ارزشمندترین لحظه ها استفاده از فرصتها

مشخصات کتاب

سرشناسه : بابایی، علی، ‫1342 -

عنوان و نام پديدآور : ارزشمندترین لحظه ها استفاده از فرصت ها [کتاب]/ علی بابایی، با همکاری مجتبی بابای، پریناز سجادیان، اکرم ترک.

مشخصات نشر : اصفهان: نشر دارخوین، ‫1396.

مشخصات ظاهری : ‫190 ص.

شابک : ‫‫ 978-600-380-512-5

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : وقت شناسی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : Punctuality -- Religious aspects -- Islam

موضوع : مدیریت زمان -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع : Time management -- Religious aspects -- Islam

شناسه افزوده : بابایی، مجتبی، ‫1365 -

شناسه افزوده : سجادیان، پریناز، ‫1367 -

شناسه افزوده : ترک، اکرم، ‫1367 -

رده بندی کنگره : ‫ BP232/67 /ب2‮الف 4 1396

رده بندی دیویی : ‫ 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 4726368

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ارزشمندترین لحظه ها استفاده از فرصتها

جلد شانزدهم:

فریاد خاموش درون

مولف وشاعر:دکترعلی بابایی

با همکاری: دکتر مجتبی بابایی، دکتر پریناز سجادیان و کارشناس اکرم ترک

چاپ سوم1397

همراهانی که طالب بهره مندی از ارزشمندترین لحظه ها برای استفاده از بهترین فرصتها هستندحتما این کتاب را بخوانند

(کلیه اشعار موجود در کتاب توسط مولف سروده شده است)

ص: 2

فهرست

تصویر

ص: 3

تصویر

ص: 4

تصویر

ص: 5

تصویر

اشاره

درآغازکتاب جا دارد جهت استحضارحضرتعالی به موارد مهم زیر اشاره شود:

1) از انجا که در نهایت تاسف انسان به ظاهر متمدن ومدرن در قالب ایسم های مختلف مادّی از جمله سکولاریسم و اومانیسم؛ در طي سده هاي اخير، گام هاي خطرناکی را با ظرافت فریبنده ای در مسير استفاده ابزاری از عقل و علم برای دين زدايي و مادّي كردن تمام ابعاد خدايي وجود خويش و تقدس زدايي از امور مقدس برداشت و نعره مستانه استغنا از دين ورزي و خداباوري را با تصوری ناقص از معنویت وفطرت انسانی در جهان طنين انداز كرد ودر جاهلیت نوین البته به زعم خود پايان عصر دين و معنويت ديني را اعلام نمود و با این دید؛ ظلم و ستم جبران ناپذیری را بر فطرت و فریاد خاموش درون بشریت وارد کرد. مع الوصف شرح مفصل آنچه كه بر بشر امروزرفته؛ محتاج پژوهش هايي گسترده و نگارش مكتوباتي چند است. بر این اساس مولف در اوایل دهه شصت اراده نموده که به حول و قوه الهی دهها جلد کتاب در مجموعه ای تحت عنوان" فریاد خاموش درون" در جهت خنثی

ص: 6

سازی اندیشه های روانشناسان و فلاسفه معاصر و آراء تربیتی غرب که متاسفانه بر خلاف فطرت بشری و فریاد خاموش آدمی بوده و به نوعی با دین ستیزی و معنویت زدایی؛ مسیر انسانیت و رستگاری را به انحراف کشیده؛ با رویکرد معنوی با استفاده از آیات و روایات منتشر نماید. البته بخاطر مسئولیتهای اداری تا کنون تعدادی از آنها بیشتر منتشر نشده است؛ که عناوین حدود بیست جلد آنها در انتهای کتاب آمده است. انشاا... مابقی بر اساس فیش برداریها در صورت حیات و توفیق الهی منتشر خواهد شد. همچنین دهها مقاله در مجلات تخصصی دانشگاهی و روزنامه های داخلی و بین المللی در این راستا منتشر کرده است. در ضمن امتياز همه كتابهاي ایشان در اين است كه به مناسبت موضوع همراه با اشعاري از مولف؛ تدوين شده كه در نوع خود كم نظير است.

2) مولف همانند پدر بزرگوارشان با خدا عهد بسته اند تا زمانی که قدرت و توان دارند برای رضای یار، در محافل و مجالس مذهبی و علمی که دعوت می شوند بدون هر گونه انتظار و منّت سخنرانی نموده و بابت آن هیچ گونه مبلغ، هدیه و...دریافت نکنند. در این راستا یکی از ائمه جمعه در همایشی فرموده اند:که خداوند متعال در سخنرانی و بیان نعمت را بر ایشان تمام کرده است.

ص: 7

همچنین مقرر شده که کلیه در آمد حاصل از فروش کتب مولف صرف نشر معارف اهل بیت عصمت و طهارت (ع) شود.

3)کلیه اشعار این کتاب توسط مولف با تخلص حقیر در قالبهای مختلف سروده شده است که یک بیت یا قسمتی از قالبهای مزبور به مناسبت موضوع در این مجموعه آورده شده است و بعضا اصل آنها بصورت کامل دریکی ازکتابهای مولف تحت عنوان "دیوان حقیر"موجود می باشد و نیزبرخی از ابیات هم فی البداهه به مناسبت موضوع توسط مولف سروده شده است .

4)عناوین و مطالب این کتاب از بین سوالات مستمعین در جلسات آموزش خانواده، کارگاهای آموزشی، مجامع هم اندیشی و بحث و انتقاد که بصورت پرسش و پاسخ، توسط مولف پاسخ داده، استخراج و به این صورت که ملاحظه می فرمایید، به لطف الهی تدوین گردید. انشاا. . که بتواند مورد رضایت یار قرار گیرد.

در خاتمه یادآور می شود که مولف از نظر علمی در کلاسهای خارج فقه (معادل دکترا) در حوزه شرکت و در دو رشته متفاوت دانشگاهی تحصیل و در مقطع دکترای تخصصی phd در رشته فلسفه تعلیم و تربیت ادامه تحصیل داده است.... مجتبی بابایی

ص: 8

طلیعه

تمام لحظه ها چون ابر و هم آب * شود فاني بدون شك چو گرداب

ميان ديروز و صدها چو فردا * فقط يك امروز است آن را تو درياب(1)

بنا بر این ای عزیز بزرگوار:

من همي كردم جفا بر روح و جان * با گناه و غفلت و مثل همان

در چنین حالی چه گویم ای خدا * از غم و اندوه و آن داد نهان

دان موانع یک به یک اندر جهان * می کنند روح و روانت را خزان

گر شوی تسلیم هر یک بی گمان * می شوی خوار و ذلیل و ناتوان

سستی و جهل و هوا با هر بیان * مانع اند بر رشد تو در هر زمان

خواب وغفلت دان که بی شک همچنان * هر کدام مانع رشدند در عیان

امروز و فردا نمودن ای جوان * آفت فرصت بود تا بی کران

غفلت از یاد خدا در هر مکان * می کند ویران همه روح و روان

ص: 9


1- نه بر دیروز و بر فردا ، مخور غم * تو امروز زمان را خوب و درياب

مرگ و عقبا گر شود مغفول بدان * ازحقیقت می شوی دور ای فلان

لحظه ها باشد چو لطفی در فشان * بهر روحت با هزار و یک نشان

فکر و ذهن را گر کنی با هر توان * وقف خوبیها چو ذکر و هم اذان

لحظه ها را کن شکار اندر جهان * تا شوی فارغ ز شرّ این و آن

این بود خواست همه خرد و کلان * از حقیر گیر و برو تا دیگران

آری ای وقت شناس بزرگوار، بدان و هشیار باش که وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان در اختیار دارد و فریاد خاموش درون بشریت از جمله فطرت و فریاد خاموش درون حضرتعالی بدنبال لحظه لحظه آن است. زیرا وقت ظرف هر عمل و نظر معنوی و ارزشمندی است که انسان برای تحقق آن تلاش می کند. بنابراین، وقت در واقع برای تک تک افراد سرمایه ای بی نظیر و ارزشمند می باشد که باید نهایت استفاده از آن برای دنیا و آخرت بشود. مخصوصا بر خلاف نظر انسان به ظاهر متمدن ومدرن امروزی که در قالب ایسم های مختلف مادّی از جمله سکولاریسم و اومانیسم؛ فقط به جنبه دنیایی آن نگاه می کنند باید با دید معنوی و الهی لحاظات را تا ابدیت ماندگار نمود. مع الوصف:

فضاي ديروز و امروز و فردا * بود راهي براي دار فردا

ص: 10

یقین دان دیروزت گردد فراموش * بپیوندد به تاریخ همچو فردا

چو امروزت شود مثل گذشته * فراموشش نکن چون اهل فردا

مخور غصّه تو از دیروز، ای دوست * شناس امروز و عبرت گیر ز فردا

اگر خواهي روي سوي سعادت * مهيّا كن درون را بهر فردا

پيام اين سخن باشد چو مهتاب * براي اهل دل تا صبح فردا

خدا خواهد تو را پاك و مصفّا * همین امروز و فرداهای فردا

تو گر خواهي شوي آرام و هم شاد * برو راه ولي با شوق فردا

ز دست آفت سرد زمانه * قدم نه در ره دشوار فردا

درون فتنه ها و مکر دوران * بصير باش و همي رو راه فردا

نكن امروز و فردا، بهر توبه * نما خود را برون از شرّ فردا

چرا كه فردايي در دار دنيا * نباشد بهر تو چون روز فردا

به نوعي فرصتي شايد نباشد * براي تصميم اندر كار فردا

ص: 11

چو دیروز از برای کار امروز * کند هر دم مهیّا بهر فردا

ميان ديروز و صدها چو فردا * نما امروز عزیزم فكر فردا

اگر كردي گنه امروز و فردا * بدون شك شوي رسوا تو فردا

بنا بر اين نما خود را مبرّا * ز دام هر گناهي تا به فردا

تمام وقت تو همچون طلا ناب * براي توشه ات در راه فردا

زمان امروز و فردا به دوران(1) * همي با ارزش است در كيل فردا

ز فرصتها نكن آني گذر تو * چو فرصتها همي سازد دو فردا

بخوان آياتي از قرآن تو هر روز * چو آيد آن به كار، امروز و فردا

برو راه رسول و اهل بيتش * اگر خواهي شوي راحت تو فردا

همي باش منتظر امروز و هر روز * چرا كه ارزش است در بزم فردا

پدر و مادرت را دان چو مولا * اگر خواهي روي بالا تو فردا

ص: 12


1- تمام وقتهای رفته­ی تو

محبّت گر كني هر روز به همسر * فشار قبر رود دور از تو فردا

به واجب كن عمل هر روز و هر شب * حرام آرد عذاب در يوم فردا

عبادت كن تو روز و شب خدا را * درونت اين بخواهد بهر فردا

خلوص دل بود والا و والا * برد بالا تو را در جمع فردا

درو كن كار خیر امروز و فردا * براي آخرت و حشر و فردا

همه داد خموش با بانگ و فرياد * به جان گويد شنو تو داد فردا

نما خود را مهيّا با دل و جان * براي پاسخ فرداي فردا

عجب فرقي بود بين دو فردا * يكي امروز و آن يك دار فردا

قضا و هم قدر گوید به جانان * بحق باشد معمّا رمز فردا

رموز امروز خود را تو دریاب * چو هدیه بوده امروز بهر فردا

عزيزم قدر خود را دان تو امروز * اگر خواهی سعادت را ز فردا

حقير گويد كه فرداهاي فردا * نباشد از براي ما چو فردا

ص: 13

پیش درآمد

به نام او که فریاد درون است * به جز او را همه خوار و زبون است

پیام لحظه ها و حرف فردا * همه داد خموش اندر برون است

موضوع این کتاب، استفاده از فرصت ها برای شکار لحظه ها و به بیانی مدیریت زمان برای بهره مندی بهینه از فرصت ها می باشد. در قرآن کریم و روایات ائمه « علیهم السلام»، زمان، وقت، فرصت و عمر انسان اهمیت زیادی دارد. به نوعی بسیاری از احکام و عبادات با مقوله ی زمان عجین شده است. علاوه بر این، نیاز فطرت و فریاد خاموش درون باعث شد تا در میان کتب اصیل روایی و همچنین تفاسیر و فضای مجازی به اصول و راه کارهای استفاده از فرصت و مدیریت زمان در اسلام به عنوان جامع ترین و کامل ترین آئین پرداخته شود. در فرهنگ اسلامی تأکید فراوانی بر استفاده صحیح از فرصت ها شده است. فرصت ها موقعیت های مناسبی هستند که در شرایط مختلف زمانی و مکانی مخصوص، زمینه انجام راحت یک کار خوب و صالح را برای شخص فراهم می سازند. انسان باید از این موقعیت ها به بهترین صورت بهره برداری کند. این خیال که فرصت همیشه وجود خواهد داشت، خیالی باطل و از وسوسه های شیطان است که می کوشد با فریب؛ انسان را از بهره برداری صحیح و مطلوب از فرصتها غافل کند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «ضایع کردن فرصت باعث اندوه و غم خواهد شد.» و در روایت دیگری می فرمایند:«فرصت به سرعت از دست می رود و بسیار دیر به دست می آید.» و نیز می فرمایند:«فرصت همانند ابر در حرکت است.» (1)یعنی همان گونه که حرکت ابرهای انبوه و

ص: 14


1- سفینه البحار، ج 2، ص 375، نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 21

متراکم نامحسوس است و با این حال، آسمان ابری به سرعت صاف می شود، فرصت ها نیز به صورت بسیار شتابان و نامحسوس از دست انسان می روند.

آری ای عزیز بزرگوار یقین بدان که هیچ گاه دو بار به دنیا نمی آیی تا در یک بار امور جهان را آزمایش کنی و در بار دیگر تجربیات خود را سرلوحه اعمال و تصمیمات خود قرار داده و با دقت و ظرافت از مهلت حیات خود استفاده کرده و آنها را به کار بندی. یلکه عمر و زندگی فرصتی است که تنها یک بار و آن هم به طور محدود در اختیارت قرار می گیرد. بنابراین، با توجه به لحظه های محدود زندگی که هر یک پس از دیگری و به سرعت سپری می شوند، باید آنها را غنیمت شمری و چاره ای نداری که از تک تک و ذره ذره لحظه ها و فرصت های خود به بهترین وجه استفاده نمایی؛ چرا که «فرصت، چون ابر بهاری در آسمان عمرت ظاهر می شود و به سرعت می گذرد. چنانکه از این فرصت ها استفاده نکنی، جز افسوس بهره ای نخواهی برد. پس بزرگ ترین هنر زندگی، استفاده از فرصت های بی نظیری است که بر تو می گذرد. استفاده از فرصت ها راز اصلی رسیدن به پرستش حقیقی و قله کمال است. با هر فرصتی که از دست می رود، شانس رسیدن به پیروزی کمتر می شود، و در نتیجه زمینه برای رکود و ایستایی آماده تر می شود. از یاد نبرکه بسیاری از جهش ها، از روی سکّوی فرصت ها حاصل می شود.

اگر زندگی خود را دوست داری وقتت را غنیمت دان و «لحظه»ها را برای پرستش هر چه بهتر شکار کن و آنها را بیهوده تلف مکن؛ زیرا وقت پارچه ایست که از آن لباس بندگی و پرستش درحیات آنهم حیات طیبه بافته می شود .برای دست یابی به هدف بزرگ زندگی که همان پرستش و عبادت است باید «لحظه»ها را شکار و درک کنی و به عبارتی «فرصت را غنیمت شماری.» آری، این همان کیمیای سعادتی است که انسان های موفق و پیروز و مردان بزرگ تاریخ به آن دست یافته اند. آنان استفاده از گوهر گران بهای «فرصت» را راز کامیابی خویش معرفی کرده اند. مع الوصف:

گر تو باشي لحظه لحظه با خدا * بهتر از آن است كه باشي ناخدا

ص: 15

پس عزيزم لحظه ها را كن شکار * تا شوي تو ناخدايي با خدا

خلاصه، ای عزیز بزرگوار یقین بدان که استفاده از فرصت های مناسب و بهره برداری از شرایط مساعد، پایه اساسی موفقیت و پیروزی بشر در همه شئون مادی و معنوی است. عاقل ترین مردم کسانی هستند که همواره از موقعیت های موجود استفاده می کنند و هیچ فرصتی را به رایگان از کف نمی دهند. پس باید بکوشی که از فرصت های خود، نهایت استفاده را ببری و سعی کنی که خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهی. چنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «إِنَّ لرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ اَلا فَتَعرَّضوا لَها؛ در ایام زندگی شما لحظاتی فرا می رسد که در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار می گیرید و فرصت مناسبی به دست می آورید. پس بکوش که از آن فرصت ها استفاده کنی و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهی. انشاا....

مقدمه

تني دارم، چو گلدان شکسته * به گرد لحظه­ها، گردونه بسته

دلم خواهد که روحم پر گشايد * ز هر نوع لحظه ای با جان خسته

فرصت به بازه زمانی وقوع شرایط مطلوب براي انجام یک عمل که بهترین زمان براي انجام آن عمل می باشد اطلاق می شود. این بازه زمانی، می تواند جهاتی مثبت یا منفی داشته بشد. اگر از این فرصت ایجاد شده استفاده شود زمینه ساز خیر و رسیدن به هدایت می شود، اما اگر به این فرصت شکل گرفته توجه نشود و یا قبل و بعد از آن اعمالِ عمل شود موجب خسران ، تأسف، اندوه و گمراهی و ظلالت می شود .از مهم ترین عوامل فرصت سازي و شناخت فرصتهاي ایجاد شده در طول زندگی انسان: اجابت دعوت به خیر، هوشیاري، بصیرت، بینش و آگاهی، زمان شناسی و... است و از مهم ترین عوامل فرصت سوزي و از دست دادن فرصت

ص: 16

هاي زندگی: تسویف (سوف سوف کردن)، غفلت، تقلید کورکورانه و تعصبات و ... است . مع

الوصف زمان مهم ترین سرمایه ای است که خداوند در اختیار بشر قرار داده است، چرا که تنها یک بار فرصت زندگی کردن در این دنیا وجود دارد، فرصتی که از لحظه لحظه آن، باید برای رشد و تعالی خود بهره برد. به این منظور جستجوی اصول و روش هایی که با به کارگیری آن ها امکان مدیریت بهتر زمان و استفاده بهینه از فرصتها فراهم آید، ضروری است. دین مبین اسلام به بهره وری از زمان تاکید بسیاری داشته است و توجه به جایگاه و نحوه پرداختن آیات و روایات به این امر و به ویژه اینکه چه اصول و راهکارهایی جهت مدیریت زمان در آن ها وجود دارد، موجب ترغیب بیش از پیش انسان به استفاده بهینه از وقت می شود. یکی از شاخصه های مهم و اصلی زندگی عالی و ایده آل، به بهتر مدیریت نمودن زمان و فرصت ها بر می گردد. به طور اساسی کسانی که در زندگی خود حرفی برای گفتن دارند و توانسته اند به موفقیت های قابل توجهی دست یابند، از فرصت های خود به نحو مطلوب استفاده نموده اند. بدین علت است که به گفته بسیاری از بزرگان، در نزد اصحاب حقیقت، فوت زمان و فرصت ، از فوت شدن روح و جان سخت تر است؛ چرا که فوت روح، سبب جدایی از خلق است و فوت فرصت ، جدایی از حق می باشد.(1) لذا ارزش هر نعمتی آن گاه بر انسان آشکار می شود که از دست برود. غنیمت شمردن فرصت ، به خصوص فرصت عمر، سفارش حضرت حق و وصیت انبیا و امامان و اولیاء الهی است، در این فرصت است که می توان سیئات را تبدیل به حسنات کرد و زیبایی را به جای زشتی نشاند و نور را جانشین ظلمت نمود.

آری ای عزیز بزرگوار سؤالى كه مطرح است اين است كه آيا واقعاً انسان می تواند بر زمان احاطه پيدا كرده و آن را تحت كنترل خود درآورد؟ مفهومى كه در مديريت زمان همگان از آن غافل مانده اند اين است كه انسان بايد خود را اداره كند نه زمان را. زيرا در حقيقت زمان اداره ناشدنى است و در حال گذر است و اين انسان است كه بايد از زمان به درستى استفاده كرده و از آن بهره ببرد. بنابر نظر برخى از علماى مديريت، مديريت زمان در واقع همان مديريت بر

ص: 17


1- سفینة البحار: 7، 65

خويشتن است و جالب است بداني كه مهارت هايى كه افراد براى اداره كردن ديگران نياز دارند همان مهارت هايى است كه براى اداره كردن خود به آن نيازمندند و از آنها بهره مى برند؛ مانند توانايى هاى مديريت و برنامه ريزى، رهبرى كنترل، مديريت منابع و غيره.

شناخت درست و به موقع عواملى كه وقتت را هدر مى دهند بسيار مهم است؛ چون راه درمان بيمارى اتلاف وقت را كوتاه تر خواهد كرد. بد نيست اندكى به فریاد خاموش درونت گوش فرا دهی و با خود تأمل كرده و از خود بپرسي كه اوقات ارزشمند و گرانبهای خود را صرف چه امورى مى کنی؟ در هر حال ابیات غزل زیر را با خود زمزمه فرما و با تمام وجود پیرامون آن بیندیش:

من همي كردم جفا بر روح و جانم اي خدا * در سرايي كه بود روز و شبش پر ماجرا

گر نپوشاني گناه وغفلتم را در دو جا * با چه رويي من روم پيش عزيز كربلا

كن تو بر من لطفي تا گردم جدا از هر خطا * چون كه بي لطف تو من كي مي شوم از خود رها

غفلت و سستي نموده جان من را بي حيا * با چنين حالي چه گويم در حريم كبريا

عشق تو باشد هميشه همرهم در اين سرا * گر چه من نادانم از آن، تا رسد روز جزا

چون پرستش جزء ذات و فطرت است اندرقوا * گر نپوشاني تو آن را با صداي هر هوا

از كنار فتنه ها كن تو عبور با يك ندا(1) * آن ندا باشد همان حرف امام و مقتدا

* چون كه با شبهه كنند حق را به ناحق با جفا

ص: 18


1- از كنار فتنه­هامان ده عبور با يك ندا

فتنه ها هر يك كنند حقّ و حقيقت را فدا * تا شوي فارغ ز غير آن بدون هر صدا

پس عزيزم كن روا خواست دلت را هر كجا * مي شوي هر دم رها با صد اميد در اين فضا

از تمام اضطراب و استرس و هر بلا * گر روي راه رسول و از خدا گيري شفا

يا كه از درد و غم و افسردگي گردي جدا * راه فطرت را برو با عشق و ايمان و وفا

اين حقير گويد تو گر خواهي سعادت هم صفا

اهمیّت موضوع وقت به خاطر چیست؟

ز فرياد خموش برگ ريزان * ز غوغاي درون اشک ريزان

ز موج لحظه های گل عذاران * بگو اينک چه گويم با بهاران

مهم ترین چیز در زند گی انسان که از ارزش والایی برخوردار است، وقت می باشد؛ که در واقع شیرازه حیات آدمی را تشکیل می دهد. انسان پس از تولدش در یک مجموعه زمانی قرار می گیرد که در واقع مهلت زندگی او می باشد. لذا حیات او در این دنیا، توأم و همراه با لحظه هایی از زمان می باشد. از این جهت وي در حصاري از زمان قرار می گیرد، که به سبب آن قادر نخواهد بود، فرا سوي زمانی که در آن قرار دارد را ببیند و از آن مطلع شود. از دیگر سو خلقت انسان از پی هدف و مقصودي شکل گرفته است و همین طور بیهوده و عبث خلق نشده است. خلقت انسان در حقیقت مهلتی است که در اختیار او قرار گرفته، تا بوسیله آن، پس از طی مسیر رشد و تعالی، و کسب پیشرفت و سعادت، خود را به مقام قرب الهی و رضایت و هم جواري خداوند متعال برساند و در جوار او از نعمتهاي بیکران و نابود ناشدنی اش

ص: 19

بهره مند شود . مهلت حیات و همچنین مهلت هاي دیگري که در بستر آن براي انسان ایجاد میشود، در عین اینکه به ظاهر طولانی و بلند به نظر می رسند، اما به خاطر آنکه با عامل و مفهوم زمان آمیخته است، و زمان نیز سکون و ایستایی ندارد. آنها نیز در حرکت بوده و با گذري سریع رو به تمام شدن و نابودي دارند. لذا فرد براي رسیدن به هدف خلقت خود، باید به فاکتور در حال گذر بودن و تمام شدن حیات و عمر خود، دقت و توجه کافی داشته باشد. در طول تاریخ نمونه هاي بسیاري وجود دارد که به سبب عدم دقت به این فاکتور و اعتماد به طولانی بودن حیات و عمر خود، هیچگونه اقدامی براي تحقق فلسفه و هدف خلقت خود انجام نداده و در پایان عمر و مهلت حیات تازه به گذرا بودن زمان در زندگی خود پی برده اند. اما خود را از مقام قرب الهی، دور ساخته و موجبات سختی و آزار خود را فراهم کردند.

و تصمیمات انسان به طور طبیعی در لحظه هایی از زمان صورت گرفته و انجام می شود. و از آنجا که، کارها و تصمیمات هدفمند، نیازمند وجود شرایط و لوازم مناسب و مطلوب میباشد. فرد براي رسیدن به هدف و مقصود خود، باید زمانی اقدام به انجام اعمال و تصمیمات خود بگیرد که شرایط و لوازم مناسب آنها موجود باشد. این شرایط مطلوب نیز تنها در یک برهه خاصی از زمان ایجاد میشود. لذا فرد باید با آمادگی کامل و اطلاع و شناخت کافی از این زمان و مشخصه در حال گذر بودن آن، به محض فرارسیدن این زمان، نسبت به انجام کارهاي خود اقدام نماید، تا به مقصود وهدف خود برسد. این امر به حدی مهم است که حتی مطابق آنچه در احادیث آمده است در روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمی دارد مگر آنکه از او درباره چند چیز سؤال می کنند؛ یکی از آنها نعمت عمر است.(1) بنابراین باور غلط «چو فردا بیاید، فکر فردا کنیم» در تعالیم اسلامی جایی ندارد. مدیریت صحیح زمان موجب به حداکثر رساندن کارایی فرد، افزایش میزان انرژی و امید به زندگی و کاهش فشارهای روانی، ارتقای دانش، نگرش و

ص: 20


1- مجلسی 258/7 و 261؛ همان 161/10؛ همان 134/27 و 311؛ همان 292/33؛ همان 79/36؛ همان 300/39

رفتار شخص در جهت بهره برداری مناسبتر از عمر خواهد بود(1) با مدیریت زمان می توان بیشترین کار را در کمترین زمان انجام داد(2) مدیریت زمان در واقع نوعی تجارت است که با سرمایه زمان انجام می شود. امام علی (علیه السلام) می فرماید:من ذا الذی تاجر الزمان فغنم، و من ذا الذی استرحم الایام فرحم(3) کیست که به تجارت با زمان بپردازد و سود برد و کیست که از روزگار بخواهد که به او رحم کند و زمانه هم به او رحم می کند؟

اما از سوی دیگر، ای انسان فکور، اگر از زمان غافل شوی و به گذشت زمان اعتماد کرده و آن را به حال خود رها کنی؛ نتیجه ای جز زیانکاری بزایت حاصل نخواهد شد. درقسمتي از كتاب "کاش حقیقت داشت" مارك لوي آمده است: "تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات این است که بانک هرروز صبح یک حساب برایت باز می کند و در آن هشتاد و شش هزار وچهار صد دلار پول می گذارد ولی دوتا شرط دارد. یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی، وگرنه هرچی اضافه بییاد از شما پس می گیرند. نمی توانی تقلب کنی و یا اضافه پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی. هرروز صبح بانک برایت یک حساب جدید با همان موجودی باز می کند. شرط بعدی اینن است که بانک می تواند هروقت بخواهد بدون اطلاع قبلی حساب را ببندد و بگوید جایزه تمام شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟ .....

مع الوصف ای انسان حسابگر حتما مستحضر هستی که همه افراد بشر این حساب جادویی را در اختیار دارند: این حساب با ثانیه ها پر می شود هر روز که از خواب بیدار می شوی هشتادوشش هزارو چهارصد ثانیه به شما جایزه می دهند و شب که می خوابی مقداری را که مصرف نکردی نمی توانی به روز بعد منتقل کنی. لحظه هایی که زندگی نکردی از دستت رفته. دیروز ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شود و هشتادوشش هزاروچهارصد ثانیه به شما می دهند. یادت باشد که فعلا از این نعمت برخورداری ولی بانک می تواند هروقت بخواهد

ص: 21


1- نک: غفاری و فرهی
2- نک: سروش
3- محموی 7 / 68

حساب را بدون اطلاع قبلی ببندد و شما به جای استفاده از موجودی خود نشسته ای بحث و جدل می کنی وغصه می خوری به جای اینکه از زمانی که برایت باقی مانده لذت ببری. آری:

تمام لحظه ها چون بانگ و فرياد * سکوت آدمي باشد چو صد داد

زمين و آسمان و لحظه ناب * همه دادش بُود از داد و بيداد

امام علی (علیه السلام) می فرمایند:من امن الزمان خانه و من تعظم علیه اهانه و من ترغم علیه ارغمه و من لجا الیه اسلمه(1) هر آنکه به زمانه اطمینان کند، زمانه به او خیانت کند؛ و هر که زمانه را بیش از اندازه بزرگ شمارد، زمانه او را خوار کند، و هر که برخلاف میل زمانه عمل کند، زمانه را به خشم آورده است؛ و هر که به زمانه پناه آورد، زمانه او را تسلیم می کند. این روایت شریف دلالت بر اهمیت برنامه ریزی و مدیریت زمان و پرهیز از باری به هر جهت بودن دارد. کسی که برنامه نداشته باشد و به گذشت زمان اعتماد کند، زمانه هم به او خیانت می کند. لذا امام (علیه السلام) به ما هشدار می دهند که از زمان و تغییر و تحول آن غافل نباشیم و قبل از هر پیشامدی خود را با برنامه ریزی صحیح برای آن آماده کنیم که لحظه ای غفلت موجب پشیمانی است(2) با توجه به اهمیت این سرمایه گرانبها است که معصومین (علیهم السلام) همواره طالب طول عمر از خداوند بوده اند تا بتوانند هرچه بیشتر از این سرمایه در بهترین راه که طاعت خدا باشد بهره برده و از کسانی باشند که خداوند عملشان را نیکو گردانیده و در حالی که خدا از ایشان راضی است بسوی او بازگردند(3)

ص: 22


1- همان 4 / 327 و مجلسی، بحارالانوار 74/ 232
2- همان
3- الصحیفه السجادیه الجامعه / 111 و نیز ری شهری، میزان الحکمه 3/ 2117 و مجلسی، بحارالانوار 91/95

بيا اي جان سعادت را بنا کن * نرو دنبال شر از او حيا کن

شناس وقت و تمام لحظه ها را * درونت اين بخواهد پس رضا کن

بنابراین در اسلام طول عمر به خودی خود مطلوب نیست، بلکه عمری که در راه خدا باشد ارزش دارد و چه بهتر که چنین عمری طولانی هم باشد. اما به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) «وای بر کسی که عمرش طولانی و عملش بد و فرجامش با ناخرسندی پروردگار همراه باشد.»(1) از این رو است که اگر سرمایه گرانبهای عمر در مسیری غیر از آنچه خداوند معین کرده به کار گرفته شده و چراگاهی برای شیطان فراهم آورد، نه تنها کارایی و اثربخشی خود را از دست داده و هیچ ارزشی نخواهد داشت بلکه نبود آن بهتر است و چه بهتر که قبل از پیش آمدن چنین وضعی خداوند جان انسان را باز گیرد.(2) مع الوصف ای دوست بزرگوار لازم است تا با استفاده مؤثر از زمانی که در اختیار داری ضمن درخواست از خداوند برای افزایش طول عمر، سعی کنی تا به بهترین شکل ممکن حداکثر استفاده از آن را داشته باشی و تحقق این امر تنها با مدیریت صحیح زمان امکان پذیر است. با بهره گیری از اصول و شیوه های مدیریت زمان می توان به اهداف دل خواه رسید و بازدهی و بهره وری خود را افزایش داد. مدیریت صحیح زمان عامل اصلی موفقیت هر فرد بوده و تأثیر قابل ملاحظه ای بر کمیت و کیفیت زندگی دارد. اما با جستجو در معارف نورانی اهلبیت (علیه السلام) و به طور خاص امام علی (علیه السلام) مشخص می شود که علم حقیقی نزد آنان است و ایشان ضمن رهنمودهایی ارزشمند به این اصول و راهکارها اشاره کرده اند. بر هر انسانی واجب است که این ویژگی ها را به درستی دریابد و در پرتو آنها با وقت و زمان بر خورد کند .

ص: 23


1- ری شهری/ همان و نیز صندوق، من لا یحضره الفقیه 4/ 396
2- الصحیفه السجادیه الجامعه / 111

الف) سرعت انقضا و سپری شدن وقت: فرصت و وقت چون ابر به سرعت می گذرد و چون بادتندی روان است خواه همراه با شادی باشد یا اندوه .(1)

ب) وقتی که گذشت بر نمی گردد و عوضی ندارد: حسن بصری چه زیبا گفته: (هیچ روزی نیست که سپیده بدمد و ندائی سر ندهد و انسان را مخاطب خود نسازد که : ای فرزند آدم ، من مخلوق تازه ای هستم و بر عمل تو گواهم پس از من توشه ای بیندوز زیرا چون گذشتم هرگز تا رستاخیز بر نمی گردم)

ج) به راستی وقت گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد: با توجه به اینکه وقت وزد گذر است و گذشته ی آن هرگز بر نمی گردد و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد و عوض ندارد پس وقت نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد زیرا وقت ظرف هر عملی و هر تلاشی و هر چیزی است که انسان به دست می آورد بنابراین ، وقت در واقع چه برای افراد و چه برای جامعه سرمایه ی حقیقی است .

حسن بصر گفته : ((ای فرزند آدم تو جزءمجموعه ای از ایام نیستی پس هر گاه روزی گذشت بعضی و برخی از تو گذشته است ))! انسان زمانی قدر وقت را می داند که بدان دسترسی ندارد مانند ساعات و لحظه ای که اجلش فرا می رسد؛ آن هنگام که در آخرت جزای اعمال را می دهند آرزوی یک لحظه عمر می کند برای جبران گذشته ولی هیهات هیهات!(2)

پس از درک اهمیت وقت و شناخت ارزش زمان؛ لازم است با دانستن راه وچاه زندگی از این فرصت طلائی برای نیل به سعادت ابدی بهره برداری فرمایی. پروردگار مهربان برای تشخیص راه ها وچاه های زندگی و هدایت بشر، به صورت تکوین وتشریع بستری کامل فراهم نموده است. دو میراث گرانبهای فرستاده خدا، قرآن و عترت(هدایت تشریعی) به همراه قوه عقل وتفکر(هدایت تکوینی) انسان را به مسیر هدایت و صراط مستقیم رهنمون است که ثمره اش سعادت جاودانه می باشد. در استفاده از سرمایه گرانبهای عمر، هدف اصلی تبدیل

ص: 24


1- نازعات/ یونس
2- منافقون / فاطر

زندگی به بندگی و تبعیت از ولایت است، از مرحوم آیت الله بهجت نقل شده که می فرمود: ما آمده ایم با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم، نه با هر قیمتی زندگی کنیم. آری:

با ولایت می شود جان ها رها * از همه شر و شرور و هر بلا

قدر فرصت ها بدان بی قیل و قال * لحظه ها باشد عزیزم پر بها

کسب این قدر و قیمت با غنیمت شمردن لحظات گذرای زندگی میسر خواهد بود، از طریق شناخت وتدبر جهان پیرامون و عالم درون خود(1)، یاد وذکرخدا (2)و خودسازی وتقوا(3)و...به این مقصود نائل می گردی.

با تفکر وتدبر در عالم هستی و شناخت هدف آفرینش انسان و جهان، واینکه فرصت محدود زندگی دنیوی، ابزاری است برای رسیدن به یک زندگی ابدی، چون صیادی زبردست در صدد شکار لحظه لحظه عمر عزیز و ارزشمند خود باش. با دانستن نقاط قوت وجود خویش و تقویت آن و همچنین با شناخت نقاط ضعف خود وبرطرف نمودن آن می توانی اولین گام مؤثر در استفاده از لحظات عمر خود را داشته باشی.بهره گیری از استعدادهای خدادادی مانند قوه تفکر،تعقل، اراده وتصمیم گیری...به شما کمک می کند در میدان مسابقه زندگی سبقت

ص: 25


1- آل عمران/آیه191
2- کهف/آیه28
3- بقره/آیه197

گیرنده بسوی کارهای خیرباشی(1)،بجای آرزوهای دست نیافتنی به فکر عمل بوده و از گذشت ساعت های عمر خود غافل نباش.(2)

در هر حال با در نظر گرفتن ارزش لحظات برگشت ناپذیر زندگی و اینکه تنها مؤثر وجود در عالم، خداوند بی نیاز از همه موجودات است؛ سعی کن ارزش هر لحظه از عمر را با انجام کارهای نیک وپایدار همراه با نیت پاک وخالص،معنادار ساخته ودر صدد انجام پرسودترین معامله با یگانه خریدار سرای آخرت باشی.

آیا فرصت، موهبتی الهی است؟

کن تمام لحظه ها را بهر طاعت در جهان * تا شوي فارغ ز اغيار برون اندر نهان

اين همان فیض الهی بوده در سرّ و عيان * بهر آنهايي كه می گویند خدا از عمق جان

راه جان و داد خاموش درون در هر زمان * مي زند فرياد حقّي با زباني بي زبان

اضطراب ودلهره گرددخموش درجسم وجان * چون که فرصتها دهد آرامشی دور از فغان

یأس و ترس آدمی گردد تمام بي هر گمان *با همان عشقی که جان را می کندهردم جوان

در چنين حالي فسرده كي شود روح و روان * جام شادي سويت آيد در همه كون و مكان

ص: 26


1- مائده/آیه48
2- كسى كه در ايام آرزو قبل از آنكه مرگش فرا رسد عمل كند عملش سودمند است،و مرگش به او زيان نرساند، و آن كه در روزگار آرزويش پيش از رسيدن مرگش تقصير كند محصول كارش خسارت است، و مرگش براى او زيان دارد.خطبه 28 نهج البلاغه

گر چه گمنام و نباشد از تو حتي يك نشان * در حضور يار نيرزد چيزي جز تقوا بدان(1)

با خلوص است كه تواني تو روي تا كهكشان * از ملك برتر شوي اندر زمين و آسمان

گر سعادت خواهي و خواهي روي باغ جنان * مومن و مخلص شو و در راه مولا رو روان

تا شوی اهل فلاح دراين جهان وآن جهان(2) * با همان داد خموش اندر تمام روح و جان

قدر تو والاتر است از آنچه آيد در بيان * چون كه روح حق برد بالا تو را تا آن كران

پس حقير گويد عزيزم كن رها تو اين و آن * تا شوي راحت ز نفس و از خدا گيري امان

فخر رازی، از علمای اهل تسنن، می گوید: یکی از بزرگان و وارستگان را دیدم که می گفت: شخصی را دیدم که یخ می فروخت و مکرر فریاد می زد: (ارْحَمُوا من یذوب رأس ماله; به کسی که سرمایه اش ذوب می شود، رحم کنید) پس با خود گفتم این است معنای سخن خداوند که می فرماید: (والعصر* ان الانسان لفی خسر;(3) سوگند به عصر، که انسان در خسران و زیان است)

انسانی که روز به روز از عمرش کاسته می شود و در برابر آن، فضایلی کسب نمی کند، مانند یخی است که آب می شود و هیچ می گردد. نه می توان وقت را خرید و نه می توان قرض گرفت. فرصتی که به رایگان در اختیار انسان قرار گرفته، موهبتی الهی است و به قدری با ارزش است که هیچ چیز با آن برابری نمی کند. با مواظبت، دقت، تلاش، استقامت و استفاده

ص: 27


1- گرچه در گمنامی ات هرگز نیابی یک نشان * در حضور يار این را حکمت و تقوا بدان
2- تاكه گردی با سعادت در فضای دو جهان یا تاكه خوشبخت گردي اندراين جهان وآن جهان
3- عصر (103) آیات 1 و 2.

از این موهبت الهی می توان بسیاری از چیزهای مادی و معنوی را به دست آورد; ولی با هیچ وسیله ای نمی توان فرصت از دست رفته را بازگرداند.

بزرگی در مقام نصیحت به فرزند خود گفت: ضربان های قلب و دقایق حیات، هر کدام شماره معیّن دارد; نه کم می شود و نه زیاد. مرگ خود می رسد و همین که پیمانه عمر لبریز شد، ندای رحیل در می دهند. پس حسابگرانه زندگی کنیم که به هنگام رفتن، حسرت و تأسفی نداشته باشیم. از روزهای کوتاه عمر بهترین استفاده را ببریم و کارهای بزرگ انجام دهیم.2

(لرد شسترویلد) نیز در جایی که روی سخن با فرزند خود دارد می گوید: هر دقیقه ای که بگذرد فرصتی فوت می شود که هیچ وقت به دست نمی آید. لحظه ای که به کارهای مفید صرف شود، تخمی است که می روید و بزرگ می شود و روزی ثمر می دهد. زندگی، کوتاه تر از آن است که ساعت آن را تلف کنیم. پس بر دقایق حیات خود حریص باش و روزهای عمر گران بها را بی جا صرف مکن که آب رفته به جوی باز نمی گردد و روز گذشته به دست نمی آید.

گرانبهاترین سرمایه انسان چیست؟

از آنجا که در سوره عصر «که در سوالات بعد در خصوص کم و کیف آن بیشتر بحث خواهد شد» سخن از زیانکاری شده این سئوال پیش می آید که سرمایه انسان چیست؟ و سود و ضرر وی کدام است؟ مهمترین «عنصرس-رمای-ه ایِ» انسان، عمر او است . طبعاً اگر عمر نداشته باشد؛ کسب ایمان و پرداختن به اعمال صالح برای وی متصور نیست. لذا یکی از مصادیق خسران ، بکار بردن عمر در چیزهائی است که در مقابل طبقه بندی «ایمان و عمل صالح» قرار می گیرد. لذا وقت یا همان لحظات عمر؛ نفیس ترین و گرانبهاترین چیزی است که انسان دارد. زیرا وقت ظرف هر عملی و هر تلاشی و هر چیزی است که انسان به دست می آورد بنابراین ، وقت در واقع چه برای افراد و چه برای جامعه سرمایه ی حقیقی است. مهم ترین چیز در زند گی انسان که از ارزش والایی برخوردار است، وقت می باشد؛ که در واقع شیرازه حیات بشر را تشکیل می دهد. آری:

ص: 28

می شود مشق دلم را خوش نوشت * عشق محبوب را درون خود سرشت

می شود چشم درون را شست و دید * تا رها گردد برون از کار زشت

می شود هر روز و هر شب در سماء * با دو بال عقل و سنّت لاله کشت

می شود سوی سرای جاودان * در مسیر عاشقی رفت تا بهشت

می شود هر دو جهان را بی صدا * کرد فدای راه و رسم و سرنوشت

می شود اصل نعم در ماوراء * ثابت و جاويد و باقي رو نوشت

می شود روح و روان در آخرت * تا ابد باقی و دنيا چون خورشت

می شود در بحر طوفان و بلا * در کمال راحتی، سر بر بالشت

می شود دنیا تمام، بر این حقیر * روز آخر بر مزار آرند دو خشت

آری ای عزیز بزرگوار، بی شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بی نظیر برای شماست، که می توانی در استفاده بهینه از آن، در همه عرصه ها به پیش روی و به عالی ترین درجات مادی و معنوی نایل گردی. وقت یعنی فرصت ها، ساعت ها، روزها و ماه ها و سال ها بلکه دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه ها، بهره گیری از وقت بزرگترین توفیقی است که نصیبت می شود و می توانی در پرتو آن به اهداف عالیه برسی و به پیروزی در همه ابعاد دست یابی، وقت گوهر ناب و گران سنجی است که ارزش هیچ چیز را نمی توان با آن مقایسه کرد، به وفور ديده اي كه برخي در مقام نصيحت و براي اين كه اهميت وقت را يادآور

ص: 29

شوند به ديگري مي گويند «وقت طلا است». آنها گرچه وقت را با يك شيء به ظاهر با ارزش و گران سنگ مقايسه مي كنند، اما در عين حال حق مطلب را به جا نياورده اند. به خاطر اين كه طلا يك شي است و ارزشش قابل اندازه گيري است. ارزشش به كميت در مي آيد يا چيزي قابل جبران است، اما وقت انسان قابل تقويم و ارزشگذاري نيست و اگر هدر شد با هيچ چيز قابل جبران نخواهد بود؛ بنابراين تشبيه ارزش وقت به طلا گرچه ارزش وقت را از ساير امور بالاتر مي برد، اما صحيح نيست؛ زيرا اين تشبيه به عكس، باعث كاستن ارزش حقيقي وقت و عمر انسان مي شود. اگر انسان به اين نكته كه عمر يا وقت چيزي است كه اگر هدر شد قابل جبران نيست توجه داشته باشد، دچار وسواس عجيبي در استفاده بهينه از ساعات عمرش خواهد شد و آن را ارزان ازكف نخواهد داد. تنها چيزي كه ارزش هم سنگ وقت و عمر انسان را دارد، علم و اخلاق است كه اگر انسان در تحصيل آن كوشيد، مي تواند ادعا كند كه قدر وقت و عمر خويش را شناخته است.

آری وقت همان عمر انسان است که سرمایه ای بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن برای رشد و ترقی ظاهر و باطن استفاده شود، یعنی وقت نردبان ترقی گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه وسیله شرّ و تیره بختی است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازی از دعای خود به خداوند عرض می کند: «وَ عَمِّرنِی ماکانَ عُمرِی بِذلَةً فِی طاعَتِکَ، فَاِذا کانَ عُمرِی مَرتَعاً لِلشَّیطانِ فاقبِضنِی اِلَیکَ؛ عمر طولانی تا هنگامی که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشی گرفتن عذابت بگیر.»و در فراز دیگر عرض می کند: «وَ نبّهِنی لِذِکرِکَ فِی اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِی بِطاعَتِکَ فِی اَیّامِ المُهلَةِ؛ خدایا مرا در وقت های غفلت و بی خبری، برای یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگی بگمار.»

انسان ها معمولاً وقت را فدای مال و ثروت می کنند، و آن را وسیله ترقی مادی قرار می دهند، در صورتی که باید مال و ثروت در خدمت وقت باشد، و آنها را وسیله بهره مندی برتر از وقت قرار داد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلی عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلی دِرهَمِکَ وَ دِینارِک؛ در مورد حفظ عمر خود بخیل تر از پول و ثروت خود باش.» به طور کلی هرکس

ص: 30

برای وقت ارزش قایل شد، و از آن با آگاهی و جدّیت استفاده صحیح نمود، به جایی رسید، و هرکس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تیره بخت نموده و درچاه هلاکت انداخته است. از این رو حضرت علی(ع) فرمود: «وقت های زندگی تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ وقتی از عمر تو جز در موارد اموری که عامل نجاتت است تلف نشود.» آرى تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد، فقط یک راه و آن استفاده از جزء جزء عمر برای پاسخ به فریاد خاموش فطرت است.

در حالی که گروهى تمام این سرمایه را براى رسیدن به مقامى از دست مى دهند. و گروه هائى آن را در مسیر عیش و نوش و لذات زودگذر مادى. مسلما هیچیک از اینها نمى تواند بهاى آن سرمایه عظیم باشد، بهاى آن فقط و فقط رضاى خدا و مقام قرب او است. یا همان گونه که امیر مؤ منان على (علیه السلام ) فرموده اند:«براى وجود شما بها و قیمتى جز بهشت نیست ، مبادا آن را به کمتر از آن بفروشید» و یا همانگونه که در دعاى ماه رجب از امام صادق (علیه السلام ) آمده است: «آنها که بر غیر تو وارد شوند ماءیوس خواهند شد، و آنها که به سراغ غیر تو آیند زیانکارند!» و بى جهت نیست که یکى از نامهاى قیامت ((یوم التغابن )) است ، همانگونه که در آیه 9 سوره تغابن آمده است ذلک

یوم التغابن : آن روز معلوم مى شود چه کسانى مغبون شده و زیان کرده اند. به تعبیر دیگر چیزى که مى تواند جلو این زیان بزرگ را بگیرد و آن را به منفعت و سودى عظیم مبدل کند آن است که در برابر از دست دادن این سرمایه ، سرمایه اى گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد که نه تنها جاى خالى آن سرمایه پر شود، بلکه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بیشتر و بهتر باشد.

حسن مطلب و لطف مساءله اینجا است که از یکسو خریدار سرمایه هاى وجود انسان خداوند بزرگ است «ان الله اشترى من المؤ منین ....»(1) از سوى دیگر سرمایه هاى کم را نیز خریدارى مى کند: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره»(2)و از سوى دیگر بهاى عظیم در برابر آن مى پردازد، و گاه ده برابر و گاه تا هفتصد برابر و گاه بیشتر «فى کل سنبلة ماة حبة و الله

ص: 31


1- توبه - 111
2- زلزال - 7

یضاعف لمن یشاء»(1) و همانگونه که در دعا وارد شده است یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر: اى خدائى که حسنات کم را مى پذیرى و گناهان بسیار را مى بخشى. و از سویی با اینکه تمام سرمایه ها را خودش در اختیار گذاشته ، آنقدر بزرگوار است که برمى گردد و همانها را با گرانترین قیمت خریدارى مى کند!

در هر حال آیا می دانی معيار ارزش وقت از نظر اسلام چيست؟ از نظر اس-لام، ارزش ع-م-ر ب-س-ت-گ-ى به كاركرد قربي و الهی دارد. هر چيزي كه باعث نزديكي انسان به خداي خود شود، تامين كننده سعادت او است و وقت و عمر او را ارزشمند خواهد كرد.از مجموعه آموزه هاي قرآن كريم استفاده مي شود كه با ايمان ، عمل صالح ، بندگى خدا و اخلاق نيكو راه سعادت انسان طي مي شود و وقت و عمر او قيمت پيدا مي كند. امير مؤ منان (ع ) در اين زمينه فرموده: ه-م-ان-ا ع-م-ر ت-و، م-ه-ريه سعادت و خوشبختى تو است به شرط آنكه ، آن را در طاعت و بندگى پروردگارت ، به پايان ببرى، اِنَّ عُمْرَكَ مَهْرُ سَعادَتِكَ، اِنْ اَنْفَدْتَهُ فىطاعَةِ رَبِّكَ.(2) اگر ك-سى عمرش را در راه تحصيل ايمان و معرفت ، بندگى خدا و كسب اخلاق انسانى صرف كند، از وق-ت خود خوب استفاده كرده و در غير اين صورت ،دچار ضرر و خسران خواهد شد. آن امام همام در كلام گهر بار ديگري فرموده: . به راستى كه زيانكاركسى است كه در جهت عمرش زيان كرده; و بهره ورى كه ديگران به او در خرج عمرش حسرت خورند كسى است كه وقتش را در طاعت پروردگارش تمام كرده است. إن المغبون من غبن عمره ، وإن المغبوط من أنفذ عمره في طاعة ربه.(3) و نيز فرمود: براى نفس شما قيمتى جز بهشت نيست , جانتان و خودتان را به غير از بهشت , به چيز ديگرى , نفروشيد .فليس لا نفسكم ثمن الا الجنة فلاتبيعوها الا بها.(4) خلاصه اینکه، سود و زیان در سرمایه در استفاده

ص: 32


1- بقره 261
2- غرر الحكم،ح 3429
3- همان، 3502
4- بحار الانوار، ج1، ص144

بهینه از عمر و وقت معنی پیدا می کند. کسی که به سرمایه های ورودی عمر خویش افزوده باشد سود کرده و عکس آن ضرر است.

آفت عمر انسان چبست؟

اي كه در چشمان و عكسم مي كني اینک نظر * هيچ و مي داني شده فرصت تمام در اين سفر

كوله بارم خالي و دستم تهي از كار نيك * عمر من گرديد تمام و روزو شب كردم ضرر(1)

پس عزيزم قدر خود را دان دراين دنياي دون * تا كه فرصت داري، از فرصت نكن آني گذر

مي شود عمر تو و هر مرد و زن روزي تمام * با چنين فكري چرا غفلت كني اي همسفر

گو چه كردي با خودت در عمر محدود حيات * يا چه بردي تو ز فرصت هاي نيك و پر ثمر

گر بخواهي يا نخواهي فرصتت باشد چو شمع * لحظه لحظه سوزد و گردي همي بي بال و پر

پس ببر از نور آن تا مي تواني توشه اي * آدم عاقل كند جان را مبرّا از خطر

كن كمي انديشه تو در آنچه تا اينك گذشت * تا كه بيني در كجايي و كمي گيري اثر

دام شيطان مي شود هر لحظه پهن در پيش تو * كن رها دام و ز فتنه كن عبور اي باهنر

روح تو آرام و آرامش همي آرد به تن * از همه افسردگي گردي رها در جان و دهر

راه حقّ و فطرتت را كن مشخص در اصول * تا شوي فارغ ز مكر و فتنه و هر درد سر

داد خاموش درونت اين بخواهد روز و شب * پس تو كن آن را اجابت تا شوي اهل ظفر

ص: 33


1- عمر من پایان و هر لحظه وجودم در ضرر

بهر عقبا شو مهيّا در سراي زندگي * تا سعادت سويت آيد در دو عالم اي بشر

دان که با اخلاص همی گویم به افکار زبون * من در این دنیا ندارم جز خدا یاری دگر

با بصیرت می روم راه امام و هم رسول * چون که فریاد درونم گفته آن باشد چو زر

راه خوشبختي يكي باشد در اين دنيا عزيز * وان همان راهي كه قرآن گفته بر اهل بصر

بي شك و ترديد همان راه علي(ع)وآل اوست * پس نما تو انتخاب تا كه شوي بيمه ز شر

چون حقير داني همه دنيا بود لهو و لعب * غير آنكه بهر حق خالص كني در جان و سر

یکی از آفت های بزرگی که بسیاری از انسانها مخصوصا جوانان با آن مواجه و روبرو هستند، همان غنیمت ندانستن فرصت است و بزرگ ترین آفت آن عدم توجه به بهترین و مهم ترین موقعیت های پیش آمده ی از عمر می باشد. آنانی که در اقتصاد و یا تحصیل و یا عبادت و راز و نیاز الهی موفق بوده اند، بدین جهت بوده است که از فرصت خویش کمال بهره و استفاده را نموده اند. حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) در شرح و تفسیر دعای سحر می فرمایند : عارف و صوفی را «ابن الوقت» می نامند، یعنی فرزند «وقت» خویش است و مقصود این است زمانی که برای وی حالی پیش می آید آن را غنیمت می شمرد و از آن بهره می برد و فرصت را از دست نمی دهد.(1) حال ای عزیز وقت شناس، اگر این موضوع را در کل زندگی خویش سرایت دهی، در حقیقت بهترین زندگی را برای خود رقم زده ای. بنابراین فرصت شناسی مسئله بسیار مهمی است که آئین پاک حق بر آن اصرار دارد، تا جائی که پیروزی در گرو فرصت شناسی است، حزم و احتیاط امری لازم و واجب است، گذشت زمان و از دست رفتن فرصت ها بسیار سخت است، ولی سختی آن، زمانی بیشتر می شود که همراه ضرر و زیانی باشد. آن که می گذرد غصه گذشتن را می خورد، ولی آن که در مسیر خود زیانی را تجربه

ص: 34


1- - شرح دعاء السحر، 173

نموده و چوب غفلت خویش را خورده است بر دو مطلب حسرت دارد: اول: زمانِ از دست رفته؛ زیرا زمانی که از انسان رفته است دیگر باز نمی گردد و انسان حسرت و ندامت گذشته را می خورد. دوم: زیان به جا مانده، زیرا انسان با استفاده ننمودن از موقعیت های عمر خویش آینده ی خود را نیست و نابود می سازد. بنابراین در محاسبات دنیایی نیز اگر دو یا چند ضرر در کار باشد، ذهن آدمی اولویت را به آن ضرری می دهد که عظیم تر و جبرانش سخت تر باشد؛ پس چگونه است که از جبران خسارت بزرگ که در انتظار بدکاران است و عقوبت آن را پایانی نیست کوتاهی می شود؟ آن که به توفیق توبه نائل می آید باید بر این امر دقّت داشته باشد که علاوه بر درخواست بخشش، تسریع در بخشش را نیز طلب نماید. چنان که در باب ادعیه ی دهه ی آخر ماه مبارک رمضان که بساط میهمانی ویژه پروردگار متعال در حال برچیده شدن است، امام صادق علیه السلام چنین دعا می فرمایند : (انْ کُنْتَ رَضیتَ عَنّی فی هذَا الشَّهْرِ، فَاْزدَدْ عَنّی رِضاً، وَانْ لَمْ تَکُنْ رَضیتَ عَّنی، فَمِنَ الْأنَ فَارْضَ عَنّی)(1)

اگر در این ماه از من راضی گشته ای، رضایت خویش را بر من افزونی بخش، و اگر از من راضی نگردیده ای، از هم اکنون از من راضی شو.

ارزش وقت از دیدگاه قرآن چگونه است؟

روز و شب جسمت در این دور و زمان * فربه گشته با هزار و یک نشان

چهره زیبا و آن قد فلان * می شود زشت و شود فانی چنان

پست و ثروت در فضای هر مکان * می کند روح و روانت را خزان

جسم تو صد سال پیش اندر جهان * خاک ناچیزی همی بودش همان

ص: 35


1- بحار الأنوار: 95، 156، باب 7

گو به من صد سال دیگر جسم و جان * بیش از آن خاک نخست آرد ضمان

بهر چه گشتی تو خلق در این زمان * آمدی تا که شوی پوچ چون کتان

دان هدف از خلقتت بی هر گمان * بوده برتر زانچه بارد از دهان

بعد از عمری در درون این جهان * می شوی خوار و ضعیف و ناتوان

این بود پایان کار جسم و جان * اندر این دنیای دون با صد فغان

آنچه اصل است در زمین و آسمان * بهر تو باشد همان روح و روان

داد خاموش درون بی هر زبان * با تو دارد یک سخن با این بیان

انّ الانسان لفی خسر از نهان * گوید انسان در زیان است چون بدان(1)

گر شود پاک و جدا از غافلان * با همان ایمان و اعمال گران

می شود دور از زیان در کهکشان * با صبوری بر کسان و ناکسان

خوش به حال آن که با ذکر و اذان * راه قرآن طی کند تا آن کران

پس عزیزم کن تن و جان وقف آن * تا شوی آرام و گیری صد امان

ص: 36


1- ابیات این غزل شرحی است بر سوره عصر

گر چنین کردی شوی تو همچنان * شاد و خرسند در درون و هم عیان

عمر تو گردد چو زرّی در فشان * تا ابد آید به کار بی هر گمان

بندگی آرد نشانی بی نشان * بهر هر کس گر چه باشد او شبان

وقف حق کن عمر خود ازعمق جان * تا شوی راحت ز شرّ این و آن

خوش به حال مومنان و صالحان * چون که در دنیا و هم باغ جنان

می برند حظّی فزون تر از بیان * از تمام لحظه ها خرد و کلان

این حقیر گوید به هر پیر و جوان * طول عمر محدود و قدرش خوب بدان

ای عزیز بزرگوار همانطور که در ابیات مزبور اشاره شده ارزش وقت در قرآن کریم از آن جا مشخّص می شود که خداوند سوره یی را به نام عصر «وقت یا زمان» فرو فرستاده و در جای جای قرآن برای بیان اهمیت آن، که فشرده و عصاره قرآن است؛ قسم یاد کرده و نیز مطالبی را در خصوص ارزش آن مطرح نموده است. در سوره عصر می فرماید: (والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) خداوند قسم یاد می کند به زمانه که همه انسانها در خسارت هستند. «الا الذین آمنوا» مگر کسانی که ایمان آورده اند و مومن هستند و در کنار ایمانی که دارند عمل صالح انجام می دهند. یکدیگر را سفارش به حق می کنند آنچه که حق است و درست است یکدیگر را سفارش می کنند و یکدیگر را به صبر و شکیبایی سفارش می کنند. نکات مرتبط سوره های قبلی نزول با این سوره: -در سوره شمس ،رستگاری و فلاح در تزکیه نفس بیان شد. سپس به هلاکت قوم ثمود به عنوان افراد و جامعه ای که نفس خود را به گناه الودند و حق را تکذیب کردند ،اشاره

ص: 37

شد. - در سوره اعلی؛ نیز شرط فلاح،تزکیه و توجه همیشگی به خداوند(که هم خالق است

و هم رب افرینش) بیان شد و ترجیح دادن دنیا بر اخرت توسط انسانها،عامل شقاوت و تکذیب حق معرفی گردید. این سوره با هشدار از تفاخر و سرگرم شدن به فزون طلبى و فخر فروشى و فراموش ساختن یاد خدا و سپاسگزارى و فرمانبردارى از او به پایان رسید، اینک در این سوره روشنگرى مى کند که همه انسان ها در زیان و خسرانند، مگر این که خویشتن را دریابند و به برنامه سعادت آفرین آسمان عمل کنند.

توضیح بیشتر اینکه در آیه اول آن واژه (ع-ص-ر) در اص-ل ب-ه م-ع-ن-ى فشردن است ، و سپس به وقت عصر اطلاق شده ، به خ-اط-ر اي-نكه برنامه ها و كارهاى روزانه در آن پيچيده ، و فشرده مى شود. سپس اين واژه ب-ه م-عنى مطلق زمان و دوران تاريخ بشر و يا بخشى از زمان ، مانند عصر ظهور اسلام و ق-ي-ام پ-ي-غ-م-ب-ر اك-رم (ص-لى الله ع-لي-ه و آله و س-لم )، و امثال آن استعمال شده است. در آي-ه ب-ع-د اش-اره ب-ه چ-ي-زى م-ى ك-ن-د ك-ه اي-ن س-وگند مهم براى آن ياد شده است. مى فرمايد: به طور مسلم همه انسانها در زيانند (ان الانسان لفى خسر). سرمايه هاى وجودى خ-ود را چ-ه ب-خ-واهند يا نخواهند از دست مى دهند، ساعات و ايام و ماه ها و سالهاى عمر به سرعت مى گذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مى رود، و توان و قدرت كاسته مى شود. اگر آدمی بداند که چگونه یاخته های بدنش تبدل پیدا می کند، و چگونه در هر روز هزاران یاخته از مخ او نابود می شود بی آن که جانشینی جای آنها را بگیرد، و چگونه هر چیز که در پیرامون او است به شتاب در راه نابودی پیش می رود، و حتی خانه ای که در آن به سر می برد، به سرعتی دور از تصور در حال نابود شدن است. اگر انسان بداند که عمر او در مقایسه با عمر زمین که بر آن زندگی می کند و سپس در رحم آن به خواب ابدی می رود، چیزی قابل ذکر نیست. کوتاهتر از نسیمی است که در یک روز بسیار گرم بر او بوزد، و از ابری که در روز پر باد به حرکت در آید، بلکه همچون برقی ناگهانی و خیالی گذران است. اگر از آن با خبر باشد که هر لحظه از عمر او برای او مسئولیتی فراهم می آورد که یا سبب برداشتن گامی به سوی فردوس است یا مایه افتادنی در آتش. و

ص: 38

اگر همه اینها را بداند به اصلاح خویش بر خواهد خاست، و دیگر خود را تباه نمی سازد و چیزی از عمر خود را ضایع نمی کند، بدان جهت که اگر ایمان نباشد در زیانکاری است.

واژه «انسان» در آیه اسم جنس است و اشاره به همه انسان ها دارد، و منظور از زیان و زیانکارى اشاره به طبیعت زندگى انسان مى کند؛ چرا که با گذشت هر لحظه و ساعت یا هر روز از عمر، از گران بهاترین سرمایه او کاسته مى شود. بر این اساس اگر از سرمایه زندگى هر روز کاسته شود و یا در آن کارهاى شایسته اى انجام نشود، در آن صورت، زیان و خسرانى دردناک و جبران ناپذیر دامان او را مى گیرد؛ چرا که زیانى سهمگین تر از کیفر و عذابِ پایان ناپذیر آخرت نخواهد بود. به بیانی زیانکاری چنان او را احاطه می کند که خانه انسان را احاطه می کند. چه زیانی بزرگتر از اینکه که هر روز پاره ای از عمر و پاره ای از سرمایه خویش را از دست بدهد که در نتیجه پاره ای از هستی و ذات خویش را از دست داده است. مگر ذات او بر ایام زندگیش امتداد نیافته است، پس هر روزی که به پایان برسد، پاره ای از ذات او از میان رفته است.

