بصیرت افزایی رمز و راز ولایت پذیری وسعادت جلد پانزدهم: فریاد خاموش درون

مشخصات کتاب

سرشناسه : بابایی، علی، ‫1342 آبان -

عنوان و نام پديدآور : بصیرت افزایی رمز و راز ولایت پذیری و سعادت [کتاب]/ مولف علی بابایی؛ تدوین مجتبی بابایی.

مشخصات نشر : اصفهان: نشر دارخوین ‫، ‫1395.

مشخصات ظاهری : ‫195 ص.

شابک : ‫ 978-600-380-492-0

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [73] - 74.

موضوع : بصیرت -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : Insight -- Religious aspects -- Islam

موضوع : خامنه ای، علی ، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ‫1318 - -- دیدگاه درباره بصیرت

موضوع : Khamenei , Ali , Leader of IRI , 1939 - -- Views on insight

موضوع : بصیرت -- جنبه های قرآنی

موضوع : Insight -- Qur'anic teaching

موضوع : بصیرت -- احادیث

موضوع : Insight -- Hadiths

موضوع : ولایت فقیه

موضوع : Wilayat al-faqih

شناسه افزوده : بابایی، مجتبی، ‫1365 - ، ‫[ دکتر ] ، گردآورنده

رده بندی کنگره : ‫ BP286/2 ‫ /ب16ب6 1396

رده بندی دیویی : ‫ 297/83

شماره کتابشناسی ملی : 4666821

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

بصیرت افزایی رمز و راز ولایت پذیری وسعادت

(مقاله برگزیده کشوری)

جلد پانزدهم: فریاد خاموش درون

مولف،سخنران و شاعر: دکترعلی بابایی خورزوقی

باهمکاری:

دکترمجتبی بابایی خورزوقی (عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی )

چاپ سوم 1397

عزیزانی که طالب انتخاب مسیر درست برای رسيدن به آرامش سعادت واقعی در دنیا اخرت می باشند حتما این کتاب را بخوانند

(کلیه اشعار این کتاب توسط مولف با تخلص حقیر سروده شده است)

ص: 2

تصویر

مقالات برگزیده کنگره علمی پیامبر اعظم(ص)

یکشنبه, 16 بهمن1390 ساعت 14:29

مطالب این کتاب با تغییراتی همان مطالب مقاله برگزیده کنگره علمی پیامبر اعظم(ص) است که توسط مولف ارائه شده و در تاریخ شانزدهم بهمن ماه سال نود به صورت برگزیده کشوری انتخاب و معرفی شده است.

ص: 3

فهرست

بصیرت تنها راه ولایت پذیری وسعادت.. .......8

چكيده ........9

مقدمه ......10

معناي لغوي «بصيرت» چیست؟. ....... 17

تعاريف و كاربردهاي اصطلاحي واژه «بصيرت» در آيات و روايات چگونه است؟ ........18

اهمیت بصیرت و دیدگاه بصیرتی به خاطر چیست؟. ...24

پیامبر اعظم(ص)، ولایت و بصيرت ! ....26

وظائف يك انسان بصير در برابر ولایت الهي در طول تاریخ چيست؟. ........29

ابزارها و عواملی که باعث رویش و ایجاد بصیرت در انسان می شود، کدام است؟. ........51

موانع بصیرت چیست؟.......136

آثار و مزایای بصیرت کدام است؟. ......155

تنها راه سعادت در پرتو بهترين نوع ولايت و مديريت کدام است؟. ......169

انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز در ولايتمداري کدام است؟. .......175

با توجه به شرايط موجود در جهان وظيفه ما نسبت به ولايت چيست؟. .........181

جمع بندی و نتیجه گیری.. ...191

منابع: .....

ص: 4

اشاره: در آغاز کتاب جا دارد جهت استحضار حضرتعالی به موارد مهم زیر اشاره شود:

1) عناوین و مطالب این کتاب از بین سوالات مستمعین در جلسات آموزش خانواده، کارگاهای آموزشی، مجامع هم اندیشی و بحث و انتقاد که بصورت پرسش و پاسخ، توسط مولف پاسخ داده، استخراج و به این صورت که ملاحظه می فرمایید، به لطف الهی تدوین گردید. انشاا. . که بتواند مورد رضایت یار قرار گیرد. البته شاید برخی از سوالات چون نزدیک به هم هستند پاسخهای آنها هم از باب ضرورت و اهمیّت در بعضی مواقع با استفاده از منابع مختلف، نزدیک به هم باشد. از انجا که در نهایت تاسف انسان به ظاهر متمدن ومدرن در قالب ایسم های مختلف مادّی از جمله سکولاریسم و اومانیسم؛ در طي سده هاي اخير، گام هاي خطرناکی را با ظرافت فریبنده ای در مسير استفاده ابزاری از عقل و علم برای دين زدايي و مادّي كردن تمام ابعاد خدايي وجود خويش و تقدس زدايي از امور مقدس برداشت و نعره مستانه استغنا از دينورزي و خداباوري را با تصوری ناقص از معنویت وفطرت انسانی در جهان طنين انداز كرد ودر جاهلیت نوین البته به زعم خود پايان عصر دين و معنويت ديني را اعلام نمود و با این دید؛ ظلم و ستم جبران ناپذیری را بر فطرت و فریاد خاموش درون بشریت وارد کرد. مع الوصف شرح مفصل آنچه كه بر بشر امروزرفته؛ محتاج پژوهش هايي گسترده و نگارش مكتوباتي چند است. بر این اساس

2) مولف همانند پدر بزرگوارشان با خدا عهد بسته اند تا زمانی که قدرت و توان دارند برای رضای یار، در محافل و مجالس مذهبی و علمی که دعوت می شوند بدون هر گونه انتظار و منّت سخنرانی نموده و بابت آن هیچ گونه مبلغ، هدیه و...دریافت نکنند. در این راستا یکی از ائمه جمعه در همایشی فرموده اند:که خداوند متعال در سخنرانی و بیان نعمت را بر ایشان تمام کرده است. همچنین مقرر شده که کلیه در آمد حاصل از فروش کتب مولف صرف نشر معارف اهل بیت عصمت و طهارت (ع) شود.

3)کلیه اشعار این کتاب توسط مولف با تخلص حقیر در قالبهای مختلف سروده شده است که یک بیت یا قسمتی از قالبهای مزبور به مناسبت موضوع در این مجموعه آورده شده است و بعضا اصل آنها بصورت کامل دریکی ازکتابهای مولف تحت

ص: 5

عنوان "دیوان حقیر"موجود می باشد و نیزبرخی از ابیات هم فی البداهه به مناسبت موضوع توسط مولف سروده شده است .

4)مولف در اوایل دهه شصت اراده نموده که به حول و قوه الهی دهها جلد کتاب در مجموعه ای تحت عنوان" فریاد خاموش درون" در جهت خنثی سازی اندیشه های روانشناسان و فلاسفه معاصر و آراء تربیتی غرب که متاسفانه بر خلاف فطرت بشری و فریاد خاموش آدمی بوده و به نوعی با دین ستیزی و معنویت زدایی؛ مسیر انسانیت و رستگاری را به انحراف کشیده؛ با رویکرد معنوی با استفاده از آیات و روایات منتشر نماید. البته بخاطر مسئولیتهای اداری تا کنون تعدادی از آنها بیشتر منتشر نشده است؛ که عناوین حدود بیست جلد آنها در انتهای کتاب آمده است. انشاا... مابقی بر اساس فیش برداریها در صورت حیات و توفیق الهی منتشر خواهد شد. همچنین دهها مقاله در مجلات تخصصی دانشگاهی و روزنامه های داخلی و بین المللی در این راستا منتشر کرده است. در ضمن امتياز همه كتابهاي ایشاندر اين است كه به مناسبت موضوع همراه با اشعاري از مولف؛ تدوين شده كه در نوع خود كم نظير است.

5) در هر حال به نظر مي رسد كه دراينجا لازم است برای آشنایی بیشتر با شاعر و مولف به صورت خلاصه و کاملا گذرا به عناویني از زندگی و سوابق علمی و اجتماعی ایشان اشاره شود.

ص: 6

تصویر

ایشان درخرداد 42 در اصفهان متولّد ودر شهریور64 ازدواج و دارای یک پسر و دو دختر می باشد و... سوابق علمی و اجتماعی وی عبارت است از:تلمّذ درس خارج فقه (معادل دکترا) در حوزه و تحصیل در دو رشته متفاوت دانشگاهی و ادامه آن در مقطع دکترای تخصصی PHD در رشته فلسفه تعلیم و تربیت. همچنین گذراندن دوره­های متعدد تخصصي وفوق تخصصی مدیریت، برنامه ریزی و تربیتی، کامپیوتر و...در بیش از دو هزار ساعت – سخنرانی در محافل عمومی، دانشگاهی، مدیریتی و...-استاد دوره های ارتقای مدیریت- مدرس آموزش خانواده-داور مسابقات قرآنی-دبیرواستاد دانشگاه- هجرت داوطلبانه به کردستان و داشتن مسئولیتهای مختلف رزمی درجبهه ها- دریافت بیش از ده حکم قهرمانی در مسابقات ورزشی- داشتن مسئولیتهای متفاوت انقلابی، اجتماعی واداری- کسب عناوین برتر و موفق کشوری و استانی در زمینه های مختلف مدیریتی،فرماندهی و... درضمن دربیش از بیست سال مسئولیت اداری بنابر اعتراف دیگران به همه قولها مخصوصا مالی وتجهیزاتی که داده؛ بصورت کامل عمل نموده است.

مجتبی بابایی

ص: 7

به نام خدا

بصیرت افزایی رمز و راز ولایت پذیری وسعادت

مسیر ناب بشري که بي بصير نمي شود *** سفيرشوق نبوي که بي بصير نمي شود

مرام عشق سر مدي، بصر دهد به جان و سر *** غلام کوي علوي، که بي بصير نمي شود

تصویر

چكيده

الهی فتنه ها را بر ملا کن *** مرابا راه مولا آشنا کن

همی دانم بصیرت در دو دنیا *** دهدجان رابها،غیرش رها کن

ص: 8

نعمت بصيرت که خدای متعال به وسیله جمیع الخصال محمد مصطفی (ص) و ائمه معصومین(ع) همراه با قرآن بر بشریت عرضه داشت. در حقیقت لوح نوشته ای است که انسان با آن می تواند برنامه کار خود را دریابد تا به سر منزل مقصود که همان لقا ی حق است نائل آید. در این راه پستی و بلندیهایی وجود دارد که قرآن راه را براي افراد بصير ترسیم کرده است. اگر چه براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید با الطاف خداوندی به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت. مجاهده با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که حجاب دیدگان دل را مى گشاید وآدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى دهد. در اين راستا بعد از مقدمه و بحث لغوی بصيرت مطالبي در خصوص كمّ و كيف بصيرت ديني در طول تاریخ مخصوصا در زمان غیبت؛ با استفاده از آیات قرآن کریم و سنّت پيامبر اعظم مطرح خواهد شد.انشاالله

ص: 9

تصویر

مقدمه

گر که گشتی از ولایت پیش و سر *** می شوی خوار و ذلیل و دربدر

باولی کن تو عبور از هر گذر *** تا رسی راحت به مقصد در سفر

کر چنین کردی شوی اهل ظفر *** چون که این داد درون است بر بشر

کر بشر خواهد شود اقای دهر *** یا که گردد پیروز و دور از خطر

بی شک و تردید ولایت چون سپر *** می کند محفوظ تو را از هر شرر

دان بشر باهرنوعی دید و نظر *** وفق داد دختر و هم هر پسر

ص: 10

در زمان غیبت صاحب امر *** با فقاهت می رود سوی قمر

با ظهور معصوم و خورشید و زر *** کن ز غیر ان عزیز من حذر

گرزعصمت گردی دور با هر نگر *** می زنی بر نفس و جان خود ضرر

راه مولا بوده مملو از گوهر *** بهر شیعه با دو صد داد دگر

هر چه دیر آیی بسوی این خبر *** ظلم وافر کرده ای بر جان و سر

از ولایت جان و دل گیرد اثر *** چون که ان باشد عظیم و پرثمر

این همان خواست حقیر است تا به سر *** از من و ما تا همان جدّ و پدر

خداوند انسان را مختار آفریده و به همین جهت، انسان همیشه در مسیر زندگی، بر سر دو راهه قرار می گیرد. بدون تردید ای عزیز بزرگوار، سعادت دنیا و آخرت انسان، در گرو تصمیماتی است كه او بر سر این دو راهی اتخاذ می كند. در چنین شرایطی شناخت حق و باطل، نیك و بد، دوست و دشمن اهمیت فراوانی دارد. برای این مسائل نیز، بصیرت و روشن بینی فوق العاده ای لازم است. تاريخ غمباراسلام گواه روشنی است بر اين كه عامل اصلی ذلت و بدبختی مسلمانان، نداشتن بصيرت و شناخت كافی در دين داری و ولايت پذيري بوده است. مع الوصف

ص: 11

الگو قرار دادن شخصيت جامع پيامبر اكرم (ص) با بصيرت لازم در ابعاد مختلف انديشه،گفتار، رفتار و وظايف فردي و اجتماعي يك ضرورت ثابت و نياز هميشگي است كه همة طوايف مسلمان و جوامع اسلامي مؤظف به پيروي از آن هستند؛ تا در پرتو انوار تابان سيره و روش آن حضرت، با بصيرت كامل به سوي رستگاري و بهبودي در تمام ابعاد زندگي مخصوصا ولايت پذيري راه درست را برگزينند و با قدم گذاشتن در آن، به تدريج افكار، رفتار، اخلاق و آرزوهاي شان عطر و بوي ولايت الهي و خُلق عظيم آن حضرت را پيدا نمايد. كه در اين خصوص خداوند متعال، پيامبر اكرم (ص) را اُسوه­ حسنه و آينة تمام نماي همة زيبائي­ها و خوبي­ها براي همة جوامع بشري معرفي كرده است: «لَقَد كانَ َلكُم فِي رَسُولِ اللهِ اسوۀٌ حَسَنَهٌ لِمَن كانَ يَرجُوا اللهَوَاليَومَ الآخَر وَذَكَراللهَ كَثيِراً»؛(احزاب 33) حقيقتاً رسول خدا براي شما نمونه ي نيكويي است براي هر كس كه اميد به خدا و روز جزا دارد و بسيار ياد خدا مي كند.

از طرفی بصیرت از صفات شایسته و ستوده ای است که هر انسانی مخصوصا یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خویش باید از آن برخوردار باشد. در مبارزات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی و موضع گیری ها جایگاه بصیرت روشن تر می گردد. بدون بصیرت، عبادات، مبارزات و جنگ انسان نیز نتیجه و ثمر مطلوب را ندارد و گاهی پس از سال ها عبادت و ریاضت و یا مبارزه با دشمن، انسان بی بصیرت در مسیر باطل و در برابر حق قرار می گیرد چنان که در تاریخ نمونه های فراوانی دیده می شود.

ص: 12

مکتب حیات بخش اسلام به انسان می آموزد که در صحنه های زندگی، پیروی ها، حمایت ها، دوستی ها، دشمنی ها و موضع گیری ها باید براساس شناخت عمیق و بصیرت عمل نماید و با یقین و اطمینان به درستی کار و حقانیت مسیر و شناخت خودی و بیگانه و حق و باطل گام بردارد.

چنان که برای حرکت از نقطه ای به نقطه دیگر چشم ظاهر لازم است تا در چاه نیفتد و یا گرفتار راهزنان و دزدان نگردد؛ برای رسیدن به اهداف متعالی و سیر الی اللَّه و حرکت در مسیر حق چشم بصیرت لازم است تا در دام باطل و شیاطین انس و جن نیفتد. چه زیبا است تعبیر رهبر فرزانه انقلاب درباره بصیرت: «بصیرت قطب نمای حرکت صحیح در اوضاع اجتماعی پیچیده امروز است، به گونه ای که اگر کسی این قطب نما را نداشته باشد و نقشه خوانی را بلد نباشد ممکن است ناگهان خود را در محاصره دشمن ببیند. اگر بصیرت نباشد انسان حتی با نیت خوب ممکن است گمراه شود و در راه بد قدم بگذارد.»(1) چنان که خوارج نهروان به علت نداشتن بصیرت در مقابل امیرمؤمنان علی علیه السلام ایستادند، با آن حضرت جنگیدند و ابن ملجم که از آنان بود، آن حضرت را بهشهادت رساند. سپاه عمرسعد با شعار «یا خَیلَ اللَّهِ اَرکبِی فَابْشِرِی بِالجَنَّة» (ای سربازان خدا سوار شوید و بجنگید که بشارت بهشت باد بر شما!) با امام حسین علیه السلام جنگیدند و آن حضرت و فرزندان و برادران و یارانش را به شهادت رساندند و کودکان و زنانش را به اسارت گرفتند. در زمان ما نیز برخی گروه ها و

ص: 13


1- هفته نامه صبح صادق، شماره 4200، 20 مهر 1388، ص 2

افراد در مقابل نظام اسلامی و ولی فقیه می ایستند و این نشان از نداشتن بصیرت سیاسی آنان است.

و از آن جایي كه از طرفي جامعه اسلامي، از قوميتها، نژاد، رنگ، سلايق، مذاهب، مناطق و كشورهاي مختلف تشكيل شده است و از طرفي دشمنان اسلام و مسلمين نيز هر يك از موارد مزبور را پر رنگ می کنند تا با تحريك مسلمانان و ايجاد تفرقه و اختلاف، به اهداف شوم خود دست يابند. مع الوصف در صورت نبود بصيرت لازم و عدم هوشياري افراد مسلمان، عوامل ياد شده مي­توانند منشأ اختلافات و نزاع هاي ويرانگری شوند. به یقین اين گونه درگیری ها علاوه بر تضييع سرمايه هاي مادي و معنوي مسلمانان، بدون شك تسلط دشمنان بر قلمرو ممالك اسلامي را در پی خواهد داشت. از اين رو با نهادينه كردن بصيرت ديني مي توان در راستاي انسجام اسلامي، تقويت همدلي، برادري ، وحدت و صميميت گام برداشت و نقشه هاي دشمنان را خنثی و رشد و بالندگي را در همة ابعاد مادي و معنوي، در جوامع اسلامي ایجاد کرد. بر این اساس بصيرت ديني يك ضرورت است. يعني ولايت پذيري و پيروي از سيرة نبوي (ص) كه در اثر بصيرت ديني بوجود مي آيد؛ در ايجاد و تثبيت انسجام اسلامي و همدلي بين مسلمانان بدون ترديد موثر و راه گشا خواهد بود .

اين کتاب به دنبال بررسی كمّ و كيف بصيرت دينی در جهت ولايت پذيري؛ ولایت پيامبر اعظم(ص) و آل او بويژه دردوران غيبت مي باشد؛ كه در اين راستا، بررسی ها نشان می دهد كه دين داری صحيح و ولايت پذيري راستين جز با بصيرت و آگاهی كافی به دست نمی آيد. آري اي عزيز، «بصيرت» آموزه اي راهبردي، اصيل و

ص: 14

اسلامي است كه مقام معظم رهبري به اقتضاي شرايط زمان، حياتي دوباره به آن بخشيدند و جهت مقابله با هجمه هاي فرهنگي و جنگ نرم دشمن، از طريق تكرار و تذكر؛ آن را به گفتماني رهگشا و پويا در سطوح مختلف جامعه مبدل نمودند. «بصيرت» روح زندگي و اكسيري است كه سعادت ابدي و لذت جاودانه حق شناسي وحق مداري را در پرتو ولايت پذيري درست، به انسان مي بخشد؛ كيميايي است كه مس وجود آدمي را در هم نشيني با حق و همراهي هميشگي با ولايت، به طلاي درخشان كمال مبدل مي سازد؛ همان طور كه مقام معظم رهبري مي فرمايند: «بصيرت» قطب نمايي است كه در بيابان غبارآلود فتنه و گمراهي ها، راه و مقصد را روشن مي نمايد. آری ای عزیز:

در غدیر دست علی (ع) بالابرفت *** دین حق کامل شد و مولا برفت

اندکی بعد از غدیر در کربلا *** بهر چه رأس حسین (ع) بالا برفت

با بصیرت می شود دید ای خدا *** رمز و راز آنچه بر دنیا برفت

لحظه های کربلا تا ماورا *** بهر ترفیع است و عاشورا برفت

در مسیر دین حق با صد ردا *** شبهه ها ایجاد و معناها برفت

ص: 15

فتنه ها بهر فریب در هر کجا *** انحراف پیدا و با غوغا برفت

بی بصیرت ها همی کردند جفا *** ظلم آنها دان که تا عقبا برفت

داد خاموش حسین در نینوا *** تا ابد باقی و باقی ها برفت

گر که خواهی تو شوی اهل وفا *** با بصیرت شو که بی تقوی برفت

می شوی تو امتحان در این سرا *** امتحان سخت است وآزمونها برفت

در زمان ما همی آید ندا *** داد عاشورا ز جان ما برفت

عبرتی گیر ای عزیز از آن فضا *** تا نگردی عبرت وعبرت ها برفت

این حقیر گوید بدون هر خطا *** با ولایت سوز و آه ما برفت

ص: 16

معناي لغوي «بصيرت» چیست؟

بصيرت از ماده (بصر) است و بصر به معانی بينايی، ديدن، مشاهده حسّی اشياء و ديدن قلبی و نظر كردن آمده است و بصيرت به معانی عقيده قلبی، معرفت قلبی، زيركی، هوشمندی، علم، آگاهی، شناخت و مانند آن می باشد. «احمدبن فارس»(1)اين لغت را به دو شاخه معنايي اصلي تقسيم كرده است: 1- علم، برهان، سپر، روشن بودن 2- درشتي و زمختي؛ و نيز«ابن منظور»(2)در زير مدخل «بصر» تعدادي معني براي بصيرت آورده است: حجت و برهان، عقيده قلبي، هوش، عبرت، شناخت، يقين، زيركي. همچنین «راغب اصفهاني»(3) در تشريح معاني «بصر» و «بصيرت» اين گونه نوشته است: نيروي ادراك قلب، ديدن همراه با رؤيت قلبي، در لغت نامه دهخدا نيز واژه «بصيرت» اين طور معنا شده است: بينايي، دانايي، هوشياري و....

به بیانی بصیرت به معنای آن است که انسان در گرد و غبار فتنه ها و تاریکی هایی که شیطان ایجاد می کند تا حق و باطل با هم مخلوط شود، حق را از باطل بازشناسد و راه را گم نکند. البته این منوط به این است که راه کلی اسلام که همان راه توحید و ولایت است را به درستی شناخته و بدان ایمان کامل داشته و عملا ملتزم به آن باشد.

ص: 17


1- در كتاب معجم «المقاييس اللغة» ج1 ص253
2- در كتاب «لسان العرب» ج4 ص64
3- در كتاب مفردات الفاظ قرآن ص127

تعاريف و كاربردهاي اصطلاحي واژه «بصيرت» در آيات و روايات چگونه است؟

مشتقات «بصر» 48 بار و واژه «بصيرت» 2 بار در قرآن كريم تكرار شده است و در نوزده آيه قرآن نيز خداوند با صفت «بصيرت» توصيف شده است و در تفسير طبرسي(1)«بصيرت»

نيز به صورت «شاهد، حجت و برهان» معني شده است و برخي نيز آن را «يقين و حكمت» معنا كرده اند. اغلب مفسران در تفسير آيه 104 سوره انعام «قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ» به معناي «به راستى رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد و حق را ببيند به سود خودش و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهباننيستم» و آيه 203 سوره اعراف «وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يِوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» به معناي «و هر گاه براى آنان آياتى نياورى مى گويند چرا آن را خود برنگزيدى بگو من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مى شود پيروى مى كنم اين [قرآن] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى آورند هدايت و رحمتى است».

ص: 18


1- تفسير طبرسي ج3 ص534

از نظر ابوالفتح رازي كه تفسير «روض الجنان و روح الجنان» را تأليف كرده است. «بصيرت» در قرآن دلالتي است كه موجب علم و آگاهي مي شود به نحوي كه گويي عالم، معلوم خود را مشاهده مي كند. او در ادامه تفسير آيه 104 سوره انعام مي گويد: هر كس كه بداند و انديشه كند. براي خود كرده است؛ علامه طباطبايي ره)درتفسير الميزان آورده است: كلمه بصائر جمع «بصيرت» است كه به معناي وسيله ديدن است. گويا مراد از بصائر، حجت ها و ادله روشني است كه به وسيله آن ها، حق ديده مي شود و ميان حق و باطل تميز داده مي شود . در تفسير نمونه (1)نيزدر ذيل آيه بيستم سوره جاثيه بيان شده است كه: «قرآن عين بصيرت و هدايت و رحمت است ...».

در حقيقت «بصيرت» واژه پر كاربرد در منابع اسلامي است كه در معاني اصطلاحي گوناگون اما غالبا مرتبط و متناسب به كار رفته است كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود؛ در كتاب «موسوعه كشاف اصطلاحات الفنون» آمده است كه «بصيرت» عبارت است از قوه اي كه در قلب شخص. به نور قدسي منوّر است و به وسيله آن حقايق امور و اشياء را درك مي كند. همان گونه كه شخص به وسيله چشم، صورت ها و ظواهر چيزها را مي بيند و نيز در كتاب «ترتيب العين»(2) نيز آمده است كه «بصيرت»، شناخت و معرفت و اعتقاد حاصل شده در قلب نسبت به امور ديني و حقايق امور است؛ برخى گفته اند: شناخت

ص: 19


1- تفسير نمونه ج21 ص255
2- كتاب «ترتيب العين» ج1 ص166

روشن و یقینى از دين، تكلیف، پیشوا، حجّت خدا، راه، دوست و دشمن، حق و باطل، «بصیرت » نام دارد.(1)چنانچه حضرت امیر(ع) از رزمندگان راستین با این صفت یاد مى كند كه: حَمَلُوا بَصََائِرَهُمْ عَلى ََ اسْیََافِهِمْ (2)بصیرت هاى خويش را بر شمشيرهايشان سوار كردند. یعنى اگر در میدان نبرد تیغ مى زدند از روى بصیرت بود. بنابراين «بصيرت» به عنوان يك قوه و استعداد، هم با نوع نگاه قرآن و احاديث، سازگار است و هم اين نويد را به فرد مي دهد كه با فراهم آوردن شرايط و اقتضائات، مي تواند اين قوه را به فعل تبديل كند.

میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهرى، و بصیرت که آورنده نور باطنى است، تفاوت بسیار است؛ مانند:

1. نور ظاهرى، تنها با بینایى انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش از این که فضا را روشن و بینایى انسان را یارى کند، کارى انجام نمی دهد. پس اگر انسانى ناشنوا بود یا در بویایى و لامسه و گویایى خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهایى از این قبیل، مشکلاتش حل نمی شود. اما نور باطن همه نقص هاى (باطنى و معنوى) انسان را برطرف، و تمام دردهاى او را، درمان مى کند... .

ص: 20


1- جواد، محدثی؛ پیامهای عاشورا، قم، انتشارات تحسین، چاپ دوم، 1381، ص255 تا 257
2- سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، تهران، انتشارات فقیه، چاپ چهارم، 1378، خطبه 150، ص460.

در صورتى که درون کسى را روشن کرد، ساحت جانش چنان نورانى مى شود، که هم صحنه هاى خوبى را در خواب و بیدارى مى بیند، هم آهنگهاى خوبى را مى شنود، هم رایحه هاى دل انگیزى را استشمام میکند و هم لطیفه هاى فراوانى را لمس مى نماید.(1)

2. انسان دو چهره یا دوجنبه دارد: چهره ظاهرى یا مُلکى و چهره باطنى یا ملکوتى، خداوند براى دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد می بیند. اما براى دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نورى را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا آن "نور استعدادى" از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.

صاحب جامع الاسرار می نویسد: معناى سخن خداوند (نور على نور یهدى اللَّه لنوره من یشاء)(2) (... و من لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)(3)چیزى جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد،

بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده براى آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(4)

ص: 21


1- آیت اللَّه جوادى آملى، تفسیر موضوعى ج 14، ص 132 - 13
2- نور (24) آیه 35
3- همان، آیه 40.
4- جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 57،.

اما اي انسان متدين، بصيرت دينی يا به بيانی ديگر، بصيرت در دين، نوع خاصی از آگاهی و شناخت است كه صرفا معرفت و شناخت نظری و فكری را به دنبال ندارد. بلكه نوعی معرفت قلبی و شناخت درونی است كه از راه هاي معنوي از جمله بوسيله عبادت و تقوا حاصل مي شود.(1)مقام معظم رهبری دو سطح تحلیل را برای مفهوم بصیرت درنظر می گیرند: یکی سطح اصولی و لایه ی زیرین بصیرت است که به بصیرت در انتخاب جهان بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی مربوط می شود. اما سطح دیگر که بیشتر مدنظر رهبر معظم انقلاب قرار دارد، بصیرت در برخورد با حوادث اجتماعی است. بصیرت داشتن در این سطح عبارت است از تدبر کردن، درست نگاه کردن و درست سنجیدنِ حوادث به هنگاممواجهه با آنها و پرهیز از نگاه های عامیانه و سطحی. بصیرت در آيات قرآن کریم در سه معنى بكار برده شده است :

1_ به معنى بينائى دل؛ چنانكه در آيه 19سوره مبارکه فاطر مى فرمايد:«هرگز كوردل و روشن ضمير يكسان نيستند.» وَ مََا يَسْتَوِي الْأَعْمى ََ وَ الْبَصِير

2_ به معنى بينائى چشم؛ در آيه 2سوره مبارکه مى فرمايد: «(بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!» «فَجَعَلْنََاهُ سَمِيعاً بَصِيراً»

3_ به معنى بينائى با برهان و دليل؛ در آيه 125سوره مبارکه طه مى فرمايد:که بدون شک اعمال و رفتار انسان باعث این بی بصیرتی گشته است . «انسان

ص: 22


1- ( اعراف: 201. انفال: 29. حديد: 28)

غافل در روز قيامت مى گويد خدايا چرا مرا نابينا محشور كردى و حال آنكه من در دنيا بينا و آگاه بودم؟» «قََالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى ََ وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً»

به بیانی دیگر مفسران سه معنا برای واژه بصیرت در قرآن برشمرده اند:

1. یقین و اطمینان: (أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ) (یوسف: 108) پیامبر در این آیه اعلان می دارد که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا می سازد، به خدا دعوت می کند.

2. شاهد: (بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ) (قیامت: 14) در تفسیر این آیه دو احتمال وجود دارد. یکی اینکه انسان خود شاهد اعمال خویش است که در این صورت تاء در بصیرت برای مبالغه خواهد بود. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه 24 سوره نور دارد و به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضاء و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند.

3. دلایل روشن: (قَدْ جَاءَکم بَصَائِرُ مِن رَبِّکمْ) (انعام: 104) و نیز (اعراف: 203؛ اسراء: 102 و جاثیه: 20) بیشتر مفسران بصائر (جمع بصیرت) را به معنای حجج و بینات دانسته اند که باعث شناخت هدایت از ظلالت و ایمان از کفر یا موجب علم و آگاهی می شود. از آن جهت به نشانه و دلایل روشن و قاطع الهی بصائر گفته اند که موجب بینایی قلب و درک حقایقبه وسیله آن می شود.(1) برخى از اهل معرفت می گویند: «بصیرت قوّه قلبى یا نیرویى باطنى است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در می

ص: 23


1- دایرة المعارف قرآن، ج 5

یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است براى نفس»(1). در حقیقت نیرویى نهانى و قوّه اى قلبى است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ مى کند.

اهمیت بصیرت و دیدگاه بصیرتی به خاطر چیست؟

بر من و تو بوده تکلیفی به حق *** چونکه تکلیف ، جان ما احیا کند

پس عزیزم کن بصیرت اختیار *** چون بصیرت ، فتنه ها افشا کن

درمورد اهمیت و ارزش بصیرت و اینكه منظور از بصیرت كدام قسم آن است نظر جنابعالی به چند حدیث معطوف می گردد. پیامبر خدا(ص) می­فرماید: «كور آن نیست كه چشمش نابینا باشد بلكه كور [واقعى] آن كسى است كه ديده بصیرتش كور باشد.»(2)و نیز حضرت امام على(ع) می­فرماید: «اگر ديده بصیرت كور باشد نگريستن چشم سودى نمى­دهد.»(3)همچنین می­فرماید: «با بصیرت

ص: 24


1- دائرة المعارف تشیع، جمعى از محققان، ج 3، ص 271.
2- محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحكمة، حمید رضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1377، چاپ اول ج1، ص558.
3- عبد الواحد، آمدی،تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378،چاپ دوم، ص 41

كسى است كه بشنود و بینديشد، نگاه كند و ببیند، از عبرتها بهره گیرد آنگاه راه روشنى را بپیماید كه در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند.»(1)

همانطور كه از احادیث فوق استفاده می­شود بینش و آگاهی، در مورد كارهایی كه انسان انجام می­دهد، بخصوص اعمال فردی و اجتماعی، حائز اهمیت فوق العاده بوده و در صورت نبود بینش كافی مخصوصا در برهه­های حساس زندگی، آدمی را تا مرحله افتادن در پرتگاهها و خروج از صراط مستقیم الهی پیش می­برد.

به طور کلی در متون اسلامی ، بصر هم در بینایی ظاهری و حسی و هم درباره بینایی باطنی و عقلی به کار می رود. به تعبیر دیگر مردم از نظر بینش به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته اول ،دیده عقل آن ها نزدیک بین است ، آینده خود و جهان را نمی بینند و ادراکات آن ها در محسوسات خلاصه می شود و به تعبیر زیبای قرآن :َعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ(2) از زندگی دنیا ظاهری را می شناسند و حال آنکه از آخرتغافلند .این دسته هر چند به ظاهر بینا هستند ولی در فرهنگ قرآنی کور محسوب می شوند .امام علی علیه السلام می فرماید:

ص: 25


1- سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، تهران، انتشارات فقیه، چاپ چهارم، 1378خطبه 152، ص473
2- سوره روم -7

نه هر که دلی دارد خردمند است و نه هر که گوشی دارد نیک شنونده است و نه هر که دیده ای دارد بیننده است .

دسته دوم ، جامع نگر و واقع نگرند ؛ هم نزدیک را خوب می بینند و هم دور را ، ادراک آن ها در محسوسات خلاصه نمی شود ؛ هم خانه دنیا را می بینند و هم خانه آخرت را ، در فرهنگ قرآن و حدیث ، این دسته از مردم بصیر نامیده می شوند .علی علیه السلام می فرماید: همانا دنیا واپسین دیدرس انسان کور دل است و در فراسوی آن چیزی نمی بیند ؛ اما انسان آگاه و بصیر نگاهش از دنیا فراتر می رود و می داند که سرای حقیقی در ورای این دنیاست .پس از دنیا دل و دیده بر می گیرد و کور دل به آن می نگرد .بصیر از آن توشه بر می گیرد و کور دل برای آن توشه فراهم می آورد .

بنا بر این بصیرت و هشیاری در فرهنگ قرآنی به معنای جامع نگری و آینده نگری علمی و عملی است و کسانی بصیر نامیده می شوند که در پرتو بینش صحیح ، در جهت تأمین منافع مادی و معنوی و دنیا و آخرت خود حرکت کنند.

پیامبر اعظم(ص)، ولایت و بصيرت !

می شود روزی بصیرت در درون *** آنکه غالب بوده بر نفس زبون

راه پیغمبر رود با علم و هوش *** در مسیر حجّت حق در برون

ص: 26

از آنجا که همیشه حق و باطل درمقابل هم قرار دارند و برای هرکدام طرفدارانی هست ، برای اینکه جویندگان حق بتوانند حق را تشخیص دهند و گرفتار باطل نشوند ، نیاز به بصیرت دارند. بصیرت به قدری اهمیت دارد و دارای جایگاه رفیع و بلندی است که طلب کردن آن بعد از هر نمازی از امور راجح و مطلوب دینی می باشد: «و اجعل النور فی بصری و البصیرة فی دینی»

آری ای عزیز بزرگوار، در پیمودن مسیر ترقی و پیشرفت ، بصیرت است که انسان را از نیل به مسیرهای انحرافی و سقوط به دره های نادانی حفظ می کند و نبود بصیرت باعث انحرافاتی در مسیر تعالی فردی و اجتماعی انسان خواهد شد. با بصیرت است که می توان از انحراف ولو بصورت جزئی، جلوگیری نمود.شخص بصیر همیشه مراقب است که کوچکترین انحرافی در مسیرش پیش نیاید، چون انحراف جزئی ، در طولانی مدت تبدیل به انحراف کلی و تقابل صددرصدی خواهد شد. امام صادق (علیه السلام) در اهمیت بصیرت فرموده اند : «العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق، لایزیده سرعة السیر الابعداً»(1)با توجه به اهمیت بصیرت در تمام مراحل زندگی و در تمام حوادث ، اعم از سیاسی ، اجتماعی ، دینی و ... که می­تواند انسان را سعادتمند کند و نبود بصیرت باعث

ص: 27


1- کافی جلد1 صفحه43 و بحارالانوار جلد1 صفحه206

گمراهی و بد بختی انسان می شود و شخصی که بصیرت ندارد نمی تواند در مواقع حساس تصمیم بگیرد و به وظیفه خود عمل کند.

با عنايت به آنچه گذشت، اجمالا بصيرت به معناي آن است که انسان در گرد و غبار فتنه ها و تاريکي هايي که شياطين ايجاد مي کنند تا حق و باطل با هم مخلوط شود، حق را از باطل بازشناسد و راه را گم نکند. البته اين منوط به اين است که راه کلي اسلام که همان راه توحيد و ولايت است را به درستي شناخته باشد . أو من كان ميتا فأحييناه وجعلنا له نورا يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها كذلك زين للكافرين ما كانوا يعملون(1) قرآن کریم و امامان معصوم (ع) دو منبع پرفروغ بصیرتند که پیامبر اسلام(ص) از خویش به یادگار گذاشت و همگان را براى یافتن حقیقت و در امان ماندن از گمراهى به تمسّک به آن دو فرمان داد.

