خلاصه دروس عقاید: معاد

مشخصات کتاب

سرشناسه : بیابانی اسکوئی، محمد، 1341 -

Biabani Oskouei, Mohammad

عنوان قراردادی : انسان و معاد .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور : خلاصه دروس عقاید: معاد/محمد بیابانی اسکویی ؛ به اهتمام محمدهاشم رسولی.

مشخصات نشر : مشهد : انتشارات ولایت ، 1397.

مشخصات ظاهری : 146 ص.

شابک : 300000 ریال:ج. 5:978-964-6172-87-6 ؛ دوره:978-964-6172-05-0

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : معاد

Resurrection (Islam)

شیعه -- اصول دین

Shi'ah -- *Pillars of Islam

شناسه افزوده : رسولی، محمدهاشم، 1364 -

رده بندی کنگره : BP226/2/ب93الف8014 1397

رده بندی دیویی : 297/466

شماره کتابشناسی ملی : 5272470

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

خلاصه دروس عقاید: معاد

محمد بیابانی اسکویی؛ به اهتمام محمد هاشم رسولی

ص: 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ »

علم و معرفت بزرگ ترین و بهترین نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به بندگان صالح خویش عطا می فرماید و آن ها را در مسیر عبودیت و کمال بندگی به سوی خود با آن یاری می کند. بزرگ ترین افتخار بندگان خدا برخورداری آنها از این نعمت گرانسنگ است. عالمان ربانی و عارفان حقیقی کسانی هستند که در راه بندگی خدا همواره پیامبران الهی و امامان معصوم (علیهم السّلام) را چراغ راه خویش قرار داده و از سلوک طریق علمی و عملی آنها هیچ وقت احساس خستگی به خود راه نداده و از هر طریق دیگری غیر از راه امامان معصوم (علیهم السّلام) دوری و بیزاری می جویند.

این بنیاد با هدف احیای آثار چنین بزرگانی که در طول تاریخ تشیع همواره مدافع و پشتیبان معارف اصیل وحیانی و علوم راستین اهل بیت (علیهم السّلام) بوده اند، تشکل می یابد.

امید است با توجهات خاص حضرات معصومین در این راه توفیق یارشان باشد تا بتوانند قدم های مثبت مهمی در احیای آثار ارزشمند آن بزرگان با شرایط روز بردارند.

عالم آل محمد

Infoqalertalimohamad.com

ص: 5

اللّٰهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّهِ بْنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ فِی هٰذِهِ السَّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْناً حَتَّیٰ تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً.

ص: 6

فهرست مطالب

پیشگفتار....11

مقدمه ......13

فصل اوّل: آفرینش انسان ...15

درس اوّل: شکل گیری عالم وخلقت انسان........17

ابتدای شکل گیری عالم .........19

1. آب مادّۀ اصلی همۀ موجودات مادّی ........19

2. منشأ پدید آمدن اختلاف ها در موجودات ........21

مراحل خلقت انسان ......22

الف) عالم ارواح........22

ب) عالم ذرّ...... ......24

نکاتی در مورد روح و بدن انسان .........26

1. حقیقت روح و بدن و تفاوت میان آن دو.........27

2. کیفیت قرار گرفتن روح در بدن ....29

3. نقش روح و بدن در حقیقت انسان ......30

4. معنای روح در قرآن و روایات ...35

ج) دنیا.........35

ص: 7

خلقت انسان از خاک ....35

خودآزمایی......39

فصل دوّم: بازگشت انسان ....41

درس دوم: معاد.......43

معنای معاد....45

اهمیّت معاد.......45

آثار اعتقاد به معاد......46

لزوم و ضرورت وجود معاد.........47

1. عدل الهی.....47

2. حکمت الهی...49

معاد در سایر ادیان ...50

معاد حیوانات .....51

امکان معاد........53

1. زنده شدن مقتول بنی اسرائیل...53

2. زنده شدن حضرت عزیر (علیه السّلام) بعد از صد سال ....54

3. زنده شدن پرندگان حضرت ابراهیم عل .......55

4. زنده شدن دو نفر از مردگان قبرسان بنی ساعده .......56

شبهات منکران معاد......... ......58

1.استخوان های پوسیده دوباره زنده نمی شوند.....58

2. شبهۀ آکل و مأکول .......60

خودآزمایی......63

درس سوم: کلیدواژه های بحث معاد در قرآن .....65

«مرگ». .......65

ص: 8

کلید واژه های بحث معاد در قرآن........67

1. عوده واعاده ...67

2. ایاب، رجوع، صیرورت .... ....68

3. احیاء، بعث، بُعثره وقیام.......70

4. حشر، جمع و نشر......71

5. لقاء الله و حضور.........72

6. خروج و اخراج.....72

مرگ ...... ...73

1. ارتباط میان مرگ و خواب ....73

2. قبض روح واحتضار.........76

الف) معنای احتضار...76

ب) حضور پیامبر (صلّی الله علیه وآله ) و اهل بیت (علیهم السّلام) در کنار محتضر....77

ج) چهرۀ فرشتۀ مرگ به هنگام قبض روح.........78

د) کیفیّت قبض روح مؤمن و فاجر.......79

ه) حکمت راحت یا سخت جان دادن مؤمن و کافر..81

و سختی انتقال از دنیا.........82

خودآزمایی....85

درآمد...87

درس چهارم: برزخ و قیامت.....89

برزخ .......91

1. معنای برزخ...91

2. برزخ منزلی از منازل آخرت .... ......93

ص: 9

3. سؤال قبر........94

4. عذاب قبر........98

5. وضعیت ارواح در برزخ...... ...102

6. آگاهی ارواح در برزخ از احوال دنیا........105

قیامت .......108

1. برپایی قیامت......108

2. کیفیّت زنده شدن مردگان به هنگام قیامت .......110

3. مواقف قیامت و محاسبۀ اعمال.......112

خودآزمایی......115

درس پنجم: کیفر اعمال.........117

1. محلّ کیفر........119

2. آیا جزای عمل عین عمل است ؟ .......121

3. تجسّم اعمال ........123

4. حبط وتکفیر........124

شفاعت...128

بهشت و جهنّم .....128

1. مخلوق بودن بهشت و جهنّم در حال حاضر.....128

2. بهشت و جهنّم برزخ......131

3. درجات بهشت و درکات جهنّم .......132

4. تفاوت های نعمت ها و عذاب های دنیا و آخرت ....134

خلود........137

خودآزمایی.......137

فهرست منابع و مآخذ.......139

ص: 10

پیشگفتار

از آنجا که اعتقادات مذهبی همواره در طول تاریخ مذاهب در معرض شبهات و انحرافات بوده وهست برهمۀ شیعیان لازم است برای تحفظ بر اصالت اصول اعتقادی خویش، همواره اعتقادات خویش را با منابع اصیل آن (یعنی قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام) تطبیق کرده و هرگونه کاستی و فزونی و انحرافات را از آن ها زدوده و در مقابل شبهات منحرفان از اصول مذهب خود دفاع کرده و آنها را با سلامت کامل به نسل های بعدی انتقال دهیم.

مجموعه ای که پیش روی طالبان علم و دانش قرار دارد خلاصه ای در اصول اعتقادات شیعه امامیه است که بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) شکل گرفته است . نویسنده سعی کرده است با دسته بندی مناسب آیات قرآن واحادیث معصومان (علیهم السّلام) مخاطب خویش را با اصول صحیح اعتقادی امامیه در توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد آشنا کند.

ص: 11

این مجموعه خلاصه ای از پنج جلد کتاب مفصّل در همین موضوعات است که پیش از این بارها چاپ و منتشر گردیده است.

ضمن تشکر از حُسن عنایت مخاطبان ارجمند و التماس دعای خیر از این عزیزان، تقاضای نگارنده این است که با پیشنهادات و انتقادات سازندۀ خویش ما را در بهبود و اصلاح این مجموعه یاری نمایید.

در خاتمه از فاضل ارجمند و دوست گرامی جناب آقای حجه الاسلام و المسلمین شیخ هاشم رسولی که با زحمات فراوان، تلخیص و نگارش این اثر را به عهده گرفته و به انجام رساندند تشکر و قدردانی می کنم. از خداوند متعال برای خود و ایشان و همه شیعیان امامان معصوم (علیهم السّلام) استدعای سلامت کامل در دنیا و آخرت با اعتقادی سالم و عالمانه و عارفانه دارم . به امید آن روزی که پرچمدار عدل کامل از پشت پرده غیبت برون آید و همۀ عالم را پر از عدل و داد و نور و روشنایی کند.

و چه خوب است که خداوند رؤوف و مهربان آن زمان را هر چه زودتر روزی بندگان خویش کند تا در سایۀ حاکمیت آن بزرگوار تعالیم دینی از غربت بیرون آمده و عبودیت همه جای زمین را در بر بگیرد. وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

98/2/17

محمد بیابانی اسکویی

ص: 12

مقدمه

از آن جایی که موضوع «چگونگی شکل گیری انسان در مراحل مختلف آفرینش او» با بحث معاد در ارتباط بوده و عدم درک صحیح از این موضوع موجب بروز اشکالاتی در فهم معاد می شود، لازم است پیش از پرداختن به بحث معاد، آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) را دربارۀ آفرینش انسان و سایر موجودات مورد بحث و بررسی قرار دهیم تا با شناخت صحیح از مراحل آفرینش و به دنیا آمدن انسان، مباحث مربوط به بازگشت آن را بهتر و روشن تر دنبال کنیم. لذا بحث معاد را در دو فصل پی خواهیم گرفت. در فصل اوّل به بررسی «آفرینش انسان» خواهیم پرداخت و در فصل دوم مباحث مربوط به بازگشت انسان» بررسی خواهد شد.

ص: 13

ص: 14

فصل اوّل : آفرینش انسان

اشاره

ص: 15

ص: 16

درس اوّل: شکل گیری عالم وخلقت انسان

اشاره

ص: 17

ص: 18

ابتدای شکل گیری عالم

1. آب مادّۀ اصلی همۀ موجودات مادّی

همان طور که در بحث عدل الهی نیز بیان نمودیم ، آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام)به روشنی گویای این مطلب هستند که اصل همۀ مخلوقات اعمّ از دنیوی و اخروی آب(1) می باشد.(2) بدین معنی که همۀ مخلوقات از آب خلق شده اند، امّا خود آب از چیزی خلق نشده است، بلکه «لا من شیء» آفریده شده است. وامّا معرّفی نور پیامبر (صلّی الله علیه وآله )یا عقل ویا مشیّت به عنوان نخستین مخلوق الهی در برخی روایات، بدان جهت است که این موارد از آب خلق نشده اند و سنخ آن ها متفاوت از سنخ آب می باشد؛ چراکه آب در ذات خود

ص: 19


1- باید توجّه داشت که منظور از این آب، آبِ موجود در این دنیا نمی باشد، بلکه منظور از آن، مادّه و جوهر اصلی همۀ مخلوقات است که خودِ آبِ موجود در این دنیا نیز از آن خلق شده است.
2- ر.ک: سورۂ انبیاء، آیۀ 30؛ علل الشرایع، ج1، ص83؛ بحار الأنوار، ج 5، ص 240؛ کافی، ج 8، ص94.

فاقد هرگونه نور و علم و عقل می باشد و در نتیجه جوهر اصلی همۀ آفریدگانی است که در ذات خود فاقد نور و علم و عقل هستند، در حالیکه عقل و نور پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله ) حقیقت نور و علم اند نه آنکه فاقد آن باشند. در مورد مشیّت نیز باید گفت که جوهر همۀ خلایق نبوده و همۀ موجودات از آن خلق نشده اند، بلکه همۀ مخلوقات به مشیّت خلق شده اند.

امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

خَلَقَ اَللَّهُ اَلْمَشِیَّهَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ اَلْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیَّهِ .(1)

خداوند مشیّت را به خود مشیّت آفرید، سپس اشیاء را به مشیّت خلق کرد.

بدین ترتیب روشن می شود روایاتی که مشیّت و عقل و نور پیامبر(صلّی الله علیه وآله ) را به عنوان اوّلین مخلوق خداوند معرّفی می نمایند، با روایاتی که آب را نخستین مخلوق الهی و اصل همۀ موجودات می دانند، تعارض و منافاتی ندارند. همچنین با استفاده از روایاتی که در تفسیر آیۀ «وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ »(2) وارد شده اند، می توان به جمع بندیِ روشنی میان این دو دسته از روایات دست یافت. بنابر این روایات، خدای تعالی همان زمان که آب را خلق نمود، عرش الهی که همان علم و دین می باشد را به آن عطا فرمود و آب حامل عرش الهی و در نتیجه دارای علم و قدرت و اختیار و حیات گردید.

ص: 20


1- توحید صدوق، ص 148؛ بحار الأنوار، ج 4، ص145.
2- سورۀ هود، آیۀ 7.
2. منشأ پدید آمدن اختلاف ها در موجودات

همان گونه که در بحث عدل الهی نیز بیان شد، پس از آنکه علم و دین به آب عطا شد و آب دارای قدرت و اختیار گردید، خدای تعالی آن را مورد آزمایش قرار داد و همین تکلیف و آزمایش الهی منشأ اصلی پیدایش اختلاف در موجودات شد. به عبارت دیگر، اختلافات و تفاوت های موجود در مخلوقات، به واسطۀ تکلیف و آزمایش الهی و بر اساس میزان اطاعت و عصیان آنها پدید آمده است. توضیح بیش تر این مطلب و روایات مربوط به آن، در بحث عدل الهی طرح و بررسی گردید. در روایتی امام رضا (علیه السّلام) چگونگی به وجود آمدن اشیای مختلف از یک جوهر اصلی را همانند پدید آمدن شراب از سرکه و خروج شیر خالص از میان خون و مدفوع و به وجود آمدن انسان از نطفه دانسته اند و با بیان این تمثیل ها خواسته اند استبعادی که در این زمینه در ذهن راوی بوده است را برطرف نمایند. (1)

ص: 21


1- ر.ک: مناقب آل ابی طالب (علیهم السّلام)، ج4، ص354؛ بحار الأنوار، ج6، ص 112.

مراحل خلقت انسان

الف) عالم ارواح

بر مبنای آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، اینکه انسان پیش از ورود به این دنیا وجود داشته و در عوالم دیگری بوده است، امری مسلّم می باشد که جای هیچ گونه شک و تردیدی در آن وجود ندارد. یکی از این عوالم که در بحث توحید نیز به آن اشاره نمودیم، عالم ارواح و یا عالم اظلّه می باشد. به تصریح روایات، ارواح آدمیان پیش از تعلّق به بدن هایشان در این عالم وجود داشته و از یکدیگر متمایز و دارای درک و شعور و اختیار و آزادی بوده اند. ارواح آدمیان در این عالم مورد امتحان الهی قرار گرفته و به دو گروه اطاعت کنندگان و عاصیان تقسیم شدند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در مورد این عالم می فرمایند:

خَلَقَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَجْسَادِ بِأَلْفَیْ عَامٍ، ثُمَّ أَسْکَنَهَا الْهَوَاءَ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ثَمَّ، ائْتَلَفَ هَاهُنَا؛ وَ مَا تَنَاکَرَ ثَمَّ، اخْتَلَفَ هَاهُنَا..(1)

خدای تعالی ارواح را دو هزار سال پیش از بدن ها آفرید، سپس آن ها را در هوا ساکن کرد. پس روح هایی که در آن جا با هم آشنایی داشتند در این جا ائتلاف دارند و آن هایی که در آن جا از هم نفرت داشتند در این جا نیز با هم اختلاف دارند.

ص: 22


1- رجال کشّی، ص 396؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 132.

بنابر این روایت شریف و روایات مشابه دیگری که در مورد عالم ارواح وارد شده اند، دوستی و انس و الفت ارواح در آن عالم و همچنین اختلاف و دشمنی آن ها در آن جا، در ائتلاف و اختلاف میان انسان ها در این دنیا تأثیر داشته است .

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این باره در وصیّت خویش به فرزندانشان می فرمایند:

یا بَنِیَّ ، إنَّ القُلوبَ جُنودٌ مُجَنَّدَهٌ ، تَتَلاحَظُ بِالمَوَدَّهِ وتَتَناجی بِها ، وکَذلِکَ هِیَ فِی البُغضِ ؛ فَإِذا أحبَبتُمُ الرَّجُلَ مِن غَیرِ سَبقٍ مِنهُ إلَیکُم فَارجوهُ ، وإذا أبغَضتُمُ الرَّجُلَ مِن غَیرِ سوءٍ سَبَقَ مِنهُ إلَیکُم فَاحذَروهُ.(1)

ای فرزندانم! همانا قلب ها (= روح ها) لشکریانی آراسته بودند و به خاطر دوستی به همدیگر توجّه داشتند و با یکدیگر راز دل می گفتند. در دشمنی هم نظیر همین موضوع جریان داشت. پس چنانچه بدون هیچ سابقه ای کسی را دوست داشتید، به او امیدوار باشید و اگر بدون هیچ پیشینهای شخصی را دشمن داشتید، از او بپرهیزید.

روایات و احادیثی که در مورد خلقت ارواح پیش از ابدان از ائمّه (علیهم السّلام) نقل گشته به حدّی فراوان است که حتّی صدرالدین شیرازی با وجود اعتقادش بر عدم تقدّم خلقت ارواح برابدان، این مسأله را به جهت کثرت روایاتش از ضروریّات مذهب امامیّه دانسته است .(2)

ص: 23


1- أمالی طوسی، ص595؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 149.
2- ر.ک: عرشیه، ص23.
ب) عالم ذرّ
اشاره

یکی دیگر از عوالمی که انسان پیش از ورود به این دنیا در آن حضور داشته است، عالم ذرّ می باشد که با تعابیر دیگری همچون عالم عهد، عالم میثاق و عالم ألست نیز در روایات به آن اشاره شده است. همان طور که در بحث توحید دربارۀ این عالم توضیح دادیم، کثرت آیات و روایاتی که در این بحث وجود دارد نیز به حدّی است که در وجود چنین عالمی جای هیچ گونه شک و تردیدی باقی نمی ماند. بر مبنای این آیات و روایات، خداوند متعال در این عالم تمام فرزندان حضرت آدم (علیه السّلام) را به صورت ذرّه هایی از پشت آن حضرت خارج نموده و پس از آنکه خود را به آنان شناساند، از آنان در مورد ربوبیّت خویش و اطاعت از پیامبران و اوصیای آن ها عهد و پیمان گرفت و آنان به این امر اقرار نمودند. پس در این عالم نیز آدمیان مورد امتحان الهی قرار گرفتند. در مورد کیفیّت خروج بنی آدم از پشت آن حضرت در عالم ذرّ و حکمت برگزاری امتحان آن عالم، در بحث توحید مطالبی بیان شد. همچنین برخی از آیات و روایات مربوط به عالم ذرّ در آن جا مورد بررسی قرار گرفت. وامّا آنچه مربوط به بحث مراحل خلقت انسان می شود، این نکته است که بر مبنای روایات، ترکیب ارواح وابدان آدمیان در عالم ذرّ صورت گرفته است. خدای تعالی در این عالم هر روح را در بدنی که از پیش برای آن مقدّر نموده بود

ص: 24

قرار داد و پس از این ترکیب، به آنها علم و شعور و اختیار عطا فرمود و از آن ها در مورد ربوبیّت خویش و رسالت پیامبرانش عهد و پیمان گرفت. امام صادق (علیه السّلام) در مورد تعلّق ارواح به ابدان و حکمت آن می فرمایند:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلِمَ أَنَّ الْأَرْوَاحَ فِی شَرَفِهَا وَ عُلُوِّهَا مَتَی مَا تُرِکَتْ عَلَی حَالِهَا نَزَعَ أَکْثَرُهَا إِلَی دَعْوَی الرُّبُوبِیَّهْ دُونَهُ عَزَّوَجَلَّ فَجَعَلَهَا بِقُدْرَتِهِ فِی الْأَبْدَانِ الَّتِی قَدَّرَ لَهَا فِی ابْتِدَاءِ التَّقْدِیرِ نَظَراً لَهَا وَ رَحْمَهْ بِهَا .(1)

همانا خدای تبارک و تعالی دانست که اگر روح ها با برتری و بلندی ای که دارند به حال خود رها شوند، بیش ترشان بدون توجّه به خدا ادّعای ربوبیّت خواهند کرد. از این رو به قدرت خویش و از سر علاقه و رحمت به ارواح، آن ها را در بدن هایی قرار داد که در ابتدای تقدیر برای آنان مقدر ساخته بود.

از این روایت مشخّص می شود که تعلّق ارواح به ابدان نه در عالم ارواح صورت گرفته و نه مربوط به این دنیا می شود، بلکه در عالم ذرّ واقع شده است؛ چراکه اوّلاً بر مبنای روایات، فاصلۀ بین خلقت ارواح و ابدان دو هزار سال بوده است و ثانیاً تعلّق ارواح به ابدان - همچون خلقت ارواح - در یک زمان واحد صورت گرفته است، و این در حالی است که حضور آدمیان در این دنیا، به تدریج و با فاصله از هم صورت می گیرد.

ص: 25


1- توحید صدوق، ص 402؛ علل الشرایع، ج 1، ص 15؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 133.

بنابر روایات اهل بیت (علیهم السّلام)، پس از آنکه خدای تعالی اروح و ابدان آدمیان را ترکیب نمود و از آنان عهد و پیمان گرفت، مجدّداً آنان را در پشت حضرت آدم (علیه السّلام) جمع کرد و آنان از صلبی به صلب دیگر منتقل شدند تا در زمان خاصّی که از پیش برایشان مقدّر شده بود به این دنیا بیایند. امام حسین (علیه السّلام) در دعای روز عرفه به این عبور از اصلاب اشاره نموده و می فرمایند:

ابْتَدَأْتَنِی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً وَ خَلَقْتَنِی مِنَ التُّرَابِ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِی الْأَصْلَابَ أَمْناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلَافِ الدُّهُورِ و السّنِین، فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلَی رَحِمٍ.(1)

به نعمت خویش [خلقت] مرا آغاز کردی، پیش از آنکه ذکری از من در میان باشد. مرا از خاک آفریدی سپس در اصلاب منزل دادی تا از حوادث روزگار و گردش دوران و گذشت سال ها در امان باشم. پس همواره از صلبی به رحمی در حال انتقال بودم.

