهیز از تجمل عاشوراییان... 167

10 -عبودیت و ارتباط عاشورائیان با خدا ... 183

11- وقف مهمترین دادرس قیامت... 201

12 -وقف عامل پیشگیری از تهاجم فرهنگی ... 221

ص: 5

ص: 6

از یاران امام بودن آمادگی می خواهد،

آمادگی مستمر و همیشگی!

اصلا معلوم نمی کند،

یک هو دیدی گفتند همین فردا صبح حرکت داریم...

پس بنگر از کدامین قبیله ای برادر!

قبیلۀ آماد ه ها یا خوابید ه ها؟!

اما م حسین علیه السلام پیش از حرکت از مکه، در میان شیعیان وبنی هاشم این گونه سخن گفتند:

الا و من کان فینا باذلا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا، فانی راحل مصبحا ان شاءالله (اللهوف علی قتلی الطفوف، سیدبن طاووس ص 60 ؛ کشف الغمه، اربلی:ج 2 ص 30 بحارالأنوار، علامه مجلسی: ج 44 ، ص 367)

ص: 7

آگاه باشید!

هر یک از شما که حاضر است در راه ما از خونِ خود بگذرد وجانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، آمادۀ حرکت باما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد، انشاالله!

***

حقیقت این است که باید برای حرکت حسینی در همۀ زمان هاومکان ها آماده باشیم، به خصوص در روزگاری که چهرۀ زیبای حقیقت مورد تهاجم روانی و معرفتی دشمنان حقیقت و عدالت قرار گرفته است، همان طور که امام حسین علیه السلام در روز دوم محرم و در بدو ورود به کربلا این گونه سخن گفتند:

-«اما بعد... پیشامد ما همین است که می بینید!

جداً اوضاع زمان دگرگون گردیده است... از فضایل انسانی باقی نمانده است مگر اندکی مانند قطرات ته ماندۀ ظرفِ آب!

- آیا نمی بینید که نه به حق عمل و نه از باطل روی گردانی می شود؟! در چنین وضعیتی شایسته است مومن، مشتاقِ شهادت باشد! »(1).

اکنون نیز که شاهد جنگ نرم فراگیر دشمنان اسلام و انقلاب در جهت ترویج بدعت ها و تهدید سنت ها هستیم، بر سربازان انقلاب اسلامی و پاسداران حریم حسینی علیه السلام فرض است تا درجهت ترویج سیرۀ اهل بیت علیهم السلام هرآنچه در توان دارند به کار گیرند و ایام ماه محرم فرصتی است بس گران بها برای آشتی

ص: 8


1- بحار الانوار، ج 78 ، ص 116

دادن دل های مستعد با ارزش های دینی و انقلابی.

مجموعۀ حاضر تلاشی است ارزشمند در جهت ارتقای کیفیت این «پیامبری » و «پیا مرسانی » مبلغان «اسلام ناب محمدی » تا با به کارگیری اخلاق حسنه و روش های به روز و بیانی گیرا، این معارف را به گوش جان مستمعان تشنۀ حقیقت برسانند.

به غیر از ارائۀ چهارچوب و محتوای مورد نیاز برای 10 منبر در ایام ماه محرم به شکلی منظم و روشمند، دو منبر مرتبط با موضوع وقف نیز در مجموعۀ حاضر گنجانده شده است تا با استفاده از مطالب ارائه شده، بخشی از دین خود را به این نهاد دینی پردامنه ادا نماییم، که نهادِ وقف پشتوانه ای است محکم برای ترویج معارف دینی و امتداد روح ایثار و نیکوکاری در جامعه...

و من الله التوفیق

معاون فرهنگی- اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

احمد شرفخانی

ص: 9

ص: 10

خدامحوری عاشوراییان

اشاره

ص: 11

طرح منبر

اهداف طرح بحث

تقویت باورهای دینی مخاطبان و ایجاد رفتارهای خدامحورانه در آنان

* زاویه دید

بیان سیره و سخنان عاشوراییان

* ایجاد انگیزه و متن و محتوا

این منبر با مقایسه انقلاب عاشورا و انقلاب های دیگر به ویژه جنگ جهانی دوم و حوادث آن شروع می شود و پس از بیان مصادیق مقایسه ای این دو واقعه، تاثیرات رفتاری و عملی آن ها در مخاطبان مورد توجه قرار می گیرد، و با ذکر چند سؤال دلایل اثرگذاری واقعه عاشورا بر مخاطبان مطرح شده و در پاسخ آن «خدامحوری »حرکت امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش، به عنوان یکی از عوامل حرارت بخش عاشورا مورد بررسی قرار می گیرد.

در ادامه مطلب برای اقناع اندیشه مخاطب، «توکل عاشوراییان به خدا »؛ تسلیم و رضا » و «تکلیف مداری و مسؤلیت پذیری »به عنوان سه نشانه از نشانه های خدامحوری در عاشورابیان شده و با ذکر مصادیق متعددی از سخنان و رفتارهای عاشوراییان این سه نشانه تبیین گردیده و جهت ارتباط مباحث با مخاطب و ایجاد رفتار عاشورایی در وی گره هایی به زندگی زده می شود. این منبر با نتیجه گیری کلی و گریز به روضه حضرت زهرا علیه السلام به پایان می رسد.

ص: 12

خطبه (توصیفی: بیان صفات خداوند و ضروت استمداد از او)

«اْلحَمْدُ للهَ الذِی عَلَا بِحَوْلِه وَ دَنا بِطَوْلِه أحمَدُهُ عَلَی عَوَاطِفِ کَرَمِهِ وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ وَأَسْتَعِینُهُ قَاهِرًا قَادِرًا وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کَافِیاً نَاصِرًا وَ أشهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا ص عَبْدُهُ وَ رَسُوُله (1) واَشهَدُ انَّ امیرَالمُومنینَ علیاً و اولادَهُ المَعصُومینَ حُجَجُ الله سلامُ اللهِ و صلواهُ اللهِ عَلی اولِیاءِ الله و لعنتُ اللهِ علی اعداء الله اجمَعِین. »

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه(2)

در تاریخ بشریت جنگ ها و انقلاب های بزرگی اتفاق افتاده که میلیون ها انسان را به کام مرگ فرستاده و خسارات مالی فراوان را به جای گذاشته است، اما نقل آن جنگ ها تنها تعجب مخاطبان را برانگیخته می سازد و کمترین اثری در رفتار و بینش آنان ندارد. در این میان می توان به جنگ جهانی دوم اشاره کرد که تنها حدود 50 تا 70 میلیون انسان کشته، پنج میلیون مفقودالاثر و 20 میلیون نفر معلول شدند. (3)

در این جنگ خانمان سوز 17 میلیون لیتر خون ریخته شد،12 میلیون زن سق طجنین کردند، و 390 میلیارد گلوله شلیک شد!

با وجود اینکه فیلم نامه و نمایش نامه و کتاب های متعددی درباره این جنگ تهیه شده؛ اما نقل وقایع جنگ جهانی دوم،اثر عملی و رفتاری آنچنانی بر مخاطبان ندارد.

اما انقلابی وجود دارد که در تاریخ بشر ماندگار شده و آن

ص: 13


1- نهج البلاغه، خطبه 83 .
2- تلفیقی از روش ابهامی و سؤالی.
3- آلن جان پرسیوال تیلور، جنگ جهانی دوم ، ج 1، ص 401-402 ، ترجمه بهرام فرداد امینی، تهرا ن 1374 ش.

انقلاب عظیم کربلا است که در یک طرف قضیه نمونه کامل انسانیت، سمبل مبارزه بر ضد ظلم و بیدادگری فرزند برومند فاطمه زهرا علیه السلام امام حسین علیه السلام و حسینیان قرار دارند و در طرف دیگر انسان های فرومایه و پستی همچون یزید و یزیدیان.

هرچند حادثه عاشورا از لحاظ زمانی، نزدیک ظهر آغاز و تا غروب آفتاب ختم گردید و از لحاظ مکانی نیز در سرزمین عراق در منطقه ای به نام کربلا اتفاق افتاد؛ اما اثرات آن تمام زمان و مکان را در برگرفته و ماندگاری آن تا ابد باقی خواهد ماند.

حرارتی که این انقلاب در دل انسان های آزاده ایجاد می کند، قابل توصیف و قابل مقایسه با دیگر انقلاب و جنگ ها نیست.

«إن لِقَتْل اْلحُسَیْن حَرَاَرهً فِی قُلُوبِ اْلمُؤْمِنِینَ لا تَبْرُدُ أبَدا »(1)

حال این سؤال مطرح می شود، باوجود اینکه انقلاب عاشورا در مدت زمان کوتاهی و با تعداد نفرات اندکی شکل گرفت، اما چرا در تاریخ ماندگار شده است؟ و چرا روز به روز بر طراوت نهضت عاشورائیان افزوده می شود و تاثیرات رفتاری و عملی نقل این واقعه همواره نمایان است؟

علت جاودانگی و اثرگذاری قیام عاشورائیان را می توان در چندین علت جست که یکی از مهمترین آن ها «خدامحوری »ابی عبدالله و یاران باوفای ایشان است.

متن و محتوا

قرآن و خدامحوری

در مکتب انبیای الهی اوج کمال و سعادت انسان، رسیدن به

ص: 14


1- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10 ، ص 318 .

زندگی الهی و خدامحورانه است. قرآن کریم، در خصوص هدف زیربنایی و بنیادین بعثت انبیا، چنین بیان فرموده است:

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلّ َأُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت (1)؛ همانا ما در میان هر امتی پیامبری را برانگیختیم(تا مردم را پیام دهد) که فقط خدا را پرستش کنید و از طاغوت دوری گزینید .»

دعوت به سوی الله و نفی هرگونه شرک که نخستین پیام رسولان الهی بوده است، در آیات گوناگون قرآنی تجلی پیدا کرده و قرآن کریم از نخستین پیام روشن همه انبیاءالهی چنین سخن به میان آورده است:

«قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لکُمْ مِنْ إلهٍ غَیْرُه (2)؛ ای مردم! خدا را پرستش کنید که جز او معبودی برای شما نیست .»

در حقیقت تأ کید انبیا بر مسئله توحید و پرستش خدای یگانه، به این دلیل بوده که زندگی خدایی را برای انسان ها ایجاد وخدامحوری را در زندگی آ نها نهادینه سازند.

داستان (تحریک احساس)

از میان پیامبران الهی حضرت ابراهیم علیه السلام به پدر انبیاء و پیامبرتوحید مشهور است. خداوند مقام خلیل اللهی را به او عطا فرمود:

«وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أسْلَمَ وَجْهَهُ للهِّ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلهَ إِبراهِیمَ حَنِیفاً وَ اِتَّخَذَ اَللهُ إِبراهِیمَ خَلِیلاً (3)؛ دین چه کسی بهتر از دین کسی است که به اخلاص روی به جانب خدا کرد و نیکوکار بود و از دین حنیف ابراهیم پیروی کرد؟

ص: 15


1- نحل/ 36 .
2- اعراف/ 85 .
3- نساء/ 125 .

و خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید. »

امام رضا علیه السلام فرمود: این مقام به سبب آن بود که ابراهیم غیر از خدا هرگز چیزی از کسی نخواست و هرگز تقاضاکننده ای را محروم نکرد:«إِنَّمَا اتَّخَذَ الله عَزَّ وَ جَلَ إْبراهِیم خَلِیلاً لِأنَّهُ لمْ یرُدَّ أَحَدًا وَ لمْ یسْألْ أَحَدًا قَطُّ غَیْرَ اللهِ عَزَّ وَ جَل»(1)

از اصول حاکم بر زندگی امام حسین علیه السلام و یاران گرانقدرش،خداترسی، خدامحوری و خداباوری آنان است. نقل شده:همسر حضرت زینب علیه السلام به نام عبدالله ابن جعفر نزد فرماندارمکه رفت و از او درخواست امان نام های برای فرزند رسول خدا صلی الله علیه واله کرد تا خطری ایشان را تهدید نکند، امان نامه را گرفت

و نزد امام حسین علیه السلام رفت. امام علیه السلام از ایشان تقدیر نمود؛ ولی خطاب به عبدالله ابن جعفر فرمود: «حرف من این است: «خَیرُ الامَان امَانُ الله (2)؛ بالاترین امان این است که خدا به آدم امان دهد. »یعنی خدا به آدم پشت نکند، آنگاه امام حسین علیه السلام امان نامه را گرفتند و به راهشان ادامه دادند.

نشانه های خدامحوری عاشورائیان

1. توکل بر خدا

در روایتی از حضرت سجاد علیه السلام نقل شده: صبح روز عاشورا که لشکر دشمن به سوی امام حسین علیه السلام حرکت کردند، آن حضرت دست های خود را به سوی آسمان بلند نموده و عرضه داشت:

«اللَهُم أنْتَ ثِقَتِی فِی کُلّ کَرْب وَ رجَائِی فِی کُلّ شِدَّهٍ وَأنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نزَلَ بِی ثِقَه(3)؛ بار پروردگارا! در تمام غصه ها و

ص: 16


1- عیون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 2، ص 76 .
2- تاریخ ابن عسا کر، شرح حال امام حسین علیه السلام، ص 203 .
3- الارشاد للمفید، ج 2، ص 96 .

اندوه ها، تو محل اتکا و اعتماد من هستی! و در هر گرفتاری و شدت، تو محل امید من هستی! و در هر حادثه ای که برمن فرود آید و هر امر نازله ای که بر من وارد شود، تو محل اطمینان و استعداد من می باشی! »

-در جای دیگری نقل شده که امام حسین علیه السلام در ابتدای صبح عاشورا چنین فرمودند:

«إّنی تَوَکلْتُ عَلَی اللهِ رَبّی وَ رَّبکُم مَّا مِن دَآَّبهٍ إلا هُوَ ءَاخِذُ بِنَاصِیَتِهَآ إن ربّی عَلَی صِرَ اطٍ مُّسْتَقِیم (1)؛ من توکل بر خداوند نمودم، که پروردگار من و پروردگار شماست. هیچ جنبده ای در روی زمین نجنبد، مگر آنکه تقدیراتش به دست قدرت اوست؛ و حقّاً پروردگار من در راه راست و طریق صواب است. »

-آنگاه که لشکر عمر بن سعد آماده برای جنگ با سیدالشهداء علیه السلام می شدند، امام حسین علیه السلام ، آنان را

موعظه کردند و در پایان فرمودند: «تو هستی پروردگار ما! توکل بر تو نموده ایم! و به سوی توانابه و بازگشت داریم! و به سوی تو است تمام بازگشت ها. »

جلو ه های توکل در دعا و مناجات امام حسین علیه السلام

اما محسین(ع)در دعای عرفه خطاب به خداوند م یگوید

«اللَهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاک کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أسْعِدْنِی بِتَقْوَاک (2) ؛ خدایا! چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می بینم، و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان. »

-فراز دیگری از دعای عرفه:

«أَّنْتَ الَذِی أَ زْلتَ الأغْیَاَر عَن قُلُوب أحِبَّائِک حَتَّی لم یحِبُّوا

ص: 17


1- مکاتیب الائمه علیهم السلام ، ج 4، ص 3114 .
2- اقبال الاعمال، ج 1، ص 342 .

سِوَاکَ؛ خدایا تویی که میل به دیگران را از دل دوستانت بیرون کردی تا جز تو را دوست نداشته باشند. »

-همچنین در روز عاشورا و پس از شهادت اصحابش، رو به سوی آسمان کرده و چنین نجوا می کند:

«اللهُم إَّنک تَرَ ی مَا یصْنَع بِوَلدِ نبِیِّک (1) ؛ خدایا به طور قطع تو می بینی که با فرزند پیامبرت چه می کنند. »

داستا ن های کوتاه

تحریک احساس

امام حسین علیه السلام تنها بر خدا توکل نموده و ذره ای به یاری یاران و همراهانش تکیه و توکل نکرده بود. لذا در شب عاشورا به آنان فرمود:

«ألَا وَ إّنِی لأظُنُّ أنَّهُ آخِرُ یوْمٍ لنَا مِنْ هَؤُلاء (2) ؛ آ گاه باشید همانا من دیگر گمان یاری کردن از این مردم (کوفه) ندارم، (هنگام شهادت فرا رسیده است) من بیعت خود را از شما برداشتم، از این تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید. »

همچنین آن حضرت در سخنرانی که خطاب به اصحاب خود و سربازان حُر انجام داد، ضمن انتقاد از پیمان شکنی کوفیان و نیرنگ آنان که به او نامه نوشته بودند، از نصرت و یاری آنان اظهار بی نیازی کرد و چشم به آسمان دوخت و فرمود: «وَ سَیُغْنِی الله عَنْکُم»(3)

با این توکل بود که هیچ پیشامدی نتوانست در عزم و اراده امام حسین علیه السلام و یارانش خلل وارد کند. آن حضرت در وصیتی

ص: 18


1- امالی للصدوق (رحمه الله)، النص، ص 163 .
2- الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 91 .
3- وقعه الطف، ص 172 و موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 361 .

که به برادرش محمد حنفیه در آغاز حرکت از مدینه ذکر کرده، ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از این قیام، در پایان می فرماید: «وَ ما تَوْفِیقِی إلا بِاللهِ عَلَیْه تَوَکُلْت وَ إَلیْه أنِیب.»(1)

آثار توکل بر خدا در سفارش لقمان به فرزندش

»َیا بنَیَّ ثِقْ بِاللهِ عَزَّ وَ جَل َ ثُمَّ سَلْ فِی النَّاسِ هَلْ مِنْ أحَدٍ وَثِقَ بِاللهِ فَلَمْ ینْجِهِ؛ ای پسرم! به خداوند عزوجل اعتماد کن و آنگاه از مردم بپرس: آیا کسی هست که به خدا اعتماد کرده باشد، ولی خدا، او را کامیاب نگردانده باشد؟ »

«یا بنَی تَوَکَّل عَلَی الله ثُمَّ سَلْ فِی النَّاسِ مَنْ ذَا الَّ ذِی تَوَکلَ عَلَی اللهِ فَلَمْ یکْفِهِ؛ پسرم! بر خدا توکّل کن و آنگاه از مردم بپرس: کیست که به خدا توکّل کرده باشد، ولی خدا، او را کفایت نفرموده باشد؟! »

«یا بنَیَّ أحْسِنِ الظَّنَّ بِاللهِ ثُمَّ سَلْ فِی النَّاسِ مَنْ ذَا الذِی أحْسَنَ الظنَّ بِاللهِ فَلَمْ یَکُنْ عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّهِ بِه (2) ؛ پسرم! به خدا خوش گمان باش و آنگاه از مردم بپرس: چه کسی به خدا خوش گمان شد، ولی خدا چنان نبود که او گمان م یکرد؟! »

گره اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

امروزه افرادی هستند که توکل و اعتمادشان برای ازدواج به ریس اداره و ریس بانک و فلان قانون و... بیشتر از توکل بر خدا است و همین مسئله سبب شده، عده ای همین که متوج شوند وام ازدواج متوقف شده، ازدواج خود را به تاخیر می اندازند و این همه تأ کیدی که می فرماید: «وَ أنْکِحُوا الأیامی مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إمائِکُمْ إنْ یکُوُنوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللهُ مِنْ

ص: 19


1- بحارالانوار، ج 44 ، ص 330 .
2- کنز الفوائد، ج 2 ص 66 .

فَضْلِهِ وَ اللهُ واسِعٌ عَلِیم »(1)

همه این تأ کیدات را فراموش می کنند.

2. تسلیم و رضا

یکی از در سهای کربلا، راضی بودن به رضای الهی و تسلیم بودن در برابر قضا و قدر الهی است.

روزی حضرت صادق علیه السلام به اصحاب خود فرمود: سوره فجررا در نمازهای واجب و نیز نماز مستحب بخوانید، چراکه این سوره به امام حسین علیه السلام اختصاص دارد. ابو اسامه عرض کرد:چگونه این سوره به آن حضرت اختصاص دارد؟ فرمود: مگرنشنیدی قول خدای تعالی را

«یا أیَّتُهَا النَّفْسُ اْلمُطْمَئِنَّهُ اْرجِعِی إلی رَّبِکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؟ ».این آیه درباره حسین بن علی علیه السلام است؛ چرا که او صاحب نفس مطمئنه راضیه مرضیه است. »(2)

رضا در کربلا

تحریک احساس

کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای الهی بود.

در مسیر کربلا پس از آنکه فرزدق شاعر گزارشی از اوضاع نامطمئن کوفه به امام حسین علیه السلام بیان داشت. حضرت سخن زیر را فرمود و سپس به حرکت خود ادامه داد: «همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر همانچه که دوست می داریم نازل شود، خدا را بر نعمت هایش سپاس می گوییم و از او برای ادای شکر، کمک می خواهیم و اگر تقدیر الهی میان ما و آنچه امید

ص: 20


1- نور/ 30 .
2- بحارالانوار، ج 24 ، ص 93 .

داریم مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است.(1)

سخنان امام حسین علیه السلام دررضایت مندی

رفتارسازی

حضرت ابا عبدالله علیه السلام در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه فرمودند: «رضا الله رضانا اهل البیت (2) ؛ رضا و پسند ما خاندان،همان پسند خدا است. »

بنابراین انسان باید در همه حال راضی به قضا و قدر الهی باشد، حتی اگر آن قضا و قدر سبب مرگ انسان و گرفتاری او گردد و باید این رضایت را با سخن و رفتار خود نشان داد.

زمانی که امام حسین علیه السلام در گودی قتلگاه افتاده بودند، در آن حالت سخت و دردناک، چشمان خود را به آسمان بلند نموده، و چنین زمزمه می کرد: «إلهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ »(3) این یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن.

یکی درد و یکی درمان پسندد***یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران***پسندم آنچه را جانان پسندد (4)

ص: 21


1- تاریخ طبری، ج 4، ص 290 .
2- شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهارعلیه السلام، ج 3، ص 146 .
3- مقتل الحسین علیه السلام، مقرم، ص 367 .
4- دو بیتی های بابا طاهر، شماره 28 .

گره به مخاطب

حضرت با مجاهدت، ریاضت و زهد ورزی خالصانه به این درجات بالای رضا و تسلیم رسیده بود. این مقام در تمامی برخوردهای حضرت با دشمن ظهور و بروز پیدا م یکرد و کوفیان را نهیب می زد که شما کسانی هستید که رضایت و خواسته های دل خویش را بر رضای الهی ترجیح داده اید. هنگامی که نامه عبیدالله بن زیاد به دست امام حسین علیه السلام رسید و آن را خواند، نامه را به دور افکند و فرمود:

«لا اَفْلَحَ قَوْمٌ آشتَرُوا مَرْضاهَ اَنفُسِهِمْ عَلی مَرْضاهِ اْلخالِقِ (1) ؛گروهی که رضا و خشنودی خود را بر خشنودی خداوند برگزیدند، هرگز رستگار نخواهند شد. »

هیچ یک از پیشامدهای تلخ ظاهری، خللی در ارادۀ مصمم امام حسین علیه السلام برای ادامه حرکت پدید نیاورد و با دلی راضی به پیشواز واقعه کربلا رفت و رضای خدا را بر همه چیز ترجیح می داد. کلام امام علیه السلام هنگام وداع با قبر جدش رسول خدا صلی الله علیه واله شاهدی بر این این مطلب است:

»َاَنا اسْاَلکَ یا ذَاْلجَلالِ وَ الِاکْرامِ بِحَقّ هذَا اْلقَبْرِ وَ مَنْ فیهِ مَا اخْتَرْتَ مِنْ امْری هذا ما هُوَ لکَ رِضیً (2) ؛ ای دارنده شکوه و عظمت! به حق این قبر و هر کسی که در آن است از تو می خواهم برای من آنچه را موجب رضایت تو و پیامبرت است، انتخاب کنی. »

تسلیم و رضای تمندی یاران امام علیه السلام

خصلت رضا و تسلیم بودن در همراهان امام حسین علیه السلام نیز

ص: 22


1- مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی، ج 1، ص 239 و یحارالانوار، ج 44 ، ص 383 .
2- در سوگ امیر آزادی ( ترجمه مثیر الأحزان )، ص 102 .

ظهور و بروز کامل داشت. حضرت زینب علیه السلام در مجلس ابن زیاد آنگاه که والی مغرور کوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد که:«چگونه دیدی رفتاری را که خدا با برادرت نمود؟ » فرمود: «مَارَأیْت إلاجَمِیلا (1) ؛ غیر از جمال و زیبایی چیزی ندیدم .»

این برخورد حضرت زینب علیه السلام نشانه رضایت ایشان از تقدیر الهی است. همین برخورد فضای مجلس را علیه ابن زیاددگرگون نمود و او را زمین گیر کرد.

هنگامی که حضرت ابی عبدالله علیه السلام لباس افتخار شهادت را بر قامت عل یاکبر پوشانید، کلمه استرجاع را زمزمه کرد. علی اکبرعلیه السلام راز آن را فهمید و با افتخار گفت: «فَإِنَّنَا إذًا لا نُبَاِلی أن نَمُوت مُحِقِّینَ(2) ؛ حال که ما بر حقیم از مرگ نمی هراسیم. »

سردار رشید کربلا حضرت ابوالفضل علیه السلام در رجزی که شکوهمندانه در میدان نبرد خواند، اینگونه رضایت خود را ابراز می کند:

لَا أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذِ الْمَوْتُ رَقَی***حَتَّی أوَارَی فِی الْمَصَالِیتِ لَقَا

نَفْسی لِنَفْسِ الْمُصْطَفَی الطُّهْرِ وَقَا***إِنّی أَنَا الْعَبَّاسُ أَغدُو بِالسِّقَا

وَ لَا أخَافُ الشرَّ یَوْمَ الْمُلْتَقَی (3)***

«از مرگ نمی هراسم به هنگامی که آثار آن آشکار گردد و به آن پشت نمی کنم تا آن زمان که خود را در میان شمشیرهای برهنه

ص: 23


1- مثیرالاحزان، ص 90 و بحارالانوار، ج 45 ، ص 116 .
2- نفس المهموم، ص 203 .
3- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص 108 .

اندازم و در بین شمشیرها پوشیده گردم. جانم فدای حسین که جان محمد است. مرا از آن رو عباس سقا گویند که باکی ازبرخورد دشمن به هنگام رویارویی ندارم »

می توان مضمون این رجز بلند ابوالفضل را در این شعر فارسی ذکر کرد که:

مرگ اگر مرد است آید پیش من ***تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ

من از او جانی برم بی رنگ و بو***او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ(1)

آثار تسلیم و رضا در زندگی

جابربن عبدالله انصاری می گوید: «امام باقر علیه السلام را زیارت کردم درحالی که او کودک بود و من، پیری سالخورده »امام، از احوالات من جویا شدند. من چنین گفتم: «فرزند رسول خدا! هم اکنون در شرایطی هستم که مرگ را بیشتر از زندگی، بیماری را بیشتراز سلامتی، رنج و سختی را بیشتر از رفاه و آسودگی و فقر را بیشتر ازثروت می پسندم و دوست می دارم. »

امام باقر علیه السلام در پاسخ من فرموید: «ولی من اینگونه نیستم. » جابر سئوال کرد: «یابن رسول الله، پس تو چگونه هستی؟ » آن امام معصوم فرمود: «من چنیینم که اگر خدا برایم سلامتی بپسندد و بخواهد، مشتاق سلامتی ام، اگر برایم بیماری و کسالت را بپسندد، همان را طالبم، اگر فقر را بخواهد، فقر را

ص: 24


1- دیوان شمس مولوی، غزل 1326 .

می پسندم، غذا را بپسندد، غذا را می خواهم. »

جابر گفت: «جانم به قربان این خانواده که طفل کوچکشان نیز مثل بزرگشان است، و در همان مرتبه از فهم و کمال و منزلت است. »(1)

1. تکلیف مداری (انجام واجبات و ترک محرمات)

انسان خدامحور واجبات الهی را انجام و از محرمات پرهیز می کند. انسان خدامحور تکلیف خود را در هر موقعیت و شرایطی می شناسد و عمل می کند؛ زیرا او می داند که تکلیف و وظیفه رابطه تنگاتنگی با شرایط و موقعیت ها دارد و ممکن است امری که تاکنون تکلیف بوده، تحت شرایط خاصی برداشته و خلاف همان تکلیف شود.

تحریک احساس

نقل شده در ایامی که «مسلم بن عقیل »در کوفه و در خانه «هانی بن عروه »مستقر بود، روزی «ابن زیاد » به عنوان عیادت هانی به خانه او آمد. مسلم نقشه ترور ابن زیاد را کشید، ولی ابن زیاد بعد از ملاقات به راحتی از منزل بیرون رفت و مسلم هیچ اقدامی نکرد. آنگاه که پرسیدند چرا او را نکشتی؟ فرمود: دو چیز سبب شد؛ یکی اینکه هانی خوش نداشت که قتل در خانه او انجام گیرد، دیگر آنکه به یاد حدیث پیامبرصلی الله علیه واله افتادم که

»ِإنَّ اْلإِیِمَانَ قَیَّدَ اْلفَتْکَ(2) ؛ ایمان، بازدارنده ترور است.»(3)

اقناع اندیشه

امام حسین علیه السلام ده سال در حکومت معاویه زندگی کرد و دست به قیام نزد، چرا که تکلیف امام در این دوره متفاوت بود؛ اما

ص: 25


1- مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، ص 87 .
2- إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 225 .
3- تاریخ طبری، ج 4، ص 271 .

ایشان یک لحظه حکومت یزید را تحمل نکرد و برای سرکوب ساختن یزید و یزیدیان قیام نمود.

آنگاه که امام حسین علیه السلام قصد داشت از مکه به سوی کوفه بیرون آید، بعضی از اصحاب، از جمله ابن عباس او را نصیحت کردند که رفتن به سمت عراق، صلاح نیست. ولی امام حسین علیه السلام به او فرمود: «با آنکه می دانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین می گویی؛ اما من تصمیم خود را گرفته ام»(1)

زمانی که دو نفر از سوی والی مکه برای امام حسین علیه السلام

امان نامه آوردند تا آن حضرت را از ادامه این سفر بازش دارند،ابی عبدالله علیه السلام فرمود:

«إّنِی رأیت رُؤیا فیها رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، وَأمِرتُ فیها بِأمرٍ، أناماضٍ لهُ، عَلَیَّ کانَ أو لِی(2)؛ در عالم خواب، پیامبر خدا صلی الله علیه واله را دیدم و به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم. »

نقطه اوج و نتیج هگیری

تکلیف مداری سبب حفظ اسلام و ارزش های دینی می گردد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام ابراهیم بن طلحه خطاب به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: «ای علی بن حسین! چه کسی (دراین مبارزه)پیروز شد؟ امام علیه السلام فرمود: اگر می خواهی بدانی چه کسی پیروز شده، هنگامی که وقت نماز فرا رسید، اذان واقامه بگو.»(3)

امام سجاد علیه السلام با این پاسخ، به او فهماند که هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا صلی الله علیه واله بود، ولی همچنان طنین لا اله

ص: 26


1- تاریخ طبری، ج 4، ص 288 .
2- وقعه الطف، ص 155 .
3- الأمالی للطوسی، ص 678 .

الله و محمد رسول الله بر ماذنه ها می پیچد و مسلمانان همواره به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه واله گواهی می دهند.

این سخن امام سجاد علیه السلام ، یادآور زمانی است که حضرت زهرا علیه السلام از بلال خواست تا بالای مأذنه برود و اذان بگوید. تا به جمله اشهد ان محمدا رسول الله... رسید فاطمه علیه السلام غش کرد.

ناگهان بلال شنید که می گویند: «بلال اذان را قطع کند که فاطمه از دنیا رفت. »و بلال اذانش را قطع کرد و ناتمام گذاشت(1).

پی نوشت ها

1. نهج البلاغه، خطبه 83 .

2. تلفیقی از روش ابهامی و سؤالی.

3. آلن جان پرسیوال تیلور، جنگ جهانی دوم ، ج 1، ص401-402 ، ترجمه بهرام فرداد امینی ، تهران 1374 ش.

4. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص318.

5. نحل/ 36 .

6. اعراف/ 85.

7. نساء/ 125.

8. عیون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 2 ص 76.

9. تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین علیه السلام ، ص 203.

10. الارشاد للمفید، ج 2 ، ص96.

11. مکاتیب الائمه علیهم السلام ، ج 4 ص 3114.

12. اقبال الاعمال، ج 1 ص 342.

13. امالی للصدوق (رحمه الله)، النص، ص 163.

14. الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2 ص91.

15. وقعه الطف، ص 172 ، و موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص 361.

16. بحارالانوار، 44 ص 330.

17. کنز الفوائد، ج 2 ص66.

18. نور/ 30.

19. بحارالانوار، ج 24 ص 93.

20. تاریخ طبری، ج 4 ص 290.

ص: 27


1- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 298 .

21. شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیه السلام ، ج 3 ص 146.

22. مقتل الحسین علیه السلام ، مقرم، ص 367.

23. دو بیتی های بابا طاهر، شماره 28.

24. مقتل الحسین علیه السلام ، خوارزمی، ج 1 ص 239 و یحارالانوار، ج 44 ، ص 383.

25. در سوگ امیر آزادی ( ترجمه مثیر الأحزان )، ص 102.

26. مثیرالاحزان، ص 90 و بحارالانوار، ج45 ص 116.

27. نفس المهموم، ص 203.

28. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4 ص 108.

29. دیوان شمس مولوی، غزل 1326.

30. مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، ص 87.

31. إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 225.

32. تاریخ طبری، ج 4 ص 271.

33. تاریخ طبری، ج 4 ص 288.

34. وقعه الطف، ص 155.

35. الأمالی للطوسی، ص 678.

36. من لایحضره الفقیه، ج 1 ص 298.

ص: 28

معادباوری عاشوراییان

اشاره

ص: 29

طرح منبر

اهداف طرح بحث:

تقویت باورهای دینی مخاطبان و ایجاد رفتارهای معادباورانه در آنان

زاویه دید:

بیان سیره و سخنان عاشوراییان

ایجاد انگیزه و متن و محتوا:

این منبر با بیان داستانهایی از شجاعت در برابر شکنجه اهل ایمان واقعی پلی به معاد باوری زده و درک این شجاعت ها و فهم این عشق باز یها را فقط با باور قلبی و حقیقی به معاد ممکن دانسته است.

در ادامه مطلب پس از بیان چیستی مرگ برای اقناع اندیشه مخاطب، به بیان دیدگاه ها و اثرات معاد، بر سبک زندگی را اشاره کرده و دو دیدگاه را مورد بررسی قرار می دهد. آنگاه به دنبال این است تا از طریق بیان آیات و روایات مسئله معاد رااثبات کند.

این منبر با گریز به روضه و اثر گریه برای امام حسین علیه السلام به پایان می رسد.

ص: 30

خطبه (توصیفی: بیان صفات خداوند و ضروت استمداد از او)

«اْلحَمْدُ للهَ الَذِی عَلَا بِحَوْلِه وَ دَنا بِطَوْلِه أحْمَدُهُ عَلَی عَوَاطِفِ کَرَمِه وَ سَوَابِغ نِعَمِه وَ أَسْتَعِینُهُ قَاهِرًا قَادِرًا وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کَافِیاً نَاصِرًا وَ أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا ص عَبْدُهُ وَ رَسُوُله (1) واَشهَدُ انَّ امیرَالمُومنینَ علیاً و اولادَهُ المَعصُومینَ حُجَجُ الله سلامُ اللهِ و صلواهُ اللهِ عَلی اولِیاءِ الله و لعنتُ اللهِ علی اعداء الله اجمَعِین. »

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (2)

علامه طباطبائی رحمه الله علیه صاحب تفسیر المیزان در ذیل آیات ابتدایی سوره مبارکه «اسراء » به سند صحیح از ابن عباس روایتی را نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه واله فرمودند: وقتی مرا به معراج

بردند، بوئی پاکیزه از پیش رویم گذشت. به جبرئیل گفتم: این بوی خوش از کجاست؟ گفت: بوی مشاطه و آرایشگر خانواده فرعون است. این خانم آرایشگر روزی مشغول شانه زدن به گیسوان دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و گفت: بسم الله. دختر فرعون گفت: مقصودت نام پدر من است؟ گفت: خیر، مقصودم پروردگار خودم و پروردگار تو و پدرت می باشد، پرسید مگر تو غیر از پدر من، پروردگار دیگری داری؟ گفت: آری. پرسید به پدرم بگویم؟ این زن شجاع گفت: بگو!

دختر فرعون نزد پدر رفت و جریان را برای او نقل کرد. فرعون آرایشگر و بچه هایش را احضار کرد و پرسید: آیا غیر از من پروردگار دیگری داری؟ گفت: آری! پروردگار من و تو خدایی

ص: 31


1- نهج البلاغه، خطبه 83 .
2- تلفیقی از روش ابهامی و داستانی. در کتاب شریف «سفینه البحار »از امام باقر علیه السلام روایت شده: در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که همواره در صومعه خویش عبادت می کرد. روزی در حالی که به نماز مشغول بود، مادرش او را صدا زد و او ندای مادر را پاسخ نداد (در بعضی از روایات آمده که ا گر جریح فقیه بود،می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل است) مادربرگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخی نشنید، تا سه بار. دراین بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل م یخواهم که تو را به خود وا گذارد و یاریت نکند. روز بعد، زن بدکاره ای که حامله بود به کنار صومعه او آمده و در آنجا وضع حمل نمود، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد آن کسی که مردمان را از زنان هی می نمود، خود مرتکب زنا گشته است! حا کم دستور داد وی را به دار کشند. مادر جریح، خود را به پای چوبه دار رساند و مدام بر سر و صورت خود زد. جریح گفت: سا کت باش که این نتیجه همان نفرین تو است. مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک حاضر شد، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس، هرگز از خدمت مادر جدا نگردد.

است که در آسمان ها است، فرعون دستور داد مجسمه گاوی که از مس بود، گداخته کردند و آن زن بیچاره و فرزندانش را در آن افکندند.

همین که خواستند زن را در آن مس گداخته بیندازند، گفت: من درخواستی از تو دارم. پرسید چیست؟ گفت: حاجتم این است که وقتی مرا و فرزندانم را سوزاندی استخوان های ما را جمع آوری نموده و دفن کنی! فرعون قبول کرد و گفت ای نکار را می کنم؛ زیرا تو به گردن ما حق داری.

آنگاه فرزندان را جلو این شیر زن نمونه تاریخ به نوبت در آن مس گداخته انداخت تا اینکه نوبت به طفل شیر خوار رسید. مادر فریادی کشید و خواست بی صبری کند. اینجا بود که طفل شیرخواره اش به سخن آمد و گفت: ای مادر! پیش بیا و عقب نرو که تو بر حقی، سرانجام او و فرزندانش در آن مجسمه مسی سوختند. و این زن نمونه با شجاعت خود آب سردی، بر آتش کفر و شرک آن ها ریخت و وجود خود را معطر کرد که عطر او به مشام جانم آسمانیان رسید.

ابن عباس در ادامه می نویسد: چهار نفر در کودکی به زبان آمده و سخن گفته اند: یکی همین کودک است، دومی آن شاهدی بود که به بی گناهی یوسف شهادت داد و سومی طفل شیرخوار در داستان جریح (1) و چهارمی عیسی بن مریم علیه السلام می باشد(2).

متن و محتوا

یکی از درس های مهم این داستان که شاید به واسطه آن، این

ص: 32


1- تفسیر المیزان، ج 13 ، ص 30 .
2- تفسیر المیزان، ج 13 ، ص 30 .

زن توفیق پیدا کرده که در شب معراج، سبب خرسندی پیامبر خاتم صلی الله علیه واله شود و حضرت را از رایحه ایمان خود شادمان سازد، شجاعت این زن در برابر شکنجه فرعونیان است. شجاعت در برابر شکنجه دشمن، سیلی محکمی است به دهان آنان و اثرش از شکست دشمن بیشتر است.

وقتی شهید محسن حججی رحمه الله علیه با دست های بسته برای همه ما روایت می کند و می نویسد، نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، که در این خیمه گاه هیچ ترسی در من نیست و اتفاقاً ترس در چشمان آن حرامزاده ای خنجر به دست، حلقه زده است.

وقتی سطور طلایی تاریخ را می خوانیم که سعد (سعید) بن عبدالله حنفی که دو مرتبه فاصله طولانی کوفه تا مکه را طی کرد تا نامه کوفیان را به امام و جواب امام را به کوفیان برساند؛ شب عاشورا، وقتی امام یارانش را جمع کرد و گفت از آن ها راضی است و هرکه می خواهد تاریکی شب را تن پوش خود کند و برود،سعید گفت: «به خدا سوگند، اگر می دانستم که کشته می شوم و دوباره زنده می گردم و بار دیگر زنده زنده سوزانده می شوم وخاکسترم را بر باد می دهند و این کار هفتاد مرتبه تکرار می شود، هرگز دست از تو بر نمی داشتم تا اینکه در راه تو به آرزوی خود برسم.

حال چگونه دست از یاری تو بردارم در حالی که می دانم تنها یک مرگ بیشتر نیست و پس از آن کرامتی است که هرگز پایان ندارد. »

ص: 33

ظهر عاشورا، سعد بن عبداله جلوی امام ایستاده بود تا امام نمازبخواند. دشمن نمازگزاران را تیرباران کرد. از هر طرف که تیری می آمد سعد به همان طرف خیز بر می داشت. نماز که تمام شد سعد به زمین افتاد در حالی که سیزده چوبه تیر بر بدن داشت و چنین زمزمه م یکرد: «أنتَ إمَامِی فِی الجَنّه »

وقتی داستان شیر زنی در کربلا به نام «ام وهب »را در کربلا مرورمی کنیم که با سر پسر خود چه می کند و یا جمله زیبای حضرت زینب علیه السلام را به گوش جان می شنویم که «ما رایت الا جمیلا .»

و بسیاری از این نمونه ها...؛ می آموزیم که درک این شجاعت ها و فهم این عشق باز یها، فقط با باور قلبی و حقیقی به معاد، ممکن است.

ایمان به رستاخیز و باور به معاد اثر عمیقی در تربیت انسان ها دارد، به آنان شهامت و شجاعت می بخشد و انسانی می سازد که شجاعت در برابر شکنجه و شهادت در راه یک هدف مقدس الهی را محبوب ترین چیزها و آغازی برای یک زندگی ابدی و جاودانی می داند.

از این رو باید باور خود به معاد و معرفت به عالم آخرت را بیشتر کنیم تا اگر روزی این توفیق نصیب ما هم شد با شجاعت خود سیلی محکمتری به صورت دشمنان اهل بیت علیهم السلام زده باشیم.

معاد در قرآن

بیش از یک سوم آیات قران، با معاد و زندگی ابدی انسان ارتباط دارد. (1) و پس از بحث توحید، مسئله معاد را می توان از نظر

ص: 34


1- آموزش عقائد، ج 3 ص 11 .

اهمیت، مهمترین مسئله دینی برشمرد. باور به معاد و قیامت از ضرورت های دین اسلام و پذیرش آن بر هر مسلمانی واجب است. در آیات قرآن، کلمه ایمان به خدا بارها همراه با ایمان به قیامت آمده است. هم نشینی این دو کلمه می رساند همچنان که خداباوری از نشانه های ایمان است، معادباوری نیز نشانه ایمان است.

«آمَنَ بِالِلَّه وَ اْلیَوْمِ الاخِرِ وَ عَمِلَ صَاِلحًا فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَّبِهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاهُمْ یحْزَنونَ (1)؛ هر کسی به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد »

یکی از کلیدی ترین مباحث باور به معاد، مسئله مرگ و پایان زندگی است.