خداوند منان، تلاش در مقام بندگى و بصیرت را از ویژگى هاى مهم انبیاى بزرگ مى شمارد و پیامبراکرم(ص) را به یادآورى آن در سوره ص آيه 45 فرمان مى دهد: "وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَالْأَبصَار"ِ و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که نیرومند و با بصیرت بودند یاد نما. زندگي پيامبر(ص) سرشار از موارد و مصاديقي است که نشان مي دهد که آن حضرت(ص) تا چه اندازه از بصيرت الهي بهره مند بوده اند. اصولا ازمعجزات الهي به سبب آن که چشم دل آدمي را روشن ساخته و پرده هاي ظاهري قوانين مادي و دنيوي را فرو مي ريزند به عنوان بصائر ياد مي كنند. قرآن نيز به عنوان معجزه، بسياري از حقايق هستي را آشکار کرده است. در هر حال اي عزيز،

ص: 28


1- انعام 122

پيروي از آموزه هاي پيامبر و سيره و سنت آن حضرت(ص) مي تواند موجبات رسيدن به بصيرت را به طور كامل براي آدمي فراهم نمايد.

از سوي ديگر، هر عمل پيامبر(ص) موجب بصيرت زايي مؤمنان مي باشد؛ مثلا در داستان صلح حديبيهبرخلاف ظاهر رخداد، پيامبر(ص) نشان دادند که فراتر از لحظه ها مي بينند و در دام مکان و زمان گرفتار نيستند. همچنين مسئله بصيرت پيامبر(ص) را مي توان در امور جانشيني اميرمؤمنان(ع) و فتنه هاي پس از آن بیان کرد. آن حضرت(ص) بارها تاکيد فرمودند که همراهي با قرآن و عترت مي تواند زمينه ساز پيروزي امت و سربلندي در دنیا و آخرت شود و مخالفت با اين فرمان مي تواند تباهي به دنبال آورد. در هر صورت پيروان آن حضرت مي توانند به بصيرت جامع و كامل دست يابند به شرط آن که به تمام و کمال از سيره و سنت آن حضرت(ص) پيروي کرده و فرمان اهل بيت وي را که نور واحد هستند. به جان بخرند و دمي از آن گام فراتر نگذارند.

وظائف يك انسان بصير در برابر ولایت الهي در طول تاریخ چيست؟

ما عاشق و هم پیرو راه خداییم *** ماراه حق را با ولایت می شناسیم

درراه حق باکی ز جان دادن نداریم *** ما با ولی، فرمانده کل قواییم

ص: 29

از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است؛ وظیفه يك انسان بصير نسبت به پیامبر گرامى و ولايت الهي است. كه در اينجا نظر آن عزيز را فقط به كمّ و كيف اطاعت از پیامبر (ص) و ولايت الهي در طول تاريخ مخصوصا در دوران غيبت معطوف مي نمايد.

اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق، اطاعت قائل مى شود و مى فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله(1): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود». یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفته هاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات و... جامه عمل بپوشانند. انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت از فرمان خدا است، نه اطاعت از پیامبر. هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مى رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مى کند و مى فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله(2): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است». «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم(3): خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان امر را اطاعت کنید». شکى نیست که {رسول} در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مى باشد و به خاطر احترام بیشتر، جداگانه از او نام برده شده و اولى الامر زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده اند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده اند.«النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم(4): پیامبر به مؤمنان از خود آنان اولى است» این نوع اولویت که در هیچ تشریعى در جهان نظیر آن دیده نشده است. از جانب «مالک النفوس» به

ص: 30


1- نساء /64
2- همان/80
3- همان/59
4- احزاب /6

پیامبر افاضه شده که از آن در مصالح جامعه اسلامى بهره بگیرد و افراد به فرمانهاى او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند .

دادن چنین قدرت و موقعیتى به پیامبر(ص) نشانه دعوت به حکومت فردى و استبدادى نیست؛ زیرا اگر پیامبر خدا (ص) یک فرد عادى بود، طبعاً دادن چنین قدرتى به او، جز استبداد و حکومت فرد بر جمع، چیز دیگرى نبود. در حالى که او چنین نیست، او یک فرد وارسته از هر نوع خودخواهى است که جز رضاى خدا؛ خواهان چیزى نیست. او در رفتار و گفتار خود، به وسیله «روح القدس» تأیید شده و از هر لغزشى مصون مى باشد در این صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست که از زبان او به مردم ابلاغ مى گردد.

آری کسانی که اهل بصیرتند همواره به یاری خدا و رسول و ولی او می شتابند. آنها با هر وسیله ای که اقتضا کند طبق شرایط زمان و مکان یاوران راستین خدا و رسول خدا و ولی خدا هستند و این یاری بدون هیچ چشم داشت و طمع، بلکه با یقین کامل به حقانیت خدا و رسولش و تنها به جهت رضایت خداوند و قرب به او می باشد. پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله بصیرت را از ویژگی های حواریون حضرت عیسی علیه السلام برمی شمارد: حواری عیسی علیه السلام از برگزیدگان و بهترین ها بودند و آنها دوازده نفر مجرد بودند که در یاری خدا و رسولش پیشی می گرفتند. در آنها خود بزرگ بینی و سستی و شک دیده نمی شد. آنها عیسی علیه السلام را با بصیرت و عمق وجود و جدیت و سختی یاری می کردند. در پایان همین کلام از پیامبرصلی الله وعلیه وآله سؤال می شود حواریون شما چه کسانی هستند، ایشان می فرماید: امامان پس از من دوازده

ص: 31

نفرند از صلب علی و فاطمه علیهماالسلام آنها حواریون و یاران دین من هستند، بر آنها از خدا تحیت و سلام باد!(1)

همان گونه که حواریون حضرت عیسی علیه السلام در یاری خدا و رسولش و دین او از بصیرت کامل برخوردار بودند؛ امامان پس از پیامبرصلی الله وعلیه وآله نیز که به منزلهحواریون آن حضرتند با بصیرتی کامل تر از حواریون عیسی علیه السلام به یاری خدا و رسول و دینش پرداختند و در این راه جان خویش را نثار نمودند.

با توجه به آیاتى که در زمینه اطاعت رسول گرامى(ص)وارد شده؛ پیامبر گرامى(ص)علاوه بر مقام تبلیغ احکام، رهبر سیاسى و مرجع قضائى و فرمانده کل قوا بوده است و در این زمینه ها «نافذ القول» و مطاع مى باشد. این آیات، پیامبر(ص)را یگانه رهبر سیاسى و مرجع قضائى معرفى مى کند و مسلمانان را موظف مى دارد که حتماً به او مراجعه کنند و از مراجعه به غیر که همگى مظاهر طاغوت و حکام باطل و خودکامه اند، خود دارى نمایند و فرمانهاى او را هم در زمان حیات و هم در طول تاریخ محترم بشمارند.

لذا به نظر مي رسد كه شايسته است، در ادامه به خاطر اهمیت موضوع در باره نقش بصیرت و اهمیت آن در پذيرش بهترين نوع ولایت و مدیریت(ولايت پذيري)در طول تاريخ مخصوصا در دوران غيبت به صورت مفصل تر مطالبی بطور درد و دل گونه با زباني ديگر خدمت آن عزيز مطرح شود.

همانگونه كه مستحضر هستي نوع نگرش و بينش هر فردي، شاکله شخصيتي و

ص: 32


1- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 36، ص 309

عظمت وجودي وي را در زمينه­هاي مختلف تشکيل مي­دهد. بنابر اين هرچه بينش فرد عميق­تر و نگرش وي ژرف­تر و انديشه­اش همراه با بصيرت لازم باشد راحت­تر مي­تواند حقايق عالم وجود را بخصوص در زمانهایی که فتنه ایجاد می شود؛درک و به تبع آن جامع­ترين مديريت و ولايت را براي پاسخ به عالي­ترين نياز خود کشف و انتخاب کند.

مع الوصف اي انديشمند عزيز، بصيرت لازم و بينش کافي براي هر صاحب انديشه­اي مخصوصا زمانی که حق و باطل مشتبه شده و تشخیص حق در ظاهر مشکل به نظر می رسد یعنی دردوران فتنه؛ مي­تواند زمينه موضع­گيري اصولي و سالم را در برخورد انديشه­هاي مختلف مديريتي فراهم کند و بهترين نوع مديريت و ولايت را جهت آرامش روح و روان و رسيدن به سعادت واقعي انتخاب نمايد.به شرط اینکه به این دوبیت توجه داشته باشد:

نمی دانم چرا باور نداری *** که فتنه می دهد جان را فراری

درون حق کند لانه چو ماری *** زند نیشی به قلب هر شکاری

انتخاب ولايت و مديريتي که حقير در كتابي تحت عنوان"تنها راه سعادت در پرتو بهترين نوع ولايت و مديريت" بصورت عقلي دلايل پذيرش بهترين نوع ولايت و مديريت را ارائه و نيز بیش از چهل شبهه پيرامون آن را بطور علمي تحليل و بررسي و در نهايت بر ابناء بشر ضمن اتمام حجت، اثبات نموده که بشريت جهت

ص: 33

سعادتمند شدن و به آرامش واقعي رسيدن راهي جز پذيرش ولايت و مديريت مزبور را نداشته و هرچه ديرتر زير چتر آن قرار گيرد به خود و جامعه ظلم و ستمي کرده که جبران آن تحت هيچ عنوان امکان پذير نخواهد بود واین همان نیاز فطرت بشر است که:

درونتزند بهر عقبا صدا *** بگوش و بجان گیرو برخیز ز جا

چو فطرت رود راه و رسم ولی *** بصیرت دهد روح و معنا به ما

بنابراين هر فردي بايد استراتژي خود را در خصوص مديريت­ها و ولايت­هاي مختلف با بصيرت کامل و بينش جامع، شفاف و مشخص کند تا جزء استراتژي ديگران قرار نگيرد.آري«الوين تافلر» مي گويد:« اگر شما يك استراتژي مخصوص به خودتان نداشته باشيد؛ حتماً بخشي از استراتژي افراد ديگر خواهيد شد.» بد نیست باهم در خصوص اینکه استراتژی چیست؟ بصیر کیست؟ و بصیرت از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است کمی درد و دل کنیم؟

استراتژي يا راهبرد به مجموعه اي از خط مشي هاي كلي گفته مي شود كه راه رسيدن به هدف نهايي را كه هر فردي به خاطر آن خلق شده معلوم و مشخص مي نمايد. در حقيقت استراتژي جريان جهت داري است كه مجموعه اقدامات و حركتهاي يك فرد يا يك سازمان را به طور آگاهانه جهت نيل به هدف هاي معين شده، هدايت مي كند. هنگامي كه فرد بدون هدف گذاري

ص: 34

مشخص و برنامه ريزي صحيح و بصيرت لازم حركت نمايد؛ قطعاً دچار مشكل خواهد شد و از هدفي كه به خاطر آن آفريده شده، فاصله خواهد گرفت.

بله فردي كه براي خود هدف و برنامه مشخص نداشته باشد؛ مانند ناخدايي است كه به مقصد نمي انديشد. لذا هيچ بادي براي وي موافق نخواهد بود و به ناچار به هر سمت وسويي حركت خواهد كرد. ولی فردي كه با بصيرت و آگاهي لازم داراي هدف و برنامه باشد. خودش را به جريان باد نمي سپارد و به هر كجا و هر سمتي كه باد مي وزد حركت نمي كند. چون مي داند در چه جايگاهي قرار دارد و به كجا مي خواهد برود و چگونه بايد به آنجا برود. لذا دچار تزلزل و اسير وسواس نمي شود و با اطمينان كامل و بدون هرگونه ترديد در مسيري كه پيامبرعظم(ص) ترسيم فرموده اند و به خاطرش خلق شده حركت مي كند.آري اي عزيز بزرگوار:

می شود روزی همه افراد ما *** تابع محض ولیّ در هر کجا

با ولایت روح و جان بیمه کنند *** در مسیری که روند با ناخدا

با همان داد عیان در این فضا

حال آيا استراتژي مناسب را انتخاب كرده اي؟! آيا در راستاي هدف گذاري مشخص با برنامه ريزي دقيق حركت نموده اي؟! آيا با بصيرت لازم موضع گيري

ص: 35

اصولي داشته اي؟! آيامعنا و مفهوم بصيرت را مي داني و اطلاع داري كه به چه كسي بصير گفته مي شود؟!

خوب است از زبان پيامبر اعظم(ص)كه در آيه 108 سوره يوسف بيان گرديده است، اندكي تأمل نمايي كه مي فرمايند:«بگو اين راه من است كه من و پيروانم با بصيرت، همه مردم را به سوي خدا دعوت مي كنيم» از اين آيه استفاده مي شود كه هم رهبر جامعه و هم پيروان وي بايد داراي بصيرت، بينايي و آگاهي كافي، نسبت به هدف و رسالت خود باشند تا بتوانند در مسير حق با معرفت حركت كنند.

همچنين حضرت امام صادق(ع) در صفحه 206 جلد اول بحارمي فرمايند:«آن كس كه بدون بينش و بصيرت عمل كند هماندكسي مي ماند، كه از بيراهه برود كه هر چه سريعتر برود از راه دورتر گردد.» در اين روايت، بينش و بصيرت شرط اساسي براي عمل درست و صحيح دانسته شده و تلاش و كوشش بدون روشن بيني و بصيرت، مايه انحراف و موجب دور شدن از هدف معرفي گرديده است. يعني عمل بدون بصيرت علاوه بر آنكه هيچ گونه ارزشي ندارد تازه باعث انحراف و باز خواست خواهد شد.

حال، بهتر است كمي صادقانه تر موضوع بصيرت را با هم مرور كنيم. شايد خسته شده و حوصله نداشته باشي. اما به لحاظ اهميت و حساسيت بحث، شايسته است در خصوص درد و دلهاي حضرت علي(ع) با حضرت كميل كه در حكمت147 نهج البلاغه آمده است كمي تأمل و تفكر نمائيم كه مي فرمايند: «مردم سه دسته اند: يك دسته؛ عالم رباني هستند. دسته ديگر؛ شاگرداني كه از

ص: 36

اين عالم رباني مي آموزند و آخرين دسته؛ مثل مگس هاي كوچك و ناتواني هستند كه هر بادي مي وزد و هر صداي آوازي كه مي آيد، به آن طرف، كشيده مي شوند. تابع شايعات و تحت تأثير القائات و.... وجودهايي كه نسبت به بصيرت منفعل هستند. فعاليتي آگاهانه در جهت حق، در وجودشان نمي بيني و شديداً، از جريانات مختلف كه بروجودشان وارد مي شود متأثرند.

حال تو خود قضاوت كن جزء كداميك از اين سه گروه هستي؟ خدا نكند كه جزء گروه سوم باشي! چرا كه براي گروه سوم هيچ گونه خير، آرامش و سعادتي نخواهد بود. خوبدرچه زماني مي تواني جز گروه سوم نباشي؟ قطعاً زماني جزء گروه سوم نخواهي شد كه نسبت به موضع و موقف خود آگاهي و بصيرت لازم را داشته باشي. آگاه باش و بدان كه بينايي و بصيرت هنگامي حاصل مي شود كه به تفكر و تعقل بنشيني. بدين جهت در كتاب عقل و جهل اصول كافي آمده است «كسي كه تعقل نمي كند. دين ندارد. بنابراين مديريت فقهي بر اساس شيوه انبياء و ائمه به دنبال اين است تا مردم، اهل تفكر و تعقل شوند. چرا كه نتيجه طبيعي تفكر و تعقل، دين دار شدن و نتيجه حتمي آن، اطاعت از امر خدا و تبعيت از اولياء الله بر مبناي بصيرت و آگاهي خواهد بود.

می شود روزی همه افکار ما *** ذوب حق گردیده و گوید خدا

روح آرام من و تو در نهان *** بهر معبود و رود راه ولا

ص: 37

همان داد قوی در قلب ما

آري خالق هستي، در آيات متعدد تو را بصير مي داند و مي گويد بايد با بصيرت، طيطريق نمايي. مثلاً در آيه دو م سوره انسان مي فرمايد:« ما انسان را از نطفه آميخته اي خلق كرديم، براي اينكه او را امتحان كنيم و بيآزمائيم؛ و به جهت اين آزمايش، او را سميع و بصير قرارداديم. تا با چشم و گوش باز نگاه كند و امتحان پس دهد و سميع و بصير بودنش، وسيله امتحان و آزمايش است و گرنه امتحان، بي معنا بود. و همانطور كه قبلا مطرح شد در قسمتي از آيه104 سوره انعام آمده است كه« هر كس بصير باشد و بصيرت الهي را دريافت نمايد، به نفع خويش كار كرده است و هر كس كور شود و كلام خدا را نپذيرد، به ضرر خويش اقدام نموده است.» متن و محتواي تمام كتب آسماني دعوت به بصيرت و بصير بودن است.

حال اصلاً بصير كيست؟ چه كسي مي تواند عنوان بصير بودن را پيدا نمايد؟ خوب است از زبان حضرت علي(ع) در خطبه153 جواب اين سؤالها را بشنوي؛ حضرت مي فرمايند:« بينا و بصير كسي است كه درباره آنچه مي شنود انديشه نمايد و با هرنگاهي بينش نو پيدا كند و از عبرتها سود ببرد.»

بنابراين اگر كسي. هرچه را كه مي شنود يا مي بيند بخواهد بدون تأمل، تفكر و بررسي قبول نمايد و از آن پيروي كند، قطعاً بصير نخواهد بود. چرا كه اهل بصيرت با دقت و تعمق خاص پيرامون جوانب مختلف شنيده ها و ديد ه ها به تفكر، تعقل و انديشه پرداخته و از آنها عبرت گرفته و با ديدي باز، بهترين را

ص: 38

انتخاب و از آن پيروي مي نمايند. در غير اين صورت كور و نابينا خواهند بود. به خاطر همين است كه پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند« كسي كه چشم ندارد. كور نيست. كور و نابينا كسي است كه بصيرت ندارد.»

آري. با توجه به مطالب مزبور. فرد بصير بايد موضع شناس و موقع شناس باشد. يعني بايد دقيقاً مراقب اوضاع و شرايط حاكم بر جامعه خويش بوده و عوامل مثبت و منفي را كه در شكل گيري حاكميت و مديريت مؤثر مي باشد را به خوبي درك كرده و بشناسد و نيز با دقت و ژرف انديشي لازم، در اهداف و برنامه هاي مديريتهاي مختلف، با عنايت به نيازهاي فطري تأمل و تدبّر نموده و نهايتاً مديريتي را انتخاب نمايد كه به همه نيازهاي واقعي وي پاسخمثبت دهد. به بیانی یک مدیریت آسمانی نمی تواند چیزی جز رحمت الهی را به دنبال داشته باشد.بنابر این باید گفت:

درمرکز جان، آه و فغان مي بارد *** فريادخموش دل و جان مي بارد

گويي که ندایي بي صدا مي خواند *** رحمت ز ولي از آسمان مي بارد

بله ­اي­عزيز، به خاطر همين امر است كه حضرت علي(ع) بينش و بصيرت را در كنار اطاعت و پيروي از رهبر و مدير هدايتگر و دوري از كسي كه موجب سقوط وي مي شود، دانسته و در خطبه205 مي فرمايند: «زهي سعادت آن كه به يمن داشتن قلبي سالم، هر آن كس را كه هدايتگر اوست،گوش به فرمان باشد و

ص: 39

از هر آن كس كه به سقوطش مي كشاند، دوري كند و بدين روش با پيروي ازكسي كه او را بينش مي بخشد و با فرمانبري از فرماندهي كه هدايتگر اوست، به سلامت راه مي يابد.»آری باید در تبعیت و پیروی ازمولا جدّی باشیم و بگوییم که:

الهیپیروی را پر اثر کن *** زمولا جان ما را با خبر کن

همه دانند که مولا در دو عالم *** به داد ما رسد از غیر حذر کن

البته، بايد اعتراف كرد كه اهل باطل و حاكميت طاغوت در طول تاريخ و در عصر حاضر كوشيده است كه توانايي تشخيص حق را با پراكنده ساختن غبار شبهات و ترديدها از مردم گرفته و حاكمان باطل را با ظاهر و پوششي زيبا و فريبنده به جاي حاكمان حق. جلوه داده و متأسفانه به خاطر فقدان بصيرت لازم، مردم را در سرگرداني و پريشاني فرو برده و بدينوسيله به اهداف پليد خود دست يافته اند. به صورتيكه در برهه اي از حاكميت ديني، مجاهدان بي بصيرت ديروز به قاعدان گمراه امروز تبديل مي شوند. و متأسفانه در عصر حاضر هم به خاطر عدم بصيرت لازم، بعضي از مجاهدان ديروز، همه چيز خود را از دست داده و از حوادث گذشته تاريخ عبرت نگرفته و خود را عبرت آيندگان نموده وخیلی راحت خود را تسلیم جریانهای فتنه گرکرده و در تشخیص حق به اشتباه رفتند كه به صورت گذرا به آن اشاره خواهد شد.هر چند پیام و فریاد خاموش درونت تو را به

ص: 40

چیز دیگری فرا می خواند:

دلم گوید پیام ناب نابي *** رهاشو تو ز فتنه های فاني

که با مولا روی در راه جاوید *** بگیری با بصیرت راز باقي

نمونه بارز آن در زمان حاكميت مديريت رحماني در حيات طيبه حضرت علي(ع) اتفاق افتاده، به صورتيكه علي(ع) به عنوان سمبل مديريت الهي در خطبه 32 نهج البلاغه خطاب به معاويه به عنوان نماد مديريت شيطاني مي فرمايند:« اي معاويه بسياري از مردم را به ورطه هلاكت كشاندي، با گمراهيت فريبشان دادي... تا در تلاطم انواع شبهه ها غوطه ور شدند به گونه اي كه از راه خويش به بيراهه رفتند.»

و نيز موضعگيري مردم را نسبت به تشخيص حق، پس از رحلت پيا مبر اعظم(ص)و سپردن زمام امور امت، به افرادي كه حقي در آن نداشته اند را زائيده فقدان بصيرت و بينش صحيح دانسته و در خطبه108 نهج البلاغه خطاب به آنها مي فرمايند:«چرا شما را به هيأت كالبدهايي بي روح و جانهايي بي كالبد مي بينم؟ چرا به صورت عابداني ناصالح، سوداگراني بی سود،بیدارانی خفته ، حاضرانی غایب از صحنه،بینندگانی نابینا، شنوندگانی کر و سخن گویانی لال مشاهده می کنم؟

حال اي عزيز، در كجاي راه قرار داري؟ نكند جزء بيداران خفته باشي؟ نكند

ص: 41

در عين حضور، از صحنه و ركاب ولايت و مديريت الهي غايب باشي؟ نكند با آن همه توان ديدن، شنيدن و سخن گفتن، كور و كر و لال باشي و راحت تسلیم و همراه فتنه انگیزان شوی؟

تني

دارم چو گلدان شکسته *** به گرد فتنه ها گردونه بسته

دلم خواهد که روحم پر گشايد *** ز هر نوع فتنه ای با جان خسته

چي شد؟! به فكر فرورفتي؟ خوب است در خصوص فتنه ها وحوادث گذشته، كمي فكر كني تا از آنها عبرت گيري؟ و از خواب غفلت بيدار شوي؟ واقعاً جاي فكر كردن دارد! انتخاب خيلي مشكل و اهل بصيرت شدن مشكل تر به نظر مي رسد. زير چطر ولايت الهي رفتن و انتخاب بهترين نوع مديريت و ولايت، توفيق و لياقت مي خواهد! مگر هر كسي مي تواند اهل بصيرت باشد؟! مگر هر كسي مي تواند بهترين نوع مديريت را انتخاب كند؟!

یقین بدان داد خموش *** زندصدا با جنب و جوش

سعادت جن و بشر *** شود میسر به بصر

بصیرت روح و روان *** بود همان رمز نهان

ص: 42

که گر کنی آن را عیان *** شوی تو رستگار بدان

آري اي برادر و خواهر، تحليل تاريخ كار دشواري نيست، اما تحمل حوادث تلخ گذشته واقعاً درد آور و كشنده است. چرا كه به خاطر فقدان بصيرت، بعد از رحلت پيا مبراعظم(ص)افرادي كه پيشانيهايشان به خاطر كثرت سجده، پينه بسته بود به اميد ثواب و رفتن به بهشت در برابر مديريت رحماني ايستادند!! قلب او را به درد آوردند! خانه نشينش كردند! و در مواقعي از وي نسبت به اسلام و ارزشهاي مديريت الهي، انقلابي تر و دلسوز تر شدند!

بله اي همسفر،سفري كه در پيش رو داري، سفري سخت و دشوار است و شخصيتهاي نامي و بزرگي آن را به سلامت به پايان نرسانده اند. چرا كه فقدان بصيرت، خيلي راحت، انسان را حتي افراد خيلي بزرگ را به بيراهه كشانده و از مديريت رحماني و حاكميت الهي دور و جدا نموده است، بدون شك درك درست و تحليل صحيح حوادث و وقايع كه منجر به انتخاب بهترين نوع مديريت و ولايت خواهد شد، مرهون بصيرت و بينش دقيق افراد خواهد بود. به جرأت بايد اعتراف كرد كه در تمامي پيروزيهاي مديريت رحماني در مقاطع حساس و بحراني تاريخ، بصيرت نيروها نقش اساسي داشته و آن چيزي كه طرحها و برنامه هاي خيانتكاران و توطئه هاي دشمنان مديريت الهي را نقش بر آب كرده چيزي جز بصيرت و بينش درست نيروها نبوده است. بديهي است كه همه حوادث غمبار و ناگوار ي كه در تاريخ بر انبيا بويژه ائمه وارد شده، ريشه در بي

ص: 43

بصيرتي و عدم درك صحيح و تحليل نا درست از وقايع زمان داشته است.

بنابراين شاه بيت بصيرت و ستون فقرات آن، شناخت و معرفت نسبت به ولايت، رهبري و مديريت الهي است. بگونه اي كه اهل بصيرت در تمام موضع گيري ها، خود را تابع محض ولايت و مديريت الهي دانسته و بدين وسيله سعادت دنيا و آخرت خود را تضمين مي كنند.آری:

خوش به حال آن کسی که،تابع محض ولی است *** بابصیرت مومن و هم پیرو آل علی(ع) است

با ولایت در ولایت بوده و دور از کژی است *** چون که بااین اعتقاد، فارغ زانواع بدی استخوش

این بود بر حق ملاکی، تا کند جان را الهی

البته، بماند كه متأسفانه در عصر حاضر، بعضي از مجاهدان ديروز، از حوادث و وقايع تاريخ، عبرت نگرفته و موضوع اعتقادي ولايت فقيه را بخاطر عدم شناخت درست با شخص ولي فقيه اشتباه گرفته و همه چيز را در وجود حضرت امام خميني(ره) خلاصه كرده و معتقدند كه فقط او بوده كه شايسته رهبري و ولايت بوده و خيلي راحت در برابر ولي امر زمان خود ايستاده وگذشته درخشان خودرا خراب و ويران نموده اندوقطعاًآينده اي شوم و ناگواردرانتظارآنها خواهد بود.

میشود روزی بصيرت در نهان *** حرف حق گوید به هر پير و جوان

ص: 44

با تو دارد ای عزیزم یک کلام *** راه مولا را برو بی هر گمانمی

با همان داد خدای مهربان

لطفا ای عزیز بزرگوار در همین راستا، با دقّت و تامل به یک خاطره یا جریان حسّاس و عبرت آموز که حقیر خود شاهد آن بوده ام؛ از باب نمونه گوش و جان فرا ده. در دوران دانشجويي(نيمه اول دهه شصت) يك رفيق حزب الهي در تهران داشتم، ايشان اكثر اوقات در جبهه ها بود و در عملياتهاي مختلف حضور پيدا كرده و چند بار مجروح شده بود. وي عجيب از امام و انقلاب دفاع مي كرد، به گونه اي كه هيچ كس ياراي مقاومت در برابر او را نداشت و...

تا اينكه دوران دانشجويي و همچنين جنگ تمام شد. كم كم ارتباط ما بخاطر دوري راه و مشغله هاي زندگي كمتر و نهايتاً قطع شد. اما چند وقت پيش به خاطر حضور در يك سمينار عازم تهران شدم. احساس كردم خوب است از فرصت استفاده كرده، وي را پيدا و از احوالش با خبر شوم، لذا تلفن و آدرس ايشان را با مشقت زياد پيدا و با اشتياق فراوان به ديدارش شتافتم، بعد از سالها وقتي دو رفيق صميمي به هم مي رسند چه حال و هوايي پيدا مي كنند، واقعاً لحظاتي به يادماندني و وصف ناپذير بود! اما اين لحظات فراموش ناشدني بعد از مدتي صحبت كردن به حال و هوايي ديگر تبديل شد.

چرا كه حقير انتظار داشتم همانند گذشته از ولي امرش با تمام وجود دفاع

ص: 45

كند! پاسدارارزشهايي باشد كه همه وجودش را فداي آنها مي كرد! حامي نظام مقدس مديريت فقهي باشد! همان شير ميدانهاي نبرد با دشمنان و زاهد شب زنده دار باشد و... اما بر خلاف انتظار، ديدم همه چيز را در حضرت امام خميني(ره) خلاصه كرده و معتقد است كه فقط او بود كه شايسته رهبري و ولايت بود، فقط در زمان او بايد از ارزشهاي نظام ولايي و مديريت فقهي دفاع مي شد و...بلی ما هم معتقدیم که به حق:

خمینی همچو نوری در زمین بود *** شفا بخش دل و جان غمین بود

پیامش رهگشا بهر یمین بود *** چو با روح بنی آدم عجین بود

امّا بعد از ایشان تکلیف چیست؟و چگونه باید به وظیفه الهی عمل کرد؟

آري با كمال تاسف، خيلي راحت در برابر ولي امر زمانش مي ايستاد، ارزشهاي مديريت فقهي را زير سؤال مي برد، به بسيج و بسيجيان بدبين وبه مسئولين ارشد نظام الهي توهين و اهانت مي كرد و...

شما بگو در چنين لحظات حساس و دردآوري چه بايد كرد!! همان كه در ذهن شماست اتفاق افتاد. يعني براي لحظاتي مات و مبهوت شده بودم! با خود می­گفتم نكند خواب باشم،چه مي بينم؟! چه مي شنوم؟! آيا اين انسان همان رزمنده جانباز انقلابي حزب اللهي است كه با او رفيق بودم؟!! آيا او همان ايثار گري است كه حاضر بود همه هستي اش را فداي انقلاب و ولي امرش

ص: 46

كند؟!آيا....

آري اي دوست، بعد از لحظاتي به خود آمدم و باور كردم، که همه آنچه ديده و شنيده بودم واقعيت داشته ؟!! ناخودآگاه اشك از ديدگانم برگونه هايم جاري و عجيب از وضعيت فكري رفيقم متأثر شدم و با قلبي شكسته از خدا خواستم كه عاقبتش را ختم به خير كند و بصيرت لازم را براي برگشت و جبران گذشته به وي عطا نمايد.

چراكه اگر با اين اعتقاد به ديار ابدي رحلت كند؛ عاقبت خوبي در انتظارش نخواهد بود و همه ايثارگريها، جانبازيها و اعمال گذشته اش، نه تنها ارزشي نخواهد داشت بلكه بايد بخاطر آنها مورد مؤاخذه و باز خواست قرار گيرد.آری باید همه با یقین و باور اعتراف نماییم که:

خمینی نام محبوب زمان است *** پیامش رهگشا بهر نهان است

عزیزم گر تو خواهی راه او را *** درون یک خراسانی عیان است

البته نباید خیلی تعجب کرد ، چرا که اگر به حرکت های انبیا ، ائمه معصومین و اولیای الهی در طول تاریخ با دیدی باز نگاه شود به صورت طبیعی هر انسان منصفی به این نتیجه خواهد رسید که حرکت ها و جنبش های حق محور معمولا و به صورت همزمان با دو جریان کاملا متضاد روبه رو بوده است : یکی ریزش ها و گسستن ها و دیگری رویش ها و پیوستن ها. به بیان دیگر،

ص: 47

یک طرف آنهایی که از کاروان حق و ولایت جدا شده و با گذشته نورانی و الهی خود وداع کرده و حتی در مقابل موضع گیری های قبلی خود ایستاده اند و طرف دیگر کسانی که گذشته شرک آلود و شیطانی خود را با اراده ای راسخ رها و با تمام وجود در سدد جبران آن برآمده و در زمره پیروان حق و حقیقت قرار گرفته اند .

به بیان دیگر باید گفته شود که همواره ریزش ها برای افراد فاقد بصیرت به عنوان یک تحدید سخت و خطرناک و نیز رویش ها برای انسانهایی که بصیرت پیدا می کنند به عنوان یک فرصت طلایی و استثنایی در مسیر حرکت های انقلابی و حق محور وجود داشته است.

آری ای خوب، ریزش ها؛ افرادی را با گذشته نورانی و انقلابی خود به گونه اي دور نموده و به ورطه ی حلاکت و نابودی کشانده که مصادیق آن در طول تاریخ براي عبرت ديدگان بينا و بصيرکم نمی باشد. بنابر اين:

مي شود روزي كه ريزشهاي دون *** نکون بختاني كه گشتند زبون

از ره شيطان همي كردند عبور *** عبرتي گردند براي هر عيون

و نیز رویش ها؛ افرادی را آنچنان نورانی و الهی کرده که علاوه بر جبران گذشته شیطانی خود، جزء مخلص ترین و ارزشمندترین انسانها قرار داده است که تاریخ بر مصادیق آن به عنوان الگو براي نوع بشرگواه و شاهد خوبی

ص: 48

است. مع الوصف اي بصير:

مي شود روزي كه رويشهاي حق *** آن سبكبالان عاشق در فلق

با بصيرت در ره مولا و دين *** روز و شب الگو شوند بر نوع خلق

بنابراین ای عزیز ، اگر اندکی با تامل به جریان ریزش ها و رویش ها در مسیر ولایت الهی ، در قرون گذشته و عصر حاضر دقت نمایی؛ به طور حتم و یقین به این نتیجه خواهی رسید که عامل اصلی ریزش ها، عدم بصیرت لازم افراد نسبت به راه ، مقصد و ولایت بوده وعلت اصلی رویش ها ،وجود بینش و بصیرت کافی، نسبت به حق و ولایت بوده است .

مع الوصف ، باید اعتراف کرد که مشکل جدی در ریزش ها بر می گردد به فقدانبصیرت نیروها ، نه به راه و مسیر ولایت الهی؟! چرا که راه ولایت الهی صرف نظر از رهرو، دارای قداست و حقانیت ذاتی بوده و تحت هیچ عنوان موضع گیری های افراد این چنینی ، دلیل بر نقص در امامت معصوم و ولایت فقیه نمی باشد و به طور حتم و یقین رفتار و حرکت اشخاص هیچ گونه خدشه ای را به این اصل ارزشمند اعتقادی وارد نمی کند .

آری ، ریزش ها و جدا شدن از حق و ولایت به این معنا است که افراد خود دارای مشکل و نقص بوده و بنا بر هر دلیلی ، گذشته انقلابی و الهی خود را برای یک زندگی کوتاه و گذرای مادی فدا نموده اند؛ چرا که با معرفت کامل و

ص: 49

بصیرت لازم نسبت به حق و ولایت یقین پیدا نکرده و عظمت وجودی آن را باور نکرده اند؛ ولی متاسفانه فکر می کنند درست تشخیص داده و مسیر را به طور صحیح انتخاب کرده اند و تاسف بار تر این که ، به غلط تصور می نمایند که دیگران نمی فهمند و اشتباه می کنند؟!! اما فریاد خاموش درون با اطمینان خاطر و یقین وافر ، پیامش به بشریت این است که تنها آنهایی که از مسیر ولایت الهی جدا و در مسلخ چنین گسستن ها و ریزش هایی گرفتار شده اند در دنیا به صورت نسبی و در آخرت به طور حتم و یقین دچار ضرر و خسران خواهند شد و سعادت دنیا و آخرت را از دست خواهند داد .بنابر این اگر مواظب نباشی مصداق بیت اول و با دعا و عملیاتی کردن بیت دوم می توانی از ریزشها جدا و با سقوط فاصله بگیری:

ضعیف النفس وگر باشی به دوران *** شوی دور از ولی در خط ایمان

خداوندا بده ایمان کامل *** رها کن دیده را از بند شیطان

آری ، باید از حوادث تلخ و شیرین جریان های حق محور و ولایت مدار تاریخ که منجر به بروز ریزش ها و ظهور رویش ها شده با دیدی باز همراه با توفیق خداوندی و با بصیرت لازم ، درس و عبرت گرفت ؛ عبرت از افرادی که سالها در رکاب انبیاء و اولیاء ، فداکاری کرده و اهل عبادت و معنویت بوده اند و به خاطر عدم بصیرت لازم در نهایت خسران وبدبختی ، جزء ریزش ها قرار

ص: 50

گرفته و در برابر ولایت الهی و همه گذشته خود تا سر حد جان ایستادند و متاسفانه با همین اعتقاد به جهان آخرت رهسپار شدند و درس از اشخاصی که با بینش و بصیرت کافی در برابر همه گذشته خود ایستادند و جزء رویش های همیشه سعادتمند تاریخ قرار گرفتند وآگاهانه و عاشقانه همه چیز خود را در طبق اخلاص گذاشته و بدون هر گونه منت فدای حق و و لایت نمودند و به این وسیله به آرامش حقیقی و واقعی در دنیا و آخرت دست پیدا کردند .بنابر این باید خطاب به دلهای بیدار گفت:

خوشا شب هاي شور و معنويت *** خدايي بودن و نور شريعت

خوشا آن دم که فرياد درونم *** به حق گويد منم پور حقيقت

ابزارها و عواملی که باعث رویش و ایجاد بصیرت در انسان می شود، کدام است؟

خوش

به حال آن کسی که، در ره دین و نبی است *** بابصیرت،زیرچترمعصوم وآل علی(ع)است

در زمان غیبت یار، تابع محض ولی است *** چون که در این اعتقاد، روح و روان او غنی است

ص: 51

براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت. مجاهده با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که "حجاب دیدگان دل" را مى گشاید و آدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى دهد.ابزارهایشناختی در اختیار بشر است، که می تواند با آنان به بصیرت برسد. توبه اولین گام براى تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است و بهترین ابزار و کامل ترین سیر و سلوک برای دستیابی به مقام بصیرت آن است که شخص، تقوا و پرهیزگاری را در زندگی خود اصل قرار دهد.(1)و با تقویت ایمان واقعی، دل خویش را بیدار کند.(2) در آموزه های وحیانی تفکر و تدبر نماید(3) و در آیات آفاقی و انفسی بیندیشد و از پوسته های آن گذشته و بر خلاف نظر فلاسفه معاصر و روانشناسان غربی به جای اصالت بخشی به پدیده ها؛ آن را آفریده بنگرد. انسان ها اگر در هر چیزی به جای آنکه آن را پدیده ای جدا از آفریدگار تصویر و ترسیم کنند، آن را آفریده ای از آفریده های خداوند بنگرند در آن زمان است که از ظاهر و پوسته هر چیزی گذشته و به باطن و حقیقت هر چیزی می رسند که همان حقیقت آن یعنی خداست.