(خ-س-ر) (ب-ر وزن عسر) و (خسران ) چنانكه راغب در مفردات مى گويد: به معنى كم ش-دن س-رمايه است ، گاه به انسان نسبت داده مى شود و مى گويند فلان كس زيان كرد، و گ-اه ب-ه خ-ود عمل نسبت داده مى شود و مى گويند: تجارتش زيان كرد، اين واژه غالبا در س-رمايه هاى برونى مانند مال و مقام به كار مى رود، و گاه در سرمايه هاى درونى مانند ص-ح-ت و س-لام-ت و ع-ق-ل و اي-م-ان و ث-واب و اي-ن ه-م-ان اس-ت ك-ه خ-داون-د م-ت-ع-ال ب-ه عنوان (خسران مبين ) (زيان آشكار) از آن ياد فرموده آنجا كه مى گويد: ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامة الا ذلك هو الخسران المبين زيانكاران واقعى كسانى هستند سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در قيامت از دست مى دهند، بدانيد خسران مبين همين است.(1) در این راستا اگر انسان گمان دارد که هر چه عمرش دراز شود، بزرگتر و بیشتر می شود، اشتباه کرده است؛ چرا که حقیقت کاملا بر عکس این است، یعنی هر چه بیشتر از عمر او بگذرد، اجل به او نزدیکتر می شود و سرمایه زندگیش کمتر

ص: 39


1- زمر - 15

می شود، و مقدار باز مانده آن کاهش پیدا می کند، پس افزایش عمر آدمی در دنیای به نوعی خودش نقصان است، و به فروشنده برفی در روز بسیار داغ می ماند که در هر لحظه مقداری از سرمایه خود را از دست می دهد. اي-ن است معنى ان الانسان لفى خسر: عصر و زمان بر او مى گذرد و عمرش پايان مى گيرد، و ثوابى كسب نمى كند و در اين حال زيانكار است.

مع الوصف خسارت عبارتست از ضرر کردن در اصل سرمایه و مسلما انسانی که سرمایه عمر ونفس خود را از دست داده و کمالی بدست نیاورده و عمل صالحی انجام نداده ، درخسارتی جبران نشدنی و عظیم قرار دارد.آنگاه در مقام استثناء از فراز قبلی می فرماید: نوع انسان در خسارت است ، مگرافرادی که متصف به ایمان و عمل صالح بوده و یکدیگر را به حق و صبر سفارش می کنند که اینچنین افرادی از خسارت ایمن هستند، لذا اعتقاد حق و عمل صالح ملاک سعادت اخروی است ، و هر کس کفر بورزد، ضررش متوجه خود اوست ، چون خود رااز خیر و سعادت محروم کرده و در تجارت نفس و مال خود زیان دیده است .از ظاهر عبارت استفاده می شود که ایمان ، شامل ایمان به خدا و همه رسولان و نیزایمان به روز جزاست و مراد از (عملوا الصالحات ) این است که آنان به همه اعمال صالح متصف هستند، پس این استثناء شامل فاسقان امت که فقط بعضی از صالحات راانجام می دهند، ولی نسبت به بعضی دیگر فسق می ورزند، نمی شود، لذا منظور ازخسران اعم از خسران کامل و یا خسران نسبی است ، یعنی کفار و معاندان همیشه مخلددر عذابند و در خسران مطلق هستند، اما فاسقان از بعضی جهات خاسرند و پس از چندصباحی که در آتش عذاب دیدند، عذابشان پایان می پذیرد و مشمول شفاعت و نظایرآن می شوند.و (تواصی )به معنای سفارش کردن است و سفارش به حق ، یعنی اینکه این افرادیکدیگر را به پیروی از حق و استقامت و مداومت در راه آن سفارش می کنند، لذاتواصی به حق عنوانی وسیعتر از امر به معروف است ، چون شامل اعتقادات و ترغیب برعمل صالح می باشد.و تواصی به صبر اعم است از سفارش به صبر در طاعت و صبر از معصیت و صبر دربرابر ناملایماتی که بواسطه قضای الهی پیش می آید، و ذکر این دومورد پس از مطلق اعمال صالح ، از باب ذکر خاص بعد از عام است که عنایت ویژه به مورد خاص را افاده می کند، بنابراین زندگی و حیات ، سرمایه انسان است که بوسیله آن اسباب تنعم و

ص: 40

عیش خود در زندگی آخرت را فراهم می کند، پس اگر در عقیده و عمل از حق پیروی کند، به تحقیق در این تجارت سود کرده و از شر ایمن شده ، اما اگر از باطل پیروی کند، درتجارت نفس خود ضرر دیده و خود را از خیر محروم نموده و عاقبت خود را تباه کرده ، بنابراین شخص صابر، رستگار است و مؤمنین حقیقی از جهت اهتمامی که به گسترش دین خدا و ظهور سلطنت حق دارند، می خواهند در همه جا حق پیروی شود ودوام و ثبوت یابد.(1)

آری در آن هنگام که مؤمن از حقیقت آگاه شود، به انجام دادن عمل صالح بر می خیزد تا چنان شود که با هر لحظه از زندگی خود زیان را به رستگاری و امیدواری مبدل سازد، و اگر مبارزه لازم برای زندگی او را گرفتار رنج سازد، با نماز آرامش خود را به دست می آورد و نیروی حیاتی خویش را افزایش می دهد، و چون تلاش فراوان ماهیچه های او را سست کرده باشد، زبان او به شکر و دل او به فکر و نفس او به دوستی و اشتیاق دیدار پروردگار خویش مشغول می شود، و او را می بینی که با تلاش و زحمت فراوان به کار کشتن زمین مشغول است، یا در طلب روزی همه جای زمین را از زیر پا می گذراد، یا آنچه را که در آن است برای بهبود بخشیدن به زندگی مسخر خود می سازد، و در عین حال قلب او را به ذکر خدا و تدبر در آیات او، و زبانش را مشغول به ستایش او می بینی. لذا انسانی که به حقایق عالم از جمله زندگی اخروی و متاثر بودن کیفیت زندگی آنجا از اعمال دنیوی خود، باور و ایمان داشته باشد و با انجام اعمال صالح و تواصی به حق و صبر خود را مهیای حیات جاوید خود نماید، دچار خسران نخواهد بود. چرا که از نظر جهانبينى اسلام دنيا يك بازار تجارت است همانگونه كه در حديثى از ام-ام ه-ادى (ع-لي-ه الس-لام ) على بن محمد النقى آمده است: الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون: دنيا بازارى است كه جمعى در آن سود مى برند و جمع ديگرى زيان. آي-ه م-ورد ب-ح-ث م-ى گ-وي-د ه-م-ه در اين بازار بزرگ زيان مى كنند مگر يك گروهى كه برنامه آنها در آيه بعد بيان شده است. م-ى ف-رم-اي-د م-گ-ر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، و يكديگر را به ط-رف-دارى و ان-ج-ام حق سفارش

ص: 41


1- ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 27، ص: 262

كردند، و يكديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).

و ب-ه تعبير ديگر چيزى كه مى تواند جلو اين زيان بزرگ را بگيرد و آن را به منفعت و س-ودى ع-ظ-ي-م م-ب-دل ك-ن-د آن اس-ت ك-ه در ب-راب-ر از دس-ت دادن اين سرمايه ، سرمايه اى گ-ران-ب-ه-ات-ر و ارزش-مندتر به دست آورد كه نه تنها جاى خالى آن سرمايه پر شود، ب-لك-ه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بيشتر و بهتر باشد. هر نفسى كه انسان مى زند ي-ك گ-ام ب-ه مرگ نزديكتر مى شود چنانكه امير مؤ منان على (عليه السلام ) در آن عبارت نورانيش فرمود: نفس المرء خطاه الى اءجله نفسهاى انسان گامهاى او به سوى مرگ است. بنابراين ، هر ضربانى كه قلب انسان مى زند او را يك قدم به پايان عمر نزديكتر مى س-ازد، و ب-ه اي-ن ت-رتيب بايد در برابر اين زيان قطعى كارى كرد كه جاى خالى پر شود.

قابل توجه اينكه قرآن براى نجات از آن خسران عظيم برنامه جامعى تنظيم كرده كه در آن بر چهار اصل تكيه شده است: اص-ل اول در اي-ن ب-رن-امه مساءله (ايمان ) است كه زيربناى همه فعاليتهاى انسان را ت-ش-ك-ي-ل م-ى ده-د، چ-را كه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى و اعتقادى او سرچشمه مى گيرد، نه همچون حيوانات كه حركاتشان به خاطر انگيزه هاى غريزى است. در اص-ل دوم ب-ه م-ي-وه درخ-ت ب-ارور و پ-ر ث-م-ره اي-م-ان پ-رداخ-ت-ه از (اعمال صالح ) سخن مى گويد. آرى ص-الح-ات ه-م-ان اع-م-ال ش-اي-س-ت-ه ن-ه ف-ق-ط ع-ب-ادات ، ن-ه ت-ن-ه-ا ان-ف-اق ف-ى س-ب-يل الله ، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها كسب علم و دانش ، بلكه هر كار شايسته اى ك-ه وس-ي-له ت-ك-ام-ل ن-فوس و پرورش اخلاق و قرب الى الله و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينه ها شود. اين تعبير حتى كارهاى كوچكى

همچون برداشتن يك سنگ مزاحم را از سر راه مردم شامل مى شود، تا نجات ميليونها ميليون انسان از گمراهى و ضلالت و نشر آئين حق و عدالت در تمام جهان .

در اصل سوم به مساءله (تواصى به حق ) يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اش-اره مى كند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نكنند در مسير زندگى از آن منحرف نگردند. (ت-واص-وا) از ماده (تواصى ) همانگونه كه راغب در مفردات

ص: 42

آورده به معنى آن است كه بعضى بعض ديگر را سفارش كنند و (ح-ق ) ب-ه معنى (واقعيت ) يا (مطابقت با واقعيت ) است ، در كتاب (وجوه قرآن ) دوازده م-ع-ن-ى و م-ورد اس-ت-ع-م-ال براى اين كلمه در قرآن مجيد ذكر شده است ، مانند خدا، قرآن اسلام ، توحيد، عدل ، صدق ، آشكار بودن ، واجب بودن و مانند اينها، ولى همه آنها به ريشه اى كه در بالا گفتيم باز مى گردد.ب-ه ه-ر ح-ال ج-مله (تواصوا بالحق ) معنى بسيار وسيعى دارد كه هم امر به معروف و ن-ه-ى از م-ن-ك-ر را ش-ام-ل م-ى ش-ود، و ه-م ت-ع-لي-م و ارش-اد ج-اه-ل و ت-ن-ب-ي-ه غ-اف-ل و ت-ش-وي-ق و ت-ب-لي-غ اي-م-ان و عمل صالح را. ب-دي-ه-ى اس-ت ك-س-ان-ى ك-ه ي-ك-ديگر را به حق سفارش مى كنند، خود بايد طرفدار حق و عامل به آن باشند.

در اص-ل چ-ه-ارم م-س-اءله ش-ك-يبائى و (صبر) و استقامت و سفارش كردن يكديگر به آن م-ط-رح اس-ت ، چ-را ك-ه ب-ع-د از م-س-اءله ش-ن-اخ-ت و آگ-اه-ى ، ه-ر ك-س در م-س-ي-ر ع-م-ل در ه-ر گ-ام ب-ا م-وانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى تواند احقاق حق كند، و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ كند.

ب-ا توجه به آنچه در بالا در مورد اين اصول چهارگانه كه به حق جامع ترين برنامه حيات و سعادت انسانها است گفته شد روشن مى شود كه چرا در روايات آمده است كه وقتى اص-ح-اب و ي-اران پ-ي-غ-مبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به يكديگر مى رسيدند پيش از آنكه از هم جدا شوند سوره و العصر را مى خواندند، و محتواى بزرگ اين سوره كوچك را يادآور مى شدند، سپس با يكديگر خداحافظى كرده به سراغ كار خود مى رفتند.

این سوره حاویِ هیچ عنصری که رنگ و بوی تاریخ و جغرافیای 1400 قبل را داشته باشد نیست و همه عناصرش یکسره فرا زمانی و فرا مکانی است. از «انسان» و «خسران»ش می گوید و راه «رهائی»اش را در ظرف «زمان» به او نشان می دهد. این سوره و آیه هاى کوتاه آن بزرگ ترین دلیل بر معجزه بودن قرآن در ابعاد گوناگون است؛ چرا که در این سوره در قالب واژه ها و آیاتى چند، همه مفاهیم و مقررات و فرهنگ مورد نیاز دین و دنیاى فرد و جامعه مورد توجه قرار گرفته، و به همگان از نظر علم و عمل، لزوم سفارش به حق گرایى و حق شناسى و رعایت حقوق، و وجوب سفارش به شکیبایى و مدارا و پایدارى در ابعاد گوناگون

ص: 43

زندگى، لزوم دعوت به قانون گرایى و رعایت ارزش ها و نهى از گناه و قانون شکنى برنامه اى نجات بخش ارائه شده، و تمامى خردمندان و کمال طلبان به توحید و تقوا، عدل و داد، انجام وظایف و رسالت انسانى و دورى گزیدن از ستم و گناه رهنمون گردیده اند. همانطور که اشاره شد این سوره خلاصه قرآن است. بخاطر همین مهم؛ تفسیر احسن الحدیث براین باور است که"این سوره با این کوتاهی همه معارف قران را در بردارد" و از شیخ محمد عبده نیز نقل شده است که "اگر در قران جز همین یک سوره نبود،برای اصلاح بشر کفایت می کرد." لذا مطالب این سوره کوتاه بهترین و کامل ترین و موثرترین رهنمود برای بشر قرن حاضر است که در مسابقه ای بی پایانِ در حالِ سوزاندنِ سرمایه اصلیِ خویش (یعنی عمر عزیزش) است. اگر نیک بنگری خواهی دید که اکثر فرزندان آدم یا در مسابقه ای عمومی به انگیزه حاصل از چشم و همچشمی، در تلاشی دائمی، مشغولیتی جز سعی برای رساندن خویش به سطح مواهب مادیِ کسانی که آنها را از خویش «بالاتر» می پندارند ندارند، و یا مشغول سرگرمی هایی که هیچ فایده عقلانی برایشان ندارد بوده، و یا مشغول انباشتِ ضرر مطلق برای خویش و سایرین می باشند. مطالب این سوره به همه انسانها در همه زمانها و مکانها می گوید سرمایه اصلیت را بشناس و قدرش را بدان و آن را به هدر مده...

سرمایه هر شخص عبارت است از : میزان عمر او، مواریث تاریخی و اجتماعی و خانوادگی او، شرایط زمانی و مکانی او، امکانات و نعمتهایی که در دسترس اوست، و غیره و غیره و هرچه که این امکانات (عمر، مواریث، نعمتها، شرایط و ...) بیشتر و بهتر باشد او از سرمایه بیشتر و بهتری برخوردار است. به بیانی سرمایه آدمى زندگى او است، با زندگى است كه مى تواند وسیله عیش خود در زندگى آخرت را كسب كند، اگر در عقیده و عمل حق را پیروى كند تجارتش سودبخش بوده ، و در كسبش بركت داشته است، و در آینده اش از شر ایمن است، و اگر باطل را پیروى كند، و از ایمان به خدا و عمل صالح اعراض نماید، تجارتش ضرر كرده (نه تنها از سرمایه عمر چیزى زاید بر خود سرمایه به دست نیاورده، بلكه از خود سرمایه خورده، و سرمایه را وسیله بدبختى خود كرده است. لذا عمر یکی از سرمایه های بزرگ هر انسان در این دنیا است، همه لحظات عمر انسان امانت است و از هر لحظه ای از لحظات عمر در روز

ص: 44

قیامت سوال خواهد شد."وَهُمْ یَصْطَرِ خُونَ فِیهَا رَ بَّنَا أَخْرِ جْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ ۚ أَوَلَمْ نُعَمِّرْ کُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ ۖفَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ" و از درون آتش فریاد می زنند: ای پروردگار ما! ما را بیرون بیاور تا کارهایی شایسته انجام دهیم، غیر از آنچه می کردیم؛ جواب داده می شود، آیا آن قدر شما را عمر و فرصت ندادیم که پند بگیرید؟ و از بیم دهندگان بیم گیرید؟ پس بچشید که ستمگران را یاوری نیست.(1)

بر این اساس کسانی که در روز قیامت از عمر خود استفاده نکرده باشند و عمر خود را به تباهی گذرانده باشند دچار حسرت می شوند از این رو، فریاد بر می آورند که خداوندا! یک بار دیگر ما را به دنیا برگردان، تا تمام لحظات زندگی را در کسب ایمان، عمل صالح و اخلاق نیکو، صرف کنیم و از الطاف تو، بهره مند گردیم. ولی در پاسخ آنان، گفته می شود: باید وقتی که در دنیا بودید، از وقت خود استفاده می کردید از عمرتان، بهره می گرفتید. این گونه سوال و جواب در قرآن کریم، بین خداوند سبحان و اهل عذاب، در چند مورد ذکر شده که عبارتند از سوره سجده آیات 12-14، سوره فاطر آیه 37، سوره ابراهیم آیه 44، سوره مومنون آیات 106- 108. با توجه به این موضوع یکی از نامهای قیامت یوم الحسره است.بنابراین انسان زیرک همواره سعی بلیغ دارد که از عمر خود بهره کافی را در راه نجات خویش ببرد.

در قرآن به قدری به وقت احترام شده که گویی در اوج ارزش ها و مادر فضایل است، تا آنجا که همانطور که اشاره شد خداوند به آن سوگند یاد نموده است. در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت می شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّی بیهوده گرایی و پوچی، مورد سرزنش قرار داده است، چرا که موجب نابودی عالی ترین سرمایه زندگی، و آفت زیست سالم می گردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان می فرماید: «و الّذین هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از کارهای بیهوده روی گردان هستند.»(2) نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یک جا می فرماید: «و خسر هنا

ص: 45


1- سوره مبارک فاطر
2- سوره مؤمنون، آیه 3.

لک المبطلون؛ در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید.»(1)

و در مورد دیگر می فرماید: «ان تقول نفسٌ یا حسرتی علی ما فرّطت فی جنب اللّه؛ باید ترسید از آن روزی(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کاری و کوتاهی هایی که در راه اطاعت خدا نمودم.»(2)

تا آنجا که با ناله و فریاد می گویند آیا می شود به دنیا باز گردیم و از وقت استفاده کنیم، ولی به آنها گفته می شود، ما عمر و وقت وسیعی در اختیار شما گذاشتیم، چرا استفاده نکردید؟ «و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا...؛ دوزخیان فریاد می زنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم، غیر از آنچه انجام دادیم(در پاسخ به آنان گفته می شود) آیا شما را به اندازه ای وقت وسیع ندادیم به طوری که هر کس پندپذیر است، پندها را بپذیرد و آیا انذار کننده الهی به سراغ شما نیامد؟ اکنون عذاب الهی را بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست.»(3) تعابیری همانند (سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ)(4) به پیش تازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و یا (وَ سارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم)(5) و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان. نشان دهنده ی اهمیت به فرصت و وقت انسانی حتی در مورد تعبد و بندگی خدای تبارک و تعالی می باشد. بنابراین نباید فرصت و وقت را از دست داد، ولی شتاب زدگی و عجله در جایی که هنوز موعد انجام نرسیده؛ صحیح نمی باشد. یا این که در سوره ی مبارکه ی مزّمّل در آیه ی آخر از این سوره ی مبارکه دو مرتبه به عنوان تأکید بر مطلب می فرماید که هر چه می توانید از فرصت خود استفاده نمایید و قرآن بخوانید چنان که خدای تبارک و تعالی

ص: 46


1- همان، آیه 78.
2- سوره زمر، آیه 56.
3- سوره فاطر، آیه 37.
4- حدید،21
5- آل عمران، 133

می فرماید : (فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن)(1)پس آنچه میسّر است و فرصت دارید قرآن بخوانید،آری:

تا توانی ای عزیز قرآن بخوان * راه قرآن را مسیر جان بدان

چون كه قرآن در قلوب دلبران * بوده برتر از حدیث دیگران

مثل گنجی پر ز درّهاي گران * آمده سوی تو چون آتش فشان(2)

گر تدبّر تو کنی در بطن آن * می كند غوغا درون جسم و جان

فیض آن را هر که در حدّ توان * مي برد در سینه هر پير و جوان

نافع روح و روان است در جهان * داد خاموش درون است بي گمان

گشته نازل دفعتا در یک زمان * بر وجود خاتم پیغمبران

در شب قدری که تقدیر جهان * می شود روشن برای هر روان

یا که تدریجی شده نازل همان * لحظه لحظه فیض آن گشته روان

گر که می خواهی شوی آرامه جان * روز و شب قرآن بخوان در هر مکان

ص: 47


1- مزمل، 20
2- همچو گنجی از تلاوت­های ناب * آمده سوی تو چون درّی گران

انس با قرآن کند روح را چنان * شاد و آرام در زمین و آسمان

گنج و درگنج است پیام آن بدان * دور و گرداند تو را از هر فغان

منبع فیض عظیم است و کلان * می برد هر آن تو را تا کهکشان

هر چه تو خواهی چو یار مهربان * می کند آن را مهیّا و عیان

آنچه آری ذرّه ذرّه بر زبان * فيض خالق بوده در لفظ و بیان

رمز و راز آفرینش در جهان * جمع در قرآن احمد چون اذان

راه حق را می کند بر مومنان * راحت و آسان و هم امن و امان

معجزه ی بي بديل خاوران * بوده قرآن با هزار و يك نشان

آیه آیه بهر تو چون ارمغان * لطف حق باشد بدون هر خزان

می کند هر دم هدایت روح و جان * در مسیر فطرت و خواست روان

آن كه بوده خود شفابخش نهان * مي رهاند جان و دل از شوكران

عترت احمد(ص) بود همراه آن * تا رسي بر حوض كوثر در جنان

اين حقير گويد كه قدر آن بدان * چون تو را بالا برد تا بي کران

ص: 48

همچنین در مورد تأکید کار و تلاش و کوشش و استفاده نمودن از وقت خدای تبارک و تعالی می فرماید : (فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب)(1) پس هر وقت (از کاری) فراغت یافتی (برای کار جدید) خود را به تعب انداز. توضیح این که برخی از مفسرین در بیان این آیه ی شریفه می فرمایند : به این که انسان باید بعد از فارغ شدن از هر کار و مسئولیّتی، آماده پذیرش مسئولیّت دیگر و تلاش و کوشش دیگری باشد.(2) همچنین خدای تبارک و تعالی در سوره ی مبارکه ی یوسف آیه ی 19 می فرماید: یوسف از قعر چاه متوجه شد که سر و صدایی از فراز چاه می آید و به دنبال آن، دلو و طناب را دید که به سرعت پایین می آید، فرصت را غنیمت شمرد و از این عطیه الهی بهره گرفت و بی درنگ به آن چسبید.(3)

چنان که ملاحظه می کنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهای شدید، ما را به بهره گیری صحیح از وقت فراخوانده و اتلاف وقت را به عذاب های سخت تهدید نموده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت می گذرانند در حقیقت در راه گمراهی افتاده اند، چرا که قرآن قدردانی از وقت را از ارکان اصلی ایمان، و وسیله نجات و پیروزی قرار داده است. دیگر سخن این که به فرموده قرآن یکی از پرسش هایی که کافران از پیامبر(ص) نمودند در مورد فواید ماه ها بود، خداوند به پیامبر(ص) وحی کرد: «قل هی مواقیتٌ للنّاس...؛بگو این ماه ها نشان دهنده وقت ها برای نظام زندگی مردم است.»(4)

از این عبارت می توان این نتیجه را گرفت که: زندگی فردی و اجتماعی، هیچ کس بدون وقت شناسی و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمی رسد، نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزی، نظم در مدیریت و اجرا، انسان با یک نگاه به جهان هستی می فهمد که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایی، درست گام نهادن بر خلاف نظم است،

ص: 49


1- انشراح،7
2- تفسیر نور، ج10،525
3- برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص: 409
4- سوره بقره، آیه 189.

همان گونه که گردش ماه وسیله ای برای نظام زمان بندی شده است، انسان نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزی صحیح حرکت کند، و زندگی معنوی و مادی خود را با آن هماهنگ سازد و این هماهنگی همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است.

در اینجا فرصت را غنیمت شمرده توجه جنابعالی به چند مورد از نقش قرآن در زندگي بشري در ابعاد مختلف فردي، اجتماعي و حتي بين المللي، به طور مختصر معطوف مي گردد: الف. انسان نيازمند ارتباط مستقيم با آفريننده و هستي بخش خود است. اين ارتباط اگر چه از طريق مناجات و رازگويي دروني و قلبي انجام مي گيرد؛ اما دسترسي به كلمات خود خداوند، بسيار لذت بخش و اطمينان آور است. چنان كه اقبال لاهوري گفته است: «اگر مي خواهي خدا با تو سخن بگويد، قرآن بخوان».اين ويژگي به طور كامل، تنها براي قرآن مجيد باقي مانده است و هيچ كتاب آسماني ديگر، چنين جايگاهي ندارد.

ب. انسان در تكاپو و جست و جوي آگاهي هاي صحيح و معارف بلند و پرمعنا است. البته با استفاده از تجربيات بشري و تلاش هاي علمي، به بسياري از آگاهي ها مي توان دست يافت؛ اما براي اطمينان به درستي يافته هاي خود و آگاهي به آنچه براي او دست نايافتني است، نياز به يك منبع اصيل و غني بسيار محسوس است؛ چنان كه از زبان امام راحل(ره) گفته شده است: «اگر قرآن نبود، درهاي معرفت بر ما بسته بود».قرآن مجيد در اين باره جايگاه ممتازي دارد. تعريفي كه قرآن از انسان دارد «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»؛(1). و تعريفي كه قرآن از خداوند ارائه كرده است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ»(2) همراه با بيان صفات جمال و جلال و تعريفي كه از نظام هستي و حيات و شعور همگاني موجودات ارائه داده «وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»(3)

و بياني كه از پيوستگي و هماهنگي منظم همه كرات و افلاك و

ص: 50


1- سوره بقره ، آيه 30
2- شوري (43)، آيه 11
3- رعد (13)، آيه 13

زمين و آسمان دارد «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها...»(1) و... نيازمندي همه جامعه بشري و پويندگان راه حق و حقيقت را به اين كتاب آسماني ضروري و آشكار ساخته است؛ زيرا بعضي از دانش ها به جز از طريق قرآن، براي بشر دست يافتني نيست:«وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»(2) «و آنچه را نمي دانستيد به شما ياد مي دهد...».

از جمله آگاهي هايي كه جز از طريق قرآن راهي براي دريافت آن نيست، آگاهي درباره جهان پس از مرگ و جزئيات جهان آخرت است؛ زيرا هيچ كدام از افراد بشر، تجربه تكرار و رفت و آمد آن را ندارند و درك بشري، هيچ گونه سابقه ذهني از آن ندارد. در حالي كه در سوره «واقعه»، «صافات»، «مرسلات» و... صحنه قيامت به تصوير كشيده شده است.

ج. نقش برجسته ديگر قرآن اين است كه از سابقه تاريخ بشر، خبرهاي درست و مطابق واقع را نقل كرده و سرگذشت پيامبران و محتواي پيام آنان را - بدون هرگونه تحريف و دسيسه بشري به انسان ها رسانده است. ازاين رو قرآن حتي بر پيروان تورات و انجيل، منّت شايان توجهي دارد كه چهره پيامبران بني اسرائيل را به درستي معرفي كرده و حضرت موسي، عيسي، زكريا و... را آن گونه كه بوده اند - به دور از هر گونه تهمت و توهيني شناسانده و دست تحريف گران و دسيسه گران را نقش بر آب ساخته است. قرآن مجيد در اين باره مي فرمايد: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ»(3) «اي عيسي پسر مريم! آيا تو گفتي به مردم كه من و مادرم را همچون دو خدا به جاي خداوند بپرستيد؟! گفت: منزهي تو! مرا نشايد كه چيزي را كه حق نيست بگويم».

ص: 51


1- شمس (91)، آيه 4 - 1
2- بقره (2)، آيه 151
3- مائده (5)، آيه 116

چهارم. نقش برجسته ديگر قرآن براي جامعه بشري، اين است كه ظرفيت جهان شمولي دارد و پيام هاي آن براي تمام مصلحان جهان و حافظان حقوق بشر، قابل اعتنا و كاربردي است. تكيه بر نقاط مشترك پيروان اديان آسماني و پايبندي به اصول انساني (مانند عدالت گستري، امانت داري و...)، تلاش براي ريشه كني هرگونه ناهنجاري، ناپاكي و اختلاف و مخالفت با حق و درستي و... همگي شاخص هايي است كه ظرفيت جهان شمولي قرآن را به نمايش گذاشته است. آيات نوراني قرآن، تمامي اصلاحگران و حق گرايان را به سوي محور وحدت و پاكي، به دور از هر گونه تعصب و خودخواهي، دعوت كرده است: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ»(1) «بگو: اي اهل كتاب! بياييد بر سر سخني كه ميان ما و شما يكسان است، بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريك او نگردانيم و برخي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به پروردگاري نگيرد»

بي ترديد گستردگي دانش بشر، تحولات شايان توجهي داشته و شكوفا سازي طبيعت و سلطه بر آن، به دست قدرت علمي و اطلاعاتي انسان و تجربه هاي بشري، تا حدود زيادي تأمين شده است. قرآن خود اين تحول آفريني را در گستره ظرفيت هاي انسان دانسته است: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»(2) «خداوند شما را در زمين ايجاب كرد و وظيفه شكوفايي و آباداني و استخراج ظرفيت هاي زمين را به شما واگذار كرد». رسالت دين و قرآن، «شكوفايي متوازن، متعادل و هماهنگ انسان» است. بر اين اساس بايد انسان را شناخت و آغاز و انجام او را دانست. بايد جايگاه انسان را در كل هستي به درستي تعريف كرد و رابطه او با خدا، خود، جامعه و طبيعت را تنظيم نمود. رسالت علم ساخت جهان و رسالت قرآن، رشد ايمان و جهت دهي به حركت انسان است و با توجه به اسارت علم در دست برخي از انسان

ص: 52


1- آل عمران (3)، آيه 64
2- هود (11)، آيه 61

هاي آلوده به قدرت و ثروت و فزون خواه، ضرورت پايبندي به كتاب آسماني به دور از تحريف و يك مكتب الهي آشكار شده است.

وقت شناسی در سیره پیشوایان معصوم(ع) چگونه بوده است؟

می شود روزی شویم آزاد و راد * از همه قید و قیود هر بلاد

راه معصوم(ع) را رویم در وقت خاص * سوی فطرت، فارغ ازهرنوع نژاد

ای عزیز وقت شناس، یکی از عمده نگرانیها و حسرت هائی که معمولاً در زندگی خود باید داشته باشی و هیچ گاه از آن غافل نشوی، حسرت فرصت های از دست رفته ی عمر خود می باشد. برای همین منظور است که در روایت های متعددی به این نکته توجه و اشاره شده است. پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصت ها و اهمیت وقت و استفاده صحیح از آن سفارش می کردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمودند: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِک وَ فِراغَکَ قَبلَ شُغلِک، وَ شَبابَکَ قَبلَ هِرَمِکَ، وَ غِناکَ قَبل فَقرِک؛ پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگی قبل از مرگ، سلامتی قبل از بیماری، فراغت قبل از اشتغال، جوانی قبل از پیری،و بی نیازی را قبل از تهی دستی .»(1)

مشغله ها همیشه باز دارنده انسان، از تلاش پیش رونده اند. آفتهای جسمی و بیماریها، سرعت پرواز انسان را می کاهند؛ و خوشبخت، کسی است که تنی سالم، فرصتی آزاد و فراغتی مناسب داشته باشد تا در دل مسائل زندگی و مشکلات روزمرّه، بتواند به آنچه «باید» برسد و دست یابد.

پیامبر، راه این خوشبختی را می نمایاند: از طریق استفاده کردن از فرصتها و نعمتها و فراغتها،

ص: 53


1- کنزالعمّال، حدیث 43490.

از مغتنم دانستن جوانی و قدرت جسمی و توانایی بدنی، از راه بهره گرفتن از سرمایه ارزشمند عمر. مگر نه اینکه جوانی و سلامتی و امکانات مادّی و فراغت و عمر، سرمایه های سودآور انسان در بازار زندگی اند؟!

به قول خواجه عبداللّه انصاری: «الهی ... تا توانستم، ندانستم؛ و چون دانستم، نتوانستم! ... »

بیشتر زیانکاران دنیا، کسانی هستند که گوهر وقت را، رایگان از دست می دهند. مگر می توان وقت رفته را، باز آورد؟- ... هرگز! پیامبر - صلی الله علیه و آله و سلم - می فرماید:« ای ابوذر، در دنیا چنان باش که گویی غریبی هستی، یا یک رهگذر، و خود را از اهل گور، به شمار آور ... » دنیا یک مسافرخانه است، و ... ما، مسافری رهگذر! دنیا، یک منزلگاه سر راه است، و ما، مهاجری در یک کاروان! دنیا، همچون پلی است که باید از آن عبور کرد و به سرای جاودان «آخرت» رسید. به فرموده مولایمان علی - علیه السلام «ما برای آخرت خلق شده ایم، نه برای دنیا. و باید از این فرارگاه، برای آن قرارگاه، ره توشه برگیریم» ما، آخرتی هستیم. وطن ما، خانه ابدی آخرت است.

باید نسبت به گذران عمر، و مصرف شدن وقت و سپری گشتن فرصتها و نحوه بهره مندی از آنها حساسیّت داشته باشیم.«سرمایه» داشتن و «تجارت» نکردن، فرصت داشتن و زیان کردن، زنده بودن و زندگی و عمر را به بطالت و پوچی گذراندن، کیمیای وقت را، قدر نشناختن ... .

چیزهایی است که پیامبر اسلام، بر آنهاحساسیت شدید دارد و در هدفداری حیات انسان، پرداختن به اینها را، اولویتی خاصّ بر می شمارد. از زبان مقدّس خودش بشنو که فرمود: «ای ابوذر، ... بر عمر خویش، بیش از درهم و دینارت حریص باش!» این، تمام سخن است، و سخن تمام، این است! ... عقل حسابگر ما، به محاسبه امور مالی، دخلها و خرجها، سودها و زیانها، خریدها و فروشها، تولیدها و مصرفها، به طور جدّی می پردازد. ولی ... آیا عمر و وقت، ارزش درهم و دینار را هم ندارد؟! آیا به حساب مصرف عمر هم می پردازیم؟! ما آینده ای پر خوف و خطر در پیش داریم. و ... گردنه هایی صعب العبور ...ایستگاههایی برای بازرسی و تفتیش دقیق ... .توقفگاههایی برای «حساب»

ص: 54

پیامبر، اینها را به یاد ابوذر آورده، آنگاه می فرماید:«ای ابوذر، هر یک از شما، منتظر چیست؟! - ثروتی که طغیان آور است؟ - فقری که نسیان می آورد؟ - مرضی که به فساد می کشد؟ - پیری و کهولتی که زمین گیر می کند؟ - یا ... مرگی که شتابان، به سراغ می آید؟ - یا دجّالی که بدترین غایبِ مورد انتظار است؟ - یا فرا رسیدن قیامت را؟! ... - و ... ساعت قیامت، وحشت بارتر و تلخ تر است»(1)

امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: «تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان؛ از امروزت برای فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن.»(2) نیز فرمودند: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهای مثبت اشتغال دارد.»(3) نیز در ضمن نامه ای به یکی از اصحاب فرمودند: «با آن چه از عمرت باقی مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردانگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانی که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایداری در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالی که غافل بودند.»(4)نیز فرمودند:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمکانِ، وَ اَلاَناة قَبلَ الفُرصَةِ؛ شتاب در کار پیش از آمادگی و توانایی، ابلهی است، همان گونه که اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهی و نادانی می باشد.»(5) در بیانی دیگر فرمودند: (ای بندگان خدا! هم اکنون [به هوش باشید و] اعمال صالح انجام دهید، در حالی که زبان ها آزاد، بدن ها سالم، اعضا و جوارح نرم و آماده، میدان عمل وسیع و فرصت باقی است. پیش از آنکه این فرصت از

ص: 55


1- برداشتی از پندهای حضرت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به ابوذر غفاری به روایت مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی (از علمای قرن ششم)، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ص 458
2- غررالحکم، ج 1، ص 394.
3- همان، ص 252.
4- اصول کافی، ج 2،ص 136.
5- نهج البلاغه، حکمت 363.

دست برود و مرگ فرا رسد [از آن بهره گیرید]؛ نزول مرگ را حق بشمارید و در انتظار آن [در آینده دور دست] نباشید)(1) چنان که در روایتی دیگرفرموده اند: دنیا منزل گذران و آخرت مقرّ جاودان است. فرصت را مغتنم شمارید و از گذرگاه خویش، برای قرارگاه خود، چیزی بگیرید و ذخیره ای بیندوزید.(2) به تعبیر آن حضرت در حقیقت این دنیا ابزاری است برای رسیدن به منزل گاه ابدی و آخرتی و شرط اساسی رسیدن به بهترین منزل گاه آخرت، همان غنیمت شمردن فرصت ها و عمر انسانی است. همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیانی نورانی فرمودند: (اِنَّ لِرَبِّکُم فِی اَیَّامِ دَهرِکُم نَفَحَات اَلا فَتَعَرَّضُوا لَهَا)(3) در ایّام زندگی شما، لحظاتی فرا می رسد که در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار می گیرید، و فرصت مناسبی بدست می آورید، بکوشید که از آن فرصت ها استفاده کنید، و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید. همچنین در برخی از روایات وارده از ائمه ی اطهار (علیهم السلام) در این باره استفاده ننمودن از وقت و فرصت، نوعی کودنی تلقی گردیده است چنان که حضرت امام جواد (علیه السلام) در بیانی فرمودند: از علامت های کودنی آن است که قبل از تفکر و امکانِ عمل شتاب کند، و یا بعد از اینکه فرصت کار برایش پیش می آید آهسته حرکت نماید.(4) همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) از فرزند عزیزشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) سؤال کردند :ای فرزند عقل چیست، فرمودند: هر چه را که قلب نگه دارد، پرسیدند حزم کدام است، گفت: آنکه منتظر فرصت باشی و هر چه برای تو امکان بدست آوردن آن هست شتاب به خرج دهی. در اینجا باز امیرالمومنین علیه السلام در یکی از حکمت های نهج البلاغه فرموده اند: «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» «فرصت مانند ابر از افق زندگی می گذرد، مواقعی كه

ص: 56


1- نهج البلاغه، خطبه 196
2- روایات تربیتی، ج1، 4
3- محجه البیضاء، ص 15
4- بحارالانوار، ج2،261

فرصت های خیری پیش می آید غنیمت بشمارید و از آن ها استفاده كنید»نكات تشبیه گذر وقت به گذر ابر در کلام مولا علی علیه السلام اینگونه بنظر میرسد:

الف) همانگونه كه ابرها را اگر یك لحظه نگاه كنی ثابت می بینی ولی در عرض چند دقیقه شكل آن عوض می شود فرصت ها هم قابل دسترس به نظر می آیند و انسان بی خیال از آنها میگذرد و تا به خود آید از دست می رود. ب) همانگونه که هر ابری برای وضعیتی مناسب است یكی برای باران یكی برای رعد و برق و یكی فقط سایه دارد هر فرصت هم برای كاری مناسب كه همان كار باید انجام شود. ج) همانگونه كه ممكن است یك ابر برود و روزها آسمان بدون ابر باشد موقعیت و فرصت هم ممكن است چون از دست برود مدتهای زیادی طول بكشد تا آن موقعیت دوباره مهیا شود و شاید همان موقعیت با همان مزیت ها دیگر تکرار نشود. باز نیز امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ترس ناامیدی است. فرصت غنیمت است حکمت گمشده مؤمن است او را بجوئید گرچه در اختیار مشرک باشد ......(1) همچنین امام صادق (علیه السلام) در بیانی دیگر فرمودند: هر کس که فرصت را به امید فردائی بهتر از دست دهد زمانه فرصت را از او برباید، چرا که فرصت ربودن رسم روزگار است، و از دست دادن آن؛ راه و روش ایّام می باشد(2) و از سخنان، امام صادق(ع) است: «لیس شی ء اعزّ من قلبک و وقتک؛ هیچ چیزی عزیزتر از روح و وقت تو نیست.»(3) برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانی بیهوده را از گناهان بزرگ بر می شمردند، به عنوان نمونه:

1- پیامبر اسلام (ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمین هزینه زندگی و تعلیم و آموزش گذرانید، و از لحظه لحظه های عمرشان کمال استفاده را نمودند. تا آن جا که روزی به مسجد برای عبادت رفته، در آن جا ابوذر غفاری وقت را غنیمت شمرد، و

ص: 57


1- بحارالانوار، ج17،33
2- تحف العقول، 360
3- لئالی الاخبار، ج 1، ص 16.

نزد پیامبر(ص) شتافت و به طور مکرر از آن حضرت خواست که موعظه کنند، پیامبر (ص) از همان فرصت استفاده کامل کردند، و با آب زلال موعظه های طولانی و سرشار از حکمت خود روح تشنه ابوذر را سیراب فرمودند.(1) این مواعظ به قدری طولانی است که شاید برای ذکر آن نیاز به بیش از ده ساعت وقت است، آری پیامبر(ص) برای تربیت شاگرد، این چنین وقت گرانبهای خود را به طور رایگان در اختیار شاگردان می گذاشتند....(2)

آری ای عزیز:

گر مدیر لایقی دیدی بدان * او بود پیرو مولای زمان

با ولایت لحظه ها پویا شود * در مسیری که رود سوی جنان

2- امامان (ع) حتی در زندان و در سخت ترین شرایط از وقت استفاده می کردند، مطابق بعضی از روایات، امام رضا(ع) مدتی در زندان سرخس تحت نظر بودند، اباصلت هروی می گوید: برای دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضای ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمی توانی با امام(ع) ملاقات کنی. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند....(3) و..... در هر حال حرف تمام انبیا و ائمه(ع) استفاده از فرصتها برای رسیدن به آرامش است که در غزل زیر خلاصه شده است:

راه آرامش بودراه ولا * غیر از آن آرد هزار و یک بلا

گر که خواهی گردی از غمها رها * راه فطرت را برو در این سرا

ص: 58


1- این مواعظ در 19 صفحه بحار ذکر شده است - بحار، ج 77، ص 72 تا 93.
2- همان، ص 72.
3- عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 183 و 184.

داد خاموش درون گوید به ما * راه فطرت بوده راه انبیا

عقل و شرع خواند تو را با صد ندا * سوی محبوبی که هست در ماورا

آن خداوندی که با صدها صدا * خواست روح و جسم توست بهر لقا

با خدا گردی تو شاد و با وفا * می شوی آرام و گیری صد نوا

یک وجب از آسمان و آن بالا * بهر خوبان است و پاکان در فضا

حزن و اندوه و دلی پر ماجرا * می کند غوغا و بلواها به پا

استرس و اضطراب و هر خطا * با خدا گردد مداوا ای هما

پست و مال و هر نوع جنس پربها * کی دهد آرامش و مهر و سخا

دار دنیا با خدا دارد صفا * بی خدا گردد همه ماتم سرا

هر که از مولا شود روزی جدا * بر خودش کرده هزار و یک جفا

دان که ایمان و خلوص در هر کجا * می دهد امراض روح و جان شفا

چون که لا خوف علیهم با دعا * باب آرامش بود تا منتها

از همان روز نخست و ابتدا * با خدا رو تو به اوج و انتها

ص: 59

پس عزیزم با خدا شو با خدا * چون حقیر کن تو به مولا اقتدا

بهره مندی از فرصت در سیره بزرگان و دانشمندان چگونه بوده است؟

بهره مندی از فرصت در زندگی بزرگان و دانشمندان بسیار مهم بوده است به حدی که از لحظه لحظه ی عمر خویش کمال بهره را می بردند و از فرصت های عمر خود به هیچ وجهی کوتاه نمی آمدند. بر همین اساس پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروی از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانی می کردند، و به همین علت به درجات عالی رسیدند.

خوش به حال آنکه در کون و مکان * با بصیرت بوده و دور از گمان

بهر فردا می کند جان را چو ماه * راه حق در پیش و گیرد در جهان

در اینجا نظر حضرتعالی به نمونه هایی از افراد این چنینی جلب می گردد: از جمله آنها ابن سینا می باشد که روزها کار حکومتی داشت و شب ها تحقیق می کرد. با اینکه بوعلی سینا عمرش کم بود چهل کتاب و صد و بیست رساله نوشته است. دانشمندی کتابی نوشته است به نام «پنج دقیقه های قبل از غذا». دلیلش این بود که وقتی می خواست غذا بخورد، تا آوردن غذا دقایقی طول می کشید، او از این فرصت استفاده کرده و به مطالعه پرداخته ونک های جذّاب کتاب های مفید را استخراج می نمود و مجموعه ای تحت عنوان پنج دقیقه هایی قبل از غذا منتشر کرد.(1) باز می توان از شخصیتی نام برد که در حقیقت وی برده و نوکر بوده است و این برده به دستور مولا و اربابش برای تجارت و بازرگانی به شهر های مختلفی اعزام می شد و

ص: 60


1- خاطرات حجت الاسلام قرائتی (ج2)، ص: 92

او هم وضعیت های مختلف شهرهائی که در آن مسافرت می نمود را یادداشت می کرد و با این کار یک کتاب مفصلی در مورد جغرافیا و تاریخ شهر های گوناگون نوشت که نام این کتاب را معجم البلدان گذاشته است. چنان که در این مورد در مقدمه ی این کتاب آورده اند به این که یاقوت تا حدی به نحو و لغات آشنا شد و مولای وی عسکر که در بغداد سکونت داشت به یاقوت نیازمند گشت و او را برای کارهای بازرگانی به این سوی و آن سوی می فرستاد که ازآن جمله باری به کیش و بار دیگر به عمان و بگفته برخی به شام سفر کرد.(1) در احوالات بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی نقل می کنند که وقتی که امام را به ترکیه تبعید کردند، با هواپیمای مسافربری نبردند چون می ترسیدند امام مسافران را به شورش وادارد، لذا با هواپیمای باری بردند. ایشان از فرصت استفاده کرده و باب سخن را با خلبان باز می کند. وقتی به ترکیه رسیدند، امام را در اتاقی محبوس کردند حتّی اجازه نمی دادند ایشان پرده اتاق را کنار بزند و از نور آفتاب استفاده کند و نگهبانی را برای ایشان گماشتند. امام عزیز از این فرصت هم استفاده کرد و باب گفتگو را با نگهبان ترک زبان باز کرده و مرتّب از کلمات ترکی می پرسید. عجب این که امام در همان اتاق تاریک در طول یک سال دو جلد تحریرالوسیله را نوشتند.(2) استاد بزرگوار جناب آقای قرائتی این داستان را بارها نقل نموده است که من شنیدم از آیت الله مشکینی (ره) که می گفت: شیخ انصاری آمد غذا بخورد، سر سفره دید وقتش تلف می شود. هنوز غذا نیامده، بلند شد کنار سفره دو رکعت نماز خواند. خانمش گفت: نماز نخواندی؟ گفت: نماز خواندم، من دیدم تا غذا بیاید، یک چند دقیقه عمر من تلف می شود. گفتم که حالا که وقت دارم دو رکعت نماز بخوانم.(3) همچنین شیخ طوسی عمر خود را گذاشت تا حوزه بغداد و کتابخانه بزرگ آن را بنا کرد. وقتی حوزه را تخریب و کتاب ها را آتش زدند تنها بود؛ باز از فرصت استفاده کرد و به نجف آمد و حوزه تشکیل داد. باز نیز نقل

ص: 61


1- معجم البلدان، ج1، ص:7
2- خاطرات حجت الاسلام قرائتی (ج2)، ص: 92
3- برنامه درس هایی از قرآن سال 89، استفاده ازفرصت عید

می کنند که ابوریحان بیرونی آنی از اشتغالات علمی غفلت نمی کرد و فقط سالی دو روز تعطیلی داشت. در حال جان دادن از عیادت کنندگان مسئله علمی می پرسید و می گفت: این مسئله را بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم؟ محمد زکریای رازی از کثرت مطالعه کور شد، باز کار را رها نکرد؛ با چشم دیگران می خواند و به دست های دیگران می نوشت.

یکی از علما نقل می کند: در یکی از سفرهایمان به عراق، در صحن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عده ای از فضلا و طلاب پس از نماز مغرب و عشا نشسته بودیم. وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند، ساعت را نگاه کردند، اختلاف ساعت پیش آمد و صحن حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم که ساعتش عربی بود، ساعت 30/2 را نشان می داد. در همان حال، حضرت امام خمینی رحمه الله از درِ قبله وارد صحن شدند و یکی از اساتید نجف که آنجا بود، گفت: ساعت ها را میزان کنید که الآن ساعت 30/2 دقیقه شب است. سیزده سال است که هر شب امام در همین ساعت، قدم داخل صحن می گذارد. ورود امام، خودش ساعت است. با توجه به این که حضرت امام، مرجع تقلید است، رهبر انقلاب است، جواب مسئله مردم را می دهد، مراجعات را پاسخ می گوید، نماز جماعتش را می خواند، جواب استفتا را می دهد، به تلفن های خارج و داخل رسیدگی می کند، انقلاب را رهبری می کند و سر وقت هم برای زیارت می رود. این نمونه، نشان از دقت امام در بهره گیری از تمام لحظات عمر مبارکشان داشته است.

یا مثلا گروهی از دانشمندان برخی از آثار خود را در مواقعی نوشته اند که نوع مردم به اتلاف کردن آن اهمیت نمی دهند. یکی از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمی شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالی همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندی رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکی از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتی از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند.

ص: 62

همچنین دکتر ماردن کود یکی از آثار خود را در ضمن رفتن از خانه فرد بیماری به خانه بیمار دیگر نوشته است. دکتر بورنی زبان فرانسوی و ایتالیایی را در رفتن به اداره و بازگشت از آن یاد گرفت. فقید علم و ادب، مرحوم مدرس خیابانی یکی از آثار گران بهای خود را که درباره مترادفات زبان فارسی است، هنگام صرف صبحانه نوشته است. شهید بهشتی همیشه به شاگردان خویش توصیه می کردند: «وقت های گمشده تان را پیدا کنید. کسی که وقتش گم شده است، عمرش را گم کرده است، آن را پیدا کنید»

از فرصت و سرمایه عمر چگونه باید استفاده شود؟

ازآن كه دوراست ز حال * پرسند همی چند تا سوال

عمرت چه شد در جهان * مالت کجا شد فغان

راهت چه بود در سرا * در دنیای بی وفا

دنیایی که روز و شب * جان را برد با یک تب

مال و منال تو دنیا * از چه راهی شد پیدا

هم مال و هم ثروتت * آمد کجا در برت

ص: 63

در چه راهی شد تباه * در گمراهی و کناه

عمرت بود همچو ماه * کم کم شود در نگاه

محو و خموش در سرا * مرگ می کند بی صدا

جان از تن تو جدا * روح می رود آن بالا

در سرای زرنگار * بوده و هست ماندگار

گوید که من ای خدا * کردم هزاران خطا

درک نکردم عمر و جان * تا شوم فارغ از آن

لحظه لحظه پر توان * گویم آن از نهان

عمر من بوده چو زر * رفته از دست سر به سر

مال دنیا در نهان * کرده روحم را خزان

چون که گویی نا به جا * خرج و شد اندر فنا

بوده باشد کسب آن * شبه ناک اندر جهان

ص: 64

در چنین وضعی بدان * گشته ای همچو بدان

راه تو راه سراب * جای تو جای خراب

گشته ای از حق رها * رفته ای راه فنا

گویی ای یارم چرا * می روم در قهقرا

عذر من را کن قبول * جان من را کن تو فول

رخصتی بر من گذار * باز و کردم آن دیار

تا کنم جبران کار * در سرای بی قرار

گوید آن یار شریف * با تو که هستی نهیف

فرصتت گردید به کام * را برگشت شد +تمام

بر تو و جن و بشر * گفته ام راه بصر

عقل تو چون چلچراغ * در درون گیرد سراغ

حجت ظاهر تو را * می برد پیش خدا

ص: 65

این دو نعمت در نهان * می کند من را عیان

حجتم گشته تمام * بر تو در کیش و مرام

عذر تو بعد از ممات * کی دهد جان را نجات

ای عزیز انس و جان * قدر خود را خوب بدان

قبل از آن مرگ و عزا * چاره کن درد و بلا

راه حق کن اختیار * این بود یک افتخار

راه عقل و انبیاء می دهد بر تو بقاء

عمر و مالت در همین * رسم و راه نازنین

می شود پر بار چو نور * می کند جان را چو حور

خوش بر احوال تو باد * در جهان و هم معاد

با تو گفتم رمز و راز * ای رفیق سرفراز

خواه و گیر آن را به کام * یا که رو در چاه و دام

ص: 66

باز و می گویم رفیق * بر تو که هستی دقیق

وضع دنیا هست خراب * مال و ثروت چون سراب

جای مال در این دیار * پست و بالا بی قرار

گر شود در راه دین * صرف قرآن و بالا بی قرار

یا که در راه حلال * بهر فرزند و عیال

می برد بالا تو را * در مسیری با صفا

گر رود در راه بد * خرج پستی ، تا ابد

می کند روح و روان * پست و نابود و فغان

اصل ثروت در اذل * بوده باشد چون دمل

کل دنیای جمیل * گشته در قرآن قلیل

عمر آن کوتاه چو باد * می رود از کام و یاد

این طرف عمر بشر * کوته است از هر نظر

ص: 67

عمر تو در این جهان * لحظه ایست قدرش بدان

در مسیری که خدا * گفته آن را کن فدا

راه راست و بندگی * راه کج ، شرمندگی

غیر از این راهی دگر * کی بود بر هر بشر

این بود پایان کار * ای عزیز ماندگار

پس برو همچون حقیر * در مسیر آن خبیر

عمر، يكي از سرمايه ها است كه در صورت بهره گيري صحيح مي تواند، آينده سعادتبخش و روشني براي انسان به ارمغان آورد. بهره وري از سرمايه عمر، ويژه انسان هاي عاقل و آينده نگر است. وقت يعنى لحظه هايي كه در ظرف عمر طي مي شوند و زمان؛ يعني گذر همين ثانيه ها و لحظه ها. در روايتي از مولي علي (ع) است كه عمر تو همان وقت تو است كه در آني إن عمرك وقتك الذي أنت فيه(1) و در مقابل نيز فرموده اند: همانا وقت هاي تو اجزاء عمر تو است و سپس نصيحت نموده كه مواظب باش از آن جز در جهت نجات خويش بهره نگيري. إنَّ أوْقاتِكَ أجْزاءُ عُمْرِكَ، فَلاتُنْفِذْ لَكَ وَقْتاً إلاّ فيما يُنْجيكَ(2) بدون شك اوقاتى كه مى گذرانى پاره هاى عمر تو هستند، لذا نبايد وقت خود را تمام كنى مگر در چيزى كه نجات تو در آن باشد. در كلام ديگري فرموده اند: عمر، مجموعه نفس هايي است كه مي كشي

ص: 68


1- غرر الحكم، 3231
2- همان،3642

العمر أنفاس معدده(1)

هر نفسي كه آدمي مي كشد، در حقيقت پاره اي از عمر خويش را سپري نموده است. بهره گيرى از وقت بزرگترين توفيقى است كه نصيب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عاليه برسد، و به پيروزى در همه ابعاد دست يابد.

آری ای عزیز بزرگوار، عمر انسان كه تنها سرمايه او است، همچون آب روان در سراشيبي، با تندي مي گذرد و با گذشت هر روز، به اندازه يك روز از سرمايه انسان مستهلك مي شود. بنابراين بايد نهايت توجه و وسواس را داشت تا در قبال اين رفتن سرمايه، توشه و كمالي كسب كني. نيروها، نشاط، سلامتي و بالاخره فرصت هاي مختلفي كه اكنون براي هركسي فراهم است، هميشه همينطور نمي ماند. روز به روز از مقدار آن كاسته مي شود. انسان عاقل آنست كه قبل از پايان يافتن فرصت ها، استعداد هاي خويش را شكوفا و كمال مطلوب خود را تحصيل نمايد. مع الوصف براي استفاده شايسته از سرمايه عمر و جلوگيري از حسرت هاي آينده، ضروري است با استفاده از آموزه هاي ارزش مند ديني، به مقدار توان در جهت فریاد خاموش درون که همان بهره مندی از فرصتهاست با معرفت و بصیرت گام برداری. آری:

دان که دنیا محل گذر است * خوب و بد مرکب سیر و سفر است

عمر ما لحظه ای از دار فناست * لحظه ها نیک و بسی پر گوهر است

باید بدانی که فرصت هاي روزگار، پيوسته رو به كاهش است، اگر قدر آن شناخته نشود، به سرعت از دست مي رود، بي آنكه دستاوردي براي انسان داشته باشد. عمر هر انسان يك محدوده زماني است كه شخص براي دستيابي به هدفهايش در اختيار دارد . اين يك معادله ساده است . اگر معادله وقت مساوي است با عمر، بهتر مي شود فهميد كه چرا گفته اند وقت از طلا با ارزش تر است. حتما" شما هم قبول مي كني كه عمر هركس فقط به خودش تعلق دارد ؛ لذا خود شخص است كه مي تواند ارزش عمر خودش را تعيين كند ، به طور مثال : به

ص: 69


1- همان، 535

نظر شما ، يك مفتول آلياژي آهن قيمتش بدون دخل و تصرف چقدر است ؟ اگر مفتول را به نعل اسب تبديل كنيم ، قيمت نعل هاي بدست آمده چقدر مي شود ؟ اگر اين مفتول آهني را به كارخانه پيچ و مهره سازي بدهيم ، قيمت پيچ هاي ساخته شده چقدر مي شود ؟ اگر مفتول به ساعت تبديل شود ، قيمت ساعت هاي حاصله چقدر مي شود ؟ وقت ما انسان ها هم بي شباهت به سرنوشت اين مفتول نيست ؛ ارزش عمر ما به اندازه ارزش كارهايي است كه انجام مي دهيم . حالا شما بگوئيد ارزش وقت شما چقدر است ؟ (ناپلئون کبیر) برای انجام هر کاری وقتی تعیین کرده بود. وی فقط با تقسیم وقت و تهیه بودجه ای عاقلانه برای آن توانست در مدتی کوتاه دیگران را با اعمال خویش به حیرت بیندازد.

بزرگانی همچون علامه طباطبائی، استاد مطهری، پروفسور حسابی، علامه جعفری، ابوریحان بیرونی و… که عمر پر برکت آنها الگویی شایسته برای پیمودن راه موفقیت و کام یابی اکثر جوانان است، در اثر آگاهی و شناخت از وقت توانستند در طی عمر کوتاه خود آثار گران بهایی از خود به یادگار گذارند.

به گفته (پیتر دراکر)، زمان نادرترین منبعی است که در اختیار هر کس قرار می گیرد و موفقیت فرد به نحوه استفاده و اداره درست آن بستگی دارد. اگر (ابن سینا) قدر و ارزش وقت را نمی دانست، نمی توانست بالغ بر 120 جلد کتاب تألیف کند. اگر (جان دالتون) و (ولتر) از سرمایه با ارزش عمر نهایت بهره را نمی بردند، قطعاً نمی توانستند آثار فراوان و با ازرشی تولید کنند.

آيا تا به حال فكر كرده ای كه چقدر از عمرت گذشته و يا به چه چيز ارزشمندي دست پيدا كرده اي ؟ آنچه كه مسلم است وضعيت كنوني شما نتيجه تدبير و تلاش گذشته شماست ولي وضعيت آينده شما به تدبير و تلاش امروزت بستگي دارد. گذشته را نمي تواني تغيير بدهي، ولي آينده در دست هاي خودت می باشد.

آری ای عزیز بزرگوار، همانطور که در جای جای این کتاب آمده است فرصت عمر، گران بهاترین امانتی است که خداوند به تو هدیه داده تا با بهره گیری از آن به کمال انسانی برسی و به مقام خلیفة اللهی نایل شوی. حال که فرصت عمر، محدود و ناچیز و تکرارناپذیر است،

ص: 70

باید به گونه ای زندگی کنی که از لحاظ مادی و معنوی بیشترین بهره را به دست آوری. آدمی باید با بصیرت و جهان بینی صحیح شیوه ای را انتخاب کند که منجر به سعادت دنیا و آخرت او شود و راهی را بپیماید که موجب افسوس نگردد.

در تجارت خانه دنیا، باید به گونه ای عمل کنی که سرمایه عمر خویش را از کف ندهی و با عنایت به این مهم که همیشه در محضر خدا هستی، خود را برای جهان دیگر آماده ساز. نقد عمر خویش را بر باد نده. برای آبادانی دنیا و پیشرفت جامعه انسانی تلاش کن و برای امور دنیا به گونه ای برنامه ریزی نما که گویی در این دنیا جاودانه زندگی خواهی کرد و از طرفی دیگر با گسستن از دنیا هر لحظه خود را آماده سفر به آخرت ببین؛ یعنی هم از جهت مادی پیشرفت کن و قله های ترقی را فتح نما و هم از جهت معنوی به کمال برس. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: مجموع عمر آدمی در دنیا ساعتی بیش نیست. آنچه از این ساعت گذشته است، معدوم شده است و لذت و المی از آن احساس نمی کنید و آنچه از آن هنوز نیامده است، نمی دانید چیست. سرمایه موجود و پرارزش عمر، تنها همان لحظات نقدی است که اکنون در اختیار شماست و در آن به سر می برید. مالکِ نفْس خود باشید و در حال حاضر برای اصلاح و رستگاری خود بکوشید. در مشکلات وظیفه شناسی و اطاعت از اوامر الهی، پایداری پیشه کنید و از آلودگی به گناه و نافرمانی خداوند، خودداری نمایید. در حالی که این حقیر باید اعتراف کنم که:

لحظه ای گردم مرور احوال خویش * از خلوص محروم بدیدم حال خویش

هر که را برتر ز خود دیدم عزیز * غیر از این خود که همی هست مال خویش

"عزیز الدین نسفی" «درباره استفاده از فرصت ها چنین می نویسد: ای درویش! حیات را به غنیمت دار، و صحت را به غنیمت دار، و جوانی به غنیمت دار، و جمعیت و فراغت را به غنیمت دار، و یاران موافق را و دوستان مشفق را به غنیمت دار، که هر یکی نعمتی عظیم اند و مردم از این نعمت ها غافل اند. و هر که نعمت نشناسد از آن نعمت برخورداری نیابد. و این

ص: 71

نعمت ها هیچ بقا و ثبات ندارند، اگر در نیابی خواهند گذشت، و چون بگذرد، هر چند پشیمانی خوری، سود ندارد. امروز که داری، به غنیمت دار، و هر کار که امروز می توانی کردن، به فردا مینداز که معلوم نیست که فردا چون باشد. ای درویش! تو از اینها مباش که چون نعمت فوت شود آنگاهش قدر بدانی که بعد از فوت نعمت، قدر دانستن هیچ فایده ندهد. با وجود نعمت، اگر قدر نعمت را بدانی توانی که آن را به غنیمت داری»

دستگاه آفرینش، در انسان یک عقل طبیعی آفریده است که در تمام افراد با بالا رفتن سن و سال، رشد و نمو می کند، ولی در کنار این عقل طبیعی می توان یک عقل اکتسابی، در پرتو علم و تجارب نیز به دست آورد و این نوع دوم در حقیقت، مکمل و پرورش دهنده آن عقل طبیعی است. افراد کام یاب کسانی هستند که همواره در فرصت های مختلف در دوران کودکی، دوران جوانی و مراحل بالاتر زندگی، عقل فطری را با عقل اکتسابی، پرورش می دهند. اولین و مهمترین وظیفه ی انسان عاقل در برابر وقت خویش آن است که آن را حفظ کرده و مراقب و مواظب آن باشد، باید بیشتر از مال از وقت مراقبت کرد؛ زیرا مال دوباره به دست می آید ولی وقت بازگشت ندارد . باید از آن در مواردی که به سود سعادت خود و رشد و ترقی روحی و مادی آن باشد صرف کند و از آن بهره گیرد. لذا هر گاه روزی از عمرت بگذرد واز آن هدایتی برای خود کسب نکرده و در آن عملی به دست نیاورده باشی آن روز از عمرت به شمار نمی رود . بدون تردید کسی که عمر و اوقات زندگی خود را بیهوده تلف کند و به پوچی گذراند ، به تحقیق او حق زمان خویش را به جا نیاورده و به خویشتن ستم وجفا کرده است و هر چه به پیری نزدیک تر شود جبران آن سخت تر به نظر می رسد. آری:

از بس که جفا کردم، بر ديده و دل هر دو * شک کرده دل و ديده، بر قهر و وفا هر دو

گر اهل يقينم من، در وادیّ شکاکی * گويا که رها گشتم از وقت و زمان هر دو

چگونه طلب عمر طولاني مي تواند سعادت آفرين باشد؟

ص: 72

اي عزيزم گو به من در اين سرا * با كدام اخلاص شوم اهل وفا

گر كه عمر من شود اينك تمام * با چه رويي گو روم سوی خدا

فرصت عمر آنقدر بزرگ است که انسان بعد از رفتن از این دنیا آرزو می کند که حتی یک لحظه به این دنیا برگردد و از آن استفاده کند. خداوند متعال در این باره در قرآن کریم می فرماید: «قد أفلح المؤمنون؛ الذین هم فی صلاتهم خاشعون؛ و الذین هم عن اللغو معرضون» لغو یعنی کارهایی که نه سود دارد و نه ضرر. پس انسان مؤمن کسی که فرصت عمر خود را نه تنها به کارهای مضر و گناه صرف نمی کند، بلکه به کارهایی لغو که نه سودی برایش دارد و نه ضرر هم نمی پردازد و همواره در حال انجام کارهای خیر است. استفاده نکردن از فرصت عمر به معنای تضییع این نعمت بزرگ است. از سوی دیگر، استفاده درست از نعمت عمر مخصوصا عمر طولانی به این است که انسان بداند چگونه باید به طور صحیح از این نعمت استفاده کند و به آن مبادرت داشته باشد. در این خصوص لازم است توجه جنابعالی به چند نكته معطوف شود.