مرگ چیست؟

الف) مرگ مسافرت است؛

امام علی علیه السلام از جایی می گذشتند که متوجه شدند گروهی مشغول برگزاری مراسم ختم یکی از بستگانشان هستند. امام توقف کرد و به آنان تسلیت گفت. سپس فرمود: «از مرگ گریزی نیست و مرگ به شما اختصاص ندارد. »آنگاه پرسید:«آیا کسی که مرده است، به مسافرت می رفت؟ » گفتند: آری. حضرت فرمود: «این را نیز یکی از مسافرت های وی بشمارید! یا او به سوی شما می آید یا شما به سوی او می روید.»(2)

ص: 35


1- بقره/ 62 .
2- نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ص 858 .

در این روایت، امام علی علیه السلام مرگ و معاد را به مسافرت تشبیه کرده است، مسافرتی که همه دیر یا زود باید برای رفتن به آن آماده شوند.

ب) مرگ پلی به سوی آخرت است:

امام حسین علیه السلام در روز عاشوراء خطاب به یاران خود فرمودند:«ای فرزندان بزرگواری! صبر پیشه کنید، زیرا مرگ جزء پلی نیست که شما را از رنج و سختی به بهشت برگزیده و نعمت همیشگی عبور می دهد. کدامین از شما گذر از زندان به قصر را نکوهیده می دارد؟ اما مرگ برای دشمنان شما جز انتقال از قصر به زندان و عذاب نیست! بدانید که پدر من از جدم پیامبر خدا صلی الله علیه واله نقل کرد که فرمرمود: دنیا زندان مومن و بهشت کافراست. و مرگ پلی است که آ نها را به بهشتشان رهنمون می شود و اینها (کافران) را آتششان می کشاند.»(1)

چرا ترس از مرگ؟

از امام جواد علیه السلام دلیل ترس از مرگ را پرسیدند. حضرت پاسخ فرمود: چون آن را نمی شناسند، از آن ترس دارند و اگر می شناختند و از دوستان خدا بودند، مرگ را دوست می داشتند و می دانستند آخرت برای آنان بهتر از دنیاست.

همچنین از امام جواد علیه السلام پرسیدند : حقیقت مرگ چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «مرگ همین خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید، با این تفاوت که مدتش طولانی است و انسان از این خواب بیدار نمی شود، مگر در روز قیامت.»(2)

ص: 36


1- معانی الاخبار، ص 289 .
2- معانی الاخبار، ج 2، ص 197 .

برای پرورش روح ما مکان تنگ است***بیا به عرصه میدان لامکان برویم

دو روز عمر، تمتع نمی دهد، برخیز*** که همچو خضر پی عمر جاودان برویم

دل از ملازمت تنگنای تن، بگرفت***بیا بیا که به خلوتسرای جان برویم

رفتار سازی

یاد مرگ با:

1- زیارت اهل قبور؛

2- شرکت در تشییع جنازه؛

3- تلاوت و تدبر در آیاتی است که درباره مرگ و قیامت است؛ روایت شده هنگامی که آیه زیر نازل شد، پیامبر صلی الله علیه واله به شدت گریست و ب یتابی می نمود. (1)

«دوزخ، وعده گاه همه آنان است. دوزخ هفت در دارد و از هر دری بخشی معین از آنان وارد می شوند »(2)

4- مطالعه کتب مربوط به معاد؛

5- وصیت کردن نیز از دیگر عوامل سودمند و اثرگذار در یادآوری مرگ است.

تحریک احساس

سید شهیدان اهل قلم «با شروع انقلاب، تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و...را در چندگونی ریخت و سوزاند و وقتی از او پرسیدند: ای مرد!

ص: 37


1- بحارالانوار، ج 5، ص 198 .
2- حجر/ 44 .

چرا اینکار را کردی، این ها حاصل فکر تو بود، حاصل اندیشه تو بود! گفت: حیف قلم نیست که برای من رقم بخورد، قلم را باید برای خدا زد. اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوه گرمی شود. این شهید عزیز فرمود: هنرآن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندت. »(1)

اقناع اندیشه

دیدگاه های متفاوتی درباره مرگ وجود دارد و هر یک از این دیدگاه ها به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم در زندگی دنیایی انسان و در نوع برداشت او از سعادت و رستگاری که هدف همگان از زندگی است و نیز در سبک زندگی او نقش اساسی دارد. از این رو، ضروری است تا با این دیدگاه ها بیشتر آشنا شویم:

الف) دیدگاه معادباوران

ب) دیدگاه مُنکرین معاد

معاد باوران

این ها دسته ای هستند که به وجود دنیایی گسترده تر از عالم مادی معتقداند. عالمی که در آن، نعمت ها و عذاب هایی بزرگی وجود دارد. از منظر این دسته، عالم دنیا سرای فانی، محدود وگذرا و آخرت، سرای باقی و نامحدود است که انسان در آن برای همیشه جاویدان است.

با نگاهی به برخی مقبره های پادشاهان تمدن های پیشین، می بینیم آ نها ابزارآلات شکار و وسایل شخصی افراد را به امید استفاده دوباره از آن ها، با مردگان دفن می کردند. این امر

ص: 38


1- سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی.

نشان دهنده باور انسان به زندگی پس از مرگ در آن دوران است؛اما آن ها به دلیل نداشتن رشد عقلی و فکری و نیز قرار نگرفتن در مسیر هدایت، زندگی پس از مرگ را همانند زندگانی این عالم می پنداشتند. مصری های قدیم چنین باوری داشتند، آن ها حدود 2600 سال پیش از میلاد، عقیده داشتند زندگی انسان با مرگ پایان نمی پذیرد، آن ها گاه به همراه مردگان، همسران و خادمان آنان را نیز دفن می کردند تا مردگان پس از زندگی دوباره تنها نباشند. (1)

یونان یها نیز حدود سه هزار سال پیش از میلاد، مانند مصری ها عقیده داشتند آدمی با مرگ از بین نمی رود و نابود نمی شود، از این رو، بازماندگان مرده وظیفه خود می دانستند در زمان های معیّن غذاهایی فراهم کنند و کنار قبر مرده بگذارند و خیال می کردند وی از قبر بیرون می آید و غذا را خواهد خورد(2).(3)

منکرین معاد

در مقابل اندیشه معاد باوری، کسانی هستند که به زندگی اخروی اعتقاد ندارند. این گروه مرگ را پایان زندگی آدمی می دانند. درباور چنین افرادی، انسان، با مرگ به مُرداری تبدیل می شود که در اندک زمانی گرد فراموشی بر آن می نشیند و پرونده زندگی اش برای همیشه بسته می شود.

اثبات معاد

الف) از طریق قدرت خدا بر خلقت مجدد

-روزی ابیّ بن خلف نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه واله آمد، در حالی که استخوان پوسیده ای در دست داشت. سپس آن استخوان

ص: 39


1- تفسیر نمونه، چ 14 ، ج 18 ، ص 192 .
2- همان.
3- در میان رومی ها نیز باور به رستاخیز و چشیدن تلخ و شیرین کارها درجهانی دیگر وجود داشته است. برای مثال، در برخی اشعار حماسی«انیاده »، شرح سفر قهرمان داستان، اینیاس به جهان دیگر برای دیدار با روح پدرش آمده است. از عبارات و اشعار این شاعر به دست می آید که رومی ها مانند مصری ها و یونانی ها معتقد به زندگی پس از مرگ وبهشت و جهنم بوده اند (معاد شناسی، صص 156 تا 171).

را خرد کرد و رو به پیامبر کرد و گفت: ای محمد! در صورتی که ما استخوان و پودر شده ایم، محشورمی شویم؟! در پاسخ شبهه ابیّ بن خلف این آیه نازل شد: «ای محمد! بگو آن استخوان پوسیده و متلاشی شده را همان کسی زنده می کند که برای بار اول او را آفرید و او به هر نوع آفرینشی داناست »(1).«آیا کسی که آسمان ها و زمین را آفریده است، نمی تواند مثل آنان [یعنی انسان ها در روز قیامت]را دوباره بیافریند؟ »(2)

-روایت شده است روزی شخصی نزد رسول اکرم صلی الله علیه واله آمدو پرسید: ای رسول خدا! خداوند چگونه مردگان را زنده می کند؟ پیامبر فرمود: «آیا » زمین را درحالی که خشک وبی آب و علف است و سپس همان زمین را در حالی که سرسبز شده است، دیده ای؟ گفت: آری. پیامبر فرمود:«رستاخیز نیز همین گونه است»(3).

نمونه هایی از زنده شدن مردگان در قرآن

-ابراهیم علیه السلام و احیای حیوانات مرده؛(4)

-زنده شدن حضرت عُزَیر؛(5)

-اصحاب کهف؛ (6)

-زنده شدن مقتولی از بنی اسرائیل؛ (7)

-مردگانی که به وسیله حضرت مسیح زنده می شوند؛ (8)

-زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل؛ (9)

-زنده شدن گروهی از پیروان حزقیل؛ (10)

تحریک احساس

ص: 40


1- یس/ 79 .
2- یس/ 81 .
3- سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، ج 2، صص 95 و 96 .
4- بقره/ 260 .
5- بقره/ 259 .
6- کهف/ 21 .
7- بقره/ 67 – 73 .
8- مائده/ 110 و طه / 25 .
9- بقره/ 55 .
10- بقره/ 243 .

«اللهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّدِ وَ الِهِ، وَاکْفِنا طُولَ اْلاَمَلِ؛ خدایا بر محمد و آل او درود و رحمت بفرست و ما را از آرزوی دراز نگاهدار... »

«وَ اْنصِبِ اْلمَوْتَ بیْنَ اْیدینا نصْباً، وَ لا تَجْعَلْ ذِکْرَنا لهُ غِبًّا (1) ؛و مرگ را در برابر دیدگان ما مجسم کن، و یادش را گاه گاه در خاطر ما میار(بلکه هموارا به یاد ما بینداز.) »

اثبات معاد از طریق برهان عدالت:

تصور کنید؛ معلمی تفاوت های دانش آموزان را از نظر سعی و کوشش در فراگیری و انضباط و اخلاق، نادیده گرفته و به همگان نمره مساوی بدهد؛ آیا او ظلم نکرده است؟

اصولاً نه پاداش دادن به برخی از نیکوکاری ها مانند شهادت در راه خدا در این جهان امکان پذیر است و نه کیفر برخی از تبهکاری ها، مانند گمراه ساختن انسان ها و کشتن نسل های بی شمار؛ بنابراین، دنیا جایگاه مناسبی برای اجرای عدالت الهی در مورد صالحان و تبهکاران به طور کامل نمی باشد و اگرزندگی به همین دنیا خلاصه شود، همانند معلمی است که به همگان نمره مساوی می دهد.

پس باید جهان دیگری باشد تا عدل الهی در مورد نیکان و بدان به طور کامل تحقق یابد.

اگر کسی در دنیا با یک اسلحه چند نفر را بکشد، تنها می توانند او را یک بار اعدام کنند و حال آنکه او چندین نفر را کشته پس کجا باید عدالت برقرار شود. یا اگر کسی کار نیکی انجام دهد و در دنیا کسی متوجه کار خوب او نشود آیا با عدالت خداوند سازگار است

ص: 41


1- صحیفه سجادیه، دعای چهلم.

که کسی از او تشکر نکند؟

«أفَنَجْعَلُ اْلمُسْلِمِینَ کَاُلمجْرِمِینَ ما لکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (1) ؛آیا انسان های فرمان بردار را مانند مجرمان قرار می دهیم،چگونه داوری می کنید؟ »

معاد، مقتضای عدل الهی:

-دنیا ظرفیت همه پاداش ها و عقاب ها را ندارد؛

-عقاب و پاداش فوری با عدل الهی منافات دارد.

اگر دنیا تمام شود و حساب و کتابی در آخرت نباشد خلقت جهان بیهوده خواهد بود، چنان که خداوند در سوره مؤمنون می فرماید: «خداوند متعال، جهان را بیهوده نیافریده است وهمه به ناچار به سوی خدا باز خواهند گشت »(2).

گره اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

نهادینه شدن باور به معاد در وجود انسان، سبب می شود که در دو راه هی های زندگی که کم هم نیستند چراغ هدایت و قوه تشخیصی داشته باشد و مسیر صحیح را انتخاب کند.

در دو راهی ها چگونگی رفتار من با پدر و مادرم، رفتار من با فرزندم، رفتار من با همسرم، رفتار من با بالا دستم، رفتار من با زیر دستم و حضور و عدم حضور من در مجالس و مکان ها، اعم از مکان حقیقی یا مجازی از قبیل مجلس رقص و پایکوبی ها،مجالس مختلط دختر و پسر و پارتی هایی که متاسفانه در مکان های خاص شکل می گیرند؛ و گروه هاو کانال های مجازی، خلوت با نامحرم و.... همگی این دو راهی ها و گاهی چند راهه ها با قطب نمای باور به معاد هیچگاه به بیراهه های

ص: 42


1- قلم/ 35 .
2- . مؤمنون/ 115 .

گناه کشیده نخواهم شد.

آری معادی هست و حساب و کتابی که حتی جزیی ترین مسائل در کارنامه اعمال ثبت و ضبط و انسان در ازای آن یا پاداش و یا عقاب می گردد.

تحریک احساس

نقل شده روزی یکی از علمای بزرگ به وادی السلام برای فاتحه خوانی رفته بود، در آنجا مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی را دیدند و با او همراه شده و شروع به قدم زدند می نمایند. مرحوم آقابزرگ می گوید: فلانی! من بچه بودم در پا منار تهران زندگی می کردیم و جده پدری ام چند روزی بود که فوت نموده بود، مادرم در حال درست کردن آلبالو پلوبود که فقیری از کوچه عبور نموده و تقاضای کمک می نماید. مادرم یاد مادرشوهرش می افتد و می گوید چه خوب است، خیراتی برای او داشته باشم و هر چه تلاش می کند، ظرف مناسبی نمی یابد تا آلبالوپلو را در آن ریخته و به فقیر بدهد. در این میان چشمش به «تاس حمام »می افتد .مقداری از آلبالو پلو را داخل تاس می ریزد و به فقیر می دهد.

شب بعد، پدرم، با آشفتگی از خواب بیدار می شود و مادرم را نیز از خواب بیدار می کند و از او می پرسد: امروز چکار کردید؟

می گوید نمی دانم. پدرم می گوید: من مادرم را در خواب دیدم که می گفت از عروسم گلایه دارم، غذا را در «تاس حمام » گذاشته به من داده است. آبروی مرا نزد دوستان برزخی ام برده است. دراین لحظه مادرم به یاد خیراتش به فقیر می افتد »(1).

آری، هنگامی که جرقه های ایمان به معاد به اعماق جان

ص: 43


1- . معاد شناسی، ج 1، ص 88 .

می رسد، آن را چنان شعله ور می سازد که دیگر هیچ تهدیدی در برابر آن کارگر نیست و هر چیز جز خدا و لقای آخرت و نعیم جاودانش در نظر انسان بی ارزش و ناچیز است.

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی***تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاودان***او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

گریز به روضه

یکی از مواقف هولناک جهان پس از مرگ، موقف میزان و سنجش اعمال است. خدای سبحان در این باره می فرماید:

«وَ اْلوْزنُ یَوْمَئِذٍ اْلحَق ُ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأولئِکَ هُمُ َّ اْلمُفْلِحُونَ و مَنْ خَفُتْ مَوَازِینُهُ فَأَّولئِکَ الَذِینَ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ بِمَا کَاُنوا بِآَیاتِنَا یظْلِمُونَ؛ (1) یعنی وزن و سنجیدن اعمال در روز قیامت حق است، پس هر کس ترازوی حسنات و

خوبی های او سنگین باشد، از رستگاران و هر کس سبک باشد، از زیانکاران خواهد بود و آن ها به خاطر انکار آیات ما از ستمکارانند. »

اجر و مزد گریه برای حضرت سیدالشهداء بسیار عظیم و بزرگ است و خداوند خود ضامن پاداش آن می باشد.

گریه برای آن حضرت سختی های زمان احتضار را از بین می برد؛ امام صادق علیه السلام به «مسمع بن عبدالملک » فرمودند: آیا مصائب آن جناب امام حسین علیه السلام را یاد می کنی؟

ص: 44


1- اعراف/ 8 و 9.

عرض کرد: بلی والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه می کنم.

حضرت فرمودند: آ گاه باش که خواهی دید در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصیت تو را می کنند که سبب روشنی چشم تو باشد.

همچنین فرمودند: ای مسمع! گریه بر احوالات حسین علیه السلام سبب می شود که ملک الموت بر تو مهربان تر از مادر گردد.

اگر که دل شکسته ای حسین را صدا بزن***اگر ملول و خسته ای حسین را صدا بزن

در این بهار معرفت پرستوی بهاری ام***اگر چه پر شکسته ای حسین را صدا بزن

سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب***لب از ترانه بسته ای حسین را صدا بزن

تو سر به زانوی غمی زشَرم کرده های خود***چرا غمین نشسته ای حسین را صدا بزن

اگر به باغ آرزو به عشق کربلای او***دل از همه گسسته ای حسین را صدا بزن

ص: 45

پی نوشت ها

1. نهج البلاغه، خطبه 83 .

2. تلفیقی از روش ابهامی و داستانی.

در کتاب شریف «سفینه البحار» از امام باقر علیه السلام روایت شده: در بنی اسرائیل عابدی بود بنام جریح، که همواره در صومعه خویش عبادت می کرد. روزی در حالی که به نماز مشغول بود، مادرش او را صدا زد و او ندای مادر را پاسخ نداد (در بعضی از روایات آمده که اگر جریح فقیه بود، می دانست که قطع نماز نافله و پاسخ مادر از نماز افضل است) مادر برگشت، و بار دوم آمد و او را صدا زد، و باز پاسخی نشنید، تا سه بار. در این بار مادر وی را نفرین کرد و گفت: از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را به خود واگذارد و یاریت نکند. روز بعد، زن بدکاره ای که حامله بود به کنار صومعه او آمده و در آنجا وضع حمل نمود، و ادعا کرد که فرزند از آن جریح است. در میان بنی اسرائیل شایع شد آن کسی که مردمان را از زنا نهی می نمود، خود مرتکب زنا گشته است! حاکم دستور داد وی را به دار کشند. مادر جریح، خود را به پای چوبه دار رساند و مدام بر سر و صورت خود زد. جریح گفت: ساکت باش که این نتیجه همان نفرین تو است. مردمان چون شنیدند گفتند: ما از کجا بدانیم که این تهمت و این نسبت دروغ است؟ جریج گفت: کودک را حاضر کنید. چون کودک حاضر شد، از او پرسیدند: پدرت کیست؟ وی به زبان آمد و گفت: فلان چوپان پدر من است، و بدین گونه خداوند بر اثر توبه جریح وی را نجات داد، و جریح سوگند یاد کرد که از این پس، هرگز از خدمت مادر جدا نگردد.

3. تفسیر المیزان، ج 13 ص 30.

4. آموزش عقائد، ج 3 ص11.

5. بقره/ 62.

6. نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ص 858.

7. معانی الاخبار، ص 289.

8. معانی الاخبار، ج 2 ص 197.

9. بحارالانوار، ج5 ص 198.

10. حجر/ 44 .

11. سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی.

12. تفسیر نمونه، چ 14 ج 18 ص 192 .

13. همان.

14. در میان رومی ها نیز باور به رستاخیز و چشیدن تلخ و شیرین کارها در

ص: 46

جهانی دیگر وجود داشته است. برای مثال، در برخی اشعار حماسی «انیاده»، شرح سفر قهرمان داستان، اینیاس به جهان دیگر برای دیدار با روح پدرش آمده است. از عبارات و اشعار این شاعر به دست می آید که رومی ها مانند مصری ها و یونانی ها معتقد به زندگی پس از مرگ و بهشت و جهنم بوده اند (معاد شناسی، صص 156 تا 171).

15. یس/ 79.

16. یس/ 81.

17. سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام ، ج 2 صص 95 و96 .

18. بقره/ 260.

19. بقره/ 259.

20. کهف/ 21.

21. بقره/ 67-73.

22. مائده/ 110 و طه / 25.

23. بقره/ 55.

24. بقره/ 243.

25. صحیفه سجادیه، دعای چهلم.

26. قلم/ 35.

27. مؤمنون/ 115.

28. معاد شناسی، ج 1 ص 88.

29. اعراف / 8 و 9 .

ص: 47

ص: 48

پایبندی عاشوراییان به حقوق دیگران

اشاره

ص: 49

طرح منبر

اهداف طرح بحث:

تشویق و ترغیب مخاطبان به سوی پایبندی به حقوق دیگران و درک ارزش و اهمیت حق الناس

زاویه دید:

بیان سیره و سخنان عاشوراییان و اولیای دین

ایجاد انگیزه و متن و محتوا:

این منبر با خرید زمین کربلا توسط امام حسین علیه السلام و تحلیل این حرکت آغاز شده و در ادامه یکی از مهمترین انگیزه های امام حسین علیه السلام از این جریان را، اهمیت دادن به مسئله حق الناس معرفی کرده است.

در بخش بعدی به سه گروه از بازماندگان غافله کربلا اشاره می کند: «گروه مرفهین »،«گروه حرام خواران » ؛«گروه ضایع کنندگان حقوق دیگران ». و گروه سوم را بدبختر از دو گروه قبل معرفی کرده است.

نگاه اسلام به حق الناس، مطلب دیگری است که با آیات و روایات بیان شده و با بیان پیامد و عواقب تضییع حقوق دیگران مخاطب را از انجام این عمل نهی می کند و در ادامه با ذکر نمونه هایی از اهتمام اولیای دین به رعایت حقوق دیگران این مطلب را نیز تبیین می کند.

مطلب دیگر، بیان مصادیق فردی و اجتماعی حق الناس است. و در پایان با گریز به روضه، مطلب به اتمام می رسد.

ص: 50

خطبه عام

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و الحَمدُ لله الوَاحِدِ الأحَدِ الصَّمَدِ الذ ی لمْ یَلِدْ وَ لمْ یوَلدْ وَ لمْ یَکُنْ لهُ کُفُوًا أحَدٌ و الصَّلاه والسَّلامُ علی مُحَمَّدٍ عبدُه المجتبی و رسولَهُ المصطفی أرسَلَه إلی کافهِ الوَر ی بشِیرًا وَ نذِیرًا وَ داعِیاً إَلی اللهِ بِإذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیرًا و علی أهلِ بیتِه أئِمَّهِ الهُدَی و مَصابِیحِ الدُّجَی الذین أذهَبَ اللهُ عنهُمُ الرِجسَ و طَهِّرهُم تَطهِیرا وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ اْلهُدی »(1)

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (2)

روز دوم محرم، کاروان امام حسین علیه السلام وارد سرزمین کربلا شد و امام حسین (ع) و اصحابش روز سوم، در این سرزمین مستقرگشتند و همزمان عمر بن سعد نیز با لشکریان خود به این صحراوارد شد.

از اتفاقاتی که روز سوم در صحرای کربلا رخ داده است، خرید زمین کربلا توسط امام حسین علیه السلام است.

صاحب کتاب «مجمع البحرین » می نویسد:

« روِیَ أَّنَّ اْلحُسَیْنَ علیه السلام اشْتَرَی النَّوَاحِیَ الَتِی فِیهَا قَبْرُهُ مِنْ أهْلِ َنَیْنَوَی وَ اْلغَاضِرِیَّهِ بِسِتِّینَ ألْفِ دْرهَمٍ وَ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَیْهِمْ َوَ شَرَطَ أَنْ یُرْشِدُوا إَلی قَبْرِهِ وَ یُضَیِّفُوا مَنْ زَاَرهُ ثَلَاثَهَ أیَّامٍ (3)؛روایت شده که حسین علیه السلام اطراف قبر شریفش را از اهل نینوا و غاضریّه به شصت هزار درهم خریداری نمودند و سپس آنجا را به آنها بخشیدند و شرط نمودند که زائرین

ص: 51


1- مکارم الأخلاق، ج 1، ص 8.
2- روش ضرورت مطلب همراه با باقی گذاشتن ابهام موضوع.
3- مجمع البحرین، ج 5، ص 461 .

را به سوی قبرش هدایت نموده و از ایشان به مدّت سه روزپذیرایی نمایند. »

امام حسین علیه السلام این سرزمین را از آنان خرید و بر آنان وقف نکرد، بلکه در اختیار اهالی آن منطقه قرار داد تا نسبت به زوّارآن حضرت احترام کنند و میزبان شایسته ای برای آنان باشند.هر چند بر اساس نقل محدث نوری در مستدرک الوسائل، اهل کربلا به آن شرط عمل نکردند. (1) یعنی از زوار پذیرایی ننمودند وحتی به آنها احترام نمی گذاشتند؛ ولی به هر حال، این یکی از شرایط ضمنی معامله بوده است.

حد و حدود زمینی که امام حسین علیه السلام خریداری نمود، را می توان با استناد به روایتی از امام صادق علیه السلام به دست آورد؛ آن حضرت در این رابطه می فرماید:

«إنَّ حَرَمَ اْلحُسَیْنِ علیه السلام الَذِی اشْتَرَاهُ أَرَبعَهُ أَمْیَالٍ فِی أرْبعَهِ أَمْیَالٍ فَهُوَ حَلَالٌ لِوُلدِهِ وَ مَوَالِیهِ حَرَامٌ عَلَی غَیْرِهِمْ مِمَّنْ خَاَلفَهُمْ وَ فِیهِ اْلبَرَکَهُ (2)؛ حرم امام حسین علیه السلام به فاصله چهار میل در چهار میل، همان مکانی است که سیّدالشهدا علیه السلام آنجا را خریداری نمودند. این حرم برای فرزندان آن حضرت و دوستدارانش حلال است؛ اما برای کسانی که با فرزندان و دوستداران آن حضرت مخالفت می کنند، حرام است و در این سرزمین برکت است. »

البته از ابتدا چنین نبوده که امام حسین علیه السلام ازمدینه به قصد سرزمین کربلا حرکت کنند و آن زمین ها را خریداری نمایند، سپس به دشمن اعلام کند به ما حمله کنید و ما را بُکشید تا

ص: 52


1- مستدرک الوسائل، ج 10 ، ص 321 و ج 14 ، ص 61.
2- همان، ص 321 .

خون ما در این مکان ریخته شود، بلکه امام علیه السلام به ناچار در آن سرزمین فرود آمدند و اگر سپاهیان کوفی اجازه می دادند و مانع نمی شدند، امام از آن منطقه عبور می کردند.

علاوه بر آن، امام حسین علیه السلام به علم امامت که از پیامبر صلی الله علیه واله به او رسیده بود، از شهادتش در این مکان آ گاه بود و می دانست همین سرزمین مکان دفن بدن های مطهر آنان است، از این رو، اقدام به خرید زمین نمودند.

بر اساس سندهای تاریخی، امام حسین علیه السلام پس از استقرار درسرزمین کربلا و خرید زمین، دستور برپایی خیمه ها را دادند. آن حضرت برخلاف سفرهای گذشته که امر می کردند تا خیمه هارا بر روی تپه و بلندی ها بر پا نمایند، این بار دستور می دهند تا خیمه ها را بر روی سطح صاف و یا فرورفتگی بر پا کنند و خیمه ها را نزدیک به هم بزنند و طناب های آن ها را در هم داخل کنند و آ نها را چنان بچینند که خود در میان آن ها قرار گیرند و خیمه ها در پشت سر و سمت راست و چپ ایشان برپا گردد تا سه سمت ایشان را احاطه کرده باشد و دشمن تنها از روبرو بتواند به نزد ایشان آید(1).

می توان گفت: هدف امام از این دستور متفاوت، این بود که مانع از مشاهده مستقیم کودکان و زنان از صحنه قتال و خون ریزی ها شود و دشمن دیرتر به خیم هها دست یابد.

اما اینکه چرا امام حسین علیه السلام این زمین را خریدند و دوباره آن را در اختیار بنی اسد قرار دادند، سؤالی است که ممکن است در ذهن هر خواننده ای شکل گیرد؟ در واقع جای سؤال هم

ص: 53


1- ارشاد القلوب، ج 2، ص 95 .

هست، زیرا امام علیه السلام می دانستند در این سفر شهید می شوند و در ظاهر هم نمی توانستند هیچ نفعی از این زمین ببرند، اما باز هم اقدام به خرید زمین کردند و بعد از پرداخت ثمن معامله،دوباره مثمن را در اختیار صاحبان قبلی اش قرار دادند تا از منافع زمین بهره مند باشند! و این یک مسئله ای است که با حساب و کتاب های مادی و دنیایی قابل حل نمی باشد!

متن و محتوا

از این اقدام امام حسین علیه السلام می توان برداشت های متفاوتی داشته باشیم: اولین برداشت، برداشتی اخلاقی است و آن اینکه امام حسین علیه السلام برای زائران قبر شریف خود ارزش و احترام قائل هستند و قبل از اینکه بدن مطهرش در آنجا دفن شوند و زائری به سوی قبر آن حضرت روی آورد، ایشان زمینه ای را فراهم نموده تا زائرانش مورد تکریم و احترام قرار گیرند.

اما برداشت دیگری که می توان آن را مهمتر از برداشت قبلی دانست یک برداشت فقهی است و آن «رعایت حقوق دیگران » یا «رعایت حق الناس » می باشد. به عبارتی دیگر امام حسین علیه السلام حاضر نبودند تا در زمینی که متعلّق به دیگران است، خیمه ای برپا نمایند و خون مطهرشان در زمین دیگران بر زمین ریخته شود و نمی خواستند زائرانش نیز مجبور شوند برای زیارت قبر آن حضرت، از زمینی که متعلّق به بنی اسد بود، عبور کرده و حق و حقوق آنان را پایمال نمایند، از این رو، اقدام به خرید زمین نموده و دوباره آن را در اختیار صاحبانش قرار دادند.

ص: 54

این اقدام امام حسین علیه السلام مسئله رعایت «حق الناس »در زندگی فردی و اجتماعی را گوشزد می کند و به همگان اعلان می دارد که بایستی از تجاوز به حقوق دیگران پرهیز کرد.

از این رو ضروری است تا مباحث کلیدی «حق الناس » همواره برای پیروان مکتب امام حسین علیه السلام مرور گردد و با توجه به مناسبت محرم این مسئله در سیره و سخن عاشوراییان مورد بررسی قرار گیرد.

اقناع اندیشه

جاماندگان از غافله سعادت

در نهضت کربلا، چند دسته، از کاروان سعادت جا ماندند. در بین این جاماندگان بیشتر کسانی که از پیوستن به امام و یاری اش خودداری می کردند، متعلق به یکی از سه گروه زیر بودند. این سه گروه عبارت بودند از:

الف)مرفهین و پول داران

آنگاه که هلال بن نافع و عمر بن خالد از کوفه خدمت امام حسین علیه السلام رسیدند. آن حضرت تمایل مردم نسبت به خود را از آنان جویا شد، پاسخ دادند:

«أَمَّا الأَغْنِیاءُ فَقُلُوُبهُمْ اَلی اْبن زِیاد وَ أمَّا باقی النّاس فَقُلُوُبهُمْ اِلیکَ (1)؛ دل پول داران با ابن زیاد است و دل دیگران با شما »

و البته کسانی که دلشان با امام بود، یک دسته بیشتر نبودند. یکی از کوفیان در گزارش خود درباره وضعیت مردم کوفه به امام گفته بود:

ص: 55


1- عاشورا حماسه جاوید، محمد شفیعی مازندرانی، ص 131 .

«وَ إِنَّ قُلُوُبهُمْ مَعَکَ وَسُیُوفُهُمْ عَلَیْکَ »(1)و امام فرمود: «ِإنَّ َالنّاسَ عَبِیدُ الدُّنیا وَ الدِّینُ لعِقٌ عَلی ألْسِنَتِهِمْ، یحُوطُوَنهُ مادَرتْ مَعائِشُهُمْ فِإذا مُحِّصُوا بِاْلبَلاءِ قَل الدَّیاُنون (2)؛ به راستی مردم دنیاپرستند و دین (فقط) بر سر زبان ایشان است، آن را تا آنجا که دستمایه تأمین زندگی ایشان است، بچرخانند و چون به آزمونی گرفتار آیند دینداران (راستین) اندکند. »

ب)حرام خواران [ربا خواران]

حرام خواری یکی از علل دل مردگی است و باعث می شود که آدمی در برابر ندای حق بایستد و آن را نپذیرد.

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، پس از نصیحت و رهنمودها،فرمودند: «مُلِئَت بطُوُنکُم مِنَ اْلحرامِ، فَطُبِعَ عَلی قُلُوبِکُمْ... »(3).

ج)ضایع کننده حقوق مردم

سومین گروهی که مهمترین دسته در بین سه گروه فوق است، افرادی است که نسبت به حقوق دیگران ارزشی قائل نیستند و حق الناس به گردن دارند. اگر حرام خواری اتفاق می افتد به احتمال زیاد حقی ناحق شده است و حق الناسی رخ داده است و یا اینکه اگر رفاهی به صورت انبوه ثروت جمع شده، به احتمال زیاد مال فقیری و شخصی پایمال شده است. از این رو توجه به این عامل بسیار مهم است.

اهل بیت علیهم السلام و یارانشان به این مسئله اهمیت زیادی می دادند؛ زیرا بدون توجه به حق الناس نمی توان سیر و سلوک حسینی علیه السلام داشت.

ص: 56


1- دلائل الإمامه، الطبری، ص 75 .
2- تحف العقول، ج 1، ص 245 .
3- بحار الأنوار، ج 45 ، ص 8.

جایگاه حق الناس در اسلام

از جمله ارزش هایی که در شریعت اسلام بیش تر از «حق الله »به آن توجه شده، «حق الناس » و رعایت حقوق دیگران است.در این دین آسمانی، اداء حق الناس نیز از اداء حق الله مهمتر شمرده شده است. بر اساس روایات وارد شده، ممکن است خداوند کریم در روز قیامت از حق خود بگذرد؛ اما هیچ گاه از حق انسانهای دیگر نخواهد گذشت.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

«جَعَلَ اللهُ سُبْحَاَنهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَهً لِحُقُوقِهِ [عَلَی حُقُوقِهِ ] فَمَنْ قَامَ بِحُقُوقِ عِبَادِ اللهِ کَانَ ذَلِکَ مُؤَدِّیاً إَلی اْلقِیَامِ بِحُقُوقِ الله(1) ؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و کسی که حقوق بندگانش را رعایت کند، حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد. »

امام صادق علیه السلام:

«مَا عُبِدَ اللهُ بِشَیْ ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أدَاءِ حَقّ اْلمُؤْمِن (2) ؛ خداوند با چیزی برتر از ادای حق مؤمن عبادت نشده است. »

آیه قرآن:

«یا أَّیُّهَا الْذینَ آمَنُوا لا تَأَکُلُوا أَّمْواَلکُمْ بیْنَکُمْ بِاْلباطِلِ إلا َ أنْ تَکُونَ تِجاَرهً عَنْ تراضٍ مِنْکُم (3) ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگراینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. »

پیامد ضایع کردن حقوق دیگران

ص: 57


1- تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 480 .
2- الکافی، ج 2، ص 170 .
3- نساء/ 29 .

امام صادق علیه السلام:

«إنَّ اللهَ تَبَاَرکَ وَ تَعَاَلی آَلی عَلَی نَفْسِهِ أنْ لا یُسْکِنَ جَنَّتَهُ َ أصْنَافاً ثَلَاثَهً رادٌّ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَل أَوْ رادٌّ عَلَی إمَامٍ هُدًی أوْ مَنْ حَبَسَ حَقَّ امْرِئٍ مُؤْمِن (1) ؛ خداوند به ذات خود سوگند یاد کرده که سه طایفه را در بهشت جای ندهد: 1. کسی که خدا را انکار کند؛ 2. کسی که امام و رهبر را رد کند؛ 3. کسی که حق مسلمان را باز دارد. »

امام صادق علیه السلام:

«مَنْ أَکَلَ مَالَ أَخِیهِ ظُلْماً وَ لمْ یرُدَّهُ إَلیْهِ أکَلَ جَذْوَهً مِنَ النَّارِیَوْمَ اْلقِیَامَهِ (2) ؛ کسی که مال برادرش را به ظلم بخورد و به او برنگرداند در قیامت قطعه ای از آتش جهنم را خواهد خورد. »

تحریک احساس مخاطب

نقل شده که روزی پیامبر صلی الله علیه واله از یارانش پرسیدند: «آیا می دانید مفلس کیست؟ »یاران عرض کردند: ما به کسی مفلس می گوییم که نه درهمی دارد و نه کالایی. آنگاه حضرت فرمودند: «مفلس از امت من کسی است که در روز قیامت با نماز و روزه و زکات وارد محشر می شود؛ اما از سوی دیگر در نامه عملش آمده که یکی را دشنام داده است، به دیگری تهمت زده، مال این یکی را خورده، خون آن یکی را ریخته و آن دیگری را نیز کتک زده است! پس بدان سبب از کارهای نیک و ثواب های او به این و آن می دهند تا آنکه ثواب هایش تمام شود. سپس دستور می آید تا از گناهان (آنانی که حقوقشان را ضایع نموده) برداشته و به

ص: 58


1- الخصال، ج 1، ص 151 .
2- الکافی، ج 2، ص 333 .

حساب او گذاشته شود و در نهایت او را در آتش می افکنند.»(1)

تو کم دهی و بیش ستانی به کیل و وزن*** روزی بود که از کم و بیشت خبر دهند

نقل شده در شرایط دشورا کربلا، مردی از انصار خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عرض کرد: «من مقروض هستم. »آن حضرت نفرمود الان شرایط سختی داریم، حتماً باید در سپاه من حاضر شوید و به نبرد با دشمن فکر کنید، بلکه فرمود:

«لا یقْتَلُ مَعِی رجُلٌ عَلَیهِ دَینٌ (2) ؛ هر کس برگردن او قرضی هست، همراه ما کارزار نکند. »

در نقل دیگری آمده است که عمیر انصاری گفت: امام حسین علیه السلام به من فرمود:

«نادِ فِی النّاسِ انْ لا یقاتِلَنَّ مَعی رجُلٌ عَلَیْهِ دَینٌ، فِاَّنهُ لیْسَ مِنْ رَجُل یمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَینٌ لا یدَعُ لهُ وَفاءً الاّ دَخَلَ النّار؛

میان مردم اعلام کن هر کسی بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کسی از دنیا برود در حالی که دینی بر عهده اش باشد که چاره ای برای آن نکرده، گرفتار دوزخ می شود. »

بعد از اینکه فرمایش حضرت را اعلام کردم، مردی برخاست و گفت: همسرم پذیرفت که از طرف من بپردازد. امام حسین علیه السلام پاسخ داد:

«وَ ما کِفاَلهُ امْرَاه وَ هَلْ تَقْضی اِمْرَاهٌ؛ کفالت آن زن چه فایده ای دارد؟ آیا او قدرت دارد چنین کند؟!»(3)

گره به مخاطب

ص: 59


1- حارالانوار،، ج 69 ، ص 6.
2- مقتل جامع سیدالشهدا، ج 1، ص 728 .
3- احقاق الحق، ج 19 ، ص 429 .

راستی عجیب است که انسانی در بحرانی ترین شرایط، حتّی به بدهکاری های اصحاب و یاران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضی نشود بدهکاران همراه او پیکار کنند و شهید شوند؛ مبادا حقوق مردم از دست برود.

این برنامه را با کار کسانی مقایسه کنید که سراسر زندگی آ نها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و کمترین اهمّیّتی برای آن قایل نبودند، اصلا چیزی را به نام «حقّ الناس »باور نداشتند! (1)

اهتمام یاران امام حسین علیه السلام به رعایت حقوق دیگران

حضرت مسلم علیه السلام نیز در لحظات آخر عمر شریفش، این چنین به عمر بن سعد وصیت کرد: «از آن زمان که وارد کوفه شده ام،700درهم قرض گرفته ام؛ از این رو ذره مرا بفروش و بدهی ام را بپرداز و پیکر بی جانم را از ابن زیاد بستان و به خاک بسپار و کسی را نزد حسین علیه السلام اعزام نما که او را از آمدن منصرف سازد؛

زیرا من طی نامه ای بدان حضرت نوشته ام که مردم با او هستند و به اعتقاد من، وی رهسپار این دیار شده است. »(2)

اهتمام شهدای انقلاب به حق الناس

یکی از دوستان شهید مصطفی احمدی روشن نقل می کند:

«روزی من و مصطفی چند عدد نان سنگگ گرفتیم و به طرف خوابگاه حرکت کردیم. در بین راه مصطفی متوجه شد که چندتا سنگ به نان ها چسبیده است. سنگ ها را جدا کرده و به سمت نانوایی تغییر مسیر داد. گفتم کجا می روی، گفت «بچه بودم، یه بار نان سنگگ خریدم و به خانه بردم. هنگامی که به خانه رسیدم، پدرم متوجه شد که چند عدد سنگ در پشت نان ها

ص: 60


1- گردآوری از کتاب: «عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ،»ص 413
2- سلحشوران طف، ص 107 .

چسپیده است. پدرم سنگ ها را جدا کرد و به من داد و گفت: برو این سنگ ها را به شاطر بده؛ زیرا صاحب ناونوایی بابت این سنگ ها پول داده است. و من آن روز بلافاصله سنگ ها را به شاطر تحویل دادم.»(1)

شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی

همسر شهید نقل می کند: مهدی همیشه جانب حق را می گرفت. حالا حق با هر کسی باشد. مثلا یک بار وارد پمپ بنزین شدیم و در صف قرار گرفتیم؛ بعد از مدتی متوجه شدیم که برادر آقا مهدی، سر اینکه نوبت با کیه با آقایی درگیر شده. مهدی از ماشین پایین رفت و وقتی متوجه شد، حق با آن آقاست. شیلنگ بنزین را از برادرش گرفت و به آن مرد غریبه تحویل داد. آن روز مهدی نگفت این برادرم است و باید طرف او را بگیرم. من از این حرکت مهدی متعجب شدم و از او پرسیدم: اگر من که همسرت هستم، جای برادرت بودم، چکار می کردی؟ گفت:

بازهم طرف حق را می گرفتم. گفتم: پس من را دوست نداری! گفت: نه بحث این نیست. حق همیشه درسته»(2)

تغییر بینش مخاطب

مهمترین فاجعه ای که امروز در میان سوگواران مکتب عاشورا وجود دارد، این است که پیوندهای عملی سست و ضعیف شده است. یکی از درس های مهم عاشورا، رعایت حقوق مردم و مراعات حق الناس است.

اگر ما در هیئت های عزاداری و سینه زنی شرکت کنیم و برای امام حسین علیه السلام لباس مشکی بپوشیم، در حالی که حقوق مردم

ص: 61


1- کتاب یادگاران 22 (خاطرات شهید احمدی روشن)، خاطره 26 .
2- به نقل از همسر شهید: فاطمه قاضی خانی.

را رعایت نمی کنیم و حق الناس را نمی پردازیم؛ بدانیم که ما تنها ارتباط تبر کجویانه با مکتب امام حسین علیه السلام داشته و هیچ پیوند عملی با مکتب امام حسین علیه السلام نداریم.(1)

مصادیق حق الناس

رفتار سازی

امام حسین علیه السلام در آن شرایط خاص، به فکر حق الناس بودند،آیا وقت آن نرسیده که دقت بیشتری به مسئله حق الناس داشتم باشیم و اگر توجهی به حقوق دیگران نداریم، این رویه را در خود، ریشه کن کنیم؟

وقت آن رسیده که افراد و گروه های زیر به حق الناس بیشتر توجه داشته باشند:

-افرادی که به بهانه عزاداری، در ساعات استراحت مردم، به ایجاد سروصدا و سلب آسایش آنان می پردازند.