دان تصور درخصوص ذات پاک هر بشر *** منحرف گشته ز حق با آن همه دید و نظر

ص: 52


1- اعراف آیه 201
2- همان آیه 203
3- قصص آیه 43

با چنین دیدی بشر گشته فدای فکر غرب *** چون که این فکرکرده وی را از صراط حق بدر

در آراء تربیتی کنونی جهان غرب؛ به ویژه از نهضت رنسانس به بعد که می بایست به جای بیداری آن را به نهضت غفلت شیطانی معنا کرد، موجودات دنیا از حالت آفریده به پدیده تغییر یافتند و مربیان با تصوری ناقص از هر موجودی تنها به عنوان پدیده برخورد کردند که در این حالت شخص تصویر درستی از هستی چیزها به دست نمی آورد؛ بلکه هر موجودی را پدیده ای مستقل می یابد و این گونه است که خدامحوری به پدیده محوری تبدیل می شود و حقیقت گم و ظواهر هر چیزی اصالت می یابد. و این همان ظلم بزرگ روانشناسان و فلاسفه معاصر غرب به بشریت است که فقط از عقل بشری برای رشد ابعاد نباتی و حیوانی انسان استفاده کرده اند...در حالیکه باید فریاد کرد که:

آنچه مفقود است درون فلسفه در این زمان *** دوری از روح است و معنای حقیقی بی گمان

هر یک از ایسم های غرب با دید محدود بشر *** کرده تعریفی ضعیف از داد خاموش نهان

چون تصور بوده ناقص بهر درک روح و جان *** دون شک تصدیق آن گمره کند خرد و کلان

فهم ناقص می کند هر لحظه ی ناب را تباه *** چون کند دور آدمی را از مسیر کهکشان

تا تصور ناقص است ونقص درک باشد همان *** عزم جدی خواهد و رفعش بود درّ گران

گر تصورها شود اصلاح در این عصر و زمان *** ذات پاک آدمی گردد هویدا و عیان

ص: 53

داد خاموش درون گشته فدای فکر خام *** با همان دیدی که غرب دارد به فطرت دربیان

فلسفه با این نگاه دانی که دوراست از روان *** چون که معنا را نمی داند که چون است در جهان

از روان آدمی و داد خاموش نهان *** غافل است افکار غرب اندر زمین و آسمان

در خصوص روح و ذات آدمی صدها سوال *** مانده مجهول ندارند پاسخی را بهر آن

اینکه روح چیست و روانها بهر چه آمد پدید *** یا که مبدا و معاد چون است برای جسم و جان

هر کدام ایسم ها به زعم خود همی دادند جواب *** آن جوابی که کند روح و روانها را خزان

با تو گویم اندکی از آنچه گفتند بر زبان *** تا کنی آن را قیاس با گفته پیغمبران

آدمی اصل است و معیار تمام نیک و بد *** مادّه و دنیای دون گویند همی آرد امان

ازمعادومعنویت غافل ونسبی بوداخلاق ناب *** آنچه را فطرت بود بی زار ز آن تا آن کران

هر یکی گفتند به افراط و به تفریط همچنان *** ذات انسان بوده چون گرگ یا فراتر از توان

(1)

ص: 54


1- بشریت بیش از 25 قرن سخنان فلاسفه، روانشناسان و سایر متفکران را در مورد انسان در پیش رو دارد که از غایت افراط آغاز شده تا نهایت تفریط ادامه می­یابد. انسان در این دیدگاهها؛ گاهی چنان تصویر می­شود که پروتاگوراس فیلسوف قرن پنجم پیش از میلاد او را معیار همه چیز معرفی می­کند (افلاطون، 1367، ج3، 1377) و گاهی هم تا آن حد تنزل مقام پیدا می­کند که هابز حقیقت انسان را به گرگ تشبیه می­کند (فروغی، همان، ج2، 120) ونیچه آلمانی هم او را حیوانی ناتمام معرفی می­کند. (همان، 223) و نیز در نگاه لیبرالیسم و خیلی از ایسم های دیگر زندگی وی با مرگ­ پایان می­پذیرد و.....

دان که ادیان بشر اندر فضای ماورا *** ظلم وافر کرده بر تعلیم موسی و شبان

چون تفکر از علوم و حسّ و مادّه شد عیان *** روح آرام بشر گردید فدای این و آن

دان تفکرهای نو و هم مدرن با صد توان *** جام حقّ و ماورای هستی را کردند نهان

آن که تاریخی گری را می کند اصل و اساس *** می شود غافل ز تطبیق گذشته بی گمان

چون گذشته با خودش دارد هزار و یک نشان *** گر پدیداری شود حاصل ز عمق روح و جان

یا که از ظاهر اگر بالا رود عقل و حواس *** باطن حق را پدیدار و رود راه مغان

دان که اعراض از مفاهیم در امور کل و خاص *** با رجوع بر انضمامیات و ملموس و عیان

یا که تعلیم و به تبعش تربیت در فکر غرب *** می کند گمره درون پیروانش را بدان(1)

دان دگرگون کرده ارزشها و باید گفت چنان *** هر کدام باشد نشانی از نشانهای همان

با چنین فکری سعادت می شود از جان جدا *** راه حقّ و رستگاری کی شود راه روان

گر بشر خواهد شود آزاد از این ظلم تمام *** راه معنا را رود آن سو تر از حسّ و گمان

ص: 55


1- می کند گمره درون و بر بشر آرد خزان

در نگاه واقعی ذات تو گفته این چنین *** فطرت ا...التی باشد ندای روح و جان

فطرت آدم دهد جان را تعالی در جهان *** طبق آنچه گفته خالق با هزار و یک نشان

دان بشر با دین حق گردد رها از هر فغان *** چون که دین باشد عجین با خون هر پیر و جوان

این حقیر گوید نما روشن طریق غرب و شرق *** تا بشر واقف شود برروح و معنا و جنان(1)

پژوهش های کنونی در جهان که منجر به ساخت و ابتکار و اختراعات بسیاری شده است مبتنی بر نگرش پدیده محوری است و این هرچند که آدمی را با ماده و ظواهر آن آشنا کرده ولی از حقیقت و باطن هر چیزی دور ساخته است؛ زیرا در این نگرش انسان رنسانسی، هر چیزی پدیده ای بیش نیست در حالی که می بایست هر چیزی را آفریده ای دانست تا به حقیقت و باطن آن دست یافت. اگر کسی به چیزها به عنوان آفریده بنگرد می تواند افزون بر استفاده از ظاهر آن، معنویت را در خود تقویت کند و از بحران معنویتی که جهان امروز بدان گرفتار شده است رهایی یابد.

دان که تطبیق می دهد ادراک خاص *** چون که ارد شاهدی ذات از خواص

ص: 56


1- این قصیده را شاعر و مولف در پایان درس فلسفه معاصر و آرای تربیتی در مقطع دکترای تخصصی رشته فلسفه تعلیم و تربیت در نقد فلسفه غرب سروده و آن را بصورت کنفرانس برای سایر دانشجویان دکترا ارائه نموده که کنفرانس مزبور ضبط و فیلم آن موجود می باشد.

گر روی در باطن جسم و جهان *** ز ظواهر می شوی هر آن خلاص

قرآن روش دستیابی به بصیرت را آن می داند که به هر چیزی در جهان به عنوان آفریده توجه شود و در ورای آن باید خداوند را دید که آفریدگار آنهاست. عوامل مختلفی وجود دارد که می تواند به تحقق بصیرت و روشن دلی و شناخت حقایق از دل رخدادها وفتنه ها و امور عادی جهان کمک کند. از جمله این عوامل می توان به آیات خداوندی در زمین و آسمان ونیز در درون و بیرون آدمی اشاره کرد. به این معنا که آیات آفاقی و انفسی چنان زیاداست که هر کسی با بهره گیری از یک و یا چند تا از آن ها می تواند به بصیرت دست یابد. قرآن کریم آیات سور :ذاریات آیات 20 و 21 و ق آیات 6 تا 8 .سجده آیه 277 وق آیات 7 و 8، گردش شب و روز و گسترش زمین و قرار گرفتن کوه های بلند... را مایه بصیرت بر شمرده است.

الف- تمسک به قرآن و کلام خدا :

با تو گويم اي عزيز از عمق جان *** از همان قرآن و عترت گير امان

حيف قرآن و احاديث در جهان *** چونكه مظلوم گشته اند تا اين زمان

آنچه فطرت طالبش بوده همان *** جمع در قرآن و سنّت بي گمان

ص: 57

پس عزيزم قدر هر يك را بدان *** چون كه بي منّت كنند جان را جوان

گر چه آن ذات خداوند جنان **** او كه هست داناي سرّ و هم عیان

چون كه ايماني نهد بر قلب و جان *** با صراحت گويد اي جانان جان

گر دهم دنيا و ما فيهاي آن *** بر كس و ناكس به هر عصر و زمان

دون منّت باشد و هر نوع بيان *** چون كه فاني گردد و دارد فغان

ليك و بر مومن كند منّت عيان *** بهر ايمان و سعادت در جهان

چون لياقت خواهد و شور و توان *** تا كند جان را مهيّا بهر آن

هيچ و اجباري ندارد بر كسان *** تا روند راه خداي مهربان

چون كه لا اكراه في الدينش چنان *** در نورديده زمين و آسمان

ص: 58

داد فطرت داد دين است در نهان *** پس نما آن را فراگیر و عيان

بي نياز است ذات حق در دو جهان *** از عبادتهاي دست و هم زبان

گر روي راه رسول(ص) با صد توان *** لطف حق با تو شود بي هر گمان

چون كه توفيق خداي لا مكان *** بهر خوبان است عزيزم نه بدان

بي گمان توفيق حق چون ارمغان *** هديه مولا بود در هر زمان

پس اگر خواهي شوي اهل جنان *** تابع قرآن و عترت شو چنان

هر كه را راهي رود در غير آن *** ظلم وافر كرده بر روح و روان

پس عزيزم قدر خود را خوب بدان *** چون تويي والاتر از هفت آسمان

در رأس همه عوامل بصیرت و آگاهی انسان، هدایت های الهی است که از طریق وحی بر پیامبران به مارسیده است لذا قرآن کریم خود و کتب آسمانی را

ص: 59

مایه بصیرت معرفی می کند: قَدْ جَاءَکم بَصَائِرُ مِن رَبِّکمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِی فَعَلَیهِا (1)

آیاتالهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست البته از طرف خدا آمد پس هر کس بصیرت یافت خود به سعادت رسید و هر کس کور بماند خود در زیان افتاد. هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکمْ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ(2)این (آیات قرآن) که از جانب پروردگارتان آمده مایه بصیرت شماست و هدایت و رحمت برای گروهی است که ایمان آورند. هذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدی وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یوقِنُونَ(3) این (قرآن) برای عموم مردم مایه بصیرت بسیار و برای اهل یقین موجب هدایت و رحمت پروردگار است.

از طرفی بنابر نظر قرآِن همه افراد بشر بصورت عام و بالفعل، قابلیت آن را دارند که اهل بصیرت شوند و این قوه و استعداد در نهاد آنها به ودیعه نهاده شده است. هرکسی یا در دنیا و با شناخت و معرفت و یا با مرگ در نهایت اهل بصیرت خواهد شد. با این تفاوت که اهل بصیرت در اصطلاح خاص، تنها کسانی هستند که پیش از مرگ اهل بصیرت می شوند. و بطور عام مرگ موجب می شود تا پرده ها که بر چشم انسان است(4)

برداشته شود و آدمی حقیقت و باطن هر چیزی را چنان که هست ببیند.(5) در قیامت نیز هر کسی با جلال و جمال خداوند دیدار

ص: 60


1- انعام: 103 و 104
2- اعراف: 203
3- جاثیه: 20
4- بقره آیه 7
5- ق آیه 22

می کند و فراتر از حقایق چیزها به حقیقهًْ الحقایق یعنی باطن و کنه هر حقیقی که خداوند است می رسد و آن را ادراک می کند. این همان زمانی است که خداوند می فرماید: لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ امروز از آن کیست؟ و چون هیچ کسی نیست تا پاسخ گوید، خود می گوید: از آن خداوند یگانه قهار است. در آن زمان است که خداوند به حقیقت یگانه خود بر هستی، تجلی می کند و همه چیز در حقیقت او، محو و فانی می شود. از طرفی بصورت خاص قرآنمایه بصیرت و باز شدن چشم دل است. (... قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَایوحَی إِلَی مِن رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِن رَبِّکمْ...)(1) (هذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ...) که در اینجا هذا اشاره به قرآن است.(2)

قرآن کریم نور هدایتی است که انسان را از سراشیبی های مهلک نجات می دهد و او را در تردیدهای بین حق و باطل کمک می نماید. ششمین پیشوای شیعیان ، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرمایند :« إن الله تبارک و تعالی انزل القرآن تبیان کل شی» (اصول کافی) طبق این بیان، قرآن برای روشنگری نازل شده است.

آری قرآن کریم خود نور است و برای نورانی کردن دل انسان و بینایی و بصیرت آن تأثیر بسیار شگرفی دارد. امام علی علیه السلام در فراگیری قرآن به این نکته اشاره می فرماید: تَعَلَّمُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ رَبیعُ القُلُوبِ وَاستَشفُوا بِنُورِهِ فَاِنَّهُ شِفاءُ

ص: 61


1- اعراف: 203
2- جاثیه: 20

الصُّدُور(1) قرآن را فراگیرید که بهار قلب ها است و از نورش درمان بگیرید که درمان درد سینه هاست.

امام حسن مجتبی علیه السلام درباره بصیرت افزایی قرآن می فرماید: به راستی که در این قرآن، چراغ های روشنایی بخش و شفای سینه هاست. پس، جلادهنده باید که به نور آن (دیده دل خویش را) جلا دهد و قلبش را بدان صفت لگام زند، زیرا که فکرکردن (در قرآن) مایه حیات دل شخص بصیر است، همچنان که آدمی در تاریکی ها، با کمک نور راه خود را می پیماید.(2) و پیامبرصلی الله وعلیه وآله از خداوند طلب بصیرت به وسیله قرآن می نماید: ... اَللَّهُمَّ نُوِّر بِکتابِک بَصَری وَاشرَح بِهِ صَدرِی وَ فَرِّح بِهِ قَلْبِی وَاطلِقْ بِهِ لِسانِیوَاستَعْمِلْ بِهِ بَدَنی وَ قَوِّنِی عَلی ذَلک، فَاِنَّهُ لاَحَولَ وَلاَ قُوَّةَ اِلّا بِک(3) بار خدایا! دیده بصیرت مرا به کتابت روشن نما و به وسیله آن سینه ام را فراخ گردان و دلم را با آن شاد ساز و زبانم را به آن باز و گویا کن، بدنم را در راه آن به کار گیر و در این زمینه نیرویم بخش؛ زیرا که هیچ حرکت و قدرتی جز به وسیله تو نیست.

و در دعایی که آن حضرت به امام علی علیه السلام تعلیم می دهد نیز به بصیرت افزایی قرآن اشاره شده است. بار خدایا! به وسیله کتابت دیده بصیرت

ص: 62


1- به نقل از غررالحکم، ج 1، ص 353
2- میزان الحکمه، ج 10، ص 4810، ح 16438
3- همان، ص 4816، ح 16477

مرا روشن گردان و سینه ام را فراخ ساز و زبانم را باز و گویا کن و پیکرم را در راه آن به کار گیر و در این باره با قرآن نیرویم بخش و بر آن کمکم فرما، که در این زمینه جز تو کسی کمک نکند.(1) پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز می فرمایند :" فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن."(کافی) ؛ هرگاه فتنه ها مانند شب تاریک بر شما پوشیده شد، پس بر شما باد کمک گرفتن از قرآن. مع الوصف:

تا توانی ای عزیز قرآن بخوان *** راه قرآن را مسیر جان بدان

چون كه قرآن در قلوب دلبران *** بوده برتر از حدیث دیگران

مثل گنجی پر ز درّهاي گران *** آمده سوی تو چون آتش فشان(2)

گر تدبّر تو کنی در بطن آن *** می كند غوغا درون جسم و جان

فیض آن را هر که در حدّ توان *** مي برد در سینه هر پير و جوان

ص: 63


1- همان، ص 4816، ح 16476
2- همچو گنجی از تلاوت­های ناب *** آمده سوی تو چون درّی گران

نافع روح و روان است در جهان *** داد خاموش درون است بي گمان

گشته نازل دفعتا در یک زمان *** بر وجود خاتم پیغمبران

در شب قدری که تقدیر جهان *** می شود روشن برای هر روان

یا که تدریجی شده نازل همان *** لحظه لحظه فیض آن گشته روان

گر که می خواهی شوی آرامه جان *** روز و شب قرآن بخوان در هر مکان

انس با قرآن کند روح را چنان *** شاد و آرام در زمین و آسمان

گنج و در گنج است پیام آن بدان *** دور و گرداند تو را از هر فغان

منبع فیض عظیم است و کلان *** می برد هر آن تو را تا کهکشان

هر چه تو خواهی چو یار مهربان *** می کند آن را مهیّا و عیان

ص: 64

آنچه آری ذرّه ذرّه بر زبان *** فیض خالق بوده در لفظ و بیان

رمز و راز آفرینش در جهان *** جمع در قرآن احمد چون اذان

راه حق را می کند بر مومنان *** راحت و آسان و هم امن و امان

معجزه ی بي بديل خاوران *** بوده قرآن با هزار و يك نشان

آیه آیه بهر تو چون ارمغان *** لطف حق باشد بدون هر خزان

می کند هر دم هدایت روح و جان *** در مسیر فطرت و خواست روان

آن كه بوده خود شفابخش نهان *** مي رهاند جان و دل از شوكران

عترت احمد(ص) بود همراه آن *** تا رسي بر حوض كوثر در جنان

اين حقير گويد كه قدر آن بدان *** چون تو را بالا برد تا بي کران

ص: 65

آری ای عزیز، روشنگری قرآن به اندازه ای است که بین حق و باطل ، مرزی ایجاد میکند و نمی گذارد تا انسان مؤمن به خطا کشیده شود. «و اذا قرأت القرآن جعلنا بینک و بین الذی لا یؤمنون بالآخرة حجاباً مستوراً»(1)لذا تمام افراد ، به خصوص انسان های مؤمن در پناه چنین دژ محکمی که راه را از چاه نشان می دهد ، به آگاهی و بصیرت نائل می آیند. آیات قرآن مایه بصیرت و هدایت و رجهت است؛ "بصائر من ربکم و هدیً و رحمتهٌ لقوم یؤمنون"(2)آيه 89 سوره نحل: وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَيٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً... قرآن را بهترین عامل بصیرت می داند : و ما بر تو این قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت هر چیزی را روشن کند. هدایت و رحمت است. د راین آیه شریف نکاتی که حائز اهمیت است: 1_ قرآن روشن گر است به این معنی که شک و تردید را ازمیان بر می دارد.2_ جامع است برای هر مطالبی چه دنیوی و چه اخروی. چه مادی و چه معنوی.3_ عامل هدایت است. برای کسانی که خواهان هدایت هستند. 4_ رحمت است از سوی پرودگار چرا که اگر لطف ربانی نباشد هدایت و بصیرتی اتفاق نمی افتد. در هر حال نکته قابل تأمل اینجاست که ما از قرآن دوریم . اگر به قرآن روی آوریم آن زمان است که تاریکی های عالم تبدیل به روشنائی می شود. در این راستا نظر جنابعالی به موارد زیر معطوف می گردد:

ص: 66


1- اسراء 45
2- اعراف 203

1. آیات و نشانه های خدا: آیات الهى در زمین و انسان (آفاقى و انفسى)، از عوامل بصیرت می­باشد: و در زمین آیاتی برای جویندگان یقین است* و در وجود خود شما (نیزآیاتی است)؛ آیا نمی بینید؟!(1)(وَفِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ × وَفِی أَنفُسِکمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ)(2)آیات الهی در زمین و آسمان، مایه بصیرت است. (أَفَلَمْ ینظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کیفَ بَنَینَاهَا وَزَینَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ × وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَینَا فِیهَا رَوَاسِی وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِن کلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ × تَبْصِرَةً وَذِکرَی لِکلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ)(3) آیات الهی که نشان و دلیل وجود و قدرت خداوند است به دو گونه می باشد:

الف - آیات طبیعی: خداوند در آیات متعدد قرآن از آفرینش شب و روز، خورشید و ماه و ستارگان و آمد و شد پیاپی آنها و دریاها و صحراها و موجودات جاندار و غیر جاندار به عنوان آیات و نشانه های وجود خود نام برده و به تفکر و تدبر در آنها دعوت می کند. به عنوان نمونه در آغاز سوره قاف (ق) در پاسخ کسانی که پیامبران الهی را انکار می کنند و از زنده شدن مردگان در روز قیامت اظهار تعجب می کنند و آن حقیقت را تکذیب می کنند می فرماید: »آیا منکران حق، آسمان را بر فراز خود نمی نگرند که ما چگونه بنای محکمی اساس نهاده ایم و آن را به زیور ستارگان آراسته ایم و هیچ شکافی و خللی در آن راه ندارد، و زمین

ص: 67


1- آیه 201 سوره مباركه اعراف
2- ذاریات: 20 - 21
3- ق: 6، 7، 8

را نمی نگرند که آن را بگستردیم و در آن کوههای استوار بیفکندیم و هر نوع گیاه با حسن و تراوت در آن برویاندیم، این دلایل قدرت در آسمان و زمین موجب بصیرت و تذکر برای هر بنده ای است که به توبه از گناه غفلت رو به درگاه خدا آورد.»(1)

ب - آیات آفاقی: خداوند در مقابل آن دسته از انسانهایی که در آیات الهی در طبیعت تدبر نکرده و به وجود خدا و قدرت او پی نبرده و در نتیجه پیامبران الهی را انکار کرده اندبرای بیدار کردن و آگاه کردن آنها به پیامبران خود معجزاتی داد که از توان سایر انسانها خارج بود و این معجزات را آیاتی بر و جود خود قرار داد تا منکران او ایمان آورند و راه سعادت و بندگی او در پیش گیرند. علاوه بر آن برخی حوادث غیر طبیعی برای بندگان خاص خود مثل اصحاب کهف را نیز آیات بصیرت بخش خود قرار داد. مثلاً در سوره نمل پس از آنکه حضرت موسی را به معجزه عصای خویش و دست درخشانش آگاه می کند می فرماید این دو در زمره معجزات نه گانه ای است که تو با آنها به سوی فرعون و قومش فرستاده می شوی؛ زیرا آنان قومی فاسق و طغیانگرند و می افزاید: »چون آیات بصیرت بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحری است آشکار.« بنابراین تدبر در آیات خاص الهی که در زندگی پیامبران، امامان و بندگان خاص خدا رخ داده مایه روشنی قلب و دل انسان و بصیرت اوست.(2)

ص: 68


1- ق: آیات 6 - 8
2- نمل: آیه 13

2. دوراندیشی و آخرت نگرى : از دیگر اموری که موجب بصیرت یافتن انسان می شود آینده نگری و تدبیر در مسائل و جریانات می باشد حضرت علی علیه السلام فرموده اند :مَنِ اسْتَقْبَلَ الْأُمُورَ أَبْصَرَ(1)هرکه از قبل پیش بینی کند و به پیشواز کارها برود (نسبت به امور دور اندیشی کند) بینا گردد.

همچنین آخرت اندیشى، سبب پيدايش بصیرت در انسان می­شود چنانچه در آیات 45 و 46 از سوره مباركه ص می­فرماید: و به خاطر بیاور بندگان ما... را، صاحبان دستها(ی نیرومند) و چشمها(ی بینا)!* ما آنها را با خلوص ویژه ای خالص كردیم و آن یادآوری سرای آخرت بود! آری آخرت اندیشی و دنیاگریزی سبب پیدایش بصیرت می شود. (واذکر عبدنا... اولی الایدی و الابصار) (انا اخلصنهم بخالصه ذکری الدار) (علت این برداشت بر اساس آن است که جمله (انااخلصنهم...) علت اوصاف و ویژگی هایی باشد که برای پیامبران ذکر شده که از جمله آنها (اولی الابصار) است. آری ای عزیز:

در و دیوار و کوه و دشت و صحرا *** زمان لح ها امروز و فردا

همه گویند ز جان با بانگ و فریاد *** خدایی شو بشر تا گردی دریا

ص: 69


1- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 57

اگر خواهی شوی آرام و هم شاد *** برو راه رسول وراه ومولا

درونت این بخواهد با دو صد داد *** نما آن را تو حاصل تا به بالا

بگو از یک ز دهها تا به هفتاد *** به دنیا و درون بی هر نوع پروا

ز خاک من بساز نی ای چو فولاد *** که با آن من زنم آهنگ عقبا

کنم با معرفت من از خدا یاد *** همان یادی که کرده جانم اقنا

روم با آن عزیزم مثل فرهاد *** به سوی شیرینم با سوز و گرما

تمام داد من داد است و بیداد *** برای آخرت شو تو محیّا

حقیر گوید درون را کن چو شمشاد *** همیشه سبز و باش در دار دنیا

3. امدادهاى خدا: امدادهاى الهى مثل پیروزى مسلمانان در غزوه بدر، از عوامل عبرت و بصیرت می­باشد: در دو گروهی كه (در میدان جنگ بدر) با هم

ص: 70

رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یك گروه، در راه خدا نبرد می كرد؛ و جمع دیگری كه كافر بود... در این، عبرتی است برای بینایان (اهل بصیرت)!(1) یک تجربه در جلو چشم صدها نفر واقع می شود، ولی آیا همه آنها به یک نحو از آن تجربه استفاده می کنند؟ البته نه. استفاده هرکدام بستگی دارد به دو چیز: یکی میزان عقل و علم و هوش و ذکاوت هرکدام از آنها، و دیگری میزان صفا و خلوص نیت و طهارت و پاکی روح آنها. قرآن کریم می فرماید: کسانی که در راه ما (یعنی در راه رسیدن به حقیقت و خیر و سعادت) مجاهده کنند و از روی صدق گام بردارند، ما از روی عنایت و لطف عمیمی که داریم به هر مستعدی به اندازه استعدادش فیض و رحمت می رسانیم، او را هدایت و راهنمایی می کنیم، به او روشنی و بصیرت می دهیم که بهتر ببیند و بهتر درک کند و بهتر قضاوت کند. در آیه دیگر می فرماید:

آیا آن کس که روحی مرده داشت و ما او را زنده ساختیم و نوری به او دادیم که با آن نور در میان مردم حرکت کند و معاشرت نماید، با آن نور با مردم برخورد کند، با آن نور روابط اجتماعی خود را با دیگران تحت نظر بگیرد، آیا اینچنین آدم روشن با آن کسی که عناد و لجاج و سایر صفات رذیله او را تیره و تاریک کرده است و در تاریکی گام بر می دارد، در میان شک و حیرت و تردید و اضطراب گرفتار است و راه بیرون شدن را نمی داند، آیا این دو نفر مساوی با یکدیگرند؟.

ص: 71


1- آیه 13 سوره مباركه آل عمران

این است که بزرگان و پیشوایان دین و اخلاق گفته اند تا انسان روشن بین نباشد، راه سعادت خویش را پیدا نمی کند و تا دودهای آتش حسد و کینه و خودپرستی و تکبر و دیوصفتی و سایر صفات رذیله را از بین نبرد، نورافکن عقلش نمی تواند راه را بر او روشن کند.(1)

4. عبرت گیری:

زمین و آسمان لبریز حکمت *** جهان سرشار ازاشکال عبرت

عجب از بی خبرهای زمینی *** که خوابیدند و رفتند سوی غفلت

اگر کسی بطور دائم از آنچه که پیراموش می گذرد و یا در گذشته به وقوع پیوسته به دیده عبرت نگاه کند به راحتی می تواند به نتیجه جریانات واقف شده و با بصیرتی که پیدا می کند از گرفتار شدن از هلاکت نجات پیدا کند.

کسی جز حوادث ندارد ندا *** بجان گیر و عبرت نما در خفا

چو عبرت بود مرکبی ره گشا *** ز فطرت دهد دین و دنیا به ما

حوادث تاریخی آثار گذشتگان اگر به چشم عبرت گیری مورد مطالعه قرار گیرد؛ سبب بصیرت و بینایی انسان می گردد. چون گاهی حوادث همگون و مشابه در دوران های مختلف پیش می آید که دانستن حوادث گذشته موجب بصیرت انسان می گردد؛ تا انسان از تکرار آنها خودداری کند؛ یا عملی شایسته و بایسته

ص: 72


1- کتاب حکمت ها و اندرزها، جلد 1، ص 153-149

در مقابل آن انجام دهد. امام علی علیه السلام در این باره در چند سخن می فرماید: اَوَلَیسَ لَکمْ فِی آثارِ الاَوَّلینَ وَ فِی آبائکمُ المَاضِینَ، مُعْتَبِرٌ وَ بَصیرةٌ اِنْ کنْتُمْ تَعْقِلُونَ(1) آیا در آثارهای به جای مانده و در پدران گذشته تان عبرت و بصیرتی نیست؛ اگر تعقل نمایید. بِالاِستبصارِ یحصُلُ الاِعتبارُ(2) با بصیرت است که عبرت آموختن حاصل می شود. دَوامُ الاِعْتِبَارِ یؤَدّی اِلی الاِستِبصارِ وَ یثمِرُ الازدِجارَ(3) عبرت گرفتن مداوم به بصیرت می انجامد و خویشتنداری - از گناه و خطا - درپی می آورد. فِی کُلِّ اعْتِبَارٍ اسْتِبْصَارٌ (4)در هر عبرت گرفتنى بصیرتی است. رَحِمَ اللَّهُ امرَءاً تَفَکرَ فاعتَبَرَ واعتَبَرَ فَاَبْصَرَ(5) رحمت خدا بر آن انسانی که بیندیشد و عبرت گیرد، و عبرت گیرد و بینا شود.آری:

زمين و سماء سر به سر حكمت است *** درون جهان پا به پا عبرت است

عجيب است كه انسان در اين ماجرا *** چرادرتب وتاب صدغفلت است

5. مطالعه در احوال پیشینیان، انبیا و كتابهای آسمانی : قرآن کریم در سوره حج پس از آنکه از اقوام پیامبران قبل از پیامبر اسلام به عنوان کسانی نام

ص: 73


1- بحارالانوار، چاپ ایران، ج 89، ص 238
2- میزان الحکمه، ج 7، ص 3436، ح 11734
3- همان، ح 11777
4- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 472 شرح غررالحکم، آمدی، تنظیم سیدجلال الدین محدث، دانشگاه تهران، ج 4، ص 22؛ میزان الحکمه، ج 7، ص 3436، ح 11779
5- همان، ص 3444، ح 11777

می برد که پیامبر خود را تکذیب کردند به عاقبت شوم اقوام گذشته اشاره می کند؛ که در حالی که مشغول گناه بودند گرفتار عذاب الهی شدند و خانه ها بر سرشان ویران گشت سپس می فرماید: "افلم یسیروا فی الارض...." آیا این کافران (اشاره به اقوام پیامبران گذشته) در روی زمین سیر نمی کنند تا دلهایشان بینش هوش بصیرت)یابد که این کافران را چشم سر گرچه کور نیست لیکن چشم باطن و دیده دلهایشان کور است.

محتوای كتابهای آسمانی مانند قرآن و تورات، مايه درك عميق و بصیرت مردم است: ...بگو: من تنها از چیزی پیروی می كنم كه بر من وحی می شود؛ این وسیله بینایی از طرف پروردگارتان است...(1) و ما به موسی كتاب آسمانی دادیم بعد از آنكه اقوام قرون نخستین را هلاك نمودیم؛ كتابی كه برای مردم بصیرت آفرین بود... (2)پیامبران الهی به طور عام و پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله به طور خاص موجب بصیرت انسان ها می باشند. هر کس به آنها ایمان و راه و سنت آنها را در زندگی خویش به کار گیرد، بینا و دانا می گردد. امام علی علیه السلام یکی از ویژگی های پیامبرصلی الله وعلیه وآله را آگاهی و بصیرت بخشی به انسان برمی شمارد: فَهُوَ اِمامُ مَنِ اتَّقَی وَ بَصِیرَةُ مَنِ اهتَدَی(3) پس او -پیامبرصلی الله وعلیه وآله - پیشوای کسی است که تقوا پیشه کند و بصیرت

ص: 74


1- آیه 203 سوره مباركه اعراف
2- آیه 43 سوره مباركه قصص
3- بحارالانوار، علامه مجلسی، دوم، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1397 ق، ج 16، ص 379

بخش کسی است که هدایت یابد. امام محمد باقر علیه السلام در وصف علماء ربانی می فرماید: "عالم مانند کسی است که به همراه خود شمعی دارد که بوسیله آن ظلمت جهل و حیرت از بین می رود و هر کس که به نور آن روشنی یافت پس از حیرت خارج شده و از جهل نجات می یابد."(1)

و در زیارت پیامبر اعظم صلی الله وعلیه وآله می خوانیم: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی استَنْقَذَنا بِک مِنَ الهَلَکةِ وَ هَدانا بِک مِنَ الضَّلالَةِ وَ نَوَّرَنا بِک مِنَ الظُّلْمَةِ(2) حمد خدا را که ما را به وسیله تو از هلاکت نجات داد و از گمراهی به وسیله تو هدایت کرد و از تاریکی به وسیله تو نورانینمود. و نیز در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است کسی که به همه انبیای گذشته و کتاب های آنها و به پیامبر اسلام ایمان داشته باشد، دارای بصیرتی کامل در همه اوقات است؛ ولی کسی که به انبیای گذشته ایمان داشته باشد ولی به پیامبر اسلام ایمان ندارد و یا به پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله ایمان دارد ولی به انبیای گذشته ایمان ندارد صاحب بصیرتی کامل نمی باشد.(3)در هر حال ای عزیز بزرگوار، قرآن کریم در شش مورد با لفظ »سیروا فی الارض فانظروا« امر به سیر و گردش در زمین می کند و در هفت مورد با لفظ »افلم یسیروا فی الارض« کافران و گناهکاران را نسبت به اینکه احوال گذشتگان و دیگر انسانها را مطالعه نکردند و

ص: 75


1- الإحتجاج على أهل اللجاج ج 1 ص17
2- همان، چاپ بیروت، ج 100، ص 184
3- همان، ج 40، ص 283

عبرت نگرفتند سرزنش و توبیخ می کند. بنابراین یکی از عوامل کسب بصیرت سیر و گردش در زمین و مطالعه احوال گذشتگان از خوب و بد است که عاقبت آنها چه شد و کدامیک عزیزتر و سعادتمند بودند.

6. خرد ورزى و تجزیه و تحلیل مسائل: از دیگر اموری که انسان را به بصیرت سوق می دهد خرد ورزی و تجزیه و تحلیل جریانات سیاسی و اجتماعی می باشد. آیات متعددی بر خردورزی تاکید داشته و روایات مختلفی بر اهمیت ارتباط آن با بصیرت وجود دارد از جمله اینکه علی علیه السلام می فرماید: أَفْکِرْ تَسْتَبْصِرْ. فکر کن تا بصیرت یابی. لَا بَصِیرَةَ لِمَنْ لَا فِکْرَ لَهُ. نیست بصیرتى از براى کسى که نباشد فکرى از براى او.(1) البته برای رسیدن به تحلیل صحیح نسبت به جریانات بخصوص جریانات سیاسی باید مواد اصلی آن که اخبار صحیح می باشد را از مجاری صحیح کسب نموده سپس نسبت به آنها فکر و تجزیه و تحلیل نمود. کسى که هر خبر یا مطلبى را مى شنود، فوراً نمی پذیرد، بلکه پیرامون آن مى اندیشد و آن را از صافى عقل و اندیشه اش مى گذراند، بصیرت و بینایى مى یابد، چنان که آینده نگرى و بهکارگیرى خرد در فرجام امور باعث بصیرت و بینایى مى گردد. توضیحات بیشتر در عامل تعقل و تشخیص درست ارائه خواهد شد.

