اسلام، ایمان...

مشخصات کتاب

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »

اسلام، ایمان...

رضا کیانی رهنانی

(کیان اصفهانی)

ص: 1

اشاره

ص: 2

فهرست مطالب

1) اسلام چیست؟ ...5

2) ایمان چیست؟ ...8

3) وسیله سنجش ایمان ...9

4)عوامل ضعف و قوت ایمان ...11

5) علامات تقوا...14

6) خصوصیات دیگر متقین...19

7) ارادۀ خیر خداوند به بنده ...25

8) فقاهت در دین ...27

9) نشانه های فقاهت ...31

10) فقیه حقیقی کیست؟ ...32

11) درگذشت فقیه ...33

12) زاهد و بی اعتنا به دنیا ...34

13) سود و ضرر و زیان دنیا برای چه کسانی می باشد؟ ...39

14) بصیر و بینا شدن نسبت به عیوب خویش ...42

15) نتیجه ...50

16) اینکه گفته می شود نباید ترک دنیا کرد؛ چیست؟ ...52

17) وظیفه ما در دنیا و نسبت به دنیا چیست؟ ...54

18) کمال آدمی در چیست؟ ...63

ص: 3

19) بهترین ادب ها کدام است؟ ...66

20) چگونه می توان ادب نیکو بدست آورد؟...67

21) فرزندان خود را چگونه تربیت کنیم؟...69

22) برخی از روش های تربیتی اسلامنسبت به فرزندان ...72

23) بدکاران را چگونه می توان تربیت نمود؟ ...74

24) دعا ...76

25) خیر دنیا و آخرت...77

26) نتیجه دروغ ...80

27) حال چه کنیم که از جمله دروغگویان محسوب نگردیم؟ ...85

28) موارد مجوز دروغ ...86

مطلب آخر ...89

29) و اداء الأمانه، (ادای امانت) ...90

نتیجه ...94

رأس همه امانات ...95

و عفَّهُ بطن، (عفَت شکم)...98

ذکر علی علیه السلام...99

چرا ذکر علی عبادت است؟ ...99

حب علی علیه السلام ...102

ولایت علی علیه السلام...106

ص: 4

1) اسلام چیست؟

«إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ »؛ (1)همانا دین در نزد خدا، اسلام است.

«وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ »؛(2) و هر که دینی جز اسلام اختیار کند، هرگز از او پذیرفته نشود و او در آخرت از زیانکاران است.

«وَ الاِسلام مَا جَری عَلی اللِسان...»(3)؛ و اسلام آن چیزی است که بر زبان جاری می گردد. و آن جمله ای است که بر زبان شخص جاری می شود. و آن جمله ی مقدس «شهادتین» یعنی گفتن: «أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله» می باشد.

پس چنانچه فردی غیر مسلمان جمله ی «شهادتین» را بر زبان جاری نماید مسلمان شده و می تواند با یک دختر و یا یک پسر مسلمان ازدواج نماید.

پس اسلام صرفا با گفتن «شهادتین» برای انسان حاصل می شود.

«... وَحَلَّتْ بِهِ الْمُناکَحَهْ».(4)

و به محض ادای جمله ی «لا إله إلا الله» بر زبان، با اعتقاد کامل و ایمان کامل بر اینکه غیر از خدای احد و واحد خدایی نیست در میان حصار محکم آمن الهی قرار می گیرد.

ص: 5


1- آل عمران (3) /19.
2- آل عمران (3)/85
3- علی علیه السلام، بحارالأنوار، ج 50، ص 208.
4- علی علیه السلام، بحارالأنوار، ج 10، ص 208.

زیرا کلمه «لا إله إلا الله» حصار و قلعه می باشد: «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی»(1)

و هر کس داخل این حصار گردد: «مَنْ دَخَلَ حِصْنِی...» (2)

«... أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»؛(3) از عذاب الهی ایمن خواهد بود.

بشرط آنکه علاوه بر اعتقاد بر یگانگی خدا، اعتقاد بر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه ی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین به عنوان جانشینان برحق پیامبر صلی الله علیه و آله داشته و ولایت آنها را بر خود بپذیرد.

«بِشَرْطِها وَ شُرُوطِها وَ أَنَا مِنْ شُروُطِها» (4)

امام رضا علیه السلام می فرماید:

شرط داخل شدن در این قلعه ی محکم الهی و ایمن شدن از عذاب الهی، قبول داشتن ولایت ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد.

[یعنی از شرطهای اقرار به کلمه ی «لا إله إلا الله» اقرار به امامت امامان معصوم علیهم السلام است که از جانب خداوند متعلیه السلام معین شده اند و طاعتشان بر همگان فرض و واجب است.]

بنابراین چنانچه شخص غیر مسلمان «أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله» را بر زبان جاری نماید، بدون اعتقاد و ایمان درونی بر یگانگی خدا،

ص: 6


1- بحارالأنوار، ج 9، ص126
2- بحارالأنوار، ج 9، ص126
3- امام رضا علیه السلام و او از پدرش تا پیامبر صلی الله علیه و آله و او از جبرئیل و از خدای متعال..
4- عوالی اللآلی، ج4، ص 94.

صرفاً می تواند با یک دختر و یا یک پسر مسلمان ازدواج نماید.

و این در حالی است که اعتقاد و کفر درونی خود را آشکار نکرده باشد.

مانند اسلام آوردن ابوسفیان علیه الهاویه، که فقط زبانی اسلام آورد و ایمان نیاورد و بعد عدم اعتقاد و ایمان او به خدا آشکار شد.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به مردی شامی که سؤالاتی از آن حضرت پرسید و چون پاسخش را فرمود، عرض کرد: اکنون به خداوند اسلام آوردم - (حضرت فرمود: نه، بلکه اکنون به خدا ایمان آوردی، اسلام پیش از ایمان است، به وسیله اسلام از یکدیگر ارث برند و با هم ازدواج کنند اما به وسیله ی ایمان ثواب و پاداش می برند.

ص: 7

2) ایمان چیست؟

ایمان در لغت به معنی گرویدن و عقیده و باور داشتن است.

اگر کسی به جمله مقدس «لا إله إلا الله و محمد رسول الله» اعتقاد و ایمان داشته باشد و این اعتقاد و ایمان در قلبش ثابت و استوار بماند، بطوری که اعمالش آن باور درونی را تصدیق گرداند مؤمن است.

«اَلْإِیمَانَ مَا وَقَرَ فِی اَلْقُلُوبِ...»(1)؛ ایمان آن چیزی است که ثابت و استوار در قلب باشد.

و آن چیز، چیزی جز اعتقاد و باور بر توحید و یگانگی خدا نیست.

که این ایمان و باور درونی به خدای یکتا را باید اعمالی از بنده تصدیق نماید که نشان دهد خدای واحد را قبول و به او ایمان آورده و خود را بنده محض او می پندارد. اعمالی که شارع مقدس (پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله) دستور بر انجام آنیا ترک آن داده باشد. وَ صَدَّقَتْهُ اَلْأَعْمَالُ.»(2)

پس کسی که اعتقاد بر یگانگی خدا دارد و خود را بنده محض خدا می داند، باید اعمالی انجام دهد تا این اعتقاد و باور حقیقی و واقعی را تصدیق نماید. مثلا باید نماز بخواند، روزه بگیرد، زکوه و خمس بدهد، امر به معروف و نهی از منکر نماید، اعمال نیک و کارهای خیر انجام دهد؛ چرا که انجام دادن اعمال نیک و خیر و انجام ندادن اعمال ناپسند و غیر نیک، خود وسیله ای برای سنجش ایمان در افراد می باشد.

ص: 8


1- امام علی علیه السلام: بحارالأنوار، ج 50، ص 208.
2- امام علی علیه السلام: بحارالأنوار، ج 50، ص 208.

3) وسیله سنجش ایمان

یکی از وسایل شناخت و سنجش ایمان در خویش این است که: اگر از کار نیک خود خوشحال: «إِذا سَرَّتْکَ حَسَنَتُکَ»

و از کار بد خود دلگیر شدی: «وَسائَتْکَ سِیِّئَتُکَ »

[بدان که] مؤمن هستی: «فَأَنْتَ مُؤمِنٌ». (1)

البته باید مواظب بود خوشحال شدن از عمل نیکی که انجام می گیرد انسان را دچار عجب و خودپسندی نکند که اگر اعمال نیک آدمی - برای خدا نباشد، تمامی تباه می گردد.

«سَیِّئَهٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ حَسَنَهٍ تُعْجِبُکَ»؛(2) [بنابر این] سیئه و بدی که تو را اندوهگین ساز دنزد خدا بهتر است از حسنه و خوبی که تو را به خودبینی و سرفرازی وادارد.

و لیکن دلگیری از عمل ناپسند خویش نیز نباید به آن حدی برسد که ناامیدی از درگاه الهی را به همراه داشته باشد.

همچنین اگر بخواهیم مؤمن باشیم باید آنچه برای خود می خواهیم برای مردم نیز بخواهیم.

«أحبِب لِلنّاسِ ماتُحِبُّ لِنَفسِکَ»؛ آنچه برای خود می خواهی برای مردم بخواه، «تَکُن مُؤمِناً»؛(3) تا مؤمن باشی.

ص: 9


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله مستدرک حاکم، ج 1، ص 14.
2- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه.
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: مستدرک الوسائل - ارشاد القلوب، ج 1، ص 118.

زیرا رأس ایمان (یا سرچشمه های ایمان) نیکی کردن و خوشرفتاری نمودن با مردم و اهل ایمان است: «رَأْسُ اَلْإِیمَانِ اَلْإِحْسَانُ إِلَی اَلنَّاسِ».(1)

کما اینکه: ریشه زشتی ها و ناکسی ها بر ناکسان نیکی نمودن و خوبی کردن است: «رَأْسُ اَلرَّذَائِلِ اِصْطِنَاعُ اَلْأَرَاذِلِ»(2)

ص: 10


1- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.

4) عوامل ضعف و قوت ایمان

اما چه چیزی باعث می گردد ایمان انسان سست و ضعیف گردد و چه عاملی باعث می شود ایمان ثابت و استوار باقی بماند:

الف) عامل اساسی قوت ایمان

ب) عامل اساسی ضعف ایمان

الف) آنچه باعث می گردد ایمان قوت پیدا کند و ثابت و استوار بماند، ورع و تقوا و خوف از خداست.

«...الّذی یُثَبّتُهُ فیهِ الوَرَعُ ، والّذی یُخْرِجُهُ مِنهُ الطَّمَعُ»(1)

لذا قرآن می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ...»(2)؛ ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا بترسید.

و متقین را امام صادق علیه السلام در آیه ی «هُدًی لِلْمُتَّقِینَ» (3)شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام می خواند. (4)

و در جای دیگر امام باقر علیه السلام می فرماید: « مَا شِیعَتُنَا إِلاَّ مَنِ اِتَّقَی اَللَّهَ وَ أَطَاعَهُ ... »(5)

آن کسی شیعه ی ماست که پرهیزگار و مطیع خدا باشد: «شِیعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ

ص: 11


1- امام سجاد علیه السلام: سفینه البحار - وسائل الشیعه، ج 20، ص358.
2- البقره(2)/278.
3- البقره(2)/2
4- بحار الانوار.
5- تحف العقول - الکافی، ج 2، ص 74

اَللَّهَ.»(1) ؛ شیعه ی ما در حقیقت پیرو امر خداست.

و همچنین هیچ عمل خیر پذیرفته نمی شود مگر از متقین.

ابوالحسن عمری می گوید: مردی از قائلین به حق، مالی را به همراه نامه های گروهی از مؤمنین به سوی صاحب الزمان علیه السلام حمل کرد و در میان هر دو اسم را فاصله گذاشته بود و از غیر ایشان، ده اشرفی برده بود به اسم زنی که مؤمنه نبود.

پس حضرت ولی عصر علیه السلام تمام اموال را قبول فرمود و در هر فاصله ای به وصول مال آن شخص، (مطلبی) نوشت، ولی آن ده اشرفی را به آن زن برگرداند و در زیر اسم او مرقوم فرمود:

«إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»(2)؛ بدرستی که قبول نمی شود مگر از متقین و پرهیزگاران

و در این زمینه حضرت علی علیه السلام می فرماید: شما (شیعیان) نمی توانید مثل من باشید: « اَلا و اِنَّکُم لاتَقدِرونَ عَلی ذلکَ...» [چون] پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه ی کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان جهت افطار و سحر خود قناعت کرده است.

«و لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ و اجتِهادٍ»(3)؛ بلکه شما مرا به وسیله پرهیزگاری و تلاش و کو شش یاری کنید.

ص: 12


1- بحارالأنوار، ج75، ص186.
2- المائده (5)/27
3- نهج البلاغه فیض، نامه 45.

[و در تقوی و پرهیزگاری، هیچ پارسایی و تقوی سودمندتر از ترک گناهان و خودداری از آزار مؤمن نیست.]

«لاَ وَرَعَ أَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحَارِمِ اَللَّهِ وَ اَلْکَفِّ عَنْ أَذَی اَلْمُؤْمِنِ»(1)

ص: 13


1- امام رضاعلیه السلام: الکافی، ج 8، ص 244 - فقه الرضا، ص 356.

5) علامات تقوا

اشاره

اما برای تقوا علامات و نشانه هایی است:

إن للتَّقوی' علاماتٌ

1- الخوف من الجلیل،

2- و العمل بالتزیل،

3- و القناعه بالقلیل،

4- و الإستعداد لیوم الرحیل، (1)

1- الخوف من الجلیل (خوف از خدا)

از نشانه ها و علامات اهل تقوا این است که خوف از خدای جلیل داشته باشند و در محضر خدا معصیت ننمایند.

بخصوص اگر خدا نعمتهایش را پی در پی بر بندهای سرازیر کرده باشد و بنده معصیت و نافرمانی او را نماید باید از عقوبت و مجازات خدای سبحان برحذر باشد (بترسد).

« یَا اِبْنَ آدَمَ إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ »؛ ای پسر آدم هرگاه دیدی خدای سبحانت،

«یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ»؛ نعمت های خود را پی در پی به تو عطا می فرماید،

«وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ»؛ در حالی که تو او را نافرمانی می کنی،

«فَاحْذَرْهُ.»؛(2) پس از عقوبت او برحذر باش.

زیرا خداوند جن و انس را نیافریده مگر برای عبادت و بندگی خویش.

ص: 14


1- امام علی علیه السلام: فهرست غرر و درآمدی، ص 414
2- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه -بحارالأنوار، ج 70، ص 383.

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ »(1)؛ و ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای پرستش من.

پس انسان را نیافرید تا در زمین معصیت و نافرمانی او کند.

و آنکس خوفش از خدا بیشتر است که معرفتش به خدا بیشتر باشد:

«مَنْ کَانَ بِاللَّهِ أَعْرَفَ کَانَ مِنَ اَللَّهِ أَخْوَفَ »(2)؛ هر کس معرفتش به خدا بیشتر باشد، ترسش از خدا بیشتر است.

از این رو قرآن می فرمایید: -

« إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ »(3)، و از (میان) اصناف بندگان تنها مردمان دانا از خدا می ترسند.

و کسی که خوف و ترس از خدا او را مشغول سازد، از مخلوقات ترس و واهمه به دل راه نمی دهد.

ز این رو حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

«طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ خَوْفُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ خَوْفِ اَلنَّاسِ»(4)؛ خوشا به حال کسی که ترس از خدا او را از ترس از مردم باز دارد.

و کسی که خوف و ترسی از بندگان خدا در دل نداشته باشد، عظمت و جلال خدا را در نزد خود درک نموده، و کسی که عظمت خالق را در نزد خود

ص: 15


1- الذاریات (51) /56.
2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله میزان الحکمه - بحار الأنوار، ج 17، ص 393.
3- فاطر (35)/28.
4- رسول اکرم صلی الله علیه و آله، الکافی، ج 8، ص168.

درک نماید مخلوقات خدا در نزد و نظر او کوچک خواهند بود.

لذا حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«عِظَمُ اَلْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ اَلْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِکَ.»(1)؛ اگر عظمت آفریدگار را درک کنی، هیچ مخلوقی در نظرت بزرگ جلوه نخواهد کرد.

و نهایتا کسی که خوف از خدا داشته باشد، در واقع خوف از مجازات خدا و ترس از آتش جهنم نیز پیدا می کند.

و کسی که خوف از آتش جهنم پیدا نماید بدون وقفه مبادرت به توبه کرده و به سوی خدا باز می گردد.

«مَن أشفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوبَهِ إلَی اللّه ِ مِن ذُنوبِهِ »(2)؛ هر که از آتش جهنم بهراسد، از گناهان خود توبه می کند.

2- و العمل بالتنزیل (عمل به قرآن)

فرد متقی باید قرآن را یاد بگیرد و در آن تدبر و تفکر نماید و به دستوراتش عمل نماید؛ زیرا کسی که قرآن را بیاموزد و به آن عمل نکند: « مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ فَلَمْ یَعْمَلْ بِهِ ...»،

و دنیادوستی وزینت آن را بر قرآن ترجیح دهد: « وَ آثَرَ عَلَیْهِ حُبَّ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا »،

سزاوار خشم خداوند است: « اسْتَوْجَبَ سَخَطَ اللَّهِ تعالی»،

ص: 16


1- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه.
2- امام زین العابدین علیه السلام: تحف العقول - بحارالأنوار، ج 75، ص 139.

