مردان رحمت شده و مردان نفرین شده

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور:مردان رحمت شده و مردان نفرین شده [کتاب]/تالیف و ترجمه هاشم ناجی جزائری

مشخصات نشر:قم: ناجی جزایری، 1390

مشخصات ظاهری:332ص.

وضعیت فهرست نویسی:در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت:چاپ3

شماره کتابشناسی ملی:2666879

ص :1

اشاره

مردان رحمت شده و مردان نفرین شده

ص :2

مقدّمۀ مؤلّف

الحمد للّه ربّ العالمين و الصلاة والسلام على سيّد الانبياء والمرسلين و خاتم السفراء المقرّبين، محمّد و آله الطيّبين الطاهرين المعصومين.

واللعن الدائم على أعدائهم أجمعين من الآن الى قيام يوم الدين.

كتاب حاضر جلد ديگرى از سرى مجموعۀ: رحمت شدگان و نفرين شدگان(1) بشمار مى آيد كه با نام:

مردان رحمت شده و مردان نفرين شده

چاپ و منتشر گشته و تقديم هموطنان عزيز شده است.

اميد است كه مطالعۀ اين كتاب و بكارگيرى مطالب آن راهگشاى زندگى و موجب سعادت دنيا و آخرت گردد.

و با بررسى و تحقيق بيشتر مى توان. اخبار و احاديث شريف ديگرى را - كه مناسب اين موضوع مى باشد - پيدا كرده و مورد استفاده قرار داده و به اين كتاب اضافه نمود.

ص:3


1- - بحمداللّه تعالى - تا كنون - چهار جلد از اين مجموعه چاپ و منتشر شده است: 1) همسران رحمت شده و همسران نفرين شده. 2) پدران و مادران رحمت شده و پدران و مادران نفرين شده. 3) فرزندان رحمت شده و فرزندان نفرين شده. 4) زنان رحمت شده و زنان نفرين شده.

كتاب حاضر شامل دو بخش زير مى باشد:

1 - مردان رحمت شده.

2 - مردان نفرين شده.

اگر چه اين كتاب - در ظاهر - اختصاص به موضوعاتى دارد كه مربوط به مردان مى باشد.

امّا بسيارى از مطالب ذكر شده در آن مى تواند مورد استفادۀ زنان نيز قرار گيرد.

لازم به ذكر است كه گاهى انسان عمل نيك و پسنديده اى را انجام مى دهد اما از قدر و منزلت آن كار آگاهى ندارد. لذا با مشاهده و مواجهه با اندك مشكلى. سست شده و آن عمل را رها نموده. و يا بدون داشتن انگيزه. آن را ادامه مى دهد.

ولى اگر اين عمل خير را با آگاهى و معرفت و شناخت و بصيرت انجام دهد - و نسبت به آثار و بركات و پيامدهاى نيك آن در دنيا. و اجر و ثواب آن در آخرت علم و آگاهى داشته باشد - انگيزه و شوق و اشتياق او براى انجام آن عمل نيك و ادامۀ آن افزون مى گردد.

و با اين بصيرت و آگاهى و شناخت است كه ثمردهى و نتيجه بخشى آن عمل - به مراتب - بيشتر خواهد بود. و در اين صورت است كه روياروئى با مشكلات - و احياناً - طعنه و مسخره كردن ديگران. او را در ادامۀ آن كار نيك - و به نتيجه رساندن آن - سست و خسته و ملول نخواهد ساخت.

و گاهى انسان عمل زشت و ناپسندى را - بدون داشتن آگاهى و بصيرت كامل نسبت به آثار سوء و عواقب شوم آن در دنيا. و عقوبت و كيفر آن در آخرت - مرتكب مى شود.

اما اگر به عواقب شوم دنيوى. و كيفر اخروى آن اعمال ناپسند آگاهى داشته باشد - يقيناً - از ارتكاب آن عمل زشت دست برداشته و چشم پوشى خواهد نمود.

ص:4

يادآورى چند نكته:

1 - كتاب حاضر در بردارندۀ ترجمۀ احاديث اهل بيت عليهم السلام و برگردان كلمات معصومين عليهم السلام به زبان فارسى است. و نگارندۀ آن - در اين جهت - خود را مصون از خطا و اشتباه ندانسته، وجود نارسايى در لابه لاى بعضى از جملات و احتمال خطا در نگارش بعضى از كلمات را - در اين كتاب - دور از انتظار نمى داند. و لذا عذر تقصير به پيشگاه بارى تعالى برده - و به همين خاطر - به درگاه ذات ربوبى عزّ وجلّ استغفار نموده و از ساحت مقدّس اهل بيت عليهم السلام طلب عفو و بخشش مى نمايد.

و از خوانندگان عزيز و گرامى نيز انتظار اغماض و چشم پوشى را دارد.

و از جملۀ امورى كه بر سختى ترجمۀ حديث و كلام منسوب به معصومين عليهم السلام مى افزايد. عبارت از اين امر است كه گاهى متن يك حديث ذكر شده. - در دو مصدر و كتاب - به دو گونۀ مختلفى نقل گرديده است.

و لذا نگارندۀ اين كتاب - در امثال اين موارد - سعى كرده تا بين آن دو گونه نقل تلفيقى ايجاد كرده و مضمون و مفهوم به دست آمده - از آن دو نقل - را به عنوان نگارش و ترجمه اى آزاد ذكر نمايد(1).

ص:5


1- - عن داود بن فرقد قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: إنّي أسمع الكلام منك. ف اريد أن أرويه - كما سمعته منك - فلا يجيء (1). قال عليه السلام: فتعمد (2) ذلك؟ قلت: لا. فقال عليه السلام: تريد المعاني؟ قلت: نعم. قال عليه السلام: فلا بأس (الكافي ج 1 ص 51 و في بحار الأنوار ج 2 ص 164 نقله عن الكافي). عن محمّد بن مسلم قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: أسمع الحديث منك - فأزيد و أنقص -؟ قال عليه السلام: إن كنت تريد معانيه. فلا بأس (الكافي ج 1 ص 51). (1) في بحار الأنوار هكذا: فلا يجيء ذلك. (2) في بحار الأنوار هكذا: فتتعمّد.

2 - لازم به ذكر است كه ترجمۀ يك متن - از زبانى به زبان ديگر - به مراتب سخت تر و پرمسئوليت تر از تأليف يك متن مستقل مى باشد.

و اين سخن كه: كار ترجمه از تأليف مشكل تر است. كلامى مبالغه آميز نخواهد بود.

بويژه اگر اين ترجمه مربوط به احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام باشد.

و لذا بايد گفت: كه ترجمه. تفسير و تبيين كلام معصومين عليهم السلام - كما هو حقّه - براى احدى ميسّر و ممكن نيست. زيرا فهم كُنه و لُب كلام معصومين عليهم السلام و درك حقيقت مرادشان مختصّ خود معصومين عليهم السلام مى باشد.

3 - از خداى متعال تمنّا دارم تا پدر. مادر. اعضاى خانواده و اساتيد و مشايخ اجازه و ذوى الحقوق و كليۀ عزيزانى كه اينجانب را تشويق نموده و در چاپ و نشر اين كتاب مشاركت داشته اند در بركات و خيرات دنيوى و اجر و ثواب اخروى اين تأليف. سهيم و شريك گرداند.

4 - از همسر گرامى و محترمه ام، بخاطر حوصلۀ زيادى كه از خود نشان داده، و با حفظ آرامش محيط خانه، موجبات آسودگى خاطر اينجانب را - در وقت تأليف اين كتاب - فراهم ساخته، كمال تشكّر را دارم.

5 - از خوانندگان عزيز و گرامى انتظار دارم - پس از مطالعۀ اين كتاب - با راهنمايى ها و پيشنهادات و انتقادات سازندۀ خود. اينجانب را در هر چه بهتر عرضه نمودن اين مجموعه يارى دهند.

قبلاً از بذل محبّت و راهنمايى و همفكرى يكايك آن عزيزان كمال تشكّر و قدردانى و سپاسگزارى را دارم. و الحمد للّه ربّ العالمين

سيّد هاشم ناجى موسوى جزايرى

ص:6

اجازۀ روايت حضرت آية اللّه العظمى ميرزا هاشم آملى - رضوان اللّه تعالى عليه - به مؤلّف

ص:7

اجازۀ روايت حضرت آية اللّه العظمى ميرزا محمّدتقى مجلسى اصفهانى - دامت بركاته - به مؤلّف

ص:8

يادداشتى از جناب آقاى دكتر محسن روز رُخ - دام توفيقه -

رياست محترم بيمارستان مفيد

بسم اللّه الرحمن الرحيم

در دنياى امروز بحران هاى متعددى جوامع بشرى را در برگرفته. و آن را به سوى انحطاط مى كشاند.

از مهمترين عوامل اين بحرانها - همانا - عدم پايبندى به اصول اخلاقى و دور شدن از معنويات مى باشد.

معضلات اجتماعى امروز دنيا نيز ناشى از عدم تعهد به اخلاق و كرامت انسانى است.

علل تمام جنگها - سوداگرى هاى ضد بشرى. فسادها و رشوه خواريها. فحشا و جنايات - كم رنگ شدن اخلاق و نبود معنويات در بشر است.

به همين خاطر است كه انبياى الهى عليهم السلام - قبل از هر چيز - در راه تكامل اخلاقى بشر و تعالى معنوى او سعى و تلاش نموده اند.

و سخن گرامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه فرمود:

انّما بعثت لاُتمّم مكارم الأخلاق.

شاهدى بر اين حقيقت است.

هدف نهايى تمام فرامين الهى. الزام انسانها به رعايت اصول اخلاقى مى باشد.

و شرع مقدّس اسلام - كه كاملترين قوانين و مقرّرات را در بر دارد - از كوچكترين نكته اى كه براى زندگى سعادتمندانۀ بشر لازم مى باشد غافل نبوده است.

ص:9

اين دين حنيف نه تنها براى انسانها بلكه براى حيوانات و گياهان - و به طور كلّى محيط زيست - نيز برنامه ريزى كرده و مقررات و قوانين خاصّى براى هر يك از آنها تدوين و تعيين كرده است.

و اين مقررات و قوانين در ضمن آيات مباركۀ قرآنى و اخبار و احاديث پيامبر گرامى و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام گنجانده شده است.

بديهى است كه عمل نمودن به آنها موجب آرامش قلبى و پاكى روح و گشايش در امور مادى مى گردد.

و در اين مورد كتب مختلف و جزوات متفاوتى تدوين گشته و تأليف شده است.

مجموعۀ كتب تأليف و ترجمه شده توسّط حجّة الاسلام و المسلمين آقاى سيد هاشم ناجى جزايرى نمونۀ گويا و كاملى است براى رسيدن به قلّه هاى سعادت و دستيابى به سرچشمه هاى فضائل اخلاقى انسانيّت.

كتاب حاضر كه در بردارندۀ سخنان ائمۀ معصومين عليهم السلام و بزرگان دين مى باشد راه رسيدن به اهداف متعالى فوق را ارائه مى دهد.

توفيق و سلامتى مؤلّف محترم را از خداوند متعال خواستاريم.

دكتر محسن روز رُخ

فوق تخصّص جراحى كودكان

تهران - 1389

ص:10

ص:11

ص:12

بخش اوّل: مردان رحمت شده

احترام گذاشتن به بانوان و گرامى داشتن آنها

مردى كه به بانوان احترام مى گذارد و آنها را گرامى مى دارد

1 - راوى مى گويد: روزى زنى به مجلسى كه در آن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حضور داشت وارد شد. امّا جايى را براى نشستن پيدا نكرد.

در اين حين مردى از جاى خويش برخاسته و جاى خود را به آن زن داد.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن مرد فرمود: آيا اين زن مادر تو مى باشد؟

آن مرد گفت: خير.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن مرد فرمود: آيا اين زن خواهر تو مى باشد؟

آن مرد گفت: خير.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن مرد فرمود: تو اين زن را مورد رحمت خودت قرار دادى. خداى متعال تو را نيز مورد رحمت قرار دهد.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دوباره به آن مرد فرمود: تو اين زن را مورد رحمت خود قرار دادى خداوند عزّ و جلّ تو را مورد رحمت قرار دهد(1).

ص:13


1- - عن ابن المنكدر: انّ امرأة أتت النبيّ صلى الله عليه و آله فلم تجد مجلساً. فقام رجل من مجلسه. فجائت. فجلست. فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: امّك هي؟ قال: لا. قال صلى الله عليه و آله: اختك؟! قال: لا. قال صلى الله عليه و آله: ف رحمتها. رحمك اللّه. ف رحمتها. رحمك اللّه عزّ وجلّ (كتاب العيال لإبن أبي الدنيا ص 209 منشورات دارالوفاء).

آراستگى

مردى كه آراسته مى باشد

2 - امام صادق عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداوند عزّ وجلّ زيبائى و آراستگى را دوست دارد.

و از ژوليده گى و شلخته گى متنفّر است(1).

3 - امام صادق عليه السلام به مردى فرمود: خود را آراسته نما. زيرا خداوند متعال زيبا است و او زيبائى را دوست دارد.

و لازم است كه اين آراستگى. حلال باشد(2).

4 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بر شما لازم است كه خودتان را براى برادر دينى خود آراسته سازيد(3) همانگونه كه در مقابل شخصى كه غريب است خود را آراسته مى سازيد(4).

ص:14


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ يحبّ الجمال و التجمّل. و يبغض البؤس و التباؤس (الكافي ج 6 ص 440 و الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 354 الباب 95).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام لرجل:... ألبس و تجمّل. فإنّ اللّه جميل. يحبّ الجمال. و ليكن من حلال (الكافي ج 6 ص 442 و وسائل الشيعة ج 5 ص 6).
3- - يعنى: لازم است خود را براى افراد خودى و نزديك نيز آراسته سازيد. زيرا بعضى از اشخاص - به بهانۀ خودمانى بودن - با وضع غير آراسته اى در برابر افراد خودى ظاهر مى شوند.
4- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ل يتزيّن أحدكم لأخيه المسلم. كما يتزيّن للغريب الّذي يحبّ أن يراه في أحسن الهيئة (الكافي ج 6 ص 440 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 220).

5 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله - هنگام روبرو شدن با اصحاب و يارانش - خود را آراسته مى ساخت.

و آن حضرت. خود را براى اهل خانه اش نيز آراسته مى نمود(1).

6 - روزى مردى كنار درب خانۀ پيامبر صلى الله عليه و آله آمده. و از آن حضرت. اجازۀ ملاقات خواست. آن حضرت - قبل ازآنكه با آن مرد ديداركند - خود را مرتّب وآراسته نمود.

پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله از ديدار آن مرد بازگشت. عايشه به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: - يا رسول اللّه - شما سرور فرزندان آدم و پيامبر خدا مى باشيد. چرا قبل از ديدار با اين مرد. در برابر آينه قرار گرفتيد و خود را آراسته ساختيد؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عايشه فرمود: - اى عايشه - بدرستيكه خداوند متعال دوست دارد هنگاميكه بندۀ مؤمنى براى ديدار برادر مؤمن خود مى رود. خود را آراسته نمايد. و زيبا سازد(2).

7 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدرستى كه خداوند متعال زيبا است.

و او زيبائى را دوست دارد(3).

ص:15


1- - لقد كان (رسول اللّه صلى الله عليه و آله) يتجمّل لأصحابه فضلاً على تجملّه لأهله (مكارم الأخلاق ج 1 ص 84).
2- - قال الإمام الباقر عليه السلام: وقف رجل على باب النبيّ صلى الله عليه و آله يستأذن عليه. فخرج النبيّ صلى الله عليه و آله فوجد في حجرته ركوة فيها ماءٌ. فوقف يسوّي لحيته و ينظر إليها. فلمّا رجع داخلاً. قالت له عائشة: - يا رسول اللّه - أنت سيّد ولد آدم. و رسول ربّ العالمين. وقفت على الركوة. تسوّي لحيتك و رأسك؟ فقال صلى الله عليه و آله: - يا عائشة - إنّ اللّه يحبّ إذا خرج عبده المؤمن - إلى أخيه - أن يتهيّأ له. و أن يتجمّل (مكارم الأخلاق ج 1 ص 218). كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله ينظر في المرآة. و يرجّل جمّته و يتمشّط. و ربّما نظر في الماء و سوّى جمّته فيه (مكارم الأخلاق ج 1 ص 84).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ جميل. يحبّ الجمال (الكافي ج 6 ص 438 و الخصال ص 612 و دعائم الإسلام ج 2 ص 155 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 231).

8 - حسن بن جُهم مى گويد: بر امام كاظم عليه السلام وارد شدم و ديدم كه آن حضرت خود را آراسته نموده و محاسنشان را خضاب كرده است.

به آن حضرت گفتم: چهرۀ شما را آراسته مى بينم.

آن حضرت عليه السلام فرمود: آراستگى اجر و ثواب دارد.

زيرا آراسته بودن يك مرد موجب ازدياد عفّت همسر او مى گردد.

و بعضى از زنان بخاطر آراسته نبودن مردهايشان - و بى توجّهى به آنها - از مسير عفاف منحرف شده اند(1).

ص:16


1- - عن الحسن بن الجُهم قال: دخلت على أبي الحسن عليه السلام - و قد اختضب بالسواد -. فقلت: أراك قد اختضبت بالسواد؟ فقال عليه السلام: إنّ في الخضاب أجراً. و الخضاب و التهيئة ممّا يزيد اللّه عزّ وجلّ في عفّة النساء. و لقد ترك النساء. العفّة. بترك أزواجهنّ - لهنّ - التهيئة (الكافي ج 6 ص 480). (راجع: مكارم الأخلاق ج 1 ص 184). دخل الحسن بن جُهَم على أبي الحسن موسى بن جعفر عليهما السلام و قد اختضب بالسواد. فقال عليه السلام: إنّ في الخضاب أجراً. و الخضاب و التهيئة ممّا يزيد اللّه عزّ و جلّ في عفّة النساء. و لقد ترك نساء العفّة. بترك أزواجهنّ التهيئة (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 69). عن الحسن بن جُهم قال: رأيت أبا الحسن عليه السلام اختضب. فقلت: - جعلت فداك - اختضبت؟ فقال عليه السلام: نعم. إنّ التهيئة ممّا يزيد في عفّة النساء. و لقد ترك النساء العفّة. بترك أزواجهنّ التهيئة. ثمّ قال عليه السلام: أيسرّك أن تراها على ما تراك عليه - إذا كنت على غير تهيئة -؟ قلت: لا. قال عليه السلام: فهو ذاك. ثمّ قال عليه السلام: من أخلاق الأنبياء عليهم السلام: التنظّف و التطيّب و حلق الشعر و كثرة الطروقة (الكافي ج 5 ص 567).

9 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بدرستيكه خداوند متعال دوست دارد كه بندۀ او هنگاميكه مى خواهد به ديدار برادران خود برود. خود را آراسته سازد و زيبا نمايد(1).

10 - در حديث آمده است: بر شما لازم است كه - در روز جمعه - غسل كنيد.

و خود را آراسته سازيد.

و از بوى خوش استفاده نمائيد.

و موهاى خود را شانه كنيد.

و لباس تميز بپوشيد.

و براى نماز جمعه خود را آماده سازيد.

و شايسته است كه - در آن روز - با سكينه و وقار باشيد. و اعمال خير انجام دهيد.

زيرا خداوند متعال در اين روز با نگاه رحمت بر بندگان خود نظر مى افكند. تا حسنات آنها را فزونى مى بخشد(2).

ص:17


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه يحبّ من عبده - إذا خرج إلى إخوانه - أن يتهيّأ لهم. و يتجمّل (مكارم الأخلاق ج 1 ص 85).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ليتزيّن أحدكم - يوم الجمعة - و يغتسل. و يتطيّب. و يتسرّح. و يلبس أنظف ثيابه. و ليتهيّأ للجمعة. و ليكن عليه - في ذلك اليوم - السكينة و الوقار. و ليحسن عبادة ربّه. و ليفعل الخير ما استطاع. فإنّ اللّه جلّ ذكره يطّلع على الأرض. ليضاعف الحسنات (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 64).

اذان گفتن در منزل

مردى كه در منزل اذان مى گويد

11 - محمّد بن راشد مى گويد: هشام بن ابراهيم به من گفت: من از بيمارى خود و اينكه صاحب فرزند نمى گردم به امام رضا عليه السلام شِكوه كردم.

امام رضا عليه السلام به من فرمود: در منزل - با صداى بلند - اذان بگو.

هشام بن ابراهيم مى گويد: من پس از آنكه اين كار را انجام دادم. خداى متعال مرا از بيمارى شفا داده و فرزندان زيادى به من كرامت فرمود.

سپس محمّد بن راشد مى گويد: من نيز هميشه درگير بيمارى و مريضى بودم.

و كسانى كه با من در خانه زندگى مى كردند نيز بيمار و مريض بودند. بگونه اى كه من تنها مى ماندم و شخصى نبود كه به من خدمت كند.

هنگاميكه اين حديث را از هشام شنيدم. به كارى كه امام عليه السلام فرموده بود پرداختم.

پس آنگاه خداوند عزّوجلّ بيماريها را ازمن وخانواده ام دور ساخت - والحمدللّه -(1).

ص:18


1- - محمّد بن راشد قال: حدّثني هشام بن إبراهيم: أنّه شكا إلى أبي الحسن (الرضا عليه السلام) (1) سقمه. و أنّه لا يولد له (ولد) (2). فأمره أن يرفع صوته بالأذان - في منزله -. قال: ففعلت. فأذهب اللّه عنّي سقمي و كثر ولدي. قال محمّد بن راشد: و كنت دائم العلّة - ما أنفكّ منها - في نفسي - و جماعة خدمي - و عيالي (حتّى أني كنت أبقي وحدي و ما لي أحد يخدمني) (3). فلمّا سمعت ذلك - من هشام - عملت به. فأذهب اللّه عنّي - و عن عيالي - العلل. (و الحمد للّه) (4) (الكافي ج 3 ص 308 و الكافي ج 6 ص 10). (راجع: الفقيه ج 1 ص 189). (1 و 2) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي ج 6. (3 و 4) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي ج 3.

12 - سليمان جعفرى مى گويد: امام رضا عليه السلام به من فرمود: در منزل خود اذان بگو.

زيرا اين كار شيطان را فرارى مى دهد(1).

13 - مردى از فقر و ندارى خود به امام صادق عليه السلام شِكوه نمود.

امام صادق عليه السلام به او فرمود: هنگامى كه صداى اذان را مى شنوى. اذان بگو(2).

14 - پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداى متعال نسيمى را مأمور كرده كه صداى اذان را به آسمان ببرد.

و هنگامى كه ملائكه صداى اذان را از اهل زمين مى شنوند مى گويند: اين صداى امّت محمّد صلى الله عليه و آله است كه به يگانگى خدا اقرار مى كنند.

و آن ملائكه تا پايان آن نماز براى افراد اين امّت استغفار مى كنند(3).

ص:19


1- - عن سليمان الجعفري قال: سمعته عليه السلام يقول: أذّن في بيتك. فإنّه يطرد الشيطان. و يستحبّ من أجل الصبيان (1) (الكافي ج 3 ص 308).
2- - شكى رجل إلى أبي عبداللّه عليه السلام الفقر. فقال عليه السلام: أذّن - كلّما سمعت الأذان - كما يؤذّن المؤذّن (مكارم الأخلاق ج 2 ص 150). (راجع: الدعوات للشيخ الراوندي - عليه الرحمة - ص 116).
3- - عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: كان طول حائط مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله قامة. فكان صلى الله عليه و آله يقول لبلال - إذا دخل الوقت -: - يا بلال - اعل فوق الجدار. وارفع صوتك بالأذان. فإنّ اللّه قد وكّل بالأذان ريحاً ترفعه إلى السّماء. و إنّ الملائكة إذا سمعوا الأذان من أهل الأرض قالوا: هذه أصوات امّة محمّد بتوحيد اللّه عزّ وجلّ. و يستغفرون (2) لاُمّة محمّد صلى الله عليه و آله حتّى يفرغوا من تلك الصلاة (الكافي ج 3 ص 307 و المحاسن ج 1 ص 120). روي إنّ الملائكة - إذا سمعت الأذان من أهل الأرض - قالت: هذه أصوات امة محمّد. بتوحيد اللّه. فيستغفرون اللّه لاُمة محمّد صلى الله عليه و آله حتّى يفرغوا من تلك الصلاة (من لايحضره الفقيه ج 1 ص 186). عن محمّد بن مروان قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقول: المؤذّن يغفر له مدى صوته. و يشهد له كلّ شيء سمعه (الكافي ج 3 ص 307). (1) أي: لا يستولي عليهم الشيطان و يضرّهم (نقلاً عن هامش الكافي). (2) في المحاسن هكذا: فيستغفرون اللّه.

ازدواج نمودن

مردى كه ازدواج مى نمايد

(1)

15 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه بخواهد خداوند متعال را - در حالى كه پاك و پاكيزه است - ملاقات كند. بر او لازم است كه با زن شايسته اى ازدواج نمايد.

تا پاكدامنى خود را - بوسيلۀ اين ازدواج - تداوم بخشد(2).

16 - امام سجّاد عليه السلام فرمود: شخصى كه براى امتثال امر الهى ازدواج مى كند و بوسيلۀ اين كار موجب انجام صلۀ رحم مى گردد. خداى متعال - در روز قيامت - تاج مُلك را بر سر او قرار خواهد داد(3).

ص:20


1- - براى اطّلاع از آثار و بركات و ثمرات ازدواج به كتاب: همسران رحمت شده و همسران نفرين شده مراجعه فرمائيد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من سرّه أن يلقى اللّه طاهراً مطهرّاً. فليلقه بزوجة (1) (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 243 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 433). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أحبّ أن يلقى اللّه طاهراً مطهرّاً. فليلقه (2) بزوجة (3) (روضة الواعظين ج 2 ص 257 و الجعفريّات ص 154 والنوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 113). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أحبّ أن يلقى اللّه طاهراً مطهّراً. فليتعفّف بزوجة (دعائم الإسلام ج 2 ص 189).
3- - (قال الإمام السجّاد عليه السلام): من زوّج للّه - و وصل الرحم - توجّه اللّه بتاج الملك يوم القيامة (مشكاة الأنوار ج 1 ص 372). (1) في نسخة من مكارم الأخلاق: بزوجة صالحة. (2) في الجعفريّات و النوادر: فليلقاه. (3) في النوادر: بزوجته.

17 - امام سجّاد عليه السلام فرمود: شخصى كه براى رضاى خدا و انجام صلۀ رحم ازدواج كند خداى متعال تاج كرامت و ملك را بر سر او قرار خواهد داد(1).

18 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان براى فريب مردان پارسا. سلاحى برّنده تر و كاراتر از زنان بد ندارد.

او بوسيلۀ آنها مردان صالح را فريب مى دهد مگر آن مردانى كه ازدواج كرده باشند.

آنان پاك بوده و از گناه و بدى دور مى باشند(2).

19 - امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداى عزّ و جلّ مى فرمايد:

چنانچه بخواهم براى مردى خير دنيا و آخرت را جمع نمايم به او: قلبى خاشع.

و زبانى ذاكر. و بدنى كه - در هنگام بلا - صابر باشد مى دهم.

و زن با ايمانى به او كرامت خواهم نمود.

زنى كه در وقت ديدن او مسرور و خوشحال مى گردد.

و در غياب او پاكدامنى خود و مال همسرش را حفظ مى كند(3).

ص:21


1- - قال الإمام السجّاد عليه السلام: من تزوّج للّه عزّ وجلّ و لصلة الرحم توجّه اللّه بتاج (1) الملك والكرامة (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 243). (راجع: مكارم الأخلاق ج 1 ص 433 و عوالي اللئالي ج 3 ص 301).
2- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): ما للشيطان سلاح أبلغ في الصالحين - من النساء - إلّاالمتزوّجون. أولئك المطهّرون. المبرّؤون من الخنا (مستدرك الوسائل ج 14 ص 159).
3- - قال الإمام الباقر عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قال اللّه عزّ وجلّ: إذا أردت أن أجمع للمسلم خير الدنيا والآخرة. جعلت له قلباً خاشعاً. و لساناً ذاكراً. و جسداً - على البلاء - صابراً. و زوجة مؤمنة تسرّه إذا نظر إليها. و تحفظه - إذا غاب عنها - في نفسها و ماله (الكافي ج 5 ص 327). (1) في عوالي اللئالي: تاج.

20 - امام صادق عليه السلام فرمود: سه چيز در دنيا وجود دارد كه در هر زمان گرانبها مى باشد:

1 - برادرى و اخوّتى كه در راه خدا باشد.

2 - همسر شايسته اى كه داراى الفت و محبّت بوده و كمك حال ديندارى شوهرش مى باشد.

3 - فرزند برومند.

شخصى كه اين سه چيز را داشته باشد. خير دنيا و آخرت را خواهد داشت.

و بهترين بهره را در دنيا و آخرت برده است(1).

21 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: ازدواج كن. بدرستى كه ازدواج مايۀ بركت بوده و باعث افزونى پاكدامنى مى گردد(2).

22 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: ازدواج كن. در اين صورت است كه بر پاكدامنى تو افزوده مى گردد(3).

ص:22


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ثلاثة أشياء في كلّ زمان عزيزةٌ. و هي: الإخاء في اللّه تعالى. و الزوجة الصالحة الأليفة. تعينه في دين اللّه عزّ وجلّ. و الولد الرشيد. و من وجد الثلاثة. فقد أصاب خير الدارين و الحظّ الأوفر من الدنيا و الآخرة (مصباح الشريعة ص 150 الباب: 71).
2- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لرجل): تزوّج. فإنّ في التزويج بركة والتعفّف مع عفّتك (جامع الأخبار ص 274).
3- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لرجل): تزوّج. تستعف * مع عفّتك... (الخصال ص 316 و معاني الأخبار ص 318 و روضة الواعظين ج 2 ص 262 و عوالي اللئالي ج 3 ص 302). * في عوالي اللئالي: تستعفف.

23 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: براى مرد مسلمان - پس از ايمان داشتن - هيچ چيزى پرفايده تر از داشتن همسرى با ايمان نيست.

زنى كه همسرش از ديدن او خوشحال مى گردد. و فرمان او را اطاعت مى كند.

و در وقت غيبت همسر. پاكدامنى خود و دارائى شوهرش را حفظ مى نمايد(1).

24 - امام صادق عليه السلام فرمود: از جمله چيزهائى كه موجب راحتى مؤمن مى گردد.

وجود همسر شايسته اى است كه او را در امر دنيا و آخرت يارى مى دهد(2).

25 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از جملۀ نشانه هاى سعادت مرد آن است كه داراى همسرى شايسته باشد(3).

ص:23


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما استفاد إمرُء مسلم فائدة - بعد الإسلام - أفضل من زوجة مسلمة. تسرّه إذا نظر إليها. و تطيعه إذا أمرها. و تحفظه - إذا غاب عنها - في نفسها و ماله (الكافي ج 5 ص 327 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 258 و تهذيب الأحكام ج 7 ص 287 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 438 و روضة الواعظين ج 2 ص 258). قال الإمام الصادق عليه السلام: ما أفاد عبدٌ فائدة خيراً من زوجة صالحة. إذا رآها سرّته. و إذا غاب عنها حفظته في نفسها و ماله (الكافي ج 5 ص 327 و قرب الاسناد ص 20).
2- - (قال الإمام الصادق عليه السلام): ثلاثة للمؤمن فيهنّ * راحه:... و امرأة صالحة تعينه على أمر الدنيا والآخرة... (الخصال ص 159). (راجع: الكافي ج 5 ص 327 والكافي ج 6 ص 525 و عوالي اللئالي ج 3 ص 295 و المحاسن ج 2 ص 449 و مشكاة الأنوار ج 2 ص 182). في مشكاة الأنوار هكذا: ثلاثة فيهنّ للمؤمن راحة. * في الكافي: فيها.
3- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من سعادة المرء. الزوجة الصالحة (الكافي ج 5 ص 327 و دعائم الإسلام ج 2 ص 195). (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): أربعة من سعادة المرء: الخلطاء الصالحون. و الولد البارّ. و المرأة المؤاتية. و أن تكون معيشته في بلده (النوادر للسيّد فضل اللّه الرواندي - عليه الرحمة - ص 110). (قال الإمام الصادق عليه السلام): ثلاثة من السعادة. الزوجة المؤاتية. و الأولاد البارّون. و الرجل يرزق معيشته ببلده. يغدو إلى أهله و يروح (الكافي ج 5 ص 258).

26 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه در جوانى ازدواج مى كند شيطان از اين كار او خشمناك شده و مى گويد: واى بر من.

اين جوان - با اين كار - دو سوّم از دين و آئين خود را از گزند و آفت من حفظ نمود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اين جوان بايد - با تقوا و پرهيزكارى - باقيماندۀ دين و آئين خود را حفظ نمايد(1).

27 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه ازدواج مى كند. در حقيقت نصف دين و آئين خود را حفظ كرده است.

پس بر او لازم است كه براى حفظ باقيماندۀ آن. تقواى الهى را پيشۀ خود سازد(2).

28 - امام باقر عليه السلام فرمود: بدرستيكه دو ركعت نمازى را كه مرد متأهّل مى خواند.

بهتر است از شخص مجرّدى كه شب را به شب زنده دارى مشغول. و روز را روزه دار بوده است(3).

ص:24


1- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): ما من شابّ تزوّج - في حداثة سنّه - إلّاعجّ شيطانه يقول: يا ويلاه. عصم هذا - منّي - ثلثي دينه. فليتّق اللّه العبد في الثلث الباقي (دعائم الإسلام ج 2 ص 190) (راجع: الجعفريّات ص 153 والنوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 113).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من تزوج فقد أحرز نصف دينه. فليتّق اللّه في النصف الباقي (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 518 و جامع الأخبار ص 271 و عوالي اللئالي ج 3 ص 289 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 429). (راجع: الكافي ج 5 ص 329 والفقيه ج 3 ص 241). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من تزوّج أحصن نصف دينه. فليتّق اللّه في النصف الباقي (عوالي 257/1). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا تزوّج الرجل أحرز نصف دينه. فليتّق اللّه في النصف الآخر (مستدرك الوسائل ج 14 ص 154).
3- - قال الإمام الباقر عليه السلام: الركعتان يصلّيهما رجل متزوّج. أفضل من رجل أعزب يقوم ليله و يصوم نهاره (الكافي ج 5 ص 329 و تهذيب الأحكام ج 7 ص 286). قال الإمام الباقر عليه السلام: إنّ ركعتين يصلّيهما رجل متزوّج. أفضل من رجل - يقوم ليله و يصوم نهاره - أعزب (قرب الاسناد ص 20 ح 67). قال الإمام الباقر عليه السلام: إنّ ركعتين يصلّيهما رجل متزوّج. أفضل من رجل عزب يقوم ليله و يصوم نهاره (مكارم الأخلاق ج 1 ص 431).

توبه نمودن از عمل شنيع زنا

مردى كه از عمل شنيع زنا توبه واقعى نمود

29 - شخصى به نام عبدالرحمان مى گويد: روزى معاذ بن جبل در حالى كه بشدّت مى گريست خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد. و به آن حضرت سلام كرد.

پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام او را داد به او فرمود: - اى معاذ - چه چيزى تو را به گريه واداشته است؟

معاذ در جواب گفت: - يا رسول اللّه - در بيرون درب. پسر جوانى كه صورت زيبا و چهره اى خوشرنگ دارد ايستاده است. و مانند زن جوان مرده اى بشدّت مى گريد و ناله سر مى دهد.

عن عبدالرحمن بن غنم الدّوسي قال: دخل معاذ بن جبل على رسول اللّه صلى الله عليه و آله باكياً.

ف سلّم.

ف ردّ صلى الله عليه و آله عليه. السلام.

ثم قال صلى الله عليه و آله: ما يبكيك - يا معاذ -؟

فقال: - يا رسول اللّه - إنّ بالباب شابّاً طريّ الجسد. نقيّ اللون. حسن الصورة.

يبكي على شبابه - بكاء الثكلى على ولدها -.

يريد الدخول عليك.

فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: ادخل عليّ الشابّ - يا معاذ -.

فأدخله عليه.

ف سلّم.

ص:25

و تقاضاى آمدن به محضر شما را دارد.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به معاذ فرمود: اين جوان را به نزد من بياور.

پس از دستور پيامبر صلى الله عليه و آله معاذ آن جوان را به نزد ايشان آورد.

پس از آنكه آن جوان بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد به آن حضرت صلى الله عليه و آله سلام گفت.

و پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام او را داد.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: - اى جوان - چه چيزى تو را به گريه واداشته است؟

آن جوان گفت: چگونه گريه نكنم. در حالى كه گناهان بسيارى مرتكب شده ام.

كه اگر خداى عزّ و جلّ بخواهد مرا بخاطر بعضى از آنها مجازات كند. مسلّماً جاى من در آتش جهنّم خواهد بود.

و گمان مى كنم كه خدا مرا بخاطر گناهانى كه كرده ام مجازات خواهد نمود.

و هيچگاه مرا نخواهد بخشيد.

ف ردّ صلى الله عليه و آله عليه. السلام.

ثمّ قال صلى الله عليه و آله: ما يبكيك - يا شابّ -؟

قال: كيف لا أبكي.

و قد ركبت ذنوباً.

إن أخذني اللّه عزّ و جلّ - ببعضها - أدخلني نار جهنّم.

و لا أراني إلّاسيأخذني بها.

و لا يغفر لي - أبداً -.

فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: هل أشركت باللّه شيئاً؟

قال: أعوذ باللّه أن أشرك بربّي شيئاً.

قال صلى الله عليه و آله: أ قتلت النفس الّتي حرّم اللّه؟

قال: لا.

ص:26

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا به خدا شرك ورزيده اى؟

آن جوان گفت: پناه بر خدا مى برم اگر به او شرك ورزيده باشم.

آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا مرتكب قتل نفس محترمه اى شده اى؟

آن جوان گفت: خير.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: خداوند عزّ و جلّ گناهان تو را خواهد آمرزيد اگر چه به اندازۀ رشته كوههاى بلند باشد.

آنگاه آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: گناهان من از كوههاى به هم پيوسته نيز بيشتر است.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: خداوند متعال گناهان تو را مى بخشد اگر چه به اندازۀ زمينهاى هفتگانه و درياها و شنزارها و درختها و تعداد مخلوقات باشد.

فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: يغفر اللّه لك ذنوبك - و إن كانت مثل الجبال الرواسي -.

قال الشابّ: فإنّها أعظم من الجبال الرواسي.

فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: يغفر اللّه لك ذنوبك - و إن كانت مثل الأرضين السبع و بحارها و رمالها وأشجارها و ما فيها من الخلق -.

قال: فإنّها أعظم من الأرضين السبع و بحارها و رمالها و أشجارها و ما فيها من الخلق.

فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: يغفر اللّه لك ذنوبك - و إن كانت مثل السماوات السبع و نجومها و مثل العرش والكرسي.

قال: فإنّها أعظم من ذلك.

قال: فنظر النبيّ صلى الله عليه و آله - إليه - ك هيئة الغضبان.

ثمّ قال صلى الله عليه و آله: ويحك - يا شابّ - ذنوبك أعظم أم ربّك؟

ف خرّ الشابّ - لوجهه - و هو يقول: - سبحان ربّي - ما شيء أعظم من ربّي.

ربّي أعظم - يا نبيّ اللّه - من كلّ عظيم.

فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: ف هل يغفر الذنب العظيم إلّاالربّ العظيم!

ص:27

سپس آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: گناهان من بيشتر از زمينهاى هفتگانه و درياها و شنزارها و درختان و تعداد مخلوقات مى باشد.

آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله به آن جوان فرمود: خداوند متعال گناهان تو را مى بخشد. حتى اگر به اندازۀ آسمانهاى هفتگانه و ستاره هاى آنها و به قدر عرش و كرسى باشد.

سپس آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گناهان من از اينها بيشتر مى باشد.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله نگاه تند و غضبناكى به آن جوان افكنده. سپس به او فرمود:

واى بر تو - اى جوان - آيا گناهان تو بيشتر است يا رحمت الهى؟

در اين هنگام آن جوان سر خود را به زير افكنده و گفت: منزّه است خداى من.

زيرا هيچ چيزى با عظمت تر از خداى عزّ و جلّ نيست.

قال الشاب: لا - و اللّه - يا رسول اللّه.

ثمّ سكت الشابّ.

فقال له النبيّ صلى الله عليه و آله: ويحك - يا شابّ -. ألا تخبرني ب ذنب - واحد - من ذنوبك؟

قال: بلى.

اخبرك.

إنّي كنت انبش القبور - سبع سنين -. اخرج الأموات. وأنزع الأكفان.

فماتت جارية من بعض بنات الأنصار.

فلمّا حملت إلى قبرها. و دفنت. و انصرف عنها أهلها. و جنّ عليها الليل.

أتيت قبرها. ف نبشتها. ثمّ استخرجتها.

و نزعت ما كان عليها من أكفانها.

و تركتها - متجرّدة - على شفير قبرها.

و مضيت. منصرفاً.

ص:28

و پروردگار جهانيان از هر بزرگى بزرگتر است.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا جز خداى بزرگ. شخص ديگرى گناهان بزرگ را مى بخشد؟

آن جوان گفت: نه - بخدا -.

سپس آن جوان ساكت شد.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: - اى جوان - آيا مرا به يكى از گناهانى كه مرتكب شده اى آگاه نمى سازى.

آن جوان در جواب گفت: بله. يكى از گناهانى را كه مرتكب شده ام براى شما بازگو مى كنم.

فأتاني الشيطان.

فأقبل يزيّنها لي.

و يقول: أما ترى بطنها؟ و بياضها؟

أما ترى وركيها؟

فلم يزل يقول لي هذا. حتّى رجعت إليها.

ولم أملك نفسي حتّى جامعتها.

و تركتها مكانها.

فإذاً - أنا - بصوت من ورائي يقول: - يا شابّ - ويل لك من ديّان يوم الدين.

يوم يقفني - و إيّاك - كما تركتني. عريانة في عساكر الموتى.

و نزعتني من حفرتي. و سلبتني أكفاني.

و تركتني أقوم - جُنبةً - إلى حسابي.

ف ويل لشبابك من النار.

ص:29

سپس آن جوان گفت: من به مدّت هفت سال قبرها را مى شكافتم.

و مردگان را از آنها بيرون مى آوردم.

و كفن آنها را از بدنشان جدا مى كردم.

روزى از روزها دختر يكى از انصار از دنيا رفت.

هنگامى كه او را به طرف قبر آورده و در آن دفن نمودند. و خانوادۀ او در آنجا دور شدند. و شب هنگام فرا رسيد و تاريكى همه جا را گرفت. من به نزد قبر اين دختر رفتم و آن قبر را شكافتم و بدن آن دختر را از قبر بيرون آوردم و كفن را از تن او بيرون كردم. و او را لخت و برهنه در كنار قبر قرار دادم.

هنگامى كه مى خواستم از آنجا دور گردم شيطان به سراغم آمده و مرا از رفتن منصرف ساخته وباوسوسه هاى شيطانى خود به من گفت: به اندام اين دختر نگاه كن.

آيا سپيدى شكم او را نمى بينى؟ آيا رانهاى او را مشاهده نمى كنى؟

فما أظنّ أنّي أشمّ ريح الجنّة أبداً.

فما ترى لي - يا رسول اللّه -؟

فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: تنحّ عنّي - يا فاسق -.

إنّي أخاف أن أحترق بنارك.

فما أقربك من النّار.

فما أقربك من النّار.

ثم لم يزل صلى الله عليه و آله يقول. و يشير إليه. حتّى أمعن من بين يديه. فذهب.

فأتى المدينة. فتزوّد منها.

ثمّ أتى بعض جبالها. ف تعبّد فيها.

و لبس مسحاً. و غلّ يديه - جميعاً - إلى عنقه.

ص:30

و شيطان با اين وسوسه ها مرا تحريك كرده بطورى كه از رفتن منصرف شدم.

سپس به طرف آن دختر برگشتم.

و بدون آنكه بتوانم نفس امّارۀ خود را مهار كنم. اسير هواهاى نفس خود شده و فريب شيطان را خوردم.

و به جسد آن دختر تجاوز نموده و با او آميزش جنسى كردم.

و پس از انجام اين عمل او را - با آن وضع - در همانجا رها كردم و از او دور شدم.

و نادى: - يا ربّ -. هذا عبدك بهلول - بين يديك - مغلول.

- يا ربّ - أنت الذي تعرفني.

و زلّ منّي ما تعلم - يا سيّدي -.

- يا ربّ - إنّي أصبحت من النادمين.

و أتيت نبيّك تائباً.

ف طردني.

و زادني خوفاً.

فأسألك - بإسمك و جلالك وعظمة سلطانك - أن لا تخيّب رجائي - سيّدي -.

و لا تبطل دعائي.

و لا تقنطني من رحمتك.

فلم يزل. يقول ذلك - أربعين يوماً و ليلة -.

تبكي له السّباع و الوحوش.

فلمّا تمّت له أربعون - يوماً و ليلةً - رفع يديه إلى السماء.

و قال: اللّهمّ ما فعلت في حاجتي؟

إن كنت استجبت دعائي - و غفرت خطيئتي -. ف أوح إلى نبيّك.

ص:31

در اين هنگام صدائى را از پشت سر خود شنيدم كه بر من نهيب زده و گفت:

- اى جوان - واى بر تو از دادگاهى كه در روز قيامت برپا مى شود.

در آن روز من و تو - در آن دادگاه - در محضر عدل الهى حضور خواهيم يافت.

و من با اين بدن برهنه در آن دادگاه از تو شكايت خواهم نمود كه تو مرا از قبر خارج نمودى. و كفنم را از بدن بيرون آوردى.

و مرا در حال جنابت رها كردى.

واى بر تو - اى جوان - از آتش دوزخ.

سپس آن جوان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: با اين گناهى كه مرتكب شده ام مطمئن هستم كه هيچگاه بوى بهشت را نيز استشمام نخواهم نمود.

و إن لم تستجب لي دعائي.

و لم تغفر لي خطيئتي. و أردت عقوبتي.

ف عجّل ب نار. تحرقني.

أو عقوبة - في الدنيا - تهلكني. و خلّصني من فضيحة يوم القيامة.

فأنزل اللّه تبارك وتعالى على نبيّه صلى الله عليه و آله:

والذين إذا فعلوا فاحشة.

يعني: الزّنا.

أو ظلموا أنفسهم.

يعني: بإرتكاب ذنب أعظم من الزنا. و نبش القبور. و أخذ الأكفان.

و ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم.

يقول: خافوا اللّه. ف عجّلوا التوبة.

ومن يغفر الذنوب إلّااللّه.

ص:32

اينك چه مى گوئى - يا رسول اللّه -؟

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: از من دور شو - اى فاسق گناهكار -.

زيرا اينك مى ترسم كه آتشى به سوى تو بيايد و مرا نيز با تو بسوزاند.

زيرا تو. به آتش نزديك شده اى!

زيرا تو. به آتش نزديك شده اى!

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چندين بار اين جمله را - خطاب به او - تكرار نمود.

و با دست اشاره مى فرمود - و از او مى خواست - كه از آنجا دور شود.

آنگاه آن جوان از آنجا دور شد.

او سپس به شهر بازگشت و مقدارى توشه براى خود تهيه كرده و روانۀ بيابان شد.

و در ميانۀ كوهها به عبادت خدا پرداخت.

و پيراهنى كه از مو بافته شده بود بر تن خود كرد.

يقول عزّ و جلّ: أتاك عبدي - يا محمّد - تائباً. ف طردته.

ف أين يذهب؟

و إلى من يقصد؟

و من يسأل أن يغفر له ذنباً غيري؟

ثمّ قال عزّ و جلّ: ولم يصروا على ما فعلوا وهم يعلمون.

يقول: لم يقيموا على الزنا. و نبش القبور. و أخذ الأكفان.

أولئك جزاؤهم مغفرة من ربّهم وجنات تجرى من تحتها الأنهار خالدين فيها.

نعم أجر العاملين.

فلمّا نزلت هذه الآية على رسول اللّه صلى الله عليه و آله. خرج و هو يتلوها. و يتبسّم.

فقال صلى الله عليه و آله لأصحابه: من يدلّني على ذلك الشابّ التائب؟

ص:33

و دو دست خويش را به گردن خود بست.

و ندا داده و فرياد مى زد - اى پروردگار من - اين بهلول بندۀ تو مى باشد كه با سرافكندگى و دست بسته به سويت آمده و از تو طلب عفو و بخشش مى كند.

- اى پروردگار من - تو مرا مى شناسى و از گناه من آگاهى.

- اى سيّد و اى مولاى من - اينك من از كردۀ خود نادم و پشيمان گشته ام.

و براى توبه نمودن به نزد پيامبر تو رفتم. امّا او مرا از خود راند.

و اين كار او ترس و خوف مرا بيشتر نموده است.

اينك تو را به نام مقدّست - و به عزّت و جلالت و عظمت شأنت و بزرگى قدرتت - مى خوانم.

و از تو مى خواهم و عاجزانه طلب مى نمايم تا مرا نااميد نگردانى و دعايم را بى اجابت نگذارى. و مرا از رحمت خود محروم نسازى.

فقال معاذ: - يا رسول اللّه - بلغنا أنّه في موضع كذا و كذا.

فمضى رسول اللّه صلى الله عليه و آله بأصحابه حتّى انتهوا إلى ذلك الجبل.

ف صعدوا إليه. يطلبون الشابّ.

فإذاً هم بالشّاب. قائم بين صخرتين. مغلولة يداه إلى عنقه.

وقد اسودّ وجهه.

و تساقطت أشفار عينيه من البكاء.

و هو يقول: - سيّدي - قد أحسنت خلقي. و أحسنت صورتي.

فليت شعري ماذا تريد بي؟

أ في النّار تحرقني؟

أو في جوارك تسكنني؟

اللّهمّ إنّك قد أكثرت الإحسان إليّ. و أنعمت عليّ.

ص:34

و اين جوان در مدّت چهل شبانه روز اين گونه عمل مى نمود و درخواست عفو و طلب توبه مى كرد.

و وضع او به گونه اى رقّت بار شده بود كه حيوانات اطراف او برايش مى گريستند.

و پس از گذشت چهل روز - از اين وضع - او دست به آسمان برده و گفت:

- اى پروردگار - با خواهش من چه كردى؟

آيا دعاى مرا مستجاب نمودى؟

و گناه مرا بخشيدى؟

و توبۀ مرا پذيرفتى؟

اگر چنين است از تو مى خواهم كه به پيامبرت وحى فرمايى.

و جواب مرا به وسيلۀ او بدهى.

فليت شعري ماذا يكون آخر أمري؟

إلى الجنّة تزفني؟

أم إلى النّار تسوقّني؟

اللّهمّ إنّ خطيئتي أعظم من السماوات والأرض.

و من كرسيّك الواسع. و عرشك العظيم.

فليت شعري تغفر لي خطيئتي.

أم تفضحني بها يوم القيامة؟

فلم يزل يقول نحو هذا.

و هو يبكي. و يحثو التراب على رأسه.

و قد أحاطت به السّباع.

و صفّت فوقه الطير.

ص:35

و چنانچه دعاى مرا مستجاب نكرده اى.

و از گناه مرا نبخشيده اى.

و توبۀ مرا نپذيرفته اى.

و مى خواهى كه مرا عقوبت نمايى. و به كيفر برسانى. از تو مى خواهم كه آتشى را به سوى من روانه نمايى تا مرا در همين دنيا بسوزاند و به عقوبت رسانده و هلاك گرداند. تا بدينوسيله از رسوائى روز قيامت رها گردم.

و از آتش دوزخ نجات يابم.

پس از آنكه چهل روز از ماجراى اين جوان گذشت. خداوند متعال آياتى از قرآن را بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل فرمود.

و بدينوسيله توبۀ آن جوان پذيرفته شد.

و پس از نزول اين آيات بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن حضرت. از محل خود خارج شده و در حالى كه آن آيات را تلاوت مى فرمود و لبخند مى زد به اصحاب خود فرمود:

كداميك از شما مرا به آن جوان توبه كننده مى رساند؟

و هم يبكون لبكائه.

ف دنا رسول اللّه صلى الله عليه و آله فأطلق يديه من عنقه.

و نفض التراب عن رأسه.

و قال صلى الله عليه و آله: - يا بهلول -. أبشر. فإنّك عتيق اللّه من النار.

ثمّ قال صلى الله عليه و آله لأصحابه: هكذا تداركوا الذنوب - كما تداركها بهلول -.

ثمّ تلا صلى الله عليه و آله عليه ما أنزل اللّه عزّ و جلّ فيه.

و بشّره بالجنّة (الأمالي للشيخ الصدوق - رضوان اللّه تعالى عليه - ص 97 المجلس 11).

(راجع: روضة الواعظين ج 2 ص 486).

ص:36

در اين هنگام معاذ به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: خبردار شده ايم كه اين جوان در ميان بيابان در كنار كوهى سكونت گزيده است.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به همراه اصحاب خود به طرف آن بيابان رفته و خود را به آن كوه رساندند.

و پس از رسيدن به محل. مشاهده نمودند كه آن جوان در بالاى كوهى سكنى گزيده است و او در حالى كه بين دو صخره بر روى پا ايستاده. و دستان خود را به گردن خود بسته - و چهره اش سياه و تاريك گشته. و پلكهاى چشمش - بخاطر گريۀ زيادى كه كرده ريخته شده بود - با خداى عزّ وجلّ مناجات مى كرد. و اين چنين مى گفت:

- اى مولاى من - خلقت مرا نيكو قرار دادى و چهرۀ مرا زيبا آفريدى.

كاش مى دانستم كه مرا براى چه آفريدى؟

آيا مى خواهى مرا به آتش جهنّم بسوزانى؟

يا مى خواهى مرا در بهشت سكنى دهى؟

- اى پروردگار من - احسان تو بر من بيش از حد زياد بوده است.

و نعمتهاى تو بر من افزون بوده است.

كاش مى دانستم كه عاقبت امر من چه خواهد شد؟

آيا بهشت مرا در خود جاى خواهد داد؟

يا آنكه آتش جهنّم از من استقبال خواهد نمود؟

- اى پروردگار من - گناه من از آسمانها و زمينها بيشتر است.

كاش مى دانستم كه آيا مرا مى آمرزى و گناه مرا مى بخشى؟

يا آنكه مى خواهى در روز قيامت مرا رسوا ساخته و آبروى مرا بريزى؟

ص:37

اين جوان. پيوسته اين سخنان را مى گفت و در حالى كه مى گريست - و خاك بر سر خود مى ريخت - به مناجات خود با پروردگار ادامه مى داد.

در اين هنگام حيوانات و درندگانى كه در اطراف او بودند دور او جمع شدند و پرندگان در بالاى سر او بالهاى خود را گسترانده و در كنار هم قرار گرفته بودند.

و آن حيوانات و پرندگان از گريۀ اين جوان مى گريستند.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او نزديك شد و دستان او را از گردنش باز نمود و خاكهايى كه بر سر آن جوان بود زدود.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: - اى بهلول - بر تو بشارت باد. زيرا تو از آتش جهنّم آزاد گشته اى و خداوند عزّ وجلّ توبۀ تو را پذيرفته است.

آنگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رو به اصحاب خود نموده و فرمود: اين گونه از گناه خود توبه نمائيد.

سپس آن حضرت صلى الله عليه و آله آياتى را كه به ايشان وحى شده بود. براى آن جوان تلاوت نموده و او را به بهشت بشارت دادند.

ص:38

توبه نمودن از ارتكاب عمل شنيع لواط

مردى كه از ارتكاب عمل شنيع لواط توبۀ واقعى نمود

30 - روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در جمع اصحاب خود نشسته بود كه مردى بر ايشان وارد شده و به حضرت گفت: - اى اميرالمؤمنين - من مرتكب عمل شنيع لواط گشته ام و مى خواهم از اين كار توبه كنم.

و به نزد شما آمده ام تا مرا از آلودگى اين گناه پاك نمائيد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به آن مرد فرمود: - اى مرد - به خانۀ خود برگرد.

زيرا ممكن است كه تو - واقعاً - مرتكب اين عمل نشده اى بلكه دچار خيالات گشته اى(1).

آن مرد به خانۀ خود برگشت و در صبحگاه فرداى آن روز دوباره به نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آمده و در نزد حضرت اقرار كرده و به ايشان گفت:

- اى اميرالمؤمنين - من مرتكب عمل شنيع لواط گشته ام و مى خواهم از اين كار توبه كنم و به نزد شما آمده ام تا مرا از آلودگى اين گناه پاك نمائيد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بار ديگر به او فرمود: - اى مرد - به خانۀ خود برگرد. زيرا ممكن است كه تو - واقعاً - مرتكب اين عمل نشده اى بلكه دچار خيالات گشته اى.

آنگاه آن مرد به خانۀ خود برگشت.

ص:39


1- - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با اين كار خواسته اند تا اين مرد - اگر هم مرتكب اين عمل شنيع شده است - بين خود و خداى عزّ وجلّ توبه نمايد. و با اقرار و اعتراف - به انجام اين عمل - آبروى خود را نزد مردم نريزد. زيرا در صورت اعتراف او به ارتكاب اين عمل شنيع - و تكرار اين اعتراف - در محضر حجّت خدا و امام معصوم عليه السلام. آن حضرت. مكلّف به اجراى حدود الهى مى گردد.

و آن مرد در روز سوّم دوباره به نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و بار ديگر نسبت به ارتكاب اين عمل اقرار و اعتراف نمود و خواستار مجازات خود گرديد.

در روز سوّم نيز حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام او را به بازگشت به خانه دعوت نمود و سخن روزهاى گذشته را براى او بازگو فرموده و تكرار نمود.

در روز چهارم بار ديگر آن مرد به نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمده و اقرار خود را تكرار كرده و به ارتكاب اين عمل شنيع اعتراف نمود.

و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خواست تا او را مجازات نمايد.

و بدين ترتيب اين مرد - چهار بار - به اين امر اقرار كرده و اعتراف نمود و اجراى مجازات را - براى خود - از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درخواست كرد.

در اين هنگام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود: - اى مرد - بدرستيكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى اين عمل سه نوع مجازات را مقرر فرمود.

اينك تو يكى از آنها را براى خود انتخاب كن.

آن مرد به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: آن مجازاتهاى سه گانه كدام است؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود:

گردن زدن با شمشير.

پرت كردن از بالاى كوه در حالى كه دست و پاى مجرم بسته شده است.

آتش زدن.

آن مرد به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: كداميك از اين سه مجازاتها سختتر و شديدتر مى باشد؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود: آتش زدن.

ص:40

در اين هنگام آن مرد به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: من مجازات آتش زدن را براى خود انتخاب كرده ام.

سپس حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به آن مرد فرمود: خود را براى مجازاتى كه انتخاب كرده اى مهيّا ساز و لوازم آن را نيز آماده كن(1).

آن مرد گفت: آماده مى كنم.

سپس آن مرد دو ركعت نماز بجاى آورده و پس از تشهّد و سلام گفت:

- بار خدايا - من مرتكب گناه شنيعى - كه تو از آن اطلاع دارى - گشته ام.

و از ارتكاب اين گناه پشيمان و نادم و از مجازات آن در روز قيامت بيمناك هستم.

به همين خاطر به نزد وصى رسول تو آماده ام و از او خوسته ام تا مرا از آلودگى اين گناه پاك گرداند.

و او مرا - در انتخاب يكى از سه گونه مجازات - مخيّر نموده است.

- بار خدايا - من سخت ترين و شديدترين مجازاتها را براى خود انتخاب كرده ام.

- بار خدايا - از تو مى خواهم تا اين مجازات را كفّارۀ گناهم قرار دهى.

و مرا به آتش دوزخ در روز قيامت نسوزانى.

سپس اين مرد در حالى كه مى گريست از جاى خود برخاست و خود را به گودالى كه براى سوزاندن او مهيّا شده بود - و آتش از آن زبانه مى كشيد - رساند. و در وسط آن نشست.

در اين هنگام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ياران ايشان گريستند.

سپس اميرالمؤمنين عليه السلام رو به آن مرد كرده و در حاليكه در آتش مى سوخت به او فرمود: - اى مرد - تو با اين كار. ملائكۀ آسمان و زمين را به گريه واداشتى.

ص:41


1- - يعنى لازم است كه خودت هيزم و چيزى را كه مى خواهى به وسيلۀ آن مجازات گردى آماده ساخته و تهيه نمائى.

و خداى متعال توبۀ تو را پذيرفت. اينك از جاى خود برخيز و از گودال آتش بيرون بيا. و عهد بنما كه از اين پس مرتكب اين گناه نخواهى شد(1).

ص:42


1- - عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: بينا أمير المؤمنين عليه السلام في ملأ - من أصحابه - إذ أتاه رجل. فقال: - يا أمير المؤمنين - إنّي (قد) (1). أوقبت على غلام. فطهّرني. فقال عليه السلام له (أميرالمؤمنين عليه السلام) (2): - يا هذا - امض إلى منزلك. لعلّ مراراً هاج بك. فلمّا كان من غدٍ. عاد إليه. فقال (له) (3): - يا أمير المؤمنين - إنّي أوقبت على غلام. فطهّرني. فقال عليه السلام له: - يا هذا - امض إلى منزلك. لعلّ مراراً هاج بك. حتّى فعل ذلك - ثلاثاً - بعد مرّته الاُولى. فلمّا كان في الرابعة قال عليه السلام له: - يا هذا - إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله حكم - في مثلك - بثلاثة (4) أحكام. ف إختر أيهنّ شئت. قال: و ما هنّ - يا أمير المؤمنين -؟ قال عليه السلام: ضربة بالسيف - في عنقك - بالغة ما بلغت. أو اهداء (5) من جبل - مشدود اليدين والرجلين -. أو إحراق بالنّار. فقال (له) (6): - يا أمير المؤمنين - أيهنّ (7) أشدّ عليَّ؟ قال عليه السلام: الإحراق بالنّار. (1) ما بين القوسين لم يذكر في تهذيب الأحكام. (2) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. (3) ما بين القوسين لم يذكر في تهذيب الأحكام. (4) في تهذيب الأحكام: ثلاثة. (5) أي: إماتة - سقطاً من جبل. و في تهذيب الأحكام: أو إهدارك. (6) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. (7) في تهذيب الأحكام: فأي هنّ. -

______________

ص:43

تعرّض نكردن به نواميس مردم

مردى كه به نواميس مردم تعرّض نمى كند

31 - در حديث آمده است: به نواميس مردم تعرّض نكنيد. و از زنان مردم چشم پوشى نمائيد. تا به زنان شما نيز تعرّض نگردد و آنها پاكدامن بمانند(1)(2).

ص:44


1- - يعنى: تعرّض ننمودن به نواميس مردم. و چشم پوشى كردن از نگاه گناه آلود به آنها موجب مى گردد تا زنان شما نيز از تعرّض ديگران در امان بوده و دامانشان پاك بماند.
2- - أوحى اللّه تبارك و تعالى إلى موسى بن عمران عليه السلام: عُف. تعف أهلك (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و عوالي اللئالي ج 3 ص 546). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عفّوا. تعفّ نساؤكم (مكارم الأخلاق ج 1 ص 508). قال الإمام الصادق عليه السلام: عفوا عن نساء الناس. تعفّ نساؤكم (الكافي ج 5 ص 554 و الخصال ص 55 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 364 المجلس 48 و تحف العقول ص 359). قال الإمام الصادق عليه السلام: عفّوا عن نساء الناس. يعفّ عن نسائكم (روضة الواعظين ج 2 ص 240). قال الإمام الرضا عليه السلام: كفّوا عن نساء الناس. يعفّ نساؤكم (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 355 الباب 95 و في بحارالأنوار ج 71 ص 21 نقله عن الفقه).

پاكدامن بودن

مردى كه پاكدامن مى باشد و خود را به گناه زنا آلوده نمى سازد

32 - امام صادق عليه السلام فرمود: سه نفر - در روز قيامت - در حرز و امان الهى بسر مى برند:

مردى كه هيچگاه اقدام به زنا نمى كند.

مردى كه هيچگاه مال خود را به ربا آلوده نمى سازد.

مردى كه هيچگاه براى ارتكاب اين دو گناه قدمى برنمى دارد(1).

33 - در حديث قدسى آمده است: چنانچه بخواهى خير خانواده ات فزونى يابد.

از ارتكاب عمل زنا پرهيز كن(2).

ص:45


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ثلاثة في حرز اللّه عزّ وجلّ إلى أن يفرغ اللّه من الحساب: رجل ما يهمّ ب زنا - قطّ -. و رجل لم يشب ماله ب ربا - قطّ -. و رجل لم يسع فيهما - قطّ - (الخصال ص 101).
2- - (جاء في الحديث القدسي): إن أردت أن يكثر خير أهل بيتك. فإيّاك و الزنا (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و دعائم الإسلام ج 2 ص 449 و عوالي اللئالي ج 3 ص 546).

جهاد نمودن در راه خداوند متعال

مردى كه در راه خداوند متعال جهاد مى نمايد

(1)

34 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ضمن خطبه اى پيرامون ارزش و مقام جهاد نمودن در راه خداوند عزّ وجلّ فرمود: بدرستيكه جهاد درى است از دربهاى بهشت كه خداوند عزّ وجلّ آن را براى اولياى مخصوص خود گشوده است.

و جهاد كرامتى است كه خداى متعال به آنها بخشيده و نعمتى است كه براى آنها ذخيره ساخته است.

جهاد لباس پرهيزگارى و زره محكم الهى است.

و سپر مطمئن خداوند متعال بشمار مى آيد...(2).

ص:46


1- - لازم به يادآورى است كه فريضۀ جهاد - با وجود شرايط آن - فقط بر مردان واجب است. اما دفاع نمودن. تكليفى است كه اختصاص به مردان ندارد و شامل زنان نيز مى گردد.
2- - قال أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه: أمّا بعد. فإنّ الجهاد باب من أبواب الجنّة. فتحه اللّه لخاصّة أوليائه. (و سوّغهم. كرامة منه لهم. و نعمة ذخرها) (1). و (الجهاد) (2) هو لباس التقوى. و درع اللّه الحصينة. و جنّته الوثيقة... (الكافي ج 5 ص 4 و نهج البلاغة الخطبة 27). (راجع: معاني الأخبار ص 309 و كتاب الغارات ج 2 ص 326). 1) مابين القوسين لم يذكر في نهج البلاعة و معاني الأخبار و الغارات. 2) مابين القوسين لم يذكر في نهج البلاعة و معاني الأخبار والغارات.

35 - امام باقر عليه السلام در حديثى پيرامون فضيلت جهاد در راه خداوند عزّ وجلّ فرمود:

خداى متعال جهاد را بر ساير اعمال فضيلت داد و عمل كننده به آن را - بر ديگران - در درجات و مغفرت و رحمت برترى بخشيد.

زيرا بوسيلۀ جهاد نمودن. دين استحكام پيدا مى كند و از آن دفاع مى شود.

و بوسيلۀ جهاد است كه خداى متعال جانهاى مؤمنين و اموال آنها را خريده و بهشت را به آنها ارزانى بخشيده است.

و حفظ و رعايت حدود جهاد را براى آنها شرط نموده است(1).

36 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: وارد شدن به بهشت را براى شش گروه ضمانت مى كنم.

از جمله آن گروه: شخصى است كه براى انجام فريضۀ جهاد در راه خدا از خانۀ خود خارج مى گردد. و در ميان راه از دنيا مى رود(2).

ص:47


1- - قال الإمام الباقر عليه السلام في شأن الجهاد في سبيل اللّه عزّ وجلّ: ... فضّله اللّه عزّ وجلّ على الأعمال. و فضّل عامله على العمّال. تفضيلاً في الدرجات و المغفرة و الرحمة. لأ نّه ظهر به الدين. و به يدفع عن الدين. و به اشترى اللّه من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بالجنّة. بيعاً مفلحاً منجحاً. اشترط عليهم فيه حفظ الحدود. أوّل ذلك: الدعاء إلى طاعة اللّه عزّ وجلّ من طاعة العباد. و إلى عبادة اللّه من عبادة العباد. و إلى ولاية اللّه من ولاية العباد... (الكافي ج 5 ص 3).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ضمنت لستّة الجنّة: ... و رجل خرج مجاهداً - في سبيل اللّه - فمات. فله الجنّة (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 84).

37 - مردى به نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و گفت: من به جهاد نمودن رغبت دارم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: در راه خداى متعال جهاد كن.

زيرا در صورتيكه در اين راه كشته شوى در نزد خدا زنده بوده و رزق خواهى داشت.

و چنانچه در ميانۀ راه بميرى اجر تو در نزد خدا خواهد بود.

و اگر به سلامت برگشتى از گناهان پاك خواهى شد(1).

38 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ شخصى از كسانى كه داخل بهشت مى شوند آرزوى بيرون آمدن از آن را نمى كند مگر شخصى كه در راه خدا شهيد شده باشد.

زيرا او آرزو مى كند كه به دنيا برگردد و در راه خدا ده بار كشته شود تا باز هم شاهد كرامتهاى الهى - كه شامل شهيد مى گردد - باشد(2).

39 - پس از آنكه جناب حنظله - در جنگ احد - به شهادت رسيد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستورى براى غسل دادن بدن او صادر نفرمود - تا بدن او را غسل دهند -.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله در بارۀ او فرمود: ملائكه را - بين آسمان و زمين ديدم - كه حنظله را با آب بهشتى - كه در ظرفهائى از نقره قرار داشت - غسل دادند.

و به همين خاطر است كه جناب حنظله را غسيل الملائكه مى نامند(3).

ص:48


1- - عن أبي جعفر عليه السلام قال: أتى رجل رسول اللّه صلى الله عليه و آله فقال: إنّي راغب نشيط في الجهاد. قال صلى الله عليه و آله: فجاهد في سبيل اللّه. فإنّك ان تقتل كنت حيّاً عند اللّه ترزق. وإن متّ. فقد وقع أجرك على اللّه. و إن رجعت. خرجت من الذنوب إلى اللّه (مستدرك الوسائل ج 11 ص 10).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما من أحد يدخل الجنّة فيتمنّى أن يخرج منها إلّاالشهيد. فإنّه يتمنّى أن يرجع. فيقتل - عشر مرّات - ممّا يرى من كرامة اللّه (مستدرك الوسائل ج 11 ص 14).
3- - استشهد حنظلة ابن أبي عامر الراهب - ب احُد - فلم يأمر النبيّ صلى الله عليه و آله ب غسله. وقال صلى الله عليه و آله: رأيت الملائكة بين السماء و الأرض تغسل حنظلة بماء المزن. في صحافٍ من فضّة. و كان يسمّى: غسيل الملائكة (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 97).

چشم پوشى از نگاه حرام به زن نامحرم

مردى كه از نگاه حرام به زن نامحرم خوددارى مى كند

40 - قُل(1) لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ(2) وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ(3) ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ(4) إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ «30» (النور).

خداوند متعال در اين آيه به پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

به مؤمنين بگو تا از نگاه به حرام چشم پوشى نمايند.

و عفّت و پاكدامنى خود را حفظ كنند.

زيرا اين كار باعث پاكى و تزكيۀ آنها مى باشد.

بدرستيكه خداوند به كارهاى آنها آگاه است.

ص:49


1- -- يا محمّد -.
2- - عمّا لا يحلّ لهم النظر إليه.
3- - عن من لا يحلّ لهم. و عن الفواحش. و المعنى: ينقصوا من نظرهم. فلا ينظروا إلى ما حرّم.
4- - أي: أنفع لدينهم و دنياهم. و أطهر لهم. و أنفى للتهمة. و أقرب إلى التقوى (مجمع البيان ج 7 ص 216-217). عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: كلّ آية في القرآن في ذكر الفروج فهو من الزنا - إلّاهذه الآية - فإنّها من النظر (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 102). (قال الإمام الصادق عليه السلام): كلّما كان في كتاب اللّه عزّ وجلّ من ذكر حفظ الفرج. فهو من الزنا إلّافي هذا الموضع - فإنّه للحفظ من أن ينظر إليه (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 63).

41 - در حديث آمده است: نگاه كردن به زيبائيهاى زن نامحرم. تيرى است از تيرهاى ابليس.

و خداوند متعال به شخصى كه از اين نگاه حرام پرهيز نمايد. مزۀ عبادتى را مى چشاند كه از آن شاد مى گردد(1).

42 - مردى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در بارۀ نگاه كردن به زن نامحرم پرسيد؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: نگاه اوّل: از آن تو مى باشد.

و نگاه دوّم: عليه تو مى باشد و براى تو نيست.

و نگاه سوّم: تيرى است مسموم از تيرهاى ابليس.

و خداوند متعال به شخصى كه - بخاطر خدا - از اين نگاه حرام پرهيز نمايد.

ايمانى عنايت مى فرمايد كه مزۀ آن را خواهد چشيد(2).

43 - در حديث آمده است: شخصى كه - بخاطر ترس از خدا - از نگاه حرام به نامحرم پرهيز نمايد. خداوند متعال ايمانى به او عنايت مى فرمايد كه مزۀ شيرين آن را در قلب خود احساس خواهد نمود(3).

ص:50


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النظر إلى محاسن النساء سهم من سهام إبليس. فمن تركها. أذاقه اللّه طعم عبادة تسرّه (مستدرك الوسائل ج 14 ص 270-271).
2- - (سُئِلَ أميرالمؤمنين عليه السلام) عن الرجل. تمرّ به المرأة. فينظر إليها؟ قال عليه السلام: أوّل نظرة لك. و الثانية: عليك - لا لك -. و النظرة الثالثة: سهم مسموم من سهام إبليس. من تركها للّه - لا لغيره - أعقبه اللّه إيماناً يجد طعمه (دعائم الإسلام ج 2 ص 202). قال الإمام الصادق عليه السلام: النظرة سهم من سهام إبليس. مسموم. من تركها للّه عزّ و جلّ - لا لغيره - أعقبه اللّه إيماناً يجد طعمه (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 11).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النظرة سهم مسموم من سهام إبليس. فمن تركها - خوفاً من اللّه - أعطاه اللّه إيماناً يجد حلاوته في قلبه (جامع الأخبار ص 407).

44 - در حديث آمده است: هنگامى كه نگاه مردى به زن نامحرمى بيفتد.

و آن مرد در اين هنگام به آسمان نظر بيفكند - و از نگاه به آن زن پرهيز نمايد -.

خداوند متعال حور العين را به ازدواج آن مرد درخواهد آورد(1).

45 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هنگامى كه شخصى از شما زنى را ديد و آن زن چشم او را گرفت. بر او لازم است كه به نزد همسر خود برود.

و كارى نكند كه شيطان بر قلبش راه يابد.

و بر او لازم است كه چشم خود را از نگاه به آن زن باز دارد. زيرا همسر او داراى همان چيزى است كه آن زن داشته است.

و اگر او داراى همسر نمى باشد. بر او لازم است كه دو ركعت نماز بخواند.

و حمد الهى را بسيار بجاى آورد.

و بر محمّد و آل محمّد صلوات و درود بفرستد.

سپس از خدا طلب نمايد كه از فضل و كرمش به او عنايت فرمايد.

در اين صورت خداى متعال - به كرم و رأفت خود - خواستۀ او را برآورده مى سازد(2).