7. نور حق: بصیرت وابسته به نور حق است. همان گونه که با نور ظاهری چون خورشید، ماه و چراغ، چشم ظاهری می تواند ببیند با نور حق چشم باطنی

ص: 76


1- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 57

انسان می تواند به حقایق امور پی ببرد. امام سجادعلیه السلام به خدا عرض می کند: وَ بِنُورِک اِهْتَدَینا(1) ای خدا به نور خودت ما را هدایت فرمودی. و پیامبر اسلام از خدا طلب چنین نوری برای قلب و سایر اعضا و جوارحش می نماید تا سراپای وجودش نور گردد و به حقایق پی ببرد:

اللّهمَّ اجْعَل لِی نُوراً فِی قَلبِی وَ نُوراً فِی سَمْعِی وَ نُوراً فِی بَصَرِی وَ نُوراً فِی لَحمِی وَ نُوراً فِی دَمِی وَ نُوراً فِی عِظامِی وَ نُورَاً مِنْ بَینَ یدَی وَ نُورَاً فِی خَلْفِی وَ نُورَاً عَنْ یمینی وَ نُورَاً عَنْ شِمالِی وَ نُورَاً مِنْ فَوقِی وَ نُورَاً مِنْ تَحْتِی. اَللَّهُمَّ زِدْنِی نُورَاً وَ اَعْطِنی نُورَاً وَاجْعَلِنی نُورَاً بِحَقِّ حَقِّک یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(2) خدایا در قلب، گوش، چشم، گوشت، خون، استخوان و پیش و پس و راست و چپ و بالا و پایین من نور قرار بده! نور مرا زیاد فرما و به من نور عطا کن و مرا نور بگردان به حق خودت ای رحم کننده ترین رحم کنندگان.

بدون دیده باطن که از نور حق تجلی می گیرد، دیده ظاهر کارساز نیست و سودی برای هدایت فرد ندارد. گرچه به ظاهر همه چیز را می بیند ولی این دیدن، ثمربخش نخواهد بود، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: نَظَرُ البَصَرِ لاَیجْری اِذَا عُمِیتْ البَصیرَةُ(3) هرگاه دیده بصیرت کور باشد نگاه

ص: 77


1- مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای ابوحمزه ثمالی
2- جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 580
3- میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، درم، انتشارات مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، قم، 1379، ج 2، ص 504، ح 1730، به نقل از غررالحکم، ص 9972

چشم سودی ندهد. کسی که بصیرت ندارد، داوری وینیز درست نمی باشد. آن حضرت می فرماید: فَاقِدُ البَصَرِ فَاسِدُ النَّظَرِ(1) آن کس که بصیرت و بینش را از دست دهد، نظرش هم نادرست و بی ارزش است.

با پرتوافکنی نور حق، که همان عنایت الهی است انسان به بصیرت می رسد و به حقایق امور پی می برد. پس نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده برای آن است که مورد عنایت حق قرار بگیرند و نور حق بر دل و جانشان پرتوافکن گردد. اگر انسان به این مرحله برسد که نور حق در قلبش تجلی کند سراسر وجودش نور می گردد و با آن از حیرت و سرگردانی بِدَر می آید و حتی دیگران را از حیرت و سرگردانی نجات می دهد و هدایت می نماید. در زیارت امام زمان(عج) آمده است: السَّلامُ عَلَیک یا نُوراللَّهِ الَّذی یهْتَدی بِهِ المُهْتَدونَ وَ یفَرِّجُ بِهِ عَنِ المُؤمِنینَ(2) سلام بر تو ای نور خدا که به این نور اهل هدایت به حق هدایت می شوند و با این نور گشایش (از مشکلات) برای مؤمنان حاصل می شود.آری ای عزیز بزرگوار باید چشمها را با آب معرفت شست تا با بصیرت حقایق عالم وجود را ببیند. مع الوصف:

ص: 78


1- میزان الحکمه، ج 2، ص 504، ح 1731
2- مفاتیح الجنان، زیارت روز جمعه امام زمان

چشم دل را شستشو و ديده را خوب وا نما(1)

بي شك آنچه بوده اندر عالم و هم ماسوا *** داد خاموش درون است و همي خواند ترا

در چه حالي ای عزیز و تو چرا گشتي رها *** از هر آنچه بوده با روح و روانت آشنا

گر كه داني از گجا گشتی پدید در اين فضا *** يا كه داني تا كجاها مي روي در آن سرا

بهر چه گشتی پدید در اين ديار پر بلا *** يا چرا بايد روي از اين جهان بي وفا

لحظه و آني نمي گشتي رها از ناخدا *** تا رسي در اوج و با عزّت زني او را صدا(2)

گر سعادت خواهي و آرامشي در هر كجا *** راه فطرت را برو با حجّتين تا ماورا

حجّت باطن همان عقل است درون جان ما *** حجّت ظاهر بود حرف تمام انبيا

پس حقير گويد عزيزم در سراي پر خطا *** راز خوشبختي همين است كه روي راه هدا(3)

ب- تفکر و درک عمیق دین:

ص: 79


1- *** تا كه بيني جان چه مي فهمد ز اسرار خدا چشم دل را شستشو ده، دیده را روشن نما
2- تا کنی در اوج عزت ناخدایت را صدا
3- راز خوشبختي بیابی در طی راه هدا

یکی از روش های اساسی در ایجاد بصیرت دینی ، درک و فهم عمیق گزاره های دینی است. تفکر به عنوان یکی از ویژگیهای خاص و امتیازات انسان نسبت به سایر موجودات ابزاری است جهت درک و تحلیل مسائل. انسان با رجوع به حافظه خود تجربیات، آموخته ها و درک خود از موقعیت مسائل را با هم مقایسه، تحلیل و نتیجه گیری می کند. خداوند این استعداد و ظرفیت را برای همین در انسان نهاده است تا انسان با مراجعه و بهره مندی از آن درک صحیحی از مسائل اطراف خود پیدا کند و متناسب با آن تصمیم گیری و عمل نماید. بنابراین خداوند در قرآن کریم صاحبان عقل و خرد را که از پدیده های اطراف خود عبرت می گیرند و در نتیجه نسبت به مسائل آگاه و بینا می گردند اولی الابصار نامیده است. وَاللّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَن یشَاءُ إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَةً لأُولِی الْأَبْصَارِ(1)یقَلِّبُ اللَّهُ الَّیلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَةً لِأُوْلِی الْأَبْصَارِ(2)فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ(3)

به کار بردن لفظ »اولی الابصار« (صاحبان خرد) برای کسانی که در پدیده ها دقت و تأمل و تدبر می کنند و از آن عبرت می گیرند نشان از تلازم تفکر با بصیرت دارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: »فان التفکر حیاه القلب البصیر کما یمشی المستنیر فی الظلمات بالنور« تفکر روشنی بخش انسان

ص: 80


1- آل عمران: 13
2- نور: 44
3- حشر: 2

صاحب بصیرت است همانگونه که نور راه تاریک را بر راه رونده روشن می کند.(1) البته همیشه در طول تاریخ کسانی بوده اند که به واسطه نداشتن تفکر و اندیشه درست و نیز عدم فهم و درک عمیق از دین و اکتفا به ظواهر دین ، در ظلمات جهل قرار گرفته اند. بسیاری از ایسم ها و فرقه های به وجود آمده در بستر تاریخ ، از همین بی بصیرتی ها و نداشتن فهم عمیق دینی ناشی شده است که گروه ضاله مارقین یا همان خوارج از این فرقه ها هستند. امام رضا (علیه السلام) می فرمایند :"تفقهوا فی دین الله...فان الفقه مفتاح البصیرة ... و اسبب الی المنازل الرفیعة." (بحارالانوار) در دین به طور عمیق تأمل کنید ... چراکه درک و فهم عمیق، کلید ایجاد بصیرت و سبب رسیدن به پیشرفت های بزرگ است.

آری ای اهل عقل و خرد، راه دین و دینداری راهی است که با بصیرت و بینایی پیموده می شود و دعوت پیام آوران الهی بر مبنای بصیرت و بینایی بوده است و آنان هرگز مردم را به پیروی کورکورانه و اطاعت غیرحکیمانه فرا نخوانده اند. پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله نیز که خاتم پیام آوران است به دین داری و خداجویی با بصیرت تأکید داشت آن گاه که شخصی از آن حضرت پرسید، مردم را به چه چیز دعوت می کنی؟ فرمود: اَدْعُوا اِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی

ص: 81


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 170

(یوسف: 108)(1)من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم.

پیامبر اسلام با استناد به این آیه خط مشی خود و پیروانش را چنین ترسیم کرد که من همگان را به سوی خدای یکتا دعوت می کنم و این طریق را از روی تقلید و بی بصیرتی نمی پیمایم، بلکه از روی آگاهی و بصیرت، همه مردم جهان را به سوی این راه می خوانم. این سخن پیامبرصلی الله وعلیه وآله نشان می دهد که علاوه بر آن که رهبر دینی باید دارای بصیرت و بینایی کافی باشد، پیروان او نیز باید چنین باشند، تا بتوانند مردم را به سوی حق دعوت نمایند.

در جمله ای از دعای منقول از حضرت علی علیه السلام درخواست بصیرت در دین از خداوند شده است:اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیک صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ البَصِیرَةَ فی دِینِی(2) بار خدایا من از تو خواستارم به حق محمد و آل محمد بر خودت، بر محمد و آل محمد رحمت فرست و در چشمم نور و در دینم بصیرت قرار ده.

اگر کسی از بینش و بصیرت دینی برخوردار شد، همه حرکت ها و اقداماتش ارزشمند و ثمربخش خواهد شد و خود و کسانی که از او پیروی کنند به سر منزل مقصود خواهند رسید. از این رو حضرات معصومین علیه السلام با وجود آن که اهل بصیرت بودند از خداوند درخواست عمل و حرکت با بصیرت بیشتر را می

ص: 82


1- بحارالانوار، علامه مجلسی، دوم، مؤسسه وفاء، بیروت 1403 ق، ج 77، ص 147
2- مفاتیح الجنان، دعای تعقیب نماز صبح

نمودند تا هم خود و هم دیگران را بتوانند به مقصود و هدفی که خداوند آنها را برای آن آفریده نائل نمایند. امام حسین علیه السلام در قنوت نمازش چنین بصیرتی را درخواست می نماید: خدایا حرکتم را براساس بینایی و راهم را با هدایت و روش و طریقه ام را قرین رشد و تعالی قرار ده، تا مرا به مقصد نایل گردانی و دیگران را به وسیله من به مقصد برسانی و مرا در آنچه تو خواهان آنی و به جهت آن مراآفریده ای و بدان سوی پناه داده ای وارد نمایی.(1) آن حضرت در دعایی دیگر نیز از خداوند چنین طلب بصیرت می نماید: فَکنْ اَنْتَ النَّصیرَ لی حَتّی تَنصُرَنِی وَ تُبَصِّرَنی

خدایا تو یاریم کن تا پیروز گردم و بصیرت یابم.

نظام دینی، نظام مبتنی بر بینایی و بصیرت و دعوت آن، دعوت به بصیرت و حکمت است و هیچ چیز چون کوری و کوردلی آدمی را از حقیقت هستی دور نمی سازد و به گنداب بندگی غیرخدا نمی کشاند. از دیدگاه امام صادق علیه السلام شناخت و معرفت دینی دو نوع است؛ شناخت و معرفتی همراه با بصیرت و شناخت و معرفتی بدون بصیرت.

شناخت و معرفتی که با بصیرت باشد، شناخت باطنی و عمیق قلمداد شده و شناخت و معرفتی که بدون بصیرت باشد، شناخت و معرفت ظاهری دانسته شده است که با چنین شناختی به حق معرفت خدا و به ثواب و پاداش کسانی که معرفت با بصیرت دارند نمی توان رسید. اگر معرفت دینی با بصیرت کامل همراه

ص: 83


1- نهج الدعوات، سید ابن طاووس، چاپ سنگی، تهران 1330، ص 59

نباشد(1) ممکن است همان گونه که شخصی بدون بصیرت دین دار شده روزی هم دست از دین بردارد. بنابراین امام صادق علیه السلام از خداوند معرفت ثابت همراه با بصیرت را خواهان است: رَزَقَنَا اللَّهُ وَ اِیاک مَعْرِفَةً ثَابِتَةً عَلَی بَصِیرَةٍ(2) خداوند به ما و شما معرفت ثابت با بصیرت عنایت فرماید! امام سجادعلیه السلام نیز از خداوند می خواهد: اَللّهُمَّ اَعْطِنِی بَصِیرَةً فِی دِینک وَ فَهُمَاً فی حُکمِک! بار الها به من بصیرت در دینم و فهم در حکمت عطا فرما!این همان چیزی است که بشریت در جهان معاصر متاسفانه بیش از هر زمان دیگری از آن محروم است. مولف در اوایل دهه شصتاراده نموده که به حول و قوه الهی دهها جلد کتاب در مجموعه ای تحت عنوان" فریاد خاموش درون" در جهت خنثی سازی اندیشه های روانشناسان و فلاسفه معاصر و آراء تربیتی غرب که متاسفانه بر خلاف فطرت بشری و فریاد خاموش آدمی بوده و به نوعی با دین ستیزی و معنویت زدایی؛ مسیر انسانیت و رستگاری را به انحراف کشیده؛منتشر نماید. که به لطف الهی تا کنون حدود بیست جلد بصورت نظم و نثر منتشر شده است. در همین راستا توجه حضرتعالی به غزل زیر که مولف در پایان درس اندیشه های غرب در آراء تربیتی در مقطع دکترای تخصصی رشته فلسفه تعلیم و تربیت در نقد فلسفه غرب سروده و آن را بصورت کنفرانس برای سایر

ص: 84


1- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 24، ص 290
2- همان، ص 290 - 291

دانشجویان دکترا ارائه نموده؛ معطوف می گردد. در ضمن کنفرانس مزبور ضبط و فیلم آن موجود می باشد.

نقد اندیشه های غرب

با تو دارم این سخن در وصف روح با صد یقین *** در خصوص نقد افکاری که کرد شبهه به دین

از فلاسف تا به ایسم های قدیم و هم جدید *** هر کدام کردند بشر را دور از آن حق مبین

با خدا و بی خدا رفتند رهی دور از رحیل *** این همان بحران انسانی بود آن را ببین

واقعیت دون هر افراط و تفریطی قبیح *** ذات پاک آدمیست بر طبق قول آخرین

دان که انسان جانشین خالق است اندر زمین *** روح حق با جسم و جان وی همی گشته عجین

چون نفخت فیه من روحی چو یک رکن رکین *** می کند غوغا به پا و باقی است در ملک تین

آنچه موجود است در این عالم ز الطاف نعیم *** از برای رشد روح بوده چو مقیاسی وزین

این همان رمزیست که ایسم ها غافلند از درک *** چون نمی دانند که چون است و همی گویند چنین

معنویت پوچ و روح توام نبوده با جنین *** آدمی اصل است و دنیا بوده بر وی چون نگین

مادّه و دنیا و لذّتهای آن گشته اصیل *** از برای ایسم ها در غرب و شرق این زمین

ص: 85

هر گدام جزیی ز اوصاف بشر را مثل فیل *** گرده تعریفی ضعیف و گفته کن بر آن یقین

با تصورهای ناقص از بشر با صد دلیل *** هر کدام کردند درون را دور از آن داد جبین

یا شناخت جزیی و محدود ز ابعاد وسیع *** کرده گمره آدمی را از همان فکر برین

گر چه هر یک راه حق را گفته اند باشد همین *** با چنین فکری شود انسان فدای مکر و کین

لیبرال ومثل آن جان راکنند بی شک غمین *** چون نمی دانند که چون است راه حق و آن یمین

با ظرافت هر یک از ایسم ها ز عقل آدمی *** بهره ها بردند برای انحراف از اصل دین

عقل و علم آدمی رفته برون از اصل خویش *** چون شده صرف حواسی همچو چشم و انگبین

در نبات و ذات حیوانی ّ همه گشتند اسیر *** با وجودی که حواس آرد غم و حزنی حزین

بهر رشد مادیّ و حیوانی با عقل ظریف *** کرده اند افراط و ظلمی بی نظیر بر روح و دین

از فلاح و رستگاری و همان داد ضمیر *** گشته اند غافل و گویند حرف ما باشد همین

داد خاموش درون گوید رهایم کن ز ایسم *** تا کنم خنثی تمام ظلم آنها را چو مین

این همان راهیست که فطرت خواهد از تو ای عزیز *** گر گزینی غیر از آن را می شوی تو بدترین

فکر غرب و آن مکاتب داده اند جان را فریب *** کن حقایق را تو کشف گر چه روی تا عمق چین

ص: 86

دون هر گونه تعصب دان که فطرت بهر چیست *** تا کنی جان را مبرّا از همان فکر لعین

پس عزیزم کن عبور از مرز ایسم های فقیر *** تا که بینی دست خود را در همان حبل المتین

این حقیر گوید درون خواهد ز تو معنا و دین *** در مسیر فطرت و راهی که باشد برترین

ج- ولایتمداری و ولایت پذیری:

همان گونه که ایمان به انبیای الهی موجب نورانیت دل و بصیرت انسان می گردد ولایت پذیری نیز موجب بصیرت انسان می گردد. چون بسیاری از حقایق را نمی توان به راحتی درک کرد و به عمق آن پی برد ولی با اتصال به کسانی که دارای عقلی کامل و از علم و عصمت برخوردارند می توان حقایق را درک کرد و به آنها پی برد و در همه اوقات صاحب بصیرت گردید. امیرمؤمنان علی علیه السلام در پاسخ سؤال ابن کوّاء که پرسید: بصیر به شب و روز چه کسی است، فرمود: مردی که ایمان به پیامبران و اوصیای گذشته و به کتاب های آسمانی و انبیاء داشته باشد و به خدا و پیامبر او محمدصلی الله وعلیه وآله ایمان بیاورد و به ولایت من اقرار کند، پس صاحب بصیرت در شب و روز (گذشته و حال) گردیده است.(1) و در حدیثی دیگر آن حضرت می فرماید: من اَقَرَّ بِوِلایتِی فَقَد فَازَ وَ مَنْ اَنْکرَ وِلایتی فَقَدْ خَابَ وَ خَسَرَ وَ هَوَی فِی النّارِ وَ مَن دَخَلَ النَّار لَبِثَ أَحقَاباً(2) کسی که به ولایت من اقرار کند حقیقتاً رستگار شده است و کسی که

ص: 87


1- بحارالانوار، علامه مجلسی، دوم، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1397 ق، ج 10، ص 83 - 84
2- بحارالانوار، علامه مجلسی، دوم، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1397 ق، ج 10، ص 83 - 84

ولایت مرا انکار کند گمراه و زیان دیده و داخل آتش شده و کسی که داخل آتش شود در آنجا برای مدت طولانی خواهد ماند.

در دعای روز غدیرخم به بصیرت یافتن مؤمنان به دلیل پذیرش ولایت حضرت علی علیه السلام اشاره شده است: اَلحَمدُلِلّهِ الَّذی عَرَّفَنا فَضْلَ هَذَا الیوْمِ وَ بَصَّرَنَا حُرْمَتَهُ وَ کرَّمَنَا بِهِ(1)شکر خدا را که به ما قدر و منزلت این روز را شناساند و به احترامش به ما بصیرت بخشید و بدان گرامی مان داشت. لذا ای اهل ولایت:

تویی برتر دراین دنیای خلقت *** رها کن دیده ودل در شریعت

هر آنچه جان تو خواهد عزیزم *** شود حاصل در این راه و طریقت

بنابراین یکی از راه های رسیدن به بصیرت تمسک به ولایت اهل بیت علیه السلام است و هر کس به انوار پاک آنها مراجعه کند از تاریکی ها و ظلمت ها نجات می یابد و به بینایی و بیداری دست می یابد. شناخت ولی امر زمان در اسلام از چنان جایگاهی برخوردار است که بنا به فرموده رسول گرامی خدا صل الله علیه و آله اگر کسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد همانند کسی است که به مرگ جاهلیت قبل از اسلام مرده است.(2) لذا شناخت خود ولی امر

ص: 88


1- مفاتیح الجنان، دعای روز عید غدیر
2- بحار 23/ 94 الغدیر 10/ 360 اثبات الهداة 1/ 126 تفسیر ابی الفتوح 1/ 508 - الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى ص 108

مسلمین در این زمان راهکار اصلی و مهمی است که می تواند انسان را به بصیرت برساند. همانگونه که اشاره شد حضرت علی علیه السلام در سخنانی خطاب به دو تن از یاران خود در این باره می فرماید:«هیچ کس از شیعیان به بصیرت نمی رسند مگر اینکه با شناخت من بهنورانیت برسند پس هنگامی که مرا به این مقام شناختنند بطور تمام و کمال بصیرت یافته اند.»(1)

از طرفی ای اهل ولایت، همانطور که اشاره شد در زمان غیبت کبری امام زمان (عجل الله تعال فرجه)، مسلماً رهبری جامعه اسلامی بر اساس آنچه که در روایات ذکر شده است، در دست فقیه جامع الشرایطی است که سکان کشتی این حرکت الهی را به دست دارد. در کوران حوادث، آن را با درایتی معصوم گونه هدایت می نماید و از غرق شدن آن در میان اقیانوس فتنه ها جلوگیری می کند. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) درنامه­ای چنین فرموده اند :« و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علیهم.» (وسائل الشیعة) ؛ و در حوادثی که واقع می شود به راویان احادیث ما رجوع کنید که همانا آن ها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آن ها هستم.

همانگونه که ملاحظه می شود، در این توقیع شریف برای حوادث و فتنه های ایجاد شده در سطح جامعه ، مرجع خاصی لحاظ شده و آن اصل مترقی ولایت فقیه است. و عبارت است از فقیه تام الاختیاری که امور جامعه اسلامی را به دست می گیرد. مسلماً صرف مراجعه و شنیدن سخنان ولی فقیه بدون تبعیت

ص: 89


1- بحار الأنوار ج 26 ص 7

و فرمانبری ، نتیجه نخواهد داشت. پیامبر اسلام می فرمایند :« اسمعوا و اطیعوا لمن ولّاه الامر فانه نظام الاسلام.» (بحار الانوار) ؛ نسبت به ولی امر شنوا و فرمانبردار باشید ، چرا که اتحاد و انسجام نظام اسلامی در این امر است.

حماسه آفرینان عاشورا، بى هدف و كوركورانه به كربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند؛ هم نسبت به درستى و حقّانیت راه و رهبرشان، هم به اینكه وظیفه شان جهاد و یارى امام است.(1) عاشورا به ما مى آموزد كه در صحنه هاى زندگى، در پیروى­ها و حمایت­ها، دردوستى­ها و دشمنى­ها و موضعگیرى­ها، بر اساس شناخت عميق و بصیرت عمل كنيم و با یقین و اطمينان به درستى كار و حقّانيّت مسير و شناخت خودى و بيگانه و حق و باطل، گام در راه بگذاریم. یاران امام حسین علیه السلام نیز نمونه هایی والا از دست یافتگان به بصیرت و بیداردلی در حمایت از امام خویش بودند. امام صادق علیه السلام درباره بصیرت عمیق حضرت عباس علیه السلام می فرماید: کانَ عَمُّنَا العَبَّاسُ بْنُ عَلِی نَافِذَ البَصیرَةِ صُلْبَ الإِیمانِ؛ جَاهَدَ مَع أَبِی عَبْدِاللَّه علیه السلام وَ أَبْلَی بَلاَءً حَسَناً و مَضَی شَهِیداً(2) عموی ما عباس بن علی علیه السلام دارای بصیرتی عمیق و ایمانی راسخ بود؛ او در کنار ابی عبداللَّه علیه السلام جهاد نمود و از آزمایش نیکو بیرون آمد و به شهادت نایل گردید.

ص: 90


1- محدثى، جواد؛ پیامهای عاشورا، قم، انتشارات تحسین، چاپ دوم، تابستان 1381، ص255.
2- اعیان الشیعه، سیدمحسن امینی عاملی، دارالتصرف، بیروت، ج 7، ص 430

تعبیر »نافذ البصیره« شاخصه برجسته حضرت عباس علیه السلام است که به بینشی عمیق دست یافته بود و بر همه امور زندگی اش بصیرت حاکم بود. در زیارتنامه آن حضرت - که از امام صادق علیه السلام نقل شده - می خوانیم: گواهی می دهم که تو - در احیای دین - هیچ سستی و کوتاهی نکردی و در کار خود با بینایی و بیداردلی در اقتدا به صالحان و پیروی از پیامبران عمل نمودی و از جهان درگذشتی.(1)

آری بصیرت حضرت عباس علیه السلام بود که دوبار برایش امان نامه آوردند ولی حاضر نشد امام خویش را تنها بگذارد و خود جان سالم بِدَر ببرد. زندگی و مرگ آن حضرت پرچمی است فرا راه آنان که می خواهند براساس بصیرت و بینایی و بیداردلی زندگی کنند، حرکت نمایند و مرگی شایسته و عزتمند داشته باشند.

آری حامیان حریم ولایت کسانی هستند که حمایت و یاری آنها از خدا و رسولش و ولی امر با بصیرت و بینایی تمام است چنان که حضرت علی علیه السلام در توصیف رزمندگاناسلام می فرماید: حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلی اَسْیافِهِمْ(2) بصیرت های خویش را به شمشیرهایشان سوار کردند.

با عنایت به آنچه گذشت در شرایط فعلی ولایت فقیه و ولایتمداری دو عامل اساسی در پیشبرد جامعه اسلامی ایران است. دشمنان هم فهمیده اند که برای

ص: 91


1- مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس
2- بحارالانوار، ج 45، ص 87

براندازی نظام و تسلط بر کشورمان، رهبری را که در حرکت جامعه نقش اساسی دارد، مورد تهاجم قرار دهند. دشمنان سعی می کنند با سیاه جلوه دادن رهبری و خدشه دار نمودن وجهه این نقطه اساسی، در ولایتمداری مردم نیز خدشه وارد کنند. در چنین اوضاع و احوالی ، بر مردم ولایتمدار لازم است تا عمّار گونه ولایتمداری خود را ظاهر سازند تا خواب آشفته دشمنان این نظام تعبیر نشود.

امام رضا (علیه السلام) دلیل ایجاد اختلاف و فرو رفتن در فتنه ها در جامعه آن روز را دوری از امام و رهبر واقعی جامعه می داند و می فرماید :« و وقعوا ی احیرة اذ ترکوا الاماله عن بصیرة و زیّن لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل.» (کافی) اگر با آگاهی کامل از رهبر خود دور شوید، گرفتار حیرت و فتنه خواهید شد...در هر حال ای عزیز بصیر:

با خدا باش و ولي راكن اطاعت در جهان *** تا شوي فارغ زاغيار برون اندر نهان

اين همان راز سعادت بوده باشد در عيان *** بهر آنهايي كه گفتند يا علي(ع) از عمق جان

راه جان و داد خاموش درون در هر زمان *** مي زند فرياد حقّي با زباني بي زبان

اضطراب ودلهره گرددخموش درجسم وجان *** چون که مولا می دهد آرامشی دور از فغان

یأس و ترس آدمی گردد تمام بي هر گمان *** با همان عشقی که جان را می کندهردم جوان

در چنين حالي فسرده كي شود روح و روان *** جام شادي سويت آيد در همه كون و مكان

ص: 92

گر چه گمنام و نباشد از تو حتي يك نشان *** در حضور يار نيرزد چيزي جز تقوا بدان(1)

با خلوص است كه تواني تو روي تا كهكشان *** از ملك برتر شوي اندر زمين و آسمان

گر سعادت خواهي و خواهي روي باغ جنان *** مومن و مخلص شو و در راه مولا رو روان

تا شوی اهل فلاح دراين جهان وآن جهان(2)

قدر تو والاتر است از آنچه آيد در بيان *** چون كه روح حق برد بالا تو را تا آن كران

پس حقير گويد عزيزم كن رها تو اين و آن *** تا شوي راحت ز نفس و از خدا گيري امان

د- بسیج و پایبندی به ارزشهای الهی:

آرزوي هر بسيجي،قلب پاک و بي رياست *** هر چه باشد در مسيرش غير مولا بي بهاست

آن نوايي را که فطرت مي دمد بر قلب او *** جان مولا، رمز و رازش، اندکي هم بي صداست

بدون شک بسیج و جایگاه آن می تواند بستر مناسبی را یرای بصیرت افزایی فراهم نماید و بسیجی شدن و از آن مهمتر بسیجی ماندن؛ همواره در راستای تقویت بصیرت و ولایت پذیری نقش اثر بخش و مهمی را ایفا می کند... بدون تردید ارتقای بصيرت افراد جامعه مخصوصا جوانان، موجب قرار گرفتن آنها در

ص: 93


1- گرچه در گمنامی ات هرگز نیابی یک نشان *** در حضور يار این را حکمت و تقوا بدان
2- *** با همان داد خموش اندر تمام روح و جان تاكه خوشبخت گردي اندراين جهان وآن جهان

سنگر مقابله با جنگ نرم است. حضور پرشور آنها در مساجد و برنامه های فرهنگی و مذهبی و ارتقای سطح بصيرت دشمن شناسی آنها، به معنای قرار گرفتن در سنگر مقابله با جنگ نرم دشمن است. بسيج؛ نياز ديروز، امروز و فردای انقلاب، پاسدار عزّت و اقتدار ملی است و فضيلت بسيج و بسيجيان در گمنامی و بی نشان بودن آنهاست. در حال حاضر، بصيرت واخلاص و اقدامات به موقع و به اندازه، از شاخصه های حركت بسيج به شمار می آيد و بسيج و بسيجان، مصداق بارز ايثار و شهامت و شجاعت هستند. نقش بسيج در دهة نخست انقلاب، نقشی امنيتی و مقابله ای بود. در دو دهة اخير نیز در همة نبردهای سخت و جنگ نرم دشمن نقشی تأثيرگذار ايفا كرده و نماد بصيرت در جامعه است. حركت بسيج و بسيجيان توأم با بصيرت، آگاهی و در مسير ارزشهای انقلاب اسلامی است و به اين حقيقت مهم دست يافته كه بصيرت، معنويت و ولايت مداري، كليد رمز موفقيت است و با تمركز بر اين سه محور، نقش مؤثّر خود را ايفا كرده است. از نگاه مقام معظم رهبري، بسيج هميشه در حال طي كردن حركتي رو به جلوست و به دليل برخورداري از بصيرت، در فتنه هاي گوناگون سربلند بيرون آمده است. لذا از منظر مقام معظم رهبری، اکسیر بصیرت به اندازه ای برای بسیجی بودن ضرورت دارد که می فرمایند همة انسانهای مؤمن، آگاه و بصیر، عضو بسیج هستند. ایشان در خصوص نقش و اهمیت بصیرت برای بسیجیان، مطالب مهمی ایراد فرموده اند؛ از جمله: اساس بسیج بر بصیرت است؛ حقیقتِ بسیج یعنی فهم اسلام با بصیرت و دفع دشمنی ها؛ بصیرتِ بسیجی، دشمن شناسی می آورد، بسیجی با

ص: 94

آگاهی سیاسی، مثل شمع دیگران را روشن می کند؛(1) در این خصوص بدون هر گونه توضیح دیگر نظر جنابعالی به غزل زیر معطوف می گردد. لطفا با دقّت و تامل ابیات آنرا ملاحظه فرما:

بسيجي صبور حق، كه بي وفا نمي شود *** زعمق كوي لاله ها، كمي جدا نمي شود

نگرتمام عشق او،اطاعت ازولايت است *** ولايتي كه بهر او، دمي رها نمي شود

چكيده اشك او اگر، به زير حلقه هاي صبر *** شراب ناب اين ظفر، كه بي خدا نمي شود

قلم به دست اجنبي، گرفته طاقتش اگر *** صبور بهر اين ستم، كه بي بها نمي شود

بروبرو بسيجي ام، به اوج شاخه ظفر *** بگو به آن حراميان، كه بي بلا نمي شود

اگرچه شمع محفلش، مست رخ ولايت است *** حريم سوز و عاشقي، كه بي بقا نمي شود

زبان شر يار بد، شرر زند به جان و سر *** نهان زشت ناکسان، كه بي سزا نمي شود

ص: 95


1- پايگاه اطلاع رساني مقام معظم رهبري www.khamenei.ir

قلوب عشق و عاشقي، مسافر ولايت است *** نواي گرم اين سفر، كه بي صدا نمي شود

عزيز كوي علوي، باور نما تو از حقير *** اطاعت از ولیّ امر،كه بي صفا نمي شود

و اما:

آن بسيجي روز وشب گويدخداوند رحيم *** کرده حجّت را تمام بر قلب آدم آن کريم

فطرت آدم رود سوي رخ آن نازنين *** رفته رفته مي رهد از کيد شيطان رجيم

آری بسیج اندیشه و تفکّری برخاسته از اسلام ناب محمدی)ص(سیرة ائمه)ع( و آرمانهای انقلاب اسلامی و سازمانی منزّه از ریا، خدعه و فریب، عرصة حضور عارفان مبارز و علمای متعهد و درد آشنا، مبارزه با مقدّس نماهای متحجّر و سرمایه داران و مرفّهین بی درد، مبارزه با رفاه طلبی و تجمّل گرایی، زندگی عارفانه و بی آلایش، تفکّر عدم سازش با شرق و غرب، تفکّر یکی بودن سیاست و دیانت، تفکّر وحدت و یکپارچگی، وقوف و حساسیت نسبت به جریانهای سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی، تفکّر تکیه بر ایمان، به جای سلاح و پیروزی خون بر شمشیر، عشق به شهادت، آمادگی کامل در مقابل توطئههای دشمنان، دفاع از مستضعفان و محرومیت زدایی، پیروی و اطاعت از ولایت مطلقه فقیه، مردمی بودن، خدمتگزار بودن، شجاعت و عدم

ص: 96

ترس از دشمن، بصیرت و دانایی، صبر و استقامت، نظم و انضباط و هماهنگی است.

د- ایجاد ظرفیت فردی:

1. تقوا و یاد خدا:

مکن هر گز خدایت را فراموش *** ز عمق روح و جان سویش همی کوش

درونت این بخواهد با دو صد داد *** چو با آن می شوی آرام و پر جوش

تقوا یعنی انجام واجبات و کارهای نیکی که خداوند به آن امر کرده و پرهیز از محرمات و کارهای زشت و ناپسندی که خداوند از آن نهی کرده است. بنابراین اصل در تقوا برداشتن موانع رشد و تکامل انسان است. انسان متقی و پرهیزکار در واقع این موانع را از سر راه خود برداشته است در نتیجه به راحتی بین خوبی ها و بدی ها فرق می نهد و تشخیص حقیقت بر او آسان است چون به هیچ مانعی دل نبسته است. قرآن کریم می فرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَل لَکمْ فُرْقَاناً»(1)ای کسانی که ایمان آورده اید اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند به شما قدرت تشخیص (خوب و بد) اعطا می کند. از جمله راههای مهم رسیدن به بصیرت تقوا، ذکر و یادالهی می باشد. قرآن کریم در آیه مزبور می فرماید: اگر پاک و پرهیزکار بوده باشید خداوند به شما روشن بینی می دهد و بر بصیرت شما می افزاید. قرآن به موجب این آیه و آیه های دیگر صریحاً بین

ص: 97


1- انفال: 29

تقوا و پرهیزکاری از یک طرف و روشن بینی و افزایش نور بصیرت از طرف دیگر رابطه مستقیم قائل است. حضرت علی علیه السلام فرموده اند : مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ اسْتَبْصَرَ(1) یعنی هر که یاد کند خدا را بصیرت یابد. تقوا و پرهیزكارى، از عوامل روشنایى ضمیر و بیداردلى می­باشد.پرهیزگاران هنگامی كه گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و كیفر او) می افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می گردند. تقوا نیرویی درونی است که انسان را از خطرات و انحرافات گوناگون در زمینه های مختلف حفظ می کند.

فرد متّقی سعی می کند تا در هر چیزی که در آن انحراف از مسیر حق باشد، غوطه ور نشود. خدا در قرآن کریم می فرماید :« ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون.»(2)؛کسانی که تقوا پیشه کنند ، هرگاه دسته ای از شیاطین بخواهند آنان را فریب داده و دچار تردید نمایند ، در این هنگام آنان اهل بصیرت خواهند بود. در این آیه شریفه به نقش برجسته تقوا در محفوظ ماندن از انحرافات و موضع گیری در فتنه های شیطانی اشاره شده است.

لذا یكی از اصول مسلم قرآن این است كه تقوا موجب بصیرت می شود. یعنی به هر اندازه آدمی پاکتر و پرهیزکارتر و بی غرض و مرض تر و در مقابل حقایق تسلیم تر باشد، نورافکن عقل و فکرش روشن تر و نافذتر است. مقصود

ص: 98


1- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 189
2- اعراف201

این است که مرد با ایمان به موجب ایمانی که دارد همواره دل و روح خویش را از آلایشها پاک نگه می دارد و نمی گذارد آینه روحش با غبار حسادت و کینه توزی و خودخواهی و عناد و لجاجت وتعصب مکدّر شود و برای عقل که نور خداست حجابی و پرده ای پدید آید و لهذا از این نور خدایی حداکثر استفاده را می برد و بی پرده حقایق را مشاهده می نماید.

حال ممكن است این سؤال پیش آید كه چگونه ممكن است تقوا كه یك فضیلت اخلاقی است و به عمل انسان مربوط می شود، در دستگاه عقل و قوه قضاوت انسان تأثیر داشته باشد و این امر سبب شود كه انسان به دریافت حكمت هایی نائل گردد كه بدون داشتن تقوا موفق به دریافت آن حكمت ها نمی شد. در پاسخ به این سؤال ابتدا همانگونه که اشاره شد باید بدانی بین دل که کانون احساسات و عواطف است و عقل که کانون مشاعر و ادراکات است ارتباط و پیوستگی برقرار است. از دل محبت و آرزو و میل و عاطفه برمی خیزد و از عقل فکر و منطق و استدلال و استنتاج سر می زند. اگر بخواهی عقل را در کار فکر و منطق و استدلال و استنتاج آزاد بگذاری؛ باید میلها و عواطف نیک و بد خود را تحت نظر بگیری. اگر بر انسان طمع و حرص حکومت کند، اگر اسیر عناد و لجاج و تعصب... باشد، باید بدانی که از این آتشها فضای روح آدمی تیره و تار می گردد. وقتی که تیرگی فضای روح را فرا گرفت، چشم عقل نمی تواند ببیند. علی علیه السلام می فرمایند: بیشتر زمین خوردن های پهلوان

ص: 99

عقل همانا در فضای حکومت طمعهاست.(1) علاوه بر این، با سه روش دیگر نیز می توان این اصل مسلم را ثابت كرد. این سه روش عبارتند از: روایات،

علم- فلسفه و تجربه.