و در ردیف یهود و نصاری قرار خواهد گرفت: «وَ کَانَ فِی الدَّرَجَهِ مَعَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی»،

که کتاب خدا را پشت سر انداختند. «الَّذِینَ یَنْبِذُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ» (1).

و همچنین کسی که قرآن بخواند و به آن عمل نکند، خداوند او را روز قیامت کور محشور خواهد کرد.

«مَن قَرأَ القرآنَ ولَم یَعمَل بهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ أعمی»(2)

3- و القناعه بالقلیل (قناعت به کم)

«مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اَللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَی اَلنَّاسِ »(3) هر کس بدانچه خدایش روزی کند، قناعت ورزد از بی نیاز ترین مردم است.

(و) چه نیکوست که انسان به کم بسازد: «مَا أَحْسَنَ بِالْإِنْسَانِ أَنْ یَقْنَعَ بِالْقَلِیلِ »، و بسیار ببخشد: « وَ یَجُودَ بِاْلَجِزیِل » (4)

« طُوبَی لِمَنْ أَسْلَمَ وَ کَانَ عَیْشُهُ کَفَافاً »(5)؛ (و) خوشا به حال کسی که مسلمان باشد و زندگانیش به قدر حاجت او باشد.

ص: 17


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله جامع الاخبار و الآثار، - وسائل الشیعه، ج 6، ص 183.
2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله جامع الاخبار و الآثار، - وسائل الشیعه، ج 6، ص 183.
3- امام باقر علیه السلام: الکافی، ج 2، ص 139.
4- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
5- رسول اکرم صلی الله علیه و آله، الکافی، ج 2، ص 190.

«اَلْمُؤْمِنُ یَسِیرُ اَلْمَئُونَهِ»(1)؛ (و) مؤمن کم خرج و قانع است.

اَلْمُتَّقُونَ أَنْفُسُهُمْ قَانِعَهٌ »(2)؛ (و) متقین نفسشان قانع است، پر خرج نیستند و ولخرجی در زندگی نمی کنند. به رزق و روزی اندک خدا راضی و خشنود می شوند.

(و) کسی که به روزی اندک از خدا راضی شود: « مَنْ رَضِیَ مِنَ اَللَّهِ بِالْقَلِیلِ مِنَ الرزق»،

خدا نیز به عمل اندک از وی راضی گردد: « رَضِیَ اَللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِیلِ مِنَ اَلْعَمَلِ.»(3).

4- و الإستعداد لِیَومِ الرحیل ( آماده بودن برای مرگ و روز رحلت)

ازعلامات دیگر تقوی این است که فرد متقی خود را آماده کند تا از عالم هیچ و پوچ به عالم حقیقی کوچ نماید.

(برای اینکه ما و) شما در مدتی کوتاه و روزهای معدود بسر می برید، مرگ ناگهان می آید.

«إِنَّکُمْ فِی آجَالٍ مَنْقُوصَهٍ وَأَیَّامٍ مَعْدُودَهٍ، وَالمَوْتُ یَأْتِی بَغْتَهً»(4)

ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد.

ص: 18


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله کنز العمال - بحارالأنوار، ج 14، ص307
2- امام علی علیه السلام: عیون الحکم و المواعظ - غررالحکم، ص 273
3- امام رضا علیه السلام: امالی طوسی، ص 405 - بحارالأنوار، ج 69، ص 64.
4- امام حسن علیه السلام: تحف العقول، ص 489 - بحارالأنوار، ج 75، ص 373.

6)خصوصیات دیگر متقین

از خصوصیات دیگر متقین این است که نفسشان قانع است (که در مبحث قبل یاد آوری گردید.)

1- «اَلْمُتَّقُونَ أَنْفُسُهُمْ قَانِعَهٌ...»

از خصوصیات دیگر متقین این است که شهوتشان نیز مرده است:

2- « وَ شَهَوَاتُهُمْ مَیِّتَهٌ ...» (1)

و حتی در امور جنسی حلال، افراط و زیاده روی نمی کنند و اینگونه امورمقاربتی برایشان (یعنی متقین) غلبه ندارد.

(زیرا) هر کس خشم و شهوتش بروی چیره گردد، او در شمار چهارپایان است: «مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فِی حَیِّزِ اَلْبَهَائِمِ ». (2)

(و همچنین) کسی که با زنان زیاد بیامیزد و در لذت بردن از ایشان زیاده روی کند عقلش تباه می گردد: «مَنِ اِسْتَمْتَعَ بِالنِّسَاءِ فَسَدَ عَقْلُهُ».(3)

حال اگر شهوترانی از راه نامشروع باشد، اندوه طولانی را برای مرتکب به همراه خواهد داشت: «کَمْ مِنْ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلاً»(4).

(پس) چه بسا یک ساعت کامروایی و شهوت که اندوه طولانی به بار آورد و

ص: 19


1- غررالحکم، ص 273.
2- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل، ج 12، ص 13.
3- امام علی علیه السلام: غررالحکم، ص 408
4- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه - الکافی، ج 2، ص 451.

غم و غصه ی زیاد از پی دارد.

و همچنین کسی که انحراف جنسی دارد و از طریق استمنا، شهوترانی می کند، فردیست بی تقوی که به خاطر هوی و هوس مقداری و بلکه بیشترین عقل خود را از دست داده و به عنوان فردی متجاوز شناخته می شود.

«اذا قام ذکر الرّجل ذهب ثلثا عقله »(1) ؛

(زیرا) وقتی آلت (برای استمناء) سفت شد، دو ثلث عقل از دست رفته است. و در مورد این عمل زشت و ناپسند شخصی از امام صادقعلیه السلامسوال کرد که در کجای قرآن از این عمل (استمناء یعنی طلب منی از خود) نهی شده؟

حضرت فرمود، آنجا که خدا می فرماید: «فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ »(2)

پس کسانی که در غیر از موارد ازدواج و مالکیت کنیز شهوترانی کنند چنین افرادی متجاوز هستند.

در هر صورت اهل تقوی از اینگونه موارد به دورند؛ زیرا این عمل یک عمل غیر شرعی شناخته شده و خلاف مسائل تکوینی و فطری انسانی می باشد و علاوه بر اینکه این امر (استمناء) زیانهای بسیار عمیقی بر وجود انسان دارد صدمه وارد از آن را با آن صدمه ای که در هنگام تصادف ماشین با کوه با سرعت متوسطش اتفاق می افتد مقایسه کرده اند و این صدمه آنچنان بزرگ است که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «لعن اللهُ الناکِحَ کفّه»؛ خدا لعنت کند بر کسی که با

ص: 20


1- پیامبر صلی الله علیه و آله: جامع السعادات، ج 2.
2- المؤمنون (23)/7.

کف دست خودش ازدواج می کند. که منظور از ازدواج کف دست، همان اخراج منی با کف دست از راه غیر طبیعی (یعنی جلق) می باشد.

بنابراین در معاصی و گناه نیرومندتر از پیروی شهوت نیست: «لَیْسَ فِی اَلْمَعَاصِی أَشَدُّ مِنِ اِتِّبَاعِ اَلشَّهْوَهِ »،

پس اطاعتش نکنید که فکر شما را از ذکر و یاد خدا باز می دارد: « فلا تُعطُوها سُؤلَها فَتَشغَلَکُم عن ذِکرِ اللَّهِ »(1).

3- «وَ وُجُوهُهُمْ مُسْتَبْشِرَهٌ...»

از خصوصیات دیگر متقین این است که صورتشان باز و خوشرو هستند.

یعنی در برخورد با مردم ترش رو و بد اخلاق نیستند، بلکه با اراذل و اوباش چهره ای گرفته و در ملاقات با اهل ایمان چهره ای باز و خندان دارند نه اینکه با مزاح فراوان عده ای را بخندانند تا خوش خلق به حساب آیند.

زیرا «مَنْ کَثُرَ ضِحْکُهُ مَاتَ قَلْبُهُ »(2)؛ هر که پر خنده باشد قلبش می میرد.

و قلبی که مرد سخت می گردد و موعظه و نصیحت دیگر بر آن اثر ندارد.

بخصوص اگر خنده، قهقهه و صدادار باشد خشم الهی را هم به همراه دارد.

لذا در روایت است چنانچه کسی خنده صدادار (قهقهه) نمود فوری بگویید:

«أَللَّهُمَّ لَاتُمْقِتْنِی» (3)؛ خدایا بر من غضب مکن.

ص: 21


1- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل، ج 11، ص 347.
2- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل - غررالحکم، ص 222.
3- ابی جعفر علیه السلام، الکافی، ج 2، ص 664.

4- «و قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ»(1)

از خصوصیات دیگر متقین این است که دل هایشان محزون است.

اندوه بدن را آب می کند (2)و نیمی از پیری (3)و ناخوشی دل است، همچنان که بیماری ناخوشی تن است(4) پس چرا متقین دلهایشان محزون است. برای اینکه؛

اولا: خداوند دلهای حزین را دوست دارد(5) (حزنی که برای او باشد) (مانند حزن و اندوه بر مصائب اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله بالاخص مصیبت حضرت ابا عبدالله علیه السلام)

ثانیا: دنیا سرای غم است نه سرای شادی.

لذا: هر چه از دنیا که به آن می رسی: «مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ »

چندان بدان شادان مباش: «فَلاَ تُکْثرْ بِهِ فَرَحاً.»(6)

سرای دشواری است نه سرای آسودگی، پس هر که آن را شناخت با امیدی شاد نشد و با سختی و عسرتی اندوهگین نگشت. (7)

لذا: هر چه از دنیا که از دستت می رود: «ما فاتک منها»(8)

ص: 22


1- امام علی علیه السلام الحکم و المواعظ.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
3- امام علی علیه السلام: تحف العقول.
4- امام صاق علیه السلام: الدعوات.
5- امام سجاد علیه السلام: الکافی.
6- امام علی علیه السلام: عیون الحکم و المواعظ.
7- پیامبر صلی الله علیه و آله: اعلام الدین.
8- امام علی علیه السلام: تحف العقول.

چندان برای آن غمگین مباش: « فَلاَ تَأْسَ عَلَیْهِ حَزَناً » (1)

ثالثا: مؤمن صبح و شبش را به اندوه می گذراند و جز این به صلاح او نیست.(2)

رابعا: مؤمنین برای اموری اندوهگین می شوند که آن امور امور آخرتی باشد(3) مثلاً چیزی از آخرت خود را از دست داده باشند یا برای غصب ولایت امیر المومنین علیه السلام به دست غاصبین و ستمی که بر حضرت فاطمه زهراعلیها السلام و اهل بیت پیامبر علیهم السلام وارد گردیده نگران و غمگین هستند،همچنانکه امام صادق علیه السلام می فرماید: کسی که برای ما نگران و به خاطر ستمی که بر ما رفته غمگین باشد نفس کشیدنش تسبیح و غمخواریش برای ما عبادت (می باشد). (4)

ابوبصیر می گوید: با یکی از شیعیان خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم. به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم یا بن رسول الله! من گاه بدون آنکه بدانم دلیلش چیست غمگین و اندوهناک می شوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: آن غم و شادی از ما به شما می رسد. زیرا اگر اندوهی یا سروری به ما برسد بر شما نیز وارد می شود چون ما و شما از نور خداوند هستیم .(5)

ص: 23


1- امام علی علیه السلام: تحف العقول.
2- امام صادق علیه السلام: الدعوات.
3- ابن عباس، مطالب السؤل - میزان الحکمه.
4- امام صادق علیه السلام: الکافی.
5- ابوبصیر: علل الشرائع.

البته: عوامل ذیل برای اندوه زدایی خوب است:

1- یقین: علی علیه السلام می فرماید: چه غم زدایی خوبی است.

2- پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید: جمله «لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم» نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.

3- شستن جامه ها .

4- تناول کردن انگور.

5- سر خود را شستن.

عامل اساسی ضعف ایمان

از امام سجاد علیه السلام می پرسند چه چیزی ایمان را قوی و چه چیزی ایمان را ضعیف می کند حضرت می فرمایند: ورع ایمان را قوی و طمع ایمان را ضعیف می کند.

عَنْ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ «قَالَ: قُلْتُ فَمَا اَلَّذِی ثَبَّتَ اَلْإِیمَانَ فِی اَلْعَبْدِ».

ابان بن سوید گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم چه چیزی باعث ثبات و قوت ایمان در دل بنده می گردد.

حضرت فرمود:عامل ثبات و قوت ایمان، ورع و تقوا است و عاملی که باعث ضعف و یا خروج ایمان از بنده می گردد طمع می باشد. « قَالَ: اَلَّذِی یُثَبِّتُهُ فِیهِ اَلْوَرَعُ، وَ اَلَّذِی یُخْرِجُهُ مِنْهُ اَلطَّمَعُ.»(1)

ص: 24


1- السفینه البحار.

[زیرا مؤمنی که آز و طمع را پیشه خود بسازد چه بسا خود را به خاطر یک خواهش درونی خوار نماید و مؤمن هیچ گاه خود را به خاطر یک رغبت و میل درونی و دنیوی خوار و ذلیل نمی گرداند.]

[بنابر این] امام حسن عسگری علیه السلام فرماید: چه زشت است در مؤمن «مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ»

خواهشی باشد که او را به خواری کشاند: « أَنْ یَکُونَ لَهُ رَغْبَهٌ تُذِلُّهُ ».(1)

ص: 25


1- الکافی، ج 2، ص 320.

7) اراده خیر خداوند به بنده

آنگاه که خداوند اراده فرماید به بنده ای خیر برساند، «إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً

1. او را در دین فقیه و دانا فَقَّهَهُ فِی اَلدِّینِ

2. نسبت به دنیا زاهد و بی اعتنا، زَهَّدَهُ فِی اَلدُّنْیَا

3. و درباره معایب خویش بصیر و بینا می گرداند. وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَهُ»؛ (1)

ص: 26


1- پیامبر صلی الله علیه و آله کنزالعمال، 2869.

8) فقاهت در دین

1. در دین فقیه و دانا شدن

هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد؛ او را در دین فقیه گرداند و راه درست و راستش را به او الهام فرماید.

« أَلْهَمَهُ رُشْدَهُ»

همانطور که می دانیم خدا انس و جن را خلق نفرموده مگر برای عبادت خویش. (1)

و در این مسیر بندگی، برترین عبادت را حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فقه (و شناخت دین) می داند.

« أَفْضَلُ اَلْعِبَادَهِ اَلْفِقْهُ»(2) ؛ بهترین عبادت فقه (و شناخت دین) است.

و این برتری آنچنان در دین مبین اسلام چشم گیر و نمایان است که فقیه بر عابد و عبادت کننده نیز برتری دارد و همچون برتری خورشید بر ستارگان در اسلام می درخشد.

« فَضلُ الفَقِیهِ عَلَی العابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی الکَواکِبِ»؛ برتری فقیه بر عابد، همچون خورشید است بر ستارگان

«وَمَن لَم یَتَفَقَّه فی دینِهِ »؛ و هر که در دین خود دانا نشود؛

«لَم یَرضَ اللهُ لَهُ عَمَلاً.»(3)، خداوند هیچ عملی از او را نپسندد.

ص: 27


1- «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون»: الذاریات (51) 56.
2- رسول خدا صلی الله علیه و آله: الترغیب و الترهیب، 3/93/1 .
3- امام کاظم علیه السلام: منتخب میزان الحکمه، حدیث 5105.

فهم دینی و الهی (فقه) یکی از طرق کمال و بلکه همه کمال بندگی [همچون دو مورد دیگر یعنی صابر بودن در ناراحتی های دنیا و اندازه نگه داشتن در معاش] می باشد.

« اَلْکَمَالُ کُلُّ اَلْکَمَالِ»(1)، کمال و بلکه همه کمال در سه چیز است و یکی از آن سه چیز عبارت است از:

« اَلتَّفَقُّهُ فِی اَلدِّینِ»؛ دانا بودن در دین و احکام آن می باشد و همچنین از سه علم حقیقی در دین مبین اسلام که از لسان مبارک حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از (آیه محکم) یعنی علم به اصول عقاید و دلایل قاطعی که در شناخت خدا و عظمت او و حقانیت انبیاء و حجج الهی است و بعد از علم (فریضه عادله) یعنی علم به مکارم اخلاق و صفات پسندهای که آدمی به آنها آراسته می شود (سنت قائمه) یعنی علم به احکام شرعی و وظایف عملی می باشد.

این فهم و درک دینی و آگاهی بر احکام و دستورات اسلام در عبادت و بندگی خدا آنچنان مهم است که امام صادق علیه السلام می فرماید: باید جوانان شیعه، برنامه آموزش دین داشته باشند و طبق روایت ذیل فرموده اند: هر آئینه دوست دارم اصحابم را با تازیانه بر سرشان بزنند؛

« لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِی ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّیَاطِ حَتَّی یَتَفَقَّهُوا »(2)؛ تا اینکه دانش فراگیرند و علم احکام بیاموزند.

و در جای دیگر می فرماید:

ص: 28


1- امام باقر علیه السلام، اصول کافی،
2- اصول کافی، ج 1، ص 31.

«لَو اتیتُ بِشابٍّ مِن شَبابِ الشّیعَهِ لا یَتَفَقَّهُ فِی الدّینِ لَأَدَّبتُهُ.»(1) ؛ اگر جوانی را بینم که به این امر مهم نمی پردازد؛ او را گوشمالی خواهم داد.

[و] هیچ فردی از شما فقیه نباشد؛ « لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً »

«حَتَّی یَعْرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا»(2)؛ مگر آنگاه که تعریضات(3)کلام ما را بفهمند.