نکته اول. بالاخره عمرت به هر مقدار كه طولاني باشد روزي تمام مي شود، عاقلانه ترين كار اين است كه از فرصتي كه در اختیار داری چه طولاني و چه كوتاه، با اخلاص در جهت اصلاح خود و جامعه بهره برداری نمایی و براي زندگي پس از مرگ آماده شوی. رسول گرامي اسلام فرموده اند: آگاه باش كه عمر محدود است و هرگز كسي را ياراي آن نيست كه از آنچه براي او مقدر شده فراتر رود، پس در عمل خير بكوشيد، قبل از آن كه اجل فرا رسد و فرصت پايان يابد. إن العمر محدود لن يتجاوز أحد ما قدر له ، فبادروا قبل نفاذ الأجل.(1)

نکته دوم. خط سير عمر شما و هر انسان, رو به زوال فرصت ها, سست شدن قوا و فرسودگى اعضا, باز پس گرفته شدن نعمت هاى الهى, تسلط ضعف بر انسان و از بين رفتن شور و نشاط

ص: 73


1- اعلام الدين، ص 336

به پيش مي رود. وقتي عمر انسان طولاني مي شود، آدمي پير و فرتوت و چه بسا بيمار مي شود و ممكن است ادامه زندگي برايش با رنج فراوان همراه باشد، پس لازم است كه خويش را براي چنين وضعيتي آماده سازی و انتظار آن را داشته باشی. . قرآن كريم فرموده: كسي را كه عمر طولاني مي دهيم دوباره او را به دوران ضعف كودكي باز مي گردانيم. ومن نعمّره نُنَكّسه فى الخلق…)(1)

در كلامي امير بيان علي (ع) فرموده است: ثمره طولاني شدن زندگي، بيماري و پيري است. كسي كه عمرش دراز مي شود، مصيبت هايش فزوني مي گيرد، بنابراين اگر كسي دوست دارد كه زنده بماند و عمري طولاني نمايد، بايد كه براي تحمل بلا و سختي، قلب صبوري آماده سازد. ثمرة طول الحياة السقم والهرم. من طال عمره كثرت مصائبه.(2) من أحب البقاء فليعد للبلاء قلبا صبورا .(3) نکته سوم. ورود به عالم آخرت كار دشواري است و آمادگي بسياري را مي طلبد و نياز به ظرفيت وسيعي دارد تا آدمي به اصلاح خود بپردازد ، با توبه و انابه از خداي تعالي بخشش بخواهد ، استعداد هاي خويش را شكوفا نمايد و امكانات حيات اخروي را كامل نمايد. فلسفه حيات و زندگي هم همين است، بنابراين معقول نيست كسي قدر لحظات زندگي در دنيا را نداند و با آرزوي مرگ، فرصت كمال و سعادت را از خويش سلب نمايد و بلكه مستحب است كه انسان در دعاي خويش از خداي متعال طالب عمري طولاني باشد. در اين زمينه پيامبر خدا(ص) فرموده است: آرزوي مرگ نكنيد، زيرا كه ورود به آخرت شديد است و آگاه باشيد از سعادت انسان عمر طولاني و توبه و انابه به سوي خداي تعالي است. لا تمنوا الموت ، فإن هول المطلع شديد ، وإن من السعادة أن يطول عمر العبد ، ويرزقه الله الإنابة .(4)

ص: 74


1- يس، 67
2- غرر الحكم، ح4623، 8268
3- كشف الغمه، ج3، 138
4- كنز العمال،ح 42149

نکته چهارم. در عين حال طول عمر هنگامي نافع است كه آدمي در طاعت و عبادت حق تعالي بكوشد، پس اگر بنا باشد كه اين فرصت مورد سوء استفاده شيطان قرار بگيرد و به هر مقدار كه بر روزهاي عمر آدمي افزوده مي شود، بار گناهش افزون گردد، بهتر است كه كوتاه شود. امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى كنند: بار خدايا به من تا هنگامي كه در طاعت تو باشم طول عمر بده و هرگاه كه چراگاه شيطان گردد، جانم را بگير. و عمرني ما كان عمري بذله في طاعتك فاذا كان عمري مرتعا للشيطان فاقبضني اليك.(1) همچنین پيامبر گرامي اسلام فرموده اند: خوشا به حال كسي كه عمرش طولاني و عملش نيك و جايگاهش در آخرت نيكو باشد، زيرا كه خداي را از خويش راضي نمود، و واي بر كسي كه عمرش طولاني و عمل و جايگاهش در آخرت بد باشد، زيرا كه مورد سخط خداي تعالي بوده. طوبى لمن طال عمره وحسن عمله فحسن منقلبه إذ رضي عنه ربه ، وويل لمن طال عمره وساء عمله وساء منقلبه إذ سخط عليه ربه.(2)

در وصف كسي كه عمرش طولاني و عملش نيك و جايگاهش در آخرت نيكو است باید گفت:

اي خدا، جان جهان، چون سوي جانان مي رود * اين دل غم ديده با شوري دوچندان مي رود

بهر حق گر وا شود ارکان غمدار نهان * مرکب امن و امان، راحت به ميدان مي رود

در غنیمت داشتن فرصت عمر به چه نکاتی باید توجه کرد؟

گرچه می­دانی زمان، روزی به پایان می­رسد * طالع بخت بشر، روزی به سامان می رسد

ای خوشا بر آنکه در، عمر شریفش در جهان * روز و شب گوید، کجا جانم به جانان می رسد

ص: 75


1- صحيفه سجاديه، دعاي 20
2- بحار الانوار، ج69، ص400

ثانیه ها، با حرکتشان، شما را به حرکت فرا می خوانند و با ندای تیک تاکشان، فریاد فرار لحظه ها را سر می دهند.زندگی به سان رودی است که اگر در برکه ای متوقف شود طراوت و شادابی خود را از دست می دهد، فرار لحظه ها نیز نوعی توقف و واماندگی است، اما افسوس که آدمی چنین توقف نامحسوس و از دست رفتن تنها سرمایه غیر جایگزینی را درک نمی کند; در بینش توحیدی، آدمی یا در تلاش و کار است و یا عبادت و مناجات و یا استراحت و لذت های مشروع، در این بینش حتی موقف استراحت نیز فرصت از دست رفته تلقی نمی شود بلکه نوعی همآوایی با فطرت و تمدید قدرت و قوا و نوعی عبادت به شمار می رود.

بودن خوب و شایسته فرصتی است که فقط در نتیجه شناخت درست از خود، خدا و جهان می توانی آن را به اثبات برسانی. فرصت ها همیشه و همه جا حضور دارند، به شرط این که بدانی که چگونه از آن ها استفاده کنی. اگر بتوانی خویش و خدای خویش را با معرفت و بصیرت بشناسی و به این حقیقت دست یابی که دنیا مجموعه ای است از فرصت ها برای رسیدن به مقصود و حصول درجات عالی انسانی، آن وقت می توانی فرصت ها را مهار کنی. تنها در نتیجه شناخت و ایمان به یک مقصد متعالی است که می توانی فرصت ها را در سیطره اراده خود مهار کرده، از آن در راه تقرب به مبدا خویش بهره بری. کسانی که منتظر می مانند فرصت ها به سراغشان بیایند، باید بدانند چنین چیزی محال است; همان طور که بودن را جز با تلاش و پشتکار نمی توان ثابت کرد، فرصت را جز به قدرت شناخت و تدبیر نمی توان مهار کرد.

لازمه مهار فرصت ها و استفاده بهینه از موقعیت هایی که برایت در طول عمر به وجود می آید، درک موقعیت خود به عنوان انسان و بهبود ارتباطت با خدا است; یعنی فرد می بایست جهان بینی خود را با تیز بینی و دقت بسیار مورد کاوش قرار دهد و جایگاه خود را بیابد و بداند کیست؟ از کجا آمده، به کجا می رود و هدف و وظیفه اش چیست. و زمانی که دانست آخرت هست; در قیامت باید پاسخگو باشد; و دانست این دنیا مزرعه آخرت است و هرچه در این دنیا تلاش کرده، نتیجه اش را خواهد دید; و زمانی که دانست این دنیا گذر گاهی بیش نیست که

ص: 76

بایست روزی آن را ترک کند; و دانست که راه کام یابی و سعادت انجام تکالیف و وظایفی است که بر عهده او است; و همچنین دانست ایمان و تقوا موجب نجات و رستگاری اش خواهد شد; و به طور کلی به موقعیت خود آگاهی کامل یافت - با توفیقی که از ناحیه خدا، به سبب بهبود ارتباطش با خدا، نصیب او می شود - به راحتی و با اختیار کامل از این فرصت ها استفاده خواهد کرد.

بنابر این ای عزیز بزرگوار، اگر قدری در بزرگ ترین و با اهمیت ترین و گران ترین سرمایه ای که بی هیچ هزینه ای به دست آورده ای، تامل و تفکر کنی; اندکی ذهنت را از تعلقات دنیوی سبک کرده و در این ابزار و سرمایه ای که هیچ بهایی برایش وجود ندارد، بیندیشی; و از طرف دیگر، هدف اصلی آفرینش خود را دریابی که باید برای رسیدن به معراج و قرب الهی تلاش کنی، روش بهره گیری از فرصت را می آموزی. همان طور که اشاره شد در جهان بینی اس-لام ، ارزش ع-م-ر ب-س-ت-گ-ى به ایمان ، عمل صالح ، بندگى خدا و اخلاق نیکو دارد. مع الوصف اگر عمرت را در راه تحصیل ایمان و معرفت ، بندگى خدا و کسب اخلاق انسانى صرف کنی، از وق-ت خود خوب استفاده کرده ای و در این صورت از ضرر و خسران در امان مانده و سعادتمند خواهی شد. امیر مومنان (علیه السلام) فرمود: (اِنَّ عُمْرَکَ مَهْرُ سَعادَتِکَ، اِنْ اَنْفَدْتَهُ فى طاعَةِ رَبِّکَ) ؛ ه-م-ان-ا ع-م-ر ت-و، م-ه-ریه سعادت و خوشبختى توست به شرط آنکه ، آن را در طاعت و بندگى پروردگارت ، به پایان ببرى . لدا در غنیمت داشتن فرصت عمر به نکات زیر باید توجه کافی معمول فرمایی:

اول: دنیا، دار کار، کوشش و عمل است و آخرت دار بهره برداری از عمل دنیا. باید کاری کرد که در آخرت دچار حسرت نشد. قرآن کریم می فرماید: «وَأَنذِرْ هُمْ یَوْمَ الْحَسْرَ هِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ»(1)آنان (ستمگران) را از روز حسرت که کار به پایان آمده و آنان همچنان در حال غفلت هستند بترسان.

ص: 77


1- مریم، آیه 39

دوم: در قیامت پیش از آنکه انسان قدمی بردارد از عمر، جوانی و مال خود مورد پرسش قرار می گیرد. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این بود که در قیامت وقتی در موقف حساب قرار گرفتی، از چهار چیز تو را می پرسند: «عَنْ شَبابِکَ فیما اَبْلَیْتَهُ وَ عُمْرِکَ فیما اَفْنَیْتَهُ وَمالِکَ مِمَّا اکْتَسَبْتَهُ وَفیما اَنْفَقْتَهُ»(1) (می پرسند) جوانیت را چگونه گذراندی؟ عمرت را درچه راه فانی ساختی؟ مالت را از کجا به دست آوردی و در چه راه صرف کردی؟ در میان چهار مورد مزبور، دو مورد اول (نعمت جوانی و نعمت عمر) که از گرانبهاترین نعمتهای خداوند است؛ دوران جوانی بهترین فرصت برای نیل به پیروزیهای درخشان زندگی است، خدای مهربان در جسم و جان جوانان بطور طبیعی سرمایه هایی را به امانت سپرده که اگر بخوبی مورد استفاده قرار گیرند، می توانند موجبات خوشبختی و سعادت جوانان را در دنیا و آخرت فراهم آورند که در سوال بعد به اهمیّت آن اشاره می شود.

سوم: انسان باید از عمر خود در راه کمال انسانی بهره گیرد. این کمال در افزایش علم و معرفت در راه خدا و در اطاعت خدا خلاصه می شود. هر چه غیر از این باشد، اتلاف عمر محسوب می شود. اگر کار و کسبی دارد، اگر زندگی تشکیل می دهد، اگر با دیگران نشست و برخاست دارد و حتی اگر به گشت و گذاری در شهرها و صحراها و کشورها می پردازد، همه باید در راستای این کمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگی است. چنین نشاطی تعطیلی ندارد و چنین انسانی خستگی نمی پذیرد.

آیا دوران جوانی بهترین فرصت برای هر انسانی است؟

آن جواني كه دراین دور و زمان * عفّت و پاکیّ خود را آنچنان

كرده حفظ و مي رود سوي حلال * بی گمان هر روز و شب از آسمان

ص: 78


1- (کافی، ج2، ص135

سوي وي آيد ثواب و صد سلام * مي برد لذّت و باشد در امان

چون كه وقت و لحظه هایش در سرا * لحظه لحظه همچو ذكر است در عيان

در چنين حالي بود آرام و شاد * چون كه طبق شرع رود سوي جنان

پس حقير گويد در این عصر و زمان * ارزشت والا بود قدرش بدان

دوران جوانی، یکی از مهم ترین و بهترین دوره های زندگی آدمی است که در رشد و تکامل مادی و معنوی او نقشی تعیین کننده دارد. ایام جوانی، دوران درخشندگی و فروغ زندگی است. دنیا با درخشش جوانان، سرسبز و با طراوت است، به طوری که دنیای بی جوان، ماتمکده ای بیش نیست. ویژگی هایی نظیر نشاط، کوشش، هیجان، انتقاد، زیبا دوستی، پویایی، نوجویی و نوآوری، همزاد با این دوران است. جوان با این توشه به سوی اهداف خود گام بر می دارد و همواره در پی رسیدن به سعادت، تلاش و کوشش می کند.همانطور که از زبان معصوم قبلا گفته شد فرصت ها مانند ابر می گذرند، پس فرصت های نیکو را از دست ندهید. آیا تاکنون به ابرها نگاه کرده ای؟ آیا دیده ای که چگونه با ظاهری آرام، به تندی حرکت می کنند؟ تمام فرصت های زندگی نیز مانند ابرها درگذرند و فرصت جوانی نیز از این دایره بیرون نیست، جوان با کمال و عاقل، کسی است که فرصت ها را به سود خود تمام کند و از آن توشه برگیرد.

آری ای عزیز بزرگوار، هر چیزی در دنیا قابل جبران است، غیر از وقت که چون از دست رفت دیگر بر نمی گردد. اکثر جوانان تصور می کنند عمرشان تا ابدیت گسترده است، به همین دلیل قدر وقت را نمی دانند و زمانی به خود می آیند که غبار پیری چهره آنان را گرفته است. وضع اکثر جوانان مانند مردی ثروت مند است که سرمایه خود را بدون پروا خرج می کند، غافل از آن که دیر یا زود ثروت کلانش به پایان خواهد رسید. (آنتوان چخوف) با این که

ص: 79

کمتر از پنجاه سال عمر کرد، اما به دلیل آن که قدر وقت را می دانست هزار داستان کوتاه و چندین کتاب از خود به یادگار گذاشت.

شاید (یک روز) خیلی بی اهمیت به نظر برسد، اما از لحاظ کیفیّت با (یک سال) بلکه با (ابدیت) برابر است; گو این که از حیث کمیّت ابداً قابل مقایسه نیست، زیرا (یک سال) بر اساس همین (یک روز) بلکه بر اساس (یک ساعت) محاسبه می شود; هم چنان که ارقام بزرگ از اعداد کوچک سرچشمه می گیرند. دانشمندی می نویسد: (ما همچون زارعی هستیم که هر روز بیشتر از روز گذشته کشتزار مرگ خود را شخم می زنیم.

به طور قطع و یقین فرصت های عمر انسانی هیچ گاه باز نمی ایستد؛ و نه تنها باز نمی ایستد بلکه گاه باعث ضرر بیش از حد و همه جانبه ی انسان خواهد شد. بنابراین بهترین فرصت برای استفاده ی از عمر، همان فرصت جوانی است. زیرا زمانی که عمر او به سوی میان سالی و کهن سالی می رود، دچار بسیاری از بیماری ها و افسردگی های روحی و جسمی خواهد شد و لذا آن طوری که در جوانی می توانست از آن بهره ببرد، به طور قطع و یقین نمی تواند از آن بهره ببرد. در روایت نقل شده است که شنیدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) می فرمودند: از خطبه های رسول خدا که در حفظ مانده این است: «ای مردم! برای شما نشانه هائی نصب شده است، از نشانه ها رهیاب شوید. برای این راه، پایانی مقرر است، تا پایان به راه مقرر ادامه دهید. بدانید که مؤمن از گذشته و آینده خود در بیم است: از کردار گذشته خود در بیم است که نمی داند خداوند در باره آن چه تصمیمی خواهد گرفت؛ و از کردار آینده خود در بیم است که نمی داند داوری خدا در باره بد و خوب آن چه خواهد بود. پس چه بهتر که مؤمن از تاب و توان بدن به سود جان کامیاب شود و از دنیای خود به نفع آخرت بهره گیرد. در جوانی قبل از پیری و در زندگی قبل از مرگ زاد سفر را تهیه بیند. سوگند به آن خدائی که جان محمد در دست او است، با رسیدن مرگ، فرصت معذرت خواهی از دست می رود. بعد از مرگ، تنها دو راه در پیش دارید: یا راه بهشت و یا راه دوزخ».(1) بعضی خیال می کنند که توبه برای انسان هائی است

ص: 80


1- الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج1، ص: 567

که عمری از آن ها گذشته باشد و به اصطلاح پیر شده باشند. می گویند زمانی که پیر شدیم، آن موقع توبه می کنیم. قرآن بسیار از ناله کسانی نقل می کند که فرصت را از دست داده اند. مثلاً عده ای می گویند: (قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلی ما فَرَّطْنا فیها)(1) یعنی : وای و حسرت بر ما که عمرمان هدر شد. پس مواظب جوانی و دقیقه های عمر خود باشید. باز نیز از عده ای نقل می کند که در روز قیامت تازه چشم هایشان باز می شود و می گویند: (فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ)(2) یعنی: چشم شما امروز باز می شود و تیز می شود ولی دیگر فایده ندارد چون فرصت ها از دست رفته است. آری ای جوان عزیز:

قبر و قبرستان پر است از نوجوان * یا جوانانی که بودند پر توان

هر یکی گفتند که در پیری چنان * توبه و زاری نمائیم بی گمان

با چنان دیدی شدند هر یک خزان * فرصت توبه نیافتند در جهان

دون توبه با نگاهی پر فغان * دیده ها بستند و گفتند از نهان

ما همه کردیم خطا با صد نشان * تا شدیم عبرت برای دیگران

بی صدا و بی خبر و ناگهان * مرگ آدم می شود بر جان عیان

کار آنها بوده عبرت این زمان * بهر هر پیر و جوان در هر مکان

ص: 81


1- انعام، 31
2- ق، 22

داد خاموش درون با صد بیان * توبه را خواهد ز تو از عمق جان

در جوانی توبه کن در این کران * تا که ترفیع یابی اندر آسمان

قدر وقت و فرصتت را خوب بدان * چون نمی دانی که عمرت همچنان

می شود خاموش چو شمعی نور فشان * دون هر نوعی اثر گیرد عنان

صورت زیبا و صوت نغمه خوان * می شود فانی به جز روح و روان

پس حقیر گوید به هر پیر و جوان * روح و جان با توبه می گیرد امان

بنابراین به جاست که جوانان ما برای پیشرفت علمی و معنوی خود از لحظه لحظه های فرصت های خود کمال استفاده را ببرند و فرصت های عمر خود را به هیچ وجهی از بین نبرند. جوان با کمال و عاقل، کسی است که فرصت ها را به سود خود تمام کند و از آن توشه برگیرد. آری فرصت جوانی، تکرار پذیر نیست و یقینا تکرار نمی شود. پس عاقلانه آن است که این فرصت طلایی را بیهوده و کم بها از دست ندهیم. گویند: «جوانی دست بر پشت پیرمردی نهاد و از روی تمسخر گفت: این کمان را چند می فروشی؟ پیرمرد در جواب گفت: زمانه این را به تو نیز رایگان می دهد، ولی به گران ترین قیمت یعنی به بهای جوانی».آری جوانی موهبتی الهی است ولی کوتاه و زودگذر. جوانی، دوره شکوفایی عقلی و رشد جسمانی است و با از دست دادن آن، چیزی جز اندوه و بی مایگی نصیب آدمی نمی شود. پیامبر گرامی اسلام نیز قدردانی و غنیمت شماری از دوران جوانی را بسیار مهم و ارزشمند می دانند و می فرمایند: «جوانی خود را قبل از پیری دریاب!» حضرت علی علیه السلام نیز به همین مساله در این روایت چنین تأکید می کند که: شَیْئانِ لایَعْرِفُ قَدْرَهُما اِلا مَنْ فَقَدَهُما: الشَّبابُ و الْعافِیَهُ. دو چیز است که کسی به ارزش آن پی نبرد، مگر این که آن را از دست دهد: جوانی و سلامت.

ص: 82

این دوره حساس که به بهار عمر انسان تشبیه شده است، با لحظه های پر از شور و هیجان و جلوه های شیرین زندگی همراه است. اگرچه در مقایسه با طول عمر آدمی کوتاه است، بالاترین موفقیت های زندگی در همین دوران نصیب آدمی خواهد شد؛ چرا که «رُبَّ یَسیرٍ أَلفْی مِن کثیر؛ چه بسیار مقدار کمی که بالنده تر از مقدار زیاد است- » در این دوران، روح و جسم جوان در پی تحولاتی عمیق و گسترده به گونه ای چشم گیر دگرگون می شود. روحیات پیچیده انسانی به طور همه جانبه و با اشتیاقی بی سابقه خود را بروز می دهند که گویی در بنای عظیم انسان، انفجاری فراگیر، تمام ابعاد حیاتی جوان را در هم فرو می ریزد و با دمیدن روح تازه ای در کالبد جوان همه نیروها را در حالتی شتابان و هیجانی، واقع می گرداند. قرآن این لحظات پرهیجان و زیبا را «احسن تقویم» معرفی می کند: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»(1) که در اینجا منظور از «احسن تقویم» همان دوران جوانی انسان است.

همانگونه که اشاره شد دوران جوانی بهترین فرصت برای رسیدن به پیروزی های درخشان زندگی است. در جسم و جان جوانان، به طور طبیعی، سرمایه هایی وجود دارد که اگر به خوبی استفاده شوند، می توانند موجبات خوش بختی وسعادتشان را تا پایان عمر فراهم آورند. نگاه مهربان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)به جوانان همراه با بزرگداشت شخصیت، تکریم احساسات و نیازهای حقیقی و توجه به قلب های پاک و زلال آنان بود. ضمن این که دیگران را نیز به رعایت این امر رهنمون می ساخت: (أوصیکم بالشبّان خیر، فانّهُم اَرَقُّ اَفئدَةً للحَقِّ;(2) شما را سفارش می کنم که با جوانان به خوبی و نیکی رفتار کنید، چرا که آنان نازک دل و در پذیرش حق آماده ترند) روی آوردن جوانان به سوی پیامبر، نتیجه عملکرد و رفتار متین، محبت آمیز و حکیمانه آن حضرت بود. سخن او بر دل ها می نشست، زیرا گرایش جوان به خوبی و نیکی، بیش تر و سریع تر از دیگران است. دل جوان با نوخواهی، طراوت می یابد، چرا که جوان برای زمانی غیر از زمان گذشتگان آفریده شده و پذیرش سخن و اندیشه نو با

ص: 83


1- تین:4
2- سفینة البحار، ج 2، ص 176.

سرشت او آمیخته است. از این منظر، کارکرد و اثر پیام روح بخش پیامبر عیان می گردد; پیامی که چونان آب گوار، دل تشنه آنان را سیراب کرد و ایشان را فدایی او ساخت.

...خلاصه مجموعه قوای جسمانی نسل جوان، بهترین وسیله برای کار و فعالیت است. آنان می توانند در نبرد زندگی به سخت ترین کارها دست بزنند و با نیروی جوانی بر همه مشکلات پیروز شوند. در نظر پیشوای عالی قدر اسلام، قوّت و شدت قوای بدن، یکی از شاخه های سعادت آدمی شناخته شده است و خوشبختانه جوانان در دوران شباب از این نعمت برخوردارند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خوشبخت و سعادتمند، انسان با ایمانی است که درآمدش برای معاش کافی و بدنش نیرومند باشد.

بنابراین، افزون بر قوای جسمانی که یکی از سرمایه های جوانی است، نیروی معنوی نسل جوان هم که همراه با شور و هیجان و عشق و امید است، در اعماق جان جوان بیدار می شود و وی را به پویایی و فعالیت های پی گیر و خستگی ناپذیر وا می دارد. آگاهی جوان از وضعیت جسمانی و روحانی خود و توجه به عطایای الهی که در وجود وی به ودیعه نهاده شده است، سبب می شود تا در پرتو سعی و عمل، از سرمایه های گران بهایی که در جسم و جان دارد، استفاده کند و آن را برای تأمین و پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی خود به کار بندند. در این صورت است که جوان می تواند از فرصت بی نظیر جوانی و شرایط مساعد آن بهره برداری کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: بر مرد با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویشتن استفاده کند؛ در جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایام پیری و در زندگی پیش از مرگ و از دنیای خود برای آخرت خویش بهره جوید. و نیز فرموده است که فرشته الهی هر شب به جوانان بیست ساله ندا می دهد: کوشش و جدیت داشته باشید و برای نیل به کمال و سعادت خود مجاهده کنید. همچنین پیامبر در بیان ارزش و اهمیت فرصت جوانی در زندگی، در سفارش های ارزنده ای به ابوذر می فرماید: یا اباذر اِغتنم خمسا قبل الخمسِ شبابک قبل هَرَمِکَ و صحَّتِکَ قبلَ سُقْمِکَ و غناک قبل فقرِک و فراغَکَ قبل شُغْلِکَ و حَیواتَک قبل مَوْتِکَ. ای اباذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار: جوانی ات

ص: 84

را قبل از پیری؛ سلامتت را قبل از بیماری؛ تمکنت را قبل از تهی دستی؛ فراغتت را قبل از گرفتاری؛ زندگانی ات را قبل از مرگ.(1)

آری ج-وانى يكى از نعمتهاى پرارج الهى و ازسرمايه هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته ش-ده است. اين دوران از عمر انسان، اگر چه خود قسمتى ازمجموع عمر آدمى است، ولي از نظر اس-لام ب-ه ان-دازه اى ، م-ه-مّ، ارزنده وممتاز قلمداد شده كه گفته مي شود در روز قيامت از اين نعمت بطور خاص ، پرسش مى شود. پيامبر اكرم (ص ) فرموده اند: در ق-ي-ام-ت ه-ي-چ ب-ن-ده اى ق-دم از ق-دم ب-رن-م-ى دارد، م-گ-ر اي-ن-ك-ه از او س-ؤال مى شود: عمرش را در چه كارى صرف نموده و از جوانى اش كه در چه راهى تمام كرده است و از مالش كه از چه راهي بدست آورده و چگونه مصرف نموده است و از محبت ما اهل بيت(ع) . اذا كان يوم القيامه لا يزول العبد قدما عن قدم حتي يسئل عن اربعة اشياء، عن عمره فيما افناه و عن شبابه فيما ابلاه و عن ماله من اين اكتسبه و في ما انفقه و عن حبنا اهل البيت.(2) على عليه السلام فرموده اند: دو چ-ي-زاس-ت ك-ه ق-در و ق-يمتشان را نمى شناسد، مگر كسى كه آن دو را از دست داده باشد، يكى جوانى و ديگرى تندرستى . شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافيه.(3)

پس بهترین فرصت برای کارکردن، دانش آموختن و ثروت اندوختن دوران جوانی است. اگر زندگی را به شکل هرمی ترسیم کنی، بلندترین نقطه آن دوران جوانی است که در رأس هرم واقع شده است. جوان در دوران جوانی بسان کوهنوردی است که قله را تسخیر نموده و از شادی در پوست خود نمی گنجد. دوران جوانی عصر توشه گیری برای دوران پیری و آینده زندگی است و بالاتر از همه، زمان بهره گیری برای آخرت است. جوان باید بداند که تا دیر نشده است، از این فرصت و نعمت ذی قیمت الهی کمال بهره را ببرد و دوران جوانی را

ص: 85


1- مكارم الاخلاق، ج2، ص364
2- جامع الاخبار، ص204
3- غرر الحكم، ح5764

غنیمت بشمارد و اجازه ندهد لحظه ای از آنات جوانی اش هدر رفته و ضایع گردد؛ دوران جوانی، دوران بهره برداری از زمان و فرصتهای طلائی است. جوان اگر از این نعمت با ارزش که خداوند در اختیار او قرار داده است استفاده نکند، پس از چه زمان و فرصتی می خواهد بهره برداری نماید. اگر از فرصت های جوانی استفاده نشود، جز آه و افسوس در زمان میانسالی و پیری چیز دیگری عاید او نخواهد شد. در مجموع این گونه نباشد که بعد از چند صباحی، افسوس روزهای هدر رفته جوانی را بخورد که این ندامت و پشیمانی هیچ سودی نخواهد داشت. در برخی از روایات تصریح شده است که جوانی، باید در خدمت پیری انسان و آخرت او قرار گیرد. چرا که مرز بين اين جهان تا آن جهان یک قدم بیشتر نیست...آری:

مرز بين اين جهان تا آن جهان * يك قدم باشد عزيز اندر ميان

جان و دل را كن مهيّا بهر آن * تا شوي راحت ز هر نوعي فغان

كلّ دنيا وفق قرآن بي گمان * بوده ناچیز و قليل و بي نشان

پس عزيزم كن تأمل در نهان * بهر اين دنياي دون باعقل و جان

تا كه بيني باطنش را در عيان * پر ز لهو و هم لعب بوده همان

با فريب وي شوي دور از امان * چون كه در ظاهر بود فوق بيان

در همين دنيا تو گردي آنچنان * محو و فاني چون كه گفته كلّ فان

گر شناسي ذات خود را اي جوان * مي شوي برتر ز كلّ اين جهان

ص: 86

چون كه روح تو بود باقي ز خان * از نفخت و فيه من روحي بدان

كن هوي و هم هوس در هر مكان * خوار و رسوا در زمين و آسمان

از تمام فتنه های موبدان * با بصیرت کن عبور تا آن کران

بهر طاعت آمدي با روح و جان * تا روي راه رسول با صد توان

راه مولا و ولي تا كهكشان * بهر تو باشد هميشه درفشان

گر كه غير از اين روي در هر زمان * مي كني هردم خراب روح و روان

اين حقير گويد كه متن جان بخوان * تا روي سوي خداي مهربان

چرا برخي جوانان براي وقت و جایگاه خود ارزش قائل نيستند؟

هرکه درکون و مکان،نام ونشان از یارنام آور گرفت * از کرم آب بقاء، بهر لقاء از ساقی کوثر گرفت

از گذشته تا به آتی، غم به دل هرگز ندارد آن عزیز * چونکه در اوج جوانی، تا به پیری رسم پیغمبر گرفت

جوان يعني كسي كه در ابتداي راه زندگي است و به طور طبيعي تجربه اش براي زندگي اندك است. از جوان انتظارمي رود كه با معرفت و بصیرت؛ بصورت آگاهانه به فریاد خاموش درونش پاسخ دهد و مسیری که بخاطر آن خلق شده را انتخاب و بر اساس آن عمل نمايد، البته بايد به لحاظ فرهنگي شرايط را به گونه اي سامان دهي نمود كه اين آگاهي و اختيار در او تقويت شود و از فرصت هاي خود در جهت رشد و كمال انساني بهره بيشتري ببرد.

ص: 87

توضیح اینکه هر جوانی باید بداند که دوران جواني فرصتي استثنايي در مدت عمر آدمي است كه بابد قدر آن را دانست و به بطالت نگذراند. اين دوره از عمر آدمي بعلت ويژگي خاصي كه دارد و تمامي قوت و نيرو و امكانات در وجود آدمي شكوفا شده و آماده فراگيري و بهره دهي است بسيار مورد توجه اسلام است و در كلمات معصومان (عليهم السلام) مخصوصا امام علي (عليه السلام) تاكيد فراواني در قدر دانستن اين فرصت و بهره وري و مديريت بهينه آن ديده مي شود زيرا به تعبير امام علي (عليه السلام) دو فرصت جواني و سلامتي تا زماني كه از دست نرفته اند قدرشان شناخته نمي شود.(1)

از نگاه امام علي (عليه السلام) ثمره بهره گيري از فرصت جواني در فراگيري دانش، سروري و آقايي در بزرگي است(2). در دوران جواني است كه ذهن آمادگي پذيرش هر مطلبي را دارد و از اين رو امام علي (عليه السلام) در نامه 31 نهج البلاغه به فرزند خود امام حسن (عليه السلام) مي فرمايند: «انما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لبك»(3) و دل جوان همچون زمين ناكشته است، هرچه در آن افكنند بپذيرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پيش از آنكه دلت سخت شود و خردت هوايي ديگر گيرد.(4)

آری ای جوان عزیز امیرالمومنین (ع) به عنوان پدری دلسوز در این نامه به پسرش امام مجتبی (ع)، مواعظی نموده و او را از روزگار آگاه می سازد؛ علاوه بر این او را به غنیمت شمردن فرصت های کوتاه عمر تشویق می نماید و می فرماید: «پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی رو به کاستی رفت به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم و ارزش های اخلاقی و مواعظ انسانی را برای تو برشمردم؛ پیش از آن که اجل فرا رسد و از

ص: 88


1- آمدي/5764.
2- ابن ابي الحديد 20/ 267؛ و نيز ري شهري، العلم و الحكمه في الكتاب و السنه/ 253.
3- سيدرضي/ نامه 31.
4- شهيدي.

درونم آن را به تو منتقل نکرده باشم و پیش از آنکه خواهش ها و دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش موعظه و اطاعت از نصایح بر تو مشکل گردد؛ زیرا قلب جوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت و رشد تو شتاب کردم، قبل از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده اند و تو را از تلاش و یافتن بی نیاز ساخته اند و آنچه از تجربیات آن ها نصیب ما شد به تو هم رسیده و برخی از تجربیاتی که بر ما پنهان مانده بود، برای شما روشن گردد.(1)

همان طور که از فرمایشات علی (ع) مشخص است، تاریخ پر است از عبرت ها و مواعظ؛ جوانی که می خواهد پیروز میدان عمل گردد، باید موعظه پذیر باشد. امام حسین (ع) در رابطه

با عبرت گرفتن از گذشتگان می فرمایند: » ای فرزند آدم! اندیشه کن و بگو: کجایند پادشاهان جهان و صاحبان دنیا که آن را آباد کردند و نهرها کندند و درختان کاشتند و شهرها بنا کردند و بعد با ناخرسندی از آن ها جدا شدند.(2)

آری، دیری نمی پاید که جوانی رو به فرسودگی و نشاط رو به افسردگی می رود و انسان تازه می فهمد در چه خواب عمیق و غفلت زودگذری بوده است. جوان باید فرصت ها را به عمل تبدیل نماید و نباید به کم قانع گردد. امام حسین (ع) در روایتی می فرمایند: «زیر یکی از دیوارهای شهری لوحی پیدا شد که در آن چنین نوشته شده بود: تعجب می کنم برای کسی که به مردن یقین دارد چگونه خوشحال است و در شگفتم از کسی که سرنوشت را قبول دارد چگونه اندوهگین می شود، و عجب دارم از کسی که دنیا را آزمایش کرده، باز چگونه به آن اطمینان می کند». از این روایت شریف، روحیه پندپذیری و تواضع و عبرت گیری برای نسل جوان را درس می گیریم، فرصت ها روزی تمام می شود، هرچه هم زیاد باشند، تمام شدنی هستند. در همین رابطه امام خمینی (ره) در نامه ای به پسرشان می فرماید: «پسرم، اکنون که

ص: 89


1- نهج البلاغه، نامه 31، ص 373
2- ارشاد القلوب، ج 1، ص 29

با تو که جوان هستی صحبت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوان لطیف و انعطاف پذیر است و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است، در جوان نیست. جوان می تواند به آسانی خود را از شرّ نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می شوند، پیران نمی شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. قدر فرصت های جوانی و نسیم های الهی در جوانی را بدانند و بسیار غنیمت بشمارند. کدام جوان می تواند اطمینان پیدا کند که به پیری می رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟(1) پس ای جوان، تا دیر نشده این دوران و این نعمت را قدر بدان و آن گونه که شایسته است از آن بهره مند شو و نگذار لحظه ای بیهوده تلف شود و تو در آن لحظه غافل باشی. امام علی (ع) در مناجات شعبانیه می فرمایند: «اِلهِی وَ قَدْفْنَیْتُ عُمْرِی فِی شِرّةِ الْسَّهوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبابِی فِی سَکرةِ الْتَباعُدِ مِنْک؛ معبودا، عمرم را در بدمنشی فراموشی تو، گذراندم و جوانی ام را در مستی دوری کردن از تو کهنه کردم».(2) آن امام معصوم در این فراز از مناجات می خواهند به افراد بشر نشان دهند، که غفلت و نسیان همواره در کمین جوان است و اگر مهار نشود فرصت تبدیل به غصه می شود و پس از آن اندوه و پشیمانی سودی نخواهد بخشید. لذا بر جوان سزاوار است تا این فرصت را غنیمت شمارد. چون مدت و زمان دوره جوانی بسیار محدود و کوتاه است، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «مدت زندگانی محدود است و هیچ کس از عمری که برایش مقدر شده هرگز فراتر نمی رود؛ پس پیش از آن که عمر به

ص: 90


1- صحیفه نور، ج 16، ص 211
2- مفاتیح الجنان، ص 324

سر آید، بشتاب»(1) همچنین در روایتی دیگر می فرمایند: «کُنْ عَلی عُمْرِکَ أَشحُّ مِنْکَ عَلی دِرْهَمِکَ وَ دِینارِکَ؛ به عمر خود بخیل تر باش تا به درهم و دینارت».(2) در هر حال:

چشم دل را شستشو و ديده را خوب وا نما(3) * تا كه بيني جان چه مي فهمد ز اسرار خدا

بي شك آنچه بوده اندر عالم و هم ماسوا * داد خاموش درون است و همي خواند ترا

در چه حالي ای عزیز و تو چرا گشتي رها * از هر آنچه بوده با روح و روانت آشنا

گر كه داني از كجاها آمدي به اين سرا * يا كه داني به كجاها مي روي از اين فضا

بهر چه آمدي اندر اين ديار پر بلا * يا چرا بايد روي از اين جهان بي وفا

لحظه و آني نمي گشتي رها از ناخدا * تا رسي به اوج عزّت و زني او را صدا(4)

گر سعادت خواهي و آرامش اندر هر كجا * راه فطرت را برو با حجّتين تا ماورا

حجّت باطن همان عقل است درون جان ما * حجّت ظاهر بود حرف تمام انبيا

ص: 91


1- .اعلام الدین، ص 12
2- مکارم الأخلاق، ص 364
3- چشم دل را شستشو ده، دیده را روشن نما
4- تا کنی در اوج عزت ناخدایت را صدا

پس حقير گويد عزيزم در تمام لحظه ها * راز خوشبختي همين است كه روي راه هدا(1)

اگر شما به عنوان یک انسان بتوانی در اوج جوانی جلوی هواهای نفست را بگیری و مرتکب خطا، گناه و معصیت نشوی؛ ارزش دارد. اجتناب از گناه و نافرمانی خدا و پیامبر زمانی ارزشمند است که انسان توانایی انجام گناه داشته باشد اما مرتکب خطا و گناه نشود. در این خصوص خداوند مثال های بسیاری از جوانان را در قرآن بیان کرده است که اگر جوانان بخواهند الگو بگیرند باید از جوانانی که قرآن معرفی نموده الگو بگیرند نه از جوانان غربی؛ حضرت یوسف در اوج جوانی و زیبایی در قصری زندگی می کند که همه نعمت ها در اختیار او است اما تسلیم شیطان و وسوسه های هوای نفس نمی شود. همسر عزیز مصر همه امکانات عمل زشت زنا را آماده می کند درها را می بندد و بعد می گوید (قالت هیت لک – قال معاذ الله...) یوسف بیا هیچ مانعی وجود ندارد اولین کلمه ای که از زبان این جوان بیرون می آید می گوید پناه بر خدا بعد زلیخا زن عزیز مصر وقتی که می فهمد او حاضر نیست کامش را برآورده سازد و نمی تواند به آرزویش برسد از باب تهدید وارد می شود (لئن لم یفعل ما امره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین ) که اگر تو این کار را نکردی تو را به زندان می اندازم قرآن نقل می کند یوسف می گوید (و رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه) خدایا از تو تقاضا می کنم زندان برایم محبوب تر است از این عمل؛ سالها به زندان می رود و عمرش ا در زندان سپری می کند اما مرتکب گناه نمی شود. پس جوانی نعمت بسیار بزرگی است و قدر این نعمت را باید بدانی از لحظات عمرت به نحوی استفاده کن که در آخرت سرافراز باشی. پیامبر می فرمایند (سبعه یظلهم الله فی ظله یوم لاظل الا ظله شاب نشا فی عباده الله) هفت نفر در روز قیامت در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرند در آن روز یکی از هفت نفری که در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرد جوانی است که جوانی اش را در عبادت سپری کرده است اگر انسان قدر جوانی اش را بداند مقام و منزلت پیدا می کند.

ص: 92


1- راز خوشبختي بیابی در طی راه هدا

در هر حال ای جوان بزرگوار بدان و آگاه باش که دوران شباب، ایام مؤاخذه و مسئولیت شخصی است. سن بیداری و به خود آمدن است. موقع کار و فعالیت است. کسی که در دوران جوانی به سعادت خود فکر نمی کند و در راه خوشبختی مادی و معنوی خویش قدم برنمی دارد، جوانی که با سستی و سهل انگاری بهترین ایام عمر خود را به رایگان از کف می دهد و از آن فرصت بی نظیر قدردانی نمی کند، استحقاق توبیخ و کیفر دارد. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «اَوَلم نُعَمَّرکُم ما یَتَذَکَّر فیه مَنْ تذکر» می فرمایند که: «در این آیه، ملامت و سرزنش جوانان غافلی است که به هجده سالگی رسیده اند و از فرصت جوانی خود استفاده نمی کنند»

اهمیت وقت و درک لحظه ها به خاطر چیست؟

با خدا هر لحظه را کن تو شکار اندر جهان * تا شوی راحت ز همّ وغمّ و آلام زمان

این بود خواست درون و داد هر پیر و جوان * در فضایی که بود هر لحظه اش درّ گران

پس نما خود را برون از قید و بند این و آن * گرکه می خواهی روی سوی خدای انس وجان

درچنین حالی عزیزم قدرخود را خوب بدان * چون شوی برترز آنچه بوده در سرّ و عیان

دان که فریاد تمام لحظه ها تا آن کران * در پی ذکر خدا باشد چو یاری مهربان

آنکه ضایع می کند هر لحظه را در هر مکان * ظلم وافر می نماید بر تن و روح و روان

گر که اعمالت شود بهر خدای آسمان * با همان اخلاص روی سوی همان باغ جنان

همسر و اهل و عیال از رسم تو گیرند امان * در چنین حالی شوی دور از همه درد و فغان

ص: 93

با ولایت می شوی اهل ولا با صد نشان * بی ولایت می خوری هر لحظه سمّ شوکران

شوکران هر دم فرو ریزد همه تاب و توان * آدم بی دین کند ویران تمام خاوران

این حقیر گوید بده پاسخ به اسرار نهان * چون که باآن می شوی اهل فلاح بی هر گمان

ای عزیز بزرگوار، عمر، چیزی غیر از همین لحظه ها نیست. بهره گیری صحیح از این لحظه ها، مایه رشد و غفلت از آن خسارت است. برای پیشرفت خود باید لحظاتی را که در آن به سر می بری، دریابی؛ چرا که گذشته از بین رفته و آینده هم نیامده است. بنابراین، باید دم را غنیمت شمرد. انسان براي دستيابي به اهداف خود منابع گوناگوني را به خدمت مي گيرد كه يكي از مهم ترين آنها وقت است . وقت با ساير منابع تفاوت هايي دارد ، منابعي مانند سرمايه، نيروي انساني و اطلاعات را مي توان در جهت هاي مختلف به كار انداخت. مي توان نيروي انساني خود را افزايش يا كاهش داد؛ نوع امكانات را در محل كار خود مي توان تغيير داد. اين امكان وجود دارد كه اعتبارات و سرمايه هاي مالي خود را جابجا كرد و براي هدف مورد نظر بكار گرفت . می توان...... اما زمان تنها منبعي است كه با سايرمنابع تفاوت دارد؛ تمام شدني است، چون محدود است . در مورد زمان نمي تواني تغييراتي در آن ايجاد كني؛ نمي تواني بر دامنه زمان بيافزايي؛ ساعت نه تندتر مي رود و نه كندتر حركت مي كند . زمان خصوصيات منحصر به فردي دارد كه در اینجا نظر حضرتعالی به یرخی از آنها معطوف می گردد:

1- وقت تنها منبعي است كه همه افراد بطور مساوي از آن برخوردارند. بنابراين افراد موفق و ناموفق ، فقير و غني، قوي و ضعيف، سالم و بيمار، و غيره از زمان يكساني برخوردارند.

2- وقت يك منبع كاملا" اختصاصي است؛ وقت هركس فقط به خودش تعلق دارد و هيچ كس ديگر نمي تواند از آن استفاده كند . بنابراين شما نمي تواني وقت و زمان بدون استفاده امروز خود را ، به ديگري منتقل كني. نمي تواني وقت قرض كني و يا قرض بدهي.

ص: 94

3- وقت غيرقابل ذخيره كردن است؛ اگر امروز وقت اضافه داشتي، نمي تواني آن را براي روز ديگري پس انداز كني؛ بنابراين تنها راه برخورد عاقلانه با وقت، مصرف صحيح آن است .

مشكل اساسي بسياري از افراد در مورد وقت اين است كه احساس مي كنند كار آنها بسيار زياد ، ولي وقتشان كم است .؟ بعضي ها معتقدند كه براي انجام همه كارها، خودشان بايد وقت بگذارند و به ديگران اعتماد نمي كنند . آيا شما با اين طرز تفكر موافقي؟ آيا غالبا" براي اينكه نتوانسته اي كارهاي مهم را به پايان برساني احساس بدي داشته اي ؟ آيا مكرر به ساعت نگاه كردي و با نگراني ديدي كه ساعت 4 يا 5 بعد از ظهر است و كارهايي را كه بايد امروز به پايان برساني، هنوز شروع نكرده اي. آيا شما از افرادي هستي كه به دليل كمبود وقت بايد بعضي از پرونده ها را با خودت به خانه ببري. آيا وقتي كارهاي مهم از قبيل تهيه گزارش هاي حساس پيش بيايد ناچار مي شوي كه شب هاي طولاني را در اداره بماني؟ و يا اينكه روزهاي تعطيل را هم به كار كردن بپردازي؟ اگر از اين قبيل مسائل در مورد شما صادق است و يا برايت مطرح است متاسفانه بايد گفت كه شما از جمله افرادي هستي كه هميشه مشكل زمان خواهي داشت . لازم است بداني كه شما هم به همان اندازه وقت داري كه همه دارند . آيا شما كمتر از 24 ساعت وقت در شبانه روز داري؟ يعني كمتر از ديگران؟ نه دوست عزيز آنچه كه شما نداري، مهارت در بكارگيري وقت است .

نكته جالب اينجاست كه مشكلات مربوط به كمبود وقت ، تقريبا" در همه جا يكسان است و در همه سازمان ها كارهاي عقب مانده و انجام نشده وجود دارد. حقيقت اين است كه همه در برخورد با زمان داراي تنگناها و مشكلات مشابهي هستند. اين يك امر طبيعي است كه باید به فكر چاره باشي. انسان در برابر مشكلات خود، همواره در صدد چاره جوئي بر مي آيد. چاره جوئي براي حل مشكل وقت، از بهترين امور زندگي است. با پذيرفتن اين اصل كه هر مشكلي، راه حلي دارد، مشكل كمبود وقت و استفاده بهینه از آن هم قابل حل است. در اينجا راه حل هاي آزموده اي براي حل مشكل وقت ارائه مي شود:

قبلا مطرح شد كه وقت شما همان عمرشما می باشد. يعني سالها ، ماهها ، روزها، ساعتها ، دقيقه ها ، ثانيه ها تشكيل دهنده عمر شما هستند . راستي حدودا" چقدر وقت داري؟ طبق

ص: 95

نتايج حاصل از يك پژوهش، هر فرد معمولي به طور متوسط وقت خود را طي يك هفته يعني 168 ساعت صرف اين فعاليتها مي كند: كار ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصي ، صرف غذا، عبادت و اوقات فراغت . چنانكه مستحضر هستی از بين مصارف وقت حدود " 5/57 ساعت يعني 34 درصد اوقات هفته تقريبا" تغييرناپذير است. و مابقی اوقات هر هفته تا حدود زيادي تغيير پذير و قابل كنترل مي باشد .

اما چرا بايد وقت را كنترل كرد ؟ اساسا" وقت را براي چه مي خواهي ؟ براي اينكه درست از آن استفاده كني تا فرصت بيشتري براي بدست آوردن موفقيت داشته باشي. به یقین، افسوس خوردن بر گذشته موجب فرصت سوزی امروز می شود. پس، باید به آینده به گونه ای نگاه کنی که امروز را از دست ندهی. لحظه ها را غنیمت بشماری که قافله عمر بس سریع می گذرد. امام علی علیه السلام می فرماید: «الفرصة سریعةُ الفوت وَ بطیئَةُ الْعُوْدِ؛ فرصت زود از دست می رود و دیر به دست می آید»

عامل دیگر برای از دست دادن فرصت ها، چشم دوختن به گذشته و تأسف بر لحظه های از دست رفته است که: «مشغول شدن به گذشته، وقت را از بین می برد» همچنین، به آینده هم نباید دل نگران بود، بلکه باید از گذشته درس گرفت و به آینده با اندیشه و برنامه ریزی و دوراندیشی نگاه کرد و از فرصت موجود، میان گذشته و آینده استفاده کرد. پس بر سر راه زندگی بشر موقعیت فرصت های نابی در تمامی شئون مادی و معنوی پیش می آید که ناپایدار و زودگذر است و ممکن است بر اثر کمترین مسامحه و سهل انگاری، بزرگ ترین فرصت ثمربخش زندگی از کف برود و برای صاحبش، فقط شکست و ندامت باقی بماند.

آیا این دلیل آن نیست که ارزش وقت و معناى کلام پیغمبر خود را درک نکرده ای؟ شهید اول حتى در زندان از وقت استفاده کرد و لمعه را تألیف کرد. خدا در قرآن مى فرماید: و اذکر فى الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً(1) تاریخ بزرگان شرق و غرب پر است از اهمیت دادن به وقت. مال، امید جبران و تدارک دارد ولى وقت ندارد. سال ها و ماه ها و هفته ها

ص: 96


1- مریم54

بدون یک لحظه توقف و بى درنگ بر شما مى گذرند و این ها قطعاتى است که از عمر شما جدا مى شود و معدوم مى شود و قابل وصل نیست. در حالی که در دین اسلام حتى ثانیه هم ارزش دارد. زمان ظرف است، فلسفه وقت کشی این است که بعضی از مردم وجودشان آنقدر غیرقابل استفاده است که ظرفِ وقتی شان خالی است، نکند شما اینچنین باشی!! برخلاف بعضی دیگر که وجودشان ظرفِ وقتی آن ها را لبریز کرده است. وقت مثل آب و زمین زراعتی است. بعضی آنقدر نیرو ندارند که زمین خود را کشف کنند، بعضی دیگر حداکثر استفاده را می برند و اگر زمین بیشتر هم داشته باشند باز بهره برداری می کنند.

بعضى مثل این است که عمر خود را چیز زیادى و سربارى براى خود مى دانند و از احساس اینکه وقتى و فراغتى دارند به جاى اینکه خوشحال باشند مغموم مى شوند، مثل اینکه کسى از احساس اینکه پولى برایش رسیده ناراحت شود! مانند کشتی یا ماشینی که بارش زیاد است و مقداری از متاع نفیس را در صحرا یا دریا می ریزد، آناتول فرانس مى گوید: مهم ترین لذت بشر وقت کشى است. مى گوییم برویم فلان جا دنبال فلان کار که وقتى گذرانده باشیم، فلان مجلس رفتم براى امرار وقت. واى به حال بشر که خودش براى خودش مزاحم باشد و مهمترین اوقاتش غفلت از خودش باشد. عرفا در باب وقت اصطلاحات خاصى دارند(1) اصطلاح نقد و نسیه عرفا عبارت است از نقد و نسیه در باب وقت و زمان. مى گویند: به نقد کوش و یا کار امروز به فردا میفکن. در زبان دین از طول امل به شدت نهى شده؛ طول امل جز روحیه تضییع وقت و تأخیر کار لازم به امید آینده، چیزى نیست، یعنى انسان خیال کند که براى همیشه هست و حال آنکه پیغمبر(ص) در حدیث منسوب فرمودند: ایاک و التسویف بأملک فانک بیومک و لست بما بعده. از ثمرات محافظت بر وقت، نظم و انضباط است. نظم و انضباط یعنى صرفه جویى و اقتصاد در وقت، یعنى در مدت کمتر استفاده بیشتر نمودن. شما اگر بخواهی در زمینى بنایى بسازی گاهى در یک مساحت زیاد با یک سلیقه کج، آن معمار طورى خانه مى سازد که در آن خانه که لازم است اتاق پذیرایى و سالن و اتاق خواب و

ص: 97


1- حاشیه کتاب منازل السائرین و اصطلاحات محى الدین

آشپزخانه و حوض و غیره داشته باشد، طورى درست مى کند که مساحت زیاد مى برد و عاقبت هم ناقص است و یکى دیگر طورى معمارى و مهندسى مى کند که در زمین و مساحت کم همه لوازم را جا مى دهد، آن وقت شما مى بینی «برکت» پیدا کرد. به کار بردن زمان هم مثل مکان، معمارى و مهندسى لازم دارد.

در مجموع ای عزیز فرصت شناس، بدان و آگاه باش که دوران جوانی، دوران بهره برداری از زمان و فرصتهای طلائی است. جوان اگر از این نعمت با ارزش که خداوند در اختیار او قرار داده است استفاده نکند، پس از چه زمان و فرصتی می خواهد بهره برداری نماید. اگر از فرصت های جوانی استفاده نشود، جز آه و افسوس در زمان میانسالی و پیری چیز دیگری عاید او نخواهد شد. در ضمن باید به این نکته هم توجه شود که در برخی از مواقع یک جرقه در یک فرصت ناب باعث هوشیاری فرد و دگرگونی سرنوشت انسان می شود؛ لطفا به قصیده زیر که به این حقیقت اشاره دارد با دقت و تامل توجه فرما:

دختری بودم که گشتم بی نشان * گمره و آلوده تن با صد فغان

فخرمن بودش همان رنگ و لباس * در فضایی که شدم هر دم خزان

یا که زیبایی و تحصیلات و مال * افتخارم بوده اندر آن زمان

با چنین فکری شدم بی بند و بار * با چت و اینترنت و مثل همان

یا که با موی سر و وضعی خراب * راه شیطان را همی رفتم چنان

یا که با لبخند و آن چشم خمار * منحرف کردم هزار و یک جوان

تا شدم خوار و ذلیل و بی بها * در سرابی که نشد یک دم عیان

ص: 98

در چنین حالی شنیدم از خواص * داد خاموشت همی گوید بدان

عفت و پاکی بود راه کمال * راه خوشبختی و هم راه جنان

ارزش تو برتر است دراین جهان * از هر آنچه بوده در هفت آسمان

کم فروشد جان و تن آن بی حجاب * چون که قدرش بوده والا و گران

مرد با غیرت همی خواهد حجاب * بوالهوس باشد همیشه چشم چران

گر شوی بی بند و بار و کم حجاب * می کنی بر خود ستم بی هر گمان

چون که برگشتم به خود با حال زار * راه حق گردید برای من عیان(1)

فطرتم بیدار و زد من را صدا * با همان داد خموش از عمق جان

قدر خود پیدا و گشتم شاد شاد * با حجابی که بود یک ارمغان

حال که گشتم آگه از سرّ حجاب * آن حجابی که بود خواست نهان

باتو دارم یک سخن ای دخت ناز * تا شود درسی برای این و آن

دان عفاف و پوششت در هر زمان * خواست مولا بوده و روح و روان

گر که می خواهی شوی آرام و ناب * در عمل شو با حجاب نه با بیان

ص: 99


1- راه حق بر من نموده حق عیان

چون که این باشد همان راه خدا * بر تو آرد روز و شب صدها امان

الگوی تو دخترم اندر حجاب * دخت پیغمبر بود در هر مکان

بی حجابی ای عزیز با وفا * همچو سدّیست در برت تا آن کران

پس حقیر گوید به دخترهای ماه * راه عفت را روید با صد توان

آيا مي توان فرصت هاي سوخته را جبران نمود و عاقبت به خير شد؟

در پاسخ باید گفت: اگر چه جواني بهترين و با ارزش ترين فرصت زندگي انسان است و اگر به بطالت و بي خبري بگذرد، جبران ناپذير است، ولي در عين حال نبايد از ارزش مدت باقي مانده و انتهايي عمر غفلت نمود. اامام علي (عليه السلام) در كنار همه تاكيدهايي كه نسبت به غنيمت شمردن فرصت ها و لحظه لحظه هاي زندگي دارند، راهكارهايي را هم براي كساني كه تاكنون از اين فرصت ها بهره نبرده و آن را ضايع كرده اند بيان مي فرمايند تا اين افراد به نااميدي دچار نشوند و هم اكنون براي نجات خود كاري كنند كه فردا دير است. ايشان مي فرمايند: «فاستدركوا بقيه ايامكم و اصبروا لها انفسكم فانها قليل في كثير الايام التي تكون منكم فيها الغفله و التشاغل عن الموعظه»(1)

پس، در اين چند روز كه زنده ايد، گذشته را جبران كنيد، و خود را به شكيبايي ورزيدن و سختي ديدن خوي دهيد. كه اين روزها برابر روزهايي - فراوان - كه در غفلت بوديد اندك است. از ديدگاه امام علي (عليه السلام) جبران

ص: 100


1- سيد رضي/ خطبه 85.

گذشته و از دست ندادن فرصت هاي پيش رو كه يكي از روش هاي مديريت زمان به شمار مي آيد به شرط آنكه دچار تسويف نشده و فردا فردا نكند، يكي از موجبات رستگاري است.(1) البته انسان در ابتداي زندگي پخته و آزموده نيست، از آن رو امكان اين كه به خطا برود زياد است، ولي در فرصت هاي نهايي، با پختگي، تجربه و آگاهي بيشتري همراه مي شود و در موقعيتي قرار مي گيرد كه قادر است با كيفيت بخشيدن به زندگي و رفتار خود، حتي گذشته نه چندان خوب و گاهي بد خود را جبران نمايد و پايان خوشي را براي زندگي خود رقم بزند. آری:

لحظه ای کردم مرور اعمال خویش * تا که دیدم هیچم اندر نزد خویش

در جهان دیدم همه را غیر خویش * هر که را برتر بدیدم من ز خویش

گر چه مغرور و همی گویم که خویش * برترم از جن و انس در فکر خویش

با همین فکر پلید دان خود ز خویش * گشته ام محروم ز فیض حق به خویش

در صراط و محضر مولای خویش * نادم و هستم پشیمان من ز خویش

وان همی باشد نشان بر عزم خویش * با همان داد درون خود به خویش

پس نما کار را شروع از خود به خویش * تا شوی فارغ ز خود با همّ خویش

این حقیر گوید برو تو سوی خویش * از خود پست و لعین با داد خویش

ص: 101


1- الكليني 2/ 136. آمدي/ 6540 و 4572.

بنابراين ارزش آينده و حتي فرصت كم باقي مانده، كمتر از گذشته نيست و به هيچ وجه نبايد انسان نسبت به خود، نا اميد شود. شخصي ممكن است خداي ناكرده تمام عمر گذشته خود را در گناه و تباهي سپري كرده باشد، ولي در نهايت متنبه شود ، توبه نمايد و آينده و فرصت باقي مانده عمر خويش را در عبادت وعمل نيك سپري كند. در اين صورت گذشته قابل جبران است و مي تواند عاقبت به خير از دنيا رحلت كند و پايان خوبي داشته باشد. علي (ع) مي فرمايند: باقي مانده عمر مومن قابل ارزش گذاري نيست، چون مي تواند به وسيله آن از دست رفته را جبران نمايد و فرصت هاي سوخته را زنده كند. بقية عمر المؤمن لا قيمة لها ، يدرك بها ما قد فات ، ويحيي ما مات.(1)

و نيز فرموده اند: قدر و ارزش باقي مانده عمر را كسي نمي شناسد مگر اينكه پيامبر يا صديق باشد. لا يعرف قدر ما بقي من عمره إلا نبي أو صديق.(2) چيزي قيمتي و كمياب تر از فرصت مانده عمر مومن نيست. ليس شئ أعز من الكبريت الأحمر إلا ما بقي من عمر المؤمن.(3)رسول گرامي اسلام نيز فرموده اند: كسي كه در مدت باقي مانده از عمر خويش نيكي نمايد، به خاطر گناهان گذشته مواخذه نخواهد شد و كسي كه در مدت باقي مانده نيز گناه كند، به خاطر گذشته و آينده زندگي خود مورد مواخذه قرار مي گيرد. من أحسن فيما بقي من عمره لم يؤاخذ بما مضى من ذنبه ، ومن أساء فيما بقي من عمره اخذ بالأول والآخر.(4) پنج روزى كه درين مرحله مهلت دارى خوش بياساى زمانى كه زمان اين همه نيست.

نكته ديگر در اين خصوص آنكه جبران فرصت هاي از دست رفته تنها به افرادي كه به مسير خطا رفته اند اختصاص ندارد بلكه در مورد مؤمنين هم صادق است. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: «بقيه عمر المرء لا قيمه له يدرك بها ما قد فات و يحيي ما

ص: 102


1- الدعوات راوندي، ص122
2- غررالحكم، ح10801
3- محاسبه النفس، ص77
4- بحار الانوار، ج36، ص350

مات»(1) باقي مانده عمر مؤمن قابل ارزش گذاري نيست، چون مي تواند به وسيله آنچه از دست رفته را جبران نمايد و فرصت هاي سوخته را زنده كند. مع الوصف همواره با خود زمزمه می کند که:

آن قد رعنا و آن موهای بور * می شود خاک و خوراک مار و مور

دار دنیا کوچک است و بی وفا * کن تو با یاد خدا از آن عبور

گر که می خواهی شوی اهل فلاح * از فریب و مکر دنیا شو تو دور

آن که گردد غرق در دنیای دون * می شود روح و روانش سوت و کور

من همی کردم جفا بر روح و تن * معترف و نادمم از آن قصور

در مسیر زندگی با صد فنون * لطف تو کرده مرا اهل شعور

پس عزیزم با بصیرت گو به خود * راه فطرت بوده راهی پر ز نور

این حقیر گوید به شوخی هم به جد * از پل دنیا گذر با عشق و شور

چگونه می توان ارزش وقت خود را افزايش داد؟

در پاسخ باید گفت مهمترين چيزي كه به زندگي و عمر آدمي ارزش خاص مي دهد و حتي ملاك سنجش ارزش عبادت و پرستش انسان است، انتخاب و گزينش آگاهانه راهي است که به قرب خداوند و خدايي شدن انسان مي انجامد. خصوصيتي كه در كتب فلسفه اخلاق با واژه

ص: 103


1- مجلسي، بحارالانوار 6/ 138؛ راوندي، الدعوات/ 122.

