توفیق انجام کار خیر - جلد بیست و هفتم: فریاد خاموش درون

مشخصات کتاب

سرشناسه:بابایی خورزوقی، علی، 1342-

عنوان و نام پديدآور:توفیق انجام کار خیر/مولف و شاعر علی بابايی خورزوقی؛ با همکاری مجتبی بابایی٬ اکرم ترک.

مشخصات نشر:اصفهان: نشر دارخوین، 1399.

مشخصات ظاهری:113 ص.؛ 14/5×21/5 س م.

شابک:240000 ریال: 978-600-380954-3

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه: ص. 143 - 144؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:نیکوکاری

موضوع:Benevolence

موضوع:نیکوکاری -- جنبه های مذهبی -- اسلام

موضوع:Benevolence -- Religious aspects -- Islam

موضوع:نیکوکاری -- شعر

موضوع:Benevolence -- Poetry

شناسه افزوده:بابایی خرزوقی، مجتبی، 1365-

شناسه افزوده:ترک، اکرم، 1367 -

رده بندی کنگره:BP250/3

رده بندی دیویی:297/632

شماره کتابشناسی ملی:6119761

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا

ص: 1

اشاره

نام كتاب: توفیق انجام کار خیر

مولف، و شاعر: دکترعلي بابايي خورزوقی

با همکاری: دکتر مجتبی بابایی(عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اصفهان) و کارشناس حوزه اکرم ترک

ناشر: انتشارات دارخوین

نوبت چاپ: دوم

شمارگان: 2000

طرّاحي جلد: گروه مینیاتور

فهرست نويسي:

شابك: 978-600-380954-3

قیمت:24000 تومان

ص: 2

فهرست:

اشاره:...... 5

طلیعه........ 7

ارزش کار خیر...... 9

مقدمه... 10

بخش اوّل...... 13

توفیق چیست و چرا مومن از خدا در خواست توفیق می کند؟ 13

زمینه ها و عوامل کسب توفيق الهي برای انجام کار خیر چگونه ایجاد می شود؟ 16

ارتباط توفیق انجام کار خیر با آرامش و سعادت چگونه است؟ 28

کمّ و کیف سبقت در انجام کار خیر چگونه است؟ 36

رابطه ي عمل صالح با ايمان چیست و چه آثاری بر آن مترتب است؟...... 46

1. بخشش گناهان:....... 53

2. حيات طيبه:..... 54

3. منزلت اجتماعی و محبوب شدن در دل ها:.......... 54

4. خلافت در زمين:...... 55

5. استجابت دعا:........ 55

6. امنيت از ترس هاي قيامت:......... 56

7. پاداش مضاعف:.... 56

8. پاداش جاودان:... 58

9. تاثیر مثبت روی فرزندان:........ 58

10. همبستگی و مسئولیت پذیری در قبال اجتماع. 59

11. تقویت هوش اجتماعی:......... 60

12. توانایی تصمیم گیری و حل مسئله:............ 61

13. مقابله با استرس و فشار:............ 61

14. انسجام بیشتر خانواده:.... 61

15. کسب رزق حلال:...... 61

ص: 3

16. بخشندگی:......... 62

17. نشاط و شادی:............ 62

عوامل سلب توفیق الهی برای انجام کار نیک کدام است؟ 64

1) پيروي هواي نفس:......... 69

2) گناه و معصیت الهی:... 70

3) غفلت و فراموش کردن خدا:........... 73

4)ضعف ایمان و قلب های آلوده:........ 77

5) اشتغال به لهو و لعب:....... 79

6) تخلف از عهد و پیمان با رهبر الهی:...... 79

7) غذای حرام و شبهه ناک:............ 80

8) کفر و استکبار:.......... 81

9) شیطان:........... 82

10) حب دنیا و دنیا طلبی:........... 84

11) تصور ی نادرست از مرگ:....... 89

12) روح نفاق و شرک عبادي:...... 93

13) عدم توجه به عاقبت امور:..... 94

نتیجه گیری:......... 98

بخش دوم: چند غزل و رباعی در خصوص کار خیر و خیرین. 100

جرعه خیر..... 103

حکایت مرگ و کار خیر...... 104

فرصت تمام......... 105

خیّر پاك ملك و دين......... 107

کارخیر و شکر.... 108

چند رباعی در وصف ارزش کار خیر..... 110

منابع.... 111

ص: 4

اشاره:

در آغاز جا دارد جهت استحضار حضرتعالی به موارد مهم زیر اشاره شود:

1) از انجا که در نهایت تاسف انسان به ظاهر متمدن ومدرن در قالب ایسم های مختلف از جمله سکولاریسم و اومانیسم؛ در طي سده هاي اخير، گام هاي خطرناکی را با ظرافت فریبنده ای در مسير استفاده ابزاری از عقل و علم برای دين زدايي و مادّي كردن تمام ابعاد خدايي وجود خويش و تقدس زدايي از امور مقدس برداشت و نعره مستانه استغنا از دين ورزي و خداباوري را با تصوری ناقص از معنویت وفطرت انسانی در جهان طنين انداز كرد ودر جاهلیت نوین البته به زعم خود پايان عصر دين و معنويت را اعلام نمود و با این دید؛ ظلم و ستم جبران ناپذیری را بر فطرت و فریاد خاموش درون بشریت وارد کرد. مع الوصف شرح مفصل آنچه كه بر بشر امروزرفته؛ محتاج پژوهش هايي گسترده و نگارش مكتوباتي چند است. بر این اساس مولف در اوایل دهه شصت اراده نموده که به حول و قوه الهی دهها جلد کتاب در مجموعه ای تحت عنوان" فریاد خاموش درون" در جهت خنثی سازی اندیشه های روانشناسان و فلاسفه معاصر و آراء تربیتی غرب که متاسفانه بر خلاف فطرت بشری و فریاد خاموش آدمی بوده و به نوعی با دین ستیزی و معنویت زدایی؛ مسیر انسانیت و رستگاری را به انحراف کشیده؛ با رویکرد معنوی با استفاده از آیات و روایات منتشر نماید. البته بخاطر مسئولیتهای اداری تا کنون تعدادی از آنها بیشتر منتشر نشده است؛ که عناوین حدود بیست جلد آنها در انتهای کتاب آمده است. انشاا... مابقی بر اساس فیش برداریها در صورت حیات و توفیق الهی منتشر خواهد شد. همچنین دهها مقاله در مجلات تخصصی دانشگاهی و روزنامه های داخلی و بین

ص: 5

المللی در این راستا منتشر کرده است. در ضمن امتياز همه كتابهاي ایشان در اين است كه به مناسبت موضوع همراه با اشعاري از مولف؛ تدوين شده كه در نوع خود كم نظير است.

2) مولف همانند پدر بزرگوارشان با خدا عهد بسته اند تا زمانی که قدرت و توان دارند برای رضای یار، در محافل و مجالس مذهبی و علمی که دعوت می شوند بدون هر گونه انتظار و منّت سخنرانی نموده و بابت آن هیچ گونه مبلغ، هدیه و...دریافت نکنند. در این راستا یکی از ائمه جمعه در همایشی فرموده اند:که خداوند متعال در سخنرانی و بیان نعمت را بر ایشان تمام کرده است.همچنین طبق نظرایشان مقرر شد کلیه درآمد حاصل از فروش کتب مولف صرف نشرمعارف اهل بیت عصمت وطهارت(ع) شود.

3)کلیه اشعار این کتاب توسط مولف با تخلص حقیر در قالبهای مختلف سروده شده است که یک بیت یا قسمتی از قالبهای مزبور به مناسبت موضوع در این مجموعه آورده شده است و بعضا اصل آنها بصورت کامل دریکی ازکتابهای مولف

تحت عنوان "دیوان حقیر"موجود می باشد و نیزبرخی از ابیات هم فی البداهه به مناسبت موضوع توسط مولف سروده شده است .

در خاتمه یادآور می شود که مولف از نظر علمی در کلاسهای خارج فقه (معادل دکترا) در حوزه شرکت و در دو رشته متفاوت دانشگاهی تحصیل و در مقطع دکترای تخصصی phd در رشته فلسفه تعلیم و تربیت به تحصیل ادامه داده است....

مجتبی بابایی

ص: 6

حضرت علی (ع) فکر کردن به کار خیر، آدمی را به انجام آن می کشاند

طلیعه

نام خدا بر همه جا حاکم است

روح خدا پيکر هر ناعم است

گو تو که اينک چه داري ز خود

هر چه که داري ز آن حاتم است

« سوره بلد»( مکی 20آیه) سوره 90صفحه 594

1- می خورد سوگند به این شهر و دیار

2- بر همان مکّه که کرده اختیار

3- می خورد سوگندی بر ابن و ولد

گر که باشند متّقی روز ابد

4- آدمی اندر جهان، در سختی است

در وجودش رنج و هم، بدبختی است

(کام وی همراه با ناکامی است

لذّتش توامِ با یک تلخی است )

5- یا که پندارد همه قدرت از اوست

او توانا گشته و باقی هم اوست

ص: 7

6- یا به منّت می کند انفاق، زیّاد

با خودش گوید، که مالم رفت به باد

7- یا که پندارد،کسی او را ندید

انتظار دارد، همه سویش روید

8-9- یا دو چشم و هم دو لب با یک زبان

ما بدادیمش، کند حق را بیان

10- راه خیر و شر،کنیم بر او عیان

در مسیری که، دو راه باشد در آن

11- راه عقبا و همان سخت نهان

12- توچه می دانی که چیست ؟اندر جهان

13- آن بود آزادی یک برده ای

14- یا که در قحطی، دهی به بنده ای

15- بهر خویشی، از یتیمان زمان

16- یا فقیری کوخ نشین، در هرمکان

17- غیر از اینها، از کسانی بوده باش

که شدند مؤمن و کردند چند تلاش

یکدگر را توصیه کردند به صبر

هم به رحمت هم به بخشش در نظر

18- درچنین حالی، شوند اهل مباح

با سعادت می روند، سوی فلاح

ص: 8

19- هر که کافر شد به آیات خدا

می شود اهل شقاوت در بقا

20- آتشی باشد فراگیر در نگاه

بهر آنانی که بودند در گناه

ارزش کار خیر

کار خیر باشد وزین و پر بها

ارزشش والا بود نزد خدا

دان که کار خیر درون این جهان

می برد بالا تو را تا ماورا

پس عزیزم قدر آن را خوب بدان

چون ندارد مثل و مانند در فضا

آنچه باشد ماندگار در هر زمان

بوده کار خیر و نیک در هر کجا

داد خاموش نهان و هم عیان

از تو خواهد کار خیر بی هر صدا

کار خیر تو بدون هر گمان

تا ابد باقی و باقی ها فنا

گر که گشتی لایقش تا آن کران

می بری حظّ و کنند بر تو دعا

خوش بر احوالت که چون پیغمبران

اهل خیر گشتی و مال کردی رها

می شوی جاوید و پر نام و نشان

عاقبت گردی رها از هر بلا

ص: 9

پس نما خود را مهیّا بهر آن

چون که توفیق خواهد و لطف و صفا

دان که این توفیق همی آرد امان

بهر خیّر در تمام این سرا

هر که را توفیق این کار گران

کی شود حاصل درون این قوا

گر همی خواهی شوی در هر مکان

اهل کار خیر و هم اهل ثنا

کن مهیّای همان روح و روان

با عبور از نفس دون و هر خطا

این حقیر گوید به خیرّ از نهان

ماندگاری نزد حق با صد ندا

ای عزیز بزرگوار و اهل خیر، بدان و آگاه باش که بر خلاف ابیات غزل مزبور؛ در نهایت تاسف مكاتب مادی و ایسم های مختلف مخصوصا فمينيستي با مباني اومانيستي و سكولار فقط مصالح دنيايي و جنبه مادی انسان را مي بينند. و با این دید ناقص و تصور غلط از انسان و جهان؛ مسیر بشریت را برای رسیدن به آثار ارزشمند و ابدی کار خیر و عمل صالح به انحراف درد آور و غیر قابل جبرانی کشانده اند. بدون تردید باید روزی پاسخگوی این جفا و جنایت بزرگ و غیر قابل بخشش خود که در حق فطرت پاک انسانی و فریاد خاموش درون بشری روا داشته اند؛ باشند....

مقدمه

به نام او که فریاد درون است

به جز او را همه خوار و زبون است

حقیر داند که کار خیر همانا

همان توفیق حق اندر برون است

ص: 10

«الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب».(1) آنان که ایمان آوردند و عمل صالح داشتند، خوشا به حال آنان و چه خوش بازگشتی. در راستای آیه مزبور در قسمتی از سخنرانی مولف در همایش بزرگ خیرین مدرسه ساز(2) آمده است: ... اگر آیات قرآن مرور و روایات بر رسی شود خداوند در کمتر جایی بر یک انسان منّت می گذارد؛ یعنی چه!! یعنی اگر خداوند همه زر و زیورهای دنیا یا همه پست و مقام و قدرتهای عالم؛ از اینها بالاتر اگر همه آنچه آفتاب بر آنها می تابد را به کسی بدهد؛ نمی فرماید که من بر تو منّت گذاشتم...اما اگر توفیق انجام کار خیر و عمل صالح را به فردی عنایت فرماید...می گوید ای انسان بخاطر این توفیق الهی به خودت ببال؛ چرا که این توفیق نسیب هر کسی نمی شود... خداوند به هر کسی زر و زیور، مال و منال، پست و مقام می دهد و بر وی منّت هم نمی گذارد.. چرا که همه اینها فناپذیرند و نهایتا در این دنیا همراه انسانند؛ در حالیکه انجام کار خیر و عمل صالح تا ابدیت همراه آدمی است و از برکات آن برای همیشه و بصورت جاوید بهره مند خواهد شد؛ بخاطر این است که خدا بر انسانهای مومن که توفیق و لیاقت انجام کار خیر و عمل صالح را پیدا می کنند منّت می گذارد... مطالب این کتاب با استفاده از منابع مختلف شرحی است بر جملات مذکور. آری ای عزیز بزرگوار، توضیح بیشتر اینکه هر عمل و نیتی اقتضایی دارد که خواه ناخواه دامان انسان را می گیرد، و همه افراد شایستگی و لیاقت آن را ندارند که در کارهای بزرگ و خدایی گام بردارند. این توفیق را خدا نصیب کسانی می کند که پاکی نیت و آمادگی و اخلاص را در آنان سراغ دارد.

ص: 11


1- سوره رعد- آیه 29
2- همایش بزرگ خیرین مدرسه ساز در دی ماه سال نود و دو در تالار بزرگ گل گندم در حدود پنج کیلو متری اصفهان با حضور مسئولین کشوری و استانی با مجری گری هنرمند معروف جناب آقای اکلیلی بر گزارشد. لازم به تذکر است که در همایش مزبور میلیادها تومان برای ساخت فضاهای آموزشی توسط خیرین بزرگوار هزینه شد...

حتماً تا كنون با خود انديشيده اي كه چگونه است كه گاهي انسان در انجام اعمال خير موفق مي شود و گاهي نه؟ و يا چرا خداوند به بعضي افراد توفيق مي دهد و به بعضي ديگر نه؟ به عبارت ديگر، چرا براي بعضي ها زمينه ي انجام كارهاي مثبت به راحتي فراهم مي گردد ولي عده اي ديگر با وجود علاقه اي كه به انجام اعمال نيك دارند، موفق نمي شوند؟

با كمي تدبر در آيات قرآن به این نتیجه خواهی رسید که آن چه مهم است، خواست حقيقي و اراده ي مصمم فرد و قدم برداشتن براي انجام كار خير است، نه صرف علاقه به انجام آن عمل. اگر انسان اراده ي حقيقي و عزم جزم براي انجام كاري داشت و قدم اوليه را نيز برداشت، آن جاست كه توفيق الهي رفيق او شده و او را در برداشتن قدم هاي بعدي ياري خواهد فرمود. اما اگر در گوشه اي نشست و تنها آرزوي انجام عملي را نمود، نبايد انتظار كمك و ياري الهي را داشته باشد.

توضیح اینکه در سوره ي مباركه ي هود آيه ي88، از زبان حضرت شعيب عليه السلام خطاب به قوم خود آمده است: من يك هدف بيشتر ندارم و آن اصلاح شما و جامعه ي شماست تا آن جا كه در قدرت دارم : " إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا

تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ " اين همان هدفي است كه تمام پيامبران آن را تعقيب مي كردند. اصلاح عقيده، اصلاح اخلاق، اصلاح عمل و اصلاح روابط و نظامات اجتماعي. و براي رسيدن به اين هدف، تنها از خدا توفيق مي طلبيدند. نكته ي قابل توجه در آيه مزبور اين است كه آن چه كه زمينه ساز دريافت توفيق الهي ذكر شده، اولاً اراده و خواست قلبي، ثانياً : طالب اصلاح بودن، و ثالثاً : به كارگيري تمام توان و قدرت و استطاعت مي باشد. از طرفی خداوند متعال انسان را با هدفی به این عالم خاکی آورد و ایمان به خداوند و فرستادگان وی را رمز رسیدن به کمال حقیقی و سعادت دنیوی و اخروی وی مقرّر فرمود. با این حال، با رجوع به آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) مشخّص می­شود که ایمان به خداوند نه شرط کافی بلکه شرط لازم برای نیل به سعادت انسانی است و عامل دیگر همان عمل صالح است که در این طریق به آن نیاز است. آیات قرآن، مکررّ، ایمان و عمل صالح را در

ص: 12

کنار هم آورده و روشن میسازد که این دو در کنار هم، سعادت و رستگاری انسان را به دنبال دارد و لذا برای بقاء ایمان در دل، انجام عمل صالح، امری ضروری است که بدون آن، روح ایمان می خشکد. در ادامه در خصوص کم و کیف توفیق الهی برای انجام کار خیر و زمینه های کسب آن و عوامل سلب آن بصورت نثر و نظم در دو بخش مطالبی مطر خواهد شد.

البته قبل از هر مطلبی باید به این حقیقت تلخ اعتراف کرد که متاسفانه مکاتب مادّی و فلاسفه معاصر در غرب، به علل گوناگون، دچار بحران دین گریزی و معنویت ستیزی و به تبع آن منکر ماندگاری آثار کار خیر و عمل صالح شده اند. بدیهی است که پوچی و بی معنایی و به دنبال آن، اندوه، دلهره و نومیدی در زندگی فردی از یک سو و ناامنی و بی عدالتی در زندگی اجتماعی و جهانی از سوی دیگر، پیامدهای گریز ناپذیر این انکار کشنده و درد آور بوده است. چرا که انسان جدید، با انکار فطرت و ابدیّت؛ منکر ماهیت کار خیر و فطری بودن عمل صالح شد؛ تا با این بینش خطرناک ضمن جفا و ستم در حق سالم ترین دین الهی و پیام های ارزشی آن همانند سبقت در انجام کار خیر...؛ بالاترین ظلم را در حق فطرت بشری و نفس انسانی خود مرتکب شود.

