عاشورا روز سرور یا حزن؟

مشخصات کتاب

عاشورا روز سرور یا حزن؟

سید محمودرضا هاشمی نسب

شیخ شعیب حدادی

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.

ص: 3

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

مقدمه

ص: 7

ص: 8

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

فرهنگ شیعی

یکی از باورهای اصیل شیعی عزاداری و گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) است که برخاسته از سنت پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) می باشد این امر نزد شیعیان به قدری روشن و شفاف است که هرگز نیازی به اقامۀ دلیل و برهان ندارد و تنها کسانی که با این فرهنگ غنی و تاثیرگذار مخالفت کردند بنی امیه ودشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بودند که از ترس انتشار جنایات و انحرافاتشان با تمام قدرت با این موج بیدارگر به مبارزه برخاستند و متاسفانه بعضی از فرقه ها مانند صوفیه با آنان همراهی نمودند و در میان جامعه با شبهه افکنی، عده ای از عوام را تحت تاثیر قرار دادند.

این نوشتار پاسخی است به مقاله ای با عنوان «عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)» که توسط آقای وکیلی نوشته شده و در فضای مجازی منتشر گردیده. قبل از ذکر توجیهات آقای وکیلی لازم است گفتار مولوی و

ص: 9

آقای حداد درباره شادی در روز عاشورا نقل شود تا خوانندگان گرامی با دیدگاه صوفیه در رابطه با عزاداری بر سید الشهدا(علیه السلام) آشنا شوند.

مولوی در ضمن اشعاری مردم را توصیه به شادی در روز عاشورا می کند:

روز عاشورا همه اهل حلب***باب انطاكيه اندر تا به شب

گرد آيد مرد و زن جمعى عظيم***ماتم آن خاندان دارد مقيم

پس عزا بر خود كنيد اى خفتگان***ز انكه بد مرگى است اين خواب گران

روح سلطانى ز زندانى بجست***جامه چه دْرانيم و چون خاييم دست

چون كه ايشان خسرو دين بوده اند***وقت شادى شد چو بشكستند بند

سوى شادُروان دولت تاختند***كنده و زنجير را انداختند

روز ملك است و گش(1) و شاهنشهى***گر تو يك ذره از ايشان آگهى (2)

آقای حداد (استاد آقای طهرانی)نظریه مولوی را این چنین می گوید:

در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حداد بسيار منقلب بود. چهره سرخ مى شد و چشمان درخشان و نورانى؛ ولى حال حزن و اندوه در ايشان ديده نمى شد؛ سراسر ابتهاج و مسرت بود. می فرمود: چقدر مردم غافلند كه براى اين شهيد جان باخته غصه می خورند و ماتم و اندوه بپا می دارند! صحنه عاشورا عالى ترين مناظر عشق بازى است؛ و

ص: 10


1- . گش: خوب و خوش. شرح مثنوی شهیدی، ج5، ص214.
2- . مثنوی، دفتر ششم، ص959_ص960.

زيباترين مواطن جمال و جلال إلهى، و نيكوترين مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و براى اهل بيت(علیهم السلام) جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلى ذِروه حيات جاويدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقق به اصل ظاهر، و فناى مطلق در ذات أحديت چيزى نبوده است.

تحقيقاً روز شادى و مسرت اهل بيت است. زيرا روز كاميابى و ظفر و قبولى ورود در حريم خدا و حرم امن و اماناوست... مردم خبر ندارند، و چنان محبت دنيا چشم و گوششان را بسته كه بر آن روز تأسف می خورند و همچون زن فرزند مرده مى نالند.(1)

پاسخ: بار دیگر به این گفته آقای حداد توجه کنیم: «چقدر مردم غافلند كه براى اين شهيد جان باخته غصه می خورند و ماتم و اندوه بپا می دارند... مردم خبر ندارند، و چنان محبت دنيا چشم و گوششان را بسته كه بر آن روز تأسف می خورند و همچون زن فرزند مرده مى نالند.»

حال باید دید چه کسانی بر سیدالشهدا(علیه السلام) گریان و محزونند تا نادرستی ادعای فوق آشکار گردد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): عن أميرالمؤمنين(علیه السلام) فَقَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ الله(صلی الله علیه و آله) وَ عَيْنَاهُ تَفِيضَانِ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ الله(صلی الله علیه و آله) مَا لِعَيْنَيْكَ تَفِيضَانِ أَغْضَبَكَ أَحَدٌ قَالَ لَا بَلْ كَانَ عِنْدِي جَبْرَئِيلُ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) يُقْتَلُ1) بِشَاطِئِ الْفُرَاتِ وَ قَالَ هَلْ لَكَ أَنْ أُشِمَّكَ مِنْ تُرْبَتِهِ قُلْتُ نَعَمْ فَمَدَّ يَدَهُ فَأَخَذَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابٍ فَأَعْطَانِيهَا فَلَمْ أَمْلِكْ

ص: 11


1- . روح مجرد، ص78_ص79.

عَيْنِي أَنْ فَاضَتَا وَ اسْمُ الْأَرْضِ كَرْبَلَاء؛(1)

امیر المؤمنین(علیه السلام) فرمودند: روزى رفتم نزد رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) در حالی که چشم هايش گريان بود، گفتم: پدر و مادر من فدای شما! چرا چشمان شما گریان است؟ كسى شما را خشمگین ساخته؟ فرمود: خیر، [علت گریه من آن است که] جبرئیل پیش من بود و به من خبر داد که حسین(علیه السلام) در کنار فرات شهید خواهد شد. سپس فرمود: دوست داری از تربت او مقداری ببوئى؟ گفتم: آری. پس دست دراز كرد و یک مشت از آن خاك به من داد، در این زمان بود که دیگر نتوانستم چشمانم را از اشک ریختن باز دارم. و اسم آن زمین کربلا بود.

عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ بَيْنَا رَسُولُ الله(صلی الله علیه و آله) ذَاتَ يَوْمٍ جَالِساً وَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) جَالِسٌ فِيحَجْرِهِ إِذْ هَمَلَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ الله مَا لِي أَرَاكَ تَبْكِي جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ جَاءَنِي جَبْرَئِيلُ فَعَزَّانِي بِابْنِيَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ أَخْبَرَنِي أَنَّ طَائِفَةً مِنْ أُمَّتِي تَقْتُلُهُ، لَا أَنَالَهَا اللَّهُ شَفَاعَتِي؛(2)

ام سلمه می گويد روزى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بود و حسين(علیه السلام) در دامن آن جناب بود توجه كردم دیدم آن حضرت دارد مى گريد، عرض كردم به فداى شما، چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: هم اكنون جبرئيل بر من نازل شد و مرا به شهادت فرزندم حسين(علیه السلام) تسليت داد و خبر داد که عده ای از امت من او را شهيد خواهند كرد؛ خدا آن ها را از شفاعت من محروم سازد.

امیرالمؤمنین(علیه السلام): عَنِ ابْنِ عَبَّاس أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فِي خَرْجَتِهِ إِلَى صِفِّينَ فَلَمَّا نَزَلَ بِنَيْنَوَى وَ هُوَ شَطُّ الْفُرَاتِ قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ قَالَ قُلْتُ مَا أَعْرِفُهُ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقَالَ لَوْ عَرَفْتَهُ كَمَعْرِفَتِي لَمْ تَكُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْكِيَ كَبُكَائِي قَالَ فَبَكَى طَوِيلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُه وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَكَيْنَا مَعَهُ وَ هُوَ يَقُولُ أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِي وَ1) لِآلِ أَبِي سُفْيَانَ مَا لِي وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّيْطَانِ وَ اوّليَاءِ الْكُفْرِ...(3)

ثُمَّ بَكَى بُكَاءً طَوِيلًا وَ بَكَيْنَا مَعَهُ حَتَّى سَقَطَ لِوَجْهِهِ وَ غُشِيَ عَلَيْهِ طَوِيلا؛(4)

ابن عباس می گويد در سفر صفين خدمت امير المؤمنين(علیه السلام) بودم هنگامی که به نينوا در كنار فرات رسيد با آواز بلند فرياد زد اى پسر عباس اينجا را می شناسى؟ گفتم: يا امير المؤمنين! خیر نمی شناسم، فرمود: اگر همچون من می شناختى از آن نمی گذشتى تا این که چون من [بنشینی و] گريه كنى و چندان گريست كه ريش مبارکش خيس شد و اشك بر سينه اش روان شد و با هم گريه كرديم و می فرمود واى واى مرا چه كار با آل ابو سفيان؟، چه كار با آل حرب؟ حزب شيطان و اولياء كفر... سپس حضرت گریه طولانی کرد و ما نیز همراه ایشان گریستیم آن قدر حضرت گریه کرد که به رو به زمین افتاده و مدتی طولانی بیهوششده بود.

1) حضرت فاطمه(علیها السلام) و ملائکه: عَنْ أَبِي عَبْدِ الله(علیه السلام) قَالَ: إِذَا زُرْتُمْ أَبَا عَبْدِ الله(علیه السلام) فَالْزَمُوا الصَّمْتَ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ، تَحْضُرُ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ بِالْحَائِرِ فَتُصَافِحُهُمْ فَلَا يُجِيبُونَهَا مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ فَيَنْتَظِرُونَهُمْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّى

ص: 12


1- . بحارالانوار، ج44، ص247.
2- . همان، ص239.
3- . کمال الدین و تمام النعمه، ص533.
4- . همان، ص535.

يُنَوِّرَ الْفَجْرُ ثُمَّ يُكَلِّمُونَهُمْ وَ يَسْأَلُونَهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ فَأَمَّا مَا بَيْنَ هَذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ، فَإِنَّهُمْ لَا يَنْطِقُونَ وَ لا يَفْتُرُونَ عَنِ الْبُكَاءِ وَ الدُّعَاء... وَ إِنَّ فَاطِمَةَ(علیها السلام) إِذَا نَظَرَتْ إِلَيْهِمْ وَ مَعَهَا أَلْفُ نَبِيٍّ وَ أَلْفُ صِدِّيقٍ وَ أَلْفُ شَهِيدٍ وَ مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ أَلْفُ أَلْفٍ يُسْعِدُونَهَا عَلَى الْبُكَاءِ وَ آن ها لَتَشْهَقُ شَهْقَةً فَلَا يَبْقَى فِي السَّمَاوَاتِ مَلَكٌ إِلَّا بَكَى رَحْمَةً لِصَوْتِهَا وَ مَا تَسْكُنُ حَتَّى يَأْتِيَهَا النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) [أَبُوهَا] فَيَقُولُ يَا بُنَيَّةِ قَدْ أَبْكَيْتِ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ شَغَلْتِهِمْ عَنِ التَّسْبِيحِ وَ التَّقْدِيس؛(1)

حضرت فاطمه(علیها السلام) و ملائکه: «از امام صادق(علیه السلام) نقل است که فرمود: وقتى به زيارت حضرت ابا عبد اللَّه(علیه السلام) رفتيد در آنجا سكوت اختيار كرده و كلامى نگوئيد مگر سخن نيك و خير، زيرافرشتگان شب و روز كه از نگهبانان و حافظين هستند نزد فرشتگانى كه در حائر حسينى مى باشند آمده و با ايشان مصافحه كرده ولى ايشان از شدت گريه و ناراحتى كه دارند جواب آن ها را نداده به ناچار آن ها صبر مى كنند تا ظهر فردا برسد و صبح طلوع نمايد سپس آنان با ايشان سخن گفته و راجع به امور آسمانى سؤالاتى را مطرح مى نمايند ولى بين اين دو وقت [صبح و ظهر] ابدا صحبت نكرده و از گريستن و دعاء نمودن كوتاهى نمى كنند... و حضرت فاطمه(علیها السلام) هر گاه به ايشان [زائرين] نظر نمايند در حالى كه با وى هزار پيغمبر و هزار صديق و هزار شهيد از كروبين مى باشند هزار هزار [يك ميليون] نفر آن حضرت را بر گريستن يارى و همراهى مى كنند و آن حضرت چنان فرياد مى زند كه هيچ فرشته اى در آسمان ها باقى نمى ماند مگر آن كه از صداى ايشان به گريه مى افتد، و آن حضرت آرام نمى گيرد تا وقتى كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)) بهنزد ايشان آمده و مى فرماید: دخترم، اهل آسمان ها را به گريه انداختى و ايشان را از تسبيح و تقديس حق تعالى بازداشتى.

1) امام حسن مجتبی(علیه السلام): عَنِ الصَّادِق(علیه السلام): أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) دَخَلَ يَوْماً إِلَى الْحَسَنِ(علیه السلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ(علیه السلام) إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ الله(علیه السلام) يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا محمّد(صلی الله علیه و آله) وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار؛(2)

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: يك روز حسين بن على بن ابى طالب(علیهما السلام) وارد شد بر امام حسن(علیه السلام) و چون چشم حضرت به امامحسن(علیه السلام) افتاد گريست، امام مجتبی به ایشان گفتند: چه باعث گریه شما شده است ای ابا عبد اللَّه؟ امام حسین گفتند: می گريم براى آن چه با تو کنند، فرمود: آن چه به من رسد زهری است كه به كامم ريزند و با آن كشته شوم ولى اى ابا عبد اللَّه روزى چون روز تو نباشد، سى هزار مردى كه مدعی هستند از امت جد ما محمد می باشند و خود را به دين اسلام می بندند بر تو گرد آيند و هم دست شوند براى كشتن تو و ريختن خونت و هتك حرمتت و اسير كردن ذريه و زنانت و غارت بردن اثاثیه ات، در اين جا است كه بر بنى اميه لعنت فرود آيد و آسمان خاكستر و خون بارد و همه چيز بر تو بگريند حتی حیوانات وحشی بيابان و ماهيان دريا.

مراجعه نمایید به کتاب شریف بحارالانوار، ج44، ص223 (إخبار الله تعالى أنبياءه و نبينا(صلی الله علیه و آله) بشهادته) نام پیامبرانی که بر مصائب سیّد الشهدا(علیه1) السلام) گریسته اند ذکر شده است.

ص: 13


1- . کامل الزیارات، ص86_87.
2- . بحارالانوار، ج45، ص218.

2) عَنِ الصَّادِق(علیه السلام): أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى»؛(1)

شهادت مى دهم كه خون تو در بهشت، ساكن [و آرام] گشت و موجودات فوق عرش را لرزاند و تمام خلائق بر آن گريستند، و آسمان هاى هفت گانه و طبقات هفت گانه زمين و آن چه از موجودات در آن ها و بين آن ها هستند بر آن گريستند، و تمام مخلوقات پروردگار كه در بهشت و جهنم قرار دارند بر آن گريه كردند، آن چه از موجودات ديده شده و آن چه ديده نمى شود بر آن اشك ريختند.

در ادامه بحث روایات متعددی از حزن و اندوه امامان معصوم(علیهم السلام) در مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) را نقل خواهیم کرد.

ص: 14


1- . الکافی، ج4، ص576.

منشأ نظریۀ شادی در روز عاشورا

این دیدگاه از دو منشأ سرچشمه می گیرد:

1) عقیده به جبر: صوفیان به جهت مبنای وحدت شخصی وجود انسان را در افعالش مجبور می دانند چون هرگاه در دار وجود یک حقیقت موجود باشد و تمام ممکنات از جمله انسان، مظاهر و تجلیات او باشند پس بشر چاره ای ندارد جز آن که در همان راهی که حقیقت وجود برای او تعیین نموده حرکت کند و هرگز در انجام یا ترک افعال سلطنت نخواهد داشت.

ابن عربی می نویسد:

فما في الوجود طاعةٌ و لا عصيانٌ و لا ربحٌ و لا خسرانٌ... إلّا و هو مرادٌ للحق تعالى و كيفَ لا يكون مراداً له و هو أوجده؛(1)

آن چه در وجود است اطاعت است و عصیانی نیست و هیچ سود و زیانی در کار نیست .... الا اینکه [تمام این امور] مرادحق تعالی است؛ و چگونه [می توان تصور کرد که] مراد خدا نباشد در حالی که خود او آن ها را ایجاد نموده است.

آقای محمد حسین طهرانی می نویسد:

به بيان متألّهين، فعل روح القدس بلكه فعل هر فاعلى، عين فعل الهى است.(2)

بر اساس این مبنا فاعل واقعه عاشورا نیز _ العیاذبالله_ خداوند است و لذا حزن و اندوه برای آن معنا نخواهد داشت و آن کاری که خداوند انجام می داده قطعا نیکو است.

لازم به ذکر است عقیده به جبر مخالف عقل و نقل است چون یکی از

ص: 15


1- . فتوحات المکیة، ج1، ص37.
2- . توحید علمی و عینی، ص137.

مسائلی که هر عاقلی به روشنی درک می کند حق انتخاب و آزادی در افعال است یعنی هر کسی به وضوح در خودش می یابد که در اعمالش، سلطنت بر فعل یا ترک دارد چنان که عقلاء از هر ملت و نحله ای افعال هر شخص را به خودشمستند می سازند و هر کس را در مقابل عملش مسئول و او را در برابر اعمال زشت یا نیکویش مذمت یا تحسین می کنند چنآن چه آیات و روایت بر این امر گواه است: «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ اوّلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولً»؛ «به درستی که گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد».(1)

عَنِ الْإِمَامِ الرِّضَا(علیه السلام): مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَلَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُ شَهَادَة؛(2)

از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: کسی که قائل به جبر باشد را از زکات چیزی نداده و شهادت وی را نیز نپذیرید.

عَنِه(علیه السلام): مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِيهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ كَافِرٌ مُشْرِكٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة؛(3)

از امام رضا(علیه السلام) است که فرمود: کسی که قائل به تشبیه [و مشابهت میان خدا و خلق] و جبر باشد، کافر ومشرک می باشد و ما از او در دنیا و آخرت بریء هستیم.

2) عقیده فناء در ذات: یکی از ثمرات وحدت شخصی وجود _ مبنای صوفیه_ این است که انسان می تواند با سیر و سلوک و طی اسفار اربعه به فناء در ذات حق تعالی نائل شود.

آقای محمد حسین طهرانی می نویسد:

نهايت سير هر موجودى، فناى در موجود برتر و بالاتر از خود است. يعنى فناى هر ظهورى در مُظهِر خود، و هر معلولى در علت خود. و نهايت سير انسان كامل كه همه قوا و استعدادهاى خود را به فعليّت رسانيده است،

ص: 16


1- . الاسراء (17)، آیۀ 36.
2- . التوحید، ص362.
3- . همان، ص364.

فناى در ذات أحدیت است، و فناى در ذات الله است، و فناى در هُوَ است، و فناى در «ما لا اسْمَ لَهُ و لا رَسْمَ لَهُ» مى باشد.(1)

به اعتقاد صوفیه رسیدن به مقام فناء در ذات حق، نهایت کمال انسان است.

آقای محمد حسین طهرانی می نویسد:فناء از خود است و بقاء بالحق... بعد از وجود به اين مرتبه براى ما سيرى است من الحق الى الخلق. و در اين مقام هويت او آشكار مى شود كه در سلسله بدء من اوله إلى آخره خودش بوده، پس قاف تا كاف عالم وجود را مالك خواهد بود.(2)

از دیدگاه صوفیه عاشورا روز فناء سیدالشهدا(علیه السلام) است که بالاترین مقام برای بشر است پس جای مسرت و شادی است نه حزن و اندوه چنان که آقای حداد می گوید:

چقدر مردم غافلند كه براى اين شهيد جان باخته غصه می خورند و ماتم و اندوه بپا می دارند! صحنه عاشورا عالى ترين مناظر عشق بازى است؛ و زيباترين مواطن جمال و جلال إلهى، و نيكوترين مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و براى اهل بيت(علیهم السلام) جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلى ذِروه حيات جاويدان، و منسلخ شدن ازمظاهر، و تحقق به اصل ظاهر، و فناى مطلق در ذات أحدیت چيزى

ص: 17


1- . روح مجرد، ص194.
2- . توحید علمی و عینی، ص80.

نبوده است تحقيقاً روز شادى و مسرت اهل بيت است. زيرا روز كاميابى و ظفر و قبولى ورود در حريم خدا و حرم امن و امان اوست.(1)

نظریۀ فناء در ذات مبتنی بر مبنای وحدت شخصی وجود است و ما در کتاب «تأمّلی در نظریۀ اصالت وجود و وحدت وجود» اثبات کردیم که فرضیه مذکور بر عقل و نقل استوار نیست و تنها مستند آن کشف و شهودی است که حجیت ندارد.

ص: 18


1- . روح مجرّد، ص78_ ص79.

توجیهات آقای وکیلی

جناب آقای وکیلی برای مشروعیت بخشیدن به شادی صوفیان در روز عاشورا در ضمن مقاله ای توجیهاتی را ارائه کردند که ناگزیر از ذکر و سپس پاسخ آن هستیم.

توجیه اول: ادعای تعارض روایات

اشاره

ایشان می نویسد:

ما دو دسته روایات داریم یک دسته روایات دلالت بر شادی و فرح در روز عاشورا می کند و یک دسته دیگر دلالت بر حزن و اندوه و برپایی عزاداری می کند حال چگونه میان دو دسته از روایات جمع کنیم؟

فرمایشات علامه طهرانی در کتاب شریف روح مجرد در واقع بیان راه حل جمع بین این روایت است برای توضیح مسأله باید یکبار از حال خود اهل بیت(علیهم السلام) بحث کنیم و یکبار از وظیفۀ شیعیان اما ائمه معصومین(علیهم السلام)از خود سیدالشهدا(علیه السلام) تا حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مسلما در روز عاشورا هم شادمانند و هم محزون چنآن چه تاریخ درباره حال حضرت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا چنین گزارش می کند.(1)

پاسخ: اما این که ادعا کردند امام زمان(عج) در روز عاشورا هم شاد و هم محزونند قابل قبول نیست زیرا آن حضرت حالات خودشان را در طول سال بیان فرموده اند. در زیارت ناحیۀ مقدسه درباره مصیبت

ص: 19


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص8.

سیدالشهدا(علیه السلام) می فرمایند:

فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً، حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِالْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب؛(1)

برای تو هر صبح و شام گریه می کنم و به جای اشک برایت خون می گریم از حسرت و تأسف غصه بر مصیبت هایی که برایت پیش آمد تا آن که از بی قراری و بی تابی در مصیبت تو و اندوهو غصه جان کاه، جان سپارم.

حزن امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا

اشاره

اما این که گفته شد:

ائمه معصومین(علیهم السلام) از خود سیدالشهدا تا حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مسلما در روز عاشورا هم شادند و هم محزون.

ابتدا موارد حزن و اندوه و گریه سیدالشهدا(علیه السلام) در روز عاشورا را ذکر می کنیم و سپس گریه و ماتم سایر امامان معصوم(علیه السلام) را نقل خواهیم کرد تا عدم صحت ادعای شادی اهل بیت(علیهم السلام) در روز عاشورا روشن گردد.

1_ گریه کنار جسد غلام ترک

ثُمَّ خَرَجَ غُلامٌ تُركِيٌّ كَانَ لِلحُسَينِ(علیه السلام)، وَ كَانَ قَارِئَاً لِلقُرآنِ، فَجَعَلَ يُقَاتِل وَ يَرتَجِزُ... فَقَتَلَ جَمَاعَةً، ثُمّ سَقَطَ صَرِيعَاً، فَجَاءَهُ الحُسَينُ(علیه السلام) فَبَكَى وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ؛(2)

سپس غلام ترکی که متعلق به امام حسین(علیه السلام) بود و قاری قرآن بود [به سمت میدان] رفت و شروع به نبرد کرد و رجز می خواند... پس جماعتی را به درک واصل کرد، سپس از روی اسب سقوط کرد، سید الشهداء آمد بالای سر وی و شروع به گریه کرد و صورتش را بر روی صورت این غلام گذاشت.