"اختيار" تعريف مي شود. اختيار ويژگي خاصي است كه آدمي را از ساير پديده ها ممتاز مي سازد و فصل مقوم انسانيت انسان است. انسان در يك تعريف حقيقي؛ يعني يك موجود انتخابگر است، بدين خاطر او در زندگي خود دائما، در هر ساعت و دقيقه و بلكه در هر لحظه اي با انتخاب و گزينش خود واقعی روبرو است و هرگز قادر نيست بدون آگاهي و انتخاب خود واقعی به زندگي خود ادامه دهد و همين خصوصيت هم پايه و مايه ارزش گذاري تمام رفتارهاي او در طول حيات است. به هرمقدار كه آگاهي انسان نسبت به خود واقعی فزوني مي گيرد و خود را از اسارت ها مي رهاند و زندگي اش اختياري تر مي شود و خويش را در مسير کمال و خدايي شدن قرار مي دهد، ارزش لحظات عمر او نيز افزايش مي يابد. در هر حال:

ای خدا کن تو مرا از خود رها * خود نه این خود آن خود پر مدّعا

آن خودی که می کند بر خود جفا * روز و شب خود را کند دور از وفا

داد خاموش خودت گوید بجا * خود همی خواهد ز خود از خود خدا

دان که خود بوده درون خود دو تا * آن خود خوب وخودی که هست بلا

آن خود لوّامه و دور از خطا * می کند خود را رها در هر کجا

وان خود امّاره با صدها ادا * فطرت خود را کند هر دم فدا

گر خدا خواهی نما خود را جدا * از خود پست و لعین با هر ندا

کن تو قربانی خودت را با دعا * چون که قربانی دهد خود را صفا

ص: 104

مادر بتها خود است ای بی نوا * با بصیرت خود شناس دون هوا

چون شناختی خود شود دردت دوا * از غم و درد و بلای فتنه ها

می شوی آرام و گردی با حیا * روح و جان خود شود اهل وفا

پس تو بشکن خود که گردی پر بها * این شکستن می دهد خود را جلا

چون شکستی گو تو با بانگ رسا * اصل و ذات خود کنم من چون طلا

در چنبن حالی بکو خود با خدا * خود منم و من خودم در دو سرا

آنکه پاسخ می دهد روز جزا * آن خود اصل است که هست درجان ما

پس حقیر گوید به خود در این سرا * گر سعادت خواهی شو از خود رها

شما به راحتي می توانی درك كني كه ارزش لحظات عمر يك عالم و عارف وارسته که خود واقعی اش را شناخته، با يك فرد عامي عادي كه در تقويت آگاهي و آزادي خويش در مسير خداوند نكوشيده، قابل مقايسه نيست. قرآن كريم به اين حقيقت اشاره كرده و مي فرمايد: آيا دانايان با نادانان برابرند، هرگز چنين نيست. هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون.(1)

از صفات خدای رحمان، دوام فیض و فضل اوست که لحظه به لحظه جاری می شود و همه هستی را در بر می گیرد و از اسمای حسنای خدا اسمی است که به هنگام دعا و عرض نیاز به پیشگاه او عرضه می شود و آن: «یا دائم الفضل علی البریة» است. اگر انسان این اسم را

ص: 105


1- زمر، 9

عارفانه بر زبان جاری کند و به امامت قلب شکسته خویش در پیشگاه خدای سبحان به نیاز ایستد، فاصله خود با خدا را کاهش می دهد و چنان محو شهود حق می شود که ماسوی الله در نظرش صغیر و حقیر خواهد آمد و عظمت بی منتهای حق در ساحت وجودش تجلی خواهد کرد؛ «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم». این تمرکز و حضور قلب، زمینه تقرب او را به خداوند فراهم و از وجودش آیه ای الهی می سازد و از این پس، فیض بی شماری از وجود ملکوتی او جاری می شود و دیگران را در بر می گیرد و نقش جانشینی فیاض علی الاطلاق را در این حد، برعهده می گیرد و این فیض، همان زنده شدن به حیات طیبه الهی است که خداوند آن را بهره مؤمنان نیکوکار می فرماید؛ من عمل صلحا من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة؛ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه اى حيات [حقيقى] بخشيم.(1)

این ویژگی های انسان که به گوشه ای از آن ها اشارت رفت، مقدمه ای اخلاقی برای تربیت الهی ماست تا به هوش آییم و به هوش مانیم و در ساحت گسترده حیات از آن قله بلند خلیفةاللهی چشم نپوشیم و به بازیگری های دنیا سرگرم نشویم؛ زیرا در این صورت، دچار بی وزنی در میزان الهی می شویم و سرانجام، جان پربهای خود را که گران ترین گوهر هستی ماست، به خسارت از کف می دهیم؛ و من خفت موزینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم؛ و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده اند.(2)راه نجات در طهارت و پاکی و کوشش پیگیر برای ترقی، در مسیر خلافت است؛ چون نشانه های پاک را جز چشم پاک نمی بیند و آهنگ های طاهر الهی را جز گوش پاک نمی شنود و حقایق طیب ملکوتی را جز اندیشه پاک در نمی یابد و بوییدنی های معطر آسمانی را جز شامه پاک نمی بوید و نوشیدنی های گوارای بهشتی را جز ذائقه پاک نمی چشد و جامه فاخر خلیفةاللهی را جز پیکر پاک در بر نمی کند و شاهد مقصود یعنی مس و فهم قرآن کریم را که حقیقتی است

ص: 106


1- نحل/ 97
2- اعراف/ 9؛ مؤمنون/ 103

عنداللهی، جز انسان پاک به آغوش نمی کشد؛ إنه لقران کریم* فی کتب مکنون* لایمسه إلا المطهرون* تنزیل من رب العلمین؛ كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند. در كتابى نهفته كه جز پاك شدگان بر آن دست ندارند وحيى است از جانب پروردگار جهانيان(1)و این بدان معناست که اگر کسی بخواهد حقیقتی را دریابد، باید خود از سنخ آن حقیقت باشد.(2)

بنابراين ای عزیز بزرگوار، ارزش وقتت به نوع و كيفيت انتخاب هایت بستگي دارد، چون علم و آگاهي انسان داراي مراتب است، اختيار انسان و پيرو آن ارزش وقت و لحظه هاي عمر او نيز مراتب دارد. انسان هاي خود ساخته اي كه از درجات بالاتري از اختيار ؛ يعني آگاهي و آزادي، برخوردارند و با بصیرت و اخلاص بصورت آگاهانه خدا را برگزيده اند، عمر با ارزش تري نيز دارند و كساني كه از اختيارشان درست استفاده نکرده اند، ارزش عمرشان پايين است. مع الوصف اگر بخواهي ارزش عمر و لحظات آن را افزايش دهي چاره اي جز تلاش در جهت معرفت خداوند و خود سازي و اخلاص كه زمينه آزادي انسان از هواي نفس و شيطان را فراهم مي آورد، نيست. آری ای عزیز با اخلاص:

دان ریا حبط عمل آرد به بار * می کند صاحب عمل را خوار و زار

در چنین حالی عزیز با خدا * با بصیرت گیر خلوص از کردگار

آدم مخلص شود از غیر رها * دون هر نوع شیطنت با هر شعار

گر که می خواهی شوی دور از خطا * از همه غیر خدا کن تو فرار

در حدیث قدسی آمد این ندا * گر عمل باشد تماما بهر یار

ص: 107


1- واقعه/ 77
2- عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 15 صفحه 253

می پذیرد خالق از جنس شما * آن عمل را با خلوصی زرنگار

ذرّه ای گر همرهش گردد ریا * اصل آن بر باد و گردد چون غبار

اندر این دنیای دون و بی وفا * کن عمل را بهر آن پروردگار

غیر از این آرد هزار و یک بلا * در جهان و اندر آن دار قرار

داد خاموش درون بی هر صدا * از تو می خواهد خلوصی پایدار

این بود خواست درون تا ماورا * بهر مخلص بوده بی شک افتخار

پس حقیر گوید بدون هر ادا * با خلوصت کن عمل را ماندگار

لحظات ویژه و موقعیت های خاص چگونه می باشد؟

رفته بودم سوی قبری در فرات * تا که گویم درد خود را با ممات

وضع ایشان را همی دیدم خراب * عبرتی شد بهر من در این حیات

لحظه ای خلوت نمودم بی نقاب * با همانهایی که روزی با ثبات

شاد و پر نقش و همی پا بر رکاب * غرق در دنیای دون و منکرات

هر سوالم را همی دادند جواب * با زبان بی زبانی چون دوات

ص: 108

یک به یک گفتند که دنیا هست سراب * دل نبند هر گز به آن در این کرات

دار دنیا بوده بی شک چون حباب * از درون خالیّ و خالی از ملات

کار دنیا می کند دل را کباب * ضربه ها بر تو زند در هر فلات

عاقبت گویند به تو با صد خطاب * می شوی حیران تو در روز وفات

پس عزیزم با بصیرت هم شتاب * کار خیر انجام و ده خمس و زکات

با نماز و روزه کن جان را تو ناب * تا که گیری بهر آن برگ برات

فطرتت را کن تو طاهر با ثواب * تا شوی دور از غم و هر نوع نبات

گر که می خواهی شوی دور از عقاب * کن رعایت تو تمام این نکات

خوش بر احوال کسی که با حساب * راه فطرت رفته و راه نجات

این حقیر گوید شوی بی شک مجاب * با اطاعت از خدای کائنات

فرصتهایی که بر سر راه زندگی بشر پیش می آید، ناپایدار و زودگذر است و ممکن است بزرگترین فرصت ثمربخش بر اثر کمترین مسامحه و سهل انگاری از کف برود و برای صاحبش تنها شکست و ندامت باقی بماند. از این رو، اولیای گرامی اسلام در برنامه های تربیتی خود این نکته را مورد توجه مخصوصی قرار داده و همواره خطر از دست رفتن فرصتها را به پیروان خود خاطر نشان کرده اند. چنان که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله

ص: 109

می فرماید:«اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها»(1)

همانا در ایام زندگی شما لحظاتی است که در معرض نسیم حیات بخش پروردگارتان قرار می گیرید (و فرصتهای مناسبی به دست می آورید) بکوشید که خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید. بنابر این:

مي شود روزي درون وقت خاص * با خدا باشي همانند خواص

وقت خود را پركني با ذكر و ياد * دّر و مرجان را بگيري چون غواص

آری لحظات ویژه ای در عمر آدمی هستند که در زمان های خاص و ارزشمندی از زندگی به وجود می آیند و باید به طور مضاعف به آنها توجه کرد. انسان باید از این وقت ها در جهت پیشرفت خود و جامعه گام بردارد. اوقات شیرین و خوش چون سحر، هنگام دعا و نزدیکی به خداوند، ایام ماه مبارک رمضان و شب های قدر، ایام حج و نظیر اینها اوقاتی هستند که باید به عنوان لحظه های ویژه در زندگی به آن نگریست و از آن بهره های عالی گرفت. چنان که ملا محمد تقی مجلسی نقل کرده است: در شبی از شب ها، پس از نماز شب و تهجد و گریه و زاری به درگاه قادر متعال، خود را به حالتی دیدم که دانستم هرچه از درگاه احدیت مسئلت کنم، البته به اجابت مقرون و عنایت خواهد شد و فکر می کردم که چه ازخدا بخواهم، امری دنیوی یا اخروی؟ ناگاه صدای گریه فرزندم محمدباقر از گهواره بلند شد. گفتم: «الهی به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله ! این طفل را مروج دین و ناشر احکام سید مرسلین گردان و او را به توفیقات بی نهایت خود موفق کن! پس، مسلم است، این خارق عادت که از آن بزرگوار رسیده است امکان ندارد، مگر از دعای چنین بزرگواری که در لحظه ای، به اجابت مقرون و مستجاب شد. همچنین، موقعیت هایی در زندگی هر شخص وجود دارد که باید قدر آن را دانست، مانند سلامتی و فراغ بال و نظیر اینها که تأثیر به سزایی در تکامل مادی و معنوی هر شخص دارد. امام(علیه السلام) مى فرمایند: «هر انسانى باید از خویش براى

ص: 110


1- محجه البیضاء، ج5، ص 15

خویشتن و از حیاتش براى زندگى پس از مرگ و از جهان فانى براى جهان باقى و از جایگاه رفتنى براى اقامتگاه دائم خود، بهره گیرد»; (فَأَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ، وَ أَخَذَ مِنْ حَیٍّ لِمَیِّت، وَ مِنْ فَان لِبَاق، وَ مِنْ ذَاهِب لِدَائِم)در این چهار جمله دوبار جمله «اخذ» که فعل ماضى است تکرار شده; ولى به معناى امر است. در جمله اوّل امام دستور مى دهد هر انسانى باید از سرمایه وجود خود براى اندوختن حسنات استفاده کند، زیرا خداوند استعدادها و امکاناتى به انسان بخشیده که اگر در مسیر صحیح به کار گرفته شود اسباب سعادت انسان را فراهم مى سازد.

در کلام دیگرى از آن حضرت که در غرر الحکم نقل شده است آمده است: «إنّ اللّیْلَ وَ النَّهارَ یَعْمَلانِ فیکَ فَاعْمَلْ فیهِما وَ یَأخُذانِ مِنْکَ فَخُذْ مِنْهُما; شب و روز در تو اثر مى گذارند تو هم در آنها تأثیر بگذار و پیوسته از تو چیزى مى گیرند تو هم از آنها چیزى بگیر» در جمله دوم همین معنا به صورت دیگرى آمده که مى فرمایند: «زندگان براى حال ممات باید از حیات خویش بهره گیرند» در جمله سوم و چهارم اشاره به این دارد که از این دار فانى مى توان براى دار باقى توشه گرفت و از این زندگى زوال پذیر براى زندگى جاودان توشه برداشت.آنگاه امام(علیه السلام) در ادامه این سخن مى افزایند: «و نیز انسان باید در همه طول عمر تا فرا رسیدن اجل، از خدا بترسد و از مهلتى که براى عمل به او داده شده است استفاده کند»; (امْرُؤٌ خَافَ اللَّهَ وَ هُوَ مُعَمَّرٌ إِلَى أَجَلِهِ، وَ مَنْظُورٌ إِلَى عَمَلِهِ) امام(علیه السلام) در این دو جمله همان مطلب جمله هاى پیشین را در لباس جدید بیان فرموده و به همگان هشدار مى دهند که از این مهلتى که خدا به آنها داده است بهره گیرند و از خدا بترسند و کوتاهى نکنند. سپس مى افزایند: «انسان باید نفس سرکش را با لگام (تقوا) مهار کند و افسار آن را در اختیار گیرد و به وسیله این لگام او را از معصیت خدا باز دارد و با این زمام به سوى اطاعت فرمان حق رهبرى کند»; (امْرُؤٌ أَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجَامِهَا، وَ زَمَّهَا بِزِمَامِهَا، فَأَمْسَکَهَا بِلِجَامِهَا عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ، وَ قَادَهَا بِزِمَامِهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ) امام(علیه السلام) در چهار جمله اخیر، نفس انسانى را به مرکب سرکشى تشبیه کرده که اگر لجام مناسبى نداشته باشد انسان را به پرتگاه هاى گناه مى کشاند و از مسیر طاعت منحرف مى کند.

ص: 111

معمولاً براى مهار کردن مرکبهاى سرکش از دو وسیله استفاده مى شود: یکى (لجام) که طناب یا فلزى است که در دهان حیوان گذارده مى شود و با طنابى بسته شده و در دست کسى که سوار مرکب است قرار مى گیرد و (زمام) آن ریسمانى است که از سوراخى که در بینى حیوان است مى گذرانند و به وسیله طنابى به دست سوارکار مى دهند و از آنجایى که هم دهان حیوان و هم بینى حیوان جاى حساسى است، با کشیدن این مهار مى توان حیوان را از حرکت باز داشت و با کشیدن به یک سو مى توان آن را به همان سو هدایت کرد. تعبیر به «لجامها» و «زمامها» اشاره به این است که باید لجام و زمام مناسبى در خور نفس سرکش برای استفاده از فرصتهای خاص تهیه شود که هم بتوان به وسیله آن او را از گناهان باز داشت و هم به سوى طاعت پروردگار هدایت نمود. بسیارند کسانى که نفس خود را به لجام و زمام نامناسب و سستى مهار مى کنند و به هنگام هیجان شهوات این مهار از دست مى رود و آلوده انواع گناهان مى شوند.

قاعده ای در عالم حاکم است که خداوند برای امتحان هرکس از جمله جنابعالی شرایط خاصّی در برابرت قرار می دهد تا بتوانی توانایی های بالقوه ی خود را به بالفعل تبدیل کنی و در مسیر تعالی شخصیت خود قدمی رو به جلو برداری، ولی ... همان خدایی که چنین فرصت هایی را در اختیارت می گذارد ، قاعده ای قرار داده که این فرصت ها دائمی نباشد و پس از مدتی دیگر امکان به کارگیری آن فرصت را نخواهی داشت. لذا هر قطعه از زندگی فرصت خاصی است برای به فعلیت در آوردن استعدادهایی خاص و اگر از ان فرصت غفلت کنی برای همیشه از بهره مندی نسبت به آن استعدادها محروم خواهی شد. مثلا جان و روانت می خواهد قله های معنویت را طی کند و ابعاد روحانی خود را از انوار آن عالم سیراب نماید،حال اگر با مشغول شدن به دنیا و روزمرگی ها؛ بال های پرواز خود را شکستی برای همیشه با سرخوردگی و افسردگی روبرو خواهی شد. یا روحت می خواهد بالا رود و دست در آغوش مقاصد عالیه بیندازد،تن چنگال هایش را در زمین فرو کرده است و به همین زندگی زمینی دلشاد است. حالا شما می خواهی چکار کنی؟اگر فرصت های ارتباط با عوالم را از دست بدهی برای همیشه روحت را که بُعد اصلی شماست سر خورده کرده ای. آری در بعضی روزها

ص: 112

در موقعیت هایی قرار می گیری که سرنوشت سازند و بهره گیری از آنها تعیین کننده است. چنان که برخی عرفا در موقعیت گناه، با چشم پوشی از گناه و با قدردانی واقعی از عمر، به مقام اولیای الهی رسیدند و یا این که می توانند با استفاده درست از موقعیت ها، افراد زیادی را نجات دهند؛ همچون حضرت موسی علیه السلام که وقتی ساحران جمع شده بودند تا قدرت او را ببینند، پس از نمایش قدرت الهی خود، با بهره گیری از شرایط، آنها را دعوت به توحید و ایمان می کند وباعث رستگاری آنها می شود. مع الوصف ای عزیز لحظه شناس:

در حریم لحظه ها، با قلب باز * چشم شبنم می رود در خواب ناز

لحظه لحظه، با شکوهی دلنواز * غنچه می گوید سخن، با اهل راز

کی شود آسان، ره سوز و گداز * هر چه در جام تو می بارد نساز

بر مسیر لحظه ها، با سوز و ساز * چشمه می جوشد ز محراب نماز

با که گویم من، شبی درد نیاز * لحظه ای با لطف خود بر من، بتاز

در دو عالم، بوده باشد سر فراز * با نگاهی بر رخ صبحی، دراز

بهر عقبا، عاشقی با حرص و آز * می نوازد زنگ رجعت، دلنواز

داد خاموش درون، با رمز و راز * می زند بانگ خوشی، در هر سه فاز

جان من دارد همی راز و نیاز * با خداوندی که هستش، یکه تاز

ص: 113

لحظه ها را کن مشخص با تراز * لطف حق، باشد اضافه بر مجاز

راه ما، راه تو باشد تا حجاز * این حقیر، گوید که هستی سر فراز

آیا می دانی حسرت انسان در آخرت به خاطر چيست؟

در قیامت یوم حسرت را ببین * گو به خالق ای عزیز نازنین

گرنبخشي تو مرا روز پسين * با كه گويم درد خود را در زمين

اي كه با بخشش كني لطفي برين * كن مرا با عفو خود اهل يمين

گر كه من نالايق ام در عالمين * لطف تو باشد عظيم و هم وزين

با گناه و غفلت و نفس لعين * فطرتم را كرده ام غافل ز دين

از براي فطرت و يار معين * روز و شب محزونم و باشم غمين

با ريّا و خود نمايي در جبين * گشته ضايع هر عمل با صد حزين

طالب پست و مقام بودم ز كين * كي شوم در جامعه چون متّقين

نفس دون من برد در بدترين * با وجود فتنه هايي همچو مين

با ولايت مي شوم چون بهترين * گر كه تو راهم دهي، گردم امين

ص: 114

اي كه هستي در درونم چون نگين * كن مرا عاشق تر از اهل يقين

با بصيرت روز و شب گويم همين * راه من باشد همان راه متين

عشق تو با روح من گشته عجين * پس نما پاكم ز شرّ مفسدين

داد خاموش درون گويد چنين * راه فطرت راه مولا است و دين

پس حقير را كن محافظ بهر اين * از همه شرّ و شرور و هر كمين

در پاسخ باید کفت که يكي از اسامي قيامت ، "یوم الحسره، روزحسرت" است. حسرت به معناي دريغ و افسوس، در حقيقت به مفهوم تاسف و غصه خوردن بر چيزي است كه از دست رفته است. انسان در اين هنگام به جهت از دست دادن چيزي و عدم كاربرد به موقع ويا درست چيزي كه از دست رفته پشيمان مي شود. اين واژه در قرآن و فرهنگ قرآني با همين مفهوم آمده است. در آيه 50 سوره حاقه از زبان كافران در قيامت چنين گزارش مي شود كه آنان در آخرت جزو كساني هستند كه در حسرت گذشته خويش هستند: و نه لحسره علي الكافرين. صاحب مجمع البيان با بيان اين كه قرآن چگونه مايه حسرت كافران خواهد بود توضيح مي دهد كه آنان به جهت اين كه در دنيا به قرآن عمل نكرده اند، در آخرت، قرآن، مايه حسرت آنان مي شود.(1) افزون بر واژه حسرت كه در آيات قرآني براي بيان اين مفهوم به كار رفته واژگاني چون يا ويلتي و جملاتي همانند لو اطلاعونا و ماقتلوا نيز در فرهنگ قرآني براي بيان اين معنا به كار رفته است.(2)

ص: 115


1- مجمع البيان ج 9 و 10 ص 526
2- مفردات راغب ص 235 و نيز معجم مقاييس اللغه ج 2 ص 62 و نيز فرهنگ قرآن ج 10 ص 568

از آن جایی که حسرت به معنای از دست دادن فرصت های طلایی است که باید آن را خسران نامید و شخص در موقعیت و وضعیتی قرار می گیرد که سرمایه خویش را از دست داده و دیگر نمی تواند به وضعیت پیشین باز گردد. می توان درباره عوامل آن به این نکته اشاره کرد که شخص زمانی به حسرت و پیامدهای آن چون اندوه دچار می شود که چشمان بصیرت وی زمانی باز شود که دیگر سودی برای وی نداشته باشد. توضیح مطلب اینکه عواملی را که موجب حسرت می شود می توان در دو دسته عوامل غفلت زا و عوامل بصیرت زا دسته بندی کرد که در سوالات بعد در خصوص آنها توضیحات لازم ارائه خواهد شد اما بصورت مختصر باید گفت: عوامل غفلت زا آن دسته عواملی هستند که زمینه برای بهره بری از فرصت ها و امکانات را از شخص سلب می کنند و او را در موقعیتی قرارمی دهند که خواسته و ناخواسته از فرصت هاو امکانات در راستای تحقق تکامل وجودی خویش بهره نمی برد. از جمله عوامل غفلت زا می توان به استکبار و غرور بی جای دنیوی اشاره کرد. اما عوامل بصیرت زا آن دسته عواملی هستند که شخص را به موقعیت و وضعیت خود آگاه می سازد و به او می نمایاند که چگونه خود را در موقعیت زیانبار کنونی قرارداده و نتوانسته در زمان و موقعیت پیشین از فرصت ها و امکانات در راستای دست یابی به مطلوب و محبوب بهره برد. به عنوان نمونه هنگامی که مرگ به سراغ انسانها می آید و «بصرک الیوم الحدید» رخ می نماید، آنان خود را در موقعیتی زیانبار می یابند و خواهان بازگشت به دنیا و انجام اعمال و کارهای نیکو و صالح می گردند ولی این سخنی است که پذیرفته نمی شود و آنان در عالم برزخ با حسرت و افسوس برگذشته ای که باز نمی گردد زندگی می کنند تا رستاخیر رخ دهد.(1) با توجه به این عامل و نیز عوامل بصیرت زای دیگر است که خداوند در آیات قرآنی از زمان مرگ و نیز روز رستاخیز که اعمال و کارنامه وجودی هر شخص نمایان می شود(2) به نام روز

ص: 116


1- مؤمنون آیه99 و 100
2- آل عمران آیه30

حسرت یاد می کند.(1)

بيشترين حسرتي كه انسان در آن روز بدان دچار مي شود، نسبت به لحظات غفلت از خداوند است، وقتي كه مي بيند چه بهره ها در دنيا از عمرش مي توانست ببرد و نبرده و چه كارهایی كه مي توانسته انجام دهد و نداده و چه نورها كه مي توانسته براي آخرتش ذخيره كند و نكرده. آری حسرت به معناي دريغ و افسوس در حقيقت به مفهوم تاسف و غصه خوردن بر چيزي است كه از دست رفته است. انسان در اين هنگام به خاطر از دست دادن چيزي و عدم كاربرد به موقع آن پشيمان مي شود. بدینجهت روز قیامت را روز حسرت گفته اند؛ زیرا حقایق آشکار می شود و پرده های غفلت از دیدگان انسان های غافل برداشته می شود و آنان حقایق هستی از جمله ملکوت اعمال خویش را چنانکه هست می بینند.(2)

از این رو واکنش انسان هنگام کناررفتن پرده ها، واکنشی است که در اصطلاح به آن حسرت می گویند؛ زیرا حسرت کشف و وضوحی است که به دنبال آن حقیقتی آشکار می شود که انسان را به تعجب و توقف و حیرت می اندازد؛ زیرا مومن و کافر در حسرت آن می روند که ای کاش درست یا درست تر عمل کرده بودند. کافر پشیمان است که چرا درست عمل نکرده و مومن پشیمان است که چرا درست تر عمل نکرده است.همین مسئله موجب حیرت و توقف انسان می شود و همگی انگشت حسرت به دندان می گیرند؛ زیرا هر کس بر ترازو و میزان اعمال خویش سنجیده می شود. آنان که سبک آمدند حسرت می خورند و آنان که سنگین آمدند ولی می توانستند سنگین تر بیایند آنان نیز حسرت می خورند. علامه طباطبایی در ذیل آیه: و انذر هم یوم الحسره اذ قضی الامر و هم فی غفله وهم لایؤمنون» می نویسد.....ای پیغمبر! ایشان را بترسان از روزی که امر قضا می شود و کار یکسره می گردد و هلاکت دائمی بر آنان حتمی می شود، آن وقت از سعادت همیشگی که روشنی چشم هر کسی است منقطع می گردند، پس حسرتی می خورند که با هیچ مقیاسی اندازه گیری اش ممکن نیست و این بدان

ص: 117


1- مریم آیه39
2- ق، آیه 22

جهت است که اینان در دنیا غفلت ورزیدند و راهی که ایشان را به آن روشنی چشم هدایت می کرد و مستقیما به آن می رسانید، یعنی راه ایمان به خدای یگانه و تنزیه او از داشتن فرزند و شریک بود، ترک گفته، راه مخالف آن را پیمودند.(1)

آری روز قیامت روز حسرت است؛ زیرا حقایق برای همگان آشکار می شود و هر کسی با کشف و ظهور حقایق با چیزی مواجه می شود که او را به توقف و ندامت می اندازد که چرا در دنیا که جای عمل بود عملی نکرد یا بهتر از آنچه عمل کرده عمل نکرده است و چرا در طاعت و اطاعت خدا نکوشیده و یا کم کوشیده است.(2)

داستان مردمان در روز قیامت همانند داستان کسانی است که با خضر(ع) به ظلمات رفتند و در آنجا به ایشان گفته شد هر کسی اگر چیزی بردارد و یا برندارد، پشیمان می شود؛ برخی گفتند اگر برداریم پشیمان می شویم، پس چه لزومی دارد که بار خود را سنگین کنیم؛ و برخی دیگر گفتند: حال چیزی برمی داریم. وقتی از ظلمات بیرون آمدند و به نور روشنایی رسیدند، گوهرهای بسیار گرانبها یافتند. پس آنان که برنداشته بودند در زمان حسرت و کشف و ظهور به ندامت و پشیمانی افتادند که چرا گوهری برنداشتند و آنان که برداشته بودند می گفتندکه چرا کم برداشته بودند؟ در تفاسیر در ذیل آیه 167 سوره بقره مفسران گفته اند که در روز رستاخیز، فرشتگان پاداش پرشکوه را به کسانی که می توانستند با ایمان و عمل به آنها برسند، نشان می دهند؛ و آنان از دیدن محرومیت و نگون بختی خویش، به دریغ و حسرتی جانسوز دچار می شوند و تأسف می خورند که چرا در زندگی خود کاری نکردند که درخور آن اجر عظیم شوند. امام باقر(ع) نیز در ذیل همین آیه می فرمایند: هوالرجل یکتسب المال و لایعمل فیه خیرا فیرثه من یعمل فیه عملا صالحا فیری الاول ماکسبه حسره فی میزان غیره؛ فردی ثروتی به دست می آورد و آن را در راه شایسته هزینه نمی کند و همچنان نگاه می دارد تا برای دیگران به ارث می نهد؛ آنگاه وارث او آن ثروت را در راهی به کار می گیرد که نجات و

ص: 118


1- المیزان (عربی)، ج14، ص 51
2- التبیان، شیخ طوسی، ج7، ص 127

نیک بختی وی را به دنبال دارد. هنگامی که فرد نخست ثروت و دارایی خویش را می نگرد، دنیایی از حسرت به او روی می آورد و سخت دریغ می خورد که چرا خود از اموالش بدینگونه بهره نگرفته است.(1)

به هر حال، در روز قیامت که اعمال افراد و ملکوت آن آشکار می شود، هر کسی به گونه ای حسرت می خورد. خداوند می فرماید: وقتی روز قیامت شد اعمال نشان داده می شود؛ در این میان کافران بیش از دیگران حسرت خواهند خورد: و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کره فنتبرا منهم کما تبرؤوا منا کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار؛ و پیروان می گویند: «کاش برای ما بازگشتی بود تا همان گونه که آنان از ما بیزاری جستند ما نیز ازآنان بیزاری می جستیم.» این گونه خداوند، کارهایشان را- که بر آنان مایه حسرتهاست- به ایشان می نمایاند و از آتش بیرون آمدنی نیستند. و در کافی از امام صادق(ع) روایت کرده که در ذیل جمله: (کذلک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم) فرموده اند: این درباره کسانی است که اموال خود را بیکار می گذارند و از انفاق آن در راه اطاعت خدا دریغ و بخل می ورزند و در آخر می میرند و آن را برای کسانی باقی می گذارند که آن اموال موروثی را در راه اطاعت خدا و یا معصیت او خرج می کنند، چون اگر در راه اطاعت خدا خرج کنند، صاحب مال در قیامت می بیند که مال او نامه عمل شخص دیگر را سنگین کرده، حسرت می خورد، بااینکه مال، مال او بود و اگر در راه معصیت خدا صرفش کند، صاحبش باز می بیند که مال او ورثه را در نافرمانی خدا تقویت کرده است باز حسرت می خورد.(2) خداوند در آیه 36 سوره انفال می فرماید: کسانی که در راه جنگ با پیامبر ثروت و امکانات خویش را هزینه می کنند و بر آنند که بدین وسیله مرم را از دین خدا بازدارند، به زودی دچار حسرت و دریغی جانسوز خواهند شد و درخواهند یافت که در این جهان و جهان دیگر از آن سودی نبرده و با آن، وسیله بدبختی خویش را فراهم آورده اند.

ص: 119


1- مجمع البیان، ذیل آیه 167 سوره بقره
2- کافی، ج 4، ص 42، حدیث 2

آری آنها جز اینکه حسرت بخورند چه می توانند انجام دهند. حسرت بر اموالی که فراهم کردند و بهره آن را دیگران بردند، حسرت بر امکانات فوق العاده ای که برای رستگاری و نجات در اختیار داشتند و از دست دادند، حسرت بر عبادت معبودانی بی ارزش بجای عبادت خداوند قادر متعال. اما ای عزیز بزرگوار این حسرت؛ حسرتی است بیهوده، چرا که نه موقع عمل است و نه جای جبران، بلکه تنها هنگام مجازات است و دیدن نتیجه اعمال! در این خصوص می توان به آيه 56 سوره زمر اشاره كرد كه كافران در روز قيامت از كوتاهي خود در دنيا و به مسخره گرفتن آيات خدا و نرسيدن به مقام پرهيزگاران و نيكوكاران مي گويند: ان تقول نفس يا حسرتي علي ما فرطت في جنب الله و ان كنت لمن الساخرين. در آيه 50 سوره حاقه نيز از زبان كافران در قيامت به سبب تكذيب قرآن و پيامبران اسلام از سوي آنان اين مطلب چنين گزارش مي شود كه آنان در آخرت جزو كساني هستند كه در حسرت گذشته خويش هستند: و نه لحسره علي الكافرين. صاحب مجمع البيان با بيان اين كه قرآن چگونه مايه حسرت كافران خواهد بود توضيح مي دهد كه آنان به جهت اين كه در دنيا به قرآن عمل نكرده اند، در آخرت، قرآن، مايه حسرت آنان مي شود.(1)

مع الوصف طبق آیات قرآن دن-ي-ا م-ح-لّ ك-ار، ك-وش-ش و ع-م-ل برای تقرب به خداوند اس-ت و آخ-رت ، ج-اى ب-ه-ره ب-ردارى از عمل، لذا ای فرصت شناس نازنین، بايد به گونه ای عمل فرمایی كه در آخرت دچار حسرت نشوی. قرآن كريم مى فرمايد: آن---ان (س-ت-مگران ) را از روز حسرت [ روز رستاخيز كه براى همه مايه تاءسف است ] بترسان ،در آن هنگام كه همه چيز پايان مى يابد! و آنها در غفلتند و ايمان نمى آورند! و انذرهم يوم الحسره اذ قضي الامر و هم في غفله و هم لا يومنون.(2) اگر شما هم دچار غفلت شوي و از حسابرسى عمر و عملكرد خويش غافل گردي, حسابگرانى دقيق, مأمور ثبت و ضبط اعمال و ارزيابى شخصيت فكرى و عملى شما براساس عملكردت هستند. آنها نه غافل مى شوند و نه

ص: 120


1- مجمع البيان ج 9 و 10 ص 526
2- مريم، 39

چيزى از چشم بيناى آنان پوشيده مى ماند. به فرموده امام على(عليه السلام): عمر تو, همان تعداد نفس هاى توست و كسى مراقب آنها است و آنها را مى شمارد.انّ عمرك عدد انفاسك وعليها رقيب يحصيها (1) و نیز امام زين العابدين ( عليه السلام ) در دعايي فرموده اند : خدايا مرا در وقت هاى غفلت و بى خبرى، براى ياد خودت هوشيار و بيدار كن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگى بگمار و براي من راه آساني به سوي محبت خود قرار ده، تا خير دنيا و آخرت را برايم كامل گرداند..(2)

بنا بر این ای عزیز بزرگوار ب-اي-د از ع-م-ر خ-ود در راه ك-م-ال ان-س-ان-ى ب-ه-ره گ-ي-ری. بدان و آگاه باش که اي-ن كمال در افزايش علم و معرفت و اطاعت خدا خلاصه مى شود. هر چه غير از اين باشد، اتلاف عمر م-ح-س-وب م-ى ش-ود. اگ-ر ك-ار و ك-س-ب-ى داری، اگ-ر زن-دگ-ى ت-شكيل مى دهی، اگر با ديگران نشست و برخاست داری و حتى اگر به گشت و گذارى در شهرها و ك-شورها مى پردازی، همه بايد در راستاى اين كمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگى است . آری در روز قيامت بسيارى حسرت فرصت هاى سوخته و عمر تباه شده را خواهند خورد. حسرت اينكه سرمايه عمر را داده و چيزى براى حيات ابدى خويش تدارك نديده اند. او نردّ فنعمل غير الذى كنّا نعمل قد خسروا انفسهم. يا مرا برگرداني تا عمل تازه اي انجام دهم غير از آنچه قبلا مرتكب شدم. (اين آرزوي محالي است و) آنها زيان ديده اند .(3) اين حسرت, با آرزوى بازگشت دوباره به دنيا براى جبران قصور و سستى و ذخيره سازى عمل صالح است; آرزويى كه غير قابل تحقق و دست نيافتنى است. به سخني ديگر هرگونه غفلت انسان نسبت به جايگاه خويش و نقش پروردگار وجهل نسبت به موقعيت خود و عدم بهره مندي از فرصت ها، عامل مهمي است كه حسرت و اندوه را در قيامت موجب مي شود. به اين معنا كه انسان پس از مرگ و هنگامي كه چشمانش به سوي

ص: 121


1- غررالحكم، 3434
2- صحيفه سجاديه، دعاي 20
3- اعراف، 35

حق و حقيقت گشوده شود و به حكم الهي تيزبين گردد و قيامت و حقيقت خويش را به روشني ببيند؛ آن گاه است كه فرياد واحسرتا برمي دارد و از اين كه فرصت ها و نعمت هاي بسياري كه به وي ارزاني شده بود را از دست داده و از آن به خوبي بهره مند نگشته است؛ اندوهگين مي شود. از اين روست كه روز قيامت كه روز گشوده شدن چشمان و بروز و ظهور حقايق (تبلي السرائر) است و حقيقت هستي هر شخص به وي نموده مي شود، روز حسرت ناميده شده است.(1)

در اين زمان است كه گمراهان از اين كه در جهل مركب بوده و عملا در طول زندگي خويش هم نشين و قرين شيطان بوده اند، غمگين مي شوند و فرياد افسوس سرمي دهند.(2) و گناهكاران از اين كه كارهاي زشت و ناپسندي را مرتكب شده اند برخود ملامت و سرزنش مي فرستند و مي خواهند كه ميان آنها و اعمال بدشان فرسنگ ها فاصله باشد(3) در حالي که اين اعمال به عنوان بخشي از شاكله وجودي و شخصيت حقيقي ايشان شده و امكان ندارد از آنها جدا شود. در قيامت گمراهان (زخرف آيات 36و 38)، گناهكاران (آل عمران آيه30)، مترفان (انبياء آيه13و 14) مجرمان (شعراء آيات 300و 203) مستكبران (زمر آيات56 و 59) مشركان (شعراء آيات (91تا 101) منافقان (آل عمران آيه 156) انكاركنندگان معاد (انعام آيه31) مسيحيان (مريم آيات 34تا 39) در حسرت از دست دادن فرصت ها و امكانات، دست و لبان خويش را مي گزند و بر گذشته خويش افسوس مي خورند در حالي كه اين حسرت و افسوس سودي به حالشان نخواهد داشت.

آری ای رفیق خوب، در مجموع حسرت، ندامت، دریغ، افسوس، پشیمانی و مانند آن، حالتی است که به انسان در زمانی دست می دهد که امکانی را از خود به دست خود سلب کرده که قابل بازگشت و جبران نیست. در آموزه های قرآنی، روز قیامت روز حسرت بیان شده است؛

ص: 122


1- مريم آيه39
2- زخرف آيه36و 38
3- آل عمران آيه30

زیرا همه حسرت می خورند؛ مومن حسرت می خورد که ای کاش توشه ای بیشتر برمی داشت و کافر حسرت می خورد ای کاش توشه برداشته بود. البته مؤمنان پس از ورود به بهشت از حسرت همانند کینه و حسادت و مانند آن پاک و رها می شوند؛ اما دوزخیان همچنان در حسرت به سر خواهند برد. چرا که پشیمانی و حسرت بازتاب فرصت های از دست رفته است که نتیجه آن نیز در بسیاری از موارد حزن و اندوه است، اما مومنان کسانی هستند که از فرصت ها بهره برده و با ایمان خویش و عمل صالح و سفارش دیگران به ایمان و دعوت به صبر و عمل نیکو خود را از زیان و خسران رهانیده اند (آیات سوره عصر) و دیگر دچار حزن و اندوه برگذشته و خوف از آینده نیستند. البته صفت پشیمانی که به معنای ندامت و بازگشت و توبه است از آن جایی که پیش ازضایع شدن فرصت و در پی دست یابی به بصیرت اتفاق می افتد در مومنان نیز تحقق یابد؛ زیرا مومن کسی است که در این دنیا به حسابرسی اعمال و رفتار خویش می پردازد و هنگامی که خود را در راهی خلاف و بیراهه یافت پشیمان شده و به سوی حق باز می گردد، توبه می کند و به بازسازی اعمال و رفتار خویش می پردازد. اما حسرت زمانی اتفاق می افتد که فرصت ها از دست رفته و امکان بازسازی وجود ندارد و دیگر جایی برای ندامت و پشیمانی و توبه هم نیست. در آن روز همه انسانها حسرت می خورند. اما حسرت مومنان این است که چرا از فرصت ها بیشتر و بهتر بهره برداری نکرده اند و زاد و توشه بیشتری را نیاندوخته اند.

جایگاه مدیریت زمان در راستای استفاده بهینه از وقت چگونه می باشد؟

با مدیریت همی گیری زمام * گر که باشی متّقی و با نظام

دان که با تقوی و نظمت چون بهار * می دهی صدها شکوفه سبزه فام

ص: 123

گر که با تقوی روی در کار و زار * روح و جانت می شود آرام و رام

با دم تقوی دمادم زنده دار * حسّ کار و خدمتت را تام تام

دان که با تقوی شوی محبوب یار * جن و انس گویند همی بر تو سلام

چون مدیر متّقی بی گیر و دار * می شود همراه حق هر روز و شام

جز رضای حق نخواهد در دیار * غیر حق در نزد وی باشد حرام

نظم و دقّت در سرای ماندگار * در مدیریت بود نوعی طعام

دان که نظم آرد برایت اقتدار * چون که باشد آن اساس هر قوام

اقتدار باشد عزیزم چون ستار * می کند آرام تو را با انتظام

نظم در کار بوده چون ریل قطار * بهر هر برنامه ای در چاه و بام

چون قطار با ریل درون شوره زار * می برد مقصد تو را در دهر و جام

بهر هر کاری نما خود را سوار * وفق برنامه همی کن اهتمام

کار بی برنامه باشد چون چنار * میوه ای در بر ندارد ای حمام

یا که با برخورد خوب و استوار * می شوی راحت ز شرّ بد مرام

ص: 124

در روابط دون هر نوع انتظار * با تعامل کن تمام کارت مدام

مثبت اندیشی بود یک افتخار * در اصول و هم فروع بر هر مقام

با زبان لین اندر هر قرار * بر قلوب آری هزار و یک پیام

خشم و لجبازی چو سدّی پر فشار * جام آسایش فرو ریزد ز بام

در زمانی جدّی با افراد زار * خوب و بد یکسان نباشند در سهام

دوست نادان در مدیریت چو مار * می زند بر جان و دل و هم مرام

دشمن دانا ز فرصتهای تار * می برد بهره که خود گیرد قوام

کن ز چاپلوسان حذر با هر شعار * تا شناسی عیب خود هر صبح و شام

مشورت باشد چو یاری با وقار * بهر تصمیم صحیح و با دوام

از تحکم شو جدا در کار و بار * گو که با هم می کنیم کار را تمام

با رفاقت دشمنی را ده فرار * چون رفیق آرد خوشی ها را به کام

لحظه ها را با درایت کن شکار * تا بری از ذرّه هایش سود تام

در چنین حالی چو خطی در نوار * کن زمان در بند و گیر از آن لگام

ص: 125

چون که آن باشد وزین و زرنگار * می کند کار تو را فارغ ز دام

وقت کاری چون رسد در هر مدار * با درایت کن عزیز آن را تمام

با شتاب و دون فکر چون نا بکار * کی کنی کار درستی را ختام

گر که می خواهی رسی به اوج کار * ده به افکار درونت انسجام

علم و تذهیب در وجود هر نگار * راه و رسم هر مدیر است نه عوام

دان تعهد با تخصص در عیار * بال پرواز مدیر است گام به گام

با عمل گردی قوی نه با شعار * چون عمل باشد فراتر از کلام

این حقیر گوید همی تو بر شمار * با عمل هر ویژگی را چون امام

از طرفی استفاده از فرصت های مناسب و بهره وری از عمر که با ارزشترین سرمایه انسان است، پایه اساسی موفقیت و پیروزی بشر در جمیع شئون مادی و معنوی است. از طرف دیگر

ص: 126

زمان از ميان رفتني است و نمي توان آن را پس انداز كرد. تنها مي توان آن را به روش هاي مختلف با مدیریت خوب به بهره وري رساند. وقت آن قدر ارزشمند است كه خداوند به آن سوگند ياد كرده است. به قول برايان تريسي: «كيفيت زندگي شما به ميزان بهره وري شما از زمان بستگي دارد و اين كه كيفيت مديريت زمان شما در استفاده بهتر از وقت چگونه است.»(1) ممكن است اين پرسش در همين آغاز ايجاد شود كه شاه كليد بهره وري يا مدخل اصلي به سمت بهره وري زمان چيست؟ پاسخ يك كلمه است: نظم. از دهه نود به بعد، زمان سرمايه تلقي شد و افراد همواره ارشاد مي شوند تا در پي يافتن راه هايي باشند كه زمان انجام كارها را مرتب كنند و حتي آن را كاهش دهند. اين قاعده را تجديد سازمان مي خوانند. تجديد سازمان يعني زماني كه فرد پيوسته در جست و جوي راه هاي بهتر، منظم تر، سريع تر و مؤثرتر براي حصول به نتايج مثبت گام بر مي دارد.با عنایت به اهمیت مدیریت زمان جهت استفاده بهینه از وقت نظر حضرتعالی به موارد زیر معطوف می گردد:

1) تقسيم وقت: اگر بخواهي در وقت و عمر خود بهره وري داشته باشي بايد آن را بر اساس نيازهاي گوناگون خود تقسيم نمايي. تقسيم وقت مانند تقسيم كار عامل مهمي در استفاده بهينه از وقت و سرمايه است. مطابق قانون پارتو(2)، هشتاد درصد دستاوردها نتيجه 20 درصد از فعاليت ها است. لذا در برنامه ريزي براي انجام كارها، بايد همواره تلاش خود را روي 20 درصد از كارها كه از همه مفيدتر و مهم ترند، متمركز كرد. در برنامه ريزي براي

ص: 127


1- مديريت زمان برايان تريسي، ترجمه اشرف رحماني و كورش طارمي/
2- ویلفرد پارتو، اقتصاددان ایتالیایی نظریه ای را مطرح کرد که قانون اثبات شده علمی نیست ولی به طور معمول در بیشتر امور اجتماعی و اقتصادی صادق است. مثلاً گفته می شود حدود 80 درصد ثروت جامعه در اختیار 20 درصد افراد است. از این اصل برای شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت استفاده کرده اند و نموداری به نام پارتو ایجاد شده است. تجربه نشان داده است که به نصف رساندن مهمترین عامل، بسیار ساده تر از کاهش اندک در میزان یک عامل کم اثر است. در حالی که تأثیر آنها بر روی کیفیت و بهبود، درست بر عکس خواهد بود (حسین زاده)

كارهاي مختلف بايد وقت كافي و مناسب براي تمامي كارهاي مهم اختصاص يابد و هيچ كاري هم از قلم نيافتد. نبايد بيش از ظرفيت هر زمان، كاري را به آن اختصاص داد. انعطاف پذيري در برنامه ريزي و اختصاص زماني براي انجام امور پيش بيني نشده يكي ديگر از نكات لازم در برنامه ريزي است. همچنين بايد برنامه ريزي به گونه اي باشد كه براي تمامي كارهاي لازم و نه فقط كارهاي مورد علاقه زماني اختصاص يابد. حضرت علي (عليه السلام) در اين باره فرموده است: للمؤمن ثلاث ساعات فساعه يناجي فيها ربه و ساعه يوم معاشه و ساعه يخلي بين نفسه و بين لذتها فيما يحل و يجمل و ليس للعاقل ان يكون شاخصاً الا في ثلاث مرمه لمعاش او خطوه في معاد او لذه في غير محرم(1) مؤمن را سه ساعت است؛ ساعتي كه در آن با پروردگارش به راز و نياز است. و ساعتي كه در آن زندگاني خود را كارساز است، و ساعتي كه در حلال و نيكو با لذت نفس دمساز است. در برخي ديگر از روايات اين دسته بندي بصورت چهارگانه آمده و ساعتي را هم براي معاشرت با برادران ديني مورد وثوق ذكر كرده است(2)كه در واقع اين دسته هم در دسته سوم يعني لذات حلال جاي مي گيرد و منافاتي با آن ندارد.

پيامبر(ص) در فرازى از سخنان خود به ابوذر فرموده اند: «اى اباذر! بر خردمندى كه عقلش مغلوب هواى نفسش نيست لازم است كه ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسيم كند: 1- بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاك او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفكر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادى ها و آسايش از راه حلال مصرف كند، چرا كه اين بخش از آسايش و بهره از لذّات، حامى و كمك براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفريح روح خواهد شد.(3) اميرمؤمنان على(ع) نيز در سخنى

ص: 128


1- سید رضی/ حکمت 382؛ آمدی/ 7370.
2- صدوق، فقه الرضا/337.
3- بحارالانوار، ج77، ص74

مى فرمايد:«انسان با ايمان ساعت هاى زندگيش را به سه بخش تقسيم مى كند، 1- بخشى را به مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفريدگار جهان مى پردازد. 2- و بخشى را در طريق تأمين هزينه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسكن و مركب) به كار مى گيرد 3- و بخش ديگر را براى استراحت و بهره گيرى از لذّت هاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمى گزيند، و براى خردمند صحيح نيست كه حركتش جز در يكى از اين چهار مورد باشد، يعنى تأمين معاش، عبادت آباد نمودن آخرت و يا بهره گيرى از لذّت و آسايش حلال.(1)

2) برنامه ريزي: برنامه ريزي دقيق و زمانبندي مناسب، يكي از مهمترين مهارت هاي مديريت زمان و لازمه رسيدن به هدف است و بي برنامگي خود يكي از عوامل اساسي اتلاف وقت به شمار مي آيد(2) شما به عنوان یک انسان مؤمن لازم است در تمامي كارهاي خود برنامه داشته و هيچ فرصتي را از دست ندهی تا ضمن استفاده مطلوب از نعمتهاي دنيوي، خود را براي سعادت ابدي در جهان اخروي آماده سازی؛ زيرا چيزي به نام "زمان بيكاري" وجود ندارد. براي هر زمان، كاري وجود دارد كه بايد براي آن برنامه ريزي نمایی. امام علي (عليه السلام) برنامه ريزي را مايه پايداري و صلاح زندگي دانسته(3)و مي فرمايند: هرگاه خدا خير بنده اي را اراده كند ميانه روي و تدبير نيكو را به او الهام كرده و او را از تدبير نادرست و اسراف بازمي دارد(4)

در كلام امام علي (عليه السلام) از برنامه ريزي به تدبير و تدبر همراه با مشورت تعبير شده كه مانع احساس پشيماني در پايان كار خواهد شد(5)از نكات مهم ديگر سعي در برنامه ريزي به بهترين شكل ممكن است گويي كه تنها همان يك كار وجود دارد. از اين

ص: 129


1- نهج البلاغه، حكمت 39
2- نک: نعمت زاده و ساروقی.
3- آمدی/ 6807 و 5794.
4- آمدی/ 4138.
5- آمدی/ 1417و4545.

رو است كه بايد به گونه اي براي دنيا برنامه ريزي كرد كه انگار تا ابد زنده مي مانيم و براي آخرت طوري رفتار كنيم كه گويا فردا خواهيم مرد.(1)

هر دقيقه برنامه ريزي برابر با 10 دقيقه صرفه جويي در انجام كار است. در طراحي يك برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بينشي كه براي خود تعيين مي كني، اولاً نيازمند انتخاب استراتژي، راهبرد و تاكتيك هاي رسيدن به هدف و ثانياً اتخاذ تصميمات استراتژيك هستي. آموزه هاي علم مديريت استراتژيك نيز از اينجا وارد فرآيند موفقيت مي شود و دهها تئوري و روش و شيوه ارائه مي دهد تا برنامه اي كه مسيرت را به سوي اهدافت تعيين مي كند، كار آمدتر شود. در هر حال از شیوه های استفاده مناسب از فرصت ها، «برنامه ریزی طرح ها و اهداف آتی » است; چرا که در آن صورت نه می توان قبول کرد که مدت زمان بیش تری به وقت مقرر برای امری اختصاص یابد و نه می توان در برنامه ریزی عمل ناپسند و غیر معقول درج کرد; زیرا وجدان بیدار هر کس حتی در مقابل برنامه نادرست مانع به شمار می آید تا چه رسد به به کار بستن آن. مساله مهم دیگر لزوم «تعهد شخصی و وجدانی » در قبال برنامه پیش بینی شده است; چرا که نبود چنین اعتمادی اصل مهار فرصت ها را خدشه دار می کند. از دیگر مراحل، «بازنگری روزانه در موارد و اوقات برنامه » است; زیرا ممکن است برخی امور سود کافی به حال فرد نداشته باشد و یا زمان بندی به طور دقیق صورت نگرفته باشد و در واقع فرصت مفید، بدون افزایش علم یا تجربه، تلف شود یا به انسان آسیب رساند. این کلام گهربار حضرت مولا را هر لحظه در ذهن تکرار کن که فرمودند: «آنان که وقتشان پایان یافته، خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارند، کوتاهی می ورزند.» برنامه ريزي وابسته به اصول علمي زیر است كه اگر رعايت نکنی، موفقيت آميز نخواهد بود.

الف. شفافيت اهداف: هر چه هدف ها شفاف تر باشد، كارايي شمادر رسيدن به آنها بيشتر مي شود. روشن بودن هدف، هشتاد درصد از موفقيت وخوشبختي است براي اينكه كارهاي بيشتري را درزمان خيلي كمتري انجام دهي هدفهاي خود را بنويس، داشتن هدفهاي مكتوب،

ص: 130


1- مجلسی 44/ 139.

تاثير بسيارخوبي روي قدرت تفكر شما دارد، به شما انگيزه كار و فعاليت مي دهد، قدرت خلاقيت شما راتقويت مي كند و هر چه اين هدفها بزرگتروروشن تر باشد براي رسيدن به آنها مشتاق ترمي شوي.

آری يكي از اصول مهم مديريت زمان شفافيت اهداف، تعيين هدف و مقصد است كه بالطبع در نگرش الهي اين هدف دستيابي به رضاي الهي در تمامي امور اعم از دنيوي و اخروي خواهد بود. در اين خصوص دستوراتي كلي توسط امام علي (عليه السلام) در نهج البلاغه وجود دارد و لازم است تا با اولويت بندي صحيح كارها به منظور استفاده بهينه از زمان كارهاي اهم فداي مهم نشود. از جمله اين موارد اموري است كه در دنيا به ظاهر ناگوار است ولي با توجه به اولويت اصلي كه راحتي آخرت است بايد بر آن صبر كرد و بطور كلي با صبر گرچه كه طولاني هم باشد بالاخره به منظور نهايي خواهد رسيد.(1) «صبروا اياماً قصيره اعقبتهم راحه طويله»(2) ايام كوتاهي را در اين دنيا صبر كردند و در آخرت به راحتي ابدي رسيدند.

ب. اولويت بندي: کارها را در زندگی خود، به تناسب اهمیت و ضرورت، اولویت بندی کن و خود را به کاری مشغول ساز که اولویت درجه یک دارد. اگر وقت اضافی داشتی،صرف کارهای مرحله دوم و سوم از نظر اهمیّت نما. شما هميشه بين چند نوع كار تحت فشارهستي: كارهاي مهم، كارهاي فوري. كارهاي مهم آن دسته از كارهايي است كه شما را به موفقيت مي رسانند و مربوط به اهداف مي شوند. كارهاي فوري كارهايي است كه اصطلاحا روزمره هستند و هميشه براي شما پيش مي آيند. فقط كافي است درمقابل آنها مقاومت نكني تا به سادگي شما را از مسير هدف دور سازند.معمولا درمقابل كارهاي فوري تفكر زيادي انجام نمي شود و مي توان به سادگي همه آنها را انجام داد.براي كنترل كارهاي فوري بايد روي هدف متمركز بود.

ص: 131


1- سيدرضي/ حكمت 145.
2- سيد رضي / خطبه 184.

شما بايد با توجه به اهدافي كه مدنظر داری وقت خودرا تقسيم بندي كنی. اين نحوه تقسيم وقت دقيقا به شرايط شما بستگي دارد.برخي از تقسيم بندي ها تقريبا بين افراد يكسان است.

كارهاي مختلف به لحاظ اهميت به چند دسته قابل تقسيم است: فاقد اهميت و فوريت، فاقد اهميت اما فوري، مهم اما غير فوري، مهم و فوري. اهم و مهم كردن اين كارها و سنجيدن اولويت آنها از جمله موارد مهم در مديريت زمان است. هر كس بايد بتواند بر حسب اهميت و ضرورت اهداف خود، كارها را تقسيم بندي كند و براي انجام هر يك زمان مناسبي را اختصاص دهد. تشخيص اين اولويت ها در دستيابي به موفقيت از اهميت كليدي برخوردار است(1)به

عنوان مثال در انجام كارهاي خير ممكن است چندين مورد به طور همزمان مطرح باشد امام بايد با توجه به محدوديت عمر، مؤثرترين كار و آنچه كه به رضاي حق نزديك تر است را انتخاب نمود. امام علي (عليه السلام) پيروان خود را به اين نكته توجه داده كه انديشه آدمي گنجايش همه چيز را ندارد و بايد براي كارهاي مهم خالي نگه دارد(2)چه در صورت پرداختن به كارهاي كم اهميت، كارهاي مهمتري را كه مي تواند مايه نجات او باشد ضايع كرده و از دست مي دهد و از هدف اصلي خويش باز مي ماند.(3)

حضرت علی علیه السلام فرموده است: هر کس به کاری که مهّم نیست مشغول شود، کار مهمتر از دست او می رود (مَنِ اشتغل بغیرِ المهمّ فاَتُه الاَهَمّ). می بینیم که اهم و مهم کردن کارها و پرداختن به آنچه لازم تر و مفیدتر است، جلوی حسرت و ندامت را می گیرد وبه بهره وری از عمر، کمک می کند. عدم توجه به اصل اولويت بندي و پرداختن به كارهاي بي ارتباط، ناشي از غفلت و ناآگاهي و تعيين نادرست هدف است(4)كه يكي از موارد آن فراموش كردن آخرت در اثر حرص در طلب روزي است حال آنكه امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:

ص: 132


1- نک: سروش و شفیع پور مطلق.
2- آمدی/ 3638.
3- آمدی/ 8607، 5133، 8633، 5945.
4- آمدی/ 7074.

قد تكفل لكم بالرزق و امرتم بالعمل فلا يكونن المضمون لكم طلبه اولي بكم من المفروض عليكم عمله(1)روزي شما را ضمانت كرده است و شما مأمور به كرداريد. پس مبادا خواستن آنچه برايتان ضمانت شده، مهمتر از كاري باشد كه بر عهده داريد.

از نكات مهم ديگر در تعيين اولويت ها، بازنگري آنها در دوره هاي زماني مختلف و خارج كردن كارهاي بي حاصل يا كم نتيجه از فهرست اولويت ها است. در اولويت بندي كارها، امور برنامه ريزي نشده و ناگهاني بايد در اولويت آخر قرار گيرد مگر آنكه اهميت آن به حدي باشد كه ناچار از انجام آن باشي.

مهمترين و ضروري ترين كارها اموري هستند كه بيشترين تأثير را روي كار و زندگي دارند و به جاي تمركز روي ساير كارها بايد تمام توجه خود را معطوف به آنها نمود و براي موارد مختلف به تناسب اهميت شان برنامه ريزي كرد.(2)

به همين ترتيب لازم است به گونه اي در زندگي فردي خويش برنامه ريزي داشته و زمان خود را مديريت نمايی كه به هر كاري در حد و اندازه لازم خويش بپردازی و اينگونه نباشد كه انجام يكي موجب از دست رفتن و يا ضرر رساندن به ديگر كارها شود بعنوان مثال در مورد عبادات فردي و بويژه مستحبات امام (عليه السلام) مي فرمايند اگر انجام مستحبي تو را از یک كار واجب باز دارد هيچ فايده اي بر آن مترتب نيست و موجب قرب الهي نمي شود(3) زيرا در معارف ديني اولويت نخست، با انجام واجبات است و كسي كه در انجام واجبي كوتاهي كند نافرماني كرده و گناه کبیره مرتکب شده و به كيفر خواهد رسيد و كسي كه نافرماني كند در حقيقت به خدا تقرب نجسته است. به عنوان مثالي ديگر گاهي در مديريت زمان و فرصت ها لازم است انسان به خاطر كارهاي مهمي كه دارد از خواب خود كم كند و به كارهاي مهمتري بپردازد و يا در برخي ميهماني ها شركت نكند. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: لا تجتمع

ص: 133


1- سید رضی/ خطبه 113
2- نک: فرهی و سروش.
3- سید رضی/ حکمت 38.

عزيمه و وليمه ما انقض النوم لغرائم اليوم(1) نتوان هم - نقش مهتري - بر صفحه انديشه بست، و هم بر خوان مهماني - آسوده - نشست. چه بسيار خواب - شبانگاه - كه تصميم هاي روز را در هم شكست. و نیز امیرمؤمنان (ع) روزها را به سه نوع تقسیم فرموده اند: 1. روزی که گذشت و دیگر بدان امیدی نیست. 2. روزی که مانده و از آن گریزی نیست. 3. روزی که می آید و بدان اطمینان نیست.

پ. تعيين اولويت حقيقي: اولويت هاي حقيقي خود را در زندگي وكار تعيين كن. توانايي حلاجي كردن و تجزيه و تحليل ليست كارها و مشخص كردن مهم ترين هدف خود،سكوي پرشي است كه شما را به بالاترين سطوح موفقيت، عزت نفس و سربلندي پرتاب مي كند.بنابراين در ابتدا مهم ترين و باارزش ترين كار خودرا انجام بده كه نتايج بسيار ارزنده و قابل توجهي خواهد داشت و ساير كارها را در ليست انتظار قرار ده. به ياد داشته باش كه هيچ وقت براي انجام كارها، وقت كافي وجود ندارد، ولي هميشه براي انجام مهمترين كارها وقت كافي است و هميشه از خود بپرس كه بهترين استفاده اي كه مي توانم در حال حاضر از وقتم بكنم چيست؟ اين پرسش و پيدا كردن جواب آن، كليد اصلي مديريت زمان، غلبه بر تنبلي و تبديل شدن به فردي بسيار فعال و سازنده است. براي پيشبرد اين منظور تمامي كارهاي خود را بر اساس اهميت و فوريت علامت گذاري ارزشي نما. اين كار كمك فرواني مي كند تا بهترين استفاده را از وقت خود در هر زمينه اي ببري. علامت گذاري شايع رفتار عبارتند از: 1- مهم وفوري2- مهم امّا غير فوري 3- فوري امّا غير مهم 4- كم اهميّت امّا فوري5- بيهوده ووقت گير

روش كار: 1- فهرست اهداف دراز مدت خود رابنويس2- درجه اولويت اين اهداف راتعيين كن ومقابل هرهدف بنويس.3- فهرست كارهاي لازم براي نيل به اهداف بااولويت يك را تهيه كن.4- درجه اولويت اين كارهارا تعيين كن وكارهاي بااولويت يك را مشخص نما.5-

ص: 134


1- سید رضی / خطبه 211 و حکمت 433.

برنامه زماني انجام كارهاي مشخص بااولويت يك راتهيه كن.6- كارهاي بااولويت يك راطبق برنامه انجام ده.

ج- نظم و ترتیب در اجرا: به طور كلي نظم و ترتيب در اجرا نقش سازنده اي دارد و تأخير در انجام وظيفه، شخص را با خطري جدي روبه رو مي سازد كه هرگز قابل جبران نيست. آشفتگی در هر چیز، زیان آور است. مثل آشفتگی ذهن، آشفتگی دل و خاطر، به هم ریختگی وسایل و ابزار، آشفتگی حساب و کتاب و دخل وخرج و هزینه و درآمد و...بسیاری از این گونه امور.

کارهای ما در «ظرف زمان» صورت می گیرد. نظم دادن به کارها و برنامه ها و صرف وقت ها و مطالعات و نوشتن ها و عبادات و خدمات و تفریحات، سبب بهره وری بیشتر از امکانات از جمله «عمر» می شود. تقسیم زمان بین کارها و نظم دقیق در انجام امور، جلوی ضایعات بسیاری رامی گیرد و مایه «توسعه وقت»می شود.

امام علي (عليه السلام) در وصيت نامه خود به امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) مي فرمايد: «اوصيكما و جميع ولدي و اهلي و من بلغه كتابي بتقوي الله و نظم امركم»(1)

شما و همه فرزندانم و كسانم و آن را كه نامه من بدو رسد، سفارش مي كنم به ترس از خدا و آراستن كارها. در هر حال پس از تعيين هدف و تعيين مسير بر اساس طراحي يك برنامه زمان بندي شده با استفاده از تكنيك هاي مختلف برنامه ريزي، نوبت به اجراي برنامه مي رسد كه خود محل بحث دهها تئوري و روش اجرايي است. در اين قسمت توجه جنابعالی به چند نكته جلب می گردد:

اول. يك نكته كليدي در اين مرحله اين است كه در حين اجرا و پس از هر دوره زماني، بايد دستاوردهاي خود را ارزيابي و نتيجه آن را در برنامه اعمال كني. اين امر موجبات تصحيح رفتار خود و برنامه هايت را فراهم مي نمايد كه در نتيجه اجراي آنها، قله اهدافت فتح می گردد. اينك با بررسي دقيق فرآيند موفقيت، به يك نتيجه بسيار مهم و اساسي دست مي يابي

ص: 135


1- سيدرضي/ نامه 47.

و آن اينكه با انجام همه اين فعاليت ها و در واقع با اعمال مديريت شخصي به بخشي از توانمندي هاي بيكران خويش مي رسي و با تحقق اهدافت، گوهر گران بهاي خود را در بستر شيرين "موفقيت" مي يابي! بر اين اساس به این عقيده خواهي رسید كه: انسان! تو مي تواند ... اگر از امروز اراده كند!

دوم. قبل از شروع كار، مقدمات آن را كاملاآماده كن. وقتي همه چيز با نظم و ترتيب در برابر شما قرارگرفته باشد، با ميل و رغبت بيشتري دست به كارمي شوي و هر چه محيط كارت تميزتر و مرتب تر باشد احساس مي كني كه فردي موثر، كارآمد و آماده پيشرفت هستي.

سوم. تمرين مرتب مهارت ها باعث كاهش زمان انجام كار و افزايش كارايي مي شود. مهارت ها و توانايي هاي خود را در حوزه اصلي كاري مرتبا به روز كن. در واقع يكي از كارهايي كه به شما در صرفه جويي وقت كمك مي كند پيشرفت در مهارت هاي شغلي و فردي است. هر چه در ارتباط با كارهاي ضروري و مهم، دانش ومهارت بيشتري به دست آوري مي تواني سريع تر آنها را شروع كني و زودتر به اتمام برساني؛ بنابراين يادگيري شرط لازم موفقيت در هرزمينه اي است براي اين كار هر روز حداقل يك ساعت در زمينه حرفه خودت مطالعه داشته باش؛ صبح ها كمي زودتر از خواب بيدار شو ودر هر سمينار يا هر دوره آموزشي كه به شما درزمينه شغليت كمك كند شركت كن.