الف) روایات:

از جمله قرائن قطعی كه آیات قرآن را تفسیر می كند، روایات معتبر است. احادیث معتبر بسیاری در منابع روایی وجود دارد كه همگی ارتباط میان تقوا و بصیرت راتأیید می كند. این احادیث گاهی به شكل مستقیم، تقوا و پاكی از گناه را در بصیرت و روشن بینی روح مؤثر دانسته اند. در این باره می توان به حدیثی از پیامبر(ص) اشاره كرد كه می فرماید:«اگر شیاطین بر قلب های آدمیان مسلط نمی شدند، آنها می توانستند باطن جهان هستی را بنگرند.»(2) گاهی نیز احادیث به طور غیرمستقیم این مطلب را بیان می كند. مثل این كه هواپرستی و از كف دادن زمام تقوا را در تاریك شدن روح، تیرگی دل و خاموش شدن نور عقل موثر دانسته اند. دراین باره می توان به حدیثی از امام علی (ع) اشاره كرد كه می فرماید:«هركس از هوای نفسش پیروی كند،او را كور و كر می كند و ذلیل و گمراه می سازد.»(3)درحقیقت ارتباط میان تقوا و بصیرت، یك منطق مسلم در معارف اسلامی است.

ص: 100


1- نهج البلاغه، حکمت 219
2- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 59
3- عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحكم و دررالكلم، ص 65

ب) علم و فلسفه:

برو تو بهر علم اندر سمرقند *** بپرس از زشت و زیبامطلبي چند

که گر کردی چنین، برتر نشینی *** ز هر ماده پرست گشته در بند

حكما معتقدند كه قوه عاقله انسان، دو نوع محصول اندیشه دارد كه از اساس با هم اختلاف دارند. این دو نوع محصول شامل اندیشه نظری و اندیشه عملی می شود. اندیشه نظری مبانی علوم طبیعی، ریاضی و فلسفه الهی است. كار عقل در این علوم،قضاوت درباره واقعیت هاست. مثلا دراین باره عقل قضاوت می كند كه فلان شیء این طور است یا آن طور؟ فلان اثر را دارد یا نه؟ آیا فلان معنا حقیقت دارد یا نه؟ ولی اندیشه عملی مبنای علوم زندگی و اصول اخلاقی است. مفهوم خوبی و بدی، حسن و قبح، باید و نباید، امر و نهی و امثال این ها مخلوق اندیشه عملی است. این اندیشه است كه حكم می كند، آیا باید این كار را انجام دهم یا آن را؟ این طور عمل كنم یا آن طور؟ این كه در آثار دینی وارد شده تقوا موجب بصیرت است، همه مربوط به اندیشه عملی است. یعنی در اثر تقوا انسان بهتر درد خود و دوای خود و راهی كه در زندگی باید پیش گیرد می شناسد. این كه در نظر بعضی، قبول این اصل مسلم، دشوار آمده؛ شاید بخاطر این است كه آن ها بصیرت را به حدود اندیشه نظری محدود دانسته اند. حال آن تقوا در

ص: 101

اندیشه نظری تاثیری ندارد.(1)براین اساس، منطقه اندیشه عملی انسان به دلیل این كه مربوط به عمل انسان است، همان منطقه احساسات، تمایلات و شهوات است. اگر این امور، از مرزهایی كه دین برای آنها مشخص كرده خارج شوند،در برابر نور عقل، گرد و غبار و دود و مه ایجاد می كنند. در نتیجه عقل، دیگر نمی تواند پرتوافكنی كند و حق و باطل را به انسان نشان دهد.ولی زمانی كه تقوا وجود داشته باشد، احساسات، تمایلات و شهوات از مرزهایی كه دین برای آنها مشخص كرده خارج نمی شوند. در نتیجه دیگر عامل مزاحمی برای نور عقل وجود ندارد. عقل، پرتوافكنی می كند و در اثر آن پرتو، انسان به راحتی حق و باطل را تشخیص می دهد. پس از نظر علمی- فلسفی نیز معلوم شد كه تقوا در دستگاه تفكر و قضاوت انسان تاثیر دارد. ولی تاثیر تقوا دراین دستگاه به گونه ای غیرمستقیم است. در حقیقت تقوا با برطرف كردن مانع، به اندیشه عملی انسان یاری می كند كه اثر خود را تولیدكرده و موجب بصیرت شود.

ج) تجربه

با توجه به مباحث مذكور می توان نتیجه گرفت كه به دلیل گستره وسیع حق و باطل و ظاهرشدن باطل در لباس حق، بصیرت در زندگی انسان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بصیرت، میوه ای است كه از درخت تقوا حاصل می شود.

در هر حال ای عزیز بزرکوار، اگر بصیرت را به معنای توانایی تحلیل درست مسائل و تشخیص راه از بیراهه بدانی، آن گاه این سؤال به میان می آید که

ص: 102


1- مرتضی مطهری، ده گفتار، صص 32-30

چگونه باید چنین توانایی ای را تحصیل نمود؟ برطبق آموزه های اسلامی، وجود ملکه ی تقوا در انسان سبب ایجاد قوه ی تمیز حق از باطل (فرقان) که همان خصیصه ی بصیرت است می گردد. چنان که خداوند متعال می فرماید: «إن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً»(1).رهبر معظم انقلاب تقوا را نقطه ی مقابل غفلت و بی توجهی و حرکت بدون بصیرت دانسته و معتقدند: «خدا ناهوشیارى مؤمن را در امور زندگى نمى پسندد. مؤمن باید در همه ى امور زندگى، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار در همه ى امور زندگى، براى انسان مؤمن این اثر و فایده را دارد که متوجه باشد کارى که مى کند، برخلاف خواست خدا و طریقه دین نباشد.

وقتى این مراقبت در انسان به وجود آمد که گفتار و عمل و سکوت و قیام و قعود و هر اقدام و تصرف او برطبق خط مشیی است که خداى متعال معین کرده، اسم این حالت هوشیارى و توجه و تنبه در انسان تقواست که در فارسى به پرهیزگارى ترجمه شده و مقصود از پرهیزگارى این است که حالت پرهیز و برحذر بودن همیشه در انسان زنده باشد...به بیانی:

تمام جان چو باشد بانگ و فرياد *** سکوت آدمي باشد چو صد داد

زمين و آسمان و داد افلاک *** همه دادش بُود ذکر و دو صد یادت

ص: 103


1- انفال، 29

تقوا موجب مى شود که خداى متعال نورى را در قلب و زندگى و راه شما قرار بدهد تا بتوانید در پرتو آن نور حرکت کنید و راه زندگى را پیدا نمایید. بشر نمى تواند با سردرگمى حرکت کند. بدون شناختن مقصد و هدف، حرکت انسانى میسور نیست. این نورى که مى تواند هدف و سرمنزل و راه را به ما نشان بدهد ناشى از تقوا و پرهیزگارى است. توصیه ی همه ی انبیا و اولیا به تقواست.»(1)

پس می توان گفت که کارویژه ی تقوا بصیرت زایی بوده و انسان متقی در برخورد با حوادث از قوه ی بصیرت و توانایی تمیز سره از ناسره برخوردار است.در هر حال یکی از راه های کسب بصیرت، یاد و ذکر خدای بزرگ است؛ خدایی که حاضر و ناظر بر همه اعمال، گفتار و پندار ماست و هیچ چیز از دید او پنهان نیست و به حساب همه اعمال انسان از ریز و درشت رسیدگی خواهد کرد.

در آیات و روایات آثار زیادی برای تقوا ذكر شده است. مجموعه این آثار به خوبی نشان می دهد كه انسان متقی هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند خواهد بود. این آثار را می توان به سه دسته زیر تقسیم كرد: دسته اول، آثاری هستند كه در دنیا نصیب متقین می شود، نظیر جلب روزی. در سوره طلاق، آیه2و 3، خداوند به این مطلب اشاره كرده و می فرماید: «من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب؛ هر كس كه از خدا پروا كند، خدا برای او

ص: 104


1- بیانات مقام معظم رهبری در نمازجمعه تهران، 10/1/1369( با افزودن یک دو بیتی به آن)

راه بیرون شدن (از مشكلات و تنگناها را) قرار می دهد. و او را از جایی كه گمان نمی برد روزی می دهد»

دسته دوم، آثاری هستند كه در آخرت متقین از آن ها بهره مند می شوند، مانند برتری متقین بر كفار. خداوند در سوره بقره، آیه212، به این مطلب اشاره كرده و می فرماید: «زین للذین كفروا الحیوه الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامه ؛ زندگی (زودگذر) دنیا برای كافران آراسته شده و (به این سبب) مؤمنان را مسخره می كنند، در حالی كه پرواپیشگان در روز قیامت (از هر جهت) برتر از آنان هستند»

دسته سوم، آثاری است كه هم در دنیا و هم در آخرت نصیب متقین می شود، مثل آسان شدن امور. یكی از آیاتی كه به این مطلب اشاره دارد. آیه5، سوره طلاق است. خداوند در این آیه می فرماید: «من یتق الله یجعل له من امره یسرا؛ هر كسی كه از خدا پروا كند، برای او در كارش آسانی قرار می دهد.» در تفسیر این آیه گفته شده؛ به سبب تقوا، امور دنیاو آخرت برای متقی آسان می شود.(1) و نیز در روایات مثلا امام علی علیه السلام یکی از ثمرات تقوا و یاد خدا را بصیرت می داند: مَن ذَکرَاللَّهَ استَبْصَرَ(2) هر کس به یاد خدا باشد بینش و بصیرت یابد. و در جای دیگر می فرماید: اَلذِّکرُ هِدایةُ العُقولِ وَ تَبْصِرَةُ

ص: 105


1- فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج4، ص12
2- میزان الحکمه، ج 4، ص 1848، ح 6412

النَّفُوسِ(1) یاد خدا مایه هدایت خردها و بصیرت جان هاست. و نیز می فرماید: اِنَّ اللَّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ الذِّکرَ جَلاءً لِلقَلوبِ تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقْرَةِ و تُبصِرَ بِهِ بَعْدَ العَشوَةِ وَتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانِدَةَ(2) خدای سبحان یاد خویش را صیقل دهنده دل ها قرار داده است، گوش هایسنگین شده با یاد خدا شنوا می شوند و چشم های ضعیف شده به وسیله آن بصیرت می یابند و دل های معاند و ستیزه گر با آن رام می شوند.(3)

داد خاموش درون بی هر گمان *** از تو می خواهد خدا را هر زمان

ذرّه ذرّه گوشت و خون و پوست و جان *** دادشان باشد خدای مهربان

گر دهی تو پاسخش را از نهان *** می شود شاد و همی دور از فغان

غیر از این پاسخ بود دردی گران *** حزن و اندوهش بود فوق بیان

ص: 106


1- همان، ح 6407
2- همان، ح 6414
3- کتاب حکمت ها و اندرزها، جلد 1، ص 153-149

ظلم وافر می کند بر نفس و جان *** آن که دور است از خداوند جهان

دان که ذکرش در قلوب و هم زبان *** می کند غوغا به پا اندر روان

چون که با تقوا درون هر مکان *** می شوی آرام و شاد و پر توان

گر چه خواست فطرت پیر و جوان *** بوده تقوا در زمین و آسمان

پس حقیر گوید به هر خرد و کلان *** با خدا باش و خدایی شو چنان

2. کنترل غذا و حلال بودن رزق: بر اساس تعالیم اسلام غذای انسان در شکل گیری شخصیت و اعمال و اندیشه های او تأثیر دارد. بنابراین آیه «فَلْینظُرِ الْإِنسَانُ إِلَی طَعَامِهِ»(1)که انسان باید به غذای خویش بنگرد؛ برخی معتقدند که "منظور از نگاه کردن به مواد غذایی این است که انسان هنگامی که سر سفره می نشیند دقیقاً بنگرد که آنها را از چه راهی تهیه کرده؟ حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟ و به این ترتیب جنبه های اخلاقی و تشریعی را مورد توجه قرار دهد. در بعضی از روایات که ازمعصومین نقل شده است نیز آمده است که

ص: 107


1- عبس: 24

منظور از طعام در اینجا علم و دانشی است که غذای روح انسان است، باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته است؟ از جمله از امام باقرعلیه السلام نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: علمه الذی یاخذه عمن یاخذه؟... بدون شک معنای ظاهری آیه همان غذاهای جسمانی است که در آیات بعد مشروحاً ذکر شده، ولی غذای روح را نیز از طریق قیاس اولویت می توان استفاده کرد، چرا که انسان ترکیبی است از روح و جسم، همانگونه که جسم او نیاز به غذای مادی دارد روح او نیز محتاج به غذای روحانی است و جایی که انسان باید در غذای جسمانیش دقیق شود و سرچشمه آن را که باران حیاتبخش است طبق آیات بعد، بشناسد، باید در غذای روحانی خود نیز دقت به خرج دهد.(1)

شرط سلامت غذا از نظر اسلام این است که هم از طهارت ظاهری برخوردار باشد (طیب) و هم از طهارت باطنی (حلال) به همین جهت قرآن کریم می فرماید: وَکلُوا مِمَّا رَزَقَکمُ اللّهُ حَلاَلاً طَیباً(2)بر اساس تفسیر مذکور از امام باقرعلیه السلام این کنترل فقط در مورد غذای جسم نیست؛ بلکه انسان باید غذای فکر، عقل و روح خود را نیز کنترل کند چرا که اگر مواد خام فکر و عقل انسان هم مواد مناسبی نباشد؛ نتیجه مناسبی بدست نخواهد آمد. لذا ایشان می فرماید: انسان باید ببیند که علمش را از چه کسی می گیرد. آیا این مبادی علم درست هست که از آن انتظار نتیجه درست داشته باشیم. به همین مضمون امام

ص: 108


1- تفسیر نمونه، ج 26، ص 155
2- مائده: 88

حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: تعجب می کنم از کسی که در غذای خود تعقل و دقت می کند که شکم خود را از آنچه آزارش می دهد در امان دارد. اما قلب و دل [مغز و فکر] خود را رها می کند تا هر چیزی وارد آن گردد.(1)

بنابراین ورودی های وجود انسان به شکم و فکر و عقل او منحصر نمی شود و همه حواس و اعضا و جوارح انسان می توانند به گونه ای دریافت کننده سیگنال های اثرگذار باشند. زبان انسان با گفتن دروغ، غیبت کردن، تهمت زدن، بدگویی کردن و... گوش انسان با شنیدن دروغ، غیبت، حرفها و کلمات زشت، آهنگهای لهو و لعب و غفلت زا و... و چشم انسان با دیدن مناظر ممنوعه و گناه آلود و... انبوهی از اطلاعات آلوده و ویروسی را به سیستم بدن و وجود انسان وارد می کنند که باعث اختلال در روند تفکر، تصمیم گیری و عمل فرد می شود در نتیجه تصمیمات و افعال انسان که خروجی سیستم وجودی انسان می باشند متناسب با اطلاعات ورودی آلوده و فاسد خواهند بود. به همین دلیل قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کلُّ أُوْلئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(2) یعنی در تصمیمی که انسان می گیرد و کاری که انجام می دهد گوش و چشم و دل همه مسئولند. به عکس اگر انسان ورودی های وجودش را اعم از غذاهای جسمی و روحی از طریق زبان و گوش و چشم و فکر و خیال و... کنترل کند و فقط اجازه ورود اطلاعات دارای استاندارد الهی و غذاهای خوب و پاک را بدهد

ص: 109


1- تفسیر برهان. ذیل آیه مذکور
2- اسراء: 36

خروجی آن نیز همه خوبی و زیبایی خواهد بود که به او بصیرتی می دهد که او را خوشبخت و سعادتمند می سازد. یعنی اگر همه ورودی های به نظام وجود انسان با اذن خدا و رضایت او باشد و همه کالاهای ورودی استاندارد الهی داشته باشد و مرغوبیت لازم را داشته باشد. نتیجه آن حکمت می شود و انسان حکیم می شود یعنی به فهم و بصیرتی دست می یابد که همه اعمال و گفتارش هدفمند و در مسیر دستیابی به سعادت می شود. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به آن دسته از مسلمانانی که در مقابل او به عنوان امام مسلمین و فرزند پیامبر با قصد قربت به مقابله ایستاده بودند فرمود: »کلکم عاص لامری غیر مستمع قولی فقد ملئت بطونکم من الحرام و طبع علی قلوبکم« اینکه همهشما از امر من سرپیچی می کنید و حرف من را نمی شنوید (حقانیت من را درک نمی کنید) بخاطر این است که شکمهایتان از حرام پر شده است و بر قلبهایتان مهر نهاده است.(1) لذا از رزق حرام و شبهه ناک با معرفت و بصورت جدی باید پرهیز کرد! چرا که:

دان حرام هر آن کند روح وروانت راخراب *** فطرت و ذات بشربی شک شود با آن کباب

لقمه های شبهه ناک اندر درون این جهان *** می کنند مسدود ره صوم و صلاه و هم ثواب

گر که می خواهی روی در راه فطرت از نهان *** کن حذر از رزق و روزی ی حرام با هر نقاب

ص: 110


1- بحار الانوار، ج 45، ص 8

خالق عالم همی گفته به هر پیر و جوان *** با تلاش خود برو سوی حلال و رزق ناب

چون که با آن می روی در راه مولای زمان *** می شوی دور از گناه و غفلت و هر نوع عقاب

پس عزیزم کن رها هر نوع حرامی را ز جان *** تا روی در راه جانان و دهی جان را جواب

داد خاموش درون خواند تو را با صد نشان *** سوی رزق و روزی ی پاک و حلال با آن خطاب

دان که رزق شبهه ناک و هم حرام با هر بیان *** می شوند مانع حق و هی همی آرند سراب

گرسعادت خواهی و رزق حلال با صد توان *** کن رها رزق حرام و شبهه ناک با هر شتاب

این همان حرف رسول(ص)است و خدابی هر *** روح و جان را می کند آرام و فطرت را مجاب

گفته قرآن وعصمت خواست روح است و روان *** با بصیرت کن عمل بر حرف مولا و کتاب

این حقیر گوید که با لطف خدای مهربان *** روز و شب کن کار حق از نوجوانی و شباب

3. چشم و گوش :

ضعیف النفس اگر باشی به دوران *** شوی از حق جدا در خط ایمان

خداوندا بده ایمان کامل *** رها کن چشم و گوش از بند شیطان

چشم و گوش نیز از جمله ابزار­های شناخت و درك صحیح حقایق می­باشد. در آیه 179 سوره مباركه اعراف می­خوانیم: به یقین، گروه بسیاری از جن و

ص: 111

انس را برای دوزخ آفریدیم؛... آنها چشمانی دارند كه با آن نمی بینند و آنها گوشهایی دارند كه با آن نمی شنوند؛... در آیه 26 سوره مباركه احقاف می­فرماید: ما به آنها [قوم عاد] قدرتی دادیم كه به شما ندادیم و برای آنان گوش و چشم و دل قرار دادیم؛ (اما به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشمها و نه عقلهایشان برای آنان هیچ سودی نداشت؛ چرا كه آیات خدا را انكار می كردند؛... آری چشم و گوش انسان به تدریج بر اثر گناهان و غفلت ها نابینا و ناشنوا می­گردد. به هر نسبت، انسان از خدا غافل گردد و به معصیت گرفتار شود، نابینایی دل او بیشتر و حقایق به همان نسبت بر او پوشیده می­ماند. راهرهایی از کوری دل، تقوی و به دنبال آن بصیرتی است که پرده غفلت را می­زداید و بر زوایای تاریک دل انسان نور افشانی می­کند. آنگاه است که آدمی قادر به دیدن حقایق می­گردد. آری ای عزیز بزرگوار، همانطور که اشاره شد در قرآن کریم این تعبیر زیاد آمده که «بر دلها قفلها زده شده است.» و یا اینکه «گوش هست و شنوایی نیست، و چشم هست و بینایی نیست». درباره عده ای از مردم می فرماید: «کران و لالان و کوران اند و امیدی به بازگشت آنها نیست». واقعاً هم همین طور است که آدمی در اثر انواعی از بیماریهای روانی و اخلاقی قوّه تمیز و ادراک خود را از دست می دهد، از حوادث جهان عبرت نمی گیرد، در مکتب زندگی- که پر است از تجربه و پند و اندرز- درسی فرا نمی گیرد. مدرسه روزگار آموزنده ترین مدارس است.

4. قلب و دید باطن :

ص: 112

قلب انسان دردرون جسم و جان *** مرکز خوب و بدجاست تا آن کران(1)

وفق آیات خدا خرد و کلان *** با قلوب پاک همی گیرند امان

ای که هستی صاحب قلب جوان *** دان قلوب آدمی اندر جهان

یا شکور است و صبور و مهربان *** یا گنه کار است و غافل چون بدان

قلب غافل روز و شب در هر مکان *** روح و جان را می کند هر دم خزان

قلب شاکر در زمین و آسمان *** می کند غوغا به پا در ملک جان

گر که می خواهی شوی در هر زمان *** راحت و آرام چو موسی و شبان

کن خدا را یاد و با عشق نهان *** با همان قلب سلیم و پر توان

قلب سالم با هزار و یک نشان *** از تو می خواهد خدا را بی گمان

پس عزیزم قلب خود را همچنان *** پاک و سالم کن تو با ذکر و اذان

داد خاموش قلوب با یک زبان *** حرف فطرت باشد و راه جنان

ص: 113


1- بر اساس آیات و روایات. در ضمن یاد آورمی شود که بیست آیه با صراحت در خصوص قلب سالم و مریض نازل شده و کلمه قلب در آنها آمده است.

هر که را راهی رود غیر از همان *** ظلم وافر کرده بر روح و روان

قلب خود را کن تو چون پیر مغان *** تا شوی راحت ز شرّ این و آن

ای که داری قلبی چون آتش فشانذ *** دان که با ذکر خدا گیری امان

این حقیر گوید بدون هر بیان *** با خدا گردد روا هر نوع فغان

قلب نیز یكی دیگر از ابزار بصیرت و درك حقايق می­باشد در همین زمینه در آیه 179 سوره مباركه اعراف می­خوانیم: به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها (عقلها) یی دارند كه با آن (اندیشه نمی كنند و) نمی فهمند؛...

بصیرت از دیدگاه روایات و ادعیه به منزله چشم است برای دل، همان گونه که انسان با چشم ظاهر اشیا را می بیند به واسطه بصیرت به باطن و کنه اشیا و مسائل پی می برد. بنابراین بصر دیده ظاهر و بصیرت دیده باطن آدمی است.

عرفا برای دیده باطن نام هایی چون »دیده دل«، »چشم خرد«، »چشم عقل« و به تعبیر حافظ »دیده جان بین« در برابر چشم جهان بین آورده اند و بر این باورند که دریافت باطن- حقیقت - را دیده جان بین باید؛(1) پیامبر اسلام صلی الله وعلیه وآله برای قلب انسان دو دیده چون دو چشم ظاهری برای جسد دانسته و می فرماید:

ص: 114


1- دائرة المعارف تشیع، ذیل عنوان بصیرت

مَا مِنْ عَبْدٍ اِلّا وَ لِقَلْبِهِ عَینَانِ، هُما غَیبٌ ینْظُرُ بِهِما الغیبُ فَاِذَا اَرَادَاللَّهُ تَعالَی بِعَبْدٍ خَیراً فَتَحَ عَینَی قَلْبِهِ فَیری مَا هُوَ غَائبٌ مِنْ بَصَرِهِ(1)

دل هر بنده ای را دو دیده نهانی است که به واسطه آن دو دیده غیب را می نگرد. اگر خداوند بخواهد در حق بنده ای نیکی کند دو چشم دلش را می گشاید تا بواسطه آن آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است بتواند ببیند. و نیز آن حضرت می فرماید: اِنَّ لِلْقَلْبِ عَینَینِ کمَا لِلْجَسَدِ، فَیرَی الظَاهِرُ بِالعَینِ الظَاهِرَةِ وَ یرَی البَاطِنُ وَ الحَقایقُ بِعَینِ الحقِّ الّتِی فِی البَاطِنَةَ(2) برای دل همانند جسم دو چشم است. ظاهر را با چشم ظاهری و باطن و حقایق را با چشم حق که در درون اوست دیده می شود.(3)

5. اخلاص:

الا دیدی چه غوغایی به پا بود *** تن و جان خلوص اندر کجا بود

ز جان گم کرده نام و بی نشان بود *** چو ساز مخلصی ها بی صدا بود

اخلاص به این معنی است که انسان از عمل خود فقط یک منظور و هدف را دنبال کند و آن اطاعت از خداوند و کسب رضای الهی باشد. بنابراین اخلاص باعث می شود توان انسان و نیروهای وجود انسان و به عبارتی جنود رحمانی وجود انسان متحد و یکپارچه و قوی باشند در نتیجه قدرت تشخیص و فهم

ص: 115


1- جامع الاسرار و منبع الانوار، سیدحیدر آملی، انستیو ایران و فرانسه، تهران 1347، ص 581
2- جامع الاسرار و منبع الانوار، سیدحیدر آملی، انستیو ایران و فرانسه، تهران 1347، ص 581
3- مجله حصون زمستان 1388 ، شماره 22 منصور مقدم

انسان زیاد شده و بصیرت او نسبت به پدیده ها افزایش یابد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: »عند تحقق الاخلاص تستنیر البصائر« وقتی اخلاص در وجود انسان تحقق یابد چشم بصیرت انسان روشن می گردد.(1)

امام باقرعلیه السلام نیز می فرماید: »ما اخلص العبد الایمان بالله عزوجل اربعین یوماً الا زهده اللّه فی الدنیا و بصّره دائها و دوائها فاثبت الحکمة فی قلبه و انطق بها لسانه« اگر بنده ای ایمان خود به خدا را چهل شبانه روز خالص گرداند خداوند او را در دنیا زاهد و با تقوی می گرداند و درد و درمان دنیا را به چشم بصیرت به او می نمایاند در نتیجه قلبش به حکمت استوار می گردد و زبانش به حکمت گویا می شود.(2) و اما دشمن خلوص ریا و خودنمایی است. لذا:

ریّا باشد ندایی از ره شر *** که گر باشد تو را روحت شود پر

مشو مغرور و ده آن را فراری *** چو تو هستی فراتر از همه سر

6. زهد: به معنی بی رغبتی به دنیا و کوتاه کردن امیدها و پاکیزه نمودن عمل هاست. و این بی رغبتی روش افراد با اخلاص و کلید صلاح و تجارتی سودمند می باشد. یکی از آثار گرانسنگ زهد، بصیرت و بینایی است.(3)علی

ص: 116


1- غررالحکم و دررالکلم، 6211
2- کافی، ج 2، ص 16
3- تمیمی آمدی، ص 62 و 275-276

(علیه السلام) در یکی از جملات حکمت آمیز خود می فرماید:« ازهَد فِی الدُّنیا یبَصِّرک عَوْراتِها وَ لا تََغفَل فَلَسْتَ بِمَغْفولٍ عَنْک، در دنیا زاهد باش، تا خداوند چشم تو را نسبت به عیوب آن بینا سازد و غافل مباش که مراقب تو می باشند.(1)ابن میثم در تبیین رابطه زهد و بصیرت، براساس این ضرب المثل که محبت به چیزی انسان را کور و کر می کند، علاقه به دنیا را باعث پوشیده ماندن عیوب آن بر علاقه مندان دنیا می داند و لذا عدم محبت و زهد نسبت به آن باعث زایل شدن این پوشش و ظاهر شدن عیوب و زشتی های آن می گردد.(2)امام صادق نیز در همین زمینه می فرماید: « مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنیا اَثْبَتَ اللهُ الْحِکمَةَ فی قَلْبِهِ، وَ اَنْطَقَ بِها لَسانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیوبَ الدُّنیا داءَها وَ دَواءَها، آن که در دنیا زهد ورزد، خداوند حکمت را در قلب او استوار می نماید و حکمت را بر زبانش جاری می کند و به او چشم بصیرت نسبت به عیوب دنیا می دهد»(3)

7. آگاهی: از جمله عوامل ایجاد بصیرت آگاهی است. چرا که يكي از صفات ويژة بندگان خاص خدا، داشتن چشم بينا، گوش شنوا و آگاهي و بصيرت است. اصولا درك اگاهانه از دين، سرچشمه اصلي مقاومت و پايداري و ايستادگي است ، چرا كه چشم و گوش بستگان را به اساني مي توان فريب داد ، و انها را به وادي كفر و بي ايماني و ضلالت كشاند. اين گونه افراد الت

ص: 117


1- سید رضی، حکمت 391
2- سید رضی، حکمت 437/5
3- کلینی، 2/ 128

دست دشمنان و طعمه خوبي براي شيطانند. و تنهامومنان ژرف انديش ، بصير وسميع اند كه چون كوه ثابت مي مانند و بازيچه دست اين و آن نمي شوند.

8. عقل و قدرت تشخیص:

عقل وفا پیشه که از دیر باز *** داشت به دل رمز و رموز دو راز

لیک به نفس جرات گفتن نداشت *** چاره به جز راز نهفتن نداشت

چون ز حق، وعده وصلش شنید *** با سر و هم جان به سویش دوید

گفت دو صد جان به فدایش کنم *** هر چه که دارم از آنش کنم

نفس چو دید این همه جانبازی اش *** رو به خدا رفتن و بي باكي اش

کرد یقین کین همه از بهر اوست *** قطع امید کرد و مغلوب اوست

فرد مومن باید با مطالعه و کسب اطلاعات روزانه و بهره گیری همه جانبه از وسائل علمی و آموزشی، درک خود را از مسائل مختلف بالا برده و خود را به روز نماید. این کار باعث بالا رفتن ذکاوت و هوش و زیرکی انسان می شود. مؤمن باید به قدری بر مسائل واقف باشد تا امور متفاوت را با عقل خود به طور عمیق بررسی نماید. جوانب کار را به خوبی تشخیص دهد تا از یک سوراخ ، دوبار گزیده نشود. شخص مسلمان باید این کلام نورانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و

ص: 118

آله) را آویزه گوش خود نماید و آن را به کار گیرد:«ان المؤمن لایلدغ من حجر مرتین.» ؛ همانا مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمی شود. صفت بصیرت نه تنها باعث بیداری دل انسان گردیده و قلب او را نورانی می­کند، بلکه انسان بصیر با نور عقل و ضمیر روشن خود بر چشم و گوش و قلب دیگران شعله بیداری می­افروزد . اهل بصیرت هم خود هدایت شده­اند و هم دیگران را هم چون راهنمایان دلسوز، راهبری می­نمایند و مشوق راه یافتگان اند و انذار دهنده کج روان و نکوهش کننده روندگان به چپ و راست اند. امیرالمؤمنین علیه السلام در این راستا می­فرمایند:«اِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ الذکرَ جَلاءً لِلْقُلُوب، تَسْمَعُ به بَعْدَالْوَقرَةِ وَ تُبصِرُ به بَعْدَالْعِشْوَةِ ....... فَاسْتَصْبِحُوا بِنُورَ یقْظَةٍ فِی الْاَسْماعِ. والاَبْصارِ وَ الْاَفْئِدَه ....... ،پروردگار سبحان، یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد که در اثر آن، پس از سنگینی گوش، می شنوند و پس از کم سویی چشم، می بیند ..... . اینان به نور بیداری، در چشم ها و گوش ها و دل ها نور می افشانند .... »(1)در حقیقت این بندگان خدا با نور عقل و ضمیر روشن خود در چشم ها، گوش ها ودل ها شعله بیداری افروخته اند. آنان نه تنها خود از چراغ روشن گر بیداری کسب نور کرده اند و به کمالات نفسانی خویش افزوده اند، بلکه بر زوایای تاریک قلب های دیگران نورافشانی کرده و راهنمای آنان به سمت نور که همان ولایت الهی است، بوده اند.

آری ای عاقل ، اگر در خصوص ولایت پذیری با تامل به فریاد خاموش

ص: 119


1- سید رضی، خ 222

عقلت ، توجه نمایی به این نتیجه خواهی رسید که اگر فردی در مثلثی قرار گیرد که از هیچ یک از اضلاع آن اطلاع کامل نداشته باشد ، باید خود را به دست کسی بسپارد که از هر سه ضلع آن خبر داشته باشد . بنابراین وقتی انسان از گذشته خود با خبر نبوده و نسبت به آینده معرفت کامل نداشته و از حوادث در حال اتفاق و موقعیت کنونی خود اطلاع لازم ندارد ، باید با بصیرت مقتضی خود را به ولایتی بسپارد که وی را در صراطی قرار دهد که فریاد خاموش درونش به دنبال آن می باشد؛ به گونه ای که در اثر این اعتقاد به جایی برسد که هبچ اندوهی نسبت به گذشته و هیچ خوفی از آینده نداشته و در حوادث و جریاناتی که با آن رو به رو می شود به تکلیف عمل نموده و تابع محض مدیریت و ولایت الهی باشد . قطعا با چنین اعتقادی در آرامش کامل به سر برده و از لحظه لحظه حیات خود لذت خواهد برد و درجریانهای مختلف ، تحت تاثیر جناح بندی ها و باند بازی ها قرار نخواهد گرفت .

خوش

به حال آن کسی که،فارغ ازهرنوع جناح است *** تابع حقّ است و دور از این گروه و آن جناح است

رهبرش باشد ولیّ و خطّ او خطّ صلاح است *** هر که هست درخطّ مولا، بی گمان اهل فلاح است

بود راه رهایی، در مسیر آن جهانی

اصلا مگر فردی که باشناخت و معرفت لازم و بصیرت کامل ، اصل اعتقادی ولایت الهي و مطلقه فقیه را پذیرفته باشد ، وارد جناح بندی های مصطلح و باند

ص: 120

بازی های افراطی خواهد شد ؟ ! به طور حتم کسی که چنین توفیق ارزشمندی را پیدا کرده باشد ، کاری به موضع گیری های گروه ها و جناح های مختلف ندارد ، چرا که خود را به ولایت الهی سپرده و تابع محض اوامر ولی امرش می باشد و هر کس از هرگروه و جناحی، اگر در صرات مستقیمی که ولی امر ترسیم نموده ، حرکت کرده و موضعگیری هایش منطبق بر اوامر ولایت فقیه بوده و در راستای سیاست ها و اصول ولی امر باشد ، خودی بوده و از او حمایت و دفاع خواهد شد . در غیر این صورت در هر جناح و جایگاهی که باشد قابل قبول و تحمل نخواهد بود .

اگرخواهی روی در راه یزدان *** خراسانی را کن در جان نمایان

ولایت بوده باشد قلب ایمان *** درون را کن محیّا از دل و جان

حال اي هم رزم، اي كسي كه تا آخرين لحظات حيات در برابر مارقين، قاسطين وناكثين زمان خود خواهي ايستاد؛ آيا مي داني علت به وجود آمدن موضعگيري هاي اين چنيني چيست؟ چرا افرادي گذشته پر افتخار خود را خيلي راحت از بين مي برند؟ چرا بعضي ها در وسط راه مي مانند و نهايتاً به انحراف كشيده مي شوند؟ چرا برخي از ولايت الهي و مطلقه فقيه جدا مي شوند؟!

دليل آن خيلي واضح و روشن است. نيازي به ادله آنچناني ندارد! علت اصلي آن اين است كه اصل اعتقادي ولايت مطلقه فقيه را با تحقيق و بررسي،

ص: 121

باورنكرده و شبهات پيرامون آنرا بر طرف ننموده اند؛ وگرنه محال است فردي با تحقيق و تفحص، شبهات مورد نظر را رفع كرده باشد و زير چتر ولايت الهي نرفته باشد. چرا كه فرياد خاموش بشريت به دنبال آن بوده و در كنار آن به آرمش كامل و واقعي خود خواهد رسيد.به حق:

ولايت آل علي(ع) که بي بصر نمي شود *** زعامت سيد علي که بي بصر نمي شود

حکايت ناب نبي، رها کند ديده و دل *** شفاعت روح ولي، که بي بصر نمي شود

آري اي بصير، اي كه با تحقيق و تأمل نسبت به اصل اعتقادي ولايت مطلقه فقيه ايمان و اعتقاد پيدا كرده و با بينش لازم وبصيرت كافي آن را باور نموده اي. به طور حتم ميداني كه اين اصل ادامه اصول نبوت وامامت كه از اصول دين است، مي­باشد و نيز ميداني كه بر مبناي فتواي تمام مراجع، پذيرش اصول دين به طور حتم و يقين، بايد توام با تحقيق باشد، وباور نموده اي كه اگر فردي اصول دين را با شناخت و معرفت لازم بپذيرد وباور نمايد، ديگر در انجام فروع دين،هيچگونه ابهام ومشكلي نخواهد داشت. به بياني ديگر، آيا ميداني چرا بعضي از افراد، فروع دين را به صورت دقيق و كامل انجام نمي دهند؟ بدون شک به خاطر اين است كه اصول دين را با شناخت و معرفت كامل، باور نكرده اند وگرنه محال است،كسي اصول دين را بصورت تحقيقي، انتخاب و پذيرفته باشد و در انجام فروع دين سهل انگاري نمايد.