[پس] کسی که بدون آگاهی و صلاحیت علمی (و بی خبر از تعریضات امامان معصوم علیهم السلام) در مسائل دینی اظهار نظر می کند؛

«:مَن أفتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ کانَ ما یُفسِدُهُ مِنَ الدّینِ أکثَرَ مِمّا یُصلِحُهُ.»(4) ؛ بیشتر از آنچه اصلاح کند؛ فساد کند و بیشتر از آنچه خدمت کند؛ ضربه خواهد زد.

[بنابراین ] «مَنْ أَفْتَی اَلنَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاء وَ اَلْأَرْضِ.»(5)؛ کسی که بدون آگاهی در دین اظهار نظر کند؛ ملائکه آسمان و زمین او را لعنت کنند.

[این است که] امام باقر علیه السلام می فرماید: آگاهی و اطلاعات مذهبی پیدا کنید و نسبت به معارف و حلال و حرام دین، آموزش ببینید: « تَفَقَّهُوا فِی اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ».

در غیر اینصورت در ردیف بادیه نشینان جاهل خواهید بود: «وَ إِلاَّ فَأَنْتُمْ أَعْرَابٌ.»(6)

ص: 29


1- محاسن /228/1 .
2- معانی الاخبار: 3/2.
3- تعریض: یعنی سخن سربسته گفتن، بکنایه و اشاره چیزی گفتن.
4- بحار، 221/2 ، امام علی علیه السلام.
5- رسول اکرم صلی الله علیه و آله تحف العقول.
6- سفینه البحار: 172/2

[ زیرا عمل کردن بدون اطلاع از احکام و دستورات دینی آدمی را گمراه و به سوی دوزخ می کشاند] [مثلا] کسی که بدون دانستن احکام دین داد و ستد نماید.

« مَنِ اِتَّجَرَ بِغَیْرِ فِقْهٍ فَقَدِ اِرْتَطَمَ فِی اَلرِّبَا.» (1)

در ربا فرو رود.

پس هر مسلمان می باید احکام و دستورات دین را یاد بگیرد و به آن عمل نماید و این از سه حال خارج نیست.

و آن اینکه: 1. یا خود فقیه باشد.

2. یا محتاط باشد.

3. یا مقلد و به دستوران مجتهد جامع الشرایط عمل نماید.

[و چنانچه ]هر کس به دین شناسی و فقاهت رو آورد؛

« مَن تَفَقَّهَ فی دینِ اللّهِ »

خداوند زندگیش را سامان بخشد؛

«کَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ ورَزَقَهُ»

و به طریقی که برایش غیر منتظره باشد؛ به او روزی می رساند.

«مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ.»(2)

ص: 30


1- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه.
2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: محجه البیضاء.

9) نشانه های فقاهت

از نشانه های فقاهت (و دین فهمی) بردباری و دانش و خاموشی است.

«مِنْ عَلاَمَاتِ اَلْفِقْهِ:

1. اَلْحِلْمُ

2.وَ اَلْعِلْمُ

3.وَ اَلصَّمْتُ» (1)

ص: 31


1- امام رضا علیه السلام الاختصاص: 232.

10) فقیه حقیقی کیست؟ .

1.کسی که در معاصی خدا به مردم جواز ندهد.

2. و از رحمت خدا نومیدشان نکند.

3. و از مکر و عذاب خدا آسوده خاطر شان نسازد.

4. و از قرآن، به چیز دیگر رو نکند.(1)

ص: 32


1- امام علی علیه السلام: تحف العقول/204

11) درگذشت فقیه

برای شیطان، مرگ هیچ مؤمنی خوشایندتر از مرگ یک فقیه نیست. (1)

[چنانچه] در گذشت عالم، مصیبتی جبران ناپذیر و رخنهای بسته ناشدنی است: « مَوتُ العالِمِ مُصیبَهٌ لا تُجبَرُ ، وثُلمَهٌ لا تُسَدُّ »(2).

از جمله موارد دیگر خیر خداوند به بندهای آن است که او را نسبت به دنیا زاهد و بی اعتنا نماید.

ص: 33


1- امام صادق علیه السلام: الکافی2/38/1 و ح 1.
2- رسول خدا صلی الله علیه و آله منتخب میزان، ح 4477.

12) زاهد و بی اعتنا به دنیا

1. به دنیا (1)زاهد و بی اعتنا شدن

وقتی خدا ارادۀ خیری به بنده نماید او را نسبت به دنیا و ظواهرش بی رغبت و بی اعتنا می کند.

بطوری که چنین بندهای از بهترین بندگان خدا محسوب می گردد.

«خَیرُکُمْ أَزْهَدُکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ أَرْغَبُکُمْ فِی الْآخِرَه» (2)؛ بهترین شما کسی است که به دنیا بی رغبت تر و به آخرت راغب تر است

سؤال: چرا باید به دنیا بی رغبت و نسبت به آخرت راغب تر بود؟

جواب: برای اینکه اولا: بی اعتنایی به دنیا و رغبت به آخرت و اصلاح امر آخرت باعث 1) اصلاح امر دنیا می گردد.

«مَنْ أَصْلَحَ أمر آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ »(3)؛ هر کس امر آخرتش را اصلاح کند؛ خدا کار دنیایش را اصلاح می کند.

کسی که گندم می کارد می خواهد گندم برداشت کند نه کاه، ولیکن چون گندم می کارد؛ کاه نیز بدنبال گندم خواهد آمد. چونکه صد( 100) آید نود(90) هم پیش ماست.

آخرت انسان که اصلاح گردید؛ دنیایش نیز اصلاح می گردد.

ص: 34


1- امام علی علیه السلام می فرماید: دنیا از آن رو دنیا نام گرفته که پست ترین چیزهاست و آخرت از آن رو آخرت نامیده شده که سزا و پاداش در آن جاست.
2- رسول خدا صلی الله علیه و آله : کنز العمال.
3- امام علی علیه السلام: عیون الحکم و المواعظ.

امام سجاد علیه السلام می فرماید: به خدا قسم دنیا و آخرت همانند دو کفه تراز ویند؛ هر کدام پایین آید دیگر بالا رود. (1)

2) دنیا ذلیل و رام بنده می گردد.

کسی که به اصلاح امر آخرت خود بپردازد دنیا در خدمت او خواهد بود.

«عَلَیْکَ بِالْآخِرَهِ یَأْتِیکَ اَلدُّنْیَا صَاغِرَهً »(2)؛ به آخرت بپرداز؛ دنیا ذلیل و تسلیم تو خواهد شد.

[زیرا ]خداوند به دنیا فرمان داده که: «:إنَّ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ أوحی إلَی الدُّنیا أن أتعِبی مَن خَدَمَکِ»؛ هر کس به دنبال توست؛ او را در رنج و زحمت انداز «وَاخدُمی مَن رَفَضَکِ .» (3)هر کس به تو بی اعتناست؛ در خدمتش باش.

براستی که اگر تو روی از دنیا بگردانی: «إِنَّکَ إِنْ أَدْبَرْتَ عَنِ اَلدُّنْیَا أَقْبَلَتْ»(4)؛ دنیا به تو روی می آورد.

براستی که تو اگر به دنیا روی آوری: «إِنَّکَ إِنْ أَقْبَلْتَ عَلَی اَلدُّنْیَا أَدْبَرَتْ»(5)؛ دنیا روی از تو بگرداند.

ثانیا: برای اینکه دنیا برای آدمی دام است.

«إِنَّمَا اَلدُّنْیَا شَرَکٌ »؛ براستی که دنیا دامی است «وَقَعَ فِیهِ مَنْ لاَ یَعْرِفُهُ » (6)که هر

ص: 35


1- الخصال: 95/64.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: بحار، الرفض: رد کردن، بی اعتنایی
4- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: بحار، الرفض: رد کردن، بی اعتنایی ؟؟؟
5- میزان الحکمه.
6- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.

که آن را نشناسد؛ در آن اُفتد.

کسی که تعلقات دنیایی او را احاطه کرده و برای رسیدن به عالم آخرت این تعلقات را از خود نزدوده؛ در دام دنیا گرفتار شده؛ دیگر برایش سخت است که از این دام رهایی پیدا کند و به عالم راز پرواز نماید.

هر دل که هوای عالم راز کند*** باید گره علاقه را باز کند

دام است تعلقات دنیای دنی*** در دام چگونه مرغ پرواز کند

ثالثا: برای اینکه دنیا زندان است.

آیا کسی که به عللی در زندان است تمایل دارد همیشه و تا آخر عمر در زندان بماند؛ هرگز چنین نیست؛ مگر اینکه در زندان امکانات رفاهی و فریبنده فراهم کرده باشند که در این صورت کسانی که خالی از معرفت و شناخت نسبت به بیرون از زندانند؛ فریفته این ظواهر شده چند صباحی دل خوش کنند و در آن بمانند.

مؤمن دنیا برایش زندان است و دوست دارد با اعمال صالحی که انجام می دهد و باقیات الصالحاتی که از خود باقی می گذارد؛ هر چه زودتر به بهشت مأوی و خدای خویش برسد. « الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ، وجَنَّهُ الکافِرِ.»(1)؛ دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر.

بالعکس: کافر چون خالی از معرفت و شناخت نسبت بخداست دنیا برایش بهشت و چون حلوا و عسل شیرین است و جداشدنش از آن سخت ودشوار است.

ص: 36


1- رسول خدائی صلی الله علیه و آله: من لایحضره الفقیه.

در نتیجه

«حُلوَهُ الدُّنیا مُرَّهُ الآخِرَهِ ، »؛ شیرینی دنیا تلخی آخرت و «مُرَّهُ الدُّنیا حُلوَهُ الآخِرَهِ .»(1) ؛ و تلخی دنیا شیرینی آخرت است.

رابعا: برای اینکه دنیا مانند سایه ابر و خواب شیرین است.

«اَلدُّنْیَا ظِلُّ اَلْغَمَامِ وَ حُلُوُ اَلْمَنَامِ »(2) ؛ دنیا مانند سایه ابر و خواب شیرین است.

سایه ابر بسیار موقت و زودگذر است. حتی ثبات آن به اندازه ثبات سایه درخت و سایه دیوار که بتوان در زیر آن ساعتی استراحت نمود نیست.

و خواب شیرین هم وقتی شیرین است که بیننده خواب در خواب است و خواب شیرینی را می بیند و لیکن وقتی بیدار می شود می بیند که آنچه دیده خوابی بیش نبوده؛ پس ناراحت و غمگین می شود.

لذا مؤمن به چیزی که موقت است و زودگذر دل خوش نمی کند و رغبت بر آن نمی بندد.

خامسا: برای اینکه دنیا مثل آب دریاست.

«مَثَلُ الدنیا مَثَلُ ماءِ البَحرِ؛»؛ مثل دنیا مانند آب [شور] دریاست؛

«کُلَّما شَرِبَ مِنهُ العَطشانُ ،»؛ هر اندازه که تشنه از آن بیاشامد؛

«ازدادَ عَطَشاً»؛ تشنه تر می گردد؛

« حَتّی یَقتُلَهُ.»(3) تا او را هلاک نماید.

ص: 37


1- رسول خداصلی الله علیه و آله: المستدرک الحاکم.
2- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
3- رسول خدا صلی الله علیه و آله بحار الانوار.

دنیا به صورت زنی چشم آبی در برابر مسیح علیه السلام مجسم شد. حضرت به او فرمود: چند شوهر کرده ای؟ گفت: زیاد.

مسیح علیه السلام فرمود: همه آنها تو را طلاق دادند؟ دنیا گفت: نه، بلکه همه را کُشتم.

مسیح علیه السلام فرمود: پس، وای بر شوهران باقیمانده تو؛ چگونه از گذشتگان عبرت نمی گیرند؟ !(1)

سادسا: برای اینکه دنیا ثبات ندارد.

« إنَّمَا الدُّنیا فَناءٌ لَیسَ لِلدُّنیا ثُبوتُ*** إنَّمَا الدُّنیا کَبَیتٍ نَسَجَتهُ العَنکَبوتُ »(2)

بدرستیکه این دنیا فانی است و هیچگونه ثباتی در آن نیست. بدرستیکه این دنیا همانند تارهای خانه عنکبوت می ماند.

پس مؤمن به چیزی که هیچ و پوچ است و فناپذیر و هیچ ثباتی در آن نیست دل نمی بندد.

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ ***ای هیچ ز بهر هیچ بر خویش مپیچ

ص: 38


1- امام کاظم علیه السلام، البحار 1/311/78 - 2.
2- دیوان الإمام علی علیه السلام، ص116.

.

13) سود و ضرر و زیان دنیا برای چه کسانی می باشد؟

[بهر حال] دنیا بازار است: «اَلدُّنْیَا سُوقٌ » بعضی در آن بهره مند می شوند (سود می برند): « رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ » و گروهی زیان بینند: «وَ خَسِرَ آخَرُونَ.».(1)

سؤال:

1) چه کسی در دنیا سود می کند؟

2) چه کسی در دنیا زیان می کند؟

1- چه کسانی در دنیا سود می کنند:

1) کسی که تعلقات دنیوی را از خود دور می کند.

2) کسی که نسبت به دنیا زاهد و بی اعتنا است.

3) کسی که به اصلاح امر آخرت خود می پردازد.

2- چه کسانی در دنیا ضرر می کنند:

1) کسی که راضی بدنیا شود.

2) کسی که آخرت را به دنیا بفروشد.

1) کسی که راضی بدنیا شود:

أ«َخْسَرُ اَلنَّاسِ »؛ زیانکارترین مردم

«مَنْ رَضِیَ بِالدُّنْیَا»؛ کسی است که راضی شود از دنیا

ص: 39


1- امام هادی علیه السلام.

«عِوَضاً عَنِ اَلْآخِرَهِ.»(1)؛ بجای آخرت.

پس کسی که خانه همیشگی را بخانه موقت بفروشد و از دنیا بجای آخرت خشنود گردد زیانکار است.

2) کسی که آخرت را به دنیا بفروشد.

«مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ »؛ کسی که آخرتش را به دنیایش بفروشد؛

«خَسِرَهُمَا»(2)؛ هر دو را از کف خواهد داد.

پس کسی که تمام همتش برای دنیایش صرف گردد و آخرت خویش بدنیا بفروشد «خسر الدنیا و الآخره» هم از جهت دنیا و هم از جهت آخرت متضرر گشته و بدبختی و گرفتاری و اندوهش در روز بازپسین بسیار خواهد بود.

«مَنْ کَانَتِ اَلدُّنْیَا هَمَّهُ طَالَ فِی یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ شَقَاؤُهُ وَ غَمُّهُ.»(3)؛ هر که همتش فقط دنیایش باشد؛ روز قیامت بدبختی و اندوهش فراوان است.

ص: 40


1- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
3- امام علی علیه السلام: عیون الحکم.

سؤال: فرق بین مؤمن و فاجر نسبت به دنیا چگونه است؟

«اَلْمُؤْمِنُ مَنْ وَقَی دِینَهُ بِدُنْیَاهُ.» مؤمن کسی است که حفظ می کند دین خود را با دنیای خود (یعنی از دنیای خود خرج می کند برای دین، تا دینش صحیح و سالم بماند.)

ص: 41

14) بصیر و بینا شدن نسبت به عیوب خویش

از جمله موارد دیگر خیر خداوند به بندهای آن است که او را نسبت به عیوب خودش بصیر و بینا نماید.

1) به عیوب خود بصیر و بینا شدن

و وقتی خدا اراده خیری به بنده ای نماید او را درباره معایبش بصیر و بینامی گرداند؛ بطوری که از بس به فکر برطرف کردن عیوب خویش است از اندیشیدن درباره عیوب مردم بخصوص مؤمنین باز می ماند؛ چه رسد به اینکه بخواهد در مورد عیوب کسی با کس دیگر صحبت کند.

امام علی علیه السلام در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر می فرماید: باید دورترین افراد ملت از تو و دشمن ترین آنها نزد تو، عیبجو ترین آنها از مردم باشد؛ زیرا مردم (خواه ناخواه) عیب هایی دارند و زمامدار سزاوارترین کس به پوشاندن آنهاست. بنابراین درباره آن دسته از عیب های مردم که بر تو پوشیده است؛ پی جویی و کنجکاوی مکن. (1)

خردمندترین مردم: أعقل الناس؛ کسی است که بینای عیب خود باشد « مَنْ کَانَ بِعَیْبِهِ بَصِیراً» و کور عیب دیگران « وَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ ضَرِیراً » [و] بدترین مردم «شَرُّ اَلنَّاسِ» کسی است که عیوب مردم را دنبال کند « مَنْ کَانَ مُتَتَبِّعاً لِعُیُوبِ اَلنَّاسِ » و نابینای عیوب خود باشد «عَمِیّاً عَنْ مَعَایِبِهِ».(2)

پس هر گاه دیدید کسی گناهان مردم را می جوید« إِذَا رَأَیْتُمُ اَلْعَبْدَ مُتَفَقِّداً

ص: 42


1- نهج البلاغه: الکتاب 53 امام علی علیه السلام.
2- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل.

لِذُنُوبِ (اَلنَّاسِ )و گناهان خودش را از یاد برده است « نَاسِیاً لِذُنُوبِهِ »

بدانید «فَاعْلَمُوا»

که گرفتار مکر خدا شده است « أَنَّهُ قَدْ مُکِرَ بِهِ »(1)

[و ]هر کس عیب های مردم را ببیند و آنها را زشت شمارد «وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا» و همان عیب ها را در خودش بپسندد«ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ »احمق واقعی است! « فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ». (2)

[چرا که] بزرگ ترین عیب این است که «اَکْبَرُ الْعَیْبِ » از چیزی خرده گیری «أَنْ تَعِیبَ» که مانند آن در خودت وجود دارد. «مَا فِیکَ مِثْلُهُ »(3)

حکما گفته اند هر که خود معیوب باشد؛ عیب جویی دیگران کند؛ پس عیب جویی شیوه عیب داران است.