ص:51


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من نظر إلى إمرأة. فرفع بصره إلى السماء - أو غمض بصره - لم يرتد إليه بصره حتّى يزوّجه اللّه من الحور العين. (و في خبر آخر: لم يرتد إليه طرفه حتّى يعقبه اللّه إيماناً يجد طعمه) (1) (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 304 و عوالي اللئالي ج 3 ص 291 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 505). (1) ما بين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق.
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إذا رأى أحدكم إمرأة تعجبه. فليأت أهله. فإنّ عند أهله مثل ما رأي. و لا يجعلنّ للشيطان - إلى قلبه - سبيلاً. و ل يصرف بصره عنها. فإن لم تكن له زوجة. فليصل ركعتين. و يحمد اللّه كثيراً. و يصلّى على النبيّ و آله صلى الله عليه و آله. ثمّ ليسأل اللّه من فضله. فإنّه يبيح له - ب رأفته - ما يغنيه (الخصال ص 637).

46 - روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به جماعتى فرمود: چنانچه نگاه هر يك از شما به زن زيبايى افتاد. بر او لازم است كه به نزد همسر خود برود.

زيرا همسر او داراى همان چيزى است كه آن زن داشته است.

در اين هنگام مردى به حضرت گفت: اگر آن مرد همسر نداشته باشد چه كند؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تقواى الهى را پيشۀ خود نمايد. و به سوى آسمان نگاه كند.

و از خداى متعال بخواهد تا از فضل و كرم خود به او كرامت فرمايد(1).

47 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ بر ديده و چشم تكليف نمود تا به حرام نگاه نكند. و از نگاه كردن به حرام صرفنظر نمايد.

و اين امر نشانۀ ايمان است(2).

ص:52


1- - عن أبي عبداللّه عليه السلام: قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا نظر أحدكم إلى المرأة الحسناء. فليأت أهله. فإنّ الّذي معها مثل الّذي مع تلك. فقام رجل فقال: - يا رسول اللّه - فإن لم يكن له أهل فما يصنع؟ قال صلى الله عليه و آله: فليرفع نظره (1) إلى السماء (و) (2) ليراقبه. و ليسأله من فضله (الكافي ج 5 ص 494 و عوالي اللئالي ج 3 ص 290). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إذا نظر أحدكم إلى إمرأة. فليلتمس أهله. فإنّما هي إمرأة ك إمرأته (عوالي اللئالي ج 3 ص 290). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: - أيّها الناس - إنّما النظر من الشيطان. فمن وجد - من ذلك - شيئاً. فليأت أهله (الكافي ج 5 ص 494).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: فرض اللّه على البصر أن لا ينظر إلى ما حرّم اللّه عزّ وجلّ (عليه) (3). و أن يغضّ (4) عمّا نهى اللّه عنه - ممّا لا يحلّ له -. و هو عمله (5). و ذلك من الإيمان (دعائم الإسلام ج 1 ص 6 و الكافي ج 2 ص 35 و الفقيه ج 2 ص 382). (1) في عوالي اللئالي: بصره. (2) ما بين القوسين لم يذكر في العوالي. (3) ما بين القوسين لم يذكر في دعائم الإسلام. (4) في الكافي هكذا: أن يعرض. (5) أي: هذا الأمر يعدّ وظيفة لهذا العضو من البدن و الجوارح.

48 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه از نگاه كردن به حرام صرفنظر مى كند.

بهره اى خواهد برد كه هيچ بهره اى مانند آن نخواهد بود.

زيرا هنگاميكه شخصى از نگاه كردن به حرام صرفنظر مى كند. با چشم دل عظمت و جلال الهى را مشاهده خواهد نمود.

از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: چگونه مى توان به چشم پوشى از حرام عادت نمود؟

حضرت فرمود: با شناخت عظمت و جلال خداوندى كه ناظر بر سرّ و ضمير است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر از نگاه به حرام. صرفنظر نموديد عجائب را مشاهده خواهيد نمود(1).

ص:53


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ما اغتنم أحد بمثل ما اغتنم ب غضّ البصر. لأنّ البصر لا يغضّ عن محارم اللّه تعالى إلّاو قد سبق إلى قلبه مشاهدة العظمة والجلال. سُئل أميرالمؤمنين عليه السلام: بما ذا يستعان على غضّ البصر؟ فقال عليه السلام: بالخمود تحت سلطان المطّلع على سرّك. و العين جاسوس القلب. و بريد العقل. ف غضّ بصرك عمّا لا يليق بدينك. و يكرهه قلبك وينكره عقلك. قال النبيّ صلى الله عليه و آله: غضّوا أبصاركم ترون العجائب. قال اللّه تعالى: قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ. و لا تتوفّر عين نصيبها من نظر إلى محذور إلّاوقد انعقد عقدة على قلبه من المنية. و لا تنحل إلّابإحدى الحالتين: أمّا ببكاء الحسرة والندامة. بتوبة صادقة. و أمّا بأخذ نصيبه ممّا تمنّى ونظر إليه. فأخذ الحظّ - من غير توبة - مصيره إلى النار. و أمّا التائب الباكي بالحسرة والندامة - عن ذلك - فمأواه الجنّة. و منقلبه إلى الرضوان (مصباح الشريعة باب: غضّ البصر).

حرفه و هنر داشتن

مردى كه داراى حرفه و هنر مى باشد

49 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ دوست دارد بندۀ مؤمنى را كه داراى حرفه و هنر بوده و امين مى باشد(1).

50 - امام صادق عليه السلام فرمود: من دوست دارم مردى را كه داراى حرفه بوده و در طلب رزق و روزى سعى و تلاش مى كند(2).(3)

ص:54


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ يحبّ المحترف الأمين (الكافي ج 5 ص 113 و من لا يحضره الفقيه: ج 3 ص 95). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ يحبّ المؤمن المحترف (الكافي ج 5 ص 113). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ يحبّ العبد المحترف الأمين (الخصال ص 620). (راجع: تحف العقول ص 110).
2- - روى عليّ بن عبدالعزيز عن أبي عبداللّه عليه السلام أ نّه قال: إنّي لاُحبّ أن أرى الرجل متحرّفاً في طلب الرزق (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 95). هكذا في المصدر. و الظاهر: محترفاً.
3- از اين حديث شريف استفاده مى شود كه داشتن هنر و حرفه به تنهايى كارساز نمى باشد. بلكه بايد اين حرفه و هنر مورد استفادۀ بهينه قرار گيرد. و از آن در راه كسب رزق و روزى حلال استفاده گردد.

خلوت نكردن با زن نامحرم

مردى كه با زنى كه نامحرم او مى باشد خلوت نمى كند

51 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: سه چيز است كه هر شخصى آنها را رعايت نمايد از گزند شيطان. - و هر گرفتارى - در حفظ و امان خواهد بود.

1) با زنى كه به او محرم نمى باشد خلوت نكند.

2) و با صاحب سلطنتى همكارى نكند(1).

3) بدعت گزارى را - در راه بدعت او - كمك و اعانت نكند(2).

ص:55


1- - يعنى: با حاكمان و قدرتمندان ظالم همكارى نكند.
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ثلاث (1) من حفظهنّ كان معصوماً من الشيطان الرجيم. و من كلّ بليّة: من لم يخل بإمرأة ليس يملك (2) منها شيئاً. و لم يدخل على سلطان. و لم يعن صاحب بدعة ب بدعه (3) (النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 120 و الجعفريّات ص 165). (1) في الجعفريّات: ثلاثة. (2) في الجعفريّات: لا يملك. (3) في الجعفريّات هكذا: صاحب بدعة ببدعته - لم ينكره -.

خوشبو بودن

اشارة

خوشبو بودن(1)

مردى كه خود را خوشبو مى كند

52 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: - يا على - بر تو لازم است كه - در هر روز جمعه (2)- از بوى خوش استفاده نمائى.

زيرا اين كار شيوه و سنّت من است.

و تا هنگامى كه آن بوى خوش از تو استشمام مى گردد براى تو حسنه نوشته مى شود(3).

53 - امام رضا عليه السلام فرمود: براى يك مرد سزاوار نيست كه استفاده نمودن از بوى خوش را در هر روز ترك نمايد.

و چنانچه اين امر براى او - در هر روز - مقدور نيست. يك روز در ميان به انجام آن بپردازد.

و چنانچه يك روز در ميان نيز براى او مقدور نيست. بر او لازم است كه در هر روز جمعه از بوى خوش استفاده نمايد(4).

ص:56


1- - در اخبار و احاديث اهل بيت عليهم السلام مطالب گوناگون و بسيارى پيرامون استفاده كردن از بوى خوش و استعمال عطر وجود دارد كه در اين بخش به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم.
2- - لازم به يادآورى است كه استفاده نمودن از بوى خوش در تمام روزهاى هفته مورد توصيه قرار گرفته و اختصاص به روز معيّنى ندارد. امّا استفادۀ از آن در روز جمعه مورد تأكيد بسيار قرار گرفته و از ترك نمودن آن نهى شده است.
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لأميرالمؤمنين عليه السلام: - يا عليّ - عليك بالطيب في كلّ جمعة. فإنّه من سنّتي. و تكتب لك حسناته. مادام يوجد منك رائحته (مكارم الأخلاق ج 1 ص 104).
4- - عن معمّر بن خلّاد عن أبي الحسن عليه السلام قال: لا ينبغي للرجل أن يدع الطيب في كلّ يوم. فإن لم يقدر عليه. ف يوم و يوم لا. فإن لم يقدر. ففي كلّ جمعة. و لا يدع (الكافي ج 6 ص 510).

54 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: استفاده كردن از بوى خوش را ترك نكن.

زيرا ملائكه بوى خوش را از شخص مؤمن استشمام مى كنند(1).

55 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: استفاده نمودن از بوى خوش موجب زيادى عقل مى گردد(2).

56 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه در اوّل روز بوى خوش استعمال مى كند عقل او تا هنگام شب - همچنان - با او خواهد بود(3).

57 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: استفاده نمودن از بوى خوش. موجب قوّت قلب مى گردد(4).

58 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: استفاده نمودن از بوى خوش موجب شادابى مى گردد(5).

ص:57


1- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال عثمان بن مظعون لرسول اللّه صلى الله عليه و آله: قد أردت أن أدع الطيب. - و أشياء ذكرها -. فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تدع الطيب. فإنّ الملائكة تستنشق ريح الطيب من المؤمن. فلا تدع الطيب في كلّ جمعة (الكافي ج 6 ص 511).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الريح الطيبّة تشدّ العقل. و تزيد في الجماع (الكافي ج 6 ص 510). قال رسول اللّه عليه السلام: ما طابت رائحة عبد إلّازاد عقله (دعائم الإسلام ج 2 ص 165). قال الإمام الصادق عليه السلام: من تطيّب بطيب أوّل النهار - و هو صائم - لم يفقد عقله (من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 52 و راجع ص 71 منه).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من تطيّب أول النهار لم يزل عقله معه إلى الليل (الكافي ج 6 ص 510).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الرائحة الطيّبة. تشدّ القلب (مكارم الأخلاق ج 1 ص 100). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الطّيب يشدّ القلب (الكافي ج 6 ص 510).
5- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الطيب نشرة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 102).

59 - امام رضا عليه السلام فرمود: استعمال بوى خوش و استفاده نمودن از عطر. شيوه و روش انبياء عليهم السلام مى باشد(1).

60 - امام صادق عليه السلام فرمود: خود را در روز جمعه به بهترين عطرها معطّر سازيد(2).

61 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هزينه اى را كه براى خريد عطر و بوى خوش صرف مى نمود بيشتر از هزينه اى بود كه براى خورد و خوراك خرج مى كرد(3).

62 - امام صادق عليه السلام فرمود: در خرجى كه براى خريد عطر هزينه مى كنى اسراف وجود ندارد(4).

ص:58


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: الطيب من أخلاق الأنبياء عليهم السلام (الكافي ج 6 ص 510). قال الإمام الصادق عليه السلام: العطر من سنن المرسلين (الكافي ج 6 ص 510). قال الإمام الصادق عليه السلام: من أخلاق الأنبياء عليهم السلام. التطيّب (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 77). قال الإمام الصادق عليه السلام: من أخلاق الأنبياء عليهم السلام. الطيّب (مكارم الأخلاق ج 1 ص 102). قال الإمام الصادق عليه السلام: من سنن المرسلين. التعطّر (مكارم الأخلاق ج 1 ص 138 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 32). قال الإمام الرضا عليه السلام: من سنن المرسلين. العطر (الكافي ج 5 ص 320). قال عليه السلام: من أخلاق الأنبياء عليهم السلام. التطيّب (مكارم الأخلاق ج 1 ص 147).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: تطيّبوا بأطيب طيبكم يوم الجمعه (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 77). قال الإمام الصادق عليه السلام: حقّ (1) على كلّ محتلم (2) في كلّ جمعة: أخذ شاربه. و أظفاره. و مسّ شيء من الطيب (الكافي ج 6 ص 511 و الخصال ص 392).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله ينفق في الطيب أكثر ممّا ينفق في الطعام (الكافي ج 6 ص 512 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 83). في مكارم الأخلاق: على.
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ما أنفقت في الطيب. فليس ب سرفٍ (الكافي ج 6 ص 512 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 101). (1) في الخصال: للّه حقّ. (2) في نسخة: مسلم.

63 - امام صادق عليه السلام فرمود: دو ركعت نمازى كه با عطر و بوى خوش خوانده مى شود. بهتر از هفتاد ركعت نمازى است كه بدون عطر خوانده مى شود(1).

64 - امام صادق عليه السلام فرمود: من دوست دارم مردى را كه - شب هنگام - وقتى كه براى نماز شب برمى خيزد مسواك بزند و بوى خوش استعمال نمايد.

زيرا در آن هنگام فرشته اى به نزد او مى آيد و دهان خود را بر دهانش مى گذارد.

و آن ملك آنچه را كه او از قرآن تلاوت نموده است به كام خود مى گيرد(2).

ص:59


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ركعتان يصلّيهما متعطّر أفضل من سبعين ركعة يصلّيهما غير متعطّر (مكارم الأخلاق ج 1 ص 102). قال الإمام الصادق عليه السلام: صلاة متطيّب أفضل من سبعين صلاة بغير طيب (الكافي ج 6 ص 511). قال عليه السلام: ركعتان على أثر طيب. أفضل من سبعين ركعة ليست كذلك (تنبيه الخواطر ج 1 ص 28).
2- - عن اسحاق بن عمّار قال: قال أبو عبداللّه عليه السلام: إنّي لأحبّ للرجل إذا قام باللّيل أن يستاك. و أن يشمّ الطيب. فإنّ الملك يأتي الرجل - إذا قام باللّيل - حتّى يضع فاه على فيه. فما خرج من القرآن - من شيء - دخل جوف ذلك الملك (المحاسن ج 2 ص 378).

خوشبو بودن دهان

مردى كه دهان او خوشبو مى باشد

(1)

65 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهانهاى شما راهى است از راههاى الهى.

و محبوبترين اين راهها - در نزد خداوند عزّ وجلّ - خوشبوترين آنها مى باشد.

پس بر شما لازم است كه دهانهاى خود را - با هر چيزى كه مى توانيد - خوشبو سازيد(2).

66 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهانهاى شما راهى است از راههاى الهى.

پس اين راه را پاكيزه و تميز كنيد(3).

67 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهانهاى خود را تميز و پاكيزه كنيد.

بدرستيكه دهانهاى شما مسير تسبيح الهى است(4).

ص:60


1- - لازم به يادآورى است كه توصيه به خوشبو بودن دهان اختصاصى به مردان ندارد. امّا چون - غالباً - زنان بيشتر از مردان به بهداشت و پاكيزگى و نظافت شخصى مى پردازند. لذا بخشى از مطالب مربوط به خوشبو بودن دهان را در اين كتاب ذكر مى نمائيم تا مردان نيز به بهداشت و پاكيزگى و نظافت شخصى توجّه بيشترى نموده و نسبت به اين امر اهتمام افزونترى داشته باشند. و بدانند كه در - اين صورت - در شمار رحمت شدگان قرار خواهند گرفت. إنشاء اللّه تعالى.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أفواهكم طريق من طرق ربّكم. فأحبّها إلى اللّه أطيبها ريحاً. فطيّبوها بما قدرتم عليه (المحاسن ج 2 ص 377).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أفواهكم طرق من طرق ربّكم. فنظّفوها (بحار الأنوار ج 73 ص 130).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: طهّروا أفواهكم. فإنّها مسالك التسبيح (مكارم الأخلاق ج 1 ص 119).

68 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مسير و راه قرآن را تميز و پاكيزه كنيد.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: راه قرآن چيست؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهانهاى شما راه قرآن است(1).

69 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهانهاى خود را پاكيزه و تميز كنيد.

بدرستيكه دهان شما راه قرآن است(2).

ص:61


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نظّفوا طريق القرآن. قيل: - يا رسول اللّه - و ما طريق القرآن؟ قال صلى الله عليه و آله: أفواهكم (المحاسن ج 2 ص 377 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 118 و الدعوات للشيخ الراوندي - عليه الرحمة - ص 161 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 201 و دعائم الإسلام ج 1 ص 119).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: طهّروا أفواهكم. فإنّها طرق القرآن (إرشاد القلوب ج 1 ص 349).

علل و اسباب خوشبو شدن دهان

اشارة

علل و اسباب خوشبو شدن دهان(1)

1 - علل و اسباب مادّى خوشبو شدن دهان

مسواك زدن
اهميت مسواك زدن

(2)

70 - امام صادق عليه السلام فرمود: مسواك زدن از اخلاق انبياء عليهم السلام به شمار مى آيد(3).

71 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هرگاه جبرئيل بر من نازل مى شد. سفارش به مسواك زدن مى نمود(4).

ص:62


1- - لازم به ذكر است كه خوشبو شدن دهان. علل و اسباب مادى و معنوى متعدّدى دارد. در اين فصل به پاره اى از آنها اشاره مى گردد.
2- - شرع مطهّر اسلام براى نظافت دهان و دندان و استفاده نمودن از مسواك و خلال و ساير مواد خوشبو كننده. اهميت ويژه اى قائل شده است. و نسبت به انجام اين امور. تأكيد و سفارش و توصيۀ فراوانى مى نمايد. و اخبار و احاديث بسيارى از اهل بيت عصمت و طهارت - صلوات اللّه تعالى عليهم - در اين باره وجود دارد. كه جمع آورى آنها مى تواند موضوع تأليف يك كتاب پرحجم باشد.
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من اخلاق الأنبياء عليهم السلام: السواك (المحاسن ج 2 ص 380). قال الإمام الصادق عليه السلام: من سنن المرسلين عليهم السلام: السواك (الكافي ج 3 ص 23).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما أتاني (صاحبي) (1) جبرئيل إلّا (و) (2) أوصاني بالسواك (دعائم الإسلام ج 1 ص 118 و الجعفريّات ص 27 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 192). (1) ما بين القوسين لم يذكر في دعائم الإسلام. (2) ما بين القوسين لم يذكر في الجعفريات و النوادر.

72 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آنچنان جبرئيل مسواك زدن را سفارش مى كرد.

كه گمان بردم بر امّتم واجب مى گردد(1).

73 - امام صادق عليه السلام فرمود: مسواك زدن. موجب شادابى مى گردد(2).

74 - امام صادق عليه السلام فرمود: بر شما باد به مسواك زدن.

زيرا مسواك زدن. وسوسه را از دل بيرون مى راند(3).

75 - امام باقر عليه السلام فرمود: مسواك زدن عقل را زياد مى كند(4).

76 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چنانچه مردم به فوائد و منافع مسواك زدن واقف مى گشتند. آن را در كنار رختخواب خود. قرار مى دادند(5).

ص:63


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما زال جبرئيل يوصيني بالسواك. حتّى ظننت أ نّه سيجعله فريضة (وسائل الشيعة ج 2 ص 9 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 7 و الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 514 المجلس 66 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 260 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 313). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما جائني صاحبي جبرئيل إلّاو أوصاني بالسواك. حتّى خشيت أن يفرضه عليّ و على امّتي. و لو لا أنّي أخاف أن أشقّ على امّتي لفرضته عليهم (مستدرك الوسائل ج 1 ص 360). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لقد امرت بالسواك حتّى خشيت أن يكتب عليّ (مكارم الأخلاق ج 1 ص 94).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: النشرة (1) في عشرة أشياء: و السواك (المحاسن ج 1 ص 78). قال الإمام الصادق عليه السلام: النشوة في عشرة أشياء:... و السواك (الخصال ص 443)
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: عليكم بالسواك. فإنّه يذهب وسوسة الصدر (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 667 المجلس 36).
4- - قال الإمام الباقر عليه السلام: السواك يذهب بالبلغم. و يزيد في العقل (ثواب الأعمال ص 34).
5- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في شأن السواك): ولو يعلم الناس ما فيه - من المنفعة - لأباتوه معهم في اللحاف (اعلام الدين ص 362). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال أبو جعفر عليه السلام: لو يعلم الناس ما في السواك. لأباتوه - معهم - في لحاف (ثواب الأعمال ص 34). (1) في بعض النسخ: البشرة.

77 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر براى امّت من مايۀ مشقّت و زحمت نبود. هر آينه به آنها دستور مى دادم كه براى هر نماز مسواك كنند(1).

78 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دو ركعت نماز كه با مسواك زدن خوانده مى شود - در نزد خداى متعال - محبوب تر است از هفتاد ركعت نمازى كه بدون مسواك خوانده مى شود(2).

79 - امام صادق عليه السلام فرمود: دو ركعت نمازى را كه با مسواك زدن خوانده مى شود.

بهتر از هفتاد ركعت نمازى است كه بدون مسواك خوانده مى شود(3).

ص:64


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لولا أن أشقّ على امّتي لأمرتهم بالسواك مع كلّ صلاة (الكافي ج 3 ص 22 و المحاسن ج 2 ص 381 و علل الشرائع ج 1 ص 388). في المحاسن: عند كلّ. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لولا أن أشقّ على امّتي لأمرتهم بالسواك عند وضوء كلّ صلاة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 117 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 34 و دعائم الإسلام ج 2 ص 21). في دعائم الإسلام هكذا: عند كلّ وضوء. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لولا أن أشقّ على امّتي لفرضت عليهم السواك مع الوضوء. و من أطاق ذلك. فلا يدعه (دعائم الإسلام ج 1 ص 119).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ركعتان ب سواك. أحبّ إلى اللّه تعالى من سبعين ركعة بغير سواك (جامع الأخبار ص 152 و الخصال ص 480).
3- - قال الإمام الصادق صلى الله عليه و آله: ركعتان بالسواك أفضل من سبعين ركعة بغير سواك (الكافي ج 3 ص 22 و المحاسن ج 2 ص 382). في المحاسن: ب سواك. قال الإمام الصادق صلى الله عليه و آله: صلاة ركعتين ب سواك أفضل من سبعين ركعة بغير سواك (مكارم الأخلاق ج 1 ص 116 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 33). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أفواهكم طرق القرآن. فطيّبوها بالسواك. فإنّ صلاة على أثر السواك خير من خمس و سبعين صلاة بغير سواك (اعلام الدين ص 273). في وصيّة النبيّ صلى الله عليه و آله لأميرالمؤمنين عليه السلام: - يا عليّ - عليك بالسواك. و إن استطعت أن لا تقلّ منه. فإفعل. فإنّ كلّ صلاة تصلّيها - بالسواك - تفضل على الّتي تصلّيها بغير سواك. أربعين يوماً (مكارم الأخلاق ج 1 ص 118).

80 - امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه در نيمۀ شب براى خواندن نماز برمى خيزى مسواك بزن. زيرا بدرستيكه در اين صورت ملكى به نزد تو آمده و دهان خود را بر دهان تو قرار داده و هر سخن و كلامى كه بر زبان جارى مى كنى با خود به آسمان خواهد برد.

پس بر تو لازم است كه دهان خود را خوشبو كنى(1).

81 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه بندۀ مؤمنى در نيمۀ شب از جاى خود برمى خيزد و مسواك مى زند. آنگاه وضوى نيكويى مى گيرد.

سپس - براى عبادت - به خانه اى از خانه هاى خدا روانه مى گردد.

در اين هنگام ملكى به سوى او روى مى آورد و دهان خود را بر دهان او مى گذارد.

و هر چيزى كه از دهان آن مؤمن خارج مى گردد. در دهان آن فرشته قرار مى گيرد.

و آن فرشته - در روز قيامت - از آن مؤمن شفاعت مى كند و به نفع او شهادت مى دهد(2).

ص:65


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا قمت باللّيل ف إستك. فإنّ الملك يأتيك. ف يضع فاه على فيك. و ليس (1) من حرف تتلوه و تنطق به إلّاصعد به إلى السماء. ف ليكن فوك طيّب الريح (الكافي ج 3 ص 23 و علل الشرائع ج 1 ص 388 الباب 222).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما من عبد مؤمن قام في جوف الليل إلى سواكه. فإستنّ (2). ثمّ تطهّر. فأحسن الطهر. ثمّ قام إلى بيت من بيوت اللّه. إلّا أتاه ملك. فوضع فاه على فيه. فلا يخرج من جوفه شيء إلّاوقع في جوف الملك. و يأتيه - يوم القيامة - شفيعاً شهيداً (دعائم الإسلام ج 1 ص 119). (1) في علل الشرائع: فليس. (2) أي فإستاك.

82 - امام صادق عليه السلام فرمود: من دوست دارم مردى را كه - شب هنگام - وقتى كه براى نماز شب برمى خيزد مسواك بزند و بوى خوش استعمال نمايد.

زيرا در آن هنگام فرشته اى به نزد او مى آيد و دهان خود را بر دهانش مى گذارد.

و آن ملك آنچه را كه او از قرآن تلاوت نموده است به كام خود مى گيرد(1).

83 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هنگامى كه شخصى وضو مى گيرد و سپس مسواك مى زند و به نماز مى ايستد. ملكى به نزد او آمده و دهان خود را بر دهان او قرار خواهد داد. و هر چه را كه آن شخص بر زبان جارى مى كند آن ملك خواهد گرفت.

و چنانچه اين شخص مسواك زدن را ترك نمايد. آن ملك به كنارى ايستاده و فقط به قرائت و سخن او گوش مى دهد(2).

ص:66


1- - عن اسحاق بن عمّار قال: قال أبو عبداللّه عليه السلام: إنّي لأحبّ للرجل إذا قام باللّيل أن يستاك. و أن يشمّ الطيب. فإنّ الملك يأتي الرجل - إذا قام باللّيل - حتّى يضع فاه على فيه. فما خرج من القرآن - من شيء - دخل جوف ذلك الملك (المحاسن ج 2 ص 378).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إذا توضّأ الرجل. و سوّك ثمّ قال ف صلّى. وضع الملك فاه على فيه. فلم يلفظ شيئاً إلّاالتقمه. و زاد فيه بعضهم: فإن لم يستك. قام الملك جانباً. يسمع إلى قرائته (المحاسن ج 2 ص 382).
1 - خوشبو كردن دهان بوسيلۀ مسواك زدن

84 - امام صادق عليه السلام فرمود: براى هر چيزى يك نوع پاكيزه گى وجود دارد.

و مسواك زدن. موجب پاكيزه گى دهان مى گردد(1).

85 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهانهاى شما يكى از راههاى رسيدن به خداى عزّ وجلّ مى باشد.

پس بر شما لازم است كه دهانهاى خود را بوسيلۀ مسواك زدن تميز كنيد(2).

86 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مسواك زدن موجب خشنودى خداوند عزّ و جلّ است.

و شيوه و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله بشمار مى آيد. و باعث خوشبو شدن دهان مى گردد(3).

ص:67


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: لكلّ شيء طهور. و طهور الفم: السواك (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 33 و علل الشرايع ج 1 ص 391 الباب 227 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 116).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أفواهكم طرق من طرق ربّكم. ف نظّفوها بالسواك (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص 109 ح 65).
3- - قال أميرالمؤمنين صلى الله عليه و آله: السواك من مرضاة اللّه عزّ وجلّ (1). و سنّة النبيّ صلى الله عليه و آله (2). و مطيبة للفم (الخصال ص 610 و المحاسن ج 2 ص 382 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 119). قال أميرالمؤمنين صلى الله عليه و آله: السواك مرضاة للربّ. ومطيّبة للفم وهو من السنّة (تحف العقول ص 101) قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السواك مطيبة للفم. و مرضاة للربّ (دعائم الإسلام ج 1 ص 118 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 192). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تسوّكوا. فإنّ السواك مطيبة للفم. و مرضاة للربّ (مستدرك الوسائل ج 1 ص 360). (1) في مكارم الأخلاق هكذا: مرضاة للّه عزّ و جلّ. (2) في بعض المصادر: و سنّة للنبيّ صلى الله عليه و آله.

87 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مسواك زدن موجب پاكيزه گى دهان مى گردد. و رضايتمندى خداوند عزّ و جلّ را در پى دارد(1).

88 - امام صادق عليه السلام فرمود: مسواك زدن داراى دوازده اثر و فائده مى باشد:

سنّت و شيوۀ پيامبر صلى الله عليه و آله است.

دهان را پاكيزه مى كند.

به چشم جلا مى دهد.

رضايت الهى را در پى دارد.

بلغم را از بين مى برد.

حافظه را زياد مى كند.

دندانها را سفيد مى نمايد.

حسنات را مضاعف مى سازد.

زردى دندان را زائل مى كند.

لثه را محكم مى نمايد.

باعث زيادى اشتها مى شود.

موجب خوشحالى ملائكه مى گردد(2).

ص:68


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: السواك مطهّرة للفم. و مرضاة للربّ (الكافي ج 6 ص 495 و الجعفريات ص 27). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: السواك مرضاة اللّه. و سنّة النبيّ صلى الله عليه و آله و مطهّرة للفم (المحاسن ج 2 ص 382).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: في السواك اثنتا عشر خصلة: هو من السنّة. و مطهّرة للفم. و مجلاة للبصر. و يرضي الربّ. و يذهب بالبلغم. و يزيد في الحفظ. و يبيّض الأسنان. و يضاعف الحسنات. و يذهب بالحفر. و يشدّ اللثة. و يشهّي الطعام. و تفرح به الملائكة (الكافي ج 6 ص 496). (و راجع: المحاسن ج 2 ص 383 و الخصال ص 449 و ص 480 و ص 481 و الفقيه ج 1 ص 34 و ج 4 ص 264 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 117 وج 2 ص 328 و الدعوات ص 161 و اعلام الدين ص 362).

89 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه در روز يك بار مسواك بزند. خداى متعال از او راضى گشته و بهشت را به او ارزانى خواهد داشت.

و چنانچه شخصى در روز دو بار مسواك بزند. بدرستيكه او از شيوه و روش انبياء عليهم السلام پيروى نموده است.

و خداى متعال براى هر نمازى كه مى خواند. ثواب صد ركعت نماز براى او مى نويسد. و چنين شخصى از فقر بى نياز مى گردد. و دهانش خوشبو خواهد گشت.

و حافظه اش افزايش مى يابد. و فهم و درك او زياد مى شود.

و غذاى او گوارا مى گردد. و دردهاى دندان او از بين خواهد رفت.

و مرضهاى ديگر از او دور خواهد گشت.

و ملائكه بخاطر نورى كه در صورتش تلألؤ مى كند. به او دست خواهند داد.

و دندانهاى او پاكيزه مى گردد.

و هنگامى كه او از خانه خارج مى شود. ملائكه او را بدرقه و مشايعت مى كنند.

و ملائكۀ عرش الهى و ملائكۀ كرّوبيين براى او استغفار كرده و طلب آمرزش مى نمايند. و براى او ثواب هزار سال عبادت نوشته مى شود.

و خداى متعال هزار درجه به مقام او مى افزايد.

و درهاى بهشت در برابر او گشوده مى گردد.

و به او گفته مى شود: از هر درى كه مى خواهى وارد بهشت شو.

و خداى متعال نامۀ اعمال او را به دست راستش مى دهد. و محاسبۀ او آسان خواهد بود. و خداى متعال درهاى رحمتش را بر او خواهد گشود.

و او از دنيا نخواهد رفت مگر اينكه جايگاه خود را در بهشت خواهد ديد.

زيرا چنين شخصى به پيامبران الهى عليهم السلام اقتدا و تأسّى نموده است.

و شخصى كه به پيامبران اقتدا و تأسّى كند. به همراه آنها وارد بهشت خواهد شد.

ص:69

و شخصى كه در هر روز مسواك بزند از دنيا نمى رود تا آنكه حضرت ابراهيم عليه السلام را در خواب ببيند.

و او - در روز قيامت - در زمرۀ انبياء الهى خواهد بود.

و خداوند متعال حوائج دنيوى و اخروى او را برآورده خواهد نمود.

و جايگاه او - در روز قيامت - زير سايۀ عرش الهى خواهد بود.

و او - در بهشت - رفيق حضرت ابراهيم عليه السلام و ساير انبياء خواهد گشت(1).

ص:70


1- - عن أمير المؤمنين عليه السلام عن النبيّ صلى الله عليه و آله قال: من إستاك كلّ يوم - مرّة - رضي اللّه عنه. و له الجنّة. و من إستاك كلّ يوم - مرّتين - فقد أدام سنّة الأنبياء عليهم السلام. وكتب اللّه له ب كلّ صلاة - يصلّيها - ثواب مأة ركعة. و استغني عن الفقر. و تطيّب نكهته. و يزيد في حفظه. و يشتدّ له فهمه. و يمرىء طعامه. و يذهب أوجاع أضراسه. و يدفع عنه السقم. و تصافحه الملائكة - لما يرون عليه من النور -. و ينقّى أسنانه. و تشيّعه الملائكة عند خروجه من البيت. و يستغفر له حملة العرش والكرّوبيّون. و كتب اللّه له - بكلّ مؤمن و مؤمنة - ثواب ألف سنة. و رفع اللّه له ألف درجة. و فتح اللّه له أبواب الجنّة. يدخل من أيّها شاء. و أعطاه اللّه كتابه بيمينه. و حاسبه حساباً يسيراً. و فتح اللّه عليه أبواب الرحمة. و لا يخرج من الدنيا حتّى يرى مكانه من الجنّة. و قد اقتدى بالأنبياء عليهم السلام. و من اقتدى بالأنبياء عليهم السلام دخل - معهم - الجنّة. و من إستاك كلّ يوم فلا يخرج من الدنيا حتّى يرى إبراهيم عليه السلام في المنام. و كان يوم القيامة في عداد الأنبياء. و قضى اللّه تعالى له كلّ حاجة كانت له من أمر الدّنيا و الآخرة. و يكون - يوم القيامة - في ظلّ العرش. يوم لا ظلّ إلّاظلّه. و يكون - في الجنّة - رفيق إبراهيم عليه السلام و رفيق جميع الأنبياء عليهم السلام (جامع الأخبار تأليف الشيخ محمّد بن محمّد السبزواري - عليه الرحمة - ص 151 الفصل 27 تحقيق و نشر مؤسّسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث تحت إشراف سماحة العلّامة حجّة الإسلام والمسلمين الحاج السيّد جواد الحسيني الشهرستاني - دامت بركاته -).

90 - امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مسواك زدن باعث پاك شدن و تميزى دهان مى گردد. و رضايتمندى الهى را در پى دارد.

سپس امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله مسواك زدن را از سنّتهاى مستحكم قرار داده است. زيرا مسواك زدن. داراى آثار و منافع ظاهرى و باطنى بسيارى است.

به گونه اى كه آن آثار و منافع را خردمندان نيز نمى توانند شمارش كنند.

و همانگونه كه دهان خود را بوسيلۀ مسواك زدن - از باقيماندۀ خوراكيها - پاك و تميز مى كنيد. بر شما لازم است كه با تضرّع و خشوع و نماز شب و استغفار - در سحرگاهان - پليدى گناه و معصيت را از خود دور سازيد.

و ظاهر و باطن خود را - با خلوص نيّت - از ناپاكيها و پليديها پاك نمائيد.

زيرا بدرستيكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله استفاده نمودن از مسواك را مثل و نمودى براى يادآورى و تنبّه كسانى كه هوشيار مى باشند قرار داده است.

زيرا مسواك گياهى است لطيف و پاك و شاخۀ درختى است مبارك و شيرين.

و خداى متعال دندانها را در دهان قرار داد تا ابزارى براى خوردن غذا و جويدن آن باشد. و بوى دهان در اثر جويدن غذا تغيير پيدا مى كند.

و اين تغيير. باعث آلودگى دهان مى شود.

و اين آلودگى به مغز نيز سرايت كرده و باعث اخلال در آن مى گردد.

و شخص با ايمان همانگونه كه بوسيلۀ اين شاخۀ لطيف و گياه خوشبو مسواك مى زند - و آن را بر دندان درخشان خود مى كشد تا بدينوسيله آلودگى را از آن پاك مى سازد -. قلب خود را نيز بوسيلۀ توبه و ذكر الهى و انديشۀ درست از آلودگى گناه و غفلت پاك مى نمايد.

زيرا خداوند متعال مى فرمايد: بدرستيكه خداوند افراد توبه كننده و پاكيزه را دوست دارد.

و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بر شما باد به مسواك زدن.

ص:71

و شخصى كه پيشانى انديشۀ خود را بر درگاه عبرتها بسايد و از آنها درس بگيرد خداوند متعال براى او چشمه هاى حكمت را جارى و دربهاى دانش را در برابرش مى گشايد. و مشمول لطف و فضل الهى مى گردد.

زيرا خداوند متعال اجر و پاداش افراد نيكوكار را تباه نمى گرداند(1).

ص:72


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: السواك مطهرة للفم. و مرضات للربّ. و جعلها من السنن المؤكّدة. و فيها منافع كثيرة للظاهر والباطن - ما لا يحصى لمن عقل -. فكما تزيل ما تلوّث من أسنانك من مأكلك و مطعمك بالسواك. كذلك. ازل نجاسة ذنوبك بالتضرّع و الخشوع و التهجد و الاستغفار بالأسحار. وطهّر ظاهرك من النجاسات و باطنك من كدورات المخالفات. وركوب المناهى كلّها خالصاً للّه. فإنّ النبيّ صلى الله عليه و آله ضرب بإستعمالها مثلاً لأهل التنبّه واليقظة. و هو أنّ السواك نبات لطيف نظيف وغصن شجر عذب مبارك. و الأسنان خلق. خلقه تعالى - في الفم - آلة للأكل وأداة للمضغ. و سبباً لإشتهاء الطعام. و إصلاح المعدة. و هي جوهرة صافية تتلوّث بصحبة تمضيغ الطعام و تتغيّر بها رائحة الفم. و يتولّد منها الفساد في الدماغ. فإذا استاك المؤمن الفطن. بالنبات اللطيف. و مسّحها على الجوهرة الصافية أزال عنها الفساد والتغيّر. و عادت إلى أصلها. كذلك خلق اللّه القلب طاهراً صافياً. و جعل غذائه: الذكر و الفكر والهيبة والتعظيم. و إذا شيب القلب الصافي بتغذيته - بالغفلة و الكدر - صقل بمصلقة التوبة. و نظّف بماء الإنابة. ليعود على حالته الاُولى وجوهرته الأصليّة. قال اللّه تبارك و تعالى: إنّ اللّه يحبّ التوّابين و يحبّ المتطهّرين. قال النبيّ صلى الله عليه و آله و عليكم بالسواك. فإنّ النبيّ صلى الله عليه و آله أمر بالسواك - في ظاهر الأسنان - و أراد هذا المعنى. و من أناخ تفكّره على باب عتبة العبرة في استخراج مثل هذه الأمثال - في الأصل والفرع - فتح اللّه له عيون الحكمة و المزيد من فضله. و اللّه لا يضيع أجر المحسنين (مصباح الشريعة باب: السواك).

91 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: راه و مسير قرآن را تميز و پاكيزه نمائيد.

به پيامبر گفته شد: راه قرآن چيست؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهان شما.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: چگونه اين راه را تميز كنيم؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بوسيلۀ مسواك زدن(1).

92 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهان خود را بوسيلۀ مسواك زدن پاكيزه نمائيد.

زيرا دهان هاى شما مسير قرآن است(2).

93 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدرستيكه دهان هاى شما راه و مسير قرآن است.

پس بر شما لازم است كه دهان خود را بوسيلۀ مسواك زدن پاكيزه نمائيد(3).

94 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بدرستيكه دهان هاى شما مسير و راه قرآن است.

پس بر شما لازم است كه دهان خود را بوسيلۀ مسواك زدن خوشبو نمائيد(4).

ص:73


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله نظّفوا طريق القرآن. قالوا: - يا رسول اللّه - و ما طريق القرآن؟ قال صلى الله عليه و آله: أفواهكم. قالوا: بماذا ننظّفه (1)؟ قال صلى الله عليه و آله: بالسواك (الجعفريّات ص 27 و الدعوات ص 161 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 201 و دعائم الإسلام ج 1 ص 119). (راجع: مكارم الأخلاق ج 1 ص 118 و المحاسن ج 2 ص 377).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: طهّروا أفواهكم بالسّواك. فإنّها طرق القرآن (تنبيه الخواطر ج 1 ص 7).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ أفواهكم طرق القرآن. فطهّروها بالسواك (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 32 و اعلام الدين ص 272).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أفواهكم طرق القرآن. فطيّبوها بالسواك (اعلام الدين ص 273). (1) في الجعفريّات: و كيف ننظّفه.
خلال نمودن
اهمّيت خلال نمودن

95 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خلال نمودن را جبرئيل به من سفارش نمود(1).

96 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دندانهاى خود را خلال كنيد. و اين كار نشانۀ پاكيزه گى است.

و پاكيزه گى از ايمان است.

و بهشت جايگاه شخص با ايمان مى باشد(2).

97 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: استفاده نمودن از خلال تو را محبوب فرشتگان قرار مى دهد.

زيرا ملائكه از بوى دهان شخصى كه - پس از خوردن غذا - خلال نمى كند اذيّت مى شوند(3).

98 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خوشا به حال شخصى - از امّت من - كه دندانهاى خود را خلال مى كند(4).

99 - در حديث آمده است: خداوند متعال مورد رحمت قرار مى دهد افرادى - از اين امّت - را كه پس از خوردن غذا دندانهاى خود را خلال مى كنند(5).

ص:74


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نزل جبرئيل عليه السلام عليّ بالخلال (الكافي ج 6 ص 376)
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا فإنّه من النظافة. و النظافة من الإيمان. و الإيمان - مع صاحبه - في الجنّة (بحار الأنوار ج 59 ص 291).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الخلال يحبّبك إلى الملائكة. فإنّ الملائكة تتأذى ب ريح فم من لا يتخلّل بعد الطعام (تحف العقول ص 13).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حبّذا المتخلّل من امّتي (مكارم الأخلاق ج 1 ص 332). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حبّذا المتخلّلون من امّتي (بحار الأنوار ج 63 ص 442).
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رحم اللّه المتخلّلين - من امّتي - في الوضوء و الطعام (مكارم الأخلاق ج 1 ص 330).

100 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خوشا به حال كسانى كه پس از خوردن غذا دندانهاى خود را خلال مى كنند(1).

101 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداى متعال مورد رحمت قرار مى دهد كسانى را كه خلال بكار مى برند.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: آنها چه كسانى هستند؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آنها كسانى هستند كه پس از خوردن غذا دندانهاى خود را خلال مى كنند.

زيرا هنگامى كه باقيماندۀ غذا در دهان مى ماند. بوى دهان تغيير مى كند.

و اين بو فرشتگان را آزار مى دهد(2).

ص:75


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا على أثر الطعام. و قال صلى الله عليه و آله: حبّذا المتخلّلون في الوضوء. و من الطعام. و ليس شيء أشدّ على ملكي المؤمن من أن يريا شيئاً من الطعام في فيه - و هو قائم يصلّي - (دعائم الإسلام ج 2 ص 120).
2- - عن أبي حمزة عن أبي الحسن عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رحم اللّه المتخلّلين. قيل: - يا رسول اللّه - و ما المتخلّلون؟ قال صلى الله عليه و آله: يتخلّلون من الطعام. فإنّه إذا بقي - في الفم - تغيّر. ف آذى الملك. ريحه (المحاسن ج 2 ص 377). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله (1) خرج ذات يوم فقال: حبّذا المتخلّلون. فقيل: - يا رسول اللّه - و ما هذا التخلّل؟ قال صلى الله عليه و آله: التخلّل في الوضوء بين الأصابع والأظافير. و التخلّل من الطعام. فليس شيء أشدّ على ملكي المؤمن من أن يريا شيئاً من الطعام في فيه. و هو قائم يصلّي (الجعفريّات ص 29 و دعائم الإسلام ج 1 ص 123 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 202). (1) في دعائم الإسلام هكذا: خرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله يوماً على أصحابه فقال. و في النوادر هكذا: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله - ذات يوم - حبّذا.

102 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پس از خوردن غذا خلال نمائيد.

زيرا هيچ چيز - براى ملائكه - منفورتر از اين نيست كه ببينند در لابلاى دندان بنده اى غذائى باقى مانده باشد(1).

103 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پس از خوردن غذا خلال نمائيد.

زيرا اين كار دندانها را محكم مى نمايد و رزق و روزى را زياد مى كند(2).

104 - امام كاظم عليه السلام فرمود: فرشته اى در آسمان ندا داده و اين گونه دعا مى كند:

- خدايا - بر كسانى كه در خانۀ آنها سركه وجود دارد. و بر كسانى كه خلال بكار مى برند بركت عنايت فرما(3).

ص:76


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا. فإنّه ليس شيء أبغض إلى الملائكة من أن يروا في أسنان العبد طعاماً (مكارم الأخلاق ج 1 ص 332).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا على أثر الطعام. فإنّه صحّة للناب و النواجذ. و يجلب على العبد الرزق (دعائم الإسلام ج 2 ص 120). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا على أثر الطعام. فإنّه مصحّة للفم و النواجذ. و يجلب الرزق على العبد (مكارم الأخلاق ج 1 ص 331).
3- - (عن السيّاري) عن أبي الحسن الأوّل عليه السلام قال: ملك ينادي في السماء: اللّهمّ بارك في الخلاّلين (1) و المتخلّلين. فقلت: - جعلت فداك - و ما الخلاّلون و المتخلّلون؟ قال عليه السلام: الّذين في بيوتهم الخلّ. و الّذين يتخلّلون. فإنّ الخلال (2) نزل به (3) جبرئيل مع اليمين و الشهادة من السماء (مستطرفات السرائر ص 49 تحقيق و نشر مدرسة الإمام المهدي عليه السلام). (راجع: مكارم الأخلاق ج 1 ص 330 و بحار الأنوار ج 63 ص 304 و ص 441-442). (1) و الخلّ: بمنزلة الرجل الصالح يدعو لأهل بيته بالبركة. (2) في مكارم الأخلاق ج 1 ص 331 هكذا: الخلال نزل به جبرئيل عليه السلام على النبيّ صلى الله عليه و آله - مع اليمين و الشاهد - من السماء. (3) أي نزل بإستحبابه.
2 - خوشبو كردن دهان بوسيلۀ خلال نمودن

105 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهان خود را بوسيلۀ خلال كردن تميز و پاكيزه كنيد.

زيرا دهان شما مكان و محلّى است براى آن دو ملكى كه از شما حفاظت مى كنند و اعمال شما را مى نويسند.

مركّب آنها: آب دهان شما مى باشد.

و قلم آنها: زبان شما مى باشد.

و براى آنها هيچ چيز سخت تر (و نفرت انگيزتر) از آن نيست كه ببينند غذائى لابلاى دندانها باقى مانده است(1).

106 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دندانهاى خود را خلال كنيد. زيرا اين كار دهان را تميز و پاكيزه مى كند. و لثه ها را نيز اصلاح مى نمايد(2).

107 - امام صادق عليه السلام فرمود: خلال نمودن دندان. دهان را خوشبو مى كند(3).

108 - روزى پيامبر صلى الله عليه و آله خلالى را به جناب جعفر طيّار داده و به او فرمود: - اى جعفر - خلال كن. زيرا اين كار دهان را اصلاح مى كند(4).

ص:77


1- - عن سعد بن معاذ قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نقّوا أفواهكم بالخلال. فإنّها مسكن الملكين. الحافظين. الكاتبين. و إنّ مدادهما: الريق. و قلمهما: اللسان. و ليس شيء أشدّ عليهما من فضل الطعام في الفم (مكارم الأخلاق ج 1 ص 330).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا. فإنّه ينقّي الفم. و مصلحة للثة (الكافي ج 6 ص 376).
3- - عن وهب بن عبد ربّه قال: رأيت أبا عبداللّه عليه السلام يتخلّل. فنظرت إليه. فقال عليه السلام: إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله كان يتخلّل. وهويطيّب الفم (الكافي ج 6 ص 376 و من لا يحضره الفقيه: ج 3 ص 226).
4- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: ناول النبيّ صلى الله عليه و آله جعفر بن أبي طالب عليه السلام خلالاً. فقال صلى الله عليه و آله له: - يا جعفر - تخلّل. فإنّه مصلحة للفم (الكافي ج 6 ص 376).
3 - خوشبو كردن دهان با استفاده نمودن از مواد خوشبو كننده
اشارة

109 - مستحبّ است براى شخصى كه مى خواهد وارد شهر مكّۀ مكرّمه گردد. چيز خوشبويى را بجَود تا دهان او خوشبو گردد(1).

اذخر

(2)

110 - ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: هنگامى كه وارد حريم شهر مكّه مى شوى. مقدارى از اذخر را در دهان خود قرار بده و آن را بِجَو.

أبو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام به امّ فروه نيز مى فرمود تا او اين كار را(3) انجام دهد(4).

111 - شيخ بزرگوار كليني - عليه الرحمة - مى فرمايد: از بعضى از اصحاب در بارۀ اين حديث سؤال كردم؟

در جواب گفت: اين كار مستحبّ است. تا براى بوسيدن حجر الأسود. دهان خوشبو باشد(5).

112 - مستحبّ است هنگامى كه شخصى مى خواهد وارد شهر مكّۀ مكرّمه گردد.

دهان خود را با اذخر خوشبو نمايد(6).

ص:78


1- - (قال الشيخ الطوسي - عليه الرحمة -): و ينبغي أن يمضغ شيئاً من الإذخر - أو غيره - ممّا يطيّب الفم - إذا أراد دخول الحرم - (مصباح المتهجّد ص 678).
2- - نام گياهى است كه بوى خوش دارد. الإذخر: نبات معروف طيّب الرائحة.
3-
4- - عن أبي بصير قال: قال أبو عبداللّه عليه السلام: إذا دخلت الحرم. فتناول من الإذخر. فأمضغه و كان عليه السلام: يأمر امّ فروة بذلك (الكافي ج 4 ص 398 و تهذيب الأحكام ج 5 ص 113). عن معاوية بن عمّار عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: إذا دخلت الحرم. فخذ من الإذخر. فأمضغه (الكافي ج 4 ص 398). - يعنى: جويدن اين گياه خوشبو.
5- - (قال الشيخ الكليني - عليه الرحمة -): سألت بعض أصحابنا عن هذا؟ فقال: يستحبّ ذلك ليطيب بها الفم لتقبيل الحجر (الكافي ج 4 ص 398).
6- - (قال الشيخ الطوسي - عليه الرحمة -): يستحبّ لمن أراد دخول الحرم أن يتناول شيئاً من الإذخر. فيمضغه. فإنّ ذلك ممّا يطيّب الفم (تهذيب الأحكام ج 5 ص 113 باب دخول الحرم).
سُعد

(1)

113 - امام صادق عليه السلام فرمود: سُعد را در دهان خود بگذاريد.

زيرا سعد. دهان را خوشبو مى كند(2).

كُندر

114 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: جويدن كُندُر دندانها را محكم مى كند.

و بلغم را از بين مى برد و بوى بد دهان را زائل مى سازد(3).

نعناع

115 - امام كاظم عليه السلام فرمود: خوردن نعناع. دهان را خوشبو مى كند(4).

ص:79


1- - نام گياهى است كه خوشبو مى باشد. الُسعد: نبات طيّب الرائحة. فيه مرارة.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: اتّخذوا (1) في أسنانكم السعد. فإنّه يطيّب الفم. و يزيد في الجماع (الكافي ج 6 ص 378 والمحاسن ج 2 ص 203 و الخصال ص 63 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 302 و روضة الواعظين ج 2 ص 117).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مضغ اللبان. يشدّ الاضراس. و ينفي البلغم. و يقطع ريح الفم (تحف العقول ص 101 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 423). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مضغ اللبان. يشدّ الاضراس. و ينفي البلغم. و يذهب بريح الفم (الخصال ص 612).
4- - (قال الإمام الكاظم عليه السلام في وصف الباذروج (2)): اختم طعامك به. فإنّه يمرىء ما قبل. كما يشهّي ما بعد. و يذهب بالثقل. و يطيّب الجشاء و النكهة (الكافي ج 6 ص 364). (1) في مكارم الأخلاق: إجعلوا. (2) الباذروج: نوع من الريحان. و لعلّه: النعناع المعروف (نقلاً عن هامش الكافي).
چوب درخت اراك

(1)

116 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با چوب درخت اراك مسواك مى نمود.

و جبرئيل عليه السلام به اين كار دستور داده بود(2).

ص:80


1- كان صلى الله عليه و آله يستاك بالأراك. أمره - بذلك - جبرئيل عليه السلام (مكارم الأخلاق ج 1 ص 95).
2- - اراك: نام درختى است كه از شاخه هاى آن مسواك تهيه مى شود. و أراك. نام منطقه اى است در اطراف شهر مكّۀ مكرّمه. مانند: انار كه نام ميوه اى است. و همچنين نام شهرى است كه در استان كرمان واقع شده است. الأراك: شجرٌ يُستاك بقضبانه. الأراك: موضع بعرفة من ناحية الشام. قرب نمرة (نقلاً عن هامش علل الشرائع ج 2 ص 191). الغدير. في وادي الأراك. (المناقب ج 3 ص 35). عن جعفر بن محمّد عليهما السلام أ نّه قال: عرفة - كلّها - موقف. و أفضل ذلك. سفح الجبل. و نهى عن النزول و الوقوف بالأراك. و قال عليه السلام: الجبال أفضل (دعائم الإسلام ج 1 ص 320). عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: إذا وقفت بعرفات. فاُدن عن الهضبات. و الهضبات هي الجبال. فإنّ النبيّ صلى الله عليه و آله قال: إنّ أصحاب الأراك. لا حجّ لهم. يعنى: الّذين يقفون عند الأراك (الكافي ج 4 ص 463). (و راجع: علل الشرائع ج 2 ص 191 الباب 211). قال الإمام الصادق عليه السلام: و إذا رأيت خللاً. فتقدّم. ف سدّه بنفسك و راحتك. فإنّ اللّه يحبّ أن تسدّ تلك الخلال. و أسهل عن الهضبات. و اتّقّ الأراك. و نمرة. و بطن عرنة و ثويه. و ذا المجاز. فإنّه ليس من عرفة. فلا تقف فيه (تهذيب الأحكام ج 5 ص 206 باب: الغدو إلى عرفات). في وسائل الشيعة ج 3 ص 534 هكذا: و أسفل.

117 - امام رضا عليه السلام فرمود: مسواكى كه از درخت اراك تهيه مى شود. دندانها را جلا مى دهد و دهان را خوشبو مى كند(1).

ص:81


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: إنّ أجود ما استكت به ليف الأراك (1). فإنّه يجلو الأسنان. و يطيّب النكهة. و يشدّ اللثّة. و يسمنها. و هو نافع من الحفر - إذا كان بإعتدال -. و الإكثار منه يرقّ الأسنان و يزعزعها و يضعف اصولها (بحار الأنوار ج 59 ص 317 و مستدرك الوسائل ج 1 ص 369). في البحار: و يسننها. (1) و ليف النخل معروف. و لعلّ المراد - هنا - ما يعمل من ورق الأراك - و هو غير معروف -. و فسّره بعضهم: ب عرقه. و لم أجده في اللغة. و يحتمل أن يكون المراد به: غصن الأراك الّذي عمل للإستياك. يمضغ طرفه. فإنّه - حينئذٍ - شبيه الليف (بحار الأنوار للعلّامة المجلسي - قدّس اللّه تبارك و تعالى روحه القدّوسي - ج 59 ص 340). سأل منصور بن حازم أبا عبداللّه عليه السلام عن الأراك. يكون في الحرم - فأقطعه -؟ قال عليه السلام: عليك فداؤه (من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 166). عن سليمان بن خالد عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: سألته عن رجل قلع من الأراك الّذي بمكّة؟ قال عليه السلام: عليه ثمنه. و قال عليه السلام: لا ينزع من شجر [ة] مكّة شيء إلّاالنخل و شجر الفاكهة (تهذيب الأحكام ج 5 ص 421). سأله سليمان بن خالد عن الرجل يقطع من الأراك الّذي بمكّة؟ قال عليه السلام: عليه ثمنه. يتصدّق به. قال عليه السلام: و لا ينزع من شجر مكّة شيئاً إلّاالنخل و شجر الفواكه (من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 166).
چوب درخت زيتون

(1)

118 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مسواك زدن با چوب درخت مبارك زيتون. دهان را خوشبو مى كند. و زردى دندان را از بين مى برد.

و مسواك من - و پيامبران قبل از من - مى باشد(2).

ص:82


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نعم السواك. الزيتون - من الشجرة المباركة - يطيّب الفم. ويذهب بالحفر. و هي سواكي وسواك الأنبياء قبلي (مستدرك الوسائل ج 1 ص 369). لازم به يادآورى است كه تهيّه چوب مسواك. منحصر به درخت خاصّى نيست. بلكه بخاطر فوائد و منافع ويژه اى كه در بعضى از درختان وجود دارد. تهيه نمودن مسواك از آنها توصيه شده است. مانند: درخت اراك و درخت زيتون. در حديثى در بارۀ مسواك آمده است: شاخه اى است از درختى كه مبارك مى باشد. و همچنين لازم به تذكّر است كه از خلال نمودن با چوب بعضى درختان نهى شده است. مانند: شاخۀ درخت انار و برگ درخت خرما و گياه آس و شاخۀ نيشكر. قال الإمام الصادق عليه السلام: لا تخلّلوا ب عود الريحان و لا بقضيب الرمّان (المحاسن ج 2 ص 386 و الكافي ج 6 ص 377). قال الإمام الصادق عليه السلام: نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن التخلّل بالرمّان و الآس و القصب... (المحاسن ج 2 ص 386 و الكافي ج 6 ص 377). قال الإمام الصادق عليه السلام: نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله أن يتخلّل بالقصب و الريحان (الكافي ج 6 ص 377). قال الإمام الصادق عليه السلام: كان النبيّ صلى الله عليه و آله يتخلّل بكلّ ما أصاب. ما خلا الخوص. و القصب (الكافي ج 6 ص 377).
2- - قال عليه السلام:... إنّ السواك. نبات لطيف نظيف و غصن شجر عذب مبارك (مصباح الشريعة باب: سواك). الخوص: ورق النخل (نقلاً عن هامش الكافي).
4 - خوشبو كردن دهان با تناول نمودن بعضى از خوراكيها انار
اشارة

119 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خوردن انار بوى بد دهان را از بين مى برد.

و نفس را خوشبو مى كند(1).

120 - در حديث آمده است: انار بخوريد. تا دهانهاى شما پاكيزه گردد(2).

انجير

121 - امام رضا عليه السلام فرمود: خوردن انجير بوى بد دهان را از بين مى برد(3).

پنير

122 - امام صادق عليه السلام فرمود: پنير. خوراك خوبى است.

دهان را شيرين. و نفس را خوشبو مى سازد(4).

ص:83


1- - (قال أميرالمؤمنين عليه السلام في وصف الرمّان): فإنّه يذهب بالحفر. و بالبخر (1). و يطيّب النفس (المحاسن ج 2 ص 357).
2- - عن عبداللّه بن الحسن قال: كلوا الرمّان. تنقّي أفواهكم (المحاسن ج 2 ص 360).
3- - قال الإمام الرضا عليه السلام: التين أشبه شيء بنبات الجنّة. و هو يذهب بالبخر (المحاسن ج 2 ص 372). قال الإمام الرضا عليه السلام: التين يذهب بالبخر. و يشدّ (الفم و) (2) العظم. و ينب الشعر. و يذهب بالداء. و لا يحتاج معه إلى دواء (الكافي ج 6 ص 358 و المحاسن ج 2 ص 372). (راجع: مكارم الأخلاق ج 1 ص 376).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: نعم اللقمة. الجُبن. يعذب (3) الفم. و يطيب (4) النكهة (بحار الأنوار ج 63 ص 105 و ج 94 ص 133). (1) البخر: النتن في الفم و غيره. (2) ما بين القوسين لم يذكر في المحاسن. (3) في البحار ج 63: تعذب. (4) في البحار ج 63: تطيب.
خربزه

123 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خوردن خربزه دهان را پاك مى سازد(1).

خرما

124 - در حديثى - كه پيرامون خواص خرماى برنى(2) مى باشد - آمده است:

خوردن آن نفس را خوشبو مى نمايد(3).

125 - مردى به امام كاظم عليه السلام از بوى بد دهان خود شِكوه و شكايت نمود.

امام كاظم عليه السلام به او فرمود: خرماى برنى بخور(4).

ص:84


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عض البطّيخ. و لا تقطعها قطعاً. فإنّها فاكهة مباركة طيّبة. مطهّرة الفم. مقدّسة القلب. و تبيّض الأسنان. و ترضى الرحمان. ريحها من العنبر. و ماؤها من الكوثر. و لحمها من الفردوس. و لذّتها من الجنّة. و أكلها من العبادة (بحار الأنوار ج 59 ص 296).
2- - نام نوعى از خرما مى باشد.
3- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في وصف تمر البرني):... هذا جبرئيل يخبرني أنّ فيها تسع خلال: تقوّي الظهر. و تزيد في المجامعة. و تخبّل الشيطان. و تزيد في السمع والبصر. و تقرّب من اللّه. و تباعد من الشيطان. و تمرىء الطعام. و تطيّب النكهة. و تذهب بالداء (المحاسن ج 2 ص 344). (راجع: المحاسن ج 1 ص 77 و مشكاة الأنوار ج 1 ص 337). (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في وصف تمر البرني): ... إنّ هذا جبرئيل يخبرني أنّ فيه تسع خصال: يطيّب النكهة... (الخصال ص 417).
4- - عن محمّد بن الحسن ابن شمّون قال: كتبت إلى أبي الحسن عليه السلام: إنّ بعض أصحابنا يشكو البخر؟ فكتب عليه السلام إليه: كُل التمر البرني (المحاسن ج 2 ص 343).
روغن زيتون

126 - امام كاظم عليه السلام فرمود: روغن زيتون. خوراك نيكويى مى باشد.

نَفَس را خوشبو مى كند(1).

127 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: روغن زيتون بخوريد. و بدن خود را با آن چرب كنيد.

زيرا از درخت مباركى است(2).

مويز

128 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مويز بخوريد. زيرا مويز. تلخى دهان را از زائل مى سازد.

.... و دهان را خوشبو مى كند. و غم را از بين مى برد(3).

ص:85


1- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: نعم الطعام. الزيت. يطيّب النكهة. و يذهب بالبلغم. و يصفّى اللون. و يشدّ العصب. و يذهب بالوصب. و يطفىء الغضب (مكارم الأخلاق ج 1 ص 415).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كلوا الزيت. و ادّهنوا بالزيت (1) فإنّه من شجرة مباركة (الكافي ج 6 ص 331 باب: الزيت و الزيتون. و مكارم الأخلاق ج 1 ص 415). عن إبراهيم بن عبدالحميد عن أبي الحسن عليه السلام قال: كان ممّا أوصى به آدم عليه السلام إلى هبة اللّه - ابنه -: أن كُل الزيتون. فإنّه من شجرة مباركة (الكافي ج 6 ص 331).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عليكم بالزبيب. فإنّه يكشف المرّة. و يذهب البلغم. و يشدّ القصب. و يذهب بالأعياء. و يحسّن الخُلق. و يطيّب الفم. و يذهب بالغم (روضة الواعظين ج 2 ص 119). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ الزبيب يشدّ القلب. و يذهب بالمرض. و يطفىء الحرارة. و يطيّب النفس (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 362 المجلس 13). قال الإمام الصادق عليه السلام: الزبيب يشدّ العصب و يذهب بالنصب و يطيّب النفس (المحاسن ج 2 ص 364). عن أبي هند الداري قال: اهدي إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله طبق مغطّى. فكشف الغطاء عنه. ثمّ قال صلى الله عليه و آله: كلوا بسم اللّه. نعم الطعام. الزبيب. يشدّ العصب. و يذهب بالوصب و يطفىء الغضب. و يرضي الربّ و يذهب بالبلغم. و يطيّب النكهة. و يصفّي اللون (الاختصاص ص 124). (1) في المكارم هكذا: وإدّهنوا به.
مرزه
نمك

129 - امام صادق عليه السلام فرمود: خوردن مرزه و نمك دهان را خوشبو مى كند.

و بوى بد را از آن زائل مى سازد(1).

نوشيدن آب گرم در هنگام افطار كردن

130 - در حديث آمده است: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روزۀ خود را با حلوا افطار مى نمود.

و اگر حلوا در دسترس نبود. با شكر (2)- يا خرما - روزۀ خود را باز مى كرد.

و اگر هيچ كدام از اينها در دسترس نبود. با آب گرم و ولرم افطار مى نمود.

آن حضرت صلى الله عليه و آله در بارۀ نوشيدن آب گرم در وقت افطار فرمود: معده و كبد را پاكيزه مى نمايد. و دهان و نفس را خوشبو مى كند(3).

ص:86


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: السُعتر (1) و الملح يطردان الرياح من الفؤاد. و يفتحان السدد. و يحرقان البلغم. و يدرّان الماء. و يطيّبان النكهة. و يليّنان المعدة. و يذهبان الريح الخبيثة من الفم. و يصلبان الذكر (مكارم الأخلاق ج 1 ص 416).
2- - يعنى: شكر طبيعى و گياهى.
3- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله إذا أفطر بدء بحلواء - يفطر عليها -. فإن لم يجد. ف سكرة أو تمرات. فإذا أعوز ذلك - كلّه - فماء فاتر. و كان صلى الله عليه و آله يقول: ينقّي المعدة و الكبد. و يطيّب النهكة و الفم. و يقوّى الأضراس. و يقوّي الحدق. و يجلو الناظر. و يغسّل الذنوب غسلاً. و يسكّن العروق الهائجة والمرّة الغالبة. و يقطع البلغم. و يطفىء الحرارة عن المعدة. و يذهب بالصداع (الكافي ج 4 ص 153). (راجع: مشكاة الأنوار ج 1 ص 70 و روضة الواعظين ج 2 ص 187). (1) مرزه يا آويشن را سعتُر گويند.
5 - خوشبو كردن دهان بوسيلۀ امور ديگر
1 - آب گرداندن در بينى - استنشاق -
2 - آب گرداندن در دهان - مضمضه -

131 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مضمضه نمودن و استنشاق كردن موجب پاك شدن و تميزى دهان و بينى مى گردد(1).

132 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بسيار مضمضه كنيد و استنشاق نمائيد.

زيرا اين كار موجب آمرزش شما و دور شدن شيطان مى گردد(2).

133 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مضمضه نمودن. دل آدمى را از گناه پاك مى گرداند.

و استنشاق كردن موجب مى گردد تا بوى آتش جهنّم بر شخص حرام گردد(3).

ص:87


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: المضمضة و الإستنشاق سنّة و طهورٌ للفم و الأنف (الخصال ص 611). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: المضمضة و الإستنشاق بالماء - عند الطهور -. طهورٌ للفم و الأنف (تحف العقول ص 101).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليبالغ أحدكم في المضمضة و الإستنشاق. فإنّه غفران لكم و منفرة للشيطان (ثواب الأعمال ص 35). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليبالغ أحدكم في المضمضة و الإستنشاق. فإنّه غفران لما تكلّم به العبد. و منفرة للشيطان (1) (الجعفريّات ص 28 و ص 55 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 202).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:... سننت على امّتي المضمضة و الإستنشاق. و المضمضة: تنقّي القلب من الحرام. و الإستنشاق: يحرم رائحة النار (الاختصاص ص 36). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:... سنّ على امّتي المضمضة لتنقّي القلب من الحرام. والإستنشاق: لتحرم عليهم رائحة النار و نتنها (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 258). (1) في النوادر: للشياطين. و في الجعفريّات ص 28: الشيطان.

2 - علل و اسباب معنوى خوشبو شدن دهان

اشارة

2 - علل و اسباب معنوى خوشبو شدن دهان(1)

قرآن خواندن

134 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخص باايمانى كه قرآن مى خواند مانند ميوه اى است كه خوشبو و خوش طعم مى باشد(2).

استغفار كردن

135 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: با استغفار كردن. خود را معطّر نمائيد. تا بوى متعفّن گناهان. شما را مفتضح و بى آبرو نسازد(3).

ص:88


1- - علل و اسباب معنوى خوشبو شدن دهان متعدّد مى باشد. در اين فصل - مختصراً - به پاره اى از آنها اشاره مى گردد. و براى اطّلاع از ساير موارد به كتب مربوطه مراجعه فرمائيد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ المؤمن الّذي يقرء القرآن. ك الاُترجة. طعمها طيّب. و ريحها طيّب (إرشاد القلوب ج 1 ص 162 الباب 20). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مثل المؤمن الّذي يقرء القرآن. كمثل الاُترجة (الّتي) (1) ريحها طيّب. و طعمها طيّب (اعلام الدين ص 100 و شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 10 ص 20 و ج 20 ص 279).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تعطّروا بالإستغفار. لا تفضحكم روائح (2) الذنوب (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 372 المجلس 13 و نهج البلاغة الحكمة رقم 225). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تعطّروا بالإستغفار. لئلّا. تفضحكم روائح الذنوب (تنبيه الخواطر ج 2 ص 154). (1) ما بين القوسين لم يذكر في شرح نهج البلاغة. (2) في نهج البلاغة: رائحة الذنوب.
ذكر مبارك: اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد

136 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بر پيامبر و آل پيامبر. صلوات و درود بسيار بفرستيد. زيرا اين كار موجب دستيابى و نيل به رحمت الهى مى گردد(1).

137 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرستادن صلوات بر من و اهل بيتم. نفاق را از بين مى برد(2).

138 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه - در هنگام شنيدى صداى عطسه اى - بگويد: الحمد للّه على كلّ حال. و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد.

به دهان او گزندى نخواهد رسيد(3).

139 - در حديث آمده است: اگر بخواهيد - هنگام خوردن سبزى تُرُب - از بوى بد آن در امان باشيد - در آغاز خوردن - صلوات بفرستيد(4).

ص:89


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: و بالصلاة تنالون الرحمة. فأكثروا. من الصلاة على نبيّكم و آله. إِنَّ اللّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً (الأمالى للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 399 المجلس 52).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصلاة عليّ و على أهل بيتي تذهب بالنفاق (الكافي ج 2 ص 492).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من قال - إذا سمع عاطساً -: الحمد للّه على كلّ حال - ما كان من أمر الدنيا و الآخرة -. و صلّى اللّه على محمّد و آله. لم ير في فمه سوءاً (مكارم الأخلاق ج 2 ص 163).
4- - عن ابن مسعود قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكلتم الفجل و أردتم أن لا يوجد له ريح. فاُذكروني عند أوّل قضمة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 393). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكلتم الفجل وأردتم أن لاتنتن. فصلّوا عليّ عند أكله (المستدرك 427/16). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا أكلتم الفجل و أردتم أن تجتنبوا نتنه. فصلّوا عليّ عند أوّل قصمة منه (بحار الأنوار ج 59 ص 299). و جملة: طيّبوا أفواهكم بذكر الصلوات على محمّد و آل محمّد عليهم السلام - شاهد على هذا الأمر -.
ذكر فضائل و مناقب اهل بيت عصمت و طهارت

- صلوات اللّه تعالى عليهم -

140 - امّ سلمه - عليها الرحمة - مى گويد: از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: هنگامى كه جمعى گرد هم مى آيند و فضائل على بن أبي طالب عليه السلام را ذكر مى نمايند.

و مناقب ايشان را يادآورى مى كنند. ملائكه اى از آسمان بر آنها نازل مى گردند.

و دور آنها حلقه مى زنند.

و هنگامى كه آن مجلس پايان مى يابد و آن گروه متفرّق مى گردند. آن ملائكه به طرف جايگاه خود در آسمان برمى گردند.

و هنگاميكه اين ملائكه به جايگاه خود مى رسند. فرشتگان ديگر به آنها مى گويند:

اين بوى خوشى كه از شما استشمام مى گردد از كجاست؟

زيرا تاكنون چنين بوى خوشى به مشام ما نرسيده است.

آن ملائكه مى گويند: ما بسوى زمين رفته بوديم و در جمع گروهى كه فضائل و مناقب محمّد و آل محمّد را ياد مى كردند حضور داشتيم.

و به همين خاطر خوشبو گشته ايم.

در اين هنگام آن فرشتگان به آنها مى گويند: ما را به طرف زمين ببريد و در آن مجلس شركت دهيد تا ما نيز به آن بوى خوش معطّر گرديم.

آن ملائكه در جواب به فرشتگان مى گويند: آن مجلس. پايان يافت.

و گروهى كه در آن مجلس دور هم جمع شده بودند پراكنده گشتند.

و هر كدام از آنها روانۀ منزل خود گشت.

در اين هنگام آن فرشتگان مى گويند: ما را به طرف آن محل ببريد تا از بوى خوش آن مكان معطّر گرديم(1).

ص:90


1- - قالت امّ سلمة - عليها الرحمة - سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول: ما قوم اجتمعوا يذكرون فضل عليّ بن أبي طالب عليه السلام إلّاهبطت عليهم ملائكة السماء حتّى تحفّ بهم. فإذا تفرّقوا. عرجت الملائكة إلى السماء. فيقول لهم الملائكة: إنّا نشمّ من رائحتكم ما لا نشّمه من الملائكة. فلم نر رائحة أطيب منها. فيقولون: كنّا عند قوم يذكرون محمّداً و أهل بيته عليهم السلام. ف علق فينا من ريحهم. فتعطّرنا. فيقولون: إهبطوا بنا إليهم. فيقولون: تفرّقوا. و مضى كلّ واحد منهم إلى منزله. فيقولون: إهبطوا بنا حتّى نتعطّر بذلك المكان (الفضائل لإبن شاذان - عليه الرحمة - ص 541).
انجام دادن كار نيك

141 - امام كاظم عليه السلام فرمود: هنگاميكه شخصى به انجام حسنه و كار خير اهتمام مى ورزد. نَفَس او خوشبو مى گردد(1).

ص:91


1- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ العبد إذا همّ بالحسنة. خرج نَفَسه طيّب الريح (الكافي ج 2 ص 429 و إرشاد القلوب ج 1 ص 341 و صفات الشيعة. حديث رقم 62).
دعا كردن و ذكر گفتن

142 - روزى مردى به امام كاظم عليه السلام از بوى بد دهان خود شِكوه و گلايه كرد.

و از آن حضرت راه علاج را طلب نمود.

امام كاظم عليه السلام به او فرمود: به سجده برو. و اين ذكر و دعا را بگو:

يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا رحمان. يا ربّ الأرباب. يا سيّد السادات. يا إله الآلهة.

يا مالك الملك. يا ملك الملوك.

اشفني بشفائك من هذا الداء. و أصرفه عنّي. فإنّي عبدك و ابن عبدك. و أتقلّب في قبضتك.

اين مرد مى گويد: سپس من از نزد حضرت عليه السلام رفتم و به دستورى كه ايشان داده بود عمل نموده و اين ذكر و دعا را در حال سجده خواندم.

به خدا سوگند مى خورم كه با - يك بار - انجام دادن اين عمل. شفاء يافتم.

و از آن بوى بد رها شده و خلاص گشتم(1).

