تفسیرهمراه با تلاوت نور

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور:تفسیرهمراه با تلاوت نور / مولف گروه تخصصی تفسیر قرآن، ستاد عالی هماهنگی کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور.

مشخصات نشر:تهران: تابان: شبستان دانش، 1386 -

مشخصات ظاهری:15 ج.؛ 5/9 × 19 س م.

شابک:دوره:978-600-90157-1-9 ؛ 6000 ریال ؛ 8000 ریال: ج.1، چاپ چهارم 978-600-90379-9-5 : ؛ ج. 2: 978-600-90379-2-6 ؛ 8000 ریال (ج.2، چاپ چهارم) ؛ 6000 ریال: ج.3: 978-600-90379-1-9 ؛ 8000 ریال (ج.3، چاپ چهارم) ؛ ج.4: 978-600-90157-0-2 ؛ 6000 ریال : ج.5: 978-600-90157-9-5 ؛ 8000 ریال (ج.5، چاپ چهارم) ؛ 6000 ریال : ج. 6: 978-600-90379-6-4 ؛ 6000 ریال: ج. 7 978-600-90379-3-3 : ؛ ج. 8: 978-600-5264-01-2 ؛ 8000 ریال (ج.10، چاپ دوم) ؛ 8000 ریال : ج.10، چاپ چهارم 978-600-5264-06-7 : ؛ 8000 ریال (ج.8، چاپ دوم) ؛ ج.14: 978-600-5264-14-2 ؛ ج.15: 978-600-5264-15-9

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:ج.1، 2 ، 3 و 5 (چاپ چهارم: تابستان 1387).

یادداشت:ج.2 (چاپ دوم: 1387) (فیپا).

یادداشت:ج.3 (چاپ اول: 1387) (فیپا).

یادداشت:ج.4 (چاپ اول: 1387) (فیپا).

یادداشت:ج.5 (چاپ اول: 1386).

یادداشت:ج. 7 (چاپ اول: 1387)

یادداشت:ج. 8 (چاپ اول: 1387) (فیپا).

یادداشت:ج.8 (چاپ دوم: تابستان 1387).

یادداشت:ج.10 (چاپ اول و دوم: تابستان 1387).

یادداشت:ج.14 و 15(چاپ اول: 1388)(فیپا).

یادداشت:ناشر جلد اول، دوم، سوم و پنجم، چاپ چهارم شبستان دانش می باشد.

یادداشت:ناشر جلد هشتم، چاپ دوم شبستان دانش می باشد.

یادداشت:ناشر جلد دهم، چاپ اول شبستان دانش می باشد.

یادداشت:ناشر جلد چهاردهم و پانزدهم ستاد عالی کانون های فرهنگی و هنری مساجد: شبستان دانش می باشد.

یادداشت:عنوان روی جلد: تفسیر همراه : تفسیر کوتاه آیات قرآن مجید.

یادداشت:کتابنامه.

عنوان روی جلد:تفسیر همراه : تفسیر کوتاه آیات قرآن مجید.

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14.

شناسه افزوده:ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانونهای فرهنگی و هنری مساجد. گروه تخصصی تفسیر قرآن

رده بندی کنگره:BP98/ت78 1386

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:1030572

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

تفسیر همراه

با تلاوت نور

مؤلف: گروه تخصصی تفسیر قرآن

ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور

نوبت چاپ: اول 1386

چاپ و صحافی: سهند - باقری

تیراژ : 10/000

نسخه ناشرین: فرهنگی و آموزشی شبستان دانش با همکاری نشر تابان

بهاء:6/000 ریال

شابک:

ص: 4

فهرست مطالب

دستور جامع ........19

1.جامعیت آیه...19

2.توحیدعصاره همه اعتقادات........20

3.لقای پروردگار ......20

4.ارتباط دستورات سه گانه .......20

5.خط بطلان بر غلو ......21

نبوت و امامت در کودکی..... 22

1.نبوت و امامت در کودکی ...22

2.قاطعیت در ارتباط با کتاب آسمانی و عمل به آن...23

3.پاسخ به یک اشکال ........23

غفلت زمینه ساز کفر و بی ایمانی..... 25

1.روز حسرت .... 25

2.غفلت منشا تمام بدبختی ها ...... 26

3.«روز حسرت» یعنی چه؟... 26

4.معنای «قضی الأمر»........26

نماز و پاکی جامعه ...... 28

1.جانشینان بد و گمراه ....28

2.اهمیت نماز.......29

3.ضایع کنندگان نماز......29

4.صیانت وحفظ نماز....29

5. مهم ترین عامل سقوط........30

رازمحبوبیت.......31

1.آثار ایمان و اعمال صالح .......31

2.جلوه های محبت .......32

3.نعمت همیشگی.......32

4.امیر المؤمنین محبوب دل ها .....32

توحید سرلوحه همه دستورات........34

1. نماز بهترین وسیله یاد خدا ....... 34

2.نماز راه وصول به نفس مطمئنه ........35

3.خضوع و عبادت مخصوص خدا........ 35

4.اهمیت نماز در میان عبادتها ..... 35

5.سخن گفتن درخت......35

6.توحید و اقامه نماز...36

ساحران در مسیر کمال و سعادت ....37

1.معنای اکراه....38

2.. بهترین تجارت...38

3.. ساحران در سیر تکامل .......38

4.تجارت معنوی .......39

عاقبت طغیانگری ...40

1.روزی پاک وحلال.....40

2.خطر طغیانگری .......41

3. عاقبت طغیانگری ........41

سیمای مجرمان .... 43

1. فروتنی در قیامت........43

2.خسران تبهکاران........44

3.روزنه های امید........ 44

تربیت دین و معنوی خانواده ..... 46

1. ضرورت پرداختن به تربیت دینی.......46

2.نماز، نیاز بنده و بی نیازی پروردگار....47

3.هدف از اقامه نماز ..... 47

خدای یگانه مدبر هستی....... 49

ص: 5

1.تعدد اله موجب فساد و فروپاشی نظام هستی ...49

2.فساد در آسمانها و زمین ... 50

3.تنزیه خداوند از پندارهای مشرکان ...... 50

ترازوی عدل...52

1.میزان در قیامت چیست؟........53

2.موازین قسط .....53

3.وزن اعمال ....53

4.حساب بندگان با خدا است ....54

پیشوایان هدایت ..... 56

1.هدایت در این آیه به چه معناست؟ .... 57

2. وحی به امام چه نوع وحیی است؟...... 57

3.اهمیت نماز و زکات ....... 57

حضرت یونس ... 59

1.ظلمات چیست؟ ...... 60

2.خطای یونس (علیه السلام) و عواقب آن .....60

3.ذکر یونسیه .......60

وارثان زمین .....63

1.مراد از زبور و ذکر چیست و چرا از این دو سخن به میان آمد؟.......64

2.صالحان وارثان واقعی زمین....64

3.صلاحیت و عبودیت، دو ویژگی مهم وارثان زمین....64

4.مراد از «صالحان»...64

عقیده متزلزل ........66

1.ایمان یک طرفه..... 67

2.معنای «علی حرف» .....67

3. چرا مقابل «خیر»، به جای «شر»، «فتنه» آمده است؟...67

4.عاقبت عقیده متزلزل ...67

ایمان و حمایت الهی......69

1.حمایت از مؤمنان؛ سنت الهی ... 69

2.وجود مؤمنان سبب دفع بلا.... 70

3.خیانتکاران ناسپاس، محروم از حمایت الهی،... ......70

اوصاف یاران خدا......72

1.یاران خدا کیانند؟ ...72

2.رسالت حاکمان دینی ....73

3. ستون خیمه دین.... 73

4.عاقبت اندیشی... 73

پاداش هجرت ...75

1.اهمیت هجرت.......75

2.هجرت خالصانه........76

3. پاداش هجرت ....76

4.بهترین روزی دهنده......77

تلاش بی وفقه........79

1.جهاد در راه خدا ........80

2.دشواری تکالیف.... 80

3.پدر بودن ابراهیم(علیه السلام) .....81

4.شاهد بودن پیامبر(صلی الله علیه وآله)....81

5.شاهد بودن امت اسلام... 81

6.اهمیت جهاد، نماز، زکات و تمسک به خدا.... 81

7.بهترین سرپرست و یاری رسان...82

منزل مبارک ..... 83

1.منزل مبارک........83

2. بهترین میزبان ........84

3.آموزش دعا ...... 84

تأثیر غذاها .....85

1.تأثیر غذاها ......86

2.گستردگی عمل صالح ....86

3. پاداش عمل صالح .....86

ارتباط بین جملات آیه .......87

تقاضای بازگشت........ 89

1. تقاضای باز گشت ....90

2.عالم برزخ....90

3.چگونگی عالم برزخ ........91

ممنوعیت ترحم بر مجرم ....93

ص: 6

1.تناسب احکام با شرایط ........93

2.ممنوعیت ترحم بر مجرم.... 94

3. اجرای حد زنا در ملأ عام ..... 94

4.مفاسد زنا در روایات ...... 94

گمراهی و انحراف تدریجی ... 96

1.سیاست گام به گام شیطان........97

2.مواطن شیطان .......97

3.همه خوبی ها از خدا است .....97

4. آیا جمله «من یشاء» جبر نیست؟ ........98

5.پیام ها.....98

چشم چرانی......100

1.کنترل چشم ......101

2.خودنمایی و اظهار زینت ..... 101

3. کنترل چشم و کنترل غریزه جنسی....... 101

4. آثار و برکات حجاب ...101

5.توبه عمومی ........102

6.نگاه از دیدگاه روایات........102

7.توبه، زمینه ساز رستگاری ....... 103

مردان خدا......104

1.فرق بیع و تجارت ..... 104

2. مراد از «رجال» در این آیه چه کسانی هستند؟ ...105

3. توصیف مردان الهی....... 105

4.علت دگرگونی دلها و دیده ها در قیامت چیست؟...106

ممنوعیت خود آرایی... 107

1.سالخوردگی و بازنشستگی ........ 108

2.حدودکشف حجاب....... 108

3. آزادی مشروع، اما مشروط.....108

4.فلسفه حجاب ....108

5.برتری عفاف ......109

6.هشدار نهایی ...109

حریم رهبران الهی ........111

1.جایگاه ویژه پیامبر(صلی الله علیه وآله)....112

2.اطاعت، بهترین احترام ...112

3.پیامد مخالفت با رهبران الهی .......112

4.مراد از فتنه...113

مهجوریت قرآن..... 114

1. شکایت پیامبر(صلی الله علیه وآله)...... 115

2.مهجوریت قرآن....115

جهاد بزرگ...117

1.اطاعت از کافران ......117

2. رابطه استقلال سیاسی و استقلال فکری ........118

3.جهاد بزرگ ....... 118

جایگاه خانواده ..... 120

1. دعا و نیایش و رابطه آن با زندگی...... 120

2.آداب دعا .....121

3.اهمیت تعلیم و تربیت...121

4.همت بلند........121

تهدید، منطق بی منطقان ...... 123

1.تضعیف رهبر .....123

2.تضعیف مکتب ...... 123

3.تهدید در بن بست، منطق زورمداران سبک مغز ...124

4.دو اندیشه متفاوت ........125

درخواست حکمت....126

1.تاکید بر کلمه «رب» در طریق هدایت......126

2. مراد از «کم» در «رب هب لی محکمه چیست؟ ......127

3.صالحان چه کسانی هستند و چگونه می توانیم به آنها ملحق شویم؟........127

قلب سلیم....129

1.ترسیم روز قیامت ..... 129

2.مراد از سود نداشتن چیست؟ ...... 130

3.مال و فرزند مفید هستند یا مضر؟ ..... 130

ص: 7

4.قلب سلیم چه قلبی است؟ ........ 131

5.تنها سرمایۂ نجات بخش........ 131

مبارزه با کم فروشی .......132

1.هشدار اقتصادی.... 132

2.چگونه حق پیمانه اداء می شود؟ ...... 133

3. عوامل کم فروشی و گران فروشی.... 133

4.آثار گران فروشی ....... 133

5.«مخسرین» چه کسانی هستند؟ ... 134

مراحل تبلیغ ....135

1.اصلاحات را از کجا باید آغاز کرد؟ ... 136

2.پیشتازی در گرایش به حق و قانون الهی ... 136

3. تبلیغ و مراحل آن....136

رحمت و مقام بندگی ...139

1.نحوه خنده و علت آن ....... 139

2.چگونگی تقاضای شکر در دعای سلیمان... 140

3.سلیمان و دعایش ....141

4.حکومت سلیمان(علیسه السلام)با جلوه ای از حکومت جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی و فرجه الشریف)........142

نعمت، وسیله آزمون...143

1.«علم من الکتاب» که یعنی چه و صاحب آن، چه کسی بود؟......144

2. تفاوت «علم من الکتاب» و «علم الکتاب»..... 144

3.نعمت وسیله آزمایش ......145

4. فایده شکر .......145

5.گستره علم .......145

اجابت مضطر...147

1.ارتباط اضطرار با استجابت دعا......147

2.مضطر واقعی کیست؟........ 148

3. آیا خلافت زمینی است؟ ... 148

اعجاز علمی قرآن...150

1.سرعتی شگفت آور با ظاهری آرام........ 150

2.استحکام و اتقان در آفرینش ...... 151

3.جایگاه انسان در نظام آفرینش ....152

اراده الهی ......153

1. تمام اراده ها، مقهور اراده الهی ...154

2.منت خداوند بر بندگان ....... ...154

3.حاکمیت مستضعفان بر زمین ...... 155

شکرانه نعمت........156

1.یادآوری نعمتها ........157

2. الگوی جوانمردی ... 157

3.مجرم در قرآن ...157

پیشوایان دوزخ ...159

1. معنای «دعوت به آتش» و مراد از این که

«فرعونیان را امامان دعوت به آتش قرار دادیم»

چیست؟ .......160

2.چرا خداوند، فرعونیان را پیشوای کفر قرار داد و

آیا این کار، با عدالت خداوند سازگار است؟ ........ 160

3. امامان «نور» و «نار» ....... 160

4. معیار شناخت دو گروه از امامان ....161

اعراض کریمانه ......163

1. ضرورت پرهیز از لغو.....163

2.تعیین مسیر زندگی ........164

3.ز نشانه های مؤمن .... 164

بهره وری از دنیا ... 165

1. مقصد نهایی انسان....... 166

2.ابزار سعادت ابدی ...... 166

دعوت به توحید .... 168

1. فانی بودن غیر خدا .......168

2.مراد از وجه خداوند چیست؟........169

3.دعا فقط به درگاه خدا......169

4.جایگاه توسل به اولیای خداوند.... 170

جهانگردی هدفمند......171

1. جهانگردی هدفمند (سیر در زمین) ........172

2.استدلال بر مسأله معاد....... 172

ص: 8

ایمان به مبدأ و معاد .......174

1. دلسوزی در هدایت ......175

2.امید به آخرت ........175

3.ایمان به مبدأ و معاد........ 175

4.ممنوعیت فساد ....176

قرآن، برترین معجزه........ 178

1.قرآن برترین معجزه........178

2.قرآن رحمت وسیله یاداوری....178

مجاهده در راه خدا.....180

1.جهاد در راه خدا ...... 180

2.«جهاد» و «اخلاص».... 181

3.همراهی خدا با محسنان........

نظام زوجیت.... 183

1.نظام زوجیت.... 183

2. لزوم مودت و رحمت بین همسران ........ 184

3.فرق «مودت» و «رحمت» ....... 184

سرشت خداجوی ..... 186

1. دین حنیف..... 187

2.تفاوت فطرت و غریزه ...... 187

3.شکوفایی فطرت ....187

4.استواری راه خداشناسی ....... 188

5. تفسیر فطرت در روایات......189

عواقب کفر ....... 190

1.عواقب کفر ....190

2.ایمان و عمل صالح.... 191

3.اثر عمل صالح....... 191

متکبر مباش.... 193

1.روی برتابیدن از مردم.... 193

2. گام زدن سرمستانه ..... 194

3.مختال فخور ... 194

سفارش به تقوا... 197

1.اتقوا و متقین ....... 198

2.غربت قیامت .......198

3.عوامل غفلت از قیامت.......199

چشم روشنی...... 200

1.تناسب پاداش الهی با اعمال بندگان ...201

2.فضیلت نماز شب .......201

3.قره أعین یعنی چه؟ ..... 202

4.به عمل کار برآید.......202

داستان ظهار .......204

1.ایک دل و دو دوست و ارتباط آن با ظهار و

فرزندخواندگی .....205

2.ظهار چیست؟ ........205

3.پسر خوانده پسر نیست ...... 206

4.قول حق چیست؟ .... 206

بهترین الگو ..... 208

1.الگوی کامل و عاری از خطا ....... 208

2.پیامبر(صلی الله غلیه وآله)تا الگوی کامل برای چه کسانی است؟

...209

3.آیا همه افراد بشر از این الگوی آسمانی یکسان

بهره می برند؟ ........ 209

پاکیزه ترین خاندان ... 211

1.دستورات ویژه برای همسران پیشوایان .....212

2.خودنمایی، نشانه جاهلیت ......212

3. مقام طهارت کامل ........212

4.اهل بیت(علیهم السلام) طلا چه کسانی هستند؟ .....213

مبلغان راستین...... 214

1.مبارزه با سنت های باطل.....214

2.ارتباط خشیت الهی با تبلیغ .....215

3.خدای حسابرس...215

«صلوات» از جانب خدا ... 217

1. مقام والا......

2. درود خدا و فرشتگان، به چه معنا است؟ ........218

3.فرق «صلوا» و «سلموا» چیست؟...218

ص: 9

4. چگونه بر پیامبر صلوات بفرستیم؟ ........ 219

آثار تقوا....... 221

1.ارتباط تقوا با قول سدید .... 222

2.قول سدید یعنی چه؟ ... 222

3. قول سدید و اصلاح اعمال ...... 222

4.رستگاری، در گرو اطاعت از خدا و رسول خدا

... 223

کارگزاران سلیمان(علیه السلام) ...... 225

1. وظیفه کارگزاران حضرت سلیمان (علیه السلام)........ 226

2.سلیمان (علیه السلام)و نعمتهای فراوان ...... 226

3.شکر نعمت و آثار آن.... 227

4.مراحل شکرگزاری ...... 227

5. چرا شکر گزاران اندکند؟... 228

هدف رسالت ... 230

1.پنج نعمت بزرگ ...... 230

2.انبیاء هم بشارت میدهند و هم بیم ........ 231

3.ناآگاهی اکثریت از چیست؟ ....... 231

قیام برای خدا ....... 233

1.حرکت برای خدا، شرط بهره مندی از عقل و

فکر و قضاوت عادلانه... 234

2.دعوت به تفکر برای پرهیز از افترا .... 234

3. از تنهایی در مسیر حق نهراسیم....... 234

سنگینی گناه ... 236

1. شرائط قیامت، منحصر به فرد است .... 237

2.هدایت پذیران واقعی ....... 237

3.هر چه کنی، به خود کنی....... 238

روز درماندگی ستمکاران ....... 240

1.آرزوی بیجای تبهکاران در قیامت ... 241

2.حسرتهای ظالمان....... 241

3. بی یاوری ظالمان در قیامت ... 242

سنت الهی...... 244

1.سرچشمه بدبختیها ..... 245

2. مراد از «سنت الهی» چیست؟ .......245

3.فرق تبدیل و تحویل ........245

گردش خورشید وماه... 247

1. هدایت تکوینی موجودات در نظام آفرینش...248

2.نظم دقیق در عالم ...... 248

3.حرکت و شناوری خورشید و ماه .......249

عهد الهی ....... 250

1.فطرت توحیدی........ 250

2.عهد الهی از انسانها ...251

3. شیطان، دشمنی آشکار........251

4. حیله های شیطان.......252

بازخواست........ 253

1.از چه چیز سؤال میشود؟ ........ 254

2. از چه کسانی سؤال میشود؟ ....... 254

حیات جاودانه و فوز عظیم ....... 256

1.حیات جاودانه و مصونیت بهشتیان از عذاب ......257

2.مراد از مرگ اولی چیست؟ ........257

3.فوز عظیم .......257

4.گرانسنگی پاداش و بایستگی عمل .......258

رهسپار به سوی خدا........ 260

1.هجرت به سوی خدا..... 261

2.انبیا و اعتماد کامل به عنایت وفضل الهی....... 261

3. هدایت در این جا به چه معنا است؟ ........262

4.پیامد توکل بر خداوند دل سپردن به او ... 262

عزت و اقتدار خداوند.... 263

1.تنزیه خداوند از نقایص ......263

2.اقسام صفات خداوند....264

3. عزت و اقتدار خداوند ....... 264

4.کفاره مجالس ......264

پیامبر(صلی الله علیه وآله)اسطوره صبر و استقامت .... 266

1. پیامبر(صلی الله علیه وآله) به اسطوره صبر و مقاومت...266

2.اهمیت صبر ..... 267

ص: 10

3.توصیف حضرت داوود(علیه السلام)... 267

تدبر در قرآن ... 269

1.کتاب مبارک ...270

2.تدبر، مقدمه تذکر .......270

توحید ناب ... 272

1.اخلاص در عمل ........273

2.توجیه گناه بت پرستی ........ 273

3.چرا گروهی از هدایت محرومند؟ ... 273

کفر و ایمان ....275

1. رابطه کفر و شکر ....... 275

2.چرا خداوند، کفر را برای بندگانش نمی پسندد؟

....... 276

3.حقیقت شکر........ 276

4. مسؤولیت برابر اعمال ........ 276

5.وسعت علم الهی ......277

در پرتو نور رب .....278

1. شرح صدر و رابطه آن با هدایت ..... 278

2.چگونه انسان شرح صدر می یابد؟... 279

3.مؤمنان، سوار بر نور هدایت .... 279

4.عوامل قساوت قلب ...... 279

آیه امید بخش .....281

1.عنایت ویژه الهی به گنهکاران .......282

2.اسراف بر خویشتن.......282

3. پرسشی درباره آیه....... 282

4. یأس از رحمت الهی، بزرگترین گناه ....... 283

تقوا مایه رستگاری ......284

1.تقوا، مایه رستگاری .... 285

2.رستگاری، نهایت هدف خلقت ... 285

3.سعادت واقعی با ناخرسندی و غم، سازگار نیست

... 286

مغفرت الهی .... 287

1. خداوند، آمرزنده گناهان ........ 288

2.گستردگی رحمت خداوند وتقدم آن برغضب او

......288

3.شدید العقاب ...289

4.اهمیت و جایگاه توبه.......289

خیانت چشم ... 291

1. حرکات پنهان چشم .....292

2. انسان هرگز تنها نیست......292

3.راز سینه ها..... 292

مقایسه دنیا و آخرت......294

1.وظیفه مبلغ ........ 295

2.معرفی دنیا .... 296

3. معرفی آخرت و مقایسه آن با دنیا ....296

اهمیت دعا..... 298

1. مراد از «ادعونی» در آیه چیست؟ ....298

2.اهمیت دعا....299

3.چرا در برخی موارد، دعاهایمان مستجاب

نمی شود؟ ....... 300

4.علل و عوامل استکبار در دعا.......301

تحقق معجزه با اذن الهی ... 303

1. تعداد پیامبران الهی ..... 304

2.نام چند پیامبر در قرآن ذکر شده.....304

3.«معجزه» فقط با اذن الهی تحقق می پذیرد.....305

4.فرصت سوزی نکنید؛ از فرصت ها استفاده کنید.......305

5.«مبطولون» فقط شامل کفار نمی شود........ 306

سرگذشت سرکشان...308

1.تاریخچه قوم ثمود..... 308

2.منظور از هدایت در آیه چیست؟ ........309

3.اختیار یا اجبار؟ ...309

4.عاقبت سرکشان .....310

5.تناسب عذاب و گناه ........311

بشارت الهی...... 312

1.اقرار وحدانیت .....313

2. استقامت در عمل........313

ص: 11

3.بشارت فرشتگان در دنیا و آخرت ....... 314

4.تفاوت خوف و حزن ...314

5.نقش فرشتگان...314

راه های خدا شناسی ..... 316

1.آیات آفاقی و آنفسی... 317

2.مراتب خداشناسی ....317

3.آشکار شدن حقیقت ..... 318

توحید ناب ....319

1. آفرینش بی بدیل ...320

2. فسلفه ازدواج ....... 320

3.ذات بی همتا .... 320

مزد رسالت...... 322

1. آثار ایمان و عمل صالح..... 323

2.مودت اهل بیت(علیهم السلام) ..... 323

3.«القربی» چه کسانی هستند؟ ....... 324

4. مودت اهل بیت(علیهم السلام) و ولایت پذیری ......324

5. تکثیر حسنات.... 325

مشورت .... 328

1. دین جامع نگر .....328

2. اهمیت شورا در اسلام.....329

3.در چه جایی باید مشورت کرد؟ ...... 329

4. فواید مشورت ... 330

5. شرایط مشاوره..... 330

سفر و نعمت های الهی ...... 332

1.یادآوری نعمتها...

2.تسلط انسان بر موهبتهای طبیعی... 333

3.انسان و نعمت ها ......334

4. دعا به هنگام سفر .....334

5. آخرین سفر .....335

عاقبت اعراض از یاد خدا.... 337

1. چرا خداوند در این آیه به جای «یعرض» از

«یعش» استفاده کرده است؟ ..... 337

2.منظور از «یاد رحمان» چیست؟ .......338

3.آیا جمله «نقض» سلب اختیار را نمی فهماند؟

.....338

4.تسلط و همنشینی شیطان ........339

دوستی پایدار و ناپایدار ..... 341

1.تبدیل دوستی های غیر الهی به دشمنی در روز

قیامت ........ 341

2. وضع دوستان ناباب در قیامت ...342

3.تقوا، عامل تداوم دوستی ...343

شب تدبیر ........ 345

1.امور مبارک در قرآن .....345

2. شب قدر، شبی مبارک..... 346

3.نزول بهترین کتاب در بهترین شب توسط

بهترین ملک بربهترین رسول ..... 346

4.تفصیل بعد از اجمال .......347

مقام متقین ....... 348

1.متقین کیانند... 348

2.مقام امن، چه جایگاهی است؟ ...349

3.چرا «جنات» و «عیون» را جمع آورد؟ ........ 349

هر کس در گرو اعمال خویش.... 351

1.اعمال صالح و ناصالح......352

2. هر کس در گرو اعمال خویش است........352

3.بازگشت همه به سوی خدا است....352

روز درماندگی ..... 354

1.حالات مردم در قیامت ......354

3.نامه عمل فردی و جمعی.... 355

نشانه های کمال ... 357

1.فلسفه احسان به والدین و ویژگی مادر ........358

2. چهل سالگی سن کمال .......358

3.شکر نعمت و کمال انسان........ 359

4. در خواست نسل و ذریه صالح ....359

جنیان در مسیر کمال و سعادت ...... 361

ص: 12

1.دعوت به خداوند، آموزه اصلی دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله)

......362

2.مراد از من در «من ذنوبکم»........362

3.محتوای قرآن، بهترین دلیل عظمت آن...... 362

4.مسؤولیت حاملان قرآن ...... 363

5. مطالبی درباره جن ........ 363

یاری خداوند و آثار آن ........365

1. منظور از «نصرت دادن به خداوند» .... 365

2.خداوند، چگونه مؤمنان را یاری می کند؟...... 366

3.اهمیت و نتیجه «ثبات قدم» ... 366

بخل، بخیلی به خود.....368

1. انفاق ......369

2.دعوت به انفاق ..... 370

3.درمان بخل ......370

غلبه نهایی حق.... 372

1. محتوای بعثت رسولان........ 373

2.مراد از «لیظهره» چیست؟ ........ 373

3.مراد از شاهد بودن خدا چیست؟ .......373

تمسخر، عیب جویی، القاب زشت ....375

1.مسخره کردن ممنوع ........ 376

2.عیب جویی ممنوع ......377

3.القاب زشت دادن ممنوع ....... 377

4.عوامل گناهان...... 377

مرده خواری ........ 379

1.خوردن گوشت سلمان و اسامه...... 380

2.سوء ظن ممنوع......380

3.درمان سوء ظن .... 381

4.تجسس ممنوع.......381

5. غیبت کردن ممنوع ....... 382

6.روان شناسی قرآنی ..... 382

نزدیکتر از خود....384

1.احاطه علمی خدا بر انسان.... 385

2.مراد از «مَا توَسوِسُ بِهِ نَفسُهُ» چیست؟ ....... 385

3.ریشه وسوسه چیست؟ ....... 386

4.نکاتی جالب در «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ

الْوَرِیدِ». .... 386

روزی مقدر است .......388

1.مراد از «سماء» و «رزق» چیست؟ .......388

2. مراد از «ما توعدون» چیست؟......389

3.حق بودن گفتار خداوند به چه معناست؟........389

4.تشبیه حق بودن وعده الهی به نطق انسان ........390

هدف از خلقت ....392

1.عبادت یعنی چه؟ ........392

2.چرا در آیه فرشتگان ذکر نشده اند .......393

3. آیا نقض غرض نیست؟ ....393

4.عبادت، هدف متوسط است یا نهایی؟ .....393

5. عبادت، هدف خلق نه خالق ........394

6. چرا جن مقدم شده....394

7.مطالبی جالب راجع به جن ........394

عصمت پیامبر(صلی الله علیه واله) ..... 397

1.قرآن کلام الهی است......397

2. نطق، نماینده درون ....398

3.چگونگی خالی بودن پیامبر که از هوا ....398

4.نقش هوای نفس در انحراف از حق ....399

5.دفاع خداوند از پیامبر(صلی الله علیه وآله)...399

اعراض از غافلین ...... 401

1. اعراض به چه معناست؟ .....402

2.مراد از ذکر چیست؟......402

3.رابطه میان غفلت و دنیا پرستی ....... 402

4.دنیای مذموم کدام است؟......402

قرآن کتاب تذکر ..... 405

1. آسان کردن قرآن به چه معناست؟ ....405

2.قرآن کتاب ذکر است ........ 406

3.ذکر چیست؟.......406

4. تبلیغ، باید قابل فهم و بهره برداری باشد .... 406

ص: 13

سرنوشت زمینیان .... 407

1.قوانین کلی در قرآن...407

2.سرنوشت حتمی زمینیان ....... 408

3.مقصد کجاست؟........ 408

4.معنای بقای وجه الهی «ویبقی وجه ربک».409

وظیفه ما در مقابل احسان دیگران ... 411

1.معنای احسان و آثار آن.....412

2.احسان خداوند به نیکوکاران... 412

3.وظیفه ما در مقابل احسان دیگران.....413

تقدیر و حکمت مرگ..... 415

1.مرگ در تدبیر و تقدیر الهی... 416

2. فلسفه مرگ (چرایی مرگ) .... 416

.حقیقت مرگ...... 417

مبدأ عالم ..... 419

1. منظور از «سیئه أیام» چیست؟ ...... 420

2. چرا جهان در یک لحظه آفریده نشد؟ ....... 420

3. عرش الهی........ 421

4.علم الهی ....... 421

5. همراهی خداوند ....421

حقیقت زهد... 423

1.اندوه .....423

2. شادی ....424

3.حقیقت زهد........ 424

رسوایی تبهکاران ...... 426

1. عذاب خوار کننده .....426

2.حسابرسی دقیق قیامت ...... 427

3.در محضر خدا....... 427

آداب مجلس ........429

1.آداب مجلس ...... 429

2.آداب تعلیم و تربیت...... 430

3.مقام عالمان....... 430

4. علم موجب نیل به درجات.... 431

نیازمندان ایثارگر ......432

1. استقبال از مهاجرین ......433

2.مهاجر دوستی و میهمان نوازی ...433

3.مناعت طبع ...433

4.مبارزه با بخل درون... 434

5. ویژگی های انصار .... 434

فرجام نگری ....... 436

1.اهمیت تقوی ........436

2. مراتب تقوا و زمینه دستیابی به آن........437

3.ضرورت محاسبه ....437

سیاست خارجی ....... 439

1.ارتباط با عدم ارتباط با کفار........ 439

2.مبنای سیاست خارجی اسلام.... 440

3.آثار دوستی و محبت خداوند به بندگان ..... 440

مدعیان دروغین.......442

1. ارتباط «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» با خطاب در آیه

چیست؟ ... 443

2.پیمان شکنان.......443

3.«کبر مقتأ» یعنی چه؟ ......443

عالمان بی عمل....... 445

1. ارتباط آیه با آیات قبل ....445

2. نقش و روش برخی انسان نماها ....... 446

3. هشدار به مسلمانان ........ 446

4.عالم بی عمل در روایات....447

5.سیمای زشت یهود در قرآن ...447

عاقبت سخت دلبستگی به دنیا.... 450

1. منظور از «الهاء» چیست؟ .......450

2.اهمیت ذکر خدا ......451

3.ارتباط ذکر و ایمان ...451

4.خسران، عاقبت سخت دلبستگی به دنیا........452

دوستان و دشمنان انسان ....... 453

ص: 14

1. دشمنی برخی از همسران و فرزندان با انسان

مومن.....454

2. دوستان و دشمنان انسان ..... 454

3.سر تاکید نسبت به حقوق والدین بر خلاف اولاد

همسر....455

4.فرق میان عفو و صفح مغفرت.... 455

5.محبت و عفو و گذشت را دریغ نکنیم ....... 455

6.وظیفه ما در قبال اشتباه دیگران ...... 456

همسر شایسته........458

1. تهدید الهی....... 459

2. روزنه امید..... 459

3. اوصاف همسر شایسته ..... 459

4.زن شایسته...460

توحید در قرآن.....

1.توحید در رزاقیت .... 463

2. لجاجت در برابر حق........ 463

3.عوامل انحطاط انسانها ........ 464

هدف از آفرینش ...465

1. هدف از آفرینش ...

2.چرا موت بر حیات مقدم شده؟ ........ 466

3. هدف از خلقت........466

4.هدف از امتحان خداوند چیست؟.....466

5.شرایط عمل خوب و نیک..... 467

6.کیفیت نه کمیت .... 467

7.خوف و رجا در کنار یکدیگر........ 468

شکیبایی در تبلیغ دین ....470

1.ضرورت پایداری در تبلیغ دین ........ 471

2.صبر حکیمانه ........ 471

3.اوصاف و القاب حضرت یونس(علیه السلام) در قرآن.... 472

4.داستان حضرت یونس(علیه السلام) ..... 472

نامه اعمال ....474

1. تقسیم مردم در قیامت ..... 475

2. خوشحالی اصحاب یمین در قیامت........ 475

3.گمان به قیامت و حساب آن ...... 475

4.مراد از «عیشه راضیه» چیست؟ ...... 476

حریص و آزمند.... 478

1. هلوع یعنی چه؟ ....478

2. چرا انسان حریص آفریده شده؟ .......479

3.رابطه بین اینصفات زشت با احسن تقویم بودن

انسان چیست؟ ... 479

4.چه گروهی مثتثنا شده اند؟ ..... 480

پناهگاهی نا امن........ 481

1.مراد از دروغ بستن به خدا چیست؟ ....482

2.استعاذه چیست و اقسام آن کدام است؟......482

3.منشأ خرافات چیست؟ ....483

شب زنده داری ....486

1.اهمیت شب زنده داری......486

12.همیت نماز شب ..... 486

3.ترتیل به چه معناست؟...487

رهایی یافتگان....... 489

1.مسؤولیت عمل...489

2.رهایی یافتگان........ 490

دو راهی سرنوشت........

1. چگونه خداوند راه را به ما نشان داده است؟ .492

2.انسان موجودی صاحب اختیار ........493

3.حقیقت شکر شاکرین و حقیقت کفر کافرین..... 494

یاد خدا هر صبح و شام ........496

1.صبر، رمز پیروزی ....... 496

2. عدم سازش با گناهکاران ........ 497

3.ذکر نام پروردگار....497

4. مقصود از «گره» و «أصی» چیست؟ ....498

5. ذکر «اسم ربه ...498

باغ ها و چشمه ها.....500

1.معنای تقوا در این آیات......501

2.باغها و چشمه ها...... 501

ص: 15

3.گوارایی نعمت های بهشت .......502

حسرت کافران........ 503

1.«انذار» و «تبشیر» و اهمیت آن .......504

2.عذاب نزدیک؟ .......504

3. تجسم اعمال در قیامت ..... 505

4.حسرت کافران..... 506

5. آرزوی خاک بودن؟!...... 506

پی آمد کفر به قرآن .......508

1. نفرین الهی........508

2. کفر ورزی انسان موجب شگفتی....... 508

3.نفرین الهی پی آمد کفر به قرآن .... 509

4.قوس صعود و نزول انسان...... 509

کم فروشان! ....... 511

1.منظور از ویل چیست؟ ....... 512

2.مطففین کیانند؟ ... 512

3.کیل و وزن در معامله.......512

4. کم فروشی از عوامل فساد در زمین ........ 513

5.کم فروشی در روایات ....... 513

مقصد نهایی ....515

1.تلاش همراه باز حمت .... 515

2.میعاد همگانی....... 516

3.راه نجات ........ 516

روز ظهور حق ....... 518

1. قیامت روز ظهور حق است...... 518

2.پاسخ به یک سؤال....... 519

3.قیامت ظرف ظهور حقایق.....521

برتری و ماندگاری آخرت ... 524

1.سرچشمه گناهان........

2. برتری آخرت بر دنیا....... 525

نفس مطمئنه ...... 527

1.شئونات مختلف نفس و روح آدمی ...527

2.انسان دائما در مسیر کمال .......528

3.راه رسیدن به نفس مطمئنه ....528

4.مراد از بازگشت به سوی خدا...529

5.مراد از راضیه و مرضیه ...529

6.خوشحالی مؤمن از قبض روح .....529

راه رستگاری .....531

1.ارتباط سوگندهای قرآن با نتیجه آن ......532

2. معنای الهام ....532

3.سوگندهای فراوان....532

4.. هدایت ابتدایی و هدایت پاداشی تشریعی......533

5.رستگاری پر واپیشگان ....534

6.«دس» و «تزکیه» ......534

قوس صعود و نزول ....... 536

منظور از «أحسن تقویم» چیست؟ .......537

2. منظور از «أسفل سافلین» چیست؟ ......537

3.مراد از «أجر غیر ممنون» چیست؟.....538

دنیا مزرعه آخرت.... 539

1.جامع ترین آیه .......539

2. هدف از محاسبه دقیق چیست؟ ........540

3. پاسخ به یک سؤال ... 540

4.تجسم اعمال ......541

عیب جویان! ......542

1. شأن نزول ........542

2.منظور از ویل چیست؟ ...543

3.فرق همز ولمز ....543

4.عوامل مسخره کردن و طعنه زدن.....544

5.عاقبت مسخره کنندگان .......545

6. درمان مسخره کردن ...545

ص: 16

مقدمه

اشاره

وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ(نحل/44)

وما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا تو آنچه را نازل شده برای آنان بیان کنی.

پرداختن به فهم قرآن و بیان و تفهیم آن به دیگران کار سترگی است که خداوند متعال مسؤولیت آن را بر دوش پیامبر(صلی الله علیه وآله) میان گذارده است. این وظیفه سنگین را پیشوایان معصوم و عالمان دین پس از آن حضرت بر عهده داشته اند و هر زمان به اقتضای شرایط و نیازهای آن دوران، علاوه بر بیان، دست بر قلم نیز برده و هزاران کتاب تفسیری از خود به یادگار گذاشته اند.

در عصر حاضر بزرگانی در این وادی قدم برداشته و قلم زده اند و آثاری ماندگار به جامعه علمی عرضه کرده اند.

این مجموعه های تفسیری (مانند المیزان، نمونه، راهنما، نور و ...) هر کدام دائره المعارفی از مطالب و مباحث هستند که در جای خود مورد مراجعه اهل تفسیر قرار می گیرند.

بدیهی است که متناسب با شرایط هر زمان و نیازهای آن بایستی تولیدات ویژه ای عرضه گردد.

از جمله این موارد کتاب حاضر است. در پی گسترش فرهنگ تلاوت قرآن در مساجد (برنامه تلاوت نور) نیاز به فهم و تفسیر آیات نورانی قرآن بیش از گذشته محسوس گردید. از این رو ستاد عالی کانون های مساجد با همت جناب حجت الاسلام و المسلمین سلیمانی در صدد تهیه مجموعه ای مکتوب برای انجام این مهم شدند.

از این رو با همکاری جمعی از فارغ التحصیلان تخصصی تفسیر حوزه علمیه قم و با نظارت علمی جناب حجت الاسلام و المسلمین کلباسی پانزده جلد تفسیر همراه منتشر گردید.

هر کدام از مجلدات حاوی بیست بحث تفسیری است و در کتاب حاضر، مجموعه سیصد بحث تفسیری در دو مجلد عرضه شده است.

این مجموعه دارای ویژگی هایی است از جمله:

1.از هر دو صفحه قرآن (خط عثمان طه) یک آیه که جنبه کاربردی بیشتری داشته است انتخاب شده است.

2. هر آیه دارای مقدمهای کوتاه، شرح واژه های لازم، نکات مهم و سپس پیام های کاربردی است.

3. سعی شده است مباحث به صورت فشرده و در عین حال گویا باشد و از بکارگیری اصطلاحات فنی پرهیز گردد.

4. مطالب به گونه ای تنظیم شده است که ائمه جماعات و مربیان می توانند با چند دقیقه مطالعه، مطالب را برای مردم و متعلمان در زمانی کوتاه در یک یا دو جلسه بیان کنند.

نکات دیگر:

1.با توجه به نظر سنجی های انجام شده، این تفسیر مورد استقبال فرهیختگان به ویژه ائمه جماعات قرار گرفته است. از این رو علاوه بر چاپ این مجموعه در دو جلد، انشاء الله سری جدید با جمع بندی نقطه نظرهای خوانندگان عرضه خواهد شد.

ص: 17

2. این شیوه می تواند الگویی برای جلسات تفسر و برنامه های قرآنی باشد، و ائمه محترم جماعات با این الگو می توانند آیات دیگر قرآن را برای مردم تبیین کنند.

3. در نوشتن این تفسیر گروهی از فضلای تخصصی تفسیر مشارکت داشته اند که اسامی آنان به شرح زیر است:

حجج اسلام: سیدمحمدعلی موسوی، حسین صادقیان، صفدر سالاری، حسین صفری، محمدرضا دیانت، علی اکبر وحیدی، علی اکبر ابراهیم پور، علی شکوری، محمدرضا دیانت، حسین صادقیان، محمد حاجی اسماعیلی، حسین عابدینی، سید محمد اسماعیلی، ابراهیم مرزبان و حسین عابدینی.

دبیرخانه ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانون های فرهنگی

هنری مساجد کشور

معاونت آموزش و پژوهش

ص: 18

درس 151 صفحه 304 قرآن مجید

دستور جامع

(قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ یوحی إلَی أَنَّما إلهُکُمْ إِله واحِد فَمَن کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِکْ بِعِبادهِ رَبِّهِ أَحَدا) (1)

بگو جز این نیست که من بشری هستم مانند شما [با این امتیاز] که به من وحی می شود که معبود شما معبودی یگانه است پس کسی که امید لقای پروردگارش را دارد (به رستاخیز معتقد است )باید کاری شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.

مقدمه

شخصی خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بیرون آمد و عرض کرد:ای رسول خدا! من در راه خدا انفاق می کنم و صله رحم به جا می آورم و این اعمال را فقط به خاطر خدا انجام می دهم؛ ولی هنگامی که مردم از این اعمال من سخن می گویند و ستایش می کنند خوشحال میشوم؛ اعمال من چگونه است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) این سکوت فرمود و سخنی نگفت تا اینکه آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ داد (که تنها عملی مقبول درگاه خداوند است که با اخلاص کامل همراه باشد).(2)

واژه ها

یوحی: وحی میشود (فعل مضارع از ماده «وحی»، باب افعال).

یَرجُو: امید دارد (فعل مضارع از ماده «رجو»).

لِقاءَ: دیدار و ملاقات

نکات تفسیری

1. جامعیت آیه

در این آیه: توحید (إله واحد)، نبوت (یوحی إلی)، و معاد (لِقاءَ رَبِّهِ) و نیز امید به رحمت

ص: 19


1- کهف 110
2- تفسیر نمونه، ج12، ص579

الهی ( یَرْجُو)، تلاش در رسیدن به آن ( فَلْیعْمَلْ) و اخلاص در عمل(لا یشْرِکْ) آمده است. از این جهت پیامبر(صلی الله علیه وآله) علیه فرمود: اگر تنها آیه آخر سروه کهف بر امت من نازل میشد برای آنان کافی بود.(1)

2. توحید عصاره همه اعتقادات

توحید عصاره همه اعتقادات و همه برنامه های سعادت بخش انسان است. توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست، بلکه خمیر مایه همه اصول و فروع اسلام است؛ یعنی، هنگامی که خداوند را، با همه صفاتش بشناسیم، معتقد میشویم که چنین خدایی باید پیامبرانی بفرستد و نیز حکمت و عدالت او ایجاب می کند که دادگاه عدل و رستاخیزی وجود داشته باشد. به همین دلیل در احادیث آمده است: جمله «لا اله الا الله» قلعه محکم پروردگار است و هر کس در آن وارد شود، از عذاب و کیفر الهی در امان است پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز در آغاز اسلام می فرمود: اگر طالب رستگاری هستید، زیر پرچم توحید درآیید.(2)

3.لقای پروردگار

لقای پروردگار (مشاهده باطنی او با چشم دل و بصیرت)، گرچه در این دنیا برای مؤمنان راستین امکان پذیر است؛ اما از آنجا که این مسأله در قیامت به خاطر مشاهده آثار بیشتر و روشن تر و صریح تر، جنبه همگانی و عمومی پیدا می کند، این تعبیر قرآن، معمولا در مورد روز قیامت به کار رفته است.(3)

4.. ارتباط دستورات سه گانه

در این آیه عمل صالح، متفرع بر امید به لقای پروردگار متعال و بازگشت به سوی او دانسته شده است؛ این بدان جهت است که اگر حساب و جزایی در کار نباشد، هیچ انگیزه و الزامی نیست که افراد را وادار به به دست آوردن اعتقاد و عمل صحیح سازد(4) و اگر ماده «رجا» در مورد لقای پروردگار (قیامت) به کار رفته است.این نکته را بیان می کند که به قدری ایمان به قیامت کارساز است که حتی امید به آن هم می تواند نقش مؤثری در رشد و تعالی انسان داشته باشد.

ص: 20


1- درالمنثور، ج 4، ص258
2- برگرفته از تفسیر نمونه ج 12، ص 576
3- تفسیر نمونه ج 12 ص 577
4- تفسیر المیزان، ج13، ص557

5.خط بطلان بر غلو

از آنجا که مسأله نبوت در طول تاریخ با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است، می فرماید: بگو من فقط بشری همچون شما هستم؛ یگانه امتیاز من این است که بر من وحی می شود. با این تعبیر بر تمام امتیازات پنداری شرک آلودی که پیامبران را از مرحله بشریت به مرحله الوهیت بالا می برد، خط بطلان می کشد. (1)

پیام ها

1.پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، مأمور پیش گیری از خرافه پردازی کوتاه فکران درباره خویش بود، از این رو خود را بشری معرفی می کند تا جلوی غلو و مبالغه ها را بگیرد (إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ).

2. دستیابی پیامبر(صلی الله علیه وآله) علاوه بر علوم بی کران الهی در محدوده وحی است (قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ.......إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ یوحی إلَی).

3. انسان موحد، همواره باید در هوای رسیدن به رضایت خداوند باشد؛ پس امید در انسان باید به صورت دائمی باشد نه لحظه ای (فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ).

4. تنها راه رسیدن به رضایت خداوند و پاداش های او، انجام دادن اعمال صالح و پرستش خالصانه او است.

5. شرک به هر نحوی ممنوع و مطرود است (وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا).(2)

6. عالمان دین باید مراقب آسیب های جامعه دینی بوده و با غلو و افکار افراطی مقابله نمایند(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ)

ص: 21


1- تفسیر نمونه، ج 12، ص 576
2- تفسیر نور، ج7، ص237

درس 152 صفحه 306 قرآن مجید

نبوت و امامت در کودکی

(یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ ۖوَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا) (1)

ای یحیی! کتاب [خدا] را با قوت بگیر و در کودکی به او حکمت دادیم.

مقدمه

هدف از آفرینش انسان ها، عبادت و رسیدن به کمال و سعادت است و انسان برای دستیابی به آن، باید مسیری طولانی و پر پیچ و خم را طی کند؛ لذا نیاز به راهنما و هادی دارد تا راه را از چاه به او نشان دهد. کسی که هادی انسان ها می شود، باید مصون از خطا و لغزش و اشتباه و دارای قوه عصمت و علم لدنی و الهی باشد و این سیر کمال و سعادت را بپیماید. در میان انسان ها برخی از چنان ظرفیت و لیاقتی برخوردارند که در کودکی موفق به دریافت این افتخار شده اند و حضرت یحیی(علیه السلام)از جمله آنها است. خداوند متعال در کودکی نبوت و عقل، علم و درایت به او عطا کرده است.

واژه ها

حُکم: خبری که حق و باطل را جدا می کند، داوری.

صبی: کودکی از آغاز ولادت تا زمانی که از شیر گرفته شود، اطلاق می شود).(2)

نکات تفسیری

1.نبوت و امامت در کودکی

سه نفر از انبیا در کودکی به نبوت رسیده اند: سلیمان، عیسی و یحیی(علیهم السلام) و سه نفر از ائمه(علیهم السلام) نیز در کودکی به امامت رسیده اند: امام جواد، امام هادی و امام مهدی (علیهم السلام) (3)

ص: 22


1- مریم، 12
2- لسان العرب
3- تفسیر نور ج7 ص250

2. قاطعیت در ارتباط با کتاب آسمانی و عمل به آن

منظور از گرفتن کتاب با قوت و قدرت آن است که با قاطعیت هر چه تمامتر و تصمیم راسخ تر و اراده آهنین، کتاب آسمانی تورات و محتوای آن را اجرا و به آن عمل کند و در راه تعمیم و گسترش آن از هر نیروی مادی و معنوی، فردی و اجتماعی بهره گیرد.(1)

کلمه «قوت» بیانگر این حقیقت است که نگه داری آیین الهی و اسلامی و کتاب آسمانی قرآن، با ضعف و سستی و مسامحه، امکان پذیر نیست؛ بلکه باید در دژ نیرومند قدرت و قاطعیت قرار گیرد. مخاطب گرچه در اینجا یحیی(علیه السلام) است؛ ولی در مواردی این تعبیر در مورد دیگران نیز دیده میشود.(2) در هر صورت این فرمان اختصاصی به حضرت یحیی(علیه السلام) نداشته و شامل همه انبیا و اولیا و مؤمنان می گردد.

3. پاسخ به یک اشکال

با توجه به این آیه - که می فرماید نبوت را در کودکی به حضرت یحیی دادیم - اشکال پاره ای از افراد (در مورد امامت در کودکی) نادرست است. در روایتی امام جواد (علیه السلام) به علی بن اسباط فرمود: خداوند کاری را که در مسأله امامت انجام داده، همانند کاری است که در نبوت کرده است. گاه می فرماید: (وآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ) (ما به یحیی در کودکی نبوت و عقل و درایت دادیم) و گاه درباره انسانها می فرماید: (حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً )(3)(هنگامی که انسان به حد بلوغ کامل عقل به چهل سال رسید). بنابراین همان گونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانی در کودکی بدهد، می تواند آن را به شخص چهل ساله بدهد و نیز آیه پاسخ دندان شکنی است برای خرده گیرانی که می گویند: حضرت علی(علیه السلام) ای نخستین کسی نبود که از میان مردان به پیامبر(علیه السلام)ایمان آورد چرا که در آن روز، کودکی ده ساله بود و ایمان کودک ده ساله پذیرفتنی نیست.(4)

ص: 23


1- تفسیر نمونه، ج13، ص 24
2- در آیه 145 اعراف حضرت موسی ماموریت پیدا می کند که تورات را با قوت بگیرد و در آیه 63 و 93 بقره همین خطاب نسبت به تمام بنی اسرائیل مشاهده می شود که نشان می دهد این یک حکم عام برای همگان است با همین مفهوم با تعبیر دیگری در آیه 60 انفال آمده که آنچه قدرت و قوت در توان شماست برای مرعوب ساختن دشمنان فراهم سازید.( تفسیر نمونه، ج13، ص 25 و 26)
3- احقاف، 15
4- فسیر نمونه، ج13، ص27

پیام ها

1. رهبر باید در تحقق بخشیدن به اهداف کتاب آسمانی و حفظ معارف و شریعت الهی و اجرای احکام آن، صلاحیت و توانمندی داشته باشد (1)(یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ).

2. اعطای حکمت و مقام معنوی و اجتماعی از سوی خداوند به انسان به سنی خاص مشروط نیست (آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ).

3. در مقابل هر نعمتی مسؤولیتی داریم؛ خداوند به یحیی(علیه السلام) کتاب داد و از او خواست با قوت بگیرد (َیا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ).

4. مؤمنان به قرآن بایستی با قدرت و نیرومندی کتاب الهی را اخذ و آن را پیاده سازند (یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ).

ص: 24


1- تفسیر نور، ج7، ص251

درس 153 صفحه 308 قرآن مجید

غفلت زمینه ساز کفر و بی ایمانی

(وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ) (1)

و آنان را از روز حسرت -آن وقت که کار بگذرد - بیم ده در حالی که آنان در غفلت [عمیقی]هستند و ایمان ندارند.

مقدمه

تقریبا یک سوم آیات قرآن کریم، راجع به مسأله معاد وقیامت است و از وظایف مهم پیامبران انذار و هشدار دادن به مردم، در مورد حوادث حسرت آفرین قیامت است؛ چون قیامت زمان پایان فرصت ها و جبران ناپذیری خطاها و انحرافات و روز فیصله امور و تعیین سرنوشت قطعی انسان است، آیه مورد بحث یکی از آیات هشدار دهنده به انسان در مورد قیامت است.

واژه ها

انذِرْ: بترسان، بیم ده (فعل امر از ماده «نذر»)

الْحَسْرَهِ: پشیمانی، حسرت خوردن.

نکات تفسیری

1. روز حسرت

یکی از نام های قیامت «یَوْمَ الْحَسْرَهِ»است؛ در آن روز هم نیکوکاران تأسف می خورندای کاش بیشتر عمل نیک انجام داده بودند وهم بدکاران؛ چرا که پرده ها کنار می رود و حقایق اعمال و نتایج آن بر همه کس آشکار می شود.(2)

ص: 25


1- مریم، 39
2- تفسیر نمونه، ج13، ص 72

2.غفلت منشا تمام بدبختی ها

کلید همه بدبختی ها غفلت است. غفلت از خداوند، از معاد، گناه، توطئه ها، محرومان، تاریخ و سنت های آن و غفلت از جوانی و استعدادها و زمینه های رشد.

«غفلت» باعث می شود انسان تا مرز حیوانیت؛ بلکه بدتر پیش رود.(1)انسانی که می تواند به أعلی علیین برسد و بهای وجود او بهشت شود، در اثر غفلت کارش به جایی می رسد که از حیوان بدتر و پست تر می شود و تا مرز جمادات - که هیچ گونه درک و شعوری ندارند - پیش می رود.(2)

3.«روز حسرت» یعنی چه؟

روز قیامت بدین جهت، روز حسرت نامیده شده که در آیه 56 در سوره «زمر» می فرماید:(یَا حَسْرَتَا عَلَی مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ)؛ یعنی، در آن روز، انسان گنه کار و خطاکار خواهد گفت: واحسرتا بر آن همه تقصیر و کوتاهی که درباره دین و سخنان خدا نمودم و من از افرادی بودم که دین و آیین پروردگار را مورد تمسخر قرار می دادم!ای کاش این طور نبودم تا گرفتار این همه حسرت و غم و اندوه نمیشدم.(3)

4.معنای «قضی الأمر»

از امام صادق(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) روایت شدهاست: هنگامی که اهل بهشت داخل بهشت و اهل جهنم داخل جهنم می شوند، آنان را ندا می کنند. آن گاه مرگ را به صورت گوسفند فربه نشان میدهند و به آنها می گویند: مرگ را می شناسید؟ می گویند: همین مرگ است و همگی آن را می شناسند. آن گاه مرگ را نابود می کنند (ذبح می کنند) و گفته میشود:ای اهل بهشت! دیگر مرگی نیست، شما جاودانه اید وای اهل آتش! دیگر مرگی نیست، شما جاودانه اید.(4)

«میراندن مرگ» کنایه از این است که دیگر انتقالی در قیامت نیست چنان که ظاهر ابدیت و خلود و دارالقرار بودن این است که دیگر مرگی نیست و اینکه گفته شده مرگ را به صورت قوچی حاضر می کنند و آن را سر می برند، از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ چون با

ص: 26


1- اعراف، 179:( أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)
2- بقره، 74:(ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ )
3- تفسیر آسان، ج 11، ص135
4- تفسیر برهان، ج3، ص713

مرگ، مرگ را از بین بردن به معنای حفظ مرگ و وجود آن است و میراندن مرگ و فرشته آن، یعنی عزرائیل (علیه السلام) - که به او نیز دستور داده می شود بمیر - نشان برچیده شدن بساط مرگ و قبض روح و مانند آن است و پیام همه این تعبیرها ظهور خلود، ثبات، استقرار و رخت بر بستن هرگونه انتقال و تحویل است.(1)

پیام ها

1. یکی از وظایف انبیا انذار و هشدار دادن به مردم در مورد حوادث حسرت آفرین قیامت است (وأنذرهم)(2)

2. قیامت روز پایان فرصت ها و جبران ناپذیری خطاها و انحرافات است؛ لذا هر کاری می توانید درفرصت دنیا انجام دهید (إذقضی الأمر).(3)

3. مرگ همراه با غفلت و بی ایمانی موجب حسرت در قیامت است (وَأَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ)(4)

4. غفلت از قیامت، زمینه ساز کفر ورزی و بی ایمانی است(5) (ِفی غَفْلَهٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ).

ص: 27


1- تسنیم، ج8، ص466
2- تفسیر راهنما، ج10، ص636 و تفسیر نور، ج7، ص 270
3- تفسیر راهنما، ج10، ص636
4- تفسیر راهنما، ج10،ص637
5- تفسیر راهنما، ج10،ص637

درس 154 صفحه 309 قرآن مجید

نماز و پاکی جامعه

(فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ یَلقَونَ غَنیًّا) (1)

آن گاه بعد از آنان نسلی جایشان را گرفتند که نماز را ضایع کردند و شهوت ها را دنبال نمودند، پس به زودی با شر و نکبتی بزرگ روبرو خواهند شد.

مقدمه

خداوند متعال برای هدایت انسانها پیامبرانی را مبعوث فرمود. افرادی هم در اطراف آنان گرد آمدند و زیربنای تشکیل جامعه ای مورد رضایت خداوند را فراهم ساختند و تا حد زیادی اهداف را محقق کردند، چنان که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، حضرت موسی(علیه السلام) و گروهی دیگر از پیامبران خدا، اتفاق افتاد. ولی آیا این راه به طور کامل ادامه یافت با آن که دستخوش آسیب ها شد. و اگر این آسیب ها پیش آمد چه عواملی داشت؟ این آیه به بیان گوشه ای از این روند و علل آن می پردازد.

واژه ها

خلَفَ: فرزندان ناصالح، جانشینان نالایق.

أَضاعُوا: ضایع کردند (فعل ماضی از ماده «ضیع» باب افعال).

یلقَونَ: می بینند (فعل مضارع از ماده«لقی»).

غی: عذاب (از ماده «غوی») (2)

نکات تفسیری

1.جانشینان بد و گمراه

منظور از «خَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ» این است که عده ای، به جای کسانی آمدند که خداوند به

ص: 28


1- مریم، 59
2- در اینجا تسمیه مسبب به اسم سبب است؛ زیرا غی و گمراهی سبب عذاب می شود.

آنها انعام کرده بود و آنان اهل خضوع و خشوع برای خدای تعالی بودند و همواره با عبادت، متوجه او می شدند. اینان قائم مقام اشخاص پیشین شدند و آنچه را از آنان گرفتند (نماز و توجه عبادی به سوی خدای سبحان)، ضایع کردند و در آن سهل انگاری نمودند و از شهوات پیروی کردند.(1)بنابراین همواره خطر بازگشت به عقب، برای افراد و جوامع وجود دارد و باید در برابر آن هشیار بود.

2. اهمیت نماز

علت طرح «نماز» از میان عبادتها، شاید به دلیل آن باشد که نماز، مانند سدی است در میان انسان ها و گناهان. هنگامی که این سد شکسته شد، غوطه ور شدن در شهوات، نتیجه قطعی آن است.

3.ضایع کنندگان نماز

مراد از ضایع کردن نماز، فاسد نمودن آن است، تا اینکه بجایی برسد که آن را بازیچه قرار دهند و در آن دخل و تصرف کنند.(2) در منابع روایی اهل سنت نقل شده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز هنگامی که آیه فوق را تلاوت کرد، فرمود: بعد از شصت سال افرادی به روی کار می آیند که نماز را ضایع می کنند و در شهوات غوطه ور می شوند و به زودی نتیجه گمراهی خود را خواهند دید و بعد از آنها گروه دیگری روی کار می آیند که قرآن را [با آب و تاب ] می خوانند؛ ولی از شانه های آنها بالاتر نمی رود (چون نه از روی اخلاص است و نه برایتدبر و اندیشه، نه به خاطر عمل؛ بلکه از روی ریا و تظاهر است). (3)

4.صیانت و حفظ نماز

نماز در فرهنگ وحی الهی، ستون دین است؛ از این رو به صیانت و مراقبت از آن، اقامه گفته می شود؛ زیرا ستون برپا داشتنی است، نه خواندنی و مراد از اقامه نماز، برپا داشتن و احیای آن در جامعه و به جا آوردن حق نماز با رعایت همه شرایط ظاهری و باطنی آن است. حفظ همه حدود و احکام الهی واجب است؛ چنان که خداوند، مؤمنان را با وصف

ص: 29


1- ترجمه المیزان، ج14، ص104
2- ترجمه المیزان، ج14، ص 104
3- قابل توجه اینکه اگر مبدا شصت سال را هجرت پیامبر بگیریم درست منطبق بر زمانی می شود که یزید به قدرت نشست و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام)و یارانش شربت شهادت نوشیدند و بعد از این باقیمانده دوران بنی امیه و بنی عباس است که از اسلام به نامی قناعت کردند. تفسیر نمونه، ج13، ص106

حافظان حدود الهی ستوده است (الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ)(1)؛ ولی خدای سبحان درباره مراقبت از نماز دستور جداگانه ای داده است (حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاهِ الْوُسْطَی)(2)؛ همان طور که نمازگزار باید نماز را پاس بدارد و از آن محافظت کند، نماز نیز وظیفه حفظ نمازگزار را بر عهده دارد و انسان را از بدیها بر حذر میدارد (إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ)(3).

5.مهم ترین عامل سقوط

این آیه علت ضایع کردن نماز را، پیروی از شهوات می داند؛ بنابراین ریشه اصلی سقوط را باید در «واتبعوا الشهوات» جست وجو کرد. انسان یا تابع عقل و هدایت های روحی استو یا پیرو نفس و خواسته های آن که «شهوات» نامیده می شود. بدیهی است پیروی نکردن از عقل و وحی، نتیجه ای جز سقوط و تباهی در دنیا و آخرت نخواهد داشت.

پیام ها

1.گاهی فرزندان و نسل آینده، زحمتهای پدران را تباه می کنند و از خوبان، نسل نا اهل پیدا می شود (خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاهَ)(4)

2. ضایع کردن نماز و پیروی از شهوات موجب گمراهی و گرفتاری به عذاب است (ضاعُوا الصَّلاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا)(5).

3. کیفر ضایع کردن نماز سردرگمی است (َیلقَونَ غَیًّا)(6).

4. سرنوشت انسان ها، به دست خود آنان است (أضاغوا - یلقون - الآ من تاب)(7).

5. پیام نماز، دوری از شهوات و حرکت در مدار عقل و دین است (فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ).

ص: 30


1- توبه، 112
2- بقره، 238
3- برگرفته از تفسیر تنسیم، ج 4 و 11
4- تفسیر نور، ج 7، ص289
5- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج10، ص 684
6- تفسیر نور، ج7، ص290
7- تفسیر نور، ج7، ص290

درس 155 صفحه 312 قرآن مجید

راز محبوبیت

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا)(1)

بی گمان کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند (خدای)رحمان برای آنان در [دلها] محبتی قرار خواهد داد.

مقدمه

چه رمزی است که محبت عده ای از مردم چنان در دل ها نفوذ می کند که همه جا، از آنها به خوبی یاد می شود و تا زنده اند، مردم عاشقانه به طرف آنها می روند و بعد از مرگشان، در رثای آنان اشک ماتم می ریزند؟ گروهی نیز هستند که مردم از آنها بیزارند، حتی حاضر نیستند نام آنها را بر زبان جاری کنند.

محبوب دلها شدن، نعمتی است که هر کس بدنبال آن است و این آیه توضیح می دهد که چگونه می توان محبوب قلوب شد.

واژه ها

یَجْعَلُ: قرار میدهد (فعل مضارع از ماده «جعل»).

وُدًّ: دوستی و محبت

نکات تفسیری

1. آثار ایمان و اعمال صالح

خداوند دوستی جامعه و مودت مردم را نعمت الهی دانسته و آن را در پرتو ایمان به اصول و معارف دین و انجام کارهای خیر و صالح میسر می داند. پس اگر کسی رابطه خود را با خدا مستحکم کند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دل های مردم را به سمت وی متوجه

ص: 31


1- مریم، 96

خواهد کرد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) به خداوند عرض کرد:( فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ)(خدایا! دلهای عده ای از مردم را به سمت فرزندان من متوجه کن)(1). این بدان جهت است که اگر کسی رابطه اش را با خدامحکم کند، او دل های دیگران را متوجه او می سازد و این تنها اجابت دعای حضرت ابراهیم(علیه السلام)نیست؛ بلکه به عنوان یک اصل کلی در قرآن آمده است(2).

2.جلوه های محبت

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که خداوند بنده ای را دوست بدارد، به جبرئیل می گوید: من فلان کسی را دوست دارم، او را دوست بدار. جبرئیل او را دوست خواهد داشت. پس در آسمانها ندا می دهد که اهل آسمان! خداوند فلان کس را دوست می دارد. آن گاه پذیرش این محبت، در زمین بازتاب می یابد و هنگامی که خداوند کسی را دشمن می دارد، به جبرئیل میفرماید: من از او متنفرم، او را دشمن بدار. جبرئیل او را دشمن می دارد؛ سپس در میان اهل آسمان ها ندا می دهد که خداوند از او متنفر است، او را دشمن دارید؛ همه اهل آسمان ها از او متنفر میشوند. پس بازتاب این تنفر در زمین خواهد بود(3).

3. نعمت همیشگی

وعده ای که خداوند در آیه داده است چون مقید به چیزی نشده (مثلا مقید نکرده به کدام دلها آیا دل های خودشان یا دیگران؟ آیا در دنیا یا در آخرت؟) مطلق است و شامل همه موارد می شود. البته ممکن است مؤمنان راستین در یک برهه از عمر خویش، به جهت امر به معروف و نهی از منکر و سخن حقی که می گویند، مورد خشم نااهلان قرار گیرند ولی شکی نیست که دوستی و محبت آنان قلوب صاحب دلان را قبضه می نماید و گواه بر این معنا، کلمه «سَیَجْعَلُ» می باشد که «سین» آن علامت زمان آینده است.

4.امیرالمؤمنین محبوب دل ها

در بسیاری از کتب اهل حدیث و تفسیر اهل تسنن$زمخشری در کشاف، قربطی در تفسیر خود ۔ طبری در ذخائر به نقل از تفسیر نمونه، ج13، ص 148 - 149 $و تشیع، روایات متعددی در شأن نزول این آیه از پیامبر(صلی الله علیه وآله)نقل شده است. بر اساس این روایات نخستین بار آیه در مورد حضرت

ص: 32


1- ابراهیم، 37
2- تفسیر موضوعی آیت الله جوادی، ج 11، ص48
3- تفسیر نمونه، ج13، ص 146 ، به نقل از فی ظلال، ج 5، ص 454

علی(علیه السلام) نازل گردید. همچنین در روایات دیگر آمده که خداوند محبت حضرت علی(علیه السلام) را در دلهای مؤمنان قرار می دهد و در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) یار در آخر نماز با صدای بلند - به طوری که مردم می شنیدند. در حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین دعا می کرد: «اللهم هب لعلی الموده فی صدور المؤمنین و الهیبه و العظمه فی صدور المنافقین فانزل الله ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات»؛ خداوندا! محبت علی(علیه السلام) را در دل های مؤمنان و هیبت و عظمت او را در دل های منافقان قرار بده. در این هنگام آیه فوق و آیه بعد نازل شد (1)(البته سبب نزول باعث انحصار و اختصاص نمی شود؛ پس هر کس ایمان راستین داشته باشد و عمل شایسته انجام دهد، مشمول آیه می شود).

پیام ها

1.پیوستگی ایمان و عمل صالح، شرط باروری و ثمردهی کامل آنهاست (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)(2).

2.محبوبیت به دست خدا و دلها نیز به دست او است (سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ)(3).

3. محبوبیت یافتن مؤمنان نیک کردار در دل ها، جلوه ای از رحمت گسترده الهی است (سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ)(4).

4.ممکن است امروز به کار شایسته شما ارج ننهند؛ ولی صبر و تلاش مداوم شما در آینده به ثمر خواهد نشست (سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا)(5).

6.هرگاه دیدیم محبوبیت ما کم شده، عقیده یا عملکرد خود را تجزیه و تحلیل کنیم؛ زیرا وعده خداوند تخلف ندارد (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا)(6)

ص: 33


1- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 142
2- تفسیر راهنما، ج10، ص754
3- تفسیر نور، ج 7، ص315
4- تفسیر راهنما، ج10، ص754
5- تفسیر نور، ج 7، ص315
6- تفسیر نور، ج 7، ص 314

درس 156 صفحه 313 قرآن مجید

توحید سرلوحه همه دستورات

(إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)(1)

همانا من خدایم، هیچ معبودی جز من نیست پس مرا پرستش کن و برای یاد کرد من نماز برپادار.

مقدمه

حضرت موسی(علیه السلام) زمانی که در تاریکی شب و در بیابان برای آوردن آتش و کمک، از همسرش دور شد و به کوه «طوی» در آمد، ندایی شنید که:(فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی) . او در حیرت سنگینی قرار گرفت که این ندا از چه کسی بود؟ این آیات پاسخ پرسش موسی(علیه السلام) است. خداوند با ایجاد صدا از درون درختی، با موسی(علیه السلام) سخن گفت. این سخنان مهم ترین آموزه ها و برنامه های وحی و دین الهی را بیان کرده است.

واژه ها

اعْبُدْ: عبادت کن (فعل امر از ماده «عبد»).

اقِمِ : به پا دار (فعل امر از ماده «قوم» باب افعال).

نکات تفسیری

1.نماز بهترین وسیله یاد خدا

انسان در زندگی خود - با توجه به عوامل غفلت زا - نیاز به وسیلهای دارد که در فاصله های مختلف زمانی، خدا، رستاخیز، دعوت پیامبران و هدف آفرینش را به یاد او آورد و از غرق شدن در گرداب غفلت و بی خبری حفظ کند (أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی). نماز این وظیفه مهم را بر عهده دارد. انسان صبحگاهان قبل از هر کاری سراغ نماز می رود. باز هنگامی که غرق کارهای روزانه شد ناگاه صدای مؤذن را می شنود. و به سراغ نماز می رود و اگر گرد و غباری

ص: 34


1- طه، 14

به قلب او نشسته آن را شست وشو میدهد و ..... (1)

2. نماز راه وصول به نفس مطمئنه

این آیه فلسفه مهم نماز را یاد خدا می داند. آیه دیگری می فرماید: (أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(2)و در سوره فجر می خوانیم: (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ)(3)؛ «ای نفس مطمئنا به سوی پروردگارت بازگرد». بنابراین نماز راه رسیدن به نفس مطمئنه است.

3. خضوع و عبادت مخصوص خدا

جلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» کلمه توحید است که از نظر عبارت و لفظ، مترتب بر جمله «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ» شده چون حقیقتا هم مترتب بر آن است؛ زیرا وقتی هر چیزی از خداوند آغاز شده و به وجود او منتهی است، پس دیگر جا ندارد، جز او عبادت شود. پس او است معبود به حق و اله دیگری غیر او نیست.(4)

4.اهمیت نماز در میان عبادتها

علت اینکه در جمله(وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی) که از میان انواع عبادات، خصوص نماز را ذکر کرده - با اینکه قبلا در عبارت «فَاعْبُدْنِی» عبادت را به طور عموم ذکر کرده بود، این است که؛ هم اهمیت نماز را برساند و هم بفهماند که نماز از هر عملی که عبودیت راممثل کند و ذکر خدا را به قالب در آورد-آن چنان که روح در کالبد قرار گیرد-بهتر است. (5)

5. سخن گفتن درخت

اینکه موسای کلیم عا از درختی، «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا» را شنید، معنایش این نیست که آن درخت خدا است (سبحان الله)؛ بلکه معنای آن سلب انانیت از خود و اثبات الوهیت برای حق است. بدین معنا که درخت خود را نمی بیند و از خود سخن نمی گوید و گوینده نیز درخت نیست، بلکه درخت آینه کلام حق است و در حقیقت خدا است که می گوید (إنی أنا الله). موسی ای نیست که تا صوت انا الحق شنود ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست

ص: 35


1- برگرفته از تفسیر نمونه، ج13، ص 175
2- رعد، 28
3- فجر، 27 و 28
4- برگرفته از المیزان، ج 14، ص194
5- برگرفته از المیزان، ج 14، ص194

آیینه کلام حق بودن نیز اختصاص به درخت ندارد. سراسر جهان منادی توحید الهی اند؛ همان طور که قرآن کریم می فرماید:(وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا)(1)(2)

6.توحید و اقامه نماز

توجه به این نکته بسیار آموزنده و سازنده است که خداوند در آغاز سخن، هیچ اشاره ای به وظایف سنگین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی حضرت موسی(علیه السلام)نسبت به نظام فرعونی و جامعه بنی اسرائیلی نکرده است؛ بلکه نخستین وظیفه او را (بعد از دعوت به توحید عبادی) اقامهنماز برای تحصیل یاد خدا قرار داد و پس از آن با فاصله ده آیه، سخن از حرکت به سوی فرعون طاغی و برنامه مبارزاتی به میان آورد: «اذْهَبَا إِلَیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَیٰ؛ به سوی فرعون برو که همانا او طغیان کرده است». پس اولین وظیفه بشر «اقامه نماز» و فلسفه آن نیز حاکم شدن یاد خدا بر جان انسان است.$برگرفته از تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی، ج 15، ص224 $

پیام ها

1. یگانگی خداوند و حقیقت نداشتن هیچ معبودی جز او، سرلوحه آموزه های وحی الهی است (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ).(3)

2. عبادت باید خالصانه باشد (فاعبدنی).(4)

3.توحید در رأس همه عقاید و نماز در راس همه عبادت ها است (فاعبدنی وأقم الصلاه). (5)

4.هدف از اقامه نماز، تنها رعایت قالب آن نیست، بلکه توجه به خدا و با یاد او بودن است (وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)(6).

5. نماز در رأس برنامه های عملی شریعتهای پیشین نیز بوده است(وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)(7).

ص: 36


1- اسراء، 44
2- برگرفته از تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی، ج11، ص397 و 398
3- تفسیر راهنما، ج11، ص32
4- تفسیر نور، ج 7، ص330
5- تفسیر نور، ج 7، ص330
6- تفسیر نور، ج 7، ص330
7- تفسیر نور، ج 7، ص330

درس 157 صفحه 316 قرآن مجید

ساحران در مسیر کمال و سعادت

(إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ ۗ وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی)(1)

همانا ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا خطاهایمان و آن افسونی که ما را به آن وادار کردی، بر ما ببخشاید و خدا بهتر و پایدارتر است.

مقدمه

انسان ها از نظر سعادت و شقاوت، چند گروهند: گروهی از اول تا آخر عمر بی ایمانند؛ عده ای در طول عمر یک لحظه نافرمانی نمی کنند و گروهی دیگر عمری خوب؛ ولی در آخر از مسیر ایمان و هدایت منحرف می شوند. دسته چهارم نیز کسانی اند که در آغاز گمراهند؛ اما در پایان، نور ایمان در دل آنها تابیده می شود و راه واقعی را می یابند. از آنجا که انسان فاعل مختار است، شقاوت و سعادت او به دست خود او است و در صورت انحراف و گناه و عصیان، راه توبه و انابه به روی او باز است. لذا این آیه به کسانی که یک عمر معصیت خدا کرده اند، نوید می دهد که هر لحظه بخواهند می توانند توبه کنند؛ چرا که خداوند ارحم الراحمین است.

واژه ها

خَطَایَا: گناهان (جمع خطیئه(2)).

أَکْرَهْتَ: وادار کردی، مجبور کردی.(3)

أَبْقَی: پایدارتر (اسم تفضیل از ماده «بقی»).

ص: 37


1- طه، 73
2- «خطیئه» به گناهی گفته میشود که از روی عمد انجام شود.
3- «اکراه» به معنای وادار کردن کسی به کاری است که خود تمایل ندارد.

نکات تفسیری

1. معنای اکراه

جمله (وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ)؛ یعنی، ما به جهت خطاهایی که تو ما را بر آن مجبور ساختی، استغفار می کنیم. مراد از اکراه بر سحر، احضار ساحران و عمل سحر آنان است( اکراه اگر به نحوی باشد که اختیار انسان گرفته شود، عذر خواهی و استغفار ندارد؛ بنابراین استغفار ساحران از اکراه، نشان میدهد که اکراه فرعون در حد سلب اختیار نبوده است)(1).

2.بهترین تجارت

قرآن همانند کتاب های آسمانی پیشین انسانها را به تجارت با خدای سبحان دعوت می کند و ره آورد گوناگون این تجارت را نیز تبیین می کند. ره آورد تجارت با خدا، از پیروزی بر دشمن در میدان های جهاد اصغر آغاز می شود و با لقای الهی پایان می پذیرد. حلقههای میانی آن نیز فضایل فراوانی است که مغفرت و بخشش گناهان و رهایی از عذاب دردناک و رسیدن به بهشت جاویدان، نمونه ای از آنها است:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَیٰ تِجَارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)$ای کسانی که ایمان آورده اید؟ آیا شما را راهنمایی کنم به تجارتی که از عذابی دردآور نجاتتان می دهد؟ به خدا و رسولش ایمان می آورید و در راه خداوند با نیروهای مالی و بدنی خود جهاد می کنید، این برای شما بهتر است، اگر بدانید، تا گناهانتان را بیامرزد و شما را به بهشت هایی در آورد که از پایین آنها نهرها جریان دارد و در مسکن هایی دلپذیر، در بهشتهای عدن جای دهد این است آن کامیابی بزرگ (صف، 10 - 12).$

سر اینکه مغفرت از گناهان پیش از راهیابی به بهشت مطرح است (و ساحران نیز مسأله مغفرت را بلافاصله بعد از ایمان به خدا مطرح کردند. این است که بهشت دار السلام است و تا انسان از سلامت کامل برخوردار نشود، به وصال دار السلام نخواهد رسید.(2)

3.ساحران در سیر تکامل

ساحران در نوبت نخست از خدای تعالی به «الذی فطرتا» تعبیر کردند و در نوبت دوم به «ربنا» و در نوبت سوم به «الله». این اختلاف تعبیر به خاطر اختلاف مقامات است؛ زیرا در نوبت اول خواستند بفهمانند او خالق ما است و تمامی خیراتی که در این عالم است (مانند هستی ما)از او است. در نوبت دوم، می خواستند از ایمان خود به او خبر دهند و در میان صفات

ص: 38


1- تفسیر نور، ج 7، ص367
2- برگرفته از: تسنیم، ج2، ص303

خداوند، آن صفتی که ارتباطش با ایمان خلق بیشتر است، صفت ربوبیت است که معنای ملک و تدبیر در بردارد. ولی نوبت سوم درصدد این بودند که بگویند: خداوند بهتر و باقی تر از هر چیزی است و چون ملاک خوبی و خوب تر بودن دارای کمال بودن است و کلمه «الله» به معنای ذات دارای جمیع صفات کمال است، از کلمه «الله» استفاده نمودند.(1)

تجارت معنوی

چون دنیا نسبت به آخرت، متاعی اندک بوده و آخرت بهتر از دنیا است (قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَی)(2)، تجارت اخروی و سود آن بهتر از تجارت دنیوی و بهره آن است؛ همان گونه که خسارت آن زیان بارتر از خسارت دنیوی است (قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ)(3). و چون خداوند خیر مطلق است، نه خیر نسبی. اگر تجارت برای القای او باشد سود آن معادل ندارد و هیچ بهره ای همتای سود لقاء الله نخواهد بود (والله خیر وأبقی)؛ یعنی، اگر چه آخرت و بهشت خیر است؛ لکن «لقاء الله» خیر مطلق و باقی محض است.(4)

نکته جالب آنکه فرعون در برابر ساحران مؤمن، چنین گفت: (وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَی)(5) و ساحران نیز پس از ایمان گفتند: (والله خیر وأبقی).

پیام ها

.اولین گام در عفو و بخشش الهی ایمان به او است (آمَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغْفِرَ لَنَا )(6).

2. وجود فشار و اکراه و سوء استفاده از تخصص مردم در حکومت طاغوتیان (مَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ)(7).

3. سحر گناه است و باید از آن توبه کرد (لِیَغْفِرَ لَنَا خَطَایَانَا وَمَا أَکْرَهْتَنَا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ)(8).

5. پاداش های خداوند بهترین و پاینده ترین پاداش ها است (وَاللَّهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی)(9).

ص: 39


1- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج14، ص254
2- نساء، 77
3- زمر، 15
4- تسنیم، ج 2، ص 311 و 312
5- طه، 71
6- تفسیر نور، ج 7، ص368
7- تفسیر راهنما، ج11، ص 144
8- تفسیر نور، ج7، ص368
9- تفسیر راهنما، ج11، ص145

درس 158 صفحه 317 قرآن مجید

عاقبت طغیانگری

(کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی ۖ وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی)(1)

از خوردنی های مطبوع - که روزی شما کردیم - بخورید و در مورد آن از حدود شرعی ] تجاوز نکنید که خشم من بر شما واقع شود و کسی که خشم من بر او واقع شود حتماسقوط می کند.

مقدمه

خداوند نعمت های فراوانی از جمله خوردنی ها را در اختیار بشر قرار داده است؛ قرآن برای استفاده از این نعمت ها معیارها و ضوابطی را اعلان کرده است که در این آیه مواردی از آن ذکر شده است.

واژه ها

طَیِّبَاتِ: [غذاهای]گوارا دلپسند و پاک و حلال (جمع «طیب»).

یَحْلِ: فرود می آید، وارد می شود (فعل مضارع از ماده «حلل»).

لَا تَطْغَوْا: از حد تجاوز نکنید، بیش از حد عصیان نکنید (فعل مضارع مجزوم از ماده «طغی»).

هَوَی: سقوط کرد، پرت شد (فعل ماضی از ماده «هوی»).(2)

نکات تفسیری

1. روزی پاک و حلال

خداوند روزی همه جنبندگان را بر عهده گرفته است (وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا) و روزی موجوداتی را که نمی توانند روزی خود را تأمین کنند و یا قدرت ذخیره سازی آن را ندارند، ضمانت کرده است (وَکَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) (3).

ص: 40


1- سوره طه، آیه 81
2- در سقوط از مقام معنوی نیز این تعبیر به کار برد می شود
3- عنکبوت، 60

در مورد انسان نه تنها روزی او را بر عهده گرفته؛ بلکه بارها تأکید میکند که روزی گوارا، حلال و پاک برای او فرستاده است؛ پس نباید آن را به حرام آلوده کند(1). رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: «خداوند روزی را بین مردم به صورت حلال و پاک تقسیم کرده است نه به صورت حرام، و این انسان ها هستند که حلال خدا را با حرام آمیخته و حرام را بر حلال ترجیح می دهند»(2)

2.خطر طغیانگری

برخی از انسان ها هنگامی که در سختی و فشار اقتصادی و یا ظلم و تهدید دشمنان قرار می گیرند و یا مبتلا به مرض و یا گرفتاری می شوند، دست نیاز به درگاه الهی بلند کرده و از او کمک می خواهند. اما آن گاه که سختی، فشار، مرض و گرفتاریشان برطرف شد، در معرض خطر طغیان قرار گرفته و گذشته خویش را فراموش می کنند. این افراد نه تنها شکرگزار نعمت های الهی نیستند؛ بلکه آن را وسیله ای برای گناه، ناسپاسی، طغیان گری و گردن کشی قرار میدهند که قوم بنی اسرائیل از این گروه انسان ها بودند(3)(أنجینا... تزا... وا... لا تطغوا فیه).

3.عاقبت طغیانگری

منشأ طغیان گری «خود بزرگ بینی» است که گاه بر اثر توجهات ویژه، موقعیت های خاص و موفقیت های نسبی، برای کسانی که از ایمان ضعیف و شناخت اندک نسبت به خداوند برخوردارند حاصل می شود؛ و این باعث گردنکشی، تجاوز به حقوق دیگران، تعدی به حدود الهی، نادیده گرفتن وظایف دینی و انسانی و ... می گردد. در این آیه خداوند نسبت به خطر طغیان گری هشدار داده و از عواقب آن (سقوط در عذاب های الهی و هلاکت) خبر داده است ( وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی).

پیامها

1. آنان که با رسیدن به نعمت های الهی، همه چیز را فراموش می کنند و راه طغیان گری را در پیش می گیرند، منتظر فرود آمدن غضب و عذابالهی برخود باشند؛ زیرا خداوند با هیچ

ص: 41


1- نساء، 2:وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ
2- مجمع البحرین، ج2، ص173
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج13، ص262

قوم و ملتی عقد اخوت نبسته است (وَلَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی ۖ وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی).

2. طغیان در برابر نعمت های الهی، مصداق «نمک را خوردن و نمکدان را شکستن» است.(کلوا... ولا تطغوا).

3. طغیان گری، در افتادن با قهر خدا است و هر که با قهر خدا در افتاد، ورافتاد (لَا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی ۖ وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی).

4. حلال های الهی را در راه حرام مصرف نکنیم(1)(کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَلَا تَطْغَوْا).

5. ادیان الهی به بهداشت جسم و روح انسان ها توجه دارند(2) (کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ).

ص: 42


1- تفسیر نور، ج7، ص373
2- تفسیر نور، ج7، ص373

درس 159 صفحه 319 قرآن مجید

سیمای مجرمان

(وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ ۖ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا)(1)

و چهره ها برای [خدای ] حی قیوم خاضع می شوند و کسی که بار ظلمی بردارد قطعا ناامید و محروم خواهد شد.

مقدمه

خداوند در آیات 99 تا 114 این سوره، بخش هایی از صحنه های هول انگیز قیامت را بیان می کند و اینکه در آن روز کوهها از جا کنده شده پراکنده می شوند، زمین مسطح می گردد و هر کس بار خویش را بر دوش می کشد. در آن روز شفاعت هیچ کس سودی ندارد، مگر به اذن خداوند. آن گاه در این آیه یکی دیگر از صحنه های هول انگیز قیامت و وضعیت انسانها را بیان می کند.(2)

واژه ها

عَنَتِ: خضوع کرد، فروتنی کرد (فعل ماضی از ماده «عنو»).

حی:زنده (یکی از صفات الهی است).

قَیُّومِ: پاینده، استوار، قائم به ذات خود (از ماده «قوم»، یکی از صفات خداوند است).

خَابَ: ناامید شد (فعل ماضی از ماده «خیب»).

نکات تفسیری

1.فروتنی در قیامت

انسان ها در دنیا، به جهت شرایط و ویژگی هایی که دارند. آنچنان که سزاوار است، عظمت الهی و عجز و ناتوانی خود را درک نمی کنند. از این رو گاه در مقابل خداوند و دستورات او

ص: 43


1- طه، 111
2- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج14، ص291

مقاومت می کنند، رسولان الهی را تنها گذاشته و یا با آنان به مبارزه برمی خیزند. البته گروهی نیز با تبعیت از دستورات خداوند، انبیا و اولیای الهی، بر عجز خویش و عظمت پروردگارشان ایمان و اعتراف دارند؛ اما نه به طور بایسته و شایسته. در قیامت که محل ظهور حقایق است، انسان ها با تمام وجود ضعف و عجز و فقر خویش را احساس کرده، سلطه، قهر و جاودانگی پروردگار را به طور کامل مشاهده می کنند؛ از این رو در برابر آن وجود جاودان و پایدار، اظهار خضوع و فروتنی می کنند:(1)(وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ)، ذکر دو صفت (لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ)بیانگر این نکته است که انسان در قیامت، کاملا بر این حقیقت واقف خواهد شد که زنده کاملی که فنا نمی پذیرد و پاینده ای که همه چیز به او تکیه دارند، خداوند است و غیر از او همه وامدار اویند.

2.خسران تبهکاران

«خبت» (مقابل فلاح) به معنای محرومیت، شکست و ناکامی است. تبه کاران و ظالمان برای دستیابی به سعادتهای خیالی - همچون ثروت، قدرت، شهوت و ... - خود را از مسیر فطرت الهی و دعوت انبیا دور کردند:(وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا)(2)که در قیامت که روز ظهور حق است، خسارت و محرومیت حقیقی آنان، در دست نیافتن به آرزوهای حقیقی ظهور می کند و آثار این محرومیت و یأس، در چهره آنان نمایان می گردد( وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ ۖ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا).

3.روزنه های امید

در این آیه، خداوند با بیان بسیار لطیفی، انسانها را از عواقب ظلم آگاه کرده است. از طرفی راه بازگشت کسانی را که به خود یا دیگران ظلم کرده اند، باز گذاشته و فرموده است: کسانی که بار ظلم را تا قیامت بر دوش بکشند، چنان سرنوشت تلخ در انتظارشان می باشد. بنابراین می توان با توبه و جبران گذشته، بار ظلم را رها کرده و تا قیامت بر دوش نکشید و مشمول رحمت الهی شد؛ همان گونه که در آیه بعد به آن اشاره می کند:(وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ......)(3)

ص: 44


1- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص297
2- شمس، 10
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج7، ص 1394.395

پیام ها

1.حالات روحی انسان (غم، شادی، تواضع، تکبر و ...) قبل از هر چیز، در صورت او ظاهر میشود (وَعَنَتِ الْوُجُوهُ ....)

2. سرانجام ظلم، محرومیت از رحمت الهی است (وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا).

3.ظلمی باعث محرومیت می شود که ظالم توبه نکرده و تا قیامت حمل شود. بنابراین می توان خیلی از ظلم ها را با توبه و ... جبران کرد، زیان کار کسی است که بار ظلم را تا قیامت حمل کند (وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا)$برگرفته از تفسیر نور، ج 7، ص394$.

4.برخی با سعی و تلاش، توشه تقوا را برای سفر آخرت بر می گیرند تا به فلاح و رستگاری برسند. (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَیٰ...)$بقره، 197 $ و (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا..)$شمس، 9 $و برخی نیز با سوءتدبیر خویش بار سنگین ظلم را تا قیامت با خود حمل می کنند (وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا).

5.هیچ کس بار ظلم دیگری را بر دوش نمی کشد (وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا) و (وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَیٰ) $انعام، 164 این جمله پنج بار در قرآن مجید تکرار شده است).$

ص: 45

درس 160 صفحه 321 قرآن مجید

تربیت دین و معنوی خانواده

(وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا ۖ لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا ۖ نَحْنُ نَرْزُقُکَ ۗ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَی)(1)

که و خانواده خویش را به نماز فرمان بده و بر آن شکیبایی کن، از تو رزقی نمی طلبیم [بلکه] ما به تو روزی می دهیم و عاقبت زنیکو برای اهل تقوا است.

مقدمه

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نماید و الگویی کامل برای همه کسانی است که می خواهند راه تکامل و سعادت را در همه ابعاد آن بپیمایند. از این رو آن حضرت در همه عرصه ها از جمله خانواده اسوۂ همگان است. این آیه بعضی از وظایف پیامبر(صلی الله علیه وآله) را در برابر خانواده خود بیان می کند که البته وظیفه ای برای همگان محسوب میشود.

واژه ها

أهل: خانواده، خاندان

اصْطَبِرْ : صبوری کن (فعل امر از ماده«صبر»؛ باب افتعال)(2)

نکات تفسیری

1. ضرورت پرداختن به تربیت دینی

سرپرست خانواده، علاوه بر تأمین معاش اهل خانه، وظیفه تربیت دینی و فرهنگی خانواده را نیز بر عهده دارد. وی باید همسر و فرزندان خویش را به اهمیت نماز آگاه کند و به آنها جهت برپایی آن دستور دهد و مراقب باشد این مهم در خانواده به خوبی اجرا شود. هم خود به این مسأله اهمیت دهد و عمل کند و هم خانواده را به پایداری و تداوم انجام نماز توصیه نماید.

ص: 46


1- طه، 132
2- حرف «ت» به خاطر حرف «ص» تبدیل به «ط» شده است.

(وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا) ؛ یعنی، خانواده ات را به نماز فرمان ده و در انجام نماز و امر به آن، تأکید و پایداری کن.(1)

2.نماز، نیاز بنده و بی نیازی پروردگار

معمولا قدرتمندان از وجود بندگان و زیردستان، برای آسایش خود بهره می برند و اگر مردم را وادار به کاری می کنند، به جهت کسب منافع شخصی است.

ولی اگر خداوند بندگانش را به نماز دعوت می کند؛ نه به خاطر نیاز به نماز بندگان است؛ بلکه منافع و برکاتش تنها متوجه خود آنان است. لذا می فرماید:(لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًانَحْنُ نَرْزُقُکَ): «ما از تو روزی نمی خواهیم بلکه به تو روزی میدهیم» نماز چیزی بر عظمت پروردگار نمی افزاید؛ بلکه سرمایه بزرگی برای تکامل انسان ها و کلاس عالی تربیتی بشر است.

در حقیقت این تعبیر، شبیه همان چیزی است که در سوره ذاریات آیات 56 - 58) آمده است: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ)؛ «من جن و انس را نیافریدم؛ مگر به خاطر اینکه عبادتم کنند، من از آنها روزی نمی طلبم و نمی خواهم طعامم دهند. خداوند روزی دهنده همگان است و صاحب قدرت مستحکم»(2)

3.هدف از اقامه نماز

در این آیه انسان تشویق به کسب رزقو روزی نشده؛ بلکه به اقامه نماز ترغیب گشته است؛ چرا که این عبادت زمینه ساز پاکدامنی و تقوا است، نه مادیات. آنچه باقی می ماند و سرانجامش مفید و سازنده و حیات بخش است، همان تقوا و پرهیزگاری است و چه بسا هدف این جمله اخیر تأکید در زمینه روح تقوا و اخلاص در عبادات باشد چرا که اساس عبادت همین اخلاص و تقوا است.

پیام ها

1. رهبران جامعه و سرپرستان خانواده نسبت به سرنوشت دینی و فرهنگی زیر مجموعه خویش مسؤول هستند (وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ).

2. نه تنها فرمان دادن و فرا خوانی خانواده و خویشاوندان، بر حاکمان جامعه و سرپرست

ص: 47


1- تفسیر نور، ج 7، ص415
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج13، ص 343 - 342

خانواده ضروری است؛ بلکه خود نیز باید عملا به آن پایدار بمانند (وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا).

3. توجه به نیاز همه بندگان به خداوند در تأمین معاش، از بین برنده پندار بهره وری خداوند از عبادت آنان است (لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا ۖ نَحْنُ نَرْزُقُکَ)(1).

4. نماز زمینه ساز پاکدامنی و تقوا است و حسن عاقبت نیز در سایه تقوای الهی میسر است (وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ ... وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَی).(2)

ص: 48


1- تفسیر راهنما، ج11، ص276
2- تفسیر نور، ج7، ص416

درس 161 صفحه 323 قرآن مجید

ندای یگانه مدبر هستی

(لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ) (1)

اگر در آسمان و زمین جز خدا معبودانی بود، آن دو تباه می شدند؛ پس منزه است خدای صاحب عرش از آنچه به ناروا، او را وصف می کنند.

مقدمه

شرک که زاییده جهل است، از گرفتاری های عمده فکری بشر در طول تاریخ بوده است. انبیای الهی و کتب آسمانی، نفی شرک و زدودن این پندار را در رأس برنامه های خود داشته اند. قرآن مجید هم از راههای مختلف، از جمله برهان های مستحکم، به نفی این پندار پرداخته است. آیه مورد بحث، از جمله این برهان ها است.

واژه ها

آلِهَهٌ: معبودها (جمع إله).

عرش: تخت پادشاهی، (درباره خداوند، اشاره به مرکز اداره جهان است).

یَصِفُونَ: توصیف می کنند، (فعل مضارع از ماده «وصف»).

نکات تفسیری

1.تعدد اله موجب فساد و فروپاشی نظام هستی

اگر فرض شود کهپروردگار آسمان و زمین، بیش از یکی است، باید خدایان مدبر در وجود، مستقل از یکدیگر و با هم متفاوت باشند، وگرنه با خدا بودن آنان ناسازگار خواهد بود. وقتی وجود و ذات خدایان متفاوت بود، صفات ذاتی آنان نیز متفاوت خواهد بود، در نتیجه علم و اراده هر یک از خدایان، غیر از دیگری بوده، نظام علمی و مقام تدبیر هر کدام، غیر از نظام و

ص: 49


1- انبیاء (21): 22

تدبیر دیگری خواهد بود.(1) بنابراین اگر قائل به تعدد خدا شویم، باید بپذیریم که نظام های گوناگونی نیز بر جهان آفرینش حکم فرما باشد که این خود سبب بر هم خوردن نظم جهان هستی خواهد بود. از آن جا که هیچ بی نظمی و ناهماهنگی ای در نظام آفرینش دیده نمی شود، می توان به یگانه بودن مدیر جهان پی برد.(2)

2. فساد در آسمان ها و زمین

تعدد مدیران و مدیران هم سطح در هر مجموعه، باعث اختلاف و فساد و در نهایت، فروپاشی نظام در آن مجموعه می شود. چنانچه اگر اداره دو مدیر هم عرض داشته باشد، به دلیل وجود اختلاف نظر، آن اداره از انسجام لازم برخوردار نخواهد بود و فساد و تباهی در آن رخنه خواهد کرد.

فساد، مقابل «صلاح» و معنای آن، خروج از حد اعتدال است. گفتنی است فساد و اصلاح هر چیز، متناسب با خود آن چیز خواهد بود و فساد آسمانها و زمین، به معنای متلاشی شدن نظم کنونی و فروپاشی انسجام و پیوستگی آنها است.(3) بنابراین مراد از فساد در آسمان و زمین، حوادث غیرمترقبه، مانند سیل و زلزله و آتشفشان ها نیست تا به نظر بعضی اختلال در نظام و عدم انسجام و پیوستگی تلقی شود. چه بسا این اتفاقات، در یک نگاه جامع و کلی، خود باعث انسجام و پیوستگی آسمان ها و

زمین باشد.

3.تنزیه خداوند از پندارهای مشرکان

جهل و عدم شناخت کافی از خدا، موجب تصورات غلط از آفریدگار جهان شده است و هر کس به زعم و گمان خویش، تصویری از خدا در ذهنش متصور ساخته است.

می گویند فیلی را در مکان تاریکی قرار دادند و به کسانی که چنین موجودی را ندیده بودند، گفتند وارد شوید و بررسی کنید و سپس فیل را به تصویر بکشید. یکی دست به پای فیل زده، دیگری گوش فیل را لمس کرده و آن یکی خرطوم آن را هنگام وصف کردن، هر کس

ص: 50


1- برگرفته از، جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 2، ص 77 78
2- یکی از براهین متقن و خلل ناپذیر قرآن حکیم بر توحید پروردگار عالم، برهان تمانع است که از آیه فوق استفاده می شود. شکل منطقی برهان، به صورت یک قیاس استثنایی چنین خواهد بود: اگر در عالم، غیر از خدا مدبران دیگری بوده و باشند، بی تردید عالم تباه خواهد شد؛ ولی هیچ فساد و کمبودی در عالم نیست؛ پس جز خدا مدبر دیگری برای عالم نیست. (تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 2، ص 74-76)
3- تفسیر راهنما، ج11، ص328

طبق برداشت غلط خود از فیل، آن را به ستون بلند و بادبزنی بزرگ و ماری بسیار قطور توصیف کردند؛ حال آن که همه آنها به دلیل عدم شناخت کامل، اشتباه کرده بودند.

بنابراین توصیف و پندارهای مشرکان درباره خداوند همه به سببعدم شناخت خداوند است؛ لذا خداوند خود را از این اوصاف منزه داشته است.

پیامها

1. تعدد خدا در جهان آفرینش، محال و غیر ممکن است (1)(چرا که «لو» امتناعیه در جایی به کار می رود که انجام شدنی نباشد (لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ).

2. تعدد در مدیریت، مایه از هم پاشیدگی و فساد است (لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ... لَفَسَدَتَا).(2)

3. تسبیح خداوند، باید پس از آگاهی و براساس استدلال و منطق باشد، نه کورکورانه «لَوْ کَانَ فِیهِمَا ... فسُبْحَانَ اللَّهِ» (اول استدلال شد که اگر دو مدیریت بود، هستی به فساد کشیده می شد، سپس تسبیح خدا آمد)(3)

ص: 51


1- تفسیر راهنما، ج11، ص328
2- تفسیر نور، ج7، ص439
3- تفسیر نور، ج7، ص439

درس 162 صفحه 326 قرآن مجید

ترازوی عدل

(وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا ۖ وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا ۗ وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ)(1)

و ترازوهای عدالت را در روز قیامت می نهیم، پس به هیچ کس هیچ ستمی نرسد. و اگر [عمل]هم وزن دانه خردلی باشد، آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم.

مقدمه

برای معلوم شدن قدر و ارزش هر چیز، به ارزیابی و معیار نیاز است. هر چیز، تا در ترازوی سنجش قرار نگیرد، ارزش واقعی آن معلوم نمی شود؛ خواه مادی و محسوس باشد و خواه امور معنوی و نامحسوس. طبیعتا میزانی که برای چیزی قرار داده می شود نیز متناسب با آن است. از ویژگی های قیامت نیز، نصب میزان برای سنجش اعمال است. در این آیه، از نصب میزانی بسیار دقیق، سخن می گوید؛ به طوری که ذره ای از دید آن مخفی نمی ماند و مورد محاسبه قرار می گیرد.

روزی که زیر خاک تن ما نهان شود و آنها که کرده ایم یکایک عیان شود

میزان عدل نصب کنند از برای خلق یک سر سبک بر آید و یک سر گران شود

هر کس نگه کند به بد و نیک خویشتن آن جا یکی غمین و یکی شادمان شود

واژه ها

نَضَعُ: قرار میدهیم، جای گذاری می کنیم (فعل مضارع از ماده «وضع»).

: ترازوها (جمع میزان).

قِسْطَ: عدل.

حَبَّهٍ: دانه

ص: 52


1- انبیاء (21): 47

خَرْدَلٍ: نام گیاهی است که دانهای بسیار ریز دارد.

حَاسِبِینَ: شمارندگان و حسابگران (جمع حاسب، اسم فاعل از ماده «حسب »).

نکات تفسیری

1.میزان در قیامت چیست؟

همان طور که ذکر شد، هر چیز در این عالم، میزان و معیاری برای اندازه گیری دارد.

میزان هر چیز، متناسب با آن است؛ برای نمونه میزان برای استقامت دیوار، شاقول است؛ میزان برای وزن اشیا ترازو است؛ میزان برای تشخیص عیار طلا، عیارسنج است. میزان اعمال نیز در قیامت باید مناسب خود آن باشد. در قرآن کریم، میزان قیامت را حق معرفی می کند و می فرماید:

(وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ(1)):در آن روز، حق میزان است.

اما این که مراد از حق چیست؟ در روایات، انبیا و اوصیا - به ویژه امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(علیهم السلام) - میزان و حق معرفی شده اند. امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «ما میزان ها هستیم».(2)

2.موازین قسط

از این که در این آیه، موازین را به صورت جمع آورده است، معلوم می شود برای هر کس یک میزان نیست؛ بلکه میزان هایی قرار داده می شود. ممکن است تعدد میزان، به سبب تعدد در اعمال باشد؛ برای مثال میزانی برای اخلاق، میزانی برای اعتقادات، میزانی برای اعمال عبادی که هر کدام به صورت خاص مورد استفاده است. قسط، به معنای عدل است، به طوری که هنگامنصب موازین به اندازه دانه خردلی به کسی ظلم نمی شود و به اندازه دانه ارزنی از اعمال کسی فروگذار نمی گردد؛ هر چند آن عمل بسیار ناچیز باشد یا در پنهان ترین جا و به دور از چشم همگان انجام شده باشد.(3)

3.وزن اعمال

در قیامت، اعمال سه گونه هستند: برخی سنگین، برخی سبک و برخی بی ارزشند. هر کس اعمالش سنگین باشد، به فلاح و رستگاری می رسد و هر کس اعمالش سبک باشد، زیانکار

ص: 53


1- اعراف (7):8
2- اصول کافی، ج1، ص419 /مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص3
3- برگرفته از: المیزان، ج14، ص292

خواهد بود. افرادی هم هستند که برای اعمال آنها هیچ قیمتی نیست. خداوند درباره دسته اول و دوم می فرماید:

(فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ )(1)؛

کسانی که اعمال وزن شده آنان، سنگین و با ارزش] باشد، رستگارند و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک و بی ارزش باشد، به خود زیان زده اند.

دسته سوم، کسانی هستند که اعمالشان نابود است. آنها کافران به آیات پروردگار هستند. خداوند درباره آنها می فرماید:

«أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا»(2)

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ پس [به همین سبب]اعمالشان حبط و نابود شد، لذا روز قیامت میزانی برای آنها برپا نخواهیم ساخت [= نیازی به سنجش و تعیین ارزش اعمال آنها نیست ]

4.حساب بندگان با خدا است

در ابتدای آیه، سخن از حسابرسی بسیار دقیق اعمال به میان آمد. ممکن است این پرسش به ذهن خطور کند که با توجه به کثرت بندگان و میلیونها عملی که از هر فرد سر می زند، چگونه این گونه دقیق به اعمال رسیدگی می شود؟ از این رو خداوند در پایان فرمود: «ما خود بر حسابرسی کفایت می کنیم»؛ یعنی علم محیط و قدرت مطلق پروردگار برای گردآوری و حسابرسی، کافی است.

پیامها

1. ابزار سنجش اعمال در قیامت متعدد است (وضع الموازین)(3)

2. حساب خداوند، بسیار دقیق است و ذره ای از اعمال ما در دنیا محو نمی شود و در قیامت با آن رو به رو هستیم ( مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا). (4)

3. خدا هم عالم است «أتینا بها»، هم عادل است «الوسط» و هم حسابرس «حاسبین».(5)

ص: 54


1- اعراف (7):7و 8
2- کهف (18): 105
3- تفسیر راهنما، ج11، ص375
4- تفسیر راهنما، ج11، ص375
5- تفسیر راهنما، ج11، ص375

4. حسابرسی اعمال بندگان بر مبنای قسط، از فلسفه های برپایی قیامت است (وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ). (1)

5. خداوند در حسابرسی به اعمال بندگان با کفایت و بی نیاز از کمک و یاری دیگران است (وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ)(2)

ص: 55


1- تفسیر راهنما، ج11، ص375
2- تفسیر راهنما، ج11، ص375

درس 163 صفحه 328 قرآن مجید

پیشوایان هدایت

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ)(1)

وآنان را پیشوایانی ساختیم که به دستور ما هدایت می کردند، و انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را به ایشان وحی کردیم، و [آنان ] فقط پرستشگر ما بودند.

مقدمه

منصب امامت - مانند منصب رسالت و نبوت - از موهبت های الهی است. همان طور که رسول و نبی مردم را به توحید فرا می خواند و جامعه را از شرک و آلودگی رهایی می بخشد، امام نیز مسؤولیت دعوت مردم به توحید و زدودن مظاهر شرک از جامعه را بر عهده دارد؛ با این تفاوت که امام، تنها در حیات خویش عهده دار منصب هدایت جامعه است و بعد از خود، این منصب را به امام دیگر واگذار می کند؛ برخلاف رسول که بعد از زمان خویش، تا آمدن شریعت دیگر، مسؤول هدایت جامعه است. در این آیه از شؤون امام، سخن به میان آورده است.

واژه ها

أئمه:امامان، پیشوایان (جمع امام).

یهْدُونَ: راهنمایی می کنند، هدایت می کنند (فعل مضارع از ماده «هدی»).

اوْحَیْنَا: وحی کردیم (فعل ماضی از ماده «وحی» باب افعال).

خَیْرَاتِ: نیکیها و کرامات (جمع «خیر»).

ص: 56


1- انبیاء (21): 73

نکات تفسیری

1.هدایت در این آیه به چه معناست؟

هدایت در این جا، هدایت تشریعی و به معنای راهنمایی و ارشاد صرف نیست؛ بلکه مراد هدایت تکوینی است؛ به این معنا که امام، وظیفه دستگیری مردم و رساندن آنها را به مقصود دارد. حضرت ابراهیم(علیه السلام) که خدا منصب امامت را به او عنایت می کند، سالها منصب رسالت و نبوت را دارا بوده و هدایت به معنای راهنمایی را داشته و این که پس از آن، خدا به او می فرماید: «ما تو را امام قرار دادیم» نمی تواند به همان معنای هدایت و راهنمایی باشد؛ بلکه ایصال به مطلوب خواهد بود که معنایی بالاتر است. امام، با تصرف تکوینی در نفوس، راه را برای کسانی که به سوی کمال حرکت می کنند، هموار می سازد.(1)

2.وحی به امام چه نوع وحیی است؟

وحی در قرآن به معانی مختلفی آمده است که برخی از آنها عبارتند از :

وحی به زنبورعسل «وَأَوْحَی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ»(2)

وحی به فرشتگان «إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلَائِکَهِ»(3)

وحی یا الهام به عمل «فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا»(4)

همچنین از القائات شیطانی هم به وحیتعبیر شده «وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ»(5)

اما این جا که می فرماید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ....» وحی تسدیدی و تأییدی است که تایید و تأکید وحی شریعت و نبوت است.

3.اهمیت نماز و زکات

با این که فعل خیرات را به طور عموم ذکر کرد و نماز و زکات نیز جزء آنها است، جداگانه نیز آن دو را بیان کرد. گفته اند ذکر خاص بعد از عام، نشانه اهمیت موضوع است. اقامه نماز در جایگاه ستون دین، کنار پرداخت زکات، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. نماز، یاد

ص: 57


1- برگرفته از: المیزان، ج14، ص304
2- نحل (16): 68
3- انفال (8):12
4- مؤمنون (23): 27
5- انعام (6)121

خدا و زکات، یاد فقر و نیازهای جامعه است؛ نماز، ارتباط با خالق و زکات، ارتباط با مخلوق است؛ نماز، برای پرورش روح و تصفیه درون از رذائل و زکات، برای پاک کردن مال است. این دو، معمولا در آیات قرآن، کنار هم قرار دارند. این نشان می دهد این دو با هم متلازمند و نمی شود کسی اهل نماز باشد و اهل زکات نباشد.

پیامها

1. امامت نیز همچون نبوت، باید با انتخاب خداوند باشد (جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً).(1)

2. چون امامت عنایت الهی است، مبارک و در مسیر حق خواهد بود (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا).(2)

3. فرمان الهی ملاک عمل رهبران الهی است، نه سلیقه های شخصی آنان (یهْدُونَ بِأَمْرِنَا). (3)

4. توجه به انجامکارهای خیر، از الطاف ویژه الهی است (وْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ). (4)

ص: 58


1- تفسیر نور، ج 7، ص 476
2- برگرفته از: تفسیر نور، ج7، ص476
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج7، ص417
4- برگرفته از: تفسیر نور، ج7، ص417

درس 164 صفحه 329 قرآن مجید

حضرت یونس(علیه السلام)

(وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ)(1)

و ذوالنون (یونس) را [یاد کن] آن گاه که خشمگین برفت و گمان کرد بر او تنگ نخواهیم گرفت. پس در تاریکی ها ندا کرد که: «معبودی جز تو نیست؛ منزهی تو. به یقین من از ستمکارانم».

مقدمه

آیه شریف، داستان حضرت یونس (علیه السلام) را بیان می کند که سال ها قوم خود را به توحید دعوت کرد؛ اما آنها در مقام انکار و مبارزه با او برآمدند. ناگزیر حضرت یونس (علیه السلام) قوم خود را به نزول عذاب تهدید کرد و خود به حالت غضب از میان آنان بیرون رفت. هنگامی که عذاب، در شرف نزول بود و با دیدگان خود، آثار عذاب را مشاهده کردند، همه قوم او دسته جمعی بیرون شهر رفته، توبه کردند و به آفریدگار رو آوردند. پروردگار، بر آنان ترحم کرد و عقوبت را از آنان برگرداند.

یونس پیامبر(صلی الله علیه وآله) یکی از جریان قوم خود آگاهی نداشته، به سوی قوم خود بازنگشت. وی، پس از پیمودن راه به ساحل دریا رسیده بر کشتی ای که در شرف حرکت بود سوار شد. ناگهان بین راه، ماهی بزرگی از دریا سر بیرون آورد و متعرض کشتی شد. ساکنان کشتی ناگزیر شدند یک نفر را برای طعمه ماهی به دریا افکنند تا اهل کشتی از خطر رها شوند بنا را بر قرعه گذاشتند و قرعه مکرر به نام یونس درآمد و او را به دریا افکندند. ماهی بزرگ او را به کام خود فرو برد و کشتی را رها کرد. یونس در شکم ماهی متوجه خطای خود شد و توبه کرد. پروردگار نیز توبه او را پذیرفت. پس از چند روز امر فرمود ماهی او را به خارج افکند و به زمین گذارد؛ در حالی که سخت بیمار شده بود.(2)

ص: 59


1- انبیاء (21): 87
2- برگرفته از: تفسیر انوار درخشان، ج11، ص 92- 93

واژه ها

ذَا النُّونِ: ذا به معنای «صاحب» و نون به معنای «ماهی» است؛ یعنی صاحب ماهی که مراد حضرت یونس(علیه السلام)است.

مُغَاضِبًا: غضب کننده، به خشم آمده (اسم فاعل از ماده «غضب» باب مفاعله).

ظن: گمان کرد (فعل ماضی).

لَنْ نَقْدِرَ: تنگ نخواهیم گرفت، قدرت نداریم (فعل مضارع از ماده «قدر»).

نکات تفسیری

1. ظلمات چیست؟

ظلمات، جمع ظلمت است. در زبان عربی، جمع وقتی به کار می رود که معدود، کمتر از سه تا نباشد؛ بنابراین باید حداقل سه ظلمت یونس را احاطه کرده باشد. این سه ظلمت عبارتند از: ظلمت شکم ماهی، ظلمت اعماق دریا و ظلمت شب. حضرت یونس به سبب آن خطا که مرتکب شده بود، در آن سه ظلمت قرار گرفت و مورد قهر پروردگار واقع شد، تا این که در آن ظلمتها، پروردگار را خواند و بعد از مدتی نجات یافت.(1)

2. خطای یونس (علیه السلام) و عواقب آن

حضرت یونس(علیه السلام) سال ها به ارشاد و هدایت قوم خود پرداخت؛ ولی به او اعتنا نکرده بودند؛ از این رو آنها را نفرین کرده و با حالت غضب از میان آنان بیرون رفت. وی با این کار در واقع مرتکب یک ترک اولا شده بود که شایسته مقام آن حضرت نبود. همین ترک اولا، برای پیامبر خدا که دارای مقام عصمت است، عواقبی دارد. حضرت یونس (علیه السلام) نیز عواقب خطای خود را دید و آن هم گرفتار شدن در شکم ماهی بود. البته به سرعت متوجه خطای خود شده و توبه کرد و لطف الهی نیز شامل حالش شد او را از شکم ماهی بیرون آورد و به سوی قومش بازگشت.

3.ذکر یونسیه

جمله «لا إله إلا أنت سبحانک انی کنت من الظالمین» ذکر حضرت یونس (علیه السلام) بود که به واسطه آن، خداوند توبه او را پذیرفت و از شکم ماهی او را نجات داد. این ذکر که در رفع غم و اندوه کارساز است، مشتمل بر توحید و تنزیه و اعتراف به گناه است که موجب آمرزش الهی

ص: 60


1- برگرفته از: تفسیر شریف لاهیجی، ج3، ص144

و جلب رحمت او است.

راه بازگشت به سوی خدا، هیچ گاه بسته نیست؛ ولی به دعا و درخواست از خداوند و جبران نیاز دارد. اگر دعای بندگان نباشد، خداوند به کسی اعتنا نمی کند:

(قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ)(1)؛ بگو پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد. در داستان حضرت یونس(علیه السلام)، با این که نشانه های عذاب ظاهر شده بود خداوند دعاو توبه قومش را پذیرفت و آنها را نجات داد. همچنین یونس(علیه السلام)را که بر اثر قهر الهی در شکم ماهی قرار گرفته بود، چون، آن جا خدا را خواند و توبه کرد، نجات بخشید. در پایان می فرماید: «و کذلک ننجی المؤمنین».

اگر مؤمنان این گونه بودند و دعا کردند، ما نجاتشان می دهیم.

پیامها

1. پیامبران، از خصلتهای بشری برخوردارند (وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا).(2)

2. گاه یک حرکت عجولانه، بدون حساب و بی اجازه، کیفر سختی را به دنبال می آورد (إِذْ ذَهَبَ - فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ).(3)

3. گاهی انبیا نیز از آینده خود ناآگاهند (فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ).

4. گاهی یک عمل ناشایسته ظلمتهایی را در پی دارد( فِی الظُّلُمَاتِ).(4)

5. گرفتاری و مشکلات، زمینه ساز روی آوردن انسان به خداوند است (فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ).(5)

6. همیشه در تحلیل گناه؛ خدا را منزه بدانیم و خود را مقصر (سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ). (6)

7. مقام و موقعیت مهم، مسؤولیت سنگین دارد (وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا ...و نجیناه من الغم).

حضرت یونس (علیه السلام) با یک ترک اولا گرفتار عقوبت می شود؛ چون مقام نبوت به قدری حساس و رفیع است که با کمترین خطا سازگار نیست؛ هر چند ترک اولا باشد.

ص: 61


1- فرقان (25): 77
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج11، ص448
3- تفسیر نور، ج 7، ص490
4- تفسیر نور، ج 7، ص490
5- تفسیر راهنما، ج11، ص449
6- برگرفته از: تفسیر نور، ج 7، ص49

درس 165 صفحه 331 قرآن مجید

وارثان زمین

(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزبور مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ) (1)

و همانا ما بعد از ذکر [=تورات] در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث خواهند برد.

مقدمه

این آیه شریف، بشارتی است به این که در آینده، حکومت از آن صالحان خواهد شد و نویدی است برای مظلومان و مستضعفان به این کهروزی حکومت و وراثت زمین را به ارث خواهند برد.

قرآن کریم در جاهای مختلف و با عبارات گوناگون، این نوید را داده است که صاحبان اصلی زمین، به حق خود خواهند رسید و کسانی که اکنون ظالمانه بر زمین حکومت می کنند، معمولا غاصبانی هستند که به ناحق این منصب را غصب کرده اند؛ ولی این روند برای همیشه ادامه نخواهد داشت، چنان که این حقیقت در زبور، مکتوب شده (بعد از آن که در ذکر به ثبت رسیده است که زمین را شایستگان و کسانی که لیاقت و توانایی توأم با تقوا و ایمان سرشار را دارند، به ارث خواهند برد.

واژه ها

کَتَبْنَا : نوشتیم، فرض و واجب کردیم (فعل ماضی از ماده «کتب »).

الزبور: کتاب، این جا مراد، کتاب آسمانی حضرت داوود(علیه السلام)است.

الذِّکْر: حفظ شیء برای یادآوری؛ این جا مراد، چیز خاصی مانند قرآن یا لوح محفوظ است.

یَرِثُ: به ارث می برد (فعل مضارع از ماده «ورث»).

ص: 62


1- انبیا (21): 105

نکات تفسیری

1.مراد از زبور و ذکر چیست و چرا از این دو سخن به میان آمد؟

«زبور» کتاب آسمانی است که بر حضرت داوود(علیه السلام) طالع نازل شده است و مراد از «ذکر»، کتاب آسمانی تورات است که بر حضرت موسی(علیه السلام) نازل شده است؛ ولی چرا نخست از زبور داوود یاد شده و سپس از تورات، با وجودآن که تورات، قبل از زبور نازل شده است؟ شاید این شکل چینش، بدان دلیل باشد که نخستین حکومت مقتدر صالحان که در تورات وعده داده شده بود، در زمان حضرت داوود تحقق یافت.

2.صالحان وارثان واقعی زمین

حاکمیت در زمین، از آن صالحان و نیکان است. و در واقع، آنها هستند که وارثان واقعی زمین می باشند و حکومت جائران و ظالمان و مستکبران غاصبانه است و قرآن بارها به این حق اساسی و واقعی تصریح می کند. در جایی با عبارت مستضعفان یاد می کند و می فرماید: (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)$قصص(28): 5 $

و اراده کردیم کسانی را که در زمین ضعیف شده بودند، پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم. و گاهی مانند این آیه از صالحان یاد می کند که: «َنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ».

3.صلاحیت و عبودیت، دو ویژگی مهم وارثان زمین

آیه شریف دو ویژگی بسیار مهم را برای وارثان و حاکمان زمین معرفی می کند که بسیار قابل توجه است؛ یکی این که حاکم باید بنده محض و عبد الهی باشد و اسیر هوا و هوس و خواسته های شیطانی خود نباشد و فقط و فقط درصدد اجرای فرامین الهی باشد. دیگر این که صلاحیت و شایستگی و توان پذیرش این مسؤولیت مهم را داشته باشد. به عبارت دیگر، هم تقوای بالا و هم توان و قدرت کافی، لازمه حاکم اسلام است که در این آیه به این دو ویژگی تصریح شده است. یکی «عبادی» (بندگان من) و دیگر «الصالون» (شایستگان).

4.مراد از «صالحان»

روایتی از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و سلم) باید به نقل شده است که فرمود:

اگر عمر دنیا تمام شود و فقط یک روز از آن باقی بماند، خداوند آن یک روز را آن قدر طولانی می کند تا این که مردی صالح از اهل بیت من را مبعوث گرداند و زمین را از قسط

ص: 63

و عدل پر کند، همچنان که از ظلم و ستم پر شده است.