عیب کسان منگر و احسان خویش*** دیده فرو بر گریبان خویش

[پس] خوشا به حال کسی که اصلاح عیوب خویشتن وی را از پرداختن به عیوب مؤمنان بازش دارد.

«طُوبَی لِمَنْ مَنَعَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ الْمُؤْمِنِینَ »(4)؛ (چرا مؤمنین؟] [زیرا ]مؤمن بر مؤمن حق واجب دارد که تا هفتاد گناه کبیره بر او پرده پوشی کند.

«یَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَی اَلْمُؤْمِنِ أَنْ یَسْتُرَ عَلَیْهِ سَبْعِینَ کَبِیرَهً».(5)

ص: 43


1- امام علی علیه السلام: مستطرفات السرائر: 7/48.
2- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه: الحکمه 349.
3- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه، الحکمه 353.
4- رسول اکرم صلی الله علیه و آله، بحارالانوار.
5- امام باقر علیه السلام: الکافی 8/207/2

[بنابراین] در پی عیوب دیگران رفتن و در نقایص افراد کنجکاوی نمودن «تَتَبُّعُ اَلْعُیُوبِ »

خود از قبیح ترین عیوب «مِنْ أَقْبَحِ اَلْعُیُوبِ»

و بدترین گناهان است« وَ شَرِّ اَلسَّیِّئَاتِ » (1)

[پس] کسی که از عیب های مردم کنجکاوی و گفتگو می کند «مَنْ بَحَثَ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ»

بهتر آن است که اول به عیب خودش بپردازد « فَلْیَبْدَأُ بِنَفْسِهِ.»(2)

چون هر کس عمل زشت دیگری را در دهن ها اندازد «مَنْ أَذَاعَ الْفَاحِشَهَ »

مثل این است که خود کننده آن کار است «کَانَ کَمُبْدِئِهَا » (3)

[بنابراین، هر کس آنچه از دیگران زشت می شمارد؛ باید از خود نیز زشت شمارد.]

«اِسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ» از خودت نیز زشت بشمار.

« مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ »(4) آنچه از دیگران زشت می شماری.

[و] آنچه برای خود نمی پسندی « ما کَرِهتَهُ لِنَفسِکَ »

برای دیگران هم مپسند «فَاکرَه لِغَیرِکَ»

و هر چه برای خویشتن می خواهی « وما أحبَبتَهُ لِنَفسِکَ»

ص: 44


1- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آلهوسائل الشیعه و میزان الحکمه.
4- امام علی علیه السلام: غررالحکم.

برای برادر خود نیز بخواه « فَأَحبِبهُ لِأَخیکَ».(1)

[اما] دورترین بنده از خدا، آن کسی است که با شخصی طرح دوستی افکند و لغزش های او را نگه دارد؛ تا روزی به واسطه آنها او را سرزنش کند.(2)

[این است که ]امام صادق علیه السلام می فرماید: هر کس مؤمنی را سرزنش کند «مَنْ أَنَّبَ مُؤْمِناً »

خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش کند «أَنَّبَهُ اَللَّهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَه»؟

لذا اگر کسی عیبی یا لغزشی در دوست یا برادر دینی خود مشاهده نمود باید آن عیب را در خفی به او بگوید تا آن را برطرف نماید.

«خَیْرُ اِخوانِکُمْ مَنْ اَهْدی اِلَیْکُم عُیُوبَکُم.»(3)

بهترین برادران شما آنست که عیوبتان را به شما بگوید و بهترین برادر و دوست صمیمی انسان کسی است که گناه او را فراموش کند و همیشه از خطاها و گناهان و بدیهای او صحبت نکند؛ بلکه از خوبی ها و حسنات او نیز سخن به میان آورد. در تنبیه الخواطر: روایت شده است که حضرت عیسی علیه السلام با حواریان بر لاشه سگی گذشتند؛ حواریان گفتند: چه بوی گندی می دهد این سگ!

عیسی علیه السلام فرمود: عجب دندان های سفیدی دارد. (4)حواریان همه، تمام عیوب

ص: 45


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: روضه بحار.
2- امام صادق علیه السلام : الکافی،7/355/2 .
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آله.
4- تنبیه الخواطر: 117/1 .

سگ را دیدند و بینی خود را گرفتند تا بویش آنها را آزار ندهد ولی حضرت عیسی علیه السلام با وجود همه آن عیوب، دندان های سفیدش را بعنوان سن و خوبی او یادآوری نمودند؛ بطوری که این خوبی معایب دیگر را تحت الشعاع قرار داد و فراموش گردید.

[پس] بهترین دوستان تو آن کس است که گناه تو را فراموش کند «خَیْرُ إِخْوَانِکَ مَنْ نَسِیَ ذَنْبَکَ »

و نیکی های تو را یادآوری نماید (از یاد نبرد) «وَ ذَکَرَ إِحْسَانَکَ إِلَیْهِ.»(1)

[مع ذالک ] ما باید در مقابل دوست و هر برادر مؤمن خویش این چنین باشیم و از کسانی نباشیم که از گناهان مردم هراسان و پنداریم مجازات ما بر گنه بود آسان.

امام حسینعلیه السلاممی فرماید: از کسانی مباش که از گناه دیگران ترسناکند « إیّاکَ أنْ تکونَ مِمَّن یَخافُ علی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم » و از کیفر گناه خود غافل «ویَأْمَنُ العُقوبَهَ مِن ذَنبِهِ»(2)

برخی از گناه و خطای مردم در هراسند و بمحض دیدن عیبی از ایشان به تکاپو افتاده سر و صدا راه می اندازند که فلانی چطور مرتکب این گناه و خطای بزرگ گردیده؛ مگر حیا نکرده؛ از خدا و پیغمبر نمی ترید؛ اینگونه افراد می خواهند سرپوشی بر خطای خود گذاشته و با حفظ ظاهر؛ خود را مؤمن و

ص: 46


1- امام حسن عسکری علیه السلام: بحار.
2- روضه بحار.

صالح معرفی نمایند؛ غافل از اینکه خدا از درون و باطن نفسانی و اعمال زشتشان آگاه است.

او چه ناپسند است که انسان «مَا أَقْبَحَ بِالْإِنْسَانِ»

باطنی علیل و معیوب « بَاطِناً عَلِیلاً »

و ظاهری جمیل و آراسته «و ظَاهِراً جَمِیلاً»(1) داشته باشد.

این گونه افراد درست است حفظ ظاهر می کنند و لیکن چون درون خویش را اصلاح نکرده اند.

این درون خراب و فاسد در برون نمایان می شود. [رنگ رخسار گواهی دهد از حال درون]

زیرا باطن شخصی که اصلاح شود « اَلسَّرِیرَهُ إِذَا صَلَحَتْ»

رفتار ظاهری او استوار گردد « قَوِیَتِ اَلْعَلاَنِیَهُ». (2)

یعنی ظاهر مطابق باطن عمل می کند؛ پس اگر کسی تزکیۂ نفس نمود و متقی شد؛ تقوای چشم و تقوای گوش و زبان و تمام اعضا و جوارح براساس تقوای درون ظهور و بروز می نماید.

بنابر این هنگامی که از کسی پرسیده می شود چرا چنین عمل و رفتار می کنی؟ مثلا چرا ریش را از ته میزنی؟ یا خانم چرا حجاب را رعایت نمی کنی؟ و موی سر خویش از نامحرم نمی پوشانی؟ در جواب می گویند ای آقا دل باید درست باشد. این شخص حقیقت درون را پنهان می کند؛ در حالی که اگر دل درست

ص: 47


1- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
2- امام صادق علیه السلام: مجمع البیان، ج 10، ص 396

باشد؛ ظاهر نیز طبق باطن درست خواهد بود. و رفتار برون با درون همخوانی خواهد داشت و خلاف یکدیگر عمل نمی نماید.

البته برخی هستند که از باب دلسوزی حقیقی و بر حسب وظیفه شرعی، علاوه بر اینکه خود را به درگاه الهی گنهکار می دانند و همیشه در حال نصیحت و اصلاح نفس خویشند از خطای دیگران نیز ناراحت و نگران و هراسان شده و به تذکر و نصیحت ایشان اقدام می نمایند.

این عده افراد چون اصلاح نفس خویش کرده و نصیحت گوی خود می باشند؛ شایسته و سزاوارند که برای دیگری خیرخواهی کرده و آنها را نصیحت نمایند. «مَنْ نَصَحَ نَفْسَهُ » هر که خودش را پند دهد «کَانَ جَدِیراً بِنُصْحِ غَیْرِهِ» (1)شایسته آنست که دیگری را هم موعظه و نصیحت کند.

[و] باید هر مردی از شماها برای برادر خود چنان خیرخواهی کند که برای خود می کند.

« لِیَنْصَحِ اَلرَّجُلُ مِنْکُمْ أَخَاهُ کَنَصِیحَتِهِ لِنَفْسِهِ»(2)

و الا کسی که نفس خود را اصلاح نکرده؛ نمی تواند دیگری را نصیحت و یا اصلاح نماید.

«مَنْ لَمْ یُصْلِحْ نَفْسَهُ» هر که خود را اصلاح نکرده باشد؛ «لَمْ یُصْلِحْ غَیْرَهُ .»(3) دیگری را اصلاح نتواند کرد.

ص: 48


1- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله اصول کافی.
3- امام علی علیه السلام

و کسی که واقعا خود را اصلاح نکرده چگونه می تواند دیگری را اصلاح نماید.

«کَیْفَ یُصْلِحُ غَیْرَهُ مَنْ لَمْ یُصْلِحْ نَفْسَهُ ؟!» (1)؛ کسی که خودش را اصلاح نکرده؛ چگونه می تواند دیگری را اصلاح کند؟!

ص: 49


1- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.

15) نتیجه

اولاً: هر کسی باید نسبت به عیوب خویش بصیر و بینا باشد و از جستجوی عیوب مردم خودداری نماید.

«وَ بَصَّرَهُ عُیُوبَهُ»

ثانیا: کسی که عیوب خویش بر طرف نکند؛ نمی تواند؛ رفع عیوب مردم کرده و ایشان را اصلاح نماید: «لَمْ یُصْلِحْ غَیْرَهُ .»

ثالثا: هر کس عمل زشت دیگری را فاش کند؛ مثل این است که خود کننده آن کار باشد.«کَانَ کَمُبْدِئِهَا »

[و چنین کسی بدترین مردم است.]

« شَرُّ اَلنَّاسِ مَنْ لاَ یَغْفِرُ اَلزَّلَّهَ »

بدترین مردم کسی است که لغزش را نمی بخشد.

«وَ لاَ یَسْتُرُ اَلْعَوْرَهَ »(1) ؛ و عیب را نمی پوشاند.

رابعا: هر کس به دنبال عیوب و زشتی های مردم افتد خدا عیب و زشتیش را آشکار سازد.

«مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ اَلنَّاسِ کَشَفَ اَللَّهُ عَوْرَتَهُ.».(2)

خامسا هر که مؤمنی را به چیزی سرزنش کند؛ نمیرد تا خود مرتکب آن شود.(3)

ص: 50


1- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل.
2- امام علی علیه السلام: بحار و امالی المفید.
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آله میزان الحکمه.

«... وَ مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشیءٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَرْکَبَهُ .»(1)

سادسا اگر برادر مسلمانت عیبی از تو بداند و به آن تو را سرزنش کند؛ تو به واسطه عیب و گناهی که از او می دانی سرزنشش مکن تا برای تو پاداش باشد و بر او گناه.(2)

[زیرا ]از بهترین کارهای کریم و بزرگوار «مِنْ أَشْرَفِ أَفْعَالِ اَلْکَرِیمِ »

چشم پوشیدن اوست از آنچه (از زشتی های دیگران )می داند.

«غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ ».(3)

«واَلْفَاجِرُ مَنْ وَقَی دُنْیَاهُ بِدِینِهِ»؛ فاجر کسی است که حفظ می کند دنیای خود را با دین خود. (ینی دین را بدنیای خویش می فروشد؛ تا دنیا برایش حفظ گردد.

ص: 51


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله میزان الحکمه.
2- تنبیه الخواطر: رسول اکرم صلی الله علیه و آله
3- امام علی علیه السلام: غرر و درآمدی.

16) اینکه گفته می شود نباید ترک دنیا کرد؛ چیست؟

«لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لاِآخِرَتِهِ ، » از ما نیست کسی که دنیا را به خاطر آخرت «ولا آخِرَتَهُ لِدُنیاهُ »(1) و آخرت را به خاطر دنیا ترک نماید.

پاسخ

اولا: برخی قسمت اول حدیث را گرفته و قسمت دوم آن را رها کرده اند و می گویند نباید دنیا را به خاطر آخرت ترک کرد (چون امام معصوم علیه السلام فرموده) در حالی که آخرت را نیز به خاطر دنیا نباید ترک نمود.

ثانیا: منظور از اینکه نباید ترک دنیا کرد این نیست که پس حالا هر چقدر که می خواهی می توانی در دنیا گناه کنی.

ثالثا: منظور این است که ترک دنیا نکن نه اینکه بخاطر ترس از گناه، گوشه عزلت برگزینی.

و دنیا را به خاطر آخرت و کسب معنویت رها مکن و مانند آن کس مباش که از ترس اینکه مبادا مرتکب گناه شود به غاری رفته بود، چون از او پرسیدند چرا به شهر نمیایی تا از مواهب و امکانات موجود بهره مند گردی، و مشکلی از مشکلات مردم برطرف نمایی؛ گفت می ترسم ظواهر زیبای شهر مرا فریفته و از مسیر حق بلغزاند.

شنیدم عابدی در کوهساری*** قناعت کرده از دنیا به غاری

بدو گفتم چرا این دم نیایی*** به شهر و مشکل از مردم گشایی

بگفتا شهر، پری رویان نغزند*** چو گل بسیار شد؛ پیلان بلغزند

ص: 52


1- امام باقر علیه السلام: وسائل الشیعه.

در حالی امام کاظم علیه السلام می فرماید: با برآوردن خواسته حلال خود، تا آنجا که به مروت لطمه ای نزند و به اسراف نینجامد؛ به نفس های خویش از دنیا بهره ای دهید و از این طریق برای انجام امور دین خود کمک بگیرید؛ روایت شده است که: از ما نیست کسی که دنیایش را به خاطر دینش رها کند؛ یا دینش را برای دنیایش فرو گذارد.(1)

ص: 53


1- البحار، 18/321/78 .

17) وظیفه ما در دنیا و نسبت به دنیا چیست؟

*1- دل به دنیا نبدیم؛ زیرا هر کس به دنیا دل ببندد؛ « مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا » به سه چیز دل بسته است ؛ «تَعَلَّقَ مِنْهَا بِثَلاَثِ خِصَالٍ».

1- «هَمٍّ لاَ یَفْنَی»؛ اندوهی که پایان ندارد؛

2- « وَ أَمَلٍ لاَ یُدْرَکُ»؛ آرزویی که به آن نرسد؛

3- « وَ رَجَاءٍ لاَ یُنَالُ .»(1)؛ امیدی که به آن نخواهد رسید.

عُلقه های مختلف را چاک می باید نمود ***و با مصفی سجده ها بر خاک می باید نمود (2)

از برای آنکه گردد دل مطهر از دنش ***سینه از لوث تعلق پاک می باید نمود

روزی حضرت عیسی علیه السلام با سه نفر از اصحاب خود از شهر بیرون آمده به صحرا رفتند.

چون قدری از شهر دور شدند خشتی طلا دیدند که در میان راه افتاده بود. عیسی به اصحاب فرمود: این چیزی است که هلاک کرده است کسان قبل از شما را مبادا محبت او را بدل خود راه دهید. پس از آن گذشتند چون قدری راه رفتند یکی از اصحاب عرض کرد در مزاج خود بیماری می فهمم اگر مرخص می فرمایید برگردم. حضرت او را رخصت داد پس برگشت و آمد که خشت را بردارد یکی دیگر از اصحاب نیز اذن طلبید و برگشت و آمد که خشت را

ص: 54


1- امام صادق علیه السلام: الکافی.
2- شعر از کیان اصفهانی.

بردارد. رفیق سوم نیز رخصت طلبید و مراجعت نمود.

پس هر سه نزد خشت طلا جمع شدند و هر یک از ایشان اندیشه می کرد که دو نفر دیگر را دفع کند و خود به تنهایی خشت را صاحب شود. پس با هم گفتند: ما همه گرسنه ایم یکی از ما بشهر رود و طعامی بیاورد یکی از ایشان به بازار آمد و طعامی گرفت و قدری زهر به آن آمیخت که رفیقان او بخورند و هلاک شوند.

و اما رفیقان چون او را به شهر فرستادند با هم مشورت کردند که چون آن مرد از بازار برگردد او را به قتل برسانند که با ایشان شریک نباشند چون آن مرد برگردید و طعام را نزد آنان گذاشت او را گرفته و به قتل رساندند و به خوردن طعام مشغول شدند چون قدری از آن طعام خوردند هر دو مردند پس حضرت عیسی مراجعت نمود و اصحاب را دید که هر سه مرده اند. پس عیسی دست به دعا برداشت و از درگاه قاضی الحاجات مسئلت نمود که ایشان را زنده کنند. هر سه زنده شدند. حضرت با ایشان فرمود: آیا به شما نگفتم که خشت طلا کسان قبل از شما را هلاک نموده است؟ پس آن را گذاشتند و رفتند.