-افرادی که بعد از مصرف نذورات مجالس عزاداری، ظرف های آنرا در کوچه و خیابان می اندازند و موجب زشتی چهره شهر و زحمت رفتگران می شوند.

-افرادی که با رانندگی نادرست و پارک اتومبیل در جای نامناسب، موجب ایجاد ترافیک و تضییع وقت مردم می شوند.

-راننده ای که باقی پول مردم را به بهانه ناچیز بودن، پس نمی دهد و مردم هم به خاطر شرم و خجالت، آن را طلب نمی کنند.

ص: 62


1- مجله دیدار آشنا، شماره 66 ، پیوند با قرآن و عاشورا گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین حسن عرفان، ص 20 .

-سبزی فروشی که با پاشیدن آب روی سبزی، آ نرا سنگین تر می کند و به مردم می فروشد. و......

گره به مباحث اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

زمانی که به برخی از مردم گفته می شود کارهایی که می کنید،«حق الناس »است؛ می گویند: مگر آدم کشته ایم! مگر از دیوار مردم بالا رفته ای!

باید از آنان پرسید مگر حق الناس فقط این هاست:

مگر سیگار کشیدن در جمع، حق الناس نیست؛

مگر اسراف کردن، حق الناس نیست؛

مگر آشغال ریختن در خیابان، حق الناس نیست؛

مگر با موتور خلاف رفتن، حق الناس نیست؛

مگر گذشتن از چراغ قرمز، حق الناس نیست؛

مگر پارک کردن در پیاده رو، حق الناس نیست؛

مگر بی حجابی حق الناس نیست.

بی حجابی حق الناس است

هر زن بد حجابی به چهار گروه لطمه می زند و این آسیب ها حق الناس است:

گروه اول: جوانان عفیفی است که نمی خواهند به چهره آرایش کرده و بد حجاب نامحرم نگاه کنند، بنابراین زمانی که با این زن روبرو می شوند، سر خود را پایین می اندازند. پس این افراد اذیت می شوند و حقشان ضایع می گردد؛ حضور زن بی حجاب برای این جوانان مثل تنفس در هوای آلوده است که فرد را مجبور می کند تا ماسک بزند.

ص: 63

گروه دوم: پسران و مردان جوان بی بند وباری که وقتی این زن بدحجاب را در خیابان می بینند، ازدواجشان به تاخیر می افتد.

زیرا به صورت مجانی و صوری بخشی از نیازهای خود را برطرف می کنند. فرد باید نیازش را با ازدواج تأمین کند نه با هرزگی و چشم چرانی.

گروه سوم: این زن به زنان و دختران دیگری که ازدواجشان به تأخیر می افتد، آسیب می زند. زیرا او با جلوه نمایی اش پسران و مردان را از ازدواج باز می دارد و تعدادی از زنان و دختران باید همچنان مجرد باقی بمانند.

گروه چهارم: افراد متاهلی که تا چشمشان به این زن می افتد و اوضاع و احوال زنان خود را با این زن مقایسه می کنند و برخورد آن ها با همسرانشان آسیب می بیند و شروع به بهانه گیری می کنند و زندگی آن ها به هم می ریزد. پس بی حجابی حق الناس است.(1)

نقطه اوج و نتیجه گیری

اهل بیت علیهم السلام و شهدای کربلا و علما و شهدای انقلاب همگی به حق الناس اهمیت می دادند.

علت این است که روز قیامت با مردم، روبرو شدن و در دادگاه حساب حاضر شدن بسیار سخت است.

یکی از مهمترین پیامد عدم رعایت حقوق دیگران، تأخیر در ظهور امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) است که به واسطه گناهان برخی ازشیعیان رخ می دهد. بر اساس آنچه که در احتجاج طبرسی به آن اشاره شده، امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) نامه ای به شیخ مفید رحمه الله علیه

ص: 64


1- الگو گیری از سخنان استاد ماندگاری در برنامه سمت خدا.

نوشته اند که در آن فرموده بودند: «چیزی ما را از شیعیان دور نکرده و مانع حضور ما میان شیعیان نشده؛ مگر آنچه که از طرف شیعیان به ما می رسد که ما آن ها را زشت و ناشایست می دانیم. اعمالی انجام می دهند که ما آن ها را برای شیعه، برگزیده نمی دانیم.»(1)

پس بیاید، همه کارها و برنامه های خود را با ملاک ظهور امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) تنظیم کنیم. با خودمان بگوئیم: آیا این کار من، ظهور امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را لحظه ای نزدیک می کند یا خیر؟ زیرا غیر از اینکه امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) می آید و ریشه ظلم را بر می کند، یک اتفاق دیگر هم می افتد که شیعه برای آن، روز شماری می کند و آن هم انتقام خون مادر سادت زهرای مرضیه علیه السلام است، انتقام شهادت مظلومانه آقا ابی عبدالله الحسین علیه السلام است...

ص: 65


1- الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 2، ص 497 .

پی نوشت ها

1. مکارم الأخلاق، ج 1 ص 8 .

2. روش ضرورت مطلب همراه با باقی گذاشتن ابهام موضوع .

3. مجمع البحرین، ج 5 ص 461.

4. مستدرک الوسائل، ج 10 ص 321 و ج 14 ص 61.

5. همان ص 321.

6. ارشاد القلوب، ج 2 ص 95 .

7. عاشورا حماسه جاوید، محمد شفیعی مازندرانی، ص 131.

8. دلائل الإمامه، الطبری، ص 75.

9. تحف العقول، ج 1 ص 245.

10. بحار الأنوار، ج 45 ص 8.

11. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 480.

12. الکافی، ج 2 ص 170.

13. نساء/ 29.

14. الخصال، ج 1 ص 151.

15. الکافی، ج 2 ص 333.

16. حارالانوار، ج 69 ص6.

17. مقتل جامع سیدالشهدا، ج 1 ص 728.

18. احقاق الحق، ج 19 ص 429 .

19. گردآوری از کتاب: « عاشورا ریشه ها، انگیزه ها ، رویدادها، پیامدها »، ص 413.

20. سلحشوران طف، ص 107.

21. کتاب یادگاران 22 (خاطرات شهید احمدی روشن)، خاطره 26.

22. به نقل از همسر شهید: فاطمه قاضی خانی.

23. مجله دیدار آشنا، شماره 66 ، پیوند با قرآن و عاشورا گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین حسن عرفان، ص 20 .

14. الگو گیری از سخنان استاد ماندگاری در برنامه سمت خدا.

15. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2 ص 497.

ص: 66

ادب و بزرگواری عاشوراییان

اشاره

ص: 67

طرح منبر

اهداف طرح بحث

تبیین درک اهمیت ادب در رفتارها و کمک به نهادینه سازی این صفت در مخاطبان

زاویه دید

بیان سیره و سخنان عاشوراییان

ایجاد انگیزه و متن و محتوا:

این منبر با جریان ادب آیت الله مرعشی در برابر پدر آغاز و از این طریق مخاطبان را برای پیگیری و ادامه منبر تشویق و ترغیب می کند و همان ابتدای بحث، زاویه دید و موضوع خود را تبیین می کند.

در ادامه به مصادیقی از ادب در رفتارهای فردی و خانوادگی و رفتارهای عبادی اشاره کرده و برای هریک از این موارد، گوشه ای از سیره و سخنان عاشوراییان را تبیین می کند.

نقطه اوج این در رعایت ادب در برابر امام زمان و خداوند است و با جریان ادب حر در برابر امام زمانش بحث به پایان می رسد.

ص: 68

خطبه:

«اْلحَمْدُ للهَّ الَذِی اخْتَاَر لَنَا مَحَاسِنَ اْلخَلْقِ وَ أجْرَی عَلَیْنَا طَیِّبَاتِ الرِّزْق (1) اللهُمَّ فَصَلّ عَلَی مُحَمَّدٍ أمِینِکَ عَلَی وَحْیِکَ وَ نجِیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ صَفِیِّکَ مِنْ عِبَادِکَ إمَامِ الرَّحْمَهِ وَ قَائِدِ اْلخَیْرِ وَ مِفْتَاحِ اْلبَرَکَه (2) اعنِی اَبا القَاسِمِ المُصطَفَی مُحَمَّد(صلی الله علیه و آله)والصَّلَاهُ وَالسَّلَامُ عَلَی اهلِ بیتِه مَصَابِیحِ الظُلَم لاسِیَّمَا بَقِیَّ هالله فِی الارضین (عجل الله فرجه الشریف) »

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (3)

از مرحوم آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی رحمه الله علیه نقل شده، زمانی که در نجف بودیم، روزی هنگام ظهر، مادرم از من خواست تا پدرم را برای صرف نهار صدا بزنم. من به طبقه بالا رفتم و متوجه شدم، پدر در حال مطالعه خوابش برده است.

نمی دانستم باید چکار کنم؟ از طرفی می بایست امر مادر را اطاعت می کردم و از طرفی می ترسیدم با بیدار کردن پدر، باعث رنجش خاطر او گردم. در همان حال، خم شدم و لب هایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه بر آن زدم، تا اینکه پدرم بر اثر قلقلک پا، از خواب بیدار شد و مرا در همان حال دید. آنگاه که پدرم متوجه این ادب و احترام من شد، فرمود: ای شهاب الدین! تو هستی؟ عرض کردم: بلی آقا، در همان حال دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «ای پسرم! خداوند عزّتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد »و من هرچه دارم از برکت همان دعای پدرم است که در حق من نمود

ص: 69


1- الصحیفه السجادیه، دعای اول.
2- الصحیفه السجادیه، دعای دوم.
3- ایجاد انگیزه روش داستانی.

و به مرحله اجابت رسید. (1)

این ادب حضرت آیت الله مرعشی رحمه الله علیه بود که به گفته خود ایشان، تمام موفقیت و مقاماتشان در گرو آن بود.

متن و محتوا

حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی) ادب را نگه داشتن حدّ هر چیز می داند. یعنی انسان حد ومرزهایی را که با خدا، پدر و مادر، دوستان وآشنایان، دشمنان و... دارد را حفظ کند.

ادب مراتبی دارد که بخشی از آن مراتب را با هم مرور می کنیم:

الف) ادب در مقابل پدر و مادر

امام علیّ بن الحسین علیه السلام، یکی از افراد حاضر در کربلا است که بعد از عاشورا نقش مهمی در حفظ نهضت امام حسین علیه السلام بر دوش می کشد. حضرت زین العابدین علیه السلام بسیار به مادر خود احترام می نمود و لحظه ای از خدمت به او و رعایت حقوقش دریغ نمی کرد.

روزی عدّه ای از اصحاب به آن حضرت عرض کردند: یاابن رسول الله! شما بیش از همه ما نسبت به مادرت نیکی و خدمت کرده ای و می کنی؛ ولی با این حال، یک بار ندیده ایم که با مادرت هم غذا شده باشی؟

حضرت سجّاد علیه السلام در جواب، به اصحاب خویش فرمود: می ترسم سر سفره ای کنار مادرم بنشینم و بخواهم لقمه ای را بردارم که او میل داشته آن را بردارد، و به همین جهت سعی

ص: 70


1- حکایت عاشقان خدا، ج 2، ص 147 .

می کنم که با او هم غذا نباشم. (1)

وهب پسر عبدالله، روز عاشورا همراه مادر و همسرش در لشکر امام حسین علیه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت: فرزند عزیزم! به یاری فرزند رسول خدا صلی الله علیه واله قیام کن.

وهب در پاسخ گفت: اطاعت می کنم و کوتاهی نخواهم کرد، سپس به سوی میدان حرکت کرد.

در میدان جنگ پس از رجز خواندن و معرفی خود، به دشمن حمله کرد و سخت جنگید. عده ای را کشت، سپس به جانب مادر و همسرش برگشت و به مادرش گفت: ای مادر! اکنون از من راضی شدی؟

مادرش گفت: من از تو راضی نمی شوم، مگر اینکه پیش روی امام حسین علیه السلام کشته شوی.

همسر وهب گفت: تو را به خدا سوگند مرا در مصیبت خود داغدار مکن.

مادر وهب گفت: فرزندم! گوش مده، به سوی میدان برو و پیش چشم فرزند پیامبر صلی الله علیه واله بجنگ تا شهید شوی و فردای قیامت تو را شفاعت کند.

وهب به میدان کارزار برگشت و رجز می خواند که مطلع آن چنین است:

ای مادر وهب! من گاهی با نیزه و گاهی با شمشیر میان این ها تو را نگهداری می کنم. ضربت جوانی که به پروردگارش ایمان آورده است تا تلخی جنگ را به این گروه ستمگر بچشاند.

او با تمام قدرت می جنگید تا این که نوزده نفر سوار و بیست نفر

ص: 71


1- اعیان الشّیعه، ج 1، ص 634 .

پیاده از لشکر دشمن را به قتل رساند. سپس دس تهایش قطع شد و به شیوه جانسوزی به شهادت رسید و سرش را به سوی مادرش پرتاب کردند، و مادر هم سر فرزند را به سوی دشمن بازگرداند.(1)

ب) ادب و احترام در مقابل همسر

گره اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

امروزه متأسفانه در قشر عظیمی از جامعه ادب و احترام همسران برای همدیگر دچار چالش شده و برخوردهای تند و درگیری های لفظی، خیانت ها و توهین و جسارت هایی که در برخی از افراد نهادینه شده، روابط محترمانه همسران را تحت الشعاع قرار داده است. هرچند تعداد خانواده هایی که روابط محترمانه بر رفتارهای آنان حکفر ماست بسیار زیاد است و اصلا قابل مقایسه با خانواده های بدرفتار نمی باشد؛ اما باید از عاشورا و عاشوراییان الگو گرفت و نسبت به این نکته توجه نمود.

عقاد که یکی از راویان احادیث ائمه علیهم السلام است شعری را از امام حسین علیه السلام نقل می کند که بیان کننده ادب و احترام وافر امام به همسر و فرزندانشان را نشان می دهد:

لَعَمْرُکَ إنَّنِی لأحَبُّ دَارا***تَکُونُ بهَا سَکَیْنَهُ وَالرُّبَابُ

اُحِبُّهُمَا وَأبْذُلُ جُلَّ مَالِی***وَلَیْسَ لِعَاِتبٍ عِنْدِی عِتَابُ (2)

«به جان تو سوگند! آن خانه ای را که سکینه و رباب در آن باشند دوست دارم. آن دو را دوست دارم و بیشتر مالم را نثار آنان

ص: 72


1- داستان های بحار، ج 2، ص 83 – 85 .
2- بحار الأنوار، ج 45 ، ص 48 .

می کنم و کسی نمی تواند مرا بر این دوستی ملامت کند. »

نقل شده که عدّه ای بر امام حسین علیه السلام وارد شدند. فرش های گران قیمت و پشتی های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! صلی الله علیه واله ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می کنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمی دانیم!.)

حضرت فرمود:

«إّنا نتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُوَرهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ،لَیسَ لَنا فیهِ شیءٌ (1)؛ از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت می کنیم و آنان هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می کنند. هیچ یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست. »

امام حسین علیه السلام در این جمله می فهماند که همسر حق و حقوقی دارد و باید نسبت به رعایت آن حقوق اقدام نمود.

قال اباعبدالله الحسین علیه السلام:

«مَنْ صَدَقَ لِسَاُنهُ زکَی عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ زِیدَ فِی رِزْقِهِ َوَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ فِی أهْلِ بیْتِهِ مُدَّ فِی عُمُرِه (2)؛ هر کسی زبانش راستگو و کردارش پاکیزه باشد و هر کس نیت خیر داشته باشد، روزیش فراوان و هر کس با زن و بچه اش خو ش رفتار باشد، عمرش پربرکت می گردد. »

ج) ادب و احترام در مقابل فرزندان و اعضای خانواده

امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه و بعد از سوارکردن همه خاندان و اهل بیتش بر مرکب ها، چنین ندا دادند: أینَ أخِی؟

ص: 73


1- الکافی، ج 6، ص 476 .
2- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 135 .

أینَ کَبش کتیبتی، کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم. عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک،لبیک، یا سیدی.»(1)

-هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد:

«إی وَاللهِ فِداکَ عَمُّکَ إَّنکَ لاَحَدُ مَنْ یقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ مَعِی َبَعْدَ أنْ تَبْلُوا بِبَلاء عَظیم وَاْبنی عَبْدُاللهِ (2)؛ به خدا سوگند،همینطور است. عمویت فدایت باد. تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهی رسید، آن هم پس از گرفتاری سخت و پسرم عبدالله (شیرخوار )نیز شهید خواهد شد! »

-وقتی با دخترش سکینه وداع می کرد، برای آرامش وی که از فراق پدر بی تاب بود چنین فرمود:

«یا نوُر عَینِی! کَیْف لا یسْتَسْلِ م مَنْ لا ناصِرَ لهُ وَ لا مُعِین (3) ؛ ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟ »

-آنگاه که امام حسین علیه السلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را فرستاد تا از علت حرکت سپاه دشمن خبری بیاورد، سخن خود را با این عبارت دلنشین ابراز داشت:

»َیا عَباس! إرکَب، بِنَفسی أنتَ یا أخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟! و ما بدالکم(4)؟! ؛ برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟! »

ص: 74


1- معالی السبطین، ج 1، ص 220 .
2- مدینه المعاجز، ج 4، ص 214 .
3- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360 .
4- تاریخ طبری، ج 4، ص 315 .

حضرت سیدالشهداء علیه السلام در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد علیه السلام در روز عاشورا، فرزندش را به آغوش کشیده و با کلمات مهرآمیزی که از اعماق جانش ریشه می گرفت،

به او فرمود:

«یا وَلدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُّرِیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی وَ أنْتَ خَلیفَتی َ عَلی هؤُلاءِ اْلعِیالِ وَ الأطْفالِ (1)؛ ای پسرم! تو پا کترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من می باشی، تو جانشین من در[سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود. »

از این عبارات گهربار امام حسین علیه السلام و رفتارهای مؤدبانه ایشان با فرزندان و اهل خانه می توان گوشه ای از ادب و احترام حضرت را درک کرد، طریقه صدا زدن برادر، فرزندان و... همه گویای ادب کلامی حضرت در مقابل خانواده است.

اما ما چگونه برخورد می کنیم و چگونه با دیگران سخن می گوییم!؟ آیا بهتر نیست سخنان و گفتار و رفتارهای خود با فرزندان و اهل و عیالمان را با امام حسین علیه السلام تطبیق دهیم و ازایشان الگو بگیریم.

امام حسین علیه السلام حتی در برابر دشمنانش نیز ادب را رعایت می کند و با رفتار مؤدبانه برخورد می کند.

حسین علیه السلام در آداب اجتماعی و حسن معاشرت با دور و نزدیک بلندپایه و بی نظیر بود. عفو و گذشت از خصال آن حضرت بود.

از امام سجاد علیه السلام می فرماید از پدرم شنیدم که فرمود: «اگرمردی به من دشنام دهد در این گوش (و به گوش راستش اشاره فرمود) و عذر بیاورد در گوش دیگرم، عذر او را می پذیرم؛

ص: 75


1- موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486 .

برای اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث کرد مرا که شنید، جدّم پیغمبرصلی الله علیه واله فرمود:

«لایرِدُ اْلحَوْضَ مَنْ لمْ یقْبَلِ اْلعُذَر مِنْ مُحِقّ َأو مُبْطِلٍ؛ واردحوض (کوثر )نمی شود کسی که عذر را نپذیرد، خواه عذرآورحقّ بگوید یا باطل.»(1)

در منابع تاریخی ثبت شده: عصام بن مصطلق نزد امام حسین علیه السلام آمد و به آن حضرت و علی(ع) ناسزا گفت: اما امام در مقابل فرمودند: «از خدای سبحان برای خودم و تو آمرزش می خواهم. اگر از ما کمک بخواهی، کمک می کنیم و اگر از ما بخششی طلب کنی، می بخشیم و اگر از ما هدایت بجویی،راهنمایی ات می کنم. »

عصام می گوید: چون خوشرفتاری امام حسین علیه السلام را دیدم، از کرده خود پشیمان شدم. حضرت به من فرمود: آیا اهل شامی؟ عرض کردم آری. فرمود: «خدا ما و شمارا نگه دارد، اکنون بی هیچ بیم و هراسی، حوایج و نیازمندی هایت را نزد ما بیاور که انشاءالله مرا در بهترین جایگاهِ گمان خود خواهی یافت. »

عصام می گوید: (از این رفتار بزرگوارانه امام شرمنده شدم)و از اوخداحافظی نمودم، در حالی که بر روی زمین هیچ کس برایم محبوب تر از او و پدرش نبود. »(2)

اما همیشه نرمی در برابر دشمن کار ساز نیست و گاهی بایدسخت برخورد کرد و عدم سازش را برگزید. همان طور که درکل ماجرای عاشورا این امر به خوبی قابل مشاهده است؛ زیراامام حسین علیه السلام هیچ یک از امان نامه هایی که برایشان آمده بود

ص: 76


1- إحقاق الحقّ، ج 11 ، ص 431 .
2- سفینه البحار، ج 2، ص: 706

را نپذیرفت و سازش نکرد و در مقابل لشکر عمر سعر ایستاد.

د) ادب در برابر زیر دستان

امام حسین علیه السلام حتی در برابر کنیزان و غلامان ادب پیشه می کردو تفاوتی بین زیر دست و فرو دست قایل نبود. انس روایت کرده: روزی در خدمت امام حسین علیه السلام بودم، کنیزکی دسته گلی برای آن حضرت آورد، حضرت تا این رفتار را دید فرمودند:

«أنْتِ حُرّهٌ لِوَجْهِ اللهِ تَعَاَلی؛ تو برای خدا آزاد هستی. »

با حالت تعجب به حضرت عرض کردم: کنیزکی یک دسته گل برایت آورده، او را آزاد می کنی؟ فرمود: این چنین خدا به ما ادب آموخته است زیرا خدا می فرماید:

«وَ إذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأحْسَنَ مِنْهَا أوْردُّوه (1)؛ و نیکوتر از این دسته گل آزادساختن او بود.»(2)

گره اجتماعی

در جامعه امروزی ما کار فرمایان با زیر دستانشان چطور برخورد دارند؟ آیا این ادب و احترام بین زیر دست و بالا دست وجود دارد؟ ما باید این طور آداب را از زندگی اولیاء خدا به ویژه اهل بیت علیهم السلام الگو بگیریم.

ح) ادب در برابر استاد

یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام، نزد معلمی به نام «عبدالرحمان سلمی »در مدینه آموزش می دید. روزی معلم سوره حمد را به کودک آموخت. وقتی که کودک آن را بر امام حسین علیه السلام قرائت کرد، آن حضرت در مقابل این کار ارزشمند معلم، از وی تجلیل

ص: 77


1- نساء/ 86 . ترجمه: « هر گاه به شما تحیّت گویند، پاسخ آن را بهتر ازآن بدهید یا (لا اقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد. »
2- بحار الأنوار، ج 44 ، ص 196 .

کرده و به عنوان قدردانی، هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد. هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: چرا این همه بخشش می کنید؟! حضرت فرمود:

«وَ أیْن یقَع هَذَا مِن عَطَائِه (1) ؛ کجا این بخشش [من] با اعطای او [که تعلیم الحمد لله رب العالمین است] می تواند برابرباشد؟! »

احترامی که اسلام و به خصوص امام حسین علیه السلام در قبال اساتید و کسانی که تربیت فرزندان و آینده آن ها در دست ایشان است، قابل مقایسه با هیچ مکتبی و آموزه ای نیست، این احترام وحرمت به مقام علم و معرفت برمی گردد که می تواند انسان ساز،تمدن ساز، فرهنگ ساز باشد.

و) ادب در برابر امام زمان

تحریک احساس

ابن قتیبه روایت کرده در زمان حکومت امام حسن علیه السلام مردی خدمت حضرت رسید و درخواست چیزی کرد. امام حسن علیه السلام فرمود: «سؤال و درخواست شایسته نیست، مگر برای وام سنگین یا فقر خوارکننده یا دیه و تاوانی که ادا نکردن آن سبب رسوایی شود ». عرض کرد: به خدمت شما نیامدم، مگر برای یکی از آن ها. حضرت فرمان داد پنجاه دینار به او دادند.

سپس آن مرد خدمت امام حسین علیه السلام رسید و از آن حضرت نیز سؤال کرد، حسین علیه السلام هم همان سخن برادر و امام زمانش را به او فرمود و همان پاسخ را شنید، سپس پرسید، برادرم به تو چقدر

ص: 78


1- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص: 67.

داد؟ عرض کرد. پنجاه دینار. حسین علیه السلام چهل ونه دینار به او عطا کرد؛ زیرا نخواست با برادرش برابری کرده باشد. (1)

عَنِ اْلباقِرِ علیه السلام: «ما تَکَلمَ اْلحُسَیْنُ علیه السلام بَیْنَ یَدَیِ َ اْلحَسَنِ علیه السلام إعْظاماً لهُ وَلاتَکَلمَ مُحَمَّدُ بنُ اْلحَنَفیَّهِبَیْنَ یدَیِ اْلحُسَیْنِ علیه السلامإ عْظاماً (2)؛ امام حسین علیه السلام به احترام امام حسن علیه السلام در حضور او هیچ وقت لب به سخن نمی گشود، همینطور برادرش محمد حنفیّه هم با وجود امام حسین علیه السلام به احترام او در حضورش سخن نمی گفت. »

برای یاران امام حسین(علیه السلام) به ویژه جوانان بنی هاشم، شب عاشورا شبی بزرگ و بسیار سرنوشت ساز بود. جوانان هاشمی یکدیگر را سفارش می کردند که فردا باید، بزر گترین حماسه فداکاری را در راه عقیده و حمایت از امام بیافرینند.

وقتی سیدالشهدا علیه السلام در شب عاشورا خطاب به آن جمع دلیران مؤمن فرمود: «تاریکی شب شما را فرا گرفته است، بیعتم را ازشما برداشتم، از تاریکی شب استفاده کنید و متفرق شوید و هر کدامتان دست کسی از خاندانم را بگیرید و بروید، این قوم در پی من هستند و اگر به من دست یابند، با کس دیگر کاری ندارند »

این سخنان عکس العمل های خاصی را برانگیخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامی ابراز وفاداری و استقامت و آمادگی برای شهادت کردند.

اولین سخن را ابوالفضل العباس و علی اکبربیان کردند و گفتند:«چرا چنین کنیم؟ هرگز مباد که پس از تو زنده بمانیم. سپس جوانان بنی هاشم سخنانی درمورد ماندن و فداکاری کردن تا

ص: 79


1- بحارالانوار، ج 43 ، ص 333 - 332 ..
2- سفینه البحار، ج 2، ص 389 .

مرز شهادت بر زبان آوردند. (1)

ز) ادب در برابر خدا

ادب در برابر خداوند به چند شکل می تواند آشکار شود:

1. ادب در فرمانبری از خداوند

ادب در فرمانبری، یعنی وقتی صدای اذان را می شنویم، ادب را رعایت کنیم و آماده نماز شویم. زمانی که خداوند در ماه رمضان ما را به سوی رزوه داری فرا می خواند، یا بعد از پایان سال، به سوی پرداخت خمس و بعد از برداشت محصول به پرداخت زکات و در صورت دارا بودن شرایط رفتن به حج، از ما می خواهدتا حج انجام دهیم، رعایت همه این موارد نشانه فرمانبری ما ازخداوند و نمونه بارز امتثال امر الهی است.

در احوالات حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نقل شده که وقتی ایشان در فرانسه بودند، روزی جمعیت زیادی از خبرنگاران برای ملاقات و تهیه گزارش به خدمت ایشان رسیدند، هنگامی که وقت نماز رسید، امام مجلس را ترک کرد و برای نماز آماده شدند.

امام جواد علیه السلام: «الاْدَبُ هُوَ أدَبُ الشَّریعَهِ فَتَأدُّبوا بِها تَکُوُنوا أدَباءَ حَقّاً (2)؛ ادب یعنی رعایت احکام و مسائل دین، پس با عمل کردن به دستورات الهی و ائمّه اطهارعلیه السلام ، ادب خود را آشکار سازید. »

2. ادب در انتساب کارها به خداوند

یعنی کارهای خوب را به خداوند متعال نسبت بدهیم و به

ص: 80


1- عبدالرزاق المقرم، علی الا کبر، ص 74 .
2- ارشاد القلوب، ج 1، ص 160 .

عکس کارهای بد را به ایشان نسبت ندهیم. قرآن در این زمینه می فرماید:

«مَّا أصَاَبکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللهِ وَمَا أصَاَبکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن َنَّفْسِکَ وَأرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رسُولاً وَکَفَی بِاللهِ شَهِیدًا (1) ؛ آنچه ازنیکی ها به تو می رسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو می رسد، از سوی خود توست. »

روزی فتحعلی شاه قاجار با همسرش مشاعره می کرد در حین مشاعره، فتعلی شاه این شعر را خواند:

«آفرین بر حسن یوسف آفرین »، همسرش به او گفت: این شعر را این طور بخوانی بهتر است: آفرین بر حسن یوسف آفرین، یعنی به جای اینکه یوسف را مدح و ستایش کنی خدایی را که یوسف را آفریده مدح و ستایش کن.

3. ادب در توجه به حضور خدا

انسان باید در مقابل خداوند متعال، ادب را رعایت کند، چرا که خداوند متعال ناظر تمام اعمال ماست. خداوند می فرماید:

»ِإَلی اللهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعا فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون (2) ؛بازگشت همه شما به سوی خداست و شما را از آنچه عمل می کردید، آ گاه می سازد. »

نافرمانی خدا، بی ادبی در محضر خداوند است و ادب یعنی در مقابل خداوند حیا کنیم و هوای نفس خود را کنترل کنیم تا گناه نکنیم.

نمونه آشکار نافرمانی خداوند و مصداق اَتم بی ادبی در برابر خداوند متعال «گناه »است. تعبیر زیبایی امام راحل عظیم

ص: 81


1- نساء/ 79 .
2- مائده/ 105 .

الشان دارند که «عالم محضر خدا است .»

وقتی در محضر بزرگی هستیم، ادب مجلس را باید در مقابل آن بزرگ حفظ کرد. هر جایی که خدا را بر خود ناظر و حاضر می دانیم، باید ادب حضور را نگهداشت و نافرمانی خدا را نکنیم.

امام حسین علیه السلام عارفی بزرگ است که عالم را محضر خدا می داند و او را شاهد، حاضر و ناظر بر تمام امور و هستی معرفی می کند و غفلت از این مسئله را ریشه عصیان خداوند می شمارد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: ای پسر رسول خدا! من آلوده گناه هستم و نمی توانم از عصیان بگریزیم. مرا موعظه کن. (آن حضرت او را به حضور خداوند در همه جا و در همه حال توجه داده) و فرمودند:

پنج کار را انجام بده، آنگاه هر چه خواستی گناه کن:

-از نعمت های خداوند استفاده نکن، آنگاه به سوی گناه برو.

-اگر می توانی از حکومت و سرپرستی پروردگار خارج شو، سپس گناه کن.

-به جایی پناه ببر که آفریدگارت تو را نبیند و بعد هرچه خواستی گناه کن.

-اگر می توانی هنگام مرگ، جانت را از فرشته مقرر خدا بازدار، آنگاه هر گناهی می خواهی به جای آور.

-اگر می توانی وقتی تو را به شعله های دوزخ می سپارند، وارد نشوی هر اندازه می خواهی عصیان کن.»(1)

خوب است بدانیم حضور خدا فقط برای دیدن گناهان و نافرمانی ها نیست؛ بلکه برای ثبت و ضبط اعمال نیک و حسنه

ص: 82


1- بحارالانوار، ج 75 ، ص 126 .

هم هست؛ بالاتر از آن هم برای اختصاص رحمتش به مؤمنین است. و خوشا به حال افرادی که همواره در محضر خدا ادب می کنند و اعمال نیک انجام می دهند و مؤدبانه رفتار می کنند! این نهایت ادب است که همه زیبایی های واقعی را به خداوند نسبت بدهیم.

4. ادب در سخن گفتن و ذکر خدا

یعنی که هرگاه خداوند متعال را ذکر می کنیم و نام خداوند را به زبان می آوریم، با احترام کامل و با الفاظ مناسب ذکر کنیم.

امام جواد علیه السلام می فرماید: «هرگاه دو نفر را مقایسه کنیم آنکه ادبش بیشتر باشد نزد خدا برتر است، سؤال شد،یا بن رسول الله صلی الله علیه واله ادب با مردم را می دانیم و برتری آن برایمان واضح است، اما ادب با خدا چگونه است؟

امام علیه السلام فرمودند: قرآن را تلاوت کند آن گونه که نازل شده است، احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفته ایم و خدا را بخواند، بدون اینکه از خدا طلبکار باشد (و خود را مدیون خداوند بداند)(1).

گریز به روضه

حرّبن یزید ریاحی، فرمانده سپاه هزار نفری دشمن بود. وی مأموریت داشت تا در مسیر کوفه، هر جا کاروان امام علیه السلام را ببیند،متوقف کند! در منزل «شراف »، سپاه او با امام برخورد کرد، حرّکوشید تا مأموریت خویش را به انجام رساند، لیکن حضرت، حاضر به پذیرش خواسته او نشد. گفتگوی کوتاهی بین امام و حر رد و بدل شد. تا اینکه در آن هنگام، وقت نماز ظهر شد.

ص: 83


1- ارشاد القلوب دیلمی، ص 160 .

اباعبدالله الحسین علیه السلام خطاب به حرّ فرمود: «می خواهی با اصحاب خود نماز بگزاری؟ حرّ ادب را رعایت کرد و پاسخ داد:نه، همگی با تو نماز می گزاریم! پس امام نماز گزارد و آنان اقتدا کردند.»(1)

این اظهار ادب حرّ نسبت به امام، سبب شد تا نور هدایت قلب او را روشن کند و روز عاشورا از سپاه ابن سعد به طرف اردوگاه حسینی علیه السلام روی آورد و جانش را فدای امام نموده به سعادت ابدی نایل آید.

اما امام حسین علیه السلام این ادب حر را بی پاسخ نگذاشت و درلحظات آخر خود را بر بالین حر رسانید، حر در حالیکه خون ازبدنش جاری بود، یک لحظه چشمان خود را باز کرد، دید آقا بر بالین او ایستاده و می فرماید:

«بخ بخ یا حُرُّ أنْت حُرٌّ کَمَا سُمِّی ت فِی الدُّنیَا وَ اْلخِرَه »(2)...

ص: 84


1- ترجمه نفس المهموم، ص 161 .
2- امالی للصدوق، ص 160 .

پی نوشت ها

1. الصحیفه السجادیه، دعای اول.

2. الصحیفه السجادیه، دعای دوم.

3. ایجاد انگیزه روش داستانی.

4. حکایت عاشقان خدا، ج 2 ص 147.

5. اعیان الشیعه ج 1 ص 634.

6. داستان های بحار، ج 2 ص 83-85 .

7. بحار الأنوار، ج 45 ص 48.

8. الکافی، ج 6 ص 476.

9. إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1 ص 135.

10. معالی السبطین، ج 1 ص 220.

11. مدینه المعاجز، ج 4 ص 214.

12. ناسخ التواریخ، ج 2 ص 360.

13. تاریخ طبری، ج 4 ص 315.

14. موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص 486.

15. إحقاق الحق ج 11 ص 431.

16. سفینه البحار، ج 2 ص :706

17. نساء / 86. ترجمه: « هر گاه به شما گویند پاسخ آم را بهتر از آن بدار یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد.»

18. بحار الأنوار، ج 44 ص 196.

19. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4 ص : 67

20. بحارالانوار، ج 43 ص 333-332..

21. سفینه البحار، ج 2 ص 389.

22. عبدالرزاق المقرم، علی الاکبر، ص 74.

23. ارشاد القلوب، ج 1 ص 160.

24. نساء/ 79.

25. مائده/ 105.

26. بحارالانوار، ج 75 ص 126.

27. ارشاد القلوب دیلمی، ص 160.

28. ترجمه نفس المهموم، ص 161.

29. امالی للصدوق، ص 160.

ص: 85

ص: 86

تربیت حماسی عاشوراییان

اشاره

ص: 87

طرح منبر

اهداف طرح بحث

تبیین درک اهمیت تربیت حماسی و نقش آن در سعادت انسان و ترغیب افراد به برخی از رفتارهای عاشورایی

زاویه دید:

بیان سیره و سخنان عاشوراییان

ایجاد انگیزه و متن و محتوا:

از آنجا که عاشورای امسال ( 96 ) با فصل مهر و هفته دفاع مقدس همزمان شده، ضروری است تا این مطالب در منبری مورد اشاره قرار گیرد، بر همین اساس این منبر با داستان شهدایی که از تربیت حماسی برخوردار بودند، آغاز و مصادیقی از تربیت شده گان این روش تربیتی را معرفی می کند.

در ادامه به «خانواده » به عنوان یکی از مهمترین عوامل تربیت کننده اشاره نموده، و «الگوگیری از واقعه عاشورا و کربلا »را به عنوان عامل دومی که ایجاد تربیت حماسی می کند، نام برده است.

مطلب دیگری که در این منبر به آن اشاره شده، آموزه های تربیت حماسی عاشورا است. که در این سرفصل، چهار مطلب را تبیین کرده و برای هریک مصادیق متعددی از عاشورا و رفتار عاشوراییان ارائه نموده است.

در ادامه نیز با ذکر نمونه ای از رویش های عاشورایی انقلاب اسلامی، گریزی به روضه حضرت قاسم علیه السلام می زند.

ص: 88

خطبه

«الحَمدُ لله اّلذِ ی مَن عَلینَا بِجَلائِل نعمَائِه وَ فَوَاضِلِ کَرَمِه وَ آلائِهِ وَ أرشَدَنا إلی دِینِه بِرُسُلِه وَ أنبِیَائِه وَ أ کمَلَ لنَا دِینَنَا وَ أتمَّ عَلینَا نِعَمَهُ بِوِلاَیه أولِیَائِه. ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی سَیّد رُسُلِه وَ خَاتَمِ النّبیّینَ مُحَمَّد بنَ عَبدِ الله وَ عَلی آلهِ المَعصُومِین وَ أصحَابِه المُنتَجَبِینَ المُخلَصِین وَ اللعَن عَلی ظَالِمِیهِم وَ باغضِیهِم إلی یومِ الدِّین. »(1)

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (2)

یکی از خاطره انگیزترین وقایع تاریخی کشور ما، یادآوری هفته دفاع مقدس و مروررشادت های جوانان عاشورایی و غیور این سرزمین است. اما امسال یادبود دفاع مقدس با بزرگداشت دهه عاشورا و شروع سال تحصیلی همزمان شده است، از این رو نمی توان از عاشورا گفت و از عاشوراییان انقلاب اسلامی و علم آموزی سخن بر زبان جاری نکرد.

زمانی که رزومه علمی رزمندگان دفاع مقدس به ویژه فرماندهان گران قدر این عرصه را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که اغلب افرادی بوده اند که در سطوح و مراتب بالای علمی قرار داشته اند.

اواخر عمر رژیم پهلوی، رزمنده شهید مهدی زین الدین رحمه الله علیه جهت پیوستن به صف انقلابیون مغازه پدر را تعطیل کرد، ولی کسب دانش برای او تعطیل نشد و یادگیری زبان خارجی در اولویت کاری او قرار گرفت؛ زیرا او قصد عزیمت به یکی از

ص: 89


1- المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام، ص 5.
2- ضرورت مطلب و ابهام.

کشورهای خارجی برای ادامه تحصیل داشت.

چهار دانشگاه فرانسه برای او که یکی از بهترین رتبه های کنکور سراسری را به دست آورده بود، دعوت نامه فرستادند. اما او برای انتخاب دانشگاه، به یکی از دوستانش که به تازگی از فرانسه برگشته بود مراجعه کرد، دوستش به او گفت: «درفرانسه خدمت حضرت امام علیه السلام رسیدم، ایشان فرمود: «به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است »

آنگاه که مهدی زین الدین این سخن را می شنود، از عزیمت به خارج کشور برای ادامه تحصیل منصرف شده و در ایران تحصیل خود را ادامه می دهد و همزمان وارد جبهه های حق علیه باطل می شود. »(1)

سردار رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه درباره او می گوید:

«شهید مهدی زین الدین فرماندهی بود که هم از علم جنگی و هم از علم اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق،توانا و در عرصه های جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود. »(2)

شهادت مزدی بود که خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش در نظر گرفت.

رزمنده شهید «مهدی باکری »پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه ازشهادت برادرش بسیار متأثر و متألم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده گرفت و مدتی هم دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد این چنین

ص: 90


1- برگرفته از کتاب: افلا کیان زمین، محمدحسین عباسی ولدی.
2- خبرگزاری ایرنا، تاریخ مخابره، 6/ 7/ 1393 .

در عرصه علم و جهاد و کار نقش آفرینی کرد.

سی و شش هزار شهید دانش آموز، نشان می دهد که تعداد زیادی از دانش آموزان در جنگ نقش و تاثیر مهمی داشتند که البته از بین این شهدا تعدادی از آنها شاخص و شناخته شده اند.

حال این سؤال یه ذهن می آید: چرا جوانانی همچون زین الدین و باکری این چنین تابع، امام و رهبر خود هستند؟ چه عواملی سبب شده تا زین الدین و باکری ها این چنین تابع ولی فقیه زمان باشند و هرکجا که نیاز باشد، به صحنه بیایند و نقش آفرینی کنند؟

متن محتوا

قران کریم می فرماید:

«یا أَّیُّهَا الَذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أهْلِیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ اْلحِجاَرهُ (1)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند، نگاهدارید. »

خداوند در این آیه به مؤمنان دستور می دهد که خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگها هستند نگهدارند؛ نگهداری خانواده، به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر و فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هر گونه آلودگی، است. این برنامه ای است که باید از نخستین سنگ بنای خانواده، یعنی از مقدّمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد(2).

ص: 91


1- تحریم/ 6.
2- تفسیر نمونه، ج 24 ، ص 287 .

از آیات و روایاتی که درباره حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش، مسئولیت سنگینی دارد، و موظف است تا آنجا که می تواند در تعلیم و تربیت آنان بکوشد، آ نها را از گناه باز دارد و به نیک یها دعوت نماید، نه اینکه تنها به تغذیه جسم آنها قناعت کند. حق زن و فرزند تنها با تأمین هزینه زندگی ومسکن و تغذیه آ نها حاصل نمی شود، مهمتر از آن،

تغذیه روح

و جان آنان و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است.

در حقیقت یک اجتماع بزرگ از واحدهای کوچکی تشکیل می شود که «خانواده »نام دارد، و هرگاه این واحدهای کوچک که رسیدگی به آن آسان تر است، اصلاح گردد کل جامعه اصلاح می شود، و این مسئولیت در درجه اول بر دوش پدران و مادران است.

روایت شده هنگامی که آیه فوق (قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أهْلِیکُمْ نارًا وَقُودُهَا) نازل شد، یکی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سؤال کرد:چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنم؟ حضرت صلی الله علیه واله فرمودند:

«تَأَمُرُهُمْ بِمَا أَمَرَ اللهُ وَ تَنْهَاهُم عَمَّا نهَاهُم الله فَإنْ أطَاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیْتَهُمْ وَ إنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ مَا عَلَیْکَ (1)؛آنها را امر به معروف و نهی از منکر می کنی، اگر از تو پذیرفتند،آن ها را از آتش دوزخ حفظ کرده ای، و اگر نپذیرفتند وظیفه خود را انجام داده ای. »

بر اساس آیه شریفه فوق و آموزه های دیگر دین، روشن می شود

ص: 92


1- الکافی، ج 5، ص 62 .