3)ترديد و دودلی: يكي از عوامل مهم براي موفقيت قاطعيت در اجراي تصميم ها و برنامه ريزي از پيش تعيين شده و پرهيز از ترديد و دو دلي است. اگر براي انجام كاري، با تفكر و برنامه ريزي و رعايت اولويت ها عمل كني، ترديد در اجراي آن هرگز جايز نبوده زيرا چنين ترديدي مي تواند موجب هدر رفتن وقت و عدم مديريت صحيح زمانت گردد. در روايتي از امام علي (عليه السلام) چنين آمده كه اگر از انجام كاري ترسيدي خود را در آن كار قرار ده. زيرا ترس از كار بيش از انجام آن موجب دل نگراني و اتلاف وقت مي شود.(1)

ص: 136


1- سيدرضي/ حكمت 166.

4) اهمال كاري: يكي از موانع جدي در مديريت زمان به تأخير انداختن بي مورد كارها و به تعبير ديگر سستي و اهمال در امور است. در لسان روايات از اين امر با واژه هايي از قبيل تسويف، تهاون، كسل و ضجر و ابطاء تعبير شده است.(1) امام سجاد (عليه السلام) در دعاي ابوحمزه مي فرمايد: «فقد افنيت بالتسويف و الآمال عمري»(2) خدايا من عمرم را به امروز، فردا كردن (در عمل به عهد و پيماني كه با تو داشته ام) و آرزوهاي طولاني و بلند، گذرانده ام.

دفع الوقت كردن و به تأخير انداختن كارها و امروز و فردا كردن (يا همان تسويف) همگي از جمله عوامل اتلاف وقت و به هدر رفتن سرمايه گران بهاي عمر و فراهم شدن اسباب هلاك آدمي است(3)و بايد آن را با داروي عزم و اراده اي جازم درمان كرد.(4)

در خاتمه این بحث نظر جنابعالی به عوامل اتلاف وقت ( زمان ) مزايا و فوايد مديريت زمان و استفاده بهینه از وقت معطوف می گردد:

الف- عوامل اتلاف وقت ( زمان ):

1. تلاش بيش از حد و غیر معمول.

2. مغشوش بودن مسئوليت با اختيار.

3. مراجعين پيش بيني نشده .

4. ناتواني در گفتن نه .

5. نا كافي بودن كنترل ها و ناقص بودن گزارش هاي پيشرفت كار .

6. تصور نادرست از برنامه ريزي .

7. كاركنان ناكافي .

8. اطلاعات ناقص.

ص: 137


1- نك: آقا تهراني.
2- الكفعمي/ 596 و مجلسي، بحارالانوار 95/ 87.
3- الكليني 2/ 136 و آمدي/ 6954.
4- سيد رضي/ خطبه 214 و آمدي/ 5927.

9. احاله امور به نحو غير مؤثر .

10. فقدان انضباط شخص .

11. ناتمام گذاشتن وظايف .

12. عوامل بحراني پيش بيني نشده.

13. جلسات .

14. بي نظمي شخصي .

15. ضعف در برقراري ارتباط با ديگران .

16. به تعويق انداختن كارها .

17. مصاحبت و خوش و بش كردن با ديگران .

18. مزاحمت هاي ناشي از تماس هاي تلفني.

19. مسافرت .(1)

ب- مزايا و فوايد مديريت زمان:

1. آمادگي بهتر براي روز كاري بعدي .

2. يك برنامه براي روزي كه در پيش داريد.

3. يك تصوير روشن و كلي از اهداف روزانه .

4. سازماندهي كارهاي جاري روزانه.

5. حافظه بهتر .

6. تمركز مسائل ضروري .

7. اتلاف كمتر انرژي .

8. دستيابي به اهداف روزانه .

9. تفاوت بين وقايع با اهميت و كم اهميت .

10. تصميم گيري درباره ي اولويت ها و تفويض اختيار.

ص: 138


1- خاكي ، 1383، صص133تا120

11. افزايش اثربخشي از طريق هماهنگي بين وظايف .

12. كاهش عدم تمركز حواس و برخورد بهتر با پيش بيني نشده.

13. خود كنترل (انضباطي)

14. كاهش فشار و نگران رواني.

15. تسلط برخورد در روياي او با حوادث پيش بيني نشده..

16. تقويت خود كنترلي.

17. احساس مثبت موفقيت، در پايان روز.

18. افزايش رضايت و انگيزش .

19. افزايش عملكرد فردي.

20. آخر اين كه تمام عوامل بالا ، زمان را از طريق انجام كار به صورت روش مند ذخيره مي كنند.(1)

اصول استفاده و بهره گیری از وقت و زمان چگونه است؟

اشاره

فطرت آدم، بود در هر زمان * مثل اول، در همه کون و مکان

مشترک باشد نیازش، در بصر * از اذل تا به ابد، از هر نظر

درک خوبی از سرای زندگی * شد نیاز آدمی در بندگی

گر هدف گردد مشخص، بر بشر * می کند با جان و دل، سویش سفر

تا کند آینده را، پر شور و حال * در مسیری که رود، بي قیل و قال

ص: 139


1- خاكي،1382،ص113

فهم عالم در نهاد این جهان * پرتو افشانی کند در باغ جان

راه راست زندگی از عمق جان * می برد بالا تو را در آسمان

در درونت آن سرشت آشنا * می زند هر دم صدا، جانم بیا

میل نیکی در تو باشد، کن نگاه * زشتی و پستی کند، جان را تباه

پس درونت می رود، دنبال خوب * از بدی بیزار و نفست در غروب

با کمال میل، نما جان را فدا * غیر حق را کن برون ، از هر کجا

می کند فریاد قلبت بی صدا * عاشقم من بر دو عالم ای خدا

روح من باشد ،چو یک آتشفشان * می کند قلبم مذاب، در دو جهان

جامعه پر می شود از عدل و داد * روح آدم پر کشد با ذکر و یاد

رشد و هم بالندگی در این جهان * می برد جان را به سوی عرشیان

اضطراب و دلهره، در هر زمان * می زند آتش به جان و دل، بدان

کشف راه زندگی در عصر ما * راه حق است و رهایی از فنا

چونکه وجدان و درون، خواند تو را * سوی محبوبی که باشد آن، خدا

ص: 140

عقل تو غوغا کند در جان و سر * بهر عقبایی که بوده در بصر

عاقل عاشق، رود با پای جان * جانب حقّی، که هستش در نهان

تا سعادت را کند خود اختیار * با خلوصی که بود یک افتخار

این بود راه رهایی از درون * در سرایی که برد جان را برون

عاقبت خواند تو را سوی بقا * جایگاه روح ناب، در آن سرا

آخرت باشد سرایی جاودان * بر تمام انس و جن این جهان

ای عزیز بزرگوار، چگونگی استفاده بهینه از وقت به این است که با برنامه ریزی صحیح، کارهای مثبت خود را با تنظیم خاصی بین ساعات شبانه روز تقسیم کنی، و هر ساعت یا هر چند ساعت را برای انجام کاری قرار داده، و به این برنامه و نظم ادامه دهی، به گونه ای که اگر روزی در نظم و برنامه ها خللی وارد شد احساس چالش و کمبود نموده و به جبران آن بپردازی، مثلاً در امور معنوی و خودسازی، چنان که علمای اخلاق گفته اند وقتی که صبح فرا رسید تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص دنبال نمایی که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنی در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کنی که گناه نکنی و دچار لغزش نگردی. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشی که به عهد خود وفا نمایی، و با مراقبت و نگهبانی جدّی به ترک گناه ادامه دهی، و با اراده نیرومند از ورود گناه در زندگی خود جلوگیری نمایی، و در مرحله سوم در پایان کار، خود را محاسبه کنی، و اعمال و گفتارت راحساب رسی نمایی، و با کنترل دقیق ریز و درشت کارهای خود را تجزیه و تحلیل نمایی، در مرحله چهارم هرگاه دریافتی که در حساب رسی خود دچار گناه و لغزشی شده ای توبه کنی، و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام نموده و طغیان آن

ص: 141

را سرکوب نمایی. و در مرحله پنجم توجه داشته باشی که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهای نیک آن را جبران نموده، و خلأ به وجود آمده را پُر نمایی.

این برنامه ریزی پنج مرحله ای یک نوع وقت شناسی، و بهره مندی از فرصت طلایی وقت است، که قطعاً باعث رشد و تعالی شده و موجب نجات و پیروزی در دو جهان خواهد شد. امیرمؤمنان علی(ع) برای استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگی بهره مندی از آن ساعت ها در سخنی می فرماید:«انسان با ایمان ساعت های زندگیش را به سه بخش تقسیم می کند، 1- بخشی را به مناجات با خدا و برقراری ارتباط با آفریدگار جهان می پردازد. 2- و بخشی را در طریق تأمین هزینه زندگی و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار می گیرد 3- و بخش دیگر را برای استراحت و بهره گیری از لذّت های حلال و آرامش بخش روح و روان برمی گزیند، و برای خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکی از این سه مورد باشد، یعنی تأمین معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت یا بهره گیری از لذّت و آسایش غیر حرام.»(1)

مطابق تعاليم اسلامي برنامه ريزي هر فرد در زندگي و مديريت زمان او بايد به گونه اي باشد كه هر روز او از روز قبلش و بلكه هر لحظه او از لحظات قبلش بهتر و بالاتر باشد و به عبارت ديگر در زندگي خود در مسير صعودي و به سمت كسب كمالات الهي حركت كند. امام علي (عليه السلام) و ديگر معصومان (عليهم السلام) در سخنان خود اين مطلب را به پيروان خويش گوشزد مي نمايند كه هر كس دو روزش با هم مساوي باشد زيانكار است(2)و اگر امروزش از ديروزش بدتر باشد به خود خيانت كرده است(3)و چنين كسي كه در مسير كمال حركت نكرده و دائماً بسوي نقصان مي رود مرگ براي او بهتر از زندگي است(4)و در

ص: 142


1- نهج البلاغه، حکمت 39.
2- صدوق، الامالی/ 766؛ همان، معانی الاخبار/ 342 و العاملی 16/ 94.
3- آمدی/ 2013؛ برازش 3/ 3214.
4- الصدوق، الامالی/ 766؛ همان، معانی الاخبار/ 342 و العاملی 16/ 94.

مقابل به حال آن كس كه امروزش از ديروزش بهتر باشد بايد غبطه خورد.(1) بعضى علما در عمر خود به اندازه ده نفر دیگر کار کرده اند. شما اگر مقدار کار شیخ طوسى و علامه حلّى و ابن سینا و ملاصدرا و حتى مجلسى را در نظر بگیری، تعجب مى کنی. البته شک نیست که این ها کم و بیش داراى نبوغهایى بوده اند ولى قسمت عمده، موضوع مهندسى و طرز معمارى وقت آن ها بوده، نمى گذاشته اند وقتشان هدر رود؛ نه تنها نمى گذاشته اند هدر رود، از حداقل زمان ،حداکثر استفاده را مى کرده اند.

علیهذا بیهوده گذراندن وقت یک چیز است و حداکثر استفاده نکردن از آن چیز دیگر است. در مسير تعيين هدف، شناخت امكانات، قابليت ها و توانمندي ها از اهميت اساسي برخوردار است. از نگاه امام علي (عليه السلام)، عالم واقعي كسي است كه حد و حدود خويش را بشناسد و از آن تجاوز نكند و در ناداني فرد همين بس كه قدر خويش را نشناسد؛ زيرا تنها با شناخت خويش است كه مي توان به نجات رسيد(2) بنابراين هر فرد در تعيين هدف مورد نظر در زندگي خود، بايد امكانات، قابليت ها و توانمندي هاي خويش را لحاظ كرده و از تعيين اهدافي كه فوق طاقت است و نيز قبول مسئوليت و تعهدات بيش از حد توان و ظرفيت خودداري کند.

در هر حال امام علي (عليه السلام) ضمن يادآوري ارزش و اهميت فرصت ها، پيروان خود را به بهره گيري هرچه بهتر از اين فرصت هاي زودگذر تشويق كرده و مي فرمايند: بهره گيري از فرصت ها بويژه جهت توشه اندوزي براي آخرت، شيوه متقين و نشانه عقل و تدبير است و از دست دادن فرصت و يا عجله در كاري كه هنوز موعد آن فرا نرسيده نشانه بي خردي و ناداني است.(3) امام علي (عليه السلام) كساني كه به موقع از فرصت هاي خود استفاده و بر اجل پيش دستي كرده و از كار و تلاش خود توشه كافي برگيرند را مشمول

ص: 143


1- نوری 12/ 184 و صدوق، معانی الاخبار/ 342.
2- ری شهری، میزان الحکمه 2/ 1051. سیدرضی/ خطبه 102. محمودی 2/ 522، 554.
3- آمدي/ 5777؛ برازش 2/ 1498. / 9325؛ برازش 1/ 790.

رحمت خدا دانسته و در مقابل، از دست رفتن فرصت ها را موجب اندوه و پشيماني مي داند.(1) و باز ايشان مي فرمايد: فرصت هايي كه پيش مي آيد را سريع دريابيد زيرا هر چيزي را سرآمد و وقت مشخصي است كه ديگر يا بازگشتي نداشته و يا بسيار دير باز مي گردند.(2) نمونه اي از اين فرصت ها كه در آموزه هاي اسلامي بيشتر مورد تاكيد قرار گرفته عبارتند از فرصت حيات، سلامتي، ثروت، فراغ بال و جواني كه امام (عليه السلام) تمامي آنها را گذرا و رو به زوال مي دانند و به پيروان خود توصيه مي كنند كه قبل از آنكه از دست روند، بهترين استفاده را در راه طاعت خدا از آن بنمايند.(3)

آری ای عزیز وقت شناس، بدون شک زندگى فردى و اجتماعى هيچ كس بدون وقت شناسى و ايجاد نظم و برنامه؛ موفقيت آميز نخواهد بود. نظم در تقسيم صحيح وقت، نظم در برنامه ريزى و نظم در مديريت و اجرا، با يك نگاه به جهان هستى مى فهمي كه همه چيز بر اساس نظم دقيق است، بنابراين بيهوده گرايى، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه كه گردش ماه وسيله اى براى نظام زمان بندى شده است، شما نيز بايد همسو با اين نظام، با برنامه ريزى صحيح حركت كني، و زندگى معنوى و مادى خود را با آن هماهنگ سازي و اين هماهنگى همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است. برای این که فرصت ها از دست نرود و عمر ضایع نشود، نکته هایی را باید در ابتدا مد نظر قرار داد:

الف) شناخت زمان و عصر خود: نخستین گام برای شناخت زمان، شناختن استعدادهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی و... است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کسی که به زمانش آگاه باشد، اشتباهات بر او هجوم نمی آورد»

ص: 144


1- آمدي/ 4362 و سيد رضي/ حكمت 114 و نامه 31.
2- مجلسي، بحارالانوار 75/ 113.
3- سيد رضي/ خ 82 و 221؛ آمدي/ 4381؛ محمودي 3/ 222و223.

ب) حرکت آزادانه با زمان: برخی، همه چیز را به دست زمان می سپارند و برای خود هیچ نقشی را قایل نیستند و برخی هم سرِ ستیز با زمان را دارند. باید با هدایت های منطقی و معقول، همانند راننده ای، مرکب زمان را سوار شد و به گونه ای صحیح آن را هدایت کرد. چنان که مولای متقیان علی علیه السلام می فرمایند: «هر کس به زمان اعتماد کند، زمین می خورد»

ج) عدم اشتغال به زمان: همیشه به این نکته توجه داشته باش که جاذبه های زمان شما را غرق نکند. کسی که به زمان مشغول شود، زمان نیز مشغولش می کند.

د) توزیع زمان: زندگی، مجموعه ای است که باید به همه ابعاد آن رسید و این، فقط با توزیع وقت امکان دارد. چنان که آمده است: «توزیع وقت باعث وسعت آن می شود و پراکندگی آن، سبب از بین رفتنش می گردد» در این زمینه، زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بهترین نمونه و الگوست. همچنین، امامان از تمام وقت خود بهره می جستند؛ بخشی را برای رسیدگی به امور مردم، قسمتی دیگر را به تأمین معاش و کار و تلاش، ساعت هایی را به تلاوت قرآن، بخشی به تعلیم، اندکی به استراحت و بخشی را به ذکر خدا و عبادت.

در هر حال چکیده اعمال و تصمیات انسان، در صورت ایجاد مناسبترین شرایط در یک بازه از زمان، به نتیجه مطلوب خواهند رسید. به این بازه ي زمانی فرصت اطلاق می شود. دین مبین اسلام در پرتو تعالیم قرآن و حدیث به مفهوم فرصت و نحوه استفاده از آن توجه خاصی نموده است. از منظر این تعالیم، فرصت، مهلتی کوتاه، محدود، در حال گذر، پایان پذیر و غیر قابل برگشت تعریف شده که بسته به نحوه برخورد با آن، نتیجه اعمال و تصمیمات انسان به فرصت سازي و یا فرصت سوزي ختم می شود. از تحلیل و بررسی آیات و روایات مرتبط، برداشت می شود بهره مندي و بکارگیري یکسري عوامل مثل؛ دوراندیشی، تعقل، تفکر، تأنی، عبرت از گذشته، تعجیل در استفاده از فرصت، زمان شناسی، توفیق الهی و....که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد؛ موجب می شود انسان بتواند فرصتهاي ایجاد شده در طول زندگی خود را شناخته و از آنها براي پیشرفت خود استفاده نماید و در نتیجه، به سعادت، خوشبختی و شادکامی ناشی از فرصت سازي دست یابد.

ص: 145

1) تفکر و تامل:

اگر قدری در بزرگ ترین و با اهمیت ترین و گران ترین سرمایه عمرت که بی هیچ هزینه ای به دست آورده ای، تامل و تفکر کنی; اندکی ذهنت را از تعلقات دنیوی سبک کرده و در این ابزار و سرمایه ای که هیچ بهایی برایش وجود ندارد، بیندیشی; و از طرف دیگر، هدف اصلی آفرینش خود را با تفکر و تامل دریابی که باید برای رسیدن به معراج و قرب الهی تلاش کنی و روش بهره گیری از فرصتها را بیاموزی؛ بدون شک به لطف الهی سربلند و سعادتمند خواهی شد. پیامبر خدا می فرمایند: ای مردم، بدون شک در زندگی شما لحظاتی فرا می رسد که نسیم حیاتبخش رحمانی می وزد. پس بیایید و در کمین آن لحظات طلایی باشید و به آن ها پشت نکنید. در احوالات انبیا و امامان - علیهم السلام – آمده است که آن عزیزان چگونه با تفکر و تامل به علت معرفت و شناختی که ازهدف خلقت و گرانسنگ بودن عمر داشته اند، بیش ترین کوشش ها را برای نجات انسان ها به کار گرفته و سعادت و رسیدن به قله رفیع عبودیت را برای خود رقم زده اند.

اولیای خدا و دانشمندان بزرگ نیز به خاطر معرفت و شناخت حقایق، در عین آن که کارهای روزمره و معمولی هر شخص عادی را انجام می داده اند، شاگردان بسیار تربیت کرده و کتاب هایی نوشته اند که - با این که سال ها از تالیفاتشان می گذرد - هنوز یکی از محوری ترین کتاب های حوزه و دانشگاه به شمار می آیند. آری، شناخت فرصت ها و پی بردن به ارزش و اهمیت این سرمایه عظیم و انتخاب هدف صحیح و راه مستقیم، آدمی را با تفکر و تامل به آن جا رهنمون می گردد که حتی حاضر نمی شود یک دقیقه از عمر و فرصتش را در راه باطل و به پوچی بگذراند. شاید بتوان گفت بعضی از رفتارها و حالات افراد ناشی از شناخت و اهمیت فرصت ها و لحظه هایی باشد که دیگر به آن دسترسی ندارند. آن ها می هراسند لحظات کنونی نیز سپری شود; فرصتی برای ساختن و ساخته شدن باقی نماند و بیش از پیش با خسران و ضرر رو به رو شوند.

یكى از كارهاى جالب پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله این بود كه گاهى با اصحاب به خانه خیلى قدیمى مى رسیدند مى ایستادند و با تفکر و تامل با در و دیوار فرو ریخته آن حرف هاى جالبى مى زدند . سوال مى كردند : آن معمارى كه نقشه تو را كشید، بنّایى كه تو را ساخت ،

ص: 146

كارگرهایى كه به بنّا كمك كردند كجا هستند؟ كسانى كه در اینجا زندگى كردند، نسل بعدى آنان كجا هستند؟ بعد به اصحاب رو مى كردند و مى فرمودند: عمر این خانه بیشتر از سه چهار نسل بوده است، آنها همه زیر خاك گور رفتند و این خرابه هنوز باقى است. چقدر افراد این خانه به خاطر دنیا حرام و حلال كردند، دعوا كردند و با هم قهركردند، دل ها را شكستند.(1) امام حسن علیه السلام می فرمایند: مِن عَلامَةِ إعراضِ اللّه عَن العبدِ أن یَجعَلَ شُغلَهُ فیمَا لایَعنِیه(2) ؛ نشانه رو برگردان خدا از انسان این است كه عمر انسان در امورى هزینه شود كه كل آن از بین رفتنى است. در هر حال چه ق--در روح محت---اج فرص---ت هایى ست که در آن هی--چ کس نب-اش--د.... ج--ز خ---دا.... ت--ا بنشین---د لخت---ی ف--ارغ از رنگ---ها به خ--ودش و او بین---دیش--د. رسول خدا(ص) فرمود: فكره ساعه خیر من عباده سنه؛ اندیشیدن یك ساعت برتر است از عبادت یك سال.

در راستای سخنان ارزشمند پیامبر رحمت در ارتباط با خانه ها و ساکنان آنها؛ توجه حضرتعالی به مثنوی سفر نامه ارگ که در زیر خواهد آمد معطوف می گردد. البته قبل از آن؛ در خصوص سفر نامه مزبور معروض می دارد که در اوایل دهه هشتاد شاعر و مولف به اتفاق جمعی از مسئولین استان اصفهان برای بازدیداز برنامه ها و طرحهای مختلف همچنین بازدید از محلهای تاریخی عازم استانهای کرمان و یزد می شوند. از جمله محلهای مورد بازدید ارگ قدیم بم در کرمان بوده که واقعا دیدنی و برای فطرتهای بیدار و ضمیرهای حق جو و حق پذیرعبرت آموز می باشدو..بعد از آنجا راهی نمایشگاهی عظیم و طبیعی از خاك تا افلاك در یزد می شوند. در قسمتی از نمایشگاه مزبورجسد یک جوان هجده ساله که در حدود هشتصد سال پیش فوت کرده بود؛ درقبری قرار دارد که همه اطراف آن را خاک و زمین احاطه کرده است. فقط یک طرف لحدرا برای دیدن استخوانهای جنازه جهت عبرت همگان،بصورت کامل باشیشه پوشانده اند.که شاعر در گردهمائی پایانی این سفر پیرامون رمز و رموز و درسهای

ص: 147


1- بحار الأنوار:75/ 452، باب33، حدیث 19
2- بحار الأنوار:7/ 262، باب11،حدیث 15

ارتباط بین ساکنان ارگ و این جنازه براي مسئولين حاضر و نيز در شهريور همان سال در تالار بزرگ دانشگاه شهيد مهاجر اصفهان براي مديران آموزشي يكي از شهرستانها بصورت سخنرانی مطالبي را مطرح می نماید. بگونه ای که به طورعجیب مورد استقبال حضّار قرار می گیرد.علاوه بر آن کم و کیف این سفر را در نوشته ای جدا به رشته تحریر در آورده که در صورت توفیق منتشر خواهد شد. در ضمن یاد آور می شود که شاعردر كنا رپيكر مطهر برخي از شهداو تعدادي از رفتگان اين ديار ساعاتي را خلوت داشته و نيزبا اسكلت انسانهايي كه به صورت خاصی به همراه غذا در صدها سال پيش دفن شده بودند و در موزه حكمتانه در همدان و موزه فلك و الافلاك در خرم آباد و نیز جمجمه واقعی و یاجنین هایی که با الکل در درون شیشه و ویترین درموزه تاریخ پزشگی خلیج فارس در عمارت دهدشتی در بوشهر ؛ براي عبرت همگان به نمايش گذاشته شده بودند؛ لحظاتي درد و دل داشته است .همچنين چند سال پیش به همراه هشت نفر(خواهر و برادر)برای بازدید از کم و کیف تشریح ؛وارد اتاق تشریح دانشگاه علوم پزشگی اصفهان شده که در آنجا هم دو جنازه مومیایی شده یکی از رو و دیگری از پشت که با اره دو نیم شده بودند بر روی میز تشریح قرار داشت و...شاعر و مولف در خصوص ارتباط وگفتگوی خود با یکی از جنازه ها مثنوی طولانی ای سروده است که درصورت توفیق بصورت مستقل منتشر خواهد شد .در اینجافقط به چهاربیت ابتدایی آن اشاره می شود.

چون اتاق تشریح اندر آن فضا * شد مهیّا بهر آن تشریح به پا

وارد آنجا شدیم با شور و حال * تا کنیم از شارح تن ها سوال

چون که مشغول سخن شد آن جناب * جسم پاک آن عزیز کردش خطاب

ص: 148

اصل من باشدهمان روح و روان * غیر آن گردد فنا بی هر گمان

در هر حال اي عزيز، فرياد خاموش همه رفتگان وجنازه ها و استخوانهاي مورد نظربه بشريت يكي بوده و آن استفاده از لحظه ها و فرصتهای عمر به نحو شایسته بوده كه شاعرو مولف در قالبهاي مختلف بصورت شعرو نثر آنها را مطرح نموده كه از باب نمونه مثنوي زير تقديم علاقه مندان خواهد شد.(

تصویر شاعر و مولف درموزه تاریخ پزشگی خلیج فارس در عمارت دهدشتی بوشهردر کنار جمجمه و استخوان واقعی انسان)

روزی از روزها زمان اعتکاف * رمز و راز یک سفر شد صاف صاف

ص: 149

بر دلم آمد که آرم بر زبان * با همان لطف خدای انس و جان

کمّ و کیف آن سفر بی قیل و قال * بر بنی آدم درون این مقال

عازم كرمان شديم در روز خاص * از صفاهان همره جمعي خواص

بعد از آنجا راهيّ ارگ خموش * وان سرای ساکت و بی جنب و جوش

خانه هايش خاموش و گشته خراب * مردمانش رفته بودند سوي خواب

كوچه هايش باريك و پر ريگ و خاك * آسمانش صاف و بودش پاك پاك

در درونش كاخي بود با چند بنا * اندرونش رفتيم و با صد ندا

داد مظلومان شنيديم بي صدا * از در و ديوار آن كاخ و فضا

آن بنا مخصوص حكّام ظلوم * آن كساني كه شوند اهل زقوم

جايگاه حاكمش بالا بلند * تاج و تختش بوده دور از هر گزند

اندرونش بود يكي چند اندرون * هر يكي بهتر ز آن يك در برون

چون كه بر تخت مي نشست با صد غلام * داد بي دادش همي گيرد انام

آن زمامي كه بود ظلم تمام * بهر هر مستضعفي با هر مرام

ص: 150

فكر و مي كردند كه هستند تا ابد * حاكم و باقي و كي خواهند مدد

آنچنان غافل ز نفس و ماورا * بهر حكام با تو دارم اين ندا

دار دنيا كوچك است و بي وفا * اين پيام كردند فراموش در سرا

هر كدام با ظلم و تزوير و ريّا * چند صباحي حاكم و گشتند فنا

آن بنا و تاج و تخت در بام ارگ * عبرتي باشد چو عبرتهاي برگ

بر تمام حاكمان اين زمين * تا شوند فارغ ز ظلم و جور و كين

بر سر دروازه اش بود اين شعار * هان! كجايند اهل اين خاك و ديار

این حدیثی بود ز معصومین ناز * آن عزیزانی که هستند سر فراز

آگهند بر خیر و شرّ هر بشر * روشنی بخش رهند همچون قمر

بعد از آن رفتيم كنار جسم چاك * در نمايشگاهي از افلاك و خاك

از براي عبرت اهل يقين * قبر وي بودش ز شيشه در زمين

استخوان هايش همه پيدا و صاف * با زبان بي زباني در لفاف

داد خاموشش مرا مي زد صدا * جسم تو چون جسم من گردد فنا

ص: 151

چون که تو بودی یکی صد سال پیش * خاک ناچیزی بدون هر نوع کیش

یا که صد سال دگر گردی همان * خاک اوّل در درون این جهان

روح تو باشد اساس و ماندگار * بهر ترفیعش همی کوش بی شمار

پست و مال و قدرت دنياي دون * مي كند روح تو را خوار و زبون

در كنارش از خودم كردم سوال * مي شود از وي كمي گيرم مجال

تا كه پرسم چند سوال ناب ناب * از اصول و هم فروع و هم كتاب

از حساب و سر گذشت حاكمان * آن سران ارگ و هر جاي جهان

با جنازه خلوتي كردم ز عمد * تا كه گيرم بهر فردا من دو پند

درد و دلها چون شروع شد با جسد * من سوالهايي نمودم تا به صد

بهر هر يك از سوالها بي درنگ * پاسخي مي گفت به من بي آب و رنگ

آنچه گفتا آن عزيز با صفا * رفته در ابیات بعدی بی صدا

داد خاموشش همي بود اين سخن * اين جهان و تاج و تختش چون بدن

مي شود نابود و فاني اي بشر * بهر چه با آن زني بر خود ضرر

ص: 152

قدر تو بر تر بود از جسم و خاك * پس نما خود را برون با قلب پاك

سخّر کرده لکم ای با خرد * تا ز آنها روح و جان بهره برد

آنچه بوده در جهان مخلوق حق * بهر تو كرده مسخّر در فلق

جانشين خالقي تو در زمين * برتري از هر ملك با صد يقين

دان نفخت فیه من روحی چنان * امتیاز تو بود بی هر گمان

روح حق با تو شده بي شك عجين * تا ابد داده حيات و گفته دين

مي تواني تا خدا بالا روي * يا كه گردي همچو حيواني دني

روح تو فارغ ز هر ديد و نظر * طالب حق است و خواهان ظفر

دان هدف از خلقتت در این جهان * بوده و باشد عبادت هر زمان

كن عبادت تا شوي آرام و شاد * داد فطرت اين بود بهر معاد

واجبات حق نما هر آن ادا * تا شوي همچون تمام انبيا

كن حرام از خود جدا در اين سرا * چون حرام نابود و گرداند ترا

لقمه پاک و حلال خور در جهان * تا روی سوی فلاح با روح و جان

ص: 153

احترام والدین را حق شمار * چون که تکلیف است بدون هر شعار

حسن خلق با مردم و اهل و عیال * می کند جان را مهیّای وصال

بر همه همسایه و اقوام و خویش * کن تو خوبی گر چه باشند اهل نیش

تا توانی خدمتی کن تو به خلق * چون که آن آید به کار در نزد حق

همسر مومن نما تو اختیار * تا که خوشبخت گردی اندر دو دیار

با محبّت کن تو بر همسر نظر * زندگی با آن شود شیرین چو زر

در زناشوئی نما هر آن عمل * طبق قرآن و حدیث بی هر خلل

گر زناشویی شود وفق مراد * کار تو گردد عزیزم چون عباد

بهر همسر گر کنی مهر و وفا * می شوی فارغ ز شرّ هر بلا

گر که فرزندت شود صالح بدان * تا ابد آید به کار در آن جهان

کن رفیق خوب و مومن انتخاب * تا روی راحت به راه پاک و ناب

علم نافع را بگیر از هر کجا * تا شوی با معرفت در این سرا

کن تلاش و کار و کوشش بی امان * چون که آن باشد عبادت در عیان

ص: 154

مومن و مخلص شو تو از عمق جان * تا شوي فارغ ز شرّ اين و آن

گر كه خواهي تو سعادت در دو جا * با خلوص دل برو سوي خدا

غير اين گر تو كني كاري ز جان * عمر خود را كرده اي صرف خزان

هر چه غیر حق شود بی شک فنا * جز هر آنچه کرده ای بهر خدا

اين جهان باشد سراسر پر ثمر * از براي فطرت پاك بشر

عبرتي گير تو ز خاك و جسم من * تا نگردي عبرت اهل وطن

جسم تو باشد ز آن خاک قلیل * این وسط گشتی عزیز با صد دلیل

بعد از آن مرگ قریب با صد یقین * می شوی خاک و همانند زمین

تا شود وقت حساب در یوم حشر * بهر وزن و کیل اعمالت چو زر

در همان روزی که عدل بی مثال * می کند حق را ادا بی هر ملال

ذرّه ای ظلمی نباشد در حساب * وفق آنچه گفته خالق در کتاب

هر که کرده ذرّه ای کار درست * از هر آنچه بوده کوچک یا درشت

خوب و بد هر یک شوند بی شک عیان * عین آنچه کرده ای اندر جهان

ص: 155

قيمت تو آن بهشت است و وصال * غير آن ارزان فروشي جان و مال

گر روي در راه فطرت پر توان * منّت حق با تو بوده بي گمان

چون كه هر كس در ره پروردگار * دون توفيق كي شود اهل قرار

پس عزيزم قدر خود را خوب بدان * تا روي بالاتر از هفت آسمان

گفتني هاي رهش را هي بگفت * هر كدام روح و روان را مي شكفت

گفتگوي ما به اينجا چون رسيد * اصل مطلب را بگفتا آن فقيد

با ولايت كن سفر از اين زمين * تا شوي آرام و هم اهل يمين

با بصیرت رو تو در راه ولا * تا کنی خنثی تمام فتنه ها

راه حق باشد همان راه ولي * راه زهرا(س) و همان راه علي(ع)

با بصيرت كن ولايت اختيار * تا كني بر انتخابت افتخار

رمز و راز خلقت و عقبا بگفت * تا که بیدارم کند از خواب و چرت

آنچه را قرآن بگفته بر بشر * یک به یک گفتا ز پایین تا به سر

هر چه را فطرت همی خواهد ز جان * وی بگفتا با همان داد نهان

ص: 156

گر كه تو فارغ ز هر پست و مقام * گوش دل را وا كني بر هر كلام

گفته هايش بشنوي با جان و دل * كي شوي با آن اسير خاك و گل

هر كلام وي بود درياي نور * چون كه با آن مي كني از خود عبور

آنچه عصمت گفته بر اهل نظر * بوده حق و عین آن بینی چو زر

پس عزیزم بندگی کن بندگی * تا شوی راحت ز هر شرمندگی

گر چنین گشتی درون این سرا * سجده شکری نما بهر ولا

دان تشکر بوده خود لطف خدا * شکر حق شکری دگر دارد جدا

اين سفر بودش سراسر درس و پند * بهر آنهايي كه رستند از كمند

آنچه آمد بر زبان اين حقير * لطف حق باشد برای هر بصير

2) موعظه پذیری:

از جمله عوامل در اغتنام از فرصت ها موعظه پذیری است. موعظه به دو قسم تقسیم می شود، یکی موعظه درونی که در روایات «واعظ من نفسه» تعبیر شده و یکی موعظه بیرونی که اهل موعظه در جلسات وعظ و اخلاق متذکر می شوند. باید برای حفظ خود و نگهداری فرصت ها و غنیمت شمردن اوقات واعظ درونی داشته باشی. تعبیر قرآن از واعظ درونی، نفس لوامه و در علم اخلاق، وجدان اخلاقی است. در قرآن آمده است: «و لا

ص: 157

أُقسمُ بِالنَّفسِ اللّوامه»(1) امام موسی کاظم (ع) در رابطه با مسئله واعظ درونی می فرمایند: «مَنْ لَوْ یَکُنْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ تَمَکَّنَ مِنهُ عَدُوّهُ؛ هر که اندرز دهنده درونی نداشته باشد، دشمن (نفس اماره) را بر خود مسلط کرده است»(2)

در اهمیت وجود واعظ درونی برایت همین بس که اگر واعظ درونی نداشته باشی، دیگر اندرزهای بیرونی نیز فایده نخواهد داشت. امام باقر (ع) در این رابطه می فرمایند: «کسی که خداوند برای او واعظی درونی قرار ندهد، موعظه های مردم هرگز در او سودمند نمی افتد»(3) همچنین امام زین العابدین (ع) در حدیثی می فرمایند: «ای فرزند آدم! تا زمانی که واعظ-ی از درون داری و به حساب-رسی اعمال خ-ود اهتمام می ورزی و ترس از خدا و کیفر الهی جامه زیرین تو باشد و پرهیز بالاپوشت، پیوسته در خیر و صلاح خواهی بود»(4)

اگر برای نگهداری و حفاظت فرصت های خود وعظ پذیر باشی، خداوند نگهبان و نگهدارت می شود. امام علی (ع) می فرمایند: «مَن کانَ لَه فی نَفسه واعظٌ کانَ عَلیهِ مِنَ اللهِ حافِظٌ؛ هر که واعظی درونی داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانی است»(5) فلذا، اگر خواهان سعادتمندی و کمال هستی و می خواهی هر چه بهتر از دوران طلائی عمرت و فرصت های مغتنم آن بهره مند شوی، باید گوش خود را به پند و اندرزها و نصایح بزرگان باز کنی و با کمال تواضع و فروتنی پذیرای سخنان حق باشی. امام صادق (ع) می فرمایند: «انسان سعادتمند اندرز به تقوا را آویزه گوش خود می کند، هر چند مخاطب آن اندرز کس دیگری باشد»(6) مع الوصف، این پندپذیری موجب می شود تا از فرصت های ارزشمند عمر لحظه ای را هدر ندهی و با جدّیت مراقب

ص: 158


1- .قیامه، آیه 30
2- نزهه الناظر/124، ورّام بن مالکی اشتری
3- تحف العقول، ابن شعبه، 294
4- 3.تحف العقول حرانی/ ص 280
5- بحار الأنوار، مجلسی، محمدباقر، ج 78، ص 67، ح 11
6- السعید یتّعظ بمواعظه التقوی و إن کان یراد بالموعظة غیره»؛ کافی، ج 6، ص 151

فرصت هایش باشی؛ ذکر این نکته ضروری است که برای انسان بهترین اندرز و موعظه کتاب خداست؛ انس و یاد قرآن راه را برای انسان روشن می سازد. امام صادق (ع) می فرمایند: «راست ترین سخن و رساترین پند و بهترین داستان، کتاب خداست»(1) و امام علی (ع) در این رابطه می فرمایند: «خداوند سبحان هیچ کس را به چیزی چون این قرآن اندرز نداده است»(2) مع الوصف در راستای موعظه پذیری و اینکه باید چکار کرد باید گفت:

ص: 159


1- «أصدق القول و أبلغ الموعظة و أحسن القصص، کتاب الله»؛ امال، ص 89.
2- نهج البلاغه، خطبه 176، ص 333.

تو که دلدار منی، با دل نالان چه کنم * تو که غمخوار منی، با غم یاران چه کنم

تو که خود،هم منی و هم خودی و هم دگران * گو که با لطف تو در، پیکر جانان چه کنم

ای حبیبی که،وجودم همه سرشار تو است

تو که خود ذات منی، گو که زمان را چه کنم * تو که خود عشق منی، گو که جهان را چه کنم

تو که خود، ظاهری و باطنی و هر دو عیان * تو که خود داد منی، گو که بیان را چه کنم

ای عزیزی که،درونم همه پندار تو است

تو که خود، محرم اسرار منی، گو چه کنم * تو که خود، مصدر پندار منی، گو چه کنم

تو که خود، حرف من و اشک منی، در همه حال * تو که خود، سرور و سالار منی، گو چه کنم

ای رحیمی که،نهانم همه اسرار تو است

..........

3) اوقات فراغت:

استفاده از اوقات فراغت خیلی مهم است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: (دو نعمت از نعمتهای خدا که بسیاری از مردم در آنها فریب خورده و قدرش را نمی دانند، تندرستی و اوقات فراغت است)چرا که اوقات همیشه فارغ وخالی باقی نمی مانند پس بایستی آن را با کارهای خیر پرنمود وهرکس نفس ودل خویش را به حق مشغول نکند ،نفس و دلش او را به باطل مشغول می دارد.

ص: 160

وقتی جوانی و بیکاری و ثروت هر سه با هم باشند خطرات اوقات فراغت بیشتر است . دلبستگی زن عزیز مصر به یوسف (ع) نتیجه ی اوقاتی بود که نمی دانست آنرا با چه پر سازد !! ... مؤمنی که ارزش و اهمیت وقت را می داند شایسته و سزاوار است که وقت خو یش را با کردار های نیکو و افعال خیرپر سازد.(1)

4) پرهيز از شتابزدگي و عجله بي مورد:

تحقق هر هدف و برنامه اي نيازمند زمان مناسب خود است و به تدريج صورت مي گيرد. در عبادات هر تكليف عبادي زمان خاص خود را دارد كه نبايد زودتر از موعد خود انجام شود به عنوان مثال گفته شده نماز را نه به تأخير اندازيد و نه به خاطر عجله داشتن آن را پيش از موعد خود بجا آوريد. مديريت زمان لزوماً انجام سريع كار و شتابزدگي نيست بلكه در برخي موارد انجام امور نيازمند تفكر و تأمل و درنگ بيشتر است و حتي در برخي حالات نفساني از جمله هنگام خشم و غضب بايد از شتابزدگي و تصميم گيري هاي عجولانه پرهيز نمود.(2)

مطابق فرمايش امام علي (عليه السلام) بايد از عجله در كارها قبل از فرارسيدن زمان انجام آنها پرهيز نموده و هنگامي كه زمان آن رسيد در انجام آن كوتاهي نكرد و هر كاري را در موضع و وقت خاص آن انجام داد؛ زيرا كه هر كس براي كاري كه زمانش فرا نرسيده عجله كند مانند باغباني است كه ميوه را نارس بچيند و در زميني غير از زمين خود محصولي بكارد. كه اين نشانه كم خردي است. چه بسيار افرادي كه براي كاري عجله مي كنند و وقتي به آن مي رسند آرزو مي كنند كه كاش آن را در نيافته بودند.(3)

5) ت-ح-ص-ي-ل ع-لم نافع:

از پرتو علم،هرچه تراود خوش است * وز جانب حق، هرچه ببارد خوش است

ص: 161


1- توبه/ نساء/ بقرِة/ مائدة / عمران/ حدید/ مطففین
2- سيد رضي/ نامه 51.
3- سيدرضي/ نامه 53. / خطبه 5. / حكمت 355/ خطبه 150

آهنگ نهان، کرده به پا رزم گهي را * جانا ز نهان، هرچه برآيد خوش است

دانش و آگاهي خوراك روح و جان انسان است. انسان به هيچ چيزي در زندگي خود به اندازه علم و دانش نياز ندارد. علم و معرفت جایگاه و ارزش بسیار والایی در دین انسان ساز اسلام دارد. اسلام، علم را اساس همه ارزش ها، پیروزی ها و موفقیت ها و جهل را زمینه همه مفاسد فردی و اجتماعی، عصیان ها و طغیان ها می داند و از انسان می خواهد که در تمام زمینه های زندگی خویش مبنای علمی را رعایت کند و بدون علم، عمل نکند. امام علی علیه السلام می فرمایند: «دانش، بهترین فضیلت است.» و در جای دیگری می فرمایند: «دانش، برترین هدایت است و دانش، زندگی و درمان و بهترین همدم است.» پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز می فرمایند: «گفت وگوی علمی در میان بندگان، دل های مرده را حیات می بخشد» بهترين دوران كسب دانش ايام جواني است، زيرا به هر ميزان كه آدمي پير مي شود قدرت فراگيري اش كاهش مي يابد. رس-ول خ-دا (ص) فرموده اند: كسى كه درجوانى دانش بياموزد، مانند نقشى است كه بر سنگ كنده باشند. من تعلم في شبابه كان بمنزله الرسم في الحجر.(1) امام صادق عليه السلام فرموده اند: دوس-ت ن-دارم ، ج-وانى از شما مسلمانان را ببينم مگر آنكه روز او به يكى از دوحالت آغاز شود؛ يا دانشمند باشد يا دانشجو، اگر چنين نكرد ( ودر نادانى به سر برد) در اداى وظيفه كوتاهى ك-رده و ك-وتاهى دراداى وظيفه از بين بردن جوانى است . از بين بردن جوانى گناه است و اگر م-رت-ك-ب گ-ناه شود، درعذاب الهى مسكن خواهد گزيد، قسم به خداوندى كه محمد(ص ) را به حق به نبوّت فرستاده است.

غفلت از کوتاهی عمر و فراموش کردن مرگ، سبب تضییع وقت گران بهای انسان ها می شود. عده ای در تحصیل علم، امروز و فردا می کنند و به کوتاهی فرصت ها بی توجهند. در اندیشه آنان، گذشت عمر و تلف شدن فرصت ها مفهومی ندارد. امام علی علیه السلام می فرمایند: «بپرهیزید از غفلت و فریب خوردن به مهلت. پس به درستی که غفلت، کردارها را

ص: 162


1- بحار الانوار، ج1، ص222

فاسد می کند و اجل ها، امیدها را می برند» ابوریحان بیرونی، از عالمان برجسته مسلمان در قرن چهارم و پنجم ه .ق و معاصر ابن سینا بود. او در علم طب و ریاضی و... سرآمد دانشمندان زمان خود گردید و یافته های علمی بسیاری از خود بر جای گذاشت. یکی از اسباب موفقیت او، وقت شناسی و توجه به اوقات عمر خود بود. شگفت اینکه وقتی در حال احتضار بود، یکی از شاگردانش برای احوال پرسی به بالینش آمد. ابوریحان همان لحظه از شاگردش درباره یکی از مسائل ریاضی پرسید، شاگرد گفت: آیا تو در این حال از مسائل ریاضی سخن می گویی؟ ابوریحان پاسخ داد: اگر با دانستن این مسئله از دنیا بروم، برایم بهتر است از آنکه با ناآگاهی از دنیا بروم. شاگردش می گوید: مسئله را تشریح کردم و سپس او را وداع گفتم. هنوز چند قدمی نرفته بودم که صدای شیون و ناله را از منزلش شنیدم.

رسول خدا می فرمایند: دو کس در روز رستاخیز بیش از همه حسرت خواهند خورد: یکی فردی که می توانست در دنیا در پی کسب دانش باشد، ولی در پی آن نرفت و دومی فردی که به دیگری دانش آموخت و یا گیرنده از آن دانش بهره مند شد؛ ولی معلم بی بهره ماند و از دانش خویش سودی نبرد.(1) بی شک آنانی که از فرصت های تحصیلی خویش سود کافی نمی برند و آن را به بطالت و بی کاری می گذرانند، به ارزش علم نافع و تأثیر فراوان آن بر رشد و پرورش و طراوت روح و زندگی پی نبرده اند. ولی در مقابل افرادی که علوم بسیاری در درون خویش نهفته دارند، زندگی در دید آنها به گونه ای دیگر است. آنها دست یابی به مقامات علمی آنهم علوم نافع و کمال حقیقی را هدف زندگی خویش قرار می دهند و در راه رسیدن به آن می کوشند و این تلاش ها، بسیار لذت بخش و شیرین است. تنها چیزی که در سرای دنیا از انسان باقی می ماند، اعمال نیک، علم و دانش و خدمات ارزنده علمی و معنوی وی است. کسانی که با دید حساس خویش زمان را می نگرند، گذشت حتی یک دقیقه آن برایشان ارزشمند است. به گونه ای که می توان گفت: آنان که به درجات علمی بالایی دست

ص: 163


1- نهج الفصاحه، ج 1، ص 245

یافته اند، در واقع ارزش وقت را می دانستند و در برنامه های علمی خویش، نظم منطقی داشته اند.

6) نگاهی به گذشته و آینده زمان:

دیدگان را شستشو ده ای نگار * تا که جز زیبا نبینی نزد یار

با نگاهی نیک و زیبا کن نگاه * چون که هر فصلی شود با آن بهار

یا که الوان و نقوش در هر مکان * داد خوش رنگی زند در روزگار

آنچه دیدی در جهان پر سوال * زاده افکار توست بی هر شعار

بحث یوسف در نگاه این و آن * مختلف بوده ز یک تا صد هزار

قدر وی را در زمانی همطراز * زشت و زیبا دیده اند در هر قرار

دان زلیخا و همه اهل و تبار * هر کدام با دید خود کردند نظار

دید هر یک بوده ضدّ و هم نقیض * بهر یوسف از درون و هم کنار

رنگ حق را گر زنی بر هر کجا * می شود خوش رنگ و پر وزن و عیار

سخترین مشکل برای اهل حق * راحت و آسان شود در این مدار

زینب کبرا به عنوان مثال * در مصاف ظالمان در کار و زار

ص: 164

بعد آن پیکار سخت و جان گداز * در جواب دشمنان نا به کار

گفته بودش من ندیدم در مصاف * جز جمال یار در دار و ندار

چون که دیدش بوده آن دید رضا * گشته راضی از برای کردگار

چشم پاک زیبا همی بیند جهان * در مسیری که کند گشت و گذار

گر که می خواهی همه گردد چو ماه * از درون بنگر نه با چشم خمار

سبک خوب زندگی با این نگاه * می شود بی شک الهی دون تار

پس نگاه اصلاح و با دید خدا * کن تمام مشکلاتت را مهار

این حقیر گوید که چشم و جان پاک * جز جمال حق نبیند تا مزار

لازم است که انسان نگرش صحیح و درستی به گذشته داشته باشد تا از رویدادها و سر نوشت ملت های گذشته و سنت الهی درباره ی آنان پند و عبرت بگیرد چون گذشته ظرف رویدادها و گنجینه عبرت ها و اندرز ها است.(1) ضروری و لازم است که انسان نگاه وتوجهی به آینده داشته باشد زیرا انسان بر حسب فطرت و طبیعتش به آینده بسته شده است و نمی تواند از آن غفلت کند همان طور که خدا به انسان حافظه را داده تا با گذشته رابطه بر قرار کند و او نیز قوه تخیل و مخیله را داده تا آینده را تجسم نماید .اما نکته ی حساس ومهم این است که

ص: 165


1- آل عمران/حج

آدمی باید در حال زندگی کرده و تمام هم و غم خود را برای زمان حال به کار برد و تنها از گذشته عبرت و پند گرفته و در تلاش برای ساختن آینده باشد .

7) پیشی گرفتن در اعمال خیر و نیکی ها:

کار خیر دانی که اندر دو جهان * برتر است از آنچه آید در بیان

چون که باشد داد خاموش نهان * بهر ترفیع بشر در هر زمان

پیشی گرفتن در اعمال خیر و نیکی هابرای مؤمنی که ارزش و اهمیت وقت را می داند شایسته و سزاوار است که وقت خو یش را با کردار های نیکو و افعال خیرپر سازد.(1) سپری کردن وقت در انجام کار های نیک آنچنان مهم و ارزشمند است که خداوند در قرآن به او دستور داده در انجام این امور بر دیگران پیشی و سبقت بگیرید.(2) بدون شک انجام کار خیر توفیق و لیاقت می خواهد؛ چرا که هر کسی همانند اکرام کردن توفیق انجام آن شامل حالش نمی شود. مع الوصف اگر خواهان سعادت و آرامش واقعی در دنیا و آخرت می باشی بدان که با استفاده بهینه از فرصتهای مناسب جهت انجام کار خیر بدست می آید. لذا چنانچه فرصتی برایت پیش آمد بدون هر گونه منّت از آن نهایت بهره را ببر.... در اینجا نظر حضرتعالی بدون هر گونه توضیح به غزل زیر جلب می گردد:

کار خیر باشد وزین و پر بها * ارزشش والا بود نزد خدا

دان که کار خیر درون این جهان * می برد بالا تو را تا ماورا

پس عزیزم قدر آن را خوب بدان * چون ندارد مثل و مانند در فضا

ص: 166


1- توبه/ نساء/ بقرِة/ مائدة / عمران/ حدید/ مطففین
2- انبیاء

آنچه باشد ماندگار در هر زمان * بوده کار خیر و نیک در هر کجا

داد خاموش نهان و هم عیان * از تو خواهد کار خیر بی هر صدا

کار خیر تو بدون هر گمان * تا ابد باقی و باقی ها فنا

گر که گشتی لایقش تا آن کران * می بری حظّ و کنند بر تو دعا

خوش براحوالت که چون پیغمبران * اهل خیر گشتی و مال کردی رها

می شوی جاوید و پر نام و نشان * عاقبت گردی رها از هر بلا

پس نما خود را مهیّا بهر آن * چون که توفیق خواهد ولطف و صفا

دان که این توفیق همی آرد امان * بهر خیّر در تمام این سرا

هر که را توفیق این کار گران * کی شود حاصل درون این قوا

گر همی خواهی شوی در هر مکان * اهل کار خیر و هم اهل ثنا

کن مهیّای همان روح و روان * با عبور از نفس دون و هر خطا

این حقیر گوید به خیرّ از نهان * ماندگاری نزد حق با صد ندا

8) خوش اخلاقی و اخ-لاق ن-ي-ك-و:

ص: 167

نهان را تو کن فارغ از خلق بد * چرا که شوی خوار و پست تا ابد

ز خلق نکو می­شوی با صفا * برای خود و همسر و باب و جد

آموزه های دینی آدمی را به آراستگی به صفات الهی رهنمون می دارند،(1) و یکی از صفات و ویژگیهای الهی نظم، تدبیر، هدف مندی و زمان دار بودن امور عالم است. بنابراین شایسته است سعی کنی همواره با نظام هستی، هدف مندی و زمان دار بودن را در کارهای خود مد نظر قرار دهی. امام علی (علیه السلام) در مورد تدبیر الهی در امور می فرمایند: احال الاشیاء لاوقاتها(2) اشیاء را از عدم و نیستی در وقت خود به وجود و به هستی انتقال داد. خوش اخلاقی و اخ-لاق ن-ي-ك-و از فرصتهای ارزشمند برای افراد مومن است.مع الوصف:

دان خوش اخلاقی بود درّ گران * بهر همسر در زمین و آسمان

باخوش اخلاقی شوی دور از عذاب * از فشار قبر و صد درد و فغان

بر تو آرد روز و شب صدها ثواب * می کند آرام همی روح و روان

در چنین حالی شوی دور از عقاب * می شوی آرام و شاد با صد نشان

دلهره و استرس و اضطراب * باخوش اخلاقی روند یرون ز جان

ص: 168


1- مجلسی، بحارالانوار 58 / 129
2- سید رضی/ خطبه 1 و مجلسی، بحارالانوار 54 / 22).

خانه و اهل و عیال بی هر نقاب * از خوش اخلاقی برند سود کلان

داد خاموش درون با صد خطاب * از تو می خواهد خوش اخلاقی همان

با بد اخلاقی کنی جان را مذاب * ظلم وافر می کنی بر خود چنان

در زناشویی بدان تو ای جناب * لذّتش با خلق خوب گردد عیان

خلق نیکو در حدیث و هم کتاب * لحظه لحظه بهر تو آرد امان

می کند آرام به بیداری و خواب * قدرآن راای عزیزم خوب بدان

الگوی ما در خوش اخلاقی ی ناب * رسم مولا بوده بی هر نوع گمان

این حقیر گوید به هر اهل حساب * با خوش اخلاقی شوی اهل جنان

شخصيت انسان را صفات و ملكات اخلاقي او شكل مي دهد و دوران ج-وان-ى ، ب-ه-ت-ري-ن ف-رص-ت ب-راى ب-ه دس-ت آوردن فضايل اخلاقى است .رسول خدا (ص )فرموده اند: جوان سخاوتمند خوش اخلاق ، در نزد خدا از پير بخيلِ عابدِ بداخلاق ، محبوبتر است . شاب سخي حسن الخلق احب الي الله من شيخ بخيل عابد سيء الخلق.(1)

9) کار و تلاش:

امام علي (عليه السلام) در ترغيب ياران خود به تلاش و كار براي آخرت مي فرمايند:

ص: 169


1- كنز العمال، ح16061

پس از شما آن را كه پرواي كار است، وظيفه خود بگذارد، در روزهايي كه فرصتي دارد، پيش از آنكه مرگ او را به حال خود نگذارد و روزهايي كه آسوده خاطر است، و زمان دل مشغولي او نرسيده، روزهايي كه دم تواند برآورد، و گلويش نتاسيده، و بايد كه خود را براي رسيدن - بدان جهان - آماده دارد، و از جاي كوچ براي جاي ماندن توشه بردارد.(1) اميرالمؤمنين (عليه السلام) در توضيح آيه «و لا تنس نصيبك من الدنيا»(2) مي فرمايد: «لا تنس نصيبك من الدنيا اي لا تنس صحتك و قوتك و فراغك و شبابك و نشاطك و غناك ان تطلب به الاخرة»(3) يعني فراموش نكن كه از نعمت هاي سلامتي، توانمندي و فراغ بال و جواني و نشاط براي به دست آوردن آخرت استفاده كني.

امير مومنان در كلام گهر بار ديگري فرموده اند: اي مردم الان الان ( قدر هر آن و لحظه خود را بدانيد) و به كارو كوشش بپردازيد قبل از اين كه پشيمان شويد و قبل از اين كه كسي بگويد: اي حسرت بر من كه در كنار خدا بودم و (در مورد رسيدن به قرب او) كوتاهي كردم. الآن الآن من قبل الندم ، ومن قبل أن تقول نفس : يا حسرتى على ما فرطت في جنب الله. اي مردم الان الان (عمل و كوشش نماييد) تا هنگامي كه آزادي عمل داريد ، چراغ روشن است ، درب توبه باز است ، قلم خشك نشده و نامه عمل مفتوح است. أيها الناس ! الآن الآن مادام الوثاق مطلقا ، والسراج منيرا ، وباب التوبة مفتوحا ، من قبل أن يجف القلم وتطوى الصحف.(4) و قبل از اين كه اهل عذاب فرياد برآورند كه اي پروردگار ما را از آنچه در آنيم خارج نما تا عمل صالحي انجام دهيم غيراز آنچه قبلا مي كرديم، (پاسخ مي شنوند كه) مگر ما به شما عمر و فرصت نداديم؟ و كساني را براي تذكر دادن به شما مامور نساختيم؟ و انبياء را براي انذار شما نفرستاديم؟ پس عذاب را بچشيد، زيرا كه ظالمين را ياري نخواهد بود. وهم

ص: 170


1- شهيدي.
2- قصص/77.
3- صدوق، معاني الاخبار/ 325.
4- تنبيه الخواطر،ج2، ص 89

يصطرخون فيها ربنا أخرجنا نعمل صالحا غير الذي كنا نعمل أولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر وجاءكم النذير فذوقوا فما للظالمين من نصير. (1)

10) سلامتي و تندرستی:

فرصت مهم ديگري كه در زندگي در اختيار داری و بايد با برنامه ريزي و مديريت صحيح بهترين بهره را از آن ببری فرصت سلامتي و شادابي جسماني است كه در اين خصوص امام علي (عليه السلام) ضمن توجه دادن به اهميت اين فرصتي كه اكثر مردم آن را قدر ندانسته و زيانكار مي شوند، پيروان خود را به استفاده از آن در راه بندگي و اطاعت الهي تشويق كرده و مي فرمايند: قبل از آنكه بيمار شوي فرصت

سلامتي را غنيمت شمار(2) و نيز مي فرمايد: «فالله الله معشر العباد و انتم سالمون في الصحه قبل السقم و في الفسحه قبل الضيق فاسعوا في فكاك رقابكم من قبل ان تغلق رهائنها»(3) پس خدا را، خدا را، اي گروه بندگان حال كه سالم و تندرستيد نه بيمار، و در گشايش هستيد نه به تنگي دچار، در گشودن گردن هاي خود بكوشيد، پيش از آنكه آنچه در گرو است بگيرند - و از شما توبه نپذيرند-

11) غنا و ثروت:

فرصت ديگري كه بايد قدر آن را بدانی و با مديريت صحيح از آن بهترين بهره را ببری فرصت غنا و ثروت است و به فرمايش اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) لازم است تا در آن هنگام رعايت حال تنگدستان را نموده و با احسان به ايشان در واقع توشه فراوان براي روز تنگدستي آخرت خود ذخيره نمایی. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: «و اذا وجدت من اهل الفاقه من يحمل لك زادك الي يوم القيامه فيوافيك به غداً حيث تحتاج اليه فاغتنمه و حمله اياه و اكثر من تزويده و انت قادر عليه فلعلك تطلبه فلا تجده و اغتنم من استقرضك في حال غناك ليجعل قضاءه لك في يوم عسرتك»(4)

و اگر

ص: 171


1- فاطر،37
2- محمودي 3/ 179-176 و آمدي / 222و223.
3- سيد رضي/ خطبه 182.
4- سيد رضي/ نامه 31.

مستمندي يافتي كه توشه ات را تا به قيامت برد، و فردا كه بدان نيازمندي تو را به كمال پس دهد، او را غنيمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار و توشه او را سنگين كن چنانكه تواني چه بود كه او را بجويي و نشاني از وي نداني، و غنيمت دان آن را كه در حال بي نيازيت از تو وام خواهد تا در روز تنگدستي ات بپردازد.

12) فرصت حيات:

به تعبير امام علي (عليه السلام) با هر روزي كه بر ما مي گذرد و پايان مي يابد ورقي از دفتر عمر خويش را پر كرده ايم پس چه بهتر كه با برنامه ريزي و مديريت صحيح اين فرصت، بهترين كارها را در آن به ثبت رسانده(1) و پيش از آنكه فرشه مرگ، آن ناپيدايي كه انتظار آن مي رود، ما را دريابد و پيش قلم ثبت اعمال ما خشك شده و طومار عمرمان در هم پيچيده شود و ديگر نه رزقي براي ما فرو آيد و نه عملي از ما بالا رود(2) در انجام كارهاي نيك شتاب كرده و فرصت عمر را مغتنم دانيم.«الآن عبادالله و الخناق مهمل، و الروح مرسل، في فينه الارشاد، و راحه الاجساد، و باحه الاحتشاد، و مهل البقيه، و انف المشيه، و انظار التوبه، و انفساح الحوبه، قبل الضنك و المضيق، و الروع و الزهوق، و قبل قدوم الغائب المنتظر و اخذه العزيز المقتدر.»(3) هم اكنون بندگان خدا كه طناب مرگ بر گلو سخت نيست، روان آزاد است، و وقت ارشاد باقي است، تن ها در آسايش است و هنگام گرد آمدن - و كوشش - و اندك زماني داريد از ماندن، و مجالي براي اراده كردن، و فرصت براي توبه، و فراخي براي عرض حاجت - بكوشيد - پيش از تنگي و در سختي به سر بردن و بيم داشتن و مردن، و پيش از آن در آمدن غايبي كه منتظر رسيدن آنيد و گرفتار شدن به خشم خداي بزرگ و توانا، كه گريختن از آن نتوانيد.(4) در كلام ديگري مي فرمايد: «رب مستقبل يوماً ليس بمستدبره و مغبوط في اول ليله قامت بواكيه

ص: 172


1- آمدي/ 2049.
2- محمودي 3/ 179-176 و همان/ 222و223.
3- سيد رضي/ خ 82 و نيز آمدي/ 4368.
4- شهيدي.

في آخره» بسا كساني كه به استقبال روزي بشتابند كه ديگران بدرقه اش نكنند و بسا افرادي كه در آغاز شب مورد غبطه ديگران بودند و در پايان همان شب بر آنان بگريند.