« لَوْ رَأَی اَلْعَبْدُ أَجَلَهُ وَ سُرْعَتَهُ إِلَیْهِ »

اگر آدمی می دانست چه زود در چنگال مرگ گرفتار می شود

«لَأَبْغَضَ اَلْأَمَلَ وَ طَلَبَ اَلدُّنْیَا»(1)؛ از دنیا و آرزوهایش بیزار می شد.

حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

عجب دارم از آرزومند دنیا؛ «عَجِبْتُ لِمُؤَمِّلِ دُنْیَا .»

ص: 55


1- امام علی علیه السلام: بحار.

در حالی که مرگ در طلب اوست؛ «وَ اَلْمَوْتُ یَطْلُبُهُ »(1)

گویند: حضرت عیسیعلیه السلامدنیا را دید بصورت عجوزه که قدش خمیده و چادر رنگین بر سر انداخته و یکدست خود را بحنا خضاب و دست دیگر بخون آغشته کرده است.

عیسی علیه السلام فرمود: چرا پشتت خمیده؟ گفت: از بس که عمر کرده ام.

فرمود: که چرا چادر رنگین به سر داری؟ گفت تا دل جوانان را به آن فریب دهم.

فرمود: که چرا خضاب کرده ای؟ گفت: الحال شوهری گرفته ام.

فرمود: که چرا دست دیگرت بخون آغشته؟ گفت الحال شوهری کشته ام.

پس عرض کرد یا روح الله عجب این است که من پدر می کشم. پسر، طالب من می شود و پسری میکشم پدر طالب من می شود و عجب تر اینکه هنوز هیچ کدام به وصال من نرسیده اند و بر بکارت خود باقی هستم. (2)

*2- در دنیا بیش از احتیاج نجوییم و بیش از کفاف از آن نخواهیم .(3)

زیرا امام علیه السلام می فرماید: دنیا سرای منافقان است نه سرای پرهیزکاران؛

پس از دنیا به اندازهای بهره گیر که:

1) به بدنت نیرو دهد

2) و زنده بمانی

ص: 56


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: الدعوات 237 و بحار
2- کشکول منتظری یزدی، شماره 561.
3- امام علی صلی الله علیه و آله: میزان الحکمه.

3) و توشه ای برای معادت باشد. (1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:«إنما یکفی أحَدِکُم مِنَ الدُّنیا مِثلَ زادِ الرّاکِبِ»(2)؛ برای شما در دنیا چیزی که به اندازه توشه مسافری باشد کافی است.

و در جای دیگر می فرمایند:

مرا با دنیا چه کار؟ «مالی وَ لِلدُّنیا»

من در دنیا چون مسافری هستم که در سایه درختی نشست؛ «وَ مَا أَنَا وَ الدُّنْیَا إِلَّا کَرَاکِبٍ اسْتَظَلَّ تَحْتَ شَجَرَهٍ»

و برفت؛ «ثُمَّ رَاحَ »

و آن را واگذاشت؛ «أَوْ تَرَکَهَا.» (3)

*3- دنیا را دوست نداشته باشیم؛ زیرا اولا: «حُبُّ الدُّنیا و حُبُّ اللّهِ لا یَجْتَمِعانِ فی قَلبٍ أبدا »(4)؛ دوستی دنیا و محبت خدا هرگز در یک قلب با یکدیگر جمع نمی شود.

[و] «طَلَبُ اَلْجَمْعِ بَیْنَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ مِنْ خِدَاعِ اَلنَّفْسِ»(5)؛ بهانه های جمع بین

ص: 57


1- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
2- کنز العمال.
3- بحار و کنز العمال.
4- رسول خدا صلی الله علیه و آله تنبیه الخواطر.
5- امام علی علیه السلام: غررالحکم.

دنیا و آخرت، از نیرنگهای نفس است.

[مال اندوزی و دنیاگرایی و دنیاطلبی با آخرت جویی سازگار نیست.]

ضمن اینکه سر منشأ هر خطا و گناه و ریشه هر معصیت و بلکه بزرگترین گناه کبیره، دنیا دوستی است.

« حُبُّ الدُّنیا أصلُ کُلِّ مَعصِیَهٍ، وأوَّلُ کُلِّ ذَنبٍ.»(1) ؛ دنیا دوستی ریشه هر معصیت و آغاز هر گناهی است.

«حُبُّ الدُّنْیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَهٍ»(2)؛ دنیادوستی سرآمد تمام خطاها است.

(و) بزرگترین گناهان دوستی دنیا است؛

«أَعْظَمُ اَلْخَطَایَا حُبُّ اَلدُّنْیَا.»(3)

و از پیامدهای دنیا دوستی این است که:

1) عقل و خرد را تباه می کند.

2) دل را از شنیدن حکمت ناشنوا می سازد.

3) موجب طمعکاری است.

4) و عذاب دردناک را در پی دارد. (4)

[پس ]هر که بیشتر به دنیا بچسبد؛ هنگام جدایی از آن بیشتر افسوس می خورد.(5)

ص: 58


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله تنبیه الخواطر.
2- رسول خدا صلی الله علیه و آله مستدرک الوسائل.
3- امیر المؤمنین علیه السلام: مستدرک الوسائل.
4- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
5- امام علی علیه السلام: الکافی.

[بنابراین] از دنیا بپرهیزید؛ که در خلال آن حساب دارد و حرام آن کیفر، آغازش رنج است و پایانش نابودی

[البته] جستن آنچه از دنیا که تو را اصلاح می کند؛ دنیا دوستی نیست.

« لَیْسَ مِن حُبِّ الدُّنیا طَلَبُ ما یُصْلِحُکَ». (1)

در این صورت باید مواظب بود که به بهانه های اصلاح امر دین خود و با استفاده از مواهب و امکانات دنیوی که خدا به تمام بندگان ارزانی داشته ( تَنْزِلُ اَلْمَعُونَهُ عَلَی قَدْرِ اَلْمَئُونَهِ) کمک و یاری (هر کس) به اندازه نیازمندی خواهد رسید.(2) آنچنان شیفته ظواهر دنیا نشویم که ادعا کنیم خدا را دوستداریم ولیکن بوسیله این امکانات و فراهم شدن آن برای ما، دلمان ساکن و آرامش پیدا کند و کم کم هدف از آفرینش خویش و سپس خدای خویش را فراموش کنیم.

«کَیْفَ یَدَّعِی حُبَّ اَللَّهِ »؛ چگونه دعوی خدا دوستی می کند

«مَنْ سَکَنَ قَلْبَهُ حُبُّ اَلدُّنْیَا»(3)؛ کسی که دوستی دنیا در دلش جا گرفته است.

[و تا چیزی از دنیا به او می رسد قلبش آرام و دلش ساکن می شود.]

مع ذالک: بدتر از آن وقتی است که نعمت های دنیوی از جانب خدا بر بنده سرازیر شود و بنده در کثرت انعام الهی، خدا را از یاد ببرد و به نافرمانی او مشغول گردد در این صورت باید منتظر تنبیه و مجازات الهی باشد.

ص: 59


1- رسول خدا صلی الله علیه و آله: کنزل العمال 6074.
2- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه.
3- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل.

فکر کنه چون گنی بر تو ببندیم عطا ***تا نکنی در عطا فکر گناه و خطا (1)

[پس ]«یا ابن آدم»؛ ای پس آدم

«إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ »؛ هر گاه دیدی خدای سبحانت

«یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ»؛ نعمت های خود را پی در پی به تو عطا می فرماید

« وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ»؛ در حالی که تو او را نافرمانی می کنی

«فَاحْذَرْهُ.»(2) پس از عقوبت او برحذر باش.

*4- هر چه از دنیا به دست می آوریم زیاد خوشحال نشویم.

« مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ »؛ هر چه از دنیا که به آن می رسی

«فَلاَ تَکْثُرْ بِهِ فَرَحاً.»(3)؛ چندان بدان شادمان مباش.

*5- هر چه از دنیا از دستمان می رود زیاد ناراحت نشویم

«مَا فَاتَکَ مِنَ الدُّنْیَا »؛ هر چه از دنیا که از دستت می رود

«فَلاَ تَأْسَ عَلَیْهِ حَزَناً»؛ چندان برای آن غمگین مباش.

زیرا: مال دنیا به دنیا ماند و بس

یا به قول حکما: هر گاه می خواهی که قدر دنیا را ببینی؛ پس نگاه کن ببین

ص: 60


1- شعر از خود مؤلف است. (کیان اصفهانی)
2- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه.
3- امام علی علیه السلام : عیون الحکمه و الواعظ.

دنیا در نزد کیست.

یا به قول شاعر:

دنیا به کسی ده که بگیرد دستت ***یا پیش سگی نه، که نگیرد پایت

«نهایت سخنی در مورد دنیا»

[و آن اینکه ما باید برای دنیایمان طوری عمل کنیم که گویا همیشه در دنیا هستیم.]

« اِعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً »؛ برای دنیایت چنان کار کن که گویی همیشه زنده هستی؛

[و برای آخرتمان طوری عمل کنیم که گویا همین فردا باید برویم «وَ اِعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَداً »(1) .

و برای آخرتت چنان عمل نما که گویی فردا خواهی مرد.

پس امروز تا می توانیم باید برای آخرت خود تلاش و کوشش کنیم؛ چرا که امروز روز عمل است.

«إِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌ »؛ و روز حساب نیست؛ «وَ لاَ حِسَابَ» و فردا (قیامت) روز حساب است؛ «وَ غَداً حِسَابٌ» و روز عمل نیست؛ « وَ لاَ عَمَلَ». (2)

بنابراین اگر امروز بذر مرغوب از خوبی در دنیا بکاریم. در آخرت محصول نیکو و فراوان از تمام خوبیها برداشت خواهیم نمود؛ زیرا که دنیا کشتزار آخرت است.

ص: 61


1- رسول خدا صلی الله علیه و آله : من لایحضره الفقیه.
2- امام علی علیه السلام.

«اَلدُّنْیَا مَزْرَعَهُ اَلْآخِرَهِ»،

یعنی باید در این دنیا هر عملی که انجام می دهیم فقط و فقط برای خدا باشد و از طرفی هم مواظب باشیم در هنگام استفاده از حلال دنیا به دینمان خدشه وارد نگردد؛ زیرا « یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ»؛ زمانی بر مردم بیاید که

« لاَ یُبَالِی اَلرَّجُلُ مَا تَلِفَ مِنْ دِینِهِ»؛ مرد بر تلف شدن دینش باک نداشته باشد.

«إِذَا سَلِمَتْ لَهُ دُنْیَاهُ»(1)؛ هر گاه دنیایش به سلامت بماند.

ص: 62


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله تحف العقول و بحار.

18) کمال آدمی در چیست؟

«اَلْأَدَبُ کَمَالُ اَلرَّجُلِ»(1)؛ ادب کمال آدمی است.

ادبی که مطابق با ادب الهی و از روی ایمان و برای خدا باشد؛ نه از روی ریا و تظاهر خود را مؤدب نشان دادن. پس ادبی کارساز است که اصلاح شده ادب الهی باشد. امام علی علیه السلام می فرماید: هر که مطابق ادب و تربیت خداوند اصلاح نشود طبق ادب خویش (نیز) درست نگردد.(2)

پس آدمی (مؤمن) هنگامی به معرفت و کمال می رسد که مؤدب باشد (ادب الهی) ولی برخی از مردم هستند که مال و امکانات فراوان مالی و اصل و نسب و تبار خویش را شرف می دانند؛ در حالی که شرف انسان به عقل و ادب است نه به مال و حسب.

إِنَّمَا اَلشَّرَفُ بِالْعَقْلِ وَ اَلْأَدَبِ لاَ بِالْمَالِ وَ اَلْحَسَبِ »(3) براستی که شرف در عقل و ادب است؛ نه به مال و بزرگی نژاد.

شرف آدمی عقل است و مقامش به اَدَب ***نه به هر مال و به هر قدر و بزرگی و حسب

اگه جوید بشری جمله شرف از دو اخیر ***خیری او را نبود در دو جهان این دو سبب (4)

[چرا که] اگر کسی ادب نیکو داشته باشد؛ این ادب جایگزین شرافت و

ص: 63


1- امام علی علیه السلام: غررالحکم؛ میزان، 115.
2- منتخب میزان الحکمه، شماره 161.
3- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
4- شعر از خود مؤلف است (کیان اصفهانی).

افتخارات خانوادگی اوست.

«حُسْنُ اَلْأَدَبِ یَنُوبُ عَنِ اَلْحَسَبِ»(1)؛ [پس] کسی که ادب ندارد؛ شرافت خانوادگیش تباه شود.

«فَسَدَ حَسَبُ مَن لَیسَ لَهُ أدَبٌ»(2)؛ و دل وقتی مؤدب گردد که از خدا بترسد و معصیت و نافرمانی او نکند.

همانطور که خداوند متعال به عیسی بن مریم علیه السلام فرمود:« أدِّب قَلبَکَ بِالخَشیَهِ»(3) ؛ دل خود را با ترس (از من) تربیت کن.

زیرا دلی که از ترس خدا تربیت گردد؛ آن دل، دل خداییست و دل تربیت شده خدا، سبب تزکیۂ خلق و خوی آن بنده نیز می گردد.(4)

«سَبَبُ تَزْکِیَهِ اَلْأَخْلاَقِ حُسْنُ اَلْأَدَبِ »(5)؛ ادب نیکو سبب تزکیه اخلاق است.

[بنابراین] هر که به آداب خداوند بزرگ مؤدب شود او را به رستگاری جاوید رساند.(6)

و هر که مطابق ادب و تربیت خداوند اصلاح نشود طبق ادب خویش (نیز) درست نگردد. (7)

ص: 64


1- امام علی علیه السلام: البحار.
2- امام علی علیه السلام: تحف العقول، میزان الحکمه 124.
3- تحف العقول؛ میزان الحکمه 134.
4- نظافت بدن، کیفیت غذا خوردن و نحوه معاشرت با دیگران که آمور بدنی و جوارحی است از آداب محسوب می گردد ولی اخلاق با روح سر و کار دارد. (دیدگاه دانشمندان)
5- امام علی علیه السلام : غررالحکم.
6- امام علی علیه السلام : البحار.
7- امام علی علیه السلام : غررالحکم.

[پس] آن کس که خود را به آدب آراسته سازد و دلدادۀ ادب شود؛ این دلدادگی باعث زائل شدن و از بین رفتن بدیهای او می شود؛ چنانچه اگر بدی هم در او باشد تحت الشعاع ادبش قرار گیرد و آن بدی بر کس نمایان نشود.

«مَنْ کُلِّفَ بِالْأَدَبِ قَلَّتْ مَسَاوِیهِ»(1)؛ هر که دلدادہ ادب باشد بدی هایش کاستی گیرد.

تا جایی که این تربیت و ادب باعث می شود:

1) فرد مؤدب در نعمت ها و نیازهایش کسی جز خدا را نخواند.

« کَفی بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ یُشْرِکَ فی نِعَمِهِ و اِرْبِهِ غَیْرَ رَبِّهِ»(2) ؛ در ادب بنده همین بس که در نعمتها و نیازهایش کسی جز پروردگار خود را شریک نسازد.

2) از آنچه در درگیران نمی پسندد دوری کند.

« کَفَاکَ أَدَباً لِنَفْسِکَ اِجْتِنَابُ مَا تَکْرَهُهُ مِنْ غَیْرِکَ»(3)؛ برای تربیت کردن خود همین بس که از آنچه در دیگران نمی پسندی دوری کنی.

3) اگر بر شخص مصیبت زده و آسیب دیده وارد گردد؛ ابراز همدردی کند نه شادی.

[چرا که] شادی کردن در برابر شخص مصیبت زده، از بی ادبی است. «لَیسَ مِنَ الأَدَبِ إظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ». (4)

ص: 65


1- امام علی علیه السلام
2- امام علی علیه السلام: البحارالأنوار، ج 91، ص 94
3- امام علی علیه السلام: البحار.
4- امام حسن عسکری علیه السلام: تحف العقول.

19) بهترین ادب ها کدام است؟

1) بهترین ادب آن است که تو را از نارواها (حرام) باز دارد.

«أَحْسَنُ اَلْآدَابِ مَا کَفَّکَ عَنِ اَلْمَحَارِمِ»(1).

2) خویشتنداری نمودن به هنگام خواهش نفس

«ضَبْطُ اَلنَّفْسِ عِنْدَ اَلرَّغَبِ وَ اَلرَّهَبِ مِنْ أَفْضَلِ اَلْأَدَبِ»، خویشتنداری به هنگام خواهش و ترس از بهترین ادبهاست.

3) در حد و مرز خود ماندن و از اندازه خویش تجاوز نکردن.

«أفضَلُ الأَدَبِ أن یَقِفَ الإِنسانُ عِندَ حَدِّهِ ولا یَتَعَدّی قَدرَهُ»(2) ؛ بهترین ادب آن است که انسان در حد و مرز خود بماند و از اندازه خویش تجاوز نکند.

ص: 66


1- امام علی علیه السلام : میزان الحکمه.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.

20) چگونه می توان ادب نیکو بدست آورد؟

1) با ترس از خداوند تبارک و تعالی، همانطور که خداوند به حضرت عیسی علیه السلام فرمود:

دل خود را با ترس (از من) تربیت کن؛ « أدِّب قَلبَکَ بِالخَشیَهِ » (1)

2) با بدست آوردن علم و دانش

چون دانش آدمی فزونی گیرد ادبش افزون شود و ترسش از خدا دو چندان گردد .(2)

3) با صُلحا و دانشمندان همنشینی کردن.