که نقش تربیتی خانواده ها در سازندگی این جوانان غیور بسیاراساسی بوده و یکی از مهمترین عوامل مؤثر در تربیت زین الدین و باکری و همت و... خانواده بوده است.

البته نباید از نقش الگویی واقعه عاشورا در سازندگی این جوانان غافل شد. زیرا سیدالشهداء علیه السلام، علاوه بر یارانش، برای همه آزادمردان تاریخ اسوه است و الگو بودنش تنها در زمینه خون و شهادت محدود نمی شود؛ بلکه در جهت سازندگی شخصیت افراد و تشکیل اجتماعات حماسی نیز نقش بسیار سازنده ای داشته و دارد.

بر این اساس، این پرسش مطرح می شود که واقعه کربلا چگونه سبب تربیت حماسی دیگران می شود؟ و الگوی تربیتی واقعه عاشورا برای تربیت حماسی افراد کدام است؟

آموزه های تربیت حماسی عاشورا

اقناع اندیشه

برخی از آموزه های تربیت حماسی عاشورا عبارتند از:

1. ایثار و فدا کاری، مقاومت و پایداری

چنانکه تاریخ گواهی می دهد هنگامی که امام حسین علیه السلام از مدینه بیرون آمده به خواص خاندان بنی هاشم نوشت:

«مَنْ لَحِقَ بِی اِسْتَشْهَ د وَمَنْ تَخَلفَ عَنِّی لَنْ یَبْلُغَ اْلفَلاَحَ اَبدًا (1)؛ من راهی را برگزیده ام که هر کسی در این مسیر به من بپیوندد به شهادت می رسد و آنکه چنین نکند (به من ملحق نشود)پیروزی را در آغوش نخواهد گرفت. »

ص: 93


1- موسوعه کلمات الحسین علیه السلام، ص 296 ، مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 76 .

همره ما را هوای خانه نیست*** هرکه جست از سوختن، پروانه نیست

نیست در این راه، غیر از تیر و تیغ*** گو میا هرکس ز جان دارد دریغ

جای پا باید به سر بشتافتن***نیست شرط راه، رو برتافتن

به بیان دیگر این حرکت به پیروزی منجر می شود ولی این فتح و پیروزی از طریق ایثار و فداکاری و شهادت به دست می آید.

جلوه های ایثار و فداکاری در واقعه کربلا بسیار زیاد است.صحنه هایی که هر انسانی به آن ها آفرین می گوید. یاران امام حسین علیه السلام با خود عهد می بندند تا آن ها زنده هستند، کسی از خاندان بنی هاشم به میدان نرود. خاندان بنی هاشم نیز بین خود این قرار را می گذارند که ابتدا آن ها به میدان بروند. همه اصحاب می روند و جان های خود را فدای امامشان می کنند.

در زمان اسارت که دشمن با تازیانه به فرزندان بی گناه اهل بیت علیهم السلام می زد؛ حضرت زینب علیه السلام خود را سپر بلای آن ها قرار می دهد. ابوالفضل عباس با آن جنگاوری و دلاوری به درخواست اطفال تشنه حرم، راهی رودخانه فرات می شود تا آبی برای طفلان تهیه کند و در این راه بدنش قطعه قطعه می شود.

حضرت زینب (سلام الله علیها)، پس از شهادت فرزندانش از خیمه ها خارج نشد. بعد از حادثه کربلا، علت این کارش را چنین بیان می کند:

«نمی خواستم چشمان حسین علیه السلام در آن لحظه به من بیفتد؛

ص: 94

مبادا که خجالت بکشد و شرمنده من شود. »

داستان ایثار و فدا کاری وهب و مقامت و پایداری ام وهب روز عاشورا، وهب بن عبدالله به میدان رفت، قهرمانانه جنگید،به طوری که نوزده سواره و دوازده پیاده از دشمن را به هلاکت رسانید، در این درگیری شدید دستهایش قطع گردید و سرانجام به شهادت رسید. (1) سر وهب را از بدن جدا کرده برای مادرش فرستادند تا دل او را بسوزانند. مادر، سر را گرفت و بوسید وگفت: «حمد و سپاس خداوندی را که مرا با شهادت تو پیش روی حسین علیه السلام رو سفید کرد. »و سپس آن سر را گرفت و گفت:ما چیزی را که برای خدا دادیم پس نمی گیریم، آن را با شدت به سوی دشمن انداختت، که اتفاقا آن سر به پیکر یکی از دشمنان خورد و او زخمی شد و بعد به هلاکت رسید. (2) مادر وهب نیز قصد کرد که وارد جنگ با دشمنان امام شود که امام حسین علیه السلام فرمود:

»ِاْرجِعی یا اُمَّ وَهَبِ اْنتِ وَاْبنُکِ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه واله فَانَّ اْلجِهادَ مَرْفُوعٌ عَنِ النِّساءِ لا یَقْطَعُ اللهُ رَجاکِ یا امَّ وَهَبٍ (3)؛برگرد ای ام وهب! تو و پسرت با پیامبر در بهشت هستید؛ جهاد از زنان برداشته شده است. ای مادر وهب! خداوند امید تو را قطع نکند. »

گره اجتماعی

امثال همین مادران و پدران بودند که در دوران هشت سال دفاع مقدس، فرزندان و جوانان خود را راهی جبهه ها می کردند.

چه دامادهایی که در همان شب عروسی یا در اوایل ازدواجشان

ص: 95


1- الهوف، سید ابن طاووس، ج 1، ص 63 .
2- اسرار الشهاده، فاضل دربندی، ج 2، ص 326 .
3- بحارالانوار، ج 45 ، ص 17 .

به سوی جبهه ها رفتند و با تقدیم جان خون سبب حفظ دین واسلام و حکومت اسلامی شدند. اگر این ایثار و فداکاری ها نبود،امروز در کشور ما نه از دین خبری بود و نه از امنیت و آرامش.

ایثار و از خودگذشتگی، تنها به وسیله افردی که روح بسیار بلندی دارند شکل می گیرد. معنای ایثار این است که انسان چیزی را که خود نیاز داشته باشد و حقی را که برای خودش است، آن را به دیگری بدهد.

دو نوع ایثار وجود دارد: 1. ایثار مالی 2. ایثار جانی

بالاترین ایثار، «شهادت »است و این مقام برای افرادی است که جان خود را در راه حفظ دین و کشور اسلامی فدا می کنند.

اما برخی از افراد، شهدای زنده هستند! و این جانبازان جنگ تحمیلی می باشند که به خاطر دفاع از کشور خود، مجروح شده اند. برخی از رزمنده ها هستند که سال هاست نمی توانند هیچ حرکتی داشته باشند. همه این عزیزان برای ما درس عبرت می باشند. درسی که به ما می گوید، دفاع از دین و اسلام هزینه دارد.

بنا به نقل ابن قولویه و مسعودی، وقتی امام حسین علیه السلام نماز صبح را به جای آورد و رو به سوی نمازگزاران نمود و بعد از سپاس خداوند به آنان فرمود:

«إنَّ اللهَ تعالی قَد أذِنَ فِی قَتِلِکُم وَ قَتْلِی فِی هَذا الیومِ فَعلیکُمْ بِالصَبرِِ وَالقِتالِ؛ خداوند به کشته شدن شما و من در این روز اذن داده است و بر شماست که صبر و استقامت در پیش گرفته با دشمن بجنگید. »

ص: 96

گره به مخاطب

امام حسین علیه السلام در شرایط پیچیده و دشوار عاشورا، بیعت را از یارانش برداشت و به آنها فرمود: «از تاریکی شب استفاده کرده و بروید و اهل بیت و بستگان مرا نیز همراه خود ببرید »(1)

امّا آنان سختی ها و فشارها را بر خود هموار نمودند و به خود اجازه تنها گذاشتن امام را ندادند.

اما ما چگونه ندای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پاسخ می دهیم؟ آیاحاضریم جان و مال و خاندان خود را فدای آن حضرت کنیم؟! آیا حاضریم به خاطر امام زمان (عجل الله عالی فرجه الشریف) لحظه ای مغازه و کار خود را تعطیل کنیم؟

2. مقدم داشتن دین بر هر چیزی

اسلام برای تأمین و حفظ مصالح پنجگانه: دین و عقیده، نفس و جان، اموال، نسب و ناموس و عقل و خرد به وجود آمده است و فلسفه اصلی تمامی موازین شرعی و دستورات فقهی اعم از عبادات، احکام، معاملات و امور سیاسی تضمین مصالح و منافع مرتبط با این احتیاجات و نیازهای زندگی مسلمانان می باشد وهر فرد وظیفه شناسی مکلف است، حداکثر توان و نیروی خود را برای حفاظت این مقاصد به کارگیرد و در صورت تزاحم هر کدام با دیگری به حکم قاعده فقهی «اهم و مهم »باید امور مهم فدای موارد مهمتر شود. در میان پنج موضوع مورد اشاره، دین و باورها ارزش بالاتری دارند و انسان مسلمان، متعهد و مسؤول باید برای صیانت از دیانت مهیا باشد تا به تعبیر قرآن به «احدی الحسنیین »(پیروزی یا شهادت)برسد.

ص: 97


1- مقتل الحسین علیه السلام مقرم، ص 275 .
تحریک احساس

زمستان سال 68 بود که در تالار اندیشه تهران، فیلمی را نمایش دادند که اجازه پخش از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر شده بود از هنرمندان، فیلم سازان، نویسندگان و...

یکی از تماشاگران می گوید: در قسمتی از فیلم، آگاهانه یا ناآگاهانه، به حضرت زهرا علیه السلام بی ادبی شد.

من این توهین را فهمیدم. ممکن است دیگران هم این توهین را درک کردند، ولی همه لال شدیم و اعتراض نکردیم. با خود گفتیم: تهیه کننده فیلم، هنرمند بزرگی است و حتماً منظوری دارد که ما خوب آن را نفهمیده ایم.

اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و از میان تماشاگران برخاست و گفت: «خدا لعنتت کند! چرا داری توهین می کنی؟! »همه حاضران سرهای خود را به سوی او چرخاندند. متوجه شدیم در ردیف های وسط، آقایی است که بلند شده و اعتراض می کند.

از دوستم پرسیدم: «این آقایی که اعتراض می کند را می شناسی؟ »گفت: «او سید مرتضی آوینی است.»(1)

امام حسین علیه السلام به عنوان اسوه مسلمانان و رهبر جبهه حق،شرافت ایمان و دین را بر جان و مال و فرزندان خویش مقدم داشت و برای بقای اسلام از زندگی عادی خویش چشم پوشید و به همگان آموخت که همه چیز خود را در پیشگاه حق نثار نموده و رضایت پروردگار را جلب کرده و به لقای حق نائل گردید.

امام حسین علیه السلام در نامه ای که از آن به عنوان وصیت نامه امام

ص: 98


1- سایت تبیان، تاریخ نشر: 13 / 7/ 1391 .

نیز یاد می شود به برادر خود محمد حنفیه چنین نوشت که:

«و انی لَم أخرُج أشِرًا وَ لاَبطرًا وَ لامُفسِدًا وَ لاظالِماً و اَّنما خَرَجتُ لِطَلَبِ الصلاحِ فِی امّه جدّی َأُرِیدُ أنآمُر بِالمَعرُوفِ وَ أنهی عَنِ المُنکَرِ وَ أسیرَ بِسیرَهِ جَدّی وَ أبی علی بن ابی طالب فمَن قَبِلَنی بِقَبُولِ الحَقّ فَالله أولی بِالحَقّ (1) ؛ من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکراست و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم،رسول خدا صلی الله علیه واله و راه و رسم پدرم، علی بن ابی طالب علیه السلام است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است. »

گذشت از سر فرزند و مال و جان و عیالش***چو می دید می نتوان گذشت از سر دینش

3. ایجاد روحیه حق طلبی

امام حسین علیه السلام با قیام خود به حق طلبان می آموزد که وقتی به احکام اسلام عمل نمی شود و دستورات دینی معطل گذاشته شده و جامعه در فساد و جهل غوطه ور است، آمِر به معروف و ناهی از منکری باید به تحول اوضاع اقدام کند و برای اصلاح اجتماع بکوشد.

احیای معیارهای حق و برگردانیدن جامعه از سمتی که پیدا کرده در بیانات و موضع گیری های امام حسین علیه السلام به خوبی

ص: 99


1- مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188 .

روشن است. امام هنگام خروج از مدینه فرمودند:

«فمن قَبِلَنی بِقَبُولِ الحَقّ فَالله أولی بِالحَقّ و مَن ردّ عَلَیِّ هذا أصبِرُ حَتّی یقضِیَ اللهُ بینی و بین القَومِ وَ هُوَ خَیرُالحاکِمِینَ (1) ؛هر کس متابعت کند و سخن حق از من قبول نماید سعادت و سلامت یابد و هر کس خودداری کند و از دایره اطاعت من بیرون رود، صبر کنم تا آن وقتی که خدای تعالی میان من و او حکم کند. »

امام حسین علیه السلام نامه ای در یک نسخه به پنج تن از اشراف بصره مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، منذر بن جارود،مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم و عمرو بن عبیدالله بن معمر به این مضمون نوشت و توسّط فرستاده ای برای آنان فرستاد:

«وَ اَنا ادْعُوکُمْ الی کِتابِ اللهِ وَ سُنَّهِ نبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَانَّ السُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ وَ انَّ اْلبِدْعَهَ قَدْ احْیِیَتْ (2) ؛ من شما را به سوی قرآن و سنت نبوی فرا می خوانم؛ زیرا سنت را میرانده و بدعت را زنده کرده اند. »

در واقع سخن اصلی قیام عاشورا آن است که باید برای اقامه حق قیام کرد اگر چه در ظاهر پیروزی نصیب انسان نشود. از این رو می توان گفت ایجاد روحیه حق طلبی و احقاق حق و پرهیز از گوشه گیری و انزوا در جای جای تربیت حماسی امام حسین علیه السلام موج می زند.

4. بیدار کردن انسان های غافل و فطرت آن ها

امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به سپاهیان دشمن فرمودند:

ص: 100


1- همان.
2- تاریخ طبری، ج 4، ص 265 - 266 .

«یا شِیعَهَ آلِ أبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُم دِین وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ اْلمَعَادَ فَکُوُنوا أحْرَارًا فِی دُنیَاکُمْ (1) ؛ اگر دین ندارید،لااقل آزاده باشید. »

امام حسین علیه السلام در این بیان زیبا، همگان را به آزادگی و زیر بار سلطه و زور نرفتن دعوت کرده و از آنان می خواهد تا به فطرت خویش بازگردند.

امام حسین علیه السلام در بیان دیگری دلیل غفلت از فطرت را بیان کرده و می فرماید: «ِانَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلی اْلسِنَتِهِمْ یَحوطوَنهُ ما دَّرتْ مَعائِشُهُمْ فَاذا مُحِّصوا بِاْلبَلاءِ قَل الدَّیانونَ »(2)

امام خطاب به دینداران آن زمان و هر عصری هشدار می دهد که مردمان بندگان دنیا هستند و دین و دینداری تنها در گفتارو سخنان آنان منحصر گردیده است، حمایتشان از دیانت تا زمانی است که زندگی خویش را بگذرانند و اگر در میدان ابتلاء وامتحان قرار بگیرد دینداران در اقلیت هستند.

بی جهت نیست که مقام معظم رهبری حضرت آیهالله خامنه ای فرموده اند: «چشم ها و دل ها از چهره مبارک و منور سیدالشهداء امید و نور می گیرند. »(3)

با وجود آنکه مردم در اعماق گرایش های فطری خویش معتقد بودند که طرفدار حق باشند، لیکن این باور را به فراموشی سپردند و قیام عاشورا با درس های دقیق و عمیق خویش، انسان ها را از غفلتی که در پیش گرفته بودند، نجات داد و عده ای از خفتگان با فریاد حماسه آفرینان عاشورا بیدار شدند

ص: 101


1- الهوف علی قتلی الطفوف، ص 120 .
2- تحف العقول، ص 245 .
3- روزنامه همشهری، 4 خرداد 1374 ، شماره 691 .

و برای جبران مسیر خطایی که پیموده بودند راه توبه پیش گرفتند. عدّه ای نیز که تحت تأثیر تبلیغات مخرّب حاکمیت غاصبانه آن زمان دچار خودباختگی شده و هویت اصیل خویش را در برابر عوامل نفاق، جهل و بیداد از دست داده بودند چگونه زیستن را از کربلا آموختند.

در حقیقت امام حسین علیه السلام و عاشورای آن حضرت اولین بیدارگرجهان اسلام است. تاثیرگذاری قیام عاشورا بر انقلاب اسلامی ایران و دیگر جنبش ها بر کسی پوشیده نیست.

مهاتما گاندی می گوید: «من زندگی امام حسین علیه السلام، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خوانده ام و توجّه کافی به صفحات کربلا کرده ام. بر من روشن شده که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از امام حسین پیروی کند. »(1)

گریز به روضه

گره اجتماعی (مدافعان حرم)

قیام و انقلاب عاشورا آثار تربیتی فراوانی در میان ملت ها داشته است. کشور ما همواره از رویش های انقلاب عاشورا بهره مند بوده و فرزندان حماسی را با این نگرش در خود پرورانده است. رویش انقلابی که مربی تربیت آن امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش هستند، بسیار سازنده و سعادت بخش است.

همسر شهید مدافع حرم شهید صادق عدالت اکبری (2)رحمه الله علیه می گوید: «صادق وصیت کرده بود که بعد از شهادتش و درمراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. می گفت برای

ص: 102


1- بر شطی از حماسه و حضور، ص 283 .
2- پاسدار شهید صادق عدالت اکبری ولادت: 1367 شهادت: 1395سوریه.

تشییع کننده هایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلب شان باشم. به تأ کید می گفت: «در مراسماتش به جای خرما، شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید. »از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینب وار بایستم. خواست تا ادامه دهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و برارادت و عشقش بر امام خامنه ای تأ کید داشت. همیشه به من می گفت: «خانم! دعا کن یک جوری شهید بشوم که حتی ذره ای از زمین را اشغال نکنم. »و من می گفتم:«نه من از خدا می خواهم که یک مزاری از تو برای من بماند. »

سال گذشته وقتی ایشان برای بار اول به کربلا رفتند. من دو تا نامه نوشتم که یکی برای خودشان بود که گفتم در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام ایستاده و این نامه را از طرف من بخوانید و دیگری را بعد از اربعین در حرم امام حسین علیه السلام بیانداز و نخوان! با اینکه مطمئن بودم نمی خواند، اما نمی دانم چرا آن دفعه نامه را خوانده بود. من در نامه، شهادت صادق رااز آقا خواسته و نوشته بودم: «آقا جان! تو را به جان خواهرت زینب علیه السلام قسم می دهم که تمام مسلمانان مشتاق را به نهایت سعادت، ارج و قرب واسطه شوی در نزد حق تعالی. صادق، پاره تنم در مسیر تو قدم گذاشته و به تو م یسپارمش! آقا جان! آرزوی شهادت در سر دارد، آرزویی همچون برادرزاده شیرین زبانت قاسم را دارد و شهادت شیرین تر از عسل است برایش. » صادق که این نامه را خوانده بود، وقتی به خانه برگشت خوشحال بود و گفت: «باور نداشتم که اینگونه از ته دل برایم

ص: 103

بخواهی تا شهید شوم. »(1)

آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست***مست مدام شیشه می در بغل شکست

***

آورده است نامه برایت، کبوترم***اینک کبوترم به فدایت، برادرم

دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم***جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم

ص: 104


1- خبرگزاری رجا نیوز، تاریخ مخابره: 9 بهمن 1396 .

پی نوشت ها

1. المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام ، ص 5 .

2. ضرورت مطلب و ابهام.

3. برگرفته از کتاب: افلاکیان زمین، محمدحسین عباسی ولدی.

4. خبرگزاری ایرنا، تاریخ مخابره، 1393/7/6.

5. تحریم/ 6 .

6. تفسیر نمونه، ج 24 ص 287.

7. الکافی، ج 5 ص 62.

8. موسوعه کلمات الحسین علیه السلام ، ص 296 مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 76.

9. الهوف، سید ابن طاووس، ج 1 ص 63.

10. اسرار الشهاده، فاضل دربندی، ج 2 ص 326.

11. بحارالانوار، ج 45 ص 17.

12. مقتل الحسین علیه السلام مقرم، ص 275.

13. سایت تبیان، تاریخ نشر: 1391/7/13.

14. مقتل خوارزمی، ج 1 ص 188.

15. همان.

16. تاریخ طبری، ج 4 ص 266-265.

17. الهوف علی قتلی الطفوف، ص 120.

18. تحف العقول، ص 245.

19. روزنامه همشهری 4 خرداد 1374شماره 691.

20. بر شطی از حماسه و حضور، ص 283.

21. پاسدار شهید صادق عدالت اکبری ولادت : 1367 شهادت : 1395 سوریه.

22. خبرگزاری رجا نیوز، تاریخ مخابره: 9 بهمن 1396.

ص: 105

ص: 106

اطاعت پذیری عاشورائیان

اشاره

ص: 107

طرح منبر

اهداف طرح بحث

تبیین ضرورت و اهمیت اطاعت از ولی خدا و تشویق مخاطبان برای اطاعت بیشتر و جامعتر

زاویه دید

بیان سیره و سخنان عاشوراییان و اولیای دین

ایجاد انگیزه و متن و محتوا

این منبر با داستان سهل خراسانی آغاز شده و از این طریق مخاطبان را برای پیگیری و ادامه منبر تشویق و ترغیب می کند و همان ابتدای بحث، مشخص می کند اطاعت از ولی خدا ضروری است و اطاع تکنندگان کم هستند.

در ادامه شناخت امام را ضروری معرفی کرده؛ اما این مسئله را برای اطاعت پذیری از ولی خدا کافی نمی داند و به سه عامل از عوامل کم بودن روحیه اطاعت پذیری در افراد اشاره نموده است. عامل اول: عدم شناخت صحیح امام ؛ عامل دوم: برخی از گناهان گذشته افراد و عامل سوم: یکسان نبودن اهداف افراد با اهداف امام است.

در ضمن مطالب نیز بر این مسئله تا کید شده که نباید با نگاه مادی به قضایا نگاه کرد و اوامر و نواهی الهی را با سلیقه و متناسب با منفعت خود تفسیر نمود، بلکه باید تابع امر ولی خدا بود و همچون مسلم و هانی و وهب رفتار نمود و مصلحت امام را بر مصلحت خویش ترجیح داد..

ص: 108

خطبه:

« الحَمدُ لِلهِ اَلذَی نَوِّر قُلُوَبنَا بِشُعَاِع اَنوَارِ المَحَبَهِ العَلَوَیه وَ جَعَلَنَا مِنَ المُتَمَسِکِینَ بِالوِلاَیهِ المُرتَضَوِیه اَلذِی فَرَّضَ اللهَ مَوَدَتَهُ عَلَی العَرَبِیَهِ وَ العَجَمِّیَه وَ الصَلاهُ وَ السَلامُ عَلَی مُبَلّغِ الرِسَالاتِ الالهِیَه ابِی القَاسِمِ مُحَمَد صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلی آلِهِ القُرَشِیَّه وَ اللعَنِ المُؤَّبد عَلی مُخَالِفِیهِم وَ مُنکَرَی فَضَائِلِهِم وَ مَنَاقِبِهِم وَ غَاصِبِی حُقُوقِهِم إلیَ یومِ القِیامَه »

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (1)

یکی از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام «مأمون رقی »می گوید: «روزی در منزل آن حضرت بودم که شخصی به نام «سهل بن حسن خراسانی » وارد شد و سلام کرد و پس از آن که نشست، با حالت اعتراض به حضرت اظهار داشت: یاابن رسول الله! شما بیش از حدّ عطوفت و مهربانی دارید، شما اهل بیت امامت و ولایت هستید، چه چیز مانع شده که قیام نمی کنید و حقّ خود را از غاصبین و ظالمین باز پس نمی گیرید،

با اینکه بیش از یک صد هزار شمشیر زن آماده جهاد و فداکاری در رکاب شما هستند؟!

امام صادق علیه السلام منتظر ماند تا سخنان سهل خراسانی تمام شد،آنگاه فرمود: «آرام باش، خدا حقّ تو را نگه دارد و سپس به یکی از پیش خدمتان خود فرمود: تنور را آتش کن .»

همین که آتش تنور روشن شد و شعله های آن زبانه کشید، امام علیه السلام به سهل خراسانی خطاب نمود: «برخیز و برو داخل

ص: 109


1- روش داستانی.

تنور آتش بنشین. »

سهل عرضه داشت: ای سرور و مولایم! مرا در آتش، عذاب مگردان و مرا مورد عفو و بخشش خویش قرار بده، خداوند شما را مورد رحمت واسعه خویش قرار دهد. »

در همین لحظات شخص دیگری به نام هارون مکّی - در حالی که کفش های خود را به دست گرفته بود - وارد شد و سلام کرد.امام صادق علیه السلام پس از جواب سلام، به او فرمود: «ای هارون! کفش هایت را زمین بگذار و حرکت کن برو درون تنور آتش وبنشین »

هارون مکّی سخن امام را اطاعت کرد و بدون چون و چرا و بهانه ای، داخل تنور رفت و در میان شعله های آتش نشست. آنگاه امام صادق علیه السلام با سهل خراسانی مشغول گفتگو شد و پیرامون وضعیّت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر جوانب شهر و مردم خراسان مطالبی را مطرح نمود، مثل آنکه مدّت ها در خراسان بوده و تازه از آنجا آمده است.

پس از گذشت ساعتی، حضرت فرمود: «ای سهل! بلند شو، بروببین در تنور چه خبر است. »

همین که سهل کنار تنور آمد، دید هارون مکّی چهار زانوروی آتش ها نشسته است، در این لحظه امام به هارون اشاره نمود و فرمود: بلند شو بیا و هارون هم از تنور بیرون آمد.

بعد از آن، حضرت خطاب به سهل خراسانی کرد و اظهار داشت: «در خراسان شما چند نفر مخلص مانند این شخص - هارون که مطیع ما می باشد - پیدا می شود؟ »

ص: 110

سهل پاسخ داد: هیچ، نه به خدا سوگند! حتّی یک نفر هم اینچنین وجود ندارد.

آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: «ای سهل! ما خود می دانیم که درچه زمانی خروج و قیام نمائیم؛ و آن زمان موقعی خواهد بود، که حدّاقلّ پنج نفر هم دست، مطیع و مخلص ما یافت شوند، در ضمن بدان که ما خود آ گاه به تمام آن مسائل بوده و هستیم.»(1)

متن و محتوا

رابطه راستین و حقیقی میان «خدا و خلق » ،«پیامبر و امت ،»،«امام و پیرو »در ولایت و اطاعت پذیری معنا و مفهوم پیدا می کند و اگر اطاعت پذیری نباشد، این رابطه یا معنا ندارد و یا اینکه به سرانجام مطلوبی ختمپ نمی گردد. از این رو اگر بخواهیم ایمان شخصی را نسبت به کسی بسنجیم، می بایست به «میزان اطاعت پذیری » او توجه کنیم.

حکایت سهل خراسانی به خوبی نشان داد، میزان ولایت پذیری شخص را می بایست از میزان و درجه اطاعت پذیری وی دانست. هرچه انسان نسبت به امامش نزدیکتر باشد و محبت و عشق وی در دل و جانش بیشتر نفوذ کرده باشد، اطاعت پذیری او نیز بیشتر خواهد بود و در انجام عمل و فرمان اولوالامر کمتر، اما و اگر خواهد کرد و بهانه می گیرد.

اقناع اندیشه

قال رسو لالله (صلی الله علیه واله): «مَن مَات وَ لم یَعْرِف إمَام زَمَانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً.»(2)

ص: 111


1- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص 237 .
2- همان، ج 1، ص 246 .

آیا مراد از معرفت و شناخت نسبت به امام، معرفت و شناخت به ظواهر وجودی امام مثل حسب و نسب، قیافه و شکل ظاهری، همسر و فرزند است؟ یا اینکه ما ملزم به شناخت امام از جنبه های عالی تری هستیم؟ اگر مراد از شناخت امام فقط آگاهی به مشخصات ظاهری امام باشد که برخی از فرزندان خود ائمه مثل جعفر کذاب فرزند امام هادی علیه السلام یا عبدالله بن موسی برادر امام رضا علیه السلام که از بقیه افراد به ائمه نزدیکتر بودند و بهترین شناخت را نسبت به امام داشتند؛ اما همین افراد اوامر امام زمان خود را اطاعت نمی کردند.

بنابراین اگر شخص به مقام امام شناخت پیدا کرد، نمی توان گفت: همین شناخت موجب اطاعت از امام و ولی خدا می شود.زیرا ائمه علیهم السلام انسان های گمنامی نبودند که بخواهیم علت عدم همراهی مردم با امام را به عدم شناخت بدانیم! ولی با این وجود، بازهم عده ای از برنامه ها و سخنان ائمه علیهم السلام سرپیچی کردند.

شخصیت هایی همچون امیرالمؤمنین علیه السلام با آن سابقه درخشان، بعد از ماجرای سقیفه چند نفر یار و یاور داشت؟ یعنی مردم او را نمی شناختند؟ چه چیز باعث می شود به امام حسن مجتبی علیه السلام که عزت اسلام بود، بگویند «یا مذل المؤمنین ؟»چرا آن حضرت باید بین افراد لشکر خود هم، زره بپوشند؟ شخصیتی مثل امام حسین علیه السلام با آن نسبتی که با پیامبر صلی الله علیه واله داشتند، با توصیه هایی که از پیامبر صلی الله علیه واله درباره ایشان رسیده بود:

ص: 112

«حُسَیْن مِنِّی وَ أَنَا مِن حُسَیْن أَحَبَّ اللهُ مَنْ أحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الأسْبَاطِ »(1)

«إنَّ الحُسَین مِصبَاحُ الهُدَی وَ سَفِینَهُ النَجَاه »

آیا بازهم می توان گفت: امام حسین علیه السلام فرد گمنامی بوده است. علاوه بر این مطالب، رفتار خود ائمه علیهم السلام نیز طوری بوده که مردم آن ها را به نیکی می شناختند.

بر اساس منابع تاریخی آنگاه که بعضی از مردان قبیله بنی اسد بالای جنازۀ سیدالشهدا علیه السلام رسیدند که قطعه قطعه شده بود، دیدند بر روی شانۀ مبارک امام، زخم هایی است که اثر شمشیر و نیزه و شلاق نیست.

از حضرت سجاد علیه السلام پرسیدند این زخم ها جای چیست؟ امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: «آثار کیسه های پر از آرد و نان و خرماست که پدرم هر شب بر دوش می گذاشت و به خانۀ فقرا می برد.»(2)

آن قدر این عمل تکرار شده بود که آثارش بر شانۀ امام مانده بود.

حضرت سیدالشهدا علیه السلام در روز عاشورا چند مرتبه مردم را نصیحت کردند و فرمودند آیا مرا می شناسید؟ هم می شناختند و هم اذعان داشتند.

فردی که سر امام حسین علیه السلام را به دربار ابن زیاد آورد این شعر را خوانده است:

ص: 113


1- الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 127 .
2- حلیه الابرار، ج 1، ص 582 .

امْلَأ رَکابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً ***أنَا قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبَا

قَتَلْتُ خَیْر النَّاسِ أَمّاً وَ أبا***وَ خَیْرهُمْ إِذْ یَذْکُرُونَ النَّسَبَا

ترجمه: «رکاب مرا از نقره و طلا پر کن. من برترین آقا را کشته ام. کسی که از نظر نسب بهترین انسان هاست کسی را کشته ام که برترین پدر و مادر را دارد. »

بنابراین باید علل و عوامل عدم اطاعت پذیری از امام معصوم علیه السلام را در چیزهای دیگری جستجو کنیم:

عوامل کم بودن اطاعت پذیری از ائمه علیهم السلام

سه عامل را ذیل عوامل ک مبودن اطاعت پذیری از ائمه علیهم السلام معرفی می کنیم:

1. عدم شناخت صحیح امام

2. برخی گناهان گذشته انسان

3. یکسان نبودن اهداف

در ادامه به بررسی هر یک می پردازیم:

1. عدم شناخت صحیح امام

مراد از شناخت امام یعنی جایگاه امام را شناختن، عظمت امام را شناختن، ویژگی های امام را شناختن، شناختن نقش امام در جامعه، شناختن مقام امام و در آخر اینکه، امام را واجب الطاعه

ص: 114

دانستن و از اوامر و نواهی ایشان پیروی کردن.

البته اثبات این مطلب موجب نفی شناخت شناسنامه ای امام نیست، شناخت شناسنامه ای نسبت به امام فضل محسوب می شود؛ اما آن چیزی نیست که ما به آن مأمور هستیم.

مؤید مطلب فوق را می توان در افرادی یافت که در محضر امام بودند، او را درک کردند؛ اما مطیع امام نبودند. در مقابل کسانی بودند که اصلاً امام و پیامبر هم عصر خود را ندیدند؛ اما امام شناس محض، مطیع و فرمانبردار بودند مانند اویس قرنی.

پس آن شناخت و معرفتی مورد عنایت می باشد که موجب اطاعت از امام شود و باعث شود که مسیر ما از امام معصوم جدا نشود.

بنابراین یکی از عواملی که شناخت امام را برای ما ضروری می کند، این است که شناخت سبب اقتدا و اطاعت از امام می شود؛ اما باید گفت: این نوع شناخت کمترین حد اما مشناسی است. و باید به دنبال این بود تا با شناخت امام و اقتدای به او، خود را به درجه ای رساند که امام پاکان و نیکان شویم. «وَ اجْعَلْنا للْمُتَّقِینِ إماما »(1)

باید به امام نزدیک شد و برخی از اوصاف او را پیدا کرد، دست دیگران را هم گرفت و امام دیگران شد.

خداوند یکی از راههای رسیدن به این درجه را دعا و طلب ازخودش می داند و این چنین الگو داده است: «رَّبنا هَبْ لنا مِنْ أزْواجِنا- وَ ذُّرِیَّاتِنا قُرَّهَ أ عْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِین إماماً »(2)

ص: 115


1- فرقان/ 74 .
2- همان.

2.برخی گناهان گذشته انسان

جنگ احد یکی از غزوه های مشهور رسول خدا صلی الله علیه واله است که در دامنه کوه احد، در 4 کیلومتری شمال مدینه و در روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجری، بین مشرکان قریش سپاه اسلام رخ داد. قریش به تلافی شکست در جنگ بدر و خونخواهی کشتگان خود، با 3000 مرد جنگی و 200 اسب و 1000 شتر، به همراه جمعی از زنان از جمله هند جگرخوار، به قصد جنگ با مسمانان راهی مدینه شدند و پس از ده روز راهپیمایی در

دامنه کوه احد، چادر زدند. پیامبرصلی الله علیه واله که از طریق عمویش، عباس بن عبدالمطلب، از حرکت قریش اطلاع یافته بود، پس از مشورت با یاران خود آماده جنگ شد و به همراه هزار نفر از مسلمانان از مدینه بیرون آمد. اما در میان راه عبدالله بن ابی، رئیس منافقان مدینه، با 300 تن از یاران خود از صف مسلمانان

خارج شد و به مدینه بازگشت. سرانجام رسول خدا صلی الله علیه واله با 700 تن از جنگجویان مسلمان (و تنها با دو اسب و صد تن زر هپوش) شامگاه به احد رسید. فردای آن روز جنگ تن به تن آغاز شد و در نهایت با یورش همگانی مسلمانان، قریش شکست خورد. پس از این پیروزی اولیه، هنگامی که مسلمین به جمع آوری غنایم مشغول بودند، محافظان و تیراندازانی که حفاظت تنگه مهم و سوق الجیشی احد را بر عهده داشتند، علی رغم تاکید شدید پیامبر به حفظ محل نگهبانی خود، به دنبال سهم خود از غنایم، مقر خویش را ترک کردند و از دائره اطاعت ولی خدا خارج شدند. خالد بن ولید که در کمین همین فرصت بود با سواران

ص: 116

خود از تنگه احد به مسلمانان حمله کرد و از پشت، بر قلب سپاه اسلام خنجر زد. به این ترتیب، پیروزی مسلمین به شکست تبدیل شد. در این نبرد، دندان رسول خدا صلی الله علیه واله شکست، 74 تن از مسلمانان، از جمله حمزه سیدالشهدا، به شهادت رسیدند و بسیاری نیز مجروح شدند.

تحریک احساس

خداوند حکیم در قرآن دلیل عدم اطاعت پذیری اصحاب درجنگ احد را این گونه بیان کرده است: «ِانَّ الذینَ تَوَل وا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اَّنمَا استَزَلَّهُمُ الشیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا (1)؛ درجنگ احد، آ ن کسانی که نتوانستند طاقت بیاورند و دلشان در هوای غنیمت آنچنان تپید که فراموش کردند چه مسئولیّت

حسّاسی در اختیار آن ها و برعهده آنان است و جنگ پیروزرا به جنگ مغلوب تبدیل کردند، «ِاستَزَلهُمُ الشیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا »؛ اینها قبلاً خطاهایی انجام دادند، آن خطاها اینجا خودش را نشان داد. این یک مرحله است؛ یعنی گناه ما موجب می شود که در یک نقطه حسّاس، در یک نقطه بزنگاه، نتوانیم تاب بیاوریم، نتوانیم مقاومت کنیم. و از اطاعت از اوامر ولی خدا سرپیچی نماییم.

3. یکسان نبودن اهداف

مولوی داستانی را در مثنوی نقل کرده که بسیار زیباست. او می نویسد مجنون شتر ماده ای داشت. این شتر تازه زایمان کرده بود. معمولا وقتی که حیوانی تازه زایمان می کند، عاطفه

ص: 117


1- آل عمران/ 155 .

و علاقه بیشتری به بچه اش دارد. مجنون بر این شتر سوار شد و به سمت شهری که محبوبش در آنجا بود به راه افتاد. هنوز چند فرسخی بیشتر از شهر دور نشده بودند که مجنون غرق در خیال محبوبش شد، به گونه ای که مهار شتر از دستش رها گشت. شتر هم تمام ذهن و فکرش در کنار بچه اش بود. او همین که حس کرد صاحبش افسار را رها کرده و بی خیال مسیر و جاده است، به سمت شهر برگشت و به سراغ طویله ای رفت که بچه اش در آنجا بود.

مجنون در این لحظه به خود آمد و به خیال اینکه به شهر محبوبش رسیده، نگاهی به دور و بر خود انداخت و متوجه شد در کنار خانه خود و پشت در طویله ایستاده است. او با ناراحتی سر شتر را کج کرد و دوباره به راه افتاد. اما بعد از مدتی به فکر فرو رفت و کم کم افسار شتر از دستش رها شد و بازهم شتر همین که حس کرد آزاد شده، به طرف بچه اش برگشت و این قضیه چند مرتبه اتفاق افتاد.

همچو مجنون در تنازع با شتر*** گه شتر می برد و گه مجنونِ حر

یک دم ار مجنون ز خود غافل شدی***ناقه گردیدی و واپس آمدی

مجنون بعد از چندمرتبه رفتن و برگشتن، متوجه شد که با این وضعیت ره به جایی نمی برد. از شتر پایین آمد و گفت:

ص: 118

گفت: ای ناقه چو هر دو عاشقیم***ما دو ضد بس همره نالایقیم

او گفت: «ما دو نفر ضد هم هستیم و به هم نمی خوریم. معشوقه شما در این طرف است و معشوقه من در طرف مقابل شما است. لذا باید از هم جدا شویم. »

گره به مخاطب

این حکایت واقعیتی بسیار عمیق و دقیق را گوشزد می کند و باید از این حکایت برای زندگی خود درس بگیریم.

اگر کسی هدفش با هدف ولی خدا، یکی نباشد، از او جدا می شود و نمی تواند ایشان را همراهی کند.

ائمه علیهم السلام اهداف بسیار والایی دارند و برای رسیدن به این اهداف از هر وسیله ای استفاده نمی کنند. اما ما انسان ها ممکن است دست به هر کاری بزنیم و در هر راهی قدم بگذاریم و هر وسیله ای را به کار گیریم!

گره اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

امروزه متاسفانه برخی از افراد هستند به جای اینکه خود را اصلاح کنند ویا بینش خویش را تغییر دهند، آموزه های اسلام و معارف اهل بیت علیهم السلام را ناکارآمد معرفی می کنند و هر کجا منفعت خود آن ها به خطر افتد، آموزه های دینی را زیر پامی گذارند و اوامر و نواهی الهی را بر اساس سلیقه خود تفسیر می کنند.

مثلا همین که فرد دلسوزی آن ها را امر به معروفی همچون

ص: 119

حجاب و پوشش می کند، برآشفته می شوند و به کسی که واجب دینی خود را عمل می کند، توهین می کنند و یا حتی در برخی از موارد این مهربانی اجتماعی افراد را با برخوردهای فیزیکی و ضرب و جرح، پاسخ می دهند و یا قائل هستند، رفتار هرکسی به خود او مربوط می شود.

بنابراین یکی از علل عدم اطاعت پذیری از اولیای الهی، این است که اهداف ما با اهداف آنان فاصله دارد.

امام حسین علیه السلام هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر و احیای دین و سنت رسول خدا صلی الله علیه واله معرفی کرده و در این راه جان خود و اهل بیت و یارانش را فدا کردند، آیا ما راضی هستیم، تا این اندازه خود را به خطر بیندازیم؛ آیا رضای خدا را بر رضای خود و رضای خانواده خود و رضای دوستان خود ترجیح می دهیم، یا خیر!؟

امیرالمؤمنین در پنج سالی که حکومت را به دست گرفت، با اینکه کار شکنی زیادی در زمانش شد و با اینکه نوعاً با جنگ ها و درگیری ها مواجه بود؛ اما به تعبیر خود حضرت که می فرمودند: «یک نفر گرسنه و یک نفر که سرپناه نداشته باشد، در قلمرو حکومتی من نیست. » یعنی توانسته بود مشکل گرسنگی و مسکن را کاملاً حل کند، شکی نیست که اولیای الهی و معصومین علیهم السلام وقتی حکومت را به دست بگیرند، این امور را به بهترین شکل فراهم می کنند؛ اما مردم امام را فقط برای تأمین معاش و رفاه خود می خواستند و به محض اینکه متوجه شدند آن حضرت حتی عقیل برادر خود را بر هیچ کسی ترجیح

ص: 120

نمی دهد، امام خود را رها کردند.

در مقابل معاویه با پهن کردن سفره پر رنگ و لعاب و کیسه های زر و تقسیم پست و مقام های ویژه و گاهی با تهدید و ترور، توانست دل های افراد زیادی از مسلمانان را به سوی خود جذب کند.

تحریک احساس

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد: روزی حضرت علی علیه السلام با مالک اشتر نشسته بودن و درد دل می کردند. تا آنکه فرمود: ای مالک! چرا افراد از کنار ما می روند و به کاروان معاویه و جاهای دیگر می پیوندند و چرا اینجا نمی مانند؟!

مالک گفت: اجازه می دهید من بگویم. حضرت اجازه فرمود: مالک گفت: آقا! به خاطر این است که شما سر کیسه را شل نمی کنید؛ اما معاویه ریخت و پاش دارد. معاویه کیسه زر تقسیم می کند، شما پای عدالت طلبی ایستاد ه اید.