ص: 20


1- . المزار الکبیر، ص501.
2- . بحارالانوار، ج45، ص30.

2_ هنگام میدان رفتن حضرت علی اکبر(علیه السلام)

فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَيْتِهِ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى(علیه السلام) عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ(صلی الله علیه و آله) وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي؛(1)

پس هنگامی که ياران امام حسين(علیه السلام) همه به شهادت رسيدند و جز خاندانش كسى باقى نماند، در اينهنگام على اكبر(علیه السلام) براى رفتن به ميدان آماده شد، او داراى زيباترين چهره، و نيكوترين سيرت بود، از پدرش اجازه رفتن به ميدان طلبيد، امام(علیه السلام) به او اجازه داد، سپس نگاهى مأيوسانه به [قد و قامت] على اكبر(علیه السلام) نمود، و چشمانش را به زير افكند و گريه كرد آنگاه گفت: خدايا شاهد باش، جوانى كه در صورت و سيرت، ظاهر و باطن و گفتار شبيه ترين مردم به رسولت(صلی الله علیه و آله) بود، و هر گاه مشتاق ديدار پيامبرت مى شديم به اين جوان نگاه مى كرديم، براى جنگيدن با اين مردم رهسپار شد؛ سپس امام حسين(علیه السلام) صدا زد: «اى پسر سعد، خدا ريشه رحم تو را قطع كند، همان گونه تو رحم مرا قطع مى كنى».

3_ گریه بر عطش حضرت علی اکبر(علیه السلام)

فَقَاتَلَ قِتَالاً شَدیداً ... ثُمَّ رَجَعَ إلَى أبِيهِ وَ قَد أصَابَتهُ جِراحَاتٌ كَثِيرَةٌ فَقَالَ يا أبَهَ العَطَشُ قَد قَتَلَنِي و ثِقلُالحَدِيدِ أجهَدَنِي فَهَل إلَى شِربَةٍ مِن مَاءٍ سَبِيلٌ أتَقَوَّى بِهَا عَلَى الأعدَاء فَبَكَى الحُسَينُ(علیه السلام) وَ قَالَ يَا بُنَيَّ يَعُزُّ عَلَى مُحمدٍ وَ عَلى عَليِّ بنِ أبي طالبٍ و عَلَيَّ أن تَدعُوهُم فَلا يُجِيبُوك و تَستَغِيثَ بِهِم فَلا يُغِيثُوکَ؛(2)

پس حضرت علی اکبر(علیه السلام) جنگ شدیدی انجام داد.... سپس در حالى نزد پدرش امام حسين(علیه السلام)) مراجعت نمود كه زخم هاى فراوانى برداشته بود. او به امام حسين(علیه السلام) گفت: پدر جان! عطش مرا كشت و سنگينى آهن مرا دچار رنج نموده است. آيا براى به دست آوردن يك جرعه آب راهى هست كه من بوسيله آشاميدن آن قوى شوم و بر دشمنان مسلط شوم؟ امام حسين(علیه السلام) پس از اينكه گريه كرد فرمود: اى پسر عزيزم بر محمد و على بن ابى طالب و من ناگوار است كه تو ايشان را به يارى خود بخوانى و جواب تو را ندهند. تواستغاثه كنى و به داد تو نرسند.

4_ گریه هنگام شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام)

فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَة فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه؛(3)

[حضرت علی اکبر(علیه السلام)] صدا زد پدرم! سلام بر تو اين جدم است كه بر تو سلام می رساند و می فرمايد هر چه زودتر نزد ما بيا، پس فریاد بلندى بر آورد و به شهادت رسید. حسين(علیه السلام) آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود بر صورت على گذاشت.

ص: 21


1- . همان، ج44، ص312.
2- . همان، ج45، ص43.
3- . اللهوف، ص113.

وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ فَمَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ وَ استَهَلَّتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ؛(1)

و حضرت فرمود: خداوند بكشد قومى را كه تو را كشتند،چقدر بی باک هستند در ارتباط با خدا و در هتک کردن حرمت رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) سپس چشمان حضرتش پر از اشک شد، آن گاه فرمود: بعد از تو خاک بر سر دنيا.

5_ گریه برای حضرت قاسم(علیه السلام)

ثُمَّ خَرَجَ القَاسِمُ بنُ الحَسَنِ(علیه السلام) وَ هُوَ غُلامٌ صَغِيرٌ لَم يَبلُغ الحُلُمَ فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَينُ(علیه السلام) إلَيهِ قَد بَرَزَ اعتَنَقَهُ وَ جَعَلا يَبكِيَانِ حَتَّى غُشِيَ عَلَيهِمَا ثُمَّ استَأذَنَ الحُسَينَ(علیه السلام) فِي المُبَارَزَةِ فَأبَى الحُسَينُ(علیه السلام) أن يَأذَنَ لَهُ فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ وَ رِجلَيهِ حَتَّى أذِنَ لَهُ فَخَرَجَ وَ دُمُوعُهُ تَسِيلُ عَلَىَ خَدَّيهِ؛(2)

سپس قاسم بن الحسن(علیه السلام) خارج شد در حالی که فرزندی کوچک بود که به سن بلوغ نرسیده بود، هنگامی امام حسین(علیه السلام) به او نگاه کرد که آماده جنگ شده است، او را در آغوش کشید و شروع کردن به گریهکردن تا آن جا که از حال رفتن، سپس قاسم از امام حسین(علیه السلام) اجازه میدان رفتن خواست، اما امام حسین از اجازه دادن امتناع می فرمود، این جا بود که قاسم با بوسه گرفتن از دست و پای عموی خود سعی در اجازه گرفتن داشت و آن قدر سعی کرد که توانست امام را مجاب کند، پس به سمت میدان رفت در حالی که اشک هایش بر گونه هایش جاری بود.

6_ گریه در هنگام رفتن حضرت عباس(علیه السلام)

أنَّ العَبَاسَ لَمَّا رَأى وَحدَتَهُ(علیه السلام) أَتَى أخَاهُ وَ قَالَ يَا أخِيّ هَل مِن رُخصَةٍ فَبَكَى الحُسَينُ(علیه السلام) بُكَاءً شَدِيدَاً ثُمَّ قَالَ يَا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي؛(3)

هنگامى كه عباس(علیه السلام) تنهائى امام حسین(علیه السلام) را ديد خدمت آن حضرت آمد و گفت: ای برادر! آيا رخصت جهاد به من مى دهى؟ امام حسين(علیه السلام) گريهشديدى كرد سپس فرمود: ای برادر! تو پرچمدار من هستى.

7_ گریه برای شهادت حضرت عباس(علیه السلام)

فَانقَلَبَ عَن فَرَسِهِ وَ صَاحَ إلَی أخِیهِ الحُسَينُ(علیه السلام): أدرِکنِی فَلَمَّا رَآه الحُسَينُ(علیه السلام) صَرِيعاً عَلَى شَاطِئِ الْفُرَات بَکَی... وَ لَمَّا قُتِلَ العَبَّاسُ قَالَ الحُسَينُ(علیه السلام) الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي؛(4)

ص: 22


1- . مثیر الاحزان، ص69.
2- . بحارالانوار، ج45، ص34.
3- . همان، ص41.
4- . همان، ص42.

از روی اسب به زمین افتاد و فریادی کشید و برادرش را صدا زد که مرا دریاب هنگامی که سیدالشهدا(علیه السلام) جنازه برادر را کنار فرات دید به گریه افتاد و فرمود: الان کمرم شکست و چاره ام اندک شد.

ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّی قَتَلُوهُ فَبَكَى الْحُسَيْنُ(علیه السلام) لِقَتْلِهِ بُكَاءً شَدِيداً؛(1)

آن گاه عباس(علیه السلام) را از امام حسين(علیه السلام) جدا نمودند، و از هر طرف به عباس(علیه السلام)) حملهكردند تا ایشان را به شهادت رساندند، امام حسين(علیه السلام) در سوگ شهادت برادرش حضرت عباس(علیه السلام) بسيار سخت گريه كرد.

8_ گریه هنگام شهادت طفل رضیع

قَالَ الحُسَینُ(علیه السلام): يَا قَومِ إن لَم تَرحَمُونِى فَارحَمُوا هَذا الطِّفلَ! فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ. فَجَعَلَ الحُسَينُ يَبكِي وَ يَقُولُ: اللَّهُمّ أُحكُم بَينَنَا و بَينَ قَومٍ دَعَونَا لِيَنصُرُونَا فَقَتَلُونَا؛(2)

امام حسین(علیه السلام) فرمود: ای قوم اگر به من رحم نمی کنیدبه این طفل رحم کنید! [در این هنگام] مردی از این قوم طفل را هدف قرار داد و با تیری که زد او را ذبح نمود.

امام حسین(علیه السلام) شروع کردند به گریستن و چنین می فرمود: خدایا تو خود بین ما و بین این قوم حکم کن، ما آن ها را خواندیم تا یاریمان کنند ولی ما را کشتند.

9_ گریه در هنگام وداع با فرزندان

فَقَالَت: [أی سکینَهُ] یا أبَتاه! قِف لِی هنیئةً لأتَزَوَّدَ مِنکَ، فَهَذَا وِداعً لا تلاقِیَ بَعدَه، وَ انکَبَّت عَلَی یَدَیهِ وَ رِجلَیهِ تُقَبِّلُهُمَا وَ تَبکِی، فَبَکَی الحُسَینُ(علیه السلام) رَحمَةً لَهَا، ثُمَّ مَسَحَ دُموعَها بِکمِّهِ، وَ أخَذَها فَتَرَکَها فِی حِجرِهِ، وَ مَسَحَ دُموعَهَا بِکَفِّهِ؛(3)

سکینه گفت: ای پدر کمی صبر کن تا از تو توشه ای بگیرم که این آخرین دیدار ماست سپس به دست و پای پدر افتاد می بوسید و گریه می کرد امام حسین(علیه السلام) از روی دلسوزی و مهربانی به گریه افتاد اشک های

ص: 23


1- . همان، ص50.
2- . موسوعه کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص575؛ نفس المهموم، ص12.
3- . المجالس الفاخره، ص285.

دخترش را با آستین پاک می کرد او را در دامن خویش نشاند و با دست به صورت او می کشید و اشک هایش را پاک می کرد.

حزن فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روز عاشورا

و لَمَّا فَجَعَ الحُسَينُ بِأهلِ بَيتِهِ وَ وُلدِهِ وَ لَم يَبقَ غَيرُهُ و غَيرُ النِّسَاءِ وَ الذَّرَارِي نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ فِي إِغَاثَتِنَا وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ1) بِالْعَوِيل؛(1)

هنگامی که سیدالشهدا(علیه السلام) عزیزانش را از دست داد و از خاندان و فرزندان جز بانوان و کودکانش کسی نمانده بود، ندای غربتش بلند شد که آیا کسی هست که از خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دفاع نماید؟ آیا موحدی است که از خدا بترسد و به یاری ما بیاید؟ آیا فریاد رسی پیدا می شود که به خاطر خدا به فریاد ما رسد؟ صدای شیون و ناله بانوان بلند شد.

2) خَطبَ مَولانا الحُسَینُ(علیه السلام) خُطبَهً وَ سَألَهُم أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْرِفُونَنِي قَالُوا نَعَمْ أَنْتَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)... إلَی آخِرِ الخُطبَهِ. قَالُوا قَدْ عَلِمْنَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَ نَحْنُ غَيْرُ تَارِكِيكَ حَتَّى تَذُوقَ الْمَوْتَ عَطَشاً فَلَمَّا خَطَبَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ وَ سَمِعَ بَنَاتُهُ وَ أُخْتُهُ زَيْنَبُ كَلَامَهُ بَكَيْنَ وَ نَدَبْنَ وَ لَطَمْنَ وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُنَّ فَوَجَّهَ إِلَيْهِنَّ أَخَاهُ الْعَبَّاسَ وَ عَلِيّاً ابْنَهُ وَ قَالَ لَهُمَا سَكِّتَاهُنَّ فَلَعَمْرِي لَيَكْثُرَنَّ بُكَاؤُهُنَّ؛(2)

ص: 24


1- . بحارالانوار، ج45، ص46.
2- . لهوف، ص87؛ بحارالانوار، ج44، ص318.

سیدالشهدا(علیه السلام) خطبه ای خواند و خود را به لشکر معرّفی کرد پاسخ دادند ما همه آن چه را که گفتی می دانیم ولی تو را رها نمی کنیم تا تشنه لب جان دهی! با شنیدن این خطبه دختران امام(علیه السلام) و خواهرش زینب(علیها السلام) گریه و ناله کردند و به صورت خویش می زدند و فریادشان بلند شد.

1) فَلَمَّا نَظَرَ أخَوَاتُ الحُسَينِ وَ بَنَاتُهُ وَ أهلُهُ إلَى الفَرَسِ لَيسَ عَلَيهِ أحَدٌ رَفَعنَ أصوَاتَهُنَّ بِالبُكَاءِ وَ العَوِيلِ وَ وَضَعَت أمُّ كُلثُوم يَدَهَا عَلَى أمِّ رَأسِهَا و نَادَت وَا مُحَمَّدَاه وَا جَدَّاهُ وَا نَبِيَّاه وَا أبَا القَاسِمَاه وَا عَلِيَّاه وَا جَعفَرَاه وَا حَمزَتَاه وَا حَسَنَاه هَذَا حُسَينٌ بَالعَرَاءِ صَرِيعٌ بِكَربَلاء مَجزُوزَ الرَّأسِ مِنَ القَفَا مَسلُوبَ العَمامَةِ و الرَّدَاء ثُمَّ غُشِيَ عَلَيهَا؛(1)

هنگامی که چشم خواهران و دختران سیدالشهدا(علیه السلام) و دیگر افراد خاندانش به اسب بی صاحب افتاد صدای گریه و شیون آنان بلند شد. ام کلثوم دست بر سر نهاد و فریاد می زد وا محمداه وا جداه وا نبياه وا أبا القاسماه وا علياهوا جعفراه وا حمزتاه وا حسناه این حسین توست که در میدان کربلا بر زمین افتاده، سرش از قفا بریده، ردا و عمامه اش به غارت رفت سپس غش کرد و بی هوش شد.

1) خَرَجنَ بَنَاتُ الرَّسُولِ(صلی الله علیه و آله) وَ حرمُهُ يَتَسَاعَدْنَ عَلَى الْبُكَاءِ وَ يَنْدُبْنَ لِفِرَاقِ الْحُمَاةِ وَ الْأَحِبَّاءِ... ثُمَّ أخْرَجُوا النِّسَاءَ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) فَلَمَّا

ص: 25


1- . بحارالانوار، ج45، ص60.

نَظَرَ النِّسْوَةُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ و قَالَ الرَّاوِیُّ فَوَ اللَّهِ لا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) و هِیَ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ وا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلیِكُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُكَ سَبَايَا؛(1)

بعد از شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) دختران پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل حرم از خیمه ها بیرون آمدند و همگی به گریه و مرثیه سرایی برای عزیزانشان پرداختند سپس باقی زنان از خیمه ها بیرون کردند وخیمه ها را به آتش کشیدند، زنان اسیر شده با پای برهنه گریه کنان به راه افتادند گفتند شما را به خدا از قتلگاه ما را عبور دهید هنگامی که چشمانشان به ابدان شهدا افتاد فریاد کنان به صورت خویش می زدند راوی می گوید: به خدا سوگند فراموش نمی کنم زینب دختر علی(علیهما السلام) را که با قلبی سوزان و داغدار و صدایی محزون و غمناک برای برادر خویش مرثیه سرایی می کرد وای ای پیامبر درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این حسین توست به خون آغشته، اعضای بدنش قطعه قطعه، دخترانت اسیر شده اند.

غم و اندوه امام سجاد(علیه السلام)

عَن فاطِمَهَ الصُّغرَی(علیها السلام)... فَمَا رَجَعنَا إلَى الخَيمَةِ إلا وَ هِيَ قَد نُهِبَت وَ مَا فِيهَا و أخِيّ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ مَكبُوبٌ عَلَى وَجهِهِ لا يُطيقُ الجُلُوسَ مِن كَثرَةِ الجُوعِ وَ العَطَشِ وَ الأسقَامِ فَجَعَلنَا نَبكِي عَلَيهِ وَ

ص: 26


1- . همان، ص58و ص59.

يَبكِي عَلَينَا؛(1)

فاطمه صغری(علیها السلام) در نقل وقایع عاشورا فرمود: هنگامی که به خیمه برگشتیم دیدیم آن چه در خیمه بوده به غارت رفته و برادرم امام سجاد(علیه السلام) به صورت بر زمین افتاده است او از شدّت بیماری و گرسنگی و تشنگی توان نشستن نداشت. او بر ما می گریست و ما بر او گریه می کردیم.

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: امام سجاد(علیه السلام) بر پدرش چهل سال گریه کرد،(2)

روزها روزه می گرفت و شبها عبادت می کرد هنگامی که غلامش در موقع افطار غذا و نوشیدنی می آورد آن را در مقابلش می گذارد و می گفت: ای مولای من بخورید. امام(علیه السلام) می فرمود:فرزند پیامبر را گرسنه و تشنه به شهادت رساندند و این را مکرر می فرمود و گریه می کرد تا این که غذا از اشک چشمانشان آمیخته می گشت و نوشیدنی هم با اشکشان مخلوط می شد و پیوسته اين گونه بود تا این که از دنیا رفت.

غلام امام سجاد(علیه السلام) نقل می کند روزی امام(علیه السلام) به صحرا رفتند و من نیز به دنبال حضرت رفتم بر یک سنگ خشنی سجده کردند ایستادم ناله و گریه اش را گوش دادم و هزار مرتبه فرمود: «لا إله إلّا الله حقا حقا سجدت لك يا ربّ تعبدا و رقا و إيمانا و تصديقا» سپس سر از سجده بر می داشت و

ص: 27


1- . بحارالانوار، ج45، ص61.
2- . روي عن الصادق(علیه السلام) أنه قال: إن زين العابدين(علیه السلام) بكى على أبيه أربعين سنة صائما نهاره قائما ليله... من أهل بيتي صرعى مقتولين فكيف ينقضي حزني و يقل بكائي؛ بحارالانوار، ج45، ص149.

محاسن و صورتش از اشک چشمانشان خیس بود گفتم ای آقای من آیا وقت آن نرسیده حزن شما به پایان برسد و گریه شما کم شود؟ امام(علیه السلام) فرمودند: وای بر تو همانا یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم پیامبری بود که دوازده پسر داشت خداوند یکی از آن ها را پنهان کرد موی سرش از حزن سفید شد و کمرش از غمخمیده گشت و چشمش نابینا شد در حالی پسرش زنده بود و من پدر، برادر و هفده نفر از اهل بیتم را از دست دادم در حالی که بر روی زمین افتاده و به شهادت رسیده بودند چگونه حزنم تمام شده و گریه ام کم گردد!؟(1)

حزن امام باقر(علیه السلام)

قَدِمَ الکُمَیتُ المَدینَهَ فَأتَی أَبا جَعْفَرٍٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) فَأذِنَ لَهُ لَیلاً و أنشَدَهُ فَلَّمَا بَلَغَ المِیمیَّه قَولهُ:

و قتیلٌ بالطَّفِ

غُودِرَ فیهِم

بینَ غَوغاءِ أمَّهٍ وَ طَغامٍ

بَکَی أبُو جَعفَرٍ(علیه السلام) وَ قَالَ: يَا كُمَيْتُ لَوْ أنَّ عِنْدَنَا مَالٌ لَأَعْطَيْنَاكَ مِنْهُ لَكِنْ لَكَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِحَسَّانَ بْنِ ثَابِتٍ «لا زِلتَ مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا ذَبَبْتَ عَنَّا أهلَ البَیتِ(علیهم السلام)».(2)

کمیت به مدینه آمد از جانب امام باقر(علیه السلام) اجازه یافت که شب هنگام نزد حضرت برود، او اشعار خویش رانزد آن حضرت قرائت کرد هنگامی که به این بیت از میمیه اش رسید که: و شهید کربلا از آنهاست که بین

ص: 28


1- . بحارالانوار، ج45، ص149.
2- . الغدیر، ج2، ص187.

گروهی فرو مایه به او خیانت شد (و شهید گشت) امام باقر(علیه السلام) به گریه افتاد سپس فرمود ای کمیت! اگر نزد ما مالی بود به تو می دادیم ولی پاداش تو همان باشد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حسان فرمود: همیشه از جانب روح القدس موید باشی مادامی که از ما اهل بیت دفاع نمایی.

گریه امام صادق(علیه السلام)

عبد الله بن سنان می گوید:

دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ فَأَلْفَيْتُهُ كَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَيْنَيْهِ كَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ ... وَ بَكَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ بِدُمُوعِه؛(1)

روز عاشورا محضر مبارک امام صادق(علیه السلام) رسیدم، دیدم رنگ حضرت پریده، حزن و اندوه برحضرت غالب گشته، از چشمان حضرت مانند لؤلؤ اشک می بارید آنقدر گریست که محاسن مبارکش از اشک چشمانش پُر شد.

مَا ذُكِرَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي يَوْمٍ قَطُّ فَرُئِيَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مُتَبَسِّماً قَطُّ إِلَى اللَّيْلِ؛(2)

هرگز یاد حسين بن على(علیهما السلام) نزد ابى عبد اللَّه جعفر بن محمّد(علیهما السلام) [امام صادق(علیه السلام)] در روزى برده نشد مگر آن كه در آن روز آن جناب تا شب متبسم و خندان ديده نشدند.

عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) إِذِ اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دَاوُدُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)؛(3)

ص: 29


1- . مصباح المتهجّد، ج2، ص782.
2- . کامل الزیارات، ص108.
3- . الکافی، ج6، ص391.

وَزادَ فِی بَعضِ المَصادِرِ: فَمَا أَنْغَصَ ذِكْرَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) لِلْعَيْشِ إِنِّي مَا شَرِبْتُ مَاءً بَارِداًإِلا ذَكَرْتُ الْحُسَيْنَ(علیه السلام)؛(1)

داوود رقی می گوید: نزد امام صادق(علیه السلام) بودم آب طلب کرد و نوشید و سپس گریست چشمان حضرت پُر از اشک شده بود سپس فرمود: ای داوود لعنت خدا بر قاتل امام حسین(علیه السلام).

در بعضی مصادر اضافه شده: یاد امام حسین(علیه السلام) عیش انسان را مکدر می کند، نمی شود که من آب سردی بنوشم و امام حسین(علیه السلام) را یاد نکنم.

اندوه امام کاظم(علیه السلام)

قال الرضا(علیه السلام): كَانَ أَبِي(علیه السلام) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ(علیه السلام)؛(2)

با ورود ماه محرم پدرم خندان دیده نمی شد و تا ده روز حزن واندوه بر او غالب بود اما روز دهم (عاشورا) روز مصیبت، غم و گریه ایشان بود.