ص:92


1- - عن علي بن عيسى عن عمّه قال شكوت إلى موسى بن جعفر عليهما السلام ريح البخر. فقال عليه السلام: قُل - و أنت ساجد -: يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا رحمان. يا ربّ الأرباب. يا سيّد السادات. يا إله الآلهة. يا مالك الملك. يا ملك الملوك. اشفني بشفائك من هذا الداء. و أصرفه عنّي. فإنّي عبدك و ابن عبدك. و أتقلّب في قبضتك. (قال): فإنصرفت من عنده. ف و اللّه - الّذي أكرمهم بالإمامة - ما دعوت به إلّامرّة واحدة - في سجودي - فلم أحسّ به بعد ذلك (بحار الأنوار ج 92 ص 94).

دسترنج حلال

مردى كه از دسترنج حلال خود استفاده مى كند

(1)

143 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه از دسترنج خود مى خورد خداى متعال به ديدۀ رحمت به سوى او مى نگرد. و هيچگاه او را عذاب نمى كند(2).

144 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه از دسترنجى كه از راه حلال بدست آورده است بخورد. خداوند عزّ وجلّ دربهاى بهشت را به روى او مى گشايد تا از هر كدام كه بخواهد وارد آن شود(3).

145 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه از دسترنج خود مى خورد. او در روز قيامت در شمار انبياء عليهم السلام خواهد بود. و ثواب انبياء را خواهد داشت(4).

146 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه از دسترنج خود مى خورد. در روز قيامت - به سرعت برق - از پل صراط مى گذرد(5).

ص:93


1- - زيرا ممكن است افرادى وجود داشته باشند كه دسترنج خود را از راه حرام و نامشروع بدست مى آورند.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل من كدّه يده. نظر اللّه إليه بالرحمة. ثمّ لا يعذّبه أبداً (جامع الأخبار ص 390).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل من كدّ يده حلالاً. فتح له أبواب الجنّة. يدخل من أيها شاء (جامع الأخبار ص 390).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل من كدّ يده كان يوم القيامة في عِداد الأنبياء. و يأخذ ثواب الأنبياء (جامع الأخبار ص 390).
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل من كدّ يده. مرّ على الصراط كالبرق الخاطف (جامع الأخبار ص 390 تحقيق و نشر مؤسّسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث. تحت إشراف سماحة العلّامة حجّة الإسلام والمسلمين الحاج السيّد جواد الحسيني الشهرستاني - دامت بركاته -).

147 - على بن أبي حمزه مى گويد: روزى امام كاظم عليه السلام را ديدم كه در مزرعۀ خود مشغول به كار بود - در حاليكه سرتاپاى آن حضرت عليه السلام عرق كرده بود -.

من از اين حال حضرت متعجّب شده و به آن حضرت گفتم: شما مشغول اين كار سخت هستيد؟

پس كارگرها كجا هستند؟

امام كاظم عليه السلام به من فرمود: - اى على - افرادى برتر از من - با دست خود كار كرده - و زحمت كشيده اند.

سپس من به آن حضرت گفتم: آنها چه كسانى هستند؟

آنگاه امام كاظم عليه السلام در جواب فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام و پدرانم با دست خود. كار كرده اند.

و كار كردن با دست. شيوۀ پيامبران و اوصياء و صالحين مى باشد(1).

ص:94


1- - عن الحسن بن عليّ بن أبي حمزة عن أبيه قال: رأيت أبا الحسن عليه السلام يعمل في أرض له. و قد استنقعت قدماه في العرق. فقلت له: - جعلت فداك - أين الرجال؟ فقال عليه السلام: - يا عليّ - (قد) (1) عمل باليد من هو خير منّي - و من أبي - في أرضه (2). فقلت: (و) (3) من هو؟ فقال عليه السلام: رسول اللّه صلى الله عليه و آله و أميرالمؤمنين عليه السلام و آبائي عليهم السلام - كلّهم - قد عملوا بأيديهم. و هو من عمل النبيّين و المرسلين (و الأوصياء) (4) و الصالحين (الكافي ج 5 ص 75 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 98). (1) ما بين القوسين لم يذكر في الفقيه. (2) في الكافي هكذا: من هو خير منّي - في أرضه - و من أبي. (3) ما بين القوسين لم يذكر في الفقيه. (4) ما بين القوسين لم يذكر في الفقيه.

148 - راوى مى گويد: روزى امام صادق عليه السلام را مشاهده كردم كه در زمين زراعى خود مشغول كشاورزى بود.

من به آن حضرت گفتم: آيا اجازه مى دهيد تا ما و غلامان اين كار را براى شما انجام دهيم؟

امام صادق عليه السلام فرمود: خير.

زيرا دوست دارم تا خداوند عزّ و جلّ مرا در حالى ببيند كه با دست خود كار مى كنم و براى كسب رزق حلال. زحمت مى كشم(1).

149 - روزى حضرت داود عليه السلام از كنار مردى كه كفّاشى مى كرد گذشت و به او فرمود:

- اى مرد - كار بكن و از دسترنج خود بخور.

زيرا خداوند متعال دوست دارد بنده اى را كه كار مى كند و از دسترنج خود مى خورد.

و خداوند متعال دوست ندارد بنده اى را كه مى خورد امّا كار نمى كند(2).

ص:95


1- - عن الفضل بن أبي قرّة قال: دخلنا على أبي عبداللّه عليه السلام - و هو يعمل في حائط له -. فقلنا: - جعلنا اللّه فداك - دَعنا نعمل لك - أو تعمله (1) الغلمان -. قال عليه السلام: لا. دعوني. فإنّي أشتهي أن يراني اللّه عزّ و جلّ أعمل بيدي. و أطلب الحلال في أذى نفسي (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 99 و عوالي اللئالي ج 3 ص 200).
2- - مرّ داود عليه السلام: بإسكاف. فقال: - يا هذا - إعمل. و كل. فإنّ اللّه عزّ و جلّ يحبّ من يعمل و يأكل. و لا يحبّ من يأكل و لا يعمل (تنبيه الخواطر ج 1 ص 42). (1) في العوالي: يعمله.

150 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خداوند عزّ وجلّ به حضرت داود عليه السلام وحى فرمود: - اى داود - تو نيكو بنده اى هستى.

امّا تو از بيت المال مى خورى. و با دست خود كارى انجام نمى دهى.

پس از اين امر حضرت داود عليه السلام چهل روز گريست.

آنگاه خداوند متعال به آهن فرمان داد تا براى حضرت داود عليه السلام نرم گردد.

پس از نرم شدن آهن براى حضرت داود عليه السلام آن حضرت با دست خود به ساختن زره مشغول گشت. و زرهى را كه با دست خود مى ساخت مى فروخت.

و بدينوسيله از استفاده نمودن از بيت المال بى نياز گشت(1).

ص:96


1- - عن أبي عبداللّه عليه السلام (إنّ أميرالمؤمنين عليه السلام) (1) قال: أوحى اللّه عزّ وجلّ إلى داود عليه السلام: إنّك نعم العبد. لولا أنّك تأكل من بيت المال. و لا تعمل بيدك شيئاً. قال عليه السلام: فبكى داود عليه السلام (أربعين صباحاً) (2). فاوحى اللّه عزّ جلّ إلى الحديد: أن لِن لعبدي داود. فألان (3) اللّه تعالى له الحديد. فكان يعمل كلّ يوم درعاً. فيبيعها بألف درهم. فعمل عليه السلام ثلاثمأة و ستّين درعاً و باعها بثلاثمأة و ستّين ألفاً. و استغنى عن بيت المال (الكافي ج 5 ص 74 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 99 و تهذيب الأحكام ج 6 ص 374). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ سليمان عليه السلام لمّا سلب ملكه. خرج على وجهه. فضاف رجلاً عظيماً فأضافه. و أحسن إليه. قال: و نزل سليمان عليه السلام منه منزلاً عظيماً - لمّا رأى من صلاته و فضله -. قال: فزوّجه بنته. قال: فقالت له بنت الرجل - حين رأت منه ما رأت -: بأبي أنت واُمّي ما أطيب ريحك وأكمل خصالك. لا أعلم فيك خصلة أكرهها. إلّاأنّك في مؤنة أبي. قال: فخرج حتّى أتى الساحل. فأعان صيّاداً على ساحل البحر. فأعطاه السمكة الّتي وجد في بطنها خاتمه (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 659 المجلس 35). (1) ما بين القوسين لم يذكر في تهذيب الأحكام. (2) ما بين القوسين لم يذكر في الفقيه. (2) في الفقيه: ف لان.

ريش گذاشتن

مردى كه ريش خود را به اندازه و در حدّ متناسب مى گذارد

151 - روزى حضرت آدم عليه السلام سر بطرف آسمان بلند كرده و دعا نموده و به خداوند عزّوجل گفت: - اى خدا - بر زيبايى من بيفزاى.

فرداى آن روز خداى عزّ وجلّ به او ريشى كه رنگ آن سياه بود كرامت فرمود.

در اين هنگام حضرت آدم عليه السلام دست به ريش خود زده و به خداوند عزّ وجلّ گفت:

اين چيست؟

خداى عزّ وجلّ به او فرمود: اين ريش. مايۀ زينت و جمال تو و فرزندان ذكور تو - تا روز قيامت - مى باشد(1).

152 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى به مردان ريش كرامت فرمود تا براى آنها مايۀ عزّت و جلالت و هيبت باشد(2).

153 - در حديث آمده است: خداى متعال به مردان ريش كرامت فرمود كه براى آنها علامتى باشد تا بدينوسيله مردان از گروه زنان شناخته شوند(3).(4)

ص:97


1- - رفع آدم عليه السلام رأسه إلى السماء. و قال: - يا ربّ - زدنى جمالاً. فأصبح و له لحية سوداء. كالحمم. فضرب بيده إليها. فقال: - يا ربّ - ما هذه؟ قال عزّوجلّ: هذه اللحية. زيّنتك بها أنت - وذكور ولدك - إلى يوم القيامة (علل الشرايع 94/2).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: أعطى (اللّه تبارك وتعالى) الرجل. اللحية لما له من العزّة والجلالة والهيبة (بحار الأنوار ج 3 ص 88).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: جعلت اللحية للرجال ليستغني بها عن الكشف في المنظر. و يعلم بها الذكر من الاُنثى (علل الشرائع ج 1 ص 133 والخصال ص 513 والمناقب ج 4 ص 282).
4- از اين احاديث شريف استفاده مى شود كه داشتن ريش متناسب - و به حدّ و به اندازه - براى يك مرد علامت مردانگى و مايۀ وقار و سنگينى او بشمار آمده و باعث زينت و زيبائى چهرۀ او مى گردد. و به همين خاطر است كه به ريش مرد. محاسن مى گويند. يعنى: مايۀ حُسن و زيبايى و جمال.

ريش كوتاه داشتن

مردى كه ريش خود را به اندازه و متناسب كوتاه مى كند

154 - امام صادق عليه السلام فرمود: از نشانه هاى سعادت مرد آن است كه ريش او خفيف و متوسّط باشد(1).

155 - حسن زيّات مى گويد: امام باقر عليه السلام را ديدم در حالى كه ريش او خفيف و متوسّط بود(2).

156 - روزى مردى كه ريش او زياد بلند بود از كنار پيامبر صلى الله عليه و آله گذشت.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چه ضررى داشت كه اين مرد. موى ريش خود را كوتاه مى كرد؟

پس از آنكه اين كلام حضرت صلى الله عليه و آله به گوش آن مرد رسيد. او ريش خود را به اندازۀ متناسب كوتاه نموده و سپس بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد گشت.

هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را با اين حالت ديد. فرمود: اين گونه عمل كنيد(3).

157 - راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام در بارۀ اندازۀ ريش سؤال كردم؟

آن حضرت عليه السلام فرمود: ريش خود را به اندازۀ مشت دست اندازه بگير و بقيۀ آن را كوتاه كن(4).

ص:98


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من سعادة المرأة خفّة لحيته (مكارم الأخلاق ج 1 ص 158 و في تحف العقول ص 42 قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله).
2- - عن الحسن الزيّات قال: رأيت أبا جعفر عليه السلام قد خفّف لحيته (الكافي ج 6 ص 487 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 158). في مكارم الأخلاق: قد خفّ.
3- - براى اطّلاع از متن اين حديث به صفحۀ 217 مراجعه فرمائيد.
4- - عن يونس عن بعض أصحابه عن أبي عبداللّه عليه السلام في قدر اللحية؟ قال عليه السلام تقبض بيدك على اللحية و تجزّ ما فضل (الكافي ج 6 ص 487).

شانه زدن ريش و محاسن

مردى كه ريش خود را شانه مى زند

158 - امام صادق عليه السلام فرمود: مردى كه ريش خود را شانه مى زند. شيطان از او دور مى گردد(1).

159 - در حديث آمده است: بر شما لازم است كه - در روز جمعه - غسل كنيد.

و خود را آراسته سازيد. و بوى خوش استفاده نمائيد.

و محاسن خود را شانه كنيد. و لباس تميز بپوشيد.

و براى نماز جمعه خود را آماده سازيد.

و شايسته است كه - در آن روز - با سكينه و وقار باشيد. و اعمال خير انجام دهيد.

زيرا خداوند متعال در اين روز با نگاه رحمت به بندگان خود نظر مى افكند.

و حسنات آنها را فزونى مى بخشد(2).

ص:99


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من سرّح (1) لحيته - سبعين مرّة - و عدّها - مرّة مرّة - لم يقرّبه الشيطان أربعين يوماً (2) (الكافي ج 6 ص 489 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 75 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 163 و ثواب الأعمال ص 40 و جامع الأخبار ص 166 و اعلام الدين ص 364). عن عبد اللّه بن المغيره عن أبي الحسن عليه السلام في قول اللّه عزّ وجلّ: خُذوا زينتكم عند كلّ مسجد. قال عليه السلام: من ذلك. التمشّط عند كلّ صلاة (الكافي ج 6 ص 489).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ليتزيّن أحدكم - يوم الجمعة - و يغتسل. و يتطيّب. و يسرّح لحيته. و يلبس أنظف ثيابه. و ليتهيّأ للجمعة. و ليكن عليه - في ذلك اليوم - السكينة و الوقار. و ليحسن عبادة ربّه. وليفعل الخير ما استطاع. فإنّاللّه يطّلع على أهل الأرض. ليضاعف الحسنات (الكافي ج 3 ص 417). 1) سرحت الشعر: أرسلته. و تسريح الشعر: إرساله. 2) في ثواب الأعمال و جامع الأخبار و اعلام الدين: صباحاً.

خوشبو كردن ريش و محاسن

مردى كه ريش و محاسن خود را خوشبو مى كند

160 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خوشبو كردن محاسن از اخلاق انبياء عليهم السلام بشمار مى آيد.

و اين كار. كرامت و گراميداشتى است براى ملائكه اى كه اعمال را مى نويسند(1).

161 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله محاسن خود را خوشبو و معطّر مى كرد.

و با استفادن نمودن از روغن آنها را براق مى نمود(2).

162 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با عطر غاليه(3) محاسن خود را خوشبو و معطّر مى نمود(4).

ص:100


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الطيب في الشارب من أخلاق النبيّين عليهم السلام. و كرامة للكاتبين (الكافي ج 6 ص 510). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الطيب في الشارب كرامة الكاتبين (تحف العقول ص 100). قال الإمام الصادق عليه السلام: الطيب في الشارب من أخلاق الأنبياء عليهم السلام و كرامة للكاتبين (الكافي ج 6 ص 512). قال الإمام الصادق عليه السلام: الطيب في الشارب من أخلاق الأنبياء عليهم السلام و كرامة الكاتبين (مكارم الأخلاق ج 1 ص 103). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الطيب في الشارب من أخلاق النبيّ صلى الله عليه و آله و كرامة الكاتبين (الخصال ص 611). روي: أنّ الطيب في الشارب تكرمة الملكين (مستدرك الوسائل ج 1 ص 421).
2- - كان صلى الله عليه و آله يدهّن شاربيه بدهن سوى دهن لحيته (مكارم الأخلاق ج 1 ص 81). كان صلى الله عليه و آله يحبّ الدهن و يكره الشعث (مكارم الأخلاق ج 1 ص 80). كان صلى الله عليه و آله إذا أدهن. بدء برأسه و لحيته (مكارم الأخلاق ج 1 ص 80).
3- - نام عطر خوشبوئى است كه از تركيب چند مادّۀ خوشبو ساخته مى شود.
4- - قال الجزري فيه: كنت اغلّف لحية رسول اللّه صلى الله عليه و آله بالغالية. أي: ألطخها به و أكثر (بحار الأنوار ج 47 ص 183). كنت اغلف لحية رسول اللّه صلى الله عليه و آله بالغالية. أي: ألطخها بها (بحار الأنوار ج 11 ص 205).

163 - عدّه اى از مردم. امام سجّاد عليه السلام را در نيمه شبى - در حالى كه آن حضرت عليه السلام جليقه اى و جبّه اى از خز پوشيده و عبائى از خز بر دوش گرفته و محاسن مبارك خود را با عطر غاليه معطّر نموده بود - مشاهده كردند.

آنها به آن حضرت گفتند: شما در اين ساعت از شب. با اين وضع و حال به كجا مى رويد؟

امام سجّاد عليه السلام فرمود: من امشب - با اين حال - به مسجد جدّم پيامبر صلى الله عليه و آله مى روم تا حور العين را - از خداى متعال - براى خود خواستگارى نمايم(1).

ص:101


1- - عن محمّد بن جعفر بن محمّد قال: خرج عليّ بن الحسين عليهما السلام ليلة. و عليه جبّة خزٍّ. و كساء خزٍّ - قد غلّف لحيته بالغالية -. فقالوا: في هذه الساعة؟ في هذه الهيئة؟ فقال عليه السلام: إنّي اريد أن أخطب الحور العين إلى اللّه عزّ و جلّ في هذه الليلة (الكافي ج 6 ص 516). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: إنّ عليّ بن الحسين عليهما السلام استقبله مولى له في ليلة باردة. و عليه جبّة خزٍّ. و مطرف خزّ و عمامة خزّ - و هو متغلّف بالغالية -. فقال له: - جعلت فداك - في مثل هذه الساعة - على هذه الهيئة - إلى أين؟ فقال عليه السلام: إلى مسجد جدّي رسول اللّه صلى الله عليه و آله أخطب الحور العين إلى اللّه عزّ و جلّ (الكافي ج 6 ص 517).

ريش سفيد داشتن

مردى كه ريش او سفيد مى باشد

164 - امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه تار موى ريش حضرت ابراهيم عليه السلام سپيد گشت. از خداى متعال سؤال نمود: اين چيست؟

خداى عزّ وجلّ به او فرمود: اين نور و نشانۀ وقار مى باشد.

آنگاه حضرت ابراهيم عليه السلام به خداوند متعال گفت: - اى خدا - وقار مرا افزون نما(1). (2)

ص:102


1- از اين احايث شريف استفاده مى شود كه سپيد شدن ريش يك مرد با ايمان. موجب افزونى وقار و سنگينى او مى شود. و اين امر. باعث نورانيت او در دنيا و آخرت مى گردد.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: كان الناس لا يشبيون. فأبصر إبراهيم عليه السلام شيباً في لحيته. فقال: - يا ربّ - ما هذا؟ فقال عزّ وجلّ: هذا وقار. فقال عليه السلام - يا ربّ - زدني وقاراً (الكافي ج 6 ص 493 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 159 و علل الشرائع ج 1 ص 139 الباب 95). قال الإمام الصادق عليه السلام: أوّل من شاب إبراهيم عليه السلام. فقال: - يا ربّ - ما هذا؟ فقال عزّ وجلّ: نور و توقير. قال عليه السلام: - ربّ - زدني منه (الكافي ج 6 ص 492). قال الإمام الصادق عليه السلام: أوّل من شاب. إبراهيم الخليل عليه السلام و إنّه ثنّى لحيته فرأى طاقة بيضاء. فقال: - يا جبرئيل - ما هذا؟ فقال: هذا وقار. فقال إبراهيم عليه السلام: اللّهمّ زدني وقاراً (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 76). في مكارم الأخلاق: قال.

165 - امام صادق عليه السلام فرمود: موى سفيد - براى شخص مؤمن - مايۀ وقار در دنيا.

و باعث نور درخشان - در آخرت - مى گردد.

و خداوند متعال حضرت ابراهيم عليه السلام را بوسيلۀ عطاى موى سفيد گرامى داشت.

هنگامى كه موى حضرت ابراهيم عليه السلام سفيد گشت به خداوند متعال عرض نمود:

- بار خدايا - اين چيست؟

خداوند متعال به او فرمود: اين وقار است.

سپس حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: - بار خدايا - وقار مرا افزون نما(1).

ص:103


1- - عن رزيق قال: سمعت أبا عبداللّه عليه السلام يقول: ما رأيت شيئاً أسرع إلى شيء من الشييب إلى المؤمن. وإنّه وقار للمؤمن في الدنيا. ونور ساطع يوم القيامة. به وقّر اللّه تعالى خليله إبراهيم عليه السلام. فقال: ما هذا - يا ربّ -؟ قال عزّ و جلّ: هذا وقار. فقال: - يا ربّ - زدني وقاراً. قال أبو عبد اللّه عليه السلام: فمن إجلال اللّه. إجلال شيبة المؤمن (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 699 المجلس 39).

166 - در حديث آمده است: تا قبل از زمان حضرت ابراهيم عليه السلام موى سر و صورت مردم سپيد نمى شد.

و چه بسا پدر و فرزندى با هم در مجلسى حاضر مى شدند. امّا معلوم نبود كه كداميك از اين دو نفر پدر مى باشد.

و به همين جهت از آنها سؤال مى شد: كداميك از شما پدر هستيد؟

تا اينكه حضرت ابراهيم عليه السلام به درگاه خدا دعا كرده و گفت:

- خدايا - موى مرا سپيد گردان تا بوسيلۀ آن شناخته گردم(1).

سپس خداوند متعال دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام را مستجاب نمود.

و سر و ريش او سپيد گشت(2).

ص:104


1- يعني علامتى براى بزرگ بودن باشد. تا بدينوسيله پدر از فرزند شناخته گردد.
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: كان الرجل يموت و قد بلغ الهرم - ولم يشب -. فكان الرجل يأتي النادي - فيه الرجل و بنوه - فلا يعرف الأب من الإبن. فيقول: أيّكم أبوكم. فلمّا كان زمان إبراهيم عليه السلام. فقال: اللّهمّ إجعل لي شيباً أعرف به. قال: فشاب و أبيضّ رأسه و لحيته (علل الشرايع ج 1 ص 139 الباب 95).

167 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: موى سپيد نور است. پس آن را نكَنيد(1).

168 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى را مشاهده نمودند كه در ريش او موى سپيد بود.

حضرت صلى الله عليه و آله در توصيف موى سفيد محاسن فرمود: اين نور است.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه يك تار موى او در اسلام سپيد گردد. آن تار مو - در روز قيامت - براى او نور خواهد بود(2).

169 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: موى سپيد را نكَنيد. زيرا آن نورى است براى شخص مسلمان.

و شخصى كه موى او در اسلام سپيد گردد. براى او نورى در روز قيامت خواهد بود(3).

170 - در حديث قدسى آمده است: خداوند متعال فرمود: موى سپيد نور من است.

و من شخصى را كه داراى اين نور باشد. به آتش جهنّم نمى سوزانم(4).

ص:105


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الشيب نور. فلا تنتفوه (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 77 و الجعفريّات ص 258 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 160).
2- - قال الإمام الصادق صلى الله عليه و آله: جاء رجل إلى النبيّ صلى الله عليه و آله فنظر إلى الشيب في لحيته. فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: نور. (ثمّ قال صلى الله عليه و آله) (1): من شاب شيبة في الإسلام كانت له نوراً يوم القيامة (الكافي ج 6 ص 480 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 77 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 159 و ص 184).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا تنتفوا الشيب. فإنّه نور المسلم. و من شابّ شيبة - في الإسلام - كان له نوراً يوم القيامة (الخصال ص 612-613).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن اللّه جلّ جلاله: الشيبة نوري. فلا احرق نوري بناري (جامع الأخبار ص 241). 1) ما بين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق.

احترام گذاشتن به افراد ريش سفيد و گرامى داشتن آنها

(1)

171 - در حديث آمده است: شخصى كه مسلمان ريش سفيدى را مورد احترام قرار داده و گرامى بدارد. خداوند متعال او را از گزند روز قيامت در امان قرار خواهد داد(2).

و در حديث آمده است: احترام نمودن و گرامى داشتن شخص مؤمن ريش سفيد و كهنسال نمودى از گرامى داشتن عظمت الهى بشمار مى آيد(3).

ص:106


1- - مراد از افراد ريش سفيد: اشخاص بزرگ و مسن و كهنسال مى باشد. و اين احترام - و گرامى داشتن - شامل زنان بزرگ و مسن و سالخورده نيز مى گردد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من وقّر ذا شيبة في الإسلام. آمنه اللّه عزّ وجلّ من فزع يوم القيامة (الكافي ج 2 ص 658). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من عرف فضل كبير لسنّه فوقّره آمنه اللّه من فزع يوم القيامة (الكافي ج 2 ص 658).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من إجلال اللّه عزّ وجلّ إجلال المؤمن ذي الشيبة (الكافي ج 2 ص 658). قال الإمام الصادق عليه السلام: من إجلال اللّه. إجلال شيبة المؤمن (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 699 المجلس 39). قال الإمام الصادق عليه السلام: من إجلال اللّه عزّ وجلّ إجلال ذي الشيبة المسلم (الكافي ج 2 ص 658). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من إكرام جلال اللّه عزّ و جلّ. إكرام ذي الشيبة المسلم (جامع الأخبار ص 242). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ من إجلال اللّه عزّ وجلّ: إجلال الشيخ الكبير (الكافي ج 2 ص 658). قال الإمام الصادق عليه السلام: من استخفّ بمؤمن ذي شيبة. أرسل اللّه إليه من يستخف به قبل موته (الكافي ج 2 ص 658). قال الإمام الصادق عليه السلام: ثلاثة لا يجهل حقّهم إلّامنافق معروف بالنفاق: ذو الشيبة في الإسلام. و حامل القرآن. و الإمام العادل (الكافي ج 2 ص 658).

سبيل كوتاه داشتن

مردى كه سبيل خود را كوتاه مى كند

(1)

ص:107


1- در احاديث اهل بيت عليهم السلام براى كوتاه كردن موى سبيل. ثمرات و منافع فراوان - در دنيا -. و اجر و ثواب بسيار - در آخرت - ذكر شده است. كه در اين فصل به بخشى از آنها اشاره مى كنيم. لازم به ذكر است كه انجام اين عمل - در روز جمعه - فضيلت بيشترى دارد. و به انجام آن در اين روز تأكيد افزونترى شده است. امّا اين بدان معنى نيست كه انجام اين عمل در ساير روزهاى هفته داراى فضيلت و اثر نمى باشد. زيرا رعايت بهداشت و پاكيزگى و نظافت - به طور كلّى - مورد تأكيد شرع مطهّر واقع شده است و اين امر مختص به زمان و مكان خاصّى نمى باشد. و لازم به يادآورى است: در ضمن احاديثى كه به كوتاه كردن موى سبيل توصيه مى شود. به انجام اعمال ديگرى - مانند: ناخن گرفتن - نيز توصيه شده است. كه آن اعمال بين زن و مرد مشترك مى باشد. موسى بن بكير به امام كاظم عليه السلام گفت: بعضى از افراد مى گويند: كوتاه كردن سبيل. و گرفتن ناخن. مخصوص روز جمعه مى باشد؟ امام كاظم عليه السلام به او فرمود: - سبحان اللّه! - هر روز كه دوست داشتى اين عمل را انجام بدهد. اگر خواستى در روز جمعه آن را انجام بده و اگر خواستى در روزهاى ديگر. قال موسى بن بكر للصادق عليه السلام: إنّ أصحابنا يقولون: أخذ الشارب و الأظفار يوم الجمعة. فقال عليه السلام: - سبحان اللّه - خذها. إن شئت في يوم الجمعة. و إن شئت في سائر الأيّام (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 74). عن موسى بن بكر (1) قال: قلت لأبي الحسن عليه السلام: إنّ أصحابنا يقولون: (إنّ) (2) أخذ الشارب (3). و قلم الأظفار. يوم الجمعة؟! فقال عليه السلام: - سبحان اللّه - خذها (4) متى شئت. في يوم الجمعة. و إن شئت في سائر الأيّام (تهذيب الأحكام ج 3 ص 260 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 151). 1) في مكارم الأخلاق: بكير. 2) ما بين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق. 3) في مكارم الأخلاق هكذا: الشارب و الأظافير. 4) في مكارم الأخلاق هكذا: خذها إن شئت في الجمعة. و إن شئت في سائر الأيّام.

آثار و بركات و منافع و ثمرات كوتاه كردن سبيل

ملائكه براى چنين شخص با ايمانى استغفار كرده و طلب آمرزش

مى كنند و او را همراهى و مشايعت مى نمايند و - در روز قيامت - مورد

شفاعت خود قرار مى دهند

172 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه در روز جمعه ناخنهاى خود را بچيند.

و سبيل خود را كوتاه كند.

و مسواك بزند.

و هنگامى كه مى خواهد به نماز جمعه برود غسل نمايد.

هفتاد هزار ملك چنين شخصى را مشايعت نموده و او را همراهى مى نمايند.

و آن ملائكه براى او استغفار و طلب آمرزش مى كنند.

و براى او - در روز قيامت - شفاعت مى نمايند(1).

باعث شادابى مى گردد

173 - راوى مى گويد: در محضر امام صادق عليه السلام در بارۀ كوتاه كردن سبيل سخن به ميان آمد.

امام صادق عليه السلام در بارۀ آن فرمود: اين كار باعث شادابى مى گردد.

و اين عمل سنّت بشمار مى آيد(2).

ص:108


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قلّم أظافيره يوم الجمعة. و أخذ من شاربه. و استاك. و أفرغ على رأسه من الماء - حين يروح إلى الجمعة -. شيّعه سبعون ألف ملك. - كلّهم - يستغفرون له. و يشفعون له (جامع الأخبار ص 334).
2- - عن ابن فضّال عمّن ذكره عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: ذكرنا الأخذ من الشارب. فقال عليه السلام: نشرة. و هو من السنّة (الكافي ج 6 ص 487).

پاكيزگى و نظافت را بوجود مى آورد

174 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: كوتاه كردن سبيل نشانۀ نظافت و پاكيزگى است.

و اين عمل سنّت بشمار مى آيد(1).

175 - از امام صادق عليه السلام در بارۀ شخصى كه در هر روز جمعه سبيل خود را كوتاه مى كند و ناخنهاى خود را مى گيرد سؤال شد؟

امام صادق عليه السلام در بارۀ چنين شخصى فرمود: او همچنان - تا جمعۀ ديگر - در پاكيزگى و طهارت بسر خواهد برد(2).

ص:109


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: أخذ الشارب من النظافة. و هو من السنّة (تحف العقول ص 100).
2- - عن الحسن بن أبي العلاء قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: ما ثواب من أخذ شاربه. و قلّم أظفاره في كلّ جمعة؟ قال عليه السلام: لا يزال مطهّراً إلى يوم الجمعة الاُخرى (مكارم الأخلاق ج 1 ص 152). قال الحسين بن أبي العلاء للصادق عليه السلام: ما ثواب من أخذ من شاربه. و قلّم أظفافيره في كلّ جمعة؟ قال عليه السلام: لا يزال مطهّراً إلى الجمعة الاُخرى (من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 73). عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قلت له: ما ثواب من أخذ من شاربه. و قلّم أظفاره في كلّ جمعة؟ قال عليه السلام: لا يزال مطهّراً إلى الجمعة الاُخرى (الكافي ج 6 ص 490).

رزق و روزى را افزون مى كند و فقر را از بين مى برد

176 - امام صادق عليه السلام فرمود: گرفتن ناخن و كوتاه كردن سبيل و شستن سر - با خطمى - فقر را از بين مى برد و و رزق و روزى را افزايش مى دهد(1).

177 - ابو كهمس به امام صادق عليه السلام گفت: چيزى را به من بياموزيد كه بوسيلۀ آن رزق و روزى من افزون گردد.

امام صادق عليه السلام به او فرمود: در روز جمعه موهاى سبيل خود را كوتاه كن.

و ناخنهاى خود را بگير(2).

زيبائى را افزون مى كند

178 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بر شما لازم است كه موى سبيل خود را كوتاه كنيد. و موى بينى خود را بگيريد. و به نظافت خود بپردازيد. زيرا اين كار بر زيبائى شما مى افزايد(3).

ص:110


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: تقليم الأظفار و الأخذ من الشارب و غسل الرأس بالخطمي. ينفي الفقر و يزيد في الرزق (الكافي ج 6 ص 504 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 151). قال الإمام الصادق عليه السلام: تقليم الأظفار و قصّ الشارب و غسل الرأس بالخطمي - كلّ جمعة - ينفي الفقر و يزيد في الرزق (الكافي ج 6 ص 491). قال الإمام الصادق عليه السلام: أخذ الشارب و الأظفار و غسل الرأس بالخطمي - يوم الجمعة - ينفي الفقر و يزيد في الرزق (الكافي ج 3 ص 418).
2- - عن أبي كهمس قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: علّمني دعاء (1) استنزل به الرزق؟ فقال عليه السلام لي: خُذ من شاربك. وأظفارك. و ليكن ذلك في يوم الجمعة (ثواب الأعمال ص 42 و الخصال ص 391).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: قال لنا رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليأخذ أحدكم من شاربه و ينتف شعر أنفه. فإنّ ذلك يزيد في جماله (الجعفريّات ص 258). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليأخذ أحدكم من شاربه و الشعر الّذي في أنفه. - و ل يتعاهد نفسه -. فإنّ ذلك يزيد في جماله (قرب الاسناد ص 67). (1) في بعض النسخ: علّمني شيئاً (نقلاً عن هامش ثواب الأعمال).

ثواب آزاد كردن بنده اى را دارد

179 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه - در هر روز جمعه - ناخنهاى خود را بچيند و موى سبيل خود را كوتاه نمايد.

و بگويد:

بسم اللّه وباللّه وعلى سنّة محمّد و آل محمّد.

ثواب آزاد كردن بنده اى از فرزندان حضرت اسماعيل عليه السلام به او داده خواهد شد(1).

180 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه سبيل خود را كوتاه كند و ناخنهاى خود را بچيند و سر خود را - در روز جمعه - با خطمى بشويد مانند شخصى است كه بنده اى را آزاد كرده باشد(2).

ص:111


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من قلّم أظفاره. و قصّ شاربه - في كلّ جمعة (1) -. ثمّ قال: بسم اللّه و باللّه و على سنّة محمّد و آل محمّد -. اعطي بكلّ قلامة و جُزازة عتق رقبة من ولد إسماعيل (الخصال ص 391 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 155). (راجع: ثواب الأعمال ص 42 و جامع الأخبار ص 335). قال الإمام الصادق عليه السلام: من أخذ من شاربه. و قلّم (من) (2) أظفاره - يوم الجمعة -. ثمّ قال: بسم اللّه على سنّة محمّد و آل محمّد. كتب اللّه له بكلّ شعرة و كلّ قلامة عتق رقبة. و لم يمرض مرضاً - يصيبه - إلّامرض الموت (الكافي ج 3 ص 417 و التهذيب ج 3 ص 11). (راجع: من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 73 و الكافي ج 6 ص 491 و تهذيب الأحكام: ج 3 ص 260 ومكارم الأخلاق ج 1 ص 153).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من أخذ من شاربه. و قلّم (من) (3) أظفاره. و غسل رأسه بالخطمي - يوم الجمعة - كان كمن أعتق نسمة (الكافي ج 3 ص 418 و الكافي ج 6 ص 504 و تهذيب الأحكام ج 3 ص 259 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 143). (1) في مكارم الأخلاق: في يوم الجمعة. (2) ما بين القوسين لم يذكر في تهذيب الأحكام. (3) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي ج 6 و التهذيب و مكارم الأخلاق.

سعى و تلاش نمودن در راه كسب رزق و روزى حلال

مردى كه در راه كسب رزق و روزى حلال سعى و تلاش مى كند

181 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه در راه كسب حلال - براى خانوادۀ خود - سعى مى نمايد. سعى و تلاش او در راه خدا مى باشد(1).

182 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: شخصى كه در راه كسب رزق حلال. سعى و تلاش نمايد. مانند شخصى است كه در راه خدا جهاد مى نمايد(2).

183 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه روز خود را - در راه كسب رزق حلال - به شب برساند. در حالى مى خوابد كه مورد آمرزش الهى قرار گرفته است(3).

184 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: عبادت. هفتاد جزء دارد كه بهترين آنها كسب روزى حلال مى باشد(4).

ص:112


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من سعى على عياله في طلب الحلال فهو في سبيل اللّه (روضة الواعظين ج 2 ص 435).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الشاخص في طلب الرزق الحلال كالمجاهد في سبيل اللّه (دعائم الإسلام ج 2 ص 15 و عوالي اللئالي ج 3 ص 194).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من بات كالّاً من طلب الحلال. بات مغفوراً له (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 364 و جامع الأخبار ص 389 الفصل 99 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 167). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من بات كالّاً في طلب الحلال. غفر اللّه له (عوالي اللئالي ج 3 ص 200 و ص 294).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: العبادة سبعون جزءاً. أفضلها: طلب الحلال (الكافي ج 5 ص 78 باب: الحثّ على الطلب والتعرّض للرزق) (وتهذيب الأحكام ج 6 ص 372 باب: المكاسب و المعائش). (و تحف العقول ص 37 و جامع الأخبار ص 389). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: العبادة سبعون جزءاً. و أفضلها - جزءاً - طلب الحلال (معاني الأخبار ص 366 و ثواب الأعمال ص 215).

185 - محمّد بن منكدر مى گويد: در ظهر يك روز بسيار گرم به اطراف شهر مدينه رفته بودم كه امام باقر عليه السلام را ديدم كه در زمين خود مشغول كشاورزى بود.

من از اين وضع تعجّب نمودم. و با خود گفتم: چگونه ممكن است كه پيرمردى - از پيرمردان قريش - در اين وقت بسيار گرم. به دنياطلبى مشغول باشد؟!

اينك بنزد او مى روم تا او را نصيحت كنم. سپس به نزد ايشان رفته و سلام گفتم.

امام باقر عليه السلام در حالى كه - از شدت سعى و تلاش - نفس نفس مى زد. به سلام من جواب داد - در حالى كه عرق از سر و روى حضرت مى چكيد -.

من به ايشان گفتم: شما پيرمردى از قريش هستيد. در اين ساعت گرم مشغول به دنياطلبى هستيد؟

اگر اينك أجل به سراغ شما بيايد و شما در اين حال از دنيا برويد چه خواهيد كرد؟ و چه جوابى در پيشگاه خدا خواهيد داشت؟!

امام باقر عليه السلام به من فرمود: اگر مرگ - در اين حالت - به سراغ من بيايد.

من در حالى از دنيا خواهم رفت كه مشغول به اطاعت الهى بوده ام(1).

زيرا من با سعى و تلاش - در راه كسب روزى حلال - خود و خانوده ام را از تو و از مردم بى نياز خواهم نمود.

از آن بيم دارم كه مرگ من. زمانى فرا رسد كه مشغول نافرمانى خدا باشم(2).

محمّد بن منكدر مى گويد: در اين هنگام به امام باقر عليه السلام گفتم: راست مى گوئيد.

ص:113


1- - و شخصى كه مشغول به انجام طاعت خداوند عزّ وجل مى باشد. بى شك مشمول رحمت و لطف و مغفرت الهى خواهد بود.
2- - امام باقر عليه السلام اين جمله را براى آموزش مردم بيان داشته اند. زيرا آن حضرت عليه السلام معصوم و حجّت خدا مى باشد. و شخص معصوم. از گناه و معصيت بدور است.

خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد. من قصد داشتم تا شما را موعظه و نصيحت كنم. امّا شما مرا موعظه و نصيحت كرديد(1).

186 - امام باقر عليه السلام فرمود: شخصى كه در راه كسب رزق حلال سعى و تلاش مى كند - تا دست نياز به سوى مردم دراز نكند. و اهل و عيال او در آسايش باشند. و به همسايگان خود رسيدگى و تفقّد نمايد - او در روز قيامت در حالى خداوند عزّ وجلّ را ملاقات مى كند كه صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشد(2).

ص:114


1- - قال محمّد بن المنكدر: خرجت إلى بعض نواحي المدينة في ساعة حارّة. فلقيت محمّد بن عليّ عليهما السلام - و كان رجلاً بديناً - و هو متّكئ على غلامين له أسودين - أو موليين له -. فقلت في نفسي: شيخ من شيوخ قريش في هذه الساعة على هذه الحال في طلب الدنيا!؟ أشهد ل أعظّنه (1). فدنوت منه. فسلّمت عليه. فسلّم عليّ (2) ب بُهر (3). و قد تصبب عرقاً. فقلت: - أصلحك اللّه -. شيخ من أشياخ قريش في هذه الساعة. على هذه الحال. في طلب الدنيا؟! لو (4) جائك الموت و أنت على هذه الحال؟ قال: فخلّى عن الغلامين من يده ثمّ تساند فقال عليه السلام: لو جائني - واللّه - الموت وأنا في هذه الحال جائني و أنا في طاعة من طاعات اللّه عزّ وجلّ أكفّ بها نفسي و عيالي عنك و عن الناس. و إنّما كنت أخاف الموت لو جائني وأنا على معصية من معاصي اللّه عزّ وجلّ. فقلت: - صدقت - يرحمك اللّه أردت أن أعظك فوعظتني. (الإشاد للشيخ المفيد - عليه الرحمة - ج 2 ص 161 و اعلام الورى ج 1 ص 507 و كشف الغمّة ج 3 ص 95 و المناقب ج 4 ص 217 و الكافي ج 5 ص 73 و تهذيب الأحكام ج 6 ص 373).
2- - عن أبي حمزة عن أبي جعفر عليه السلام قال: من طلب (الرزق في) (5) الدنيا استعفافاً عن الناس. و توسيعاً على أهله (6). و تعطّفاً على جاره. لقي اللّه عزّ وجلّ يوم القيامة و وجهه مثل القمر ليلة البدر (الكافي ج 5 ص 78 و تهذيب الأحكام ج 6 ص 372). (1) في الكافي هكذا: أمّا ل أعظنّه. و في التهذيب هكذا: أمّا إنّي ل أعظنّه. (2) في الكافي و التهذيب هكذا: فسلّمت عليه. ف ردّ عليّ السلام. (3) البُهر - بالضمّ -: تتابع النفس يعتري الإنسان عند السعي الشديد. (4) في الكافي و التهذيب هكذا: أرأيت لو جاء أجلك. و أنت على هذه الحال. ما كنت تصنع؟ (5) ما بين القوسين لم يذكر في تهذيب الأحكام. (6) في التهذيب هكذا: و سعياً على أهله.

سرگرم نشدن به تجارت در هنگام فرا رسيدن وقت نماز

مردى كه در هنگام فرا رسيدن وقت نماز. از تجارت خود دست كشيده و به خواندن نماز مشغول مى گردد

187 - رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ «37» (النور).

در اين آيۀ مباركه از مردانى ستايش مى شود كه تجارت - و خريد و فروش - آنها را از ياد خدا و برپا داشتن نماز باز نمى داد.

188 - امام صادق عليه السلام در بارۀ مردانى كه در اين آيه از آنها ستايش شده است فرمود:

اين مردان. مشغول تجارت بودند. امّا هنگام فرا رسيدن وقت نماز. دست از تجارت خود كشيده و به سوى اداى نماز مى شتافتند.

و اجر و ثواب آنها بيشتر از كسانى است كه مشغول به كار و تجارت نبوده اند(1).(2)

ص:115


1- - عن روح بن عبدالرحيم عن أبي عبداللّه عليه السلام في قول اللّه عزّ وجلّ: رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ قال عليه السلام: كانوا أصحاب تجارة. فإذا حضرت الصلاة. تركوا التجارة. و إنطلقوا إلى الصلاة. و هم أعظم أجراً ممّن لم يتّجر (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 119). (راجع: مجمع البيان ج 7 ص 228 و الكافي ج 5 ص 75 و تهذيب الأحكام ج 6 ص 374). قال عليه السلام: هم التّجار الّذين لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه عزّ و جلّ. إذا دخل مواقيت الصلاة. أدّوا إلى اللّه حقّه فيها (الكافي ج 5 ص 154).
2- لازم به يادآورى است كه اين مدح و ثنا و ستايش اختصاصى به افراد تاجرى - كه در هنگام فرا رسيدن وقت نماز دست از تجارت كشيده و به انجام فريضۀ نماز مى پردازند - ندارد. بلكه صاحبان مشاغل ديگر - اگر چنين كنند - آن مدح و ثنا و ستايش نيز شامل آنها خواهد گشت. و لازم به ذكر است: با اينكه خواندن نماز - در اول وقت - فضيلت بسيار داشته و در مورد آن تأكيد فراوان شده است. اما انجام آن محدود و منحصر به اول وقت نمى باشد. زيرا ممكن است افرادى - به علل موجّه و جهات مختلف - از خواندن نماز در اول معذور باشند.

189 - امام رضا عليه السلام فرمود: هنگامى كه مشغول تجارت هستى و وقت نماز فرا رسيد.

از تجارت خود دست كشيده و به نماز خود مشغول شو. و نبايد تجارت تو مانع از اداى نماز در اوّل وقت آن گردد. زيرا خداى عزّ و جلّ - در قرآن - گروهى را مورد ستايش قرار داده و در بارۀ آنها فرموده است:

آنها مردانى هستند كه تجارت - و خريد و فروش - آنان را از ذكر الهى باز نمى دارد.

اين گروه از مردان مشغول تجارت بودند امّا هنگام فرا رسيدن وقت نماز. دست از تجارت كشيده و به خواندن نماز پرداختند.

و اجر و ثواب اين گروه. بيشتر از كسانى است كه به كارى مشغول نبوده و به نماز ايستادند(1).

190 - و در نقل ديگرى در باره اين گروه آمده است: كار آن گروه آهنگرى و دوزندگى بوده است اما هنگام فرا رسيدن وقت نماز دست از كار كشيده و به خواندن نماز مشغول مى شدند. (2)

ص:116


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: إذا كنت في تجارتك. و حضرت الصلاة. فلا يشغلك عنها متجرك. فإنّ اللّه عزّ و جلّ وصف قوماً و مدحهم. فقال: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه. و كان هؤلاء القوم يتجرون. فإذا حضرت الصلاة. تركوا تجارتهم. و قاموا إلى صلاتهم. و كانوا أعظم أجراً ممّن لا يتّجر. و يصلّي (1) (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 250 الباب 36 و بحارالأنوار ج 100 ص 100 و مستدرك الوسائل ج 13 ص 256).
2- - لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه. إنّهم كانوا حدّادين و خرّازين. فكان أحدهم إذا رفع المطرقة. أو غرز الأشفى. فيسمع الأذان. لم يخرج الأشفى من المغرز. و لم يضرب بالمطرقة. و رمى بها. و قام إلى الصلاة (تنبيه الخواطر ج 1 ص 43). (1) في بحار الأنوار و المستدرك هكذا: فيصلّي. و في مستدرك الوسائل ج 13 ص 10 هكذا: ممّن لا يتحرّف. و يصلّي.

غيرت داشتن

مردى كه با غيرت مى باشد

191 - امام صادق عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداوند متعال شخص غيرتمند را دوست دارد(1).

192 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: غيرت داشتن نشانۀ ايمان است(2).

193 - امام رضا عليه السلام فرمود: در خروس سفيد پنج نشانه از نشانه هاى پيامبران عليهم السلام وجود دارد: سخاوت و شجاعت.

و قناعت.

و شناختن وقت نماز.

و نزديكى كردن زياد.

و غيرت داشتن(3).

ص:117


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه تبارك و تعالى غيور (1) يحبّ كلّ غيور. و ل غيرته حرّم الفواحش (2) ظاهرها و باطنها (الكافي ج 5 ص 535 و المشكاة ج 2 ص 127).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الغيرة من الإيمان (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 281). (و راجع: النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 179 و الجعفريّات ص 162 و دعائم الإسلام ص 217).
3- - عن أبي شعيب المحاملي عن أبي الحسن عليه السلام قال: قال: في الديك خمس خصال من خصال الأنبياء عليهم السلام: السخاء و الشجاعة و القناعة و المعرفة بأوقات الصلوات و كثرة الطروقة و الغيرة (الكافي ج 6 ص 550). قال الإمام الرضا عليه السلام: في الديك الأبيض خمس خصال من خصال الأنبياء عليهم السلام: معرفته بأوقات الصلاة. و الغيرة. و السخاء و الشجاعة و كثرة الطروقة (الخصال ص 298). (1) غيرته تعالى محمولة على المبالغة في إظهار غضبه على من يرتكب الفواحش و إنزال العقوبة (نقلاً عن هامش الكافي و هو مأخوذ من مرآة العقول للعلّامة المجلسي - عليه الرحمة -). (2) في مشكاة الأنوار هكذا: الفواحش. ما ظهر منها و ما بطن.

194 - در حديث آمده است: غيرت داشتن يكى از مكارم اخلاق بشمار مى آيد.

و خداى متعال اين صفت نيك را در نهاد انبياء عليهم السلام قرار داده است.

و لازم است شخصى كه داراى اين خصلت مى باشد. حمد خداى متعال را - بخاطر داشتن آن - بجاى آورد. و بداند كه خداوند متعال. خير را به او كرامت فرموده است.

و لازم است بر شخصى كه فاقد اين خصلت مى باشد كه به درگاه خداوند متعال تضرّع نمايد و از حضرتش درخواست كند تا اين خصلت را در نهاد او قرار دهد(1).

ص:118


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه تبارك و تعالى خصّ الأنبياء عليهم السلام بمكارم الأخلاق. فمن كانت فيه. ف ل يعلم أ نّه من خير أراده اللّه به. و من لم يكن فيه. فليتضرّع إلى اللّه عزّ وجلّ. و ل يسأله أيّاها. ثمّ عدّها و قال عليه السلام: اليقين و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و حسن الخُلق و السخاء و الغيرة و الشجاعة و المروءة و البرّ و أداء الأمانة (مشكاة الأنوار ج 1 ص 133). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه عزّ و جلّ خصّ رسله بمكارم الأخلاق. فإمتحنوا أنفسكم. فإن كانت فيكم. فأحمدوا اللّه و اعلموا أنّ ذلك من خير. و إن لا تكن فيكم فإسألوا اللّه و ارغبوا إليه فيها... (الكافي ج 2 ص 56). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه تعالى خصّ الأنبياء عليهم السلام بمكارم الأخلاق. فمن كانت فيه شيء من مكارم الأخلاق فليحمد اللّه تعالى. و من لم يكن فيه فليتضرّع إلى اللّه عزّ و جلّ و ليسأله إيّاها (اعلام الدين ص 119). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه خصّ رسله بمكارم الأخلاق. و طبعهم عليها. فإمتنحوا أنفسكم. فإن كانت فيكم. فأحمدوا اللّه عزّ وجلّ و اعلموا أنّ ذلك من خير. و إن لم يكن فيكم. فإسألوا اللّه تعالى التوفيق لها. و اجتهدوا. و قال عليه السلام: مكارم الأخلاق عشرة: اليقين و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و حُسن الخُلق و السخاء والمروءة و الغيرة و الشجاعة. ثمّ قال عليه السلام: هذه العشرة. خصال من صفات المؤمنين فمن كانت فيه. ف ل يعلم أنّ ذلك من خير أراده اللّه تعالى به... (اعلام الدين ص 118). (راجع: الدعوات ص 257 و تحف العقول ص 362 و التمحيص ص 68 و الخصال ص 290 و معاني الأخبار ص 191 و الكافي ج 2 ص 56 و مشكاة الأنوار ج 1 ص 132 و صفات الشيعة حديث رقم 67 و الأمالي للشيخ الصدوق رحمه الله ص 290 و الأمالي للشيخ المفيد رحمه الله ص 192).

منصرف شدن از ارتكاب گناه با زن نامحرم

اشارة

بخاطر ترس از خداى عزّ وجلّ

مردى كه بخاطر ترس از خداى عزّ وجلّ از ارتكاب گناه

با زن نامحرم منصرف مى گردد

195 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه توانايى ارتكاب گناه با زن نامحرمى را داشته باشد امّا بخاطر ترس از خداى عزّ وجلّ از اين كار منصرف گردد. خداى متعال جهنّم را بر او حرام خواهد كرد. و او را از گزند و فزع روز قيامت در امان خواهد داشت. و او را وارد بهشت خواهد نمود(1).

196 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هفت گروه هستند كه - در روز قيامت - در سايۀ رحمت الهى قرار خواهند گرفت. از جملۀ آنها: مردى است كه زن زيبائى او را به ارتكاب گناه دعوت مى نمايد. امّا آن مرد - در جواب او - مى گويد: من از خدا مى ترسم(2). (3)

ص:119


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قدر على امرأة - أو جارية - حراماً. فتركها - مخافة اللّه - حرّم اللّه عزّ وجلّ عليه النار. و آمنه اللّه تعالى من الفزع الأكبر. و أدخله اللّه الجنّة (ثواب الأعمال ص 334).
2- يعنى: بخاطر ترس از خداوند متعال مرتكب اين گناه نمى گردم.
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سبعة في ظلّ عرش اللّه عزّ وجلّ - يوم لا ظلّ إلّاظلّه -... و رجل دعته إمرأة ذات جمال - إلى نفسها -. فقال: إنّي أخاف اللّه ربّ العالمين (الخصال ص 343). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سبعة يظلّهم اللّه عزّ وجلّ - في ظلّه - يوم لا ظلّ إلّاظلّه -. ... و رجل دعته إمرأة ذات حسب و جمال. فقال: إنّي أخاف اللّه عزّ و جلّ (الخصال ص 343). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من عرضت له فاحشة أو شهوة فإجتنبها من مخافة اللّه عزّ وجلّ. حرّم اللّه عليه النار و آمنه من الفزع الأكبر. و أنجز له ما وعده في كتابه في قوله تعالى: وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 7 والأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 514 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 261 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 314). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من اجتهد في امّتي بترك شهوة من شهوات الدنيا. فتركها من مخافة اللّه. آمنه اللّه من الفزع الأكبر. وأدخله الجنّة (إرشاد القلوب ج 1 ص 358 الباب 53).

197 - در حديث اين چنين آمده است: سه نفر در بيابانى راه مى رفتند. كه يكباره طوفانى آنها را فرا گرفت.

آنها براى نجات خود به غارى كه در پيش رويشان بود رفته و به آن غار پناه آوردند.

و پس از آنكه در غار مستقر گشتند. ناگهان صخره اى بر درب غار افتاده و آن را مسدود كرد.

(جاء في حديث): خرج ثلاث نفر يسيحون في الأرض.

فبينا هم يعبدون اللّه في كهف - في قلّة جبل - حين [حتّى] بدت صخرة من أعلى الجبل حتّى التقمت باب الكهف.

فقال بعضهم لبعض: عباد اللّه - واللّه - ما ينجّيكم ممّا وقعتم إلّاأن تصدّقوا اللّه.

فهلّم ما عملتم للّه خالصاً.

فإنّما ابتليتم بالذنوب.

فقال أحدهم: اللّهمّ إن كنت تعلم أنّي طلبت امرأة لحسنها و جمالها.

فأعطيت فيها مالاً ضخماً. حتّى إذا قدرت عليها. و جلست منها - مجلس الرجل من المرأة - ذكرت النار. فقمت عنها فِرَقاً منك.

اللّهمّ فإرفع عنّا هذه الصخرة.

فإنصدعت حتّى نظروا إلى الصدع.

ثمّ قال الآخر: اللّهمّ إن كنت تعلم أنّي استأجرت قوماً يحرثون.

كلّ رجل منهم بنصف درهم.

فلمّا فرغوا. أعطيتهم اجورهم.

فقال أحدهم: قد عملت عمل اثنين. - واللّه - لا آخذ إلّادرهماً واحداً.

و ترك ماله عندي. فبذرت بذلك - النصف الدرهم - في الأرض.

ص:120

اين سه نفر پس از آنكه از نجات خود مأيوس شدند. به همديگر گفتند:

غير از صداقت و راستى. چيز ديگرى ما را از اين مهلكه نجات نمى دهد.

بياييد تا نجات خود را - با دعا نمودن - از خدا بخواهيم. و نيّت خود را خالص سازيم.

و كار نيكى را كه فقط براى خدا انجام داده ايم - در حين دعاء و استغاثه - يادآور شويم. چه بسا - با اين كار - بتوانيم نجات يابيم.

فأخرج اللّه - من ذلك - رزقاً.

و جاء صاحب النصف الدرهم. فأراده. فدفعت إليه ثمان عشرة ألف.

فإن كنت تعلم إنّما فعلته مخافة منك.

فإرفع عنّا هذه الصخرة.

قال: فإنفرجت عنهم حتّى نظر بعضهم إلى بعض.

ثمّ إنّ الآخر قال: اللّهمّ إن كنت تعلم أنّ أبي واُمّي كانا نائمين.

فأتيتهما بقعب من لبن. فخفت أن أضعه أن تمجّ فيه هامّة.

و كرهت أن أوقظهما - من نومهما - فيشقّ ذلك عليهما.

فلم أزل كذلك حتّى استيقظا و شرباً.

اللّهمّ فإن كنت تعلم أنّي كنت فعلت ذلك ابتغاء وجهك فإرفع عنّا هذه الصخرة.

فإنفرجت لهم حتّى سهل لهم طريقهم ... (المحاسن ج 1 ص 394).

(و في الدعوات هكذا): و قال الآخر: اللّهمّ إن كنت تعلم إنّه كان لي والدان. و كنت أحلب لهما.

فأتيتهما ليلة. و هما نائمان.

فقمت قائماً حتّى طلع الفجر.

فلمّا استيقظا شربا (الدعوات للشيخ الراوندي - عليه الرحمة - ص 43).

ص:121

يكى از آنها گفت: خدايا تو مى دانى كه پدر و مادر پيرى داشتم.

و كار من چوپانى بود. شب هنگام پس از بازگشت از چَرا. شير گوسفندان را دوشيده و به والدين خود مى دادم.

شبى از شبها دير كردم و وقتى به نزد والدين خود رفتم. ديدم كه آنها خواب هستند.

من در اين هنگام نخواستم تا ظرف شير را كنار آنها قرار دهم.

از ترس آنكه مبادا جانور و حشره اى داخل ظرف شير بيفتد.

و نخواستم كه آنها از خواب بيدار كنم.

(و جاء في مصدر آخر هكذا): بينما ثلاثة رهط يتماشون. أخذهم المطر.

فأووا إلى غار في جبل.

فبينا هم فيه. انحطّت صخرة فأطبقت عليهم.

فقال بعضهم لبعض: - انظروا - أفضل أعمال عملتموها.

فسلوه بها.

لعلّه يفرّج عنكم.

قال أحدهم: اللّهمّ إنّه كان لي والدان كبيران.

و كانت لي امرأة و أولاد صغار.

فكنت أرعى عليهم.

فإذا أرحت عليهم غنمي بدأت بوالدي فسقيتهما.

فلم آت حتّى نام أبواي.

فطيّبت الإناء. ثمّ حلبت. ثمّ قمت بحلّابي - عند رأس أبوي - و الصبية يتضاغون - عند رجلي- .

ص:122

به همين جهت تا هنگام صبح در كنار آنها نشستم.

و آنها پس از بيدار شدن - از خواب - از آن شير تناول كردند.

خدايا تو مى دانى كه من اين كار را - فقط - براى رضاى خاطر تو انجام دادم.

پس بر ما رحم نما. و ما را از اين گرفتارى نجات ده.

در اين هنگام سنگى كه بر درب غار افتاده بود تكانى خورده - و به مقدارى كه بتوانند آسمان را ببينند - به كنارى رفت.

أكره أن أبدأ بهم قبل أبوي.

و أكره أن أوقظهما من نومهما.

فلم أزل كذلك حتّى أضاء الفجر.

اللّهمّ إن كنت تعلم أني فعلت - ذلك - ابتغاء وجهك فاُفرج عنّا فرجة نرى منها السماء.

ففرّج لهم فرجة. فرأوا - منها - السماء.

و قال الآخر: اللّهمّ إنّه كانت لي بنت عمّ.

فأحببتها حبّاً. كانت أعزّ الناس إليّ. فسألتها نفسها.

فقالت: لا. حتّى تأتيني بمأة دينار.

فسعيت حتّى جمعت مأة دينار. فأتيتها بها.

فلمّا كنت - بين رجليها - قالت: إتّق اللّه. و لا تفتح الخاتم إلّابحقّه.

فقمت عنها.

اللّهمّ إن كنت تعلم أ نّي فعلت - ذلك - ابتغاء وجهك فأفرج عنّا فيها فرجة.

ففرّج اللّه لهم فيها فرجة.

و قال الثالث: اللّهمّ إنّي كنت استأجرت أجيراً ب فرق ذرّة.

فلمّا قضى عمله. عرضت عليه. فأبى أن يأخذه. و رغب عنه.

ص:123

و بدين ترتيب روزنه اى - براى آنها - به سوى آسمان پديدار گشت.

سپس دوّمين نفر آنها گفت: خدايا تو مى دانى كه دختر عمويى داشتم كه او را بسيار دوست مى داشتم.

روزى من به او پيشنهاد گناه و معصيت دادم.

و براى انجام اين كار صد دينار براى او آماده كردم.

امّا هنگامى كه به نزدش رفتم. و مى خواستم مرتكب گناه شوم. او به من گفت:

از خدا بترس و مرتكب گناه نشو. و از راه حرام به اين كار اقدام نكن.

در اين هنگام من از نزد دختر عموى خود برخاسته و آن صد دينار را به او بخشيدم و از كنار او دور شدم. و دامن خود را به گناه آلوده نساختم.

خدايا تو مى دانى كه من بخاطر ترس از تو اين گناه را ترك كردم و مرتكب اين معصيت نشدم.

پس از ما رحم كن و ما را از اين گرفتارى رهايى بخش.

در اين هنگام. آن صخره تكان ديگرى خورده و راه بيشترى از غار باز شد.

سپس سوّمين نفر آنها گفت: خدايا تو مى دانى كه من كارگرى را براى كارى - با مزد مشخّصى - استخدام كرده بودم.

فلم أزل أعتمل به حتّى جمعت منه بقراً و رعائها.

فجائني فقال: إتّق اللّه. و أعطني حقّي. و لا تظلمني.

فقلت له: إذهب إلى تلك البقر و رعائها. فخذها.

فذهب فإستاقها.

اللّهمّ إن كنت تعلم أنّي فعلت - ذلك - ابتغاء وجهك. فأفرج عنّا ما بقي منها.

ففرّج اللّه عنهم. فخرجوا. يتماشون (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 396).

ص:124

پس از تمام شدن كار. آن كارگر از مزدى كه براى او مشخّص شده بود ناراضى بود.

و به همين جهت از گرفتن آن مزد خوددارى كرد. و از آن محل رفت.

و مزد او همچنان در دست من باقى ماند.

و من مزد او را سرمايه قرار دادم و با آن سرمايه توانستم گاوى را خريدارى نمايم.

پس از گذشت مدتى آن كارگر به نزد من آمده و به من گفت: مزد آن روز مرا بده و حقّ مرا به من برگردان. زيرا من به آن مزد نياز دارم.

(و جاء في مصدر آخر هكذا): بينا ثلاثة نفر - فيمن كان قبلكم - يمشون.

إذ أصابهم مطر. فآووا إلى غار. فإنطبق عليهم.

فقال بعضهم لبعض: - يا هؤلاء - و اللّه ما ينجيكم إلّاالصدق.

فليدع كلّ رجل منكم بما يعلم اللّه عزّ و جلّ أنّه قد صدق فيه.

فقال أحدهم: اللّهمّ إن كنت تعلم. أنّه كان لي أجير عمل لي عملاً - على فِرَق من أرز - فذهب و تركه. فزرعته. فصار - من أمره - إنّي اشتريت - من ذلك الفرق - بقراً.

ثمّ أتاني. فطلب أجره. فقلت: اعمد إلى تلك البقر. فسُقها.

فقال: إنّما لي - عندك - فِرَق من ارز.

فقلت: اعمد إلى تلك البقر. فسُقها. فإنّها من ذلك.

فساقها.

فإن كنت تعلم إنّي فعلت - ذلك - من خشيتك. ففرّج عنّا.

فإنساحت الصخرة عنهم.

و قال الآخر: اللّهمّ إن كنت تعلم أنّه كان لي أبوان شيخان كبيران.

فكنت آتيهما - كلّ ليلة - بلبن غنم - لي -.

فأبطأت عليهما - ذات ليلة -. فأتيتهما - و قد رقدا- .

ص:125

در اين هنگام من به او گفتم: آن گاوى را كه مى بينى مال توست.

آن را با خود ببر. زيرا من مزد اندك آن روز تو را سرمايه قرار دادم.

و با آن خريد و فروش كردم تا توانستم با آن مزد اين گاو را بخرم.

اينك اين گاو از آنِ توست. زيرا سرمايۀ اوليه آن. مزد تو بوده است.

آن كارگر پس از شنيدن اين مطلب. آن گاو را با خود برد.

خدايا تو مى دانى كه من اين كار را براى رضاى تو انجام دادم.

از تو مى خواهم كه ما را از اين گرفتارى رهايى بخشى. و راه نجات ما را باز نمايى.

در اين هنگام آن سنگ تكان ديگرى خورده و درب غار كاملاً باز شد.

و بدين ترتيب آن سه نفر از غار بيرون آمده و نجات يافتند.

و أهلي و عيالي يتضاغون - من الجوع -. فكنت لا أسقيهم حتّى يشرب أبواي.

فكرهت أن أوقظهما - من رقدتهما -. و كرهت أن أرجع فيستيقظا - لشربهما -.

فلم أزل أنتظرهما حتّى طلع الفجر.

فإن كنت تعلم إنّي فعلت - ذلك - من خشيتك. ففرّج عنّا.

فإنساحت - عنهم - الصخرة حتّى نظروا إلى السماء.

و قال الآخر: اللّهمّ إن كنت تعلم أنّه كانت لي ابنة عمّ - أحبّ الناس إليّ -.

و إنّي راودتها - عن نفسها - فأبت عليّ. إلّاأن آتيها بمأة دينار.

فطلبتها. حتّى قدرت عليها. فجئت بها. فدفعتها إليها. فأمكنتني من نفسها.

فلمّا قعدت - بين رجليها - قالت: اتّق اللّه. و لا تفض الخاتم إلّابحقّه.

فقمت عنها. و تركت لها المأة. فإن كنت تعلم إنّي فعلت ذلك - من خشيتك - ففرّج. عنّا.

ففرّج اللّه عزّ و جلّ عنهم. فخرجوا (الخصال ص 184-185).

ص:126

198 - مردى به همراه همسر خود با كشتى مسافرت مى كرد كه طوفانى وزيدن گرفته و كشتى آنها بوسيلۀ آن طوفان درهم شكست.

و تنها زن آن مرد بوسيلۀ تكّه چوبى از غرق شدن نجات يافت و خود را به ساحل جزيره اى رساند.

در ميان آن جزيره جوان راهزنى وجود داشت كه از ارتكاب هيچ معصيت و گناهى رويگردان نبوده و ابائى نداشت.

هنگامى كه آن راهزن متوجّه اين زن شد به طرف او آمده و قصد تجاوز به او و ارتكاب گناه را داشت.

هنگامى كه آن جوان به آن زن نزديك شد و آن زن متوجه قصد شوم آن جوان شد.

بدن او از شدّت اضطراب به لرزه افتاد.

آن جوان به آن زن گفت: چرا مى لرزى و مضطرب هستى؟

آن زن گفت: بخاطر ارتكاب اين گناه مى ترسم و از خداى عزّ وجلّ خوف دارم.

آنگاه آن جوان به آن زن گفت: آيا تاكنون مرتكب اين گناه شده اى؟

آن زن جواب داد: به عزّت و جلال خدا سوگند كه تا كنون مرتكب اين گناه نشده ام.

سپس آن جوان به آن زن گفت: تو در طول زندگى خود مرتكب اين گناه نشده اى و اين گونه به خود مى لرزى و از خدا مى ترسى؟

بايد من - كه مى خواهم با زور به تو تجاوز كنم - از خدا بترسم.

و از ارتكاب اين عمل شنيع بر خود بلرزم.

و بدين ترتيب آن جوان از ارتكاب گناه با آن زن منصرف شده و به آن زن دست درازى نكرد. و از او دور شد.

و به درگاه خدا توبه و انابه نمود. و از كردۀ خود پشيمان گشت.

و به طرف خانۀ خود به راه افتاد.

ص:127

آن جوان در ميان راه با شخص راهبى هم مسير شد. و آن دو با هم دوست شدند.

و چون گرماى آفتاب. شديد بود و آنها را آزار مى داد. راهب به آن جوان گفت: تو دعا بكن و از خدا بخواه تا ابرى بر سر ما سايه افكند تا از حرارت و گرمى آفتاب كاسته گردد.

آن جوان گفت: من پيش خدا كار نيكى نكرده ام تا لايق اجابت دعا باشم.

سپس آن راهب به او گفت: من دعا مى كنم و تو آمين بگو.

آن جوان قبول كرد.

سپس راهب مشغول دعا و راز و نياز شده و از خداى متعال ابرى را طلب نمود.

و آن جوان نيز پس از دعاى راهب آمين گفت.

هنوز مدّت زمان اندكى از اين دعا نگذشته بود كه ابرى در آسمان پديدار شد.

و بر سر آن جوان و راهب سايه افكند. و به همراه آن دو نفر حركت مى كرد.

پس از مدتى كه آن دو نفر يك مسير را با هم طى كردند به دو راهى رسيدند كه هر كدام از آن دو بايد به طرف راه و مسير خود مى رفت.

سپس راهب راه خود را در پيش گرفت. و آن جوان در راه و مسير خود قدم گذاشت.

پس از آنكه راه آن دو از هم جدا شد. آن ابر بالاى سر آن جوان قرار گرفت و بر او سايه افكند. و به همراه او راه افتاد.

در اين هنگام راهب از اين امر متعجّب شده و به آن جوان گفت: تو از من برتر هستى زيرا استجابت اين دعا و آمدن اين ابر بخاطر تو بوده است.

به من بگو كه چه عمل خيرى را انجام داده اى كه اينگونه مورد رحمت الهى قرارگرفته اى؟

آن جوان. ماجراى خود با آن زن را بيان كرد.

در اين هنگام آن راهب به آن مرد گفت: خداوند عزّ و جلّ گناه تو را - بخاطر خوف وترسى كه از او داشته اى - بخشيد.

ص:128

اينك نگاه كن كه در آينده چه مى كنى(1). (2)

ص:129


1- يعنى: اينك كه مورد آمرزش قرار گرفته اى. در آينده مواظب رفتار خود باش كه چه مى كنى.
2- - عن أبي حمزة الثمالي عن عليّ بن الحسين صلوات اللّه عليهما قال: إنّ رجلاً ركب البحر بأهله. فكسر بهم. فلم ينج ممّن كان في السفينة إلّاامرأة الرجل. فإنّها نجت على لوح من ألواح السفينة حتّى ألجأت على جزيرة من جزائر البحر. و كان في تلك الجزيرة رجل يقطع الطريق - ولم يدع للّه حرمة إلّاانتهكها -. فلم يعلم إلّاوالمرأة قائمة على رأسه. فرفع رأسه إليها فقال: إنسيّة أم جنيّة؟ فقالت: إنسيّة. فلم يكلّمها كلمة حتّى جلس منها مجلس الرجل من أهله. فلمّا أن همّ بها. اضطربت. فقال لها: ما لك تضطربين؟ فقالت: أفرق من هذا. - و أومأت بيدها إلى السماء -. قال: ف صنعت من هذا شيئاً؟ قالت: لا - و عزّته -. قال: فأنت تفرقين منه هذا الفرق. و لم تصنعي من هذا شيئاً - وإنّما أستكرهك استكراهاً -. ف أنا - واللّه - أولى بهذا الفرق والخوف - و أحقّ - منك. قال: فقام. و لم يحدث شيئاً. و رجع إلى أهله. و ليست له همّة إلّاالتوبة والمراجعة. فبينا هو يمشي. إذ صادفه راهب - يمشي في الطريق -. فحميت عليهما الشمس. فقال الراهب للشابّ: ادع اللّه يظلّنا ب غمامة - فقد حميت علينا الشمس -. فقال الشابّ: ما أعلم أنّ لي - عند ربّي - حسنة. فأتجاسر على أن أسأله شيئاً. قال: فأدعو أنا و تؤمّن أنت؟ قال: نعم. فأقبل الراهب يدعو. والشابّ يؤمّن. فما كان بأسرع من أن أظلّتهما غمامة. فمشيا. تحتها مليّاً من النهار. ثمّ تفرّقت الجادّة جادّتين. فأخذ الشابّ في واحدة. و أخذ الراهب في واحدة. فإذاً السحابة مع الشابّ. فقال: الراهب أنت خير منّي. لك استجيب ولم يستجب لي. فأخبرني ما قصّتك؟ فأخبره بخبر المرأة. فقال: غفر لك ما مضى حيث دخلك الخوف. ف انظر كيف تكون فيما تستقبل (الكافي ج 2 ص 69).

موى بينى

اشارة

برطرف كردن موى بينى

مردى كه موى بينى خود را برطرف مى كند

(1)

199 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از موى سبيل خود بكاهيد.

و موهاى بينى خود را برطرف سازيد. زيرا اين كار. زيبايى شما را افزونتر مى سازد(2).

200 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از موى سبيل خود بكاهيد.

و موى بينى خود را برطرف سازيد.

و به نظافت شخصى خود بپردازد.

زيرا اين كار بر زيبائى شما مى افزايد(3).

201 - امام صادق عليه السلام فرمود: برطرف كردن موى بينى صورت شخص را زيبا مى سازد(4).

202 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداوند متعال زيبا است.

و او زيبائى را دوست دارد(5).

ص:130


1- - رشد موى بينى در مردان بيشتر از زنان مى باشد.
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: قال لنا رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليأخذ أحدكم من شاربه. و ينتف شعر أنفه. فإنّ ذلك يزيد في جماله (الجعفريّات ص 258).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليأخذ أحدكم من شاربه و الشعر الذي في أنفه. و ل يتعاهد نفسه. فإنّ ذلك يزيد في جماله (قرب الاسناد ص 67).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: أخذ الشعر من الأنف يحسّن الوجه (الكافي ج 6 ص 488 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 71 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 139 و عوالي اللئالي ج 4 ص 14).
5- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ اللّه جميل. يحبّ الجمال... (الكافي ج 6 ص 438 و الخصال ص 612 و دعائم الإسلام ج 1 ص 155 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 231).

موى سر

اشارة

موى سر كوتاه و مرتّب داشتن

مردى كه موى سر او كوتاه ومرتّب مى باشد

203 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: موى سر خود را كوتاه كن. زيرا اين كار بر زيبائى تو مى افزايد(1).

204 - مردى از امام صادق عليه السلام در بارۀ كوتاه كردن موى سر پرسش نمود؟

امام صادق عليه السلام فرمود: اين كار نيكو مى باشد(2).

205 - مردى در بارۀ كوتاه كردن موى سر از امام باقر عليه السلام پرسش نمود؟

امام باقر عليه السلام فرمود: اين كار بر نظافت و پاكيزگى شخص مى افزايد(3).