نکاتی در مورد روح و بدن انسان
اشاره

اکنون که در مورد زمان و محلّ ترکیب روح و بدن انسان آگاهی پیدا کردیم، شایسته است مباحثی را نیز در مورد حقیقت روح و بدن و کیفیّت ترکیب آن ها و همچنین نقش هریک در حقیقت انسان، به صورت خلاصه و در قالب چند نکته مطرح نماییم:

ص: 26


1- اقبال الأعمال، ج1، ص340؛ بحار الأنوار، ج 57، ص372.
1. حقیقت روح و بدن و تفاوت میان آن دو

براساس روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، روح و بدن انسان نیز همانند سایر مخلوقات مادّی از جوهر اصلی یعنی آب خلق شده اند. پس معلوم می شود که روح انسان، مجرّد نبوده و عینیّت و اتّحادی بین آن و عقل و علم وجود ندارد؛ چراکه اوّلاً جوهر اصلی روح که همان آب می باشد، در ذات خود فاقد نور و علم بوده و نور و علم به آن عطا شده است. ثانیاً همۀ ما با مراجعه به خویش در می یابیم که هر روز بر علم ما افزوده می شود و یا از آن کم می شود، و این نشان دهندۀ آن است که روح ما عین علم و عقل نیست. در قرآن کریم نیز به این نکته اشاره شده که علم و دانش برخی از انسان ها با رسیدن به مراحل نهایی حیاتشان از آنها گرفته می شود:

« وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا »(1)؛

و برخی از شما به پست ترین مرحلۀ عمر می رسند، تا آن جا که بعد از دانایی، چیزی ندانند.

از روایاتی که بیانگر عدم اتّحاد عقل و روح است، این حدیث از امام صادق (علیه السّلام) است که آن حضرت می فرمایند:

أنَّ الَّذِی عَایَنَ تِلْکَ الأَشْیَاءَ وَ حَفِظَهَا فِی مَنَامِکَ قَلْبُکَ الَّذِی جَعَلَ اللهُ فَیهِ الْعَقْلَ الَّذِی احْتَجَّ بِهِ عَلَی الْعِبَادِ. (2)

ص: 27


1- سورۀ حج (22)، آیۀ 5.
2- بحار الأنوار، ج 3، ص 168.

همانا آنچه در خواب این اشیاء را می بیند و حفظ می کند ، قلب (=روح) توست که خدا عقل را در آن قرار داده است؛

[عقلی] که به واسطۀ آن بر بندگان احتجاج می کند.

آن حضرت در روایت دیگری در مورد تفکّر می فرمایند:

إنَّ الْقَلْبَ یُفَکِّرُبِالْعَقْلِ الَّذِی فِیهِ.(1)

همانا قلب به واسطۀ عقلی که در آن است تفکّر می کنند . روشن است که مراد از قلب در این روایات، تکّه گوشت صنوبری شکلی که یکی از اعضای بدن است نمی باشد، بلکه منظور از آن روح آدمی است.

تا این جا دانستیم که روح و بدن هر دو مادّی بوده و جوهر اصلی هردوی آنها آب می باشد، لکن این اشتراک به این معنا نیست که هیچ تفاوتی بین آن دو وجود ندارد؛ چراکه همان گونه که پیش از این گفتیم، اگرچه همۀ خلایق در جوهر اصلی یعنی آب اشتراک دارند، ولی به واسطۀ عوارضی که بر آن ها عارض شده ، دارای مراتب مختلفی بوده و با هم متفاوت می باشند. یکی از تفاوت هایی که در روایات به آن اشاره شده، آن است که روح جسمی لطیف و رقیق می باشد و بدن جسمی غلیظ و متراکم . امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

الرُّوحُ جِسمٌ رَقِیقٌ قد اُلبِسَ قالَبا کثیفا.(2)

روح جسمی لطیف است که قالب غلیظی بر آن پوشانده شده است.

ص: 28


1- بحار الأنوار، ج 3، ص 163.
2- احتجاج، ج 2، ص 349؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 34.

آن حضرت در حدیث دیگری دربارۀ روح می فرمایند:

الرُّوحُ فَحَیَاتُهَا عِلْمُهَا وَ مَوْتُهَا جَهْلُهَا وَ مَرَضُهَا شَکُّهَا وَ صِحَّتُهَا یَقِینُهَا وَ نَوْمُهَا غَفْلَتُهَا وَ یَقَظَتُهَا حِفْظُهَا.(1)

حیات روح علم آن و مرگش جهل آن است. مرض و آن شکّش وسلامتی اش یقینش می باشد. خواب آن غفلتش و بیداری آن عقل و حفظش است.

بدین ترتیب معلوم می شود که اگرچه روح نیز همانند بدن دارای مرگ و حیات و خواب و بیداری و سلامتی و بیماری می باشد، ولی به جهت تفاوت روح و بدن، تمام این موارد در روح و بدن متفاوت بوده و با هم فرق می کنند.

2. کیفیت قرار گرفتن روح در بدن

گفتیم که روح و بدن دو موجود مستقل و جدا از هم هستند که با وجود اشتراک در اصل مادّی، از نظر لطافت و رقّت با یکدیگر متفاوت می باشند. بنابراین، ترکیب میان آن دو به صورتی نیست که با هم یکی شوند، بلکه ترکیبشان به صورت انضمامی می باشد. یعنی روح به بدن متعلّق گشته و به آن احاطه دارد، نه آن که با آن درآمیخته باشد. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

إنّ الأرواحَ لا تُمازِجُ البَدَنَ و لا تُواکِلُهُ ، و إنّما هِی کِلَلٌ لِلبَدَنِ مُحِیطَهٌ به . (2)

ص: 29


1- توحید صدوق، ص300؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 40.
2- بحار الأنوار، ج58، ص 40 - 41؛ نقل مشابه: بصائر الدرجات، ص 463.

همانا روح ها با بدن درنمی آمیزند و به آن وابسته نیستند ، بلکه روح به بدن تعلّق می گیرد و محیط بر آن می شود.

3. نقش روح و بدن در حقیقت انسان

شکّی نیست که انسان موجودی مرکّب از روح و بدن می باشد و هیچ یک از روح و بدن به تنهایی، انسان نیستند، بلکه هر کدام جزئی از آن می باشند. به همین جهت است که وقتی می خواهیم یکی از آن دو را به طور مشخّص و معیّن بیان نماییم، با اضافه به کار برده و می گوییم: «روح من» یا «بدن من». اگرچه نقش روح در حقیقت انسان مهم تر و اساسی تراز بدن است، لکن هیچ کدام از این دو در تحقّق حقیقت انسان بی نیاز از دیگری نبوده و هردو نقشی اساسی در انسانیّتِ انسان دارند. جناب سلمان رحمه الله علیهِ نقش روح و بدن را درباره کارهای انسان به دو شخص نابینا و زمین گیر تشبیه کرده و می گوید:

مَثل روح و بدن نظیر کور و زمین گیر است. زمین گیر می گوید میوه را می بینم اما نمی توانم برخیزم، پس مرا بر دوش گیر. (نابینا نیز) او را بر دوش می گیرد؛ [در نتیجه] زمین گیر هم [خود از میوه] می خورد و [هم] به نابینا می خوراند.(1)

امام سجاد (علیه السّلام) نیز نقش این دو را به تقدیر الهی و عمل انسانی تشبیه نموده و می فرمایند:

إنّ القَدَر و العَمَلَ بمَنزِلَهِ الرُّوحِ و الجَسَدِ ، فالرُّوحُ بغیرِ

ص: 30


1- بحار الأنوار، ج58، ص102.

جَسَدٍ لا تُحِسُّ ، و الجَسَدُ بغیرِ رُوحٍ صُورَهٌ لا حَراکَ بها ، فإذا اجتَمَعا قَوِیا و صَلُحا ، کذلکَ العَمَلُ و القَدَرُ .(1)

همانا تقدیر و عمل به منزلۀ روح و بدن هستند. روح بدون بدن قادر به درک محسوسات نیست و بدن بدون روح مجسّمه ای است که حرکتی ندارد. پس هنگامی که این دو با هم جمع شوند، نیرومند می گردند. عمل و تقدیر نیز این چنین هستند. امام رضا (علیه السّلام) نیز دربارۀ رابطه روح و بدن می فرمایند:

الرُّوح مَسْکَنُهَا فِی الدِّمَاغِ وَ شُعاعُهَا مُنْبَثٌ فِی الْجَسَدِ بِمَنْزِلَهِ الشَّمْسِ دَارَتُهَا فِی السَّمَاءِ وَ شُعَاعُهَا مُنْبَسِطٌ عَلَی الاَرْضِ، فَإذَا غَابَتِ الدَّارَهُ فَلَا شَمْسَ، وَ إذَا قُطِعَتِ الرَّأسُ فَلَارُوحَ.(2)

مسکن روح در مغز است و شعاع آن در بدن پخش است؛ مانند خورشید که قرص آن در آسمان است و شعاعش بر زمین گسترده شده است. آن گاه که قرص غایب گردد،

خورشید نیست، و چنانچه سر قطع شود، روح نیست.

امام صادق (علیه السّلام) نیز جایگاه روح در بدن را مانند جایگاه امام در میان مردم دانسته و می فرمایند:

اعْلَمْ یَا فُلَانُ! أنَّ مَنْزِلَهَ الْقَلْب مِنَ الْجَسَدِ بِمَنْزِلَهِ الإمَامِ مِنَ النَّاسِ الْوَاجِبِ الطَّاعَۃِ عَلَیْهِمْ ألَا تَرَی أنَّ جَمِیعَ

ص: 31


1- توحید صدوق، ص366؛ بحار الأنوار، ج5، ص112.
2- مناقب آل ابی طالب (علیهم السّلام)، ج 4، ص 354-353؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 111.

جَوَارِحِ الْجَسَدِ شُرَطٌ لِلْقَلْبِ وَتَرَاجِمَهٌ لَهُ مُؤَدِّیَهٌ عَنْهُ الأذُنَانِ وَ الْعَیْنَانِ وَ الأنْفُ وَ الْیَدَانِ وَ الرِّجْلَانِ وَ الْفَرْجُ فَإنَّ الْقَلْبَ إذَا هَمَّ بِالنَّظَرِ فَتَحَ الرَّجُلُ عَیْنَیهِ وَ إذَا هَمَّ بِالإسْتِمَاعِ حَرَّکَ أذُنَیْهِ وَ فَتَحَ مَسَامِعَهُ... . وَ کَذَلِکَ یَنْبَغِی لِلإمَامِ أنْ یُطَاعَ للأمْرِ مِنْهُ.(1)

بدان ای فلانی! همانا جایگاه روح در بدن، همانند جایگاه امام در میان خلق است؛ امامی که طاعتش بر آن ها واجب است. آیا نمی بینی که همۀ اعضای بدن پاسداران روح و مترجمان او هستند؟ گوش ها، چشم ها، بینی، دست ها، پاها و فرج از او فرمان می برند. پس روح وقتی قصد نگاه کردن می کنند، انسان چشمانش را باز می کند و وقتی قصد گوش کردن می کند، گوش هایش را تکان داده و آن ها را می گشاید.... و همین طور سزاوار است که دستورات امام نیز اطاعت شوند.

4. معنای روح در قرآن و روایات

«روح» در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) در معانی مختلفی به کار گرفته شده است. برخی از این معانی همانند

«روح القدس» و «روح الإیمان» ارتباطی با بحث معاد ندارند و در این جا تنها به بررسی اطلاقات و کاربردهایی می پردازیم که بابحث معاد در ارتباط هستند. یکی از کاربردهای واژۀ روح در روایات، تعبیر «روح قدیمه» می باشد که مراد از آن همان روحی است

ص: 32


1- علل الشرایع، ج 1، ص 109 - 110؛ بحار الأنوار، ج 58، ص249 - 250.

که توسّط خداوند متعال و دو هزار سال پیش از ابدان آفریده شده و در عالم ذرّ در بدن های ذرّی قرار داده شده و پس از آن در اصلاب مردان و ارحام زنان جاری گشته است.

تعبیر دیگری که در روایات برای واژۀ روح به کار گرفته شده است، «روح حیات و بقا» یا «روح عقل» است که مراد از آن عقل و شعور و حیات خاصّ انسانی است که در چهار ماهگی به جنین داده می شود . در حدیثی از امام باقر (علیه السّلام) چنین نقل شده که وقتی جنین در رحم مادر به چهار ماهگی می رسد، خدای تعالی دو فرشته را می فرستد تا روح حیات و بقا را در آن بدمند، و این در حالی است که روح قدیمه با جنین از قبل همراه بوده است:

ثُمَّ یَبْعَثُ اللهُ مَلَکَیْنِ خَلَّاقَیْنِ فی الأرْحَامِ مَا یَشَاءُ اللهُ، فَیَقْتَحِمَانِ فِی بَطْنِ الْمَرْأهِ مِنْ فَمِ الْمَرْأهِ فَیَصِلَانِ إلَی الرَّحِمِ - وَفِیهَا الرُّوحُ الْقَدِیمَهُ الْمَنْقُولَهُ فِی أصْلَابِ الرِّجَالِ وَأرْحَامِ النِّسَاءِ - فَیَنْفُخَانِ فِیها رُوحَ الْحَیاهِ وَالْبَقَاءِ...(1)

سپس خداوند دو فرشتۀ صورتگر برمی انگیزد تا در رحم آنچه را خدا می خواهد شکل دهند. [آن دو فرشته] از دهان زن به [سمت] شکم او سرازیر می شوند و به رحم می رسند؛ در حالی که روح قدیمه ای که در اصلاب مردان و ارحام زنان منتقل می شود، در رحم قرار دارد. پس [آن فرشته ها] روح حیات و بقا را در جنین می دمند....

ص: 33


1- کافی، ج 6، ص14؛ بحار الأنوار، ج 57، ص 344.

در حدیث دیگری که در مورد دیۀ جنین است، امام سجّاد (علیه السّلام) به نقش روح قدیم و روح عقل اشاره نموده و می فرمایند:

إِنْ طَرَحَتْهُ وَ هُوَ نَسَمَهٌ مُخَلَّقَهٌ لَهُ عَظْمٌ وَ لَحْمٌ مُزَیَّلَ الْجَوَارِحِ قَدْ نُفِخَ فِیهِ رُوحُ الْعَقْلِ فَإِنَّ عَلَیْهِ دِیَهً کَامِلَهً.

قُلْتُ لَهُ أَرَأَیْتَ تَحَوُّلَهُ فِی بَطْنِهَا إِلَی حَالٍ أَ بِرُوحٍ کَانَ ذَلِکَ أَوْ بِغَیْرِ رُوحٍ؟

قَالَ بِرُوحٍ عَدَا الْحَیَاهِ الْقَدِیمِ الْمَنْقُولِ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ. وَ لَوْ لَا أَنَّهُ کَانَ فِیهِ رُوحٌ عَدَا الْحَیَاهِ مَا تَحَوَّلَ عَنْ حَالٍ بَعْدَ حَالٍ فِی الرَّحِمِ وَ مَا کَانَ إِذاً عَلَی مَنْ یَقْتُلُهُ دِیَهٌ وَ هُوَ فِی تِلْکَ الْحَالِ.(1)

و اگر جنین را سقط کند در حالی که انسان از پیش خلق شده، گوشت و استخوانش روییده و اندام هایش کامل گردیده و روح عقل در آن دمیده شده باشد، دیۀ کامل دارد.

عرض کردم: تحوّل جنین در شکم از حالی به حال دیگر، آیا به روح است یا بدون روح؟

فرمودند: به روح قدیمی است که غیر از روح حیات است و در صلب های مردان و رحم های زنان منتقل می شود. و اگر آن روح که غیر از روح حیات است نبود، جنین در رحم از حالی به حال دیگر متحوّل نمی شد.

و در این صورت، برای قاتل او در این حال دیه ای تعلّق نمی گرفت.

ص: 34


1- کافی، ج 7، ص 347؛ بحار الأنوار، ج 57، ص356.
ج) دنیا
خلقت انسان از خاک

به تصریح آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، خلقت انسان از خاک و گِل شروع شده و پس از آن در صلب های پدران و رحم های مادران قرار گرفته تا در موعد مقرّر پا به این دنیا بگذارد. دربارۀ این که چگونه جوهر اصلی خلقت یعنی آب به خاک و گِل تبدیل شده، اطّلاع چندانی در دست نداریم، و تنها چیزی که از روایات به دست می آید، آن است که آن جوهر اصلی پس از تغییراتی که در آن به وجود آمده به خاک و گل تبدیل شده، سپس به جهت اطاعت و عصیانی که در مقابل تکلیف الهی داشته، به دو قسمت علّیّین وسجّین تقسیم شده و هر یک از این قسمت ها نیز بر اساس مراتب اطاعت و عصیانی که داشتند، خود دارای درجات و مراتب مختلفی بوده اند و ارواح و بدن های انسان های مطیع وعاصی، از درجات مختلف آن ها خلق شده است. پس از این مرحله، انسان به صورت نطفه ای از صلب پدر به رحم مادر منتقل گشته و با قرار گرفتن در رحم مادر وطی کردن مراحل جنینی، به تدریج رشد نموده و پس از پایان این دوران پا به این دنیا می گذارد. در این که روح و بدن انسان هردو از جوهر اصلی که به خاک و گل تبدیل شده بود خلق شده اند، شکّی نیست و آیات و روایات به صراحت گویای این مطلب می باشند.

ص: 35

یکی از آیاتی که به روشنی بیانگر این مطلب می باشد، این آیه از قرآن کریم است:

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ »(1)؛

او کسی است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه و پس از آن از خون بسته.

خدای تعالی در آیۀ دیگری ضمن اشاره به این مطلب، مراحل رشد جنین در رحم مادر را چنین بیان می فرماید:

«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَهٍ مِنْ طِینٍ *ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ *ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ »(2)؛

و البتّه ما انسان را از سلاله ای از گل آفریدیم. آنگاه او را نطفه ای در جایگاهی ثابت قرار دادیم. سپس نطفه را خون بسته قرار دادیم و آن را مضغه کردیم و مضغه را استخوان ساختیم، پس استخوان را گوشت پوشاندیم . آنگاه خلقی دیگرش کردیم. پس مبارک است خداوند که بهترین خلق کنندگان است.

امام حسین (علیه السّلام) نیز در دعای عرفه به این حقیقت اشاره نموده و می فرمایند:

ص: 36


1- سورۀ غافر(40)، آیۀ 67.
2- سورۀ مؤمنون (23)، آیات 12- 14.

ابْتَدَأْتَنِی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً وَ خَلَقْتَنِی مِنَ التُّرَابِ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِی الْأَصْلَابَ أَمْناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلَافِ الدُّهُورِ و السّنِین، فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلَی رَحِمٍ....(1)

به نعمت خویش [خلقت] مرا آغاز کردی پیش از آن که ذکری از من در میان باشد. مرا از خاک آفریدی، سپس در صلب ها منزل دادی تا از حوادث روزگار و گردش دوران و گذشت سال ها در امان باشم. پس همواره از صلبی به رحمی در حال انتقال بودم....

نکتۀ دیگری که از روایات مربوط به این بحث به دست می آید، آن است که بر اساس سنّت الهی، نطفه هایی که مراحل پیشین خلقت را طی کرده و روح قدیم و بدن ذرّی را همراه دارند، می توانند در رحم رشد نموده و به این دنیا وارد شوند، و نطفه هایی که این مراحل را طی نکرده و روح قدیم و بدن ذرّی را همراه ندارند، با عزل یا سقط از بین می روند و وارد این دنیا نمی گردند. امام باقر (علیه السّلام) در تفسیر آیۀ پنجم از سورۀ مبارکه حج که بیانگر مراحل خلقت انسان می باشد، به این نکته اشاره نموده و می فرمایند:

الْمُخَلَّقَهُ هُمُ الذَّرُّ الَّذِینَ خَلَقَهُمُ اللهُ فِی صُلْبِ آدَمَ(علیه السّلام) أخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ ثُمَّ أجْرَاهُمْ فِی أصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أرْحَامِ النِّسَاءِ، وَهُمُ الَّذِینَ یَخْرُجُونَ إلَی الدُّنْیَا حَتَّی یُسْأَلُوا عَنِ الْمِیثَاقِ. 1

ص: 37


1- اقبال الأعمال، ج1، ص340؛ بحار الأنوار، ج 57، ص372.

وَأمَّا قَوْلُهُ: «وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٍ» فَهُمْ کُلَّ نَسَمَهٍ لَمْ یُخْلُقْهُمُ اللهُ فِی صُلْبِ آدَمَ (علیه السّلام) حِینَ خَلَقَ الذَّرَّوَ أخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ؛ وَهُمُ النُّطَفُ مِنَ الْعَزْلِ وَالسِّقْطُ قَبْلَ أنْ یُنْفَخَ فِیهِ الرُّوحُ وَ الْحَیَاهُ وَ الْبَقَاءُ. (1)

مخلّقه» ذره هایی هستند که خدا در صلب آدم خلق کرد و از آن ها پیمان گرفت. سپس آن ها را در صلب های مردان و رحم های زنان جاری ساخت و آن ها همان [انسان هایی] هستند که در دنیا بیرون می آیند تا در مورد پیمانشان سؤال شوند.

وامّا (مراد) از «غیر مخلّقه» همۀ موجوداتی هستند که خداوند به هنگام آفرینش و گرفتن پیمان از ذرّه ها، آن ها را در صلب آدم خلق نکرده است؛ و آن ها نطفه هایی هستند که فرو نهاده می شوند یا پیش از دمیده شدن روح حیات و بقا در آنها، سقط می شوند.