ص: 13

بخش اوّل

توفیق چیست و چرا مومن از خدا در خواست توفیق می کند؟

دان که توفیق خدا با صد ندا

می برد بالا تو را تا ماورا

گر شوی لایق کار خیر و پاک

می شود نافع تو در دو سرا

توفیق در واژه شناسی به معنای ایجاد مطابقت و موافقت میان دو چیز در کار خیر و نیک آمده است. به این معنا که شخصی چیزی را موافق با دیگری انجام می دهد ، به گونه ای که تنافر و بیزاری از میان رخت برمی بندد و موافقت، همراهی و همدلی پدید می آید. توفيق از نظر لغوی به معنای «سازش افكندن، موافقت دادن، موافق گردانيدن اسباب، دست يافتن به كاری، كارسازی، و تأييدالهی است.(1) به عبارت دیگر توفیق فراهم ساختن مقدمات برای وصول به مقصود است و سلب توفیق از میان بردن آن ها است.(2)که البته نتیجه اعمال خود انسان ها است که این امور را در پى دارد.(3) راغب اصفهانی درکتاب مفردات الفاظ قرآن کریم درباره توفیق می نویسد که این واژه از ماده وفق به معنای ایجاد مطابقت و موافقت میان دوچیز در کارهای خیر ونیک است و استاد حسن مصطفوی در کتاب التحقیق خود می افزاید قراردادن شخصی یا چیزی موافق با دیگری تا اندازه ای که تنافر و مخالفت از میان ایشان برود و موافقت و همدلی حاصل آید نیز، مصداقی از توفیق است. توفیق را از این رو فضل و بخشش الهی دانسته اند که به عنوان امری است که توقع و انتظار آن نمی رفت و تنها به فضل و لطف خداوندی نصیب و بهره شخص شده است. بنابراین فضل و توفیق به گونه ای با هم ارتباط تنگاتنگی دارند و در آیات متعدد می توان مواردی را که به فضل الهی کار خیری از سوی انسان انجام گرفته است، در حکم توفیق برشمرد.

ص: 14


1- فرهنگ فارسی معين، ج 1، ص1168
2- تفسیر نمونه،ج 19، ص 485
3- تفسیر نمونه ج 1 ص189

مع الوصف می توان گفت که خداوند وقتی به کسی توفیق می دهد، کاری می کند تا از میان دوچیز تنافر برخیزد و موافقت حاصل شود و کارها به سامان رسد و مطلوب حاصل آید. به سخنی دیگر توفیق الهی به معنای ردیف شدن اسباب و وسایل کاری است که انسان می خواهد آن را انجام دهد و در این میان مانعی پیش نیاید و مزاحمتی فراهم نشود. در حقیقت ای عزیز بزرگوار، توفیق سرمایه و موهبت الهی است که به هر کس ندهند. خداوند مي فرمايد: وَإنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ»(1) اگر خداوند (از شما سلب توفيق نمايد و) ياري تان نكند، پس كيست آن كه شما را پس از او ياري دهد؟! بنابراين تنها توفيق دهنده خداست.

در روایات برای توفیق، کارکردها، آثار و نقش های چندی بیان شده است که در این جا به برخی از آن ها به صورت گذرا اشاره می شود. در کتاب شریف میزان الحکمه آمده است که توفیق، عنایت و کمک الهی است، چنان که توفیق رحمت الهی و نیز اولین نعمت اوست. از سوی دیگر توفیق، اساس سعادت است و این که پیشوایی چون توفیق نیست. در روایتی معصوم(ع) می فرماید: عافیتی بالاتر از توفیق نیست؛ چنان که طاعت و بندگی جز با توفیق میسر نیست. امامان معصوم(ع) می فرمایند: توفیق، عقل را زیاد می کند و به انسان یاری می رساند.(2)امام جواد علیه السلام می فرمايد: اَلْمُؤمِنُ يَحْتَاجُ إلَي تَوْفِيقٍ مِنَ اللهِ...؛(3) مؤمن به توفيق الهي محتاج است.امام علی علیه السلام می فرمایند: التَّوفِیقُ مِن جَذَبَاتِ الرَّبِ؛(4)توفیق، از جذبه های پروردگار است. امیر مومنان علی (ع) بر این نکته ظریف توجه می دهد که هرگونه تلاش و کوششی از سوی آدمی بی توفیق الهی

ص: 15


1- آل عمران، 160
2- منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، سید حمید حسینی، ص145، روایت 6616 تا روایت 6628
3- تحف العقول،ص457
4- غرر الحکم و دررالکلم، ج1، ص 203

هیچ سود و فایده ای ندارد و شخص به مقصد و مطلوب نمی رسد: لاینفع اجتهاد بغیر توفیق (1) آری ای عزیز بزرگوار، انسان درانجام هرکاری نیازمند آن است تا توفیق همراه و راه کارش شود. خواص و عوام همواره خواستار توفیق و برکت از خداوند هستند و به عنوان یک فرهنگ، درخواست توفیق و برکت درجای جای سخنان وگفتارشان پیداست.

توفیق یکی از درخواست های مومنان است. از این روست که از زبان همگان توفیق برای خود و دیگری بسیار شنیده می شود. هنگامی که به کار نیکی اقدام کنند و یا عمل خوبی را به سرانجام رسانند، در مقام سپاس بر این نکته تاکید می شود که خداوند توفیق این کار خیر را به من داده است. از طرفی آن چه كه در این خصوص مهم است، خواست حقيقي و اراده ي مصمم فرد و قدم برداشتن براي انجام كار خير است، اگر انسان اراده ي حقيقي و عزم جزم براي انجام كاري داشت و قدم اوليه را نيز برداشت، آن جاست كه توفيق الهي رفيق راه وی شده و او را در برداشتن قدم هاي بعدي ياري خواهد فرمود. اما اگر در گوشه اي نشست و بدون هر گونه اراده و عمل؛ تنها آرزوي انجام عملي را نمود، نبايد انتظار كمك و ياري الهي را داشته باشد.

زمینه ها و عوامل کسب توفيق الهي برای انجام کار خیر چگونه ایجاد می شود؟

بهر توفیق كن تو پرسش از كتاب

تا شوی اهل همه خیرات ناب

پس نما بر آن عمل در اين سرا

روح و جسم اين را همي خواهد چو آب

ای عزیز بزرگوار، با كمي تدبر در آيات قرآن مي توان به این نتیجه رسید که براي رسيدن به مقام توفيق مي بايد زمينه هايی را انسان در خود پديد آورد و ظرفيت خود را افزايش دهد تا توفيق رفيق راهش شود. از جمله زمينه هايي كه مي بايست فراهم گردد مي توان

ص: 16


1- منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، سید حمید حسینی، ص 541، ح 6620

به توبه ( احقاف آيه 15) توكل ( قصص آيه 22) جهاد ( عنكبوت آيه 69) دعا ( نمل آيه 19) عبادت ( حمد آيه 5) قصد اصلاح ( نساء آيه 35) هجرت ( توبه ايه 117 و كهف آيه 16) اشاره كرد.

قرآن ضمن بر شمردن برخی از ویژگی های گروهی از پیامبران می فرماید: انجام کارهای نیک را به آنان وحی کردیم: و اوحینا الیهم فعل الخیرت نه تنها پیامبران، بلکه همه مردم در سایه پارسایی و انجام کارهای نیک می توانند از امدادهای ویژه الهی برخوردار شوند و توفیق انجام نیکی های بیشتری را بیابند؛ چنان که فرمود: فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى* وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى *فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى(1) هر که بخشید و پرهیزگاری کرد و آن (وعده) نیکو (پاداش اخروی) را باور داشت و راست انگاشت، پس به زودی او را برای راه آسان آماده سازیم. جمله فسینسره للیسری ممکن است به توفیق الهی و آسان شدن راه پیروزی از جانب خدا بر چنین افرادی اشاره داشته باشد؛ یعنی خدای سبحان مقدمات انجام دادن نیکی ها را برای آنها فراهم می سازد. بدین سبب است که امیر مؤمنان (علیه السلام) در کلمات خویش توفیق را از بالاترین نعمت ها و کمک و عنایتی از جانب خداوند دانسته است: التوفیق عنایه.... قرآن یکی از اسباب جلب توفیق الهی را تلاش و کوشش در راه هدف می داند؛ و می فرماید: مجاهدان راه خدا و شهیدان از توفیق الهی برخوردارند و کارشان در نزد خداوند اصلاح می شود.

در روایات نیز برای توفیق، کارکردها، آثار و نقش های چندی بیان شده است که در این جا به برخی از آن ها به صورت گذرا اشاره می شود. در کتاب شریف میزان الحکمه آمده است که توفیق، عنایت و کمک الهی است، چنان که توفیق رحمت الهی و نیز اولین نعمت اوست. از سوی دیگر توفیق، اساس سعادت است و این که پیشوایی چون توفیق نیست. امامان معصوم(ع) می فرمایند: عافیتی بالاتر از توفیق نیست؛ چنان که طاعت و بندگی جز با توفیق میسر نیست. همچنین می فرمایند: توفیق، عقل را زیاد می کند و به

ص: 17


1- سوره اللیل آیات 5.6.7

انسان یاری می رساند. در روایاتی از امام علی علیه السلام از دینداری،، دنیاگریزی و خیرخواهی (و پندپذیری) از خداوند، به عنوان برخی عوامل لیاقت یافتن توفیق، یاد شده است.کَما أنَّ الجِسمَ والظِّلَّ لا یَفتَرِقانِ، کَذلِکَ الدِّینُ و التَّوفیقُ لا یَفتَرِقانِ.» همان گونه که جسم و سایه از هم جدا نمی شوند، دینداری و توفیق نیز از یکدیگر جدا نمی شوند.مُخاطِباً لِلدُّنیا: هَیهاتَ! مَن وَطِی ءَ دَحضَکِ زَلِقَ، و مَن رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ، و مَنِ ازْوَرَّ عَن حَبائِلِکِ وُفِّقَ.» خطاب به دنیا: هیهات! هر که در لغزشگاه تو گام نهاد، لغزید، و آن که به قسمت های ژرف تو آمد، غرق شد، و هر که از بندهای دامت کناره گرفت، توفیق (رستگاری) یافت. أیُّهَا النّاسُ! إنَّهُ مَنِ اسْتَنصَحَ اللّهَ وُفِّقَ و مَنِ اتَّخَذَ قَولَهُ دَلیلاً هُدِیَ لِلّتی هِیَ أقوَمُ؛ فإنَّ جارَاللّهِ آمِنٌ و عَدوُّهُ خائِفٌ.» ؛ « ای مردم! هر که از خدا پند و خیر (برای) خویش مسئلت کند، توفیق یابد و هر که گفتار او را راهنمای خویش قرار دهد، به راه و آیینی که استوارتر است، رهنمون شود؛ چرا که همسایه خدا در امان است و دشمن او در هراس. در هر حال انجام هر کاری باید مقتضيات خود را داشته باشد و انجام کار خیر و عمل صالح نیز از این اصل مستثنی نمی باشد. مراد از مقتضيات عمل صالح همه ي اموري است که به نوعي زمينه صدور عمل صالح را مهيا مي سازد. بديهي است که هر چه مقدمات تحقق يک موضوع آماده تر باشد، امکان تحقق آن بيشترخواهد بود. در اين جا توجه جنابعالی به مهمترين مقتضيات عمل صالح براساس آيات قرآن کريم معطوف می گردد:

1.ياد خدا: «وهم يصطرخون فيها ربّنا أخرجنا نعمل صالحاً غيرالذي کنّا نعمل أولم نعمّرکم ما يتذکّر فيه من تذکّر و جاءکم النّذير فذوقوا فما للظالمين من نصير»(1) دوزخيان آرزو مي کنند که به دنيا باز گردند و عمل صالح انجام دهند. به ايشان خطاب مي شود مگربه شما مهلت عمر داده نشد که براي کسي که مي خواست ياد خدا کند و متذکر گردد کافي بود؟ از اين آيه فهميده مي شود که ياد خدا و يادآوري حقايق زمينه ساز

عمل صالح است.

ص: 18


1- فاطر، 37

چنانکه به صراحت درآيه ذيل از اين عامل ياد شده است: «إلا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله...»(1) مگر کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح به جا آوردند و خدا را ياد کردند....

2. توبه: توبه که به معني بازگشت به سوي خداست از مهمترين مقدمات گرايش مؤمن به سوي اعمال صالح است. چنانکه فرمود: «ألّا من تاب و ءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک يبدل الله سيئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحيما»(2) مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند، پس خداوند گناهان ايشان را به حسنات تبديل خواهد کرد و خداوند آمرزنده ي مهربان است. «و من تاب و عمل صالحاً فأنّه يتوب إلي الله متاباً»(3) و هرکس توبه کند و عمل صالح انجام دهد،به راستي چنين کسي به سوي خدا بازگشته است. «إلا الذين تابوا من بعد ذلک و أصلحوا فإن الله غفور رّحيم»(4)

3. صبر: از آنجا که انجام اعمال صالح با مشقت و سختي همراه است، توفيق انجام عمل صالح نيازمند شکيبايي در برابر سختي مخالفت با نفس است. اين مطلب ازچند آيه به دست مي آيد که به برخي از آنها اشاره مي شود: «إلا الذين صبروا و عملوا الصالحات أُولئک لهم مغفره و أجرکبير»(5)

مگر آنانکه شکيبايي کردند و اعمال صالح به جاي آوردند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن ايشان است.

«وقال الذين أُوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن ءامن و عمل صالحاً و لا يلقاها ألّا الصابرون»(6) کساني که به ايشان علم داده شده بود گفتند: واي بر شما پاداش خدا براي

ص: 19


1- شعرا، 227
2- فرقان، 70
3- همان، 71
4- آل عمران، 89
5- هود، 11
6- قصص، 80

کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بهتر است و جز صابران موفق به عمل صالح نمي گردند.(1)

4.روزي حلال: «يأيّها الرسل کلوا من طيّبات و اعلموا صالحاً»(2) اي پيامبران از روزي هاي حلال و پاکيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد. اين آيه به روشني دلالت دارد که روزي حلال ياور مؤمن در انجام عمل صالح است.(3) امام صادق(ع) در همین راستا درباره مراحل سه گانه دست یابی به سعادت واقعی و خوشبختی دنیوی و اخروی می فرمایند: ما کل من نوی شیئا قدر علیه؛ و لاکل من قدر علی شی وفق له؛ و لاکل من وفق اصاب له موضعا، فاذا اجتمعت القدره و التوفیق و الاصابه فهنالک تمت السعاده ، چنین نیست که هر کس چیزی نیت کند به انجامش قادر باشد و چنین نیست هر کس قدرت کاری را دارد به آن موفق گردد، و چنین نیست که هر کس واجد توفیق شود، عملش به موضع حق اصابت نموده است، پس وقتی قدرت و توفیق و اصابت حق، به هم پیوست، سعادت کامل نصیب آدمی می گردد.(4)

در این حدیث به خوبی مراحل سه گانه دست یابی به خوشبختی تبیین شده است. امام صادق(ع) به خوبی بیان می فرمایند که توفیق با همه ارزش و جایگاهی که دارد، تنها بستر و زمینه ساز دست یابی به خوشبختی و سعادت است و لازم است که خداوند امر دیگری را فراهم آورد که آن اصابت به هدف است. بی گمان اصابت به حق نیز تنها با اخلاص می باشد.

به سخن دیگر، اصابت به معنای رسیدن کار و تلاشی به سوی خداوند از طریق اخلاص است. هنگامی که شخص این گونه کارش مصاب واقع شود، از پاداش هایی خاص بهره مند می شود. به این معنا که کار خوب اصابت یافته، پس از رسیدن به

حق تعالی به شکل پاداش به خود شخص باز می گردد. این که در حدیث پیامبر«ص» آمده: «نیه المومن،

ص: 20


1- خوشدل، 1382ش، ص 86
2- مؤمنون، 51
3- شرباصي، 1407، ج 4، ص 211
4- شرح مکارم الاخلاق، ص445 و نیز میزان الحکمه، محمدی ریشهری، ج01، ص 595

خیر من عمله» یعنی نیت مومن بهتر از عمل خود اوست، به این معناست که شخص مومن، نیت خیر و اصابت دارد ولی به هر علت درونی و بیرونی، این عمل به واقع، اصابت نمی کند، بنابراین همواره نیت وی بهتر از خود عمل وی می باشد. ولی اگر خداوند توفیق اصابت نیز به او بدهد می تواند امیدوار باشد که نوعی تطابق و موافقت میان نیت وی و عملش وجود دارد و عمل و نیت وی هر دو یک اندازه از خیر بهره دارند.

این جاست که ای عزیز مخلص، نقش کلیدی توکل و تفویض، خود را نشان می دهد؛ زیرا انسان اگر در کارهای خویش توکل کند و یاری و وکالت الهی را متضمن نیت و کار نیک خویش گرداند و یا حتی خود را با کارهایش به خدا واگذار و تفویض کند نه تنها امید اصابت می رود بلکه عین اصابت می باشد، به گونه ای که دیگر تفاوتی میان نیت و عمل وی حتی به اندازه سرسوزنی نمی ماند، زیرا چنین شخصی وفق آیه71 سوره انفال در مقام فنا است. در هر حال:

بر خدا کن تو توکّل با یقین

تا شوی راحت ز ترس و حزن و کین

چون توکّل می کند دل را قوی

در مسیری که بود پر بمب و مین

می کند خنثی و نابود هر غمی

از درون و هم برون این زمین

تا شوی آرام و راه حق روی

در همان راهی که هست راه متین

جان و دل را می کند دور از بدی

با ندایی که بود در بطن دین

گر روی در راه خیر و هم ولی

راه خوشبختی شود با تو عجین

می کند آرام و شادت آن همی

از همه درد و هر آنچه هست غمین

ص: 21

استرس و اضطراب و هر کژی

می کند بیرون ز جان و هم جبین

پس عزیزم با توکّل چون علی(ع)

کن رها غیر خدا و باش امین

این حقیر گوید به خیّر چون پری

با توکّل کار خیر کن در زمین

آری انسان برای هر کاری نیازمند وسیله است؛ زیرا خداوند نظام هستی را بر اساس اسباب آفریده و لازم است برای انجام هر کاری با توکل بر خدا از وسایل و اسباب بهره برد. جالب آن که خداوند با توجه به تفاوت ظرفیت ها و دارایی ها، اسباب و وسایل متعدد و متنوعی قرار داده است که برخی از آن ها اسباب کوتاه و برخی دیگر بلند و طولانی می باشند. نماز، روزه، استغفار، صلوات، محبت اهل بیت(ع) و بسیاری از امور دیگر به عنوان اسباب و وسایل معین شده است و انسان به حکم «وابتغوا الیه الوسیله» باید وسایل و اسباب قرب و تقرب را بجوید. این گونه است که نقش توسل در کنار توفیق خود را نشان می دهد؛ زیرا هر کاری وسیله و اسبابی است که باید به آن تمسک و توسل جست. پس از آن اراده انجام و عزم عمل داشت و هنگام عزم به عمل است که توکل لازم است(1) و باید یاری و مدد الهی را از آغاز تا انجام خواستار شد.