ص:131


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لرجل: إحلق. فإنّه يزيد في جمالك (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 71 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 137). قال الإمام الصادق عليه السلام: حلق الرأس في غير حجّ و (لا) عمرة مثلة لأعدائكم. و جمال لكم (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 71 و من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 309 و مكارم الأخلاق ص 137). مابين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق.
2- - سئل الإمام الصادق عليه السلام عن حلق الرأس؟ قال عليه السلام: حسن (مكارم الأخلاق ج 1 ص 167).
3- - عن زرارة (1) قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: الرجل يقلّم أظفاره و يجزّ شاربه و يأخذ من شعر لحيته و رأسه. هل ينقض ذلك وضوئه (2)؟ فقال عليه السلام: - يا زرارة - كلّ هذا سنّة. و الوضوء فريضة. و ليس شيء من السنّة ينقض الفريضة. و إنّ ذلك ليزيده تطهيراً (تهذيب الأحكام ج 1 ص 368 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 38). (1) في الفقيه هكذا: سأل زرارة أبا جعفر عليه السلام عن الرجل. (2) في الفقيه: الوضوء.

206 - در نقلى آمده است: كوتاه كردن موى سر براى مردان شامل فوائد پسنديدۀ بسيارى مى باشد.

از جملۀ آنها: پيشانى را فراخ نشان مى دهد.

و صورت را بشّاش مى نمايد.

و بينائى را افزايش مى دهد.

و جلوه رُخ را نمايان مى كند.

و چهرۀ مرد را از شبيه شدن به چهرۀ زنانه متمايز مى سازد(1).

و اين كار مورد سفارش قرار گرفته است(2).

ص:132


1- زيرا موى بلند سر. نشانى از جنسيت يك زن و جلوه اى از زيبائى او بشمار مى آيد.
2- - روي: أنّ في حلق الرأس عشر خصال محمودة: يحسّن الطلعة. و يمحو الكسفة. و ينقي البشرة. و يجلو الحدقة. و يغلّظ القصرة. و يشدّ الكدنة. و يخرج من حدّ النسائية إلى حدّ الرجوليّة. و هو أحد الفروض المؤكّدة (مستدرك الوسائل ج 1 ص 400). زيد عن أبي الحسن عليه السلام قال: إذا أخذت من شعر رأسك فابدأ بالناصية و مقدّم رأسك و الصدغين من القفا - فكذلك السنّة -. و قل: بسم اللّه و على ملّة إبراهيم. و سنّة محمّد و آل محمّد حنيفاً مسلماً و ما أنا من المشركين. اللّهمّ أعطني بكلّ شعرة و ظفرة - في الدنيا - نوراً يوم القيامة. اللّهمّ أبدلني مكانه شعراً لا يعصيك. تجعله زينة لي و وقاراً في الدنيا. و نوراً ساطعاً يوم القيامة (الاُصول الستّة عشر ص 207 كتاب: زيد النرسي - عليه الرحمة - تحقيق و نشر مؤسّسة دارالحديث تحت إشراف سماحة العلّامة حجّة الإسلام و المسلمين الحاج الشيخ محمّد المحمّدي الرازي - دام عزّه العالي -).

ص:133

ص:134

بخش دوّم: مردان نفرين شده

ازدواج نكردن

مردى كه از ازدواج كردن امتناع مى ورزد

(1)

207 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: ازدواج سنّت و شيوۀ من است. و شخصى كه از شيوه و روش من سرپيچى نمايد از من نيست(2).

208 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: شخصى كه با داشتن امكانات از ازدواج نمودن صرفنظر كند از جملۀ افراد امّت من محسوب نمى شود(3).

209 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله لعن و نفرين فرمود مردانى را كه مى گويند: ازدواج نمى كنيم.

و لعن و نفرين فرمود زنانى را كه مى گويند: ازدواج نمى كنيم(4).

210 - در حديث آمده است: خداى متعال - از بالاى عرش - چهار گروه را مورد لعن و نفرين قرار مى دهد. و ملائكه بر اين لعن. آمين مى گويند.

ازجملۀ آنها: شخصى است كه بخاطرآنكه صاحب فرزند نشود. ازدواج نمى كند(5).

ص:135


1- - مطالب ذكر شده در اين فصل مربوط به مردانى است كه از ازدواج نمودن امتناع مى ورزند. و مطالب مربوط به زنانى كه ازدواج نمى كنند در كتاب: زنان نفرين شده ذكر شده است.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النكاح سنّتي. فمن رغب عن سنّتي فليس منّي (جامع الأخبار ص 271). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النكاح من سنّتي. فمن رغب عنه فقد رغب عن سنّتي (عوالي 261/2). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من رغب عن سنّتي فليس منّي. وإنّ من سنّتي النكاح (عوالي 283/3).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من كان له ما يتزوّج به. فلم يتزوّج. فليس منّا (مكارم ج 1 ص 430). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من كان موسراً. و لم ينكح. فليس منّي (مكارم الأخلاق ج 1 ص 433).
4- - (قال الراوي): لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المتبتّلين من الرجال. الّذين يقولون: لا نتزوّج. و المتبتّلات من النساء. الّلاتي يقلن ذاك... (الجعفريّات ص 242).
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربع لعنهم اللّه من فوق عرشه و أمّنت عليه ملائكته: الّذي يحصّر نفسه. فلا يتزوّج. و لا يتسرّى. لئلّا يولد له... (مجمع البيان ج 7 ص 220). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربعة يلعنهم اللّه - من فوق عرشه - و يؤمّنون الملائكة. رجل يتحفّظ نفسه. و لا يتزوّج - و لا جارية له - كيلا يكون له ولد (المستدرك ج 14 ص 156).

211 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه از ترس ندارى و تنگدستى ازدواج نمى كند.

او - در حقيقت - به خداى متعال بدگمان شده است. زيرا خداى متعال مى فرمايد:

اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى سازد(1).

212 - در حديث آمده است: چند چيز است كه اگر شخصى آنها را دارا نباشد. او دل مشغول بوده و زندگيش ناقص شده و عقلش زائل خواهد گشت. نداشتن همسرى شايسته از جملۀ آن چيزها بشمار مى آيد(2).

ص:136


1- - قال الاُمام الصادق عليه السلام: من ترك التزويج مخافة الفقر (فقد) * أساء الظنّ باللّه. إنّ اللّه عزّ وجلّ يقول: إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 243 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 432). * ما بين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق. قال الاُمام الصادق عليه السلام: من ترك التزويج مخافة العيلة فقد أساء الظنّ بربّه. لقوله سبحانه و تعالى: إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ (مكارم الأخلاق ج 1 ص 430 و مجمع البيان ج 7 ص 220 و دعائم الإسلام ج 2 ص 191 و عوالي اللئالي ج 3 ص 281). في دعائم الإسلام: من ترك النكاح. في العوالي هكذا: الظنّ باللّه. إنّ اللّه تعالى يقول. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من ترك التزويج مخافة العيلة. فقد أساء ظنّه باللّه عزّ وجلّ. إنّ اللّه عزّ وجلّ يقول: إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ (الكافي ج 5 ص 331). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من سرّه أن يلقي اللّه طاهراً مطهّراً. فليلقه بزوجة. و من ترك التزويج مخافة العيلة. فقد أساء الظنّ باللّه عزّ وجلّ (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 243). قال الإمام الصادق عليه السلام من ترك التزويج مخافة الفقر. فقد أساء الظنّ باللّه عزّ وجلّ. إنّ اللّه عزّ وجلّ يقول: إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 242). قال الإمام الصادق عليه السلام: من ترك التزويج مخافة العيلة. فقد أساء باللّه الظنّ (الكافي ج 5 ص 330).
2- - (قال الراوي: قال الإمام السجّاد عليه السلام): خمس خصال من فقد واحدة منهنّ لم يزل ناقص العيش. زائل العقل. مشغول القلب. فأوّلها: صحّة البدن. و الثانية: الأمن. و الثالثة: السعة في الرزق. و الرابعة: الأنيس الموافق. قلت: و ما الأنيس الموافق؟ قال عليه السلام: الزوجة الصالحة. و الولد الصالح. و الخليط الصالح. و الخامسة: - و هي تجمع هذه الخصال -: الدعة (الخصال ص 284 و المكارم ج 1 ص 437).

213 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بيچاره است. بيچاره است. بيچاره است. مردى كه داراى همسر نمى باشد.

مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: اگر چه آن مرد. داراى ثروت زيادى هم باشد باز او بيچاره است؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جواب آنها فرمود: بله. او بيچاره است. اگر چه داراى ثروت زيادى هم باشد.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بيچاره است. بيچاره است. بيچاره است. زنى كه داراى شوهر نمى باشد.

مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: اگر چه آن زن داراى ثروت زيادى هم باشد باز او بيچاره است؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در جواب آنها فرمود: بله. او بيچاره است. اگر چه داراى ثروت زيادى هم باشد(1).

214 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بدترين شما كسانى هستند كه ازدواج نكرده اند.

اين گونه افراد از جملۀ ياران شيطان به حساب مى آيند(2).

215 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: ازدواج كن.

واگر ازدواج نكنى از ياران شيطان محسوب خواهى گشت(3).

ص:137


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مسكين. مسكين. مسكين. رجل ليست له امرأة. قالوا: - يا رسول اللّه - وإن كان كثير المال؟ قال صلى الله عليه و آله: وإن كان كثير المال. قال صلى الله عليه و آله: مسكينة. مسكينة. مسكينة. امرأة ليس لها زوج. قالوا: - يا رسول اللّه - وإن كانت غنية مكثرة؟ قال صلى الله عليه و آله: وإن كانت غنية مكثرة (كتاب العيال ص 153 منشورات دارالوفاء).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شراركم عزّابكم. و العزّاب إخوان الشياطين (جامع الأخبار ص 273). (راجع: مجمع البيان ج 7 ص 220).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لرجل: تزوّج. وإلّا فأنت من إخوان الشياطين (جامع الأخبار ص 272).

216 - مردى به نام عكاف مى گويد: به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدم.

آن حضرت صلى الله عليه و آله به من فرمود: آيا همسر دارى؟

گفتم: خير.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: تو توانائى جسمى و امكانات مالى را براى ازدواج را دارى؟

گفتم: بله.

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: در اين صورت تو يا از ياران شيطان خواهى بود.

و يا از راهبان نصارى محسوب خواهى شد.

و يا بايد كارى را كه مسلمانان انجام مى دهند انجام دهى (و ازدواج كنى).

و بدرستى كه ازدواج شيوه و سنّت من است.

و اشرار شما كسانى هستند كه ازدواج نكرده اند.

و پسترين مردگان شما. آنهايى هستند كه ازدواج ننموده اند.

واى بر تو - اى عكاف -

- اى عكاف - ازدواج كن. ازدواج كن.

و اگر ازدواج نكنى از جملۀ خطاكاران خواهى بود.

آنگاه عكاف گفت: - اى پيامبر - هم اينك زنى را به همسرى من درآور.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: فلان زن را به عنوان همسر براى تو انتخاب نمودم(1).

ص:138


1- - عن عكاف بن وداعة الهلالي قال: أتيت إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله. فقال صلى الله عليه و آله لي: - يا عكاف - ألك زوجة؟ قلت: لا. قال صلى الله عليه و آله: ألك جارية؟ قلت: لا. قال صلى الله عليه و آله: و أنت صحيح موسر. قلت: نعم. والحمدللّه. قال صلى الله عليه و آله: فإنّك - إذاً - من إخوان الشياطين. إمّا أن تكون من رهبان النصارى. و إمّا أن تصنع كما يصنع المسلمون. و إنّ من سنّتي النكاح. شراركم عزّابكم. و أراذل موتاكم عزّابكم. إلى أن قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ويحك - يا عكاف - تزوّج. تزوّج. فإن لا فإنّك من إخوان الشياطين. قلت: - يا رسول اللّه - زوّجني قبل أن أقوم. فقال صلى الله عليه و آله: زوّجتك كريمة بنت كلثوم الحميري (مستدرك الوسائل ج 14 ص 156). (و جاء في مصدر آخر هكذا):... قال صلى الله عليه و آله: تزوّج و إلّافأنت من المذنبين. و في رواية اخرى هكذا: تزوّج و إلّافأنت من رهبان النصارى. و في رواية اخرى هكذا: تزوّج و إلّافأنت من إخوان الشياطين (جامع الأخبار ص 272).

217 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين افراد امّت من كسانى هستند كه متأهّل اند.

و شرورترين افراد امّت من كسانى هستند كه مجرّد مى باشند(1).

218 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: رذلترين و پست ترين مردگان شما. آنانى هستند كه ازدواج نكرده باشند(2).

219 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بيشترين افراد اهل جهنّم كسانى هستند كه ازدواج نكرده اند(3).

ص:139


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خيار امّتي المتأهّلون. و شرار امّتي العزّاب (جامع الاخبار ص 273). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شراركم عزّابكم. و العزّاب إخوان الشياطين (جامع الاخبار ص 273). (راجع: مجمع البيان ص 220). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شرار امّتي عزّابها (جامع الأحاديث للشيخ جعفر بن أحمد القمّي - عليه الرحمة - ص 88).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رذال موتاكم العزّاب (الكافي ج 5 ص 329). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أراذل موتاكم. العزّاب (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 242). (راجع: تهذيب الأحكام ج 7 ص 276 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 431). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أراذل موتاكم. عزّابكم (مستدرك الوسائل ج 14 ص 156).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أكثر أهل النار العزّاب (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 242).

استمناء خود ارضائى

مردى كه استمناء مى كند

(1)

220 - شخصى از امام صادق عليه السلام در بارۀ مردى كه استمناء مى كند سؤال كرد.

امام صادق عليه السلام در جواب فرمود: اين كار به منزلۀ زنا مى باشد(2).

ص:140


1- - خداوند متعال براى بقاء نسل بشر غريزۀ جنسى را در نهاد انسان قرار داده و راه ارضاء مشروع آن را بوسيلۀ ازدواج معيّن نموده است. و چنانچه اين غريزۀ جنسى از راه مشروع ارضاء نگردد عوارض منفى بسيارى را در جسم و روان آدمى بوجود مى آورد. و اين عوارض موجب انحراف و لجام گسيختگى و طغيان او خواهد گشت. استمناء و خودارضائى از جمله انحرافاتى است كه ممكن است گريبانگير بعضى از اين گونه افراد گردد. لذا شرع مطهّر اسلام اين عمل را حرام شمرده است. لازم به ذكر است كه ارتكاب اين عمل آثار سوء و عواقب شوم - در دنيا - و كيفر و عقوبت - در آخرت - را در پى دارد. در اين فصل - مختصراً - به پاره اى از آنها اشاره مى گردد.
2- - عن عمّار بن موسى عن أبي عبداللّه عليه السلام في الرجل ينكح بهيمة - أو يدلك -؟ فقال عليه السلام: كلّ ما أنزل به الرجل مائه في هذا - و شبهه - فهو زنا (الكافي ج 5 ص 541). عن العلاء بن رزين عن رجل عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: سألته عن الخضخضة؟ (1). فقال عليه السلام: هي من الفواحش. و نكاح الأمة خيرٌ منه (الكافي ج 5 ص 540). و من مستحسن الكلمات النبويّة. قوله صلى الله عليه و آله - في الإستمناء باليد -: ذلك الوأد الخفي (2). شبّه صلى الله عليه و آله إتلاف النطفه الّتي هي ولد - بالقوّة - بإتلاف الولد - بالفعل -. و حرّم الإستمناء باليد - و إتيان البهائم - للمعنى الّذي لأجله حرّم اللواط. و هو تقليل النسل (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 19 ص 89). (1) أي: الإستمناء. (2) لأنّ الجاهليّة كانت تئد البنات. أي: تقتلهنّ خنقاً (نقلاً عن شرح النهج).

221 - امام صادق عليه السلام فرمود: مردى را به نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آوردند كه به وسيلۀ استمناء و خودارضائى شهوت جنسى خود را فروكش كرده بود.

حضرت أميرالمؤمنين عليه السلام او را تنبيه نمود.

سپس آن حضرت عليه السلام - با پول بيت المال - همسرى را به عقد او درآورد(1).

ص:141


1- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: إنّ اميرالمؤمنين عليه السلام اتى برجل عبث بذكره. فضرب عليه السلام يده حتّى أحمرّت. ثمّ زوّجه من بيت المال (الكافي ج 7 ص 265 و تهذيب الأحكام ج 10 ص 73 و الاستبصار ج 4 ص 226 الباب 129 و عوالي اللئالي ج 2 ص 356). عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلام قال: اتي عليّ عليه السلام برجل عبث بذكره حتّى أنزل. فضرب يده حتّى أحمرّت. و زوّجه من بيت المال (عوالي اللئالي ج 2 ص 357). عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلام قال: اتي عليّ عليه السلام برجل عبث بذكره حتّى أنزل. فضرب يده بالدّرّة حتّى أحمرّت. و لا أعلمه الّا قال: و زوّجه من بيت مال المسلمين (تهذيب الأحكام ج 10 ص 73-74 و الإستبصار ج 4 ص 226 الباب 129). في الاستبصار هكذا: و لا أعلم إلّاو قال عليه السلام: زوّجوه من بيت مال المسلمين. قد روي: إنّ رجلاً استمنى على عهد أميرالمؤمنين عليه السلام فرفع خبره إليه. فأمر بضرب يده بالدرّة حتّى أحمرت. ثمّ سأل عنه: أمتأهل هو أم عزب؟ فعرف أ نّه عزب. فأمره بالنكاح. فأخبره بعدم الطول إليه بالفقر. فإستتابه ممّا فعل. و زوّجه. و جعل مهر المرأة من بيت المال (المقنعة للشيخ المفيد - عليه الرحمة - ص 791 الباب 4).

222 - امام صادق عليه السلام در مورد استمناء فرمود: اين كار. گناه بزرگى بشمار مى آيد.

و من با شخصى كه مرتكب چنين عملى مى گردد. غذا نمى خورم(1).

ص:142


1- - سئل (الإمام الصادق عليه السلام) عن الخضخضة؟ فقال عليه السلام: إثم عظيم. قد نهى اللّه تعالى عنه في كتابه. و فاعله ك ناكح نفسه. و لو علمت بمن (1) يفعله (2). ما أكلت معه. فقال السائل: فبيّن لي - يابن رسول اللّه - من كتاب اللّه نهيه (3). فقال عليه السلام: قول اللّه عزّ وجلّ: فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ. و هو ممّا (4) وراء ذلك (بحار الأنوار ج 101 ص 30 و وسائل الشيعة ج 28 ص 364 و مستدرك الوسائل ج 14 ص 355). (1) في الوسائل و المستدرك: بما. (2) في المستدرك: يفعل. (3) في الوسائل هكذا: من كتاب اللّه فيه. (4) في المستدرك: ما. هم الّذين تعدّوا حدود اللّه. و خرجوا عمّا أباحه لهم (مجمع البيان ج 10 ص 539). أي: الظالمون المتجاوزون إلى ما لا يحلّ لهم (مجمع البيان ج 7 ص 158).

آثار سوء و عواقب شوم در دنيا

نفرين شدن و مورد لعنت قرار گرفتن

223 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: لعنت و نفرين خدا و ملائكه و مردم بر شخصى باد كه استمناء مى كند(1).

224 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه استمناء مى كند. ملعون و نفرين شده است(2).

كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت

225 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداى متعال در روز قيامت با سه شخص سخن نمى گويد و آنها را مورد تزكيه قرار نمى دهد. و براى آنها عذابى دردناك خواهد بود:

از جملۀ آنها: شخصى است كه خود ارضائى مى كند(3).

226 - در حديث آمده است: هفت گروه هستند كه خداوند متعال - در روز قيامت - آنها را مورد لعن و نفرين خود قرار مى دهد. و به ديدۀ رحمت به آنها نمى نگرد.

و جايگاه آنها آتش جهنّم خواهد بود.

مگر آنكه توبه نمايند. و از كردۀ خود پشيمان گردند.

از جملۀ آن گروه: شخصى است كه استمناء مى كند(4).

ص:143


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا لعنة اللّه و الملائكة و الناس أجمعين... على ناكح يده... (ميزان الحكمة ج 9 ص 3713 نقله عن كنز العمّال).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ناكح الكفّ. ملعون (عوالي اللئالي ج 1 ص 260). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ملعون سبعة... و الناكح كفّه (فقه القرآن ج 2 ص 142).
3- - (قال الإمام الصادق عليه السلام): ثلاثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيامة. و لا ينظر إليهم و لا يزكّيهم. و لهم عذاب أليم: الناتف شيبه. و الناكح نفسه. و المنكوح في دبره (الخصال ص 106).
4- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 311 مراجعه فرمائيد.

افترا زدن و تهمت بستن و نسبت ناروا دادن به زنان با ايمان و پاكدامن

مردى كه به زن با ايمان و پاكدامن افترا مى زندو تهمت مى بندد و نسبت ناروا به او مى دهد

(1)

227 - إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ(2) الْغَافِلاَتِ(3) الْمُؤْمِنَاتِ(4) لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ(5) وَلَهُمْ(6) عَذَابٌ عَظيمٌ (7)«23» (النور).

قرآن كريم در اين آيۀ كسانى را كه به زنان پاكدامن و با ايمان تهمت زده - و نسبت انجام عمل ناشايست به آنها مى دهند - مورد نكوهش شديد قرار مى دهد و محروم بودن آنان از رحمت الهى را اعلام مى نمايد.

و اينگونه افراد را به كيفر دنيوى و عقوبت اخروى وعده مى دهد.

228 - پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نسبت دادن ارتكاب عمل ناشايست زنا - به شخصى كه اين

ص:144


1- - اين بخش مربوط به مردانى است كه زنان با ايمان و پاكدامن را مورد تهمت و افترا قرار مى دهند و مطالب مربوط به مردانى كه همسران پاكدامن خود را مورد افترا و تهمت قرار مى دهند. در كتاب: همسران رحمت شده و همسران نفرين شده ذكر شده است.
2- - أي: يقذفون العفائف من النساء.
3- - عن الفواحش.
4- - باللّه و رسوله و اليوم الآخر.
5- - أي: ابعدوا من رحمة اللّه في الدارين. و قيل: استحقّوا اللعنة فيهما. و قيل: عذّبوا - في الدنيا - بالجلد و ردّ الشهادة. و في الآخرة. بعذاب النار.
6- - مع ذلك.
7- - و هذا الوعيد عامّ لجميع المكلّفين - عن ابن عبّاس و ابن زيد (مجمع البيان ج 7 ص 211).

كار را نكرده - نشانه اى از كفر است. و جايگاه كفر در آتش خواهد بود(1).

آثار سوء و عواقب شوم در دنيا

229 - امام صادق عليه السلام فرمود: نسبت دادن زنان پاكدامن به ارتكاب عمل ناشايست زنا از گناهان كبيره محسوب مى گردد. زيرا خداوند در بارۀ اين گروه - در قرآن - فرموده است: در دنيا و آخرت مورد لعن قرار گرفته. و عذابى بزرگ براى آنها خواهد بود(2).

230 - در حديث آمده است: شخصى كه افراد پاكدامن را مورد تهمت قرار مى دهد.

خداوند متعال اعمال خير او را نابود خواهد نمود(3).

231 - امام صادق عليه السلام فرمود: نسبت دادن زنان پاكدامن به ارتكاب عمل ناشايست زنا موجب از بين رفتن و نابودى اعمال نيك يك سال شخص مى گردد(4).

232 - امام صادق عليه السلام فرمود: نسبت دادن زنان پاكدامن به ارتكاب عمل ناشايست زنا موجب از بين رفتن و نابودى ثواب صد سال عبادت مى گردد(5).

233 - در حديث آمده است: از هفت چيزى كه موجب هلاكت و نابودى است اجتناب كنيد.

تهمت زدن به زنان با ايمان و پاكدامن از جملۀ آن هفت چيز مى باشد(6).

ص:145


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: القذف من الكفر. و الكفر في النار (جامع الأخبار ص 446).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: قذف المحصنات من الكبائر. لأنّ اللّه عزّ وجلّ يقول: لعنوا في الدنيا و الآخرة و لهم عذاب عظيم (علل الشرائع ج 2 ص 225 الباب 231). (راجع: الكافي ج 2 ص 27 وص 280 و ص 281 و ص 285 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 368 و إرشاد القلوب ج 1 ص 336 و عيون الأخبار ج 1 ص 285 الباب 28 و علل الشرايع ج 2 الباب 131 ص 107).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من رمى محصناً أو محصنة أحبط اللّه عمله... (عقاب الأعمال ص 335 و اعلام الدين ص 415).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قذف محصنة يحبط عمل سنة (عوالي اللئالي ج 3 ص 561).
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قذف محصنة يحبط عبادة مأة سنة (عوالي اللئالي ج 3 ص 461).
6- - إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله قال: اجتنبوا السبع الموبقات. قيل: - يا رسول اللّه - و ما هنّ؟ قال صلى الله عليه و آله:... و قذف المحصنات الغافلات المؤمنات (الخصال ص 364).

234 - جعفى مى گويد: مردى با امام صادق عليه السلام بسيار دوست و رفيق بود. به گونه اى كه هميشه همراه آن حضرت عليه السلام راه مى رفت.

روزى آن مرد - به همراه غلام خود - امام صادق عليه السلام را در بازار كفّاشها همراهى مى كرد.

و آن غلام پشت سر آن مرد راه مى رفت.

پس از آنكه مدتى راه رفتند. آن مرد متوجّه شد كه غلام او پشت سرش راه نمى رود.

و به جائى رفته است.

و هنگامى كه آن غلام به نزد آن مرد بازگشت. او با تندى به غلام گفت:

- اى فرزند مادر بدكاره - كجا رفته بودى؟

هنگامى كه آن مرد اين جمله را بر زبان جارى كرده و با غلام خود اين گونه سخن گفت. امام صادق عليه السلام بسيار ناراحت شدند.

و از فرط ناراحتى با دست مبارك بر پيشانى خود زدند.

سپس آن حضرت عليه السلام با لحن سرزنش آميزى به آن مرد فرمود: به مادر اين غلام تهمت مى زنى و به او نسبت ناروا مى دهى؟

من تا امروز فكر مى كردم كه تو انسان باتقوا و پرهيزگارى هستى.

امّا امروز - با اين كار - فهميدم كه تو اهل تقوا و پرهيزگارى نيستى.

آن مرد براى توجيه اين عمل ناپسند خود به امام صادق عليه السلام گفت:

مادر اين غلام مسلمان نيست.

در اين هنگام امام صادق عليه السلام به تندى به آن مرد فرمود: از من دور شو.

مگر نمى دانى كه براى هر قوم و جماعتى ازدواج و پيمان زناشوئى وجود دارد - كه با انجام دادن آن - خود را از زنا و عمل نامشروع منزّه و پاك مى گردانند؟!

ص:146

راوى مى گويد: پس از اين ماجرا امام صادق عليه السلام - تا آخر عمر - همراه با آن مرد راه نرفتند(1).

ص:147


1- - عن عمرو بن نعمان الجعفي قال: كان لأبي عبد اللّه عليه السلام صديق - لا يكاد يفارقه إذا ذهب مكاناً -. فبينما هو يمشي معه في الحذائين و معه غلام له سندي يمشي خلفهما. إذاً التفت الرجل - يريد غلامه - ثلاث مرّات. فلم يره. فلمّا نظر في الرابعة قال: - يا ابن الفاعلة - أين كنت؟ قال: فرفع أبو عبد اللّه عليه السلام يده. ف صكّ بها جبهة نفسه. ثمّ قال عليه السلام: - سبحان اللّه - تقذف أُمّه؟! قد كنت أرى أنّ لك ورعاً. فإذاً ليس لك ورع. فقال: - جعلت فداك - إنّ امّه سندية مشركة. فقال عليه السلام: أمّا علمت أنّ لكلّ امّة نكاحاً (1). تنحّ عنّي. قال: فما رأيته يمشي معه. حتّى فرّق الموت بينهما (الكافي ج 2 ص 324). (راجع: تنبيه الخواطر ج 2 ص 206). (1) و في رواية اخرى: إنّ لكلّ امّة نكاحاً. يحتجزون به من الزنا.

235 - در زمان كودكى حضرت دانيال عليه السلام پادشاهى از پادشاهان بنى اسرائيل حكمرانى مى كرد.

آن پادشاه دو قاضى داشت كه مرد نيكوكارى با آن دو قاضى دوست و رفيق بود.

و اين مرد نيكوكار داراى همسرى زيبا و با ايمان بود.

روزى آن پادشاه به آن دو قاضى گفت: شخصى را براى انجام مأموريتى به من معرفى كنيد.

آن دو قاضى. آن مرد نيكوكار را كه دوست آنها بود به پادشاه معرفى كردند.

سپس آن مرد نيكوكار براى انجام مأموريتى كه از طرف پادشاه به او محوّل شده بود به سفر رفت.

آن مرد قبل از سفر به نزد آن دو قاضى آمده و به آنها گفت: هنگامى كه در مسافرت هستم از همسرم مواظبت كرده و مايحتاج زندگى او را تأمين نمائيد.

در مدتى كه آن مرد در مسافرت بود اين دو قاضى به نزد همسر اين مرد آمده و پيشنهاد گناه و معصيت را به او دادند.

و از آن زن پاكدامن خواستند تا به خواسته نامشروع آنها تن دهد.

اما آن زن از اجابت نمودن خواستۀ نامشروع آنها امتناع ورزيده و دست رد بر سينۀ آنها زد.

آن دو قاضى به آن زن پاكدامن گفتند: چنانچه خواستۀ ما را اجابت نكنى به نزد پادشاه رفته و شهادت مى دهيم كه تو مرتكب عمل شنيع زنا شده اى.

آن زن پاكدامن در جواب به آنها گفت: هر كارى كه مى خواهيد بكنيد. من دامن خود را به گناه آلوده نمى كنم.

آن دو قاضى پس از آنكه از دست يافتن به خواستۀ نامشروع خود مأيوس شدند به

ص:148

نزد پادشاه رفته و در نزد - او به دروغ - گواهى دادند كه اين زن مرتكب زنا شده است.

و مجازات آن زن را از پادشاه درخواست نمودند.

آن پادشاه چون از پاكدامن بودن آن زن خبر داشت از اين امر بسيار شگفت زده شد.

و از اين امر بسيار غمگين و اندوهناك گشت.

اما چون آن دو قاضى به انجام اين امر شهادت و گواهى داده بودند كارى از دست پادشاه برنمى آمد.

اما به آن دو قاضى گفت: شهادت و گواهى شما را قبول مى كنم امّا از شما مى خواهم تا سه روز به آن زن مهلت دهيد. سپس او را مجازات نمائيد.

آنگاه پادشاه به شخصى دستور داد تا در شهر ندا دهد: - اى مردم - زنى كه عبادت مى كرد و ادعاى پاكدامنى داشت مرتكب زنا شده است.

و دو قاضى بر اين امر شهادت و گواهى داده اند و خواستار مجازات او گشته اند.

و براى مشاهدۀ اجراى مجازات او در فلان وقت حاضر شويد.

مردم از شنيدن اين خبر متعجّب و مبهوت شدند.

زيرا آن زن را به عفاف و پاكدامنى مى شناختند.

و به همين جهت در ميان مردم شهر ولوله افتاد.

آن پادشاه از وزير خود درخواست چاره نمود.

اما وزير براى رفع اين مشكل چاره اى نيافت.

سه روز سپرى شد و روز اجراى مجازات فرا رسيد.

در اين روز آن وزير در شهر گشت مى زد كه گذارش به چند بچه افتاد كه با هم بازى مى كردند و حضرت دانيال عليه السلام در ميان آن بچه ها بود.

در اين هنگام حضرت دانيال عليه السلام به آن بچه ها گفت: - اى بچه ها - بيائيد تا بازى

ص:149

جديدى را شروع كنيم. و در اين بازى من نقش پادشاه را بازى خواهم كرد.

و فلان كودك ديگر نقش آن زن پاكدامن را بازى خواهد كرد.

و دو كودك ديگر نقش آن دو قاضى را بازى خواهند نمود.

در اين هنگام آن وزير در آن محل ايستاد تا شاهد بازى اين كودكان باشد.

حضرت دانيال عليه السلام در بازى خود - به عنوان پادشاه - آن دو قاضى را از هم دور كرده و از هر كدام جداگانه بازجوئى نمود.

و از هر يك از آنها خواست تا جزئيات ماجرا را براى او بگويد.

و از هر يك از آنها سؤال كرد كه اين عمل در چه روز و در چه ساعتى و در كجا و با چه شخصى انجام گرفته است؟

جواب هر يك از دو قاضى با هم متفاوت و مختلف بود.

در اين هنگام حضرت دانيال عليه السلام نداى اللّه اكبر سر داده. سپس به آن كودكان گفت:

اين دو قاضى دروغ گفته اند و شهادت ناروا داده اند. و به آن زن پاكدامن تهمت زده و افترا بسته اند. زيرا جواب هر يك از آنها مخالف جواب ديگرى بود.

اينك لازم است كه اين دو قاضى را بخاطر گواهى دروغى كه داده اند و افترا و تهمتى كه به آن زن پاكدامن زده اند مورد مجازات قرار داده و آنها را به قتل برسانيم.

پس از پايان اين بازى كودكانه وزير كه شاهد آن بود بى درنگ به نزد پادشاه رفته و از او خواست تا آن دو قاضى را احضار نموده و آنها را از هم دور ساخته و از هر يك جداگانه بازجوئى كنند. و پس از انجام اين امر. آن دو قاضى جوابهاى مختلف و دوگانه دادند. و بدين ترتيب در نزد پادشاه معلوم گشت كه گواهى و شهادت آنها عليه آن زن پاكدامن دروغ بوده است. و بدينوسيله پاكدامن بودن آن زن براى مردم و پادشاه آشكار گشت.

ص:150

سپس آن پادشاه دستور داد تا آن دو قاضى را به دار مجازات آويخته و آنها را به قتل برسانند. (1)

ص:151


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ دانيال كان يتيماً لا امّ له و لا أب. وإن امرأة من بني إسرائيل عجوزاً كبيرة ضمّته. فربّته. وأنّ ملكاً - من ملكوك بني إسرائيل - كان له قاضيان. و كان لهما صديق. و كان رجلاً صالحاً. - و كانت له امرأة بهيّة جميلة -. و كان يأتي الملك. فيحدّثه. واحتاج الملك إلى رجل يبعثه في بعض اموره. فقال للقاضيين: اختارا رجلاً. أرسله في بعض اموري. فقالا: فلان. فوجّهه الملك. فقال الرجل للقاضيين: اوصيكما بإمرأتي خيراً. فقالا: نعم. فخرج الرجل. فكان القاضيان يأتيان باب الصديق. فعشقا امرأته. فراوداها عن نفسها. فأبت. فقالا لها: - و اللّه - لئن لم تفعلي. ل نشهدنّ عليك - عند الملك - بالزنى. ثمّ ل نرجمنّك. فقالت: إفعلا ما أحببتما. فأتيا الملك. فأخبراه. و شهدا عنده أنّها بغت. فدخل الملك - من ذلك - أمر عظيم. و اشتدّ بها غمّه. و كان بها معجباً. فقال لهما: إنّ قولكما مقبول. و لكن ارجموها - بعد ثلاثة أيّام -. و نادى - في البلد الّذي هو فيه -: احضروا قتل فلانة العابدة. فإنّها قد بغت. فإنّ القاضيين قد شهدا - عليها - بذلك - فأكثر الناس في ذلك -. و قال الملك لوزيره: ما عندك - في هذا - من حيلة؟ فقال: ما عندي - في ذلك - من شيء. فخرج الوزير يوم الثالث - و هو آخر أيّامها - فإذا هو ب غلمان عُراة. يلعبون. و فيهم دانيال - و هو لا يعرفه -. فقال دانيال: - يا معشر الصبيان - تعالوا حتّى أكون - أنا - الملك. و تكون أنت - يا فلان - العابدة. و يكون - فلان و فلان - القاضيين الشاهدين عليها. ثمّ جمع تراباً. و جعل سيفاً من قصب. و قال للصبيان: خذوا بيد هذا. ف نحّوه إلى مكان كذا و كذا. -

ص:152

كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت

236 - امام صادق عليه السلام فرمود: نسبت دادن زنان پاكدامن به ارتكاب عمل ناشايست زنا از گناهان كبيره محسوب مى گردد. زيرا خداوند در بارۀ كسانى كه به زنان پاكدامن نسبت ناروا مى دهند فرموده است: در دنيا و آخرت مورد لعن قرار گرفته. و عذابى بزرگ براى آنها خواهد بود(1).

237 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه نسبت ناروائى را به مرد مؤمن و يا زن مؤمنى بدهد. و سخنى در بارۀ آنها بگويد كه در مورد آنها روا نيست.

خداى متعال در روز قيامت چنين شخصى را بر تپه اى از آتش قرار خواهد داد(2).

238 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه زن پاكدامن و يا مرد پاكدامنى را به ارتكاب عمل ناشايست زنا نسبت دهد. خداى متعال اعمال نيك او را از بين برده و نابود خواهد ساخت. و در روز قيامت هفتاد هزار فرشته به او تازيانه خواهند زد.

و مارها و عقربها گوشت بدن او را جويده. سپس او روانۀ آتش جهنّم خواهد شد(3).

ص:153


1- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 145 مراجعه فرمائيد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من بهت مؤمناً أو مؤمنة أو قال فيه ما ليس فيه. أقامه اللّه يوم القيامة على تلّ من نار حتّى يخرج ممّا قال فيه (جامع الأخبار ص 419 الفصل 112 و روضة الواعظين ج 2 ص 467 و عيون الأخبار ج 2 ص 37 الباب 31).
3- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): من رمى محصناً أو محصنة أحبط اللّه عمله. و جلّده - يوم القيامة - سبعون ألف ملك - من بين يديه و من خلفه -. و تنهش لحمه حيّات و عقارب. ثمّ يؤمر به إلى النار (عقاب الأعمال ص 335 و اعلام الدين ص 415). عن ابن أبي يعفور عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: من بهت (1) مؤمناً أو مؤمنة - بما ليس فيهما -. حبسه (2) اللّه يوم القيامة في طينة خبال حتّى يخرج ممّا قال. قلت: و ما طينة خبال؟ قال عليه السلام: صديد يخرج من فروج المومسات (عقاب الأعمال ص 286 و معاني الأخبار ص 164). يعني: الزواني (معاني الأخبار ص 164). (1) في معاني الأخبار: باهت. (2) في عقاب الأعمال: بعثه.

بازى كردن با بيضه

مردى كه با بيضۀ خود بازى مى كند

239 - در حديث آمده است: چند چيز موجب غم و اندوه مى گردد.

از جملۀ آن امور: بازى كردن با بيضه مى باشد(1).

ص:154


1- - روي في بعض الكتب عن الأئمّة عليهم السلام أنّهم قالوا: إنّ أحد عشر شيئاً تورث الغمّ: ... و اللعب بالخصية... (بحار الأنوار ج 73 ص 321).

بازى كردن با ريش

مردى كه با ريش خود زياد بازى مى كند

240 - امام صادق عليه السلام به مردى فرمود: با ريش خود زياد بازى نكن.

زيرا اين كار. چهره و صورت تو را زشت مى كند(1).

241 - مردى به امام مجتبى عليه السلام گفت: نشانۀ جهل و ناتوانى چيست؟

امام مجتبى عليه السلام فرمود: بازى كردن با ريش.

و پرت كردن آب دهان در هنگام سخن گفتن با ديگرى(2).

ص:155


1- - عن صفوان الجمّال قال: قال أبو عبداللّه عليه السلام: لا تكثر وضع يدك - في لحيتك -. فإنّ ذلك يشين الوجه (علل الشرائع ج 2 ص 329 الباب 351 الحديث 1). و ذكر هذا الحديث في بحار الأنوار ج 73 ص 109 تحت عنوان: باب اللعب باللحية.
2- - قيل للإمام المجتبى عليه السلام: ما العيّ؟ قال عليه السلام: العبث باللحية. و كثرة التنحنح عند المنطق (تحف العقول ص 226). قيل للإمام المجتبى عليه السلام: ما العيّ؟ قال عليه السلام: العبث باللحية. و كثرة البزق (1) عند المخاطبة (كشف الغمّة ج 2 ص 389 تحقيق ونشر المجمع العالمي لأهل البيت عليهم السلام تحت إشراف سماحة العلّامة حجّة الإسلام والمسلمين الحاج الشيخ محمّد حسن الأختري - دامت بركاته -). 1) في نسخة: النزق. و في نسخة: البصق (نقلاً عن هامش المصدر).

بازى كردن با ريش در اثناء نماز

مردى كه - در اثناء نماز - با ريش خود بازى مى كند

242 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى را ديدند كه در اثناء نماز با ريش خود بازى مى كرد.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر قلب اين مرد خشوع داشت. اندام و جوارح او نيز خشوع پيدا مى كرد(1).

243 - مردى به امام صادق عليه السلام گفت: چه چيزهائى از ارزش نماز مى كاهد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: بازى كردن مرد با ريش خود. از جملۀ آن چيزها مى باشد(2).

ص:156


1- - إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله رأى رجلاً يعبث - في صلاته - بلحيته. فقال صلى الله عليه و آله: لو خشع قلبه. لخشعت جوارحه (إرشاد القلوب ج 1 ص 226 الباب 33). إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله أبصر رجلاً يعبث بلحيته في صلاته. فقال صلى الله عليه و آله: إنّه لو خشع قلبه. لخشعت جوارحه (الجعفريّات ص 64 كتاب الصلاة). إنّ النبيّ صلى الله عليه و آله رأى رجلاً يعبث بلحيته في صلاته. فقال صلى الله عليه و آله: أما إنّه لو خشع قلبه. لخشعت جوارحه (مجمع البيان ج 7 ص 157). نظر رسول اللّه صلى الله عليه و آله إلى رجل يصلّي و هو يعبث بلحيته. فقال صلى الله عليه و آله: أما إنّه لو خشع قلبه. لخشعت جوارحه (دعائم الإسلام ج 1 ص 174 و عوالي اللئالي ج 2 ص 23). إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله رأى رجلاً يعبث بلحيته في صلاته. فقال صلى الله عليه و آله: لو خشع قلب هذا. لخشعت جوارحه (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 11 ص 195).
2- - عن مسلمة (1) بن عطاء قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: أي شيء يقطع الصلاة؟ قال عليه السلام: عبث الرجل بلحيته (تهذيب الأحكام ج 2 ص 408 الباب 17). (قال الشيخ الطوسي - عليه الرحمة -): هذا الخبر محمول على التغليظ. لأنّا قد بيّنا أنّ العبث باللحية ممّا ينقص الصلاة. لا ممّا ينقضها (تهذيب الأحكام ج 2 ص 408). 1) في وسائل الشيعة ج 7 ص 262 الباب 2: سلمة.

244 - امام باقر عليه السلام به زراره فرمود: هنگامى كه به نماز ايستادى و مشغول آن شدى بر تو لازم است كه توجّه خود را به نماز معطوف دارى.

و در اثناء نماز با دست و سر و ريش خود بازى نكن.

زيرا اين امور موجب نقصان در كمال نماز است.

و از نماز تو به مقدارى كه - در آن - حضور قلب داشته اى قبول مى گردد(1).

ص:157


1- - عن زرارة قال: قال أبو جعفر عليه السلام: إذا قمت - في الصلاة - فعليك بالإقبال على صلاتك فإنّما يحسب لك منها ما أقبلت عليه. و لا تعبث - فيها - بيدك. و لا برأسك. و لا بلحيتك. ولا تحدّث نفسك و لا تتثائب. و لا تتمطّ. و لا تكفّر - فإنّما يفعل ذلك المجوس -. و لا تلثم. ولا تحتفز. و لا تفرّج - كما يتفرّج البعير -. و لا تقع على قدميك. و لا تفترش ذراعيك. و لا تفرقع أصابعك. فإنّ ذلك - كلّه - نقصان من الصلاة... (الكافي ج 3 ص 299). عن زرارة عن أبي جعفر عليه السلام قال: عليك بالإقبال على صلاتك. فإنّما يحسب لك منها ما أقبلت عليه منها بقلبك. و لا تعبث - فيها - بيدك. و لا برأسك. و لا بلحيتك. ولا تحدّث نفسك و لا تتثائب. و لا تتمطّ. و لا تكفّر - فإنّما يفعل ذلك المجوس -. و لا تقولنّ - إذا فرغت من قرائتك -: آمين. فإن شئت قلت: الحمد للّه ربّ العالمين. و قال عليه السلام: و لا تلثم. و لا تحتفز. و لا تقع على قدميك. و لا تفترش ذراعيك. و لا تفرقع أصابعك. فإنّ ذلك - كلّه - نقصان في الصلاة... و قال عليه السلام: و لا تقم - إلى الصلاة - متكاسلاً و لا متناعساً و لا متثاقلاً... (علل الشرائع ج 2 ص 63 الباب 74). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه كره لكم - أيّتها الاُمّة - أربعاً و عشرين خصلة و نهاكم عنها: كره لكم العبث في الصلاة (الكافي ج 3 ص 300). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه عزّ وجلّ كره لكم ستّاً: العبث في الصلاة. و المنّ في الصدقة. و الرفث في الصيام. و الضحك عند القبور. و إدخال العيون - في الدور - بغير إذن. و الجلوس في المساجد - و أنتم جُنُب - (دعائم الإسلام ج 1 ص 174). يقول ناجي الجزائري: والعبث باللحية - أثناء الصلاة - يعدّ من مظاهر العبث في الصلاة.

245 - امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه به نماز ايستادى و مشغول آن شدى.

با ريش و سر خود بازى نكن(1).

246 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: سزاوار نيست كه در اثناء نماز مردى با ريش خود بازى كند و كارى كه او را از توجّه به نماز باز مى دارد انجام دهد(2).

247 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردان را نهى فرمود از اينكه در اثناء نماز با ريش خود بازى كنند.

پس از نهى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى در هنگام نماز با ريش خود بازى كرد.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را مورد نفرين قرار داد.

و در اثر اين نفرين. آن مقدار از موهاى ريشى كه با آنها بازى كرده بود ريخت(3).

ص:158


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا قمت في الصلاة فلا تعبث بلحيتك و لا برأسك... (الكافي ج 3 ص 301).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا يعبث الرجل - في صلاته - بلحيته. و لا بما يشغله عن صلاته (الخصال ص 620). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا يعبث أحدكم بلحيته في الصلاة. و لا بما يشغله عنها (تحف العقول ص 110). قال الإمام الصادق عليه السلام: صلّ صلاة مودّع كأنّك لا تصلّي - بعدها - أبداً. و لا تعبث بلحيتك. و لا برأسك. و لا بيديك. و لا تفرقع أصابعك... (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 198 باب: وصف الصلاة). قال الإمام الرضا عليه السلام: إذا أردت أن تقوم إلى الصلاة. و لا تعبث بلحيتك و لا بشيء من جوارحك و لا تفرقع أصابعك و لا تحك بدنك. و لا تولع بأنفك و لا بثوبك... (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 99 الباب 7).
3- - نهى النبيّ صلى الله عليه و آله أن ينقر الرجل لحيته في الصلاة. فرأى صلى الله عليه و آله رجلاً ينقر شعره. فقال صلى الله عليه و آله: فتح اللّه شعرك. ف صلع - مكانه - (المناقب ج 1 ص 115).

بد اخلاقى

مردى كه بد اخلاق مى باشد

(1)

248 - حسين بن بشّار در مورد خواستگارى كه براى دخترش آمده بود به امام رضا عليه السلام نامه اى ارسال داشته و از ايشان مشورت خواست.

او در نامۀ خود چنين نوشت: فاميلى دارم كه از دختر من خواستگارى نموده است.

امّا اخلاق او بد است؟

در اين مورد چه مى فرمائيد؟

امام رضا عليه السلام در جواب فرمود: اگر آن شخص بد اخلاق است. به او همسر ندهيد(2).

ص:159


1- - بداخلاقى. اختصاص به مردان ندارد. و چه بسا زنانى نيز كه اينگونه باشند. در اين فصل به پاره اى از موارد بداخلاقى كه مربوط به مردان مى باشد اشاره مى كنيم. و براى اطلاع از ساير مطالب و موارد مربوط به اين امر به كتابهائى كه دربارۀ اين موضوع مى باشد مراجعه فرمائيد.
2- - عن الحسين بن بشّار الواسطي قال: كتبت إلى أبي الحسن الرضا عليه السلام: إنّ لي قرابة قد خطب إليّ - و في خلقه شيء -؟ فقال عليه السلام: لا تزوّجه. إن كان سيّء الخُلق (الكافي ج 5 ص 563). عن الحسين بن بشّار الواسطي قال: كتبت إلى أبي الحسن الرضا عليه السلام: إنّ لي قرابة قد خطب إليّ ابنتي - و في خلقه سوء -؟ فقال عليه السلام: لا تزوّجه. إن كان سيّء الخُلق (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 259). عن الحسين بن بشّار قال: كتبت إلى أبي الحسن عليه السلام: إنّ لي ذا قرابة قد خطب إليّ -. - و في خلقه سوء -؟ فقال عليه السلام: لا تزوّجه. إن كان سيّء الخُلق (مكارم الأخلاق ج 1 ص 443).

249 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه قصد رفتن به سفر حج داشتند فرمود: شخصى كه بداخلاق مى باشد - و با همسايگان خود بدرفتارى مى كند - همسفر ما نگردد(1).

250 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خوش اخلاقى نمود و نشانى از رحمت الهى بشمار مى آيد.

و شخصى كه خوش اخلاق مى باشد. فرشته اى او را به طرف انجام كار خير رهنمون مى سازد.

و انجام دادن كار خير. او را به سوى بهشت مى كشاند.

و بد اخلاقى نشان و نمودى از عذاب بشمار مى آيد.

و شخصى كه بداخلاق مى باشد. شيطانى او را به انجام عمل شرّ رهنمون مى سازد.

و انجام عمل شرّ او را به سوى آتش مى كشاند(2).

251 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: به خدا سوگند كه خداوند متعال شخص مؤمن را - بعد از ايمان داشتن - عذاب نمى كند مگر بخاطر بدگمانى و بداخلاقى او(3).

ص:160


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في سفر خرج فيه حاجّاً: من كان سييء الخُلق و الجوار. فلا يصحبنا (مكارم الأخلاق ج 1 ص 536).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حُسن الخُلق. زمام من رحمة اللّه - في أنف صاحبه -. و الزمام بيد الملك. و الملك يجرّه إلى الخير. و الخير يجرّه إلى الجنّة. و سوء الخُلق. زمام من عذاب اللّه - في أنف صاحبه -. و الزمام بيد الشيطان. و الشيطان يجرّه إلى الشرّ. و الشرّ يجرّه إلى النار (جامع الأخبار ص 290).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: - واللّه - لا يعذّب اللّه سبحانه مؤمناً - بعد الإيمان - إلّابسوء ظنّه و سوء خُلقه (غرر الحكم).

252 - از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال شد: غمگين ترين مردم چه اشخاصى هستند؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بد اخلاق ترين آنها(1).

253 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بد اخلاقى باعث نحوست در زندگى مى گردد(2).

254 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: شخصى كه بد اخلاق مى باشد. نفس خود را در عذاب و شكنجه قرار داده است(3).

255 - امام صادق عليه السلام فرمود: خوش اخلاقى موجب گشايش و راحتى مى گردد.

و بد اخلاقى باعث نحوست و ناخوشايندى مى باشد(4).

256 - مردى به نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده و به ايشان گفت: فلان شخص از دنيا رفت.

و براى او قبرى را حفر نموديم. امّا - در هنگام دفن - زمين از قبول او امتناع ورزيد؟!.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: او مردى بد اخلاق بود(5).

257 - در حديثى كه پيرامون موجودات مسخ شده و علّت مسخ شدن آنها مى باشد آمده است: مردى كه بداخلاق بود. مسخ شده و به صورت خار پشت درآمد(6).

ص:161


1- - سئل أميرالمؤمنين عليه السلام: من أدوم الناس غمّاً؟ قال عليه السلام: أسوؤهم خُلقاً (جامع الأخبار ص 290).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: سوء الخُلق. نكد العيش. و عذاب النفس (غرر الحكم).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من ساء خُلقه. عذّب نفسه (غرر الحكم).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ الخُلق الحسن يسر. و إنّ الخُلق السييء. نكد (الزهد ص 70).
5- - عن أبي عبداللّه عليه السلام: قال: أتى النبيّ صلى الله عليه و آله رجل. فقال: إنّ فلاناً مات. فحفرنا له. فإمتنعت الأرض؟! فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّه كان سيء الخُلق (الزهد ص 74 الباب 3 للحسين بن سعيد الأهوازي رحمه الله).
6- - (قال الإمام الصادق عليه السلام في حديث حول المسوخ و علّة مسخها):... أمّا القنفذ. فكان رجلاً سييء الخُلق. فمسخه اللّه عزّ وجلّ قنفذاً (الخصال ص 493 و علل الشرائع ج 2 ص 235).

بد بو بودن

مردى كه بد بو مى باشد

(1)

258 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بدرستيكه خداوند متعال دشمن دارد مردى را كه قاذوره مى باشد.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: قاذوره كيست؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: قاذوره شخصى مى باشد كه اگر فردى با او همنشين شود.

از وى متنفّر مى گردد(2).

259 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بد بنده اى است شخصى كه كثيف و چرك و بد بو مى باشد(3).

ص:162


1- - بدبو بودن. موجب اشمئزاز نزديكان و تنفّر اطرافيان مى گردد. و اين امر اختصاصى به مردان ندارد. زيرا چه بسا زنانى نيز كه ممكن است اين گونه باشند. امّا چون - غالباً - زنان بيشتر از مردان به بهداشت و پاكيزگى و نظافت شخصى مى پردازند. لذا بخشى از مطالب مربوط به اين موضوع را در اين كتاب ذكر مى نمائيم تا مردانى كه بدبو مى باشند. و به پاكيزگى و نظافت شخصى نمى پردازند - و نسبت به اين امر سهل انگارى مى نمايند - بدانند كه در شمار نفرين شدگان قرار دارند. و لازم به يادآورى است كه سبب تنفّر داشتن - از يك شخص - منحصر به بد بو بودن او نيست. بلكه ممكن است عوامل و اسباب ديگرى نيز - مانند: داشتن وضعيت ناهنجار و حركات ناجور و وضع غير مرتّب يا غير متعارف - باعث تنفّر ديگران و دورى گزيدن آنها از شخص گردد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه عزّ وجلّ يبغض الرجل القاذورة. فقيل له: و ما القاذورة - يا رسول اللّه -؟ قال صلى الله عليه و آله: الّذي يتأنّف به جليسه (كنز الفوائد ج 2 ص 185 و بحار الأنوار ج 77 ص 106).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بئس العبد. القاذورة (الكافي ج 6 ص 439 و الجعفريّات ص 259 ودعائم الإسلام ج 1 ص 123).

260 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خود را - بوسيلۀ آب - از بوهاى ناخوشايند پاكيزه نمائيد.

زيرا خداوند متعال. دشمن دارد بندگانى را كه كثيف و چرك و بد بو مى باشند(1).

261 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خود را - بوسيلۀ آب - از بوى بدى كه موجب آزار ديگران است پاكيزه سازيد. و به نظافت شخصى خود بپردازيد. زيرا بدرستيكه خداوند عزّ وجلّ دشمن مى دارد بنده اى را كه هم نشين او از وى تنفّر دارد(2).

262 - مردم از بوى بد كسانى كه با شتر و حيوانات سر وكار داشتند اذيت شدند و از اين امر به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند.

آنگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به شترداران دستور داد تا در روز جمعه شستشو و غسل كنند(3).

ص:163


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تنظّفوا بالماء من الرائحة المنتنة. فإنّ اللّه تعالى يبغض - من عباده - القاذورة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 99). قال الإمام الرضا عليه السلام: إنّ اللّه تبارك و تعالى يحبّ الجمال و التجمّل. و يبغض البؤس و التباؤس. و إنّ اللّه عزّ وجلّ يبغض - من الرجال - القاذورة (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 354).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تنظّفوا بالماء من النتن الريح الّذي يتأذّى به. و تعهدوا أنفسكم. فإنّ اللّه عزّ و جلّ يبغض من عباده القاذورة الّذي يتأنّف به من جلس إليه (الخصال ص 620) *. قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تنظّفوا بالماء من الريح المتنته. و تعهدوا أنفسكم. فإنّ اللّه عزّ و جلّ يبغض من عباده القاذورة الّذي يتأفّف به من جلس إليه (تحف العقول ص 110).
3- - في رواية بعضهم عليهم السلام: إنّه كان الناس يتأذّون من روائح من يسقي بالنواضح (1). فأمر النبيّ صلى الله عليه و آله بالغسل في يوم الجمعة (المناقب ج 4 ص 385). (1) النواضح: الإبل الّتي يسقى عليها من الآبار.

263 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پس از آنكه سه روز نزول وحى بر من متوقّف شده بود جبرئيل بر من نازل گشت.

به جبرئيل گفتم: - اى حبيب من - علّت تأخير تو چه بوده است؟

جبرئيل گفت: - اى محمّد - چگونه ملائكه نازل شوند در حالى كه مردم مسواك نمى زنند(1).

و خود را در هنگام قضاى حاجت - بوسيلۀ آب - نمى شويند(2).

و آلودگى را از لابلاى انگشتان خود برطرف نمى سازند!(3). (4)

ص:164


1- - يعنى لازم است كه مردم به نظافت دهان و دندان خود بپردازند.
2- - يعنى لازم است كه مردم در هنگام رفتن به توالت بوسيلۀ طهارت و شستشو كردن - با آب - خود را پاكيزه نمايند.
3- يعنى لازم است كه آلودگيهاى لابلاى انگشتان خود را با آب شسته و برطرف نمايند. زيرا وجود اين آلودگى در لابلاى انگشتان - بويژه در انگشتان پا - بوى مشمئز كننده اى را بوجود مى آورد.
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أتاني جبرئيل - و قد انقطع عنّي الوحي ثلاثة أيّام -. فقلت: ما أبطأ بك - يا حبيبي - جبرئيل؟ فقال: - يا محمّد - كيف تنزل عليكم الملائكة و أنتم لا تستاكون؟ و لا تستنجون بالماء؟ و لا تغسلون براجمكم (1) (دعائم الإسلام ج 1 ص 119). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أتاني جبرئيل صلى الله عليه و آله فقال: - يا محمّد - كيف ننزل عليكم؟ و أنتم لا تستاكون؟ و لا تستنجون بالماء؟ و لا تغسلون (2) براجمكم (الجعفريّات ص 27 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 192). (1) البراجم: مفاصل الأصابع. (2) في النوادر هكذا: و لا تغتسلون.

264 - امام صادق عليه السلام فرمود: مدّت زمانى وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله متوقّف گشت.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: چرا بر شما وحى نازل نمى شود؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چگونه وحى بر من نازل گردد. در حالى كه شما ناخنهاى خود را نمى گيريد!؟

و بوهاى بد را از خود دور نمى سازيد(1).(2)

ص:165


1- از اين حديث شريف استفاده مى شود: با اينكه بهداشت و پاكيزگى و نظافت در وجود شريف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حدّ اعلاى آن وجود داشت. امّا آلودگى محيط و شهر و مردمى كه در اطراف پيامبر صلى الله عليه و آله زندگى مى كردند. موجب گشت تا در نزول وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله وقفه اى ايجاد گردد. تا بدينوسيله آن مردم متنبّه گشته و بدانند كه آلودگى و رسيدگى نكردن به نظافت شخصى چه پيامدهاى شوم و ناگوارى را در پى دارد. و بدين ترتيب به اهميت بهداشت و پاكيزگى و نظافت پى برده و آگاه گشته و به انجام آن بپردازند.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: احتبس الوحي عن النبيّ صلى الله عليه و آله. فقيل له: احتبس الوحي عنك - يا رسول اللّه - قال صلى الله عليه و آله: و كيف لا يحتبس؟ و أنتم لا تقلّمون أظفاركم. و لا تنقّون رائحتكم (1) (مكارم الأخلاق ج 1 ص 154). قال الإمام الباقر عليه السلام: احتبس الوحي على النبيّ صلى الله عليه و آله. فقيل: احتبس عنك الوحي - يا رسول اللّه - فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: و كيف لا يحتبس عنّي الوحي؟ و أنتم لا تقلمون أظفاركم. و لا تنفون روائحكم (بحار الأنوار ج 73 ص 119). (1) أي: لا تزيلون الرائحة الكريهة عن أبدانكم.

بد بو بودن دهان

مردى كه دهان او بد بو مى باشد

(1)

265 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پس از آنكه سه روز نزول وحى بر من متوقّف شده بود جبرئيل بر من نازل شد.

به جبرئيل گفتم: - اى حبيب من - علّت تأخير تو چه بوده است؟

جبرئيل گفت: - اى محمّد - چگونه ملائكه نازل شوند در حالى كه مردم مسواك نمى زنند.

و خود را در هنگام قضاى حاجت با آب نمى شويند.

و آلودگى را از لابلاى انگشتان خود برطرف نمى سازند(2).

ص:166


1- - وجود بوى بد - در دهان يك شخص - موجب اشمئزاز نزديكان وى و تنفّر اطرافيان از او مى گردد. و اين امر - چه بسا - مشكلاتى را براى دوستان و همنشينان و خانواده ها بوجود آورده و باعث ايجاد كدورت بين دوستان و دورى و جدائى آنها از همديگر مى شود. و اهميت اين امر به حدّى است كه ممكن است بين زن و شوهر نيز اختلاف ايجاد كرده و باعث طلاق و جدائى زوجين از همديگر گردد. لذا شرع مطهّر اسلام براى نظافت دهان و دندان و استفاده نمودن از مسواك و خلال و مواد خوشبو كننده. اهميت ويژه اى قائل شده و نسبت به انجام اين امر تأكيد و سفارش و توصيۀ فراوانى نموده است. در اين فصل به پاره اى از احاديث شريفى كه پيرامون اين موضوع مى باشد اشاره مى نمائيم. زيرا اخبار و احاديث مربوط به اين موضوع به حدّى فراوان است كه پرداختن به همۀ آنها مستلزم تأليف كتاب مستقلّى در اين زمينه مى باشد.
2- - براى اطّلاع از متن اين حديث شريف به صفحۀ 164 و 165 مراجعه فرمائيد.

266 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردمى را كه به نظافت دهان و دندان خود نمى پرداختنند و مسواك نمى زدند - و با اين وضع به نزد ايشان مى آمدند - مورد سرزنش قرار داده و به آنها فرمود:

چرا با دندانهاى زرد و مسواك نزده بر من وارد مى شويد؟(1) 267 - و درحديث ديگرى اينچنين آمده است: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به اينگونه افراد فرمود:

چرا دندانهاى شما زرد است؟

چرا شما مسواك نمى زنيد؟ (2)

ص:167


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله مالي أراكم - تدخلون عليّ - قُلحاً (1) مرغاً؟ ما لكم لا تستاكون؟ (المحاسن ج 2 ص 381).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما لي أراكم قُلُحاً؟ ما لكم لا تستاكون؟ (الكافي ج 6 ص 496). (1) القُلُح: من تغيّرت أسنانه و ركبتها صفرة أو خضرة.

268 - امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه حضرت ابراهيم عليه السلام خانۀ كعبه را بنا نمود.

خانۀ كعبه از آلودگى دستهاى مشركين و بوى متعفّن دهان آنها به خداى عزّ وجلّ شكوه و شكايت نمود.

در اين هنگام خداى متعال خطاب به كعبه فرمود: در آخر الزمان گروهى را به سوى تو گسيل خواهم داد. كه آنان اهل نظافت و پاكيزگى مى باشند.

و با مسواك زدن - و خلال نمودن - دهان خود را تميز و پاكيزه مى كنند(1).

ص:168


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: لمّا بنى إبراهيم عليه السلام البيت - و حجّ الناس - شكت الكعبة إلى اللّه تبارك وتعالى ما تلقي من أيدي المشركين و أنفاسهم. فأوحى اللّه إليها: قرّي كعبة. فإنّي أبعث في آخر الزمان قوماً يتنظّفون ب قضبان الشجر. و يتخلّلون (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 1 ص 87). قال الإمام الباقر عليه السلام: شكت الكعبة إلى اللّه عزّ و جلّ ما تلقي - من أنفاس - من المشركين. فأوحى اللّه إليها: قرّي كعبة. فإنّي مبدلك بهم قوماً يتنظّفون ب قضبان الشجر. فلمّا بعث اللّه عزّ و جلّ محمّداً صلى الله عليه و آله أوحى إليه - مع جبرئيل عليه السلام - بالسواك و الخلال (الكافي ج 4 ص 546). هكذا في المصدر. أثبتناه كما وجدناه. قال الإمام الباقر عليه السلام: شكت الكعبة إلى اللّه ما تلقي من أنفاس المشركين. فأوحى اللّه إليها: أن قرّي - يا كعبة -. فإنّي ابدلّك بهم قوماً يتخلّلون ب قضبان الشجر. فلمّا بعث اللّه محمّداً صلى الله عليه و آله اوحى اللّه إليه - مع جبرئيل - بالسواك و الخلال (المحاسن ج 2 ص 376). روي: إنّ الكعبة شكت إلى اللّه عزّ و جلّ ما تلقي من أنفاس المشركين. فأوحى اللّه تعالى إليها: قرّي - يا كعبة -. فإنّي مبدّلك بهم قوماً يتنظّفون ب قضبان الشجر (1). فلمّا بعث اللّه عزّ و جلّ نبيّه محمّداً صلى الله عليه و آله نزل عليه الروح الأمين - جبرئيل عليه السلام - بالسواك (و الخلال) (2) (مكارم الأخلاق ج 1 ص 117 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 37). (1) في مكارم الأخلاق: الشجرة. (2) ما بين القوسين لم يذكر في من لا يحضره الفقيه.

* علل و اسباب بد بو شدن دهان(1)

علل و اسباب مادّى بد بو شدن دهان

1 - گرسنگى و خالى بودن معده

269 - امام صادق عليه السلام فرمود: براى مؤمن سزاوار است كه در هنگام خارج شدن از منزل چيزى ميل كند. زيرا اين امر. عزّت او را حفظ مى كند(2). (3)270 - امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه مى خواهى سراغ كارى روانه گردى مقدارى نان با نمك تناول نما.

زيرا اين كار. عزّت تو را حفظ مى كند.

و باعث به انجام رسيدن كار و حاجت تو مى گردد(4).

ص:169


1- - بد بو شدن دهان. علل و اسباب مادّى و معنوى متفاوت و مختلفى مى تواند داشته باشد. كه در اين فصل به پاره اى از آنها اشاره مى نمائيم.
2- يعنى بهتر است - هنگام صبح - در وقت بيرون رفتن از منزل چيزى تناول كند. و او با انجام اين كار بوى بد دهان خود را برطرف مى سازد. و همچنين از قُرقُر كردن معده - و صدائى كه در وقت خالى بودن معده بروز مى كند - جلوگيرى مى كند. و بدينوسيله عزّت و احترام خود را حفظ مى نمايد.
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ينبغي للمؤمن أن لا يخرج من بيته حتّى يطعم. فإنّه أعزّ له (المحاسن ج 2 ص 160 و ص 236).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا أردت أن تأخذ في حاجة. ف كُل كسرة بملح. فهو (1) أعزّ لك. و أقضى للحاجة (المحاسن ج 2 ص 160 و ص 236). (1) في نسخة: فإنّه.
2 - باقى ماندن غذا در لابلاى دندانها

271 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: پس از تناول نمودن غذا خلال نمائيد.

زيرا هيچ چيزى براى فرشتگان. تنفّرانگيزتر از اين نيست كه ببينند در لابلاى دندان بنده اى غذائى وجود داشته باشد(1).

272 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب خود فرمود:

خوشا به حال متخلّلين.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: تخلّل چيست؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: تميز كردن لابلاى انگشتان و زير ناخنها.

و خلال نمودن دندانها پس از خوردن غذا.

زيرا چيزى براى دو فرشته اى - كه نزد مؤمن هستند - نفرت انگيزتر از اين نيست كه ببينند - در هنگام خواندن نماز - لابلاى دندان او غذائى باقى مانده است(2).

273 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرشتگان از بوى دهان شخصى - كه پس از خوردن غذا - خلال نمى كند در اذيّت مى باشند(3).

ص:170


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا على أثر الطعام (دعائم الإسلام ج 2 ص 120) قال الإمام الكاظم عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلوا. فإنّه ليس شيء أبغض إلى الملائكة من أن يروا في أسنان العبد طعاماً (المحاسن ج 1 ص 332).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: خرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله يوماً على أصحابه. فقال: حبّذا المتخلّلون. قيل: - يا رسول اللّه - ما هذا التخلّل؟ قال صلى الله عليه و آله: التخلّل في الوضوء بين الأصابع والأظافير. و التخلّل من الطعام. فليس شيء أشدّ على ملكي المؤمن من أن يريا شيئاً من الطعام في فيه - و هو قائم يصلّي - (دعائم الإسلام ج 1 ص 123 و ج 2 ص 120). (راجع: الجعفريّات ص 30 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 202).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الملائكة تتأذّى ب ريح فم من لا يتخلّل بعد الطعام (تحف العقول ص 14).

274 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دهان خود را بوسيلۀ خلال كردن تميز و پاكيزه كنيد.

زيرا دهان شما مكان و محلّى است براى آن دو ملكى كه از شما حفاظت مى كنند و اعمال شما را مى نويسند.

مركّب آنها: آب دهان شما مى باشد.

و قلم آنها: زبان شما مى باشد.

و براى آنها هيچ چيز سخت تر (و نفرت انگيزتر) از آن نيست كه ببينند غذائى لابلاى دندانها باقى مانده است(1).

275 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال متخلّلين را مورد رحمت خود قرار مى دهد.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: متخلّلين چه كسانى هستند؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آنها كسانى هستند كه بعد از خوردن غذا خلال مى كنند.

زيرا هنگاميكه باقيماندۀ غذائى در دهان مى ماند. باعث بد بو شدن دهان مى گردد.

و اين بوى بد. فرشتگان را آزار مى دهد(2).

ص:171


1- - عن سعد بن معاذ قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نقّوا أفواهكم بالخلال. فإنّها مسكن الملكين. الحافظين. الكاتبين. و إنّ مدادهما: الريق. و قلمهما: اللسان. و ليس شيء أشدّ عليهما من فضل الطعام في الفم (مكارم الأخلاق ج 1 ص 330).
2- - عن أبي حمزة عن أبي الحسن عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رحم اللّه المتخلّلين. قيل: - يا رسول اللّه - و ما المتخلّلون؟ قال صلى الله عليه و آله: يتخلّلون من الطعام. فإنّه إذا بقي - في الفم - تغيّر. ف آذى الملك ريحه (المحاسن ج 2 ص 377).
3 - تناول خوراكيهائى كه بوى نامطبوعى دارند

(1)

276 - محمّد بن سنان مى گويد: از امام صادق عليه السلام در بارۀ خوردن پياز و تره سؤال كردم؟

آن حضرت عليه السلام فرمود: خوردن - پخته و خام - آنها باكى ندارد.

و چنانچه شخصى آنها را تناول كرد. بر او لازم است كه از رفتن به مسجد خوددارى نمايد. زيرا بخاطر بوى بدى كه دارند. همنشينان او آزرده مى گردند.(2) 277 - از امام صادق عليه السلام در بارۀ خوردن سير و پياز و تره سؤال شد؟

آن حضرت عليه السلام فرمود: خوردن آنها باكى ندارد.

امّا اگر شخصى چيزى از آنها را تناول كرد. به مسجد نرود.

زيرا با بوى بدى كه دارند. ديگران مورد آزار قرار مى گيرند(3).

ص:172


1- - از احاديث ذكر شده در اين فصل استفاده مى گردد: لازم است پس ازتناول خوراكيهائى كه بوى نامطبوعى داشته و دهان را بدبو مى كند. از حضور يافتن در جمع خوددارى نمود. و همچنين پس از استفاده نمودن و استعمال كردن - يا همراه داشتن - چيزى كه بوى بد آن باعث تنفّر ديگران و اشمئزاز آنها مى گردد. لازم است كه از حضور يافتن در جمع پرهيز كرد. زيرا وجود اين بوى بد - و نامطبوع - باعث آزار اطرافيان و اذيت آنها مى گردد.
2- - عن محمّد بن سنان قال: سألت أبا عبداللّه عليه السلام عن أكل البصل و الكرّاث؟ فقال عليه السلام: لا بأس بأكله - مطبوخاً و غير مطبوخ - و لكن إن أكل منه - ما له أذى - فلا يخرج إلى المسجد. كراهيّة أذاه على من يجالس (علل الشرائع ج 2 ص 278 الباب 295). عن ابن سنان قال: سألت أبا عبداللّه عليه السلام عن الكرّاث؟ فقال عليه السلام: لا بأس بأكله - مطبوخاً و غير مطبوخ - و لكن إن أكل منه شيئاً - له أذى - فلا يخرج إلى المسجد. كراهة أذاه من يجالس (المحاسن ج 2 ص 317).
3- - سُئل الإمام الصادق عليه السلام عن أكل الثوم و البصل و الكرّاث - نيّاً و مطبوخاً -؟ قال عليه السلام: لا بأس بذلك. و لكن من أكله نيّاً فلا يدخل المسجد. فيؤذي ب رائحته (دعائم الإسلام ج 2 ص 112).

278 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: لازم است شخصى كه خوراكيهاى بد بو - مانند سير و پياز - مى خورد. در مجالس ما حاضر نگردد.

زيرا ملائكه آزرده مى گردند از چيزى كه شخص مسلمان از آن آزرده مى شود(1). (2)279 - جابر بن عبداللّه انصارى مى گويد: پس از آنكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از خوردن تره - و آمدن در جمع - نهى فرمود. گروهى از اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تره خوردند.

و در مجلس پيامبر صلى الله عليه و آله شركت كردند.

هنگامى كه حضرت صلى الله عليه و آله بوى تره را از آنها استشمام نمود با لحن سرزنش آميزى به آنها فرمود: مگر شما را از خوردن اين سبزى نهى نكردم؟!

شخصى كه اين سبزى را مى خورد نبايد در مسجد با ما معاشرت نمايد.

زيرا فرشتگان آزرده مى شوند از چيزى كه انسانها از آن آزرده مى گردند(3).

ص:173


1- يعنى: همانگونه كه بوى بد موجب آزار و اذيت انسان مى گردد. وجود اين بوى بد و نامطبوع. فرشتگان و ملائكه را نيز مورد آزار و اذيت قرار مى دهد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل هذه البقلة المنتنة: (الثوم و البصل) (1) فلا يغشانا في مجالسنا. فإنّ (2) الملائكة تتأذّى بما يتأذّى (3) به المسلم (الدعوات للشيخ الراوندي - عليه الرحمة - ص 159 و مستدرك الوسائل ج 3 ص 378 و ج 16 ص 432).
3- - روى عن جابر بن عبداللّه الأنصاري قال: نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن أكل الكرّاث. فلم ينتهوا. ولم يجدوا من ذلك بداً. فوجد صلى الله عليه و آله ريحها. فقال صلى الله عليه و آله: ألم أنهكم عن أكل هذه البقلة الخبيثة؟ من أكلها. فلا يغشانا في مسجدنا. فإنّ الملائكة تتأذّى بما يتأذى منه الإنسان (عوالى اللئالى ج 1 ص 101). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن الكرّاث. فقال عليه السلام: إنّما نهى لأنّ الملك يجد ريحه (المحاسن ج 2 ص 318). (1) مابين القوسين لم يذكر في مستدرك الوسائل. (2) في مستدرك الوسائل: وإن. (3) في مستدرك الوسائل ج 16: لتتأذّى.