عزاداری امام رضا(علیه السلام)

حَكَى دِعْبِلٌ الْخُزَاعِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلايَ عَلِيِّ بْنِ

ص: 30


1- . وسائل الشیعه، ج25، ص272.
2- . بحارالانوار، ج44، ص283.

مُوسَى الرِّضَا(علیهما السلام) فِي مِثْلِ هَذِهِ الأَيَّامِ فَرَأَيْتُهُ جَالِساً جِلْسَةَ الْحَزِينِ الْكَئِيبِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ حَوْلِهِ فَلَمَّا رَآنِي مُقْبِلاً قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ ثُمَّ إِنَّهُ وَسَّعَ لِي فِي مَجْلِسِهِ وَ أَجْلَسَنِي إِلَى جَانِبِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دِعْبِلُ أُحِبُّ أَنْ تُنْشِدَنِي شِعْراً فَإِنَّ هَذِهِ الأَيَّامَ أَيَّامَ حُزْنٍ كَانَتْ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَيَّامَ سُرُورٍ كَانَتْ عَلَى أَعْدَائِنَا خُصُوصاً بَنِي أُمَيَّةَ يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَلَى مُصَابِنَا وَ لَوْ وَاحِداً كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ يَا دِعْبِلُ مَنْ ذَرَفَتْ عَيْنَاهُ عَلَى مُصَابِنَا وَ بَكَى لِمَا أَصَابَنَا مِنْ أَعْدَائِنَا حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا فِي زُمْرَتِنَا يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى عَلَى مُصَابِ جَدِّيَ الْحُسَيْنِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ الْبَتَّةَ ثُمَّ إِنَّهُ(علیه السلام) نَهَضَ وَ ضَرَبَ سِتْراً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ حُرَمِهِ وَ أَجْلَسَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ لِيَبْكُوا عَلَى مُصَابِ جَدِّهِمُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ لِي يَا دِعْبِلُ ارْثِ الْحُسَيْنَ فَأَنْتَ نَاصِرُنَا وَ مَادِحُنَا مَا دُمْتَ حَيّاً فَلا تُقَصِّرْ عَنْ نَصْرِنَا مَا اسْتَطَعْت؛(1)دعبل می گوید: مثل این ایام نزد سرور و مولایم امام رضا(علیه السلام) رفتم حضرت در جمع اصحاب محزون و اندوهناک نشسته بودند، به من خوش آمد گفتند و فرمودند: مرحبا به یاور ما که با دست و زبان خویش ما را یاری می کند مرا در کنار خویش نشاند و فرمود: دوست دارم برایم شعری بخوانی که ایام حزن ما اهل بیت(علیهم السلام) و سرور دشمنان ما به خصوص بنی امیه است.

ص: 31


1- . همان، ج45، ص257.

ای دعبل! هر چشمی که در مصائب ما بگرید و بگریاند حتی اگر یک نفر را پاداش او بر خداست. ای دعبل! هر چشمی که در مصائب ما اشک بریزد و بگرید بر آن چه از دشمنان بر سر ما آمده، خدا او را با ما محشور کند. ای دعبل! هر کس در مصائب جدّم امام حسین(علیه السلام) بگرید خدا حتما گناهان او را بیامرزد.

سپس امام(علیه السلام) بلند شد و پرده ای نصب کرد تاخانواده اش پشت آن قرار گیرند و بگریند سپس فرمود: ای دعبل برای امام حسین(علیه السلام) مرثیه سرایی کن که تو یاور و مادح ما هستی تا جان در تن داری تا می توانی در یاری ما از هیچ کوششی دریغ مکن کوتاهی نکن.

قال الرضا(علیه السلام): إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلاءَ إِلَى يَوْمِ الانْقِضَاء؛(1)

روز مصیبت امام حسین(علیه السلام) پلک چشم را زخم کرد، اشک ما را جاری ساخت. عزیزان ما در سرزمین کرب و بلا خوار نمود برای ما گرفتاری و مصیبت ابدی بر جای گذاشت.

وظیفه شیعه در روز عاشورا

عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) يَوْمَ عَاشُورَاءَ مِنَ الْمُحَرَّمِ، حَتَّى يَظَلَّ عِنْدَهُ بَاكِياً لَقِيَ اللَّهَ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِثَوَابِ أَلْفَيْ أَلْفِ حِجَّة... إِذَا كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ...ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ

ص: 32


1- . بحارالانوار، ج44، ص284.

مُصِيبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلاقَوْنَ بِالْبُكَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِي الْبُيُوتِ وَ لْيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)... قُلْتُ فَكَيْفَ يُعَزِّي بَعْضُهُمْ بَعْضاً قَالَ يَقُولُونَ عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ(علیه السلام)؛(1)

از امام باقر(علیه السلام) در ضمن اعمال روز عاشورا روایت شده: هرکس امام حسین(علیه السلام) را در روز عاشورا زیارت کند به طوری که گریان باشد در روز قیامت خداوند را ملاقات می کند در حالی که ثواب هزار هزار حجّ به او می دهند... در آن روز برای امام حسین(علیه السلام) نوحه سرایی و گریه کند و به کسانی که در خانه او هستند نیز دستور دهد که گریه کنند، در خانه اش عزا به پا کنند و بر آن حضرت بی تابی نمایند با گریه به ملاقات یکدیگر در خانه ها روند و یکدیگر را در مصیبت امام حسین(علیه السلام)تسلیت دهند. گفتم چگونه یکدیگر را در عزا تسلیت دهند فرمود بگویند: خدا پاداش عظیم به ما عنایت کند در مصیبت امام حسین(علیه السلام).

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ، فَأَلْفَيْتُهُ كَاسِفَ اللَّوْنِ، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَيْنَيْهِ كَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ، فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّ بُكَاؤُكَ لَا أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ، فَقَالَ لِي: أَ وَ فِي غَفْلَةٍ أَنْتَ، أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(علیهما السلام) قُتِلَ فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ؛

عبدالله سنان می گوید: روز عاشورا خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم، دیدم رنگ آن حضرت پریده، حزن و اندوه در او آشکار است و از

ص: 33


1- . کامل الزیارات، ص174_ ص175.

چشمان آن حضرت مانند لؤلؤ اشک می بارد. عرض کردم ای پسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) چرا گریه می کنی؟ خدا نکند چشمانت گریان شود. حضرت فرمودند: آیا غافلی؟ نمی دانی روز شهادت حسین بن علی(علیهما السلام) است.... قَالَ: وَ بَكَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ... إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَأْتِي بِهِ فِي هَذَا الْيَوْمِ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى ثِيَابٍ طَاهِرَةٍ فَتَلْبَسَهَا وَ تَتَسَلَّبَ قَالَ وَ مَا التَّسَلُّبُ قَالَ تُحَلِّلُ أَزْرَارَكَ وَ تَكْشِفُ عَنْ ذِرَاعَيْكَ كَهَيْئَةِ أَصْحَابِ الْمَصَائِبِ... فَتُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ... وَ لْيَكُنْ عَلَيْكَ فِي ذَلِكَ الْكَآبَةُ وَ الْحُزْن؛(1)

سپس آن قدر گریست که محاسن مبارکش از اشک چشمانش پُر شد... فرمود: با فضیلت ترین کار در روز عاشورا این است که لباس پاک بپوشی و تسلّب کنی، گفتم تسلّب یعنی چه؟ فرمود: دکمه های (لباس) را باز کنید، آرنج و ساعد را آشکار کنید [آستین را بالا بزنی] مانند صاحبان مصیبت... چهار رکعت نماز بخوانید و بر تو حزن و اندوه در آن روز لازم است.

بیان سیره پیامبر و ائمه(علیهم السلام)

سیره و روش پیامبر و ائمه(علیهم السلام) بر گریه و حزن و اندوه بر بزرگان و صالحان بوده است با این که معصومین(علیهم السلام)به خوبی جایگاه والای شهدا و وفات یافتگان را می دانستند. و به مقامات عالی آنان در عالم برزخ و قیامت معرفت داشتند.

ص: 34


1- . بحارالانوار، ج98، ص303.

1_ امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا(علیها السلام):

دفنها و عفى موضع قبرها فلمّا نفض يده من تراب القبر هاج به الحزن فأرسل دموعه على خدّيه.(1)

2_ امیرالمؤمنین(علیه السلام) در شهادت مالک اشتر این چنین بود:

دَخَلْنا على أمير المؤمنين(علیه السلام) حين بلغه موت الأشتر فوجدناه يتلهف و يتأسف عليه ثم قال لله در مالك... على مثل مالك فلتبك البواكي.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام) به درجات عالی دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مالک اشتر کاملا آگاه بودند چنانکه فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا»(3) ولی با این حال برای آن بزرگواران محزون و گریان بودند.3_ امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

إنّ النبي(صلی الله علیه و آله) حين جاءته وفاة جعفر بن أبي طالب(علیه السلام)، و زيد بن حارثة كان إذا دخل بيته كثر بكاؤه عليهما جدّا و يقول كانا يحدثاني و يؤانساني فذهبا جميعا.(4)

4_ حزن پیامبر(صلی الله علیه و آله) در وفات فرزندش ابراهیم:

فلّما مات إبراهيم ابن رسول الله(صلی الله علیه و آله) هملت عين رسول الله(صلی الله علیه و آله) بالدموع ثم قال النبي(صلی الله علیه و آله) تدمع العين و يحزن القلب و لا نقول ما

ص: 35


1- . بحارالانوار، ج43، ص211.
2- . همان، ج33، ص556.
3- . همان، ج40، ص153.
4- . من لا یحضره الفقیه، ج1، ص177.

يسخط الرب و إنّا بك يا إبراهيم لمحزونون.(1)

5_ حضرت زهرا(علیها السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) در هنگام وفات رقیه دختر آن حضرت گریان بودند:

لمّا ماتت رقية ابنة رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الحقي بسلفنا الصالح، عثمان بن مظعون و أصحابه قال و فاطمة(علیها السلام) على شفير القبر تنحدر دموعهافي القبر و رسول الله(صلی الله علیه و آله) يتلقاه بثوبه قائما يدعو... .(2)

6_ حضرت فاطمه(علیها السلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) شب و روز گریان بودند:

أخذت بالبكاء و العويل ليلها و نهارها و هي لا تَرْقَأ دمعتها و لا تهد أ زفرتها و اجتمع شيوخ أهل المدينة و أقبلوا إلى أميرالمؤمنين(علیه السلام) فقالوا له يا أبا الحسن إنّ فاطمة(علیها السلام) تبكي الليل و النهار فلا أحد منّا يتهنأ بالنوم في الليل على فرشنا و لا بالنهار لنا قرار على أشغالنا و طلب معايشنا و إنا نخبرك أن تسألها إما أن تبكي ليلا أو نهارا.(3)

ص: 36


1- . الکافی، ج3، ص262.
2- . الکافی، ج3، ص241.
3- . بحارالانوار، ج43، ص177.

ایده شادی روز عاشورا از کیست؟

عبد الله بن الفضل الهاشمي قال: قلت لأبي عبد الله جعفر بن محمّد الصادق(علیه السلام) يا ابن رسول الله كيف صار يوم عاشوراء يوم مصيبة و غم و جزع و بكاء دون اليوم الذي قبض فيه رسول الله(صلی الله علیه و آله) فقال: إن يوم الحسين(علیه السلام) أعظم مصيبة من جميع سائر الأيام...

قلت: فكيف سمت العامة يوم عاشوراء يوم بركة؟ فبكى(علیه السلام) ثم قال لمّا قتل الحسين(علیه السلام) تقرّب الناس بالشام إلى يزيد فوضعوا له الأخبار و أخذوا عليه الجوائز من الأموال فكان مما وضعوا له أمر هذا اليوم و أنه يوم بركة ليعدل الناس فيه من الجزع و البكاء و المصيبة و الحزن؛(1)

راوی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: ای پسر پیامبر! چرا عاشورا روز مصیبت، غم و بی تابی و گریه است و روز شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین نیست امام(علیه السلام) فرمودند: روز شهادت امام حسین(علیه السلام) از همه ایام مصیبت عظیم تر است... پرسید چرا عامّه عاشورا را روزی مبارک می دانند؟امام(علیه السلام) به گریه افتادند و در ضمن کلامی فرمودند: شامیان برای تقرّب به یزید گرفتن پاداش از او روایاتی را جعل کردند که عاشورا روز برکت است تا مردم را از بی تابی، گریه، مصیبت، حزن و اندوه بازدارند.

در روز عاشورا می خوانیم:

و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين صلوات الله

ص: 37


1- . علل الشرایع، ج1، ص255.

عليه اللهم فضاعف عليهم اللعن و العذاب.(1)

توجیه دوم: سخن حضرت قاسم(علیه السلام)

آقای وکیلی می نویسد:

حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) از حضرت قاسم(علیه السلام) پرسیدند: «قاسم جان مرگ از دید تو چگونه است؟ ایشان در پاسخ عرض کردند: أحلی من العسل» روشن است با نوشیدن شربت شهادت که از عسل شیرین تر استانسان محزون و اندوهگین نمی شود.(2)

پاسخ: شما باید به روایتی استدلال کنید که دلالت بر شادی سرور اهل بیت(علیهم السلام) در روز عاشورا نماید چون این امر مدعای شماست این روایت فقط دلالت می کند که شهادت و مرگ در نزد حضرت قاسم(علیه السلام) شیرین تر از عسل است و دیدگاه آن حضرت نسبت به شهادت اين گونه است و هیچ گونه دلالتی بر شادی و سرور ایشان در روز عاشورا نمی کند و با نوشیدن شربت شهادت دیگر از محل بحث خارج می شوند چون آن چه مورد بحث است مکلّفی است که در روز عاشورا زنده است نه کسی که شربت شهادت نوشیده و به بهشت جاوید رسیده است. و در تاریخ هیچ اثری از شادی حضرت قاسم(علیه السلام) در روز عاشورا دیده نمی شود خصوصا که در مقتل حال حضرت قاسم(علیه السلام) اين گونه توصیف شده:

ثُمَّ خَرَجَ ... القَاسِمُ بنُ الحَسَنِ(علیه السلام) وَ هُوَ غُلامٌصَغِيرٌ لَم يَبلُغ الحُلُمَ فَلَمَّا

ص: 38


1- . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص775.
2- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا، ص5.

نَظَرَ الحُسَينُ(علیه السلام) إلَيهِ قَد بَرَزَ اعتَنَقَهُ وَ جَعَلا يَبكِيَانِ حَتَّى غُشِيَ عَلَيهِمَا ثُمَّ استَأذَنَ الحُسَينَ(علیه السلام) فِي المُبَارَزَةِ فَأبَى الحُسَينُ(علیه السلام) أن يَأذَنَ لَهُ فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ وَ رِجلَيهِ حَتَّى أذِنَ لَهُ فَخَرَجَ وَ دُمُوعُهُ تَسِيلُ عَلَىَ خَدَّيهِ؛(1)

سپس قاسم بن الحسن(علیه السلام) خارج شد در حالی که فرزندی کوچک بود که به سن بلوغ نرسیده بود، هنگامی امام حسین(علیه السلام) به او نگاه کرد که آماده جنگ شده است، او را در آغوش کشید و شروع کرد به گریه کردن تا آن جا که از حال رفت، سپس قاسم از امام حسین(علیه السلام) اجازه میدان رفتن خواست، اما امام حسین از اجازه دادن امتناع می فرمود، این جا بود که قاسم با بوسه گرفتن از دست و پای عموی خود سعی در اجازه گرفتن داشت و آن قدر سعی کرد که توانست امام را مجاب کند، پس به سمت میدان رفت در حالی که اشک هایش از برگونه هایش جاری بود.

توجیه سوم: شادی اصحاب

آقای وکیلی می نویسد:

شنیده اید که یکی از بزرگان اصحاب حضرت در شب یا روز عاشورا با دیگری مزاح و شوخی می نمودند وقتی که به ایشان اعتراض کردند که این زمان، زمان خنده و باطل نیست در پاسخ گفتند: «لَقَدْ عَلِمَ قُومِي أَنَّنِي مَا أَحْبَبْتُ الْبَاطِلَ كَهْلاً وَ لا شَابّاً، وَ لَکِن إنِّی مُستَبشِرً بِما نَحنُ لاقُون؛ [برير گفت:] قوم من مى دانند كه من در جوانى و پيرى از امور باطله و هزل بيزار بودم؛ ولی خنده من از سر شادمانى نسبت به آن چیزی است که با آن روبرو خواهیم شد».(2)

بررسی: با وجود فعل معصوم یعنی گریه و حرن سیدالشهدا(علیه السلام) و سایر امامان معصوم(علیهم السلام)در ایام عاشورا نوبت استدلال به فعل اصحاب نمی رسد. احادیث متعدد و گزارشات تاریخی حاکی از حزن و اندوه اهل بیت(علیهم السلام) در آن ایام است در هیچ روایتی گزارشی نشده سیدالشهدا و فرزندان پیامبر(علیهم السلام) در واقعه عاشورا شادی کنند. روایات از گریه و حزن اهل بیت(علیهم السلام) در شب عاشورا این گونه حکایت می کند:

وَ جَلَسَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) فَرَقَدَ ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ: يَا أُخْتَاهْ إِنِّي رَأَيْتُ السَّاعَةَ جَدِّي مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله) وَ أَبِي عَلِيّاً وَ أُمِّي فَاطِمَةَ وَ أَخِيَ

ص: 39


1- . بحارالانوار، ج45، ص34.
2- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا، ص5.

الْحَسَنَ وَ هُمْ يَقُولُونَ يَا حُسَيْنُ(علیه السلام) إِنَّكَ رَائِحٌ إِلَيْنَا عَنْ قَرِيبٍ وَ فِي بَعْضِ الرِّوَايَاتِ غَداً؛ قَالَ الرَّاوِي: فَلَطَمَتْ زَيْنَبُ وَجْهَهَا وَ صَاحَتْ وَ بَكَتْ؛(1)

حسين(علیه السلام) بر زمين نشست و بخواب رفت سپس بيدار شد و فرمود: خواهرم همين الان جدم محمد و پدرم على و مادرم فاطمه و برادرم حسن را در خواب ديدم كه همگى مى گفتند: اى حسين به همين زودى و در بعضى ازروايات (فردا) نزد ما خواهى آمد. راوى گفت: حضرت زينب كه اين سخن را شنيد سيلى بصورت خود می زد و صدا بگريه بلند كرد.

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) إِنِّي جَالِسٌ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي ...وَ أَبِي يَقُولُ:

يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ***كَمْ لَكَ بِالإِشْرَاقِ وَ الأَصِيلِ

... فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَلِمْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِيَ الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلاءَ قَدْ نَزَلَ وَ أَمَّا عَمَّتِي فَلَمَّا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ هِيَ حَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُكْلاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِيَ الْحَيَاةَ... فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ قَالَ لَهَا يَا أُخْتَهْ لا يَذْهَبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ وَ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَا لَيْلاً لَنَامَ... ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا وَ شَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا؛(2)

حضرت على بن الحسين(علیهما السلام) می فرمايد من در آن شبىكه پدرم فرداى آن كشته شد نشسته بود و عمه ام زينب نيز نزد من بود و از من پرستارى ميكرد، ... و پدرم اين [اشعار را كه خبر از بى وفائى و بى اعتبارى دنيا می دهد] می خواند:

اف بر تو ای روزگار، بر دوستی تو، چقدر درشب و روز دوستان را کشتی

...

و اين اشعار را دو يا سه بار از سر گرفت تا اين كه من مقصود ایشان را دانستم، پس گريه گلوى مرا گرفت ولى خوددارى كرده خاموش شدم، و دانستم بلاء نازل گشته، و اما عمه ام وقتی آن چه را من شنيده بودم شنيد چون زن بود و زنان دل نازك و بى تاب تر می باشند نتوانست خوددارى كند و از جا برخواست و دامن كشان با سر و روى باز و در حالی که از خود بيخود شده بود نزد آن حضرت دويده گفت: وا ثكلاه (اى عزاى و مصيبت من) كاشمرگ من رسيده بود و زنده نبودم،... [امام] حسين(علیه السلام) به او نگاه كرده فرمود: خواهرم، شكيبائيت را شيطان از دستت نربايد، [اين سخن را فرمود] و اشك چشمانش را گرفت و فرمود: اگر مرغ قطا را در آشيانه اش به حال خود مى گذاردند (آسوده) مى خوابيد..... سپس [حضرت زینب] به صورت زد لطمه زد و گريبان چاك کرد و بيهوش بر زمين افتاد.

با توجه به مطلب مذکور پاسخ سایر مواردی هم که آقای وکیلی استدلال به شادی و سرور اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) کرده اند بدست می آید. نوشته اند:

در روایات آمده که حضرت(علیها السلام) در شب و روز عاشورا منازل اصحاب را

ص: 40


1- . اللهوف على قتلى الطفوف، ص90.
2- . بحارالانوار، ج45، ص2.

در بهشت به ایشان نشان دادند. مرگ برای شما نیست مگر پلی که از آن عبور می کنید و به ایننعمت های الهی می رسید و اصحاب حضرت از شوق نعمت های بهشتی با شور و شوق به استقبال مرگ می شتافتند.(1)

طبق برخی روایات اصحاب حضرت حالشان چنین بود که درد جراحات و ضربات شمشیر و نیزه را احساس نمی کردند و برخی از شوق شهادت حتی زره را از تن بیرون آورده و به نبرد می پرداختند.(2)

پاسخ دیگری که به این توجیه می دهیم این است که اين گونه روایات حاکی از اشتیاق اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) به شهادت و نهراسیدن آنان از مرگ است، کسانی که جایگاه خود را در بهشت مشاهده کردند دیگر این دنیا برایشان هیچ جاذبه ای ندارد و مشتاقند هرچه زودتر به منزلگاه ابدی خود سفر کنند، روایت مذكور هیچ دلالتی بر مدعای شما که سرور وشادی صوفیان بعد از شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) است ندارد علاوه آن که بر فرض بپذیریم که اصحاب از شوق شهادت شادمان بودند این امر ربطی به دیگران ندارد چون هر شخصی وظیفه خاص خودش را دارد، وظیفه شیعیان بعد از شهدای کربلا اقامه عزا و ماتم است چنان که روایات فراوان این حکم را تعیین فرموده است حال چه شهدای کربلا قبل از شهادتشان شاد بوده اند یا غمگین تفاوتی در وظیفه محبین اهل بیت(علیهم السلام) نمی کند چون هر موضوعی حکم خاص خودش را دارد.

ص: 41


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.
2- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.

توجیه چهارم: سخن حضرت علی اکبر(علیه السلام)

آقای وکیلی می نویسد:

بارها شنیده ایم حضرت علی اکبر(علیه السلام) در حال شهادت ندا دادند: «پدر جان جدم مرا شربتی نوشاند که پس از آن هرگز تشنه کام نخواهم شد» آیا آن وجود مقدس از نوشیدنچنین شربت گوارایی محزون می گردند.(1)

بررسی: مدعای آقای وکیلی شادی صوفیان بعد از شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) است ولی دلیلی که اقامه کردند شربت نوشیدن حضرت علی اکبر(علیه السلام) در حال حیات سیدالشهدا(علیه السلام) است این دو وجه چه ربطی به یکدیگر دارند؟!

نوشیدن شربت در هنگام شهادت حضرت علی اکبر(علیه السلام) و در زمان حیات سیدالشهدا(علیه السلام) رخ داده این امر هیچ گونه دلالتی بر شادی در روز عاشورا و بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) ندارد.