«فِإن تَبْذُ ل اْلمَالَ یا أَمِیرَ اْلمُؤْمِنِینَ تَمِلْ إَلیْکَ أعْنَاقُ الرِّجَالِ (1)؛ اگر شما یک مقدار ریخت و پاش داشته باشی، می بینید که بسیاری از گردن ها به سمت شما کج می شوند »

البته نباید تصور کرد که مالک توصیه به ریخت و پاش می کرد؛ بلکه مالک داره وضع موجود را تحلیل می کند.

داستان

پس از ورود ابن زیاد به کوفه، مسلم به خانه هانی بن عروه پناهنده شد تا ابن زیاد از حضوروی در کوفه مطلع نشود. ابن زیاد به واسطه جاسوس هایی که معین کرده بود، جایگاه مسلم

ص: 121


1- الغارات، ج 1، ص 47 .

را پیدا کرده و با حیله ای هانی را به دارالاماره کشاند و از وی خواست تا مسلم را حاضر نماید. هانیه بن عروه امتناع کرد و در جواب مسلم بن عمرو که از او خواسته بود تا مسلم را به ابن زیاد تحویل دهد گفت: «به خدا سوگند این کار باعث رسوایی و ننگ من است، کسی را که در پناه من و مهمان من و فرستاده پسر پیغمبر من است به دشمن بسپارم، در صورتی که دست های من سالم و یار و یاور فراوان دارم. به خدا قسم اگر هیچ کس مرا

یاری نکند و تنها باشم، با زور تسلیم نخواهم کرد تا پیش از او بمیرم.»(1)

آنگاه که عبیدالله بن زیاد امتناع مصرانه هانی را دید گفت: اورا نزد من بیاورید. آن قدر با چوب دستی بر پیشانی و بینی و صورت هانی زد که بینی او شکست و خون بر جامه هایش فرو ریخت و گوشت صورت و پیشانی اش بر محاسنش آویخت و چوب شکست(2).

روشن است که تنها تعصب و عرق میهمان نوازی هانی مانع از تحویل دادن مسلم نیست؛ بلکه هانی بن عروه، مسلم را«فرستاده پسر پیغمبر »خویش می داند و حمایت خود را از وی از مجرای ولایت پذیری و اطاعت از امام زمانش دو چندان می کند و همچنان در این مسیر استقامت می ورزد تا آنکه شهد شهادت می نوشد.

این واقعه نمونه ای از درجات و مراتب بالای اطاعت پذیری از ولی خدا است که فرد را به جان فشانی و جان نثاری در مسیر ولایت می کشاند. و در تاریخ نمونه های فراوانی از این موارد ثبت

ص: 122


1- منتهی الامال، ج 1، ص 597 .
2- تاریخ طبری، ج 5، ص 365 - 367 .

شده است.

آری! کسی که از امامش اطاعت می کند و تابع اوامر و نواهی اولیای الهی است، از هر وسیله و شرایطی برای دست یابی به اهدافش استفاده نمی کند، بلکه در همه حال دستورات معصومین علیهم السلام را رهنمون خود قرار می دهد.

بنابراین برای اینکه به مقام قرب الهی برسیم، باید هم به شناخت صحیح امام اهتمام بورزیم و هم به عواملی که موجب می شود از دائره اطاعت امام خارج نشویم، عمل کنیم.

گریز به روضه

در کربلا نمونه های کاملی از اطاعت پذیری وجود دارد.

بر اساس نقل های تاریخی هنگامی که وهب به میدان رفت و با دشمن جنگید و به فیض شهادت رسید. پیکر به خون نشسته او را نزد عمر سعد بردند و سر از تن او جدا کردند. همسر وهب خود را نزد پیکر مطهر شهید رساند و سر بر سینه او نهاده، گریست. دراین هنگام، دشمن با عمود آهنین بر فرق این نوعروس زد و او را به وصال محبوب واقعی و فوز شهادت نائل کرد.

از سوی دیگر، دشمنان سر وهب را برای شکنجه مادر، به سوی آن پیرزن شجاع پرتاب کردند. این مادر صبور و ایثارگر، سر جوانش را بوسید و گفت: «سپاس خداوندی را که با شهادت تو در رکاب امام حسین علیه السلام مرا روسپید کرد ». سپس سر وهب رابه سوی دشمن پرتاب کرد و گفت: «آن سر را که برای دوست داده ایم، باز نمی ستانیم. » این حرکت نشان دهنده صفات بارز فراوان است؛ شجاعت، صبر، اخلاص، شهامت، بزرگ منشی،

ص: 123

متانت و... ولی مهمتر از همه، منشأ این حرکت پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام در زندگی است.

آنگاه این مادر دلیر، ستون خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد و دو نفر از سپاه دشمن را به هلاکت رساند. امام علیه السلام او را به خیمه برگرداند و برای او دعا کرد و مژده بهشت داد. ام وهب با شادی تمام از امر امام خویش اطاعت کرد و هنگام بازگشت گفت: «خدایا! امید بهشت را از من مگیر. »(1)

ص: 124


1- ریاحین الشریعه، ج 3، ص 300 .

پی نوشت ها

1. روش داستانی.

2. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4 ص 237.

3. همان، ج 1 ص 246.

4. الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2 ص 127.

5. حلیه الابرار، ج 1 ص 582.

6. فرقان/ 74 .

7. همان.

8. آل عمران/ 155.

9. الغارات، ج 1 ص 47.

10. منتهی الامال، ج 1 ص 597.

11. تاریخ طبری، ج 5 ص 367-365.

12. ریاحین الشریعه، ج 3 ص 300.

ص: 125

ص: 126

حمایت عاشوراییان از دین

اشاره

ص: 127

طرح منبر

اهداف طرح بحث:

تقویت باورهای دینی مخاطبان و تقویت روحیه دینداری و حمایت از دین در آنان

زاویه دید:

روایی و بیان سیره و سخنان عاشوراییان

ایجاد انگیزه و متن و محتوا

این منبر با ایجاد انگیزه ابهامی و بیان اهمیت سخنان امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا آغاز شده و مهمترین محور سخنان ایشان که حمایت از دین و دینداران است را مورد تا کید قرار داده است.

در ادامه با گره هایی به مخاطبان و هشدار نسبت به فضای مجازی به عنوان یکی از آسیب های اجتماعی عصر حاضر، بر ضرورت فعالیت در این عرصه و حمایت از فعالان مذهبی که در زمینه فضای مجازی کار می کنند، تأ کید شده است.

مطلب بعدی که ذکر شده، چگونگی حمایت از دین است که با سه شیوه ذیل محقق می شود: 1. حمایت و نصرت با مال و سرمایه، 2. حمایت با آبرو و جایگاه، 3. حمایت با جان و خون این منبر با گریز به روضه ابی عبدالله و تقدیم جان توسط ایشان و یارانش در راه حفظ دین به پایان می رسد.

ص: 128

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (1)

برای اینکه یک فرد بتواند به مجموعه ای از معلومات و اطلاعات دست یابد و یا چند پیام اجتماعی و یا تربیتی و بینشی را دریافت کند؛ گاهی لازم است یک کتاب 400 صفحه ای را مطالعه نماید؛ گاهی باید سرگذشت یک ملت را لحظه به لحظه مرور کند؛ گاهی می طلبد یک فیلم یا سریال 100 قسمتی را به تماشا بنشیند؛ گاهی لازم است شهر به شهر سفر کرده و اطلاعات و اخبار را جمع آوری نماید و گاهی باید سال ها در کلاس درس اساتید زانو زده و شاگردی کند.

اما یک قطعه سه یا چهار ساعته از زمان در تاریخ ثبت شده که مطالعه و مرور آن، اطلاعات و معلومات فراوانی را در اختیار انسان قرار می دهد و بینش و منش انسان را جهت می بخشد و سرنوشت بسیاری از انسان ها را تغییر داده است. آن لحظه کوتاه تاریخی، ظهر عاشورا می باشد.

متن و محتوا

ظهر عاشورا یکی از زیباترین صحنه های واقعه خونبار کربلاست که در تاریخ ثبت شده است. این صحنه تداعی کننده مفاهیم و آموزه های بسیاری است.

در این برحه تاریخی، تعدادی از یاران با وفای امام، مانند «زهیر بن قین »و «سعید ابن عبدالله »، خود را سپر تیرها قرار دادند و مقابل امام و یارانش قرار گرفتند و برای آخرین بار هم اخلاص و شهامت خود را به رخ همگان کشیدند. در همین فاصله

ص: 129


1- ابهام در موضوع.

زمانی کوتاه، که اما م حسین علیه السلام به نماز ایستادند، سیزده تیر به «سعید ابن عبدالله »اصابت کرد و او را غرق در خون ساخت. او َدر آخرین لحظات از امام خود پرسید: «أوَفَیْت یابنَ رسُولُ الله »(1)همان.(2)فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 499 .


1- مقتل المقرم، ص 256 .§َامام علیه السلام فرمودند: «َنعَمْ أَنْتَ أمَامِی فِی اْلجَنَّه»
2- تا این جای ماجرا را کم و بیش شنیده ایم و هربار حالتی سرشار از احساس به ما دست داده و در دل خود یاران امام حسین علیه السلام را تحسین کرده ایم و شاید با خود نیز عهد بسته ایم که ما نیز در مقابل تکالیف الهی جدی تر باشیم. اما باید بدانیم که امام حسین علیه السلام بعد از فراغت از نماز نیز درجمع باقیمانده یاران خود سخنانی زیر را ایراد فرمودند: «یا اَصْحابی اِنَّ هذِهِ اْلجَنَّهَ قَدْ فُتِحَتْ اْبواُبها وَ اتَّصَلَتْ اْنهاُرها وَ اْینَعَتْ ثِماُرها وَ زیِّنَتْ قُصُوُرها وَ تَاَل فَتْ وُلداُنها وَ حُوُرها وَ هذا رسُولُ اللهِ صلی الله علیه واله وَ الشُّهَداءُ الذینَ قُتِلُوا مَعَهُ وَ ابی َّ وَ اُمّی یَتَوَقعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَرُونَ بِکُمْ وَ هُمْ مُشْتاقُونَ َلیْکُمْ فَحامُوا عَنْ دینِ اللهِ وَ ذَّبوا عَنْ حَرَمِ رسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله)

این جملات امام حسین علیه السلام مجموعه ای از معارف الهی را فرا روی انسان ها قرار داده است. به ویژه اینکه در ادامه این جملات می فرماید: «« ای جماعت مسلمانان و ای گروه مومنان! شما را به خدا! از دین خدا حمایت کنید و از حرم رسول خدا صلی الله علیه واله دفاع نمایید و از امام و فرزند دختر پیامبرتان پشتیبانی کنید، چرا که خداوند به سبب ما، شما را آزمایش کرده است واکنون شما همسایگان ما در جوار جدّ ما و بزرگواران و محبّان ما می باشید. پس دفاع کنید، خداوند از ناحیه ما به شما برکت عنایت فرماید.»(1)

یاران امام علیه السلام به ندای آن حضرت فریاد لبّیک سر دادند و تک تک گفتند: «َنفسِی لِنَفسِک الفِداء »(2)

این یاران بودند که تا آخرین قطره خون خود اعلام وفاداری کردند و صدای گریه (شوق) بلند کردند.

شاه بیت این سخن امام حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان و یاران عاشورایی حضرت، در آن شرایط خاص «حمایت از دین خدا و دفاع از حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) » می باشد.

در زیارت امام حسین علیه السلام و شهدای عاشورا، اینگونه از آنان به عنوان «انصار دین الله » یاد شده است:

»َالسَلامُ عَلَیْکُمْ اَیهَا الذاُبونَ عَنْ تَوْحیدِ اللهِ (3)؛ سلام بر شما، ای مدافعان از توحید خدا. »

در زیارت دیگری می خوانیم:

»َالسَلامُ عَلَیْکُمْ یا اَنصاَر اللهِ وَ اْنصاَر رَسُولِهِ وَ اْنصاَر الاسلام »(4)

ص: 131


1- همان.
2- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 8، ص 253 .
3- مفاتیح الجنان، ص 448 ، (زیارت امام حسین علیه السلام در عید فطر و قربا ن).
4- کامل الزیارات، ص 242 .

در جای دیگر:

»َالسَلامُ عَلَیْکُمْ یا اْنصاَر دینِ اللهِ وَ اْنصاَر نبِیِهِ »(1)

حضرت اباالفضل علیه السلام در رجزی که در روز عاشورا پس از قطع شدن دست راست خویش می خواند، بر مسئله «حمایت از دین »تاکید می کند و می فرماید:

«وَاللهِ انْ قَطَعْتُمُوا یمینی انی احامی اَبدًا عَنْ دینی »(2)

گره به مخاطب

در این عبارت کوتاه و پرمعنا، لفظ «ابدًا »آمده است، و این نکته به ما می فهماند که حمایت از دین و دین داران باید دائمی باشد، نه اینکه فصلی و مناسبتی باشد و فقط در ایام عاشورا واربعین از دین حمایت کنیم، بلکه یاری و حمایت از دین در هر زمان و هر مکانی بر ما واجب است.

البته خداوند نیازی به یاری انسان ها برای پشتیبانی از دین اسلام ندارد و روشن است که امر به یاری از باب نیاز و احتیاج به انسان ها نیست؛ بلکه این طلب کردن برای امتحان مردم و اتمام حجت با آنان و باز گذاردن راه توبه و بازگشت است.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «خداوند از روی خواری و ناچاری از شما نصرت و یاری نمی خواهد... او از شما یاری خواسته در حالی که خود عزیز و حکیم است و سپاهیان آسمان و زمین به فرمان او هستند. نصرت خواهی خدا برای آن است که شما را بیازماید و بهترین عامل به نیکی ها را مشخص سازد.»(3)

بنابراین برای سربلند بیرون آمدن از این امتحان الهی است، که

ص: 132


1- مفاتیح الجنان، ص 453 (زیارت امام حسن در روز عرفه).
2- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص 108 .
3- نهج البلاغه، خطبه 183 .

چنین به مؤمنین دستور می دهد:

«یا أَّیُّهَا الَذینَ آمَنُوا کُوُنوا أنْصاَر الله»(1)

بر اساس آیات قرآن کریم، اگر کسی دین خدا را نصرت دهد، مورد حمایت و یاری خداوند قرار می گیرد:

«وَ لَیَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزیز (2)؛ و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است. »

خداوند متعال در آیه دیگری می فرماید:

«یا أَّیُّهَا الذینَ آمَنُوا إنْ تنْصُرُوا اللهَ ینْصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ أقْدامَکُمْ (3) ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (آیین)خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می دارد. »

بدیهی است که منظور از یاری خدا، یاری دین اوست.

سؤال

آیا ندای امام حسین علیه السلام که فرمودند: «فَحامُوا عَنْ دینِ اللهِ وَ ذَبُّوا عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ » فقط مربوط به زمان ایشان و آن هم در بحبوحه جنگ بوده است یا اینکه این ندایی است که باید به گوش جهانیان برسد و مخاطب آن همه شیعیان و دوستداران و مدعیان ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام در سرتاسر اعصار و قرون می باشند؟

آیا ما مسؤلیتی در برابر این ندای امام حسین علیه السلام داریم یا خیر؟

اگر داریم چگونه می توان از دین حمایت کرد؟

ص: 133


1- صف/ 14 .
2- حج/ 40 .
3- محمد/ 7.

گره اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

باید توجه داشته باشیم که امروزه این حمایت در شرایطی اتفاق می افتد که غرب و استکبار جهانی می کوشد به وسیله داعش، القاعده، جبهه النصره و دیگر گروه های تکفیری چهره واقعی اسلام ناب محمدی صلی الله علیه واله را پنهان کرده و با نشان دادن چهره ای مذموم و غیرواقعی، جهان را از روی آوردن به این دین مبین و روشنگر بترساند

در دوران کنونی متأسفانه عده ای مقرض و معاند، از کانال فضای مجازی و شبکه های ماهواره ای، دین و دینداری را آماج شبهات قرار داده اند و قصد دارند از این طریق باورهای دینی و معنوی افراد به ویه جوانان متدین را تضعیف نمایند.

این مسائل وظیفه ما را سنگین تر می کند و اگر کسی بتواند، در مسیر حمایت از دین و روشنگری دینی قدمی بردارد؛ ولی کوتاهی کند، عاقبت سختی در انتظار اوست.

برخی از افراد باید دست به کار شوند و با وقف بخشی از اموال و سرمایه های خود، زمینه ای برای مقابله دشمنان فراهم سازند.

عده ای باید وقت و آبروی خود را وقف حمایت از دین و دینداران کنند و عده ای باید علم و سواد خود را در این راه وقف نمایند.

چگونگی حمایت از دین اسلام

نصرت و حمایت از دین الهی در ابعاد زیر محقق می شود:

1. حمایت و نصرت با مال

2. نصرت و حمایت با آبرو و جایگاه

ص: 134

3. حمایت و نصرت با جان

در ادامه، به شرح هر یک می پردازیم.

1. حمایت و نصرت با مال

در طول تاریخ حمایت مالی و مادی فراوانی از دین اسلام شده است و همین حمایت ها سبب پیشرفت و گسترش اسلام شده است.

حمایت های مالی حضرت خدیجه علیه السلام در راه حفظ دین اسلام، زبانزد خاص و عام است و این بانوی فداکار در این زمینه الگوی مردان و زنان مسلمان می باشد، حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه و آله)، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه می خواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله در این زمینه

می فرماید:

«مَا نَفَعَنِی مَالُ قَطُّ مِثْلَ مَا نَفَعَنِ ی مَا ل خَدِیجَهَ (عَلَیْهَا السَّلَامُ)(1) ؛ هیچ مالی به اندازه ثروت خدیجه علیه السلام برای من سودمند نبود. »

مخیریق یکی از علماء دینی یهود بوده که در مدینه زندگی می کرده است. او ثروت فراوانی شامل باغات و نخلستان هایی داشته که همه را وقف دین اسلام نموده است.

مورخین می گویند: او پیامبر اسلام صلی الله علیه واله را می شناخت، و صفات و مشخصات وی را در آثار گذشتگان خوانده بود. از این رو به همراه عبدالله بن سلام عالم دیگر یهودی، به دیدار پیامبرصلی الله علیه واله

آمده و اسلام آوردند.

ص: 135


1- امالی طوسی، ص 468

مخیرق در جنگ احد شرکت کرد و از آنجا که این نبرد روز شنبه که روز تعطیل رسمی و مذهبی یهودیان بود، اتفاق افتاد، عده ای از یهودیان همین را بهانه کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. در این روز مخیریق در میان قوم خود فریاد برداشت: ای یهودیان، به خدای سوگند، شما به طور قطع می دانید که یاری محمد بر شما لازم و واجب است!

یهودیان گفتند: امروز، شنبه است، و در روز شنبه کار کردن و فعالیت داشتن حرام می باشد.

مخیریق گفت: دیگر شنبه ای برای شما وجود ندارد و این رسم چون دیگر رسوم و آداب مذهبی یهود با آمدن اسلام نسخ شده است. آنگاه شمشیر خویش را به دست گرفت و به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه واله شرفیاب شد. او در احد وصیت کرد که اگر من در این جنگ کشته شدم، اموال من شامل باغات و نخلستان ها و... همه مال محمد صلی الله علیه واله است، و ایشان هر طور که صلاح دانست آن ها را مصرف کند. او در آن روز کشته شد، و شربت شهادت نوشید(1).

در زمان ما نیز اگر امکان آمارگیری از غذاها و پذیرایی هایی که در ایام محرم و صفر، صرف پذیرایی از عزاداران حسینی علیه السلام می شود، وجود داشته باشد، قطعاً میلیاردها تومان هزینه برپایی مراسمات عزاداری می شود. مردم عراق و شهرهای مرزی ایران، در این دو ماه به ویه در ایام اربعین بدون هیچ چشم داشتی،

درآمد سالانه کشاورزی، صنعت، تجارت و... خود را در اختیار زائران حریم حسینی علیه السلام می گذارند.

ص: 136


1- المغازی، ج 1، ص 378 .

این ها معتقدند امام حسین علیه السلام در راه یاری دین اسلام به شهادت رسیده و هرکسی در راه آن حضرت قدم بردارد، این نیز گامی در جهت حمایت و پشتیبانی از دین و رهبران دین اسلام است، از این رو تکریم و احترام زائران اربعین را واجب دانسته و همین اعتقاد سبب حمایت های مالی فراوان در اربعین شده است.

این سنت پسندیده حمایت مالی از دین و دین داران باید در میان کشور ما نیز نهادینه شود و مردم همان گونه که دغدغه نیازهای مادی فرزندان و اهل وعیال خود دارند، دغدغه حمایت و پشتیبانی مالی از دین نیز داشته باشند.

امروزه همانطور که لازم است تا برای عزاداری امام حسین علیه السلام هزینه کنیم، باید برای پاسخ به شبهاتی که در عرصه فضای مجازی ایجاد می شوند و باورهای مذهبی ما را نشانه گرفته اند، هزینه کرد. باید از عزیزانی که در عرصه تولید محتواهای دینی مناسب فعالیت می کنند، حمایت کرد؛ باید ابزارها و رسانه هایی که در زمینه تولید محتواهای دینی مؤثرند را در اختیار هیئات مذهبی و مساجد قرار داد تا بتوانند در عرصه رقابت با غول های رسانه ای دشمنان فعالیت بهتری ارائه دهند.

2. نصرت و حمایت با آبرو و جایگاه

یکی از ابعاد حمایت از دین اسلام، پشتیبانی و نصرت با ابرو و جایگاه است.

مثلاً اگر کسی در مقامی قرار دارد که می تواند در جهت ترویج و تبلیغ دین اسلام کمک کند، از کمک های خود دریغ نورزد، اگر

ص: 137

فردی می تواند در جایگاه خود به عزاداران و زائران و برپایی جلسات مذهبی خدمت کند، از آبرو و جایگاه خود مایه گذاشته و در جهت رفاه حال عاشقان معارف الهی و دلدادگان کوی حسینی علیه السلام تلاش کند. اگر کسی می تواند از مؤمنان واقعی دستگیری کند، در این مسیر قدم بردارد.

تحریک احساس

علی بن یقطین یکی از محبان اهل بیت علیهم السلام است که هم دارای شهرت و شخصیت اجتماعی بوده و هم یکی از دانشمندان و رجال علمی زمان خود به شمار می رفته و تألیفاتی نیز داشته است.

او با استفاده از مقام و موقعیت اجتماعی و سیاسی که داشت، منشأ خدمات ارزنده ای برای مسلمانان به ویژه شیعیان بوده است. او با موافقت امام کاظم علیه السلام وزارت هارون را پذیرفت و بعدها نیز چندین بار، قصد داشت استعفا دهد، ولی امام کاظم علیه السلام او را از این تصمیم منصرف کرده است(1).

هدف امام از تشویق علی بن یقطین به تصدی این منصب، حفظ جان و مال و حقوق مسلمانان و کمک به نهضت سرّی شیعیان بوده است.

امام کاظم علیه السلام خطاب به علی بن یقطین می فرماید: مقام تو، مایه عزت برادران (دینی) توست، و امید است خداوند به وسیله تو شکستگی ها را جبران و آتش فتنه مخالفان را خاموش سازد. »

پسر علی بن یقطین می گوید: امام کاظم علیه السلام هر چیزی لازم داشت یا هر کار مهمی که پیش می آمد، به پدرم نامه می نوشت

ص: 138


1- بحارالانوار، ج 48 ، ص 158 .

که فلان چیز را برای من خریداری کن یا فلان کار را انجام بده، ولی این کار را به وسیله «هشام بن حکم »انجام بده، و قید همکاری هشام، فقط در موارد مهم و حساس بود.

روزی علی بن یقطین از وضع خود به امام شکایت کرده و می گوید: آیا وضع و حال مرا می بینید (که در چه دستگاهی قرار گرفته و با چه مردمی سروکار دارم؟) امام فرمود: «خداوند مردان محبوبی در میان ستمگران دارد که به وسیله آنان از بندگان خوب خود حمایت می کند و تو از آن مردان محبوب خدایی.»(1)

در چند سال اخیر برخی از مسئولین و مدیران رده بالای جمهوری اسلامی ایران، دست به کار شده اند و از جایگاه خود برای خدمت رسانی به عزاداران عاشورایی و زائران اربعین استفاده می کنند و با بسیج نیروهای مردمی و افراد تحت حمایت خود، در این زمینه خدمات قاب لتوجهی ارائه می دهند. این نوع حمایت و نصرت نیز نوعی خدمتی به دین و دین داران است که آثار و برکات متعددی بر آن مترتب است و باید همواره ادامه یابد.

3. حمایت و نصرت با جان

بالاترین نوع حمایت از دین و دین داران، حمایت جانی است.

انسان ها در این نوع حمایت، از گران سنگ ترین سرمایه وجودی خود مایه می گذارند و بی شک چنین افرادی منزلت و جایگاه والایی در پیشگاه خداوند دارند.

حقیقت این است که در همه زمان ها و همه مکان ها افراد

ص: 139


1- اختیار معرفه الرجال، ص 433 .

جاهل و یا بیماری هستند که قصد دارند به هر نحوی که شده دین الهی را به نفع خود یا جریان خاصی تغییر دهند. این مسئله ضرورت وجود حامیان و نگهبانانی برای دین را تقویت می کند. از این رو همواره افرادی بوده اند که جان خود را فدای حمایت و پشتیبانی از دین اسلام کرد ه اند.

نقل شده: ابوذر غفاری رحمه الله علیه در ایام حج، گوشه ای نشسته بود و گروهی به دورش حلقه زده و از وی پرسش می کردند. ابوذر هم با تکیه به سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه واله جواب سؤال های آنان را بیان می کرد. تا اینکه در حین صحبت، مردی بالای سرش ایستاد و گفت: مگر تو را از فتوی دادن نهی نکرده اند!

ابوذر سر برداشت و به آن مرد نگریست و گفت: آیا تو مأمور من هستی؟ اگر شمشیر را بر اینجا بگذارید (به پس گردن خود اشاره کرد)و بخواهید سر مرا ببرید، اگر بتوانم در فاصله ای که شمشیر شما به حلقوم من برسد، یک کلمه از کلمات پیامبرصلیالله علیه واله را بگویم، خواهم گفت. (1)»

عمار، یاسر و سمیه همگی از اعضای یک خانواده بودند که توانستند در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، اسم خود را در زمره حامیان اسلام ثبت کنند.

دشمنان اسلام، عمار و پدر و مادر او را به صحرا برده وآن ها را بر ریگ های داغ شکنجه می دادند؛ ولی آن ها به هیچ قیمتی حاضر نشدند دست از حمایت اسلام بردارند تا اینکه هر سه نفر در این راه، جان خود را تقدیم کردند و به عنوان اولین شهدای راه اسلام شناخته شدند(2).

ص: 140


1- الطبقات الکبری، ج 2، ص 354 .
2- الکامل فی التاریخ ، ج 2، ص 67

در یک زمان نیز امام حسین علیه السلام و اهل بیت و یاران باوفایش جان خویش را فدای حمایت و پشتیبانی از دین اسلام نمودند.

آنچه بخشید به اسلام بقا خون تو بود***آنکه خون تو بقا یافت از او خواهر توست

عاشقان امام حسین علیه السلام در زیارت نامه مخصوص روز اربعین چنین شهادت می دهند:

«َاشْهَدُ اَّنکَ مِنْ دَعائِمِ الدّینِ وَاْرکانِ اْلمُسْلِمینَ وَمَعْقِلِ اْلمُؤْمِنینَ؛ گواهی دهم که به راستی تو از پایه های دین و ستون های محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی »

شهید بزرگوار، مطهری رحمه الله علیه در کتاب حماسه حسینی می نویسد: «حسین ابن علی درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردباری به مردم داد، درس تحمل شداید و سختی ها به مردم داد، این ها برای ملت مسلمان درس های بسیار بزرگی بود. حسین ابن علی چه کرد و چطور شد که دین اسلام را زنده کرد؟ جوابش همین است که حسین بن علی روح تازه دمید، خون ها را به جوش آورد، غیرت ها را تحریک کرد، عشق و ایده آل به مردم داد. حس استغنا (عزتمندی در سایه ایمان و اتکال به خدا) را در مردم به وجود آورد، ترس را ریخت. همان مردمی

که تا آن مقدار می ترسیدند تبدیل به یک مردم شجاع و دلاور شدند.»(1)

ص: 141


1- حماسه حسینی، ج 1، ص 47 - 48 .

در انقلاب اسلامی ما نیز رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس از عاشورا و عاشوراییان درس غیرت دینی و حمایت از دین گرفتند به گونه ای که توانستند تا آخرین لحظه و در هر شرایطی از نظام و آرمان های آن دفاع کنند.

امروزه نیز مدافعان حرم درس غیرت دینی را از کربلا می گیرند و عباس گونه به قلب دشمنان اهل بیت علیهم السلام می زنند. زیرا دینداری و یاری دین، بدون ایثار و از خودگذشتی و تحمل خطرات و تهدیدها امکان پذیر نیست.

گریز به روضه

امام حسین علیه السلام با همه سرمایه هایش از دین اسلام حمایت کرد و اما یکجا هم دست یاری به سوی دیگران دراز کرد و آن زمانی بود که در وسط میدان، تنها شده بود.

هنگامی که متوجه شد دشمن قصد حمله به خیمه های اهل بیتش را دارد و صدای آنان به گریه و فغان بلند است.

امام حسین علیه السلام این گونه استغاثه کرد، شاید غیرت شنوندگان را برانگیزد تا مانع هجوم لشکریان به حریم حرم شوند:

«هَل مِن ذَاب یذُب عَنْ حَرَمِ رسُولِ اللهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللهَ بِإغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یرْجُو مَا عِنْدَ اللهِ فِی إعَاَنتِنَا (1) ؛ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستی در میان شما پیدا می شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسی هست که برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یاری کننده ای

ص: 142


1- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 116 .

هست که با امید به عنایت خداوند به یاری ما برخیزد؟ »

«فَاْرتَفَعَتْ أصْوَاتُ النِّسَاءِ بِاْلعَوِیلِ فَتَقَدَّم (1)؛ با طنی نافکن شدن ندای استغاثه امام علیه السلام، صدای گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. »

در این شرایط امام حسین علیه السلام به خیمه ها نزدیک شد و فرمود:

«ناوِلِینِی وَلدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّی أوَدِّعَه (2) ؛ فرزند خردسالم «علی » را به من بدهید تا با او وداع کنم.

فرزندش را نزد امام آوردند. امام علیه السلام در حالی که طفلش را می بوسید، خطاب به او فرمود:

«وَیلٌ لِهؤُلاءِ اْلقَوْمِ إذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ (3) ؛ وای به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلی الله علیه واله با آنان به مخاصمه برخیزد! »

هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرمله بن کاهل اسدی، او را هدف قرار داد و تیری به سوی وی پرتاب کرد و گلوی او را درید، خون سرازیر شد.

ای تیغ همیشه بی خبر می آیی*** یکروًز به شکل میخ درمی آیی

امروز تو شمشیری و فردا قطعا***در قالب یک تیر سه پر می آیی

ص: 143


1- همان.
2- همان، ص 117 .
3- بحارالانوار، ج 45 ، ص 46 .

یک مرتبه کم شتاب باشی خوب است***باقاعده باحساب باشی خوب است

فکر دل فاطمه نبودی اما*** فکرِ جگرِ رباب باشی خوب است

امام علیه السلام دست ها را زیر گلوی آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون ها را به سوی آسمان پاشید و به خدا عرض کرد:

»َربِّ إنْ تَکُنْ حَبَسْت عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ عِنْدَکَ فَاجْعَلْ ذَلِکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ وَ اْنتَقِمْ مِنْ هَؤَلاءِ الظالِمِینَ؛ بار الها! اگر دراین دنیا ما (در ظاهر ) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزی ما فرما و انتقام (ما را) از این ظالمان بگیر! »

ص: 144

پی نوشت ها

1. ابهام در موضوع.

2. مقتل المقرم، ص 256.

3. همان.

4. فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 499.

5. همان.

6 . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 8 ص 253.

7. مفاتیح الجنان، ص 448 ( زیارت امام حسین علیه السلام در عید فطر و قربان ).

8. کامل الزیارات، ص 242 .

9. مفاتیح الجنان، ص 453 (زیارت امام حسن در روز عرفه).

10. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4 ص 108.

11. نهج البلاغه، خطبه 183.

12. صف/ 14.

13. حج/ 40.

14. محمد/ 7.

15. امالی طوسی، ص 468.

16. المغازی، ج 1 ص 378.

17. بحارالانوار، ج 48 ص 158.

18. اختیار معرفه الرجال، ص 433.

19. الطبقات الکبری، ج 2 ص 354.

20. الکامل فی التاریخ ، ج 2 ص 67.

21. حماسه حسینی، ج 1 ص 48-47.

22. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 116 .

23. همان.

24. همان، ص 117.

25. بحارالانوار، ج 45 ص 46.

ص: 145

ص: 146

عفت و غیرت عاشوراییان

اشاره

ص: 147

طرح منبر

اهداف طرح بحث

تشویق و ترغیب مخاطبان به حیا و عفاف و غیرتمندی

زاویه دید

بیان سیره و سخنان عاشوراییان

ایجاد انگیزه و متن و محتوا

در این منبر سخنران، با بیان داستان خانم موسوی، مخاطبان را برای گوش دادن به مطالب و ایجاد انگیزه برای

دانستن موضوع منبر و پیگیری مطالب تشویق کرده و همان ابتدای بحث، زاویه دید خود را به مستمعین معرفی می کند.

بعد از ایجاد انگیزه ابتدایی، نگاه های مختلف به زنان را مطرح کرده و بر اهمیت جایگاه و نقش زنان تا کید نموده است.

بعد از بیان مطالب مقدماتی، ابتدا مظاهر حجاب، سپس برخی از مظاهر غیرت را مطرح کرده و در پایان هر بخش، گره هایی به زندگی مخاطبان و مسائل اجتماعی زده و مطالب کاربردی را بیان کرده است.

ص: 148

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (1)

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس است.

ایشان از میان همه خاطرات آن روزها، یکی را که از همه آن هادر ذهنش پر رنگ تر است، این چنین روایت می کند: یادم می آید روزی در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آن ها، وضع یکی از مجروحین خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند، زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت.

مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل، این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را در بیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود، به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم. چادرم در مشتش بود که به ملکوت اعلی پر کشید و شهید شد.

از آن به بعد در بدترین و سخ تترین شرایط هم چادرم را کنار

ص: 149


1- داستانی.

نگذاشتم(1).

متن و محتوا

هنگام بررسی نقش انسان ها در تاریخ، این مسئله به ذهن می آید که آیا زنان نقشی در تاریخ دارند یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است، آن نقش چگونه است؟

درباره نقش زن در ساخت تاریخ، سه شکل متصور است:

1. زن شیء گران بها و بدون نقش باشد

یکی اینکه اساساً زن، نقش مستقیم در ساختن تاریخ نداشته باشد، به این ترتیب که او در خانواده مؤثر بوده، ولی از آنجا که او شیء است، شیء گران بها، مثل الماس که یک گوهر گران بهاست، شخص نیست، پس نقشی ندارد.

2. زن شخص بی بها و دارای نقش است

شکل دیگر تأثیر زن در تاریخ این است که زن عامل مؤثر در تاریخ باشد، نقش مستقیم در تاریخ داشته باشد و به عنوان شخص مؤثر باشد نه به عنوان شیء، اما شخص بی بهاء، شخص بی ارزش، شخصی که حریم میان او و مرد برداشته شده است.

در خلقت برای عزیز نگه داشتن زن ملاحظاتی بوده است. هر وقت این حریم به کلی شکسته و این حصار خرد شده است، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پائین آمده است. البته از جنبه های دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد، مثلاً باسواد شده باشد، عالمه شده باشد، ولی دیگر آن موجود گران بها برای مرد نیست. یعنی وقتی که زن ارزان شد، در اماکن

ص: 150


1- سایت تبیان، 9/ 3/ 92 .

عمومی بسیار پیدا شد، هزاران وسیله برای استفاده مرد از زن پیدا شد، خیابان ها و کوچه ها جلوه گاه زن شد که خودش را به مرد ارائه بدهد و مرد بتواند از نظر چشم چرانی و تماشا کردن، از نظر استماع موسیقی صدای زن، از نظر لمس کردن، حداکثر بهره برداری را از زن بکند، آنجاست که زن از ارزش خودش، ازآن ارزشی که برای مرد باید داشته باشد، می افتد.

3. زن، شخص گران بها و دارای نقش است

شکل سومی هم وجود دارد و آن این است که زن به صورت یک شخص گران بها در بیاید، هم شخص باشد و هم گران بها؛ یعنی از یک طرف شخصیت روحی و معنوی داشته باشد، کمالات روحی و انسانی نظیر آ گاهی داشته باشد و از طرف دیگر بتواند نقش آفرینی کند.

آنچه که اسلام در مورد زن می خواهد، شخصیت است و گران بها بودن. در پرتو همین شخصیت و گران بهائی، عفاف در جامعه مستقر می شود، روان ها سالم باقی می مانند، کانون های خانوادگی در جامعه سالم می مانند(1).

نکته مهم آن است که تاریخ اسلامی ما، تاریخ مذکر و مؤنث است؛ بدین معنا که مرد و زن در کنار یکدیگر و با حفظ حدود آن را بنا گذاشته اند و تاریخ کربلا نیز استثنا نیست. تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر مؤنث است. حادثه ای است که مرد و زن هردو در آن نقش دارند، ولی مرد در مدار خود و زن در مدار خویش.

معجزه اسلام این است. اباعبدالله الحسین علیه السلام، اهل بیت خود را حرکت می دهد برای اینکه در این تاریخ عظیم، رسالتی را

ص: 151


1- برگرفته از حماسه حسینی شهید مطهری (رحمه الله)، ج 3، ص 348 .

انجام دهند، برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند. با قافله سالاری زینب، بدون آنکه از مدار خود خارج شوند(1).

این همان رعایت حدود و عفت است که مرد و زن را تاریخ ساز می کند و تاریخ ماندگار می ماند.

تاریخ، همزمان با ثبت و ضبط وقایع جانسوز کربلا، مصادیق متعددی از حیا و عفاف مردان و زنان عاشورایی را نیز نقل کرده است که در این جلسه برخی از این مصادیق را مرور می کنیم:

مظاهر تاریخی حیا و عفت در کربلا

یکی از مهمترین نمادی باقی مانده از تاریخ کربلا، «پایبندی به پوشش کامل اسلامی برای بانوان » و «حیا و غیرت برای مردان »حتی در سخت ترین شرایط است. این استقامت سبب تداعی معانی بلند و حاکی از پر رمز و راز بودن حکمت حیا و پوشش اسلامی است. برخی از مظاهر حیا و عفاف در کربلا عبارتند از:

الف)تقاضای چادر

به نقل شیخ مفید: «وَ سَأُلَتْهُ النِّسْوَهُ لِیسْتَرْجِعَ مَا أخِذَ مِنْهُنَّ لِیتَسَتَّرْنَ بِه (2)؛ زنان از عمر سعد خواستند تا آنچه از آنان گرفته شده، بازگردانده شود تا خود را با آن بپوشانند »

اما چون آن خواسته اثری نداشت و دستور عمرسعد کارساز نشد و کسی چادرها را بازنگرداند، این بار تقاضای خود را به گونه ای دیگر و به فردی دیگر ابراز کردند. عمر بن سعد اسرای اهل حرم را به کوفه برد هنگامی که نزدیک کوفه رسیدند، اهل کوفه

ص: 152


1- برگرفته از حماسه حسینی شهید مطهری (رحمه الله)، ج 3، ص 348 .
2- الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 113 .

برای تماشای اسرا اجتماع کردند. یکی از زنان کوفی که بر بامی ایستاده و بر آنان مشرف بود، پرسید: «مِنْ أْی الأَسَاَری أنْتُن؟؛ شماها از کدامین اسرا هستید؟ »

جواب دادند: «َنحْنُ أسَاَری مُحَمَّدٍ؛ ما اسرای آل محمد هستیم »

زن از بام پایین آمد و هر چه چادر، مقنعه، روسری و پارچه ای که داشت جمع کرد و به آنان داد و آنان خود را پوشانیدند. »(1)

رفتار سازی

سؤال مهم و قابل تأملی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا کاروان اسرا با آنکه گرسنه بودند نان و خرما را قبول نکردند، ولی چادر و مقنعه ها را قبول کردند؟ آیا نمی خواهند بفهمانند که حجاب اهمیتش بسیار زیاد است و حتی می توان عطیّه های دیگران را قبول کرد و با آن خود را از دید نامحرم حفظ کرد؟! آیا پایبندی به حجاب و حیا نمی تواند نمادی با تداعی معانی بلند در انقلاب حسینی باشد؟ آیا این ها زنان ما را به رعایت حجاب در هر حال و هر موقعیت و با هر وسیله دعوت نمی کند؟!

پرواضح است که حجاب نشانه کرامت و ارجمندی زن مسلمان است و زنان عاشورایی و زینب گونه که پیامبران حریت و آزادگی و آیات عصمت و عفت بوده و هستند، حفظ کرامت و شخصیت خود را بر همه چیز مقدم می دارند.

ب) تقاضای حضرت سکینه از سهل بن سعد

صاحب مناقب از سهل بن سعد نقل می کند که در مسیر بیت المقدس، به شام رسیدم. دیدم مردم شادند و به یکدیگربشارت می دهند. زنان به دف زنی و پایکوبی مشغولند. پیش

ص: 153


1- مثیر الأحزان، ص 85 .

خود گفتم: اهل شام عیدی ندارند که ما ندانیم. از گروهی که کناری ایستاده بودند از علت این شادمانی سؤال کردم. گفتند: این سر حسین علیه السلام است که از عراق به شام هدیه شده است. گفتم: عجیب!! سر حسین علیه السلام را می آورند و مردم چنین شادی می کنند.

ناگهان اسب سواری را دیدم که بر نیز هاش سری است که بسیار شبیه سر رسول الله صلی الله علیه واله است و ناگهان پشت سر او زنانی را دیدم که بر شتران بدون جهاز سوارند. به اولین نفر آنان، نزدیک شدم و عرض کردم: «ای دخترک، تو کیستی؟ » گفت من سکینه دختر حسینم.

گفتم: حاجتی داری؟ من سهل بن سعد هستم. جدّ تو را دیده ام و سخنش را شنیده ام.

گفت: ای سعد! به کسی که این سر به دست او است بگو: سر را جلوتر ببرد تا مردم مشغول تماشای آن شوند و چشمشان به اهل بیت رسول الله صلی الله علیه واله نیافتد. سهل می گوید: نزد صاحب سر رفتم و گفتم خواسته ای دارم که اگر برآوری، چهارصد دینار به تو خواهم داد. گفت: خواسته ات چیست؟ گفتم: این سر را از کجاوه جلوتر ببر، او انجام داد و من آنچه وعده داده بودم به او دادم(1).

اگر هر دینار طلا یک مثقال بوده است معلوم می شود چهارصد دینار بیش از هزار و پانصد گرم طلا خواهد شد و از اینکه کسی این مقدار طلا می بخشد تا تنها بعضی از زنان اهل بیت رسول الله صلیا لله علیه واله کمتر مورد دید واقع شوند، اهمیت حفظ حجاب

ص: 154


1- بحار الأنوار، ج 45 ، ص 127 .

به خوبی روشن می شود.

گره اجتماعی

متاسفانه امروزه در جامعه ما برخی از زنان و دختران هستند، خود را می آرایند و با آرایش غلیظ وارد کوچه و خیابان می شوند فقط برای اینکه دیگران آنان را ببینند. پدران و شوهران این ها نیز مانع نمی شوند و گاهی مشوق این رفتار حرام آنان می گردند!