طبق این روایت، مراد از صالحان، حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانش می باشند. که حکومت آن حضرت، جهانی خواهد بود و همراه یارانش حاکمان و وارثان صالح در زمین می باشند.(1)

پیامها

1. سنت الهی آن است که بندگان صالح، حاکم و وارث جهان باشند (کتبنا).(2)

2. پیشگویی های قرآن، قطعی است و آینده از آن صالحان است (وَلَقَدْ کَتَبْنَا... یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ).(3)

3. عبودیت خداوند و صلاح و درستکاری، در دستیابی به حاکمیت زمین نقش اساسی دارد (َیرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ).(4)

4. عبادت تنها برای حکومت کافی نیست؛ بلکه صلاحیت هم لازم است (عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ).(5)

5. صالحان، بندگان خاص خداوند هستند (عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ)(6)

ص: 64


1- تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 106؛ بحارالانوار، ج51، ص47
2- تفسیر نور، ج7، ص505
3- تفسیر نور، ج7، ص505
4- تفسیر نور، ج7، ص505
5- تفسیر نور، ج7، ص505
6- تفسیر نور، ج7، ص505

درس 166 صفحه 333 قرآن مجید

عقیده متزلزل

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)(1)

و بعضی از مردمند که عبادت خدا را یکسویه [و براساس سود مادی انجام می دهند؛ پس اگر خیری به آنان برسد، به آن آرامش می یابند، و اگر بلایی به ایشان برسد، عقبگرد می کنند. دنیا و آخرت را از دست داده اند، این است آن خسارت آشکار.

مقدمه

افرادی نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آمدند و اسلام می آوردند و چون به دیار خود بر می گشتند، اگر آن سال، برایشان خوب و پر باران و پرحاصل بود، می گفتند: دین ما دین خوبی است و بر آن تمسک می کردند؛ ولی اگر با خشکسالی و قحطی و مصیبت رو به رو می شدند، می گفتند: دینی که ما اختیار کردیم، هیچ خیر و برکتی ندارد؛ لذا برمی گشتند و مرتد می شدند. این آیه با توجه به این رخداد نازل شده است.(2)

واژه ها

حَرْفٍ : لبه، کنار.

اطْمَأَنَّ: اطمینان و آرامش یافت (فعل ماضی از ماده «طمن» باب افتعال یا از ماده «طمأن» رباعی).

أَصَابَ: رسید، نصیب شد (فعل ماضی از ماده «صوب» باب افعال).

فِتْنَهٌ: بلا و گرفتاری از ماده فتن).

انْقَلَبَ: به عقب برگشت (فعل ماضی از ماده «قلب» باب انفعال).(3)

ص: 65


1- حج (22): 11
2- الدرالمنثور، ج 4، ص 346
3- چون جواب شرط است، به صورت مضارع معنا می شود.

نکات تفسیری

1.ایمان یک طرفه

افرادی که عقیده ثابت و ریشه داری ندارند، خدا را به شرط رسیدن نعمت و روبه راه شدن امور عبادت می کنند. آنان، اگر طبق عادت و انتظارشان نعمتی رسید، مؤمن می مانند؛ ولی اگر گرفتاری و امتحانی پیش آمد، دین را رها می کنند و به کفر برمی گردند.

این افراد، مضطرب و متزلزل هستند و دین و ایمان آنها قلبی و همراه عمل نیست؛ بلکه زبانی و سطحی و مشروط به رسیدن نعمت و نبودن بلا و مصیبت است. تا زمانی دین دارند که امور بر وفق مراد باشد، نه در همه شرایط و همیشه.

2.معنای «علی حرف»

ممکن است این عبارت اشاره به این باشد که آنها در متن ایمان و اسلام قرار ندارند؛ بلکه در کنار و لبه آن هستند یا این که ایمانشان سطحی است و عمیق نیست و از زبان به قلب ترسیده است. پس شرایط خوبی ندارند و بر لب پرتگاه کفرند. اگر اوضاع برگردد، اینها نیز از دین خود برمی گردند. در ادامه آیه، به تشریح تزلزل ایمان آنها می پردازد.(1)

3.چرا مقابل «خیر»، به جای «شر»، «فتنه» آمده است؟

اگر درباره، روی آوردن دنیا به این اشخاص، تعبیر به «خیر» و درباره پشت کردن دنیا، به «فتنه» تعبیر کرد، نه به شر (که مقابل خیر است) شاید به این سبب باشد که حوادث ناگوار، وسیله ای برای آزمایش است و مراد از فتنه، امتحان است که در قرآن نیز به آن تصریح شده است:

شما را با بلاها و مصیبتها و نقصان ها در جان و مالتان می آزماییم.(2)بشارت ده کسانی را که صبر کنند و بگویند: «انا لله و انا الیه راجعون» که این ها هدایت یافتگانند.(3)

4.عاقبت عقیده متزلزل

چنین ایمان شرک آلودی، از تار عنکبوت سست تر است. این افراد سست ایمان، نه دنیا دارندو نه آخرت: (خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ) و این که انسان هم دینش بر باد رود و هم دنیایش، خسارتی است آشکار (ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ).

ص: 66


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 14، ص33
2- بقره (2): 155 :وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
3- تفسیر نمونه، ج14 ص 34

خسران دنیا به این است که در دنیا، از نعمت ایمان و اطاعت پروردگار و خیر آن بهرهای ندارند، چون دنیا با بلا و مصیبت همراه است. این دسته، با رسیدن فتنه، عبادت و دین را رها کرده، به کفر برمی گردند؛ در نتیجه به خسران آخرت نیز دچار شده و به سبب نداشتن ایمان، از اجر و ثواب آخرت هم محروم می شوند.(1)

پیام ها

1. افراد سست ایمان و ظاهربین، عقیده متزلزلی دارند و با هر حادثه، به سویی می گرایند(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ ... انْقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ).

2. اعتماد و ایمان برخی افراد به دنیاست (فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ)

3. ارتداد به سبب سستی ایمان در ناملایمات زودگذر، عذاب جاودان آخرتی را در پی دارد.(2) (وإن أصابته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا والآخره).

4. خسارت آخرتی همراه تباهی دنیایی، از بارزترین انواع خسارت ها است (3) (خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ).

5. عبادت و دینداری، فقط با انگیزه آسایش و رفاه، بی ارزش و مردود بلکه خسارتی آشکاراست (4)(فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ... ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ...).

ص: 67


1- برگرفته از: تفسیر حدائق، ج18، ص258
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج11، ص 526
3- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج11، ص 527
4- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج11، ص 526

درس 167 صفحه 336 قرآن مجید

ایمان و حمایت الهی

(إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ)(1)

بی گمان، خدا از آنان که ایمان آورده اند، دفاع می کند. قطعا خدا هیچ خیانت پیشه ناسپاسی را دوست نمی دارد.

مقدمه

در آیات گذشته، بحث از خرافه زدایی و مقابله با خرافات مشرکان به میان آمده است و در آیات بعد، اجازه جنگ با کفار و مشرکان صادر شده است. این امور، باعث برانگیختن خشم دشمنان متعصب و لجوج بوده است؛ لذا خداوند در این آیه، برای دلگرمی مؤمنان و قوت قلب آنان، وعده کمک و دفاع از آنها را داده و پشتیبانی خود از مؤمنان را اعلام کرده است.

واژه ها

یُدَافِعُ : دفاع می کند(2)(فعل مضارع از ماده «دفع» باب مفاعله).

خَوَّانٍ: بسیار خائن (صیغه مبالغه از ماده «خون»).

کَفُورٍ: بسیار ناسپاس، (صیغه مبالغه از ماده «کفر»).

نکات تفسیری

1.حمایت از مومنان سنت الهی

یکی از وعده هایی که خداوند به مؤمنان داده، حمایت از آنها در عرصه های مختلف - به ویژه در امور سیاسی و نظامی - و غلبه بر دشمنان است. خداوند، این دفاع و حمایت را مانند یک حق بر خود لازم فرموده است:

ص: 68


1- حج (22): 38
2- باب مفاعله مبالغه در دفاع را می رساند

(وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ)(1) :و یاری مؤمنان، همواره حقی است بر عهده ما.(2)

البته این وعده الهی، شامل حال همه مؤمنان تا قیامت می گردد، مشروط بر این که مصداق(الذین آمنوا) قرار گیرند که در این صورت دفاع الهی در پی آن، حتمی است. این وعده، تخلف ناپذیر بوده و نصرتهای الهی در زمان رسول خدا در کتاب ها ثبت شده است. امروز نیز یاری مؤمنان توسط خداوند به خوبی ملموس می باشد.(3)

2.وجود مؤمنان سبب دفع بلا

خداوند، نه تنها در جنگها و نزاع ها، بلکه مقابل بلاها نیز از مؤمنان دفاع کرده و بلاها را از آنها دور می کند.

هنگامی که فرشتگان به حضرت ابراهیم(علیه السلام) خبر دادند که ما مأموریم بر قوم لوط عذاب نازل کنیم.(4) حضرت پرسید: «اگر میان آنها چهل نفر مؤمن باشند، باز هم عذاب نازل می کنید؟ گفتند: «نه» به همین روال، تعداد را کم کرد، تا این که پرسید: «اگر یک نفر مؤمن میان این جمع باشد، عذاب نازل می کنید؟» گفتند: «نه». سپس فرمود:

(إِنَّ فِیهَا لُوطًا ۚ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا ۖ لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ) (5)

(در این آبادی لوط است). گفتند: «ما به کسانی که در آن هستند آگاه تریم. او و خانواده اش را نجات می دهیم؛ جز همسرش را که میان قوم گناهکار باقی خواهد ماند».

3.خیانتکاران ناسپاس، محروم از حمایت الهی

خداوند دین خود را بر مردم عرضه کرده و آن را به صورت امانت در فطرت پاک انسانها قرار داده است؛ به طوری که در صورت رعایت آن، به سعادت دنیا و آخرت می رسند. او، آن دین را از طریق رسولان الهی به همه معرفی کرده است، ولی در این میان، عده ای - از جمله مشرکان - آن را انکار کردند نعمت های ظاهری و باطنی خداوند را کفران کرده و با عبادت، سپاسگزاری ننمودند؛ از همین روی این گروه را خداوند، دوست نداشته و مورد حمایت خویش قرار نمی دهد (6)

ص: 69


1- روم (30): 47
2- تفسیر نور، ج8، ص47
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج14، ص111
4- هود (11): 70
5- عنکبوت (29): 32
6- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج14، ص542

پیام ها

1. تحقق وعده الهی در دفاع از مؤمنان، حتمی و ابدی است (إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا).(1)

2. ایمان، شرط بهره مندی از حمایت و پشتیبانی خداوند است (إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا). (2)

3. دشمنی با دین خدا، خیانت در امانت او و ناسپاسی برابر نعمت هدایت او است و محرومیت از حمایت و محبت الهی را به دنبال دارد (إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ)(3)

ص: 70


1- تفسیر نور ج8 ص47
2- تفسیر راهنما، ج11، ص 591
3- تفسیر راهنما، ج11، ص 592

درس 168 صفحه 337 قرآن مجید

اوصاف یاران خد

(الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ)(1)

آنان که اگر در زمین فرمانروایی شان بدهیم، نماز را برپا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده فرمان می دهند و از کارهای ناپسند باز می دارند و سرانجام کارها تنها در اختیار خدا است.

مقدمه

این آیات، در پی آیاتی که اذن جهاد بر ضد مشرکان را بیان کرد، بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده و به تجلیل از مجاهدان راه خدا پرداخته و سیمای فرهنگی و اقتصادی جامعه دینی و حاکمان اسلامی و برخی وظایف و رسالت آنان را به تصویر کشیده است.

واژه ها

مَکَّنَّا: قدرت بخشیدیم (فعل ماضی از ماده «مکن» باب تفعیل).

أَقَامُوا :برپا داشتند، (فعل ماضی از ماده «قوم» باب افعال).

نکات تفسیری

1. یاران خدا کیانند؟

در آیه قبل فرمود:«لینصرن الله من ینصره»،(2) حتمأ و بدون شک خداوند یاوران خود را یاری خواهد کرد». حال باید دید آنان چه کسانی هستند؟ بر مبنای این آیه، اقامه کردن نماز در صورت قدرت یافتن و امر به معروف و نهی از منکر، از برجسته ترین صفات یاوران خداوند است. در روایات، آمده است که این آیه درباره حضرت مهدی (عج) و یارانش یا درباره آل

ص: 71


1- حج (22): 41
2- تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص506

محمد(صلی الله علیه و آله)نازل شده است.(1) امام باقر(علیه السلام) فرمود: «نحن هم والله؛(2) به خدا سوگند ما همانها هستیم که در این آیه وصفشان آمده است». در روایاتی نیز آمده است که این آیه درباره امام حسین (علیه السلام)نازل شده است(3)

با توجه به اطلاق مفهوم آیه، آنچه در روایات فوق آمده است، بیان برخی مصادیق و نمونه هایی آشکار از یاران خدا است، بنابراین؛ آیه شامل همه مؤمنان مجاهدی می شود که در حمایت از دین خدا از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی کنند.(4)

2.رسالت حاکمان دینی

مؤمنان راستین هرگاه به قدرت و حکومت برسند، با تمام توان و به کارگیری همه امکانات در پی احیا و ترویج ارزش های دینی (همچون برپا داشتن نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر) بوده و هرگز قدرت و حکومت، آنان را از اصول و ارزش های الهی غافل نمی کند؛ اما آن گاه که نااهلان به حکومت و قدرت برسند، فساد و بی بندوباری را به ارمغان آورده، ارزشهای والای انسانی و دینی را تنزل می دهند.(5)

(إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّهً ۖ)(6)

3.ستون خیمه دین

در فرهنگ قرآن، هرگز فقط به خواندننماز توصیه و آمر نشده؛ بلکه همواره بر اقامه آن تأکید شده است، چرا که در فرهنگ دینی، نماز به منزله ستون دین است.(7) ستون، به پاداشتنی است، نه خواندنی؛ هر چند خواندن نماز هم یکی از مصادیق آن می باشد به پا داشتن چنین نمازی، مانع فساد و فحشا در جامعه و عامل عروج مؤمنان راستین خواهد بود.

4. عاقبت اندیشی

در پایان این آیه، خداوند به مشرکان هشدار می دهد و یاران خود را متذکر می شود که مبادا فراموش کنند و بپندارند قدرت و حکومتی که به دستشان رسیده است، برای همیشه در

ص: 72


1- مجمع البیان، ج 7، ص138
2- مجمع البیان ج 7، ص 140
3- ترجمه تفسیر المیزان، ج 14، ص559 به نقل از روضه کافی؛ تفسیر فرات کوفی، ص 273
4- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 14، ص 122
5- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص 50
6- نمل (27): 34
7- فروع کافی، ج3، ص266

اختیار آنان خواهد بود؛ بلکه خداوند هرگاه اراده کند، قدرت و حکومت آنان را به پایان خواهد برد «ولله عاقبه الأمور».

پیامها

1. یاران راستین خدا، در پی احیاء، حفظ و گسترش دین و ارزشهای الهی اند (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).

2. مهم ترین ثمره حکومت صالحان، احیای ارزش های دینی همچون؛ نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر است (إِنْ مَکَّنَّاهُمْ ...أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ).

3. حاکمان دینی، باید هم به فکر ارتقای روحی و رشد معنوی جامعه باشند و هم به دنبال رفاه و حل مشکلات اقتصادی آنان (أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ).

4.امر به معروف و نهی از منکر، ضامن حفظ ارزش های دینی است (أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).

5. احیاء، حفظ و گسترش ارزشهای دینی هزینه دارد (وَآتَوُا الزَّکَاهَ).

6. یاران راستین خدا، اهل عملند (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ...).

7. اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهی از منکر، به قدرت و حکومت نیاز دارند (ِنْ مَکَّنَّاهُمْ أَقَامُوا).

8. به امکانات و قدرت خویش مغرور نشوید؛ چون عاقبت امور از آن خدا است ( وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ). (1)

ص: 73


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج8 ص 51-52

درس 169 صفحه 239 قرآن مجید

پاداش هجرت

(وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ)(1)

و کسانی که در راه خدا مهاجرت کرده سپس کشته شده یا مرده اند، حتما خدا عطایی نیکو به آنان می دهد و بی شک، خدا بهترین عطا کنندگان است.

مقدمه

پس از مهاجرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان از مکه به مدینه، بعضی از آنها به مرگ طبیعی از دنیا رفتند و بعضی به فیض شهادت نائل آمدند. در این هنگام، گروهی فضیلت را تنها برای شهیدان می دانستند. آیه فوق نازل شد و هر دو را مشمول بهترین نعمت های الهی معرفی کرد؛ لذا آنان دریافتند که مهم، جان دادن در راه خدا است؛ خواه از طریق شهادت باشد یا از طریق مرگ طبیعی.(2)

واژه ها

هَاجَرُوا: هجرت کردند (فعل ماضی از ماده «هجر» باب مفاعله).

یرْزُقَنَّ: حتما روزی می دهد (فعل امر از ماده «رزق».

رَّازِقِینَ: روزی دهندگان (جمع «رازق»، اسم فاعل از ماده «رزق»).

نکات تفسیری

1.اهمیت هجرت

هدف از آفرینش انسان بندگی خدا است، بندگی ای که موجب عزت و سرافرازی انسان در همه عرصه ها است. اگر این هدف اساسی برآورده نشود و انسان در یک محیط نتواند وظایف بندگی اش را به جا آورد باید به نقطه ای دیگر هجرت کند؛ مانند مسلمانان صدر اسلام که

ص: 74


1- حج (22): 58
2- تفسیر نمونه، ج14، ص149

اگر در محیط خفقان آور مکه می ماندند، اسلام رشد نمی کرد؛ بنابراینبرای حفظ و گسترش اسلام، هجرت، یک امر لازم و ضروری است. متأسفانه امروز مسلمانان بر اثر فراموش کردن این اصل مهم اسلامی، غالبا در لاک خود فرو رفته اند؛ در حالی که مبشران مسیحی و مبلغان مکاتب گمراه، به شرق و غرب عالم مهاجرت می کنند و به دنبال گسترش عقاید باطل خود هستند؛ پس نباید مسلمانان از این امر مهم غفلت ورزند و آن را به فراموشی بسپارند.

2.هجرت خالصانه

دراین آیه شریف هجرت را به قید «فی سبیل الله» مقید کرده است؛ زیرا اگر هجرت برای خدا نباشد، اجر و پاداشی، برای آن نیست. اجر و پاداش به عمل، صالح تعلق می گیرد و عمل، وقتی صالح می شود که در آن، «خلوص نیت» باشد و در راه خدا انجام شود(1)بنابراین مهاجرتی ارزشمند است که برای طلب رضای خدا باشد.

3.پاداش هجرت

اشاره

با بررسی آیات هجرت، می توان پاداش های عظیمی را برای آن نام برد که به چند مورد از آنها اشاره می شود:

الف. برخورداری از «رزق حسن»

(وَالَّذِینَ هَاجَرُوا.......لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا )(2)

مراد از «رزق حسن»، روزی های نیکوی بهشت است که برای به دست آوردن آنها، سختی و زحمتی وجود ندارد و در استفاده از آنها، دغدغه انقطاع، کم شدن، مریضی و مانند این ها نیست(3) و به گونه ای است که وقتی چشم انسان به آن می افتد، چنان مجذوب میشود که نمی تواند دیده از آن بر گیرد. تنها خدا قدرت دارد که چنین روزی ای به کسی بدهد.(4)

ب. برخورداری از «رزق کریم»

(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا...........لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ) (5)

ص: 75


1- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج14، ص399
2- حج (22): 58
3- تفسیر منهج الصادقین، ج 6، ص173
4- تفسیر نمونه، ج 14، ص 150
5- انفال (8):74

و آن ها که ایمان آوردند و هجرت کردند، ... برای آنها آمرزش و روزی شایسته است.

مراد از «رزق کریم»، روزی فراوان، کریمانه و بدون محدودیت بهشت است که کاملا گوارا است و مواد زائد و دفع شدنی ندارد.(1)

ج. آمرزش گناهان

(فَالَّذِینَ هَاجَرُوا...... لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ)(2)

آنها که در راه خدا هجرت کردند،... قطعا گناهان آنها را می بخشم....

د. داخل شدن در بهشت

«...فَالَّذِینَ هَاجَرُوا.......وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ........»(3)

«... آنها که در راه خدا هجرت کردند ...، آنها را در بهشت هایی که از زیر درختان آن، نهرها جاری است، وارد می کنم ....

ه.رسیدن به بالاترین درجه و رستگاری

(الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا......أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ)(4)

آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند ... مقامشان نزد خدا برتر است و آنها به موهبت عظیم رسیده اند.

4.بهترین روزی دهنده

خداوند، بهترین روزی دهندگان است؛ زیرا آنچه عطا می کند، بدون هیچ گونه منت و انتظار تلافی و جبران است؛ درصورتی که ممکن است عطای دیگران با منت یا به طمع تلافی و جبران باشد.(5) نیز خداوند، بی حساب و بی حصر و عدد، روزی میدهد.(6)رازق واقعی خداونداست و دیگران تنها واسطه رزق هستند.(7)

بنابراین تصور نمی شود هجرت، موجب مضیقه روزی و سختی معیشت شود؛ بلکه هجرت، موجب فراخی و توسعه روزی خواهد شد؛ چه این که خداوند بهترین روزی رسان است و در

ص: 76


1- مجمع البیان، ج 4، ص865
2- آل عمران (3): 195
3- آل عمران (3): 195
4- توبه(9): 20
5- تفسیر آسان، ج13، ص207
6- تفسیر منهج الصادقین، ج6، ص173
7- تفسیر نور، ج8، ص62

شرایط هجرت نیز می تواند اسباب را برای روزی فراهم سازد.

پیامها

1. هجرت از شهر و دیار خود، به منظور دین، عملی شایسته و محبوب خداوند است(1)(وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ... لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ).

2 . مرگ افراد مهاجر، هم سنگ شهادت است(2)(قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا).

3. رزق نیکو پاداش آخرتی خدا به مؤمنان مهاجر راه خدا است(3) (وَالَّذِینَ هَاجَرُوا... یَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا).

4. خدا، بهترین روزی دهنده است(4) (إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ).

ص: 77


1- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج 11، ص 629
2- تفسیر نور، ج8، ص 62
3- تفسیر راهنما، ج11، ص629
4- تفسیر راهنما، ج11، ص629

درس 170 صفحه 341 قرآن مچبد

تلاش بی وفقه

(وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ)(1)

و در راه خدا جهاد و کوشش کنید؛ چنان که حق جهاد و کوشش در راه او است. او شما را برگزید و در دین بر شما هیچ تنگی و سختی قرار نداد. همچون آیین پدرتان ابراهیم که او [ابراهیم]شما را پیش از این، مسلم [اهل تسلیم] نام نهاد و در این [= قرآن نیز به این نام خوانده شده اید، تا این که رسول بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید؛ پس نماز را به پا دارید و زکات بدهید و به خدا تمسک جویید. او صاحب اختیار شما است؛ چه خوب صاحب اختیاری و چه خوب یاری دهنده ای.

مقدمه

مطالب این آیه شریف، ادامه مطالب آیه قبل است که در آن آیه، چهار دستورالعمل مهم برای مؤمنان ذکر شده است. سپس پنجمین دستور را در این آیه ذکر کند. در این پنج دستور، از مراحل ساده شروع کرده و بهآخرین و برترین مراحل عبودیت می رسد. نخست سخن از رکوع و سپس سخن از سجود است. بعد از آن، از عبادت به طور کلی و سپس انجام کارهای نیک اعم از عبادات و غیر عبادات و در آخرین مرحله از جهاد و تلاش و کوشش فردی و جمعی در بخش درون و برون، کردار و گفتار و اخلاق و نیت به میان آورده است. این دستور جامعی است که فلاح و رستگاری را به دنبال خواهد داشت.

واژه ها

جَاهِدُوا: جهاد کنید (فعل امر از ماده «جهد» باب مفاعله).

اجْتَبَا: برگزید (فعل ماضی از ماده «جبی» باب افتعال).

ص: 78


1- حج (22): 78

حَرَجٍ: دشواری، سختی (مصدر).

سَمَّا: نامید، نام نهاد (فعل ماضی از ماده «سمی - سمو» باب تفعیل).

شُهَدَاءَ : گواهان، شاهدان (جمع شهید).

مولی: یاور، سرپرست (از ماده «ولی»).

نکات تفسیری

1.جهاد در راه خدا

جهاد بر دو گونه است: «جهاد اکبر»، به معنای مبارزه با هواهای نفسانی و هوسهای سرکش و «جهاد اصغر» به معنای پیکار با دشمنان ظالم و ستمگر. بیشتر مفسران، جهاد در این آیه را فقط به معنای مبارزه مسلحانه با دشمنان نگرفته اند؛ بلکه همان گونه که از مفهوم لغوی آن استفاده می شود، به معنای هر گونه جهاد و کوشش در راه خدا و تلاش برای انجام نیکیها و مبارزه با هوس های سرکش و پیکار بادشمنان ظالم و ستمگر دانسته اند.(1) البته با توجه به تعبیر «حق جهاده» در آیه شریف، این جهاد باید با نیت خالص و صادق برای خدا انجام گیرد تا مؤثر واقع شود.

2.دشواری تکالیف

اشاره

ممکن است این سؤال به ذهن آید که چرا این همه دستورات سنگین و دشوار بر عهده ما بندگان ضعیف قرار داده شده است که نمی توانیم از عهده آنها برآییم؟

پاسخ:

در این آیه شریف ابتدا میفرماید: اگر برگزیدگان خدا نبودید، این مسؤولیت ها را بر دوش شما نمی گذاشت (هُوَ اجْتَبَاکُمْ) و در تعبیر بعد می فرماید: او کار سنگین و شاقی در دین بر شما نگذارده است «مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» و اگر درست بنگرید، اینها تکالیف شاقی نیستند؛ بلکه با فطرت پاک شما هماهنگ و سازگارند و وسیله تکامل شمایند و منافع آنها به خود شما برمی گردد. در سومین تعبیر می فرماید: از این گذشته این همان آیین پدر شما ابراهیم است. نیز خداوند شما را در کتب پیشین و هم در قرآن «مسلمان» نامیده و مسلمان کسی است که برابر همه فرمان های الهی تسلیم است. سرانجام پنجمین و آخرین تعبیر شوق آفرین را درباره مسلمانان بیان نموده و آنها را الگو و اسوه امتها معرفی می کند و می فرماید: هدف این است که پیامبر شاهد و گواه بر شما باشد

ص: 79


1- تفسیر نمونه، ج14، ص181

و شما هم گواهان بر مردم. اکنون که چنین است و شما دارای این افتخارات هستید، نماز را بپا دارید و زکات را ادا کنید و به آیین حق تمسک جویید.(1)

3.پدر بودن ابراهیم(علیه السلام)

اطلاق پدر بر ابراهیم(علیه السلام) یا به سبب آن است که عرب ها و مسلمانان آن روز، غالبأ از نسل اسماعیل بودند یا به دلیل این بود که همگی ابراهیم را بزرگ می شمردند و او را پدر روحانی و معنوی خود می دانستند.(2)

4.شاهد بودن پیامبر(صلی الله علیه وآله)

شاهد بودن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بر همه، به معنای آگاهی او از اعمال امت خویش است.(3)طبق روایات، اعمال همه امت در طول هفته به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله)عرضه می شود و روح پاک او از همه اینها آگاه و باخبر می شود؛ بنابراین او شاهد و گواه این امت است.(4)

5. شاهد بودن امت اسلام

گواه بودن به علم و عدالت نیاز دارد. همه مردم، نه عادلند و نه آگاه که بتوانند بر دیگران شاهد باشند؛ بنابراین مراد از گواه بودن امت در این آیه، کسانی هستند که هم به اعمال و رفتار مردم علم دارند و هم امین و عالمند. چنین افرادی اهل بیت (علیهم السلام) و امامان معصوم هستند؛ همان گونه که در برخی روایات شاهد بودن امت به معنای شاهد بودن معصومان این امت است. امام رضا(علیه السلام)فرمود:

نحن حجج الله فی خلقه و نحن شهداء الله و اعلامه فی بریته؛

ما، حجت های خدا میان خلقیم و شاهدان او و نشانه هایش میان مردم هستیم.(5)

علامه طباطبائی(رحمت الله علیه) می فرماید: شاهد بودن امت، از این باب است که میان امت، افرادی که دارای این صفات باشند، وجود دارد.

6.اهمیت جهاد، نماز، زکات و تمسک به خدا

در آغاز این سوره، از زلزله عظیم قیامت و عذاب شدید الهی یاد کرده و در آخرین آیه، از

ص: 80


1- تفسیر نمونه، ج14، ص181
2- تفسیر نمونه، ج14، ص181
3- تفسیر نمونه، ج14، ص184
4- تفسیر نمونه، ج14، ص184
5- تفسیر نمونه، ج14، ص184 به نقل از کمال الدین، شیخ صدوق؛ خزاز القمی، کفایه الاثر، ص166

جهاد، نماز، زکات و تمسک به خدا نام می برد. این، نشان از اهمیت این امور است که برای نجات از خطرهای زلزله عظیم قیامت و عذاب شدید الهی، کارسازند.

7.بهترین سرپرست و یاری رسان

خداوند، بهترین سرپرست است (فَنِعْمَ الْمَوْلَی)، زیرا آنچه درباره بنده جاری می فرماید، همگی طبق حکمت، مصلحت، رشد و صلاح او است. نیز او بهترین یاری رسان است (وَنِعْمَ النَّصِیرُ)؛ زیرا هنگامی که همه دست از پاری شخص بردارند، او نصرت می رساند.(1)

پیامها

1.ارزش کارها به انگیزه، شیوه و مقدار آن بستگی دارد (وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ).

2. اسلام، دین آسان و احکام آن، انعطاف پذیر است و در زمان ها و مکان های مختلف شایستگی اجرا شدن را دارد (وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ)

3. پیامبران، پدر امتها هستند (أبیکم).

4. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)علاوه بر اعمال ما گواه است ( لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا)

5. نماز و زکات، تشکر از خداوند است، باید به شکرانه برگزیدگی و سابقه و لیاقت و گواه بودن امت اسلام نماز به پا داشت و زکات داد (...تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ ۚ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ).(2)

6.برپا داشتن نماز، پرداخت زکات و اعتصام به محور الهی، اساسی ترین وظایف امت اسلامی(هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ...فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ).(3)666

ص: 81


1- تفسیر اثناعشری، ج9، ص 104
2- تفسیر نور ج8 ص76
3- تفسیر راهنما، ج11، ص

درس 171 صفحه 344 قرآن مجید

منزل مبارک

(وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ)(1)

و بگو: پروردگارا، مرا در مکانی مبارک فرود آور و تو بهترین فرود آورند گانی.

مقدمه

این آیه شریف، از طرفی نحوه دعا کردن را به نوح(علیه السلام) می آموزد که در مشکلات، چگونه نیاز خود را از خداوند بخواهد. از طرفی اهمیت مکان زندگی را بیان می کند که برخی مکانها «مبارک» هستند. تلاش کنیم و از خدا بخواهیم ما را در مکان های با برکت ساکن کند که در چنین مکان هایی زمینه سعادتمندی، بیش از جاهای دیگر است.

واژه ها

أنزل: فرود آور (فعل امر از ماده «نزل»، باب افعال).

مُنْزَلًا: منزلگاه، محل فرود آمدن یا نحوه فرود آوردن (اسم مکان» یا «مصدر» از ماده «نزل»).

مُنْزِلِینَ: فرود آورندگان، میزبان (اسم فاعل از ماده «نزل»، باب افعال).

نکات تفسیری

1.منزل مبارک

مبارک، یعنی دارای برکت و خیر فراوان و منزل مبارک یعنی جایگاهی که پرخیر و برکت باشد. برخی نقاط زمین، کویر است و خشک یا یخ زده و سرد و ...؛ ولی برخی نقاط، پر خیر وبرکتند. حضرت نوح بر کشتی سوار شده و از خداوند می خواهد که او را در سرزمینی مبارک فرود آورد.

ابن عباس می گوید: منزل مبارک، منزلی است که از هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی

ص: 82


1- مؤمنون (23): 29

به دور باشد و آثار قرب از مقام قدس بدان نازل باشد؛ زیرا هر جا پرتو نور جمال الهی بیشتر باشد، برکت آن منزل از همه منازل افزون تر است.(1)

2.بهترین میزبان

در قرآن مجید «خیر المنزلین» دوبار به کار رفته است، یکی درباره خداوند است که در همین آیه آمده است و دیگری درباره حضرت یوسف(علیه السلام)است «وأنا خیر المنزلین». آن حضرت، با وجود ستم برادران در حق او، از آنان به شایستگی پذیرایی کرد و حتی بهای گندم ها را به آنان بازگرداند. خداوند هم بهترین میزبان است؛ چرا که میهمان را می پذیرد، از خطای او در می گذرد و او را می بخشد؛ چنان که در حج و در ماه مبارک رمضان که هر دو میهمانی او است، این چنین با بندگان خود رفتار می کند. حضرت نوح(علیه السلام)با ذکر این وصف برای خداوند، از او می خواهد که خود میزبان آنان باشد و آنان را در سرزمین پر برکت فرود آورد.

3. آموزش دع

خدای تعالی به نوح می آموزد که بعد از جای گرفتن در کشتی، خدا را بر این نعمت که او را از قوم ظالم نجات داد، حمد و سپاس گوید و از خدا چنین بخواهد:

پروردگارا! مرا در محل و منزلگاهی پربرکت فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانی(2)

بنابراین باید خدا را بر نعمتهای سابق شکر گزار باشیم و نیازهای آینده را از او بخواهیم.

پیامها

ا. در دعا و مناجات، خداوند را با نامیبخوانیم که با نیازمان تناسب داشته باشد (أَنْزِلْنِی... خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ).(3)

2. خدا، ناخدای حقیقی کشتی نوح بود (وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی...).

3. چگونگی دعا کردن را نیز باید از خداوند آموخت (وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا).

4. بهترین مکان ها برای سکونت، جایی است که دارای برکات مادی و معنوی باشد (وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا).

5. میزبانی و پذیرایی از میهمان، از صفات بسیار ارزنده است (وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ).

ص: 83


1- لوجیز فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 358
2- المیزان، ج 15، ص 30
3- تفسیر نور، ج8، ص97

درس 172 صفحه 345 قرآن مجید

تأثیر غذاها

(یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ) (1)

هان ای رسولان! از خوردنی های مطبوع بخورید و کار شایسته کنید؛ همانا من به آنچه می کنید، آگاهم.

مقدمه

قرآن کریم در کنار «کلوا» تکالیف و دستوراتی را ذکر کرده است؛ مانند:

«کلوا... واشکروا:(2) بخورید ...و شکر کنید».

«کلوا... وأطعمواء:(3) بخورید ... و اطعام کنید».

«کلوا... ولا تسرفوا:(4) بخورید ...و اسراف نکنید».

«کلوا ... ولا تتبعوا خطوات الشیطان؛ (5)بخورید ... و از گامهای شیطان پیروی نکنید».

«کللوا... ولا تعثوا فی الأرض مفسدین؛(6) بخورید ... و در زمین فساد نکنید».

این تعبیرات می رساند که انسان، مقابل نعمت های پاکیزه پروردگار وظایف و تکالیفی دارد. در این آیه نیز وظیفه دیگری در مقابل نعمت ها بیان شده است که در تفسیر آیه، به آن اشاره می شود.

واژه ها

طَّیِّبَاتِ: پاکیزهها و حلال ها (جمع طیبه از ماده «طیب »).

عَلِیمٌ:آگاه، دانا (صفت مشبهه از ماده «علم»).

ص: 84


1- مؤمنون (23): 51
2- سبأ (34): 15
3- حج (22): 28
4- اعراف (7): 31
5- بقره (2): 168
6- بقره (2): 60

نکات تفسیری

1.تأثیر غذاها

نوع تغذیه، در روحیات و رفتار انسان اثر می گذارد؛ غذای حلال و پاکیزه روح و روان را به سمت خوبی ها سوق می دهد و رغبت به عبادت در انسان ایجاد می کند؛ اما غذای حرام کسالت و بی رغبتی به طاعت را به دنبال دارد و زمینه گناه را فراهم می کند؛ لذا در این آیه به پیامبران دستور می دهد تنها از غذاهای پاکیزه تغذیه کنند. در آیات دیگر، به همه مؤمنان نیز خطاب می کند که از طیباتی که به شما روزی داده ایم بخورید:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ)؛ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از نعمت های پاکیزهای که به شما روزی داده ایم، بخورید.

یکی از افتخارات بزرگی که خداوند به انسان داده و آنرا یکی از نشانه های برتری او بر سایر موجودات میشمرد؛ استفاده از طیبات است.(2)

2. گستردگی عمل صالح

عمل صالح، مفهوم وسیع و گسترده ای دارد که تمام فعالیت های مثبت و مفید، در همه زمینه های علمی، فرهنگی، سیاسی و مانند آن را شامل می شود؛ از اختراع دانشمند مؤمنی که برای کمک به انسانها سالها زحمت کشیده است، گرفته تا مجاهدت های شهید جان بر کفی که در صحنه مبارزه حق و باطل، تا آخرین قطره خون خود را نثار می کند، از بزرگ ترین کارها همچون رسالت انبیا تا کوچک ترین برنامه ها همچون کنار زدن یک سنگ کوچک از وسط جاده همه در این مفهوم وسیع جمع است.(3)

3. پاداش عمل صالح

اشاره

در برخی آیات، پاداش هایی را برای انجام دهندگان اعمال صالح نام برده است؛ از جمله:

الف. حیات طیبه

(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً)(4)

ص: 85


1- بقره (2): 172
2- اسراء (17): 70«وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَیٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»؛ ما فرزندان آدم را اکرام کردیم و بزرگ داشتیم و آنها را در خشکی و دریا بر مرکبهایی حمل کردیم و از روزی های طیب و پاکیزه به آنها بخشیدیم و بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت دادیم.
3- تفسیر نمونه، ج 11، ص 392
4- نحل (16): 97

هر کس عمل صالح انجام دهد در حالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن - به او حیات پاکیزه می بخشیم ...

برای «حیات طیبه» چند معنا ذکر شده است: روزی حلال، قناعت و خشنودی از قسمت الهی، بهشت، زندگی خوش و پاکیزه (1)

ب. بهشت

(إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ)(2)

مگر آنها که توبه کنند، ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند؛ چنین کسانی داخل بهشت می شوند ....

ج. آمرزش

«وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی »(3)

و من، کسانی را که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدایت شوند می آمرزم.

د. رستگاری

(فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ)(4)

اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، امید است از رستگاران باشد.

4.ارتباط بین جملات آیه

با توجه به این که نوع تغذیه، در روحیات انسان مؤثر است و غذاهای مختلف، آثار اخلاقی متفاوتی دارند، ارتباط بین «کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ» و «وَاعْمَلُوا صَالِحًا» روشن می شود؛ غذای پاکیزه، زمینه انجام اعمال صالح را به وجود می آورد. چون عمل صالح، شکر عملی است و در این آیه به آن امر شده است، آیه، حس شکر گزاری انسان را برابر نعمتهای پاکیزهای که نصیب او شده است برمی انگیزد. به این ترتیب، از سه جهت برای انجام عمل صالح کمک گرفته شده است: از جهت تاثیر غذای پاک بر صفای قلب، از جهت تحریک حس شکرگزاری و از جهت توجه دادن به این که خدا شاهد و ناظر اعمال آدمی است: «إإِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ».

ص: 86


1- مجمع البیان، ج 6، ص593
2- مریم (19): 60
3- طه (20): 82
4- قصص (28): 67

پیامها

1. برای دعوت مردم به حق، اول به فکر زندگی مادی آنان باشیم (کلوا ... واعملوا).

2. در آنچه می خورید دو اصل مهم را فراموش نکنید: حلالبودن و پاکیزه بودن (کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ).

3. غذا خوردن نیز باید هدفدار باشد، نه براساس هوس(1)(کلوا... واعملوا).

4. تغذیه سالم و حلال، زمینه گرایش انسان به عمل صالح است(2)(کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا).

ص: 87


1- تفسیر نور، ج8، ص106
2- تفسیر راهنما، ج12، ص85

درس 173 صفحه 248 قرآن مجید

تقاضای بازگشت

(حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ ۚ کَلَّا ۚ إِنَّهَا کَلِمَهٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ)(1)

[کافران، دست از کفر خود بر نمی دارند،] تا وقتی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می گوید: پروردگارا! مرا برگردانید. شاید من درباره آنچه ترک کرده ام، کاری شایسته انجام دهم».

مقدمه

از آیات قرآن استفاده می شود که گناهکاران در لحظه مرگ، درخواست توبه می کنند. در جواب، به آنها گفته می شود در چنین ساعاتی، توبه و پشیمانی فایده ای ندارد.(2) نیز برخی گناهکاران هنگام مرگ، تقاضای بازگشت به دنیا دارند، تا گذشته خویش را جبران کنند. در این آیه پاسخی که به این افراد داده می شود و مسیری که طی می کنند، مورد بحث قرار گرفته است.

واژه ها

ارجعون: مرا برگردانید (فعل امر از ماده «رجع»).(3)

تَرَکْتُ: ترک کردم، کوتاهی نمودم (فعل ماضی از ماده «ترک»).

کلا: نه چنین است (کلمه ای است برای منع و جلوگیری و باطل کردن گفتار طرف مقابل).

یُبْعَثُونَ: برانگیخته می شوند (فعل مضارع از ماده «بعث» ).

ص: 88


1- مؤمنون (23):99-100
2- نساء (4): 18 «ولیت التوبه للذین یعملون...؛ و توبه نیست برای کسانی که کارهای بد انجام می دهند و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا برسد، می گوید: «الان توبه کردم» و نه برای کسانی که در حال فراز دنیا می روند. اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برای آنها فراهم کرده ایم».
3- در اصل «ارجعونی» بوده که پای متکلم حذف شده است

نکات تفسیری

1.تقاضای باز گشت

به فرموده قرآن، گناهکاران، در مواقف گوناگونی تقاضای بازگشت به زندگی، برای جبران گذشته خویش دارند:

الف. هنگام مرگ، همانند آیات مورد بحث (99 و 100 مؤمنون)؛

ب.روز رستاخیز:

(لَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا یَا لَیْتَنَانرد...)(1)

کاش [حال آنها را]هنگامی که در برابر آتش ایستاده اند، ببینی! می گویند: ای کاش [بار دیگر به دنیا] بازگردانده می شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می بودیم.

ج. هنگام عذاب در دوزخ

(وَلَوْ تَرَی إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ)(2)

آن ها در دوزخ فریاد می زنند: «پروردگارا ! ما را خارج کن، تا عمل صالحی انجام دهیم غیر از آنچه انجام میدادیم ...».

در همه این موارد، به آنها پاسخ منفی داده می شود؛ چون اولا بازگشت، خلاف سنت الهی است و ثانیا این درخواستها، جنبه واقعی و جدی ندارد. این ها عکس العمل آن حالت اضطراب و پریشانی فوق العاده است که در بدترین اشخاص نیز پیدا می شود و هرگز دلیل بر دگرگونی و انقلاب درونی و تصمیم واقعی بر تغییر مسیر زندگی نیست.(3) ثالثا: بر فرض که در ادعای خود جدی باشند چنین ایمان و عزمی پس از مشاهده مرگ و مواقف پس از آن ارزش ندارد، چون ایمانی انتخابی نیست؛ بلکه چاره ای جز آن وجود ندارد.

2.عالم برزخ

آیات و روایات متعددی بر وجود برزخ دلالت دارند. آیه مورد بحث( وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ) که یکی از آن آیات است. از جمله آیات دیگری که به صراحت وجود چنین عالمی را اثبات می کند، آیات مربوط به حیات شهیدان است:

ص: 89


1- انعام (6): 27
2- فاطر (35): 27
3- تفسیر نمونه، ج10، ص 380

(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)(1)

هرگز گمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند؛ آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.

منظور از حیات و زندگی، همان حیات و زندگی برزخی است که ارواح پس از مرگ دارند. البته زندگی برزخی، اختصاصی به شهیدان ندارد؛ ولی از آنجا که حیات شهیدان، یک حیات فوق العاده عالی و آمیخته با انواع نعمت های معنوی است، از آن نام برده شده است.(2)در کلمات قصار نهج البلاغه آمده است که حضرت علی(علیه السلام)هنگام مراجعت از جنگ صفین، وقتی نزدیک کوفه، کنار قبرستانی رسید، جملاتی را خطاب به مردگان بیان داشت و سپس فرمود: «این ها خبرهایی که نزد ما است. نزد شما چه خبر؟» سپس رو به یارانش کرد و فرمود: «اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود، حتما به شما خبر می دهند که بهترین توشه برای این سفر، پرهیزگاری است».(3)

از این تعابیر فهمیده می شود انسان پس از مرگ، دارای نوعی حیات، است که دارای فهم و شعور است و این حیات تا زمان برپایی رستاخیز ادامه دارد.

3. چگونگی عالم برزخ

روح انسان، پس از مرگ، در اجساد لطیفی قرار می گیرد که بسیاری از عوارض بدن مادی را ندارد و چون از هر نظر شبیه بدن دنیایی است، به آن «بدن مثالی» می گویند که نه به کلی مجرد است و نه مادی محض؛ بلکه دارای یک نوع حیات برزخی است.(4)در برزخ، بازجویی و سؤال هایی وجود دارد. البته به طور کامل به حساب کسی نمی رسند و درباره آنچه کرده است، حکم قطعی صادر نمی کنند؛(5)اما جایگاه انسانهادر آن جا متفاوت است، گروهی در ناز و نعمتند و گروهی دیگر در سختی و عذاب به سر می برند.

پیام ها

1. کافران در آستانه مرگ، به خدا روی آوردند (حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ). (6)

ص: 90


1- آل عمران (3): 169
2- تفسیر نمونه، ج3، ص170
3- نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 130
4- تفسیر نمونه، ج 14 ص318
5- تفسیر المیزان، ج11، ص8
6- تفسیر راهنما، ج12، ص147

2. ضایع کردن عمر و فرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است (رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ).(1)

3. کافران، هنگام مرگ، به زشتی اعمال گذشته خویش(2) اعتراف می کنند (قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ... لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ).

4. عمل صالح، زاد و توشه بعد از مرگ است(3)(ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا).

ص: 91


1- تفسیر نور، ج8، ص129
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج 12، ص 136
3- تفسیر نور، ج8، ص129

درس 174 صفحه 350 قرآن مجید

ممنوعیت ترحم بر مجرم

(الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَهَ جَلْدَهٍ ۖ وَلَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُون باللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۖ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ)(1)

زن زناکار و مرد زنا کار را به هر کدام صد ضربه شلاق بزنید و اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید نباید در دین خدا دلسوزی درباره آن دو، شما را تحت تأثیر قرار دهد و باید طایفه ای از مؤمنان شاهد مجازات آن دو باشند.

مقدمه

زنا از گناهان کبیره است و در قرآن وعده عذاب جهنم بر آن داده شده و در شرع اسلام دارای احکام خاصی است و برای ثابت شدن آن به چهار شاهد عادل نیاز است.(2)

زنا علاوه بر عذاب اخروی، پیامدهای ناگوار دنیویی هم دارد که دامنگیر شخص و خانواده اش می گردد به گونه ای که گاه موجب از هم پاشیدن خانواده، ارتکاب قتل، کینه و ... می گردد. در این آیه حکم حد زناکار و برخی مسائل عاطفی که پیرامون آن بوجود می آید مورد بحث قرار گرفته است.

واژه ها

اجْلِدُوا: تازیانه بزنید (فعل امر از ماده «جلد»).

لْیَشْهَدْ: باید ناظرباشد (فعل امر از ماده «شهد»).

طَائِفَهٌ: گروه.

نکات تفسیری

1.تناسب احکام با شرایط

حد زنا براساس شرایط ارتکاب جرم متفاوت است در این آیه فقط به یک صورت اشاره شده

ص: 92


1- نور (24): 2
2- نساء(4):15 (وَاللَّاتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَهَ مِنْ نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَهً مِنْکُمْ)

که اگر مرد یا زن مجردی زنا کند، صد تازیانه می خورد، ولی اگر کسی با داشتن همسر مرتکب زنا شود، سنگسار می شود، چنان که اگر همسر دارد ولی به او دسترسی ندارد (مثلا همسرش در زندان است.) و در این صورت مرتکب زنا شود، حکم به تازیانه و شلاق تبدیل می شود. (1)

2.ممنوعیت ترحم بر مجرم

هنگام اجرای کیفر، نباید تحت تأثیر عواطف و احساسات شخصی قرار بگیریم؛ احساسات و محبتی که نتیجه ای جز فساد و آلودگی اجتماع ندارد. قرآن کریم برای خنثی کردن انگیزه های این گونه احساسات، مسأله ایمان به خدا و روز جزا را پیش می کشد؛ چرا که نشانه ایمان به مبدأ و معاد تسلیم مطلق برابر فرمان او است. ایمان به خداوند عالم حکیم سبب می شود انسان بداند هر حکمی فلسفه و حکمتی دارد و بی دلیل تشریع نشده و ایمان به معاد سبب می شود انسان، برابر تخلفها احساس مسؤولیت کند. در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمده است:

روز قیامت، بعضی زمامداران را که یک تازیانه از حد الهی کم کرده اند در صحنه محشر می آورند و به او گفته می شود: چرا چنین کردی؟» می گوید: «برای رحمت به بندگان تو» پروردگار به او می گوید: «آیا تو به آنها از من مهربان تر بودی؟» و دستور داده می شود اورا به آتش بیفکنند....(2)

3.اجرای حد زنا در ملأ عام

«ولیشهد عذابهما طائفه من المؤمنین؛ و باید گروهی از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده کنند». این دستور، به دلیل آن است که هدف، تنها این نیست که گنهکار عبرت گیرد؛ بلکه هدف آن است که مجازات او سبب عبرت دیگران هم بشود. به تعبیر دیگر، با توجه به بافت زندگی اجتماعی بشر، آلودگی های اخلاقی در یک فرد ثابت نمی ماند و به جامعه سرایت می کند. برای پاکسازی، باید همان گونه که گناه برملا شده است مجازات نیز برملا گردد.

4. مفاسد زنا

در روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرمود:

ص: 93


1- تفسیر نور، ج8، ص143
2- تفسیر نمونه، ج 14، ص 360 - 361: تفسیر فخر رازی، ج 23، ص 148

زنان دارای زیان های دنیایی و آخرتی است؛ اما در دنیا، از بین رفتن نورانیت و زیبایی انسان، مرگ زودرس و قطع روزی. اما در آخرت، درماندگی هنگام حساب قیامت، غضب الهی و جهنم همیشگی.(1)

نیز آن حضرت فرمود:

زنا نکنید، تا همسران شما نیز به زنا آلوده نشوند. هر کس به ناموس دیگری تجاوز کند، به ناموسش تجاوز خواهد شد.همان گونه که با دیگران رفتار کنید، با شما رفتار خواهدشد.(2)

امام رضا(علیه السلام)برخی از مفاسد زنا را چنین بیان فرمود:

1. ارتکاب قتل، به وسیله سقط جنین؛

2. برهم خوردن نظام خانوادگی و خویشاوندی؛

3. ترک تربیت فرزندان؛

4. از بین رفتن موازین ارث(3)

پیامها

1. نقش زنان در ایجاد روابط نامشروع، از مردان بیشتر است (به دلیل مقدم شدن «الزَّانِیَهُ»).

2. آزادی جنسی و روابط نامشروع ممنوع است (الزَّانِیَهُ.. فَاجْلِدُوا).(4)

3. زناکار، علاوه بر شلاق و شکنجه، از نظر روحی نیز باید زجر ببیند (وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا).(5)

4. رأفت و ترحم بر زناکاران به هنگام اجرای کیفر الهی بر آنان، ممنوع است (الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا ...وَلَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَهٌ).(6).

5.تنها مسلمان حق حضور و گواهی بر اجرای حد زنا را دارد (الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا ... وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ). (7)

ص: 94


1- بحارالانوار، ج 77، ص58
2- بحارالانوار ج 76، ص27
3- بحارالانوار، ج 79، ص24
4- تفسیر نور، ج8، ص145
5- تفسیر نور، ج8، ص145
6- تفسیر راهنما، ج12، ص181
7- تفسیر راهنما، ج12، ص183

درس 175 صفحه 352 قرآن مجید

گمراهی و انحراف تدریجی

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)(1)

ای کسانی که ایمان آوردید! از گام های شیطان پیروی نکنید و هر کس از گام های شیطان پیروی کند، [به بیراهه می رود]؛ زیرا شیطان به بسیار قبیح و ناپسند فرمان می دهد. اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هرگز احدی از شما [از گناه]پاک نمی ماند؛ ولی خدا هر کس را بخواهد پاک می دارد و خدا شنوا و دانا است.

مقدمه

هدف از خلقت انسان، این است که چند روز عمر را بندگی کند، تا بتواند در مسیر کمال و سعادت قدم بگذارد. آدمی، در این سیره و پیچ و خم، با راهزنان و دشمنانی مواجه است که هر لحظه ممکن است او را از این مسیر منحرف کنند. یکی از این دشمنان قسم خورده که از هیچ فرصتی برای فریب و اغوای انسان دریغ نمی ورزد، شیطان است. در این آیه به این مسأله و راه فریب او اشاره شده است.

واژه ها

لَا تَتَّبِعُوا: پیروی نکنید (فعل نہی مضارع از ماده «تبع»، باب افتعال).

خُطُوَاتِ: گامها، جمع مخطوه.

مَا زَکَی: پاک نمیشد (فعل ماضی از ماده «زکو»).

فحْشَاءِ: هر کار زشت و بسیار قبیح.

منکر: هر کار ناپسند.

ص: 95


1- نور (24): 21

نکات تفسیری

1.سیاست گام به گام شیطان

این آیه، هشداری است به همه مؤمنان که نفوذ افکار و اعمال شیطانی، گاه به صورت تدریجی و کم رنگ است؛ زیرا هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمی شود یک مرتبه در منجلاب فساد انداخت؛ لذا اگر در همان گام های نخست، کنترل نشود، ممکن است وقتی انسان متوجه شود که کار از کار گذشته است؛ بنابراین، هنگامی که نخستین وسوسه های اشاعه فحشا یا هر گناه دیگر آشکار می شود، باید همان جا مقابل آن ایستاد، تا آلودگی آن گسترش نیابد. این همه، بدون درخواست از فضل و رحمت خداوند امکان پذیر نیست؛ لذا در نماز روزی چند بار از خداوند هدایت به صراط مستقیم و بقاء و استمرار این نعمت را می خواهیم .

2.مواطن شیطان

در قرآن، چند بار از «خطوات الشیطان» سخن به میان آمده است. درباره اتحاد و وحدت کلمه می فرماید:

(ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ)(1)

همگی در صلح و آشتی در آیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید.

درباره مصرف غذا می فرماید:

(کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ)(2)

از چیزهای حلال و دلپسند بخورید و از گام های شیطان پیروی نکنید.

در این آیه نیز در باره اشاعه فحشا به مؤمنین می فرماید: از گامهای او پیروی نکنید. یک نمونه از گام های شیطان، عبارت است از دوستی با افراد فاسد؛ بعد شرکت در مجالس آنان و سپس فکر گناه. بعد از آن ارتکاب گناهان کوچک و پس از آن، گناهان بزرگ و در پایان، قساوت قلب و بد عاقبتی و پایانی شوم.(3)

3.همه خوبی ها از خدا است

هر کوششی که نصیب انسان ها می شود، مسبوق به عنایت و لطف خدا است؛ براساس آیاتی

ص: 96


1- بقره (2): 208
2- بقره (2): 168
3- تفسیر نور، ج8 ص 161- 162

نظیر( وَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ)(1)از کوچکترین موهبت ها تا بزرگترین نعمت ها، از عنایت های الهی است؛ چنان که در این آیه می فرماید: اگر رحمت و فضل خداوند نبود و شما را به حال خودتان رها می کرد، نمی توانستید از فطرت خود بهره بگیرید و جلوی غضب و شهوت را گرفته و آنها را تعدیل و رام کنید؛ زیرا شما موجود ضعیف و قاصری هستید و آن هنر را ندارید که با سرمایه فطرت از چنگ غضب و شهوت برهید؛ ولی فضل خداوند، مایه شکوفایی فطرت شده و هر گاه فطرت شکفته شد بر غضب و جهل مسلط می گردد. (2)

4.أیا جمله « من یشاء» جبر نیست؟

پاسخ: نه؛ به چند دلیل:

اولا: چون منظور از آن، مشیت و اراده بی دلیل نیست. از آن جا که «القرآن یفسر بعضه بعضا» خود قرآن در آیات زیادی$بقره (2): 26 و 258، مائده (5):16 و 67، توبه (9):24، رعد (13):27، زمر (39):3، غافر (40):28 $ می فرماید: کسانی که گمراه شدند، بر اثر اعمال ارادی و اختیاری خود گمراه گشتند و کسانی هم که پاک و هدایت شدند، با بندگی و عمل صالح ارادی خود پاکیزه گشتند.

ثانیا: منظور از مشیت، مشیت تکوینی نیست که هر کس را که خداوند اراده کند پاک و هدایت شود و به محض اراده، مراد تحقق پذیرید؛ بلکه منظور، مشیت تشریعی است؛ یعنی خداوند با فرستادن انبیا و امامان معصوم (علیهم السلام) و کتاب آسمانی و این همه انذار و تبشیر، اراده کرده است که بندگان با اراده و اختیار خود در مسیر کمال و سعادت قرار گیرند، پس هر کس در این مسیر قرار گیرد، خداوند متعال نیز دستش را می گیرد و او را به سر منزل مقصود می رساند.

پیامها

1.شیطان، دارای راه های متعدد و وسایل گوناگون برای کشاندن انسان ها به فحشا و منکرات است (لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ).(3)

2. شیطان، پیروانش را هرگز رها نمی کند؛ بلکه مدام آنان را به انواع فحشا و منکرات فرا می خواند (فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ)(4)

ص: 97


1- نحل (16): 53
2- تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج10،ص317
3- تفسیر راهنما، ج12، ص219
4- تفسیر راهنما، ج12، ص219

3. اشاعه فحشا و بازی با حیثیت مؤمنان و بدنام کردن آنان، فرمان برداری از شیطان و گام نهادن در راه او است (وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ).(1)

4. انسان، هر لحظه به لطف خداوند نیاز دارد (وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنْکُمْ).

5. جامعه آلوده به فحشا و منکرات، از فضل و رحمت خدا محرومند (لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ... وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ).(2)

6. خداوند به مقدار آمادگی و لیاقت و ظرفیت افراد، خیر و سعادت نازل می کند (من یشاء).(3)

7. علم به این که خداوند، همه چیز را می بیند و می شنود، بهترین عامل بازدارنده از فحشا و منکرات است (والله سمیع علیم).(4)

ص: 98


1- تفسیر راهنما، ج12، ص22.
2- تفسیر نور، ج8 ص 163
3- تفسیر نور، ج8 ص 163
4- تفسیر نور، ج8 ص 163

درس 176 صفحه 353 قرآن مجید

چشم چرانی

(وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)(1)

و به زنان مؤمن بگو: از بعضی( نگاه های خود نگاه های غیر مجاز ) چشم پوشی کنند و عورت های خود را حفظ نمایند و زینت های خود را آشکار نکنند، مگر آنچه از آنها نمایان است و باید سر پوش های خود را بر گریبان هایشان فرو افکنند و زینت خود را ظاهر نکنند، مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسر برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیش خود یا برده های زر خریدشان یا ملازمانشان از مردانی که نیاز جنسی ندارند یا کودکانی که [به سن تمیز نرسیده ]و از عورت های زنان آگاه نشده اند و [زنان] نباید پاهای خود را [آن گونه بر زمین] بزنند که آنچه از زینت هایشان مخفی می کنند، دانسته شود. ای مؤمنان! همگی به سوی خدا باز گردید؛ باشد که ظفرمند شوید.

مقدمه

یکی از وظایف زنان و مردان، عفت و پاکدامنی و پاکسازی خود از انحرافات جنسی است؛ زیرا کمالات انسانی، در گروه این امور و غض بصر و کنترل چشم از گناه است؛ لذا این آیه، حد و حدود غض بصر و کنترل چشم و مسأله زینت های زنان را مطرح می کند.

واژه ها

یَغْضُضْنَ: نگاه خود را کم و کوتاه می کنند (فعل مضارع از ماده «غض»).

فُرُوجَ: شرمگاهها (فرج در اصل، به شکاف میان دو چیز گفته می شود).

ص: 99


1- نور (24): 31.

لَا یُبْدِینَ: آشکار نکنند.

خمُرِ: جامه هایی که زن سر خود را با آن می پیچد و زائد آن را به سینه ها آویزان می کند(جمع خمار).

جُیُوبِ: سینه ها (جمع جیب).

بُعُولَتِهِ: شوهران (جمع بعل).

الْإِرْبَهِ: نیاز و حاجت.(1)

یخْفِینَ: می پوشانند (فعل مضارع از ماده «خفی» باب افعال).

نکات تفسیری

1.کنترل چشم

گفته شد یغضضن از ماده غض در اصل به معنای کمکردن و نقصان است. در بسیاری از موارد، به کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه نیز گفته می شود؛ بنابراین آیه نمی گوید مؤمنان باید چشم های خود را فرو بندند؛ بلکه می فرماید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند. این تعبیر لطیفی است به این منظور که اگر انسان، به راستی هنگامی که با نامحرمی روبه رو می شود، بخواهد چشم خود را به کلی ببندد، ادامه راه رفتن و ماندن برای او ممکن نیست؛ اما اگر نگاه را از صورت و اندام او برگیرد و چشم خود را پایین اندازد، گویی از نگاه خویش کاسته است.(2)

2.خودنمایی و اظهار زینت

کلمه ابداء، به معنای اظهار است و مراد از زینت زنان، مواضع زینت است؛ زیرا خود زینت از قبیل گوشواره و دست بند، به تنهایی اظهارش حرام نیست؛ پس مراد، اظهار زینت اظهار محل آنها است و خدای تعالی از این حکم آنچه ظاهر است، استثنا نکرده است. در روایات آمده است که مقصود از آنچه ظاهر است، صورت و دو کف و قدم ها می باشد.(3)

3.کنترل چشم و کنترل غریزه جنسی

جمله «ویحفظن فروجهن» به منزله نتیجه برای «یغضضن» است؛ یعنی راه کنترل اندامهای

ص: 100


1- «غیر أولی الإربه » یعنی کسانی که به ازدواج نیاز ندارند؛ مانند برخی افراد ابله، پیرمردان فرتوت
2- تفسیر نمونه، ج 14، ص436-437
3- ترجمه المیزان، ج 15، ص112

جنسی، حفظ چشم است، تا چشمان کنترل نشود، کنترل غریزه جنسی کاری دشوار است؛ بنابراین کسی که می خواهد حاکم بر غریزه خود باشد، باید چشمان خود را کنترل کند.

4. آثار و برکات حجاب حفظ حجاب

و ترکجلوه گری، ثمرات بسیاری دارد که برخی از آنها عبارت است از: آرامش روحی، استحکام پیوند خانواده، حفظ نسل، جلوگیری از سوء قصد و تجاوز، پیشگیری از امراض مقاربتی و روانی، پایین آمدن آمار طلاق، خودکشی، فرزندان نامشروع و سقط جنین، از بین رفتن رقابت های منفی، حفظ شخصیت و انسانیت زن و نجات او از چشمها و دل های هوسباز که امروز دنیای غرب و شرق را در لجن فرو برده است.(1)

5.توبه عمومی

در پایان آیه، خداوند همه مؤمنان را به توبه جمعی دعوت می کند. به نظر می رسد دلیل این گونه سخن ابتلای اکثر مردم به گناه چشم باشد؛ به گونه ای که گویی کسی را از آن گریزی نیست. این عبارت، دلیل بر خطر بزرگ و مهم این گناه و دامنه گسترده آن است که زمینه بسیاری از گناهان دیگر را فراهم می آورد.

6.نگاه از دیدگاه روایات

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام)فرمود:

یا علی نگاه اول [آن هم نه با قصد و عمدی] مانعی ندارد؛ ولی ادامه نگاه، اشکال دارد؛ زیرا سبب فتنه می شود.(2)

باز در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله)می خوانیم:

یکی از چشم هایی که در قیامت گریان نیست، چشمی است که از گناه بسته شود.(3)

حضرت عیسی(علیه السلام) فرمود:

از نگاه به نامحرم بپرهیزید که بذر شهوت را در دل می نشاند و همین برای دچار شدن انسان به فتنه کافی است.

باز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)و فرمودند:

نگاه بد، تیری از تیرهای مسموم شیطان است هر کس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد،

ص: 101


1- تفسیر نور، ج8، ص176
2- کنز الدقائق، ج9، ص 277
3- کنز الدقائق، ج9، ص276

خداوند به او ایمانی می دهد که از درون خویش، شیرینی آن را احساس کند.(1)

7.توبه، زمینه ساز رستگاری

از آن جا که ایمان، دارای مراتبی است و همه مؤمنان غیر معصوم دارای نوعی لغزش و خطایند که نیازمند توبه هستند، خدا همه آنها را به توبه و بازگشت به درگاه خویش فرا می خواند و می فرماید: توبه، زمینه ساز فلاح و رستگاری و گناه، مانع آن است.(2)

پیامها

1.در لزوم عفت و پاکدامنی و ترک نگاه حرام بین زن و مرد فرقی نیست (یغضوا - یغضضن - یحفظوا - یحفظن)(3)

2. خیره شدن به نامحرمان و چشم چرانی، زمینه ساز آلودگی به فحشا و فساد جنسی است (وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ ... یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ).

3. اسلام، به نیازهای فطری و غریزی بشر پاسخ مثبت می دهد (إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ). (4)

4. هرگونه راه رفتن که سبب آشکار شدن زیورهای مخفی زن شود، ممنوع است؛ لذا هر گونه حرکت و رفتاری که موجب آگاهی نامحرمان از زینت زنان می شود، حرام است(5)(وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ).

5.زن، زینت خود را تنها می تواند به زنان مسلمان نشان دهد و نزد زنان کفار، باید خود را بپوشاند (نِسَائِهِنَّ) یعنی زنان خودی و مسلمان نه بیگانه.(6)

6. با حفظ حجاب، حضور زن در جامعه مانعی ندارد (وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ) همان گونه که شرکت زن در نماز جماعت بلا مانع است(7)(وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ) .

7. همه مردم در مسأله نگاه و حجاب مسؤولند و باید از نگاه های حرام خود توبه کنند(8)( وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ ).

ص: 102


1- الدر المنثور، ج 5، ص 41
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج12، ص254
3- تفسیر نور، ج8، ص 176- 177
4- تفسیر نور، ج8، ص177
5- تفسیر نور، ج8، ص177
6- تفسیر نور، ج8، ص177
7- تفسیر نور، ج8، ص177 178
8- تفسیر نور، ص178

درس 177 صفحه 355 قرآن مجید

مردان خدا

(رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)(1)

انسان هایی [هستند] که نه تجارتی و نه داد و ستدی آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات مشغول نمی دارداز روزی می ترسند که قلبها و چشم ها در آن، زیر و رو می شود.

مقدمه

رادمردی نیز مانند سایر امور، نشانه ای دارد که با آن نشانه ها، می توان رادمردان را شناخت. در این آیه شریف نیز نشانه های مهمی برای مردان الهی بیان شده است که با آن می توان آنها را شناخت.

واژه ها

لَا تُلْهِی: غافل نمی کند (فعل نفی مضارع از ماده «لهو» باب افعال).

تِجَارَهٌ: بازرگانی، خرید و فروش کالا از ماده «تجر»).

بَیْعٌ: داد و ستد.

یَخَافُونَ: می ترسند (فعل مضارع از ماده «خوف»).

نتَقَلَّبُ: زیر و رو می شود (فعل مضارع از ماده «قلب» باب تفعل).

نکات تفسیری

1. فرق بیع و تجارت

تجارت، کار مستمر و مداوم است؛ ولی بیع برای یک مرحله و به صورت گذرا است(2)به کسی که شغلش خرید و فروش باشد، تاجر می گویند؛ چون تجارت می کند؛ ولی کسی که به

ص: 103


1- نور (24): 37
2- تفسیر نمونه، ج 14، ص483

صورت گذرا چیزی می خرد یا می فروشد می گوییم: فلانی معامله ای انجام داد. چه بسا افراد جامعه همه تاجر نباشند؛ ولی همه آنها معامله انجام می دهند. البته ذکر تجارت و بیع در آیه از باب مثال است و همه اشتغالات دنیایی را شامل می شود.

بنابراین معنای آیه چنین میشود:

آنها مردانی هستند که نه تنها کسب و کار مستمر، آنان را از خدا غافل نمی کند، بلکه تک تک معاملات و اشتغالات دیگر هم، ایشان را بی خبر و از یاد خدا غافل نمی کند.

2.مراد از «رجال» در این آیه چه کسانی هستند؟

با توجه به دو آیه قبل که آیه نور و جریان «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ...»(1) و آیه بعد که پاداش الهی به عمل احسن و فضل الهی مطرح شده است و همچنین با عنایت به کلام مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توصیف این گروه می توان گفت مصداق اصلی این رجال، امامان معصوم(علیهم السلام) هستند و غیر آنها خالی ازغفلت نیستند.(2)

در احوالات ائمه هدی آمده است که در یک شب، هزار رکعت نماز می خواندند و به خانه فقرا طعام می بردند و بذلهای فراوانی به ارباب حاجات داشتند و از خوف الهی آنقدر می گریستند که ضعف می کردند یا مدهوش می شدند. آنها پیوسته به خدا متوجه بودند و آنی غفلت نداشتند.

3.توصیف مردان الهی

وقتی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)این آیه را تلاوت کرد فرمود:

...و برای ذکر، اهلی است که از دنیای خود به جای هر چیز دیگری، ذکر را بر گزیدند؛ آن چنان که هیچ تجارت و بیعی ایشان را در طول زندگی از آن باز نمی دارد. ایشان همواره سایران را نیز بدان دعوت نموده و با تذکر کلمات و اندرزهایی که از محارم خدا نهی می کند، غافلان را اندرز می دهند. امر به قسط و عدل می کنند و خود قبل از هر کس فرمانبر آن چیزی هستند که به آن امر می کنند. از آنچه دیگران را نهی می کنند، باز می ایستند....(3)

ص: 104


1- نور (24)، 36
2- برگرفته از: تفسیراطیب البیان؛ ج9، ص 534
3- نهج البلاغه، خطبه الامام علی عالیه، ج 2، ص 211

4.علت دگرگونی دلها و دیده ها در قیامت چیست؟

از اوصاف مردان الهی، آن است که پیوسته از روز قیامت بیمناکند و با توجه به آیات دیگر قرآن (مثل سوره ق، 22:فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ: ما پرده را از جلو دیده ات برداشتیم) روشن میشود علت این که در روز قیامت، دلها و دیده ها دگرگون می شود، کنار رفتن پرده ها و آشکار شدن حقایق است. به همین دلیل به آن روز،(یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ؛(1) روزی که اسرار پنهان آشکار می شود) گفته شده است.

پیامها

1.بازار بیع و تجارت، مردان خدا را از ذکر و یاد خدا غافل نمی کند (رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ).(2)

2.تلاش اقتصادی، بدون یاد خدا پوچ است.(3) مهم تر آن که خودش زمینه برای غفلت از یاد خداست (لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ).

3. توجه و اعتقاد به صحنه های دشوار و سخت قیامت، از عوامل بازدارنده غفلت و گمراهی است (لَا تُلْهِیهِمْ... یَخَافُونَ یَوْمًا).(4)

4. مردان خدا، معاش را با معاد و یاد خدا را با یاد خلق خدا جمع کرده اند (رِجَالٌ.. عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ).

5. قلب و چشم، اگر خدایی باشند، وسیله ای برای منقلب شدن و بصیرت و هدایت می شوند ( یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ).

ص: 105


1- طارق (86): 9
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج 12، ص 279
3- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج 12، ص 279 و280
4- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج 12، ص 281

درس 178 صفحه 358 قرآن مجید

ممنوعیت خودآرایی

(وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ ۖ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)(1)

و بر زنان وانشسته که امید به ازدواج ندارند، گناهی نیست که لباس های خود را کنار بگذارند؛ بی آن که زینتی را ظاهر سازند. عفت ورزیدن برای آنان بهتر است و خدا شنوا و دانا است.

مقدمه

هر قانونی هر چند محکم و متین باشد، ممکن است به سبب شرایطی استثنائاتی داشته باشد و از این قاعده کلی، با حفظ شرایطی، به صورت محدود مستثنی شود.این قضیه در احکام الهی نیز وجود دارد؛ مثل حجاب که قانون محکم الهی است و برای برخی افراد استثنا شده است.

حکم حجاب زنان در قرآن از مسلمات است و هیچ گونه تردیدی در آن نیست. در این آیه یک مورد از حکم حجاب، استثنا شده است و آن، درباره پیره زنان است، البته مشروط به دو شرط.

واژه ها

قواعد: زنان بازنشسته که رغبتی به نکاح ندارد (جمع قاعده).

یَضَعْنَ:بر زمین می نهند (فعل مضارع از ماده «وضع»).

مُتَبَرِّجَاتٍ:ظاهرکنندگان زینت و آرایش (اسم فاعل از ماده «برج» باب تفعل).

ص: 106


1- نور (24) 60

نکات تفسیری

1.سالخوردگی و بازنشستگی

جمله «اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا» وصف توضیحی برای کلمه «قواعد» است، یعنی زنی که به سبب پیری و سالخوردگی کسی میل به او نمی کند یا زنی که از حیض یائسه شده باشد و از ازدواج و زناشویی نامید است؛(1) فقط برای این گروه حجاب و پوشش اسلامی واجب نیست و خداوند، حکم حجاب را از اینها برداشته و برایشان آسان گرفته و فرموده است: (فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ ؛ گناهی بر آنان نیست که لباس (رویین) خود را بر زمین بگذارند.)البته نه به صورت مطلق؛ بلکه در صورتی که کرشمه و تبرج و آرایش نداشته باشند.

2.حدود کشف حجاب

طبق حدیثی از امام صادق(علیه السلام) مراد، کنار گذاشتن روسری و روپوش (چادر) است(2) که از آن به (جلباب و خمار) تعبیر شده است. در آیه قبل نیز مراد از (تضعون ثیابکم) درآوردن لباس هایی بود که در بیرون می پوشند، نه تمام لباس ها. این مطلب مهم از جمله بعدی که نفی آرایش و زینت است، (غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ ) نیز استفاده میشود.

3.آزادی مشروع، أما مشروط

برای این استثنا (حکم حجاب زنان سالخورده) دو شرط وجود دارد:

الف. به سن و سالی برسند که معمولا امیدی به ازدواج ندارند و به تعبیر دیگر جاذبه جنسی را کاملا از دست داده باشند؛

ب. پس از برداشتن حجاب خود را زینت نکنند (غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ ).

روشن است با این دو قید، مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل، اسلام این حکم را از آنان برداشته است.(3)

4.فلسفه حجاب

از آیات قرآن استفاده می شود که در مسأله حجاب، فلسفه این است که زن موجب تحریک دیگران و برانگیختن شهوت نباشد؛ زیرا خداوند حجاب و پوشش را مقابل چند گروه لازم نمیداند:

ص: 107


1- ترجمه المیزان، ج 15، ص297
2- تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص623
3- تفسیر نمونه، ج14، ص 542

الف.(غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ)(1) (کسی که شهوتی ندارد)؛

ب.(أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ) (2)(بچه ای که از مسائل شهوت چیزی نمیداند).

ج.(وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا )(3)(زنان از کار افتاده ای که امید ازدواج ندارند).

بنابراین، فلسفه حجاب بر محور تحریک هیجانات جنسی خارج از حدود دور می زند.(4)

5.برتری عفاف

در ذیل آیه می فرماید: اگر آنها عفت داشته و خویشتن را بپوشانند برای آنان بهتر است. این جمله، کنایه از خود پوشی است؛ چرا که از نظر اسلام، هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعایت کند، پسندیده تر و به تقوا و پاکی نزدیک تر است و به نفع خود او است.(5)

6. هشدار نهایی

ممکن است بعضی از این آزادی حساب شده و مشروع سوء استفاده کنند و احیانا به رفتارهای نامناسب برای اهداف شیطانی بپردازند یا در دل افکار آلوده ای داشته باشند؛ لذا در پایان آیه با یک اخطار می فرماید: «والله سمیع علیم؛ خداوند، شنوا و دانا است»(6).

به گفته علامه طباطبائی، جمله پایانی تعلیل حکمی است که تشریع کرده، یعنی خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود درخواستش را دارند و دانا است به احکامی که به آن محتاجند.

تذکرات لازم

1.اصل مسأله حجاب از احکام ثابت و ضروری اسلام است.

2. کیفیت حجاب، باید براساس عدم تحریک تمایلات جنسی تنظیم شود.

3. آرایش و زینت و تبرج و کرشمه زنان، فقط برای همسر و شوهر خود، نه تنها جایز بلکه گاهی واجب است.

4. خودآرایی و رنگ و عطر زدن برای نامحرمان و غیر شوهر حرام است و ممنوع

5. حکم این آیه، شامل همه پیرزنان نمی شود؛ چون بعضی سرحال هستند و رغبت به

ص: 108


1- نور (24): 31
2- نور (24): 31
3- نور (24): 60
4- رگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص210
5- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج14 ص543
6- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج14 ص543

ازدواج دارند.(1)

6. حکم این آیه، یک حکم الزامی و اجباری نیست؛ بلکه حکم جوازی است و اگر عفیف باشند، بهتر است؛ چون احتمال لغزش و گناه - هر چند به صورت نادر - وجود دارد.(2)

پیامها

1. قوانین اسلام، مطابق واقعیت ها و ضرورت ها و نیازها و تواناییهای اجتماعی و فردی است (وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ)(3)

2. جایی که آرایش و نشان دادن زینت برای پیرزنان ممنوع باشد، تکلیف دختران و زنان جوان معلوم است (غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ ۖ).

3. حجاب به نفع زنان است؛ چون سبب صیانت و حفاظت آنان است، نه محدودیت آنها (وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ). (4)

4. همراه آزادی، هشدار لازم است و همراه هر حکم، استثنایی نیز شاید باشد؛ لذا باید دقت بیشتری کرد (وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ ..... وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ). (5)

ص: 109


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج8 ص211
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 14، ص547
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص211
4- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص211
5- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص211

درس 179 صفحه 359 قرآن مجید

حریم رهبران الهی

(لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا ۚ قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذًا ۚ فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ)(1)

خواندن این پیامبر را میان خود مانند فراخواندن بعضی از شما از بعضی دیگر قرار ندهید. خدا کسانی از شما را که [احیانا با پنهان شدن پشت دیگران آهسته از نزد او بیرون می روند، می شناسد. پس باید آنان که از امر او سرپیچی می کنند، بر حذر باشند از این که بلایی به ایشان برسد یا عذابی دردآور آنها رابگیرد.

مقدمه

از عوامل ثبات و دوام خانواده، جامعه و نهادهای دیگر، این است که:

الف. رهبر و سرپرستی لایق و امین داشته باشد؛

ب. شخصیت و جایگاهرهبران و بزرگان مکتب حفظ شود؛

ج. خوبان، تشویق و بدان و قانون شکنان، تهدید شوند، تا مایه عبرت دیگران شود. در این آیه به این اصول اشاره شده است.

واژه ها

دُعَاءَ:خواندن و حاجت خواستن (مصدر از ماده «دعو»).

یَتَسَلَّلُونَ: مخفیانه فرار می کنند (فعل مضارع از ماده «سلل» باب تفعل).

لوَاذًا: پناه بردن، مخفی شدن. (مصدر از ماده «لوذ»).

فلْیَحْذَرِ: باید بترسد (فعل امر از ماده «حذر»).

فِتْنَهٌ:بلا و گرفتاری از ماده «فتن»).

یُصِیبَ:می رسد (فعل مضارع از ماده «صوب» باب افعال).

ص: 110


1- نور (24): 63

نکات تفسیری

1.جایگاه ویژه پیامبر(صلی الله علیه و آله)

در معنای «دعاء الرسول» چند احتمال وجود دارد، از جمله:

الف. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)و حتی جانشینان آن حضرت را مثل دیگران (با اسم و کنیه) صدا نکنید؛ بلکه با احترام و ادب بیشتری باشد.

ب. دعای پیامبر(صلی الله علیه وآله) و نفرین او مستجاب است، مواظب باشید.

ج. اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) ایا شما را به کاری، مثل رفتن به جبهه یا ایمان و عمل صالح پایک موضوع مهم دینی (نماز) دعوت کرد، حتما اطاعت کنید و دعوت او را ساده نگیرید؛ چرا که فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است. در ذیل آیه نیز هشداری شدید برای مخالفان امر حضرت صادر شده است (أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ). علاوه بر این، آیه قبل که درباره اجازه خواستن از رسول خدا در تخلف از امر اجتماعی است، مؤید این احتمال است.(1)

2. اطاعت، بهترین احترام

مسلمان یعنی تسلیم محض برابر خدا و چون اطاعت رسول خدا و ائمه هدی (علیهم السلام) اطاعت خدا است، بهترین راه احترام، اطاعت و پیروی علمی و عملی از دستورات آن ها است.

بعضی ها در ایام خوشی و راحتی، حضور فعال و چشمگیر دارند؛ اما ایام جنگ و سختی و مبارزه به کناری رفته و به اصطلاح قرآن خود را پشت سر دیگری پنهان کرده و مخفیانه از معرکه خارج می شوند.

( یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذًا)، یعنی خدای(سبحان وتعالی) از میان شما کسانی را که از بین مردم با حیله و تزویر بیرون می شوند . در حالی که به غیر خود پناهنده میشوند و به این وسیله خود را پنهان می کنند و هیچ اعتنایی به دعوت رسول ندارند - میشناسد. (2)

3. پیامد مخالفت با رهبران الهی

کار زشت، حتما مجازات دارد. چون هر عمل، عکس العملی دارد و این، قانون طبیعت است. مخالفت های آشکار و پنهان برابر فرمان پیامبر، مجازات دردناکی در دنیا و آخرت دارد.

ص: 111


1- قاموس قرآن، ج 2، ماده «دعو»، ص 347 - 348
2- ترجمه المیزان، ج 15، ص231

(فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ ... أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ).

چون هدایت در اطاعت است. پس ضلالت و گمراهی نیز در نافرمانی و پشت گوش انداختن ها است.

4.مراد از فتنه

منظور از فتنه در این آیه، شاید همان بلاهای اجتماعی تفرقهو نابسامانی های روحی و روانی باشد که موجب شکست و هرج و مرج در اجتماع مسلمین است یا به معنای بلای نفاق که در قلب انسان آشکار می شود و در نهایت اثرات فوق، بر آن مترتب می گردد.

به هر حال، فتنه مفهوم وسیعی دارد که همه این امور و غیر اینها را شامل میشود؛ همان گونه که عذاب الیم ممکن است عذاب دنیا یا آخرت یا هر دو را در بر گیرد.(1) پس برای رهایی از این فتنه ها و بلاها، راهی جز احترام و اطاعت از دستورات انبیا و امامان نیست.

پیامها

1. دستورات و دعوت های رهبران الهی را مانند فراخوانی دیگران ساده ندانیم (لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ...).(2)

2. حفظ حریم رهبران الهی و ترس از مخالفت آنها، امری ضروری است (لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ ...فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ).(3)

3. عمل زشت بندگان (منافقان) اگر از مردم پنهان بماند، از خدا هرگز پنهان نخواهد شد( قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ ...).

4. مخالفت فرمان خدا، نه تنها عاقبت خوبی ندارد، بلکه فتنه دنیایی یا کیفر آخرتی هم دارد( فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ).

. شانه خالی کردن از مسؤولیت، عذابش دردناک است (یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذًا... یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ).(4)

ص: 112


1- تفسیر نمونه، ج14، ص567
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج12، ص354
3- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج12، ص355
4- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج12، ص355

درس 180 صفحه 362 قرآن مجید

مهجوریت قرآن

(وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا)(1)

و این رسول گوید: «پروردگارا! همانا قوم من، این قرآن را مهجور گذاشتند».

مقدمه

قرآن، کتاب هدایت، وسیله نجات، عامل پیروزی و پیشرفت است. قرآن، چراغی است که خاموشی نمی پذیرد و گنجینه ای است که گوهرهای، آن پایان ناپذیر می باشد. قرآن کریم، خود را چنین توصیف می کند:

قرآن، موعظه ای است از جانب پروردگارتان و شفای آنچه در سینه ها است و هدایتگر و رحمت برای مؤمنان است.(2)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

زمانی که فتنه ها همانند پاره های شب ظلمانی شما را فرا گرفت، بر شما باد به قرآن همانا قرآن، شفاعت کننده ای است که شفاعتش پذیرفته می شود و پیامداری است که صداقتش ثابت است. کسی که قرآن را راهنمای خویش قرار دهد، او را به بهشت رهنمون خواهد

شد و کسی که آن را پشت سر خود قرار دهد، او را به جهنم سوق خواهد داد.(3)

با این همه، آنچنان که شایسته و بایسته مقام قرآن بود، به آن توجه نشده و بین مردم، مهجور مانده است.

واژه ها

قال: گفت (فعل ماضی از ماده «قول»).

اتَّخَذُوا: گرفتند (فعل ماضی از ماده «أخذ» باب افتعال).

ص: 113


1- فرقان (25): 30
2- یونس (10): 57
3- اصول کافی، ج 2، ص 599، ح2

مَهْجُورًا: رها شده، کنار زده شده، متروک (اسم مفعول از ماده «هجر»).

نکات تفسیری

1. شکایت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

پیامبر(صلی الله علیه وآله) چون «رحمه للعالمین» است به پروردگار متعال گلایه می کند که «پروردگارا! قوم من، این قرآن را رها کردند». این سخن و گلایه پیامبر(صلی الله علیه وآله)از همه مسلمانانی است که قرآن را به دست فراموشی سپرده اند. هم اکنون اگر به بسیاری از کشورهای اسلامی - به ویژه آنها که زیر سلطه فرهنگی شرق و غرب زندگی می کنند به نظر بیفکنیم، می بینیم قرآن در میان آنها به صورت یک کتاب تشریفاتی در آمده است. تنها الفاظش را با صدای جالب قرائت می کنند و در کاشی کاری های مساجد در جایگاه هنر معماری است، برای افتتاح خانه نویا حفظ مسافر و شفای بیماران و حداکثر برای تلاوت و بردن ثواب از آن استفاده می کنند؛ لذا امروز هم پیامبر(صلی الله علیه وآله) تو فریاد می زند: خدایا قوم من قرآن را مهجور داشتند؛ مهجور از نظر مغز و محتوا، متروک از نظر اندیشه و تفکر و متروک از نظر برنامه های سازنده اش.(1)

2.مهجوریت قرآن

مهجوریت قرآن، تنها به این نیست که قرآن را انکار کرده یا به کلی آن را کنار گذاشت؛ بلکه اگر یک آیه یا یک سوره یا بخشهایی از آن ترک شود، «هجر» صدق می کند؛ بنابراین، کار، بسیار مشکل است. باید تلاشی همه جانبه به کار ببریم، تا قرآن را از مهجوریت در آوریم و آن را در همه ابعاد زندگی محور علمی و عملی خود قرار دهیم، تا رضایت پیامبر عزیز(صلی الله علیه وآله) او راجلب کنیم.

نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبر نکردن در آن، تعلیم ندادنش به دیگران و عمل نکردن به آن، از مصادیق مهجور کردن قرآن است. حتی کسی که قرآن را فراگیرد، ولی آن را کنار گذارد و به آن نگاه نکند و تعهدی نداشته باشد، او نیز قرآن را مهجور قرار داده است.(2)

پیامها

1. در صحنه قیامت، یکی از شاکیان، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)است (وَقَالَ الرَّسُولُ).

ص: 114


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص76
2- تفسیر نور، ج8، ص 247-248

2. تلاوت ظاهری قرآن کافی نیست، بلکه مهجوریت زدایی لازم است ( مَهْجُورًا).(1)

3. مهجوریت قرآن و گلایه پیامبر(صلی الله علیه و آله)و مسؤولیت ما قطعی است («قال» فعل ماضی و نشانه حتمی بودن است). (2)

4. قرآن، کتابی است با عظمت و مؤمنان، وظیفه دار حراست از حرمت و منزلت آن هستند (وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا). (3)

ص: 115


1- تفسیر نمونه، ج8، ص248
2- تفسیر نمونه، ج8، ص248
3- تفسیر راهنما، ج12، ص415

درس 181 صفحه 364 قرآن مجید

جهاد بزرگ

(فَلَا تطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا) (1)

پس کافران را اطاعت مکن و به وسیله این (قرآن)، با آنان مبارزه و جهاد کن؛ جهادی بزرگ.

مقدمه

قرآن کریم، همواره با جریان کفر و شرک مبارزه کرده و اطاعت از کافران و تن دادن به خواسته های کفرآمیز آنها را حرام می داند و به پیامبر سفارش می کند در راه احیای معارف دین و مبارزه فرهنگی و تبلیغی با کفار و مشرکان، جهاد بزرگ علمی بنما. در این راه، سفارش می کند که قرآن کریم، محور اصلی این برنامه ها باشد.

واژه ها

لَا تطِعِ : اطاعت نکن (فعل مضارع مجزوم به «لا» ناهیه از ماده «طوع»، باب افعال).

جاهد: جهاد کن (فعل امر از ماده «جهد»، باب مفاعله).

کَبِیرًا: بزرگ (صفت).

نکات تفسیری

1.اطاعت از کافران

این آیه شریفه، اطاعت از کافران را تحریم کرده و به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) سفارش می کند از کافران اطاعت مکن (فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ )، در هیچ قدم، راه سازش با انحرافات آنها را پیشمگیر که سازشکاری با منحرفان، آفت دعوت به سوی خدا است. برابر آنها محکم بایست و در اصلاح آنها بکوش، و مراقب باش هیچ گاه تسلیم هوسها و خرافات آنها نشوی.

ص: 116


1- فرقان (25): 52

2.رابطه استقلال سیاسی و استقلال

فکری در این آیه، جهاد فکری به وسیله قرآن (جَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا) زمینه حفظ استقلال سیاسی(َفلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ ) دانسته شده است. یعنی تا تلاش بزرگ فکری و تبلیغی صورت نگیرد و از این جهت، پایه ها مستقر نگردد، حفظ استقلال سیاسی نیز میسور نخواهد بود.

3.جهاد بزرگ

جهاد، در معانی گوناگونی به کار رفته است:

الف. به معنای جنگ با کفار و مشرکان که یکی از فروع دین به شمار می رود و به آن، جهاد اصغر می گویند.

ب. جهاد با نفس که به آن، جهاد اکبر می گویند.

ج. جهاد علمی و تبلیغی که جهاد کبیر است. این، جهادی است که همه ابعاد روح و فکر را در بر می گیرد و جنبه های مادی و معنوی را شامل می شود. منظور از جهاد در این آیه، جهاد فکری و فرهنگی و تبلیغاتی است؛ نه جهاد مسلحانه؛ چرا که این سوره مکی است و می دانیم دستور جهاد مسلحانه، در مکه نازل نشده بود. به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان این آیه، دلیل روشنی است بر این که جهاد فکری و تبلیغاتی برابر وسوسه های گمراهان و دشمنان حق، از بزرگترین جهادها است. حتی ممکن است حدیث معروف پیامبر(صلی الله علیه وآله) : «رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الأکبر (1)؛ مااز جهاد کوچک به سوی جهاد بزرگ بازگشتیم» به همین جهاد و عظمت کار دانشمندان و علما در تبلیغ دین اشاره داشته باشد. (2)

پیام ها

1. سازش با کفار ممنوع است. هر گونه تقاضای انحرافی کفار را با قاطعیت رد کنید. (فَلَا تُطِعِ )

2. زمانی می توانید برابر کفار، مستقل و مقاوم و با صلابت باشید که متمرکز باشید (وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ نَذِیرًا فَلَا تُطِعِ )؛ یعنی اکنون که رهبری در وجود یک پیامبر متمرکز است، شما نیرومندید؛ پس سازش نکنید.

3. پیروی نکردن از کار، کافی نیست؛ بلکه جهاد لازم است، آن هم جهادی بزرگ و همه

ص: 117


1- بحارالانوار، ج 7، ص 71
2- تفسیر نمونه، ج 15، ص 122

جانبه ( فَلَا تطِعِ ... وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا).

4. قرآن، بهترین ابزار جهاد علمی و فرهنگی و نیرومندترین وسیله بحث و احتجاج با دشمنان اسلام است (جَاهِدْهُمْ بِهِ). (1)

5. برای حفظ استقلال از جنبه های مختلف سیاسی و اجتماعی، جهاد بزرگ فکری لازم است. (فَلَا تطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا).

6. مبارزه با جریان کفر و شرک، کاری است سخت که تلاش گسترده و طاقت فرسا را می طلبد (فَلَا تطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا).(2)

ص: 118


1- تفسیر نور، ج8، ص 267
2- تفسیر راهنما، ج12، ص450

درس 182 صفحه 366 قرآن مجید

جایگاه خانواده

(وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا)(1)

و آنان که می گویند: پروردگارا! به ما از ناحیه همسران و نسل هایمان مایه روشنی چشم عطا کن و ما را پیشوای تقواپیشگان قرار ده.

مقدمه

در آیات 63 تا 74 این سوره، صفات ویژه بندگان خاص پروردگار با عنوان «عباد الرحمن» بیان شده است. این آیات، دوازده صفت از صفات ویژه آنان را بیان می کند که بعضی، به جنبه های اعتقادی ارتباط دارند، برخی اخلاقی، پارهای اجتماعی و قسمتی جنبه فردی دارد. می توان گفت این صفات، مجموعه ای از والاترین ارزش های انسانی است.

در این آیه، به اهداف عبادالرحمن درباره خانواده خود اشاره شده است.

واژه ها

هَبْ: عطا کن (فعل امر از ماده «وهب»).

قُرَّهَ:روشنی(جمع عین).

أَعْیُنٍ: چشمها (جمع «عین»).

ذُرِّیَّاتِ: فرزندان، نسل (جمع «ذریه»).

نکات تفسیری

1. دعا و نیایش و رابطه آن با زندگی

دعا، علاوه بر آن که استمرار از مبدأ هستی و تأمین کننده تکیه گاهی محکم و زوال ناپذیر برای انسان است، ترسیم کننده اهداف بزرگ و آرمان های بلند برای زندگی انسان است؛ از جمله در این آیه، آرمان های بلند عباد الرحمن را در عرصه خانواده مطرح می سازد؛ از این رو

ص: 119


1- فرقان (25): 74

در آیات قرآن و روایات معصومان (علیهم السلام) به مسأله دعا اهمیت زیادی داده شده است:

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) آمده است:

«الدعاء سلاح المؤمن، و عمود الدین، و نور السماوات و الارض؛ دعا، سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمانها و زمین است».(1)

در حدیث دیگری می خوانیم:

«الدعاء مفاتیح النجاح، و مقالید الفلاح، و خیر الدعاء ما صدر عن صدر نقی و قلب تقی »

دعا، کلید پیروزی و مفتاح رستگاری است و بهترین دعا، دعایی است که از سینه پاک و قلب پرهیزگار برخیزد.(2)

2.آداب دعا

دعا، آداب فراوانی دارد؛ از جمله آنها خواندن خداوند بانام مقدس «رب» است. در 72 مورد، کلمه «ربنا» (به فتح باء) که عمده آن، برای دعا به درگاه خداوند است، در آغاز دعا آمده است. این آمار، نشان دهنده اهمیت تکیه بر این اسم در دعا است.

3.اهمیت تعلیم و تربیت

موضوع تربیت فرزند و رابطه همسران و وظیفه پدران و مادران برابر کودکان خود، از مهم ترین مسائلی است که قرآن، بر آن تکیه کرده است. در این آیه نیز دعا برای همسر و فرزندان، مورد توجه قرار گرفته و آن را از صفات بندگان ویژه خدا میداند. مسلما چنین افرادی، آنچه در توان دارند، در تربیت فرزندان و همسران و آشنایی آنها به اصول و فروع اسلام و راههای حق و عدالت، فروگذار نمی کنند. دعا در این مسیر، ترسیم کننده اهداف بزرگ و حرکت آفرین در آن مسیر است. این افراد، علاوه بر آن که دست به دامن لطف پروردگار می زنند، دعا می کنند و دعا در این مسیر دشوار، یاری کننده و تسهیل کننده برای رسیدن به مقاصد می باشد.

4.همت بلند

یکی از اوصاف برجسته بندگان خالص خدا، این است که دارای همتی بلند هستند. آنها، هرگز به این قانع نیستند که خود راه حق را بپیمایند، بلکه همتشان آنچنان والا است که می خواهند امام و پیشوای جمیعت مؤمنان باشند و دیگران را نیز به این راه فرا بخوانند.

ص: 120


1- اصول کافی، ج 2، ص 468، ح 1
2- اصول کافی، ج 2، ص 468

آن ها، چون زاهدان گوشه گیر و منزوی، تنها گلیم خویش را از آب بیرون نمی کشند؛ بلکه سعیشان این است که دیگران را دریابند؛ لذا در پایان آیه می فرماید: «آنها کسانی هستند که می گویند: (وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا).(1)

پیامها

1. انسان، باید برابر همسر و فرزند و نسل خود متعهد باشد و برای عاقبت نیکوی آنها تلاش و دعا کند (رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا).

2. در تربیت، علاوه بر علم و تلاش، باید از خدا نیز کمک خواست. (رَبَّنَا هَبْ لَنَا).

3. فرزند صالح، نور چشم است (قُرَّهَ أَعْیُنٍ).

4. تشکیل خانواده و داشتن همسر و فرزند و دعا برای به دست آوردن آنها، مورد توجه اسلام است (رَبَّنَا هَبْ لَنَا). 5

5. در دست گرفتن مدیریت جامعه، آرزوی عباد الرحمن است، زیرا عهده دار شدن امامت و رهبری متقین، ارزش است (وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا).

6. در دعا، به حداقل بسنده نکنید و بلند همت باشید.(وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا).؛ یعنی: «خدایا! ما را در رسیدن به کمال، رهبر متقین قرار ده»، نه آن که فقط از متقین باشیم.(2)

7. خانواده ای مطلوب است که همسر و فرزندان در آن خانواده، موجب روشنی چشم و آرامش دل باشند. (هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ).

ص: 121


1- تفسیر نمونه، ج 15، ص168
2- تفسیر نور، ج8، ص286 و 287

درس 183 صفحه 368 قرآن مجید

تهدید، منطق بی منطقان

(قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ)(1)

[فرعون]گفت: «اگر معبودی جز من اختیار کنی، حتما تو را از زندانیان قرا می دهم».

مقدمه

یکی از قصه هایی که در قرآن تکرار شده، قصه حضرت موسی و برخورد او با فرعون است. در آیات قبل، به اولین مأموریت موسی برای هدایت فرعون و نجات قومش و گفت وگوی آنها اشاره شده است؛ او که از نسبت های ناروایی چون جنون و ساحری نهراسیده و پاسخهای محکمی به فرعون داده است. در نهایت نیز فرعون که از مقابله منطقی ناتوان شد و احساس خطر کرد، پیامبر خدا را تهدید نمود. این عصبانیت او، نشانگر اشتباه بزرگ او بود او خود را تنها معبود مورد ستایش می دانست؛ لذا راهی جز تصدیق یا تهدید نداشت. حال در این آیه، به علت تهدید و نوع آن، پرداخته شده است که به بررسی آن می پردازیم.

واژه ها

اتَّخَذْتَ: گرفتی [اختیار کردی] (فعل ماضی از ماده «ذ» باب افتعال).

لَأَجْعَلَنَّ: حتما قرار میدهم (فعل مضارع از ماده «جعل»).

مَسْجُونِینَ:زندانیان (اسم مفعول از ماده «سجن»).

نکات تفسیری

1.تضعیف رهبر

از فرهنگ قرآن و تاریخ انبیا و رهبران گذشته، استفاده می شود که دشمنان دین حق، برای سرکوبی مسلمانان و مبارزه با مکتب های الهی، هیچ گاه ساکت ننشسته اند. در عین حال،

ص: 122


1- شعراء (26): 29

مشغول تبلیغات مسموم و هدفدار برای تضعیف رهبران دینی می باشند. حتی نه تنها موسی را بلکه پیغمبر ما را نیز مورد هدف و هجوم قرار دادند و به او نسبت جنون، شاعر، تروریست و قاتل داده و در جهان تکنولوژی امروز، با ابزار پیشرفته به میدان جنگ آمده اند که هوشیاری و بیداری مسلمین را می طلبد.

2.تضعیف مکتب

دشمنان اگر نتوانند رهبر را تضعیف کنند، به تضعیف مکتب می پردازند و مکتب اسلام را مکتبی سختگیر و خشونت بار و مخرب و زیانبار معرفی می کنند، در این باره، نه تنها خودشان با تولید و ترویج فیلم، کتاب، نشریه و برنامه های ماهواره ای و سایت و سی دی به

دشمنی می پردازند، بلکه از برنامه های ما مسلمانان نیز سوء استفاده می کنند و با تلاش فراوان، می خواهند همه درخشندگی ها و خوبی ها را انکار و همه ضعف ها و سستی ها را نتیجه مکتب بدانند. گاهی چنان فعالیت و فرهنگ سازی می کنند که ما نیز باور و اقرار کنیم همه بدبختی های ما از اسلام است.

3.تهدید در بن بست، منطق زورمداران سبک مغز

هنگامی که موسی با لحن قاطع و کوبنده ای سخنان فرعون را پاسخ گفت و فرعون از ایننظر درمانده شد، سیر کلام را تغییر داد و از موسی پرسید: پروردگار عالمیان کیست؟». موسی در جواب، او را متوجه آیات آفاقی کرد و گفت: «او، پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان این دو قرار گرفته می باشد؛ اگر شما راه یقین می پویید»؛(1) اما چون فرعون با این بیان محکم معلم بزرگ آسمانی، از خواب بیدار نشد، باز به استهزا ادامه داد و از روش دیرینه مستکبران مغرور پیروی کرد و به اطرافیان خود گفت: «آیا نمی شنوید این مرد چه می گوید؟».

در آیات بعد، می بینیم فرعون به خیره سری ادامه داده و از مرحله استهزا و سخریه پا را فراتر نهاده و نسبت جنون و دیوانگی به موسی داد؛ همان نسبتی که همه جباران تاریخ برای مصلحان الهی به کار می برند. در نهایت نیز آن هنگام که از رویارویی با آن فرستاده خدا درمانده شد، حضرت موسی را تهدید کرد و گفت: من این سخنان تو را نمی فهمم همین قدر می دانم که یک اله و معبود بزرگ وجود دارد و آن، منم. هر کس غیر از این

ص: 123


1- شعراء (26):24

بگوید، محکوم به مرگ یا زندان مرگ آفرین است.

4. دو اندیشه متفاوت

از داستان موسی و فرعون می توان نتیجه گرفت که فرعونیان، در اندیشه خاموش ساختن افراد بیدار و مردان خدا هستند؛ اما رسولان الهی، راه را برای نواندیشی و گفت و گوو روشنگری بیشتر برای اصلاح جامعه می گشایند. زورمداران، همیشه گورستانی سرد و خاموش و انسانهای مطیع و ساکت برابر ظلم می خواهند؛ اما پیغمبران و دانشوران و روشنگران، همواره جامعه ای باز و فضایی مساعد برای گفت و گو و بیان آزاد انه دیدگاه ها را می خواهند، تا مردم، حق را بشناسند و آن گاه برگزینند؛ لذا تقلید در اصول دین جایز نیست؛ بلکه تحقیق و تفکر و اقامه دلیل و برهان در آن، لازم و ضروری است.(1)

در واقع، فرعون با این تهدید ظالمانه و سخن تند، می خواست موسی را خاموش کند؛ چرا که ادامه این بحثها سبب بیداری مردم می شد و برای جباران، چیزی خطرناک تر از بیداری و هوشیاری مردم نیست.

پیام ها

1.فرعون، مدعی الوهیت یگانه خویش بود. متکبران و ظالمان هم می خواهند معبود و مسجودی غیر از خودشان نباشد و یکه تاز میدان شوند(2) (قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی).

2. رهبران دینی، باید آماده پذیرش سختیها باشند؛ چون تهدید و ارعاب، حربه طاغوتها است (لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ).

3. فقدان آزادی بیان و عقیده و حاکمیت خفقان و خشونت و زندان های مخوف، از ویژگیهالی نظام های غیر دینی است (قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ).

ص: 124


1- برگرفته از ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج10، ص149
2- برگرفته ازتفسیر راهنما، ج13، ص 47

درس 184 صفحه 370 قرآن مجید

درخواست حکمت

(رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ)(1)

پروردگارا! به من حکمت ببخش و مرا به شایستگان ملحق کن.

مقدمه

بدون شک، دعا به درگاه خداوند، کارسازترین راه برای رسیدن به اهداف است. البته دعای هر کس، مناسب با سطح بینش او است. هر مقدار بینش عمیق تر باشد، خواسته هایش نیز اصولی تر و کار آمدتر است. قرآن مجید، در آیات متعددی دعای انبیای الهی را نقل کرده است که حاوی بهترین، جامع ترین و کامل ترین خواسته ها از خداوند است. در این مجموعه، دعاهای حضرت ابراهیم(علیه السلام) جایگاه ویژه ای دارد که بسیار قابل توجه است. از جمله دعاهای آن حضرت، آیه مورد بحث است که آن را مرور خواهیم کرد.

واژه ها

هَبْ: عطا کن (فعل امر از ماده «وهب »).

حُکْمًا: علم و دانش

أَلْحِقْن: ملحق کن (فعل امر از ماده «لحق» باب افعال).

نکات تفسیری

1.تاکید بر کلمه «رب» در طریق هدایت

قبل از داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام)، داستان حضرت موسی(علیه السلام)آمده است که در آن، حدود پانزده بار کلمه «رب» تکرار شده است. کلمه «رب» به معنای پروردگار، در کل قرآن 969 بار تکرار شده است که نوعی توجه دادن به ذات اقدس ربوبی است و نباید در دعاها از آن

ص: 125


1- شعراء (26): 83

غافل شد.

حضرت ابراهیم، ابتدا می فرماید: «فانهم عدو لی إلا رب العالمین»؛ همه آنها دشمن من هستند، مگر پروردگار عالمیان. سپس شروع می کند به شمارش نعمت هایی که خدا به او عنایت کرده است که عمده آنها هدایت و آفرینش و معاد است. آن حضرت، درخواست ها و دعایش را با کلمه «رب» آغاز می کند. گویی پس از دعوت آن قوم گمراه به سوی پروردگار و بیان جلوه های ربوبیت او در عالم هستی، یکباره از آنها بریده و رو به درگاه خدا می آورد و هر چه می خواهد، از او می خواهد، تا به قوم بت پرست نشان دهد هر چه برای دنیا و آخرت می خواهید، باید از او بخواهید. این، در ضمن تاکید دیگری است بر ربوبیت مطلق خداوند.(1)

2.مراد از «کم» در «رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا» چیست؟

این که مراد از «حکما»، حکمت و دانش است یا حکم و حکومت، هر دو ممکن است؛ ولی شاید نکته ای که در حکم آمده است، از حکمت مهم تر باشد و آن، عبارت است از آگاهی توام با آمادگی برای اجرای حق که از جمله آن، قدرت بر داوری صحیح است.قرآن می فرماید: ما به حضرت لقمان حکمت دادیم.(2) در جای دیگر از حکمت، به «خیر کثیر» تعبیر شده است.(3)

حضرت ابراهیم نیز از خداوند می خواهد مقام حکم را به او عطا کند. این مقام، حاصل نمی شود، مگر با شناخت خداوند و معرفت درونی به آن ذات مقدس؛ در نتیجه مراد از حکم، کمال در علم و عمل است که برای خلافت حق و ریاست خلق است که شخص صالح از خدا درخواست کرده است، تا با آن بتواند جانشین شایسته ای برای خدا بر خلقش باشد؛ چرا که هیچ عملی بدون شناخت صحیح و عمیق که همراه حاکمیت باشد، مقدور نیست.

3. صالحان چه کسانی هستند و چگونه می توانیم به آنها ملحق شویم؟

بهترین و گرامی ترین صالحان، پیغمبران هستند ک ه حضرت ابراهیم(علیه السلام) در ادامه دعایش، می فرماید: «وألحقنی بالصالحین؛(4) مرا به صالحان ملحق کن».

ص: 126


1- تفسیر نمونه، ج 15، ص 260
2- . لقمان (31):12؛ «ولقد آتینا لقمان الحکمه»
3- 3. بقره (2): 269؛ «ومن یؤت الحکمه فقد أوتی خیرا کثیرا»
4- یوسف (12): 101

راستی با این که او از پیغمبران اولوالعزم بود، چرا از خداوند چنین تقاضایی می کند؛ مگر او از صالحان نبود؟

شاید بدین سبب باشد که نه حکمت، دارای حد معینی است و نه صالح بودن، حد و مرز پایانی دارد؛ پس باید بکوشیم همیشه به آن حدی که در آن هستیم، هر چند که بالا و مهم باشد قانع نباشیم و پیوسته از خداوند، هم افزایش آن را بخواهیم و هم استقامت و مداومت آن را؛ چرا که انسان، هر لحظه ممکن است بلغزد و توفیقات، از او سلب شود.

حال ببینیم مراد از «صالحان» چه کسانی هستند؟ قطعاشایسته ترین انسان ها، را صالحان گویند و این ها هم در علم و عمل، هم در اخلاق ستوده و هم در ترک زشتی ها در اوج هستند. در روایات هم بدین مطلب تصریح شده است و حضرت ابراهیم از خدا خواست که به اینها ملحق شود.

پیامها

1. لزوم استمداد انسان از خداوند، در میدان عقیده و عمل (رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ).(1)

2. در رسیدن به کمالات، از خدا با نام «رب» استمداد جوییم(رَبِّ هَبْ لِی...).(2)

3. حکمت و بینش همراه عمل، هدیه ای الهی است (َهبْ لِی حُکْمًا).(3)

4. حکمت و شناخت و بینش، بر عمل مقدم است؛ ولی از آن، جدا نیست (هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ). (4)

ص: 127


1- تفسیر راهنما، ج13، ص105
2- برگرفته از تفسیر نور، ج8، ص330
3- برگرفته از تفسیر نور، ج8، ص330
4- برگرفته از تفسیر نور، ج8، ص330

درس 185 صفحه 371 قرآن مجید

قلب سلیم

(یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ)(1)

روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد؛ مگر کسی که با قلبی سالم در پیشگاه خدا حاضر شود.

مقدمه

یکی از روزهای سخت و طاقت فرسا، طبق وعده قرآن کریم، روزی است که برای حسابرسی برانگیخته خواهیم شد. از آن روز، با تعبیراتی چون یوم الحسره والندامه، یوم التغابن، یوم القیامه، یوم البعث، یوم الحساب و ... یاد شده است.

براستی روزی که در آن، ثروت های ظاهری و قدرت های مادی، سودی برای صاحبش ندارد، تدبیر چیست؟ ره توشه اش کدام است؟ در آن روز، ملاک سعادت و عامل نجات انسانها چیست؟ در تفسیر این آیه، به پاسخ این پرسش ها خواهیم پرداخت.

واژه ها

لَا یَنْفَعُ: سود نمی دهد (فعل مضارع منفی از ماده «نفع»).

بنُونَ:فرزندان، پسران (جمع ابن).

سَلِیمٍ: سالم، در امان از آفات ظاهری و باطنی (صفت مشبهه از ماده «سلم»).

1.ترسیم روز قیامت

از دعای حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام) معلوم می شود که روز قیامت، روز رسوایی و روز بیچارگی و درماندگی انسان ها است و آن روز، هر انسان، به یاری خدا نیازمند است؛ چون حضرتش با آن مقام نبوت و اوج بندگی، با تمام وجود، مقابل پروردگار خویش با تضرع و خشوع دعا می کند که «وَلَا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ»؛(2) روزی که مردم، برانگیخته می شوند، مرا رسوا مساز» و به سبب لغزش هایم مرا نکوهش مکن. سپس روز رستاخیز عظیم را چنین ترسیم و تصویر می کند و می فرماید: «همان روز سرنوشت سازی که نه دارایی های بسیار، برای انسان سودی دارد، و نه فرزندان بیشمار».

ص: 128


1- شعراء (26):88 و 89
2- شعراء (26): 87

2. مراد از سود نداشتن چیست؟

در دنیای مادی، رابطه مال و فرزندان بایاری و کمک کردن، رابطه ای ملموس و محسوس است. و این رابطه خیالی، فقط در نظام اجتماعی بشر معتبر است و روز قیامت، چنین اعتبار و رابطه ای نیست.

اموال دنیایی، وسیله ای هستند برای رسیدن به مقاصد زندگی. همچنین فرزندان، وسیله اند برای رسیدن به اهداف و تأمین نیازها، پس مال و فرزندان، عمده چیزی است که آدمی در دنیا به آن اعتماد می کند و بدان دل می بندد؛ در نتیجه سود نداشتن این دو در قیامت، کنایه از سود نداشتن هیچ سببی از اسباب اعتباری و قراردادی دنیا از جمله علم، صنعت، جمال و مانند آنها است؛(1) پس در این جمله، سود داشتن مال و فرزندان، در روز قیامت، به کلی نفی شده است.

3.مال و فرزند مفید هستند یا مضر؟

در این آیه شریف، آمده است که مال و فرزند، برای قیامت انسان هیچ فایده ای ندارد. از طرفی در روایات می خوانیم: انفاق مال و صدقه جاریه یا فرزند صالحی که برای والدین دعا کند، برای قیامت انسان مفید هستند. ببینیم رابطه این آیه با روایات چگونه است؟ پاسخ این است که مراد آیه، مال و فرزندی است که در مسیر الهی قرار نگیرد و در راه شیطان و انجام گناه، مورد استفاده قرار گیرد، اما در صورتی که در راه اطاعت فرمان پروردگار قرار گیرد، نه تنها سرمایه مادی نخواهد بود، بلکه رنگ الهی و صبغه الله به خود می گیرد و مصداق «الباقیات الصالحات» به شمار می رود.(2)

در نتیجه، مفید یا مضر بودن آن، به نوع مصرف و کاربرد آنها بستگی دارد؛ هر چند اینها، زینت دنیا هستند، چگونگی استفاده از آن، نتیجه را تغییر می دهد و نعمت را به نقمت و بلا یا جاودانگی و بقا تبدیل می کند.

خلاصه این که: «دنیا، مانند کلیدی است که با حرکتی، در را قفل و با حرکت دیگری، در را باز می کند. مال حلال، در دست افراد صالح، سبب قرب و در دست نااهلان، سبب گناه می شود»(3)

4.قلب سلیم چه قلبی است؟

مراد از قلب در قرآن، قلب صنوبری شکل محسوس نیست؛ بلکه هویت درونی و اعتقادی او

ص: 129


1- برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص403
2- برگرفته از تفسیر نمونه، ج 15، ص 267 و تفسیر نور، ج8، ص333 - 334
3- تفسیر نور، ج8، ص 334

است که در عمل و گفتار صادقانه متجلی می شود. این کیفیت قلب است که حقیقت اشخاص یا گروه ها را نشان می دهد.

واژه قلب با مشتقاتش، بیش از 120 بار در قرآن آمده که علاوه بر قلب سلیم، از قلب های مریض، مطمئن، مشمئز، مقفول، مرعوب، ممهور، منیب، طاهر و ... یاد شده است. قلب سلیم، قلبی است که از همه این عوارض مصون باشد؛ یعنی به امراضی مانند نفاق و ظلمی مانند شرک و آفتی چون خشم و ... دچار نباشد؛ بنابراین باید کوشید که قلب، از مسیر اصلی و فطری خود منحرف نشده، اسیر آفت ها و انحرافها نشود. در این صورت است که در قیامت نیز سرافراز و مصون از گرفتاری ها حضور خواهد یافت.

5.تنها سرمایۂ نجات بخش

خلاصه، تنها سرمایه نجات بخش در قیامت، قلب سلیم است. چه تعبیر جامع و جالبی تعبیری که هم ایمان خالص و نیت پاک در آن است و هم هرگونه عمل صالح؛ چرا که چنین قلب پاکی، ثمره ای جز عمل پاک نخواهد داشت و همان گونه که قلب و روح انسان در اعمال انسان موثر است اعمال او نیز بازتاب وسیعی در قلب و جان دارد و آن را به رنگ خود در می آورد.(1)

پیامها

1. آنچه در دنیا دارای ارزش است، در آخرت بی ارزش می شود. این، نشانگر تفاوت ارزش ها در دنیا و آخرت میباشد (یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ). (2)

2. قلب سلیم و دل پاک، تنها سرمایه نجات بخش برای انسان در قیامت است (إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ).(3)

3. قیامت، عرصه حضور انسان ها در پیشگاه خدا و محرومیت منافقان و کافران، از سعادت اخروی است (إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ).(4)

ص: 130


1- تفسیر نمونه، ج 15، ص 268
2- تفسیر نور، ج8، ص 334
3- تفسیر راهنما، ج13، ص111
4- تفسیر راهنما، ج13، ص112

درس 186 صفحه 374 قرآن مجید

مبارزه با کم فروشی

(أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ) (1)

پیمانه را کامل بدهید و از کم دهندگان نباشید. و کالاها را با ترازوهای درست، وزن کنید.

مقدمه

عدالت، از اموری است که همه آن را دوست دارند. رعایت عدالت در مسایل اقتصادی و مالی در جامعه اسلامی، ضروری است و بی توجهی به آن، موجب فساد و نابسامانی های اقتصادی است که نتیجه ای جز فروپاشی نظام اجتماعی ندارد.

در هر کار یا معامله، انواع تقلب ها و دغل بازی ها ممکن است روی دهد. در این آیه، به یکی از گناهان بزرگ قوم شعیب(علیه السلام) (اصحاب أیگه) که موجب هلاکت آنها گردید، اشاره شده و ما را به رعایت عدالت در پیمانه و نیز در ترازو سفارش کرده است.

واژه ها

أَوْفُوا: کامل ادا کنید (فعل امر از ماده «وفی» باب افعال).

کَیْلَ: پیمانه، مقیاسی که متاع را از نظر حجم با آن می سنجند.

مخْسِرِینَ: خسارت زنندگان، ضرر وارد کننده ها (اسم فاعل از ماده«خسر»).

قِسْطَاسِ: ترازو.

نکات تفسیری

1.هشدار اقتصادی

توجه و توصیه به اصلاح امور اقتصادی در اسلام و تاکیدی که درباره رعایت حق الناس و عدالت اقتصادی آمده، بیانگر آن است که دین الهی، پویا و زنده است و دولت و ملت آن، باید نه تنها در محراب و مسجد و عبادت، بلکه در همه لحظه های زندگی حتی در خرید و فروش و معامله؛ حق کسی را ضایع نکنند و پیمانه را کامل ادا کنند و موجبات ضرر و زیان کسی را فراهم نکنند. این هشدار و توصیه، در قرآن مکرر آمده و حتی به ابزار کار معامله و

ص: 131


1- شعراء (26): 181 و 182

تجارت تصریح شده است.

از آیاتی که در آن، واژه های کیل (پیمانه)، میزان (ترازو)، قسط (عدالت) آمده است، آیات 152 سوره انعام، 85 سوره اعراف، 85 سوره هود، 35 سوره اسراء و این آیه می باشد.

2.چگونه حق پیمانه اداء می شود؟

وقتی پیمانه یا همان مقیاس و ابزار کیل، پر شود و آن را کم نگیرند و کامل و تمام بدهند، حق پیمانه اداء شده است.

جمله (أَوْفُوا الْکَیْلَ) یعنی، پیمانه را پر کنید و حقش را ادا کنید. این امر دلالت می کند که رعایت حق الناس، واجب و کم فروشی، حرام است.

در کم فروشی، هم می شود پیمانه پر نباشد یا ترازو میزان نباشد و هم می شود جنس، خالص نباشد؛ برای نمونه شیر با آب مخلوط باشد یا قیمتش بیشتر باشد یا جنس خوب و بد با هم آمیخته باشد. قرآن از کم فروشی نهی کرده و ترازوی دقیق و سالم بودن ترازو را لازم می داند.

3. عوامل کم فروشی و گران فروشی

اگر شخص، فقط به دنبال سود و سرمایه خویش باشد و آنچهبرای خود می پسندد، برای دیگران نپسندد و از عاقبت ظلم و ستم به دیگران هراسی نداشته باشد، برای سودجویی خود دست به هر کاری می زند. این، همان بی تقوایی است. قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایی و اجتماعی خاص نیز مؤثر است به قوم حضرت شعیب(علیه السلام) به دلیل داشتن آب و درختان زیاد، آیکه (یعنی بیشه) می گفتند. آنان، چون در منطقه مسیر حجاز به شام ساکن بودند، کالایشان را به هر قیمت به مسافران می فروختند. از طرفی دیگر، زندگی مرفه و ثروت فراوان، عامل غرور و غفلت آن ها شده بود. به علاوه نبودن برنامه نظام اقتصادی و قدرت اجرایی برای نظارت، می تواند مزید بر علت باشد.

4.آثار گران فروشی

کم فروشی، یکی از منکرات بزرگ اقتصادی است که سرچشمه از هم گسیختگی نظام اجتماعی بوده و باعث هرج و مرج و فساد در جامعه می شود و چون در آن، حق الناس، ضایع شده است، همه آفات لقمه حرام را به دنبال دارد. کسی که حق الناس در مالش باشد، اگر مرد، ورثه حق تصرف ندارند؛ زیرا دین بدهکار است و دین بر ارث مقدم است (مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِینَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ؛ [ برای شما نصف میراث زنانتان است ...] پس از انجام وصیتی که کرده اند).(1)

طبق روایات، خوردن مال حرام، آثار ویرانگری دارد و کم فروشی نیز نوعی حرام خوری

ص: 132


1- نساء (4): 12

است. خوردن مال حرام، دل را سیاه، شخص را سخت دل و شیطان را بر انسان مسلط می کند. نیز خیر و برکت مال و عمر را از بین می برد و مانع استجابت دعا و قبولی اعمال می شود. از لقمه حرام، نطفه حرام و از آن، فرزند فاسد و مفسد متولد می شود و موجب فساد در جامعه و خانواده می گردد.(1)

5.«مخسرین» چه کسانی هستند؟

به کسی که دیگری را در معرض خسارت قرار می دهد، مخسر می گویند. در این آیه، خداوند ما را نهی فرموده است از این که از کسانی باشیم که به دیگران ضرر می رسانند. این ضرر، معنای وسیعی دارد که علاوه بر کم فروشی، هر عاملی را که سبب زیان و خسران طرف دیگر در معامله بشود، در برمی گیرد.