نکته مهم این است که با این که سیدالشهدا(علیه السلام) سخن حضرت علی اکبر(علیه السلام) را در هنگام شهادت شنیدند ولی باز هم گریه و ندبه کردند در حالی که بنا بر گفتار آقای وکیلی می بایست شادی می کردند.فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَة فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه؛(2)

[حضرت علی اکبر(علیه السلام)] صدا زد پدرم! سلام بر تو اين جدم است كه بر تو سلام می رساند و می فرمايد هر چه زودتر نزد ما بيا، پس فریاد بلندى بر آورد و به شهادت رسید. حسين(علیه السلام) آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود بر صورت على گذاشت.

ص: 42


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.
2- . اللهوف على قتلى الطفوف، ص113.

وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ؛(1)

و فرمود: خدا بكشد گروهى را كه تو را كشتند چه جراتى نسبت به خدا و هتك احترام پيغمبر داشتند، بعد از تو خاك بر سر دنيا باد.

و در زیارت نامه حضرت علی اکبر(علیه السلام) این گونهوارد شده است:

بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مِنْ مُقَدَّمٍ بَيْنَ يَدِي أَبِيكَ يَحْتَسِبُكَ وَ يَبْكِي عَلَيْكَ مُحْتَرِقاً عَلَيْكَ قَلْبُهُ يَرْفَعُ دَمَكَ بِكَفِّهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ، لَا يَرْجِعُ مِنْهُ قَطْرَةٌ وَ لَا تَسْكُنُ عَلَيْكَ مِنْ أَبِيكَ زَفْرَةٌ وَدَّعَكَ لِلْفِرَاق؛(2)

پدر و مادرم فداى تو كه در مقابل پدر شهيد شدی و پدرت تسليم رضاى خدا گشت و بر تو گريست، در حالى كه قلب او بر تو آتش گرفت، خونت را به كف گرفت و به آسمان پاشيد و قطره اى از آن به زمين بر نگشت، و ناله و افغان در سوگ تو از پدرت قطع نشد و آن حضرت آنى آرام نگشت، به منظور جدائى با تو وداع نمود.

توجیه پنجم: خواب سیدالشهدا(علیه السلام)

آقای وکیلی می نویسد:

حال خود سیدالشهدا(علیه السلام) نیز چنین است هنگامی که از مدینه خارج می شدند رسول خدا(صلیالله علیه و آله) را در خواب زیارت نمودند و حضرت به ایشان فرمودند: «إِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَة؛ به درستی که برای تو در بهشت، درجات [و جایگاه هایی] است که به آن ها نمی توان رسید مگر از راه شهادت».(3)

بررسی: جمله مذکور به کدامیک از انواع دلالات، بر شادی و سرور روز عاشورا دلالت دارد؟ عرف و عقلا هرگز از این جمله شادی برداشت نمی کنند مگر این که دست به ذوقیات و تاویلات صوفیانه بزنیم این کلام فقط دلالت می کند بر این که رسیدن بر درجات أعلی در بهشت مستلزم پذیرفتن شهادت است و بیشتر از این مطلب معنای دیگری استفاده نمی شود.

ص: 43


1- . مثير الأحزان، ص96.
2- . کامل الزیارات، ص 239.
3- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.

توجیه ششم: چهره نورانی سیدالشهدا(علیه السلام)

آقای وکیلی می نویسد:در روز عاشورا هرچه آن حضرت به شهادت نزدیک تر می شدند چهره شان برافروخته و شاداب تر و حالت حضرت آرام تر می شد.(1)

بررسی: متن روایتی که به آن اشاره شد این است:

لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام) نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلافِهِمْ لاَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُم؛(2)

چون کار (در روز عاشورا) بر حسین بن علی(علیهما السلام) سخت شد، کسانی که با او بودند به روی او نگاه کردند دیدند حال او بر خلاف دیگران است چه آنان به تدریج که کار سخت می شد رنگ هایشان تغییر می کرد و بند پاهایشان به لرزه می افتاد و ترس دل هایشان را می گرفت و امامحسین(علیه السلام) و برخی از دوستان خاصش، چهره هایشان درخشان بود و اندامها آرام و دارای نفسی آرام و مطمئن بودند.

این سه جمله «تشرق ألوانهم و تهدأ جوارحهم و تسكن نفوسهم» حاکی از نورانی شدن چهره ها و آرامش جوارح بدون لرزش و اطمینان نفس است و هیچ گونه دلالتی بر سرور و شادی ندارد ولی آقای وکیلی کلمه

ص: 44


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.
2- . بحارالانوار، ج44، ص297.

«شادابی» را اضافه کردند تا به مطلوبشان برسند.

روایت مذکور گزارش از این مطلب می دهد که اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) در هنگام اوج گیری جنگ دو دسته بودند یک دسته ترسیده و به لرزه افتاده بودند، یک دسته از خواص اصحاب با قلبی آرام و چهره هایی نورانی و با وقار و آرامش بودند.

هیچ یک از کلمات روایت حاکی از شادی و سرور نداردچنانکه واضح است.

توجیه هفتم: گفتار علامه مجلسی(رضی الله عنه)

آقای وکیلی می نویسد:

مسأله شادمانی حضرت در آن روز آن قدر روشن بوده است که علامه مجلسی در بحارالانوار بابی با عنوان «باب فضل الشهداء معه و علة عدم مبالاتهم بالقتل و بيان أنه صلوات الله عليه كان فرحا لا يبالي بما يجري عليه»(1)

(بحارالانوار، ج44، ص297) باز نموده اند.(2)

پاسخ: اولا: مرحوم علامه مجلسی(رضی الله عنه) معصوم نیست تا به تک تک کلماتشان استدلال کنید سخنان همه علماء باید مبتنی بر حجت عقلی یا عقلایی یا شرعی باشد تا مورد قبول واقع شود و إلا نفس نظرات قابل استناد نیست.ثانیا: علامه مجلسی در همان جلد44 کتاب بحارالانوار دو باب دیگر ذکر کرده اند «باب أن مصيبته صلوات الله عليه كان أعظم المصائب

ص: 45


1- . باب فضل شهدائی که همراه آن حضرت بودند و علت عدم واهمه آن ها از کشته شدن و بیان این که آن حضرت خوشحال بوده و از آن چه [در راه خدا] به او می رسد پروا نداشت.
2- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.

ص269»(1) و «باب ثواب البكاء على مصيبته و مصائب سائر الأئمة(علیهم السلام)»(2) و در جلد45 این ابواب را ذکر نموده اند «باب ما ظهر بعد شهادته من بكاء السماء و الأرض عليه(علیه السلام) و انكساف الشمس و القمر و غيرها ص201»(3) «باب ضجيج الملائكة إلى الله تعالى في أمره و أن الله بعثهم لنصره و بكائهم و بكاء الأنبياء و فاطمة صلوات الله عليهم ص220»(4) «نوح الجنعليه صلوات الله عليه ص233».(5)

چرا به ابواب متعددی که مرحوم علامه مجلسی ذکر کرده اند که همگی حاکی از گریه، حزن و اندوه است توجه نمی کنید و تنها به یک لفظ «کان فرحا» تمسک می کنید؟!

ثالثا: مرحوم علامه مجلسی در باب «باب فضل الشهداء معه و علة عدم مبالاتهم بالقتل و بيان أنه صلوات الله عليه كان فرحا لا يبالي بما يجري عليه» پنج روایت نقل کرده اند که هیچ یک دلالتی بر شادی و سرور و خوشحالی سیدالشهدا(علیه السلام) نمی کند و یکی از آن روایات در توجیه ششم ذکر شد و عدم دلالت آن بر مدعای آقای وکیلی را بیان نمودیم از مفاد آن پنج روایت نتیجه می گیریم که منظور علامه مجلسی از «کان فرحا» نهراسیدن آنان از مرگ و علاقمندی شان به شهادت بوده است چنان چه محتوای پنج روایت همین امر است.

توجیه هشتم: زیارتنامه حضرت علی اکبر(علیه السلام)

آقای وکیلی می نویسد:

در زیارات آن حضرت نیز ما موظفیم شهادت به این حال سرور و فرح

ص: 46


1- . باب این که مصیبت آن حضرت (که درود خدا بر او باد) بزرگ ترین مصائب بوده است.
2- . باب ثواب گریستن بر مصیبت آن حضرت و مصائب سایر ائمه(علیهم السلام).
3- . باب آن چه اتفاق افتاد بعد از شهادت آن حضرت، اعم از گریستن آسمان و زمین بر آن حضرت گرفتن خورشید و ماه و... .
4- . باب ناله و گریه ملائکه پیش خداوند نسبت به [یاری حضرت سید الشهداء در] کارهای آن حضرت و اینکه خداوند ملائکه را فرستاد تا حضرت را یاری کنند و گریه ملائک و گریه انبیاء [الهی] و حضرت فاطمه (درود خدا بر همه آنها باد)
5- . [باب] گریه جنیان برای آن حضرت (که صلوات خدا بر او باد).

حضرت بدهیم و عرض کنیم «أشهد أنّك من الفرحين بما آتاهم الله من فضله» (بحارالانوار، ج101، ص242).(1)

پاسخ: اولا: این روایت هیچ سلسله سندی ندارد در ابتداء آن مرحوم علامه مجلسی نوشته اند:

زيارة أخرى له صلوات الله عليه أوردها السيد و غيره و الظاهر أنه من تأليف السيد المرتضى؟رض؟ قال في مصباح الزائر زيارة بألفاظ شافية يذكر فيها بعض مصائب يوم الطف يزار بها الحسين صلوات الله عليه و سلامه زار بها المرتضى علم الهدى(رضی الله عنه)؛(2)

زیارت دیگری برای آن جناب(علیه السلام) که سید [مرتضی] و دیگران آن را [در کتب خود] آورده اند وظاهر آن است که این زیارت از تألیفات سید مرتضی؟ره؟ است؛ در مصباح الزائر چنین فرموده است: زیارتی با الفاظ قاطع [و با مضامین بالا] است که در آن بعضی از مصائب روز عاشورا بیان شده، با آن [امام] حسین(علیه السلام) زیارت می شود که با این زیارت مرحوم علم الهدی سید مرتضی [آن حضرت را] زیارت کرده است.

مرحوم علامه مجلسی بعد از نقل این روایت می نویسد:

و الظاهر أن هذه الزيارة من مؤلفات السيد و المفيد رحمهما الله؛(3)

ظاهر آن است که این زیارت از مؤلفات سید مرتضی و شیخ مفید می باشد.

بنابر این روایت مذکور قابل استناد نیست.

ثانیا: عبارت کامل روایت این است:

أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنَ الْفَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌعَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ وَ تِلْكَ مَنْزِلَةُ كُلِّ شَهِيدٍ فَكَيْفَ مَنْزِلَةُ الْحَبِيبِ إِلَى اللَّهِ الْقَرِيبِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)؛(4)

شهادت می دهم تو از کسانی که شادمان هستند می باشی به خاطر

ص: 47


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.
2- . بحارالانوار، ج98، ص231.
3- . بحارالانوار، ج98، ص252.
4- . بحارالانوار، ج98، ص242.

آن چه خداوند از فضلش به آن ها عنایت کرد و به کسانی که هنوز به آنان ملحق نشده اند بشارت می دهند که نه ترسی و نه غمی بر آن ها خواهد بود و این منزلت هر شهیدی است پس چگونه باشد مقام حبیب خداوند و کسی که از نزدیکان رسول الله(صلی الله علیه و آله) است؟

این جملات به روشنی جایگاه سیدالشهدا(علیه السلام) را بعد از شهادت بیان می کند و شادی آن حضرت را در عالم پس از مرگ حکایت می کند و هیچ دلالتی بر شادی امام(علیه السلام) قبل از شهادت و در روز عاشورا که مدعای شما است ندارد. شا هد مطلب آیه ای که حاکی از گفتار شهدا است که در متنروایت ذکر شده «وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ «براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند».(1)

توجیه نهم: سخنان امیرالمؤمنین(علیه السلام)

آقای وکیلی می نویسد:

در نهج البلاغه آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از خبر دادن امیرالمؤمنین به شهادت فرمودند: «ليس هذا من مواطن الصبر و لكن من مواطن البشرى و الشكر.(2)

پاسخ: متن کامل روایت را ذکر می کنیم:

يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي

ص: 48


1- . آل عمران (3)، آیۀ 170.
2- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص6.

الشَّهَادَةُ فَشَقَّذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْر؛(1)

ای علی(علیه السلام) پس از من امتم مورد آزمایش قرار می گیرند عرض کردم ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) مگر نه این است که در جنگ اُحد بعد از آن که افرادی شهید شدند و من از این که به شهادت نرسیده بودم ناراحت شدم به من فرمودی «بشارت بر تو باد که شهید خواهی شد» پیامبر فرمود: آن گفته درست است ولی بگو چگونه صبر خواهی کرد گفتم چنین موردی از موارد صبر نیست بلکه از موارد بشارت و شکر است.

روایت حاکی از آن است امیرالمؤمنین(علیه السلام) طالب مقام رفیع شهادت بوده اند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم به ایشان وعده شهادت دادند سپس پرسشی مطرح می شود کهصبر تو بر نحوه شهادت که در آن زمان با شمشیر و بسیار سخت و دردآور بوده چگونه است؟

پاسخ این است که وصول به مقام والای شهادت جای شکر و مژده گانی دارد و در مقابل آن اجر و ثواب عظیمی که خداوند عنایت می کند آن سختی و درد و رنج چیزی نیست تا بخواهیم برای آن صبر کنیم.

پیام این گفت و شنود میان امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) عظمت مقام شهادت و بزرگی اجر و عوضی است که خداوند به شهید می دهد به طوری که تمام سختی ها و مشقت هایی که شهید می کشد در مقابل اجر

ص: 49


1- . نهج البلاغه، خطبۀ 156.

الهی چیزی نیست و دیگر صبر و تحمّل مصداق خود را از دست می دهد. این روایت ربطی به شادی در روز عاشورا ندارد و هیچ مجوزی برای خوشحالی و سرور برای مردم در مصائب سیدالشهدا(علیه السلام) نمی شود.

توجیه دهم: شهادت نعمت است.

خود آن حضرت (امیر المؤمنین(علیه السلام)) پس از شهادت فرمودند:

وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ وَ مَا كُنْتُ إِلَّا كَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ؛ (نهج البلاغه، کتاب23) در مکتب أهل بیت(علیهم السلام) شهادت نعمت است نه مصیبت؛ و نعمت موجب فرح و سرور است نه حزن و اندوه. بلکه از دیدگاه روایات ما، مرگ مؤمن حتی اگر شهادت نباشد، خود فرح و شادمانی است؛ و عرض شد که مکررا در روایات آمده است که مرگ برای مؤمن موجب لذت و سرور است.(1)

پاسخ: ترجمه روایت این است:

به خدا سوگند چیزی از نشانه های مرگ ناگهان بر من روی نیاورده که من از آن ناخشنود باشم و طلایه ای از آن آشکار نشده که من آن را زشت بشمارم من نسبت به مرگ همچون کسی هستم که شب هنگام در جستجوی آب باشدو ناگهان به آن برسد و یا همچون کسی که گمشده خویش را پیدا کند و آن چه نزد خدا است برای نیکان بهتر است.

ص: 50


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص7.

این روایت تنها حاکی از نهراسیدن از مرگ و استقبال از آن و علاقمندی آن حضرت به شهادت است، امام(علیه السلام) نگاه خود را نسبت به شهادت بیان می کنند و نیز مرگ برای سایر مؤمنین نعمت است و موجب رسیدن به آرامش ابدی است و برای او در عالم برزخ فرح و سرور را به ارمغان می آورد ولی این امر ربطی به بازماندگان ندارد آیا اشتیاق مؤمن به شهادت و رسیدن به بهشت دلیل می شود که بعد از شهادت او بازماندگان به سرور و خوشحالی بپردازند؟!

بنابر گفتار آقای وکیلی باید همه خانواده هایی که شخص مؤمن و صالحی را از دست می دهند به جای مجالس ترحیم و عزا، مجالس سرور و شادی برگزار کنند.

توجیه یازدهم: مصیبت رحمت است.

اشاره

آقای وکیلی می نویسد:

از شهادت و مرگ که بگذریم، مصائب أهل بیت سید الشهداء(علیه السلام) و اسارت و محمل نشینی و فرار در بیابان و سوختن خیمه ها، همه در نگرش الهی اسلام، نعمت و رحمت و از بُعدی موجب سرور است؛ چون هر مصیبتی برای مؤمن جز رحمت چیزی نیست. روی همین جهت وقتی ابن زیاد ملعون به حضرت زینب کبری(علیها السلام) گفت: کیف رأیت صنع الل-ه بأخیك و أهل بیتك؟ حضرت فرمودند: ما رأیت إلّا جمیلا. تمام صحنه های دردناک عاشورا و پس از عاشورا در چشم خدا بین حضرت زینب زیبائی و جمال است.(1)

ص: 51


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص7.

پاسخ: این گفته که «هر مصیبتی برای هر مؤمن جز رحمت چیزینیست» دقیق نیست چون مصیبت هایی که به مؤمن می رسد بر دو قسم است:

1_ گاهی مصیبت بازتاب اعمال سوء مؤمن است «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ».(1)

2_ گاهی مصیبت از ناحیه ظالمی بر مؤمن تحمیل می شود که در این جا ظلم ظالم قبح فاعلی دارد و قطعا معاقب است و خداوند عوض و اجر آن را به مظلوم عنایت می فرماید ولی این امر باعث نمی شود که مظلوم یا سایر مردم از این ظلمی که بر مؤمن روا داشته شده محزون و متأسّف نباشند.

رحمت و نعمت خداوند قطعا شامل مؤمن مظلوم می گردد که مربوط به شخص مؤمن است که مسأله فردی می باشد ولی آثار مخرّب ظلم در جامعه، مسأله اجتماعی است که باعث غم و اندوه کسانی که عقل سلیم و وجدانی بیدار دارند می شود.استاد محمد تقی جعفری در جواب مولوی می نویسد:

ولی جلال الدین این حقیقت را می بایست در نظر بگیرد که اگر این منطق صحیح باشد که مردان الهی با کشته شدن رو به دیدار خدا می روند پس جای شادی و سرور و وجد است نه جای تأثّر و گریه این نتیجه را هم می توان گرفت که کشته شدگان مردان الهی خدمت بزرگی به آنان انجام می دهند که قفس آنان را می شکنند و مرغ روحشان را به عالم ملکوت به پرواز در می آورند.(2)

ص: 52


1- . النساء (4)، آيۀ 79.
2- . تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج13، ص316.

معنای «ما رایت إلّا جمیلا»

و اما در پاسخ به استدلال به سخن حضرت زینب(علیها السلام) لازم است متن روایت را به طور کامل نقل کنیم تا روشن شود هیچ گونه دلالتی بر شادی روز عاشورا ندارد.

لَمَّا أُدْخِلَ رَهْطُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ لَعَنَهُمَا اللَّهُ أَذِنَ لِلنَّاسِ إِذْناً عَامّاً وَ جِي ءَبِالرَّأْسِ فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ كَانَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ(علیها السلام) قَدْ لَبِسَتْ أَرْدَأَ ثِيَابِهَا وَ هِيَ مُتَنَكِّرَةٌ فَسَأَلَ عُبَيْدُ اللَّهِ عَنْهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ هِيَ لا تَتَكَلَّمُ قِيلَ لَهُ إِنَّهَا زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَأَقْبَلَ عَلَيْهَا. وَ قَالَ الْحَمْدُ اللَّهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُمْ.

فَقَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ طَهَّرَنَا تَطْهِيراً إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ يَكْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنَا فَقَالَ: كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَهْلِ بَيْتِكِ؟!.

قَالَتْ: مَا رَأَيْتُ إِلا جَمِيلاً هَؤُلاءِ قَوْمٌ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ ... فَقَالَ: ابْنُ زِيَادٍ لَقَدْ شَفَانِي اللَّهُ مِنْ طُغَاتِكِ وَ الْعُصَاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكِ. فَبَكَتْ ثُمَّ قَالَتْ لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلِي وَ أَبَرْتَ أَهْلِي وَ قَطَعْتَ فَرْعِي وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلِي؛(1)

هنگامی که کاروان امام حسین(علیه السلام) را بر عبیدالله بن زیاد لعنة الله

ص: 53


1- . مثير الأحزان، ص90.

علیه وارد کردند او اجازه عام به مردم داده بود و سر (مطهر) امام(علیه السلام) را آوردنددر مقابلش گذاشتند و دختر امیرالمؤمنین(علیهما السلام) بی ارزش ترین لباس را پوشیده بود و به طور ناشناس حضور داشت. عبیدالله سه مرتبه پرسید: این زن کیست؟ حضرت زینب(علیها السلام) پاسخ نداد. شخصی گفت او زینب دختر علی بن ابی طالب است. عبیدالله رو به حضرت زینب(علیها السلام) کرد و گفت: حمد خدای را که شما را رسوا کرد و کشت و دروغتان را نمایان کرد.

حضرت زینب(علیها السلام) پاسخ داد: حمد خدایی که ما را به وسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله) گرامی داشت و از گناهان پاک کرد همانا فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و فاسق و فاجر دیگران هستند.

عبیدالله گفت: دیدی خداوند با خاندانت چه کرد؟ حضرت زینب(علیها السلام) پاسخ داد: من جز زیبایی چیزی ندیدم آنان گروهی بودند که خداوند شهادت راسرنوشتشان ساخت از این رو به جایگاه ابدی خود شتافتند به زودی خدا میان آنان و تو جمع می کند و مورد بازخواست و شکایت قرار خواهی گرفت بنگر در آن دادگاه چه کسی درمانده است؟ مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه... ابن زیاد گفت: خداوند دل مرا با کشتن سرکشان و خاندان قانون شکنت شفا داد حضرت فرمود: به جانم قسم بزرگ خاندان مرا کشتی و خانواده ام را از بین بردی و شاخه های مرا بریدی و ریشه مرا قطع کردی.

در این ماجرا باید چند نکته را در نظر بگیریم تا روشن شود که آن

ص: 54

حضرت شاد بودند یا اندوهگین؟

1_ حضرت زینب(علیها السلام) که در اوج تقوی و ورع بودند و از برخورد با نامحرمان پرهیز داشته اند داخل مجلسی شدند که بیشتر آنان دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بوده اند و باید با کافری مانند عبیدالله گفتگو کنند.2_ حضرت زینب(علیها السلام) را با حالت اسیری و تحقیر وارد مجلس کردند که در روایت تعبیر «قَد لَبِسَت أردَأَ ثِیَابِها؛ [حضرت زینب(علیها السلام)] بی ارزش ترین لباس هایش را پوشیده بود.» آمده است و حکایت از بی حرمتی به آن حضرت دارد.

3_ سر مقدس سیدالشهدا(علیه السلام) را در مقابل عبیدالله کافر گذاشتند خدا می داند که این منظره چه اندازه برای حضرت زینب(علیها السلام) دلخراش بوده است.

4_ عبیدالله سخنی گفت که تماما اهانت، تمسخر و تکذیب اهل بیت(علیهم السلام) است. «قَالَ

الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي فَضَحَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ وَ أَكْذَبَ أُحْدُوثَتَكُم؛ گفت: ستايش خدا را كه شما را رسوا كرد و از دم تيغ گذرانيد و دروغ شما را آشكار نمود».