بنابراین ای اهل اراده قوی باید بدانی که اراده ی کارها از جانب تو و میزان توفیق – بسته به جدیت اراده ی تو– از طرف خداوند است و این که هدف باید اصلاح باشد. هر کسی در این راه موظف است آخرین تلاش خود را به کار گیرد و در عین حال باید بداند که موفقیت تنها بدست خداوند است. آیه ی دیگری که مؤید مطالب فوق است، آیه ی 35 سوره ی نساء است که درباره ی زن و شوهری که با هم اختلاف دارند و نزدیک است کارشان به جدایی بکشد، می فرماید: اگر هر دوی آن ها واقعاً خواهان اصلاح باشند، خداوند نیز آن ها را کمک نموده و توفیقشان خواهد داد. یا اگر دو نفری که به عنوان

ص: 22


1- آل عمران آیه95

واسطه و حکم برای حل اختلاف این زوج قدم جلو گذاشته اند، با حسن نیت و دلسوزی وارد کار شوند و هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک می کند و بوسیله ی آنان میان زوجین الفت برقرار می کند : " إِن یُرِیدَا إِصْلاَحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا"

پس بدان که هرجا حسن نیت و بنای اصلاح باشد، توفیق الهی هم سرازیر خواهد شد .ای پیامبر! آن ها گوش شنوا برای شنیدن سخنان تو و سپس تکذیب آن دارند. و زیاد اموال حرام و ناحق و رشوه می خورند. آنان قلب های سرسخت و لجوج و خالی از ایمان دارند و لذا از دریافت الطاف حق محرومند. و خداوند به چنین کسانی عنایت نکرده، قلوبشان را تطهیر نفرموده و توفیقاتش را شامل حالشان نمی نماید.

همچنین در برخی از آیات، خداوند انفاق توأم باتقوا و ایمان راعامل توفیق درکارهای بزرگ و سخت و بخل را سبب از دست دادن توفیق معرفی کرده است. به روایتی از امام علی (علیه السلام) توجه فرما: توفیق اساس خوشبختی است؛ بهترین کوشش آن است که با توفیق قرین شود؛ نعمتی چون عافیت نیست و عافیتی چون یاری توفیق؛ اقدام نکردن در هنگام سرگردانی از توفیقات است؛ امکان به گناه نیافتن از توفیقات است.

از امام باقر (علیه السلام) درباره معنای «لا حَولَ و لا قُوَّة اِلّا بالله» پرسیدند. حضرت فرمودند: «ما قدرت بر ترک معصیت نداریم، مگر به یاری خداوند؛ و توانایی بر طاعت خدا نداریم، مگر با توفیق خداوند، عزّوجل. از نظر قرآن، فقط خداوند منشأ توفیق است: «اَلَیسَ الله بِکافٍ عَبدَهُ»؛ و اگر خداوند [بر اساس علم به شایستگی ها و ناشایستگی ها] محرومیت کسی را بخواهد، هرگز کسی نمی تواند به او بهره ای از هدایت برساند؛ و اگر خداوند هدایت و توفیق را بخواهد، هیچ کس قادر نیست آن را برگرداند. به بیانی با خداوند کریم این گونه باید زمزمه کرد:

ص: 23

تو که خود خیری و داری احسان

تو که خود هستی و داری امکان

تو که خود عفّوی و داری غفران

تو که خود امنی و داری امعان

گو که با خیر تو در، پیکر جانان چه کنم

تو که خود حجّتی بر لفظ و بیان

تو که خود مرحمی بر روح و روان

تو که خود مامنی بر امن و امان

تو که خود مجمعی بر سرّ و عیان

گو که با خیر تو در، وادی حرمان چه کنم

تو که خود پاکی و هستی سبحان

تو که خود حکمی و هستی سلطان

تو که خود عقلی و داری برهان

تو که خود حقی و هستی فرقان

گو که با خیر تو در، مهد دلیران چه کنم

تو که خود نوری و داری انوار

تو که خود سرّی و داری اسرار

تو که خود حرّی و داری احرار

تو که خود برّی و داری ابرار

گو که با خیر تو در، باغ و گلستان چه کنم

ص: 24

تو که خود عشقی و هستی عاشق

تو که خود اصلی و هستی فارق

تو که خود رمزی و هستی لایق

تو که خود بحثی و هستی ناطق

گو که با خیر تو در، قبله مستان چه کنم

تو که خود دادی و داری قرآن

تو که خود نامی و داری عنوان

تو که خود رحمی و داری رحمان

تو که خود جانی و داری جانان

گو که با خیر تو در ،خیر شهیدان چه کنم

همچنین انجام برخي اعمال، باعث توفيق بيشتر می شود و گاه اعمال صالح، زنجيروار توفيقات و بركات خاصي را در پی دارد. حق تعالی در قرآن کریم می فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أوْ اُنْثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»(1) هر كه اعم از مرد و زن، عمل صالح انجام دهد در حالي كه مؤمن است پس حتماً برايش حيات طيّبه و زندگي پاكيزه و گوارا، برپا مي داريم.گاه عملي نيك، توفيقي را در پی دارد و در صورت بهره برداری نيكو و شايسته از آن توفيق، فرصتی ديگر در مقابل انسان قرار مي گيرد. علاوه بر این باید از خداوند درخواست توفیق نمود. در دعاى روز سیزدهم ماه رمضان آمده است: اَللَّهُمَّ وَفِّقْنی فیهِ عَلَى التُّقى وَصُحْبَةِ الْاَبْرارِ.»(2) خداوندا، در این روز مرا بر تقوا و صحبت با ابرار و نیکان، توفیق عنایت فرما. در دعاى شب بیست و دوّم ماه رمضان آمده است: وَارْزُقْنی فیها

ص: 25


1- کهف، 82
2- مفاتیح الجنان

التَوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ.»(1) خدایا در این شب، توفیق بر آنچه پیروان آل محمد را موفق فرموده ای، به من روزی فرما.

بنابراین ای اهل توفیق بدان و هشیار باش که توفیقِ دیندارى و اطاعت از فرمانهاى خداوند و بطور کلی انجام عمل صالح لطفى است که باید از سوى او به بندگان عنایت شود و همه باید خواستار آن باشند که توفیق الهى رفیق راهشان شود، تا سفر پرخطر دنیا را با عافیت به پایان برسانند و در آخرت از اصحاب یمین باشند. همان گونه که در سوره عصر آمده است که همه انسانها در زیان و خسرانند مگر آنهایی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند.

آری عمل صالح و کار نیک در حقیقت میوه درخت ایمان است و دو رکن اساسی دارد. یکی نیت پاک و دیگری کارمفید. بنابراین عمل صالح منحصر در نماز و روزه، حج و زکات و... نیست، بلکه هر کار مفیدی که با نیت پاک و الهی انجام پذیرد. عمل صالح شمرده می شود، هر چند اندک و ناچیز باشد و آنچه در عمل صالح مهم است، قصد قربت و تقرّب به پروردگار است.(2) با توجه به آنچه گذشت می توان گفت "عمل صالح، عملی است که در شرع به عنوان واجب یا مستحب معرفی شده و سالک از طریق انجام آن می تواند سیر و سلوک کند و به مقام قرب نائل گردد".(3) مع الوصف ابیات غزل زیررا با تامل مرور فرما:

روز و شب جسمت در این دور و زمان

فربه گشته با هزار و یک نشان

چهره زیبا و آن قد فلان

می شود زشت و شود فانی چنان

پست و ثروت در فضای هر مکان

می کند روح و روانت را خزان

ص: 26


1- همان
2- علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص 227
3- امینی، ابراهیم، خودسازی، ص 254

جسم تو صد سال پیش اندر جهان

خاک ناچیزی همی بودش همان

گو به من صد سال دیگر جسم و جان

بیش از آن خاک نخست آرد ضمان

بهر چه گشتی تو خلق در این زمان

آمدی تا که شوی پوچ چون کتان

دان هدف از خلقتت بی هر گمان

بوده برتر زانچه بارد از دهان

بعد از عمری در درون این جهان

می شوی خوار و ضعیف و ناتوان

این بود پایان کار جسم و جان

اندر این دنیای دون با صد فغان

آنچه اصل است در زمین و آسمان

بهر تو باشد همان روح و روان

داد خاموش درون بی هر زبان

با تو دارد یک سخن با این بیان

انّ الانسان لفی خسر از نهان

گوید انسان در زیان است چون بدان(1)

گر که کار خیر کند از عمق جان

با همان ایمان و اعمال گران

می شود دور از زیان در کهکشان

با صبوری بر کسان و ناکسان

خوش به حال آن که با ذکر و اذان

راه خیر را طی کند تا آن کران

پس همی کن کار خیر با هر توان

تا شوی آرام و گیری صد امان

ص: 27


1- ابیات این غزل شرحی است بر سوره عصر

گر چنین کردی شوی تو همچنان

شاد و خرسند در درون و هم عیان

عمر تو گردد چو زرّی در فشان

تا ابد آید به کار بی هر گمان

کار خیر آرد نشانی بی نشان

بهر هر کس گر چه باشد او شبان

وقف خیر کن عمر خود در این جهان

تا شوی راحت ز شرّ این و آن

خوش به حال خیران و مومنان

چون که در دنیا و هم باغ جنان

می برند حظّی فزون تر از بیان

از تمام لحظه ها خرد و کلان

این حقیر گوید به هر پیر و جوان

طول عمر محدود و قدرش خوب بدان

ارتباط توفیق انجام کار خیر با آرامش و سعادت چگونه است؟

لطف حق باشد همان توفیق درک ماورا

در سرايي كه بود روز و شبش پر ماجرا

كن تو بر من لطفي تا گردم جدا از هر خطا

چون كه بي لطف تو من كي مي شوم از خود رها

کار خیر و نیک نموده جان من را با صفا

با چنين حالي بگويم در حريم كبريا

لطف و توفیقت بود همراه من در اين سرا

گر چه من نادانم از آن، تا رسد روز جزا

پس عزيزم كن روا خواست دلت را هر كجا

تا شوي فارغ ز غير آن بدون هر صدا

ص: 28

از كنار فتنه ها كن تو عبور با يك ندا(1)

آن ندا باشد همان توفیق حقّ و مقتدا

فتنه ها هر يك كنند توفیق مولا را فدا

چون كه با شبهه كنند حق را به ناحق با جفا

اين حقير گويد تو گر خواهي سعادت هم ولا

در ره خیرات برو با عشق و توفیق و وفا

من تمام ثانیه های شادمانی را از خانه خود با توفیق خداوندی به اتاق تو می آورم. تمام کبوترانی را که بر بام خلوتم غزل کار نیک می سرایند به پنجره تنهایی تو هدیه می دهم. این احسانی است بی دریغ، بی توقع... و بی چشم داشت... تنها از تو می خواهم برای تنها نماندن دلتنگی هایم از خداوند خویش؛ توفیق انجام کار خیر طلب کنی. بیا در تعالی آرزوهای هم با توفیقات الهی قدم بزنیم. بیا انسان و انسانیت را در مسیر خیرات به هم معرفی کنیم و در انفاق لحظه های به یاد ماندنی مؤمن باشیم. رحمت ابدی را دعا کنیم. سعادت خانه های یک دیگر را بخواهیم. سفیدی آرامش را با یاس و میخک توفیق به خوشبختی همدیگر سرایت دهیم.... در راستای متن ادبی مزبور از آن جایی که توفیق درکاربردها و فرهنگ قرآنی، فراهم آمدن اسباب و وسایل و ایجاد موافقت و مطابقت میان عمل و خواسته است، می توان گفت که وجود توفیق یکی از گام های مهم برای رسیدن به آرامش و سعادت است؛ زیرا خوشبختی هرکسی آن است که به خواسته های مشروع خود دست یابد. درنگاه توده های مردم توفیق یابی عین سعادت و خوشبختی است. از این رو آن را دعای کامل در حق دیگری و خود و خواسته ای بزرگ برمی شمارند. از نظر قرآنی و روایی این معنا هر چند تا اندازه ای درست می باشد ولی تمام و کامل نیست؛ زیرا توفیق چنان که از آیات قرآنی به دست می آید بیشتر نقش زمینه و بستر سازی را ایفا می کند. از این رو در آیات 15و 16 سوره احقاف از توفیق الهی به عنوان زمینه قبولی اعمال و در آیه 88 سوره هود از آن به عنوان عامل و بستری برای توکل برخداوند و بازگشت به

ص: 29


1- از كنار فتنه­هامان ده عبور با يك ندا

سوی او و در آیه 221 سوره بقره از توفیق به عنوان بستری برای دست یابی به خوشبختی و بهشت و در آیه 187 سوره بقره به عنوان مایه دست یابی به مغفرت و در آیه 125 سوره انعام به عنوان بستری برای رسیدن به شرح صدر سخن به میان آمده است.

براي توفيق آثاری در قرآن بيان شده است كه بيانگر آن است كه اين افراد از فضليتي برخوردار شده اند كه ديگر انسان ها از آن محروم هستند. به اين معنا كه افزون بر عنايت و رحمت عمومي به دسته اي كه خداوند توفيق مي دهد، از روي عنايت خاص و رحيميت خاص ، فضليت و بركتي داده مي شود كه ديگران از آن بي نصيب هستند. درهمه آیات و آیات دیگری که به آثار و پیامدهای توفیق توجه داده شده است؛ این معنا مورد تاکید است که توفیق الهی هرچند بسیار مهم و اساسی است ولی تمام مساله نیست. این که خداوند می باید به انسان توفیق ایمان و درک معارف الهی (انعام آیه 125) یا توفیق اعمال صالح (انبیاء آیه 73 و احقاف آیه 15)، جهاد در راه خداوند (توبه آیه 46) و شکر (نمل آیه 19 و احقاف آیه 15) و صبر در برابر اذیت ها و آزارها و سختی ها و مصیبت ها (نحل آیه 127 و آیات دیگر) را بدهد هرچند که بیانگر عظمت و ارزش توفیق الهی در زندگی بشر و دست یابی به اهداف بلند و مقاصد والاو برتر است ولی این خود مرتبه ومرحله میانی و دوم می باشد.

در وصایای پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) به ابوذر آمده است: «یا اباذر! طوبی لِلزاهدین فی الدنیا، الراغبین فی الاخرة، ... یا اباذر حرث الآخره العمل الصالح و حرث الدنیا المال و البنون.»(1)(ای

ابوذر! خوشا به حال کسانی که زهد در دنیا را اختیار نموده اند و به سوی آخرت (بوسیله اعمالی که موجب سعادت آخرت است) رغبت نموده اند... ای ابوذر زراعت آخرت عمل صالح است و زراعت دنیا مال و فرزندان.) در حقیقت کلام حضرت تفسیر این آیه ی شریفه است: «مَن كاَنَ يُرِيدُ حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فىِ حَرْثِهِ وَ مَن كاَنَ

ص: 30


1- مجلسی، محمد باقر، عین الحياة، ج2، ص44

يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فىِ الاَخِرَةِ مِن نَّصِيب»(1) (یعنی کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم اما در آخرت هیچ بهره ای ندارد.)

از این کلام نورانی می توان نتیجه گرفت هر کس عمل صالحی را برای آخرتش انجام دهد، از برکات آن تا ابد بهره مند می گردد و علاوه بر آن؛ در آخرت حسنات او مضاعف و دو صد چندان می گردد. ولی هر کس که برای دنیای خود عمل کند و هدفش کسب دنیا باشد، روزی مقرّر به او می رسد ولی نه به اندازه ای که او طلب کرده، بلکه بهره و نصیبی به قدر اقتضای حکمت و مصلحت الهی در دنیا بدست می آورد؛ ولی در آخرت هیچ نصیبی نخواهد داشت.(2)

به بیانی عبادت در هر شکلی که باشد، یکی از عوامل سلامت روان است. پژوهش ها نشان می دهد که رفتارهای دینی به ارتقای سلامت روان کمک می کند. یکی از عبادت های پیشنهادی خداوند، انفاق و بخشش مال به دیگران است. این مفهوم به شکل های واجب مانند پرداخت خمس و زکات و گونه های داوطلبانه و مستحبی آن مانند رسیدگی به محرومان، تکریم ایتام و مانند آن قابل اجراست. مفید بودن برای دیگران یکی از منابع تأمین عشق مورد نیاز است که به سلامت روان انسان کمک می کند. زمانی که با رفتارهای حمایت گرانه خود مشمول دعای افراد می شوی، در پر شدن گنجینه عشق خود گامی اساسی برداشته ای. تهی بودن این گنجینه سبب افسردگی و از دست دادن رغبت ها می شود.

در واقع کسانی که نیت خود را برای خدا خالص کنند و اعمال صالح انجام دهند، غالب اوقات در دنیا، ثمره و بهره ای برای اعمالشان مترتب نمی شود تا در آخرت مزد خود را کامل دریابند و ثواب اعمال آنها برای آخرت ذخیره می گردد، زیرا خداوند به مصلحت او

ص: 31


1- شوری/ 20
2- مجلسی، محمد باقر، همان، ج2، ص46

نمی داند که در دنیا به او بدهد، زیرا ممکن است باعث انانیت و عجب او شده و از خدا باز ماند.(1)

همچنین از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده: به درستی که مؤمن نیکی که می کند مردم شکر او نمی کنند و احسان او در میان خلق مشهور نمی شود، زیرا به خاطر خدا نیکی می کند، نیکی و عمل خیر او به آسمان بالا می رود و در زمین پهن نمی شود ولی نیکی و احسان کافر را شکر می کنند، چون که نیکی او برای مردم است و در میان مردم منتشر می شود و به آسمان بالا نمی رود و مقبول الهی نمی گردد.(2)

از طرفی هر کسی اگر بخواهد کاری انجام دهد باید نخست قدرت و امکانات آن را داشته باشد. بسیاری به سبب نداشتن قدرت و امکانات کارهای خیر و صالح از انجام آن باز می مانند. انسانی که بخواهد عبادت کند و نماز بخواند و یا روزه بگیرد، نیازمند قدرت و توانایی بدنی برای آن است. اگر انسان تنی رنجور و بیمار داشته باشد، قدرت بسیاری از کارهای عبادی چون نماز و روزه را نمی یابد و از برکات و آثار آن بی بهره می ماند. از این رو حضرت امیرمومنان در دعاهای خویش از جمله دعای مشهور و معروف کمیل از خداوند می خواهد تا به ایشان قدرت و توانایی انجام عبادت را بدهد و تن و جوارح ایشان را سلامت و قوی و قدرتمند گرداند تا بتواند درمسیرکمالی، همه توش و توانش را به کارگیرد. این که امیرمومنان (ع) می فرماید: قو علی خدمتک جوارحی، به معنای آن است که خدمت الهی نیازمند قدرت بدنی است که باید آن را نیز از خداوند خواست.

پس از فراهم شدن قدرت و توانایی جسمی و بدنی، برای انجام هرکاری نیاز است تا توفیق، رفیق راه شود و آن چه را انسان می خواهد، بتواند به انجام رساند؛ زیرا بسیاری از مردم با آن که از بدنی سالم برخوردار هستند و قدرت انجام کارهای نیک و خیر و صالح را دارند، ولی توفیق انجام آن را نمی یابند. از این رو خداوند می فرماید که حتی توفیق رفتن

ص: 32


1- همان، بحارالانوار، ج67، ص259
2- همان

به جهاد و یا شکرگزاری و حتی ایمان و شرح صدر و صبر و مانند آن نیازمند آن است که خداوند گوشه چشمی به بنده خویش کند و او را به سوی حق وانجام کار نیک و صالح سوق دهد. بسیاری از مردم همانگونه که مولف در سخنرانی خود اشاره نموده؛ با آن که دارا و ثروتمند هستند ولی توفیق این را نمی یابند که از این سرمایه و ثروت خویش برای کارهای نیک و خیر استفاده کنند. لذا آن را برای وارثان خویش می گذارند که اگر آنان کاری خیر با آن پول و ثروت انجام دهند، ثواب و پاداش آن نیز مال آن ها می باشد و اگر به گناه بیندازند، وزر و وبال آن گریبانگیر شخصی می شود که آن را اندوخت و برای کار خیر به کار نگرفته است. از این رو همواره انسان باید از خداوند این توفیق را بخواهد تا خواسته ها و کارهای خیر و نیک و شایسته را انجام دهد و از قدرت و ثروت و توش و توانش برای مقصد ابدی خود بهره گیرد.