در نتیجه، همه سوء استفاده ها، ظلم ها و خلافکاری ها در معامله و هر گونه تقلب و تلاش زیانبار، چه در کمیت و چه در کیفیت، همه در کم این آیه داخل است و فاعل این امور از گروه «مخسرین» است.(2)

پیامها

1. اصلاح امور اقتصادی جامعه، همانند اصلاح امور اعتقادی و عبادی، ضروری است(3) (أَوْفُوا الْکَیْلَ)

2. فساد اقتصادی و تجاری، بارزترین جلوه بی تقوایی مردم ایکه بود(4) (وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ ).

3. ضرر زدن به دیگران، در ادیان آسمانی ممنوع است (5)(وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ ).

4. در عصر شعیب(علیه السلام) نیز ترازوهای دقیق بوده و از استفاده از ترازوهای خراب نهی شده است (وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ). (6)

ص: 133


1- برگرفته از: تفسیر اطیب البیان، ج10، ص84 تفسیر نور، ج8، ص 364
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص334 و 335
3- برگرفته از:تفسیر راهنما ج13 ص215
4- برگرفته از:تفسیر راهنما ج13 ص215
5- برگرفته از:تفسیر راهنما ج13 ص215
6- برگرفته از:تفسیر راهنما ج13 ص216

درس187 صفحه 376 قرآن مجید

مراحل تبلیغ

(وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ) (1)

و به خویشان نزدیک تر خود، اخطار کن.

مقدمه

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در سال سوم بعثت، با نزول این آیه، مأمور ابلاغ دعوت خانوادگی شد. تا آن زمان، دعوت مخفیانه انجام می گرفت. پس از این امر، حضرت بستگان نزدیک خویش را به خانه ابوطالب دعوت کرد و حدود چهل نفر از بستگان و نزدیکان پیغمبر (صلی الله علیه وآله) آن جا حضور یافتند. پس از صرف غذا، هنگامی که حضرت می خواست وظیفه خود را ابلاغ کند، ابولهب با گفته های خود، زمینه را از بین برد، فردای آن روز، حضرت آن ها را دوباره به غذا دعوت کرد. بعد از صرف غذا، آنها را به دین اسلام و توحید دعوت کرد و در پایان فرمود: «کدام یک از شما مرا در این کار یاری خواهید کرد، تا برادر و وصی و جانشین من باشد؟» حضرت، سه بار کلامش را تکرار فرمود و در هر بار، فقط علی(علیه السلام) که نوجوانی پر شور واز همه کوچکتر بود، برخاست و عرض کرد: «ای پیامبر خدا! من در این راه، یار و یاور توام». پیامبر(صلی الله علیه وآله)هم دست بر گردن علی(علیه السلام) نهاد و فرمود «ان هذا اخی و وصیی، و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه». جمعیت با خنده تمسخرآمیزی جلسه را ترک کرده، به ابوطالب طعنه می زدند که تو را مطیع پسرت کرد. از این قضیه، با حدیث «یوم الدار» یا حدیث «منزلت» یاد می کنند.(2)

واژه ها

أنذر: بترسان (فعل امر از ماده «نذر» باب افعال).

عَشِیرَتَ: خویشان، وابستگان

ص: 134


1- شعراء (26): 214
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص372

أَقْرَبِینَ: نزدیکان نسبی (از ماده «قرب»)

نکات تفسیری

1.اصلاحات را از کجا باید آغاز کرد؟

با نگاه به این آیه شریف و آیات قبل و بعد آن، متوجه می شویم هر کار اصلاحی را باید اول از خود آغاز کرد. بعد به اصلاح فامیل و اطرافیان و اجتماعات بزرگتر اقدام کرد. اگر خودمان را نسازیم، نمی توانیم دیگران را بسازیم و اصلاح کنیم؛ لذا معلمان دینی که خودشان عمل کننده هستند، قطعا موفق تر از دیگران خواهند بود. بدون شک، برای اقدام به یک برنامه انقلابی گسترده، باید از حلقه های کوچک تر و فشرده تر آغاز کرد. چه بهتر این که پیامبر، نخستین دعوت خود را از بستگانش آغاز کند که هم به خوبی از سوابق او مطلعند و به سبب محبت خویشاوندی، سخنان او را بهتر از دیگران گوش می دهند و هم از انتقام خصمانه و کینه توزی دورترند؛ لذا اولین مرحله دعوت عمومی او، از بستگان نزدیک شروع شد.

2.پیشتازی در گرایش به حق و قانون الهی

این امر الهی در آیه نشانگر آن است که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، هیچ گونه ملاحظه کاری و سازشکاری با هیچ کس ندارد. حتی بستگان مشرک خود را نه تنها از دعوت به سوی توحید و حق و عدالت استثنا نمی کند، بلکه آغاز تبلیغ خود را باید از نزدیکان و قوم و خویش خود آغاز کند.

اگر شرک و بت پرستی بد است، اگر دروغ و حرام خوری گناه است، باید برای همه باشد و اگر خدا پرستی و توحید، صداقت، پاکدامنی، تقوا و طهارت، راه سعادت است، باید برای همه چنین باشد. این خود دلیلی است بر حقانیت دین اسلام و قرآن و پیغمبر؛ پس باید از انذارهای او ترسید و تقوا پیشه کرد و به بشارتهای او امیدوار بود؛ چرا که او برای همه بشیر است و نذیر، و( إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا )؛ ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن فرستادیم).(1)

3.تبلیغ و مراحل آن

هر کار فرهنگی و تبلیغی، بدون برنامه ریزی و بدون رعایت مراحل آن به مقصود و نتیجه

ص: 135


1- بقره (2): 119 و فاطر (35): 24

نخواهد رسید.

خداوند، در بخش انتهایی سوره، برنامه و خط و مشی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)را ضمن پنج دستور مشخص می کند که این مراحل، پله کانی است:

الف. قبل از هر چیز، شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به اعتقاد هر چه راسخ تر به توحیدی که ریشه دعوت همه پیامبران است، فرا می خواند (فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ؛)(1) هیچ معبودی را با خداوند مخوان که عذاب خواهی شد.

ب. مرحله ای فراتر و آن، دعوت خویشان است که آیه مورد بحث ما است.

ج. با محبت و تواضع، از مؤمنانی که از تو پیروی می کنند، استقبال کن «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛(2) بال و پر خود را برای آنها بگستر» این تعبیر، کنایه از تواضع همراه محبت و مهر وملاطفت است.

د. موضع گیری برابر مخالفان، «فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ(3) اگر آن بستگان دعوت شده به مخالفت برخاستند، نگران نباش و به آنها بگو: من از کار شما بیزارم»

ه. برای تکمیل برنامه های گذشته، بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن «وَتَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ؛(4) همان خداوندی که زحمات تو را می بیند و از قیام و سجده و حرکت و سکون توبا خبر است و صدای تو را می شنود. آری؛ بر خدایی توکل کن که از خواسته ها و نیازهای خلق آگاه است (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)(5)و(6)

پیامها

1. ارشاد و تبلیغ، هم باید با صراحت و سوز باشد و هم روابط فامیلی مانع از آن نباشد (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)(7)

2. میان بستگان نیز اولویت مطرح است (الْأَقْرَبِینَ). (8)

ص: 136


1- شعراء (26): ص213
2- شعراء (26): 215
3- شعراء (26): 216
4- وَتَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ
5- شعراء (26): 220
6- برگرفته از تفسیر نمونه، ج 15، ص366 - 369
7- تفسیر نور، ج8، ص 377
8- تفسیر نور، ج8، ص 377

3. پیوند خویشاوندی، سبب مسؤولیت بیشتر میشود (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ ).(1)

4. در نیکی به دیگران (صله، انفاق، وام، ارشاد) نزدیکان انسان مقدمند (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ).(2)

5. نزدیکان پیغمبر و رهبران دینی از همه سزاوارترند به رعایت اصول و ارزشها (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ).(3)

ص: 137


1- تفسیر نور، ج8، ص 377
2- تفسیر نور، ج8، ص 377
3- تفسیر راهنما، ج13، ص348.

درس 188 صفحه 378 قرآن مجید

رحمت و مقام بندگی

(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ)(1)

پس (سلیمان از گفته او با تبسمی خندان شد و گفت: «پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته ای به جا آورم و کار شایسته مورد پسند تو انجام دهم و مرا به رحمت خود، در زمره بندگان شایسته ات در آور.

مقدمه

علت نام گذاری سوره نمل به این نام، به مناسبت آیه هجدهم این سوره است که در آن، داستان مورچگان و حضرت سلیمان آمده است. در این آیه شریف، داستان عکس العمل سلیمان را مقابل سخن یکی از مورچه ها که به دیگران گفته: «حَتَّی إِذَا أَتَوْا عَلَی وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَهٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ(2) به داخل لانه هایتان بروید، تا لگد مال لشکر سلیمان نشوید» باهم مرور خواهیم کرد.

واژه ها

تَبَسَّمَ : لبخند زد (فعل ماضی از ماده «بسم» باب تفعل).

أَوْزِعْ: الهام کن (فعل امر از ماده «وزع» باب افعال).

تَرْضَا: راضی شوی، خوشنود شوی (فعل مضارع از ماده «رضی»).

نکات تفسیری

1. نحوه خنده و علت آن

(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا) از این عبارت معلوم می شود نحوه خندیدن حضرت سلیمان

ص: 138


1- نمل (27):19
2- نمل (27):18

تبسم گونه بود؛ یعنی خندید، ولی نه به صورت قهقهه و بلند بلکه آهسته و با تبسم. در روایات هم از قهقهه و خنده با صدای بلند نهی شده است. اما این که علت خندیدن آن حضرت چه بوده است از عبارات (مِنْ قَوْلِهَا) فقط می شود این قدر فهمید که آن حضرت، از حرف آن مورچه که گفت: «ای مورچگان! به خانه های خود بروید، تا سلیمان و لشکریانش شما را ناآگاهانه پایمال نکنند».(1) خنده اش گرفت: در این که کجای این حرف مورچه خنده دار است، در این باره احتمالاتی مطرح شده است:(2)

الف. این خنده شادی بود؛ چون حضرت متوجه شد حتی مورچگان به عدالت او و لشکریانش معترفند و تقوای آنها را می پذیرند.

ب. خنده، به سبب قدرتی بود که خدا به او داده است؛ چون در عین شور و هیجان عظیم لشکر، از صدای مورچه نیز غافل نمانده و حرف او را شنیده است.

ج. خنده، به سبب عجیب بودن خود این قضیه است، چون مورچه ای، همنوعان خود را از الشکر عظیم سلیمان بر حذر داشته، به آنها می گوید: چون متوجه شما نیستند، شما را پایمال و لگدکوب می کنند.

2. چگونگی تقاضای شکر در دعای سلیمان

از دعای حضرت سلیمان می فهمیم حاکمان الهی، چگونه عبادت و مناجات می کنند و از خدا چه چیزی برای چه مقصدی میخواهند؟ او با آن همه قدرت، از خدا ادای شکر و استفاده از این نعمت ها در مسیر رضای او و آسایش بندگانش را مطلبد.

جالب این که آن حضرت، با جمله ( أَوْزِعْنِی) آغاز می کند که مفهومش الهامی از درون و جمع کردن تمام نیروهای باطنی برای انجام وظیفه است؛ یعنی: خدایا! راه و رسم شکر نعمت ها را به من الهام کن؛ چون شکر، فقط زبانی نیست، بلکه عمل و نحوه استفاده از نعمت ها مهم است، لذا در این زمینه، بدون لطف حق مشکل است انسان به مقصد برسد. با آوردن ( أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ)، هم به نعمت هایی چون نبوت و سلطنت خودش و هم به پاکی والدین خود و مقام عظیم آنها اشاره کرده و از تهمتی که به والدین او در کتب تحریف شده آمده، جواب داده است. چون در قرآن به کسانی که نعمت داده شده اند تصریح

ص: 139


1- نمل (27):18
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص433 و 434

شده است،(1) لذا با این دعا آنها را جزو این گروه خاص و اهل هدایت وصراط مستقیم قرار داده است علاوه بر این، انعام به پدر و مادر به یک معنا، انعام به او نیز هست، چون وجود فرزند، از پدر و مادر است و از آنها ارث برده است.

3.سلیمان و دعایش

یکی از بهترین دعاها، دعاهای قرآنی است که از قول انبیای بزرگ الهی نقل شده است. ناقل و خبرنگار این داستان ها، خود خداوند عالم است که از بهترین، عالی ترین و مطمئن ترین خبرنگاران و قصه گویان عالم است. البته همه این قصه ها، جنبه تربیتی و هدایتی و دینی دارند که باید از آنها عبرت گرفت.

به هر حال، سلیمان پیغمبر(علیه السلام) از حرف آن مورچه فقط نخندید، بلکه با آن همه لشکر و سپاه عظیم و قدرت و شوکت بی نظیر، و آن علم و سلطنت و عزت، از حرف یک حیوان ریز و کوچک متوجه خدای بزرگ شد و دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و از درگاه بی کران الهی چندین تقاضای(2) مهم و اساسی کرد که عبارتند از:

الف. (وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ)

گفت: «پروردگارا! راه و رسم شکر نعمت هایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام فرما، تا بتوانم این همه نعمتهای عظیم را در راهی که تو فرمان داده ای و مایه خشنودی تو است، به کار گیرم و از مسیر حق منحرف نگردم که ادای شکر این همه نعمت، جز به مدد و یاری تو ممکن نیست».

ب.(وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ)

مرا توفیق ده، تا عمل صالحی به جای آورم که تو از آن خشنود میشوی؛ یعنی آنچه مهم است، استمرار بقای عمل(3) صالحی است که مایه رضایت تو باشد، نه این که لشکر و حکومت و تشکیلات وسیع باشد؛ ولی بدون رضایت تو.

ج.( وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ)

مرا به رحمتت در زمره بندگان صالحت داخل گردان، بقول صاحب تفسیر اطیب البیان، مراد

ص: 140


1- نساء (4): 69:وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ۚ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص434
3- «العمل» فعل مضارع است که بر بقا و استمرار دلالت دارد

از زمره بندگان صالح، حشر با محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) است.

4.حکومت سلیمان علیه السلام جلوه ای از حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی و فرجه الشریف)

بین انبیای الهی، چند نفر مانند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ، حضرت موسی، حضرت یوسف، حضرت داود، حضرت سلیمان(علیهم السلام) و ... دارای حکومت بودند. در بین اینها، حکومت پدر و پسر (حضرت داوود و سلیمان(علیهما السلام)) ویژگی هایی دارد که برقراری عدالت و دفع ظلم حتی از حشرات یکی از جلوه های آن است که در قرآن بیان شده؛ یعنی مورچگان نیز از زیر دست و پا ماندن در امانند و این، اوج عدالت و سلامت محیط زیست، حتی برای مورچگان است. این، چیزی بود که ملکه مورچگان به آن اعتراف کرد. (1)

از این نظم، تدبیر، امنیت، عدالت و جلوگیری از ظلم در حکومت حضرت سلیمان، می توان به ابعاد گسترده عدالت در حکومت جهانی مهدی موعود پی برد، همان منجی کل که وارث تمام انبیاء و بندگان صالح است. (2)

پیام ها

1. از نحوه خندیدن، دعا کردن و عکس العمل انبیای بزرگ برابر برخوردهای تحقیرآمیز، باید الگو گرفت. (فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا ).

2. در سیستم اداری و حکومتی به ریزترین امور و کوچکترین افراد باید توجه کرد(3) (فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا ).

3. شکر گزاری و بندگی در درگاه حق، نیازمند امداد الهی است(4) (بِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ ).

4. لزوم به کارگیری نعمت ها در مسیر سازندگی و جلب رضایت حق(5) (أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا).

5. ضرورت استفاده از دعا برای خود و والدین در حل معضلات فردی و اجتماعی (قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی ... فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ)

ص: 141


1- نمل (27): 18
2- انبیاء (21): 105
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص406
4- تفسیر راهنما، ج13، ص294
5- تفسیر راهنما، ج13، ص295

درس 189 صفحه 380قرآن ممجید

نعمت، وسیله آزمون

(قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ)(1)

آن کس که علمی از آن کتاب نزدش بود، گفت: «من آن را پیش از آن که پلک چشمت به هم بخورد نزد تو می آورم» [و چنین کرد] پس چون آن را نزد خود مستقر دید، گفت: «این، از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر می کنم یا کفران می ورزم؟ هر کس شکر کند، به سود خود شکر می کند و هر کس کفران ورزد، [زیانی به خدا نمی رساند؛ زیرا]پروردگار من، بی نیاز و کریم است».

مقدمه

از داستان های شگفت قرآن، ماجرای ملکه سبا و نحوه انتقال پیام بین او و حضرت سلیمان (علیه السلام)و سرانجام، حرکت او برای دیدار با حضرت سلیمان(علیه السلام)است. پیش از رسیدن بلقیس به بارگاه سلیمان، آن حضرت، از اطرافیانش خواست تخت بلقیس را از فاصله دور نزد او حاضر سازند. جنیان گفتند: «قبل از این که از جایت بلند شوی، ما آن را می آوریم»؛ ولی آصف بن برخیا گفت: «من قبل از آن که چشمت را بر هم زنی، آن را حاضر می کنم».حضرت سلیمان(علیه السلام) که در یک لحظه، تخت عظیم بلقیس را نزد خود حاضر دید، سخنانی گفت که بسیار قابل توجه است؛ به ویژه برای کسانی که قدرت و امکانات بزرگی در اختیار دارند. آیه مورد بحث، بیان این صحنه و سخنان حضرت سلیمان(علیه السلام)است.

واژه ها

آتِی: می آورم (فعل مضارع از ماده «أتی»).

یرْتَدَّ : برگردد (فعل مضارع از ماده «ردد» باب افتعال).

طَرْفُ: پلک چشم.(2)

ص: 142


1- نمل (27): 40
2- جمله (أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ) [کنایه از سرعت در آوردن است]

مُسْتَقِرًّا: قرار گرفته (اسم فاعل از ماده «قر» باب استفعال).

یبلو: بیازماید (فعل مضارع از ماده «پلو»).

نکات تفسیری

1.(عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ) نه یعنی چه و صاحب آن، چه کسی بود؟

علمی که بخشی از کتاب و جزئی از آن باشد را «عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ» می گویند. مراد از کتاب کتب آسمانی باشد یا اسم اعظم الهی یا لوح محفوظ، هر چه باشد یک منبع الهی و غیر بشری است. این علم، نشانگر عظمت و قدرت صاحب علم و اتصال آن به حق بوده است؛ به حدی که به او امکان داده است تخت ملکه سبا را در یک چشم به هم زدن، نزد سلیمان حاضر کند. این یک ادعا و قدرت نمایی ویژه و فوق العاده بوده که نشانگر علم و ایمان منحصر به فرد او است. صاحب چنین علمی، طبق روایات امامان(علیهم السلام)و نظر بیشتر مفسران کسی نبود جز وصی و جانشین حضرت سلیمان «آصف بن برخیا». او مردی صالح و با تقوا و مطیع خدا بود که با عبودیتش چنین مقام و منزلتی را کسب کرده بود؛ لذا حضرت سلیمان با اجازه و قبول ادعای وزیرش، در ضمن، او را به دولت و ملت خود معرفی کرد تا بعد از مرگ خودش مردم گمراه نشوند.

2. تفاوت «عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ» و «علم الکتاب»

ابو سعید خدری می گوید: من درباره معنای (الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ) از محضر رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) پرسیدم؛ فرمود: «او وصی برادرم، سلیمان بن داوود بود». عرض کردم: «من عنده علم الکتاب»(1)از چه کسی سخن می گوید؟ فرمود: «او برادرم، علی بن ابی طالب است».(2)

امام صادق(علیه السلام)نیز می فرماید: «به خدا سوگند! همه علم کتاب، نزد ما موجود است».(3) در ضمن، این حدیث را گروهی از مفسران اهل سنت با همین عبارت یا شبیه به آن نقل کرده اند.(4)

با توجه به تفاوت (علم من الکتاب ) که علم جزئی و(علم الکتاب)که علم کلی است، روشن می شود که میان آصف بن برخیا و علی(علیه السلام) چه اندازه تفاوت است. همچنان که امام

ص: 143


1- رعد (13): 43
2- أمالی صدوق، ص 564 و 565
3- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص89، ح 71.
4- تفسیر نمونه به نقل از: احقاق الحق، ج 3، ص 280 - 281.

صادق(علیه السلام) می فرماید: آگاهی کسی که بخشی از علم را داشت در مقایسه با علم علی(علیه السلام)، مانند مقدار آبی است که بر بال یک مگس باشد در مقایسه با دریا.(1)

3.نعمت وسیله آزمایش

همان طور که بلاها و کمبودها (مصیبت ها) وسیله آزمایش است، نعمت ها نیز وسیله آزمایش است؛ از این رو وقتی حضرت سلیمان(علیه السلام)تخت ملکه سبأ را در یک چشم بر هم زدن نزد خویش حاضر دید، فرمود:(هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی).

ولی پادشاهان ظالم و دنیاپرستان، مقابل نعمتها، عکس العمل منفی دارند و همه چیز را از خودشان می دانند و همچو قارون مغرورانه می گویند (2)«آنچه دارم، بر اثر علم و دانش من است».

این برخورد دوگانه با نعمت ها، هم اختیار انسان را ثابت می کند (أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ)و هم معیار خوبی برای شناخت و تفکیک موحدان خالص از دنیاپرستان مغرور است.

4.فایده شکر

هر صاحب نعمت باید بداند اگر شکر نعمت کرد، فایده اش به خودش بازمی گردد و اگر کفران نمود، ضررش متوجه خودش می شود؛ چرا که خداوند، به شکر ما نیازی ندارد (فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ). او، همه نعمت ها را به فضل و کرمش به بندگان عنایت می کند، نه این که بنده مستحق آن باشد.

گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبر باش ننشیند گرد

در جای دیگر خداوند می فرماید:(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ)(3)در اثر شکر، نه تنها نعمت زیاد می شود، بلکه شکر کننده نیز رشد معنوی می یابد. این جا نیز حضرت سلیمان(علیه السلام) می گوید که

(وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ)

5. گستره علم

زمانی برای حمل چیزی از نقطه ای به نقطه دیگر، ماه ها فرصت نیاز بود. امروزه طی چند ساعت، می توان محموله ای را از یک نقطه جهان به نقطه دیگر منقل کرد. معنای این آیه آن

ص: 144


1- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 87-88، ح 65
2- قصص (28): 78
3- ابراهیم (14): 7.

است که دامنه علم می تواند تا آنجا پیش رود که محموله ای عظیم، در یک لحظه از نقطه ای به نقطه دیگر منقل شود. اگر گوشه ای از «علم الکتاب» در اختیار کسی باشد، قادر است چنین کارهای بزرگی انجام دهد. چه بسا در زمان ظهور حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که 27 حرف علم آشکار می شود، چنین امکانات عظیمی در اختیار بشر قرار گیرد که موجب حذف زمان در انتقالات یا به حداقل رساندن آن می شود که تحولی عظیم در دستیابی بشر به اسرار هستی به شمار می آید.

پیامها

1. امکان سلطه انسان بر قوانین طبیعت وجود دارد(1) (أَنَا آتِیکَ).

2. علم، منشأ قدرت است و هر دو، از فضل و لطف خدا به حضرت سلیمان بوده است (قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ ... هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی).(2)

3. مدعیان علم و قدرت، باید در عمل، حرف خود را ثابت کنند (فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا ).(3)

4. نعمتها را به زبان آوریم و به آنها مغرور نشویم و آنها را حق خود ندانیم(هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی)(4)

5. نعمتها، برای آزمودن است؛ ولی انتخاب با خود انسان است که تشکر کند یا ناسپاسی؛ هر چند خدا بی نیاز است (لِیَبْلُوَنِی و من شْکُرُ ... فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ).

ص: 145


1- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج13، ص325
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج13، ص325
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص425
4- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص425

درس 190 صفحه 382 قرآن مجید

اجابت مضطر

(أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ)(1)

یا کیست که وقتی بیچارهای او را بخواند؛ پاسخش می دهد و رنجش را برطرف می سازد و [کیست که] شما را جانشینان زمین می کند؟ آیا با خدا معبود دیگری هست؟ چه اندک هوشیار می شوید!

مقدمه

خداشناسی، راه های فراوانی دارد؛ گاه سیر در آفاق است و مشاهده ملکوت هستی و نظم و نظام متقن و پیچیده حیات و گاه سیر در انفس است. درون انسان، خود جهانی شگفت است که از آن طریق نیز می توان به معرفت خداوند و وحدانیت او راه یافت. آیه مورد بحث، یکی از این دو راه را بیان می کند.

واژه ها

مُضْطَرَّ: درمانده، گرفتار (اسم مفعول از ماده «ضرر» باب افتعال).(2)

یکْشِفُ: برطرف می سازد (فعل مضارع از ماده «کشف»).

خُلَفَاءَ: جانشینان (جمع خلیفه از ماده «خلف»).

نکات تفسیری

1. ارتباط اضطرار با استجابت دعا

استجابت دعا، شرایطی دارد که هرگاه حاصل شود، دعا به اجابت می رسد. یکی از مهم ترین شرایط آن، چشم بستن و قطع امید از همه اسباب ظاهری و مادی است، یعنی امیدوار بودن به قدرتی که برتر از همه قدرت ها است و حل همه مشکلات، به دست او است. این درک و دید در حال اضطرار حاصل می شود؛ زیرا در این وضعیت است که انسان، واقعا به خدای

ص: 146


1- نمل (27): 62
2- «ت» به سبب مجاورت با «ض»، به «ط» تبدیل شده است

یگانه رو می کند، آن هم با دعای خالصانه و صادقانه و به دور از شرک. او نیز این اعتماد را با استجابت پاسخ می دهد.

این که فرمود: «أَمَّنْ یُجِیبُ؛ آیا کسی هست» یعنی کس دیگری غیر از خداوند واحد نیست که به فریاد انسان برسد؛ پس چرا برای او شریک قائل می شوید؟ این لحن آمیخته با سرزنش، در انتهای آیه، دعوت به توجه همیشگی انسان به خدا است.

مراد از آیه این است که دعای مضطر هر جا که اجابت شود از خدا است، نه این که هر دعایی که به درگاه الهی انجام می شود به اجابت می رسد. البته هر جا دعا مستجاب نشود، دلائلی دارد.(1)

2.مضطر واقعی کیست؟

هر مضطر به تناسب موقعیت و زمان خود و به تناسب مشکلاتش، شاید یکی از مصادیق مضطر واقعی باشد؛ ولی طبق روایات مشهور و معتبر، یکی از مصداق های روشن آن، وجود مقدس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. زمانی که همه جا را فساد گرفت و تمام درها بسته شد، بشریت در بن بست قرارگرفته و حالت اضطرار در کل عالم نمایان شد، آن هنگام، در مقدس ترین نقطه روی زمین، بهترین فرد عالم دست به دعا بر می دارد و تقاضای برطرف شدن مشکلات می کند. این دعا، در آغاز انقلاب مقدس جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام می گیرد و به مصداق(وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ)خداوند، او و یارانش را خلفای روی زمین قرار میدهد.(2)

3.آیا خلافت زمینی است؟

با توجه به ظاهر کلام خدا در این جا و آیه سی ام سوره بقره که به فرشتگان فرمود: (إنی جاعل فی الأرض خلیفه )می شود استفاده کرد که مراد از خلافت، خلافت زمینی است. به علاوه این آیات، با دلیل و برهان منطقی می خواهد توحید الهی و قدرت ربوبی را ثابت کند و همه را به توحید دعوت کرده و از عبادت سایر بت های بی ارزش منع نماید. شریک قائل شدن برای خدا را محکوم می کند: (أإله مع الله) آیا با خدا معبود دیگری هست؟

انسان برای زندگی موحدانه در این زمین خاکی، به ناچار باید تلاش کند و تصرفاتی در طبیعت و انجام دهد. در این راستا حتما به موانعی نیز برخورد می کند که او را محدود نموده و چه بسا

ص: 147


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص443
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص 522

راه ادامه زندگی را بر او مسدود می کند؛ پس خلیفه بودن انسان، و زندگی موحدانه او در زمین مستلزم کشف سوء است که بدترین آن، سلطه شرک و کفر است. اینجا است که انسان مضطر شده برای رفع موانع و کشف سوء به دعا دست بلند می کند و برای گشوده شدن درهای بسته و برطرف شدنگرفتاری دعا می کند. هیچ کس جز خدای یگانه نیز نمی تواند جوابش دهد. اگر شرایط محقق باشد، قطعا دعا مستجاب می شود؛ چون خود خدا فرموده است:(ادعونی استجب لکم)

پیام ها

1. مناجات با خداوند مجیب، کاری است پسندیده؛ به ویژه زمان درماندگی (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ).(1)

2. نقش دعای خالصانه در شرایط اضطراری برای حل گرفتاری ها با قطع امید از دیگران بسیار مهم است (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ). (2)

3. اجابت دعای مضطر و برطرف شدن بدی ها، نشانگر توحید و بطلان شرک است (َمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ...وَیَکْشِفُ السُّوءَ... أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ)(3)

4. تسلط انسان بر طبیعت، به تدبیر الهی است (وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ). (4)

5. توجه انسان به امداد الهی و غافل نماندن از الطاف الهی همیشه لازم است (قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ).(5)

ص: 148


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج8، ص443.
2- برگرفته از: تفسیر راهنما،ج13، ص368
3- برگرفته از: تفسیر راهنما،ج13، ص369
4- برگرفته از: تفسیر راهنما،ج13، ص368
5- برگرفته از: تفسیر راهنما،ج13، ص369

درس 191 صفحه 384 قرآن مجید

اعجاز علمی قرآن

(وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍإِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ)(1)

و کوه ها را می بینی و آنها را بی حرکت می پنداری؛ در حالی که مانند ابر عبور می کنند. این صنع خدا است؛ همو که ساخت هر چیز را محکم کرده است. همانا او به آنچه انجام می دهید، آگاه است.

مقدمه

قرآن کریم، کتاب هدایت از طرف خداوند متعال برای انسان ها می باشد. این کتاب که معجزه جاویدان پیامبر عظیم الشان اسلام(صلی الله علیه وآله)نیز می باشد، غیر از اعجاز بلاغی و محتوایی و هدایتی، دارای اعجاز علمی نیز می باشد که به طور متعدد در قرآن یافت می شود. آیه مورد بحث، از معجزات علمی قرآن است که با پیشرفت علوم، این مسأله بهتر قابل درک شد.

واژه ها

جَامِدَهً: ثابت، بی حرکت تم حرکت می کند (فعل مضارع از ماده «مرر»).

السَّحَابِ : ابر.

صُنْعَ: آفرینش.

أَتْقَنَ :محکم و استوار کرد (فعل ماضی از ماده «تقن» باب افعال).

نکات تفسیری

1.سرعتی شگفت آور با ظاهری آرام

این آیه که برخی آن را از معجزات علمی قرآن به حساب آورده اند، حرکت سریع کوه ها و درپی آن، حرکت زمین را یادآوری کرده است. این آیه یکی از بزرگترین شگفتی های آفرینش

ص: 149


1- نمل (27): 88

را یادآور می شود و آن، حرکت بسیار سریع زمین با ظاهری آرام است، بدون این که به ساکنان زمین خللی وارد شود. شگفتی، زمانی به اوج خود می رسد که توجه کنیم، بشر هزاران سال پیش از نزول قرآن و حدود هزار سال پس از نزول آن، به حرکت زمین پی نبرده بود و مجامع علمی آن روز، زمین را ساکن و مرکز گردش کرات آسمانی می پنداشتند؛ ولی قرآن کریم در آن زمان، حرکت کوه ها و زمین ها را مطرح فرمود. تشبیه این حرکت به حرکت ابرها، بیانگر حرکات یکنواخت و بدون سروصدا است. مسلما حرکت کوهها، بدون حرکت زمین که به آنها متصل است، معنا ندارد. به این ترتیب، لازمه معنای آیه چنین می شود: زمین، همچون حرکت ابرها با سرعت حرکت می کند. طبق محاسبات دانشمندان امروز، سرعت سیر حرکت زمین به دور خود، نزدیک به سی کیلومتر در هر دقیقه است و سیر آن در حرکت انتقالی به دور خورشید، از این هم بیشتر است. به هر حال، آیه فوق، از معجزات علمی قرآن است؛ زیرا حرکت زمین، به ظاهر نخستین بار توسط «گالیله» ایتالیایی و «کپرنیک» لهستانی در اواخر قرن شانزده و اوایل قرن هفده میلادی؛ کشف شد در حالی که قرآن، حدود هزار سال قبل، از آن سخن گفت و پرده از روی این حقیقت برداشت.(1)

2.استحکام و اتقان در آفرینش

از ویژگی های آفرینش الهی، اتقان و استواری آن است. اگر به آفرینش هستی نگاهی بکنیم می بینیم هر چیز، به بهترین گونه آفریده شده است.

خداوند، همان گونه که انسان را به بهترین و نیکوترین وجه وقوام خلق کرده(لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم).(2) سراسر هستی را نیز به مستحکم ترین و متقن ترین وجه ممکن، استوار ساخته است (أتقن کل شیء)

در سوره ملک، مفصل تر به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید:(الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَی مِنْ فُطُورٍ مَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِیرٌ)(3)

همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش خداوند رحمان، هیچ تضادی و عیبی نمی بینی. بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی؟ بار

ص: 150


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 15، ص 568 - 570
2- تین (95): 4
3- ملک (67): 3و4

دیگر [به عالم هستی ] بنگر، سرانجام چشمانت به سوی تو باز می گردد؛ در حالی که خسته و ناتوان است».

به راستی اگر انسان، هزار بار با دقت بنگرد و هربار از بار قبل، دقیق ترو عمیق تر بنگرد، هرگز خلل و سستی در آفرینش هستی نخواهد دید؛ بلکه هر لحظه بر اعجاب او افزوده خواهد شد و با چشم دل خواهد دید که همه هستی، با تمام وجودش فریاد برمی آورد:

فتبارک الله احسن الخالقین؛(1) بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است».

3. جایگاه انسان در نظام آفرینش

در فراز پایانی آیه به آگاهی خداوند از اعمال انسانها پرداخته و می فرماید (نَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ).

به راستی جهانی که خالقش آن را به مستحکم ترین و متقن ترین وجه آفریده و سراسر معجزه و آیات الهی است، هدفمند و دارای حساب و کتاب است.

ای انسان، تو هم جزئی از این جهان اعجاب انگیز هستی. بدان که همه اعمالت در منظر الهی است. لحظه ای از اعمالت غافل مباش؛ زیرا خالق تو از تو غافل نیست، بلکه دقیق ترین آگاهی ها را به تو دارد.

پیامها

1. دیده انسان، خطاپذیر است؛ مواظب دیده و دیدگاه خود باشیم (وَتَرَی الْجِبَالَ ... وَهِیَ تَمُرُّ ).

2. به کوه ها و زمین، نگاه سرسری نکنیم؛ بلکه به آیات الهی، عمیق نگر باشیم (تَرَی الْجِبَالَ ... وَهِیَ تَمُرُّ ... صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ ....)

3. همه هستی در آفرینش کامل بوده و اتقان و استحکام دارد (صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ).

4. همه کارهای الهی بی نقص و در اوج کمال هستند (صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ).

5. اگر دچار مشکل شدیم، اشکال از ما است، نه از آفرینش الهی (صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ).

6. وحی، تبیینگر واقعیات پنهان هستی برای بشر است (وَتَرَی الْجِبَالَ ... وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ).

7. آرامش زمین با وجود حرکت آن در فضا، جلوه ای از صنع متقن و نیکوی خداوند است(وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً... صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ)(2)

ص: 151


1- مؤمنون (23): 14
2- تفسیر راهنما، ج13، ص417

درس 192صفحه385قرآن مجید

اراده الهی

(وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)(1)

و می خواهیم به آنان که در آن سرزمین به زبونی کشیده شدند، نعمت بی زحمت بدهیم و ایشان را پیشوا سازیم و وارث گردانیم.

مقدمه

این آیه، درباره بنی اسرائیل آمده است، که سالها در اسارت فرعونیان به بردگی و بندگی گرفته شده بودند؛ در حالی که فرعون، اراده کرده بود بنی اسرائیل را براندازد. در مقابل، خداوند اراده کرد بر آنها منت نهد و آنها را نه تنها از بندگی و استضعاف فرعونیان نجات دهد، بلکه حاکمان و وارثان دیار و اموال فرعون و قومش کند و آنها را پیشوایان خیر و رهبران حقیقت قرار دهد. آیه، درباره بنی اسرائیل است؛ ولی جمله «نرید» بیانگر سنت همیشگی خداوند در تاریخ است و به یک برهه از آن اختصاص ندارد؛ چنان که در مقطع پایانی تاریخ و آخر الزمان نیز با ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این اراده به صورت کامل تحقق خواهد یافت.

واژه ها

نَمُنَّ: منت نهیم، تفضل کنیم (فعل مضارع منصوب از ماده «من»).

اسْتُضْعِفُوا: ضعیف و زبون نگاه داشته شدند، تحت سلطه واقع شدند (فعل مضارع از ماده «ضعف» باب استفعال).

ائِمَّهً: پیشوایان (جمع امام).

ص: 152


1- قصص (28): 5

نکات تفسیری

1.تمام اراده ها، مقهور اراده الهی

قدرت طلبان و ستمگران در هر عصر و زمان، می خواهند بشر را به استضعاف کشیده، از طریق بردگی و اسارت به بیشترین حد، از آنان سوء استفاده بکنند. خدای توانا که وکیل مدافع مؤمنان راستین و مستضعفان است، می فرماید: ما اراده کرده ایم بر افرادی که در زمین، مستضعف و مقهور شده اند، منت بگذاریم و آنان را در مرحله اول، از زیر یوغ ستمگران نجات دهیم و در مرحله دوم، پیشوا و راهنمای دیگران قرارشان دهیم. بالاتر این که ایشان را در مرحله سوم، وارث زمین کنیم و در مرحله آخر که آیه بعد به آن اشاره می کند این است که قدرت و حکومت را در زمین در اختیار آنان بگذاریم.(1)

2. منت خداوند بر بندگان

میان بندگان، منت، معنای مذمومی دارد که مورد نهی قرار گرفته است و بندگان حق ندارند بر یکدیگر منت بگذارند. از اموری که اجر احسان به دیگران را ضایع می کند، منت گذاشتن است؛ ولی منت خداوند بر بندگان، به معنای نعمت بزرگی است که خداوند عنایت فرموده و یادآوری آن نعمت، برای استفاده درست از آن و به جا آوردن شکر آن است. چون از اهمیت بالایی برخوردار است، کلمه منت را به کار می برد؛ مانند همین آیه که بنی اسرائیل را از بندگی و اسارت فرعونیان نجات داده وارد کرده که آنها را وارثان و حاکمان زمین قرار دهد؛ بنابراین منت از جانب خداوند به معنای اعطای نعمت سنگین و فوق العاده است. موارد دیگر کاربرد این واژه در قرآن کریم عبارتند از:

الف. نعمت اسلام (کَذَلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ)(2)

ب. نعمت نبوت (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولً)(3)

ج. نعمت هدایت (بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ(4) )(5)

ص: 153


1- برگرفته از: تفسیر آسان، ج 15، ص132
2- نساء (4):94
3- آل عمران (3): 164
4- حجرات (49):17
5- برگرفته از: تفسیر نور، ج9، ص17

3.حاکمیت مستضعفان بر زمین

حاکمیت نیکان بر زمین، در قرآن کریم به شیوه های مختلف بیان شده است. گاهی با لفظ مستضعف تعبیر می کند؛ مانند این آیه و آیه (وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا)؛ «ما مستضعفان را وارث شرق و غرب زمین قرار می دهیم(1) و گاهی از آنها به اهل ایمان و عمل صالح یاد می کند؛ چنان که در سوره نور می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ»؛(2) «خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده اند، وعده خلافت در زمین را داده است». گاهی تعبیر به صاحلان می کند و می فرماید:(أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ)(3) بندگان صالح وارث زمین می شوند نتیجه آن که مسضعفان مؤمن که صالح نیز باشند، وارثان نهایی زمین خواهند بود.

پیامها

1. اراده خداوند، بر تحولات تاریخ، حاکم است (وَنُرِیدُ... نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ).(4)

2. حکومت جهانی مستضعفان صالح و مؤمن بر زمین، اراده و خواست الهی است (نُرِیدُ)(5)

3. نجات از حکومت فرعون،امتنانی بزرگ و نعمتی گران از خداوند بر بنی اسرائیل بود (أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا).(6)

4. عاقبت، از آن مظلومان و مستضعفان است ( الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً .... )(7)

5. حکومت شایستگان بر زمین، از نعمت های بزرگ الهی است ( أَنْ نَمُنَّ ... نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ). (8)

ص: 154


1- اعراف (7):137
2- نور (24):55
3- انبیاء (21) :105
4- تفسیر راهنما، ج13، ص441
5- تفسیر نور، ج9، ص18
6- تفسیر راهنما،ج13 ص441
7- تفسیر راهنما،ج13 ص441
8- تفسیر راهنما،ج13 ص441

درس 193 صفحه 387 قرآن مجید

شکرانه نعمت

(قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ) (1)

گفت: «پروردگارا! به پاس این که به من انعام کرده ای، هرگز پشتیبان مجرماننخواهم بود».

مقدمه

شکر، اقسامی دارد؛ شکر زبانی، شکر قلبی و شکر عملی که برترین نوع آن، شکر عملی است. حضرت موسی(علیه السلام) با آن که در دربار فرعون پرورش یافته بود؛ با تمهیدات الهی، روحی های ظلم ستیز و حق طلب داشت؛ از این رو پس از آن که نزاع مردی قبطی با یک سبطی از (بنی اسرائیل) را دید، به کمک مظلوم شتافت و در این گیرودار، قبطی با ضربه مدافعانه حضرت موسی (علیه السلام) جان باخت.

این رخداد، موجب شد موقعیت آن حضرت، بر ملا شود و امنیت او به خطر بیفتد. آن حضرت، نگران بود این بی احتیاطی او در پیشگاه خداوند بخشیده نشود؛ به همین دلیل به درگاه خداوند بازگشت و توبه کرد و خداوند نیز او را بخشید. حضرت موسی(علیه السلام) در قبال این نعمت، با خدای خود عهد کرد که شکر این نعمت را به طور مناسب به جا آورد. این آیه، بیان این شکرگزاری عملی است.

واژه ها

ظَهِیرًا: پشتیبان، یار و مددکار از ماده «ظهر»).(2)

ُجْرِمِینَ: قطع کننده ها، گناهکاران"، (3)(اسم فاعل از ماده «جرم»، باب افعال).

ص: 155


1- قصص (28):17
2- و هنگامی استعمال می شود که افراد پشت در پشت هم و با یاری یکدیگر در صدد انجام کاری باشند.
3- و گناهکار را از آن رو مجرم گویند که عمل صالح را قطع می کند، لسان العرب، ج12، ص90.

نکات تفسیری

1.یادآوری نعمت ها

انسانها در طول زندگی خود، از نعمت های بی پایان الهی بهره مندند. تا آن اندازه که از شمارش این نعمت ها ناتوان می باشند.(1) نکته اساسی، در چگونگی برخورد انسان ها با این نعمت ها است که برخی کفران کرده و بعضی شکر گزار درگاه الهی هستند. در این میان، انبیای الهی از دیگر انسانها پیشی گرفته و همه نعمتها را از خداوند سبحان می دانند.

حضرت موسی (علیه السلام) نیز در این آیه با عبارت (رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ) به نجات از شر فرعون، یا بازگشت به آغوش مادر یا قبول توبه اش در اثر کشتن یکی از فرعونیان یا نعمت قدرت بدنی و یا همه این موارد اشاره می کند و خود را برابر این نعمت ها مسؤول می داند. 2

2.الگوی جوانمردی

دوران کودکی و نوجوانی حضرت موسی(علیه السلام) در قصر فرعون سپری شد؛ اما ظواهر فریبنده قصر نتوانست او را از پیروی حق باز دارد. وی که همواره خود را مقابل نعمت های الهی مسؤول می دانست، با خود پیمان و عهدی همیشگی بست که هرگز با فرعون و فرعونیان همراه نبوده و همیشه مدافع حقوق مظلومان باشد و از قدرت بدنی و موقعیت اجتماعی خود، برای مبارزه با ظالمان و دفاع از ستمدیدگان استفاده کند؛ لذا چنین گفت: «پروردگارا! به سبب نعمتی که بر من ارزانی کردی، هرگز همراه مجرمان نخواهم بود».

3.مجرم در قرآن

جرم، در اصطلاح حقوقی به ناهنجاری های رفتاری اطلاق می شود که موجب از بین رفتن نظم عمومی و سلب آسایش دیگران شود؛ ولی جرم در قرآن، بر هر گناه و انحراف اخلاقی و رفتاری فردی و اجتماعی اطلاق می شود، چون مجرمان اخلاقی و رفتاری، عمل صالح را قطع کرده و پذیرای گناه و باطل شدند.

در این آیه هم مراد از (فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ) این است که پروردگارا! به سبب نعمتی که بر من ارزانی کرده ای. در هیچ جرم اعتقادی، اخلاقی، فردی و اجتماعی، با مجرمان و گناهکاران همراه نمی شوم.

ص: 156


1- ابراهیم (14): 34 (وإن تعدوا نعمت الله لا تحصوها).

پیام ها

1. توانایی و قدرت، نعمتی الهی است (قوزه موسی فقضی علیه ... ). (1)

2. باید از نعمت ها به طور مناسب بهره برد و از استفاده از آن در تقویت مجرمان پرهیز کرد(2) (فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ).

شکرانه بازوی توانا بگرفتن دست ناتوان است

3. برای هر نعمت و متناسب با آن، باید به صورت عملی از خداوند سپاسگزاری کرد (بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ).

4. باید به عهد و پیمان با خداوند، تا آخرین نفس وفادار ماند (فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِلْمُجْرِمِینَ) (لن برای نفی ابد است).

ص: 157


1- تفسیر راهنما، ج13، ص 363
2- تفسیر نور، ج 9، ص31.

درس 194 صفحه 290 قرآن مجید

پیشوایان دوزخ

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ لَا یُنْصَرُونَ)(1)

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به سوی آتش دعوت می کنند و روز قیامت، یاری نمی شوند.

مقدمه

انسان ها، به دو گروه تقسیم می شوند:

(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)؛(2) ما راه را به او نشان دادیم؛ خواه شاکر باشد یا ناسپاس.

گروهی، بنده خدا هستند که خداوند درباره آنها فرمود:( أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(3) و گروهی نیز بنده شیطان اند که قرآن می فرماید:(أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ) (4)

یکی از دعاهای «حزب الله» چنین است:

(وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا)،(5) و ما را برای پرهیزگاران پیشوا بگردان.

میان این گروه، خداوند برای کسانی که به وظیفه بندگی خود به خوبی عمل کنند، عنوان «ائمه» قرار میدهد:

(وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا)(6) و ما را برای پرهیزگاران پیشوا قرارده.

عده ای از حزب شیطان نیز آنقدر کفر ورزیده و در گناهغوطه ور می شوند که خداوند، آنان را از سر گروهان و مقتدایان باطل قرار میدهد و این آیه، به آنان اشاره دارد.

ص: 158


1- قصص (28): 41
2- انسان (76): 3
3- مجادله (58): 22
4- مجادله (58):19
5- فرقان (25): 74
6- سجده (32): 24

واژه ها

ائِمَّهً: پیشوایان (جمع امام).

یدْعُونَ: دعوت می کنند (فعل مضارع از ماده «دعو»).

لَا یُنْصَرُونَ: یاری نمی شوند (فعل مضارع منفی از ماده «نصر»).

نکات تفسیری

1.معنای «دعوت به آتش» و مراد از این که «فرعونیان را امامان دعوت به آتش قرار دادیم» چیست؟

معنای دعوت به آتش، دعوت به کارهایی است که مستوجب آتش است. آن کارها عبارتند از کفر و گناهان؛ چون اینها است که جزای آخرتی شان را آتشی قرار می دهد که در آن، معذب خواهند شد.

مراد از این که «فرعونیان را امامان دعوت به آتش قرار دادیم» این است که ایشان را در کفر و گناه، پیشقدم کرد؛ در نتیجه دیگران به ایشان اقتدا کرده و به آنان پیوستند.(1)

2.چرا خداوند، فرعونیان را پیشوای کفر قرار داد و آیا این کار، با عدالت خداوند سازگار است؟

این کار، وقتی با عدالت خداوند، ناسازگار است که این گمراه کردن، ابتدایی باشد؛ یعنی خود آنان، قبلا کاری نکرده باشند که مستوجب این اضلال (= گمراه کردن) باشند؛ اما اگر این اضلال، مجازات کفری باشد که آنان قبل از دیگران مرتکب شدند، با عدالت خدا ناسازگاری ندارد. در واقع، پیشوایان گمراهی بودن، نتیجه اعمال خود آنها است و چون آن جهان، تجسم و جلوه این جهان است، این افراد همان گونه که در این جهان، ائمه ضلال بودند، آنجا نیز پیشوایان دوزخند.(2)

3.امامان «نور» و «نار»

در منطق قرآن، ما دو گونه امام داریم؛ امامانی که پیشوای متقین در مسیر هدایت هستند؛ چنان که در سوره انبیاء آیه 37 درباره گروهی از پیامبران می خوانیم:

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَکَانُوا لَنَا

ص: 159


1- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج16، ص54
2- برگرفته از: همان و تفسیر نمونه، ج16، ص 91

عَابِدِینَ)(1)

آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و بر پاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و آنها تنها ما را پرستش می کردند.

این ها امامان نورند که در سلسله انبیا و اوصیا، تا پیامبر خاتم و اوصیایش تداوم یافتند. و امامانی که رهبران ضلال و گمراهی هستند و به تعبیر آیه مود بحث، ائمه نارند. (2)

در روز قیامت نیز که صفوف از هم مشخص می شود، هر گروه، به دنبال امامشان هستند؛ تاریان، ناریان را طالبند و نوریان نوریان را؛ چنان که قرآن می گوید:

(یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ)(3)

[آن روز،] روزی [است]که هر گروه را به نام امامشان فرا می خوانیم.

4.معیار شناخت دو گروه از امامان

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) معیار شناخت امام حق از امام باطل مشخص شده است که به آن اشاره می شود:

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

ائمه در کتاب خدا دو قسمند؛ یکی پیشوایان هدایت که درباره آنها فرمود: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»،(4) ایشان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند» نه به امر مردم؛ بلکه امر خدا را بر امر خود و حکم خدا را بر حکم خود مقدم می دارند. قسم دوم، پیشوایان ضلالت که درباره شان فرمود: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ؛ ایشان را پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به سوی آتش می خوانند» و امر خود را قبل از حکم خدا و مقدم بر آن می دانند و طبق هوا و هوس ها، برخلاف آنچه در کتاب خدای عزوجل هست، عمل می کنند.(5)

پیامها

1. نقش حکومت ها را در شکل دهی ساختار فرهنگی و عقیدتی جامعه، نمی توان نادیده گرفت

ص: 160


1- انبیاء (21): 73
2- برگرفته از تفسیر نمونه، ج16، ص91-92
3- اسراء (17): 71
4- سجده (32): 24
5- اصول کافی، ج 1، ص 216

(أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ)(1)

2. تبلیغات مستکبران، در واقع دعوت به دوزخ است (یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ).(2)

3. مستکبرانی که امروز به عده و غده دل خوش دارند، در قیامت، بی کس و باور خواهند بود (یَوْمَ الْقِیَامَهِ لَا یُنْصَرُونَ) .(3)

ص: 161


1- تفسیر نور، ج9، ص61
2- تفسیر نور، ج9، ص61
3- تفسیر نور، ج9، ص61

درس 195 صفحه 392 قرآن مجید

اعراض کریمانه

(وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ)(1)

و چون سخن لغو بشنوند، از آن روی برمی گردانند و می گویند: «اعمال ما، برای ما و اعمال شما، برای شما. سلام بر شما! ما خواستار مصاحبت جهالت پیشگان نیستیم».

مقدمه

امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ضروریات دین مبین اسلام است، به مقتضای زمان و مکان، شیوه های متفاوتی دارد. در صدر اسلام و در شهر مکه، وقتی گروهی از مردم، ندای توحید را با جان و دل پذیرا شدند، با سرزنشهای جاهلانه مخالفان اسلام روبه رو گردیدند؛ خداوند متعال، در این آیه، وظیفه یک مسلمان را برابر رفتار جاهلان بیان می کند.

واژه ها

اللَّغْوَ: پوچ، هر کلام و عمل بیهوده.(2)

أَعْرَضُوا: روی گرداندند، اعراض کردند (فعل ماضی، از ماده «عرض» باب افعال).

لَا نَبْتَغِی: نمی خواهیم، طلب نمی کنیم (فعل مضارع منفی از ماده «بغی» باب افتعال).

نکات تفسیری

1.ضرورت پرهیز از لغو

محیط شهر مکه، برای تازه مسلمان ها علاوه بر شکنجه و تهدید، با سرزنش و بیهوده گویی مخالفان اسلام همراه بود. قرآن کریم، در چنین محیط شرک آلودی اصل ضروری نهی از منکر را وظیفه یک مسلمان میداند و از او می خواهد با اعراض و دوری از لغو، به نهی از منکر برخیزد(وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ)

ص: 162


1- قصص، 55.
2- در این جا به قرینه «سمعوا»، «سخن بیهوده» است.

2. تعیین مسیر زندگی

صف آرایی حق و باطل مقابل یک دیگر، به محیط و جامعه ای خاص مربوط نیست؛ بلکه همواره در طول تاریخ، این دو جریان، مقابل هم بوده اند. معمولا پیروان مسیر لجاجت، کینه توزی و بیهوده گویی را برگزیده و مؤمنان و پرورش یافتگان مکتب توحید، با صبر و مدارا و کلمات حکیمانه، به آنان پاسخ می دهند.

طبق این آیه، مسلمانان صدر اسلام، با تعیین مسیر زندگی خود برابر بیهوده گویی دشمنان می گویند: «مسؤولیت کارهای ما بر عهده ما است و عواقب کارهای شما نیز بر عهده خودتان می باشد. سلام وداع ما بر شما، ما از رفتار جاهلانه شما دوری جسته و بیزار هستیم».

3.از نشانه های مؤمن

قرآن کریم، یکی از ابزار رسیدن به فلاح و رستگاری را دوری از لغو معرفی می کند.(1) حتی یکی از اوصاف بهشت این است که در آن، لغو راه ندارد.(2)مؤمن واقعی نیز همان طور که از هر گونه لغو پرهیز می کند، از همنشینی با جاهلان و پیروان باطل هم بیزار است و هرگز در صدد آن نیست که در مجالس لهو و لعب، کذب، غیبت، تهمت، افترا و ... (که از مصادق لغو هستند) شرکت کند؛ بلکه بااعلام بیزاری از جاهلان، مسیر زندگی خود را از آنان جدا می کند.

(3)پیام ها

1.عمومی ترین و ساده ترین شیوه نهی از منکر، اعراض و دوری از آن است(وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ)(4)

2. رعایت ادب در گفتار و پرهیز از بیهوده گویی، دستور اسلام است (وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ )(5)

3. سود و زیان عمل هر کس، به خودش بر می گردد (لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ)(6)

4. بیهوده گویی، میوه جهالت است (وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ ... لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ). (7)

ص: 163


1- مؤمنون (23): 3 (والذین هم عن اللغو معرضون)
2- واقعه (56): 25 (لا یسمعون فیها لغوا ولا تأثیما)
3-
4- تفسیر نور، ج9، ص73
5- تفسیر راهنما، ج13، ص527
6- تفسیر نور، ج9، ص73
7- تفسیر نور، ج9، ص74

درس196 صفحه 394 قرآن مجید

بهره وری از دنیا

(وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ ۖ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا ۖ وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ)(1)

و در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن. و احسان کن؛چنانکه خدا به تو احسان کرده است و در زمین طلب فساد نکن. همانا خدا، فساد گران را دوست نمی دارد.

مقدمه

مقصد نهایی انسان، بر اساس مکاتب و جهان بینی ها متفاوت بیان شده است؛ عده ای مبدأ و منتهای خلقت را در همین جهان خلاصه کرده و هدف از زندگی را در بهره مندی از مال، ثروت و امکانات مادی منحصر می کنند. برخی دیگر مقصد نهایی بشر را فقط جهان آخرت دانسته و حضور جسم در این جهان مادی و حتی مال و ثروت را مانع رشد و تعالی روح می دانند و بر این باورند که انسان، باید با پرورش روح و ترک دنیا، به سعادت ابدی برسد.

این آیه، ضمن بیان نگرش جهان بینی توحیدی به این جهان مادی و جهان آخرت، موضع اسلام را در بهره برداری از مال، ثروت و امکانات مادی بیان می کند.

واژه ها

ابْتَغِ: طلب کن (فعل امر از ماده «بغی» باب افتعال).

احْسِنْ: ببخش، نیکی کن (فعل امر از ماده «حسن» باب افعال).

الْفَسَادَ: خروج چیزی از حد اعتدال.

ص: 164


1- قصص (28): 77

نکات تفسیری

1. مقصد نهایی انسان

در بیان قرآن کریم، انسان موجودی هدفمند است که چند صباحی در این جهان مادی گذرا فرصت زندگی پیدا کرده و برای حیات ابدی آماده می شود. ضرورت بهره مندی از دنیا برای نیل به سعادت ابدی، مورد تأکید قرآن کریم است. اسلام، ضمن رد ترک دنیا و رهبانیت و نکوهش دنیاطلبی و دنیازدگی و با اهمیت بخشیدن به زندگی دنیایی، جهان آخرت را اصل قرار داده و زندگی دنیایی را مقدمه و ابزار کسب سعادت آخرتی معرفی می کند. در این رهگذر، برخی انسان ها، تمام همت خود را به کسب دنیا و مقامات دنیایی اختصاص داده و از حیات آخرتی خویش غافل شده اند. قرآن کریم، با بیان سرگذشت قارون، او را بهترین عبرت برای دنیاطلبان و غافلان می داند. قرآن، ضمن نکوهش رفتار قارون و عدم پیروی او از دستورات الهی تأکید می کند که انسان با بهره مندی از نعمت های الهی در این جهان، نباید از آخرت غافل شود؛ بلکه باید این جهان را سکوی پرواز آخرت قرار دهد.

«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ ۖ»؛ و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب» چون دنیا مزرعه آخرت است. (1)

2.ابزار سعادت ابدی

اسلام، برابر مال و ثروت، موضع منفی ندارد و با آن، مخالف نیست؛ همان گونه که فقر را نمی پسندد و دعوت به فقر هم نمی کند. البته اسلام، ثروتی را می پسندد که موجب رسیدن به سعادت آخرتی شود؛ همان طور که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در تفسیر (لَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا) فرمود:

سلامتی، نیرو، فراغ، جوانی و شادابی خود را برای نیل به آخرت به کار بند.. (2)

ثروت، نباید ابزار فساد در زمین و فراموشی ارزش های انسانی شود؛ بلکه باید وسیله ای برای استفاده همگان، پر کردن خلأهای اقتصادی در جامعه و مرهمی بر زخمهای جانکاه محرومان و در یک جمله باید ابزار احسان به دیگران باشد (أَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ) نیکی کن؛ همان گونه که خداوند این همه نعمت را به تو احسان کرد.

ص: 165


1- عوالی، ج 1، ص 267
2- عوالی، ج 1، ص572

پیام ها

1. مال و ثروت، عطایی الهی است که باور به آن، موجب پرورش روح انسان میشود ( فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ )(1)

2. انباشتگی ثروت، از عوامل پیدایش فساد در جامعه است (وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ).(2)

3. فساد، موجب محرومیت از محبت الهی میشود ( إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ). (3)

4. در موعظه، باید به نیازهای طبیعی هم توجه کرد (لَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا).(4)

ص: 166


1- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج13، ص570
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج13، ص570
3- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج13، ص570
4- تفسیر نور، ج9، ص 94.

درس 197 صفحه 396 قرآن مجید

دعوت به توحید

(وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)(1)

و با وجود خدا، معبود دیگری مخوان. هیچ معبودی جز او نیست. همه چیز، هلاک شدنی است، جز وجه او. حکم، فقط برای او است و فقط به سوی او بازگردانده می شوید.

مقدمه

توحید، بنیادی ترین اصل قرآنی است و بخش عظیمی از آیات قرآن به آن اختصاص یافته است. گاه، آیات درباره توحید ذات است و گاه اقسام دیگر توحید از جمله توحید در عبادت آیه مورد بحث، از آیاتی است که توحید عبادی را با دلیل و برهان، مورد بحث و اثبات قرار داده است.

واژه ها

لَا تَدْعُ: نخوان (فعل مضارع مجزوم به لا ناهیه از ماده «دعو»).

هَالِکٌ : هلاک شدنی، نابودشدنی.

وَجْهَ: ذات

الْحُکْمُ: حکمرانی، داوری.

ترْجَعُونَ: بازگردانده می شوید (فعل مضارع مجهول از ماده «رجع»).

نکات تفسیری

1.فانی بودن غیر خدا

هر موجود، اگر به خودی خود،تصور شود، هالک و باطل است و حقیقتی جز آنچه از ناحیه خدای تعالی به آن افاضه می شود، ندارد. آنچه به خدای تعالی منسوب نباشد، به طور کلی از

ص: 167


1- قصص (28): 88

حقیقت خالی است؛ یا موهومی است که قوه خیال، آن را تراشیده و یا سرابی که خیال، آن را به صورت حقیقت جلوه داده است؛ مانند بتها که حقیقتی جز این مقدار که سنگ، چوب یا فلز است ندارد. اما این که رب یا معبود باشند و نفع و ضرر یا اثر دیگری داشته باشند، حقیقت ندارد؛ چرا که اصل وجودشان متعلق به خدا است و وجود مستقلی ندارند؛ به طوری که هرگاه تعلقشان به فیاض مطلق (خدا) قطع شود، نابود می شوند. تنها موجودی که وجودش از ذات خودش است و فناپذیر نیست، ذات مقدس الهی است؛ بنابراین، همه چیز، نابود شدنی است، جز خداوند و هر چه با خدا به گونه ای ارتباط و تعلق داشته باشد، باقی و جاوید است.(1)

2.مراد از وجه خداوند چیست؟

وجه هر چیزی، آن ناحیه ای است با آن، که با غیر روبه رو می شود. هم چنان که وجه هر جسم، سطح بیرون آن است، و وجه انسان، جلوی سر و صورتش می باشد، وجه خدا چیزی است که با آن برای خلقش نمودار است و خلقش هم با آن، متوجه درگاه او می شود. این همان صفات علم و قدرت و سمع و بصر و امثال آن است.

در تفسیر «وجه» در آیه، اقوال مختلفی بیان شده است که با هم منافات ندارند. برخی مراد از وجه را ذات پاک الهی بیان کرده اند. برخی می گویند مراد، اعمال صالح است و عملی که غیر وجه رب یعنی برای غیر خدا باشد، نابود شدنی است. برخی نیز می گویند مراد، دین الهی است که ادیان غیر الهی، نابود شدنی است. نقطه مشترک همه این وجود، این است که آنچه با خدا ارتباط دارد، باقی است.(2)

3.دعا فقط به درگاه خدا

این آیه در پی فرمان به این که نباید غیر خدا را در جایگاه معبود خواند، به اقامه برهان و دلیل بر این اصل می پردازد که خلاصه آن، چنین است:

الف. هیچ معبودی جز خدای یگانه وجود ندارد؛

ب. هر چه غیر خدا است، اگر چند روزی هم جولانی داشته باشد، هویتش فناو نیستی است. فقط خداوند سبحان، قائم به ذات خویش و فنا ناپذیر است؛

ج. حکم و فرمانروایی در همه امور، از آن او است و او است که در نهایت، آخرین سخن و

ص: 168


1- تفسیر عاملی، ج7، ص42
2- برگرفته از تفسیر المیزان، ج16، ص 91 و 92

کلمه فصل را خواهد گفت و جز او، کسی حکمش روا و نافذ نیست.

د. بازگشت همه موجودات به او است و جز او هیچ محلی برای رجوع وجود ندارد.

حال با این چهار برهان، آیا خواندن چیزی و کسی جز او در جایگاه «إله» و معبود روا است؟

4.جایگاه توسل به اولیای خداوند

آیا توسل به اولیای خداوند - چنانکه برخی فرقه ها می گویند . با توحید عبادی منافات دارد؟ پاسخ آن است که توسل به دو گونه است:

الف. توسل به غیر خدا به عنوان معبود و اله؛ مانند توسل مشرکان به بت ها، درختان و موجودات دیگر با قائل شدن شأن الوهیت برای پیامبران و اولیا. (1)

ب. توسل به کسانی که خداوند، اذن به شفاعت آنان داده است، بدون لحاظ شأن ربوبی یا امثال آن برای آنان. این گونه توسل، نه تنها مطرود نیست، بلکه مورد توصیه قرآن است؛چنانکه فرموده است:

ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم التول لوجدوا الله توابا رحیما

اگر مؤمنان؛ زمانی که برخود ستم کردند، نزد تو بیایند و به درگاه خداوند استغفار کنند و رسول نیز برای آنان مغفرت بطلبد، هر آینه خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.

پیام ها

1. تنها، خدا معبود شایسته پرستش است و موحد واقعی کسی است که از همه معبودها و طاغوتها آزاد باشد (وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ).(2)

2. هر چه جز خدا است، در معرض هلاک و نابودی است؛ پس به آنچه رفتنی است، دل نبندیم و خود را اسیر آن نسازیم ( کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ).(3)

3. فرمانروایی بر جهان، شرط شایستگی برای معبود بودن است (لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ...لَهُ الْحُکْمُ).(4)

4. توحید و معاد، دو رکن اساسی تعلیمات پیامبر(صلی الله علیه وآله)است (وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ...وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).(5)

ص: 169


1- مائده (5): 116. (اخذونی وأمی إلهین من دون الله)
2- تفسیر نور، ج9، ص107
3- تفسیر نور، ج9، ص107
4- تفسیر راهنما، ج13، ص599
5- تفسیر راهنما، ج13، ص599

درس 198 صفحه 398 قرآن مجید

جهانگردی هدفمند

(قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)(1)

بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرد؟ سپس خدا نشأه آخرت را پدید خواهد آورد. همانا خدا، بر هر چیز توانا است.

مقدمه

آیه نوزدهم سوره عنکبوت تا پنج آیه بعدش، درباره معاد است. این آیات بین داستان حضرت ابراهیم واقع شده است. این بحث، به ظاهر ارتباط صریحی به قصه آن جناب ندارد؛ ولی چون اول سخن با منکران معاد است یا کسانی که آن را بعید می شمارند، بر مسأله معاد اقامه حجت کرده است.(2) روش قرآن، این است که وقتی بیان داستانی به مرحله حساس می رسد، برای نتیجه گیری بیشتر، به طور موقت دنباله آن را رها کرده و به نتیجه گیریهای لازم می پردازد. این آیه، یکی از آن موارد است.(3)

واژه ها

سِیرُوا: سیر کنید، بگردید (فعل امر از ماده «سیر»).

أنظروا:(4) با دقت بنگرید (فعل امر از ماده «نظر»).

بَدَأَ: آغاز و ایجاد کرد (فعل ماضی از ماده «بدء»).

یُنْشِئُ:پدید می آورد، ایجاد می کند (فعل مضارع از ماده «نشأ » باب افعال).

ص: 170


1- عنکبوت (29): 20
2- برگرفته از ترجمه المیزان، ج16، ص173
3- برگرفته از تفسیر نمونه، ج16، ص237
4- نظر، به معنای نگاه با تأمل است.

نکات تفسیری

1.جهانگردی هدفمند (سیر در زمین)

اسلام، به جهانگردی اهمیت زیادی داده است؛ البته نه برای هوسرانی، بلکه برای اهداف بلند. در بعضی آیات،(1) هدف از جهانگردی، عبرت از تاریخ گذشتگان بیان شده است؛ چرا که تاریخ، خصوصیات اخلاقی و کارهای نیک و بد و تفکرات گذشتگان را برای ما بازگو می کند و علل سقوط و سعادت، کامیابی و ناکامی جامعه ها را در اعصار و قرون مختلف نشان می دهد.

در بعضی آیات دیگر، مانند آیه مورد بحث، هدف از جهانگردی و سیر در تاریخ را مشاهده عظمت خداوند در نقاط مختلف جهان و اعتقاد و ایمان به معاد بیان کرده است. در بعضی آیات(2) نیز هدف کلی از سیر در زمین، بیان شده و می فرماید: جهانگردی، قلب انسان را دانا و چشم انسان را بینا و گوش او را شنوا می گرداند.

2.استدلال بر مسأله معاد

این آیه و آیه قبل،(3) امکان معاد از طریق اثبات وسعت قدرت خداوند را اثبات می کند، با این تفاوت که اولی درباره خلقت نخستین خود انسان و آنچه اطراف او است سخن می گوید و آیه دوم، به مطالعه حالات اقوام و موجودات دیگر دستور می دهد، تا حیات نخستین را در چهره های مختلف و در شرایط کاملا متفاوت ببینند و به عمومیت قدرت خدا و توانایی او بر اعاده این حیات، پی ببرند.

آثار موجودات زنده نخستین که به صورت فسیل ها و غیر آن در اعماق دریاها، در دل کوهها و در لابه لای طبقات زمین است، گوشه ای از اسرار آغاز حیات در کره زمین بوده و عظمت و قدرت خدا را ثابت می نماید و انسانها را متوجه می کند که خداوند، بر اعاده حیات نیز قادر است.(4)

وقتی قدرت خداوند در نشأه نخستین (دنیا) ثابت شد؛ خداوند نشأه آخرت را هم مانند نشأه نخستین خلق می کند؛ پس این آیه شریف در معنای (وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَی فَلَوْلَا

ص: 171


1- آل عمران (3): 137، «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ»و نمل (27):69 «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُجْرِمِینَ»
2- حج (22): 46،«أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا ۖ فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»
3- «أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ»آیا آنها ندیدند چگونه خداوند آفرینش را آغاز می کند، سپس باز می گرداند
4- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج16، ص237 - 238

تذکرون) می باشد.(1)

پیام ها

1. جهانگردی، سیر و سفر، مطالعه طبیعت و گردش های هدفدار، یک وظیفه و ارزش است (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا)(2)

2. سیاحت در زمین و تأمل در پیدایش موجودات، برطرف کننده تردید انسان در امکان تحقق معاد است (سِیرُوا فِی الْأَرْضِ...ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ)(3)

3. بهترین دلیل معاد، قدرت نمایی خداوند در پدید آوردن موجودات در نخستین مرتبه است (کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ)(4)

ص: 172


1- واقعه (56): 62، (شما که نشأه اول را می دانید، چرا متذکر نمی شوید؟).
2- تفسیر نور، ج9، ص 127
3- تفیسر راهنما، ج14، ص48
4- تفسیر نور، ج9، ص127

درس 199 صفحه 400 قرآن مجید

ایمان به مبدأ و معاد

(وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ)(1)

و به سوی [اهل] مدین برادرشان، شعیب را [فرستادیم]. پس گفت: «ای قوم من! خدا را پرستش کنید و در انتظار روز واپسین باشید و در زمین به فساد کاری نکوشید»

مقدمه

امر به معروف و نهی از منکر به قدری اهمیت دارد که خداوند می فرماید:

(وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ۚ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(2)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نیز فرمود:

من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفه الله فی أرضه و خلیفه رسول الله و خلیفه کتابه؛ کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خدا در زمین و جانشین رسول خدا و کتاب او است.(3)

پیامبران الهی، این وظیفه مهم را در رأس برنامه های خود می دانستند این آیه، گوشه هایی از انجام این وظیفه را توسط حضرت شعیب(علیه السلام)در بین قوم خود بیان کرده است.

واژه ها

مَدْیَنَ: شهری است در جنوب غربی اردن که امروز به نام «معان» خوانده می شود و حضرت شعیب و قومش در آنجا می زیستند.(4)

ص: 173


1- عنکبوت (29): 36
2- آل عمران (3): 104. باید از میان شما، جمعی به نیکی فرا بخوانند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. آنها، همان رستگارانند.
3- مجمع البیان، ج 2، ص 807
4- ، تفسیر نمونه، ج16، ص 269

شُعَیْبً: از انبیا بوده و قبرش در یمن، زیارتگاه است.(1)

ارْجُوا : امیدوار باشید (فعل امر از ماده «رجو»).

لَا تَعْثَوْا:فساد نکنید، سرکشی نکنید. (فعل نہی مضارع از ماده «عثو»).

نکات تفسیری

1.دلسوزی در هدایت

پیامبران، غالبا با اقوامشان پیوند خویشاوندی داشتند؛ ولی تعبیر برادر «أخاهم» اشاره به نهایت محبت این پیامبران به امتهایشان داشته و این نکته را می فهماند که آنها، مقصدشان تسلط و سلطه جویی بر اقوام نبوده است.(2)

2.امید به آخرت

ایمان و یقین به آخرت، مرتبه ای بالاتر از امید به آخرت دارد و خداوند، هر کس را که ایمان و یقین به روز قیامت دارد، از صالحان ،(3) صادقان و متقین(4) و رستگاران واقعی(5) معرفی می کند؛ ولی باید توجه داشت امید به آخرت و امید به حساب و کتاب، اثر تربیتی داشته و مقدمه ای برای ایمان و یقین به آخرت است؛ به همین دلیل پیامبران - از جمله حضرت شعیب(علیه السلام) از امید به آخرت سخن می گفتند؛ چرا که اگر کسی امید داشته باشد که در قیامت حساب و کتابی هست، اولین اثرش آن است که در زمین فساد نمی کند «وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»

3.ایمان به مبدأ و معاد

اعتقاد به مبدأ و معاد، پایه و اساس هر دین و آیین است که پیامبران بزرگ خدا از جمله حضرت شعیب دعوت خود را با آن آغاز کردند. در فراز اول میفرماید: «اعبدوا الله؛ خدا را عبارت کنید» و چیزی را با او شریک نسازید و اعتقادتان را به مبدأ تقویت کنید. در فراز دوم می فرماید: «وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ»؛ یعنی اعمالی انجام دهید که امید ثواب به آن داشته باشید و در دنیا و در آنچه در دنیا است؛ مثل شهوات و لذات و مادیات غرق نشوید؛ چرا که امیدهای دنیا،

ص: 174


1- تفسیر روشن، ج14، ص225تفسیر روشن، ج14، ص225
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج16، ص268.
3- آل عمران (3): 114: «یؤمنون بالله والیوم الآخر ... أولیک من الصالحین»
4- بقره (2): 177: «ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر ... أولئک الذین صدقوا وأولئک هم المتقون».
5- لقمان (31): 5- 4: «وهم بالآخره هم یوقنون ... أولئک علی هدی من ربهم وأولئک هم المفلحون»

به یأس تبدیل می شود؛ ولی امید به آخرت، ماندنی است.

علت این که پیامبران، دعوت خود را با این دو اصل (اعتقاد به مبدأ و معاد) شروع می کردند این است که ایمان به مبدأ، سبب می شود انسان، پیوسته احساس مراقبت دقیقی از ناحیه پروردگار بر اعمال خود داشته باشد. ایمان به معاد، انسان را به یاد دادگاه عظیمی می اندازد که همه چیز بی کم و کاست در آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

4.ممنوعیت فساد

بعد از دعوت به مبدأ و معاد، حضرت شیعب به قوم خود فرمود: « وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛ در زمین فساد نکنید» عمده ترین فسادانگیزی قوم مدین کم فروشی و خیانت در کیل و وزن بوده است.

گرچه این خطاب حضرت شعیب به قوم خود است، اختصاص به آنان نداشته، بلکه یک دستور جامع عملی است که تمام برنامه های اجتماعی را در بر می گیرد. فساد، مفهوم وسیعی دارد که هر گونه نابسامانی و ویرانگری و ظلم را در بر می گیرد و نقطه مقابل آن، صلاح و اصلاح است که تمام برنامه های سازنده در مفهوم آن جمع است.(1)

پیام ها

1. انبیا که پدران فکری و ایمانی و اخلاقی مردمند، با آنان برادرانه رفتار می کنند و حضرت شعیب، دل سوز مردم مدین بود و با آنان رابطه عاطفی و مهربانانه داشت ( أَخَاهُمْ شُعَیْبًا)(2).

2. بندگی خدا و ایمان به مبدأ و معاد، در تعالیم انبیا دو امر اعتقادی مهم و زمینه دوری از فساد است (اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا).

3. بازداشتن مردم از تبهکاری و فساد در حد دعوت به توحید عبادی و آخرت طلبی، اهمیت دارد (اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ) (3)

ص: 175


1- برگرفته از تفسیر نمونه، ج16، ص269
2- تفسیر نور، ج9، ص 143 و تفسیر راهنما، ج14، ص78
3- تفسیر راهنما، ج14، ص79

درس 200 صفحه 402 قرآن مجید

قرآن، برترین معجزه

(أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَی عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحْمَهً وَذِکْرَی لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)(1)

آیا در قرآن کمبودی می بینید و برای آنان کافی نبوده است که ما این کتاب را بر تو نازل کرده ایم که پیوسته بر آنان خوانده می شود؟ همانا در این [کتاب] رحمتی است بزرگ و تذکری برای مردمی که ایمان می آورند.

مقدمه

برخی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله)و از تورات چیزهایی می نوشتند؛ این خبر، به رسول خدا(صلی الله علیه وآله)رسید. حضرت فرمود: «احمق ترین احمقان و گمراه ترین گمراهان، مردمی هستند که از کتابی که خداوند بر پیغمبرشان نازل کرده است، روی گردان شوند و به کتابی علاقه مند شوند که خدا بر غیر پیغمبر آنان نازل کرده و برای امتی غیر از آنان فرستاده است». در همین جریان بود که این آیه شریف نازل شد.(2)

از آیات قبل، استفاده می شود که کافران و ظالمان، حاضر نبودند معجزه بودن قرآن را بپذیرند؛ لذا به بهانه جویی پرداخته و می گفتند: «چرا معجزاتی مثل معجزات موسی و عیسی از سوی پروردگار بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)نازل نمی شود؟ چرا او عصای موسی و ید بیضاء و دم مسیحا ندارد؟ » قرآن در پاسخ می دهد؛ نخست می گوید: به آنها بگو: معجزات، همه نزد خدا است و من، فقط بیم دهنده آشکارم (قل إنما الآیات عند الله وإما أنا نذیر مبین) (3)پاسخ دوم در این بررسی می شود.

واژه ها

لَمْ یَکْفِ: کفایت نمی کند، کافی نیست (فعل مضارع منفی از ماده «کفی»)

ص: 176


1- عنکبوت (29): 51
2- الدر المنثور، ج 5، ص148
3- عنکبوت (29): 50

یُتْلَی: خوانده می شود (فعل مضارع مجهول از ماده «تلو»).

ذِکْرَی : یادآوری، تذکر، پند.

نکات تفسیری

1.قرآن، برترین معجزه

پاسخ دوم خداوند به کفار و ظالمان، این است که آیا همین اندازه برای آنها کافی نیست که ما این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود؟(1)

جمله «أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ؛ آیا برای آنها کافی نیست؟» معمولا در مواردی گفته می شود که انسان، کاری برتر از انتظار طرف انجام داده و او، از آن غافل است یا خود را به غفلت می زند؛ برای مثال، او می گوید: «چرا فلان خدمت را به من نکردی؟» در پاسخ، ما خدمت بزرگتری را یادآور می شویم که او آن را نادیده گرفته است و می گوییم: آیا کافی نیست که ما چنین خدمت بزرگی انجام دادیم؟! اینجا نیز خداوند می فرماید: آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم؛ کتابی که از هر جهت، جامع و کامل بوده و بر خلاف معجزات پیامبران دیگر، جاودانه است و آیاتش، شب و روز، بر آنها تلاوت می شود («یتلی» به فرد و مکان خاصی اختصاص ندارد).

2.قرآن، رحمت و وسیله یادآوری

قرآن، هم رحمت است و هم وسیله یاد آوری؛ ولی برای گروه باایمان؛ آنها که درهای قلب خود را به روی حقیقت گشوده اند؛ طالب نورند و خواهان راه یافتن برای آنها که هر بار که آیات قرآن را می خوانند، تذکر تازه ای می یابند. ممکن است فرق میان «رحمت» و «ذکری» این باشد که قرآن، تنها یک معجزه و مایه تذکر نیست؛ بلکه علاوه بر آن، سرشار از برنامه ها و قوانین رحمت آفرین و دستورهای تربیتی و انسان ساز است؛ برای نمونه عصای موسی تنها معجزه بود؛ ولی در زندگی روزمره مردماثری نداشت؛ اما قرآن، هم معجزه است و هم برنامه کامل زندگی و مایه رحمت.(2)

پیام ها

1.قرآن، معجزه ای کفایت کننده برای خواستاران معجزه است و از سوی خداوند، بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)

ص: 177


1- تفسیر نمونه، ج16، ص 316 و 317
2- تفسیر نمونه، ج16، ص318

نازل شده است (أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ). (1)

2. قرآن، مایۂ رحمت و دوری از غفلت است ( لَرَحْمَهً وَذِکْرَی).(2)

3. قرآن، برای همه مردم است؛ ولی بهره گیری از آن، شرایط و شایستگی خاص می طلبد که از جمله شرایط دریافت رحمت الهی، ایمان است (..لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ). (3)

ص: 178


1- تفسیر راهنما، ج14، ص106
2- تفسیر نور، ج9، ص158
3- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج14، ص 106 و تفسیر نور، ج9، ص158

درس 201 صفحه 404 قرآن مجید

مجاهده در راه خدا

(وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَوَتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّی یُؤۡفَکُونَ)(1)

و کسانی که در راه ما کوشش کنند، بی تردید راه های خود را به آنان می نمایانیم و قطعا خدا، با نیکو کاران است.

مقدمه

امدادهای غیبی از واقعیت های زندگی بشر است. ولی این امدادها بر چه کسانی و با چه شرایطی نازل می شود، این آیه، شرایط دریافت این امدادها را بیان کرده است.

واژه ها

جاهدوا: کوشیدند، جهاد کردند (فعل ماضی از ماده «جهد» باب مفاعله).

لنهدین:(2) حتما هدایت می کنیم (فعل مضارع از ماده «هدی»).

سبل: راهها (جمع «سبیل»).

نکات تفسیری

1.جهاد در راه خدا

جهاد، به معنای به کار بردن آخرین حد توان و قدرت در دفع دشمن است که گاهی جهاد با دشمن ظاهری است و گاهی جهاد با شیطان و گاه با نفس است.(3)

در این آیه شریف، «جهاد»، تعبیری وسیع و مطلق است و هر گونه جهاد و تلاشی را که در راه خدا و برای او به منظور وصول به اهداف الهی صورت گیرد، شامل می شود؛ خواه در

ص: 179


1- عنکبوت (29): 69
2- «نهدی» متکلم مع الغیر که با حرف لام و نون تاکید ثقیله مؤکد شده است.
3- مفردات راغب، ماده «جهد».

طریق کسب معرفت باشد یا جهاد با نفس یا مبارزه با دشمن یا انجام هر کار نیک دیگر.(1)

2.«جهاد» و «اخلاص»

از این آیه، استفاده میشود که هر گونه شکست و ناکامی، معلول یکی از دو چیز است: یا در جهاد و تلاش، کوتاهی کرده ایم یا اخلاص در کار ما نبوده است. اگر این دو با هم جمع شود، بنا بر وعده مؤکد الهی، پیروزی و هدایت، حتمی است. می توان گفت نکته اساسی در مشکلات و مصائب جوامع اسلامی، همین امر است. از طرفی، جهاد در صحنه های علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را به فراموشی سپرده اند و از طرفی، حب نفس و عشق به دنیا و راحت طلبی، بر آنها چیره شده است، تا آن جا که کشتگانشان به دست خودشان، بیش از کشتگانی است که دشمن غیر مسلمان از آنها می گیرد.(2)

3. همراهی خدا با محسنان

محسنان، کسانی هستند که علاوه بر جهاد و تلاش برای نجات خود دارای مقام ایثار و احسانند و برای دیگران هم می کوشند.(3)

«همراهی خدا با محسنان» یا به این معنا است که خدا یاریشان می کند این که مسأله جهاد که محتاج نصرت است، جلوتر آمده، خود قرینه است بر (ین که کلمه «مع» به معنای «نصرت» است) یا به معنای معیت رحمت و عنایت خداست که شامل همه عنایات خدای سبحان به بندگان محسن او است. بنابر تفسیر اول، معیت به معنای نصرت و کمک، و بنابر تفسیر دوم، رحمت و عنایت است.(4)

پیام ها

1. برای رسیدن به هدایت ویژه الهی، تلاش لازم است و باید گام اول را خود انسان بردارد (جاهدوا ... لنهدینهم).

2. آنچه به تلاش ارزش می دهد، خلوص است (فینا).

3. راههای وصول به قرب الهی، محدودیت ندارد (سبلنا).

ص: 180


1- تفسیر نمونه، ج 16، ص349
2- تفسیر نمونه، ج 16، ص351
3- تفسیر نمونه، ج 16، ص352
4- برگرفته از: المیزان، ج16، ص151

4. به وعده های خدا، اطمینان داشته باشیم (لنهدیهم) (لام و نون تأکید، نشانه های تأکید فراوان است).

5. نشانه نیکوکار بودن، تلاش در راه حق و اخلاص است (جاهدوا فینا ... مع المحسنین). (1)

ص: 181


1- تفسیر نور، ج9، ص173

درس 202 صفحه 406 قرآن مجید

نظام زوجیت

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)(1)

و از جمله نشانه های او، این است که برای شما از جنس خودتان، همسرانی آفرید که کنارشان آرام گیرید و میان شما، محبت و شفقتی قرار داد. بی تردید، در این[تدبیر عجیب]، نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند.

مقدمه

این آیه شریف، و آیه قبل و چهار آیه بعد، با تعبیر «وَمِنْ آیَاتِهِ؛ و یکی از نشانه های او» آغاز می شوند و نکات دقیقی از دلایل توحید و نشانه های پروردگار را در «وجود آدمی» و در «نظام هستی» بازگو می کنند.

این آیه، بخشی از نشانه های خدا را در وجود انسانها بیان می کند که در تفسیر آیه، به آنها اشاره می نماییم.

واژه ها

أَنْفُسِ: جانها (جمع «نفس»).

لِتَسْکُنُوا:(2)تا آرام گیرید (فعل مضارع از ماده «سکن»).

جَعَلَ: قرارداد (فعل ماضی).

مَوَدَّهً: دوستی، محبت.

ص: 182


1- روم (30): 21
2- جمع مذکر مخاطب که با «آن» ناصبه محذوف، منصوب شده است

نکات تفسیری

1. نظام زوجیت

در این آیه شریف، یکی از نشانه های خدا را «آفرینش همسر» معرفی کرده و فرموده است: همسران، مایه آرامش شمایند. این آرامش، به این دلیل است که زن و مرد، مکمل هم و مایه شکوفایی، نشاط و پرورش یکدیگرند؛ به گونه ای که هر کدام، بدون دیگری ناقص است؛ لذا طبیعی است میان یک موجود و مکمل آن، باید چنین ارتباط و جاذبه ای وجود داشته باشد.(1)

2.لزوم مودت و رحمت بین همسران

برای بقای زندگی مشترک، دوستی و شفقت، امری ضروری و لازم است و با از میان رفتن این دو، بنیان خانواده متزلزل شده و اضطراب و افسردگی بر اهل خانه حاکم می گردد؛ در نتیجه نشاط و شادابی و شکوفایی، از خانه رخت برمی بندد. در چنین خانه ای، فرزندانی گوشه گیر و ناموفق پرورش می یابند؛ لذا خداوند، مهر و عواطف دوستانه ای بین همسران به وجود آورد و همسران را مایه سکونت و آرامش هم قرار داد (لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا) تا در پرتو این آرامش، عقل و خرد خویش را به کار گیرند «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» و به وظایف خود عمل کنند.

3.فرق «مودت» و «رحمت»

کلمه مودت، به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر شود و رحمت، به معنای نوعی تأثیر درونی ای است که از مشاهده یک شخص ناتوان و محتاج به وجود می آید.(2)

مودت، در آغاز راه است که در آن، همسران، به هم خدمت می کنند؛ اما هنگامی که یکی از آنان، ضعیف یا ناتوان شود و قادر به انجام کارهای خویش نباشد، به رحمت نیاز است و دیگری باید با ایثار و از خودگذشتگی، به همسرش کمک کند و نیازهای او را برآورده

نماید(3)

ص: 183


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج16، ص 392
2- تفسیر المیزان، ج16، ص 166
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج16، ص393

پیام ها

1. آفرینش همسران از جنسی همگون، از آیات الهی است (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا). (1)

2. زنان، همسان با مردان خلق شده اند (أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا)از قید «من أنفسکم» استفاده می شود که خلق زنان، همسان مردان است.(2)

3.. آفرینش، هدفدار است (َخلَقَ لَکُمْ ).(3)

4. همسر، باید عامل آرامش باشد، نه مایه تشنج و اضطراب ( لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا).(4)

5. اهل فکر هستند که می توانند به نقش سازنده ازدواج پی ببرند ( لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ). (5)

ص: 184


1- تفسیر راهنما، ج14، ص172
2- تفسیر راهنما، ج14، ص172
3- تفسیر نور، ج9، ص189
4- تفسیر نور، ج9، ص189
5- تفسیر نور، ج9، ص189

درس 203 صفحه 407 قرآن مجید

سرشت خداجوی

(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)(1)

پس [اکنون که بطلان شرک معلوم شد] با گرایش به حق. به این دین [توحیدی] روی بیاور، با همان فطرت الهی که مردم را بر آن آفریده است. برای خلقت خدا هیچ گونه تبدیلی نیست. این است دین راست و درست؛ ولی بیشتر مردم نمی دانند.

مقدمه

خداوند در آیات قبل (20-29) با یادآوری برخی آیات آفاقی و انفسی مانند آفرینش انسان از خاک، آفرینش همسر برای انسان و ایجاد محبت بین آنان، آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبان ها، آفرینش شب و روز و رعد و برق و فرو فرستادن باران و زنده شدن دوباره زمین ... و مطیع بودن همه آنچه در آسمانها و زمین است برابر او، بر وحدانیت خویش و معاد تأکید کرد. این آیه، در حقیقت، نتیجه مباحث گذشته است که در چنین فضایی، انسان باید با تمام وجود، خود را در همان مسیری که خداوندسرشت انسان را بر آن نهاده است حرکت کند و هرگز فتور و سستی به خود راه ندهد.(2) این، بهترین راه خداشناسی و معادشناسی است.

واژه ها

حَنِیفً: حق گرا، خالص (صفت مشبه). (3)

فِطْرَتَ: سرشت، آفرینش (4)

ص: 185


1- روم (20): 30
2- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج16، ص259
3- حنیف به معنای اعتدال، میانه روی و حرکت مستقیم و مایل به وسط را گویند
4- فطرت یعنی سرشت آدمی و نوع خاص خلقت انسان که گرایش به توحید و حق دارد.

قَیِّمُ: پایدار، استوار (صیغه مبالغه).(1)

نکات تفسیری

1.دین حنیف

دین حنیف، دینی است که از همه کجیها، انحرافها و خرافات، به سوی راستی، درستی و حق متمایل است. چون چنین است، قیم است؛ یعنی هم خود، ثبات و استحکام دارد و هم هر کس به آن روی کند از خطر انحراف، زوال و تزلزل در امان خواهد بود. به خلاف «جنیف» که به عقاید، افکار و آیین متمایل به گمراهی، خرافات و باطل گفته میشود و در معرض تزلزل و زوال است.

2. تفاوت فطرت و غریزه

سرشت جاودان الهی، در نهان و نهاد انسان همواره ندای توحید سر می دهد و در پی رسیدن به حق گام برمی دارد. گرایش به توحید، معاد و دین حنیف، در انسان همواره همراه نوعی آگاهی است که در عقل و اندیشه او اثر می گذارد؛ بر خلاف غریزه که آگاهانه نیست.

3.شکوفایی فطرت

یکی از مهم ترین اهداف بعثت پیامبران، شکوفایی فطرت انسانها است: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته؛(2)خداوند، پیامبران خود را مبعوث فرمود و رسولان خود راپی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند».

فطرت، هرگز نمی میرد و از بین نمی رود؛ بلکه ممکن است گاهی بر اثر عوامل مختلفی همچون دوری از تعالیم پیامبران و سرپیچی از دستورات الهی و سلطه طاغوت، فطرت خداجوی به خاموشی گراید، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَاوَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»(3) اما آن گاه که در معرض آفتاب تابناک و حیات بخش وحی و رسالت قرار می گیرد شکوفا می شود.

در این آیه نیز فرمود: «لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» این فطرت الهی، تغییر و تبدیل نمی پذیرد.

ص: 186


1- مفردات راغب، ص 691 ماده «قوم»: قیم یعنی چیزی که فی نفسه ثابت و استوار بوده و باعث ثبوت و استواری دیگران است.
2- نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، خطبه اول، ص 24.
3- شمس (91): 9، 10.

4. استواری راه خداشناسی

برای خداشناسی، راه های مختلفی وجود دارد؛ گاه به براهین عقلی و گاه به آیات آفاقی و پدیده های طبیعی و ... استدلال می شود. همه این راه ها می توانند در مسیر خداشناسی، راهنمای بشر باشند؛ اما یکی از استوارترین راه های خداشناسی، فطرت و سرشت نهانی انسان است که در طول تاریخ بشر، دستخوش تغییر و تحول نشده است.

5.تفسیر فطرت در روایات

فطرت خداجوی که در قرآن به «فِطْرَتَ اللَّهِ» یاد شده است، در احادیث اسلامی با تعابیر مختلفی بازگو و تفسیر شده است؛ در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریف « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» نقل شده است که فرمود: «فطرهم علی المعرفه (1)به؛خداوند، سرشت آنان را بر معرفت و شناخت خود قرار داد».

از امام صادق (علیه السلام) نیز درباره تفسیر همین آیه سؤال شد؛ حضرت فرمود: «منظور، توحید است»(2) و در حدیثی دیگر فرمود: «منظور از فطرت الله همان اسلام است»(3) و باز در حدیثی فرمود: «مقصود از فطرت الله، ولایت اولیای الهی است». از مجموع احادیث یاد شده، می توان چنین نتیجه گرفت که «فطرت الله»، همان معرفت درونی و گرایش توحیدی است و توحید، اسلام و ولایت، از مصادیق آشکار آن می باشد.

پیام ها

1.انسان، ذاتا خداگرا، توحید گرا و طرفدار حق است(4)( فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا).

2. فطرت انسان، تغییر ناپذیر است و از بین نمی رود (...لا تبدیل لخلق الله...).

3. فطرت و دین، پیوند تکوین و تشریع در جان انسان است (فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا.. ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ)

4. دین و فطرت، ثابت و استوارند (فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا.. ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ)

5. گرایش به دین حق، اصل است و انحراف و کجی، امری عارضی است (5)(فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا).

ص: 187


1- اصول کافی، ج 2، ص 13.
2- اصول کافی، ج 2، ص 13.
3- اصول کافی، ج 2، ص 13.
4- تفسیر نور، ج9، ص 197
5- تفسیر نور، ج9، ص198

6. بسیاری از مردم، از دین فطری ناآگاهند و ناآگاهانه مقابل دین می ایستند (وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ).

7 دین قیم و استوار، می تواند باعث قیام و قوام انسان باشد (فَأَقِمْ وَجْهَکَ ... ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ).

ص: 188

درس 204 صفحه 409 قرآن مجید

عواقب کفر

(مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ)(1)

کسانی که کفر بورزند، کفرشان به زبان خودشان است و کسانی که کار شایسته انجام دهند، برای خودشان [جایگاه نیکو] آماده می کنند.

مقدمه

برخی افراد ناآگاه، می پندارند که کفر و ایمان آدمیان، زیان و نفعی برای خداوند دارد. این پندار، ناشی از نشناختن خداوند و نظام این عالم است. این آیه، بازتاب کفر و ایمان را به خود انسان مورد بحث قرار می دهد.

واژه ها

کَفَرَ: کفر ورزد، بپوشاند (فعل ماضی). (2)

یَمْهَدُونَ: آماده می کنند (فعل مضارع از ماده «مهد»).(3)

نکات تفسیری

1.عواقب کفر

انسان هایی که بندگی خدا را رها کرده و کافر شدند، کفرشان به خدا ضرری نمی رساند؛ چرا که فرمود:(إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ(4)): اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، [به خدا زیانی نمی رسد]؛ چراکه خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است»؛ بلکه کفرشان، بر ضرر و زیان خود بوده و وبالش دامنگیرشان می شود (فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ) و همان طور

ص: 189


1- روم (30): 44
2- به کافر، از آن رو که حقیقت را می پوشاند، کافر می گویند.
3- «مهد» در اصل، به معنای گهواره کودک است. سپس به هر مکان مهیا و آماده ای که موجب آرامش است، گفته شده است
4- ابراهیم (14): 8

که آیه بعد می فرماید، از رحمت الهی دور خواهند بود (إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ)(1)

یکی از عواقب کفر، آن است که کافر، به عمل صالح موفق نمی شود، به همین دلیل، خداوند، پس از کفر، سخن از عمل صالح به میان آورده و آن را مقابل کفر قرار داده است (مَنْ کَفَرَ ... وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا)

2.ایمان و عمل صالح

اگر کسی ایمان داشته باشد؛ ولی عمل صالح انجام ندهد، این ایمان، به تنهایی سودی به حالش ندارد؛ به همین دلیل در 82 آیه از قرآن می بینیم که ایمان و عمل صالح، به شکل های گوناگون، با هم ذکر شده است؛ مانند:(إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)(2)و در آیه بعد همین سوره نیز ایمان و عمل صالح با هم ذکر شده است: (لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ فَضْلِهِ).(3)

در آیه مورد بحث، عمل صالح را مطرح فرموده است ولی از ایمان سخنی نگفته است. این به آن دلیل استکه در آیات دیگر، شرط سودمند بودن عمل صالح را ایمان معرفی کرده است: «وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ»،(4) کسی که عمل صالحی انجام دهد . خواه مرد یا زن - در حالی که مؤمن باشد، وارد بهشت می شود. وگرنه همان طور که در نکته اول بیان شد - عمل صالح بدون ایمان، از انسان کافر پذیرفته نمی شود.

3.اثر عمل صالح

منصور بن حازم از امام صادق(علیه السلام)نقل می کند که آن حضرت فرمود:

«ان العمل الصالح لیسبق صاحبه الی الجنه فیمهد له کما یمهد لأحدکم قادمه فراشه».(5)

عمل شایسته، قبل از صاحبش به بهشت می رود، تا جایگاه او را در بهشت آماده سازد و از صاحبش پذیرایی کند؛ چنان که خدمتکار یکی از شما، فراشتان را بگستراند.

ص: 190


1- روم (30): 45
2- عصر (103): 2-3
3- روم(30)45
4- غافر (40): 40
5- مجمع البیان، ج 8، ص481

پیام ها

1.انسان، دارای اختیار است و ایمان و کفر را خود، انتخاب می کند (مَنْ کَفَرَ ... مَنْ عَمِلَ). (1)

2. کفر، امری خسارت بار است و بازتاب خسارت آن، برای خود کافر است (مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ)(2)

3. کفر، به تنهایی و بدون عمل کفرآلود، برای شقاوت آخرتی کافی است (مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ).(3)

4. عقیده و عمل آدمی، در سعادت و شقاوت وی نقشاساسی دارد (مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ).(4)

5. برای رفتن به بهشت، ایمان تنها کافی نیست؛ بلکه اعمال صالح نیز لازم است (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ).

ص: 191


1- تفسیر نور، ج 9، ص210
2- تفسیر راهنما، ج14، ص229
3- تفسیر راهنما، ج14، ص230
4- تفسیر راهنما، ج14، ص230

درس 205 صفحه 412 قرآن مجید

متکبر مباش

(وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ)(1)

و از مردم [به تکبر] روی بر متاب و در زمین با شادی [غرور]گام بر مدار، که خدا هیچ متکبر فخرفروشی را دوست نمی دارد.

مقدمه

غرور و تکبر از موانع بسیار مهم در مسیر رشد و کمال انسان است، آسیب های این خصلت تا آسمان نیز کشیده می شود. این آیه پرهیز از این خصلت را یادآور شده و عوارض ناگوار آن را گوشزد می کند . این آیه قسمتی از نصایح لقمان به فرزند خویش است.

واژه ها

لَا تُصَعِّرْ: صورت را برنگردان (فعل نهی از ماده «صعر» باب تفعیل).

خَدَّ: چهره، رخساره.

لَا تَمْشِ: نرو (فعل نهی از ماده «مشی»).

مَرَحً:شدت فرح و شادی. مخال: متکبر (اسم فاعل از ماده «خیل»)(2)

فَخُورٍ: بسیار به خود بالنده، فخر فروش (صیغه مبالغه از ماده «فخر»).

نکات تفسیری

1. روی برتابیدن از مردم

«تصعیر» به معنای روی برگردانیدن است که در این جا کنایه از تکبر و غرور در برخورد با مردم است.

ص: 192


1- لقمان (31): 18
2- اینکه اسبان و سواران را نیز خیل می گویند زیراهرکه بر آن سوار شود احساس تکبر می کند و خیال انگیز است.

انسان موجودی است که با اندک چیزی فریفته خویشتن شده و به همین جهت از مردم روی برمی تابد و با نخوت و غرور با آنان برخورد می کند.

اندکی مال، علم، جمال، مقام، حسب و نسب، هنر و ... آدمی را از خود بیخود کرده و اسیر تخیلات می کند، خود را بزرگ شمرده و دیگران را خرد می پندارد که در پی آن ده ها عارضه فردی و اجتماعی پدیدار می گردد.

قرآن مجید در آیات متعددی این آسیب را گوشزد کرده است: در سوره «عبس» به شدت از رو در هم کشیدن در برابر فقیری نابینا انتقاد می کند و در سوره انعام پیامبر و مؤمنان را از طرد مؤمنان فقیر برحذر می دارد(وَلَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ)،(1) آنان را که صبح و شام [در عین فقر] خدا را می خوانند، از خود مران. در این آیه نیز از زبان لقمان حکیم دوری از تکبر را یادآور می شود.

این آیات نشان دهنده اهمیت این موضوع و آسیب فراوان این خصلت است.

2. گام زدن سرمستانه

در جمله نخست آیه، لقمان حکیم فرزندش را از برخورد متکبرانه با مردم بر حذر داشت و در جمله بعد «لا تمش فی الأرض مرحا» مطلب اساسی دیگری را مطرح کرده است. و آن این که نه تنها در برابر مردم، مغرور و متکبر مباش؛ بلکه اساسا بر روی زمین سرمستانه زندگی مکن.

مقصود از «مشی» فقط راه رفتن و طی مسیر نیست بلکه کلیه عرصه های فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی را شامل می گردد.

اگر قدری به تاریخ بنگریم و سرنوشت سرمستان و مغروران را که حتی ادعای خدایی کردند بررسی کنیم، ارزش این سخن حکیمانه را نیز در می یابیم؛ بسیاری از اسراف ها، کشتارها و ناهنجاری های دیگر را،همین منش متکبرانه بر روی زمین خواهیم یافت. پس اگر ندای قرآن شنیده و مورد توجه قرار گیرد زمینه بسیاری از مفاسد و آسیب ها از بین خواهد رفت.

3. مختال فخور

«مختال» از ریشه «خیل» به معنای متکبر است، چون شخص گردنفراز و متکبر چنین می پندارد که بزرگ است. حال آن که در نظام این جهان هیچکس جز خداوند و آن کسانی

ص: 193


1- انعام (6): آیه 52

که او قدرتمند و بزرگ شمرده بزرگ نیستند و چنین افرادی با خیالی خام خود را بزرگ شمرده اند.

فخرفروشی نیز که زاییده خیال پروری است بر همین منوال است.

چون تکبر و فخر فروشی باطل و بی بنیاد است، جایگاهی در نظام آفرینش ندارد و بزودی بطلان آن بر همگان آشکار خواهد شد. از این رو می فرماید: «لا یحب کل مختال فور» خداوند افرادی را که دارای این خصلتها هستند دوست نمی دارد، این دوست نداشتن به معنای یک حالت قلبی (همانند ما انسان ها) نیست بلکه به معنای محرومیت از عنایت و لطف الهی و گرفتار شدن به قهر اوست.

پیام ها

1. مراعات حال و حقوق مردم، در برخورد اخلاقی، دارای اهمیتی ویژه است (وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ). (1)

2. با مردم، چه مسلمان و چه غیر مسلمان با خوشروئی رفتار کنیم (وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ)(2)

3. راه رفتن متکبرانه ممنوع است (لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا).(3)

4. به موهومات، خیالات و بلند پروازی ها خود را گرفتار نسازیم (مُخْتَالٍ ). (4)

5. انسان نباید حرکت خویش را بر اساس سرمستی و غرور سامان دهد (وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا)(5)

6. از عامل خشنودی خداوند برای تشویق و از ناخشنودی او برای ترک زشتی ها و گناهان استفاده کنیم (إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ)

7. محبت و قهر خدا از ملاکهای ارزشگذاری اعمال و رفتار است ( وَلَا تُصَعِّر... وَلَا تَمْشِ ... إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) .(6)

8. پندار و خیال بافی از جمله عوامل خود بزرگ بینی است (إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُور). (7)

ص: 194


1- تفسیر راهنما، ج14، ص 261
2- تفسیر نور، ج9، ص 267
3- تفسیر نور، ج9، ص 267
4- تفسیر نور، ج9، ص 267
5- تفسیر راهنما، ج14، ص 262
6- تفسیر راهنما، ج14، ص263
7- تفسیر راهنما، ج14، ص 262.

درس 206 صفحه 414 قرآن مجید

سفارش به تقوا

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْمًا لَا یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئًا ۚ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ)(1)

هان ای مردم! از پروردگار خود پروا کنید، و بترسید از روزی که هیچ پدری به جای فرزندش کاری نمی سازد، و هیچ فرزندی به هیچ وجه به جای پدرش کارساز نخواهد بود؛ قطعه وعدۂ خدا، حق است؛ پس مبادا زندگی دنیا، شما را فریب دهد، و مبادا آن شیطان شما را به [عفو]خدا مغرور کند.

مقدمه

سفارش به کاری، بدون تبیین اهمیت و جایگاه آن، کافی نیست، به ویژه اگر آن کار دشوار باشد و مخالفت شدید و شبانه روزی با هوای نفس را بطلبد. در این صورت، انگیزه باید بسیار بالا باشد، تا فرد را برای رسیدن به آن، وادار سازد. کسب تقوا که کسب تمام فضیلت ها است و در عین حال، کاری است که به از خودگذشتگی، زیر پا گذاشتن شهوات و امیال درونی نیاز دارد، به سادگی حاصل نمی شود بنابراین باید جایگاه آن تبیین شود و ثانیا موانعی که در این مسیر سخت قرار دارد، معرفی گردد، تا فرد بتواند با شناسایی آنها و کسب آمادگی لازم، از آنها عبور کند.

واژه ها

اتَّقُوا: بترسید، پرهیزگار باشید (فعل امر از ماده «وقی» باب افتعال).

اخْشَوْا: بترسید (فعل امر از ماده «خشی»).

جَازٍ: کفایت کننده، جزا دهنده (اسم فاعل از ماده «جزی»).

لَا تَغُرَّنَّ(2)نفریبد (فعل مضارع منفی از ماده «غرر»).

ص: 195


1- لقمان (31): 33
2- «لا تغرن» فعل مضارع منفی است که با نون تأکید ثقیله مؤکد شده است.

نکات تفسیری

1.تقوا و متقین

تقوا، به معنای کف نفس، خودداری و پرهیز است، در هنگامی که وسوسه های شیطان به سراغ انسان می آید. بیدار باش و شناخت دام های شیطان و پرهیز به موقع از آنها، تقوا است. قرآن، در وصف متقین می فرماید :

(إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ)(1)

محققأ کسانی که پرهیزکار هستند، زمانی که جماعتی از شیاطین با آنها تماس گرفتند، متذکر می شوند؛ و سپس بصیرت می یابند.

بنابراین، اهل تقوا، اهل بصیرت و بینشند و گرفتار دام های شیطان نمی شوند؛ به طوری که نزدیکی شیطان و طواف شیطان را به گرد خود، احساس می کنند و متذکر می شوند؛ به دلیل همان بصیرتی که دارند.

2.غربت قیامت

قیامت، روز غریبی است. آن روز، کسی را امکان یاری و کمک به کسی نیست؛ چون آن روز:

الف. نزدیک ترین خویشان از هم می گریزند: «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ؛(2) روزی که شخص، از برادر و پدر و مادر و همسر و فرزندانش می گریزد»

ب. هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد: «لَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی»؛(3) هیچ گناه کاری بار گناه دیگری را برنمی دارد.

ج. کسی بدون اذن پرودگار، قدرت شفاعت ندارد: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ»؛(4) کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟

د. هیچ فدیه و جریمهای (بر فرض امکان وجود ندارد: «فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ»؛(5) پس امروز از شما فدیه گرفته نمی شود. بنابراین از آن روز باید در هراس بود و از آن پروا کرد.

ص: 196


1- اعراف (7): 201
2- عبس (80): 34، 35، 36
3- انعام (6): 164
4- بقره(2): 255
5- حدید (57): 15

3. عوامل غفلت از قیامت

در این آیه، دو عامل، سبب غفلت از قیامت شمرده شده است: دنیا و شیطان. دنیا با جلوه های خود، آن چنان آدمی را مشغول می کند که چه بسا می پندارد زندگی در این دنیا ابدی است و چنان زندگی می کند که گویا قیامتی وجود ندارد. دومین عامل، شیطان است که در این آیه «غرور» نامیده شده است. شیطان، با زینت دادن گناه و فراهم کردن زمینه های غفلت یا القای امیدهای واهی درباره شفاعت و ... آدمی را از آخرت غافل می سازد.

پیام ها

1. قرآن، کتابی جهانی و پیام آن برای همه مردم است (یَا أَیُّهَا النَّاسُ.... )(1)

2. همه باید از خدا پروا داشته باشیم و از انواع انحرافات بپرهیزیم (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ).

3. بهترین زاد و توشه برای روزی که حتی پدر و فرزند به داد هم نمی رسند، تقوا است (اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْمًا لَا یَجْزِی وَالِدٌ...). (2)

4. خطر قیامت جدی است، لذا هشدارهای پی در پی لازم است. «اتَّقُوا ...اخْشَوْا- لَا تَغُرَّنَّکُمُ...لَا یَغُرَّنَّکُمْ » (3)

5. در قیامت، هرکس گرفتار عمل خویش است و عهده دار کار دیگری نیست ( لَا یَجْزِی وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَیْئًا ۚ) (4)

6. مجازات هر کس در قبال خودش، امری حتمی و تخلف ناپذیر است (لَا یَجْزِی .... إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ)(5)

7.زندگی دنیا، فریبنده و مایه غفلت از خدا و قیامت است (اتَّقُوا رَبَّکُمْ ....وَاخْشَوْا یَوْمًا..فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا)(6)

ص: 197


1- تفسیر راهنما، ج14، ص351
2- تفسیر نور، ج9، ص290
3- تفسیر نور، ج9، ص290
4- تفسیر نور، ج9، ص290
5- برگفته از: تفسیر راهنما، ج14، ص352
6- برگفته از: تفسیر راهنما، ج14، ص353

درس 207 صفحه 416 قرآن مجید

چشم روشنی

(فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)(1)

پس هیچ کس نمی داند چه چیزهایی که روشنی بخش چشم ها است برای آنان ذخیره شده است (این ] برای سزای اعمالی است که انجام می داده اند.

مقدمه

در آیات قبل، حالات روحانی و ملکوتی شب زنده داران بیان شد که چگونه شب را به صبح می رسانند و نیمه های شب، بستر راحت و استراحت خویش را رها کرده و خدا را در آن نیمه های شب، از روی خوف و طمع می خوانند. این آیه، بیانگر عظمت پاداشی است که خداوند، برای آنها در نظر گرفته است. خداوند، برای اینکه بزرگی پاداش را برساند، آن را به صورت نکره آورده است و می فرماید: هیچ کس نمی داند قدر آن چشم روشنی ای که برای آنها درنظر گرفته ایم و، این جزای کاری است که آنها انجام می دادند.

واژه ها

نَفْسٌ : ذات، جان، خود

أُخْفِیَ:پنهان شد (فعل ماضی مجهول از ماده«خفی» باب افعال).

قُرَّهِ :(2) مایه روشنی از ماده «قر»).

ص: 198


1- سجده (32): 17
2- «قر» (بروزن ر) به معنای سردی و خنکی است. از آن جا که معروف است اشک شوق همواره سرد و خنک و اشک غم و حسرت، داغ و سوزان است، تعبیر به «قره أعین» در لغت عرب، به معنای چیزی است که مایه خنک شدن انسان می گردد؛ یعنی اشک شوق را از دیدگانش جاری می سازد. این، کنایه لطیفی است از نهایت خوشحالی. (تفسیر نمونه، ج17، ص149)

نکات تفسیری

1. تناسب پاداش الهی با اعمال بندگان

فضل و رحمت الهی، مقابل اعمالی که بندگان انجام می دهند، بسیار زیاد است (و الله ذو الفضل العظیم)، فضل الهی، بسیار بالا و خداوند، دارای فضل عظیم است و مقابل عمل نیکی که بندگان انجام می دهند،.دهها و گاه، صدها برابر ثواب می دهد؛ با این حال، بین اعمال بندگان و اجری که خداوند تعیین می کند، تناسب برقرار است. هر چه عمل، سخت تر باشد، پاداشی که خداوند به آن عمل میدهد، بیشتر و با ارزش تر است. از آنجا که از خواب شب برخاستن و برای عملی غیر واجب و فقط برای خدا و به دور از چشم دیگران، نماز خواندن و با خدا راز و نیاز کردن، عملی سخت و دشوار است، اجر و پاداشی را هم که خداوند برای این عمل در نظر گرفته، به حدی زیاد است که چشم هر بیننده را خیرهمی کند و مایه چشم روشنی هر صاحب دیده ای می شود.

2..فضیلت نماز شب

نماز شب، در قرآن و روایات، بسیار مورد اهتمام قرار گرفته است و این، بیانگر اهمیت و فضیلت بسیار بالایی است که این عمل عبادی دارد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «بر شما باد به نماز شب که در آن، سنت پیامبر[صلی الله علیه و آله] و روش صالحان پیش از شما و موجب از بین بردن امراض جسمانی شما است».(1) نیز می فرماید: «نماز شب، چهره شما را نورانی و شب شما را خوش و روزی شما را فراوان می کند. (2)

اگر کسی توفیق این عمل نصیبش نمی شود، باید ببیند چه عمل ناپسندی از او سر زده است. چرا که جز پاکان، توفیق این عمل را نخواهند داشت. شخصی در محضر امیرالمؤمنین(علیه السلام)از سلب توفیق ادای نماز شب، شکایت کرد. حضرت فرمود: «تو کسی هستی که گناهانت تو را در بند کشیده است».(3) قرآن کریم به پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره نماز شب تأکید ویژه دارد و آن را راه رسیدن به مقام محمود که همان مقام شفاعت کبرا است دانسته و می فرماید :

(وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا)(4)؛ و از شب، پاسی را به

ص: 199


1- نورالثقلین، ج 3، ص204
2- نورالثقلین، ج 3، ص204
3- نورالثقلین، ج 3، ص204
4- اسرا (17): 79

[نماز ] بیدار باش که افزونیست برای تو. باشد که پروردگارت، تو را به مقامی ستوده برانگیزد.

شبنم از فیض سحرخیزی، عزیز گلشن است گل به دامن خنده از شب زنده داری می برد

3.قره أعین یعنی چه؟

«قره أعین» یعنی آنچه مایه روشنی دیده میشود. این کنایه از عظمت و اهمیت است. اگر کلمه «قره» را به کلمه «اعین» اضافه کرده است، نه به «اعینهم»، برای این است که بفهماند آن نعمتها آن قدر بزرگ و خیره کننده است که تنها یک چشم و دو چشم از دیدنش روشن نمی شود؛ بلکه هر صاحب چشمی که آن را ببیند، چشمش روشن می شود.

4.به عمل کار برآید

می فرماید: این فوز عظیم که قدرش برهمگان مخفی است و این چشم روشنی که کسی از حقیقت آن، آگاه نیست، جزای عملی است که انجام میدهید؛ بنابراین عمل، در پاداشی که به انسان داده می شود نقش مهمی دارد؛ چنان چه در آیات دیگر نیز بر عمل تأکید شده است. خداوند می فرماید :

( لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)(1)؛ تا خداوند برای بهترین اعمالشان، پاداش دهد.

یا می فرماید:

(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ..... لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)(2)و او است آن که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید ... تا شما را بیازماید که کدام یک در اهل بهترین عمل هستید. بهترین عمل، وقتی است که همراه ایمان و تقوا باشد. هر چه معرفت و میزان اخلاص شخص بیشتر باشد، عملش احسن خواهد بود.

پیام ها

1. نعمت های عظیم آخرتی، پاداش عمل مستمر خود مؤمنان است و خود انسان، در سعادت اخروی اش نقش تعیین کننده دارد (فَلَا تَعْلَمُ...جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ). (3)

2. برخی پاداش های الهی، برای ما قابل درک نیست (فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ)(4)

ص: 200


1- توبه (9): 121
2- هود (11):7
3- . تفسیر راهنما، ج14، ص393، 392
4- تفسیر نور، ج9، ص312

3. در تربیت صحیح، گاهی باید نوع و مقدار تشویق و پاداش، مخفی باشد (مَا أُخْفِیَ لَهُمْ ) . (1)

4.مداومت بر اعمال شایسته در دنیا، دارای اجر و پاداشی چشمگیر در پیشگاه الهی است( قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ) «کانوا یعملون» استمرار عمل را می رساند.(2)

ص: 201


1- تفسیر نور، ج9، ص312
2- تفسیر راهنما، ج14، ص393

درس 208 صفحه 418 قرآن مجید

داستان ظهار

(مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ ۚ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ۚ ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ ۖ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ)(1)

خدا برای هیچ کس دو قلب در درون او قرار نداده، و همسرانتان را که مورد ظهار قرار می دهید، مادران شما نگردانده است، و پسر خواندگانتان را پسران شما نکرده است. این[ که همسرانتان را مانند مادر می خوانید و پسر خوانده را پسر خود می نامید] سخن شما است بر دهان هایتان که حقیقت ندارد و خدا حق را می گوید و همو راه را می نمایاند.

مقدمه

یکی از رسالت های مهم انبیای الهی، مبارزه جدی با خرافات و رسوم غلط جاهلی است که با عقل و فطرت انسان، سازگاری ندارد. هرگاه پیش از آمدن پیامبری، سنتی نامشروع و خلاف عقل سلیم پابرجا بوده است، بدون هیچ ملاحظه ای از طرف خداوند مردود شمرده شده و از طریق انبیا ابلاغ گردیده است و عملی صحیح و مطابق دستورات الهی جایگزین آن شده است. شاید این قسمت از برنامه انبیا از جمله سخت ت رین ماموریت های آنها بوده است. از جمله آن رسوم غلط، بحث «ظهار» و «فرزندخواندگی» است که در این آیه از آنها سخن به میان آمده است کهدرباره آنها بحث خواهیم کرد.

واژه ها

مَا جَعَلَ: قرار نداد (ماضی منفی).

جَوْفِ: درون

تُظَاهِرُونَ: ظهار می کنید(2)(فعل مضارع از ماده «ظهر» باب مفاعله).

ص: 202


1- احزاب (33): 4
2- به زنانتان می گویید: «پشت تو چون پشت مادرم است» که کنایه از امتناع از زناشویی با او است و در دوران جاهلیت، به جای طلاق مرسوم بوده است

أَدْعِیَاءَ: فرزند خوانده ها ( جمع «دعی»).

نکات تفسیری

1. یک دل و دو دوست و ارتباط آن با ظهار و فرزندخواندگی

خداوند، برای هر انسان، یک قلب قرار داده است. امکان ندارد انسان، هم این دل را جایگاه محبت غیر خدا قرار دهد و هم مملو از عشق خدا و دوستان خدا کند؛ چنان که امیرالمؤمنین(علیه السلام)می فرماید: «دوستی ما و دوستی دشمن ما در یک قلب نمی گنجد؛ چرا که خدا، برای یک انسان، دو قلب قرار نداده است که با یکی دوست بدارد و با دیگری دشمن. دوستان ما، در دوستی ما خالصند؛ همان گونه که طلا در کوره خالص می شود. هر کس می خواهد این حقیقت را بداند، قلب خود را آزمایش کند؛ اگر چیزی از محبت دشمنان ما در قلبش با محبت ما آمیخته است، از ما نیست و ما هم از او نیستیم».(1)

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن

یا اسیر بند جانان باش یا در بند جان زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن

برخی مفسران معتقدند این بخشآیه، تمهیدی برای ظهار و فرزندخواندگی است؛ زیرا این که همسر انسان، به وسیله ظهار، مانند مادر بشود، جمع بین دو چیز متضاد است (زوجیت و مادر بودن) و فرزند دیگری را فرزند خود خواندن نیز جمع بین دو متنافی است و نیاز به دو قلب دارد؛ در حالی که خداوند، دو قلب برای کسی قرار نداده است. (2)

2.ظهار چیست؟

در زمان جاهلیت، رسمی بود که به آن، «ظهار» می گفتند و آن هم از «ظهر» به معنای پشت گرفته شده بود؛ بدین معنا که هرگاه شخصی از همسر خود به هر دلیل عصبانی می شده، با گفتن «ظهرک کظهر امی؛ پشت تو برای من، مانند پشت مادر من اسہ را جایگزین طلاق دانسته و زن و مرد از یکدیگر برای همیشه جدا می شدند. در صدر اسلام، یکی از اصحاب، همسر خویش را ظهار کرد و سپس پشیمان شده خدمت پیامبر

ص: 203


1- تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 234، 235
2- تفسیر المیزان، ج16، ص 274

رسیدند و حکم آن را جویا شدند. رسول خدا ساکت شد، تا وحی نازل گردید و این حکم را مردود دانسته و برای آن جریمهای تعیین نمود، تا در ضمن، کسی برای اذیت همسر خویش از این جمله استفاده نکند.