5_ در آخر روایت حضرت زینب(علیها السلام) فرمودند: «به جانم قسم بزرگ خاندان مرا کشتی و شاخه های مرا بریدی وریشه مرا قطع کردی» این کلام حاکی از شدت حزن و اندوه آن حضرت بوده است.

آیا با این امور می توان گفت که حضرت زینب(علیها السلام) شاد بوده اند؟

ابن زیاد که جبری مسلک بود جنایت یزیدیان را به خداوند نسبت داد ولی حضرت زینب(علیها السلام) کار خداوند را نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) این گونه توصیف فرمود: «حمد خدایی که ما را به وسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله) گرامی داشت و از گناهان پاک کرد».

سپس ابن زیاد دوباره ادعای خودش را تکرار کرد «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ

ص: 55

بِأَهْلِ بَيْتِكَ» دیدی خداوند با خاندانت چه کرد؟! یعنی جنایت خودشان را به خداوند نسبت داد.

حضرت زینب(علیها السلام) فرمود: «ما رایت إلّا جمیلا». یعنی آن چه از خداوند به ما رسیده است زیبا است این همان مفادآیه «ما أصَابَکَ مِن حَسَنة فَمِنَ الله وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»(1)؛ «آن چه از حسنه [و نیکی] به تو می رسد از [ لطف و خیر خواهی] خداوند است و آن چه از بدی ها به تو می رسد نتیجه [اعمال] خود توست» می باشد.

ابن زیاد برای بار سوم ادعای باطل جبر را مطرح کرد. خداوند دل مرا با کشتن سرکشان و خاندان قانون شکنت شفا داد حضرت زینب(علیها السلام) در پاسخ، شهادت امام حسین(علیه السلام) را به ابن زیاد نسبت می دهد و می فرماید:

به جانم قسم بزرگ خاندان مرا کشتی و شاخه های مرا بریدی و ریشه مرا قطع کردی.

در حقیقت این گفتگو نزاع میان جبر و اختیار است. حضرت زینب(علیها السلام) تمام جنایات و ستم ها را به یزیدیان نسبت می دهد و کارهای نیکو و خیر را به خداوند مستندمی سازد ولی ابن زیاد به عکس این عقیده اظهار می دارد.

خلاصه جمله «ما رایت إلّا جمیلا» هیچ گونه اشاره ای به شادی و خرسندی حضرت زینب(علیها السلام) از شهادت امام حسین(علیه السلام) ندارد خصوصا با جوّ حاکم در مجلس که توضیح دادیم.

گفتنی است که جمله «ما رایت إلّا جمیلا» را با توجّه به موضوع گفتگو میان ابن زیاد و حضرت زینب(علیها السلام) که جبر و اختیار بود معنا کردیم.

ص: 56


1- . النساء (5)، آیۀ 79.

و اما اگر جمله «ما رایت إلّا جمیلا» را فقط با پرسش ابن زیاد که گفت: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَهْلِ بَيْتِكَ» ملاحظه کنیم و از موضوع بحث قطع نظر کنیم می توان گفت ابن زیاد پرسید آیا دیدی خداوند با خاندانت چه کرد؟ یعنی چه تقدیر بدی برای آنان رقم زد؟

حضرت زینب(علیها السلام) در جواب فرمود آن چه دیدمزیبا بود یعنی همه تقادیر خداوند زیبا است و به صلاح و مصلحت مؤمن است. در هر حال این جمله هیچ گونه دلالتی بر شادی و خوشحالی ندارد.

توجیه دوازدهم: رسیدن به فوز عظیم

در روایاتی که از أئمه(علیهم السلام) برای زیارت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) وارد شده است بر هر دو جنبه تأکید شده است؛ هم مصائب و مشکلات آن روز را یادآوری می کنند و هم بر نعمت شهادت شکر و حمد می نمایند و تأکید می کنند که شهادت کرامتی برای حضرت بود: «أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ؛ [حسین بن علی را] با شهادت مورد اکرام و بزرگداشت قرار دادی و از این طریق به وی سعادت را ارزانی داشتی». (زیارت اربعین)

و موجب فوز و فلاح برای أصحاب آن حضرت گشت: «فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما؛ به خدا سوگند به فوز عظیم دست پیدا کردید، ای کاش با شما بودمو [همچون شما] به فوز عظیم می رسیدم» و می گوئیم:

أَنْتُمُ السُّعَدَاءُ سَعِدْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ فُزْتُمْ بِالدَّرَجَاتِ مِنْ جَنَّاتٍ لَا يَظْعَنُ أَهْلُهَا... هَنِيئاً لَكُمْ مَا أُعْطِيتُمْ وَ هَنِيئاً لَكُمْ مَا بِهِ حُيِّيتُم.

شما [شهيدان و] سعادتمندانى هستيد كه نزد خدا به سعادت نائل شديد و رسيديد به درجات عالى بهشت [درجاتی] كه اهل آن هرگز از آن كوچ نكرده و... گوارا باد بر شما آنچه داده شده ايد، و گوارا باد بر شما آن چه به آن تحيّت گفته شده ايد.

أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنَ الْفَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛

شهادت می دهم که تو از جمله کسانی هستی که از آن چه خداوند به ایشان از فضل [و کرم] خود عطا نموده است شاد هستند.

و عرض می کنیم:

لَا تَكَرَّهْتُمَا مُبَاشَرَةَ الْمَنَايَا إِذْ كُنْتُمَا قَدْ رَأَيْتُمَا مَنَازِلَكُمَا فِي الْجَنَّةِ قَبْلَ أَنْ تَصِيرَا إِلَيْهَا فَاخْتَرْتُمَاهَا قَبْلَ أَنْ تَنْتَقِلَا إِلَيْهَا فَسُرِرْتُمْ وَ سُرِرْتُمْ؛شما از به استقبال مرگ رفتن ناخشنود نبودید، چون جایگاه خود را در بهشت مشاهده کرده بودید پیش از آن که بخواهید به آن جا بروید، پس شادِ شاد بودید.

ص: 57

و أمثال این تعابیر در زیارات که بر خشنودی حضرت و أصحاب دلالت می کند، فراوان است.(1)

پاسخ: روایاتی که حاکی از این است که امام حسین(علیه السلام) و اصحابشان به سعادت و رستگاری و مقامات عالی رسیده اند هیچ گونه دلالتی بر شادی و سرور برای صوفیان ندارد این روایات مانند آیاتی است که در قرآن جایگاه شهداء را بیان می کند:

«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ الله أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ* فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛(2)

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپنداربلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند؛ به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند.

این گونه آیات و روایات به مردم این پیام را می رساند که گمان نکنید شهدا مرده اند و زندگی دنیا را از دست دادند و از مردم دنیا عقب مانده اند و حیاتشان بی جهت از بین رفت و در این میدان بازنده هستند. خیر، خداوند در مقابل فداکاری، ایثار و گذشتی که کردند اجر و مقام والایی به آن ها عنایت کرده است که مردم دنیا هرگز به آن مقامات نخواهند رسید این پیام هیچ گونه دلالتی بر این که شما بازماندگان برای شهادت آنان شاد و مسرور باشید ندارد.

چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از شهادت جنابحمزه سیدالشهدا(علیه السلام) محزون و اندوهگین شد یا از وفات فرزندشان ابراهیم غمگین و گریان شدند با این که به خوبی می دانستند آن دو به بهشت جاوید و مقامات عالی رسیده اند.

ص: 58


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص11.
2- . آل عمران (3)، آیۀ 169_ 170.

و اما پاسخ به روایت «اشهد أنّك من الفرحین...» گذشت که از جهت سند و دلالت مخدوش است.

و در زیارت نامه حضرت علی اکبر(علیه السلام) جمله ای وارد شده که آقای وکیلی به آن استدلال کرده است:

اذ کنتما قد رأیتما منازلکما فی الجنّة قبل أن تصیراً الیها و اخترتماها قبل أن تنتقلاً الیها فسُرِرتم و سَرَرتم.(1)

پاسخ: اولا: این روایت هم چنان که قبلا گفتیم هیچ سندی به معصوم(علیه السلام) ندارد و علامه مجلسی در آخر آن می گوید: «و الظاهر أن هذه الزيارة من مؤلفات السيد و المفيد رحمهما الله؛ ظاهر آن است که این زیارت از مؤلفاتسید مرتضی و شیخ مفید می باشد».(2)

ثانیا: عبارت به روشنی گویا است که امام حسین و حضرت علی اکبر(علیهما السلام) قبل از شهادت جایگاه خودشان را در بهشت مشاهده کردند و آن را اختیار کردند و شاد شدند این امر چگونه می تواند برای صوفیان شادی بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) را اثبات کند؟ نزاع در این است که آیا جایز است صوفیان در روز عاشورا و پس از شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) شادی کنند؟ شما روایتی آورده اید که امام حسین(علیه السلام) قبل از شهادتش شاد بوده اند و این ربطی به مدّعای شما ندارد.

توجیه سیزدهم: واقعه عاشورا دو بعدی است.

اشاره

واقعه عاشورا یک واقعه دو بُعدی است. در یک بُعد، در عالم دنیا و

ص: 59


1- . بحارالانوار، ج98، ص242.
2- . همان، ص252.

با نگاه به أبدان مطهر آن بزرگواران، همه درد و رنج و سختی و تشنگی و جراحت و فراق است، و در یکبُعد آن، در نگاه به ارواح مقدّس آن شهداء، همه عشق بازی با خداوند و اُنس و لقاء و وصال است. شهادت برای جسم انسان در این عالم، ألم و رنج است؛ ولی برای جان و حقیقت آدمی پلی به سوی نعمتهای بی پایان خداوند است.

ما انسان های عادی به طور طبیعی نمی توانیم به هر دو جنبه این واقعیت توجه کنیم، گاه به جنبه این عالم نظر می کنیم و گاه به آن جنبه؛ أمّا نفس امام(علیه السلام) به جهت سعه و عظمت آن، در آنِ واحد به همه این جهات ملتفت است و همه را با هم می نگرد؛ لذا در آنِ واحد، هم خشنود و هم غمگین است.(1)

پاسخ: شکی نیست که سیدالشهدا(علیه السلام) با شهادت به اعلا علیین نائل شدند و به نعمت های ابدی رسیدند ولی بحث سر وظیفه مردم است این که سیدالشهدا(علیه السلام) به مقاماتعالی رسیده اند آیا مجوزی برای شادی سایرین است؟! اگر اين گونه بود باید امامان معصوم(علیهم السلام) به مردم سفارش می کردند که واقعه عاشورا دو بُعدی است هم شاد باشید و هم محزون چون هیچ کس به اندازه امامان معصوم(علیهم السلام) از مقامات سیدالشهدا(علیه السلام) آگاهی ندارند.

روایاتی که شما برای اثبات شادی در روز عاشورا اقامه کردید از جهت سند یا دلالت مخدوش است.

اتفاقا مسأله برعکس روز عاشورا در روایات فقط روز عزا و ماتم معرفی

ص: 60


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص8.

شده و کسانی که در آن روز شادی کنند مورد لعن قرار گرفته اند.

عن أبی عبدالله(علیه السلام): وَ أَمَّا يَوْمُ عَاشُورَاءَ فَيَوْمٌ أُصِيبَ فِيهِ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) صَرِيعاً بَيْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ يَكُونُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ كَلَّا وَ رَبِّ الْبَيْتِ الْحَرَامِ مَا هُوَ يَوْمَ صَوْمٍ وَ مَا هُوَ إِلَّا يَوْمُ حُزْنٍ وَ مُصِيبَةٍ دَخَلَتْ عَلَى أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَوْمُ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ، لِابْنِمَرْجَانَةَ وَ آلِ زِيَادٍ وَ أَهْلِ الشَّامِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ بَكَتْ عَلَيْهِ جَمِيعُ بِقَاعِ الْأَرْضِ خَلَا بُقْعَةِ الشَّامِ فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّكَ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ آلِ زِيَادٍ مَمْسُوخُ الْقَلْبِ مَسْخُوطٌ عَلَيْهِ؛(1)

روز عاشورا روزی است که امام حسین(علیه السلام) میان اصحابش بر زمین افتاد و به شهادت رسید و اصحاب پیرامونش برهنه روی زمین افتاده بودند آیا آن روز، روزه گرفته شود؟ به خدای کعبه هرگز، آن روز، روز روزه داری نیست عاشورا فقط روز حزن و مصیبتی است که بر اهل آسمان و زمین و همه مؤمنان وارد شده و روز شادی و سرور ابن مرجانه و اهل شام است که غضب خدا بر آنان فرزندانشان باد. روز عاشورا روزی است که همه مکان ها بر امام حسین(علیه السلام) گریه کردند مگر اهل شام. کسی که در آن روز روزه بگیرد یا به آن تبرک بجوید خداوند او را با آل زیاد محشور می کند در حالی که قلبش مسخ شده ومورد غضب خداست.

این روایت با لسان حصر به روشنی روز عاشورا را تک بُعدی معرفی می کند و می فرماید: «و ما هو إلّا یوم حزن و مصیبتة».

ص: 61


1- . الکافی، ج4، ص147.

لعن بر کسانی که در روز عاشورا شاد هستند

نکته مهم دیگر این است که بُعد شادی در روز عاشورا که مورد ادعای آقای وکیلی است در روایات مورد لعن و نفرین قرار گرفته است مانند همین روایتی که گذشت.

يَوْمُ فَرَحٍ وَ سُرُورٍ لابْنِ مَرْجَانَةَ وَ آلِ زِيَادٍ وَ أَهْلِ الشَّامِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّيَّاتِهِم؛

روز شادی و سرور ابن مرجانه و اهل شام است که غضب خدا بر آنان و فرزندانشان باد.

و در زیارت عاشورا می خوانیم:

هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ اللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ وَ الْعَذَاب؛(1)

و این [ روز یعنی روز عاشورا] روزی است که آل زیاد و آل مروان به جهت کشتن [ امام] حسین (که درود خدا بر اوباد) شاد هستند؛ خدایا [ به دلیل این شادی] بر آنها لعنت و عذاب خود را مضاعف قرار بده.

عن الإمام الصادق(علیه السلام): إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِن... بَكَى عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هَذِهِ الثَّلَاثَةُ الْأَشْيَاءِ قَالَ لَمْ تَبْكِ عَلَيْهِ الْبَصْرَةُ وَ لَا دِمَشْقُ وَ لَا آلُ عُثْمَانَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّه؛(2)

هنگامی که ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) به شهادت رسید، بر او آسمان های هفت گانه و طبقات هفت گانه زمین و آنچه در آنها [ساکنند] گریستن... بر ابا عبد الله الحسین(علیه السلام) [همه چیز] جز سه چیز گریه کردند؛ گفتم: فدای شما آن سه چیز [که بر امام حسین(علیه السلام) گریه نکردند] کدام هستند؟ فرمود: بر حسین(علیه السلام) [مردمان] بصره و [مردمان] دمشق و آل عثمان که بر همه آن ها لعنتخداوند باد، گریه نکردند.

عَنِ الإمَامِ الصَّادِقِ(علیه السلام): لَمَّا مَضَى الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(علیهما السلام) بَكَى عَلَيْهِ جَمِيعُ مَا خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ الْبَصْرَةَ وَ دِمَشْقَ وَ آلَ عُثْمَانَ؛(3)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هنگامی که حسین بن علی(علیهما السلام) به شهادت رسید، بر [مصیبت او] همه آن چه خداوند خلق کرده بود، گریستن به جز سه دسته، [مردمان] بصره [مردمان] دمشق و آل عثمان.

ص: 62


1- . مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج2، ص775.
2- . الکافی، ج4، ص575.
3- . کامل الزیارات، ص80.

ادعای غفلت عزاداران

آقای وکیلی می نویسد:

مؤمنین عادی وقتی برای مصائب کربلا می گریند از فزتم والل-ه فوزاً عظیماً غافلند. و در آن حال، به وجد و سرور أصحاب امام حسین(علیه السلام) در شهادت توجه ندارند، و علت آن اُنس با عالم دنیا و غفلت از آن جنبهاست. و عده ای نیز که فقط به آن جنبه دیگر توجه می کنند از مصائب ظاهری آن بزرگواران غافلند. پس هر دو به نحوی غافلند، ولی سخن در این است که:

کدام یک در مقام والاتری قرار دارند؟

در جواب باید گفت کسانی که به سرور و شادمانی آن بزرگواران به خاطر لقاء خدا توجه می کنند مقامشان بالاتر است. زیرا مشخص است که حال اول، حال افراد عادی است و حالت دوم، مربوط به أفرادی است که در تحت تربیت پیامبران و اولیاء قرار گرفته اند و رشد نموده اند؛ وگرنه انسان های عادی همیشه در مرگ و شهادت فقط به جنبه ظاهری آن توجه دارند.(1)

پاسخ: گفته شد: «مؤمنین عادی وقتی برای مصائب کربلا می گریند از فزتم والل-ه فوزاً عظیماً غافلند» آیا امام رضا(علیهالسلام) که آن قدر در مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) گریه می کنند که پلک چشم مبارکشان زخم می شود از «فزتم والل-ه فوزاً عظیماً» _ العیاذبالله_ غافل بودند؟

ص: 63


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص11_ 12.

إِنَّ يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا أَرْضُ كَرْبَلاءَ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاء؛(1)

امام رضا(علیه السلام) فرمودند: روز شهادت حسين(علیه السلام) پلک های ما را زخم کرد و اشك های ما را روان ساخت و زمين كربلا عزيز ما را خوار كرد و بر ما تا روز قيامت، گرفتارى و بلا دچار ساخت.

و آیا امام سجاد(علیه السلام) که چهل سال بر سیدالشهدا(علیه السلام) گریه کرد(2)

از «فزتم والل-ه فوزاً عظیماً» _ العیاذبالله_ غافل بوده اند؟آیا امام زمان(عج) که می فرماید: در مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) به جای اشک خون می گریم تا بمیرم از «فزتم والل-ه فوزاً عظیماً» _ العیاذبالله_ غافل بوده اند؟

فَلأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً وَ تَحَسُّراً عَلَى مَا دَهَاك وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الاكْتِيَاب؛(3)

صبح و شام برتو مویِه می کنم، و به جای اشک برای تو خون گریه می کنم، از روی حسرت و تأسف و افسوس بر مصیبت هائی که بر تو وارد شد، تاجائی که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصه و شدت حزن جان سپارم.

ثانیا: آیا آن ثواب ها و اجرهایی که برای گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) وعده داده شده برای کسی است که غافل از مقام «فزتم والل-ه فوزاً عظیماً» است؟

عَنِ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله) كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّة؛(4)پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس از ایشان بر مصیبت های حسین(علیه السلام) بگیرد دست او را خواهیم گرفت و وارد بهشت خواهیم ساخت.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ؛ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ دَمْعٌ مِثْلُ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ؛(5)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: كسى كه از ما ياد كند يا نزد وى از ما ياد شود و از چشمانش باندازه پر مگسى اشك بيرون آيد، خداوند گناهان او را اگر چه بيشتر از كف درياها باشد مى آمرزد.

ص: 64


1- . بحارالانوار، ج44، ص283.
2- . عن الصادق(علیه السلام) : أنه قال: إن زين العابدين(علیه السلام) بكى على أبيه أربعين سنة. اللهوف على قتلى الطفوف، ص209.
3- . بحارالانوار، ج98، ص238.
4- . بحارالانوار، ج44، ص293.
5- . بحارالانوار، ج44، ص278.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ؛(1)

نفس كسى كه از ستمى كه بر ما رفته است، غمناك است، تسبيح و توجه او به امر ما عبادت است.جالب این است که آقای وکیلی مقام کسانی که در روز عاشورا شاد و مسرورند را بالاتر از کسانی می داند که در روز عاشورا محزونند و حال آن که امامان معصوم(علیهم السلام) کسانی را که در روز عاشورا شادند را لعن و نفرین کرده اند که روایاتش گذشت.

آقای وکیلی افرادی را که در روز عاشورا شادند را تحت تربیت انبیاء و اولیاء معرّفی کرده اند ولی احادیث، حال پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در مصیبت امام حسین(علیه السلام) اين گونه توصیف کرده اند.

قَدْ أَهْدَتْ لَنَا أُمُّ أَيْمَنَ لَبَناً وَ زُبْداً وَ تَمْراً فَقَدَّمْنَا مِنْهُ فَأَكَلَ ثُمَّ قَامَ إِلَى زَاوِيَةِ الْبَيْتِ فَصَلَّى رَكَعَاتٍ فَلَمَّا كَانَ فِي آخِرِ سُجُودِهِ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً فَلَمْ يَسْأَلْهُ أَحَدٌ مِنَّا إِجْلَالًا وَ إِعْظَاماً لَهُ فَقَامَ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ قَعَدَ فِي حَجْرِهِ فَقَالَ يَا أَبَتِ لَقَدْ دَخَلْتَ بَيْتَنَا فَمَا سُرِرْنَا بِشَيْ ءٍ كَسُرُورِنَا بِدُخُولِكَ ثُمَّ بَكَيْتَ بُكَاءً غَمَّنَا فَمَا أَبْكَاكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَتَانِي جَبْرَئِيلُ 8 آنِفاً فَأَخْبَرَنِي أَنَّكُمْ قَتْلَى وَ أَنَّ مَصَارِعَكُمْ شَتَّى... ؛(2)پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به زيارت ما آمد [در حالی که] قبلا ام أيمن براى ما شير و سر شير و خرما هديه داده بود لذا به منظور پذيرائى از حضرت، آن ها را مقابلش نهاديم، حضرت ميل فرموده سپس ايستادند و به گوشه اى از خانه تشريف برده و چند ركعت نماز خواندند و در آخرين سجده به شدت گريستند و احدى از ما به منظور اجلال و تعظيم از آن وجود مبارك سؤال نكرد كه سبب گريستن شما چيست ولى [حضرت] حسين(علیه السلام) ايستاد و سپس در دامن رسول خدا نشست عرض نمود: اى پدر به منزل ما وارد شدى و هيچ چيز ما را اين مقدار مسرور ننمود سپس گريستى به طورى كه ما را مغموم و محزون كردى، سبب گريستن شما چيست؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: پسرم هم اكنون جبرئيل(علیه السلام) نزد من آمد و به من خبر داد كه شما را مى كشند و قبور شما متفرق وپراكنده است... .

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در روایتی می فرمایند:

وَ أَمَّا الْحُسَيْنُ فَإِنَّهُ مِنِّي وَ هُوَ ابْنِي وَ وَلَدِي وَ خَيْرُ الْخَلْقِ بَعْدَ أَخِيهِ وَ هُوَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ... مَوْضِعِ مَصْرَعِهِ أَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ قَتْلٍ وَ فَنَاءٍ تَنْصُرُهُ عِصَابَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أُولَئِكَ مِنْ سَادَةِ شُهَدَاءِ أُمَّتِي

ص: 65


1- . بحارالانوار، ج44، ص278.
2- . کامل الزیارات، ص58.

يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ قَدْ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَخَرَّ عَنْ فَرَسِهِ صَرِيعاً ثُمَّ يُذْبَحُ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ مَظْلُوماً ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ بَكَى مَنْ حَوْلَهُ وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمْ بِالضَّجِيج؛(1)

و اما حسين(علیه السلام) از من است و فرزند من است و پس از برادرش بهترين خلق است، او امام مسلمانان [است]... موضع شهادتش زمین محنت و بلا و قتل و مردن است دسته ای از مسلمانان ياريش كنند در روز قيامت از سروران شهداى امت هستند، گويا می بینم او را كه تيرى خورده و از اسبش به خاك افتاده و چون گوسفند سرش را مظلومانه بريدند سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گريست و كسانى كه گردش بودند گريستند و صداى شيون آنها بلند شد.