همچنین درانجام کارهای خیر می باید اخلاص را در نظر داشت و کسی غیر از خدا را وارد کار نکرد. این همان چیزی است که از آن به وجه الله نیز تعبیر می شود. شرط اینکه یک عمل، وجهه ملکوتی خوب پیدا کند، این است که با توجه به خدا و برای صعود به ملکوت اعلا انجام گیرد. لذا اگر کسی ایمان به خدا و قیامت نداشته باشد، عمل او وجهه ملکوتی نخواهد داشت و به علییین صعود نخواهد کرد. لذا تا عملی از راه نیت و از راه عقیده و ایمان، نورانیت و صفا پیدا نکند، به ملکوت بالا نمی رسد.(1) در قرآن کریم آمده است: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»(2)سخنان پاكیزه به سوى او بالا مى رود، و كار شایسته به آن رفعت مى بخشد.

این آیه به دو گونه تفسیر شده است: یکی اینکه کردار شایسته، سخن و اعتقاد پاک را بالا می برد و دیگر اینکه سخن پاک و اعتقاد پاک، کردار شایسته را بالا می برد و ملکوتی

ص: 33


1- ره توشه راهیان نور، ویژه ماه رمضان،1387، ص 280
2- فاطر/10

می سازد. دو تفسیر، این اصل را بیان می کنند که ایمان در مقبولیت عمل و بالا رفتن عمل به سوی بالا؛ و عمل، در سیراب شدن ایمان و بالا رفتن درجه ایمان تأثیر دارد.

در هر حال اگرکارهای کوچک خیرخواهانه و نیک با اخلاص و وجه الله همراه شود، ارزش آن از بسیاری از کارهای خیر و نیکی که همراه با شرک و ریا و مانند آن است، بسیار فزون تر است؛ زیرا خداوند هرگز کاری را که بیرون از دایره اخلاص باشد نمی پذیرد و آن را رد می کند. در داستان اهل بیت(ع) که در سوره انسان (دهر) بیان شده است این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که آن چه مهم و ارزشی است کار خالصانه برای خداست هر چند که اطعام به مسکین و فقیر و اسیر باشد. لذا ای عزیز مخلص:

دان ریا حبط عمل آرد به بار

می کند صاحب عمل را خوار و زار

در چنین حالی عزیز با خدا

با بصیرت گیر خلوص از کردگار

آدم مخلص شود از غیر رها

دون هر نوع شیطنت با هر شعار

گر که می خواهی شوی دور از خطا

از همه غیر خدا کن تو فرار

در حدیث قدسی آمد این ندا

گر عمل باشد تماما بهر یار

می پذیرد خالق از جنس شما

آن عمل را با خلوصی زرنگار

ذرّه ای گر همرهش گردد ریا

اصل آن بر باد و گردد چون غبار

اندر این دنیای دون و بی وفا

کن عمل را بهر آن پروردگار

غیر از این آرد هزار و یک بلا

در جهان و اندر آن دار قرار

ص: 34

داد خاموش درون بی هر صدا

از تو می خواهد خلوصی پایدار

این بود خواست درون تا ماورا

بهر مخلص بوده بی شک افتخار

پس حقیر گوید بدون هر ادا

با خلوصت کن عمل را ماندگار

مع الوصف، هر کار خیری اگر بخواهد به شکلی انجام گیرد که سعادت و خوشبختی را برای انسان به دنبال داشته باشد باید اخلاص در آن مراعات شود تا اصابت به حق پیدا کند و خواسته با عمل، مطابقت و موافقت یابد. بگونه ای که منجر به حیات طیبه گردد. «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ: فَلَنُحْيِيَنَّهُ

حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» هر یک از مومنین مرد یا زن که درست عمل کند، پس او را قطعا و حتما به زندگانی طیب نائل می آوریم و بطور یقین ایشان را به جزایی نیکوتر از آنچه عمل می کنند پاداش خواهیم داد.

منظور از حیات طیبه نوعی زندگی فردی یا اجتماعی می باشد که در آن جریان زندگی آرام و روان است و پاکی و آسودگی خاطر بر آن حاکم است و انجام کارها در آن از دردسرهای اضافی و مزاحمت های بی­جا به دور است. باید توجه داشت آنچه بشر از دیرباز بطور فطری و طبیعی بدنبال آن بوده است یک زندگی توام با آرامش و آسایش بوده که بستر رشد و کمال را برای او تسهیل نماید؛ بطوریکه جریان آن از انواع مزاحمت ها و تضییع حقوق و بی­حرمتی ها بدور باشد و در کمال امنیت و آسودگی هر چیزی در جای خود قرار گرفته و انرژی انسانها صرف امور زاید از قبیل اتلاف وقت، درگیری ها، دشمنی ها و ... نگردد. در این نوع زندگی تمام تلاش انسانها در جهت انجام کارها بر اساس قوانین و مقررات و سنت های طبیعی و الهی مصروف می گردد و جریان بالنده زندگی در فضایی آکنده از مهربانی و آرامش و بطور دلنشین و بدور از مزاحمت­ های تصنعی و جنگ و جدال های خودساخته بر محور کرامت انسانی در بستری از زمینه های رشد و کمال رو به سوی خدای خود و سعادت حقیقی در حرکت خواهد بود.

ص: 35

کمّ و کیف سبقت در انجام کار خیر چگونه است؟

گشته ام خوشحال و شاد و پرتوان

در مسیر سبقت خیرات ز جان

در چنین حالی چه گویم ای خدا

از همان توفیق و آن داد نهان

دان موانع یک به یک اندر جهان

می شوند سدّ و کنند جان را خزان

گر شوی تسلیم هر یک بی گمان

می شوی خوار و ذلیل و ناتوان

دار دنیا با هوسهای نهان

بهر عمر باشند چو سمّ شوکران

سستی و جهل با هزار و یک نشان

مانع اند بر رشد تو در هر زمان

خواب و غفلت دان که بی شک همچنان

هر کدام مانع رشدند در عیان

امروز و فردا نمودن ای جوان

آفت سبقت بود تا بی کران

غفلت از یاد خدا در هر مکان

سدّ سبقت بوده بهر هر روان

مرگ و عقبا گر شود مغفول بدان

از همان سبقت شوی دور ای فلان

لحظه ها باشد چو لطفی در فشان

بهر روحت با هزار و یک نشان

فکر و ذهن را گر کنی با هر توان

وقف خوبیها چو خیرات و اذان

لحظه ها را کن شکار اندر جهان

تا شوی فارغ ز شرّ این و آن

ص: 36

این بود خواست همه خرد و کلان

از حقیر گیر و برو تا دیگران

در بیت اوّل غزل مزبور آمده است که: " گشته ام خوشحال و شاد و پرتوان - در مسیر سبقت خیرات ز جان " آری ای عزیز بزرگوار واقعا خوشا بر احوال انسانی که بر خلاف افکار مادی ای که توسط ایسم های مختلف در قرون اخیر بر بشریت حاکم شده با شناخت و معرفت در مسیر سبقت برای انجام کار خیر؛ قرار گرفته و با ایمان و اعتقاد کامل در مسابقه ای نیک و سراسر حسنه به دنبال سبقت در انجام کار خیر و عمل صالح است. این توفیق بزرگی است که فریاد خاموش فطرت آدمی با تمام وجود طالب آن است. و باید فرد این چنینی همواره شاد و خرسند باشد... توضیح اینکه در این گردونه ی عالم که انسان مرکز گردش آن می باشد ، گروهی از موجودات ، چون ملائک الهی مانند مربّیانی هستند که در حدّ توان خود انسان را مدد می رسانند تا به بام عالم پا نهاده ، وارد عالم اسماء الهی گردد ؛ و شیاطین و دار و دسته ی آنها ، همچون حریفانی قَدَر می باشند که انسان در مبارزه با آنها ، استعدادهای وجودی خود را شکوفا می کند. لذا جهان مادّی صرفاً میدان مسابقه است و بس ؛ و میدان مسابقه جای سبقت گرفتن و به مقصد رسیدن است نه جای اقامت و خوشی ؛ « فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعا»(1) پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه ی شما، به سوى خداست. و فرمود: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(2) و امّا پیشی گیرندگانِ پیشی گیرندگان ، آنهایند مقرّبان. آنانکه در این مسابقه بازنده باشند و به سلامت از خطّ پایان نگذرند«إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند.» امّا آنانکه از خطّ پایان بگذرند ، بهشت را ، که وصف آن از حد بیرون می باشد ، جایزه می برند ؛ و آنها که نفرات برگزیده باشند به فراتر از بهشت راه یافته در جنّة الاسماء به رحیق مختوم می رسند که تنها نوشندگان دانند چیست. اینان چنانند که « تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعیمِ ؛ یُسْقَوْنَ مِنْ

ص: 37


1- المائدة:48
2- الواقعة:10

رَحیقٍ مَخْتُومٍ ؛ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ ؛ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ - در چهره هایشان طراوت و نشاط نعمت را مى بینى و مى شناسى. آنها از شراب زلال و دست نخورده و سربسته اى سیراب مى شوند ؛ مهرى که بر آن نهاده شده از مِشک است ؛ و پیشی گیرندگان، باید بر یکدیگر پیشى گیرند. این شراب آمیخته با«تسنیم» است .»(1) امّا آنانکه حتّی از برگزیدگان نیز برگزیده ترند ، فراتر از جنةالاسماء به جنّةالذات بار می یابند و از چشمه ی فنا که چشمه ی تسنیم باشد سیراب می گردند ؛ همان چشمه ای که ذرّه ای از آن در رحیق مختوم ریخته و رحیقیان را مست نموده است ؛« عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُون - چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشند.»(2)

البته ای عزیز اهل سبقت در انجام کار خیر، بدان و آگاه باش که ملائک از درک آنچه قرار است انسان در این سبقت بدان راه یابد عاجزند؛!! پس چگونه می تواند آن حقایق را وصف نمود؟! فقط همین اندازه می توان گفت که شما به عنوان یک انسان هم اکنون در میدان مسابقه ای بس بزرگ قرار داری، و هدف در درجه ی اوّل به سلامت گذشتن از خطّ پایان و در درجه ی دوم جزء نفرات برگزیده شدن و در درجه ی بالاتر ، اوّل شدن و با اهل بیت (ع) همراه گشتن است ؛ آن سان که سلمان فارسی شد و مدال « سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت » را از دست مبارک رسول الله و امیر مومنان و امام صادق (ع) گرفت . و امّا قانون این مسابقه، شریعت الهی؛ و داور آن ، انبیاء و ائمه(ع) و داور داوران ، حضرت خاتم الانبیاء (ص) می باشند. «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیدا - حالِ آنها چگونه است آن روزى که از هر امّتى، شاهد و گواهى مى آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟ »(3)

و بدا به حال انسانهایی که خیال می کنند اگر در این میدان ندوند ، زیانی به خدا می رسد؛ حال آنگه دامن کبریایی او از گرد نیاز منزّه می باشد؛ و هر کسی هر چه کوشد، به حال

ص: 38


1- مطففین: 23 - 27
2- مطففین:28
3- النساء:41

خود کوشیده است. لذا فرمود: « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت - خداوند هیچ کس را، جز به اندازه توان وجودی اش تکلیف نمى کند. (انسان،) هر کار(نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر کار(بدى) کند، به زیان خود کرده است »(1) و فرمود: « ... مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ - هر کس شکرگزارى کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند، همانا خداوند بى نیاز و ستوده است»(2)

و فرمود: « وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ - و موسى(به بنى اسرائیل) گفت: اگر شما و همه ی مردم روى زمین کافر شوید ، (به خدا زیانى نمى رسد؛ چرا که) خداوند، بى نیاز و شایسته ی ستایش است.»(3)

توضیح بیشتر در خصوص سبقت در انجام کار خیر و عمل صالح این که در آيات قرآني از هنجارها و رفتارهاي سالم و سازگار با فطرت بشري به عناوين مختلف تعبير شده است. از آن ميان مي توان به انجام کار خیر و عمل صالح اشاره كرد. هنجارهاي اجتماعي و امور نيك و پسنديده كه از آن به صالح و معروف ياد مي شود، در تعبير قرآني اصطلاحاتي دارد كه يكي از آن ها خير است؛ و از آن جايي كه خير در آموزه هاي قرآني به عنوان مطلوب ذاتي و فطري بشر مطرح مي باشد از مردم خواسته شده تا برخلاف دعوت دشمن آشكار يعني ابليس و هواهاي نفساني تحت تسلط اين دشمن بيروني، عمل كرده و به جاي شر در پي خير باشند.

در كاربردهاي قرآني «خير» هر چيزي است كه مورد گرايش و ميل و رغبت همگاني باشد مانند عدل و فضل و هر چيز مفيد براي تن و روان آدمي كه ضد آن شر مي باشد. از آن جايي كه خداوند امور مفيد و نافع و سودمند را تجويز و تشويق و ترغيب مي كند به

ص: 39


1- البقرة:286
2- لقمان:12
3- إبراهیم:8

مسئله خير نيز از اين نظر توجه داشته و در بسياري از آموزه هاي قرآني به شكلي بدان پرداخته است. يكي از اين آموزه هاي قرآني مرتبط با مسئله خير، سبقت و پيشي گرفتن در امور خير در حوزه عمل فردي و اجتماعي است که در غزل مزبور به نوعی به آن اشاره شده است.

در گزینه های دینی، نه تنها به بخشش که به رقابت در این زمینه نیز توجه زیادی شده است. قرآن در این زمینه از سرعت زیاد سخن می گوید و از واژه سبقت گرفتن بر دیگران در کارهای خیر یاد کرده است. چنانچه چنین فضایی بر جامعه حاکم شود، نیازمندان واقعی آن از کرامت و تمکن مناسب برخوردار می شوند. واژه های «سارعوا» و «فاستبقوا» در قرآن به این موضوع اختصاص یافته اند. وَ سَارِعُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِن رَّبِّکمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها السَّماواتُ والأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ؛ و بشتابید به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی با پهنه آسمان ها و زمین که برای پرهیزکاران آماده شده است؛ همانان که در خوشی و ناخوشی انفاق می کنند».(1)

لِکلٍّ جَعَلْنا مِنک مْشِرْعَةً وَ مِنْهاجا وَ لَوْ شَاءَ اللّه لَجَعَلَکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلکن لِّیبْلُوَکمْ فِی مَا آتاکمْ فاسْتَبِقُوا الخَیرَاتِ إِلَی اللّه مَرْجِعُکمْ جَمِیعا فَینَبِّئُکمْ بِما کنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ؛ هر گروه از شما را آیین و روشی مقرّر کرده ایم. اگر خدا می خواست هر آینه شما را یک امت کرده بود [ولی نکرد] تا درباره آنچه به شما داده بیازمایدتان؛ به سوی کارهای خوب سبقت گیرید که بازگشت همگی تان به سوی خداست و او شما را از [حقیقت] چیزهایی که در آنها اختلاف می کرده اید، خبر می دهد».(2)

در تشويق و ترغيب مردم به عمل به خير و نيكوكاري از دو واژه سرعت و سبقت بهره گرفته شده است. از اين رو گاه از يسار عون في الخيرات(3) و گاه از سابق بالخيرات(4) و

ص: 40


1- آل عمران: 133 و 134
2- مائده: 48
3- آل عمران آيه 114
4- فاطر آيه 32

فاستبقوا الخيرات(1) سخن به میان آمده است. سرعت به معناي شتاب است. در اين جا سخن از اين است كه بي توجه به ديگران هر كسي خود مي بايد در كارهاي نيك و خير

شتاب ورزد و تاني و مكث و درنگ نكند. اگر در هر امري عجله و شتاب و سرعت، نادرست و ناپسنديده است تنها در انجام كارهاي خير و نيك است كه شتاب و عجله پسنديده و بلكه مورد تشويق و ترغيب است.

اما سبقت و مسابقه و پيشي گرفتن چنان كه از خود واژه ظاهر است ارتباط تنگاتنگي با شتاب و عجله دارد و در حقيقت نوعي نسبت در آن نهفته است. از اين رو ارتباط نزديكي با مسايل اجتماعي پيدا مي كند. به اين معنا كه هر كسي مي بايد خود را با ديگري مقايسه كرده و بسنجد و در كارهاي نيك و پسنديده بكوشد تا از ديگري سبقت گيرد. به سخن ديگر اگر دو تن مي توانند كاري نيك و خير انجام دهند هر يك مي بايد تلاش كنند كه زودتر از ديگري به آن اقدام كنند. چنين رفتاري موجب مي شود كه هرگز كار خير و نيك بر زمين نماند و هر كسي بكوشد تا آن را زودتر انجام داده و از زمين بردارد. از اين روست كه نوعي مسابقه و پيشي گرفتن از يك ديگر در كارهاي نيك در ميان مردم و جامعه پيش مي آيد.

خداوند در آيه 114 سوره آل عمران عجله در كارهاي خير را از اوصاف صالحان برمي شمارد. به كارگيري اسم صالح در اين آيه بيانگر اين نكته لطيف است كه اشخاص صالح و نيكوكار كه نيكوكاري جزو ذات و يا ذاتي آنان شده است و به اين صفت برتر انساني دست يافته اند به طور طبيعي انسان هايي هستند كه در كارهاي خير و نيك عجله مي كنند. از اين رو مي توان يكي از راه هاي شناخت افراد صالح و نيكوكار را در شتاب ورزي ايشان در كارهاي خير دانست. اينان تنها براي رضاي خدا با سرعت و عجله، اقدام به انجام كارهاي خير مي كنند و نمي گذارند كه كار خير بر زمين بماند. اهل تقوا و متقين نيز در آيات قرآني همين رفتار را از خود نشان مي دهند؛ زيرا در تحليل قرآني انسان هاي

ص: 41


1- بقره آيه 148

صالح در اصل، انسان هاي متقي و پرهيزگاري هستند كه تقوا در عمل ايشان خودنمايي مي كند. از اين رو در آيه 115 سوره آل عمران صالحان را همان اهل تقوا برمي شمارد و بيان مي كند كه خداوند به اعمال و رفتار اهل تقوا و صلاح، آگاه و داناست.

در تحليل قرآني اصولا مومنان در كارهاي خير از يك ديگر سبقت مي جويند. به اين معنا كه پس از تشويق و ترغيب مومنان به اين كه مي بايست بي توجه به ديگري و يا وجود ديگري در كارهاي خير شتاب ورزند و با درنگ، زمان را از دست ندهند از ايشان مي خواهد كه در كارهاي خير از يك ديگر سبقت گيرند و مسابقه برقرار كنند. برگزاري مسابقات براي انجام كارهاي خير دو نتيجه مهم و سازنده در پي خواهد داشت: نخست آن كه كارها با شتاب بيش تري انجام مي شود و هر كسي مي كوشد تا به گونه اي با پيشي گرفتن از ديگري نخستين كسي باشد كه كار خير و نيك را انجام داده نتيجه ديگر مسابقه، آن است كه جامعه به انجام كارهاي خير تشويق مي شود و هر كسي مي كوشد تا كار خير را نخست انجام دهد و نگذارد تا ديگري همان كار خير را به سرانجام رساند و در حقيقت جامعه با حالت عاطفي خاصي رو به رو مي شود كه هر كسي در جست و جوي نخستين عامل خير مي باشد.