3. پسر خوانده پسر نیست

از جمله رسوم غلطی که در جاهلیت مرسوم بود و اسلام آن را نقض کرد، این بود که پسر خوانده را در حکم پسر دانسته و برای او، احکام فرزند را مانند ارث بردن جاری می دانستند و همانطور که پدر نمی توانست با همسر مطلقه پسر خویش ازدواج کند، با همسر مطلقه پسر خوانده خویش هم نمی توانست ازدواج کند. هنگامی که زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر، همسرش، زینب بنت جحش را طلاق داد، پیامبر به فرمان الهی با او ازدواج کرد، تا در عمل این حکم غلط را نقض کند. در پاسخ اعتراض یهود و منافقان به این عمل رسول خدا(صلی الله علیه وآله) این آیه نازل شد که: «خدا، پسرخواندگان شما را پسران شما نشمرده است. این، تعبیر زبانی شماست و خدا از حقیقت سخن می گوید و همو راه را مینمایاند»(1)

.قول حق چیست؟ قرآن کریم که کلام الهی است، قول حق است، یعنی گفتاری است که هیچ باطل در آن راه ندارد و قولی است درست و مطابق با واقع و عبث و لهو و لعب نیست. هرکلامی حق و ثواب بودنش هنگامی مشخص می شود که با کلام الهی هماهنگ باشد و اگر در ضدیت با کلام الهی بود، باطل و ناحق خواهد بود.

(وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ) و خدا است که حق می گوید و به راه راست هدایت می کند.

پیام ها

1.خداوند، ساختار وجودی انسان را شکل و سامان داده است (مَا جَعَلَ اللَّهُ) . (2)

2. هر قدر دل، در گرو غیر خدا باشد؛ از خدا دور است چرا که هر کس یک دل بیشتر ندارد (مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ)

3. رابطه پدر و مادر با فرزند، یک رابطه حقیقی و طبیعی است، نه تشریفاتی و قراردادی (وَمَا جَعَلَ

ص: 204


1- اسباب نزول، ترجمه ذکاوتی، ص. 187
2- تفسیر راهنما ج14 ص427

أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ)(1)

4. یکی از وظایف انبیا، زدودن خرافات از جامعه است (مَا جَعَلَ ... لِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ)(2)

5. معیار حق و باطل، وحی الهی است، نه رسم و رسوم و آداب و عادات اجتماعی (ذَلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ ۖ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ)

ص: 205


1- تفسیر نور، ج9، ص328
2- تفسیر نور، ج9، ص329

درس 209 صفحه 420 قرآن مجید

بهترین الگو

(لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا)(1)

بی شک برای شما در [روش] رسول خدا الگوی نیکویی وجود دارد، برای کسی که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند.

مقدمه

برای انجام کارهای مهم و رسیدن به مقاصد ارزشمند، به الگو نیاز هست، تا با پیروی از آن، بتوان آسان تر به مقصود رسید. خداوند که به همه نیازهای طبیعی مخلوقات آگاه است، برای این نیاز مهم بشر که رسیدن به معبود و برخورداری از نیازهای آخرت است، مقدمات لازم را فراهم کرده و نمونه هایی را برای الگو به بشر معرفی نموده است. آیه فوق، به یکی از آن نمونه ها پرداخته است.

واژه ها

أُسْوَهٌ : تأسی کردن و اقتدا نمودن.

حَسَنَهٌ: خوب، نیکو.

کَانَ یَرْجُو:(2) امید دارد، امیدوار است (فعل مضارع از ماده «رجو»).

نکات تفسیری

1.الگوی کامل و عاری از خطا

خداوند، در این آیه، پیامبرش را به صورت مطلق بهترین الگو معرفی نموده است. این الگو، از هر جهت می تواندراه گشای نیل به اهداف عالی زندگی باشد بنابراین، تمام رفتارهای پیامبر(صلی الله علیه وآله)و خصوصیات آن حضرت مانند ایمان و توکل، اخلاص و شجاعت، نظم و نظافت،

ص: 206


1- احزاب (33): 21
2- «کان یرجوا»، دوام و استمرار را می فهمانده

زهد و تقوا، کیفیت ارتباط با دیگران و ... بهترین الگو است و قابل پیروی کردن است. از این جا می توان نتیجه گرفت، اولآ عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و در همه امور - چه فردی و چه اجتماعی - جریان داشته است؛ چرا که اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله)ایران، در کارهای شخصی معصوم نباشد، نباید خداوند به تأسی از اشتباهات و خطاهای پیامبر(صلی الله علیه وآله) امر کند؛ پس ایشان، الگوی کامل و بی خطای جامعه اسلامی است.

ثانیا از آن جا که همه مسلمانان در هر عصری، نیازمند الگو هستند، خداوند نیز با توجه به این نیاز، پیامبر(صلی الله علیه وآله)را برای همه اعصار، الگو معرفی نموده است، «کان» در این آیه دلالت بر دوام و استمرار دارد و بیانگر دائمی بودن این ویژگی در پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)می باشد.

2.پیامبر(صلی الله علیه وآله)، الگوی کامل برای چه کسانی است؟

قرآن کریم، برای کسانی که می خواهند از این الگوی الهی، بهتر استفاده کنند، سه ویژگی بیان می کند: الف. کسانی که به خدا امیدوارند، ب. به قیامت امیدوارند؛ ج. خدا را بسیار یاد می کنند.

3.آیا همه افراد بشر از این الگوی آسمانی یکسان بهره می برند؟

اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله)الگو است، برای رسیدن به کدام هدف و مقصود، اسوه مطرح شده؟

این آیه، با صراحتی تمام به این پرسش ها پاسخ داده است:

اولا: پیامبر(صلی الله علیه وآله)تغییر الگوی کامل برای کسانی هستند که به خدا و معاد، ایمان دارند آن هم ایمانی که آثار آن در اعضا و جوارح آشکار گشته و نمود آن در ذکر بسیار خداوند در درون و برون آنان نمایان است.

با این شرایط و ظرفیت ها است که می توان از هدایت های آن الگوی الهی بهره کامل برد.

ثانیا از همین ویژگیها می توان دریافت که مسیر و هدف این الگو کجا است، رساندن مردم به خداوند و توجه دادن آنان به معاد است که ارکان الگوی دینی و الهی به شمار می روند.

پیام ها

1. الگو بودن پیامبر(صلی الله علیه وآله) قطعی و دائمی است (لَقَدْ کَانَ). (1)

2. باید الگوهای خوب معرفی کنیم تا مردم به سراغ الگوهای بدلی نروند (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی

ص: 207


1- تفسیر نور، ج9، ص345.

رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ )(1)

3. امیدواری به خداوند و عالم آخرت و ذکر فراوان خدا، اموری بس قابل توجه و با اهمیت است (... مَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا).(2)

ص: 208


1- تفسیر نور، ج9، ص345
2- تفسیر راهنما، ج14، ص469

درس 210 صفحه 422 قرآن مجید

پاکیزه ترین خاندان

(وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَی ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)(1)

و در خانه هایتان آرام گیرید و جلوه گری جاهلیت پیشین را در پیش مگیرید و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و خدا و رسول او را اطاعت کنید، خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما راچنان که باید پاکیزه نگه دارد.

مقدمه

برای پیشبرد تربیت و کمال انسان علاوه بر معارف نظری، به الگوی عملی نیاز است.

قرآن مجید در کنار معارف بلند نظری خود، الگوهای عینی را معرفی کرده است؛ رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، حضرت ابراهیم (علیه السلام) و ... این الگوها، گاه فردی هستند و گاه نیز به صورت جمعی و خانوادگی مطرح شده اند، از جمله این آیه شریف، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به عنوان الگو مطرح کرده و ویژگی های آنان را بیان فرموده است.

واژه ها

قَرْنَ: آرام گیرید (فعل امر از ماده «قرر».(2)

تَبَرُّجَ: خودنمایی کردن(مصدر باب تفعل از ماده «برج»). (3)

رِّجْسَ: پلیدی

ص: 209


1- احزاب (33): 33
2- اگر قرن از ماده «قر» و «قرار» باشد. فعل امر آن «قرن» می شود که راء اول به عنوان تخفیف حذف شده و فتحه آن به قاف منتقل می گردد و با وجود آن از همزه وصل بی نیاز می شویم و «قرن» می شود. و ممکن است «قرن» از ماده «وقار » به معنی سنگینی باشد و کنایه از قرار گرفتن در خانه است.
3- کاربرد «برج» درباره «خودنمایی»، از باب تشبیه بوده و به معنای نشان دادن زیبایی ها و محاسن است.

نکات تفسیری

1. دستورات ویژه برای همسران پیشوایان

همانگونه که رهبران و پیشوایان جامعه از جایگاه ویژه ای در اجتماع برخورداند همسران آنها نیز دارای موقعیتی متفاوت با دیگران خواهند بود لذا خدا برای آنها دستورات ویژهای را صادر نموده است که برخی از آن ها عبارتند از:

الف. در خانه های خود بمانند و همچون جاهلیت نخستین، میان جمعیت ظاهر نشوند و اندام و زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهند.

ب. نماز را به پا دارند.

ج. زکات را ادا کنند.

د. از خدا و رسولش اطاعت نمایند. (1)

2.خودنمایی، نشانه جاهلیت

در دوران جاهلیت نخستین که همان جاهلیت مقارن عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله)بوده است، زنان جامعه، گرفتار خودنمایی و عرض اندام بودند؛ به طوری که دنباله روسری های خود را پشت سر می انداختند و گلو و قسمتی از سینه و گردنبند و گوشواره های آنها نمایان بود. خداوند، همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله)را از همسانی با آنها نهی فرموده است. امروزه نیز که می توان آن را عصر جاهلیت دوم نامید، چرا که بسیاری برهنگی زنان را تمدن می دانند این دستور خداوند، می تواند شامل حال تمام زنان رهبران و مدیران جامعه اسلامی باشد؛ بنابراین، شایسته است زنان، خود را از معرض نگاه نامحرمان، دور نگاه داشته و از خودآرایی - به منظور در معرض نمایش گذاشتن زیبایی هایشان - خودداری کنند. (2)

3. مقام طهارت کامل

«الرجس» شامل هر گونه پلیدی می شود، و اراده الهی چنین تعلق گرفته است که خانواده پیامبرش را از همه انواع پلیدی پاک کند تا بتوانند الگویی کامل و بدون کاستی برای همه نسل ها و عصرها شوند.

جمله «یطهرکم تطهیرا» که نشان دهنده استمرار و طهارت ویژه است، دال بر آن است که علاوه بر نبود هرگونه پلیدی در وجود اهل بیت(علیهم السلام) آنان دارای مقام طهارت ویژه هستند؛ از

ص: 210


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 17، ص290، 291
2- تفسیر راهنما، ج14، ص493

این رو آنان می توانند در همه عرصه ها الگوی مردم باشند و مردم، به آنان اقتدا و از آنان پیروی کنند.

4.اهل بیت(علیهم السلام)چه کسانی هستند؟

اهل بیت از نظر لغت، شامل همه اهل یک خانه می شود. حتی چه بسا شامل حال خدمتکاران نیز بشود؛ ولی ازنظر کاربرد و اصطلاح، یک لغت می تواند در محدوده خاصی به کار رود. در آیه، قرینهای وجود دارد که مقصود از آیه تطهیر، افرادی هستند که بین آنان، مردان وجود دارند و این جمع، همان علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)هستند؛ چون ضمایر به کار رفته در این بخش از آیه، مذکر «کم» است؛ حال آن که ضمایر پیش از آن، جمع مؤنث می باشد. علاوه بر این که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در روایات متعددی محدوده اهل بیت(علیهم السلام)را مشخص کرده و فرمودند: (نزلت هذه الآیه فی خمسه: فی و فی علی و حسن و حسین و فاطمه (1)؛ این آیه درباره پنج نفر نازل شده است، در باره من و علی و حسن و حسین و فاطمه).

پیام ها

1.جایگاه زن یا خانه است یا بیرون خانه بدون هیچ گونه خودنمایی (قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ ).(2)

2. خودنمایی، نشانه تمدن نیست؛ بلکه نشانه جاهلیت است و ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلی ممنوع است (لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَی). (3)

3. داشتن موقعیت ویژه، تکالیف ویژه ای را نیز به دنبال دارد، همسران مدیران و مسئوولان نیز تکالیف خاص خود را دارند (وَقَرْنَ ... وَأَقِمْنَ ... وَآتِینَ ... وَأَطِعْنَ ).

4. اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)ز عصمت الهی برخوردار بوده و از هر گونه پلیدی و زشتی دورند ( إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ). (4)

5. اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)تنها اهل خانه ای بودند که به این کیفیت، مورد توجه و عنایت خاص خداوند قرار گرفتند ( إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ).

ص: 211


1- تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 277
2- تفسیر نور، ج 9، ص363
3- تفسیر نور، ج 9، ص363
4- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج14، ص494

درس 211 صفحه 423 قرآن مجید

مبلغان راستین

(الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا)(1)

که کسانی که رسالت های خدا را می رسانند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند و خدا برای حسابرسی کافی است.

مقدمه

رساندن پیام خداوند به مردم، وظیفه ای سترگ و محکم است که بر دوش انبیا و اولیای الهی و سپس عالمان و حاملان معارف الهی است. انجام این رسالت، موانعی بر سر راه دارد که اگر به آنها توجه نشود و آسیب زدایی نگردد، وظیفه اصلی را تحت الشعاع قرار خواهد داد. این آیه، به یکی از این موانع پرداخته و راه گریز از آن را نیز مورد اشاره قرار داده است.

واژه ها

یُبَلِّغُونَ: می رسانند (فعل مضارع از ماده «بلغ» باب تفعیل).

یَخْشَوْنَ:می ترسند (فعل مضارع از ماده خشی). (2)

حَسِیبًا: حسابگر (صفت مشبهه).

نکات تفسیری

1. مبارزه با سنت های باطل

یکی از وظایف اصلی پیامبران، که مصداق کامل مبلغان راستین هستند، مبارزه با سنت های باطل است که دارای دشواری های خاص خود می باشد. خداوند، ماموریت بسیار مهمی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) داده، تا یکی از اعتقادات باطل آن دوران، که حرمت

ص: 212


1- احزاب (33): 39
2- خشیه: ترس شدید، البته به معنای هر گونه ترسی نیست؛ بلکه ترسی است که توأم با تعظیم و احترام باشد «إما یخشی الله من عباده العلماء» ]فاطر (35): 28

پسر خوانده بود، را در هم شکند؛ لذا ابلاغ رسالت الهی را از وظایف اصلی پیامبر(صلی الله علیه وآله)برشمرده و با یادآوری این که مبلغان راستین، جز از خداوند ترسی به دل راه نمی دهند، وی را به انجام این کار ترغیب کرد. امروزه نیز یکی از وظایف رهبران دینی و مبلغان راستین دین، مبارزه با سنت های باطل است که در سطح عموم جامعه رخنه کرده است. آنان باید دشواری ها را به جان بخرند و بکوشند و از حرف های مردم نترسند و فقط به انجام دستور الهی بیندیشند که قطعا خداوند، آنها را یاری می نماید.

2.ارتباط خشیت الهی با تبلیغ

شاید بتوان گفت مهم ترین عامل موفقیت مبلغان در امر تبلیغ، ترس آنها از خدا است. مبلغان دینی، اگر می خواهند در ابلاغ رسالت موفق و پیروز باشند، باید از هیچ چیز جز خدا نترسند و فقط هدف را در نظر گرفته و از تهدیدهای مردم و ایجاد بحران ها و جوهای مسموم بر ضد خود، هیچ هراسی به دل راه ندهند. از آن جا که «إإِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛(1) تنها بندگان عالم و دانشمندند که از خدا می ترسند»، رسیدن به مقام عالی خشیت، یعنی ترس از مسئوولیت توأم با درک عظمت مقام پروردگار، موهبتی است الهی که سبب می شود هیچ شخصی و گروهی را بالاتر از خدا نبینند و در نتیجه از هیچ کس جز خدا نهراسند.

3.خدای حسابرس

مبلغان، در مسیر فعالیت خویش، زحمات زیادی متحمل می شوند و چه بسا از ناحیه افراد مختلف، به جای سپاسگزاری، زخم زبان ها و ناملایماتی به ایشان برسد؛ از این رو گاهی اوقات، دغدغه هایی در ذهن مبلغ ایجاد می شود که این زحماتی که در راه خدا متحمل شده است، بی ثمر مانده و از بین برود. خداوند، برای دلگرمی همه مبلغان، در پایان این آیه می فرماید: «همین بس که خداوند حافظ اعمال بندگان و حسابگر و جزادهنده آنها است»هم حساب ایثار و فداکاری پیامبران را در این راه نگه می دارد و پاداش میدهد و هم سخنان ناموزون و یاوه سرایی دشمنان را محاسبه می کند و کیفر می دهد.

در حقیقت، جمله (وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا) دلیلی است برای این موضوع که رهبران الهی، نباید در ابلاغ رسالات خود، وحشتی داشته باشند؛ چون حسابگر زحمات آنها و پاداش دهنده خداوند

ص: 213


1- فاطر (35): 28

است.(1)

پیام ها

1. موفقیت در تبلیغ، شرایطی دارد:

الف، تداوم تبلیغ (یُبَلِّغُونَ).

ب. تقوای در عمل (یَخْشَوْنَ ).

ج. شهامت و قاطعیت (وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ).

د. توکل به خدا (وکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا). (2)

2. ترس از خداوند، همراه انجام وظیفه و ابلاغ پیام او، امری ارزشمند و بایسته است (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ). (3)

3. مبلغان الهی، همیشه دشمنان سرسخت و تهدید کننده دارند (لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ). (4)

4. خداوند، به مبلغان راستین، در مقابل تبلیغ رسالتهای الهی پاداش می دهد (الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ ... وَکَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا)(5)

ص: 214


1- تفسیر نمونه، ج 17، ص 331
2- تفسیر نور، ج9، ص374
3- تفسیر راهنما، ج14، ص 512
4- تفسیر نور، ج9، ص374
5- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج14، ص 512

درس 212 صفحه 426 قرآن مجید

«صلوات» از جانب خدا

(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا)(1)

همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر، درود و رحمت می فرستند؛ای کسانی که ایمان آورده اید! برای او طلب رحمت کنید و چنان که شایسته است بر او سلام کنید.

مقدمه

جایگاه پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)نزد خداوند چگونه است و مؤمنان برابر آن حضرت، چه وظیفه ای دارند؟ این آیه، رسا و کوتاه، به همه این موارد پرداخته و با بیانی بلیغ، آن را روشن کرده است.

واژه ها

یُصَلُّونَ: درود می فرستند (فعل مضارع از ماده «صلو» باب تفعیل).

سَلِّمُوا: تسلیم شوید، سلام کنید (فعل امر از ماده «سلم» باب تفعیل).

نکات تفسیری

1.مقام والا

در بخش نخست آیه شریف میفرماید:

(إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ ۚ)، خداوند و فرشتگانش، پیوسته بر پیامبر درود می فرستند. دقت در این فراز از آیه که همراه تأکید إن و جمله مضارع یصلون است، بیانگر این مطلب مهم است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دارای مقام و عظمتی ویژه و والا در پیشگاه خداوند می باشد. شخصیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نزد فرشتگان، شخصیتی شناخته شده و دارای منزلتی بس عظیم است؛ به گونه ای که خداوند متعال و فرشتگان الهی همواره بر او درود می فرستند. او، گوهر

ص: 215


1- احزاب (33): 56

گرانقدر عالم آفرینش و در ثمینی است که در عالم آفرینش، بی همتا و بی نظیر است. اگر خداوند، به لطف بی کرانش، او را در دسترس مردم قرار داده است نباید مردم گمان کنند پیامبر هم مانند آنها است و مقام والای او را مورد غفلت قرار دهند؛ بلکه او، در آسمانها، معروف تر از زمین است و محبت فرشتگان به او از محبت انسان ها بیشتر است. درست است که او به ظاهر، بشری مانند سایر انسان ها است؛ اما بشری است با خلق و خوی فرشتگان و مورد عنایت ویژه حضرت حق و محبوب «کروبیان». او است پیام آور اله و عامل ارتباط آسمان با زمین. دقت در تعبیرات بلند آیه، ما را با مقام شامخ آن حضرت بیشتر آشنا می کند.

2.درود خدا و فرشتگان، به چه معنا است؟

درود خداوند بر پیامبر عظیم الشان به معنای فرستادن رحمت ویژه از جانب حضرت حق است. آن حضرت، پیوسته مورد عنایت و لطف بیکران الهی قرار گرفته و می گیرد. صلوات فرشتگان نیز به پاکی یاد کردن آن حضرت و دعا و طلب رحمت برای او می باشد.

در حدیثی علی بن ابوحمزه از پدرش روایت کرده است که از امام صادق (علیه السلام) درباره همین آیه مورد بحث پرسید. فرمود:

(صلوات خداوند، رحمت از جانب خدا است و صلوات فرشتگان به پا کی یاد کردن و صلوات مردم، دعا است برای آن حضرت ...). (1)

از ابو بصیر روایت شده است که از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: «صلوات خدا بر پیامبر چگونه است؟» فرمود: «تزکیه و پاک نمودن او است در آسمانهای بلند ...».(2)

3. فرق «صلوا» و «سلموا» چیست؟

در این که میان «صلوا» و «سلموا» چه فرقی است، آن چه با ظاهر این آیه مناسب تر و با ریشه لغوی این دو کلمه، سازگارتر به نظر می رسد، این است که «صلوا» امر به طلب رحمت و فرستادن درود بر پیامبر است؛ اما در «سلموا» دو احتمال است:

الف. به معنای تسلیم برابر فرمان های پیامبر اسلام است؛ چنانچه در آیه 65 سوره نساء در وصف مؤمنان آمده (ثمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا): مؤمنان کسانی هستند که به داوری تو تن دهند و حتی در دل، از قضاوتت ناراحتی نداشته باشند و تسلیم مطلق گردند.

ص: 216


1- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص302، ح 225
2- مجمع البیان، ج8، ص579

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم در جواب ابوبصیر درباره معنای تسلیم، فرمود:

هو التسلیم له فی الأمور.

منظور، تسلیم او بودن در امور است.

ب. به معنای سلام فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)با عبارت «السلام علیک یا رسول الله» و مانند آن می باشد که محتوایش، تقاضای سلامت پیامبر از پیشگاه خداست .... (1)

این دو معنا، برای سلام کاملا متفاوت به نظر می رسد؛ ولی با دقت، می توان آنها را به نقطه واحدی معطوف کرد، و آن، تسلیم قولی و عملی برابر پیامبر(صلی الله علیه وآله)است؛ زیرا کسی که به او سلام می فرستد و تقاضای سلامت او را از خدا می کند، به او عشق می ورزد و او را پیامبری واجب الاطاعه میشناسد.(2)

4.چگونه بر پیامبر صلوات بفرستیم؟

روایات فراوانی از طریق شیعه و اهل سنت آمده است که وقتی می خواهید بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)صلوات بفرستید باید علاوه بر پیامبر بر آل آن حضرت هم صلوات بفرستید.(3)

ابن حجر سنی مذهب در کتاب صواعق نقل می کند که پیامبر می فرمود: «هرگز بر من صلوات ناقص نفرستید». عرض کردند: «صلوات ناقص چیست؟» فرمود: «اینکه بگویید «اللهم صل علی محمد» و توقف کنید؛ بلکه بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»(4)

در تفسیر درالمنثور نوزده حدیث از اهل تسنن نقل کرده که در همگی، تصریح شده است که هنگام صلوات، باید آل محمد را ذکر کرد(5) که به ذکر یکی از آنها بسنده می کنیم:

در المنثور از صحیح بخاری و مسلم و ابو داوود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه و ابن مردویه و روات دیگر، نقل کرده است که مردی خدمت رسول خدا عرض کرد: «سلام بر تو را می دانیم چگونه است؛ اما صلوات بر تو باید چگونه باشد؟ «پیامبر فرمود: «بگو: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم وعلی آل ابراهیم انک حمید مجید و بارک علی محمد و علی آل

ص: 217


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 17، ص417
2- تفسیر نمونه، ج 7، ص418.
3- الدر المنثور، ج 5، ص215، 216، 217، 218
4- تفسیر نمونه، ج 17، ص 420، (به نقل از: صواعق، ص 144)
5- این احادیث را از گروهی از اصحاب از جمله «ابن عباس» و «طلحه» و ابو سعید خدری و ابو هریره و ابن مسعود و امیر مؤمنان و به نقل کرده اند.

محمد کما بارکت علی ابراهیم وعلی آل ابراھیم انک حمید مجید»(1)

شافعی، امام شافعیه در شعر معروفش چنین می گوید:

با اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی الکتاب انزله

کفا کم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلاه له

ای اهل بیت رسول الله محبت شما از سوی خداوند در قرآن واجب شده است، در عظمت مقام شما همین بس که، هر کس بر شما صلوات نفرستد، نمازش بی رازش است».

پیام ها

1.درود و صلوات خداوند و فرشتگان بر پیامبر، قطعی و مستدام است (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ...) که با تأکید إن و جمله اسمیه و فعل مضارع بیان شده است.

2. پیامبری و نبوت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)مایه فضیلت و مورد عنایت خاص خدا است (... عَلَی النَّبِیِّ). (2)

3. صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) یه لازمه ایمان و از وظایف مؤمنان است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا ...).(3)

4. علاوه بر درود لفظی، باید در مقام عمل نیز تسلیم مطلق پیامبر(صلی الله علیه وآله) این بود (صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا ...).

5. مقام تسلیم مردم مقابل پیامبربرای خداوند، بسیار با اهمیت و ارزشمند است (سَلِّمُوا تَسْلِیمًا).

6. از نشانه های قطعی ایمان، صلوات بر پیامبر و خاندانش و تسلیم برابر فرمان های آنهااست (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا...صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا).

ص: 218


1- الدرالمنثور، ج 5، ص215، 216
2- تفسیر راهنما، ج14، ص 550
3- تفسیر نور، ج9، ص396

درس 213 صفحه 427 قرآن مجید

آثار تقوا

(یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا داشته باشید و سخن استوار بگویید، تا خدا، اعمالتان را برایتان اصلاح کند و گناهانتان را بر شما ببخشاید. هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند، حتما به کامیابی بزرگی دست یافته است.

مقدمه

تقوا، ضامن اجرای تمام فضائل و ترک تمام رذائل است. اگر تقوا محقق شد، خود به خود، امور دیگر اصلاح می شود. هرگاه فردی بی تقوا بر انجام امری متعهد شود، التزامش ضمانت اجرائی ندارد؛ در حالی که اگر تقوا داشته باشد، از درون، نیرویی دارد که او را به انجام تعهداتش واداشته و از تخلف باز می دارد؛ از این رو، امر به تقوا، در رأس توصیه های دیگر است، چنانچه در این آیه، ابتدا به تقوا امر کرده و سپس چیزهای دیگر را سفارش می کند.

واژه ها

اتقوا: تقوا پیشه کنید (فعل امر از ماده «وقی» باب افتعال).

سدیدأ: راست و استوار

یُصْلِحْ: سامان دهد (فعل مضارع از ماده «صلح» باب افعال).

یَغْفِرْ: بیامرزد (فعل مضارع از «عفر»).

ذنُوبَ : گناهان (جمع «ذنب»).

فَوْزًا: رستگاری، نجات.

ص: 219


1- احزاب (33):71

نکات تفسیری

1.ارتباط تقوا با قول سدید

چه ارتباطی بین تقوای الهی و سخن استوار است که پس از سفارش به تقوا، امر به سخن استوار می کند؟ سرش این است که انسان، تا از تقوای الهی برخوردار نباشد، مراقبت بر اعضا و جوارح خویش نخواهد داشت. تقوا، ملکه ای است که از درون، انسان را به مراقبت بر تمام رفتار و گفتارش وامی دارد. انسان با تقوا که از عواقب اعمال خویش ترس دارد، پیش از هر گفتار، می اندیشد؛ اگر گفتارش، سست و بی اساس بود، از آن صرف نظر می کند. تاتقوا نباشد، گفتار، اصلاح نمی شود؛ از این رو، ابتدا به تقوا و سپس به قول سدید امر می کند.

2.قول سدید یعنی چه؟

قول سدید، یعنی کلامی که هم مطابق با واقع باشد، و هم لغو و بی فایده نباشد یا اگر فایده دارد، فایده اش چون سخن چینی و امثال آن، نامشروع نباشد و همچنین کلامی که سست و بی پایه و بر اساس شایعات دروغین نباشد؛ پس بر مؤمن لازم است به حقانیت گفته خود، مطمئن باشد. نیز گفتار خود را بیازماید، که لغو و یا مایه افساد نباشد. چنین گفتاری را که با فکر و تحقیق و بررسی همه جوانب آن بر زبان جاری می گردد، قول سدید می گویند.

3. قول سدید و اصلاح اعمال

خداوند، اصلاح اعمال و آمرزش گناهان را نتیجه قول سدید دانسته، و فرموده است: «قول سدید بگویید، تا اعمالتان صالح گردد، و گناهانتان، آمرزیده شود».این، بدان جهت است که وقتی نفس آدمی، به درستی و راستی در گفتار، خو گرفت، و به هیچ وجه آن را ترک نکرد، دیگر دروغ از او سر نمی زند و سخن لغو یا فسادانگیز از او شنیده نمی شود. وقتی این صفت در نفس، رسوخ یافت، بالطبع انسان، از فحشا و منکر و سخن لغو، دور گشته، چنین وقتی اعمال انسان، صلاح می یابد. حفظ زبان و سخن استوار، اصل همه خیرات و سرامد طاعات می باشد و از جمله آثار آن، اصلاح اعمال و آمرزش گناهان است. استقامت ایمان، به استقامت زبان، منوط است. پیغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:

«لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه؛(1)

ایمان بنده استقامت ندارد تا این که قلب او مستقیم شود و قلب او استقامت پیدا نکند تا

ص: 220


1- بحارالانوار، ج72، ص 220

این که زبان او مستقیم شود».

یعنی به راستی و درستی و حق گویا باشد .(1)

4.رستگاری، در گرو اطاعت از خدا و رسول خدا

سعادت و خوشبختی واقعی، تنها و تنها در گرو اطاعت از خدا و رسول خدا است. اطاعت از رسول خدا نیز همان اطاعت از خدا است؛ چرا که پیامبر، از نزد خود سخنی ندارد:

(وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی)(2) از این رو اطاعت رسول، کنار اطاعت خدا قرار گرفته است و راهی برای سعادت، جز بندگی خدا نیست؛ زیرا اگر بندگی خدا نباشد، بندگی شیطان خواهد بود و بندگی شیطان، شقاوت و بدبختی است؛ از این رو می فرماید:

(وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا)

کسی که مطیع خدا و رسول خدا شد، به تحقیق، به سعادت و فوز عظیم، نائل آمده است.

پیام ها

1. لازمه ایمان، داشتن تقوا است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ)(3)

2. استوار گویی در سخن، از مصادیق تقوا است ( اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا)(4)

3. نشانه ایمان،هم ظاهری است ( وَقُولُوا ) و هم باطنی است (اتَّقُوا اللَّهَ ).(5)

4. هر شنیده ای، قابل بازگو کردن نیست (وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا)(6)

5. اگر انسان، در رفتار و کردار تقوا را مراعات کند، باقی مسائل را خداوند حل می کند (یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ )(7)

6. تقوای مؤمنان، سبب می شود که خداوند، گناهان آنان را بیامرزد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ... وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ )(8)

7. تقواپیشگی و درست و استوار گویی، دارای فایدهای است که به صاحبان آنها برمی گردد

ص: 221


1- برگرفته از : المیزان، ج16، ص347
2- نجم (53): 3، 4
3- تفسیر نور، ج 9، ص410
4- تفسیر راهنما، ج14، ص577
5- تفسیر نور، ج9، ص410
6- تفسیر نور، ج9، ص410
7- تفسیر نور، ج9، ص410
8- تفسیر راهنما،ج14، ص578

( اتَّقُوا اللَّهَ.. قَوْلًا سَدِیدًا... یُصْلِحْ لَکُمْ....َیَغْفِرْ لَکُمْ. )(1)

8. کلید رستگاری، پیروی از خدا و رسول است (وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا)(2)

ص: 222


1- تفسیر راهنما،ج14، ص578
2- تفسیر نور، ج9، ص410

درس 214 صفحه 429 قرآن مجید

کارگزاران سلیمان(علیه السلام)

(یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ)(1)

برای او، آنچه می خواست، از محراب ها [= قلعه های نظامی] و تمثال ها و کاسه هایی [در بزرگی] چون حوض ها و دیگ هایی ثابت می ساختند. ای خاندان داوود! شکر به جا آورید و از بندگان من، آندکی شکر پیشه اند.

مقدمه

انبیای الهی، معمولا در رفاه مادی نبوده، و زندگی معمولی و گاهی نیز زندگی فقیرانهای داشتند. البته به این نوع زندگی، راضی بودند؛ مگر این که خداوند، خود چنین اراده ای داشته باشد که امکانات مادی در اختیار آنان قرار دهد که در هر صورت، راضی به رضای الهی بوده اند. در میان انبیا، خداوند به حضرت سلیمان (علیه السلام) مکنت و قدرت عظیمی همراه لشگریان فراوان و نعمت های بسیار زیاد عطا فرمود که به احدی نداده است در این آیه، برخی از آن نعمتها را یادآور می شود و نیز وظیفه ای را کهانبیا و همه مردم، برابر نعمت های الهی دارند یادآورد می گردد.

واژه ها

مَحَارِیبَ: پرستشگاهها، کاخ ها (جمع محراب از ریشه «حرب»).

تَمَاثِیلَ: مجسمه ها (جمع «تمثال»).

جِفَانٍ: ظروف غذاخوری (جمع «جفنه)،

الْجَوَابِ : حوض ها (جمع «جابیه»).

قُدُورٍ: دیگها (جمع «قدر»).

ص: 223


1- سبا (34): 13

راسپیات: دیگهای نصب شده، جمع «راسیه»،

نکات تفسیری

1.وظیفه کارگزاران حضرت سلیمان(علیه السلام)

کارگزاران حضرت سلیمان (علیه السلام)از شیاطین و اجنه بودند و به اذن خدا، برای آن حضرت کار می کردند. با توجه به این آیه شریف حضرت سلیمان هرچه می خواست از معبدها و تمثال ها و ظرف های بزرگ غذا که همچون حوض های بزرگ بود و دیگهای عظیم ثابت برای او تهیه می کردند و این کارها از وظایف کارگزاران حضرت سلیمان بود. اینها نعمت های فراوانی بودند که خداوند فقط در اختیار سلیمان قرار داده بود؛ بنابراین، باید شکر این همه نعمت را در عمل به جا آورد؛ از این رو بلافاصله می فرماید: «ای آل داوود. برای سپاسگزاری عمل کنید و بندگان شاکر، اند کند .(1)

2.سلیمان(علیه السلام)و نعمت های فراوان

خداوند، به حضرت سلیمان (علیه السلام) نعمتهایی را عطا کرد که به احدی در این دنیا نداده است؛ از جمله این نعمت ها، آن که، باد مسخر او بود (فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ)(2) بازبان پرندگان آشنا بود (عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ) ،(3) پرندگان در خدمت او بودند (وَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ ) ،(4) جنیان در خدمتش بودند (وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ)،(5) و لشکریان فراوان که در اختیارش قرار داشتند (وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ) ؛(6) اینها از جمله نعمت هایی بود که سلیمان(علیه السلام) دارا بود؛ ولی همه این ها را از خود نمی دانست؛ بلکه از فضل خدا و وسیله آزمایش خویش میدانست. (هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ)(7)و از خداوند، توفیق شکرگزاری این نعمت ها را می طلبید (قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ)،(8) [سلیمان] گفت: پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتت را به جا آورم.

ص: 224


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج18، ص39
2- ص (38): 36
3- نمل (27):16
4- نمل (27): 20
5- ص(38)37
6- نمل (27): 17
7- نمل (27): 40
8- احقاف (46):15

3. شکر نعمت و آثار آن

شکر گزاری، سه مرحله دارد: مرحله اول، شکر قلبی است که انسان تصور نعمت را در قلب داشته باشد و متوجه منعم باشد. مرحله دوم، شکر زبانی است که با زبان از صاحب نعمت، سپاسگزاری کند و مرحله سوم که مهم ترین مرحله است، شکر عملی است. قرآن، به آل داوود توصیه می کند که: «ای آل داوود! برای سپاسگزاری عمل کنید». هرگاه انسان، این مراحل شکر را انجام داد، یکی از آثار شکر که زیادی نعمت است، ظاهر می شود؛ چنان که می فرماید: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ)(1) اگر شکر گزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود. اثر دیگر شکر، جزای سریع است که درباره آن، می فرماید: «وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ؛(2) به زودی شاکران را پاداش خواهیم داد. البته هر کس قدر دان نعمت های الهی باشد،قدردان خویش است و در واقع، از خود تشکر کرده است، وگرنه خداوند، به سپاسگزاری کسی نیازندارد؛

(وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ)(3)

هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید، پروردگار من، غنی و کریم است!

از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید

بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد

ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد

4. مراحل شکرگزاری

مراحل شکرگزاری عبارتند از:

الف. ادای حق شکر: یعنی انسان، آن گونه که شایسته است، شکر نعمت ها را به جا آورد. این مرحله، برای هیچ کس میسر نیست. پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: «ماشکرناک حق شکرک؛ [خدایا] ما شکر تو را آن گونه که شایسته تو است، انجام ندادیم». این بدان، سبب است که نعمتهای خداوند، به قدری وسیع و گسترده است که حتی قابل شمارش نیست، تا چه رسد قابل تشکر.علاوه بر این که شکر نعمت های الهی نیز با نعمتی دیگر از جانب او انجام می شود که این، خود به تشکر نیاز دارد و ....

ص: 225


1- براهیم (14): 7
2- آل عمران (3):145
3- نمل(27)40

ب. شکور بودن یعنی بسیار سپاسگزاری کردن. این مرحله برای گروه اندکی قابل دستیابی است. کسانی که در هر حال، متذکر نعمت های خداوند بوده و در هر حال، شاکر اویند و با مراتب مختلف شکر، زندگی شاکرانه دارند. انبیا و اولیا، از این گروهند.

ج. سپاسگزاری جزئی و محدود: این مرحله، برای بسیاری از اهل ایمان و معتقدین به خداوند در مراتب گوناگون، قابل دستیابی است که البته همراه تقصیرها وقصورهای فراوان است. ..

5.چرا شکر گزاران اندکند؟

چرا بندگان قدردان و شاکر نعمت های الهی، اند کند که آیه، از آنها به «قلیل» تعبیر می کند و در جای دیگر، اکثریت را بندگان ناسپاس معرفی می کند (وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ)(1)یکی از علت های ناسپاسی، این است که افراد ناسپاس، نعمت را از ناحیه خود میدانند و مانند قارون می اندیشند که می گفت: (إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِنْدِی؛ «اینها را با دانش خودم بدست آورده ام»(2). وقتی کسی اعتقاد داشته باشد این نعمت ها را با علم و درایت خود بدست آورده است، خود را ولی نعمت خویش می پندارد، نه خداوند را و از خود، راضی و سپاسگزار است؛ در حالی که اگر مانند حضرت سلیمان(علیه السلام) بداند و باور داشته باشد که: «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»(3)، بندهای شاکر خواهد بود.

علت دیگر ناسپاسی اکثریت، این است که معمولا انسان ها به نعمتهایی که ندارند، می اندیشند و آرزوی آنها را دارند. بالطبع نعمت هایی را که دارند، فراموش می کنند و شکر گزار نیستند، از این رو باید پیوسته نعمت هایی را که خداوند در اختیار ما قرار داده است، یادآور شویم:(وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ)(4) تا با یادآوریشان، درصدد شکر آنها برآییم.

پیام ها

1. جنیان، در خدمت سلیمان (علیه السلام) هرچه او می خواست، انجام میدادند (یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ)(5)

2. جن،موجودی است هنرمند و صنعتگر (یَعْمَلُونَ لَهُ ....مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ).

ص: 226


1- یونس (9) 60
2- قصص (28): 78
3- نمل (27): 40
4- ضحی (93):11
5- تفسیر راهنما، ج15، ص38

3. صنعت مجسمه سازی، دارای سابقه ای طولانی است (وَتَمَاثِیلَ). (1)

4. به معنویات، قبل از مادیات توجه کنید (مَحَارِیبَ) پیش از (تَمَاثِیلَ) آمده است. (2)

5. امکانات، باید زمینه سپاسگزاری از خداوند باشد (اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ)(3)

6. شکر، تنها با زبان نیست؛ بلکه باید با عمل شاکر بود (اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا)(4)

7. شکر، لازم است؛ ولی شکرگزاران اندکند ( اعْمَلُوا...وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ)

ص: 227


1- تفسیر راهنما، ج15، ص38
2- تفسیر نور، ج 9، ص429
3- تفسیر نور، ج 9، ص429
4- تفسیر نور، ج 9، ص429

درس 215 صفحه 431 قرآن مجید

هدف رسالت

(وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ بشیرا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)(1)

و ما تو را که مژده دهنده و اخطار کننده ای جز برای همه مردم نفرستادیم، ولی بیشتر مردم نمی دانند.

مقدمه

خداوند، همواره برای هدایت انسان ها و راهنمایی آنها، انبیا را فرستاده و بهترین بندگان خدا، برای این امر مهم، انواع مشقتها و رنج ها را تحمل کرده اند. البته رسالت برخی، مربوط به شهری و قبیلهای خاص بوده و برخی، برای تمام بلاد رسالت داشته اند؛ ولی زمان رسالتشان محدود بوده است. تنها پیامبری که رسالتش نه ویژه قوم و قبیلهای خاص و نه محدود به زمان خاصی است، رسالت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)است که خاتم پیامبران و دین او، ناسخ تمام ادیان و دین جاودانه و ابدی است. در این آیه نیز به عمومیت دین آن حضرت، تصریح می کند.

واژه ها

کَافَّهً: همه.

بشیرا: مژده رسان.

نَذِیرًا: بیم دهنده.

نکات تفسیری

1.پنج نعمت بزرگ

از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و نقل است که فرمود: «از سوی خداوند، پنج نعمت و خصلت بزرگ، به من عطا شده است؛ ولی به آنها مباحات نمی کنم؛ اول: من برای همه انسان ها - چه نژاد قرمز و چه

ص: 228


1- سبا (34): 28

سیاه و چه سفید - مبعوث شده ام. دوم: زمین، برای من و امت من) پاک کننده و محل سجده قرار داده شده است. سوم: غنیمت جنگی، فقط برای من حلال شده، و برای احدی قبل از من حلال نشده بود. چهارم: من، به وسیله رعب و وحشت در دل دشمنان یاری شده ام (و خداوند رعب ما را در دل خصم ما افکنده) به طوری که در پیشاپیش من به اندازه یک ماه راه طی طریق می کند. پنجم: مقام شفاعت، به من عطا شده است که آن را برای روز قیامت و شفاعت امتم، ذخیره کرده ام. (1)

2.انبیاء ، هم بشارت می دهند و هم بیم

انسان، برای حرکت به سوی کمال، باید از بسیاری از خواهش های نفسانی خود بگذرد و خود را ملزم به تکالیف و مسؤولیت هایی کند که نفس، از پذیرش آنها سرباز می زند. از طرفی، باید ترک محرمات کند و از طرفی، انجام واجبات و هر دو، برای نفس دشوار است.

برای این که انسان بتواند این دشواری را بر خود آسان کند، از طرفی باید ترس از ترک محرمات داشته باشد و از طرفی باید شوق به انجام واجبات و مستحبات بیابد. همان طور که در روایات هم وارد شده است، باید دو بال حرکت داشته باشد: یکی خوف و دیگری رجا که به یک اندازه، لازم و ضروری می باشند. انبیا نیز، هم بشارت دهنده هستند و هم بیم دهنده؛ یعنی هم روح خوف و هم روح امید ایجاد می کنند. تمام انبیا، با این دومسؤولیت فرستاده شده اند :

(فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ )،(2) خداوند، پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند.

در خصوص پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز آیات متعددی در این باره وارد شده است؛ چنانچه می فرماید:

(وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا)(3) ؛ و ما تو را نفرستادیم مگر بشارت دهنده و بیم دهنده.

3.ناآگاهی اکثریت از چیست؟

با وجود این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)برای تمام مردم فرستاده شده و رسالتش جهانی و ابدی است، بیشتر مردم در جهالت هستند. جهل اکثریت، از این است که نمی دانند که اگر جز خدای واحد، خدایی بود و مشرکان هم خدایی داشتند و خدایشان واقعی بود، نباید

ص: 229


1- . روض الجنان، 16، ص 73 و مجمع البیان، ج8، ص612
2- بقره (2): 213
3- اسرا (17): 105

پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، برای همه مردم فرستاده میشد؛ زیرا مشرکان که خدایی دیگر داشتند، باید رسولی از طرف خدایشان فرستاده می شد. این که رسولی ندارند و این پیامبر برای آنها نیز فرستاده شده است، معلوم می شود که جز او، خدایی نیست. این حقیقت را بیشتر مردم درک نمی کنند و در جهالت از آن به سر می برند.

پیام ها

1. رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) جهانی است (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ)(1)

2. موضع گیری بیشتر مشرکان برضد پیامبر (صلی الله علیه وآله)به دلیل ناآگاهانه بودن آنها، فاقد وجاهت و اعتبار است (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ ...وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)(2)

3. مهم ترین نقش انبیا در هدایت مردم،هشدار و بشارت است (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ.. بَشِیرًا وَنَذِیرًا). (3)

4. بیشتر مردم، اهل اندیشه و فهم صحیح در حقایق قرآن نیستند (َکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)

ص: 230


1- تفسیر نور، ج9، ص444
2- تفسیر راهنما، ج 15، ص 71
3- تفسیر نور، ج9، ص444

درس 216 صفحه 433 قرآن مجید

قیام برای خدا

( قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ)(1)

بگو: من شما را فقط با یک جمله پند می دهم و آن این که در دو و یک یک برای خدا به پاخیزند، سپس بیندیشید تا بدانید که همدم شما هیچ گونه جنونی ندارد، او فقط اخطار کننده ای برای شما است که پیش از آمدن غذابی سخت شما را از آن بیم می دهد.

مقدمه

اسلام، دین تقلید کورکورانه نیست؛ بلکه دین تعقل و اندیشه است. خداوند، هرگز از کسی نخواسته است چشم و گوش خود را ببندد و هرچه پیامبرش می گوید، بپذیرد؛ زیرا اسلام، نه تنها با عقل و اندیشه منافات ندارد؛ بلکه در راستای عقل و مطابق فطرت است؛ از این رو قرآن، به تعقل و تدبر و تفکر بسیار سفارش می کند و کسانی را که اهل اندیشه و تفکر نیستند، ملامت می نماید. هرگاه انسان ها، آزادانه و به دور از هر گونه هیاهو بیندیشند، غیر از آنچه انبیا به عنوان فرامین الهی برای آنها آورده اند، نخواهند پذیرفت و وسوسه های شیاطین و دشمنان، آنان را از پذیرش دین حق، باز نخواهد داشت. در این آیه نیز به قیام و اندیشه به دور از غوغاسالاری دعوت شده است، تا دریابند نسبت هایی که دشمنان به پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)می دهند، هیچ پایه و اساسی ندارد.

واژه ها

أَعِظُ: پند میدهم (فعل مضارع از ماده «وعظ»).

تَقُومُوا: قیام کنید، به پا خیزید (فعل مضارع منصوب از ماده «قوم»).

صَاحِبِ: همراه، رفیق (از ماده «صحب»).

ص: 231


1- سبا (34):46

جِنَّهٍ : جنون، دیوانگی.

نکات تفسیری

1. حرکت برای خدا، شرط بهره مندی از عقل و فکر و قضاوت عادلانه

در این آیه، خداوند خطاب به پیغمبر خود دستور میدهد که به مردم بگو: من یک موعظه و نصیحت بیشتر به شما نمی کنم و آن، این است که قیام کنید و قیامتان خالصانه برای خدا باشد و بدون تعصب و تقلید، دو تا دو تا یا یک یک، به دور از پیش داوری و غوغاسالاری تفکر و تأمل کنید. هرگاه فکر و اندیشه بیدار باشد، حقایقروشن خواهد شد. در حقیقت، تا نیت ها و درون اصلاح نشده و از تعصبات و حب و بغض های معمول خالی نشود، نمی توان از خرد خویش بهره برداری و داوری درستی درباره موضوعات داشت.

2. دعوت به تفکر برای پرهیز از افترا

قرآن کریم، دین تعقل و اندیشه است و حتی معاندان را که به پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)نسبت ناروای جنون میدهند، با ناسزا جواب نمی دهد، بلکه به اندیشه و تفکر دعوت می کند، تا هم از نسبت های ناروای خود دست بردارند و هم، راه هدایت را بپویند؛ از این رو می فرماید:

« ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ ۚ »

بیندیشید چه نسبتی بین فرد مجنون با پیامبر خدا می یابید؟ این مرد، همان کسی است که چهل سال با او همنشین بودید. این مدت که فاصله بین ولادت و بعثت او است، هیچ گونه اختلالی در فکر او و حتی هیچ سابقه ای از سستی رأی یا هر چیز که توهم جنون بیاورد، از او ندیدید؛ پس چگونه او را دیوانه می خوانید؟

3.از تنهایی در مسیر حق نهراسیم

در انجام هر کار، اگر بارانی حضور داشته باشند، روشن است که آن کار، بهتر و سریع تر انجام خواهد شد؛ بنابراین خوب است در آغاز هر راه، به فکر همراهانی باشیم؛ ولی اگر چنین شرایطی فراهم نشد، آیا باید متوقف شد؟

این آیه، به ما یادآور می شود که در صورت فراهم نشدن یاور، باید به تنهایی دست به کار شد (فرادا) و منتظر نشد. نبودن ناصر، دلیلی برای طی نکردن راه حق نیست.

ص: 232

پیام ها

1. یکی از وظایف انبیاء موعظه مردم است (أَعِظُکُمْ )(1).

2. تنها به حرف اکتفا نکنید، باید به پا خاست (أَنْ تَقُومُوا)(2).

3. رهبر الهی، همنشین و هم سخن مردم است (صَاحِبِکُمْ )(3)

4. اندیشه و تفکر، بهترین راه رسیدن به حقیقت است (ثثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ). (4)

5. هشدار و بیم دادنپیامبران الهی در مسیر نفع رسانی به مردم و جلوگیری از گرفتاری دشمنان به رنج و عذاب است (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ).

ص: 233


1- تفسیر نور، ج9، ص459
2- تفسیر نور، ج9، ص459
3- تفسیر نور، ج9، ص459
4- تفسیر راهنما، ج15، ص106

درس217 صفحه 436 قرآن مجید

سنگینی گناه

(وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی ۚ وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَهٌ إِلَی حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی ۗ إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ ۚ وَمَنْ تَزَکَّی فَإِنَّمَا یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ)(1)

و هیچ گنهکاری، بار گناه دیگری را برنمی دارد و اگر گرانباری دعوت کند که از بارش بر دارند، چیزی از آن برداشته نمی شود؛ اگر چه [دعوت شونده] خویشاوند باشد. تو فقط به کسانی می توانی اخطار [مؤثر] بکنی که در پنهانی از پروردگارشان می ترسند و نماز را برپا می دارند. هر کس [از گناه] پاکیزه شود، فقط به سود خودش پاکیزه می شود و بازگشت، فقط به سوی خدا است.

مقدمه

وقتی از قیامت و مقتضیات و شرائط قیامت صحبت می شود، برخی فکر می کنند حساب و کتاب در قیامت، مانند این دنیا است. این آیه، بر این طرز تفکر غلط، خط بطلانی می کشد و همچنین شرایط افرادی را که تحت تأثیر انذاریهای الهی قرار می گیرند؛ بیان می کند.

واژه ها

لَا تَزِرُ: بر نمی دارد، به دوش نمی گیرد (فعل مضارع منفی از ماده «وزر»).

وَازِرَهٌ: حمل کننده

وِزْرَ: بار سنگین.

مُثْقَلَهٌ: کسی که بارش سنگین است.

حِمْلِ: باری که بر دوش کشیده میشود.

لَا یُحْمَلْ : برداشته نمیشود (فعل مضارع منفی مجهول از ماده «حمل»).

ذَا قُرْبَی: خویشاوند.

تُنْذِرُ: بیم میدهی (فعل مضارع از ماده «نذر»، باب افعال).

ص: 234


1- فاطر (35): 18

یَخْشَوْنَ: می ترسند (فعل مضارع از ماده «خشی»).

تَزَکَّی: پاک شد (فعل ماضی از ماده «زکو» باب «تفعل»).

الْمَصِیرُ: بازگشت.

نکات تفسیری

1. شرائط قیامت، منحصر به فرد است

در فراز اول آیه، تصویری از شرایط و مشکلات قیامت ارائه می دهد و متذکر این مسأله می شود که جهان آخرت، تفاوت های فراوانی با دنیا دارد. از جمله تفاوت ها این است که اگر کسی در دنیا اشتباهی کند یا مرتکب گناه یا خلاف قانونی شود، ممکن است کس دیگری خود را به جای او قرار دهد و مشکلات او را تحمل کند؛ مثلا کسی که گواهینامه رانندگی ندارد و با وسیله نقلیه اش تصادفی می کند، دوستش یا برادرش که گواهینامه دارد، خود را به جای او معرفی، تا مشکلات کمتری دامن گیر برادرش شود یا فرزندی از دنیا می رود مخارج و مشکلات خانواده اش، دامن گیر پدر یا اقوام درجه اول او می شود. همچنین اگر کسی مدیون باشد، ممکن است کس دیگری دین او را به عهده بگیرد و قرضش را ادا کند.

باید توجه داشت این موارد و صدها موارد دیگر، مربوط به دنیا است؛ ولی آخرت که ظهور حقایق است و دستگاه امور اعتباری، تقلب، و ... برچیده می شود، فقط انسان ها با اعمال خویش محشور می شوند و حقیقت اعمال آدمی ظهور می کند. دیگر هیچ کس نمی تواند گناه دیگری را بر دوش بکشد؛ بلکه اگر بر فرض، چنین تقاضایی هم بکند، به کلی مردوداست و پذیرفته نخواهد شد.

در روایت آمده است: در قیامت مادر و فرزندی را می آروند که هر دو بار سنگین گناه بر دوش دارند، مادر از فرزندش تقاضا می کند: «در عوض آن همه زحماتی که در دنیا برایت کشیدم، مقداری از گناه مرا به عهده بگیر» فرزند می گوید: از زحمات تو متشکرم؛ ولی من، از تو گرفتارترم.(1)

2. هدایت پذیران واقعی

در این فراز آیه، به دو نشانه از نشانه های کسانی که از انذار انبیاسود می برند و آن را می پذیرند پرداخته است:

ص: 235


1- تفسیر نمونه، ج18، ص226

الف. کسانی که از پروردگار خود خشیت دارند و در نهان از او می ترسند؛ زیرا اگر کسی به معاد ایمان داشته باشد و بداند فردای قیامت، حساب و کتابی هست، به انذارهای انبیا توجه می کند؛ اما کسانی که به پروردگار و امور غیبی ایمان ندارند، دل هایشان بر اثر گناه مهر شده و از انذار پیامبر، سود نمی برند و انذار حقیقی درباره آنها محقق نمی شود.

ب. نشانه دوم هدایت پذیران واقعی، اقامه نماز است؛ زیرا نماز، روح ایمان را در انسان تقویت کرده و ستون خیمه دین است. اگر نماز، با شرایطش به جا آورده شد، روح تسلیم و حق پذیری را در انسان به وجود می آورد.

3.هر چه کنی، به خود کنی

در بخش آخر آیه به اهمیت تزکیه نفس و پاکسازی روح از آلودگی های اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی می پردازد؛ همان گونه که در ابتدای آیه فرمود: «هیچ کس سنگینی بار گناه دیگری را به دوش نمی گیرد»، در فراز آخر آیه می فرماید: «هر کس خود را از گناه و کفر و اخلاق زشت و آلودگی ها پاک و منزه ساخت، این کار به سود خود او است و بازگشت همه، به سوی خدا است و به حسابها رسیدگی می شود».

برخی گمان می کنند اگر به دیگران خوبی کردند، به نفع دیگران کار کرده اند. این آیه می فرماید: اصل تزکیه و پاک کردن نفس و انجاماعمال خوب، باعث رشد و شکوفایی نفس و پاکی جان انسان می شود و تا ابد در وجود انسان باقی می ماند؛ همانند کسی که بوته ای از گل بسیار خوشبو را در خانه اش بکارد. هر چند گاهی نسیمی می وزد و بوی آن را به خانه های اطراف و رهگذران می رساند؛ اما همیشه و به طور دائم، خود اوست که از بوی خوش، بهره مند است. اعمال خوب و تزکیه نفس هم همین گونه است. به قول شاعر:

هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

پیام ها

1. گناه، بر دوش انسان سنگینی می کند (لَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی)

2. در دنیا، خودمان کاری های خویش را انجام دهیم، در آخرت کسی برای ما کاری نمی تواند بکند به قول شاعر:

برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد پس تو، پیش فرست

(ولا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی)

3. مواظب باشیم برای دنیای زن و فرزند و نزدیکان، آخرت خویش را بر باد ندهیم که در آخرت، نمی شود به کسی امید داشت (...وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی).

ص: 236

4. هدایت پذیران واقعی را می توان از حالات و رفتارشان شناخت، نه از شعارشان (إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ...).

5. با برپاداشتن نماز در جامعه، مشکلات اجتماعی و فردی حل می شود نه با موسیقی و ... (أَقَامُوا الصَّلَاهَ).

6. با بر پاداشتن نماز، مشکلات حل می شود، نه فقط نماز خواندن (أَقَامُوا الصَّلَاهَ).

7. بازگشت ما به سوی خدا است، چیزی همراه خود ببریم که مورد رضایت او باشد و در دستگاه خدا کارساز باشد (وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ...).

ص: 237

درس 218 صفحه 438 قرآن مجید

روز درماندگی ستمکاران

(وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ ۚ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ ۖ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ)(1)

و آنان آنجا فریاد بر می آورند: «پروردگارا! ما را بیرون بیاور، تا عمل شایسته غیر از آنچه می کردیم انجام دهیم می گوییم: «آیا چندان عمرتان ندادیم که هر کس پند پذیر بود، آن مدت متذکر می شد؟ و اخطار کننده نیز برای شما آمد؛ پس بچشید عذاب را که برای ظالمان یاری کننده ای نیست».

مقدمه

از مجموع آیات قرآن کریم، استفاده می شود که قیامت، روز سختی است؛ به ویژه برای گنهکاران و فاسقان. جایگاهی است که تمام گردنکشان و ظالمان، به عجز و ناتوانی خویش اقرار می کنند و در نهایت ذلت و خواری قرار می گیرند. آنان، آرزوی عمر دوباره می کنند که ای کاش فرصت دیگری در اختیارشان قرار داده می شد، تا بتوانند به دنیا برگردند و گذشته را جبران کنند؛ ولی هیهات که این امر، شدنی نیست؛ زیرا تمام این وقایع را انبیا گفتند و آنها شنیدند و به مسخره گرفتند. البته اگر هم به فرض محال، باز گردند، همان کاری را می کنند که پیش تر مرتکب شده بودند. در این آیه، گوشه ای از خواری و درماندگی آنان را به تصویر کشیده است.

واژه ها

یَصْطَرِخُونَ:(2) به فریاد و شیون، دادخواهی می کنند (فعل مضارع از ماده «صرخ» باب افتعال).

نُعَمِّر: عمر دراز دادیم (فعل مضارع از ماده «عمر» باب تفعیل).

تَذَکَّرُ: عبرت گرفت (فعل ماضی از ماده «ذکر» باب تفعل).

ص: 238


1- فاطر (35): 37
2- «یصطرخون» از ماده «صراخ» به معنای فریاد شدیدی است که انسان در مقام استغاثه و طلبیدن یار و یاور برای برطرف ساختن درد و رنج از دل بر می کند (تفسیر نمونه، ج18، ص276)

ذُوقُوا : بچشید (فعل امر از ماده «ذوق»).

نَصِیرٍ: یاور.

نکات تفسیری

1. آرزوی بیجای تبهکاران در قیامت

این آیه، روز بیچارگی تبهکاران و گردنکشان را به تصویر کشیده است که چگونه از روی درماندگی و اضطراب، فریاد بر می آورند و آرزوی عمر دوباره دارند؛ برای اینکه به زندگی دنیا بازگشته و با انتخاب راه درست، به اصلاح اعمال زشت خویش بپردازند؛ ولی هیهات که این شدنی نیست و تنها آرزویی است که از روی درماندگی از خدا دارند؛ زیرا در این دنیا، حجت بر آنها تمام شده و انبیا برای هدایت آنها آمدند و با کمال صبر و آرامش، به ارشاد وهدایتشان پرداختند. عمر کافی و فرصت لازم نیز برای پندپذیری به آنها داده شد؛ ولی آنها نه تنها هدایت نیافتند، بلکه بر گمراهی خویش افزودند و در قیامت هم که آرزوی بازگشت دارند، اگر به فرض محال چنین فرصتی به ایشان داده شود، باز به همان کارهایی که پیش تر می کردند، روی می آورند؛ همان گونه که در این دنیا چنین روزی را یاد آور میشدند؛ ولی آنها عبرت نمی گرفتند؛ از این رو آرزویشان بیهوده خواهد بود. در جواب این فریادها، جواب می آید: « أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ».

2. حسرت های ظالمان

یکی از حسرتهای ظالمان، حسرت دوری از پیامبر و نزدیکی باگمراهان است

(وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ)(1)

و روزی که ستمکار، دو دست خویش به دندان گزد و گوید: «ای کاش با پیامبر، راهی فرا می گرفتم! وای بر من! کاش فلانی را به دوستی نمی گرفتم! همانا مرا از یاد خدا منحرف کرد.

حسرت دیگر آنها این است که آرزوی فاصله بسیار دور از مشرق تا مغرب را بین خود و دوستان شیطان صفت خود دارند :

ص: 239


1- فرقان (25): 27، 28، 29

(قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ)(1)

می گوید:«ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود؛ چه بد همنشینی بودی!».

گاهی هم آرزو می کنند:ای کاش به سخنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) گوش فرا می دادند و از او پیروی می کردند:

(یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا)(2)

گویند:«ای کاش خدای را فرمان می بردیم و پیامبر را اطاعت می کردیم!»

اصحاب شمال، هنگامی که نامه اعمالشان را به دست چپشان میدهند، آرزو می کنند،ای کاش هرگز نامه اعمال خود را نمی دیدند :

(وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ)(3)

اما آن کس که کارنامه او به دست چپش داده شود، گوید: «ای کاش کارنامه ام به من داده نمی شد!»

3.بی یاوری ظالمان در قیامت

اهل ایمان، هرچند گنهکار باشند، ممکن است از یاری و شفاعت اولیا برخوردار شوند؛ زیرا شفاعت برای گنهکاران از اهل ایمان است؛ ولی ظالمان، کسی را ندارند که به یاری آنان بشتابد؛ زیرا چیزهایی که آنها در دنیا برای خود معبود گرفته بودند، در قیامت اعتباری ندارند، تا بتوانند به یاری کسی بشتابند. تنها عدهای خاص از اولیای الهی از موهبت یاری رساندن به مؤمنان گنهکار برخوردارند.

(لَا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا) (4)

مالک شفاعت نمی باشند، مگر کسی که نزد خدای بخشنده، پیمانی گرفت».

در این آیه نیز به بی یاوری ظالمان تصریح نموده، می فرماید: «ما للظالمین من نصیر».(5)

پیام ها

1. به هر تقاضا و ناله ای نباید اعتنا کرد و درخواست مجرم، قابل پذیرش نیست (رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا ) . (6)

ص: 240


1- زخرف (43): 38
2- احزاب (33): 66
3- الحاقه (69): 25
4- مریم (19):87
5- حج (22): 71
6- تفسیر نور، ج 9، ص505

2. انجام اعمال صالح، شرط نجات از دوزخ است و آنچه انسان را دوزخی می کند، اعمال ناصالح است (َاخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا)

3. همه سرکشان، روزی به عجز و انابه خواهند افتاد (رَبَّنَا أَخْرِجْنَا ) (1)

4. آخرت، محل جبران از دست داده ها نیست (أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ)(2)

5.هم حجت تمام است و هم عمر کافی است و جای بهانه جویی نیست (أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ ... وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ) (3)

ص: 241


1- تفسیر نور، ج 9، ص505
2- تفسیر نور، ج 9، ص505
3- تفسیر راهنما، ج15، ص192

درس 219 صفحه 439 قرآن مجید

سنت الهی

(اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ ۚ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا) (1)

[این نفرت،] به سبب استکبارشان در زمین و نیرنگ بدشان بود و نیرنگ بد، جز اهلش را فرا نمی گیرد؛ پس آیا جز سنت جاری در گذشتگان را انتظار دارند؟ پس برای سنت خدا هرگز تبدیلی نمی یابی و برای سنت خدا، هرگز تغییری نمی یابی.

مقدمه

آیات گذشته، به این مطلب اشاره داشت که مشرکان، با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبری انذار کننده به سوی آنها برانگیخته شود، هدایت یافته ترین امتها خواهند بود؛ اما چون پیامبر خدا به سوی آنها آمد، جز فرار و فاصله گرفتن از حق، چیزی بر آنها نیفزود. در این آیه، علت فرار و نفرت آنها از حق را یادآوری کرده و در پایان، قانون الهی در این گونه موارد را بیان می کند.

واژه ها

اسْتِکْبَارًا : گردنکشی، بزرگی کردن (مصدر باب استفعال).

لَا یَحِیقُ: احاطه نمی کند، دامنگیر نمی شود (فعل مضارع منفی از ماده «حوق»).

الْمَکْرُ السَّیِّئُ: نیرنگ زشت، حیله بد.

یَنْظُرُونَ: انتظار می کشند (فعل مضارع از ماده «نظر»).

لنْ تَجِدَ: هرگز نخواهی یافت (فعل مضارع منفی از ماده «وجد»).

تَبْدِیل: تغییر، گرداندن چیزی به جای چیز دیگر

تَحْوِیل: جابه جایی، تحول

ص: 242


1- فاطر (35): 43

نکات تفسیری

1.سرچشمه بدبختی ها

در این آیه، به دو علت اساسی گمراهی بشر در طول تاریخ اشاره می فرماید؛ دو عاملی که نه تنها باعث گردیده است بشر از راه حق خارج شود؛ بلکه باعث نفرت او از حق و راه انبیای الهی شده است و آن، خودبزرگ بینی و نیرنگ زشت و بد انسان است.

همان دو عاملی که باعث گردید شیطان از صف فرشتگان خارج شده و ملعون و مطرود درگاه خداوند گردد.

2.مراد از «سنت الهی» چیست؟

منظور از «سنت الهی»، قانون ثابت خداوند و شیوه و روش همیشگی او در طول تاریخ است که همیشه و درباره تمام افراد جریان دارد و هرگز تغییر نمی پذیرد. از جمله این سنتها این است که گناه و کفران نعمت و تکذیب پیامبران الهی، باعث عقوبت و نزول عذاب و دوری از رحمت الهی در دنیا و آخرت می شود؛ لذا قرآن کریم در موارد زیادی، انسانها را به سیر در روی زمین و عبرت گیری از سرنوشت شوم امتهای گذشته دعوت می کند:

(قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ) :(1) بگو در روی زمین بگردید تا عاقبت سخت آنها که تکذیب کردند، مشاهده کنید.

3.فرق تبدیل و تحویل

در این آیه، به دو قانون کلی الهی اشاره کرده و می فرماید:(فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا)

«تبدیل سنت» خدا به این است که عذاب خدا را بردارند و به جایش عافیت و نعمت بگذارند و «تحویل سنت» عبارت از این است که عذاب فلان قوم را که مستحق آن می باشند، به سوی قومی دیگر برگردانند. سنت خدا، نه تبدیل می پذیرد و نه تحویل؛ برای این که خدای تعالی، بر صراط مستقیم است؛ حکم او، نه تبعیض دارد و نه استثنا؛ همچنان که خدای تعالی مشرکان مورد نظر آیه را در جنگ عذاب کرد عده ای کشته و گروهی اسیرو بقیه را منکوب و خوار کرد.(2)

ص: 243


1- انعام (6): 11
2- ترجمه تفسیر المیزان، ج17، ص83

پیام ها

1. برای رسیدن به حقیقت، خدا بین باشید، نه خود بین (اسْتِکْبَارًا)

2. با خدا و اولیای او، از راه محبت و دوستی وارد شویم، نه مکر و حیله؛ زیرا عاقبت مکرو حیله، به خود انسان بازمی گردد (وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ).

3. از تاریخ، درس عبرت بگیریم ( فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ).

4. انتظار بیجا ممنوع است؛ خداوند، با هیچ کس قوم و خویشی ندارد (فَهَلْ یَنْظُرُونَ..).

5. بهترین قانون، پایدارترین آنها و قانونی است که تبصره و تغییر نپذیرد (لَنْ تَجِدَ...).

ص: 244

درس 220 صفحه 442 قرآن مجید

گردش خورشید وماه

(لاالشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ)(1)

نه برای خورشید ممکن است که به ماه برسد و نه شب از روز پیشی می گیرد و هر یک در مداری شنا می کنند.

مقدمه

یکی از براهین اثبات وجود خدا، برهان نظم است که از دو مقدمه حسی و عقلی تشکیل شده و برای همگان قابل فهم است. مقدمه حسی آن، عبارت از همین نظمی است که در عالم مشاهده می کنیم که دقیق و حساب شده و با تناسب و توازنی حیرت آور برعالم، حکم فرما است؛ به طوری که هر کدام از موجودات عالم، مایه رشد و حیات دیگری است اگر یکی از این مهرهها برداشته شود، در کار دیگری خلل ایجاد می شود. آنها مانند حلقههای یک زنجیره به هم متصل می باشند. هرکدام از درخت، گیاه، انسان، حیوان، شب، روز، خورشید و ماه در تکامل یکدیگر، عالم را نظام می بخشند. از طرفی عقل نیز حکم می کند که محال است این همه نظم و دقت، بدون ناظم و بدون فاعل عالم، قادر و توانا باشد. در این آیه یکی، از مظاهر دقیق نظم را بیان کرده که چگونه خورشید و ماه و شب و روز در مدار

خویش بدون هیچ تخلفی شناورند.

برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

واژه ها

لایَنْبَغِی: سزاوار نیست، ممکن نیست (فعل نهی از ماده «بغی»).

تُدْرِکَ: برسد، دریابد (فعل مضارع از ماده «درک» باب افعال).

سَابِقُ: پیشی گیرنده (اسم فاعل از ماده «سبق»).

ص: 245


1- یس (36) : 40

یَسْبَحُونَ: شنا می کنند (فعل مضارع از ماده «سبح»).

نکات تفسیری

1.هدایت تکوینی موجودات در نظام آفرینش

همه موجودات جهان از هدایت تکوینی برخوردارند که خداوند در نهاد آنها قرار داده است. این هدایت تکوینی، تخلف پذیر نیست و خداوند، هر موجودی را به حد و اندازه خویش به وظایفش آشنا کرده است. موجودات نیز بر اساس این نظام تخلف ناپذیر و بر اساس همان هدایت الهی در حرکتند: (رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی)(1)

«پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش [خاص] آن را عطا کرده و سپس هدایتش نموده است».

خورشید و ماه نیز براساس همین هدایت تکوینی بدون ذرهای تخلف در گردش بوده و بدون این که بر یکدیگر پیشی بگیرند یا جای یکدیگر را تصرف کنند، در مدار خویش در حرکتند

2.. نظم دقیق در عالم

نظم عجیب و حیرت آوری که بر کرات و عالم هستی حاکم است، ذرهای تخلف پذیر نیست. اگر غیر از این بود، نظام هستی پا برجا نمی ماند و دوام و حرکت نمی یافت؛ برای مثال، قطر خورشید 1/40/000 کیلومتر است و قطر ماه 3500 کیلومتر و فاصله خورشید تا زمین150/000/000 کیلومتر است فاصله متوسط ماه تا زمین نیز 375000 کیلومتر است. تناسبی که میان آنها وجود دارد این است که قطر خورشید 400 بار از قطر ماه بزرگتر است و 400 بار نیز از ماه دورتر است. به این دلیل، تقریبا به یک اندازه به نظر می آیند و از آنجا که زمین به دور خورشید می گردد و به آن نزدیک و از آن دور می شود، سرعت زمین به دور خود، باید خیلی دقیق و حساب شده باشد، تا شب و روز بتواند نظم و ترتیب خود را حفظ کند و اگر هر سرعتی غیر از سرعت فعلی خود داشت، شب و روز به ترتیب کنونی خود نمی بود و جابه جا می شد.(2) ثبات و نظم موجودات، همگی برگرفته از این نظم است که بیانگر تسلط و قدرت خداوند است و هر کدام در جای خود و در کار خود بدون هیچ گونه

ص: 246


1- طه (20): 50
2- برگرفته از: قرآن معجزه محمدیان، بحث خورشید و ماه و شب و روز.

عصیان و تخلفی در حرکت هستند. (لاالشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ) (1)

جهان چون چشم و خد و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

3.حرکت و شناوری خورشید و ماه

«سیاحه» به معنای شناور بودن است و فلک، به معنای «مدار» است. شناور بودن ماه و خورشید، حکایت از حرکت انتقالی این اجرام دارد و شناور بودن شب و روز هم قالبی از شناوری زمین است که به تبع آن، طول شب و روز در طی سال، کم و زیاد می شود. آنچه روشن است این است که برخلاف نظریه هایی که در گذشتهزمین یا خورشید را ثابت می پنداشتند، قرآن مجید همه را دارای حرکت انتقالی دانسته و آنها را همانند ماهیانی تصویر کرده که در فضای لایتناهی شنا می کنند و اطراف آنها به چیز محسوسی متصل نیست. این آیه، از معجزات علمی قرآن مجید است.

پیام ها

1. توالی شب و روز و نظام حاکم بر آنها، تا قیامت باقی خواهد بود (لاالشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا).

2. نظام تکوین، تخلف پذیر نیست (لاالشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا... َلَا اللَّیْلُ ...).

3. همه کرات، در مدار خود در حرکتند (کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ)(2)

4. حرکت کرات در مدار خود، با سرعت است («یسبحون» یعنی شنای سریع). (3)

ص: 247


1- برگرفته از: تفسیر جامع، ج5، ص481
2- تفسیر نور، ج9، ص 542
3- تفسیر نور، ج9، ص 542

درس 221 صفحه 444 قرآن مجید

عهد الهی

(أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)(1)

آیا با شما ای فرزندان آدم! - عهد نکردم که شیطان را بندگی نکنید؛ زیرا او دشمن آشکاری برای شما است؟

مقدمه

خداوند، حجت خود را بر انسان تمام کرده است؛ زیرا هم زمینه های درونی را برای هدایت او فراهم کرده و هم دشمنان بیرونی را به وی معرفی کرده است. این که انسان قادر بر شناخت وجود خداوند و درک توحید است و این که در می یابد از ناحیه ای مورد وسوسه قرار می گیرد و دشمنی این وسوسه ها را با خود حس می کند همه به سبب هدایت های خداوند است.

این آیه، به گوشه ای از این هدایت ها و آنچه در ضمیر و فطرت انسان به ودیعت نهاده شده است، اشاره می کند.

واژه ها

لَمْ أَعْهَدْ: عهد نبستم، توصیه نکردم (فعل مضارع مجزوم به لم).

لَا تَعْبُدُوا : بندگی نکنید (فعل نهی از ماده «عبد»).

عَدُوٌّ: دشمن

نکات تفسیری

1.فطرت توحیدی

پیروی از شیطان که در این آیه به عبادت شیطان تعبیر شده است، نقطه مقابل بندگی خدا است. از آن جهت که پیروی از فرامین الهی عبادت خداوند است، پیروی از وسوسه های شیطان نیز به عبادت تعبیر شده است. هر قدر انسان، مطیع فرامین الهی باشد، از عبادت و..

ص: 248


1- یس (36): 60

بندگی شیطان دور است. این آیه، نشان میدهد روح خداخواهی و بندگی و عبودیت، در نهاد و فطرت تمام انسان ها نهاده شده و روزی تمام انسان ها که فطرتهای پاک آنها دستخوش وسوسه ها و آلوده به دنیا نشده بود، به این ندای باطنی خویش، پاسخ مثبت دادند و همگی اعتراف و اقرار کردند که جز خدای واحد را نپرستند و از شیطان پیروی نکنند؛ ولی آلودگی ها، آنها را به فراموشی دچار کرد و از عهد خویش غافل شدند. در این آیه، آن عهد، یادآوری می شود.

2.عهد الهی از انسان ها

خداوند، در روز الست و در عمق جان و سرشت آدمی از تمامی انسانها اقرار گرفته بر این که پروردگار شما، خدای متعال است و همگی بر یگانگی و ربوبیت خداوند اعتراف کرده اند؛ چنان که می فرماید: «وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَی»؛(1) و آنها را بر خویشتن گواه ساخت [که]: آیا «من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری».

اکنون نیز بعد از آن اعتراف و اقراری که گرفته است، به بنی آدم عهدی را یاد آوری می کند که بر عبادت خویش و عدم پیروی از شیطان، آن دشمن آشکار گرفته است. گویی می گوید: وقتی اقرار به ربوبیت و یگانگی خداوند کرده اید، باید عبودیت او را نیز بپذیرید؛ گذشته از این که عدم عبودیت خدا، بندگی شیطان را به دنبال خواهد داشت که دشمن شما است و جز هلاکت شما هدف دیگری ندارد؛ بنابراین، خدا را بندگی کنید و از دشمن آشکار خود برحذر باشید.

3.شیطان، دشمنی آشکار

با این که وجود شیطان، مخفی است و در دید ظاهری پدیدار نمی شود، قرآن کریم، از شیطان، به دشمن آشکار تعبیر کرده است و می فرماید:

(لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)(2)

از گامهای شیطان، پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است.

شیطان، جز دشمنیبرای انسان کاری ندارد و به طور قطع و یقین، هر دستوری که به بنی آدم می دهد، از روی دشمنی و عناد و برای گمراه کردن و به هلاکت انداختن انسان ها است؛ گرچه در چهره دوست و ناصح وارد شود؛ چنان که بر آدم و همسرش وارد شد و بر دوستی

ص: 249


1- عراف (7): 172
2- بقره (2): 208

خویش نیز قسم یاد کرد:

و قاسمهما إنی لکما لین الاصحین؛

و برای آنها سوگند اکید خورد که: از خیرخواهان شمایم.

4.حیله های شیطان

شیطان که در عداوت و کینه توزی اش به بنی آدم، تردیدی نیست، برای به ثمر رساندن نقشه های شوم خویش، از راههای مختلف وارد می شود که شناخت این راهها، لازم و احتراز از آنها ضروری است؛ برای نمونه یکی از حیله های شیطان این است که ابتدا انسان را از فقر می ترساند و می گوید مبادا ازدواج کنی و فرزند بیاوری که فقیر و تهیدست میشوی. از سوی دیگر، انسان، دارای غرایز و نیازهای طبیعی است؛ از این رو برای برآورده شدن نیازهایش، راه های شیطانی دیگر که عبارت از فحشا و منکر باشد را پیش روی او قرار می دهد:

(الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ ۖ وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا)(1)

شیطان، شما را وعده فقر دهد و به کارهای زشت وادار کند، و خدا، به شما وعده آمرزش و احسان دهد.

پیام ها

1.نتیجه پیروی از شیطان، توبیخ و سرزنش الهی است (أَلَمْ أَعْهَدْ... أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ). (2)

2. شیطان، پدر شما را فریب داد و شما فرزندان کسی هستید که اطاعت شیطان کرد (یَا بَنِی آدَمَ ... لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ). (3)

3. شیطان، دشمنی آشکار برای انسان است؛ هوشیارباشید (عَدُوٌّ مُبِینٌ).

4. احکام و توصیه های الهی، برخوردار از حکمت و فلسفه و در جهت منافع و مصالح انسان ها است (لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)(4). توصیه خداوند به اطاعت نکردن از شیطان و بیان فلسفه چرایی آن (إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ) حاکی از حقیقت یاد شده است.

5. دشمن شناسی، شرط موفقیت است (لَا تَعْبُدُوا ... ِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).(5)

ص: 250


1- بقره (2): 268
2- تفسیر نور، ج9، ص552
3- تفسیر نور، ج9، ص552
4- تفسیر نور، ج9، ص552
5- تفسیر راهنما، ج15، ص294

درس 222 صفحه 446 قرآن مجید

بازخواست

(وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ)(1)

و نگاهشان دارید که حتما مورد سؤال قرار خواهند گرفت.

مقدمه

یکی از مواقف قیامت، موقف حساب است؛ جایی که همگان در پیشگاه خداوند قرار گرفته و مورد بازخواست و بازجویی واقع می شوند. یکی از نامهای قیامت، یوم الحساب، یعنی روز حسابرسی است؛ از این رو هر کس موظف است برای آسان شدن حساب خویش در قیامت، خود اهل محاسبه باشد. در روایات وارد شده است:

حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا(2) به حساب خود برسید، قبل از این که به حساب شما برسند. هرچه انسان در این دنیا اهل حسابرسی به کارهای خود باشد، در قیامت کارش آسان تر خواهد بود؛ از این رو علمای اخلاق، محاسبه را یکی از مراحل سیر وسلوک دانسته اند و معتقدند سالک طریق الی الله هرشب باید به حساب اعمال روزانه خود برسد و مانند یک شریک که از شریک خود حساب می کشد، از خود حساب بکشد؛ اگر کار خیر و نیکی دارد، خدای را سپاسگزار باشد و از خداوند توفیق بیشتر طلب کند و اگر کار زشتی داشته، توبه کرده، در صدد جبران برآید:

کنون کرد باید عمل را حساب نه وقتی که منشور گردد کتاب

واژه ها

قِفُو: نگه دارید (فعل امر از ماده «وقف»).

مَسْئُولُونَ: بازخواست شدگان (اسم مفعول از ماده «سئل»).

ص: 251


1- صافات (37): 24.
2- میزان الحکمه، ج 3، ص1164، شماره 3838

نکات تفسیری

1.از چه چیز سؤال می شود؟

در این که انسان ها از چه چیز بازخواست می شوند، کلمات مفسران مختلف است؛ بعضی گفته اند: از این که آیا از عهده کلمه «لا اله الا الله» برآمده اند یا نه؟ بعضی دیگر گفته اند: از این که آیا شکر آب خنک را به جای آورده اند یا نه؟ و این سؤال، از باب استهزای ایشان است. بعضی دیگر گفته اند: از این که ولایت علی (علیه السلام) را که بدان مأمور بودند، چگونه و تا چه حد رعایت کردند؟

در برخی روایات است که شخص، قدم از قدم بر نمی دارد، مگر این که از او درباره چهار چیز سؤال می شود، اول این که: «جوانی ات را چگونه تلف کردی؟» دوم این که: «عمرت را در چه راهی به پایان بردی؟» سوم این که: «مالت را از چه راهی بدست آورده و در چه راهی مصرف کردی؟» و چهارم از ولایت اهل بیت (علیهم السلام)(1) . برخی روایات نیز، مورد سؤال را خصوص ولایت دانسته است. اهل سنت و شیعه نقل کرده اند که روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و فرمود: «به عزت و جلال پروردگار قسم! روز قیامت، تمام امت مرا نگاه داشته و از ایشان درباره ولایت امیر المؤمنین(علیه السلام)سؤال می کنند چنانچه می فرماید: «وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»(2) . باید گفت همه اینها از باب مصادیق است و با هم منافات ندارند .(3)

2. از چه کسانی سؤال می شود؟

مسلما همه مورد سؤال واقع می شوند و فقط خداوند است که هرگز مورد سؤال واقع نمی شود:

لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ؛(4) خداوند از آنچه می کند پرسش نشود و ایشان [= خلایق پرسش شوند.

فقط انسانهای گنهکار و بدکار نیستند که مورد سؤال واقع می شوند؛ بلکه از نیکان و حتی انبیا نیز سؤال می شود و باید پاسخ گوی کارهای خویش باشند، چنانچه می فرماید:

فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ(5)

ص: 252


1- شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص0218
2- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص.4
3- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج17، ص199
4- انبیاء (21):23
5- اعراف (7): 6

پس خواهیم پرسید از آنان که [پیامبران ] سویشان فرستاده شدند و خواهیم پرسید از فرستاده شدگان.

بنابراین در قیامت، هم مرسلین و هم امتها همه بازخواست خواهند شد.(1) گرچه آیه مورد بحث، درباره پرسش از مشرکان است.

پیام ها

1.انسان ها، در قبال عقاید و رفتار خود، مسؤول بوده و در قیامت بازخواست خواهند شد (مَسْئُولُونَ) .(2)

2. در قیامت، همه را نگه میدارند (وَقِفُوهُمْ) (3)

3. با این که پایان راه و سرنوشت منکران معاد، دوزخ است (اهدوهم إلی صراط الجحیم) ؛ ولی از نعمتها و تکالیف نیز بازپرسی میشوند (مسؤولون). (4)

4. حق، به مجرمان نیز باید ثابت شود، تا کیفر شوند (مسؤولون)(5)

ص: 253


1- برگرفته از: اطیب البیان، ج 11، ص135
2- تفسیر راهنما، ج15، ص360
3- تفسیر نور، ج10، ص23
4- تفسیر راهنما، ج15، ص360
5- تفسیر راهنما، ج15، ص360

درس 223 صفحه 448 قرآن مجید

حیات جاودانه و فوز عظیم

(أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَی وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ)(1)

آیا نیستیم ما از مردگان [هرگز نخواهیم مرد]؟ مگر همان مرگ نخستین خود، و ما هرگز عذاب نخواهیم شد؟ بی تردید همان کامیابی بزرگ است، پس باید برای چنین منزلتی عمل کنندگان عمل کنند.

مقدمه

تمسخر و استهزای اهل ایمان و عقاید آنان، از شیوه های همیشگی کافران در طول تاریخ بوده است. حال باید دید پاسخ و نتیجه این تمسخرها چیست؟ این آیات، پاسخ مؤمنان به استهزا کنندگان در صحنه قیامت است. اگر مؤمنان، با امید به قیامت، تمسخرها را تحمل می کنند، باید دید کفار در قیامت بدون هیچ امیدی چگونه این پاسخ ها را می توانند تحمل کنند.

واژه ها

مَیِّتِینَ : مردگان (جمع میت»).

مُعَذَّبِینَ: عذاب شده گان (اسم مفعول از ماده «عذب» باب تفعیل).

الْفَوْزُ: رسیدن به خیر با سلامت

لْیَعْمَلِ : باید عمل کند (فعل امر از ماده «عمل»).

الْعَامِلُونَ: عمل کنندگان (اسم فاعل از ماده «عمل»).

ص: 254


1- صافات (37): 61- 58.

نکات تفسیری

1.حیات جاودانه و مصونیت بهشتیان از عذاب

همان گونه که در دنیا، گفت گوهایی بین اهل ایمان و دیگران برقرار است، در آخرت نیز گفت و گوهایی برقرار می شود؛ از جمله آنها، گفت و گوهای بهشتیان با یکدیگر است. آنان، زمانی که خود را در بهشت می یابند و بشارت نبود مرگ را در آنجا دریافت می کنند، ابراز شگفتی کرده و می گویند: به راستی ما دیگر مرگی جز همان مرگ دنیایی نخواهیم داشت؛ در حالی که خود به این مطلب یقین دارند؛ مانند شخصی که مال فراوان به او می دهند و او از روی تعجب می پرسد: آیا این اموال، همگی برای من خواهد بود؟ با این که به این مطلب یقین دارد. (1)

2.مراد از مرگ اولی چیست؟

برخی آیات، انسان را دارای دو مرگ و دو حیات میداند (رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ): «خدایا! ما را دوبار میراندی و دوبار زنده کردی»(2) و در برخی آیات مانند آیه مورد بحث، سخن از یک مرگ به میان آمده است(مَوْتَتَنَا الْأُولَی ).

درباره دلالت این آیات، مفسران بسیار سخن گفته اند.(3) آنچه درباره «مرگ اول» در این آیه به نظر می رسد، آن است که مقصود از آن، مرگ در پایان حیات دنیا است. گرچه بنابر نظر مفسران، مرگ دیگری نیز در عالم برزخ وجود دارد؛ ولی از آن جهت که مرگ دنیایی، مرحله ای بسیار شاخص و مهم در این زمینه است، در آیه مورد بحث از آن یاد شده است. گذشته از این که چون در این آیات، محتمل است روی سخن به منکران معاد در قیامت باشد و آنان مرگ را در دنیا نابودی می پنداشتند، در این سخن، روی همان تأکید شده است.

3.فوز عظیم

فوز، به معنای رسیدن به خیر با سلامت است و با فلاح و نجاح، هم معنا است فلاح واقعی، نعمتی است که فناندارد و نجاتی است که هلاکت، در آن، راه ندارد؛ چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تفسیر «حی علی الفلاح» فرمود:

ص: 255


1- برگرفته از: مجمع البیان، ج8، ص294
2- غافر(40): 11
3- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج17، ص475، ذیل آیه 11 غافر.

(اقبلوا الی بقاء لا فناء معه و نجاه لا هی معها)(1)در آیات متعددی از قرآن بر دخول در بهشت و بهره مندی از نعمت های آن «فوز عظیم» اطلاق شده است: (وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)(2) هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، خداوند وی را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که همواره آب از زیر درختانش جاری است، جاودانه در آن می مانند و این، پیروزی بزرگی است. این اطلاق به خاطر آن است که دخول در بهشت و استفاده از نعمت های آن فضل الهی است و مرگ و زوال ندارد، در بعضی آیات به رضوان و خشنودی الهی نیز «فوز عظیم» اطلاق شده زیرا نعمتهای بهشتی همگی در سایه خشنودی خداوند امکان پذیر است.

4.گرانسنگی پاداش و بایستگی عمل

بهشتیان، با مشاهده صدق وعده های الهی و نعمت های با عظمت و توصیف ناپذیر بهشت، آن را فوز عظیم و موفقیت بزرگ قلمداد می کنند. خداوند نیز پس از نقل سخن و ارزیابی آنان، به دست آوردن چنین موقعیتی را سزاوار تلاش و عمل دانسته می فرماید: (لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ) باید کسی که چنین پاداش و موفقیتی را می طلبد، چنین عمل کند. معنای این سخن، آن است که اگر پاداش عمل، کمتر از بهشت باشد، شایسته دل بستن نیست.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)می فرماید: «انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الابها»؛

قطعا نیست برای جان هایتان قیمتی مگر بهشت پس نفروشید آنها را مگر به آن [بهشت]

پیام ها

1. بندگان مخلص خدا، دارای زندگی جاودانه و بدون مرگ در بهشت هستند (أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ).

2. حیات جاودانه داشتن، خواسته انسان و دستیابی به آن، مایه سرور و شادمانی وی است (أَفَمَا نَحْنُ بِمَیِّتِینَ).

3. بندگان مخلص خدا، در آخرت از عذاب الهی در امانند (وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ)

4. الگوهای صحیح را باید به مردم معرفی کرد (لِمِثْلِ هَذَا)(3)

ص: 256


1- شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 40
2- نساء (4): 13
3- تفسیر نور، ج10، ص33

5. عمل برای رسیدن به نعمت های بهشتی، با اخلاص منافاتی ندارد ( لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ)(1)

6. نجات از عذاب الهی و رسیدن به سعادت بزرگ، سزاوار هرگونه عمل و تلاشی است (لِمِثْلِ هَذَا فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ)(2)

7. ایمان به تنهایی کافی نیست؛ عمل لازم است (فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُونَ)(3)

ص: 257


1- تفسیر راهنما، ج15، ص393
2- تفسیر راهنما، ج15، ص393
3- تفسیر نور، ج10، ص34

درس 224 صفحه 449 قرآن مجید

رهسپار به سوی خدا

(وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ)(1)

و ابراهیم گفت: «من، به سوی پروردگارم خواهم رفت و او به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد».

مقدمه

این آیه و آیات قبل و بعد، زبان حال حضرت ابراهیم(علیه السلام)است که در زادگاه خود، طی چندین سال، آزر عموی خود و مردم آن سرزمین را به خدا پرستی دعوت می کرد و با ستاره پرستان، آفتاب پرستان و بت پرستان احتجاج مینمود؛ ولی کسی از آیین او پیروی نکرد تا این که مبارزه عملی را آغاز کرد. زمانی که کسی در شهر نبود، وارد بتکده شد و همه بت ها را سرنگون کرد. مشرکان، در دادگاهی که تشکیل دادند، به اتفاق آرا او را به مرگ محکوم کرده و به وسیله منجنیق در آتش افکندند. به فضل پروردگار، آتش به صورت گلستان در آمد. نمرودیان بعد از این پیش آمد، اقدام به تبعید ابراهیم از بابل کردند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) تصمیم گرفت به جای دیگر هجرت کند و مکان دیگری را برای سکونت و مرکز تبلیغ خویش برگزیند. این بود که بعد از حکم تبعید، با خانواده خود حرکت کرد و با اطمینان کامل به لطف پروردگار گفت: «من به سوی پروردگارم می روم و او مرا راهنمایی خواهد کرد».

واژه ها

ذَاهِبٌ: رهسپار، رونده (اسم فاعل از ماده «ذهب »).

یَهْدِی:(2) هدایت خواهد کرد (فعل مضارع از ماده «هدی»).

ص: 258


1- صافات (37): 99
2- «یهدین» در اصل «یهدینی» بوده که ضمیر «ی» حذف شده است.

نکات تفسیری

1.هجرت به سوی خدا

هرگاه انسان در یک محیط آلوده قرار گرفت که نمی تواند ایمان خویش را حفظ نماید، لازم است از آن محیط هجرت کرده به مکانی امن برود. این، بهترین نوع هجرت و فرار به سوی خدا است. کسانی که در این محیط بمانند و مهاجرت نکنند و همین امر سبب آلودگی آنها بشود، پیش خدا عذری ندارند. هنگامی که شرایط محیط را عذر می آورند خداوند به آنها خطاب می کند: (إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا)(1) آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده اند، می گیرند، از آنها پرسند: «در چه کار بودید؟» پاسخ دهند: «ما روی زمین، مردمی ضعیف و ناتوان بودیم». فرشتگان گویند: «آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟»

چنان که حضرت ابراهیم (علیه السلام) هجرت به سوی پروردگار را بر ماندن در آن سرزمینی که توحید حاکم نبود ترجیح داد و فرمود: «من، به سوی پروردگار خویش می روم».

2.انبیا و اعتماد کامل به عنایت وفضل الهی

انبیا در مسیر بسیار پرمخاطره ای که برای هدایت بشر پیش رو داشتند، با اطمینان کامل به فضل و عنایت ویژه الهی حرکت می کردند. به سبب این اطمینان به راهنمایی و عنایت خداوند بود که هیچ چیز را مانعی بر سر راه خود نمی دیدند و در سخت ترین مشکلات و در محاصره کامل دشمن، با اطمینان کامل می گفتند: خدا با ما است. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)در لحظه ای که دشمن تا کنار غار آمده و ظاهرا هیچ امیدی به نجات نبود. با اطمینان کامل به همراهش می فرماید: «غمگین مباش خدا با ما است.(2)حضرت موسی (علیه السلام)نیز در حالی که لشکریان فرعون پشت سرشان، دریا روبه رویشان و قومش در اضطراب و نگرانی به سر می بردند، با کمال اطمینان بیان می کند؛ «حاشا! همانا پروردگارم با من است و مرا هدایت می کند».(3) حضرت ابراهیم (علیه السلام) در این لحظه که هیچ کس با او همراه نبود، با همان اطمینان چنین می گوید: «من، به سوی پروردگارم رهسپارم. او مرا هدایت می کند( إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی

ص: 259


1- نسا(4):97
2- توبه (9):40؛ إذ یقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا
3- شعرا (26): 62؛ کلا إن معی ربی سیهدین

سَیَهْدِینِ ).

3.هدایت در این جا به چه معنا است؟

مراد از هدایت، به معنای اصطلاحی که نجات از گمراهی است نبوده، بلکه منظور، این است که به زودی خداوند راهنمایی خواهد کرد که کجا فرود آیم و چه کاری انجام دهم.

4.پیامد توکل بر خداوند دل سپردن به او

رخت بر بستن از شهر و دیار و خانمان و دودمان، کاری دشوار و سنگین است؛ به ویژه اگر از سر اجبار و زور باشد؛ ولی حضرت ابراهیم(علیه السلام) با اعتقاد کامل به این که خداوند مرا هدایت می کند «سیهدین» این گردنه را پشت سر گذاشت.

این هجرت، با هدایت پروردگار، زمینه ساز توفیقات بزرگی برای حضرت ابراهیم (علیه السلام) شد؛ هم آیین توحید را در سرزمین های دیگر گسترش داد و هم توفیق تجدید بنای کعبه را یافت و هم دودمانی پاک که حاصل رسالت الهی بودند، از خود به یادگار گذاشت. تا آن جا که او سرسلسله انبیای بنی اسرائیل و بنی اسماعیل شد.

پیام ها

1. مردان الهی، به بن بست نمی رسند و با توکل و توجه به خداوند، راه را پیدا می کنند (ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ).(1)

2. هجرت ابراهیم (علیه السلام) حرکتی الهی و در جهت جلب رضای خدا بود (َاهِبٌ إِلَی رَبِّی )(2)

3. ارزش هجرت، به این است که در راه خدا باشد و جهت خدایی داشته باشد (َاهِبٌ إِلَی رَبِّی ) (3)

4. ربوبیت خداوند، سبب راه گشایی برای بنده است (رَبِّی سَیَهْدِینِ)(4)

5. مهاجرت از محیط شرک به محیطی سالم، هجرت به سوی خداوند است(َاهِبٌ إِلَی رَبِّی ). )(5)

ص: 260


1- تفسیر نور، ج10، ص48
2- تفسیر نور، ج10، ص48
3- تفسیر نور، ج10، ص48
4- تفسیر نور، ج10، ص435
5- تفسیر نور، ج10، ص435

درس 225 صفحه 452 قرآن مجید

عزت و اقتدار خداوند

(سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ)(1)

پروردگار تو - آن پروردگار پیروزمند به منزه است از هر چه به وصف او می گویند.

مقدمه

مشرکان و جاهلان، برای خداوند توصیفهای بی اساسی ذکر می کردند؛ گاه فرشتگان را دختران او می نامیدند؛ گاه میان و جنیان نسبتی قائل می شدند و گاه موجودات بی ارزشی مانند سنگ و چوب را هم ردیف خداوند قرار می دادند. این آیه شریف، با تکیه بر عزت و اقتدار خداوند، بطلان همه این اوهام و خیالات را اعلام می کند.

واژه ها

سُبْحَانَ: منزه است. (اسم فعل)

الْعِزَّهِ: توانایی، قدرت، غلبه.

یَصِفُونَ: وصف کننده، توصیف می کنند. (فعل مضاره از ماده «وصف»).

نکات تفسیری

1.تنزیه خداوند از نقایص

صفاتی که برای خدای تعالی ذکر می شوند، دارای معانی بلندی هستند که هیچ نوع محدودیت و نقصی در آنها نیست؛ لذا صفاتی که نشانگر محدودیت های موجودات امکانی است، مانند غم، شادی، غضب، کینه و ... قابل اطلاق برای خدای سبحان نیست و همین است معنای کلام خدای متعال: (لیس کمثله شی)(2) (هیچ چیز مانند او نیست). او وجودی است بی پایان و نامحدود از هر نظر و هر چه غیر او است، محدود و متناهی است از هر نظر، از نظر

ص: 261


1- صافات (37): 180
2- شوری (42):11

علم، حیات، قدرت و خلاصه همه چیز و این، همان «تنزیه» و پاک شمردن خداوند از نقایص ممکنات است(1).

2.اقسام صفات خداوند

برای صفات خدای تعالی، تقسیمهای گوناگونی بیان شده است؛ گاهی صفات را به «ثبوتی» و «سلبی» تقسیم می کنند. صفات ثبوتی صفاتی هستند که مشتمل بر معنای کمال هستند؛ مانند علم و حیات و صفات سلبی صفاتی هستند که خدا را منزه از نقایص می سازد؛ مانند سبوح و قدوس. گاهی نیز صفات را به ذاتی و فعلی تقسیم می کنند. صفات ذاتی صفاتی است که عین ذات خداوند است؛ مانند قدرت و علم و صفات فعلی صفاتی هستند که زائد بر ذات خداوند و از مقام فعل الهی، انتزاع می شوند؛ برای نمونه وقتی نعمت های خدا را در نظر می گیریم، می گوییم خدا رزاق است.(2)

3. عزت و اقتدارخداوند

عزت در اصل، به معنای «شکست ناپذیری» است. از آن جا که تنها ذات پاک خداوند شکست ناپذیر است و همه مخلوقات به حکم محدودیتشان قابل شکست هستند، تمام عزت از آن او است و هر کس عزتی کسب می کند، از برکت دریای بی انتهای عزت او است. در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمده است:

ان ربکم یقول کل یوم انا العزیز، فمن اراد عزالدارین فلیطع العزیز؛

پروردگار شما همه روز می گوید: «منم عزیز و هر کس عزت دو جهان خواهد، باید اطاعت عزیز کند».(3)

4. کفاره مجالس

امام صادق(علیه السلام) فرمود: کفاره های مجالس، آن است که هنگام برخاستن از آن مجلس بگویی «سبحان ربک رب العزه عما یصفون وسلام علی المرسلین والحمد لله رب العالمین»(4)

ص: 262


1- تفسیر نمونه، ج 20، ص 367
2- برگرفته از تفسیر المیزان، ج8، ص 352
3- تفسیر نمونه، ج18، ص193
4- وسائل الشیعه، ج22، ص405، باب 37، کفاره المجالس

پیام ها

1.تمام عزت، از آن خدا است (رَبِّ الْعِزَّهِ)

2. نسبت هایی که مشرکان به خداوند میدهند و توصیف های آنان از او، با مقام عزت و ربوبیت خداوند سازگار نیست(1) (سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ)

3. توصیف خداوند، باید به اوصافی باشد که لایق ساحت کبریایی او است ( رَبِّ الْعِزَّهِ ).

ص: 263


1- تفسیر نور، ج10، ص73.

درس 226 صفحه 454 قرآن مجید

پیامبر(صلی الله علیه وآله)اسطوره صبر و استقامت

(اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ)(1)

برابر آنچه می گویند، شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را که او بسیار توبه کننده بود.

مقدمه

مشرکان و بت پرستان در برنامه های پیامبر، کارشکنی های زیادی می کردند. آن حضرت او را مورد اذیت و آزار قرار می دادند و نسبت های ناروایی به او می دادند. قرآن کریم برای دلداری به آن حضرت، داستان داوود را مطرح می کند که یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل بود و حکومتی عظیم داشت؛ ولی با آن همه قدرت ظاهری، از زخم زبان مردم در امان نماند. خداوند با یادآوری حضرت داوود پیامبر را تسلی خاطر داد که این مسأله منحصر به او نبوده و انبیای بزرگ الهی در این امر شرکت داشته اند.

واژه ها

اصْبِرْ: صبر کن (فعل امر از ماده «صبر»).

اذْکُرْ: یاد کن (فعل امر از ماده «ذکر»).

ذَا الْأَیْدِ : دارای سلطه و قدرت.

أَوَّابٌ: بسیار توبه کننده (صیغه مبالغه از ماده «وب»).

نکات تفسیری

1. پیامبر (صلی الله علیه وآله)اسطوره صبر و مقاومت

دشمنان لجوج پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای نابودی او کمر بسته بودند. حتی خویشاوندان نزدیکش در

ص: 264


1- ص(38): 17.

صف اول این مبارزه قرار داشتند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیوسته به میان قبایل عرب می رفت و آنها را به توحید دعوت می کرد؛ ولی کسی به دعوت او پاسخ نمی داد و آن حضرت را آزار می دادند؛ آن چنان که گاه از بدن مبارکش خون می ریخت؛ ولی از برنامه خود دست برنمیداشت. آن چنان او را در محاصره اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرار دادند که تمام راه ها به روی او و پیروان اندکش بسته شد، بعضی از گرسنگی جان دادند و بعضی را بیماری از پای درآورد. روزهایی بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) گذشت که توصیف آن ممکن نیست؛ ولی با تمام این احوال، همچنان به صبر و شکیبایی و استقامت ادامه داد. سرانجام میوه شیرین این درخت را چشید و آیین او، نه تنها شبه جزیره عربستان بلکه شرق و غرب عالم را گرفت. (1)

2.اهمیت صبر

صبر، فطرت الهی انسان را شکوفا می سازد و موجب حاکمیت عقل و اندیشه بر هواها و خواهش های نفسانی است. صبر، یک اصل کلی و اساسی اسلامی است که قرآن کریم در موارد متعددی بر آن تأکید می کند. اصولا هیچ کار نیکی بدون ایستادگی و صبر ممکن نیست. شکیبایی برابر حوادث سخت و طوفان های سنگین، نشانه شخصیت و وسعت روح آدمی است. یک نسیم ملایم، می تواند استخر کوچکی را به حرکت درآورده؛ ولی اقیانوس های بزرگ، آنها را در خود می پذیرند و آرامش آنها بر هم نمی خورد. (2)

3. توصیف حضرت داوود( علیه السلام)

حضرت داوود( علیه السلام)در این آیه، علاوه بر «عبودیت» با در وصف دیگر معرفی شده است:

الف. ذا الأید: یعنی دارای قدرت و توانمندی

ب. أواب: یعنی بسیار رجوع کننده به خداوند.

معرفی حضرت داوود ( علیه السلام) به صفت «ذا الأید» نوید قدرت به پیامبر است که البته این قدرت در نتیجه صبر حاصل خواهد شد.

ولی صبر بر شداید ومشکلات راه حق، توشه ای نیاز دارد که آن توشه، رجوع پیوسته به خداوند است. البته در آیات سوره ص دو پیامبر با توصیف( نعم العبد إنه أواب )معرفی شده اند. یکی حضرت ایوب( علیه السلام) که مصایب طاقت فرسایی به او رسید و دیگری حضرت داوود ( علیه السلام) که در کمال قدرت و امکانات قرار داشت؛ ولی هر دو «أواب» بودند.

ص: 265


1- برگرفته از تفسیر نمونه، ج21، ص383
2- تفسیر نمونه،ج 9، ص351

پیام ها

1. لازمه رهبری، سعه صدر و صبر مقابل سخنان تلخ دیگران است (اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ)

2. استهزا و تبلیغات سوء، کار همیشگی مخالفان است. (اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ) (فعل مضارع، دلالت بر استمرار می کند).

3. نقش الگوها در تربیت فراموش نشود (وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ)(1)

4. عبودیت و رجوع مداوم به خداوند، توشه صبر و پایداری است (اصْبِرْ ...عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ)

ص: 266


1- تفسیر نور، ج10، ص90

درس 227 صفحه 455 قرآن مجید

تدبر در قرآن

(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ)(1)

[این] کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کردیم، تا در آیات آن بیندیشند و تا اهل خرد متذکرشوند.

مقدمه

قرآن مجید، برترین و آخرین پیام الهی و بزرگترین گوهر گرانبهای به جای مانده از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله)این است که همانند خورشید، پیوسته بر ملت ها می تابد و راهگشای انسانهای تشنه حقیقت است.

اما شرط بهره مندی از این هدیه بزرگ الهی چیست؟ آیا قرآن راهکاری برای بهره مندی بیشتر انسان ها از معارف خویش به جهانیان معرفی کرده است؟ چگونه می توان معارف عمیق و بی انتهای آن را با گوش جان شنید و شرط رسیدن به سعادت در پرتو هدایت قرآن چیست؟

این آیه، پاسخی است بر نحوه بهره مندی از کلام الهی، برای رسیدن به سعادت ابدی.

واژه ها

أَنْزَلْنَا: فرود آوردیم (فعل ماضی از ماده «تزل» باب افعال).

مُبَارَکٌ:برکت دار شده،دارای فایده ثابت (اسم مفعول از ماده «برک» باب مفاعله).

لِیَدَّبَّرُوا : بیندیشند (فعل مضارع منصوب از ماده «دیر» باب تفعل).

لِیَتَذَکَّر: یاد کند (فعل مضارع منصوب از ماده «ذکر» باب تفعل).

الْأَلْبَابِ: عقل های خالص (جمع «لب»).

ص: 267


1- ص(38): 29

نکات تفسیری

1. کتاب مبارک

قرآن، کتابی است که منبعی مبارک،(1) در شبی مبارک،(2) و در مکانی مبارک،(3)بر قلب مبارک پیغمبر خاتم (صلی الله علیه وآله)برای هدایت و سعادت انسان نازل شده است و چون از مبدأی فیاض و پربرکت نازل شده، دارای فواید و برکات فراوانی است که انسان را به اوج کمال رهنمون می شود؛ اما لازمه بهره مندی از برکات قرآن، تنها توجه به جنبه قداستی و برکت تلاوت آن نیست؛ بلکه مهم ترین مقدمه برای رسیدن به هدایت و سعادت، درک مفاهیم آیات، برای عمل به دستورات آن است:

(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ)

در این آیه وصف مبارک با تأکید بر تدبر و همراه با تذکر و توجه به عالمان آگاه می باشد؛ یعنی دستیابی به برکات قرآن، از این مسیر حاصل می شود.

2.تدبر، مقدمه تذکر

قرآن کریم در بعضی آیات همگان را به تدبر و تفکر در سخن الهی دعوت کرده است ولی هدف از تدبر در آن آیات بیان نشده است، در بعضی آیات دیگر قرآن درباره خود و پیامبر (صلی الله علیه وآله)اوصاف «ذکر»،(4) «ذکری»،(5)«تذکره»(6)، «مذکر» (7) را بیان می کند ولی راه رسیدن به این تذکر را بیان نکرده است ولی در این آیه خداوند هدف از تدبر را متذکر شدن و راه رسیدن به تذکر را تدبر بیان کرده و می فرماید: ما قرآن را برای تدبر و تفکر نازل کردیم، اما عالمان آگاه و صاحبان خرد ناب، از طریق تدبر به تذکر راه می یابند و فقط به کسب معارف قرآنی بسنده نمی کنند؛ بلکه در پرتو کسب معارف، متذکر شده و از غفلت بیرون آمده و سعادت خود و جامعه را تأمین می کنند:

( لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ)

ص: 268


1- فرقان (15): 1؛ تبارک الذی نزل الفرقان
2- دخان (44): 3: إنا أنزلناه فی لیله مبارکه.
3- آل عمران (3): 96؛ إن أول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا
4- یس (69).69: إن هو إلا ذکر قرآن مبین
5- عنکبوت (29):51؛ إن فی ذلک لرحمه وذکری لقوم یؤمنون
6- مدثر (74):54؛ کلا إنه تذکره.
7- مدثر (74):54؛ کلا إنه تذکره.

پیام ها

1. قرآن، کتابی دارای برکات فراوان است؛ تلاوت، تدبر، تاریخ، استدلال، داستان، معارف، اخبار غیبی، الگوها، تشبیهات، اوامر و نواهی آن، همه و همه پر از راز و رمز است (1)(کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ).

2. تدبر باید در همه آیات قرآن باشد، نه فقط در بخشی از آیات(2) ( لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ)

3. عاقلان و صاحبان خرد ناب، مخاطب اصلی قرآن هستند(3) ( وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ)

4. معارف و آموزه های قرآن، مطابق عقل و خرد ناب است(4) ( وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ)

ص: 269


1-
2- تفسیر نور، ج10، ص 103
3- تفسیر راهنما، ج 15، ص572.
4- تفسیر راهنما، ج 15، ص572.

درس 228 صفحه 458 قرآن مجید

توحید ناب

(أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)(1)

آگاه باشید، دین خالص از آن خدا است و آنها که غیر از خدا را اولیای خود قرار دادند، [دلیلشان این بود که: ] این ها را نمی پرستیم مگر به سبب این که ما را به خدا نزدیک می کنند. خداوند، روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری می کند. همانا خداوند آن کس را که دروغ گو و کفران کننده است را هرگز هدایت نمی کند.

مقدمه

بت پرستان و مشرکان با توجیه این که بتها عامل تقرب ما به خدا هستند، سعی داشتند تازه مسلمانها را در اعتقاد به توحید ناب و مبارزه با شرک متزلزل کنند و بدین صورت نوعی تکثرگرایی شرک آلود را در جامعه ترویج نمایند. گویا این سوره برای آگاهی بخشیدن به مسلمانان در مقابله جدی با این گونه تفکرات الحادی، نازل شده است؛ چرا که در این سوره، چهار بار از اخلاص در دین و در موارد متعدد از نفی شرک و بت پرستی سخن به میان آمده و این آیه نیز به همین مهم پرداخته است.(2)

واژه ها

أَلَا: آگاه باشید (حرف تنبیه است).

زُلْفَی: مقام قرب و منزلت (اسم مصدر از ماده «زلف»).

الْخَالِصُ: بی شائبه، پاک، صاف و ناب.

کَفَّارٌ: بسیار ناسپاس (صیغه مبالغه از ماده «کفر»).

ص: 270


1- زمر(39): 3
2- برگرفته از تفسیر نور، ج10، ص137؛ المیزان، ج17، ص353

نکات تفسیری

1. اخلاص در عمل

خداوند، دین و اعمالی را می پذیرد که فقط برای او باشد و اگر ذرهای شائبه غیر الهی مانند شرک، بت پرستی، ریاء و ... در آن راه یابد مورد قبول خداوند نخواهد بود.

شخصی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پرسید: «ما به دیگران کمک می کنیم، تا از ما به نیکی یاد شود؛ آیا اجر داریم؟» حضرت فرمودند: «نه». سؤال شد: «اگر هم برای اجر معنوی و هم نیک نامی چنین کنیم، آیا اجر داریم؟» پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود:

ان الله لا یقبل الا من أخلص له، ثم تلی هذه الآیه: الا الله الدین الخالص؛ خداوند، هیچ عملی را قبول نمی کند، مگر از کسی که فقط برای او انجام داده باشد.

آن گاه این آیه شریف را خواندند «لا إله الدین الخالص ...». (1)

2.توجیه گناه بت پرستی

بت پرستان، در توجیه عقیده باطل خود می گفتند: خداوند بزرگ تر از آن است که به عقل و وهم و حس انسان در آید و ما نمی توانیم خدایی را بپرستیم که قابل فهم و درک ما نیست. ناگریز باید موجوداتی قدسی که خداوند تدبیر امور ما را به دست آنها سپرده است به عنوان ارباب و الهه بپرستیم، تا آنان، نزد خدا ما را شفاعت کنند، و این، باعث تقرب مابه خدا خواهد شد. چون آن موجودات قدسی در دسترس ما نیستند، تمثال آنان را که خود ساخته ایم، می پرستیم یا به موجوداتی متوسل می شویم که نماد آن موجودات مقدس اند، بدین ترتیب، بت پرستی رواج یافت و این نمادها، به صورت مستقل مورد پرستش قرار گرفتند.(2) این آیه، در صدد بطلان این تفکر غلط و توجیه نادرست آن می باشد.

3.چرا گروهیاز هدایت محرومند؟

خداوند، انسان های دروغ گو و ناسپاس را هدایت نمی کند. با توجه به این که هدف از نزول کتاب های آسمانی و بعثت انبیا، هدایت انسان ها بوده، چرا خداوند این گروه را از نعمت هدایت محروم کرده است؟ با تأمل در این آیه شریف، پاسخ این سؤال روشن می شود. خداوند، آنچه لازمه هدایت انسان ها بود را نازل کرد و بدون کم و کاست، از طریق انبیا و با پشتیبانی عقل در اختیار بشر قرار داد؛ بنابراین از سوی خداوند، هیچ کاستی و منعی وجود

ص: 271


1- برگرفته از تفسیر المیزان، ج17، ص 356 - 355 و تفسیر نمونه، ج19، ص367
2- تفسیر نمونه، ج19، ص365

ندارد؛ ولی انسان ها باید خود را در معرض این نور الهی قرار دهند، تا در پرتو آن، به سر منزل مقصود راه یابند. حال اگر کسی با سوء تدبیر خویش و با تکیه بر تعصبات جاهلی و با اراده و اختیار خود در خلاف جهت دعوت انبیا حرکت کرد و چشمان خویش را بر حقایق عالم بست، قهرا هدایت نخواهد شد.

پیام ها

1. همه مکاتب بشری، به خرافات و هوسها آلوده اند و دین خالص، فقط از خدا است (أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ)

2. همه انسانها در جست وجوی خدایند. مشرکان و بت پرستان، مصداق را گم کرده اند (لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ)

3. برخی واسطه ها در پیشگاه الهی مورد قبول (وابتغوا إلیه الوسیله )و برخی مورد نکوهشند (لِیُقَرِّبُونَا ... لَا یَهْدِی)

4. همه انسانها قرب الی الله را دوست دارند(لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ).

5. دروغ و کفران نعمت، مانع دریافت هدایت های الهی در انسان می شوند (... إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)(1)

6. توجیه گناه، از خود گناه بدتر است (إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ ...) .

ص: 272


1- برگرفته از تفسیر نور، ج10، ص 142

درس 229 صفحه 459 قرآن مجید

کفر و ایمان

(إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ ۖ وَلَا یَرْضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ۖ وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ ۗ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی ۗ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ۚ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ)(1)

اگر ناسپاسی کنید قطعا خدا از شما بی نیاز است و ناسپاسی را برای بندگانش نمی پسندد؛ و اگر سپاسگزاری کنید، آن را برای شما می پسندد. و هیچ کس بار گناه دیگری را بر نمی دارد؛ سپس باز گشت شما فقط به سوی پروردگارتان است، آن گاه شما را از آنچه می کردید، با خبر می کند. راستی او به آنچه در درون سینه ها است دانا است.

مقدمه

خدای تعالی به انسان، آزادی و اختیار عطا کرده و او را به ایمان و اطاعت مجبور نکرده است؛ اما همواره با تشویق و تهدید، انسان را به اطاعت از خود فرا می خواند. در این آیه شریف، نیز با بیم و امید دادن، ما را به فرمانبرداری از خداوند فرا می خواند که در تفسیر آیه به این نکات اشاره می شود.

واژه ها

تَکْفُرُوا: کفر ورزید، ناسپاسی کنید (فعل مضارع مجزوم از ماده «کفر»).

لَا یَرْضَی: نمی پسندد (فعل مضارع منفی از ماده «رضی»).

لَا تَزِرُ: برنمیدارد، حمل نمی کند (فعل مضارع منفی از ماده «وزر»).

وِزْرَ : بار سنگین (کنایه از «گناه» است).

نکات تفسیری

1.رابطه کفر و شکر

در این آیه شریف، کفر، مقابل شکر آمده است (إِنْ تَکْفُرُوا...وَإِنْ تَشْکُرُوا) : (اگر کفر بورزید

ص: 273


1- زمر(39): 7

... و اگر شکر گزاری کنید) و این تقابل، این را می رساند که کفر و شرک، کفران نعمتهای الهی است؛(1) یعنی به جای این که بفرماید: «و أن تؤمنوابرضه ...» فرموده است: «وإن تشکروا ...». این بدان معنا است که ایمان، مهم ترین و کامل ترین نماد شکر گزاری برابر خداوند است و در نقطه مقابل، کفر به خداوند، زشت ترین صورت ناسپاسی برابر او است.

2.چرا خداوند، کفر را برای بندگانش نمی پسندد؟

دو جمله (وَلَا یَرْضَی لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ )؛ (و کفر را برای بندگانش نمی پسندد) و (وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ) ، (و اگر سپاسگزاری کنید، آن را برای شما می پسندد)، برای رفع توهمی است که ممکن است از جمله (فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ)؛ (پس قطعا خدا از شما بی نیاز است) به ذهن آید؛ با این توضیح که اگر خدا از ما بی نیاز است، چرا از ما می خواهد ایمان بیاوریم؟ آیه می فرماید: خدا از شما بی نیاز است؛ ولی عنایت الهی اقتضا می کند که کفر را برای شما نپسندد؛ چون شما بندگان او هستید؛(2) لذا لطف و عنایت او در حق بندگانش اقتضا می کند که خیر آنها را بخواهد و آنان را به سوی کمالی که برای آن آفریده شده اند، هدایت کند :(وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ)

3.حقیقت شکر

از قرار گرفتن شکر برابر کفر فهمیده می شود که شکر، به معنای ایمان و اطاعت از خداوند است. خداوند، هیچ نعمتی را خلق نکرده است، مگر برای این که در راه بندگی اش به کار رود؛ پس شکر او بر نعمت هایش آن است که به وسیله آن نعمت ها اطاعت شود و به یاد مقام ربوبیتش باشیم.(3)

4.مسؤولیت برابر اعمال

(وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی)؛ (هیچ گناهکاری گناه دیگری را بر دوش نمی کشد). این جمله یکی از پایه های اساسی اعتقادات اسلامی است که از یک سو با عدل خداوند ارتباط دارد که او به کسی ظلم نمی کند و هیچ کس به جرم گناهی که دیگران کرده اند، مؤاخذه نمیشود(4) و از طرف دیگر، این درک را به انسان می دهد که حساب خداوند با جامعه، حساب مجموع و

ص: 274


1- برگرفته از تفسیر راهنما، ج16، ص29
2- المیزان، ج17، ص239
3- المیزان، ج4 ص29
4- المیزان ج17، ص240

یکپارچه نیست؛ بلکه هر کس به صورت مستقل مورد محاسبه قرار می گیرد. اگر کسی به وظیفه خود عمل کرده باشد، هیچ ترس و وحشتی بر او نیست؛ هر چند تمام جهانیان غیر از او، آلوده به کفر و شرک باشند.(1)

5.وسعت علم الهی

در پایان آیه، چون مسأله محاسبه و جزا بیان شد و این ها بدون علم و آگاهی از اسرار نهان امکان پذیر نیست، می فرماید: ( إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ):(2) (راستی او به آنچه در درون سینهها است دانا است). «علیم» صیغه مبالغه است و احاطه و جامعیت علم خداوند را می رساند. او به اعمال و افعال بندگانش دانا است، حتی اسرار نهان و نیات آن ها را می داند. چگونه دانا به همه این ها نباشد و حال آن که همه ما را در ملک خود و به اذن خود ایجاد کرده است.

پیام ها

1. خداوند، از شکر و سپاسگزاری مردم بی نیاز است و از آن، بهره ای نخواهد برد (إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ). (3)

2. شکر و سپاس بندگان، موجب جلب رضا و خوشنودی خداوند است ( وَإِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ)(4)

3. هر کس مسؤول کار خویش است و نمی توان گناه کسی را به دوش دیگری انداخت (لَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَی)(5)

4. دقت در پاداش و کیفر، به علم دقیق الهی مربوط است (إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ) (6)

ص: 275


1- برگرفته از تفسیر نمونه، ج18، ص225
2- تفسیر نمونه، ج19، ص387
3- تفسیر راهنما، ج16، ص26
4- تفسیر راهنما، ج16، ص26
5- تفسیر نور، ج10، ص 147
6- تفسیر نور، ج10، ص 147

درس 230 صفحه 461 قرآن مجید

در پرتو نوررب

(أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ)(1)

پس آیا کسی که خدا سینه او را برای اسلام گشاده و در نتیجه بر نوری از جانب پروردگارش قرار دارد، [همچون کسی است که سنگدل است؟] پس وای بر کسانی که در اثر سنگدلی، یاد خدا نمی کنند. اینان، درگمراهی آشکاری هستند.