ص: 122

به خاطر همين است كه مي­گويند پذيرش اصول دين بر اساس شناخت و معرفت بر هر فردي فرض، لازم و ضروري است. حتي معتقد هستند كه اگر نماز به لحاظ شناخت اصول مزبور از اول وقت به تأخير افتد، مشكل نخواهد بود، چرا كه همه حركات و سكنات فرد در كنار اين اعتقاد معنا و ارزش پيدا كرده و به دنبال آن آرامش واقعي بر روح و روان حاكم و زمينه سعادت دنيا و آخرت فراهم مي شود.آري:

مي شود روزي كه افكار نهان *** هر حق گويد خداوند جهان

راه مولا را نما بر ما عيان *** تا رويم بي هر گمان سوي همان

با همان داد خموش روح و جان

حال، مگر اصل ولايت مطلقه فقيه، ادامه اصل امامت در زمان غيبت نيست؟ مگر ولايت فقيه يك اصل و موضوع اعتقادي نمي باشد؟ مگر نبايد اصول اعتقادي را با تحقيق و بررسي پذيرفت؟ مگر نبايد هر انساني شبهات پيرامون ولايت مطلقه فقيه را با تحقيق، معرفت، هوشياري و بصيرت لازم بر طرف نمايد؟ مگر نبايد از مولا و مقتداي خود انقلابي تر و دلسور تر نشود؟

مگر نبايد در همه موضعگيري ها، تابع محض ولي امر شد؟ مگر پس از رفع شبهات و انتخاب بهترين نوع مديريت و ولايت نبايد به تكليف عمل كرد؟ مگر

ص: 123

نبايد با برنامه ريزي دقيق، استراتژي ثابت و محكمي براي رسيدن به هدف داشت؟ مگر نبايد به گونه اي انتخابو عمل نمايد تا جزء استراتژي ديگران قرار نگيرد؟

آري اي عزيز، هركسي بايد در خصوص نوع ولايت و مديريتي كه انتخاب خواهد كرد استراتژي مشخص، دقيق و ثابتي داشته باشد. و به صورت منطقي و مستدل براي سؤالهاي مزبور، پاسخي كه فطرت به دنبال آن است، را با بينش و بصيرت لازم انتخاب نمايد.

بنابراين بايد گفته شود كه بر اساس عدله مستدل و براهين مستحكم، اصل ولايت مطلقه فقيه ادامه اصول نبوت و امامت بوده و به عنوان يك موضوع اعتقادي مطرح مي باشد. لذا پذيرش آن همانند ساير اصول به صورت حتم و يقين بايد توأم با تحقيق و شعور باشد.

گرشود راهم همان راه امام *** باسر و جان می روم سوی همام

سوی آن یار خراسانی به نام *** با بصیرت؛ با شعوری تام تام

مع الوصف بر هر انساني كه خود را دوست دارد و نگران سعادت دنيا و آخرتش مي باشد؛ فرض و لازم است كه در زمان غيبت به عنوان يك تكليف و وظيفه، در خصوص اين اصل اعتقادي، تحقيق و تفحص نموده و شبهات پيرامون آنرا بر طرف كند. تا انشاءالله، ابتدا باشناخت و بصيرت كافي، آنرا

ص: 124

انتخاب و سپس بر حسب تكليف با تمام وجود تابع محض آن شده و تحت هيچ عنوان از ولي امر خود جلوتر نرود و نسبت به اسلام، انقلاب و مسلمين، انقلابي تر و دلسوز تر نشود و بدينوسيله زمينه قبولي طاعات و عبادات و كليه اعمال خود را فراهم كرده و آرامش و سعادت واقعي را بر همه تاروپود خود حاكم نمايد.

چرا كه تمامي حركات و سكنات هر فردي در كنار پذيرش آگاهانه اين اصل اعتقادي معنا، مفهوم و ارزش پيدا كرده و مورد قبول حق تعالي واقع مي شود. حتي نماز و روزه بدون ولايت اثر لازم را نخواهد داشت و اصلاً انسان بدون ولايت، انسان کامل نخواهد بود!! مع الوصف بدون هر گونه شک و تردید در زمان حال باید گفته شود:

دلم مي خواست کمي عشق ولي را *** دلم مي خواست همان سيد علي را

که روز و شب بر اين خواستم بنازم *** چو با آن مي روم راه نبي را

آري آنچه در اين راستا گفتني بود، گفته شد. ولي هيچ اجباري در پذيرش آن وجود ندارد، با فكر و بصيرت لازم بايد انتخاب كرد.

اما اي خوب، خوب بدان و هوشيار باش ؛كه كار، خيلي مهم و مشكل ونيز تكليف، بسيارثقيل و سنگين است. چرا كه بزرگان نامي در طول تاريخ و نيز در عصر حاضر به انحراف رفته و افراد زيادي را به انحراف كشاندند و متأسفانه

ص: 125

نتوانستند با بصيرت و بينش درست به تكليف الهي خود به نحو احسن عمل و بهترين نوع ولايت و مديريت را انتخاب و زمينه آرامش واقعي و سعادت حقيقي خود را فراهم نمايند، به طور حتم و يقين بايد روزي خود را در پيشگاه يار، براي جواب آماده كنند. خدا نكند هيچ انسان سالمي با هر وسوسه و بهانه اي جرء اين افراد قرار گيرد.در چنین وضعی باید خطاب به هر یک از آنها گفته شود که:

عزیزمن برو آنسوی خلوت *** بزن بر سر و گو ای بی­مروّت

چه کردی با ولایت در ره جان *** جفا کردی بدان کی گیری عبرت

حال آيا مي داني چرا پرچمدار مديريت رحماني سالها خانه نشين شد؟ چرا درد و دل خود را با چاه در ميان مي گذاشت؟ چرا وقتي در محراب عبادت ضربت مي خور د، آنهايي كه پيشاني هايشان در اثر كثرت عبادت، پينه بسته بود؛ بانگ بر مي آورند كه مگر علي (ع) نماز ميخواند ؟! نا آگاهي وانحراف تا به كجا ؟ چرا كار به جايي ميرسد كه فلاح و رستگاري خود را در لعن و نفرين گفتن به شايسته ترين و صالح ترين انسان براي مسند مديريت الهيميدانند ؟! چرا برخي از افرادي كه ادعاي اولياي خدا را داشتند به انحراف رفته و حتي خود باني انحراف عوام شدند ؟! چرا با اين همه انحراف، فكر كردند به آرامش و سعادت واقعي دست پيدا نموده اند.

آيا مي داني چه عاملي در اين انحراف بزرگ نقش داشته و چه كساني

ص: 126

مقصربوده اند ؟ اگر اندكي تامل نمايي و خوب فكر كني، متوجه خواهي شد، كه تنها عامل انحراف، عدم بينش درست وبصيرت كافي نيرو ها بوده ومقصر اصلي، خواصي بودند كه، بنابر هر دليلي زمينه هاي شبهه و انحراف را فراهم كردند ! مع الوصف:

می شود روزی سران فتنه ها *** يك به يك رسوا شوند در اين سرا

تا كه حق عريان شود بهر عوام *** شبهه ها از راه حق گردد جدا

با همان داد خواصّ بي نوا

آري اي عزيز بزرگوار، گوشه هايي از مطالبي را كه ملاحظه مي نمايي در شبهاي قدر بهويژه، شبهاي ضربت خوردن الگوي مديريت ناب اسلامي نوشته شده است. لذا با حساسيت خاص وظرافت ويژه مطالعه كن وبدان كه اين انحراف، فقط خاص آن زمان نبوده و تنها خواص آن دوران لغزش پيدا نكردند. بلكه اين انحراف در طول تاريخ وجود داشته و همواره بين مديريت رحماني و مديريت شيطاني استكاك واختلاف موجود بوده ومتاسفانه در همه اعصار گذشته و نيز عصر حاضر، خواص ونيروهاي فاقد بصيرت، عامل انحراف مورد نظر بوده اند و قطعا در ادامه تاريخ هم اگر بينش وبصيرت كافي نباشد؛ بايد منتظر انحراف هاي اينچنيني و تكرار حوادث تلخ گذشته باشيم. حوادثي چون مصيبت

ص: 127

كربلا كه خيلي راحت، ارزشمند ترين مصداق مديريت رحماني به قربانگاه مي رود و عابدان فاقد بصيرت دربرابر آن، هله هله وشادي كرده وخود را درصواب آن شريك ميدانند. اي واي برآنهايي كه فكر كردند اينچنين به سعادت ابدي دست پيدا خواهند كرد. نكند تاريخ براي ماتكرارشود! نكند ما عبرت ديگران قرار گيريم! نكند ما شاهد به قربانگاه رفتن مديريت فقهي در عصر حاضرباشيم!

مي شود روزي تمام اين جهان *** مركز عبرت شود بر هر نهان

با وجود عبرت و پند زياد *** حرف حق كم مي رود در گوش جان

آري اي انديشمند؛ با عنايت به آنچه گذشت با بينش وبصيرت كامل و با تحقيق و تفحص جامع و با علم ويقين نافع در پيشگاه يار با صداي رسا شهادت مي دهيم كه تنها راه فلاح و رستگاري هر فردي در كنار مديريت وولايت الهي كه در زمان حضور معصوم عنوان امامت ودر زمان غيبت عنوان ولايت مطلقه فقيه را به خود مي گيرد رقم مي خورد. به بياني اگر فردي شبها تا به صبح مشغول رازو نياز وشب زنده داري و روزها تا به شام مشغول كار و تلاش و روزه داري باشد؛ ولي زير چتر ولايت و مديريت مزبور نرفته باشد، هيچ يك از اعمالش پذيرفته نخواهد شد، حتي اگر عارف و عابد دهر بوده باشد!!.چقدر خوب است که از اعماق وجود گفته شود:

ص: 128

خدا را شکر که مولا دارم امروز *** زحق راهی به عقبا دارم امروز

مرا گر منّت دوران ببخشند *** رها سازم چو مولا دارم امروز

شايد با خود بگويي كه چه مي خوانم؟! اگر اينطور است پس چرا بعضي از بزرگان به آن صورتي كه مطرح شد به آن اعتقاد ندارند؟ چرا اين همه شبهه و علامت سؤال در برابر آن ايجاد كرده اند؟! چرا به صورت رسمي و علني در گفته ها و نوشته هاي حود آن را زير سؤال مي برند؟! و چرا؟! به طور حتم با اندكي تأمل در حوادث تلخ تاريخ، به جواب چراهاي مذكور خواهي رسيد! حوادثي كه در جريان آن، خيلي راحت، بزرگي در بالاي منبر، سمبل و مصداق كامل ترين مديريت الهي را همانند انگشتري از دست خود خارج و از صحنه حاكميت و مديريت كنار مي گذارد و عوام به تبعيت از آن، چه جفا ها و ظلم هايي را بر جريان ولايت و مديريت الهي روا مي دارند و به جاي آن، سمبل و مصداق زشت ترين نوع مديريت را با نصب همان انگشتر بر جامعه حاكم مي كند. يا در مقطعي از تاريخ كار به جايي مي رسد كه بزرگاني جرأت پيدا كرده و با خطابي توهين آميز، به جامعترين مديريت رحماني زمان خود، یعنی امام حسن مجتبی(ع) مي گويند« اي ذليل كننده مسلمانها» و خيلي راحت از امام و مقتداي خود، انقلابي تر و نسبت به اسلام و مسلمين دلسوزتر مي شوند و كار را به جايي مي رسانند كه عوام، به تبعيت از آنها، جنازه مبارك عالي ترين مصداق مديريت

ص: 129

اسلامي را در هنگام تشيع تير باران مي كنند!! و بزرگاني ديگر در حوادثي مشابه در طول تاريخ!!

مي شود روزي زمين و هم زمان *** پاك و گردد از همه نامردمان

آن نگون بختانی كه از راه حق *** دور و گشتند روز و شب چون ناكسان

با همان داد شياطين نهان

آري، بايد اعتراف كرد كه بزرگاني كه اينچنين موضعگيري نمودند يا خواهند كرد به خاطر اين است كه يا هواهاي نفساني به نوعي در تصميم سازيها و استراتژي آنها، دخالت داشته يا از بينش كافي و بصيرت لازم برخوردار نبوده اند. كه در هر دو صورت به خاطر جايگاهي كه دارند، براي ولايت و مديريت فقهي و جامعه انساني خطرناك خواهند بود و بطور حتم آنچه تا كنون بر سر مديريت رحماني آمده،گناهش برعهده آنها خواهد بود؟!! حقيري مثل من بايد با تمام وجود بگويد كه:

می شود روزی نگون بختی چو من *** بگذرداز آنچه می خواهد بدن

با بصیرت فتنه ها بیرون کند *** راه حق را بر گزیند تا وطن

ص: 130

همان داد بصیرت چون چدن

اصلاً در هيچ مقطعي از تاريخ، عوام باني و مسبب انحراف از مديريت الهي نشده اند، هرجا انحرافي وجود داشته، اگر ريشه يابي شود، مشخص خواهد شد كه، به صورت حتم و يقين خواص و بزرگان فاقد بصيرت عامل آن انحرافات بوده اند و عوام دور از بصيرت، به عنوان تكليف و عبادت، از موضعگيريهاي خواص و بزرگان مزبور، پيروي و حمايت كرده اند! و به جرأت مي توان اعتراف كرد كه ظلم اين دو گروه(خواص و عوام فاقد بصيرت) به ولايت و مديريت الهي، در طول تاريخ به هيچ عنوان و در قالب هيچ توجيهي قابل اغماض و گذشت نخواهد بود! انحرافي كه سرنوشت بشريت را تحت الشعاع خود قرار داد؟! انحرافي كه حركات و سكنات عبادي انسانهاي فراواني را با مشكل روبرو نمود؟! انحرافي كه بر پيكر بشريت و فطرت الهي انسانها ضربه وحشتناكي وارد كرد؟! انحرافي كه زمينه ظهور و بروز حاكميت و مديريت شيطاني را فراهم كرد؟! انحرافي كه مصاديق جامعترين و كاملترين مديريت الهي را خانه نشين، شهيد و نهايتاً غايب از انظار نمود؟! انحرافي كه به فرياد خاموش درون پاسخ منفي داد؟! انحرافي كه بشريت را در ابعاد مختلف فردي و اجتماعي با بن بست مواجه كرد؟! انحرافي كه تا اصلاح نشود بشريت به آرامش و سعادت واقعي خود نخواهد رسيد؟! انحرافي كه...؟!آری ای منتظر، باید برای رهایی از همه انحرافهای مذکور به

ص: 131

مولایمان متوسل شویم و با تمام وجود بگوییم:

الا اي منجي عالم، تو بهر ما دعا ها کن *** گره بهر فلاح ما، ز چنگ اشقيا وا کن

چو تو نزد خدا داري، مقام و قرب روحاني *** شفاعت مرحمت فرماودرد ما مداوا کن

در این قسمت از نوشتار به مناسبت موضوع، نظر جنابعالی را به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری ، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) در زمینه ضرورت ایجاد بصیرت و تقویت آن و عمل به وظیفه توسط اهل بصیرت معطوف می نماید. ابتدا باید اشاره شود که معظم له به كمك بصيرت كم نظير خويش و به اقتضاي شرايط زمان، يكي از مفاهيم و آموزه هاي اصيل و محوري ديني را از گنجينه بي پايان معارف اسلامي بيرون كشيده و غبار زدايي نمودند. «بصيرت» آموزه اي راهبردي، اصيل و اسلامي است كه ايشان حياتي دوباره به آن بخشيدند و جهت مقابله با هجمه هاي فرهنگي و جنگ نرم دشمن، از طريق تكرار و تذكر و تبيين، اين مفهوم را به گفتماني رهگشا و پويا در سطوح مختلف جامعه مبدل نمودند.

در حال حاضر دوراني را سپري مي كنيم كه جنگ تحميلي به پايان رسيده است و دشمن با نااميدي تمام از جنگ سخت، تداركات جنگي نرم و تهاجم هاي فرهنگي وهجمه هاي رسانه اي موذيانه اي را در كمال خاموشي و تزوير آغاز كرده است، بنابراين مقام معظم رهبري با نهايت هوشياري، ژرف نگري و

ص: 132

مال انديشي خاص خويش، راه كار مقابله مؤثر با اين تهاجم هاي نرم و همه جانبه دشمن را، «بصيرت» دانسته و توجه خواص و عوام، علماء و طلاب، دانشگاهيان، محققان و ديگر نخبگان جامعه را نسبت به موضوع «بصيرت» جلب نموده اند.

«بصيرت» روح زندگي و اكسيري است كه سعادت ابدي و لذت جاودانه حق شناسي را به انسان مي بخشد؛ كيميايي است كه مس وجود آدمي را در هم نشيني و همراهي هميشگي حق به طلاي درخشان كمال مبدل مي سازد؛ همان طور كه مقام معظم رهبري اشاره كردند كه «بصيرت» قطب نمايي است كه در بيابان غبارآلود فتنه و گمراهي ها، راه و مقصد را روشن مي نمايد. معظم له در دیدار با اعضای دفتر و سپاه در تاریخ 5/5/1388 می فرمایند : بصیرت خودتان را بالا ببرید ، آگاهی خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله امیر المؤمنین (علیه السلام) را بنظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود :«ولایحمل هذا العَلَم الا اهل البصرو الصبر» می دانید سختی پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از جهاتی بیشتر بود ، چون در پرچم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود. در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان و اضح نبودند. دشمن همان حرف هایی را می زد که دوست می زد. همان نماز جماعت را که توی اردوگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) می خواندند ، توی اردوگاه طرف مقابل هم [در جنگ جمل و صفین و نهروان] می خواندند. حالا شما باشید چکار می کنید؟ به شما می گویند : این طرف مقابل ، باطل است. شما می گویید : با این نماز ، با این

ص: 133

عبادت ؛ بعضی شان مثل خوارج که خیلی هم عبادتشان آب و رنگ داشت ، خیلی.

امیرالمؤمنین از تاریکی شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد. دید یکی دارد با صدای خوشی میخواند : امّن هو قانت آناء اللیل... آیه قرآن را نصف شب دارد میخواند با صدای خیلی گرم و تکان دهنده ای. یک نفر کنار حضرت بود. گفت : یا امیر المؤمنین ، به به ، خوش به حال این کسی که دارد آیه را به این قشنگی می خواند. ای کاش من یک مویی در بدن او بودم. چون او به بهشت می رود یقیناً ، من هم با برکت او به بهشت می روم.

این گذشت ، جنگ نهروان شروع شد . بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند ، امیرالمؤمنین آمد بالای سر کشته های دشمن. همینطور عبور می کرد و می گفت بعضی ها را که به رو افتاده بودند ، بلندشان کنید . بلند کردند ، حضرت با این ها حرف می زد. آن ها مرده بودند؛ اما می خواست اصحاب بشنوند، یکی را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسی که آن شب همراهش بود ، حضرت فرمود : این شخص را می شناسی؟ گفت : نه . گفت این همان کسی است که تو آرزو کردی یک مو از بدن او باشی که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک می خواند. اینجا در مقابل قرآن ناطق ، امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین می ایستد، شمشیر می کشد.

چون بصیرت نیست ، نمی تواند اوضاع را بفهمد... بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان ، در دیگران هم بوجود بیاورند ، آدم گاهی می بیند که متأسفانه بعضی از نخبگان

ص: 134

خودشان هم دچار بی بصیرتی اند. نمی فهمند ، اصلاً ملتفت نیستند. یک کلمه حرف یکهو به نفع دشمنان می پرانند. به نفع جبهه ای که همتش نابودی بنای جمهوری اسلامی است به نحوی. نخبه هم هستند ، خواص هم هستند ، آدم های بدی هم نیستند ، نیت بدی هم ندارند . اما این است دیگر ، بی بصیرتی است دیگر...»

به باور رهبر معظم انقلاب بزرگ ترین مشکل خوارج فقدان قدرت تحلیل بود. ایشان می فرمایند: «اصحاب امیرالمؤمنین آنهایى که دل او را خون کردند همه مغرض نبودند؛ اما خیلى از آنها مثل خوارج قدرت تحلیل نداشتند. قدرت تحلیل خوارج ضعیف بود. یک آدم ناباب، یک آدم بدجنس، یک آدم زبان دار پیدا مى شد و مردم را به یک طرف مى کشاند؛ شاخص را گم مى کردند. در جاده همیشه باید شاخص موردنظر باشد. اگر شاخص را گم کردید، زود اشتباه مى کنید.

آری ای عزیز بزرگوار، مفهوم بصیرت در اندیشه ی مقام معظم رهبری از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار است و به معنای آگاهی و بیناییِ فکری در مواجهه با حوادث بیرونی و برخورداری از قوه ی تحلیل درست شرایط و تمیز حق و باطل با استفاده از شاخص های معتبر می باشد. ایشان عنصر بصیرت (بیداری) را در کنار عنصر صبر (پایداری) به عنوان رمز پیروزی انقلاب اسلامی و ضامن حراست از آن در برابر هجمه های سخت و نرم دشمنان علی الخصوص در دوران فتنه های اجتماعی تلقی می نمایند که فقدان یکی از این

ص: 135

دو می تواند موجب سقوط جامعه و تحمیل خسارات فراوان گردد. رهبر فرزانه بصیرت زایی و بصیرت افزایی را به طور خاص جزو وظایف خواص جامعه می-پندارند و بصیرت را معیار تفکیک خواص از عوام سطحی نگر می دانند. معظم له در نهایت سه شاخص بصیرت، اخلاص و عمل بهنگام و به اندازه را به عنوان سرلوحه ی عمل تمامی آحاد جامعه انقلابی معرفی می کنند.

بنابراين اي عزيز بزرگوار، هيچ شك و شبهه اي نسبت به مطالبي كه مطالعه نمودي، به خود راه نده و با بصيرت كامل از آنها عبرت گير! و از خداوند منان بخواه كه در عصر حاضر، تو را جزء خواص و عوام فاقد بصيرت قرارندهد! و براي لحظه اي تو را از ولايت مطلقه فقيه و مديريت الهي جدا نسازد؟

خوش به حال آن کسی که،درهدف تاپای جان است *** درره احقاق حق، فریاد مظلوم در جهان است

می کند جان را فدا، چون که بصیر و پر توان است *** گوش به فرمان ولی و حامی ی مستضعفان است

بود اوج رهایی در فضای جان نثاری

موانع بصیرت کدام است؟

برخی از امور و گرایش ها در وجود انسان مانع از بصیرت یافتن وی می گردد بگونه ای که با وجود یقین به حقانیت موضوعی ، آن را نادیده گرفته و چشم بصیرت خود را نسبت به آن فرو می بندد. از طرفی وقتی که وجود یک شیئ علت وجود شیئ دیگری باشد عدم وجود آن علت عدم آن و به عبارتی مانع آن

ص: 136

خواهد بود. بنابراین همانگونه که کلام خداوند (قرآن کریم)، تفکر و اندیشه، مطالعه در آیات و نشانه های الهی، مطالعه در احوال پیشینیان و دیگران، یاد خدا و تذکر، اخلاص، تقوی، نگاه ابزاری به دنیا، کنترل ورودی های وجود انسان و مصاحبت و مشورت با اهل بصیرت عامل بصیرت است در نتیجه به عکس، کلمات و سخنان شیطانی، عدم تفکر و پرهیز از تعقل، عدم مطالعه و دقت در آیات الهی، مطالعه نکردن احوال گذشتگان و عبرت نگرفتن، فراموش کردن یاد خدا و اسیر یاد غیر خدا بودن، عدم اخلاص و غیر خدا را در انجام کار شریککردن، بی تقوایی، نگاه هدفمندانه به دنیا و دنیا را غایت و هدف قرار دادن، عدم نظارت و کنترل بر ورودی های وجود انسان اعم از ورودی های مادی مثل شکم و ورودی های غیر مادی مثل چشم، گوش، مغز و فکر و... و همنشینی با غیر اهل بصیرت و با انسانهای گمراه و جاهل مانع بصیرت انسان خواهد بود و به عبارتی عدم وجود عوامل بصیرت، موانع بصیرت است. اما به منظور تشریح و تبیین بیشتر توجه جنابعالی به برخی از موارد که در منابع دینی به عنوان مانع بصیرت شناخته شده است معطوف می گردد:

1.غفلت از آخرت:

الهی نشوی پاک و تو از باطن من *** مگر آن روز که غفلت بدرد دامن من

چو در این میکده باشد همی این سخنم *** ز تو مایوس نیم چون که شوی ضامن من

ص: 137

آنچه آدمی را نمی گذارد تا از قوه بصیرت خویش سود برد و آن را تقویت و از نور روشنگر آن بهره گیرد غفلت است که به معنای نادیدن چیزی است که در نزد انسان است. خداوند در آیه 22 سوره ق تاکید می کند که مردمان خداوند را در همه چیز حتی جان خویش نمی بینند و از خدا که حتی از رگ گردن به آنان نزدیک تر است غافل هستند. مرگ اجباری است که چشمان بصیرتی آنان را باز می کند و آنان را از غفلتبیرون می آورد. ولی اگر کسی بتواند خود این مرگ اختیاری و قیامت صغرا و بلکه کبرای خویش را برپا دارد می تواند نه تنها دارای چشم برزخی شده و ملکوت برزخی هر چیزی را بنگرد بلکه می تواند حقایق عالی تر و مراتب برتر هر چیزی را نیز دریابد و درک کند. خداوند در سوره نحل در پاسخ کسانی که قرآن را تکذیب می کردند می فرماید دروغگو کسانی هستند که آیات خداوند را انکار می کنند و سپس در توضیح علت اینکه برخی آیات الهی را انکار می کنند و بعد از ایمان به خدا کافر می شوند می فرماید: "این بدان سبب است که آنها زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند، آنان کسانی هستند که خدا بر دلها و گوشها و دیدگانشان مهر نهاده و آنها همان غافلان هستند."(1)یعنی اگر انسان در عین اعتقاد به آخرت در صحنه عمل به گونه ای باشد که منافع دنیوی را بر سعادت اخروی ترجیح دهد این ترجیح باعث غفلت او از نفع حقیقی اخروی شده بر چشم و گوش و دل او حجابی می افکند که دیگر حقیقت را نمی بیند و لذا آیات الهی را

ص: 138


1- نحل: آیات 107 - 108

انکار می کند. بنابراین، یکی از موانع بصیرت غفلت است چه بسا که یک فرد علم و اطلاع کاملی از مسائل داشته باشد اما غفلت او را به چاه گناه و اشتباه می اندازد و علت غفلت هم در آیه بیان گردیده یعنی ترجیح دنیا بر آخرت. آری:

من همي كردم جفابر روح و جانم اي خدا *** در سرايي كه بودروز و شبش پر ماجرا

گر نپوشاني گناه وغفلتم را در دو جا *** با چه رويي من روم پيش عزيز كربلا

كن تو بر من لطفي تا گردم جدا از هر خطا *** چون كه بي لطف تو من كي مي شوم از خود رها

غفلت و سستي نموده جان من را بي حيا *** با چنين حالي چه گويم در حريم كبريا

عشق تو باشد هميشه همرهم در اين سرا *** گر چه من نادانم از آن، تا رسد روز جزا

چون پرستش جزء ذات و فطرت است اندرقوا *** گر نپوشاني تو آن را با صداي هر هوا

از كنار فتنه ها كن تو عبور با يك ندا(1) *** آن ندا باشد همان حرف امام و انبیا

فتنه ها هر يك كنند حقّ و حقيقت را فدا *** چون كه با شبهه كنند حق را به ناحق با جفا

پس عزيزم كن روا خواست دلت را هر كجا *** تا شوي فارغ ز غير آن بدون هر صدا

ص: 139


1- از كنار فتنه­هامان ده عبور با يك ندا

از تمام اضطراب و استرس وهر با *** مي شوي هر دم رها با صد اميد در اين فضا

يا كه از درد و غم و افسردگي گردي جدا *** گر روي راه رسول و از خدا گيري شفا

اين حقير گويد تو گر خواهي سعادت هم صفا *** با بصیرت رو تو در راه خدا و مقتدا

غفلت، مقابل و ضد بصیرت است و دایره آن بسیار فراگیر است. چون افراد زیادی مبتلا ی به غفلت هستند. غفلت به گونه­ای است که به امور متفاوتی تعلق می گیرد. غفلت در رابطه رهبری، غفلت از دین و احکام آن، غفلت از دشمن و... قرآن ما را از این که از غافلان باشیم نهی کرده است: و لا تکن من الغافلین(1) غفلت انسان در دنیا، مانع بصیرت نسبت به حقایق آخرت است. (لَقَدْ کنتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا فَکشَفْنَا عَنک غِطَاءَک فَبَصَرُک الْیوْمَ حَدِیدٌ)(2) قرآن صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرامی خواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود (وَفِی أَنفُسِکمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ)(3). پدیده های محیط اطراف سفارش می کند: (أَوَلَمْ یرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً... أَفَلاَ یبْصِرُونَ)(4)وگاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار می دهد و به عبرت گیری

ص: 140


1- اعراف205
2- ر.ک. فرهنگ قرآن، ج 6، ص 268 (ق: )22
3- ذاریات: 21
4- سجده: 27

از آنها فرامی خواند. (وَاللّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَن یشَاءُ إِنَّ فِی ذلِک لَعِبْرَةً لأُولِی الْأَبْصَارِ)(1)

غفلت نابود کننده بصیرت است چنان که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است :«دوام الغفلةتُعمی البصیرة» (غررالحکم) ؛ تداوم غفلت چشم را کور می کند. و در دعا همآمده است: اسألک باسمک العظیم... البصیرة عند شدة الغفلة ؛ از تو می خواهم به نام های بزرگت... بصیرت و آگاهی در شدت غفلت.

2.جهل:

گشته ام محزون ومفلوک و فغان *** با گناه و غفلت و مثل همان

در چنین حالی چه گویم ای خدا *** از غم و اندوه و آن داد نهان

دان موانع یک به یک اندر جهان *** می کنند روح و روانت را خزان

گر شوی تسلیم هر یک بی گمان *** می شوی خوار و ذلیل و ناتوان

دار دنیا با هوسهای نهان *** بهر عمر باشند چو سمّ شوکران

سستی و جهل با هزار و یک تشان *** مانع اند بر رشد تو در هر زمان

جهل وغفلت دان که بی شک همچنان *** هر کدام مانع رشدند در عیان

ص: 141


1- آل عمران: 13 و حشر: 2

امروز و فردا نمودن ای جوان *** آفت فرصت بود تا بی کران

جهل تو در هر زمان و در هر مکان *** می کند ویران همه روح و روان

مرگ و عقبا گر شود مغفول بدان *** از حقیقت می شوی دور ای فلان

لحظه ها باشد چو لطفی در فشان *** بهر روحت با هزار و یک نشان

فکر و ذهن را گر کنی با هر توان *** وقف خوبیها چو ذکر و هم اذان

لحظه ها را کن شکار اندر جهان *** از حقیر گیر و برو تا دیگران

این بود خواست همه خرد و کلان *** از حقیر گیر و برو تا دیگران

جهل دشمن دیرینه انسان است و دشمنان بشریت هم همیشه سعی می کنند که انسان ها را در نادانی و جهالت نگه دارند و اکثر نزاع ها هم از جهل ناشی می شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند :« لو سکت الجاهل ما اختلف الناس.» ؛ اگر جاهل سکوت کند -و در زمان ناآگاهی موضع گیری نکند- اختلاف و آشوبی به وجود نمی آید. از این جاست که می بینیم دین اسلام، طلب علم و افزایش آگاهی و بصیرت را سفارش کرده و گفته اند :«طلب العلم فریضة»

3. شیطان و گناه:

ص: 142

یکی از موانع رشد و تکامل انسان، شیطان و وسوسه های شیطانی نفس است که بر اساس آیات قرآن برای گمراه کردن انسان قسم یاد کرده است و بر اساس برخی روایات همچون خون در درون انسان جریان دارد. به تعبیری همانگونه که خداوند از رگ گردنبه انسان نزدیک تر است، شیطان نیز به انسان نزدیک است و در نتیجه وجود انسان میدان مبارزه و کشمکش دو نیروی مخالف و متضاد است که عرفا از آن تعبیر به جنود رحمان و جنود شیطان و یا جنود عقل و جهل می کنند. هر یک از این دو اقتضائات و درخواست هایی از انسان دارند. در نتیجه غلبه هر یک از این دو نیرو بستگی به میزان تقویت و تذکر آنها دارد. وسوسه های شیطانی انسان را به برآوردن نیازهای حیوانی و گناه فرامی خوانند و بر عکس یاد خداوند؛ او را به سوی بعد ملکوتی و الهی انسان دعوت می کنند.

و اهمیت ذکر و یاد خدا در همین است که او را در مقابل گناه و وسوسه ها حفظ می کند و چشم او را به حقیقت وجود خود و نیازهای معنوی اش باز می کند. قرآن کریم می فرماید: وَإِمَّا ینْزَغَنَّک مِنَ الشَّیطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ × إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ(1)

و چنانچه بخواهد از طرف شیطان (انس و جن) در تو وسوسه و جنبشی پدید آید به خدا پناه بر که او به حقیقت شنوا و داناست. چون اهل تقوی را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد همان دم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.

ص: 143


1- اعراف: 201 و 200

از طرفی ای عزیز بزرگوار، کسی که گناهی را مرتکب نشده نسبت به آن حالت تنفر و حساسیت و پرهیز دارد؛ اما ارتکاب پی در پی گناه و تداوم به آن قبح و زشتی آن فعل را در ذهن فاعل از بین می برد. چراکه اگر بخواهد از آن فعل زشت متنفر باشد؛ در واقع باید از خود متنفر باشد. زیرا آن گناه جزئی از وجود خودش شده و حب نفس به او اجازه نمی دهد که خودش را نفی کند. بنابراین نسبت به گناه و زشتی آن نرمش نشان می دهد و گاهی هم به جایی می رسد که به صراحت زشتی آن را انکار می کند و یا اصل دستورات الهی و حساب و کتاب و پاداش عقاب الهی را انکار می کند تا بدون هیچ ترس و نگرانیبه گناه خود ادامه دهد. قرآن کریم در وصف اینان می فرماید: «وای بر تکذیب کنندگان (قرآن)، آنانکه روز جزا را تکذیب می کنند، در صورتی که آن روز را کسی تکذیب نمی کند مگر ظالمان و بدکاران عالم که چون آیات ما بر آنها تلاوت شود گویند این سخنان افسانه پیشینیان است.»(1)یعنی این انسانهای ظالم (گناهکار) و بدکار هستند که در نتیجه گناه و ظلم به خود، چشم دلشان کور شده و حقانیت قرآن و آیات الهی را درک نمی کنند و در نتیجه آن را تکذیب می کنند و در ادامه همین مطلب را با عبارتی دیگر و به صراحت اعلام می کند «کلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کانُوا یکسِبُونَ»(2) می فرماید (کلا) نه چنین نیست که آنها آیات الهی را افسانه می نامند بلکه آنچه که کسب کرده اند یعنی اعمال

ص: 144


1- مطففین: آیات 10 - 13
2- مطففین: 14

زشت و گناهان است که بر دلهای آنها پرده افکنده و قدرت و بصیرت درک حقیقت را ندارند. «کلَّا إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(1)چنین نیست که می پندارند بلکه آنها از معرفت پروردگارشان محجوب و محرومند. امیرالمومنین علی علیه السلام در این باره می فرماید : إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَةَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَةِ. هرگاه چشم ظاهری ، شهوت را ببیند چشم دل انسان نسبت به عاقبت کار کور گردد.(2)مع الوصف باید با دلی پر غصه گفت:

قّصه پر غّصه اندر این خطاب *** می کند روح و روانم را کباب

آن شبیخونی که دشمن کرد به پا *** وارد هر خانه شد با صد شتاب

گفته با ناتو بدون هر صدا *** می زنم بر قلب مومن بی خشاب

با چت و اینترنت و صدها بلا *** غیرت و دین را کنم هر دم خراب

یا که با موّاد برم سوی خطا *** زندگی را می کنم همچون سراب

می کنم هر دم فساد را من رها *** در حریم خانه ها با صد نقاب

گر که می خواهی شوی از شر جدا *** کن توسل بر ولایت ای خباب

ص: 145


1- مطففین: 15
2- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 305

با بصیرت رو تو سوی آن ولا *** تا شوی راحت ز شرّ هرعقاب

مومن مخلص شود اهل خدا *** با همان ایمان شود همچون عقاب

مکر دشمن می رود از این سرا *** با توسل بر رسول و هم کتاب

دان حقیر با سوز و دل گفت قّصه را *** با درایت غّصه ها گردد نداب

بنابراین همانگونه که از روایات برمی آید قلب انسان حرم الهی و آیینه ای است(امام صادق علیه السلام: »القلب حرم اللّه فلا تسکن حرم اللّه غیر اللّه«. قلب حرم خداوند است پس غیر خداوند را در آن راه مده."(1)که خداوند در آن متجلی می شود اما هر گناه و اشتباهی که انسان مرتکب می شود لکه ای بر آن نقش می بندد و در صورت تکرار و زیاد شدن گناهان آیینه دل و قلب انسان چنان تیره می گردد که دیگر قدرت انعکاس حقیقت کل و مطلق هستی را ندارد و از آنجا که درک همه حقیقت ها وابسته به درک آن حقیقت یگانه و مطلق است چشم او به حقایق بسته می شود و بصیرت درک حقیقت مسائل مورد ابتلاء را از دست می دهد.