ادعای عدم عمومیت حزن

آقای وکیلی می نویسد:

اگر به این روایات درست نظر کنیم، تعابیر این روایات چنین نیست که به عنوان یک امر عمومی و کلی به همه شیعیان دستور به گریه حزن و عزا بدهد؛ بلکه این روایات بر لزوم ارتباط قلبی با امام و عشق و محبت أهل بیت تأکید می کند. در همین روایات، حضرت سفارش می فرمایند: از کسانی باشید که یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا.(2)

پاسخ: اگر به روایات مراجعه شود سفارش به گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) و ترغیب مردم به آن یک امر عمومیاست و هیچ استثنایی ندارد.

عن أبي جعفر(علیه السلام): أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ(علیهما السلام) دَمْعَةً حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَابا؛(3)

امام باقر(علیه السلام) فرمودند: [پدرم] على بن ابى الحسن(علیهما السلام) مى فرمود: هر مؤمنى كه بخاطر شهادت حسین بن على(علیهما السلام) گريه كند تا اشکش بر گونه هايش جارى گردد، خداوند منان غرفه اى در بهشت به او دهد كه مدت ها در آن ساكن گردد.

قال الرضا(علیه السلام): فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَام؛(4)

پس برای مثل حسین [بن علی(علیهما السلام)] باید گریه کنندگان گریه کنند، چه اینکه این گریه [که بر حسین(علیه السلام) است] گناهان بزرگ را پاک کرده و از بین می برد.

ص: 66


1- . الأمالی (للصدوق)، ص115.
2- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص10.
3- . کامل الزیارات، ص100.
4- . الأمالی (للصدوق)، ص128.

عنه(علیه السلام): يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَلَىمُصَابِنَا وَ لَوْ وَاحِداً كَانَ أَجْرُهُ عَلَى الله يَا دِعْبِلُ مَنْ ذَرَفَتْ عَيْنَاهُ عَلَى مُصَابِنَا وَ بَكَى لِمَا أَصَابَنَا مِنْ أَعْدَائِنَا حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا فِي زُمْرَتِنَا يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى عَلَى مُصَابِ جَدِّيَ الْحُسَيْنِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ الْبَتَّةَ؛(1)

از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: ای دعبل! کسی که گریه کند و بگریاند بر مصیبت های ما [ ما خاندان عصمت] هر چند [ آن کس که او را گریانده] یک نفر باشد، اجر و پاداش وی بر خدا است؛ ای دعبل! کسی که دو چشم او بر مصیبت ما گریان شود و بر آنچه به ما از دشمنانمان رسیده گریه کند، خداوند او را با ما و در زمره ما محشور می گرداند، ای دعبل! هر کس بر مصیبت های جدم حسین گریه کند خداوند گناهان وی را حتما خواهد آمرزید.

در احادیث وارد شده که همه انبیاء(علیهم السلام) و در رأس آنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و سپس امامانمعصوم(علیهم السلام) برای سیدالشهدا(علیه السلام) مغموم، محزون و گریان بوده اند مراجعه نمایید به بحارالانوار، ج44، ص223 (إخبار الله تعالى أنبياءه و نبينا s بشهادته).

بنابر این دستور به گریه و حزن برای سیدالشهدا(علیه السلام) یک امر عمومی است و حتی انبیاء و ائمه(علیهم السلام) نیز از آن استثناء نشده اند.

ادعای نهی از گریه

آقای وکیلی می نویسد:

در برخی روایات می بینیم که أئمه(علیهم السلام) برخی از أصحاب خود را از گریستن و أندوه نهی فرموده اند و براین نکته تأکید نموده اند که شهادت گرچه در ظاهر مصیبت است ولی، در واقع نجات و رستگاری است. وجه این روایات همان نکته ای است که عرض شد. درواقع مصائب أهل بیت(علیهم السلام) یک مکتب تربیتی است؛ آغاز آن گریه و حزن است، وسط آن عشق و شور و سرور، و پایان آن جمع بین هر دو أمر می باشد.

ص: 67


1- . بحارالانوار، ج45، ص257.

جناب أصبغ بن نباته می گوید: وقتی (پس از ضربت خوردن حضرت) بر آن حضرت داخل شدم دیدم که أمیرالمؤمنین(علیه السلام) را بر بالش هائی تکیه داده اند و عصابه زردی به سرش بسته اند، و روی مبارکش از بسیاری خونی که از سرش رفته است چنان زرد شده بود که ندانستم عصابه اش زردتر بود یا رنگ روی مبارکش. چون مولای خود را بر آن حال مشاهده کردم، بی تاب شدم و در قدم محترمش افتادم و می بوسیدم و بر دیده های خود می مالیدم و می گریستم. حضرت فرمودند: ای أصبغ! گریه مکن که من راه بهشت در پیش دارم. گفتم: فدای تو شوم، می دانم که تو به بهشت می روی؛ من بر حال خود و برمفارقت تو می گریم. در اینجا می بینیم که حضرت، أصبغ را از گریه حزن نهی می کنند.

أصبغ بن نباته از خواص أمیرالمؤمنین(علیه السلام) است گریه وی، گریه حزن و أندوه بر مصائب شهادت حضرت نیست، أما بر فراق و جدایی حضرت می گرید. هم چنین در احوالات امام صادق(علیه السلام) در حال شهادت آمده است: داخل شد بر آن حضرت، بعض أصحابش در مرض وفاتش؛ دید آن حضرت را چندان لاغر و باریک شده که گویا از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش؛ پس آن مرد به گریه در آمد. حضرت فرمودند: برای چه گریه می کنی؟ گفت: گریه نکنم با آن که شما را به این حال می بینم؟! فرمودند: چنین مکن. همانا مؤمن چنانست که هر چه عارض او شود

ص: 68

خیر اوست، اگر بریده شود اعضای او برای او خیر است و اگر مالک شود شرق و مغرب را برای اوخیر است؛ در این جریان، به قطع و یقین گریه این شخص مصداق یحزنون لحزننا بوده و عبادت می باشد و موجب رحمت و مغفرت خداوند است؛ و نهی امام، نهی مولوی نبوده و از این بابت نیست که گریه امر ناپسندی است، ولی می خواهند او را رشد داده و به حقیقت بالاتری هدایت کنند و آن روی سکه را نیز به او نشان دهند.(1)

پاسخ: اولا: همان طور که آقای وکیلی گفتند نهی در این دو روایت مولوی نیست پس نهی در این روایت با امر مولوی استحبابی در روایت دیگر تعارض ندارد.

قال الرضا(علیه السلام): فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَام؛(2)

پس برای مثل حسین [بن علی(علیهما السلام)] باید گریه کنندگان گریه کنند، چه این که این گریه [که بر حسین(علیه السلام)است] گناهان بزرگ را پاک کرده و از بین می برد.

عن أبي جعفر(علیه السلام) في حديث زيارة الحسين(علیه السلام) يوم عاشوراء من قرب و بُعد قال ثُمَّ لْيَنْدُبِ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) وَ يَبْكِيهِ وَ يَأْمُرُ مَنْ فِي دَارِهِ مِمَّنْ لَا يَتَّقِيهِ بِالْبُكَاءِ عَلَيْهِ وَ يُقِيمُ فِي دَارِهِ الْمُصِيبَةَ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَيْه؛(3)

از امام باقر(علیه السلام) در حدیث زیاره امام حسین در روز عاشورا چه [این زیارت] از نزدیک باشد و چه از دور، فرمودند: سپس براى امام حسين(علیه السلام) ندبه و گريه نموده و به كسانى كه در خانه مى باشند نيز امر نمايد كه براى آن حضرت بگريند و با اظهار جزع و فزع بر آن جناب در خانه اش اقامه مصيبت نمايد.

فَعَلى الْأَطائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِما وَ آلِهِما،

ص: 69


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص12_13.
2- . الأمالی (للصدوق)، ص128.
3- . وسائل الشيعة، ج14، ص509.

فَلْيَبْكِ الْباكُونَ، وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ، وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتذْرفِ [فلتدر] الدُّمُوعُ، وَ لْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ، وَ يَضِجَّ الضَّاجُّونَ، وَ يَعِجَّ الْعاجُّون؛(1)پس بر پاکیزگان از اهل بیت محمّد و علی (درود خدا بر ایشان و خاندانشان)، باید گریه کنندگان بگریند، و زاری کنندگان بر ایشان زاری کنند، و برای مانند آنان باید اشک ها روان شود، و فریادکنندگان فریاد زنند، و شیون کنندگان شیون کنند، و خروشندگان بخروشند.

ثانیا: نهی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) از گریه راوی در یک قضیه شخصیه بوده است راوی هنگامی که امام معصوم(علیه السلام) را با آن حال و وضع نامناسب مشاهده کرد به گریه افتاد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «لا تبك يا أصبغ، فإنها و الله الجنة» یعنی اگر دلت به حال من می سوزد گریه مکن من به سوی بهشت می روم. این نهی از گریه در دو روایت در یک واقعه خاص با شرایط ویژه بوده است که هیچ منافاتی با روایاتی که همگان را ترغیب به گریه و امر به حزن برای سیدالشهدا(علیه السلام) می کند ندارد.ثالثا: در هر دو روایت امیرالمؤمنین و امام صادق(علیهما السلام) که به خصوص راوی می گویند گریه مکن دیگر نمی گویند که شادی کن ما به بهشت می رویم به تعبیر آقای وکیلی آن روی سکه که شادی و سرور است را نمی گویند. این دو روایت هیچ گونه دلالتی بر مدّعای آقای وکیلی که شادی و سرور در روز عاشورا است ندارد. پس این گفته آقای وکیلی «امام می خواهد راوی را رشد داده و به حقیقت بالاتری هدایت کنند و آن روی سکه را نیز به او نشان دهند» از روایت قابل استفاده نیست و روایت دلالتی بر آن ندارد.

جالب آن که آقای وکیلی طوائفی از روایات که همگی را ترغیب و سفارش به گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) می کنند را نادیده می گیرند و به دو

ص: 70


1- . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط- الحديثة)، ج1، ص508.

روایتی که در قضیه شخصیه، امام(علیه السلام) نهی غیر مولوی از گریه می کنند را ملاک بحث قرار می دهند.عناوین چند دسته از احادیثی که در گذشته ذکر کردیم را نام می بریم:

1_ روایاتی که امر به گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) می کنند.

2_ روایاتی که ثواب عظیمی برای گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) شمرده اند.

3_ روایاتی که سیره و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیهم السلام) بر گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) را بیان می کنند.

4_ روایاتی که حکایت از گریه انبیاء گذشته و ملائکه بر سیدالشهدا(علیه السلام) می کند.

ص: 71

نتیجه بحث

اشاره

آن چه از ابتداء بحث تاکنون حاصل شد این است که روایاتی که آقای وکیلی برای شادی در روز عاشورا به عنوان دلیل یا شاهد اقامه کرده است قابل استناد نبوده زیرا هیچ یک از آن ها دلالت بر مدّعا نمی کند چنانکه بخشی از آن ها فعل و کلام معصوم(علیه السلام) نیست یا دچار ضعف سند هستند.

حال بر فرض، روایتی صحیح السند که دلالت بر شادی روز عاشورا کند موجود بود در این صورت با احادیثی که دلالت بر سفارش به حزن، اندوه و گریه در روز عاشورا می کند تعارض می کرد و چنان چه در علم اصول ثابت شده برای حل تعارض باید به اخبار علاجیه مراجعه نمود که این اخبار می گویند: «ما خالفَ العامة فيُؤخَذ به»(1) در تعارض دو حدیث، آن حدیثی که با عامه مخالف است را اخذ کنید و واضح است روایاتی که می گویند در روز عاشورا گریان و محزون باشید مخالف عامه است و روایاتی کهمی گوید شاد باشید موافق بنی امیه و یزیدیان است که بنابراین وظیفه روشن است.

حاصل آن که در تعارض دو روایت، راه حل مراجعه به اخبار علاجیه است نه آن جمعی که آقای وکیلی ارائه کرده که هم شاد باشید و هم محزون و این همان جمع تبرّعی است که هیچ دلیل و شاهدی ندارد.

حال با توجه به روایات فراوانی که سفارش به حزن و گریه بر مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) می کند مناسب است اندکی درباره علت این امر مهم سخن بگوییم.

ص: 72


1- . کافی، ج1، ص68.

علل گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام)

در احادیث وجوه مختلفی برای حزن و گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) بیان شده است.

1_ با شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) که امام منصوب از ناحیه خداوند بود احکام تعطیل شد و قرآن تحریف معنوی شد و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقض گردید خلاصه آن که دین واژگون شد در زیارت ناحیه مقدسه از امام زمان(عج) این گونه وارد شده:

فَالْوَيْلُ لِلْعُصَاةِ الْفُسَّاقِ لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِكَ الْإِسْلَامَ وَ عَطَّلُوا الصَّلَاةَ وَ الصِّيَامَ وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الْأَحْكَامَ وَ هَدَمُوا قَوَاعِدَ الْإِيمَانِ وَ حَرَّفُوا آيَاتِ الْقُرْآنِ وَ هَمْلَجُوا فِي الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أَجْلِكَ مَوْتُوراً وَ عَادَ كِتَابُ اللَّهِ مَهْجُوراً وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً وَ فُقِدَ بِفَقْدِكَ التَّكْبِيرُ وَ التَّهْلِيلُ وَ التَّحْرِيمُ وَ التَّحْلِيلُ وَ التَّنْزِيلُ وَ التَّأْوِيلُ وَ ظَهَرَ بَعْدَكَ التَّغْيِيرُ وَ التَّبْدِيلُ وَ الْإِلْحَادُ وَ التَّعْطِيلُ وَ الْأَهْوَاءُ وَ الْأَضَالِيلُ وَ الْفِتَنُ وَ الْأَبَاطِيل؛(1)واي بر حال آن عاصيان فاجر و اهل گناه، [اي حسين!] با كشتن تو اسلام را كشتند و نماز و روزه را تعطيل و ضايع كردند و سنت [پیغمبر(صلی الله علیه و آله)] و احکام [ الهی] را نقض کرده و با آن ها مخالفت کردند، پایه های ایمان را ویران ساختند و آیات قرآن را تحریف کردند و در خیانت و دشمنی، مسیر را هموار ساختند. به خاطر [شهادت] تو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تنها ماند [و مظلوم واقع شد] و کتاب خداوند مهجور [و متروک] ماند وآن گاه که تو مقهور و مغلوب گشتی، حق وحقیقت موردِ خیانت واقع شد، و به فقدانِ تو تکبیرِ خدا وکلمه توحید، حرام و حلالِ دین، وتنزیل وتأویلِ قرآن جملگی از بین رفت، و پس از تو تغییر و تبدیلِ [احکام]، کفر و اِلحاد و بی سرپرستیِ دین، هوی و هوس ها و گمراهی ها، فتنه ها و باطل ها جملگی [برصفحهروزگار] ظاهرشد.

نباید از یاد برد آن دینی که برای بشریت سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان آورده بود با شهادت امام و مقتدای آن که مبین و مجری اسلام بود ضایع گشت وقتی دینی که حاوی بیان کیفیت عبادت خداوند تعطیل شد دیگر غرض خلقت که عبادت خداوند است به سرانجام نمی رسد.

ص: 73


1- . بحارالانوار، ج98، ص322.

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛ جن و انس را جز برای آن که عبادت کنند نیافریدم.(1)

2_ می دانیم دین اسلام کامل ترین و جامع ترین دین الهی است و پیامبر آن افضل رسولان و کتابش قرآن حاوی علوم جمیع کتب آسمانی است. با واقعه عاشورا حرمت و احترام بهترین آئین الهی شکسته شد در زیارت نامه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) می خوانیم:

لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْكَالْمَحَارِمَ وَ انْتَهَكَتْ فِيكَ حُرْمَةَ الإِسْلام؛(2)

خداوند مورد لعن خود قرار دهد مردمانی که به تو ظلم کردند و خداوند مورد لعن خود قرار دهد مردمانی که نسبت به محرمات را حلال دانستند و در ارتباط با تو حرمت اسلام را شکستند.

هتک حرمت اسلام مساوی است با هتک حرمت خداوند متعال چون اسلام مجموعه قوانینی است که خدای متعال بر پیامبرش نازل کرده است.

3_ دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) حق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را ضایع کردند و سفارش خدا و رسول به محبت و اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام) را پایمال کردند و حتی از آب نیز مضایقه کردند و حجت خدا را با آن مقامات الهی که فوق فکر است، مظلومانه و غریبانه در مقابل چشمان خاندانش به شهادت رساندند و در بیابان رها کردند.عن الإمام الصادق(علیه السلام): زِيَارَةُ جَدِّيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیهما السلام) فَإِنَّهُ غَرِيبٌ بِأَرْضِ غُرْبَةٍ يَبْكِيهِ مَنْ زَارَهُ وَ يَحْزَنُ لَهُ مَنْ لَمْ يَزُرْهُ وَ يَحْتَرِقُ لَهُ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهُ وَ يَرْحَمُهُ مَنْ نَظَرَ إِلَى قَبْرِ ابْنِهِ عِنْدَ رِجْلِهِ فِي أَرْضِ فَلَاةٍ لَا حَمِيمَ قُرْبَهُ وَ لَا قَرِيبَ ثُمَّ مَنَعَ الْحق وَ تَوَازَرَ عَلَيْهِ أَهْلُ الرِّدَّةِ حَتَّى

ص: 74


1- . الذاریات (51)، آیۀ 56.
2- . المزار الکبیر، ص177.

قَتَلُوهُ وَ ضَيَّعُوهُ وَ عَرَضُوهُ لِلسِّبَاعِ وَ مَنَعُوهُ شُرْبَ مَاءِ الْفُرَاتِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْكِلَابُ وَ ضَيَّعُوا حق رَسُولِ الله(صلی الله علیه و آله) وَ وَصِيَّتَهُ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ فَأَمْسَى مَجْفُوّاً فِي حُفْرَتِهِ صَرِيعاً بَيْنَ قَرَابَتِهِ وَ شِيعَتِهِ بَيْنَ أَطْبَاقِ التُّرَابِ؛(1)

حماد بصری می گوید: [بعد از آن که امام صادق(علیه السلام) نکاتی را در ارتباط با فضل کاری بیان فرمودند،] عرض كردم: فدايت شوم اين فضيلتى كه توصيف فرموده و نامش را نبرديد چيست؟ حضرت فرمودند: زيارت جدم حسين بن على(علیهما السلام)، چه آن كه او در سرزمينی دور دست غريب مى باشد، هر كس به زيارتش رود بر او مى گريد و در صورتی که به زیارتش نروداندوهگین می شود و هر کس حضور او را درک نکرده برای او می سوزد و آن كس كه به پائين پاى آن حضرت به قبر فرزندش بنگرد و ملاحظه كند كه در آن زمين فلات دفن شده است بر آن حضرت ترحم مى كند، نه خويشى در نزديكى آن جناب بوده و نه اقربايش آن جا مى باشند، او را از حق مسلمش منع نموده و اهل ظلم و ستم و گروه مرتد با هم توافق كرده و بر عليه آن حضرت قيام كرده تا جايى كه او را كشته و بدن مباركش را در آن بيابان انداخته و در معرض درندگان گذاردند، از نوشيدن آب فرات كه سگ ها از آن مى آشاميدند او را منع كردند و بدين ترتيب حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را ضايع نموده و عمل به وصيت و سفارشى كه آن وجود مبارك راجع به حضرتش به ساير افراد اهل بيتش نموده بود را ترك نمودند، عصر آن روزى كه حضرت شهيد شدند در حالى كه ستم هابه آن جناب شده بود در بين اقرباء و پيروانش در گودال روى خاك ها افتاده بودند.

4_ امام زین العابدین(علیه السلام) بیست سال بر سیدالشهدا(علیه السلام) گریان بود. غلام آن حضرت عرض کرد من بر جان شما می ترسم آیا وقت آن نرسیده که به گریه پایان دهید؟ امام(علیه السلام) در جواب فرمودند: حضرت یعقوب دوازده پسر داشت و یکی از مقابل چشمانش پنهان شد و از شدت گریه نابینا گردید و کمرش خم شد در حالی که فرزندش زنده بود ولی در مقابل من پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از خاندانم را به شهادت رساندند چگونه حزنم تمام شود؟!

در کتاب حلیة الاولیاء روایت شده که امام سجاد(علیه السلام) آن قدر گریه کرد که بر چشمان آن حضرت ترسیدند هرگاه آبی می دید گریه می کرد از امام(علیه السلام) علت گریه را پرسیدند فرمودند: چگونه گریه نکنم پدرم تشنه بود و از آب منعشکردند در حالی که آب بر جانوران و درندگان ممنوع نبود.

بَكَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) عِشْرِينَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَكَى حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكِينَ؛ قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّي لَمْ أَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنِي فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ وَ

ص: 75


1- . کامل الزیارات، ص325.

فِي رِوَايَةٍ أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ يَنْقَضِيَ فَقَالَ لَهُ وَيْحَكَ إِنَّ يَعْقُوبَ النَّبِيَّ(علیه السلام) كَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَيَّبَ اللَّهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ عَلَيْهِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَانَ ابْنُهُ حَيّاً فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا نَظَرْتُ إِلَى أَبِي وَ أَخِي وَ عَمِّي وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مَقْتُولِينَ حَوْلِي فَكَيْفَ يَنْقَضِي حُزْنِي وَ قَدْ ذَكَرَ فِي الْحِلْيَةِ نَحْوَهُ وَ قِيلَ إِنَّهُ بَكَى حَتَّى خِيفَ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ كَانَ إِذَا أَخَذَ إِنَاءً يَشْرَبُ مَاءً بَكَى حَتَّى يَمْلَأَهَا دَمْعاً فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ قَدْ مُنِعَ أَبِي مِنَ الْمَاءِ الَّذِي كَانَ مُطْلَقاً لِلسِّبَاعِ وَ الْوُحُوشِ وَ قِيلَ لَهُ إِنَّكَ لَتَبْكِي دَهْرَكَ فَلَوْ قَتَلْتَ نَفْسَكَ لَمَا زِدْتَ عَلَى هَذَا فَقَالَ نَفْسِي قَتَلْتُهَا وَ عَلَيْهَا أَبْكِي.(1)

حاصل آن که عزاداری و گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) خط بطلانی است بر تمام انحرافات و بدعت هایی که بعد ازپیامبر(صلی الله علیه و آله) ایجاد کردند.

حزن و عزاداری بر آن حضرت، اعلام بیزاری از ظلم و اجحاف بنی امیه است که توسط خلفاء، حاکم گشتند و نیز پیامی به همه حق جویان عالم است که اسلام علوی حق، و مطلوب خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) است نه اسلامی که حاصلش ستم، جنایت و به خاک و خون کشیده شدن اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است.

بنی امیه با توجه به آثار فراوانی که عزاداری سیدالشهدا(علیه السلام) بر ضررشان داشت از ابتداء با آن مخالفت کردند که متأسفانه فرقه صوفیه با آنان همراهی کردند.

ص: 76


1- . بحارالانوار، ج46، ص108.