مقدمه

جان و قلب آدمی، تحت حاکمیت بلامنازع خداوند است؛ از این رو هدایت و ضلالت که مرکز آن، جان آدمی است، در دست اوست: (یضل من یشاء ویهدی من یشاء ).

«شرح صدر» که مقابل آن، «تنگی سینه» است، از زمینه های مهم هدایت پذیری است. این موضوع در آیات متعددی از قرآن مورد بحث قرار گرفتهاست. در این درس، با یکی از آیات آشنا می شویم.

واژه ها

شَرَحَ: بسط و وسعت داد(فعل ماضی).

صَدْرَهُ: سینه.

قَاسِیَهِ : خشونت، سختی و نفوذ ناپذیری (اسم فاعل (2)از ماده «قسو»).

نکات تفسیری

1. شرح صدر و رابطه آن با هدایت

خداود در این آیه کسی را که شرح صدر دارد، مقابل کسی قرار داده است که قلبش قساوت

ص: 276


1- زمر(39):22
2- «قاسیه» اسم فاعل است ولی معنای صحت مشبه می هد زیرا «خشونت و نفوذناپذیری» صفت ثابتی است در دلهای آنان.

پیدا کرده و گمراه شده است. نتیجه قساوت دل، گمراهی آشکار است و نتیجه شرح صدر، پیدایش نور الهی در دل؛ بنابراین مشخص می شود بین شرح صدر وهدایت، ارتباط مستقیمی است. تا کسی شرح صدر نداشته باشد، به هدایت و نور الهی دست نمی یابد. خداوند در آیه 25 سوره انعام می فرماید:

(فمن یرد الله أن یهدیه یشرح صدره للإسلام ومن یرد أن یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کأنما یصعد فی السماء گذلک جعل الله الرئیس علی الذین لا یؤمنون )

آن کس که خدا می خواهد هدایتش کند، سینه اش را برای اسلام گشاده می سازد و آن کس را که بخواهد گمراه نماید، سینه اش را چنان تنگ می کند که گویی می خواهد به آسمان بالا رود.

2.چگونه انسان شرح صدر می یابد؟

ابن مسعود می گوید از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)از تفسیر این آیه «فمن شرح الله صدره للإسلام فهو علی تور من ربه» سؤال کردیم: «چگونه انسان شرح صدر پیدا می کند؟» فرمود: «اذا دخل النور فی القلب انشرح و انفتح؛ هنگامی که نور به قلب انسان داخل شد، گسترده و باز می گردد». عرض کردیم: «ای رسول خدا! نشانه آن چیست؟» فرمود: «الا نابه الی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزوله؛ نشانه آن، توجه به سرای جاوید و جدا شدن از سرای غرور و آماده گشتن برای استقبال از مرگ پیش از نزول آن است».(1)

3.مؤمنان، سوار بر نور هدایت

خداوند با آوردن کلمه «علی» انسان مؤمن را به سوارهای تشبیه کرده است که بر نوری سوار شده، راه می پیماید و از هر چه بگذرد، آن را به خوبی می بیند و اگر حق باشد، آن را از باطل تمیز می دهد.(2)

تعبیر «نور» به این دلیل است که نور، سرعت سیرش بسیار زیاد و مسیرش روشن و قدرت جولانش همه جهان را فرا می گیرد.(3)

4.عوامل قساوت قلب

در حدیثی از امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم:

ص: 277


1- تفسیر نونه، ج19، ص426 و 427: تفسیر قرطبی، ج16، ص247
2- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج 17، ص 387
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج19، ص 426

ما جفت الدموع الا لقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لکثره الذنوب؛

اشک ها خشک نمی شوند، مگر به خاطر سختی دل ها و دل ها سخت و سنگین نمی شود، مگر به خاطر فزونی گناه. (1)

در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام)آمده است:

اوحی الله عزوجل الی موسی یا موسی لاتفرح بکثره المال و لا تدع ذکری علی کل حال فان کثره المال تنسی الذنوب و آن ترک ذکری یقسی القلوب؛

خداوند متعال، به موسی (علیه السلام) وحی فرستاد: «ای موسی! ازفزونی اموال خوشحال مباش و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن؛ چرا که فزونی مال، موجب فراموش کردن گناهان است و ترک یاد من، قلب را سخت می کند.(2)

پیام ها

1.مقتضای ربوبیت الهی، هدایت افراد حق پذیر و دارای سعه صدر است(3) (فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ)

2. شرح صدر، زمینه ساز تابش نور هدایت بر قلب انسان و استفاده از دلایل وبرهان های الهی(4) ( شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ) .

3. بین انسان مؤمن حق پذیر و نرم دل، با کافر حق ناپذیر و سنگدل، از نظر شخصیت و سرنوشت اختلاف اساسی وجود دارد(5) (أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ ).

4. نور دل و سعه صدر از خدا است (أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ)

ص: 278


1- تفسیر نمونه، ج19، ص428 (به نقل از بحارالانوار، ج 70، ص55
2- تفسیر نمونه، ج19، ص428 (به نقل از بحارالانوار، ج 70، ص55
3- تفسیر نور، ج10، ص160
4- تفسیر راهنما، ج16، ص67
5- تفسیر راهنما، ج16، ص68

درس 231 صفحه 464 قرآن مجید

آیه امید بخش

(قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)(1)

بگو: ای بندگان من که به زبان خود در گناه زیاده روی کرده اید! از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد. به راستی اوست که بسیار آمرزنده و مهربان است.

مقدمه

دعوت الهی بر دو پایه «بشارت» و «نذار» بنا شده است. پیامبران «مبشر» و «نذیر» بوده اند (وما أرسلناک إلا بشره و نذیرا)(2) . کتابهای الهی نیز که وسیله تبلیغ و دعوت آنان است، مشتمل بر این دو اصل است؛ از این رو دو گونه آیات در قرآن مجید قابل توجه است: الف. آیاتی که حاوی بشارت و امید هستند؛ ب. آیاتی که محتوای آن هشدار و توجه دادن به فرجام سخت است. این آیات، از نظر میزان بشارت و انذار، یکسان نیستند. برخی آیات در درجه بالاتر و برخی فروتر هستند.

از جمله آیات بسیار امید بخش، آیه مورد بحث است که نکات آن را در این درس مرور خواهیم کرد.

واژه ها

عباد: بندگان (جمع عبد)

اسرفوا: زیاده روی کردند (فعل ماضی از ماده «سرف» باب افعال).

لاتقنطوا: ناامید نشوید (فعل نهی از ماده «قنط»).

ص: 279


1- زمر(39):53
2- اسرا(17): 105

نکات تفسیری

1.عنایت ویژه الهی به گنهکاران

خداوند، از بندگان مؤمن و صالح، با تکریم ویژه نام می برد و صفات حمیده و ملکات فاضله آنان را بیان می کند؛ ولی بندگان گنه کار و کسانی را که با معصیت پروردگار و ظلم بر خویشتن، موجب دوری خود از رحمت الهی شده اند، با لحنی محبت آمیز به رحمت خویش امیدوار می سازد. آن قدر گفتار الهی درباره گنه کاران توأم با رأفت و سرشار از محبت است که نشان میدهد خداوند، به گنه کاران عنایت ویژه دارد تا این که گنه کاران از رحمت الهی ناامید نشده و از گناهان خود توبه نموده، به سوی خداوند باز گردند. این آیه، نمونه ای زیبا از توجه ویژه الهی به گنه کارانی است که بر خود ستم کرده اند و با کلمه «عبادی» آنان را مخاطب قرار میدهد که بیانگر رحمت بی منتهای الهی است.

2.اسراف برخویشتن

اسراف، به معنای تجاوز از حد و مرز است. قرآن مجید عرصه های مختلفی را برای اسراف بیان فرموده است: اسراف در خوردنی ها و آشامیدنی ها (و کلوا واشربوا ولا تسرفوا)(1) اسراف در انفاق( و الذین إذا أنفقوا لم یسترقوا ولم یقتروا)(2)زیاده روی در قصاص( فلا یسرف فی القتل) که و بالأخره اسراف بر نفس (آیه مورد بحث)؛ گناه به هر صورت که باشد، از بین بردن خویشتن است؛ چرا که باز دارنده انسان از رشد و خیر در دنیا و آخرت است؛ بنابراین هر گونه گناه، ستم بر خویشتن است و از این رو اسراف بر نفس دانسته شده است.

3.پرسشی درباره آیه

در این آیه، خداوند وعده می دهد که همه گناهان را می بخشد؛ ولی در آیهای دیگر می فرماید: «إن الله لا یغفر أن یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء،) (3) خداوند شرک ورزیدن به او را نمی بخشد و غیر از آن را برای هر کس که بخواهد می بخشد» وجه جمع بین این دو آیه چگونه است؟

پاسخ: بخشیده نشدن گناه شرک در صورت توبه نکردن و باز نگشتن به توحید است؛ ولی با توبه، گناه شرک نیز بخشیده می شود؛ بنابراین خداوند همه گناهان را می آمرزد؛ برخی را با توبه و برخی

ص: 280


1- اعراف (7): 31
2- فرقان (25): 67
3- نساء(4): 48

را بدون توبه.

4.یأس از رحمت الهی، بزرگترین گناه

انسان در هر حال، نباید از رحمت الهی نامید باشد. ناامیدی از رحمت حق، خود از بزرگترین گناهان است و جز کافران، از رحمت بی منتهای الهی ناامید نمی شوند.

(إنه لا ییأس من روح الله إلا القوم الکافرون)(1)

از رحمت خدا کسی مأیوس نمی شود، مگر آن که از گروه کافران باشد.

زیرا اگر کسی از رحمت خدا ناامید نباشد، ممکن است در صدد جبران گناهان برآمده و توبه کند و به این وسیله خود را مستحق فضل و رحمت بی پایان الهی کند؛ ولی اگر درهای رحمت الهی را بر روی خود بسته دید، دیگر راهی برای بازگشت نمی بیند و همین امر سبب می شود از انجام هیچ گناهی پروا نداشته باشد و روز به روز بر ضلالت و گمراهی و سنگینی بار گناهان خویش بیفزاید؛ از این رو خود ناامیدی از بزرگترین گناهان کبیره است.

بار الها جز درت دار الشفا دارم، ندارم من به غیر از تو. به دیگر التجا دارم، ندارم

حجت من آیه «لا تقنطوا من رحمه الله » است و بس ورنه جز دوزخ به اعمالم جزا دارم، ندارم

پیام ها

1. پیامبر(صلی الله علیه وآله)، مأمور ابلاغ پیام امیدبخش رحمت و آمرزش خداوند به بندگان گنه کار است(2)( قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ)

2. گنه کاران، برخود ستم کرده اند و برخدا ضرر نرسانده اند (أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ).

3. امید به رحمت و لطف خداوند، زمینه آمرزش تمامی گناهان از سوی اوست (3)(لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا).

4. خداوند، تمام گناهان خرد و کلان و کم و زیاد بندگانش را می آمرزد(4) ( یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا) .

ص: 281


1- یوسف (12): 87
2- تفسیر راهنما، ج16، ص138
3- تفسیر راهنما، ج16، ص139
4- تفسیر راهنما، ج16، ص139

درس 232 صفحه 465 قرآن مجید

تقوا مایه رستگاری

(وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یمسهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ)(1)

و خدا کسانی را که تقوا پیشه کرده اند، به سبب کامیابی شان نجات می دهد؛ در حالی که نه بدی به آنان می رسد و نه غمگین می شوند.

مقدمه

فلاح و رستگاری، آرزوی هر کسی است و همه برای رسیدن به آن، تلاش می کنند؛ هرچند برخی به اشتباه، سعادت را در غیر جای خود، جست و جومی کنند و اموری را مایه خوشبختی خویش می پندارند که اوهامی بیش نیستند؛ بلکه زودگذر و ناپایدار و آغشته به هزاران غم و غصه و رنج است. تنها مردان الهی هستند که به سعادت واقعی نایل شده و راه درست را برای رسیدن به فوز عظیم پیموده اند. در حالی که دیگران با تمام تلاشی که می کنند، فرسنگ ها از سعادت و خوشبختی واقعی دور هستند، آنها با کسب تقوا و پرهیزگاری، مقصد و مقصود را یافته و بدان نایل آمدند که در این آیه شریف، از آنان یاد می کند.

مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی که به جز غیر خدا یار ندیدند

یک طایفه را بهر مکافات گرفتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند

یک جمع نکوشیده رسیدندبه مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

واژه ها

یُنَجِّی : رهایی می بخشد (فعل مضارع از ماده «نجو» باب تفعیل).

اتَّقَوْا: پرهیزگاری ورزیدند (فعل ماضی از ماده «وقی»، باب افتعال).

مفَازَتِ: دست یافتن به خیر (مصدر از ماده «فوز»).

یمس: لمس می کند، می رسد(فعل مضارع از ماده «مس »).

ص: 282


1- زمر(39):61

السُّوءُ : آفت، بدی، هر چیزی که از وجود آن، انسان ناراحت می شود.

نکات تفسیری

1.تقوا، مایه رستگاری

تقوا، هم در زندگی دنیا و هم در زندگی و حیات آخرت، آثار و برکات فراوانی دارد. درباره زندگی و معیشت دنیا، قرآن کریم تصریح می کند اهل تقوا در تنگنا قرار نمی گیرند و روزی آنها از جایی که گمانش را نمی کنند، خواهد رسید :

(وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ)(1)؛ و هر کس تقوای الهی پیشه کند، برای او راهی جهت بیرون رفتن [از تنگناها] قرار میدهد و او را از جایی که گمان نمی کند، روزی می رساند.

در آخرت نیز سعادت و رستگاری از آن اهل تقوا است :

(و اتقوا الله لعلکم تفلحون )(2)؛ و خدا ترس باشید، باشد، که رستگار شوید.»

2.رستگاری، نهایت هدف خلقت

بیهودگی و عبث در آفرینش خدای حکیم راه ندارد. قرآن کریم کسانی که چنین پنداری دارند را نکوهش کرده، می فرماید:

(أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا)(3)؛ آیا چنین پنداشتید که ما شما را بیهوده آفریده ایم؟!

هدف از خلقت انسان، در درجه اول، عبودیت و بندگی خدا است:

(و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون)(4)، و جن و انس را نیافریدم، مگر برای این که مرا اطاعت کنند.

ولی این بندگی، خود مقدمه است برای رسیدن به امری بالاتر و والاتر که عبارت است از تقوا و پرهیزگاری:

(اعبدوا ربکم ... لعلکم تتقون)(5) به پروردگار خویش را پرستش کنید ... باشد که پرهیزگار شوید. ولی پرهیزگاری و باتقوا شدن نیز برای هدفی بالاتر است که همان فلاح و رستگاری است:

ص: 283


1- طلاق (65):3
2- آل عمران (3): 200
3- مؤمنون (23):115
4- ذاریات (51):56
5- بقره(2):21

(و اتقوا الله لعلکم تفلحون)(1)و از خدا بترسید؛ باشد که رستگاری یابید.

رستگاری و سعادت که همان عاقبت به خیری است، منتهای درجه رسیدن انسان به کمال است که در واقع، هدف خلقت انسان دانسته شده است و در ضمن مسیر سعادت و فرمول رستگاری را نیز قرآن کریم، ضمن این آیات بیان می دارد.

3.سعادت واقعی با ناخرسندی و غم، سازگار نیست

لذتی که با غم و اندوه یا بدی و ناراحتی همراه باشد، لذت کامل نخواهد بود؛ بلکه چه بسا موجب فزونی غم و اندوه شود. در دنیا هرگونه لذتی از آن جهت که باهزاران غم و غصه همراه است، سعادت بخش نیست؛ برخلاف سعادت آخرت و نعمت های بهشتی که نعمتی است که هیچ گونه امری که موجب ناخرسندی بهشتیان شود همراه ندارد. از جمله ناراحتی ها، خیال از دست دادن نعمت است. فکر این که یک روز این نعمت از شخص گرفته می شود، موجب غم و اندوه است؛ ولی نعمت های بهشتی، زوال پذیر نیست؛ بلکه جاودانه و همیشگی است. بنابراین نه در حین استفاده از نعمت به اهل بهشت، بدی و ناخرسندی می رسد و نه غم از دست دادن نعمت را دارند. این است سعادت واقعی که خداوند به متقین وعده داده است.

پیامها

1. تقوا، وسیله نجات و رستگاری است (وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ)(2).

2. تقواپیشگان، در قیامت از هر بدی و رنجی در امان خواهند بود (الَّذِینَ اتَّقَوْا...لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ)(3)

3. تقوا، عامل رستگاری و کامیابی و نجات بخش انسانها از عذاب الهی است (وَیُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ). (4)

4. تقواپیشگان، در قیامت به هیچ حزن و اندوهی گرفتار نخواهند شد (الَّذِینَ اتَّقَوْا ... وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ).

ص: 284


1- آل عمران (3): 130
2- تفسیر نور، ج10، ص195
3- تفسیر راهنما،ج16، ص126
4- تفسیر راهنما،ج16، ص126

درس 233 صفحه 467 قرآن مجید

مغفرت الهی

(غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ ۖ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ۖ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ)(1)

آمرزنده گناه و قبول کننده توبه و سخت عقوبت و صاحب عطای فراوان است. هیچ معبودی جز او نیست.بازگشت همگان فقط به سوی اوست.

مقدمه

بیم و امید، دو عامل تحرک آفرین و سازنده برای انسان است؛ از این رو در معارف الهی، بر تعادل بین این دو، تأکید فراوان شده و وجود یکی بدون دیگری، آسیب زا و خطرناک قلمداد گردیده است. خوف و رجا، دو بالی هستند که باید به یک اندازه انسان را به سوی کمال حرکت دهند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

از وصیت های لقمان به پسرش این بود که به گونه ای باش که اگر تمام عبادات جن و انس را داشتی، بازهم بترسی که خداوند عذابت کند و در عین حال، به گونه ای باش که اگر تمام گناهان جن و انس را داشتی، امیدوار باش که خداوند تو را بیامرزد.(2)

واژه ها

غَافِرِ: پوشاننده، مستور کننده (اسم فاعل از «غفر»).

الذَّنْبِ:آثم، جرم، معصیت.

الْعِقَابِ : دنبال کردن، مؤاخذه کردن (مصدر).

ذِی الطَّوْلِ:صاحب فضل و منت.

ص: 285


1- غافر(40): 3
2- میزان الحکمه، ج 2، ح 5209، (به نقل از اصول کافی، ج 2، ص 67)

نکات تفسیری

1. خداوند، آمرزنده گناهان

یکی از نامهای مقدس الهی «غفار» است. او، خدایی است که بسیار می آمرزد و در واقع برای آمرزش گنه کاران دنبال بهانه می گردد و در هر فرصتی که پیش می آید، طبق روایات هزاران هزار نفر را از آتش جهنم نجات می دهد. کافی است بنده خود را در معرض لطف بی منتهای الهی قرار دهد. در این آیه شریف، ابتدا سخن از غفران و آمرزش به میان آورده و سپس از پذیرش توبه. با این ترتیب، از گنهکاران دعوت می کند که بیایید تا شما را ببخشم و با چندین تأکید بیان می کند که خداوند، گنه کار را مورد رحمت خود قرار خواهد داد. خدا می فرماید:

(إنی لغفار لمن تاب وآمن و عمل صالحا ثم اهتدی)؛(1) و مسلما من آمرزنده کسی هستم که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، سپس در راه مستقیم پایداری و استقامت ورزید. جایگاه توبه در قرآن به اندازه ای است که این ماده 87 بار در قرآن به کار رفته است و بهصورتهای مختلف انسان، به توبه و بازگشت به خداوند دعوت شده است.

2.گستردگی رحمت خداوند و تقدم آن بر غضب او

اصل و اساس در کار آفرینش انسان و جهان، رحمت الهی است:

(الرحمن علی العرش استوی)؛(2) خدای رحمان بر عرش حکومت یافت.

دربارۀ خلقت انسان هم فرمود:

(إلا من رحم ربک و لذلک خلقهم)؛(3) مگر آن کسی که پروردگارت او را رحم کند و برای همین، آنان را آفرید.

این موضوع، بارها و به شکل های گوناگون در آیات قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. در این آیه نیز در آغاز، سخن از مغفرت الهی و پذیرش توبه از جانب خداوند است که جلوه ای از رحمت او است. پس از «شدید العقاب» نیز دوباره از عطای گسترده او یاد شده است، تا بیانگر احاطه رحمانی ذات اقدس اله در امور باشد.

ص: 286


1- توبه (9): 82
2- .طه (20): 50
3- هود(11):119

3.شدید العقاب

عقوبت و مجازات مجرمان، به تناسب جرم و گناهشان سخت و بی امان است. خداوند در دنیا و آخرت عقوبتهایی را برای طاغیان، گنه پیشگان و حق ناپذیران مقرر کرده است و در صورت تعلق آن، هیچ مانعی نمی تواند از آن جلوگیری کند یا آن را تخفیف دهد.

(أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَاد إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِوَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِالَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِفَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَفَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ)(1)

که ب اآیا ندیدی خداوند با قوم عاد چه کرد؟ ... و قوم ثمود که صخره ها را در دره ها بریدند [و با آن، خانه و کاخ بنا کردند] و فرعون که دارای میخ ها بود کسانی که در سرزمین ها طغیان کردند و در آن فساد بسیار کردند پس پرودگارت، تازیانه عذاب را بر آنان فرود آورد. در آخرت نیز می فرماید:

(وأدخلوا آل فرعون أشد العذاب)(2) آل فرعون را به سخت ترین عذاب وارد کنید.

4.اهمیت و جایگاه توبه

توبه کننده، نزد خداوند بسیار ارزش دارد؛ به طوری که شخص گنه کاری که بازگشت کرده است، اگر در ادعای خود صادق باشد، نه تنها خداوند او را به سبب گناهانش توبیخ و مجازات نمی کند؛ بلکه مورد محبت خداوند نیز قرار می گیرد و در واقع، محبوب خداوند نیز می شود.

(إن الله یحب التوابین)،(3) یقینا خدا کسانی را که بسیار توبه می کنند دوست دارد.

نه تنها خداوند گناه توبه کننده را می بخشد، بلکه بالاتر، کسی که توبه کرده و جبران گذشته نموده باشد، خداوند سیئات و بدی های او را تبدیل به حسنه می کند؛

إلا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛(4)

مگر آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند که خدا بدی هایشان را به خوبی ها تبدیل می کند.

پیامها

1. گنه کاران از سوی خداوند ترغیب و تشویق می شوند که توبه کنند و از گناه دست بردارند

ص: 287


1- فجر(89):6تا13
2- غافر(40): 46
3- بقره (2): 222
4- فرقان (25): 70

(غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ).

2. رحمت خدا، برغضبش سبقت دارد (غَافِرِ الذَّنْبِ ... شَدِیدِ الْعِقَابِ) .

3. خدا، تنها معبود حقیقی و شایسته پرستش است (لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ).

4. عزت، علم، گناه آمرزی، توبه پذیری، سخت عقوبت دادن، صاحب فضل بودن و عطا داشتن، از اوصاف معبود حقیقی است(1) (غَافِرِ الذَّنْبِ ... لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ).

5. مؤمن باید بین خوف و رجا باشد؛ زیرا خداوند، هم آمرزنده است و هم کیفردهنده(2) (َافِرِ الذَّنْبِ ... شَدِیدِ الْعِقَابِ).

6. عذاب الهی، به سبب عملکرد خود ما است، وگرنه خداوند، پیوسته لطف دارد؟ (شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ).(3)

ص: 288


1- تفسیر راهنما، ج16، ص187
2- . تفسیر نور، ج10، ص213
3- . تفسیر نور، ج10، ص213

درس 234 صفحه 469 قرآن مجید

خیانت چشم

(یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ)(1)

خداوند، خیانت چشم ها و آنچه را که سینه ها نهان می کنند، می داند.

مقدمه

سرچشمه بسیاری از گناهان، غفلت از حضور ناظر است. وقتی وسوسه های شیطان در شخص کارگر میشود که خود را تنها بیابد و چشم ناظری را نبیند. بسیاری از گناهان، در خلوت و تنهایی انجام می شود و کمتر در دید عموم خود نمایی می کند، مگر این که قبح عمل از بین برود. حال اگر انسان به این باور رسید که هرگز و در هیچ شرایطی از محضر خالق هستی پنهان نیست، همان طوری که در میان جمع، از بسیاری اعمال قبیح می گذرد و مرتکب آنها نمی شود، در خلوت و به دور از انظار عموم هم خود را در محضر ناظری بسیار بالا و دقیق می بیند و به سادگی از کنار گناهان می گذرد. در این آیه، به این معنا توجه داده شده است. در واقع، این توجه بهترین راه برای ترک گناهان است که انسان، بداند، خداوند چشمان خیانت پیشه را می بیند و به آن، آگاه است.

براو علم یک ذره پوشیده نیست که پیدا و پنهان به نزدش یکیست

واژه ها

خَائِنَهَ : نقض کننده عهد (اسم فاعل از «خون»). (2)

اَعْیُنِ: چشمها (جمع عین).

تُخْفِی: مخفی می کند، نهان میدارد (فعل مضارع از ماده «خفی» باب افعال).

الصُّدُورُ: سینه ها (جمع صدر).

ص: 289


1- غافر(40):19
2- احتمال دیگری نیز داده شده است که «خائن» از مصادری باشد که بر وزن«فاعله» آمده است؛ مانند «عاقبه »، «کاذبه »که به معنای عقوبت و کذب است

نکات تفسیری

1.حرکات پنهان چشم

چشم، از حساس ترین اعضای انسان است و می تواند با ظریف ترین حرکات، مقصود را باز گو کند. این انتقال، بسیار سریع و با کمترین انرژی انجام می شود؛ از این رو قادر است حرکاتی معنادار و پنهان انجام دهد. این آیه، آگاهی خداوند را حتی بر این حرکات ظریف و پنهان اعلام می کند؛ پس هیچ چیز حتی اشاره های پنهان چشم، از حساب خداوند بیرون نیست.هنگامی که درباره معنای این آیه از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد، فرمود:

آیا ندیده ای گاه انسان به چیزی نگاه می کند اما چنین وانمود می کند که به آن، نگاه نمی کند؟ این نگاه های خیانت آلود است که خدا میداند.(1)

2.انسان هرگز تنها نیست

توجه به این نکته که انسان هرگز تنها نیست و هر لحظه در محضر خدا است و هیچ عمل او - حتی خطورات قلبی او - از منظر الهی پنهان نخواهد ماند، تأثیر بسیار مهمی در اخلاق و رفتار انسان دارد؛ به ویژه اگر بداند که آنچه عمل می کند، روزی با آن مواجه می شود؛ چه در اوج آسمانها باشد یا در اعماق زمین؛ در هر صورت، خداوند شاهد و ناظر است و می بیند:

(لا یعزب عنه مثقال ذره فی السماوات و لا فی الأرض )(2)

ذره ای از آنچه در آسمانها و زمین است، از علم او مخفی نیست و پنهان نمی ماند.

حضرت علی (علیه السلام) هم می فرماید:

اتقوا معاصی الله فی الخلوات فإن الشاهد هو الحاکم؛(3) از گناه در خلوت بپرهیزید؛ چرا که همان خدایی که شاهد است، خود نیز حاکم و قاضی است.

3. راز سینه ها

اطلاعات و معلوماتی که آدمی در درون خود دارد، چند گونه است:

الف. اطلاعات و معلوماتی که می تواند برای هر کس بگوید و دیگران را با افتخار، از آنها با خبر سازد.

ب. رازهایی که مربوط به زندگی شخصی او است که فقط می تواند آن رازها را به دوستان و

ص: 290


1- البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص753
2- سباء(34): 3
3- نهج البلاغه، ص 532.

نزدیکان خود بگوید.

ج. رازهایی که به احدی - حتی همسر خود و نزدیک ترین دوست خود هم - نمی تواند بگوید و در واقع خیانت هایی است که از افشای آنها هراس دارد. خداوند، از همه اینها آگاه است؛ چه آنها که آشکار کرده و چه رازهایی که پنهان میدارد. (ویعلم خائنه الأعین وما تخفی

الصدور).

پیام ها

1.ایمان به این که خداوند، باطن همه چیز را می داند، انسان را از ظلم باز میدارد (ما للظالمین من حمیم ...یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ)(1)

2. هر نوع نگاه خائنانه و به دور از امانت و رضایت مندی، حرام است (.یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ). (2)

3. علم خداوند، تنها به ظاهر نیست؛ او باطن را هم می داند (خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ)(3)

4. تمام حرکت های نهان و آشکار و اسرار و ضمایر انسان ها، در قلمرو علم خداوند است (یَعْلَمُ خَائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ)(4)

ص: 291


1- .. تفسیر نور، ج10، ص236
2- تفسیر راهنما، ج16، ص219
3- تفسیر نور، ج10، ص236
4- تفسیر راهنما، ج16، ص219

درس 235 صفحه 471 قرآن مجید

مقایسه دنیا و آخرت

(وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ)(1)

و آن کس که ایمان آورده بود، گفت: «ای قوم من! مرا پیروی کنید، تا شما را به راه راست هدایت کنم، ای قوم من! این زندگی دنیا فقط بهره مندی اندکی است و همانا آخرت است که سرای ماندن است».

مقدمه

مؤمن آل فرعون، از نزدیکان و دودمان خود فرعون یعنی از نژاد «قبطیان» و نیز از خواص درباریان یعنی ولی عهد او بود که نامش «حزقیل» می باشد. او از ابتدا دعوت موسی را به توحید پذیرفت؛ ولی ایمان خود را آشکار نمی کرد و هنگامی که مشاهده کرد با خشم فرعون، جان موسی (علیه السلام) به خطر افتاد، قدم پیش نهاد و با بیانات مؤثر خود، توطئه قتل او را برهم زد. مؤمن آل فرعون سخنان خود را در پنج محور مطرح کرد:

1. سخنان دو جانبه و احتیاط آمیز مبنی بر این که اگر موسی دروغ بگوید، دامن خودش را می گیرد و اگر راست بگوید، دامان ما را می گیرد. (2)

2. دعوت به سیر و مطالعه در احوال اقوام پیشین. (3)

3. بیان قسمتی از تاریخ خودشان؛ یعنی مسأله نبوت «یوسف علیه السلام» که از اجداد موسی(علیه السلام)است.(4)

4. اشاره به ناپایداری دنیا و مسأله معاد و حشر و نشر.(5)

ص: 292


1- غافر(40): 38 و 39.
2- غافر(40): 28، إن یک کاذبا فعلیه کذبه وإن یک صادقا یصیبکم بعض الذی یعدکم.
3- غافر(40):30، «یا قوم إنی أخافعلیکم ممثل یوم الأحزاب »
4- غافر(40): 34، ولقد جاءکم یوسف من قبل بالبنات فما زلتم فی شک مما جاء کم به ....
5- غافر(40): 39، و یا قوم إنما هذه الحیاه الدنیا متاع وإن الآخره هی دار القرار .

5. اظهار ایمان خود به توحید و گمراهی فرعون و فرعونیان. (1)

در این نوشتار ما به بیان و توضیح مرحله چهارم دعوت مؤمن آل فرعون خواهیم پرداخت.

واژه ها

الدُّنْیَا : پست تر (مؤنث «آذنی» از ماده «دنی»).(2)

مَتَاعٌ:چیزی که از آن بهره کم و ناپایدار برده می شود.

الْقَرَارِ: پایدار.

نکات تفسیری

1. وظیفه مبلغ

از این دو آیه استفاده می شود که مبلغ، چند وظیفه دارد:

الف. گفتن حق و خلع سلاح دشمن

اگر دشمن با شعارهای زیبا و عوام فریبانه، قصد گمراه کردن مردم را داشت، مبلغ باید از بیان حق، هراسی نداشته، دشمن را خلع سلاح کرده و او نیز همان شعارها را تکرار نماید. در آیه 29 همین سوره خواندیم که فرعون به قومش گفت: «ما أهدیکم إلا سبیل الرشاد؛ شما را جز به راه صحیح راهنمایی نمی کنیم». در این آیه مومن آل فرعون، با این سخنش (أهدکم سبیل الرشاد) به مقابله و تکذیب فرعون پرداخته و به جمعیت می فهماند که فریب سخنان وسوسه انگیز فرعون را نخورند.

ب. با لطافت سخن گفتن و دوری از غرور

در هر دو آیه، مؤمن آل فرعون، قوم خود را مورد خطاب قرار داده و آنها را به خود نسبت می دهد (3)و خودش را از آنان می داند.

ج. دعوت به راه رشد و صلاح

راه رشد و صلاح، همان راهی است که به ثواب و خیر منجر می شود.مبلغ باید در رأس دعوتش، مردم را به راه خدا و معنویت که همان راه رشد و صلاح است، دعوت نماید.

ص: 293


1- غافر(40) :41، یا قوم ما لی أدعوکم إلی النجاه وتدعوننی إلی النار
2- به آن زندگی که مقابل زندگی آخرت و بر خلاف آن، حقیر و ناپایدار است، «دنیا» گفته می شود.
3- «یا قوم» در اصل «یا قومی» بوده است.

د. مقایسه دنیا و آخرت

علت این که بسیاری از انسانها به سوی دنیا کشیده شده و آخرت را رها کرده اند، آن است که دنیا و آخرت را نشناخته اند. آنان، اگر معرفت صحیحی از دنیا و آخرت داشته باشند، هیچ وقت دنیا را بر آخرت ترجیح نمی دهند؛ همان طور که اگر کسی زشتی گناه و آثار خوب و ماندنی بندگی خدا را بداند، هیچ وقت بندگی خدا را رها نمی کند و به گناه آلوده نمی شود.

وظیفه مبلغ آن است که دنیا و آخرت، خوب و بد، بندگی خدا و بندگی شیطان را باهم مقایسه کند، تا انسان ها بتوانند راه صحیح را انتخاب نمایند.

2.معرفی دنیا

مؤمن آل فرعون، در تحقیر دنیا به قوم خود می گوید: «ای قوم من! به این دنیا دل نبندید که این زندگی دنیا، متاع زودگذری است؛ دنیایی است که هیچ ثبات و قرار ندارد». به تعبیر علی (علیه السلام)دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه، لا تدوم احوالها(1)خانه ای است که به بلاها پیچیده شده و به بی وفایی معروف است و احوالش، دایمی نیست.

برفرض که عده ای با هزار مکر پیروز شوند و حق را پشت سر اندازند، دست به انواع ظلم و ستم دراز کنند و دامان آنها به خون های بی گناهان آغشته شود، مگر عمر آنان در این جهان چه اندازه است؟ این چند روزعمر به سرعت می گذرد و چنگال مرگ، گریبان همه را می گیرد و از فراز قصرهای با شکوه به زیر خاک می کشاند. این دنیا، متاع است! یعنی دارای بهره ای ناچیز است که زایل شده و وزر و گناهان آن، باقی می ماند.

3.معرفی آخرت و مقایسه آن با دنیا

مؤمن آل فرعون، از آخرت با تعبیر «دار القرار» یاد می کند. دار القرار یعنی سرای همیشگی و ابدی، دارالقرار یعنی خانه اقامت که در آن، خلایق، آرام و قرار می گیرند، تمام شدن ندارد و همیشه در آن، متنعم و متلذذ هستند.

آخرت هر چه باشد، پایدار است و دنیا هر چه باشد، باز هم ناپایدار است. انسان عاقل، هیچ وقت ناپایدار را بر پایدار ترجیح نمی دهد. قابل توجه این که در آخرت، همان طور که نعمت، دایمی است، عذاب هم دایمی است. این جمله، علاوه بر این که به نعمت های پایدار ترغیب می کند، از عذاب پایدار می ترساند.

ص: 294


1- بحارالانوار، ج 70، ص82، ح45

پیام ها

1. در دعوت مردم، گاهی باید یک تنه به پاخاست و منتظر دیگران نبود (قَالَ الَّذِی آمَنَ).(1)

2. ایمان به ناپایداری دنیا و پایداری قیامت، زمینه سعادت و رشد است (سَبِیلَ الرَّشَادِ ... الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ)(2)

3. دنیا، جز وسیله ای برای کامیابی موقت نیست (المتاع).(3)

4. یافتن راه درست زندگی، در گرو درک صحیح از حقیقت زندگی و آخرت است ( أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشَادِ ... إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ) (4)

5. تصویر نادرست از زندگی دنیایی و اخروی، منشأ اصلی انحرافها، خودکامگی ها و حق ستیزیها است (یا قوم ...وَإِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ) (5)

ص: 295


1- تفسیر نور، ج10، ص255
2- تفسیر نور، ج10، ص256
3- تفسیر نور، ج10، ص256
4- تفسیر راهنما، ج16، ص 266
5- تفسیر راهنما، ج16، ص267

.

درس 236 صفحه 474 قرآن مجید

اهمیت دعا

(وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ)(1)

و پروردگار شما گفت: «مرا بخوانید، تا به شما پاسخ دهم، همانا آنان که از عبادت من تکبر می ورزند، به زودی با خواری به جهنم در می آیند».

مقدمه

دعا، پیوند میان زمین و آسمان، مایه ارتباط انسان با خدا و پناه انسان در سختی ها و بحران ها است، این که بشر اجازه داشته باشد خدای خود را بخواند و با او به دعا و راز و نیاز بپردازد، نعمتی بزرگ و کرامتی برای آدمی است. این آیه علاوه، بر بیان اذن خداوند برای دعا، به تبیین آثار دعا و پیامد ترک آن پرداخته است.

واژه ها

ادْعُونِی: بخوانید مرا (فعل امر از ماده «دعو»).

أَسْتَجِبْ: پاسخ میدهم، اجابت می کنم (فعل مضارع از ماده «جوب» باب استفعال).

یَسْتَکْبِرُونَ: تکبر می ورزند (فعل مضارع از ماده «کبر» باب استفعال).

سَیَدْخُلُونَ: به زودی داخل می شوند (فعل مضارع از ماده «دخل»).

دَاخِرِینَ: ذلیلان، خوران (اسم فاعل از ماده «دخر»).

نکات تفسیری

1. مراد از «ادعونی» در آیه چیست؟

بسیاری از مفسران، دعا و خواندن را در این جا به همان معنای معروفش تفسیر کرده اند. جمله (أستجب لکم) و روایات متعددی که ذیل آیه درباره دعا و ثواب های آن آمده است،

ص: 296


1- غافر(40): 60

نیز شاهد همین معنا است. بعضی دیگر «دعا» را در این جا به معنای توحید و عبادت پروردگار دانسته اند؛ یعنی مرا بپرستید و به وحدانیتم اقرار کنید؛ ولی ظاهر، همان تفسیر اول است.(1)

به نظر می رسد هر دو نظریه با هم قابل جمع باشد، یعنی لازمه دعای واقعی و مناجات حقیقی با پروردگار، شناخت پروردگار و پرستش خالصانه خدا و اقرار به وحدانیت او است؛ چنانچه در صحیفه سجادیه و دعاهای مأثور از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)و امامان (علیهم السلام)و دعاهای قرآنی، به این حقیقت اشاره شده است. در حدیثی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام)می خوانیم:

جمعی به امام صادق(علیه السلام)گفتند: «چرا ما خدا را می خوانیم؛ ولی دعایمان مستجاب نمی شود؟» فرمود: «زیرا کسی را می خوانید که نمی شناسیدش».(2)

2.اهمیت دعا

«دعا» و «مناجات با پروردگار» از جایگاه بسیار با عظمتی برخوردار است. البته این جایگاه ویژه دین اسلام نیست؛ بلکه در ادیان آسمانی همواره دعا جایگاه ویژه ای داشته و دارد؛ اما در متون اسلامی، این جایگاه، بسیار برجسته می باشد. قرآن کریم، در آیات مختلفی بر «دعا» تأکید کرده یا دعاهای انبیا و بندگان خالص الهی را ذکر کرده است.

همچنین دعاهای مأثور از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) بسیار فراوان می باشد. احادیث فراوانی هم درباره دعاوارد شده است. در کتاب شریف کافی که از مهم ترین کتب روایی است، بابی با عنوان «کتاب الدعاء » نقل شده است. این جا برای بیان اهمیت این مسأله، به چند روایت اشاره می کنیم:

زراره از حضرت امام باقر(علیه السلام) این حدیث را نقل کرده است که آن حضرت درباره آیه (ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین) فرمود: [مقصود از عبادت ] دعا است و بهترین عبادت، دعا است». عرض کردم: «مقصود از أواه در آیه (وإن إبراهیم لأواه حلیم)(3) چیست؟ »

حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: «اواه یعنی بسیار دعا کننده به درگاه خدا».(4)

ابن سدیر گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «کدام عبادت بهتر است؟» فرمود: «چیزی نزد

ص: 297


1- تفسیر نمونه، ج 20، ص 146
2- توحید صدوق، ص289
3- توبه (9): 114
4- اصول کافی، جلد 4، کتاب الدعاء باب اول، حدیث اول، ص210

خداوند - عز وجل - بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آنچه نزد او است، خواسته شود و کسی نزد خداوند - عز وجل مبغوض تر نیست از آن کس که از عبادت او تکبر ورزد [و سرپیچی کند] و از آنچه نزد او است درخواست نکند».(1)

حضرت علی (علیه السلام) از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل کردند که آن حضرت فرمود: «آیا شما را به سلاحی راهنمایی نکنم که شما را از دشمنان رهایی دهد و روزی شماها را فراوان سازد؟» عرض کردند: «بله» فرمود: «پروردگارتان را در شب و روز بخوانید؛ زیرا سلاح مؤمن، دعا است».(2)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «دعا، قضایی را که از آسمان نازل گردیده و به سختی محکم شده است برمی گرداند».

3.چرا در برخی موارد، دعاهایمان مستجاب نمی شود؟

این سؤال را به چند گونه می توان پاسخ داد:

الف. وعده خدا، مشروط به مشیت خدا است و آیه ذیل به همین مسأله دلالت دارد:

(بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ)(3) . (بلکه تنها او را می خوانید. او اگر بخواهد، مشکلی را که به سبب آن، او را خوانده اید، بر طرف می سازد و ...).

ب. مقصود از «اجابت»، توجه و استماع دعا است؛ یعنی فورا شنیده می شود و مورد توجه قرار می گیرد؛ ولی چه بسا در اعطای خواسته انسان تأخیر بیندازد، تا باز بنده، خداوند را بخواند و آوازش را بشنود؛ چون خداوند، دعای بندگانش را دوست دارد.

ج. اجابت، مشروط به مصلحت و خیر بودن برای دعا کننده است؛ زیرا خدای حکیم، به دلخواه بندگان از آنچه خیر و صلاح آنها است، دست برنمی دارد.

د. لازم نیست اجابت دعا فوری باشد. ممکن است دعا مستجاب شده باشد؛ ولی ظهور آثار آن، به دلیل پاره ای از مصالح به مدت زیادی تأخیر بیفتد؛ چنانچه در تغییر گفتار خدای تعالی به حضرت موسی و هارون (علیهما السلام) که دعا کردند: «پروردگارا! اموال ایشان را تباه ساز ...» خطاب فرمود: «قد أجیبت دعوتکما(4)...: همانا دعای شما مستجاب شد».

در روایت آمده است: «میان این خطاب و غرق شده فرعون و نابودی پیروانش که برای آن

ص: 298


1- اصول کافی، جلد2، کتاب الدعاء باب اول، حدیث اول، ص210
2- اصول کافی، جلد 4، کتاب الدعاء باب دوم، حدیث اول، ص210
3- انعام (6): 41
4- یونس (10): 89

دعا کرده بودند. چهل سال فاصله افتاد ...».(1)

ه. بسیاری از افراد، دعا را به جای کار و تلاش قرار میدهند و فکر می کنند فقط دعا کردن کافی است،بدون این که به دنبال اسباب و علل آن کار بروند؛ برای مثال در خانه می نشینند و دنبال هیچ کاری نمی روند و از خداوند روزی طلب می کنند؛ در حالی که خداوند، اسباب روزی را در کار و تلاش و کوشش قرار داده است. البته برای فراهم شدن اسباب کار، باید دعا هم کرد؛ اما به دنبال کار نیز باید رفت و تلاش و کوشش باید همراه دعا باشد.

و. بسیاری اوقات، گناهان، باعث عدم استجابت دعا می شوند. بنده در دعای کمیل به خداوند عرض می کند:

اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء؛

پروردگارا! برای من گناهانی را بیامرز که دعا را حبس می کند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «به درستی که خداوند عزوجل دعایی که از روی دل سخت و با قساوت باشد اجابت نکند(2)».

ز. استجابت دعا، فقط به معنای برآوردن حاجت نیست؛ بلکه شنیدن و ترتیب اثر دادن است؛ از این رو در روایات آمده است که برای دعا کننده، یکی از سه چیز است: یا خواسته اش برآورده می شود یا به واسطه دعا، شری از او مرتفع می گردد یا آن که برای او ذخیره می شود.

4.علل و عوامل استکبار در دعا

انسانی که به درگاه خداوند دعا نمی کند، به سبب یکی از موارد زیر است:

الف. خود را از دعا و خواستن از خدا بی نیاز میداند.

ب، خداوند را بر برآوردن نیاز خود قادر نمی داند.

ج. برای خداوند، نوعی بخل تصور می کند که در عین قدرت، مانع استجابت می شود.

د. خداوند را ناشنوا و غیر مؤثر در امور می پندارد و ... تعدادی از این موارد، ریشه در استکبار و گردنفرازی انسان دارد. روشن است چنین پنداری، پیامدی جز کفر و گرفتاری به دوزخ ندارد.

ص: 299


1- اصول کافی، (ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی)، ج4، ص218
2- اصول کافی (ترمه کمره ای)، ج6، ص38

پیام ها

1. در دعا کردن، تمام توجهمان فقط به خداوند باشد و خالصانه او را بخوانیم (ادْعُونِی ...).

2. دعا کردن و استجابت آن، از شؤون ربوبیت است و دعا، باعث کمال انسان است (قَالَ رَبُّکُمُ...).

3. دعاهای ما، اگر شرایط دعا را داشته باشد، استجابت آن حتمی است. در این آیه می فرماید: «قَالَ رَبُّکُمُ...» و در آیه دیگر می فرماید: «ومن أصدق من الله حدیثاء»(1) و کیست که از خداوند راستگوتر باشد؟»

4. اگر دعای ما به مصلحت ما باشد، استجابت می شود و خداوند، به مصالح واقعی ما آشنا است (أَسْتَجِبْ لَکُمْ)

5. دعا، عبادت است (ادْعُونِی ... یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی)

6. نتیجه استکبارورزی، سقوط ذلیلانه در جهنم است (... یَسْتَکْبِرُونَ ... سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ).

ص: 300


1- نساء(4): 87

درس 237 صفحه 476 قرآن مجید

تحقق معجزه با اذن الهی

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ ۗ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ)(1)

و همانا رسولانی را پیش از تو فرستادیم که داستان برخی از آنان را بر تو خوانده ایم و داستان بعضی را بر تو نخوانده ایم. و هیچ رسولی نمی تواند معجزه ای بیاورد جز به اذن خدا؛ پس وقتی که امر خدا بیاید، به حق، قضاوت می شود و آنجا، اهل باطل، خسارت ببینند.

مقدمه

در قرآن کریم، از پیامبران و رسولان الهی فراوان یاد شده است. سرگذشت زندگی آنها، مشکلاتی که بر سر راهشان بوده، مقاوتها و مجاهدت های آنها در راه خدا، می تواند الگوی بسیار مناسبی برای مسلمانان باشد. با توجه به این مسأله که این سوره در مکه نازل شده و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و مسلمانان در مکه همواره با مشرکان درگیر بودند و از جانب آنها دچار آزار و اذیت های فراوانی می شدند، برای تسلیت خاطر مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله) اشاره به وضع رسولان پیشین و بهانه هایی که از جانب قوم خویش و مخالفانشان درباره آیین آن حضرت وارد می شد را ذکر کرده تا تسلیت خاطری برای حضرت باشد یا سخنی برای جلوگیری از بهانه جویی های کفار مکه.

واژه ها

أَرْسَلْنَا: فرستادیم (فعل ماضی از ماده «رسل»، باب افعال).

قَصَصْنَا: حکایت کردیم (فعل ماضی از ماده «قص»)

آیَهٍ : نشانه، معجزه.

قُضِیَ: داوری شد (فعل ماضی از ماده «قضی»).

خَسِرَ: زیان کرد، فعل ماضی از ماده «خسر»).

ص: 301


1- غافر(40): 78

هُنَالِکَ: آن جا، آن وقت.

الْمُبْطِلُونَ: باطل گرایان (اسم فاعل از ماده «بطل» باب افعال).

نکات تفسیری

1. تعداد پیامبران الهی

بسیاری از مفسران، به تناسب آیات فوق، این جا بحثی درباره تعداد پیامبران الهی مطرح کرده اند و در این باره روایات مختلفی نقل نموده اند. روایت مشهور در این باره، یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر است. در حدیثی از امام رضا(علیه السلام) چنین آمده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) را فرمود:

خداوند، صد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید که من، از همه آنها گرامی ترم؛ در عین حال فخر و مباهات نمی کنم. [و حالت غرور ندارم] و خداوند، صد و بیست و چهار هزار وصی آفرید که علی از همه آنها نزد خداوند گرامی تر و برتر است.(1)

باز در حدیث دیگری از پیامبر میخوانیم که در پاسخ سؤال ابوذر درباره پیامبران الهی، همین عدد را بیان فرمود و به دنبال سؤال از تعداد رسولان از میان آنها، عدد سیصد و سیزده نفر را ذکر کرد.(2) در حدیث دیگری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و بعد از ذکر عدد صد وبیست و چهار هزار فرمود: «پنج نفر از آنها اولوالعزم بودند: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (علیهم السلام).

2. نام چند پیامبر در قرآن ذکر شده

پیامبرانی که نامشان در قرآن به صراحت آمده است، 26 نفرند که عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، صالح، هود، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یوسف، یعقوب، لوط، شعیب، موسی، هارون، زکریا، یحیی، عیسی، داوود، سلیمان، الیاس، الیسع، ذوالکفل، ایوب، یونس، عزیر و حضرت محمد (علیهم السلام)(3)

ولی پیامبران دیگری نیز هستند که در قرآن، اشاراتی به آنها شده است، بی آن که نام آنها به صراحت بیان شود و در روایات تفسیری، نام آنها بیان شده است؛ مانند اشموئیل» که در سوره بقره، آیه 248 با عبارت (وقال لهم نبیهم) و «رمیا» که در آیه 259 سوره بقره با

ص: 302


1- تفسیر نمونه، ج 20، ص184، به نقل از بحارالانوار، ج 11، ص 30، ح 21
2- تفسیر نمونه، ج 20، ص184، به نقل از بحارالانوار، ج 11، ص 32، ح 21
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص185

عنوان (أو الذی مر علی قریه ...) و «یوشع» که در آیه 60 سوره کهف با عبارت (وإذ قال موسی لفتاه) و «خضر» که در آیه 65 کهف با عبارت ( فوجدا عدا من عبادنا)از آنها یاد شده است.(1)

3.«معجزه» فقط با اذن الهی تحقق می پذیرد

مخالفان پیامبران، هر روز برابر آنها تقاضای معجزه دلخواه خودشان را داشتند مشرکان مکه نیز ازاین قاعده مستثنا نبودند. قرآن در جواب بهانه جویی های آنها می فرماید: «هیچ پیامبری حق ندارد معجزه ای بیاورد جز به اذن و اجازه خداوند»

همه معجزات، در اختیار خدا است و بازیچه دست کفار نیست و پیامبر(صلی الله علیه وآله)برابر معجزات پیشنهادی آنها، نمی تواند سر تسلیم فرود آورد. خداوند، آنچه را برای هدایت مردم و شناخت حق، ضروری و لازم است، بر دست پیامبرانش ظاهر می کند.

قابل ذکر است که خداوند، برای مردم حجاز نیز به دست مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله)معجزات فراوانی ظاهر کرد ساخت که بالاترین و برترین و جاودانه ترین معجزه، نزول قرآن کریم میان مردم و تحدی و مبارزه طلبی بود که تا قیامت، همه از آوردن مثل آن عاجزند. غیر از قرآن کریم، معجزاتی مانند شق القمر و شهادت درخت به نبوت پیامبر و ... در مکه رخ داد؛ اما چون مشرکان هر روز بهانه ای می آوردند و تقاضای معجزات مختلفی می کردند، این آیه به بهانه جویی های آنها خاتمه داد و طرز تفکر غلط آنها را بیان کرد.

4. فرصت سوزی نکنید؛ از فرصت ها استفاده کنید

مشرکان مکه، مانند مشر کان هلاک شده در قرون گذشته، پیوسته از پیامبر تقاضای عذاب الهی می کردند در فراز آخر آیه، با لحنی جدی و تهدید آمیز به کسانی که می گفتند: اگر راست می گویی، چرا عذاب الهی به سراغ ما نمی آید؟» چنین هشدار می دهد: «هنگامی که فرمان الهی برای مجازات این مشر کان لجوج صادر شود، میان آنها به حق داوری خواهد شد و پیروان باطل، آن هنگام زیانکار خواهند بود»: (فإذا جاء أمر الله قضی بالحق وخسر هنالک البنطلون)

زیرا آن روز، درهای توبه برای همیشه بسته خواهد شد و ناله ها و فریادها به جایی نخواهد رسید. آن روز است که سرمایه ارزشمند عمر را از دست داده اند و هیچ متاع و کالایی به دست

ص: 303


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص185

نیاورده اند، جز خشم و قهر الهی.

5.«مبطولون» فقط شامل کفار نمی شود

باید توجه داشت که معنای آیه، فقط خطاب به کفار نیست؛ بلکه شامل هر انسانی است که گوهر عمر خویش را به حراج گذاشته و به بطالت می گذراند. این آیه، هشداری است به آنها که وقت هایشان را صرف امور لهو و باطل می کنند و گویی فقط برای همین چند روز دنیا خلق شده اند و مرگی در کار نیست.

در حدیثی می خوانیم: در شهر مدینه، دلقکی بود که مردم را می خنداند و گاه اظهار می کرد که این مرد (امام سجاد علیه السلام ) مرا خسته کرده؛ زیرا تا به حال نتوانسته ام او را بخندانم؛ لذا روزی که امام (علیه السلام) در حال عبور از کوچه ای بود، آن مرد، عبای حضرت را از دوش مبارکش برداشت و فرار کرد. امام (علیه السلام)به او اعتنایی نکرد. همراهان به دنبال او رفتند و عبا را از او گرفتند و بر دوش حضرت افکندند. امام(علیه السلام) پرسید: این شخص، که بود؟» عرض کردند: «دلقکی است که مردم مدینه را می خنداند»، حضرت فرمود: به او بگویید: «ان الله یوم یخسر فیه المبطلون»، «همانا برای خداوند روزی است که در آن روز اهل باطل، زیان خواهند دید ...».(1)

پیام ها

1. برای هدایت کامل انسان ها، دانستن تمام تاریخ لازم نیست؛ بلکه داشتن برخی الگوها کافی است (قرآن، رسالت خویش را هدایت همه مردم معرفی می کند ....( هدی للناس)(2) و از سوی دیگر، داستان برخی از رسولان را ذکر می کند) ( مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ)

2. یکی از بهترین شیوه های هدایت و انسان سازی، ذکر داستان های واقعی و معرفی الگوهای موفق است (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ)

3. داستان هایقرآن، واقعی است، نه تخیلی (أَرْسَلْنَا...قَصَصْنَا)

4. قرآن، کتاب قصه و تاریخ نیست؛ اما از ابزار قصه و تاریخ به قدر حاجت و مصالح بشر استفاده کرده است. (مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا...).

5. وقتی به حق قضاوت شود، چهره واقعی باطل و زیان بار بودن آن، آشکار می شود (قُضِیَ

ص: 304


1- نورالثقلین، ج 4، ص537
2- بقره(2):2

(بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ)

6. معجزه، باید در راستای اهداف رسالت و هدفمند باشد ( وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ)

7. معجزات فرستادگان الهی، در حقیقت، فعل خدا بود که به واسطه پیامبران صورت می پذیرفت(1) ( وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ)

8. از ذکر نشدن نام خود، ناراحت نشویم. نام بسیاری از انبیا نیز برده نشده است (لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ)(2)

9. آشنایی با تاریخ انبیا، مایه تستی و عامل صبر است (فاصبر ... مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ )(3)

ص: 305


1- تفسیر راهنما، ج16، ص 339
2- تفسیر نور، ج10، ص298
3- تفسیر نور، ج10، ص298

درس 238 صفحه 478 قرآن مجید

سرگذشت سرکشان

(وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَهُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) (1)

اما قوم ثمود را هدایتشان کردیم؛ پس آنان، [کافران] کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند؛ در نتیجه به کیفر آنچه کسب می کردند، صاعقه عذاب خفت آور، آنان را گرفت.

مقدمه

قرآن مجید با استناد به عینیت های تاریخی و حوادثی که رخ داده است، سعی در توجه دادن انسان به درک موقعیت و نتایج عملکرد خود کرده است؛ از جمله این موارد، داستان قوم ثمود و علل نابودی آنان با عذاب الهی است که در این آیه، به آن پرداخته شده است.

واژه ها

اسْتَحَبُّوا : ترجیح دادند، برگزیدند (فعل ماضی از ماده «حبت» باب استفعال).

الْعَمَی: کوری (مراد، گمراهی است که به استعاره، آن را کوری نامیدند).

صَاعِقَهُ : شدت صوت رعد (از ماده «صعق»).

الْهُونِ: ذلت و خواری.

نکات تفسیری

1.تاریخچه قوم ثمود

ثمود، طایفه ای بت پرست از قوم عرب بودند که پیش از قوم عاد در سرزمین حجر میان حجاز و شام می زیستند و دارای عمرهای طولانی و سرزمین های آباد و خرم و باغ های پرنعمت بودند. حضرت صالحکه از ذریه حضرت نوح(2) بود در شانزده سالگی بر آنها مبعوث شد و تا سن 120 سالگی آنها را ارشاد کرد. در آخر، به آنها پیشنهاد داد من از خدایان

ص: 306


1- فصلت (41): 17
2- صالح بن ثمود بن عاثر بن ارم بن سام بن نوح.

شما درخواست می کنم؛ اگر اجابت کردند، از پیش شما می روم و اگر اجابت نکردند، شما از خدای من چیزی طلب کنید؛ اگر اجابت کرد، ایمان بیاورید. روز موعود فرا رسید. حضرت صالح، از یکایک بتان درخواست کرد و جواب نشنید. آنها از حضرت صالح(علیه السلام) خواستند ماده شتری ده ماهه قرمز رنگ پر کرک از دل کوه بیرون بیاورد و معجزه محقق شد؛ ولی باز هم ایمان نیاوردند و شتر را کشتند. بعد از سه روز، صاعقه آسمانی آمد و آنها را هلاک کرد. (1)

2.منظور از هدایت در آیه چیست؟

هدایت بر دو نوع است

الف. تکوینی: که همان حس فطری و عقل درونی است که خداوند در نهاد هر موجودی قرار داده است تا مسیر خلقت خویش را بپیماید:( رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی)؛(2) پروردگار ما کسی است که به هر موجودی، آن چه لازمه آفرینش او بوده، داده؛ سپس هدایت کرده است.

ب. تشریعی: که نشان دادن راه با تمام دلایل و معجزات توسط پیامبران است. منظور آیه از هدایت، همان هدایت تشریعی است. خداوند، با لطف خویش پرده ابهام را از پیش چشم آنها کنار زد و دل های آنان را به جهان کمال راغب کرد، تا اهدینا الصراط مستقیم را به آنها بشناساند:

(وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ)(3)و چگونه ممکن است شما کافر شوید با این که آیات خدا بر شما خوانده می شود و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خدا تمسک جوید به راه راست هدایت شده است.

3.اختیار یا اجبار؟

انسان، موجودی است مرکب از عقل و شهوت. عقل، به انسان اختیار می دهد راه صحیح را برگزیند و تابع شهوات و هواهای نفسانی نباشد این آیه شریف، دلیل روشن و بارزی است بر مسأله آزادی و اراده انسان و نظریه جبرگرایی را که مخالف هدف آفرینش است. و دستگاه آفرینش را به صورت یک صحنه خیمه شب بازی در خواهد آورد را رد کرده و بر عقاید جبریه

ص: 307


1- قصص، قرآن (سید هاشم رسول محلاتی)، ص83
2- طه (20): 50
3- آل عمران (3): 101

خط بطلان می کشد.

و قوم لجوج ثمود، با این همه دلایل و معجزات، به پیامبرشان ایمان نیاوردند و به تصریح آیه، کوری و ضلالت را بر هدایت ترجیح دادند. به سبب همین اختیارشان، با دست خود، خود را به هلاکت رسانده و به عذاب سخت الهی گرفتار شدند.

4.عاقبت سرکشان

خداوند، قوم مغرور و خود پسند ثمود را به عذاب سخت گرفتار کرد. عاقبت قوم ثمود، در آیات مختلف قرآن به تعابیر گوناگون بیان شده است:

الف. در سوره اعراف، آیه 78 آمده است:

(فاخذتهم الرجفه فأصبحوا فی دارهم جاثمین): زمین لرزه شدید، آنها را فراگرفت و صبحگاهان جسمهای بی جانشان در خانه هایشان باقی مانده بود.

ب. در پنجمین آیه سوره حاقه می فرماید:

(فاما ثمود فأهلکوا بالطاغیه) : قوم ثمود به وسیله یک عامل ویرانگر نابودشدند.

ج. همچنین در آیه 67 سوره هود آمده است:

(وأخذ الذین ظلموا الصیحه فأصبحوا فی دیارهم جاثمین): قوم ستمگر ثمود، به وسیله صیحه آسمانی، از میان رفتند و در خانه هایشان، به رو افتادند و مردند.

اما از این که در آیه مورد بحث، تعبیر به صاعقه شده، ممکن است در ابتدا تصور شود میان این تعابیر، منافاتی وجود دارد، ولی با کمی دقت، نشان میدهد که چهار تعبیر فوق (رجفه طاغیه، صیحه و صاعقه) به یک حقیت بازگشت می کند؛ زیرا صاعقه، دارای تمام خصوصیات مذکور است. صدای وحشتناک دارد که از آن می توان به صیحه آسمانی تعبیر کرد و با آتش سوزان همراه است؛ لذا می توان به آن، صاعقه گفت و نقطه ای که فرو می آید، تولید لرزه شدید می کند که می توان به رجفه تعبیر کرد و یک وسیله ویرانگر و مخرب است که به طاغیه تعبیر شده است. در حقیقت، بلاغت قرآن ایجاب می کند که ابعاد مختلف یک عذاب را با تعبیرات گوناگون در آیات مختلف بیان کند، تا در نفوس انسان ها تأثیر عمیق تری بخشد. (1)

ص: 308


1- برگرفته از، تفسیر نمونه، ج 20، ص 244، همراه اضافات

5.تناسب عذاب و گناه

بین گناه و عذاب، تناسب وجود دارد. خداوند، انسان ها را به تناسب گناهانی که انجام می دهند، مجازات می کند؛ برای نمونه کسی که پروردگارش را فراموش کند و بخواهد به خیال خود راحت زندگی کند، خداوند زندگی اش را تنگ و سخت قرار می دهد.(1) اگر زنا زیاد شود، زلزله(2) و مرگ ناگهانی(3) افزایش می یابد. هرگاه والیان و حاکمان دروغ بگویند، باران بند می آید و هرگاه سلطان ستم کند، دولت، سست و بی اعتبار شود و اگر زکات داده نشود، چهارپایان بمیرند.(4)

کسانی که اوامر الهی را سرپیچی کنند و مقابل خدا تکبر ورزند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به عذاب خوار کنندای گرفتار می کند (العذاب الهون) تا در چشم دیگران ذلیل و پست شوند؛ مانند فرعون و نمرود. خداوند قوم ثمود مستکبر را نیز خوار کرد تا مایه عبرت دیگران باشند. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: کسی که استکبار ورزد خداوند، او را پست کند. (5)

پیام ها

1. تاریخ، بهترین درس عبرت است (وَأَمَّا ثَمُودُ)

2. خداوند، قبل از عذاب، اتمام حجت می کند (فَهَدَیْنَاهُمْ... فَأَخَذَتْهُمْ )؛(6) پس ما هم در مسائل خانودگی و اجتماعی و اخلاقی و ... قبل از مؤاخذه باید اتمام حجت کنیم.

3. شرک ورزی و پرستش غیر خدا، گمراهی و کوری است (فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی ).

4. جوامع گمراه و گنهکار، در خطر گرفتار شدن به عذابهای دنیوی اند (فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَهُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ).

5. انسان، در اراده و سرنوشت خود، مختار و آزاد است (فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَی عَلَی الْهُدَی )

ص: 309


1- طه (20) 124؛ ومن أعرض عن ذکری فإن له معیشه ضنکا
2- امام صادق علیه السلام: «اذا فشا الزنا ظهرت الزلازل» (میزان الحکمه، ج5، ص2212، ح 7654).
3- رسول اکرم صلی الله علیه واله «اذاکثر الزنا محثرت موت الفجاه»(میزان الحکمه، ج5، ص2212، ح7653
4- امام رضا علیه «اذا کذب الولاه حبس المطر و اذا جار السلطان هانت الدوله و اذا حبست الزکاه ماتت المواشی» (امالی مفید، ص 310)
5- رسول اکرم علیه واله : «من یتکبر یضعه الله» (میزان الحکمه،ج19 ص5095 ح17293
6- تفسیر نور، ج10، ص327

درس 239 صفحه 480 قرآن مجید

بشارت الهی

(فإِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ)(1)

همانا کسانی که گفتند: «پرودگار ما خدا است»: سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند او می گویند: ] «نترسید و غم مخورید و بشارت باد شما را به آن بهشتی که به شما وعده داده می شود».

مقدمه

انسان ها در پرتو هدایت انبیا و رسولان الهی، چند گروهند:

1. گروهی همیشه دشمن حقیقت بوده و علم مخالفت و لجاجت با حق سر میدهند و در صدد خاموش کردن نور الهی هستند؛ مانند ابوجهل و ابولهب.

2. افرادی، در ظاهر دم از دین و ایمان می زنند؛ ولی در میدان عمل، سودجو و منفعت طلبند و وقتی در امواج پر تلاطم هواهای نفسانی و شهوات قرار می گیرند، غرق می شوند مانند طلحه و زبیر

3. گروهی به یگانگی آفریدگار اقرار کرده و به اصول و ارکان توحید معتقدند، دعوت رسول را لبیک گفته و از برنامه های مکتب قرآن پیروی می کنند و در حوادث و موانع و مشکلات، دچار هیچ گونه لغزش و انحرافی نمی شوند؛ مانند سمیه و یاسر که در گرمای شدید عربستان، زیر شکنجه های سخت، دست از ایمان خود برنداشته و استوار ماندند و با با شعار «أحد، أحد» به دیدار باقی و ملکوت اعلی شتافتند.

آیات قبل، سرگذشت گروه اول و دوم را بیان کرد؛ ولی آیه مورد بحث، عاقبت گروه سوم را بیان می کند.

ص: 310


1- فصلت (41): 30

واژه ها

اسْتَقَامُوا: استقامت کردند (فعل ماضی از ماده «قوم» باب استفعال).

تَتَنَزَّلُ: فرود می آید (فعل مضارع از ماده «نزل» باب تفعل).

الا تَخَافُوا: نترسید (فعل نهی از ماده «خوف»).

تُوعَدُونَ: وعده داده می شوید (فعل مضارع مجهول از ماده «وعد»).

نکات تفسیری

1.اقرار وحدانیت

انسان موحد و مؤمن، نه تنها در مقام عمل، بلکه در بیان و گفتار هم باید به وحدانیت خدا اقرار کند. نخستین شعار پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) هنگام بعثت «قولو لا اله الا الله تفلحوا» بود و یکی از مراحل ایمان، اقرار با زبان است.(1) و در جمله «ربنا الله» که به معنای توحید و نفی شرک است، کلمه«رب» بر لفظ جلاله الله که مستجمع صفات کمال است مقدم شده، تا انحصار ربوبیت در الله و نفی پرستش غیر خدا را برساند؛

2.استقامت در عمل

لازمه استقامت، ایمان به ارسال رسل و انزال کتب و امامت امامان اطهار(علیهم السلام) و عمل به تمامی احکام و اوامر و نواهی خداوند است. باید تا آخرین نفس و لحظه مرگ در مسیر مستقیم الهی، ثابت قدم بود و دچار هیچ گونه انحراف و لغزشی نشد (واستقم کما أمرت ولا تتبع أهواءهم) ؛(2) و آن چنان که مأمور شده ای استقامت نما و از هوی و هوس های آنان پیروی مکن. همان گونه که در نماز، دست کم روزی ده بار از خداوند می خواهیم: «اهدنا الصراط مستقیم؛ ما را به راه راست هدایت کن».

محمدبن مسلم از حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه پرسید، حضرت فرمود: «یعنی کسانی که بر امامان یکی پس از دیگری استقامت ورزیدند ...».(3)

محمد بن فضیل از امام رضا علیه السلام پرسید: «استقامت چیست؟» فرمود: «استقامت - به خدا

ص: 311


1- رسول اکرم(صلی الله علیه وآله): «الایمان معرفه بالقلب و قول بالسان و عمل بالارکان؛ ایمان سه مرحله دارد: شناخت با دل، گفتن به زبان و عمل با اعضاء» (میزان الحکمه، ج 1، ص 360، ح 2، ص 126).
2- شوری (42): 15
3- نورالثقلین، ج 4، ص 546

سوگند! - همین ولایتی است که شما شیعیان دارید» (1)

3.بشارت فرشتگان در دنیا و آخرت

بعضی از مفسرین گفته اند: نزول فرشتگان بر مؤمنان با استقامت به هنگام مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر است، جمعی دیگر از مفسران نیز گفته اند: فرشتگان در سه موقف به هنگام مرگ» و «به هنگام ورود در قبر» و «به هنگام زنده شدن در رستاخیز» به سراغ مؤمنان می روند.

اما حقیقت این است که این بشارت ها دایمی و همیشگی است زیرا «تتنزل» فعل مضارع است و بر استمرار دلالت می کند، آیه نیز هیچ قید و شرطی ندارد و کلام فرشتگان در آیه بعد که می گویند: (نحن أولیاؤکم فی الحیاه الدنیا وفی الآخره )؛ مایاران و مددکاران شما در زندگی دنیا و آخرت هستیم» همیشگی بودن بشارت های فرشتگان را تأیید می کند. (2)

بنابراین نزول فرشتگان هم در دنیا است همانطور که خداوند پنج هزار فرشته را برای یاری مسلمانان در جنگ بدر نازل کرد.(3) و هم در هنگام ورود به قبر و هنگام زنده شدن در رستاخیز که روایات به آن اشاره نموده است.

4.تفاوت خوف و حزن

خوف و ترس، مربوط به حوادث بیم ناک و سختی است که مؤمنان در آینده در پیش دارند، از قبیل سکرات مرگ، قبر، قیامت و ...؛ ولی حزن مربوط به حوادث ناگوار گذشته است از قبیل گناهان، از دست دادن ثواب و ... . چون حوادث سخت آینده، بسیار مهم است و بر هر انسانی مشکل است، خوف، بر حزن مقدم شده است.(4)

موحدان با استفاده از امداد الهی و نزول فرشگان، در سیطره ترس و اندوه قرار نمی گیرند.

5.نقش فرشتگان

قرآن مجید فرشتگان الهی را دارای مأموریت هایی در جهان آفرینش می داند؛ از جمله تدبیر امور: «فالمدبرات أمرا؛ آنها که امور را تدبیر می کنند» نگهبانی (یرسل علیکم حفظه)، ثبت

ص: 312


1- نورالثقلین، ج 4، ص547
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج20، ص275
3- «بلی إن تصبروا وتتقوا ویأتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه آلاف من الملائکه مسؤمین»، آل عمران، (3) آیه 125
4- برگرفته از تفسیر نمونه، ج 20، ص275.

اعمال (ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید)، تبلیغ وحی (رسول کریم) که مأموران قبض روح (یتوفاکم ملک الموت)، حاملان عرش (یحملون العرش)که، مأموران بهشت (والملاکه یدخلون علیهم من کل باب)، نگهبانان دوزخ «علیها تسعه عشره»

از جمله مأموریت های فرشتگان الهی، نازل شدن بر مؤمنان با استقامت است، که اثر این نزول، در روحیه مؤمنان و روشنایی دل آنان، قابل لمس است.

پیام ها

1.استقامت در کنار ایمان، ارزش است، وگرنه کفار نیز بر باطل استقامت دارند ( قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا)(1)

2. بالاترین هدیه آسمانی که فرشتگان برای مؤمنان مقاوم می آورند، آرامش روحی و روانی است (أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا )(2)

3. نزول فرشتگان الهی، بر غیر پیامبران که اهل ایمان و پایداری هستند (إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا ... عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ).(3)

ص: 313


1- تفسیر نور، ج10، ص 336
2- تفسیر نور، ج10، ص337
3- تفسیر راهنما، ج16، ص408.

درس 240 صفحه 482 قرآن مجید

راه های خدا شناسی

(سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)(1)

ما پیوسته آیات خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنان ارائه می دهیم تا برایشان روشن شود که خداوند حق است، آیا [آیات خدا را انکار می کنند و برایشان ]کافی نیست که پروردگار تو بر هر چیزی شاهد است؟

مقدمه

دعوت به توحید و نفی شرک، یکی از محوری ترین رسالت های انبیای الهی بوده است. آن فرستادگان الهی، در این راستا گاه از برهان و گاهی از موعظه حسنه و گاه از جدال احسن بهره می گرفتند. یکی از مؤثرترین راههای خداشناسی و اثبات توحید، استفاده از نشانه ها و آثار وجودی خداوند در جهان و در درون جسم و جان انسان می باشد. در این آیه شریف، به سه راهخداشناسی، یعنی مطالعه جهان طبیعت، فطرت و خودشناسی و برهان صدیقین

اشاره شده است.

واژه ها

آفاق: اطراف زمین و آسمان

نری: نشان می دهیم (فعل مضارع از ماده «رأی» باب افعال).

آیات: نشانه ها، علامتها (جمع آیه از ماده «وی» یا «ایی»).

لم یکف: کافی نیست (فعل مضارع مجزوم از ماده «کفی»).

ص: 314


1- فصلت(41):53

نکات تفسیری

1.أیات آفاقی و انفسی

به گفته جمعی از مفسران، مراد از آیات آفاقی، نظم حاکم بر عالم طبیعت، آفرینش خورشید، ستارگان، کهکشان ها، زمین، دریاها، کوهها، جانداران، گیاهان و اسرار شگفت انگیر آنها و مراد از آیات انفسی، ساختار دقیق، ظریف و شگفت آور جسم و روح انسان است؛ همچون مراحل خلقت، دستگاه گوارش، حرکت منظم و دقیق قلب، شبکه حیرت آور اطلاع رسانی عصبی، سامانه گسترده عروق، سامانه دفاعی بدن و ... و از همه مهم تر، اسرار اعجاز آمیز روح است که همگی بر علم، قدرت و تدبیر بی بدیل خداوند و وحدانیت بی مثال او شهادت می دهند.

2.مراتب خداشناسی

افراد بشر، دارای استعدادها، علاقه ها و سلیقه های گوناگون و درجات علمی و معرفتی متفاوت می باشند. خداوند برای آنان، در خور فهم و استعدادشان براهین خداشناسی را تبیین کرده است. توده مردم که بیشتر با عالم طبیعت و داده های حسی مأنوسند را به مطالعه و تدبردر آیات آفاقی و نظم حاکم بر عالم طبیعت فراخوانده است تا از این طریق، حقانیت خویش را تبیین کند همچنین کسانی را که علاوه بر عالم طبیعت، با بخش هایی از عالم ماورای طبیعت آشنایی دارند، به مطالعه ابعاد گوناگون وجودی انسان (خویشتن خویش) دعوت کرده است، تا از این رهگذر پرتوی از حقیقت خویش را بر آنان بتاباند. در پایان همه کسانی را که دارای بصیرت، فطرت پاک و بینش ناب توحیدی اند را به مشاهده جمال و جلال حق که در سراسر عالم گسترده و قابل مشاهده است، فرا خوانده و وجود و حضور خویش را در همه ذرات عالم بر حقانیت و وحدانیت خویش به گواهی گرفته است.

این مرتبه از خداشناسی را که عالی ترین و شریف ترین راه خداشناسی است، برخی بر برهان صدیقین تطبیق داده اند.(1) اولیای الهی از این مرتبه خداشناسی بهره مند بودند. امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «هر گز خدایی را که ندیده ام، نمی پرستم». از آن حضرت سؤال شد: »چگونه؟» فرمود: «وای بر تو! او با چشم سر قابل مشاهده نیست؛ بلکه با چشم دل که به حقیقت ایمان رسیده است ، [مشاهده می شود].(2)

ص: 315


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص 334
2- اصول کافی، ج 1، ص 97

3.آشکار شدن حقیقت

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: «منظور از نشان دادن آیات، فرو رفتن در زمین و مسخ شدن و هدف سنگ های آسمانی قرار گرفتن منکران وحی است» ... راوی می پرسد: «(حتی یتبین لهم أنه الحق) یعنی چه؟» امام فرمود: «این را رها کنید! این،مربوط به قیام قائم است»(1)

آن حضرت در حدیثی دیگر فرمود:

منظور از (حتی یتبین لهم أنه الحق)خروج قائم است؛ چون آن حقی که نزد خدا است و روزی برای خلق آشکار می شود و خلق او را می بیند، همان قائم است.(2)

همان گونه که ملاحظه شد، در این روایات، آشکار شدن حق برای مردم به ظهور و قیام حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر شده است. در جمع بین این روایات و آنچه در تفسیر این آیه شریف آمده است، می توان گفت: از آن جهت که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انسان کامل، خلیفه خدا و مظهر اسما و صفات جمال و جلال حق است یکی از مصادیق بارز(حتی یتبین لهم أنه الحق) وجود شریف آن حضرت است که آن حق، با قیامش بر همگان آشکار می شود.

پیام ها

1. خدا خود بر وحدانیت خود گواهی میدهد؛ آفتاب آمد دلیل آفتاب (أَنَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)

2. پیشگویی های قرآن، یکی از وجوه اعجاز قرآن و سند حقانیت آن است (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا )

3. همه عالم هستی، کتاب و کلاس خداشناسی و خدا پرستی است (فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ )

4. آیات آفاقی و انفسی، حجتهای بیرونی و درونی خداشناسی هستند ( آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ)

5. پیشرفت علوم، می تواند گامی در تبیین راههای خداشناسی باشد (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ)

ص: 316


1- اصول کافی، ج 8، ص 146.
2- اصول کافی، ج 8، ص312

درس 241 صفحه 484 قرآن مجید

توحید ناب

(فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)(1)

او آفریننده آسمان ها و زمین است؛ از جنس خود شما برایتان همسرانی آفرید، و نیز برای چارپایان جفت هایی خلق کرد، تا بدین وسیله نسل شما را زیاد کند. او هیچ مثل و همانندی ندارد و او شنوا و بینااست.

مقدمه

اعتقاد به توحید ناب، پذیرش ولایت الهی و اعتماد و توکل به خداوند، آن گاه حاصل می شود که خداوند را آن گونه که هست، از طریق اوصاف و صفاتش بشناسیم. قرآن کریم، یکی از معتبر ترین و دقیق ترین منابع خداشناسی است که خداوند، به وسیله آن، خودش را به جهانیان معرفی می کند. در این آیه شریف و آیات قبل و بعد آن، بخشی از صفات خداوند از قبیل علم، قدرت و تدبیر او مطرح شده است، تا بستر پذیرش ولایت مطلق خدا و اعتقاد به توحید ربوبی فراهم آید.

واژه ها

فَاطِرُ : شکافنده و پدیدآورنده چیزی که مشابه نداشته است (اسم فاعل از ماده «فطر»).

الْأَنْعَامِ: چهارپایان اهلی (جمع تعم از ماده «نعم»).

یَذْرَؤُ: می آفریند - تکثیر می کند (فعل مضارع، از ماده «ذرء»).

ص: 317


1- شوری (42): 11

نکات تفسیری

1.آفرینش بی بدیل

کلمه «فطر» یعنی آفریدن چیزی که پیش تر مشابه نداشته و به صورت ابداعی به وجود آمده باشد. این نوع آفرینش، نماد علم، قدرت و تدبیر بی نظیر خداوند است. چنین خدایی سزاوار پرستش، ربوبیت و ولایت مطلقه است. البته «فطر» در لغت به معنای شکافتن و جدا کردن نیز آمده است. این معنا می تواند اشاره به این باشد که آسمانها و زمین در آغاز، توده ای متراکم بوده که در اثر انفجار شکافته شده و کرات تفکیک شده اند. این معنا نیز بر علم، قدرت و تدبیر بی بدیل خداوند دلالت دارد؛ چراکه انفجار اتفاقی و بدون تدبیر نمی تواند این گونه دقیق، منظم و پایدار باشد. (1)

2. فسلفه ازدواج

زوجیت، یکی از اسرار عالم آفرینش است که منشأ تحولات عظیم در علوم گوناگون شده و هنوز همه ابعادش کشف نشده است. قرآنکریم، از زوجیت همه موجودات خبر داده است:

(ومن کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون):(2) و ما از هر چیزی دو جنس (مذکر و مؤنث) آفریدیم شاید شما متذکر شوید.

در این آیه، از زوجیت چارپایان و انسان ها سخن به میان آمده است. مسأله زوجیت در حیوانات و ازدواج در انسانها آرامش، امنیت و تأمین نیازهای عاطفی را همراه لذت های معنوی و جنسی در بر دارد؛ اما گویی همه، مشوق هایی هستند برای حفظ و گسترش نسل ها، به راستی اگر چنین لذتها و گرایش هایی نمی بود، آیا نسل انسانها و سایر حیوانات در معرض خطر انقراض قرار نمی گرفت؟

3.ذات بی همتا

همه مشتاق شناخت خدا و بلکه مأمور به آنیم؛ ولی با توجه به محدودیت علم و هستی انسان و نامحدود بودن حقیقت و ذات خداوند، شناخت ذات خدا امکان پذیر نیست. از آنجا که صفات خدا عین ذات او است، شناخت حقیقت صفات خدا نیز مقدور کسی نیست.(3) اما آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید؛ بنابراین با وجود آن که شناخت

ص: 318


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص379
2- ذاریات (51): 49
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص370

حقیقت ذات و صفات خدا ممکن نیست، باید به قدر امکان از طریق عقل و وحی و فطرت در جست و جوی خدا بود. در این راستا برخی با تمثیل و تشبیه خدا به خلق، در صدد کشف آن حقیقت مطلق هستند، غافل از این که هیچ موجودی همانند خداوند نیست:(لیس کمثله شی.) در این بخش از آیه،همراه با تأکید، همانندی موجودات با خدا را نفی می کند؛ خواه کاف را زایده بدانیم که بر تاکید دلالت می کند(1)یا - بنا بر آنچه برخی گفته اند. اگر کاف زایده نباشد و معنا چنین باشد، بر فرض محال اگر خدا مثل داشته باشد، مثل خدا مثل ندارد؛ پس به طریق اولا خود خدا هم مثل نخواهد داشت. در این صورت، تأکید بر نفی مثل خدا شدیدتر خواهد بود.(2) علاوه بر این، نفی مثل، هر گونه همانندی و مشابهتی را در مقابل خداوند، نفی می کند.(3)

پیام ها

1.آفرینش آسمان ها و زمین، ابداعی و ابتکاری بوده است(4) (فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ).

2. دیدن و شنیدن خدا، با سایر دیدنها و شنیدنها متفاوت است(5)(لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

3. هیچ چیز مثل خدا نیست؛ ولی خدا با همه چیز ارتباط داشته و بر آنان نظارت دارد(6)(لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

4. انسان، حیوان و همه موجودات، زوج دارند؛ ولی خداوند، منزه از زوج و همسر است»(7) (جَعَلَ لَکُمْ ... أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ ... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ)

5. برخی از شبهات را باید پیش از پدید آمدن آن، پاسخ داد (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

. برخی از دستاوردهای علمی را می توان در قرآن جست وجو کرد؛ مانند انفجار در پیدایش آسمان ها و زمین و اصل زوجیت (فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ... َجعَلَ لَکُمْ ... َزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا..).

ص: 319


1- ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص33
2- تفسیر تبیان، ج 9، ص149؛ مجمع البیان، ج9، ص 37
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص 372؛ التحقیق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 24
4- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 380
5- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 380
6- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 380
7- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 380

درس 242 صفحه 486 قرآن مجید

مزد رسالت

(ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی ۗ وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ)(1)

آن، چیزی است که خداوند بندگانش را به آن بشارت می دهد؛ آنان که ایمان آورده عمل صالح انجام دادند، بگو: «برابر رسالتم، از شما مزدی درخواست نمی کنم، جز مودت نزدیکانم» و هر کس کار نیکی انجام دهد، برای او بر نیکی آن می افزاییم. همانا خدا، آمرزنده و قدردان است».

مقدمه

علم، فرهنگ، تمدن، پیشرفت و سعادت جوامع بشری، وام دار تعالیم انبیای الهی است؛ ولی آنان، برابر این خدمت بزرگ، هرگز از انسانها مزدی درخواست نکرده اند. قرآن کریم، سنت و سیره انبیای الهی را در این باره این گونه بازگو می کند:

«ما أسألکم علیه من أجر إن أجری إلا علی رب العالمین(2)

من هرگز از شما مقابل رسالتم، مزدی درخواست نمی کنم. مزد من، تنها بر عهده پروردگار عالمیان است.

در این آیه، به این حقیقت در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اشاره شده است؛ ولی در ادامه، مودت ذی القربی مزد رسالت معرفی می شود؟ به راستی چگونه می توان صدر و ذیل این آیه را با هم تطبیق کرده و تفسیر نمود؟ در این بخش، با کمک از آیات و روایات، به تفسیر این آیه شریف می پردازیم.

واژه ها

الْمَوَدَّهَ: دوست داشتن(3)(مصدر از ماده «ودد» بر وزن مفعله).

ص: 320


1- شوری(42):23
2- شعراء (26): 109
3- به محبتی که ابراز می شود، موده گفته می شود،

الْقُرْبَی: نزدیکان خویشان.

یَقْتَرِفْ: به دست بیاورد، نزدیک شود (فعل مضارع از ماده «قرف» باب افتعال).

نکات تفسیری

1.آثار ایمان و عمل صالح

در قرآن کریم، ایمان و عمل صالح همواره با هم آمده اند. از همراه آوردن این دو استفاده می شود که ایمان در بعد بینش توحیدی، آن گاه می تواند منشأ اثر باشد که در جنبه گرایش های عملی ظهور و بروز داشته باشد. همچنین گرایش ها و اعمال نیک نیز آن گاه اثر نجات بخشی و سعادتمندی خواهند داشت که بر ایمان و بینش ناب توحیدی تکیه زده باشند. آن گاه کسانی که این دو را همراه خود داشته باشند، مشمول بشارتهای الهی گشته و فوز و فلاح و فضل الهی نصیبشان خواهد شد و در «روضات الجنات» که باغ های سرسبز بهشتی است، متنعم می گردند.

2.مودت اهل بیت علیهم السلام

با توجه به آنچه در مقدمه گذشت، چرا پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در مقابل رسالت خویش از مردم تقاضای اجر کرده و مودت نزدیکانش را مزد رسالت قرارداده است؟ آیا منافع این درخواست به مردم می رسد یا به پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام ؟ با توجه به این که قرآن کریم، مجموعه ای به هم پیوسته و منسجم است و برخی از آیاتش با برخی دیگر تفسیر می شود،(1) و با دقت در بعضی از آیات مانند: (قل ما سألتکم من أجر فهو لکم)(2)«بگو: هر مزدی که از شما خواستم، پس آن به نفع شما است ...» و( قل ما أسألکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخد إلی ربه سبیلا)(3) «بگو: برابر رسالتم از شما مزدی درخواست نمی کنم، مگر این که کسی بخواهد با راهنمایی من ] به سوی پروردگارش راهی در پیش گیرد»، معلوم می شود اجری که پیامبرصلی الله علیه وآله از مردم درخواست کرده اند، نفعش به خود مردم بازمی گردد و در هدایت آنان در رسیدن به اهداف والای انسانی و الهی لازم و ضروری است.(4) این تقاضا، مانند آن است که پدری به فرزندانش بگوید: من، مقابل این همه زحمت که برایتان کشیدم از شما چیزی نمی خواهم، مگر این که با

ص: 321


1- برگرفته از: نهج البلاغه، خطبه 133
2- . سباء (34): 47
3- فرقان (25): 57
4- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص408 و 409

هم متحد باشید و از مسیر حق منحرف نشوید. چنین درخواستی نشان اوج دلسوزی، محبت و مسؤولیت پذیری است؛ بنابراین، مودت اهل بیت علیهم السلام در راستای استمرار و تحقق اهداف رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرار داشته و بدون آن، بشریت از فیض هدایت محروم خواهد ماند.

3.«القربی» چه کسانی هستند؟

واژه «القربی» در قرآن کریم شانزده بار تکرار شده است؛ گاه به صورت «القربی»، گاهی «اولی القربی» و گاه «ذی القربی»؛ ولی در همه موارد، مقصود بستگان نزدیک است. در این آیه شریف، مراد از «لقربی» اهل بیت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام هستند. شاهد بر این، روایات فراوانی است که شیعه و اهل سنت از رسول خداصلی الله علیه وآله در تفسیر «القربی» نقل کرده اند. هنگامی که این آیه نازل شد، اصحاب عرض کردند: «یا رسول الله! خویشاوندان تو که مودتشان بر ما واجب است، «کیانند؟» فرمود: «علی علیه السلام، فاطمه علیها السلام و دو فرزند آن ها».(1) از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «اهل بصره در تفسیر این آیه چه می گویند؟» پاسخ دادند: «آنها می گویند: مقصود، نزدیکان پیامبر است». امام فرمودند: «آن ها دروغ می گویند». این آیه، فقط درباره ما اهل بیت نازل شده است. (2)

البته در تفسیر «القربی» بین برخی مفسران اهل سنت نظرات مختلفی مطرح گردیده است که در جای خود پاسخ داده شده است (3)

4. مودت اهل بیت علیهم السلام و ولایت پذیری

امیرمؤمنان علی علیه السلام در تفسیر واژه مودت و محبت فرمود:

«ان الموده یعبر عنها اللسان و عن المحبه العینان»؛ (4)

همانا دوستی و مودت را زبان اظهار می کند و عشق و محبت را چشم ها اظهار می کنند .

در این حدیث شریف، مودت، به عشق و محبتی تفسیر شده است که اظهار گردد. با توجه به این که مودت اهل بیت علیهم السلام در راستای رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله و هدایت مردم قرار دارد، معلوم می شود اجر رسالت، علاوه بر محبت قلبی، تبعیت امت از جانشینان پیامبرصلی الله علیه وآله و ولایت پذیری از آنان در گفتار و کردار است؛ زیرا در غیر این صورت، محبت و مودت، ظهور و

ص: 322


1- برگرفته از: الدر المنثور، ج 6، ص7؛ الجامع الاحکام القرآن، ج16، ص 21-22؛ روح المعانی، ج13، ص 31
2- نورالثقلین، ج 4، ص 572
3- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج18، ص46-41؛ تفسیر نمونه، ج 20، ص 422 - 403.
4- میزان الحکمه، ج 2، ص 936 (به نقل از: غررالحکم، 3417)

بروزی نداشته و چنان محبتی بر فرض وجود، نفعی برای امت نخواهد داشت؛ در حالی که فرمود: (قل ما سألتکم من أجر فهو لکم)(1) و همچنین هدایت امت به سوی پروردگار نخواهد بود در حالی که فرمود: (إلا من شاء أن یتخذ إلی ربه سبیلا)(2). بنابراین آیه مورد بحث علاوه بر وجوب مودت اهل بیت علیهم السلام ، ولایت پذیری و تبعیت از آنان و اظهار عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام را نیز اثبات می کند. .(3)

5.تکثیر حسنات

خداوند، گاهی در ازای یک کار نیک صدها برابر حسنه می دهد (مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل حبه أنبتت سبع سنابل فی کل لیله منه حبه... )(4)، مثل آنانکه مالشان را در راه خدا انفاق کنند، مانند دانه ای است که از یک دانه هفت خوشه بروید، در هر خوشه صد دانه باشد.

و گاهی ده برابر حسنه می دهد: (من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها)(5)هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن خواهد بود و گاهی نیز به صورت کلی و مطلق خبر از افزایش حسنات میدهد؛ (ومن یقترف حسنه نزد له فیها حسنا ... )(6)که هر کس حسنه ای بیاورد ما نیز بر حسنه آن می افزاییم.

افزایش حسنات، گاهی با رفع نواقص از عمل و گاه با زیاد کردن ثواب آن تحقق می یابد(7)

با توجه به این که تشویق برای کسب حسنات در ادامه اجر رسالت و مودت اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است، معلوم می شود مودت اهل بیت علیهم السلام یکی از بارزترین مصادیق حسنات است که هر کس در جست وجوی آن بوده و آن را به دست آورد، وعده افزایش حسنات و غفران الهی شامل او می شود.(8)

ص: 323


1- سباء (34): 47
2- فرقان (25): 57
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 20، ص406-407
4- بقره (2): 261
5- انعام (7): 160
6- شوری (42): 23
7- 7. برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص 69 - 68
8- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 397-398

پیام ها

1. ایمان و عمل صالح، شرط دستیابی به نعمت های بزرگ و وعده های الهی است(1) (ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)

2. مودت قربی مصداق روشن ایمان، عمل صالح و حسنه است(2)(الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ... الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی ۗ وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً)

3. مودت، اظهار محبت است؛ پس باید در گفتار، کردار و رفتار مؤمنان نمایان باشد (إِلَّا الْمَوَدَّهَ)

4. قربی معصومند؛ زیرا مودت غیر معصوم نمی تواند اجر رسالت پیامبر باشد(3)( إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی)

5. مودت (اظهار محبت) بدون تبعیت و اطاعت، تملق است(4) ( إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی)

6. مودت اهل بیت طلاب سبب آمرزش و افزایش پاداش میشود(5) (إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی ... إإِنَّ اللَّهَ غَفُور).

7. خداوند، قدردان دوستداران اهل بیت علیهم السلام است(6) (ِالَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی... إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ).

8. استفاده از عنصر تشویق، بشارت و امیدبخشی در امر تبلیغ دین، تربیت و هدایت انسان ها مفید و گاهی ضروری است(7) (یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ....)

9. محبت اهل بیت علیه السلام پاداش تعیین شده خداوند برای رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله است(8) ( قُلْ ... إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی ).

10. پاداش مضاعف خداوند به اعمال نیک مؤمنان، جلوه ای از غفران و سپاسگزاری او است(9) (وَمَنْ یَقْتَرِفْ ...إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ).

ص: 324


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 397-398
2- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 397
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص398
4- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص398
5- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص398
6- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص398
7- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج16، ص521-523.
8- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج16، ص521-523.
9- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج16، ص521-523.

11. امت اسلامی، موظف به ابراز محبت به اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله هستند(1) (إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی )

. لازم است تبلیغ دین بدون چشم داشت مادی باشد (2)( قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا...).

ص: 325


1- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج16، ص521-523.
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج16، ص521-523.

درس 243 صفحه 487 قرآن مجید

مشورت

(وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ)(1)

و [برای] کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پا داشته اند و امور آنان در میانشان با مشورت انجام می شود و از آنچه به آنان عطا کرده ایم، انفاق می کنند.

مقدمه

در آیات قبل این سوره، به برخی صفات برجسته مؤمنان، از جمله اینکه از گناهان کبیره اجتناب نموده و در موقع غضب عفو می کنند، اشاره شده بود در این آیه، به عنوان تتمه بحث، به برخی دیگر از صفات آنها و چگونگی اداره امور جامعه توسط مؤمنان می پردازد.

واژه ها

اسْتَجَابُوا: اجابت کردند، پاسخ مثبت دادند (فعل ماضی از ماده «جوب» باب استفعال)

اقَامُوا: برپاداشتند (فعل ماضی از ماده «قوم» باب افعال).

شُورَی : مشورت کردن - از رای دیگران استفاده کردن (مصدر از ماده «شور»).

رَزَقْنَا: روزی دادیم (فعل ماضی از ماده «رزق»).

یُنْفِقُونَ: انفاق می کنند (فعل مضارع از ماده «نفق» باب افعال).

نکات تفسیری

1. دین جامع نگر

اسلام، در جایگاه جامع ترین و کامل تریندین و قرآن، در جایگاه کامل ترین کتاب آسمانی که مهمین و مصدق کتب آسمانی پیش از خود است، برای مؤمنان، بهترین و جامع ترین برنامه را ارائه داده است و هرگز به جامعه تک بعدی نمی نگرد. دقت در این آیه و دو آیه قبل

ص: 326


1- شوری (42): 38

آن، ما را به این حقیقت می رساند؛ لذا هم در مسائل اعتقادی برنامه و دستور دارد:للذین آمنوا وعلی ربهم یتوکلون؛(1) کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل می کنند.

و هم درباره مسائل اخلاقی: مؤمنان از گناهان بزرگ و قبیح اجتناب می کنند (والذین یجیبون کبائر الإثم...)(2)

هم درباره مسائل اجتماعی می فرماید: (أمرهم شوری بینهم).

و درباره مسائل عبادی می فرماید: (أقاموا الصلاه).

و درباره مسائل اقتصادی: (ینفقون).

بالاخره در مسائل سیاسی و نظامی می فرماید: (ینتصرون).

2. اهمیت شورا در اسلام

در اسلام، مشورت کردن در کارها از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا جایی که خداوند به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله او صراحتا دستور می فرماید با مسلمانان در کارها مشورت نماید:

«وشاورهم فی الأمر» (3)

و با آنان در کارها مشورت کن.

در این آیه نیز نظام شورا برای اداره امور جامعه مورد تأکید قرار گرفته و مؤمنان را چنین معرفی می کند: «و امور آنان در میانشان با مشورت انجام می شود».

سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله این بود که در کارهای مهم با اصحاب مشورت می کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جنگ های بدر، احد، خندق، حدیبیه،بنی قریظه و بنی نظیر و فتح مکه و تبوک با مسمانان مشورت کرد.

3.در چه جایی باید مشورت کرد؟

طلحه و زبیر به حضرت علی علیه السلام گفتند: ما به شرطی با تو هستیم که در کارها با ما مشورت کنی؛ زیرا حساب ما از دیگران جدا است. حضرت فرمود: «من در کتاب خدا و سنت رسول او دقت می کنم؛ هر چه بود، پیروی می کنم و نیازی به رأی و مشورت شما و دیگران ندارم؛ ولی هرگاه امری بود که در کتاب و سنت برهانی بر آن نداشتم و به مشورت نیاز بود، با شما

ص: 327


1- شوری (42): 36
2- شوری (42): 36
3- آل عمران (3): 159

مشورت خواهم کرد»(1)

قابل ذکر است برخی از امور که درباره آن نص صریح داریم و از اموری است که خداوند و پیامبرش صریحا دستور اطاعت داده اند، قابل مشورت نیست؛ مانند امر وصایت و خلافت پیامبر خداصلی الله علیه و آله که صراحتا آن را بیان کرده است.

4.فواید مشورت

مشورت با دیگران، فواید زیادی دارد، از جمله:

-احتمال خطا را کم می کند.

- استعدادها را شکوفا می کند.

- مانع استبداد می شود.

- مانع حسادت دیگران می شود.

- امدادهای الهی را به دنبال دارد.

- نوعی احترام به افکار دیگران است.

- وسیله شناخت دیگران است

با مشورت می توان درجه علمی، فکری و تعهد و برنامه ریزی افراد را شناخت. (2)

تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد

5.شرایط مشاوره

با توجه به اهمیت بالای مشاوره، در صورتی از فوایدوالای این امر بهره مند می شویم که مشاورین ما شرایط و ویژگی های مشاوره واقعی را دارا باشند.

در روایات، به ما دستور داده شده است با مشاورانی مشورت کنیم که این ویژگی ها را داشته باشند: عاقل، خداترس و اهل تقوا، حلیم و بردبار، دارای تجربه کافی، خیرخواه و دلسوز باشند.(3) همچنین از مشورت با افراد ترسو، بخیل، حریص، احمق، دروغگو، کسی که با انسان دشمنی دارد و کسی که سوء ظن دارد، نهی شده است. امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید:

در هیچ کاری با بخیل مشورت مکن که تو را از احسان باز دارد، و از فقر و تهیدستی بترساند.

ص: 328


1- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج7، ص41
2- برگرفته از تفسیر نور، ج10، ص413
3- بحارالانوار، ج72، باب 48، المشوره و قبولها، صفحه 97 به بعد

همچنین با ترسو؛ زیرا تو را ناتوان سازد و نه با حریص و آزمند که تو را به جمع مال از راه ستم تشویق نماید که بخل و ترس و آز، سرشتهای پراکنده ای است که بدگمانی به خداوند، همه آنها را گرد آورده که به تمامی در سرشت اشرار فراهم آمده است.(1)

پیام ها

1. مؤمنان، با علاقه و شیفتگی، دعوت پروردگار خویش را پاسخ می دهند و فرمان او را اطاعت می کنند: (للذین ءامنوا ... وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ). به کار گرفتن «استجابوا» که دلالت بر طلب می کند، نشانگر آن است که مؤمنان، به دنبال اجرای تکالیف الهیاند. نه آن که با سختی آن را انجام دهند. از این مطلب، شیفتگی و علاقه آنان به تکالیف فهمیده می شود. (2)

2. نظام اجتماعی مسلمانان، متکی بر اصل شور و مشورت است.(3)

3. جامعه ایمانی را از ملاکها و معیارهای ایمان می توان شناخت. از جمله معیارها، برپایی نماز و مشورت در امور و انفاق است (أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ)

4. مؤمنان، در اموری که مربوط به مردم باشد، مشورت می کنند، نه در اموری که مربوط به خداوند است؛ مانند رسالت، امامت، واجبات و محرمات دین و ....

5. غیر مؤمنان، نباید در امر مشورت مورد اتکا و اعتماد مسلمانان قرار گیرند ( وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ )(4)

6. نماز خواندن کافی نیست؛ نماز باید در جامعه اسلامی برپا شود (أَقَامُوا الصَّلَاهَ ...).

ص: 329


1- تحف العقول (ترجمه جعفری)، ص119
2- تفسیر راهنما، ج16، ص555
3- تفسیر راهنما، ج16، ص556
4- تفسیر راهنما، ج16، ص556

درس 244 صفحه 290 قرآن مجید

سفر و نعمت های الهی

(وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَإِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ)(1)

و همان کس که همه اصناف موجودات را آفرید و برای شما از کشتی ها و دام ها چیزهایی قرار داد که بر آنها سوار می شوید تا بر پشت آنها قرار گیرید؛ آن گاه نعمت پروردگارتان را وقتی که بر آنها قرار گرفتید، به یاد آورید و بگویید: منزه است آن کسی که این را برای ما مسخر کرد و ما بر آن، توانا نبودیم و همانا ما به سوی پروردگار خویش باز خواهیم گشت.

مقدمه

یکی از شیوه های قرآن برای یادآوری نعمت، شمردن نعمت های مختلف است. انسان ها به وجود نعمت ها عادت می کنند و عادت، سبب غفلت از اهمیت آن نعمت ها می شود؛ لذا یادآوری، سبب دوری از فراموشی می شود. خداوند در قرآن مجید، گاه نعمت هایش را متذکر شده و در پی آن، توجه انسان را به خالق نعمت ها متوجه ساخته و بخشی از وظایف را در قبال این نعمت ها یادآوری کرده است. این آیات و آیات قبلی، برخی از نعمت های الهی، را به شماره درآورده است.

واژه ها

تَرْکَبُونَ:سوار می شوید (فعل مضارع از ماده «رکب»).

لِتَسْتَوُوا : تا مستقر شوید (فعل مضارع منصوب به «آن» مقدر از ماده «سوی» باب افتعال).

سَخَّرَ: مسخر کرد (فعل ماضی از ماده «سخر» باب تفعیل).

مُقْرِنِینَ: توانایان (اسم فاعل از ماده «قرن» باب افعال).

ص: 330


1- . زخرف (43): 12-14

مُنْقَلِبُونَ: بازگشت کنندگان (اسم فاعل، از ماده «قلب» باب انفعال).

نکات تفسیری

1. یادآوری نعمت ها

از جمله نعمت ها، آفرینش موجودات به صورت زوج است(1) که هزار حکمت و موهبت در این گونه خلقت نهفته است. نعمت دیگری که خداوند به انسان ها ارزانی داشته و در حقیقت انسان ها را با چنین عنایتی گرامی داشته است، توانایی استفاده از مرکب ها برای سیر در دریا و خشکی است. این موهبت خدا، فقط شامل حال انسان ها است؛ همان گونه که در آیه 70 سوره اسراء بدان اشاره دارد:

(ولقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر ورزقناهم من الطیبات وقضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)(2)

با کمی دقت می بینیم که فعالیت انسان و گسترش زندگی او به واسطه مرکب ها چندین برابر شده و او را در مسیر رسیدن به نعمت های الهی دیگر یاری می کنند، به طوری که اگر چنین نبود، چه بسا این همه ارتباط ها انجام نمی گرفت و فواید این جابه جایی و تحرک نصیب انسان نمی شد.

2. تسلط انسان بر موهبت های طبیعی

همان گونه که پیش تر اشاره شد، خداوند طبیعت و حیوانات را در اختیار انسان قرار داده است؛ به طوری که می تواند با آسایش و اطمینان، از آنها برای سفرهای خویش بهره برد. بدیهی است رام و راهوار بودن طبیعت و حیوانات نیز لطف الهی است که شامل حال انسان شده، وگرنه انسان چگونه می توانست این حیوانات وحشی را که هم جثه ای عظیم دارند و هم دارای قدرت بدنی زیادی هستند، رام کند؛ چنان که می بینیم اگر حیوانی خشمگین شود، کسی نمی تواند مقابلش ایستادگی کند. همچنین دریا و بادهای مخالف و موافق را چه کسی جز خداوند می توانست چنین در اختیار انسان قرار دهد، تا بتواند کشتی های غول آسا

ص: 331


1- بعضی از مفسران گفته اند: مراد از «ازواج» اصناف موجودات از نر و ماده و سیاه و سفید و امثال آن است. بعضی دیگر گفته اند: مراد، جفت از هر چیز است چون هر چیزی - به جز خدای تعالی - زوجی دارد؛ مانند بالا و پایین، چپ و راست، نر و ماده. (برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص 129)
2- «ما بنی آدم را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا بر مرکبهای راهوار[ حمل کردیم، و از انواع روزیهای پاکیزه به آنها روزی دادیم و بر سایر خلق خود برتری بخشیدیم».

را چنین بر دریاها براند؟ شکی نیت که انسان، مقابل قدرت بادها و دریاها ناتوان است، همان گونه که هر از چند گاهی خبر در هم شکستن کشتی هایاغرق شدن آنها به ما می رسد و ملوانان چیره و زبردست نتوانسته اند آن را حفظ کنند. و اگر عنایت الهی نمی بود، انسان چگونه می توانست بر دریا و بادها چیره شود. خداوند چه زیبا، از زبان ما سخن رانده است که :

(سبحان الذی سخر لنا هذا وما کا له مقرنین)

منزه است آن کس که این را برای ما مسخر کرد و ما بر آن توانا نبودیم.

3. انسان و نعمت ها

اشاره

انسان، مقابل هر نعمتی که منعم به او ارزانی بدارد، فطرتا چند عکس العمل خواهد داشت.

الف. توجه به آفریننده نعمت

هر کس هنگام بهره مندی از نعمتی، به صورت فطری متوجه عطا کننده آن می شود و دقت در هر نعمتی که چگونه در اختیار قرار گرفته، او را متحیر و متعجب می سازد. وقتی بر روی کشتی یا حیوان راهواری آرام و قرار میگیرد، با اندک تأملی به عظمت این کار پی برده و توجهش به خالق جلب می شود که اگر عنایت خداوند نبود و این ویژگی ها را برای آب و کشتی قرار نمی داد، چگونه ممکن بود این کشتی عظیم به روی آب با این حیوان چنین رام گردد و در خدمت او قرار گیرد؟

ب. تحسین و تقدیر

انسان، پس از تأمل و دقت در آن و کشف برخی از رازهای آفرینش، زبان به تحسین و سپاسگزاری از خالق می گشاید و چنین قادر و توانایی را منزه از هر گونه نقص و عیب می داند.

از آنچه گذشت می توان چنین نتیجه گرفت که انسان، مقابل هر نعمتی که خداوند به او ارزانی می دارد، دو وظیفه مهم دارد که فطرت، او را رهنمون می سازد و باید توجه داشته باشد که مبادا دچار غفلت و فراموشی شود: 1. یاد خدا در همه حال 2. تنزیه خداوند از همه کاستی ها.

4.دعا به هنگام سفر

قرآن، دعاهایی به مؤمنان تعلیم داده است که هنگام بهره گیری از مواهب الهی بخوانند. بعضی از این دعاها، مخصوص مسافرت و امنیت در سفر است که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

ص: 332

1. به نوح دستور می دهد.

( فإذا استونیت أنت ومن معک علی الفلک فقل الحمد لله الذی تجانا من القوم الظالمین که)(1) ؛

هنگامی که تو و کسانی که با تو هستند، بر کشتی سوار شدید، بگو: ستایش خدایی را که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید.

2. هنگام فرود و نزول، به حضرت نوح چنین دستور می دهد که بگو.

(و قل رب أنزلنی منزلا مبارکا وأنت خیر المنزلین)(2)

پروردگارا! مرا در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرود آورندگانی.

3. در حالات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله آمده است که هر گاه پای خود را در رکاب می گذاشت، می فرمود: «بسم الله» و هنگامی که بر مرکب استقرار می یافت، می فرمود: الحمد لله علی کل حال، سبحان الذی سخر لنا هذا و ماکنا له مقربین و انا الی ربنا لمنقلبون(3)

4.از مجموع روایاتی که در کتب روایی از جمله بحار الانوار و کافی و ... نقل شده است، چنین استفاده می شود که یکی از خواص این آیه، بیمه مسافر و وسیله مسافرت وی می باشد. از پیامبر اکرم مل و نقل شده است که فرمود:

«من قال اذا رکب الدابه بسم الله لاحول ولا قوه الا بالله ... سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا مقرنین، حفظت دابته و نفسه »(4)، هر کس هنگام سوار شدن بر مرکب «بسم الله لا حول ولا قوه الا بالله ...» بگوید و آیه «سبحان الذی سخر لنا هذا...» را بخواند خداوند او و مرکبش را حفظ می کند.

5.آخرین سفر

از آن جا که قرآن، کتاب هدایت بشر است، پس از یادآوری هر نعمتی نکات لازم را برای پرهیز از هر گونه لغزش و انحراف یادآوری می نماید. این جا نیز پس از بیان این که خداوند دریاها و خشکی را به تسخیر شما در آورد و با وسایل راهوار می توانید به سیر و سفر بپردازید، انسان را متوجه آخرین سفر می کند که به یاد داشته باشید که این همه نعمت که خداوند به شما داده و همه چیز را مسخرتان کرده است، دائمی نیست، بلکه فناپذیر است؛ حتی خودتان نیز فانی هستید و بازگشتتان نیز به سوی پروردگار خواهد بود؛ بنابراین، انسان

ص: 333


1- مؤمنون (23): 28
2- مومنون (23): 29
3- تفسیر مفتاح الغیب (فخررازی)، ج27، ص622
4- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص593، ح 14

در هر حال که نعمتی به او عنایت شد، نباید مغرور شود و تصور کند که این نعمت، برای او دائمی است. بلکه به یاد داشته باشد که دنیا، دار فنا است، نه دار بقا و ما همه در این سفر، به سوی پروردگارمان خواهیم شتافت (وإنا إلی ربنا لمنقلبون).(1) این توجه، مانع طغیانگری و مغرور شدن به نعمت ها می گردد.

پیام ها

1. خداوند، آفریدگار همه انواع و اقسام موجودات هستی است (خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا)(2)

2. همه علومی که انسانها دارند و تمام صنایعی که امروزه انسان از آن بهره می گیرد، با الهام الهی و با استفاده از قوانینی است که خداوند در آفرینش به ودیعه گذارده است (وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ).

3. از آن جا که انسان های برخوردار از نعمت، در خطر غفلت از یاد خدا هستند، بنابراین بهره گیری از نعمت ها باید همراه یاد خدا و تشکر از او باشد، نه سبب غرور و غفلت (لِتَسْتَوُوا ... ثُمَّ تَذْکُرُوا ).

4. بازگو کردن نعمت، از مراحل اساسی شکر آن است(3)( وَتَقُولُوا ...).

5. اعتراف به عجز و ناتوانی خویشتن برابر خداوند، نمودی از روحیه شکر و سپاس در انسان است( سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ )(4)

6. هر سفری می تواند یادآور سفر آخرت باشد؛ لذا توجه به سفرها و دعاهای وارده به هنگام سفر، یادآور بازگشتمان به سوی خدا خواهد بود (إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ).

ص: 334


1- برگرفته از: تفسیر اطیب البیان، ج 12، ص 11
2- تفسیر راهنما، ج17، ص16
3- تفسیر راهنما، ج17، ص17
4- تفسیر راهنما، ج17، ص17

درس 245 صفحه 492 قرآن مجید

عاقبت اعراض از یاد خدا

(وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ)(1)

و هر کس از یاد خدای رحمان اعراض کند، برای او شیطانی قرار می دهیم که همدم او خواهد بود.

مقدمه

آیات و نشانه های الهی که غفلت را از انسان دور کرده و او را به یاد خدا می اندازد، کم نیست. بعضی از انسانها وقتی آیات الهی را می بینند، متذکر شده، خدا را یاد می کنند این افراد، همان متقین هستند که خداوند، به سرانجام خوب آنان اشاره کرده و فرمود:

(والآخر عند ربک للمتقین) (2)؛ و آخرت، نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است.

ولی عده ای دیگر از انسانها از یاد خدا غافل شده و او را فراموش می کنند. خداوند در این آیه شریف، به سرانجام سخت این افراد و یکی از آثار مرگبار دلبستگی به دنیا اشاره کرده است که به آن خواهیم پرداخت.

واژه ها

یَعْشُ: اعراض می کند، روی برمی گرداند (فعل مضارع مجزوم از ماده «عشو»).

نُقَیِّضْ: مسلط می کنیم (فعل مضارع از ماده «قیض» باب تفعیل).

نکات تفسیری

1. چرا خداوند در این آیه به جای «عرض» از «غش» استفاده کرده است؟

«عشی، یعشی» از باب «علم، یعلم» درباره کسی گفته می شود که چشمانش دچار آفتی شده باشد که هیچ نبیند یا تنها شبکور باشد؛ ولی «عشا، یعشو» از باب «نصر، ینصر» که در

ص: 335


1- زخرف (43): 36
2- زخرف (43): 35

این آیه است درباره کسی گفته می شود که خود را به کوری یا شبکوری زده باشد، بدون این که در چشمانش آفتی باشد.(1)خداوند در این آیه کسی راکه رحمت عام خداوند را می بیند و باز هم از خدا اعراض می کند، به کسی تشبیه کرده است که چشمانش آفتی ندارد و خود را به کوری یا شبکوری زده است.

تعبیر «الرحمن» اشاره لطیفی است به این که آنها چگونه از خدایی که رحمت عامش همگان را فرا گرفته است، رویگردان می شوند و از او غافل می گردند؟

2.منظور از «یاد رحمان» چیست؟

یاد خداوند، این است که انسان در همه حالات، خدا را فراموش نکند؛ در آسایش و سختی سلامتی و مریضی، غنا و فقر، پنهان و آشکار، همیشه و همه جا به یاد خدا باشد. همچنین در انجام واجبات، خدا را یاد کند و از آن غافل نشود. در رویایی با گناه، خدا را یاد کند و از آن بپرهیزد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

من تصدی بالاثم اعشی عن ذکر الله ... (2)

هر کس آلوده به گناه شود، از یاد خدا رویگردان شده است....

از جمله مصادیق ذکر الهی، قرآن است؛ «نحن نزلنا الذکر ...(3) ما ذکر [قرآن] را نازل کردیم»و از جمله وسایلی که انسان را به یاد خدا وا می دارد، نماز است؛ «أقم الصلاه لذکری:(4) نماز را برای یاد من بپادار».

بنابراین هر کس درباره قرآن و نماز کوتاهی کند، در واقع از یاد خدا اعراض کرده است.

3.أیا جمله «نقض» سلب اختیار را نمی فهماند؟

روشن است که جا ندارد کسی از این آیه تصور جبر کند؛ زیرا «نقض» جواب «من یغش » می باشد و به این معنا است که هر کس از یاد خدا رویگردان شود، نتیجه آن، تقییض و تسلط شیطان بر او است، همان طور که در آیات دیگری نیز می خوانیم: «نسوأ الله فنسیهم؛ خدا را فراموش کردند و خدا [نیز] آنها را فراموش کرد»، بنابراین، تسلط شیطان نتیجه عمل خود انسان است؛ هر چند نسبت دادن آن به خداوند نیز به عنوان مسبب الاسباب

ص: 336


1- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص 150
2- بحار الانوار، ج 60، ص196
3- حجر (15): 9
4- طه (20): 14

بودن، صحیح است.

از آیات دیگری از قرآن نیز فهمیده می شود که شیطان، بر بنده های خدا تسلط ندارد:

(إن عبادی لیس لک علیهم سلطان)(1) که با تو هرگز بر بندگان من، سلطه ای نخواهی یافت.

بلکه تسلط شیطان تنها بر کسانی است که با اختیار خود به شیطان عشق ورزیده و او را پرستش می کنند:

(إنما سلطانه علی الذین یتولونه والذین هم به مشرکون):(2) به تسلط او تنها بر کسانی است که او را به سرپرستی خود برگزیده اند و آنها که به او [خدا] شرک می ورزند [و به فرمان شیطان، گردن می نهند].

4.تسلط و همنشینی شیطان

یکی از آثار دلبستگی به دنیا، تسلط و همنشینی شیطان است. «قیض» به معنای پوست روی تخم مرغ است، سپس به معنای مستولی ساختن چیزی بر چیز دیگر آمده است.

جلمه «نقض» با توجه به مفهوم لغوی آن، هم بر استیلای شیاطین دلالت دارد و هم بر قرین بودن آنها در عین حال، جمله «هو له قرین» بعد از آن آمده است تا این معنا را تاکید کند که شیاطین از این گونه افراد هرگز جدا نمی شوند. عاقبت همنشینی دایمی شیطان با این افراد، آن است که آنها را از راه خدا باز می دارد؛ ولی این افراد گمان می کنند هدایت یافتگان حقیقی هستند.

(وإنهم لیصدونهم عن السبیل ویحسبون أنهم مهتدون ):(3)، و آن شیاطین، همیشه آن مردم ازخدا غافل را از راه خدا باز دارند و به ضلالت افکنند و پندارند که هدایت یافته اند.

پیام ها

1. سلطه شیطان، در اثر اعمال خود ما است (وَمَنْ یَعْشُ ... نُقَیِّضْ)(4)

2. دل یا جای رحمان است یا شیطان (وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا)(5)

3. همدمی با شیطان، کیفر الهی برای اعراض کنندگان از یاد او است (وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْر

ص: 337


1- اسراء (17): 65
2- نحل (16): 100
3- زخرف (43): 37
4- تفسیر نور، ج10، ص455
5- تفسیر نور، ج10، ص455

الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا ) .(1)

4. دلبستگی به تجملات زندگی دنیایی، عامل رویگردانی از یاد خدا است (وإن کل لیک لا متاع الحیاه الدنیا ... ومن یعش عن ذکر الرحمن).

ص: 338


1- تفسیر راهنما، ج17، ص 70

درس 246 صفحه 494 قرآن مجید

دوستی پایدار و ناپایدار

(الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ)(1)

دوستان در آن روز، برخی دشمن برخی دیگرند، مگر تقواپیشگان.

مقدمه

انسان، چون موجود اجتماعی است در زندگانی خویش ناگزیر از داشتن دوست است، یکی از موضوعات مهم و اساسی در انتخاب دوست، این است که دوستی مقطعی نبوده، بلکه تداوم داشته باشد. حال باید دید کدام دوستی پایدار خواهد بود و چه دوستیای ناپایدار؟ این آیه، به بیان دوستی های پایدار و ناپایدار می پردازد.

واژه ها

الْأَخِلَّاءُ : دوستان (جمع خلیل(2) ).

عَدُوٌّ : دشمن.

الْمُتَّقِینَ: پرهیزگاران، تقواپیشگان (اسم فاعل از ماده «وقی» باب افتعال).

نکات تفسیری

1.تبدیل دوستی های غیر الهی به دشمنی در روز قیامت

روز قیامت، روز آشکار شدن حقایق و اسرار است؛ لذا به آن «یوم تبلی السرائر»(3) (روزی که اسرار نهان آشکار می شود) می گویند؛ از این رو دوستی های غیر الهی که به ظاهر دوستی هستند و در واقع دشمنی، آن روز حقیقتشان آشکار می شود و به دشمنی تبدیل می گردند؛..

ص: 339


1- زخرف (43): 67
2- خلیل، به دوست بسیار صمیمی گفته می شود که صاحب سر انسان بوده و انسان اسرار و حاجات خویش را برایش بازگو می کند تا حاجتش را برآورد.
3- طارق (86): 9

اما این که چرا این دوستی به دشمنی تبدیل می شود، زیرا لازمه دوستی میان دو طرف، این است که یک طرف به طرف دیگر، در کارهای مهم و حوائجش کمک کند. این کمک، وقتی در غیر رضای خدا باشد، در حقیقت کمک به بدبختی و شقاوت و عذاب دائمی آن طرف است؛ زیرا انسان را از راه خدا و صراط مستقیم دور می کند.(1) علاوه بر این که دوستان بر یکدیگر تأثیرگذارند و انسان، از دوستان خود خواه ناخواه تأثیر می پذیرد؛ لذا قرآن کریم حکایت ستمگران را در روز قیامت چنین بیان می کند:

(ویوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا یا ویلتی لیتنی لم أتخذ فلانا لقد أضلنی عن الذکر بعد إذ جاء نی ...)(2)

[ به خاطر آور] روزی را که ستمکار دست خود را از شدت حسرت به دندان می گزد و می گوید: «ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم وای وای بر من !ای کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد آوری (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمد.