4.دنیا دوستی و عافیت طلبی:

آن قد رعنا و آن موهای بور *** می شود خاک و خوراک مار و مور

ص: 146


1- بحار الانوار، ج 67، ص 25

دار دنیا کوچک است و بی وفا *** کن تو با یاد خدا از آن عبور

گر که می خواهی شوی اهل فلاح *** از فریب و مکر دنیا شو تو دور

آن که گردد غرق در دنیای دون *** می شود روح و روانش سوت و کور

من همی کردم جفا بر روح و تن *** معترف و نادمم از آن قصور

در مسیر زندگی با صد فنون *** لطف تو کرده مرا اهل شعور

پس عزیزم با بصیرت گو به خود *** راه فطرت بوده راهی پر ز نور

این حقیر گوید به شوخی هم به جد *** از پل دنیا گذر با عشق و شور

نظر به دنیا بر دوگونه است، نگاه استقلالی و نگاه ابزاری. اگر به دنیا با دید استقلالی نگاه شود، زرق و برق آن دیدگان را از دیدن حقایق کور می­کند و حجابی می­شود بر دیدگان انسان. اما اگر به دنیا به عنوان وسیله و ابزار وصول به کمال و سعادت اخروی نگاه شود، حجاب ها از دیدگان کنار رفته و حقایق آن چنان که هست آشکار می­گردد. اگر انسان دنیا و تمتعات زندگی دنیا را هدف و غایت زندگی خود قرار دهد در نتیجه همه چیز دیگر را اگرچه دارای ارزش معنوی باشد فدای رسیدن به آن می کند و به عکس اگر هدف مسائل معنوی و اخروی باشد؛ دنیا را فدای آن می کند و این امری طبیعی و همگانی است.

ص: 147

بنابراین یکی از عوامل اصلی بصیرت رسیدن به یک جهان بینی صحیح در خصوص حقیقت دنیا است و آن این است که همه عالم و همه موجودات برای انسان به عنوان گل سرسبد آفرینش آفریده شده اند. اما به عنوان ابزار و وسیله ای برای رسیدن او به حقیقت غایی زندگی نه به این عنوان که انسان در آنها متوقف و سرگرم شود. حضرت علی علیه السلام دنیا را غایت انسانهای کوردل معرفی می فرماید: و انما الدنیا منتهی بصرالاعمی لایبصر مما ورائها شیئاً و البصیر ینفذها بصره و یعلم ان الدار ورائها. فالبصیر منها شاخص والاعمی الیها شاخص و البصیر منهامتزود و الاعمی لها متزود(1)وهمانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمی نگرند اما انسان آگاه نگاهش از دنیا عبور کرده از پی آن سرای جاوید آخرت را می بیند. پس انسان آگاه بصیر) به دنیا دل نمی بندد و انسان کوردل تمام توجه اش به دنیا است. بینا (بصیر) از دنیا زاد و توشه برمی گیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم می کند.

امیر المومنین در جای دیگر نگاه هدفمندانه به دنیا را باعث کوری و نگاه ابزاری به آن را باعث بینایی معرفی می فرماید: »من ابصر الیها اعمته و من بصر بها بصرته«(2) یعنی کسی که به دنیا چشم دوزد او را کور می کند و کسی که به او بینا گردد او را بینا گرداند. مثال دنیا همانند خورشید است باید از آن بهره گرفت اما به آن خیره نشد. انسان بدون دنیا و بهره مندی از آن نمی تواند به سعادت

ص: 148


1- نهج البلاغه، خطبه 133
2- غررالحکم، 2450

اخروی برسد. دنیا مزرعه آخرت و تجارتخانه بندگان مؤمن خداست. بنابراین اگر انسان دنیا و همه متعلقات آن را وسیله رسیدن او به هدف سعادت اخروی بداند چشم بصیرت می یابد و حقیقت اشیا و حوادث را درک می کند و در نتیجه دچار اشتباه نمی شود.

به بیانی باید گفت: دنیا همواره با جاذبه­های شیطانی و انحرافی قرین است. وسوسه­ها و نیرنگ ها و مظاهر زیبا همزاد دنیا می­باشند و دنیای هیچ انسانی خالی از این جاذبه­ها نمی­باشد. راه حق با دوری از این جاذبه­های اغواکننده پدیدار و طی می­شود و آدمی به هر مقدار اسیر مظاهر فریبنده دنیا شود به همان مقدار، راه برایش تاریک و مبهم و حرکتش به سوی تعالی کم یا متوقف می­گردد. علی (علیه السلام) در کلامی که طی آن به نکوهش دنیا می پردازد می فرماید:« مَناسْتَغْنی فیها فُتِنَ وَ مَن افْتَقَر فیها حَزَنَ و مَنْ ساعاها فَاْتَتْهُ و مَنْ قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ بِهاَبَصَّرَتهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیها اَعْمَتهَ، آن کس که در آن (دنیا) مستغنی شود با انواع آزمایش ها روبرو شود و آن کس که فقیر گردد محزون شود. کسی که به سرعت به دنبال آن برود به آن نمی رسد و کسی که آن را رها سازد به او روی می آورد. آن کس که به دنیا معرفت پیدا کند، به او بصیرت و بینائی می بخشد و آن کس که به دنیا بنگرد نابینایش می سازد»(1)و نیز می فرمایند: حضرت علی علیه السلام در این خصوص می فرماید :انّ الدّنیا دار محن، و محلّ فتن، من ساعاها فاتته، و

ص: 149


1- سید رضی، خصائص الائمه، ص 118

من قعد عنها و اتته، و من ابصر الیها اعمته...بدرستى که دنیا خانه محنت هاست، و جایگاه فتنه هاست، کسى که طلب کند آن را هلاکش کند؛ و کسى که به دنبالش نباشد با او بنیکوئى همراهی کند ؛ و هر که نظر کند بسوى آن ، کور گرداند او را ( چشم بصیرت را از او می گیرد )....(1) لذا یکی از آثار زیانبار دلبستگی به دنیا، غفلت از خدا و معنویت است. محبت دنیا، چشم و گوش آدمی را نسبت به حقایق آن کور و کر می­کند و در نتیجه عیوب دنیا بر او پوشیده می­ماند. لذا آن گاه عیوب دنیا بر انسان آشکار می­گردد که نسبت به دنیا زهد ورزیده و رابطه محبتی با دنیا برقرار نکند، در این صورت است که پرده غفلت از عیب های دنیا زایل شده و زشتی های آن ظاهر می­گردد و انسان بر حقایق آن آگاه می­شود.

آری ای عزیز بزرگوار با معرفت و بصیرت باید از ظواهر دنیا گذشت چرا که حب دنیا منشاء همه آسیب ها و انحرافات است کما اینکه امام سجادعلیه السلام می فرماید: «حب الدنیا رأس کل خطیئه»(2) علاقه به دنیا منشأ و علت همه گناهان و خطاهاست. و نیز از امام صادق علیه السلام: «راس کل خطیئه حب الدنیا»(3)و یکی از این آسیب ها، از بین رفتن بصیرت است. چنان که امام علی (علیه السلام) می فرمایند :« لیحب الدنیا صُمِّت الاسماع

ص: 150


1- شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج 2 ص 637
2- کافی، ج 2، ص 131
3- همان، ص 315

عن سماع الحکیمة و عُمّیت القلوب عن نور البصیرة.» (غررالحکم) ؛ دنیا دوستی مانع شنیدن کلام حکیمانه می شود و چشم قلب را از بصیرت خالی می کند. بدون شک علاقه و دوستی به یک چیز مانع درک حقیقت است؛ چراکه همان علاقه و محبت او را به سمت خود می کشاند و از درک چیزهای دیگر محروم می کند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: »حب الدنیا یعمی و یصم« چنانچه ضرب المثل معروف عربی می گوید »حب الشیئ یعمی و یصم« یعنی علاقه به یک چیز انسان را کور و کر می کند. وقتی انسان چیزی را دوست دارد و طالب رسیدن به آن است عیوب آشکار و اشکالات آن را جدی نمی گیرد. چنانکه از حدیث فوق برمی آید علاقه افراطی و بدون تامل و تعقل به یک چیز مانع بصیرت و درک صحیح از آن است. در نتیجه علت العلل همه گناهان و خطاها حب دنیا می باشد. این علاقه و محبت دنیا ممکن است علاقه به مال، جاه و مقام،خانواده و فرزند و هرچیز دیگر باشد که چشمان انسان را نسبت به درک حقیقت کور و گوشهای او را کر می کند.

مگر دنیا پرستی افتخار است *** که بر آن عالم و عامی دچار است

چرا این رسم، در عشق خدا نیست *** اگر باشد بدینسان، بی وفا نیست

چو باشد عشق دنیا محفل پیر *** همه سوی رخش، بی عقل و تدبیر

ص: 151

چو دیدش درد پنهان را،خموشی *** بگفتا از نهان،باجنب و جوشی

که تا قلب بشر، اندر حجاب است *** نداند راه و رسم و در عقاب است

چو بیند ظاهر دنیا قشنگ است *** نداند دار دنیا زشت و تنگ است

بگفتا گر کند باورنهان را *** رها سازد همی جان و جهان را

به هر دو لحظه و آنی نسازد *** به عبدی جان و دونی دل نبازد

چو داند عشق ا... را که چون استر *** به وا... پشت کند بر هر چه دون است

بگو آن جاهل عالم نما را *** است که تو گم کرده ای راه خدا را

بنال ای دل چوفطرت خواب خواب است *** قلوب هر دم گرفتار حجاب است

چرا در پرده باشد فطرت زار *** خدایا زین حقیقت پرده بردار

مگر فکر در درون مغزو سر نیست *** مگر آن در تمیز خیر و شر نیست

در آن مسلک که باشد فکر گلگون *** ز دنیا حرف مران که می خورد خون

مگر حسّ خدا خواهی نداری *** که فطرت را چو نفس دون شماری

ص: 152

چو مانع بر طرف گردد ز فطرت *** رود سوی کمال با ذکر و عترت(1)

اهل دنیا نسبت به خداوند و کتب آسمانی و فرشتگان و روز جزا و بهشت و جهنم تشکیک می کنند و به آن چه که محسوس ایشان نباشد، ایمان ندارند. بر خلاف اهل آخرت که با یقین و براهین علمی به حقایق ماوراء ماده ایمان داشته و براساس بصیرت و مشاهدات یقینی عمل می کنند. مع الوصف آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره برده اند، توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه نمی کنند. کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت می شود. تعبیرهای گوناگونی در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست. در این آیات از ترجیح دنیا بر آخرت (نحل: 107 - 108) نفاق و دورویی (بقره: 17 - 18) هواپرستی (جاثیه: 23) روی گردانی از آیات الهی (کهف: 57) سرسختی در پذیرش ایمان (انعام: 110) و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت می دهد. (أُولئِک الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَی أَبْصَارَهُمْ) (محمد: 23 و بقره: 7) ولی این نفی کننده نقش آنان در گمراهی خود نیست؛ زیرا آنان خود، از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سر باز زده اند، و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آنها شده است. در حقیقت

ص: 153


1- بدست آید کمال از ذکر و عترت

انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند هم ابزار علم حصولی را به وی می بخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهره مند می سازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوت ها و غرایز نفسانی قرارگیرد، و ابزار ادراکی او (سمع، بصر و قلب) که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر او باقی نمی ماند.(1)

آري به حق بايد گفت: خوشا بر احوال آنها كه همراه با توفيق خداوندي، با بينش و بصيرت كافي، ابتدا موانع بصیرت را بر طرف و سپس بهترين نوع ولايت و مديريت را انتخاب كردند. خوشا بر آنهایي كه موانع بصیرت را بر طرف و خود را تابع محض ولي امرشان نموده و بدون هرگونه شك و شبه به تكليف الهي خود عمل فرمودند. خوشا بر آنهايكه از ولي امرش انقلابي تر و نسبت به اسلام و مسلمين دلسوز تر نشدند و خوشا بر آنهايكه.... چرا كه انسانهاي اينچنيني با بر طرف کردن موانع بصیرت به آرامش خاصي دست پيدا كرده و هيچ حزن و اندوهي نسبت به گذشته و هيچ خوف و اضطرابي نسبت به آينده، نداشته و كاري به اينكه چه اتفاقي خواهد افتاد و چه حوادثي در پيش است ندارند. يعني نتيجه براي آنها مهم نيست بلكه عمل به تكليف شرعي و الهي برايشان مهم است. خدا كند كه با بصيرت كامل جزء افراد اينچنيني قراربگيريم.آری به حق:

ص: 154


1- ر.ک. دایرة المعارف قرآن، ج 5، ص 579 - 580

خوش به حال آنکه در کون و مکان *** بابصیرت بوده و دور از گمان

بهر فردا می کند جان را چو ماه *** راه مولا را رود اندر جهان

آثار و مزایای بصیرت کدام است؟

ارتقاي بصيرت، بالندگي انسان را در تمام عرصه های زندگی به دنبال دارد. بصيرت، دانايي صرف نيست؛ بلكه دانايي همراه با باور و ايمان است. از اين رو، موجب هدايت و حركت است. به عنوان مثال، خيلي از مردم مي دانند سيگار براي انسان زيانبار است، ولي به دليل اينكه به مضرّات آن باور ندارند، از آن استفاده مي كنند. از لوازم بصيرت، زيركي و فطانت است؛ زيرا وقتي آدمي به روشني از جوانب پيش رو اطلاع داشته باشد، نقطة ابهامي براي او باقي نمي ماند تا مانع برخورد صحيح با آن شود. بنابر اين، با درايت و زيركي بيشتر وارد عمل خواهد شد. به علاوه، انسان بصير به دليل برخورد عميق و نگاه ژرف به مسائل، از حوادث گذشته و حال براي آينده عبرت خواهد گرفت.

در مورد مزایای وجود بصیرت در جامعه و میان اقشار مردم باید اذعان داشت بصیرت چراغی است كه همواره روشنگر و نجات بخش انسان از گمراهی بوده، به انسان قدرت می دهد تا با حق محوری، راه صواب را از ناصواب تشخیص دهد. در سایة بصیرت است كه حق و باطل، به خوبی آشكار می شود و انسان از ظواهر اشیا و حوادث عبور کرده، به دركی فراتر از چهرة

ص: 155

ظاهری آنها نایل می آید و انسان را از تعصّب، که همان قضاوت و تصمیم گیری بر اساس حبّ و بغضهای شخصی است و نه مبتنی بر حقیقت و واقعیت، می رهاند.

به بیانی مراد از بصیرت در عرف سیاسی و اجتماعی، قدرت تشخیص مسائل پیچیده سیاسی – اجتماعی و درک و فهم درست آن برای دستیابی به راهکارهای مفید و سازنده در این حوزه هاست. صاحب رأی و بصیرت کسی است که بتواند درهنگام بحران و فتنه های اجتماعی، حق را ازباطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنه ها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت وتقوای الهی مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند.

مع الوصف ای عزیز بزرگوار، امروز روشن كردن افكار عمومی و آگاهی بخشی، یكی از نیازهای اصلی دنیای اسلام و جامعه است؛ زیرا دشمنان برای مقابله با اسلام، از هیچ ترفند و حیله ای فروگذار نیستند و در این میان، مردم آگاه و روشنفکر باید بیش از پیش با این تهاجمات فتنه انگیز دشمنان اسلام و انقلاب به مقابله برخیزند.

بصیرت به معنای بینایی دل است. بینایی دل، برگرفته از قدرت تحلیل صحیح است؛ قدرتی كه بتوان از واقعیتهای جامعه، جمع بندی ذهنی درستی را برای خود پدید آورد و بصورت صحیح حقایق کشف کند. هر ضربه ای كه مسلمانان در طول تاریخ خورده اند، از ضعف تحلیل بوده است. آنچنان كه از باب مثال پيروزي انقلاب اسلامي از جمله ثمرات حاصل از بصيرت بوده است.

ص: 156

در حدیث نبوى آمده است که در دل هر بنده اى دو دیده نهانى است که به واسطه آن دو، غیب را مى نگرد و چون خدا بخواهد در حق بنده اى نیکى کند، دو چشم دلش را مى گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند؛ ببیند. از شمار انسانهاى صاحب بصیرت «حارث بن مالک بن نعمان انصارى» بود. پیامبر اکرم از او پرسید: "چگونه اى و در چه حالى؟" عرض کرد: "مؤمن راستین و اهل یقینم". پیامبر فرمود: "علامت یقین و ایمان راستینت چیست؟" عرض کرد: "زهد و کناره گیرى نفسم از دنیا و دلبستگى آن، موجب شد که شبهایم را به بیدارى و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگى بگذرانم، از این رو به درجه اى از بصیرت و بینایى رسیده ام که گویى عرش پروردگارم را که براى حسابرسى بر پا شده است، مى بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر مى نگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درونآتش می شنوم". پیامبر فرمود: "بنده اى است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهى صاحب بصیرت شده اى پس آن را حفظ کن".(1)

این خاصیت نور باطنى یا بصیرت است که از فطرت انسان پرتو افشان مى شود و اگر منبع الهى آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگیها و تیرگى هواهاى نفسانى آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر فروغ خواهد بود.

ص: 157


1- الکافى، ج 2، ص 54.

اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نورى ندارد، خود را گم مى کند و پس از مدتى خویشتن را به کلّى فراموش مى نماید.

1) توحید: از جمله آثار بصیرت، ره يافتن به توحید و قدرت خدا می­باشد. خداوند، بصيرت را عامل دستيابي انسان و راهيابي وي به توحيد و قدرت الهي برمي شمارد؛ زيرا انسان زماني كه به بصيرت دست يافت، درك درستي از آفريده هاي الهي مي يابد و از دام تكثّرات به وحدت وجود مي رسد. رسيدن به توحيد ناب و شناخت حقيقت قدرت و توانايي الهي، از آثار بصيرت است. در این مورد در آیه 16 سوره مباركه رعد چنین وارد شده است: بگو: چه كسی پروردگار آسمانها و زمین است؟ بگو: «الله!» (سپس) بگو: «آیا اولیا (و خدایانی) غیر از او برای خود برگزیده اید كه (حتی) مالك سود و زیان خود نیستند (تا چه رسد به شما؟!)» بگو: «آیا نابینا و بینا یكسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانی برای خدا قرار دادند بخاطر اینكه آنان همانند خدا آفرینشی داشتند و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یكتا و پیروز!». مع الوصف:

با خدا باش و خدا را کن اطاعت در جهان *** تا شوی راحت ز همّ وغمّ و آلام زمان

این بود خواست درون و داد هر پیر و جوان *** در فضایی که بود هر لحظه اش درّ گران

پس نما خود را برون از قید و بند این و آن *** گرکه می خواهی روی سوی خدای انس وجان

ص: 158

در چنین حالی عزیزم قدر خود را خوب بدان *** چون شوی برترز آنچه بوده در سرّ و عیان

دان که فریاد خموش فطرتت تا آن کران *** در پی ذکر خدا باشد چو یاری مهربان

آنکه بیگانه بود با ذکر حق در هر مکان *** ظلم وافر می نماید بر تن و روح و روان

گر که اعمالت شود بهر خدای آسمان *** با همان اخلاص روی سوی همان باغ جنان

همسر و اهل و عیال از رسم تو گیرند امان *** در چنین حالی شوی دور از همه درد و فغان

با ولایت می شوی اهل ولا با صد نشان *** بی ولایت می خوری هر لحظه سمّ شوکران

شوکران هر دم فرو ریزد همه تاب و توان *** بی بصیرتها کنند ویران. تمام خاوران

این حقیر گوید بده پاسخ به اسرار نهان *** چون که باآن می شوی اهل فلاح بی هر گمان

2) آخرت نگری:

يك به يك رفتند رفيقان زين جهان *** كار ما هم مي شود روزي همان

خوش به حال آن كسي كه با امام *** راه فطرت را رود با صد توان

راه قرآن بر خواص و هم عوام *** راه خوشبختي بود بهر نهان

راه عزّت راه پاكي در قوام *** راه آرامش بود بر هر روان

ص: 159

در عمل هم در عقايد هر كدام *** راه حق را رفته اند تا بي كران

از تمام منكرات و هر حرام *** دور و گشتند از درون و هم عيان

هر کدام چون ياري پر مهر و مرام *** جان خود تقديم و همچون شاهدان

با جهاد خود همي كردند تمام *** آنچه تكليف بوده بر پير و جوان

بر خلوص هر کدام صدها سلام *** چون فدا كردند همه هستي و جان

داد خاموش رفيق با صد پيام *** روز و شب گويد شود جسمت خزان

مال و ثروت يا كه هر پست و مقام *** مي شود هر دم فنا بي هر گمان

پس حقير گويد به جان خود مدام *** شو مهيّاي سفر در هر زمان

ص: 160

افراد بصیر با عنایت به معرفت و اعتقادی که نسبت به آخرت پیدا کرده اند؛ از لحظه لحظه حیات خود نهایت بهره و استفاده را برای ابدیت خود خواهند برد تا همانند غافلان و مجرمان در قیامت نباشند. زهد و عدم محبت به دنیا، طریق زندگی انسان را دگرگون می­کند، زیرا تمام هم و غم ایشان آخرت است و نگاه آنان یکسره به آن سو است. بعضی دیگر از محققان نیز در توضیح این عبارت به مقایسه اهل دنیا و اهل آخرت می پردازند که بناء اولی بر شک و تردید و بناء دیگری بر یقین استوار است. یقینی که بدون تردید از آثار بصیرت است. از دیگر آثار بصیرت و روشن بینى البته پس از مرگ، درخواست مجرمان در قیامت، براى

ص: 161

رجوع به دنیا است چنانچه درآیه 12 سوره سجده می­فرماید: و اگر ببینی مجرمان را هنگامی كه در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افكنده، می گویند: پروردگارا! آنچه وعده كرده بودی دیدیم و شنیدیم؛ ما را بازگردان تا كار شایسته ای انجام دهیم؛ ما (به قیامت) یقین داریم!. آری افراد بصیر با دیدۀ بصیرت، نتایج پر سعادت سلوک الی الله و شقاوت و هلاکت، که نهایت غوطه وری در دنیا است، بالعیان مشاهده می­کنند و لذا عمل خود را مطابق این مشاهدات برای آخرت و ابدیتشکل می­دهند. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید:«کانُوا قَوماً مِنْ اَهْلِ الدُّنیا وَ لَیسُوا مِنْ اَهْلِها، فَکانُوا فیها کَمَنْ لَیسَ مِنْها، عَمِلُوا فیها بِما یبْصِرُون ، آنان گروهی از مردم دنیا بودند، در حالی که اهل آن نبودند، در دنیا چنان بودند که گویا در آن نیستند، مطابق آن چه به حقیقت درک می کردند عمل می کردند.(1)حضرتدر این عبارات به ویژگی مردانی زاهد که از اصحاب و یاران باوفای او بودند می پردازد که در تبعیت از ولایت مجاهده کردند و در حیات او به سرای جاوید شتافتند. از دیدگاه ایشان، یاران زاهد او، حقیقت را آن طور که بود درک کرده و بر طبق آن عمل می کردند. ابن ابی الحدید در معنای جمله «عملوا فیها بما یبصرون»، عمل به آن چه شایسته تر و اصلح برای ایشان است را عنوان می کند و ممکن است این معنا نیز مطرح گردد که مردمان زاهد به خاطر شدت جهد و کوشش خود، آینده را با دیده دل می نگرند، به همین خاطر برحسب مشاهدات خود از زندگی آخرت عمل

ص: 162


1- سید رضی، خ 230

می کردند و این مانند گفتار دیگر علی (علیه السلام) است که اگر پرده ها برداشته شود بر یقین علی افزوده نمی گردد.(1) آری ای عزیز عاقبت اندیش:

عمر ما چون ابرو باد خواهد گذشت *** خوب و بد با سوزو آه خواهد گذشت

دان که دنیا با تمام زیر و بم *** بر من و تو همچو برق خواهد گذشت

تا توانی کن تو خوبی همچنان *** چون که خوب و بد همی خواهد گذشت

یک کفن هر یک برند از این جهان *** مال دنیا این چنین خواهد گذشت

لحظه ها را دان غنیمت مثل جان *** روز و شب چون موج آب خواهد گذشت

دان که قلب مطمئن، آرام و شاد *** از بم و زیر جهان خواهد گذشت

با بصیرت کن عبور از فتنه ها *** عقل سالم باولا خواهد گذشت

مومن و مخلص شو در دار فنا *** کفر و الحاد هم همی خواهد گذشت

رنج و سختی بهر یار دارد ندا *** راه حق از مشکلات خواهد گذشت

دار دنیا اندک و بی شک عزیز *** ماه و سال این جهان خواهد گذشت

این حقیر گوید به ابناء بشر *** زندگی شیرین و تلخ خواهد گذشت

ص: 163


1- ابن ابی الحدید، 11/180

3) عبرت آموزی:

کسی جز حق اینک ندارد ندا *** بجان گیر و عبرت نما در خفا

چو عبرت بود مرکبی ره گشا *** ز فطرت دهد دین و دنیا به ما

عبرت آموزى نیز یكی دیگر از آثار بصیرت می­باشد. به بیانی كاركرد ديگر بصيرت در قرآن، عبرت آموزي است. انسان سالم و با فطرت و شخصيت متعادل، با نگاهي به رخدادها و دقت در آنها به امور و حقايقي دست مي يابد كه ماية عبرت وی مي شود. در آیه 13 سوره مباركه آل عمران می­فرماید: در دو گروهی كه (در میدان جنگ بدر) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یك گروه، در راه خدا نبرد می كرد و جمع دیگری كه كافر بود (در راه شیطان و بت) در حالی كه آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، می دیدند. (و این خود عاملی برای وحشت و شكست آنها شد) و خداوندهر كس را بخواهد (و شایسته بداند) با یاری خود تأیید می كند. در این، عبرتی است برای بینایان!

در آیه 24 سوره مباركه هود می­فرماید: حال این دو گروه [= مؤمنان و منكران ]، حال «نابینا و كر» و «بینا و شنوا» است؛ آیا این دو، همانند یكدیگرند؟! آیا پند نمی گیرند؟! برای مطالعه بیشتر می­توانی آیه 44 سوره مباركه نور، آیه 58 سوره مباركه غافر و آیه 2 سوره مباركه حشر مراجعه فرمایی. در هر حال:

ص: 164

از مسیر عبرت وداد نهان باید گذشت *** از تمام خوب وبدهای جهان باید گذشت

در میان جنگ و آن ناتوی سخت دشمنان *** با توکل بر خدای مهربان باید گذشت

فتنه ها هر یک کنند روح و روانت را خزان *** از درون فتنه ها با صد توان باید گذشت

همسر و فرزند و مادرهر کدام دریست گران *** بهر آنها با محبت در عیان باید گذشت

همسر ت باشد عزیز و بهر تسکین همچنان *** با گذشت وعشق وایمان بهر ان باید گذشت

غفلت و سستی و بی حالی بود درد بدان *** از تمام این قصور بی هر بیان باید گذشت

اضطراب و استرس دانی همی آرد فغان *** از گذشته تا به فردا از همان باید گذشت

مال و منسب می زند بر جان چو سمّ شوکران *** از همه پول و مقام با صد نشان باید گذشت

مرکب امن و امان باشد همان ایمانتان *** با صلاح معرفت تا آن کران باید گذشت

راه جان باشد همان راه خدای انس و جان *** جان من جانانه شو از آن ز جان باید گذشت

گر که می خواهی شوی اهل ولا در هر زمان *** با بصیرت از فتن بی هر گمان باید گذشت

مشق گرم زندگی را با خدا هر دم بخوان *** چون خدااصل است وازغیرهمان باید گذشت

داد خاموش درون خواند تو را سوی جنان *** از مسیرش با همان خواست روان باید گذشت

ص: 165

عمر دنیا کوته است وبی وفا بر هر شبان *** از جهان دانی چه پیری یا جوان باید گذشت

این حقیر گوید همی با سوز و آه در هر مکان *** عاقبت از ماه و سال همچون خزان باید گذشت

5) انذارپذيري: اثر و كاركرد دیگر بصیرت از دید قرآن، انذارپذيري است. انسان داراي بصيرت، به هر رخداد و آيه اي به عنوان يك انذار و هشدار الهي مي نگرد و از آن درس و عبرت می گيرد و به سوي بالندگي و رشد كشيده می شود. بسياري از مردم به سبب عدم پندگيري از رخدادها و وقايع زندگي، به طور مرتب اشتباهات خود را تكرار مي كنند و آسيبهاي جدّي مي بينند. اين در حالي است كه اهل بصيرت به سبب عبور از ظواهر رخدادها و دستيابي به كلّيات آن، مي توانند استنباط جامع و فراگيري داشته باشند.

6) نورافشانی بر زوایای تاریک قلب ها:

از جمله آثار بصیرت نورافشانی بر زوایای تاریک قلب هایی است که از مسیر فطرت الهی و فریاد خاموش درون دور شده اند. براساس توضیحات بعضی از شارحان، امیرالمؤمنین (علیه السلام)، افرادی را که در اثر مجاهدت، به تقوی و بصیرت دست پیدا کرده اند، به کسانی تشبیه کرده که به عنوان راهنمایان دلسوز در بیابان های بی نشان بر سر راه مردم می نشینند و راه را به آنان نشان می دهند و آن هایی که در مسیر صحیح حرکت می کنند تأئید نموده و مژده رسیدن به مقصد را می دهند و مردمانی که به چپ و راست منحرف می شوند و بیراهه می روند، انذار داده و آن ها را از سرگردانی و گمراهی و هلاکت می ترسانند. به

ص: 166

عبارت دیگر اهل ذکر و اولیاء بصیر خدا و راه یافتگان طریق حق، آن ها را که راه افراط و تفریط در پیش گرفته نکوهش کرده و ایشان را از هلاکت ابدی بر حذر می دارند(1)

7) سود شخصی: حصول منفعت براى خود فرد، یكی دیگر از نتايج بصیرت و ژرف نگرى می­باشد(2) خداوند حصول منفعت براي نفس آدمي را از نتايج بصيرت ارزيابي مي كند تا اين گونه تبيين كند كه هر رخداد و آيه اي براي اين دسته افراد، نه تنها ايمان آفريناست، بلكه موجب مي شود تا بهترين بهره را حتي از بلايا ببرند و منافع خويش را افزايش دهند. بصیرت به انسان قدرت تشخیص مسائل پیچیدة سیاسی و اجتماعی را می دهد و او با درك و فهم درست واقعیتهای جامعه، در هنگامه بحران، حق را از باطل جدا می كند و با نور معرفت الهی، در مسیر مستقیم به گونه ای حركت می کند که نفع وی در دنیا و آخرت تضمین خواهد شد. اگر انسان بصیر نباشد، با كوری به بیراهه می رود و در پرتگاه سقوط می کند و خسران و ضرر در حقیقت متوجه شخص اوست. چنانچه در آیه 104 سوره مباركه انعام می­فرماید: دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ كسی كه (به وسیله آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست؛ همچنین در سوره عصر فقط انسانهای با ایمان که عمل صالح انجام می دهند اهل خسران نیستند. مع الوصف باید گفت:

ص: 167


1- نک: بحرانی، 4/69- 71
2- هاشمی رفسنجانی، اكبر؛فرهنگ قرآن، قم، بوستان كتاب،چاپ اول، 1383، ج 6، ص: 264

روز و شب جسمت در این دور و زمان *** فربه گشته باهزار و یک نشان

چهره زیبا و آن قد فلان *** می شود زشت و شود فانی چنان

پست و ثروت در فضای هر مکان *** می کند روح و روانت را خزان

جسم تو صد سال پیش اندر جهان *** خاک ناچیزی همی بودش همان

گو به من صد سال دیگر جسم و جان *** بیش از آن خاک نخست آرد ضمان

بهر چه گشتی تو خلق در این زمان *** آمدی تا که شوی پوچ چون کتان

دان هدف از خلقتت بی هر گمان *** بوده برتر زانچه بارد از دهان

بعد از عمری در درون این جهان *** می شوی خوار و ضعیف و ناتوان

این بود پایان کار جسم و جان *** اندر این دنیای دون با صد فغان

آنچه اصل است در زمین و آسمان *** بهر تو باشد همان روح و روان

داد خاموش درون بی هر زبان *** با تو دارد یک سخن با این بیان

ص: 168

انّ الانسان لفی خسر از نهان *** گوید انسان در زیان است چون بدان(1)

گر شود پاک و جدا از غافلان *** با همان ایمان و اعمال گران

می شود دور از زیان در کهکشان *** با صبوری بر کسان و ناکسان

خوش به حال آن که با ذکر و اذان *** راه حق را طی کند تا آن کران

پس عزیزم کن تن و جان وقف آن *** تا شوی آرام و گیری صد امان

گر چنین کردی شوی تو همچنان *** شاد و خرسند در درون و هم عیان

عمر تو گردد چو زرّی در فشان *** تا ابد آید به کار بی هر گمان

بندگی آرد نشانی بی نشان *** بهر هر کس گر چه باشد او شبان

وقف حق کن عمر خود ازعمق جان *** تا شوی راحت ز شرّ این و آن

خوش به حال مومنان و صالحان *** چون که در دنیا و هم باغ جنان

می برند حظّی فزون تر از بیان *** از تمام لحظه ها خرد و کلان

ص: 169


1- ابیات این غزل شرحی است بر سوره عصر

این حقیر گوید به هر پیر و جوان *** طول عمر محدود و قدرش خوب بدان

آری ای عزیز بزرگوار، شناخت، آگاهی و بصیرت به مثابه چراغی است که در سیر حرکت انسان، همواره مسیر را نورانی کرده و او را از ظلمات، تاریکی ها و تحیر در انتخاب راه و مسیر نجات می دهد. حوادث و تحولات اجتماعی جوامع در روزگار ما به قدری پیچیده و درهم تنیده شده که انسان های بی بصیرت به راحتی مسیر حرکت بالنده و تکاملی خود را گم می کنند و خدای ناکرده طعمه و ملعبه افراد و جریان های منحرف قرار می گیرند و از آنان در مسیر اهداف شیطانی و استکباری خود استفاده می کنند. جریان خوارج در تاریخ اسلام و داعش در زمان حاضر و نحله های عرفانی نوظهور نمونه بارزی از افراد بی بصیرتی هستند که به رغم ادعای دین مداری در مقابل متدینین واقعی و اصیل قرار می گیرند .

بنابراین ضرورت دارد افراد جامعه به ویژه خواص با شناخت صحیح و عمیق آموزه های وحیانی و تعقل و تدبر درباره آنها و رعایت تقوای الهی و ولایت محوری، بصیرت لازم و فرقان الهی را جهت شناخت حق و باطل و جریان شناسی های مختلف در جامعه به دست آورند تا در مقابله با جریان های التقاطی، منافق و معاند استکباری بتوانند با صلابت و اقتدار بایستند و از اسلام ناب محمدی دفاع کنند.کسانی که دارای قوه بصیرت اند در مواقع بروز فتنه ها و غبار آلود شدن فضای حق از باطل به راحتی می توانند راه حق را تشخیص داده و از افتادن در دام فتنه انگیزان در امان باشند.

ص: 170

تنها راه سعادت در پرتو بهترين نوع ولايت و مديريت کدام است؟

ولايت پا یگاه فقه و دين است *** چو در غيبت هما ن حبلُ المتين است

ولايت نور چشم مرسلين است *** وجودش رحمه لالع_المين است

اين طور به نظر مي رسد كه بهتر است با توجه به ظرفيت وجودي بشر و شرايط فعلي حاكم بر جهان و انسان، به راه و برنامه اي كه فطرت، جهت سعادت و آرامش واقعي خود، در جاهليت قرن بيستم به دنبال آن است، جهت داده شود.تا ان شاء الله با ديدي باز، بهترين را انتخاب و از زير بار اين مسئوليت خطير و سنگين، سربلند و سر فراز بيرون آيد. عنوان اين نوشته در واقع و حقيقت، خط اصلي رسيدن به قله سعادت را، در قبول بهترين نوع مديريت، خلاصه نموده است.

ز بوی رحمت مولا، درونم گشته مولایی *** بدون منّت مولا، زنم فریاد رسوایی

بنابراين قبل از بيان هر مطلبي، لازم است جهت روشن شدن موضوع، اندكي هر چند فشرده و مختصر، درباره اين كه مديريت و سعادت در ديدگاههاي مكاتب مادي والهي، به چه صورت مطرح شده، بحث شود. تا اذهان پس از

ص: 171

بررسي دقيق و همه جانبه، با آنچه تاروپود وجودشان، با آن عجين بوده آشنا شوند. بحث در خصوص جزئيات مديريت، فرصت ديگري را مي طلبد.

اما همين قدر بايد اشاره شود كه هيچ يك از مكاتب، مديريت را بعنوان هدف در نطر نمي گيرند بلكه همه مكاتب؛ مديريت را بعنوان يك وسيله، جهت رسيدن به يك هدف متعالي، كه همان سعادت و خوشبختي آدمي است، در نظر گرفته و مي گيرند. حال آن چيزي كه بايد به اين وسيله، ارزش ببخشد چيزي جز هدف نمي تواند باشد. يعني به هر اندازه هدف از حرمت و قداست برخوردار باشد به همان اندازه و مقدار وسيله (مديريت و برنامه هاي آن) از جايگاه ارزشي خاص خود برخوردار خواهد شد.

پس آنچه مهم است هدف است و هدف هم در ديدگاههاي مختلف، چيزي جز سعادت بشر نيست. از اينجا مشكل بزرگ مكاتب مختلف و كلاً جامعه بشري آغاز مي شود. هدف اصلي اين نوشته هم، در غالب چگونه رها شدن از اين مشكل اساسي و بزرگ يعني شناسايي تنها راه سعادت و خوشبختي، با بهترين نوع مديريت خلاصه مي شود. آري:

می شود روزی در این دنیای سخت *** ولایت تو روی بر تاج و تخت

عشق مولا می کند در جان و سر *** راه خوشبختی میسر تا به بخت

همان داد ولی در اوج وقت

در هر حال شايد سعادت در ابتداء معنا و مفهومي واضح و روشن داشته باشد امّا بايد باتمام وجود اعتراف شود كه حقيقت آن هنوز كه هنوز است بصورت يكي از ابهام آميزترين مفاهيم مطرح و بعنوان يك مجهول براي همه مكاتب مادي، در همه اعصار و قرون و اكثريت قريب به اتفاق مكاتب الهي تحريف شده ناشناخته مانده است.