ج) پنهان داشتن خود از نامحرمان

پس از چند روزی که اسراء در کوفه ماندند، آنان را به سوی شام روانه کردند. در هنگام حمل و نقل اسرا از مکانی به مکان دیگر، آنان را همانند اسرای کفار و گاه بدون پاسداشت حرمت آنان از نظر امکان حفظ کامل حجاب، انتقال می دادند و این کار، اعتراض اهل بیت علیهم السلام و حضرت سجاد علیه السلام را برمی انگیخته و آنان برای حفظ حجاب از هیچ کوششی فرو گذار نمی کردند و حتی اگر لازم بود، به خواهش و تمنّا نیز متوسل می شده اند،

در حالی که امام حسین علیه السلام یا اهل حرم، هرگز برای امور مادی به دشمن متوسل نشده اند یا التماس نکرده اند. و حتی یک مورد هم پیدا نمی شود که مثلاً امام حسین علیه السلام از دشمن طلب آب کرده باشد و باز هیچ موردی نمی یابید که اهل حرم پس از اسارت از دشمن تقاضای نان، آب و سایر امور مادی را داشته باشند، ولی دقت در حوادث شام، اصرار بانوان بر حفظ پوشش و حجاب و دور نگه داشتن خود را از انظار تماشاچیان روشن می کند.

سید بن طاووس رحمه الله علیه نقل می کند: «وقتی اسراء به دمشق

ص: 155

نزدیک شدند، ام کلثوم به شمر نزدیک شد و گفت: از تو درخواستی دارم. شمر گفت: درخواستت چیست؟ گفت:

هنگامی که خواستی ما را به شهر وارد کنی، از دروازه ای که تماشاچیان آن کمتر باشند وارد کن و به مأموران پیشنهاد کن سرها را از بین کجاوه ها بیرون ببرند و از ما دور کنند، زیرا ما از بس در چنین حالتی و چنین وضعی مورد دید واقع شدیم خوار و ذلیل شدیم. ولی شمر از بس ظالم و یاغی بود، دستور داد سرها را بر نیزه ها در بین کجاوه ها قرار دهند و آنان را با آن حال از بین تماشاچیان عبور داد. »(1)

از این حوادث، پلیدی، خباثت و کفر و کینه بیش از حد مخالفان آنان روشن می شود. دشمنان با برنامه نفوذ نیز در صدد محو آثار اسلام بودند و تلاش م یکردند حجاب و پوشش شرعی را بی ارزش و منسوخ نشان دهند. از این روست که با تقاضای ام کلثوم مخالفت می کردند.

د)اعتراض به سلب پوشش از اهل حرم

وقتی اسرای اهل بیت علیهم السلام را وارد شام کردند و آنان را به مجلس یزید بردند و او با تکبّر به بیان افتخارات و پیروزی های خود پرداخت، برخی از اهل بیت علیهم السلام سخنانی گفتند. آنگاه حضرت زینب علیه السلام به پا خاست و با بیان آیاتی از قرآن، استهزاگری یزید را ناشی از تکذیب آیات الهی و مهلت دادن خداوند به او را برای افزون شدن گناهان او و سرانجام گرفتار شدنش به عذاب الهی دانست. سپس فرمودند:

«أمِنَ اْلعَدْلِ یا اْبنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُک حَرَائِرَک وَ إمَاءَک وَ

ص: 156


1- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 174 .

سَوْقُک بنَاتِ رسُولِ اللهِ سَبَایا قَدْ هَتَکتَ سُتُوَرهُنَّ وَ أبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الأعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إَلی بَلَد (1)؛ آیا این عدل است، ای فرزندان آزاد شده که تو زنان و کنیزکان خود را در پشت پرده و حجاب نگاه داری و دختران رسو ل الله صلی الله علیه واله در حالت اسیری، در حالی که پوشش های آنان هتک برداشته شده و چهره های آنان آشکار ساخته شده، آنان را دشمنان از شهری به شهر دیگر برانند؟! »

پاسدار عفت و پاکی منم***با حیا در چادر خاکی منم

من حیا را مرزداری کرده ام*** بانوان را جمله یاری کرده ام

با این توصیفات حضرت زینب علیه السلام و فرزندان پیامبر صلی الله علیه واله چه با سخنان و چه با منش رفتاری شان ارزش های والای انسانی و اخلاقی و یادآور کرامت انسانی زن در سایه عفاف و حجاب تأمین شدند.

نکته مهمی که حضرت زینب علیه السلام از آن سخت آزرده شده، این است که زنان یزید پوشیده اند و او و زنان دیگر پوشش کامل ندارند و به همین جهت نمی گوید: زنان تو در کاخ و اسیران در کوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه اند؛ بلکه تنها و تنها بر حجاب اصرار می کند. علاوه بر این باید توجه داشت که پوشش به طور کامل برداشته نشده؛ اما با این وجود این چنین نسبت به آن حساسیت به خرج می دادند و جزع و فزع می کردند.

ص: 157


1- الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 2، ص 308 .

اقناع اندیشه

هدف از نقل این گزارش ها نشان دادن اینکه هم خاندان امام حسین علیه السلام نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند و هم از رفتار دشمن در اینکه حریم حرمت عترت پیامبرصلی الله علیه واله را نگاه نداشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد می کردند.

ایشان با آنکه زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیب تزده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری می بردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ حجاب و عفاف مراقبت داشتند و در همان حال نیز سخنرانی های افشارگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی ماندند.

این درسی برای بانوان در همه دوران ها و همه شرایط است که بانوان ما از انقلاب امام حسین علیه السلام می توانند بیاموزند. از طرفی دیگر برنامه نفوذ یزیدی در هتک حرمت بانوان و ترویج بی حجابی قابل تأمل است که این نفوذ در هر زمانی شکل خاص خودش دارد.

مظاهر غیرت مردان عاشورایی

حجاب و غیرت دو روی یک سکه هستند، نمی شود از حجاب صحبت کرد و از غیرت صحبتی به میان نیاورد نمی شود از غیرت مردی صحبت کرد و از حجاب همسر او سخنی نگفت. اگر از حجاب زنان عاشورائی کلامی می گوئیم، جا دارد از غیرت مردان عاشورائی هم بگوئیم. بنی هاشم، غیرتمندان روزگار خویش

ص: 158

بودند، و جوانان بنی هاشم، پیوسته اهل بیت امام حسین علیه السلام را در طول سفر به کربلا محافظت می کردند. شب ها نیز با حراست این جوانان به ویژه قمر بنی هاشم، زنان حرم آسوده و بی هراس می خفتند. امام حسین علیه السلام در حفظ امنیت اهل بیت و جلوگیری از تعرض دشمنان به زنان تدابیری اندیشیدند که به آن اشاره می کنیم.

الف) کندن خندق در اطراف خیمه ها برای حفظ امنیت اهل حرم

امام حسین علیه السلام دستور داد چادرها و خیمه ها را به هم نزدیک کنند و در اطراف خیمه ها خندقی حفر کنند و در درون آن خاشاک، هیزم و نِی بریزند تا هنگام شروع جنگ، خندق ها را مشتعل سازند و دشمن، تنها از یک طرف با آن ها بجنگد. به هر حال، مسأله حفر خندق و یا وضع خاشاک در آن وضع بحرانی با تعداد نفرات کم، علاوه بر نشان دادن تاکتیک های نظامی حضرت اباعبدالله علیه السلام، نشانه دقت ایشان در حمایت از اهل بیت خویش است(1).

ب) نحوه برپایی خیمه ها

برپا ساختن خیمه ها به صورت نزدیک به هم و تو در تو ساختن طناب های آن ها و بالاخره هلالی قرار دادن آن ها نشان از غیرت حسینی است.

حضرت اباعبدالله علیه السلام از حفظ امنیت خیمه ها لحظه ای غافل نشد و علاوه بر دستور آتش زدن هیزم های خندق، در شب عاشورا فرمان داد تا خیمه ها را به هم نزدیک کنند تا دشمن نتواند از لابه لای خیمه ها رد شود.

ص: 159


1- الارشاد، ج 2، ص 95 .

شیخ مفید این حادثه را از قول حضرت سجاد علیه السلام چنین نقل می کند: «در شب عاشورا نشسته بودم و عمه ام زینب به پرستاری من مشغول بود. پدرم و «جُوْیَنْ »که قبلاً غلام ابوذر بود به کناری رفتند و او شمشیر پدرم را اصلاح می کرد و پدرم اشعار «یا دَهْرُ افّ لکَ مِنْ خَلیلِ »را می خواند و تکرار می کرد تا من مراد پدرم را دریافتم [اشعار از بی وفایی دنیا و کشته شدن افراد خبر می داد] و دانستم که بلا نازل شده است. عمه ام نیز

شنید و به گریه افتاد و از جا پرید. در حال حرکت جامه اش به زمین می کشید، به نزد حسین علیه السلام شتافت و سر به گریه و ندبه گذاشت. حضرت نگاهی به او کرد و فرمود: «ای خواهر!شیطان بردباری تو را نرُباید »و چشم های پدرم پر از اشک شد. سپس حضرت بر صورت زینب آب پاشید و آنگاه حضرت از نزد خواهرش به نزد اصحاب رفت و به آنان دستور داد تا خیمه ها را به هم نزدیک کنند و طناب ها را در یکدیگر داخل کنند و خودشان بین چادرها واقع شوند و با دشمن از یک طرف مواجه شوند؛ در حالی که خیمه ها پشت سرشان و جانب چپ و راستشان واقع شود و آنان را احاطه کرده باشد، مگر از طرفی که دشمن به سوی آنان می آید.»(1)

روشن است که تاکتیک نظامی، بسیار دقیق بوده است؛ زیرا علاوه بر خندق که مانع از تجاوز دشمن به خیمه ها می شده، طناب های چادرها تو در تو واقع می شده تا دشمن نتواند از بین آن ها عبور کند و محدوده میدان را نیم هلالی قرار داد هاند و خودشان نیز در دهانه آن نیم هلال واقع شده اند و علاوه بر

ص: 160


1- همان، ص 93 .

مواجه شدن با دشمن از یک سو از سوی خیمه ها از هر گونه گزند و تجاوز در امان می مانده است.

ج) سخنان حضرت علیه السلام در قتلگاه

پس از شهید شدن اصحاب و اقوام، همگان به سوی حضرت اباعبدالله علیه السلام حمله ور شدند. هر کس جلو می آمد از حضرت شکست می خورد تا اینکه عمرسعد فریاد زد: این مرد فرزند علیّ است: «هذا ابن قتال العرب» «این فرزند شجاع ترین مرد عرب است ».و دستور داد تا از هر طرف به حضرت حمله کردند و بین او و خیمه ها فاصله انداختند.

در این هنگام امام حسین علیه السلام فریاد کشید و فرمود:

«وْیحَکُمْ یا شِیعَهَ آلِ أبِی سُفْیَان إنْ لمْ یکُنْ لکُمْ دِینٌ وَکُنْتُم لا تَخَافُونَ المَعَاد فَکوُنوا أحْرَارًا فی دْنیاکُم وارجِعوا إلی أحسَابِکُم إنْ کُنتُم عُرُباً کما تزعُمُون فناداه شِمرٌ: ما تقولُ یا ابنَ فَاطمه؟ فقال علیه السلام: أقولُ: أَنا الذِی أقَاتِلُکُم وَتُقَاتِلُوَننِی والنِّساءُ لیسَ عَلِیْهِنَّ جُناح, فَامنَعُوا عُتَاتَکُم وَجُهَّاَلکُم عنِ التَعَرَّضِ لحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً(1)؛ وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از معاد هراسی ندارید، در دنیایتان آزادمرد باشید و به حسب و شرافت خود نگاه کنید، چون شما عرب هستید. شمر ندا برآورد که چه می گویی فرزند فاطمه؟ حضرت فرمود: می گویم من با شما می جنگم و شما با من، زنان گناهی ندارند. تا من زنده ام طغیان گران خود را از حرم و اهل بیت من بازدارید .»

بله؛ حضرت بااینکه م یداند تا لحظه ای دیگر هیچ مدافعی

ص: 161


1- بحارالانوار، ج 45 ، ص 51 .

برای اهل بیتش نیست و تنها مدافع آنان نیز تا لحظات دیگر از پا در می آید؛ ولی باز حاضر نیست. ببیند اهل بیتش مورد هجوم دشمن واقع شوند و شرافت عربی آنان را گوشزد می کند تا شاید بدین وسیله آنان را از تعرض به زنان بازدارد. آیا این عمل حضرت درس حمیّت، غیرت و دفاع از تمام خانواده برای تمام مردان جهان نیست؟ آیا دوستداران حضرت نباید برای حفظ خانواده از تعدّی دیگران تلاش کنند؟

رفتارسازی و گره اجتماعی

هدف از انقلاب عاشورا، احیای ارزش های دینی بود و در سایه آن، حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین علیه السلام و زینب کبری علیه السلام و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. برای زنان، زینب کبرا و بانوان عاشورایی دیگر، الگوی حجاب و عفاف هستند. اینان در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حسّاس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و سرمشق همگان شدند.

پس از حادثه خونین عاشورا، و در زمان اسارت، زینب علیه السلام و دیگر زنان خاندان رسالت را به گونه ای وارد دمشق کردند که به آن ها هتک حرمت شد، به طوری که روپوش آ نها را غارت کردند.

هنگامی که اسیران را به مجلس یزید وارد کردند، حضرت زینب علیه السلام در همان جا سخنرانی شدیدی بر ضد روش های ظالمانه یزید و یزیدیان نمود، از جمله بر سر یزید فریاد زد و

ص: 162

فرمود: «... حتماً تو را در (قیامت) نزد رسول خدا صلی الله علیه واله ببرند، با بار سنگین گناه، گناه ریختن خون اهل بیت آن حضرت، و هتک حرمت (حجاب) آن ها، آنگاه حق ما از تو گرفته خواهد شد، و در آنجا عزت ما و ذّلت خود را خواهی دید. »(1)

این فراز بیانگرآن است که خاندان رسالت در مورد، قداست حریم حجاب بسیار حساس بودند، به طوری که هتک آن را در کنار گناه بزرگ ریختن خونشان، عنوان یک گناه بزرگ می شمردند و با ذکر آن به سلطان ستمگر وقت، اعتراض می نمودند.

آری هم امام حسین علیه السلام نسبت به حفظ حریم اهل بیت و حفظ آنان از معرض نامحرمان از هیچ تلاش و حرکتی فروگذاری نکردوهم خود آن بزرگواران در کربلا و در طول اسارت، هیچ گاه و هیچ لحظه از حفظ حجاب و عفاف خود غفلت ننمودند. هر یکی از این صحنه ها می تواند برای جامعه امروز ما درس آموز باشد. بنابراین خواهرم! برادرم! از واقعه کربلا، تنها درس گریه و عزاداری نگیرید. درس عفت بگیرید. درس حجاب بگیرید.

معرفت خود را نسبت به کربلا و عاشورا بیشتر کنید. امام من و شما هنوز هم تشنه لبیک است.

گریز به روضه

عصر عاشورا وقتی دشمن به خیمه ها حمله کرد و آن ها را به آتش کشید، حضرت زینب علیه السلام محضر امام سجاد آمدند و کسب تکلیف کردند. امام به عمه اش زینب علیه السلام فرمودند، بگو بچه ها به میان بیابان ها فرار کنند و پراکنده شوند، در ضمن فرار

ص: 163


1- اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، ص 184 .

قضیه ای برای دختر امام حسین علیه السلام به نام فاطمه صغرا علیه السلام اتفاق می افتد. عربی از سپاهیان یزید او را دنبال می کند. آن عرب با ته نیزه به پشت دخترک می زند و هنگامی که بر زمین می افتد، او آن چنان گوشواره های دخترک را از گوشش بیرون می کشد که گوش هایش پاره می شوند. آنگاه که به هوش می آید، سر خود را در دامن عمه اش زینب علیه السلام می بیند، در این حال اولین درخواستی که دارد این است: عمه جان آیا پارچه ای پیدا می شود تا با آن سرم را از چشم نامحرمان بپوشانم؟

دختر د لسوخته به عمه اش نگفت، سه روز است که آب نخورده و تشنه اش است، نگفت که گوش هایش درد می کند، نگفت که او را شلّاق و تازیانه زده اند. نگفت پدرم کجاست. نگفت برادرم کجاست. نگفت عمویم کجاست. فقط وقتی متوجّه شد که چادر به سر ندارد با گریه التماس کرد: عمّه جان! چادر ندارم! آیا چادری نداری که خود را با آن بپوشانم؟! حضرت زینب با چشم های پر از اشک فرمود: دخترم؛ چیزی برای ما باقی نگذاشته اند(1).

ص: 164


1- گوهر صدف، ص 57 .

پی نوشت ها

1. داستانی.

2. سایت تبیان، 92/3/9.

3. برگرفته از حماسه حسینی شهید مطهری (رحمه الله)، ج 3 ص 348.

4. برگرفته از حماسه حسینی شهید مطهری (رحمه الله)، ج 3 ص 348.

5. الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2 ص 113.

6. مثیر الأحزان، ص 85.

7. بحار الأنوار، ج 45 ص 127.

8. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 174.

9. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 2 ص 308.

10. الارشاد، ج 2 ص 95.

11. همان، ص 93.

12. بحارالانوار، ج 45 ص 51.

13. اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، ص 184.

14. گوهر صدف، ص 57.

ص: 165

ص: 166

دنیاگریزی و پرهیز از تجمل عاشوراییان

اشاره

ص: 167

طرح منبر

اهداف طرح بحث

تشویق مخاطبان به پرهیز از دنیا گرائی و تجمل گرائی

زاویه دید

بیان سیره عاشورائیان و اولیای دین در این باره ایجاد انگیزه و متن و محتوااین منبر با داستان ملا احمد نراقی و درویش، آغاز و از طریق یک داستان واقعی زهد مطلوب و مورد پذیرش را تبیین می کند. سپس در ادامه به اهمیت زهد و ساده زیستی می پردازد و سه نشانه از نشانه های زهد و زندگی زاهدانه را از با روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام مطرح نموده و برای هریک مصادیقی از سیره و سنت عاشوراییان بیان می کند.

در ادامه مباحث را به یکی از آسیب های اجتماعی کنونی(حقو قهای نجومی) گره زده و با اشاره به افراد و گرو ه هایی که با نثار جان خود سبب آبروی دین و دینداران شدند مباحث را به اوج رسانده و با گریز به روضه پایان م ی دهد.

ص: 168

خطبه (در نکوهش دنیا)

«اْلحَمْدُللهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لا مَاءُیوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لا مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ الذِی لا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَهٌ وَ لا تُفْقَدُ لهُ نِعْمَهٌ وَ الدُّنیَا دَاٌر مُنِیَ لها اْلفَناءُ وَ لِاءَهْلِها مِنْهَا اْلجَلاَءُ وَ هِیَ حُلْوَهٌ خَضْرَهٌ وَ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ وَ اْلتَبَسَتْ بِقَلْبِ النَّاظِرِ فَاْرتَحِلُوا مِنْها بِاءَحْسَنِ ما بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ وَ لا تسْاءُلوا فِیها فَوْقَ اْلکَفَافِ، وَ لا تطْلُبُوا مِنْهَا اءَکْثَرَ مِنَ اْلبَلاِغ »(1)

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (2)

مرد درویشی، نام «ملا احمد نراقی »و کتاب «معراج السعاده » او را شنیده بود. به خیال خود پنداشت که وی فردی گوشه گیر و زاهداست. به همین دلیل، به ایشان ارادت خاصی پیدا کرد تا اینکه روزی برای دیدار وی درویش وارد کاشان شد و با تعجب دید، ملا احمد دارای ریاست و ساختمان زیبا و مکنت و ثروت فراوان است. از این رو به ایشان بدبین شد.

ملااحمد در نشست و برخاستی که با داشت، متوجه افکار او شد و دو روز چیزی به او نگفت تا اینکه روز سوم، درویش گفت: «ای ملا تصمیم دارم به کربلا بروم »

ملااحمد گفت: «چه بهتر! من هم قصد چنین سفری داشتم، پس با هم حرکت می کنیم. »

درویش گفت: «چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ »

ملااحمد گفت: «من همین الان آماده هستم. »

درویش تعجب کرد و با خود فکر کرد، با این ثروت و مکنت

ص: 169


1- نهج البلاغه، خطبه 45 .
2- روش داستانی.

حداقل یک هفته یا ده روز برای آماده شدن، وقت لازم است.

پیش خود گفت: «چطور الان مهیا هستید؟ »

اما ملااحمد آماده شد و در همان روز با درویش همسفر شد. وقتی به چند فرسخی قم رسیدند، برای رفع خستگی کنار چشمه ای استراحت کردند. در آن حال، درویش به فکر فرو رفت و ابراز ناراحتی کرد. ملااحمد علت را جویا شد.

درویش گفت: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشته ام.

ملا احمد نراقی گفت: وقتی از کربلا برگشتیم، کشکولت را برمی داری.

اما درویش گفت: من به کشکولم بسیار وابسته هستم.

ملااحمد گفت: آیا نمی توانی مدتی بدون کشکول باشی؟

درویش با ناراحتی گفت: من کشکول و تبرزین خود را می خواهم و در این حال آماده بازگشتن می شود.

ملااحمد نراقی گفت: «ای درویش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو به این کشکول خود وابسته ای؟!»(1)

آری ملا احمد، زاهد و پارسایی است که زهدش شهره عالمان و زاهدان می باشد.

متن و محتوا

یکی از مکارم اخلاقی، زهد و پارسایی است. زهد به معنای رو یگردانی از دنیا و امور مادی و توجه به امور معنوی و اخروی است. انسان زاهد به آنچه خداوند برای بندگانش خواسته و تدارک دیده، مشتا قتر است تا به زیبایی ها و نعمت های دنیوی.

ص: 170


1- در اقتصاد، ص 6.

آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام بیانگر تشویق به سوی این فضیلت اخلاقی هستند.

امام صادق علیه السلام فرمود: در مناجات موسی علیه السلام آمده: «َیا مُوسَی إِنَّ عِبَادِیَ الصَّالِحِینَ زَهِدُوا فِی الدُّنیَا بِقَدْرِ عِلْمِهِمْ وَ سَائِرَ اْلخَلْقِ رَغِبُوا فِیهَا بِقَدْرِ جَهْلِهِمْ (1)؛ ای موسی! بندگان شایسته من به اندازه دانششان در دنیا زهد ورزیدند و دیگران به اندازه نادانیشان بدان رغبت کرده اند. »

البته قرآن و روایات بر بهره برداری از مواهب دنیا و نعمت های خدادادی حلال و طیب تأ کید کرده و از بشر می خواهد که ازآن ها به درستی استفاده کنند؛ زیرا همه آن ها را خداوند برای انسان آفریده تا آدمی با بهر همندی از آن ها به کمال دست یابد.

بنابراین آنچه نفی می شود، دلبستگی و علاقه باطنی به دنیا و زینت های آن است، ولی در همان حال از انسان ها خواسته شده تا از دنیا و مواهب طیب آن برای دست یابی به کمال بهره گیرند.

به قول شاعر:

زهد آن نیست که تو صاحب چیزی نشوی***زهد آن است که چیزی نشود صاحب تو

اقناع اندیشه

از نظر امام علی علیه السلام برای زهد و دوری از دنیا سه نشانه وجود دارد، آن حضرت در روایت زیبایی به این سه نشانه اشاره کرده است:

ص: 171


1- الکافی، ج 2، ص 317 .

اولین نشانه زهد

قال امیرالمومنین علیه السلام: «اُّیها الناسُ الزَّهادَهُ قَصرُ الأمَلِ؛ ای مردم! زهد در این دنیا کاستن از دامنه آرزوهاست. »

بنابراین بلند بودن قد و قامت آروزهای انسان، نشان از دنیاگرائی در این دنیا است.

کسانی که از خدا دور می شوند و به دنیا رو می آورند، آرزوهای طولانی در ذهن برای خود می پرورانند. آنان مانند حیوانات تنها به فکر خوردن و خوابیدن هستند و به جز لذت مادی درکی ندارند. خداوند به پیامبر صلی الله علیه واله می فرماید: دست از سر اینان بردار و رهایشان کن تا بخورند و کیف کنند تا در آروزهای دور و دراز خود غرق شوند. ولی بزودی خواهند فهمید!: «ذْرهُمْ یَأکُلُوْا وَ یَتَمَتَّعُوْا وَ یلْهِهِمُ الأمَلُ فَسَوْفَ یعْلَمُون (1)»

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: «اعْلَمُوا أنَّ الأ مَلَ یُسْهِی اْلعَقْلَ وَیُنْسِی الذَّکِرَ فَأ کْذُبوا الأمَلَ فَإَّنهُ غُرُوٌر وَ صَاحِبُهُ مَغْرُوٌر (2)؛بدانید که آرزو، عقل را به خطا می اندازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد؛ پس در پی آرزو نروید که فریبنده است و صاحبش فریب خورده است. »

توضیح و تبیین

آرزوهای ویرا نگر و دور و دراز به این دلیل موجب فراموشی یاد خدا و آخرت می شود که تمام نیروهای انسان را به خود جلب می کند و با توجه به اینکه نیروی انسان به هر حال محدود است؛ هنگامی که در مسیر آرزوهای بی پایان، سرمایه گذاری شود، چیزی برای سرمایه گذاری در امور معنوی و آخرتی باقی

ص: 172


1- حجر/ 3.
2- نهج البلاغه، ص 118 .

نخواهد ماند. به خصوص اینکه دامنه آرزوها هرگز محدود نمی شود و طبیعت آن ها این است که هر زمان انسان به یکی از آرزوهایش جامه عمل می پوشاند، آتش عشق آرزوی دیگری در دل او زبانه می کشد و نیروهایش را برای وصول به آن بسیج می کند؛ بلکه گاه رسیدن به یک آرزو سبب دلبستگی به چند آرزوی دیگر می شود!

از سوی دیگر برخی از آرزوها مثبت و سازنده است. آرزوهایی که چون آب حیات، وجود انسان را سیراب ساخته و وجود انسان را پرثمر می کند. این آرزوها نشاط معنویت را در زندگی دنیایی نیز بیش از بیش رشد می دهد. پیامبر اسلام صلی الله علیه واله فرمود:

«الأمَلُ رحْمَهٌ لِأمَّتِی وَ لوْ لا الأمَلُ مَا رضَعَتْ وَالِدَهٌ وَلدَهَا وَلَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَرا (1)؛ امید و آرزو، برای امت من رحمت است و اگر امید و آروز نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی نهالی نمی کاشت. »

عده ای از مردم آرزوی های خود را به سمت مثبت و صادق سوق می دهند و از این رحمت الهی کمال استفاده را می کنند.

گره به مخاطب

پس بیاییم هر یک از ما، نگاهی به آرزوهای خود داشته باشیم و آن ها را ارزیابی کنیم تا متوجه شویم آرزوهای ما صادق هستند یا کاذب. اگر کاذب هستند، چگونه می توان آن ها به سوی آروزهای صادق سوق داد.

اصحاب و یاران باوفای اباعبدالله علیه السلام نمونه بارز کسانی بودند که موفق شدند از آرزوهای کاذب و دور و دراز خود دست بکشند

ص: 173


1- اعلام الدین فی صفات المومنین، ص 295 .

و آروزهای خود را به آروزهای مثبت تبدیل کنند تا جایی که عشق به حضرت در وجودشان موج می زد و حاضر بودند، بارها و بارها در راه امام علیه السلام، جان گران خود را فدا کنند.

در راه دوست کشته شدن آرزوی ماست***دشمن اگر چه تشنه به خون گلوی ماست

گردیم دُور یار چو پروانه گرد شمع*** چون سوختن در آتش عشق آرزوی ماست

از جان گذشته ایم و به جانان رسیده ایم*** در راه وصلْ این تن خاکی عدوی ماست

خاموش گشته ایم و فراموش کی شویم*** بس این قدر که در همه جا گفتگوی ماست

ما را طواف کعبه به جز دُور یار نیست***کز هر طرف رویم خدا روبروی ماست

دومین نشانه زهد

دومین نشانه دوری از دنیاگرائی و زهد، سپاسگذاری و تشکر از خداست: امام علی علیه السلام در ادامه روایت زیبای خود می فرماید:

«و الشُکْرُ عِندَ النِّعَمِ؛ و سپاسگذاری در برابر نعمت های خداوند است. »

امام صادق علیه السلام فرمود:

«لوْ کَانَ عِنْدَ اللهِ تَعَاَلی عِبَادَهٌ تَعَبَّدَ بِهَا عِبَادُهُ اْلمُخْلَصُونَ أَفْضَلَ مِنَ الشُّکْرِ عَلَی کُلّ لأطْلَقَ لَفْظَهً فِیهِمْ مِنْ جَمِیِع اْلخَلْقِ بِهَا فَلَمَّا لمْ یکُنْ أفْضَلُ مِنْهَا خَصَّهَا مِنْ بیْنِ اْلعِبَادَاتِ

ص: 174

وَ خَصَّ أ رْباَبهَا فَقَا ل وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور (1)؛ اگر نزد خداوند عبادتی بهتر از شکرگزاری در همه حال بود که بندگان مخلصش با آن عبادتش کنند، هر آینه آن کلمه را درباره همه خلقش به کار می برد؛ اما چون عبادتی بهتر از آن نبود از میان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ویژه گردانید و فرمود: «قَلِیل مِن عِبادِ ی الشَّکُوُر (2)»

آنگاه که امیرمؤمنان علیه السلام گفت وگوهای بی واسطه رسول خدا صلی الله عیله واله در شب معراج با خداوند متعال را نقل می کند، شاخصه هایی برای اهل دنیا و دنیاپرستان ذکر کرده و می فرماید: «اهل دنیا کسانی هستند که زیاد می خورند، زیاد می خندند، زیاد می خوابند، زیاد خشمگین می شوند، از کسانی که نسبت به آن ها اسائه ادب کرده اند، عذر نمی خواهند، اگر کسی از آن ها عذرخواهی کند، عذر او را نمی پذیرند، هنگام اطاعت، کسل و

بی نشاطاند، هنگام معصیت شجاع و جسورند، آرزوهای دور و دراز دارند در حالی که مدت عمر آن ها کوتاه و اجل آنان نزدیک است، محاسبه نفس ندارند، کمتر فکر می کنند، پرحرف اند، کمتر می ترسند، هنگام غذا بیش از حد شادمان می شوند، درنعمت ها شکرگزار نیستند، در بلاها صبر نمی کنند، خوبی های مردم را با دیده حقارت می نگرند، حتی نسبت به کارهایی که انجام نداده اند خود را می ستایند، آنچه را که ندارند، ادعا می کنند، هرچه دلشان بخواهد، سخن بر زبان جاری می کنند و دائم از بدی های مردم سخن می گویند؛ اما خوبی های آنان را

مخفی می دارند.»(3)

ص: 175


1- مصباح الشریعه، ص 24 .
2- سبأ/ 13 .
3- ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1، ص 201 .

رفتار سازی

وظیفه ما به عنوان یک مسلمان چیست؟

زندگی بشر همواره دچار سختی ها و ناملایماتی است. هر چند انسان می خواهد با علم و توان خود، مقداری از این مشکلات را کم کند؛ اما هنوز نتوانسته آن ها را به صفر برساند. تحمل این مشکلات و آسان شدن آن تنها با نسخه ای که دین پیچیده،امکان دارد و آن این است که تمام نعمت های موجود را از آنِ خدا و امانتی از سوی او در دست خود بداند و هرگاه برخی از آن را از دست داد، بداند که خداوند امانت را گرفته است و در هر حالی، چه زمان به دست آوردن نعمت و چه زمان از دست دادن آن، باید شکرگزار خدا باشد. همه ما باید این مسئله را در زندگی خود در نظر داشته باشیم.

نمونه این شکرگزاری را در شب و روز عاشورا مشاهده می کنیم. امام حسین علیه اللام می فرماید:

«شُکْرُکَ لِنِعْمَهٍ سالِفَهٍ یَقْتَضی نِعْمَهً آنِفَهً (1) ؛ سپاسگزاری نعمت های گذشته، نعمت های آینده و زودرس را به دنبال دارد. »

تحریک احساس

هنگامی که توقف امام و یارانش به شب عاشورا منتهی شد، یاران خود را در خیمه ای جمع کرد و به همه آنان اعلام کرد که من بیعتم را از شما برداشتم؛ اما در برابر این سخنان امام، هیچ فردی راه رفتن را پیش نگرفت و هر یک سخنانی را بیان کردند که نشان از وفاداری بی بدیل آ نها نسبت به امام خویش داشت، امام با دیدن این وفاداری، زبان به حمد و سپاس

ص: 176


1- نزهه الناظر و تنبیه الخواطر، ص 80 .

خداوند گشود و فرمود:

«أثْنِی عَلَی الله أَحْسَن الثَّنَاءِ وَ أحْمَدُهُ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ...أمَّا بعْدُ فِإّنِی لا أعْلَمُ أصْحَاباً أوْفَی وَ لا خَیْرًا مِنْ أصْحَابِی وَلَا أهْلَ بیْتٍ أبَرَّ وَ لا أَوْصَلَ مِنْ أهْلِ بیْتِی فَجَزَاکُمُ اللهُ عَنِّی خَیْرًا(1)؛ خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمت هایش سپاسگزارم، اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدم و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. »

حضرت در سخت ترین لحظه های زندگی حتی در اوج جنگ و جهاد روز عاشورا، قدردانی و سپاسگزاری از بندگان خدا را که به او خدمتی کردند و در مسیر او گامی برداشتند ، فراموش نکرد.

قطعه ای دیگر از زندگی اباعبدالله علیه السلام رقم خورد. در این قطعه، حضرت پس از سپاسگذاری از خداوند، اهل دنیا را اینگونه معرفی کرد:

«اْلحَمْدُ لله الذِی خَلَق الدّْنیَا فَجَعَلَهَا دَاَر فَنَاءٍ وَ زوَا ل مُتَصَرِّفَهً بِأهْلِهَا حَاًلا بعْدَ حَالٍ فَاْلمَغْرُوُر مَنْ غَرَّتْهُ وَ الشَّقِیُّ مَنْ فَتَنَتْه فَلا تَغُرَّنکُمُ اْلحَیاهُ الدّْنیا فِإَّنهَا تَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَکِنَ إَلیْهَا(2)؛ حمد و سپاس خدای را که دنیا را محل فنا و زوال قرار داد، دنیا اهل خود را تغییر می دهد و آن ها را دگرگون می سازد، مغرور کسی است که گول دنیا را بخورد و بدبخت کسی است که شیفته و فریفته او بشود، مردم! دنیا گولتان نزند که هر کس به او اعتماد کند، ناامیدش می سازد. »

ص: 177


1- الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 91 .
2- بحارالانوار، ج 45 ، صص 6- 5.

یکی از شهدای سرفراز عاشورا «عبدالله بن عمیر کلبی » بود. او دارای دستان بلند و بازوان تنومند بود. وقتی «یسار »غلام زیاد بن ابی سفیان و «سالم »غلام عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، «حبیب بن مظاهر » و «بُرَیْر »برخاستند که جواب آن ها را بدهند ، امام مانع شد؛ تا اینکه عبدالله بن عمیراجازه خواست و یک تنه بر آن دو نفر یورش برد و آن دو را به هلاکت رساند. سپس خود را به قلب سپاه عمر سعد زد و رجز حماسی می خواند. اینجا بود که همسرش عمود خیمه را گرفت و به یاری شوهر شتافت و گفت: «شوهرم! از خاندان پیامبر دفاع کن ! من به خیمه ها باز نمی گردم تا با تو کشته شوم. »

حضرت اباعبدالله علیه السلام او را فرا خواند و از او و شوهرش تشکر و قدردانی کرد، آنگاه فرمود:

«جَزَیْتُمْ مِنْ اهْلِ بیْتٍ خَیْرا اْرجِعی رحِمَکِ اللهُ اَلی النِّساءِ فَاجْلِسی معَهُنَّ فِاَّنهُ لیْسَ عَلَی النِّساءِ قِتالٌ (1) ؛ (در راه حمایت از اهل بیت) به پاداش نیک از طرف اهل بیت نائل شوید! خدا رحمتت کند! برگرد به سوی آن ها و با آنان بنشین! به راستی بر زنان جهاد واجب نیست. »

سومین نشانه زهد

از منظر امام علی علیه السلام سومین نشانه دوری از دنیاگرائی، رعایت حرام و حلال الهی است. «والتَّوَرعُ عند المحارم؛ و پارسائی از حرام هاست. »

این بند از روایت، مهمترین بخش از نشانه های دنیاستیزی

ص: 178


1- تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 286 .

است. کسانی که رعایت حلال و حرام می کنند و بدنشان را در معرض حرام قرار نمی دهند، مسلماً بزرگترین زهد را پیش گرفت هاند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله درباره زهد در دنیا می فرماید:

«هُوَ ألایغْلبَ الحَلَالُ شُکْرَه و لا الحَرَا م صَبْرَه (1) ؛ زاهد کسی است که در هنگام دستیابی به موارد مشروع و حلال، خود را گم نکند (به افراط و تفریط نگراید) و در صورت فراهم آمدن زمینه ارتکاب حرام، صبر و خویشتن داری را از دست ندهد و دست به گناه نیازد. »

دشمنان امام حسین علیه السلام در ظاهر مسلمان بودند، نماز می خواندند و روزه می گرفتند. در آن لحظات حساس عاشورا، امام معصوم علیه السلام لب به نصیحت گشود و این قوم را نصیحت کرد؛ اما اثری در وجود آن ها دیده نشد! خود حضرت عامل این بی اعتنائی را در لقمه حرام معرفی کرده و فرمودند: «فَقَد مُلِئَتْ بُطُوُنکُم مِن اْلحَرَام (2) ؛ چون شکم های شما از حرام پرشده است، حرف های من در شما اثر نمی گذارد. »

گره اجتماعی (آسیب های اجتماعی)

در کربلا عمر سعدها در پی ثروت و قدرت بود و با خود می گفتند: با کشتن امام حسین علیه السلام به ثروت می رسیم و بعد توبه می کنیم. این گونه انسان هایی که اسیر لذت خواهی و دنیا پرستی شده بودند، کربلا را رقم زدند و خون «کشتی نجات »و یاران باوفایش را بر زمین ریختند و دوزخ را به جان خود خریدند. امروز نیز کسانی که به خاطر مال دنیا، رشوه می گیرند و با دریافت حقوق های

ص: 179


1- شرح الکافی، ج 11 ، ص 45 .
2- بحارالانوار، ج 45 ، ص 8.

نجومی، حقوق مردم را ضایع می کنند، دنیاپرستانی هستند که به خاطر لذائذ مادی، خود را در حرام غوطه ور می کنند. این افراد نه تنها زاهد نیستند، بلکه دنیاپرست محسوب می شوند.

گریز به روضه

یکی از فلسفه های زهد «ایثار »است. «اثره »و «ایثار »هر دو از یک ریش هاند «اثره »یعنی خود را و منافع خود را بر دیگران مقدم داشتن، و به عبارت دیگر همه چیز را به خود اختصاص دادن و دیگران را محروم ساختن. اما ایثار یعنی دیگران را بر خویش مقدم داشتن و خود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن.

گاهی انسان زاهد از آن جه ت ساده و بی تکلف و در کمال قناعت زندگی می کند و بر خود تنگ می گیرد که دیگران را به آسایش برساند. او آنچه دارد به نیازمندان می بخشد، زیرا قلب حساس و دل درد آشنای او آنگاه به نعمت های جهان می رسد که انسان نیازمندی نباشد. او از اینکه نیازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسایش برساند بیش از آن لذت می برد که خود بخورد و بپوشد و استراحت کند. او محرومیت و گرسنگی و رنج و درد را از آن جهت تحمل می کند که دیگران برخوردار و سیر و بی دردسر زندگی کنند.

ایثار از پرشکوه ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسان های بسیار بزرگ به این قله شامخ صعود می کنند.

قرآن کریم داستان ایثار علی علیه السلام و خاندان گرامی اش را در آیات پرشکوه خود در سوره «هل اتی » منعکس کرده است.

کربلا محل ظهور دو نو تفکر کاملا متفاوت بود. اگر انسان های

ص: 180

دنیا پرست و شکم پاره ای در روز عاشورا حضور داشتند، روبروی آن ها امام حسین علیه السلام و یارانش بودند که از هم از نظر اندیشه و هم از نظر رفتار و کردار در بالاترین حد زهد و دنیاگریزی بودند.

آنان نه تنها از مال بلکه جان گران خویش را در راه دین و دینداران ایثار کردند.

امروزه هم هستند کسانی که جان خویش را بر کف دست گرفته و برای پاسداری از حرم اهل بیت علیهم السلام ایثار جان می کنند و خوشا به حال این عزیزان حسینی مسلک؛ اینان به عاشوراییان اقتدا کردند و ما را جا گذاشتند.

سراپا وسعت دریا گرفتند***همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند***به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند ای دل، که وقتی***خدا را شاهدی تنها گرفتند

چه شد ای دل، که در این راه رفته*** جواز وصل را بی ما گرفتند

مگر مردان غریبی می پسندند***غریبانه رهِ دریا گرفتند؟

ص: 181

پی نوشت ها

1. نهج البلاغه، خطبه 45 .

2. روش داستانی.

3. در اقتصاد، ص 6.

4. الکافی، ج 5

5. حجر/ 3.

6. نهج البلاغه، ص 118.

7. اعلام الدین فی صفات المومنین، ص 295.

8. مصباح الشریعه، ص 24.

9. سبأ/ 13.

10. ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1 ص 201.

11. نزهه الناظر و تنبیه الخواطر، ص 80.

12. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2 ص 91.

13. بحارالانوار، ج 45 صص 5-6.

14. تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2 ص 286.

15. شرح الکافی، ج 11 ص 45.

16. بحارالانوار، ج 45 ص 8.

ص: 182

عبودیت و ارتباط عاشورائیان با خدا

اشاره

ص: 183

طرح منبر

اهداف طرح بحث:

تشویق و ترغیب مخاطبان به سوی عبادت و ارتباط بیشتر با خدا

زاویه دید:

بیان سیره و سخنان عاشوراییان و اولیای دین

ایجاد انگیزه و متن و محتوا:

در این منبر سخنران، با بیان داستان ابتدایی مخاطبان را برای گوش دادن به مطالب و ایجاد انگیزه برای دانستن

موضوع منبر و پیگیری مطالب تشویق کرده و همان ابتدای بحث، زاویه دید سخنران را به مستمعین معرفی می کند.

بعد از ایجاد انگیزه ابتدایی و گره زدن داستان به زندگی مخاطبان توسط چند جمله، متن و محتوای اصلی منبر آغاز می گردد.

در متن و محتوا به سه جنبه از جنبه های ارتباط با خدا اشاره شده و برای هر یک مصادیقی از سیره عاشوراییان نقل شده است. جنبه اول: دعا و جنبه دوم: نماز و جنبه سوم: انس با قرآن

همچنین سعی شده هدف مخاطب از عبادت را جهت داده و او را به سمت نقطه اوج عبادت که عبادت احرار است، هدایت کند.