روز قیامت، باطن دوستی ها آشکار می شود؛ لذا بعضی دوستی ها به دشمنی تبدیل می گردد.

2.وضع دوستان ناباب در قیامت

در قرآن کریم، حال دوستانی که بر اساس غیر تقوا دوستی کرده اند و محبتشان با انگیزه الهی نبوده در قیامت چنین ترسیم شده است :

-پشیمانی و حسرت که چرا با اودوست شدم:

(یا ویلتی لیتنی لم أخذ فلانا خلیلا):(3) وای بر من!ای کاش فلانی را دوست خود برنمی گزیدم!

- دوستان، هیچ نقشی برای کمک به یکدیگر ندارند:

(ولا یسأل خیریه حمیما)(4)؛ و هیچکس از خویش خود جویا نشود.

- دوستان دشمن یکدیگرند:

(الأخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو )

- به یکدیگر لعنت خواهند کرد :

ص: 340


1- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج18، ص
2- فرقان (25): 27 - 29
3- فرقان (25): 28
4- معارج (70): 10

(کلما دخلت أمه أتت أختها)؛(1) هر قوی از آنان به دوزخ شوند قوم دیگر را از هم کیشان خودلعن کنند.

- از یکدیگر فرار می کنند:

(یوم یفر المرء من أخیه وأمه وأبیه وصاحبته وبنیه )(2)(3)، و آن روز، که هر کس از برادرش می گریزد و از مادر و پدرش و از زن و فرندش هم می گریزد.

3.تقوا، عامل تداوم دوستی

عامل اصلی تداوم دوستیها در دنیا و آخرت، دوستی ای است که بر مبنای تقوا و خداترسی باشد. تقوا پیشگان، دوستان با تقوا برمی گزینند و در دوستی، معیارشان خدا است؛ یعنی با دوستان خدا دوست می شوند و با دشمنان خدا دشمن.

امام صادق علیه السلام فرمود:

ألا کل خله کانت فی الدنیا فی غیر الله فانها تصیر عداوه یوم القیامه؛

آگاه باشید! هر دوستی ای که در دنیا در راه غیر خدا باشد، روز قیامت بهدشمنی تبدیل خواهد شد.(4)؛

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

مردم با یک دیگر برادرند؛ پس کسی که برادری او برای غیر خدا باشد، آن دشمنی است و این است سخن خداوند عزوجل: الأخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو(5)

پیام ها

1. در دوستیها، به معیارهای حقیقی و معنوی توجه کنیم، نه به ظواهر (الْأَخِلَّاءُ... إِلَّا الْمُتَّقِینَ)

2. تقوا، مهم ترین معیار دوستی های پایدار است (الْأَخِلَّاءُ... الْمُتَّقِینَ)

3. دوستی ها، در جان و روح انسان تأثیر گذارند، پس مراقب دوستان ناباب باشیم (الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).

ص: 341


1- اعراف (7): 38
2- عبس (80): 34 - 36
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج10، ص 471
4- تفسیر قمی، ج 2، ص 287.
5- بحارالانوار، ج 1، ص 165، ح 29

4. بهترین دوستان، انسان های با ایمان و پرهیزگاران هستند (الْأَخِلَّاءُ... الْمُتَّقِینَ)

3. پرهیزگاران دوستان حقیقی بشریتند (الْأَخِلَّاءُ... الْمُتَّقِینَ)

6. هر چیز خدایی باشد، باقی می ماند و هر چیز غیر خدایی باشد، غیر از آثارسوء و زیانبار، نفعی نخواهد داشت (بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ)

7. آثار زیانبار دوستی و مودت بی تقوایان، روز قیامت آشکار می شود (الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ)(1)

8. برخی دوستیها در قیامت نیز ادامه خواهد داشت (إِلَّا الْمُتَّقِینَ).

ص: 342


1- تفسیر راهنما، ج17، ص2260

درس 247 صفحه 496 قرآن مجید

شب تدبیر

(إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبَارَکَهٍ ۚ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)(1)

همانا ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم. همانا ما اخطار کننده ایم * در آن شب، هر امری بر اساس حکمت [الهی] تدبیر و جدا می شود.

مقدمه

برای وقوع رخدادهای مهم اغلب زمانی مناسب و در خور را انتخاب می کنند و در این انتخاب سعی بر آن است که حداکثر تناسب موجود باشد. رخداد نزول قرآن پدیده ای بسیار با عظمت و بی نظیر است که بایستی در زمان و شرایط خاصی صورت گیرد.

آیه مورد بحث زمان و ویژگی هایی که برای نزول قرآن در نظر گرفته شده است را بیان می فرماید.

واژه ها

أَنْزَلْنَا: نازل کردیم (فعل ماضی از ماده «نزل» باب افعال).

لَیْلَهٍ: شب.

مُنْذِرِینَ: بیم دهندگان، ترسانندگان (اسم فاعل از ماده «نذر» باب افعال).

یُفْرَقُ: جدا می شود (فعل مضارع مجهول از «ماده فرق»).

حَکِیمٍ: کسی که کارهایش را از روی تشخیص و مصلحت انجام می دهد (فعیل به معنای اسم فاعل).

نکات تفسیری

1.امور مبارک در قرآن

مبارک، به معنای پر خیر و برکت است که در آن هیچ شر و زیانی نباشد و خیر محض باشد.

ص: 343


1- دخان (44): 3و4

در قرآن کریم، برخی زمان ها مبارک شمرده شده اند؛ مانند شب قدر که از آن، به شبی مبارک تعبیر کرده است «لیله مبارکه » و گاه از برخی مکان ها به مبارک بودن تعبیر می کند. (إن أول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا): اول خانه ای که برای عبادت خلق بنا شد [کعبه] است که در بکه می باشد و مبارک است.

برخی از اشخاص، در هر حال و در هر جا باشند، مبارک هستند؛ مانند عیسی علیه السلام که از وجود مبارک خود خبر می دهد:

(وجعلنی مبارک أین ما کنت)، و مرا هر کجا که باشم، مایه برکت قرار داد.

برخی اشیا مبارک هستند:

(و نزلنا من السماء ماء مبارکا) و ما از آسمان، آب [باران] با برکت را نازل کردیم.

2.شب قدر، شبی مبارک

شب قدر، شبی بسیار بافضیلت و باعظمت است، به طوری که از هزار ماه برتر است (لیله القدر خیر من ألف شهر)(1) شب قدر از هزار ماه بهتر و بالاتر است». فرشتگان، در این شب برانسان کامل نازل می شوند و همین را دلیل لزوم وجود انسان کامل در هر زمان دانسته اند؛ چرا که شب قدر، هرسال هست و هر سال هم فرشتگان نازل می شوند؛ زیرا به صورت مضارع و استمراری می فرماید: (تترل الملائکه و الروح فیها بإذن ربهم من کل أمر)(2) فرشتگان و روح، در آن شب به اذن پروردگارشان برای تقدیر و تنظیم هر کاری نازل می شوند.» از شب قدر در این سوره به شبی مبارک باد می کند و چون در هر دو، از نزول قرآنخبر می دهد از این رو مراد از شب مبارک، همان شب قدر است.

3.نزول بهترین کتاب در بهترین شب توسط بهترین ملک بربهترین رسول

از آن جا که قرآن کریم، بهترین کتاب آسمانی است از طرف خداوند سبحان و واسطه نزول آن هم ملک مقرب الهی، جبرئیل امین است و بر بهترین بندگان و اشرف کائنات و خاتم انبیا نازل شده، شب نزول آن هم باید بهترین شب ها و شبی مبارک باشد که بهتر از هزار ماه است؛ از این رو در این آیه به نزول قرآن توسط خداوند و شب نزول آن و هدف نزول که انذار باشد اشاره می کند و می فرماید: ما این قرآن را در شبی مبارک، شب تدبیر امور، نازل نمودیم که ما انذار دهنده هستیم.

ص: 344


1- قدر (97): 3
2- قدر (97):4

4.تفصیل بعد از اجمال

در آیه قبل، درباره شب مبارک سخن گفت که در این شب مبارک که همان شب قدر است. قرآن نازل میشود و در این آیه، سخن از تفریق هر امر حکیم است: (یفرق کل أمر حکیم )(1)؛ در آن شب هر امری حکیم جدا می گردد.» احکام، عبارت است از ابهام واجمال ؛ و تفریق، عبارت است از جدا سازی و تفصیل. در این آیه شریف، می فرماید: هرامری دراین شب از مرحله احکام یعنی همان اجمال و ابهام به مرحله تفریق و تفصیل می رسد؛ بنابراین شب قدر، شبی است که امور، از مرحله احکام و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون می آیند. از جمله امور یکی هم قرآن کریم است که در شب قدر از مرحله احکام درآمده، ونازل می شود. چه بسا خدای سبحان پیامبر خود را به جزئیات حوادثی که به زودی در زمان دعوت او در هنگام نزول هر آیه یا آیات یا سوره رخ میدهد، خبر داده، و نیز آگاه کرده است که درباره هر حادثه آیه یا آیاتی نازل می شود؛از همین رو هر امری پیش می آمده، آن حضرت منتظر بوده آیه یا آیاتی درباره آن نازل شود؛ پس در حقیقت، قرآن یک بار دفعه و یکپارچه، و یک بار هم تدریجا و متفرق بر آن حضرت نازل شده است.

پیام ها

1. نزول قرآن، با بیانی بلیغ و روشنگر برای همگان، جلوه ای از عظمت الهی است (و الکتاب المبین إنا أنزلناه فی لیله مبارکه).

2. زمانها، از جهت ارزش و برکت متفاوتند (لیله مبارکه).

3. قرآن، حقیقتی نازل شده از مرتبتی والا و رفیع است (إنا أنزلناه).

4. نزول قرآن از جایگاه رفیع، به منظور آسانی دستیابی خلق به معارف قرآن است (و الکتاب المبین إنا أنزلناه).

5. هشدار و انذار خلق، از اهداف اصلی نزول قرآن است (إنا أنزلناه ... إنا کا منذرین).

6. شب قدر، شب ترسیم تفصیلی امور مجمل و حقایق بسیط است (فیها یفرق کل أمر حکیم ). (2)

ص: 345


1- دخان (44): 40
2- تفسیر راهنما، ج17، ص119

درس248 صفحه 498 قرآن مجید

مقام متقین

(إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ)(1)

به یقین، تقواپیشگان در جایگاهی امن قرار دارند * در باغ ها و کنار چشمه سارها.

مقدمه

امنیت و مقام امن که یک جایگاه ویژه برای متقین شمرده شده است، از نعمتهای برزگ الهی است، نعمتی که قدرش مجهول است و تا انسان، آن را از دست ندهد، به ارزش و اهمیت آن واقف نمیشود که فرمود: نعمتان مجهولتان الصحه و الأمان(2)؛ دو نعمت است که قدرش مجهول است سلامتی و امنیت». همچنین امنیت از نعمت هایی است که روز قیامت مورد بازخواست واقع می شود که در روایات ذیل آیه( ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم)(3) مصداق «نعیم» دانسته شده است .(4) این، نشان از اهمیت و ارزش این نمعت بزرگ می باشد که متقین در قیامت از آن بهره مندند.

واژه ها

الْمُتَّقِینَ: پرهیزگاران، تقوا پیشگان (اسم فاعل از ماده «وفی» باب افتعال).

أَمِینٍ:با امنیت و آرامش از ماده «من»).

جَنَّاتٍ : باغها (جمع جنه).

عیُونٍ: چشمه ها (جمع عین).

ص: 346


1- دخان (44): 51 - 52
2- گنج حکمت یا احادیث منظوم، ص196
3- تکاثر (102): 8
4- مجمع البیان، ج 10، ص812

نکات تفسیری

1.متقین کیانند

متقین، دارای بصیرتی نافذ هستند که وسوسه های شیطان راشناخته و در دام آن گرفتار نمی شوند. آنان حتی اجازه نمی دهند شیطان به ایشان نزدیک شود، تا چه رسد به این که بخواهد برایشان دام گستراند. این مراقبت دائمی و بصیرت، آنان را در جایگاهی بس عظیم نزد خداوند قرار داده است، همان طوری که در این آیه شریف، جایگاه متقین را مشخص می کند و مقام رفیعی برای متقین ترسیم می نماید. به عبارت دیگر، متقی کسی است که ترک گناه برای او ملکه شده و هرگز گرد گناه نمی گردد و اگر تمام اعمال پنهان او آشکار شود و در انظار عموم قرار گیرد، ذره ای احساس شرمندگی نخواهد داشت.

مردان خدا ز خاکدان دگرند مرغان هوا ز آشیان دگرند

منگر توازین چشم بدیشان کایشان فارغ زدو کون و در مکان دگرند

2. مقام امن، چه جایگاهی است؟

متقین، در مقامی هستند که پیوسته از هر خطر و نقص و عیب و هم و غم و بلاایمن هستند و از هر چیز که موجب کدورت و ناراحتی آنان شود در امن و امان هستند و هرگز پیشامد مکروهی برای آنان رخ نخواهد داد. امام صادق علیه السلام فرمود:

هر مؤمنی که اقبال نماید و رو کند به آنچه خداوند دوست دارد، خداوند می گرداند آنچه را که دوست دارد به طرف او و کسی که چنگ بزند به خداوند به سبب تقوا، خداوند وی را حفظ می نماید و کسی را که خداوند به وی رو کرده و در حفظ و حمایت حق تعالی قرار گرفت، باک ندارد، اگر آسمان به زمین بیفتد یا حادثه ای در عالم واقع گردد و بلیه ای شامل همه مردم شود، او در حفظ و حمایت حق است از هر بلایی و آفتی به سبب تقوا. آیا نمی بینی که فرمود: (و لمن خاف مقدم ربه جنتان )؛ و برای کسی که از مقام پروردگارش ترسان می باشد در بهشت است. » و «و من دونهما جتان؛ و جز آن، دو بهشت دیگر باشد؟»این است و جز این نیست که متقین در مقام امن و امانند (1)

3. چرا «جنات» و «عیون» را جمع آورد؟

این که بهشت و چشمه را جمع آورد، نه مفرد شاید به سبب اشاره به درجات متقین باشد، زیرا متقین همه در یک درجه و رتبه نیستند؛ از این رو مقام و منزلت آنها نیز متفاوت

ص: 347


1- کافی، ج 4، ص346

است؛ برخی در جنه الخلد، برخی در جنه العدن، و گروهی در جنه المأوی، ویا در جنه الفردوس، و غیر اینها جای دارند؛ از این رو متقین، بر اساس مراتب تقو در آن جنات متنعم هستند. نکته دیگر آن که چشمه های بهشت هم بسیار است. کوثر، سلسبیل چشمهای که «مقربون» از آن می نوشند، نهرهای چهارگانه از عسل مصفا، شیری که طعمش تغییر نمی کند، از آبی زلال که رنگش دگرگون نمی شود، از شرابی که برای نوشندگان بسیار لذت بخش است. هر کدام، به مراتب مقام و منزلتی که دارند، از این چشمه ها و نهرها بهره می برند.

نکته دیگر این که:بهشتیان با وجود عظمت آن به یک بهشت محدود نیستند. بلکه بنابر آنچه در سوره الرحمن آمده است برخی بهشتیان از چهار بهشت بهره خواهند برد (و لمن خاف مقام ربه جنتان)(1)

پیام ها

1.تقوا پیشگان در آخرت، برخوردار از امنیت کامل و ایمن از هر گونه سختی و بلا(2) (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ)

2. تقوا و اجتناب از گناه، فراهم آورنده امنیت اخروی برای انسان(3) (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ)

3. امنیت و آسایش، مهم ترین نعمت در کنار زیبایی ها و طراوتهای بهشت(4) (مَقَامٍ أَمِینٍ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ)

4. عامل بهره گیری از نعمت های بهشتی تقواسته (5)(إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ)

5. در بهشت، نعمت ها متعدد ومتنوع است(6) (جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ.)

ص: 348


1- الرحمن (55): 46
2- تفسیر راهنما، ج17، ص158
3- تفسیر راهنما، ج17، ص158
4- تفسیر راهنما، ج17، ص159
5- تفسیر راهنما، ج10، ص506.
6- تفسیر راهنما، ج10، ص506.

درس 249 صفحه 500 قرآن مجید

هر کس در گرو اعمال خویش

(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ۖ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)(1)

هر کس کار شایسته کند به سود خود او است و هر کس کار بد انجام دهد، به زبان خود او است؛ سپس فقط به سوی پروردگارتان باز گردانده می شوید.

مقدمه

علت بسیاری از گناهان - به ویژه ظلم و ستمی که در حق دیگران انجام میدهیم یا خیراتی که از دیگران منع می کنیم و از انجام آنها بخل می ورزیم - این است که نه نتیجه مستقیم آن بی مهری و ستم در حق دیگران رامتوجه خود می دانیم و نه مخاطب اصلی آن نیکی در حق دیگران را خویشتن می نگریم. اگر انسان واقع نگر باشد، با توجه به حب ذاتی که دارد، نه هرگز بر کسی بدی روا می دارد و نه محبت خویش را از دیگران دریغ می کند. اگر در حق کسی لطفی کرد، بر او منتی ندارد؛ بلکه برعکس خود را مرهون خیری می داند که به واسطه آن شخص، نصیبش شده است .این آیه شریف، از آیاتی است که چشم انسان را به سوی یک حقیقت بلند باز می کند که فقط ظاهر عمل را ندید، بلکه به نتیجه عمل خویش بنگرید.

واژه ها

صَالِحًا : شایسته.

أَسَاءَ: بدی کرد (فعل ماضی از ماده «سوء» باب افعال).

تُرْجَعُونَ: بازگردانده می شوید (فعل مضارع مجهول از ماده «رجع»).

ص: 349


1- جاثیه (45): 15

نکات تفسیری

1.اعمال صالح و ناصالح

قرآن مجید صلاح را گاهی به عمل منتسب می کند:«عمل صالحا» و گاه نیز صلاح را صفت اشخاص می داند «انه من الصالحین».صلاح به معنای لیاقت و شایستگی است . از موارد کاربرد آن در قران کریم چنین بر می آید که صلاح عمل به معنای شایستگی آن برای کرامت و پذیرفته شدن در درگاه خداوند است.$برگرفته از: تفسیر المیزان، ج1، ص303 $ انسان صالح نیز کسی است که ذات او چنین لیاقتی را به دست آورده باشد. مقابل عمل صالح، عمل سیئ قرار گرفته است؟ گویایی که اگر عمل صالح نباشد، سیئ است.

عمل صالح، شرایطی پیش از عمل، در حال عمل و پس از آن دارد که بحثی مشروح و مفصل است. خلاصه آن که عملی که همراه نیت خالص، شرایط درست و به دور از ریا و سمعه و پس از آن مصون از حبط و تباه شدن باشد، عمل صالح است.

2.هر کس در گرو اعمال خویش است

فعل نیک و بد انسان، نتیجه اش متوجه خود شخص عمل کننده است البته این خیر و نیکی یا شر و بدی به دیگران هم می رسد و دیگران هم تا حدودی از عمل نیک اشخاص بهره می برند یا از عمل زشت کسی متضرر می شوند؛ ولی نتیجه اصلی و واقعی عمل و بازگشتش، به خود انسان است:

(کل نفس بما کسبت رهینه)

و در واقع هر کس در گرو اعمالی است که خود انجام داده است؛ اگر نیک باشد، سرانجام نیکی در انتظار او است و اگر بد باشد، سرانجام بدی گریبان گیرش خواهد شد.

(من عمل صالحا فلنفسه و من أساء فعلیها) ، هر کس کار شایسته کند به سود خود اوست و هر کس کار بد انجام دهد به زبان خود اوست.

3.بازگشت همه به سوی خدا است

ایمان و اعتقاد به این که روزی حتما به سوی خداوند باز خواهیم گشت و بازگشت همگان در نهایت به سوی خداوندخواهد بود، تأثیر بسیار زیادی در رفتار و اعمال انسان دارد. اگر انسان بداند و باور داشته باشد خود و اعمالش روزی در محضر خداوند حاضر شده و هیچ

ص: 350

چیزی از انسان نابود نمی گردد؛ بلکه همگی کاملا ثبت و ضبط شده و در محضر ربوبی جواب گو خواهد بود نه انجام عمل صالح برای او دشوار خواهد بود و نه ترک عمل ناشایست و حرام برایش ناگوار می نماید.

پیام ها

1. نظام کیفر و پاداش الهی، عادلانه و بر اساس عملکرد نیک و بد خود انسان است (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا ... وَمَنْ أَسَاءَ(1)).

2. خداوند، به کار خیر انسان نیازی ندارد (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ).(2)

3. بازتاب نتایج اعمال نیک و بد آدمی، تنها متوجه خود او است (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا)(3)

4. اعمال نیک و بد آدمی، دارای بازتاب دنیایی و در پی دارنده کیفر و پاداش آخرتی است (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا ... ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).(4)

5. معاد، نویدی به مؤمنان صالح و هشداری به کافران بدکردار است (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا ۖ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).(5)

ص: 351


1- تفسیر نور، ج10، ص5230
2- تفسیر نور، ج10، ص5230
3- تفسیر راهنما، ج17، ص184
4- تفسیر راهنما، ج17، ص184
5- تفسیر راهنما، ج17، ص184

درس 250 صفحه 501 قرآن مجید

روز درماندگی

(وَتَرَی کُلَّ أُمَّهٍ جَاثِیَهً ۚ کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(1)

و هر امتی را زانو زده می بینی. هر امتی به سوی نامه عملش فرا خوانده می شود و به آنان می گویند: امروز در برابر آنچه انجام می دادید سزا داده می شوید.

مقدمه

قیامت، وعده حتمی خداوند و مقطعی بسیار مهم در مسیر انسان و تحولات جهان هستی، است. قرآن مجید، در صدها آیه خود، به ترسیم صحنه قیامت و حوادث مقارن و چگونگی برقراری آن پرداخته است. از جمله آنها مراحلی است که طی حسابرسی قیامت رخ خواهد داد. این آیه، به بیان یکی از این مراحل پرداخته و آن را به تصویر کشیده است.

واژه ها

جاثیه: به زانو نشسته (اسم فاعل از ماده «جثو»).

تدعی: فرا خوانده می شود ( فعل مضارع مجهول از «دعو»).

تجزون: جزا داده می شوید (فعل مضارع مجهول از ماده «جزا» ) .

نکات تفسیری

1.حالات مردم در قیامت

قرآن مجید در آیات متعددی به تصویر حوادث پرداخته است، گاه به کیفیت رستاخیز مردگان از قبر اشاره می کند: (و یخرجون من الأجداث کأنهم جراد منتشر)(2)

گاه تقسیم بندی مردم را در آن روز تبیین می کند: (وکنتم أزواجا ثلاثه )(3)

ص: 352


1- جاثیه (45): 28
2- قمر (54): 7، سر از قبرها برآورده مانند ملخ به عرصه محشر منتشر شوند.
3- واقعه (56): 7، و شما خلایق بر سه دسته مختلف شوید

گاه از این هر گروه با پیشوای خود در آن صحنه حضور می یابند، سخن به میان می آورد(یوم تدعو کل أناس بإمامهم) . (1)

و گاه از چگونگی حضور و جزئیات آن سخن به میان می آورد.(و تری کل أمه جاثیه کل أمه تدعی إلی کتابها )

این آیه مرحله حضور جمعی را چنین توصیف می کند:

1. افراد، در قیامت به صورت مجموعه هایی ماندهی می شوند.

2. امت ها در حالت سنگین انتظار همراه دهشت، به صورت نیم خیز و بر زانو نشسته، آماده دریافت شرح کار خود هستند.

3. امت ها نیز دارای نامه عمل هستند و نتایج اجتماعی عملکرد خود را می بینند.

3.نامه عمل فردی و جمعی

با توجه به آیات، هم نامه اعمال هر فرد جداگانه داده میشود . چنانچه میفرماید: (و کل إنسان الزمناه طائره فی عنقه )(2) ؛ و هر انسانی، نامه اعمالش را بر گردنش آویخته ایم ( یوم تجد کل نفس ما عملت) ؛ روزی که هر کسی، آنچه عمل کرده است را - وهم می یابد. و یک نامه عمل جمعی هست و هر امتی به صورت دسته جمعی به اعمالشان رسیدگی می گردد و نامه اعمال خویش را می بینند:( کل أمه تدعی إلی کتابها) که هر امتی به سوی کتابش خوانده می شود.

با توجه به نامه اعمال فردی و اجتماعی، به این نتیجه می رسیم که همان طور که فرد، مسؤول خویش است، مسؤول دیگران و جامعه نیز می باشد و اعمال هرکس، همان طور که برای خود شخص مؤثر است، برای دیگران نیز اثر بخش خواهد بود.

پیام ها

1.ظهور حاکمیت و قدرت یگانه خداوند برای آدمیان در قیامت (و لله ملک السماوات و الأرض ... و تری کل أمه جاثیه).(3)

2.انسانها در قیامت، متشکل در گروههایی مشخص و متمایز (کُلَّ أُمَّهٍ جَاثِیَهً ۚ کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعَی).(4)

ص: 353


1- اسراء (17): 71، ای رسول ما به یاد آر، روزی را که هر گروهی از مردم را با پیشوایشان دعوت می کنیم.
2- اسرا (17): 13
3- تفسیر راهنما، ج17، ص 206
4- تفسیر راهنما، ج17، ص 206

3. احضار امت ها برای حسابرسی، مایه هراس و به زانو درآمدن آنان در صحنه قیامت است(1)( کُلَّ أُمَّهٍ جَاثِیَهً کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا).

4. هول و هراس قیامت، همه را زمین گیر می کند(2) (کُلَّ أُمَّهٍ جَاثِیَهً)

5. نظام هستی، حساب و کتاب و ثبت و ضبط دارد و کار قیامت، بر اساس پرونده و گواه است(3) (ُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا)

6. جزای هر شخصی در قیامت، بر اساس عملکرد او در دنیا است(4) (الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)

ص: 354


1- تفسیر راهنما، ج17، ص 206
2- تفسیر نور ج10 ص537
3- تفسیر نور ج10 ص537
4- تفسیر نور ج10 ص537

درس 251 صفحه 504 قرآن مجید

نشانه های کمال

(وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَی وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ)(1)

و ما انسان را به احسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش با سختی دوران حمل او را گذراند و با سختی او را بزاد، و مدت حمل او تا بازداشتنش از شیر سی ماه است، او به تدریج بزرگ می شود تا آن گاه که به رشد (فکری خود نایل شود و به چهل سال برسد، می گوید: «پروردگارا! بر دلم بیفکن تا نعمت تو را که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته ای، سپاس گویم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود شوی، و برای من در نسلم شایستگی پدید آور که من، به سوی تو باز گشتم و من از تسلیم شد گانم»

مقدمه

رعایت حقوق پدر و مادر، از مواردی است که قرآن مجید به صورت اساسی و مکرر و با بیان های گوناگون به آن پرداخته است. در هفت آیه (2)، قرآن به صورت صریح به احترام آنها سفارش کرده که چهار مورد آن، در کنار توحید و پرهیز از شرک است.

از جمله موارد هفت گانه، آیه مورد بحث است که از ویژگی خاصی برخوردار است و تأکید فزون تری بر حق مادر دارد.

واژه ها

وَصَّیْنَا: سفارش کردیم (فعل ماضی از ماده «وصی» باب تفعیل).

کُرْهًا: سختی که از خارج به انسان می رسد.

وَضَعَتْهُ: گذاشت، قرار داد (فعل ماضی از ماده «وضع»).

ص: 355


1- احقاف (46): 15
2- الرحمن (2): 83؛ نساء (4): 36؛ انعام (6): 151؛ اسرا (17): 23؛ احقاف (46): 15؛ عنکبوت (29): 8؛ لقمان (31): 14.

فِصَالُ: جدا شدن چیزی از دیگری (مصدر از ماده «فصل»).

أَشُدَّ:رشد کامل از ماده «شد»).

أَوْزِعْ: توفیقم بده (فعل امر از ماده «وزع»).

أَصْلِحْ: اصلاح کن، شایسته گردان (فعل امر از ماده «صلح» باب افعال).

ذُرِّیَّته: فرزند، نسل .

نکات تفسیری

1.فلسفه احسان به والدین و ویژگی مادر

در این آیه، پس از سفارش کلی در مورد والدین، سختی هایی را که مادر در دوران بارداری و شیردهی متحمل می شود، یادآور شده است، تا عظمت مادران را یادآور شود.

هر حقی که خداوند بر کسی لازم کرده، بر اساس زحمت و مشقتی است که صاحب حق متحمل میشود. حق مادران، بزرگتر از پدران است؛ چون رنجی را که در دوران حمل و بارداری و شیر دهی و ... بر خود هموار می سازند، بیشتر از با زحمت پدران است، از این رو در این آیه، از این دورانها به عنوان «کرها» به صورت مکرر یاد کرده و در آیه دیگر با عنوان(حملته أمه وهنا علی وهن) سستی و ضعف رو به تزاید را درباره آنان ذکر کرده است.

همه این موارد به سبب تأکید فزون تر به مخاطبان درباره حق مادران و وظیفه فرزند در احسان به آنان است.

2.چهل سالگی سن کمال

عدد چهل، اسراری نهفته است که نوعا هر چیز در آن به کمال می رسد؛ از جمله انسان در چهل سالگی به نهایت رشد جسمی و عقلی می رسد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله نیز در چهل سالگی به پیامبری مبعوث شد. این آیه نیز چهل سالگی را نهایت رشد می داند. میقات حضرت موسی علیه السلام نیز به چهل شبانه روز منتهی میشد:

(و إذ واعدنا موسی أربعین لیله)(1)؛ آن گاه که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم.

در روایات نیز به اخلاص ورزیدن در چهل روز توصیه شده است. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:

«من أخلص لله اربعین صباحا جری الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه»؛(2) هرکس چهل روز

ص: 356


1- بقره (2): 51
2- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ص87

برای خدا اخلاص بورزد، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد.

سحر گه رهروی در سرزمینی همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بر آرد اربعینی

3.شکر نعمت و کمال انسان

همان گونه که گذشت چهل سالگی، سن کمال انسان است. گویایی هر فرد تا این سن، از نظر شخصیت و ملکات نفسانی، به نقطه اوج رسیده و پس از آن، تغییر مهمی در او رخ نخواهد داد.

نشانه این کمال، آن است که در این سن، به معرفت منعم نایل شده، از یک سو خواهان توفیق سپاسگزاری از او است و این توفیق را نیز از او می داند و از او می طلبد و از سوی دیگر نقش وسایط را در به وجود آمدنش به نظر داشته و از این رو خواهان سپاسگزاری نعمتهایی است که خداوند به پدر و مادرش عنایت فرموده است. در حقیقت، هم به نقش و جایگاه خداوند توجه کرده و هم تأثیر پدر و مادر را در پیدایش خود مد نظر قرار داده است. این، هم سپاس خداونداست و هم سپاس پدر ومادر:

(أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و علی والدی).

اگر کسی در سن چهل سالگی به این نقطه مهم نرسد، به کمال نرسیده است؛ زیرا کمال اصلی انسان، به معرفت است، از این رو اگر به معرفت منعم و اسباب آن نرسیده باشد، هنوز تا کمال فاصله بسیار دارد. البته این معرفت، لوازم دیگری دارد؛ از جمله عمل صالحی که مورد رضایت حق باشد که شکر عملی است.

4. در خواست نسل و ذریه صالح

از جمله نشانه های کمال - علاوه بر شکر نعمت و انجام عمل صالح - در خواست ذریه صالح است، چرا که نسل صالح، عنصری پایدار و مستمر در خیر رسانی به والدین است. در روایات آمده است که هنگامی که انسان می میرد، امید او جز از سه چیز قطع می شود: صدقات جاریه [اموالی که از منافع آن مرتبا بهره گیری می شود] و علمی که از آن سود می برند و فرزند صالحی که برای او دعا می کند.(1)

ص: 357


1- ، مجمع البیان، ج 3، ص321.

پیام ها

1.احسان به والدین، از حقوق انسانی است که هر پدر و مادری برگردن فرزندشان دارند(1) (وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ) نفرمود: (و وصینا الذین آمنوا).

2. مادر، دارای حقی فزون تر از پدر، در برخورداری از احسان و خدمات فرزند است(2) (وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا).

3. اسلام، احیاکننده ارزشها و عواطف انسانی و استحکام بخش بنیادهای خانواده و جامعه بشری است (3)(وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا) .

4. استحکام بنیاد خانواده و حفظ جایگاه والدین، مورد توجه خاص خداوند است(4)(وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا) .

5. توجه به زحمات گذشته والدین، خدمت کردن به آنان را بر انسان آسان می کند (5)(وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ ... حَمَلَتْهُ أُمُّهُ ...)

6. چهل سالگی، قله توانمندی و رشد انسان است (6)(بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً).

7. بهترین راه تشکر از نعمت های خداوند، انجام کار نیک است (7)(أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ... أَعْمَلَ صَالِحًا).

8. نسل صالح، افتخاری برای والدین است (8)(أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی)

9. انسان، هم باید به والدین و هم به فرزندان توجه کنند(9) (عَلَی وَالِدَیَّ...أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی).

10. روحیه شکرگزاری به درگاه خداوند، اساس گرایش انسان به عمل صالح و جلب رضای الهی است.(10) (قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ ...أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا)

ص: 358


1- تفسیر نور، ج 11، ص 32
2- تفسیر راهنما، ج17، ص290
3- تفسیر راهنما، ج17، ص290
4- تفسیر نور، ج11، ص32
5- تفسیر نور، ج11، ص32
6- تفسیر نور، ج11، ص32
7- تفسیر نور، ج11، ص32
8- تفسیر نور، ج11، ص32
9- تفسیر نور، ج11، ص32
10- تفسیر راهنما، ج17، ص 291

درس 252 صفحه 506 قرآن مجید

جنیان در مسیر کمال و سعادت

(یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُجِرْکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ)(1)

ای قوم ما!دعوت کننده خدا را اجابت کنید و به او ایمان بیاورید تا بعضی از گناهانتان را بر شما ببخشد و شما را از عذابی دردآور پناه دهد.

مقدمه

رسول خداصلی الله علیه وآله همراه زید بن حارثه، برای دعوت مردم به اسلام از مکه به سوی بازار عکاظ در طائف آمد؛ ولی احدی به دعوت آن حضرت، پاسخ نگفت. ناچار به سوی مکه بازگشت، تابه محلی رسید که آن را وادی جن مینامیدند. آن حضرت، در دل شب به تلاوت قرآن پرداخت. جمعی از طایفه جن که از آن جا می گذشتند، هنگامی که قرائت قرآن پیامبر صلی الله علیه وآله را شنیدند، گوش فرا دادند و به یکدیگر گفتند: ساکت باشید. هنگامی که تلاوت حضرت پایان یافت، آنها ایمان آوردند و به عنوان مبلغانی به سوی قوم خود آمدند و آنان را به سوی اسلام دعوت کردند. گروهی از آنها ایمان آوردند و با هم محضر پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و پیامبرصلی الله علیه وآله تعلیمات اسلام را به آنان آموخت. این جا بود که آیه فوق و دو آیه قبل و یک بعد از آن و سوره جن نازل شد.(2)

واژه ها

أَجِیبُوا: اجابت کنید (فعل امر از ماده «جوب»، باب افعال).

دَاعِیَ : دعوت کننده (اسم فاعل از ماده «دعو»).

یُجِر: پناه دهد، (فعل مضارع مجزوم از ماده «جور»، باب افعال).

ص: 359


1- احقاف (46): 31
2- برگرفته از: تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص19؛ تفسیر نمونه، ج21، ص365؛ المیزان، ج18، ص221-220

نکات تفسیری

1.دعوت به خداوند، آموزه اصلی دعوت پیامبرصلی الله علیه وآله

دعوت به خداوند که دعوت به ایمان به او و اطاعت از اوامر او است، خط اصلی دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و همه انبیا است.

خداوند در سوره نحل به پیامبرش دستور می دهد که به سوی خدا دعوت کند: «ادع إلی سبیل ربک ...؛(1) به راه پروردگارت دعوت کن ...»، در سوره احزاب نیز ایشان را دعوت کننده به سوی خدا معرفی می کند: «داعیا إلی الله بإذنه؛(2) دعوت کننده به خداوند با اذن او.»

در این آیه، از زبان جنیان این نکته بیان شده است که: «به دعوت کننده خدا پاسخ دهید». بدیهی است همه انبیا مردم را به خداوند دعوت کرده و به آشنایی و ایمان و اطاعت از او سوق داده اند.

2.مراد از من در «من ذنوبکم»

ظاهرا کلمه «من» در جمله «من ذونوبکم» برای تبعیض است و منظور، این است که ایمان بیاورید، تا خدا بعضی از گناهان شما را یعنی گناهانی را که پیش از ایمان آوردن انجام داده اید، بیامرزد. نظیر این آیه، آیه ای است که می فرماید:

(قل للذین کفروا إن ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف)(3) به کفار قریش بگو اگر دست از جنگ و فتنه انگیزی بردارند، آنچه در گذشته مرتکب شده اند، آمرزیده می شود. (4)

3.محتوای قرآن، بهترین دلیل عظمت آن

از آیه فوق و آیات قبل و بعدش و آیات 29-32 سوره جن بر می آید که این گروه از طایفه جن، تنها با شنیدن آیات قرآن، مجذوب آن شدند و هیچ نشانه ای بر این که آنها معجزه دیگری از پیامبرصلی الله علیه وآله خواسته باشند، در دست نیست. آن ها همین که دیدند قرآن مجید با نشانه های کتب پیشین هماهنگ است و از سوی دیگر، به حق دعوت کرده و برنامه ریزی عملی آن بر صراط مستقیم است را به حقانیت آن، پی بردند.

ص: 360


1- نحل (16): 125
2- احزاب (33): 46
3- انفال (8): 38
4- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج18، ص0217

آری؛ کتابی که از سوی انسانی درس نخوانده و در محیطی آکنده از جهل و خرافات عرضه شده، دارای چنین محتوایی بلند، معارف و عقایدی پاک و توحیدی، قوانین و استدلالات محکم و منسجم، برنامه هایی متین و سازنده و اندرزهائی روشنگر و عالی باشد، آن هم با جاذبه ای نیرومند و زیبایی خیره کننده، خود بهترین دلیل بر حقانیت این کتاب آسمانی است.(1)

4.مسؤولیت حاملان قرآن

جنیان با شنیدن چند آیه قرآن، برای رساندن پیام آن به دیگران احساس وظیفه کرده، قوم خود را از رسالت پیامبر(صلی الله علیه واله)و محتوای دعوت او آگاه کردند. این ایالت مسؤولیت حاملان قرآن را به همه آنان گوشزد می کند، تا با فراگیری قرآن و درک پیام آن، بی تفاوت ننشسته و وظیفه خود را در رساندن پیام خداوند به دیگران انجام دهند؛ هر چند با شنیدن چند آیه باشد.

5.مطالبی درباره جن

جنیان نوعی از مخلوقات خدایند که از حواس ظاهری ما مستورند و قرآن کریم درباره آنها مطالبی بیان کرده است؛ از جمله:

1. خلقت آنها پیش از خلقت انسان بوده است.(2)

2. خلقت آنها از آتش بی دود است(3)

3. مانند انسان، زندگی و مرگ و قیامت دارند. (4)

4. مانند سایر جانداران، نر و ماده، ازدواج و توالد و تناسل دارند. (5)

5. مانند نوع بشر، دارای شعور و اراده هستند و علاوه بر این، کارهایی سریع و اعمالی شاق و خارق العاده می توانند انجام دهند که از نوع بشر ساخته نیست، همچنان که در آیات مربوط به داستان حضرت سلیمان علیه السلام و این که جن، مسخر آن جناب بودند، این مطلب آمده است.(6)

6. مانند انسان ها، مؤمن و کافر دارند و بعضی صالح و بعضی دیگر فاسقند. ابلیس نیز از طایفه

ص: 361


1- تفسیر نمونه، ج21، ص 372
2- حجر (15): 27
3- حجر (15): 27
4- احقاف (46): 18
5- جن (72): 6؛ کهف (18): 50.
6- ذاریات (51): 56

آن ها و دارای فرزندان و قبلیه است. (1) (2)

پیام ها

1. در تبلیغ دین، از عنصر عاطفه و پیوندهای اجتماعی بهره بگیریم («یا قوما» که دو بار تکرار شده است؛ در آیه 30 و 31).(3)

2. انبیا، مردم را به خدا دعوت می کنند، نه به سوی خود (داعی الله). (4)

3. جنیان، برای گرایش به ایمان، نیازمند تشویق و تهدید هستند (أَجِیبُوا ... وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ ... وَیُجِرْکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ)(5)

4. جن نیز همانند انسان، مکلف است و در صورت نافرمانی، گنهکار محسوب شده و مورد قهر و کیفر قرار می گیرد (ذونوبکم ... عذاب ألیم).

5. ایمان به پیامبران و پاسخ به دعوت آنان، موجب غفران الهی و نجات از عذاب است (أجیبوا ... یغفر لکم ... عذاب ألیم). (6)

ص: 362


1- کهف (18): 5؛ اعراف (7): 27
2- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج 20،ص39
3- تفسیر نور، ج11، ص48
4- تفسیر نور، ج11، ص48
5- تفسیر راهنما، ج17، ص 1390
6- تفسیر نور، ج11، ص49.

درس 253 صفحه 507 قرآن مجید

یاری خداوند و آثار آن

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری خواهد کرد و قدم هایتان را ثابت خواهد نمود.

مقدمه

بسیاری از انسانهای مؤمن، دوست دارند نصرت خداوند شامل حال آنان شده و در دین و اعتقاداتشان ثابت قدم باشند. در این آیه شریف، خداوند با خطاب زیبای «یا أیها الذین آمنوا»راه نصرت الهی و کسب ثبات قدم را بیان می کند.

واژه ها

تَنْصُرُوا : یاری کنید (فعل مضارع مجزوم، از ماده «نصر»).

یُثَبِّتْ: ثابت می گرداند، استوار می کند (فعل مضارع از ماده «ثبت» باب تفعیل).

أَقْدَامَ: گامها (جمع قدم»).

نکات تفسیری

1.منظور از «نصرت دادن به خداوند»

با توجه به این که یقین داریم خداوند به ناصر و معین نیاز ندارد، یاری دادن خداوند به معنای نصرت دین و آیین و نصرت انبیا و اولیای او، نصرت کتاب و احکام و دستورات او است. البته یکی از مصادیق نصرت الهی، جهاد در راه خدا است.

در آیه 40 سوره حج، خداوند می فرماید: (لینصرن الله من ینصره)که خداوند کسانی را که او را یاری کنند، یاری می کند. و در آیه بعد به توضیح درباره یاری کنندگان خداوند پرداخته و

ص: 363


1- محمد (47): 7.

می فرماید:

(الذین إن ؤاهم فی الأرض أقاموا الصلاه وآتوا الزکاه وأمروا بالمعروف ونهوا عن المنکر)(1)

یاران خدا کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم. نماز را برپا می دارند و زکات را ادا می کنند و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند.

این آیه شریف، به خوبی توضیح می دهد که یاری خداوند، همان یاری دین و آیین او است.

2.خداوند، چگونه مؤمنان را یاری می کند؟

یاری خداوند، از راههای بسیاری تحقق می یابد: در قلب شما نور ایمان و در روح شما تقوا، در اراده شما قدرت و در فکر شما آرامش می افکند و از سوی دیگر اسباب غلبه بر دشمن را برایتان فراهم می سازد؛ مثلا ترسی از شما در دل کفار می اندازد، فرشتگان را به یاری شما میفرستد، قلوب مردم را به شما متمایل می کند، سخنانتان را نافذ و فعالیت هایتان را پر ثمر می سازد.

آری؛ یاری خدا، جسم و جان، درون و بیرون را احاطه می کند.(2)

3.اهمیت و نتیجه «ثبات قدم»

ثبات قدم، از مصادیق روشن نصرت الهی است و پس از نصرت به صورت جداگانه ذکرشده است؛ زیرا ایستادگی برابر دشمن، مهم ترین رمز پیروزی است و برندگان جنگ ها، آنها هستند که ثبات و استقامت بیشتری نشان میدهند.

لذا در داستان پیکار «طالوت» فرمانده بزرگ بنی اسرائیل با «جالوت» (آن زمامدار ستمگر) می خوانیم: مؤمنان اندکی که با او بودند، هنگامی که برابر دشمن قرار گرفتند، گفتند: «ربنا أفرغ علینا صبرا وثبت أقدامنا: پروردگارا صبر و استقامت را بر ما بریز و گام های ما را استواردار».

در آیه بعد می خوانیم «فهرموهم بإذن الله» یاران طالوت لشکر نیرومند جالوت را به فرمان خدا شکست دادند و این پیروزی بر دشمن، نتیجه ثبات قدم است..(3)

پیام ها

1. یکی از نشانه های مؤمنان حقیقی، نصرت الهی است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ).

ص: 364


1- حج (22): 41
2- برگرفته از تفسیر نمونه، ج21، ص426.
3- برگرفته از تفسیر نمونه، ج21، ص426.

2. شمول نصرت وامدادهای الهی به مؤمنان، به تلاش خالصانه خود آنان منوط است و انتظار نصرت و امداد از خداوند بدون هیچ گونه حرکت و تلاش، انتظاری بیجا است ( إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ).

3. کسانی که دین خدا را یاری می کنند، قطعا توسط خداوند یاری می شوند.(1) ( إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ).

4. مؤمنان در پیشبرد دین و مبارزه با دشمنان، محتاج امدادهای الهی هستند (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ).(2)

5. روحیه قوی و ثبات قدم، مؤثرترین عامل پیروزی در مبارزه بر ضد دشمن است (وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ)(3)

ص: 365


1- تفسیر راهنما، ج17، ص419
2- تفسیر راهنما، ج17، ص419
3- تفسیر راهنما، ج17، ص419

درس 254 صفحه 510 قرآن مجید

بخل، بخیلی به خود

(هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ ۖ وَمَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ ۚ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ)(1)

هان، این شمایید که دعوت می شوید تا در راه خدا انفاق کنید. پس برخی از شما بخل می ورزید و هر کس بخل بورزد، فقط در حق خویش بخل می ورزد و خدا است بی نیاز مطلق و شمایید نیازمندان مطلق، و اگر روی بگردانید، مردمی دیگر غیر شما را به جایتان می آورد، سپس مانند شما نخواهند بود.

مقدمه

بخل، یکی از صفات ناپسند است که مانع بسیاری از کمالات انسان شده و زمینه بسیاری از انحرافات و کژیها را فراهم می آورد. قرآن مجید که هدایتگر انسان به صراط مستقیم و کمال است، برای درمان این خوی مخرب، در آیات متعددی از جمله آیه مورد بحث، به گفت و گو درباره این خصلت و علاج آن پرداخته است.

واژه ها

تُدْعَوْنَ: فراخوانده می شود (فعل مضارع از ماده «دعو»).

یَبْخَلُ: بخل می ورزد (فعل مضارع از ماده «بخل»).

تَتَوَلَّوْا: رو می گردانید (فعل مضارع مجزوم از ماده «ولی» باب تفعل).

یَسْتَبْدِلْ: جانشین می کند (فعل مضارع از ماده «بدل» باب استفعال).،

ص: 366


1- محمد (47): 38.

نکات تفسیری

1.انفاق

اشاره

در آیات متعددی از انفاق سخن به میان آمده و با عباراتی مانند «انفقوا،(1) ینفقون،(2) اعطی(3)ءاتیتم،(4) تقرضواء،(5) یؤتی (6)و...» مردم را به انفاق در راه خدا تشویق می کند. اتفاق آثار مهمی بر زندگی اجتماعی و فردی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم.(7)

الف. آثار اجتماعی
1.امنیت اجتماعی

(وأنفقوا فی سبیل الله ولا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکه... ؛)(8)

و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید....

2.رفع مشکلات اقتصادی

ولا یأثل أولوا الفضل منکم والسعه أن یؤتوا أولی القربی والمساکین والمهاجرین فی سبیل الله )(9)

آن ها که از میان شما دارای برتری مالی هستند، نباید سوگند یاد کنند که از انفاق به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ ورزند.

ب. آثار فردی .
1.آرامش درونی

(الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما أنفقوا منا ولا أذی لهم أجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون)(10)

کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند ... نه ترسی دارند و نه غمگین

ص: 367


1- بقره (2)، 195: وأنفقوا فی سبیل الله
2- بقره (2)، 3: مما رزقناهم ینفقون
3- لیل (92)، 5: فأما من أعطی واثقی
4- مائده (5)، 12: لئن أقمتم الصلاه وآتیتم الزکاه
5- تغابن (64)، 17: إن تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم
6- لیل (92)، 18: الذی یؤتی ماله یتزکی
7- برای توضیح بیشتر ر. ک: فرهنگ قرآن، ج 5، ص 254۔
8- بقره (2): 195.
9- نور (24): 22
10- بقره (2): 262

می شوند.

2.آسانی کار

(فأما من أعطی واثقی * فسنیسره للیسری )(1)

اما آن کس که انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد، ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم.

3.آمرزش

(إن تقرضوا الله قرضا حسنا ... ویغفر لکم)(2)

اگر به خدا قرض الحسنه دهید ... شما را می آمرزد.

2.دعوت به انفاق

ابتدای این آیه، مردم را به انفاق در راه خدا فرا می خواند و برای جلب توجه آنها، با عبارت (هاانتم هؤلاء ...)، (آگاه باشیدای گروه مخاطبان! که شما همان کسانی هستید ...). آغاز کرده و هشدار می دهد که نباید آدمی آن چنان به مسائل مادی دلبستگی داشته باشد که مانع انفاق در راه خدا شود:(تدعون لتنفقوا فی سبیل الله)به فراخوانده شده اید تا آن که در راه خدا انفاق نمایید.

3.درمان بخل

اشاره

در این آیه شریف، برای درمان بخل، سه نکته را بیان فرموده است که به آنها اشاره می شود:

الف، بخیل، به خود بخل می ورزد

(ومن یبخل فإنما یبخل عن نفسه )

هر کس که بخل می کند، جز این نیست که به خود بخل می کند.

چرا که نتیجه انفاق، در دنیا و آخرت به خود شخص بازمی گردد؛ در دنیا هم موجب فزونی مال می گردد و هم فاصله طبقاتی را می کاهد، آرامش و امنیت را در جامعه حکم فرما می کند و صفا و صمیمیت را جایگزین کینه می گرداند. در آخرت نیز از مواهب و نعمت های بی اندازه الهی برخوردار می شود؛ بنابراین هر کس بخل بورزد، خود را محروم کرده است.

ب. احتیاج به انفاق

نکته دیگری که این آیه برای درمان بخل بیان فرموده نیاز انسان به انفاق است. خداوند،

ص: 368


1- لیل (7): 5 و 7
2- تغابن (64): 17

غنی و بی نیاز از همه چیز است(والله هو الغنی)، نه نیازمند انفاق ما است و نه اطاعت ماء بلکه این ما هستیم که فقیر و نیازمند درگاه اوییم. (وأنتم الفقراء) و شما فقیر و محتاجید؛ پس لازم است انفاق کنیم، تا خدا با فضل خود ما را بی نیاز سازد.

ج. خطر انفاق نکردن

انفاق، به قدری مهم است که اگر توسط عده ای انجام نشود، خداوند گروه دیگری را جانشین آن قوم می کند (وإن تتولوا یستبدل قوما غیرکم) ؛ چون قانون و سنت الهی چنین است که اگر کسی لیاقت چیزی را نداشته باشد، از او می گیرد و به دیگری که لایق است، می دهد.(ثم لا یکونوا أمثالکم) سپس آن گروه دیگر، همچون شما نیستند (و در راه خدا انفاق می کنند). (1)

4.قوم سلمان

در برخی روایات آمده است که به پیامبرصلی الله علیه وآله عرض کردند: «مراد از «قوما غیرکم» چه کسانی هستند؟» حضرت، دستش را بر ران سلمان زد و فرمود: «این مرد و قوم اویند. اگر ایمان در ثریا باشد، مردانی از فارس به آن دست می یابند».(2)

پیام ها

1. ارزش انفاق و پرداخت مال، در گرو آن است که خالصانه و در راه خدا انجام گیرد.(3) (تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ).

2. بخل از انفاق، مایه خسارت خود انسان است(4) (وَمَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ).

3. خداوند، بی نیاز مطلق و خلق، سراپا نیاز به درگاه اوتفسیر راهنما، ج17، ص498 (وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ).

4. انفاق انسان هیچ سودی به خداوند نمی رساند و بخل آنان هیچ خسارتی به خداوند وارد نمی کند (تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا...وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ).

ص: 369


1- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص375، تفسیر نمونه، ج21، ص496؛ تفسیر هدایت، ج13، ص 277
2- روی ابوهریره: ان ناسا من أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله علیه قالوا یا رسول الله من هؤلاء الذین ذکر الله فی کتابه و کان سلمان الی جب رسول الله صلی الله علیه وآله فضرب یده علی فخذ سلمان فقال هذه وقومه و الذی نفسی بیده لو کان الإیمان منوط بالثریا لتناوله رجال من فارس (مجمع البیان، ج9، ص 164).
3- تفسیر راهنما، ج17، ص498
4- تفسیر راهنما، ج17، ص498

درس 255 صفحه 514 قرآن مجید

غلبه نهایی حق

(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ ۚ وَکَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا)(1)

او است آن کس که رسول خدا را همراه هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه دین ها پیروزی دهد و همین کافی است که خداوند گواه باشد.

مقدمه

خداوند، در آیه قبل، به مؤمنان وعده داده بود که با ایمنی وارد مکه خواهند شد؛ ولی این وعده در همان سال (صلح حدیبیه) محقق نشد؛ البته مقدماتش محقق شد. این آیه در آن شرایط حساس و سخت روحی بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شد. خداوند، در این آیه، دین اسلام را چنان توصیف کرد که هیچ دینی را چنین توصیف نکرده و خبر پیروزی اسلام را نه تنها بر مشرکان مکه بلکه بر همه ادیان جهان وعده داد. شبیه این آیه، در جای دیگر قرآن(2) آمده است که بر اهمیت این توصیفات و اخبار مهم آینده دلالت می کند. حال به توضیح بیشتر آن می پردازیم.

واژه ها

أَرْسَلَ: فرستاد (فعل ماضی از ماده «رسل» باب افعال).

یظْهِرَهُ: پیروز می کند، غلبه میدهد، لیظهر؛ تا این که غلبه دهد، پیروز کند (فعل مضارع از ماده «ظهر» بابافعال).

کَفَی: بس است، کافی است.

شَهِیدًا: گواه، شاهد.

ص: 370


1- فتح (48): 28
2- توبه (9): 33، صف (61): 9

نکات تفسیری

1.محتوای بعثت رسولان

از آن جا که پیغمبران و رسولان از طرف حق تعالی مبعوث می شوند، لذا هدفی جز اعتلای کلمه الله و سعادت بشر در امور دنیا و آخرت ندارند. این امر، ممکن نیست مگر با دو ابزار هدایت و حقانیت؛ یعنی این که بعثت رسولان، بر محور هدایتگری و بر محور دین حق می باشد. هدایتی حق است که بر اساس محکم ترین عقاید باشد و دین و آیینی حق است که بر اصول و فروع خدشه ناپذیری استوار باشد. این دو خصوصیت، سرلوحه دعوت انبیاو محتوای بعثت رسولان بوده است.

2.مراد از «لیظهره» چیست؟

مراد، غلبه و پیروزی دین مبین اسلام است که از آن، به دین حق تعبیر شده است. حال، این غلبه و پیروزی اسلام یا از نظر قدرت استدلال و منطق است که این محقق شده است (یعنی دین اسلام از نظر قدرت استدلال و براهین نظری و عقلی، سرآمد و پیروز بر همه ادیان و مذاهب است) یا از نظر نظامی و سلطه حکومتی است که این معنا طبق وعده حق، در آینده به دست با کفایت آخرین وصی پیغمبر خاتم و منتهای آرزومندان، حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) اتفاق خواهد افتاد؛ و ان شاء الله.

از این که کلمه «لیظهره» سه بار در قرآن تکرار شده است و از این که کافران و مشرکان، از این غلبه و نصرت کراهت دارند و از آننگرانند، همه این ها قرینه است بر این که مراد از «لیظهره» غلبه قدرت ظاهری و خارجی و حاکمیت دین حق و پیروزی تمام حق بر تمام باطل است.

3.مراد از شاهد بودن خدا چیست؟

معمولا در مواردی که مسأله رد یا قبول حقانیت چیزی مهم باشد، با شهادت دادن یا شاهد آوردن و گواهی و امضا قضیه حل می شود. این شاهد، آن قدر مهم است که گاهی فصل الخطاب در دعواها است.

حدودا در هفت جای قرآن، جمله «کفی بالله شهیدا» تکرار شده است که در بعضی موارد با قید «قل» بگو و با تأکید «شهیده بینی و بینکم» آمده است که بیشترین موارد آن، درباره رسالت پیغمبرصلی الله علیه وآله و حقانیت دین و آیینش می باشد.

از آن جا که در نبوت رسول و در حقانیت و هدایت پیغمبرصلی الله علیه وآله و همچنین در خبر پیروزی دین حق بر همه ادیان، منکران و معاندانی هستند، برای ختم دعوا، به شاهد و گواه، نیاز داریم؛ لذا خداوند بر این مسأله تاکید کرده و فرموده است: «این قضایا شاهد هم دارد و آن، خودم هستم و چه

ص: 371

شاهدی بهتر و محکم تر از خدا که شهادتش از همه قوی تر است و همه قدرت ها مقهور او هستند؟ (کفی بالله شهیدا)»

پیام ها

1. رمز پیروزی اسلام، هدایت الهی و حقانیت راه است(1) (أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ ).

2. دین حق با رسول حق، با ارده حق، ثمره ای جز غلبه حق ندارد (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ).

3. تمام ادیان گذشته، برای برهه ای از زمان بوده است(2) (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ)

4. اگر در همه جهان به یک اله معتقدیم، در وعده هایش و شهادتش نباید شک کرد (وَکَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا).

5. آینده تاریخ، شاهد حاکمیت اسلام وغلبه آن بر تمام ادیان خواهد بود (لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ).

ص: 372


1- تفسیر نور، ج 11، ص 144
2- تفسیر نور، ج 11، ص 144

درس 256 صفحه 516 قرآن مجید

تمسخر، عیبجویی، القاب زشت

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید مردانی از شما مردان دیگر را مسخره کنند، شاید آنان از اینان بهتر باشند و نباید زنانی زنان دیگر را مسخره کنند، شاید آنان از اینان بهتر باشند. از یک دیگر عیب مگیرید و هم دیگر را با لقب های بد مخوانید. چه نام بدی است [نام] فسق پس از تحقق ایمان! و کسانی که از این گناهان توبه نکنند، آنان خود ستمکاراند.

مقدمه

از مسائل مهم اجتماعی که قرآن کریم به آن سفارش زیادی کرده احترام متقابل افراد جامعه اسلامی است، تا هیچ گاه یک دیگر را مسخره نکرده و به القاب زشت صدا نزنند.

در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ثابت بن قیس گوشش سنگین بود و هر زمان که نزد حضرت" می آمد، مسلمانان راه را باز می کردند تا نزدیک نبی اکرم صلی الله علیه وآله بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یک روز پس از نماز صبح، اصحاب دور حضرت نشسته بودند. ثابت وارد مجلس شد و از سر و گردن مردم رد می شد و می گفت: «راه بدهید، راه بدهید». تا رسید به مردی که آن مرد گفت: «بنشین که مجلس ما را به هم زدی». ثابت در حالی که غضبناک بود نشست. پس از جلسه، ثابت نام شخص را پرسید و وی خود را معرفی کرد. ثابت، نام مادر او را که در زمان جاهلیت زن بدنامی بود، برده و گفت: تو پسر فلان زن هستی؟» آن مرد از خجالت سرخود را به زیر انداخت. در این لحظه بود که این آیه شریف نازل شد.(2)

ص: 373


1- حجرات (49)، 11
2- برگرفته از تفسیر مجمع البیان، ج9، ص202

واژه ها

لَا یَسْخَرْ: مسخره نکنید (فعل مضارع مجزوم به «لا» ناهیه از ماده «سخر»).

لَا تَلْمِزُوا: عیب جویی نکنید (فعل مضارع مجزوم به «لا» ناهیه از ماده «لمز»).

لَا تَنَابَزُوا: لقب زشت ندهید (فعل مضارع مجزوم به «لا» ناهیه از ماده «نیز» باب تفاعل).

نکات تفسیری

1.مسخره کردن ممنوع

اداره راهنمایی و رانندگی در مکان های حساس و خطرناک، تابلوهای هشدار دهنده نصب می کند تا مانع ایجاد تصادفات و حوادث شود؛ مانند تابلوهای سقوط در دره، عبور ممنوع و .... خداوند کریم در این آیه و آیه بعد، تابلوهای هشدار دهنده عبور ممنوع نصب کرده است، تا با رعایت آن، در دره هولناک جنهم سقوط نکرده و از صراط مستقیم منحرف نشویم.

یکی از آن تابلوها، درباره مسخره کردن است.

مسخره کردن، عبارت است از گفتار یا اشاره یا تقلید حرکت یا عملی که موجب خنداندن و تحقیر دیگری شود.

روزی صفیه دختر حسی ابن اخطب(1) گریه کنان نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد. حضرت، علت گریه را جویا شد؛ صفیه گفت: «عایشه مرا سرزنش و مسخره کرده و می گوید:ای یهودی زاده!». پیامبر فرمود: «چرا نگفتی پدرم هارون است، عمویم موسی و همسرم محمد صلی الله علیه وآله است؟ »این جا بود این فراز از آیه نازل شد.

دستور قرآن این است که وقتی انسان، شخص بدحال یا معیوب یا فقیری را می بیند، مسخره نکند؛ چرا که شاید او در پیشگاه خداوند از کسی که سالم و بی عیب یا ثروتمند است پاکدل تر و پرهیزگارتر باشد و نزد خداوند، مقام و آبرو و عزتی داشته باشد که دیگران ندارند؛ در نتیجه انسان شخصی را کوچک شمرده که خدایش بزرگ شمرده است.

در حدیثی نقل شده است: خداوند سه چیز را در سه چیز مخفی کرده است: خرسندی اش را در طاعتش و غضبش را در معصیتش و دوستانش را در میان بندگانش. (2)

ص: 374


1- او، زنی یهودی بود که بعد از ماجرای فتح خیبر مسلمان شد و به همسری پیغمبرصلی الله علیه وآله در آمد.
2- تفسیر هدایت، ج13، ص413 (به نقل از: بحارالانوار، ج 75، ص147).

2. عیب جویی ممنوع

یکی از رذایل اخلاقی این است که انسان عیب خود را فراموش کند و فقط عیب دیگران را ببیند و فاش کند. خداوند، در این آیه از این عمل نهی فرموده است:(لا تلموا أنفسکم ).

جالب این که قرآن با تعبیر «أنفسکم» به وحدت و یکپارچگی مؤمنان اشاره کرده و اعلام می کند که همه مؤمنان، به منزله نفس واحد هستند و عیب جویی از دیگران، در واقع عیب جویی از خود است. (1)

3.القاب زشت دادن ممنوع

بعضی افراد، دیگری را در معرض ریشخند و سخنان و القاب زشت و نیش دار قرار میدهند، تا او را در جامعه خوار و تحقیر کنند. این آیه شریف، صریحا از این عمل زشت نهی کرده و هر اسم و لقبی را که کوچکترین مفهوم نامطلوب و زننده ای دارد، ممنوع کرده است. ممکن است انسان، در گذشته گناه و خطایی مرتکب شده و سپس پشیمان شده و توبه کرده باشد، لذا جایز نیست او را به بدی یاد کرده و تا آخر عمر، گناه او را متذکر شد. یکی از حقوق مؤمن بر برادر دینی خود، این است که او را به اسمی صدا بزند که محبوب ترین اسم ها نزد او است.(2)

شخصی به حضرت لقمان گفت: «چقدربد چهره هستی؟» لقمان فرمود: «می خواهی بر نقش خرده بگیری یا نقاش؟».(3)

4..عوامل گناهان

هر گناهی علتی دارد و یکی از مهم ترین عوامل مسخره کردن، عیب جویی یا نسبت دادن القاب زشت به یک دیگر عجب و خود بینی است که یا در اثر ثروت است (مانند قارون که به حضرت موسی علیه السلام ایمان نیاورد و مؤمنان بنی اسرائیل را مسخره می کرد) یا به دلیل علم است (مانند بلعم با عورا) یا به سبب قدرت است (مانند فرعون و نمرود)، یا به علت حسد است (مانند قابیل که برادرش هابیل را کشت) و یا به دلیل نژاد است (مانند اسرائیل که خود را نژاد برتر دانسته و می دانند). اسلام، همه این ملاکها را که در اثر عجب و خود،

ص: 375


1- تفسیر نمونه، ج 22، ص 180
2- «من حق المؤمن علی اخیه ان یسمیه باحب أسمائه الیه»؛ (تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص156)
3- انوار درخشان، ج 15، ص397

بزرگ بینی به وجود می آید، رد می کند و بهترین ملاک و معیار را تقوا می داند.(1)

طبق این آیه شریف، باید از مسخره کردن، عیب جویی و دادن القاب زشت بپرهیزیم؛ زیرا ممکن است خداوند نعمتی را که به ما داده است، از ما سلب کند؛ همان طور که نعمتش را از فرعون، بلعم باعورا، قارون و ... سلب کرد.

پیام ها

1. مسخره کردن در مردان بیشتر است، تا زنها، به دلیل تقدم «قوم» بر «نساء» ( لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ ).

2. خوبی دیگران را در نظر بگیریم ( أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ ...أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ.)

3. صلح و صفای اجتماعی، در گرو پرهیز اعضای جامعه از استهزا، عیب جویی و نسبت دادن عناوین زشت به یکدیگر است (إنما المؤمنون إخوه فأصلحوا بین أخویکم ... لا یسخر قوم من قوم ... ولا تلمزوا أنفسکم ولا تنابزوا بالألقاب)

4. خود برتربینی و غرور، ریشه استهزای دیگران است (عسی أن یکن خیرا منهن).

5. مؤمنان همچون اعضای یک پیکر، برخوردار از روحی یگانه هستند (لا تلمزوا أنفسکم).(2)

ص: 376


1- حجرات (49): 13
2- تفسیر راهنما، ج17، ص623 و 624

درس 257 صفحه 517 قرآن مجید

مرد وخواری

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا ۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمانها دوری کنید؛ زیرا برخی گمانها، گناه است. و تجسس نکنید و برخی از شما غیبت برخی دیگر را نکنند. آیا یکی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ (هرگز) پس (همان گونه که از آن کراهت دارید، (غیبت برادر خود را نیز نکنید که آن مانندخوردن گوشت مرده اوست. و از خدا پروا بدارید که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.

مقدمه

موجودات از نظر نوع تغذیه چند گروهند: گروهی گیاه خوارند؛ مانند گاو و گوسفند، گروهی گوشتخوارند؛ مانند شیر، پلنگ و گروهی، هم گیاه خوارند و هم گوشتخوار؛ مانند انسان. برخی حیوانات نیز مردارخوارند و از بدن حیوانات مرده و بقایای اجساد متعفن استفاده می کنند؛ مانند کفتار. این گروه، زشت ترین حیوانات هستند. قرآن مجید، برخی انسانها را نیز همان لاشخوران معرفی کرده است، این آیه به معرفی یک دسته از آنان می پردازد.

واژه ها

اجْتَنِبُوا: دوری کنید، بپرهیزید (فعل امر از ماده «جنب»، باب افتعال).

لَا تَجَسَّسُوا: کنجکاوی و تفحص نکنید (فعل مضارع مجزوم به «لا» ناهیه از ماده «جسس»، باب تفعل).

لَا یَغْتَبْ: غیبت نکنید، بدگویی نکنید (فعل مضارع مجزوم به «لا» ناهیه از ماده «غیب» باب افتعال).

کَرِهْتُمُ: ناخوشو ناپسند داشتید (فعل ماضی از ماده «کره»).

ص: 377


1- حجرات(49):12

نکات تفسیری

1.خوردن گوشت سلمان و اسامه

در یکی از سفرهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، دو نفر از اصحاب که در قافله بودند، غذا نخورده بودند. آن دو، سلمان را نزد پیامبر فرستادند تا غذایی بیاورد. حضرت رسول صلی الله علیه وآله سلمان را نزد اسامه بن زید که انباردار قافله بود، فرستاد؛ ولی اسامه گفت: «غذا تمام شده است». سلمان، نزد آن دو نفر برگشت و جریان را تعریف کرد. آن دو نفر غیبت کردند و پشت سر اسامه گفتند: «اسامه بخل ورزیده است»؛ سپس خودشان نزد حضرت رسول صلی الله علیه وآله رفتند و در این بین با خود گفتند:

«اگر سلمان را به سراغ چاه پر آب بفرستیم، خشک میشود».وقتی آن دو به محضر پیامبران و رسیدند و قضیه را تعریف کرده و غذا خواستند، حضرت فرمود: «آثار خوردن گوشت را در دهانتان می بینم». عرض کردند: «ما امروز گوشتی نخورده ایم». حضرت فرمود:

با غیبت کردن، گوشت سلمان و اسامه را می خوردید». گفتند: «یا رسول الله! پس برایمان استغفار کن». حضرت فرمود: «به همان برادرتان که گوشتش را جویدید، بگویید برایتان استغفار کند».(1)

2.سوء ظن ممنوع

اشاره

سوء ظن سه نوع است:

الف. سوء ظن به خدا:

(وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ)(2)

و نیز خدا خواست تا همه منافقان و مشرکان را از مرد و زن به کیفر شرک و نفاق عذاب کند که آنها به خدا بد گمان بودند.

ب. سوء ظن به خود

این سوء ظن، یعنی انسان به نفس خود بدبین باشد و همیشه خودش را سرزنش کند و خود را برابر خداوند متعال گنهکار بداند و آمرزش بخواهد؛ همان گونه که در دعاهای روایت شده از امامان علیهم السلام چنین حالاتی (سرزنش نفس و آمرزش خواهی) بسیار به چشم می خورد. این نوع سوء ظن، بسیار خوب است و به آن سفارش و تأکید شده و موجب از بین رفتن تکبر و غرور و ... می شود.

ص: 378


1- برگرفته از: تفسیر المیزان، ج18، ص 332.
2- فتح (48): 6
ج. سوء ظن به دیگران

این سوء ظن، یعنی انسان به دیگران بدبین باشد و بدون تحقیق و دلیل، دیگری را متهم کند. منظور آیه، این نوع سوء ظن هاست که بسیار مذمت شده و گناه کبیره است.

این که آیه فرمود: «کثیره من الظن» به این دلیل است که ظن دو نوع است:

الف. حسن ظن که به آن، بسیار زیاد سفارش شده است و سوء ظن. از آن جا که بیشترین قسم از گمان ها سوء ظن است، لفظ «کثیرا» را در آیه آورده است.

3.درمان سوء ظن

گمان های خوب و بد، غالبا غیر اختیاری است و به واسطه برخی مقدمات به ذهن منعکس می شود. حال این پرسش مطرح است که چنین امر غیر اختیاری ای، چگونه مورد نهی واقع شده و درمان آن چیست؟

در پاسخ، چنین می گوییم:

الف. منظور از نهی، نهی از ترتیب آثار است؛ یعنی هر گاه گمان بدی به مسلمانی در ذهنت آمد، در عمل، کوچک ترین اعتنایی به آن مکن و رفتار خود را دگرگون نساز. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:

سه چیز است که وجود آن در مؤمن پسندیده نیست و راه فرار ندارد؛ از جمله سوء ظن که راه فرارش این است که بهآن، جامه عمل پوشاند.

ب. با تفکر در مسائل مختلف، می توان گمان بد را از خود دور ساخت یا آنها را حمل بر صحت کرد؛ لذا در روایات دستور داده شده است که اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن (1)

ج. ممکن است سوءظن در اختیار انسان نباشد؛ ولی عوامل و مقدماتی که باعث سوء ظن می شود را می توان از خود دفع کرد.

4.تجسس ممنوع

4.تجسس ممنوع(2)

از جمله آداب معاشرت این است که انسان نباید در کارهای برادر ایمانی خود تجسس کند. گمان بد، عامل و زمینه جست و جو جستجوگری است، تا از اسرار و رازهای نهانی دیگران

ص: 379


1- برگرفته از: تفسیر نمونه؛ ج22، ص182 - 183
2- تجسس، در کارهای بد استعمال می شود؛ ولی تحسس در کارهای خیر به کار می رود؛ مانند (یا بنی اذهبوا فتحوا من یوسف وأخیه)؛ (یوسف (12): 187)

مطلع شود و در پایان به غیبت بینجامد؛ ولی اسلام می خواهد هر کس امنیت روحی و روانی داشته باشد؛ لذا از سوء ظن، تجسس و غیبت نهی کرده است، تا حیثیت و آبروی همه حفظ شود.

5. غیبت کردن ممنوع

غیبت، عبارت است از این که در غیاب کسی چیزی بگویی که اگر بشنود، ناراحت شود.

اسلام، برای مسأله وحدت و یکپارچگی جامعه و انسجام و استحکام آن، اهمیت فوق العاده ای قائل است؛ ولی غیبت، پیوندهای اجتماعی را سست کرده و سرمایه اعتماد را از بین می برد و پایه های تعاون و همکاری را متزلزل می کند و بذر کینه و دشمنی را در دلها می پاشد و سرچشمه اختلافات، قتلها و دشمنی ها می شود. همان طور که اگر جسد مردهای درون اتاق باشد به مرور زمان، بوی تعفن آن، اتاق، محله و اجتماع را آلودهمی کند و هر چه سریع تر باید آن را دفن کرد، تا موجب آسایش همگان شود، غیبت هم شخص را بین چند نفر، چند گروه، اقوام، همسایگان و در نهایت نزد همه اجتماع تخریب می کند و سبب پلید جلوه دادن شخص و انزجار مردم از وی گردد. لذا باید غبت را در نطفه از بین برد تا موجب آسایش همگان می شود.

6.روان شناسی قرآنی

قرآن قبح و زشتی غیبت را به خوردن گوشت برادر مرده مثال زده است؛ زیرا:

الف. آبروی برادر مسلمان، همچون گوشت تن او است و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهان همچون از بین بردن گوشت تن او است.

ب. غیبت در غیاب افراد صورت می گیرد و غیبت شدگان همچون مردگان، قادر به دفاع از خویشتن نیستند.(1)

این که در آیه شریف، فعل ماضی «فکرهتموه» به کار برده و فعل مضارع نیاورده است، به این دلیل است که کراهت انسان از خوردن گوشت برادر مرده، امری ثابت و محقق است و جای هیچ شکی نیست که کسی چنین کار نفرت انگیزی را مرتکب نمی شود. در پایان آیه چون امکان دارد کسی آلوده به بعضی از این گناهان سه گانه باشد و با شنیدن این آیه متنبه و متذکر شده و در صدد جبران آن برآید، لذا خداوند راه توبه را باز گذاشته و در انتها فرموده

ص: 380


1- تفسیر نمونه، ج22، ص 185،

است: «إن الله تواب رحیم ».

پیام ها

1. گمان، به تنهایی برای متهم ساختن انسان مؤمن و داوری برضد او کافی نیست (اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ).

2. بدگمانی به مؤمنان، زمینه ساز تجسس و کنجکاویهایممنوع است (اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ ... وَلَا تَجَسَّسُوا).

3. بدگمانی، ریشه بسیاری از گناهان، از جمله تجسس، غیبت، تهمت، نفرت، کینه و قتل و ... است (اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ ... وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ ).

4. بدگمانی، تجسس و غیبت درباره مؤمنان، با توبه به درگاه خداوند قابل جبران است (اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ ... تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا... إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ).(1)

ص: 381


1- تفسیر راهنما، ج17، ص629

درس 258 صفحه 519 قرآن مجید

نزدیکتر از خود

(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)(1)

و همانا ما انسان را آفریدیم و آنچه را که نفسش او را به آن وسوسه می کند، می دانیم و ما از رگ وریدش به او نزدیکتریم.

مقدمه

عقل حکم می کند که برای استفاده بهینه و بهتر از یک دستگاه، باید به دستورات سازنده و خالق آن که از همه به آن داناتر است توجه کرد و توصیه هایش را جدی گرفت، وگرنه آسیب وارد خواهد شد. خالق این بشر پیچیده و ناشناخته نیز برای سعادت مخلوقش در کتاب راهنمای او که بزرگ ترین معجزه است، اموری را متذکر شده که معاد، از جمله آنها است و محور اصلی این سوره بر آن استوار است.

در آیه قبل، منکران معاد جسمانی را با مقایسه خلقت اولی انسان و زنده کردن دوباره او هشدار داد. در این آیه، خداوند بر کیفیت علم و آگاهی و تسلط او بر بندگانش تاکید کرده است، تا شاید خفتگان بیدار شوند.

واژه ها

خَلَقْنَا: خلق کردیم، آفریدیم (فعل ماضی از ماده «خلق»).

تُوَسْوِسُ(2):وسوسه می کند فعل مضارع رباعی از ماده «وسوس»).

حَبْلِ : ریسمان،رگ (آن چیزی که مایه اتصال باشد).

وَرِیدِ: رگی است در گردن متصل به قلب.

ص: 382


1- ق (50): 16
2- وسوسه: خطوراتی که در قلب انسان بگذرد؛ خواه از شیطان باشد یا نفس انسان،

نکات تفسیری

1.احاطه علمی خدا بر انسان

با دقت در این آیه و آیه قبل، احاطه علمی و عملی خدا بر بشر ثابت می شود. در آیه قبل، خداوند با استفهام و پرسش، قدرت و علمش را بر مسأله معاد و خلقت دوباره انسان متذکر شده است، به این بیان که در خلقت اول بشر که هیچ گونه سابقه و الگوی قبلی نداشته، ما قادر و توانا بودیم؛ پس زنده کردن این بدنهای مرده برای بار دوم، راحت تر است. حال چگونه منکران معاد در این امر روشن شک و تردید می کنند؟ ایمان نیاوردن به مسأله مهم معاد، میوه تلخ همین شک است.

در این آیه نیز با تذکر و تأکید بر این که خداوند، خالق بشر است و به تمام جزئیات این افریده - حتی خطورات قلبی، وسوسه های زودگذر، تمام افکار و اندیشه ها و اعمال و رفتارش - بیش از هر کس و آگاهی دارد(1) و غفلت انسان از این جریان، موجب گمراهی و فساد می شود.

لذا از مجموع این دو آیه، معمای چگونگی ثبت و ضبط اعمال برای حسابرسی نیز حاصل می شود و این، هم برای مؤمنان هشدار و بشارت است و هم برای مشرکان جواب و دلیلی محکم.

2.مراد از «ما توسوس به نفسه» چیست؟

راغب میگوید:

کلمه «وسوسه» به معنای خطور افکار زشت در دل است و اصل آن، از «وسواس» است که به معنای صدای زیور آلات زنان، و نیز به معنای آهسته سخن گفتن است که تمام اینها

کنایه از افکار ناپسندی است که بر دل انسان می گذرد.؟(2)

کلمه «ما» در این جمله، موصوله است و ضمیر «نفسه» به انسان برمی گردد. «نعلم» فعل مضارع و بیانگر استمرار است؛ یعنی ما همیشه و پیوسته از خطورات قبلی انسان آگاهیم.

پس با جمله «ونعلم ما توسوس به نفسه» از علم خدا به پنهان ترین حالت ممکن نفس انسان پرده برداشته است. گویا فرموده است: ما از ظاهر و باطن انسان و حتی از خطورات قلبی اش و از آن وسوسه ای که در امر معاد دارد، با خبریم و می دانیم که در دل خود می گوید: چگونه

ص: 383


1- استمرار این علم و قدرت و خطورات نفسانی از فعل مضارع فهمیده می شود.
2- 518

بعد از مردن و متلاشی شدن اجزا، دوباره مبعوث میشویم؟ (1)

3.ریشه وسوسه چیست؟

طبق فرمایش قرآن کریم، ریشه و سرچشمه وسوسه در انسان سه چیز است:

الف. نفس انسان که در این آیه آمده است که شاید همان نفس اماره باشد (توسوس به نفسه).

ب. شیطان که در قضیه حضرت آدم و حوا علیهما السلام در آیه 20 سوره اعراف آمده است (فوسوس لهما الشیطان ...).

ج. بعضی از انسانها و بعضی از جنیان که در آخرین سوره قرآن مطرح شده است(2) (الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنه و الناس).

4.نکاتی جالب در «نحن أقرب إلیه من حبل الورید»

الف. «ورید» از ریشه «ورود» به معنای رفتن به سراغ آب است. از آن جا که این رگ، شاهراه گردش خون میان قلب و دیگر اعضای بدن است، آن را «ورید» گفته اند.(3)

ب. این عبارت کوتاه، معنای بلندی دارد از جمله آنها، حاضر و ناظر بودن خدا در همه جا، احاطه کامل به همه موجودات از جهت علم، قدرت، هدایت، حیات، مرگ، آرامش و امنیت، توفیق و سعادت، ... و خلاصه این که همه امور به دست او است، نه چیزی از افکار و عقاید و اعمال از او مخفی می ماند و نه راه فراری از حیطه قدرت و سلطنت او وجود دارد و نه از غیر او کاری و بی خواست او حرکتی ممکن است. پس رو به سوی او کنیم و از غیرش چیزی نخواهیم؛ چرا که او هم مالک و هم خالق همه چیز است(4) و با علمی دقیق و گسترده و بی واسطه بر ما و همه اشیا احاطه دارد و از همه چیز، حتی از رگ گردن به ما نزدیکتر است؛ ولی ما از او فاصله می گیریم.

یار نزدیکتر از من به من است این عجب تر که من از وی دورم

نظیر این جمله در آیه 24 سوره انفال آمده است [... أن الله یحول بین المرء وقلبه وأنه إلیه تحشرون] خدا بین انسان و قلبش واسطه و حایل است ...

ص: 384


1- ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص519
2- برگرفته از: تفسیر نور، ج 11، ص 214
3- تفسیر نور، ج11، ص213
4- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 7، ص 129،

پیام ها

1.خداوند، خالق انسان و آگاه به وسوسه های نفسانی وی و نزدیک تر از رگهای قلبش به او است(1) (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)

2. داشتن یک عقیده و اندیشه سالم، بدون دوری و پاک شدن از وسوسه های نفسانی محال است(2) (بل هم فی لبس ... وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ).

3. نفس آدمی، دارای انگیزش های منفی و مرموز است(3) (وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ).

4. علم الهی به همه ابعاد وجود آدمی، پشتوانه محکمی برای حسابرسی و مؤاخذه انسان در قیامت می باشد(4) (ونعلم... وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).

5. توجه به علم و قدرت خداوند، موجب کاهش گناهان و غفلت هاست (لقد خلقنا ... ونعلم ... ونحن أقرب إلیه).

ص: 385


1- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج17، ص 669
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج17، ص37؛ تفسیر نور، ج 11، ص 214 و 215
3- تفسیر راهنما، ج17، ص 669
4- تفسیر راهنما، ج17، ص670

درس 259 صفحه 521 قرآن مجید

روزی مقدر است

(وَفِی السَّمَاءِ رزقکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ)(1)

و عطایای خدا به شما و آنچه به آن وعده داده می شود، فقط در عالم بالا است؛ پس قسم به خداوند آسمان و زمین! که این مطلب حق است؛ همان گونه که سخن گفتن شما (حق) است.

مقدمه

برخی امور در عین این که بسیار روشن و غیر قابل انکار هستند، باورشان برای مردم مشکل است؛ از این رو بیان آن حقیقت باید با تأکید بیشتر و گاه با قسم همراه باشد. در این آیه، منبع رزق بودن آسمان و این که وعده های الهی (بهشت و نعمتهای آن) در آن است با قسم (فو رب السماء و الأرض) که مورد تأکید قرار گرفته است. حال باید دید معنای بودن ارزاق و وعده های در آسمان، چیست؟

واژه ها

رزق: روزی.

تُوعَدُونَ: وعده داده شده اید (فعل مضارع مجهول از ماده «وعد»).

تَنْطِقُونَ: سخن می گویید (فعل مضارع از ماده «نطق»).

نکات تفسیری

1. مراد از «سماء» و «رزق» چیست؟

«سماء» یعنی عالم بالا. هر چیز که بالای سر ما قرار دارد، آسمان است. قرآن مجید، آسمان را منبع و سبب رزق می داند (اعم از سماء غیب و شهود):

(وإن من شیء إلا عندنا خزائنه وما نزله إلا بقدر معلوم»(2)

ص: 386


1- ذاریات (51)، 22 23
2- حجر (15): 21.

و هیچ چیز نیست مگر آن که منابعش در نزد ما است و ما آن را جز به انذار؛ معلوم و معین نازل نمی کنیم.

درباره حیوانات می فرماید:

(وأنزل لکم من الأنعام ثمانیه أزواج )(1)

و برای شما از انعام هشت زوج نازل کرد.

درباره آهن می فرماید:

(وأنزلنا الحدید فیه بأس شدید)(2)

و آهن را نازل کردیم که در آن سختی شدید است.

و درباره باران فرموده است:

(وما أنزل الله من السماء من رزق فأحیا به الأرض بعد موتها)(3)

و آنچه نازل کرد از آسمان از رزق پس زمین را پس از مرگش، به واسطه آن زنده کرد.

البته رزق، در ارزاق مادی منحصر نیست؛ بلکه شامل رزقهای معنوی مانند علم، هدایت و ... نیز می شود.

2. مراد از «ما توعدون» چیست؟

گرچه لفظ «ما توعدون» عام است و شامل همه وعده های الهی در دنیا و آخرت میشود؛ ولی به قرینه رزق و آیات قبل که سخن ازبهشت متقین بود (إن المتقین فی جنات وعیون)(4) این جا مقصود از وعده، بهشت و نعمت های پایان ناپذیر و بی بدیل آن است.

3.حق بودن گفتار خداوند به چه معناست؟

حق یعنی ثابت و مطابق واقع و مقابل آن باطل است؛ یعنی متزلزل و غیر واقع. خداوند، هم خود حق است (ذلک بأن الله هو الحق)(5) و هم حق و حقیقت از ناحیه او است ( الحق من ربک)(6) و هم گفتار او حق است (قوله الحق)(7). در این آیه نیز با وجود این که قسم یاد

ص: 387


1- زمر (39): 6
2- حدید (57):25
3- جاثیه، (45): 5
4- ذاریات (51): 15
5- حج (22): 6
6- بقره (2): 147
7- انعام (6): 73

می کند که روزی شما و آنچه وعده داده شده اید، در آسمان ها است، دوباره قسم یاد می کند که آنچه گفته شد، حقیقت است؛ باور کنید.

4.تشبیه حق بودن وعده الهی به نطق انسان

در این آیه، حقانیت وعده های الهی و این که رزق شما در آسمان است، به نطق انسان تشبیه شده است. باید ملاحظه کرد چه ویژگی هایی در نطق آدمی وجود دارد که حقانیت وعده های الهی به آن تشبیه شده است.

ویژگی های نطق

1. نطق، به انسان، بسیار نزدیک است و هیچ فاصله ای بین انسان و نیروی نطق او نیست.

2. انسان، ممکن است در دیدنیها و شنیدنیها خطا کند؛ ولی در آنچه می گوید کمتر دچار اشتباه می شود.

3. همان گونه که سخن هر کس مربوط به او است و دیگری را در آن سهمی نیست، رزق هر فرد نیز به خود او می رسد و دیگران را در آن بهره ای نیست.

4. انسان، نطق را به مدد توان درونی و ابزارهای در اختیار (مانند زبان می آفریند و آن را به شکل مورد نظر و یاآهنگ مناسب ارائه میدهد؛ بر خلاف دیدنی ها و شنیدنی ها که فقط ابزار دریافت آن در اختیار انسان است و تصرفی در آنچه به چشم یا گوش انسان می رسد، ندارد.

وعده های الهی به نطق انسان تشبیه شده است، تا به کمک آن این معنا برای او ترسیم شود که خلق آن مواردی که وعده داده شده، برای خداوند به همان سادگی است که انسان کلمات و جملات را می سازد و ارائه می دهد. البته (لیس کمثله شیئ )چیزی همانند خدا نیست و این تشبیه برای تقریب معنا است.

پیام ها

1.آسمان، ذخیره دار روزی خلق در زمین است(1) (وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ).

2. باران، آفتاب و هوا، در فراهم آمدن روزی آدمیان نقش اساسی دارند(2) (وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ).

3. تدبیر، تقدیر و قدرت الهی در تأمین روزی زمینیان از آسمان، نشانه قدرت او بر تحقق

ص: 388


1- تفسیر راهنما، ج18، ص 36
2- تفسیر راهنما، ج18، ص 36

وعده های خویش است(1) (وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ).

4. حقانیت، قرب و سهولت تحقق وعده های الهی، همانند نطق انسان است (لحق مثل ما أنکم تنطقون).

ص: 389


1- برگرفته از: تفسیرنور، ج 11، ص250

درس 260 صفحه 523 قرآن مجید

هدف از خلقت

(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ)(1)

و جن و انس را نیافریدم مگر برای این که مرا پرستش کنند.

مقدمه

از سؤالاتی که همیشه فکر بشر را مشغول به خود کرده این است که خداوند متعال انسانها را برای چه خلق کرده است؟ آیا خداوند، به خلقت اینها نیازی داشته است؟ آیا خداوند، به عبادت اینها نیازمند است؟ و دهها سؤال دیگر. این آیه، به این سؤالات پاسخ می دهد.

واژه ها

مَا خَلَقْتُ: خلق نکردم (فعل ماضی منفی از ماده «خلق»).

لِیَعْبُدُونِ: تا مرا عبادت کنند (فعل مضارع منصوب از ماده «عبد»).

نکات تفسیری

1.عبادت یعنی چه؟

عبادت یعنی بندگی کردن. به نماز و روزه و ... عبادت گفته می شود، چون اطاعت خدا است. آیه زیر شاهد این معنا است :

(ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین * وأن اعبدونی هذا صراط مستقیم )(2)

آیا به شما سفارش نکردم شیطان را اطاعت نکنید که همانا اور دشمن آشکار شما است؟ و مرا اطاعت کنید که این، راه مستقیم است.

ص: 390


1- ذاریات (51): 56
2- یس (36): 60 و 61

پس اگر در این آیه می فرماید: من جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردم؛ یعنی آنها برای اطاعت، برنامه ریزی شده اند.

2.چرا در آیه فرشتگان ذکر نشده اند

فرشتگان، اهل تکلیف نیستند. برای آنها وحی، رسالت، امر و نهی مولوی، وعده و وعید و بهشت و جهنم و بالاخره اطاعت در مقابل عصیان تصور نمی شود؛ زیرا اگر موجودی معصوم محض بود و گناه در او راه نداشت، اطاعتش ضروری است و اگر اطاعت، اطاعت ضروری بود، کفر و استکبار و معصیت از ناحیه او غیر ممکن است؛ از این رو در قرآن کریم برای فرشتگان، قوانین اعتباری و تشریعی از طریق ارسال پیامبران و انزال کتب ذکر نشده و در آیاتی مانند (ما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون) نیز از فرشتگان نام نبرده است.(1)

3. آیا نقض غرض نیست؟

اگر خداوند بندگان را برای عبودیت آفریده است، چرا گروهی راه کفر پیش می گیرند؟ آیا ممکن است اراده خداوند از هدفش تخلف پذیرد؟

در جواب گفته می شود: هدف، عبادت اجباری نبوده، بلکه عبادت و بندگی توأم با اراده و اختیار است. برای مثال، هنگامی که گفته می شود: «من این مسجد را برای نماز خواندن مردم ساخته ام»، مفهومش این است که «آن را برای این کار آماده ساخته ام نه این که مردم را به اجبار به نماز وا می دارم. خداوند نیز انسان را برای اطاعت و بندگی آمادهساخته و همه وسایل و شرایط لازم - اعم از عقل و عواطف و قوای مختلف از درون و پیامبران و کتب آسمانی و برنامه های تشریعی از برون - را برای آنها فراهم کرده است. مسلم است این معنا در مؤمن و کافر یکسان است؛ ولی مؤمن، از امکانات خود بهره برداری کرده و کافر چنین نکرده است.(2)

4.عبادت، هدف متوسط است یا نهایی؟

در این آیه اطاعت خداوند، هدف آفرینش انسان دانسته شده است. در آیه دیگر، کسب تقوا غرض عبادت قلمداد شده است:

(اعبدوا ربکم ... لعلکم تتقون)

ص: 391


1- تسنیم، ج3، ص287
2- تفسیر نمونه، ج22، ص397

پروردگارتان را عبادت کنید ... باشد که پرهیز کار شوید.

و در آیه دیگر، کسب یقین، غرض عبادت اعلام شده است:

(واعبد ربک حتی یأتیک الیقین )(1)

علاوه بر این که برای تقوا نیز غرضهای دیگری ذکر شده است (اتقوا الله لعلکم ترحمون )(2) ( اتقوا الله لعلکم تفلحون )(3) از ملاحظه مجموعه این آیات، چنین برمی آید که اطاعت و عبادت، پلی است که انسان را به فلاح و رحمت الهی و در مواردی به یقین می رساند. البته عبادت و اطاعت خداوند، چیزی است که بر همه این موارد پرتو افکنده است.

5. عبادت، هدف خلق نه خالق

جمله (إلا لیعبدون) استثنای پس از نفی است و می فهماند که خلقت بدون غرض نبود و غرض از آن، منحصرا عبادت است؛ یعنی غرض این بوده که خلق، عابد خدا شوند؛ نه این که او معبودخلق باشد؛ چون فرمود: «تا آن که مرا بپرستید» و نفرموده: «تا من پرستش شوم» یا «تا من معبودشان شوم» به عبارت دیگر، عبادت، هدف خلق است، نه هدف خالق.

6. چرا جن مقدم شده

مقدم شدن جن به سبب فضیلت و برتری او بر انسان با برتری عبادت او بر عبادت انسان نیست بلکه به خاطر این است که خلقت جن بر خلقت انسانها مقدم بوده است (والجآن خلقناه من قبل من نار السموم)(4) که با این که تعداد جنیان از آدمیان فراوان تر است (استکثرتم من الانس)(5)

7.مطالب جالب راجع به جن

جن، آفریدهای پنهان از حواس ما است. درباره جن ها مطالب فراوانی از قرآن استفاده می شود که برخی از آنها عبارت است از:

الف. قرآن، وجودشان را تصدیق کرده و یادآور شده است که آفرینش آنان، پیش از آفرینش انسان است و از آتش آفریده شده اند، چنان که آدمیان از خاک آفریده شدند (و الجان خلقتاه

ص: 392


1- حجر (15): 99
2- حجرات (49): 10
3- آل عمران (3): 200، بقره (2): 189
4- حجر (15): 27
5- انعام (6): 128

من قبل من نار السموم )(1)

ب. جنها چونان آدمیان زندگی می کنند؛ می میرند و سپس مبعوث خواهند شد( ویوم یخشرهم جمیعا یا معشر الجن قد استکثرتم ....)(2)

ج. از این طایفه، مذکر و مؤنث (مرد و زن) وجود دارد و با زایمان، تولید نسل می کنند (أفتتخذونه وذریته أولیاء ....)(3)

د. جن، شعور، اراده، قدرت بر حرکت های شتاب دار و سریع و کارهای سنگین دارد؛ چنان که در داستان حضرت سلیمان علیه السلام به چشم می خورد (قال عفریت من الجن أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک وإنی علیه أقوی أمین)(4)

ه. جن، مانند انسان مکلف است. بعضی مؤمن و برخی کافر و بعضی صالح و برخی صاحب کردار ناشایست هستند (وما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون)(5)، (إنا سمعنا قرآنا عجبا یهدی إلی الرشد فامنا)(6)، (وأنا منا المسلمون ومنا القاسطون)(7)، (قالوا یا قومنا إنا سمعنا کتابا أنزل من بعد موسی مصدقا لما بین یدیه یهدی إلی الحق وإلی طریق مستقیم*یا قومنا أجیبوا داعی الله وآمنوا به یغفر لکم من ذونوبکم ویجرکم من عذاب ألیم)(8) و سایر ویژگی های دیگر.

و. از کلام حق تعالی بر می آید که ابلیس از جن و دارای فرزند و گروه و قبیله است (کان من الجن ففسق عن أمر ربه أفتتخذونه و ذریته أولیاء من دونی)(9) که؛ (إنه یراکم هو وقبیله من حیث لا ترونهم)(10)

پیام ها

1.جن و انس، در تکلیف مشتر کند(11) (الجن والإنس إلا لیعبدون).

ص: 393


1- حجر (15): 27
2- انعام (6): 128
3- کهف (18): 50
4- نمل (27): 39
5- ذاریات (51): 56
6- 6 جن (72): 1- 2
7- جن (72): 14
8- احقاف (46): 30 - 31
9- کهف (18): 50
10- اعراف (7): 27؛ برگرفته از تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی، ج5، ص448 و 449.
11- تفسیر نور، ج 11، ص 267

2. عبادت کردن بشر و الهی شدن مردم، مهم است، نه عبادت شدن خداوند فرمود: «لیعبدون» و نفرمود: «لا عبد» تا من عبادت شوم)(1)

3. لازمه عبادت، معرفت معبود است؛ پس آفرینش جن و انس، برای شناخت حق و حرکت در راه خداوند است (لیعبدون). (2)

4. انسان، در معرض غفلت و نسیان است و باید پیوسته هدفش را به او تذکر داد (و ذکر ... ما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون). (3)

ص: 394


1- تفسیر نور، ج 11، ص 267
2- تفسیر نور، ج 11، ص268
3- تفسیر نور، ج 11، ص268

درس 261 صفحه 526 قرآن مجید

عصمت پیامبر صلی الله علیه وآله

(وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی)(1)

واز روی هوس سخن نمی گوید. این [قرآن] جز وحیی که به او می شود، نیست.

مقدمه

اطراف مسجدالنبی صلی الله علیه وآله خانه های مهاجران، مانند حمزه عموی پیامبر، ابوبکر، عمر و... قرار داشت و از هر کدام دری به مسجد باز میشد. آنها برای ورود به مسجد، از خانه خود وارد مسجد می شدند، تا این که رسول خدا صلی الله علیه وآله به امر الهی دستور داد تمام درهای منازل به طرف مسجد مسدود شود، به جز در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی مهاجران این فرمان را شنیدند، این عمل رسول خدا صلی الله علیه وآله بر آن ها بسیار گران آمده و سخن به گلایه گشودند که: چرا پیامبر ایران در خانه های ما را بسته و تنها در خانه پسر عموی خویش را باز گذاشته است؟ هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وآله این سخنان را شنید، مردم را در مسجد جمع کرده و این آیات را تلاوت نمود.(2)

واژه ها

یَنْطِقُ:سخن می گوید (فعل مضارع از ماده «نطق»).

قوی: میل به شهوت .

وَحْیٌ: اشاره سریع، کتابت، نامه، الهام.

نکات تفسیری

1.قرآن کلام الهی است

قرآن کریم تمام کلام الهی است و خود در جاهای مختلف به آن تصریح می کند؛ با این بیان

ص: 395


1- نجم (53): 3- 4
2- الدرالمنثور، ج6، ص 122

که اگر قرآن، کلام غیر خداوند بود، بطلان آن ظاهر می شد؛ از آن جمله می فرماید:

«و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛

و اگر (قرآن) از جانب غیر خدا بود، در آن اختلافی بسیار می یافتند.(1) »

در این آیه، ضمن اثبات عصمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله ، حقانیت قرآن و این که قرآن کریم کلام بشر نیست را اثبات می کند؛ چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از روی هوای نفس سخن نمی گوید و آنچه به عنوان قرآن بیان می کند، جز وحی الهی نیست.

2.نطق، نماینده درون

سخن، آشکار کننده نیات و نهفته های درون انسان است:

(ولتعرفتهم فیی لحن القول )(2)

ای پیامبر! تو منافقان را از شیوه سخنانشان خواهی شناخت. بنابراین اگر کسی در سخنانش هیچ اثر و ردپایی از هوای نفس نباشد، نشان دهنده، آن است که گوینده درونش خالی از هوای نفس است. در این صورت نه تنها گفته های فرد

خالی از هوای نفس است، بلکه همه کارها و رفتارهای او از این آسیب به دور است. اگر درباره گفته های پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید: (ما ینطق عن الهوی ) این وضعیت اختصاصی به سخنهای آن حضرت نداشته و همه کارها و رفتارهای حضرت را شامل می شود.

3.چگونگی خالی بودن پیامبرصلی الله علیه وآله از هوا

پیامبر صلی الله علیه وآله دارای مقام عصمت است و عصمت، ملکه ای است که انسان را از هرگونه لغزش و خطا و نسیانی حفظ می کند. این، نیرویی الهی است که خداوند به پیامبر خود ارزانی داشته به سبب شایستگی و صلاحیتی که در آن حضرت وجود دارد.آن حضرت، خواست و اراده ای جز خواست خداوند ندارد و هر چه بخواهد، خدا نیز همان را می خواهد. هیچ فکر و سخن و فعلی از او سر نمی زند که مخالف اراده الهی باشد؛ چرا که برای معصوم، پرده ها کنار رفته و حقایق را آن گونه که هستند، می بیند، از این رو هیچ میلی به گناه و مخالفت فرمان الهی ندارد.

ما باز دگر باره برستیم زغم ها در بادیه عشق نهادیم قدم ها

ص: 396


1- نسا (4): 82
2- محمد (47): 30.

کندیم زدل بیخ هواها و هوس ها دادیم به خود راه بلاها و الم ها

4.نقش هوای نفس در انحراف از حق

تأکید بر خالی بودن پیامبرصلی الله علیه وآله از هوای نفس، بیانگر این است که هرچه انسان از خواسته های نفسانی خالی باشد و خواستی جز رضایت الهی نداشته باشد، از انحراف در امان خواهد بود؛ زیرا منشأ تمام انحرافات، هوای نفس است که دائما انسان را به بدی فرا می خواند؛ چنان که حضرت یوسف علیه السلام می فرماید:

«وما أبرئ نفسیی آن النفس لأماره بالسوء:(1)

و نفس خود را تبرئه نمی کنم، همانا نفس، بسیار به بدی امر می کند و چون پیامبرصلی الله علیه وآله از هواهای نفسانی خالی است، از بدی و انحراف نیز مبرا است.

5. دفاع خداوند از پیامبر صلی الله علیه وآله

هرگاه به هر دلیلی نسبت ناروایی به رسول خدا می دهند خداوند در مقام دفاع از پیامبرش بر می آید و دامن رسول خویش را از تمام اتهامات منزه می دارد. زمانی که دشمنان، نسبت جنون و سحر به پیامبر می دادند، قرآن کریم در مقام دفاع می فرماید:

«فذکرفما أنت بنعمه ربک بکاهن ولا مجنون؛(2)

پندشان ده، که تو به برکت نعمت پروردگارت، نه کاهن هستی و نه مجنون.

و آن گاه که نسبت نفسانیت به پیامبر میدهند، قرآن، در مقام دفاع از رسولش بیان می کند:

(وما ینطق عن الهوی * إن هو إلا وحی یوحی)

و کلامی از روی هوی و هوس نمی گوید*و آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!

پیام ها

1.خداوند، بر اصالت سخنان پیامبر علیه و آلوده نبودن پیام های آن حضرت به هوای نفس تأکید می کند(3)(وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی) .

2. هوای نفس، منشأ اصلی سخنان باطل و القای مفاهیم گمراه کننده است (4)(وَمَا یَنْطِقُ عَنِ

ص: 397


1- یوسف (12): 53.
2- طور (52): 29
3- تفسیر راهنما، ج18، ص148.
4- تفسیر راهنما، ج18، ص148.

الهوی) .

3. پیامبران، وحی را به گونه ای مستمر و تدریجی دریافت می کرد(1) (وَحْیٌ یُوحَی) .

4. شخصیت پیامبر از هر گونه هوا و هوس مبرا است(2) (وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی)

ص: 398


1- تفسیر راهنما، ج18، ص149
2- برگفته از: تفسیرنور، ج11، ص305

درس 262 صفحه 527 قرآن مجید

اعراض از غافلین

(فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا)(1)

پس، تو از هر کس که از ذکر ما روی گرداند و جز زندگی دنیا را نخواهد، اعراض کن.

مقدمه

دین، برای هدایت تمام مردم است (هدی للناس)(2)و پیامبر صلی الله علیه وآله نیز برای هدایت تمام مردم فرستاده شده اند (و أرسلناک للناس)(3) . تمام هم و غم انبیا از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این بوده که گمراهان هدایت یابند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به حدی در راه هدایت مردم پافشاری می کند که نزدیک است جان خود را به خطر اندازد!

«لعلک باخع نفسک ألا یکونوا مؤمنین(4)

ای رسول ما تو چنان در اندیشه هدایت خلقی، که جان عزیزت را از غم این که ایمان نمی آورند خواهی هلاک سازی»

ولی وقتی عده ای از مشرکان تمام راههای هدایت را بر روی خود بسته اند و به طور کامل از خداوند روی گردان شده اند، پیامبر صلی الله علیه وآله چه وظیفه ای دارد؟ این آیه، به بیان این وظیفه پرداخته است.

واژه ها

أَعْرِضْ : روی گردان باش (فعل امر از ماده «عرض»، باب افعال).

تَوَلَّی : پشت کرد (فعل ماضی از ماده «ولی»، باب تفعل).

لَمْ یُرِدْ: اراده نکرد (فعل نفی از ماده «رود»، باب افعال).

ص: 399


1- النجم (53):29
2- بقره (2): 185
3- نسا (4): 79
4- شعرا (26): 3

نکات تفسیری

1. اعراض به چه معناست؟

اعراض، به معنای چهره برگرداندن و پشت کردن همراه بی اعتنایی است؛ ولی اعراض پیامبر صلی الله علیه وآله از مشرکان که خداوند در این آیه به آن امر نموده، به معنای این است که دیگر این ها قابل هدایت نیستند و با اعراض و روی گردانی از ذکر حق و دلبستگی به دنیا دیگر شایستگی خویش را برای هدایت از دست داده اند و در واقع این کار فایده ای به حالشان ندارد.

2. مراد از ذکر چیست؟

می فرماید: مشرکان از ذکر روی گردانند و در غفلت و بی خبری فرو رفته اند. مراد از ذکر چیست؟ یک احتمال این است که مراد، یاد خدا باشد؛ یعنی به طور کلی از خدا غافل شده و توجهی به این که در محضر خداوند هستند و آنچه دارند، متعلق به خداوند است، ندارند. احتمال دیگر این که از ذکر روی گردانند؛ یعنی از منطق و عقل به دور هستند. احتمال دیگر این که مراد از ذکر، قرآن کریم است؛ یعنی به دستورات قرآن پشت کرده و به آن اعتنایی ندارند که این احتمال بیشتر مورد عنایت است. (1)

3.رابطه میان غفلت و دنیا پرستی

میان غفلت و اعراض از یاد خدا، با دنیا پرستی چه رابطه ای وجود دارد که می فرماید:

«فاعرض عن من توی عن ذکرنا ولم یرد إلا الحیاه الدنیا ؛ (2)

از کسانی که از یاد ما اعراض کردند و جز زندگی دنیا را نخواسته اند، اعراض کن »؟

واقعیت این است که منشأ تمام گناهان، غفلت از یاد خدا و پشت کردن به دستورات الهی است. هنگامی که انسان از یاد خدا اعراض نمود، به دنیا پرستی که نقطه مقابل خدا پرستی است روی می آورد. به هر میزان جایگاه اوامر الهی در قلب انسان کم رنگ می شود مظاهر دنیا پرستی پررنگ تر می شود و این، زنگ خطری است برای همگان که از یاد خدا اعراض ننمایند؛ زیرا نتیجه اش دنیا پرستی و در مقابل، اعراض خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را در پی خواهد داشت.

4.دنیای مذموم کدام است؟

مراد از دنیای مذموم که آیه به آن اشاره دارد و کسانی را که تمام همشان دنیا است را مورد

ص: 400


1- برگرفته از: المیزان، ج19، ص41؛ تفسیر نمونه، ج22، ص 532
2- نجم (53):29

نکوهش قرار داده( و لم یرد إلا الحیاه الدنیا) ، نعمت های دنیا نیست؛ زیرا نعمت های الهی وسیله ای برای رشد و تعالی در امور معنوی است و تمام اولیا الهی با استفاده از همین نعمت های دنیائی به مقامات عالی راه یافتند. آنچه در این آیه به مذمت آن می پردازد، در واقع کسانی هستند که دنیا برایشان هدف شده و دنیا را مستقل از خدا و نه برای آخرت و رسیدن به کمالات معنوی خواهانند. امیرالمؤمنین علیه السلام شخصی که نادانسته به مذمت دنیا پرداخته بود را نکوهش کرده و دنیایی را که وسیله رسیدن به کمال باشد، بسیار ستود.(1)

آن یکی در پیش شیر دادگر ذم دنیا کرد بسیاری مگر

حیدرش گفتا که دنیا نیست بد بد تویی زیرا که دوری از خرد

حب دنیا بر مثال کشتزار هم شب وهم روز باید کشت کار

تخم امروزین فردا بر دهد ور نکاری، ای دریغا بر دهد

پیام ها

1. پیامبرصلی الله علیه وآله مکلف به اعراض از مشرکان دنیا محور و خداگریز است(2) (فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا).

2. محرومیت انسان از هدایت و معارف وحی، نتیجه روی گردانی از یاد خدا و دنیازدگی است(3)( فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا).

3. متمرکز کردن علایق و گرایش ها در امور دنیا، امری نکوهیده است، نه صرف بهره وری از دنیا(4)( فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی ...وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا).

4. تبری جستن از دشمنان اسلام، یک اصل استه(5) (فأعرض).

5. گاهی مقابله به مثل لازم است. باید از کسی که از یاد خدا روی می گرداند، اعراض کرد(6)(فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا ).

6. دنیا گرایی و اعراض از یاد خدا، ملازم یکدیگرند(7) (َوَلَّی عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا).

ص: 401


1- نهج البلاغه، حکمت 131
2- تفسیر راهنما، ج18، ص174
3- تفسیر راهنما، ج18، ص175
4- تفسیر راهنما، ج18، ص175
5- تفسیر نور، ج11، ص 322.
6- تفسیر نور، ج11، ص 322.
7- تفسیر نور، ج11، ص 322.

درس 263 صفحه 530 قرآن مجید

قرآن کتاب تذکر

(وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ)(1)

و همانا ما قرآن را برای تذکر آسان کردیم، پس آیا هیچ عبرت گیرنده ای هست؟

مقدمه

هدف از آفرینش انسان، عبادت و بندگی خداست (و ما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون)(2)برای این که بندگان در مسیر عبودیت قرار گیرند، به هدایت و راهنمایی نیاز دارند. قرآن کتاب هدایت و چراغ راهنمای بشر از سوی خداوند، توسط جبرئیل امین بر نبی گرامی اسلام صلی الله علیه وآله نازل شد. این آیه، یکی از ویژگی های مهم و کارساز کتاب خدا را برای هدایت و فهم مردم، تبیین کرده است.

واژه ها

یَسَّرْنَا : آسان کردیم (فعل ماضی از «یسر »، باب تفعیل). پ

ذِّکْر: یاد .

مُدَّکِرٍ: پند پذیر، از ریشه «ذکر» (اسم فاعل از باب افعال که اصل آن مذکر بوده است).

نکات تفسیری

1. آسان کردن قرآن به چه معناست؟

آسان کردن قرآن، به این معنا است که قرآن، به گونه ای نازل شده که مردم بتوانند آن را قرائت کرده و بفهمند و در قالب های الفاظ و حروف ارائه شده است تا درک آن، آسان باشد؛ هم کسی که در سطح پایین است، معارف بلند آن را بفهمد و به اندازه دانش خویش از آن توشه گیرد و هم عالم ژرف نگر به اعماق آن غوص نموده و گوهرهای در خور فهم و درک

ص: 402


1- قمر (54):32
2- ذاریات (51): 56

خود بیابد؛ هم عامی، از آن بهره داشته باشد و هم عالم، به فهم عمیق آن برسد.(1)

2. قرآن کتاب ذکر است

از ویژگی های قرآن، این است که کتاب ذکر است. کسی که با قرآن انس داشته باشد، دائما او را از خطراتی که در پیش روی او است، آگاه می کند و عواقب غفلت و پیروی از شیطان و هوای نفس را به او یاد آور می شود. قرآن، مقام و کرامت انسان را متذکر می شود، تامتاع گرانبهای وجود خویش را ارزان نفروشد و نتیجه بندگی خدا و بهشت جاودان را پیش رویش قرار میدهد و می فرماید: بدین منظور قرآن را آسان نمودیم (و لقد یسرنا القرآن للذکر) .

3. ذکر چیست؟

ذکر مقابل غفلت، به معنای توجه و یادآوری است. انسان، به دلایل گوناگون دچار نسیان و غفلت می شود؛ از این رو نیازمند هشدار و بیدار باش است، تا از او رفع غفلت کند. موارد بسیاری است که آدمی از آن غافل می شود و قرآن که کتاب ذکر است او را بیدار کرده و متوجه می سازد. غفلت از خود، از خدا، از نعمت ها، از هدایت، از معاد، از وظیفه و از ....

4. تبلیغ، باید قابل فهم و بهره برداری باشد

بهره مندی از یک کلام، مقدمه اش فهم آن کلام است. تا کلام درست درک نشود و به طور شایسته القا نشود، در حقیقت، پیام ابلاغ نشده است و چون تبلیغ آن طور که باید صورت نگرفته است، بهره مندی از آن نیز اندک خواهد بود؛ از این رو در تبلیغ، باید این اصل مهم مورد توجه قرار گیرد که کلام به گونه ای ابلاغ شود که همگان از آن بهره کافی و لازم را ببرند و به گونه ای نباشد که فقط عدهای خاص، مخاطبان اصلی کلام باشند.

پیام ها

1. قرآن، کتابی آسان و قابل فهم برای همگان (وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ)

2. بیدارگری و غفلت زدایی، رسالت اصلی قرآن است (وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ)

3. استفاده هدایت گران، از شیوه ساده گویی برای ارشاد مردم لازم است(2) (یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ)

4. اگر افراد، قابلیت عبرت گیری نداشته باشند؛ هر قدر ساده و قابل فهم هم بگویی اثر ندارد (وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ)

ص: 403


1- برگرفته از: المیزان، ج19، ص69
2- تفسیر راهنما، ج18، ص257

درس 264 صفحه 532 قرآن مجید

سرنوشت زمینیان

(کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ)(1)

هر که بر روی زمین است، فانی شدنی است و ذات صاحب جلال و ارجمندی پروردگارت باقی می ماند.

مقدمه

بقا و فنا دو مفهوم متضادند. وانگهی انسان شیفته بقا و ماندگاری است. حال باید دید چه چیز باقی و چه چیز فانی است و آدمی در این گیر و دار چگونه باید باشد تا بتواند بیشترین بهره را برده و از فنا به بقا سیر نماید. این آیات، بنیان های این روند را تبیین می کند.

واژه ها

فَانٍ: به معنای نابود و نیست شونده است (اسم فاعل از مصدر فناء).

وَجْهُ : صورت و آنچه ظاهر از هر چیز است.

الْجَلَالِ: عظمت و بزرگی (منزه بودن از هر نقص).

الْإِکْرَامِ: انعام و عطا کردن بدون خوار کردن گیرنده.

نکات تفسیری

1. قوانین کلی در قرآن

قرآن مجید، آیینه تکوین است و حقایق عالم هستی را در آیات خود تبیین کرده است. ده ها آیه قرآن به بیان قوانین و برنامه های کلی در نظام تکوین و تشریع پرداخته است مانند:

(و رحمتی وسعت کل شئ )(2)

(و کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه) (3)

ص: 404


1- الرحمن (55): 26- 27
2- الأعراف (7): 156
3- الإسراء (17): 13.

(و کل شیء أحصیناه کتابا)(1)

(وما کان نفس آن تموت إلا بإذن الله کتابا مؤجلا)(2)

(ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله یطلعکم علی الغیب) (3)

(وما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم وما کان الله معذبهم وهم یستغفرون) (4)

(و ما کان ربک لیهلک القری بظلم و أهلها مصلحون) (5)

از جمله آیاتی که قانونی کلی را در رابطه با انسان و حیات او بر روی زمین بیان فرموده، آیه مورد بحث است که به برخی از نکات آن خواهیم پرداخت.

2. سرنوشت حتمی زمینیان

این حقیقت، بر همگان آشکار است که مرگ گریبان آدمی را خواهد گرفت؛ ولی آیا کسی یا کسانی از این برنامه مستثنا خواهند بود؟

این آیه، بیانگر این واقعیت است که هیچ کس از این سرنوشت، گریزی ندارد. نه اکنون و نه در آینده؛ نه تنها اهل زمین بلکه هر چه بر روی زمین است، نیز این سرنوشت حتمی راخواهد داشت.

(وانالجاعلون ما علیها صعیدا جرزا)(6)

و ما آنچه را بر روی آن است - از درختان و بناها - خاکی هموار و بیابانی بی گیاه خواهیم ساخت.

البته باید توجه داشت که این فنا به معنای نیستی مطلق نیست؛ بلکه پایان یک مرحله اساسی و مهم است.

3.مقصد کجاست؟

اگر نابودی، سرنوشت حتمی و همگانی انسانها است، پس چه هدفی از این برنامه بزرگ دنبال می شود؟ و او بایستی چه مسیری را برگزیند تا در این شرایط دچار زیان نشود؟

آنچه در این بین مسلم و غیر قابل اغماض است، ناپایداری زندگی دنیا و اهل آن است. پس

ص: 405


1- النبأ (78): 29
2- آل عمران (3): 145
3- آل عمران (3): 179
4- الأنفال (8): 33
5- هود (11): 117
6- الکهف (18): 8.

بایستی هدف پایداری را برگزید و به دنبال آن حرکت کرد. این آیه، راه نجات را پیوند با وجه رب میداند. حال باید دید وجه رب یعنی چه؟

یک پرسش:

آیات سوره الرحمن در صدد بیان و شمارش نعمت های الهی است. حال این پرسش پیش می آید که فناء چه نعمتی است که این آیه آن را از نعمت های الهی شمرده است و فرموده

(فبای آلاء ربکما تکذبان)؟

پاسخ:(1)

اگر این فناء به معنای معدوم شدن و نیستی بود این اشکال وارد بود ولی حقیقت این فناانتقال از دنیا به آخرت، و رجوع به خدای تعالی است، هم چنان که در بسیاری از آیات کریمه قرآن این فناء به انتقال مذکور تفسیر شده و تبیین گردیده که منظور از آن فنای مطلق و هیچ و پوچ شدن نیست مانند این آیات:

(یا أیها الإنسان إنک کادح إلی ربک کدحا فملاقیه) (2)

(و إلی المصیر) (3)

(إلی مرجعکم فأنبئکم بما کنتم تعملون)(4)

(إنا لله وإنا إلیه راجعون).(5)

(و إلیه النشور)(6)

(و آن إلی ربک المنتهی) (7)

4.معنای بقای وجه الهی «ویبقی وجه ربک»

وجه هر چیز، سطح بیرونی آن است، و چون خدای تعالی از جسمانیت و داشتن حجم و سطح منزه است، معنای این کلمه درباره خدای تعالی نمودهای خدا است که همان صفات کریمه او است که بین او و خلقش واسطه اند، و برکات و فیض او به وسیله آن صفات بر

ص: 406


1- المیزان، ج19، ص: 169
2- الانشقاق (84):6
3- الحج (22):48
4- العنکبوت (29):8
5- البقره (2): 156
6- الملک (67):15
7- النجم (53): 42

خلقش نازل می شود؛ مانند علم و قدرت و شنوایی و بینایی و رحمت و مغفرت و رزق و امثال اینها است. معنای آیه چنین می شود: «و پروردگارت - عز اسمه - با همه جلال و اکرامش باقی می ماند؛ بدون این که فنای موجودات اثری در خود او یا دگرگونی در جلال و اکرام او بگذارد».(1)

پیام ها

1. زندگی انسان ها روی زمین پایان خواهد یافت (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ)

2. دنیا، سزاوار دلبستن نیست (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ)

3. خداوند، باقی و فنا ناپذیر و انسان ذاتا فنا پذیر است (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ)

ص: 407


1- برگرفته شده از تفسیر المیزان ذیل آیه مورد بحث.

درس 265 صفحه 533 قرآن مجید

وظیفه ما در مقابل احسان دیگران

(هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ)(1)

آیا جزای احسان [شما] جز احسان [ما] است؟

مقدمه

یکی از اصولی که در قرآن بارها تکرار شده و خداوند، عمل به آن را بر خود لازم دانسته، اصل مقابله به مثل است.

(فاذکرونی اذکرکم)،(2) مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم.

(إن عدتم عدنا):(3) اگر برگردید ما نیز برمی گردیم.

(إن تنصروا الله ینصرکم)؛(4) اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند.(5)

در این سوره نیز خداوند، پس از این که می فرماید:

(ولمن خاف مقام ربه جنتان ) (6)

و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است، و بعد از این که اوصاف آن دو باغ بهشتی را بیان می کند، در این آیه شریف، به همان اصل مقابله به مثل اشاره نموده و بیان می کند که این بهشت و نعمتهای آن، نتیجه کار خودشان است؛ چرا که: (هل جزاء الإحسان إلا الإحسان )

ص: 408


1- رحمن (55): 60
2- بقره (2): 152
3- اسراء (17): 08
4- محمد (47): 7
5- تفسیر نور، ج 11، ص405
6- رحمن (55): 46.

واژه ها

جَزَاءُ: پاداش [از ماده «جزی»].

إِحْسَانِ: بخشش و انعام بر غیر (مصدر باب افعال).

نکات تفسیری

1.معنای احسان و آثار آن

«راغب» در «مفردات» می گوید: احسان چیزی برتر از عدالت است؛ زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده او است بدهد و آنچه متعلق به او است بگیرد؛ ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه او است، انجام دهد و کمتر از آنچه حق او است، بگیرد.(1)

به همین دلیل که احسان برتر از عدالت است؛ خداوند پاداش های زیادی را برای نیکوکاران قرار داده است:

الف. خداوند، احسان آنها را با نیکی جواب می دهد: (والله ما فی السماوات وما فی الأرض لیجزی الذین أساؤوا بما عملوا ویجزی الذین أ توا بالحسنی).(2)

ب. خداوند، نیکی نیکوکاران را بیش از حد احسان آنان جواب می دهد و صورتهایشان را تاریکی و ذلت نمی پوشاند. (للذین أحسنوا الحسنی وزیاده ولا یرهق وجوههم قتر ولا ذله )(3)

ج. خداوند، هم در دنیا و هم در آخرت پاداش آنان را میدهد: (للذین أحسنوا فی هذه الدنیا حسنه ودار الآخره خیره)(4)

د. خداوند، همنشینی و همراهی ویژه خود را شامل حال آنها می کند:(إن الله لمع المحسنین )(5)

ه. خداوند، آنها را دوست دارد.( و الله یحب المحسنین)(6)

4. احسان خداوند به نیکوکاران

خداوند، در این آیه می خواهد دلیل احسان خود را که با دادن چند بهشت (ولمن خاف مقام

ص: 409


1- مفردات، ص 237
2- نجم (53): 31
3- یونس (10): 26
4- نحل (16): 30
5- عنکبوت (29): 69
6- مائده (5): 93.