اگر چه مكاتب مختلف مدعي شده اند كه توانسته اند با ارائه طرق متفاوت راه رسيدن به سعادت و خوشبختي را به انسان عرضه كنند. اين موضوع زمينه گفتگوهاي بسياري را در بين آنها بوجود آورده و نهايتاً هريك از ايدئولكهاي آن مكاتب، از دريچه فكر محدود خود بر حسب برداشتهايي كه از جهان و انسان داشته اند برنامه هاي مختلف و متنوعي را جهت رساندن انسان به سعادت و خوشبختي واقعي مطرح كرده اند و اين مطلب محدود به برهه خاصي از زمان يا نقطه معيني از جهان نبوده و نمي باشد و قدمت آن به بلنداي تاريخ بشريت است.

بله اگر مروري بر گذشته و حال شود يقيناً در تاريخ، حتي قبيله اي يافت نمي شود كه مديريت آن به گونه اي جهت رسيدن به سعادت، بدنبال برنامه هاي مختلف نرفته باشد. از مديريت هاي اوليه در مكاتب آغازين و بوته كاران نواحي مركزي استراليا و هنديهايپاتاگونيا و آنچه در قديمي ترين آثار باستاني بدست آمده، نظير مداركي كه در اهرام مصر و يا متون اوليه وداها، به چشم مي

ص: 172

خورد تا ادياني كه در حال حاضر در خاور نزديك، خاور ميانه و خاور دور وجود دارد، همه و همه بدنبال برنامه ريزي، جهت رساندن انسان به قله سعادت و خوشبختي بوده و هستند و هر كدام از آنها، سعادت واقعي را از آن ايده و مرام خود دانسته و برنامه هاي مختلف و متنوعي را، جهت اثبات آن تدارك ديده و به هر وسيله اي متمسك شده تا حقانيت خود را در اذهان به منصه ظهور رسانند. امّا ای عزیز اگر به فریاد خاموش درونت خوب گوش دهی چیز دیگری را زمزمه می کند؛ کوش کن:

من که ماندم، اندکی راهم بده *** درحریم عاشقی، جایم بده

بی تو جانم، در ره میخانه سوخت *** جان جانان، جرعه­ای آبم بده

راستي با عنايت به آنچه مطرح شد؛آيا با اين برنامه ها و حركتها، آدمي مي تواند به آن سعادتي كه ذره ذره وجودش بخاطر آن خلق شده برسد؟ اصولاً آيا انسان به تنهايي قادر است كه با يك منشور تربيتي كامل و جامع و در عين حال هماهنگ و منسجم، به تمامينيازهاي درون و برون كه متضمن رسيدن به آخرين مدارج كمال و آرامش و در يك كلام سعادت واقعي است يرسد؟ بصورتيكه در آن، خطوط اصلي بايدها و نبايدها، راه ها و روشها، خيرها و شرها، دردها و درمان ها، وسيله ها و هدفها، مسئوليتها و تكليفها مشخص شده باشد.

ص: 173

يعني به تمامي بينشها، گرايشها و كنشهاي آدمي پاسخ مثبت دهد و در هيچ جايي انسان را تنها نگذارد؟ پاسخ اين سؤال كاملاً روشن و مشخص است ولي با كمال جسارت همانطوريكه قبلاً اشاره شد، مكاتب تربيتي مختلف ادعا مي كنند كه توانسته اند چنين تئوري كاملي را كشف و به حيات بشري عرضه نمايند. اما از طرفي بايد پذيرفت كه در عالم وجود، دومكتب تربيتي را نمي توان يافت كه در پيدا كردن راه سعادت، بصورت كامل وحدت نظر داشته باشند. حال مشكل كجاست ؟ اگربراي لحظاتي در كنه و بنه مكاتب مختلف، تحقيق و تفحص شود نهايتاً هر انسان منصفي به اين نتيجه خواهد رسيد كه هنوز بشر و استعدادها و كمالاتش، براي آن هايي كه افق ديدشان از بام عالم ماده فراتر نرفته و نيز براي افكار الهي تحريف شده، ناشناخته مانده است. چگونه مي شود خود انسان ناشناخته باشد ولي خوشبختي و سعادتش كه چيست وبا چه برنامه هائي ميّسر مي شود شناخته گردد؟! آري اي عزيز:

می شود روزی بدون قیل و قال *** راه فطرت را رویم با هر دو بال

جام خوشبختی بر آریم از نهاد *** در فضای جان و تن همچو نهال

همان داد قلوب اهل حال

ص: 174

قطعاً وقتي خود انسان به عنوان بالاترين مجهولات براي خودش مطرح باشد، بدون شك جامعه انساني و سعادت واقعي مجهولتر خواهد بود. حال در يك چنين شرايطي تكليف چيست و اين بزرگترين مشكل به چه صورت قابل حل است. اين طور به نظر مي رسد كه سعادت و خوشبختي، يك سرنوشت ازلي است و حصول آن مافوق تدبير بشر است. اينجاست كه بايد با تمام وجود اعتراف شود كه اين مشكل عظيم تنها از افقي مافوق افق عقل قابل حلّ است. يعني حركت عقل و علم بايد بصورت كامل در چهارچوب خطوط اصلي كه از طريق وحي(به معناي كاملش) جهت رسيدن به سعادت ارائه شده است قرار گيرد.

انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز در ولايتمداري کدام است؟

يک کلام گويم عزیزم در قفا *** تا شود راه نجات در دو سرا

راه جان باشد همان راه ولی *** انتخاب با تو بُود در اين فضا

در هر حال اي عزيز بزرگوار، آدمي در يك چنين شرايط حساس، راهي جز يك انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز، جهت رسيدن به سعادت واقعي ندارد. لذا به ناچار بايداز ميان مديريتهاي متعدد و مختلف موجود، يكي را انتخاب كند. راهي جز اين براي وي متصور نيست! چرا كه فلسفه وجودي او، طوري خلق شده كه

ص: 175

بايد انتخاب كند. يعني در نفس انتخاب ديگر مختار و آزاد نيست. اصلاً انسان بدون انتخاب انسان نيست. اينجاست كه ويژگي خاص او و مشكل بزرگ وي آشكار مي گردد و در اين حال است كه آدمي تحت هيچ عنواني نمي تواند به بهانه اينكه مقيّد به پذيرش هيچ نوع مديريت و برنامه هاي تربيتي نمي­باشد، خود را از زير بار سنگين انتخاب رها سازد.بدین جهت ای عزیز:

گر کنی، راه خدا را انتخاب *** می شوی آرامه، اندر دو جهان

روح آرامی که بی شک در زمین *** می برد از یاد تو ، درد و فغان

آری افرادي كه به خيال خود بحث و تحقيق در مسائل مديريتي را كنار گذاشته و با بي خيالي تمام، غرق در بي بند و باري، شهوتراني و دنيا پرستي شده اند و ابداً كاري به اينكه كدام يك از ولايتها و مديريتها حق و كدام باطل است، ندارند، نبايد دل خوش دارند كه از درد و سر انتخاب راحت شده و هيچ وظيفه و مسئوليتي نسبت به آن ندارند. بلكه بايد بدانند بالاترين جنايت و ظلم را با اين رويه در حق نفس و فطرت خود كرده اند، اما متأسفانه خود متوجه نيستند. چرا كه با اين ديد، ارزشمندترين ارزشهاي وجود خود را لگد مال كرده و بنابر قول صريح قرآن از حيوان پست تر و گمراهتر شده اند.

می شود روزی تمام کافران *** با خدا آشتی کنند از عمق جان

ص: 176

روحشان گوید خدایم ای خدا *** راه تو باشد بدون شک عیانمی

با همان داد نهان اندر جهان

به دليل اينكه انسان مي توانسته با انتخاب بهترين نوع ولايت و مديريت، بالاترين مراحل كمال و مدارج انسانيت را طي كند و در مرحله اي از لطف قرار گيرد كه ملائكه به حالش غبطه خورده و در پيشگاهش به خاك بيفتند. اما اين موجود نادان، كوركورانه و بدون هرگونه تعقل، تفكر و معرفت برنامه اي را انتخاب كرده كه نهايتش چيزي جز ضلالت، گمراهي و از حيوان پست تر شدن نمي­باشد. با این توصیف باید گفته شود که:

کسی جز حق اینک ندارد ندا *** به جان گیر و عبرت نما درخفا

چو عبرت بود مرکبی ره گشا *** ز فطرت دهد عشق مولا به ما

پس اي عزيز، بدون شك سرنوشت حتمي و قطعي و اجتناب ناپذير هر انساني با نوع انتخابي كه اختيار خواهد كرد، رقم مي خورد و همه آرامش ها و سرگردانيها، پيروزيها و شكستها، يقين ها و ترديدهاي آدمي از همين نقطه آغاز مي شود. مع الوصف:

ص: 177

بر تو بادا، انتخابی نیک و شاد *** در ضمیری که بود، پر شور و داد

حال چه بايد كرد؟ فرصت كم است و نمي توان وقت عزيز و گرانبها را بيهوده تلف كرد. بايد به بهترينها پرداخت. در كجاي راه هستي؟ آيا بهترين را انتخاب كرده اي؟ آيا حاضري براي لحظاتي آزادانه و دور از همه مشكلات و موانع به تفكر بنشيني و به گذشته، حال و آينده و نيز اين كه از كجا آمده اي و به كجا خواهي رفت و هدف از خلقتت چه بوده، فكر و انديشه نمائي؟اگر چنین کردی بدون شک نتیجه اش این خواهد شد که:

گر تو دانی زکجاآمده ای به این جهان *** یاکه دانی به کجا می روی در کون و مکان

بی گمان می روی در خطّ ولیّ و انبیاء *** می دهی پاسخ ناب،به فطرتت با صد توان

آيا مي داني تو جانشين خدائي بر روي زمين(خليفةالله)؟ آيا مي داني خداوند از روح خود در كالبد وجودي تو دميده است؟ (ونفخت فيه من روحي) آيا مي داني همه موجودات عالم جهت بر طرف كردن نيازهاي تو خلق شده است؟آيا مي داني با رسول ظاهر و باطن حجت بر تو تمام شده است؟ و آيا مي داني كه...

می شود روزی علمدار درون راه *** آنکه حجت بوده بر نفس زبون

ص: 178

فطرت رارودبا علم و هوش *** در مسیر حجّت حق در برونبا

همان داد ولی بر هرعیون

حال مي خواهي بداني فرياد خاموش درونت تو را به چه مي خواند؟ اگر طالب آني، بدان و آگاه باش كه جهت شناسايي، كشف و درك آن نيازي به ادله مختلف و مسائل جانبي آن نداري، چرا كه اگر اخلاق رذيله و نيز صفات حيواني و ناپسند و همچنين آمال و آرزوهاي گوناگون دنيوي قلبت را فاسد و از طبيعت اوليه، آن را خارج نكرده باشد؛ به يقين تمام ذرات وجودت به طور غريزي و فطري، به طرف مناسب ترين ولايت و مديريت جهت كسب جامع ترين پاسخ براي ارائه به عالي ترين نياز خود حركت خواهد كرد.آری برای لحظاتی به دور از موانع به فریاد خاموش درونت خوب توجه نما؛ ببین چه می شنوی:

ندا آيد به سويت از درونت *** کجاها مي روي برگرد به روحت

تو که روحت بُود پیرو مولا *** برو سوی ولی اي بي مروّت

توضيح اينكه اگر حجابها دريده و پرده ها پاره و نقابها كنار رود، در قلب جلا و نورانيتي ايجاد مي شود كه در كنار آن با كمك رسول ظاهر و باطن، بهترين نوع ولايت و مديريت را انتخاب خواهد كرد.بنابر این..

ص: 179

خوش به حال آن کسی که،پیرو خط امام است *** باشعور و معرفت، دنبال حق، با اهتمام است

در کمال پاکی جان، در ره مولا مدام است *** عاشق کوی ولایت، فارغ از پست ومقام است

پس اي عزيز، خود را بشناس و قدر و منرلت خود را درك كن، چرا كه از ارزش و جايگاه والايي برخورداري، مواظب باش در اين انتخاب بزرگ و سرنوشت ساز، خود را ارزان نفروشي ويقين دان كه در صورت هر گونه كوتاهي مقصر خواهي بود و هيچ عذري در اين خصوص در پيشگاه يار قابل قبول نخواهد بود.آری..

ای عزیز با خدا، قدرت بدان *** چون تویی والاتر از، هفت آسمان

می توانی از ملک، برتر شوی *** چون نبی و هم امام، در لا مکان

یا که از حیوان دون، پست تر شوی *** در سرای زندگی، در هر زمان

پس تو کن، خود، راه خود را انتخاب *** چون که مسئولی،دراین کون و مکان

راه حق، راه نبی است و امام *** روح حق، در کالبد توست ای جوان

ص: 180

بايد از خواب غفلت بيدار شوي و از گذشتگان عبرت گيري تا جزء بدترين و بي خاصيت ترين جنبندگان قرار نگيري. حتماً مي داني بدترين جنبندگان كيانند. اگر نمي داني خوب است از قول پروردگارت در سوره انفال «آيه22» بداني كه مي فرمايد: بدترين جنبندگان نزد خدا انسانهايي هستند كه ساكت نشسته اند و هيچ تفكر و تعقل نمي كنند.

آري حقيقتاً براي آدمي هيچ چيز بدتر، كشنده تر و درد آورتر از اين نيست، كه با آن همه عظمت وجودي، نسبت به آنچه در اطراف جامعه و تاريخ خود گذشته و مي گذارد بي تفاوت و بي خيال باشد.

حال اي انسان، اي جانشين خدا بر روي زمين، با همتي بلند بهترين ولايت و مديريت كه منجر به سعادت واقعي بشر مي شود را انتخاب كن و بدان كه اين مهم تنها با اراده اي راسخ و قلبي پاك، همراه با توفيق خداوندي امكان پذير خواهد بود.چرا که:

گر کنی چنین مرام، تو انتخاب و اختیار ***

می نهد منّت خاص، برتو خدای انس وجان

چون که توفیق بزرگ؛ همره هر کس نشود . ***

پاکی ی جان طلبد، منّت مولای نهان

با توجه به شرايط موجود در جهان وظيفه ما نسبت به ولايت چيست؟

ص: 181

ولايت نام م_أنوس يمين است *** زم_ان انگشتري و او نگين است

اگر چه برخورداري از بصيرت در همة زمانها و عرصه ها الزامي است و در هر زمان، موقعیت و وضعیتی باید همراه با بصیرت و اندیشه درست باشد، اما دربرخي از زمانها و عرصه ها بیشتر ضروري به نظر مي رسد و برخی شرایط و موقعیتها، به دلیل ویژگی های خاصشان، بصیرت بیشتری را می طلبد؛ این موقعیتها، موقعیتهایی است که در آنها مرز حق و باطل بسیار باریک شده یا حق و باطل ممزوج و در هم تنیده می شوند؛ آنچنان که تشخیص حق از باطل نسبت به شرایط و وضعیتهای عادی بسیار دشوارتر می شود و به فعالیت شدیدتر قوّة بصیرت و تشخیص در آدمی نیاز است. در این وضعیتها به عمد یا ناخواسته حق و باطل مختلط شده است. لذا به حق نماهایی مانند شبهه یا شایعه، باید با چشم بصیرت نگریسته شود تا فریب نما و ظاهر آنها را نخوری. به هر حال آنچه نبايد فراموش شود اين است كه در طول تاريخ مخصوصاً در شرايط فعلي، جريان خطر ناكي عزم خود را جزم كرده تا اصل تدّين و تفقه،كه بوسيله مديريت فقهي تبيين و ترسيم مي شود را، به بهانه هاي مختلف مورد هدف قرار دهد و با شبيخون و تهاجم سنگين خود ميخواهدتنها پايگاه ارزشمندي كه حافظ ارزشهاي الهي در جامعه است را متلاشي و با القائات زيادي،كه محصول هزاران ساعت تحقيق و بررسي مراكز استثماري و استكباري است، به جامعه تلقين كند كه دين نمي تواندجامعه را اداره كند و نظام مديريت فقهي علاوه بر ناكارآمد

ص: 182

بودن، از لحاظ فلسفي، علمي و منطقي و حتي از نظر فقهي داراي جايگاه و پايگاه محكمي نمي باشد.

در حقيقت آن ها در اين رهگذر، نظام الهي و موضوع امامت و ولايت، كه در مديريت فقهي تبلور و عينيت مي يابد را مورد هدف قرار داده اند.

بنا بر این :

خوش به حال آن کسی که، با ستمکار درستیز است *** روزو شب، اهل جهاد و از گناهان در گریز است

می کند رسوا صف مستکبران و خود عزیز است *** چون ستمکاروستم، در نزد مولا پست و ریز است

این بود راز نهایی، بهر پیکار جهانی

آري از طرفي باید گفت نظام مقدس الهي و مدينه فاضله اي كه شخصيتهاي بزرگي چون افلاطون، ارسطو و فارابي به دنبال آن بوده اند، تنها بوسيله مديريت فقهي كه در زمان حضور معصوم(ع)، عنوان امامت و در زمان غيبت عنوان ولايت را به خود مي گيرد مي تواند محقق شود و از طرف ديگر بايد پذيرفت كه مهمترين جبهه گيري در دنيا، صف آرايي تفكرهاي مختلف، براي از بين بردن ارزشهايي است كه مديريت فقهي پرچم دار آن مي باشد. پس عزیزم باید خیلی هوشیار و جدی بود؛ چرا که:

ص: 183

به الّهی که عهدش بر قرار است *** به قرآنی که وصفش بی شمار است

اگر ساکت نشینی بس گناه است *** چو مولا و ولایت در فشار است

در اين راستا آحاد مردم بخصوص نسل جوان در معرض خطر هستند. لذا تك تك افراد بايد بدانند كه در چه موقف و موضعي قرار داشته و چگونه در كنار گوش و قلب آنها مي خواهند با يك شبيخون فرهنگي،همه آنچه را فطرت و تمام ذرات وجود بدنبال آن است، به بهانه هاي پوچ و بي اساس نابود كنند. كه اين مهم نیز هوشياري زيادي را مي طلبد و...

گر شبیخونی نباشد،جنگ پنهانی که هست *** گر به ظاهر جنگ نباشد،تیغ عریانی که هست

گربه فرهنگ ره نباشد،ناتوی سختی که هست *** گر که هوشیاری نباشد،شام هجرانی که هست

من ز هوشیاران دوران، ای خدا جامانده ام

حال آيا نمي توان اعتراف كرد كه اين دلهره و نگراني و پريشاني كه اكنون سراسر عالم را فرا گرفته، بخاطر عدم پيروي از مديريت فقهي است؟!

ص: 184

عزیزمن برو آنسوی خلوت *** بزن بر سر و گو ای بی­مروّت

چه کردی با خودت برضدّ مولا *** شدی ازحق جدا کی گیری عبرت

اگر چه در نهایت تاسف همانطور كه قبلاً عنوان شد؛ ديگر مديريتها چنين وانمود كرده و مي كنند، كه علت اين نگرانيها و اضطرابها بر مي گردد به سرمايه يا نزاع طبقاتي يا مالكيت فردي يا عدم اشباع نيازهاي جنسي و امثال اين مسائل، ولي با كمال تأسف تحت هيچ عنوان دور ماندن از خدا و نرفتن زير چتر ولايت الهي كه با واقعيت حيات و آرامش درون و برون اتصال و ارتباطي حتمي و قطعي دارد را مايع اضطراب و نگراني ندانسته، بلكه سعي كرده اند علاوه بر نفي هر كونه ارتباط و پيوند ميان خالق و مخلوق، هرگونه تفسير وتوجيهي كه در مرحله تطبيق نظريات،كوچكترين و كمترين ارتباطي، ميان حقايق و واقعيات هستي با هستي آفرين داشته باشد را منكر و حتي به باد تمسخر و استهزاء گيرند و با كوششي وسيع و دامنه دار، تمام همت خود را به كار برده تا به همان صورت كه مطرح شد، از طرفي؛ خدا و ولايت مديريت فقهي را، با ادوار ظلماني حيات بشر و جاهليت قرون وسطي، مرتبط ساخته و از طرف ديگر؛ هر گونه ارتباط و پيوستگي بين علم و روش علمي را با فقه و روش فقهي تخطئه و منكوب نمايند و بدین وسیله بالاترین ظلم را در حقّ فطرت و اسلام نموده به گونه ای که با دلی پر خون باید گفت:

ص: 185

بزن بر سر که فطرت درعذاب است *** به بار ای اشک که باریدن ثواب است

نگر آخر که اسلام در چه حال است *** چو وضع عالم و آدم خراب است

در هر صورت افرادي كه در جوّ و فضاي چنين مديريتهايي لحظات عمر را سپري مي كنند، خيلي سخت مي توانند به مشكل و گردابي كه در آن واقع شده اند، واقف شوند. اگر چه در صورت وقوف، رهايي از آن بخاطر وجود جوّ مسموم، دشوار به نظر مي رسد. چرا كه مديريتهاي مختلف در جاهليت نوين، با تلاش مستمر و سرمايه گذاري پنهان و آشكار، تمامهمّ و غمّ خود را، جهت دور ساختن بشر از مديريت فقهي به كار برده و برنامه هاي انساني رامؤافق هرمنطقي بجزمنطق وحي و فقه، توجيه وتفسيركرده اند. به گونه ای که از طرفی باید ابتدا بیت اول و سپس بیت دوم را زمزمه کرد:

ازبس که جفا کردند، بر ديده و دل هرد چون *** شک کرده دل وديده،بر فقه و ولاهر دو

اهل يقينم من،در وادي ی شکاکی *** گويا که رها گشتم، از مکر وجفا هر دو

لذا با عنايت به آنچه گذشت، پذيرش اين حقيقت كه مديريت فقهي مي تواند آنها را از اضطراب و پريشاني نجات و به آرامش، اطمينان و سعادت برساند، تا

ص: 186

حدودي دشوار مي باشد. ولي اگر به فرياد خاموش فطرت با ديد تيز بينانه نگاه شود، خیلی راحت در میان فتنه ها؛ هم دشمن و هم دوست را با بصیرت خواهد شناخت و اين دشواري به هيچ وجه مردم را ازکشف درد و استفاده بهینه از دارو با پذيرش مديريت فقهي و ولايت وهدايت الهي كه در ظرف حق وحقيقت، جاري و ساري و در بطن لحظه ها نهان است باز نخواهد داشت.مخصوصا"درعصر حاضر که:

بهرحق روح خدا فجري دگر بر پا نمود *** درمصاف ظالمان قهري دگر بر پا نمود

با دم موسي و هم عيسي و هم ختم رسل *** در فضاي جان و تن مهري دگر برپا نمود

حال اي اهل ذكر و دعا، خوب است در اواخر اين بحث، نظر آن عزيز بزرگوار به گوشه اي از دعاي روز سه شنبه معطوف گردد. در قسمتي از دعاي مزبور آمده است «الَلهّّم اَجعُلني مِن جندك»، اي خدا مرا جزء سربازان خود قرارده، چرا؟ به خاطر اينكه «فان جندك هم الغالبون» سربازان تو هميشه غالب و پيروز هستند، خوب ؛كي ما مي توانيم جزء سربازان الهي قرار گيريم؟ بطور حتم زماني مي توانيم جندالله باشيم كه زير چتر امامت در زمان حضور معصوم و در زمان غيبت زير چتر ولايت مطلقه فقيه قرار گيريم. مگر مي شود بدون ولايت، سرباز الهي شد. در ادامه دعا آمده است:«و اجعلني من حزبك» خدايا مرا جزء حزب خود قرار ده، چرا؟ بخاطر اينكه «فان حزبك هم المفلحون» آنهايي كه جزء حزب و گروه تو

ص: 187

هستند همواره رستگارند، مگر مي توان در بيرون ولايت جزء حزب و گروه الهي قرار گرفت. يقيناً راه ورود به باند خداوندي، قبول و پذيرش ولايت خواهد بود. يعني بدون پذيرش ولايت مطلقه فقيه در زمان غيبت محال است، فردي بتواند ادعا كند كه در زمره حزب اللهوارد و اهل فلاح و رستگاري شده است. بدون شك راه فلاح و رستگاري از مسير ولايت مي گذرد. ولي متأسفانه خيلي از افراد حتي بعضي از بزرگان راه را گم كرده و به بي راهه رفته و مي روند؟!! و عوام ناآگاهي را هم به دنبال خود برده و مي برند؟! در ادامه دعا مي خوانيم:«وجعلني من اوليائك» اي خدا مرا جزء دوستان و اولياء خود قرارده، چرا؟ بخاطر اينكه «فان اوليائك لا خوف عليهم ولا هم يحزنون» دوستان تو هيچ خوف و ترسي از آينده و هيچ حزن و اندوهي نسبت به گذشته ندارند، واقعاً بر دوستان خدا و اولياءالله هيچ نگراني، اضطراب و دلهره اي حاكم نمي شود. يعني يك آرامش خاصي بر اعضا و جوارحشان سيطره مي يابد كه در كنار آن سخترين مصيبتها و وحشتناك ترين حوادث برايشان لذت بخش مي شود؛ مي رسندبه جايي كه غم و شادي را از جانب دوست دانسته و دربرابر آنها به تكليف و وظيفه عمل نموده و همواره شاد و سرحال خواهند بود. لذا براي دوستان خدا اندوه، اضطراب، نگراني، افسردگي و ناراحتي معني و مفهومي ندارد.

خوب اي دوست؛ كي مي شود هيچ خوفي از آينده نداشت؟ كي مي شوَد هيچ حزن و نگراني نسبت به گذشته نداشت؟ كي مي شود آرامش را بر همه اعضاء و جوارح حاكم كرد؟ كي مي شود نسبت به حوادث و اتفاقات موجود در جامعه مضطرب و نا اميد نشد؟ كي مي شود در موقعيتها و موضعگیري هاي مختلف از

ص: 188

ولي امر انقلابي تر و دلسوز تر نشد؟ كي مي شود به تكليف و وظيفه الهي در هر زمينه اي عمل كرد؟ كي مي شود واقعاً جزء دوستان خدا و اولياء ا.. قرار گرفت؟ به بياني ديگر مگر مي توان بدون پذيرش ولايت نسبت به گذشته و آينده هيچ نوع حزن، اندوه، خوف و اضطرابي نداشت؟ مگر مي توان بدون ولايت به آرامش وسعادت واقعي دست پيدا كرد؟ مگر مي توان در خارج از چتر ولايت به تكليف و وظيفه به نحو احسن عمل كرد؟ مگر مي توان بدون پذيرش ولايت و مديريت فقهي جزء دوستان خدا و اولياءالله قرار گرفت؟! مگر مي شود فردي ادعاي جند اللهي داشته و خود را جزء حزب خدا و از اولياء الله محسوب نمايد ولي ولايت مطلقه فقيه را قبول نداشته باشد. اصلاً جند الله، حزب الله و اولياءالله در بستر ولايت معني و ارزش پيدا مي كند. واقعاً در زمان غيبت اهلفلاح و رستگاري مي خواهد سرباز چه كسي باشد؟ جزء حزب كدام گروه و جناح قرار گيرد؟ و مصداق كامل و تمام عيار كدام اولياءالله باشد. مگر مي شود لباس مقدس جند اللهي را، خارج از حوزه ولايت بر تن كرد؟ مگر مي شود زيرچتر حزب و گروهي جداي از چتر ولايت، به فلاح و رستگاري رسيد؟ مگر مي شود بدون پذيرش ولايت و مديريت رحماني جزء اولياءالله قرار گرفت؟ آري:

می شود روزی وليّ خوب ما *** بهرخوبي ها زند ما را صدا

دار دنیا را کند از فتنه پاک *** با بصریتهای ما در این سرا

ص: 189

هما ن داد بصیرت در خفا

اميد است خداوند منان اين توفيق را به تك تك ما عنايت فرمايد تا بتوانيم ولايت و مديريت فقهي را، در زمان غيبت با تمام وجود درك كرده و با بصيرت كامل تحت عنوان تكليف، تابع محض آن باشيم و بدينوسيله زمينه سعادت دنيا و آخرت خود را فراهم نمائيم.

خوب اي دوست عزيز؛ حواست كجاست؟ در چه فكري و به چه مي انديشي؟ نكند چشمانت با من و خودت جاي ديگري باشي؟ پس براي لحظاتي به خود آي! چشمانت را ببند و پيرامون سؤالات مزبور به تفكر بنشين؟ آري اي دوست دار سعادت، بطور حتم و يقين بايد اعتراف كرد که تنها با قبول و پذيرش ولايت و مديريت رحماني است كه مي توان به آرامش كامل و سعادت حقيقي دست يافت و جزء دوستان و اولياء واقعي خدا قرار گرفت. در غير اين صورت تكليف مشخّص است؟!!بنابر این فریاد خاموش درونت می گوید:

ازمأمن دل بوي ولي مي آيد *** فريادخوش علي علي مي آيد

بنگر که تمام کوي و برزن گويند *** عاشق شو چو عاشق نبي مي آيد

آري اي خواص و عوام، بدانيد و هوشيار باشيد كه اگر خداوند همه زر و

ص: 190

زيورهاي دنيا را به انساني عنايت فرمايد! اگر همه قدرتهاي مادي را در اختيار وي قراردهد! اگر آنچه آفتاب بر آن مي تابد را به او عطا كند؟! نمي فرمايد اي بشر، اي انسان، اي خواص و اي عوام، من بر شما منت نهادم؛ اما اگر اين توفيق را به انساني عنايت فرمايد كه با بصيرت و بينش صحيح، بهترين نوع ولايت و مديريت را انتخاب نمايد به او مي فرمايد: من بر تو منتگذاشتم كه اين توفيق ارزشمند را به تو دادم.بله انسان اينچنيني بايد به خودش ببالد و افتخار كند كه چنين توفيقي نصيبش شده. چرا كه اين توفيق نصيب هر كسي نمي شود؟! مگر هر كسي مي تواند زير چتر ولايت پيامبر اعظم(ص) و آل او قرار گيرد؟! مگر باهواهاي نفس و غفلت مي توان ولايت و مديريت الهي را درك كرد؟! مگر انسان بي بصيرت مي تواند بهترين نوع مديريت و ولايت را انتخاب نمايد؟!!بنابر اين مواظب باش خودت را ارزان نفروشي؟!!و به نفس و فطرت ناب خود ظلم و جفا نکني؟!!

مي شود روزي نهد منّت به ما *** آن خدايي كه بود در ماسوا

بحر ايمان ويقين در قلب و جان *** چون كه ايمانش دهد معنا به ما

با همان داد يقين در ماورا

جمع بندی و نتیجه گیری

ص: 191

از تدبر در آیات قرآن و سخنان بزرگان دین هر انسان منصفی به این نتیجه می رسد که بصیرت تنها این نیست که ببیند و بشنود، بلکه باید از عبرت ها پند گرفت تا عبرت دیگران نشد. عقل تنها راه نجات و هدایت گر بشر به راستی ها و خیرخواهی است. انسان اگر چشم ظاهر نداشته باشد، اما با شناخت و بصیرت به هدف آفرینش ومحیط پیرامونش بنگرد و بیندیشد، در زندگی موفق خواهد بود و دیگران را نیز می تواند هدایت کند.

برای هر مسلمانی در حرکت ها و تلاش هایش به سوی حق، دیده باطن و چشم حق بین که از آن به عنوان بصیرت نام برده می شود لازم و ضروری است و گرنه ممکن است پس از سال ها مجاهده و تلاش و عبادت در دام شیاطین بیفتد و عاقبتی سوء داشته باشد. - از این رو علاوه بر آیات قرآن در روایات و ادعیه از داشتن و طلب بصیرت سخن گفته اند.

در شرایط و اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیار پیچیده حاضر که راهزنان دام های فراوان با شکل های مختلف برای فریب مسلمانان گسترده اند تا آنها را از هویت خود ساقط نمایند، داشتن بصیرتی کامل در همه حرکت ها و موضع گیری ها لازم است. از این رو بر هر مسلمانی لازم است با مطالعه دقیق و تیزبینی لازم به بصیرت خویش بیفزاید تا در دام شیادان و فریب کاران نیفتد و بتواند به فریاد خاموش درونش که همانا ولایت پذیری ولایت معصوم در زمان حضور و ولایت مطلقه فقیه در زمان غیبت است پاسخ مثبت دهد.

تصویر

ص: 192

منابع:

* قرآن کریم،

* ابن منظور، لسان العرب، جامع التفاسير.

* اصفهانی، راغب، مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، 1412ق

* اکبری؛ محمدرضا، تحلیلی نو و عملی از ولایت فقیه، پیام عترت، بی جا، 1377.* بابایی، علی، جزء سی قران بصورت منظوم، انتشارات برترین اندیشه،چاپ اول1389ه- ش

* بابایی، علی، تنها راه سعادت در پرتو بهترین نوع ولایت، انتشارات برترین اندیشه،چاپ اول1389ه- ش

* بابایی، علی، دیوان حقیر، انتشارات برترین اندیشه،چاپ اول 1389ه-ش

* جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، انتشارات اسراء، چاپ اول 1380 ه_ .ش

* جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، قم، مركز نشر اسراء، 1378،

* جوان آراسته؛ حسین، مبانی حکومت اسلامی،، قم بوستان کتاب، بی تا.

* جعفر پیشه فرد، مصطفی، پرسش و پاسخ در زمینه ولایت فقیه، ، قم، مرکز پژوهش های فرهنگی حوزه، 81.

* جوهری، صحاح اللغة، جامع التفاسير.

* دهخدا؛ علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشکده ادبیات ، 1341

* شاکرین؛ حمیدرضا، محمدی، علیرضا، ولایت فقیه جمهوری اسلامی، قم، نشر معارف، 1384.

* شهرستانی، الملل و النحل، دارالمعرفت، بیروت، 1421 ه_ .ق

* شهیدى. سیدجعفر ترجمه. نهج البلاغه. تهران. انتشارات سهامى عامل. 1371. خطبه 192. ص 215. خطبه­های 32. 107. 153. 205 و حکمت 147

* شیخ الاسلامی؛ محسن، ولایت فقیه حدود و اختیارات و وظایف، موسسه دانش و اندیشه معاصر، 1380.

* شفیعی؛ محمد، ولایت فقیه به زبان ساده، قم، بی جا، 1360.

* صفائی حائری، علی، از معرفت دینی تا حکومت دینی، انتشارات لیله القدر، چاپ اول 1382ه_ .ش

* عالم، عبدالرحمن، بنیان­های علم سیاست، نشر نی، چاپ هشتم 1380ه_ .ش

* قمی. عباس. مفاتیح الجنان. انتشارات مهر امیرالمومنین. چاپ دوم. زمستان 89.

ص: 193

* کلینى رازى. ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق. الاصول من الکافى. تهران. دارالکتب الاسلامیه.1363.

* طباطبائی(علامه). سیّد محمد حسین. ترجمه الميزان. موسوی همدانی. سیّد محمد باقر. قم.دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین. 1374

* لقمانی؛ احمد، ولایت فقیه جوانان پرسش ها و پاسخ ها، قم، بهشت بینش، 1381.

* معین، دکتر محمد، فرهنگ معین،فرهنگ فارسى، ج 1، ص 546.

* موسوی خمینی، سید روح الله، شئون و اختیارات ولی فقیه، كتاب البیع، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی تا، ج2، ولايت فقيه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373

* موسوی خمینی، سید روح الله، ولايت فقيه و جهاد اکبر،تهران:انتشارات وزارت ارشاد اسلامي،1365

* محقق کرکی،علی بن الحسین،قم، مکتبه آیه الله مرعشی نجفی،1409 ه.ق

* مقدس اردبیلی،احمد بن محمد، مجمع الفائده و البرهان، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی،1365

* مصباح يزدي، محمد تقي، نظام سياسي اسلام، قم: انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)

* ممدوحی؛ حسين، حکمت حکومت فقیه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380.* موسوی خلخالی؛ محمد مهدی، حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1380.

* مک آیور، ترجمه ابراهیم علی کنی، جامعه و حکومت، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1349 ه_ .ش

* ملکم همیلتون، ترحمه محسن ثلاثی، جامعه شناسی دین، انتشارات تبیان، چاپ اول 1377ه_ .ش

* نمایندگی ولایت فقیه در سپاه، حاکمیت دینی در عصر غیبت، چاپ اول، 1380 ه_ .ش

* نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، مؤسسه ي المرتضی1412 ، العالمیه، جلد16

* نوروزی؛ محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، قم، مرکز انتشارات موسسه امام خمینی، 1384

* ویلدورانت ترجمه احمد آرام، تاریخ تمدن مشرق زمین، گاهواره تمدن، انتشارات اقبال 1337ه_ .ش

* و همچنین استفاده از سایت­های مختلف و معتبر داخلی و خارجی از جمله:

* 1. سایت حوزه علمیه .

www.hawzah.net 2.سایت مقام معظم رهبری .

www.leader.ir 3.سایت خبرگان رهبری . www.khobreganrahbari.com

ص: 194

کتابهای زیر تا کنون از این شاعر و مولف چاپ و منتشر شده است:

* جزء سی قران بصورت منظوم، ، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

* دیوان حقیر، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1388) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

* تنها راه سعادت در پرتو بهترین نوع مدیریت و ولایت، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

*بهترین روش زناشویی، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

* منظومه همسرداری(1394). چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین

* بهترین راه انتخاب همسر چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

* بهترین روش برای دوران خوب نامزدی، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

* تنها راه خوشبختی در همسرداری، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

* ارزشمندترین لحظه ها استفاده از فرصتها، چاپ اول 95، اصفهان، انتشارات دارخوین

* معنا درمانی(درمان افسردگی و.. بدون استفاده ازداروهای شیمیایی) چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1395).* عطر یاد، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1385)

* نه گفتار، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

* فطرت و کمال انسانی ، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

* پرستش، کاملترین پاسخ به عالیترین نیاز، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

* سالمترین پیام برای سعادت واقعی بشر ، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1396)

* مقصد نهایی انسان، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

* نقش عجیب مذهب در ایجاد آرامش همسران، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394)

* بصیرت افزایی رمز و راز ولایت مداری وسعادت چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1395)

و....

ص: 195

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109