فايده ديگر مسابقه نيز اين خواهد بود كه كارهاي خير علني و آشكار انجام و در چشم ديگران مطرح شود؛ زيرا در مسابقه، دست كم دو نفر مشاركت خواهند داشت كه مي كوشند زودتر از ديگري كار خير را انجام دهند و اين گونه است كه به صورت آشكار كارهاي خير مطرح و در جامعه منتشر و رقابت براي پيش تازي ميان مردمان پديد مي آيد.

قرآن براي جوامع برتر و شاهد و نمونه، معيارهايي را مطرح مي سازد كه يكي از آن ها مساله پيشي گرفتن مردمان در كارهاي خير و

ص: 42

نيك است. اگر جامعه اي در كارهاي خير و نيك از يك ديگر پيشي گيرد آن جامعه از جوامع برتر و نمونه اي است كه ديگر جوامع مي بايست از آن درس گرفته و خود را همانند آن سازند.(1)

بر اين اساس آيات قرآني در تقسيم بندي مردم، به مساله سبقت و پيشتازي آنان اشاره و آن را به عنوان ملاك و معيار بيان مي كند . قرآن د رآيه 32 فاطر جامعه و مردم آن را بر پايه سبقت در انجام كارهاي خير به سه دسته تقسیم مي كند و مي فرمايد كه در هر جامعه اي با سه دسته افراد به طور مشخص رو به رو هستيم: كساني كه در حق خويش ستم مي كنند و كار خير نكرده و در آن پيشتاز نمي باشند دوم كساني كه ميانه رو هستند و كارهاي خيري را انجام مي دهند ولي اهل شتاب و سبقت در آن نيستند و سوم كساني كه در كارهاي خير شتاب مي ورزند و از يك ديگر سبقت مي گيرند.

بنابراين ای عزیز اهل خیر، از نظر قرآن همانگونه که اشاره شد، كساني كه در كارهاي خير و نيك مشاركت ندارند به نفس و جان خويشتن ستم می کنند. به بیانی هرگونه عمل و كار خيري كه افراد انجام مي دهند بازگشت و بهره آن به خود ايشان باز مي گردد. از اين رو از مردم مي خواهد كه در كارهاي خير، هم شتاب ورزند و هم با يك ديگر مسابقه دهند تا کار خیر را زودتر انجام و در مسابقه پيشتاز باشند. اين گونه است كه انجام دادن كارهاي خير به عنوان سيره هميشگي مومنان راستين و نه امري مقطعي و موقت مطرح می باشد و آنان در سيره عملي زندگي خويش مي كوشند تا با انجام كارهاي خير در حقيقت به خود خير رسانند.(2) تاكيد قرآن براي شتاب و نيز مسابقه در كارهاي خير(3) براي آن است كه از اين طريق، به ايشان سودي رساند و مردم از طريق كارهاي خير و نيك، خود را به كمال لايق و شايسته خويش برسانند. از اين رو در تحليل قرآني پيشتازان در كارهاي خير و نيك از كساني شمرده شده اند كه مورد فضل و توجه خاص الهي قرار

ص: 43


1- بقره آيه 145 و 148
2- مومنون.61
3- بقره آيه 148

دارند.(1) مع الوصف اگر خودت را دوست داری باید تلاش کنی تا در زمره این گروه از افراد قرار گیری.

البته كساني هستند كه درتحليل خويش اشتباه مي كنند و اموري را خير مي شمارند كه براي ايشان شر است و يا اين كه خود را مورد توجه و عنايت و فضل الهي مي دانند درحالي كه گرفتار شر و غضب الهي هستند. از اين جمله مي توان به افرادي اشاره كرد كه داراي مال و منال و فرزندان رشيد هستند. ايشان بر اين باورند كه خداوند در خير به ايشان شتاب گرفته است.(2) درحالي كه منشأ اين پندار نادرست، جهل و ناداني آنان به خدا و آزمون هاي الهي است.(3) و اگر ايشان به درستي مي نگريستند در مي يافتند كه مال و فرزندي كه نتوان از آن براي انجام كارهاي خير و نيك و عمل صالح در جهت ابدیت و برای رضای خدا بهره گرفت جز نقمت چيزي نيست و آن چه به ظاهر نعمت است در باطن نقمت و بلايي است كه بدان آزموده شده و در آتش دوزخ بخاطر خوب استفاده نکردن از آنها گرفتار مي شوند. بنابر اين درتحليل قرآني مال و منال و فرزند و مانند آن تنها زماني خير است كه دركارهاي نيك بتوان از آنها بهره گرفت و هزينه و مصرف كرد؛ در این صورت است كه اين گونه اعمال می شود خير و جزء باقيات و صالحات فرد قرار می گیرد و برای همیشه ماندگار مي شود و در دنيا و آخرت سودمند خواهد شد.

در هر حال ای عزیز بزرگوار، از نظر قرآن براي سبقت دركارهاي خير مي توان به دو دسته پاداش هاي دنيوي و اخروي اشاره كرد: در دنيا انسان ها با كارهاي خير و پيشتازي و سبقت در خير رفاقت و دوستي خداوند و مردمان صالح بهره مي برند. هر كارخيري در دنيا آثاري خواهد داشت كه از مهم ترين آن ها علاقه و دوستي و الفت خدا به اين بنده است

ص: 44


1- فاطر آيه 32
2- مومنون آيه 55 و 56
3- همان

كه نتيجه آن در رفتارهاي ديگران نيز ظهور و بروز مي كند ومردم وي را دوست داشته و به وي محبت مي ورزند.

به بیانی خداوند وي را دوست و ولي خود قرار مي دهد و كسي كه خداوند وي را دوست و ولي خويش قرار دهد مومنان نيز به او علاقه مند شده و ولايت وي را مي پ-ذيرند. اين گونه است كه افراد خير و نيكوكار با كارهاي نيك خويش بر دل هاي مردم حكومت و ولايت دارند و مردم ناخواسته به سخنان و گفتارهاي ايشان دل بسته و عمل مي كنند. ريشه اين ولايت و حب مردم را مي بايد در ولايت الهي جست.(1)درآخرت

نيز كساني كه دركارهاي خير پيشتاز بوده اند از بهشت و مواهب آن بهره مند مي شوند؛(2) و از هرگونه حزن و اندوهي در امان بوده و از آسودگي و آسايش بهره مند خواهند شد.(3)

درحقيقت نگرش الهی انسان به عالم خلقت و اينكه خداوند مالك زمين و زمان و کل هستي است و هر چيزي كه به انسان مي رسد از آن اوست و اوست كه مي دهد و باز مي ستاند و اين كه هيچ چيز درجهان بي اراده و مشيت وي صورت نمي گيرد و تنها راه نجات، عمل به آموزه هاي و حياني و تنها راه رسيدن به بهشت رضوان، جلب محبت و رضايت خدا با انجام عمل صالح و شتاب و سبقت در كارهاي خير است، موجب مي شود شخص دركارهاي خير شتاب و در انجام آنها از ديگران سبقت بگيرد. (فاستبقوا الخيرات) هر چند باید اینگونه زمزمه کرد:

تو که دلدار منی، با دل نالان چه کنم

تو که غمخوار منی، با غم یاران چه کنم

تو که خود،هم منی و هم خودی و هم دگران

گو که با لطف تو در، پیکر جانان چه کنم

ای حبیبی که، وجودم همه خیرات تو است

ص: 45


1- بقره آيه 148
2- فاطر آيه 32و 33
3- فاطر آيه 32 تا 34

تو که خود ذات منی، گو که زمان را چه کنم

تو که خود خیر منی، گو که جهان را چه کنم

تو که خود، ظاهری و باطنی و هر دو عیان

تو که خود داد منی، گو که بیان را چه کنم

ای عزیزی که، درونم همه خیرات تو است(1)

.......

رابطه ي عمل صالح با ايمان چیست و چه آثاری بر آن مترتب است؟

اشاره

داد خاموش درون هر دم زند تو را صدا

مستعدّ سفري کار بکن بهر خدا

در سرا پرده تو روح خدا چون كه دميد

تار و پود گوهرت شد مهيّاي بقا

از گلستان وجود چون نسيم سحري

کار خیر آمد و گفتا ز ایمان و صفا

كين چرا گشته اي مايوس ز لطف ازلي

در فضايي كه درون بر تو همي داشت ندا

با كمي همرهي با داد خموش دل و جان

اي عزيز سحري کار بکن بهر لقا

تا شوي راحت و آرام ز هر آه و فغان

با همان خیرات و کار نیک و ایمان و سخا

کار خیر و نیک کند دل های مومن را رها

از همه استرس و دلهره و صدها خطا

ص: 46


1- در صورت تمایل ما بقی این ترکیب بند را درصفحه 321 «دیوان حقیر اصفهانی» اثر دیگر مولف ملاحظه فرمایید. در ضمن در اپلیکیشن طاقچه برخی از آثار مولف از جمله دیوان مزبور قابل رویت می باشد.

لطف حق شامل هر كس نشود در اين جهان

آن كه بوده عاصي و هم غافل و پر مدّعا

گر كه منّت نهدآن يار بر آن عبد ضعيف

لطف بي حدّ خدا بوده در اين صحن و سرا

پس عزيزم قدرکار خیر بدان با صد توان

چون كه لايق گشته اي و كن خدا را تو ثنا

اين حقير با جان و دل در اين ديار پر بلا

مومن است و کار خیر را می کند هر دم ادا

در یکی از ابیات این غزل آمده است که: " پس عزيزم قدرکار خیر بدان با صد توان - چون كه لايق گشته اي و كن خدا را تو ثنا" آری ای عزیز بزرگوار واقعا خوشا بر احوال انسانی که بر خلاف افکار مادی ای که توسط ایسم های مختلف در جهان غرب و قرون اخیر بر بشریت حاکم شده با شناخت و معرفت در مسیر کار خیر و آنچه فریاد خاموش فطرتش طالب آن است؛ با ایمان و اعتقاد گام بر داشته و ایمان ناب و عمل صالح را با هم عجین کرده است. این توفیق و لیاقت کمی نیست. چرا که جمله ی «آمَنوا وعملوا الصالحات، در نزدیک به شصت آیه از قرآن دیده

می شود.(1)که خود نشانگر توأم بودن ایمان و عمل صالح در قرآن است و بیانگر این حقیقت است که این دو، رابطه ی تنگاتنگ و مستقیمی با هم دارند، اگر ایمان در اعماق جان انسان نفوذ کند، در اعمال انسان تأثیر می گذارد و عمل او را صالح می کند و انجام اعمال صالح نیز باعث تقویت و افزایش ایمان می ­گردد.با توجه به آنچه از مفهوم عمل صالح بيان شد،ارتباط بسيار نزديک آن با ايمان روشن مي شود. اگر عمل صالح، عمل به دستوراتي است که درمتن دين به آنها فرمان داده شده است،صدور چنين عملي از کسي ممکن نيست مگرآنکه همراه با ايمان و اعتقاد به حقانيت آن دين باشد. اما بايد دانست بين ايمان و عمل صالح رابطه اي متقابل برقرار است. يعني اگرچه ايمان منشأ عمل صالح است،لکن عمل صالح نيزموجب تقويت ايمان و

ص: 47


1- سوگندهای پربار قرآن، ص224

بالا رفتن درجه ي آن مي گردد. چنانکه عکس آن نيزصادق است. يعني عمل غيرصالح از درجه ي ايمان مي کاهد به گونه اي که ممکن است ايمان را از انسان سلب نمايد. چنانکه فرمود: ثم کان عاقبه الذين أساؤا السّؤاي أن کذّبوا بآيات الله و کانوا بها يستهزءون»(1) يعني:فرجام کساني که بدي کردند آن شد که آيات خدا را تکذيب نمودند و آنها را مسخره کردند.

همچنين فرمود: «إنّما المؤمنون الذين ءامنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم في سبيل الله أولئک هم الصادقون»(2) درحقيقت مؤمنان کساني اند که به خدا و پيامبر او گرويده و پس از آن دچار شک و ترديد نگرديده اند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد کرده اند. ايشانند که راست کردارند. براساس اين آيه مؤمن به کسي اطلاق مي گردد که با جان و مال در راه خدا جهاد کند. يعني جهاد با جان و مال که از بارزترين مصاديق اعمال صالح است از لوازم قطعي ايمان شمرده شده است. آيه ي ديگري که به خوبي نقش عمل صالح را در ايمان معرفي مي نمايد عبارت است از: «إنّما المؤمنون الذين إذا ذکر الله و جلت قلوبهم و إذا تليت عليهم ءاياته زادتهم أيماناً و

علي ربهم يتوکلون»(3) مؤمنان حقيقي کساني اند که چون خدا ياد شود دل هايشان بترسد و چون آيات او برآنان خوانده شود برايمانشان بيافزايد و بر پروردگارخود توکل مي کنند. ازاين آيه شريفه به روشني فهميده مي شود که مؤمن راستين تنها در عرصه ي عمل است که شناخته مي شود و بدون تأثير نمايان ايمان در رفتار و سلوک عملي، ايمان راستين وي محل ترديد است. البته اين بدان معني نيست که عمل صالح جزء حقيقت ايمان باشد لکن از لوازم لاينفک ايمان محسوب مي شود.

ص: 48


1- الروم، 10
2- الحجرات، 15
3- انفال، 2

درآيات فراواني عمل صالح به ايمان عطف گرديده است مانند: «و من يعمل من الصالحات من ذکرٍ أو أُنثي و هو مؤمن...»(1) «...إليه يصعد الکلم الطيّب و العمل الصالح يرقعه...»(2) اين آيه يکي از آياتي است که رابطه ي ايمان و عمل صالح را به خوبي بيان کرده است. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد: مراد از کلم طيّب عقايد حقي است که انسان اعتقاد به آن را زيربناي اعمال خود قرار مي دهد و قدر متيقن از چنين عقايد کلمه ي توحيد است که برگشت سايراعتقادات حق نيز به آن است. وقتي ايمان و اعتقاد حق و صادق بود قهراً عمل صاحبش هم آن را تصديق مي کند. يعني عملي که از او سر مي زند مطابق با آن عقايد است...هرچه عمل تکرار شود اعتقاد راسخ تر و روشن تر و تأثيرش قوي تر مي گردد. پس عمل صالح عملي است که سزاوار است مورد قبول خدا واقع شود.چون مهر ذلت عبوديت و اخلاص برآن خورده و چنين عملي اعتقاد حق را در مؤثر گشتن،يعني در صعود به سوي خدا کمک مي کند. پس عمل صالح کلم طيب را بالا مي برد و به عبارت ديگر به صعود آن کمک مي کند.(3) در روايات نيز به چنين ارتباط تنگاتنگ و دوسويه اي اشاره شده است چنانکه ازپيامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: «الايمان و العمل قرينان لا يصلح کل واحد منها إلا مع صاحبه»(4) يعني ايمان و عمل قرين يکديگرند که هيچ يک ازاين دو بدون هم نشينش، صحيح و کامل نخواهد بود.

در واقع، ایمان و احساس وابستگی به قدرت الهی، به انسان، امید، عشق و مسئولیت می دهد. اگر شاگردی در مدرسه بداند که زحمات او هدر نمی رود و حتی یک صدم نمره ی او مورد نظر است و عذرهای موجّه او پذیرفته می شود، با عشق خاصی به تحصیل ادامه

ص: 49


1- النساء، 124
2- الفاطر، 10
3- طباطبايي، 1374ش، ج 17، ص 29 و 30
4- رستگارجويباري، 1377ض، ص 277

می دهد، انسانی نیز که عقیده دارد هر لحظه زیر نظر خداوند است و ذره ای از خیر و شر او مورد غفلت نیست، در دلش چراغ امید، روشن می شود و با عشق و مسئولیت راه را می پیماید.(1) در هر حال نیکوکاری نتیجه ایمان است یعنی کسانی که مومن و اهل ایمان هستند نیکوکار هستند. قرآن در سوره صافات آیه 81 وقتی که یکی از پیامبران را توصیف می کند می گوید: او یکی از بندگان مومن ما بود. یعنی هم اهل بندگی و عبودیت خدا بود و هم اهل ایمان بود. ایمان او ، او را وادار می کرد که کار نیکو انجام دهد. اما در آیات قرآن آیات بسیاری وجود دارد که انسان را به انجام کار خیر و نیکوکاری تشویق می کند. در بسیاری از آیات خداوند یاد می کند که الله محب المحسنین یعنی خداوند احسان کنندگان را دوست دارد.

البته ای عزیز بزرگوار، خداوند باتوجه به تفاوت مردم از نظر درک و اخلاص، برای جلب ایشان به کارهای نیک، آثار متفاوتی را برای احسان بیان می کند. همان گونه که بهشت با تفاوت درجات شناختی و ایمانی و اخلاصی افراد، متعدد و متنوع است و خداوند هشت بهشت برای آدمیان آفریده است تا هر کسی براساس درجات شناختی و ایمانی در مرتبه ای از مراتب بهشتی درآید، هم چنین آثاری که برای تشویق و ترغیب مردم به کارهای نیک بیان می کند، از تنوع و تفاوت زیادی برخوردار است.

برخی از انسانها به بهشت بخاطر حوریان و میوه ها و درختان دلخوش می شوند و برای به دست آوردن آن کار و تلاش می کنند، برخی دیگر... بیشتر مردم در اندیشه معامله و بده و بستان هستند از این رو از این دسته افراد به تجار و بازرگانان یاد می شود که در برابر هر کاری مزدی می خواهند. خداوند نیز به این گرایش افراد توجه داشته و گاه از تجارت با خداوند سخن به میان آورده و برای تشویق مردم به جهاد، از ایشان خواسته تا با خدا معامله کنند و به تجارت بپردازند. این دسته از افراد اگر کاری نیک انجام می دهند و قرض

ص: 50


1- قرائتی، محسن، درسهایی از قرآن (توحید، عدل، عدالت)، ص20

و وامی می دهند، با نگاه بده و بستانی انجام می دهند و اهل معامله و تجارتند. پس همواره منتظر و چشم به راه اثر و یا آثار کارشان هستند. خداوند نیز به ایشان وعده پاداش مضاعف و یک در برابر ده یا هفتاد می دهد.