ربه جنتان)(1)به اولیای خود اجرا کرده و نعمتهای گوناگونی که در آن بهشت ها قرار داده بود، بیان کند و بفرماید این احسان ها به این دلیل بود که ایشان نیز اهل احسان بودند. البته از این آیه شریفه، تنها این مقدار استفاده می شود که احسان بنده، بدون تلافی و جبران نیست و خداوند، پاداش آن را به احسانی نظیر آن میدهد؛ اما نکته دیگری که از آیات(2) دیگر استفاده می شود، این که احسان خدا، بیش از احسان بنده و افزون بر جزای اعمال او است. البته اگر بگوییم احسان از ناحیه خدای تعالی وقتی تمام و کامل می شود که بیش از احسان نیکوکاران باشد، جمله(إلا الإحسان)بر این زیادتی هم دلالت دارد.(3)

3. وظیفه ما در مقابل احسان دیگران

در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «آیه ای در قرآن است که عمومیت و شمول دارد». روای می گوید: «عرض کردم: کدام آیه است؟» فرمود:

این سخن خداوند متعال که می فرماید: (هل جزاء الإحسان إلا الإحسان) که درباره کافر و مؤمن، نیکو کار و بدکار، جاری می شود. هر کس به او نیکی شود، باید جبران کند و راه جبران، این نیست که به اندازه او نیکی کنی؛ بلکه باید بیش از آن باشد؛ زیرا اگر همانند آن باشد، نیکی او برتر است؛ چرا که او آغازگر بوده است. (4)

از مضمون آیات دیگر نیز این چنین استفاده می شود که انسان، مقابل احسان دیگران، نباید سکوت کند؛ بلکه مسؤول است و باید نیکی آنان را با احسانی بهتر جبران کند:

(وإذا حییتم بتحیه فحیوا بأحسن منها أو ردوها) (5)

هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا به همان گونه پاسخ گویید».

پیام ها

1. نعمت های شگرف بهشت، پاداش و احسان خداوند به اعمال نیک و شایسته خلق است

ص: 410


1- رحمن (55): 46
2- یونس (10): 26؛ (للذین أخوأ الحسنی وزیاده )
3- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص186، 185
4- مجمع البیان، ج9، ص315: «آیه فی کتاب الله مسجله» قلت: «ما هی؟ قال: قول الله تعالی: «هل جزاء الإحسان الا الاحسان» جرت فی الکافر المؤمن و البر و الفاجر و من صنع الیه معروف فعلیه أن یکافئ به و لیس المکافاه أن تصنع کما صنع حتی یربی فان صنعت کما صنع کان له الفضل بالابتداء».
5- نساء (4)، 86.

هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ) . (1)

2. بی تفاوتی برابر احسان دیگران، در پیشگاه خداوند و عقل نکوهیده است (هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ) .(2)

3. فقط به ارزش ها بیندیشیم نه ظاهر افراد، جنسیت، نژاد، سن، منطقه و قبیله (هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ)(3)

4. پاداش احسان به هر گونه، به هر مقدار، در هر زمان و مکان و برابر هر شخصی باید داده شود (هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ)(4)

5. یکی از فلسفه های قیامت، اجرای عدل و جزای احسان ها است (هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ)

ص: 411


1- تفسیر راهنما، ج18، ص 348
2- تفسیر راهنما، ج18، ص349
3- تفسیرنور ج11 ص406
4- تفسیرنور ج11 ص406

درس 266 صفحه 536 قرآن مجید

و حکمت مرگ

(نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ عَلَی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ)(1)

ما مرگ را میان شما مقدر کرده ایم و ما هرگز ناتوان نیستیم، از این که امثال شما را به جای شما بیاوریم، و شما را در خلقتی که نمی دانید، در آوریم.

مقدمه

یاد مرگ و یادآوری معاد و عالم پس از مرگ، یکی از سازنده ترین عوامل تربیت و هدایت انسان ها است. در مکتب اسلام، معاد یکی از اصول دین به شمار می آید. قرآن کریم که کتاب هدایت و تربیت می باشد، به این مهم توجه خاص داشته است؛ به گونه ای که به تعبیر برخی قرآن شناسان، بیش از یک سوم آیات قرآن در تبین اهمیت، ضرورت، آثار و ویژگی های معاد، نازل شده است؛(2)چرا که اعتقاد به آن، انسان را از ظلم، سر کشی، افسردگی و انحطاط فکری و روحی بازداشته و آینده ای روشن را برای او ترسیم می کند؛ بر همین اساس، بیشترین آیات سوره واقعه به تبیین مسأله معاد پرداخته است. در این دو آیه نیز به برنامه ریزی دقیق مرگ و زندگی عالم پس از مرگ اشاره شده است.

واژه ها

قَدَّرْنَا: مقدار و معین کردیم (فعل ماضی از ماده «قدر» باب تفعیل).

مَسْبُوقِینَ : مغلوب ها، کسانی که دیگران از آنها پیشی بگیرند (اسم مفعول از ماده «سبق»).

ننْشِئَکُمْ : به وجود می آوریم، خلق می کنیم (فعل مضارع از ماده «نشأ» باب افعال).

نُبَدِّلَ : جایگزین می کنیم (فعل مضارع از ماده «بدل» باب تفعیل).

ص: 412


1- واقعه (56): 60 61
2- برگرفته از: آموزش عقاید (آیت الله مصباح)، ص341.

نکات تفسیری

1.مرگ در تدبیر و تقدیر الهی

تدبیر نظام هستی و همه موجودات، با تمام خصوصیاتشان، بر عهده خدا است. هیچ حادثه و اتفاقی در جهان رخ نخواهد داد، مگر با اراده و تقدیر او:

(وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو ویعلم ما فی البر والبحر وما تسقط من ورقه إلا یعلمها ولا حبه فی ظلمات الأرض ولا رطب و یابس إلا فی کتاب مبین )(1)

کلیدهای غیب، فقط نزد او است و جز او، کسی آن را نمی داند. آنچه در خشکی و دریا است را می داند. هیچ برگی نمی افتد، مگر این که از آن آگاه است، و نه هیچ دانه ای در مخفی گاه زمین و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز این که در کتاب مبین ثبت است.

مرگ نیز از این اصل مستثنا نیست. در این آیه شریف، با اشاره به این اصل توحیدی، بر حتمی و قطعی بودن مرگ اشاره و نیز علم، قدرت، تدبیر و تقدیر خداوند درباره مرگ تأکید می کند؛ بنابراین، پدیده مرگ در نظام آفرینش، در جایگاه معین خود قرار دارد، نه این که خداوند نتوانسته است انسان را با عمر جاودان بیافریندیا چنین کرده باشد؛ اما علل و اسباب ناخواسته، بر علم و اراده او چیره شده و انسانها را به کام مرگ کشانده باشد؛ بلکه خداوند، با علم و حکمت و تدبیر خویش، مرگ را مقدر داشته و هرگز مغلوب عوامل طبیعی و اراده دیگران نخواهد بود. (2)

2.فلسفه مرگ (چرایی مرگ)

از این که خداوند مرگ را برای انسانها مقدر کرده است، معلوم می شود دنیا جایگاه جاویدان و مقصد نهایی نبوده؛ بلکه محل عبور برای رسیدن به منزلگاه اصلی و مقصد نهایی است. از سویی، تکامل، پویایی و نو شدن را همه انسانها به صورت فطری دوست دارند. بر این اساس، خداوند، مرگ را مقدر ساخت، تا نسل های جدید را جایگزین نسل های کهن کند و نسل های کهن را با خلقتی جدید، با عالمی نو و ناآشنا مأنوس و آشنا سازد. بدین صورت، مسیر تکامل، طی شده و تکاپو برای نو شدن تحقق خواهد یافت.

به راستی اگر مرگ نبود، با وجود برخی دردها و مرضها و با تغییر و تحولات فرهنگی و اقتضائات نسل ها و فرهنگ ها و ... زندگی چقدر سخت و دشوار میشد! ... علاوه بر این، با

ص: 413


1- سوره انعام (6): 59.
2- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص230 - 229؛ تفسیر القرآن الکریم (ملا صدرا)، ج 7، ص65

پایان یافتن مدت حضور انسان در این عالم، باید برای حضور در عوالم برتر آماده شود و بدون مرگ، این آمادگی حاصل نخواهد شد؛ چون با این بدن دنیایی، نمی توان در عالم برزخ و قیامت حضور یافت؛ بنابراین، مرگ پلی است برای عبور از عالم تنگ مادی به عوالم وسیع برزخ و قیامت، تا روح، آماده پذیرایی بدن برزخی و معاد جسمانی متناسب با قیامت شود؛ هرچند از چگونگی و ویژگی های آن کسی جز از طریق وحی آگاه نیست وننشئکم فی مالا تعلمون)

3.حقیقت مرگ

در قرآن کریم، به همانندی مرگ با خواب اشاره شده است:

الله یتوقی الأنفس حین موتها والتی لم تمت فی منامها ...

خداوند، روح مردمان را هنگام مرگشان به تمامی بازمی ستاند و همچنین روحی را که هنگام خواب نمرده است نیز قبض می کند .... (1)

در روایات، به این همانندی تصریح شده است. از امام جوادعلیه السلام درباره چیستی و حقیقت مرگ سؤال شد. حضرت فرمود:

هو النوم الذی یأتیکم فی کل لیله الا انه طویل مدته ...(2)

مرگ، همان خوابی است که هر شب به سراغتان می آید، با این تفاوت که مدت مرگ، ازخواب طولانی تر است.

با این بیان، معلوم می شود حقیقت مرگ، نیستی و نابودی نیست؛ بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است، با ویژگی های خاص خود. البته مرگ از افکار، عقاید، رفتار و اعمال انسان در دنیا متأثر خواهد بود. هر چند چگونگی این ظهور اعمال و اندیشه ها را کسی نمی داند.

(وننشئکم فی ما لا تعلمون).

پیام ها

1.مرگ، تقدیر الهی است و کسی نمی تواند آن را به جلو یا عقب بیندازد (نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ ...).

2. مرگ، پایان زندگی این جهان و آغاز زندگی جدید در عالم آخرت است (عَلَی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ).

ص: 414


1- زمر (39): 42
2- میزان الحکمه، ج12، ص5670، شماره19108.

3.پایان عمر و زمان مرگ، تنها به دست خدا است (نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ ...). (1)

4. مرگ، نشانه عجز خداوند از زنده نگهداشتن نیست؛ بلکه نماد حکمت، اراده و تقدیر او است(نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ ...). (2)

5. انسان، از وضع قیامت آگاه نیست که چه زمانی خواهد بود و در چه شرایطی حاضر خواهد شد (َنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ)(3)

6. فلسفه مرگ، جایگزین شدن دیگران و پیدایش تحولات جدید است ( قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ ... عَلَی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ ...).(4)

7. دنیا، معبر است، نه توقفگاه (... عَلَی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ)(5)

ص: 415


1- تفسیر نور، ج 11، ص 432
2- تفسیر نور، ج 11، ص 432
3- تفسیر نور، ج 11، ص433
4- تفسیر نور، ج 11، ص433
5- تفسیر نور، ج 11، ص433

درس 267 صفحه 538 قرآن مجید

مبدأ عالم

(هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)(1)

اوست آن که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ سپس بر عرش استقرار یافت، آنچه در زمین فرو می رود، و آنچه از آن بیرون می آید، و آنچه از آسمان فرو می آید، و آنچه در آن بالا می رود (همه) را می داند؛ و هرجا باشید او با شما است، و خدا به آنچه می کنید بینا است.

مقدمه

یکی از مسائلی که از دیرباز فکر انسان های بسیاری را به خود مشغول کرده، بحث مبدأ عالم هستی است. گروهی، خلقت عالم هستی را تصادفی می پندارند و قائلند این همه موجودات بیشمار و مجموعه هستی، اتفاقی پدید آمده است. گروهی دیگر، ماتریالیستها

مادیگرایان) هستند که قائلند جهان با خاصیت ذاتی ماده بوجود آمده است و به عامل خارجی نیاز ندارد. گروهی دیگر، ماتریالیست میکانیکی هستند که دنیا را به صورت ماشین پیچیده تصور کرده و تمام فعل و انفعالات و دگرگونی های جهان را به صورت اجرای ماده توجیه کرده اند و عامل آن را نیرویی می دانند که از جزئی به جزء دیگر منتقل می شود و در نتیجه، کل ماشین به حرکت در می آید.

این آیه شریف، بر جهان بینی مادی خط بطلان کشیده و مبدأ عالم را الهی دانسته و چگونگی خلقت آن را بیان می کند.

واژه ها

اسْتَوَی: استقرار یافت [کنایه از تدبیر و اداره امور عالم (فعل مضارع از ماده سوی باب افتعال).

عَرْشِ : تخت حکومت

ص: 416


1- حدید (57): 04

یَلِجُ: فرو می رود (فعل مضارع از ماده «ولج»).

یَعْرُجُ: بالا می رود (فعل مضارع از ماده «عرج»).

نکات تفسیری

1.منظور از «سه أیام» چیست؟

بحث آفرینش جهان طی شش روز، در هفت آیه از آیات قرآن آمده است. با توجه به مفهوم وسیع «یوم»، منظور از «یوم» دوران است؛ خواه این دوران یک میلیون سال باشد یا یک میلیارد سال؛(1) مانند یوم القیامه یعنی مجموعه رستاخیر که یک دوران بسیار طولانی، روز قیامت شمرده شده است. شش دوران خلقت عبارتند از: خلقت زمین و سایر خصوصیات آن که طی چهار روز انجام یافته و خلقت آسمان ها که در رو روز بوده است و دو آیه زیر، به آن اشاره دارد:

(وجعل فیها رواسی من فوقها وبارک فیها وقدر فیها أقواتها فی أربعه أیام سواء للسائلین).(2)

او در زمین کوه های استواری قرار داد و بر کاتی در آن آفرید و مواد غذایی آن را مقدر فرمود، - اینها همه در چهار روز بود - درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان!

(فقضاهن سبع سماوات فی یومین وأوحی فی کل سماء أمرها وزینا السماء الدنیا بمصابیح وحفظ ذلک تقدیر العزیز العلیم ) (3)

در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی ستارگان زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا!

2.چرا جهان در یک لحظه آفریده نشد؟

خداوند تبارک و تعالی قادر بود جهان را در یک لحظه بیافریند؛ زیرا (وإذا قضی أمر فإنما یقول له کن فیکون)(4) علت خلقت آن در شش دوره، بیانگر عظمت و قدرت و علم آفریدگار است، تا مراحل مختلف و چهره های گوناگون، طبق برنامه های منظم و حساب شده انجام گیرد و دلیل آشکاری برای شناسایی آفریدگار حکیم باشد؛ مثلا اگر نطفه آدمی در یک

ص: 417


1- تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره، خمسین الف سنه.
2- فصلت (41): 10
3- فصلت (41): 12
4- بقره (2): 117

لحظه به نوزاد کامل تبدیل می شد، آن قدر نمی توانست عظمت خلقت را بازگو کند؛ اما طی نه ماه هر روز در مرحله ای و هر ماه به شکلی ظهور می کند (نطفه - علقه - مضغه - ...). از تعداد مراحل، نشانه های تازه ای از عظمت آفریدگار به دست می آید.(1)

3.عرش الهی

از روزگاران قدیم، عادت بر این بود که فرمانروایان و پادشاهان، برای جلوس خود، جایگاه ویژه ای از قبیل بساط و متکا فراهم می کردند. رفته رفته و به مرور زمان، برای آن، کرسی و تخت درست کرده و آن را عرش نامیدند. این امر، باعث شد که پادشاه، به تخت حکومتی شناخته شود و مردم، با شنیدن کلمه «عرش» مرکز تدابیر امور و اداره مملکت و صدور نامه ها و لوایح به ذهنشان خطور کند؛ ولی خداوند تبارک و تعالی جسم نیست و مکانی ندارد و اگر سخن از عرش الهی مطرح شده، به زبان بشری سخن گفته است. عرش، کنایه از استیلا و چیرگی خداوند بر عالم هستی است و این که هیچ موجود کوچک و بزرگی از قلمرو حکومت وی خارج نمیشود.(2)

4.علم الهی

لازمه مدیریت صحیح، علم و آگاهی مدیر است. نظم و هماهنگی حاکم بر جهان هستی، نشانه احاطه علمی خداوند است. خداوند، به آنچه در زمین فرو می رود و نفوذ می کند، از قبیل آب، تخم گیاهان، مردگان، حشرات و گنجهاو ... آگاه است و آنچه از زمین سر برمی آورد، از قبیل نباتات و حیوانات و آب و ... خبر دارد و آنچه به زمین نازل می شود چون ملائکه، باران ها و اشعه اجرام نورانی و ... با اطلاع است و آنچه از زمین به طرف

آسمان بالا می رود مانند فرشتگان و اعمال بندگان و بخارها و ... با خبر است.

5.همراهی خداوند

چون خداوند تبارک و تعالی، به عالم هستی و تمام موجودات احاطه علمی و شهودی دارد، هیچ مکان و پوششی از او غایب نیست و بشر هر جا رود، از حیطه علم و آگاهی او پنهان یا خارج نخواهد شد:

(ولا یمکن الفرار من حکومتک.)(3)

ص: 418


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج6، ص203
2- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج 8، ص 185 - 187
3- مفاتیح الجنان، دعای کمیل

(خدایا) از قلمرو حکومت و سلطه ات فرار کردن، امکان ندارد.

او همیشه با ما بوده و بر اعمال و نیات درونی و قلبی همه آگاه است. چگونه او با ما نباشد؛ در حالی که ما نه تنها در وجود، بلکه در بقای خود، لحظه لحظه به او متکی و نیازمندیم. او روح عالم هستی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:

ان من افضل ایمان المرء أن یعلم أن الله تعالی معه حیث کان. (1)

از آن رو که معروف ترین ملاک جدایی چیزی از دیگران، مکان است و هر کس بخواهد از دیگری پنهان شود، مکان خود را تغییر میدهد، تنها مکان را ذکر کرده، و گرنه علم الهی درباره مکان ها و زمان ها یکسان است. (2)

پیام ها

1. تدبیر و اداره امور عالم از سوی خداوند، همراه اقتدار کامل و همه جانبه و به دور از هر گونه سستی و کاستی است (ثم استوی علی العرش).(3)

2. توجه به ناظر بودن خداوند بر اعمال انسان ها، بازدارنده شخص از ارتکاب کارهای ناروا (والله بما تعملون بصیر)(4). همان گونه که حضرت امام خمینی فرمودند:

عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید.

3. از سوی خداوند، انسان ها، به انجام کارهای شایسته تشویق شده و نوید پاداش به آنان داده شده است (والله بما تعملون بصیر).

4. همه جا تحت حیطه حضور الهی است و هر کجا رویم، او با ما است؛ پس ما هم همیشه یاد او باشیم (وهو معکم أین ما کنتم).

5. خداوند علاوه بر آن که همه جا همراه انسان است، به حقیقت عملکرد او نیز بصیر و آگاه است (وهو معکم ... بما تعملون بصیر).

ص: 419


1- تفسیر درالمنثور، ج6، ص171، از برترین مرحله ایمان انسان، آن است که بداند هرجا باشد، خدا با او است.
2- برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص256
3- تفسیر راهنما، ج18، ص454
4- تفسیر راهنما، ج18، ص455

درس 268 صفحه 540 قرآن مجید

حقیقت زهد

(لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ)(1)

این را گفتیم تا بر آنچه از دست شما رفت، غمگین نشوید و به آنچه به شما داد، شادمان [= مغرور]نگردید. همانا خداوند، هیچ متکبر فخرفروشی را دوست نمی دارد.

مقدمه

انسان، موجودی نیازمند به پند و اندرز است و قرآن، کتابی سرشار از اندرزها و پندهای کارساز است؛ برخی پندها را از زبان پیامبران و حکیمان بیان کرده و برخی نیز موعظه های مستقیم خداوند به انسان است که هر کدام از آنها، به انسان تذکر و آرامش داده و دریایی از معارف را بر انسان عرضه می کند. آیه مورد بحث، یکی از این پندها است.

واژه ها

لا تَأْسَوْا: غمگین نشوید (فعل نهی از ماده «اسی»).

لَا تَفْرَحُوا: شادمانی نکنید (فعل نهی از ماده «فرح»).

مُخْتَالٍ: فرد خود پسند، متکبر (اسم فاعل از ماده «خیل» باب افتعال).

فَخُورٍ: کسی که بسیار بر دیگران فخرفروشی می کند (صیغه مبالغه).

نکات تفسیری

1.اندوه

برخورد انسان با نعمت های بزرگ و کوچک خداوند، باید برخورد انسان امانتدار باشد که با پس دادن نعمت به صاحبش، ناراحت نمی شود، همانند صندوقدار بانک که با دادن پول به مردم و از دست دادن آنها، غمگین نمی شود.

ص: 420


1- حدید (57): 23.

خداوند، در این آیه از غصه خوردن برای فقدان نعمت ها نهی کرده است؛ بلاهایی که می رسد و خوشایند انسان نیست، حتما دارای خیر است:

(عسی أن تکرهوا شیئا وهو خیر لکم)(1)

بسا چیزی را که خوش نمیدارید؛ در حالی که آن، برای شما خیر است.

ممکن است بلا کفاره گناهان یا سبب ارتفاع درجات با امتحان بندگان باشد.

2.شادی

بعضی چیزها مانند مال، اولاد، ریاست و شهرت، باعث خوشحالی می شود؛ ولی انسان زاهد، بابه دست آوردن این ها فرحناک نشده و سرمست شادی نمیشود؛ زیرا ممکن است این نعمت ها از همان مصادیقی باشد که خداوند فرمود:

(عسی آن تحبوا شیئا وهو شر لکم )(2)

بسا چیزی را دوست می دارید، با این که برای شما شر است.

در آیه دیگر نیز در باره این نعمت ها برای کفار فرمود:

(ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لأنفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا إثما)(3)

و کسانی که کفر ورزیده اند، هرگز گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم به سودشان است، جز این نیست که مهلتشان می دهیم، تا بر گناه خود بیفزایند. (4)

از آن جا که بعضی انسانها خیال می کنند این نعمت ها از خود آنها است و به سبب آن تکبر می ورزند و بر دیگران فخرفروشی می کنند، خداوند در فراز آخر آیه می فرماید: «قطعا خداوند، انسان متکبر فخر فروش را دوست نمیدارد».

3.حقیقت زهد

در تعدادی از روایات ذیل آیه، حقیقت زهد به همین دو جمله از آیه تفسیر شده است. در روایتی از امیر المؤمنین علی علیه السلام آمده است:

الزهد کله بین کلمتین من القرآن: قال الله سبحانه: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم ولا تفرځوا بما آتاکم» و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالاتی فقد اخذ الزهد بطرفیه:

ص: 421


1- بقره (2): 0216
2- بقره (2): 0216
3- ال عمران (3): 178
4- برگرفته از: تفسیر أطیب البیان، ج12، ص438

تمام زهد، میان دو جمله از قرآن است؛ آن جا که خداوند سبحان می فرماید: «تا به سبب آنچه از دست داده اید، غمگین نشوید و به آنچه خدا به شما داده است، دلبسته و مغرور نباشید»؛ بنابراین هر کس بر گذشته تأسف نخورد و به آنچه در دست دارد، دلبسته نباشد، زهد را از از هر دو طرف در اختیار گرفته است.(1)

البته مقصود از تأسف نخوردن بر گذشته، حسرت نخوردن بر دنیا و متاع آن است.

هم چنان که مقصود از شاد شدن به نعمتها مغرور شدن و سرمستی کردن است، زیرا انسانی که به اهداف توجه ندارد و هدف را دنیا می داند با به دست آوردن نعمت مغرور شده و چه بسا طغیان می کند ( کلا إن الإنسان لیطغی أن رآه استغنی)(2) و با از دست دادن نعمت آن چنان مأیوس می شود که گویا کار او به آخر رسیده است، ولی انسان دارای معرفت دریافته است که آن چه در دنیا برای او پیش می آید اسباب کمال و ارتقاء است. از این رو نه با نعمتها سرمستی می کند و نه در مصائب مأیوس می گردد.

پیام ها

1.انسان، به سبب چیزی که از دست می دهد، نباید ناراحت و غمگین شود و برابر برخورداریها و بهره مندی ها، نباید شادمانی و سرمتی کند (لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ)(3)

2. همشه امور ناپسند را به غیر خدا و امور پسندیده را به خداوند نسبت دهیم (خداوند، فوت شدن را به خود نعمت ها نسبت داده است؛ ولی نعمت های تازه رسیده را به خود نسبت داده است (... ما فاتکم، ... بما آتاکم).

3. عجب و خود پسندی، زمینه صفت فخر فروشی است (وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ)(4) تقدیم «مختال» بر «فخور» بیانگر مطلب فوق است.

ص: 422


1- نهج البلاغه کلمات قصار کلمه431
2- علق (96): 6 و 7
3- تفسیر راهنما، ج18، ص504
4- تفسیر راهنما، ج18، ص505

درس 269 صفحه 542 قرآن مجید

رسوایی تبهکاران

(یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا ۚ أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ ۚ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ)(1)

روزی که خدا همگی آنان را بر می انگیزد؛ پس آنها را از آنچه انجام داده اند، با خبر می کند. خداوند، آن را احصاء کرده است و آنان، آن را فراموش کرده اند و خدا بر هر چیز، شاهد است.

مقدمه

آگاهی بخشی از عملکردها، نتایج اعمال و به نمایش گذاشتن آنها در صحنه علنی قیامت، از اصول تربیتی قرآن کریم است. در این آیه، خداوند با هشدار به این که عملکرد دنیایی مجرمان، در محشر، به نمایش گذاشته شده و پرونده آنان نزد همگان بازخوانی خواهد شد، انسان ها را از شرک و کفر و تبهکاری بر حذر میدارد.

واژه ها

یَبْعَثُهُمُ: آنها را بر می انگیزاند؛ از قبرها بیرون می آورد (فعل مضارع از ماده «بعث»).

فَیُنَبِّا: آنها را آگاه می کند (فعل مضارع از ماده «نبأ» باب تفعیل).

احْصَی: آن را شمارش کرده (فعل ماضی از ماده «حصی» باب افعال).

شَهِیدٌ: شاهد و گواه همیشگی (صفت مشبهه از ماده «شهد»).

نکات تفسیری

1.عذاب خوار کننده

خداوند، در پایان آیه قبل، از عذاب خوار کننده برای کافران خبر داده و للکافرین عذاب مهینه و در این آیه، بخشی از آن را تشریح می کند؛ این عذاب، روزی نمایان خواهد شد که کافران، از قبرهای خود برانگیخته شده، به سوی محشر سوق داده می شوند. آن گاه خداوند،

ص: 423


1- مجادله (58): 6

در صحنه علنی محشر، پرده از اعمال زشت آنان برداشته و با آمار دقیق، از آن خبر می دهد؛ هر چند کافران خود آن را فراموش کرده باشند. در قیامت، امکان انکار نیست. این، جلوهای از عذاب خوار کننده است که خداوند از آن خبر داده است. (1)

2.حسابرسی دقیق قیامت

انسان ها در گذر زمان و حوادث روزگار، به مرور، گذشته خویش را فراموش می کنند؛ اما در دیوان عدل الهی هیچ عمل و عقیده ای، نه فراموش می شود و نه مورد غفلت قرار می گیرد؛ بلکه به صورت دقیق و شمارش شده، در محشر به سمع و نظر تبهکاران و اهل محشر می رسد. آنان، آن گاه که گذشته خویش را یاد آوردند، با حسرت و تعجب می گویند:

(یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیره ولا کبیره إلا أحصاها ...)(2)

وای بر ما! این چه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را فرو نگذاشته، همه را به شمارش درآورده است!؟(3)

3. در محضر خدا

خداوند، همواره با انسان است (هو معکم أین ماکنتم؛(4) و بر اعمال گفتار، عقاید و نیت او آگاه است و در قیامت از آنچه دیده شنیده و آگاهی داشته، به صورت دقیق گزارش داده و در محکمه عدل الهی شهادت خواهد داد (والله علی کل شیء شهید؛ و خداوند، بر هر چیز گواه است). و بر اساس آنچه شهادت می دهد، قضاوت و حکم کرده، پاداش یا کیفر خواهد داد؛

چون:

(ألا له الحکم وهو أشرع الحاسبین):(5)

آگاه باشید که دادرسی و داوری، تنها از آن خداوند است و او، سریعترین حسابرسان می باشد.

پیام ها

1. مجرمان در ملا عام محاکمه می شوند و دادگاه قیامت، عمومی و علنی است (...جمیعا

ص: 424


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 23، ص423
2- کهف (18): 49.
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج 11، ص505
4- حدید (57): 04
5- انعام (6): 62

فینبئکم ...).(1)

2. مجرمان، قبل از مجازات، تفهیم اتهام میشوند (فینبئکم ...).

3. قیامت، تجلی گاه قدرت و علم الهی است (یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا ... فَیُنَبِّئُهُمْ بمانَسُوهُ).

4. قبل از آن که در ملأ عام به حسابها رسیدگی شود، باید به حساب خود رسید، تا دچار عذاب رسوایی قیامت نشویم.

5. فراموشی اعمال، موجب محو شدن آثار آن، در قیامت و مجازات نمیشود ( أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ). (2)

6. عالم، محضر خدا است در محضر خدا معصیت نکنیم (والله علی کل شی شهید). (3)

7. در عالم، هیچ نقطه امنی برای توطئه، خلافکاری و گناه وجود ندارد (والله علی کل شیء شهید).

ص: 425


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص505.
2- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص505.
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص505.

درس 270 صفحه 543 قرآن مجید

آداب مجلس

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَإِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به شما گفته شود: «در مجالس جا گشاده کنید؛ گشاده کنید»، تا خدا به شما گشایش دهد، و هنگامی که گفته شود: «برخیزید»، برخیزید، تا خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده و کسانی را که از دانش بر خوردار شده اند، به درجاتی بالا ببرد و خدا به آنچه می کنید، آگاه است.

مقدمه

همنشینی با پیامبر صلی الله علیه وآله آن چنان روح بخش و پر جاذبه بود که گاهی بر اثر کثرت جمعیت جا برای دیگران نبود و تازه واردها سرگردان، شرمنده و خسته می شدند. چنین اخلاقی، زیبنده جامعه اسلامی نبود. خداوند متعال، در این آیه، با بیانی لطیف، مؤمنان را از یکی از آداب اسلامی درباره روابط اجتماعی، آگاه کرده است.(2)

واژه ها

تَفَسَّحُوا: جا باز کنید (فعل امر از ماده «فسح» باب تفعل).

انْشُزُوا: برخیزید، به دنبال کارهایتان روید (فعل امر از ماده «نشز»).

نکات تفسیری

1. آداب مجلس

قرآن کریم، به تربیت انسان به اخلاق اسلامی و آداب معاشرت و روابط اجتماعی، توجه ویژه داشته

ص: 426


1- مجادله (58): 11
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 23، ص 438

است؛ از جمله: آداب ورود به مجلس،(1) آداب دعوت به غذا،(2) سخن گفتن با پیامبرصلی الله علیه وآله(3) ، آداب و وظایف میزبان و میهمان و ... (4)

در این آیه شریف، به یکی از ظریف ترین نکات در اخلاق اجتماعی و معاشرت، اشاره شده است که هرگاه کسی وارد مجلس شد، حاضران، برای تکریم و احترام او خود را جمع کرده، برایش جا باز کنند یا از جای خود برخیزند و به تازه واردها جا دهند، تا بدین وسیله پیوندهای محبت و دوستی محکم تر گردد.(5)

2.آداب تعلیم و تربیت

خطاب (یا أیها الذین آمنوا)نشان تکریم و احترام است و چنین خطابی همراه وعده های الهی، فضایی ایجاد کرده تا مؤمنان، دستورات صادر شده را با جان و دل بپذیرند و بدین صورت، هنجارهای اسلامی را در جامعه نهادینه کنند؛ بنابراین، تکریم در تربیت، نقش محوری دارد که باید به آن توجه کرد.

3.مقام عالمان

آنان که ایمان داشته و به دستورات الهی عمل می کنند، نزد خداوند دارای مقام و درجه والایی هستند؛ اما کسانی که ایمان و عملشان همراه علم و معرفت باشد، نزد خداوند دارای درجات بیشتر، مقام بالاتر و جایگاه ویژه اند (والذین أوتوا العلم درجات) در جای دیگر بر این نکته تصریح و تاکید فرموده است:

(هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون)؛(6)

آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، برابرند.

در روایات بر این امر تاکید فراوان شده است؛ گاه علما را کنار انبیا(7)و گاه کنار شهدا(8) و

ص: 427


1- نساء (4): 86؛ (فحیوا بأحسن منها)
2- احزاب (33):53؛ (إلا أن یؤذن لکم إلی طعام).
3- حجرات (49): 2: (لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی) .
4- ذاریات (51): 24 تا 27؛ (إذ دخلوا علیه فقالوا سلاما، فجاء بعجل سمین، فقربه إلیهم قال ألا تأکلون
5- . برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 23، ص 440 و 444.
6- زمر (39): 9
7- تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 380؛ قال رسول الله صلی الله علیه وآله فضل النبی علی العالم در جه
8- تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 380؛ قال رسول الله صلی الله علیه وآله انا فضل العالم علی الشهید درجه ....

گاهی نیز به مثابه ماه فروزان(1) در جامعه یاد کرده اند. شاید این بخش آیه، تعلیل صدر آیه باشد؛ یعنی «با ورود مؤمنان و علما، جا باز کنید و از جای خود برخیزید» یا این که ممکن است نتیجه صدر آیه باشد؛ یعنی مؤمنی که به دستورات یاد شده عمل کند، نزد خداوند، دارای درجه و آنان که علاوه بر ایمان، با علم و معرفت به این دستورات عمل کنند، دارای درجات برتر خواهند بود. (2)

4.علم موجب نیل به درجات

به گفته مفسران، مضمون آیه چنین است که خداوند، به سبب ایمان به مؤمن درجه میدهد و به سبب علم، درجات.

بر این اساس، علم است که موجب ارتقای ایمان میشود و نیل به درجات را میسر می کند؛ پس مؤمنان، باید پس از ایمان، در وادی کوشا باشند، تا مسیر کمال، برای آنان فراهم شود.

فرار گرفتن آداب مجلس، خود یکی از مصادیق علم است که موجب ارتقای درجه ایمان می شود.

پیام ها

1. گاهی لازم است به سبب احترام ورود مؤمنان، از اهل مجلس خواسته شود برخیزند یا جا باز کنند(3)(إذا قیل لکم ... انشروا ... تفسځوا).

2. دانشمندان و علما - همان گونه که نزد خداوند دارای درجاتند . در جامعه اسلامی هم باید جایگاه ویژه داشته باشند و مورد تکریم قرار گیرند(4) (وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)

3. در مسایل تربیتی، اخلاقی و فرهنگی، باید به جای تهدید و تحقیر از عنصر تشویق و تکریم بهره برد (یا أیها الذین آمنوا ... یفسح الله لکم ... یرفع الله الذین .... )

4. ایمان، موجب کسب درجه و علم، سبب به دست آوردن درجات است (یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ)

ص: 428


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 23، ص443؛ فضل العالم علی العابد کفضل القهر لیله البدر علی سائر الکواکب.
2- برگرفته از ترجمه: تفسیر المیزان، ج19، ص327.
3- برگرفته از ترجمه: تفسیر نور، ج11، ص514.
4- برگرفته از ترجمه: تفسیر نور، ج11، ص514.

درس 271 صفحه 546 قرآن مجید

نیازمندان ایثارگر

(وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1)

و [برای] کسانی است که پیش از آمدن مهاجران، در این شهر ایثرب) در متن ایمان جای گرفته اند، کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می دارند، و در دل خود از آنچه به مهاجران داده شده است چشمداشت و نیازی احساس نمی کنند، و دیگران را بر خودشان مقدم می دارند اگرچه خود دچار تنگدستی باشند؛ و کسانی که از [شر] بخل خویش محفوظ بمانند، اینان همان ظفرمندان اند.

مقدمه

طبق نقل ابن عباس، پس از متواری شدن بنی نظیر از مدینه و بر جای گذاشتن اموال، خانه ها و زمین های حاصلخیز، رسول خدا صلی الله علیه وآله به انصار پیشنهاد فرمود: «یا اموال، خانه ها و زمین های خود را با مهاجران تقسیم کنید و در غنائم با آنان شریک شوید، یا اموال و دارایی های شما، برای خودتان باشد و غنائم به دست آمده، بین مهاجران تقسیم شود. انصار، مقابل این پیشنهاد، گوهر ایمان خود را آشکار کرده، گفتند: «مایل هستیم اموال خود را با مهاجران تقسیم کنیم و چشم داشتی هم به غنائم و آنچه به آنان داده می شود، نداریم». این، در حالی بود که بسیاری از آنان در سختی و فقر زندگی می کردند. آن گاه در تجلیل از این روحیه بلند، این آیه نازل شد.(2) «ویؤثرون علی أنفسهم ...».

واژه ها

تَبَوَّءُوا: فرود آورند، منزل گزیدند (فعل ماضی از ماده «بوأ» باب تفعیل).

یُؤْثِرُونَ : مقدم می دارند، ایثار می کنند (فعل مضارع از ماده «اثر» باب افعال).

ص: 429


1- حشر (59): 9
2- برگرفته از: مجمع البیان، ج 10، ص 1390

خَصَاصَهٌ: فقر و تنگدستی از ماده «خصص»).

یُوقَ : نگه داشته شود (فعل مضارع از ماده «وقی»).

شُحَّ : بخل شدید همراه حرص و عادت.

نکات تفسیری

1.استقبال از مهاجرین

انصار، پیش از ورود پیامبرصلی الله علیه وآله و مهاجران به شهر مدینه، زمینه های استقبال از آنان را فراهم آوردند، و چندین بار، خارج از مدینه با آنان ملاقات کردند. آنان در شهر با تبلیغات گسترده، نه تنها خانه های گلی خویش را آماده پذیرایی کردند؛ بلکه افکار عمومی و خانه های دلشان و محیط شهر را نیز مهیای استقبال ازآنان نمودند(1)(و الذین تبوو وا الدار والایمان.....)

2. مهاجر دوستی و میهمان نوازی

انصار، نه تنها مهاجران را در خانه های خود جای دادند؛ بلکه به آنان که مورد ظلم واقع شده و از دیار خود هجرت کرده بودند، عشق می ورزیدند و حاضر بودند همه اموال، خانه ها و حتی زمین های خود را با آنان تقسیم کنند. در قرآن کریم و سیره معصومان علیهم السلام بر تکریم و محبت میهمان تاکید شده است؛ لکن تکریم و محبت مهاجران که به لحاظ مدت میهمانی و زحمت پذیرایی قابل قیاس با میهمان عادی نیست، ارزش و جایگاهی خاص نزد خداوند دارد(2)(یحبون من هاجر إلیهم )

3.مناعت طبع

مناعت طبع، نشان عظمت و بلندی روح است. با این که بسیاری از انصار، در سختی معیشت به سر می بردند، از چنان مناعت طبعی برخوردار بودند که در تقسیم غنایم نه تنها چشم داشتی به آنچه به مهاجران داده میشد نداشتند، بلکه در درون خود نیز نه احساس نیاز به آن داشتند و نه احساس حسادت و نه حتی خیال چنین اموری در ذهنشان می گذشت.(3)

ص: 430


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 23، ص517
2- برگرفته از: تفسیر نور، ج 11، ص545
3- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج 23، ص518

4. مبارزه با بخل درون

«شخ» بخل شدید و پایداری است که در جان انسان رسوخ کرده باشد. خداوند، در پایان این آیه، ضمن اشاره به خطر بخل، در حقیقت به یکی از عوامل موفقیت انصار در این امتحان بزرگ اشاره می کند. خویشتن داری و راه ندادن بخل و حسادت در دل، عامل موفقیت در عرصه های مختلف خدمت رسانی به مسلمین و جامعه اسلامی و حمایت از دین و ارزشهای اسلامی و الهی است.

5. ویژگی های انصار

در این آیه شریف که در مقام تجلیل از ایثارگری های انصار نازل شده است، به پنج ویژگی انصار اشاره شده است:

الف. با آمادگی و زمینه سازی مناسب، به استقبال مهاجران و رسول خدا صلی الله علیه وآله راه رفتند؛

ب. نه تنها مهاجران را تحمل کردند، بلکه به آنان عشق می ورزیدند؛

ج. در قبال خدمت رسانی به مهاجران، هیچ چشمداشتی نداشتند؛

د. مهاجران را در برخورداری از امکانات و غنایم بر خود مقدم می داشتند و در اوج نیاز، به آنان ایثار می کردند.

ه. انصار در کشاکش هواهای نفسانی، بخل و خودخواهی؛ بر نفس خویش پیروز شدند.

پیام ها

1. بستر سازی برای خدمت رسانی و تبلیغ دین، لازم و ستودنی است(1)(وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ )

2. ایمان درونی خودسازی و غلبه بر هواهای نفسانی، لازمه تبلیغ دین و خدمت رسانی است (وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ ... مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ ).

3. برای تشویق و ترویج فرهنگ ایثار، باید از ایثارگران تجلیل مادی و معنوی انجام شود (وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ ... وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ).

4. اظهار دوستی با اهل ایمان، باید در عمل ظهور یابد(2)(یُحِبُّونَ ... ویؤثرون).

5. ایثار در اوج نیاز، ستودنی است (...وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ).

6. رهایی از هواهای نفسانی، بخل و حسادت، پیروزی است ( وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ

ص: 431


1- . برگرفته از: تفسیر نور، ج 11، ص 546
2- . برگرفته از: تفسیر نور، ج 11، ص 546

المفلحون).

7. ایمان، عامل محبت، مناعت طبع، ایثار و دوری از بخل است (... وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ...).

8. بخل، مانع رستگاری است(1) (وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

ص: 432


1- . برگرفته از: تفسیر نور، ج 11، ص547

درس 272 صفحه 548 قرآن مجید

فرجام نگری

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و هر کس باید بنگرد چه چیزی برای فردایش از پیش فرستاده و از خدا پروا داشته باشید. همانا خداوند، به آنچه انجام می دهید، آگاه است

مقدمه

یکی از عوامل مؤثر در خودسازی و تربیت، محاسبه نفس و توجه داشتن به آثار و عواقب اعمال است. این کار، باعث می شود انسان، از انجام یا تکرار کارهای ناشایست پروا کند و در صورت ارتکاب، در صدد جبران آن برآید. در صورتی که انسان چنین نظارت و کنترلی بر عملکرد خویش نداشته باشد، به مرور به گناهان عادت کرده و از عواقب شوم آن، غافل خواهد بود. در این آیه شریف، چگونگی به دست آوردن این نظارت و کنترل مورد بحث قرار

گرفته است.(2)

واژه ها

لْتَنْظُرْ: باید عمیق و دقیق بنگرد (فعل امر از ماده «نظر»).

غَدٍ : فردا (کنایه از قیامت).

قَدَّمَتْ: پیش فرستاد (فعل ماضی از ماده «قدم» باب تفعیل).

نکات تفسیری

1.اهمیت تقوی

تکرار امر به تقوا در این آیه، نشانگر اهمیت، ضرورت و جایگاه رفیع آن در تربیت انسان است. امر اول، به اصل عمل مربوط می شود؛ یعنی مؤمنان باید از خدا پروا داشته، در ترک

ص: 433


1- حشر (59):18.
2- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص 373- 474.

محرمات و انجام واجبات، کوتاهی و غفلت نکنند. امر دوم نیز به مرحله بازنگری و محاسبه نفس مربوط است؛ یعنی در بازنگری آنچه اندوخته و عمل کرده اید، نیز پروا داشته باشید و در توبه و اصلاح و جبران کاستی ها و رفع معایب آنچه انجام داده اید، بکوشید و هرگز عمل ناصالح خود را صالح مپندارید. در حقیقت، تقوا باید پیش از عمل، هنگام عمل و پس از آن، حضور داشته باشد. مفسران احتمالات دیگری نیز در تکرار امر به تقوا در این آیه بیان کرده اند.(1)

2.مراتب تقوا و زمینه دستیابی به آن

تکرار فرمان به تقوا در این آیه نشان از آن دارد که تقوا دارای مراتب است و هر کس در هر مرحله ای از آن قرار دارد، باید بکوشد به مرحله بالاتر صعود کند. در بین دو فرمان به تقوا، جمله (ولتنظر نفس ما قدمت لغد) قرار گرفته است. این ترکیب، نشان دهنده آن است که توجه به قیامت و فرجام اعمال، نقش بسیار مؤثری در ایجاد روحیه تقوا و ارتقای آن، به درجات بالاتر دارد. هر چه بیشتر به قیامت توجه کنیم، بستر رشد تقوا بیشتر فراهم می شود.

3. ضرورت محاسبه

خداوند، بلافاصله بعد از دستور به تقوا، به بازنگری در اعمال امر می کند که این نیز می تواند یکی از مصادیق تقوا باشد؛ ولی در عین حال، ضرورت بازنگری را نیز بیان می کند؛ زیرا انباشته شدن اعمال بدون آن که مورد دقت و توجه قرار گیرد، گاه انسان را به غفلت و گاه به عجب و غرور و گاه به یأس و ناامیدی می کشاند؛ ولی با محاسبه نفس و تأمل در عملکردها، انسان به تکاپو افتاده، درصدد رفع نواقص و جبران کاستی ها برمی آید و با بازخوانی اعمال صالح، به آینده امیدوار می شود و از رخوت و غفلت نجات می یابد، هر چند اکثر انسان ها و حتی مؤمنان از آن غافلند. از ترکیب «ولتنظر تفس» چنین استفاده می شود که چنین افراد دوراندیش و حسابگری بسیار اندکند. (2)

پیام ها

1. هر کس باید به فکر آخرت خویش باشد؛ منتظر دیگران نباید بود(3) (ولتنظر نفس...).

ص: 434


1- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص375-377
2- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص376
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص558.

2. محاسبه نفس، آینده نگری و اصلاح امور، لازمه ایمان و تقوا است(1)(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا)

3. هیچ کس در هیچ مرحله ای از ایمان، خود را از محاسبه نفس بی نیاز نداند (2)(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا....... وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ)

4. در آنچه به عنوان عمل صالح برای آخرت ذخیره می کنیم، دقت کنیم(3) (ولتنظر ...ما قدمت لغد).

5. غفلت از آگاهی خداوند بر اعمال، منشأ بی تقوایی است(4)(...الله خبیر بما تعملون ..... )

6. قیامت، در چند قدمی ما است و ما از آن غافلیم (...ما قدمت قد لغد....).

ص: 435


1- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص558
2- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص558
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج11، ص558
4- برگرفته از: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص377.

درس 273 صفحه 550 قرآن مجید

سیاست خارجی

(لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)(1)

خدا شما را از کسانی [از کفار] که درباره دین با شما نجنگیده و از دیارتان بیرونتان نکرده اند، نهی نمی کند که با آنان نیکی کنید و به عدالت رفتار نمایید؛ همانا خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد.

مقدمه

از «اسماء» روایت شده است که گفت: مادرم(2) که زنی مشرک بود، به دیدنم آمده بود. من از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدم: «آیا اجازه هست به دیدنش بروم و صله رحم کنم؟» در پاسخ من، آیه شریف (لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ) نازل شد و حضرت فرمود: «بله؛ به دیدنش برو و صله رحم کن».(3)

واژه ها

لا ننهی: نهی نمی کند، باز نمی دارد (فعل مضارع منفی از ماده «تهی»).

تَبَرُّوا: احسان کنید (فعل مضارع منصوب از ماده «بر»).

تُقْسِطُوا: عدالت پیشه کنید (فعل مضارع منصوب از ماده «قسط» باب افعال).

نکات تفسیری

1.ارتباط یا عدم ارتباط با کفار

مسلمانان موظفند برابر هر گروه و جمعیت و هر کشوری که با آنها موضع خصمانه داشته باشد و بر ضد اسلام و مسلمین قیام کند، یا دشمنان اسلام را یاری دهد، سرسختانه

ص: 436


1- ممتحنه (60): 8.
2- «قتیله» دختر عبدالعزی و همسر مطلقه ابی بکر.
3- الدر المنثور، ج 6، ص205.

بایستند و هرگونه پیوند محبت و دوستی را با آنها قطع کنند. خداوند در اولین آیه همین سوره فرمود: (لا تتخذوا عدوی وعدوکم أولیاء)(1)دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. اما اگر آنها در عین کافر بودن، درباره اسلام و مسلمین بی طرف بمانند یا به اسلام تمایل داشته باشند، ارتباط با آنها نه تنها مشکلی ندارد، بلکه این ارتباط باید همراه نیکی و برخورد عادلانه باشد. البته باید توجه داشت این ارتباط نباید به اندازه ای باشد که موجب نفوذ آنها میان مسلمین شود. (2)

2.مبنای سیاست خارجی اسلام

سیاست خارجی اسلام، بر اساس جذب و جلب دیگران است. این امر، از راههایی قابل دستیابی است که در این آیه و آیات دیگر به بعضی از آن راه ها اشاره شده است:

الف. نیکی: آن تبروهم؛ با آنها نیکی کنید.

ب. عدالت: تقسطوا إلیهم؛ درباره آنان، قسط و عدالت داشته باشید.

ج. مهلت تحقیق: وإن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله (3)اگر یکی از آنان مهلت خواست، به او مهلت بدهید، تا کلام خدا را بشنود.

د. قبول پیشنهاد صلح: وإن جنحوا للسلم فاجنح لها:(4) اگر برای زندگی مسالمت آمیز آغوش باز کردند، پیشنهاد صلح آنان را بپذیر.

ه. کمک مالی به آنان: والمؤلفه قلوبهم:(5) سهمی از زکات برای ایجاد الفت با آنان مصرف شود.(6)

3. آثار دوستی و محبت خداوند به بندگان

همان طور که خداوند در این آیه می فرماید: (إن الله یحب المقسطین) که در آیات(7) فراوان دیگری نیز به محبت خود اشاره کرده و با تأکید بیان می کند که عدالت پیشگان نیکوکاران،

ص: 437


1- ممتحنه (60): 1
2- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج24، ص33
3- توبه (9): 6
4- انفال (8): 61
5- توبه (9): 60
6- تفسیر نور، ج11، ص583
7- بقره (2):195، «وإن الله یحب المحسین»؛ بقره (2): 222، «إن الله یحب التوابین ویحب المتطهرین»: آل عمران (3): 159، «وإن الله یحب المتوکلین» ؛ توبه (9):4، «وإن الله یحب المتقین»؛ صف (61):4، «إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله» .

توبه کنندگان، پاکیزگان، توکل کنندگان، پرهیزکاران و مجاهدان را دوست دارد. به راستی این محبت، چه آثاری دارد؟ در آیه 31 سوره آل عمران خداوند راه کسب محبت را اطاعت از پیامبر دانسته است (إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله)و سپس به آثار محبت خداوند اشاره کرده و می فرماید: این دوستی، در مناسبات خداوند با شما آشکار می شود، گناهانتان را می بخشد و شما را مشمول رحمتش می کند (فاتبعونی یحببکم الله ویغفر لکم ذنوبکم والله غفور رحیم)(1)

پیام ها

1. حساب کفار بی آزار، از کفار آزار رسان جدا است (لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ )(2)

2. ملاک ممنوعیت رابطه نیک با کافران، ستیز و جنگ آنان با دین و دینداران است؛ نه صرف کافر بودن ایشان (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ)(3)

3. در بینش الهی، رفتار نیک و عادلانه حتی با کافران، امری شایسته است (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ ...أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ)(4)

4. اسلام، طرفدار روابط مسالمت آمیز و عادلانه میان امت اسلام و سایر ملتها است (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ)(5)

5. کافران غیر حربی، در جامعه اسلامی از حقوق اجتماعی برخوردارند (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ).(6)

ص: 438


1- ال عمران (3): 31
2- تفسیر نور، ج11، ص583.
3- تفسیر راهنما، ج18، ص654
4- تفسیر راهنما، ج18، ص654
5- تفسیر راهنما، ج18، ص654
6- تفسیر راهنما، ج18، ص654

درس 274 صفحه 551 قرآن مجید

مدعیان دروغین

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که انجام نمی دهید؟ نزد خداوند، بسیار مبغوض است چیزی را بگویید که انجام نمی دهید.

مقدمه

یکی از صفات ناپسند اخلاقی که در اسلام شدیده از آن نهی شده، خلف وعده است.

پس از جنگ بدر، اصحاب، گرد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله جمع شده بودند. حضرت، روحیه ایثار و شهادت طلبی را در وجود آنها ایجاد کرد و مناقب و منازل و جایگاه شهیدان را در بهشت برایشان بازگو نمود.

گروهی آرزوی شهادت کردند و گفتند: ای کاش پیکاری می شد و جان و مال خود را در راه خدا می دادیم تا به مراتب و درجات شهیدان نایل شویم!» چیزی نگذشت که جنگ احد پیش آمد؛ ولی آنان، به گفته خود عمل ننموده و فرار کردند و حضرت را با افراد بسیار کمی از جمله امیرالمؤمنین علیه السلام و ابو دجانه انصاری و ... میان کفار تنها گذاشتند. سر مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله و دندان آن حضرت به سنگ جفای مشرکین شکسته شد و حق تعالی، برای توبیخ ایشان، این آیه را نازل فرمود.(2)

واژه ها

لِمَ تَقُولُونَ: چرا می گویید (فعل مضارع از ماده «قول»).

لَا تَفْعَلُونَ: انجام نمی دهید (فعل مضارع منفی از ماده «فعل»..

کَبُرَ: بزرگ است

ص: 439


1- صف (61): 2 و 3.
2- برگرفته از: مجمع البیان، ج 9، ص417

مَقْتً: خشم شدید.

نکات تفسیری

1.ارتباط «لم تقولون ما لا تفعلون» با خطاب در آیه چیست؟

مخاطب آیه، مؤمنانی هستند که در گفتار، دم از دین و ادعای همکاری می زنند ولی چون هنوز به سر حد کمال نرسیده اند به سبب ضعف ایمان، در مقام عمل، دچار لغزش شده و سنگر را رها می کنند. خداوند، در جایگاه ملامت و سرزنش، مؤمنان سست ایمان را شدیده توبیخ می کند که چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!

2.پیمان شکنان

انسان هایی که پیمان میشکنند، سه گروهند:

الف. گروهی که از اول، قصد وفای به عهد دارند؛ ولی به سبب موانع و مشکلاتی، موفق نمی شوند به گفته خود عمل کنند؛ مانند کسی که مریض میشود. این گروه، معذورند:

(لا یکلف الله نفسا إلا وسعها)(1)

خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی کند.

ب. گروهی که از اول قصد عمل دارند؛ ولی به سبب ضعف ایمان و عقیده، خلف وعده می کنند؛ مانند واقعه جنگ بدر. منظور آیه، این گروه است و خشم الهی شامل این گروه می شود، تا خلف وعده را تکرار نکنند و در ایمان ثابت قدم بمانند.

ج. گروهی که از اول، نه تنها قصد عمل ندارند، بلکه قصد ضربه زدن و مخالفت و دشمنی دارند و فقط برای منافع خود، تظاهر به ایمان می کنند. اینها منافقند و از مؤمنان نیستند.

3.«کبر مقتا» یعنی چه؟

«کبر مقتأ (بزرگ است از نظر خشم)» یعنی گفتار بی عمل، گناه بزرگی است که موجب خشم شدید الهی می شود. از نشانه های مهم مؤمنان راستین، این است که گفتارشان با عملشان هماهنگ است. زیرا زبان ترجمان دل است و اگر این دو از هم جدا شوند، عواقب و پیامدهای منفی فردی و اجتماعی را در پی داشته و موجب تزلزل و سلب اطمینان و عدم اعتماد در جامعه شده و سبب وهن دین می گردد.

حضرت علی علیه السلام به مردم عراق می گوید:

ص: 440


1- بقره (2): 286

ای مردمی که بدن هایتان جمع، ولی دلها و افکارتان پراکنده است! سخنان داغ شما، سنگ های سخت را در هم می شکند؛ ولی اعمال سست شما، دشمنانتان را به طمع وا می دارد. در مجالس و محافل، چنین و چنان می گویید اما به هنگام پیکار، فریاد می زنید: «ای جنگ! از ما دور شو».(1)

امام صادق علیه السلام می فرماید:

عالم، کسی است که عملش، گفتارش را تصدیق کند و هر کس عملش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست. (2)

عالم اگر کامرانی و تن پروری کند او خویشتن گم است، که را رهبری کن(3)

پیام ها

1.ایمان راستین و قوی، با گفتارهای فاقد پشتوانه عملی ناسازگار است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ )(4)

2. انسان مؤمن لازم است به شدت از گفتن چیزی که قصد انجام دادن آن را ندارد یا نمی تواند آن را انجام دهد بپرهیزد (کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ)(5)

3. گفتار بی عمل، خشم شدید الهی را در پی دارد (کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ)

4. شعارها و ادعاهای توخالی، گناه کبیره است(کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ)

ص: 441


1- نهج البلاغه خطبه 29: ایها الناس المجتمه ابدانهم. المختلفه اهواوهم یوهی الصم الصلات وفعلکم یطمع فیکم الاعداء تقولون فی المجالس، کیت، کیت فاذا جاء القتال قلتم: حیدی حیاد.
2- اصول کافی، ج 1، باب صفت العلماء، ح2، عن ابی عبدالله عله السلام فی قول الله عزوجل: (إنما یخشی الله من عباده العلماء)،(فاطر28)قال یعنی بالعلماء من صدق فعله قوله و من لم یصدق فعله قوله فلیس العالم
3- گلستان سعدی.
4- تفسیر راهنما، ج19، ص15
5- تفسیر راهنما، ج19، ص 16

درس 275 صفحه 553 قرآن مجید

عالمان بی عمل

(مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ اسفارا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ)(1)

مثل کسانی که عمل به تورات به آنان تکلیف شد سپس به آن عمل نکردند، مثل الاغ است که کتاب هایی حمل می کند؛ چه بد است مثل قومی که آیات خدا را تکذیب کردند. و خداوند، مردم ظالم را هدایت نمی کند.

مقدمه

قرآن مجید، برای تفهیم و تجسم حقایق، در آیات خود از تشبیهات متعددی استفاده کرده است؛ از جمله آنها، تشبیهی برای معرفی کسانی است که علم و دانش را کسب می کنند؛ ولی این علم و دانش در حقیقت جویی آنان نقشی ندارد. در این آیه با این تشبیه بلیغ آشنا می شویم.

واژه ها

حُمِّلُوا: بر آنان تحمیل شد، مکلف شدند (فعل ماضی، از ماده «حمل»).

أسفار: کتابهایی است که از حقایق پرده برمی دارد (جمع مکسر «سفر»).

بِئْسَ: بد است (از افعال ذم).

نکات تفسیری

1.ارتباط آیه با آیات قبل

در چند آیه قبل، سخن از بعثت پیامبری امی (درس نخوانده است که خداوند بر مسلمانان منت نهاد و پیامبری را میان آنها مبعوث کرد، تا کتاب را برایشان بخواند و آنها را تزکیه و

ص: 442


1- جمعه (62): 5

پاک کند و کتاب و حکمت را تعلیمشان دهد؛ در نتیجه آنان را از ظلمت های گمراهی به سوی نور هدایت و از حضیض جهل به اوج علم و کمال سوق دهد. سپس، در آیه مورد بحث، این مطلب را مطرح کرد که مثل یهودیانی که به تورات عمل نکردند، همچون الاغی است که کتاب بر دوش دارد و هیچ بهره ای از معارف و حکمتهای آن نمیبرد، تا به مسلمانان هم گوشزد کند که به امر دین اهتمام ورزند و بندگی خدا کنند و رسول او را بزرگ بشمارند و احترام کنند و بترسند از این که خشم خدا آنها را فرا بگیرد،همان طور که یهود را گرفت؛(1) (لذا در آخر آیه هم می فرماید: خداوند، هیچ قوم ظالمی را هدایت نمی کند؛ یعنی این مسأله به قوم یهود اختصاص ندارد؛ بلکه سنت کلی و همیشگی خداوند است).

البته در آخر این سوره هم با عتاب و توبیخ، به رفتار مسلمانان اشاره می کند که به جای شکر گزاری این منت، چگونه به سوی لهو و تجارت شتافتند و پیامبر صلی الله علیه وآله را در حال خطبه جمعه تنها گذاشتند؛ با این که نماز جمعه، از بزرگترین مناسک دینی است.(2)

2.نقش و روش برخی انسان نماها

کسانی که کتاب آسمانی بر آنها نازل شد و به فهم آن مکلف هستند، ولی عمدا در صدد فهم آن نیستند یا اگر فهمیدند، به آن، عمل نمی کنند، مانند حیوانی هستند که فقط حامل اوراق کتاب است و تنها وجود لفظی و کتبی معارف آن را حمل می کنند، نه وجود معنوی و ذهنی و عینی مطالب را. اینها، از نظر حواس ظاهری، بیناو شنوا و گویا هستند؛ ولی واقعیت درون آنها کر و گنگ و کور است و روش این ها - هم در چگونگی تفکر و استدلال و هم در تغذیه و شیوه زندگی - مانند حیوان است؛ چون نه اهل اندیشه اند (لهم قلوب لا یفقهون بها)(3) ونه چشم بصیرت و گوش شنوا دارند (لهم أعین لا یبصرون بها ولهم آذان لا یسمعون بها أولک کالأنعام بل هم أضل)(4) و غذا خوردن آنها هم تغذیه حیوانی است (والذین کفروا یتمتعون ویأکلون کما تأکل الأنعام .)(5)

3. هشدار به مسلمانان

این آیه، همان طور که هشدار به یهودیانی است که تورات را زیر پا نهاده و آن را در زندگی

ص: 443


1- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج19، ص449
2- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج19، ص449
3- اعراف (7): 179
4- اعراف (7): 179
5- محمد (47): 12، برگرفته از: تفسیر تسنیم، ج8، ص595 - 597

خود پیاده نکردند، همچنین هشدار به همه مسلمانان است که بدانند کتاب عظیم الهی (قرآن) که برای آنها نازل شده است، برای این نیست که تنها در خانه ها خاک بخورد، یا فقط برای چشم زخم حمایل کنند، یا برای حفظ از حوادث هنگام سفر از زیر آن عبور کنند، یا برای میمنت و شگون خانه جدید، همراه آینه و جارو به خانه تازه بفرستند، یا آخرین همت آنها تلاش برای تجوید و تلاوت زیبا و ترتیل و حفظ آن باشد؛ ولی در زندگی فردی و اجتماعی، کمترین انعکاسی نداشته باشد و در عقیده و عمل، اثری از آن به چشم نخورد.(1)

4.عالم بی عمل در روایات

در این آیه، تمثیلی تند و هشدار دهنده درباره عالمان بی عمل دینی مطرح شده است. پیشوایان دینی نیز در این باره تمثیلات و تشبیهات بسیاری را بیان کرده اند:

الف. عالم بد، مانند سنگی است که در مسیر آب قرار گرفته است؛ نه خود از آن می نوشد و نه می گذارد آب به دیگران برسد.

ب. عالم بی عمل، مانند چاه فاضلابی است که درون آن متعفن است.

ج. عالم بی عمل، مانند قبری است که ظاهرش سالم است؛ ولی درون آن، استخوان های پوسیده است.

باز در روایات هست که حضرت علی علیه السلام فرمود:

عالمی که به علمش عمل کند، اهل نجات است و کسی که به علمش عمل نکند، اهل هلاکت و حسرت خواهد بود و دوزخیان، از بوی او اذیت می شوند. و بیشترین حسرت و ندامت در دوزخ از آن کسی خواهد بود که مردم را به سوی خدا دعوت کرده و آنان سخن او را پذیرفته و به بهشت وارد شده اند، ولی دعوت کننده، خود به دوزخ می رود؛ زیرا گرفتار هوای نفس و آرزوهای طولانی شده است.(2)

5. سیمای زشت یهود در قرآن

الف. سنگدل هستند (من الذین هادوا ... أولئک الذین لم یرد الله أن یطهر قلوبهم)(3)

ص: 444


1- تفسیر نمونه، ج24، ص115
2- تفسیر نور، ج12، ص 30 و 31 به نقل از کتب روائی (میزان الحمکه، ج9، ص54 و 55؛ محجه البیضاء، ج 1، ص 130؛ کافی، ج 1، ص 44).
3- مائده (5): 41

ب. رفاه طلبند ( لن تصبر علی طعام واحد)(1)

ج. روی زمین، فساد می کنند (یسعون فی الأرض فسادا)(2)

د. حتی به خداوند تهمت می زنند (ید الله مغلوله .)(3)

ه. کتاب الهی را تحریف می کنند ( یحرفون الکلم عن مواضعه)(4)

و. هر کجا وحی طبق دلیل آنها نباشد، تکبر می ورزند ( أفکلما جاء کم رسول بما لا تهوی أنفسکم استکبرتم)(5)

ز. به اهل ایمان، بیشترین کینه را دارند(أشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود)(6)

ح. انبیا را به قتل می رسانند و (... فریقا کذبوا وفریقا یقتلون)(7)

ط. مورد خشم خداوند و گروهی از آنها مورد لعنت حضرت عیسی و داوود علیهماالسلام بوده اند (وباؤوا بغضب علی غضب)؛(8) (لعن الذین کفروا من بنی إسرائیل علی لسان داوود وعیسی ابن مریم)(9)

پیام ها

1.عالمان یهود، به رغم آن که از دستورات تورات آگاهی داشتند، به آن عمل نمی کردند (مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا)(10)

2. افشای عالمان ناصالح و زبان گشودن به انتقاد از آنان، امری قرآنی است (مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا)(11)

3. اگر عمل نکردن به تورات، انسان را تا مرز حیوانی همچون الاغ پائین می آورد، عمل

ص: 445


1- بقره (2): 61
2- مائده (5): 64
3- مائده (5): 64
4- نساء (4): 46
5- بقره (2): 87
6- مائده (5): 82
7- مائده (5): 70
8- بقره (2): 61
9- مائده (5): 78.
10- تفسیر راهنما، ج19، ص 50
11- تفسیر نور، ج12، ص 32.

نکردن به قرآن که کتاب برتر است، با انسان چه می کند؟ (کَمَثَلِ الْحِمَارِ). (1)

4. قوم یهود، تکذیب کنندگان آیات الهی هستند و تکذیب آیات الهی و عمل نکردن به علم، ظلم است (بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).(2)

5. دلیل محرومیت از هدایت، عملکرد خود ما است (وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).(3)

ص: 446


1- تفسیر نور، ج12، ص 32.
2- برگرفته از: تفسیر راهنما، ج19، ص 50 و تفسیر نور، ج12، ص 33.
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج12، ص 33.

درس 276 صفحه 555 قرآن مجید

عاقبت سخت دلبستگی به دنیا

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! مبادا اموال و اولاد تان شما را از یاد خدا غافل کند؛ و کسانی که چنین کنند، اینان همان زیانکاران اند.

مقدمه

بعضی از صفات، موجب پیدایش نفاق در قلب می شود و باید از آن پرهیز کرد. یکی از عوامل مهم نفاق، حب دنیا و علاقه افراطی به اموال و فرزندان است که در این آیه شریف، به آن پرداخته شده و در آیه بعد، یکی دیگر از عوامل نفاق را که «بخل» است، مورد بحث قرار می دهد.

واژه ها

لَا تُلْهِ: مشغول و سرگرم نکند، باز ندارد (فعل نهی از ماده «لهو» باب افعال).

الْخَاسِرُونَ: زیان کاران (اسم فاعل از ماده «خسر»).

نکات تفسیری

1. منظور از «الهاء» چیست؟

«تلهی» از مصدر «الهاء» گرفته شده است. این کلمه، به معنای مشغول کردن و سرگرم ساختن به کاری و غفلت از چیزی است که مهم تر بوده و مفید است. منظور از «الهاء» از ذکر خدا این است که اشتغال به مال و اولاد، انسان را از یاد خدا غافل کند؛ چون خاصیت زینت حیات دنیا این است که آدمی را از توجه به خدای تعالی باز میدارد؛ همچنان که

ص: 447


1- منافقون (63):09

فرمود:

(المال و النبون زینه الحیاه الدنیا)

مال و فرزندان زینت زندگی دنیا هستند.

اشتغال به این زینت دل را پر می کند و دیگر جایی برای ذکر خدا و یاد او باقی نمی ماند.

جالب این که خداوند، به جای این که بفرماید «شما سرگرم مال و اولاد نشوید» فرمود: اموال و اولادتان، شما را از یاد خدا غافل نکند»؛ چرا که طبیعت مال و اولاد این است که انسان را از یاد خدا غافل می کند؛ پس باید مراقب بود، وگرنه مؤمنان هم مانند منافقان، از یاد خدا غافل می شوند.(1)

2.اهمیت ذکر خدا

اهمیت ذکر الهی به اندازه ای است که خداوند در بعضی آیات، کسانی را که از یاد خدا غافل می شوند، تهدید کرده، می فرماید: «آن ها حزب شیطان بوده»(2) و «در این دنیا دچار زندگی سختی شده»(3) و «شیطان قرین آنها می شود»(4) و «در آخرت نیز دچار عذاب می گردند»(5)

از طرفی خداوند، در وصف مردان الهی می فرماید: «هیچ چیز حتی تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا غافل نمی کند».(6) در این آیه شریف نیز خداوند خطاب می کند مواظب باشید، اموال و اولاد شما را از یاد خدا غافل نکند؛(7) زیرا آنها، خیلی افراد را از یاد خدا غافل ساخته است.

3.ارتباط ذکر و ایمان

خداوند در این آیه به مؤمنان خطاب می کند اموال و اولاد، شما را از یاد خدا غافل نکند. از این خطاب فهمیده می شود، یاد خدا، مرتبه ای بالاتر از ایمان به خدا است؛ زیرا ممکن است کسی ایمان داشته باشد؛ ولی در بعضی مواقع از یاد خدا غافل شود. خداوند در این آیه به مؤمنان دستور می دهد هیچ چیز شما را از یاد خدا غافل نکند و بکوشید همیشه و همه جا

ص: 448


1- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج19، ص490
2- مجادله (58): 19؛ (استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله أولئک حزب الشیطان)
3- طه (20): 124؛ (ومن أعرض عن ذکری فإن له معیشه ضنکا) .
4- زخرف (43): 36؛ (ومن یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانه فهو له قرینه)
5- جن (72): 17؛ (من یغرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا.)
6- نور (24):37؛ (رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله)
7- منافقون (63): 9، (ولا تلهکم أموالکم ولا أولادکم عن ذکر الله ).

به یاد خدا باشید.

4.خسران، عاقبت سخت دلبستگی به دنیا

اموال و اولاد از مواهب الهی هستند؛ ولی تا وقتی که از آنها در راه خدا و برای نیل به سعادت کمک گرفته شود؛ اما اگر علاقه زیاد به آنها ستی میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین خسارت است. خداوند می فرماید:

(ومن یفعل ذلک فأولیک هم الخاسرون)(1)

هر کس، به جای این که از اموال و اولاد، در راه رسیدن به هدف خلقت قدم بردارد، مشغول دنیا شود، زیانکار است؛ زیرا جنس نفیس و پایدار را به جنس پست نابود شدنی فروخته است.

خسران در تجارت، آن است که علاوه بر این که تاجر نفعی نبرده، سرمایه را هم از دست داده و مدیون دیگران شده است، افرادی که اموال و اولاد آنها را از یاد خدا غافل کرده است، علاوه بر این که خود را از سعادت و فیوضات و ثواب های الهی محروم کرده اند، سرمایه عمر را هم از دست داده، خود را در معرض بلاهای دنیایی و آخرتی قرار داده اند. این است همان خسارتی که نتیجه سرگرم شدن به اموال و اولاد است.(2)

پیام ها

1.مؤمنان، در خطر غفلت از یاد خداوند، به وسیله مشغول شدن به مال و فرزندان هستند (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ).

2. یاد خداوند و توجه به او، والاترین گوهر زندگی و حیات انسان است (لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ)

3. غفلت از یاد خداوند، خسارت حتمی و قطعی است (لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ ...وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)

ص: 449


1- منافقون (63): 9، (ولا تلهکم أموالکم ولا أولادکم عن ذکر الله ).
2- برگرفته از: اطیب البیان، ج13، ص27

درس 277 صفحه 557 قرآن مجید

دوستان و دشمنان انسان

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)(1)

ای کسانی که ایمان آوردید! همانا برخی از همسران و فرزندانتان دشمنانی برای شما هستند؛ پس از آنان بر حذر باشید و اگر از خطایشان در گذرید و [بی توبیخ ]چشم پوشی کنید و آن را بپوشانید خدا نیز با شما چنین کند به یقین خداوند آمرزگار و رحیم است.

مقدمه

امام باقرعلیه السلام درباره این آیه فرمودند:

وقتی بعضی از مردان می خواستند از مکه هجرت کنند، فرزند و همسرش دامن او را می گرفتند و می گفتند: «تو را به خدا سوگند! هجرت نکن؛ زیرا اگر بروی، ما بعد از تو بی سرپرست خواهیم شد». بعضی می پذیرفتند و می ماندند. آیه فوق نازل شد و آنها را از قبول این گونه پیشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در این زمینه ها بر حذر داشت؛ اما بعضی دیگر اعتنا نکرده و می رفتند و به خانواده خود می گفتند: «به خدا! اگر با ما هجرت نکنید و بعدأ در(دارالهجره) مدینه نزد ما آیید، هرگز به شما اعتنا نخواهیم کرد»؛ ولی به آنها دستور داده شد که هر وقت خانواده شان به آن ها پیوستند، گذشته را فراموش کنند و جمله (وإن تعفوا وتصفحوا وتغفروا فإن الله غفور رحیم)به همین معنا است.(2)

واژه ها

احْذَرُوا: بپرهیزید (فعل امر حاضر از ماده «حذر»).

تَعْفُوا : گذشت کنید (فعل مضارع مجزوم از ماده «عفو»).

ص: 450


1- تغابن (64): 14
2- تفسیر نمونه، ج24، ص203، به نقل از نورالثقلین، ج 5، ص 342، حدیث 20.

تَصْفَحُوا : سرزنش را ترک کنید (فعل مضارع مجزوم از ماده «صفح»).

نکات تفسیری

1. دشمنی برخی از همسران و فرزندان با انسان مؤمن

قرآن کریم مال و فرزند را به طور کلی ابزار آزمون الهی شمرده و می فرماید (إنما أموالکم وأولادکم فتنه والله عنده أجر عظیم،)(1) اما دشمن بودن همسران و فرزندان را به صورت جزئی بیان می کند؛ زیرا هر مال و فرزندی وسیله امتحان است؛ ولی هر همسر و فرزندی دشمن انسان نیست (2)(پس کلمه «من» در آیه مورد بحث برای تبعیض است).

2.دوستان و دشمنان انسان

محبت اصیل و حقیقی، سرمایه آفرینش انسان است. ممکن است انسان در اثر گرایش به طبیعت و سرگرمی به زیورهای طبیعی از آن غافل شود و به دوستی باطل و کاذب مبتلا گردد، لذا انبیا و اولیای الهی با هدایت انسان، محبت اصیل و فطری را از محبت فرعی و طبیعی جدا می کنند. بر همین اساس در آیات قرآن آنچه غیر خدا است یا صبغه خدایی ندارد و ممکن است انسان را سرگرم کند و او را از پیمودن راه کمال باز دارد، دشمن انسان سالک معرفی شده است. از مهم ترین آنها مال و زن و فرزند است:

(زین للناس حب الشهوات من النساء والبنین والقناطیر المقنطره من الذهب)(3)

محبت امور مادی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و... در نظر مردم، زینت داده شده است.

هر گونه محبتی، مایه گرایش محبت به محبوب و برقراری ارتباط وجودی با او است؛ لذا امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

«لو أن رجلا احب حجرا حشره الله معه:

اگر مردی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند، با او محشورش می کند».(4)

رابطه قلبی به هر سویی متوجه بود، انسان به آن سو گرایش می یابد. گاهی ممکن است این

ص: 451


1- تغابن (64): 15
2- برگرفته از: تفسیر تسنیم، ج13، ص 260 و 261
3- ال عمران (3): 14
4- بحارالانوار، ج 74، ص383، ح 9.

گرایش و دوستی کاذب، انسان را تا حد حیوانات و جمادات متوقف کند (أولئک کالأنعام)(1)(فهی کالحجاره)(2)بنابراین اگر اولاد و همسران در سیر تکامل دین حرکت نمی کنند، دشمن انسانند.(3)

3.سر تاکید نسبت به حقوق والدین بر خلاف اولاد و همسر

خدای سبحان، درباره والدین بارها امر به احسان کرده و احسان به آن ها، کنار اطاعت از خداوند آمده است و بی احترامی به آنان را حرام می داند؛ ولی درباره همسران و فرزندان این مقدار تأکید نشده است. در هیچ آیه ای به وجوب احسان به آنان مطرح نشده و در برخی آیات آنها را فتنه و وسیله آزمایش، و در برخی موارد، دشمن انسان معرفی می کند.

سر این تفاوت آن است که، احسان به والدین به سفارش نیاز دارد؛ زیرا پدر و مادر در معرض فراموشی فرزندان قرار دارند و فرزند هنگامی که مستقل می شود و خانواده تشکیل می دهد، ارتباط عاطفی او با والدین کاهش می یابد و آنهارا تنها به گذشته خود مربوط می داند؛ در حالی که فرزند بالغ نسبت به همسر و فرزندان خود احساس دیگری دارد خلاصه گرایش به همسر و فرزند به اندازه نصاب لازم در طبیعت آدمی وجود دارد و نیازمند به سفارش نیست. این گرایش، غالبأ از حد نصاب لازم نیز می گذرد؛ لذا قرآن در پی مهار کردن آن است و می فرماید: برخی از اولاد و همسران شما، دشمن شمایند یا می فرماید مراقب باشید که اولاد، شما را از یاد خدا غافل نکنند (یا أیها الذین آمنوا لا تلهکم أموالکم ولا أولادکم عن ذکر الله)(4)

4. فرق میان عفو و صفح مغفرت

با توجه به معنای لغوی عفو و صفح و غفران، روشن می شود که سلسله مراتب بخشش گناه را بیان می کند؛ زیرا عفو، به معنای صرف نظر کردن از مجازات است و صفح مرتبه بالاتری است؛ یعنی ترک هر گونه سرزنش و غفران به معنای پوشاندن گناه، نادیده گرفتن و به فراموشی سپردن آنها است.(5)

ص: 452


1- اعراف (7): 179
2- بقره (2): 74
3- برگرفته از: تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی، ج12، ص 281 - 283
4- منافقون (63): 9؛ برگرفته از: تفسیر تسنیم، ج 5، ص 376 و 377
5- تفسیر نمونه، ج24، ص205، 206

5.محبت و عفو و گذشت را دریغ نکنیم

از آن جا که ممکن است این دستور «فاحذروهم» بهانه ای برای خشونت و انتقام جویی و افراط از ناحیه پدران و همسران شود، بلافاصله می فرماید: اگر عفو کنید و صرف نظر کرده و ببخشند، خداوند نیز شما را مشمول عفو و رحمتش قرار میدهد؛ چرا که خداوند غفور و رحیم است. به این ترتیب، افراد با ایمان در عین قاطعیت مقابل زن و فرزندانی که آن ها را به راه خطا دعوت می کنند، باید تا آن جا که می توانند، از محبت و عفو و گذشت دریغ نکنند که همه اینها وسیله ای برای تریبت و بازگرداندن آنان به خط اطاعت خداوند است.(1)

6.وظیفه ما در قبال اشتباه دیگران

عفو کردن (تعفوا) و عدم سرزنش (تصفحوا) مهم است؛ ولی به کلی نادیده گرفتن (تغفروا) مهم تر است؛ لذا:

اولا، کلمه «تغفروا» بعد از آن دو آمده که نشان دهنده مرحله بالاتری از عفو و صفح است ثانیا، در پایان آیه، خداوند به غفور توصیف شده، در رهبری امت نیز قرآن به پیامبرش سه دستور می دهد( فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الأمر)(2) ها یعنی علاوه بر گذشت و به کلی صرف نظر کردن از لغزشها باید با آنان مشورت نیز انجام و به آنان شخصیت داده شود.(3)

پیام ها

1. لازمه ایمان واقعی، مقاومت برابر خواسته های عاطفی و ناحق همسر و فرزند است، گرچه ممکن است دشمنی آنان را همراه داشته باشد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ).(4)

2. ایمان به دین اسلام، ممکن است دشمنی برخی از مردم، حتی خویشاوندانی چون همسر و فرزندان را برانگیزد(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ)(5)

3. مؤمنان، باید برابر دشمنی و مخالفت همسران و فرزندان خویش هشیار بوده و آنان را زیر نظر داشته باشد (عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ)(6)

ص: 453


1- تفسیر نمونه، ج24، ص205، 206
2- ال عمران (3): 159
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج12، ص 86و 87
4- برگرفته از: تفسیر نور، ج12، ص87
5- تفسیر راهنما، ج19، ص111.
6- تفسیر راهنما، ج19، ص112

4. جلوگیری مؤمنان از دین داری و انجام تکالیف دینی (همچون جهاد، هجرت و ...)، دشمنی با آنان شمرده می شود (عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ)(1)

5. نباید تسلیم خواسته های نابجایی همسر و فرزندان شد؛ ولی در عین حال رابطه عفوو گذشت و بخشش را باید رعایت کرد (فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا)(2)

6.تعادل میان وظیفه و غریزه در زندگی خانوادگی لازم است؛ نه به سبب عواطف و غرائز، دست از وظیفه و هجرت و جهاد بردارید و نه به دلیل انجام وظیفه، عواطف خانوادگی را نادیده بگیرید(فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا)(3)

7. به دنبال عفو و مغفرت شما، عفو و مغفرت الهی است (وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)(4)

ص: 454


1- تفسیر راهنما، ج19، ص112
2- تفسیر نور، ج12، ص87
3- تفسیر نور، ج12، ص87
4- تفسیر نور، ج12، ص87

درس 278 صفحه 560 قرآن مجید

همسر شایسته

(عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًا)(1)

اگر [پیامبر] شما را طلاق دهد، امید است پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر از شما به او بدهد که تسلیم [فرمان خدا]، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، عبادت پیشه، اهل روزه، بیوه یا دوشیزه باشند.

مقدمه

قرآن کتاب جامعی است که بسیاری از سؤال ها را پاسخ داده و درباره نیازهای بشر سخن می گوید. یکی از دغدغه های جوانان که ذهن آنها را مشغول کرده و درباره آن زیاد سؤال می کنند، انتخاب همسر است و این که یک همسر شایسته و نمونه، باید دارای چه اوصافی باشد؟ خداوند، در این آیه، شش صفت برای همسران نیک ذکر کرده است که به بحث درباره آن می پردازیم.

واژه ها

عَسَی: امید است (فعل ماضی از ماده «عسی»).

یُبْدِلَ: عوض می کند (فعل مضارع از ماده «بدل» باب افعال).

قَانِتَاتٍ: فروتنان، فرمانبرداران (اسم فاعل از ماده «قنت»).

سَائِحَاتٍ: هجرت کنندگان(2)(اسم فاعل از ماده «سوح»).

ثَیِّبَاتٍ: بیوه ها، زنانی که قبلا شوهر کردهاند از ماده «ثیب»).

أَبْکَارًا: دوشیزگان، دختران باکره.

ص: 455


1- تحریم (66): 5
2- البته بعضی از مفسران به روزه داران» هم معنا کرده اند؛ ولی به نظر می رسد معنای هجرت کنندگان با توجه به سیاق آیه مناسب تر است؛ زیرا عابدات، معنای اعمی دارد که شامل روزه هم می شود.

نکات تفسیری

1.تهدید الهی

در طول تاریخ، بزرگانی بوده اند که همسرانی در شأن خود نداشتند و از عدم شرایط لازم در آنها رنج می بردند، مانند حضرت لوط علیه السلام امام حسن علیه السلام امام جواد علیه السلام و.... آیات فوق نشان می دهد بعضی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چنین بودند که نه تنها معرفت لازم را به مقام نبوت نداشتند، بلکه گاه او را همچون یک فرد عادی بازخواست کرده یا تحت فشار قرار می دادند. یا به سبب رقابت هایی که با یکدیگر داشتند، روح پاک حضرتش را آزرده می کردند. گاه نیز به اعتراض یا افشای سرش می پرداختند، تا آنجا که خداوند به سرزنش آنها و دفاع از پیامبر پرداخته و آنها را به طلاق تهدید می کند؛ همان طور که بعد از نزول آیات فوق، پیامبر حدود یک ماه از همسرانش فاصله گرفت، تا شاید اصلاح شوند و در مشربه ام ابراهیم سکونت داشت و ماریه قبطیه کنیز آن حضرت خدمتش می کرد.(1)

2.روزنه امید

دو گروه در زندگی مشترک زناشویی خود دچار یأس و ناامیدی می شوند:

الف. گروهی که هیچ گونه تفاهم و سازش در زندگی مشترک خود نداشته و همیشه دچار اختلاف و نزاع هستند و از طرفی هم از کلمه طلاق و جدایی واهمه و ترس دارند؛ نهتن به صبر و سازش و زندگی می دهند و نه طلاق گرفته، بلکه برای حفظ آبرو از طلاق هم فراری اند.

ب. گروهی که طلاق گرفته و فکر می کنند سیاه بخت شده اند و دیگر در آسمان زندگی، ستاره ای برای خود ندراند.

آیه به هر دو گروه نوید و امید می دهد و چراغ سبز زندگی را برای هر دو روشن می کند که طلاق، کوچه بن بست زندگی نیست؛ بلکه با رعایت اوصاف مذکور، شاید همسران بهتر و با فضیلت تری جای آنها را بگیرند.

3.اوصاف همسر

اشاره

شایسته خداوند متعال در آیات متعدد، برای همسران شایسته اوصافی را بیان کرده و در این آیه شش صفت برای همسر خوب برشمرده است که عبارتند از:

ص: 456


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج24، ص282.
الف. اسلام

یعنی اقرار به وحدانیت خدا و گردن نهادن و تسلیم شدن. اگر کسی مسلمان نبود، ازدواج با او جایز نیست (ولا تنکحوا المشرکات حتی یؤمن... ولا تنکحوا المشرکین حتی یومنوا) (1)

ب. ایمان

ایمان، عبارت است از شناخت خدا و پیامبر و عمل به آنچه که آنان از جانب خدا آورده اند

(و آمن الرسول بما أنزل إلیه من ربه ...)(2)

ج. تواضع و اطاعت

اطاعت از دستورات و اوامر و نواهی الهی که یکی از مصادیق آن، اطاعت و فرمانبرداری از شوهر است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:

بدترین زنان شما، زنی است که مقابل خویشانش مطیع باشد؛ ولی زیر بار(حرف) شوهرش نرود و کینه توز باشد و از کارهای زشت پروا نکند و در غیاب شوهرش، زینت و آرایش کند و ....

د. توبه

غیر از معصومان علیهم السلام، بقیه انسانها جایز الخطا هستند؛ لذا اگر در زندگی مرتکب خطا و اشتباهی شدند، باید توبه و عذر خواهی کنند و بر اشتباه خود اصرار نورزند.

ه.عباده

عبادت، در روح و جانشان اثر بگذارد و در اجرای فرایض و سنت های الهی متعبد باشند و از روی اخلاص، پرستش معبود کنند.

و. هجرت کننده

اگر در زندگی مشترک خود لازم به هجرت و مسافرت باشد، بهانه و عذر نیاورند و تابع شوهر بوده و او را تنها نگذارند و همیشه یار و مددکار هم باشند.

4. زن شایسته

اسلام به اوصاف باطنی بیش از ظواهر زیبا و فریبنده سفارش کرده است؛ زیرا لازمه ثبات و دوام زندگی ایده آل، صفای روح و کمال و اوصاف باطنی است وگرنه چه بسیار از

ص: 457


1- بقره (2): 221
2- بقره (2): 285.

زندگی هایی که به سبب هواهای نفسانی و ظاهر گول زننده(1) متلاشی شده اند. خداوند، اوصاف مذکور را لازم دانسته و آرا اختصاص به دوشیزگان نداده است، بلکه فرموده است: خواه بیوه باشند یا دوشیزه.

لذا آیه روی باکره و غیر باکره بودن تکیه نکرده و به آن، اهمیتی نداده است؛ زیرا در مقابلاوصاف معنوی که ذکر شده، این مسأله اهمیت چندانی ندارد. اگر امر بین زن بیوه باصفات مذکور و دختر باکره بدون صفات، دایر شود، بیوه مقدم است و نوبت به دومی نمی رسد.

پیام ها

1. داشتن همسر، امری لازم برای پیامبرصلی الله علیه وآله است ( أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّ). (2)

2. طلاق، باید پس از تلاش برای رفع نقص ها و ضعف های آنان و بی نتیجه ماندن آن باشد( ان تتوبا إلی اله... عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّ ... ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًا)(3)

3. نقش مثبت و سازنده اسلام، ایمان، فرمانبرداری، توبه کردن، در زندگی مشترک میان زنان و مردان (أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّمسلمات ... سَائِحَاتٍ)(4)

4. در زندگی، گاهی تهدید لازم است (عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ)

5. طلاق، بن بست زندگی نیست و جایگزین بهتری هم هست (عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا)

6. اوصاف سازنده، شرط است خواه زن، بیوه باشد یا دوشیزه (ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًا).

ص: 458


1- پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: «از خضراء الدمن (گیاه روییده در منجلاب) بپرهیزید. سؤال شد یا رسول الله خضراء الدمن چیست؟» فرمود: «زن زیبا روییی که در خانواده ای فاسد رشد کرده است، (میزان الحکمه، ج 5، ص 2261، حدیث 7858، باب ازدواج).
2- تفسیر راهنما، ج19، ص173
3- تفسیر راهنما، ج19، ص175
4- تفسیر راهنما، ج19، ص174

درس 279 صفحه 563 قرآن مجید

توحید در قرآن

(أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ ۚ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَنُفُورٍ)(1)

آیا کیست آن که اگر خداوند روزیش را باز دارد. به شما روزی دهد؟ بلکه آنان (مشرکان) بر سر کشی وفرار (از حق) اصرار می ورزند.(2)

مقدمه

توجه به قدرت و تدبیر خداوند در تأمین روزی انسان ها، وی را از طغیان در برابر حق و پرستش خدایان دروغین باز می دارد. چرا که بت پرستان، گاهی به خیال استمداد و یاری جستن از بت ها(3) و گاه در پس کسب جاه و عزت(4) و گاهی به خاطر به دست آوردن روزی،(5) بت ها را مورد پرستش خود قرار می دادند. در همه این موارد خداوند با یادآوری قدرت خویش بر تأمین نیازهای واقعی انسان، بر عجز و ناتوانی خدایان دروغین - در رفع این نیازمندیها - احتجاج می نماید. در این آیه به یک نمونه از آنها (توحید در رزاقیت) اشاره شده است.

واژه ها

أَمْسَکَ: باز دارد، امساک کند (فعل ماضی از ماده «مسک»، باب افعال).

عُتُوٍّ: سرکشی و طغیان (مصدر از ماده «عتو»). (6)

نفُورٍ: دور شدن از حق (مصدر ثلاثی مجرد از ماده «نفر»).(7)

ص: 459


1- ملک: 21
2- ر.ک: تفسیر نور، ج12، ص157
3- ر.ک: پس: 74 و ملک: 20
4- ر.ک: مریم: 81
5- ر.ک: عنکبوت: 81
6- ر.ک: التحقیق، ج8، ص 34 - 33
7- مفردات راغب، ص817

لَجُّوا: لجاجت ورزیدند (فعل ماضی از ماده «لج»). (1)

نکات تفسیری

1.توحید در رزاقیت

خداوند در آیات فراوانی همچون؛ «ما من دابه فی الأرض إلا علی الله رزقها...»؛(2) «نحن ترزقکم وإیاهم»(3)، «وهو الذی یریکم آیاته ویت لکم من السماء رزقا»(4) که این مطلب را بیان فرموده است که نه تنها روزی انسان ها، بلکه روزی دادن به تمامی موجودات را بر عهده دارد و کسی در این کار شریک او نیست. در این آیه شریفه نیز، با تأکید بر این اصل توحیدی و قرآنی، کفار را به مناظره دعوت کرده و با آنان احتجاج می کند، که اگر خداوند روزی شما را با خشکسالی و نباریدن باران، یا فرستادن آفات زمینی و آسمانی و یا به ثمر نرسیدن محصولات کشاورزی و امثال آن قطع نماید؛ آیا بتها و خدایان دروغین شما می توانند روزی شما را تأمین نمایند؟! از نوع پاسخ کفار به این پرسش که خداوند از آن گزارش داده است معلوم می شود کفار نیز توحید در رازقیت را قبول داشتند اما از اظهار آن و پیروی کردن از حق، بدون هیچ دلیلی، سرباز می زدند و به همین خاطر مورد نکوهش قرار گرفتند.(5)

2.لجاجت در برابر حق

انسانها در برابر حق سه گروهند، گروهی با لبیک گفتن به ندای فطرت و پیروی کردن از رسولان و اولیای الهی تابع حقند،(6) گروهی دیگر بر اثر ناآگاهی و یا شناخت ناصحیح و ناکافی از حق و یا القائات و شبهات باطل، از پذیرش حق سر باز می زنند. این گروه در صورتی که حق برای آنان به صورت درست بیان گردد و شبهه های آنان به صورت منطقی و برهانی پاسخ داده شود، در برابر حق تسلیم شده و آن را می پذیرند.(7) گروه سوم کسانی هستند که هرگز در برابر حق سر تسلیم ندارند و همواره در جدال و لجاجت با حق بوده و هستند، این گروه هر چند حق بر ایشان اثبات و

ص: 460


1- مفردات راغب، ص736
2- هود: 6
3- انعام: 151
4- غافر: 13
5- ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 10، ص 221 - 220.
6- ر.ک: آل عمران: 53
7- ر.ک: زمر: 18

آشکار گردد، همواره با غرور، گردنکشی و لجاجت از آن دور شده و از پذیرش آن سرباز می زنند.(1) این آیه از چهره لجوج این گروه از انسانها پرده برداشته و عجز آنان را در اقامه برهان و پاسخ علمی و منطقی در برابر استدلال حق آشکار ساخته است.

3. عوامل انحطاط انسان ها

در این آیه شریفه به عوامل ناکامی و سقوط انسانها اشاره شده است: 1. لجاجت و پافشاری بر عقاید، افکار و عادات غلط. 2. طغیان، گردن کشی، استکبار در برابر حق. 3. تنفر و دوری از حق.اینها عواملی هستند که انسان را به سقوط و گمراهی می کشانند (بل لجوا فی عتو ونفور) (2)

پیام ها

1.خداوند، تنها روزی بخش موجودات است (أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ)

2. گاه در مقابل معاندین و حق ستیزان باید با جدال احسن به مبارزه برخواست (أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ)

3. هر چند خداوند روزی همه موجودات را برعهده گرفته است، اما هرگاه بخواهد می تواند آن را قطع نماید (إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ)(3)

4. لجاجت در برابر حق باعث طغیان و دور شدن از حق خواهد شد(4) (بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَنُفُورٍ)

5. در مناظره با منکران حق باید به گونه ای عقاید و افکار آنان را به چالش کشید که عجزشان آشکار شود (أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ ۚ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَنُفُورٍ)

ص: 461


1- ر.ک: نوح: 6
2- ر.ک: تفسیر نور، ج12، ص158؛ تفسیر نمونه، ج24، ص347
3- ر.ک: تفسیر نور، ج12، ص158.
4- ر.ک: تفسیر نور، ج12، ص158

درس280صفحه564 قرآن مجید

هدف از آفرینش

(الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ)(1)

همان که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را امتحان کند که کدامتان نیکو کار ترید و اوست عزتمند و آمرزگار.

مقدمه

یکی از سؤالاتی که همیشه فکر بشر را مشغول به خود کرده و گروهی در جواب آن راه افراط و گروهی راه تفریط را پیش گرفته اند، این است که خداوند ما را برای چه آفریده است؟ آیا خداوند نیازی به خلقت و بندگی ما داشته است؟ اگر انسان جواب درست این سؤال را بداند و به آن باور داشته باشد، مسیر اصلی زندگی را یافته و در نتیجه خیر دنیاو آخرت نصیب او خواهند شد. پاسخ به این سؤال را در این آیه دنبال می کنیم.

واژه ها

لِیَبْلُوَ: تا بیازماید (فعل مضارع منصوب به آن مقدر از ماده «بلی»).

ایُّ: کدامیک (اسم استفهام کم، مضاف الیه، آن است).

عَزِیزُ: شکست ناپذیر.

نکات تفسیری

1. آیا مرگ هم قابل آفریدن است؟

مرگ، اگر فنا و نیستی باشد نمی تواند مخلوق باشد، چرا که خلقت به امر وجودی تعلق می گیرد. ولی می دانیم که حقیقت مرگ، انتقال از جهانی به جهان دیگر است، پس امر وجودی است و عامل می طلبد. انسان وقتی از دنیا رخت برمی بندد و به جهان دیگر سفر

ص: 462


1- ملک: 2

می کند، چون در زندگی معمولی دنیا نیست و دیگران او را نمی بینند، مرگ او را زوال می پندارند، در حالی که چهره دیگر مرگ میلاد است؛ همان گونه که افول خورشید در نیم کره شرقی زمین، همراه با طلوع آن در نیم کره غربی است. انسان با ورود به نشئه برزخ، به حیات جدیدی دست می یابد، با این تفاوت که چهره دنیوی این انتقال «موت» نام دارد و چهره برزخی آن حیات (1)

2.چرا موت بر حیات مقدم شده؟

دلیل این که در آیه شریفه «موت» بر «حیوه» مقدم شده آن است که، در نظام دنیا موت تقدم بر حیات دارد، قرآن می فرماید: ( کنتم أمواتا فأحیاکم)(2) یعنی انسان در آغاز نطفه بوده، پس علقه شد و سپس مضغه گشته و آن گاه در او روح دمیدند تا زنده گشت.(3)

3.هدف از خلقت

جمله (لیبلوکم أیکم أحسن عملا) بیانگر هدف از خلقت موت و حیات است، پس معنا چنین می شود: خدای تعالی شما را این طور آفریده که نخست موجودی زنده باشید و سپس بمیرید و این نوع از خلقت، مقدمه و امتحانی است و برای این است که با این وسیله، خوب شما از بدتان متمایز شود و معلوم گردد کدامتان از دیگران بهتر عمل می کنید و این امتحان و تمایز برای هدفی دیگر که پاداش و کیفر است می باشد.(4) پس مقصود اصلی از خلقت انسان، رساندن جزای خیر به بندگان است، چون در این آیه سخنی از گناه و کار زشت و کیفر نیامده، ولی عمل خوب را ذکر کرده، پس صاحبان عمل نیک مقصود اصلی از خلقتند و دیگران به پاس وجود آنها خلق شده اند.(5)

4.هدف از امتحان خداوند چیست؟

امتحان سه نوع است:

1. برای افزایش علم آزمایش کننده، نسبت به آزمایش شونده.

2. برای افزایش علم امتحان شونده، نسبت به وضع خودش، مانند امتحان معلم از شاگرد.

ص: 463


1- برگرفته از: تفسیر نمونه، ج24، ص316: تسنیم، ج2، ص589
2- بقره: 28
3- مجمع البیان، ج 10، ص 484، به نقل از تفسیر تسنیم رحمت
4- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج 39، ص 12 و 13
5- برگرفته از: ترجمه المیزان، ج39، ص13

3. برای پرورش آزمایش شونده ها، تا استعدادهایشان بروز کند. آزمایش خداوند این گونه است.(1)

قرآن چهار هدف را برای آفرینش انسان بیان کرده است:

1. عبادت کردن (وما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون)(2) که با ما جن و انس را جز برای عبادت نیافریدیم.

2. انتخاب راه صواب از ناصواب و رسیدن به رشد و کمال در سایه آزمایش های الهی (خلق الموت والحیاه لیبلوکم) مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید.

3. آبادی و عمران زمین (هو أنشأکم من الأرض واستعمرکم فیها):(3) خداوند شما را از زمین آفرید وشما را برای آبادی در آن گماشت.

4. رحمت بر مردم، قرآن هدف دیگر خلقت را رحمت خاص خداوند بر مردم ذکر می کند و می فرماید:

(إلا من رحم ربک وذلک خلقهم)؛(4)

[انسان ها] برای آن آفریده شدند که به رحمت خاص خداوند هدایت شوید.(5)

لازم به ذکر است که این اهداف در طول یکدیگرند و هر کدام مقدمه و زمینه برای حصول و تحقق دیگری هستند.

5.شرایط عمل خوب و نیک

کار نیک چه شرایطی دارد؟ کار نیک کاری است که از نظر هدف، زمان، مکان، ضرورت، تداوم، ابزار مورد استفاده، همکاران، بهره گیران، استقامت در کار، استحکام، نظم، آینده نگری در عمل، اولویت های مورد نیاز، نشاط، اعتدال و دقت، سرعت و سلامت کار مورد سنجش و برنامه ریزی قرار گیرد و به دور از آفتهای عجب، حبط، ریا و سمعه انجام پذیرد.(6)

6.کیفیت نه کمیت

در آیه مورد بحث هدف از آزمایش، حسن عمل معرفی شده (أحسن عملا) نه بیشترین عمل و این نشانه آن است که اسلام به کیفیت اهمیت می دهد نه کمیت؛ مهم آن است که عمل

ص: 464


1- نسیم رحمت، ص 24، ذیل آیه
2- ذاریات: 56
3- هود: 61
4- هود: 119
5- تفسیر نور، ج12، ص145 و 146
6- تفسیر نور، ج12، ص145 و 146

خالصانه و برای خدا و مفید و جامع باشد، هر چند از نظر کمیت کم باشد؛ لذا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند: منظور از «أحسن عملا» این است که کدامیک از شما عقل و خرد کاملتر وخداترسی بیشتر و آگاهی فزونتر بر اوامر و نواهی الهی دارید، هر چند اعمال مستحب شما کمتر باشد. در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: منظور این نیست که کدام یک بیشتر عمل می کنید، بلکه منظور این است که کدام یک صحیح تر عمل می کنید و عمل صحیح آن است که توأم با خداترسی و نیت پاک باشد. سپس فرمود: نگهداری عمل از آلودگی، سخت تر است از خود عمل و عمل خالص عملی است که نمی خواهی احدی جز خدا تو را به خاطر آن بستاید.(1)

9.خوف و رجا در کنار یکدیگر

در آخر آیه می فرماید:(وهو العزیز الغفور)او عزیز است، چون ملک مطلق و قدرت مطلقه مخصوص اوست، پس هیچ کس نیست که بر او غالب شود. اگر به مخالفین و گنهکاران قدرت مخالفت و گناه و عصیان داده است به منظور آزمایش بوده و به زودی آنان به نتایج عملشان گرفتار خواهند شد. او غفور است چون بسیاری از گناهان را در دنیا عفو می کند و بسیاری از آنها را به طوری که وعده داده است در آخرت می آمرزد، بنابراین با آوردن این دو نام گناهکاران را هم ترسانده و هم امید داده است.

پیام ها

1.آفرینش مرگ؛ آزمایشی برای ظهور خیر و آفرینش حیات آزمایش برای ظهور شکر است (خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ)(2)

2.دنیا عرصه آزمایش انسان ها و بستر مناسب برای رشد و تعالی و انجام کار خیر و آخرت جایگاه پاداش و جایزه است (خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)(3)

3. جوهره انسان در لابلای گرفتاری ها و تلخ و شیرینیها روشن می شود (خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ)

4. آزمایش الهی همیشگی و برای همه است (لِیَبْلُوَکُمْ)، (فعل مضارع نشان استمرار است). (4)

ص: 465


1- تفسیر نور، ج24، ص317 و 318
2- تفسیر نور، ج12، ص147
3- تفسیر راهنما، ج19، ص199
4- تفسیر راهنما، ج19، ص199

5. یاد مرگ عاملی نیرومند در انگیزش و برانگیختن انسان ها به سوی کمال جویی و کردار نیک است (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)(1)

6. به خوب بودن کار قانع نباشیم بلکه بهترین کار را انجام دهیم(أَحْسَنُ عَمَلًا). (2)

7. از شکست در آزمایش های الهی مایوس نشوید که او بخشنده است (الْغَفُورُ) (3)

8. عزت و قدرت خداوند همراه با رافت و رحمت است (الْعَزِیزُ الْغَفُورُ) (4)

ص: 466


1- تفسیر راهنما، ج19، ص200
2- تفسیر نور، ج19، ص147.
3- تفسیر نور، ج19، ص147.
4- تفسیر نور، ج19، ص147.

درس 281 صفحه 566 قرآن مجید

شکیبایی در تبلیغ دین

( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادی وَ هُوَ مَکْظُومٌ)(1)

پس در امتثال حکم پروردگارت شکیبایی ورز، و مانند همدم ماهی (حضرت یونس علیه السلام) مباش که در حالت غمین ندا در داد. (2)

مقدمه

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، در تبلیغ دین و نشر معارف الهی، همواره با اذیت و آزار سران قریش و مشرکان مواجه بودند، آنان برای مقابله با ترویج اندیشه توحیدی، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کردند، گاهی با تحریم اقتصادی، گاه با تکذیب و تهمت و شایعه پراکنی و گاه نیز با تهدیدات نظامی، با رسول خدا صلی الله علیه وآله و مسلمانان به مبارزه برمی خاستند. مقاومت در برابر مشرکان در چنان شرایطی بسیار دشوار بود. در این آیه شریفه،خداوند پیامبر گرامی اسلام را به شکیبایی در برابر مشرکان و منکران وحی دعوت کرده است، ضمن آن که آن حضرت را از عواقب ناگوار کم صبری در تبلیغ رسالت آگاه و وعده پیروزی اسلام و شکست دشمنان را گوشزد نموده است.

واژه ها

الْحُوتِ: ماهی بزرگ (نهنگ دریایی)(3) و صاحب الحوت: یعنی؛ همدم و همراه ماهی (لقب حضرت یونس).

نادی: با صدای بلند فریاد کرد (فعل ماضی از ماده «ندی» باب مفاعله). (4)

ص: 467


1- قلم: 48
2- ر.ک: ترجمه فولادوند
3- مصباح المنیر، ص155
4- . مفردات راغب، ص796

مَکْظُومٌ: اندوهگین شده، در بند کشیده شده (اسم مفعول از ماده «کظم»).(1)

نکات تفسیری

1.ضرورت پایداری در تبلیغ دین

پیامبران الهی همواره در تبلیغ رسالت خویش با مقاومت، لجاجت و توطئه های منکران وحی و متکبران مواجه بودند، زیرا با گسترش فرهنگ دینی و تعالیم وحیانی، پایه های حکومت و سلطه آنان متزلزل و برچیده می شد، بر این اساس خداوند، انبیا به ویژه پیامبر گرامی اسلام را به صبر و پایداری در برابر مشرکان و منکران دعوت می نماید، با توجه به این که پیامبران الهی در تبلیغ رسالت خویش دارای درجات مختلف می باشند، خداوند رسول اکرم صلی الله علیه وآله را از تأسی به انبیایی که در این زمینه صبر کمتری داشته اند نهی فرموده است:(ولا تکن کصاحب الحوت ...) و آن حضرت را به پیروی کردن از انبیای اولوالعزم که اسوه صبر و بردباری بوده اند دعوت مینماید.

(فاصبر کما صبر أولوا العزم من الرسل)؛(2) پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند.(3)

2.صبر حکیمانه

شکست و هلاکت دشمنان اسلام و منکران وحی از سنت های قطعی خداوند است؛

(وکتب الله لأغلبن انا ورسلی)(4) به خدا مقرر کرده است که «حتما من و فرستادگانم پیروز می شویم».

هر چند بر اساس حکمتها و مصالحی هم چون آزمودن مؤمنان، رشد و ارتقای سطح آگاهی جامعه و تفرع و اخلاص هر چه بیشتر در ارتباط با خداوند، اتمام حجت با دشمنان و ... تحقق این وعده قطعی الهی گاهی به تعویق می افتد و روزگاری را در خوشی به سر می برند، ولی این مهلتی که به معاندان و منکران وحی داده می شود خود نوعی عذاب است که از آن به عنوان عذاب استدراجی یاد می شود.(والذین کذبوا بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون)(5) و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی دانند گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. بر این اساس خداوند پیامبرش را به صبر حکیمانه فرا خوانده و از شتاب زدگی در تصمیم گیری و نفرین بر تبهکاران قومش بازداشته تا با حفظ آمادگی، منتظر تحقق وعده الهی و شکست و هلاکت منکران وحی و

ص: 468


1- التحقیق فی کلمات القرآن، ج10، ص76
2- احقاف: 35
3- . ر.ک: تفسیر نمونه، ج24، ص 421 - 420
4- . مجادله: 21
5- اعراف: 182.

رسالت باشند.(1)

3. اوصاف و القاب حضرت یونس در قرآن

حضرت یونس علیه السلام هم چون سایر پیام آوران الهی، دارای اوصاف کمالی فراوانی می باشد که در قرآن کریم به برخی از آنها اشاره شده است؛ در سوره صافات از رسالت او خبر داده(2) و وی را به وصف مسبح خدا،(3) ستوده است. در سوره قلم از بهره مندی آن حضرت از نعمت ولایت(4) خبر داده و وی را از انبیای برگزیده و صالح(5) معرفی می نماید. در سوره انعام از اعطای نبوت، کتاب و حکم به ایشان(6)و هم چنین بهره مندی از هدایت خاصه(7) در کنار سایر انبیای ابراهیمی خبر داده و مورد ستایش قرار گرفته است. در سوره نساء نیز به همراه سایر انبیای ابراهیمی به عنوان رسولان بشارت دهنده و انذار کننده(8) توصیف و به عنوان حجت خدا(9) بر مردم، مورد تکریم قرار گرفته است. گاهی نیز با القابی هم چون «ذالنون»(10) و «صاحب الحوت»(11) یعنی همراه و همدم ماهی، از او یاد شده است، که از بی مهری قومش و کم صبری وی و در نهایت گرفتار شدن وی در شکم ماهی حکایت دارد و در چنان شرایط طاقت فرسا با فرونشاندن خشم خویش به وصف «مکظوم»(12) متصف و با عنایت ویژه الهی مورد عفو قرار گرفته و نجات یافت.(13)

4.داستان حضرت یونس علیه السلام

حضرت یونس علیه السلام برای ابلاغ رسالت الهی به سرزمین نینوا مبعوث شد، و سال ها به تبلیغ رسالت خویش مشغول بود، اما با بی مهری مردم رو به رو شد و توفیق چندانی نیافت، خشمگین و غضبناک

ص: 469


1- ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص646، تفسیر نمونه، ج24، ص 421 - 420
2- صافات: 139
3- صافات: 141
4- قلم: 49
5- قلم: 50
6- انعام: 89
7- انعام: 88 و 90
8- نساء: 165
9- نساء: 165
10- انبیاء: 78
11- قلم: 48
12- قلم: 48
13- ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن (سیره انبیاء)، ج 7، ص494 - 490.

از محل مأموریت خویش فاصله گرفت و برای آنان از خداوند تقاضای عذاب نمود. قبل از آن که عذاب الهی نازل شود مردمان آن دیار توبه کردند و عذاب الهی از آنان دور شد، اما یونس علیه السلام به خاطر ترک محل خدمت «ترک اولی» برای مدتی در شکم ماهی (نهنگ) زندانی شد و در آن مکان ظلمانی از کرده خود پشیمان گشت و با قلبی اندوهگین و خشمی که فرو برده بود، خداوند را ندا کرد (لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین)(1) آن گاه خداوند ندای او را پذیرفت و از زندان بی نظیر تاریخ نجاتش داد و فرمود:

هر کس چنین خدا را بخواند نجات خواهد یافت «و کذلک ننجی المؤمنین» از این رو ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» به «ذکر یونسی» معروف شده است. (2)

پیام ها

1. صبر و پایداری ارزشمند آن است که برای اجرای فرمان خدا باشد نه از روی لجاجت ( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ....)

2. رهبران جامعه دینی نباید در هیچ شرایطی امت اسلامی را رها کنند ( وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ ...).(3)

3. دعا و مناجاتی که برخاسته از قلب اندوهگین و کظم غیض باشد مستجاب می شود(4) (نادی وَ هُوَ مَکْظُومٌ).

4. عوامل و موانع موفقیت در تبلیغ را بازگو کنیم ( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ )

5. در تبیلغ باید به الگوهای موفق تأسی کرد ( وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ) ، (فاصبر کما صبر أولوا العزم ). (5)

6. همه انسانهای خوب در همه زمینه ها نمی توانند الگو باشند (وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ)

7. در تبیلغ دین و فرهنگ سازی دینی نباید شتابزده عمل کرد(وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ)

8. صبر خدا، تأیید مخالفان دین نیست بلکه عذاب استدراجی برای آنان است(6) ( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ.)

ص: 470


1- انبیاء: 87
2- ر.ک: تفسیر نمونه، ج19، ص 162 - 152 ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن (سیره انبیاء)،ج13، ص489ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن (سیره انبیاء)،ج24، ص 422 - 420
3- ر.ک: تفسیر نور،ج12، ص190.
4- ر.ک: تفسیر نور،ج12، ص190.
5- احقاف: 35
6- ر.ک: تفسیر المیزان، ج19، ص646

درس 282 صفحه 567 قرآن مجید

نامه اعمال

(فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ  إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ فَهُوَ فِی عِیشَهٍ رَاضِیَهٍ)(1)

پس هر کس نامه عملش به دست راستش داده شود [شادی کنان می گوید: بیایید مرا بخوانید. همانا من اطمینان داشتم که با حساب خویش رو به رو خواهم شد. پس او در یک زندگی مورد رضایت خواهد بود، در بهشتی برین.

مقدمه

قیامت حادثه ای بزرگ است و نظام این عالم به سوی آن در حرکت است. صدها آیه قرآن به ترسیم حوادث بزرگ و کوچک آن روز پرداخته است. از جمله این آیات، که به توضیح چگونگی اطلاع رسانی و دسته بندی انسان ها در آن عرصه و بیان حالات هر گروه پرداخته است، آیه مورد بحث است که به بررسی آن می پردازیم.

واژه ها

أُوتِیَ: داده شود (فعل ماضی مجهول از ماده «آتی» باب افعال).

یَمِینِ: سمت راست، کنایه از برکت، سعادت و خوشبختی

هَاؤُمُ:(2) بگیرید (حرف تنبیه یا اسم فعل امر به معنای «خذوا»).

مُلَاقٍ: ملاقات کننده (اسم فاعل از ماده «لقی»).

رَاضِیَهٍ: رضایت بخش و مطلوب (اسم فاعل از ماده «رضو» یا «رضی»).

ص: 471


1- الحاقه: 19، 20، 21، 22
2- این لغت اهل حجاز است و فقط یک بار با این ترکیب در قرآن آمده است.

نکات تفسیری

1.تقسیم مردم در قیامت

در روز قیامت مردم بر طبق تفاوتی که در سعادت و شقاوت و یا اهل نجات و اهل عذاب بودن دارند به چند گروه تقسیم می شوند.

گروه پیشتازان که مقربان و بندگان خاص خداوند هستند (والسابقون السابقون أولئک المقربون )(1)

عده ای نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود آنها «اصحاب الیمین» هستند. آنان اهل نجات، سعادت ابدی و رضوان الهی خواهند بود.

عده ای دیگر که پرونده آنها به دست چپشان داده میشود، «اصحاب الشمال» هستند، که اهل عذاب ابدی و مورد خشم و قهر الهی خواهند بود.

این تقسیم را خداوند در چند جای قرآن بیان کرده است:

الف. در سوره واقعه(2)با تفصیل بیشتری به اوصاف آنها پرداخته است؛ ب. در سوره اسراء، آیه 71؛ ج. در آیات این سوره.

2.خوشحالی اصحاب یمین در قیامت

کسانی که در این دنیای فانی به اطاعت حق پرداخته، از شرک و باطل بیزاری جسته و اهل ظلم و تجاوز و عصیان نبوده اند، بسیار مسرورند؛ لذا با خوشحالی و شوق فراوان به ملائکه یا به حضار می گویند:

بیایید نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید که چگونه به سعادت من حکم می کند.

گویی از خوشحالی در پوست نمی گنجد و از این همه نعمت و توفیق و هدایتی که خدا به او داده، تمام ذرات وجودش شاکر است و فریاد «الحمد لله» سر می دهند.»(3)

این خوشحالی دائمی حاصل نمی شود مگر با تمسک به قرآن و اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله در دنیا، که همان ایمان واقعی است.

3. گمان به قیامت و حساب آن

«ظن» به معنای گمان است، گمان از مرتبه وهم بالاتر و از اطمینان پائین تر است. بر این

ص: 472


1- واقعه: 10و11
2- آیات: 8، 9، 10، 27، 38، 41 و 91.
3- تفسیر نمونه، ج24، ص456

اساس به دانسته ای که در مرز اطمینان است نیز گمان گفته می شود، البته گاه به دانستهای که به مرز یقین نرسیده است نیز «ظن» گفته می شود.

اصحاب یمین در قیامت ابراز می دارند که: (إنی ظننت أی ملاق حسابیه): ما به حساب قیامت گمان داشتیم.

این تعبیر بیانگر این نکته است که موضوع قیامت و حسابرسی آن، به قدری در عملکرد انسان مؤثر است که حتیگمان به آن سازنده است و آدمی را در طریق مستقیم پایدار می سازد.

گمان ها، به ویژه گمان های قوی، نقش مؤثری در زندگی انسان ایفا می کند، . به خصوص اگر مورد گمان، مهم و سرنوشت ساز باشد - به گونه ای که خردمندان، برای احتمال نیز حساب می گشایند.

مثلا: اگر احتمال بدهد که سیمی دارای برق است به آن دست نمی زند و اگر احتمال بدهد خطری در مسیری وجود دارد، ملاحظات لازم را انجام می دهد.

موضوع قیامت و حساب آن، به قدری مهم و بزرگ است که حتی احتمال آن نیز تأثیر گذار و جهت بخش است، تا چه رسد به ظن به آن (با توجه به محدوده ظن).

از این رو اصحاب یمین در قیامت اظهار می دارند که ما در دنیا به حساب اعمال در قیامت گمان داشتیم.

بنابراین ظن به قیامت نیز کافی است که به انسان هشدار بدهد و او را نسبت به سرنوشتی که در پیش روی او است هشیار سازد.

4.مراد از «عیشه راضیه» چیست؟

«عیشه راضیه» زندگی راحت و آسوده ای است که منتهای رضایت و سعادت است. این معنی در ادامه ایه روشن شده است (فی جه عالیه * قطوفها دانیه)

رضایت و خشنودی وصفی است برای صاحبان آن زندگی، ولی در آیه شریفه، آن را صفتی برای خود زندگی قرار داده است و این نهایت تأکید را افاده می کند، یعنی نوعی از زندگی است که سراسر رضایت و خشنودی است. (1)

مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه این نسبت رضایت به عیش را از باب مجاز عقلی دانسته است. یعنی، عیشی که خودش آن را بپسندد و بهشتی که هیچ کس مانند آن را ندیده است.

ص: 473


1- تفسیر نمونه، ج24، ص458.

پیام ها

1.در قیامت پرونده عمل هر کسی را در اختیارش می گذارند و بااستناد به آن قضاوت و کیفر و پاداش میدهند (أُوتِیَ کِتَابَهُ)(1)

2. برای کنترل انسان از درون، حتی ظن و گمان به وقوع قیامت کافی است (2)( إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ).

3. اگر لازمه ایمان در این دنیا محدودیتها و پرهیز از لذتهای حرام است در آن دنیا عوضش، راحتی و آسایش عالی است(3) (فِی عِیشَهٍ رَاضِیَهٍ * فی جنه عالیه).

4. رضایت نفسانی و خشنودی درونی، از جمله مواهب بزرگ اصحاب یمین در قیامت است (...کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ ...فَهُوَ فِی عِیشَهٍ رَاضِیَهٍ).

ص: 474


1- برگرفته از تفسیر نور، ج 12، ص 201.
2- برگرفته از تفسیر نور، ج 12، ص 201
3- برگرفته از تفسیر راهنما، ج19، ص315.

درس 283 صفحه 569 قرآن مجید

حریص و آزمند

(اِنَّ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً اِلاَّ الْمُصَلِّینَ)(1)

به راستی که انسان بسیار آزمند آفریده شده است. وقتی بدی به او می رسد بسیار نالان است و وقتی خیر به او می رسد به شدت منع کننده [و بخیل ] است، مگر نمازگزاران

واژه ها

هَلُوعاً: بسیار حریص، کم طاقت (صفت مشبهه از ماده «هلع»).

مَسَّهُ: برسد او را از ماده «مس» رسیدن، یافتن).

جَزُوعاً : بسیار بی تابی کننده، کم صبر (صیغه مبالغه از ماده «جزع»).

مَنُوعاً: بسیار بازدارنده، مانع، بخیل (صیغه مبالغه از ماده «منع»).

مقدمه

قرآن مجید کتاب جهان شناسی است. در این کتاب الهی حقیقت جهان و انسان مورد بحث قرار گرفته است.

اگر آدمی بخواهد خودشناس شود و در پرتو این خودشناسی راه کمال را پیدا کند، بایستی به قرآن چنگ بزند و حقیقت خود را در لابه لای آیات آن جستجو نماید.

از جمله آیاتی که به خصوصیات خلقی انسان اشاره دارد، آیه مورد بحث است که به بررسی آن می پردازیم.

نکات تفسیری

1.هلوع یعنی چه؟

آیه شریفه، هلوع را معنا کرده است. کسی که به هنگام سختی و رنج فریادش به آسمان

ص: 475


1- معارج: 19، 20، 21 و 22.

می رسد و بسیار آه و ناله می کند (جزوعأ)، و زمانی که خیری نصیبش می گردد، بخل ورزیده آن را از دیگران دریغ می دارد.

بنابراین هلوع، به معنای بی طاقتی و ناصبوری آمیخته با بخل است و در حقیقت معنایی ترکیبی دارد.

این طبیعت اولیه آدمی است که به هنگام شداید، بیماری، فقر و مصائب، ظرفیت تحمل آن را ندارد. در عین حال زمانی که به نعمتی می رسد از دیگران دریغ می دارد، با آن که خود در زمان سختی، با جزع و فزع، رنج نداشتن آن نعمت را تجربه کرده است.