ص: 184

خطبه:

(توصیفی: بیان اوصاف خداوند) «اْلحَمْدُ للهِّ خالِقِ اْلعِبادِوَساطِح اْلمِهادِ وَ مُسیلِ اْلوِهادِ،... هُوَ الاْوَّلُ لمْ یزَلْ وَ اْلباقی بِلا اجَل... لا تُقَدِّرهُ الاْوْهامُ بِاْلحُدُودِ وَاْلحَرَکاتِ وَ لابِاْلجَوارِح وَالاَدَواتِ(1) و اْلحَمْدُ للهَّ ربِّ اْلعَاَلمِینَ وَ صَلی اللهُ عَلَی سَیِّدِناوَ نَبِیِّنَا أبِی اْلقَاسِمِ مُحَمَّد وَ عَلَی آلِهِ وَ أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ اْلهُدَاهِ اْلمَهْدِّیِین »

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (2)

یکی از خادمان حرم امام رضا علیه السلام می گوید: شبی مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، بالای بام حرم مطهر رفت و در کنار گنبد طلایی این امام رئوف به نماز ایستاد.

در آن زمان، شب ها درهای حرم حضرت را می بستند و هنگام اذان صبح باز می کردند. آن شب هوا بسیار سرد بود. به بالای بام رفتم تا شیخ نخودکی را خبر کنم تا پایین بیاید و درهای حرم را ببندیم؟ وقتی به پشت بام رسیدم، دیدم که ایشان در حال رکوع است. هوا کم کم متغیر شد و برف شدیدی شروع به باریدن کرد. من که وضع را چنین دیدم چندین مرتبه دیگر در فواصل متعددی به بالای بام مراجعه کردم، اما هر بار شیخ را در حال رکوع دیدم. بنابراین منصرف شدم و پس از بستن درهای حرم مطهر به منزل رفتم.

آن شب بسیار نگران وضعیت شیخ بودم تا اینکه نزدیک اذان صبح با عجله خود را به حرم رساندم و بلافاصله به سوی

ص: 185


1- نهج البلاغه، خطبه 163
2- روش داستانی.

پشت بام رفتم و با کمال تعجب دیدم، مرحوم شیخ حسنعلی همچنان در حال رکوع است و برف زیادی بر روی کمر ایشان نشسته و اینجا بود که معنای عبادت و راز و نیاز واقعی را درک کردم(1).

مرحوم حاج شیخ حسنعلی از پانزده سالگی تا پایان عمر پر برکتش، هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را و روزه دار بودند و شب ها تا به صبح مشغول عبادت و راز نیاز بودند.

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق*** ثبت است بر جریده عالم دوام ما آن عالم ربانی و عارف صمدانی در واپسین دم زندگی اش، پسرش را چنین سفارش نمود:

1- نمازهای یومیه خود را در اول وقت آن ها به جای آر؛

2- در انجام نیازهای مردم، هر قدر که می توانی بکوش و هرگز فکر نکن که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست؛ زیرا اگر بنده خدا در راه حق گامی بردارد، خداوند نیز او رایاری خواهد کرد؛

3- سادات را بسیار گرامی و محترم شمار و هر چه داری در راه ایشان صرف کن و از فقر و درویشی در این کار پروا نما؛

4- از سحرخیزی و نماز شب غفلت مکن و تقوا و پرهیز را پیشه خود ساز(2).

متن و محتوا

ص: 186


1- برگرفته از حکایت 74 از کتاب نشان از بی نشان ها، ص 85 .
2- نشان از بی نشان ها، ص 14 16 .

عبادت و راز و نیاز با پروردگار لذتی دارد که اگر هر کسی مزه آن را بچشد، نه تنها از سختی ها و تکرار عبادت دچار رنجش خاطر و دلزدگی نمی شود، بلکه شوق و اشتیاقش بیشتر شده و از آن لذت ماندگاری می برد.

رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود:

«أفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِ ق اْلعِبَادَهَ فَعَاَنقَهَا وَ أحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَبَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لهَا فَهُوَ لا یبَالِی عَلَی مَا أصْبَحَ مِنَ الدّْنیَا عَلَی عُسْرٍأمْ عَلَی یسْرٍ (1)؛ بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت است و آن را در آغوش کشد و از دل دوست دارد و با تن بدان در آمی زد و خود را برای انجام آن فارغ سازد، او است که باک ندارد در دنیا سختی کشد یا در رفاه باشد. »

انسان عابد خدا را در نزدیکی خود می بیند و با او راز و نیاز می کند و مقصد خود را در ارتباط با خدا می داند:

«وَ إذَا سَأُلَکَ عِبَادِی عَنی فِإن ی قَرِیبٌ أجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاِع إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوْا لیِ وَ لْیُؤْمِنُوْا بیِ لَعَلهُمْ یَرْشُدُونَ (2)؛ و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند،(بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند) »

انگیزه های عبادت کنندکان از عبادت

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

»ِإنَّ قَوْماً عَبَدُوا الله رغْبَهً فَتِلْک عِبَادَهُ التُّجَّارِ وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا

ص: 187


1- الکافی، ج 2، ص 83 .
2- بقره/ 186 .

اللهَ رَهْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ اْلعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُکْرًا فَتِلْکَ عِبَادَهُ الأ حْرَارِ وَ هِیَ افْضَلُ اْلعِبَادَهِ (1)؛ عده ای از شوق

بهشت، خدا را عبادت می کنند که این عبادت تجار است. وعده ای از خوف جهنم، خدا را عبادت می کنند که این عبادت عبید و بردگان است و عده ای نه از شوق بهشت و نه از خوف جهنم، بلکه از روی شکر و از روی اینکه خدا را اهل عبادت یافتند، او را عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است که برترین عبادت است. »

فردی به پدرش احترام می گذارد، به امید رسیدن ارثیه بیشتر به او، دیگری به پدر احترام می گذارد، از ترس محرون نشدن از ارث و سومی به پدر احترام می گذارد، به اعتبار اینکه پدر شایسته احترام است و حق زیادی بر گردن فرزند دارد. سومین نوع برخورد با پدر، بهترین و کاملترین برخوردهاست.

گروه سوم از عبادتشان لذت می برند و ارتباط با خدا را بر ره نوع رابطه و ارتباطی ترجیح می دهند. این گروه خدا را فقط برای خودش که شایسته عبادت است؛ عبادت می کنند؛ یعنی نه از روی ترس از جهنم و نه به خاطر طمع بهشت، بلکه خدا را آن گونه شناخته اند که شایسته عبادت است.

این دسته همان کسانی هستد که به عشق الهی نیمه های شب از خواب ناز بلند شده، به خود سختی می دهند و در خلوت و سکوت، هنگامی که مردمان در خوابند، با خدای خود راز و نیاز می کنند. (هر چند خداوند برای نماز شب هم ثواب آخرت و فوائد بسیار دنیا و آخرت قرار داده است، اما چون مستحب است، عده

ص: 188


1- تحف العقول، ص 246 .

زیادی از مردم از راحتی های دیگر به خاطر آن نمی گذرند) اما کسانی که خدا را برای خودش می خواهند و او را عبادت می کنند سختی عبادت را به راحتی دنیا ترجیح می دهند.

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد***هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد

عبادت پیامبران، امامان و اولیای الهی از نوع سوم عبادات است.

امیرالمومنین علی علیه السلام در مناجاتش به خدای سبحان عرضه می دارد:

«وَ إنْ أدْخَلْتَنِی النَّاَر أعْلَمْتُ أهْلَهَا أُنِّی أحِبُّک(1)؛ خدایا اگر مرابه جهنم هم ببری به اهل جهنم می گویم تو را دوست دارم. »

این چه نوع معرفتی است که چنین محبتی را در پی دارد؟

دوستی و علاقه ای که در بدترین شرایط و عذاب هم از بین نمی رود.

بنابراین در نگاه حضرت علی علیه السلام، «عشق »و «اخلاص »عناصراصلی عبادت و ارتباط با خدا به شمار می آیند و عبادت بدون عشق کامل نیست و بدون اخلاص پذیرفته نمی شود. نشانه عشق، «شب زنده داری و تحمل سختی های عبادت »است و نشانه اخلاص «هماهنگی درون و بیرون و کردار و گفتار انسان »است.

گره مطلب به کربلا و عاشوراییان این نوع عبادت و ارتباط با خدا یکی از شاخص ترین برنامه های

ص: 189


1- مفاتح الجنان، ص 48 .

امام حسین و یاران عاشورای اش علیه السلام است. در روز نهم محرم یعنی تاسوعا، عمر سعد قصد داشت بر امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش حمله کند؛ اما حضرت سیدالشهداء علیه السلام از آنان یک شب را مهلت گرفت تا با خدای خویش به عبادت و راز و نیاز بپردازد و از این طریق خود و یارانش را سیراب عشق الهی کند.

یاران امام حسین علیه السلام نیز می دانستند که آن شب، شب آخر عمر آن هاست هر کدام گوشه ای خلوت کردند و به عبادت مشغول شدند. در منابع تاریخی شور و حال شب عاشورا در میان یاران امام حسین علیه السلام به کندوی زنبورانی تشبیه شده که صدای آن ها در صحرا می پیچد.

عبادت و ارتباط با خدای عاشوراییان در شکل های متنوع زیر جلوه گر شده و بروز نمود:

الف) دعا و مناجات

یکی از سنت های پسندیده زندگی امام حسین علیه السلام دعا و مناجات با خدا است.

اقناع اندیشه

یکی از اصحاب امام حسین علیه السلام می گوید: «داخل مسجد پیامبر شدم، دیدم که امام حسین علیه السلام در حال سجده است و صورت مبارکش را بر خاک گذاشته و می گوید: «مولای من؛ اگر مرا با خطاکاران در دوزخ گرد آوری، به آنان می گویم که من تو را دوست دارم. »(1)

انس می گوید: «شبی در مکه معظمه همراه حسین بن علی علیه السلام در کنار قبر جده اش خدیجه کبری علیه السلام بودم. آن حضرت

ص: 190


1- صحیفه الحسین علیه السلام، ص 37 .

مقداری اشک ریخت. سپس به من فرمود که از من و این مکان فاصله بگیر و مرا به حال خود واگذار! »

انس می گوید: «من خود را کناری پنهان کردم. حسین علیه السلام به نماز ایستاد و مناجات و دعایش به طول انجامید. شنیدم که می گفت: پروردگارا! تویی مولای بنده ات، ترحم نما بر عبد کوچکی که پناهگاه او تویی. ای صاحب بزرگی و برتری ها! تکیه گاه من تویی، خوشا به حال کسی که از تو ترسان و شب بیدار است و گرفتاری خویش را به درگاه صاحب جلالی گوید و هیچ درد و بیماری زیادتر از عشق به مولایش ندارد. هر زمان غم و غصه اش را بیان کند، خدایش جواب داده و لبیک گوید و زمانی که در تاریکی شب به تضرع و زاری درآید، خدا او را عزیز شمرده و به قرب خویش راه دهد.»(1)

امام حسین علیه السلام از ابتدای حرکت خود از مدینه تا کربلا هر جا فرصت پیدا می کرد و هر زمان اقتضا می نمود دست به دعا بر می داشت و آنچه در نظر داشت را با خدا در میان می گذاشت. دعای عرفه یکی از بارزترین دعاهای حضرت در مسیر کربلا است.

دعا و مناجات حضرت گوش های از عشق بازی اما م حسین علیه السلام با خالق هستی را نشان می دهد. سالار شهیدان، در روز عاشورا به محبوب خود عرض می کرد: «خدایا! دوست دارم در راه فرمان برداری و عشق به تو، هفتاد هزار بار (کنایه از کثرت بی شمار است) کشته و زنده شوم؛ خصوصاً اگر در کشته شدن من دین تو یاری شود و حکم شرع تو احیا گردد.»(2)

ص: 191


1- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4، ص 69 .
2- موسوعه کلمات الحسین علیه السلام، ص 482 .

در این فراز کوتاه، محور اصلی و اساسی تمام اهداف و انگیزه های قیام حسینی، مشخص گردیده و آن هم عشق و محبت به خداوند سبحان است.

در سیره دیگر یاران کربلایی امام حسین علیه السلام نیز دعا و مناجات رنگ و بوی خاصی داشته است.

تحریک احساس

نقل شده روزی امام باقر علیه السلام وارد اتاق پدرش امام سجاد علیه السلام شد: «فَإذَا هُوَ قَدْ بلَغ مِن اْلعِبَادَهِ مَا لم یبْلُغْه أحَد فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّلَوْنهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَیْنَاهُ مِنَ اْلبُکَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَنخَرَمَ أنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ اْلقِیَامِ فِی الصَّلَاه...؛ نگاه کرد دید، پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کسی به این حال نرسیده است. از بی خوابی و شب زنده داری رنگ صورت مبارکش، زرد شده و دیدگانش از زیادی گریه ورم نموده و به خاطر سجده کردن، پیشانیش و دماغش پینه و زخم شده و پاهایش از قیام در نماز متورم شده است. (یعنی عبادت این یادگار کربلا به حدی رسیده بود که اینگونه بر بدنمبارکش اثر گذاشته بود که جای آن بر پیشانی و رنگ رو و پاهای ایشان آشکار شده بود. اگر کسی بخواهد به این مرحله عبادت برسد، باید بر سر سفره ایشان بنشینند و حداقل یک بار صحیفه سجادیه را مرور کند.)

امام باقرعلیه السلام فرمود: هنگامی که این حال را در پدر بزرگوارم مشاهده کردم نتوانستم از گریه خودداری نمایم پس از سر دلسوزی بر او گریستم، و او در حال تفکر و اندیشیدن بود و پس

ص: 192

از اندک زمانی از ورود من به من توجه کرد و فرمود: بخشی از صحیفه هائی که عبادات علی علیه السلام در آن نوشته شده بیاور. آن دعاها را به او دادم. پس اندکی از آن را قرائت کرد و دلتنگ شد و صحیفه را به زمین گذاشت و فرمود چه کسی توانایی عبادت علی علیه السلام را دارد.»(1)

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند***نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند***هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند

طیبیب عشق مسیحا دمست و مشفق لیک***چو درد در تو نبیند که را دوا کند

گره به مخاطب

ما چقدر از امام حسین علیه السلام و یارانش الگو گرفته ایم، و چه بخشی از زمان خود را برای دعا و مناجات با خدا اختصاص می دهیم؛ آیا دعاهای ما فقط برای درخواست و حاجات دنیوی است و یا مسائل معنوی و عبادی هم در آن جایگاهی دارند.

امام باقرعلیه السلام فرمودند:

«إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَل یحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ اْلمُؤْمِنِینَ کُل عَبْدٍ دَعَّاءٍ فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی السَّحَرِ إَلی طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإَّنهَا سَاعَهٌ َتُفَتَّحُ فِیهَا أبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقَسَّمُ فِیهَا الأرْزَاقُ وَ تُقْضَی فِیهَا اْلحَوَائِجُ اْلعِظَامُ (2) ؛ به راستی خداوند عزوجل از بین بندگان مؤمن خویش، آن بنده ای را دوست دارد که بسیار اهل دعا و

ص: 193


1- الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 142
2- الکافی، ج 2، ص 478 .

نیایش باشد. بر شما باد که هنگام سحر تا طلوع خورشید را برای دعا انتخاب کنید؛ زیرا در این ساعت ها درهای آسمان گشوده می شود و روزی بندگان تقسیم می گردد و خواسته های بزرگ به اجابت می رسد. »

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ***از یمن دعای شب و ورد سحری بود

ب) نماز عاشوراییان

معاویه بن وهب از حضرت صادق علیه السلام پرسید: برترین چیزی که بندگان را به خدا نزدیک می سازد و محبوب ترین کار در نزد خداوند چیست؟ حضرت فرمود:

«مَا أعْلَم شَیْئاً بعْدَ اْلمَعْرِفَهِ أفْضَل مِن هذِهِ الصَّلَاه(1)؛ بعد ازشناخت خداوند، چیزی را با فضیل تتر از نماز نمی دانم. »

آن حضرت در جای دیگر فرمود:

«أَّوُل اْلوَقْت رِضْوَان ا لله وَ آخِرُ اْلوَقْتِ عَفْوُ الله (2) ؛ نماز اول وقت بهشت و رضوان پاداش آن است و نماز آخر وقت به غفران الهی و لطف خدا مورد قبول است. »

ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام پرسید: «چرا حضرت فاطمه را زهرا (درخشنده) نامیدند؟ » حضرت فرمود: «برای این که در هر روز سه مرتبه نور فاطمه بر امیرالمؤمنین علی علیه السلام ظاهرمی شد. (3) یک بار زمانی که برای نماز صبح می ایستاد، نوری از وجود مبارکش درخشید و همه خانه های مدینه را روشن کرد.

مردم با تعجب خدمت رسول خدا صلی الله علیه واله رسیده و علت نورانی

ص: 194


1- الکافی، ج 6، ص 7.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 217 .
3- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص 330 .

شدن خانه هایشان را پرسیدند.

پیامبرصلی الله علیه واله فرمودند: «به خانه دخترم فاطمه بروید تا پاسخ خود را دریابید! »چون به خانه حضرت فاطمه رفتند، مشاهده کردند که آن بانوی پرهیزکار در محراب عبادت به نماز مشغول است و نوری که مدینه را روشن کرده است، از سیمای ملکوتی آن حضرت می باشد.

بار دوم زمانی بود که زهرای اطهر به نماز ظهرمی ایستاد و سومین بار پس از غروب آفتاب بود که مردم مدینه با شگفتی از رسول خداصلی الله علیه واله سؤال کردند. و حضرت بار دیگر آنان را به سراغ خانه فاطمه علیه السلام فرستاد. آنان چون خدمت می رسیدند، می دیدند که حضرت به نماز و تسبیح و تمجید پروردگار مشغول است و از نور وجود آن حضرت است که خانه هایشان غرق نور شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «آن نور پیوسته در وجود مقدس حضرت زهرا علیه السلام بود تا آنکه امام حسین علیه السلام متولد شد و آن نور به جبین مبارک آن حضرت منتقل شد و این نور تا قیامت با ما است و از امامی به امام دیگر منتقل می شود. »(1)

بررسی زندگی امام حسین علیه السلام نشان می دهد که ایشان همواره به نماز توجه خاصی داشته اند. همه سخنرانی های امام حسین علیه السلام برای یارانشان در طول سفرشان تا کربلا بعد از نماز بوده است. این مطلب نشان می دهد که فکر انسان بعد از نماز آمادگی بهتری دارد.

امام علیه السلام در شب عاشورا از دشمن مهلت می گیرد تا بتواند نماز

ص: 195


1- علل الشرایع، ج 1، ص 180 و بحارالانوار، ج 43 ، ص 11 .

بخواند و با خدای خود راز و نیاز کند. آن حضرت در سخت ترین حالات ظهر عاشورا نمازش را اول وقت و به جماعت می خواند. این برای ما درس عبرت است که با داشتن مشکلات کم، نماز خود را ترک نکنیم.

حضرت زینب علیه السلام در شب شام غریبان با وجود همه مشکلات و سختی هایی که تحمل کرده بود و حتی فرزندانش به شهادت رسیده بودند و باید بقیه را هم دلداری می داند؛ علاوه بر نماز واجبش، نماز شب خود را نیز می خواند.

امام حسین علیه السلام هنگام وداع در روز عاشورا به زینب کبری علیه السلام فرمود: «ای زینب، خواهرم! در نماز شب مرا فراموش مکن. »(1)

تحریک احساس

در شرایط ظهر عاشورا یکی از یاران امام حسین علیه السلام خود را به امام نزدیک کرد و گفت: «ای فرزند رسول خدا! فکر می کنم به زودی کشته خواهم شد. دوست دارم یک بار دیگر نماز را با شما بخوانم و بعد با پروردگار خود دیدار نمایم. »

امام حسین علیه السلام نگاهی به آسمان انداخت و به او فرمود: «به یاد نماز افتادی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. »بعد فرمود: «الآن اول وقت نماز است. از لشکر دشمن بخواهید تا اجازه دهد ما نماز بخوانیم. »

با اینکه دشمن با درخواست امام موافقت نکرد؛ ولی امام حسین علیه السلام به همراه یاران باوفایش نماز را در اول وقت و به جماعت برپا کردند. چند نفر از یاران آن حضرت برای محافظت از امام در برابر تیرها قرار گرفتند و یکی از آ نها نیز بر اصابت تیر

ص: 196


1- عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج 11 ،ص 954 .

به شهادت رسید. (1)

تا نماز خود به پا دارد امام***پیش مرگانش به صف اندر شدند

در مسیر بارش طوفان تیر***پیش پایش لاله گون پرپر شدند

در زیارت نامه امام حسین علیه السلام جنین می خوانیم: «اشهَدُ اَّنکَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلوهَ وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ وَ امَرْتَ بِاْلمَعْروفِ وَ نهَیْتَ عَنِ اْلمُنْکَرِ وَ جاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ »(2)

گره با مخاطب

بهترین عبادت نماز معرفی شده است. حال هر کدام از ما ببینیم چقدر با نماز ارتباط داریم، چقدر به آن علاقه داریم. علاقه انسان از به جا آوردن آن مشخص می شود. آیا نماز ما اول وقت است؟ آیا نماز را با شادابی به جا می آوریم؟

امام صادق علیه السلام فرمود:

«امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِی ت الصَّلَاهِ کَیْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیْهَا (3) ؛ امتحان کنید شیعیان ما را به وقت های نماز که چگونه اول وقت می کنند. »

گره اجتماعی(آسیب های اجتماعی)

متاسفانه برخی از ادارات دولتی و مجامع عمومی و فروشگاه ها برای همه برنامه ها جا و مکان مخصوص آماده می کنند؛ اما زمانی که نوبت به نمازخانه و مکان عبادی برای کارمندان و مراجع کنندگان می رسد، یا جا ندارند و یا اینکه بدترین جاها

ص: 197


1- وقعه الطف، ص 229 .
2- مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در عید فطر و قربان.
3- قرب الاسناد، ص 78 .

مثل زیر پله و گوشه حیات و... را برای نماز در نظر می گیرند و اصلا به بهداشت و نظافت این مکان ها هم اهمیتی نمی دهند!

با این حال چگونه می توان توقع داشت نماز در اول وقت و به جماعت و با حضور حداکثری نمازگزاران برگزار شود.

برخی از والدین هم اصلاً خود به برنامه های عبادی و نماز اهمیت نمی دهند و تمام تلاشی که معلمین دلسوز و نهادهای مذهبی و فرهنگی و صدا و سیما برای تقویت روحیه عبادی فرزندان متحمل می شوند را به باد می دهند.

ج) انس با قرآن

در میان امامان معصوم و حجت های بالغه الهی، حضرت سیدالشهدا، حسین بن علی علیه السلام امتیازی ویژه دارد. و آن این است که پیوند امام حسین علیه السلام با قرآن کریم، بسیار ریشه دار است؛ چنان که عبارت های زیارت نامه های آن حضرت و غیر آن، به روشنی گویای این حقیقت انکارناپذیر است. در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان می خوانیم: «أشْهَدُ أنَّک التَّالِی لِکِتَاب الله »(1)

در زیارت آن حضرت در شب قدر می خوانیم: «أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ أقَمْتَ الصَّلَاهَ... وَ تَلَوْت اْلکِتَاب حَق تِلاوَتِه »(2)

در بعضی از زیارت های حضرت می خوانیم: «السَّلَام عَلَیْک یا شَرِیک اْلقُرْآن »(3)

امام حسین و یاران باوفایش سخت مجذوب جذبه های معنوی قرآن کریم بودند. آیات قرآن کریم در اعماق جان آنان نفوذ کرده بود. بنابراین همه اعمال ایشان از قرآن سرچشمه می گرفته و

ص: 198


1- المزار الکبیر، ص 423 .
2- الکافی، ج 4، ص 570 .
3- المزار الکبیر، ص 426 .

همه جا با هدایت های قرآنی حرکت می کردند. به بیان دیگر، اخلاق و رفتار آنان، تجسم و ترسیم آیه های پربرکت قرآن بود و با رفتار خود، آیه های قرآن را زنده می کردند.

گریز به روضه

نقل شده در مسیر کربلا به شام هر وقت دل زینب علیه السلام می گرفت، سر از محمل بیرون می آورد، می شنید از بالای نیزه یک آقایی دارد قرآن می خواند هی صدا م یزد: «وَسَیَعلَمُ الذِینَ ظَلَمُوا أیَّ مُنقَلَبٍ ینقَلِبُونَ (1)»

گاهی هم صدا می زد:

«أَم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیمِ کاُنوا مِن آیاتِنا عَجَباً(2) ؛ قربان قرآن خواندنت برادر! ای برادر! با قرآن خواندنت رفع تهمت از ما کردی، آخر به ما خارجی می گفتند... »

ص: 199


1- شعرا/ 227 .
2- کهف/ 9.

پی نوشت ها

1. نهج البلاغه، خطبه 163 .

2. روش داستانی.

3. برگرفته از حکایت 74 از کتاب نشان از بی نشان ها، ص 85.

4. نشان از بی نشان ها، ص 1614.

5. الکافی، ج 2 ص 83.

6. بقره/ 186.

7. تحف العقول، ص 246.

8. مفاتح الجنان، ص 48.

9. صحیفه الحسین علیه السلام ، ص 37.

10. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 4 ص 69.

11. موسوعه کلمات الحسین علیه السلام ، ص 482.

12. الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2 ص 142.

13. الکافی، ج 2 ص 478.

14. الکافی، ج 6 ص7.

15. من لا یحضره الفقیه، ج 1 ص 217.

16. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3 ص 330.

17. علل الشرایع، ج 1 ص 180 و بحارالانوار، ج 43 ص 11.

18. عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج 11 ص 954.

19. وقعه الطف، ص 229.

20. مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در عید فطر و قربان.

21. قرب الاسناد، ص 78.

22. المزار الکبیر، ص 423.

23. الکافی، ج 4 ص 570.

24. المزار الکبیر، ص 426.

25. شعرا/ 227.

26. کهف/ 9.

ص: 200

وقف مهمترین دادرس قیامت

اشاره

ص: 201

طرح منبر

اهداف طرح بحث

ترغیب مؤمنین به وقف و تخصیص بخشی از اموال برای صدقه جاریه

زاویه دید

بیان آیات و روایات، سیره و سخنان اولیای دین

ایجاد انگیزه و متن و محتوی

این منبر با ایجاد انگیزه سؤالی آغاز و با مرور سؤا لهای پرتکرار درباره آغاز و پایان خلقت انسان، مخاطبان را به پیگیری مباحث تشویق و ترغیب می کند.

سپس با بیان برخی از اوصاف قیامت، به «یوم الحسره »بودن آن اشاره می کند و سه گروه را به عنوان حسرتمندترین افراد معرفی می کند.

بعد از بیان گروه سوم که حسرت فراوان آن ها به خاطر مباحث مالی است، راهکار برون رفت از این حسرت و حتی بالاتر از آن، یعنی رسیدن به قرب الهی و پاداش اخروی را در وقف و صدقه جاریه قرار دادن بخشی از اموال معرفی کرده و برخی از روایات و گوشه هایی از سیره خاص اهل بیت علیهم السلام پیرامون این قضیه را ذکر کرده و به عنوان دادرس واقعی معرفی می کند.

در پایان نیز پس از ایجاد گره اجتماعی، ضمن معرفی برخی از موقوفات امام حسین علیه السلام نقطه اوج منبر خود را وقف جان اباعبدالله در راه خدا قرار داده است.

ص: 202

خطبه:

«الحَمْدُ للهِ حَمْدًا طَیِّبًا کَثِیرًا مُبَاَرکًا فِیهِ کَمَا یُحِبُّ رَّبنَا وَیرْضَی وَأَشْهَدُ أنْ لاَ إَلهَ إلااللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لهُ، وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرسُوُلهُ، صَلی اللهُ وَسَلمَ وَباَرکَ عَلَیْهِ وعَلَی آلِهِ َوَأ صْحَابِهِ وَمَنِ اهْتَدَی بِهُدَاهُمْ إَلی یوْمِ الدِّینِ »

ایجاد انگیزه:

معمولاً همه انسان ها سؤال های متعددی در ذهن خود دارند.

برخی از سؤال ها ممکن است فقط در ذهن عده کمی شکل گیرد و برخی از سؤال ها هم هستند که به صورت مشترک در ذهن همه انسان ها ایجاد می شود و هر فردی معمولاً در کل دوران زندگی اش حداقل یک بار با این سؤال ها روبرو می شود.

یک دسته از سؤال هایی که به صورت مشترک در ذهن همه انسان ها شکل می گیرد، این است، من از کجا آمده ام؟ چرا آمده ام؟ و به کجا می روم؟ مرز زندگی من به کجا می انجامد؟

علامه ذوالفنون حس نزاده آملی (زیدعزه) در دفتر دل خود می فرماید:

ای دوستان مهربان! من کیستم من کیستم***ای همرهان کاروان! من کیستم من کیستم

این است دائم پیشه ام کز خویش در اندیشه ام***گشته مرا ورد زبان من کیستم من کیستم

ص: 203

و در قصیده اطواریه می فرماید:

من چرا بی خبر از خویشتنم***من کیم تا که بگویم که منم

من بدینجا ز چه رو آمده ام***کیست تا کو بنماید وطنم

آخر الامر کجا خواهم شد***چیست مرگ من و قبر و کفنم

فطرت انسان پرسش درباره زندگی را دنبال می کند، آیا با مرگ، نیست می شوم و جز این زندگی دنیا، چیزی نیست؟ با این نتیجه گیری می پرسیم: پس فایده دنیا چیست؟ جهان با این عظمت و آفرینش انسان با این اهمیت، تنها برای استفاده چند روز از خوردنی ها و پوشیدنی ها و شهوات آن آفریده شده است؟ آیا این آفرینشی که همراه با مرارت ها و زحمت ها است، بیهوده نیست؟

«أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أ نَّکُمْ إَلیْنا لا تُرْجَعُونَ »(1)

متن و محتوا

خداوند حکیم در قرآن کریم، آغاز و پایان زندگی را تبیین نموده است. بر اساس آیات روحبخش قرآن کسی که به مبدأ آفرینش معتقد است، نمی تواند معاد را انکار کند، زیرا مبدأ همان معاد است و از آن اصل وجودی که آمدیم، به همان هم بازگشت می کنیم: «ِإَّنا لله و إِّنا إَلیهِ راجِعُونَ »(2)

ص: 204


1- مؤمنون/ 115 .
2- قیامت/ 5.

اعتقاد به معاد و بی اعتقادی به آن، آثار اساسی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد که م ی توان گفت این اعتقاد است که مسیر تمام حرکات و سکنات افراد را مشخص می نماید.

کسی که به آخرت و معاد عقیده ندارد، باکی از تجاوز به مال و جان و ناموس و آبروی دیگران ندارد، هر آنچه که از دستش بر آید، انجام داده و حقوق دیگران را به راحتی زیر پا می گذارد. جنایت هایی که در حادثه عاشورا و در امتداد آن، در شرارت های گروه تکفیری داعش ثبت شده، نشانی از این ادعاست.

در مقابل کسی که به معاد و آخرت، باور داشته باشد، به هر اندازه که ایمان به معاد دارد، به همان اندازه نیز به آثارش متأثر است. چنین انسانی در زندگی فردی، برنامه خودسازی و عبادت و آماده سازی خویش را در پیش می گیرد و اینچنین خود را برای سفر آخرت آماده می سازد. چنان که در سرگذشت یاران امام حسین علیه السلام و در امتداد آن، شهادت جوانان عاشورایی انقلاب اسلامی و مدافعان حریم حسینی علیه السلام که شهید حججی نمونه ای از این طیف است، روایت های درس آموزی از باور به معاد و اعتقاد به آن نقل شده است.

در زندگی اجتماعی نیز فرد معادباور، نسبت به حقوق دیگران پایبند می شود و به دیگران احترام می گذارد و بخشی از زمان خود را صرف خدمت و دستگیری از هم نوعان خود می کند.

زیرا او می داند:

«فَإذَا جَاءتِ الصَّاخَّهُ یَوْمَ یَفِرُّ اْلمَرْءُ مِنْ أُخِیهِ وَأمِّهِ وَأبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبنِیهِ لِکُلّ ِامْرِئٍ مِّنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأنٌ یغْنِیهِ (1)؛

ص: 205


1- عبس/ 33 37 .

پس هنگامی که صیحه گوش خراش (نفخه دوم صور) در رسد روزی که آدمی از برادرش می گریزد و از مادر و پدرش و از همسر و پسرانش برای هر انسانی در آن روز حال و کاری خواهد بود که او را به خود مشغول دارد.»

قیامت پایین برنده و بالا آورنده

قیامت روزی است که عده ای را پست می کند. این دسته هر چند در دنیا عزیز و گرامی بودند، اما در قیامت همچون موریانه کوچک و حقیر هستند و هیچ کسی به آن ها اعتنایی نمی کند.

در مقابل، عدهای هستند که در دنیا آن ها را خوار می شمردند و ارزشی برای آنان قائل نبودند، اما در قیامت رفعت می گیرند و تاج عزت برسر و ردای خلعت بر دوش و گرامی شده خدایند.

افرادی که از ترس طلب کار فراری هستند در چه ذلتی زندگی می کنند؟! بیشتر مردمان در قیامت چنین حالی دارند که از زن و فرزند و پدر و مادر و برادر و خواهر فرار می کنند، چون هر کدام حق خود را می طلبند.

حال تصور کنید که در آن شرایط سخت چه ذلتی بر این گروه عارض می گردد؟

صورت هایی که در آن روز غبارآلود است و خواری و ذلت آن نمایان است:

«وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَهٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَهٌ (1)؛ و صورت هایی در آن روز غبارآلود است، و دود تاریکی آن ها را پوشانده است. »

ص: 206


1- عبس/ 40 - 41 .

انقلاب سه گروه در آخرت

در شرایط سخت و هولناک قیامت سه گروه، منقلب می شوند:

گروه اول: انقلاب در دشمنان و دوستان خدا

«خَفَضَتْ أَعْدَاء الله إَلی النَّار وَرفَعَتْ أوْلِیَاء الله إَلی اْلجَنَّه (1)؛ قیامت روزی است که دشمنان خدا را پایین می آورد و دوستان خدا را بلند می کند. دشمنان را به سوی دوزخ و دوستان را به سوی بهشت. »

عده ای به حکم عدل، پست می شوند. وای اگر خدا به عدلش معامله کند! انتقام الهی ذلیل و رو سیاه می کند.

گروهی نیز به فضل و بخشش الهی رفیع می گردند. بر اساس روایات اگر کسی به بهشت وارد شود، دیگر بیرون رانده نمی شود. زیرا بهشت رفعتی است که پس از آن ذلتی نیست. خلود است یعنی جاودانی و همیشگی است.

گروه دوم: انقلاب در مدعیان دروغین تقوا

از وجوه دیگر قیامت این است که عده ای را که اهل ادعا بودند و تظاهر به ایمان و معرفت و تقوا داشتند و از حرام الهی پرهیز نمی کردند، رسوا می سازد. «خَافِضَه اَقوَام بِالدَعَاوِی وَ رَافِعَهاَقوَامٍ بِالحَائِق (2)؛ ادعای ایمان دارد؛ ولی از قیامت ترس ندارد. آنجا خانه ظهور حقیقت نفسانی انسان است و حقایق مستور درونش آشگارمی شود: «َیوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ »(3)

گروه سوم: انقلاب در بین اغنیاء و فقراء

«خَافِضَه قَومٍ کَاُنوا فِی الدُنیَا رَافِعِین وَ رَافِعَهُ قَومٍ کَاُنوا فِی الدُنیَا خَافِضِین »(4)

ص: 207


1- تفسیر روح البیان، ج 9، ص 317 .
2- تفسیر التستری، ص 161 .
3- الطارق/ 9.
4- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 325 .

قیامت روز انقلاب عظیم است. کسانی که در دنیا بالا و بلند بودند، ثروتمند و اسم و رسم و مقام و جاه و جلالی داشتند، در روز قیامت پست و خوار می شوند. از طرف دیگر کسانی که در دنیا به آنان اعتنایی نمی شد، بلکه بسیاری از اهل ایمان مورد سخریه و استهزا قرار می گرفتند، مورد خنده مجرمین بودند و به

آنها چشمک می زدند، آن روز بلند و عزیز می گردند.

در روز قیامت چه غلام و کنیزهایی که سر فرازند و چه آقا و خانم هایی که سر بزیرند. چه بدبختی از این بالاتر و چه حسرتی از این دردناکتر است. عده ای روز قیامت فریاد می کشند: «مَاأغْنی عَنِّی مَاِلیَهْ (1)؛ خاک بر سر ما! پول داشتم، پولم به دردم نخورد. »

این فریاد افرادی است که دارند و انفاق نکردند و در آن روز دستشان تهی است!

حسر تمندترین افراد در روز قیامت

سه طایفه اند که حسرتشان در قیامت از همه بیشتر است:

دسته اول: هر عالم و واعظی که به علم و نصیحتش، دیگران عمل کردند، ولی خود بی عمل از دنیا برود.

این عالم فردای قیامت وقتی می بیند دیگران به برکت وعظ و علم او بهشتی شدند؛ اما خودش را به دوزخ می برند، چه خجالتی دارد؟! آرزو می کند ای کاش زودتر او را به جهنم ببرند تا مردم او را نبینند.

دسته دوم: مولایی است که در اثر بی عملی در عذاب است؛ ولی

ص: 208


1- حاقه/ 28 .

غلامش در غرق در ثواب پاداش می باشد.

این ها عذاب روحانی است، قطع نظر از عذاب جهنم و بدتر از آن است. یک عمر می گفت: «من مولایم، خانمم، نوکر و کلفت دارم. »

اما در آنجا م یبیند که خدمتگذاران، آقا و خانم حقیقی هستند و خودش بدبخت و پست و ذلیل است.

دسته سوم: مالداری است که از مالش بهره نبرده و آن ها را جا گذاشته و به آخرت سفر کرده است؛ اما ورثه اش اموال او را در خیرات و مبرات صرف کردند. زحمتش را او کشیده و استفاده اش را دیگران بردند. فردا هم حسرتش برای اوست.

تحریک احساس

اما کسی که مالی را به ناروا فراهم کرده و ورثه اش بدون آ گاهی از پیشینه این مال، آن را در راه خیر هزینه کنند، حسرت این مرد دو برابر است، زیرا هم ثواب از دستش رفته و هم اینکه باید عذاب غصب مال و تضییع حقوق دیگران را تحمل کند.

امام علی علیه السلام فرمود: «روز قیامت بزرگترین حسرت و افسوس، افسوس مردی است که مالی را به ناروا گردآورده است. خود به دوزخ رود و آن مال را برای کسی به ارث گذارد که در طاعت خداوند سبحان خرجش نموده به بهشت رود. »(1)

رسول الله صلی الله علیه واله فرمودن: «پشیمان تر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است. »(2)

ص: 209


1- نهج البلاغه، حکمت 429 .
2- کنز العمال، ج 3، ص 510 .

جمله شب می رسد از حق خطاب***خیز غنیمت شمر ای بی نوا

ور نه پس مرگ تو حسرت خوری***چونک شود جان تو از تن جدا

گدایی حسنه و سردرگمی روز آخرت

روز قیامت روزی است که عده ای آرزو می کنند: ای کاش برای چنین روزی سرمایه داشتیم و یا برای چنین روزی تدارکی دیده بودیم: «ِإَّنا أنْذْرناکُمْ عَذاباً قَریباً یوْمَ ینْظُرُ اْلمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یداهُ وَیَقُولُ اْلکافِرُ یا لیْتَنی کُنْتُ تراباً (1)»و این حسرت به دلی می ماند، چراکه سرمایه گران بهای عمر فقط یک بار در اختیار انسان قرار می گیرد و هیچکس پس از مردن، توان برگشت برای جبران از دست داده هایش را ندارد. هر چند آرزو کند و التماس نماید التماس او بی پاسخ است: «حَتَّی إذا جاءَ أحَدَهُمُ اْلمَوْتُ قالَ رَبِّ اْرجِعُون لعَلِی أعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرکْتُ »(2)

در یوم الحساب قیامت، چه بسیارند افرادی که دستشان برای یک حسنه دراز است؛ چرا که آن روز، روز وانفسا است؛ روز تبدل اعمال و گرفتن امتیاز است و هیچکس توان برداشتن وزر و بال دیگری را ندارد: «وَ لا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزرَ اخْرَی »(3) و نمی تواند باری ازانسان کم کند و همه به خود مشغولند: «لِکُلِ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍشَأنٌ یُغْنیهِ »(4) و هرکس به خود مشغول است که چه برسرش می آید. و این زمان انسان بیشتر از هر زمان دیگری به امدادگر و دادرس نیاز دارد.

ص: 210


1- نبأ/ 40 .
2- مؤمنون/ 99 و 100 .
3- نجم/ 38 .
4- عبس/ 37 .

اینکه خاک سیهش بالین است***اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی زایام ندید*** هر چه خواهی سخنش شیرین است

صاحب آن همه گفتار، امروز***سائل فاتحه و یاسین است

مهمترین دادرس در قیامت

عالم آخرت بستری برای ایمان و توبه و استغفار و عمل نیست؛ چرا که در آخرت دست عمل انسان بسته است و افراد تنها باید پاسخگوی اعمال خود باشند و در جایگاه حسابرسی اعمال قرار گیرند، ولی در دنیا می توان با اعمالی چون «ایمان »و «عمل صالح »، خود را از عذاب های دنیوی و اخروی حفظ کرد.

اما سؤالی که به ذهن می آید این است: چه چیزی در قیامت بیشتر به فریاد انسان می رسد؟ چه کارهایی را انجام دهیم تا در آنجا کمتر حسرت بخوریم؟

پیامبر اکرم صلیالله علیه وال می فرماید:

»ِإذَا مَات اْلنْسَان اْنقَطَع عَمَلُه إلا مِنْ ثَلَاثٍ عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ أوْ صَدَقَهٍ تَجْرِی لهُ أوْ وَلدٍ صَالِحٍ یدْعُو لهُ(1) ؛

با مردن انسان، طومار زندگی او پیچیده شده و برای همیشه ارتباط او با دنیا قطع می شود، مگر سه گروه:

ص: 211


1- روضه الواعضین، ص 11 ؛ بحار الانوار، ج 2، ص 23 .

1. دانشمندی که اثری علمی برای هدایت مردم، از خود به یادگار گذاشته باشد؛

2. فرزند صالح و نیک کرداری که پدر و مادر را به دعای خیر یاد کند؛

3. صدقات و خیرات مستمری که مردم، از آن ها سود برند.

بر اساس این روایت پیامبر صلی الله علیه واله انسانی که می میرد، ارتباطش با این عالم قطع می شود، مگر از چند طریق که یکی از آن ها صدقات یا خیرات جاریه است.

صدقات جاریه (وقف) معامله پرسودی است که برکت آن همواره به صاحبش می رسد.

قرآن کریم می فرماید:

«أیهَا الذِینَ آمَنُوْا هَلْ أدُلکُمْ عَلَی تِجَاَره تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ ألِیمٍ؟!:.... تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیل اللهِ بِأمْوَالِکُمْ وَ أنفُسِکُمْ ذَالِکُمْ خَیرٌ لکُمْ إن کُنتُمْ تَعْلَمُون (1) ؛ ای مؤمنان! آیا شما را به بازرگانی و معامله ای رهنمود سازم که شما را از عذاب بسیار دردنا ک دوزخ رها سازد؟ و آن این است که در راه خدا با مال و جان تلاش می کنید. اگر بدانید این برای شما از هر چیز دیگری بهتر است. »

احسان و نیکوکاری نسبت به دیگران از عوامل مصونیت بخش انسان در روز قیامت است قرآن می فرماید: «زمانی که بندگان خدا عذاب درد ناک قیامت و جایگاه محسنین که به واسطه

ص: 212


1- صف/ 10 - 14 .