ص: 38


1- کافی، ج 6، ص 12؛ بحار الأنوار، ج 57، ص 343.

خودآزمایی

1. چرا در بعضی از روایات به جای آب، نور پیامبر (صلّی الله علیه وآله ) یا عقل و یا مشیّت به عنوان نخستین مخلوق الهی معرّفی شده اند؟

2. با توجّه به روایات، توضیح دهید حکمت تعلّق ارواح به ابدان چیست و این تعلّق در کدام عالم صورت گرفته است؟

3.بر مبنای روایات چه تفاوت هایی میان روح و بدن انسان وجود دارد؟

4. در مورد کیفیّت قرار گرفتن روح در بدن و نقش هریک در حقیقت انسان توضیح دهید.

5. هریک از عبارت های «روح قدیمه»، «روح حیات و بقا» و «روح عقل»، به چه معنایی در روایات به کار گرفته شده اند؟

6. مراد از «مخلّقه» و «غیر مخلّقه» در آیۀ پنجم سورۀ حج چیست ؟

ص: 39

ص: 40

فصل دوم : بازگشت انسان

اشاره

ص: 41

ص: 42

درس دوم : معاد

اشاره

ص: 43

ص: 44

معنای معاد

از نظر لغوی، معاد به معنی بازگشتن می باشد؛ ولی معنای اصطلاحی آن که در همۀ ادیان الهی مورد توجّه قرار گرفته، عبارت است از بازگشت ارواح همۀ انسان ها در روز قیامت به بدن های مادّی و دنیایی آن ها برای رسیدن به نتیجۀ اعمالشان .

اهمیّت معاد

اهمیّت بحث معاد که یکی از اصول اعتقادی همۀ مسلمانان می باشد، به حدّی است که خدای متعال بیش از هزار آیه از قرآن کریم را به این اصل دینی اختصاص داده است؛ بلکه در برخی از آیات، ایمان به معاد را در کنار ایمان به خدا که اساس هر دین الهی می باشد قرار داده است. به عنوان نمونه، در یکی از این آیات می فرماید:

«وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أُولَئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا »(1)؛

ص: 45


1- سورۀ نساء (4)، آیۀ 162.

و ایمان آورندگان به خدا و روز واپسین، آن ها را اجری بزرگ خواهیم داد.

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) نیز ایمان به معاد را همچون ایمان به رسالت خویش و یگانگی و توحید خدای تعالی، شرط اساسی ایمان دانسته و کسی که به آن اعتقاد نداشته باشد را فاقد ایمان معرفی فرموده اند.(1)

نکتۀ دیگری که نشان دهندۀ اهمیّت و جایگاه بحث معاد می باشد، آن است که با وجود معاد، عدل الهی به تمام معنا ظهور و بروز پیدا کرده و حقیقت دین و شریعت الهی و تمام بشارت ها و انذارهای پیامبران معنا پیدا می کند و تفاوت تقوا و ایمان و بی مبالاتی و بی دینی روشن می گردد.

آثار اعتقاد به معاد

از آن جایی که عبادت بیش تربندگان یا برای دوری از آتش جهنّم و یا برای رسیدن به نعمت های جاودان بهشتی می باشد، اگر بحث معاد و اعتقاد به آن وجود نداشت، بشارت ها و انذارهای پیامبران، مصداق اصلی و معنای حقیقی خود را از دست می داد و عبادت خدای متعال در دنیا تنها به عدّه ای معدود از اولیای خاصّ الهی محدود می گشت که در مرتبۀ بالایی از معرفت الهی قرار دارند. علاوه بر این، اعتقاد به معاد و روز جزا، انگیزۀ نیرومندی برای رعایت حقوق دیگران و آبادانی

ص: 46


1- رک: خصال، ج 1، ص 198 - 199؛ بحار الأنوار، ج 7، ص 41

دنیا بوده و سبب ایجاد امید به آینده ای روشن و معنا بخشیدن به زندگی انسان برای تحمّل مشکلات این دنیا و ادامۀ حیات خویش بدون احساس ناامیدی و پوچی می گردد.

لزوم و ضرورت وجود معاد

اشاره

لزوم و ضرورت وجود معاد را از دو طریق می توان اثبات نمود:

1. عدل الهی

به مقتضای عدل الهی، لازم است که معاد وجود داشته باشد؛ چراکه:

اوّلاً اگر معادی در کار نباشد و زندگی انسان محدود به همین دنیا بوده و با مرگش خاتمه یابد، تفاوتی بین مؤمن و کافر و نیکوکار وفاسق وجود نداشته و در موارد زیادی هردو از حقوقی مساوی برخوردار بوده اند، بلکه بسیاری از کافران و فاسقان بهتر و بیش تر از مؤمنان از نعمت های دنیوی بهره مند گشته اند و بسیاری از مؤمنان و اولیای الهی در این دنیا مشکلات فراوانی را تحمّل کرده و از نعمت های زیادی محروم بوده اند؛ و این با عدل الهی سازگار نمی باشد. زیرا به خوبی می دانیم که نیکی و بدی و اطاعت و عصیان مساوی نیستند و نباید نیکوکاران را با فاسقان یکسان دانست. خدای تعالی نیز در آیات مختلفی از قرآن کریم به این نکته اشاره نموده است. به عنوان مثال، در یکی از این آیات می فرماید:

ص: 47

«أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا لَا یَسْتَوُونَ »(1)؛

آیا کسی که ایمان آورده، مانند کسی است که فسق ورزیده؟ مساوی نیستند.

و یا در آیۀ دیگری می فرماید:

«أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ »(2)؛

آیا آنان که بدی ها را وارد می شوند، گمان می کنند که آن ها را مانند آنان که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند قرار خواهیم داد که زندگی و مرگشان مساوی است.

آنچه حکم می کنند بد است .

بنابراین، عدل الهی اقتضا می کند که حیات بشر با مردن تمام نشود، بلکه انسان ها با همین بدن هایی که با آن کارهای خوب و بد خویش را مرتکب شده اند، در دنیایی دیگر به جزای

اعمال خویش برسند.

ثانیاً می دانیم که خداوند متعال به بندگانش چنین وعده داده که در مقابل انجام کارهای نیک و پرهیز از معاصی، به ثواب عظیم رسیده و از نعمت های بهشتی بهره مند گردند. یکی از آیاتی که در آن به این وعده الهی اشاره شده است ، این آیه از قرآن کریم می باشد که خدای تعالی در آن می فرماید:

ص: 48


1- سورۀ سجده (32)، آیۀ 18.
2- سورۀ جاثیه (45)، آیۀ 21.

«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا »(1)؛

و آنان که ایمان آورده و عمل های صالح انجام داده اند، به زودی به باغ هایی واردشان کنیم که در زیر آن جوی ها روان است. و در آن جا تا ابد جاوید خواهند بود. [این] وعدۀ حقّ خداست. و کیست که از خدا راستگوتر باشد؟

حال اگر معادی وجود نداشته باشد، این وعدۀ خداوند محقّق نخواهد شد و عدم تحقّق آن، ظلم وستم در حقّ بندگان است. بنابراین، اقتضای عدل الهی آن است که با وجود معاد، این وعدۀ الهی عملی گشته و تخلّفی در آن صورت نپذیرد.

2. حکمت الهی

حکمت الهی نیز اقتضا می کند که معاد وجود داشته باشد؛ چراکه اگر حیات انسان محدود به همین دنیا می بود و زندگی جدیدی نداشت که در آن جا مورد محاسبه قرار گیرد، خلقت انسان با شرایط و امکاناتی که خداوند متعال برای تربیت او در این دنیا مهیّا نموده و همچنین وعده و وعیدهایی که توسّط پیامبران الهی دربارۀ عالم آخرت و بهشت و جهنّم به مردم رسیده، همگی لغو و بیهوده میگشت و با حکمت الهی سازگار نبود. خدای تعالی خود نیز در قرآن کریم این امر را مورد تأکید قرار داده و می فرماید:

ص: 49


1- سورۀ نساء(4)، آیۀ 122.

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ »(1)؛

آیا گمان می کنید که شما را بیهوده خلق کردیم و به سوی ما باز نخواهید گشت؟

معاد در سایر ادیان

مسألۀ معاد یکی از ضرورت های همۀ ادیان الهی بوده و تمام انبیای الهی در مورد آن به امّت های خود سفارش نموده و از آنان خواسته اند که به آن اعتقاد داشته باشند. در آیات قرآن کریم نیز به این مسأله اشاره شده است. خدای تعالی می فرماید:

«وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ»(2)؛

و ما رسولان را نفرستادیم جز اینکه بشارت دهنده و بیم دهنده باشند.

بنابراین، یکی از وظایف مهمّ همۀ رسولان الهی بشارت وانذار بوده است؛ و روشن است که مصداق بارز و آشکار این بشارت ها و انذارها، نعمت های بهشتی و عذاب های جهنّمی می باشد.

در جای دیگری از قرآن کریم، خداوند متعال در مورد وجود بحث معاد در کتاب های آسمانی پیشین همانند کتاب های حضرت ابراهیم وحضرت موسی(علیهما السّلام) می فرماید:

«بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا * وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی *إِنَّ هَذَا

ص: 50


1- سورۀ مؤمنون (23)، آیۀ 115.
2- سورۀ انعام (6)، آیۀ 48؛ سورۀ کهف (19)، آیۀ 56.

لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی »(1)؛

بلکه زندگی دنیا را ترجیح می دهید. در حالی که آخرت بهتر و باقی است. همانا این، در نوشته های پیشین موجود است. نوشته های ابراهیم و موسی.

همچنین در مورد حضرت نوح (علیه السّلام) چنین بیان شده که آن حضرت خطاب به قوم خود فرمود:

«وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا *ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیهَا وَیُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا »(2)؛

و خداوند شما را از زمین رویانید. سپس شما را در آن باز می گرداند و [دوباره از آن] بیرونتان می آورد.

آیات دیگری از قرآن کریم که سرگذشت سایر انبیای الهی را بازگو می نماید نیز بیانگر این نکته هستند که مسألۀ معاد مورد اتّفاق همۀ ادیان الهی بوده است. علاوه بر این، بر اساس شواهد تاریخی موجود، در ادیان غیر الهی همانند آیین بودایی، برهمایی، مجوسی و حتّی آیین های مصریان باستان نیز اعتقاد به معاد وجود داشته است.(3)

معاد حیوانات

در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام)، به معاد حیوانات اشاره شده است، ولی در مورد کیفیّت حشر آن ها سخنی به

ص: 51


1- سورۀ اعلی (87)، آیات 16- 19.
2- سورۀ نوح (71)، آیات 17 - 18.
3- ر.ک: خدا و معاد، ص28 - 32.

میان نیامده است. به عنوان مثال، خدای تعالی در سورۀ تکویر به محشور شدن وحوش در قیامت اشاره نموده است.(1)

همچنین در جای دیگری پرندگان و حیوانات دیگر را مانند انسان ها دارای امّت های مختلف معرّفی فرموده که به سوی پروردگارشان محشور خواهند شد:

«وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُمْ مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ » (2)؛

و هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بالش پرواز می کند وجود ندارد جز این که مانند شما دارای امّت هایی هستند. ما در کتاب از هیچ چیز فروگذار نکردیم. آن گاه به سوی پروردگارشان محشور می شوند.

روایاتی که حاکی از ورود حیواناتی همچون سگ اصحاب کهف و یا ناقۀ حضرت صالح (علیه السّلام) به بهشت می باشند نیز مؤیّد همین مطلب هستند. از امام صادق (علیه السّلام) نیز نقل شده که هر استری که هفت سال به سفر حج برده شود، از حیوانات بهشت خواهد شد.(3)

بنابراین، با توجّه به آیات و روایات، اصل معاد حیوانات امری ثابت و مسلّم می باشد. البتّه این مسأله از ضروریّات دین

ص: 52


1- ر.ک: سورۀ تکویر(81)، آیۀ 5.
2- سورۀ انعام (6)، آیۀ 38.
3- ر.ک: ثواب الأعمال، ص50؛ بحار الأنوار، ج46، ص70.

نبوده و اعتقاد یا عدم اعتقاد به آن، تأثیری در اعتقاد به معادی که از اصول دین است ندارد.

امکان معاد

اشاره

در قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السّلام) موارد متعدّدی از زنده شدن مردگان در این دنیا بیان گشته است تا شاهدی باشند برای اثبات امکان وقوع معاد جسمانی و دفع استبعادی که در برخی از اذهان در مورد کیفیّت جمع شدن اجزای پوسیدۀ انسان ها و زنده شدن مجدّد آن ها وجود دارد. در این جا به جهت رعایت اختصار، تنها به برخی از این موارد اشاره می نماییم:

1. زنده شدن مقتول بنی اسرائیل

در زمان حضرت موسی (علیه السّلام) مردی از بنی اسرائیل به قتل رسید و بین مردم دربارۀ این که چه کسی او را به قتل رسانده اختلافی پدید آمد. خداوند متعال برای رفع این اختلاف، به آن ها دستور داد تا گاوی را خریده و ذبح نمایند. سپس یکی از اندام های او را به مقتول بزنند تا او زنده شده و قاتل خویش را معرّفی نماید.

خدای تعالی پس از نقل این جریان در قرآن کریم، می فرماید:

«وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ *فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَی »(1)؛

ص: 53


1- سورۀ بقره(2)، آیات 72 - 73.

و آن گاه که شخصی را کشتید، پس دربارۀ آن اختلاف کردید و خداوند آنچه را که شما پنهان می کردید بیرون می آورد. پس گفتیم او را به بعضی از آن شخص بزنید. همین طور خداوند مردگان را زنده می کند.

و بدین ترتیب مردم را به این نکته متذکّر می سازد که در روز قیامت نیز مردگان به همین صورت با قدرت و ارادۀ پروردگار زنده خواهند شد.

2. زنده شدن حضرت عزیر (علیه السّلام) بعد از صد سال

یکی دیگر از موارد زنده شدن مردگان در این دنیا که خدای تعالی آن را به عنوان نشانه ای از زنده شدن مردگان در روز قیامت معرّفی فرموده است، جریان زنده شدن حضرت عزیر (علیه السّلام) و مرکب آن حضرت بعد از گذشت صد سال از مرگشان می باشد. خداوند متعال این جریان را بدین صورت بیان می فرماید:

«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَهٍ وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَهً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ »(1) ؛

ص: 54


1- سورۀ بقره (2)، آیۀ 259.

یا مانند کسی که بر قریه ای گذر کرد در حالی که خانه هایش فرو ریخته بود. گفت: خداوند این ها را بعد از مردنشان چگونه زنده می کند؟

پس خداوند او را صد سال میراند؛ سپس زنده اش کرد و فرمود: چه مقدار درنگ کردی؟

گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز.

[خداوند] فرمود: بلکه صد سال درنگ کردی. پس به غذا و نوشیدنی خویش نگاه کن، فاسد نشده است. و به مرکب خویش نگاه کن. و ما تو را نشانه ای برای مردم قرار می دهیم. و به استخوان ها نگاه کن که چگونه آن ها را به هم می آوریم، سپس آن ها را گوشت می پوشانیم.

پس وقتی برای او روشن شد، گفت: باور دارم که خداوند بر همه چیز قادر است.

این جریان نشان دهندۀ آن است که در روز قیامت، همین بدن های دنیوی دوباره زنده خواهند شد؛ والّا اگر بنا بود بدنی غیر از این بدن در کار باشد و یا معاد تنها روحانی باشد، سؤال حضرت عزیر (علیه السّلام) و جواب خداوند متعال بی معنا می شد.

3. زنده شدن پرندگان حضرت ابراهیم (علیه السّلام)

خدای تعالی در قرآن کریم در مورد این جریان می فرماید:

«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا

ص: 55

ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ »(1)؛

و آنگاه که ابراهیم (علیه السّلام) گفت: ای پروردگار من! به من نشان بده که چگونه مردگان را زنده می کنی؟

[خداوند] فرمود: آیا ایمان نیاوردی؟

گفت: چرا، ولی برای آن که دلم مطمئن شود.

[خداوند] فرمود: چهار پرنده بگیرو آن ها را قطعه قطعه کن. آن گاه در بالای هر قلّه ای جزئی از آن ها را قرار ده. سپس آن ها را صدا بزن . با شتاب به سویت خواهند آمد.

و باور کن که خداوند عزیز و حکیم است.

این جریان نیز قدرت و علم خداوند متعال را یادآوری نموده و گویای آن است که خداوند عزّوجلّ به کوچک ترین اجزای بدن انسان ها نیز آگاهی و اشراف کامل داشته و حتّی بعد از پوسیدن و از بین رفتن و یا درآمیختن با چیزهای دیگر قادر است تمام آن اجزا را در کنار هم جمع نموده و حیات دوباره ببخشد. بنابراین، این جریان نیز گواه دیگری بر امکان وقوع معاد جسمانی می باشد.

4. زنده شدن دو نفر از مردگان قبرسان بنی ساعده

از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) به جبرئیل فرمودند:

أَرِنِی کَیْفَ یَبْعَثُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْعِبَادَ یَوْمَ الْقِیَامَهْ؟

قَالَ: نَعَمْ. فَخَرَجَ إِلَی مَقْبَرَهْ بَنِی سَاعِدَهْ، فَأَتَی قَبْراً فَقَالَ

ص: 56


1- سورۀ بقره، آیۀ 260.

لَهُ: اخْرُجْ بِإِذْنِ اللَّهِ. فَخَرَجَ رَجُلٌ یَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ، وَ هُوَ یَقُولُ: وَا لَهْفَاهْ وَ اللَّهْفُ هُوَ الثُّبُورُ ثُمَّ قَالَ: ادْخُلْ. فَدَخَلَ.

ثُمَّ قَصَدَ بِهِ إِلَی قَبْرٍ آخَرَ فَقَالَ: اخْرُجْ بِإِذْنِ اللَّهِ.

فَخَرَجَ شَابٌّ یَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ....

ثُمَّ قَالَ: هَکَذَا یُبعَثُونَ یَومَ القِیَامَهِ.(1)

به من نشان بده خداوند چگونه در روز قیامت (مردگان را) بر می انگیزد.

[جبرئیل] عرض کرد: بله. پس به سمت قبرستان بنی ساعده رفته و بر سر قبری آمد و به [صاحب] قبر گفت: به اذن خدا [از قبر] بیرون بیا! پس مردی خارج شد در حالی که خاک سرش را تکان می داد و می گفت : والهفاه - ولهف به معنای هلاکت است .. سپس گفت: برو داخل قبر. پس داخل شد. سپس به سوی قبر دیگری رفت و گفت : به اذن خدا [از قبر] بیرون بیا! پس جوانی از قبر خارج شد در حالی که گرد و خاک از سرش می تکاند....

سپس [جبرئیل] عرض کرد: خدا در روز قیامت این چنین مردگان را بر می انگیزد.

در این جریان نیز به امکان زنده شدن مردگان در این دنیا به اذن خدای تعالی اشاره شده است.

با توجّه به جریان هایی که بیان شد و سایر آیات و روایاتی که بیانگر جریان هایی از این دست می باشند، جای هیچ گونه شک

ص: 58


1- قرب الإسناد، ص 58، بحار الأنوار، ج 7، ص 40

و استبعادی برای امکان وقوع معاد جسمانی باقی نمی ماند و تمامی این حکایت ها بیانگر این نکته هستند که: خدایی که می تواند انسان ها را در این دنیا بعد از گذشت چندین سال دوباره زنده نماید، همو می تواند در قیامت نیز انسانها را مجدّداً زنده کند، حتّی اگر سال های بیش تری سپری شده باشد.

شبهات منکران معاد

1. استخوان های پوسیده دوباره زنده نمی شوند!

یکی از مهم ترین شبهاتی که همواره از سوی منکرین معاد مطرح بوده است، این است که: چگونه ممکن است بدن هایی که پوسیده و به خاک تبدیل شده اند، دوباره زنده شوند؟ خدای تعالی در آیاتی از قرآن کریم پس از نقل این شبهۀ منکران معادی به آن پاسخ داده است. به عنوان نمونه، در سورۀ اسراء طرح این شبهه از سوی منکران معاد و پاسخ خداوند به آن ها، این چنین بیان شده است:

«وَقَالُوا أَإِذَا کُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِیدًا *قُلْ کُونُوا حِجَارَهً أَوْ حَدِیدًا *أَوْ خَلْقًا مِمَّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنَا قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ »(1)؛

و گفتند: آیا ما وقتی استخوان شدیم و از هم پاشیدیم،

ص: 58


1- سورۀ اسراء (17)، آیات 49- 51.

آیا ما درباره ترو تازه زنده خواهیم شد؟

بگو: سنگ باشید یا آهن یا خلقی بزرگ پیش خودتان . پس خواهند گفت: کیست که ما را برگرداند؟

بگو: او که بار اوّل خلقتان کرد.

در سورۀ یس نیز در همین رابطه چنین آمده است:

«أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ * وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ »(1)؛

آیا انسان نمی بیند که ما او را از نطفه آفریدیم امّا او دشمنی آشکار است. برای ما مَثَل می زند و خلق خویش را فراموش می کند، می گوید: کیست که استخوان های پوسیده را زنده کند؟ بگو: او که بار اوّل آفریدش، زنده اش می کند. و او به هر خلقی آگاه است.

خداوند متعال در این آیات منکران معاد را به علم و قدرت خود متذکّر نموده و به آنان چنین پاسخ می دهد که: همان خدایی که شما را برای اوّلین بار خلق نمود، قادر است پس از مردن شما و از بین رفتن جسدتان، دوباره شما را به همان صورت اوّل برگردانده و زنده نماید. علاوه بر این، نمونه هایی از زنده شدن مردگان در همین دنیا که پیش از این به برخی از آنها اشاره نمودیم و قرآن کریم نیز آنها را بیان نموده است،

ص: 59


1- سورۀ یس (36)، آیات 77- 79.

پاسخ روشن دیگری به استبعاد و انکار منکرین معاد و دلیل محکمی بر امکان وقوع معاد جسمانی می باشد.