280 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چنانچه شخصى خوراكيهائى را كه بوى نامطبوعى دارند تناول كند. بر او لازم است كه در مسجد حاضر نشود(1).

281 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه سير يا پياز يا تره مى خورد بر او لازم است كه نزديك ما نگردد. و به مسجد نيز نرود(2).

ص:174


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من أكل شيئاً من المؤذيات. فلا يقربنّ المسجد (تحف العقول ص 118). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من أكل شيئاً من المؤذيات ب ريحها (1) فلا يقربنّ المسجد (الخصال ص 130 و تهذيب الأحكام ج 3 ص 281). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل هذه البقلة الخبيثة فلا يقرب مسجدنا (الكافي ج 6 ص 375 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 227 و تهذيب الأحكام ج 3 ص 112). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل هذه البقلة المنتنة فلا يقرب مسجدنا (علل الشرائع ج 2 ص 278 الباب 295).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل الثوم و البصل و الكرّاث. فلا يقربنا. و لا يقرب المسجد (مستدرك الوسائل ج 3 ص 378). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل البصل أو الثوم أو الكرّاث. فلا يقربنا. و لا يقرب مسجدنا (عوالي اللئالي ج 1 ص 103). عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله أ نّه نهى عن أكل الثوم. و أن يؤذي برائحته أهل المسجد. و قال صلى الله عليه و آله: من أكل هذه البقلة. فلا يقربنّ مسجدنا (دعائم الإسلام ج 1 ص 149). و قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أكل هذه البقلة. فلا يقرب مسجدنا (المحاسن ج ص 331 و علل الشرائع ج 2 ص 278 الباب 295). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله من أكل هذه البقلة. فلا يقرب مسجدنا. و لم يقل أنّها حرام (علل الشرائع ج 2 ص 278). (1) في تهذيب الأحكام: ريحها.

282 - امام صادق عليه السلام به مردى فرمود: بر تو باكى نيست - بخاطر معالجه نمودن - از سير استفاده نمائى.

امّا اگر چيزى از آن تناول كردى - در آن هنگام - روانۀ مسجد نشو(1).

283 - ابو بصير مى گويد: از امام صادق عليه السلام در بارۀ خوردن سير و پياز و تره سؤال شد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: براى خوردن آنها باكى نيست.

اما هنگامى كه از آنها تناول كردى به مسجد روانه نشو(2).

ص:175


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: لا بأس أن يتداوى بالثوم. و لكن إذا أكلت ذلك فلا تخرج إلى المسجد (مكارم الأخلاق ج 1 ص 395). سُئل الإمام الصادق عليه السلام عن أكل الثوم؟ قال عليه السلام: لا بأس بأكله - نيّاً و في القِدر -. و لكن إذا كان كذلك. فلا يخرج إلى المسجد (مكارم الأخلاق ج 1 ص 394).
2- - عن أبي بصير قال: سُئل أبو عبد اللّه عليه السلام عن الثوم و البصل و الكرّاث؟ فقال عليه السلام: لا بأس بأكله - نيّاً و في القدور (1) - و لا بأس بأن يتداوى بالثوم. و لكن إذا كان ذلك. لا تخرج (2) إلى المسجد (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 226 و تهذيب الأحكام ج 3 ص 112 و ص 113). عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: سُئل عن أكل الثوم و البصل و الكرّاث؟ فقال عليه السلام: لا بأس بأكله. نيّاً و في القدور. - و لا بأس بأن يتداوى بالثوم -. و لكن إذا أكل ذلك أحدكم. فلا يخرج إلى المسجد (الكافي ج 6 ص 375). عن محمّد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السلام قال: سألته عن الثوم؟ فقال عليه السلام: إنّما نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عنه لريحه. فقال صلى الله عليه و آله: من أكل هذه البقلة المنتنة فلا يقرب مسجدنا. فأمّا من أكله - ولم يأت المسجد - فلا بأس (علل الشرائع ج 2 ص 278). (1) في التهذيب: في القدر. (2) في التهذيب: لا يخرج.
4 - آروغى كه پس از پر شدن معده بوجود مى آيد

(1)

284 - شخصى بنام ابو جحيفه مى گويد: روزى پس از آنكه در خوردن غذا زياده روى كرده بودم - در حالى كه آروغ مى زدم - به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: - اى ابو جحيفه - جلوى آروغ زدن خود را بگير(2). زيرا پرخورترين شما - در دنيا - گرسنه ترين شما - در آخرت - خواهد بود(3).

285 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسانى كه در دنيا آروغ بيشترى مى زنند. گرسنگى آنها - در روز قيامت - نيز بيشتر است(4).

286 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگام آروغ زدن. صداى آن را بلند نكنيد.

و در آن هنگام دهان خود را به طرف آسمان باز ننمائيد(5).

ص:176


1- صدا و گازى كه پس از پرشدن معده - و تبخير موادى كه در شكم قرار دارد - متصاعد مى گردد آروغ نام دارد. التجشّأ: صوت مع ريح يحصل من الفم عند امتلاء المعدة
2- - و در روايت ديگر حضرت صلى الله عليه و آله به او فرمود: از صداى آروغ خود بكاه.
3- - قال أبو جحيفة: أكلت يوماً ثريداً و لحماً سميناً. ثمّ أتيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله و أنا أتجشّأ. فقال صلى الله عليه و آله: إحبس جشأك - يا أبا جحيفة -. إنّ أكثركم شبعاً في الدنيا. أكثركم جوعاً في الآخرة (تنبيه الخواطر ج 1 ص 46). (راجع: شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 19 ص 187). قال الإمام الصادق عليه السلام سمع رسول اللّه صلى الله عليه و آله رجلاً يتجشّأ. فقال صلى الله عليه و آله: - يا عبد اللّه - قصّر من جشأك. فإنّ أطول الناس جوعاً يوم القيامة. أكثرهم شبعاً في الدنيا (المحاسن ج 2 ص 234). عن أبي جحيفة قال: أتيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله و أنا أتجشّأ. فقال صلى الله عليه و آله: - يا أبا جحيفة - إخفض جشأك. فإنّ أكثر الناس شبعاً في الدنيا. أطولهم جوعاً يوم القيامة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 320 و روضة الواعظين ج 2 ص 434). قال أبو جحيفة: أتيت النبيّ صلى الله عليه و آله و أنا أتجشّأ. فقال صلى الله عليه و آله لي: - يا أبا جحيفة - إكفف جشأك. فإنّ أكثر الناس شبعاً في الدنيا. أطولهم جوعاً يوم القيامة (صحيفة الإمام الرضا عليه السلام ص 232). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: أتى أبو جحيفة النبيّ صلى الله عليه و آله - و هو يتجشّأ -. فقال صلى الله عليه و آله: اكفف جشأك. فإنّ أكثر الناس في الدنيا شبعاً. أكثرهم جوعاً يوم القيامة. قال عليه السلام: فما ملأ أبو جحيفة بطنه من طعام حتّى لحق باللّه عزّ وجلّ (عيون الأخبار ج 2 ص 42).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أطولكم جشاءاً في الدنيا. أطولكم جوعاً يوم القيامة.
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا تجشيّتم. فلا ترفعوا جشاءكم إلى السماء (المحاسن ج 2 ص 233). .
5 - باقى ماندن بر جنابت

287 - در حديث آمده است: باقى ماندن بر جنابت موجب بد بو شدن دهان مى گردد(1).

6 - بسته شدن فضاى دهان در وقت خواب

288 - روزى حضرت عيسى عليه السلام وارد شهرى شد و مشاهده نمود كه بيشتر دندانهاى آنها ريخته و صورتهاى آنها ورم كرده است.

آنها از اين امر به حضرت عيسى عليه السلام شكايت كردند.

حضرت عيسى عليه السلام به آنها فرمود: زيرا شما هنگامى كه مى خوابيد. دهان خود را بيش از حد مى بنديد. و در اين صورت نفسهاى شما در سينه ها به تنگ آمده و در دهان شما حبس مى شود.

و اين امر. موجب فساد در دندان و بيمارى در صورت و چهرۀ شما مى گردد.

پس بر شما لازم است هنگامى كه مى خوابيد لبهاى خود را باز نگه داريد و كاملاً نبنديد(2).

ص:177


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام:... إنّ الجنابة بمنزلة الحيض. و ذلك أنّ النطفة دم لم يستحكم. و لا يكون الجماع إلّابحركة شديدة و شهوة غالبة. فإذا فرغ الرجل تنفّس البدن و وجد الرجل - من نفسه - رائحة كريهة. فوجب الغسل لذلك. و غسل الجنابة - مع ذلك - أمانة ائتمن اللّه عزّ وجلّ عليها عبيده ليختبرهم بها (الإحتجاج ج 2 ص 239-240). (و راجع: المناقب ج 4 ص 286 و ص 385).
2- - (مرّ عيسى عليه السلام) بمدينة واذاً أهلها أسنانهم منثرة و وجوههم منتفخة. فشكوا إليه. فقال عليه السلام: أنتم إذا نمتم تطبقون أفواهكم، فتغلى الريح في الصدور. حتّى تبلغ إلى الفم. فلا يكون لها مخرج. فتردّ إلى اصول الأسنان. فيفسد الوجه. فإذا نمتم ف إفتحوا شفاهكم. و صيّروه - لكم - خُلقاً. ففعلوا. فذهب ذلك عنهم (علل الشرائع ج 2 ص 350 الباب 377).
7 - قرار گرفتن صورت روبروى آفتاب

289 - روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مردى را ديدند كه روبروى آفتاب قرار دارد(1).

در اين هنگام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود: برخيز زيرا اين كار موجب مى گردد كه دهان تو بدبو شود(2).

8 - مسواك زدن در توالت

290 - در حديث آمده است: مسواك زدن در توالت باعث بد بو شدن دهان مى گردد(3).

ص:178


1- - احتمال بسيار مى رود كه اين شخص روبروى آفتاب خوابيده. و دهان او نيز بسته بود.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: في الشمس أربع خصال: تغيّر اللون. و تنتن الريح و تخلق الثياب و تورث الداء (الخصال ص 249 و روضة الواعظين ج 2 ص 118). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا تسقبلوا الشمس. فإنّها مبخرة. تشحب اللون و تبلي الثوب. و تظهر الداء الدفين (الخصال ص 97). إنّ أميرالمؤمنين عليه السلام رأى رجلاً في الشمس. فقال عليه السلام: قُم عنها. فإنّها مبخرة (1). مجفرة (2). تثقّل الريح. و تبلي الثوب. و تظهر الداء الدفين (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 19 ص 132).
3- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: السواك في الخلاء يورث البخر (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 32 و تهذيب الأحكام ج 1 ص 35 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 114 و ص 119). قال الإمام الصادق عليه السلام: السواك على الخلاء يورث البخر (عوالي اللئالي ج 2 ص 189). قال الإمام الصادق عليه السلام: السواك بالخلاء يورث البخر (بحار الأنوار ج 73 ص 138). قال الإمام الصادق عليه السلام: السواك على المقعدة يورث البخر (مكارم الأخلاق ج 1 ص 119). (1) مبخرة: تورث البخر في الفم. (2) مجفرة: تقطع عن النكاح. و تذهب شهوة الجماع.
9 - خون خوردن

291 - مفضّل مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: چرا خداوند متعال خوردن خون را حرام كرده است؟

امام صادق عليه السلام فرمود: زيرا خوردن خون. دهان را متعفّن مى كند.

و بدن را بد بو مى سازد. و اخلاق را بد و چهره را زشت مى گرداند.

و قساوت قلب را بوجود مى آورد. و رأفت و رحمت را از بين مى برد.

به گونه اى كه ممكن است - چنين شخصى - فرزند و والدين خود را به قتل برساند.

و دوستان و نزديكانش نيز از گزندش در امان نباشند(1).

ص:179


1- - عن مفضّل بن عمر (1) قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: أخبرني - جعلت فداك - لِمَ حرّم اللّه تبارك و تعالى الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير؟ فقال عليه السلام:... أمّا الدم فإنّه يورث - آكله - الماء الأصفر. و يبخّر الفم (و ينتن الريح) (2). و يسيء الخلق. و يورث الكَلَب (3). و القسوة في القلب (4). و قلّة الرأفة و الرحمة. حتّى لا يؤمن أن يقتل ولده و والديه. و لا يؤمن على حميمه (5). و لا يؤمن من يصحبه (6) (الكافي ج 6 ص 242 و التهذيب ج 9 ص 149 و الاختصاص ص 103 و المحاسن ج 2 ص 62). قال الإمام الرضا عليه السلام: و حرّم اللّه عزّ و جلّ الدم - ك تحريم الميتة - لما فيه من فساد الأبدان. و لأنّه يورث الماء الأصفر. و يبخر الفم. و ينتن الريح. و يسيء الخُلق. و يورث القسوة للقلب. وقلّة الرأفة والرحمة. حتّى لا يؤمن أن يقتل (ولده و) (7) والده و صاحبه (علل الشرائع ج 2 ص 231 الباب 237 و عيون الأخبار ج 2 ص 101 الباب 33). (1) في تهذيب الأحكام و الاختصاص هكذا: عن محمّد بن عبداللّه عن بعض أصحابه. قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: لِمَ حرّم اللّه الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير. (2) ما بين القوسين لم يذكر في المحاسن. (3) داء شبه الجنون. (4) في تهذيب الأحكام: و قسوة القلب. (5) في الاختصاص هكذا: على حميمه و على من صحبه. (6) في التهذيب: صحبه. (7) ما بين القوسين لم يذكر في عيون الأخبار.
10 - شراب خوردن

292 - امام رضا عليه السلام فرمود: خوردن شراب. موجب بيمارى قلب مى گردد.

و دندانها را سياه مى كند.

و بوى دهان را متعفّن مى سازد.

و آدمى را از خداى متعال دور مى كند.

و خشم الهى را نزديك مى نمايد.

و نوشيدنى ابليس بشمار مى آيد(1).

293 - در حديث آمده است: خوردن شراب موجب قساوت قلب مى گردد(2). (3)

ص:180


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: الخمر يورث فساد القلب. و يسوّد الأسنان. و يبخّر الفم. و يبعّد من اللّه. و يقرّب من سخطه. و هو من شراب إبليس (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 254 الباب 37).
2- - قال عليه السلام: الخمر تورث قساوة القلب (بحار الأنوار ج 62 ص 166 و ج 76 ص 141).
3- لازم به يادآروى است كه بوى بد دهان علل و اسباب مختلف ديگرى نيز مى تواند داشته باشد كه در اينجا به پاره اى از آنها - مختصراً - اشاره مى كنيم: 1 - نوشيدن مايعاتى كه بوى نامطبوعى دارند. 2 - مصرف بعضى از داروها. 3 - پوسيدگى دندانها و كرم خوردگى آنها. 4 - وجود بيمارى در دهان و فك و لثه. 5 - وجود بيمارى در معده و مجارى آن. 6 - وجود بيمارى در بينى و مجارى تنفّسى. 7 - وجود بيمارى عفونى مانند: تب و امثال آن. 8 - استعمال دخانيات و مصرف موادّ مخدّر. 9 - عوارض ناشى از دوران قاعدگى در بانوان. 10 - عوارض ناشى از حاملگى - در دوران باردارى - در بانوان.

علل و اسباب معنوى بد بو شدن دهان

اشارة

علل و اسباب معنوى بد بو شدن دهان(1)

1 - كفر و شرك و بت پرستى و اعتقاد نداشتن به توحيد و يكتاپرستى

294 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه كافر است به منزلۀ گياه حنظل مى باشد.

كه مزۀ آن تلخ. و بوى آن بد و مشمئز كننده است(2).

2 - ارتكاب گناه و معصيت

295 - امام كاظم عليه السلام فرمود: هنگامى كه بنده اى مرتكب گناه گردد - و به انجام آن اقدام نمايد - بوى متعفّنى از او منتشر مى شود(3).

296 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خود را با بوى خوش استغفار. معطّر سازيد.

تا بوى متعفّن گناه. شما را رسوا نكند(4).

ص:181


1- - علل و اسباب معنوى بد بو شدن دهان متعدّد مى باشد. كه در اين فصل - مختصراً - به پاره اى از آنها اشاره مى گردد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الكافر ك حنظلة. طعمها مرّ. و رائحتها كريهة (إرشاد القلوب ج 1 ص 162 الباب 20).
3- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: (إنّ العبد)... إذا همّ بالسيّئة خرج نفسه منتن الريح (الكافي ج 2 ص 429 و صفات الشيعة حديث رقم 62 و إرشاد القلوب ج 1 ص 341).
4- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تعطّروا بالإستغفار. لئلّا تفضحكم روائح الذنوب (تنبيه الخواطر ج 2 ص 154). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تعطّروا بالإستغفار. لا تفضحكم روائح الذنوب (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 372 المجلس 13). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تعطّروا بالإستغفار. لا تفضحكم رائحة الذنوب (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 20 ص 281).
3 - غيبت و بدگوئى كردن و عيب جوئى نمودن

297 - روزى دو نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله به جناب سلمان گفتند به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله برو و براى ما غذائى بياور.

آنگاه جناب سلمان رحمه الله براى تهيۀ غذا به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت.

سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جناب سلمان را - براى تهيۀ غذا - به نزد اسامة بن زيد - كه انباردار آذوقۀ پيامبر صلى الله عليه و آله بود - فرستاد.

پس از آنكه سلمان به نزد اسامه رفت. اسامه به او گفت: فعلاً طعامى در نزد من نيست تا به تو تقديم كنم.

آنگاه جناب سلمان - عليه الرحمة - به نزد آن دو نفر رفته و به آنها گفت: طعامى موجود نبود تا براى شما بياورم.

پس از اين امر آن دو نفر در بارۀ اسامه گفتند: او بخيل مى باشد.

و در بارۀ سلمان گفتند: اگر او را به سوى چاه پرآبى روانه كنيم آن چاه خشك مى گردد.

سپس آن دو نفر براى تجسّس - در بارۀ نبودن طعام - خود را به نزد اسامه رساندند.

در اين حين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن دو نفر را مشاهده نموده و به آنها فرمود: اين گوشتى كه در ميان دندانهاى شما قرار دارد چيست؟

آن دو نفر به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: ما امروز هيچ نوع گوشتى را تناول نكرده ايم.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آن دو نفر فرمود: شما امروز - به خاطر بدگوئى و غيبتى كه كرده ايد - گوشت سلمان و اسامه را خورده ايد(1).

ص:182


1- - إنّ رجلين من أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله إغتابا رفيقهما - و هو سلمان -. بعثاه إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ليأتي لهما بطعام. فبعثه صلى الله عليه و آله إلى اسامة بن زيد - و كان خازن رسول اللّه صلى الله عليه و آله على رحله -. فقال: ما عندي شيء. ف عاد إليهما. فقالا: بخل اسامة. و قالا لسلمان: لو بعثناه إلى بئر سميحة. ل غار ماؤها. ثمّ إنطلقا يتجسّسان - عند اسامة - ما أمر لهما به رسول اللّه صلى الله عليه و آله. فقال لهما رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما لي أرى خُضره اللحم في أفواهكما؟ قالا: - يا رسول اللّه - ما تناولنا - يومنا هذا - لحماً. قال صلى الله عليه و آله: ظللتم (1) تأكلون لحم سلمان و اسامة (مجمع البيان ج 9 ص 203).

298 - ابن عبّاس مى گويد: روزى دو نفر - در حالى كه با پيامبر صلى الله عليه و آله راه مى رفتند - از مردى غيبت و بدگوئى كردند.

در ميانۀ راه گذر آنها به مردار بد بوئى افتاد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله - در اين حين - به آن دو نفر فرمود: از اين مردار بخوريد.

آنها گفتند: - يا رسول اللّه - چگونه از يك مردار بد بو تناول كنيم؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: بدگوئى و غيبتى كه از برادر خود كرده ايد. از اين مردار گنديده. بد بوتر مى باشد(1).

ص:183


1- - قال ابن عبّاس: إنّ رجلين من أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله إغتابا بحضرته رجلاً. - و هو صلى الله عليه و آله يمشي و هما يمشيان معه -. فمرّ صلى الله عليه و آله على جيفة. فقال صلى الله عليه و آله: إنهشا منها. فقالا: - يا رسول اللّه - أو ننهش الجيفة. فقال صلى الله عليه و آله: ما أصبتما - من أخيكما - أنتن من هذه (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 9 ص 61). (1) أي: بقيتم و لا زلتم.

299 - روزى در حالى كه عائشه در نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بود. زنى - كه قد كوتاهى داشت - خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد تا در بارۀ چيزى از ايشان پرسش نمايد.

پس از آنكه آن زن از نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت. عائشه - با حركات دست خود - كوتاه بودن قد آن زن را توصيف و ترسيم كرد(1).

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عايشه فرمود: دندانهاى خود را خلال كن.

عايشه به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: من چيزى نخورده ام تا دندانهايم را از آن خلال نمايم.

دوباره پيامبر صلى الله عليه و آله به عايشه فرمود: دندانهاى خود را خلال كن.

پس از آنكه عائشه دهان خود را وارسى نمود. تكّه گوشتى از دهانش بيرون افتاد(2).

300 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به دو زن كه روزه بودند - اما زن مسلمانى را غيبت كرده بودند - فرمود: چيزى را كه خورده ايد قى كنيد و بيرون بريزيد.

در اين هنگام هر يك از اين دو زن. لخته خونى را قى كرده و از دهان خود خارج ساختند(3).

ص:184


1- - لازم به ذكر است كه غيبت نمودن. منحصر به سخن و گفتار نيست. بلكه حركات و سكنات و توصيفى كه نشانۀ عيبجوئى و بدگوئى مى باشد نيز از جملۀ مصاديق غيبت بشمار مى آيد.
2- - قد جائت امرأة إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله تسأل عن شيء - و عائشة عنده -. فلمّا انصرفت - و كانت قصيرة - قالت عائشة - بيدها -: تحكي قصرها. فقال لها رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تخلّلي. قالت: - يا رسول اللّه - و هل أكلت شيئاً؟ قال صلى الله عليه و آله لها: تخلّلي. ف فعلت. ف ألقت مضغة من فيها (المحاسن ج 2 ص 250).
3- - في حديث أنس: إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله قال - في يوم صوم -: إنّ فلانة و فلانة كانتا تأكلان - اليوم - شحم امرأة مسلمة. يعني: الغيبة. ف مرهما. ف ل يتقايا. ف قائت كلّ واحدة - منهما - علقة دم (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 9 ص 61).

301 - روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حالى كه از كنار جماعتى عبور مى كردند. به آنها فرمود:

دندانهاى خود را خلال كنيد.

آنها به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: ما گوشتى تناول نكرديم تا دندانهاى خود را خلال كنيم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: امّا شما به خاطر غيبتى كه از فلان شخص نموديد.

مانند آن است كه گوشت او را خورده باشيد(1).

302 - جابر رحمه الله مى گويد: روزى با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسير راهى حركت مى كرديم.

كه ناگهان باد متعفّن و بد بويى وزيدن گرفت.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: وزيدن اين باد بد بو و متعفّن - در اين هنگام - بخاطر آن است كه عّده اى از منافقين. جمعى از مؤمنين را مورد غيبت قرار دادند(2).

303 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در شب معراج گروهى را - در آتش - مشاهده نمود كه چيزهاى گنديده و متعفّن مى خوردند.

پيامبر صلى الله عليه و آله به جبرئيل فرمود: اينها چه كسانى هستند؟

جبرئيل گفت: اينها كسانى هستند كه - با غيبت كردن - گوشت مردم را مى خوردند(3).

ص:185


1- - مرّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله ب ناس من أصحابه. فقال صلى الله عليه و آله لهم: تخلّلوا. فقالوا: ما أكلنا لحماً. فقال صلى الله عليه و آله: بلى. مرّ بكم فلان. فوقعتم فيه (مستدرك الوسائل ج 9 ص 126).
2- - قال جابر: كنّا نسير مع رسول اللّه صلى الله عليه و آله. ف هاجت ريح منتنة. فقال صلى الله عليه و آله: إنّما هاجت هذه الريح. إنّ قوماً من المنافقين ذكروا قوماً من المؤمنين. فإغتابوهم (روضة الواعظين ج 2 ص 468). أي: لأنّ. هاجت ريح منتة في عهد رسول اللّه صلى الله عليه و آله. فقال صلى الله عليه و آله: إنّ اناساً - من المنافقين - إغتابوا اناساً - من المؤمنين -. فلذلك هاجت (مستدرك الوسائل ج 9 ص 125).
3- - إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله نظر في النار - ليلة الإسراء -. فإذاً بقوم يأكلون الجيف. فقال صلى الله عليه و آله: - يا جبرئيل - من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الّذين يأكلون لحم الناس (مستدرك الوسائل ج 9 ص 125).

304 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فردى كه شخص مسلمانى را غيبت نمايد. روزه اش باطل مى گردد. و وضوى او نيز از بين مى رود.

و از دهان او - در روز قيامت - بويى متعفّن تر و گنديده تر از مردار منتشر مى شود.

به گونه اى كه اهل محشر از اين بوى متعفّن مورد آزار و اذيت قرار خواهند گرفت.

و اگر چنين شخصى - قبل از مرگ - توبه نكند. مانند شخصى خواهد بود كه حرام خدا را حلال كرده است(1).

4 - دروغ گفتن

305 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه شخصى دروغ مى گويد بوئى متعفّن از او برمى خيزد كه ملائكه - بخاطر آن بوى بد - از وى دور مى گردند(2).

5 - گفتن سخن باطل و بيان مطالب غير حق

(3)

ص:186


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من إغتاب امرءاً مسلماً. بطل صومه و نقض وضوئه. و جاء - يوم القيامة - تفوح من فيه رائحة أنتن من الجيفة. يتأذّى به أهل الموقف. فإن مات - قبل أن يتوب - مات مستحلّاً لما حرّم اللّه عزّ وجلّ (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 8 و الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 515 المجلس 66 ومكارم الأخلاق ج 2 ص 315 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 262). في الفقيه: بها.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا كذب العبد. تباعد منه الملك من نتن ما جاء منه (مستدرك الوسائل ج 9 ص 89). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا كذب العبد كذبة. تباعد الملك منه - مسيرة ميل - من نتن ما جاء منه (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 6 ص 357). (1) في الفقيه: بها.
3- - نمودها و مصاديق مختلفى را مى توان - بعنوان شاهد - براى اين عنوان ذكر نمود كه نشخوار و تفوّه و اعتقاد به مطالب كفرآميز و شرك آلود - كه سرمنشأ شيطانى بسيارى از آنها زنادقۀ روم و يونان باستان مى باشد - از جملۀ آن موارد بشمار مى آيد.

بذله گويى نمودن با زن نامحرم

مردى كه با زن نامحرم بذله گويى مى كند

306 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه با زن نامحرمى بذله گويى كند - براى هر كلمه - هزار سال در قيامت زندانى مى شود(1).

ص:187


1- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله):... من فاكه امرأة - لا يملكها - حبس ب كلّ كلمة كلّمها - في الدنيا - ألف عام (1) والمرأة إذا طاوعت الرجل فإلتزمها - حراماً -. أو قبّلها. أو باشرها - حراماً -. أو فاكهها أو أصاب منها فاحشة. فعليها من الوزر ما على الرجل. فإن غلبها - على نفسها - كان على الرجل وزره. و وزرها (عقاب الأعمال ص 334 و اعلام الدين ص 414). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لكلّ عضو من ابن آدم حظّ من الزنا: العين. زناها: النظر. و اللسان. زناه: الكلام. و الاُذنان. زناهما: السمع. و اليدان. زناهما: البطش. و الرجلان. زناهما: المشي. و الفرج يصدّق ذلك - كلّه - و يكذّبه (جامع الأخبار ص 408 الفصل 107). قال عليه السلام: من مازح الجواري و الغلمان فلابدّ له من الزنا. و لابدّ للزاني من النار (مستدرك الوسائل ج 14 ص 273 و 331). قال عليه السلام: محادثة النساء من مصائد الشيطان (مستدرك الوسائل ج 14 ص 273). قال عليه السلام: حديث النساء من مصائد الشيطان (دعائم الإسلام ج 2 ص 214). أي: الحديث معهنّ بالمزاح و المفاكحة. (1) في عقاب الأعمال هكذا: ألف عام [في النار].

بزدلى - بخل - جفاكارى

مردى كه بزدل و بخيل و جفاكار مى باشد

307 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خداوند عزّ وجلّ دشمن دارد مردى را كه هنگام آمدن دزد به خانه اش با او مقابله نمى كند و از خود دفاع نمى نمايد(1).

308 - امام صادق عليه السلام فرمود: اگر اين سه خصلت در مردى وجود داشته باشد.

او از اهل جهنّم خواهد بود:

جفا كار بودن.

بزدل بودن.

بخيل بودن(2).

ص:188


1- - قال أميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه: إنّ اللّه عزّ وجلّ ليمقت الرجل يدخل عليه اللص - في بيته - فلا يحارب (الكافي ج 2 ص 51).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ثلاث إذا كنّ في الرجل فلا تحرج أن تقول: إنّه في جهنّم: الجفاء. و الجُبن. و البُخل. و ثلاث إذا كنّ في المرأة فلا تحرج أن تقول: إنّها في جهنّم: البذاء. والخيلاء و الفجر (1) (الخصال ص 159). (1) أي: الفجور.

بغل نمودن زن نامحرم

مردى كه زن نامحرمى را بغل مى كند

مردى كه زن نامحرمى در آغوش گرفته و او را مى فشارد

309 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه زن نامحرمى را بغل مى نمايد.

او - در روز قيامت - با زنجيرى از آتش به شيطانى بسته مى شود.

سپس آن دو به طرف دوزخ پرتاب مى گردند(1).

ص:189


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من التزم إمرأة - حراماً - قُرن في سلسلة من نار (1) مع شيطان (2). فيقذفان (3) في النار (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 8 و الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 515 المجلس 66 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 314 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 261). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لكلّ عضو من ابن آدم حظّ من الزنا: العين. زناها: النظر. و اللسان. زناه: الكلام. و الاُذنان. زناهما: السمع. و اليدان. زناهما: البطش. و الرجلان. زناهما: المشي. و الفرج يصدّق ذلك - كلّه - و يكذّبه (جامع الأخبار ص 408 الفصل 107). (1) في الأمالي: النار. (2) في الأمالي و تنبيه الخواطر: الشيطان. (3) في تنبيه الخواطر: و يقذفان.

بوسيدن حرام

مردى كه از راه حرام ديگرى را مى بوسد

310 - در حديث آمده است: هر يك از اعضاء بدن انسان مى تواند بهره اى از گناه زنا داشته باشد:

زناى چشم: نگاه نامشروع مى باشد.

و زناى دهان: بوسيدن نامشروع مى باشد.

و زناى دست: لمس كردن نامشروع مى باشد(1).

ص:190


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ما من أحد إلّاو هو يصيب حظّاً من الزنا: ف زنا العينين: النظر. و زنا الفم: القُبلة. و زنا اليدين: اللمس. صدّق الفرج ذلك أم كذّب (الكافي ج 5 ص 559 ومشكاة الأنوار ج 1 ص 354). يعنى انجام اين گناهان - بوسيلۀ اين اعضاء از بدن - مى تواند مقدّمه اى براى ارتكاب عمل شنيع زنا گشته و زمينۀ انجام آن را بوجود بياورد. پس لازم است كه براى جلوگيرى از آلوده شدن به گناه زنا. از ارتكاب مقدّمات آن نيز پرهيز نمود. و لازم به يادآورى است كه ارتكاب اين گناهان. اختصاصى به مردان ندارد.

بوسيدن پسرى از روى شهوت

مردى كه - از روى شهوت - پسرى را مى بوسد

311 - امام رضا عليه السلام فرمود: مردى كه - از روى شهوت - پسرى را مى بوسد. ملائكۀ آسمان و زمين و ملائكۀ رحمت و ملائكۀ غضب او را نفرين مى كنند.

و جايگاه او - در روز قيامت - آتش جهنّم خواهد بود(1).

312 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه پسرى را از روى شهوت ببوسد مانند آن است كه با مادر خود عمل زشتى را - هفتاد بار - انجام داده باشد(2).

313 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه پسرى را از روى شهوت ببوسد. خداى متعال در روز قيامت به دهان او لجام و افسارى از آتش مى زند(3).

314 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه پسرى را از روى شهوت ببوسد. خداى متعال او را - در روز قيامت - هزار سال در آتش جهنّم عذاب مى كند(4).

ص:191


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: إذا قبّل الرجل غلاماً - بشهوة - لعنه ملائكة السماء وملائكة الأرض و ملائكة الرحمة و ملائكة الغضب و اعدّ له جهنّم و سائت مصيراً (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 277 الباب 44 و في البحار ج 101 ص 41 و المستدرك ج 14 ص 351 عن الفقه).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قبّل غلاماً بشهوة فكأنّما ناكح امّه سبعين مرّة (المستدرك 351/14).
3- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قبّل غلاماً - من شهوة - الجمه اللّه يوم القيامة بلجامٍ من نار (الكافي ج 5 ص 548). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قبّل غلاماً من شهوة الجمه اللّه يوم القيامة بلجام من النار (المكارم 508/1).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قبّل غلاماً بشهوة. عذّبه اللّه ألف عام في النار (عوالي اللئالي ج 1 ص 260 و إرشاد القلوب ج 1 ص 358 الباب 53). عن إسحاق بن عمّار قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: محرمٌ قبّل غلاماً من شهوة. قال عليه السلام: يضرب مأة سوط (الكافي ج 7 ص 200 و تهذيب الأحكام ج 10 ص 65).

بيكارى

مردى كه بيكار مى باشد

315 - امام كاظم عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداوند متعال. دشمن دارد شخصى را كه بيكار مى باشد(1).

316 - امام كاظم عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداوند عزّ وجلّ دشمن مى دارد شخصى را كه زياد مى خوابد و شخصى كه بيكار است(2).

317 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند عزّ وجلّ دشمن مى دارد زيادى خواب و دشمن مى دارد بيكارى را(3).

318 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بيكارى آفت است(4).

319 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: با بيكارى و بطالت. لغزش بوجود مى آيد(5).

320 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: سعادت و خوشبختى با سستى وبيكارى بدست نمى آيد(6).

ص:192


1- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ اللّه تعالى ل يبغض العبد الفارغ (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 103).
2- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ اللّه جلّ و عزّ يبغض العبد النوّام. الفارغ (الكافي ج 5 ص 84).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ يبغض كثرة النوم. و كثرة الفراغ (الكافي ج 5 ص 84 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 42).
4- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: آفة العمل البطالة (غرر الحكم).
5- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من الفراغ تكون الصبوة (غرر الحكم). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مع الفراغ تكون الصبوة (غرر الحكم).
6- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: هيهات من نيل السعادة. السكون (1) إلى الهوينا و البطالة (غرر الحكم). (1) هكذا في المصدر. و الظاهر: مع السكون إلى الهوينا و البطالة.

تجاوز جنسى به حيوانات

مردى كه با حيوانات آميزش جنسى مى كند

(1)

321 - شخصى از امام صادق عليه السلام در بارۀ مردى كه با حيوان آميزش جنسى مى كند سؤال كرد.

امام صادق عليه السلام در جواب فرمود: اين كار به منزلۀ زنا مى باشد(2).

322 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى - از اين امّت - به خداى عزّ وجلّ كفر ورزيدند.

از جملۀ آنها: شخصى است كه با حيوانات آميزش جنسى مى كند.(3) 323 - در حديث آمده است: لازم است شخصى كه با حيوانات آميزش جنسى مى كند. مجازات گردد(4).

ص:193


1- - خداوند متعال براى بقاء نسل بشر غريزۀ جنسى را در نهاد انسان قرار داده و راه ارضاء مشروع آن را بوسيلۀ ازدواج معيّن نموده است. و چنانچه اين غريزۀ جنسى از راه مشروع. ارضاء نگردد. عوارض منفى بسيارى را در جسم و روان آدمى بوجود خواهد آورد. و اين عوارض موجب انحراف و لجام گسيختگى و طغيان او خواهد گشت. عمل شنيع آميزش جنسى با حيوانات از جمله انحرافاتى است كه ممكن است گريبانگير بعضى از اين گونه افراد گردد. لذا شرع مطهّر اسلام اين عمل شنيع را نامشروع دانسته و آن را حرام مى داند. و براى شخصى كه مرتكب اين عمل شنيع مى گردد مجازاتى را معيّن كرده است. و همچنين دستور به نابودى و هلاكت حيوانى كه با آن آميزش شده است داده است.
2- - عن عمّار بن موسى عن أبي عبداللّه عليه السلام في الرجل ينكح بهيمة أو يدلك؟ فقال عليه السلام: كلّ ما أنزل به الرجل مائه في هذا - و شبهه - فهو زنا (الكافي ج 5 ص 541).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كفر باللّه العظيم - من هذه الاُمّة - عشرة:... و ناكح البهيمة... (الخصال ص 451 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 254 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 322).
4- - عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام في الّذي يأتي البهيمة. فيولج؟ قال عليه السلام: عليه الحدّ (الكافي ج 7 ص 205 باب: الحدّ على من يأتي البهيمة). عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام في رجل أتى بهيمة. فأولج؟ قال عليه السلام: عليه الحدّ (تهذيب الأحكام ج 10 ص 71 و الاستبصار ج 4 ص 224).

324 - در حديث آمده است: حيوانى كه مورد آميزش جنسى انسان قرار گرفته بايد كشته شود. سپس سوزانده و خاكستر آن در زمين دفن گردد.

راوى سؤال مى كند: چرا بايد آن حيوان نابود شود؟

حضرت عليه السلام مى فرمايد: تا آنكه مردم به انجام اين كار جرأت نكنند. و نسل بشر منقطع نگردد(1).

ص:194


1- - عن عبداللّه بن سنان عن أبي عبداللّه عليه السلام والحسين بن خالد عن أبي الحسن الرضا عليه السلام. و صباح الحذاء عن إسحاق بن عمّار عن أبي إبراهيم (موسى عليه السلام) (1) في الرجل يأتي البهيمة؟ فقالوا - جميعاً -: إن كانت البهمية للفاعل. ذبحت. فإذا ماتت. احرقت بالنار. و لم ينتفع بها. و ضرب - هو - خمسة و عشرين سوطاً - ربع حدّ الزاني -. و إن لم تكن البهيمة له. قوّمت فأُخذ (2) ثمنها منه. و دفع إلى صاحبها. و ذبحت و احرقت بالنار. و لم ينتفع بها. و ضرب خمسة و عشرين سوطاً. فقلت: ما ذنب البهيمة؟ فقال عليه السلام (3): لا ذنب لها. و لكنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله فعل هذا - و أمر به - لكي لا يجترىء الناس بالبهائم. و ينقطع النسل (الكافي ج 7 ص 204 باب: الحدّ على من يأتي البهائم. و تهذيب الأحكام ج 10 ص 69 باب: الحدّ في نكاح البهائم و الاستبصار ج 4 ص 223 باب: حدّ من أتى بهيمة. عن سدير عن أبي جعفر عليه السلام في الرجل (4) يأتي البهيمة؟ قال عليه السلام: يجلد (5) - دون الحدّ -. و يغرم قيمة البهيمة لصاحبها. لأنّه أفسدها عليه. و تذبح و تحرق (و تدفن) (6) إن كانت (7) ممّا يؤكل (8) لحمه. و إن كانت ممّا يركب ظهره اغرم (9) قيمتها. و جلد - دون الحد -. و أخرجها من المدينة (10) الّتي فُعل (11) بها فيها إلى بلاد اخرى - حيث لا تعرف -. فيبيعها فيها - كي لا يعيّر بها - (الكافي ج 7 ص 204 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 33 و علل الشرائع ج 2 ص 301 الباب 326 و تهذيب الأحكام ج 10 ص 70 و الاستبصار ج 4 ص 223). (1) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. (2) في التهذيب و الاستبصار: و أخذ. (3) في التهذيب و الاستبصار: قال عليه السلام. (4) في علل الشرائع: رجل. (5) في الكافي: يحدّ. (6) ما بين القوسين لم يذكر في التهذيب و الاستبصار. (7) في الفقيه: كان. (8) في التهذيب: تؤكل. (9) في الاستبصار: غُرم. (10) في علل الشرائع هكذا: من البلد الّذي فعل ذلك بها فيه حيث لا تعرف. (11) في الفقيه هكذا: الّتي فعل ذلك بها إلى...

آثار سوء و عواقب شوم در دنيا

نفرين شدن و مورد لعنت قرار گرفتن

325 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال مورد لعن و نفرين قرار مى دهد. شخصى را كه با حيوانى آميزش جنسى مى نمايد(1).

326 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نفرين شده است. نفرين شده است. شخصى كه با حيوانى آميزش جنسى مى كند(2).

مسخ شدن

327 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى پيرامون مسخ شدگان و علّت مسخ آنان فرمود:...

مردى كه با حيوانات آميزش جنسى مى كرد. مسخ شده و به صورت فيل درآمد(3).

كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت

328 - در حديث آمده است: هفت گروه هستند كه خداوند متعال - در روز قيامت - آنها را مورد لعن و نفرين خود قرار مى دهد. و به ديدۀ رحمت به آنها نمى نگرد.

و جايگاه آنها آتش جهنّم خواهد بود. مگر آنكه توبه كنند. و از كردۀ خود پشيمان باشند. از جملۀ آن گروه: شخصى است كه با حيوانات آميزش جنسى مى كند(4).

ص:195


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه من وقع على بهمية (عوالي اللئالي ج 1 ص 185).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:... ملعون. ملعون. من نكح بهيمةً (الكافي ج 2 ص 270 و معاني الأخبار ص 402 و الخصال ص 129). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ملعون. من نكح بهيمةً (الكافي ج 5 ص 541).
3- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في حديث حول المسوخ):... و أمّا الفيل فإنّه كان رجلاً جميلاً. فمسخ لأنّه كان ينكح البهائم - البقر و الغنم - شهوةً من دون النساء (الاختصاص ص 131). قال الإمام الصادق عليه السلام:... أمّا الفيل فكان رجلاً ينكح البهائم. فمسخه اللّه عزّ وجلّ فيلاً (الخصال ص 493 و علل الشرائع ج 2 ص 235 الباب 239).
4- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 311 مراجعه فرمائيد.

تعقيب زن نامحرم و دنبال كردن او

مردى كه زن نامحرمى را تعقيب كرده و دنبال او راه مى افتاد

329 - روزى در شهر مدينه نگاه پسر جوانى به زنى افتاد كه از كنار او مى گذشت.

در اين هنگام آن جوان به تعقيب آن زن پرداخت و كوچه به كوچه دنبال او راه افتاد.

و به خاطر زيادى توجّهى كه آن جوان به آن زن نامحرم داشت. در ميانۀ يكى از كوچه ها شيشه اى كه از ديوارى بيرون آمده بود به صورت او برخورد نموده و چهرۀ او را خون آلود كرد - بطورى كه لباس او به خون آغشته گشت -.

پس از اين امر او از تعقيب آن زن دست برداشته و به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت.

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را با آن وضعيت ديد. از علّت اين امر جويا گشت؟

او جريان را به پيامبر صلى الله عليه و آله بازگو نمود. در اين هنگام خداوند متعال اين آيه را بوسيلۀ جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد: به مؤمنين بگو تا از نگاه كردن به حرام چشم پوشى نمايند. و عفّت و پاكدامنى خود را حفظ كنند.

زيرا اين كار باعث پاكى و تزكيۀ آنها خواهد بود.

بدرستيكه خداوند به كارهاى آنها آگاه است(1).

ص:196


1- - عن سعد الإسكاف عن أبي جعفر عليه السلام قال: استقبل شابّ من الأنصار امرأة بالمدينة. وكان النساء يتقنعن خلف آذانهنّ. فنظر إليها - و هي مقبلة - فلمّا جازت. نظر إليها. و دخل في زقاق - قد سمّاه ببني فلان - فجعل ينظر خلفها. واعترض وجهه عظم في الحائط - أو زجاجة - فشقّ وجهه. فلمّا مضت المرأة. فإذاً الدماء تسيل على صدره و ثوبه. فقال: - و اللّه - لآتين رسول اللّه صلى الله عليه و آله ولأخبرنّه. قال: فأتاه. فلمّا رآه رسول اللّه صلى الله عليه و آله قال له: ما هذا؟ فأخبره. فهبط جبرئيل عليه السلام بهذه الآية: قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إنّ اللّه خبير بما يصنعون (الكافي ج 5 ص 521).

تنبلى نمودن و سعى و تلاش نكردن در راه كسب رزق و روزى حلال

مردى كه تنبلى مى كند و در راه كسب روزى حلال تلاش نمى نمايد

330 - هنگامى كه آيۀ مباركۀ:

وَمَن يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً. وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ(1).

نازل شد. عده اى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله از سعى و تلاش براى كسب رزق و روزى دست كشيدند.

و خود را خانه نشين كرده و مشغول عبادت گشتند.

و گفتند: خدا روزى ما را تضمين كرده است.

هنگامى كه خبر عملكرد اين گروه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد. حضرت آن گروه را احضار كرده و به آنها فرمود:

چه چيزى باعث شد كه شما مرتكب اين امر شويد؟

آنها گفتند: خدا در اين آيه روزى ما را تضمين كرده است.

و بهمين خاطر ما به سوى عبادت روى آورده ايم.

در اين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آنها را مورد سرزنش قرار داده و به آنها فرمود:

شخصى كه چنين كارى را انجام دهد. دعاى او مستجاب نمى گردد.

بر شما لازم است كه در طلب رزق و روزى بكوشيد.

ص:197


1- - يعنى: كسانى كه تقواى الهى را پيشۀ خود سازند. خداى متعال براى آنان گشايش قرار داده و رزق آنها را - از جايى كه گمان نمى كنند - مى رساند.

آنگاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من دشمن دارم مردى را كه براى كسب رزق و روزى سعى و تلاش نمى كند. سپس مى گويد: - خدايا - به من روزى بده(1).

331 - امام باقر عليه السلام در ضمن حديثى به اين مضمون فرمود: من بيزار و متنفّر هستم از مردى كه در طلب كسب روزى پشتكار ندارد و پس از روبرو شدن با مشكلى كار را رها مى كند و به كنارى مى نشيند و مى گويد: خدايا به من روزى بده.

اما او براى كسب روزى تلاش لازم را نمى كند و به دنبال كار نمى رود.

در حالى كه مورچه نيز براى كسب روزى از لانۀ خود خارج مى شود(2).

ص:198


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ قوماً من أصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله لمّا نزلت: وَمَن يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ. أغلقوا الأبواب. و اقبلوا على العبادة. و قالوا: قد كفينا. فبلغ ذلك النبيّ صلى الله عليه و آله. فأرسل إليهم. فقال صلى الله عليه و آله: ما حملكم على ما صنعتم؟ قالوا: - يا رسول اللّه - تكفّل (1) لنا بأرزاقنا. فأقبلنا على العبادة. فقال صلى الله عليه و آله: إنّه من فعل ذلك. لم يستجب (اللّه) (2) له. عليكم بالطلب (الكافي ج 5 ص 84 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 119). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّي لأبغض الرجل فاغراً فاه - إلى ربّه - يقول: ارزقني. و يترك الطلب (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 120). (و في حديث آخر هكذا): إنّ اللّه يبغض العبد فاغراً فاه و يقول: اللّهمّ ارزقني. و يترك الطلب (عوالي اللئالي ج 4 ص 22). لمّا نزل قوله تعالى وَمَن يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ. انقطع رجال من الصحابة في بيوتهم. و اشتغلوا بالعبادة - وثوقاً بما ضمن لهم -. فعلم النبيّ صلى الله عليه و آله ذلك. فعاب ما فعلوه. و قال صلى الله عليه و آله: إنّي لأبغض الرجل فاغراً فاه إلى ربّه يقول: اللّهمّ ارزقني. و يترك الطلب (عوالي اللئالي ج 2 ص 108 و مستدرك الوسائل ج 13 ص 15).
2- - قال الإمام الباقر عليه السلام: إنّي أجدني أمقت الرجل يتعذّر عليه المكاسب. فيستلقي على قفاه و يقول: اللّهم ارزقني. و يدع أن ينتشر في الأرض و يلتمس من فضل اللّه. و الذرّة تخرج من جحرها تلتمس رزقها (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 95). (1) في الفقيه هكذا: تكفّل اللّه عزّ و جلّ بأرزاقنا. (2) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي.

332 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دعاى گروهى از افراد امّت من مستجاب نمى گردد.

از جملۀ آن گروه: مردى است كه در خانۀ خود مى نشيند و براى كسب رزق و روزى از خانه خارج نمى گردد و مى گويد: خدايا به من روزى بده.

خداى متعال به چنين شخصى مى گويد: - اى بندۀ من - آيا راه سعى و تلاش براى كسب رزق و روزى را براى تو هموار نساخته ام؟

و تو را - در حالى كه اعضاى بدنت صحيح و سالم است - به انجام آن دعوت نكرده ام؟

و چنانچه تو سعى و تلاش مطلوب را مى كردى. در اين صورت دستور مرا اطاعت كرده بودى. و - با اين كار - بارى بر دوش خانواده ات نبودى.

بر تو لازم است كه سعى نمايى.

در اين صورت اگر خواستم رزق تو را افزون مى كنم.

و اگر خواستم رزق تو را اندك مى سازم.

واگر با تلاشى كه كردى به چيزى دست نيافتى - در اين صورت - عذر تو پيش من موجّه خواهد بود(1).

ص:199


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أصنافاً من امّتي لا يستجاب لهم دعاؤهم:... و رجل يقعد في بيته. و يقول: ربّ ارزقني. و لا يخرج. و لا يطلب الرزق. فيقول اللّه عزّ وجلّ له: - عبدي - ألم اجعل لك السبيل إلى الطلب. والضرب في الأرض بجوارح صحيحة - فتكون قد اعذرت فيما بيني و بينك في الطلب. لإتّباع أمري. و ليكلا تكون كَلّاً على أهلك؟ فإن شئت رزقتك. و إن شئت قتّرت عليك. و أنت غير معذور عندي... (الكافي ج 5 ص 67).

333 - امام صادق عليه السلام فرمود: چهار گروه هستند كه دعاى آنها مستجاب نمى شود:

از جملۀ آنها مردى است كه در خانه مى نشيند و مى گويد: خدايا به من روزى ده.

به او گفته مى شود: آيا خداوند عزّ وجلّ به تو دستور نداده است كه در طلب رزق و روزى خود سعى و تلاش نمايى؟(1) 334 - مردى به امام صادق عليه السلام گفت: شخصى را مى شناسم كه مى گويد: در خانه مى نشينم و به نماز و روزه و عبادت مشغول مى گردم.

و براى رسيدن رزق و روزى دعا مى كنم. تا رزق و روزى به سراغ من بيايد.

امام صادق عليه السلام در بارۀ او فرمود: اين شخص از جمله گروهى است كه دعاى آنها مستجاب نمى گردد(2).

ص:200


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: أربعة لا تستجاب لهم دعوة: رجل جالس في بيته يقول: اللّهم ارزقني. فيقال له: ألم آمرك بالطلب... (الكافي ج 2 ص 511). (راجع: العوالي ج 4 ص 22). قال الإمام الصادق عليه السلام:... الثلاثة الّذين يردّ دعاؤهم عليهم:... رجل جلس في بيته و ترك الطلب. ثمّ يقول: - يا ربّ - ارزقني. فيقول اللّه عزّ وجلّ: ألم أجعل لك السبيل إلى الطلب للرزق (الخصال ص 160). قال عليه السلام: الثلاثة الّذين يردّ دعاؤهم:... رجل جلس في بيته و لا يسعى في طلب الرزق. و يقول: - يا ربّ - ارزقني. فيقول الربّ عزّ وجلّ: ألم أجعل لك سبيلاً إلى طلب الرزق (من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 39). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خمسة لا يستجاب لهم:... و رجل جلس في بيته و قال: اللّهمّ ارزقني. و لم يطلب (الخصال ص 299). الوليد بن صبيح عن الصادق عليه السلام أ نّه قال: ثلاثة يدعون فلا يستجاب لهم - أو قال عليه السلام: يردّ عليهم دعائهم -:... رجل أمسك عن الطلب. فيقول: اللّهمّ ارزقني. فيقول اللّه تعالى: ألم أجعل لك السبيل إلى الطلب؟ (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 103).
2- - عن عمر بن يزيد قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: رجل قال: ل أقعدنّ في بيتي. و ل اصلّينّ. و ل اصومنّ. و ل أعبدنّ ربّي. فأمّا رزقي فسيأتيني؟ فقال أبو عبداللّه عليه السلام: هذا أحد الثلاثة الّذين لا يستجاب لهم (الكافي ج 5 ص 77).

335 - امام صادق عليه السلام به شخصى فرمود: اگر مردى در خانۀ خود بنشيند و درب خانه را به روى خود ببندد. چگونه او توقّع دارد كه از آسمان چيزى براى او برسد؟(1) 336 - راوى مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: عمر بن مسلم چكار مى كند؟

من گفتم: - فدايت گردم - او در خانه مشغول عبادت شده و تجارت را رها كرده.

در اين هنگام امام صادق عليه السلام در بارۀ او فرمود: واى بر او. آيا او نمى داند شخصى كه در راه كسب رزق و روزى سعى و تلاش نمى كند دعايش مستجاب نمى گردد؟(2) 337 - اسباط بن سالم مى گويد: روزى بر امام صادق عليه السلام وارد شدم و ايشان از احوال عمر بن مسلم جويا شدند.

من در جواب گفتم: حال او نيكو است. امّا او تجارت و سعى و تلاش در راه كسب رزق و روزى روزى را رها كرده و ترك نموده است.

در اين هنگام امام صادق عليه السلام در بارۀ او - سه بار - فرمود: او مرتكب عمل شيطانى شده است(3).

ص:201


1- - عن عمر بن يزيد قال: قال أبو عبداللّه عليه السلام: أرأيت لو أنّ رجلاً دخل بيته واغلق بابه. أكان يسقط عليه شيء من السماء؟ (الكافي ج 5 ص 78).
2- - عن عليّ بن عبدالعزيز قال: قال (لي) (1) أبو عبداللّه عليه السلام: ما فعل عمر بن مسلم؟ قلت: - جعلت فداك - أقبل على العبادة. و ترك التجارة؟ فقال عليه السلام: - ويحه - أما علم أنّ تارك الطلب لا يستجاب له (دعوة) (2) (الكافي ج 5 ص 84 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 119).
3- - عن أسباط بن سالم قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السلام. فسألنا عن عمر بن مسلم ما فعل؟ فقلت (3): صالح. و لكنّه قد ترك التجارة؟ فقال أبو عبداللّه عليه السلام: عمل الشيطان - ثلاثاً - (الكافي ج 5 ص 75 و التهذيب ج 6 ص 374). (1) ما بين القوسين لم يذكر في الفقيه. (2) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. (3) في التهذيب: فقلنا.

338 - راوى مى گويد: روزى در نزد امام صادق عليه السلام بودم كه آن حضرت از احوال مردى سؤال كردند.

به حضرت گفته شد: او گرفتار شده است.

امام صادق عليه السلام پرسيد: او امروز چه مى كند؟

به حضرت گفته شد: او در خانۀ خود نشسته و مشغول عبادت شده است.

امام صادق عليه السلام پرسيد: پس چه شخصى خرج و قوت و روزى او را مى دهد؟

به امام صادق عليه السلام گفته شد: بعضى از دوستانش خرج زندگى او را تأمين مى كنند.

در اين هنگام امام صادق عليه السلام فرمود: - به خدا سوگند - عبادت شخصى كه خرج زندگى آن مرد را تأمين مى كند از او بيشتر است(1).

339 - پيامبر اكرم عليه السلام فرمود: نفرين شده است. نفرين شده است. شخصى كه بار زندگى خود را بر دوش ديگران مى اندازد(2).(3)

ص:202


1- - عن سليمان بن معلّى بن خنيس عن ابيه قال: سأل أبو عبد اللّه عليه السلام عن رجل - و أنا عنده - فقيل له: أصابته الحاجة. قال عليه السلام: فما يصنع اليوم؟ قيل: في البيت يعبد ربّه. قال عليه السلام: ف من أين قوته؟ قيل: من عند بعض إخوانه. فقال أبو عبداللّه عليه السلام: - و اللّه - ل الّذي يقوته. أشدّ عبادة منه (الكافي ج 5 ص 78).
2- يعنى: سعى و تلاش مطلوب - در راه كسب رزق و روزى حلال - را بكار نمى گيرد. و بار زندگى خود و خانواده اش را بر دوش ديگران مى اندازد.
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ملعون. ملعون. من ألقى كَلّه على الناس (الكافي ج 5 ص 72 و من لايحضره الفقيه ج 2 ص 38 و تحف العقول ص 37). .

توصيف زيبايى زن نامحرم به مرد نامحرم

مردى كه زيبائى زن نامحرمى را براى مرد نامحرمى توصيف مى كند

و بدينوسيله او را به ارتكاب گناه و فعل حرام مى كشاند

340 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه زن نامحرمى را براى مرد نامحرمى توصيف نمايد و زيبائى هاى او را برايش بيان كند.

به نحوى كه او به گناه كشيده شود.

و با آن زن ارتباط نامشروع پيدا كند.

چنين شخصى از دنيا نمى رود مگر آنكه خدا بر او غضب مى نمايد.

و شخصى كه خداوند تعالى بر او غضب كند. آسمانها هفتگانه و زمينهاى هفتگانه نيز بر او غضب خواهد نمود.

و وزر و وبالى كه براى مرتكب شوندۀ آن گناه است براى او نيز خواهد بود.

به پيامبر صلى الله عليه و آله گفته شد: اگر آن زن و مرد توبۀ واقعى نمايند و اصلاح شوند.

آيا توبۀ آنها پذيرفته خواهد شد؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند توبۀ آن دو را مى پذيرد.

ص:203

امّا توبۀ شخص توصيف كننده قبول نمى گردد(1).

ص:204


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من وصف إمرأة لرجل و ذكر جمالها (له) (1) فإفتتن الرجل (2) بها - فأصاب منها فاحشة - لم يخرج من الدنيا حتّى يغضب اللّه عليه. و من غضب اللّه عليه. غضبت عليه السماوات السبع و الأرضون السبع. و كان عليه من الوزر مثل الّذي أصابها. قيل: - يا رسول اللّه - فإن تابا و أصلحا؟ قال صلى الله عليه و آله: يتوب اللّه تعالى عليهما. و لم يقبل توبة الّذي (3) وصفها (اعلام الدين ص 417 و عقاب الأعمال ص 337). قال عليه السلام: كان بالمدينة رجلان. (يسمّى أحدهما: هيت. و الآخر: مانع) (4). فقالا لرجل - و رسول اللّه صلى الله عليه و آله يسمع -: إذا إفتتحتم الطائف - إن شاء اللّه - ف عليك. ب إبنة غيلان الثقفيّة. فإنّها شموع. بخلاء (5). مبتّلة. هيفاء. شنباء. إذا جلست. تثنّت. و إذا تكلّمت. غنّت. تقبل ب أربع. و تدبر ب ثمان. بين رجليها مثل القدح. فقال النبيّ صلى الله عليه و آله: لا اريكما (6) من اولي الإربة من الرجال. فأمر بهما رسول اللّه صلى الله عليه و آله ف غُرّب (7) بهما إلى مكان يقال له: العرايا. و كانا يتسوفّان في كلّ جمعة (الكافي ج 5 ص 523 و وسائل الشيعة ج 20 ص 205). (1) مابين القوسين لم يذكر في اعلام الدين. (2) في عقاب الأعمال هكذا: فإفتتن بها الرجل. (3) في عقاب الأعمال هكذا: توبة الّذي يخطبها بعد الّذي وصفها. (4) مابين القوسين لم يذكر في وسائل الشيعة. (5) في وسائل الشيعة: نجلاء. (6) في وسائل الشيعة: لا أراكما. (7) في وسائل الشيعة: ف غَرّبا إلى مكان...

جهاد نكردن در راه خدا

مردى كه از جهاد نمودن در راه خداوند متعال امتناع مى ورزد

341 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پيرامون جهاد نمودن در راه خداوند عزّ وجلّ فرمود:

... و شخصى كه از انجام جهاد سرپيچى نمايد خداى عزّ وجلّ لباس ذلّت و خوارى را بر او خواهد پوشانيد و دچار گرفتارى و مصيبت خواهد شد. و ذلّت و خوارى نصيب او خواهد گشت. و بر دل او پردۀ گمراهى زده خواهد شد.

و به خاطر آنكه او از انجام جهاد سرپيچى كرده و آن را تضييع ساخته است. خوار و ذليل خواهد شد. و حق از او رويگردان خواهد گشت(1).

ص:205


1- - قال أمير المؤمنين - صلوات اللّه عليه -: فمن ترك الجهاد في اللّه ألبسه اللّه ثوب ذلّة. و شملة البلاء. و ضرب على قلبه بالشبهات و ديث بالصغار و القماءة. و اديل الحقّ منه بتضييع الجهاد وسيم الخسف. و منع النصف (الغارات ج 2 ص 326). وفي روضة الواعظين هكذا:... فمن تركه رغبة عنه البسه اللّه ثوب الذلّة و شمله البلاء و فارق الرخاه. و ضرب على قلبه بالأشباه و ديث بالصغار والقماء و سيم الخسف و منع النصف. فاُزيل منه الحقّ بتضييعه الجهاد و غضب اللّه عليه بتركه نصرته (روضة الواعظين ج 2 ص 234). وفي مصدر آخر هكذا:... فمن تركه رغبة عنه. ألبسه اللّه ثوب الذلّ (1). (و شمله البلاء) (2). (و فارق الرضا) (3). و ديث بالصغار والقماءة. و ضرب على قلبه بالأسداد (4). واُديل الحقّ منه بتضييع الجهاد. و سئم (5) الخسف و منع النصف (الكافي ج 5 ص 4 و نهج البلاغة الخطبة 27). (راجع: معاني الأخبار ص 309 و كتاب الغارات ج 2 ص 326). 1) في معاني الأخبار هكذا: ثوب الذلّ و سيماء الخسف و ديث الصغار. 2) مابين القوسين لم يذكر في معاني الأخبار. 3) مابين القوسين لم يذكر في معاني الأخبار ونهج البلاغة. 4) في نهج البلاغة: بالإسهاب. 5) في نهج البلاغة: و سيم.

342 - مردى از امام صادق عليه السلام در بارۀ گناهان كبيره سؤال كرد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: فرار نمودن از جهاد - در راه خدا - از گناهان كبيره بشمار مى آيد(1).

ص:206


1- - (قال رجل للإمام الصادق عليه السلام): احبّ أن أعرف الكبائر من كتاب اللّه عزّ وجلّ؟ فقال عليه السلام:... والفرار من الزحف. لأنّ اللّه عزّ وجلّ يقول: وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (الكافي ج 2 ص 285-286). (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله):... من ترك الجهاد ألبسه اللّه عزّ وجلّ ذلّاً (في نفسه) (1). و فقراً - في معيشته - و محقاً في دينه... (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 673 المجلس 85 و عقاب الأعمال ص 225 و الكافي ج 5 ص 2 و روضة الواعظين ج 2 ص 232). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال أميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه - لأصحابه -: إذا لقيتم عدوّكم - في الحرب - فأقلّوا الكلام. و (2) اذكروا اللّه عزّ وجلّ. و لا تولّوهم الأدبار. فتسخطوا اللّه تبارك و تعالى. و تستوجبوا غضبه (الكافي ج 5 ص 42 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 317). قال أميرالمؤمنين عليه السلام حول الفرار من الزحف:... وليعلم المنهزم بأنّه مسخط ربّه. وموبق نفسه. إنّ في الفرار موجدة اللّه (3). والذلّ اللازم. والعار الباقي. و فساد العيش عليه. وإنّ الفارّ ل غير مزيد - في عمره -. و لا محجوز بينه و بين يومه. و لا يرضى ربّه. و لموت الرجل محقّاً - قبل إتيان هذه الخصال - خيرٌ من الرضا بالتلبيس بها. و الإقرار عليها (الكافي ج 5 ص 41). (1) مابين القوسين لم يذكر في الكافي و عقاب الأعمال و روضة الواعظين. (2) في مكارم الأخلاق هكذا: و أكثروا ذكر اللّه عزّ و جلّ. (3) هكذا في المصدر. والظاهر: موجدة للّه.

جويدن موى ريش

مردى كه موى ريش خود را مى جود

343 - در حديث آمده است: انجام چند چيز. موجب غم و اندوه مى گردد:

از جملۀ آنها: جويدن موى ريش با دندان مى باشد(1).

344 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سه چيز نشانۀ وسواس است:

خوردن گِل. و جويدن ناخن. و جويدن موى ريش(2).

ص:207


1- - روي في بعض الكتب عن الأئمّة عليهم السلام إنّهم قالوا: إنّ أحد عشر شيئاً تورث الغمّ: ... و قصّ شعر اللحية بالأسنان (بحار الأنوار ج 73 ص 321).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثلاثة من الوسواس: أكل الطين. و تقليم الأظفار بالأسنان. و أكل اللحية (الخصال ص 126 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 269 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 334). قال الإمام الكاظم عليه السلام: أربعة من الوسواس: أكل الطين. و فث الطين. و تقليم الأظفار بالأسنان. و أكل اللحية (الخصال ص 221).

حرفه و هنر نداشتن

مردى كه داراى حرفه و هنرى نيست

345 - ابن عبّاس مى گويد: هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى نگاه مى كرد و او نظر پيامبر صلى الله عليه و آله را به خود جلب مى كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد او پرسش نموده و مى فرمود:

آيا اين مرد حرفه و پيشه اى دارد؟

اگر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفته مى شد كه او داراى حرفه و پيشه و هنرى نيست.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در بارۀ آن مرد مى فرمود: او از چشم من افتاد.

از پيامبر صلى الله عليه و آله از علّت اين امر سؤال شد.

حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: زيرا اگر شخص مؤمن. داراى حرفه و هنر و پيشه اى نباشد.

دين و آئين اش را وسيله اى براى كسب رزق و روزى خود قرار خواهد داد(1). (2)

ص:208


1- - يعنى: در صورت نداشتن حرفه و هنر - و منبعى براى كسب درآمد - او از راه و طريقى كسب رزق و روزى خواهد نمود كه - در نتيجه - به دين و آئينش لطمه وارد خواهد گشت.
2- - عن ابن عبّاس قال: كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله إذا نظر إلى الرجل. فأعجبه. قال صلى الله عليه و آله: هل له حرفة؟ فإن قالوا: لا. قال صلى الله عليه و آله: سقط من عيني. قيل: و كيف ذلك - يا رسول اللّه -؟ قال صلى الله عليه و آله: لأنّ المؤمن إذا لم يكن له حرفة. يعيش بدينه (جامع الأخبار ص 390). قال بعضهم: إذا لم يكن للعالم حرفة و لا عقار. كان شرطيّاً لهؤلاء الظلمة (تنبيه الخواطر ج 1 ص 42). قال بعض: - يا فتيان - احترفوا. فإنّي لا آمن عليكم أن تحتاجوا إلى القوم. يعني: الاُمراء (تنبيه الخواطر ج 1 ص 42).

حرير پوشيدن

مردى كه لباس حرير مى پوشد

346 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردانى كه لباس حرير مى پوشند - در روز قيامت - نصيب و بهره اى از بهشت ندارند(1).

347 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مردى فرمود: لباس حرير را بر تن نكن. زيرا خداوند - در روز قيامت - پوست بدن تو را مى سوزاند(2).

ص:209


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله كسا اسامة بن زيد حلّة حرير (1). فخرج فيها. فقال صلى الله عليه و آله: مهلاً - يا اسامة - إنّما يلبسها من لا خلاق له (2). فأقسمها بين نسائك (الكافي ج 6 ص 453). قال الإمام الباقر عليه السلام: أتى اسامة بن زيد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و معه ثوب حرير. فقال صلى الله عليه و آله: هذا لباس من لا خلاق له. ثمّ أمره. فشقّه خُمراً بين نسائه (مكارم الأخلاق ج 1 ص 240). قال الإمام الصادق عليه السلام: لا يصلح للرجل أن يلبس الحرير إلّافي الحرب (الكافي ج 6 ص 453). عن النبيّ صلى الله عليه و آله: أ نّه خرج و في إحدى يديه ذهب و الاُخرى حرير. و قال صلى الله عليه و آله: إنّ هذين محرّمان على ذكور امّتي. حلّ لاُناثها (مستدرك الوسائل ج 3 ص 219). روى عن النبيّ صلى الله عليه و آله إنّه خرج ذات يوم و في يده قطعة من ذهب و قطعة من حرير. فقال صلى الله عليه و آله: هاتان محرّمتان على ذكور امّتي. دون اناثهم (عوالي اللئالي ج 2 ص 214). روي عن النبيّ صلى الله عليه و آله أ نّه أشار إلى حرير و ذهب. و قال صلى الله عليه و آله: هذان حرامان على رجال امّتي (البحار ج 11 ص 198).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لرجل: لا تلبس الحرير. فيحرق اللّه جلدك يوم تلقاه (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 164 و علل الشرائع ج 2 ص 51 الباب 57). (1) كأنّه صلى الله عليه و آله كساه في وقت الحرب. و يدلّ على عدم جواز لبس الحرير للرجال - مطلقاً - و عليه علماء الإسلام. واتّفق علماؤنا على بطلان الصلاة فيه للرجال. و قطعوا على جوازه في حال الضرورة والحرب (نقلاً عن هامش المصدر وهو مأخوذ من مرآة العقول للعلّامة المجلسي عليه الرحمة). لم يطلق النبيّ صلى الله عليه و آله لبس الحرير لأحد من الرجال إلّالعبدالرحمان بن عوف. و ذلك لأنّه كان رجلاً قمّلاً (الفقيه ج 1 ص 164) في غير الحرب. القمّل: الكثير القمّل. (2) أي: من نصيب في ثواب الجنّة (عيون الأخبار ج 2 ص الباب 27 و تفسير الإمام عليه السلام ص 473).

ختنه نكردن

مردى كه ختنه نمى كند

348 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: فرزندان خود را - روز هفتم - ختنه نمائيد(1).

زيرا اين كار خوشتر و پاكيزه تر مى باشد. و باعث سرعت در روئيدن گوشت مى شود.

و زمين - تا چهل روز - از ادرار شخصى كه ختنه نكرده است نجس مى گردد(2).

ص:210


1- لازم به يادآورى است كه شرائط زمانى و مكانى نوزاد و همچنين نداشتن آمادگى جسمى او ممكن است باعث تأخير در انجام عمل ختنۀ او گردد. و انجام اين كار - در روز هفتم - وجوب شرعى ندارد. بلكه اين عمل مستحب بوده و به انجام آن در اين روز توصيۀ فراوانى شده است. و انجام ختنه - پس از بالغ شدن - بر مرد مسلمان واجب مى گردد. و بر كودك نابالغى كه به حج مى رود - نيز - ختنه واجب مى باشد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: طهّروا (1) أولادكم يوم (2) السابع. فإنّه (أطيب و) (3) أطهر و أسرع لنبات اللحم (4). و إنّ (5) الأرض تنجس من بول الأغلف أربعين صباحاً (الكافي ج 6 ص 35 و الخصال ص 538). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الأرض تنجس ببول الأغلف. أربعين يوماً (المكارم ج 1 ص 491). قال الإمام الصادق عليه السلام:... فأمّا الرجل. فلا يطوف إلّامختوناً (الفقيه ج 2 ص 250). عن إبراهيم بن ميمون عن أبي عبداللّه عليه السلام: في الرجل الّذي يسلم و يريد أن يختتن - و قد حضر الحجّ - أيحجّ أو يختتن؟ قال عليه السلام: لا يحجّ حتّى يختتن (من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 251). (1) في الخصال: ختّنوا. و في مكارم الأخلاق: إختنوا. (2) في مكارم الأخلاق هكذا: في يوم السابع. (3) ما بين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق. (4) مكارم الأخلاق ج 1 ص 491. (5) في الخصال: فإنّ.

349 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: فرزندان خود را در روز هفتم ختنه نمائيد.

و گرما وسرما شما را از انجام آن باز ندارد. زيرا اين عمل. مايۀ پاكيزگى جسم مى باشد.

و زمين از ادرار شخصى كه ختنه نكرده است به خدا شكايت و شِكوه مى كند(1).

350 - امام صادق عليه السلام فرمود: فرزندان خود را در روز هفتم ختنه كنيد. زيرا انجام دادن اين كار پاكيزه تر بوده و روئيدن گوشت را سرعت مى بخشد.

زيرا بدرستيكه كه زمين اكراه دارد از ادرار شخصى كه ختنه نكرده است(2).

351 - در حديث آمده است: از جمله افرادى كه براى امامت در نماز جماعت شايستگى ندارند كسانى هستند كه ختنه نكرده اند(3).

ص:211


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اختتنوا أولادكم يوم السابع. لا يمنعكم حرّ و لا برد. فإنّه طهور للجسد. و إنّ الأرض ل تضجّ - إلى اللّه - من بول الأغلف (الخصال ص 636). روي عن الصادقين عليهما السلام: أن اختنوا أولادكم - يوم السابع - يطهّروا. و إنّ الأرض تضجّ - إلى اللّه - من بول الأغلف (الكافي ج 6 ص 35 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 314 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 490). في الفقيه و مكارم الأخلاق: عن الصالحين عليهم السلام.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: اختنوا أولادكم لسبعة أيّام. فإنّه أطهر. و أسرع لنبات اللحم. و إنّ الأرض ل تكره بول الأغلف (الكافي ج 6 ص 34).
3- - عن الأصبغ بن نباتة قال: سمعت عليّاً عليه السلام يقول:... و أمّا الّذين لا ينبغي أن يأمّوا - من الناس - الأغلف (الخصال ص 331). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الأغلف. لا يؤمّ القوم - و لو كان أقرأهم للقرآن - لأنّه ضيّع من السنّة أعظمها. و لا تقبل له شهادة. و لا يصلّى عليه - إلّاأن يكون ترك ذلك خوفاً على نفسه - (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 248). قال عليه السلام: الأغلف. لا يؤمّ القوم - و إن كان أقرأهم - لأنّه ضيّع من السنّة أعظمها. و لا تقبل له شهادة. و لا يصلّى عليه - إذا مات - إلّاأن يكون ترك ذلك خوفاً على نفسه (علل الشرائع ج 2 ص 22 الباب 22). أي: لا ترغيب في الصلاة عليه - إذا وجد من يصلّي عليه -. لا أ نّه لا يصلّى عليه أحد (نقلاً عن هامش العلل).

خلوت كردن با زن نامحرم

مردى كه با زن نامحرم خلوت مى كند

352 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: سزاوار نيست كه مردى با زن نامحرمى در جائى خلوت نمايد.

زيرا هنگامى كه مردى با زن نامحرمى در مكانى خلوت كند. شيطان. سوّمين نفر آنها خواهد بود(1).

ص:212


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا يخلونّ رجل بإمرأة. فما من رجل خلا بإمرأة إلّاكان الشيطان ثالثهما (دعائم الإسلام ج 2 ص 214). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ما من رجل خلا بإمرأة إلّاكان الشيطان ثالثهما (مستدرك الوسائل ج 14 ص 265). قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ الرجل و المرأة إذا خليا - في بيت - كان ثالثهما الشيطان (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 160). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يخلونّ رجل بإمرأة. فإنّ ثالثهما شيطان (مستدرك الوسائل ج 14 ص 266). عن رسول اللّه عليه السلام أ نّه نهى عن محادثة النساء - يعني غير ذوات المحارم -. و قال صلى الله عليه و آله: لا يخلونّ رجل بإمرأة. فما من رجل خلا بإمرأة إلّاكان الشيطان ثالثهما (دعائم الإسلام ج 2 ص 214). قال الإمام الصادق عليه السلام: محادثة النساء من مصائد الشيطان (مستدرك الوسائل ج 14 ص 273). قال عليه السلام: حديث النساء من مصائد الشيطان (دعائم الإسلام ج 2 ص 214). أي: في الخلوة.