با دانشمندان همنشینی کن تا بر دانشت افزوده؛ ادبت نیکو و جانت پاکیزه گردد.(3)

4) انجام ندادن کاری را که جاهل بر آن رغبت دارد.

لذا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

عاقل کسی است که نسبت به چیزی که جاهل بدان رغبت دارد؛ بی رغبت باشد.

«اَلْعَاقِلُ مَنْ یَزْهَدُ فِیمَا یَرْغَبُ فِیهِ اَلْجَاهِلُ »؛(4)

لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان در

ص: 67


1- تحف العقول.
2- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
3- امام علی علیه السلام .
4- غررالحکم.

نظرم ناپسند آمد؛ از فعل آن پرهیز کردم.

در تنبیه الخواطر آمده که: به عیسی بن مریم علیه السلام عرض شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟

فرمود: هیچ کس ادبم نیاموخت؛ بلکه زشتی نادانی را دیدم و از آن دوری گزیدم.

ص: 68

21) فرزندان خود را چگونه تربیت کنیم؟

« أَکْرِمُوا أَوْلاَدَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.»(1)، فرزندان خویش را احترام کنید و با آداب و روش پسندیده و نیکو آنان را تربیت نمایید. (که به این روش) آمرزیده می شوید.

[زیرا] بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از بخشش ادب و تربیت پسندیده نیست.

«مَا نَحَلَ وَالِدٌ وَلَداً نُحْلًا أَفْضَلَ مِنْ أَدَبٍ حَسَنٍ»(2).

[همچنین ]بهترین ارثی که پدران می توانند برای فرزندان خویش بگذارند؛ ادب و تربیت صحیح است

«خَیْرُ مَا وَرَّثَ اَلْآبَاءُ اَلْأَبْنَاءَ اَلْأَدَبُ »(3)

این است که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: ای علی، لعنت خدای بر پدر و مادری که فرزند خویش را بد تربیت کنند و موجبات عاق(4) خود را فراهم کند.

«یَا عَلِیُّ لَعَنَ اَللَّهُ وَالِدَیْنِ حَمَلاَ وَلَدَهُمَا عَلَی عُقُوقِهِمَا »(5)؛ یعنی پدر و مادر فرزند خویش را به تربیت می کنند. سپس آن فرزند بزرگ گشته ونافرمانی از امر ایشان می کند و آنها نیز از شدت ناراحتی فرزند خود را مورد لعن و نفرین

ص: 69


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله یوم البحار.
2- امام علی علیه السلام: مستدرک الوسائل، ج 15، ص 164.
3- امام علی علیه السلام: غررالحکم.
4- عاق: کسی که با پدر یا مادر خود نافرمانی و بدرفتاری کند و آنان را برنجاند.
5- رسول اکرم صلی الله علیه و آله.

- قرار می دهند؛ در حالی که خود پدر و مادر عامل این بی تربیتی هستند.

تا نگشته کج سر دیوار دل ***وانگهی بر سر شود یکباره ول

می توان بالا بریمش با ادب ***گر ملات آن نباشد خاک و گل (1)

[لذا] امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام می فرماید: دل نوجوان همچون زمین خالی است که هر چه در آن افکنده شود؛ می پذیرد. از این رو، من پیش از آنکه دلت سخت و ذهنت مشغول شود به تربیت تو پرداختم.

«فَبَادَرْتُکَ بِالأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ »(2).

پس قبل از اینکه دل نوجوان سخت گردد و ذهنش مشغول مسائل و حوادث مختلف اجتماع شود و قبل از اینکه دوستان ناباب و افراد گمراه فرزندان را از راه و مسیر واقعی باز دارند و در مسیر دیگری اندازند؛ همت گردد و بذر محبت و دوستی و سپس تقوا و بندگی خدا و علم و دانش حقیقی را در مزرعه خالی دل آنان بکارند تا علاوه بر اجتماع، خود نیز در دنیا و آخرت از محصول و ثمره نیک آن بهره مند شوند.

[در این رابطه ] امام صادق علیه السلام می فرماید:

«بادِروا أولادَکُم بِالحَدیثِ »؛ احادیث مذهبی و معارف اسلامی به فرزندانخود یاد دهید

«قَبلَ أن یَسبِقَکُم إلَیهِمُ المُرجِئَهُ»(3) ؛ پیش از آنکه مخالفین بر شما سبقت گیرند

ص: 70


1- شعر از خود مؤلف است (کیان اصفهانی). منظور از ملات آن خاک و گل نبودن، بی ادبی نمودن است.
2- نهج البلاغه.
3- اصول کافی.

و آنها را گمراه و آلوده سازند

قلب پاک نوجوان گردد چو ریش*** می کشد بیگانه آن را سوی خویش

پس اگر خواهی شود مجذوب تو*** کن مسخر با آدب او را به کیش(1)

و چون آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا »(2)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید.

نازل شد؛ مردم گفتند: یا رسول الله! چگونه خود و خانوادمان را حفظ کنیم؟

حضرت فرمود

« اِعْمَلُوا الْخَیْرَ وَ ذَکِّرُوا بِهِ اَهْلِیکُمْ »؛ عمل خیر انجام دهید و آن را به خانواده خود نیز یادآوری کنید.

«وَ أَدِّبُوهُمْ عَلَی طَاعَهِ اللَّه»(3)؛ و بر پایه فرمانبرداری از خدا ادب و پرورششان دهید. 3) 4)

ص: 71


1- شعر از خود مؤلف است (کیان اصفهانی).
2- التحریم(66)/6.
3- مستدرک الوسائل.

22) برخی از روش های تربیتی اسلام نسبت به فرزندان

1) به کودک دستور بده که با دست خودش صدقه بدهد؛ گرچه به اندازه تکه نانی یا یک مشت از چیزی باشد. (1)

2) فرزندان خود را در هفت سالگی نماز بیاموزید و چون ده ساله شدند آنها را بر ترک نماز تنبیه کنید و بسترهایشان را از از هم جدا سازید.(2)

3) کودک را باید از سن پانزده تا شانزده سالگی برای روزه گرفتن تربیت کرد.(3)

4) فرزند، هفت سال آقاست؛ هفت سال بنده و هفت سال وزیر. اگر تا بیست سالگی خوی و خصلت هایش را پسندیدی (که خوب) و گرنه به حال خود رهایش کن؛ زیرا تو در پیشگاه خداوند متعال معذوری.

« فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَی اَللَّهِ تَعَالَی»(4)؛

5) شخصی می گوید: نزد ابوالحسن موسی علیه السلام: از فرزند خود شکایت کردم؛ آن حضرت فرمود: او را نزن؛ بلکه برای مدتی کوتاه با او قهر کن .(5)

6) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:از تأدیب کردن در هنگام خشم نهی فرموده است.(6)

چون تأدیب و تربیت در هنگام خشم ممکن است به ضرب و جرح کودک

ص: 72


1- امام رضا علیه السلام: الکافی.
2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله کنز العمال.
3- امام صادق علیه السلام: بحار.
4- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: مکارم الاخلاق.
5- امام کاظم علیه السلام: بحار.
6- پیامبر صلی الله علیه و آله: مکارم الاخلاق.

بینجامد و این خود یک نوع بی ادبی و بی تربیتی را از طریق پدر و مادر به فرزند انتقال می دهد؛ علاوه بر این ممکن است فرزند در آن زمینه مقصر نباشد و مجازات الهی را نیز در بر داشته باشد.

چو کودکی زنی به صورتش سیلی ***چنان که ژخ شودش زین عمل همی نیلی

چنان تقاص بری، خود ز عالم غیبی ***که هرگز نشود تو را چنین میلی(1)

ص: 73


1- شعر از کیان اصفهانی.

23) بدکاران را چگونه می توان تربیت نمود؟

1) با پاداش دادن به نیکوکار، بد کار را از بدکرداری باز دار.

«اُزْجُرِ الْمُسِیءَ بِثَوَابِ المُحْسِنِ» (1)

2) اصلاح کردن نیکان با گرامی داشتن آنهاست.

«:اِستِصلاحُ الأَخیارِ بِإِکرامِهِم ، »

و اصلاح کردن بدکاران با تأدیب(2) آنان می باشد.

«وَالأَشرارِ بِتَأدیبِهِم»(3)

3) برادرت را با نیکی کردن به او سرزنش کن.

«عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ »

و بدیش را با بخشش به او پاسخ ده.

«وَ اُرْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ»(4)

4) بد کار را (یا کسی را که به تو بدی کرده است) با کردارد نیکت درست گردان.

«أَصْلِحِ اَلْمُسِیءَ بِحُسْنِ فَعَالِکَ »

و با گفتار نیکو و زیبایت به خیر و خوبی راهنمایی کن.

«وَ دُلَّ عَلَی اَلْجَمِیلِ بِجَمِیلِ مَقَالِکَ» (5)

ص: 74


1- امام علی علیه السلام: نهج البلاغه.
2- تأدیب یعنی: ادب کردن - تربیت کردن - تنبیه کردن
3- امام علی علیه السلام: البحار.
4- امام علی علیه السلام: البحار.
5- امام علی علیه السلام: غررالحکم.

5) بلا مایه تأدیب ستمگر است.

« إِنَّ اَلْبَلاَءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ»(1).

ص: 75


1- امام علی علیه السلام: البحار

24) دعا

خدای من! با کیفر خود مرا ادب مفرما و به مکر خودت گرفتار مکن.

«إِلَهِی لَاتُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ وَ لَاتَمْکُرْ بِی فِی حِیلَتِکَ».(1)

ص: 76


1- مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.

20) خیر دنیا و آخرت

«أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِیَهُنَّ فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ»(1)

چهار چیز است اگر به کسی داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است:

1) صدق حدیث،

راستی در گفتار

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ »(2)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و با داستان باشید.

اگر کسی راستگو باشد،

در مسیر راست و درست الهی قرار می گیرد. و راستی که مایه درستی هر چیزی است.

اگر در انسان ملکه شود، او را رُت و دلیر و استوار می سازد.

و سستی و کسالت و کاستی هم از او می زداید. (چرا که) هر که زبانش راست باشد، کردار و عملش (نیز) پاکیزه خواهد بود.

«مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَی عَمَلُهُ» (3)

راستی کن که راستان رُستند*** در جهان راستان قوی دستند

ص: 77


1- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 414.
2- التوبه (9)/119.
3- امام صادق علیه السلام: الکافی، ج 2، ص 104.

و کسی که دروغ گفتن را تکیه گاه خویش قرار داد.

در دنیا رسوا و بی آبرو گردد.

اَلْکَذِبُ فِی اَلْعَاجِلَهِ عَارٌ

و در آخرت هم به عذاب الهی گرفتار می شود.

وَ فِی اَلْآجِلَهِ عَذَابُ اَلنَّارِ (1)

دروغ در دنیا باعث ننگ و رسوایی و در آخرت موجب عذاب و آتش است.

و در اعمال زشت نفسانی انسان:

هیچ عمل زشتی به زشتی دروغگویی نمی رسد.

لاَ سَوْأَهَ أَسْوَءُ مِنَ اَلْکَذِبِ(2)

این عمل آنقدر زشت است که صورت صاحب دروغ را هم زشت خواهد کرد.

لذا گفته شده است از دروغ بپرهیز

إِیَّاکَ وَ اَلْکَذِبَ

زیرا دروغ انسان را رو سیاه می کند.

فَإِنَّهُ یُسَوِّدُ اَلْوَجْهَ (3)

البته نه اینکه هر کس را که صورت تیره و تار دارد، بگوییم این دروغگو

ص: 78


1- امام علی علیه السلام : میزان الحکمه. غررالحکم، ص 220
2- امام علی علیه السلام: تحف العقول، ص 92
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: تحف العقول. بحار الأنوار، ج 74، ص68.

می باشد.

بدون شک دروغ در دنیا بر چهره دروغگویان اثر می گذارد.

ولی آنچه که مسلم است این است که روسیاهی واقعی در قیامت بر چهره دروغگویان نمایان می شود. همچنانکه آیه قرآن می گوید:

«وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًی لِلْمُتَکَبِّرِینَ»(1)

و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بسته اند، رو سیاه می بینی.

ص: 79


1- الزمر (39) / 60.

29) نتیجه دروغ

1) خداوند کسی را که اسرافکار و دروغزن باشد، هدایت نمی کند.

«إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ»(1)

2) دروغ، روسیاهی می آورد.

فَانَّ الکَذِبَ یُسَوّدُ الوَجهَ(2)

3) دروغ روزی را کم می کند.

الکَذِبُ یَنقُصُ الرِّزقَ (3)

4) دروغ به نفاق می انجامد.

اَلْکَذِبُ یُؤَدِّی إِلَی اَلنِّفَاقِ.(4)

5) کسی که دروغ بگوید، مروت خود را به تباهی کشانده است.

مَنْ کَذِبَ أَفْسَدَ مُرُوَّتَهُ (5)

6) کسی که به دروغگویی شناخته شود، اعتماد به او کم می شود.

مَنْ عُرِفَ بِالْکِذْبِ قَلَّتِ اَلثِّقَهُ بِهِ، (6)

ص: 80


1- غافر (40)/28.
2- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: الترغیب و الترهیب. بحارالأنوار، ج 74، ص 68.
3- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: الترغیب و الترهیب.
4- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه. غررالحکم، ص 220
5- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه. غررالحکم، ص221
6- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه. غررالحکم، ص 220

7) اعتیاد به دروغگویی، فقر می آورد.

اِعْتِیَادُ اَلْکَذِبِ یُورِثُ اَلْفَقْرَ (1)

8) دروغگویی باعث می شود شکوه آدمی از بین برود.

لاَ تَکْذِبْ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُکَ(2)

9) انسان دروغی می گوید و به سبب آن، از نماز شب محروم می شود.

إِنَّ اَلرَّجُلَ لَیَکْذِبُ اَلْکَذِبَهَ فَیُحْرَمُ بِهَا صَلاَهَ اَللَّیْلِ(3)

10) دروغگویی باعث فراموشی می شود.

إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اَللَّهُ بِهِ عَلَی اَلْکَذَّابِینَ اَلنِّسْیَانَ (4)

از جمله کمک های خداوند بر ضد دروغگویان فراموشی است.

11) (و) هر گاه بنده دروغ بگوید،

إذا کذَبَ العَبدُ کذبَهً

فرشته از او فاصله گیرد،

تَباعَدَ المَلَک مِنهُ(5)

به مسافت یک میل

مَسیرَهَ مِیلٍ

ص: 81


1- امام علی علیه السلام: میزان الحکمه.
2- امام صادق علیه السلام : (دروغ مگو، که شکوهت از بین می رود.)، میزان الحکمه. بحارالأنوار، ج69، ص 192.
3- امام صادق علیه السلام : میزان الحکمه. بحارالأنوار، ج69، ص 260.
4- امام صادق علیه السلام: الکافی، ج 2، ص 341.
5- شرح نهج البلاغه، ج6، ص 357.

از بوی گندی که پدید آورده است.

مِن نَتْنِ ما جاءَ بهِ؛ (1)

و نهایتا اینکه (یَکْتَسِبُ اَلْکَاذِبُ بِکَذِبِهِ ثَلاَثاً(2)) دروغگو با دروغش سه چیز را به دست می آورد.

1) خشم خدا را نسبت به خود.

سَخَطَ اَللَّهِ عَلَیْهِ،

2) نگاه تحقیر آمیز مردم را نسبت به خود

وَ اِسْتِهَانَهَ اَلنَّاسِ بِهِ،(3)

3) دشمنی فرشتگان را نسبت به خود

وَ مَقْتَ اَلْمَلاَئِکَهِ لَهُ (4)

و دیگر بعد از آن هم طعم و لذت ایمان را نمی چشد.

لاَ یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ اَلْإِیمَانِ

مگر وقتی که دروغ را بکلی ترک گوید.

حَتَّی یَتْرُکَ اَلْکَذِبَ

خواه آن دروغ شوخی باشد، خواه جدی.

ص: 82


1- رسول خدا صلی الله علیه و آله: میزان الحکمه: از شرح نهج البلاغه ابی ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص 357.
2- غررالحکم، ص 221.
3- غررالحکم، ص 221.
4- غررالحکم، ص 221.

هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ(1)

چه برخی افراد با شوخی و برای خندان دیگران دروغ بافی می کنند و برخی هم با جدی یک دروغ را در بین مردم رواج می دهند و حتی رعایت ادب و حرمت را در مورد بزرگان دین بجا نمی آورند تا جایی که آن دروغ به صورت یک عادت و باور اجتماعی در آمده و زدودن آن به راحتی از مردم میسر نیست.

مثلا در زمان امام علی علیه السلام، معاویه علیه الهاویه و طرفدارانش در شام چنان جو دروغینی را به وجود آورده بودند که وقتی امیرالمؤمنینعلیه السلامدر محراب مسجد کوفه به شهادت رسید، مردم شام می گفتند مگر علی هم نماز می خواند.

این در حالی است که حتی پیامبر صلی الله علیه و آله، قبل از ایجاد این وقایع، کسانی را که در حق علی علیه السلام دروغ بگویند را نهی، و با جمله وای بر چنین کسان، ایشان را مورد خطاب خویش قرار داده.

آنجا که می فرماید:

یَا عَلیّ! طُوبی لمنْ أحبَّکَ، وَصَدَقَ فِیکَ باشد.