2. شبهۀ آکل و مأکول

شبهۀ دیگری که در زمینۀ معاد مطرح می شود و در اصطلاح به شبهه آکل و مأکول معروف گشته، این شبهه است که: بسیاری از بدن های دنیوی پس از مرگ و درون قبرمی پوسند و به عناصر اوّلیّۀ خود تبدیل می شوند. این عناصر اوّلیّه نیز ممکن است از طریق تغذیه به اجزای موجودات دیگری تبدیل شوند. مثلاً ممکن است به جزئی از یک گیاه یا قسمتی از بدن یک حیوان یا انسانی دیگر تبدیل شوند. حال اگر جزئی از بدن یک انسان به جزئی از بدن انسانی دیگر تبدیل شود، دیگر جمع شدن تمام اجزای بدن هردو انسان به صورت کامل، از نظر عقلی محال بوده و امکان ندارد خدای تعالی بتواند در قیامت هر دوی آن ها را به صورت کامل بازگردانده و زنده نماید.

در پاسخ به این شبهه باید گفت: می دانیم که اساس بدن هر انسانی، همان بدن ذرّی او می باشد؛ چراکه هنگامی که در عالم ذرّ روح انسان به بدن ذرّی اش تعلّق گرفت، آن موجودِ مرکّب از روح قدیمه و بدن ذرّی، انسان کامل بود. پس هیچ یک از عناصری که در این دنیا جذب آن بدن ذرّی شده و باعث رشد و نموّ او گشته و بعد از مدتی از آن خارج می شوند، نقش اساسی در ثبات بدن انسانی ندارند، بلکه این بدن ذرّی است

ص: 60

که به طور کامل ثبات داشته و نقش اساسی در شکل گیری حقیقت انسان را ایفا می کند. بر اساس روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، این بدن ذرّی که از آن به عنوان «طینت» یاد کرده اند، پس از مرگ از بین نمی رود و در زمین باقی می ماند تا خدای متعال در روز قیامت دوباره انسان را همانند ابتدای خلقتش از آن بیافریند. امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ به این سؤال که: آیا جسد میّت از بین می رود؟ فرمودند:

نِعَمْ، حَتّی لا یَبْقَی لَحْمٌ وَلا عِظْمٌ اِلَّا طِینَتَهُ الَّتِی خُلِقَ مِنْها، فَاِنَّها لا تَبْلی ، تَبْقَی فِی الْقَبْرِ مُسْتَدِیرَهً حَتّی یَخْلُقَ مِنْها کَمَا خَُلِقَ أَوَّلَ مَرَّهٍ؛(1)

بله،تا این که هیچ گوشت و استخوانی نمی ماند مگر طینتی که از آن خلق شده است. پس آن (=طینت) از بین نمی رود و در زمین به صورت دایره (=کروی) باقی می ماند تا از آن خلق شود همان گونه که بار اوّل خلق شده بود.

نکتۀ دیگری که در پاسخ به این شبهه می توان به آن اشاره نمود، آن است که: در روایتی که از امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ جریان زنده شدن پرندگان برای حضرت ابراهیم (علیه السّلام) نقل شده، به این نکته اشاره شده که منشأ سؤال آن حضرت از خدای تعالی در مورد چگونگی زنده شدن مردگان، این بود که آن حضرت حیوان مرده ای را مشاهده نمود که در کنار دریا افتاده بود

ص: 61


1- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 191؛ بحار الأنوار، ج 7، ص 43.

و حیوانات دریایی و خشکی از آن می خوردند و آن حضرت با دیدن این جریان، از خداوند متعال خواست تا کیفیّت زنده شدن مردگان را به ایشان نشان دهد. خدای تعالی نیز به آن حضرت دستور داد تا چهار پرنده را ذبح نموده و آن ها را به طور کامل بکوبد و با هم مخلوط نموده و به چند قسمت تقسیم کند. سپس هر قسمتی را بالای قلّه ای نهاده و هریک از پرندگان را به اسم صدا زند. با این کار آن پرنده ها زنده شدند و با شتاب به سوی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) آمدند. این جریان نشان دهندۀ آن است که تغذیۀ موجودات از یکدیگر موجب مخلوط شدن بدن هایشان در همدیگر می شود نه آنکه جزئی از بدن یکی تبدیل به جزئی از بدن دیگری شود .

ص: 62

خودآزمایی

1. معنای لغوی و اصطلاحی معاد را بیان کنید.

2. اهمّیّت و جایگاه بحث معاد و آثار اعتقاد به آن را تبیین نمایید.

3. ضرورت وجود معاد را با توجّه به «عدل الهی»، و «حکمت الهی» اثبات نمایید.

4. چند نمونه از آیاتی که بیانگر وجود بحث معاد در سایر ادیان الهی می باشند را بیان نمایید.

5. با ذکر چند مثال از آیات و روایات، امکان وقوع معاد جسمانی را اثبات کنید.

6. دو مورد از شبهات منکرین معاد و پاسخ مناسب برای آن ها را بیان نمایید.

ص: 63

ص: 64

درس سوم: کلید واژه های بحث معاد در قرآن «مرگ»

اشاره

ص: 65

ص: 66

کلید واژه های بحث معاد در قرآن

1. عوده واعاده

این دو واژه که با واژۀ «معاد» هم ریشه می باشند، به دو معنا در قرآن کریم به کار رفته اند:

الف) در برخی از آیات منظور از این کلمات زنده شدن مردگان پس از مرگ می باشد. در این آیات خدای تعالی زنده کردن مردگان را همچون شروع خلقت انسان و بلکه آسان تر از آن دانسته و بدین ترتیب استبعاد منکران معاد را نفی نموده است . همانند این آیه از قرآن کریم:

«وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ »(1) ؛

و او کسی است که خلق را آغاز کرد، سپس آن را دوباره بر می گرداند و این کار برای او آسان تر است.

ب) در تعدادی دیگر از آیات منظور از این کلمات مردن وتبدیل شدن مجدّد انسان به خاک است. این آیات دلالت دارند

ص: 67


1- سورۀ روم، آیۀ 27.

بر این که پیش از قیامت همۀ انسان ها به اصل خویش و آن چیزی که خلقتشان از آن شروع شده باز خواهند گشت و در قیامت همچون ابتدای خلقت، دوباره از خاک پدید خواهند آمد. در یکی از این آیات، این موضوع چنین بیان شده است:

«مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَی »(1)؛

شما را از زمین آفریدیم و در زمین باز می گردانیم و از آن بار دیگر بیرونتان می آوریم .

2. ایاب، رجوع، صیرورت

معنای لغوی این سه واژه با معنای دو واژۀ پیش مشترک بوده و در همۀ این واژه ها معنای «بازگشتن» وجود دارد. در آیات قرآن کریم از این بازگشت به سوی خدای تعالی به سه گونه یاد شده است:

الف) اشاره به رجوع انسان ها به سوی خدا به صورت مطلق و بدون اشاره به مرگ و یا برانگیخته شدن انسان ها. همانند این آیات:

«إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ »(2)؛

همانا بازگشت آنها به سوی ما است.

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ » (3)؛

ص: 68


1- سورۀ طه (20)، آیۀ 55.
2- سورۀ غاشیه(88)، آیۀ 25.
3- سورۀ مؤمنون (23)، آیۀ 115.

آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نخواهید گشت ؟!

ب) رجوع انسان ها به سوی خدا بعد از برانگیخته شدن و زنده شدن مجدّدشان. همانند این آیه:

« وَالْمَوْتَی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ »(1) ؛

و مردگان را خداوند زنده می کند، سپس به سوی او باز می گردند.

ظاهراً مراد از بازگشت انسان ها در این دو دسته از آیات، بازگشت آنان به دادگاه عدل الهی برای رسیدگی به اعمالشان می باشد.

ج) رجوع انسان ها به سوی خدا بعد از مرگشان. همانند این آیات:

«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَإِلَیْنَا الْمَصِیرُ »(2)؛

همانا ما قطعاً زنده می کنیم و می میرانیم و بازگشت به سوی ما است.

«هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (56)»(3)؛

اوست که زنده می کند و می می راند و به سوی او باز خواهید گشت.

ظاهراً در این دسته از آیات مراد از بازگشت انسان ها، فنای آنان و بازگشتشان به ابتدای خلقت می باشد.

ص: 69


1- سورۀ انعام (6)، آیۀ 36.
2- سورۀ ق (50)، آیۀ 43.
3- سورۀ یونس (10)، آیۀ 56.
3. احیاء، بعث، بُعثره وقیام

احیاء به معنای زنده کردن ، بعث به معنای برانگیختن، بُعثره به معنای باز و آشکار شدن وقیام به معنای به پا خاستن می باشد. دلالت این واژه ها بر معاد و زنده شدن مردگان در روز قیامت کاملاً واضح و روشن بوده و در آیات فراوانی که همگی دربارۀ معاد و روز قیامت می باشند به کار رفته اند، که در این جا تنها به ذکر چند نمونه اکتفا می نماییم:

«أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَی(1)؛

آیا نمی بینید خداوندی که آسمان ها و زمین را آفریده و با خلق، هیچ خستگی ای در او راه پیدا نکرده، قادر است مردگان را زنده کند؟

« وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ »(2)؛ و به یقین خداوند کسانی را که در قبرها هستند برمی انگیزد.

«أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ »(3)؛ آیا نمی داند آنگاه که آنچه در قبرها است آشکار شود.

«یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ »(4)؛

ص: 70


1- سورۀ احقاف (46)، آیۀ 33.
2- سورۀ حج (22)، آیۀ 7.
3- سورۀ عادیات (100)، آیۀ 9.
4- سوره مطفّفین (83)، آیۀ 6.

روزی که مردم برای پروردگار عالمیان به پا خیزند.

4. حشر، جمع ونشر

حشرو جمع هردو به معنای جمع کردن و در کنار هم نهادن ونشربه معنای پخش و پراکنده نمودن است. دلالت این واژه ها بر معاد، از آن روست که خداوند متعال بدن های پراکنده شده را جمع کرده و بعد از زنده نمودن ، آن ها را در روز قیامت در زمین محشر پراکنده و پخش می نماید. آیاتی که این واژه ها در آن ها به کار رفته اند نیز فراوان اند و در این جا تنها چند نمونه از آنها را ذکر می کنیم:

«قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ »(1) ؛

بگو او کسی است که شما را در زمین انداخته است و به سوی او محشور خواهید شد.

«یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ »(2)؛ روزی که شما را به روز جمع، جمع کند. آن روز، روز پشیمانی است.

«ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ *ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ »(3)؛

سپس او را می میراند و در قبر می کند، بعد هر گاه خواست می گسترد.

ص: 71


1- سورۀ ملک (67)، آیۀ 24.
2- سورۀ تغابن (64)، آیۀ 9.
3- سورۀ عبس (80)، آیات 21 - 22.
5. لقاء الله و حضور

تعبیر لقاء الله و حضور در نزد خدای تعالی در روز قیامت، بدان جهت است که در این روز همۀ حجاب ها برداشته می شوند و همگان حضور خداوند متعال را در می یابند. این تعابیر نیز در آیات مختلفی به کار رفته اند؛ از جمله این آیات: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَهِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ » (1)؛ و آنان که آیات ما و ملاقات آخرت را تکذیب می کنند، اعمالشان تباه می شود....

«إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَهً وَاحِدَهً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ »(2)؛

جز یک فریاد نیست، ناگهان همۀ آن ها نزد ما احضار می شوند.

6. خروج واخراج

به کار بردن این واژه ها برای معاد نیز از آن روست که خدای تعالی در روز قیامت انسان ها را زنده نموده و از میان قبرهایشان بیرون خواهد کشید. از جمله آیاتی که با استفاده از این واژه ها به زنده شدن دوبارۀ انسان ها اشاره نموده اند، این دو آیه از قرآن کریم می باشند:

ص: 72


1- سورۀ اعراف (7)، آیۀ 147.
2- سورۀ یس (36)، آیۀ 53.

« یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ کَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ »(1)؛

از قبرها بیرون می آیند؛ گویا که ملخ هایی پراکنده شده دعا هستند.

«وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ »(2) ؛

و زمین را بعد از مردنش زنده می کند؛ و شما نیز همین طور بیرون آورده می شوید.

مرگ

1. ارتباط میان مرگ و خواب

از نظر آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، معنای مرگ ارتباط نزدیکی با خواب دارد. در قرآن کریم مرگ و خواب در یک امر با هم مشترک دانسته شده اند و آن، خروج روح از بدن در هر دو حالت است. خدای تعالی در این باره می فرماید:

«اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی »(3)؛

خداوند روح ها را به هنگام مرگ اخذ می کند و آنکه در خوابش نمرده است. پس آن را که مرگ برایش (به هنگام خواب) به مرحلۀ قضا رسیده است نگه می دارد و آن دیگری را تا وقت معلوم رها می کند.

ص: 73


1- سورۀ قمر(54)، آیۀ 7.
2- سورۂ روم (30)، آیۀ 19.
3- سورۀ زمر، آیۀ 42.

امام باقر (علیه السّلام) نیز دربارۀ شباهت مرگ و خواب می فرمایند: هُو النَّومُ الّذی یأتیکُم کُلَّ لیلَهٍ إلاّ أنّهُ طویلٌ مُدَّتُهُ لا یُنتَبَهُ مِنهُ إلاّ یَومَ القیامَه(1).

مرگ همان خواب است که هر شب سراغ شما می آید؛ جز این که مدّت آن طولانی تر است و انسان جز در قیامت از آن بیدار نمی شود.

بنابراین مرگ و خواب یک حقیقت مشترک اند که در هر دو، بیداری وجود دارد؛ به این معنی که خواب و مرگ با جدایی روح از بدن، و بیداری از این دو با بازگشت روح به بدن تحقّق پیدا می کند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در همین رابطه می فرمایند: وَ الَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ لَتَموتُنَّ کما تَنامونَ ، و لَتُبعَثُنَّ کما تَستَیقِظونَ .(2)

قسم به آن که مرا به حق مبعوث کرد، قطعاً خواهید مرد چنان که می خوابید و برانگیخته خواهید شد چنان که بیدار می شوید.

پس تا این جا روشن شد که هم به هنگام خواب و هم به هنگام مرگ، روح انسان از بدنش خارج می شود؛ امّا این بدان معنی نیست که خروج روح از بدن در هر دو حالت کاملاً یکسان بوده و هیچ تفاوتی میان آن ها وجود ندارد، بلکه بر اساس روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، خروج روح از بدن به هنگام خواب

ص: 74


1- بحار الأنوار، ج 6، ص155؛ نقل مشابه: معانی الأخبار، ص 289.
2- روضه الواعظین، ج 1، ص 53، بحار الأنوار، ج 7، ص 47.

به طور کامل صورت نگرفته و در این حالت، احاطه و توجّه و سلطۀ روح بر بدن باقی می ماند و ارتباطی همانند شعاع خورشید بین این دو برقرار می باشد و به همین جهت است که به هنگام خواب ، آثار حیاتی بدن همچون گردش خون و تنفّس از بین نمی روند؛ ولی به هنگام مرگ این ارتباط نیز از بین رفته و روح به طور کامل از بدن خارج می شود، به گونه ای که دیگر احاطه و تسلّطی بر بدن ندارد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) درباره کیفیّت خروج روح از بدن به هنگام خواب می فرمایند: إنّ اللّه َ تعالی خَلَقَ الرُّوحَ و جَعَلَ لها سُلطانا فَسُلطانُها النَّفسُ ، فإذا نامَ العَبدُ خَرَجَ الرُّوحُ و بَقِیَ سُلطانُهُ....(1)

همانا خدای تعالی روح را خلق کرد و برای آن سلطانی قرار داد؛ پس سلطان آن، نفس است. پس هنگامی که انسان می خوابد، روح خارج می شود و سلطانش باقی است ....

امام صادق (علیه السّلام) نیز در حدیث دیگری به تفاوت خروج روح از بدن در هنگام خواب و در زمان مرگ اشاره می فرمایند. در این حدیث شریف، راوی از آن حضرت می پرسد: صَعِدَت رُوحُ المؤمنِ إلَی السَّماءِ؟

قَالَ: نَعَمْ.

قُلْتُ: حَتَّی لَا یَبْقَی شَیءٌ فِی بَدَنِهِ ؟

فَقَالَ: لَا لَوْخَرَجَتْ کُلُّهَا حَقَّ لَا یَبْقَی مِنْهَا شَیءٌ إذاً لَمَاتَ.

ص: 75


1- مناقب آل ابی طالب (علیه السّلام)، ج 2، ص 357؛ بحار الأنوار، ج 58، ص 41 .

قُلْتُ: فَکَیفَ تَخْرُجُ؟

فَقَالَ: أمَا تَرَی الشَّمْسَ فِی السَّمَاءِ فِی مَوْضِعِهَا وَضَوْؤُهَا وَشُعَاعُهَا فِی الأرضِ فَکَذَلِکَ الرُّوحُ أصْلُهَا فِی الْبَدَنِ وَ حَرَکَتُهَا مَمْدُودَهٌ.(1)

آیا روح مؤمن [به هنگام خواب] به سوی آسمان بالا می رود؟

فرمودند: بله.

عرض کردم: به طوری که چیزی در بدنش باقی نمی ماند؟ فرمودند: نه، اگر همۀ آن خارج شود به طوری که چیزی از آن باقی نباشد، در این صورت می میرد.

عرض کردم: پس چگونه خارج می شود؟

فرمودند: آیا خورشید را نمی بینی که در آسمان در جایگاه خود قرار دارد و نور و شعاعش در زمین است؟ پس همین طور اصل روح در بدن است و حرکت آن امتداد دارد.

2. قبض روح واحتضار
الف) معنای احتضار

به حالت جان دادن و مرگ انسان در اصطلاح «احتضار» می گویند و علّت این نام گذاری، حضور فرشتگان و یا دوستان و آشنایان در کنار انسان به هنگام جان دادن می باشد. از این حالت به جهت کنده شدن روح از بدن به «نَزْع» و به جهت

ص: 76


1- أمالی صدوق، ص 145؛ بحار الأنوار، ج 58، ص32 -33 .

بیرون راندن روح از بدن به «سَوْق» نیز تعبیر شده است.(1)

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز حالت مرگ و قبض روح را مقیّد به احتضار کرده می فرمایند:

عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً... وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً،.(2)

بندگانی به اقتدار خلق شده اند... و با احتضار قبض روح می شوند.

ب) حضور پیامبر(صلّی الله علیه وآله ) و اهل بیت (علیهم السّلام) در کنار محتضر

براساس روایات فراوانی که از اهل بیت (علیهم السّلام) نقل شده، رسول خدا(صلّی الله علیه وآله ) ، حضرت زهرا (علیها السّلام) و ائمّه (علیهم السّلام) بربالین کسی که در حال جان دادن است حاضر می شوند و اگر آن فرد از پیروان آن بزرگواران باشد، او را مورد لطف و عنایت خویش قرار داده و سفارش او را به فرشتۀ مرگ می نمایند و بدین ترتیب حضور آنان موجب دلگرمی و آرامش او می شود. امّا اگر آن فرد از دشمنان اهل بیت (علیهم السّلام) باشد، حضور آنان به هنگام جان دادنش به گونه ای خواهد بود که موجب ناراحتی و اندوه او خواهد شد. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

ما یَموتُ مُوالٍ لَنا مُبغِضٌ لأعدائنا إلاّ و یَحضُرُهُ رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله و أمیرُ المؤمنینَ و الحسنُ و الحسینُ علیهم السلام فَیَرَونَهُ ویَبَشرُّونهُ ، و إن کانَ غیرَ مُوالٍ لَنا یَراهُم بحَیثُ یَسوؤهُ .(3)

ص: 77


1- کشف الغطا، ج1، ص143.
2- نهج البلاغه، خطبۀ 83.
3- تفسیر قمی، ج 2، ص265؛ بحار الأنوار، ج 6، ص180 - 181.

هیچ یک از شیعیان و پیروان ما و آنان که بغض دشمنان ما را بر دل دارند نمی میرند مگر آن که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله ) ، امیرمؤمنان، امام حسن و امام حسین (علیه السّلام) نزد او حاضر می شوند؛ پس او را می بینند و به او بشارت می دهند، و اگر محتضر از غیر پیروان ما باشد، به گونه ای آنان را می بیند که موجب ناراحتی او می شود.

ج) چهرۀ فرشتۀ مرگ به هنگام قبض روح

هر انسانی به هنگام مرگش فرشته ای که مأمور قبض روح اوست را با چهره ای که متناسب اعمالش می باشد، خواهد دید. براساس آنچه در روایات در این باره بیان شده است، مؤمنان فرشته مرگ را با چهره ای زیبا و نورانی می بینند و غیر مؤمنان او را با چهره ای زشت و ترسناک مشاهده می کنند. در مورد حضرت ابراهیم (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت از فرشته مرگ خواست تا صورت خویش را به هنگام قبض روح مؤمن وفاجر به او نشان دهد. پس فرشتۀ مرگ به آن حضرت گفت:

نَعَمْ، أَعْرِضْ عَنِّی.. فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَإِذَا هُوَ شَابٌ حَسَنُ الصُّورَهِ حَسَنُ الثِّیَابِ حَسَنُ الشَّمَائِلِ طَیِّبُ الرَّائِحَهِ فَقَالَ: یَا مَلَکَ الْمَوْتِ لَوْ لَمْ یَلْقَ الْمُؤْمِنُ إِلَّا حُسْنَ صُورَتِکَ لَکَانَ حَسْبَهُ.

ثُمَّ قَالَ لَهُ: هَلْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تُرِیَنِی الصُّورَهَ الَّتِی تَقْبِضُ فِیهَا رُوحَ الْفَاجِر؟

قَالَ: لَا تُطِیقُ! فَقَالَ: بَلَی، قَالَ فَأَعْرَضَ عَنْهُ، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ رَجُلٌ أَسْوَدُ قَائِمُ الشَّعْرِ مُنْتِنُ الرَّائِحَهِ أَسْوَدُ الثِّیَابِ یَخْرُجُ

ص: 78

مِنْ فِیهِ وَ مِنْ مَنَاخِرِهِ النَّارُ وَ الدُّخَانُ ..(1)

بله از من روی بگردان . پس از او روی گرداند، به ناگاه دید او جوانی است خوش صورت و خوش لباس و شکیل و معطّر.