احسان از عذاب الهی رهانده شده اند را می بینند می گویند:«تَقُول حِین تَرَی اْلعَذَاب لوْ أَن لِی کَرَّه فَأَّکُون مِن اْلمُحْسِنِین (1) ؛ ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازمی گشتم و از نیکوکاران بودم! و همچنین وقتی کافران عذاب الهی را مشاهده می کنند از خداوند می خواهند تا آنان را به دنیا بازگرداند تا با احسان، خود را از عذاب برهانند. «َربِّ اْرجِعُو ن »(2)خدایا مرا به دنیا برگردان. عمل صالحی انجام دهم. »

این نشان می دهد که احسان در راه خدا نقشی اساسی در نجات دادن انسان از عذاب الهی دارد.

رفتارسازی

اگر انسان در طول حیات خود، بانی ساخت مسجد، مدرسه، حسینیه، بیمارستان، آسایشگاه، آب انبار، پل و راه شده و یا هر عمل خیر دیگری انجام دهد و یا عامل ایجاد قمارخانه، میکده باشد و هر عمل شر و زشت دیگری انجام دهد تا زمانی که آن بنا، برجاست و مردم از آن استفاده می گیرند، خداوند سازنده آن را نیز در ثواب و یا عقاب اعمال دیگرانی که در آن مکان عمل خیر و یا شرعی انجام می دهند شریک می گرداند، گرچه او مرده باشد. چنین اعمالی برخی از مصادیق صدقات جاریه هستند.

تحریک احساس

در انوار نعمانیه آمده که مرد صالحی در درگاه سلطان خرمشاه هندی بود و درآمد او در هر سال نزدیک به چهارصد هزار تومان می شد و او همه را در راه خدا انفاق می کرد، سلطان از این کار آگاه شد. او روزی مرد صالح را طلبید و گفت: ای فلان، انسان

ص: 213


1- زمر/ 58 .
2- مومنون/ 99 .

باید قدر مال خود را بداند و ضایع نکند، من شنیده ام که تو قدر مال خودت را نمی دانی!

مرد صالح گفت: ای سلطان! اما من فکر می کنم، که از دوستان و یاران تو کسی از من حریص تر نباشد و قدر مال خود را بیشتراز من نداند، برای اینکه من می خواهم همه مال خود را با خود ببرم و چیزی باقی نگذارم، ولی مردم می خواهند که اموال خود را بعد از خود برای دیگران بگذارند، حال آیا من بر مال خود

حریص تر هستم یا آنان؟

سلطان تصدیق کرد و چیزی نگفت.

واقدی در کتاب مغازی، نقل می کند مخیربن نصر به پیامبر خدا صلی الله علیه واله وصیت کرد تا اموالش را که هفت باغ بود در راه خدا به مصرف رساند، حضرت نیز آن ها را موقوفه قرار داد، تا اصل باغ هامحفوظ ماند و ثمره هایش مورد استفاده امت اسلامی قرار گیرد.

در حدیثی آمده: «امام حسین علیه السلام زمین و اشیایی را که ارث برده بود پیش از این که تحویل بگیرد، وقف کرد.»(1)

«فَأمَّا مَنْ أعْطی وَ اتَّقی وَ صَدَّقَ بِاْلحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْر ی »(2)؛ امّا آن کس که (در راه خدا)انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد و جزای نیک (الهی) را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم! »

بس بگردید و بگردد روزگار***دل به دنیا در نبندد هوشیار

ص: 214


1- دعائم الاسلام، ج 3، ص 386 .
2- لیل/ 5- 7.

ای که دستت می رسد کاری بکن***پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

گره اجتماعی

بنابراین بهتر است که هر کسی به فکر خود باشد و تا در این عالم است، برای خود اجر و پاداش هایی را پیش بفرستد و زمینه ای را فراهم کند تا حتی بعد از مرگش نیز از دنیا بهره مند باشد.

به اصطلاح انسان زرنگ کسی است که نان دنیا می خورد؛ اما کار آخرت می کند. همچنین زرنگ کسی است که به این سفارش علی علیه السلام عمل کند:

«اعْلَمْ أَنَّ أ مَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَهٍ بعِیدَهٍ وَ مَشَقهٍ شَدِیدَهٍ...وَ إذَا وَجَدْتَ مِنْ أهْلِ اْلفَاقَهِ مَنْ یحْمِلُ لکَ زادَکَ إَلی یوْمِ اْلقِیَامَهِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَدًا حَیْثُ تَحْتَاجُ إَلیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِّیا ه وَ أُکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أنْتَ قَادٌر عَلَیْهِ فَلَعَلکَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُه (1) ؛ بدان که پیش روی تو راهی است همراه با مسافت دور و سختی های جانکاه... و هرگاه از نیازمندان کسی را یافتی که ره توشه تو را به سوی آخرت بر دوش کشد و فردای قیامت که به آن نیاز داری به تو تحویل دهد، پس آن را غنیمت شمار و بارت را بر دوش او بگذار و تا می توانی، توشه او را افزون کن، شاید که او را بجویی و دیگر نیابی! »

بنابراین م یتوان گفت علاوه بر نیاز دنیوی به وقف و صدقات جاریه، برای باقی ماندن نام نیکو و ترفیع درجات اخروی پس از مرگ؛ نیز نیاز به صدقه جاری داریم.

ص: 215


1- نهج الیلاغه، نامه 31 .

از مجموع موارد مذکور چنین به نظر می رسد که وقف همان مضاربه باخداست که سودش قطعی است و شکست در آن راه ندارد. انسان واقف به خاطر نیات پاک خود وجودش را در طول تاریخ امتداد می دهد؛ و علاوه بر برآوردن نیازهای اقتصادی و فرهنگی جامعه خود یک سود سرشار را برای خود نیز تضمین می نماید.

انسان مؤمن به فراخور کیاست و فطانتش علاوه بر برداشتن گام عملی برای انجام سنت حسنه وقف، باید نیاز سنجی دقیقی از نیازهای موجود در جامعه داشته باشد و در مسیرآن وقف خود را انجام دهد، ضمن اینکه وقف خود را محدود نکند.

کسانی هم که به ظاهر مال و مکنتی ندارند نباید ناراحت باشند؛ زیرا که می توان گفت که اهداء یک کتاب خوب هم به نوعی وقف فرهنگی به حساب می آید که می تواند زمینه فقرزدایی فرهنگی را ایجاد کند؛ ضمن اینکه افراد زیادی از طبقات پایین تر جامعه می توانند با همکاری هم وقف را انجام دهند.

کما اینکه بسیاری از مساجد و حسینیه ها از همین کمک ها و موقوفات اندک بناگذاری شده است.

وقف و صدقه امام حسین علیه السلام

یکی از معاصران امام حسین علیه السلام حسن بَصْری است که به عنوان متکلم، مفسر، محدّث، واعظ، فقیه و یکی از هشت زاهد معروف قرن اول و دوم شناخته می شود.

حسن بصری می گوید: حسین بن علی، سروری زاهد، پاکدامن، نیکوکار، خیرخواه و خوش اخلاق بود. روزی امام علیه السلام با اطرافیان

ص: 216

خود به باغش رفت. در این باغ غلامی کار می کرد که نامش صافی بود. چون حضرت علیه السلام به باغ نزدیک شد، دید غلام نشسته و مشغول غذا خوردن است. امام حسین علیه السلام در پشت درخت خرمایی پنهان شد، به گونه ای که غلام نمی توانست حضرت را ببیند. حضرت متوجه شد که غلام، یک مقدار نان را بر می دارد و نصف آن را به طرف سگش می اندازد و نیم دیگر را خود می خورد. امام حسین علیه السلام از این کار غلام در شگفت شد.

غلام پس از تمام شدن نان ها دستان خود را به آسمان بلند کرد گفت: سپاس خداوند جهانیان را، خدایا من و سرورم را بیامرز و به او برکت بده، چنانکه به پدر و مادر او برکت دادی، به رحمت خودت، ای ارحم الراحمین!

در این هنگام حسین علیه السلام جلو آمد و غلام را صدا زد. غلام وحشت زده برخاست و گفت: ای سرور من و سرور همه مؤمنان! من شما را ندیدم، مرا ببخش.

سپس امام حسین علیه السلام در این حال فرمود: ای صافی! مرا حلال کن؛ زیرا من بدون اجازه تو به باغت وارد شدم. آنگاه فرمود: دیدم که نیمی از گرده نان را به سگت می دادی و نیم دیگر آن را، خود می خوردی، این کار چه معنا دارد؟ غلام گفت: هنگامی که من نان می خوردم، این سگ به من مینگریست. لذا من از

نگاه او شرم کردم، آخر این هم سگ توست که باغت را در برابر دشمنان حفظ می کند. من برده تو هستم و این سگ توست و هر دو با هم، رزقِی که از شما رسیده بود را خوردیم.

در این لحظه حسین علیه السلام گریست و فرمود: تو در راه خدا آزادی

ص: 217

و با طیب خاطر دو هزار دینار به تو می بخشم. غلام گفت: اگر مرا آزاد می کنی، من باز هم می خواهم عهده دار باغ تو باشم.

امام حسین علیه السلام فرمود: مرد هرگاه سخنی بر زبان می آورد، شایسته است که آن را با عمل خود تأیید کند، من گفتم: بدون اجازه تو به باغت وارد شدم و سخن خود را تأیید کردم و باغ را با هر آنچه در آن است به تو بخشیدم، ولی این گروه از اطرافیان من آمده اند تا میوه و خرما بخورند، آ نها را به خاطر من، میهمان خود بدار و احترامشان بگذار که خداوند در روز رستاخیز بر تو ارج نهد و به سبب خوش اخلاقی و ادبت به تو برکت دهد. غلام گفت: اگر تو باغت را به من بخشیدی، من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان تو می کنم. حسن بصری می گوید: بر مؤمن شایسته است که همچون نوه پیامبر خدا صلیا لله علیه واله باشد.(1)

نقطه اوج و گریز به روضه

آخرین وقف امام حسین علیه السلام

وقتی امام حسین علیه السلام از مکه حرکت کرد: «اشْتَرَی الارض نیْنَوَی،اشْتَرَی النَّوَاحِیَ التِی فِیهَا قَبْرُهُ مِنْ أهْلِ نیْنَوَی وَ اْلغَاضِرِیَّهِ بِسِتِّینَ ألْفِ دْرهَم وَ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَیْهِمْ وَ شَرَطَ أنْ یُرْشِدُوا إَلی قَبْرِهِ وَیُضَیِّفُوا مَنْ زاَرهُ ثَلَاثَهَ أیَّام «اشترط علیهم وَ یضَیِّفُوا مَنْ زاَرهُ ثَلَاثَهَ یَّامٍ (2) ؛ قسمتی از زمین کربلا را که در میان چند روستا و آبادی از جمله غاضریه، طف، نینوا بود از قبیله بنی اسد که در یکی از این آبادی ها زندگی می کردند، به مبلغ 60 هزار درهم خریداری کرد.

حضرت سیدالشهدا علیه السلام زمین کربلا را پس از خریدن، دوباره به

ص: 218


1- اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث، ج 1، ص 153 .
2- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14 ، ص 61 .

قبیله بنی اسد برگرداند و وقف مشروط کرد؛ شرط کرد: کسانی که به این سرزمین می آیند از آن ها پذیرایی کنید.

اما وقف دیگر امام حسین علیه السلام

در روایت اهل بیت علیهم السلام هست:

»َرحِمَ اللهُ عَبْدًا حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَیْنَا (1) ؛ خدا رحمت کند آن کسی را که خودش را وقف ما کرد. »

و بالاترین از همه وقف ها، وقفی بود که امام در واقعه کربلا از خود به جای گذاشت و آن هم وقف جان خود، وقف جان فرزندان و وقف شش ماهه علی اصغر در راه خدا بود...

ص: 219


1- بحارالانوار، ج 52 ، ص 126 .

پی نوشت ها

1. مؤمنون/ 115.

2. قیامت/ 5.

3. عبس/ 37 33.

4. عبس/ 41-40.

5. تفسیر روح البیان، ج 9 ص 317.

6. تفسیر التستری، ص 161.

7. الطارق/ 9.

8. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9 ص 325.

9. حاقه/ 28.

10. نهج البلاغه، حکمت 429.

11. کنز العمال، ج 3 ص 510.

12. نبأ /40.

13. مؤمنون/ 99 و 100.

14. نجم/ 38.

15. عبس/ 37.

16. روضه الواعضین، ص 11 بحار الانوار، ج 2 ص 23.

17. صف/ 10-14.

18. زمر/ 58.

19. مومنون/ 99.

20. دعائم الاسلام، ج 3 ص 386.

21. لیل/ 7-5.

22. نهج الیلاغه، نامه 31.

23. اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث، ج 1 ص 153.

24. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14 ص 61.

25. بحارالانوار، ج 52 ص 126.

ص: 220

وقف عامل پیشگیری از تهاجم فرهنگی

اشاره

ص: 221

طرح منبر

اهداف طرح بحث:

تشویق و ترغیب مخاطبان به سوی انجام وقف مخصوص مبارزه با تهاجم فرهنگی زاویه دید:

بیان سیره و سخنان عاشوراییان و اولیای دین ایجاد انگیزه و متن و محتوا:

در این منبر سخنران، با تثبیت و هشدار نسبت به مسئله تهاجم فرهنگی و نقش آن در جامع، مخاطبان را برای شنیدن راهکارهای ایمن سازی از تهاجم فرهنگی آماده می سازد.

در ادامه به بیان برخی از ویژگی های تهاجم فرهنگی و پاره ای از اهداف این حرکت شوم پرداخته و بازهم بر ضرورت مقابله با این آسیب اجتماعی و فرهنگی اشاره نموده و مخاطبان را به سوی پیشگیری از آن ترغیب و تشویق می کند.

از میان راهکارهای متعدد مقابله با تهاجم فرهنگی به سه راهکار اشاره کرده و هریک را با وقف و موقوفات گره می زند و از طریق غیر مستقیم نقش وقف در رفع و پیشگیری از تهاجمات فرهنگی را تبیین می کند و در ادامه از مخاطبان می خواهد تا به فکر خود و فرزندانشان باشند و با وقف بخشی از اموالشان، به پیشگیری و رفع تهاجمات فرهنگی کمک کنند.

ص: 222

خطبه:

«اْلحَمْدُ للهَّ الذِی رَفَعَ ذِکْرَ رُسُلِهِ وَأنْبِیَائِهِ، وَحَبَّبَ السُّمْعَهَ الطَّیِّبَهَ إَلی عِبَادِهِ وَأشْهَدُ أنْ لاَ إَلهَ إلااللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لهُ، شْهَدُ أنَّ سَیِّدَنا وَنبِیَّنَا مُحَمَّدًا عَبْدُ اللهِ وَرسُوُلهُ أعْطَرُ اْلعَاَلمِینَ سِیرَهً وَأ نْقَاهُمْ سَرِیرَهً فَاللهُمَّ صَلّ وَسَلّمِ وَبارِکْ عَلَی سَیِّدَنا ِوَنبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ وَ صَحْبِهِ أجْمَعِینَ وَعَلَی مَنْ تَبِعَهُمْ بِإحْسَانٍ إَلی یوْمِ الدِّینِ. »

ایجاد انگیزه

*ایجاد انگیزه (1)

در عصر کنونی با پیشرفت ابزار ارتباطی، تربیت و فرزندپروری تبدیل به کوه سختی گردیده که طی کردن کردن مسیر آن، وظیفه متولیان تربیت و بالاخص والدین را سخت و سهمگین کرده است.

گاهی والدین، تمام آموزش ها و تعلیم هایی که داشته اند را بی اثر و ابتر می بینند و گاهی با نتیجه ای عکس داده های خود روبرو می شوند.

آمارهایی که از وجود گسست های عمیق بین والدین و فرزندان وجود دارد، روایت گری این فاجعه را تأیید می کنند! آمارهایی که بیان گر فرار از خانه، اعتیاد و یا افتادن در ورطه فساد و جرم و جنایت فرزندان می باشد!

بسیارند پدرهایی که نوح مسلک بوده؛ اما به مرور زمان، فرزندانشان ناخلف شده تا آنجا که مایه شر مساری آنان گشته اند و فراوانند مادرانی که دامان پاک مادری را بعد از اشتباه فرزند و

ص: 223


1- تلفیقی از ابهام و سؤال.

خطای وی، آلوده و به تباه رفته می ببینند!؟

پدرانی که برای درآوردن یک لقمه حلال، ساعت ها زحمت کشیده اند و مادرانی که برای تربیت فرزند، خون د ل ها خوده اند؟! حال سؤال مهم آن ها این است:

چرا اثری از تربیتی که سرمایه گذاری کردند، در فرزند خود نمی بییند؟ چرا فرزندانشان تا این اندازه متحول شده اند؟ تحولات اینچنینی ثمره چیست؟

آیا شیوه های تربیتی آنان اشتباه بوده یا پدر لقمه حرامی را سر سفره قرار داده و مادر در فرزندپروری خود کوتاهی کرده است؟!

متن و محتوا

خداوند متعال در قرآن کریم پاسخی به این ابهامات و سؤالات می دهد و می فرماید:

«وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلّ نَبِیّ عَدُوًّا شَیاطینَ الِانسِ وَ اْلجِنِّ یُوحی بعْضُهُمْ إلی بعْض زخْرُفَ اْلقَوْلِ غُرُورًا وَ لوْ شاءَ رُّبکَ ما فَعَلُوه (1)؛ در برابر تمام پیامبران، دشمنانی از شیاطین جن و انس وجود داشته است، برای اینکه میدان آزمایش و تکامل مردم باز باشد و مردم با اختیار خود راه درست را بر گزینند. »

در ادامه به نوع فعالیت شیاطین اشاره شده که کار آن ها این بوده که سخنان فریبنده ای برای اغفال یکدیگر به طور سری و در گوشی به هم می گفتند:

»ُیوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْض زُخْرُفَ اْلقَوْلِ غُرُورًا؛ استفاده از سخنان زیبا وخوش ظاهر اما بی باطن و بی مغز کار

ص: 224


1- انعام/ 112 .

شیاطین است تا دیگران را بفریبند. »

در پایان آیه می فرماید:

»َلوْ شاءَ رَّبکَ ما فَعَلُوهُ فَذْرهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ؛ اگرخداوند می خواست می توانست به اجبار جلو همه آن ها را بگیرد، ولی برای باز بودن راه آزمایش باید هر دو گروه فعالیت کنند و مؤمنان راستین فریب آن ها را نمی خورند. »

افراد سطحی نگر و ظاهر بین که تحت تربیت انبیاء قرار نگرفتند تحت تاثیر قرار می گیرند. در نتیجه معلوم شد که تهاجم فرهنگی که در این سال های اخیر به سوی کشور ما سرازیر شده، از همان ابتدا وجود داشته است. و بخش عمده ای از این تحولات درن خانه و تغییرات فرزندان نه به خاطر اشتباه پدر بوده و یا نه به

خاطر بی توجهی مادر.

ویژگی های تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی دارای ویژگی های منحصر به فردی است که عبارتند از:

الف) یک کار آرام و بی سر و صداست؛

ب) برای اکثریت مردم نامرئی و نامحسوس است؛

ج)با برنامه و ابزارهای گسترده ای است (از حربه های سیاسی، نظامی، روانی، تبلیغاتی و اقتصادی بهره می گیرد)؛

د) گسترده و همه جانبه و فراگیر است، برخلاف تهاجم نظامی که تنها بخشی از مرزهای مجاور در تیررس دشمن قرار می گیرد؛

ه)کارساز است و برخلاف تهاجم نظامی حساسیت ها را به

ص: 225

خواب می برد؛

و)دراز مدت و دیرپاست؛

ز) ریشه ای و عمیق است و ذهن و قلب انسان ها را نشانه گرفته و تسخیر می کند.

تهاجم فرهنگی با این ویژگی ها رو به سوی کشور ما سرازیر شده و فرزندان و جوانان ما را هدف قرار داده است. پس از جنگ جهانی دوم آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که بزرگترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسا ن ها(1).

حال چند سؤال اساسی مطرح می شود: هدف از این تهاجمات فرهنگی چیست؟ چرا برخی از کشورها حاضرن هزینه های فراوانی را برای ایجاد تهاجم فرهنگی در کشور ما صرف کنند؟ راه های مقابله با این تهاجمات فرهنگی چیست؟

اهداف تهاجم فرهنگی

1. تلاش برای بی عقیده کردن و دست برداشتن از دین و دینداری قرآن م یفرماید:

«وَلا یزَاُلونَ یقَاتِلُوَنکُمْ حَتَّی یرُد وکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إنِ اسْتَطَاعُوا (2)؛ مشرکان پیوسته با شما می جنگند تا اگر بتوانند شما را از آئین خود بر گردانند. »

«وَلنْ ترْضی عَنْکَ اْلیَهُودُ وَ لاالنَّصاری حَتّی تتَّبِعَ مِلتَهُمْ (3)؛ آن ها(یهود و نصاری) هرگز از تو راضی نخواهند شد، مگر اینکه به طور کامل تسلیم خواسته های آ ن ها و پیرو آئینشان شوی. »

ص: 226


1- مجله معارف، مهر 1388 ، شماره 69 .
2- بقره/ 217 .
3- بقره/ 120 .

شان نزول آیه فوق، ماجرای تغییر قبله و مأیوس شدن آن ها از پیامبر صلی الله علیه واله می باشد؛ زیرا آن ها انتظار داشتند که پیامبر در قبله با آنان موافقت کند. وقتی قبله مسلمان ها تغییر کرد، آن ها از پیامبرصلی الله علیه واله مأیوس شدند پیامبر تلاش می کرد، آن ها را راضی و جذب کند.

آیه فوق علام می کند: این گروه با هیچ چیز جز پذیرش آئین آن ها از تو راضی نمی شوند.

بنابراین کوتاه آمدن و مماشات با بیگانگان سودی ندارد و آنها تسلیم نمی شوند مگر اینکه ما دست از عقیده خود برداریم و با آن ها همراه شویم تلاش آن ها برای بی هویت کردن ماست و به کمتر از آن راضی نمی شوند. باید در مقابل این مهاجمان تجهیز شد و با تمام قدرت ایستاد.

امام حسین علیه السلام در پی اصرار «مروان بن حکم »برای بیعت با یزید، با قاطعیّت فرمود: «وَ عَلَی الِاسْلامِ، السَّلامُ اذْ قَدْ بلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یزِیدَ »(1)

تجربه نشان داده که کوتاه آمدن و همراهی جزئی با آن ها ثمره ای نداشته و قدم به قدم بر مطالبات خود می افزایند تا اینکه ما را در بست تسلیم کنند. امروز اگر در برابر خواسته های استکباری و تهاجمات آن ها و متهم کردن ما به نقض حقوق بشر و نقض حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی کوتاه بیائیم، ما را تا پایان تعقیب می کنند تا ما از اعتقادات خود دست برداریم.

2. ترویج فساد و رذالت زدایی از آن خداوند متعال در قرآن مجید بیان فرموده که شیطان به دنبال

ص: 227


1- الهوف علی قتلی الطفوف، ص 24 .

دام برهنگی انسان و توجه دادن او به شهوات است:

« یا بنِی آدَمَ لا یفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أخْرَجَ أبَوَیکُمْ مِنَ اْلجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لبَاسَهُمَا لیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إَّنهُ یرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنهُمْ (1)؛ ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون ساخت و لباس آنان را از اندامشان بیرون کرد تا عورت آن ها را به آن ها نشان دهد. »

در این آیه خداوند متعال به همه افراد بشر هشدار می دهد که مراقب فریبکاری شیطان باشند؛ زیرا شیطان سابقه دشمنی خود را با پدر و مادر آن ها نشان داده، هما ن طور که لباس بهشتی را بر اثر وسوسه ها از اندام آ ن ها بیرون کرد ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید.

چنانچه امروزه همه همت شیطان های بزرگ و کوچک بر ترویج برهنگی و از بین بردن پوشش عفیفانه و تقواست.

3. ترویج اندیشه های مادی با هدف سوق دادن مردم به دنیاگرائی

«الذِینَ یَسْتَحِبُّونَ اْلحَیَاهَ الدُّ نْیَا عَلَی اْلخِرَهِ وَ یَصُدونَ عَنْ سَبِیلِ اللهَّ وَ یبْغُوَنهَا عِوَجاً أ وَلئِکَ فِی ضَلالٍ بعِیدٍ (2)؛ همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و (مردم را) از راه خدا باز می دارند و می خواهند راه حق را منحرف سازند، آن ها در گمراهی دوری هستند. »

امام راحل رحمه الله علیه می فرماید: «طبع کاخ نشینی با تربیت صحیح، منافات دارد؛ با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت، منافات

ص: 228


1- اعراف/ 27 .
2- ابراهیم/ 3.

دارد. اگر سراسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یک یدوتا و چندتاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند تقریباً. ما باید بکوشیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهیم ملت جاوید بماند و اسلام را آن طوری که خدای تبارک و تعالی می خواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از خوی کاخ نشینی به پایین بکشید.»(1)

راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی

برای مبارزه با تهاجمات فرهنگی، راهکارهای متعددی وجود دارد، در این جلسه چند مورد از آن ها را مرور می کنیم:

اقناع اندیشه

1. حفظ ارزش های اسلامی به واسطه ترویج فعالیت قرآنی

گسترش و ترویج فعالیت های قرآنی و جریان یافتن قرآن درسطح جامعه، یکی از اهداف رسالت پیامبر اسلام صلیالله علیه واله بوده است. خداوند حکیم این نعمت بزرگ را بر مؤمنین یادآوری کرده است:

«لقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی اْلمُؤْمِنینَ إذْ بعَثَ فیهِمْ رسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکّیهِم یعَلّمِهُمُ اْلکِتابَ وَ اْلحِکْمَهَ وَ إنْ کاُنوا مِنْ قَبْلُ لفی ضَلالٍ مُبین (2) ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آن ها، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آن ها بخواند و آن ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هرچند پیش از آن،

ص: 229


1- صحیفه امام، ج 17 ، ص 217 .
2- آ ل عمران/ 164 .

در گمراهی آشکاری بودند. »

زمانی که قرآن در جامعه ما حاکم باشد، قطعاً معارف این کتاب آسمانی، بر اخلاق و رفتار مردم اثر می گذارد؛ کاسب و کارمند و کارگر و روحانی و همگی با ترازوی قرآن خود را سنجش کرده و دیگران نیز آن ها را با فرهنگ قرآن می سنجند؛ از این رو، جامعه خودبه خود تا حد زیادی به سمت قرآنی شدن خواهد رفت و قطعاً بسیاری از معضلات جامعه رخت خواهد بست.

بنابراین در روزگاری که تیر فساد و تباهی دشمنان اسلام و ایران در غالب تهاجم فرهنگی، جوانان و ملت ما را هدف گرفته،یکی از کارآمدترین برنامه ها، ترویج فرهنگ قرآن در میان مردم است؛ زیرا سرکشی و طغیان، شرک و نفاق، تکبر و خودبرتربینی، حسد و ظلم و تجاوز و فتنه گری و بسیاری از دردهای امروز جوامع بشری، ریشه در دور افتادن از تعالیم قرآن و دین دارد که متأسفانه بسیاری از مسلمین نیز با وجود داشتن نسخه شفابخش، گرفتار پاره ای از این دردها هستند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله درباره کارکرد شفابخشی قرآن روایت شده:

«وَ مَنْ لَمْ یَشْفِهِ اْلقُرْآنُ فَلَا شَفَاهُ اللهُ (1) ؛ هرکس (و هر جامعه ای) که به قرآن شفا نجوید، خداوند شفایش ندهد. »

آن حضرت در روایت دیگری می فرماید:

«إنَّ هَذَا اْلقُرْآنَ مَأ دُبهُ اللهِ فَتَعَلمُوا مِنْ مَأدُبتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ (2) ؛ قرآن سفره ضیافت الهی است، پس تا می توانید از سفره ضیافت او فرا گیرید. »

بر این اساس است که از نخستین روزهای نزول قرآن تاکنون

ص: 230


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 236 .
2- جامع الاخبار، ص 40 .

هرکس به فراخور حال و نیاز و استعداد خویش از آن کسب معرفت نموده است. عارفان، فیلسوفان، متکلمان، علمای اخلاق، خطیبان و سخنوران، اهل بلاغت و فصاحت، روانشناسان، مورخان، جامعه شناسان،حقوق دانان، همه و همه آنگاه که در برابر قرآن زانو زده و سر بر آستان مقدسش ساییده اند خود را در برابر اقیانوس بی کران های دیده اند که آنچه از آن نوشیده اند را تنها جرعه ای از دریای عظمت قرآن وصف کرد ه اند.

در روایتی دیگر پیامبر به دانشمندان و علم دوستان توصیه می کنند که:

«أثِیرُوا اْلقُرْآن فَإنَّ فِیهِ عِلْمَ الأوَّلِینَ وَ اْلخِرِینَ (1)؛ در قرآن کاوش و تفکر کنید؛ همانا در آن علم پیشینیان و آیندگان آمده است. »

بنا بر تأ کیدات رهبر معظم انقلاب مدظله العالی در کشور می باید10 میلیون حافظ قرآن پرورش یابد. بر اساس آمارهای رسمی تاکنون حدود 500 هزار نفر حافظ پنج جزء تا 30 جزء در کشور شناسایی شده اند که این آمار بسیار محدود بوده و تا فرمایشات رهبری که پرورش 10 میلیون حافظ قرآن است، فاصله بسیار داریم.

ارائه خدمات قرآنی در کشور نیازمند اعتبارات مناسب و فرهنگ سازی قرآنی است که متأسفانه بودجه قرآنی در کشور طبق اعلام مسئولان مربوطه محدود بوده و نیاز جامعه را مرتفع نمی کند. از این رو باید اعتبار لازم برای ترویج فرهنگ قرآنی از طرق دیگری تأمین گردد. یکی از کارآمدترین و مؤثرترین را ه ها

ص: 231


1- النهایه فی غریب الحدیث و آلاثر، ج 1، ص 229 .

برای ترویج فرهنگ قرآن، «وقف های قرآنی »است که به طرق مختلفی شکل می گیرند.

بنابراین از ابزار حسنه وقف و جنبه های مختلف آن می توان برای توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی بهره مند شد و بر تمام دستگاه های اجرایی و واقفان عزیز لازم است برای گام برداشتن در این مسیر همت کنند.

مقابله با تهاجم همه جانبه و ظالمانه دشمن علیه قرآن و اصول قرآنی و ترویج احکام قرآن و سبک زندگی قرآنی نیاز به همیاری و مشارکت مردم دارد، زیرا کسانی که وقف قرآنی انجام می دهند در حقیقت آموزه های قرآن را ترویج می کنند و با وقفشان در مقابل تهاجم دشمن جهاد می کنند.

تحریک احساس

این بیان ا زوقف می گویم سخن***این سخن نیکو بود ای انجمن

وقف را مشکل گشادرکاربین***نقش آن چون گل بود زبیا جبین

اولین واقف رسولااه بو***این عمل از بهر ما الگو نمود

اهل فرهنگ و اذب بودی رسول ***پایگاه حق نمودی این شمول

درمدینه وقف احمد شد مثال***دادبستان ها به گل در کل سال

ص: 232

اهل فرهنگ و سخن ها ناب بود***واقف السر فاتح الابواب بود

بهر فردا کشت آن فرهنگ راست***راه پاکش تا ابد الگوی ماست(1)

2. هوشیاری و بصیرت افزایی در جامعه به واسطه وقف اما کنعلمی

هوشیاری و بصیرت افزایی یک از راهکارهای اساسی مقابله با تهجمات و شبیه خون های دشمن است؛ بصیرت موجب بیداری قلب ها و آ گاهی دل ها می شود و نور ایمان را در دل جای داده و تاریکی جهل را از قلب انسان می زداید. خداوند در قرآن کریم می فرماید:

«قَدْ جَاءَکم بَصَائِرُ مِن رَّبِکمْ فَمَنْ أبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِی فَعَلَیها (2) ؛ از سوی پروردگارتان برای شما نشانه های روشن آمد هر که از روی بصیرت می نگرد، به سود اوست و هر که چشم بصیرت بر هم نهد به زیان اوست. »

آموزه های اسلامی همه مؤمنان را به تفکر در عرصه های گوناگون اندیشه دینی دعوت می کنند و آنان را به تفقّه و فهم عمیق دینی فرا می خوانند. بیش از سیصد آیه از قرآن کریم به تفکر، تذکر و تعقّل دعوت می نماید و راه درست اندیشیدن را می آموزد.(3)

علامه طباطبائی رحمه الله علیه درباره جایگاه بصیرت و آ گاهی در اندیشه

ص: 233


1- شاعر: منصور مقدم.
2- انعام/ 104 .
3- المیزان، ج 6، ص 255

و عمل دینی می گوید:

«خدای تعالی در جایی از کتابش حتی در یک آیه از آن از بندگانش نخواسته که کورکورانه به او یا یکی از معارف الهی ایمان آورند یا راهی را ناآ گاهانه طی کنند حتی شرایع و احکامی که برای بندگانش واجب ساخته و عقل آنان راهی برای دریافت ملاکات آن ندارد، تعلیل کرده و آثار آن را بیان ساخته است. »(1)

قرآن کریم با تأ کید بر نقش فهم و بصیرت دینی در احیای همه آموزه های اسلامی مؤمنان را از حرکت همگانی برای جهاد باز می دارد و آنان را به علم آموزی و بصیرت بخشی به دیگران فرا می خواند:

«شایسته نیست مؤمنان همگی [برای جهاد]کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه ای از آنان دسته ای کوچ نمی کنند تا در دین آ گاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند، باشد که آنان [از کیفر الهی] بترسند؟ »(2)

امام کاظم علیه السلام تفقّه و فهم عمیق دینی را رمز بصیرت ورزی و دست یافتن به حقیقت عبادت و مقامات والای دینی می شمارد:

«تَفَقهُوا فِی دِینِ اللهِ فَإن اْلفِقْه مِفْتَاح اْلبَصِیرَهِ وَ تَمَام اْلعِبَادَهِ وَ السَّبَبُ إَلی اْلمَنَازِلِ الرَّفِیعَهِ وَ الرُّتَبِ اْلجَلِیلَهِ فِی الدِّینِ وَ الدُّنیَا (3) ؛ دین خدا را به درستی بشناسید؛ زیرا فهم دینی کلید بصیرت و تمام عبادت و راه رسیدن به مقامات والای دینی و دنیایی است. »

اما م باقر علیه السلام نیز تکامل حقیقت ایمان را در پرتو فهم دینی ممکن می داند(4).

ص: 234


1- همان.
2- توبه/ 122 .
3- تحف العقول، ص 410 .
4- بحارالانوار، ج 1، ص 210 .

یکی از مقدماتی که برای بصیرت افزایی لازم است، مهیا بودن مکان و ابزار آموزشی است.

رفتار سازی

باتوجه به ضرورت اندیشه در دین و کسب علم و آ گاهی یکی از راهکارهای بصیرت افزایی در جامعه احداث اماکن علمی و وقف آن هاست. صدقه جاری که در اماکن علمی هزینه می گردد، هم موجب جلوگیری از هجمه های دشمن در عرصه شبهات و تهدیدات می شود و هم تا زمانی که علم آموزانی از این مکان علمی کسب علم کرده و علم خود را در جهت دفاع از ارزش های دینی نشر می دهند، واقف این مکان از وقفش بهره برده و در ثواب ترویح علم نیز شریک است.

اگر کسی بتواند با وقف بخشی از اموالش و مهیا ساختن مکان و وسایل مورد نیاز آموزش و مهارت ها، به دانش آموختگان و طالبان بصیرت خدمت کند، بسیار مأجور می باشد و در ثواب یادگیری و عمل آن ها به آموخته ها، شریک است.

3. تألیف قلوب به نظام اسلامی به واسطه وقف خدمات رفاهی

بسیاری از دستورات شرعیه اسلام، درباره ارتباطات اجتماعی برای دستیابی به الفت بین مؤمنین مقرر شده است. الفت قلوب مؤمنین مانع از انحراف و قرار گرفتن مؤمنین در سرازیری های توطئه دشمن می شود و رسیدگی به حال هم دیگر موجب الفت قلوب آنان به نظام اسلامی می گردد.

اهمیت الفت بین مؤمنین به قدری زیاد است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله فرمودند: «کامل ترین شما در ایمان، کسی است که

ص: 235

خو شخوترین باشد. » و در بیان شاخص های خو ش خویی فرمود: «آنان که نرم و الفت گیرنده و مورد الفت دیگران هستند. »و افزودند: «از ما نیست کسی که الفت نگیرد و کسی با او الفت نگیرد.(1)

همچنین امام علی علیه السلام فرمود: «ذات مؤمن الفت گیرنده است و در کسی که با هیچ کس الفت نگیرد و کسی با او الفت نگیرد هیچ خیری نیست.»(2)

یکی از راهکارهای ایجاد الفت بین مؤمنین پرداخت صدقات جاریه می باشد. در سوره توبه، آیه «60مؤلفه قلوبهم » به کسانی اطلاق شده است که مستحق دریافت زکات اند:

»ِاَّنمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ اْلمَساکینِ وَ اْلعامِلینَ عَلَیها وَّاْلمُؤَلفَهِ قُلُوُبهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ اْلغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللهِ وَ اْبنِ السَّبیلِ فَریضَهً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَکیم؛ صدقات، تنها به فقیران و بینوایان و متصدیان گردآوری و پخش (آن و کسانی که دلشان به دست آورده می شود و در راه آزادی) بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده، اختصاص دارد. (این)به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا، دانای حکیم است. »

امام علی علیه السلام می فرماید: «هر کس خداوند، مال و ثروتی به او بخشیده، باید به وسیله آن صله رحم کند، از میهمانان به خوبی پذیرایی نماید، اسیران و کسانی را که در زحمت و فشار هستند آزاد سازد، و به فقرا و بدهکاران کمک کند»«فَمَنْ آتَاهُ اللهُ مَالاً فَلْیَصِلْ بِهِ اْلقَرَاَبهَ، وَلیُحْسِنْ مِنْهُ الضِّیَافَهَ، وَلیَفُکَّ بِهِ

ص: 236


1- تاریخ بیهقی، ج 6، ص 2719 .
2- الکافی، ج 2، ص 102 .

الاَسِیرَ وَاْلعَانِیَ، وْلیُعْطِ مِنْهُ اْلفَقِیرَ وَاْلغَارِمَ »(1)

گره اجتماعی (ضرورت های اجتماعی)

وقف هایی که موجب الفت مؤمنین به نظام اسلامی می گردد عبارتند از:

.وقف ویژه برای فراهم سازی ازدواج جوانان؛

.وقف در آزادسازی بدهکارن مالی؛

.وقف در حمایت از کودکان بی سرپرست؛

.وقف ویژه ساخت بیمارستان و مراکز درمانی در نقاط محروم؛

وقف ویژه ساخت مدارس و آموزشگاه های علمی؛

رفتار سازی

خلاصه آنکه تا فرصت هست و شرایط فراهم است، از خداوند بخواهیم تا اجازه دهد مقداری از اموال خود را وقف امور خیر کنیم و اگر در این زمینه اقدامی نکینم، فرصت از دست می رود و حسرتش باقی می ماند.

عباسقلی خان یکی از واقفین معروف مشهد مقدس است.

روزی او به فرزندش وصیت کرد: بعد از مرگ من یک زمین را صرف آب انبار و باغ دیگر را جهت ساخت مسجد و ملک های فلان منطقه را صرف ساخت حوزه علمیه کن. فرزندش که فرد فهمیده ای بود در آن جا هیچی نگفت. شب شد، پدر گفت: فرزندم فانوس را بردار تا برویم بیرون. پسر به احترام پدر چراغ به دست از پشت سر حرکت می کرد، در مسیر عباسقلی خان در تاریکی سایه اش نزدیک بود به زمین بخورد. به فرزندش گفت:

ص: 237


1- بحار الانوار، ج 74 ، ص 178 .

چرا چراغ را از پشت سر من گرفتی، من می خواهم جلوی پایم را ببینم. فرزند گفت: پدر جان تو خودت صبح گفتی نور را از پشت سر من این طوری بفرست. پدر آفرین گفت و فردای آن روز تمامی علمای شهر را جمع کرد و گفت قصد ساخت حوزه علمیه ای دارد. هر کس تابه حال نماز شب قضا ندارد کلنگ احداث بنا را بزند، هیچ کس حاضر نشد. خودش آستین را بالا زد و کلنگ احداث آن را زد.

از آن هنگام تاکنون بیش از سه نوبت توسعه حرم مطهر امام رضا علیه السلام انجام شده و در این سه بار، بیش از چهل مدرسه و مسجد تخریب شده، اما مدرسه علمیه عباسقلی خان سر جای خود مانده است.(1)

گریز به روضه

نقل است که رسول خدا صلی الله علیه واله مردی را در حال کاشتن نهال دید.

به او فرمود تو را به نهالی راهنمایی نکنم که ریشه اش محکم تر باشد و زودتر به بار نشیند و میوه اش خوشمزه تر و پاکیزه تر باشد؟ عرض کرد چرا ای رسول خدا. پیامبرصلی الله علیه واله فرمود: در هر صبح و شب بگو «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر »زیرا اگر این جمله را بگویی برای هر تسبیحی ده درخت از میوه های گوناگون در بهشت خواهی داشت و این امور نیز از باقیات الصالحاتند. آن مرد عرض کرد ای رسول خدا! شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهیدست اهل صفه کردم. در این هنگام خداوند تبارک وتعالی این آیه را نازل کرد:

«فَأمَّا منْ أعْطی و اتَّقی و صَدَّقَ بِاْلحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ للْیُسْری (2) ؛

ص: 238


1- نقل از سایت رسمی مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو.
2- لیل/ 5- 7.

امّا آن کسی که (در راه خدا)انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد و جزای نیک (الهی) را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم! »(1)

امام حسین علیه السلام یکی از افرادی است که بسیار ذکر می گفت. آن حضرت در عاشورا هم همواره به یاد خدا بود: هنگام حمله به دشمن ذکر فرمود: «لاحول ولاقوّه اّلا بالله العلیّ العظیم »(2)

هنگام احساس خطر مرگ چنین زمزمه کرد: «انالله و انا الیه راجعون»(3)

هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبت های آن به خدا پناه برد: «اّللهم أعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء »(4)

ص: 239


1- الکافی، ج 2، ص 506 .
2- بحارالانوار، ج 45 ، ص 50 .
3- همان، ج 44 ، ص 379 .
4- پیشین، ص 381 .

پی نوشت ها

1. تلفیقی از ابهام و سؤال.

2. انعام/ 112.

3. مجله معارف، مهر 1388 شماره 69.

4. بقره/ 217.

5. بقره/ 120.

6. الهوف علی قتلی الطفوف، ص 24.

7. اعراف/ 27.

8. ابراهیم/ 3.

9. صحیفه امام، ج 17 ص 217.

10. آل عمران/ 164.

11. وسائل الشیعه، ج 6 ص 236.

12. جامع الاخبار، ص 40.

13. النهایه فی غریب الحدیث و آلاثر، ج 1 ص 229 .

14. شاعر: منصور مقدم.

15. انعام/ 104.

16. المیزان، ج 6 ص 255.

17. همان.

18. توبه/ 122.

19. تحف العقول، ص 410.

20. بحارالانوار، ج 1 ص 210.

21. تاریخ بیهقی، ج 6 ص 2719.

22. الکافی، ج 2 ص 102.

23. بحار الانوار، ج 74 ص 178 .

24. نقل از سایت رسمی مدرسه علمیه عباسقلی خان شاملو.

25. لیل/ 7-5.

26. الکافی، ج 2 ص 506.

27. بحارالانوار، ج 45 ص 50.

28. همان، ج 44 ص 379.

29. پیشین، ص 381.

ص: 240

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109