353 - ابليس به حضرت نوح عليه السلام گفت: در سه جا از شرّ من غافل مباش. زيرا من در اين سه جا نزديكترين فاصله را با آدميان دارم:

هنگامى كه غضب مى كنى.

هنگامى كه بين دو نفر قضاوت مى كنى.

هنگامى كه با زن نامحرمى خلوت مى كنى به گونه اى كه شخص ديگرى بين شما نباشد(1).

354 - ابليس به حضرت موسى عليه السلام گفت: با هيچ زن نامحرمى خلوت نكن و هيچ زن نامحرمى با تو خلوت نكند.

زيرا هنگامى كه مردى با زن نامحرمى خلوت كند. و هنگامى كه زنى با مرد نامحرمى خلوت نمايد. من - شخصاً - با آنها همراه بوده در كنارشان خواهم بود(2).

ص:213


1- - (قال إبليس عليه اللعنة لنوح عليه السلام):... اذكرني في ثلاثة مواطن - فإنّي أقرب ما أكون من العبد إذا كان في إحداهنّ -: اذكرني إذا غضبت (1) و اذكرني إذا حكمت بين اثنين. و اذكرني إذا كنت مع إمرأة - خالياً - ليس معكما أحد (الخصال ص 132).
2- - قال إبليس لموسى عليه السلام: - يا موسى - لا تخل بإمرأة - و لا تخل بك -. فإنّه لا يخلو رجل بإمرأة - و لا تخلو به - إلّاكنت صاحبه - دون أصحابي (الأمالي للشيخ المفيد - عليه الرحمة - ص 157 المجلس 19). قال إبليس لموسى عليه السلام: لا تخلونّ بإمرأة غير محرم. فإنّي لست أجعل بينكما رسولاً غيري (مستدرك الوسائل ج 14 ص 266). قال إبليس لموسى بن عمران عليه السلام: لا تخل بإمرأة. فإنّه ما خلا رجل بإمرأة - لا تحلّ له - إلّاكنت صاحبه. أفتتنه بها (تنبيه الخواطر ج 1 ص 103). (1) في بعض النسخ: عند غضبك.

خيانت نمودن به نواميس مردم

مردى كه به نواميس مردم خيانت مى كند

355 - امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گروهى را مورد لعن و نفرين خود قرار داد.

از جملۀ آن گروه: مردى است كه به نواميس مردم خيانت مى كند(1).

356 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه به همسر ديگران خيانت مى كند از ما نيست. و بر چنين شخصى لعن و نفرين باد(2).

ص:214


1- - عن أبي جعفر عليه السلام قال: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله رجلاً ينظر إلى فرج امرأة لا تحلّ له. و رجلاً خان أخاه في إمرأته. و رجلاً يحتاج الناس إلى نفعه. فسألهم الرشوة (الكافي ج 5 ص 559). قال أبو جعفر عليه السلام: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله من نظر إلى فرج امرأة لا تحلّ له. و رجلاً خان أخاه في إمرأته. و رجلاً احتاج الناس إليه لفقهه. فسألهم الرشوة (تهذيب الأحكام ج 6 ص 250). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله الواشمة والمؤتشمة و الناجش و المنجوش. ملعونون على لسان محمّد (الكافي ج 5 ص 559 كتاب النكاح). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الناجش و المنجوش له. ملعونون على لسان محمّد (مشكاة الأنوار ج 2 ص 300). الناجش: الخائن (معاني الأخبار ص 284). يقول الناجي الجزائري: و يحتمل - قويّاً - أن يكون المراد من الخائن - ههنا - الّذي يخون الناس في نسائهم.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من خان إمرءً - في زوجته - فليس منّا. و عليه لعنة اللّه (مستدرك الوسائل ج 14 ص 331). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليس منّا من خبّب إمرأة امرىء مسلم عليه (جامع الأحاديث ص 114). خبّب فلان على فلان صديقه. أي: أفسده عليه. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليس منّا من خبّث إمرأة رجل مسلم عليه (الجعفريّات ص 177). قال عمّار الساباطي: دخل رجل على الصادق عليه السلام فقال عليه السلام: ما أقبح بالرجل أن يأتمنه رجل من إخوانه - على حرمة من حرمه - فيخونه بها (المناقب ج 4 ص 247).

دست دادن به زن نامحرم

مردى كه به زن نامحرم دست مى دهد و با او مصافحه مى كند

357 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه به زن نامحرم دست بدهد مورد خشم و غضب الهى واقع شده است(1).

358 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه به زن نامحرم دست بدهد در روز قيامت - در حاليكه دستانش با غُل بسته شده است - به طرف آتش برده مى شود(2).

359 - در حديث آمده است: جايز نيست كه زنى با مرد نامحرمى مصافحه نمايد - و با او دست دهد - مگر از روى لباس - و نبايد دست او را فشار بدهد(3).

360 - سؤال: دست دادن زن به مرد نامحرم با دستكش چه حكمى دارد؟

جواب: بهتر ترك اين كار است(4).

ص:215


1- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): من صافح امرأة - تحرم عليه - فقد باء ب سخط (من) اللّه عزّ وجلّ (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 515 المجلس 66 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 8 و المكارم ج 2 ص 314 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 261). مابين القوسين لم يذكر في المكارم.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من صافح امرأة - حراماً - جاء يوم القيامة مغلولاً. ثمّ يؤمر به إلى النار (عقاب الأعمال ص 334). (من جملة ما جاء في خبر حول كيفيّة بيعة النساء مع رسول اللّه صلى الله عليه و آله):... كانت يد رسول اللّه صلى الله عليه و آله الطاهرة أطيب من يمسّ بها كفّ انثى ليست له بمحرم (الكافي ج 5 ص 526).
3- - و لا يجوز للمرأة أن تصافح غير ذي محرم إلّامن وراء ثوبها (الخصال ص 588). عن أبي بصير قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: هل يصافح الرجل. المرأة ليست بذي محرم؟ فقال عليه السلام: لا. إلّامن وراء الثوب (الكافي ج 5 ص 525 و الفقيه ج 3 ص 300 والمكارم 504/1). (و في حديث آخر): فلا يصافحها إلّامن وراء الثوب. و لا يغمز كفّها (الكافي ج 5 ص 525).
4- - (توضيح المسائل مراجع ج 2 ص 929 احكام حجاب و نظر) (نشر دفتر انتشارات اسلامى).

ريش بلند داشتن

مردى كه ريش خود را بيش از حدّ و اندازه بلند مى گذارد

361 - امام صادق عليه السلام فرمود: مازاد ريشى كه طول آن بيش از يك مشت(1) باشد در آتش است(2).

362 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چنانچه طول ريش از يك قبضۀ دست تجاوز كرد آن را كوتاه كنيد(3).

363 - راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام در بارۀ اندازۀ ريش سؤال كردم؟

آن حضرت عليه السلام فرمود: ريش خود را به اندازۀ مشت دست اندازه بگير و بقيۀ آن را كوتاه كن(4).

ص:216


1- - يعنى: به اندازۀ يك دست مشت شده.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: مازاد من اللحية - على القبضة - ففي النار (مكارم الأخلاق ج 1 ص 158). قال الإمام الصادق عليه السلام: مازاد من اللحية - عن قبضة - فهو في النار (من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 76). قال الإمام الصادق عليه السلام: مازاد من اللحية - عن القبضة - فهو في النار (الكافي ج 6 ص 487). عن محمّد بن أبي حمزة عمّن أخبره عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: ما زاد على القبضة. ف في النار. يعني اللحية (الكافي ج 6 ص 487).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ما جاوز القبضة - من مقدّم اللحية - ف جزّوه (مستدرك الوسائل ج 1 ص 404).
4- - عن يونس عن بعض أصحابه عن أبي عبداللّه عليه السلام في قدر اللحية؟ قال عليه السلام تقبض بيدك على اللحية و تجزّ ما فضل (الكافي ج 6 ص 487). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إن جاوز القبضة - من مقدّم اللحيته - ف جزّوه (الجعفريّات ص 258). قال الإمام الصادق عليه السلام: تقبض بيدك على لحيتك. و تجزّ ما فضل (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 76).

364 - روزى مردى كه ريش او زياد بلند بود از كنار پيامبر صلى الله عليه و آله گذشت.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه ضررى داشت كه اين مرد موى ريش خود را كوتاه مى كرد؟

پس از آنكه اين سخن حضرت صلى الله عليه و آله به گوش آن مرد رسيد. او ريش خود را به اندازۀ متناسب كوتاه نموده و سپس بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد گشت.

هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را با اين حالت ديد. فرمود: اين گونه عمل كنيد(1).(2)

ص:217


1- - نظر رسول اللّه صلى الله عليه و آله إلى رجل طويل اللحية. فقال صلى الله عليه و آله: ما كان على هذا لو هيّاً من لحيته؟ فبلغ الرجل ذلك. فهيّأ من لحيته بين اللحيتين. ثمّ دخل على النبيّ صلى الله عليه و آله. فلمّا رآه. قال صلى الله عليه و آله: هكذا فإفعلوا (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 76 ومكارم الأخلاق ج 1 ص 157). في مكارم الأخلاق هكذا: ما ضرّ هذا لو... عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: مرّ بالنبيّ صلى الله عليه و آله رجل طويل اللحية. فقال صلى الله عليه و آله: ما كان على هذا لو هيّاً من لحيته؟ فبلغ ذلك الرجل. فهيّأ من لحيته بين اللحيتين. ثمّ دخل على النبيّ صلى الله عليه و آله فلمّا رآه. قال صلى الله عليه و آله: هكذا فإفعلوا (الكافي ج 6 ص 488). .
2- كان ببغداد - في رباط شيخ الشيوخ - صوفيّ كبير اللحية - جدّاً -. و كان مغرى و معنى بها - أكثر زمانه - يدهنها و يسرحها. و يجعلها ليلاً عند نومه في كيس. فقام بعض المريدين إليه في الليل - و هو نائم - فقصّها. من الاُذن إلى الاُذن. فأصبحت كالصريم. و أصبح الصوفيّ شاكياً إلى شيخ الرباط. فجمع الصوفيّة و سألهم. فقال المريد: أنا قصصتها. قال: و كيف فعلت - ويلك - ذلك؟ قال: - أيّها الشيخ - إنّها كانت صنمه. و كان يعبدها - من دون اللّه -. فأنكرت ذلك بقلبي و أردت أن أجعله عبداً للّه. لا عبداً للّحية (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 11 ص 208)

ريش تراشيدن صاف كردن صورت و از بين بردن محاسن چهره

مردى كه صورت خود را صاف مى كند و محاسن خود را از بين مى برد

(1)

365 - در حديث آمده است: تراشيدن ريش به منزلۀ مُثله كردن است(2).

و شخصى كه مرتكب مُثله گردد. لعنت و نفرين خدا بر او مى باشد(3).

366 - در حديث آمد است: قوم لوط مرتكب ده عمل زشت مى شدند كه به خاطر آن اعمال هلاك گشته و نابود شدند.

از جملۀ آن اعمال: بلند نگه داشتن سبيل و تراشيدن ريش مى باشد(4).

ص:218


1- - از احايث شريفى كه در اين فصل ذكر شده است استفاده مى گردد كه داشتن ريش متناسب و مرتّب و تميز - و به حد و به اندازه - زينت يك مرد بشمار مى آيد. و موجب جمال و زيبائى او مى گردد. و نشانى از وقار و عزّت او مى باشد. و به همين خاطر است كه به ريش مرد. محاسن. گفته مى شود. يعنى: مايۀ حُسن و زيبائى و جمال. و تراشيدن ريش - آن هم با تيغ آهنى - و صاف كردن صورت و از بين بردن محاسن چهره. موجب محروميت مرد از داشتن وقار و سنگينى و زيبائى او مى گردد. و اين كار باعث زشت شدن چهرۀ او خشن و زبر گشتن پوست صورتش مى شود.
2- - پاره نمودن و دريدن جسد و تكّه تكّه كردن آن را مثُله مى گويند.
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حلق اللحية من المُثلة. و من مثّل. ف عليه لعنة اللّه (الجعفريّات: ص 258 و مستدرك الوسائل ج 1 ص 406).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عشر خصال عملها قوم لوط. - بها اهلكوا -: ... و قصّ اللحية. و طول الشارب (مستدرك الوسائل ج 1 ص 407).

367 - روزى دو مرد(1) در حالى كه ريشهاى خود را زده و سبيلهاى بلندى داشتند بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد شدند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از نگاه كردن به آنها كراهت داشته و به آنها فرمود: - واى بر شما - به دستور چه شخصى اين كار را كرده ايد؟

آنها گفتند: خداى ما - كسرى - به ما دستور داده است كه اينگونه باشيم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: اما خداوند عزّ و جلّ به من دستور داده تا ريش خود را بگذارم و سبيل خود را كوتاه كنم(2).

368 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: قوم مجوس(3) ريشهاى خود را مى كندند و سبيلهاى خود را بلند نگه مى داشتند. ولى ما(4) سبيل خود را كوتاه مى كنيم و ريش خود را نگه مى داريم. و اين امر يك سنّت است(5).

369 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سبيل خود را كوتاه كنيد و ريش خود را نگه داريد.

و خود را شبيه قوم مجوس نكنيد(6).

ص:219


1- - اين دو مرد آتش پرست بوده و از جانب كسرى پادشاه ايران به نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده بودند.
2- - دخل رجلان على رسول اللّه صلى الله عليه و آله. و قد حلقا لحاهما و اعفيا شواربهما. فكره صلى الله عليه و آله النظر إليهما. و قال صلى الله عليه و آله: - ويلكما - من أمركما بهذا؟ قالا: أمرنا بهذا ربّنا - يعنيان كسرى -. فقال صلى الله عليه و آله: لكن ربّي عزّ وجلّ أمرني بإعفاء لحيتي. و قصّ شاربي (بحار الأنوار ج 20 ص 390 و مستدرك الوسائل ج 1 ص 407).
3- - يعنى آتش پرستان. 4 - يعنى مسلمانان.
4-
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إن المجوس جزّوا لحاهم. و وفّروا شواربهم. و إنّا نجزّ الشوارب. و نعفي اللحى. و هي الفطرة (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 76 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 157). في مكارم الأخلاق: وإنّا نحن.
6- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حفوا الشوارب و اعفوا اللحى. و لا تتشبّهوا بالمجوس (معاني الأخبار ص 291).

370 - راوى مى گويد: روزى اميرالمؤمنين عليه السلام را در بازار ديدم كه به ماهى فروشان تذكر داده و به آنها مى فرمود: مارماهى را به جاى ماهى به مردم نفروشيد.

و آن ماهى كه در آب مرده است را به مردم عرضه نكنيد(1) و به آنها نفروشيد.

و آن حضرت عليه السلام ماهى فروشانى را كه از اين دستور تخلّف مى كردند تنبيه كرده و به آنها مى فرمود: اى فروشندگان مسخ شدۀ بنى اسرائيل و لشكر بنى مروان.

در اين هنگام فرات بن احنف به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: - يا اميرالمؤمنين - لشكريان بنى مروان چه كسانى هستند و چه خصوصيتى داشتند؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: آنها گروهى بودند كه ريشهاى خود را تراشيده و سبيلهاى خود را بلند نگه مى داشتند. سپس آنها مسخ شدند(2).

ص:220


1- - لازم به ذكر است كه بايد ماهى زنده صيد شود تا قابل استفاده و تناول باشد. و چنانچه ماهى در آب بميرد. تناول آن حرام بوده و فروش آن براى خوردن جايز نمى باشد.
2- - عن حبّابة الوالبيّة قالت: رأيت أميرالمؤمنين عليه السلام في شرطة الخميس. و معه درّة (لها سبابتان) (1) يضرب بها بيّاعي (2) الجري و المارماهي و الزمّار (والطافي) (3). و يقول عليه السلام لهم: - با بيّاعي مسوخ بني إسرائيل و جُند بنى مروان -. فقام إليه فرات بن الأحنف (4) فقال (له) (5): - يا أميرالمؤمنين - فما (6) جند بني مروان؟ فقال عليه السلام له: أقوام حلقوا اللحى (7). و فتلوا الشوارب (فمسخوا) (8) (الكافي ج 1 ص 346 و كمال الدين ص 536). 1) مابين القوسين لم يذكر في كمال الدين. 2) في كمال الدين: بيّاع. 3) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. 4) في الكافي: أحنف. 5) ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. 6) في الكافي: و ما. 7) في كمال الدين: اللحاء. 8) ما بين القوسين لم يذكر في كمال الدين. و الطافي هو الّذي يموت في الماء فيطفو على رأس الماء (الفقيه ج 3 ص 201). الطافي هو ما يتغيّر رائحته (الكافي ج 6 ص 219).

371 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداى متعال در روز قيامت با سه شخص سخن نمى گويد و آنها را مورد تزكيه قرار نمى دهد.

و براى آنها عذابى دردناك خواهد بود:

شخصى كه موى سپيد خود را بكَند(1).

شخصى كه خود ارضائى مى كند.

شخصى كه تن به عمل لواط مى دهد(2).

372 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: موى سپيد را نكَنيد. زيرا آن نورى است براى شخص مسلمان.

و شخصى كه موى او در اسلام سپيد گردد. براى او نورى در روز قيامت خواهد بود(3).

ص:221


1- - چون موى سپيد. باعث نورانيت و مايۀ وقار شخص و نشانۀ بزرگى او بشمار مى آيد. و احتمال مى رود كه مراد از موى سپيد - در اين احاديث شريف - موى سپيد محاسن باشد.
2- - (قال الإمام الصادق عليه السلام): ثلاثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيامة. و لا ينظر إليهم و لا يزكّيهم. و لهم عذاب أليم: الناتف شيبه. و الناكح نفسه. و المنكوح في دبره (الخصال ص 106 و روضة الواعظين ج 2 ص 476). في روضة الواعظين: شيبته.
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لا تنتفوا الشيب. فإنّه نور المسلم. و من شابّ شيبة - في الإسلام - كان له نوراً يوم القيامة (الخصال ص 612-613).

زنا آميزش جنسى با زن نامحرم

مردى كه را با زن نامحرم. آميزش جنسى مى نمايد

اشارة

(1)

لازم به يادآورى است كه: خداوند متعال براى بقاء نسل بشر غريزۀ جنسى را در نهاد انسان قرار داده و راه ارضاء مشروع آن را بوسيلۀ ازدواج معيّن نموده است.

و چنانچه اين غريزۀ جنسى - از راه مشروع - ارضاء نگردد. عوارض منفى بسيارى را در جسم و روان آدمى بوجود خواهد آورد.

و اين عوارض. موجب انحراف و لجام گسيختگى و طغيان او خواهد گشت.

عمل شنيع زنا از جمله انحرافاتى است كه ممكن است گريبانگير بعضى از اين گونه افراد گردد. لذا شرع مطهّر اسلام اين عمل شنيع را نامشروع دانسته و شديداً با آن مخالفت نموده است.

و لازم به ذكر است كه ارتكاب عمل شنيع زنا. آثار سوء متفاوت و عواقب شوم متعدّد. و كيفر و عقوبت و مجازات گوناگون و مختلفى را - در دنيا و آخرت - در پى دارد. در اين بخش - بطور اختصار - به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم.

1) مجازات و تنبيه معنوى.

2) مجازات و تنبيه حقوقى.

3) مجازات و تنبيه جسمى و بدنى.

4) آثار سوء و عواقب شوم در دنيا.

5) كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت.

ص:222


1- - عمل نامشروع زنا گاهى از طرف مرد وگاهى از طرف زن وگاهى از طرف هر دو انجام مى گيرد. اين فصل مربوط به آميزش جنسى نامشروعى است كه از طرف مرد صورت مى گيرد. ومطالب مربوط به آميزش جنسى نامشروع - از طرف زن - در كتاب: زنان نفرين شده. ذكر مى گردد.
1 - مجازات و تنبيه معنوى

(1)

373 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه مردى مرتكب زنا مى شود روح ايمان از او دور مى گردد(2).

374 - امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند متعال. شخص زناكار را مؤمن نمى نامد(3).

375 - امام كاظم عليه السلام فرمود: ارتكاب عمل زنا دين و آئين را از بين مى برد(4).

376 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخص زناكار همانند شخصى است كه بت مى پرستد(5).

ص:223


1- - در اين بخش - مختصراً - به پاره اى از مجازات و تنبيه معنوى اين عمل شنيع اشاره مى كنيم. و براى اطّلاع بيشتر از اين موضوع. به كتب مربوطه مراجعه فرمائيد.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا زنا الرجل فارقه روح الإيمان (الكافي ج 2 ص 280 وص 284 و عقاب الأعمال ص 313 و المحاسن ج 1 ص 192). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا زنا الرجل أخرج اللّه منه روح الإيمان (قرب الاسناد ص 33). قال الإمام الباقر عليه السلام: كان أبي عليه السلام يقول: إذا زنا الزاني فارقه روح الإيمان (الفقيه ج 4 ص 14). قال الإمام الصادق عليه السلام: من زنا خرج من الإيمان (الكافي ج 2 ص 278). قال الإمام الصادق عليه السلام: من زنا بإمرأة خرج من الإيمان (إرشاد القلوب ج 1 ص 335). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يزني الزاني - حين يزني - و هو مؤمن (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 24 و الكافي ج 5 ص 123 و الكافي ج 2 ص 32 و ص 284 و ص 285 و تهذيب الأحكام ج 6 ص 426 و دعائم الإسلام ج 2 ص 448 و عوالي اللئالي ج 1 ص 40 و ص 167). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يزني الزاني و هو مؤمن (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 1 ص 61 و الأمالي للشيخ المفيد - عليه الرحمة - ص 22 المجلس 3 و قرب الاسناد ص 258 و ص 299).
3- - قال الإمام الباقر عليه السلام:... لم يسمّ اللّه الزاني مؤمناً. و لا الزانية مؤمنة (الكافي ج 2 ص 32).
4- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إيّاك و الزنا. فإنّه يمحق البركة و يهلك الدين (الكافي ج 5 ص 542). قال الإمام الكاظم عليه السلام: إتّق الزنا. فإنّه يمحق الرزق و يبطل الدين (الكافي ج 5 ص 541).
5- - قال الإمام الصادق عليه السلام: مدمن الزنا و السرقة و شارب الخمر ك عابد وثن (تفسير العيّاشي - عليه الرحمة - ج 2 ص 105). (و راجع: عقاب الأعمال ص 291).

377 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به جوانى فرمود: - اى جوان - ازدواج كن.

و از انجام دادن زنا پرهيز نما.

زيرا ارتكاب زنا. ايمان را از دل تو بيرون مى كند(1).

378 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: شخصى كه عمل زنا را دوست داشته باشد.

دروغ مى گويد اگر بگويد: من حلال زاده هستم(2).

379 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه از ارتكاب حرام و زنا خوشحال مى گردد و از اين عمل مسرور و مشعوف مى شود. شيطان شريك او شده است(3).

380 - در حديث آمده است: شخصى كه بخاطر عمل نامشروع جنسى سنگسار مى گردد(4). در حقيقت خوار و ذليل گشته. و از رحمت الهى دور شده است.

و شخصى كه از رحمت الهى دور شده است شايستگى دوستى و قرب را نخواهد داشت(5).

ص:224


1- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لشابّ): - يا شابّ - تزوّج. و إيّاك و الزنا. فإنّه ينزع الإيمان من قلبك (مكارم الأخلاق ج 1 ص 430).
2- - قال أميرالمؤمين عليه السلام: كذب من زعم (أ نّه) (1) ولد من حلال. و هو يحبّ الزنا (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 278 المجلس 37 و روضة الواعظين ج 2 ص 448).
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: من شغف بمحبّة الحرام و شهوة الزنا. فهو شرك شيطان (الفقيه ج 4 ص 299 و معاني الأخبار ص 400 والاختصاص ص 220 و روضة الواعظين ج 2 ص 447).
4- - اگر چنانچه توبۀ واقعى نكند. و مورد آمرزش الهى قرار نگيرد.
5- - (قال الإمام عليه السلام):... الرجم خزى. و من قد أمر اللّه برجمه. فقد أخزاه. و من أخزاه. فقد أبعده. و من أبعده. فليس لأحد أن يقربه (كمال الدين ص 460 و دلائل الإمامة ص 512 باب: من شاهده عليه السلام في حياة أبيه عليه السلام). (1) مابين القوسين لم يذكر في روضة الواعظين.
2 - مجازات و تنبيه حقوقى
اشارة

(1)

محروميت از ازدواج نمودن با زنان پاكدامن - قبل از توبه كردن -

381 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل نامشروع زنا مى گردد و به اين كار مشهور مى باشد - و براى انجام اين عمل مجازات شده است - شايستگى ندارد تا با زنان پاكدامن ازدواج نمايد. مگر پس از آنكه توبه كند(2).

ص:225


1- - شخصى كه مرتكب عمل شنيع زنا مى گردد - بخاطر ارتكاب اين جرم - از داشتن بعضى از حقوق محروم مى شود. در اين بخش - مختصراً - به پاره اى از اين موارد اشاره مى كنيم. و براى اطّلاع بيشتر از اين موضوع به كتب مربوطه مراجعه فرمائيد.
2- - عن محمّد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السلام في قول اللّه عزّ و جلّ: الزَّانِي لاَ يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَ يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ. قال عليه السلام:... من شهر شيئاً - من ذلك -. أو اقيم عليه الحدّ. فلا تزوّجوه. حتّى تعرف توبته (الكافي ج 5 ص 355). قال الإمام الصادق عليه السلام:... من اقيم عليه حدّ الزنا - أو شهر به - لم ينبغ لأحد أن يناكحه حتّى يعرف منه التوبة (الكافي ج 5 ص 354). قال الإمام الصادق عليه السلام:... من اقيم عليه حدّ الزنا - أو متّهم بالزنا - لم ينبغ لأحد أن يناكحه حتّى يعرف منه التوبة (الكافي ج 5 ص 354). قال الإمام الصادق عليه السلام:... من اقيم عليه حدّ الزنا - أو شهر بالزنا - لم ينبغ لأحد أن يناكحه حتّى يعرف منه توبة (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 257 و تهذيب الأحكام ج 7 ص 469 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 336). في مكارم الأخلاق هكذا: لا ينبغي. عن الحلبي قال: قال أبو عبداللّه عليه السلام: لا تتزوّج المرأة المستعلنة بالزنا. و لا تزوّج الرجل المستعلن بالزنا. إلّاأن تعرف منهما التوبة (الفقيه ج 3 ص 256 و المكارم ج 1 ص 446). عن الحكم بن الحكيم عن أبي عبداللّه عليه السلام في قوله عزّ و جلّ: الزَّانِي لاَ يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَ يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ. قال عليه السلام: إنّما ذلك في الجهر. ثمّ قال عليه السلام: لو أنّ إنساناً زنا - ثمّ تاب - تزوّج حيث شاء (الكافي ج 5 ص 355). قيل: هذا الحكم نسخ بقوله عزّ و جلّ: و أنكحوا الأيامى منكم (مجمع البيان ج 7 ص 198).
محروميت از ازدواج نمودن با بعضى از زنان

382 - امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مردى با زنى زنا كند. آن مرد نمى تواند با دختر آن زن ازدواج نمايد(1).

ص:226


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا فجر الرجل بالمرأة. لم تحلّ له ابنتها - أبداً -. و إن كان قد تزوّج ابنتها قبل ذلك - و لم يدخل بها - فقد بطل تزويجه. و إن هو تزوّج ابنتها و دخل بها. ثمّ فجر باُمّها - بعد ما دخل بإبنتها - فليس يفسده (1) فجوره - باُمّها - نكاح ابنتها. إذا هو دخل بها (تهذيب الأحكام ج 7 ص 384 و الاستبصار ج 2 ص 166 الباب 108). (و راجع: النوادر للشيخ أبي جعفر محمّد بن عيسى الأشعري القمّي - عليه الرحمة - ص 95). عن منصور بن حازم عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: سألته عن رجل فجر بإمرأة أيتزوّج إبنتها؟ قال عليه السلام: إن كان قُبلة - أو شبهها - فلا بأس. و إن كان زنا. فلا (تهذيب الأحكام ج 8 ص 29). عن منصور بن حازم عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: سألته عن رجل كان بينه و بين إمرأة فجور؟ فقال عليه السلام: إن كان قُبلة - أو شبهها - فليتزوّج إبنتها - إن شاء -. و إن كان جماعاً. فلا يتزوّج إبنتها. و ليتزوّجها (الكافي ج 5 ص 417). عن منصور بن حازم عن أبي عبداللّه عليه السلام في رجل كان بينه و بين إمرأة فجور؟ فهل (2) يتزوّج ابنتها؟ فقال عليه السلام (3): إن كان (من) (4) قُبلة - أو شبهها - فليتزوّج إبنتها. و إن كان جماعاً. فلا يتزوّج إبنتها. و ليتزوّجها هي (إن شاء) (5) (الكافي ج 5 ص 417 و تهذيب الأحكام ج 7 ص 384). (راجع: عوالي اللئالي ج 3 ص 331). قال إبن إدريس: و قد روي: أنّ من فجر بعمّته أو خالته لم تحلّ له ابنتاهما - أبداً - (وسائل الشيعة ج 20 ص 432). قال الشيخ - رحمه اللّه -: و من فجر بعمّته أو خالته. حرّمت عليه ابنتاهما. و لم تحلّا له بنكاح - أبداً - (تهذيب الأحكام ج 7 ص 364). (1) في الإستبصار: يُفسد. (2) في التهذيب: هل. (3) في التهذيب: قال. (4) ما بين القوسين لم يذكر في التهذيب. (5) ما بين القوسين لم يذكر في التهذيب.
تبعيد شدن و محروميت از حضور در شهر

383 - محروميت از حضور در شهر - و تبعيد شدن از ديار - از جمله مجازاتهائى است كه ممكن است شخص زناكار. مستحقّ آن باشد(1).

محروميت از ديه و خونبها

384 - در حديث آمده است: اگر مردى بخواهد به زنى تجاوز نمايد و با او زنا كند و آن زن براى دفاع از خود. آن مرد را به قتل برساند - در اين صورت - آن مقتول.

ديه و خونبها ندارد(2).

محروميت از قبول گواهى و شهادت

385 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب زنا مى گردد. شهادت و گواهى او مورد قبول قرار نمى گيرد(3).

ص:227


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا زنا الشابّ الحدث. جُلد مأة. و نفي سنة من مصره (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 28). قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا زنا الشابّ الحدث. السنّ جُلّد. و نفي سنة من مصره (تهذيب الأحكام ج 10 ص 6). قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا زنا الشابّ الحديث السنّ جُلّد. و نفي سنة عن مصره (عوالي اللئالي ج 3 ص 553-554). قال الإمام الصادق عليه السلام: إلنفي من بلد إلى بلد. و قد نفى أميرالمؤمنين عليه السلام رجلين من الكوفة إلى البصرة (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 17 باب: ما يجب به التعزير و الحدّ و الرجم و القتل و النفي في الزنا). (راجع: تهذيب الأحكام ج 10 ص 41 باب: حدود الزنا).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من كابر إمرأة ليفجر بها. فقتلته. فلا دية له. و لا قود (الكافي 293/7).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تقبل شهادة الخائن و لا الخائنة و لا الزاني و لا الزانية. و لا ذي غمز على أخيه. و الغمز: الحقد (عوالي اللئالي ج 1 ص 242 و مستدرك الوسائل ج 17 ص 434).
3 - مجازات و تنبيه جسمى و بدنى

(1)

386 - با مراجعه به كتب فقهى مى توان نسبت به موضوعات زير - كه بخشى از مطالب مربوط به تنبيه جسمى و بدنى زناكار مى باشد - آگاهى و اطّلاع پيدا نمود:

1) معناى زنا در اصطلاح شرع.

2) شرائط تحقّق زنا و وقوع آن.

3) چگونگى اثبات وقوع زنا(2).

4) مجازات ارتكاب اين عمل.

5) تنوّع و گوناگونى مجازات اين عمل.

6) علل و اسباب و عوامل تنوّع و گوناگونى مجازات اين عمل.

7) شناخت شرايط و وضعيت و موقعيت فردى كه مستحقّ مجازات مى باشد.

8) شرائط زمانى و مكانى اجراى مجازات.

9) كيفيت اجراى مجازات.

10) شرائط افرادى كه مى توانند اين گونه مجازاتها را اعمال نموده و اجرا كنند.

و چگونگى شناخت و احراز صلاحيت آنها.

ص:228


1- - اينگونه مجازاتها - در اصطلاح فقهى - حدود و تعزير نام دارد.
2- - انتساب ارتكاب اين عمل - به اشخاص - با دو صورت به اثبات خواهد رسيد: 1) اقرار و اعترافى كه حجّيت داشته و مورد قبول شرع باشد. زيرا اقرار و اعترافى كه از روى: اجبار يا اكراه يا اضطرار يا ترس يا ارعاب يا تهديد يا جهل و نادانى يا هزل و شوخى - و امثال آن -. و همچنين اقرار و اعترافى كه در حال خواب يا بيهوشى انجام مى گيرد. حجّيت نداشته و براى اثبات وقوع اين امر. نافذ و كارساز نمى باشد. 2) گواهى شهود اربعه و وجود دلائل و مداركى كه حجّيت داشته و مورد قبول شرع باشد.
4 - آثار سوء و عواقب شوم در دنيا
آبرو را از بين مى برد

387 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زنا آبرو را از بين مى برد(1).

اجل و مرگ را نزديك مى سازد

388 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل زنا مى گردد.

اجل و مرگ او زودهنگام مى شود(2).

389 - امام سجّاد عليه السلام فرمود: زنا از گناهانى است كه باعث مرگ زود هنگام مى گردد(3).

اعمال نيك را از بين مى برد و آن را نابود مى سازد

390 - شخصى - پس از آنكه هشتاد سال خدا را عبادت نمود - روزى به زن نامحرمى نگاه شهوت آميزى نمود. سپس وسوسه شده و به طرف آن زن رفت. و با آن زن.

عمل نامشروع زنا را انجام داد. دراين هنگام ملك الموت به سراغ آن مرد آمد - در حالى كه زبان او بند آمده بود -(4).

و بدين ترتيب خداوند متعال. اعمال نيك هشتاد سالۀ اين مرد را بخاطر ارتكاب عمل نامشروع زنا. نابود ساخته و از بين برد(5).

ص:229


1- - عن الفضيل عن أبي جعفر عليه السلام قال: قال النبيّ صلى الله عليه و آله: في الزنا خمس خصال: يذهب بماء الوجه. و يورث الفقر. و ينقص العمر. و يسخط الرحمن. و يخلّد في النار. نعوذ باللّه من النار (الكافي ج 5 ص 542).
2- - براى اطّلاع از متن اين حديث به صفحۀ 241 مراجعه فرمائيد.
3- - قال الإمام السجّاد عليه السلام: والذنوب التي تعجّل الفناء... الزنا (معاني الأخبار ص 271).
4- - يعنى هنگامى كه ملك الموت سراغ آن مرد آمد زبان او بند آمده و سنگين شد.
5- - (قال الإمام الباقر عليه السلام): عبد اللّه عابد - ثمانين سنة - ثمّ أشرف على امرأة. فوقعت في نفسه. فنزل إليها. فراودها عن نفسها. فطاوعته. فلمّا قضى منها. طرقه ملك الموت. فإعتقل لسانه... فأحبط اللّه عمل ثمانين سنة بتلك الزنية... (عقاب الأعمال ص 167 و عوالي اللئالي ج 1 ص 353 و الاُصول الستّة عشر ص 348 تحقيق و نشر مؤسّسة دار الحديث).
بركت رزق را از بين مى برد

391 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال در رزق شخصى كه مرتكب زنا مى گردد.

بركت را قرار نمى دهد(1).

جنايت بزرگى بشمار مى آيد

392 - امام رضا عليه السلام در بارۀ زنا فرمود: اين كار از بزرگترين جنايتها بشمار مى آيد(2).

خير و بركت را از بين مى برد

393 - امام كاظم عليه السلام فرمود: زنا باعث از بين رفتن بركت مى گردد(3).

394 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زنا و خير در يك خانه جمع نمى شود(4). (5)395 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خانه اى كه در آن زنا وارد مى شود. خراب گشته و از بركت تهى مى گردد(6).

ص:230


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أهل الزنا ليس على وجوههم نور و لا بهاء. و لم يجعل اللّه في رزقهم بركة (مستدرك الوسائل ج 14 ص 332).
2- - (قال الإمام الرضا عليه السلام في شأن الزنا):... و هو أعظم الجنايات (علل الشرايع ج 2 ص 308 الباب 331 و عيون الأخبار ج 2 ص 104 الباب 33 و المناقب ج 4 ص 387).
3- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إيّاك و الزنا. فإنّه يمحق البركة. و يهلك الدين (الكافي ج 5 ص 542).
4- يعنى: ارتكاب عمل شنيع زنا باعث از بين رفتن خير و بركت در خانه مى گردد.
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يجتمع الزنا و الخير في بيت (الجعفريّات ص 169 و دعائم الإسلام ج 2 ص 448).
6- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربعة لا تدخل بيتاً واحدة منهنّ إلّاخرب. و لم يعمر بالبركة: الخيانة. و السرقة. و شرب الخمر. و الزنا (عقاب الأعمال ص 289 و الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 482 المجلس 62 و عوالي اللئالي ج 1 ص 363). في الأمالي: أربع.
خرابى و نابودى شهرها را در پى دارد

396 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زنا باعث فقر مى گردد.

و شهر و ديار را از سكنه خالى مى سازد(1).

خشم و غضب خداوند متعال را موجب مى گردد

397 - امام باقر عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداوند عزّ وجلّ بر شخص زناكار غضب نموده است(2).

398 - در حديث آمده است: خشم و غضب خداوند متعال بر افراد زناكار شديد است(3).

399 - در حديث آمده است: شخصى كه با زن نامحرمى مرتكب فحشاء گردد از دنيا نمى رود مگر آنكه خداوند متعال بر او غضب مى كند.

و شخصى كه خداوند متعال بر او غضب مى كند. آسمانها و زمينهاى هفتگانه نيز بر او غضب خواهند كرد(4).

ص:231


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الزنا يورث الفقر. و يدع الديار بلاقع (الفقيه ج 4 ص 13). أي: خالية. و هو كناية عن خرابها و ابادة أهلها. و البلقع: الأرض القفراء الّتي لا شيء فيها (مجمع البحرين ج 1 ص 245).
2- - قال الإمام الباقر عليه السلام: إنّ اللّه غضب على الزاني (تفسير العيّاشي رحمه الله ج 1 ص 233).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تعرض على اللّه أعمال بنى آدم كلّ جمعة - مرّتين -. فتكون شدّة غضب اللّه على الزاني (مستدرك الوسائل ج 14 ص 331-332). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أعمل امّتي تعرض عليّ في كلّ جمعة - مرّتين -. فإشتدّ غضب اللّه على الزناة (سعد السعود ص 421 - نشر: دليل -).
4- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): من وصف امرأة لرجل - و ذكر جمالها له - فإفتنن بها الرجل. فأصاب منها فاحشة. لم يخرج من الدنيا حتّى يغضب اللّه عليه. و من غضب اللّه عليه غضب عليه السماوات السبع والأرضون السبع. و كان عليه - من الوزر - مثل الّذي أصابها... (عقاب الأعمال ص 337 واعلام الدين ص 417).
درهاى آسمان را به روى دعا مى بندد

400 - خداوند عزّ وجلّ در حديث قدسى فرمود: شخصى كه مرتكب زنا مى شود. از ديدن نور الهى محروم مى گردد. و درهاى آسمان به روى دعاى او بسته مى شود(1).

دشمنى خداوند متعال را موجب مى گردد

401 - امام سجّاد عليه السلام در بارۀ عمل زنا فرمود: اين كار گناه و معصيت مى باشد.

و موجب بغض و دشمنى خداوند متعال است(2).

402 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال دشمن مى دارد مردى را كه مرتكب زنا مى گردد(3).

403 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: دشمن ترين خلائق در نزد خداوند متعال مردى است كه مرتكب زنا مى گردد(4).

ص:232


1- - قال الإمام الباقر عليه السلام: أوحى اللّه عزّ وجلّ إلى موسى بن عمران عليه السلام: لا تزن. فأحجب (1) عنك نور وجهي. و تغلق أبواب السماء دون دعائك (المحاسن ج 1 ص 194 و في بحارالأنوار ج 76 ص 27 نقله عن المحاسن).
2- - في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر عليه السلام في قوله: وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً. يقول: معصيةً و مقتاً. ف إنّ اللّه يمقته و يبغضه... (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 18).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه يبغض الشيخ الزاني (تحف العقول ص 42).
4- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: أبغض الخلائق - إلى اللّه - الشيخ الزاني (غرر الحكم ص 187). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: أمقت العباد - إلى اللّه - الفقير المزهو. والشيخ الزان. و العالم الفاجر (غرر الحكم ص 486). (1) في بحارالأنوار: فيحجب.

404 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: در دنيا هيچ چيز در نزد خداوند دشمن تر از شخص زناكار نمى باشد(1).

405 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چهار گروه هستند كه خداوند متعال آنها را دشمن مى دارد.

از جملۀ آنها: مردى است كه مرتكب زنا مى گردد(2).

406 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيا مى خواهيد شما را خبر كنم به دشمن ترين خلائق در نزد خداوند متعال؟

مردم گفتند: آرى.

آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كسانى كه با نواميس همسايگان خود زنا مى كنند(3).

رزق و روزى را از بين مى برد

407 - امام صادق عليه السلام فرمود: زنا از جمله گناهانى است كه رزق را از بين مى برد(4).

ص:233


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما في الدنيا شيء أبغض إلى اللّه من شيخ زانٍ (مشكاة الأنوار ج 1 ص 384).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربعة يبغضهم اللّه تعالى: البيّاع الحلّاف. و الفقير المحتال (1). و الشيخ الزاني. و الإمام الجائر (عوالي اللئالي ج 1 ص 263 و مستدرك الوسائل ج 13 ص 273).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا اخبركم بأبغض الخلق إلى اللّه تعالى؟ قالوا: بلى - يا رسول اللّه -. قال صلى الله عليه و آله: الزنّائون بحلائل جيرانهم (جامع الأحاديث ص 201).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: الذنوب الّتي تحبس الرزق: الزنا (الاختصاص ص 238). (راجع: الكافي ج 2 ص 448 و علل الشرائع ج 2 ص 362 الباب 385 و معاني الأخبار ص 269). قال الإمام الكاظم عليه السلام: اتّق الزنا. فإنّه يمحق الرزق و يبطل الدين (الكافي ج 5 ص 541). (1) في مستدرك الوسائل: المختال.
سرايت آثار سوء به نواميس و مورد تعرّض قرارگرفتن آنها

408 - در حديث آمده است: كسانى كه به نواميس مردم متعرّض شده و با آنها زنا مى كنند.

ديگران نيز به نواميس آنها تعرّض نموده و با آنها زنا مى كنند(1).

409 - جناب جعفر طيّار - عليه الرحمة - فرمود: من در زندگى هيچگاه مرتكب زنا نشده ام. زيرا مى ترسم اگر به ديگران خيانت كنم. ديگران نيز به من خيانت كنند(2).

ص:234


1- - عن أبي إبراهيم عليه السلام قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تزّوجوا إلى آل فلان. ف إنّهم عفّوا. ف عفّت نساؤهم. و لا تزوّجوا إلى آل فلان. ف إنّهم. بغوا. ف بغت نساؤهم (الكافي ج 5 ص 554 و عوالي اللئالي ج 3 ص 548). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عفّوا. تعفّ نساؤكم. إنّ بني فلان. زنوا. ف زنت نساؤهم (مكارم الأخلاق ج 1 ص 508). عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: لمّا أقام العالم الجدار. أوحى اللّه تبارك و تعالى إلى موسى عليه السلام: إنّي مجازي الأبناء. ب سعي الآباء. إن خيراً. ف خيرٌ. و إن شرّاً. ف شرّ. لا تزنوا. فتزني نساؤكم. و من وطئ فراش إمرء مسلم. وطىء فراشه. كما تدين تدان (الكافي ج 5 ص 553 و المحاسن ج 1 ص 193). في المحاسن هكذا: إن خيرٌ. فخيرٌ. و إن شرٌّ. فشرٌّ. قال الإمام الكاظم عليه السلام: مكتوب في التورات: - أيّها الناس - لا تزنوا. فتزني نساؤكم. كما تدين تدان (الكافي ج 5 ص 554 و عوالي اللئالي ج 3 ص 548). قال الإمام الباقر عليه السلام: كان فيما أوحى اللّه تعالى إلى موسى بن عمران عليه السلام - يا موسى بن عمران - من زنا. زني به - و لو في العقب من بعده - (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و عوالي اللئالي ج 3 ص 546).
2- - قال جعفر بن أبي طالب عليهما السلام:... ما (1) زنيت - قطّ - لأنّي خفت. إنّي إذا عملت. عُمل بي... (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 283 و الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 133 المجلس 17 و علل الشرائع ج 2 ص 327 الباب 248 و روضة الواعظين ج 2 ص 28). (1) في روضة الواعظين: لا.

410 - در زمان حضرت داود عليه السلام مردى به نزد زن شوهردارى مى رفت - و با زور و اجبار - با او عمل شنيع و ناشايست زنا انجام مى داد.

روزى آن زن به آن مرد گفت: بدان. هر بار كه تو به نزد من آمده و با من مرتكب عمل شنيع مى شوى - در همين هنگام - مردى نيز به نزد همسر تو رفته و با او مرتكب عمل ناشايست مى گردد.

آن مرد نگران شده و به نزد همسر خود رفته و با كمال تعجّب ديد كه مردى در كنار همسر او مى باشد.

سپس او. آن مرد را به نزد حضرت داود عليه السلام آورده و از مرد شكايت كرده و به آن حضرت گفت: اين مرد را ديدم كه در كنار همسر من بود.

در اين هنگام خداى متعال به حضرت داود عليه السلام فرمود: به اين مرد بگو:

هر چه با ديگران كنى. ديگران نيز با تو كنند(1).

ص:235


1- - كانت إمرأة على عهد داود عليه السلام يأتيها رجل يستكرهها على نفسها. فألقى اللّه عزّ وجلّ في قلبها. فقالت له: إنّك لا تأتيني - مرّة - إلّاو عند أهلك من يأتيهم. فذهب الرجل إلى أهله. فوجد عند أهله رجلاً. فأتى به إلى داود عليه السلام. فقال: - يا نبي اللّه - أتى إليّ ما لم يؤت إلى أحد. قال عليه السلام: و ما ذاك؟ قال: وجدت هذا الرجل عند أهلي. فأوحى اللّه تعالى إلى داود عليه السلام قل له: كما تدين تدان (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 14). (قال الإمام الصادق عليه السلام): إنّها كانت بغيّ في بني إسرائيل. و كان في بني إسرائيل رجل يكثر الاختلاف إليها. فلمّا كان في آخر ما أتاها أجرى اللّه - على لسانها -: أمّا إنّك سترجع إلى أهلك فتجد معها رجلاً. قال: فخرج - و هو خبيث النفس - فدخل منزله غير الحال الّتي كان يدخل بها قبل ذلك اليوم - و كان يدخل بإذن - فدخل يومئذٍ بغير إذنٍ. فوجد على فراشه رجلاً. فإرتفعا إلى موسى عليه السلام فنزل جبرئيل عليه السلام على موسى عليه السلام فقال: - ياموسى - من يزن يوماً يزن به. فنظر إليهما فقال: عفّوا. تعف نساؤكم (الكافي ج 5 ص 553).
سرايت آثار سوء به نسل و تبار

411 - در حديث آمده است: كسانى كه به نواميس مردم متعرّض شده و با آنها زنا مى كنند.

اين كار موجب مى گردد كه نسل و تبار آنها نيز مورد تعرّض ديگران قرار بگيرد(1).

شايستگى نداشتن براى عفو و آمرزش

412 - در حديث آمده است: خداوند متعال در شب مبارك قدر افرادى گناهكار از اين امّت را مورد عفو و آمرزش خود قرار مى دهد. بجز چند گروه از آنها را.

از جملۀ آنها: شخصى است كه مرتكب زنا مى گردد(2).

ص:236


1- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: لمّا أقام العالم الجدار. أوحى اللّه تبارك و تعالى إلى موسى عليه السلام: إنّي مجازي الأبناء. ب سعي الآباء. إن خيراً. ف خيرٌ. و إن شرّاً. ف شرّ. لا تزنوا. فتزني نساؤكم. و من وطئ فراش إمرء مسلم. وطىء فراشه. كما تدين تدان (الكافي ج 5 ص 553 و المحاسن ج 1 ص 193). في المحاسن هكذا: إن خيرٌ. فخيرٌ. و إن شرٌّ. فشرٌّ. قال الإمام الباقر عليه السلام: كان فيما أوحى اللّه تعالى إلى موسى بن عمران عليه السلام - يا موسى بن عمران - من زنا. زني به - و لو في العقب من بعده - (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و عوالي اللئالي ج 3 ص 546). قال الإمام الباقر عليه السلام: فيما أوحى اللّه تبارك و تعالى إلى موسى بن عمران عليه السلام: - يا موسى - إنهِ بني إسرائيل عن الزنا. فإنّه من زنا. زني به - أو بالعقب من بعده - (دعائم الإسلام ج 2 ص 449). قد جاء في الأثر: من زنا زني به - و لو في عقب عقبه (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 19 ص 211).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه يرحم عصاة امّتي في الليلة المباركة... فيغفر لهم إلّاثمانية نفر: المشرك. و الكاهن. و الساحر. و العاق. و آكل الربا. و مدمن الخمر. و الزاني. و الماجن (مستدرك الوسائل ج 13 ص 109).
شكايت زمين

413 - در حديث آمده است: زمين به خود مى لرزد و به خداى عزّ وجلّ شكوه و شكايت مى كند از آبى كه از شستشو و غسل بعد از زنا بر روى آن ريخته مى گردد(1).

عذاب و عقوبت در قبر

414 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه با زن مسلمان يا يهودى يا نصرانى يا مجوسى زنا نمايد. و از اين كار توبه نكند و تا هنگام مرگ بر اين كار اصرار داشته باشد.

خداوند متعال در قبر او سيصد درب از آتش را مى گشايد.

و از هر يك از اين دربها اژدها و مارها و عقربهائى - كه از دهان آنها آتش بيرون مى آيد - بر او وارد مى شوند.

و او - تا روز قيامت - در اين آتش مى سوزد(2).

415 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب زنا مى گردد از قبر خود - در حالى كه كور و كر و گنگ مى باشد - به طرف محشر روانه مى گردد(3).

ص:237


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما عجّت الأرض إلى ربّها ك عجّتها من إغتسال من زنا (جامع الأخبار ص 407 الفصل 107). (راجع: الخصال ص 141 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و روضة الواعظين ج 2 ص 445 و عوالي اللئالي ج 3 ص 545).
2- - براى اطّلاع از متن اين حديث به صفحۀ 248 مراجعه فرمائيد.
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:... يحشر صاحب الغناء - من قبره - أعمى و أخرس و أبكم. و يحشر الزاني مثل ذلك (جامع الأخبار ص 433 الفصل 115).
فقر و تنگدستى را موجب مى گردد

416 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل زنا مى گردد.

فقير و تنگدست مى شود(1).

417 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: زنا باعث فقر و تنگدستى مى گردد(2).

418 - امام كاظم عليه السلام فرمود: در تورات اين گونه نوشته شده است:

من خدا هستم. قاتلين را مى كُشم.

و زناكاران را فقير مى سازم(3).

فساد و تباهى را بوجود مى آورد

419 - امام رضا عليه السلام فرمود: زنا موجب فساد و تباهى مى گردد(4).

ص:238


1- - براى اطّلاع از متن اين حديث به صفحۀ 241 مراجعه فرمائيد.
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الزنا يورث الفقر (الخصال ص 505).
3- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: مكتوب في التورات: أنا اللّه. قاتل القاتلين. و مفقر الزانين (الكافي ج 5 ص 554 و عوالي اللئالي ص 548). جاء في الحديث القدسي: إنّي أنا اللّه. لا إله إلّاأنا. ذو بكّة. مفقر الزناة. و تارك تاركي الصلاة. عراة (اعلام الدين ص 152).
4- - قال الإمام الرضا عليه السلام: حرّم اللّه تعالى الزنا لما فيه من الفساد. من قتل الأنفس و ذهاب الأنساب و ترك التربية للأطفال و فساد المواريث. و ما أشبه ذلك من وجوه الفساد (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 369 و عيون الأخبار ج 2 ص 99 الباب 33). سُئل (الإمام) الصادق عليه السلام: لِمَ حرّم اللّه الزنا؟ قال عليه السلام: لما فيه من الفساد و ذهاب المواريث و إنقطاع الأنساب. لا تعلم المرأة - في الزنا - من أحبلها. و لا المولود يعلم من أبوه. و لا أرحام موصولة. و لا قرابة معروفة (المناقب ج 4 ص 285).
كيفر و عقوبت

420 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در شب معراج گروهى را مشاهده نمودند كه پوست بدن آنها با سوزنى از آتش دوخته مى شد.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله به جبرئيل فرمود: اينها چه كسانى هستند؟

جبرئيل گفت: اينها مردانى بودند كه با زنها زنا مى كردند(1).

421 - حضرت يعقوب عليه السلام به يكى از فرزندان خود فرمود:

- اى فرزندم - هيچگاه مرتكب زنا نشو.

زيرا چنانچه پرنده اى مرتكب زنا گردد. پرهاى او كَنده مى شود(2).

لذّت آميزش با همسر را از بين مى برد

422 - در حديث آمده است: زنا نكنيد. زيرا اين كار. لذّت آميزش با همسر را از بين خواهد برد(3).

ص:239


1- - (من جملة ما جرى في ليلة المعراج): ثمّ مرّ صلى الله عليه و آله على قومّ تخاط جلودهم بمخائط من نار. فقال صلى الله عليه و آله: ما هؤلاء - يا جبرئيل -؟ فقال: هؤلاء الّذين يأخذون عذرة النساء بغير حلّ (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 525 المجلس 69 و روضة الواعظين ج 1 ص 153). في روضة الواعظين: يخاط.
2- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال يعقوب عليه السلام لإبنه: - يا بُنيّ - لا تزن. فإنّ الطائر لو زنا. ل تناثر ريشه (الكافي ج 5 ص 542 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و عوالي اللئالي ج 3 ص 546). في الفقيه و العوالي: الطير. عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال يعقوب عليه السلام لإبنه: - يا بُنيّ - لا تزن. فلو أنّ الطير زنا. ل تناثر ريشه (المحاسن ج 1 ص 193).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تزنوا. فيذهب اللّه لذّة نسائكم من أجوافكم (مكارم الأخلاق ج 1 ص 508)
مسخ شدن

423 - در حديثى كه پيرامون موجودات مسخ شده و علّت مسخ آنان مى باشد. آمده است: مرد زيبائى كه با زنى - كه شوهر با ايمانى داشت - مرتكب زنا شد.

اين دو نفر - بخاطر ارتكاب اين گناه - مسخ شدند.

و به شكل و صورت دو طاووس درآمدند(1).

424 - در حديثى كه پيرامون موجودات مسخ شده و علّت مسخ آنان مى باشد. آمده است: پادشاهى كه مرتكب زنا مى شد. مسخ شده و به شكل فيل درآمد(2).

425 - در حديثى كه پيرامون موجودات مسخ شده و علّت مسخ آنان مى باشد. آمده است: مردى كه مرتكب عمل شنيع زنا مى گشت و هيچ چيز او را از اين عمل زشت باز نمى داشت. مسخ شده و بصورت و شكل كرم سياهى - كه در آب زندگى مى كند - درآمد(3).

ص:240


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: الطاووس مسخ. كان رجلاً جميلاً. فكابر إمرأة رجل مؤمن (تحبّه) (1) فوقع بها. ثمّ راسلته - بعد - (ذلك) (2). فمسخهما اللّه عزّ وجلّ طاووسين - انثى و ذكراً -. و لا يؤكل (3) لحمه و لا بيضه. (الكافي ج 6 ص 247 و تهذيب الأحكام ج 9 ص 21 الباب 1). قال: و كان إساف و نائلة رجل و إمرأة زنيا - في البيت -. فمسخا حجرين (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 83).
2- - قال الإمام الرضا عليه السلام: الفيل مسخ. كان ملكاً زنّائاً (الكافي ج 6 ص 246 والتهذيب ج 9 ص 46). قال الإمام الرضا عليه السلام: أمّا الفيل. فإنّه مسخ. لأنّه كان ملكاً زنّائاً لوطيّاً (علل الشرائع ج 2 ص 232).
3- - قال عليه السلام: أمّا الدعموص. فكان رجلاً زاني الفرج - لا يدع (4) من شيء - فمسخه اللّه عزّ وجلّ دعموصاً (الخصال ص 493 و علل الشرائع ج 2 ص 235 الباب 239). (و في الحديث): إنّ رجلاً زنا. فمسخه اللّه تعالى دعموصاً (بحار الأنوار ج 62 ص 237). (1) مابين القوسين لم يذكر في التهذيب. (2) مابين القوسين لم يذكر في الكافي. (3) في التهذيب هكذا: فلا تأكل. (4) في العلل: لا يرع.
نفرين آسمان و زمين بر آنها

426 - در حديث آمده است: آسمانها و زمينها افراد زناكار را لعن و نفرين مى كنند(1).

نور چهرۀ آنها از بين مى رود

427 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسانى كه مرتكب زنا مى گردند در چهرۀ آنها نور و جلوه وجود ندارد(2).

428 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل زنا مى گردد.

نور چهرۀ او از بين مى رود(3).

ص:241


1- - جاء في الأثر: إنّ السماوات السبع و الأرضين السبع ل تلعننّ العجوز الزانية. و الشيخ الزاني (تنبيه الخواطر ج 1 ص 39).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أهل الزنا ليس على وجوههم نور و لا بهاء. و لم يجعل اللّه في رزقهم بركة (مستدرك الوسائل ج 14 ص 332). روي: أنّ الزنا يسوّد الوجه. و يورث الفقر. و يبتر العمر. و يقطع الرزق. و يذهب بالبهاء. و يقرّب السخط. و صاحبه مخذول مشؤوم (مستدرك الوسائل ج 14 ص 330).
3- - قال الإمام الباقر عليه السلام: للزانى ستّ خصال: ثلاث في الدنيا. و ثلاث في الآخرة. أمّا (1) التي في الدنيا: ف يذهب (2) بنور الوجه. و يورث الفقر. و يعجّل الفناء. و أمّا التي في الآخرة: ف سخط (3) الربّ. و سوء (4) الحساب. و الخلود (5) في النار (الكافي ج 5 ص 541 و المحاسن ج 1 ص 192 و عقاب الأعمال ص 311 و من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 375 و الخصال ص 321 و عوالي اللئالي ج 3 ص 547). (1) في الفقيه و الخصال: فأمّا. (2) في المحاسن و الفقيه و الخصال هكذا: فإنّه يذهب بنور الوجه. (3) في العوالي: فيسخط. (4) في العوالي: و يسوء. (5) في العوالي: و يخلّد.
معصيت و گناه بزرگ بشمار مى آيد

429 - در حديث آمده است: هيچ گناهى - بعد از شرك به خداوند - در نزد خداوند متعال بزرگتر از آن نيست كه مردى مرتكب زنا گردد و نطفۀ خود را در رحم زنى كه نامحرم او مى باشد قرار دهد(1).

ص:242


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما من ذنب أعظم عند اللّه تبارك و تعالى - بعد الشرك (باللّه تعالى) (1) - من نطفة حرام وضعها (إمرء) (2) في رحم (إمرأة) (3) لا تحلّ له (الجعفريّات ص 169 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 180). (راجع: عوالي اللئالي ج 1 ص 259). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لن (4) يعمل ابن آدم عملاً أعظم عند اللّه تبارك و تعالى من رجل: قتل نبيّاً أو إماماً. أو هدم الكعبة الّتي جعلها اللّه عزّ و جلّ قبلة لعباده. أو أفرغ مائه في إمرأة - حراماً - (الخصال ص 120 و جامع الأحاديث ص 209 و روضة الواعظين ج 2 ص 445). (من جملة ما جاء في باب: معرفة الكبائر الّتي أوعد اللّه عزّ و جلّ عليها النار): قال الإمام الصادق عليه السلام:... و الزنا. لأنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: و من يفعل ذلك يلق أثاماً. يضاعف له العذاب يوم القيامة. و يخلّد فيها مهاناً (إلّا من تاب) (5) (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 368 و علل الشرائع ج 2 ص 108 الباب 131 و عيون الأخبار ج 1 ص الباب 28 و الكافي ج 2 ص 286). (1) ما بين القوسين لم يذكر في الجعفريّات. (2) ما بين القوسين لم يذكر في النوادر. (3) ما بين القوسين لم يذكر في الجعفريّات. (4) في جامع الأحاديث: لم. (5) ما بين القوسين غير مذكور في الكافي.
5 - كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت
اشارة

(1)

محروميت از وارد شدن به بهشت و سكونت در آن

430 - در حديث آمده است: شخصى كه با زنى عمل شنيع زنا انجام دهد. خداوند متعال بهشت را بر او حرام خواهد كرد.

و او را وارد آتش جهنّم خواهد نمود(2).

محروميت از استشمام بوى بهشت

431 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه بوى بهشت از فاصلۀ هزار سال به مشام مى رسد.

اما شخصى كه مرتكب زنا مى گردد. بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد(3).

ص:243


1- - در اين فصل بخشى از احاديثى كه مربوط به كيفر و عقوبت اخروى ارتكاب عمل شنيع زنا مى باشد را ذكر مى نمائيم. و ساير احاديثى كه پيرامون اين موضوع مى باشد. در كتاب: جزاى اعمال و سزاى كردار ذكر شده است.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قدر على إمرأة - أو جارية - حراماً. فتركها مخافة اللّه عزّ و جلّ. حرّم اللّه عزّ وجلّ عليه النار. و آمنه اللّه تعالى من الفزع الأكبر. و أدخله اللّه الجنّة. و إن أصابها حراماً حرّم اللّه عليه الجنّة. و أدخله النار (عقاب الأعمال ص 334 و اعلام الدين ص 414). في اعلام الدين: و تركها.
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أخبرني جبرئيل: أنّ ريح الجنّة يوجد من مسيرة ألف عام. ما يجدها... شيخ زان (معاني الأخبار ص 330). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ ريح الجنّة توجد من مسيرة ألف عام. و لا يجدها... شيخ زان... (الكافي ج 2 ص 349 و جامع الأحاديث للشيخ جعفر بن أحمد القمّي - عليه الرحمة - ص 283 و مشكاة الأنوار ج 1 ص 362 و إرشاد القلوب ج 1 ص 340 الباب 52). (و جاء في حديث آخر هكذا):... إنّ الجنّة توجد ريحها من مسيرة... و ما يجدها... شيخ زان (جامع الأحاديث ص 282).
حسابرسى سخت از آنها

432 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل زنا مى گردد - در روز قيامت - مورد حسابرسى سخت و طاقت فرسا قرار خواهد گرفت(1).

پاك نشدن و مورد تزكيه قرار نگرفتن آنها

433 - در حديث آمده است: سه گروه هستند كه - در روز قيامت - از تزكيه و پاك شدن محروم هستند.

از جملۀ آن گروه: شخصى است كه مرتكب عمل زنا مى گردد(2).

محروميت از نگاه رحمت آميز الهى به آنها

434 - در حديث آمده است: سه گروه هستند كه - در روز قيامت - از نگاه رحمت آميز الهى محروم هستند.

از جملۀ آن گروه: شخصى است كه مرتكب عمل زنا مى گردد(3).

435 - در حديث آمده است: گروهى هستند كه خداوند متعال در روز قيامت به ديدۀ رحمت به آنها نمى نگرد.

از جملۀ آنها: شخصى است كه با ناموس همسايۀ خود زنا مى كند(4).

ص:244


1- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 241 مراجعه فرمائيد.
2- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 245 مراجعه فرمائيد.
3- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 245 مراجعه فرمائيد.
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خمسة لا ينظر اللّه إليهم يوم القيامة... و الفاعل بحليلة جاره (مستدرك الوسائل ج 14 ص 331).
سخن نگفتن خداوند عزّ و جلّ با آنها

436 - در حديث آمده است: سه گروه هستند كه خداوند متعال - در روز قيامت - با آنها سخن نمى گويد. از جملۀ آنها: شخصى است كه مرتكب عمل زنا مى گردد(1).

خشم و غضب خداوند عزّ و جلّ بر آنها

437 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل زنا مى گردد - در روز قيامت - مورد خشم و غضب خداوند عزّ و جلّ قرار مى گيرد(2).

ص:245


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثلاثة لا يكلّمهم اللّه عزّ و جلّ يوم القيامة. و لا ينظر إليهم. و لا يزكّيهم. و لهم عذاب أليم: شيخ زان. و ملك جبّار. و مقلّ مختال (عقاب الأعمال ص 265 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13 و الكافي ج 2 ص 311 و عوالي اللئالي ج 3 ص 546 و تفسير العيّاشي - عليه الرحمة - ج 1 ص 314). (راجع: دعائم الإسلام ج 2 ص 448). في عوالي اللئالي ج 1 ص 360: محتال. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثلاثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيامة. و لا ينظر إليهم. و لهم عذاب أليم: العالم المبتغي بعلمه حطام الدنيا. و مستحلّ الحرمات بالشبهات. و الزاني بحليلة جاره (تنبيه الخواطر ج 2 ص 121). قال الإمام الصادق عليه السلام: ثلاثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيامة و لا ينظر إليهم. و لا يزكّيهم. و لهم عذاب أليم: الشيخ الزاني. و الديّوث. و المرأة توطىء فراش زوجها (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 13). (و راجع: الكافي ج 5 ص 537 و دعائم الإسلام ج 2 ص 448). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثلاثة لا يكلّمهم اللّه و لا ينظر إليهم: أميرٌ جائر. و شيخٌ زان. و عابدٌ متكبّر (تنبيه الخواطر ج 2 ص 121).
2- - عن حذيفة بن يمان قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: - يا معشر المسلمين - إيّاكم و الزنا. فإنّ فيه ستّ خصال: ثلاث في الدنيا. و ثلاث في الآخرة. فأمّا الّتي - في الدنيا - فإنّه يذهب بالبهاء و يورث الفقر و ينقص العمر. و أمّا الّتي - في الآخرة - فإنّه يوجب سخط اللّه و سوء حساب و الخلود في النار. ثمّ قال النبيّ صلى الله عليه و آله: سوّلت لهم أنفسهم أن سخط اللّه عليهم و في العذاب هم خالدون (الخصال ص 320).
بوى گند و متعفّن داشتن آنها

438 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از شرمگاه زناكاران - در روز قيامت - آتشى شعله ور مى گردد. و آنها با بوى گنديدۀ شرمگاهشان شناخته مى شوند(1).

439 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: زناكاران - در روز قيامت - با بوى گند و متعفّن شرمگاهشان شناخته مى شوند(2).

440 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اهل آتش - در روز قيامت - از بوى گند و متعفّن زناكاران فرياد سرمى دهند(3).

441 - در حديث آمده است: اهل آتش - در روز قيامت - از بوى گند و متعفّن شرمگاه زناكاران اذيت مى شوند(4).

442 - حضرت موسى عليه السلام به خداى متعال گفت: - اى خدا - كيفر شخصى كه مرتكب زنا مى گردد چيست؟

خداوند متعال به او فرمود: - اى موسى - دود متعفّن و بدبوتر از مردار - در روز قيامت - او را فرا مى گيرد(5).

ص:246


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الزناة يأتون - يوم القيامة - تشتعل فروجهم ناراً. يعرفون ب نتن فروجهم (إرشاد القلوب ج 1 ص 149 الباب 18).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الزناة يعرفون ب نتن فروجهم يوم القيامة (المستدرك ج 14 ص 331).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ لأهل النار صرخة من نتن فروج الزناة (إرشاد القلوب ج 1 ص 149).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من فجر بإمرأة - و لها بعل - تفجر (1) من فرجهما من صديد - وادٍ مسيرة خمسمأة عام - يتأذّى أهل النار من نتن فرجهما. و كانا من أشدّ الناس عذاباً (عقاب الأعمال ص 338 و اعلام الدين ص 418).
5- - قال موسى عليه السلام للربّ عزّ وجلّ: - الهى - فما جزاء من زنا فرجه؟ قال عزّ وجلّ: - يا موسى - يدخن يوم القيامة بدخان أنتن من ريح الجيف. و يرفع فوق الناس... (فضائل الأشهر الثلاثة ص 89). (1) في اعلام الدين هكذا: يفجر من فرجيهما.

443 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه شخص زناكار را - در روز قيامت - حاضر مى كنند.

او را بالاى سر اهل آتش قرار مى دهند.

در اين حال. قطره اى از شرمگاه او بر اهل جهنّم چكيده مى شود.

در اين هنگام اهل جهنّم از بوى بد و متعفّن اين قطره اذيّت مى شوند.

و آنها از مأموران جهنّم مى پرسند:

اين بوى گند و متعفّن - كه از آن اذيت شديم - چيست؟

به آنها گفته مى شود: اين بوى گنديده و متعفّن برخاسته از زناكاران است(1).

444 - در حديث آمده است: هنگامى كه زناكاران - در روز قيامت - از قبر بيرون آمده و به طرف صحراى محشر روانه مى گردند.

مردم از بوى متعفّن و گنديدۀ آنها آزرده و اذيت مى شوند.

ص:247


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يؤتى بالزاني - يوم القيامة - حتّى يكون فوق أهل النار. فتقطر (1) قطرة من - فرجه - فيتأذّى (2) بها أهل جهنّم من نتنها. فيقول أهل جهنّم للخزّان: ما هذه الرائحة المنتنة الّتي قد آذتنا؟ فيقال (لهم) (3): هذه رائحة زانٍ. و يؤتى (4) بإمرأة زانية. فتقطر (5) قطرة من فرجها. فيتأذّى بها أهل النار من نتنها (الجعفريّات ص 169 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 180). (و راجع: دعائم الإسلام ج 2 ص 448). (1) في الجعفريّات: فيقطر. (2) في الجعفريّات: فيؤذي. (3) ما بين القوسين لم يذكر في النوادر. (4) في الجعفريّات: و تؤتى. (5) في الجعفريّات: فيقطر.

و اهل محشر. اين زناكاران را با اين بوى بد و متعفّن مى شناسند(1).

ص:248


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من زنا بإمرأة مسلمة أو يهودية أو نصرانية أو مجوسية - حرّة أو أمة - ثمّ لم يتب (منه) (1). و مات مصرّاً عليه (2). فتح اللّه (له) (3) في قبره ثلاثمأة باب (تخرج) (4) منها (5) حيّات و عقارب و ثعبان النار (6). (فهو يحترق) (7) إلى يوم القيامة. فإذا (8) بعث - من قبره - تأذّى الناس من نتن ريحه. فيعرف بذلك و بما كان يعمل في (دار) (9) الدنيا. حتّى يؤمر به إلى النار (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص المجلس 66 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 6 و روضة الواعظين ج 2 ص 448 و جامع الأخبار ص 407 الفصل 107 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 312 و تنبيه الخواطر ج 2 ص 260). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من زنا بإمرأة يهودية أو نصرانية أو مجوسية أو مسلمة - حرّة أوأمة -. - أو من كانت من الناس -. فتح اللّه عزّ وجلّ عليه في قبره ثلاثمأة ألف باب من النار. تخرج عليه منها حيّات و عقارب و شهب (10) من النار. فهو (11) يحترق إلى يوم القيامة. (و) (12) يتأذّى الناس من نتن فرجه فيعرف به إلى يوم القيامة حتّى يؤمر به إلى النار. فيتأذّى به أهل الجمع مع ما هم فيه من شدّة العذاب (عقاب الأعمال ص 332 و اعلام الدين ص 412). (1) ما بين القوسين لم يذكر في الأمالي و روضة الواعظين و جامع الأخبار. (2) في جامع الأخبار: عليها. (3) مابين القوسين لم يذكر في جامع الأخبار و روضة الواعظين. (4) في تنبيه الخواطر: يخرج. (5) في جامع الأخبار و مكارم الأخلاق: منه. (6) في تنبيه الخواطر هكذا: ثعبان من النار. (7) ما بين القوسين لم يذكر في روضة الواعظين. (8) في روضة الواعظين و تنبيه الخواطر: و إذا. (9) ما بين القوسين لم يذكر في جامع الأخبار. (10) في اعلام الدين: لهب. (11) في أعلام الدين: و هو. (12) ما بين القوسين لم يذكر في اعلام الدين.
مورد لعن و نفرين قرارگرفتن آنها

445 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد. بوى متعفّن و گنديده اى منتشر مى شود كه اين بو. اهل محشر را مورد آزار و اذيّت قرار مى دهد - بگونه اى كه نفسهاى آنها گرفته مى شود -.

در اين هنگام منادى ندا مى دهد: آيا مى دانيد اين بوى متعفّنى كه شما را آزار داد چيست؟

مردم مى گويند: نمى دانيم. امّا اين بو ما را بسيار مورد اذيّت و آزار قرار داده است.

در اين حين به آنها گفته مى شود: اين بوى متعفّن مربوط به كسانى است كه مرتكب زنا شده و از اين عمل توبه نكرده اند.

پس بر شما لازم است كه آنها را مورد لعن و نفرين قرار دهيد. زيرا خدا آنها را مورد لعن و نفرين قرار داده است.

در اين هنگام همۀ اهل محشر مى گويند: - خداوندا - زناكاران را مورد لعن و نفرين خود قرار ده(1).

ص:249


1- - قال زيد بن عليّ عليهما السلام: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إذا كان يوم القيامة. أهبّ اللّه ريحاً منتنة - يتأذّى بها أهل الجمع -. حتّى إذا همّت - أن تمسك بأنفاس الناس - ناداهم منادٍ: هل تدرون ما هذه الريح الّتي (قد) (1) آذتكم؟ فيقولون: لا. فقد (2) آذتنا و بلغت منّا كلّ مبلغ. قال: فيقال هذه (الريح) (3) ريح فروج الزناة الّذين لقوا اللّه بالزنا - ثمّ لم يتوبوا -. ف العنوهم - لعنهم اللّه -. قال: فلا يبقى في الموقف أحد إلّاقال: اللّهمّ إلعن الزناة (عقاب الأعمال ص 312 و المحاسن ج 1 ص 194). (1) مابين القوسين لم يذكر في المحاسن. (2) في المحاسن: و قد. (3) ما بين القوسين لم يذكر في المحاسن.
عذاب و عقوبت

446 - وَالَّذِينَ لاَ يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلاَ يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً (1)«68»

يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ(2) وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً «69»

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً «70» (الفرقان).

در اين آيۀ مباركه تصريح شده است كه شخص زناكار در روز قيامت مورد عذاب قرار مى گيرد. و جايگانه او آتش جهنّم خواهد بود.

447 - در حديث آمده است: سه گروه هستند كه - در روز قيامت - مورد عذاب دردناك قرار مى گيرند. از جملۀ آنها شخصى است كه مرتكب عمل زنا مى گردد(3).