حضرت ابراهیم (علیه السّلام) فرمود: ای فرشتۀ مرگ! اگر مؤمن چیزی جز صورت نیکوی تو را نبیند، برای او کافی است . سپس به او گفت: آیا می توانی شکل خود را به هنگام قبض روح فاجر به من نشان دهی؟ عرض کرد: طاقتش را نداری. ابراهیم (علیه السّلام) گفت: چرا. گفت: از من روی بگردان . پس از او روی گرداند و سپس به او ملتفت شد و به ناگاه او را به شکل مردی سیاه با موهای برآمده، بدبو و سیاه پوش دید که از دهان و بینی اش آتش و دود خارج می شود....

د) کیفیّت قبض روح مؤمن و فاجر

بر مبنای روایات معصومین (علیه السّلام)، فرشتۀ مرگ روح مؤمنین را با آرامی و مدارا قبض می کند، به گونه ای که جان دادن برای آن ها بسیار راحت و آسان خواهد بود؛ ولی روح کافران و معاندان را با تندی و خشونت از بدنشان خارج می کند، به گونه ای که جان کندن برای آنان بسیار سخت و دشوار خواهد بود. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در مورد کیفیت قبض روح کافر می فرمایند:

ص: 79


1- عوالی اللئالی، ج 1، ص 274؛ بحار الأنوار، ج12، ص 74- 75.

إِنَّ مَلَک الْمَوْتِ إِذَا نَزَلَ لِقَبْضِ رُوحِ الْکافِرِ نَزَلَ مَعَهُ سَفُّودٌ مِنْ نَارٍ فَنَزَعَ رُوحَهُ بِهِ فَتَصِیحُ جَهَنَّمُ.(1)

همانا هنگامی که فرشتۀ مرگ برای قبض روح کافر فرود می آید، با او سیخ های آتشین فرود می آید و به وسیلۀ آن روحش را بیرون می آورد. پس جهنّم فریاد بر می آورد.

در حدیث دیگری از آن حضرت، نحوۀ قبض روح مؤمن چنین بیان شده است: إنّ مَلَکَ المَوتِ لَیَقِفُ مِن المؤمنِ عِندَ مَوتِهِ مَوقِفَ العَبدِ الذَّلیلِ مِن المَولی ، فَیَقومُ و أصحابَهُ لا یَدنُونَ مِنهُ حتّی یَبدأَهُ بالتَّسلیمِ و یُبشِّرَهُ بالجَنّهِ.(2)

همانا فرشتۀ مرگ به هنگام مرگ مؤمن همچون غلامی گوش به فرمان نزد مولایش است. او و یارانش نزد مؤمن می ایستند و پیش از آن که به او نزدیک شوند، به او سلام می گویند و به بهشت بشارتش می دهند. امام هادی (علیه السّلام) نیز در روایت دیگری مرگ را برای مؤمنان همچون استحمام برای شخصی که بدنش کثیف و آلوده و بدبو شده است دانسته و آن را برای مؤمنین دلپذیر و موجب راحتی معرّفی فرموده اند.(3)

همچنین از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) نقل شده که آن حضرت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) دربارۀ کیفیّت قبض روح شیعیان ایشان فرمودند:

ص: 80


1- کافی، ج3، ص253؛ بحار الأنوار، ج6، ص170.
2- من لا یحضر الفقیه، ج 1، ص 135؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 167.
3- معانی الأخبار، ص290؛ بحار الأنوار، ج6، ص156.

إنّ أشَدَّ شیعَتِنا لَنا حُبّا یکونُ خُروجُ نَفسهِ کشُربِ أحَدِکُم فی یَومِ الصَّیفِ الماءَ البارِدَ الّذی یَنتَقِعُ بهِ القلوبُ ، و إنّ سائرَهُم لَیَموتُ کما یُغبَطُ أحَدُکُم علی فِراشهِ کأقَرَّ ما کانَت عَینُهُ بمَوتهِ.(1)

شیعه ای که دوستی او نسبت به ما شدیدتر باشد، خارج شدن روحش مانند نوشیدن آب خنک در یک روز تابستانی است که به واسطۀ آن، جان آدمی لذّت می برد. و مردن دیگر شیعیان، مانند آرام گرفتن آنها در رختخوابشان است و چشمش با مرگ خیلی روشن می شود.

از این روایت معلوم می شود که: اگرچه همۀ مؤمنین به هنگام قبض روحشان مورد لطف و تکریم خدای تعالی هستند، لکن این تکریم برای همه یکسان نبوده و بنا به درجات ایمان آنان متفاوت خواهد بود.

ه) حکمت راحت یا سخت جان دادن مؤمن و کافر

اگرچه بر مبنای روایاتی که بیان شد، غالباً قبض روح مؤمن با آرامش و راحتی و قبض روح کافر با سختی و عذاب همراه خواهد بود، لکن گاهی پیش می آید که روال بدین گونه نباشد،

بلکه به عکس، جان دادن برای مؤمن همراه درد و رنج و برای کافر توأم با راحتی باشد. امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ حکمت این امور می فرمایند:

ص: 81


1- تأویل الآیات الظاهره، ص752؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 162.

مَا کَانَ مِنْ رَاحَهٍ لِلْمُؤْمِنِ هُنَاکَ فَهُوَ عَاجِلُ ثَوَابِهِ وَ مَا کَانَ مِنْ شَدِیدَهٍ فَتَمْحِیصُهُ مِنْ ذُنُوبِهِ لِیَرِدَ اَلْآخِرَهَ نَقِیّاً نَظِیفاً مُسْتَحِقّاً لِثَوَابِ اَلْأَبَدِ لاَ مَانِعَ لَهُ دُونَهُ وَ مَا کَانَ مِنْ سُهُولَهٍ هُنَاکَ عَلَی اَلْکَافِرِ فَلْیُوَفِّ أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِی اَلدُّنْیَا لِیَرِدَ اَلْآخِرَهَ وَ لَیْسَ لَهُ إِلاَّ مَا یُوجِبُ عَلَیْهِ اَلْعَذَابَ وَ مَا کَانَ مِنْ شِدَّهٍ عَلَی اَلْکَافِرِ هُنَاکَ فَهُوَ اِبْتِدَاءُ عَذَابِ اَللَّهِ لَهُ بَعْدَ حَسَنَاتِهِ ذَلِکُمْ بِأَنَّ اَللَّهَ عَدْلٌ لاَ یَجُورُ .(1)

راحت جان دادن مؤمن ثواب عمل اوست که تعجیل در آن شده است. و سخت جان دادن او برای پاک کردن او از گناهانش است تا پاک و پاکیزه وارد آخرت شده و مستحقّ ثواب ابدی گردد؛ زیرا مانعی برای رسیدن به این ثواب جز گناهانش وجود ندارد. و راحت جان دادن کافر اجر کارهای نیک او در دنیا است، تا وارد آخرت شود در حالی که در اعمالش جز آنچه موجب عذاب است، وجود ندارد. و سخت جان دادن کافر شروع عذاب خداوند در حقّ اوست بعد از اتمام جزای کارهای نیکشه و همۀ این ها بدان جهت است که خدا عادل است و ستم نمی کنند.

و) سختی انتقال از دنیا

علاوه بر مواردی که پیش از این ذکر شد، یکی از مواردی که مرگ و انتقال از این دنیا را برای همۀ انسان هاسخت و هراس آور می کند،

ص: 82


1- علل الشرایع، ج1، ص 298؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 153.

دوری از دوستان و آشنایان و ورود به عالمی جدید واشراف به اموری است که تاکنون از انسان محجوب بوده اند. امام رضا (علیه السّلام) یکی از سخت ترین و ترسناک ترین احوال انسان را روزی معرّفی می نمایند که انسان می میرد و آخرت و اهل آن را به عیان مشاهده می کند.(1) همچنین هنگامی که از امام حسن (علیه السّلام) دربارۀ گریۀ آن حضرت به هنگام احتضارشان سؤال شد، فرمودند:

إِنَّمَا أَبْکِی لِخَصْلَتَیْنِ: لِهَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ وَ فِرَاقِ اَلْأَحِبَّهِ.(2)

همانا گریه ام برای دو امر است: هراس از اشراف بر امور آخرت و دوری دوستان . امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز اطّلاع و اشراف انسان نسبت به عالم آخرت را موجب سلب آرامش انسان دانسته و می فرمایند:

فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ، .(3)

پس شما اگر مشاهده کنید آن را که مردگان از شما انسان ها مشاهده کرده اند، به یقین بی تابی کرده و هراسناک می شوید و گوش کرده و اطاعت پیشه می کنید. امّا آنچه آن ها می بینند از شما پوشیده است. و پرده به زودی برداشته خواهد شد.

ص: 83


1- ر.ک: خصال، ج1، ص107؛ بحار الأنوار، ج6، ص158.
2- کافی، ج 1، ص 461؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 160.
3- نهج البلاغه، خطبۀ 20؛ بحار الأنوار، ج 39، ص 244.

از موارد دیگری که مرگ را برای انسان دشوار می کند، جدا شدن روح از بدنی است که سال ها با آن همراه بوده و به آن انس گرفته است. امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ به این سؤال که چرا خروج روح از بدن درد آور است در حالی که تعلّق روح به بدن سختی ندارد، فرمودند:

لِأَنَّهُ نَمَا عَلَیْهَا الْبَدَنُ.(1)

به خاطر آنکه بدن با روح رشد کرده است.

ص: 84


1- علل الشرایع، ج1، ص 309؛ بحار الأنوار، ج 6، ص158.

خودآزمایی

1. سه مورد از کلیدواژه های بحث معاد در قرآن کریم را مطرح نموده و علاوه بر توضیح معنای هرکدام، یک نمونه از آیاتی که این کلید واژه ها در آنها به کار رفته است را بیان نمایید.

2. از نظر آیات و روایات، چه ارتباطی میان مرگ و خواب وجود دارد؟

3. احتضار یعنی چه؟ اهل بیت (علیهم السّلام) به چه صورتی بربالین فرد محتضر حاضر می شوند؟

4.کیفیّت قبض روح مؤمن و فاجر در روایات چگونه بیان شده است ؟

5. راحت یا سخت جان دادن مؤمن و یا کافر چه حکمتی دارد؟

6. به غیر از اعمال انسان ها، چه مواردی انتقال از این دنیا را برای همگان سخت و هراس آور می کند؟

ص: 85

ص: 86

درآمد

ص: 87

ص: 88

درس چهارم : برزخ و قیامت

اشاره

ص: 89

ص: 90

برزخ

1. معنای برزخ

از نظر لغوی به چیزی «برزخ» می گویند که میان دوشیء حائل شده و بین آن ها فاصله بیندازد. امّا در اصطلاح قرآن و روایات مراد از برزخ عالمی است که میان دنیا و قیامت فاصله انداخته است. این عالم که با مرگ انسان آغاز شده و تا قیامت ادامه می یابد، همان خانۀ قبرمی باشد. خدای تعالی در مورد عالم برزخ می فرماید:

«حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ *لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ »(1) ؛

تا آن گاه که مرگ هریک از آنها رسید می گوید: پروردگارا! مرا برگردان تا عمل صالح انجام دهم در آنچه از [اعمالی که در انجام آن ها کوتاهی و آن ها را] ترک کردم.

ص: 91


1- سورۀ مؤمنون (23)، آیات 99 – 100.

نه، این گونه نخواهد شد. همانا آن سخنی است که گوینده اش اوست و از پشت سرشان برزخی است تا روزی که مبعوث شوند.

این آیۀ شریفه به روشنی بیانگر این نکته است که برزخ با مرگ انسان آغاز می شود و تا قیامت ادامه می یابد. نکتۀ دیگری که در این آیه به آن اشاره شده، این است که زنده شدن دوباره در این دنیا و بازگشت به این دنیا پس از مرگ، برای هیچ کس اتفاق نخواهد افتاد. البتّه همان طور که پیش از این بیان شد، (1) خداوند متعال بنابر مصالحی، پیش از برپایی قیامت، ائمه (علیهم السّلام) را به این دنیا باز خواهد گرداند و آن بزرگواران سال های زیادی بر مردم حکومت خواهند نمود. همچنین در این دوره که از آن به «رجعت» تعبیر شده است، عدّه ای از مؤمنین نیز برای انتقام گرفتن و برخی از کفّار هم برای انتقام پس دادن به این دنیا باز خواهند گشت.

امام سجاد (علیه السّلام) پس از تلاوت این آیۀ شریفه، دربارۀ برزخ فرمودند: هُوَ اَلْقَبْرُ وَ إِنَّ لَهُمْ فِیهِ لَمَعِیشَهً ضَنْکاً وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلْقَبْرَ لَرَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ اَلْجَنَّهِ أَوْ حُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ اَلنِّارِ(2) .

برزخ قبر است. همانا برای آنان در قبر زندگی سخت و دشواری است. به خدا سوگند قبر باغی از باغ های

ص: 92


1- به بحث «رجعت» در بخش امامت رجوع فرمایید.
2- خصال، ج1، ص120؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 159.

بهشت یا گودالی از گودال های آتش است .

امام صادق (علیه السّلام) نیز در پاسخ به عمروبن یزید که از آن حضرت پرسیده بود: برزخ چیست؟ فرمودند:

الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوتِهِ إلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ. (1)

قبر است، از هنگام مرگ انسان تا روز قیامت .

با توجّه به مطالبی که در مورد برزخ بیان شد، به نظر می رسد طول برزخ برای همۀ انسان ها یکسان نباشد، بلکه با توجّه به زمان مرگ هرکس و فاصلۀ آن تا برپایی قیامت ، این زمان برای افراد مختلف متفاوت خواهد بود.

2. برزخ منزلی از منازل آخرت

نکتۀ دیگری که لازم است دربارۀ عالم برزخ به آن اشاره نماییم، این است که: اگر چه عالم برزخ عالمی متفاوت از عوالم قبل و بعدش ۔ یعنی دنیا و آخرت . می باشد، لکن خدای تعالی برزخ را منزلی از منازل آخرت قرار داده است تا مؤمنان و بهشتیان در این عالم از گناهان خود پاک شده و در آخرت بدون هیچ مشکلی و با پاکیزگی کامل از مواقف قیامت عبور نموده و وارد بهشت شوند و یا آن که لااقل مقداری از آلودگی هایشان در این منزل کاسته شود. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در این باره می فرمایند:

«إِنَّ القَبْرَ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الآخِرَهِ، فَإِنْ نَجَا مِنْهُ فَمَا بَعْدَهُ أَیْسَرُ مِنْهُ، وَإِنْ لَمْ یَنْجُ مِنْهُ فَمَا بَعْدَهُ أَشَدُّ مِنْهُ».(2)

ص: 93


1- کافی، ج 3، ص 242؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 267.
2- جامع الأخبار، ص 169 - 170؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 242.

همانا قبر اوّلین (منزل) از منازل آخرت است. پس هرکه از آن نجات یابد، بعد از آن آسان تر است و کسی که از قبر نجات نیابد، پس سختی های بعدی کم تر از آن نخواهد بود.

3. سؤال قبر

مسألۀ سؤال قبر از جمله اموری است که در روایات اهل بیت (علیهم السّلام) اهمّیّت فراوانی به آن داده شده است. تا جایی که در برخی از روایات انکار آن خروج از ولایت شمرده شده است.

امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: مَنْ أَنْکَرَ ثَلاَثَهَ أَشْیَاءَ فَلَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا اَلْمِعْرَاجَ وَ اَلْمُسَاءَلَهَ فِی اَلْقَبْرِ وَ اَلشَّفَاعَهَ.(1)

هرکس سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست: معراج ، سؤال قبر و شفاعت.

اکنون که با جایگاه این مسأله در تعالیم اهل بیت (علیهم السّلام) آشنا شدیم، باید بدانیم چه کسانی در قبر مورد سؤال قرار می گیرند و از آن ها درباره چه مواردی سؤال می شود.

امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ به این پرسش که: از چه کسانی در قبر سؤال می شود؟ فرمودند: لا یُسألُ فی القَبرِ إلاّ مَن مَحَضَ الإیمانَ مَحضاً ، أو مَحَضَ الکُفرَ مَحضاً وَ الاخَرُونَ یُلهَونَ عَنهُم.(2)

ص: 94


1- أمالی صدوق، ص294 - 295؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 223.
2- کافی، ج 3، ص 235؛ بحار الأنوار، ج 6، ص260.

در قبر جزاز مؤمن محض یا کافر محض سؤال نمی شود و به دیگران اعتنایی نمی شود.

بنابراین روایت شریف ، مسألۀ سؤال قبرهمگانی نبوده و تنها دو دسته از افراد هستند که در قبر مورد سؤال قرار می گیرند: آنان که مؤمن محض باشند و کسانی که کافر محض باشند.

البتّه باید توجّه داشت که مقصود از مؤمن محض در این روایت کسانی نیستند که در دنیا هیچ گناهی از آنها سر نزده باشد و همچنین مراد از کافر محض نیز کسانی نیستند که در دنیا هیچ اطاعتی از آن ها سر نزده باشد، بلکه از سایر روایاتی که از معصومین (علیهم السّلام) در این باره نقل شده است، چنین به دست می آید که مراد از محض ایمان و کفر، حالت انسان به هنگام مرگ، و ایمان و کفری است که انسان با آن از دنیا می رود؛ چراکه انسان یا با ایمان و یقین کامل از دنیا می رود یا با کفر و انکار کامل. و مراد از گروه سومی که در قبر به آن ها اعتنایی نمی شود و مورد سؤال قرار نمی گیرند، کسانی هستند که در این دنیا حجّت بر آن ها تمام نشده است؛ همانند اطفال و دیوانگان.

و امّا دربارۀ این که چه چیزهایی در قبر مورد سؤال قرار می گیرند، موارد متعدّد و مختلفی در روایات مطرح شده اند.

به عنوان نمونه، از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) نقل شده که در این باره فرمودند: أَنَّ لِلَّهِ تَعَالَی مَلَکَیْنِ یُقَالُ لَهُمَا نَاکِرٌ وَ نَکِیرٌ یَنْزِلَانِ عَلَی

ص: 95

الْمَیِّتِ فَیَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ وَ نَبِیِّهِ وَ دِینِهِ وَ إِمَامِهِ، فَإن أجَابَ بِالحَقِّ سَلَّمُوهُ إلَی مَلَائِکَهِ النَّعِیِمِ وَإن أُرتِجَ عَلَیهِ سَلَّمُوهُ إلَی مَلَائِکَهِ العَذَابِ. (1)

همانا خدا دو فرشته دارد که به آن ها ناکر و نکیر گفته می شود. آن دو بر مرده فرود می آیند و دربارۀ پروردگار، پیامبر، دین و امامش سؤال می کنند. اگر به حق و درستی پاسخ گوید، او را تسلیم فرشتگان نعمت می کنند و چنان که زبانش بند آید، او را به فرشتگان عذاب تحویل می دهند.

در سایر روایات موارد دیگری همچون نماز، روزہ، زکات، عمرو مال نیز به عنوان مسائلی که در قبر از آن ها سؤال می شود، معرّفی شده اند.

از نکات دیگری که در روایات به آن ها اشاره شده، یکی این مسأله است که سؤال قبر توسّط دو فرشته از فرشتگان الهی به نام های منکر و نکیر(2) ویاناکر ونکیر(3) صورت می گیرد، و دیگری این نکته است که به هنگام سؤال قبر، روح به بدن برگردانده می شود.

امام باقر (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: فَإذَا دَخَلَ حُفرَتَهُ رُدَّتِ الرُّوحُ فِی جَسَدِهِ وَجَاءَهُ مَلَکَا القَبرِ فَامتَحَنَاهُ.(4)

وقتی میّت داخل قبر می شود، روح به بدنش برگردانده می شود

ص: 96


1- تصحیح اعتقادات الإمامیّه، ص99؛ بحار الأنوار، ج 6، ص245.
2- ر.ک: بحار الأنوار، ج6، ص216.
3- ر.ک: بحار الأنوار، ج6، ص245.
4- کافی، ج 3، ص 234؛ بحار الأنوار، ج 6، ص259.

و دو فرشتۀ قبر نزد او می آیند و او را امتحان می کنند.

البتّه روشن است که این بازگشت و تعلّق روح به بدن، همانند تعلّق و ارتباط آن ها در دنیا نیست، بلکه این ارتباط تنها برای پاسخ گفتن به فرشتگان سؤال کننده است.

آخرین نکته ای که دربارۀ سؤال قبر به آن اشاره می نماییم، این نکته است که بر اساس روایات، مؤمنان در هنگام سؤال قبراز ناحیۀ اعمال خویش و نیز به واسطۀ اهل بیت (علیهم السّلام) مورد حمایت قرار می گیرند. به عنوان مثال، در برخی از روایات چنین عنوان شده که به هنگام ورود مؤمن به قبرش، بعضی از اعمال او همچون نماز و زکات مجسّم شده و به کمک او می روند.(1) از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز دربارۀ کسی که در تقویت دین و معرفت بندگان خدا بکوشد، چنین نقل شده که آن حضرت فرمودند: مَن قَوّی مِسکیناً فی دینِهِ ضَعیفاً فی مَعرِفَتِهِ عَلی ناصِبٍ مُخالِفٍ فَاَفحَمُهُ، لَقَّنَهُ اللهُ یَومَ یُدلی فی قَبرِهِ اَن یَقُولَ: اللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ نَبیّی وَ عَلیٌّ وَلیّی، وَ الکَعبَهُ قِبلَتی وَ القُرآنُ بَهجَتی وَ عُدَّتی.(2)

هر کس در راستای مقابله با ناصبی ها و مخالفان ما، ناتوان و بینوای در دین و معرفت را تقویت و آن ناصبی را روسیاه کند، هنگامی که در قبر قرار گیرد خداوند به او

ص: 97


1- ر.ک: کافی، ج 3، ص 240؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 265.
2- احتجاج، ج 1، ص18؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 228 - 229.