2.چرا انسان حریص آفریده شده؟

اگر خداوند آدمی را کم صبر و حریص آفریده است، نمی توان وی را برداشتن چنین خصلتی سرزنش کرد.

باید توجه داشت که خصلت حرص است که آدمی را در جهات گوناگون به حرکت در می آورد و زمینه بسیاری از پیشرفت های مادی و معنوی را فراهم می سازد. مانند: حرص بر تحصیل علم، کشف حقایق، قرب به خداوند و عبادت، انجام کارهای خیر و ....

البته این حرص اگر کنترل نشود پی آمدهای خطرناکی خواهد داشت.

آنچه مذموم است کشانده شدن حرص به وادی خطرناک بخل و جمع مال و همانند این ها است.

از این رو خداوند انسان های ساخته شده را از این آفت مبرا داشته و فرموده: (إلا المصلین)

3.رابطه این صفات زشتبا احسن تقویم بودن انسان چیست؟

با توضیحی که در بحث قبل داده شد، روشن گردید که نه تنها این صفات با احسن تقویم بودن انسان یا احسن بودن خلقت هر چیز (الذی أحسن کل شیء خلقه)(1) منافاتی ندارد، بلکه لازمه آن است، زیرا صفاتی را که خداوند به انسان عطا کرده و در وجودش به ودیعه نهاده است. مایه سعادت او است، حال به نحوه استفاده انسان بستگی دارد، که چگونه از این نعمت ها استفاده کند، تا مایه بدبختی او نشود. اگر از مسیر اعتدال خارج شود و دچار افراط و تفریط گردد، همین نعمت، به نقمت و بلا تبدیل و صفت احسن به زشت و مذموم مبدل می شود.

ص: 476


1- سجده: 7.

4. چه گروهی مشتنا شده اند؟

از میان تمام انسان ها، مؤمنین نمازگزار از صفت «هلوع» استثناء شده اند که آنها هم اوصافی دارند که در ادامه آیات(1)آمده است.

«اگر نماز را مقدم و به عنوان محور دیگر صفات ذکر کرد، برای این است که شرافت نماز را برساند [الصلاه عمودالدین ] و بفهماند که نماز بهترین اعمال است. علاوه بر این، نماز اثر روشنی در دفع «صفات مذموم» دارد؛ چون در جای دیگر قرآن(2) نماز بازدارنده از هر فحشا و منکر دانسته شده و در ادامه با اضافه کردن (الذین هم علی صلاتهم دائمون)(3) مداومت آنها بر نماز را ستوده است و این اشاره دارد بر این که اثر هر عملی با مداومت در آن کامل میشود».(4) پس نماز دائمی مؤثر بر تربیت خواهد بود نه نماز فصلی

پیام ها

1. انسان موجودی بی صبر و حریص است و ریشه بسیاری از ناهنجاری ها نیز حرص و بخل است(5)( ....هلوعا، ...جزوعا، ... منوعه).

2. انسان بی صبر و حریص، نه طاقت سختی را دارد و نه چشم دیدن آسایش دیگران را (...هلوعا، ... جزوعا، ... منوعا).

3. راه نجات از اخلاق زشت و اضطراب، یاد خدا و نماز است(6)(...إن الإنسان، ... جزوعا. ... منوعا. إلا المصلین).

4. انسان باید خودش را از کانال قرآن و دین بشناسد و دردش را با آن درمان کند (إن الإنسان خلق هلوعا ... جزوعا، ... منوعا، إلا المصلین).

5، نماز و یاد خدا مهار کننده غرایز و مانع خلق و خوی ناپسند(7) است (إن الإنسان خلق هلوعا ... إلا المصلین).

ص: 477


1- آیات 22 الی 35 همین سوره صفات نه گانه ای را برای مصلین ذکر کرده است.
2- عنکبوت: 45
3- معارج (70): 23
4- برگرفته از ترجمه المیزان، ج 20، ص021
5- برگفته از تفسیر راهنما، ج19، ص 360 و 361؛ تفسیر نور. ج12، ص 216.
6- برگرفته از تفسیر نور، ج12، ص216
7- تفسیر راهنما، ج19، ص 360

درس 284 صفحه 572 قرآن مجید

پناهگاهی نا امن

(وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَی اللَّهِ کَذِبًا وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا)(1)

و این که ما گمان می کردیم که هرگز انس و جن بر خدا دروغ نمی بندند و این که کسانی از انس به کسانی از جن پناه می برند، پس به طغیان جنیان می افزودند.

مقدمه

هر کسی در گرفتاری ها و مشکلات به سوی قدرت ها و نیروهایی که ممکن است او را نجات دهند می رود. گاهی این قدرتها نه تنها باعث نجات نمی شوند؛ بلکه خودشان سبب بروز مشکلات دیگر می شوند که یا به علت پوشالی بودن آنها و یا به دلیل عدم اتصال آنها به منبع قدرت اصلی می باشد.

پس در انتخاب پناهگاه باید دقت شود تا هم مستدل باشد و هم خلاف شرع و عقل نباشد، هم از آزار و اذیت دیگران یا تقلید کورکورانه و انحراف به دور باشد تا به نتیجه مطلوب برسد.

خداوند، بعد از بیان نجات یافتن گروهی از جنیان، از تمام انحرافات فکری و عملی در پرتو نور قرآن،(2) سیمایی از عقاید انحرافی آنها و گروهی از انسان ها را بیان می کند.(3) در این بحث این آیات را مرور می کنیم.

واژه ها

ظَنَنَّا: گمان می کردیم (فعل مضارع از ماده «ظن»).

ص: 478


1- جن: 5 و 6
2- (إنا سمعنا قرآنا عجبا یهدی إلی الرشد فامنا به ...)؛ جن: 1 و 2 و 3
3- برگرفته از: تفسیر نور، ج12، ص 246.

یَعُوذُونَ: پناه می بردند، ارتباط برقرار می کردند، التجاء می کردند (فعل مضارع از ماده «عوذ»).

رَهَقًا: پوشاندن حق با دروغ و جهل یا ظلم و طغیان و فساد از ماده «رهق»).

نکات تفسیری

1.مراد از دروغ بستن به خدا چیست؟

چون توحید حقیقت آشکار و مبرهناست هر فکر و عقیده ای که خلاف آن باشد دروغ و عاری از حقیقت است.

هم چنین اگر به خدا نسبت فرزند یا همسر بدهیم، یا برای او پدر و مادری فرض کنیم، با او را جسم بدانیم و برایش مکان قائل باشیم؛ همه اینها نوعی دروغ بستن به خدا می باشد و آن قدر این افکار زشت و ناروا است که در قرآن بارها فرموده است:

(ومن أظلم ممن افتری علی الله کذا)(1)

چه کسی ستمکار تر است از آن که به خدا دروغ بندد.

جنیان گفتند: ما هرگز گمان نمی کردیم که انس و جن بر خدا دروغ ببندند، ولی دیدیم که گروهی از انسان ها چنین می کنند. این کار مایه تعجب آنها شد. به تعبیر دیگر جنیان از تعابیر شرک آلود جن و انس نسبت به خدا متابعت می کردند و گمان می کردند که اینها درست است، ولی بعد از استماع قرآن فهمیدند که تمام آن نسبت ها به خداوند، باطل و دروغ است.

2.استعاذه چیست و اقسام آن کدام است؟

اصل استعاذه خوب؛ بلکه امری لازم و ضروری است. استعاذه از باب استفعال به معنای طلب پناهندگی و یاری خواستن است. حال باید دید که به چه چیزی پناهنده شویم و از چه کسی یاری بخواهیم؟

استعاذه انواعی دارد:

الف. استعاذه روا: پناه بردن به خدا و کسی که مافوق همه قدرتها است و همه چیز به دست او است، کاری شایسته است، لذا خودش فرموده است: (فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله

ص: 479


1- انعام: 021

من الشیطان الرجیم )؛(1) «به هنگام خواندن قرآن به خدا پناه ببر».

ب.استعاذه ناروا: پناه بردن و کمک خواستن از غیر خدا یعنی، قدرت های شیطانی و خیالی که کاری باطل، حرام و گناه است.

از جمله این موارد، پناه بردن به جن است. هر انسانی در زندگی، گاهی با مشکلات و سختی ها برخورد می کند و به خاطر عجز و درماندگی، به ناچار به یک قدرت و نیرویی مافوق بشر پناهنده می شود، تا از او کمک بگیرد و آن همان قدرت لایزال الهی است. گاهی شیادان ماهر در این لحظات سخت، افراد سست ایمان را شکار می کنند و از طریق رمالی، احضار ارواح و استمداد از اجنه، برای پیدا کردن گمشده، ازدواج، طلاق و یا فتنه و فساد دیگر، به طغیان جنیان می افزایند و راستی چه بازاری داغ و جذاب، اما سرتاسر فریب و تزویر فراهم می گردد.

3.منشأ خرافات چیست؟

خرافات، میوه تلخ جهل و غفلت است، کسانی که نسبت به خدا و دستورات حکیمانه او آگاهی کمتری دارند و از اعتقادات و معارف حقه و شناخت آنها دورند، بیشترین صید این صیادان هستند، لذا رد پایی از علما و افراد با ایمان و عقیده، در این گونه موارد دیده نمی شود. این خرافات منشاء افزایش انحطاط فکری، و ترس و گمراهی می گردد. چرا که پناه بردن به اجنه کافر و بی ایمان، توسط انسان های سست ایمان، نه تنها مشکلی را برطرف نمی کند بلکه به گناه و طغیان و پستی می افزاید، چون فرموده است: «فزادوهم رهقا= به طغیان و گناه آنها می افزاید».

اگر آگاهی بخشی علما در پرتو هدایت گری قرآن و اهل بیت علیهم السلام نباشد، بازار سیاه آنها رونق بیشتری می گیرد و پرده های غفلت به دیوارهای شک و شرک تبدیل می شود و چه بسا پناه بردن به طایفه «جن» برای کسب اخبار، یا جهت حل مشکلات، به صورت یک فرهنگ اجتماعی و عمل اعتقادی تبدیل گردد.

ص: 480


1- نحل: 98.

پیام ها

1. جنیان مثل انسان، مرد و زن دارند(1)(بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ).

2. ارتباط با جن که نوعا برای رسیدن به مقاصد نادرست است بر گمراهی دو طرف می افزاید (2)(یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا)

3. افکار و افعال قبیح و ظالمانه و کارهای باطل افراد، موجب فساد و گناه و طغیان بیشتر جامعه می شود نه صلاح و رشد آنها (یَعُوذُونَ ... فَزَادُوهُمْ رَهَقًا).

4. پناه بردن به جنیان کاری ناشایست و موجب افزایش گرفتاری و وحشت است (یَعُوذُونَ ... فَزَادُوهُمْ رَهَقًا).

ص: 481


1- همان، ص 247
2- همان، ص 247

درس 285 صفحه 576 قرآن مجید

شب زنده داری

(قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًاأَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا)(1)

شب را جز اندکی بپا خیز؛ نصف آن را، یا اندکی از آن کم کن؛ یا بر آن بیفزای و قرآن را چنان که باید با تأنی و شمرده بخوان.

مقدمه

رهبران الهی و مصلحان بزرگ اجتماعی، برای موفقیت در راستای مسؤولیت بزرگی که بر عهده دارند، باید تلاش و کوشش بیشتری نمایند و زحمات بیشتری را متحمل گردند. از جمله این مسؤولیتها، خودسازی و برنامه عبادی و ارتباط با یکتای متعال است، در این راستا خداوند سبحان به پیامبرش دستوراتی در رابطه با نماز شب و تلاوت قرآن داده است، این آیات بیان این دستورات است.

واژه ها

قُمِ : به پاخیز، برخیز (فعل امر از ماده «قوم»).

انْقُصْ: کم کن (فعل امر از ماده «نقص»).

زد: بیفزا (فعل امر از ماده «زید»).

رَتِّلِ: صحیح و شمرده بخوان، به ترتیل بخوان (فعل امر از ماده «رتل»، ماضی، باب تفعیل) ترتیل آن قرائتی را گویند که همراه با تأنی و آشکار گفتن حروف و حرکات باشد و به آسانی و صحیح ادا شود.

ص: 482


1- مزمل: 2 و 3 و 4.

نکات تفسیری

1.اهمیت شب زنده داری

در این آیه خداوند متعال پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را مخاطب قرار داده و دستور شب زنده داری را به پیامبرصلی الله علیه و آله می دهد.

با توجه به این مسأله که این سوره در ابتدای بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده، اهمیت و نقش شب زنده داری و نماز شب را، در رابطه با موفقیت پیامبرصلی الله علیه و آله در ابلاغ رسالت عظیم الهی و به مقصود رساندن رسالتش، به وضوح بیان می کند. باید توجه داشت که گرچه مخاطب آیه وجود مقدس پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است، ولی با توجه به ادامه آیات سوره که می فرماید:

«به یقین پروردگار تو می داند که تو و گروهی از آنان که با تو هستند، نزدیک به دو ثلث شب، یا نصف آن، یا ثلث آن را به عبادت برمی خیزید...»(1)

روشن می شود که مؤمنان هم در این مسأله با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همگام بوده اند و در حقیقت پیامبر و همه مؤمنان مورد خطاب این آیه می باشند و بهتر آن است که گفته شود: این قیام و عبادت شبانه، مستحب و سنت مؤکد بوده و جنبه وجوب نداشته است، جز در مورد شخص پیامبرصلی الله علیه و آله که طبق برخی آیات قرآن نماز شب بر او واجب بوده است.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

شب زنده داری بدن را سالم و پروردگار عزوجل را خشنود ساخته و آدمی را در رهگذر نسیم رحمت حق قرار میدهد و پیروی از سنت پیامبران است.(2)

قرآن کریم متقین را چنین توصیف می فرماید:

(کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون)(3):

آن ها کمی از شب را می خوابیدند.

2.اهمیت نماز شب

در این آیات خداوند متعال به پیامبرش دستور فرموده تا برای نماز شب و تلاوت قرآن قیام نماید؛ زیرا نماز در شب، آن هنگام که غافلان در خوابند و سکوت همه جا را فراگرفته، اثر

ص: 483


1- مزمل: 20
2- خصال، ترجمه فهری، ج 2، ص 741
3- ذاریات: 17

فوق العاده ای در صفای روح و تهذیب و تربیت نفوس و تقویت ایمان و اراده انسان دارد، در آن هنگام است که روح و جان انسان آماده پرواز به سوی کوی معبود است.

هم چنین در سوره اسراء می فرماید:

(ومن اللیل فتهجد به نافله لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا)(1)

و بخشی از شب را به عبادت بیدار باش که برای تو فزونی باشد: امید است [بدین وسیله ]پروردگارت تو را در جایگاهی ستوده قرار دهد.

در روایات وارد شده که نماز شب بر پیامبر واجب بوده است.

محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السلام درباره سخن خداوند: (قم اللیل إلا قلیلا) سؤال کردم، فرمود: خداوند به او (رسول خدا) دستور داده که هر شب نماز [شب] بخواند، مگر آن که شبی از شبها بیاید که نتواند در آن نماز بخواند.(2)

امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

حرکت و رسیدن به سوی خدای [عزوجل] سفری است که به مقصد نمی رسد مگر کسی که سوار بر مرکب شب شود. (یعنی نماز و عبادت شبانه داشته باشد) (3)

3.ترتیل به چه معناست؟

ترتیل به معنی شمرده، نیکو خواندن و ادای صحیح حروف است. ترتیل قرآن به معنای تلاوت آن است به صورتی که حروف روشن ادا شود و پشت سر هم قرار گیرد.

از امام صادق علیه السلام درباره (ورتل القرآن ترتیلا)سوال شد؛ فرمود: علی علیه السلام در[معنای ترتیل] فرمود: آن را (کلمات قرآن) به طور کامل آشکار کن و آن را چون شعر (بدون معنا وهدف) نخوان، و چون ریگ پراکنده مساز، لکن دل های سخت خود را در سایه تلاوت قرآن بترسانید و قصد شما به پایان رساندن سوره نباشد.(4)

هم چنین امام صادق علیه السلام در حدیث دیگری فرمودند: ترتیل آن است که قرآن را با مکث و صدای زیبا تلاوت کنی.

ص: 484


1- اسراء: 79
2- نورالثقلین، ج 5، ص446، ح 4
3- بحارالانوار، ج 75، ص 380
4- نورالثقلین، ج 5، ص446، ح 7.

پیام ها

1. بهترین اوقات برای عبادت نیمه های شب است (قم اللیل).

2. عبادت و تلاوت قرآن شبانه، بر پیامبر واجب بوده است (قم اللیل ... ورتل القرآن).

3. رهبر جامعه مسؤولیت بیشتری نسبت به دیگران دارد (یا أیها المزمل قم اللیل).

4. اسلام دین سخت گیری نیست، بلکه با توجه به توان افراد دستور میدهد (قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا).

5. قرائت قرآن با تأنی و شمرده، از مهم ترین و مناسب ترین اعمال عبادی شبانه و شب زنده داری است (قم اللیل ... ورتل القرآن ترتیلا). (1)

6. تلاوت قرآن آدابی دارد و ترتیل اولین ادب آن است (ورتل القرآن ترتیلا). (2)

7. مقدار شب زنده داری محدودیتی ندارد (یک دوم، یک سوم یا دو سوم) (نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ ... اَوْ زِدْ عَلَیْهِ)(3)

ص: 485


1- تفسیر راهنما، ج19، ص 466
2- تفسیر نور، ج12، ص 266
3- تفسیر نور، ج12، ص 266

درس 286 صفحه 574 قرآن مجید

رهایی یافتگان

(کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ)(1)

هر کسی در گرو کاری است که کرده است. مگر یاران دست راست (اهل سعادت).

مقدمه

در آیات قرآن مجموعه ای از قوانین کلی بیان شده است، این قوانین چهار چوب نظام این جهان را ترسیم می کند. برای پی بردن به این نظام و مناسبت انسان ها با آن، بایستی در این آیات تدبر کرد. از جمله این آیات آیه 38 و 39 سوره مدثر است که به بحث در باره آن می پردازیم.

واژه ها

کَسَبَتْ: به دست آورده.

رَهِینَ: گرو، گروگان و دربند (صفت مشبهه از ریشه «رهن»).

الْیَمِینِ: سمت راست

نکات تفسیری

1. مسؤولیت عمل

انسان در برابر کارهایی که انجام میدهد مسؤولیت های مختلفی دارد، مسؤولیت قانونی اجتماعی، اخلاقی و ... . این مسؤولیت ها گرچه خطیر هستند ولی بازخواست در برابر آن احتمالی است وبه اگر واماهای گوناگونی وابسته است. ولی نوع فراگیر و پر دامنه ای از مسؤولیت وجود دارد که اولا: به نوع خاصی از عمل محدود نیست و همه عرصه ها را در بر می گیرد:

ص: 486


1- مدثر: 38 و 39

(یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیره ولا کبیره إلا أحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا)(1)

به وای بر ما، این چه دفتری است که هیچ گناه کوچک و بزرگی را حساب ناشده رها نکرده است. آن گاه اعمال خود را در مقابل خود بیابند.

ثانیا: هیچ کس از شمول آن خارج نیست :

(و حشرناهم فلم تغادر منهم أحد ،)(2)

و همه را برای حساب گرد می آوریم و یک تن از ایشان را هم رها نمی کنیم.

این مسؤولیت فراگیر و مهم، درگیر بودن نفس انسان با عمل خود است که قرآن مجید از آن به گرو بودن او در برابر آن تعبیر می کند. گویا آدمی با اعمال خود تارهایی پیچ در پیچ بر گرد خود می تند و خود را در درون آن محبوس می سازد، به گونه ای که رهایی از آن به آسانی مقدور نیست. بنابراین انسان در زندان عمل خویش محبوس است (بما کسبت رهینه)

2. رهایی یافتگان

ولی یک دسته از زندان اعمال رهایی یافته و گرفتار عملکرد گذشته خود نیستند، آنان اصحاب یمین هستند. حال ببینیم آنان چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟

در پنج سوره قرآن از اصحاب یمین یاد شده است . در سوره واقعه توصیف بیشتری از آنان شده و در سوره مدثر مستثنا بودن آنان از گرو بودن و پرسش آنان از دوزخیان مطرحشده است. در سوره اسراء : 71 و زمر: 67 و الحاقه: 19 و انشقاق: 7 از آنها به عنوان دریافت کنندگان نامه عمل با دست راست یاد شده است.

بنا بر آیات سوره واقعه، انسانها در صحنه قیامت به سه دسته عمده تقسیم میشوند:

سابقون، که پیشرو در صحنه های مختلف بوده اند، مانند انبیا و اولیا و مقربان درگاه خداوند؛ اصحاب یمین یا میمنه (سمت راست)؛ که برخورداران از نعمت های الهی در بهشت هستند. اصحاب شمال (سمت چپ)؛ که راهیان دوزخ وعذابهای آن هستند.

حساب سابقون از دو دسته دیگر متفاوت است؛ چرا که آنها از مقربان الهی بوده و اعمال آنان به گونه ای شکل گرفته که آنان را در قرب حضرت حق قرار داده است. اصحاب یمین نیز به دلیل تراز مثبت عملکردشان، از گرو بودن رهایی یافته و به بهشت وارد می شوند.

ص: 487


1- الکهف : 49
2- کهف: 47

پیام ها

1. هر انسانی در گرو و زندانی عمل خویش است (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ).

2. قیامت روز بروز حقیقت اعمال آدمی است (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ).

3. در قیامت مردم به دسته های مختلف از جمله گروه سمت راست و سمت چپ تقسیم میشوند (إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ).

4. اصحاب یمین در قیامت، زندانی و گرو اعمال خود نیستند (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ).

ص: 488

درس 287 صفحه 578 قرآن مجید

دو راهی سرنوشت

(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)(1)

به راستی ما راه را به او نمایاندیم، خواه سپاسگزار باشد و خواه کفران پیشه.

مقدمه

در آیات نخست سوره دهر، که به منزله مقدمه برای این آیه است، به خلقت انسان و آزمایش او از طرف خداوند و بیان نعمت شنوایی و بینایی اشاره فرمود و در این آیه به نعمت هدایت انسان از سوی خداوند عزوجل اشاره فرموده است. ولی موضع انسان در برابر نعمت هدایت چیست؟ این آیه به تشریح این موضع پرداخته است.

واژه ها

هَدَیْنَاهُ: هدایت کردیم، به او نشان دادیم (فعل ماضی از ماده «هدی»).

سببِیلَ: راه.

شَاکِرًا: سپاس گزار (اسم فاعل از ماده «شکر»).

کَفُورًا: بسیار ناسپاس (صیغه مبالغه از ماده «کفر»).

نکات تفسیری

1. چگونه خداوند راه را به ما نشان داده است؟

هدایت های الهی چند نوع هستند: الف. هدایت تکوینی هدایت تکوینی، هدایتی است که خداوند در سرشت بشر ایجاد کرده و او را به الهامی مجهز کرده که با آن الهام، اعتقاد حق و عمل صالح را تشخیص میدهد؛ چنان که در سوره

ص: 489


1- انسان: 3

«شمس» میفرماید:

(ونفس وما سواها فألهمها فجورها وتقواها)(1)

پس شناخت بد کاری و تقوا پیشگی اش را به او الهام کرده.

و در جای دیگر می فرماید:

(فأقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الاس علیها ...)(2)

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار ...

ب. هدایت تشریعی

این هدایت کلامی و زبانی است که از طریق دعوت انجام می گیرد، یعنی خدای تعالی انبیایی را مبعوث و کتاب هایی آسمانی را نازل و ادیانی را تشریع کرده و به این وسیله، راه سعادت و بدبختی را بیان کرده است. این دعوت به طور مدام در بین بشر جریان داشته و به وسیله فطرت تأیید می شود؛ هم چنان که فرمود:

(انا اوحینا الیک ... ورسلا مبشرین:(3)

ما به تو وحی فرستادیم؛ همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم... پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند و بر همه اتمام حجت شود ...). (4)

هدایت در آیه مورد بحث، شامل هر دو هدایت تکوینی و فطری می شود، گرچه اشاره آیه به هدایت تشریعی ملموس تر به نظر می رسد.

2.انسان موجودی صاحب اختیار

این آیه به صراحت بیانگر این مسأله است که انسان در انتخاب راه هدایت یا ضلالت مختار است. خداوند متعال همه انسان ها را به واسطه هدایت تکوینی و تشریعی به راه راست هدایت کرده ولی آنان را در انتخاب راه آزاد گذاشته است؛ زیرا کمال انسان در این است که به اختیار خود راه حقیقت را انتخاب نماید، پس انسان آزاد است هدایت الهی را بپذیرد و شکران نعمت کند و به سعادت ابدی و جاودان برسد، یا ناسپاسی کند و به عذاب الهی

ص: 490


1- شمس: 1
2- روم:30
3- برگرفته از تفسیر المیزان، ج 20، ص 122
4- نساء: 165

گرفتار آید. در آیه دیگر می فرماید:.

0وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر إنا أعتدنا للظالمین نارا ... )(1)

بگو: «این حق است از طرف پروردگارتان! هر کس می خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود و هر کس می خواهد کافر گردد». ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم

3.حقیقت شکر شاکرین و حقیقت کفر کافرین

حقیقت شکر، اظهار نعمت است، هم چنان که حقیقت کفر، سرپوش روی آن نهادن است. (2)

پس شکر نعمت آن است که در قلب آن را یادآوری کنیم و به زبان ثنای او را بگوییم و در عمل مطیع صاحب نعمت باشیم و نعمت را در راهی که او دوست دارد مصرف کنیم. یعنی

از تمام نعمت ها در راه بندگی خدا استفاده نماییم که فرمود:

(هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعا):(3)

او خدایی است که همه آنچه را از نعمت ها در زمین وجود دارد، برای شما آفرید.

و فرمود:

(وما خلقت الجن والإنس إلا لیعبدون)(4)

جن و انس را نیافریدم مگر این که مرا اطاعت کنند.

پس همه نعمت ها به خاطر انسان خلق شده و انسان برای بندگی خدا؛ پس اگر انسان خدا را فراموش کند و نعمت های او را در معصیت مصرف نماید، کفران نعمت نموده و باید منتظر عذاب الهی باشد، زیرا فرمود:

(لئن شکرتم لأزیدنکم ولن کفرتم آن عذابی شدید)(5)

اگر شکر گزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است.

پیام ها

1. خداوند راه هدایت را فراهم کرده است و انسانی که راه گمراهی را می پیماید خودش

ص: 491


1- کهف: 29
2- برگرفته از تفسیر المیزان، ج 4، ص38
3- بقره: 29
4- ذاریات: 56
5- ابراهیم: 7

مقصر است (إنا هدیناه ...إما کفورا).

2. انسان موجودی صاحب اختیار و اراده است نه مجبور (إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا).

3. انسان هیچ حجتی برای گمراهی خویش ندارد؛ زیرا خداوند با او اتمام حجت کرده است (انا هدیناه ...).

4. پیمودن راه دین (ایمان)، شکر نعمت خداوند و انحراف از آن (کفر) ناسپاسی است (إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)(1).

5. انسان در این جهان، هم چون روندهای گم کرده راه و دین راهی است درست، و دینداران مردمی راه یافته(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)(2).

6. هدایت، نعمتی در خور سپاس است (إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا) «پیمودن راه دین شکر الهی و انحراف از آن کفران و ناسپاسی است»(3)

ص: 492


1- تفسیر راهنما، ج19، ص589۔
2- تفسیر راهنما، ج19، ص589۔
3- تفسر نور، ج12، ص 324.

درس 288 صفحه 579 قرآن مجید

یاد خدا هر صبح و شام

(فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَهً وَأَصِیلًا)(1)

پس در برابر حکم پروردگارت صبر پیشه کن و هیچ گناهکار یا کفران پیشه از آنان را اطاعت نکن و در صبح و شام نام پروردگارت را یاد کن.

مقدمه

پس از نزول قرآن کریم بر رسول خدا و تبلیغ دین توحید، تبلیغات مسموم و آزار و اذیت مشر کان علیه پیامبرصلی الله علیه وآله شروع شد. قرآن کریم در مقابل تلاش گسترده مشرکین، به پیامبر اسلام دستوراتی را بیان می فرماید که در این دو آیه به توضیح آن می پردازیم.

واژه ها

اصْبِرْ: صبر کن (فعل امر از ماده «صبر).

لَا تُطِعْ: پیروی مکن (فعل نهی از باب افعال از ماده «طوع»).

آثِمً: گناهکار (اسم فاعل از ماده اثم»).

کَفُورًا: کفر پیشه، ناسپاس (صیغه مبالغه از ماده «کفر»).

اذْکُرِ: یاد کن (فعل امر از ماده «ذکر»).

بُکْرَهً: صبحگاه، آغاز روز .

أَصِیلً: شامگاه، پایان روز.

نکات تفسیری

1.صبر، رمز پیروزی

بعد از ظهور هر مکتب و دین جدید، انواع مشکلات و مخالفت های دشمنان برای مقابله با..

ص: 493


1- انسان: 25 و 24.

آن شروع می شود، سیل تهمت ها و افتراها راه می افتد و آزار و اذیت ها به اوج خود می رسد. دین اسلام و وجود مقدس پیامبر رحمت، از این قاعده مستثنا نبودند و هر روز مشکلات و سختی های بسیاری گریبانگر شان می شد، مخالفت ها و توطئه ها روز به روز بیشتر می گردید. اولین سفارش خداوند متعال به پیامبر برای پیروز شدن بر مشکلات، توصیه به صبر است. صبر و مشتقات آن در قرآن بیش از صد مرتبه ذکر شده است. در آیات بسیاری، خداوند پیامبر و پیامبران آسمانی را دعوت به صبر نموده است، زیرا اگر صبر نباشد تحمل این همه مشکلات مقدور نخواهد بود.

با تحمل صبر و مشقت ها است که میوه شیرین پیروزی به ثمر می نشیند؛ لذا خداوند می فرماید: «پس در برابر حکم پروردگارت صبر پیشه کن»

چرا که تبلیغ دین خدا و اجرای تعالیم قرآن مستلزم صبر و شکبایی است.

2.عدم سازش با گناهکاران

دستور دوم خداوند به پیامبر، بعد از صبر، اطاعت نکردن از گناهکاران و کفر پیشگان است؛ چرا که آنها بعد از تلاش برای مبارزه با پیامبر و مکتب اسلام و ناکامی هایشان، سعی خواهند نمود با تطمیع و سازش با رهبران، در این دین نفوذ کرده و بر اراده پیامبر تأثیر بگذارند، تا پیامبر را از مواضع مستحکم خود بازگردانند و در نتیجه مسلمانان را از اسلام بازدارند و تحت نفوذ خود قرار دهند. لذا قرآن کریم با خطاب مستقیم به پیامبر، مسلمانان را نیز از پیروی آنها باز می دارد.

3.ذکر نام پروردگار

«ذکر» یعنی یادآوری و یاد کردن. در این آیه بعد از فرمان به صبر و عدم پیروی از کافران، به پیامبر توصیه می کند که مدام به یاد پروردگار باشد؛ زیرا یاد پروردگار موجب تقویت قلوب و فزونی ایمان انسان است.

شبیه این دستور به حضرت موسی و هارون نیز هنگامی که آنها را به سوی فرعون می فرستد داده می شود.

(اذهب أنت وأخوک بآیاتی و لا تنیا فی ذکری )

«تو و برادرت با آیات من بروید و در یاد من کوتاهی نکنید»(1)

ص: 494


1- طه: 42

یاد خدا هم چون دژ محکمی، انسان را از حملات شیاطین محافظت می نماید همان گونه که قرآن، احوال مؤمنین واقعی را این چنین بیان می کند:

«آن ها کسانی هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن و آرام است. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد».(1)

اعراض از یاد خدا، باعث می شود انسان در مضیقه و تنگنا قرار بگیرد:

«و هر کس از یاد من روی گردان شود زندگی سخت و تنگی خواهد داشت ...»(2)

و شیاطین همنشین او خواهند بود:

«و هر کس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین او است».(3)

4. مقصود از «گره» و «أصیلا» چیست؟

برخی از مفسران، منظور از ذکر صبحگاه و شبانگاه را نماز صبح و عصر دانسته اند؛ ولی ظاهره مراداز ذکر، توجه و یاد خداوند است و تکیه بر صبحگاه و شبانگاه، بیانگر لزوم توجه شبانه روزی به ذات مقدس پروردگار است.

نماز هم مصداقی از این ذکر است همان گونه که به حضرت موسی خطاب می کند:

و نماز را برای یاد من به پا دار.(4)

و می فرماید:

ای کسانی که ایمان آورده اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه می گویید....(5)

پس اگر نمازگزار نفهمد چه می گوید و توجه به نماز نداشته باشد، نماز مصداق ذکر نخواهد بود.

5. ذکر «اسم رب»

چرا فرمود: «اذکر اسم ربک» و نفرمود «اذکر ربک»؟

با توجه به این نکته که در قرآن همواره ذکر اسم رب را به پیامبر توصیه می فرماید؛ به این

ص: 495


1- رعد: 28
2- طه: 124
3- زخرف: 36
4- طه: 14
5- نساء: 43

نکته پی می بریم که ذکر «نام رب» موضوعیت دارد. در آیه دیگر می فرماید:

(ولله الأسماء الحسنی فادعوه بها)(1)

و برای خدا، نام های نیک است، خدا را به آن نام ها بخوانید.

یکی از علل ذکر نام پروردگار این است که ما انسانها بدون «اسم» راه به جایی نمی بریم و معرفت پدیده ها و حقایق هستی برای انسان بدون اسم میسر نیست.

البته باید توجه داشت که منظور از یاد نام، تنها لفظ نیست، بلکه ذکر نامپروردگار با توجه به مسمای آن است؛ چرا که یاد لفظی مقدمه یاد قلبی است و ذکر قلبی روح و جان انسان را صفا می دهد و نهال ایمان را آبیاری می کند و دل را آبادانی می بخشد.

پیام ها

1.نزول قرآن بر پیامبر، مستلزم صبر و شکیبایی است، تا آن درخت پربرکت به ثمر بنشیند(فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ) (با توجه به این که «فاء» در آیه «قاصبر» برای تفریع است و در آیه قبل فرمود: إنا نزلنا علیک القرآن).

2. برای موفق شدن و رسیدن به کمال، برای احکام الهی باید صبر نمود (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ...).

3. فرامین قرآن و احکام الهی در راستای تربیت انسان است (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ).

4. خطر نفوذ و تأثیر گذاری گروههای گناه پیشه و ناسپاس در رهبران جامعه ایمانی، خطری جدی است(2) ( وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا).

5. ضعف روح صبر و شکیبایی، از موجبات عدول از مواضع دینی و تسلیم و سازش در برابر خواسته های گناه پیشگان و بیگانگان کافر است(3) (فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ کَفُورًا).

6. یاد نام خداوند از عوامل بسیار مهم صبر و استقامت است (فاصبر ... وأذکر اسم ربک).

7. صبحگاهان و شبانگاهان از بهترین اوقات برای ذکر پروردگار (وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَهً وَأَصِیلًا).

ص: 496


1- اعراف: 180
2- تفسیر راهنما، ج19، ص616
3- تفسیر راهنما، ج19، ص616

درس 289 صفحه 581 قرآن مجید

باغ ها و چشمه ها

(إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلَالٍ وَعُیُونٍ وَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَکُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)(1)

اهل تقوا در زیر سایه ها و بر کنار چشمه سارانند با هر میوه ای که خوش داشته باشند به پاداش می کردید، بخورید و بیاشامید گواراتان باد.

مقدمه

سوره مرسلات بیشتر به موضوع قیامت و حوادث آن پرداخته است، و ده بار بر بدحالی منکران آن، با آیه «ویل یومئذ للمکذبین » تأکید فرموده است. اگر در سوره الرحمن همراه با یادآوری نعمتها، جمله «فبأی آلاء ربکما تکذبان» را سی و یک بار تکرار کرد، در این سوره با بیان اهوال و احوال قیامت، تکذیب کنندگان آن را مستحق ویل دانسته است.

ولی چون قرآن مجید اغلب بشارت و انذار را در کنار یکدیگر مطرح می سازد، در دل این آیات بشارتهایی را هم مطرح کرده که به شرح آن می پردازیم.

واژه ها

مُتَّقِی: خویشتن بان و پرهیزکار (اسم فاعل از ماده «وقی» باب افتعال).

عُیُونٍ: جمع عین: چشمه ها.

فَوَاکِهَ: جمع فاکهه: میوه ها.

یَشْتَهُونَ: میل داشته باشند (باب افتعال از ماده «شهی»).

هَنِی: گوارا

ص: 497


1- مرسلات: 41 - 43.

نکات تفسیری

معنای تقوا در این آیات

تقوا به معنای خویشتن بانی و پرهیز است، به مناسبت آیات این سوره، مقصود پرهیز از شرک و پرهیز از انکار قیامت و در نتیجه پذیرش حقانیت آن است.

روشن است که این دو عقیده، ریشه فضیلت های دیگر است، و اگر خللی در بخش های دیگر تقوا وجود دارد، به جهت ضعف در این قسمت است، بنابر این تقوای مطرح شده در این آیات، تقوای در عقیده است.

باغ ها و چشمه ها

در قرآن مجید، واژه جنت به سه صورت مفرد، تثنیه و جمع به کار رفته است. درباره کاربرد این کلمه به صورت جمع وجوهی ذکر شده است، از جمله این که، مؤمن تنها یک بهشت ندارد، بلکه هر کدام از بهشتیان، از چندین باغ بهشت بهره می برد، چنانکه در سوره الرحمن فرموده:

(و لمن خاف مقام ربه جنتان):(1) (و من دونهما جنتان )(2)

و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است و به جز آن دو، دو بهشت دیگر است.

از امام باقر علیه السلام درباره این آیه چنین نقل شده است:

«إن الجنان أربع، و ذلک قول الله عز و جل: و لمن خاف مقام ربه جنتان، و هو أن الرجل یهجم علی شهوه من شهوات الدنیا و هی معصیه، فیذکر مقامربه، فیدعها من مخافته، فهذه الآیه فیه، فهاتان جنان للمؤمنین و السابقین(3)

همانا چهار بهشت وجود دارد و آن گفته خداوند است: و لمن خاف مقام ربه جنتان، و آن در جایی است که شخص به سمت شهوتی از شهوات دنیا کشیده می شود، ولی به یاد مقام رب و خوف از او، آن را رها می سازد، آن دو بهشت برای مؤمنین و سابقین است.

هم چنین چشمه های متعدد برای آنان وجود دارد که از آنها بهره می برند. چشمه های خاص مانند: سلسبیل، مقربون و چشمه های دیگر که از عدد و رقم بیرون است.

توجه به این نکته ضروری است که باغ و سبزه و گل، در کنار آب زیبایی و لذتی توصیف

ص: 498


1- الرحمن: 46
2- الرحمن: 62
3- البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص: 242

نشدنی دارند. قرآن مجید از انواع گیاهان، میوه ها، آبهای روان و چشمه ها نام می برد، تا این دو همراه نعمت های دیگر، بهشتی با زیباترین صحنه ها را به نمایش بگذارد.

گوارایی نعمت های بهشت

هَنِیء: به نعمتی گفته می شود که با هیچ مشقتی همراه نبوده و بدون پی آمد ناگوار باشد (کل ما لا یلحق فیه مشقه، و لا یعقب و خامه) نعمت های دنیا، اغلب همراه با عوارض مختلف است؛ مانند: سستی، بیماری، نگرانی از زحمت به دست آوردن و تمام شدن و ... ولی نعمت های بهشت، هیچ عوارض و نگرانی در پی ندارد، این گوشه ای از معنای گوارا بودن موهبتهای بهشت است.

پیام ها

1. تقوا، شرط بهره بردن از نعمت های بهشت است (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ... بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

2. بهشت، دارای باغهای متعدد و چشمه های فراوان است (ظِلَالٍ وَعُیُونٍ).

3. نعمت های بهشت، فاقد هرگونه عارضه و مشقت است (هَنِیئًا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

4. نعمتهای بهشت دست آورد برنامه عملی پرهیزکاران در دنیا است (ان المتقین ... بما کنتم تعملون).

خوردن و آشامیدن، از جمله لذتهای بهشت است (کلوا واشربوا هنیئا ...).

ص: 499

درس 290 صفحه 583 قرآن مجید

حسرت کافران

(إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابًا)(1)

همانا در مورد عذابی نزدیک به شما اخطار کردیم، روزی کهآدمی آنچه را با دو دستش پیش فرستاده است می بیند و کافر می گوید: ای کاش من خاک بودم.

مقدمه

معاد و زنده شدن دوباره انسان پس از مرگ و گذراندن دوره برزخ، یکی از اساسی ترین موضوعات در قرآن است، به گونه ای که در رابطه با هیچ موضوعی این تعداد آیه نازل نشده است. اگر معاد نباشد خلقت بدون هدف و باطل خواهد بود و تفاوتی میان خوب و بد نخواهد بود. لذا در قرآن به انذار و تبشیر در مورد قیامت بسیار پرداخته شده است. از جمله آیاتی که برای این منظور نازل شده و صحنه هایی از روز قیامت را ترسیم می کند، آیه مورد

بحث است. (2)

واژه ها

أَنْذَرْنَا: بیم دادیم، ترساندیم، (فعل ماضی از باب افعال، از ماده «نذر»).

یَنْظُرُ: مینگرد (فعل ماضی از ماده «نظر»).

مَرْءُ : آدمی، مرد (در این جا مراد مطلق انسان است).

قَدَّمَتْ: پیش فرستاد (فعل ماضی از باب تفعیل، از ماده «قدم»).

یدَاهُ: دو دست او (کنایه از اعمال انسان است).

لَیْتَ:ای کاش، از حروف مشبهه بالفعل (بیشتر در مورد آرزوی محال به کار می رود).

ص: 500


1- نبأ:40
2- اسراء: 105

تُرَابً: خاک.

نکات تفسیری

1.«انذار» و «تبشیر» و اهمیت آن

انذار (هشدار و بیم دادن)و تبشیر (بشارت دادن) از مهم ترین موضوعاتی است که قرآن به آن پرداخته است. هدف از فرستادن رسولان الهی همین در امر است تا جایی که قرآن می فرماید:(... وما أرسلناک إلا مبشرا ونذیرا)(1)

«و ما تو را جز نوید دهنده و بیم دهنده نفرستادیم».

و درباره تمام انبیاء می فرماید:

«و ما پیامبران را جز مژده دهندگان و بیم کنندگان نفرستادیم.» (2)

زیرا این دو امر - یعنی ترساندن و بیم دادن و تشویق و ترغیب - از مهم ترین عوامل تربیت انسان هستند و کارشناسان تربیت به این دو امر بسیار اهمیت می دهند.

اگر این دو بر بشر کارگر شده و آن را درک نماید، بسیاری از مشکلات دنیوی و اخروی او حل می شود؛ بسیاری از جنگ ها و نزاع ها رخت برمی بندد؛ استفاده از اموال نامشروع مانند ربا، رشوه، دزدی و فسادهای اقتصادی از بین می رود؛ فسادهای اخلاقی و اجتماعی ریشه کن می گردد و بشر به مدینه فاضله و آرمان های خود خواهد رسید.

لذا در قرآن کریم انذار و تبشیر و مشتقات آن هر کدام بیش از صد مرتبه تکرار شده که بیانگر اهمیت این دو امر مهم و حیاتبخش است.

2.عذاب نزدیک؟

1. در مورد معنای نزدیک بودن عذاب قیامت مطالبی عنوان شده است. از جمله این که:

عمر دنیا هر قدر باشد در برابر عمر آخرت ساعتی بیش نیست، از این رو در آیه پنج تا هفت سوره معارج، خداوند به پیامبرش می فرماید:(فاصبر صبرا جمیلا إنهم یرونه بعیدا ونراه قریبا) «صبر کن صبری جمیل ... آن ها آن روز را دور می بینند و ما نزدیک می بینیم». امیر مؤمنان علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: «کل آت قریب»؛(3) هر چیزی که می آید فریب و

ص: 501


1- اسراء: 105
2- کهف: 56
3- نهج البلاغه، خطبه 1023

نزدیک است.(1)

2.مراد از «عذابا قریبا» عذاب اخروی است و نزدیک بودن آن به اعتبار یقینی و حق بودن آن است ... علاوه بر این وقتی قیامت عبارت باشد از تجسم اعمال آدمی، و جزا دیدن انسان در برابر اعمال، این اعمال همواره با آدمی است و از هر چیز دیگری به انسان نزدیک تر است.(2)

به عبارت دیگر چون سبب اصلی عذاب، - یعنی اعمال انسان - همیشه با او است و جهنم هم اکنون نیز کافران را احاطه نموده (وإن جهنم لمحیطه بالکافرین)(3) به گونه ای که اگر پرده هاکنار رود و از مستی گناه بیرون روند، آنها هم اکنون نیزدرعذابند،بنابراین عذاب واقعأ نزدیک است. چنان چه می فرماید:

آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند، شکم خویش را پر از آتش می کنند و به آتش فروزان خواهند افتاد.(4)

هم چنین درباره کتمان کنندگان حقایق می فرماید:

کسانی که آن چه را خداوند در کتاب فرستاد پنهان کرده و آن را به بهایی اندک می فروشند. در شکم خود جز آتش چیزی نمی خورند.(5)

این افراد باطنشان در همین دنیا آتش است اما درک نمی کنند و به زودی در آخرت همین آتشها ظهور و بروز خواهد نمود، وقتی که پرده ها از جلوی چشمشان کنار رود.

3.تجسم اعمال در قیامت

از این آیه و آیات مختلف قرآن و روایات استفاده می شود که اعمال انسان در روز قیامت، به صورتهای مناسبی مجسم شده و در برابر او ظاهر می گردد.

او به راستی اعمال خویش را می بیند، از مشاهده اعمال ناروا در وحشت و ندامت و حسرت فرو می رود و از دیدن اعمال خوب خود، شاد و مسرور می گردد. اصولا یکی از بهترین پاداش های نیکوکاران، و از بدترین کیفرهای بدکاران همین تجسم اعمال آنهاست، چنان که قرآن می فرماید:

ص: 502


1- تفسیر نمونه، ج26، ص61
2- ترجمه تفسیر المیزان، ج 20، ص284
3- عنکبوت: 51
4- نساء: 10.
5- بقره: 174

(ووجدوا ما عملوا حاضرا)(1)که به آن چه را انجام داده بودند حاضر می بینند.

و می فرماید:

هر کس به اندازه ذره ای کار نیک کرده باشد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذرهای کار بد کرده باشد آن را می بیند.(2)

این از شگفتی های عالم قیامت است که اعمال آدمی در آن جا مجسم می شود ... تعبیر به «قدمت یداه» (دو دست او آن را پیش فرستاده) به خاطر آن است که انسان غالب کارها را با دست انجام میدهد؛ ولی مسلما منحصر به اعمال دست نیست؛ بلکه آن چه با زبان و چشم و گوش نیز انجام می شود همه مشمول این قانونند. (3)

در حقیقت تعبیر «قدمت یداه» کنایه از همه اعمال آدمی است.

4.حسرت کافران

قرآن کریم در این آیه حسرت کافران را باظرافت به تصویر کشیده است. آن جا که آنان اعمال خویش را مجسم می بینند، فریاد از نهاد آنها برخاسته و حسرت سراسر وجود آنها را فرا می گیرد و با تمام وجود آرزو می کنند:ای کاش ما مشتی خاک بودیم و این روز را مشاهده نمی کردیم.

5. آرزوی خاک بودن؟!

مراحل تکامل انسان از جمادات، یعنی سنگ و خاک آغاز و از نباتات و حیوانات هم فراتر رفته، به مقام انسان می رسد.

ولی کافر، از این نعمت الهی و شعور انسانی استفاده نکرده، بلکه به امانت های الهی خیانت نموده و نفس و فطرت الهی را آلوده کرده است. عقل را که گوهر ارزشمند الهی است با پیروی از هواهای نفسانی اسیر جهل خویش نموده و در حقیقت در آن روز، که روز آشکار شدن حقائق است، حقیقت آنان(أولیک کالأنعام بل هم أضل)؛(4) «آن ها هم چون چهارپایانند بلکه گمراه تر» بروز نموده، و آنها می بینند که از حیوانات هم پست ترند.

آن جا است که آرزو می کنند؛ ای کاش خاک بودیم و از جمادی به نباتی و از نباتی به مرحله

ص: 503


1- کهف:49
2- زلزال: 8
3- ر.ک: تفسیر نمونه، ج26، ص 62
4- اعراف:179

حیوانی و از مرحله حیوانی به مرحله انسانی نمی رسیدیم و سرمایه هایمان را تباه نمی کردیم وای کاش آن گاه که مرگ ما رسید و بدنمان به خاک تبدیل شد، دیگر قیامتی نبود و ما از خاک برنمی خواستیم.

آن ها به این نتیجه می رسند که خاک از آنها برتر است؛ زیرا از خاک، گیاهان، میوه ها و معادن و احجار کریمه به وجود می آید و تمام زندگی انسانها و حیوانات و گیاهان به واسطه فیض الهی، از طریق خاک است، ولی کافران سرمایه های الهی را تباه نموده و کفران کردند و آنجا است که فریاد می زنند: «ما را باز گردان تا اعمال صالح انجام دهیم».(1)

و (یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله )؛(2) «دریغا بر آنچه در محضر خدا کوتاهی نمودم

پیام ها

1.انذار نقش بسیار اساسی در هدایت انسان و دوری از عذاب در قیامت دارد (اِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ ...).

2. عذاب قیامت را بسیار جدی و عظیم بدانیم (إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا)

3. عذاب آخرت، نزدیک، حتمی و تردید ناپذیر است(3)(عَذَابًا قَرِیبًا).

4. کردار انسان - نیک یا بد - اندوخته ها و پیش فرستاده هایی است که در قیامت اثر می بخشد(4) (قَدَّمَتْ یَدَاهُ).

5. سرنوشت اخروی هر کس به دست خود او رقم می خورد(5) ( یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ).

6. قیامت روز مشاهده و تجسم اعمال است (یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ).

7. خاک از کافر برتر است و کافر در روز قیامت به این حقیقت پی می برد (یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابًا).

ص: 504


1- سجده: 12
2- زمر: 56
3- تفسیر راهنما، ج 20، ص60
4- تفسیر راهنما، ج 20، ص61
5- تفسیر راهنما، ج 20، ص61

درس 291 صفحه 585 قرآن مجید

پی آمد کفر به قرآن

(قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ)(1)

مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!

مقدمه

در قرآن مجید دو گونه آیات درباره انسان به چشم می خورد، گونه نخست آیاتی است که از تکریم و منزلت والای آدمی در جهان خلقت سخن می گوید، و گونه دوم، آیاتی است که بر پستی وی دلالت دارند. از جمله این آیات، آیه مورد بحث است که به شرح و توضیح آن خواهیم پرداخت، ضمن آن که درباره ارتباط این دو دسته آیات نیز سخن خواهیم گفت.

واژه ها

قُتِلَ: کشته باد (فعل ماضی مجهول).

مَا أَکْفَرَهُ: چقدر کفر می ورزد (صیغه تعجب از ماده «کفر»).

نکات تفسیری

1.نفرین الهی

نفرین، یعنی درخواست دوری از رحمت و در نتیجه خسران و تباهی برای فرد و یا گروه مورد لعنت. البته باید توجه داشت که اگر این لعنت از جانب خداوند باشد، جنبه درخواست ندارد؛ بلکه تحقق یافتن دوری از رحمت و عنایت الهی است و تعبیر «مرده یا کشته باد» نفرینی الهی است.

2. کفر ورزی انسان موجب شگفتی

کفر، به معنای پوشاندن است. زمانیکه انسان حقایق هستی مانند: خدا، معاد، قرآن،

ص: 505


1- عبس:17

پیامبران و ... را نادیده می گیرد، به همان میزان وارد جرگه کفر شده است، و آن گاه که نعمتها را قدر نمی شناسد به حیطه کفران وارد می شود.

در هر صورت، با وجود دلایل روشن و نشانه های فراوان عقلی و نقلی، کفر ورزی کاری بسیار شگفت است؛ به ویژه زمانی که کفر و کفران به مرحله شدید خود می رسد، از همین رو خداوند با صیغه تعجب «ما أکفره» از این وضعیت یاد کرده و چنین افرادی را سزاوار مرگ سخت (کشته شدن) دانسته است.

3.نفرین الهی پی آمد کفر به قرآن

در آیات گذشته این سوره، قرآن و ویژگی های منحصر به فرد آن مورد بحث قرار گرفته است (فی صحف مکرمه مرفوعه مطهره بأیدی سفره کرام برره)؛(1) «در صحیفه هایی با کرامت، بلند مرتبه و پاکیزه، به دست سفیرانی گرامی و نیکو کار».

با توجه به این خصوصیات، کفر ورزی و بی توجهی به دعوت و پیام قرآن، آدمی را مستحق نفرین خداوند و سزاوار کشته شدن و مرگ قرار می دهد.

4.قوس صعود و نزول انسان

چنان که در مقدمه اشاره شد، برخی آیات قرآن بر کرامت و جایگاه ویژه انسان در بین آفریده ها دلالت دارد؛ مانند آیه:

(و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا)،(2)

ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا، حمل کردیم و از روزی های پاکیزه به آنان دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم، برتری بخشیدیم.

ولی همین موجود با کرامت که می تواند به سوی کمالنامتناهی سیر کند، با کفر و حق پوشی به جایی می رسد که از حیوانات نیز مرتبه اش پست تر گشته، تا آن حد که درباره چنین کسانی فرموده:

(و لقد ذرأنا لجهنم کثیره من الجن والإنس لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولیک کالانعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون)(3)

ص: 506


1- عبس: 12- 16
2- الإسراء: 70
3- الأعراف: 179

به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم. آنها دلها یی دارند که با آن اندیشه نمی کنند، و نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشه ایی که با آن نمی شنوند. آنها هم چون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند.

در سوره تین به هر دو حقیقت در کنار هم اشاره نموده و فرموده:

(لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم ثم رددناه أسفل سافلین)(1)

همانا ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم، سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم.

این همان دو سوی صعود و نزول انسان است، که در آیات نورانی قرآن به صورتهای مختلف بیان شده است.

پیام ها

1. کفر ورزی، آدمی را به پرتگاه نفرین الهی می کشاند (قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ).

2. با وجود دلایل روشن و هدایت های الهی در قرآن، کفر مایه شگفتی است (فی صحف... قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ).

3. کفر موجب تنزل جایگاه و ارزش آدمی است ( قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ).

| پناه بردن به قرآن و پیروی فکری و عملی از آن، موجب مصونیت انسان از نفرین الهی است (کلا إنها تذکره فمن شاء ذکره ... قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ).

ص: 507


1- التین: 4و5

درس 292 صفحه 587 قرآن مجید

کم فروشان !

(وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ)(1)

وای بر کم فروشان! آنان که چون از مردم پیمانه بگیرند، کامل می گیرند و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند، کم می دهند.

مقدمه

از جمله اموری که انتظام زندگی و معیشت عموم بر آن استوار است وفا و عدالت در معاملات و داد و ستد است. در صدر اسلام وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وارد مدینه شدند، فروشندگان مدینه از لحاظ کیل و وزن و... کم فروشی می کردند. از جمله شخصی به نام ابوجهینه، دو پیمانه داشت که با پیمانه بزرگتر برای خود تمام و کمال پیمانه می کرد و با دیگری که کوچکتر بود، برای مردم پیمانه می کرد. آیات مذکور نازل شد و فروشندگان پیمانه ها را اصلاح کردند. (2) (3)

واژه ها

وَیْلٌ:(4) وای، هلاک و بدبختی

مُطَفِّفِینَ: کم فروشان (اسم فاعل از ماده «طفف»(5) باب تفعیل).

اکْتَالُوا: پیمانه گرفتند (فعل ماضی از ماده «کیل»، باب افتعال).

یَسْتَوْفُونَ: کامل می ستانند (فعل مضارع از ماده «وفی»، باب استفعال).

ص: 508


1- مطففین: 1 و 2 و 3
2- برگرفته از تفسیر مجمع البیان، ج10، ص687
3- شأن نزولهای دیگری هم ذکر شده.
4- ویل لفظی است که هر که در مهلکه واقع شود آن را به کار می برد و آن در اصل عذاب و هلاک است.
5- البته بعضی آن را اسم فاعل رباعی از ماده طقف گرفته اند (الجدول فی اعراب القرآن، ج30، ص 268)

کَالُو:(1) پیمانه دهند (فعل ماضی از ماده «کیل»).

یُخْسِرُونَ: کم می گذارند (فعل مضارع از ماده «خسر»).

نکات تفسیری

1. منظور از ویل چیست؟

مفسرین برای ویل معانی مختلفی کرده اند از جمله:

الف: نکوهش و سرزنش یا نفرین و هلاکت همراه با توبیخ است(2) و تنوین آن برای بیان بزرگی آن عذاب سخت است.(3)

ب. چاهی است در قعر جهنم به نام ویل، که آتش جهنم از آن چاه بیرون می آید. حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: در قعر این چاه صندوقی است که چهارده نفر در آن صندوق حبس ومعذب اند، هفت نفر از سابقین هستند، مثل قابیل، نمرود، شداد، کشنده شتر صالح، قارون، فرعون، هامان. و هفت نفر از لاحقین. (4)

ج. نام یکی از درهای جهنم است.(5)

2.مطففین کیانند؟

مطفف کسی است که وقتی جنسی را از مردم می خرد کامل گرفته و وقتی چیزی را می فروشد از آن کم می گذارد، آن ها در واقع دزدان پنهانی و بی سر و صدا و دور از دست رس قانونند که مکارانه حقوق و اموال مردم را تصاحب می کنند و موجب به وجود آمدن نابسامانی اقتصادی و اجتماعی می شوند.

3.کیل و وزن در معامله

کیل و ترازو از زمان های دور در میان همه اقوام و ملل، وسیله سنجش و مقیاس مبادلات بوده است؛ اسلام نیز نه تنها کیل و وزن را در بعضی از معاملات لازم و ضروری دانسته، بلکه یکی از شرائط معامله صحیح را، معین و مشخص بودن کالا دانسته است. اگر قرآن بحث خیانت در معامله را در کیل و وزن مطرح کرده، از باب نمونه و مصداق است وگرنه کم فروشی مفهوم

ص: 509


1- دراصل کیلو بود یاء ما قبل مفتوح قلب به الف شده.
2- برگرفته از تفسیرجامع، ج 7، ص 491
3- منهج الصادقین، ج10، ص341
4- تفسیر اطیب البیان، ج14، ص223
5- لسان العرب، ج11، ص 739.

عامی دارد و شامل معدودات،(1) فروش جنس نامرغوب به جای مرغوب،(2) فروش جنس تقلبی به جای اصلی،(3) کم کاری در کارهای اداری(4) و کارگری (5)و ... می شود.

4. کم فروشی از عوامل فساد در زمین

خداوند تبارک و تعالی، از کم فروشی و نقص در کیل و وزن نهی کرده و آن را موجب فساد در زمین دانسته است و خطاب به قوم حضرت شعیب علیه السلام فرموده:

(ویا قوم أوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس أشیاءهم و تغوا فی الأرض مفسدین )(6)

ای قوم من! پیمانه و وزن را عادلانه برقرار سازید و کالای مردم را اندک ندهید و در زمین فساد نکنید.

معاملات و مخصوصا خرید و فروش ها، نقش بسیار مهمی در زندگی و معیشت مردم دارد و انسان ها زندگی خود را بر اساس درآمدها و مخارجها ... برنامه ریزی می کنند. اگر خیانت و کم فروشی در معامله صورت گیرد، باعث بر هم خوردن نظام معیشتی خانواده می شود؛ زیرا کالایی را که می خرد، نیاز زندگیش را تأمین نمی کند و از طرفی پولی زائد بر مقدار کالا پرداخته است. از سوی دیگر خریدار دچار ضعف مالی شده و موجب عدم اعتماد به تدبیر و برنامه ریزی خود می شود و در نتیجه باعث عدم اطمینان و سلب امنیت عمومی در اجتماع می گردد و شخص، ظالم و مظلوم و بی انصاف و منصف را به یک چشم می بیند.

5. کم فروشی در روایات

اصبغ بن نباته می گوید: حضرت علی علیه السلام بر بالای منبر فرمود:ای گروه تجار! اول فقه بیاموزید، سپس تجارت کنید (این سخن را سه بار تکرار فرمود) .... تاجر، ظالم و فاجر در دوزخند، مگر آنان که به حق، حق خود را از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند. (7)

ص: 510


1- مانند تخم مرغ و گردو.
2- مخلوط آب با شیر.
3- فروش شیره به جای عسل طبیعی
4- دیر آمدن و زود رفتن
5- زود از کار دست کشیدن یا ور رفتن و دست به دست کردن
6- هود: 85 حق را برای دیگران آن طور که برای خود رعایت می کنند رعایت نمی نمایند (این خود باعث تباهی اجتماعی انسانی است که اساس آن بر تعادل حقوق متقابل است و اگر این تعادل از بین برود فاسد شود.
7- فروغ کافی، ج 5، باب تجارت، ح 1، ص 150،

امام صادق علیه السلام می فرماید: فریب دادن مؤمن حرام است. (1)

پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: هر گروهی کم فروشی کنند، خداوند زراعت آنها را از آنها می گیرد و گرفتار قحطی می شوند. (2)

در روایات آداب تجارت آمده که مؤمنان بهتر است به هنگام پیمانه و وزن، کمی بیشتر بدهند و به هنگام گرفتن حق، کمی کمتر بگیرند (بر عکس کار مطففین، که در آیات فوق به آن اشاره شد).(3)

پیام ها

1. کم فروشی از گناهان بزرگی است که بر آن وعده عذاب داده شده است (ویل للمطففین).

2. مراقبت شدید بر کم نبودن کالا هنگامخرید آن و کم دادن هنگام فروش شیوهای نکوهیده برای ترازو داران (4)(وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ)

3. ضرورت مراعات دقیق عدالت در مبادلات و معاملات (ویل للمطففین ...).

4. مراعات نکردن عدالت در مبادلات و معاملات، نتایج زیانباری در پی دارد (ویل للمطفین).

ص: 511


1- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص273
2- تفسیر نمونه، ج26، ص 251
3- تفسیر نمونه، ج26، ص 251
4- تفسیر راهنما، ج2، ص236

درس293 صفحه 589 قرآن مجید

مقصد نهایی

(یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا)(1)

سیره ا ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد! اما کسی که کارنامه اش به دست راستش داده شود، به زودی حساب آسانی برای او می شود.

مقدمه

یکی از پرسش های اساسی که از دیر باز برای انسان مطرح بوده و هست، پرسش از مقصد سیر انسان در این عالم است، وی در این جهان چه می کند؟ به کجا می رود؟ چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ این آیه و آیات پس از آن به این پرسش ها پاسخ میدهد.

واژه ها

کَادِحٌ: تلاش و سعی کننده همراه با زحمت (اسم فاعل از ریشه «کدح»).

مُلَاقِی:ملاقات کننده (اسم فاعل از باب مفاعله از ریشه «لقی»).

نکات تفسیری

1.تلاش همراه بازحمت

زندگی انسان دوران های مختلفی دارد، آن چه در تمامی این دوره ها مشترک است آمیختگی آن با زحمت و رنج است؛ دوران کودکی دوران ضعف است، چنان که دوران پیری نیز همین وضعیت حاکم است. ایام جوانی هم روزگار فشار غرایز و کسب آمادگی های گوناگون برای ورود به صحنه های اصلی زندگی است. میانسالی نیز بحبوحه مسؤولیت پذیری و تحمل مشکلات فراوان زندگی است.

ص: 512


1- انشقاق: 6 و 7 و 8

گرچه در همه این مراحل لذتهایی نیز وجود دارد که زندگی را قابل تحمل می سازد، ولی واقعیت آن است که لذت هایش نیز با ناراحتی و اندوه آمیخته است. اگر مالی دارد به جهت حفظ آن در رنج است و یا نگران از دست دادن آن است. اگر فرزند دلبندی دارد از بیماری و مسائل دیگر او در اندوه است.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره دنیا و نعمت های آن می فرماید:

«عزت و نازش پایان یافتنی است، و آرایش و آسایش آن سپری شدنی، و زیان و سختی آن تمام شدنی، و هر مدتی از آن سر آمدنی و هر زنده آن مردنی. آیا نشانه ها که از گذشتگان به جای مانده شما را از دوستی دنیا باز نمی دارد؟ ... نمی بینید مردم دنیا روز را به شب و شب را به روز می آرند و هر یک حالتی دارند! مرده ای است که بر او مویند. زنده ای که تسلیتش گویند. افتادهای بیمار، بیمار پرسی تیمار خوار. و دیگری که جان می دهد، و دنیا جویی که مرگ به دنبالش می دود، و.... هان! بر هم زننده لذتها، تیره کننده شهوت ها، و برنده آرزوها را به یاد آرید آن گاه که به کارهای زشت شتاب می آرید.(1)

2.میعاد همگانی

این سیر و حرکت انسان به کدام سو و مقصد است؟ قرآن مجید ملاقات خداوند را میعاد انسانها میداند.

روشن است که مقصود از این ملاقات برخورد حسی با خداوند نیست، چرا که چنین چیزی در باره خداوند محال است؛ بنا بر این مقصود از این ملاقات برخورد با برنامه حسابرسی خداوند در صحنه عظیم قیامت است.

شاهد این مطلب آیات بعدی است که در آن سخن نامه اعمال و محاسبه آن است. (فأما من أوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسب حسابا یسیرا).

3.راه نجات

دنیا به هر صورت که باشد، بستر سختی ها و مشکلات است، حال اگر این سختی ها و بالاتر از آن، در قیامت نیز امتداد یابد تحمل آن بسیار طاقت فرسا است! پس چه باید کرد؟

اصحاب یمین از این سختی ها در امانند و حساب آنان بسیار آسان و ساده و سریع برگزار و به جایگاهی می روند که در آنجا چنین زمزمه می کنند :

(و قالوا الحمد لله الذی أذهب عنا الحزن إن ربنا لغفور شکور الذی أحلنا دار المقامه من

ص: 513


1- نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، متن، ص: 92

فضله لا یمسنا فیها نصب ولا یمسنا فیها لغوب)(1)

و می گویند: «سپاس خدایی را که اندوه را از ما بزدود، به راستی پروردگار ما آمرزنده حق شناس است. همان که ما را به فضل خویش در سرای ابدی جای داد. در اینجا رنجی به ما نمی رسد و درماندگی به ما دست نمی دهد.»

پس راه نجات، همراه شدن با اصحاب یمین است.

پیام ها

1. زندگی انسان سیر و حرکتی به سوی خداوند و حسابرسی اوست ( إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ)

2. سختی و رنج از زندگی دنیایی انسان جدایی ناپذیر است ( إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا )

3. راه نجات از سختیهای قیامت قرار گرفتن در زمره اصحاب یمین است (فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا)

4. اصحاب یمین حسابی آسان و سریع خواهند داشت (سَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا)

ص: 514


1- فاطر : 34 و 35

درس 294 صفحه 591 قرآن مجید

روز ظهور حق

(یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَلَا نَاصِرٍ)(1)

روزی که اسرار آشکار می شود پس برای انسان هیچ قدرتی (از درون) و یاوری (از بیرون) نیست.(2)

مقدمه

قیامت دارای نام های متعددی است که به دهها نام آن در قرآن اشاره شده است و هر کدام از نام ها در بردارنده ویژگی هایی از قیامت است.

در آیه مورد بحث نیز به یکی از اوصاف قیامت اشاره شده است.

واژه ها

تُبْلَی: آشکار می شود (فعل مجهول از ماده «بلو» به معنی آزمایش و امتحان است و چون به هنگام آزمایش، حقیقت اشیاء ظاهر و آشکار می گردد این ماده در این جا به معنی ظهور و بروز آمده است).(3)

سَّرَائِر: جمع سریره، به معنی حالات و صفات و نیات درونی و پنهانی است.(4)

نَاصِر: یاور

نکات تفسیری

1.قیامت روز ظهور حق است

قیامت یوم البروز و یوم الظهور است، و اسرار درون انسان آشکار می شود، اعم از ایمان، کفر، نفاق. نیت خیر و شر، ریا و اخلاص، این ظهور و بروز برای مؤمنان مایه افتخار و مزید بر

ص: 515


1- طارق: 9 و 10
2- تفسیر نور، ج12، ص443
3- تفسیر نور، ج26، ص369
4- تفسیر نور، ج26، ص369

نعمت است و برای مجرمان مایه سرافکندگی، خواری، خفت و دردناک است. چرا که انسان عمری زشتی های درونی خود را از خلق خدا مخفی کرده و با آبرو در میان مردم زندگی می کند؛ ولی در آن روز - که همه اسرار آشکار می گردد . در برابر همه خلایق شرمسار و سرافکنده می شود.گاه رنج این عذاب از آتش دوزخ دردناکتر است. در سوره الرحمن نیز آمده است:

(یعرف المجرمون بسیماهم؛)(1)

در قیامت گناه کاران، از چهره هایشان شناخته می شوند.

و نیز در آیات دیگر آمده است:

«در قیامت گروهی چهره های سفید و روشن دارند و گروهی چهره های تاریک و غبار آلود»(2)

در روایتی از معاذبن جبل نقل شده است که می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه وآله تفسیر سرائر را در این آیه شریفه سؤال کردم و گفتم: چه اسرار نهانی است که خداوند بندگان را در آخرت با آن می آزماید؟

فرمود: سرائر شما همان اعمال شما است؛ هم چون نماز، روزه، زکات، وضو، غسل جنابت و هر عمل واجب؛ زیرا همه اعمال در حقیقت پنهان است، اگر انسان بخواهد می گوید: نماز خوانده ام در حالی که نخوانده، و می گوید: وضو گرفته ام در حالی که وضو نگرفته، و این است تفسیر کلام خداوند(یوم تبلی السرائر .)(3)

2.پاسخ به یک سؤال

ممکن است سؤال شود قیامت که روز ظهور و روشن شدن حقایق است(یوم تبلی السرائر) چگونه برخی دروغ می گویند؟ در سوره انعام آمده است:

(قالوا والله ربنا ما کنا مشرکین)(4)

مشرکان به خدا قسم یاد می کنند که ما مشرک نبودیم.

برخی در جواب گفته اند: قیامت دارای موقفهای متعددی است و در برخی از مواقف، دروغ

ص: 516


1- الرحمن: 41
2- عبس: 38 - 41
3- مجمع البیان، ج10، ص427، شبیه این معنی در تفسیر درالمنثور، ج 6، ص336 آمده است (به نقل از تفسیر نمونه، ج 26، ص 370).
4- انعام: 23

گفتن ممکن است.(1) در تأیید این نظریه به روایت مرحوم صدوق از امیرالمؤمنین علی علیه السلام استشهاد کرده اند. شخصی به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: من در کتاب خدا شک دارم به خاطر این که آیات قرآن همدیگر را تکذیب می کنند. یکی از سؤالات آن شخص این بود که؛ چرا قرآن در یک جا می فرماید: روز قیامت که روز حق است، مردم سخن نمی گویند، مگر کسی که خدای رحمان به او رخصت داده و سخن درست گوید (لا یتکلمون إلا من أذن له الرحمن وقال صوابا * ذلک الیوم الحق)(2)

ودر جای دیگر می فرماید:

مشرکان به خدا قسم یاد می کنند که مشرک نبودیم.

حضرت علی علیه السلام فرمود: قیامت که مقدار آن پنجاه هزار سال است (یوم کان مقداره خمسین ألف سنه)(3)دارای مواطن و جایگاه های متعددی است. و حالات انسان در این جایگاهها مختلف است. در یک جایگاه مشرکان از هم تبری می جویند و یکدیگر را لعنت می کنند (ثم یوم القیامه یکفر بعضکم ببعض ویلعن بعضکم بعضا)(4) و در یک موطن چنان پیوسته فریاد برمی آورند که اگر اهل دنیا صدای آنان را بشنوند از زندگی باز می مانند و دلهایشان پریشان می گردد. سپس در موطن دیگر از آنان باز جویی می شود و آنان قسم یاد می کنند که ما مشرک نبودیم؛ پس خدا بر دهانشان مهر می زند و از دست و پای آنها بازجویی می شود (الیوم نختم علی أفواههم وتکلمنا أیدیهم وتشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون)(5)باز در موطنی دیگر از آنان استنطاق میشود که از یکدیگر می گریزند (وأمه وأبیه * وصاحبته وبنیه)(6) که پس از آنان بازجویی میشود ولی سخن نمی گویند، مگر کسی که خداوند به او رخصت دهد و سخت درست گوید، این جاست که رسولان الهی به شهادت برمی خیزند. (7)

جواب دیگری که با مضمون روایت فوق منافات ندارد این است که: قیامت روز ظهور حق است و حقیقت همه چیز از جمله باطن انسان آشکار می شود و دروغ گفتن نیز خصلتی

ص: 517


1- مجمع البیان، ج 3 و 4، ص78 و 441
2- نباء: 38 - 39
3- معارج: 4
4- عنکبوت: 25
5- یس: 65
6- عبس: 35 - 36
7- توحید صدوق ص255و269

است که مشرک در دنیا کسب کرده است. به همین جهت مشرک خواب هم که می بیند رؤیایی دروغین است، چنان که سخن گفتن او در حال خواب نیز دروغ است، چون واقعیت او چیزی جز دروغ گفتن نیست. پس اگر مشرک در قیامت راست بگوید، دروغ گفته است، چون راست گفتن خلاف سیرت او است. (1)

مضمون روایت پیش گفته نیز با این جواب مخالف نیست؛ چون حضرت علی علیه السلام نفرمود؛ مشرک دروغ نمی گوید؛ بلکه فرمود: در قیامت مواقف متعدد است. ممکن است در موقفی که مشرک خود سخن بگوید؛ دروغ بگوید و در موقف دیگر که اعضا و جوارح او شهادت می دهند حق را بگویند. بنابراین در این موقف با این که حق بر انسانها ظاهر می شود و به وضوح می بینند که پرستش بتها پوچ بوده و از پرستش بندگی خدا نیز تهی هستند، به حربه همیشگی خود یعنی دروغ متوسل می شوند.

احتمال دیگر این است که: آیه درباره کسانی می باشد که در دنیا خود را مشر ک نمیدیدند؛ مانند گروهی از مسیحیان که معتقد به تثلیث اند و در عین حال خود را موحد می پندارند، یا کسانی که به غیر خدا تکیه می کنند؛ این گروه ها در قیامت قسم یاد می کنند که ما مشرک نبودیم. (2)

3.قیامت ظرفظهور حقایق

بسیاری از عذابها هم اکنون در نهان انسان تعبیه شده، چنان که درباره مال حرام گفته اند: آتشی است در شکم انسان حرام خوار، لیکن او نمی داند. و درباره رباخواران وارد شده که برخاستن آنها دیوانه وار است(الذین یأکلون الربا لا یقومون إلا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان)(3)و درباره کسانی که اموال یتیمان را از روی ظلم می خورند با لحن شدیدتری چنین آمده است و (إنما یأکلون فی بطونهم نارا وسیصلون سعیرا)(4) که آنها آتش در شکم های خود فرو می برند.

خداوند گاه می فرماید: نارالله در دل ها است (نار الله الموقده * التی تطلع علی الأفئده*)(5) و گاهی می فرماید: مال یتیم آتش در شکم است و گاهی هم خود انسان را آتش زننده، یا آتش گیره

ص: 518


1- المیزان، ج 7، ص 51
2- تفسر موضوعی آیت الله جوادی آملی، ج2، ص704 - 707، با تلخیص و اضافات
3- بقره: 275
4- نساء: 10
5- همزه: 6 و 7.

می داند و او را (وقود النار)(1) معرفی می کند.

همه این امور در قیامت آشکار می شود، نه آن که پدید آید. رشوه خواران گرفتار چاهی عمیق و بدبو در درون خود هستند. قرآن کریم درباره آنها می فرماید:(و تدلوابها ..)

اگر مالی را به عنوان رشوه به کسی بدهید تا در مقابل، حق را باطل و باطل را حق کند، مانند آن است که دلوی را در چاهی متعفن بیندازید، تا مقداری لجن بیرون آورید(ولا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل وتدلوا بها إلی الحکام لتأکلوا فریقا من أموال الناس بالإثم)(2) درون انسان رشوه گیرنده مثل چاهی پر از منجلاب و لجن است. رشوه دهنده که رشوه میدهد، مثل آناست که دلو خالی را درون چاه متعفن مرتشی ببرد، تا مقداری لجن بالا بیاورد این را ادلاء گویند؛ یعنی دلو انداختن و از درون چاه چیزی را بیرون آوردن؛ پس قیامت ظرف ظهور این حقایق و اسرار است زیرا یوم تبلی السرائر است.

البته همان طور که نار الله در قیامت ظهور می کند، نور الله نیز در آن روز آشکار می گردد و مردان موحد، که هم اکنون نورانی هستند، نورشان آشکار و این حقیقت مستور در معاد

مشهود می گردد.(3)

پیام ها

1. قیامت، روز بروز و ظهور افکار و کردار آدمیان است (یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ). (4)

2. تمام اسرار و اعمال کتمان شده در قیامت، ارزیابی گشته و مورد سنجش و شناسایی قرار خواهد گرفت (یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ).(5)

3. انسان در قیامت بر باورها و ملکات نفسانی خویش مؤاخذه خواهد شد (یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ). (6)

4. حقایق کتمان شده در قیامت، آشکار خواهد شد و مخفی نگه داشتن آن امکان پذیر نیست (یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ). (7)

5. قیامت روز افشای اسرار و شرمندگی است (ُبْلَی السَّرَائِرُ) انسان نیز برای کتمان یا جبران

ص: 519


1- عمران: 10
2- بقره: 188
3- تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی، ح8، ص210 تا 212، با تلخیص۔
4- تفسیر نور، ج12، ص 446
5- تفسیر راهنما، ج20، ص349 - 351
6- تفسیر راهنما، ج20، ص349 - 351
7- تفسیر راهنما، ج20، ص349 - 351

گذشته خود نمی تواند کاری بکند (فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَلَا نَاصِرٍ)(1)

6. قیامت روز محرومیت انسان از هر گونه یار و یاور در برابر کیفرهای الهی است (َا لَهُ مِنْ قُوَّهٍ وَلَا نَاصِرٍ).(2)

ص: 520


1- تفسیر نور، ج12، ص446
2- تفسیر راهنما، ج20، ص349 - 351.

درس 295 صفحه 592 قرآن مجید

برتری و ماندگاری آخرت

(بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَی)(1)

ولی شما این گونه نیستید بلکه زندگی دنیا را ترجیح می دهید و حال آن که آخرت بهتر و پایدارتر است.

مقدمه

رستگاری و سعادت انسان اسباب و موانعی دارد که در آیات قرآن مطرح شده است. در این آیه به یکی از عوامل اصلی انحراف از فلاح و رستگاری که موجب خسران و بدبختی است اشاره می کند و راه گریز از این خطر را نیز مطرح می سازد.

واژه ها

تُؤْثِرُونَ: برمی گزینید، مقدم میدارید، اختیار می کنید (مضارع باب افعال، صیغه جمع، از ریشه «ثر»).

الْحَیَاهَ: زندگی، زندگانی

الدُّنْیَا: پست تر، نزدیک تر (مؤنث ادنی، اسم تفصیل از دنو).

خَیْرٌ : خوب، دلپسند، برتر، بهتر (در این جا اسم تفضیل است).

أَبْقَی: ماندگارتر، پایدارتر (اسم تفضیل از ماده «بقی»).

نکات تفسیری

1.سرچشمه گناهان

قرآن کریم در این آیه، یکی از ریشه های اصلی خطا و گناهان را معرفی کرده است. خطاها و گناهانی که باعث بدبختی بشر وانحراف او از صراط مستقیم الهی می شود و آن ترجیح دنیا و مقدم داشتن آن بر آخرت است، حب دنیا و غرق شدن در لذات آن، روح ایمان را تضعیف

ص: 521


1- اعلی: 16 و 17

می کند، و آخرت را از ذهن انسان دور می سازد. آن گاه به دنبال هواهای نفسانی می رود و برای رسیدن به خواسته ها، دست به هر گناهی می زند و آخرت را فراموش می کند.

از این رو روایات، حب دنیا را سرچشمه همه گناهان و خطایا معرفی می کنند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

رأس کل خطیئه حبه الدنیا. (1)

البته باید توجه داشت که منظور از برگزیدن حیات دنیا، استفاده از امکانات و داشتن ثروت، به صورت صحیح نیست بلکه، دنیا پرستی و دنیاگرایی که موجب غفلت از آخرت میباشد مذمت گردیده؛ ولی استفاده صحیح از مال و ثروت و ... خود نشانه آخرت گرایی است.

گر مال را بهر دین باشی حمول نعم مال صالح، گوید رسول

2.برتری آخرت بر دنیا

آخرت بهتر از دنیا است؛ زیرا ویژگی های زیر را دارد

1. جاودانگی زمانی: (خالدین فیها )(2)

2. وسعت مکانی: (عرضها کعرض السماء والأرض ).(3)

3. تنوع و فراوانی نعمتها: (أنها من عسل)(4) ؛ (فاکهه کثیره .)(5)

4. دوری از ترس و اندوه: (آمنین)(6)

5. دوستان وفادار: (إخوانا علی شرر متقابلین)(7)

6. همسران زیبا و پاک: (کأمثال اللؤلؤ المکنون )(8)(9)، (فیهن قاصرات الطرف لم یطمثهن إنس قبلهم ولا جان )(10)

7. دستیابی به هر خواسته: (وفیها ما تشتهیه الأنفس وتلذ الأعین ).(11) در آن بهشت هر چه دلها

ص: 522


1- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 557
2- آل عمران: 15
3- حدید: 21
4- محمد: 15
5- زخرف: 73
6- حجر: 46
7- حجر: 47
8- واقعه: 23
9- تفسیر نور، ج12، ص457
10- الرحمن: 56
11- ق: 30

خواهش و آرزو کند و چشم ها از آن لذت برد وجود دارد.

8. بیش از خواسته های انسان در بهشت وجود دارد، (ولدینا مزید)(1)

9. کینه و حسادت در آنجا نیست: (ونزعنا ما فی صدورهم من غل )(2)

10. ملحق شدن فرزندان و نسل صالح به پدران خود، (ألحقنا بهم ذریتهم)(3)

پیام ها

1. ترجیح دنیا بر آخرت مانع تزکیه و رستگاری است، نه استفاده صحیح از دنیا (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا).

2. هر گاه از چیزی انتقاد می کنید، نمونه خوب و راهکار آن را نشان دهید (تُؤْثِرُونَ ... وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ)

3. دنیا گرایی با آخرت طلبی منافات دارد و با هم قابل جمع نیستند (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ ...) (4)

4. مردم با گزینش دنیا به جای آخرت خود را از ترکیه، یاد خدا و ادای نماز دور نگه داشته از رستگاری محروم می سازد (وذکر اسم ربه فصلی ...بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا)(5).

5. زندگی آخرت سراسر خیر و نیکی و نسبت به دنیا پایدارتر و بادوام تر است (والآخره خیر وأبقی).

6. زیانکاران دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند و رستگاران آخرت را بر دنیا (قد أفلح من تزکی ... بل تؤثرون الحیاه الدنیا)

ص: 523


1- ق: 35
2- حج: 47
3- طور: 21
4- تفسیر نور، ج12، ص 457
5- تفسیر راهنما، ج20، ص 386

درس 296 صفحه 594 قرآن مجید

نفس مطمئنه

(یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً)(1)

ای نفس آرام و مطمئنا به سوی پروردگارت بر گرد در حالی که هم خشنود و هم مورد رضایتی

مقدمه

نفس و روح آدمی دارای مراتب مختلف است. یکی از آن مرتبهها نفس مطمئنه است که کمال سعادت و آرامش حقیقی را برای انسان به ارمغان می آورد، لذا رسیدن به آن، خواسته هر انسانی است. در این آیه آثار و برکات نفس مطمئنه و راه رسیدن به آن مورد اشاره قرار گرفته است.

واژه ها

النَّفْسُ: روح انسان، جان و حقیقت او

مُطْمَئِنَّهُ: آرامش یافته (اسم فاعل از ماده «طمن»، باب افتعال).

ارْجِعِی: برگرد (فعل امر از ماده «رجع»).

رَاضِیَهً: خشنود (اسم فاعل از ماده «رضی»).

مَرْضِیَّهً: مورد رضایت (اسم مفعول از ماده «رضی»).

نکات تفسیری

1. شئونات مختلف نفس و روح آدمی

انسان دارای نفس واحدی است که حقیقت او را تشکیل میدهد، ولی همین نفس واحد، شئون مختلفی دارد.

الف. نفس مسوله: تسویل یعنی ارائه تصویر زشت به صورت زیبا و زیبا به صورت زشت، رتبه

ص: 524


1- فجر: 27 - 28

تسویل قبل از آماره است. قرآن کریم نمونه هایی از تسویلات نفس را یادآور شده است (بل سولت لکم أنفسکم أمرا)(1)

ب. نفس اماره: این شأن، انسان را به منکر امر می کند و از معروف باز می دارد (إن النفس الأماره بالسوء إلا ما رحم ربی).(2)

ج. نفس لوامه (وجدان بیدار و ملامت گر): یکی از شئون مثبت نفس این است که اگر انسان به تبهکاری آلوده شود یا در تحصیل کمالات و خوبیها کوتاهی کند از درون مورد سرزنش قرار می گیرد (ولا أقسم بالنفس اللوامه)(3)

د. نفس مطمئنه: یکی دیگر از شئون والا و ارزشمند نفس، حالت طمأنینه و آرامش آن است. این حالت در پرتو معرفت یاد و ذکر خدا به دست می آید ( ألا بذکر الله تطمئن القلوب) کسی که به مرتبه نفس مطمئنه رسیده هیچ ترس و اندوهی در او راه ندارد و شیطان را در حریم دل او جایگاهی نیست و در تحصیل کمالات و سیر صعودی تقرب به خدا تا آنجا پیش می رود که به چیزی کمتر از جنه اللقای پروردگار نمی اندیشد. (4)

2.انسان دائما در مسیر کمال

انسان کامل، در سیر دائمی الی الله است و جایگاه معینی ندارد و اگر به مقام شامخ نفس مطمئنه رسید، هنوز بین راه است، زیرا خداوند به صاحب نفس مطمئنه میفرماید:(ارجعی إلی ربک راضیه مرضیه)سیرتان را ادامه دهید و عند اللهی بشوید، به طوری که بین شما و محبوبتان، غیری فاصله نباشد؛ پس رسیدن به مرتبه نفسمطمئنه نیمه راه است. خداوند به فرشته نمی فرماید: (ارجعی إلی ربک راضیه مرضیه) این را تنها به انسان کامل می فرماید: زیرا فرشتگان هرکدام درجه ای دارند که از آن بالاتر نمی روند. (5)

3.راه رسیدن به نفس مطمئنه

انسان برای رسیدن به مقام شامخ نفس مطمئنه، باید دو عمل را انجام دهد؛ اول این که نمازش را با حضور قلب بخواند؛ دوم این که به دستورات قرآن کریم عمل کند؛ زیرا خداوند

ص: 525


1- مائده: 30؛ یوسف: 18؛ طه: 96
2- یوسف: 53
3- قیامت: 2
4- برگرفته از: تفسیر موضوعی آیت الله جوادی، ج 2، ص 142 - 146
5- برگرفته از: همان، ج6، ص161

نماز را مایه ذکر و یادآوری قرار داده (أقم الصلاه لذکری)(1) و به قرآن ذکر اطلاق کرده (إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون)(2) و در پرتو ذکر الهی آرامش روحی حاصل می شود؛ (الا بذکر الله تطمئن القلوب )که وقتی قلب به وسیله ذکر الهی مطمئن گشت، انسان صاحب نفس مطمئنه می شود. از این رو امام سجاد علیه السلام می فرماید: اگر همه اهل شرق و غرب از دنیا بروند در صورتی که قرآن با من باشد هیچ ترسی و وحشتی ندارم. (3)

4.مراد از بازگشت به سوی خدا

منظور از بازگشت به سوی پروردگار به عقیده جمعی از مفسران، بازگشت به ثواب و رحمت او است. ولی بهتر آن است که گفته شود، بازگشت به سوی خود او است. یعنی در جوار قرب او جای گرفتن؛ بازگشتی معنوی و روحانی، نه مکانی و جسمانی(4)

5.مراد از راضیه و مرضیه

تعبیر به راضیه به خاطر آن است که نفس مطمئنه تمام وعده های پاداش الهی را بیش از آنچه تصور می کرد قرین واقعیت می بیند و آنچنان فضل و رحمت خدا شامل حال او می گردد که یک پارچه رضایت و خشنودی می شود. تعبیر «مرضیه» به آن خاطر است که مورد قبول و رضای محبوب واقع شده است. چنین بندهای با چنان اوصاف و با رسیدن به مقام رضا و تسلیم کامل، حقیقت عبودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق معبود است دریافته و در سلک بندگان خاص خدا گام نهاده و مسلما جایی جز بهشت برای او نیست.(5)

6.خوشحالی مؤمن از قبض روح

سدیر صرفی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد؛ آیا مؤمن از قبض روح و مرگ خود کراهت دارد؟ فرمودند:

به خدا سوگند، وقتی فرشته مرگ نزدش می آید تا روحش را قبض کند، مؤمن جزع می کند ملک الموت به او می گوید:ای ولی خدا! جزع مکن. به آن خدایی که محمد صلی الله علیه وآله را به نبوت مبعوث کرده، من نسبت به تو دلسوزتر و مهربانتر از پدری مهربان هستم ... آن گاه رسول

ص: 526


1- طه: 14
2- حجر: 9
3- کافی، ج 2، ص 601
4- تفسیر نمونه، ج27، ص477
5- تفسیر نمونه،ص477

خدا صلی الله علیه وآله و همه ائمه طلا را مشاهده می کند ... در این هنگام ندا کننده ای از طرف خداوند او را ندا می کند (یا أیتها النفس المطمئنه) ای نفسی که با دیدن محمدصلی الله علیه وآله و اهل بیتش علیهم السلام اطمینان و آرامش یافتی، به سوی پروردگارت بر گرد، در حالی که تو به ولایت آنها راضی هستی و او با ثوابش از تو خشنود است. داخل در میان بندگانم شو! (یعنی محمد و اهل بیت او علیهم السلام ) و داخل شو در بهشتم. در این هنگام چیزی برای انسان محبوب تر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از تن جدا شود.(1)

پیام ها

1. برخی از انسانها در قیامت نفسی آرام و فارغ از دغدغه خاطر خواهند داشت (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ)(2)

2. اصالت انسان با روح است و بدن مرکب آن است (یا أیتها التفس) (خطاب خداوند به نفس است).(3)

3. کرداری که ذخیره آخرت باشد در قیامت اطمینان آور و مایه آرامش خاطر انسان خواهد بود (قدمت لحیاتی ... یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ).(4)

4. خداوند در قیامت صاحبان قلب مطمئن را شایسته حضور در نزد خود خوانده و آنان را به قرب خویش دعوت خواهد کرد (ارجعی إلی ربک).

5. مهمانان قرب خداوند در آخرت به همه خواسته های خود دست یافته از پاداش خویش خشنود خواهند بود (راضیه).(5)

6. برخورداری از نفس مطمئن و تقرب به درگاه خداوند در قیامت، ویژه کسانی است که رضایت خداوند را به دست آورده اند (6) (مرضیه).

ص: 527


1- ترجمه المیزان، ج 40، ص 232؛ نورالثقلین، ج 5، ص5773.
2- تفسیر راهنما، ج20، ص 456
3- تفسیر نور، ج 12، ص 480
4- تفسیر راهنما، ج20، ص456
5- تفسیر راهنما، ج20، ص456
6- تفسیر راهنما، ج20، ص456

درس 297 صفحه 595 قرآن مجید

راه رستگاری

(فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا)(1)

پس بزهکاریش و پرهیزگاریش را به وی الهام کرد که محققا هر کس آن (نفس) را رشد داد و پاکیزه ساخت رستگار شد، و قطعا هر کس آن را پنهان ساخت ( آلوده کرد) ناکام گشت.

مقدمه

با وجودی که خداوند متعال راستگوترین افراد است (و من اصدق من اله قیلا) و هیچ گونه کذب و خلافی در گفتار او راه ندارد، ولی به خاطر اهمیت داشتن برخی مسائل و توجه دادن انسانها به آن، قبل از بیان آن مسئله سوگند یاد می کند. حال گاهی با یک قسم، گاهی با دو، سه و چهار قسم، و گاهی با پنج قسم؛ اما بیشترین قسمی که در قرآن به صورت متوالی ذکر شده در آغاز سوره مبارکه شمس است. در این سوره خداوند متعال یازده قسم یاد می کند. سؤالی که مطرح می شود این است که، این چه مسئله ای است که خداوند به خاطر آن یازده مرتبه سوگند یاد کرده است؟ در ادامه بحث پاسخ این پرسش را در می یابیم.

واژه ها

أَلْهَمَ: الهام کرد(2) (فعل ماضی، باب افعال).

فُجُورَ: روان شدن در معصیتها و زناکاری - دریدن پرده دینداری.

زَکَّا: پاک کرد (زکاه در لغت عربی در اصل به معنای طهارت، رشد و نمو، برکت، ستودن است که معنای اول و دوم با آیه بیشتر سازگار است). (3)

ص: 528


1- شمس: 8، 9، 10
2- الهام یعنی القاء کردن به قلب و ذهن وعقل، اینواژه تنها در مواردی به کار می رود که از جانب خداوند و عالم بالا باشد؛ تفسیر راهنما، ج2، ص502.
3- تفسیر نمونه، ج27، ص50.

خَابَ: محروم شد، خسارت دید.(1)

دَسَّا: ساقط کرد، از بهره آن کاست، پنهان کرد.(2)

نکات تفسیری

1.ارتباط سوگندهای قرآن با نتیجه آن

یازده قسم آغاز سوره شمس، بیان این حقیقت از سوی خداوند بزرگ است که من تمام وسائل مادی و معنوی را برای سعادت و خوشبختی شما انسانها فراهم ساخته ام. از یکسو با نور آفتاب و ماه صحنه زندگی شما را روشن و پربار نموده و نظام روز و شب و حرکت و سکون شما را تنظیم کرده و زمین را برای زندگی شما از هر جهت آماده ساخته ام. از سوی دیگر شما را با تمام استعدادهای لازم آفریده ام. وجدان بیدار به شما داده و بد و خوب را به شما الهام کرده ام. بنابراین هیچ کمبودی برای پیمودن راه سعادت ندارید، با این حال چگونه نفس خویش را تزکیه نمی کنید؟ و تسلیم دسیسه های شیطانی می شوید!

2.معنای الهام

آگاهی از خبری که در دل انسان بیفتد الهام است. الهام، افاضه و لطف الهی است که خدای تعالی به دل هر کس بخواهد می اندازد. اگر در آیه شریفه هم تقوای نفس وهم فجور را الهام خوانده است، برای این است که بفهماند خداوند صفات عمل انسان را به انسان شناسانده و به او فهمانده، عملی که انجام میدهد تقوا یا فجور است؛ و برایش مشخص کرده است که تقوا و فجور چگونه اعمالی است.(3)

3.سوگندهای فراوان

در قرآن کریم، سوگندهای فراوانی درباره موضوعات مختلف مطرح شده؛ از جمله سوگند به شهر مکه،(4) سوگند به شب و روز،(5) سوگند به عصر،(6) سوگند به جان پیامبرصلی الله علیه وآله(7) ،اما در هیچ سوره ای به اندازه این سوره سوگند متوالی یاد نشده است. در این سوره به علت اهمیت

ص: 529


1- . نهایه ابن اثیر
2- تفسیر راهنما، ج20، ص503 و 504
3- ترجمه المیزان، ج 40، ص253
4- بلد: 1
5- لیل: 1 و 2
6- عصر: 1
7- حجر: 72

موضوع کمال و تزکیه نفس، یازده سوگند یاد شده است؛ لذا پیامبر صلی الله علیه واله وقتی آیه شریفه( قد أفلح من زکاها) را می خواند می فرمود:

اللهم آت نفسی تقواها و انت ولیها و مولاها و زگها انت خیر من زکاها. (1)

خدایا! تقوای نفسم را به من بده و تو ولی و مولای آن هستی و آن را تزکیه کن، تو بهترین کسی هستی که آن را پاکیزه می کنی

4.هدایت ابتدایی و هدایت پاداشی تشریعی

خداوند سبحان دو نوع هدایت تشریعی دارد. الف: ابتدائی و عام، ب: پاداشی و خاص، هدایت ابتدائی از اوصاف کمالی حق است که با تعبیرهایی مانند: (فألهمها فجورها وتقواها)، (وإنا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا)(2)، (وهدیناه النجدین)(3) (هدی للناس )(4)که از آن یاد شده است.

غیر از هدایت عام آغازین، خدای سبحان هدایتی ویژه به نام هدایت پاداشی برای مکلفان دارد که به معنای ایصال به مطلوب(5) است و نصیب کسانی می شود که با محسن اختیار خود، هدایت ابتدائی خداوند و حق را پذیرفته به آن عمل کرده باشند، کسی که طبق هدایت تشریعی به معارف الهی ایمان آورد و به احکام دین عمل کند، خداوند متعال به او توفیقی می دهد تا بقیه راه را به آسانی بپیماید و این توفیق نتیجه عمل او است(فاما من أعطی واتقی * وصدق بالحسنی * فسنیسره للیسری)(6) آن که اهل اعطاء و تقوا و تصدیق نیکی ها باشد به زودی راه آسانی پیش پای او می گذاریم.

نتیجه این هدایت آن است که فرد هدایت شده راحتی راه های تکامل را می پیماید و این همان هدایت پاداشی است.

آیاتی مانند:( والذین اهتدوا زادهم هدی)،(7) (ومن یؤمن بالله یهد قلبه)(8) ، (ویهدی إلیه من ینیب)(9)

ص: 530


1- مجمع البیان، ج 10، ص755
2- انسان: 3
3- بلد: 10
4- بقره: 185
5- طه: 50
6- 6 لیل: 7- 5
7- محمد: 17
8- تغابن: 14
9- شوری: 13

... ناظر به این هدایت است.(1)

5.رستگاری پرواپیشگان

واژه فلاح، فراتر از معنای رهایی از موانع، معنای رسیدن به مقصود را نیز در بردارد.(2)

پروا پیشگان که بر هدایت الهی مستقرند؛ همان گونه که تقوای آنان زمینه ساز بهره مندی از قرآن کریم بود، زمینه ساز فلاح و رستگاری آنان نیز هست (واتقوا الله لعلکم تفلحون)(3) پرهیزگاران که از افراط و تفریط، عصیان، بخل و شح نفس در امان و دارای حفاظ تقوایند رستگارند (ومن یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون)(4) فلاح و رستگاری آرمان بلند و هدف نهایی انسان است و چون فلاح انسان در رسیدن به کمال مطلق است و کمال مطلق جز خداوند سبحان نیست، پس فلاح انسان در لقاء الله است و برای رسیدن به لقای الهی، گام های نخست را با هدایت فطری و تقوای اعتقادی، عبادی و مالی باید برداشت، آن گاه تا سر منزل مقصود، باید از هدایت و رهبری قرآن ناطق پیروی کرد.(5)

6.تقابل «دس» و «تزکیه»

در آیه شریفه «زگاها» و «داها» مقابل یکدیگر ذکر شده اند.

«دس» در لغت به معنای پنهان کردن آمده است چنان که در آیه دیگر آمده است و (ایمسیکه علی هون أم یده فی التراب)؛ «آیا فرزند دختر را با خواری نگاه دارد یا او را در خاک پنهان سازد».

بر این اساس تزکیه به معنای رشد و تعالی و «دس» به معنای پنهان کردن و اجازه رشد ندادن است. معانی دیگر مانند «پاکی» از لوازم معنای تزکیه هستند.

ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری (6)

ص: 531


1- تفسیر موضوعی آیت الله جوادی، ج16، ص47 و 48، با تلخیص
2- معنای اصلی ماده فلح چیزی است که لازمه آن رهایی از شرور و دستیابی به خیر و صلاح است و با این دو قید از ماده های نجات، ظفر، صلاح امتیاز می یابد اطلاق فلاح بر کشاورز و فلاحت بر کشاورزی از آن رو است که زمین با زراعت از بایر بودن می دهد و آباد می گردد؛ تسنیم، ج2، ص207
3- بقره: 189
4- حشر: 9
5- تسنیم، ج2، ص210
6- تفسیر نور، ج12، ص496

پیام ها

1.خداوند عصیان گری و پرهیزگاری نفس انسان و عوامل پیدایش آن صفات را به او شناسانده است (فالهمها ...). (1)

2. روح انسان دریافت کننده الهام از جانب خداوند است (فالهمها). (2)

3. تعادل قوا در ساختار روح انسان، آماده سازنده آن برای آگاهی فطری به پلیدیها و شناخت راه گریز از آنها است (وما سواها فألهمها فجورها وتقواها). (3)

4. شناخت پلیدیها ضرورتی مقدماتی در آشنایی با راه های پرهیزگاری است (فالهمها ... تقواها). (4)

5. ابتدا باید پلیدی ها را بشناسیم سپس راه گریز و پرهیز از آنها را (کلمه فجور قبل از تقوا آمده است) (فجورها وتقواها).(5)

6. پاک سازندگان و رشد دهندگان روح خویش، اهل نجات اند و به هدف اصلی دست یافته و همواره در خوبی خواهند ماند (قد أفلح من زکاها). (6)

7. تزکیه و خودسازی، محروم کردن نیست؛ رشد دادن است (زکاها).(7)

8. هر کس نفس خود را در لابه لای عادات و رسوم و پندارها مخفی کند و غافلانه دنبال تأمین خواسته های نفسانی رود محرومیت بزرگی خواهد داشت (قد خاب من دساها). (8)

9. گناه پیشگی برخلاف طبیعت نفس انسان است (دساها). (9)

10. گناه مایه سقوط و تباهی نفس انسان است (فجورها - دساها). (10)

ص: 532


1- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505
2- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505
3- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505
4- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505
5- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505
6- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505
7- تفسیر نور، ج12، ص497 و 501
8- تفسیر نور، ج12، ص497 و 501
9- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505.
10- تفسیر راهنما، ج20، ص 501 تا 505.

درس 298 صفحه 597 قرآن مجید

قوس صعود

(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ مَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ)(1)

ما انسان را در بهترین اعتدال آفریدیم، سپس او را به مرتبه پست ترین پست ها باز می گردانیم مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند که آنان اجری پایان ناپذیر خواهند داشت.

مقدمه

انسان موجودی پیچیده و دارای ابعادی مختلف است. لذا در قرآن کریم به زاویه های مختلف خلقت انسان و مقامات مادی و معنوی او اشاره شده و صفات رذیله و فضایل حمیده او بیان گردیده، در این آیات، مقامات معنوی و استعدادهای درخشان او برای رسیدن به کمالات معنوی و هم چنین سقوط عجیب انسان را تبیین نموده است.

واژه ها

خَلَقْنَا: خلق کردیم، آفریدیم (فعل ماضی از ماده «خلق»).

أَحْسَنِ: نیکوترین (فعل تفضیل از ماده «حسن»).

تَقْوِیمٍ: ساختار، در آوردن چیزی به صورت مناسب و زیبا و موزون (مصدر باب تفعیل از ماده «قوم»).

رَدَدْنَا: برگرداندیم (فعل ماضی از ماده «ردد»).

أَسْفَلَ: پایین ترین، اسم تفضیل از ماده «سفل»).

سَافِلِینَ: پستها، پایینها (اسم فاعل، صیغه جمع، از ماده «سفل»).

مَمْنُونٍ: پایان پذیر، غیر ممنون یعنی غیر مقطوع و دائمی (اسم مفعول از ماده «منن»).

ص: 533


1- تین: 4 و 5 و6

نکات تفسیری

1.منظور از «أحسن تقویم» چیست؟

خداوند متعال هر چیزی را که خلق کرده نیکو آفریده است و«الذی أحسن کل شیء خلقه»؛ (1)

او همان کسی است که هر چیزی را آفرید نیکو آفرید.

نظام هستی و موجودات آن، بر اساس نظام احسن است و هر چیز به بهترین وجه خلق گردید، ولی در انسان خصوصیتی است که خداوند متعال آن را جداگانه بیان کرده و فرمود: «انسان را در بهترین قوام خلق کردیم»، و این همان چیزی است که انسان را از سایر موجودات ممتاز کرده و بر آنها برتری بخشیده و آن عقل و فطرت الهی و قدرتی است که در وجود انسان است که با آن می تواند عوالم مختلف را سیر کند، حتی از فرشته ها بالاتر رود و مسجود ملائکه گردد.

(ولقد کرمنا بنی آدم ... وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا):(2)

و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم ... و بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.

(... ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین).(3)

سپس [جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم. پس بزرگ و پربرکت است خدایی که بهترین آفرینندگان است.

پس منظور از «أحسن تقویم» عقل و شعور و قدرت و اختیاری است که خداوند به انسان داده و در پرتو این استعدادها به مقام قرب پروردگار (فاما آن کان من المقربین )(4)می تواند برسد.

2. منظور از «أسفل سافلین» چیست؟

«أستقل سافلین» یعنی پست ترین پستی ها که پایین ترین مرتبه است. و منظور از آن مقام منحطی است که از هر پستی، پست تر و از مقام هر شقی و زیانکاری پایین تر است.

بر این اساس معنای آیه این است که؛ سپس ماهمین انسان را که در بهترین تقویم آفریدیم، به مرتبه پستی برگرداندیم که از جایگاه تمام خلایق پست تر است.

کسانی که این استعداد بی نظیر الهی را تباه کنند و به فعلیت نرسانند و به جای خدا پرستی

ص: 534


1- سجده: 7
2- اسراء: 70
3- مؤمنون:14
4- واقعه: 88

به هواپرستی بپردازند، خود را از سعادت ابدی محروم ساخته و بر اثر شرک، کفر، ضلالت، طغیان و فسق و فجور، به قعر جهنم و پایین ترین در کات آن که (الدرک الأسفل من النار)(1) است سقوط می کنند.

البته انسان هایی که اهل ایمان و عمل صالح باشند نه تنها از درجات معنوی که خدای تعالی اعطا فرموده سقوط نمی کنند بلکه در پرتو این دو به کمالات معنوی برتر می رسند و استعدادهای الهی خود را شکوفا می کنند.

3.مراد از «أجر غیر ممون» چیست؟

منظور از «أجر غیر ممنون» پاداش دائمی و خالی از هرگونه نقص و کمبود است. چون پاداش های الهی در قیامت مانند نعمت های دنیوی نیست که محدود و مربوط به زمانی خاص باشد، چنان که در جای دیگر می فرماید:

(لا مقطوعه ولا ممنوعه)(2)

نه هرگز تمام می شود و نه اهل آن از آن ممنوع می گردند.

پیام ها

1. ساختار وجودی انسان استوارترین و زیباترین ساختار و در اوج اعتدال است (فی أحسن تقویم) (3)

2. خلقت انسان ویژه و منحصر به فرد است (لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم).

3. انسان در اصل خلقت پستی ندارد و سقوط او در طی مراحل زندگی و در نتیجه عمل او واقع می شود (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ مَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ). (4)

4. هرچه امکانات و استعدادها بیشتر و زمینه های رشد قوی تر باشد، استفاده نکردن از امکانات و شکوفا نکردن استعدادها مجازات سخت تر و سقوط وحشتناک تری در پی دارد (َقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ مَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ).

5. تنها راه نجات از سقوط به پست ترین مراتب، ایمان و عمل صالح است (إلا الذین آمنوا وعملوا الصالحات).

ص: 535


1- نساء: 145
2- واقعه: 33
3- تفسیر راهنما، ج20، ص 586
4- تفسیر نور، ج12، ص530

درس 299 صفحه 599 قرآن مجید

دنیا مزرعه آخرت

(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ)(1)

پس هر کسی هم وزن ذره ای کار خیر کند آن را می بیند و هرکس هم وزن ذرهای کار بد کند می بیند.

مقدمه

بعضی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به انفاق أموال اندک، بی اعتنا بودند و می گفتند: اجر و پاداش بر انفاق چیزهایی است که ما آن را دوست داریم و اموال اندک چیزی نیست که مورد علاقه ما باشد. هم چنین نسبت به گناهان کوچک بی اعتنا بودند. این آیات نازل شد و آنها را به خیرات کوچک ترغیب کرد و از گناهان کوچک بر حذر داشت.(2)

واژه ها

مِثْقَالَ: هر وسیله ای که با آن وزنها را می سنجند (اسم آلت بر وزن مفعال).

ذَرَّهٍ :دانه های ریز غبار، که در شعاع آفتاب دیده میشود.

یَرَهُ: می بیند آن را (فعل مضارع مجزوم از ماده «رأی»).

نکات تفسیری

1.جامع ترین آیه

از عبدالله بن مسعود نقل شده است که محکم ترین آیات قرآن مجید، همین آیات می باشد و از آن تعبیر به جامعه می کرد. به راستی ایمان عمیق به محتوای آن کافی است که انسان را در مسیر حق را داشته و از هرگونه شر و فساد باز دارد. در حدیثی آمده است که مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد:

ص: 536


1- زلزال: 8- 7
2- مجمع البیان، ج10، ص 800

علمنی مما علمک الله؛

از آن چه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله او را به مردی از یارانش سپرد تا قرآن به وی تعلیم کند و او سوره اذا زلزلت الارض را تا به آخر به او تعلیم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همین مرا کافی است(در روایت دیگری آمده تکفینی هذه الآیه همین یک آیه مرا کفایت می کند) پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: او را به حال خود بگذار که مرد فقیهی شد. دلیل آن هم روشن است، زیرا کسی که می داند اعمال ما حتی به اندازه یک ذره یا یک دانه خردل(1) مورد محاسبه قرار می گیرد، امروز به حساب خود مشغول می شود.(2)

2. هدف از محاسبه دقیق چیست؟

اگر خداوند کریم است چرا این قدر در محاسبه دقیق است؟ باید گفت این دقت در محاسبه عین لطف و کرم است تا او بگوید: هر کار خیر گرچه اندک باشد نزد من ضایع نمی شود. ثانیا؛ انسان را از ارتکاب معصیت پرهیز دهد. (3)

3.پاسخ به یک سؤال

مطابق این آیات، انسان همه اعمال خود را در قیامت اعم از نیک و بد، کوچک و بزرگ می بیند، این معنی چگونه با آیات احباط»، «تکفیر»، «عفو» و «توبه» سازگار است؟ زیرا آیات احباط می گوید: بعضی از اعمال مانند شرک، تمام حسنات انسان را از بین میبرد(لئن أشرکت لیحبطن عملک)(4) و طبق آیات تکفیر، گاهی «حسنات» سیئات را از بین می برد( إن الحسنات یذهبن السیئات)(5) و آیات عفو و توبه می گوید: در سایه عفو الهی یا توبه کردن، گناهان محو میشوند. این مفاهیم چگونه با مسأله مشاهده تمام اعمال نیک و بد تطبیق می کند؟

پاسخ

1. دو اصل فوق که انسان، هر ذره ای از کار نیک و بد را می بیند، یک قانون کلی است و می دانیم هر قانونی ممکن است استثناهایی داشته باشد. آیات عفو، توبه، احباط و تکفیر به

ص: 537


1- لقمان: 16
2- تفسیر نمونه، ج27، ص231 و 232
3- نسیم حیات، ذیل آیه مورد بحث، ص490
4- زمر: 65
5- هود: 114

منزله استثنا از این قانون کلی است.

2. در مورد احباط و تکفیر، اعمال انسان در حقیقت موازنه و کسر می شود؛ هنگامی که انسان نتیجه این موازنه را می بیند در حقیقت تمام اعمال نیک و بد خود را دیده است. همین سخن در مورد عفو و توبه نیز جاری است، چرا که عفو، بدون لیاقت و شایستگی صورت نمی گیرد و توبه نیز خود یکی از اعمال نیک است.

4.تجسم اعمال

پاداش و مجازات آخرت؛ تجسم یافتن اعمال است. نعیم و عذاب قیامت، اعمال نیک و بد ماست که تجسم و تمثل پیدا می کند؛ تلاوت قرآن صورتی زیبا پیدا می کند. غیبت و رنجانیدن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید. به عبارت دیگر اعمال، صورتی مادی و دنیایی دارد که فانی و موقت است. و صورت و چهره ای ملکوتی، که هرگز فانی نمی شود و بعد از مرگ به آن خواهیم رسید و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهیم کرد.

لذا در این دو آیه می فرماید: اگر کسی ذرهای کار خوب یا بد انجام دهد آن عمل خوب یا بد را در قیامت مشاهده خواهد کرد.

پیام ها

1. سرنوشت هر کس در آخرت وابسته به کردار او در دنیا است (ومن یعمل.. یره) . (1)

2. در آخرت تمام اعمال انسان حتی کوچک ترین آنها مجسم و قابل رؤیت است (من یعمل ....یره) (2)

3. عمل، هرچه هم کوچک باشد حساب و کتاب دارد، لذا نه گناهان را کوچک شمردید و نه اعمال خوب را (مثقال ذره).(3)

4. ترغیب کار خیر و وعده پاداش به آن، مقدمه و تمهید در امر تربیت است (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ*وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ)(4)

ص: 538


1- تفسیر راهنما، ج 2، ص 670
2- تفسیر راهنما، ج 2، ص 670
3- تفسیر نور، ج12، ص 566
4- تفسیر راهنما، ج 2، ص 67

درس 300 صفحه 601 قرآن مجید

عیب جویان؟

(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ)(1)

وای بر هر طعنه زن عیب جویی.

مقدمه

بعضی از گناهان در ابتدای نظر یک گناه است ولی با دقت که نگریسته شود چند گناه است، مانند مسخره کردن و طعنه زدن، که گناهانی از قبیل تحقیر، کشف عیوب دیگران، اختلاف افکنی، غیبت، تهمت، کینه، فتنه و انتقام در آن نهفته است. یکی از گناهانی که وعده عذاب به آن داده شده عیب جویی و مسخره کردن است که سوره همزه به آن پرداخته است.

واژه ها

وَیْلٌ:(2)وای، هلاک و بدبختی.

هُمَزَهٍ :(3)بسیار عیب جو (صیغه مبالغه از ماده «همز»).

لُمَزَهٍ:(4) بسیار طعنه زننده، بسیار مسخره کننده (صیغه مبالغه از ماده «لمز»).

نکات تفسیری

1.شأن نزول

عاص بن وائل(5) مرد ثروتمندی بود که در مکه زندگی می کرد و همیشه به مال و منال خود.

ص: 539


1- همزه آیه1
2- ویل لفظی است که هر که در مهلکه واقع شود آن را به کار می برد و آن در اصل عذاب و هلاک است.
3- همزه و لمزه مفهوم مشابه دارند و یک بار در قرآن آمده است.
4- همزه و لمزه مفهوم مشابه دارند و یک بار در قرآن آمده است.
5- البته در نام شخص اختلاف است و بعضی مفسرین نام های متفاوتی ذکر کرده اند.

می بالید و دیگران را مسخره می کرد و به فکر جمع آوری اموال خود بود. شبها که می خوابید سکه های طلا و نقره را در زیر متکای خود می گذاشت و به فکر این بود که چگونه آن ها را چند برابر کند. پول هایش را دائما میشمرد و از درخشش درهم و دینارها لذت می برد و تمام شخصیت دیگران از نظر او در ثروت خلاصه می شد. وقتی لباسهای وصله دوخته فقرا را میدید، آنها را مسخره می کرد، چه لباس های زیبایی! این را از کجا خریدهای و پیش کدام خیاط دوخته ای؟ ... لباس های فاخر می پوشید و سر راه پیامبر می ایستاد و با حالت تمسخر صدای پیامبر را در می آورد و می گفت: نماز بخوانید و روزه بگیرید و انفاق کنید، به بهشت می روید. بلند بلند می خندید و می گفت:ای پیامبر! به بهشت تو احتیاج ندارم و با پول هایم می توانم بهشت بخرم و هیچ کس را در آن راه ندهم ....(1) وی نهایتا در بستر مرگ افتاد و ثروت او را نجات نداد.

2.منظور از ویل چیست؟

مفسرین برای ویل معانی مختلفی کرده اند از جمله:

الف: نکوهش و سرزنش یا نفرین و هلاکت همراه با توبیخ است(2) و تنوین آن برای بیان بزرگی آن عذاب سخت است.(3)

ب. چاهی است در قعر جهنم به نام ویل، که آتش جهنم از آن چاه بیرون می آید. حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: در قعر این چاه صندوقی است که چهارده نفر در آن صندوق حبس ومعذبند، هفت نفر از سابقین هستند، مثل قابیل، نمرود، شداد، کشنده شتر صالح، قارون، فرعون، هامان. و هفت نفر از لاحقین. (4)

ج. نام یکی از درهای جهنم است.(5)

3.فرق همز ولمز

همز ولمز هر دو به معنای عیب جویی و تمسخر کردن هستند با این تفاوت که:

1. همز؛ عیب جویی در غیاب و از موارد غیبت است. لمز؛ عیب جویی و مسخره کردن رو در

ص: 540


1- برگرفته از تفسیر مختلف
2- برگرفته از تفسیر جامع، ج 7، ص 491
3- منهج الصادقین، ج10، ص341
4- تفسیر اطیب البیان، ج14، ص223
5- لسان العرب، ج11، ص 739.

رو است. (1)

2. همز؛ عیب جویی با چشم و ابرو و اشاره است. لمز؛ عیب جویی با زبان است.(2)

خداوند به حضرت موسی خطاب کرد

ما دمت لاتری ذنوبک تغفر، فلا تشتغل بعیوب غیرک.(3)

مادامی که علم نداری گناهت بخشیده شده است، عیب دیگران را مگیر.

4. عوامل مسخره کردن و طعنه زدن

الف. علم: برخی به خاطر دانش محدودی که به دست آورده اند دیگران را به تمسخر گرفته و به خطا تصور می کنند همه چیز را می دانند و بقیه در اشتباه اند. خداوند متعال در این باره فرموده است:

هنگامی که رسولانشان دلایل روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ می شمردند ولی آنچه را (از عذاب)به تمسخر می گرفتند آنان را فرا گرفت.(4)

ب. قدرت: کفار می گفتند:(من أشد ما قوه) (5)

ج. جهل و نادانی: وقتی حضرت موسی علیه السلام به قوم بنی اسرائیل برای کشف قاتل دستور کشتن گاو ماده و زردرنگ میان سال را داد قوم بنی اسرائیل گفتند: (قالوا أتتخذنا هزوا)(6)حضرت موسی علیه السلام پاسخ داد:

«اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین»؛

به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم.

پس یکی از ریشه های تمسخر، جهل و نادانی است.

د. ثروت: مانند آیه مورد بحث (ویل لکل همزه لمزه * الذی جمع مالا وعدده)(7) یا مانند قارون ...

ه. بی عقلی و کم خردی : (وإذا نادیتم إلی الصلاه اتخذوها هوزا ولعبا ذلک بانهم قوم لا یعقلون)(8)

ص: 541


1- برگرفته از مخزن العرفان، ج 15، 276
2- تفسیر نور، ج 12، ص 591.
3- خصال صدوق، ج 1، ص 217
4- فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم وحاق بهم ما کانوا به یستهزئون؛ غافر: 83
5- فصلت: 15
6- بقره: 67
7- همزه: 1 و 2
8- مائده، 58

و زمانی که به نما ز فرا می خوانید، آن را مسخره و بازی می گیرند. این بدان جهت است که مردمی هستند که اندیشه نمی کنند.

5.عاقبت مسخره کنندگان

الف. گرفتار عذاب الهی در دنیا شدند: (ولقد استهزیء، برسل من قبلک فحاق بالذین سخروا منهم ما کانوا به یستهزؤون)(1)

و البته پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند، در نتیجه کسانی را که ایشان را مسخره می کردند آنچه مورد تمسخرشان بود فراگرفت.

ب. گرفتار تمسخر خداوند و عذاب آخرت شدند (الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فی الصدقات والذین لا یجدون إلا جهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم ولهم عذاب ألیم)،(2) کسانی که بر مؤمنانی که داوطلبانه صدقه می دهند و همانان که جز کوشش خویش چیزی نمی یابند، عیب می گیرند و آنان را مسخره می کنند خدا آنان را به تمسخر گیرد و عذابی دردناک دارند. (ذلک جزاؤهم جهنم بما کفروا وتخذوا آیاتی ورسلی هزوا)(3)، آن جهنم جزای ایشان است به سبب کفری که ورزیدند و آیات مرا و پیامبران مرا به مسخره گرفتند.

6. درمان مسخره کردن

الف. دیگران را از خودمان بهتر بدانیم

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)(4)هان ای کسانی که ایمان آوردند، نباید دستهای دسته ای دیگر را مسخره کند، باشد که آنان از ایشان بهتر باشند، و نه دسته ای از آنان دسته ای دیگر را، ممکن است که آن دسته از این یک بهتر باشند، و به همدیگر طعنه مزنید و نه به یکدیگر لقب بد دهید، چه بد است نام زشت نهادن پس از ایمان، و هر کس توبه نیارد پس آنان همان ستمکاران باشند.

قال المسیح یا عبید السوء: تلومون الناس علی الظن ولا تلومون انفسکم علی الیقین؛(5)حضرت مسیح گفت: ای بندگان بد! شما مردم را با گمانی ملامت می کنید، ولی خود را بر آنچه بدان یقین دارید ملامت

ص: 542


1- انعام: 10
2- توبه: 79
3- کهف: 106
4- حجرات: 11
5- تحف العقول، ص 501.

نمی کنید!؟

ب. نعمت های الهی را به یاد آوریم (چه بسا دیگران خصوصیت نیکی دارند که ما از آن بی بهره ایم (ولا تتخذوا آیات الله هزوا واذکروا نعمت الله علیکم) (1)

آیات الهی را به تمسخر نگیرید و نعمت های خدا را که به شما ارزانی داشته یاد کنید.

ج. تفکر در آیات الهی و عاقبت مسخره کنندگان چون فرعون - قارون و....

پیام ها

1.عیب جویی و طعنه زدن و مسخره کردن از گناهان بزرگی است که خداوند به مرتکبان آن وعده عذاب داده است (ویل لکل همزه لمزه).

2. عیب جویی و طعنه زدن و مسخره کردن هیچ کس جایز نیست و مرتکب آن گرفتار عذاب الهی خواهد شد (ویل لکل همزه لمزه).

3. یکی از عوامل طعنه زدن و مسخره کردن، مغرور شدن به ثروت است (لکل همزه لمزه الذی جمع ما وعدده)

ص: 543


1- بقرہ: 231

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109