برخی دیگر، این گونه نیستند و کارهایشان بدون هر گونه چشمداشت انجام می گیرد. این دسته، اهل حب و عشق هستند و در اندیشه بهشت رضا و رضوان الهی و جنت صفات و ذات هستند. خداوند این دسته از افراد را به جنت ذات و صفات می برد و از بهشت رضوان الهی که برتر و بالاتر است بهره مند می سازد.(1)چنان که گفته شد درجه درک و مرتبه اخلاص آدمیان در انجام کار خیر و عمل صالح متفاوت است و هرکسی از عملی که انجام می دهد، پاداشی را می خواهد که با شخصیت و بینش و نگرش او مرتبط است. خداوند برای احسان آثاری با توجه به این درجات و مراتب درک و اخلاص بیان می کند که همگی را به انجام کارهای نیک و احسان به دیگران تشویق نماید که در اینجا ابتدا به بعضی از آیات مورد نظر به تناسب نیّت افراد اشاره می شود و سپس هفده مورد از آثار ارزشمند عمل صالح در دنیا و آخرت مطرح خواهد شد:

برخی از مردم در اندیشه رفع مواخذه هستند (توبه، آیه 91) و برخی دیگر در اندیشه سعادت دنیوی و زندگی نیک در دنیا (آل عمران، آیه 148 و نیز نحل آیه 30 و زمر، آیه 10) گروه دیگر، از عذاب های الهی در قیامت هراسان هستند و می خواهند با کارهای نیک و احسان به دیگران خود را از این عذاب های سخت برهانند (زمر، آیه 58) گروهی نیز از گمراهی خود می ترسند و خواهان دستیابی به هدایت الهی ازطریق احسان به دیگری هستند (لقمان، آیات 3و5) مردمانی نیز در اندیشه دستیابی به عفت و آبرو و حیا، به احسان رو می آورند. (یوسف، آیه23)، برخی دیگر، از گناهان و تاثیر آن در زندگی دنیوی و اخروی خویش هراسان می باشند و خواهان تکفیر و از میان رفتن این گناهان و عدم تاثیرگذاری آن هستند (هود، آیات 114 و نیز نمل، آیه11) دراین میان گروهی نیز می خواهند به چیزی محکم و مطمئن بیاویزند و با کمک آن از شر دنیا و آخرت در امان باشند. (لقمان، آیه22)

ص: 51


1- فجر، آیات 27 تا 29 و توبه، آیه 27 و نیز صف، آیات 10 تا 12 و آیات دیگر

از نظر برخی هم، محبت و دوستی دیگران و ایجاد صمیمیت میان خود و دیگران، بسیار ارزشمند است، از این رو احسان را ابزاری برای دستیابی به این هدف می دانند و خداوند نیز محبت و دوستی دیگران را برای آنان فراهم می آورد و پاداش احسان ایشان را این گونه می دهد. (فصلت، آیه 34) برخی برای اجابت دعا به احسان روی می آورند (بقره، آیه 112) و گروهی نیز می خواهند تا نعمت دنیا و آخرت برایشان تمام شود. (انعام، آیه 154) و جماعتی نیز با احسان کردن می خواهند به آرامش اخروی برسند و ترس و حزن از دلشان برود و درآسایش و آرامش مطلق و جاودانه باشند. (بقره آیه 112) برخی هم به امدادهای غیبی الهی در زندگی دنیوی نیاز دارند و احسان را راهی برای تحقق آن می یابند. (نحل، آیه 128 و نیز عنکبوت، آیه 69) گروهی نیز در اندیشه رستگاری (لقمان، آیات 3و5)، یا جلب رحمت الهی (همان و نیز اعراف، آیه56) فرجام نیک (لقمان، آیه 22) به نیکوکاری و احسان روی می آورند. تنها گروهی اندک هستند که رضایت و محبوبیت خداوند را جست وجو می کنند و بدان امید، به احسان تن می دهند. (بقره، آیه 195 و نیز آل عمران، آیات 134 و 148 و نیز مائده، آیات 13 و 93)

آنچه در این میان قابل تذکر است این است که هرکسی اگر نیکی کند پیش از این که نیکی او به دیگری برسد به خود او می رسد. این شاید یکی از معانی آیه شریف است که می فرماید: ان احسنتم احسنتم لانفسکم؛ اگر خوبی کردید به خودتان خوبی کردید.(1) در ضمن از نظر روانشناسی تاثیر سلامت روان بر نوع ارتباط افراد با جامعه و یا بالعکس، از جامعه بر افراد، ارتباط مستقیم دارد و کار خیر نیز مشمول همین قاعده می شود و بر سلامت روان انسان تاثیر مثبت می گذارد. در واقع عمل خیر و مِهرورزی، کار مطلوبی است که همگان به آن تمایل دارند و این بخاطر تاثیر مثبت عمل خیر بر روان انسان است. بدون تردید کسی که کار خیری نکرده و در آن پیشگام نبوده، در واقع در حق خویش ستم روا می دارد که این ستم، ظلم به خود است. افرادی که به لحاظ روانی در سلامت هستند، فقط دریافت کننده مِهر نیستند؛ بلکه خود نیز به دیگران نیکی می کنند.

ص: 52


1- اسراء، آیه7

در واقع این مِهر، به خود شخص باز می گردد. همانگونه که در کتاب خدا در سوره توبه آمده است: «ای رسول از مومنان صدقات را دریافت دار تا بدان نفس های ایشان را مطهر و پاکیزه سازی» و نیز در سوره بقره آمده است: «آنان که اموال خود را شب و روز، پنهان و آشکار انفاق می کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.»

خلاصه اینکه با توجه به آیات قرآن، ایمان و عمل صالح، هر دو در کنار هم، ثمرات و آثاری را به دنبال دارند که در واقع سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین می کنند و از نظر روانشناسی نیز آرامش روحی و روانی فرد را تضمین می کنند. لذا همانگونه که اشاره شد در ادامه توجه جنابعالی به هفده مورد از آثار ارزشمند عمل صالح در دنیا و آخرت معطوف می گردد:

1. بخشش گناهان:

اثر نیکوکاری این است که گناهان را از بین می برد. نیکوکاری گناه را می پوشاند و از بین می برد در آیات زیادی به این مسئله اشاره شده است. سوره هود آیه 114، سوره نحل آیه 16، سوره زمر ایه 34 و 35 و بسیاری از ایات دیگر انسانهای نیکوکار از این آثار خوب برخوردار می شوند. «والذين ءامنوا و عملوالصالحات لنکفّرن عنهم سيئاتهم...»(1)کساني که ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند،قطعاً گناهانشان را مي پوشانيم... .دراين آيه شريفه «لنکفّرن» قطعيت تکفيرسيئات، يعني محو بدي ها و گناهان را افاده مي کند. اما ازاين وعده بالاتر وعده اي است که حق تعالي به تبديل گناهان توبه کنندگان و مؤمناني که اعمال صالح انجام مي دهند به حسنات داده است. «إلّا من تاب وءامن و عمل عملاً صالحاً فأولئک يبدّل الله سيئاتهم حسناتٍ و کان الله غفوراً رّحيما»(2) مگرکساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل

ص: 53


1- عنکبوت، 7
2- الفرقان، 70

صالح انجام دهند که خداوند گناهانشان را به حسنات تبديل خواهد نمود خداوند آمرزنده و مهربان است.

2. حيات طيبه:

«من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أُنثي و هو مؤمن فلنحيينه حياه طيبه...»(1) هر کسي عمل صالح انجام دهد چه مرد و چه زن اگر با ايمان باشد قطعاً او را به زندگي پاکيزه اي زنده خواهيم کرد. علامه طباطبايي در تفسير «حيات طيبه» مي فرمايد: حيات به معني به چيزي جان دادن است. پس اين جمله به صراحت دلالت دارد بر اينکه خداي تعالي مؤمني که عمل صالح انجام دهد را به حيات جديد غير از آن حياتي که به ديگران داده،زنده مي کند. مراد اين نيست که حياتش را تغيير مي دهد و مثلاً حيات خبيث او را به حيات طيّبي مبدل مي کند که اصل حيات همان حيات عمومي است، با اين تفاوت که صفتش را تغيير داده است.زيرا اگر مقصود اين بود، کافي بود بفرمايد: ما حيات او را طيب مي کنيم. اما چنين نفرمود: بلکه فرمود: ما او را به حيات طيب زنده مي سازيم... پس معلوم مي شود خداوند حياتي ابتدايي و جداگانه و جديد به او افاضه مي فرمايد.(2)

در این خصوص در مباحث قبلی مطالبی مطرح شده است.

3. منزلت اجتماعی و محبوب شدن در دل ها:

یکی دیگر از اثار نیکوکار منزلت اجتماعی بالا و محبوب شدن در دل ها؛ برای نیکوکاران است. خداوند علیرغم اینکه عده ای می خواهند نیکوکاران منزلت اجتماعی نداشته باشند؛ منزلت اجتماعی آنها را بالا می برد. جریان حضرت یوسف از این قرار است. حضرت یوسف نیکوکاری کرد علیرغم اینکه او را در فشار قرار دادند ولی جایگاه بلندی یافت که سوره مبارکه یوسف آیه 56 بیانگر همین مسئله است. نیکوکاری یک کار عمومی است اختصاص به حضرت یوسف ندارد. خداوند منزلت اجتماعی هر نیکوکاری را حفظ می کند و بالا می برد. «إنّ

ص: 54


1- النحل، 97
2- طباطبايي، 1374ش، ج 12، ص 492

الذين ءامنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا»(1) به راستي کساني که ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند خداي رحمان ايشان را محبوب ديگران مي گرداند. ازآنجا که دراين آيه قيدي وجود ندارد که تعيين کند اين محبوبيت نزد چه کساني است و يا اين امر در دنيا واقع مي شود يا درآخرت،اطلاق آيه دلالت براين دارد که مراد محبوبيت نزد همگان و دردنيا و آخرت است. و نیز می فرماید: خداوند نیکوکاران را دوست دارد. در جای دیگری می فرماید که انسان های نیکوکار از الطاف الهی برخوردار می شوند خدا به آنها کمک می کند. در سوره نحل آیه 128 خداوند می فرماید: ان الله مع الذين اتقوا والذين هم محسنون خداوند با کسانی است که تقوا دارند و نیکوکار هستند...

4. خلافت در زمين:

«وعد الله الذين ءامنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض کما الستخلف الذين من قبلهم...»(2) دراين آيه خداوند متعال به مؤمنان که اعمال صالح انجام مي دهند وعده داده است که به يقين ايشان را جانشينان خود در زمين گرداند؛ چنانچه با مؤمنان صالح از امت هاي گذشته چنين کرد...

چنانکه صاحب الميزان فرموده مراد از خلافت در زمين ممکن است خلافتي الهي نظير آدم، داود و سليمان (عليهم السلام) باشد و ممکن است مراد ارث دادن زمين به ايشان و مسلط کردن ايشان بر زمين باشد. چنانکه فرمود: «إنّ الارض يرثها عبادي الصالحون».(3)

5. استجابت دعا:

«ويستجيب الذين ءامنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله...»(4) خداوند متعال وعده داده است که دعاي کساني را که ايمان آورده اند واعمال صالح انجام داده اند را مستجاب فرموده و از فضل خود برايشان بيافزايد. اجابت درخواست های فرد از خدا یکی دیگر از آثار نیکوکاری است. در سوره آل عمران آیات 147 و 148

ص: 55


1- مريم، 96
2- نور، 55
3- طباطبايي، 1374ش، ج 15، ص 210
4- الشوري، 26

اشاره به همین مطلب دارد.که خداوند درخواست های نیکوکاران را اجابت می کند. فآتاهم الله ثواب الدنيا وحسن ثواب الآخره والله يحب المحسنين خدا به انسانهای نیکوکار ثواب دنیا می دهد و بهتر از آن در آخرت.درخواست آنها را اجابت خواهد کرد.

مراد ازاستجابت، اجابت دعاست و چون عبادت خود نوعي دعوت و خواندن خداوند متعال است، لذا خداوند از قبول عبادت آنان به استجابت تعبير فرمود. به دليل آنکه در ادامه فرمود: «ويزيدهم من فضله» چون ظاهراين جمله آن است که مراد از زيادتر کردن فضل خدا،زياد کردن ثواب باشد و نيز از اينکه در مقابل استجابت مؤمنين فرمود: و کافران عذابي شديد خواهند داشت.(1)

6. امنيت از ترس هاي قيامت:

«و من يعمل من الصاحلات و هو مؤمن فلايخاف ظلماً و لا هضماً»(2) کساني که مؤمن اند و اعمال صالح انجام مي دهند نه از ستم و نه از نقصان ثواب و حسنات هراسي نخواهند داشت. هضم به معناي نقصان در ثواب و حسنات است.(3)

7. پاداش مضاعف:

«... إلّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا...»(4) ... مگر کساني که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند،پس براي ايشان درمقابل آنچه انجام داده اند پاداش مضاعف خواهد بود. توضیح اینکه انفاق یکی از واژه های دینی است که بارها در آموزه های قرآنی و سخن معصومان از آن یاد گشته و سیاست های تشویقی فراوانی برای این گذشت مالی، در نظر گرفته شده است مانند اینکه هر چه انفاق شود، خداوند جای آن را پر می کند. انفاق در راه خدا، مانند برداشتن آجر از ساختمانی نیست که جایش خالی شود، بلکه همانند برداشتن سطل آبی از رودخانه است

ص: 56


1- طباطبايي، 1374ش، ج 18، ص 73
2- طه، 112
3- طوسي، 1409ق، ج 7، ص 212
4- سبأ، 37

که زود جایش پر می شود: «قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یقْدِرُلَهُ وَ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُالرَّازِقِینَ؛ بگو در حقیقت پروردگار من است که روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشایش می دهد یا بر او تنگ می گرداند و هر چه را انفاق کردید، عوضش را او می دهد و او بهترین روزی دهندگان است».(1) در فرهنگ قرآنی و آموزه های وحیانی برخلاف ظاهر، برخی از امور که زیان و ضرر است به عنوان عین سود معرفی شده است. به عنوان نمونه انفاق های مالی چون خمس و زکات که به نظر می رسد از دست دادن بخشی از مال و ثروت و سرمایه است، از نظر اسلام عین سود دانسته شده است. از این رو از برخی انفاق های مالی به عنوان زکات یاد شده است که به معنای نمو و رشد و بالندگی است. به این معنا که اگر مالی از دست می رود، این ظاهر مسئله زکات است ولی در حقیقت این سودی چند برابر است که به شخص بازمی گردد.

خداوند درباره احسان می فرماید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛ هرکسی عمل نیکی آورد پس برای او ده برابرش است.(2) یا درجایی دیگر می فرماید: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند، که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هرکس بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسعت دهنده و (به همه چیز) داناست.(3)

بنابراین، برخلاف ظاهر و تصور برخی که میهمانی دادن و احسان و نیکی به دیگران را عین ضرر و زیان می دانند، این گونه اعمال، همان سود خالص و چند برابر است. به عنوان نمونه اگر شما خویشان و بستگان خود را پذیرا شوی، و از آنان بخواهی تا به خانه شما بیایند، افزون بر این که صله رحم کرده و دیگران را شاد کرده و موجب همدلی و افزایش محبت خانوادگی شده ای، همچنین به خودت لطف کرده ای؛ زیرا با این کار به سعه صدر و شرح آن دست می یابی، هم عمرت را با این کار دراز می کنی، هم بلاو

ص: 57


1- سبأ: 39
2- انعام، آیه 160
3- بقره، آیه 265

بدبختی را از خانه و خانواده خود دور می نمایی و هم شخصیت خود را اصلاح و به کمال می رسانی و هم مظهریت خلافت الهی و ربوبیت او را به نمایش می گذاری و گامی بلند برای تعالی و متاله (ربانی) شدن خود برمی داری. مع الوصف احسان و نیکی به دیگران، همان احسان به خود است و پیش از این که دیگران از آن بهره مند شوند این شما هستی که از آن بصورت مضاعف بهره می بری.

8. پاداش جاودان:

«ألاالذين ءامنوا و عملواالصالحات فلهم أجرغيرممنون»(1) «ممنون» از ماده «من» به معني قطع يا نقص است. بنابراين «غيرممنون» يعني پيوسته و بدون نقص. احتمال ديگر در اين تعبيرآن است که دراين اجر و پاداش هيچ گونه منتي بر ايشان گذاشته نمي شود. برخي از مفسران نيز آن را «غيرمعدود» يعني به معناي آيه «يرزقون فيها بغير حساب» دانسته اند.(2)

در نهایت پاداش نیکوکاران بهشت است. در بسیاری از آیات به این مسئله اشاره شده است. در سوره مرسلات آیه 41 تا 44 سوره زاریات آیه 15 و 16 و بسیاری از آیات دیگر این مسئله مورد توجه قرار گرفته است.

آری ای عزیز اهل عمل صالح، آنچه مطرح شد گوشه هایی از آثار کار خیر و عمل صالح است که بدون تردید بصورت جاوید و تا ابدیت همراه فرد خواهد بود.... همچنین احسان و کار خیر آثار و عوایدی دارد که با ویژگی های سلامت روان عجین شده است از جمله:

9. تاثیر مثبت روی فرزندان:

والدین باید انجام کار خیر را به عنوان یک ارزش در خانواده نهادینه کنند و در فرزندان خود پرورش دهند. به دلیل آنکه تقلید یکی از عوامل مؤثر در پرورش کودکان است، والدین می توانند با نیکوکاری و خیرخواهی، فرهنگ دیگرخواهی و نوع دوستی را در فرزندان خود نهادینه سازند. توضیح بیشتر اینکه آموزش اخلاقیات به فرزندان از آغاز تولد و حتی پیش از آن، یعنی بارداری آغاز می شود. رعایت

ص: 58


1- التين، 6
2- طوسي، 1409ق، ج 10، ص 376

حلال و حرام و مسائل شرعی هنگام دوران بارداری و خودداری زن باردار از مصرف هر نوع غذایی، بر شکل گیری روحیه و خلق وخوی کودک بسیار مؤثر است. همچنین ارتباط مستقیم روحیات و حالات روانی مادر با جنین، سبب انتقال خلق آنها به یک دیگر می شود. بنابراین، کمک زن باردار به دیگری، احساس ارزشمند بودن و رضایت از زندگی، تأثیر مثبت بر رشد جنین را به دنبال دارد. پس از تولد نیز آموزش همیاری دیگران، گاه به صورت مستقیم و گاهی به شکل غیرمستقیم باید انجام شود. از آنجا که نمی توان ارزش های مثبت و منفی را به کودک یک ساله آموزش داد، می توان چنین معیارهایی را به صورت غیرمستقیم در کودک نهادینه کرد. در این زمینه، مجموعه رفتارهای والدین، برای فرزندان کم سن و سال الگوی مناسبی است. برای نمونه، والدین می توانند هنگام انجام کار خیر و کمک به نیازمندان یا انفاق، از کودک خود کمک بگیرند یا نظرخواهی کنند و او را واس--طه کم--ک کردن به نیازمند ق----رار دهند یا آنکه کودک را در انداختن پول در صندوق صدقات شرکت دهند تا آنها شاهد موهبت والدین به نیازمندان باشند. این در حالی است که کودکان پس از دو تا دو و نیم سالگی، مفهوم خوب و بد را می آموزند. بنابراین، فرصت مناسبی برای آموزش اخلاقیات فراهم می شود. والدین در این سن می توانند ارزش ها را به فرزند خود بشناسانند و آنها را در انجام کار خیر و کمک به دیگران یاری و تشویق کنند. الگوسازی چنین رفتارهایی در خانواده علاوه بر آنکه به لذت بردن فرزندان از زیستن و زندگی کمک می کند، روحیه قناعت را در آنان پرورش می دهد و به رشد انسانیت نیز کمک می کند.

10. همبستگی و مسئولیت پذیری در قبال اجتماع:

نیکی ما را با افرادی که در کار خیر عمل می کنند، پیوند می زند و در واقع ما را به سمت رفتارهای نوع دوستانه سوق می دهد. در این باره حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «آنکه به مردم نیکی کند همواره از دوستی و محبت آنان برخوردار شود.» انسان سرشتی اجتماعی دارد و به زندگی به صورت دسته جمعی نیازمند است. بنابراین، همدردی، همکاری و یاری دیگران به عنوان عضوی از یک جامعه، ماندگاری و دوام او را در بین هم نوعانش تضمین می کند.