13) ت-وب-ه :

از خود و اعمالم اندر این جهان * گشته ام مایوس عزیزم از نهان

با تو گویم درد خود را ای خدا * از همان عمق وجود روح و جان

بر ضمیر و فطرتم کردم جفا * ظلم وافر من نمودم بر روان

با گناه و غفلت و صدها ریا * من ستم کردم به خود بی هر گمان

منحرف گشتم و کردم من خطا * دان پشیمانم ز کردار و بیان

نادم و حیران و پر درد و بلا * از پشیمانی کشم آه و فغان

می کنم اذعان که من گشتم جدا * از مسیر فطرتم در این زمان

بوده ام از خاک و خاک خواند مرا * کن رها دنیا و مافیهای آن

ردّ پای یار همی دارد ندا * با سر و جان رو تو سویش همچنان

داد خاموش درون خواهد تو را * ای خدایی که عیانی و نهان

عیب من مخفی نما تو در سرا * چون که هستی ساتر سرّ و عیان

ص: 173

آنچه من دارم بود لطف خدا * لطف حق باشد همیشه جاودان

جسم و جان این حقیر با صد صدا * گوید و خواهد ز تو باغ خبان

ج-وان-ى ، بهترين فرصت براى تغيير مسير از زشتيها و پليديها به پاكيهاست . اس-لام ب-ه ج-وان-ان ، پ-ناهگاه مطمئن ومحكمى را نشان داده و آنها نيز بايد براى درامان ماندن از س-ق-وط و اف-ت-ادن درم-ن-ج-لاب گناه ، به آن پناهگاه پناه برده توبه نمايند كه جوانى ، بهار توبه است . پيامبر اكرم (ص ) فرموده اند: هيچ چيزي نزد خداوند از جوان توبه كار محبوب تر نيست . ما من شئ احب الي الله تعالي من شاب تائب.(1) البته ای جوان عزیز نباید برای توبه کردن امروز و فردا کنی؛ چرا که شاید فردایی در کار نباشد؛ بجاست غزل زیر را با دقت و تامل خاص مرور فرمایی:

قبر و قبرستان پر است از نوجوان * یا جوانانی که بودند پر توان

هر یکی گفتند که در پیری چنان * توبه و زاری نمائیم بی گمان

با چنان دیدی شدند هر یک خزان * فرصت توبه نیافتند در جهان

دون توبه با نگاهی پر فغان * دیده ها بستند و گفتند از نهان

ما همه کردیم خطا با صد نشان * تا شدیم عبرت برای دیگران

بی صدا و بی خبر و ناگهان * مرگ آدم می شود بر جان عیان

ص: 174


1- كنز العمال، ح10233

ناگهان بانگی بر آید از دهان * بهر مرگ نوجوانی یا جوان

کار آنها بوده عبرت این زمان * بهر هر پیر و جوان در هر مکان

داد خاموش درون با صد بیان * توبه را خواهد ز تو از عمق جان

در جوانی توبه کن در این کران * تا که ترفیع یابی اندر آسمان

با تفکر در امور کهکشان * یا همه جان خود و باغ جنان

فطرت ا... التی در روح و جان * داد خاموش زمین است و زمان

یا نفخت فیه من روحی چنان * می کند روح و روان را جاودان

گر روی در راه فطرت ای جوان * می شوی آرام و راحت از نهان

قدر وقت و فرصتت را خوب بدان * چون نمی دانی که عمرت همچنان

کی شود خاموش چو شمعی نور فشان * دون هر نوعی اثر گیرد عنان

صورت زیبا و صوت نغمه خوان * می شود فانی به جز روح و روان

پس حقیر گوید به هر پیر و جوان * روح و جان با توبه می گیرد امان

ص: 175

از دیدگاه امام علی(ع) جبران گذشته و از دست ندادن روزهای باقیمانده یکی از روش های غنیمت شمردن زمان است به شرط آن که دچار تسویف نشده و فردا فردا نکنم.(1) توبه کردن را آن امام همام شروع زندگی تازه می دانند البته ایشان بر دیدگاه قرآن اشاره می کنند که توبه در زمان و لحظه مرگ هیچ گاه موثر نیست؛ چنانچه به صورت نمونه می توان در سوره یونس آیه 91که خداوند به فرعون و فرعونیان در زمان غرق شدن در دریای خروشان نیل می فرمایند « الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین » اکنون باید ایمان بیاوری؟ در صورتی که عمری به کفر و ناسپاسی گذرانده ای واز مردم بدکار بوده ای؟ و یا در آیه 18 سوره مبارکه نساء می فرمایند « ولیست التوبه للذین یعملون السیات حتی اذا حذر الموت قال انی تبت الان و لا الذین یموتون وهم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیما » و کسی که در تمام عمر به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آنجا که مشاهده مرگ کند در آن ساعت پشیمان شده گوید: اکنون توبه کردم؛ توبه اش پذیرفته نخواهد شد. چنانکه هرکس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش قبول نشود برای گروه عذابی بس دردناک مهیا ساخته ایم. مع الوصف ای عزیز پشیمان، حال که فرصت داری با معرفت و بصیرت از آن استفاده کن و با تمام وجودت اینگونه زمزمه کن:

با گناه و غفلت و صد ها خطا * گشته ام محروم ز لطفت ای خدا

غفلت و عیبم عزیز مخفی نما * چون که محتاجم به آن در دو سرا

من گنه کار و بسی شرمنده ام * با چنین حالی همی خوانی مرا

لطف تو بی حد و حصر است بر بشر * گر چه نادان است و گوید کو خدا

ص: 176


1- کلینی 2/136

گر حجاب و پرده ها گردد کنار * داد خاموش درون باشد خدا

آن خداوندی که چون حبل الورید * بوده نزدیگتر به قلب و جان ما

از درون جان و تن خواند تو را * سوی خوبیها بدون هر صدا

داد خاموش درون این حقیر * روز و شب خواهد خدا را از خدا

14) عبرت از گذشت زمان:

اشاره

زمين و سماء سر به سر حكمت است * درون جهان پا به پا عبرت است

عجيب است كه انسان در اين ماجرا * چرا در تب و تاب صدغفلت است

شایسته است که از مرور گذشت ایام برای نفس خویش عبرت اندوزی و پندگیری ؛ زیرا روز ها وشب ها هر تازه ای را کهنه وهر دوری را نزدیک می سازد و عمر ها را در می نوردند و کودکان را پیر و پیران را به فنا و نیستی می کشاند. همانا مومن نباید از این شب و روز غافل باشد ، بلکه باید به تفکر پردازد و عبرت گیرد که در آن برای صاحب دلان آیاتی هست.(1) چرا که عبرت پذیری، نفس را کنترل و رفتار را سنجیده می کند. مع الوصف ای عزیز عبرت گیر، فرصت را نباید به راحتی از دست بدهی. باید گذشته دیگران را ملاحظه کرده و در مورد آن تفکر کنی و آن را مایه عبرت خود قرار داده تا انشاا... هیچ گاه از راه راست منحرف نشوی. چرا اباذر، اباذر شد؛ بخاطر اینکه از جوانیش استفاده کامل برده و فرصت هایش را از دست نمی داد. امام صادق (ع) درباره او می فرمایند: «کانَ أَکثَرَ عِبادِه أَبِی ذُو رَحمَهُ اللهِ الْتَفَکّرِ وَ

ص: 177


1- عمران/نور

الْإِعْتِبار؛ بیشترین عبادت ابوذر تفکر کردن و عبرت گرفتن بود»(1) قرآن کریم نیز قصص انبیاء را مایه عبرت معرفی می نماید و می فرماید: «لَقَدْ کاَنَ فیِ قَصَصِهِمْ عِبرْةٌ لّأُوْلیِ الْأَلْبَاب»(2) و یا دگرگونی شب و روز را عامل عبرت برای اهل بصیرت می داند؛ آن جا که می فرماید: «یُقَلِّبُ اللَّهُ الَّیْلَ وَ النَّهَار إِنَّ فیِ ذَالِکَ لَعِبرَةً لّأُوْلیِ الْأَبْصَار»(3) آری ای عزیز عبرت پذیر بدان که عبرت مایه اندیشه و فهم شما و سدی در مقابل غفلت هایت می باشد. امیرالمؤمنین این چنین می فرماید: «عبرت گرفتن هشدار دهنده ای صادق است، کسی که بیاندیشد، عبرت گیرد و کسی که عبرت گیرد از گناهان و عوامل مهلک، کناره گیرد و کسی که کناره گیرد، سالم ماند»(4) عبرت گرفتن مایه هدایت در صراط مستقیم است. امام علی (ع) می فرمایند: «اَلْإِعْتِبارَ یَقُودُ اِلی الْرِشاد؛ عبرت گرفتن به راه راست می کشاند»(5)

عوامل عبرت آموز از دیدگاه حضرت علی(ع) عبارت است از:

الف: دگرگونی های دنیا. علی (ع) فرمودند: «فِی تَصارِیفَ الْدُنیا إِعْتِبارَ؛ در پیشامدها و دگرگونی های دنیا، درس عبرت است»(6) آری، دنیایی که به هیچ کس وفا نکرد و جوانی هر جوانی را گرفت، فرصت ها را نیز می گیرد؛ بنابراین دنیا عاملی است ذی قیمت برای عبرت گرفتن از آن.

ب: عمر تلف شده. امام علی (ع) می فرمایند: «لَوْاِعْتَبَرتَ به ما أَضْعتَ مِنْ ماضِی عُمْرُکَ لَحَفَظْتَ ما بَقِی؛ اگر از عمر گذشته خود که تلف کرده ای عبرت گیری، بی گمان باقی مانده عمرت را پاس می داری»(7) همان گونه که از کلام امام مشخص است، عبرت از فرصت های

ص: 178


1- جهاد با نفس، باب «استحباب التفکر»، ص 56، ح 57.
2- . یوسف، آیه 111.
3- نور، آیه 44.
4- بحارالأنوار، ج 78، ص 92، ح 101
5- همان.
6- غررالحکم، 7589
7- همان، 6453

ضایع شده، عمر بر باد رفته مایه عبرت است؛ انسانی که مدتی از عمر با ارزش خود را به دلیل غفلت از دست داده است، برای جبران مافات سعی و تلاش مضاعفی نیاز دارد.

ج: پند از ابلیس. امام علی (ع) می فرمایند: «فَاعْتَبِرُوا به ما کانَ مِنْ فِعْلِ اللهُ بِإِبلِیسَ إِذا أَحْبَطَ عَمَلَهُ الْطَوَیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِید؛ از رفتار خدا با ابلیس پند بگیرید، آن گاه که عمل طولانی مدت و کوشش توان فرسایش را بر باد داد»(1) انسان نباید به داشتن فرصت ها و نعمت هایی که خداوند به او عطا نموده، مغرور گردد؛ چرا که هر لحظه امکان سقوط به وسیله وسوسه های شیطان وجود دارد.

د: عذاب الهی. امام علی (ع) می فرمایند: «فَاعْتَبِرُوا به ما أَصابُ الْأُمَمِ الْمُتَکَبِّرِینَ مِنْ قَبْلِکُم مِنْ بَأسِ اللهَ وٌصُولاتِه وَ وَقائِعهِ وَ مِثلاتِه؛ از عذاب خدا و بلا و کیفرهای او که بر سر مردمان طغیانگر قبل از شما آمده است، پند بگیرید»(2) جوان باید بداند کفران نعمت جوانی و استفاده نکردن از فرصت های سعادت ساز جوانی مستوجب قهر الهی و روی گردانی الطاف کریمانه حضرت حق می گردد. قدردانی نعمت جوانی، استفاده کردن از دوران جوانی و تمام عمر به نحو احسن است. امام سجاد (ع) در فرمایشی مصیبت زده را سه کس معرفی نموده و می فرمایند: «بینوا آدمی! هر روز سه مصیبت به او وارد می شود و حتی از یکی از آن ها عبرت نمی گیرد که اگر پند می گرفت، سختی ها و کار دنیا بر او آسان می شد:» مصیبت نخست، روزی است که از عمر او کم می شود، درصورتی که اگر از مال او چیزی کم گردد، اندوهگین می شود، حال آنکه مال جایگزین دارد، اما عمر از دست رفته، جبران نمی شود. مصیبت دوم این است که روزیش را به طور کامل دریافت می کند، که اگر از راه حلال باشد، باید حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد، کیفر می بیند. و مصیبت سوم از این ها بزرگ تر است. عرض شد، آن چیست؟ فرمود: هیچ روزی را به شب نمی رساند، مگر این که یک منزل به آخرت

ص: 179


1- نهج البلاغه، خطبه 192، ص 381
2- همان، ص 377

نزدیک شده است، اما نمی داند به سوی بهشت یا به سوی آتش.(1) اگر فرصت از دست برود و کارِ مثبتی انجام نگیرد و پیک مرگ از جانب خدا برسد و چراغ عمر به لحظه ی خاموشی وصل شود، جایی برای توبه باقی نمی ماند و پشیمانی سودی نخواهد داشت. به عنوان نمونه و برای عبرت می توان گفت زمانی که طلحه در جنگ جمل در اثر تیر مروان بن حکم به زمین افتاد و جان می داد، چنین می گفت : بزرگی از بزرگان قریش را به بدبختی خود ندیدم. این پشیمانی سخت وقتی برای طلحه پیش آمد که دیگر سودی نداشت و فرصت عمر از دست رفته بود و چراغ عمر در حال خاموشی بود، او نخستین مردی بود که با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کرده بود، چون علی (علیه السلام) با خواسته ی نامشروعش موافقت نکرد، و تحریکات معاویه در او کارگر افتاد، پیمان با آن حضرت را شکست و دنیا و آخرت خود را تاریک کرد.(2) همچنین زنانِ حضرت نوح و لوط (علیهما السلام) دو پیامبر بزرگ الهی بر مخالفت با شوهران خود اصرار زیادی ورزیدند و این مخالفت را آنقدر ادامه دادند که دیگر راه بازگشتی نداشتند و هر دو با محکوم بودن به عذاب الهی از دنیا رفتند.(3) از طرفی می توان به همسر فرعون آسیه اشاره نمود که فرصت را غنیمت دانست و خواسته ی حق را بر خواسته ی شوهرش فرعون مقدم نمود و به این خاطر به خوشنودی خدا و نعمت بهشت رسید.(4) و نیز حضرت خدیجه (سلام الله علیها) یار با وفای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرصت را غنیمت شمرده در راه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فداکاری کرد و به سعادت دنیا و آخرت رسید، اقوامش به خاطر ازدواج او با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و آ مدشان را با او قطع کردند، ولی وی رابطه اش را با خدا محکم تر نمود و از این رهگذر به فوز

ص: 180


1- بحار الأنوار، ج 78، ص 160، ح 20
2- توبه آغوش رحمت،224
3- همان
4- همان

عظیم رسید. همچنین می توان به حر بن یزید ریاحی اشاره نمود که در اندک زمانی فرصت را غنیمت دانست و منفعت ابدی نصیب خود کرد.

عبرت گیری از تلخی ها، درس ها، شکست ها و موفقیت های گذشته که راه را به ما بهتر می نمایاند. می تواند برای هر فطرتی جهت استفاده از فرصتها مایه عبرت و راهگشا باشد. امام علی (ع): چه بسیار است امور درس آموز و چه کم است پند گیرنده.»گذشت فرصت ها,آنچنان سريع است و گاهى انسان چنان غافل و غرق روزمرگى هاى زندگى مى شود كه متوجه گذشتن آن نمى شود. به تعبير حضرت على(عليه السلام) همانطور که قبلا مطرح شد: فرصت همچون ابر مى گذرد، فرصت هاى نيك را غنيمت بشماريد، و قبل از گذشتن، از آن ها بهره بگيريد. و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخير.(1)

از طرفي هم عمر و گذشت آن قابل جبران نيست. آنان كه در واپسين سال هاى عمر, آرزوى بازگشت دوباره آن را دارند, به جايى نمى رسند و اين آرزوى دست نيافتنى بر دلشان مى ماند و چون اجل فرا برسد, يك ساعت هم قابل تأخير و تقديم نيست: ولن يؤخر الله نفساً اذا جاء اجلُها.(2)بنابراين سه چيز در اين زمينه عبرت انسان است: گذرا بودن عمر، سرعت لحظه ها و اينكه آنچه رفت باز نمي گردد.

کسی جز حق اینک ندارد ندا * بجان گیر و عبرت نما در خفا

چو عبرت بود مرکب لحظه ها * ز فطرت دهد دین و دنیا به ما

بزرگى در مقام نصيحت به فرزند خود گفت: ضربان هاى قلب و دقايق حيات, هر كدام شماره معيّن دارد; نه كم مى شود و نه زياد. مرگ خود مى رسد و همين كه پيمانه عمر لبريز شد, نداى رحيل در مى دهند. پس حسابگرانه زندگى كن كه به هنگام رفتن, حسرت و تأسف

ص: 181


1- نهج البلاغه، حكمت 21
2- منافقون، 11

نداشته باشي. فرزند من، هر دقيقه اى كه مي گذرد فرصتى از تو فوت مى شود كه هيچ وقت به دست نمى آيد. لحظه اى كه به كارهاى مفيد صرف شود, تخمى است كه مى رويد و بزرگ مى شود و روزى ثمر مى دهد. زندگى, كوتاه تر از آن است كه ساعتي از آن را تلف كني. پس بر دقايق حيات خود حريص باش و روزهاى عمر گران بها را بى جا صرف مكن كه آب رفته به جوى باز نمى گردد و روز گذشته تجديد نمي شود. علي (ع) فرموده اند: چه باسرعت مي گذرد ساعت ها در روز و روزها در ماه و ماه ها در سال و سالها در عمر انسان. ما أسرع الساعات في اليوم ، وأسرع الأيام في الشهر ، وأسرع الشهور في السنة ، وأسرع السنين [ السنة ] في العمر(1) عبرت گرفتن انسان، به سود خود اوست. نتایج مهمی از سرگذشت و عاقبت دیگران برای افراد بشر وجود دارد. انسان می تواند بدون صرف هیچ گونه هزینه ای از تجربیات دیگران بهره مند شود. عبرت گرفتن از سرنوشت دیگران این فرصت را به جوان می دهد تا بتواند مسیر سعادت و یا مسیر شقاوت را پیدا نماید. امام علی (ع) می فرمایند: «دَوامُ الْإِعْتِبارِ یُؤَدِّی اِلی الْإِسْتِبْصارِ وَ یُثْمَرُ الْإِزْدِجارِ؛ عبرت گرفتن مداوم، به بصیرت مداوم می انجامد و مصونیت از گناه و خطا به ارمغان می آورد»(2) مع الوصف:

مي شود روزي تمام اين جهان * مركز عبرت شود بر هر جوان

با وجود عبرت و پند زياد * حرف حق كم مي رود درگوش جان

در هر حال از گذشته خود عبرت بگير؛ عبرت گرفتن از سرد و گرم دنيا از صفات مردان بزرگ است، با عبرت گرفتن از گذشته ي خود و ديگران، آينده ي خويش را درخشان فرما. چرا که عبرت گرفتن از وقت ها و فرصت هاي فراواني که در گذشته از دست رفته، قيمت و ارزش باقي مانده ي عمر را روشن مي کند و انسان را وادار مي نمايد آينده را همچون گذشته به

ص: 182


1- نهج البلاغه، خطبه 188
2- غررالحکم، 515. ص 287

تباهي نکشد و از باقي مانده عمر نتيجه اي که جبران کننده گذشته باشد، بدست آورد. اگر ارزش عمري را که به رايگان از دست داده ای بداني، براي باقي مانده ي آن ارج بيشتري قائل مي شوي.

از گذشته ديگران پند بياموز؛ تاريخ را بنگر و زندگي مردان بزرگ مکتب شيعه را مورد بررسي و تحليل قرار بده و از تجربه هاي آنان در فعاليت ها و کوشش هاي فردي و اجتماعي همچون گنجي پر بها بهره بگير. يکي از فوائد ارزنده استفاده از تجربيات ديگران، بهره گيري از وقت و استفاده از فرصت هايي است که از اين راه مي تواني به دست آوري. به جاي آنکه عمر خود را به تجربه ي راهي را که به آن آشنايي کامل نداري، از دست بدهي مي تواني با مطالعه و بررسي احوالات پيشگامان آن راه، نتيجه ي آن را به دست آورده و ساعات زندگي خود را به تکرار اشتباهات ديگران نپردازي.

از طرفی ای عزیز بزرگوار،حتي خوب بودن و كار نيك كردن كافي نيست، بايد با عبرت گیری بهترين باشی و بهترين كار را انتخاب كنی، زيرا كساني كه گزينه اول را انتخاب مي كنند، مانند كساني كه بد عمل مي كنند، دچار حسرت مي شوند. تنها كساني از کارخودشان راضي خواهند بود كه بهترين را با معرفت و بصیرت برای رضای خالق انجام می دهند.

15) به وقت انجام دادن کارها و تکالیف شرعی:

بود اندر برت روح الهی * ندایت می دهد اندر چه حالی

تو را ناید که خواهی کار فانی * سعادت باشد اندر کار باقی

هر ساعت و هر روز يك ظرف زماني است كه بايد آن را با برنامه اي از پيش تعيين شده و حساب شده و با در نظر گرفتن اولويت بندي ها پر نمایی. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ما من يوم الا و هو يقول اني يوم جديد (و ان علي كل) ما يفعل في شهيد و لو قد غربت

ص: 183

شمسي لم ارجع اليكم ابداً(1) هيچ روزي نيست مگر آنكه مي گويد: من يك روز جديدم و بر هر آنچه در ظرف زماني من انجام مي شود گواهي مي دهم و اگر خورشيد من غروب كرد ديگر هرگز به سوي شما باز نخواهم گشت. هر فرصتی در واقع آزمایش است و بهترین آزمایش ها آن است که موجب اندرز شود. پیروزی از آن کسی است که از خطاهای خود پند گیرد و فرصت هایی که از دام عقل وی گریخته اند، به بند کشد.

مع الوصف باید هر كاري را در زمان خاص خود انجام دهی تا از انباشته شدن كارها جلوگيري شود. به اين منظور هر كاري را بايد مطابق برنامه به موقع شروع و به موقع به اتمام رسانی و از استراحت هاي طولاني و غير ضروري پرهيز نمایی. كاري را كه براي هر روز در نظر گرفته شده را در همان روز و به موقع بايد انجام دهی و آن را به فردا موکول نكنی. بنابراين براي بهره وري مناسب از وقت، بايد ساعت هايي را كه از نظر زيست شناختي و روان شناختي ميزان انرژي بدن در بالاترين سطح قرار دارد را شناسايي كرده و مهم ترين كارهاي خود را در آن ساعت ها انجام دهي. اين امر در عبادات نيز صادق است. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: «ان للقلوب شهوه و اقبالاً و ادباراً، فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها، فان القلب اذا اكره عمي.»(2) دل ها را هوايي است و روي آوردني و پشت كردني، پس دل ها را آن گاه به كار گيريد كه خواهان است و روي در كار، چه دل اگر به ناخواه به كاري وادار شود، كور گردد. تمامی احکام شرعی و تکالیف الهی زمان مخصوص به خود را دارند، مانند نماز، حج، روزه و... که لازم است هر کدام در موقع خود بجا آورده شود، مانند نماز که باید اول وقت خواند یا روزه واجب که در ماه رمضان است و اهتمام به انجام بموقع تکالیف الهی نشانه وقت شناسی و برخورداری از مدیریت صحیح زمان است. در کلمات امام علی (علیه السلام) مواردی از توصیه به انجام به موقع تکالیف الهی و از جمله نماز وجود دارد که برخی از آنها عبارت اند از: تعاهدوا امر الصلاه و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقربوا بها فانها کانت علی المؤمنین کتاباً

ص: 184


1- نوری 12/ 148 - 149؛ الاحسائی 1/ 284-285 و مجلسی، بحارالانوار 68/ 181.
2- سيد رضي/ حكمت 184و304.

موقوتا(1) امر نماز را مراعات کنید و آن را محافظت کنید و (از وقت فضیلت آن غافل نمانید) صل الصلاه لوقتها الموقت و لا تعجل وقتها لفراغ و لا توخرها عن وقتها لاشتغال(2) نماز را در وقتی که برای آن تعیین گشته بجا آور و از جهت بیکاری آن را پیش از وقت بجا نیاور و به جهت کارداشتن، آن را از وقتش مگذرا و یا در مورد عبادات مستحبی چنین رهنمود داده اند که مبادا انجام کار مستحبی مانع فریضه شود و در وقت فریضه نباید به انجام قضای نوافل پرداخت و باید که فریضه مقدم داشته شود و پس از آن به نوافل قضا شده پرداخت (3) در خصوص نماز اول وقت توجه حضرتعالی به غزل زیر معطوف می گردد:

کن شتاب بهر نماز اندر جهان * تا شوی آرام و گیری صد امان

داد خاموش درون بی هر گمان * از تو می خواهد نماز در وقت آن

وقت خاصّ هر نماز را قدر بدان * چون که اسرارش بود فوق بیان

می کند فارغ تو را از هر فغان * سود آن برتر بود با صد نشان

استرس و اضطراب و مثل آن * می کند دور از تو تا باغ جنان

ذکر و افعالش شفاست بر روح و جان * می دهد آرامش اندر هر زمان

پس ادا کن روز و شب در هر مکان * با خلوص خاصّی در سرّ و عیان

ص: 185


1- سید رضی، خطبه 190 و وسائل الشیعه 4/ 30
2- سید رضی، نامه 27 و مجلسی، بحارالانوار 33 / 581
3- وسائل الشیعه 4/ 228 مجلسی، بحارالانوار 84/ 39، آمدی 10397؛ برازش 3/ 3141.

هر که محروم گردد از وقت اذان * ظلم وافر کرده بر روح و روان

آنچه خواهی ای عزیز پر توان * در نماز است و به وقت آن را بخوان

فطرت و ذات بشر با هر زبان * از نماز گیرد امان اندر نهان

این حقیر گوید به هر پیر و جوان * با نماز بالا روی تا آن کران

تعيين واقع بينانه بازه زماني لازم براي انجام هر كار و زمان سررسيد آن بر حسب اولويت و اهميت، ارزيابي واقع بينانه از وقت مورد نياز براي انجام وظايف روزانه همچون انجام تكاليف درسي، رفت و آمد و رسيدگي به امور خانواده حائز اهميت است.(1) لذا اغلب اهمال كاري ها نتيجه عدم آگاهي شما از وقت معين براي انجام آن كار است. اگر انجام كاري را مطلق و بدون قالب گيري زماني در نظر بگيري، معمولاً اهمال به آن راه مي يابد. لذا بايد زمان را خیلی خوب بشناسی و بر آن مبنا كار را اندازه گيري كنی يعني براي هر كاري زمان پايان در نظر بگيری مخصوصا از قضا شدن عبادات به وقت بویژه نماز پرهیز نما؛ چرا که:

گر نماز تو شود روزی قضا * بر خودت کردی هزار و یک جفا

دان که جبرانش بود با هر دوا * غیر ممکن در درون این سرا

ازخودت پرس این سوال را در خفا * بهر چه گشته نماز تو قضا

آن که باطن را دهد هر آن صفا * می کند بی شک نماز خود ادا

ص: 186


1- به پژوه، سروش و شفيع پور مطلق

هر کسی باور کند روز جزا * کی شود صوم و صلات وی قضا

لطف حق هم می شود در این فضا * همره روح و روان با صد نوا

در چنین حالی همی گوید خدا * از تو می خواهم تو را بی هر ادا

داد خاموش درون بی هر صدا * طالب حقّ است و طاعت در قفا

غفلت و سستی کند جان را جدا * از نماز و روزه و ذکر و دعا

جان بی طاعت همی گوید به ما * ظلم وافر کرده ام بر خود دو جا

اندر این دنیای دون و بی وفا * گشته ام محروم ز فیض آن ندا

روح و جان با ذکر آن گردد رها * از غم و افسردگیّ و هر بلا

می کند آرام و باشد چون عصا * بهر فطرت در درون و ما سوا

یا که در عقبا و آن دار بقا * تا ابد باشد برایت چون عبا

گر عجین گردد نمازت با ولا * می شوی اهل سعادت ای هما

دان نماز بی ولا باشد خطا * می کند روح و روان را بی بها

این حقیر گوید که گر خواهی شفا * خوان نمازت را عزیز من بجا

ص: 187

16) محاسبة النفس، مهندسی وقت:

از تو دارم من عزیزم این سوال * بهر چه رفتی کلاس در طول سال

در جواب گویی که ای والا مقام * میم مدرک هست برایم چون مدال

دان که مدرک در نگاه خاص و عام * بوده بهر کسب و آن رزق حلال

مدرک و هم کسب و کار آرد مقام * از برای آدم و هم بر عیال

وان مقام و همسر و فرزند و جام * می شوند روزی فنا بی هر قتال

زندگی بهر چه باشد در خیام * با تمام سختی های پر مثال

پس عزیزم زندگی با هر طعام * می شود فانی چو آبهای زلال

گر که گویی بوده پوچ و بی دوام * با چنین فکری شوی دور از وصال

گر که دنیا پوچ و پوچی هست مدام * بهر چه با خود کنی هر روز جدال

با تو دارم یک سخن ای با مرام * دار دنیا می شود بی شک زوال

کار تو گردد بدون شک تمام * با هزار و یک پیام پر ملال

می شوی هیچ و ز هیچ آید پیام * بهر چه گشتی تو دور از آن جمال

ص: 188

ذات تو گوید به تو هر روز و شام * تا ابد باقی ام و پر سوز و حال

از فنا بی زار و روحم با قوام * با تو دارد صد سخن بی قیل و قال

با نفخت فیه من روحی چو مام * می شوی اصل واساس بی هرزوال

دان مقام و پست و آنچه هست به نام * می شود روزی فنا با هر جلال

جز همان که بهر حق آری به کام * با خلوص گردد برایت چون نهال

غیر حق نابود و می گردد تمام * چون که فانی و فنا گردد چو مال

دار دنیا بهر عقباست والسلام * پس نما آن را محیّای کمال

محاسبه یعنی این که در پایان هر سال، یا ماه، یا هفته و یا در پایان هر روز به محاسبه کارهای خویشتن بپردازی و عملکرد خود را در زمینه خوبی ها و بدی ها، خداپرستی و هواپرستی دقیقاً مورد محاسبه قرار دهی. بر شما لازم است همان طور که امیر مومنان حضرت علی علیه السلام فرمودند: (خویشتن را به محاسبه بکشید پیش از آنکه شما را به محاسبه بکشند و خودتان اعمال خود را بسنجید پیش از آنکه شما را بسنجند) این کار را در پایان هر روز ،هر هفته ،هر ماه یا هر سال انجام داده و خود را بازرسی و باز سازی کند. محاسبه نفس، انسان را تشویق به گرامی دانستن فرصت ها و نعمت های زندگی می کند .

در آداب و دستورهاى دینى دستور به محاسبة النفس آمده است. محاسبة النفس ضمناً مهندسى عمر و وقت و زمان هم هست. مهندسى در وقت براى اقتصاد در وقت است. اقتصاد در وقت یعنى سود بیشتر از وقت با صرف حداقل آن. شما باید از عمر و وقت خود؛ زندگى صحیح و سعادتمندانه اى بسازی. به اين منظور بايد پيشرفت كار بطور مرتب مورد بررسي و

ص: 189

ارزيابي قرار گيرد تا از پرداختن به مواردي كه موجب اتلاف وقت مي گردد و انسان را از انجام كارهاي مهم باز مي دارد خودداري شود و اين كار جز با يك محاسبه دقيق و حسابرسي سخت امكان پذير نيست. يكي از راهكارهاي اين حسابرسي، تنظيم گزارشي روزانه از كارهاي همان روز است. تجزيه و تحليل گزارش روزانه كمك مي كند تا زمان هايي را كه بايد صرفه جويي كني يا زمينه هايي را كه موجب اتلاف وقت شده اند را مشخص نمائي. با اين كار مي توان دريافت كه چه مقدار زمان بايد به هر كاري اختصاص يابد و چه مقدار زمان براي كارهاي جديد بايد صرف كرد.

از طرفی ای عزیز بزرگوار اگر خود را در محضر خدای متعال حس کنی، فرصت هایت را به راحتی از دست نمی دهی و وقت خود را صرف کارهای بیهوده نکرده و جهت تکامل خود تلاش می کنی. در روایتی رسول خدا (ص) می فرمایند: «بنده ای مؤمن نمی شود، مگر این که از نفس خود حساب کشد، آن هم حساب کشیدنی که به مراتب سخت تر و دقیق تر از حسابی است که شریک از شریک خود می کشد»(1) همچنین از ديدگاه امام علي (عليه السلام) حسابرسي دقيق نفس لازمه موفقيت در كارها و مبارزه با سستي و كوتاهي است(2)و ايشان همواره پيروان خود را به حسابرسي دقيق از خود تا پيش از فرا رسيدن يوم الحساب دعوت كرده است: عبادالله زنوا انفسكم من قبل ان توزنوا و حاسبوها من قبل ان تحاسبوا(3) بندگان خدا كردار و گفتار - خود را بسنجيد، پيش از آنكه آن را بسنجيد، و حساب نفس خويش را برسيد پيش از آنكه به حسابتان برسند. اين حسابرسي از خود آنقدر اهميت دارد كه در كلمات ساير معصومين (عليهم السلام)آمده اگر كسي همه روز به حساب اعمال خود نرسد، تا اگر كار نيكي كرده از خدا طلب توفيق افزايش آن را داشته باشد و اگر گناهي مرتكب شده به از آن

ص: 190


1- جهاد با نفس، حر عاملی، ص 352، ح 866(باب وجوب محاسبه)
2- آمدی/ 8080.
3- سیدرضی/89.

توبه كند، از شمار اهل بيت (عليه السلام) بيرون است و او را از خود ندانسته اند.(1)

سرمایه هرکسى وقت اوست. این سرمایه هیچ گاه راکد نیست، همیشه در جریان است، چون یک لحظه توقف ندارد. لهذا فرموده اند: من ساوى یوماه فهو مغبون. چون همیشه سرمایه در حال گردش و تحویل دادن است، پس یک ثانیه اگر بلاعوض باشد زیان است. على(ع) فرموده اند: فلینظر ناظر أسائر هو أم راجع(2) پس بیننده باید بنگرد آیا رونده راه مستقیم است یا واپس گرا؟). قسم سوم که توقف است ذکر نفرمود، چون قسم سوم ندارد.

بدیهی است محاسبه چه در امور دینی و چه در امور دنیوی، یکی از دو فایده مهم زیر را دارد. اگر صورت حساب، سود کلانی را نشان دهد، دلیل بر صحت عمل و درستی راه و لزوم تعقیب آن است، و هر گاه زیان مهمی را نشان دهد، دلیل بر نادرستی عمل می باشد که هر چه زودتر باید برای اصلاح آن کوشید. منابع اسلامی در این زمینه اشارات پر معنایی دارند. آیات فراوانی از قرآن، وجود نظم و حساب در مجموعه جهان آفرینش را نشان می دهد و انسان ها را به دقت و اندیشه در آن دعوت می کند; از جمله می فرمایند: (و السماء رَفَعَها وَ وَضَعَ المیزانَ* اَلاّ تَطْغَوا فی المیزان;3 آسمان را برافراشت و ترازو را بر نهاد تا در آن طغیان نکنید. در آیه ای دیگر آمده است: (و کلُّ شیءٍ عندَهُ بمقدارٍ;) هر چیز نزد او (خدا) مقدار معیّنی (حساب روشنی) دارد.

بر شما به عنوان یک مؤمن لازم است که همان طور که امیر مومنان حضرت علی علیه السلام فرمودند : (خویشتن را به محاسبه بکشی پیش از آنکه به محاسبه کشیده شوی و خودت اعمال خود را بسنجد پیش از آنکه شما را بسنجند) این کار را در پایان هر روز ،هر هفته ،هر ماه یا هر سال انجام داده و خود را بازرسی و باز سازی کن. امام صادق (ع) در روایتی می فرمایند: «هر که دو روزش برابر باشد، مغبون است و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد، فریب خورده است و هر که کاستی های خود را بررسی نکند، پیوسته در کاستی

ص: 191


1- العاملی 16/ 95.
2- نهج البلاغه، خطبه 1

ماند و هر که کاستی اش ادامه یابد، مرگ برایش بهتر است»(1)

نیز امام موسی کاظم (ع) می فرمایند: «مَنِ اْسْتَوَی یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ؛ هر که دو روزش برابر شد، ضرر کرده است»(2) امیرمؤمنان علی (ع) درباره کنترل فرصت های خوب که منجر به بدی نگردد، می فرمایند: «بر خردمند است که بدی های دینی و فکری و اخلاقی و تربیتی خود را شمارش کند، و آن ها را در سینه خویش یا به صورت نوشته، گرد آورد و در زدودن آن ها بکوشد»(3) امام حسن عسکری (ع) در تفسیر خود از پدران بزرگوارش و آنان از امیرمؤمنان و ایشان از رسول اکرم (ص) روایت فرمود که: «زیرک ترین زیرکان کسی است که نفس خود را به پای حساب کشد و برای بعد از مرگ خویش کار کند؛ مردی عرض کرد یا امیرالمؤمنین چگونه از نفس حساب کشیم؟ فرمودند: هرگاه صبح می کند و وارد شب می شود به نفس خود مراجعه کند و بگوید: ای نفس من! این روزی بود که از تو گذشت و دیگر هرگز باز نمی گردد و خداوند از تو درباره این روز می پرسد که چگونه آن را گذراندی و چه کاری درباره آن انجام دادی؟ آیا خدا را یاد کردی؟ آیا در این روز نیازهای مؤمنی را برآورده نمودی؟ آیا از مؤمنی اندوهش را برطرف ساختی؟ ... در این روز چه کردی؟ پس هر آنچه از خود می داند به یاد آورد. پس اگر به یاد آورد که خیری از او صادر شده، خداوند را سپاس گوید و اگر به یاد آورد گناهی یا کوتاهی از او سر زده است، از خداوند طلب مغفرت کند و تصمیم بگیرد که دیگر به آن اشتباه باز نگردد.(4)

ابوحمزه ثمالی می گوید: امام سجاد (ع) فرمودند: ای فرزند آدم، راستی که تو پیوسته در خیر و خوبی خواهی بود و جوانیت را استفاده خواهی کرد تا زمانی که چهار عمل انجام دهی:1. واعظ و پند دهنده ای از درون خود داشته باشی.2. سعی و کوشش در محاسبه نفس خود کنی.3.

ص: 192


1- بحار الأنوار، ج 78، ح 58، ص 85
2- .اصول کافی، ج 4، ح 191، ص 102
3- بحار الأنوار، ج 78، ص 277، ح 113
4- جهاد با نفس، ص 352، ح 864

خوف و ترسی از خداوند را زیرپوش (لباس) خود کنی.4. خوف و اندوه را روپوش خود قرار دهی. ای فرزند آدم، تو خواهی مرد و برانگیخته خواهی شد و در پیشگاه خداوند خواهی ایستاد؛ پس جوابی را برای خداوند آماده ساز.(1) بنابراین، محاسبه و مراقبه و رسیدگی هر روز به اعمال و رفتار موجب استفاده کردن هر چه بهتر از فرصت های جوانی است؛ امام صادق (ع) در این مورد می فرمایند«پس شما پیش از اینکه مورد حسابرسی واقع شوید از نفس هایتان حساب بکشید، زیرا قیامت پنجاه توقف گاه دارد که مقدار هر یک از آن ها، هزار سال است؛ سپس حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود: » ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فیِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّون؛ در روزی که مقدار آن برابر با هزار سال از سال هایی است که شما در دنیا می شمارید.(2)

17) نظام روزمره ی زندگی:

اگر بخواهی عمر وزندگی ات با برکت باشد لازم است برابر با نظام روز مره ی زندگی در اسلام رفتار کنی و برابر آن عمل نمایی. نظام اسلامی ایجاب می کند که مسلمان بامدادان زود از خواب برخیزد و شامگاهان زود بخوابد .روز انسان مسلمان از پگاه وسپیده دم و حداقل پیش از طلوع خورشید شروع می شود .

شما به عنوان یک مسلمان باید روز خود را با طاعت از خدا آغاز کنی و نماز واجب و سنت خود را به جای آوری و آنچه برایت مقدور باشد از قرآن و اذکار مأثوره با موادی که از پیامبر (ص) و ائمه (ع) نقل شده است بخوانی و به کار حلال روزانه مشغول شوی به گونه ای که باید در تولید وآبادانی زمین و خدمت به مردم سهیم باشی و سر بار جامعه نشوی ؛(3) و کار خود را به بهترین نحو وجدی انجام دهی و باید سعی کنی برای خود صدقه ای بیندوزی. شایسته است که مومن روزانه اوقاتی را به مطالعه وخواندن اختصاص دهد تا بر دانش خویش

ص: 193


1- جهاد با نفس، ص 348، ح 859، باب وجوب محاسبه
2- سجده، آیه 5
3- سوره هود

بیافزاید .(1) مسلمان می تواند مدتی را به بازیها و سر گرمی های مباح بپردازد به شرطی که به سایر حقوق او لطمه نزند.(2)

آری ای عزیز وظیفه شناس، چگونگی استفاده بهینه از شبانه روز به این است که با برنامه ریزی صحیح، کارهای مثبت خود را با تنظیم خاصی بین ساعات آن تقسیم کنی و هر ساعت یا هر چند ساعت را برای انجام کاری قرار داده، و به این برنامه و نظم ادامه دهی، به گونه ای که اگر روزی در نظم و برنامه شما خللی وارد شد احساس چالش و کمبود نموده و به جبران آن بپردازی، مثلاً در امور معنوی و خودسازی، چنان که علمای اخلاق گفته اند وقتی که صبح فرا رسید تا هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص بپیمایی که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنی در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کنی که گناه نکنی و دچار لغزش نگردی. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشی که به عهد خود وفا نموده و با مراقبت و نگهبانی جدّی به ترک گناه ادامه داده و با اراده نیرومند از ورود گناه در زندگی خود جلوگیری نمایی، و در مرحله سوم در پایان کار خود را محاسبه کرده و اعمال و گفتارت راحساب رسی نموده و با کنترل دقیق؛ کارهای خود را تجزیه و تحلیل فرمایی، در مرحله چهارم هرگاه دریافتی که در حساب رسی خود دچار گناه و لغزشی شده ای توبه کنی و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام نموده و طغیان آن را سرکوب نمایی. و در مرحله پنجم توجه داشته باشی که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهای نیک آن را جبران نمایی.

این برنامه ریزی پنج مرحله ای یک نوع وقت شناسی، و بهره مندی از فرصت طلایی وقت است، که قطعاً باعث رشد و تعالی شده و موجب نجات و پیروزی در دو جهان خواهد شد. مرحوم علامه آیت الله طباطبائی در پاسخ به شخصی که از ایشان راههای عملی رسیدن به سعادت را در خواست نموده بود در نامه ای چنین می نگارد:

ص: 194


1- سوره طه
2- سوره رحمن

«برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در خواست نموده بودید لازم است همتی برآورده، توبه ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید. و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است... یک چشم زدن غافل از آن ماه مباشید شاید که نگاهی کند آگاه نباشید» در پایان نامه علامه در خواست کننده را توصیه به میانه روی در خواب و خوراک،

سخن گفتن و معاشرت با مردم به مقدار لازم و اغتنام فرصت نموده واشاره به این حدیث زیبا از رسول گرامی اسلام(ص) می کنند: «إِنَّ لرَبِّکُمْ فی اَیّامِ دَهْرِکُم نَفَحاتٍ اَلا فَتَعرَّضوا لَها؛ در ایام زندگی شما لحظاتی فرا می رسد که در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار می گیرید و فرصت مناسبی به دست می آورید پس خود را در معرض آن قرار دهید(1)

امیرمؤمنان علی(ع) برای استفاده از ساعات شبانه روز و چگونگی بهره مندی از آن ساعت ها در سخنی می فرمایند:«انسان با ایمان ساعت های زندگیش را به سه بخش تقسیم می کند، 1- بخشی را به مناجات با خدا و برقراری ارتباط با آفریدگار جهان می پردازد. 2- بخشی را در طریق تأمین هزینه زندگی و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار می گیرد 3- بخش دیگر را برای استراحت و بهره گیری از لذّت های حلال و آرامش بخش روح و روان برمی گزیند، و برای خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکی از این سه

ص: 195


1- بحارالانوار، علامه مجلسی؛، ج 68، ص221

مورد باشد، یعنی تأمین معاش، و عبادت و آباد نمودن آخرت یا بهره گیری از لذّت و آسایش غیر حرام.»

18) مراقبت از اعمال:

انسان باید بداند علاوه بر این که باید مراقب لحظات و فرصت هایش باشد تا از خطا و اشتباه مصون باشد، مراقبانی دارد که سخت او را زیر نظر دارند و هر حرکت و فعلی در منظر آن هاست. بدون شک اگر بدانی و یقین داشته باشی که گفتار و کردارت ثبت و ضبط می شود، فرصت ها را مغتنم شمرده و سعی می کنی کوچک ترین خطا و لغزشی نداشته باشی؛ چرا که می دانی همه اعمالت مورد حسابرسی قرار خواهد گرفت. در روایتی معروف آمده است: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، انسان قدمی بر نمی دارد تا این که درباره چهار چیز از او سئوال می شود: از عمرش که در چه چیز آن را صرف کرده است؛ از جوانیش که در چه راهی گذرانده است؛ از دارایی اش که از کجا به دست آورده و در کجا خرج کرده است و نیز از دوستی اهل بیت (ع) سئوال می شود.(1)

از عمر و جوانی سئوال می شود که آیا از این نعمت الهی که به تو داده شد استفاده کردی و یا این که هدر دادی؟ جوانیت را به بطالت و پوچی گذراندی و یا این که آن را غنیمت شمردی؟ «مراقبه» یکی از راه هایی است که می توان بوسیله آن از هدر دادن عمر و جوانی جلوگیری نمود. در روایات اسلامی و سخنان بزرگان دین به مسئله مراقبه و محاسبه اهمیت ویژه ای شده است. امام کاظم (ع) می فرمایند: «کسی که در هر روز از نفس خود حساب نکشد از ما نیست، کسی که محاسبه نفس می کند اگر عمل نیکی به جای آورده است، از خداوند طلب زیادتی آن را بکند و اگر کردار بدی از او سرزده از خداوند طلب مغفرت کند و به سوی او توبه آورد»(2) مراقبان بیرونی انسان، خدا و فرشتگان و اعضا و جوارح می باشد. در آیات قرآن کریم آمده است: «إنّ اللهَ کانَ علیکُم رَقیباً؛ همانا خداوند مراقب شماست»(3)

و یا در آیه دیگری آمده: «مایَلفظُ مِن قَولٍ إلا لَدَیهِ رَقیبٌ

ص: 196


1- .تحف العقول، ص 39؛ تنبیه الخواطر، ج 2، ص 75
2- کافی، ج 2، ص 453، ح 2؛ جهاد با نفس، ص 348 (باب وجوب محاسبه)
3- نساء، آیه 1

عَتیدٌ؛ آدمی هیچ سخنی نمی گوید مگر آن که در کنار او مراقبی آماده است»(1) امیرالمؤمنین (ع) در این رابطه می فرمایند: «بدانید ای بندگان خدا، دیده بانانی از وجود شما و جاسوسانی از اعضای بدن شما و نگهبانان صادقی بر شما گماشته شده اند که اعمال شما و شماره نفس هایتان را ثبت می کنند. نه سیاهی شب تار اعمال شما را از دید آن ها پوشیده می دارد و نه دروازه محکم و بسته، شما را از آن ها مخفی می کند».(2) مع الوصف در خصوص خطاها باید اعتراف کرد که:

گر که می خواهی شوی دور از خطا * کن خطاها را رها بی هر خطا

دان خطا آرد خطا در جان ما * با خطا پوشی تو پوشاندی خطا

من خطا کردم و تو کردی عطا * با عطای تو همی کردم خطا

گر که پوشانم خطا در هر کجا * با خطای خود کنم باز هم خطا

داد من خواهد که من گردم جدا * از بدی همچون خطاکار و خطا

با خطا روح و روان گردد فدا * چون خطا باشد خطا اندر خطا

از خطاها کن حقیر را تو رها * ای خداوندی که پوشانی خطا

18) ع-بادت و بندگى :

ص: 197


1- .ق، آیه 18
2- .نهج البلاغه، خطبه 157، ص 293.

من همی کردم جفا بر نفس و جان * با گناه و غفلت و مثل همان

در چنین حالی شدم دور از نهان * مضطر و سرگشته اندر این جهان

گشته ام محروم در این دور و زمان * از حلاوت های ذکر با صد نشان

چون که نیستم مثل موسی یا شبان * دورم از لطف خدای مهربان

روح من دارد گله با صد بیان * بهر آنچه کرده ام اندر عیان

داد خاموش درونم همچنان * از خدا خواهد خدا را بی گمان

دان حلاوت های یاد با هر زبان * لطف یار باشد برای هر روان(1)

گر حلاوت های ذکر و هم اذان * لحظه ای گردد نمایان و عیان

ارزش و قدرش عزیز والا بدان * چون نباشد برتر از آن در جهان

آن که محروم است ز این لطف گران * بوده بدبخت در زمین و آسمان

پس عزیز جان و دل با صد توان * کن مهیّای حلاوت روح و جان

گر روی در راه معشوق ای جوان * می شوی بی شک به دور از هر فغان

یاد و ذکر حق چو یک آتش فشان * می برد بالا تو را تا آن کران

ص: 198


1- دان عبادت­های ما با هر زبان * می دهد آرامشی بر هر روان

این حقیر گوید به این و هم به آن * با حلاوت ها همی گیرید امان

ای بنده خوب خدا بدان و آگاه باش که در عالم وجود بعد از دانش و علوم نافع هيچ چيزي به مانند عبادت در رشد و كمال انسان موثر نيست. بدینجهت اسلام ، شما را دعوت مى كند كه با معرفت و بصیرت بنده خدا باشی و خود را از افسار گ-س-ي-ختگى و بى بند و باريها برهانی. بدون تردید آن-ان ك-ه اي-ام ج-وان-ى خود را صرف عبادت و بندگى خدا كرده ، از گناهان پرهيز مى كنند، در پ-ي-ش-گ-اه اله-ى م-ورد اح-ت-رام وارزش ب-وده ، در س-اي-ه رح-م-ت او ب-ه-ره م-ن-د خ-واه-ن-د ب-ود. رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند: همانا خداوند، جوانى را كه جوانى خود را در اطاعت و بندگى خدا گذرانده ، دوست دارد. ان الله يحب الشاب الذي يفني شبابه في طاعه الله.(1) همچنين فرمودند: خ-داون-د ه-ف-ت گ-روه را در س-اي-ه رحمت خود جاى مى دهد، روزى كه سايه اى جز سايه او نيست ، اوّل زمامدار دادگر و دوّم جوانى كه در عبادت خداوند پرورش يافته باشد... .. بزرگان دین نیز از هر فرصتی برای بندگی و عبادت نمودن غافل نمی شدند. زیرا رمز آرامش و موفقیت واقعی خویش را در این دنیا و نیز خوشبختی و سعادت حقیقی در آخرت را در همان ارتباط با خدای تبارک و تعالی و راز و نیاز می دانستند؛ چنان که به طور مکرر نقل شده است که ائمه ی اطهار (علیهم السلام) از هر فرصتی برای عبادت و بندگی الهی و مقابله با شیطان استفاده ی شایان و قابل توجه ای می نمودند. آری:

آدمي تا از كف شيطان به دل جان بر گرفت * ناي خود را در بهارستان عشق از سر گرفت

مكر و يرنگ و دغل شد حمله ور از يك طرف * غفلت و سستي ز سوي ديگري سنگر گرفت

ص: 199


1- كنز العمال، ح43060

حمله دشمن ز بام و هم هوا از هر جهت * با شبيخوني وسيع و ناتو و اينتر گرفت

عاقلي در جنگ جهل و غافلي در فتح دهر * آن يكي ايمان فزود و آن دگر اختر گرفت

عشق صوري در نظر شد جلوه گر بر نفس زار * دل ز سيم و زرِّ شيطان، ياري و ياور گرفت

قلب دون گرديده بر گرد گناهان روز و شب * مشعل عشق درون را دود و خاكستر گرفت

تا كه پيمان در ره دادار و گردید برقرار * جان به سوي عرشيان گویی که بال و پر گرفت

بام عالم در مسير عشق كوچك بود و تار * جان ز جانان در حريم دل شكوه و فر گرفت

آن كه در بام حقيقت در حقيقت غور و كرد * از كرم آب بقاء از ساقي كوثر گرفت

بهر حق بر كند لباس خود نمايي را زجان * همچو خاصّان از ره دل زينت و زيور گرفت

در بهار وصل رهايي از جهان شد كار وي * وز غم و شادي جدا گشت و به جان دلبر گرفت

آن كه در بحر جواني غوطه ور شد در معاني * مرحم امن و امان از لطف آن مصدر گرفت

از گذشته غم به دل هرگز ندارد اي عزيز * چون كه در اوج جواني رسم پيغمبر گرفت

هر چه كرده بر خودش كرده و ليكن عاقبت * داد خاموش درون را آنطرف در بر گرفت

با بصيرت چون كه كرد خود را رها از هر هوس * تابع محض وليّ و شافع محشر گرفت

مهر خود را اي خدا بر اين حقير افزون نما * چون ز مهر تو، نهان را وجه اي برتر گرفت

ص: 200

به طور كلي از نظر اسلام تمام اوقاتي كه در غير عبادت خداي مي گذرد، ضايع شده تلقي شده است. امام علي(ع) صرف عمر درغير عبادت واطاعت راتضييع عمر مي داند وميفرمايد: عمرخود را ازضايع شدن در غير عبادت وطاعت خداي حفظ كن. احفظ عمرك من التضييع له في غير العباده والطّاعات.(1) البته پر واضح است كه عبادت مخصوص نماز و روزه و مانند آن نيست و از اين نظر تمامي كارهاي انسان در صورتي كه در مسير قرب الهي برنامه ريزي شود، به عنوان عبادت تلقي مي گردد. در مجموع ای بنده خدا:

گر شود یکدم خداوند جهان * از نظر پنهان و از دیده نهان

می شود دنیا و مافیهای آن * چون سرابی که شود، از دور عیان

ای عزیز با خدا، قدرت بدان * چون تویی والاتر از، هفت آسمان

می توانی از ملک، برتر شوی * چون نبی و هم امام، در لا مکان

یا شوی پست تر ز حیوانات دون * در سرای زندگی، در هر زمان

پس تو کن، خود، راه خود را انتخاب * چون که مسئولی، در این کون و مکان

راه حق، راه نبی است و امام * روح حق، در کالبد توست ای جوان

جان تو، باشد سراسر شور و حال * چون وجودت بوده یک آتش فشان

ص: 201


1- همان، ص76

گر کنی، راه خدا را انتخاب * می شوی آرام و شاد در دو جهان

روح آرامی که اندر اين زمین * می برد از یاد تو، درد و فغان

بر تو بادا، انتخابی، نیک و شاد * در ضمیری که بود، دار و الامان

لطف حق، بر این حقیر، باشد مدام * در رهی که، راه حق باشد در آن

از جمله فرصتهای خاص عبادت ایام اعتکاف، نماز جمعه، ماه مبارک رمضان مخصوصا شبهای قدر است. آری ای بنده خوب خدا، فقط در باره شب قدر باید گفت: شب قدر، پاک ترین سرود آفرینش است که خداوند در جان انسان ها دمیده است. قدر، بهترین فرصت هجرت است که در تقدیر انسان آمده و لحظه طلایی مغفرت است که لب های نازک و معصوم گل ها را به حسرت کشانده است. لیالی قدر هنگام بزم است و عطا و زمان عشق است و دعا. شب قدر در حقیقت شب نزول قرآن و فرود ملائک بر زمین است، بنابراین عبادت و بندگی در این ایام از عبادت در هزار ماه برتر شمرده شده است، چراکه در این شب مقدرات یک ساله انسان ها مشخص می شود. به همین دلیل شب زنده داری، تلاوت قرآن و دعای جوشن کبیر، مناجات، عبادت و گذاشتن قرآن بر سر در این شب های پرفضیلت توصیه و تأکید شده است. لذا عاقل با بصیرت لحظه لحظه فرصت های عبادی بویژه عبادات ماه پر خیر و برکت رمضان مخصوصا اعمال شبهای قدر را بدون هر گونه کسالت و بی حالی با تمام وجود شکار می کند... در خصوص شب قدر و ... باید گفت:

شب قدر است اگر قدرش بدانی * برای فهم آن رمزش بخوانی

شب تقدیر عالم بهر سالی * برای جن و انس در دار فانی

ص: 202

شب والا ز هر دید و نگاهی * برای درک آن کوش تا توانی

شب عشق و صفا تا صبح فانی * برای آدمی در زندگانی

شب احیا و هم شب زنده داری * برای محو هر عیب نهانی

شب آمرزش است بر هر گناهی * برای عاقبت با هر زبانی

شب تسبیح و تمجید و ثنایی * برای خالق است با هر بیانی

شب قرآن وعترت چون بهاری * برای پیر خسته یا جوانی

شب آرامش است و سر فرازی * برای جان پاک بی هر گمانی

شب رحمت بود بهر تعالی * برای روح و جان در هر مکانی

شب برتر ز ده ها سال کاری * برای این حقیر و هر که دانی

و نیزدر فرصتی دیگر آمده است:

شب قدر است اگر قدرش بدانی * برای روح و جان نامش بخوانی

شب رحمت بود در زندگانی * برای توبه در دنیای فانی

شب استغفر است و عشق غایی * برای مغفرت در هر مکانی

ص: 203

شب خواست دعا با هر بیانی * برای اهل دل اندر نهانی

شب اشک است وشوق وسر فرازی * برای چشم هر پیر و جوانی

شب تقدیر جان آن چنانی * برای روز و ماه و سال فانی

شب محبوب جانهای فراری * برای وصل جان ارغوانی

شب عشق و نیاز و با وفایی * برای این حقیر با هر توانی

و یا در باره ارزش ماه مبارک رمضان باید گفت:

آن ماه كه وصفش همی در رمضان است * در جام الست گو که آن در رمضان است

آن ماه كه دادش همان داد نهان است * بي شك همان ماه خدا در رمضان است

آن ماه كه خوابش همه ذکر زبان است * در مسلخ عشق گو همان در رمضان است

آن ماه كه قدرش به شب قدری عيان است * در واديّ ايمان بگو در رمضان است

آن ماه كه رحمتش هميشه فوران است * بر هر كه شود روزه اندر رمضان است

آن ماه كه ابليس به دور از تن و جان است * از شرّ و شرور، گشته جدا در رمضان است

آن ماه كه آرامشي بر روح و روان است * تسكين قلوب، گو همه جا دررمضان است

ص: 204

آن ماه كه تسبيح همه پير و جوان است * ذكرش همه جا، داد درون در رمضان است

آن ماه كه درك يك شبش فوق توان است * آمرزش يار، آن به آن در رمضان است

آن ماه كه قدرش چو هزار ماه زمان است * بر هر كه، كه خواهد همان در رمضان است

آن ماه كه تدبير جهان در جريان است * تقدير همه، قدر به قدر در رمضان است

آن ماه كه هر لحظه آن رمز امان است * آسايش هر جا، همه در رمضان است

آن ماه كه حجّت خدا فوق مكان است * ناظر همه جا، امام عصر در رمضان است

آن ماه كه مهمان خدا خلق جهان است * گويد حقير، راه خدا در رمضان است

و نیز در خصوص اهمیت روز جمعه و ارزش نماز جمعه و اعمال آن باید اعتراف کرد که:

روز جمعه در همه عصر و زمان * عيد هر مومن بود در هر مكان

لحظه لحظه مي دهد جان را شفا * با عمل وفق مفاتيح الجنان

چون كه آدابش همي خواند تو را * سوي آن آرامشي كه بي گمان

داد خاموش درون است هر كجا * بهر احياي وجود و روح و جان

ص: 205

ندبه و همراه آن چندين دعا * ديد و بازديد هم بود جزئي از آن

غسل آن باشد عزيزم پر بها * پاك و گرداند ز عيب هاي نهان

گر نماز جمعه را آري به جا * از ثوابش مي بري بهره چنان

آن ثوابي كه بدون هر صدا * همچو حج انبيا آرد امان

از تمام سود دنيا در سرا * بهره اش والاتر است بهر روان

هر كه را خواند خدا با آن ندا * سوي جمعه و نمازش پر توان

دان كه باشد لايق خان هدا * از چنين فرصت برد بار گران

بعد آن كن گردش اندر آن فضا * تا كه بيني لطف يار را در جهان

آن بصيري كه به دور از هر خطا * با ولايت مي رود سوي همان

ارزشش والا بود نزد خدا * گر چه باشد پير نالان يا جوان

چون به تكليفش نموده اقتدا * مي شود فارغ ز هر حزن و فغان

روز موعود و قیام است و وفا * از ظهور و منجی دارد صد نشان

قدر اين روز عظيم و با صفا * بوده برتر از زمين و آسمان

ص: 206

گفته هاي اين حقير بهر شما * داد خاموش درون است و عيان

19) دوستان شایسته و خواندن شرح حال خوبان:

وفق سنّت با تو گويم اين ندا * بهر دوست خوب و بد در اين سرا

همنشيني با گل و گل واژه ها * مي كند خوشبو درون خانه را

گر كه مومن باشد و اهل دعا * با همان ايمان كند غوغا به پا

دوست مخلص اندر اين دار فنا * مي دهد روح و روانت را شفا

دان رفيق خوب بود همچون طلا * مي كند از تو برون صدها بلا

عيب تو گويد بدون هر ادا * تا شوي پاك از عيوب و افترا

در تمام سختي هاي هر بنا * با وفاي خود دهد دل را صفا

يا كه باشد برتر از صدها عصا * از همان گام نخست تا انتها

حرف و بحثي را نگويد ناروا * بهر دوست خود همي گويد ثنا

از خيانت مي كند خود را جدا * چون كه قلبش سالم است از ماسوا

بر جمالش گر كني اي با وفا * يك نظر از عمق جان در هر كجا

ص: 207

ياد حقّ و آخرت بي هر صدا * مي شود با روح و جانت آشنا

دون ترديد مي شوي اهل بقا * ذات حق گردد برايت پر بها

دوست دانا در حريم كبريا * مي برد بالا تو را تا ماورا

بعد آن گويم نكاتي را به جا * بهر دوست بد درون هر فضا

همنشين تو در اين صحن و سرا * گر كه باشد يك رفيق بي حيا

مي كند هر دم خيانت يا جفا * بر رفيق و دوست خود اندر خفا

از حرام و شبهه كي دارد ابا * چون كه ايماني ندارد در قفا

مي زند كيد و كند دوست را فدا * در مسير نفس دون با صد هوا

همچو مار و كژدم و درد وبا * مي كند پر خون درون را چون عزا

نيش وي نابود و گرداند تو را * زهر آن بدتر ز زهر اژدها

كار او باشد خطا اندر خطا * چون كه غافل بوده از بحث قضا

اين حقير گويد كه اي دوست خدا * با رفيق خوب شوي از بد رها

همانگونه که در این قصیده آمده است نمی توان تأثیر همنشین و دوست را بر اخلاق و افکار و رفتار ونحوه عمل انسان انکار کرد. شخصیت افراد، گاهی تحت تأثیر معاشران و دوستان

ص: 208

شکل می گیرد و از خوبی و بدی تغییر حال می یابد. دوستان، گاهی عمر انسان را بر باد می دهند، گاهی عامل و انگیزه بهره گیری از عمر می شوند. داشتن رفیق شایسته وهمدم وارسته، زندگی را در «خطاعتدال» قرار می دهد و نعمتی بزرگ است. همچنین اینکه گفته اند مطالعه بیوگرافی و سرگذشت انسان ها از ارزنده ترین کارهاست، حرف درستی است. همیشه شما باید از اسوه و الگوها بهره بگیری. بزرگانی که مایه فخر بشریّت اند، می توانند سرمشق خوبی برای «چگونه زیستن» باشند. چه پیامبران الهی و امامان معصوم، چه اصحاب و یاران آن معصومین، چه دانشمندان برجسته و نوابغ و مصلحان و رهبران و شهیدان، چه انسان های عارف و وارسته و اخلاقی، هر کدام به نحوی«چراغ راه» به شمار می روند. خواندن شرح حال آنان در شما انگیزه ایجاد می کند، امید می بخشد، راه را نشان می دهد، تأثیرمی گذارد. خیلی ها اگر در زندگی جهش هایی به سوی کمال داشته اند، در مدار جاذبه یک شخصیت قرار گرفته اند و با خواندن زندگینامه بزرگان زیر و رو شده اند. اینگونه مطالعات، هم شیرین

است، هم آموزنده، هم سرگرم کننده و هم نمونه ای از انسان های موفق را پیش روی شما قرار می دهد.

20) قلب پاک:

قلب انسان مرکز خوب و بد است و این شما هستی که باید با معرفت و بصیرت از آن در مسیر فریاد خاموش درونت از بعد الهی آن استفاده نمایی. در این خصوص بدون هر گونه توضیح نظر حضرتعالی به غزل زیر معطوف می گردد:

قلب انسان در درون جسم و جان * مرکز خوب و بد است تا آن کران(1)

وفق آیات خدا خرد و کلان * با قلوب پاک همی گیرند امان

ص: 209


1- بر اساس آیات و روایات. در ضمن یاد آورمی شود که بیست آیه با صراحت در خصوص قلب سالم و مریض نازل شده و کلمه قلب در آنها آمده است.