یا علی خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد و در محبت تو صادق

وَوَیلٌ لمنْ أبغَضَکَ، وَکذَبَ فِیک (2)

و وای بر کسی که تو را دشمن دارد و در حق تو دروغ بگوید.

بنابراین: از دروغ باید پرهیز نمود.

اِتَّقُوا اَلْکَذِبَ (از دروغ بپرهیز)

ص: 83


1- الکافی، ج 2، ص 340
2- بحارالأنوار، ج27، ص 143.

(دروغ )کوچک باشد یا بزرگ،

اَلصَّغِیرَ مِنْهُ وَ اَلْکَبِیرَ،

جدی باشد یا شوخی،

فِی کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ

زیرا انسان هر گاه که دروغ کوچک بگوید.

فَإِنَّ اَلرَّجُلَ إِذَا کَذَبَ فِی اَلصَّغِیرِ

به گفتن دروغ بزرگ هم جسور و جرأت پیدا می کند.

اِجْتَرَی عَلَی اَلْکَبِیرِ (1)

ص: 84


1- امام زین العابدین علیه السلام: تنبیه الخواطر. و میزان الحکمه. الکافی، ج 2،ص 338.

27) چه کنیم که از جمله دروغگویان محسوب نگردیم؟

1) هر وقت دانستیم آنچه که گفتیم راست نبوده یا از موارد مجوز دروغ به حساب نمی آید، استغفار نموده، دیگر آن دروغ را مرتکب نشویم.

2) آنچه می بینیم یا می شنویم اگر برای خدا و خشنودی او نباشد بازگو نکنیم چرا که اولا: وظیفه نداریم هر چه می بینیم یا می شنویم یا می دانیم برای دیگران تعریف نماییم.

چرا که این خود نشانه جهل و نادانی است.

لاَ تَتَکَلَّمْ بِکُلِّ مَا تَعْلَمُ فَکَفَی بِذَلِکَ جَهْلاً(1)

تمام آنچه را می دانی نگو که همینبرای اثبات نادانی کافی است.

ثانیا: ممکن است در نقل سخن، یا آنچه می بینیم یا می شنویم، خواسته و ناخواسته تغییراتی ایجاد گردد، از این جهت چه بسا نقل زیاد، دیده ها و شنیده ها ما را جزو دروغگویان به حساب آورد.

چنانچه حضرت پیمبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

بر دروغ گویی تو همین بس که

حَسبُکَ مِنَ الکَذِبِ

هر چه شنیدی نقل کنی.

أن تُحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعتَ .(2)

ص: 85


1- غررالحکم، ص213.
2- میزان الحکمه.

28) موارد مجوز دروغ

اشاره

براساس آنچه از احادیث و روایات اهل بیت پیمبر صلی الله علیه و آله به ما رسیده، الف) به جز (توریه) که نوعی سخن گفتن سر بسته است. یعنی (حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن)

همچنانکه حضرت پیمبر صلی الله علیه و آله می فرمودند:

همانا در سربسته گویی ها، ظرافت هایی است که مرد خردمند را از دروغ گفتن بی نیاز می کند.1

مانند سخن حضرت ابراهیم و در جواب کسانی که گفتند: «ای ابراهیم! تو با خدایان ما چنین کرده ای؟» (یعنی بت های ما را شکستی؟)

گفت: بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ

بلکه بزرگشان چنین کرده است،

هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کَانُوا یَنْطِقُونَ .(1)

از آنها بپرسید اگر سخنی می گویند.

یا پاسخ امام صادقعلیه السلامبه عبدالله ابن بکیر که عرض کرد: کسی در خانه مردی می آید و او را می خواهد، اما آن مرد به کنیزش می گوید: بگو او این جا نیست (این چه حکمی دارد؟) حضرت فرمودند: اشکالی ندارد. این دروغ نیست.

البته گفته شده (توریه) خلاف احتیاط است. و بعضی از مراجع مثل آیت الله

ص: 86


1- الأنبیاء (21)/93.

بروجردی توریه را هم اشکال می کردند.

ب) و به جز مواردی از سخن یا نوشته که به معنی کثرت، یا مبالغه در نوشتار و گفتار است.

مانند شعر سعدی که می گوید:

هزار بار سعدی تورا نصیحت کرد ***که حرف مجلس ما به مجلس دگر نبری

این (هزار) به معنی کثرت است یعنی سعدی زیاد تو را نصیحت کرد و دروغ نیست.

*در سه مورد بنده جایز است دروغ بگوید:

1) در میان معرکه، هنگامی که با دشمن خویش روبرو گردد، در اینجا برای رهایی با غلبه بر دشمن می تواند دروغ بگوید. مثلا به دشمن خویش در میان معرکه بگوید، تو که ادعای دلاوری داری پس چرا بند کفش خویش را نبستی، یا چرا زین اسبت واژگون گشته (اگر از اسب خود پیاده شده )و امثال این موارد برای پرت کردن حواس دشمن و غلبه یا فرار از او.

2) جهت ایجاد ارتباط و صلح و صفا و آشتی بین دو یا چند نفری که اختلاف پیدا کرده اند.

مثلا اگر بین دو برادر یا دوست کُدورتیست. نزد هر کدام وارد شد بگوید برادر یا دوستت ترا سلام رسانید یا تعریف از تو می کرد.

3) در جایی که بیم آن می رود بر اثر جنگ و جدالی حق مظلومی ضایع یا خون مسلمانی ریخته شود.

ص: 87

سه مقصد شنیدم دروغت رواست***وزین در گذشتی چهارم خطاست

بود اول آنجا که از یک قرار***ز دشمن نباشد برایت فرار

در اینجا دروغی ببندی بکار ***که سالم بمانی از آن نابکار

بود دوم آنجا که صلح و صفا ***دهی بین مردم به کذبی، خفا

در آخر بود آن زمانی که جنگ ***قریب الوقوع گشته بین دو هنگ

در اینجا دروغی بگویی که خون*** ز مسلم نریزد ید خصم دون(1)

ص: 88


1- شعر از خود مؤلف است (کیان اصفهانی).

مطلب آخر

آن است که هر حرف راستی را هم در هر جا و مکانی نباید زد، زیرا ممکن است کسی حرف راستی را بزند و به گمان خویش پندارد ثواب هم می برد، و لیکن بی اطلاع یا مطلع از موقعیت، با جمله راست خود بین چند نفر اختلاف، یا زمینه قتل کسی یا عده ای را فراهم می نماید.

مثلا در زمان جنگ، رزمنده ای با خبر از زمان و مکان عملیات رزمندگان اسلام، در پشت جبهه و از طریق تماس با خانواده خویش و بعد از احوال پرسی، به مادر خود بگوید، راستی مادر، امشب عملیات داریم برایمان دعا کن، و راستی مادر، امشب عملیات داریم برایمان دعا کن، و این چنین با «لو» رفتن عملیات صدها یا هزاران نفر کشته شوند، در حالی که خودش هم خبر ندارد چه کرده، با یک جمله راست و لاکن بی موقع تعدادی را به کشتن داده.

ص: 89

29) و اداء الأمانهٍ، (ادای امانت)

اشاره

از دیگر مواردی که اگر به کسی داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده، ادای امانت است.

بی شک هر چیزی که از این دنیا در دست ماست، جهت درست بندگی کردن خداست و آن در دست ما امانت است.

و امانت باید صحیح و سالم به صاحبش باز گردد و صاحب تمام امانات خداست. بنابراین به امانات الهی هم نباید خیانت کرد.

حفظ امانت و امانتداری سبب سرازیر شدن رزق و روزی بر بنده خواهد بود.

الْامانَهُ تَجْلِبُ الرِّزْقَ(1)

امانتداری، روزی می آورد.

و خیانت در امانت باعث فقر و بیچارگی خواهد شد

وَالْخِیانَهُ تَجْلِبُ الْفَقْرَ(2)

و خداوند از اعمال خیانتکاران باخبر است و علاوه بر اینکه محبوب خداوند نیستند آنها را نیز هدایت نخواهد کرد.

به عنوان مثال از جمله امانات الهی چشم است که بنده نباید به وسیله این امانت به آن و با آن خیانت نماید. چرا که خداوند از خیانت چشمان مطلع و از آنچه در سینه ها مخفی نمایند آگاه است.

ص: 90


1- الکافی، ج 5، ص 133.
2- الکافی، ج 5، ص 133.

یعلم خائنه الأعین وما تخفی الصدور(1)

و خائنین و خیانتکاران را دوست ندارد.

«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ»(2)

و هدایت نمی کند

وَأَنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ(3)

بنابراین کسی حق ندارد حتی به تن و جسم و جان خویش ضرر رساند.

« لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ فِی الإسلامِ » (4)

چرا که رعایت امانت از صفات مؤمنان است.

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ*...*وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» (5)

و از خصوصیات خوب نمازگزارن به حساب می آید.

«إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا *...*إِلَّا الْمُصَلِّینَ*...*وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ »(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در رعایت امانت از جسم و جان، آدمی را همچو مهمانی می داند که وقتی به مهمانی می رود برای همیشه در منزل میزبان و صاحب خانه نمی ماند و آخر باید به خانه و کاشانه خویش باز گردد، (انسان نیز از آن

ص: 91


1- غافر (40)/19.
2- الانفال (8)/58.
3- یوسف (12)/52
4- وسائل الشیعه، ج 26، ص 14.
5- المؤمنون (23)/ 1و8
6- المعارج (70)/22، 19 و 32.

خداست و باید روزی جسم و جانش صحیح و سالم سوی خدا باز گردد.)

آنجایی که می فرماید:

إنَّ النّاسَ فِی الدُّنیا ضَیفٌ ، وما فی أیدیهِم عارِیَهٌ ، وإنَّ الضَّیفَ راحِلٌ ، وإنَّ العارِیَهَ مَردودَهٌ (1)

مردم در دنیا مهمانند و مهمان کوچ کننده است (باید به خانه خود برگردد) و آنچه در دست ایشان است عاریه است و عاریه ( که نوعی امانت است) باید به صاحبش برگردانده شود.

یعنی باید این جسم و جان، صحیح و سالم و بدون عیب و خیانت بر آن، به صاحبش خداوند تبارک و تعالی بازگردد.

مع ذالک هیچ کس حق ندارد، با میل و اراده خویش بر خویش یا دیگری ضرر و زیانی وارد نماید.

به عنوان مثال با توجه به اینکه اکنون ضرر و زیان سیگار برای همه روشن گشته و کشنده سیگار باید در انتظار انحاء مختلف بیماری ها از جمله، رخوت اعضای بدن، سوء هاضمه، کُندی گردش خون و سکته و غیره باشد.

اگر با سیگار کشی به جسم خود ضرر وارد نماید، خیانت در امانتنموده و می بایستی در محضر الهی پاسخگو باشد. علاوه بر این باید گفت کسی که به خود ضرر رساند ابایی ندارد به دیگری هر ضرر وارد نماید.

و کسی که چنین خصوصیت در وجود او به عنوان یک خصوصیت و عادت

ص: 92


1- إرشاد القلوب، ج 1، ص 23.

ناپسند ملکه گردید به مرور زمان طبیعت وجودش می شود طبیعت حیوانی.

مشتاق ضرر طبیعتش دد(1) کند ***بر خود و نفر نهایتش بد کند

هشدار که این ودیعه را در روزی*** بی عیب و هدره ببایدش رد کند(2)

پس همه ما امانت الهی هستیم و حفظ جسم و جان و روحها، برای خود و دیگران لازم و ضرور و واجب است.

بنابر این اجازه نداریم مثلا در مجلسی که معصیت و نافرمانی خدا می شود و توانایی تغییر آن محفل و مجلس را هم نداریم وارد شویم و این طور بر روح خویش و به تبع آن بر جسم خود ضرر وارد نماییم و بالعکس.

لاَ یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً

مؤمن نباید در جایی حاضر شود که

یُعْصَی اَللَّهُ فِیهِ

که معصیت خدا می شود

وَ لاَ یَقْدِرُ عَلَی تَغْیِیرِهِ (3)

و او قادر بر جلوگیری و نهی از منکر نیست.

ص: 93


1- حیوان.
2- شعر از خود مؤلف است ( کیان اصفهانی).
3- امام صادق علیه السلام: وسائل الشیعه، ج16، ص 260. الکافی، ج 2، ص 374

نتیجه

1) نسبت به شیء یا چیز مورد امانت مراقبت و نگهداری کامل به عمل آوریم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

لاَ إِیمَانَ لِمَنْ لاَ أَمَانَهَ لَهُ (1)

کسی که امانتدار نباشد ایمان ندارد.

و در جایی دیگر می فرماید:

از ما نیست آن که امانت را بی اهمیت شمارد و بدین سبب امانتی را که به او سپرده شده ضایع گرداند.

امام صادقعلیه السلامنیز می فرماید:

برای من فرقی نمی کند که به خائن امانت بسپارم، یا به کسی که از امانت مراقبت و نگهداری نمی کند.؟

2) امانت را به اهل آن بسپاریم نه به فردی که سفیه و نادان و نا اهل است.

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

کسی که به فردی غیر امین امانت بسپارد خداوند ضامن او نیست، زیرا او را از امانت سپاری به غیر امین باز داشته است.

ص: 94


1- بحارالأنوار، ج 99، ص198.
2- النساء (4)/58.

از آیه بالا برداشت می شود که حتی مسئولیت های جامعه اسلامی را نباید به اشخاص و افرادی نا اهل سپرد.

چرا که اگر چنین کسانی در جایگاهی از جایگاه نظامی اسلامی حاکم شوند، به خاطر عدم تقید و ایمان به دستورات دینی، ممکن است قید و بندهای خلاف شرع و قانون را رواج و کم کم زمینه ساز بدعت ها در جامعه شوند.

رأس همه امانات

اشاره

اما رأس همه امانات، امانتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در بین امت اسلامی قرار داد. آنجایی که فرمودند:

إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَیْنِ

من در بین شما دو چیز گرانقدر را می گذارم

مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا

که تا وقتی به آن دو تمسک جویید

لَنْ تَضِلُّوا بعدی

بعد از من گمراه نمی شوید.

کِتَابَ اَللَّهِ ،

یکی کتاب خدا (قرآن)

وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی (1)

و دیگری اهل بیتم می باشد.

ص: 95


1- بحارالأنوار، ج 2، ص 99

که البته (لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله)(1) امر پیامبر صلی الله علیه و آله بجز مواردی که علماء شیعه و بتبع آن شیعیان ممتثل و محقق نمودند، عملی نگردید.

تا جایی که برخی علماء عامه به پیروی از خلافه خویش و براساس هوا و هوس قرآن را تأویل و تفسیر نمودند.

این در حالی است که پیامبر صلی الله علیه و آله چنین اتفاقی را قبلا پیش بینی و نگرانی خود را از آن ابراز نموده بودند.

آنجایی که می فرمایند:

أکثَرُ ما أخافُ علی اُمَّتی مِن بَعدی

موضوعی که بیش از هر چیز مرا نسبت به امت و پیروانم - پس از مرگم - بیمناک می سازد،

رجُلٌ یَتَأوَّلُ القرآنَ یَضَعُهُ علی غیرِ مَواضِعِه. (2)

وجود کسانی است که قرآن را خارج از معنی و مفهوم خود تأویل می نمایند. البته این حدیث شامل هر کسی که با میل خود و خلاف واقع قرآن را تفسیر و تأویل نماید (چه شیعه و چه سنی) خواهد شد.

و اما در مورد اهل بیت پیمبر صلی الله علیه و آله نیز امت آن گونه که حضرت خواسته بودند، عمل و رفتار نگردید و بر این امانت دیگر پیمبر ظلم و ستم را از حد گذراندند، همین مقدار گفته شود که هفتاد و پنج یا نود و پنج روز از رحلت جانسوز حضرت نگذشته بود که به صورت دختر گرامیش سیلی زده، درب

ص: 96


1- بحارالأنوار، ج 99، ص109 (قسمتی از دعای ندبه).
2- بحارالأنوار، ج 89 ص 111.

خانه اش را آتش زدند و پهلویش شکستند و صدای ناله اش را به آسمان بلند کرد و فرزند دلبندش را سقط نمودند، آنجایی که یک مرتبه صدا زد (یا فضه خوذونی) ای فضه به فریادم برس، بخدا اینان محسنم را کشتند.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مظلومانه دست بستند و به مسجد کشاندند و فرق مبارک حضرتش را در محراب کوفه شکافته به شهادت رساندند.

امام حسن مجتبی علیه السلام را مسموم نموده به شهادت رساندند و به این هم اکتفا نکردند و جنازه مطهرش را تیرباران نمودند.

اما همه دلها بسوزد برای حسین.

از آب هم مضایقه کردند کوفیان***خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و میمه ***خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

آمد در گوشه ای در آن گرد و غبار کربلا، کمی استراحت کند، یک نانجیبی سنگی زد بر جبین حسین.

خون از جبین جاری شد، نشست روی خاک گرم کربلا و پیراهنش را بالا زد تا خون از پیشانی مبارکش پاک کند، یک مرتبه تیری سه شعبه بر قلب نازنینش نشست، صدا زد بسم الله و بالله و علی مله رسول الله.

همه امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین را به شهادت رساندند ولیکن از آنجایی که زمین نمی تواند بدون حجت باقی بماند و بیم آنمی رفت که آخرین حجت الهی نیز توسط أمت به شهادت برسد خداوند او را در پس

ص: 97

پرده غیبت پنهان نمود تا زمانی که لیاقت و آمادگی مردم متجلی گردد.