سکه دو رو

آقای وکیلی می نویسد:

به تعبیر مرحوم علامه طهرانی در روح مجرد: و به عبارت مختصر و کوتاه: داستان کربلا، داستان بسیار غامض و پیچیده ای است. عیناً مانند سکه دو رو می باشد: یک روی آن عشق و شور و نیل و فوز حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) می باشد به آن عوالم، و روی دیگر آن غصه و أندوه و عذاب و شکنجه و گریه. أما کسی می تواند آن روی سکه را تماشا کند که این رو را دیده و تماشا کرده و از آن عبور نموده باشد. در جریان عاشورا حال هیچ کس همچون أئمه(علیهم السلام) نیست؛ گرچه مردم عادی ظاهرشان همچون ظاهر أئمه(علیهم السلام) بوده و به گریۀ حزن و أندوه مشغولند، ولی از آن عشق و شوری که امام در باطن داشته اند خالی اند. و عده ای از مؤمنین خالص دل وجانشان همچون امام شده أما ظاهرشان با آن حضرات هماهنگ نیست.

به طور کلی یکی از اشتباهاتی که مخالفین عرفان دارند این است که حالات نقل شده از بزرگان أهل عرفان را با حالات أئمه(علیهم السلام) تطبیق می کنند و به مجرد ناهماهنگی به انحراف و بطلان أهل عرفان حکم می کنند، غافل از این که در راه خدا هر مرتبه از سلوک حکمی دارد. اگر برای سالکینی که به پایان سفر چهارم نرسیده اند بخواهیم حکمی تعیین کنیم، باید حالات أئمه را قبل از رسیدن به درجه امامت، یا

ص: 77

حالات أصحاب خاص، يا حال برخي از أنبيای سلف را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که آیا با حال ایشان هماهنگ است یا نه؟ ولی متأسفانه اطلاعات ما از دوران قبل از امامت أئمه و همچنین حالاتأصحاب سر ایشان بسیار کم است.(1)

پاسخ: اولا: حتی یک روایت از معصومین(علیهم السلام) وارد نشده که بگوید عاشورا روز عشق بازی و فنای سیدالشهدا(علیه السلام) است، خوشحال و مسرور باشید. چنان که گذشت احادیث همگی یکصدا عاشورا را روز حزن، اندوه و گریه معرفی می کنند.

ثانیا: این گفته: «داستان کربلا، مانند سکه دو رو می باشد: یک روی آن عشق و شور و نیل و فوز حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) می باشد به آن عوالم» صحیح نمی باشد چون احادیث، عوالم دیگر را نیز عزادار سیدالشهدا(علیه السلام) معرفی می کنند و اهل آسمان ها را گریان و ماتم زده توصیف می کند.

أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَايُرَى؛(2)

شهادت مى دهم كه خون تو در بهشت ساكن [و آرام] گشت و موجودات فوق عرش را لرزاند و تمام خلائق بر آن گريستند، و آسمان هاى هفت گانه و طبقات هفت گانه زمين و آن چه از موجودات در آن ها و بين آن ها هستند بر آن گريستند، و تمام مخلوقات پروردگار كه در بهشت و جهنم قرار دارند بر آن گريه كردند، آن چه از موجودات ديده شده و آن چه ديده نمى شود بر آن اشك ريختند.

يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَشْهَدُ لَقَدِ اقْشَعَرَّتْ لِدِمَائِكُمْ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ مَعَ أَظِلَّةِ الْخَلائِقِ وَ بَكَتْكُمُ السَّمَاءُ وَ الأَرْضُ وَ سُكَّانُ الْجِنَانِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْر؛(3)

یا ابا عبد الله شهادت می دهم که به خاطر [ریخته شدن] خون شما موجودات فوق عرش همراه با موجودات فوق خلائق لرزان شدند و آسمان و زمین [بر مصیبت شما] گریستن و هرآن کس که در بهشت و [در دنیا چه در] خشکی و [چه در] دریا ساکن هستند.

ص: 78


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص15_ 16.
2- . الکافی، ج4، ص576.
3- . المزار الکبیر، ص144.

أُقِيمَتْ لَكَ الْمَأْتَمُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ لَطَمَتْ عَلَيْكَ الْحُورُ الْعِينُ وَ بَكَتِ السَّمَاءُ وَ سُكَّانُهَا وَ الْجِنَانُ وَ خُزَّانُهَا وَ الْهِضَابُ وَ أَقْطَارُهَا وَ الْبِحَارُ وَ حِيتَانُهَا وَ الْجِنَانُ وَ وِلْدَانُهَا وَ الْبَيْتُ وَ الْمَقَامُ وَ الْمَشْعَرُ الْحَرَامُ وَ الْحِلُّ وَ الْإِحْرَام؛(1)

[یا ابا عبد الله] بر تو اقامه ماتم [و غم] شده در اعلی علیین و حوریه ها به خاطر تو بر چهره خود لطمه وارده آورده اند و آسمان و ساکنان آن و جنگل ها و آن چه در آن است و کوه ها و اطراف آن و دریاها و ماهی های [درون] آن و بهشت و خدمتکاران آن و خانه [کعبه] و مقام [ابراهیم] و مشعر الحرام و [افراد و اماکن] غیر [مرتبط] حرم و مرتبطین همه بر تو گریه می کنند.

در زیارت عاشورا می خوانیم:

يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِالْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ؛(2)

اى ابا عبد اللَّه محققا عزاى شما بزرگ بوده و مصيبت وارده بر شما بر ما و بر تمام اهل اسلام و هم چنین در آسمان ها بر تمام اهل آسمان ها گران مى باشد.

ص: 79


1- . المزار الکبیر، ص506.
2- . بحارالانوار، ج98، ص294.

عزاداری در عالم برزخ و قیامت

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: إِذَا زُرْتُمْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فَالْزَمُوا الصَّمْتَ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ، تَحْضُرُ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ بِالْحَائِرِ فَتُصَافِحُهُمْ فَلَا يُجِيبُونَهَا مِنْ شِدَّةِ الْبُكَاءِ فَيَنْتَظِرُونَهُمْ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّى يُنَوِّرَ الْفَجْرُ ثُمَّ يُكَلِّمُونَهُمْ وَ يَسْأَلُونَهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ فَأَمَّا مَا بَيْنَ هَذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ، فَإِنَّهُمْ لَا يَنْطِقُونَ وَ لا يَفْتُرُونَ عَنِ الْبُكَاءِ وَ الدُّعَاءِ وَ لَا يَشْغَلُونَهُمْ فِي هَذَيْنِ الْوَقْتَيْنِ عَنْ أَصْحَابِهِمْ فَإِنَّمَا شُغُلُهُمْ بِكُمْ إِذَا نَطَقْتُمْ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الَّذِي يَسْأَلُونَهُمْ عَنْهُ وَ أَيُّهُمْ يَسْأَلُ صَاحِبَهُ الْحَفَظَةُ أَوْ أَهْلُ الْحَائِرِ قَالَ أَهْلُ الْحَائِرِ يَسْأَلُونَ الْحَفَظَةَ لِأَنَّ أَهْلَ الْحَائِرِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَا يَبْرَحُونَ وَ الْحَفَظَةُ تَنْزِلُ وَ تَصْعَدُ قُلْتُ فَمَا تَرَى يَسْأَلُونَهُمْ عَنْهُ قَالَ إِنَّهُمْ يَمُرُّونَ إِذَا عَرَجُوا بِإِسْمَاعِيلَ صَاحِبِ الْهَوَاءِ فَرُبَّمَا وَافَقُوا النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) وَ عِنْدَهُ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مَنْ مَضَى مِنْهُمْ، فَيَسْأَلُونَهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ مَنْ حَضَرَ مِنْكُمُ الْحَائِرَ وَ يَقُولُونَ بَشِّرُوهُمْ بِدُعَائِكُمْ فَتَقُولُ الْحَفَظَةُ كَيْفَ نُبَشِّرُهُمْ وَ هُمْ لَا يَسْمَعُونَ كَلَامَنَا فَيَقُولُونَ لَهُمْ بَارِكُوا عَلَيْهِمْ وَ ادْعُوا لَهُمْ عَنَّا فَهِيَ الْبِشَارَةُ مِنَّا فَإِذَا انْصَرَفُوا فَحِفُّوهُمْ بِأَجْنِحَتِكُمْ حَتَّى يُحِسُّوا مَكَانَكُمْ وَ إِنَّا نَسْتَوْدِعُهُمُ الَّذِي لَا تَضِيعُ وَدَائِعُهُ وَ لَوْ يَعْلَمُونَ مَا فِي زِيَارَتِهِ مِنَ الْخَيْرِ وَ يَعْلَمُ ذَلِكَ النَّاسُ لَاقْتَتَلُوا عَلَى زِيَارَتِهِ بِالسُّيُوفِ وَ لَبَاعُواأَمْوَالَهُمْ فِي إِتْيَانِهِ وَ إِنَّ فَاطِمَةَ(علیها السلام)

ص: 80

إِذَا نَظَرَتْ إِلَيْهِمْ وَ مَعَهَا أَلْفُ نَبِيٍّ وَ أَلْفُ صِدِّيقٍ وَ أَلْفُ شَهِيدٍ وَ مِنَ الْكَرُوبِيِّينَ أَلْفُ أَلْفٍ يُسْعِدُونَهَا عَلَى الْبُكَاءِ وَ إِنَّهَا لَتَشْهَقُ شَهْقَةً فَلَا يَبْقَى فِي السَّمَاوَاتِ مَلَكٌ إِلَّا بَكَى رَحْمَةً لِصَوْتِهَا وَ مَا تَسْكُنُ حَتَّى يَأْتِيَهَا النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) [أَبُوهَا] فَيَقُولُ يَا بُنَيَّةِ قَدْ أَبْكَيْتِ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ شَغَلْتِهِمْ عَنِ التَّسْبِيحِ وَ التَّقْدِيسِ فَكُفِّي حَتَّى يُقَدِّسُوا فَإِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ؛(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگام زیارت سیدالشهدا(علیه السلام) ساکت باشید و جز سخن نیک نگویید و فرشتگان حافظ نزد فرشتگان حرم سیدالشهدا(علیه السلام) حاضر می شوند و با آن ها مصاحفه می کنند ولی آن ها از شدت گریه و زاری پاسخ نمی دهند و به عزاداری مشغول هستند فقط هنگام ظهر و طلوع فجر آرام می گیرند... اما در بقیه اوقات اصلا حرف نمی زنند و از گریه و دعا باز نمی ایستند... فقط حرف زدن شماست که آن ها را مشغول می کند.حضرت فاطمه(علیها السلام) هنگامی که به آن ها نظر می کند همراه با هزار پیامبر، هزار صدیق، هزار شهید و یک میلیون از فرشتگان کروبی او را در گریه یاری می کنند. او چنان ناله و فریاد می کشد که تمام فرشتگان آسمان از روی دلسوزی به گریه می افتند حضرت آرام نگیرد تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزد او آید و می فرمایند: دخترم اهل آسمان را به گریه در آوردی، آن ها را از تسبیح و تقدیس بازداشتی، بس است بگذار به تقدیس خداوند مشغول باشند.

عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله): أَنَّهُ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نُصِبَ لِفَاطِمَةَ قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ وَ

ص: 81


1- . کامل الزیارات، ص86.

يُقْبِلُ الْحُسَيْنُ(علیه السلام) وَ رَأْسُهُ عَلي يَدِهِ، فَإِذَا رَأَتْهُ شَهَقَتْ شَهْقَةً لا يَبْقَى فِي الْجَمعِ مَلَكٌ مُقَرَّبً وَ لا نَبِيٌّ مُرسَلً وَ لا عَبدً مُؤمِنً إِلا بَكَى لَهَا... ؛(1)

روز قیامت قبّه ای نورانی برای حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نصب می شود، چشم او به حسین(علیه السلام) می افتد که سر خویش را در دست گرفته و می آید، حضرت ناله و فریادی می کشند که همه فرشتگان مقرب و انبیاء مرسل و بندگان مؤمن از ناله او به گریه می افتند.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ(علیها السلام) فِي لُمَةٍ مِنْ نِسَائِهَا فَيُقَالُ لَهَا ادْخُلِي الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوُلْدِي مِنْ بَعْدِي فَيُقَالُ لَهَا انْظُرِي فِي قَلْبِ الْقِيَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَى الْحُسَيْنِ(علیه السلام) قَائِماً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ رَأْسٌ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً وَ أَصْرُخُ لِصُرَاخِهَا؛(2)

فرمود: حضرت فاطمه(علیها السلام) در میان جماعتی از بانوان وارد صحرای محشر می شوند و ایشان گویند وارد بهشت شو، حضرت می فرمایند: به بهشت نمی روم تا ببینم پس از من با فرزندم چگونه رفتار نموده اند به او خطاب می شود که به قلب محشر نگاه کن او نگاه می کند که سیدالشهدا(علیه السلام) ایستاده و سر در بدن ندارد،فریادی می کشد که ناله و فریاد من (پیامبر(صلی الله علیه و آله)) از شنیدن آن بلند شود و فرشتگان نیز از شنیدن شیون ما ناله و فریاد کنند.

ص: 82


1- . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص216.
2- . همان، ص217.

قیاس حالات متشتت صوفیان به حالات ائمه(علیهم السلام)

اما این گفته که:

اگر برای سالکینی که به پایان سفر چهارم نرسیده اند بخواهیم حکمی تعیین کنیم، باید حالات أئمه را قبل از رسیدن به درجه امامت، یا حالات أصحاب خاص، يا حال برخي از أنبياي سلف را مورد بررسی قرار دهیم.

نادرست است زیرا: اولا اسفار اربعه و مراحل سیر و سلوک اختراع صوفیه است و در دین اسلام از آن ها خبری نیست.

استاد مصباح یزدی می نویسد:

تاکید می کنم که این همه بدان نیست که هر آن چه این بزرگان [عرفا] گفته اند صحیح و مطابق با فرمایشات حضرات معصومین(علیهم السلام) است این تقطیع ها و مرحله بندی کردن و منزل درست کردن به این صورت قطعاامری اعتباری است و در کلمات پیامبر و ائمه(علیهم السلام) به این صورت وجود ندارد.(1)

ثانیا: مشکل اساسی این است که صوفیان مقام انبیاء و ائمه(علیهم السلام) را از قبیل مقامات اقطاب صوفیه ارزیابی می کنند و تصورشان این است که معصومین(علیهم السلام) نیز از طریق سیر و سلوک و ریاضیات صوفیانه به نبوت و امامت رسیده اند. آقای وکیلی می نویسد: «اگر برای سالکینی که به پایان مرحله چهارم نرسیده اند بخواهیم حکمی تعیین کنیم باید حالات

ص: 83


1- . در جستجوی عرفان اسلامی، ص217.

ائمه(علیهم السلام) را قبل از رسیدن به درجه امامت و... مورد بررسی قرار دهیم» در حالی که مقامات انبیاء و ائمه(علیهم السلام) إعطایی است و آنان از اول خلقتشان با دیگران متفاوت بوده اند و خداوند قبل از خلقت آسمان و زمین آن ها را برگزید و عنایات فراوانی به ایشان نمود نه آن که دراین دنیا با ریاضت و اسفار اربعه به مقام نبوّت و امامت رسیده باشند.

عن الإمام الهادي(علیه السلام): آتاكم الله ما لم يؤت أحدا من العالمين.(1)

خداوند عنایاتی به پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) فرموده که به احدی از اهل عالم آن گونه عنایت نفرموده. حال اندکی از آن را ذکر می کنیم:

عنه(علیه السلام): أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُم؛(2)

[شهادت می دهم] كه ارواح شما و نور شما و طینت [و خمير مايه] شما يكى است، پاک و پاکیزه بوده، بعضی از ديگری گرفته شده است. خدا شما را به صورت انوارى آفريد، و آنگاه پيرامون عرش خود قرار داد، تا آن كهبوسيله وجود شما بر ما منت نهاد.

عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الدُّنْيَا بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ قُلْتُ فَأَيْنَ كُنْتُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُدَّامَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُمَجِّدُهُ قُلْتُ عَلَى أَيِّ مِثَالٍ قَالَ أَشْبَاحِ نُورٍ حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَخْلُقَ صُوَرَنَا صَيَّرَنَا عَمُودَ نُورٍ ثُمَ قَذَفَنَا فِي صُلْبِ آدَم... ؛(3)

معاذ بن جبل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که حضرت فرمودند: خداوند تبارک و تعالی من و علی و فاطمه و حسن و حسین را هفت هزار سال پیش از آنکه دنیا را خلق کند، خلق نمود؛ به حضرت گفتم: ای رسول خدا کجا بودید؟ حضرت فرمود: مقابل عرش در حالی که خدا را تسبیح و تقدیس و تمجید می¬کردیم؛ عرض کردم : بر چه شکل و شمائلی؟ حضرت فرمودند: اشباحی نورانی، تا آنکه خداوند خداوند اراده نمود که صورت[ظاهری] ما را خلق کند، ما به ستون نور تبدیل شده و در پشت آدم قرار داده شدیم.

ص: 84


1- . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص615.
2- . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص613.
3- . بحارالانوار، ج15، ص7.

لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ قَالَ لِيَ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ يَا مُحَمَّد ... خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ أَشْبَاحَ نُور مِنْ نُورِي وَ عَرَضْتُ وِلَايَتَكُمْ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ عَلَى الْأَرَضِينَ وَ مَنْ فِيهِنَّ فَمَنْ قَبِلَ وِلَايَتَكُمْ كَانَ عِنْدِي مِنَ الْأَظْفَرِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ الْكُفَّار؛(1)

هنگامی که [در معراج] مرا به آسمان بردند، [خداوند] عزیزِ جبار به من فرمود: ای محمد!... تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را خلق کردم [به شکل] نوری از نور خودم و ولایت شما را عرضه نمودم بر آسمان ها و زمین ها و هر آن کس که در آن بود، پس هر آن کس که ولایت شما را پذیرفت نزد من از پیروزمندان است و هر آن کس که آن را انکار نماید نزد من از کفار خواهد بود.عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي(علیه السلام)... فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا وَ أَجْرَى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاءُونَ وَ يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاءُونَ وَ لَنْ يَشَاءُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مُحِقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ خُذْهَا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ؛(2)

از محمد بن سنان نقل است که، می گويد: من نزد امام محمد تقى(علیه السلام) بودم... پس حضرت فرمود: اى محمد! به راستى خداى تبارك و تعالى همواره بيگانگى خود يكتا بود [يگانه اى غير او نبود] سپس محمد و على و فاطمه را آفريد، پس آن ها هزار دوران درنگ كردند، سپس همه چيز را آفريد و آنان را گواه آفرينش همه چيز ساخت و اطاعت ايشان را در ميان مخلوقات جارى ساخت[و بر آن ها واجب كرد] و كارهاى مخلوقات را به ايشان واگذاشت. پس ايشان هر چه را بخواهند حلال می كنند و هر چه را بخواهند حرام می سازند، ولى هرگز جز آن چه خداى تبارك و تعالى بخواهد نخواهند. سپس فرمود: اى محمد! اين است آن دينى كه هر كه از آن پيش افتد [و غلو نماید]، [از دایره اسلام] بيرون رفته و هر كه از آن عقب بماند نابود گردد و هر كه با آن همراه شود به مقصد برسد، اى محمد! همواره ملازم اين ديانت باش.

ص: 85


1- . همان، ج16، ص361.
2- . همان، ج15، ص19.

آیا مقام رضا با دعا تنافی دارد؟

آقای وکیلی می نویسد:

در بین أهل سلوک مشهور است که در برخی منازل راه، سالک به علّت تسلیم و رضا نمی تواند دعا کند و هر چه می خواهد از خداوند متعال خیری طلب کند، آن را با حال تسلیم ناهماهنگ می یابد. جناب مولوی نیز در این باره می گوید:

قوم دیگر من شناسم ز اولیا

که

زبانشان بسته باشد از دعا

عرض حاجت به پروردگار در عین حال تسلیم و رضا. حال اگر ما بخواهیم این افراد را با أئمه(علیهم السلام) مقایسه کنیم، مسلّماً باید بگوئیم راه ایشان منحرف است. مگر امام معصوم این درجه از تسلیم و رضا را نداشتند؟ مگر صحیفه علویه و سجادیه را انشاء نفرمودند؟ و.... پس معلوم می شود این هاخرافات صوفیه است. ولی، آیا چنین قیاسی صحیح است؟ خود بزرگان أهل عرفان تصریح می کنند که این حال مربوط به منازل میانی سیر و سلوک است، و اگر کسی بخواهد این ادعا را ردّ کند باید ثابت کند که أهل بیت در منازل میانی راه چنین حالی نداشته اند. از امام باقر(علیه السلام) روایت است که فرمودند: «پدرم علی بن الحسین(علیه السلام) فرمودند: وقتی مرضی شدید بر من عارض شد، پدرم حضرت سیّدالشهداء فرمودند: به چه مایل هستی؟ گفتم: أشْتَهِي أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ لا أَقْتَرِحُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي مَا يُدَبِّرُهُ لِي فَقَالَ لِي: أَحْسَنْتَ، ضَاهَيْتَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ(علیه السلام) حَيْثُ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) هَلْ مِنْ

ص: 86

حَاجَةٍ؟ فَقَالَ: لا أَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّي بَلْ حَسْبِي اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل؛ مايلم آنچه خدا برايم خواسته بر خلاف آن درخواستى نداشته باشم. فرمود احسنت شبيه ابراهيم خليل(علیه السلام) شده اى، آنجا که جبرئيل باو گفت حاجتى دارى؟گفت در مقابل خدا اظهار نظرى ندارم او كافى است و خوب نگهبانى است» در این جا می بینیم همان امام سجادی که در زمان امامتشان صحیفه مبارکه را انشاء می فرمایند و در آن، در عین حال تسلیم و رضا عرض حاجت به پروردگار می نمایند و خصوصاً یکی از دعاهای آن را به طلب عافیت اختصاص می دهند، قبل از امامت حالی داشته اند که در مقابل فرمایش حضرت امام حسین(علیه السلام) پاسخ می دهند که همان را که خدا می خواهد می خواهم، چه مریضی و چه عافیت.

دعای مردم عادی با حال تسلیم و رضا منافات دارد، و در آغاز مقام تسلیم انسان از دعا عاجز می شود و در نهایت، در عین تسلیم دعا نیز می کند.(1)

پاسخ: این گفته که «در بین أهل سلوک مشهور است که دربرخی منازل راه، سالک به علت تسلیم و رضا نمی تواند دعا کند و هر چه می خواهد از خداوند متعال خیری طلب کند، آن را با حال تسلیم ناهماهنگ می یابد» با آیات و احادیث سازگار نیست.

زیرا: اولا: دعا مطلقا مطلوب است و هیچ تنافی با حالت رضا و تسلیم ندارد.

قرآن می فرماید:

«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ»؛(2)

بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى كند.

ص: 87


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص17.
2- . الفرقان (25)، آیۀ 77.

«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛(1)

مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله): الدُّعَاءُ سِلَاحُالْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدِّينِ وَ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛(2)

رسول خدا فرمود: دعا اسلحه مؤمن و ستون دين و روشنى بخش آسمان ها و زمين است.

عنه(صلی الله علیه و آله): الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ؛(3)

دعا [روح و] مغز عبادت است.