ص: 59

محبت و نیکی به دیگران از صفاتی است که اگرچه در ذات انسان نهفته است، اما به واسطه زندگی اجتماعی جلوه می یابد و آدمی را به سوی کمال می کشاند. از خودگذشتگی و کمک رسانی به دیگران، مایه هم بستگی اعضای جامعه است که با پرورش روحیه تعاون در آنها، به پیشرفت جامعه کمک می کند. احسان به دیگران از نظر جامعه شناسی، به عنوان دیگرخواهی مطرح شده است و نقطه مقابل خودخواهی قرار دارد؛ زیرا به دنبال چنین خصلتی انسان غیرخودخواهانه به رفاه دیگران توجه دارد. کمک به دیگران، ارزش گذاری نسبت به یک سری اصول اخلاقی مانند عدالت و برابری است که در آن فرد لزوماً منتظر پاداش مادی نیست. بر این اساس، نیت، انگیزه و اختیار، سه شرط لازم برای دیگرخواهی است که بدون انتظار دریافت پاداش یا تحقق اهداف، انسان را به سوی انجام عمل خیر می کشاند. بدیهی است، هر زمان انسان به عنوان فردی اجتماعی بیاموزد که تنها منافع شخصی خود را در نظر نگیرد و با بخشش، به هم نوع خود نیز بهره برساند، هم زیستی عاری از تضاد در جامعه تداوم می یابد و برعکس، هنگامی که چنین ارزش هایی در جامعه نقش کم رنگ تری داشته باشد و خودخواهی، سهم بیشتری از رفتارهای اجتماعی را تشکیل دهد، تعاون جامعه به واسطه ایجاد تنش و تضعیف قراردادهای اجتماعی بر هم خواهد خورد.

مع الوصف همدلی، یکی از مهارت هایی است که افراد را در نزدیک شدن به یک دیگر و نیز پدید آمدن احساس خوب و انسان دوستانه یاری می دهد. بخشش مادی نیز یکی از شاخص های همدلی است که به هنگام نیاز دیگران، می تواند مرهمی بر زخم های اقتصادی باشد. در همدلی، فرد با هوش هیجانی مناسب خویش، می تواند خود را در موقعیت دیگران بگذارد و از نگاه آنان به مشکلات بنگرد و آن را حل کند.

11. تقویت هوش اجتماعی:

تمایل به برون گرایی و توجه به اجتماع باعث تقویت هوش اجتماعی می شود. در همدلی، فرد خود را در موقعیت فرد دیگری قرار می دهد و از منظر او به مسائل و مشکلات فکر می کند؛ این امر باعث تقویت حس نوع دوستی و درک متقابل اجتماعی می شود.

ص: 60

12. توانایی تصمیم گیری و حل مسئله:

به لحاظ روانشناختی کسی که به شخصی نیکی می کند؛ خود را شخصی توانمند می داند که در موقعیت تصمیم گیری قرار گرفته و می تواند مشکلی را حل کند؛ این امر باعث افزایش اعتماد به نفس و

عزت نفس فرد شده و اثر مثبتی بر او می گذارد. در واقع تاثیر گذار بودن از منابع مهم مهر و عشق است که به سلامت روان کمک می کند.

13. مقابله با استرس و فشار:

بدون تردید ابراز رفتارهای خیرخواهانه در طول روز از فشارهای عصبی ناشی از محیط پیرامون می کاهد و شانس ابتلا به استرس، اضطراب و افسردگی را کاهش می دهد. حس تعلق به اجتماع باعث کاهش انزوا و استرس و در نتیجه احساس امنیت می شود. این موضوع باعث افزایش رضایتمندی و امید به زندگی و طول عمر می شود. رفتارهای حامیان اجتماعی که نتیجه آن لبخند و حس رضایت دیگران است، باعث کاهش استرس، اضطراب و افسردگی می شود.

14. انسجام بیشتر خانواده:

احسان و نیکوکاری، عملی معنوی است و معنویت موجب استحکام خانواده می شود. بنابراین، خانواده هایی که روحیه انفاق و کمک رسانی به دیگران در آنها بیشتر پرورش یافته است، از انسجام بیشتری برخوردار هستند. نیاز به معنویت، ذاتی است و انسان به واسطه این گونه ارزش ها، ام----کان بهره وری از استعدادها و جوانب مثبت زندگ--ی را می یابد. بنابراین، بخشش سبب لذت از ثروت و دارایی می شود و رضایت از زندگی را به دنبال دارد.

15. کسب رزق حلال:

از جمله آثار کار خیر و احسان این است که زمینه و بستر را برای کسب رزق حلال فراهم می کند. چرا که به دست آوردن روزی حلال نیز از شرایط پذیرفته شدن کار خیر و احسان به دیگری است؛ زیرا در بخشش مالی که از راه غیرشرعی به دست آمده باشد، هیچ خیری نیست. این در حالی است که بسیار سفارش شده انسان ها از بهترین و باارزش ترین اموال خود به دیگری ببخشند تا پاداش آن چندین برابر شود.

در ضمن یاد آور می شود اسلام به همان اندازه که از تلاش برای به دست آوردن درآمد از راه درست و حلال یاد کرده، به همان نسبت نیز افراد را از وابستگی به پول و

ص: 61

مال باز داشته است. پول در زندگی دین دار تنها وسیله ای برای کسب رضایت خداوند است که با انجام وظایف مالی

محقق می شود. امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «بهره برداری از مال کمال مردانگی است»(1)

16. بخشندگی:

انسان بخشنده علاوه بر اینکه دیگری را برای داشتن موقعیتی بهتر یاری می دهد، خود نیز در آرامش روانی که نتیجه آن شادابی است، قرار می گیرد. این بخشندگی لزوماً مادی نیست؛ یک لبخند یا ابراز کلمه ای محبت آمیز و دلگرم کننده، رسیدن به بلندای بخشندگی است. بخشش های مادی، جلوه مثبت گذر از خودشیفتگی و گامی برای ارتقای سلامت است. کسانی که قدرت بخشیدن و از خودگذشتن را داشته باشند، به همان نسبت از محبت دیگران برخوردار می شوند که یکی از نیازهای اساسی در روان شناسی انسان گراست.

17. نشاط و شادی:

انجام عمل نیک و کمک های داوطلبانه باعث حس شادمانی و تغییرات مثبت در مغز می شود؛ این حس پشتوانه ای قوی برای مقابله با مشکلات است. افراد از خوشحال کردن یکدیگر انرژی گرفته و روز بهتری را سپری می کنند.

آری به بیانی احسان و نیکوکاری از ارزش هایی است که در نظام تعلیم و تربیت به آن بهای زیادی داده شده است؛ زیرا معیاری برای سنجش خوبی ها و فرصتی برای نهادینه شدن فضایل اخلاقی در انسان است. توجه به دیگران و انفاق، از اخلاق های پسندیده ای است که چنانچه نهال آن از کودکی در دل ریشه بدواند، همواره آثار مثبت آن، روح و جسم آدمی را تحت تأثیر قرار می دهد؛ زیرا خداوند نعمت خود را وسیله ای برای آزمون الهی قرار داده و روحیه بخشندگی را نصیب بندگان شایسته خود کرده است. صدقه و کمک به دیگران در درجه نخست، سبب افزایش نعمت و رزق و روزی می شود و علاوه بر پاداش اخروی آن، به پرورش روحیه انسان و حس نوع دوستی کمک می کند. این در حالی است که آیات و احادیث بسیاری درباره نیکوکاری وجود دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

فرموده است: «به واسطه صدقه، اسباب افزایش رزق و روزی بر انسان نازل می

ص: 62


1- کلینی، 1401: ج1: ح12: 20

شود و شر و بلا از او دور می شود». در حدیثی دیگری نیز صدقه دادن را هنگام بی پولی سفارش کرده اند. نیکی به دیگران آثار مثبت بی شماری دارد. بخشش اموال، شادی و آرامش درونی را به انسان هدیه می دهد و او را شادتر می کند. همچنین شاد کردن دل دیگری، خلاقیت را پرورش می دهد و امکان لذت بردن از زندگی را فراهم می کند. تقسیم اموال، فقر را ریشه کن می کند و اطرافیان به فرد نیکوکار نگاه مثبتی دارد و دعای خیر آنان، عنایت خداوند را شامل حال او می کند. کارشناسان، بخشش را بهترین روش برای تکامل روح انسان بر می شمارند. نیکی به خلق و مردمداری از ویژگی های وارسته ای است که نه تنها انسان را به خدا نزدیک می کند و اخلاقیات را پرورش می دهد، بلکه به روابط حسنه او با خلق خدا نیز می انجامد. بخشش و احسان به دیگری، از نظر بهره اخروی، ستودنی است، در حالی که از ضروریات تکامل روح انسان نیز به شمار می آید لبخند زدن و بخشیدن روح زندگی به هم نوع، به فرد انرژی مثبتی می دهد که به واسطه آن آرام می گیرد.

ای مومن بزرگوار و اهل کار خیر، در مجموع با عنایت به آثار ارزشمند مزبور در خصوص انجام کار خیر باید اینگونه زمزمه کرد:

کار خیر و نیک نما با یاد حق اندر جهان

تا شوي فارغ ز اغيار برون اندر نهان

اين همان راز سعادت بوده باشد در عيان

بهر نیکاني كه گفتند يا علي(ع) از عمق جان

راه جان و داد خاموش درون در هر زمان

مي زند فرياد خوبي با زباني بي زبان

اضطراب ودلهره گرددخموش درجسم وجان

چون که کار خیر دهد آرامشی دور از فغان

یأس و ترس آدمی گردد تمام بي هر گمان

با همان خیری که جان را می کندهردم جوان

در چنين حالي فسرده كي شود روح و روان

جام شادي سويت آيد در همه كون و مكان

ص: 63

گر چه گمنام و نباشد از تو حتي يك نشان

در حضور يار نيرزد چيزي جز تقوا بدان(1)

با خلوص است كه تواني تو روي تا كهكشان

از ملك برتر شوي اندر زمين و آسمان

گر سعادت خواهي و خواهي روي باغ جنان

مومن و مخلص شو وکن کارخیر در هر زمان

تا شوی اهل فلاح دراين جهان وآن جهان(2)

با همان داد خموش اندر تمام روح و جان

قدر تو والاتر است از آنچه آيد در بيان

چون كه کار خیر برد بالا تو را تا آن كران

پس حقير گويد عزيزم كن رها تو اين و آن

تا که سبقت گیری در انجام خیر با صد توان

عوامل سلب توفیق الهی برای انجام کار نیک کدام است؟

اشاره

چشم دل را شستشو و ديده را خوب وا نما(3)

بي شك آنچه بوده اندر عالم و هم ماسوا

داد خیرات بوده و با جان همي خواند ترا

در چه حالي ای عزیز و تو چرا گشتي رها

از هر آنچه بوده با روح و روانت آشنا

گر كه داني با همان کارهای خیر در اين فضا

مي روي باپای فطرت سوی حق درآن سرا

لحظه و آني نمي گشتي رها از ناخدا

تا رسي در اوج و با خیّر زني او را صدا

ص: 64


1- گرچه در گمنامی ات هرگز نیابی یک نشان در حضور يار این را حکمت و تقوا بدان
2- تاكه گردی با سعادت در فضای دو جهان یا تاكه خوشبخت گردي اندراين جهان وآن جهان
3- چشم دل را تا كه بيني جان چه مي فهمد ز خیرات و دعا شستشو ده، دیده را روشن نما

گر سعادت خواهي و آرامشي در هر كجا

در ره خیرات برو با حجّتين تا ماورا

حجّت باطن همان عقل است درون جان ما

حجّت ظاهر بود حرف تمام انبيا

پس حقير گويد که کار خیر نیازیست با صفا

بهر فطرت گر روی با آن سوی راه خدا

در بیت اول این غزل آمده است که: " چشم دل را شستشو و ديده را خوب وا نما - تا كه بيني جان چه مي فهمد ز خیرات و دعا " آری ای عزیز بزرگوار واقعا خوشا بر احوال انسانی که چشم دل را شستشو داده و با دید الهی؛ بر خلاف افکار مادی ای که توسط ایسم های مختلف در جهان غرب مخصوصا در قرون اخیر بر بشریت حاکم شده با شناخت و معرفت در مسیر کار خیر و آنچه فریاد خاموش فطرتش طالب آن است؛ با یقین و باور گام بر می دارد.

بدیهی است که هر عملی که انسان انجام می دهد ناشی از علتهایی است که در وجود او می باشد. اگر فردی غذا می خورد نشان دهنده علت گرسنگی در وجود اوست. عدم انجام کار خیر نیز دلائلی مختلفی دارد؛ هر فردی ممکن است بنا بر عوامل و دلایلی از قبول و انجام کار خیر خودداری کند. از علل کم توجهی به کار نیک و خیر می توان به تبیین نشدن شایسته ی فرهنگ اسلامی، وجود گناه، ضعف ایمان..... اشاره کرد. در حالی که ایمان و اراده؛ بازدارنده های درونی را از او می گیرد و خودنگهداری و اراده ی اخلاقی را برای انجام کار خیر در وی تقویت می کند. در هر حال ای عزیز بزرگوار به بیانی عوامل مزبور که بصورت موردی در ادامه مطرح خواهد شد به نوعی در راستای تهدید بسترها و زمینه های انجام کار خیر و عمل صالح برای رضای خدا می باشد.

علما و روانشناسان جوامع اسلامی این دلائل را به طور مفصل در کتابهای فقهی، روان شناسی، جامعه شناسی... بیان نموده اند. از آنجا كه در اين خصوص، نظرات و سخنان فراواني توسط انديشمندان ابراز گرديده است، در اينجا به برخي از آن ها با استفاده از منابع مختلف به اختصار اشاره مي شود. البته برخی از آنها قابل ادغام در برخی دیگر بوده ولی از

ص: 65

باب اهمیت بصورت مستقل آمده است. قبل از بیان موارد مورد نظر لطفا غزل زیر را با دقت زمزمه فرما:

با تو دارم یک سخن در این جهان

تا که کار خیر همی گردد عیان

یستمع را کن مدار هر بیان

تابع احسن شو در کون و مکان

حرف ناب را گیر و از خرد و کلان

چون که آن باشد نیاز هر روان

پس نما خود را مهیّای همان

در فضای روح و جان با صد توان

گر که کار خیر برون گردد ز جان

می شوی خوار و زبون تا آن کران

پس عزیزم با تدبر گو به جان

بر خلاف دید ایسم های جهان

داد خاموش درون در هر زمان

از تو خواهد کار خیر را بی گمان

غیر آن با هر نوع ایسم و هر نشان

می کند روح و روانت را خزان

گر روی سوی همان خیر و اذان

می شوی راحت ز شّر این و آن

چون که باشد این همان داد نهان

داد خاموش زمین و آسمان

در چنین حالی شوی تو شادمان

بر اساس گفته پیغمبران

از غم و افسردگی و مثل آن

یا که از خوف و همان حزن و فغان

چون که با هر کار خیر گیری امان

در فضای جسم و جان با هر زبان

ص: 66

ای عزیز اهل خیر قدرت بدان

چون که گشتی همچو خوبان در جهان

این حقیر گوید به هر پیر و جوان

اهل خیر باش و برو سوی جنان

در قرآن کریم عواملی همچون ترديد( توبه آيه 44 و 45) سنگدلي ( يونس آيه 88) تنگي صدر ( انعام آيه 125) كفر ( مائده آيه 41 و توبه ايه 45) از جمله کناهانی است که مانع رسيدن انسان به توفيق الهي برای انجام کار نیک و عمل صالح می شود. همچنین قبل از بیان برخی از موانع مورد نظر؛ توجه حضرتعالی به مثنوی زیر در خصوص موانع رشد و رستگاری معطوف می گردد:

با وجودی که تو داری در نهان

عزم کار خیر و نیک در این جهان

رشد جان و دل در این عصر و زمان

راحتی آرد برای هر روان

مانع رشد تو در، کون و مکان

دو به دو باشد عزیز، آن را بدان

نفس دون و جهل بر حق مبین

غفلت و سستی و شیطان لعین

هر کدام مانع شود، بر رشد جان

در تعالی درون، با صد فغان

نفس دون تو برد، جان را به چاه

عقل و وجدان را کند، هر دم تباه

دشمن سرسخت تو، در این جهان

خصم دون رشد تو، در هر زمان

جنگ وی با تو بود، در جان و سر

بهر نابودی تو، از هر نظر

وسوسه، گر می کند با هر نگاه

تا برد، چشم تو را سوی گناه

ص: 67

جهل تو سر چشمه هر نوع کژی

مانع تشخیص خوبی از بدی

فرد جاهل، حرف حق را نشنود

راه باطل، در سرش شیرین شود

جام خوشبختی، نگیرد در بغل

چون هوس ها، می کند هردم دغل (1)

غفلت از یاد خدای انس و جان

خود بود مانع رشد هر جوان

چون که یاد او دهد دل را، امان

آن که از یادش بود غافل، بدان

در مسیری که رود، بی یاد یار

می کند جان را تباه، در آن دیار

دلهره و اضطراب و ترس حاد

بهر غفلت می دهد جان را به باد

غافل از عقبا، نشو در هر زمان

آخرت باشد، سرایی جاودان

مانعی دیگر بود، غفلت از آن

بر سر رشد و کمال، باشد همان

کن تو باور، آخرت را در نهان

تا شوی همچون همه پیغمبران

دام شیطان لعین، در قلب و جان

مانع دیگر بود، در هر زمان

جنگ وی با تو، مدام است ای بشر

دشمنی ها می کند، با خیر و شر

يا كه زیبا می کند، زشتی و پست

يا كه پنهان می کند، روز الست

ص: 68


1- چون هوس ها، می کنند مکر و دغل

يا كه از راه خدا، وارد شود

يا كه در جام جهان، ظاهر شود

می دهد جان را، فریب اندر فریب

با فریب خود کند، دل را غریب

مکر و نیرنگ و دغل از هر طرف

حمله ور گردد به عقل و هم شرف

در چنین جنگی، جوان در بدر

می شود تسلیم و گردد خون جگر

گر که خواهی با فریب دیو و دد

جنگ طولانی کنی، تو تا ابد

نفس دون خود، تو کن از دل جدا

جهل و غفلت را، نما از خود رها

دام شیطان را برون کن از درون

مکر و نیرنگ درون را کن برون

گر چنین کردی ، روی سوی کمال

رشد تو گردد محیّا، چون نهال

راه رشد این بوده باشد، در نهان

پس تو گیر از این حقیر، پندی زجان

گر تو خواهی، رستگاری در دو جا

اهل خیر باش و برو راه خدا

1) پيروي هواي نفس:

بدون شک پيروي از هواي نفس، موجب محرومیّت از انجام کار خیر و عمل صالح خواهد شد. چرا که شهوات و هواهای نفسانی می توانند بر ایمان انسان غلبه پیدا کنند و او را به ورطه ی گناه بکشانند، لذا برای جلوگیری از این آلودگیها انسان باید شهوات و غرایز خود را مهار کند و نگذارد ایمانش را تحت تأثیر قرار دهد. «فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلاه واتّبعوا الشهوات فسوف يلقون غيّا إلّا من تاب

ص: 69

وءامن و عمل صالحاً فاولئک يدخلون الجنه و لا يظلمون شيئا»(1)

آنگاه پس ازآنان جانشيناني به جاي ماندند که نماز را تباه ساخته و ازهوس ها پيروي کردند و به زودي نتيجه ي گمراهي خود را خواهند يافت مگرآنانکه توبه کنند و ايمان آورده و کار شايسته انجام دادند که آنان به بهشت وارد شوند و ستمي برايشان نخواهد شد. بدیهی است کسی که از هوای نفس خود پیروی نماید توفیق انجام کار خیر و عمل صالح از وی سلب می گردد....