ای که هستی صاحب قلب جوان * دان قلوب آدمی اندر جهان

یا شکور است و صبور و مهربان * یا گنه کار است و غافل چون بدان

قلب غافل روز و شب در هر مکان * روح و جان را می کند هر دم خزان

قلب شاکر در زمین و آسمان * می کند غوغا به پا در ملک جان

گر که می خواهی شوی در هر زمان * راحت و آرام چو موسی و شبان

کن خدا را یاد و با عشق نهان * با همان قلب سلیم و پر توان

قلب سالم با هزار و یک نشان * از تو می خواهد خدا را بی گمان

پس عزیزم قلب خود را همچنان * پاک و سالم کن تو با ذکر و اذان

داد خاموش قلوب با یک زبان * حرف فطرت باشد و راه جنان

هر که را راهی رود غیر از همان * ظلم وافر کرده بر روح و روان

قلب خود را کن چو آن پیر مغان * تا شوی راحت ز شرّ این و آن

ای که داری قلبی چون آتش فشان * دان که با ذکر خدا گیری امان

این حقیر گوید بدون هر بیان * با خدا گردد روا هر نوع فغان

ص: 210

21) عزت طلبی:

اگر خواهان عزت هستی بدان که عزت فقط از آن خداست و با استفاده از فرصتها و ارتباط درست با خالق حاصل خواهد شد. لذا نظر حضرتعالی بدون هر گونه توضیح به غزل زیر جلب می گردد:

عزّت ار خواهي برو راه خدا * غير از آن باشد تباهي و فنا

چون كه عزّت در قلوب انس و جان * يا كه در كلّ وجود اين سرا

بوده باشد از خداي مهربان * بهر خوبان جهان در دو فضا

هر كه غير از حق بخواهد در جهان * خوار و گردد در عيان و هم خفا

ذات حق باشد عزيز بي هر گمان * عزّت باقي دهد با صد صفا

چون غني است در همه كون و مكان(1) * دون منّت مي دهد عزّت به ما

مال و ثروت كي كند دل را جوان * يا مقام و پست بود نوعي جفا

قدرت و زيبايي و دنيا بدان * هر كدام روزي شوند از تو جدا

پس نبند هر گز به هر يك قلب و جان * چون شوند بي شك فنا اندر فنا

كن تو خالص نيّتت را در نهان * بهر حقّ و آن كه باشد هر كجا

ص: 211


1- چون غني در هر زمان و هر مكان

تا كه گيري عزّتي فوق بيان * در تمام اين جهان و آن سرا

داد خاموش درون با صد توان * اين بخواهد از تو با صدها صدا

گر ز غير حق بخواهي تو امان * كار تو باشد خطا اندر خطا

اين حقير گويد كه اندر هر زمان * عزّت ار خواهي برو راه خدا

22) اکرام کردن:

اگر خواهان سعادت و آرامش هستی بدان که با استفاده بهینه از فرصتهای مناسب جهت کمک و دستگیری خلق بدست خواهد آمد. لذا چنانچه فرصتی برای کمک به مستمندان و نیازمندان پیش آمد بدون هر گونه منّت از آن نهایت بهره را ببر.... در ادامه نظر حضرتعالی بدون هر گونه توضیح به غزل زیر جلب می گردد:

گر كه اكرامي كني از عمق جان * لطف حق با تو بود در اين جهان

چون فقير و مستمند و هم يتيم * بهر روح تو بوند چون نردبان

تا كه با آن تو همي بالا روي * با همان ايثار و تكريم در نهان

آن كه باشد بي نياز در اين جهاد * ذات حق بوده و آن باشد عيان

پس تو داري خود نياز اي با صفا * در درون اين جهان و هم جنان

مستمندان را تو گر كردي كمك * اين همان خواست درون است و روان

ص: 212

دون منّت تو بگير دست فقير * تا كه كار تو كند دل را جوان

گر چنين كردي تو در دنياي دون * ياورت باشد خدا در هر مكان

اين همان توفيق يار است در سرا * بهر جان هايي كه پاك است بي گمان

قدر اكرام را بدان تو اي عزيز * چون به آن داري نياز تو همچنان

كار تو باشد چو كاري نيك و خوب * ارزشش والا بود در هر زمان

اين حقير گويد به آن دوست كريم * لطف حق باشد به تو يك ارمغان

23) داشتن حجاب و عفاف:

دان حجاب باشد همان راه ولا * غیر از آن آرد هزار و یک بلا

گر که خواهی گردی از غمها رها * راه عفت را برو در این سرا

داد فطرت هم برون گوید به ما * راه عفّت بوده راه انبیا

عقل و شرع خواند تو را با صد ندا * سوی آن عفت که هست تا ماورا

آن عفاف و هم حجاب بی هر صدا * خواست روح و جسم توست بهر لقا

با عفاف گردی تو شاد و با وفا * می شوی آرام و گیری صد نوا

ص: 213

وسعتی از آسمان و آن بالا * بهر خوبان است و پاکان در فضا

بی حجابیّ و دلی پر ماجرا * می کند غوغا و بلواها به پا

استرس و اضطراب و هر خطا * با عفاف گردد مداوا ای هما

بی حجابی و تبرّج بی ردا * کی دهد آرامش و مهر و سخا

دار دنیا با عفاف دارد صفا * بی عفاف گردد همه ماتم سرا

هر که از عفّت شود روزی جدا * بر خودش کرده هزار و یک جفا

دان که ایمان و حجاب در هر کجا * می دهد امراض روح و جان شفا

از همان روز نخست و ابتدا * با عفاف رو تو به اوج و انتها

پس عزیزم با عفاف رو تا خدا * چون حقیر کن تو به زهرا(س) اقتدا

وفق ابیات غزل مزبور بشر براي گريز از فضاي پراضطراب زندگي ماشيني در پي يافتن فرصت و فضايي امن و با نشاط بوده و همين امر سبب شده تا با تبعیّت از سنّت پیامبر اکرم(ص) و گفتار ائمه هدا(ع) که نسبت به کنه و بنه عفاف و حجاب در بستر خلقت واقف هستند؛ مسير حجاب و عفاف را با معرفت و بصیرت انتخاب کند و بدین وسیله زمینه فلاح و رستگاری خود را در دنیا و آخرت فراهم نماید. چرا که انسان ها با همه پيشرفت هاي مادي به نوعي از زندگي پر آشوب، مأيوس کننده و نگران کننده خسته شده و نياز دارند تا از تکيه گاهي اميدبخش و اطمينان آور برخوردار باشند و چاره اي ندارد جز آنکه خود را با توسل به معصومین(ع) به خدا عرضه کرده و کمبودهاي فکري، روحي و رواني خود را از اين رهگذر جبران کنند. به بیانی از نتايج گرايش انسان به معنويت عفاف و حجاب است که دو ارزش

ص: 214

واقعي براي تمامي انسان ها محسوب مي شود. آری عفاف و حجاب برگرفته از فطرت و باورهاي پاک الهي است و انسان معاصر به اين دو ويژگي به عنوان یک فرصت ارزشمند؛ بصورت طبیعی و فطری نياز دارد. چرا که:

دختر خوب و نازنین،که بی حجاب نمی شود * منکر آن حجاب ناب،که بی نقاب نمی شود

شکسته موی او اگر، به جام گیسوی سرش * فریاد خاموش دلش،که بی خطاب نمی شود

گرفته ظاهرش اگر، به زیر چادر صدف * ثواب این همه شرف،که بی حساب نمی شود

شرر زند به جان و تن، بی عفتی های بشر * گناه ظلم این ستم،که بی عقاب نمی شود

پاکی فطرت درون، بود تمام عشق او * مستی شوق این سبو،که بی شراب نمی شود

ظاهر حرف بی حیا ، قشنگ همچو خط و خال * افکار غرب و امریکا، که بی سراب نمی شود

حجاب دختران ما، نشانه تمدن است * ایده وحرف بی حجاب،که بی جواب نمی شود

پیام این حجاب ناب، بیانگر معرفت است * معرفتی که بهر یار، بی تب و تاب نمی شود

رهایی از بند صدف، جفا بود بر مرد و زن * آخر این سیر وسفر،که بی حباب نمی شود

حقیر در این ظلمتکده،گوید برو به سوی نور * معرفت عفاف وذات،که بی کتاب نمی شود

حجاب و عفاف پیش از آنکه امری شرعی و دستوری قانونی باشد، مساله ای انسانی است که شخصیت انسان و بهداشت روانی او را تضمین می کند و میل به آن ریشه در فطرت و مذهب دارد و برای تأمین سلامت فرد و جامعه، از کمال اهمیت برخوردار است. رعایت عفاف و حجاب موجب صیانت از کرامت و سلامت انسانی است و هرچه این صیانت بیشتر و بهتر

ص: 215

باشد به کرامت و شخصیت انسانی نیز افزوده می شود. نهادینه شدن این موضوع اعتقادی در خانواده، به عنوان جامعه کوچک اجتماع، موجب افزایش کرامت و استحکام خانواده ها می شود.

زن با عنصر حجاب و عفاف، نه تنها این فرصت را پیدا می کند که به تهذیب، تزکیه نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی را فراهم سازد، بلکه ضمن گسترش روزافزون امنیّت روانی و اجتماعی؛ باعث ایجاد زمینه ای جهت رشد معنوی مردان می گردد. حجاب یک فرصت و هدیه ای الهی است که خداوند به بندگان خود عطا کرده است تا در سایه ی آن، زنان به سعادت حقیقی خود دست پیدا کنند. ثمره حجاب شناخته شدن جایگاه واقعی زن به عنوان انسانی با ویژگی های خاص خود است که این شناخته شدن، به برکت حجاب پدیدار می شود. حجاب اثرات مختلفی بر زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی انسان دارد، از این رو بی توجهی به مسئله ی حجاب هرگز به نفع فرد و جامعه نیست. حفظ حجاب در بخش خانوادگی استواری آن را در پی داشته و کانون خانواده را استحکام می بخشد، چنانچه سلامت روان و رسیدن به آرامش و اطمینان قلبی و تعادل شخصیتی در پرتو حجاب محقق می گردد. با حفظ حجاب و پوشش مناسب دختران و زنان بسیاری از بیماری های اخلاقی جنسی ریشه کن شده و یا حد اقل کاهش می یابد. لذا داشتن حجاب و عفاف یک فرصت عالی برای بشریت محسوب می شود و افرادی که نگران آرامش و سعادت واقعی خود هستند باید حجاب و عفاف را غنیمت بشارند و با معرفت و ایمان از هر فرصتی برای تقویت آن استفاده نمایند.

فریاد خاموش درون، هر دم حجاب است * غوغای ناموس برون،هر دم حجاب است

تاریخ گویای بشر، پندش حجاب است * کردار عاری از جنون،هر دم حجاب است

جام ظریف آدمی، اصلش حجاب است * شب تاب خالی از متون،هر دم حجاب است

زیبنده هر خانمی، نامش حجاب است * پاکی روح ما کنون،هر دم حجاب است

شاهین زیبای شرف،حرفش حجاب است * بنیان محکم در ستون،هر دم حجاب است

ص: 216

آن بی حجاب وکم حجاب،دادش حجاب است * فرمان خوبان نه زبون،هر دم حجاب است

ایمان وعلم هر کسی، خواستش حجاب است * پیغام عالم در عیون،هر دم حجاب است

دانی که غرب و آمریکا بامش حجاب است * داد تمام گوشت و خون هر دم حجاب است

عشق درون جان ما، کا مش حجاب است * نای حقیر هم در شئون،هر دم حجاب است

24) یاد مرگ و آخرت:

مرگ و عقبا گر شود مغفول بدان * از حقیقت می شوی دور ای فلان

ای عزیز بزرگوار باید بدانی که مرگ حقیقتی انکارناپذیر است و دیر یا زود به سراغ شما و هر انسانی، خواه کودک، خواه جوان و خواه پیر و سالخورده خواهد آمد. از جمله آیاتی که یقین به وجود مرگ و قیامت را زیاد می کند آیه: «کل نَفْسٍ ذَائقَةُ المَوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَمَة فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیَوةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُور» است.(1) خداوند متعال می فرماید: هر جانداری چشنده طعم مرگ است و همانا روز رستاخیز پاداش هایتان به طور کامل به شما داده می شود انسانی که بداند مرگ حتمی الوقوع است، و یقین کند که روزی به سراغ او هم خواهد آمد، آنگاه دیگر دست به هر کاری نمی زند، وقت خود را صرف هر کاری نمی کند؛ سعی می کند هر روزش با روز دیگرش فرق کند؛ و هم و غمش رسیدن به کمال و سعادت خواهد بود. در همین راستا روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است که حاکی از عمق واقعیت مرگ است که انسان ها چگونه با مرگ رفتار می کنند، در صورتی که مرگ حق است. حضرت فرمودند: «هیچ ایمان توأم با یقینی ندیدم که برای این انسان به شک شبیه تر باشد؛ او هر روز مردگان را به سوی گورستان تشییع می کند

ص: 217


1- آل عمران، آیه 185

و به گور می سپارد، ولی با این حال باز به دنیای فریبنده روی می آورد و از شهوت و گناهان دست نمی کشد. اگر این بینوا فرزند آدم را نه گناهی بود که مرتکب شود و نه حساب و کتابی در کارش بود به جز همین مرگ که اجتماع او را پراکنده و جمعش را متفرق و فرزندانش را یتیم می کند، بی گمان سزاوار بود که از دنیای پر رنج و خستگی حذر کند»(1) امام علی (ع) همواره یاد مرگ و اتفاقات پس از آن را یادآور می شوند. البته یاد مرگ از دیدگاه ایشان آثار تربیتی زیادی دارد که از برای نمونه می توان به خطبه 190اشاره کرد که در آن می فرمایند : «یاد مرگ برای خردمندان پند و اندرز است » و یا «در حکمت 203آن را وسیله ای برای پرهیزکاری می دانند و یا در خطبه 149 وسیله ای برای عبرت آموزی و در خطبه 99 حجت را تمام کرده و آن را تلنگری برای انسان ها می دانند که یادشان باشد در این دنیا ماندنی نیستند ! یکی از علائم مؤمن، غنیمت شمردن فرصت ها و استفاده از لحظه هاست؛ چون می داند عمرش نعمتی است که خداوند به او عطا کرده و او نیز راضی به تضییع آن نیست.

برخی نامهای قیامت دلالت بر آن دارد که عدم استفاده صحیح از فرصتهایی که در دنیا در اختیار انسان بوده موجب ندامت و پشیمانی است از جمله این نامها یوم الجزا است که انسان جزای اعمال خود را مشاهده می کند و سزای سوء تدبیر خود در دنیا را می چشد و یا هنگامی که زمان مرگ او فرا رسد دیگر توبه سودی به حال او ندارد و همچون فرعون به او گفته می شود: الآن و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین(2) و یا باز خطاب به انسان گفته می شود: اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر و جاء کم النذیر امام علی (علیه السلام) کسی که برای آخرتش کار کند را رستگار واقعی(3) و شایسته غبطه خوردن دانسته و در مقابل کسی که با سوء اختیارش نعمتهای خود از جمله نعمت عمر را از دست داده و به شقاوت دچار می شود را هرگز

ص: 218


1- بحار الأنوار، ج 6، ص 137، ح 40
2- یونس/91
3- آمدی/3816

با او برابر نمی داند(1) بنابراین ای عزیز بزرگوار ضروری است برای رسیدن به این رستگاری و از دست ندادن نعمتها و فرصتهایی که در دنیا در اختیار داری با یاد مرگ و آخرت به مدیریت زمان خویش پرداخته تا بتوانی به بهترین شکل ممکن از آن در راه اطاعت الهی که هدف اصلی خلقتت است، بهره گیری.

سید رضی قبل از حکمت 370 نهج البلاغه می نویسد: «امام (علیه السلام) كمتر بر منبری می نشست كه پیش از سخن این عبارت را نگوید): ای مردم! از خدا بترسید، هیچ كس بیهوده آفریده نشده تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته اند تا خود را سرگرم كارهای بی ارزش نماید، و دنیایی كه در دیده ها زیباست، جایگزین آخرتی نشود كه آن را زشت می انگارند، و مغروری كه در دنیا به بالاترین مقام رسیده، چون كسی نیست كه در آخرت به كمترین نصیبی رسیده است.»

- حضرت امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 230 نهج البلاغه می فرمایند: « به انجام اعمال صالح مبادرت ورزید پیش از آنکه عمرتان پایان یابد، یا بیماری مانع گردد و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد چه اینکه مرگ از بین برنده لذات است، و مکدرکننده تمایلات و فاصله افکن میان شما و اهدافتان دیدار کننده ای است دوست نداشتنی، حریفی است مغلوب ناشدنی جنایتکاری است تعقیب نکردنی هم اکنون دامهایش بر دست و پای شما آویخته، و ناراحتیها و مشکلاتش شما را احاطه نموده تیرهایش شما را هدف قرار داده، تسلطش بر شما عظیم است و حملاتش پی درپی، کمتر ممکن است تیرش به هدف اصابت نکند و ضربه اش کارگر نشود چقدر نزدیک است که سایه های مرگ و شدت دردهای آن و تیرگی بیهوشی ها و ظلمت سکرات و تالمات خروج روح از تن و تاریکی زمان چشم به هم گذاشتن و ناگواری آن شما را فراگیرد. خوب پیش خود مجسم سازید که ناگهان مرگ به شما حمله ور می شود و شما را حتی از گفتن سخن آهسته ساکت می سازد. دوستان مشاورتان را از گردتان پراکنده می کند آثارتان را محو و خانه هایتان را معطل می گذارد وارثان شما را بر می انگیزاند تا ارث شما را

ص: 219


1- آمدی/ 9687

تقسیم کنند اینها یا دوستان خاصی هستند که نمی توانند به هنگام مرگ به شما نفعی ببخشند و یا نزدیکان غمزده ای که نمی توانند جلوی مرگ را بگیرند و یا مسروران و شماتت کنندگانی که از مرگ شما غم به خاطر راه نمی دهند تلاش و کوشش با جدیت و کوشش [در انجام اعمال نیک] بپردازید برای این سفر آماده شوید و زاد و توشه از این منزل فراوان برگیرید. دنیا شما را مغرور نسازد چنانکه پیشینیان و امتهای گذشته را در اعصار و قرون قبل مغرور کرد.»

آری اگر انسان بداند مرگ در کمین اوست و لحظه لحظه به او نزدیک می شود، کمال مراعات را در استفاده از فرصت ها می نماید. یاد مرگ کنترل کننده انسان و محافظ او در برابر لغزش ها و خطاهاست. یاد مرگ علاوه بر این که نمی گذارد فرصت ها و اوقات از کف برود، انگیزه انجام بسیاری از کارهای ناتمام را در فرد به وجود می آورد؛ به صورتی که انسان با یاد مرگ حرص می زند هر چه زودتر از این فرصت ها برای آخرت استفاده کند. رسول خدا (ص) درباره یاد مرگ می فرمایند: «مرگ را فراوان یاد کنید، زیرا هیچ بنده ای آن را بسیار یاد نکرد، مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت».(1) بنابراین، کسی که دلش با یاد مرگ زنده شود، دل زنده به یاد خدا، دائم هم گام به سوی خداست؛ عمر را برای خدا سپری می کند و لحظه ای فرصت ها را ضایع نخواهد کرد. روایت از رسول خداست که خطاب به اصحاب فرمودند: «ویران کننده خوشی ها را زیاد یاد کنید؛ عرض شد: یا رسول الله (ص) ویران کننده خوشی ها چیست؟ حضرت فرمودند: مرگ؛ زیرک ترین مومنان کسی است که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد»(2) و نیز فرمودنده اند: «کسی که چشم به راه مرگ باشد، در کارهای نیک بکوشد»(3) همچنین حضرت امام جعفر صادق (ع) در روایتی اثرات یاد و انس با مرگ را این گونه بیان می فرمایند: «یاد مرگ خواهش های نفسانی را می

ص: 220


1- کنزل العمال، ص 233
2- بحارالأنوارج 82، ص 167، ح 3
3- همان، ج 77، ص 171، ح 7

می راند و رویشگاه های غفلت و نسیان را ریشه کن می کند؛ دل را با وعده های خدا نیرو می بخشد و طبع را نازک می سازد و دنیا را در نظر انسان کوچک می کند»(1)

یاد مرگ اثرات فراوانی دارد؛ به طوری که نه تنها انسان را به استفاده کامل از فرصت های عمر تشویق می کند، بلکه او را از ارتکاب معاصی باز داشته و به انجام اعمال شایسته ترغیب می نماید. بنابراین، یاد مرگ انسان را از خواب غفلت بیدار می کند و مانع دلبستگی به دنیا و زخارف دنیا می گردد؛ به گونه ای که دنیا را در نظر انسان، پست و حقیر نشان می دهد. بنابراین طبق این روایات، انسان مؤمن، انسانی است که واقعیت مرگ همیشه در نظرش باشد و هیچ گاه آن را از یاد نبرد. چنین انسانی می داند که هر عملی که انجام دهد، بعد از مرگ وارد مرحله ای می شود که باید جوابگوی آن باشد؛ اگر آن عمل مورد رضای خداوند متعال بوده باشد، دیگر هم و غمی نخواهد داشت. فلذا، یاد مرگ و قیامت برای چنین افرادی از طرفی عامل بازدارنده از انجام گناه و معصیت و از طرف دیگر مایه استفاده کامل از فزصتهاخواهد بود. در هر حال:

يك به يك رفتند رفيقان زين جهان * كار ما هم مي شود روزي همان

خوش به حال آن كسي كه با امام * راه فطرت را رود با صد توان

راه قرآن بر خواص و هم عوام * راه خوشبختي بود بهر نهان

راه عزّت راه پاكي در قوام * راه آرامش بود بر هر روان

در عمل هم در عقايد هر كدام * راه حق را رفته اند تا بي كران

از تمام منكرات و هر حرام * دور و گشتند از درون و هم عيان

ص: 221


1- همان، ج 6، ص 133، ح 32

هر کدام چون ياري پر مهر و مرام * جان خود تقديم و همچون شاهدان

با جهاد خود همي كردند تمام * آنچه تكليف بوده بر پير و جوان

بر خلوص هر کدام صدها سلام * چون فدا كردند همه هستي و جان

داد خاموش رفيق با صد پيام * روز و شب گويد شود جسمت خزان

مال و ثروت يا كه هر پست و مقام * مي شود هر دم فنا بي هر گمان

پس حقير گويد به جان خود مدام * شو مهيّاي سفر در هر زمان

آسیب شناسی زمان و فرصتها یا موانع رشد و رستگاری کدام است؟

اشاره

با وجودی که تو داری در نهان * عزم پاکی و فلاح در دو جهان

رشد جان و دل در این عصر و زمان * راحتی آرد برای هر روان

مانع رشد تو در، کون و مکان * دو به دو باشد عزیز، آن را بدان

نفس دون و جهل بر حق مبین * غفلت و سستی و شیطان لعین

هر کدام مانع شود، بر رشد جان * در تعالی درون، با صد فغان

ص: 222

نفس دون تو برد، جان را به چاه * عقل و وجدان را کند، هر دم تباه

دشمن سرسخت تو، در این جهان * خصم دون رشد تو، در هر زمان

جنگ وی با تو بود، در جان و سر * در تمام لحظه ها، از هر نظر

وسوسه، گر می کند با هر نگاه * تا برد، چشم تو را سوی گناه

جهل تو سر چشمه هر نوع کژی * مانع تشخیص خوبی از بدی

فرد جاهل، حرف حق را نشنود * راه باطل، در سرش شیرین شود

جام خوشبختی، نگیرد در بغل * چون هوس ها، می­کند هردم دغل (1)

غفلت از یاد خدای انس و جان * خود بود مانع رشد هر جوان

چون که یاد او دهد دل را، امان * آن که از یادش بود غافل، بدان

در مسیری که رود، بی یاد یار * می کند جان را تباه، در آن دیار

دلهره و اضطراب و ترس حاد * بهر غفلت می دهد جان را به باد

غافل از عقبا، نشو در هر زمان * آخرت باشد، سرایی جاودان

ص: 223


1- چون هوس ها، می کنند مکر و دغل

مانعی دیگر بود، غفلت از آن * بر سر رشد و کمال، باشد همان

کن تو باور، آخرت را در نهان * تا شوی همچون همه پیغمبران

دام شیطان لعین، در قلب و جان * مانع دیگر بود، در هر زمان

جنگ وی با تو، مدام است ای بشر * دشمنی ها می کند، با خیر و شر

يا كه زیبا می کند، زشتی و پست * يا كه پنهان می کند، روز الست

يا كه از راه خدا، وارد شود * يا كه در جام جهان، ظاهر شود

می دهد جان را، فریب اندر فریب * با فریب خود کند، دل را غریب

مکر و نیرنگ و دغل از هر طرف * حمله ور گردد به عقل و هم شرف

در چنین جنگی، جوان در بدر * می شود تسلیم و گردد خون جگر

گر که خواهی با فریب دیو و دد * جنگ طولانی کنی، تو تا ابد

نفس دون خود، تو کن از دل جدا * جهل و غفلت را، نما از خود رها

دام شیطان را برون کن از درون * مکر و نیرنگ درون را کن برون

بهره برداری نما از لحظه ها * تا شود هر فرصتی فوق طلا

ص: 224

گر چنین کردی ، روی سوی کمال * رشد تو گردد محیّا، چون نهال

راه رشد این بوده باشد، در نهان * پس تو گیر از این حقیر، پندی زجان

گر تو خواهی، رستگاری در دو جا * راه فطرت را، برو در این سرا

عوامل زيادي وجود دارند كه فرد را از استفاده بهینه از فرصتها و مديريت صحيح زمان خويش بازداشته و موجب كاهش كارايي و اثربخشي او مي گردند كه از آن جمله مي توان به اهمال كاري، دفع الوقت و به تأخير انداختن كارها و ترديد و دودلي…. اشاره كرد.(1) وفق ابیات مثنوی مزبو عوامل غفلت زا آن دسته عواملی هستند که زمینه را برای بهره بری از فرصت ها و امکانات از شخص شخیص شما سلب کرده و شما را در موقعیتی قرارمی دهد که خواسته و ناخواسته از فرصت هاو امکانات در راستای تحقق تکامل وجودی خویش بهره نبری. بنابراين شايسته است با توجه به اصولی که دین و خالق فطرت گفته با استفاده از روش هاي مديريت زمان، سعي در از بين بردن اين عوامل نموده و با رو آوردن به كارهاي خير و دوري از زشتي ها، توبه و ندامت خود را به آينده موكول نكنی. مهم ترین عواملی که قرآن از آن ها به عوامل غفلت زا یاد می کند که موجبات حسرت را در قیامت برای کافران و مشرکان و منافقان فراهم می آورد، عواملی هستند که آدمی را از حق و حقیقت دور می سازد. و در حوزه بینشی و نگرشی آنان تأثیرات بدی به جا می گذارد. از این رو در حوزه بینش و نگرش، تحلیل درستی از موقعیت خود و خدا و هستی و موجودات آن و نیز آفرینش نداشته و جهان را بیهوده و بی هدف می انگارند. این بینش و نگاه موجب می شود که نسبت به دین و آموزه های وحیانی واکنش منفی بروز دهند(2) و به انکار قیامت و معاد(3) و پیامبران و آموزه های

ص: 225


1- نك: فرهي، به پژوه و ساروقي.
2- انعام آیه27 و نیز حجر آیه2 و مریم آیه39
3- انبیاء آیه 97

وحیانی بپردازند.(1) در عمل و رفتار فردی و اجتماعی منفعت جویی و دنیاطلبی را اصالت بخشند و نسبت به دیگران استکبار ورزیده و گرفتار غرور بی جا گردند. به جای آن که خدا محوری را اصل در هستی بدانند خود محوری و یا در نهایت انسان محوری را اصالت بخشیده(2) و تنها به خود و در نهایت به انسان می اندیشند و در زمین فساد و تباهی می کنند. از آن جایی که بسیاری از آنان خود محور و مستکبر هستند و به دین و آموزه ای وحیانی باور ندارند نه تنها به اعمال صالحی چون احسان و انفاق روی نمی آورند بلکه به اعمال زشت و نابهنجار دامن زده و خود بدان گرایش و تمایل دارند.(3) هرگونه عمل صالح و پسندیده ای را ترک می کنند با ظلم و ستمگری در حق دیگران و طغیان گری، قتل و کفر روشن بر رفتار نادرست خویش پا می فشارند و این گونه است که عمر خویش را تضییع کرده و با رفتار نادرست، همه فرصت ها را از دست می دهند.(4) قرآن در آیاتی چون آیه30 سوره یس مشرکان را افرادی برمی شمارد که به تمسخر پیامبران می پردازند؛ زیرا اعتقادی به ارتباط میان خدا و انسان و آموزه های وحیانی ندارند. تمسخر تعالیم پیامبران و آموزه های وحیانی و کوتاهی نسبت به حقوق الهی و اعراض از آیات روشنگر و هدایت گر کتب آسمانی چون قرآن بی تقوایی، مال دوستی و دلبستگی و فریفتگی به مال و دارایی و نیز دلبستگی به فرزندان از عوامل غفلت و در نهایت حسرت هستند به گونه ای که ایشان را از یاد خدا بیرون برده و از اطاعت حق و ائمه حق باز

ص: 226


1- انعام آیه29تا 31
2- زخرف آیه36و 38
3- (زمر آیات55و 56)(زمر آیات56و 58)(قلم آیات 17و 19و 24و 31)(بقره آیه167)(توبه آیه55)
4- (اعراف آیه50و 53)(مریم آیات38و 39)(قلم آیات 17و 19و 24و 31)(آل عمران آیات 167و 168)(توبه آیه55 و حجر آیه2)(مؤمنون آیات99و 100)

داشته و باعث می شوند در طاعت و کسب رضایت خدا کوتاهی نمایند (1) توطئه های تبلیغاتی کافران و مشرکان و منافقان و دیگر رفتارهای ناشایست و ناپسند اجتماعی و نابهنجاری هایی نادرست برخاسته از جهل مرکب آنان به خدا و حقیقت هستی و پروردگاری خداوند و غفلت پیشگی آنان در دنیا از عوامل دیگر حسرت و افسوس می باشد.(2)

کسانی که با مشغول کردن خود به کارهای بیهوده می گویند ما می خواهیم وقت کشی کنیم! و این بیچارگان بینوا نمی دانند که هر کس وقت خود را بکشد به حقیقت خویشتن را کشته و نفس و زندگی خویش را از میان برده است.توضیح اینکه لحظه ها و ساعتها فرصتهايي هستند براي شكوفا شدن و تلف شدن آن ها به معني ناشكوفا ماندن انسان است. به راحتي مي بوان گفت: تلف شدن وقت، بزرگترين آفت زندگي است. اگر انسان بتواند ارزش لحظه هاي زندگي را درك كند، هرگز نخواهد گذاشت حتي ثانيه اي از آن بدون استفاده تلف شود. اولياء خدا قدر لحظه لحظه زندگي خود را مي دانستند. امام سجاد(ع) فرموده اند: «یک مصیبت، این است که انسان با از دست دادن مال - که جایگزین دارد - غمگین می شود ؛ ولی برای عمرش - که از دست می رود و قابل جبران نیست - نگران نمی شود. مصیبت دیگر این که هر روز که به شب می رساند، یک قدم به سوی آخرت پای می گذارد ؛ ولی نمی داند به سوی بهشت روانه است یا جهنم... اگر انسان از این امر پند بگیرد دچار سختی و مشکلی نمی شود»(3)

آری ای عزیز بزرگوار بدان و آگاه باش که انسان عاقل واندیشمند کسی است که در استفاده از ساعات و ثانیه های زندگی اش خساست به خرج داده و با الگوپذیری از تعالیم حیات

ص: 227


1- (زمر آیات55و 56)(فرقان آیه 27و 29)(زمر آیه56 و 57)(توبه آیه55)(کهف آیات32و 34و 36و 42)(زخرف آیه36و 38)(زمر آیه56)(انعام آیه31 و 32و نیز زمر آیه56)
2- (آل عمران آیه156)(بقره آیه 165و نیز آیه 167و کهف آیه42 و مریم آیه34 و 35و 39)(مریم آیه39 و نیز فجر آیات 23و 24) و انبیاء آیه97)
3- میزان الحکمة، باب «عبرت»-خلاصه

بخش دین و کوشش و تلاش در این مسیر، به منظور دریافت سهم خویش «درآینده » زمان حال را درمی یابد. هر كس به هر ميزان كه از كمال و انسانيت برخوردار است، باید آن را مديون بهره مندي صحيح از فرصتها بداند. امكان ندارد كسي با فرصت سوزي و وقت كشي به مقام و منزلتي، چه مادي و چه معنوي، رسيده باشد. ك-س-ان-ى كه عمر خود را، ضايع كرده و اوقاتى را كه خدا براى رشد و كمالشان ، قرار داده ، ص-رف ه-وا و ه-وس ن-م-وده ان-د، همانطور که بارها مطرح شده است در روز ق-يامت ، دچار حسرت و اندوه و عذاب الهى مى شوند و در آن روز، ب-ي-دار ش-ده و م-ى ف-ه-م-ن-د ك-ه نبايد عمر خود را، تلف و زندگى را به بيهودگى ، مى گذراندند. از اين رو، فرياد برمى آورند كه خداوندا! يك بار ديگر ما را به دنيا برگردان ، ت-ا ت-م-ام لح-ظات زندگى را در كسب ايمان ، عمل صالح و اخلاق نيكو، صرف كنيم و از الطاف تو، بهره مند گرديم . ولى در پاسخ آنان ، گفته مى شود: بايد وقتى كه در دنيا بوديد، از وقت و عمرتان ، بهره مى گرفتيد.

با توجه به آنچه گذشت می توان دریافت که چه علل و عواملی موجب حسرت در دنیا یا آخرت می شود؟ وقتی شخص از حقیقتی غافل است یا امری بر او پوشیده و نهان است و به دنبال کشف حقیقت آن نمی رود؛ زمانی که این حقیقت آشکار می شود، افسوس و دریغ می خورد که ای کاش غفلت نمی ورزید و یا برای کشف حقیقت تلاش می کرد و به ظاهر بسنده نمی کرد. افتادن در دام برخی از آفات باعث می شود انسان قادر به تشخیص فرصتهاي فراروي خود نباشد و نتواند از آنها جهت رشد و تعالی خود بهره ببرد و در پایان، دچار خسران و ضرر، حزن و غصه، حسرت و پشیمانی ناشی از فرصت سوزي شود.. در آیات قرآنی بیش از 30 مورد به عنوان علل و عوامل حسرت بیان شده است. بهره مندي از لحظه هاي حيات نياز به دانش، معرفت و بصیرت دارد و بدون شناخت اهداف بزرگ زندگي، آشنايي عميق با آنها امكان پذير نيست.در این مجال، نظر جنابعالی به برخی از مسائل اساسی که موجب اتلاف وقت می شود، به اجمال معطوف می گردد. ابتدا به این غزل توجه فرما:

گشته ام محزون و مفلوک و فغان * با گناه و غفلت و مثل همان

ص: 228

در چنین حالی چه گویم ای خدا * از غم و اندوه و آن داد نهان

دار دنیا با هوسهای نهان * بهر عمر باشند چو سمّ شوکران

سستی و جهل با هزار و یک نشان * مانع اند بر رشد تو در هر زمان

خواب وغفلت دان که بی شک همچنان * هر کدام مانع رشدند در عیان

امروز و فردا نمودن ای جوان * آفت فرصت بود تا بی کران

غفلت از یاد خدای مهربان * می کند ویران همه روح و روان

مرگ و عقبا گر شود مغفول بدان * می شوی دور از خدا چون ملحدان

دان موانع یک به یک اندر جهان * می کنند روح و روانت را خزان

گر شوی تسلیم هر یک بی گمان * می شوی خوار و ذلیل و ناتوان

پس عزیزم قدر فرصت را بدان * تا نگردی اهل حسرت چون بدان

لحظه ها را کن شکار در هر مکان * تا شوی فارغ ز شرّ این و آن

گر چنین کردی شوی دور از فغان * با خلوص و ذکر زیبای اذان

خدمت خلق خدا و دیگران * خود بود بابی سوی باغ جنان

ص: 229

این حقیر گوید که گر خواهی امان * لحظه ها را کن شکار چون آن شبان

1) دنیا پرستی:

عمر من و تو با غم هجران بگذشت * خوبی و بدی چو ابر و بوران بگذشت

ای آنکه چو من دوری ز اسرار نهان * دانی همه عمر چه سخت و آسان بگذشت

فریاد خموش من و تو از دل و جان * گوید که چرا عمر به این سان بگذشت

آنجا که خلوص به قلب موسی و شبان * بی هر نوع ریّا با عهد و پیمان بگذشت

خوش باد برآن کس که دراین دور و زمان * با عشق خدا ز بند شیطان بگذشت

با بی خبران خبر مگو از دو جهان * بر بی خبران غفلت و خسران بگذشت

آن مرغ و مسمّا، و آن فقر عیان * بر کاخ نشین و کوخ نشینان بگذشت

در مکتب رندان چه آرم به زبان * مستی و سبو بر می پرستان بگذشت

آن کس که بصیر است و رود راه روان * از فتنه گر و فتنه دوران بگذشت

دانی که حقیر همی بگفت با دگران * کین دار فنا به کفر و ایمان بگذشت

مدت دنیا آنقدر گذرا و محدود است که در روز قیامت وقتی بندگان برای محاسبه اعمال برانگیخته شده و از آنان سؤال می شود که چه مدت در دنیا درنگ کردید می گویند جز مدت

ص: 230

اندکی یا لحظه ای از یک روز نبود.(1) امام علی (علیه السلام) که قرآن ناطق است نیز در رهنمودهای ارزشمند خود دنیا را سرایی فانی و زودگذر دانسته است که لذت ها و ناگواریهای آن هیچ یک پایدار نبوده و به زودی بشر به جایگاه ابدی خویش یعنی سرای آخرت ملحق خواهد شد، و در این دنیا همچون مسافری است که مدتی اندک برای استراحت در بین راه درنگ می کند و توشه برمی دارد. ایشان با تذکر کوتاهی دنیا و فناپذیری آن و اینکه لحظه ای بیش نیست و در عوض این آخرت است که همیشگی است(2) می فرمایند: همانا دنیا پشت کرده و بدرود گویان است، و آخرت روی آورده و از فراز جای نگران است. بدانید که امروز ریاضت است و فردا مسابقت، و خط پایان، دروازه بهشت برین است، و آن که بدان نرسد در دوزخ جایگزین. بدانید که شما در روزهایی به سر می برید. که فرصت ساختن برگ است، و از پس این روزها مرگ است. آن که اجل نارسیده، ساز خویش برگیرد، و از مرگ آسیب نپذیرد، و آن که تا دم مرگ کوتاهی کند، حاصلش خسران است و مرگ او موجب زیان.(3) از نگاه امام علی (علیه السلام) فرصت دنیا به گونه ای است که به زودی گویا آنچه از دنیا گذشته اصلاً نبوده و گویا آنچه از آخرت محقق شده همیشه بوده است زیرا دنیا سرای گذر است و آخرت سرای باقی است پس باید از گذرگاه خود برای اقامتگاه ابدی توشه برگرفت.(4) آری ای عزیز بزرگوار:

با تو دارم این سخن دانی که دنیا رفتنی است * هر چه باشد جز رضای حق باقی رفتنی است

پست ومال وهرمقامی اندراین دنیای دون * جز خلوص و کار خیر بی شک تماما رفتنی است

ص: 231


1- (یونس/ 45؛ احقاف/ 35؛ نازعات/ 46)
2- آمدی/ 4 و مجلسی 74/ 164 و 57/75 و نیز الاحسائی 284/1 - 285
3- محمودی 3/ 251، 1/ 466 و نیز سید رضی/ خ 28
4- سید رضی/ خطبه 194 و حکمت 128

همسروفرزند و قوم و خویش و کل این جهان * از تو می گردند جدا و هر کدامش رفتنی است

داد خاموش درون دارد پیامی این چنین * کاخ و جام و خانه پا بر جا و انسان رفتنی است

گر که می خواهی شوی مسروروشادهنگام مرگ * با خداباش وخدایی کن چو جزآن رفتنی است

کار خیر و ماندگار توفیق حق خواهد ز جان * بهرکسب آن نما کوشش چو باقی رفتنی است

مهر وعشق یار کند غوغا درون این جهان * چون که آن خواست روان و مابقی دان رفتنی است

فطره ا..التی گوید به هر پیر و جوان * فطرتت باشد خدایی و تن و جان رفتنی است

دان نفخت فیه من روحی بوداز ذات حق * ذات حق باقیّ و باقی ها همیشه رفتنی است

آنچه بهر حق کنی بی شک بود آن ماندگار * خود نمایی و ریّا زشت است و هر زشت رفتنی است

این حقیر گوید به هر خرد و کلان در روزگار * با خلوص کن کار خیر و دان که غیرش رفتنی است

امیر المؤمنین(ع) درخطبه102نهج البلاغه با بیانی بسیار شیوا در همین زمینه می فرمایند:«به مانند بى رغبت هاى به دنيا، و اعراض كنندگان از آن به دنيا بنگريد، كه به خدا قسم دنيا به زودى اهل اقامت و ساكنانش را از ميان برمى دارد، و ....آنچه از دنيا از دست رفته و پشت كرده بازنمى گردد، و آينده آن هم روشن نيست چه مى شود تا به انتظارش باشند.شادى آن آميخته به اندوه است، و قدرت و قوت مردان آن رو به سستى و ضعف مى رود.پس فراوانى آنچه كه شما را خوشايند است فريبتان ندهد، زيرا آنچه از دنيا با شما خواهد بود اندك است.رحمت خداوند بر كسى كه انديشه كند و عبرت بگيرد و بيناى به امور شود. آنچه از دنيا

ص: 232

موجود بوده پس از اندك زمانى كه بر آن بگذرد گويى وجود نداشته، و آنچه از آخرت وجود خواهد يافت گويى پس از اندك زمانى ابدى و هميشگى خواهد بود. آنچه به شماره آيد (ساعات عمر) پايان پذير است، و هرچه را انتظار برند آمدنى است، و هرچه آمدنى است نزديك و در حال رسيدن است.» در خصوص دنیا پرستی باید گفت:

مگر دنیا پرستی افتخار است * که بر آن عالم وعامی دچار است

چرا این رسم، در عشق خدا نیست * درون قلب پاک اولیا نیست

چو باشد عشق دنیا محفل پیر * همه سوی رخش، بی عقل و تدبیر

چو دیدش درد پنهان را،خموشی * بگفتا از نهان،با جنب و جوشی

که تا قلب بشر ، اندر حجاب است * نداند راه و رسم و در عقاب است

چو بیند ظاهر دنیا قشنگ است * نداند دار دنیا زشت و تنگ است

بگفتا گر کند باور نهان را * رها سازد همی جان و جهان را

به هر دو لحظه و آنی نسازد * به عبدی جان و دونی دل نبازد

چو داند عشق ا... را که چون است * به وا...پشت کند بر هر چه دون است

بگو آن جاهل عالم نما را * که تو گم کرده ای راه خدا را

بنال ای دل چو فطرت خواب خواب است * قلوب هر دم گرفتار حجاب است

ص: 233

چرا در پرده باشد فطرت زار * خدایا زین حقیقت پرده بردار

مگر فکر در درون مغز و سر نیست * مگر آن در تمیز خیر و شر نیست

در آن مسلک که باشد فکر گلگون * ز دنیا حرف مران که می خورد خون

مگر حسّ خدا خواهی نداری * که فطرت را چو نفس دون شماری

چو مانع بر طرف گردد ز فطرت * رود سوی کمال با ذکر و عترت(1)

2) هواهای نفسانی:

چه بسیارند اعمالی که انسان برای تحقق آن، دچار رنج و زحمت فراوانی می شود اما به دلیل وجود یکسری آفات، اثر نیک آن اعمال تباه گشته ودر قیامت، آن روزی که انسان چشم به راه دریافت پاداش آن اعمال است، هیچ اثری ازآن مشاهده نمی کند(2) بزرگترین آفت اعمال نیک انسان، پیروی از هوای نفس است که موجب آلوده شدن نیات به ریا، خودبینی وسایر رذائل اخلاقی می گردد.(3) وقتی هدف از انجام کاری، کسب خشنودی مردم ورسیدن به مقام وشهرت باشد ویا به منظور تجلیل وستایش دیگران انجام

ص: 234


1- بدست آید کمال از ذکر و عترت
2- کهف 103و104
3- چگونه توانایی بر اخلاص دارد کسی که هوای نفس بر او غالب است. غرر الحکم، جلد 2، صفحه 553، شماره 4. در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است: «قلل الآمال تخلص لک الاعمال; آرزوها را کم کن (و دامنه آرزوهای دور و دراز را جمع نما) تا اعمال تو خالص شود. غرر الحکم، حدیث 2906.

گیرد، بدیهی است که در صحنه قیامت هرکدام از این نیت ها، آتشی می شود به خرمن اعمال، که موجب سوزاندن ونابودی آنها می گردد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «نخستین افرادی که در روز قیامت از آن ها پرسش می شود، سه کس اند: مردی است که خداوند به او دانشی عطا کرده است، به وی می فرماید: در آن چه دانستی چه کردی؟ می گوید: پروردگارا! در ساعات شبانه روز به آن قیام کردم، خداوند می فرماید: دروغ گفتی و فرشتگان هم می گویند: دروغ گفتی، بلکه خواستی بگویند فلانی عالم است. آگاه باش که آن را گفته اند. دیگر مردی است که خداوند مالی به او داده است، حق تعالی به او می گوید: من به تو نعمت دادم تو چه کردی؟ می گوید: پروردگارا! من در ساعات شب و روز صدقه دادم، خداوند می فرماید: دروغ گفتی، و فرشتگان هم می گویند: دروغ گفتی و خواستی گفته شود: فلانی جواد و بخشنده است. آگاه باش که آن را گفته اند. دیگر مردی است که در راه خدا کشته شده است خداوند به او می گوید: چه کرده ای؟ می گوید: به جهاد امر کردی و من در راه تو پیکار کردم تا کشته شوم، خداوند می فرماید: دروغ گفتی، و فرشتگان نیز می گویند: دروغ گفتی بلکه خواستی بگویند، فلانی شجاع است، آگاه باش که آن را گفته اند.در مجموع:

هر که را ماند جدا از اصل خویش * می شود خوار و ذلیل و مات و کیش

داد خاموش درون گوید چنین * از خدایی ای عزیز با هر نوع کیش

با بصیرت کن عبور ای نازنین * با همان لطف خدا از پس و پیش

گر چنین کردی روی در راه دین * راه فطرتهای پاک بی کم و بیش

در چنین راهی بود صد بمب و مین * از هر آنچه فتنه است با هر نوع دیش

ص: 235

یا که با مواد و الکل در جبین * می کنند معتاد به انواع حشیش

پس نما خود را رها از مکر و کین * تا شوی راحت ز هر نوع زهر و نیش

این مسیر گردد محقق در زمین * گر بجنبانی عزیز من تو ریش

داد خاموش حقیر گوید چنین * با بصیرت رو نه همچون گاو و میش

3) آمال و آرزوهای دراز:

یکی از مسائل مهمی که سبب هدر رفتن وقت و سوختن زمان می شود، توجه به آمال و آرزوهای رؤیایی است که بسیاری از انسان ها (به ویژه جوانان) در فضای آن قرار می گیرند. آنان از این آرزوها برای خود کاخ های مجلل و افسانه ای می سازند و غرق در مشاهده جمال و زیبایی ها و دل فریبی های آن می شوند و این تخیلات موهوم و افسانه ای باعث می شود که از واقع بینی و مشاهده حقیقت زندگی غافل شوند و فرصت موجود را که سرشار از موقعیت های مساعد و خوش بختی و سعادت است، بی نتیجه از دست دهند.پس ای عزیز بدان که:

از مسیر فطرت و داد نهان باید گذشت * از تمام خوب و بدهای جهان باید گذشت

در میان جنگ و آن ناتوی سخت دشمنان * با توکل بر خدای مهربان باید گذشت

فتنه ها هر یک کنند روح و روانت را خزان * از درون فتنه ها با صد توان باید گذشت

همسر و فرزند و مادرهر کدام دریست گران * بهر آنها با محبت در عیان باید گذشت

همسر ت باشد عزیز و بهر تسکین همچنان * با گذشت و عشق و ایمان بهرآن باید گذشت

ص: 236

غفلت و سستی و بی حالی بود درد بدان * از تمام این قصور بی هر بیان باید گذشت

اضطراب و استرس دانی همی آرد فغان * از گذشته تا به فردا از همان باید گذشت

مال و منسب می زند بر جان چو سمّ شوکران * از همه پول و مقام با صد نشان باید گذشت

مرکب امن و امان باشد همان ایمانتان * با صلاح معرفت تا آن کران باید گذشت

راه جان باشد همان راه خدای انس و جان * جان من جانانه شو از آن ز جان باید گذشت

گر که می خواهی شوی اهل ولا در هر زمان * با بصیرت از فتن بی هر گمان باید گذشت

مشق گرم زندگی را با خدا هر دم بخوان * چون خدااصل است وازغیرهمان باید گذشت

داد خاموش درون خواند تو را سوی جنان * از مسیرش با همان خواست روان باید گذشت

عمر دنیا کوته است وبی وفا بر هر شبان * از جهان دانی چه پیری یا جوان باید گذشت

این حقیر گوید همی با سوز و آه در هر مکان * عاقبت از ماه و سال همچون خزان باید گذشت

به راستی پیروی کردن از هوا انسان را از حق بازمی دارد و نیز طولانی بودن آرزو، موجب فراموشی آن می شود. آری برخي آدمها اصولا خيال پرداز و غير واقعيت گرا هستند. اين دسته همواره با آرزوها و اميد هاي دراز و غير واقعي خود را مشغول کرده و به اهدافي مي انديشند

ص: 237

كه رسيدني نيستند. علي(ع) در مورد ايشان مي فرمايند: ضايع شدن عمر، بين اميدها و آرزوها است. ضياع العمر بين الآمال و المني .(1)

پیامبر اکرم (ص) به ابن مسعود فرمودند: «آرزویت را کوتاه گردان و چون صبح شد، بگو: من روز را به شب نخواهم رساند و چون شب درآمد، بگو: من صبح زنده نخواهم بود؛ و بر جدا شدن از دنیا مصمّم شو و دیدار خدا را دوست بدار»(2) در این روایت، انسان به کوتاه کردن آرزوها و آمادگی برای آخرت تشویق گردیده است؛ لازمه آمادگی برای قبر و قیامت، زاد و توشه است. امام علی (ع) نیز در روایتی می فرمایند: «هر که یقین کند که از دوستان جدا خواهد شد و در دل خاک خواهد خفت و حساب و کتابی در پیش دارد و به آنچه پیش فرستاده، نیازمند است، سزاوار است که رشته آرزو را کوتاه و دامنه عمل را دراز گرداند».(3) امام باقر (ع) می فرمایند: «با کوتاه کردن آرزو از دنیا برای آخرتت توشه برگیر».(4)

مع الوصف لازم است از تعيين اهداف بلند پروازانه و دست نيافتني كه موجب مسامحه در انجام كارها و به تعويق انداختن آنها و اتلاف وقت مي شود؛ پرهيز كرده و در عوض هدفي دقيق، قابل وصول و مشخص را براي خود برگزينی. در تعيين هدف، نبايد به آرزوهاي دور و دراز كه در لسان احاديث از آن به «مُني» تعبير شده و امام علي (عليه السلام) آن را «توشه مردگان» مي نامد.(5) تكيه كرد. امام علي (عليه السلام) با ستايش از افرادي كه آرزوهاي خود را كوتاه كرده و مهلت عمر خويش را غنيمت مي شمرند(6)مي

فرمايند: ان اخسر الناس صفقه و اخيبهم سعياً رجل اخلق بدنه في طلب آماله و لم تساعده المقادير علي ارادته فخرج من

ص: 238


1- عيون الحكم و المواعظ، ص309
2- بحار الانوار، ج 77، ص 101
3- بحار الانوار،73، ص 163
4- تحف العقول، ص 286
5- سید رضی/ نامه 31: و ایاک و اتکالک علی المنی فانها بضائع الموتی.
6- آمدی/ 5948.

الدنيا بحسرته و قدم علي الآخره بتبعته(1) زيانمندترين مردم در معاملت و نوميدترين شان در مجاهدت، مردي است كه تن خويش در طلب مال فرسود و تقديرها با خواست او مساعد نبود، پس با دريغ از دنيا برون شد و با وبال آن مال روي به آخرت نمود.(2)

در مجموع ای عزبز بزرگوار در این خصوص باید گفت چه سرمايه اي با ارزشتر از لحظه هاي عمرت در اين دنيا و چه زياني بالاتر از اين كه لحظات گرانبهاي عمر خود را در آمال و آرزوهاي فاني هدر دهی و براي فرداي خود كاري انجام نداده باشي. بدان و آگاه باش که تنها يك بار اين ساعت ها و روزها را درك مي كنی و یقین بدان که به سرعت خواهد گذشت، در حالي كه تبعات آن چه خوب و چه بد تا ابد همراهت خواهد بود. -مولي علي (ع) در كلامي فرمودند: براستى كه زيانكارترين مردم در تجارت و معامله عمر و پشيمان ترين آنان در سعى و كوشش كسى است كه پيكرش را در پى آرزوهايش بفرسايد و مقدّرات الهى با وى مساعدت ننمايند و او به آرزوهايش نرسد، آنگاه با اندوه و حسرت فراوان از جهان بيرون رود و با رنجهاى فراوان وارد آخرت گردد. ان اخسر الناس صفقه و اخيبهم سعيا رجل اخلق بدنه في طلب آماله و لم تساعده المقادير علي ارادته، فخرج من الدنيا بحسراته و قدم علي الاخره بتبعاته:(3) آن امام همام در جاي ديگري هشدار مي دهند و مي فرمايند: آگاه باش كه شب و روز در تو عمل مي كنند و از تو مي گيرند ( كنايه از اينكه انسان با هر دقيقه و ثانيه اي كه از عمرش مي گذرد، قسمتي از حيات و سرمايه هاي حياتي اش را از كف مي دهد و به همان اندازه پير و ضعيف مي شود) پس تو نيز سهم خود را با كار و كوشش از آن بگير. إن الليل والنهار يعملان فيك فاعمل فيهما ، ويأخذان منك فخذ منهما(4) قرآن مجيد مى فرمايد: و كساني كه در راه ما كوشش كنند، هر آينه به راه هاي خويش هدايتشان كنيم

ص: 239


1- سید رضی/ حکمت 422.
2- شهیدی.
3- عيون الحكم و المواعظ، ج1، 157
4- غرر الحكم، ح3705

و بدرستي كه خدا با نيكوكاران است. و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان اللّه لمع المحسنين.(1)

آرزوها و امیال طولانی دنیوی باعث می شود تا فرصت های ناب که باید صرف امور با ارزش و مهم شود، صرف امور فانی دنیوی گردد. به نوعی جریان پیشرفت و تکامل انسان را متوقف می سازد. خداوند متعال در سوره مبارکه حجر به پیامبر اکرم (ص) دستور می دهد چون کافران مقام خود را تا حدّ حیوانیت پایین آورده اند، رهایشان کن تا بخورند و بهره مند شوند و به امیال و آرزوهایشان مشغول باشند؛ زود است که خواهند دانست. خداوند می فرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَل فَسَوْفَ یَعْلَمُون»(2) در آیه شریفه خداوند متعال در مقام مذمت آرزو کردن های طولانی است. امیال طولانی مانع استفاده از فرصت های خوب و طلایی عمر مخصوصاً دوران جوانی است. در روایات ائمه (ع) نیز احادیث فراوانی در باب پرهیز از آرزوهای پوچ به چشم می خورد، از جمله: امام علی (ع) می فرمایند: «اَلْأَمَلُ کَالْسَرَابِ یُغَیِّرُ مَنْ رَآهُ وَ یُخَلِّفُ مَنْ رَجآه؛ آرزو چون سراب است که بیننده را می فریبد و امیدوار را مأیوس می سازد»(3) و نیز فرمودند: «اَلْأَمَلُ سُلْطانَ الْشَیاطِینَ عَلی قُلُوبِ الْغافِلِینْ؛ آرزو مایه چیرگی شیطان ها بر دل بی خبران است»(4) در این دو روایت حضرت آرزو را فریبنده و از حیله های شیطان بر انسان ها می داند. آرزوهای باطل از جانب شیطان جز هدر دادن نعمت ها و عمر و جوانی چیز دیگری به همراه ندارد. گاه آرزوها به گناه و معصیت منجر می شود که این دو پله از سقوط است: یکی به خاطر گناه و معصیت و دیگری آرزو کردن و تمایل به انجام گناه، که خود نیز معصیت است. امام علی (ع) در توصیف آرزو می فرمایند: «آرزو دل را به فراموشی می کشاند، وعده دروغ

ص: 240


1- عنكبوت،96
2- غررالحکم،1828، ص 154
3- همان، 1896.ص 164
4- همان، ص 165

می دهد، غفلت و بی خبری بسیار به بار می آورد و دریغ و حسرت به جای می گذارد»(1) و در کلامی دیگر می فرمایند: «آرزو عقل را می برد، وعده پوچ می دهد، به بی خبری ترغیب می کند؛ پس آرزو را دروغ بشمارید که آرزو فریبنده است و آرزومند فریب خورده و گنهکار»(2) ممکن است کسی بگوید که آرزو و امید محرک انسان است؛ آری؛ اما نه هر آرزویی. امیال طولانی، جوان را از امور مهم تر باز می دارد و از فرصت ها کمال بهره نمی برد. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که حضرت سه قطعه چوب برداشتند، یکی را در مقابل خود در زمین

فرو بردند و دیگری را در کنار خود و سومی را دورتر؛ آنگاه فرمودند: آیا می دانید این ها چیست؟ گفتند: خدا و پیامبرش بهتر می دانند؛ حضرت فرمودند: این انسان است، این اجل و آن دیگری آرزوست که فرزند آدم به دنبالش می رود، اما مرگ از راه می رسد و او به آرزویش نمی رسد.(3) آرزوهای پوچ و طولانی موجب می شود فرصت ها به هدر رود و واقعیات زندگی از جمله مرگ و قبر و قیامت دور به نظر آید. بالعکس، کسی که یاد مرگ و قیامت همیشه در ذهن و خاطرش باشد، دیگر آرزوی طولانی نخواهد داشت. امیرالمؤمنین علی (ع) در این رابطه می فرمایند: «لَوْ رَأَی الْعَبْدَ أَجَلُهُ وَ سُرْعَتَهُ إِلَیْهُ أَبْغَضُ الْأَمَلُ؛ اگر انسان اجل و شتاب آن را به سوی خود ببیند، آرزو را دشمن می دارد»(4) امام کاظم (ع) می فرمایند: «لَوْ ظُهِرَتِ الْآجالُ، إِفْتَضَحَتِ الْآمالُ؛ اگر مدت عمر هر کس معلوم شود، آرزوها رسوا و بر باد شوند»(5)

در انتهای این بحث توجه جنابعالی به نتایج امیال دراز از لسان امیرمؤمنان (ع) معطوف می گردد.امیرالمومنین علی (ع) طولانی بودن آرزو را موجب نقصان و کوتاهی عملکرد انسان می دانند. حضرت می فرمایند: «مَنِ اتَّسَعَ أَمَلُهُ قَصُرَ عَمَلِهِ؛ هر که آرزویش دور و دراز شود،

ص: 241


1- .بحار الانوار، ج 78، ص 35
2- .همان، ج 77، ص 293
3- تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، ج 1، ص 272
4- .بحار الانوار، ج 73، ص 95
5- اعلام الدین، دیلمی، ص 305

عملش کم و کوتاه گردد»(1) کوتاهی در عمل یعنی از فرصت ها به خوبی استفاده نکردن و هدر دادن؛ و بدترین زمان هدر دادن و تضییع فرصت ها در جوانی است. فلذا، اگر انسان در جوانی از فرصت های ناب بهره مند نگردد، علاوه بر این که در عمل کمبود دارد، از آخرت هم جا مانده و باید پاسخگوی تضییع فرصت ها و هدر دادن دوران جوانی خود باشد. امام علی (ع) در کلامی دیگر می فرمایند: «أَمَّا طُولَ الْأَمَلِ فَیَنْسِی الْآخِرَة؛ اما آرزوی دراز، آخرت را از یاد می برد»(2) در کتاب شریف اصول کافی روایت است که خداوند خطاب به موسی کلیم فرمود:

«ای موسی، در دنیا آرزوی دراز مکن که قلبت سخت می شود و انسان سخت دل از من به دور است»(3)

4) تأسف بر گذشته:

ای عزیز بزرگوار، خدا نکند جزء مردمی باشی که به گذشته ها چشم دوخته اند و بر آن تأسف می خورند و چنان بخاطر آن مأیوس و دل شکسته می شوند که از سعی و کوشش برای پیمودن ادامه مسیر زندگی باز می مانند و فرصت های گران بهای عمر را یکی پس از دیگری از دست می دهند. اضطراب و نگرانی از آینده و تأثر و افسوس بر گذشته از جمله موانعی است که اگر در روح و فکرت نفوذ کند، عزم و تصمیمت را در هم می شکند و شما را مرعوب می سازد. این افکار خطرناک چنان به روح حساست فشار می آورند که نشاط و شادابی را از کف خواهی داد. درمان این بیماری روحی، تنها با محاسبه های صحیح و آرام کردن ضمیر میسّر است. «برای التیام بخشیدن به گذشته و امن کردن آینده فقط بگو: در گذشته خدا با من بود، در حال خدا با من است و در آینده خدا با من خواهد بود، تمام زمان ها مثل هم هستند» دیروز روز تجربه بود و فردا روز امید است. روز کامیابی جز امروز نیست. پس تا می توانی از معنویت کام برگیر نه از معصیت. از جوانی غافل نمان و از زندگی غافلان درس بگیر. آیا می دانی زندگی غافلان دو بخش است: نیمه نخست به امید نیمه دوم و نیمه

ص: 242


1- .بحار الأنوار، ج 77، ص 421، ح 40
2- کافی، ج 2، ص 336
3- همان، ج 2، ص 329

دوم در حسرت نیمه نخست. چارلز کترنیک، مخترع مشهور، می گوید: «من علاقه ای به گذشته ندارم. آینده است که باید در آن زندگی کنم، آینده را نیروهای خارج از تسلط ما نمی سازد، بلکه نحوه برخورد با مسائل است که آینده را آن گونه که بخواهیم، شکل می دهد.» امرسون می گوید: «روزی که به پایان رسید، فراموش کن. فردا روز دیگری است و آن را با فکر بازو قوای تازه و آماده آغاز کن. سعی کن از توانایی هایت برای بهتر زندگی کردن در همان روزی که می گذرانی، استفاده کنی. امروز را به حساب بیاور و امیدها و آرزوهای گرانقدر را با یاد آوری بدی های گذشته بر باد مده.

افراد بشر باید این مطلب را برای خود حل کنند که گذشته ما هرچه بود، گذشت و دیگر بر نمی گردد و افسوس گذشته فایده ای ندارد. درباره آینده باید متوجه باشند که آینده هر کس وابسته به وضع اوست و اگر امروز وظایفشان را خوب انجام دهند، به آینده درخشانی خواهند رسید. علی (ع) می فرمایند: «حسرت گذشته ها را در دل خود بیدار نکن، زیرا تو را از آمادگی پیروزی هایی که در پیش داری، باز می دارد»(1) حضرت در کلامی دیگر می فرمایند: «غصه فردای نیامده را بر امروز موجودت تحمیل مکن و بار روز حاضرت را بی جهت سنگین منما»(2) بنابراین اغتنام فرصت یعنی توجه آدمی به شرایط موجود و بهره برداری صحیح از آن ها به نفع سعادت دنیوی و اخروی.آری:

عمر ما چون ابر و باد خواهد گذشت * خوب و بد با سوز و آه خواهد گذشت

دان که دنیا با تمام زیر و بم * بر من و تو همچو برق خواهد گذشت

تا توانی کن تو خوبی همچنان * چون که خوب و بد همی خواهد گذشت

ص: 243


1- غرر الحکم، ص 289
2- همان، ص 82

یک کفن هر یک برند از این جهان * مال دنیا این چنین خواهد گذشت

لحظه ها را دان غنیمت مثل جان * روزوشب چون موج آب خواهد گذشت

دان که قلب مطمئن، آرام و شاد * از بم و زیر جهان خواهد گذشت

با بصیرت کن عبور از فتنه ها * عقل سالم با ولا خواهد گذشت

مومن و مخلص شو در دار فنا * کفر و الحاد هم همی خواهد گذشت

رنج و سختی بهر یار دارد ندا * راه حق از مشکلات خواهد گذشت

دار دنیا اندک و بی شک عزیز * ماه و سال این جهان خواهد گذشت

این حقیر گوید به ابناء بشر * زندگی شیرین و تلخ خواهد گذشت

5) بی هدفی و غفلت:

اگر هدف انسان در زندگی مشخص باشد در هر لحظه و با سرعت آن هدف را پی می گیرد؛ اما آدم بی هدف اینجا و آنجا پرسه می زند و وقت خود را می گذراند. غفلت در مقام عمل از مهم ترین عوامل حسرت زاست. غفلت زمانی رخ می دهد که انسان با آنکه چیزی را در حضور دارد و یا نسبت به آن علم دارد، به سبب کم اهمیت شمردن آن و سرگرم شدن به اموری دیگر که آن را مهم می داند از آن غافل می شود. بسیاری از مردم گرفتار غفلت هستند و از همین روست که وقتی پرده غفلت کنار می رود و در روز حسرت و ظهور و کشف، حقایق را می بینند که چگونه فرصت را هدر داده اند، انگشت به دهان گرفته و افسوس می خورند و واحسرتا می گویند. مردم از اموری که می تواند ره توشه آنان باشد غافل می شوند و بیشتر به اموری می پردازند که در قیامت هیچ ارزش و اعتباری ندارد و یابسیار

ص: 244

کم اعتبار است. خداوند در قرآن بیان می کند که انسان از اموری چون احسان، انفاق مالی، عمل صالح و مانند آنها غافل می شود و همین غفلت است که موجب حسرت او در قیامت خواهد شد.(1) و به جای آنکه سرگرم این امور صالح و مشغول به آن باشند، با مشاهده ماهواره، اینترنت و امثالهم مشغول فرزنددوستی، دنیادوستی، بی تقوایی و گناه، اعمال ناشایستی چون ظلم، قتل، طغیان و تمرد از خدا و مانند آن می شود(2). حضرت امیر المؤمنین(ع) می فرمایند: «ای وای بر انسان غافل و بی خبری که عمرش دلیلی ضد اوست و روزگارش او را به بدبختی و شقاوت می کشاند.»(3) آری ای انسان بزرگوار:

داشتن ماهواره كي باشد برايت افتخار * آن كه نابود و كند روح و رواني بي شمار

دشمن نادان در اين دنيا نموده حمله اي * بر زن و فرزند و ناموس و همه ايل و تبار

غرب و استعمار پير هر يك شدند با هم يكي * ناتوي فرهنگي را كردند درون كار و زار

اينتر و چت هم بود در دست شيطان بزرگ * ساتر حقّ است و هر آن مي كند صدها شكار

ناتوي سختي شده بعد از شبيخون وسيع * جامع شر گشته در جام ظريف روزگار

ص: 245


1- (زمر، آیات 56 و 58) (قلم، آیات 17 تا 31)(اعراف، آیات 50 و 53؛ مومنون، آیات 99 و 100)(مریم، آیه 39؛ فجر، آیات 23 و 24)
2- (توبه، آیه 55) (بقره، آیات 166 و 167)(زمر، آیات 56 و 57)(انبیاء، آیه 97)(مائده، آیات 27 تا 31)(قلم، آیات 17 تا 31)
3- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 63، ص 153

مصدر صدها گنه گشته براي هر جوان * باعث گمراهي آدم شده در شوره زار(1)

اعتقاد و دین ما را می کند هر دم ضعیف * با شعار خوش خط و خالش بدون هر نوار

دامن غيرت كند نابود و اندر اين جهان * مسلخ پاكي و عفّت در صراط ماندگار

با بیان ظن و تحریف و نگاهی شبهه ناک * می کند نابود تمام هستی و دار و ندار

فتنه و افساد آن گردد نمايان بر بشر * فطرت ناب درون هر دم كند از آن فرار

مجمع خوب است وبد در وادي روح و روان * گر چه اینک بوده چون تیغی به دست نابکار

در همه جا می کنند خدعه و نیرنگ و کلک * حمله آن ناكسان باشد وسيع همچون ضرار

بي شك و ترديد هدف باشد جوانان عزيز * سنگر هر يك نماز است در ديار زرنگار

مومن مخلص كند خنثي تمام مكرشان * ظالم بي دين اگر چه غافل است از كردگار

حافظ روح و روان بي شك بود ايمان ناب * دافع هر نوع ضرر باشد همان پروردگار

اين حقير گويدمواظب باش عزیزم هر زمان * تابع حق باش و كن خود را رها از هرشعار

ص: 246


1- منبع هر نوع گوشي گشته ز فيلم هاي خراب * قابل حمل است و دائم مي شود ديد اي خمار

به سخنی دیگر همانگونه که قبلا اشاره شد، هرگونه غفلت انسان نسبت به جایگاه خویش و خدا و نقش پروردگاری خداوند وجهل نسبت به موقعیت و عدم بهره مندی از فرصت ها، عامل مهمی است که حسرت و اندوه را در قیامت موجب می شود. به این معنا که انسان پس از مرگ و هنگامی که چشمانش به سوی حق و حقیقت گشوده شود و به حکم الهی تیزبین گردد و قیامت و حقیقت خویش را به روشنی ببیند آن گاه است که فریاد واحسرتا برمی دارد و از این که فرصت ها و نعمت های بسیاری که به وی ارزانی شده بود را از دست داده و از آن با مشاهده ماهواره، اینترنت و.... به خوبی بهره مند نگشته است اندوهگین می شود. از این روست که روز قیامت که روز گشوده شدن چشمان و بروز و ظهور حقایق (تبلی السرائر) است و حقیقت هستی هر شخص به وی نموده می شود، روز حسرت نامیده شده است.(1)

6) جهل و عدم برنامه:

بسیاری از فرصتها دراثر جهل و نداشتن برنامه درست، از بین می رود. برنامه و نظم مهمترين عامل كنترل لحظه ها از اتلاف و بيهودگي است. بدون برنامه به طور حتم وقت انسان هدر خواهد شد. از آن رو در آموزه هاي اسلامي روي اين موضوع تاكيد بسيار شده است.شایسته است که مؤمن و مسلمان بداند که هر زمان و وقتی؛ چه چیزی را ایجاب می کند و چه چیزی فراخور آن وقت است و مورد قبول خدای عزو جل قرار می گیرد. جهل در مقام عمل از مهم ترین عوامل حسرت زاست. جهل و غفلت زمانی رخ می دهد که انسان با آنکه چیزی را در حضور دارد و یا نسبت به آن علم دارد، به سبب جهل و کم اهمیت شمردن آن و سرگرم شدن به اموری دیگر که آن را مهم می داند از آن غافل می شود.