448 - امام صادق عليه السلام فرمود: شديدترين عذابها در روز قيامت براى شخصى خواهد بود كه نطفۀ خود را در رحمى كه براى او حرام مى باشد مى ريزد(4).

ص:250


1- - أي: عقوبة و جزاءً لما فعل.
2- - قيل: معناه: إنّه يستحقّ - على كلّ معصية منها - عقوبة. فيضاعب عليه العقاب. و قيل: المضاعفة: عذاب الدنيا و عذاب الآخرة. و قيل: إنّ إثاماً. وادٍ في جهنّم (مجمع البيان ج 7 ص 280-281). إثام: وادٍ من أودية جهنّم - من صفر مذاب -. يكون فيه من عبد غير اللّه. و من قتل النفس الّتي حرّم اللّه. و يكون فيه الزناة (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 117).
3- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 245 مراجعه فرمائيد.
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ أشدّ الناس عذاباً - يوم القيامة - رجل أقرّ نطفته في رحم تحرم عليه (المحاسن ج 1 ص 192 و الكافي ج 5 ص 541 و عقاب الأعمال ص 313). قال عليه السلام: أشدّ الناس عذاباً - يوم القيامة - من أقرّ نطفته في رحم محرّم عليه (الدعائم 447/2).

449 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى پيرامون شخص زناكار فرمود: سنگين ترين عذابها براى او خواهد بود(1).

سكونت در آتش جهنّم

450 - عمل شنيع زنا از جمله گناهان كبيره اى است كه خداوند عزّ و جلّ مرتكب آن را به آتش جهنّم وعيد داده است(2).

451 - در حديث آمده است: شخصى كه با زنى عمل شنيع زنا انجام دهد. خداوند متعال او را وارد آتش جهنّم خواهد ساخت(3).

452 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل زنا مى گردد - در روز قيامت - جايگاه هميشگى او آتش جهنّم خواهد بود(4).

453 - امام صادق عليه السلام فرمود: سه گروه هستند كه - بدون حساب - وارد آتش جهنّم مى گردند.

از جملۀ آنها: شخصى است كه زناكار مى باشد(5).

ص:251


1- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في شأن الزاني):... و هو من أشدّ الناس عذاباً... (عقاب الأعمال ص 332 و اعلام الدين ص 412). (و جاء في حديث آخر في شأن الزاني): و كان من أشدّ الناس عذاباً (اعلام الدين ص 418). (قال الإمام السجّاد عليه السلام في شأن الزاني): هو أشدّ الناس عذاباً. (البحار ج 76 ص 19).
2- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 242 مراجعه فرمائيد.
3- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 241 مراجعه فرمائيد.
4- - براى اطّلاع از متن اين حديث به صفحۀ 241 مراجعه فرمائيد.
5- - قال الإمام الصادق عليه السلام: الثلاثة الّذين يدخلهم اللّه النار بغير حساب: فإمام جائر. و تاجر كذوب و شيخ زان (الخصال ص 80).

زن نمائى

مردى كه خود را به صورت زن در مى آورد و رفتار زنانه دارد

اشارة

454 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از امّت من بشمار نمى آيد مردى را كه خود را به صورت زن درمى آورد(1).

455 - در حديث آمده است: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مورد نهى شديد قرار مى داد از اينكه مردى خود را به زنان شبيه سازد(2).

456 - لازم به يادآورى است كه زن نمائى يك مرد. و رفتار زنانۀ او - به قصد تهييج شهوت در مردان. و تحريك غريزۀ جنسى آنها - موارد مختلف و نمودها و نشانه هاى - ظاهرى و غير ظاهرى - متعدّد و متفاوتى مى تواند داشته باشد.

در اين فصل - مختصراً - به پاره اى از آن موارد اشاره مى گردد:

1 - آرايش و زينت زنانه داشتن

457 - در حديثى كه پيرامون علائم آخر الزمان مى باشد آمده است: در آن زمان.

مردان. خود را مانند زنان آرايش و زينت مى كنند.

و رفتارى زنانه دارند.

آنها منافقين اين امّت در آخرالزمان هستند(3).

ص:252


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ليس منّا من تشبّه بالرجال من النساء. و لا من تشبّه بالنساء من الرجال (ميزان الحكمة ج 5 ص 1868 نقله عن كنز العمّال).
2- - كان رسول اللّه صلى الله عليه و آله يزجر الرجل يتشبّه بالنساء (مكارم الأخلاق ج 1 ص 257)
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لإبن مسعود: - يا إبن مسعود - سيأتي من بعدي أقوام:... يتزيّنون بزينة المرأة لزوجها. و يتبرّجون تبرّج النساء... هم منافقوا هذه الاُمّة - في آخر الزمان -... (مكارم الأخلاق ج 2 ص 344).
2 - نازك كردن صدا مانند صداى زنان

458 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اگر ديديد مردى را كه مانند زنان سخن مى گويد(1). و مانند زنان راه مى رود. و از مردان مى خواهد تا با او همبستر شوند.

چنين شخصى را سنگسار كنيد. و مرگ را براى او طلب نمائيد(2).

3 - پوشيدن لباس زنانه

459 - در حديث آمده است: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مورد لعن و نفرين قرار داد مردى را كه لباس زنانه مى پوشد(3).

460 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خدا لعنت مى كند مردى را كه لباس زنانه مى پوشد(4).

461 - در حديثى كه پيرامون علائم آخر الزمان مى باشد آمده است: در آن زمان.

مردان. خود را - با پوشيدن لباس زنانه - زينت مى كنند.

و بدينوسيله حياء و عفّت از آنها دور مى گردد(5).

462 - از امام صادق عليه السلام در بارۀ مردى كه لباس و پوشش او شبيه پوشش و لباس زنانه مى باشد سؤال شد؟

امام صادق عليه السلام به اين مضمون فرمود: من كراهت دارم - و دوست ندارم - از اينكه پوشش مردى شبيه پوشش زنان باشد(6).

ص:253


1- - يعنى صداى خود را براى تهييج شهوت مردان - مانند زنان - نازك مى كند.
2- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 276 مراجعه فرمائيد.
3- - لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله الرجل يلبس لبسة المرأة (ميزان الحكمة ج 9 ص 3687).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه الرجل يلبس لبسة المرأة. و المرأة تلبس لبسة الرجل (ميزان الحكمة ج 5 ص 1868 نقله عن الترغيب و الترهيب).
5- - (من جملة ما جاء في حديث حول ملاحم آخر الزمان و أشراط الساعة):... و تزيّن الرجال بثياب النساء. و ذهب عنهم قناع الحياء (جامع الأخبار ص 396).
6- - عن سماعة بن مهران عن أبي عبداللّه عليه السلام - أو أبي الحسن عليه السلام - سئل عن الرجل يجرّ ثوبه؟ قال عليه السلام: إنّي لأكره أن يتشبّه بالنساء (مكارم الأخلاق ج 1 ص 256). (راجع: الكافي ج 6 ص 458).
4 - رفتار و سلوك و اطوار زنانه داشتن

463 - روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام - در مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله - مردى را مشاهده فرمودند كه رفتار و اطوار زنانه داشت. در اين هنگام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمود: از مسجد رسول خدا بيرون برو.

زيرا رسول اللّه صلى الله عليه و آله چنين شخصى را مورد لعن و نفرين قرار داد(1).

5 - مخنّث بودن

464 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اگر ديديد مردى را كه مانند زنان سخن مى گويد. و مانند زنان راه مى رود. و از مردان مى خواهد تا با او همبستر شوند.

چنين شخصى را سنگسار كنيد. و مرگ را براى او طلب نمائيد(2).

465 - در حديث آمده است: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مورد لعن و نفرين قرار داد مردانى را كه با مردان ديگر. آميزش جنسى مى كنند(3).

ص:254


1- - عن زيد بن عليّ عن آبائه عن عليّ عليه السلام: إنّه رأى رجلاً به تأنيث في مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله. فقال عليه السلام له: اخرج من مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله. يا من لعنه رسول اللّه صلى الله عليه و آله (علل الشرائع ج 2 ص 384).
2- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 276 مراجعه فرمائيد.
3- - قال الإمام الصادق عليه السلام: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال. قال عليه السلام: و هم المخنّثون. و اللاتي ينكحن بعضهنّ بعضاً (الكافي ج 5 ص 550). (راجع: المحاسن ج 1 ص 202 و عقاب الأعمال ص 317). عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله أ نّه لعن المخنّثين من الرجال. و قال صلى الله عليه و آله: اخرجوهم من بيوتكم (دعائم الإسلام ج 2 ص 455). لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المخنّثين من الرجال. المتشبّهين بالنساء. و المترجّلات من النساء. المتشبّهات بالرجال (مستدرك الوسائل ج 13 ص 202). (راجع: الجعفريّات ص 242). (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله في حديث حول ملاحم آخرالزمان و أشراط الساعة):... و عندها يكتفي الرجال بالرجال. و النساء بالنساء. و تشبّه الرجال بالنساء. و النساء بالرجال (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 311-312).

آثار سوء و عواقب شوم در دنيا

لعن و نفرين الهى بر آنها

466 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال چهار گروه را - از روى عرش - مورد لعن و نفرين قرار داد. و ملائكه نيز آمين گفتند.

از جملۀ آنها: مردى است كه خود را به زنان شبيه سازد.

در حالى كه خداى متعال او را مرد آفريده است.

و زنى كه خود را به مردان شبيه سازد.

در حالى كه خداوند متعال او را زن آفريده است(1).

467 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند لعن و نفرين فرمود - و ملائكه نيز آمين گفتند - مردى كه خود را شبيه زن درآورد.

و زنى كه خود را به مردان شبيه سازد(2).

468 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال لعن و نفرين كرد مردانى كه خود را شبيه زنان قرار مى دهند.

و زنانى كه خود را به مردان شبيه مى سازند(3).

ص:255


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربع لعنهم اللّه - من فوق عرشه - و أمّنت عليه ملائكته. ... و الرجل يتشبّه بالنساء - و قد خلقه اللّه ذكراً -. و المرأة تتشبّه بالرجال - و قد خلقها اللّه انثى -... (مجمع البيان ج 7 ص 220).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه - و أمّنت الملائكة - على رجل تأنّث. و إمرأة تذكّرت (مستدرك الوسائل ج 14 ص 156).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال (علل الشرائع ج 2 ص 384 و الكافي ج 8 ص 71). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه المتشبّهات بالرجال من النساء. و لعن اللّه المتشبّهين من الرجال بالنساء (الكافي ج 5 ص 552).

لعن و نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله بر آنها

469 - امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله لعن و نفرين فرمود مردانى كه خود را شبيه زنان مى سازند.

و زنانى را كه خود را شبيه مردان مى كنند(1).

ص:256


1- - عن أبي عبداللّه صلى الله عليه و آله قال: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال... (الكافي ج 5 ص 550 و المحاسن ج 1 ص 202 و عقاب الأعمال ص 317). قال الإمام الباقر عليه السلام: إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله لعن المتشبّهين من الرجال بالنساء. و لعن المتشبّهات من النساء بالرجال (الخصال ص 587). (راجع: روضة الواعظين ج 2 ص 118). لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المذكّرات من النساء. و المؤنّثين من الرجال (دعائم الإسلام ج 2 ص 455 و ص 215). قال الإمام الرضا عليه السلام: قد لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله سبعة:... المتشبّه من النساء بالرجال. و الرجال بالنساء (بحار الأنوار ج 100 ص 51 و مستدرك الوسائل ج 3 ص 247). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المخنّثين. و قال: اخرجوهم من بيوتكم (الجعفريّات ص 213 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 491 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 191). عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله أ نّه لعن المخنّثين من الرجال. و قال: اخرجوهم من بيوتكم (دعائم الإسلام ج 2 ص 455).

عذاب و كيفر در دنيا

470 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: روزى در كنار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودم كه مردى مخنّث(1) وارد شده و به پيامبر صلى الله عليه و آله سلام گفت.

پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام او را دادند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله صورت خود را رو به زمين كرده و كلمۀ استرجاع(2) را بر زبان جارى ساختند.

در اين حين پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا چنين افرادى در ميان امّت من وجود دارد؟

بدرستيكه وجود چنين افرادى - در ميان يك امّت - باعث نزول عذاب - قبل از قيامت - مى گردد(3).

ص:257


1- - يعنى: مردى كه مرتكب عمل لواط و همجنس بازى مى گردد. در رفتار اين مرد نشانه هاى فاحشى وجود داشت كه ظاهراً نمايانگر آلودگى او به اين گناه بود.
2- - يعنى فرمود: إنّا للّه وإنّا إليه راجعون.
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: كنت مع رسول اللّه صلى الله عليه و آله جالساً في المسجد. حتّى أتاه رجل به تأنيث. فسلّم عليه. ف ردّ صلى الله عليه و آله عليه. ثمّ أكبّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله - في الأرض - يسترجع. ثمّ قال صلى الله عليه و آله: مثل هؤلاء في امّتي؟! إنّه لم يكن مثل هؤلاء في امة إلّاعُذّبت - قبل الساعة - (علل الشرائع ج 2 ص 384 الباب 385). (و جاء في بحار الانوار ج 76 ص 65 باب: تحريم اللواط). (و جاء في وسائل الشيعة ج 20 ص 338 باب: تحريم اللواط).

كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت

471 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چهار گروه - در دنيا و آخرت - مورد لعن و نفرين قرار گرفته اند. و ملائكه نيز بر اين لعن و نفرين آمين گفتند.

از جملۀ آنها: مردى است كه - با اينكه خداوند عزّ وجلّ او را مرد آفريده است - خود را به صورت زن درمى آورد و شبيه زنان قرار مى دهد(1).

ص:258


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربعة لعنوا في الدنيا و الآخرة - و أمّنت الملائكة -. رجل جعله اللّه ذكراً. فأنّث نفسه. و تشبّه بالنساء. و إمرأة جعلها اللّه انثى. فتذكّرت. و تشبّهت بالرجال. و الّذي يضلّ الأعمى. و رجل حصور. و لم يجعل اللّه حصوراً إلّايحيى بن زكريّا (ميزان الحكمة ج 9 ص 3688 تأليف: سماحة العلّامة حجّة الإسلام و المسلمين الحاج الشيخ محمّد المحمّدي الرازي - دام عزّه العالي - نقله عن كنزالعمّال).

سبيل بلند داشتن

مردى كه موى سبيل خود را بيش از حدّ و اندازه بلند مى گذارد

472 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نگذاريد موى سبيل شما بلند گردد(1).

زيرا در اين صورت شيطان(2) خود را زير آن مخفى مى كند(3).

ص:259


1- - در احاديث بسيارى از بلند گذاشتن موى سبيل و موى زير بغل و موى عورت نهى شده است. زيرا وجود موى بلند در اين مواضع باعث آلودگى و كثيفى مى گردد. و در ضمن اين احاديث از اين گونه كثيفى و آلودگى به عنوان شيطان ياد شده است.
2- - يعنى: آلودگى و ميكرب.
3- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يطولنّ أحدكم شاربه. فإنّ الشيطان يتّخذه مخبئاً (1) يستتر به (الكافي ج 6 ص 488 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 73 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 156). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يطولنّ أحدكم شاربه و لا عانته و لا شعر جناحه. فإنّ الشيطان يتّخذها مخابىء يستتر بها (2) (النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندى - عليه الرحمة - ص 149 و الجعفريّات ص 53). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يطولنّ أحدكم شاربه و لا عانته و لا شعر إبطيه (3). فإنّ الشيطان يتّخذها مخابئاً (4) يستتر بها (علل الشرائع ج 2 الباب 292 ص 277). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يطيلنّ أحدكم شاربه و لا عانته و لا شعر جناحيه. فإنّ الشيطان يتّخذها مجناً يستتر بها (دعائم الإسلام ج 1 ص 124). (1) في الفقيه: مجناً. (2) في الجعفريّات: يستر بها. (3) في بحار الأنوار ج 73 ص 88: إبطه. (4) في بحار الأنوار هكذا: مخابي يستتر فيها.

473 - روزى دو مرد(1) در حالى كه ريشهاى خود را زده و سبيلهاى بلندى داشتند بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وارد شدند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از نگاه كردن به آنها كراهت داشته و به آنها فرمود: - واى بر شما - به دستور چه شخصى اين كار را كرده ايد؟

آنها گفتند: خداى ما - كسرى - به ما دستور داده است كه اينگونه باشيم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: اما خداوند عزّ و جلّ به من دستور داده تا ريش خود را بگذارم و سبيل خود را كوتاه كنم(2).

474 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: قوم مجوس(3) ريشهاى خود را مى كندند و سبيلهاى خود را بلند نگه مى داشتند. ولى ما(4) سبيل خود را كوتاه مى كنيم و ريش خود را نگه مى داريم. و اين امر يك سنّت است(5).

475 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سبيل خود را كوتاه كنيد و ريش خود را نگه داريد.

و خود را شبيه قوم مجوس نكنيد(6).

ص:260


1- - اين دو مرد آتش پرست بوده و از جانب كسرى پادشاه ايران به نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده بودند.
2- - دخل رجلان على رسول اللّه صلى الله عليه و آله. و قد حلقا لحاهما و اعفيا شواربهما. فكره صلى الله عليه و آله النظر إليهما. و قال صلى الله عليه و آله: - ويلكما - من أمركما بهذا؟ قالا: أمرنا بهذا ربّنا - يعنيان كسرى -. فقال صلى الله عليه و آله: لكن ربّي عزّ وجلّ أمرني بإعفاء لحيتي. و قصّ شاربي (بحار الأنوار ج 20 ص 390 و مستدرك الوسائل ج 1 ص 407).
3- - يعنى آتش پرستان. 4 - يعنى مسلمانان.
4-
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إن المجوس جزّوا لحاهم. و وفّروا شواربهم. و إنّا (1) نجزّ الشوارب. و نعفي اللحى. و هي الفطرة (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 76 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 157).
6- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حفوا الشوارب و اعفوا اللحى. و لا تتشبّهوا بالمجوس (معاني الأخبار ص 291). (1) في مكارم الأخلاق: وإنّا نحن.

476 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه موى سبيل خود را كوتاه نكند از ما نيست(1).

477 - در حديث آمده است: قوم لوط مرتكب ده عمل زشت مى شدند كه به خاطر آن اعمال هلاك گشته و نابود شدند.

از جملۀ آن اعمال: بلند نگه داشتن سبيل و تراشيدن ريش بود(2).

478 - راوى مى گويد: روزى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را در بازار ديدم كه به ماهى فروشان تذكر داده و به آنها مى فرمود:

مارماهى را به جاى ماهى به مردم نفروشيد.

و آن ماهى كه در آب مرده است را به مردم عرضه نكنيد و به آنها نفروشيد.

و آن حضرت عليه السلام ماهى فروشانى را كه از اين دستور تخلّف مى كردند تنبيه كرده و به آنها مى فرمود: اى فروشندگان مسخ شدۀ بنى اسرائيل و لشكر بنى مروان.

در اين هنگام فرات بن احنف به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: - يا اميرالمؤمنين - لشكريان بنى مروان چه كسانى هستند و چه خصوصيتى داشتند؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: آنها گروهى بودند كه ريشهاى خود را تراشيده و سبيلهاى خود را بلند نگه مى داشتند. سپس آنها مسخ شدند(3).

ص:261


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من لم يأخذ شاربه. فليس منّا (مكارم الأخلاق ج 1 ص 156 و بحار الأنوار ج 73 ص 112).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عشر خصال عملها قوم لوط. - بها اهلكوا -: ... و قصّ اللحية. و طول الشارب (مستدرك الوسائل ج 1 ص 407).
3- - براى اطّلاع از متن اين حديث شريف به صفحۀ 220 مراجعه فرمائيد.

شراب خوارى

مردى كه شرابخوار مى باشد

(1)

479 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر مردى كه شرابخوار است براى ازدواج به خواستگارى آمد. او شايستگى ازدواج را ندارد(2).

480 - پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه دختر خويش را به ازدواج مردى كه شرابخوار است درآورد. بدرستيكه كه او دخترش را به گناه و معصيت كشانده است(3).

481 - امام صادق عليه السلام فرمود: با شرابخواران همنشين نشويد. زيرا هنگامى كه لعنت و نفرين بر آنها نازل مى شود. همنشينان آنان را نيز دربرمى گيرد(4).

ص:262


1- - لازم به يادآورى است كه آلودگى به شرابخوارى اختصاصى به مردان ندارد. بلكه زنان نيز ممكن است به اين كار مبادرت ورزند. در اين فصل مطالبى را - در اين خصوص - كه مربوط به مردان مى باشد ذكر مى كنيم. و آثار سوء و عواقب شوم شراب و شرابخوارى در كتاب: جزاى اعمال و سزاى كردار ذكر شده است.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من شرب الخمر بعد ما (1) حرّمها اللّه (على لساني) (2) فليس بأهل أن يزوّج إذا خطب... (الكافي ج 5 ص 348 و الكافي ج 6 ص 397 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 447). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: شارب الخمر لا يزوّج إذا خطب (الكافي ج 5 ص 348).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من زوّج كريمته من شارب الخمر فكأنّهما ساقها إلى الزنا (عوالي اللئالي ج 1 ص 272). قال الإمام الصادق عليه السلام: من زوّج كريمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها (3) (الكافي ج 5 ص 347 و التهديب ج 7 ص 459 و العوالي ج 3 ص 341 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 509).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: لا تجالسوا شرّاب الخمر. فإنّ اللعنة - إذا نزلت - عمّت من في المجلس (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 41). (1) في الكافي ج 6 هكذا: بعد أن حرّمها اللّه تعالى. (2) مابين القوسين لم يذكر في مكارم الأخلاق. (3) في مكارم الأخلاق: رحمه.

ظلم نمودن به زن

مردى كه به زنى ظلم كند

482 - در حديث آمده است: خداى تعالى خشم مى گيرد بر شخصى كه بر زنى ظلم مى كند. همانگونه كه خشم مى گيرد بر شخصى كه بر يتيمى ستم روا مى دارد(1).

483 - در حديث آمده است: خداوند عزّ و جلّ خشم و غضب مى كند(2) بر كسانى كه به زنان و كودكان ظلم و ستم روا مى دارند(3).

484 - امام سجّاد عليه السلام فرمود: ظلم نمودن به يتيم. و زن بيوه از جمله گناهانى است كه مانع نزول باران مى گردد(4).

ص:263


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ اللّه تعالى يغضب للمرأة كما يغضب لليتيم (عقاب الأعمال ص 336).
2- - يعنى: خداوند متعال بر چيز ديگرى - به اين شدّت - خشم و غضب نمى كند.
3- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ اللّه عزّ وجلّ ليس يغضب لشيء ك غضبه للنساء و الصبيان (الكافي ج 6 ص 50).
4- - قال الإمام السجّاد عليه السلام: و الذنوب الّتي تحبس غيث السماء... ظلم اليتيم و الأرملة (معاني الأخبار ص 270 و عدّة الداعي ص 214).

عقيم كردن

مردى كه خود را عقيم مى سازد

485 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداى متعال لعن و نفرين نمود - و ملائكه بر اين نفرين آمين گفتند - مردى كه خود را عقيم بنمايد(1).

486 - در حديث آمده است: خداى متعال - از بالاى عرش - چهار گروه را مورد لعن و نفرين خود قرار داده - و ملائكۀ او نيز بر اين لعن و نفرين آمين گفتند -.

از جملۀ آن گروه: مردى است كه خود را عقيم مى سازد.

و براى آنكه صاحب فرزند نشود ازدواج نمى كند(2).

487 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چهار گروه - در دنيا و آخرت - مورد لعن و نفرين قرار گرفته اند. و ملائكه نيز بر اين لعن و نفرين آمين گفتند.

از جملۀ آنها: مردى است كه خود را عقيم مى سازد(3).

488 - امام هادى عليه السلام فرمود: لعنت خدا باد بر كسانى كه خود را عقيم مى سازند(4).

ص:264


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه و امنت الملائكة على... رجل متحصّر. و لا حصور بعد يحيى (مستدرك الوسائل ج 14 ص 156).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أربع لعنهم اللّه - من فوق عرشه - و أمّنت عليه ملائكته. ... الّذي يحصّر نفسه. فلا يتزوّج - و لا يتسرّي - لأن لا يولد له (مجمع البيان ج 7 ص 220).
3- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 258 مراجعه فرمائيد.
4- - قال الإمام الهادي عليه السلام: على الخصيان لعنة اللّه. فإنّهم شرّ ما يكونون (مشكاة الأنوار ج 2 ص 305).

غيرت نداشتن

مردى كه غيرت ندارد

489 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خدا لعنت كند مردى را كه غيرت ندارد(1).

490 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداى متعال بينى شخص بى غيرت را به خاك مى مالد(2).

491 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: قلب مردى كه غيرتمندى از خود نشان نمى دهد وارونه است(3)(4).

ص:265


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لعن اللّه من لا يغار (المحاسن ج 1 ص 205).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أرغم اللّه أنف من لا يغار (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 281 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 509). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: جدع اللّه أنف من لا يغار (الكافي ج 5 ص 536 و من لا يحضره الفقيه ج 5 ص 536 و المحاسن ج 1 ص 205 و مشكاة الأنوار ج 2 ص 128 و 129).
3- - يعنى از فطرت خود دور شده و حقايق را - آنچنان كه هست - درك نمى كند.
4- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من لا يغار. فإنّه منكوس القلب (المحاسن ج 1 ص 204 و مشكارة الأنوار ج 2 ص 128). قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا لم يغر الرجل. فهو منكوس القلب (الكافي ج 5 ص 536). أي: يصير بحيث لا يستقرّ فيه شيء من الخير. كالإناء المكبوب. أو المراد بنكس القلب: تغيّر صفاته و أخلاقه الّتي لا ينبغي أن يكون عليها (نقلاً عن هامش المصدر).

.

قبول نمودن دعوت زن نامحرم براى انجام گناه

مردى كه دعوت زن نامحرم براى انجام گناه را اجابت مى كند

492 - خداى متعال به حضرت داود عليه السلام وحى فرمود: چه بسيار نمازگزارى كه نماز خود را طول مى دهد و در آن نماز بسيار گريه مى نمايد.

امّا آن نماز در نزد من پشيزى ارزش ندارد.

زيرا هنگامى كه به دل آن بنده نگاه مى كنم مى بينيم كه اگر او از نماز خود فارغ گشت و زن نامحرمى خود را به او عرضه نمود.

او خواستۀ آن زن را اجابت مى كند و مرتكب حرام مى گردد.

و چنانچه انسان مؤمنى با او معامله اى كند او - در آن معامله - آن شخص مؤمن را فريب مى دهد(1).

ص:266


1- - فيما أوحى اللّه تعالى إلى داود عليه السلام:... كم ركعة طويلة فيها بكاءٌ بخشيةٍ - قد صلّاها صاحبها - لا تساوي عندي فتيلاً. حين نظرت في قلبه فوجدته إن سلّم من الصلاة. و برزت له امرأة. و عرضت عليه نفسها. أجابها. و إن عامله مؤمنٌ. خاتله (1) (عدّة الداعي ص 49 تحقيق و نشر مؤسّسة المعارف الإسلامية). 1) ختله: خدعه.

كتك زدن زن

مردى كه زنى را كتك زد

493 - شخصى بنام معتّب - كه در خانۀ امام صادق عليه السلام خدمت مى كرد - مى گويد:

روزى يكى از فرزندان حضرت امام صادق عليه السلام كه اسماعيل نام داشت. تب شديدى گرفته و بيمار گشت.

هنگامى كه امام صادق عليه السلام از تب و بيمارى اسماعيل خبردار شد به من فرمود:

به نزد اسماعيل برو و از وى پرسش نموده و به او بگو: امروز چه عمل زشت و ناپسندى از تو سر زده است كه خداوند متعال اينگونه در مجازات تو تعجيل كرده است؟

معتّب مى گويد: به نزد اسماعيل رفتم و در حالى كه او از شدّت تب و بيمارى مى پيچيد از او در بارۀ اين موضوع سؤال كردم.

او در جواب سكوت كرده و پاسخى به سؤال من نداد.

من در اين باره از اهل خانه سؤال كردم؟

آنها به من گفتند: اسماعيل امروز دختر زلفا را - با دست خود - كتك زد.

و آن دختر - بر اثر اين ضربه - به چارچوب درب برخورد نموده و صورتش خراش برداشت.

معتّب مى گويد: پس از آگاهى از اين امر به نزد امام صادق عليه السلام رفتم و جريان را براى حضرت بازگو نمودم.

در اين هنگام امام صادق عليه السلام فرمود: الحمد للّه كه خداى متعال در مجازات فرزندان ما تعجيل مى نمايد و آن را در همين دنيا قرار مى دهد.

ص:267

سپس امام صادق عليه السلام آن دختر را به نزد خود طلبيده و به او فرمود: اسماعيل را بخاطر اينكه تو را كتك زده است ببخش و از او درگذر.

آن دختر در جواب به امام صادق عليه السلام گفت: من او را حلال كرده و او را بخشيدم.

در اين هنگام امام صادق عليه السلام هديه اى به آن دختر عطا فرمود.

سپس امام صادق عليه السلام به من فرمود: به نزد اسماعيل برو و از حال او جويا شو.

معتّب مى گويد: در اين هنگام به نزد اسماعيل رفته و مشاهده نمودم كه او بهبود يافته و تب او قطع گشته است(1).

ص:268


1- - عن عبداللّه بن سنان قال: سمعت معتّباً (1) يحدّث: إنّ إسماعيل ابن أبي عبداللّه عليه السلام حمّ حمّى شديدة. ف أعلموا أبا عبداللّه عليه السلام ب حمّاه. فقال عليه السلام لي: ائته. فإسأله: أي شيء عملت اليوم - من سوءٍ - ف عجّل اللّه عليك العقوبة؟ قال: فأتيته. فإذاً هو موعوك. فسألته عمّا عمل؟ فسكت. و قيل لي: إنّه ضرب بنت زلفى (2) - اليوم - ب يده. ف وقعت على درّاعة الباب. ف عقر وجهها. فأتيت أبا عبداللّه عليه السلام. فأخبرته بما قالوا. فقال عليه السلام: الحمد للّه. إنّا أهل بيت يعجّل اللّه لأولادنا العقوبة في الدنيا. ثمّ دعا عليه السلام بالجارية. فقال عليه السلام: اجعلي إسماعيل في حلّ ممّا ضربك. فقالت: هو في حلّ. فوهب لها أبو عبداللّه عليه السلام شيئاً. ثمّ قال عليه السلام لي: إذهب. ف انظر ما حاله؟ قال: فأتيته. و قد تركته الحمّى (التمحيص ص 37). (1) كان يخدم الإمام الصادق عليه السلام في البيت. (2) لم نعثر على اسمها - حسب تتبّعنا في المصادر -.

كثيفى و ژوليدگى

مردى كه كثيف و ژوليده مى باشد و به نظافت شخصى نمى پردازد

494 - روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى را ديدند كه موهاى سر و صورت او ژوليده.

و لباسهاى او كثيف. و وضعيت او ناهنجار بود.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بد بنده اى است شخصى كه كثيف و ژوليده مى باشد و به نظافت شخصى نمى پردازد(1).

ص:269


1- - عن مسمع بن عبداللمك عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: أبصر رسول اللّه صلى الله عليه و آله رجلاً شعثاً شعر رأسه. وسخةً ثيابه. سيّئةً حاله. فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من الدين: المتعة و إظهار النعمة. و بهذا الإسناد قال عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بئس العبد. القاذورة (الكافي ج 6 ص 439).

لمس نمودن زن نامحرم

مردى كه زن نامحرمى را لمس مى كند

(1)

495 - در حديث آمده است: هر يك از اعضاء بدن انسان مى تواند بهره اى از گناه زنا داشته باشد: زناى چشم: نگاه نامشروع مى باشد.

و زناى دهان: بوسيدن نامشروع مى باشد.

و زناى دست: لمس كردن نامشروع مى باشد(2).

496 - دست زنى كه در مسجدالحرام مشغول طواف بود از آستين بيرون آمده بود.

مردى به سوى او دست دراز كرده و دست خود را روى بازوى آن زن قرار داد.

پس از آنكه اين مرد - در مسجدالحرام - مرتكب اين گناه شد. دست او به بازوى آن زن چسبيد. بگونه اى كه توانايى جدا كردن آن را نداشت.

و به همين خاطر از ادامۀ طواف باز مانده و طواف خود را قطع نمود.

در اين هنگام مردم دور او جمع شدند و فرماندار شهر را از اين امر باخبر نمودند.

آنگاه فرماندار به علماء شهر پيام داده و از آنها چاره جوئى كرد.

آنها در جواب گفتند: بايد دست آن مرد بريده شود. زيرا او مرتكب جنايت شده است.

ص:270


1- - لازم به يادآورى است كه ممكن است نجات يك زن نامحرم - از مرگ - مستلزم لمس نمودن او باشد. كه - در اين صورت - اين گونه لمس از مصاديق لمس حرام بشمار نمى آيد.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ما من أحد إلّاو هو يصيب حظّاً من الزنا: ف زنا العينين: النظر. و زنا الفم: القُبلة. و زنا اليدين: اللمس. صدّق الفرج ذلك أم كذّب (الكافي ج 5 ص 559 ومشكاة الأنوار ج 2 ص 354). يعنى: انجام اين گناهان بوسيلۀ اين اعضاء از بدن. مى تواند مقدّمه اى براى ارتكاب عمل شنيع زنا گشته و زمينۀ انجام آن را بوجود بياورد. پس لازم است كه براى جلوگيرى از آلوده شدن به گناه زنا. از ارتكاب مقدّمات آن نيز پرهيز نمود.

در اين هنگام فرماندار شهر از مردم سؤال كرد: آيا فرزندى از فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله در اين شهر سكونت دارد؟

آنها گفتند: بله. حضرت حسين بن على عليه السلام وارد شهر مكّه شده است.

آنگاه فرماندار شهر به امام حسين عليه السلام پيام داده و از ايشان براى اين مشكل چاره جوئى كرد.

پس از اين امر حضرت امام حسين عليه السلام به مسجدالحرام آمده و روبروى كعبه ايستاده و دست به دعا بلند كرد.

سپس آن حضرت عليه السلام به طرف آن زن و مرد رفته و با دست مبارك خود. دست آن مرد را از بازوى آن زن جدا كرد.

در اين هنگام فرماندار به امام حسين عليه السلام گفت: آيا اين مرد را مجازات كنيم؟

امام حسين عليه السلام فرمود: خير(1). (2)

ص:271


1- زيرا احتمال دارد كه آن مرد پس از چسبيده شدن دستش به بازوى آن زن و مفتضح شدن - در ميان مردم - از گناه خود پشيمان شده و توبه نموده بود.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ إمرأة كانت تطوف - و خلفها رجل - فأخرجت ذراعها. فبادر (1) بيده حتّى وضعها على ذراعها. فأثبت اللّه يده في ذراعها حتّى قطع الطواف. و ارسل إلى الأمير. و اجتمع الناس. و أرسل إلى الفقهاء. فجعلوا يقولون: اقطع يده. فهو الّذي جنى الجناية. فقال: ههنا أحد من ولد محمّد رسول اللّه صلى الله عليه و آله؟ فقالوا: نعم. الحسين بن عليّ - قدم الليلة -. فأرسل إليه. فدعاه. فقال: انظر ما لقيا (2) ذان. فإستقبل عليه السلام القبلة (3) و رفع يديه فمكث طويلاً يدعو. ثمّ جاء عليه السلام إليهما حتّى خلّص (4) يده من يدها. فقال الأمير: ألّا نعاقبه بما صنع؟ فقال عليه السلام (5): لا (تهذيب الأحكام ج 5 ص 520 و المناقب ج 4 ص 58). (1) في المناقب: فمال. (2) في المناقب: لقي. (3) في المناقب: الكعبة. (4) في المناقب: تخلّصت. (5) في المناقب: قال عليه السلام.

لواط همجنس بازى

مردى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى گردد

اشارة

(1)

لازم به يادآورى است كه: خداوند متعال براى بقاء نسل بشر غريزۀ جنسى را در نهاد انسان قرار داده و راه ارضاء مشروع آن را بوسيلۀ ازدواج معيّن نموده است.

و چنانچه اين غريزۀ جنسى - از راه مشروع - ارضاء نگردد. عوارض منفى بسيارى را در جسم و روان آدمى بوجود خواهد آورد.

و اين عوارض. موجب انحراف و لجام گسيختگى و طغيان او خواهد گشت.

عمل شنيع لواط و همجنس بازى از جمله انحرافاتى است كه ممكن است گريبانگير بعضى از اين گونه افراد گردد. لذا شرع مطهّر اسلام اين عمل شنيع را نامشروع دانسته و شديداً با آن مخالفت نموده است.

و لازم به ذكر است كه عمل شنيع لواط. آثار سوء متفاوت و عواقب شوم متعدّد و كيفر و عقوبت و مجازات گوناگون و مختلفى را - در دنيا و آخرت - در پى دارد.

در اين بخش - بطور اختصار - به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم.

1) مجازات و تنبيه معنوى.

2) مجازات و تنبيه حقوقى.

3) مجازات و تنبيه جسمى و بدنى.

4) آثار سوء و عواقب شوم در دنيا.

5) كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت.

ص:272


1- - لواط. بر فاعل اين عمل شنيع و شخصى كه تن به آن مى دهد اطلاق مى گردد.
1 - مجازات و تنبيه معنوى

(1)

497 - در حديث آمده است: ارتكاب عمل شنيع لواط و همجنس بازى نشانۀ كفر و بى ايمانى مى باشد(2).

498 - در حديث آمده است: شخصى كه عمل شنيع لواط انجام مى دهد. تمام آبهاى دنيا او را از آلودگى پاك نخواهد كرد(3).

ص:273


1- - در اين بخش - مختصراً - به پاره اى از مجازات و تنبيه معنوى اين عمل شنيع اشاره مى كنيم. و براى اطّلاع بيشتر از اين موضوع. به كتب مربوطه مراجعه فرمائيد.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه تعالى جعل شهوة المؤمن في صلبه. و جعل شهوة الكافر في دُبره (مكارم الأخلاق ج 1 ص 508). قال الإمام الصادق عليه السلام: أربع خصال لا تكون في مؤمن:... ولاينكح في دبُره (الخصال ص 229). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اللواط ما دون الدبر. و الدبر هو الكفر (الكافي ج 5 ص 544). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اللواط ما دون الدبر - فهو لواط -. و الدبر هو الكفر (عقاب الأعمال ص 316). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اللواط ما دون الدبر - فهو لواط -. و أمّا الدبر فهو الكفر (جامع الأخبار ص 410). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اللواط ما دون الدبر - فهو لوطي -. و الدبر فهو الكفر باللّه (المحاسن ج 1 ص 201). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اللواط بين الفخذين. و الدبر هو الكفر (الجعفريّات ص 224). عن حذيفة بن منصور قال سألت أبا عبداللّه عليه السلام عن اللواط؟ فقال عليه السلام: (ما) (1) بين الفخذين. قال: و سألته عن الّذي يوقب؟ فقال عليه السلام: ذلك الكفر بما أنزل (اللّه) (2) على نبيّه صلى الله عليه و آله (تهذيب الأحكام ج 10 ص 62 وعوالي اللئالي ج 3 ص 558).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من جامع غلاماً جاء جنباً يوم القيامة. لا ينقّيه ماء الدنيا. و غضب اللّه عليه و لعنه و أعدّ له جهنّم و سائت مصيراً... (الكافي ج 5 ص 544). (1) ما بين القوسين لم يذكر في تهذيب الأحكام. (2) مابين القوسين لم يذكر في العوالي.
2 - مجازات و تنبيه حقوقى

(1)

499 - در حديث آمده است: فردى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى گردد. نمى تواند با مادر شخصى كه اين عمل را با او انجام داده است ازدواج نمايد(2).

500 - در حديث آمده است: فردى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى گردد. نمى تواند با دختر شخصى كه اين عمل را با او انجام داده است ازدواج نمايد(3).

501 - در حديث آمده است: فردى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى گردد. نمى تواند با خواهر شخصى كه اين عمل را با او انجام داده است ازدواج نمايد(4).

ص:274


1- - شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى مى گردد بخاطر ارتكاب اين جرم و گناه از داشتن بعضى از حقوق محروم مى شود كه در اين بخش - مختصراً - به پاره اى از اين موارد اشاره مى كنيم. و براى اطّلاع بيشتر از اين موضوع به كتب مربوطه مراجعه فرمائيد.
2- - عن إبراهيم بن عمر عن أبي عبداللّه عليه السلام في رجل لعب بغلام. هل تحلّ له امّه؟ قال عليه السلام: إن كان ثقب فيه. فلا (تهذيب الأحكام ج 7 ص 363).
3- - عن ابن أبي عمير عن رجل عن أبي عبداللّه عليه السلام في الرجل يعبث بالغلام؟ قال عليه السلام: إذا أوقب. حرمت عليه اخته و ابنته (تهذيب الأحكام ج 7 ص 363).
4- - عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابه عن أبي عبداللّه عليه السلام في رجل يعبث بالغلام؟ قال عليه السلام: إذا أوقب. حرمت عليه ابنته و اخته (الكافي ج 5 ص 417). روي عن أبي عبداللّه عليه السلام: في رجل لعب بغلام؟ قال عليه السلام: إذا وقب. لن تحلّ له اخته - أبداً - (عقاب الأعمال ص 316). روي عن أبي عبداللّه عليه السلام: في رجل لعب بغلام؟ قال عليه السلام: إذا أوقب. لم تحلّ له اخته - أبداً - (المحاسن ج 1 ص 200). عن حمّاد بن عثمان قال: قلت لأبي عبداللّه عليه السلام: رجل أتى غلاماً. أتحلّ له اخته؟ قال: فقال عليه السلام: إن كان ثقب. فلا (الكافي ج 5 ص 417). عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابه عن أبي عبداللّه عليه السلام في رجل يأتي أخا امرأته؟ فقال عليه السلام: إذا أوقبه. فقد حرمت عليه المرأة (الكافي ج 5 ص 418). هكذا في المصدر. أثبتاه كما وجدناه.
3 - مجازات و تنبيه جسمى و بدنى

(1)

502 - با مراجعه به كتب فقهى مى توان نسبت به موضوعات زير - كه بخشى از مطالب مربوط به تنبيه جسمى و بدنى شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى باشد - آگاهى و اطّلاع پيدا نمود:

1) معناى لواط در اصطلاح شرع.

2) شرائط تحقّق لواط و وقوع آن.

3) چگونگى اثبات وقوع لواط(2).

4) مجازات ارتكاب اين عمل.

5) تنوّع و گوناگونى مجازات اين عمل.

6) علل و اسباب و عوامل تنوّع و گوناگونى مجازات اين عمل.

7) شناخت شرايط و وضعيت و موقعيت فردى كه مستحقّ مجازات مى باشد.

8) شرائط زمانى و مكانى اجراى مجازات.

9) كيفيت اجراى مجازات.

10) شرائط افرادى كه مى توانند اين گونه مجازاتها را اعمال نموده و اجرا كنند.

و چگونگى شناخت و احراز صلاحيت آنها.

ص:275


1- - اينگونه مجازاتها - در اصطلاح فقهى - حدود و تعزير نام دارد.
2- - انتساب ارتكاب اين عمل - به اشخاص - با دو صورت به اثبات خواهد رسيد: 1) اقرار و اعترافى كه حجّيت داشته و مورد قبول شرع باشد. زيرا اقرار و اعترافى كه از روى: اجبار يا اكراه يا اضطرار يا ترس يا ارعاب يا تهديد يا جهل و نادانى يا هزل و شوخى - و امثال آن -. و همچنين اقرار و اعترافى كه در حال خواب يا بيهوشى انجام مى گيرد. حجّيت نداشته و براى اثبات وقوع اين امر. نافذ و كارساز نمى باشد. 2) گواهى شهود اربعه و وجود دلائل و مداركى كه حجّيت داشته و مورد قبول شرع باشد.

503 - امام صادق عليه السلام فرمود: اگر قرار باشد كه شخصى دو بار سنگسار گردد. سزاوار است كه مرتكب عمل لواط - دو بار - سنگسار شود(1).

504 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اگر مردى را مشاهده نموديد كه مانند زنان سخن مى گويد. و مانند زنان راه مى رود(2).

و از مردان مى خواهد تا با او همبستر شوند.

چنين شخصى را سنگسار كنيد. و مرگ را براى او طلب نمائيد(3).

ص:276


1- - (قال الإمام الصادق عليه السلام): لو كان ينبغي لأحد أن يرجم - مرّتين - ل رجم اللوطي - مرّتين - (عقاب الأعمال ص 316 و المحاسن ج 1 ص 200). (قال أميرالمؤمنين عليه السلام): لو كان ينبغي لأحد أن يرجم - مرّتين - ل رجم اللوطي (الكافي ج 7 ص 199 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 31 و تهذيب الأحكام ج 10 ص 62). (قال أميرالمؤمنين عليه السلام): لو كان ينبغي أحد أن يرجم - مرّتين - ل رجم اللوطي (الجعفريّات ص 212).
2- - يعنى ادا و اطوار و رفتار زنانه داشته. و او با اين رفتار زنانه شهوت جنسى مردان را تحريك مى نمايد. و با اين عمل. آنها را به سوى خود جلب مى كند. تا آنها با او عمل شنيع همجنس بازى را انجام دهند. و بدينوسيله آنها را به گناه و معصيت و فساد آلوده مى سازد.
3- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إذا كان الرجل. كلامه. كلام النساء. (و مشيته (1) مشية (2) النساء) (3). و يمكّن من نفسه. فينكح. كما تنكح المرأة. ف أرجموه. و لا تستحيوه (4) (الكافي ج 7 ص 268 و تهذيب الأحكام ج 10 ص 171 و دعائم الإسلام ج 2 ص 455 و الجعفريّات ص 212). (1) في تهذيب الأحكام: مشيه. (2) في دعائم الإسلام: مشي. (3) مابين القوسين لم يذكر في الجعفريّات. (4) أي: لا تطلبوا حياته (نقلاً عن هامش الكافي).
4 - آثار سوء و عواقب شوم در دنيا

آثار سوء و عواقب شومى كه گريبانگير قوم حضرت لوط عليه السلام شد

اشارة

لازم به يادآورى است كه قوم حضرت لوط عليه السلام مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى مى شدند(1).

اين جماعت و گروه بخاطر ارتكاب گناه همجنس بازى به مجازاتهاى شديدى رسيده و عقوبتهاتى سختى گريبانگير آنها گرديد.

در اين بخش به پاره اى از آن مجازاتها و عقوبتها اشاره مى كنيم:

ص:277


1- - وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تبْصِرُونَ «54» أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ «55» (النمل). وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَاسَبَقَكُمْ بِهَا مِن أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ «80» إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «81» (الأعراف). وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ «28» أَءِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ... «29» (العنكبوت). أَتَأْتُونَ الذُّكْرَانَ مِنَ الْعَالَمِينَ «165» وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ «166» (الشعراء). وَلُوطاً آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ «74» (الاُنبياء). وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قَالَ يَاقَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ «78» (هود عليه السلام). قَالَ إِنَّ هؤُلآءِ ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ «68» وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ «69» قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ «70» قَالَ هؤُلآءِ بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ «71» لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سْكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ «72» (الحجر). قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ «31» قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ «32» (الذاريات). براى اطلاع از شرح و تفسير اين آيات قرآنى به كتب تفسير و حديث مراجعه فرمائيد.

كور شدن چشم

505 - فَطَمَسْنَا(1) أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابي وَنُذُرِ (2)«37» (القمر).

506 - در حديثى كه پيرامون شرح ماجراى به كيفر رسيدن قوم لوط عليه السلام مى باشد چنين آمده است: جبرئيل عليه السلام مقدارى از خاك برداشته و به صورت آنها پاشيد و بدين ترتيب چشم آنها كور شد(3).

507 - و در روايت ديگر چنين آمده است: جبرئيل عليه السلام به سوى اين قوم اشاره كرده و بدين ترتيب چشم آنها كور شد(4).

متلاشى شدن صورت

508 - در حديثى كه پيرامون شرح ماجراى به كيفر رسيدن قوم لوط عليه السلام مى باشد چنين آمده است: جبرئيل عليه السلام با بال خود به صورت آنها زد.

و به همين خاطر. صورت آنها متلاشى شد(5).

ص:278


1- - (2) أي: محونا. و المعنى: عُميت أبصارهم. و قيل معناه: أزلنا تخطيط وجوههم حتّى صارت ممسوحة لا يرى أثر عين. و ذلك أنّ جبرائيل عليه السلام صفق أعينهم - بجناحه - صفقة. فأذهبها (مجمع البيان ج 9 ص 291).
2- - (3) أي: فقلنا لقوم لوط: ذوقوا عذابي و نُذُر (مجمع البيان ج 9 ص 291).
3- - فأخذ (جبرئيل عليه السلام) كفّاً من بطحاء. فضرب بها وجوههم. و قال: شاهت الوجوه. ف عُمي أهل المدينة كلّهم (الكافي ج 5 ص 546 و المحاسن ج 1 ص 199 و عقاب الأعمال ص 316).
4- - فلمّا دخلوا أهوى جبرئيل عليه السلام بإصبعه نحوهم. فذهبت أعينهم. و هو قول اللّه: فطمسنا أعينهم (الكافي ج 5 ص 546 و الكافي ج 8 ص 328 و تفسير العيّاشي - عليه الرحمة ج 2 ص 217 و مجمع البيان ج 5 ص 280). (و جاء في حديث آخر هكذا): فأشار إليهم جبرئيل عليه السلام بيده. فرجعوا عمياناً. يلتمسون الجدار بأيديهم (علل الشرائع ج 2 ص 318). (و في آخر): فضرب جبرائيل عليه السلام بجناحه على عيونهم. فطمسها (مجمع البيان ج 4 ص 686).
5- -... فضرب جبرئيل ب جناحه - على وجوههم - فطمسها (تفسير القمّي رحمه الله ج 1 ص 364).

بارش باران سنگ

509 - در حديث آمده است: هنگامى كه قوم حضرت لوط عليه السلام عمل همجنس بازى را انجام دادند. زمين از عمل زشت آنها گريه كرده و به خدا شكوه و شكايت نمود.

و آسمان نيز از اين عمل زشت آنها گريست.

در اين هنگام خداوند متعال به آسمان فرمان داد تا آنان را سنگباران نمايد.

و به زمين دستور داد تا آن جماعت را در خود فرو برد(1).

ص:279


1- - قال الإمام الباقر عليه السلام: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لمّا عمل قوم لوط ما عملوا بكت الأرض إلى ربّها. حتّى بلغت دموعها (إلى) (1) السماء. و بكت السماء. حتّى بلغت دموعها العرش (2). فأوحى اللّه تعالى إلى السماء: أن أحصبيهم (3). و أوحى إلى الأرض: أن أخسفي بهم (تفسير العيّاشى - عليه الرحمة - ج 2 ص 321 و المحاسن ج 1 ص 196 و عقاب الأعمال ص 314). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لمّا عمل (4) قوم لوط ما عملوا (5) شكت (6) السماء و الأرض إلى اللّه (ربّها) (7). فأوحى اللّه تعالى إلى السماء: أن أحصبيهم. و (أوحى) (8) إلى الأرض: (أن) (9) أخسفي بهم (الجعفريّات ص 225 و دعائم الإسلام ج 2 ص 455). (لمّا عمل قوم لوط ما عملوا): عجّت الأرض إلى ربّها. فسمعت السماء. فعجّت إلى ربّها. فسمع العرش. فعجّ إلى ربّه. فأمر اللّه السماء أن تحصبهم. و أمر الأرض أن تخسف بهم (مجمع البيان ج 4 ص 686). قيل: خُسف بالميقيمن منهم. و امطرت الحجارة على مسافريهم (البحار ج 12 ص 144). (1) ما بين القوسين لم يذكر في المحاسن. (2) في المحاسن: إلى العرش. (3) أي: إرميهم بالحصباء. و هي الحجارة (قصص الأنبياء عليهم السلام للسيّد نعمة اللّه الجزائري - عليه الرحمة - ص 161 الباب السابع). (4) في الجعفريّات: عملت. (5) في الجعفريّات: عملت. (6) في الجعفريّات: شكى. (7) ما بين القوسين لم يذكر في دعائم الإسلام. (8) ما بين القوسين لم يذكر في دعائم الإسلام. (9) ما بين القوسين لم يذكر في الجعفريّات.

510 - امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند متعال بر شهر قوم لوط بارانى از سنگ فرود آورد(1).

511 - امام صادق عليه السلام در حديثى پيرامون عقوبت و كيفر قوم حضرت لوط عليه السلام فرمود:

سپس جبرئيل شهر آنها با بال خود از جا كنده و به آسمان برده تا جائى كه اهل آسمان صداى پارس كردن سگهاى آنها و بانگ خروسهاى آنها را شنيدند.

آنگاه جبرئيل آن را وارونه كرده و به طرف زمين پرتاب نمود.

و سپس بارانى از سنگ بر آنها باريدن گرفت(2).

ص:280


1- - في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر عليه السلام قال: و أمّا القرية الّتي امطرت مطر السوء. ف هي: سدوم (1) - قرية قوم لوط. أمطر اللّه عليهم حجارة من سجّيل. يقول: من طين (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 114).
2- - (قال الإمام الصادق عليه السلام في حديث حول عقوبة قوم لوط عليه السلام):... ثمّ اقتلعها (2) جبرئيل عليه السلام بجناحيه (3) من سبعة (4) أرضين. ثمّ رفعها حتّى سمع أهل سماء (5) الدنيا. نباح الكلاب. و صراخ (6) الديوك. ثمّ قلبّها. و أمطر عليها - و على من حول المدينة - حجارة من سجّيل (الكافي ج 5 ص 548 و الكافي ج 8 ص 330 و تفسير العيّاشي - عليه الرحمة - ج 2 ص 318). (1) في المصدر: ستدوم - و هو سهو مطبعي ظاهر. كانت أربع مدائن - و هي: المؤتفكات -: سدوم و عاموراء. و دوما و صبوايم. و أعظمها: سدوم. و كان لوط عليه السلام يسكنها (مجمع البيان ج 5 ص 281). (2) يعني: المدينة. (3) في التفسير: بجناحه. (4) في الكافي ج 8 و التفسير: سبع. (5) في التفسير: السماء. (6) في الكافي ج 8 هكذا: و صياح الديكة.

512 - در حديثى پيرامون كيفيت عقوبت قوم حضرت لوط عليه السلام چنين آمده است:

هنگامى كه فجر طلوع نمود. چهار ملك به طرف شهر آن قوم رفته و آن شهر را از ريشه درآورده. سپس به آسمان بالا برده به حدّى كه اهل آسمان صداى پارس سگها و بانگ خروس آن قوم را شنيدند.

آنگاه آن ملائكه. شهر را وارونه كرده و به طرف زمين پرتاب نمودند.

و سپس بارانى از سنگ بر آنها باريدن گرفت(1).

513 - در حديثى پيرامون كيفيت عقوبت قوم حضرت لوط عليه السلام آمده است:

جبرئيل عليه السلام - در وقت سحر - بر شهر آنها فرود آمد و بال خود را به زير شهر فرو برده و آن را از جا كنده و به بالا برد.

آنگاه آن را واژگون كرده و به طرف زمين پرتاب نمود.

سپس بارانى از سنگ بر آن شهر فرود آمد(2).

ص:281


1- - فلمّا طلع الفجر صارت الملائكة الأربعة. كلّ واحد في طرف من قريتهم. فقلعوها من سبع أرضين إلى تخوم الأرض. ثمّ رفعوها في الهواء حتّى سمع أهل السماء. نباح الكلاب. و صراخ الديكة. ثمّ قلّبوها عليهم. و أمطرهم اللّه حجارة من سجّيل (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 1 ص 365).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام في حديث حول كيفيّة عقوبة قوم لوط عليه السلام: (و لمّا كان في السحر) نزل إليها جبرئيل عليه السلام فأدخل جناحه تحتها حتّى إذا استعلت (1) قلّبها عليهم. و رمى (جبرئيل عليه السلام) (2) (جدران) (3) المدينة بحجارة من سجّيل (علل الشرائع ج 2 ص 319 و تفسير العيّاشي - عليه الرحمة - ج 2 ص 318). قيل: ارسلت الحجارة على الغائبين. و قلّبت القرية بالحاضرين (مجمع البيان ج 9 ص 238) (1) في التفسير: استقلّت. أي: ارتفعت. (2) ما بين القوسين لم يذكر في العلل. (3) ما بين القوسين لم يذكر في التفسير.

514 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از جبرئيل عليه السلام در بارۀ كيفيت هلاك شدن قوم حضرت لوط عليه السلام پرسش نمودند.

جبرئيل عليه السلام گفت: در هنگام طلوع فجر از جانب عرش الهى به من خبر داده شد كه هلاكت و عذاب اين قوم در امروز حتمى شده است.

پس بر تو لازم است كه به شهر اين قوم و اطراف آن بروى و آن را از ريشه درآورى.

سپس آن را به طرف آسمان ببر. و - پس از واژگون نمودن - آن را به طرف زمين پرتاب كن.

و علامت و نشانى از خرابى آن شهر را براى عبرت ديگران باقى بگذار.

سپس جبرئيل عليه السلام گفت: من بر آن شهر فرود آمدم و با بال خود آن را شهر را از ريشه كنده و به طرف آسمان بردم. و مدت زمانى در آنجا نگه داشتم. به حدى كه اهل آسمان بانگ خروس و صداى سگ اين قوم را شنيدند.

سپس هنگام طلوع خورشيد آن شهر را وارونه نمودم.

و به طرف زمين پرتاب كردم.

آنگاه خداوند عزّ و جلّ بارانى از سنگ بر آنها فرود آورد.

سپس جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: - اى رسول خدا - اين كيفر و مجازات از ستمگران امّت تو(1) نيز به دور نيست(2).

ص:282


1- - يعنى: چنانچه افرادى از اين امّت مرتكب اين عمل شنيع گردند. بعيد نيست كه آنان نيز به چنين عقوبت و كيفرى برسند.
2- - إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله سأل جبرئيل عليه السلام كيف كان مهلك قوم لوط عليه السلام؟ -

______________

ص:283

515 - آيات قرآنى زير در بارۀ سنگباران شدن قوم حضرت لوط عليه السلام مى باشد.

براى آگاهى از شرح و تفسير اين آيات به كتب تفسير و حديث مراجعه فرمائيد.

1) وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً(1) فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (2)«58» (النمل).

2) وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (3)«173» (الشعراء).

3) وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَراً(4) فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (5)«84» (الأعراف).

4) فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ (6)«74» (الحجر).

5) فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ «82» (هود)

6) وَلَقَدْ أَتَوْا(7) عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ(8) أَفَلَمْ يَكوُنُوا يَرَوْنَهَا(9) بَلْ كَانُوا لاَ يَرْجُونَ نُشُوراً «40» (الفرقان).

7) إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِباً(10) إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ «34» (القمر).

ص:284


1- - و هو الحجارة.
2- - الّذين أبلغهم لوط عليه السلام النذارة. و أعلمهم بموضع المخالفة. ليتّقوها. فخالفوا ذلك (مجمع البيان ج 7 ص 356).
3- - أي: بئس - و اشتدّ مطر الكافرين - مطرهم (مجمع البيان ج 7 ص 315).
4- - أي: أرسلنا عليهم الحجارة ك المطر. كما في آية اخرى: و أمطرنا عليهم حجارة من سجّيل.
5- - معناه: تفكّر و انظر ب عين العقل. كيف كان مآل المقترفين للسيّئات - والمنقطعين إليها - و عاقبة فعلهم. من عذاب الدنيا بإلاستئصال - قبل عذاب الآخرة بالخلود في النار - (المجمع ج 4 ص 685).
6- - قيل: أصله من سجّين. أي: من جهنّم. فاُبدلت نونه لاماً (بحار الأنوار ج 12 ص 159).
7- - يعنى: كفّار مكّة.
8- - يعنى: قرية قوم لوط. امطروا بالحجارة.
9- - في أسفارهم - إذا مرّوا بهم - فيخافوا. و يعتبروا (مجمع البيان ج 7 ص 266).
10- - أي: ريحاً حصبتهم. أي: رمتهم بالحجارة و الحصباء. قال ابن عبّاس: يريد ما حصبوا به - من السماء - من الحجارة في الريح (مجمع البيان ج 9 ص 291).

واژگون شدن شهر

516 - امام صادق عليه السلام در حديثى - كه پيرامون كيفيت عقوبت قوم حضرت لوط عليه السلام مى باشد - فرمود: جبرئيل به سوى شهرهاى قوم لوط آمد. سپس بال خود را به زير آن شهرها فرو برد. آنگاه آنها را به طرف آسمان برده به حدّى كه اهل آسمان صداى پارس سگها را شنيدند. سپس آن شهرها را واژگون كرد(1).

517 - در حديث آمده است: جبرئيل عليه السلام شهرهاى قوم لوط را بر بال خود به طرف آسمان بلند كرده. سپس آنها را وارونه نموده و آنگاه به طرف زمين پرتاب نمود(2).

ص:285


1- - (قال الإمام الصادق عليه السلام في حديث حول عقوبة قوم لوط عليه السلام و ما جرى على مُدنهم): هي أربع (1) مدائن: سدوم و صريم (2) و لدماء (3) و عميراء (4). قال عليه السلام: فأتاهنّ (5) جبرئيل عليه السلام - و هنّ مقلوعات (6) إلى تخوم الأرض (7) السابعة - فوضع جناحه تحت السفلى منهنّ و رفعهنّ - جميعاً - حتّى سمع أهل سماء (8) الدنيا نباح كلابهم. ثمّ قلّبها (الكافي ج 5 ص 549 و علل الشرائع ج 2 ص 319 الباب 340).
2- - إنّ جبرئيل عليه السلام رفع مدائن قوم لوط على خافقة من جناحه حتّى بلغ بها إلى السماء. ثمّ قلّبها. فجعل عاليها سافلها (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 14 ص 112). يوم الأربعاء جعل اللّه عزّ و جلّ أرض قوم لوط عليه السلام عاليها سافلها (بحار الأنوار ج 12 ص 151). (1) في العلل: أربعة. (2) في العلل: صديم. (3) في العلل: و لدنا. (4) في العلل: عمير. (5) في العلل: فأتاهم. (6) في العلل: مقلوبات. (7) في العلل: الأرضين. (8) في العلل: السماء.

518 - در حديثى پيرامون عقوبت و كيفر قوم حضرت لوط عليه السلام چنين آمده است:

بدرستى كه خداوند متعال به جبرئيل امر فرمود تا بال خود را به زير سرزمينى كه اين قوم در آن سكونت داشتند فرو بَرد.

جبرئيل عليه السلام نيز چنين كرد و آن شهرها را به طرف آسمان بالا برد تا جائى كه اهل آسمان. صداى بانگ خروس و صداى پارس سگهاى آن قوم را شنيدند.

سپس جبرئيل آن شهرها را واژگون كرده و به طرف زمين پرتاب نمود.

و بدين ترتيب مردم آن شهرها در قعر زمين فرو رفته و تا روز قيامت همچنان در كام زمين خواهند ماند(1).

519 - و در نقل ديگرى چنين آمده است: كسانى از قوم لوط كه در شهر زندگى مى كردند با زير و رو شدن شهر به كيفر رسيدند.

و كسانى از آن قوم كه از شهر خارج بودند بوسيلۀ بارش باران سنگ بر آنها به عقوبت و كيفر رسيدند(2).

ص:286


1- - إنّ اللّه تعالى أمر جبرئيل عليه السلام فأدخل جناحه تحت الأرض. فرفعها. حتّى سمع أهل السماء. صياح الديكة. و نباح الكلاب. ثمّ قلّبها. ثمّ خسف بهم الأرض. ف هم يتجلّلون فيها إلى يوم القيامة (مجمع البيان ج 5 ص 281). فلمّا طلع الفجر ضرب جبرائيل عليه السلام بجناحه في طرف القرية. فقلعها من تخوم الأرضين السابعة. ثمّ رفعها في الهواء حتّى سمع أهل السماء نباح كلابهم. و صراخ ديوكهم. ثمّ قلبّها عليها (مجمع البيان ج 4 ص 686).
2- - قيل: ارسلت الحجارة على الغائبين. و قلبت القرية بالحاضرين (مجمع البيان ج 9 ص 238).

520 - آيات قرآنى زير در بارۀ واژگون شدن شهرهاى قوم حضرت لوط عليه السلام مى باشد.

براى آگاهى از تفسير اين آيات به كتب تفسير و حديث مراجعه فرمائيد.

1) أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ(1) أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلكِن كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «70» (التوبة).

2) وَالْمُؤْتَفِكَةَ(2) أَهْوَى (3)«53» (النجم).

3) فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ «82»

مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ «83» (هود عليه السلام).

4) فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ «74» (الحجر).

5) ثُمَّ دَمَّرْنَا(4) الْآخَرِينَ «172» (الشعراء).

ص:287


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: اولئك قوم لوط ائتفكت عليهم. انقلبت عليهم (الكافي ج 8 ص 181). 1 - أي: المنقلبات. و هي ثلاث قرى كان فيها قوم لوط عليه السلام. أهلكهم اللّه بالخسف. و قلب المدينة (مجمع البيان ج 5 ص 75).
2- - يعنى: قرى قوم لوط عليه السلام (مجمع البيان ج 9 ص 277).
3- - بعد أن رفعها. فقلّبها (بحار الأنوار ج 18 ص 21).
4- - أي: أهلكناهم بالخسف. و قيل: بالإئتفاك. و هو الإنقلاب. ثمّ امطر على من كان غائباً منهم - عن القرية - الحجارة من السماء (مجمع البيان ج 7 ص 315). و قيل: قلّبت المدينة على الحاضرين منهم. فجعل عاليها سافلها. و امطرت الحجارة على الغائبين. فاُهلكوا (مجمع البيان ج 4 ص 686).

فرو رفتن شهر در قعر زمين

521 - وَالْمُؤْتَفِكَةَ(1) أَهْوَى «53» (النجم).

522 - وَالْمُؤْتَفِكَاتِ(2) أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلكِن كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «70» (التوبة).

523 - ثُمَّ دَمَّرْنَا(3) الْآخَرِينَ «172» (الشعراء).

524 - در حديثى پيرامون عقوبت و كيفر قوم حضرت لوط عليه السلام چنين آمده است:

بدرستى كه خداوند متعال به جبرئيل امر فرمود تا بال خود را به زير سرزمينى كه اين قوم در آن سكونت داشتند فرو بَرد.

جبرئيل عليه السلام نيز چنين كرد و آن شهرها را به طرف آسمان بالا برد تا جائى كه اهل آسمان صداى بانگ خروس و صداى پارس سگهاى آن قوم را شنيدند.

سپس جبرئيل آن شهرها را واژگون كرده و به طرف زمين پرتاب نمود.

و بدين ترتيب مردم آن شهرها در قعر زمين فرو رفته و تا روز قيامت همچنان در كام زمين خواهند ماند(4).

ص:288


1- - يعنى: قرى قوم لوط عليه السلام المخسوفة (مجمع البيان ج 9 ص 277).
2- - أي: المنقلبات. و هي ثلاث قرى كان فيها قوم لوط عليه السلام. أهلكهم اللّه بالخسف. و قلب المدينة (مجمع البيان ج 5 ص 75).
3- - أي: أهلكناهم بالخسف. و قيل: بالإئتفاك. و هو الإنقلاب. ثمّ امطر على من كان غائباً منهم - عن القرية - الحجارة من السماء (مجمع البيان ج 7 ص 315).
4- - إنّ اللّه تعالى أمر جبرئيل عليه السلام فأدخل جناحه تحت الأرض. فرفعها. حتّى سمع أهل السماء. صياح الديكة. و نباح الكلاب. ثمّ قلّبها. ثمّ خسف بهم الأرض. ف هم يتجلّلون فيها إلى يوم القيامة (مجمع البيان ج 5 ص 281).

525 - در حديث آمده است: هنگامى كه قوم حضرت لوط عليه السلام عمل همجنس بازى را انجام دادند. زمين از عمل زشت آنها گريه كرده و به خدا شكوه و شكايت نمود.

و آسمان نيز از اين عمل زشت آنها گريست.

در اين هنگام خداوند متعال به آسمان فرمان داد تا آنان را سنگباران نمايد.

و به زمين دستور داد تا آن جماعت را در خود فرو برد(1).

صيحه و نهيب آسمانى

526 - فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ(2) مُشْرِقِينَ «73» (الحجر).

527 - صيحۀ آسمانى از جمله عقوبتهائى بود كه گريبانگير قوم حضرت لوط عليه السلام شد.

وزش طوفان و تندباد

528 - إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِباً(3) إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ «34» (القمر).

529 - وزيدن طوفان و تندباد از جمله عقوبتهائى بود كه گريبانگير قوم حضرت لوط عليه السلام شد.

ص:289


1- - براى اطلاع از متن اين حديث به صفحۀ 279 مراجعه فرمائيد.
2- - أي: أخذهم الصوت الهائل في حال شروق الشمس (مجمع البيان ج 6 ص 527).
3- - أي: ريحاً حصبتهم. أي: رمتهم بالحجارة و الحصباء. قال ابن عبّاس: يريد ما حصبوا به - من السماء - من الحجارة في الريح (مجمع البيان ج 9 ص 291).

دچار شدن به عذاب و عقوبت

530 - وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُسْتَقِرٌّ (1)«38»

فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ (2)«39» (القمر).

531 - يَاإِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذَا(3) إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيِهمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (4)«76» (هود عليه السلام).

532 - وَلَقَدْ أَنذَرَهُم(5) بَطْشَتَنَا(6) فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (7)«36» (القمر).

533 - إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزاً(8) مِنَ السَّماءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (9)«34» (العنكبوت).

534 - دچار شدن به انواع عقوبت - و نزول عذاب الهى از آسمان - از جمله كيفرهائى بود كه گريبانگير قوم حضرت لوط عليه السلام گرديد.

ص:290


1- - أي: أتاهم صباحاً عذاب نازل بهم حتّى هلكوا جميعاً (مجمع البيان ج 9 ص 291).
2- - أي: فقلنا لقوم لوط - لمّا أرسلنا عليهم العذاب - ذوقوا عذابي و نذري (المجمع 291/9).
3- - قال الإمام الباقر عليه السلام: لم يزل لوط و إبراهيم عليهم السلام يتوقّعان نزول العذاب على قومهم. فكانت لإبراهيم عليه السلام و للوط عليه السلام منزلة من اللّه عزّ و جلّ شريفة. و إنّ اللّه عزّ وجلّ كان إذا أراد عذاب قوم لوط. أدركته مودّة إبراهيم عليه السلام و خلّته و محبّة لوط عليه السلام. فيراقبهم. فيؤخّر عذابهم. فلمّا اشتدّ أسف اللّه على قوم لوط. قدّر عذابهم... (علل الشرائع ج 2 ص 315).
4- - أي: محتوم.
5- - لوط عليه السلام.
6- أي: أخذنا إيّاهم بالعذاب.
7- أي: تدافعوا بالإنذار - على وجه الجدال بالباطل -. و قيل معناه: فشكّوا و لم يصدّقوا. و قالوا: كيف يهلكنا. و هو واحد منّا؟ (مجمع البيان ج 9 ص 291).
8- - أي: عذاباً من السماء.
9- - أي: جزاءاً بفسقهم (مجمع البيان ج 8 ص 442).

قطع شدن نسل و از بين رفتن دودمان

وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ(1) أَنَّ دَابِرَ هؤُلآءِ(2) مَقْطُوعٌ(3) مُّصْبِحِينَ «66» (الحجر).

535 - مقطوع النسل شدن و از بين رفتن دودمان از جمله عقوبتهائى بود كه گريبانگير قوم حضرت لوط عليه السلام شد.

536 - در خبرى آمده است: در حين وقوع عذاب بر قوم لوط مردى از آن جماعت خارج از آن منطقه بوده و در جاى امنى قرار داشت.

او آخرين شخصى از اين قوم بشمار مى آمد. اما هنگامى كه از آن جاى امن خارج شد. سنگى كه چهل روز در آسمان معلّق مانده بود بر او اصابت كرد.

او را به هلاكت رساند.

و بدين ترتيب. آخرين نفر آنها نيز به هلاك رسيده و نابود شد.

و از نسل آنها هيچ شخصى باقى نماند(4).

ص:291


1- - أي: أعلمنا لوطاً و أخبرناه و أوحينا إليه ما ننزل به من العذاب (مجمع البيان ج 6 ص 525).
2- - يعني: قوم لوط عليه السلام (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 1 ص 407).
3- - يعنى: أنّ آخر من يبقي منهم يهلك وقت الصباح. و المراد: أنّهم مستأصلون بالعذاب - وقت الصباح - على وجه لا يبقى منهم أثر و لا نسل و لا عقب (مجمع البيان ج 6 ص 526). الدابر: العقب و النسل. و يقال للهالك: قد قطع اللّه دابره. كأنّه يراد أ نّه عفا أثره و محا اسمه (شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد ج 11 ص 85).
4- - ذكر: أنّ حجراً بقي معلّقاً بين السماء و الأرض - أربعين يوماً - يتوقّع به رجل من قوم لوط - كان في الحرم - حتّى خرج منه. فأصابه (مجمع البيان ج 5 ص 282). اُمطر على من كان غائباً منهم - عن القرية - الحجارة من السماء (مجمع البيان ج 7 ص 315).

هلاكت و نابودى

537 - وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْيَةِ(1) إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (2)«31» (العنكبوت).

538 - ثُمَّ دَمَّرْنَا(3) الْآخَرِينَ «136» (الصافّات).

539 - امام صادق عليه السلام فرمود: بدرستيكه خداى متعال چهار ملك - جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّوبيل - را براى هلاكت قوم لوط فرو فرستاد(4).

ص:292


1- - يعنون: قرية قوم لوط عليهم السلام. و إنّما قالوا هذا لأنّ قريتهم كانت قريبة من قرية قوم إبراهيم عليه السلام.
2- - أي: مشركين. مرتكبين للفواحش (مجمع البيان ج 8 ص 442).
3- - أي: أهلكناهم (مجمع البيان ج 8 ص 715).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إنّ اللّه تعالى بعث أربعة أملاك في إهلاك قوم لوط: جبرئيل و ميكائيل و إسرافيل و كرّوبيل عليهم السلام (الكافي ج 8 ص 328 و الكافي ج 5 ص 546 و تفسير العيّاشي - عليه الرحمة - ج 2 ص 316). في التفسير: هلاك. قال إبراهيم عليه السلام لجبرائيل: بماذا ارسلت؟ قال: بهلاك قوم لوط. فقال إيراهيم عليه السلام: إنّ فيها لوطاً. قال جبرائيل: نحن أعلم بمن فيها. لننجّينه و أهله إلّاإمرأته كانت من الغابرين. قال إبراهيم عليه السلام: - يا جبرئيل - إن كان في المدينة مأة رجل - من المؤمنين - يهلكهم اللّه؟ قال: لا. قال: فإن كان فيهم خمسون؟ قال: لا. قال: فإن كان فيهم عشرة رجال؟ قال: لا. قال: فإن كان واحد؟ قال: لا. و هو قوله عزّ وجلّ: فما وجدنا فيه غير بيت من المسلمين. فقال إبراهيم عليه السلام: - يا جبرئيل - راجع ربّك فيهم. فأوحى اللّه - ك لمح البصر -: يَاإِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيِهمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 1 ص 363).