تلقین می کند که بگوید: پروردگارم الله، پیامبرم محمّد، امامم علی، قبله ام کعبه و مایۀ سرور و پناه و یاورم قرآن است.

4. عذاب قبر

از نخستین عذاب های عالم برزخ که به فرموده امام صادق (علیه السّلام) افراد بسیار اندکی از آن رهایی می یابند، فشار قبر می باشد. آن حضرت در پاسخ به این سؤالِ ابوبصیر که: آیا کسی از فشار قبر رهایی دارد؟ فرمودند: نَعُوذُ بِاللَهِ مِنْهَا ؛ مَا أَقَلَّ مَنْ یَفْلِتُ مِنْ ضَغْطَهِ الْقَبْرِ.(1)

از آن به خدا پناه می برم. چقدر اندک اند کسانی که از فشار قبر رها می شوند.

ممکن است گمان شود که این عذاب فقط مربوط به کسانی می شود که در زمین دفن می شوند؛ در حالی که بر اساس روایات، افرادی که در زمین دفن نمی شوند نیز گرفتار این عذاب خواهند شد. به عنوان مثال، امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ کسی که به دار کشیده می شود فرمودند: انَّ رَبُّ الارض هُوَ ربُّ الهَواء فَیُوحَی الله عزّوجلّ الیَ الهَواء فَیُظغطُهُ ضَغطَه القَبر.(2)

همانا پروردگار زمین ، پروردگار هوا هم هست؛ پس خدای عزّوجلّ به هوا وحی می کند و هوا بر میّت فشاری شدیدتر از فشار قبر وارد می آورد.

ص: 98


1- کافی، ج 3، ص 236؛ بحار الأنوار ، ج 6، ص 261.
2- کافی، ج3، ص241؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 266.

با توجّه به روایات اهل بیت (علیهم السّلام)، عوامل مؤثّر بر عذاب قبر را می توان به سه دسته تقسیم نمود: دستۀ اوّل مربوط به رفتارهای ناشایستی می شود که ترک آنها موجب رهایی از عذاب قبر می شود. تضییع نعمت های الهی، بد خلقی با اهل و عیال، سخن چینی، بی مبالاتی نسبت به بول و دوری گزیدن مرد از همسر خویش از جملۀ این موارد هستند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: عَذَابُ اَلْقَبْرِ یَکُونُ مِنَ اَلنَّمِیمَهِ وَ اَلْبَوْلِ وَ عَزَبِ اَلرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ.(1) عذاب قبر ناشی از سخن چینی، [بی مبالاتی نسبت به] ادرار و دوری گزیدن مرد از همسر خود است.

دستۀ دوم مربوط به رفتارهای پسندیده ای می شود که انجام آن ها موجب رهایی از عذاب قبر می شود. یکی از این موارد خواندن آیه الکرسی می باشد. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: مَنْ قَرَأَ مَرَّهً صَرَفَ اَللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ مَکْرُوهٍ مِنْ مَکَارِهِ اَلدُّنْیَا وَ أَلْفَ مَکْرُوهٍ مِنْ مَکَارِهِ اَلْآخِرَهِ، وَ أَیْسَرُ مَکْرُوهِ اَلدُّنْیَا اَلْفَقْرُ، وَ أَیْسَرُ مَکْرُوهِ اَلْآخِرَهِ عَذَابُ اَلْقَبْرِ، .(2)

هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند، خداوند از او هزار بدی از بدی های دنیا و هزار بدی از بدی های آخرت

ص: 99


1- وسائل الشیعه، ج 1، ص340؛ علل الشرایع، ج1، ص309؛ بحار الأنوار، ج6، ص222.
2- بحار الأنوار، ج89، ص 267؛ نقل مشابه: أمالی صدوق، ص 98.

را برطرف می کند که آسان ترین بدی دنیا تنگ دستی و آسان ترین بدی آخرت عذاب قبر است.

یکی دیگر از این موارد خواندن سورۀ نساء در روزهای جمعه می باشد.

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این رابطه می فرمایند: مَنْ قَرَأَ سُورَهَ اَلنِّسَاءِ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ أُومِنَ مِنْ ضَغْطَهِ اَلْقَبْرِ . (1)

هر کس در هر جمعه سورۀ نساء را بخواند، از فشار قبر در امان خواهد بود.

به جای آوردن حج، چهار روز روزه گرفتن در ماه رجب، قرائت سورۀ ملک و بخشیدن مهریه به شوهر نیز از جملۀ اموری هستند که در رهایی از عذاب قبر مؤثّر می باشند.

و امّا دستۀ سوم مربوط به اموری می شود که جزو اعمال و رفتار خود شخص نمی باشند، ولی انجام گرفتن آن ها موجب از بین رفتن عذاب قبر می گردد.

یکی از این موارد، مردن در روز یا شب جمعه می باشد.

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در این باره می فرمایند:

«مَنْ مَاتَ یَوْمَ الْجُمُعَهِ أَوْ لَیْلَهَ الْجُمُعَهِ رَفَعَ اللهُ عَنهُ عَذَابِ الْقَبْرِ.(2)

هر کس در شب یا روز جمعه بمیرد، عذاب قبر از او برداشته می شود.

از امور دیگری که موجب برداشته شدن عذاب از میّت

ص: 100


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 215؛ ثواب الأعمال، ص 105؛ بحارالأنوار، ج 86، ص 349.
2- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 138؛ نقل مشابه: محاسن، ج 1، ص 60.

می شود، قرار دادن جریده(1) در قبر و آب پاشیدن بر روی قبر می باشد. امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ علّت قرار دادن جریده به همراه میّت در قبرمی فرمایند: إنَّهُ یَتَجَافَی عَنهُ العَذَابُ مَا دَامَت رَطبَهً. (2)

به درستی که آن چوب تا وقتی که تراست، میّت را از عذاب می رهاند.

همچنین از آن حضرت روایت شده که دربارۀ علّت آب

پاشیدن بر روی قبر فرمودند: یَتَجَافَی عَنهُ العَذَابُ مَا دَامَ النَّدَی فِی التُّرَابِ.(3)

تا وقتی که خاک قبرتر است، عذاب از او (= میّت) برداشته می شود.

مورد دیگری که در روایات به عنوان عامل رهایی از عذاب قبر معرّفی شده است، کارهای نیک و اعمال شایسته ای می باشد که فرزندان میّت انجام می دهند.

آخرین نکته ای که لازم است دربارۀ عذاب قبر به آن اشاره شود، این نکته است که: ظاهر روایات نشان می دهد که عذاب برزخ تنها اختصاص به روح نداشته و بدن هم این عذاب را می چشد

ص: 101


1- دو چوب تر که همراه میّت در قبر گذاشته می شود.
2- کافی، ج 3، ص 153؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 144؛ بحار الأنوار، ج 6، ص215.
3- کافی، ج 3، ص200؛ علل الشرایع، ج1، ص 307؛ بحار الأنوار، ج 79، ص 23.

و آن را درک می کند. امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ ورود کافر به قبر می فرمایند: ثُمَّ تُؤخَذُ رُوحُهُ فَتُوضَعُ حَیثُ رأَی مَقعَدَهُ مِنَ النَّارِثُمَّ تَزَل نَفخَهٌ مِنَ النَّارِ تُصِیبُ جَسَدَهُ فَیَجِدُ ألَمَهَا وَ حَرَّهَا فِی جَسَدِهِ إلَی یَومِ یُبعَثُ.(1)

آن گاه روح او گرفته و در مکانی که جایگاه خویش در آتش را می بیند نهاده می شود. سپس همواره شعله ای از آتش به بدن او می رسد که جسد او درد و حرارت آن را تا قیامت می چشد.

البتّه در همین روایت شریف دربارۀ افراد مؤمن چنین بیان شده که بدن های آنان نیز همچون ارواحشان، در قبر متنعّم بوده و از لذّت ها و نعمت های الهی بی بهره نمی باشند.

5. وضعیّت ارواح در برزخ

براساس روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، ارواح پس از آن که به هنگام مرگ تعلّقشان به بدن هایشان کاملاً از بین رفت، با هیأتی همانند هیأت دنیایی خویش وارد برزخ خواهند شد و در آن جا با شکل و صورتی همانند شکل و صورت دنیایی خود حضور خواهند داشت. به گونه ای که اگر کسی از اهل دنیا به آنان اضافه شود، او را به همان شکلی که در دنیا داشت می بینند و می شناسند. در روایتی که در همین زمینه نقل شده است،

ص: 102


1- کافی، ج 3، ص 242؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 267.

یونس بن ظبیان به امام صادق (علیه السّلام) عرض می کند که: برخی می گویند ارواح مؤمنان پس از مرگشان در چینه دان های پرندگان خواهند بود. امام صادق (علیه السّلام) در جواب فرمودند: مؤمن ارجمندتر از آن است که خداوند این کار را در حق او بکند. سپس فرمودند: فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ (عَزَّوَجلَّ) صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ فِی قَالَبٍ کَقَالَبِهِ فِی الدُّنْیَا فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْکَ الصُّورَهِ الَّتِی کَانَتْ فِی الدُّنْیَا».(1)

پس هنگامی که خدای عزّوجلّ روح مؤمن را قبض کرد، آن روح به قالبی همانند قالبش در دنیا منتقل می شود، پس می خورند و می آشامند. و اگر کسی به جمع آن ها اضافه شود، او را به همان شکلی که در دنیا داشت می شناسند.

پس معلوم شد که ارواح در برزخ به صورت بدن هایی که در دنیا با آن بودند، ظاهر می شوند و با یکدیگر ملاقات می نمایند.

البتّه این امر استثناهایی هم دارد. به این معنی که برخی از ارواح در برزخ با شکل و صورتی غیر از شکل و صورت دنیوی خود ظاهر می شوند. امام باقر (علیه السّلام) دربارۀ مسخ شدن بنی امیّه در برزخ می فرمایند: إنَّهُ لَیسَ یَمُوتُ مِن بَنی أُمیَّهَ مَیِّتٌ إلَّا مَسِخَ وَزَغاً.(2)

ص: 103


1- کافی، ج 3، ص245؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 269 - 270.
2- الخرائج والجرائح، ج 1، ص 284؛ بحار الأنوار، ج 6، ص235.

همانا هیچ کس از بنی امیّه نمی میرد مگر آن که به صورت وزغ درمی آید.

روشن است که مراد از بنی امیّه در این روایت، اکثر بنی امیّه هستند که مخالف اهل بیت (علیهم السّلام) بوده اند، نه این که اگر مؤمنی از بنی امیّه هم از دنیا برود باز به صورت وزغ درآید. همچنین باید دانست که مسخ غیر از تناسخ است؛ زیرا تناسخ به معنی انتقال روح از بدن یک انسان به بدن حیوان یا انسانی دیگر است و مسخ به معنی تغییر شکل روح از صورت انسانی خود به صورت حیوانی دیگر است. (1)

نکتۀ دیگری که در روایات در رابطه با وضعیّت ارواح در برزخ بیان شده، مربوط به زندگی آن ها در آن عالم می شود. امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ زندگی ارواح مؤمنین در برزخ می فرمایند: رواحُ المؤمنینَ فی حُجُراتٍ فی الجنّهِ ، یأکُلونَ مِن طَعامِها ، و یَشْرَبونَ مِن شَرابِها ، و یَتَزاوَرونَ فیها ، و یقولونَ : ربَّنا ، أقِمْ لنا السّاعهَ لِتُنْجِزَ لنا ما وَعَدْتَنا.

ارواح مؤمنان در اتاق هایی داخل بهشت هستند و از غذاهای آن جا می خورند و از نوشیدنی های آن می آشامند. و همدیگر را ملاقات می کنند و می گویند: پروردگارا! قیامت را برای ما برپا کن تا وعده هایت را برای ما عملی کنی.

آن حضرت در ادامۀ همین حدیث شریف دربارۀ زندگی

ص: 104


1- این تعریف از مسخ، مربوط به مسخ در برزخ می باشد و مسخ در دنیا علاوه بر تغییر شکل در روح، شامل تغییر شکل در بدن هم می شود .

ارواح کفّار در برزخ می فرمایند:

فی حُجُراتٍ فی النّارِ ، یأکُلونَ مِن طَعامِها ، و یَشْرَبونَ مِن شَرابها ، و یَتَزاوَرونَ فیها ، و یقولونَ : ربَّنا ، لا تُقِمْ لنا السَّاعهَ لِتُنْجِزَ لنا ما وَعَدْتَنا.(1)

در اتاق های آتش از غذای آن می خورند و از نوشیدنی آن می نوشند. و همدیگر را می بینند و می گویند: پروردگارا! قیامت را برای ما برپا مکن تا تهدیدهایت برای ما عملی نشود.

البتّه با توجّه به روایات دیگری که از اهل بیت (علیهم السّلام) در این باره نقل شده، باید بدانیم که روح در عالم برزخ وارد بهشت و جهنّمِ آخرت نمی شود و مراد از آنچه در این روایت بیان شده، مکان هایی است که جایگاه ارواح مؤمنین و کافرین بوده و نعمت های بهشتی و یا عذاب های جهنّمی در آن ها وجود دارد.

6. آگاهی ارواح در برزخ از احوال دنیا

آنچه از مجموع روایاتی که در این باره نقل شده به دست می آید، آن است که ارواح در عالم برزخ از آزادی کامل برخوردار نیستند و آگاهی و اطّلاعشان نسبت به امور دنیا محدود بوده و به اذن خدای تعالی و میزان اعمال و فضایلشان بستگی دارد. در حدیثی از امام صادق (علیه السّلام) چنین آمده که وقتی مؤمنی از دنیا می رود و روح او به ارواح مؤمنان دیگر وارد می شود، ارواح

ص: 105


1- محاسن، ج1، ص178؛ بحار الأنوار، ج 6، ص234.

دور او جمع می شوند و از او دربارۀ دوستانشان در دنیا سؤال می کنند. اگر او از زنده بودن فردی خبر دهد، به آن فرد امیدوار می شوند که در آینده به آنها ملحق شود، و اگر بگوید فلانی مرده است، چون به آنها ملحق نشده می فهمند که آن فرد به دوزخ افتاده، لذا به یکدیگر می گویند: او تباه شد.(1)

این روایت بیانگر عدم اطّلاع کامل ارواح از امور دنیا می باشد ودلالت بر این دارد که آنان از احوال دوستانشان در دنیا آگاهی نداشته و از مرگ آنها بی خبر هستند. امّا در مقابل، اموری نیز در روایات ذکر شده اند که ارواح از آنها آگاهی دارند. به عنوان نمونه، در برخی از روایات چنین بیان شده که مردگان کسانی که به زیارت قبر آن ها می آیند را می شناسند و از آمدن آن ها خوشحال می شوند.

امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

وَ اَللَّهِ إِنَّهُمْ لَیَعْلَمُونَ بِکُمْ وَ یَفْرَحُونَ بِکُمْ وَ یَسْتَأْنِسُونَ إِلَیْکُمْ .(2) سوگند به خدا [از حضور] شما آگاه و شاد می شوند و با شما انس می گیرند.

همچنین بنابر برخی از روایات، مردگان به دیدار اهل و عیال خود می روند و از کارهای آنها آگاه می شوند. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

ص: 106


1- کافی، ج3، ص244؛ بحار الأنوار، ج6، ص269.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص181؛ بحار الأنوار، ج99، ص300.

إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ فَیَرَی مَا یُحِبُّ وَ یُسْتَرُ عَنْهُ مَا یَکْرَهُ وَ إِنَّ اَلْکَافِرَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ فَیَرَی مَا یَکْرَهُ وَ یُسْتَرُ عَنْهُ مَا یُحِبُّ قَالَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ کُلَّ جُمْعَهٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ عَلَی قَدْرِ عَمَلِهِ. (1)

همانا مؤمن اهل و عیال خویش را زیارت می کند و آنچه را دوست دارد، می بیند و آنچه را ناخوش دارد، از وی پوشیده می شود. کافر هم اهل و عیالش را زیارت می کند و آنچه را که ناخوشایند اوست، می بیند و آنچه را دوست دارد، از وی پوشیده می شود. [سپس] فرمودند: گروهی در هر جمعه خانوادۀ خود را زیارت می کنند و عدّه ای هم بسته به اندازۀ عملشان خانواده خود را زیارت می کنند.

نکتۀ جالب توجّهی که در این روایت وجود دارد، این است که آگاهی و آزادی هر شخص در برزخ به اندازۀ عمل او بستگی دارد. در روایت دیگری که دربارۀ همین نکته می باشد، چنین آمده است: اسحاق بن عمّار می گوید به امام کاظم (علیه السّلام) عرض کردم:

یَزُورُ اَلْمُؤْمِنُ أَهْلَهُ؟

فَقَالَ نَعَمْ.

فَقُلْتُ فِی کَمْ؟

قَالَ عَلَی قَدْرِ فَضَائِلِهِمْ؛ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَزُورُ فِی کُلِّ یَوْمٍین... أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَهً یَزُورُ کُلَّ جُمْعَهٍ...(2)

ص: 107


1- کافی، ج 3، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 256.
2- کافی، ج3، ص231؛ بحار الأنوار، ج6، ص257.

آیا مؤمن اهل و عیالش را زیارت می کند؟

فرمودند: بله.

عرض کردم: در چه زمان هایی؟

فرمودند: به اندازه نیکی هایشان. عدّه ای از آنها هر روز زیارت می کنند، تعدادی هر دو روز ... و آن ها که در پائین ترین درجه هستند، هر جمعه زیارت می کنند....

قیامت

1. برپایی قیامت

براساس آیات قرآن کریم و روایات ائمّه معصومین (علیهم السّلام)، برپایی قیامت در دو مرحله صورت خواهد گرفت. در مرحلۀ نخست و با دمیدن اسرافیل در صور، زمین و آسمان و تمام عالم درهم ریخته و همۀ خلایق می میرند. خدای تعالی دربارۀ این مرحله می فرماید: «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ »(1) ؛ و در صور دمیده می شود، پس همۀ اهل آسمان ها و زمین می میرند جز آن کس که خدا بخواهد.

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز در همین رابطه می فرمایند:

وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ، فَتُزْهَقُ کُلُّ مُهْجَه وَ تَبْکَمُ کُلُّ لَهْجَه، وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوَامِخُ، وَالصُّمُّ الرَّوَاسِخُ، فَیَصِیرُ صَلْدُهَا

ص: 108


1- سورۀ زمر(39)، آیۀ 68.

سَرَاباً رَقْرَقاً، وَ مَعْهَدُهَا قَاعاً سَمْلَقاً.(1).

و در صور دمیده می شود، پس هر جنبنده ای می میرد و هر صاحب سخنی لال می شود و کوه های بلند پست می شوند و سنگ های محکم در هم می شکنند، و چنان متلاشی و صاف می شوند که همچون سرابی لرزان به نظر می آیند و جای آن ها صاف و هموار می گردد.

پس از فنای عالم در این مرحله، در مرحلۀ بعدی برای بار دوم در صوردمیده می شود و به دنبال آن عرصۀ قیامت برپا شده و خلایق که پیش از این مرده بودند، دوباره زنده شده و برای رسیدگی به اعمالشان در محشر جمع می شوند. خدای تعالی دربارۀ این مرحله می فرماید:

« ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنْظُرُونَ »(2) ؛

سپس بار دوم در صور دمیده می شود، پس همه ایستاده نگاه کنند.

ص: 109


1- نهج البلاغه، خطبۀ 195؛ بحار الأنوار، ج7، ص115.
2- سورۀ زمر(39)، آیۀ 68.
2. کیفیّت زنده شدن مردگان به هنگام قیامت

خداوند متعال در آیات متعدّدی از قرآن کریم زنده شدن مردگان در روز قیامت را به زنده شدن و رویش مجدّد زمین بعد از خشک شدن و مردنش تشبیه نموده است. به عنوان مثال، در سورۀ روم در این رابطه چنین فرموده:

«یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ »(1)؛

... زمین را بعد از مردنش زنده می کند. و [شما نیز] همین گونه بیرون آورده می شوید.

و یا در جای دیگری می فرماید:

« فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ کَذَلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ » (2)؛

پس به وسیلۀ آن ابر، آب فرو فرستیم و با آن، از هر گونه محصولی بیرون آوریم. مردگان را نیز همین گونه بیرون می آوریم . شاید شما متذکّر شوید.

پس همان طور که گیاهان با رسیدن آب به زمین شروع به رویش مجدّد می کنند، انسان ها نیز در روز قیامت به امر خداوند متعال، همچون گیاهان سر از خاک بیرون خواهند آورد. در برخی از روایات در این باره توضیح بیش تری بیان شده است . به عنوان نمونه، امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ به زندیقی که از آن حضرت خواسته بود چگونگی زنده شدن مردگان در روز

ص: 110


1- سورۀ روم (30)، آیۀ 19.
2- سورۀ اعراف (7)، آیۀ 57.