و عفَّهُ بطن، (عقت شکم)

از دیگر مواردی که اگر به کسی داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده، عفت شکم است.

ص: 98

1) ذکر علی علیه السلام

2) حُب علی علیه السلام

3) ولایت علی علیه السلام

ذکر علی علیه السلام

« زَیِّنُوا مَجَالِسَکُمْ بِذِکْرِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ»(1)؛ مجالس خود را با گفتگو از علی بن ابیطالب زینت دهید.

[ برای اینکه]«ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»(2) (ذکر) و یاد علی عبادت است.

چرا ذکر علی عبادت است؟

برای اینکه آیه و نشانه ای بزرگ تر از علی آفریده نشده؛ خدا بجز ذات خویش تمام صفات خود را در علی ان قرار داده است.

خود علی علیه السلام می فرماید: خدا را آیه ای (و نشانه ای) بزرگ تر از من نیست

«مَا لِلَّهِ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی،»

و برای خدا «نبأ»ی «عظیم» تر (و خبری بزرگ تر) از من نیست.

«وَ لاَ لِلَّهِ مِنْ نَبَأٍ أَعْظَمَ مِنِّی»(3)

[سپس می فرماید:] «أَنَا عِلْمُ اَللَّهِ»(4)؛ من علم خدا هستم.

ص: 99


1- رسول اکرم صلی الله علیه و آله: بحار.
2- رسول خدا صلی الله علیه و آله: منتخب میزان الحکمه.
3- امام علی علیه السلام: نورالثقلین.
4- میزان الحکمه، 456.

«یا معشر الناس»(1)؛ ای مردم!

«سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی »؛ پیش از آنکه مرا از دست دهید از من بپرسید؛

«سَلُونِی فَإِنَّ عِنْدِی عِلْمَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ» (2) از من سؤال کنید؛ زیرا دانش اولین و آخرین نزد من است.

سوگند به خدا اگر بر مسند داوری تکیه زنم میان پیروان تورات براساس تورات آنان داوری کنم و ... آن گاه فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید. سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید؛اگر از آیه آیه قرآن بپرسید؛ به شما خواهم گفت که چه وقت و درباره چه کسی نازل شده است.

و در جای دیگر می فرماید: دانشی در سینه پنهان دارم که اگر آن را آشکار سازم همچون ریسمانهای دلو آویخته در چاهی عمیق به لرزه درآیید.

بخاطر همین است که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

«أنا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»؛ من شهر علم هستم و علی دروازه آن؛

« فَمَنْ أَرَادَ اَلْمَدِینَهَ فَلْیَأْتِ اَلْبَابَ»(3)؛ پس هر که علم خواهد باید که از در آن وارد شود.

ص: 100


1- میزان الحکمه، 461.
2- الإرشاد.
3- بحارالانوار، ج 38، ص 188.

علی علیه السلام می فرماید:

« أَنَا عِلْمُ اَللَّهِ »؛ من علم خدا هستم

« وَ أَنَا قَلْبُ اَللَّهِ اَلْوَاعِی»؛ من قلب آگاه خدایم.

« وَ لِسَانُ اَللَّهِ اَلنَّاطِقُ»؛ و زبان گویای خدایم.

«وَ عَیْنُ اَللَّهِ»؛ و چشم خدایم.

«وَ أَنَا جَنْبُ اَللَّهِ »؛ و پهلوی خدایم.

«وَ أَنَا یَدُ اَللَّهِ»؛ و من دست خدا هستم.

دست خدا فوق همه دستهاست؛ «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ».

آن کسی که خود دست خدا شد بر همه چیز برتری و فضیلت دارد و ذکر و یاد او ذکر و یاد خدا و عبادت بدرگاه خداست. پس «عَلِیٌّ مَعَ اَلْحَقِّ، وَ اَلْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ »(1)؛ علی با حق است و حق با علی

« لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ»(2) هرگز از هم جدا نمی شود تا روز باز پسین که کنار حوض کوثر بر من در آیند.

ص: 101


1- بحارالانوار، ج 10، ص 432.
2- الکافی، ج 2، ص 414.

حب علی علیه السلام

اساس اسلام دوست داشتن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد.

«لِکُلِّ شَیءٍ اَساسٌ. »؛ برای هر چیز اساس و پایه ای می باشد.

«وَ اَساسُ الاِسلامِ حُبُّنا اَهلَ البَیتِ علیهم السلام»(1)؛ و اساس و پایه اسلام هم دوستی و محبت ما اهل بیت است.

و بعد از پذیرفتن اسلام می بایستی خدا را بنحو صحیح و طبق دستورات دین مبین اسلام، یعنی به روش عمل به دستورات احکام بندگی نمود.

اما در طریق بندگی و عبادت خدا نیز، فوق عبادت محبت اهل پیامبر صلی الله علیه و آله شناخته شده؛

« إِنَّ فَوْقَ کُلِّ عِبَادَهٍ عِبَادَهٌ »؛ فوق هر عبادتی، عبادتی است

«وَ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»؛ و دوست داشتن ما اهل بیت

«أَفْضَلُ عِبَادَهٍ »(2)، بالاترین عبادت هاست.

[پس] «ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»(3)؛ یاد علی عبادت است.

اما دوست داشتن علی علیه السلام افضل عبادت محسوب می شود.

زیرا وقتی کسی از شخصی به عنوان رهبر و مقتدای خود یاد کند او را دوست می دارد و پیرو و شیعه او هم خواهد بود و طبق دستور او عمل و رفتار می نماید و مؤمن چون امام خویش را که خلیفه الله است دوست دارد؛ مطابق

ص: 102


1- رسول خدا صلی الله علیه و آله: الکافی، ج 2، ص 46
2- بحارالانوار، ج27، ص 91.
3- رسول خدا صلی الله علیه و آله: منتخب میزان الحکمه.

درخواست او عمل و رفتار می کند. تا به سعادت ابدی برسد. این است که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: سرلوحه نامه عمل مؤمن علی بن ابیطالبعلیه السلاماست.

«عُنوانُ صَحیفَهِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام »(1)؛ سرلوحه نامۂ مؤمن دوستی علی بن ابی طالب است.

و لیکن خود امام علی علیه السلام می فرماید: شما نمی توانید مثل و مانند من عمل کنید.

او می فرماید: «آگاه باش برای هر پیروی کننده ای، پیشوایی است که از او پیروی کرده و به نور دانش او روشنی می جوید و تو نیز باید پیرو پیشوای خود باشی؛ اما بدان که پیشوای شما از دنیای خود، بدو جامه کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان جهت افطار و سحر خود قناعت کرده است.»

«شما نمی توانید»؛ « اَلا و اِنَّکُم لاتَقدِرونَ عَلی ذلکَ »

اما آگاه باشید؛ شما بر چنین رفتاری توانایی ندارید

«و لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ و اجتِهادٍ»؛ بلکه شما مرا به وسیله پرهیزکاری و تلاش «و عِفَّهٍ و سَدادٍ»(2)؛ و پاکدامنی و محکم کاری خود یاری کنید. و از کارهای ناپسند دوری گزینید. (مانند محکم کاری که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله بر قبر فرزندشان حضرت ابراهیم نمودند.)

[و نیز] پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حب و بغض نسبت به علی علیه السلام می فرماید:

« یَا عَلِیُّ طُوبَی لِمَنْ أَحَبَّکَ»؛ ای علی خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد.

ص: 103


1- بحارالانوار، ج27، ص 142.
2- بحارالانوار، ج33، ص 473.

«وَ صَدَقَ فِیکَ»؛ و در محبت تو صادق باشد.

« وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ »؛ و وای بر کسی که تو را دشمن دارد

« وَ کَذَبَ فِیکَ»(1) و در حق تو دروغ گوید.

از بس در زمان حکومت نامشروع معاویه علیه الهاویه در شام، نسبت دروغ به امیرالمؤمنین علیه السلام داده بودند که وقتی امام علیه السلام در محراب مسجد و در حال نماز به شهادت رسید؛ یک عده ای از مردم شام به هم می گفتند مگر علی هم نماز می خواند.

خود علی علیه السلام هم می فرماید: «أَحْسَنُ اَلْحَسَنَاتِ حُبُّنَا»؛ بهترین نیکی ها دوستی ما (اهل بیت)

«وَ أَسْوَءُ اَلسَّیِّئَاتِ بُغْضُنَا»(2)، و بدترین گناهان بغض ما است.

هر کس علی علیه السلام را دوست داشته و حب او را دائما در دل خویش استوار نگه دارد خدا گناهانش را می ریزد.

«حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ یَأْکُلُ اَلذُّنُوبَ »؛ دوستی علی گناهان را فرو می خورد

«کَمَا تَأْکُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ»(3)؛ همچنان که آتش چوب را می بلعد.

[بنابراین] هر گاه خداوند عشق و دوستی علی را در دل مؤمنی استوار سازد و با این حال قدمش بلغزد (خطایی از او سر زند) در روز قیامت قدمش را بر صراط استوار نگه دارد.

ص: 104


1- بحارالانوار، ج27، ص 143.
2- غررالحکم، 117.
3- بحارالانوار، ج39، ص 257.

و حضرت پیامبر می فرماید: « أَوَّلُ مَنْ یَرِدُ عَلَیَّ اَلْحَوْضَ»(1)؛ اولین کسی که وارد می شود در نزد حوض کوثر فردای قیامت بر من، «أهل بیتی»؛ اهل بیت من «ومَن أحَبَّنی مِن اُمَّتی»؛ و کسانی که دوست آنها باشند خواهند بود.

مع ذالک: شیعه باید مطیع خدا بوده و از انجام اعمال صالح و کارهای شایسته و عبادت و بندگی خدا، بجهت شیعه بودن غفلت و کوتاهی نکند.

لذا امام رضا علیه السلام می فرماید:

«لاتَدعُوا العَمل الصّالح وَالاجتِهاد فِی ِالعباده إتکالاً عَلی حَبِّ آلِ محمد علیهمُ السّلام»(2)؛ هرگز به امید دوستی خاندان رسول الله له عمل صالح و عبادت خدا را ترک نکنید.

ص: 105


1- الکافی، ج 4، ص 28.
2- بحارالانوار، ج 75، ص 346.

ولایت علی علیه السلام

اما دوست داشتن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بدون پذیرفتن ولایت ایشان محقق نمی گردد.

پس کسی که مدعیست اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست دارد باید ولایت و امامت ایشان بر خود را نیز بپذیرد. لذا اینکه اهل تسنن می گویند ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل حدیث کساء را (پنج تن) را دوست می داریم؛ این دوست داشتن لفظی کافی نیست و ولایت ایشان را نیز باید در عمل و بطور مطلق پذیرفت.

زیرا حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

« أَنَا سَیِّدُ اَلنَّبِیِّینَ »؛ من سید انبیاء هستم؛

«وعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ اَلْوَصِیِّینَ»؛ و علی سید اوصیا؛

«وإِنَّ أَوْلِیَائِی اِثْنَا عَشَرَ »؛ برای من دوازده جانشین است بعد از خودم

«أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ»؛ که اول از آنها علی بن ابی طالب است؛

« وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ»(1)؛ و آخر آنها هم قائم (یعنی امام دوازدهم) می باشد.

همچنانکه که خداوند در قرآن خطاب به مؤمنین می فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»؛ ای کسانی که ایمان آوردید

«أَطِیعُوا الله»؛ خدا را اطاعت کنید

«وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ»؛ و رسول خدا

«وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(2)؛ و اولیای امر را نیز اطاعت و فرمان برید.

ص: 106


1- بحارالأنوار، ج36، ص 243.
2- النساء (4)/59

که امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه فوق می فرماید:

منظور از اولی الامر، امامان از اولاد علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام یکی پس از دیگری می باشد؛ تا روز قیامت

قال: هم اَلْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ إِلَی أَنْ یَقُومَ اَلسَّاعَهُ.».

جابر بن عبدالله انصاری می فرماید: چون خداوند (این) آیه را بر پیامبر خود محمد صلی الله علیه و آله نازل کرد؛ عرض کردم: ای رسول خدا، خدا و رسول او برای ما معلوم است؛ اما اولیای امر که خداوند اطاعت از آنان را به اطاعت خود وابسته نموده؛ چه کسانی هستند؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:ای جابر، آنان همان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان بعد از من هستند. اولین آنها علی بن ابی طالب است؛ سپس حسن، بعد حسین ..

پس ولایت اهل بیت پیمبر صلی الله علیه و آله، ولایتشان ولایت خداست؛ همانطوری که مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

«وَلاَیَتُنَا وَلاَیَهُ اَللَّهِ »؛ ولایت ما ولایت خدا است

«التی لَمْ یَبْعَث نَبِیّاً»؛ که مبعوث نکرده هیچ پیغمبری را

«قطُّ إِلاَّ بِهَا»؛ جز همراه آن.

یعنی اولا: هر پیغمبری که مبعوث گردیده با همراه داشتن این ولایت خدا برانگیخته شده و حکم و اطاعت از حکمش برای تمام مخلوقین واجب و لازم

ص: 107

الاجرا بوده.

ثانیا: یکی از اهداف اساسی مبعوث شدن ایشان علاوه بر هدایت مردم به راه راست و بندگی و عبادت خدا، معرفی و نشاندادن برتری و فضیلت اهل بیت علیهم السلام و برتری و فضیلت ولایت آنها بر تمام هستی بوده و خواهد بود.

«مَا مِنْ نَبِیٍّ جَاءَ قَطُّ »؛ هیچ پیغمبری نیامد

« إِلاَّ بِمَعْرِفَهِ حَقِّنَا»؛ مگر به معرفت حق (اهل بیت)

«وَ تفَضْیلِنَا عَلَی مَنْ سِوَانَا»(1)، و برتری ما بر دیگران.

که این برتری، برتری بر تمام مخلوقات انس و جن، از جمله بر تمام 124هزار پیغمبر بودع و خواهد بود.

اما برای پذیرفتن و نائل شدن به ولایت اهل بیت علیهم السلام باید:

اول: امام زمان خود را شناخت.

زیرا«مَنْ ماتَ وَلَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ »؛ هر که بمیرد و نسبت به امام و خط امام زمان خویش شناختی نداشته باشد «ماتَ مِیتَهَ الْجاهِلِیَّهِ».(2)

گویا به مرگ جاهلیت و قبل از ظهور اسلام از دنیا رفته است. [و جاهل مقصر اهل دوزخ است و آتش جهنم]

هر که به جهل است و نگیرد*** زمام تا که بمیرد نشناسد امام

ص: 108


1- الکافی، ج 1، ص 437
2- وسائل الشیعه، ج16، ص246.

مرده به مرگی که بگیرد فرا ***آتش دوزخ سر و پایش تمام (1)

دوم اینکه: اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست داشت.

خداوند در آیه 23 شوری می فرماید: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی »؛ بگو (ای پیمبر صلی الله علیه و آله): من هیچگونه اجر و پاداشی از شما بر این دعوت از شما درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم).

سوم اینکه: ولایت اهل بیت علیهم السلام را پذیرفت و مطیع آنها بود. (یعنی پیرو ایشان و شیعه ایشان بود.)

زیرا خداوند در آیه «أطیعوا الله» به این ولایت و اطاعت، امر فرموده و کسی که تخلف از این امر نماید غرق می شود و به سر منزل مقصود نمی رسد.

چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:

« مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی»؛ مثل خاندان (اهلبیت) من

«مَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ»؛ مانند کشتی نوح است

«مَنْ رَکِبَهَا نَجَا»؛ هر که سوار آن شد نجات یافت

«وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ.»(2)؛ و کسی که تخلف نمود غرق گرید.

سرور و آقای همه انبیاء*** گفته چنین از همه اوصیاء

اهل همه بیت من از جسم و روح*** کشتی بود، کشتی چو کشتی نوح

ص: 109


1- شعر از خود مؤلف است (کیان اصفهانی).
2- حارالأنوار، ج 22، ص 408.

هر که بر این کشتی بگردد سوار ***اهل نجات است و بمن همجوار

هر که تخلف کند از این طریق*** غرق و راهی بود بر غریق (1)

چهارم اینکه: مطیع و پیرو اهل بیت علیهم السلام باید مطیع خدا باشد.

« شِیعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ»(2) ؛ شیعه ما در حقیقت پیرو امر خداست.

یعنی به جهت شیعه بودن و اتکای به اهل بیت علیهم السلام دست از اطاعت و عبادت خدا و عمل صالح برندارد.

پنجم اینکه: مطیع و پیرو اهل بیت علیهم السلام باید اهل عمل باشد. زیرا: «اَلْعِلْمُ یُرْشِدُکَ وَ اَلْعَمَلُ یَبْلُغُ بِکَ اَلْغَایَهَ.»(3) علم تو را راهنمایی می کند و عمل به علم تو را به غایت و نهایت یعنی خدا می رساند.

ششم اینکه: مطیع و پیرو اهل بیت علیهم السلام باید عملش براساس و از روی تقوا باشد؛ زیرا امام باقر علیه السلام می فرماید:

«لاَ تُنَالُ وَلاَیَتُنَا إِلاَّ بِالْعَمَلِ وَ اَلْوَرَعِ»(4)؛ ولایت و دوستی ما به کسی نمی رسد؛

مگر به عمل و تقوی و پرهیز کاری از گناه و فرمانبرداری از خداوند.

ص: 110


1- غریق به معنی غرق شده و فرو رفته در آب را گویند. شعر از کیان اصفهانی است.
2- امام باقر علیه السلام: بحارالانوار.
3- غررالحکم، ص 45.
4- بحارالانوار، ج67، ص97

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109