آثار سوء و عواقب شومى كه گريبانگير شخص همجنس باز مى گردد

اصابت سنگى - از سنگهائى كه قوم لوط را هلاك نمود - به همجنس باز

(1)

540 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه بر انجام عمل لواط و همجنس بازى اصرار داشته باشد - و از اين گناه توبه نكند -.

سنگى - از سنگهائى كه قوم لوط بوسيلۀ آن به هلاكت رسيدند - به او اصابت مى كند كه جان او بوسيلۀ اين سنگ گرفته مى شود.

اما اصابت اين سنگ - با چشم - ديده نمى شود(2).

ص:293


1- - عمل شنيع لواط و همجنس بازى آثار سوء و عواقب شوم متعدّد و مختلفى را - در دنيا - در پى دارد. كه در اين بخش - مختصراً - به پاره اى از آنها اشاره كرده و آن آثار سوء و عواقب شوم را به ترتيب حروف الفباء ذكر مى نمائيم. و براى اطّلاع از ديگر آثار سوء و عواقب شوم اين عمل شنيع به كتاب: جزاى اعمال و سزاى كردار مراجعه فرمائيد.
2- - عن ميمون البان (1) قال: كنت عند أبي عبداللّه عليه السلام ف قرء - عنده - آيات من هود. فلمّا بلغ: وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ. وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ. (قال) (2): فقال عليه السلام: من مات مصرّاً - على اللواط - لم يمت حتّى يرميه اللّه ب حجرٍ من تلك الحجارة - تكون فيه منيته - و لا يراه أحداً (الكافي ج 5 ص 548 و تفسير العيّاشي - عليه الرحمة - ج 2 ص 321). عن ميمون اللبان قال: كنت عند أبي عبداللّه عليه السلام ف قرء - عنده - آيات من هود. فلمّا بلغ: وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ. وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ. فقال عليه السلام: من مات مصرّاً - على اللواط - فلم يتب - يرميه اللّه ب حجرٍ من تلك الحجارة. يكون فيه منيته. و لا يراه أحداً (بحارالأنوار ج 76 ص 72). (1) في التفسير: اللبّان. (2) مايين القوسين لم يذكر في التفسير.

اصابت سنگى - از سنگهائى كه قوم لوط را هلاك كرد - به جگر همجنس باز

541 - امام صادق عليه السلام فرمود: شخصى كه مرتكب عمل قوم لوط مى گردد. خداى عزّ و جلّ به جگر او سنگى - كه قوم لوط بوسيلۀ آن به هلاكت رسيدند - اصابت مى كند.

و او در اثر اصابت اين سنگ مى ميرد.

امّا مردم. اين سنگ را با چشم خود نمى بينند(1).

ص:294


1- - عن أبي بصير عن أبي عبداللّه عليه السلام في قوله تعالى: وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ. قال عليه السلام: ما من عبد يخرج من الدنيا. يستحلّ عمل قوم لوط إلّارماه (1) اللّه كبده من تلك الحجارة. تكون منيته فيها. و لكنّ الخلق لا يرونه (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 1 ص 365 و بحار الأنوار ج 12 ص 160). (1) في بحار الأنوار هكذا: رمى اللّه كبده.

دچار شدن به آفت و آلودگى و درد

542 - امام رضا عليه السلام فرمود: از زنا نمودن و لواط كردن بپرهيز.

و اين دو گناه هر كدام از ديگرى بدتر است.

و اين دو گناه باعث هفتاد و دو نوع درد و مرض در دنيا و آخرت مى گردد(1).

543 - در حديث آمده است: شخصى كه اصرار بر انجام عمل شنيع لواط بورزد.

به مرض ابنه دچار مى گردد(2).

544 - در حديث آمده است: شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى مى گردد. آلوده ترين و كثيف ترين افراد مى باشد(3).

ص:295


1- - قال الإمام الرضا عليه السلام: اتّق الزنا و اللواط. و هو أشدّ من الزنا. و الزنا أشدّ منه. و هما يورثان صاحبهما اثنين و سبعين داء - في الدنيا و الآخرة - (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 377 الباب 44 و بحار الأنوار ج 76 ص 49).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من ألحّ في وطىء الرجال. لم يمُت حتّى يدعو الرجال إلى نفسه (الكافي ج 5 ص 546 و المحاسن ج 1 ص 200 و عقاب الأعمال ص 316 و جامع الأخبار ص 409). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من أمكن من نفسه طائعاً القيت عليه شهوة النساء (دعائم الإسلام ج 2 ص 455). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ما أمكن أحد من نفسه طائعاً - يلعب به - إلّاألقى اللّه عليه شهوة النساء (عقاب الأعمال ص 317). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من أمكن من نفسه طائعاً - يلعب به - ألقى اللّه عليه شهوة النساء (الكافي ج 5 ص 549 و المحاسن ج 1 ص 202 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 508). في الكافي: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله.
3- - (و جاء في حديث حول من يرتكب اللواط): اخرجوهم - من بيوتكم - فإنّهم أقذر شيء (علل الشرائع ج 2 ص 384 الباب 385 الحديث 63). و جاء في بحار الأنوار ج 76 ص 64-65 باب: تحريم اللواط. و جاء أيضاً في وسائل الشيعة ج 20 ص 337 باب: تحريم اللواط.

دچار شدن به كيفرى مانند كيفر قوم لوط

545 - فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِن سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ «82»

مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (1)«83» (هود).

546 - وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً(2) لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (3)«37» (الذاريات).

547 - در حديث آمده است: جبرئيل عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: اگر افرادى - از اين امّت - مرتكب عمل زشت قوم لوط شوند - دور و بعيد نيست - مجازاتى را كه آن قوم ديدند گريبانگير او نيز خواهد شد.

و او به عقوبتى كه آن قوم دچار شدند گرفتار خواهد گشت(4).

ص:296


1- - (أي): من ظالمي امّتك إن عملوا (ما) عمل قوم لوط (الكافي ج 5 ص 544 و عقاب الأعمال ص 316 و المحاسن ج 1 ص 200). أي: و ما تلك الحجارة من الظالمين من امّتك - يا محمّد - ببعيد. أراد - بذلك - إرهاب قريش. و قال قتادة: ما أجار اللّه منها ظالماً بعد قوم لوط. فإتّقوا اللّه و كونوا منه على حذر (مجمع البيان ج 5 ص 282). ما بين القوسين لم يذكر في الكافي. ما بين القوسين لم يذكر في عقاب الأعمال.
2- - أي: علامة.
3- - أي: تدلّهم على أنّ اللّه أهلكهم. فيخافون مثل عذابهم (مجمع البيان ج 9 ص 238).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أخوف ما أخاف - على امّتي - عمل قوم لوط. فليرتقب امّتي العذاب - إذا تكافا الرجال بالرجال. و النساء بالنساء (مستدرك الوسائل ج 14 ص 347 نقله عن لبّ اللباب).

دچار شدن به عذاب و عقوبت الهى

548 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: روزى در كنار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودم كه مردى مخنّث(1) وارد شده و به پيامبر صلى الله عليه و آله سلام گفت.

پيامبر صلى الله عليه و آله جواب سلام او را دادند. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله صورت خود را رو به زمين كرده و كلمۀ استرجاع(2) را بر زبان جارى ساختند.

در اين حين پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا چنين افرادى در ميان امّت من وجود دارد؟

بدرستيكه وجود چنين افرادى - در ميان امّت - باعث نزول عذاب - قبل از قيامت - مى گردد(3).

549 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از بيشترين چيزهائى كه بر امّت خود مى ترسم آن است كه مرتكب عمل قوم لوط گردند(4).

و اگر چنين كنند بايد منتظر نزول عذاب باشند(5).

ص:297


1- - يعنى: مردى كه مرتكب عمل لواط و همجنس بازى مى گردد. در رفتار اين مرد نشانه هاى فاحشى وجود داشت كه ظاهراً نمايانگر آلودگى او به اين گناه بود.
2- - يعنى فرمود: إنّا للّه وإنّا إليه راجعون.
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: كنت مع رسول اللّه صلى الله عليه و آله جالساً في المسجد. حتّى أتاه رجل به تأنيث. فسلّم عليه. ف ردّ صلى الله عليه و آله عليه. ثمّ أكبّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله - في الأرض - يسترجع. ثمّ قال صلى الله عليه و آله: مثل هؤلاء في امّتي؟! إنّه لم يكن مثل هؤلاء في امة إلّاعُذّبت - قبل الساعة - (علل الشرائع ج 2 ص 384 الباب 385). (و جاء في بحار الانوار ج 76 ص 65 باب: تحريم اللواط). (و جاء في وسائل الشيعة ج 20 ص 338 باب: تحريم اللواط).
4- - يعنى مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى بگردند.
5- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ أخوف ما أخاف على امّتي عمل قوم لوط. فلترتقب امّي العذاب إذا تكافئ الرجال بالرجال و النساء بالنساء (مستدرك الوسائل ج 14 ص 347).

550 - در حديثى كه پيرامون مفاسد آخرالزمان مى باشد آمده است:

در آن زمان. فسق و فجور شيوع پيدا مى كند. و عمل همجنس بازى آشكار مى گردد.

و مردم آن زمان به خاطر اين اعمال مورد خشم و غضب الهى قرار گرفته و عذاب الهى گريبانگير آنها خواهد شد(1).

ص:298


1- - (من جملة ما جاء في حديث حول ملاحم آخرالزمان):... و رأيت الفسق قد ظهر. و اكتفى الرجال بالرجال. و النساء بالنساء. ... و رأيت الغلام يعطى ما تعطى المرأة. و رأيت النساء يتزوجنّ النساء. ... و رأيت الرجال يتسمنون للرجال. و النساء للنساء. و رأيت الرجل معيشته من دبره. و معيشة المرأة من فرجها. و رأيت النساء يتخذن المجالس كما يتّخذها الرجال. و رأيت التأنيث في ولد العباس قد ظهر وأظهروا الخضاب وامتشطوا كما تمتشط المرأة لزوجها وأعطوا الرجال الأموال على فروجهم وتنوفس في الرجل و تغاير عليه الرجال. ... و كان الزنى تمتدح به النساء. و رأيت المرأة تصانع زوجها على نكاح الرجال. و رأيت أكثر الناس وخير بيت من يساعد النساء على فسقهنّ. ... ورأيت ذوات الأرحام ينكحنّ و يكتفى بهنّ. ... و يتغاير على الرجل الذكر فيبذل له نفسه و ماله. و رأيت الرجل يعير على إتيان النساء. و رأيت الرجل يأكل من كسب امرأته من الفجور - يعلم ذلك و يقيم عليه -. ... و رأيت الرجل يكري امرأته وجاريته ويرضى بالدني من الطعام والشراب. ... ف كن على حذر. و اطلب إلى اللّه عزّ وجلّ النجاة. و أعلم أنّ الناس في سخط اللّه عزّ وجلّ. و إنّما يمهلهم لأمر يراد بهم. ف كن مترقّباً. و اجتهد ليراك اللّه عزّ وجلّ في خلاف ما هم عليه. فإن نزل بهم العذاب - وكنت فيهم - عُجّلت إلى رحمة اللّه. و إن أخّرت ابتلوا و كنت قد خرجت ممّا هم فيه من الجرأة على اللّه عزّ و جلّ. وأعلم أنّ اللّه لا يضيع أجر المحسنين وأن رحمة اللّه قريب من المحسنين (الكافي ج 8 ص 38).

شايستگى نداشتن براى سلام كردن به آنها

551 - امام باقر عليه السلام فرمود: به افرادى كه مخنّث(1) هستند. سلام نكنيد(2).

شايستگى نداشتن آنها براى مجالست و همنيشنى

552 - در حديثى كه پيرامون اشخاصى كه مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى مى گردند آمده است: آنها را از خانۀ خود بيرون كنيد.

زيرا آنها آلوده و كثيف هستند(3).

لرزيدن عرش الهى از كار آنها

553 - در حديث آمده است: هنگامى كه مردى با مردى لواط مى كند.

عرش الهى از اين عمل شنيع به لرزه درمى آيد(4).

ص:299


1- - يعنى شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى مى گردد.
2- - قال الإمام الباقر عليه السلام: لا تسلّموا على... المخنّث (الخصال ص 484 و روضة الواعظين ج 2 ص 439 و مشكاة الأنوار ج 2 ص 31).
3- - (و جاء في حديث حول من يرتكب اللواط): اخرجوهم - من بيوتكم - فإنّهم أقذر شيء (علل الشرائع ج 2 ص 384 الباب 385 الحديث 63). و جاء في بحار الأنوار ج 76 ص 64-65 باب: تحريم اللواط. و جاء أيضاً في وسائل الشيعة ج 20 ص 337 باب: تحريم اللواط.
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الذكر ليركب الذكر. فيهتزّ العرش لذلك (الكافي ج 5 ص 544).

فساد و تباهى

554 - مردى از امام صادق عليه السلام از علّت تحريم گناه لواط و همجنس بازى پرسيد؟

امام صادق عليه السلام در جواب فرمود: اين كار موجب بى نيازى مردان از زنان مى شود.

و اين امر باعث متروك شدن ازدواج و منقطع شدن نسل بشر مى گردد.

و ارتكاب اين عمل موجب تباهى و فساد بسيارى است(1).

مورد خشم و غضب الهى قرار گرفتن آنها

555 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه با پسرى آميزش جنسى كند. در روز قيامت او در حالى كه به جنابت آلوده شده است. وارد محشر مى گردد.

و او بوسيلۀ هيچ آبى پاك و طاهر نمى گردد.

و خداوند عزّ وجلّ بر او خشم مى كند. و او را مورد لعن و نفرين قرار مى دهد.

و او را در جهنّم قرار مى دهد. كه جهنّم بد جايگاهى است(2).

ص:300


1- - قال رجل للإمام الصادق عليه السلام: لِمَ حرّم اللواط؟ قال عليه السلام: من أجل أ نّه لو كان إتيان الغلام حلالاً. ل إستغنى الرجال عن النساء. و كان (1) فيه قطع النسل. و تعطيل الفروج. و كان في إجازة ذلك. فساد كثير (الاحتجاج ج 2 ص 239 و المناقب ج 4 ص 285). عن محمّد بن سنان: أنّ أبا الحسن عليّ بن موسى الرضا عليهما السلام كتب إليه فيما كتب من جواب مسائله: علّة تحريم الذكران للذكران. و الإناث للإناث (2) لما ركّب في الإناث. و ما طبع عليه الذكران. و لما في إتيان الذكران. الذكران - و الإناث. الإناث - من إنقطاع النسل. و فساد التدبير. و خراب الدنيا (علل الشرائع ج 2 ص 313 الباب 340 و عيون الأخبار ج 2 ص 104 الباب 33).
2- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من جامع غلاماً جاء جُنُباً يوم القيامة. لا ينقّيه ماء الدنيا. و غضب اللّه عليه. و لعنه. و أعدّ له جهنّم. و سائت مصيراً (الكافي ج 5 ص 544). (1) في المناقب: فكان. (2) في العيون: الإناث بالإناث.

مورد لعن و نفرين الهى قرارگرفتن آنها

556 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه با پسرى آميزش جنسى كند. در روز قيامت او در حالى كه به جنابت آلوده شده است. وارد محشر مى گردد.

و او بوسيلۀ هيچ آبى پاك و طاهر نمى گردد.

و خداوند عزّ وجلّ بر او خشم مى كند.

و او را مورد لعن و نفرين قرار مى دهد.

و او را در جهنّم قرار مى دهد.

كه جهنّم بد جايگاهى است(1).

557 - امام هادى عليه السلام در حديثى پيرامون شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى شود.

فرمود: لعنت و نفرين خدا بر شخصى خواهد بود كه مرتكب چنين عملى مى گردد(2).

ص:301


1- - عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من جامع غلاماً جاء جُنُباً يوم القيامة. لا ينقّيه ماء الدنيا. و غضب اللّه عليه. و لعنه. و أعدّ له جهنّم. و سائت مصيراً (الكافي ج 5 ص 544).
2- - الحسين بن سعيد قال: قرأت بخطّ رجل - أعرفه - إلى أبي الحسن عليه السلام. و قرأت جواب أبي الحسن عليه السلام - بخطّه -: هل على رجل لعب بغلام - بين فخذيه - حدٌّ؟ فإنّ بعض العصابة. روى: إنّه لا بأس بلعب الرجل بالغلام بين فخذيه؟ فكتب عليه السلام: لعنة اللّه على من فعل ذلك (تهذيب الأحكام ج 10 ص 65 و الاستبصار ج 4 الباب 126).

558 - در حديث آمده است: خداوند متعال لعن و نفرين مى كند مردى را كه با مرد ديگرى آميزش جنسى مى نمايد(1).

559 - در حديث آمده است: خداوند متعال لعن و نفرين فرمود - و ملائكه نيز آمين گفتند - مردى را كه با مرد ديگرى آميزش جنسى مى كند(2).

560 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: لعنت و نفرين خدا بر شخصى خواهد بود كه مرتكب عمل قوم لوط مى گردد(3).

561 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: لعنت و نفرين خدا و ملائكه و همۀ مردم بر شخصى باد كه مرتكب عمل لواط مى گردد(4).

ص:302


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه المتشّبهات بالرجال من النساء. و لعن اللّه المتشبّهين من الرجال بالنساء (الكافي ج 5 ص 553 باب: السحق). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه... المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال (الكافي ج 8 ص 71). و في بعض الأخبار: إنّ المتشبّهين من الرجال: المفعولون منهم. و المتشبّهات من النساء: الساحقات (بحار الأنوار ج 22 صفحۀ 138). عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلام عن عليّ عليه السلام: أ نّه رأى رجلاً - به تأنيث - في مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله. فقال عليه السلام له: اخرج من مسجد رسول اللّه - يا من لعنه رسول اللّه -. ثمّ قال عليّ عليه السلام: سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول: لعن اللّه المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال. و في حديث آخر: اخرجوهم - من بيوتكم - فإنّهم أقذر شيء (علل الشرائع ج 2 ص 384 الباب 385 الحديث 63). و جاء في بحار الأنوار ج 76 ص 64-65 باب: تحريم اللواط. و جاء أيضاً في وسائل الشيعة ج 20 ص 337 باب: تحريم اللواط.
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه - و أمّنت الملائكة - على رجل تأنّث. و إمرأة تذكّرت (مستدرك الوسائل ج 14 ص 349 باب تحريم اللواط).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لعن اللّه من عَمِلَ عَمَلَ قوم لوط (ميزان الحكمة ج 9 ص 3685).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا لعنة اللّه والملائكة و الناس أجمعين... على من أتى الذكران من العالمين (ميزان الحكمة ج 9 ص 3713 نقله عن كنز العمّال).

562 - در حديث آمده است: خداوند متعال گروهى را مورد لعن و نفرين قرار مى دهد و در روز قيامت با ديدۀ رحمت به سوى آنها نمى نگرد.

و به آنها مى گويد: كه وارد جهنم شويد.

از جملۀ آن گروه: شخصى است كه مرتكب عمل شنيع لواط مى گردد.

مگر آنكه توبۀ واقعى نمايد(1).

563 - در حديثى كه پيرامون بيان مفاسد آخرالزمان مى باشد چنين آمده است:

در آن زمان. مردان بوسيلۀ مردان. شهوت جنسى خود را ارضاء مى نمايند.

و مردانى خود را به زنان شبيه مى سازند.

لعنت و نفرين خدا بر چنين اشخاصى باد(2).

ص:303


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سبعة يلعنهم اللّه. و لا ينظر إليهم يوم القيامة. و يقول: ادخلوا النار مع الداخلين: الفاعل و المفعول به. و ناكح البهيمة. و ناكح الاُمّ و بنتها. و ناكح يده. إلّا أن يتوبوا (ثواب الأعمال و عقابها - للدخيّل - ص 649 نقله عن الكبائر ص 57).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ من أشراط القيامة:... ف عندها يكتفي الرجال بالرجال. و النساء بالنساء. و يغار على الغلمان - كما يغار على الجارية في بيت أهلها -. و يشبه الرجال بالنساء. و النساء بالرجال. و يركبن ذوات الفروج. السروج. ف عليهم - من امّتي - لعنة اللّه (وسائل الشيعة ج 15 ص 348).

مورد لعن و نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتن آنها

564 - امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله لعن و نفرين فرمود مردان مخنّث را.

آنها مردانى هستند كه با مردان. آميزش جنسى مى نمايند(1).

565 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله افراد مخنّث را مورد لعن و نفرين خود قرار داد.

و فرمود: آنها را از خانه هاى خود بيرون كنيد. زيرا آنها بسيار آلوده و كثيف هستند(2).

ص:304


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: لعن رسول اللّه المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال. (قال): و هم: المخنّثون. و اللاتي ينكحن بعضهنّ بعضاً (الكافي ج 5 ص 550 و المحاسن ج 1 ص 202 و عقاب الأعمال ص 317). مابين القوسين لم يذكر في عقاب الأعمال.
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المخنّثين. و قال: اخرجوهم من بيوتكم (الجعفريّات ص 213 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 496 و النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 191). لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله المخنّثين من الرجال. المتشبّهين بالنساء (مستدرك الوسائل ج 14 ص 349 باب: تحريم اللواط). لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله مخنّثين الرجال. المتشبّهين بالنساء (الجعفريّات ص 242). عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله أ نّه لعن المخنّثين من الرجال. و قال: اخرجوهم من بيوتكم. و لعن المذكّرات من النساء و المؤنّثين من الرجال (دعائم الإسلام ج 2 ص 455 و مستدرك الوسائل ج 14 ص 349 باب: تحريم اللواط). عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلام عن عليّ عليه السلام: أ نّه رأى رجلاً - به تأنيث - في مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله. فقال عليه السلام له: اخرج من مسجد رسول اللّه - يا من لعنه رسول اللّه -. ثمّ قال عليّ عليه السلام: سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول: لعن اللّه المتشبّهين من الرجال بالنساء. و المتشبّهات من النساء بالرجال. و في حديث آخر: اخرجوهم - من بيوتكم - فإنّهم أقذر شيء (علل الشرائع ج 2 ص 384 الباب 385 الحديث 63). (والبحار ج 76 ص 64 باب: تحريم اللواط. والوسائل ج 20 ص 337 باب: تحريم اللواط).

مسخ شدن

566 - در حديثى كه پيرامون علّت مسخ مى باشد آمده است: مردى كه با مردان ديگر آميزش جنسى مى كرد مسخ شده و به صورت خرس درآمد(1).

567 - در حديثى كه پيرامون علّت مسخ مى باشد آمده است: مردى كه با مردان ديگر آميزش جنسى مى كرد مسخ شده و به صورت فيل درآمد(2).

568 - ابن عبّاس مى گويد: شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط مى گردد - و از اين كار توبه نمى كند - در قبر مسخ شده و به صورت خوك درخواهد آمد(3).

569 - در حديث آمده است: دو جوانى كه مرتكب عمل شنيع لواط و همچنس بازى مى شدند مسخ شده و به صورت سنگى درآمدند(4).

ص:305


1- - (جاء في حديث حول المسوخ و سبب مسخها): و أمّا الدبّ. فكان رجلاً مؤنّثاً يدعو الرجال إلى نفسه (الخصال ص 494 و علل الشرائع ج 2 ص 233 و ص 236 الباب 239). في نسخة من العلل: مخنّثاً.
2- - (جاء في حديث حول المسوخ و سبب مسخها): و أمّا الفيل. فكان رجلاً لوطيّاً لا يدع رطباً و لا يابساً (الخصال ص 494). ... أمّا الفيل فإنّه مسخ لأنّه كان ملكاً زنّاءاً لوطيّاً (علل الشرائع ج 2 ص 232 الباب 239).
3- - قال ابن عبّاس: إنّ اللوّاط إذا مات - من غير توبة - يمسخ في قبره خنزيراً (ثواب الأعمال و عقابها - للدخيّل - ص 568 نقله عن كتاب الكبائر ص 57).
4- - سئل أمير المؤمنين عليه السلام عن إساف. و نائلة؟ فقال عليه السلام: كانا شابّين صبيحين - و كان بأحدهما تأنيث - و كانا يطوفان بالبيت. ف صادفا - من البيت - خلوةً. فأراد أحدهما صاحبه. ففعل. فمسخهما اللّه (حجرين) (1) (الكافي ج 4 ص 546 و قرب الاسناد ص 50). (1) مابين القوسين لم يذكر في الكافي.

هلاكت و نابودى

570 - در حديث آمده است: ارتكاب عمل شنيع لواط و همجنس بازى موجب هلاكت و نابودى مى گردد(1).

فرو رفتن جنازۀ آنها در زمين و ملحق شدنشان به قوم لوط

571 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چنانچه فردى از امّت من عمل قوم لوط را انجام دهد.

- و از اين گناه توبه نكند - پس از مردن و قرار گرفتن در لحد. بيش از سه روز در قبر خود باقى نمى ماند.

زيرا پس از گذشت اين مدّت. در زمين فرو رفته و به قوم لوط ملحق مى گردد.

و در روز قيامت با آنها محشور مى شود(2).

ص:306


1- - عن يونس عن بعض أصحابنا عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: سمعته يقول: حرمة الدبر أعظم من حرمة الفرج. إنّ اللّه أهلك امّة بحرمة الدبر. و لم يهلك أحداً بحرمة الفرج (الكافي ج 5 ص 543).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول: من يعمل من امّتي عمل قوم لوط. ثمّ يموت - على ذلك - فهو مؤجّل أن يوضع في لحده. فإذا وضع فيه لم يمكث أكثر من ثلاث. حتّى تقذفه الأرض إلى جملة قوم لوط. المهلكين. فيحشر معهم (المناقب ج 3 ص 406). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول: من عمِلَ عَمَلَ قوم لوط. و خرج من الدنيا بغير توبة. ذهب اللّه به إلى قوم لوط. حتّى يكون فيهم. و يحشر معهم (مستدرك الوسائل ج 14 ص 345).

5 - كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت

اشارة

5 - كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت(1)

محروميت از وارد شدن به بهشت و سكونت در آن

572 - خداوند عزّ و جلّ در حديث قدسى فرمود: به عزّت و جلال خود سوگند مى خورم شخصى كه مخنّث(2) مى باشد وارد بهشت نمى شود(3).

573 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند متعال نشستن بر فرشتهاى بهشتى را - بر اشخاصى كه مرتكب عمل لواط مى گردند - حرام نموده است(4).

574 - امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ فرمود: به عزّت و جلال خود سوگند مى خورم: هرگز شخصى كه مرتكب عمل لواط مى گردد بر فرشهاى بهشتى نمى نشيند(5).

ص:307


1- - در اين فصل بخشى از كيفر و عقوبت اخروى ارتكاب عمل شنيع لواط ذكر مى گردد.
2- - يعنى: شخصى كه مرتكب عمل شنيع لواط و همجنس بازى مى گردد.
3- - (قال اللّه عزّ وجلّ - في الحديث القدسي - في شأن الجنّة):... و عزّتي و جلالي لا يدخلها... مخنّث (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 257 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 322 و جامع الأخبار ص 426). قال عليه السلام: إنّ للمخنّثين أرحاماً كأرحام النساء. إلّاأ نّها منكوسة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 507).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: حرّم اللّه على كلّ (ذي) دُبرٍ مستنكح. الجلوس على استبرق الجنّة (مكارم الأخلاق ج 1 ص 508 و جامع الأحاديث للشيخ جعفر بن أحمد القمّي - عليه الرحمة - ص 293). ما بين القوسين لم يذكر في جامع الأحاديث.
5- - قال الإمام الباقر عليه السلام: أقسم اللّه على نفسه أن لا يقعد على نماريق الجنّة من يؤتى في دُبره (الكافي ج 5 ص 550 باب: اللواط). قال الإمام الباقر عليه السلام: قال اللّه عزّ و جلّ: و عزّتي و جلالي لا يقعد على استبرقها (و حريرها) من يؤتى في دُبره (الكافي ج 5 ص 550 و عقاب الأعمال ص 316 و المحاسن ج 1 ص 201 باب: اللواط). ما بين القوسين لم يذكر في عقاب الأعمال.

محروميت از استشمام بوى بهشت

575 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه بوى بهشت از فاصلۀ هزار سال به مشام مى رسد.

اما شخصى كه مخنّث مى باشد بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد(1).

576 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه با پسرى آميزش جنسى نمايد. بوى بهشت به مشام او نخواهد رسيد - مگر آنكه توبه نمايد -(2).

محشور شدن با قوم لوط

577 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: چنانچه فردى از امّت من عمل قوم لوط را انجام دهد.

- و از اين گناه توبه نكند - پس از مردن و قرار گرفتن در لحد. بيش از سه روز در قبر خود باقى نمى ماند.

زيرا پس از گذشت اين مدّت. در زمين فرو رفته و به قوم لوط ملحق مى گردد.

و در روز قيامت با آنها محشور مى شود(3).

ص:308


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أخبرني جبرئيل: أنّ ريح الجنّة يوجد من مسيرة ألف عام. ما يجدها زنوق. و هو: المخنّث (معاني الأخبار ص 303). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا يجد ريح الجنّة زنوق. و هو: المخنّث (بحار الأنوار ج 76 ص 67 نقله عن معاني الأخبار).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من قَبّل غلاماً بشهوة عذّبه اللّه ألف عام في النار. و من جامعه لم يجد ريح الجنّة. و ريحها يوجد من مسيرة خمسمأة عام - إلّاأن يتوب - (إرشاد القلوب ج 1 ص 358 الباب 53).
3- - براى اطلاع از متن اين حديث به صحفۀ 306 مراجعه فرمائيد.

عقوبت و عذاب

578 - حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: مردى كه با مرد ديگرى آميزش جنسى نمايد - در روز قيامت - در جاى بلندى به دار آويخته خواهد شد.

به گونه اى كه اهل آتش. او را به ارتكاب اين عمل شنيع مى شناسند(1).

579 - امام رضا عليه السلام فرمود: مردى كه با مرد ديگرى آميزش جنسى نمايد. او را در روز قيامت به دارى - كه مشرف به آتش جهنّم است - مى آويزند.

و او تا هنگامى كه خداوند عزّ وجلّ از حسابرسى مردم فارغ گردد بر آن دار آويخته مى ماند. سپس او را به طرف جهنّم پرت نموده و در طبقات آتش آن. مورد عذاب قرار خواهد گرفت. و هيچگاه از آتش جهنّم بيرون نخواهد آمد(2).

580 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه با پسرى آميزش جسنى كند. در روز قيامت او در حالى كه به جنابت آلوده شده است. وارد محشر مى گردد.

و او بوسيلۀ هيچ آبى پاك و طاهر نمى گردد.

و خداوند عزّ وجلّ بر او خشم مى كند.

و او را مورد لعن و نفرين قرار مى دهد.

و او را در جهنّم قرار مى دهد - كه جهنّم بد جايگاهى است -(3).

ص:309


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إذا قضى الذكر من الذكر شهوته. صلب يوم القيامة في مصلب رفيع. يعرفه أهل النار بذلك العمل (مستدرك الوسائل ج 14 ص 347).
2- - قال الإمام الرضا عليه السلام: من لاط بغلام. فعقوبته أن يحرق بالنار. أو يهدم عليه حائط. أو يضرب ضربة بالسيف. و لا تحلّ له اخته في التزويج - أبداً - و لا ابنته. و يصلب يوم القيامة على شفير جهنّم. حتّى يفرغ اللّه من حساب الخلائق. ثمّ يلقيه في النار. فيعذّبه بطبق من طبقة منها حتّى يؤدّه إلى أسفلها. فلا يخرج منها - أبداً - (بحار الأنوار ج 76 ص 71 نقله عن الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام).
3- - براى اطّلاع از متن اين حديث به صفحۀ 300 مراجعه فرمائيد.

581 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه مرتكب عمل لواط گردد خداوند عزّ و جلّ در روز قيامت او را بر پل جهنّم زندانى خواهد نمود تا هنگامى كه از حسابرسى خلائق فارغ گردد.

سپس او را روانۀ جهنّم خواهند ساخت.

و او در هر طبقه اى از جهنّم مورد عذاب قرار خواهد گرفت تا به طبقۀ پايين برسد.

و هيچگاه از آتش جهنّم بيرون نخواهد آمد(1).

582 - امام صادق عليه السلام فرمود: خداى متعال در روز قيامت با سه شخص سخن نمى گويد و آنها را مورد تزكيه قرار نمى دهد.

و براى آنها عذابى دردناك خواهد بود:

شخصى كه موى سپيد خود را بكَند.

شخصى كه خود ارضائى مى كند.

شخصى كه تن به عمل لواط مى دهد(2).

ص:310


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّ الرجل ليؤتى - في حقبه - فيحبسه اللّه على جسر جهنّم. حتّى يفرغ من حساب الخلائق. ثمّ يؤمر به إلى جهنّم. فيعذّب بطبقاتها - طبقة طبقة - حتّى يرد إلى أسفلها. و لا يخرج منها (الكافي ج 5 ص 544).
2- - (قال الإمام الصادق عليه السلام): ثلاثة لا يكلّمهم اللّه يوم القيامة. و لا ينظر إليهم و لا يزكّيهم. و لهم عذاب أليم: الناتف شيبه (1). و الناكح نفسه. و المنكوح في دبره (الخصال ص 106 و روضة الواعظين ج 2 ص 476). (1) في روضة الواعظين: شبيته.

583 - در حديث آمده است: چند گروه هستند كه خداى متعال در روز قيامت بديدۀ رحمت به آنها نمى نگرد. و آنان را مورد تزكيه قرار نمى دهد.

و آنان را با مردم محشور نمى نمايد.

و آنان اولين گروهى خواهند بود كه وارد جهنّم خواهند شد.

از جملۀ آن گروه: كسانى هستند كه مرتكب عمل شنيع لواط مى شوند.

مگر آنكه توبه نموده و از كردۀ خود پشيمان گردند(1).

ص:311


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سبعة لا ينظر اللّه إليهم يوم القيامة. و لا يزكّيهم. و لا يجمعهم مع العالمين. يدخلون النار أوّل الداخلين. - إلّاأن يتوبوا. فمن تاب. تاب اللّه عليه -: الناكح يده. و الفاعل و المفعول به. و مدمن الخمر. و الضارب أبويه حتّى يستغيثا. و المؤذي جيرانه حتّى يلعنوه. و الناكح حليلة جاره (ثواب الأعمال و عقابها - للدخيّل - ص 649 نقله عن نهاية الأرب ج 2 ص 208). قال رسول اللّه عليه السلام: سبعة يلعنهم اللّه. و لا ينظر إليهم - يوم القيامة -. و يقول: ادخلوا النار مع الداخلين: الفاعل و المفعول به. و ناكح البهيمة. و ناكح الاُمّ و بنتها. و ناكح يده. إلّا أن يتوبوا (ثواب الأعمال و عقابها ص 649 - للدخيّل - نقله عن الكبائر ص 57). من حديث الملك مع النبيّ صلى الله عليه و آله: أمّا التلّ الأسود - الذي رأيت - عليه قوماً مخبلين. تنفخ النار في أدبارهم. فتخرج من أفواههم و مناخيرهم و أعينهم و آذانهم. فاُولئك يعملون عمل قوم لوط. الفاعل و المفعول به. ف هم يعذّبون حتّى يصيروا إلى النار (ثواب الأعمال و عقابها - للدخيّل - ص 569 نقله عن تاريخ شام ج 1 ص 17 - منشورات دار المرتضى - بيروت).

584 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه مرتكب عمل لواط مى گردد. بوى او - در روز قيامت - بدتر از مردار گنديده خواهد بود. به گونه اى كه مردم از بوى بد او در اذيت خواهند بود. تا آن هنگام كه وارد جهنّم گردد.

و خداى متعال اعمال نيك او را قبول نمى كند.

و او را - در روز قيامت - در حالى كه با ميخهاى آهنى ميخكوب شده است در تابوتى قرار مى دهد.

و در آن تابوت مورد عذاب قرار مى گيرد.

و شدّت عذاب او از همه بيشتر است(1).

ص:312


1- - (قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله): من نكح امرأة (1) - حراماً - في دبرها. أو رجلاً أو غلاماً. حشره اللّه تعالى - يوم القيامة - انتن من الجيفة. يتأذّى به الناس - حتّى يدخل جهنّم -. و لا يقبل اللّه منه صرفاً و لا عدلاً. وأحبط اللّه عمله. و يدعه (2) - في تابوت - مشدوداً (3) بمسامير من حديد. و يضرب عليه - في التابوت - بصفائح حتّى (4) يتشبّك في تلك المسامير. فلو (5) وضع عرق - من عروقه - على أربع مأة (6) اُمّة. لماتوا جميعاً. و هو من أشدّ الناس عذاباً... (عقاب الأعمال ص 332 و أعلام الدين ص 412). (1) في اعلام الدين هكذا: إمرأة - في دبرها - حراماً. (2) في اعلام الدين هكذا: و يدخل. (3) في اعلام الدين: مشدود. (4) في اعلام الدين هكذا: حتّى تشبك حرّ تلك النار المسامير. (5) في اعلام الدين: و لو. (6) في اعلام الدين هكذا: على أربعمأة ألف ألف امّة.

موى سر ژوليده و نامرتّب

مردى كه موى سر او ژوليده و نامرتّب مى باشد

585 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روزى مردى را مشاهده فرمود كه موهاى سر او ژوليده و لباسهاى او چرك و وضع او ناهنجار بود.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بد بنده اى است شخصى كه چرك و كثيف مى باشد(1).

586 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روزى افرادى را كه با وضع ناهنجارى به نزد ايشان آمده و به نظافت شخصى خود نپرداخته بودند مورد سرزنش قرار داده و به آنها فرمود:

چرا هنگامى كه به نزد من مى آييد دندانهاى خود را مسواك نمى زنيد؟

و با موهاى كثيف و ژوليده به نزد من مى آئيد؟(2)

ص:313


1- - عن مسمع بن عبدالملك عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: أبصر رسول اللّه صلى الله عليه و آله رجلاً شعثاً شعر رأسه. و سخة ثيابه. سيّئة حاله. فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من الدين: المتعة. و إظهار النعمة. و بهذا الإسناد قال: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: بئس العبد. القاذورة (الكافي ج 6 ص 439).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مالي أراكم - تدخلون عليّ - قُلحاً (1) مرغاً (2). مالكم لا تستاكون؟ (المحاسن ج 2 ص 381). (1) القُلُح: من تغيّرت أسنانه و ركبتها صفرة أو خضرة. (2) أي: ذو شعر متشعّث يحتاج إلى الدهن.

587 - در حديث آمده است: لازم است بر فردى كه موى سر خود را بلند نگه مى دارد به موى خود رسيدگى كند و آن را مرتّب نمايد. و به نظافت آن بپردازد - و گرنه آن را كوتاه سازد -. و اگر او چنين نكند - در روز قيامت - براى موهاى سر او - با ارّه اى از آتش - فرق باز مى كنند(1).

588 - در حديث آمده است: هنگامى كه موى بدن مردى - بيش از حد - بلند مى شود.

بينائى او ضعيف. و نور ديده اش كم مى گردد. و شهوت او تقليل مى يابد(2).

ص:314


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من اتّخذ شعراً. فليحسن ولايته. أو ليجزّه (الكافي ج 6 ص 485 و من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 75 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 164). الحنيفيّة. عشر سنن:... و الفرق لمن طوّل شعر رأسه. و من لم يفرّق شعر رأسه فرّقه اللّه يوم القيامة بمنشارٍ من نار (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 33). قال الإمام الصادق عليه السلام: من اتّخذ شعراً. فلم يفرّقه. فرّق اللّه بمنشار من نار (مكارم الأخلاق ج 1 ص 164 و العوالي ج 2 ص 20 و الفقيه ج 1 ص 76 و دعائم الإسلام ج 1 ص 125). قال الإمام الرضا عليه السلام: إيّاك أن تدع الفرق - إن كان لك شعر -. فقد روي عن أبي عبداللّه عليه السلام أ نّه قال: من لم يفرّق شعره. فرّقه اللّه بمنشار من النار في النار (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص 66 و مستدرك الوسائل ج 1 ص 402). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من اتّخذ شعراً فلم يفرّقه. فرّقه اللّه تعالى يوم القيامة بمنشار من نار (الجعفريّات ص 257 و قرب الاسناد ص 70). في قرب الاسناد: قال الإمام الباقر عليه السلام.
2- - قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ شعر الرأس إذا طال ضعف البصر. و ذهب بضوء نوره (مستطرفات السرائر ص 57). قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ الشعر في الرأس إذا طال أضعف البصر. و ذهب بضوء نوره (بحار الأنوار ج 73 ص 85). قال أميرالمؤمنين عليه السلام: ما كثر شعر رجل - قط - إلّاقلّت شهوته (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 303 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 504). (قال الإمام الكاظم عليه السلام): شعر الجسد إذا طال قطع ماء الصلب و أرخى المفاصل و أورث الضعف والكسل (بحار الأنوار ج 73 ص 91). (وراجع: مستطرفات السرائر ص 57).

نگاه نامشروع به زن نامحرم

مردى كه به زن نامحرم نگاه نامشروع مى كند

589 - در حديث آمده است: هر يك از اعضاء بدن انسان مى تواند بهره اى از گناه زنا داشته باشد(1):

زناى چشم: نگاه نامشروع مى باشد.

و زناى دهان: بوسيدن نامشروع مى باشد.

و زناى دست: لمس كردن نامشروع مى باشد(2).

ص:315


1- يعنى انجام اين گناهان بوسيلۀ اين اعضاء از بدن. مى تواند مقدّمه اى براى ارتكاب عمل شنيع زنا گشته و زمينۀ انجام آن را بوجود بياورد. پس لازم است كه براى جلوگيرى از آلوده شدن به گناه زنا. از ارتكاب مقدّمات آن نيز پرهيز نمود. و لازم به يادآورى است كه ارتكاب اين گناهان اختصاص به مردان ندارد.
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ما من أحد إلّاو هو يصيب حظّاً من الزنا: ف زنا العينين: النظر. و زنا الفم: القُبلة. و زنا اليدين: اللمس. صدّق الفرج ذلك أم كذّب (الكافي ج 5 ص 559 ومشكاة الأنوار ج 1 ص 354). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لكلّ عضو من ابن آدم حظّ من الزنا: العين. زناها: النظر. و اللسان. زناه: الكلام. و الاُذنان. زناهما: السمع. و اليدان. زناهما: البطش. و الرجلان. زناهما: المشي. و الفرج يصدّق ذلك - كلّه - و يكذّبه (جامع الأخبار ص 408 الفصل 107). قال عيسى عليه السلام للحواريّين: إنّ من نظر (إلى) إمرأة - فإشتهاها - فقد زنا بها في قلبه (سعد السعود ص 110 و بحارالأنوار ج 14 ص 317). مابين القوسين لم يذكر في سعدالسعود.

آثار سوء و عواقب شوم در دنيا

تير مسموم شيطان

590 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نگاه (به زن نامحرم) تير مسمومى است از تيرهاى إبليس(1).

591 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: نگاه كردن به زيبائى زنان تيرى است از تيرهاى ابليس(2).

592 - مردى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در بارۀ نگاه كردن به زن نامحرم پرسيد؟

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: نگاه اوّل: از آن تو مى باشد.

و نگاه دوّم: عليه تو مى باشد و براى تو نيست.

و نگاه سوّم: تيرى است مسموم از تيرهاى ابليس.

و خداوند متعال به شخصى كه - بخاطر خدا - از اين نگاه حرام پرهيز نمايد. ايمانى عنايت مى فرمايد كه مزۀ آن را خواهد چشيد(3).

ص:316


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النظر سهم مسموم من سهام إبليس (جامع الأخبار ص 246). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النظرة سهم مسموم من سهام إبليس. فمن تركها - خوفاً من اللّه - أعطاه اللّه إيماناً يجد حلاوته في قلبه (جامع الأخبار ص 407).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النظر إلى محاسن النساء سهم من سهام إبليس. فمن تركه أذاقه اللّه طعم عبادة تسرّه (مستدرك الوسائل ج 14 ص 270).
3- - (سُئِلَ أميرالمؤمنين عليه السلام) عن الرجل. تمرّ به المرأة. فينظر إليها؟ قال عليه السلام: أوّل نظرة لك. و الثانية: عليك - لا لك -. و النظرة الثالثة: سهم مسموم من سهام إبليس. من تركها للّه - لا لغيره - أعقبه اللّه إيماناً يجد طعمه (دعائم الإسلام ج 2 ص 202). قال الإمام الصادق عليه السلام: النظرة سهم من سهام إبليس. مسموم. من تركها للّه عزّ و جلّ - لا لغيره - أعقبه اللّه إيماناً يجد طعمه (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 11).

افتادن در دام شيطان

593 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: - اى مردم - بدرستيكه نگاه كردن (به زن نامحرم) دامى است از شيطان. و چنانچه مردى نگاهش به زنى افتاد. به نزد همسر خود برود(1).

594 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خيره شدن (به نامحرم) دامى است از دامهاى شيطان(2).

تهييج و تحريك شهوت و افتادن به دام گناه

595 - در حديث قدسى آمده است: قلب و زبان خود را از حرام دور نگهدار.

و از نگاه كردن به چيزى كه خيرى در آن نيست پرهيز كن.

و چه بسيار نگاهى كه شهوت را در قلب مى كارد.

و آدمى را به باتلاق هلاكت مى كشاند(3).

596 - حضرت عيسى عليه السلام به حواريون فرمود: برحذر باشيد و بپرهيزيد از نگاه كردن به حرام. زيرا اين كار بذر و منشأ شهوت است(4).

597 - در حديث آمده است: نگاه نامشروع به نامحرم. سبب افتادن در دام زنا و امثال آن مى گردد(5).

ص:317


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: - (يا) (1) أيّها الناس - إنّما النظرة (2) من الشيطان. فمن وجد من ذلك شيئاً فليأت أهله (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 12 و الكافي ج 5 ص 494).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لمح العيون مصائد الشيطان (تحف العقول ص 149).
3- - قال الربّ عزّ وجلّ لعيسى عليه السلام: اطو قلبك و لسانك عن المحارم. و كفّ بصرك عمّا لا خير فيه. فكم من ناظر نظرة قد زرعت في قلبه شهوة. و وردت به موارد حياض الهلكة (الكافي ج 8 ص 134).
4- - قال عيسى بن مريم عليه السلام للحواريين: إيّاكم و النظر إلى المحذورات. فإنّها بذر الشهوات و نبات الفسق (مصباح الشريعة باب: غضّ البصر).
5- - قال عليه السلام: النظر سبب إيقاع الفعل من الزنا و غيره (بحار الأنوار ج 77 ص 182). (1) مابين القوسين لم يذكر في الكافي. (2) في الكافي: النظر.

حسرت

598 - امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه (به نامحرم) تيرى است مسموم از تيرهاى شيطان.

و چه بسيار نگاهى كه موجب حسرت طولانى مى گردد(1).

599 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: شخصى كه عنان نگاه خود را رها سازد. فكر و خاطر خود را خسته خواهد نمود.

و شخصى كه از نگاه خود پيروى كند حسرتهاى او ادامه خواهد داشت(2).

600 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چه بسيار نگاهى كه براى انسان حسرت ببارمى آورد(3).

در معرض لعن و نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتن

601 - امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گروهى را مورد لعن و نفرين خود قرار داد.

از جملۀ آن گروه: مردى است كه به شرمگاه زنى كه نامحرم اوست نگاه مى كند(4).

ص:318


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: النظر سهم من سهام إبليس مسموم. و كم من نظرة أورثت حسرة طويلة (الكافي ج 5 ص 559 و عقاب الأعمال ص 314).
2- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من أطلق ناظره أتعب خاطره. و من تتابعت لحظاته. دامت حسراته (جامع الأخبار ص 245).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: كم من نظرة جلب حسرة (غرر الحكم).
4- - عن أبي جعفر عليه السلام قال: لعن رسول اللّه صلى الله عليه و آله رجلاً ينظر إلى فرج امرأة لا تحلّ له. و رجلاً خان أخاه في إمرأته. و رجلاً يحتاج الناس إلى نفعه (1). فسألهم الرشوة (الكافي ج 5 ص 559 و تهذيب الأحكام ج 6 ص الباب 87). 1) في التهذيب: إلى فقهه.

رسوائى و فضيحت

602 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه به خانۀ همسايه اش سرك مى كشد و به موى زن همسايه يا جائى از بدنش نگاه مى كند. سزوار است كه خداوند متعال در روز قيامت او را با منافقين در آتش جهنّم قرار دهد.

زيرا آنها در خانه هاى مسلمانان سرك مى كشيدند و در جستجوى چيزهاى پنهان مردم بودند.

و چنين شخصى از دنيا نمى رود تا آنكه خداوند متعال او را در دنيا رسوا سازد.

و عيبهاى او را - در آخرت - براى مردم آشكار مى نمايد(1).

603 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه با تعمّد به عورت برادر دينى خود - يا عورت زنى كه نامحرم اوست - نگاه كند خداوند متعال او را در روز قيامت با منافقين در آتش جهنّم قرار خواهد داد.

و چنين شخصى از دنيا نمى رود. تا آنكه مفتضح و رسوا گردد.

مگر آنكه توبه نمايد و از كرده خود پشيمان شود. و از اين كار دست بردارد(2).

ص:319


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله من اطّلع في بيت جاره فنظر إلى عورة رجل أو شعر إمرأة - أو شيئاً من جسدها - كان حقيقاً على اللّه أن يدخله النار مع المنافقين الّذين كان يتجسّسون عورات المسلمين في الدنيا. و لم يخرج من الدنيا حتّى يفضحه و يبدي عوراته للناظرين في الآخرة (جامع الأخبار ص 245).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من نظر إلى عورة أخيه المسلم - أو عورة غير أهله - متعمّداً. أدخله اللّه تعالى مع المنافقين الّذين كانوا يبحثون عن عورات المسلمين (1). و لم يخرج من الدنيا حتّى يفضحه اللّه. إلّاأن يتوب (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 514 المجلس 66 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 7 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 312). (1) في الفقيه هكذا: عورات الناس.

فتنه و آشوب

604 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: در اوّلين نگاه به زن نامحرم باكى بر شما نيست.

امّا اين نگاه را با نگاه ديگرى پيگيرى ننمائيد.

و از فتنه بپرهيزيد و برحذر باشيد(1).

605 - امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه - پى در پى - بذر شهوت را در قلب مى كارد.

و براى صاحب خود موجب فتنه مى گردد(2).

606 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: نگاه گوشه چشمى (به نامحرم) پرچمدار فتنه بشمار مى آيد(3).

607 - حضرت عيسى عليه السلام به اصحاب خود فرمود: برحذر باشيد و بپرهيزيد از نگاه كردن (به زن نامحرم).

زيرا اين كار. شهوت را در قلب شما مى كارد و موجب فتنه مى گردد(4).

ص:320


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: لكم أوّل نظرة إلى المرأة. فلا تتبعوها بنظرة اخرى. واحذروا الفتنة (الخصال ص 632).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: النظرة بعد النظرة تزرع - في القلب - الشهوة. و كفى بها لصاحبها فتنة (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 11).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: اللحظ رائد الفتن (غرر الحكم).
4- - قال الإمام الصادق عليه السلام: كان المسيح عليه السلام يقول لأصحابه: إيّاكم والنظرة. فإنّها تزرع في قلب صاحبها الشهوة. و كفى بها لصاحبها فتنة (مستدرك الوسائل ج 14 ص 270). (راجع: المحاسن ج 1 ص 196).

قبول نشدن نماز

608 - خداى متعال به حضرت داود عليه السلام وحى فرمود: چه بسا نمازگزارى كه من نماز او را به صورتش مى زنم.

و بين خود و صداى او حجابى قرار مى دهم تا صداى او را نشنوم.

آيا مى دانى آن شخص كيست؟

او شخصى است كه - زياد - با چشم ناپاك به نواميس مؤمنين نگاه مى كند(1).

609 - در حديث آمده است: شخصى كه - در حين نماز به زن نامحرمى - نگاه نامشروع بيفكند. نماز او مورد قبول قرار نمى گيرد(2).

قبول نشدن روزه

610 - در حديث آمده است: شخص روزه دارى كه به زن نامحرمى نگاه نامشروع بيكفند روزۀ او مورد قبول واقع نمى گردد(3).

ص:321


1- - فيما أوحى اللّه تعالى إلى داود عليه السلام: ولربّما صلّى العبد ف أضرب بها وجهه. و أحجب عنّي صوته. أتدري من ذلك - يا دواد -؟ ذلك الّذي يكثر الالتفات إلى حُرم المؤمنين بعين الفسق. و ذلك الّذي حدّثته نفسه لو ولّي أمراً لضرب فيه الأعناق ظلماً (عدّة الداعي ص 48).
2- - قال يونس بن عبدالرحمن: قال أبو عبداللّه عليه السلام: من تأمّل خلف إمرأة فلا صلاة له. قال يونس: إذا كان في الصلاة (المحاسن ج 1 ص 162).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من تأمّل خلف إمرأة حتّى يتبيّن له حجم عظمها - من وراء ثيابها - و هو صائم. فقد أفطر (معاني الأخبار ص 410). يعني: فقد أشرط (1) نفسه للإفطار بما ينبعث من دواعي نفسه و نوازل همّته. فيكون من مواقعة الذنب على خطر (معاني الأخبار ص 410). (1) أي: أعدّ.

نگاه متقابل نامحرمان به نواميس او

611 - امام صادق عليه السلام فرمود: كسانى كه به پشت زنان مردم نگاه مى كنند.

آيا از اين نمى ترسند كه ديگران نيز به پشت زنان آنان نگاه كنند(1) ؟(2)

ص:322


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: أما يخشى الّذين ينظرون في أدبار النساء أن يبتلوا بذلك في نسائهم (الكافي ج 5 ص 553 و عوالي اللئالي ج 3 ص 547). قال الإمام الصادق عليه السلام: ما يأمن الّذين ينظرون في أدبار النساء أن يبتلوا (1) بذلك في نسائهم (من لا يحضرة الفقيه ج 4 ص 12 و دعائم الإسلام ج 2 ص 202). قال أبو بصير للإمام الصادق عليه السلام: الرجل تمرّ به المرأة. فينظر إلى خلفها؟ قال عليه السلام: أيسرّ أحدكم أن ينظر إلى أهله و ذوات قرابته؟ قلت: لا. قال عليه السلام: فأرض للناس ما ترضاه لنفسك (من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 12). عن جعفر بن محمّد عليهما السلام أ نّه سئل عن رجل تمرّ به المرأة فينظر خلفها؟ قال عليه السلام: أيسرّ أحدكم أن ينظر أحد إلى أهله؟ ارضوا للناس. ما ترضون لأنفسكم (دعائم الإسلام ج 2 ص 201). (1) وفي وسائل الشيعة ج 20 ص 196 هكذا: أن ينظر بذلك في نسائهم.
2- اگر چه در اين احاديث شريف به مردان دستور داده شده است تا به پشت زنان نگاه نكرده و از اين امر خوددارى نمايند. امّا بر زنان نيز لازم است تا از پوشيدن لباس تنگ و بدن نما در انظار نامحرم خوددارى نمايند و از رفتار و حركات تحريك آميز اجتناب نمايند تا موجب تهييج مردان نامحرم و كشيدن شدن آنها به گناه نگردند.

هلاكت و نابودى

612 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: نگاه نامشروع به زن نامحرم باعث هلاكت و نابودى مى گردد.

پس هرگاه هر يك از شما نگاهش به زن نامحرمى افتاد بر او لازم است كه به نزد همسر خود برود.

زيرا همسر او مانند همان زن مى باشد(1).

613 - امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه اول از آن تو مى باشد.

و نگاه دوم بر تو مى باشد.

و نگاه سوّم موجب هلاكت تو مى گردد(2).

614 - حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: شخصى كه عنان نگاه خود را را رها كند نابودى و هلاكت خود را طلب كرده است(3).

ص:323


1- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ أبصار هذه الفحول. طوامح و هو سبب هبائها (1). فإذا نظر أحدكم إلى إمرأة فأعجبته. فليمسّ أهله. فإنّما هي إمرأة بإمرأة (غرر الحكم و مستدرك الوسائل ج 14 ص 271).
2- - قال الإمام الصادق عليه السلام: أوّل نظرة (2) لك. و الثانية عليك و لا لك. و الثالثة فيها الهلاك (من لا يحضره الفقيه ج 3 ص 304 و مكارم الأخلاق ج 1 ص 505).
3- - قال أميرالمؤمنين عليه السلام: من أطلق طرفه. جلب حتفه (غرر الحكم). (1) أي: هلاكها. (2) في مكارم الأخلاق: النظرة.

كيفر و عقوبت در آخرت و روز قيامت

615 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه از راه حرام به زن نامحرمى چشم بدوزد.

خداى عزّ وجلّ در روز قيامت ميخهايى از آتش در چشم او قرار خواهد داد.

سپس او را روانۀ جهنّم خواهد نمود(1).

616 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه به خانۀ همسايۀ خود سرك بكشد و به شرمگاه مرد همسايه يا موى زن همسايه يا جايى از بدن او نگاه كند. خداى متعال در روز قيامت او را - به همراه منافقينى كه در پى عيب جوئى از مردم بودند - در آتش جهنّم وارد خواهد ساخت. و خداوند او را در دنيا رسوا ساخته و عيبهاى او را در آخرت نشان مردم خواهد داد(2).

617 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مردى كه نگاه نامشروع به زنى بيفكند. خداوند متعال در روز قيامت چشم او را از آتش پر خواهد ساخت(3).

618 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: شخصى كه چشم خود را از نگاه به حرام پر نمايد.

خداوند متعال در روز قيامت چشم او را از آتش پر خواهد نمود.

مگر آنكه توبه نمايد و از اين كار دست بكشد(4).

ص:324


1- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من ملأ عينيه من امرأة - حراماً - حشاهما اللّه عزّ وجلّ يوم القيامة بمسامير من نار. و حشاهما ناراً - حتّى يقضى بين الناس - ثمّ يؤمر به إلى النار (عقاب الأعمال ص 338). (راجع: اعلام الدين ص 418 و جامع الأخبار ص 245).
2- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من اطلع في بيت جاره فنظر إلى عورة رجل او شعر امرأة او شيء من جسدها. كان حقّاً على اللّه أن يدخله النار مع المنافقين الّذين كانوا يتّبعون عورات الناس في الدنيا. و لا يخرج من الدنيا حتّى يفضحه اللّه. و يبدي للناس عورته في الآخرة (عقاب الأعمال ص 332).
3- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من أصاب من إمرأة نظرة حراماً. ملأ اللّه عينه ناراً (المستدرك 270/14).
4- - قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: من ملأ عينيه من حرام ملأ اللّه عينيه - يوم القيامة - من النار. إلّاأن يتوب و يرجع (الأمالي للشيخ الصدوق - عليه الرحمة - ص 515 و من لا يحضره الفقيه ج 4 ص 8 و مكارم الأخلاق ج 2 ص 314 وتنبيه الخواطر ج 2 ص 261). في الأمالي: عينه.

وارد شدن بدون اجازه بر مادر يا خواهر

مردى كه بدون اذن و اجازه و خبر بر مادر يا خواهر خود وارد مى شود

619 - يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا(1) وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا(2) ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ(3) لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «27»

فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلاَ تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ(4) وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا(5) هُوَ أَزْكَى لَكُمْ(6) وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «28» (النور).

در اين آيۀ مباركه به اهل ايمان دستور داده شده است كه نبايد - قبل از اجازه گرفتن و رخصت طلبيدن و خبر دادن - وارد خانه و حريم ديگران گرديد.

ص:325


1- - أي: حتّى تستأذنوا. و قيل: تستأنسوا بالتنحنح و الكلام الّذي يقوم مقام الاستيذان.
2- - قيل: إنّ فيه تقديماً و تأخيراً. تقديره: حين تسلّموا على أهلها و تستأنسوا. و تستأذنوا. فإن اذن لكم. فادخلوا. و قيل معناه: حتّى تستأنسوا بأن تسلّموا.
3- - معناه: ذلك الدخول - بالإستيذان - خيرٌ لكم (مجمع البيان ج 7 ص 213).
4- - أي: حتّى يأذن لكم أرباب البيوت في ذلك. بيّن اللّه سبحانه - بهذا - أ نّه لا يجوز دخول دار الغير بغير إذنه - وإن لم يكن صاحبها فيها -. و لا يجوز أن يتطلّع إلى المنزل ليرى من فيه فيستأذنه - إذا كان الباب مغلقاً -. لقوله صلى الله عليه و آله: إنّما جعل الإستيذان لأجل النظر. و إلّاأن يكون الباب مفتوحاً. لأنّ صاحبه - بالفتح - أباح النظر.
5- - أي: فإنصرفوا. و لا تلجوا عليهم. و ذلك بأن يأمروكم بالإنصراف - صريحاً -. أو يوجد منه ما يدلّ عليه.
6- - معناه: أنّ الإنصراف. أنفع لكم في دينكم و دنياكم. و أطهر لقلوبكم. و أقرب إلى أن تصيروا أزكياء (مجمع البيان ج 7 ص 214).

620 - ابو ايّوب انصارى به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: چگونه خبر وارد شدن خود را به اهل خانه بدهيم؟

پيامبر صلى الله عليه و آله به اين مضمون فرمود: لازم است در آن هنگام با ذكر تسبيح و تحميد و تكبير الهى. و سرفه نمودن. اهل منزل را از قصد وارد شدن به خانه آگاه ساخت(1).

621 - در حديث ديگرى در بارۀ كيفيت خبردادن به اهل خانه هنگام وارد شدن بر آنها آمده است: لازم است كه با كشيدن كفشهاى خود بر زمين - و سلام گفتن با صداى رسا - اهل خانه را از قصد ورود خود. خبر داد(2).

622 - در حديث آمده است: هنگامى كه شخصى از شما بخواهد وارد بر خانه و حريم شخص ديگرى گردد. بر او لازم است كه بوسيلۀ: سلام كردن با صداى رسا و كشيدن كفشهاى خود بر زمين. و سرفه نمودن.

ساكنين آن محل را از قصد ورود خود باخبر ساخته و از آنها اجازه بگيرد.

تا نگاه او به چيز ناخوشايندى نيفتد(3).

ص:326


1- - عن أبي أيّوب الأنصاري قال: قلنا - يا رسول اللّه - ما الإستيناس؟ قال صلى الله عليه و آله: يتكلّم الرجل بالتسبيحة و التحميدة و التكبيرة. و يتنحنح على أهل البيت (مجمع البيان ج 7 ص 213). قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا جاء الرجل إلى باب الدار. يسبّح و يهلّل - حتّى يعلم أهل الدار أ نّه يريد الدخول فيها - (مستدرك الوسائل ج 8 ص 377).
2- - عن عبدالرحمان بن أبي عبداللّه قال: سألت أبا عبداللّه عليه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا. قال عليه السلام: الإستيناس: وقع النعل. و التسليم (معاني الأخبار ص 163 و تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 101). (و راجع: مشكاة الأنوار ج 2 ص 24). قال عليه السلام: الإستيناس هو: الإستيذان (تفسير القمّي - عليه الرحمة - ج 2 ص 101).
3- - قال عليه السلام: يسلّم الرجل - إذا دخل على أهله -. و إذا دخل يضرب بنعليه. و يتنحنح. يصنع ذلك حتّى يؤذنهم. أ نّه قد جاء. حتى لا يرى شيئاً يكرهه (مشكاة الأنوار ج 2 ص 23 و جامع الأخبار ص 231). دقت.

623 - امام صادق عليه السلام فرمود: اذن و اجازه خواستن از ديگران براى وارد شدن بر آنها سه مرحله دارد:

مرحلۀ اوّل: شنيده شدن اذن و اجازه.

مرحلۀ دوّم: آمادگى پيدا كردن.

مرحلۀ سوّم: اگر خواستند. اجازه مى دهند و اگر نخواستند اجازه نمى دهند.

و چنانچه به او اجازۀ وارد شدن داده نشد بر او لازم است كه برگردد و از وارد شدن منصرف شود(1).

624 - در حديث آمده است: اجازه خواستن و رخصت طلبيدن براى وارد شدن بر ديگران داراى سه مرحله مى باشد:

1) با صداى رسا سلام بگويد(2) تا آنها بشنوند.

2) از پشت در اجازه بگيرد - قبل از آنكه نگاه به اندرون منزل بيفكند -(3).

3) سه بار اجازه بگيرد.

اگر در مرتبۀ اول به او اجازۀ ورود داده شد. وارد شود.

و اگر به او اجازه داده نشد. و به او گفته شد: برگرد.

بر او لازم است كه برگردد. و وارد آن خانه نشود.

اجازۀ اول بخاطر آگاه شدن ساكنين خانه مى باشد.

ص:327


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: الإستيذان ثلاثة. أوّلهنّ: يسمعون. و الثانية: يحذرون. و الثالثة: إن شاؤوا أذنوا. و إن شاؤوا لم يفعلوا. فليرجع المستأذن (الخصال ص 91).
2- - زيرا سلام. نامى از نامهاى خداوند متعال بشمار مى آيد.
3- - يعنى: حق ندارد - قبل از اجازه دادن به او - اندرون خانه را ببيند. و نگاه خود را به داخل منزل بيفكند.

و اجازۀ دوّم بخاطر آن است كه آنها آمادگى پذيرش پيدا كنند.

و اجازۀ سوّم بخاطر آن است كه آنها انتخاب كنند كه براى وارد شدن اين شخص اجازه بدهند يا اجازه ندهند.

و چنانچه اجازه ندادند بر او لازم است كه وارد نشود و برگردد(1).

625 - امام صادق عليه السلام فرمود: پسر نوجوانى كه به حدّ بلوغ مى رسد. نبايد بدون اجازه بر مادر يا خواهر يا خاله و امثال آنها وارد شود(2). (3)626 - امام صادق عليه السلام فرمود: بر يك مرد لازم است كه هنگام وارد شدن بر دختر يا خواهر خود - اگر آنها ازدواج كرده باشند (4)- از آنها اجازه بگيرد و اذن بطلبد(5).

ص:328


1- - قال الإمام الصادق عليه السلام: إذا استأذن أحدكم. فليبدأ بالسلام. فإنّه اسم من أسماءاللّه عزّ وجل. فليستأذن من وراءالباب قبل أن ينظر إلى قعر البيت. فإنّما امرتم بالإستيذان من أجل العين (1). والإستيذان - ثلاث مرّات -. فإن قيل: ادخل. فليدخل. و إن قيل: ارجع. فليرجع. أولاهنّ: يسمع أهل البيت. و الثانية: يأخذ أهل البيت حذرهم. و الثالثة: يختار أهل البيت. إن شاؤوا. أذنوا. و إن شاؤوا. لم يأذنوا. ثمّ ليرجع (مشكاة الأنوار ج 2 ص 24). (1) قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنّما جعل الإستيذان. من أجل النظر (الأمالي للشيخ الطوسي - عليه الرحمة - ص 398 المجلس 14).
2- يعنى: بر او لازم است كه هنگام وارد شدن بر زنانى كه محرم او نيز هستند اجازه بگيرد و با رخصت و اذن آنها به نزدشان برود.
3- - قال عليه السلام: من بلغ الحلم منكم فلا يلج على امّه و لا على اخته و لا على ابنته - و لا على سوى ذلك - إلّابإذن (الكافي ج 5 ص 529). قال الإمام الصادق عليه السلام: من بلغ الحلم. فلا يلج على امّه و لا على اخته و لا على خالته - و لا على سوى ذلك - إلّابإذن (مشكاة الأنوار ج 2 ص 24).
4- - زيرا ممكن است آنها با شوهر خود خلوت كرده باشند.
5- - قال الإمام الصادق عليه السلام: ليستأذن الرجل على بنته و اخته إذا كانتا متزوّجتين (مشكاة الأنوار ج 2 ص 27). قال الإمام الصادق عليه السلام: ويستأذن الرجل على ابنته و اخته إذا كانتا متزوّجتين (الكافي ج 5 ص 528).

627 - مردى به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: آيا هنگامى كه مى خواهم بر مادرم وارد گردم لازم است كه از او اجازه بگيرم و رخصت طلب كنم؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بله.

آيا دوست دارى او را برهنه و عريان ببينى؟

آن مرد گفت: خير.

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: بنابر اين لازم است كه هنگام وارد شدن بر او اجازه بگيرى(1).

ص:329


1- - روي: إنّ رجلاً قال للنبيّ صلى الله عليه و آله: أستأذن على امّي؟ فقال صلى الله عليه و آله: نعم. قال: إنّها ليس لها خادم غيري - أفأستأذن عليها - كلّما دخلت؟ قال صلى الله عليه و آله: أتحبّ أن تراها عريانةً؟ قال الرجل: لا. قال صلى الله عليه و آله: فإستأذن عليها (مجمع البيان ج 7 ص 213). عن عليّ عليه السلام أ نّه قال: أتى رجل رسول اللّه صلى الله عليه و آله. قال: - يا رسول اللّه - هل استأذن على امّي. إذا أردت الدخول عليها؟ قال صلى الله عليه و آله: نعم. أيسرّك أن تراها عريانة؟ قال: لا. قال صلى الله عليه و آله: فإستأذن - عليها - إذاً (دعائم الإسلام ج 2 ص 202) قال أميرالمؤمنين عليه السلام: إنّ رجلاً أتى النبيّ صلى الله عليه و آله فقال: - يا رسول اللّه - امّي أستأذن عليها؟ قال صلى الله عليه و آله: نعم. قال: و لِمَ - يا رسول اللّه -؟ قال صلى الله عليه و آله: أيسرّك أن تراها عريانةً؟ قال: لا. قال صلى الله عليه و آله: فإستأذن عليها (النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندى - عليه الرحمة - ص 136). (و راجع: الجعفريّات ص 165).

628 - در حديثى - كه پيرامون اجازه گرفتن هنگام وارد شدن بر مادر يا خواهر مى باشد - آمده است:

نبايد خواهرى در برابر برادرش. زينت خود را نمايان سازد. و با قيافه و حالتى تهييج كننده در برابر او ظاهر شود.

زيرا چه بسا - اين عمل - موجب تهييج او گشته - و با وسوسۀ شيطان - مرتكب فعل حرام گردد.

و به گناه آلوده شود(1).

ص:330


1- - قال رجل لرسول اللّه صلى الله عليه و آله:... اختي - يا رسول اللّه - تكشف شعرها بين يديّ؟ قال صلى الله عليه و آله: لا. قال: لِمَ. قال صلى الله عليه و آله: أخاف عليك - إذا أبدت شيئاً من محاسنها إليك - أن يستفزّك الشيطان (دعائم الإسلام ج 2 ص 202). قال رجل لرسول اللّه صلى الله عليه و آله: - يا رسول اللّه -... اختي تكشف شعرها بين يديّ؟ قال صلى الله عليه و آله: لا. قال: لِمَ. قال صلى الله عليه و آله: إنّي أخاف - إذا أبدت شيئاً من محاسنها من شعرها و من معصهما - أن تواقعها (النوادر للسيّد فضل اللّه الراوندي - عليه الرحمة - ص 136). (راجع: الجعفريّات ص 165).

وسواس داشتن

مردى كه وسواس دارد

(1)

629 - عبداللّه بن سنان مى گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: مردى را مى شناسم كه او نسبت به وضو و نماز وسواس دارد.

و به آن حضرت عليه السلام گفتم: او مرد عاقلى است.

امام صادق عليه السلام به من فرمود: چگونه او عاقل است؟

در حالى كه او از شيطان اطاعت مى كند!

سپس به امام صادق عليه السلام گفتم: چگونه او از شيطان اطاعت مى كند؟!

امام صادق عليه السلام به من فرمود: از آن شخص سؤال كن و به او بگو: اين وسوسه اى كه در تو بوجود مى آيد از جانب كيست؟

او در جواب خواهد گفت: اين وسوسه از شيطان است(2).

ص:331


1- - لازم به يادآورى است كه اين مرض اختصاص به مردان ندارد. بلكه بعضى از زنان نيز ممكن است دچار آن باشند.
2- - عن عبداللّه بن سنان قال: ذكرت لأبي عبداللّه عليه السلام رجلاً مبتلا بالوضوء و الصلاة (1). و قلت: هو رجل عاقل. فقال أبو عبداللّه عليه السلام: وأيّ عقل له! و هو يطيع الشيطان. فقلت له: و كيف يطيع الشيطان؟ فقال عليه السلام: سله: هذا الّذي يأتيه من أيّ شيء هو؟ فإنّه يقول لك: من عمل الشيطان (2) (الكافي ج 1 ص 12) 1) أي: بالوسواس في نيّتهما أو أفعالهما أو شرائطهما. و سببه: فساد العقل أو الجهل بالشرع. 2) فهو يعلم أنّ الوسوسة من عمل الشيطان لما في قوله تعالى: من شرّ الوسواس الخنّاس الّذي يوسوس في صدور الناس. و لكنّه لا يتمكّن من طرده حين العمل (نقلاً عن هامش الكافي).

630 - امام باقر عليه السلام فرمود: اگر - در هنگام نماز - سهو كردن شما زياد شد. به نماز خود ادامه دهيد و به آن شك اعتناء نكنيد.

در اين صورت آن شك شما را رها مى كند. زيرا آن شك از شيطان است(1).

631 - مردى به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و از زيادى وسوسه و شك در نماز شكايت نمود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: هنگامى كه مى خواهى به نماز مشغول گردى ران پاى چپ را با انگشت اشارۀ(2) دست راست فشار بده و بگو:

بسم اللّه وباللّه. توكّلت على اللّه. أعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم.

تو با اين كار شيطان را مغلوب ساخته و از خود دور خواهى نمود(3).

ص:332


1- - عن محمّد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السلام قال: إذا كثر عليك السهو. فأمض في صلاتك. فإنّه يوشك أن يدعك. إنّما هو من الشيطان (الكافي ج 3 ص 359). روى محمّد بن مسلم عن أبي جعفر عليه السلام قال: إذا كثر عليك السهو. فدعه. فإنّه يوشك أن يدعك. إنّما هو من الشيطان (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 224). (وجاء في حديث آخر): فليمض في صلاته و ليتعوّذ باللّه من الشيطان الرجيم. فإنّه يوشك أن يذهب عنه (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 230).
2- - يعنى: انگشتى كه در كنار انگشت شصت قرار دارد.
3- - عن السكوني عن أبي عبداللّه عليه السلام قال: أتى رجل النبيّ صلى الله عليه و آله فقال: - يا رسول اللّه - أشكو إليك ما ألقى من الوسوسة في صلاتي. حتّى لا أدري ما صلّيت - من زيادة أو نقصان -. فقال صلى الله عليه و آله: إذا دخلت - في صلاتك - فأطعن فخذك الأيسر. بأصبعك اليمنى المسبّحة. ثمّ قل: بسم اللّه. و باللّه. توكّلت على اللّه. أعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم. فإنّك تنحره. و تطرده (الكافي ج 3 ص 358). إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله أتاه رجل من الأنصار فقال: - يا رسول اللّه - إليك أشكو ما ألقى من الوسوسة في صلاتي حتّى لا أعقل ما صلّيت - من زيادة أو نقصان -. فقال له رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا دخلت في صلاتك فأطعن فخذك اليسرى. بأصبعك اليمنى المسبّحة ثمّ قل: بسم اللّه. و باللّه. توكّلت على اللّه. أعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم. فإنّك تنحره و تزجره. و تطرده عنك (من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 224). المسبّحة: اصبع تلي الإبهام. لأنّها تشاركها عند التسبيح (مجمع البحرين ج 1 ص 324).

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109