عن أميرالمؤمنين(علیه السلام): أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاءُ؛(4)

امير المؤمنين(علیه السلام) فرمود: محبوب ترين كارها در روى زمين، نزد خداوند [متعال]، دعا است.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِي أَ لَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْ ءٍ لَمْ يَسْتَثْنِ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قُلْتُ بَلَى قَالَ الدُّعَاءُ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ ضَمَّ أَصَابِعَهُ؛(5)

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: آيامى خواهيد چيزى را به شما معرفى كنم كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از آن استثناء نكرد [يعنى نفرمود ان شاء اللَّه] زراره مى گويد گفتم: بلى، فرمود: آن چيز، دعاست كه قضاى الهى را بر مى گرداند اگر چه محكم و حتمى شده باشد. آنگاه حضرت [برای نشان دادن قضاى حتمى الهى]، انگشتان دستهايش را درهم فرو برد [به این معنی که حتی اگر این چنین قضای الهی مبرم شده باشد].

دعا به قدری فضیلت دارد که حتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم از آن استثناء نشده با این حال چگونه سالک صوفی از آن صرف نظر می کند؟!

آقای وکیلی ادعا کردند که بین روایاتی که امام سجاد(علیه السلام) طلب عافیت می نماید و روایتی که امام(علیه السلام) در هنگام بیماری فرمودند: «اشتهی أن اکون ممن لا اقترحعلی الل-ه ربی ما یدبره لی»(6) تنافی است و سپس این تنافی را به اختلاف حال امام(علیه السلام) قبل از رسیدن به مقام امامت و بعد از آن توجیه می کنند به مانند صوفیان که در طی سلوک منازل و حالات مختلف دارند

ص: 88


1- . غافر (40)، آیۀ 60.
2- . الکافی، ج2، ص468.
3- . وسائل الشیعه، ج7، ص27.
4- . الکافی، ج2، ص467.
5- . الکافی، ج2، ص470.
6- . دوست دارم از کسانی باشم که پیشنهاد نکنم به پروردگارم مگر آن چه او تدبیر کرده است.

امام(علیه السلام) هم قبل از امامتشان از خداوند طلب عافیت نمی کند ولی بعد از امامتشان در عین تسلیم و رضا از خداوند طلب عافیت می کنند.

پاسخ: اولا: قیاس امام معصوم(علیه السلام) با حالات متشتت صوفیان بلاوجه است. امام(علیه السلام) از بدو تولد دارای مقام امامت هستند و خداوند از علوم گسترده ای آنان را بهره مند ساخته است.

امام صادق(علیه السلام) ماجرای ولادت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را این گونه توضیح می دهند:

أَنَّهُ انْفَتَحَ الْبَيْتُ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ فِيهِ ثُمَّعَادَتِ الْفَتْحَةُ وَ الْتَصَقَتْ وَ بَقِيَتْ فِيهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فَأَكَلَتْ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ فَلَمَّا خَرَجَتْ قَالَ عَلِيٌّ(علیه السلام) السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَهْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ تَنَحْنَحَ وَ قَالَ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» الْآيَاتِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) قَدْ أَفْلَحُوا بِكَ أَنْتَ وَ اللَّهِ أَمِيرُهُمْ تَمِيرُهُمْ مِنْ عِلْمِكَ فَيَمْتَارُونَ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ دَلِيلُهُمُ وَ بِكَ وَ اللَّهِ يَهْتَدُونَ وَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لِسَانَهُ فِي فِيهِ، فَانْفَجَرَتْ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْنا... ؛(1)

به درستی که [دیوار] خانه از پشت باز شد و فاطمه [بنت اسد] داخل آن شد، سپس مکانی که گشوده شده بود [به حال خود] برگشت و [دو طرف دیوار] به هم چسبید و فاطمه بنت اسد سه روز در خانه کعبه باقی ماند، [و در این ایام] از میوه های بهشت می خورد، پس هنگامی که آن بانو از بیت خارج شد، علی(علیه السلام) فرمود: سلام بر تو یا پدر و رحمت و برکات خدا، آنگاه صدای خود را صاف کرده و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم * به درستی مؤمنان رستگار شدند تاپایان آیات این سوره را تلاوت نمود؛ و رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مؤمنان به واسطه تو رستگار شدند، تو به خدا سوگند امیر ایشان هستی که با علم خود میان آن ها امارت می کنی و باعث هدایت ایشان خواهی بود، به خدا سوگند تو راهنمای ایشان هستی که به واسطه تو هدایت می شوند. در این زمان حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) زبان [مبارک] خود را به دهان حضرت علی قرار داد در این هنگام بود که از زبان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) دوازده چشمه جوشید.

بنابراین ائمه معصومین(علیهم السلام) از زمان ولادت با سائرین تفاوت دارند و دارای مقام امامت هستند ولی تا زمانی که امام قبلی در قید حیات باشند صامت و ساکتند.

عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لأبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) ترك [تُتْرَكُ] الأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لا قُلْنَا تَكُونُ الأَرْضُ وَ فِيهَا إِمَامَانِ قَالَ لا إِلا إِمَامَانِ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ لا يَتَكَلَّمُ

ص: 89


1- . بحارالانوار، ج35، ص18.

وَ يَتَكَلَّمُ الَّذِي قَبْلَهُ وَ الْإِمَامُ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِيبَعْدَه؛(1)

عبيد بن زرارة گفت: به حضرت صادق(علیه السلام) عرض كردم ممكن است زمين بدون امام باشد؟ فرمود: نه! گفتم مى شود در زمين دو امام باشد. فرمود: نه مگر دو امام كه يكى خاموش باشد و سخن نگويد و امام قبل از او سخن بگويد؛ اما امام ميشناسد امام بعد از خود را.

ثانیا: مأخذ روایتی که از امام سجاد(علیه السلام) نقل کردند کتاب «الدعوات قطب الدین راوندی» است که روایت مذکور سلسله سندی به معصوم ندارد. متن روایت:

وَ عَنِ الْبَاقِرِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیهما السلام) مَرِضْتُ مَرَضاً شَدِيداً فَقَالَ لِي أَبِي(علیه السلام) مَا تَشْتَهِي فَقُلْتُ أَشْتَهِي أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ لَا أَقْتَرِحُ عَلَى [اللَّهِ] رَبِّي سِوَى مَا يُدَبِّرُهُ لِي فَقَالَ لِي أَحْسَنْتَ ضَاهَيْتَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ(علیه السلام) حَيْثُ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) هَلْ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ لَا أَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّي بَلْ حَسْبِي اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل؛(2)و از حضرت باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود پدرم فرمود: سخت مريض شدم پدرم بمن گفت چه ميل دارى؟ گفتم مايلم آنچه خدا برايم خواسته بر خلاف آن درخواستى نداشته باشم. فرمود احسنت شبيه ابراهيم خليل(علیه السلام) شده اى، آنجا که جبرئيل به او گفت حاجتى دارى؟ گفت در مقابل خدا اظهار نظرى ندارم او كافى است و خوب نگهبانى است.

ظاهر روایت این است که امام(علیه السلام) در هنگام بیماری دعا نکردند و از خداوند طلب عافیت ننمودند و در ذیل روایت سیدالشهدا(علیه السلام) می فرمایند این کار شما شبیه حضرت ابراهیم(علیه السلام) است که تسلیم در مقابل قضای الهی بودند و دعایی نفرمودند.

ولی با قطع نظر از عدم حجیت روایت به جهت ارسال، صدر وذیل آن مبتلاء به تعارض است(3) زیرا روایات متعددی دلالت می کند که برای

ص: 90


1- . همان، ج25، ص107.
2- . الدعوات، ص168.
3- . با توجه به این که روایت مورد بحث مرسله است و حجت نیست و روایاتی که در همه حالات سفارش به دعا می کند مسند است و برخی از آن ها معتبر می باشد اصلا تعارض میان آن ها متحقق نمی شود و لذا با قطع نظر از ارسال، تعارض روایت امام سجاد(علیه السلام) را با سایر روایات مطرح کردیم.

بیمار طلب عافیت از خداوند امری مطلوب و دارای رجحان است. تعدادی از آن ها را ذکر می کنیم:

1) حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیهما السلام) وَ هُوَ مَحْمُومٌ عَلِيلٌ فَقَالَ لِي يَا أَبَا هَاشِمٍ ابْعَثْ رَجُلاً مِنْ مَوَالِينَا إِلَى الْحَائِرِ يَدْعُو اللَّهَ لِي فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ... إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بِقَاعاً يُحِبُّ أَنْ يُدْعَى فِيهَا فَيَسْتَجِيبَ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَائِرُ مِنْهَا؛(1)

ابو هاشم جعفرى نقل می کند: بر حضرت ابى الحسن على بن محمّد(علیهما السلام) وارد شدم در حالی كه حضرت تب دار و بيمار بودند؛ به من فرمودند: اى ابا هاشم شخصى از دوستان ما را به حائر [حسینی] بفرست تا برايم دعاء كند، از نزد آنحضرت بيرون آمدم... به درستی که خداوند متعال بقاع و مواضعى دارد كه دوست دارد در آن جاها خوانده شود تا دعای دعاكننده گان را مستجاب فرمايد و حائر [حسینی] از جمله اين مواضع است.

1) وَ رُوِيَ عَنِ الْعَالِمِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِكُلِّ دَاءٍ دُعَاءٌ فَإِذَا أُلْهِمَ الْمَرِيضُ الدُّعَاءَ فَقَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِي شِفَائِهِ دُعَاءُ الْمَرِيضِ لِنَفْسِهِ يُسْتَحَبُّ لِلْمَرِيضِ أَنْ يَقُولَهُ وَ يُكَرِّرَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعِبَادِ وَ الْبِلَادِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً فِيهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ كَبِيراً كِبْرِيَاءَ رَبِّنَا وَ جَلَالَهُ وَ قُدْرَتَهُ بِكُلِّ مَكَانٍ اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ أَمْرَضْتَنِي لِقَبْضِ رُوحِي فِي مَرَضِي هَذَا فَاجْعَلْ رُوحِي فِي أَرْوَاحِ مَنْ سَبَقَتْ لَهُ مِنْكَ الْحُسْنَى وَ بَاعِدْنِي مِنَ النَّارِ كَمَا بَاعَدْتَ أَوْلِيَاءَكَ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنْكَ الْحُسْنَى... ؛(2)

از عالم [حضرت رضا(علیه السلام)] روایت شده است که فرمودند: برای هر دردی دوائی است. پس سؤال شد که [منظورتان از] این مطلب چیست؟ حضرت فرمود: برایهر دردی دعایی است؛ هنگامی که مریض به دعایی رهنمون شده و [از درون احساس کند که می خواهد دعا کند] به او خداوند اذن داده است تا شفا یابد؛ دعای مریض برای خودش مستحب است، [مستحب است که چنین] بگوید و تکرار کند که: خدایی جز الله تبارک و تعالی نیست، [ همو که] زنده می کند و می میراند و اوست زنده ای که نخواهد مرد، منزه است خداوند پروردگار بندگان و [پروردگار] سرزمین ها و شکر خداوند را، شکر زیاد و پاکیزه و با برکت در هر حال و خداوند بزرگتر است بزرگی [در حد و اندازه] کبریائی پروردگار ما و [در اندازه] جلال و قدرت پروردگار ما نسبت به هر مکان؛ خداوندا! اگر تو مرا مریض ساخته ای برای آن که روح مرا در این بیماری قبض کنی، پس روح مرا در ارواح کسانی که نیکی تو به آن ها پیشی گرفته است قرار ده و از آتش دورنما همان گونه که روح اولیائت را از آن دور ساختی [اولیائی که] نیکی تو به آن ها پیشی گرفته است.

1) عَنِ الإمَامِ الْبَاقِرُ(علیه السلام):يَا بُنَيَّ مَنْ كَتَمَ بَلَاءً ابْتُلِيَ بِهِ مِنَ النَّاسِ وَ شَكَا ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعَافِيَهُ مِنْ ذَلِكَ الْبَلاء؛(3)

از امام باقر(علیه السلام): پسرم! هر كه بلاء خود را از مردم پنهان دارد و بخداوند؟عز؟ شكايت برد، بر خداست كه او را از آن بلاء عافيت بخشد.

مثل این روایت از امیرمؤمنان(علیه السلام) هم نقل شده است.(4)

ص: 91


1- . کامل الزیارات، ص274.
2- . بحارالانوار، ج78، ص212.
3- . بحارالانوار، ج78، ص211؛ جامع الاخبار، ص114.
4- . خصال (شیخ صدوق)، ص630.

2) عَنِ الإمَامِ الصَّادقِ(علیه السلام) یُستَحَبُّ لِلمَرِیضِ أن یُعطِیَ السَائِلَ بِیَدِهِ وَ یَأمُرَ السَّائِلَ أن یَدعُوَ لَهُ؛(1)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که [فرمودند:] مستحب است مریض به فرد فقیر و نیازمند با دست خودکمک نماید و از او بخواهد که برای وی دعا کند.

1) عنه(علیه السلام): ثَلاثَهٌ دَعْوَتُهُمْ مُسْتَجَابَهٌ: الْحَاجُّ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ، وَ الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَهُ؛ وَ الْمَرِيضُ، فَلا تُغِيظُوهُ وَ لَاتُضْجِرُوهُ؛(2)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: سه دسته اند كه دعايشان مستجاب است: [يكى] كسی كه به حج می رود، پس ببینید كه چگونه در غیاب او با بازماندگانش رفتار می كنيد، [ديگر] فردی است که در راه خدا به جهاد رفته است، پس ببینيد چگونه در مورد خانواده وی در غياب او رفتار می كنيد، [سوم] بيمار و مريض است، پس او را بخشم در نياوريد و دلتنگش نكنيد، [مبادا شما را نفرين كند].

اما ذیل روایتی که از امام سجاد(علیه السلام) نقل شد دلالت می کرد که حضرت ابراهیم(علیه السلام) در هنگامی کهنمرودیان می خواستند او را به آتش بیندازند دعا نکردند و راضی به قضاء الهی بودند ولی روایات دیگری می گویند که حضرت ابراهیم(علیه السلام) در آن هنگام دعا فرمودند.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) لَمَّا أُجْلِسَ إِبْرَاهِيمُ فِي الْمَنْجَنِيقِ وَ أَرَادُوا أَنْ يَرْمُوا بِهِ فِي النَّارِ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِبْرَاهِيمُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَ لَكَ حَاجَةٌ فَقَالَ أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا فَلَمَّا طَرَحُوهُ دَعَا اللَّهَ فَقَالَ يَا اللَّهُ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ فَحُسِرَتِ النَّارُ عَنْه؛(3)

امام صادق(علیه السلام) فرمودند: زمانی که [حضرت] ابراهیم را در منجنیق نشاندن و قصد داشتن تا وی را در آتش بیفکنند، جبرئیل خدمت حضرتش رسید و عرض کرد: سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد ای ابراهیم! آیا درخواستی داری؟ [حضرت ابراهیم(علیه السلام)] فرمود: از تو خیر! وقتی ابراهیم را به سوی آتش پرتاب کردند، از خداوند چنین خواست: ای خدا! ای یکتا!ای بر طرف سازنده نیاز هر نیازمندی! ای کسی که نه زاید و نه زاده شده و هیچ کسی نمی تواند کفو و هم پایه او باشد! در این جا بود که آتش از او برطرف شد.

مرحوم علامه مجلسی؟رح؟ دو روایت دیگر را نقل کردند که دعا حضرت ابراهیم(علیه السلام) در هنگامی که نمرودیان او را به آتش افکندند را بیان می کند:

فَدَعَا إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) رَبَّهُ بِسُورَةِ الإخْلَاصِ يَا اللَّهُ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَد

ص: 92


1- . خصال (شیخ صدوق)، ص209.
2- . بحارالانوار، ج90، ص358.
3- . بحارالانوار، ج12، ص24.

یَا مَن لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوَاً أحَدٌ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ، قَالَ: یَا اللهُ یَا أحَدُ یَا صَمَدُ یَا مَن لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوَاً أحَدٌ نَجِّنِی مِنَ النَّارِ؛(1)

پس ابراهیم(علیه السلام) خدای خود را با سوره اخلاص خواند و چنین گفت: ای خدا! ای یگانه! ای یکتا! ای بر طرف سازنده نیاز هر نیازمندی! ای کسی که نه زاید و نه زاده شده و هیچ کسی نمی تواند کفو و هم پایه او باشد! مرا ازآتش [جهنم] نجات ده. ای خدا! ای یکتا! ای بر طرف سازنده نیاز هر نیازمندی! ای کسی که نه زاید و نه زاده شده و هیچ کسی نمی تواند کفو و هم پایه او باشد! مرا از آتش [جهنم] نجات ده.(2)

حاصل آن که روایتی که از امام سجاد(علیه السلام) مورد استدلال قرار گرفت هم صدر آن و هم ذیلش معارض دارد و قابل استدلال نیست.

نتیجه آن که مقام تسلیم و رضا به قضاء الهی هیچ تنافی با دعاء و طلب خیر از خداوند ندارد و روایتی که از امام سجاد(علیه السلام) نقل کردند از جهت سند و دلالت مخدوش است.

ص: 93


1- . بحارالانوار، ج12، ص33.
2- . بحارالانوار، ج12، ص39.

اعتراف به عدم حجیت حالات صوفیه

آقای وکیلی می نویسد:

واقع این است که أهل سیر و سلوک چون در حال حرکت هستند و هر زمان در منزلی به سر می برند، به تبع منازل راه، حالشان تغییر می کند و محلّ طلوع و ظهور أسماء مختلف الهی قرار می گیرند. و طبیعی است که افراد عادی توان ادراک حالات آن ها را نخواهند داشت.

طبیعی است که این حالات اولیای الهی و بزرگان دین که مربوط به شرائط خاصی است، برای دیگران حجت نیست و ما نمی توانیم برنامه و سیره زندگی خود را بر آن اساس تنظیم کنیم، ولی در عین حال نمی توانیم به این بزرگان نیز اعتراضی بنمائیم.(1)

بررسی: با اعتراف بر عدم حجیت حالات صوفیه چرا برایتوجیه آن دلیل تراشی می کنید!؟ هنگامی که شادی آقای حداد در روز عاشورا در حال خاصی بوده و آن حالت به قول شما حجیت نداشته دیگر چرا برای آن دلیل اقامه می کنید و توجیه ارائه می دهید؟ به چه دلیل به شادی در روز عاشورا که مخالف روایات متواتر و سیرۀ اهل بیت(علیهم السلام) است، و کار بنی امیه و دشمنان آل الله می باشد، اعتراض نکنیم!؟ چرا صوفیان نباید پاسخگوی اعمال و سخنان منافی با شعائر دینی و اعتقاد شیعی باشند؟!

ص: 94


1- . عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهدا(علیه السلام)، ص17.

نکته پایانی

در خاتمه این بحث تذکر به این نکته ضروری است که اگر شما خواننده گرامی از ابتدای این نوشتار تا بدین جا را به دقت مورد مطالعه قرار داده باشید به این مطلب پی برده اید که عقائد صوفیان در توحید و نبوت و امامت و معاد با عقائد اصیل شیعه که بر گرفته از عقل و قرآن و سنت است تفاوت دارد. صوفیان برای اثبات باور های خود از آیات و احادیث متشابه و یا روایات جعلی و ضعیف و بدون منبع معتبر استفاده می کنند و با این روش، مخاطب خود را در دام تصوّف گرفتار می نمایند و با سخنان مغالطی و به ظاهر برهانی بسیاری از عقائد شیعیان را زیر سؤال می بردند و دین را مطابق با نظرات خودشان تفسیر می کنند چنان که در مسأله شادی در روز عاشورا ملاحظه نمودید لذا بر همۀ دلسوزان دین لازم است که در مقابل این جریان انحرافی، به وظیفه روشنگری خود عمل کنند و جامعه تشیع را از تحریف های معنوی و تفسیر بهرأی های این فرقه آگاه سازند.

ص: 95

فهرست منابع

* قرآن کریم

* نهج البلاغه

1. إقبال الأعمال. ابن طاووس، على بن موسى. (ت 664 ق). تهران: دار الكتب الإسلاميه. چاپ دوم: 1409ق.

2. الأمالی. ابن بابويه، محمد بن على. (ت 381 ق). تهران: كتابچى. چاپ ششم: 1376 ش.

3. بحارالانوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمة الأطهار. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی (ت 1110 ق). بيروت: دار إحياء التراث العربی. چاپ دوم: 1403 ق.

4. التوحید. ابن بابويه، محمد بن على (ت 381ق). تحقیق: هاشم حسينى. قم: موسسه نشر اسلامی. چاپ اوّل: 1398ق.

5. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال. ابن بابويه، محمد بن على (شیخ صدوق) (ت381ق). انتشارات شریف رضی. 1406 ق.

6. جامع الاخبار. محمّد بن محمّد شعیری. مطبعة حیدریّة نجف.

7. روح مجرد. حسینی طهرانی، سید محمد حسین (ت1416ق). مشهد: انتشارات علامه طباطبایی. چاپ هفدهم: 1441ق.

8. علل الشرائع. محمد بن على (شیخ صدوق) (ت381ق). قم: انتشارات کتابفروشی داوری. چاپ: 1385 ش.

9. الغدير في الکتاب و السنة و الأدب. امینی، عبدالحسین (ت 1349 ش). قم: مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیة. چاپ اول: 1416 ق.

10.الکافی. کلينی، محمد بن يعقوب بن اسحاق (ت 329 ق). تهران: انتشارات دارالکتب الاسلامية. چاپ چهارم: 14071. ق.

11. کامل الزیارات. ابن قولويه، جعفر بن محمد (ت 367ق). تحقیق: عبد الحسين امينى. نجف اشرف: دار المرتضوية. چاپ اول: 1356ش.

12. کتاب من لا يحضره الفقيه. ابن بابويه، محمد بن على (ت381ق). تحقیق: على اكبر غفارى. قم: دفتر انتشارات اسلامى. چاپ دوم: 1413 ق.

13. کمال الدین و تمام النعمة. صدوق، محمد بن علی(ت 381ق). تصحیح: علی اکبر غفاری. تهران: انتشارات اسلامیه. چاپ دوم: 1395 ق.

14. اللهوف. ابن طاووس، علی بن موسی (ت644ق). تهران: نشر جهان. چاپ: 1353.

15. المزار الكبير. ابن مشهدى، محمد بن جعفر (ت 610ق). تحقیق: جواد قيومى اصفهانى. قم: دفتر انتشارات اسلامى چاپ اوّل: 1419ق.

16. مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد. طوسى، محمد بن الحسن (ت460ق). بیروت: مؤسسة فقه الشيعة. چاپ دوم: 1411ق.

17. موسوعه کلمات امام حسین(علیه السلام). شریفی، محمود. قم: انتشارات اسوه. چاپ اول: 1383ش.

18. نفس المهموم. شیخ عباس قمی. انتشارات کتاب فروشی اسلامیّه.

19. وسائل الشیعه. شیخ حرّ عاملی. انتشارات مؤسسه آل البیت(علیهم السلام).

20. الخصال. ابن بابويه، محمد بن على (شیخ صدوق) (ت381ق). تحقیق: على اكبر غفارى. قم: جامعه مدرسين. چاپ اول: 1362 ش.

21. الدعوات. قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله (ت 573ق). قم: انتشارات مدرسه امام مهدى(عج). چاپ اول: 1407ق.

ص: 96

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109