قیامت را برای او توضیح دهند، فرمودند:

...وَ اَلْبَدَنُ یَصِیرُ تُرَاباً کَمَا مِنْهُ خُلِقَ، وَ مَا تَقْذِفُ بِهِ اَلسِّبَاعُ وَ اَلْهَوَامُّ مِنْ أَجْوَافِهَا، فَمَا أَکَلَتْهُ وَ مَزَّقَتْهُ کُلُّ ذَلِکَ فِی اَلتُّرَابِ مَحْفُوظٌ عِنْدَ مَنْ لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ اَلْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ عَدَدَ اَلْأَشْیَاءِ وَ وَزْنَهَا، وَ إِنَّ تُرَابَ اَلرُّوحَانِیِّینَ بِمَنْزِلَهِ اَلذَّهَبِ فِی اَلتُّرَابِ، فَإِذَا کَانَ حِینُ اَلْبَعْثِ مَطَرَتِ اَلْأَرْضُ مَطَرَ اَلنُّشُورِ، فَتَرْبُو اَلْأَرْضُ ثُمَّ یُمْخَضُ مَخْضَ اَلسِّقَاءِ فَیَصِیرُ تُرَابُ اَلْبَشَرِ کَمَصِیرِ اَلذَّهَبِ مِنَ اَلتُّرَابِ إِذَا غُسِلَ بِالْمَاءِ، وَ اَلزُّبْدِ مِنَ اَللَّبَنِ إِذَا مُخِضَ، فَیَجْتَمِعُ تُرَابُ کُلِّ قَالَبٍ إِلَی قَالَبِهِ فَیَنْتَقِلُ بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَی اَلْقَادِرِ إِلَی حَیْثُ اَلرُّوحِ، فَتَعُودُ اَلصُّورُ بِإِذْنِ اَللَّهِ اَلْمُصَوِّرِ کَهَیْئَتِهَا وَ تَلِجُ اَلرُّوحُ فِیهَا فَإِذَا قَدِ اِسْتَوَی لاَ یُنْکِرُ مِنْ نَفْسِهِ شَیْئاً.(1)

... بدن به خاکی که از آن خلق شده بود تبدیل می شود، و آنچه توسّط درّندگان و حشرات خورده و دریده شده ، از شکم های آن ها دور انداخته می شود. همه در خاک محفوظ می ماند نزد کسی که کوچک ترین ذرّه ای در تاریکی های زمین از یاد او نمی رود و تعداد و وزن اشیا را می داند. و خاکِ موجودات دارای روح به مانند طلا در خاک است.

پس هنگامی که وقت برانگیخته شدن رسید، باران بر زمین می بارد و زمین رشد می کند. سپس مانند به هم خوردن مَشک به هم می خورد. در این هنگام، خاک

ص: 111


1- احتجاج، ج 2، ص 350؛ بحار الأنوار، ج 7، ص38.

بشر از دیگر خاک ها جدا می شود، مانند جدا شدن طلا از خاک به هنگامی که با آب شسته می شود و مانند جدا شدن کره از شیرهنگامی که مشک به هم زده می شود. پس خالی هر بدنی جمع و به اذن خدا به سمت روح خود منتقل می شود، و صورت ها به اذن صورتگر، به شکل و هیأت خود باز می گردد و روح در آن داخل می شود. پس وقتی کامل شد، چیزی از خودش را ناآشنا نمی یابد.

3. مواقف قیامت و محاسبۀ اعمال

بر مبنای آنچه در آیات و روایات بیان شده ، انسان ها پس از آن که به امر خدای تعالی مجدداً زنده گشته و در صحرای محشر جمع شدند، برای رسیدگی به اعمالشان مواقف مختلفی را در قیامت پشت سر خواهند گذاشت. امام صادق (علیه السّلام) ضمن توصیه به محاسبۀ اعمال پیش از مرگ، در مورد مواقف قیامت می فرمایند:

أَلاَ فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا فَإِنَّ فِی اَلْقِیَامَهِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مُقَامُ أَلْفِ سَنَهٍ ثُمَّ مِمَّا تَعُدُّونَ.(1)

آگاه باشید! خودتان را محاسبه کنید پیش از آن که محاسبه شوید. همانا در قیامت پنجاه موقف است که هر موقف، هزار سال مثل سال های شما طول می کشد.

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز در پاسخ به فردی که اظهار کرده بود

ص: 112


1- أمالی طوسی، ص11؛ بحار الأنوار، ج 7، ص 126.

در میان آیات قرآن تعارض و تناقض وجود دارد و پس از آن آیاتی از قرآن کریم دربارۀ قیامت را خوانده بود که یکی از آن ها بر سخن گفتن مردم با یکدیگر در روز قیامت وخصومت و تنازع میان آنان دلالت داشت و دیگری بر این دلالت داشت که در آن جا به کسی اجازۀ سخن گفتن داده نمی شود مگر این که سخنِ حق بگوید و در آیۀ دیگر چنین بیان شده بود که خدای متعال بردهان ها مُهر می زند و دست و پاها شهادت می دهند، اختلاف موجود در این آیات را به سبب وجود مواقف مختلف در قیامت دانسته و به آن فرد فرمودند:

فَإنَّ ذَلِکَ فِی مَوَاطِنَ غَیرِ وَاحدٍ مِن مَوَاطِنِ ذَلِکَ الیَوم الَّذِی کَانَ مِقدارُهُ خَمسِینَ ألفَ سَنَهٍ یَجمَعُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ الخَلائِقَ یَومَئِذٍ فِی مَوَاطِنَ یَتَقَرَّقُونَ.(1)

این آیات در [مورد] مواقف مختلف روز قیامت است که مقدار آن پنجاه هزار سال است. خدای عزّوجلّ همۀ خلق را آن روز در مواقف مختلف جمع می کند.

بنابراین معلوم می شود در قیامت مواقف مختلفی وجود دارد که در هر کدام از آن ها شرایط متفاوتی وجود دارد و هریک از این آیات مربوط به یکی از این مواقف می شود.

نکتۀ دیگر آنکه بنابر آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السّلام) ، محاسبۀ اعمال در روز قیامت نیز برای همگان

ص: 113


1- توحید صدوق، ص 260؛ بحار الأنوار، ج 90، ص 132.

یکسان نخواهد بود، بلکه بسته به میزان ایمان افراد و مقدار اعمالشان متفاوت خواهد بود. به طوری که مؤمنان خالص وکامل اصلاً مورد محاسبه واقع نگشته و بدون حساب وارد بهشت می شوند. مشرکان نیز بدون آنکه اعمالشان محاسبه شود، به دوزخ وارد خواهند شد. و امّا کسانی که مورد محاسبه قرار می گیرند، برخی حسابشان سریع و آسان بوده و پروندۀ اعمالشان به دقت بررسی نمی شود و برخی دیگر حسابی سخت و موشکافانه خواهند داشت.

ص: 114

خودآزمایی

1. معنای لغوی و اصطلاحی برزخ را بیان نمایید.

2. براساس روایات، اوّلاً مراد از محض ایمان و کفر چیست وثانیاً چه کسانی در قبر مورد سؤال قرار نمی گیرند؟

الف: چه مواردی در قبر مورد سؤال قرار می گیرند؟

ب: تعلّق روح به بدن به هنگام سؤال قبر چگونه است؟

3. عوامل مؤثّر بر عذاب قبر را به چند دسته می توان تقسیم نمود؟ با ذکر چند مثال، هریک از این دسته ها را توضیح

دهید.

4. روایات اهل بیت (علیهم السّلام) وضعیت ارواح در برزخ را چگونه وصف نموده اند؟

5. ارواحی که در برزخ حضور دارند، چقدر از احوال دنیا آگاهی دارند؟

6. براساس آیات و روایات، برپایی قیامت در چند مرحله و چگونه صورت خواهد گرفت؟

7. در روز قیامت مردگان چگونه زنده خواهند شد؟

8. محاسبۀ اعمال در روز قیامت برای افراد مختلف چه تفاوتی با هم دارد؟

ص: 115

ص: 116

درس پنجم : کیفر اعمال

اشاره

ص: 117

ص: 118

1. محلّ کیفر

اگرچه خدای تعالی بهشت و جهنّم را برای رسیدن خلایق به جزای اعمالشان خلق نموده، امّا این بدان معنی نیست که کیفر اعمال انسان فقط منحصر به بهشت و جهنّم می باشد، بلکه بر مبنای آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام)، کیفر اعمال انسان از همین دنیا شروع شده و در برزخ و قیامت نیز ادامه پیدا می کند. یکی از آیاتی که بیانگر کیفر اعمال در این دنیا می باشد، این آیه از قرآن کریم است که در آن خداوند متعال دربارۀ یهود و نصاری می فرماید:

«وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ »(1)؛

و اگر آن ها تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارشان نازل شده است را به پا می داشتند، به یقین از بالای سر و از زیر پاهایشان روزی می خوردند.

ص: 119


1- سورۀ مائده (5)، آیۀ 66.

طبق این آیۀ شریفه عمل به دستورات و احکام الهی، موجب بهره مندی از نعمت های الهی در همین دنیا نیز می شود. خدای تعالی در آیۀ دیگری همۀ مصیبت هایی که به انسان ها می رسد را نتیجۀ اعمال و کردار خود آن ها دانسته و می فرماید:

«وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ »(1)؛

و هر مصیبتی که به شما می رسد، به خاطر آن چیزی است که با دست های خویش کسب می کنید، و خداوند از بیش تر آن ها می گذرد.

بنابراین معلوم می شود کیفر اعمال انسان فقط مربوط به آخرت نبوده و در همین دنیا نیز وجود دارد. در روایات هم به این امر تأکید فراوان شده است. به عنوان نمونه، امام صادق (علیه السّلام) صدقه را برای درمان امراض مؤثّر دانسته و می فرمایند:

دَاوُوا مَرضَاکُم بِالصَّدَقَهِ.(2)

بیماران خود را با صدقه مداوا کنید.

مباحثی که پیش از این دربارۀ نعمت ها و عذاب های عالم برزخ بیان کردیم نیز نشان دهندۀ این مطلب است که کیفر اعمال انسان منحصر به بهشت و جهنّم نبوده و در قبر و عالم برزخ نیز جزای اعمال انسان به او می رسد.

ص: 120


1- سورۀ شوری (42)، آیۀ 30.
2- کافی، ج 4، ص3؛ ثواب الأعمال، ص 46

2. آیا جزای عمل عین عمل است؟

خدای تعالی دربارۀ جزای اعمال می فرماید:

« إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »(1) ؛

همانا آنچه عمل می کردید جزا داده می شوید.

و در جای دیگری در همین رابطه می فرماید:

«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَا یُجْزَی إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ » (2)؛

هرکس نیکی بیاورد، برای او ده برابرِ آن است و هر کس بدی بیاورد، مثل آن مجازات می شود و بر آنان ستم نمی شود.

باید توجّه داشت که از این آیات چنین برمی آید که خداوند متعال کسی را بی سبب مجازات نمی کند و هر کسی مطابق عملی که داشته، به جزایی که خداوند برای آن قرار داده است می رسد، و این برداشت که جزای هر عمل، در حقیقت خود آن عمل است که به آن صورت در آمده، برداشت صحیحی نمی باشد. به عبارت دیگر، جزای هر عملی عین آن عمل نمی باشد. حتّی نمی توانیم جزای هر عمل را لازمۀ ذاتی آن عمل بدانیم که خود به خود به دنبال آن عمل می آید. بلکه آنچه صحیح است آن است که خدای تعالی طبق قوانینی که برای مصالح بشر و تربیت او جعل نموده، برای هر عملی کیفری قرار داده و جزایی متناسب با آن مشخّص نموده است.

ص: 121


1- سورۀ طور(20)، آیۀ 16؛ سورۀ تحریم (66)، آیۀ 7.
2- سورۀ انعام (6)، آیۀ 160.

اختیار این کیفر و جزا نیز به دست خداوند عزّوجلّ می باشد، به گونه ای که هر که را بخواهد از عذاب رهایی می بخشد و از مجازاتش درمی گذرد و به هر کس بخواهد بیش از استحقاقش عطا می نماید. امام باقر (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

إذَا دَخَلَ أهلُ الجَنَّهِ الجَنَّه بِأعمَالِهِم، فَأینَ عُتَقَاءُ اللهِ مِنَ النَّار؟(1)

اگر اهل بهشت با اعمالشان وارد بهشت می شوند، پس آزادشده های خدا از آتش چه می شوند؟

این حدیث شریف دلالت بر این دارد که دست خدای تعالی در مورد اهل بهشت باز است و تعدادی هم به خواست خدای تعالی از جهنّم آزاد شده و وارد بهشت می شوند.

همچنین برخی از آیات دلالت بر این دارند که خداوند متعال جزای برخی از اعمال را به سبب اعمال دیگر از بین می برد. به عنوان نمونه، خدای متعال در مورد دوری از گناهان کبیره می فرماید:

«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ »(2)؛

اگر از بزرگ های آنچه از آن نهی شده اید دوری کنید، بدی های شما را از شما پاک می کنیم.

و در جای دیگری از تبدیل بدی ها به حسنات سخن گفته و می فرماید:

ص: 122


1- أمالی طوسی، ص180؛ بحار الأنوار، ج 6، ص 5.
2- سورۀ نساء (4)، آیۀ 31.

«إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا »(1) ؛

جز آن کس که توبه کرده و ایمان آورده و عمل صالح انجام داده است؛ پس خداوند بدی های آن ها را به خوبی تبدیل می کند. و خداوند آمرزنده و رحیم است.

برخورداری انسان از برخی جزاها بدون اینکه عملی از او سر زده باشد، همانند اینکه برخی از گنهکاران به سبب شفاعت و یا دعای خیر فرد دیگری مورد مغفرت خدای تعالی قرار می گیرند و یا رهایی از عذاب الهی به سبب وجود کودکان شیرخوار و یا حیوانات بی زبان نیز نشان دهندۀ آن است که جزاها مطابق جعل الهی بوده و با توجّه به مشیّت و ارادۀ الهی تحقّق پیدا می کنند، نه آن که همه چیز از پیش به صورت خودکار تنظیم شده باشد و هیچ تخلّفی در آن امکان پذیر نباشد.

3. تجسّم اعمال

برخی از روایات حاکی از آن اند که اعمال انسان در برزخ و قیامت تجسّم یافته و او را همراهی می نمایند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در این باره به قیس بن عاصم فرمودند:

لا بُدَّ لَکَ یا قَیسُ مِن قَرینٍ یُدفَنُ مَعَکَ و هُوَ حَیٌّ ، و تُدفَنُ مَعَهُ و أنتَ مَیِّتٌ ، فإن کانَ کَریما أکرَمَکَ ، و إن کانَ لَئیما أسلَمَکَ ، ثُمَّ لا یُحشَرُ إلاّ مَعَکَ ، و لا تُبعَثُ إلاّ مَعَهُ

ص: 123


1- سورۀ فرقان (25)، آیۀ 70.

و لا تُسألُ إلاّ عَنهُ ، و لا تَجعَلْهُ إلاّ صالِحا ، فإنَّهُ إن صَلُحَ أنِستَ بِه ، و إن فَسَدَ لا تَستَوحِشُ إلاّ مِنهُ ، و هُوَ فِعلُکَ.(1)

ای قیس ! ناگزیر از همراهی هستی که با تو دفن می شود در حالی که او زنده است، و تو با او دفن می شوی در حالی که تو مرده ای . پس اگر آن (همراه)، ارجمند باشد، تو را گرامی خواهد داشت و اگر پست باشد، تو را رها می کند. سپس در محشر با تو محشور خواهد شد و تو نیز با آن برانگیخته می شوی، و جز از آن سؤال نمی شوی . پس آن را صالح قرار بده؛ زیرا اگر او صالح باشد، با او انس می گیری و اگر فاسد باشد، وحشتی نخواهی داشت جز از او، و آن فعل توست .

در روایت دیگری امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ تجسّم شادی و سروری که فرد مؤمن در دل برادر مؤمنش ایجاد می کند و همراهی او با مؤمن از لحظۀ خروجش از قبر تا هنگام رسیدگی به اعمالش و ورود او به بهشت سخن گفته اند.(2)

4. حبط وتکفیر

از نظر لغوی حبط وتکفیر هردو به معنی محو و باطل کردن می باشند. در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) از حبط

ص: 124


1- خصال، ج1، ص114؛ معانی الأخبار، ص 233؛ بحار الأنوار، ج 7، ص .228-229 .
2- ر.ک: ثواب الأعمال، ص150.

وتکفیر اعمال سخن به میان آمده است. مراد از «حبط» در اصطلاح آیات و روایات از بین رفتن ثواب طاعات و اعمال نیک در اثر ارتکاب برخی گناهان بوده و منظور از «تکفیر» نیز از بین رفتن عقوبت ناشی از معاصی در اثر انجام اعمال خوب می باشد. خدای تعالی در مورد تکفیر اعمال می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا عَسَی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»(1)؛

ای کسانی که ایمان آوردید! به سوی خداوند باز گردید باز گشتنی نصوح، تا شاید پروردگار شما بدی هایتان را از بین ببرد و شما را به باغ هایی وارد کند که از زیر آن ها جوی ها روان است ....

و در جای دیگری در همین رابطه فرموده:

« إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ »(2)؛

اگر از خدا تقوا کنید، برای شما قوّۀ تمیز قرار می دهد و بدی هایتان را پاک می کند.

بنابراین، توبۀ خالص و همچنین رعایت تقوای الهی از مواردی هستند که به تصریح قرآن کریم، موجب پاک شدن بدی های پیشین از پروندۀ اعمال فرد می شوند. موارد دیگری از تکفیر گناهان نیز وجود دارد که در روایات به آن ها اشاره

ص: 125


1- سورۀ تحریم (66)، آیۀ 8.
2- سورۀ انفال (8)، آیۀ 29.

شده است. به عنوان مثال، از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) نقل شده که تلقین کردن «لا إله إلّا الله» به مردگان، سبب محو گناهان آنان می شود.(1) و یا از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که خداوند متعال برای زائر امام حسین (علیه السّلام) به ازای هر قدمی که بر می دارد، یک گناهش را محو می کند.(2)

در مورد حبط اعمال نیز در قرآن کریم چنین آمده است:

« وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ »(3)؛

و اگر شرک ورزند، آنچه عمل می کنند از آنها حبط می شود.

و در جای دیگر خدای تعالی در مورد باطل شدن ثواب صدقه دادن می فرماید:

« لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَی کَالَّذِی یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ »(4)؛

صدقه های خویش را با منّت و اذیّت باطل نکنید، همانند کسی که مال خویش را برای ریای مردم انفاق می کند....

البتّه باید توجّه داشت که حبط اعمال نیک به معنی از بین

ص: 126


1- ر.ک: ثواب الأعمال، ص2؛ بحار الأنوار، ج90، ص203.
2- ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص439؛ ثواب الأعمال، ص91، بحار الأنوار، ج98، ص27 – 28.
3- سورۀ انعام (6)، آیۀ 88.
4- سورۀ بقره(2)، آیۀ 264.

رفتن کامل آن عمل از پروندۀ فرد به گونه ای که هیچ جزایی برای او نداشته باشد، نیست. بلکه منظور از حبط اعمال، از بین رفتن ثواب خاصّی است که خداوند متعال از سرفضل واحسان خویش، برای انجام آن عمل توسّط مؤمنین قرار داده است .

پس حتّی اگر فرد کافر و یا مشرک هم کار نیکی انجام دهد، خدای تعالی پاداش این کارش را به او می دهد و او را بی اجر نمی گذارد؛ چراکه به تصریح قرآن کریم، خدای تعالی اجرهیچ نیکوکاری را ضایع نمی کند:

« إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا »(1) ؛

همانا ما اجر آن کس که عمل نیکو انجام داده است را ضایع نمی کنیم.

البتّه این پاداش با اجری که خداوند متعال در دنیا و آخرت برای انجام همین عمل توسّط مؤمنان قرار داده است، بسیار متفاوت خواهد بود. در روایات نیز به پاداش اعمال شایستۀ افراد کافر و یا مشرک اشاره شده است. به عنوان مثال، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) در مورد ابن جُذعان که از افرادی بود که در زمان جاهلیّت به مردم احسان نموده و آنان را اطعام می کرد، فرمودند:

إنَّ أهْوَنَ أهلِ النّارِ عذابا ابنُ جذْعانَ .

فقیل : یا رسولَ اللّه ِ ، و ما بالُ ابنِ جذْعانَ أهْوَنُ أهلِ النّارِ عَذابا؟

ص: 127


1- سورۀ کهف (18)، آیۀ 30.

قالَ : إنَّهُ کانَ یُطْعِمُ الطَّعامَ.(1)

همانا کم ترین عذاب در جهنّم برای ابن جُذعان است. پس گفته شد: ای رسول خدا! چگونه است که ابن جُذعان کم ترین عذاب در جهنّم را می بیند؟

فرمودند: همانا او اطعام می کرد.

شفاعت

اشاره

یکی از مباحث مهمّ بحث معاد، مسألۀ شفاعت می باشد. لکن از آن جایی که پیش از این و در بحث «عدل الهی» این مسأله را بررسی نموده و نکاتی را دربارۀ آن بیان نمودیم، از تکرار مجدّد این مطالب خودداری نموده و به مباحثی که در آن جا مطرح شد، اکتفا می نماییم .

بهشت و جهنّم
1. مخلوق بودن بهشت و جهنّم در حال حاضر

آنچه از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) دربارۀ خلقت بهشت و جهنّم به دست می آید، آن است که: قرار نیست بهشت و جهنّم در آینده به وجود بیایند، بلکه این دو پیش از این خلق شده اند و اکنون وجود دارند.

خدای تعالی در این باره می فرماید:

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ »(2)؛

ص: 128


1- محاسن، ج 2، ص 389؛ بحار الأنوار، ج8، ص316.
2- سورۀ بقره (2)، آیۀ 24.

پس اگر عمل نکنید و هیچ گاه عمل نخواهید کرد، پس از آتشی پرهیز کنید که آتش زنۀ آن مردم و سنگ ها هستند و برای کافران مهیّا شده است.

و در جای دیگری می فرماید:

«وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ »(1)؛

و شتاب کنید به آمرزشی از سوی پروردگارتان و به بهشتی که عرض آن آسمان ها و زمین است و برای پرهیزکاران مهیّا شده است.

این دو آیه نشان می دهند که بهشت و جهنّم از پیش آفریده شده و برای مؤمنان و کافران آماده و مهیّا گشته اند. امام رضا (علیه السّلام) نیز در پاسخ به این سؤال که: آیا بهشت و جهنّم الآن مخلوق و موجودند؟ فرمودند:

نَعَمْ وَ إِنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قَدْ دَخَلَ الْجَنَّهْ وَ رَأَی النَّارَ لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ.