بسیاری از مردم گرفتار جهالت هستند و از همین روست که وقتی پرده جهل و غفلت کنار می رود و در روز حسرت و ظهور و کشف، حقایق را می بینند که چگونه فرصت را هدر داده اند، انگشت می گزند و افسوس می خورند و واحسرتا می گویند. مردم از اموری که می تواند ره توشه آنان باشد غافل می شوند و بیشتر به اموری می پردازند که در قیامت هیچ ارزش و اعتباری

ص: 247


1- مریم آیه39

ندارد و یابسیار کم اعتبار است. خداوند در آیات بسیاری به این علت و عامل توجه داده است. خداوند می فرماید که علت حسرت قوم انطاکیه در روز قیامت فقدان علم و وجود جهل درآنان است؛ زیرا اگر به حقایق علم آگاهی داشتند برخورد تندی با رسولان نمی کردند و آنان را تکذیب نکرده و به شهادت نمی رسانیدند.(1) در آیات قرآنی مصادیق بسیاری از جهل انسان نسبت به حقایق بیان شده که موجبات حسرت در دنیا و آخرت می شود. از جمله آنها جهل انسان به حقیقت توحید و گرایش به شرک و کفر، جهل نسبت به ارزش زندگی دنیا برای کسب ره توشه آخرت و تضییع فرصت کوتاه عمر و مانند آن است.(2) برخی از مردم به سبب کفر به نفی خدا و پیامبران و آیات الهی می پردازند و به سبب همین جهل نسبت به حقایق هستی، به استهزاء و تمسخر پیامبران و مومنان رو می آورند که همین موجبات حسرت آنان در روز بروز و ظهور حقایق می شود.(3)

در این زمان است که گمراهان از این که در جهل مرکب بوده و عملا در طول زندگی خویش هم نشین و قرین شیطان بوده اند، غمگین می شوند و فریاد افسوس سرمی دهند.(4) و گناهکاران از این که کارهای زشت و ناپسندی را مرتکب شده اند برخود ملامت و سرزنش می فرستند و می خواهند که میان آنها و اعمال بدشان فرسنگ ها فاصله باشد(5) در حالی که این اعمال به عنوان بخشی از شاکله وجودی و شخصیت حقیقی ایشان شده و امکان ندارد از آنها جدا شود. لذا ای عزیز بزرگوار، با عنایت به اینکه دشمن از هر فرصتی برای انحراف و گمراهی شما استفاده می کند؛ جا دارد برای رهایی از مکرهای دشمن غزل زیر را با دقّت و تامل بخوانی و به آن عمل فرمایی:

ص: 248


1- یس، آیات 20 تا 23
2- (بقره، آیات 165 و 167)(مومنون، آیات 99 و 100)
3- یس، آیه 30؛ زمر، آیات 55 و 56، فرقان، آیات 27 تا 29
4- (زخرف آیه36و 38)
5- (آل عمران آیه30)

قّصه پر غّصه اندر این خطاب * می کند روح و روانم را کباب

آن شبیخونی که دشمن کرد به پا * وارد هر خانه شد با صد شتاب

گفته با ناتو بدون هر صدا * می زنم بر قلب مومن بی خشاب

با چت و اینترنت و صدها بلا * غیرت و دین را کنم هر دم خراب

یا که با موّاد برم سوی خطا * زندگی را می کنم همچون سراب

می کنم هر دم فساد را من رها * در حریم خانه ها با صد نقاب

گر که می خواهی شوی از شر جدا * کن توسل بر ولایت ای خباب

با بصیرت رو تو سوی آن ولا * تا شوی راحت ز شرّ هر عقاب

مومن مخلص شود اهل خدا * با همان ایمان شود همچون عقاب

مکر دشمن می رود از این سرا * با توسل بر رسول و هم کتاب

دان حقیر با سوز و دل گفت قّصه را * با درایت غّصه ها گردد نداب

7) لهو، بیهودگی و هرزگی:

روی آوردن انسان به خوشگذرانی های موقت و بی حاصل، فرصت های گرانبها را نابود می کند؛ البته معنای آن، نداشتن تفریح نیست، بلکه باید تفریح انسان در راستای هدف والای کمال طلبی باشد. در قرآن آنچه را كه موجب اتلاف وقت مى شود به

ص: 249

عنوان لغو، باطل، افراط و به طور كلّى بيهوده گرايى و پوچى، از آن سرزنش شده است، چرا كه موجب نابودى عالى ترين سرمايه زندگى، و آفت زيست سالم مى گردد، خداوند در تعريف انسان با ايمان مى فرمايد: مؤمنان از كارهاى بيهوده روى گردان هستند. و الّذين هم عن اللّغو معرضون.(1)

نيز در چندين آيه، خسارت و آه و افسوس آنان را كه به وقت اهمّيت ندادند، در قيامت متذكر شده در يك جا مى فرمايد: در قيامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زيان خواهند ديد و خسر هنا لك المبطلون.(2) و در مورد ديگر مى فرمايد: بايد ترسيد از آن روزى(قيامت) كه انسان بيهوده گرا بگويد افسوس بر من از افراط كارى و كوتاهى هايى كه در راه اطاعت خدا نمودم. ان تقول نفسٌ يا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه.(3) آری پرداختن به سخنان و کارهای بیهوده و لغو، شما را از استفاده بهتر و بیشتر زمان در جهت توسعه علمی و معنوی بازمی دارد. وقتین میزان بازدهی و کارایی بالایی خواهی داشت که بتوانی از زمان های کوتاه بیشترین استفاده را ببری و آن را بر اثر بی حوصلگی، با کارهای بی ارزش و یا ضد ارزش مانند مشاهده قیلم های مبتذل و.... سپری نسازی. هنگامی می توانی در آسمان علم و دانش و معنویت پرواز و قله های بلند انسانیت را فتح کنی که از بطالت و کارهای بیهوده دوری گزینی. در این صورت است که نامت همانند اسوه های تاریخی، جاویدان خواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «باارزش ترین مردم کسی است که آنچه به کارش نیاید ترک کند».همچنین خطاب به ابوذر می فرمایند: « ای اباذر! پرگویی را واگذار و ازسخن گفتن، آنچه به نیازت رساند، تو را بسنده است».در خصوص آثار فیلمهای مبتذل باید گفت:

دیدن سکس و کمی فیلم خراب * می کند روح و روانت را کباب

ص: 250


1- مومنون، 3
2- غافر، 78
3- زمر، 56

جسم و اعصاب و همه روح و روان * از همان گیرد اثر با یک جواب

ذهن و جانت را درون این جهان * می کند خوار و خفیف با صد نقاب

گر روی سویش بدون هر گمان * می شوی وابسته اش تو ای جناب

در قیاس آنچه در فیلم است بدان * همسر و مهرش شود همچون حباب

طبق تحقیقی در این دور و زمان * این چنین فیلم ها کنند جان را مذاب

فیلم خود را بهر سود سازند چنان * صوری باشد نقش هر یک با خضاب

در درون زندگی دانی همان * غیر آن باشد که خواندی در کتاب

آنکه مظلوم گشته در دید و بیان * دختر و خانم بود در این رکاب

رویت سکسی حرام در هر مکان * بر تو آرد روز و شب صدها عذاب

نوع رفتارت شود با صد نشان * دور از ایمان و خدا و راه ناب

در مسیر دین و آن داد نهان * مانعیست برعقل وحکمت چون شراب

فطرتت را می برد از عمق جان * سوی غفلت با همان موج سراب

زندگی را می کند دور از امان * با تو گوید یک جواب با صد خطاب

ص: 251

همسر و فرزند و هم امثال آن * با چنین فیلم ها شوند دور از حجاب

بر تو آرند روز و شب درد و فغان * لحظه ها گردد برایت پر عقاب

فیلم مستهجن و مبتذل چنان * زندگی را می کند پر پیچ و تاب

گر چه در ظاهر برد تا کهکشان * لیک و آن باشد برایت همچو خواب

این حقیر گوید شوی با آن خزان * کن رها آن را ز دوران شباب

8) پر خوابي:

خواب بیش از اندازه، نه تنها سبب نابودی وقت گران بهای انسان می شود، بلکه آثار بدی همانند کسلی، تنبلی و بی حوصلگی را نیز به همراه دارد. در دین اسلام که دین جامع و کاملی است، تأکیدهای بسیاری در این باره شده است و آن را از کارهای بسیار ناپسند شمرده است. ائمه معصومین علیهم السلام نیز در روایت های متعددی، پرخوابی را به عنوان عمل بسیار زشت و نکوهیده بیان و مردم را از آن نهی کرده اند. امام کاظم علیه السلام می فرمایند: « به راستی که خداوند بنده پرخواب را دشمن می دارد.» بنابراین، پرخوابی از عوامل بازدارنده کسب فیوضات است و باید از آن پرهیز کرد. آیت الله العظمی بروجردی، همیشه دو ساعت پیش از اذان صبح، از بستر خواب برمی خاست و نماز می خواند. سپس در دل شب، مدتی مطالعه می کرد. اول وقت نماز صبح می خواند و پس از تعقیبات نماز و قرائت قرآن، دوباره مشغول مطالعه می شد. هنگام صبح، صبحانه ای مختصر - که بیشتر از نان و پنیر نبود - صرف می کرد و سپس به کتاب خانه می رفت وتا هنگام تدریس - که اغلب ده صبح آغاز می شد - به مطالعه درباره درس آن روز می پرداخت و در این وقت هیچ کس را نمی پذیرفت. آیت الله العظمی بروجردی می فرمود: «تا آنجا که به خاطر دارم، هیچ وقت از اوقات عمرم بیهوده تلف نشده است».روزي چند ساعت خواب براي هر كسي

ص: 252

لازم است، ولي بيش از آن موجب اتلاف وقت مي شود و فرصت زندگي را كوتاه خواهد كرد. امام صادق (ع) فرموده اند: منفعل ترين مردم كه خدا اورا دشمن دارد،كسي است كه ازفرط پرخوري شب هنگام به خواب رفته و بسان مرداري كه به گوشه اي افتاده ونيز كسي كه روزرابه بطالت وبيكاري تلف كند.ابغض الخلق الي اللّه جيفه باللّيل وبطّال بالنّهار.(1) آری:

مي شود روزي كه ذرّات ضمير * ناگهان بانگي برآرد بر حقير

وقت تو گشته تمام اندر زمين * فرصت توبه نداري اي فقير

9) بي كاري:

دان که بیکاری درون هر مکان * می کند ویران همه روح و روان

يكي از عوامل تباه كننده عمر ،بيكاري است كه اسلام به شدت آن را نهي كرده است . پيامبر گرامي اسلام فرمود: براستي خداوندانسان تندرست وبيكاررا كه نه به كار دنيا مي پردازد ونه به كار آخرت ،دشمن مي دارد. انّ اللّه يبغض الصحيح الفارغ لافي شغل الدنيا ولا في شغل الاخره. حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید: «وقت را با کار غنیمت شمار»(2) امام خمینی رحمه الله از هر لحظه عمر گران مایه خویش استفاده می کرد، پرمطالعه و مأنوس با کتاب بود و هر گاه فرصتی پیش می آمد، به مطالعه می پرداخت. از بی کاری و وقت گذرانی عذاب می کشید. علامه محمد تقی جعفری رحمه الله می گوید:... آنچه برای خود من اهمیت دارد و از این نظر خداوند منان را همواره شکرگزار هستم، این است که در طول 25 سال، هیچ گاه از تدریس و تحقیق و تألیف باز نایستادم و همواره مشغول طلبگی بودم. درست مثل اینکه

ص: 253


1- بحار الانوار، ج84، 158
2- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج17، ص164

در حوزه نجف یا قم باشم و ایام بی کاری من در این سال ها منحصر است به ایام بیماری یا مسافرت های کوتاه و ضروری، در غیر این صورت هیچ بی کاری نداشتم... .

10) كسالت، سستی و تنبلى:

سستی و جهل با هزار و یک تشان * مانع اند بر رشد تو در هر زمان

كسالت و تنبلى نوعى بيمارى است كه چون خوره ، دين و دنياى انسان را ن-اب-ود م-ى س-ازد. از اي-ن رو اس-لام آن را ن-ك-وهش كرده و پيروان خود را از دچار شدن به آن برحذر مى دارد. امام باقر(ع ) فرمودند: تنبلى ، به دين و دنياى انسان ، ضرر مى زند. الكسل يضر بالدين والدنيا.(1) در جاى ديگر مى فرمايند: م-ن از مردى كه در كار دنيايش تنبلى كند، خوشم نمى آيد، كسى كه در امر دنيايش كاهلى كند، در امر آخرتش كاهل تر خواهد بود.(2) آری بی حوصلگی و تنبلی، از جمله عواملی است که موجب تلف شدن وقت انسان می شود و از فقدان برنامه ریزی نشئت می گیرد. مروری بر زندگی دانشمندان و بزرگان علم و دین، نشان می دهد که آنان در طول زندگی خویش برنامه ریزی داشتند و حتی از فرصت های دقیقه ای نیز برای کارها و فعالیت های علمی سود می جستند.

10) غرق شدن در تخیلات:

عامل دیگر که عمدتاً در سنین جوانی موجب از دست رفتن فرصت ها می شود، تمایلات موهوم و تخیلات غیر واقعی است. اشخاص سالخورده به خاطر تجاربی که آموخته اند، اگر به آینده خوب و بد خود فکر کنند، برنامه های نسبتاً واقعی و امکان پذیر خواهندداشت، ولی جوانان بر اساس بیم و امید و عشق و آرزو برای آینده خود دورنمای موهومی می سازند. گاهی به آرزوها و کامیابی های فردای خود فکر کرده و در ضمیر خود بهشت دل آفرینی می آفرینند و به آن دل می بندند و گاهی به ناکامی می اندیشند و از

ص: 254


1- بحارالانوار، ج75، ص180
2- فروع کافی، ج5، ص 85

بدبختی های خود جهنم سوزانی می آفرینند و دچار یأس و نا امیدی می شوند. اثر این تخیلات موهوم، غفلت از حقیقت زندگی و از دست دادن فرصت موجودی است که سرشار از شرایط مساعد است. البته این میل طبیعی جوانان به خیال پردازی، اثر مفیدی هم در توسعه ذهن و شکفته شدن نیروی خلاقیت دارد؛ این حالت روانی حس ابداع و ابتکار را زنده می کند و آنان را برای نوسازی مجهّز می نماید، به شرط آن که از حد خود تجاوز نکند و تحت مراقبت صحیح قرار گیرد.(1)

11) کار امروز را به فردا انداختن:

امروز و فردا نمودن ای جوان * آفت فرصت بود تا بی کران

یکی از عواملی که باعث از دست رفتن زمان می شود، روحیه تنبلی و نظم ناپذیری بعضی افراد است که برنامه های خود را با کوچک ترین مشکل یا حتی بدون دلیل به عقب می اندازند و کار امروزشان را به فردا می افکنند. تاخیر انداختن کارها و کار امروز را به فردا وانهادن از جمله آفتهای از دست دادن فرصتها محسوب می شود. وقت مرواریدی است که باید چهار چشمی آن را دریافت. مبادا لحظه ای از آن بیهوده از بین رود. متاسفانه یکی از عادت های بدی که بنی آدم دارد؛ امروز و فردا کردن و واگذاردن کارهای امروز به فردا و فرداهای دیگر است; فردایی که معلوم نیست کی و چه وقت باشد. نبی اکرم (ص) می فرمایند: اکثر فریادهای اهل دوزخ از امروز و فردا کردن است.» چرا باید با امروز و فردا کردن در نفس خود آتش پشیمانی روشن کنی. مگر نه این است که شما در این روزگار بیش تر از هر چیزی به

وقت نیاز داری. به جای فردا گفتن هایت، یا علی بگو و شروع کن. همین حالا برخیز و نگو این کار باشد برای ثانیه ای بعد; زیرا این عمل روزی پیشمانی به بار می آورد که دیگر فایده ای ندارد، درست مثل لحظه مرگ; آن لحظه ملک الموت به تو فرصتی نمی دهد، حتی یک

ص: 255


1- خلاصه کتاب جوان، تلخیص دکتر سوزنچی، ص 40

لحظه! فقط با اراده ای فولادین می توانی زمان را در اختیار بگیری. برنامه ریزی همراه با تنوع و بدون هیچ لحظه ای که بخواهی بیهوده تلف کنی. با این کار، به جای این که با زمان پیش بروی، زمان با شما پیش می آید. در این صورت، می توانی از فرصت ها درست بهره برداری نمایی و آن ها را مهار کنی.

آری ای عزیز بزرگوار تنها افراد قوي و با اراده قادرند بدون فوت وقت نسبت به كارهاي خير و مفيد اقدام كنند. آدم هاي بي اراده، راحت طلب و هوس باز، معمولا كارهاي خود را به فردايي محول مي كنند كه شايد هرگز نيايد. تاخير انداختن كارها و كار امروز را به فردا وانهادن وسوسه شيطان است و از جمله آف-ت ه-اى بزرگ اغتنام فرصت محسوب مى شود. انداختن كار امروز به فردا مخصوص امروز نيست، فردا هم وضعيت همين طور است و گاهي انسان آنقدر كارهاي مهم را عقب مي اندازد كه به كلي توفيق انجام آن را از دست مي دهد. در روایات اسلامی، از این موضوع با عنوان ( تسویف) یاد شده است. پس یکى از لوازم قدر وقت دانستن، نظم یعنى هندسه وقت و اندازه گیرى وقت است. یکى دیگر جلوگیرى از دفع الوقت است. این کلمه در عصر ما شایع است که به دفع الوقت گذراند. دفع الوقت یعنى کار این لحظه را به لحظه دیگر انداختن(در فرمان مالک اشتر است (1): و امض لکل یوم عمله فان لکل یوم ما فیه) و کار امروز را به فردا انداختن. امير مؤ منان (ع ) در ضمن نامه اى به يكى از اصحاب فرموده اند: «با آن چه از عمرت باقى مانده از گذشته جبران كن، فردا و پس فردا مگو( و كار امروز را به فردا وانگذار) زيرا گذشتگانى كه به هلاكت رسيدند، به خاطر پايدارى در آرزوها و امروز و فردا كردن بود، تا آنگاه كه ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سويشان آمد، در حالى كه غافل بودند. فتدارك ما بقي من عمرك و لا تقل غدا و بعد غد فانما هلك من كان قبلك باقامتهم علي الاماني والتسويف حتي اتاهم امر الله بغته و هم غافلون.(2) و نیز امير المومنين علي(ع) فرموده اند: آگاه باش كه گذشته عمر تو تمام شده و آينده تنها در حد آرزو

ص: 256


1- نهج البلاغه، نامه 53
2- بحارالانوار، ج73، ص75

است و همين الان فرصت داري كه عمل كني. إن ماضي عمرك أجل ، وآتيه أمل ، والوقت عمل.(1)امام باقر علیه السلام فرمود: «إِیّاکَ وَالتَّسْویفَ فَاِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فیهِ الْهَلْکی»(2)از تأخیر کار بپرهیز؛ زیرا دریایی است که هلاک شدگان، در آن غرق می شوند.

این افراد از فرصت ها به شایستگی استفاده نمی کنند و به سادگی گوهر گران بهای فرصت را ازدست می دهند. پس از آن، به جای عبرت گرفتن، از گذشته خود تأسف می خورند. چنان که امام باقر علیه السلام می فرمایند: «از این که بگویی در آینده کارم را انجام می دهم، بپرهیز که به آینده انداختن کارها، دریایی است که شخص در آن هلاک می شود» در این باره حضرت علی علیه السلام خطاب به مالک اشتر می فرمایند: «کار هر روز را در همان روز انجام بده؛ زیرا اگر آن را برای روز بعد گذاشتی؛ با کار فردا دو کار می شود.» اگر به زندگی بزرگان و دانشمندان مراجعه و دقت کنی، خواهی دید که بر این اساس، هیچ کاری را به واسطه هیچ عذری، از وقت مناسب خود به تأخیر نمی افکندند و در هر کاری وارد می شدند، مثل این بود که محدوده حیات همین یک ساعت است و به این نحو در غنیمت شمردن اوقات کوشا بودند.

در این خصوص توجه جنابعالی به مطالبی که از زبان شیوای استاد مطهری (ره) بیان شده معطوف می گردد. استاد وصیتی را که رسول خدا (ص) در مورد ارزش عمر به اباذر غفاری فرمودند، نقل می کند که حضرت فرمودند: «ای اباذر، از آن بپرهیز که خیالات و آرزوهایت سبب شود که کار امروزت را به فردا موکول کنی، زیرا تو متعلق به امروز هستی و نه برای روزهای نیامده، پس اوقاتت را غنیمت بشمار، در آن جا که کار مفید و لازم و خداپسندی می خواهی انجام دهی، تأخیر نیانداز. ای اباذر، به عمرت بیشتر بخل بورز تا به ثروتت».(3)

ص: 257


1- غرر الحكم، ح3462
2- بحار الانوار، ج78، ص 164
3- جهاد با نفس، باب اغتنام الفرصه ص 335

شهید مطهری در کتاب «حکمت ها و اندرزها» می نویسد: یکی از چیزهایی که مذموم و ناشایست است، درازی آرزوست که در زبان دین «طول أمل» نامیده می شود. طول أمل همین روحیه تضییع فرصت ها و هدر دادن وقت هاست با امید اینکه در آینده طولانی جبران می کنم، همان آینده ای که کسی نمی تواند اطمینان داشته باشد در ساعت بعد و لحظه بعد چه بر سرش می آید. امیر مؤمنان علی (ع) در فرمایشی گهربار می فرمایند: «از آن کسان مباش که سعادت آخرت را می خواهد، اما بدون رنج و عمل، توبه را به تاخیر می اندازد و به واسطه طول أمل همیشه به خود تلقین می کند که هنوز دیر نشده، زمان درازی است و وقت زیاد». نسل جوان باید روحیه «هنوز دیر نشده» و «هنوز وقت دراز است» و امثال این ها را از خود دور کند. رسول خدا خطاب به اباذر می فرمایند: «ای اباذر، مبادا به خاطر آرزوهای دراز و فکر این که هنوز دیر نشده است و هنوز وقت باقی است، در کاری که باید بکنی، تاخیر اندازی. تو مرد زمان حالی و متعلق به زمان حال، تو از زمان ماضی جدا شده ای و به زمان مستقبل و آینده هنوز نرسیده ای، فکر کن و مواظب باش که زمان حال را به خوبی دریابی»(1)

این سخنان در زمینه غنیمت شمردن عمر و استفاده کردن از فرصت های زندگی است. جای بسی تأسف است که در نظر بسیاری از مردم چیزی از وقت و زمان و این رشته طولانی ارزان که نامش «عمر» است، بی قیمت تر و بی ارزش تر وجود ندارد. «علامه حلّی» یکی از ستارگان درخشان علوم اسلامی است و گذشته از اینکه یک فقیه درجه اول است، در سایر رشته های علوم اسلامی تألیفات دارد. ایشان سال ها در خدمت حکیم و ریاضی دان بزرگ «خواجه نصیرالدین طوسی» شاگردی کرده است. ایشان درباره استاد خود می گوید: من در مدت ملازمت خدمت استاد، حتی یک عمل کوچک که استحباب شرعی داشته باشد، ندیدم که انجام ندهد؛ یعنی چنان وقت خود را تنظیم کرده بود که هر کاری را در موقع خود انجام می دادند. اگر احیاناً تفریحی داشت، به گونه ای بود که بجا و لازم باشد.(2)

ص: 258


1- حکمت ها و اندرزها، مطهری، مرتضی، ص 60
2- همان، ص 158

چنان که نقل است در ایامی که امام خمینی رحمه الله دوران تبعید خود را در ترکیه به سر می بردند، تحریرالوسیله را نوشتند و اگر از آن فرصت پیش آمده استفاده نمی کردند، چنین اثر گران بهایی در دسترس مشتاقان قرار نمی گرفت.

آری ك-س-ان-ى ه-ستند كه عمر خود را غنيمت دانسته و بدون امروز و فردا کردن در راه كسب ايمان و بندگى خدا ك-وش-ي-ده و رض-اى او را ج-لب ك-رده ان-د و در آخرت نيز، از رضاى حق و بهشت او، بهره مند خواهند شد. بدون تردید وقت کشی درحقیقت یک نوع خود کشی است. چرا که هر کس وقت خود را بکشد به حقیقت خویشتن را کشته و نفس و زندگی خویش را از میان برده است .

12) رزق حرام و شبهه ناک:

می شود روزی ربا و هر حرام * دور و گردد از درون هر طعام

پاک و گردد رزق ما از شبه ها * با اصولی که ز حق گیرد پیام

با همان داد حرام بي مرام

می شود روزی همه رزق حلال * با دو دست خود خورند دور از ملال

جان خود را هم کنند پاک از حرام * بهر آن راهی که باشد پر سوال

با همان داد رسول بهر کمال

آری ای عزیز اهل حلال یقین بدان که رزق حرام روی هم وجود انسان اثر منفی می گذارد و توفیق استفاده از لحظه ها و فرصتهای ناب انسان شدن را از شما می ستاند و..... در این راستا لطفا بدون هر گونه توضیح غزل زیر را نیز با تامل و تدبر بخوان:

ص: 259

دان حرام هر آن کند روح وروانت راخراب * فطرت و ذات بشر بی شک شود با آن کباب

لقمه های شبهه ناک اندر درون این جهان * می کنند مسدود ره صوم و صلاه و هم ثواب

گر که می خواهی روی در راه فطرت از نهان * کن حذر از رزق و روزی ی حرام با هر نقاب

خالق عالم همی گفته به هر پیر و جوان * با تلاش خود برو سوی حلال و رزق ناب

چون که با آن می روی در راه مولای زمان * می شوی دور از گناه و غفلت و هر نوع عقاب

پس عزیزم کن رها هر نوع حرامی را ز جان * تا روی در راه جانان و دهی جان را جواب

داد خاموش درون خواند تو را با صد نشان * سوی رزق و روزی ی پاک و حلال با آن خطاب

دان که رزق شبهه ناک و هم حرام با هر بیان * می شوند مانع حق و هی همی آرند سراب

گرسعادت خواهی و رزق حلال با صد توان * کن رها رزق حرام و شبهه ناک با هر شتاب

این همان حرف رسول(ص)است و خدابی هر گمان * روح و جان را می کند آرام و فطرت را مجاب

گفته فرآن وعصمت خواست روح است و روان * با بصیرت کن عمل بر حرف مولا و کتاب

این حقیر گوید که با لطف خدای مهربان * روز و شب کن کار حق از نوجوانی و شباب

13) یأس و ناامیدی:

اگر بتوانی فرصت هایی که در زندگی پیش می آید را وفق ابیات مزبور به دور از یأس و ناامبدی از دست ندهی، توانسته ای به نوعی فرصت ها را مهار کنی. نخستین اصلی که در این خصوص باید ذکر کرد، اصل امیدواری و تسلیم ناپذیری یا مقاومت است. چرا که یاس و تسلیم شدن یعنی شکست را پذیرفتن و برای شکست های پیاپی آتی خود را آماده کردن. اگر امیدوار نباشی، یعنی به اصل امید در زندگی اعتقاد نداشته باشی، دیگر نمی توانی

ص: 260

تصور کنی فرصتی در آینده پیش روی شما خواهد بود. پس در لحظه نا امیدی باید به این فکر کنی که اوضاع هر لحظه ممکن است و می تواند به سود شما تغییر کند. در نگاه قرآن «یأس» گناه بزرگی است که بخشش ندارد.(1) سم مهلکی است که جان روح، و ریشه روان را می کند. شخص مأیوس نه برای دیگران، حتی برای خود نیز منفعت مثبتی ندارد. به خاطر یأس، موجود خطرناکی خواهد شد که ضررهایش غیر قابل جبران است.

شاید یکی از دلائل مهمی که قرآن، یأس هیچ گنه کاری را مجاز ندانسته است همین مطلب باشد که شخص مأیوس خطر آفرین است، هم خود را هلاک می کند و هم دیگران را!. اما شخص امیدوار، دور ریز ندارد، تمامش نفع است و قابل استفاده؛ نفَسش نیز در راستای تحقق رسیدنهایش کار می کند. هر کس با او همنشین شود، انرژی حرکت می گیرد و از ایستایی و راکد شدن می گریزد. شخص امیدوار، رنجها و بلاهایش نیز رنگ و بوی دیگری دارد؛ رنجش دستمایه راه، و بلاهایش ذخیره ای برای آخرت است؛ از رنجهایش صحنه ای برای پرورش روح می سازد، و از بلاهایش سکویی برای پرواز در آسمان عشق. اما شخص مأیوس راهی ندارد تا دستمایه ای بخواهد، و آخرتی نمی شناسد تا ذخیره ای کند؛ روحی ندارد تا پرورش دهد و پروازی نمی شناسد تا سکویی انتخاب کند، با وزیدن کوچکترین نسیمی پرپر می شود؛ نه طاقت رنجی را دارد و نه استقامت در برابر بلایی!.

آری ای عزیز یزرگوار، یأس تنها در پرتو از بین رفتن «امیدها» پدید می آید، و امیدها به خاطر نداشتن طاقت ها و استقامت ها تهدید می شود. پس امید و آرزو، هزینه دریافت گوهر رحمت، و دُرّ گرانبهای بخشش الهی است. امید و آرزو امانت الهی است، مایه بخشش ها و چشم پوشی از خطاها و حفظ آبروهاست. این برگرفته از کلام معصوم است که فرموده اند: آرزو و امید در دنیا مایه حرکت است و در قیامت علت بارش رحمت الهی است.(2) در روز حساب هر کسی به میزان امید و آرزوهایش به بخشش خداوندی می رسد و از جرم ها و کم

ص: 261


1- قُل يا عِبادِىَ الَّذينَ اسرَفُوا عَلى انْفُسِهِم لا تَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّه» سوره: زمر، آيه 53.
2- الَامَلُ رَحمَةٌ لِامَّتى « آرزو براى امت من رحمت است» ميزان الحكمة: ج 1، ص 184.

کاری ها در امان می ماند. هر قدر امید بیشتر، نزول باران بخشش ها بیشتر، و هرقدر ناامیدتر حساب سخت تر و طولانی تر!

شاهد نکته فوق روایتی است از رسول مکرم اسلام که فرمودند: روز قیامت شخصی در عذاب قرار می گیرد، هنگامی که او را به زنجیر می کشند و می برند، هر چند قدمی که بر می دارد به پشت سر خود می نگرد.خطاب می رسد چرا به عقب بر می گردی و به پشت سرت می نگری؟ می گوید: چنان به رحمت و لطف بی انتهای تو امید داشتم که خیال نمی کردم این چنین عذاب شوم! خطاب می رسد: از عذاب تو گذشتم، چون امید به رحمت من داشتی.(1) انسان به امید زنده است. آری ای عزیز امیدوار، داشتن امید و انگیزه، هم به انسان نیرو می بخشد، هم نشاط می آورد، هم مانع خستگی و به ستوه آمدن می شود، هم زندگی را بر خوردار از «خوشبینی به آینده» می سازد، هم ثمره کارها و تلاش ها را مضاعف می سازد. آنان که با معنویت و روحیه خوب زندگی می کنند و به یأس و بدبینی و افسردگی و دلسردی مجال ورود به صحنه زندگی شان را نمی دهند، از زندگی خود لذّت بیشتری می برند و همواره از آرامش خاصی برخوردارند.

بهر چه کردی تو روز و شب وجودت را خراب * با گناه و غفلتت کردی تو جان خود کباب

یا که با سستی شدی تسلیم نفس و ماسوا * معنویت را نمودی تو فدای نان و آب

دار دنیا و زر و زیور چو بند اژدها * گرکه باشند خودهدف هرلحظه گردندچون حجاب

در چنین حالی یقین دان گشته ای از حق جدا * داد خاموشت همی گوید که ای عالی جناب

راه راست باشد همان راه خدا و مقتدا * بهر چه گشتی چو حیوان دنی با آن کتاب

ص: 262


1- معراج السعاده: ص 204.

باطن معنا بود عشق خدا و هم ولا * چون که آن باشد نیاز روح و جان هر شباب

دان که بی او می شوی هر آن دچار صد خطا * آن خداوندی که دارد بهر ما صدها جواب

فطرت و فریاد خاموش درون بی هر صدا * از تو می خواهد خدا را با همان قرآن ناب

آدمی با هر مقامی اندر این صحن و سرا * بی خدا هیچ است و بی شک می رود درمنجلاب

آنچه آرام می کند روح و روان را در فضا * از غم و افسردگی و استرس و اضطراب

یا که درمان همه درد و غم و رنج و بلا * در زمانی که شده دنیای دون نوعی نقاب

معنویت بوده و راز و نیاز با هر دعا * این همان خواست روان است دون هرنوعی سراب

گر که باشی صاحب هر قدرت و کاخ و نوا * عاقبت خواهی خدا را در فضایی پر عتاب

قدر خود را خوب بدان همچون شهید کربلا * چون که با معنا نمود روح و روان ها را مجاب

پس عزیزم دان که معنا بوده گنجی پر بها * با شعور و معرفت رو سوی آن با صد شتاب

این حقیر گوید که مفقود بشر تا ماورا * بوده معنا و همان ذکر خدا با هر ثواب

14) برهنگی و بی حیایی:

هرگز نشود خوار، حجاب بشری * گر ذوب شود، نماد هر خیره سری

بر بام جهان ندای پوشش باشد * پوشش چو شود، حلقه بر هر بصری

ص: 263

جانا ز نهان گیر، تو الهام نبی * فطری ست حجاب ناب،چرا بی خبری

آن سوی جهان، گر همه عریان باشند * ظلمی ست، به فطرت و ندارد ثمری

جز پاکی طلب مکن، در کون و مکان * پوشش، صدف و حجاب بر تن گوهری

در غرب جهان حجاب گردیده فدا * بر روح زنان جفا نمود و ضرری

اسلام به جان و دل ما داده پیام * در راه کمال حجاب دارد اثری

با گمرهان بی خبر، چه می توان کرد * ای آنکه چو این حقیر، هم خون جگری

وفق ابیات غزل مزبور، خورشید حقیقت همواره در آسمان دلهای باورمند طلوع می کند و با حضورِ نور آن این فرصت در اختیار انسان قرار می گیرد که از طرفی فطرت خود را بیدار و از طرفی با ظلمتهای

ضلالت مقابله کند. چرا که از آن روز که باغبان هدایت، حضرت محمد(ص)، پای برگلستانِ هستی نهاد، با دستان الهی خود بذرحجاب و عفاف را در سرزمین وجود انسانها بیافشاند و معرفت را که دردانه گمشده فطرتها بود، برای بشریت به ارمغان آورد.حجاب و عفاف شأنی از شئون انسانی است و در هر تمدن رابطه ی مستقیمی با معنای انسان در آن تمدن دارد. در فرهنگ خالی از معنویت غرب لباس وسیله ای برای پوشش تن نیست، بلکه برای آرایش آن است.در چنین شرایطی که ارزش زن به نمایش جسم اوست، لباس او باید تنگ و کوتاه باشد تا هر چه بیشتر تن او را نمایان سازد. در میان موجودات، تنها موجودی که از بدو آفرینش خویشتن را مستور داشته و لباس بر تن نموده، انسان بوده است. در قرآن کریم در آیه ی 22 سوره اعراف آمده که آدم ابوالبشر و همسرش حوّا، آن هنگام که در بهشت به سر می بردند و پس از هبوط بر روی زمین،لباس بر تن داشتند. تحقیقات تاریخی و باستان شناسی نشان می دهد که آدمیان نخستین نیز همواره نوعی لباس از برگ درختان یا پوست حیوانات و ... بر تن داشتند. بدین ترتیب می توان ادعا کرد که یکی از وجوه تمایز

ص: 264

انسان با سایر حیوانات،پوشیدن لباس است. لذا برهنگی یک تهدید جدی برای بشریت محسوب می شود و افرادی که نگران آرامش و سعادت واقعی خود هستند باید حجاب و عفاف را غنیمت بشارند و با معرفت و ایمان از هر فرصتی برای تقویت آن استفاده نمایند.

آری ای عزیز بزرگوار، مدبّر آفرینش که خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبیر و تکوین، جاذبه های عقلی، اجتماعی، فطری و زیستی – جنسی را در آدمیان و حتّی حیوانات و گیاهان به ودیعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونی همیشگی شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستی برای بقای دیگر موجودات تنها همین جذب و انجذاب را کافی دانسته، ولی برای بقای نسل بشر مسؤولیت سپاری را نیز از نظر دور نداشته است؛ زیرا بشر چون جانوران و گیاهان نیست که نسل وی تنها با جاذبه های زیستی و جنسی آزاد پایدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذیه، نگهداری و پرورش درست نیازمند است و بدون مراقبت های بهداشتی، زیستی و… فرصت حیات نمی یابد. بر این اساس، معمار هستی که نهاد آدمی را آن گونه سرشت، برگنبد تشریع این گونه نوشت که برای رشد و تعالی بشر ازدواج محبوب ترین بنیادها برای بنا نهادن کانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است،(1) تا در چرخه آفرینش هم جذب و انجذاب برای رشد و تعالی به محیط خانواده محدود گردد و هم نسلی سالم و متعادل پرورش یابد. چون جذب و انجذاب لجام گسیخته نه تنها به بقای نسل تن نمی دهد بلکه آن را مزاحم عشق ورزی خود می بیند؛ به این منظور، انتظار می رود معمار نظام تکوین و تشریع در راه نیل به خواست خود، به تدبیر و تشریع لازم دست یازد و اسباب رسیدن به آن هدف را تشریع فرماید. «حجاب» در شمار این اسباب جای دارد. لذا رعایت حجاب حق خدا بر تک تک افراد بشر می باشد؛ به گونه ای که اگر فردی این حق را رعایت نکند نه تنها در حق نفس خود ظلم و جفا کرده بلکه در حق رشد و تعالی بشریت و چرخه آفرینش که برای آرامش و سعادت آدمی در حال حرکت است؛ ستم نموده است. فرد بی حجاب با بی حجابی خود بر خلاف همنوایی آهنگ تکوین و تشریع خداوندی در عالم هستی عمل نموده و با عمل خود جریان خلقت ابناء بشر که برای فلاح و رستگاری در دنیا و آخرت خلق شده است را با

ص: 265


1- المیزان، محمدحسین طباطبائی، ج 3٫(با کمی تغییر)

مشکل روبرو می کند.... آیا این ظلم قابل بخشش یا جبران است.... در خاتمه این موضوع باید با تمام وجود اینگونه زمزمه کرد:

ای خداوندی که هستی در درون قلب ما * بی حجابی را نما از روح و جان ما رها

عفّت و پاکیّ جان را ده بما بی هر خطا * تا شویم آسوده از هر نوع شبیخون و بلا

گر چنین کردی نمی دانم چه گویم ای خدا * از برای لطف بی پایان تو در این سرا

من همی دانم که نیستم لایقت ای باصفا * با حجاب و هم عفاف هر دم کنم شکر تو را

گر پذیری شکر من از لطف تو باشد خدا * با چنین حالی بدون شک شوم اهل ولا

شکر تو خواهد برای خود ز من شکری جدا * دان که آن شکر هم عزیز شکر دگر خواهد ز ما

بهر هر شکری ز این عفّت شوی اهل وفا * آن عفافی که دهد آرامش اندر هر کجا

آن که گیرد فاصله از این عفاف بی هر صدا * می کند بر روح و جان خود همی ظلم و جفا

چون حجاب اندرخودش دارد هزار ویک ندا * هر ندا داد خموش است از درون تا ماورا

هر که با عفّت شود گردد جدا از ماسوا * این همان لطف خدا باشد درون این فضا

چادرت باشد عزیزم فوق هر نوعی ردا * شامل هرکس شود آن افتخاری است پربها

پس حقیر گوید حجاب بوده فراتر از طلا * بهر حفظش کوش ز جان و دل بدون هر ادا

ص: 266

15) محدودیت عمر:

یادت نرود که عمر شما، عمر نوح و خضر نیست و برای همیشه پای بر گرده کره خاکی نخواهی گذاشت و برای ابد، نفس نخواهی کشید. مثل خیلی ها که با اجل طبیعی یا حوادث و سوانح،جان می بازند، شما نیز باید این جان عاریت را به جان آفرین تسلیم کنی. پس، حال که چنین است، عمر را به غفلت نگذران. از نگاه امام علی (علیه السلام) شمار نفسهای آدمی معلوم و معین است و انسان با هر نفسی در حقیقت پاره ای از عمر خویش را سپری نموده است.(1) یادآوری کمی دنیا و کوتاهی عمر از مواعظی است که در لسان روایات به بیانهای مختلف و از زبان افرادی چون لقمان حکیم نقل شده است. امام علی (علیه السلام) نیز در سخنان خود بارها این نکته را به پیروان خویش متذکر شده و می فرمایند تمام مدت عمر شما همانند لحظه ای است که در آن قرار گرفته اید(2) و شایسته است در این عمری که رو به نابودی است به انجام اعمال خیر بشتابید.(3) ایشان در ضمن یکی از خطبه های خود مدت کوتاه عمر را به فرصت اندکی تشبیه می فرمایند که به کسی داده شده تا رضایت شاکی خود را جلب کند: قد امهلو فی طلب المخرج و هدوا سبیل المنهج و عمروا مهل المستعتب(4) برای رهایی از گمراهی مهلت داده شده اند و (به وسیله ی پیغمبران) به راه راست هدایت گردیده اند و فرصت به آنها داده شده مانند فرصتی که به کسی می دهند تا رضا و خوشنودی ناراضی خود را جلب نماید در کلامی دیگر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به گذشت سریع عمر اشاره کرده و می فرمایند: فان غداً من الیوم قریب ما اسرع الساعات فی الیوم و اسرع الایام فی الشهر و اسرع الشهور فی السنه و اسرع السنین فی العمر(5) فردا نسبت به امروز بس نزدیک است؛ ساعتها در روزها چه زود می گذرند و روزها چه شتابان سپری می

ص: 267


1- آمدی/ 535؛ برازش 2/ 1998
2- مجلسی 75 / 85، نمازی 7 / 421
3- آمدی/ 4366؛ برازش 2/ 1999
4- سیدرضی/ خ 82
5- سید رضی / خ 230

شوند و ماهها چه تیزگام اند و به نسبت عمر سالها را چه گریز شتاب آلودی است. به بیان امام علی (علیه السلام) بنای عمر رو به فنا و نابودی است و هر روز که بر آدمی می گذرد و روز جدیدی را آغاز می کند، یک روز از عمر خود را از دست داده است.لا یعمر معمر منکم یوماً من عمره الا بهدم آخر من اجله(1)هیچ سالخورده، روزی از عمر را نمی گزارد، جز به ویرانی یک روز از مدتی که دارد. فما خیر دار تنقض نقض البناء و عمر یفنی فیها فناء الزاد و مده تنقطع انقطاع السیر(2) پس چه ارجی است سرایی را که همواره در حال فرو ریختن است؟ و آن عمری که چونان توشه راه مصرف می شود؟ و آن دورانی که به سان مسیر حرکت آن به آن منقطع می گردد؟ در اسلام هر چیزی که باعث نزدیکی انسان به خدا شود از قبیل ایمان، عمل صالح، بندگی خدا، اخلاق نیکو و... وقت و عمر او را ارزشمند کرده و به فرمایش امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مهریه سعادت او خواهد بود.(3) از نگاه ایشان به حال کسی باید غبطه خورد که عمرش را در راه تحصیل ایمان و معرفت، بندگی خدا و کسب اخلاق الهی صرف کرده و از وقت خود به خوبی استفاده کرده است چه در غیر این صورت، دچار ضرر شده و عمر خود را باخته است(4)فبادروا العمل و خافوا بغته الاجل فانه لا یرجی من رجعه العمر ما یرجی من رجعه الرزق ما فات الیوم من الرزق رجی غداً زیادته و ما فات امس من العمر لم یرج الیوم رجعته الرجاء مع الجائی و الیاس مع الماضی(5)پس به کار پیشدستی کنید و از ناگهان رسیدن اجل بترسید، که امید بازگشت عمر رفته چون روزی از دست داده شده نیست. آنچه از روزی از دست رفته، امید افزودن آن در فردا رود، و آنچه دیروز از عمر رفته، امید نیست که امروز باز گردد. که امید به آینده است.

ص: 268


1- سید رضی / خ 145 و نیز خ 182 و مجلسی، بحارالانوار 70 / 30
2- سید رضی/ خ 112
3- آمدی/ 3429
4- آمدی/ 3502، برازش 3/ 2090
5- سید رضی/ خطبه 113

بنابراین ای کسی که برای خود ارزش قائل هستی و به شخصیت الهی خود بها می دهی؛ باید مراقب باشی که این وقت محدودی که در اختیار داری را جز در آنچه مایه سعادت و نجاتت است صرف نکرده(1) و در و مروارید گرانمایه عمر خویش را ارزان از دست نداده و جان خود را جز به بهشت نفروشی(2) یقین بدان که قلب و روح تو عزم و آهنگ سفرش به سوی کوی اوست. بدیهی است هر لحظه بر خلاف این آهنگ حرکت کند به خود ستم نموده است.آری:

گر کند قلب تو آهن-گ سفر * مي رود با پاي دل سوي ظفر

تا كند جان را مهیّا بهر دوست * با همان عزمي كه عزم کوي اوست

از خطا و لغزش و پستي به دور * در ره مولا كن-د از خود عبور

سوي واجب مي رود با جان و دل * از حرام گردد جدا در آب و گل

عزم او دارد ، درون هر بشر * داد خاموش برون ، گويد به سر

فطرتت خواند تو را هر دم صدا * در سرايي که بود ماتم سرا

جان ع-الم مي رود سوي خدا * مي برد جان تو را در آن فضا

در چنين وضعي تو كن آهن-گ او * در مسيري كه بود شيطان ع-دو

عزم خوبي ها بود شرط قبول * اين بود آهن-گ عقل و هم و رسول

ص: 269


1- آمدی/ 3430 و 3642؛ برازش 3/ 3142( با کمی تغیر)
2- سید رضی/ حکمت 448( با کمی تغیر)

با تفكر كن ه-دف را انتخ-اب * تا شود آسان وصال ي-ار ناب

عهد و پيم-ان می كند عزم تو را * پاك و محكم در رهش اي با وفا

بهترين توشه براي اين سفر * عزم و ايمان قويست از هر نظر

هر كه آهنگش رود سوي دگر * مي شود خوار و ذليل و خون جگر

اضطراب و دلهره در اين سفر * مي كن-د آهن-گ او را پر خطر

از جهالت مي شود قلبش عليل * در فضايي که شود هردم ذليل

گر شود مانع مشخص بر بشر * دل كند آهنگ او را در بصر

اي عزيز همسفر با عزم ناب * كن تو آهن-گ خ-دا را انتخاب

تا شوي فارغ زهر نوع اضطراب * در جهاني كه رود با آن شت-اب

با همين آهنگ شود جانت چو نور * مي رود سوي سع-ادت با شعور

کلام آخر و نتیجه گیری :

هر چیزی در دنیا قابل جبران است به جز فرصت های از دست رفته. هر دقیقه از عمر انسان سرمایه ایست که از دست می رود و هرگز باز نمی گردد. تصور انسان اینست که عمرش تا ابدیت گسترده است، به همین دلیل قدر فرصت ها را نمی داند و زمان را به بطالت و سهل و آسان از دست می دهد! شاید زمانی به خود بیاید که دیگر دیر شده و غبار پیری چهره اش را

ص: 270

فراگرفته است. با توجه به مباحث مطرح شده، این نتیجه را می توان گرفت که اسلام به عنوان یک دین کامل و جامع و با برنامه های نمونه ای که دارد، توجه شایانی به بهره گیری خاص از فرصت و وقت نموده است. بدین جهت اگر شما بهره ی وافی و کافی از فرصت و وقت ذخیره ی خویش نسازی، دچار خسران و ضرر بزرگی خواهی شد. چرا که بنای عمر انسان برپایه لحظات است، لحظاتی که ابزاری هستند که به واسطه آنها سعادت یا شقاوت در ابدیت رقم می خورد. لحظاتی که گذشته، حال وآینده را می سازند، و با ایجاد رابطه معنادار بین آنها فرآیند زندگی شکل می گیرد. زندگی ای که آغازش از رحم مادر وسپس دنیای ماده و امتدادش به بی نهایت می رسد و بدون تردید سرنوشت انسان در آن بی نهایت به نحوه زیستن او در این دنیا بستگی دارد. به این ترتیب شما ای انسان فرصت شناس بدان که تو صاحب زمان ارزشمندی هستی و با درایت و عقل خدادادی خود می توانی به گونه ای لحظات عمرت را مدیریت نمایی که موجب حسرت و پشیمانی شما در آخرت نگردد. چنانکه امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند:«فرزند آدم از روزی که شکم مادر را ترک می کند و به زمین قدم می گذارد پیوسته سرگرم نابود ساختن عمر خویش است در حالی که باید از فرصت زندگی استفاده کند و برای منازلی که در پیش دارد بهره بردارد»

بنابراین در محاسبات دنیایی نیز اگر دو یا چند ضرر در کار باشد، ذهن آدمی اولویت را به آن ضرری می دهد که عظیم تر و جبرانش سخت تر باشد؛ انسان باید با استفاده مناسب و به جا از فرصت کم، گوهر وجودی خویش را بشناسد و از منابع و امکانات و نیروهایی که خداوند در وجودش به ودیعه نهاده است، به بهترین وجه بهره گیرد و بدین ترتیب، خالق بی همتا را شاکر و سپاسگزار باشد. استفاده از این گنجینه ها و استعدادهای خداداد، مبتنی بر معرفت النفس و خودشناسی است که: «من عرف نفسه، فقد عرف ربه؛ هر کس خویشتن را بشناسد، همانا خدایش را می شناسد» همچنین، نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «الناس معادن، کمعادن الذهب و الفضة؛ انسان ها معادنی هستند شبیه معادن طلا و نقره.» ازاین رو، سود بردن از این استعدادها، به نوعی استفاده از فرصت هاست.

ص: 271

از مجموع آنچه گذشت ضمن روشن شدن اهميت مديريت زمان، بخشي از تعاليم ارزنده قرآن، ائمه معصوم مخصوصا امام علي (عليه السلام) در اين باب مرور شد و دريافتي كه لازم است تا با انتخاب راه خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت به عنوان هدف اصلي خويش، با برنامه ريزي صحيح و اولويت بندي كارها؛ علاوه بر پرداختن به امور دنيايي، تمام همت خويش را مصروف آخرت نموده و لحظه لحظه هاي عمر خويش را به طور حساب شده خرج كني و به آساني آن را در امور باطل هدر ندهي كه موجب پشيماني در دنیا و آخرت شود. خلاصه اینکه، استفاده از فرصتها برای بهبود زندگی یک کار هوشمندانه است. چرا که استفاده از فرصت های مناسب و بهره وری از عمر که با ارزشترین سرمایه انسان است، پایه اساسی موفقیت و پیروزی بشر در جمیع شئون مادی و معنوی است. بنابراین عاقل ترین، موفق ترین و ماندگارترین انسان ها كسانی هستند كه همواره از فرصت ها استفاده می كنند و در گذران آن دقت نظر دارند. اما در پایان باید با تمام وجود اذعان و اعتراف کرد که:

ای خدا آخر تو می دانی که من جا مانده ام * در مسیر عاشقی گویی زحق جا مانده ام

هر چه کردم بود ریا و هر چه گفتم شد جفا * جان مولا من ز مولا اندکی جا مانده ام

من ز اخلاص زمانم، ای خدا جا مانده ام

ای همه پیدا و پنهان، من ز ره جا مانده ام * از ره عقبا وایمانم به حق جا مانده ام

در حریم لحظه ها ، صبح تا سحرنالم همی * ازغم یاران به جانان گو که من جا مانده ام

من ز یاران زمانم ، ای خدا جا مانده ام

ای شهیدان خدایی،من زحق جا مانده ام * از همه عشّاق عالم ،من ز عشق جا مانده ام

در مسیر لحظه ها ،گویی ز جا وا مانده ام * از همه خوبان عالم ،من چرا جا مانده ام

من زعشّاق زمانم ، ای خدا جا مانده ام

ص: 272

منابع:

* قرآن كريم

* نهج البلاغه، ن: فيض الاسلام، مركز نشر آثار فيض الاسلام، تهران، 1368، چاپ دوم

* المعجم المفهرس لاحاديث بحارالانوار، تهران، مؤسسه الطباعه و النشر وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامي، 1373

* ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ابوالفضل ابراهيم، محمد (مصحح)، 1387ق، دار احياء الكتب العربيه

* ابن بابويه، محمد بن علي، (1362ش)، الخصال، الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، غفاري، علي اكبر: مصحح، انتشارات اسلامي، قم

* ابن بابويه، محمد بن علي، 1379ش معاني الاخبار، تصحيح و تعليق علي اكبر الغفاري، مؤسسه النشر الاسلامي

* ابن ابی جمهور، محمدبن علی بن ابراهیم، عوالی اللئالی، انتشارات سیدالشهداء قم، چ 2، 1386

*ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی عطایی، تهران، انتشارات علمیه اسلامی، 1363

* ابو محمد احمدبن داوود الدینوری، ارشاد القلوب، ناشر احیاءالکتب العربیه قاهره. چ 1، 1380

* اجلي، پرويز، بيست قدم در مديريت موفق زمان، مجله روابط عمومي، دي 1378 - شماره 16

* الاحسائي، ابن ابي جمهور، عوالي اللئالي، تقديم: السيد شهاب الدين النجفي المرعشي، تحقيق: مجتبي العراقي، الطبعه الاولي، 1403، نشر السيد الشهداء - قم

* ارفع، سيد كاظم، ترجمه نهج البلاغه، مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني، چاپ دوم، 1379ش، تهران

*بابایی، علی، جزء سی قران بصورت منظوم، ، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

* بابایی، علی، دیوان حقیر، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

ص: 273

*بابایی، علی، تنها راه سعادت...، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

* بابایی، علی.(1394). بهترین روش زناشویی، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین

* برازش، علي رضا، المعجم المفهرس لالفاظ غرر الحكم و دررالكلم، انتشارات اميركبير، تهران، ايران، چاپ اول، 1371

* به پژوه، احمد، هفتاد رهنمود مهم درباره مديريت زمان براي مادران و پدران، مجله پيوند، بهمن 1381، شماره 280

* بيضون، لبيب؛ (1425ق)، تصنيف نهج البلاغه، بيروت، دارالمحجه البيضاء

* پهلوان، منصور، 1387، فرهنگ واژگان نهج البلاغه، تهران، شركت انتشارات علمي فرهنگي

* تميمي آمدي، عبدالواحد 1366، غررالحكم و دررالكلم، مصحح: ميرجلال الدين حسيني ارموي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،

* تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، غررالحكم و دررالكلم، رسولي محلاتي، سيدهاشم (مترجم و محقق)، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1379، چاپ سوم

* تميمي آمدي، عبدالواحد (1382) گفتار اميرالمؤمنين علي (عليه السلام)، م: حسين شيخ الاسلامي، قم، ر: انصاريان 1382

* جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، اسراء، قم، چ 1، 1378

* جواهري زاده ، ناصر .(1379) . مديريت موفق زمان . تهران : نشر ارمغان

* حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل البیت (ع)، چاپ دوم. 1405 ه. ق. جهاد با نفس، کتاب جهاد وسائل الشیعه، مترجم: علی افراسیابی، انتشارات نهاوندی، چ 3، 1382

* حسين زاده، عليرضا، طرح مطالعه بهره وري در صنعت، وزارت صنايع، معاونت پژوهشي و فناوري

* حکیمی، محمدرضا، محمد و علی، ترجمه الحیاه، ترجمه: احمد آرام، ویراستار: محمدرضا حکیمی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1363.

*خاكي ،غلام رضا . (1382) . مديريت زمان . تهران : انتشارات بازتاب

ص: 274

* رباني، هادي، 1383، گزيده غررالحكم و دررالكلم، م: سيد محسن موسوي، انتشارات دارالحديث، قم

* زين الدين، الشيخ محمد امين، كلمه ي التقوي، بي جا، بي تا

* دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین، دار إحیاء التراث العربی، بیروت. انتشارات دار العلم، چ 2، 1385

* ساروقي، محمدعلي ابوالقاسم، مديريت زمان و موفقيت، مجله توسعه مديريت، آذر 1383 - شماره 62

* سبحاني، محمد، رمزهاي موفقيت از نگاه امام علي (عليه السلام) مجله مبلغان، شماره 45، مهر 1382

* سرمدي، سروش، سير تكاملي مديريت زمان، اصلاح و تربيت، شهريور 1385 - شماره 54

* سروش، عبدالمجيد، مديريت زمان، مجله توسعه مديريت، دي 1381 - شماره 45

* شفيع پور مطلق، فرهاد، مديريت زمان در دانشگاه مجازي، ماهنامه تدبير - سال هفدهم - شماره 176، سال 1386

* الشهيد الثاني، زين الدين بن علي، منيه المريد في آداب المفيد و المستفيد، رضا المختاري مكتب الاعلام الاسلامي، بي جا

* صدوق، ابی جعفر محمد بن الحسین ابن بابویه قمی، من لایحضره الفقیه، تهران، مکتبة الصدوق، بی جا،1302 ه..ق.

* صدوق، ابن بابویه، خصال، جامعه مدرسین، قم. انتشارات مهر صادق، چ 3، 1385

* طوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن، الأمالی، دارالثقافه، قم. انتشارات آرام دل، چ 3، 1388

* عاملي، محمد بن حسين الحر، وسائل الشيعه ي، مؤسسه ي آل البيت (عليهم السلام) لاحياء التراث، الطبعه ي الثانيه ي، 1414، مهر، قم، مؤسسه ي آل البيت (عليهم السلام) لاحياء التراث

* علي احمدي ، عليرضا . (1380) . ارزيابي كار و زمان (مهندسي كار و مديريت زمان) .تهران مركز انتشارات دانشگاه علم و صنعت ايران

* علي بن الحسين (عليه السلام)، امام چهارم، 1413، صحيفه سجاديه، اشراف الموحد الابطحي الاصفهاني، قم: مؤسسه الامام المهدي (عليه السلام)

ص: 275

* عمراني رحمت آبادي، مديريت زمان از ديدگاه قرآن و حديث، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي، 1382

* غفاري، نصرالله، مديريت زمان در سازمان توليدي، مجله مطالعات مديريت، شماره 12، زمستان 1372

* فرهي، برزو، چگونه وقت خود را تنظيم كنيم؟ مجله مصباح، شماره 12، زمستان 1373

* فلسفی، گفتارها ، خلاصه کتاب جوان، تلخیص حسین سوزنچی، نشربین الملل،1386

* فیض کاشانی، محسن، محجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح: علی اکبر غفاری، چاپ دوم، 1361.

* قطب راوندي، سعيد بن هبه الله، (بي تا) سلوه الحزين و تحفه العليل المعروف باالدعوات، قم، مدرسه الامام مهدي

* قمي، عباس، 1375 كليات مفاتيح الجنان، تهران، انتشارات نبوغ

* کلینی، محمد بن یعقوب (م 328 ق)، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالاضواء، بیروت، بی جا، 1405.

* گروه مترجمان ميثاق مديران، چك ليست مديريت: زمان شروع كسب و كار، مجله ميثاق مديران، شماره 13، مرداد 1385

* مازندراني، مولي محمد صالح، 1421، شرح اصول الكافي، مع تعاليق ميرزا ابوالحسن شعراني، مصحح: سيد علي عاشور، بيروت، دار الحياء التراث العربي

* مالکی اشتری، ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، فقیه، قم. انتشارات پیام آزادی، چ 4، 1385

* متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، الرساله، بیروت. انتشارات نور الهدی، چ 4، 1382

* مجلسي، محمد باقر، 1403ق، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بيروت، داراحياء التراث العربي

* محدثي، جواد، 1383، گهر عمر، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي

* المحمودي، محمد باقر (1396ق)، نهج السعاده في مستدرك نهج البلاغه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات

* محمدي ري شهري، 1416ق، محمد، ميزان الحكمه، قم، دار الحديث

* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ مکرر، 1377

* مطهری، مرتضی، حکمت ها و اندرزها، انتشارات صدرا، چاپ فجر، چ 17، 1383

* ملك، راضيه، مديريت زمان در اسلام، انتشارات گل محمدي، تهران، دي، 1387

ص: 276

* میبدی، رشیدالدین، کنز الأنوار تلخیص کشف الأسرار، به کوشش محمدکاظم بصیری، انتشارات الهادی، 1380.

* نعمت زاده، شهرام، نظر اجمالي به رهبري و مديريت زمان، : مجله توسعه مديريت، ارديبهشت 1383 - شماره 57

* نوري، حسين، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسه آل البيت (عليهم السلام) لاحياء التراث - 1988م، بيروت، لبنان

* نمازي شاهرودي، علي، 1419، مستدرك سفينه البحار، تحقيق و تصحيح: الشيخ حسن بن علي النمازي، 1419، قم، مؤسسه النشر الاسلامي

* سایت های مختلف از جمله سايت پرسمان اخلاق http://akhlagh. porsemani. ir/node/162

کتابهای زیر تا کنون از این شاعر و مولف چاپ و منتشر شده است:

*جزء سی قران بصورت منظوم، ، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

*دیوان حقیر، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1388) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

*تنها راه سعادت در پرتو بهترین نوع مدیریت و ولایت، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

*بهترین روش زناشویی، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

*منظومه همسرداری(1394)، چاپ اول ، اصفهان، انتشارات دارخوین

*بهترین راه انتخاب همسر ، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

*بهترین روش برای دوران خوب نامزدی، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

*تنها راه خوشبختی در همسرداری، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

*ارزشمندترین لحظه ها استفاده از فرصتها، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین

ص: 277

*معنا درمانی(درمان افسردگی و.. بدون استفاده ازداروهای شیمیایی) چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1395).

*عطر یاد، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1385)

*نه گفتار، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

*فطرت و کمال انسانی ، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

*پرستش، کاملترین پاسخ به عالیترین نیاز، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

*سالمترین پیام برای سعادت واقعی بشر ، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1396)

*مقصد نهایی انسان، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

* نقش عجیب مذهب در ایجاد آرامش همسران، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394)

* بصیرت افزایی رمز و راز ولایت مداری وسعادت چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین (1395)

ص: 278

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109