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ قَوْماً یَقُولُونَ إِنَّهُمَا الْیَوْمَ مُقَدَّرَتَانِ غَیْرُ مَخْلُوقَتَیْنِ. فَقَالَ (علیه السلام): مَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ مَنْ أَنْکَرَ خَلْقَ الْجَنَّهْ وَ النَّارِ فَقَدْ کَذَّبَ النبی (صلی الله علیه و آله) وَ کَذَّبَنَا وَ لَیْسَ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَی شَیْءٍ.(2)

ص: 129


1- سورۀ آل عمران (3)، آیۀ 133.
2- توحید صدوق، ص118؛ بحار الأنوار، ج 8، ص 119.

بله، همانا رسول خدا(صلّی الله علیه وآله ) را به هنگام معراج داخل بهشت شده و جهنّم را دید.

به ایشان عرض کردم: گروهی می گویند: بهشت و جهنّم الآن تقدیر شده اند، امّا مخلوق نیستند.

فرمودند: آنان از ما نیستند و ما از آنان نیستیم، و هر کس خلقت بهشت و جهنّم را انکار کند، پیامبر(صلّی الله علیه وآله ) و ما را تکذیب کرده است و بهره ای از ولایت ما ندارد.

همچنین آیات و روایات دیگری که بیانگر به وجود آمدن نعمت هایی در بهشت و یا عذاب هایی در جهنّم به واسطۀ اعمال انسان ها در این دنیا می باشند، نشان دهندۀ این مطلب هستند که بهشت و جهنّم اکنون وجود دارند و نعمت ها و عذاب های آن دو، هر روز با اعمال انسان ها کم یا زیاد می شود.

امام صادق (علیه السّلام) با اشاره به یکی از این آیات، در این باره می فرمایند:

إِنَّ اَلْعَمَلَ اَلصَّالِحَ یَذْهَبُ إِلَی اَلْجَنَّهِ فَیَمْهَدُ لِصَاحِبِهِ کَمَا یَبْعَثُ اَلرَّجُلُ غُلاَمَهُ فَیَفْرُشُ لَهُ ثُمَّ قَرَأَ وَ أَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ(1)/(2) .

همانا عمل نیک به بهشت می رود و ورود به بهشت را برای صاحبش آماده می کند، چنان که مردی غلامش را می فرستد تا برای او فرش پهن کند. سپس این آیه را

ص: 130


1- سورۀ روم (30)، آیۀ 44.
2- أمالی مفید، ص 195، بحار الأنوار، ج 8، ص 197.

تلاوت فرمودند: «و آنان که عمل صالح کنند، پس برای خودشان مهیا می کنند».

2. بهشت و جهنّم برزخ

برخی از آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام) براین مطلب دلالت دارند که خداوند متعال غیر از بهشت و جهنّمِ آخرت که هم اکنون مخلوق اند و انسان ها بعد از محاسبۀ اعمالشان در قیامت وارد آن ها خواهند شد، بهشت و جهنّم دیگری نیز آفریده که مربوط به پیش از برپایی قیامت می باشند و از آن ها به بهشت و جهنّم دنیا تعبیر می شود. یکی از آیاتی که بر این مطلب دلالت دارد، این آیه از قرآن کریم است:

« وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ *النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ »(1)؛

و آل فرعون را بدیِ عذاب احاطه کرد؛ آتش که آن ها صبحگاه و شامگاه بر آن عرضه می شوند. و روز قیامت [امر می شود:] آل فرعون را در عذابی شدید داخل کنید.

در این آیۀ شریفه از وجود دو عذاب برای آل فرعون سخن به میان آمده است: یکی بعد از قیامت و دیگری جهنّمی که پس از مرگ و پیش از قیامت بوده و دارای صبح و شب است.

همچنین در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) در مورد بهشتی که

ص: 131


1- سورۀ غافر، آیات 45 - 46.

حضرت آدم (علیه السّلام) از آن خارج شد، سؤال کردند و آن حضرت در جواب فرمودند:

کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَهْ مَا أُخْرِجَ مِنْهَا أَبَداً.(1)

آن (بهشت) از بهشت های دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع می کرد. و چنانچه از باغ های بهشتِ آخرت می بود، (حضرت آدم (علیه السّلام)] هرگز از آن خارج نمی شد. از این روایت معلوم می شود که بهشت دنیا نیز همچون جهنّم دنیا که در آیۀ پیش به آن اشاره شده بود، دارای صبح و شام می باشد. نکتۀ دیگری که در این روایت وجود دارد آن است که نشانۀ بهشت آخرت، خلود در آن است و هر کس که به آن بهشت وارد شود، برای همیشه در آن می ماند.

3. درجات بهشت و درکات جهنّم

از آن جایی که کارهای نیک و بد آدمی در یک درجه نیستند و مراتب مختلفی دارند و همچنین انسان ها نیز از جهت ایمان و کفر در یک مرتبه نبوده و درجات مختلف دارند، لازم است که ثواب و عقاب های خداوند متعال نیز دارای انواع مختلف ودرجات متفاوتی باشند. به همین جهت است که در آیات و رویات نیز به وجود نعمت ها و عذاب های متنوع در آخرت و وجود درجات مختلف برای بهشت ودرکات متفاوت برای جهنّم اشاره شده است.

ص: 132


1- تفسیر قمی، ج1، ص43؛ بحار الأنوار، ج 6، ص285.

امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ درجات مختلف بهشت می فرمایند:

و لا تقولنّ: الجنّه واحدهٌ، إنّ اللّٰه یقول: وَ مِنْ دُونِهِمٰا جَنَّتٰانِ»(1) وَلَا تَقُولَنَّ دَرَجَهً وَاحِدَهً. إنَّ اللهَ یَقُولُ: «دَرَجَاتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعضٍ»(2) انَّمَا تَفَاضَلَ القَومُ بالأعمَالِ.(3)

نگویید بهشت یکی است. همانا خداوند می گوید: «و جز آن دو بهشت، دو بهشت است». و نگویید بهشت یک درجه است. همانا خداوند می گوید: «درجاتی که برخی از آن ها بالاتر از برخی دیگر است». همانا مردم با عمل های خویش بر همدیگر برتری پیدا می کنند.

همچنین خدای متعال دربارۀ درکات جهنّم می فرماید:

«إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ »(4)؛

همانا منافقین در پایین ترین درک آتش هستند.

و در جای دیگری دربارۀ درجات عذاب می فرماید:

« زِدْنَاهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ »(5)؛

عذابی بالاتر از آن عذاب برایشان می افزاییم .

امام صادق (علیه السّلام) نیز در روایتی دربارۀ درکات جهنّم

فرموده اند:

ص: 133


1- سورۀ الرحمن (55)، آیۀ 62.
2- آیه در قرآن چنین می باشد: « وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ » سوره انعام (6)، آیۀ 165.
3- بحار الأنوار، ج8، ص 105 - 106 .
4- سورۀ نساء(4)، آیۀ 145.
5- سورۀ نحل (16)، آیۀ 88.

إِنَّ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَخْزُنَ عِلْمَهُ وَ لاَ یُؤْخَذَ عَنْهُ فَذَاکَ فِی اَلدَّرْکِ اَلْأَوَّلِ مِنَ اَلنَّارِ وَ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ مَنْ إِذَا وُعِظَ أَنِفَ وَ إِذَا وَعَظَ عَنَّفَ فَذَاکَ فِی اَلدَّرْکِ اَلثَّانِی مِنَ اَلنَّارِ...(1)

همانا برخی عالمان دوست دارند که علمشان را خزینه کنند و از آن چیزی برداشته نشود. آنان در پایین ترین درک آتش اند. و برخی عالمان کسانی هستند که موعظۀ دیگران را در حقّشان عار می شمارند و وقتی خودشان موعظه می کنند، تندی می کنند. این ها در درک دوم آتش اند....

آن حضرت در ادامۀ این روایت، این تقسیم بندی را تا درک هفتم جهنّم ادامه داده اند.

4. تفاوت های نعمت ها و عذاب های دنیا و آخرت

از آن جایی که دنیا و آخرت در خلوص وعدم خلوص و در لطافت و عدم لطافت با هم متفاوت هستند، نعمت ها وعذاب های موجود در این دو عالم نیز با هم متفاوت می باشد. به گونه ای که نعمت های آخرت خالص و همیشگی بوده و مثل این دنیا با درد و رنج و زحمت همراه نمی باشند.

خدای تعالی دربارۀ نعمت های بهشت می فرماید:

« أُکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا »(2)؛

خوردنی های آن و سایه اش دائمی است.

ص: 134


1- خصال، ج2، ص352؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 108.
2- سورۀ رعد(13)، آیۀ 35.

امام صادق (علیه السّلام) نیز دربارۀ دائمی بودن خوردنی های بهشت ، در پاسخ به زندیقی که سؤال کرده بود: چگونه ممکن است وقتی میوه ای از درختی بهشتی کنده می شود، فوراً میوه ای دیگر به جای آن روییده و جای آن را پر می کند؟ فرمودند:

ذَلِکَ عَلَی قِیَاسِ السِّرَاجِ یأتی القَابِسُ فَیَقتَبِسُ مِنهُ فَلَا یَنقُصُ مِن ضَوئِهِ شَیئاً.

این مثل چراغ است که از نور آن اخذ می شود، امّا از روشنایی آن چیزی کم نمی شود.

و در ادامه در مورد این که چرا بهشتیان با وجود خوردن و آشامیدن نیازی به قضای حاجت پیدا نمی کنند، فرمودند:

لأنَّ غِذَاءَ هُم رَقِیِقٌ لَا ثِقلَ لَهُ بَل یَخرُجُ مِن أجسادِهِم بِالعَرَقِ.(1)

این به خاطر آن است که غذای آنها رقیق است و سنگینی ندارد و از بدن هایشان با عرق خارج می شود.

در مورد همیشگی بودن عذاب های جهنّم نیز خدای تعالی در قرآن کریم می فرماید:

« کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ »(2)؛

هرگاه پوست هایشان بسوزد، آن ها را پوستی دیگر تبدیل می کنیم تا عذاب را بچشند.

ص: 135


1- احتجاج، ج 2، ص351؛ بحار الأنوار، ج8، ص136.
2- سورۂ نساء(4)، آیۀ 56.

از طرف دیگر نعمت ها و عذاب های دنیا بسیار ضعیف بوده و اصلاً با نعمت ها و عذاب های آخرت قابل مقایسه نمی باشند.

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله ) دربارۀ این ویژگی نعمت های بهشت می فرمایند:

لَوْ أَنَّ ثَوْباً مِنْ ثِیَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ أُلْقِیَ عَلَی أَهْلِ اَلدُّنْیَا لَمْ یَحْتَمِلْهُ أَبْصَارُهُمْ وَ لَمَاتُوا مِنْ شَهْوَهِ اَلنَّظَرِ إِلَیْهِ.(1)

چنانچه پیراهنی از پیراهن های بهشت به طرف مردم دنیا انداخته شود، چشمانشان تاب دیدن آن را نخواهد داشت و از شدّت میل به دیدن آن خواهند مرد.

و در روایت دیگری جبرئیل به رسول خدا(صلّی الله علیه وآله ) دربارۀ شدّت عذاب های آخرت می گوید:

لَو أنَّ قَطرَهً مِنَ الضَّرِیعِ قَطرَت فِی شَرَابِ أهلِ الدُّنیَا لَمَاتَ أهلُهَا من نَتنِهَا. وَلَو أنَّ حَلقَهً وَاحِدَهً مِنَ السِّلسِلَهِ الَّتی طُولُهَا سَبعُونَ ذِرَاعاً وُضِعَت عَلَی الدُّنیَا لَذَابَتِ الدُّنیَا مِن حَرِّهَا. وَلَو أنَّ سِربالاً مِن سَرَاپیلِ أهلِ النَّار عُلِّقَ بَینَ السَّماءِ والأرضِ لَماتَ أهلُ الأرضِ مِن رِیحِهِ.(2)

اگر قطره ای از آشامیدنی جهنّم در نوشیدنی اهل دنیا بریزد، اهل دنیا از بوی بد آن می میرند. و اگر حلقه ای از زنجیری که طول آن هفتاد ذراع است بر دنیا نهاده شود، دنیا از حرارت آن ذوب می شود. و اگر جامه ای از جامه های اهل آتش بین آسمان و زمین آویخته شود، اهل زمین از بوی آن می میرند.

ص: 136


1- بحار الأنوار، ج 8، ص191؛ عدّه الداعی، ص 109.
2- تفسیر قمی، ج2، ص81؛ بحار الأنوار، ج8، ص280.

خلود

دربارۀ مسأله «خلود»، پیش از این و در مبحث «عدل الهی» مطالبی ارائه گردید.

خودآزمایی

1.آیا کیفر اعمال انسان فقط منحصر به بهشت و جهنّم می باشد؟ توجّه به آیات و روایات در این باره توضیح دهید.

2. با استفاده از آیات و روایات ثابت کنید که جزای هر عمل، نه خود آن عمل است و نه لازمۀ ذاتی آن.

3. مراد از «حبط» و «تکفیر» اعمال چیست؟ چند نمونه از آیات و روایاتی که بیانگر هریک از این دو مورد می باشند را بیان کنید.

4. آیا بهشت و جهنّم اکنون خلق شده اند و وجود دارند؟

برای پاسخ خود چند دلیل از آیات و روایات بیاورید.

5. آیا خدای متعال غیر از بهشت و جهنّمِ آخرت، بهشت و جهنّم دیگری نیز آفریده است؟

6. چند نمونه از آیات و روایاتی که بیانگر این مطلب اند که بهشت و جهنّم دارای مراتب و درجات مختلفی هستند را بیان نمایید.

7. نعمت ها و عذاب های دنیا چه تفاوتی با نعمت ها وعذاب های آخرت دارند؟

ص: 137

ص: 138

فهرست منابع و مآخذ

* قرآن کریم

* نهج البلاغه .

صحیفه سجادیه

1. ابن ابی جمهور، محمدبن زین الدین (زنده در901 ق)، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، تحقیق: محمد عراقی، مطبعه سیدالشهداء، قم، 1376 ش.

2. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، التوحید، تحقیق: سید هاشم حسینی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1358ش.

3. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، ثواب الاعمال و عقاب الأعمال، تحقیق: علی اکبر غفاری، مکتبه الصدوق، تهران، 1391ق.

4. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، معانی الاخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1363ش.

ص: 139

5. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، الامالی، قم، 1417ق.

6. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1362ش.

7. ابن بابویه ، محمد بن علی (381 ق)، علل الشرایع، المکتبه الحیدریّه، نجف، 1385ق.

8. ابن بابویه، محمد بن علی (381 ق)، عیون الاخبار الرضا (علیه السّلام)، تحقیق: سیّد مهدی حسینی و رضا مشهدی، مشهد، 1363ش.

9. ابن بابویه، محمّدبن علی(381 ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفّاری، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق.

10. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمدبن علی( 588 ق)، مناقب آل أبی طالب (علیه السّلام)، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379 ق.

11. ابن فهد حلی، احمد بن محمد (841 ق)، عده الداعی و نجاح الساعی، تحقیق: احمد موحدی قمی، دارالکتاب الاسلامی، 1407ق.

12. ابن طاوس، علی بن موسی (664 ق)، اقبال الاعمال، تحقیق : جواد قیّومی اصفهانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376ش.

ص: 140

13. برقی، احمد بن محمد (274 ق)، المحاسن، المجمع العالمی لأهل البیت، 1416ق.

14. حرّ عاملی، محمدبن حسن (1104 ق)، وسائل الشیعه، تحقیق موسسه آل البیت ، نشر مهر، 1409ق.

15. حسینی استرآبادی، علی(940 ق)، تاویل الآیات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1421ق.

16. حمیری، عبدالله بن جعفر (310 ق) قرب الإسناد، مؤسسه آل البیت (علیهم السّلام) ، لإحیاء التراث. قم 1413ق.

17. سبحانی تبریزی، جعفر، خدا و معاد، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362ش.

18. شعیری، محمد بن محمد (قرن 6)، جامع الاخبار، انتشارات رضی، قم، 1363ش.

19. صدر الدین شیرازی ، محمد بن ابراهیم (1050 ق)، کتاب العرشیّه، ترجمه غلامحسین آهنی، انتشارات مهدوی، اصفهان.

20. صفار قمی، محمد بن حسن (290 ق)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، تحقیق: میرزا محسن کوچه باغی، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.

21. طبرسی، احمد بن علی(588 ق)، الاحتجاج علی

ص: 141

اهل اللجاج، تحقیق: ابراهیم بهادری و محمد هادی، انتشارات اسوه، قم، 1422ق.

22. عیاشی، محمد بن مسعود (320 ق)، تفسیر العیّاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، قم.

23. فتال نیشابوری، محمد بن احمد( 508 ق)، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، تحقیق: سید محمد مهدی سید حسن خرسان، منشورات الرضی، قم.

24. قزوینی، محمد حسن (1240 ق)، کشف الغطا عن وجوه مراسم الاهتداء، انتشارات جامعه مدرسین، قم.

25. قطب راوندی، سعیدبن هبه الله (573 ق)، الخرائج والجرائح، موسسه الامام المهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ، قم، 1409ق.

26. قمی، علی بن ابراهیم (قرن 3 ق)، تفسیر القمی، موسسه دار الکتاب، قم، 1404ق.

27.کشی، محمد بن عمر (460 ق)، رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، تحقیق: محمدبن حسن طوسی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1382 ش.

28.کلینی، محمد بن یعقوب (329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفّاری، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، 1363 ش.

29. مجلسی، محمد باقربن محمدتقی (1110 ق)، بحار الانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.

30. مفید، محمد بن محمد(413 ق)، الامالی، انتشارات

ص: 142

کنگره هزاره جهانی شیخ مفید، قم، 1413 ق.

31. مفید، محمد بن محمد(413 ق)، تصحیح الاعتقادات الأمامیه ( من مصنّفات جلد 5)، تحقیق: حسین درگاهی، المؤتمر العالمی لالفیه شیخ المفید، 1413 ق.

ص: 143

ص: 144

المعاد

محمد البیابانی الاسکویی

ولایت

دار الولایه للنشر

1398 - 1440

ص: 145

* الملخّص

لا شک أنّ الإنسان موجود مرکّب من روح (نفس) وبدن. المستفاد من تعالیم الوحی الیقینیّه أنّ الأرواح خُلقت قبل الأبدان بالفی عام، ومن ثم جُعل لکلّ روح بدن، وقد انتقلا معاً فی أصلاب الرجال وأرحام الأمهات حتی خرجا فی آخر رحم إلی دار الدنیا. وفی هذه الدنیا کُلّف هذا الإنسان المرکّب من الروح والبدن بتکالیف خاصّه، وعند الموت یفرّق الله تعالی بین روحه وبدنه، لیقضی عالم البرزخ بهذه الصوره ، ولکنّه سبحانه فی یوم القیامه یعید کلّ روح إلی بدنها الموجود فی التراب، ثمّ یأخذه - بعد الحساب - إمّا إلی الجنّه بشفاعه الشافعین أو إلی النار، والعیاذ بالله . هذه حقیقه المعاد التی یعتقد بها الشیعه الإمامیّه وجمیع الشرائع الإلهیّه .

دارالولایه للنشر إیران: المشهد المقدس، شارع الاخوند الخراسانی 1/ 02- جنب مسجد الزهراء (علیها السّلام).

هاتف: 00989151162907 - 00989151576003

ص: 146

*BOOK SUMMARY

No doubt human is a mixture of sole and body. Based on divine teach ings Allah created soles two thousand years before the corpses. Later on a

body was created for each sole, then they both moved in different loins and wombs until each one was born from mothers womb.

At the time of death a separation takes place between sole and body, and remains in such a way until Judgement day in which soles are reunited with

their bodies for eternity, and stay either in Paradise or Hell.

This is the hereafter that Shi'ite Islam believe in along with all divine faiths.

The publisher Velayat publishers Address: Iran, Mashhad, central bazaar, Velayat publisher.

Tel: 00989151576003 - 00989151162907

ص: 147

* Ressurection

Mohammad Biabani Oskouii

Velayat Publishers

1398-2019

ص: 148

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ»

یُعدّ العلم والمعرفه أفضل وأکبر النِّعم الإلهیّه المهداه لعباد الله الصالحین لأنّ بالعلم یُعینهم الله علی عبودیّته والخضوع له و به یخضعون له، کما یُعدّ ذلک من اکبر النّعم التی بها یفتخرون فی حیاتهم الدنیا.

والعلماء الربانیّون والعرفاء الإلهیّون هم من یستضیئون بهدی الانبیاء و والائمه (علیهم السّلام) ولا یشعرون بالتَّعب أو الملل أبداً فی سلوک هذا الطریق.

طریق العلم والعمل، ویتجنّبون الطُرُق الأُخری التی لا تنتهی بهم إلی نیل معارف الأئمه (علیهم السّلام).

تهدف هذه المؤسسه التی تأسست بدافع إحیاء آثار هذه الثلَّه المخلصه التی تحملت علی عاتقها مهمّه الدفاع عن المعارف الوحیانیّه والعلوم الإلهیّه الأصیله. إلی نشر هذا الفکر عبر الوسائل العصریه المتاحه ومن الله التوفیق.

عالم آل محمد

infopalermalmohammad.com

ص: 149

* In the Name of Allah, the Compassionate, theMerciful

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ » به

Call on to the way of your lord with wisdom and good preaching Knowledge is arguably God's most precious blessing given to hu manity, with which they can understand, worship, and submit to the Almighty's commandments. It is indeed the greatest of His gifts for both in this life and the afterlife.

And those with divine understanding are the true inheritors of the prophets and their successors. Those are the people of wisdom who op stop at ithing in carrying on their endeavor in seeking knowledge from its one and only source; The messengers of Allah.

This institution, was founded on the revival and republishing the canons and original works of the scholars who gave their life in supporting the foundations of the religion and the teachings of the holy prophet and his immaculate household. We ask Allah to guide us in this holy path.

ص: 150

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109