2) گناه و معصیت الهی:

بدون تردیدگناه، موجب محرومیّت از انجام کار خیر، عمل صالح و موفّقیّتهای معنوی می شود. امام صادق(ع) در این خصوص می فرمایند: إنّ الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاۀ اللیل، و إنّ العمل السیّ، أسرعُ فی صاحبه من السکّین فی للّحم؛»(2) همانا، بنده گناهی می کند و به سبب آن از نماز شب محروم می شود، سرعت تأثیرکار بد در آدمی از سرعت تأثیر چاقو در گوشت بیشتر است. شخصی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و گفت: چندی است که از نماز شب محروم شده ام. حضرت فرمود: گناهانت، دست و پایت را بسته اند.»(3) و نیز امام صادق علیه السلام فرمودند: گناه، انسان را از عبادت و تهجد محروم می سازد و لذت مناجات با خدا را از او سلب می کند»(4) در چنین حالی باید این گونه زمزمه کرد:

گرنبخشي تو مرا روز پسين

با كه گويم درد خود را در زمين

اي كه با بخشش كني لطفي برين

كن مرا با عفو خود اهل يمين

ص: 70


1- مريم، 95 و 60
2- میزان الحکمۀ، ج4، ص1898
3- بحارالانوار، ج 80، ص 127
4- جامع السعادات، ج3، ص48

گر كه ایمانم ضعیف است این چنین

لطف تو باشد عظيم و هم وزين

با گناه و کار زشت همچون لعين

فطرتم را كرده ام غافل ز دين

از براي کار خیر و آن معين

گشته ام محروم و باشم من غمين

با ريّا و خود نمايي در جبين

گشته ضايع هر عمل با صد حزين

در گناهان پیشه بودم من ز كين

كي شوم در جامعه چون متّقين

نفس دون من برد در بدترين

با وجود فتنه هايي همچو مين

با همان خیرات شوم چون بهترين

گر كه تو راهم دهي، گردم امين

اي كه هستي در درونم چون نگين

كن مرا با کار خیر اهل يقين

با همان خیرات همی گويم همين

راه من باشد همان راه متين

کار خیر و نیک شده با من عجين

پس نما پاكم ز شرّ مفسدين

داد خاموش درون گويد چنين

کار خیّر راه مولا است و دين

پس حقير را كن محافظ بهر اين

از همه شرّ و شرور و هر كمين

با عنایت به درد و دلهایی که در غزل مذکور آمده است؛ باید پذیرفت که اعتقاد قلبی و التزام عملی به دستورات الهی است که از نظر روانی ضامن حفظ انسانها از سقوط در ورطه خودخواهی و فساد است. کسی که از ایمان و این فرهنگ غنی دور است و نسبت

ص: 71

به آن دانسته و ندانسته جهل می ورزد یا التزام عملی به باید های دینی ندارد، نمی تواند به راحتی تن به انجام کار نیک و عمل صالح دهد. امیرمومنان علیه السلام می فرماید: الناس اعداء ما جهلوا مردم دشمن چیزهایی هستند که نمی دانند.

مع الوصف فرمان های الهی و از جمله انجام کار نیک و عمل صالح ، از سوی خدای متعالی به بشر ابلاغ گردیده و عمل به آنها، جز در پرتو ایمان به پروردگار عالم که ریشه اصلی عمل است، میسر نخواهد بود. ایمان همچون پناهگاهی است که انسان را از افتادن در گناهان حفظ می کند؛ چنان که در قرآن کریم آمده است: «و اَمّا مَن خافَ مقامَ رَبّهَ و نَهیَ النفسَ عَنَ الهوی فاِنّ الجنّةَ هَیَ المأوی»(1)

و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوا بازداشت، پس جایگاه او همان بهشت است.

امام خمینی (ره) می فرماید: ممکن است انسان را یک نظر به نامحرمان یا یک لغزش کوچک لسانی مدت ها از سرایر و حقایق توحیدی باز دارد، و از حصول جَلَوات محبوب و خَلَوات مطلوب- كه قرّة العين اهل معرفت است- بازدارد. پس وقوف در هر يك از مراحل و مراتب، و بى اعتنائى و قلّت مبالات به هر يك از نشَئات، موجب حرمان از سعادت مطلقه است و از دامهاى ابليس است.(2) در هر حال ای عزیز بزرگوار، آن چه موجب سلب توفیق از آدمی می شود، معصیت و نافرمانی خداوند است. آری:

من همی کردم جفا بر نفس و جان

با گناه و غفلت و مثل همان

در چنین حالی شدم دور از نهان

مضطر و سرگشته اندر این جهان

گشته ام محروم در این دور و زمان

از حلاوت های خیر با صد نشان

چون که نیستم مثل موسی یا شبان

دورم از لطف خدای مهربان

ص: 72


1- نازعات: 40 - 41
2- شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص69

روح من دارد گله با صد بیان

بهر آنچه کرده ام اندر عیان

داد خاموش درونم همچنان

کار نیک خواهد بدون هر بی گمان

دان کار نیک و خیر با هر زبان

لطف یار باشد برای هر روان(1)

گر کار خیر و نیک همچون اذان

لحظه ای گردد نمایان و عیان

ارزش و قدرش عزیز والا بدان

چون نباشد برتر از آن در جهان

آن که محروم است ز این لطف گران

بوده بدبخت در زمین و آسمان

پس عزیز جان و دل با صد توان

کن همیشه کار خیر با روح و جان

گر روی در راه معشوق ای جوان

می شوی بی شک به دور از هر فغان

کار خیر و نیک چو یک آتش فشان

می برد بالا تو را تا آن کران

این حقیر گوید به این و هم به آن

با همان خیرات همی گیرید امان

3) غفلت و فراموش کردن خدا:

با گناه و غفلت و صد ها خطا

گشته ام محروم ز لطفت ای خدا

غفلت و عیبم عزیز مخفی نما

چون که محتاجم به آن در دو سرا

ص: 73


1- دان عبادت های ما با هر زبان می دهد آرامشی بر هر روان

من گنه کار و بسی شرمنده ام

با چنین حالی همی خوانی مرا

لطف تو بی حد و حصر است بر بشر

گر چه نادان است و گوید کو خدا

گر حجاب و پرده ها گردد کنار

داد خاموش درون باشد خدا

آن خداوندی که چون حبل الورید

بوده نزدیگتر به قلب و جان ما

از درون جان و تن خواند تو را

سوی خوبیها بدون هر صدا

داد خاموش درون این حقیر

روز و شب خواهد خدا را از خدا

غفلت انسان ناشی از توجه انسان به زیبایی ظاهری دنیاست، گاهی شخص مؤمنی آنقدر خود را به دنیا مشغول می­سازد که غفلت سراسر وجود او را فرا می گیرد و با اینکه به ظاهر ایمان دارد و شهوات و تمایلات نفسانی قوی هم ندارد، ولی با این حال در اعمال او خیری و صلاحی دیده نمی شود. راه خارج شدن از این حالت شوم و پدیده ی غفلت، همانگونه علمای اخلاق بیان داشته­اند، دوان تفکر است. تفکر مداوم درباره خود و و مبدأ و منتهایش، باعث پاره شدن پرده های غفلت می گردد. امام علی علیه السّلام فرمود: الغفلۀ فقدٌ»(1) غفلت، موجب گم کردن (راه حق) است.» حق تعالی

در قرآن کریم می فرماید: نَسوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنفُسهُمْ »(2)خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آن ها را به خودفراموشی گرفتار کرد. از یاد بردن خدا، زمینه و عاملِ از دست دادنِ بسیاری از توفیقات الهی است که در پرتو یادِ خدا قابل دست یابی است. در حالی که:

ص: 74


1- میزان الحکمۀ؛ ج 9، ص4362، ح15141
2- حشر، 19

در و دیوار و کوه و دشت و صحرا

زمان و لحظه ها امروز و فردا

همه گویند ز جان با بانگ و فریاد

خدایی شو بشر تا گردی دریا

اگر خواهی شوی آرام و هم شاد

همی کن کار خیر در راه مولا

درونت این بخواهد با دو صد داد

نما آن را تو حاصل تا به بالا

بگو از یک ز دهها تا به هفتاد

به آن که اهل خیر است دون پروا

ز کار خیر بساز نی ای چو فولاد

که با آن من زنم آهنگ عقبا

کنم با کار خیر من از خدا یاد

همان یادی که کرده جانم اقنا

روم با آن عزیزم مثل فرهاد

به سوی شیرینم با سوز و گرما

تمام داد من داد است و بیداد

برای کار خیر تا صبح فردا

حقیر گوید که کار خیر چو شمشاد

همیشه سبز و برتر در دو دنیا

همانگونه که در ابیات غزل مزبور آمده است؛ یکی از راه هایی که سبب تقویت و تثبیت ایمان می شود و سیر قلبی انسان را به سوی معبودش سرعت می بخشد، ذکر و یاد است. ذکر به معنای یادآوری (حضور معنی در نفس)، در مقابل نسیان و غفلت آمده است. خداوند پیامبرش را «مُذَکِّر» یعنی تذکردهنده لقب داده است: «اِنَّما انت مُذَکِّرٌ، لَستَ علیهم بِمُصَیطِر»(1) انسان در ذات خود مشتاق ارتباط با خداست. برای همین است که از یاد

ص: 75


1- غاشیه: 22 و 23

و انس با او لذت می برد، ولی گاهی به غفلت یا فراموشی مبتلا می شود که نیاز به یادآوری دارد. بدون تردید این غفلت باعث می شود ک توفیق انجام کار خیر از انسان سلب شود.... در چنین حالی باید اعتراف کرد که:

از خود و اعمالم اندر این جهان

گشته ام مایوس عزیزم از نهان

با تو گویم درد خود را ای خدا

از همان عمق وجود روح و جان

بر ضمیر و فطرتم کردم جفا

ظلم وافر من نمودم بر روان

با گناه و غفلت و صدها ریا

من ستم کردم به خود بی هر گمان

منحرف گشتم و کردم من خطا

دان پشیمانم ز کردار و بیان

نادم و حیران و پر درد و بلا

از پشیمانی کشم آه و فغان

می کنم اذعان که من گشتم جدا

از مسیر فطرتم در این زمان

بوده ام از خاک و خاک خواند مرا

کن رها دنیا و مافیهای آن

ردّ پای یار همی دارد ندا

با سر و جان رو تو سویش همچنان

داد خاموش درون خواهد تو را

ای خدایی که عیانی و نهان

عیب من مخفی نما تو در سرا

چون که هستی ساتر سرّ و عیان

آنچه من دارم بود لطف خدا

لطف حق باشد همیشه جاودان

ص: 76

جسم و جان این حقیر با صد صدا

گوید و خواهد ز تو باغ خبان

4)ضعف ایمان و قلب های آلوده:

یکی از جهات سستی در عمل، سستی عقیده و ایمان است. شک و تردید حاکی از عدم باور قلبی است و چنین چیزی در عمل و رفتار انسان نیز اثر می گذارد و باعث می شود عمل صالح از او سر نزند. در قرآن نیز به

این ایمانهای سست و بدون باور قلبی اشاره شده است ونشانه آن نیز موسمی و فصلی بودن ایمان برخی افراد معرّفی شده است:(1) «فَإِذَا رَكِبُواْ فىِ الْفُلْكِ دَعَوُاْ اللَّهَ مخُلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نجَاهُمْ إِلىَ الْبرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُون»(2)گاهی نیز علّت سستی ایمان، سطحی بودن آن است یعنی ایمانی که در روح و روان انسان نفوذ نکرده و لذا چنین ایمانی نمی­تواند منشأ اثر بوده و عمل انسان را جهت دهد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْايمَانُ فىِ قُلُوبِكُمْ»(3) اینگونه ایمانهای سست و سطحی، نمی توانند برانگیزاننده انسان به سوی اعمال صالح باشد. پس لازم است که انسان عقیده و ایمان خود را محکم کند و بر باور قلبی خود بیفزاید تا آثارش در عمل او آشکار گردد. در این خصوص ای عزیز بزرگوار به آیه ی 41 سوره ی مائده بسنده می گردد که در آن خداوند متعال می فرماید: " أُوْلَ-ئِكَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ "ای پیامبر! آن ها گوش شنوا برای شنیدن سخنان تو و سپس تکذیب آن دارند. و زیاد اموال حرام و ناحق و رشوه می خورند. آنان قلب های سرسخت و لجوج و خالی از ایمان دارند و لذا از دریافت الطاف حق محرومند. و خداوند به چنین کسانی عنایت نکرده، قلوبشان را تطهیر نفرموده و توفیقاتش را شامل حالشان نمی نماید.

ص: 77


1- قرائتی، درسهایی از قرآن، ص21
2- عنکبوت/ 65
3- حجرات/14

قلب انسان در درون جسم و جان

مرکز خوب و بد است تا آن کران(1)

وفق آیات خدا خرد و کلان

با قلوب پاک همی گیرند امان

ای که هستی صاحب قلب جوان

دان قلوب آدمی اندر جهان

یا شکور است و صبور و مهربان

یا گنه کار است و غافل چون بدان

قلب غافل روز و شب در هر مکان

روح و جان را می کند هر دم خزان

قلب شاکر در زمین و آسمان

می کند غوغا به پا در ملک جان

گر که می خواهی شوی در هر زمان

راحت و آرام چو موسی و شبان

کن تو کار خیر و نیک اندر نهان

با همان قلب سلیم و پر توان

قلب سالم با هزار و یک نشان

از تو خواهد کار نیک را بی گمان

پس عزیزم قلب خود را همچنان

پاک و سالم کن تو با ذکر و اذان

داد خاموش قلوب با یک زبان

حرف فطرت باشد و راه جنان

هر که را راهی رود غیر از همان

ظلم وافر کرده بر روح و روان

ص: 78


1- بر اساس آیات و روایات. در ضمن یاد آورمی شود که بیست آیه با صراحت در خصوص قلب سالم و مریض نازل شده و کلمه قلب در آنها آمده است.

قلب خود را کن تو چون پیر مغان

تا شوی راحت ز شرّ این و آن

ای که داری قلبی چون آتش فشان

دان که کار نیک همی آرد امان

این حقیر گوید بدون هر بیان

کار خیر و نیک برد درد و فغان

5) اشتغال به لهو و لعب:

در ارتباط با پرهیز از لغویات حضرت علی علیه السّلام می فرمایند: من اشتغل بما لا یعنیه فاته ما یعنیه(1)یعنی هرکس به امور بیهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد. و نیز می فرمایند: هرکس خود را به آنچه ضرورت ندارد سرگرم سازد، آنچه را برایش ضرورت دارد ضایع گرداند.(2) مع الوصف لهو و لعب بصورت طبیعی توفیق انجام کار خیر و عمل صالح را از انسان سلب می نماید....

6) تخلف از عهد و پیمان با رهبر الهی:

پس از این که حضرت موسی علیه السلام از کوه طور بازگشت و قومش را مشغول گوساله پرستی یافت، خشمگین شده و به آنان فرمود: آیا با سرپیچی از عهد و پیمان من می خواستید مستوجب غضب الهی شوید؟ " أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی"(3)بنابراین تخلف از دستورات و فرامین رهبر الهی، عامل قهر خداوند و دوری از توفیقات می گردد. آری ای عزیز اهل ولایت و رهبری در هر زمانی بدان و هشیار باش که:

گر که گشتی از ولایت پیش و سر

می شوی خوار و ذلیل و دربدر

با ولی کن تو عبور از هر گذر

تا رسی راحت به مقصد در سفر

ص: 79


1- میزان الحکمۀ، ج11، ص5336
2- همان
3- طه/86

این همان خواست حقیر است تا به سر

چون که این داد درون است بر بشر

گر چنین کردی شوی اهل ظفر

یا که گردد پیروز و دور از خطر

گر بشر خواهد شود آقای دهر

می کند محفوظ تو را از هر شرر

بی شک و تردید ولایت چون سپر

وفق داد دختر و هم هر پسر

دان بشر با هر نوعی دید و نظر

با فقاهت می رود سوی قمر

در زمان غیبت صاحب امر

کن ز غیر آن عزیز من حذر

با ظهور معصوم و خورشید و زر

می زنی بر نفس و جان خود ضرر

گر ز عصمت گردی دور با هر نگر

بهر شیعه با دو صد داد دگر

راه مولا بوده مملو از گوهر

ظلم وافر کرده ای بر جان و سر

هر چه دیر آیی بسوی این خبر

چون که آن باشد عظیم و پر ثمر

از ولایت جان و دل گیرد اثر

از من و ما تا همان جدّ و پدر

7) غذای حرام و شبهه ناک:

غذای پاک و حلال، در روح و قلب انسان اثر نیکو و غذای حرام و شبهه ناک اثر بدی می گذارد. و حتی مورد لعن ملائک خواهد شد. پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: إذا وقعت اللقمۀ من حرام فی جوف العبد، لعنه کل و

ص: 80

ملک فی السموات و الارض»(1) هرگاه لقمه حرامی در شکم بنده قرار گیرد، ملائک آسمان و زمین او را لعنت می کنند. آری ای عزیز بزرگوار:

دان حرام هر آن کند روح وروانت راخراب

فطرت و ذات بشر بی شک شود با آن کباب

لقمه های شبهه ناک اندر درون این جهان

می کنند مسدود ره صوم و صلاه و هم ثواب

گر که می خواهی روی در راه فطرت از نهان

کن حذر از رزق و روزی ی حرام با هر نقاب

خالق عالم همی گفته به هر پیر و جوان

با تلاش خود برو سوی حلال و رزق ناب

چون که با آن می روی در راه مولای زمان

می شوی دور از گناه و غفلت و هر نوع عقاب

پس عزیزم کن رها هر نوع حرامی را ز جان

تا روی در راه جانان و دهی جان را جواب

داد خاموش درون خواند تو را با صد نشان

سوی رزق و روزی ی پاک و حلال با آن خطاب

دان که رزق شبهه ناک و هم حرام با هر بیان

می شوند مانع حق و هی همی آرند سراب

گرسعادت خواهی و رزق حلال با صد توان

کن رها رزق حرام و شبهه ناک با هر شتاب

این همان حرف رسول(ص)است و خدابی هر گمان

روح و جان را می کند آرام و فطرت را مجاب

گفته قرآن وعصمت خواست روح است و روان

با بصیرت کن عمل بر حرف مولا و کتاب

این حقیر گوید که با لطف خدای مهربان

روز و شب کن کار حق از نوجوانی و شباب

8) کفر و استکبار:

«فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم أُجورهم و يزيدهم من فضله و أمّا الذين استنکفوا و استکبروا فيعذّبهم عذاباً أليما و لا يجدون لهم من دون الله ولياً و لا نصيراً»؛ (نساء، 173) يعني:اما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده

ص: 81


1- سفینۀ البحار، ج1، ص245

اند پاداششان را کامل خواهد داد و از فضل خود به ايشان افزون تر خواهد بخشيد و اما کساني که از پذيرش حق امتناع ورزيده و استکبار کرده اند، ايشان را به عذابي دردناک دچار مي سازد و در برابرخدا براي خود يار و ياوري نخواهند يافت.

و نيز فرمود:«فأمّاالذين ءامنوا و عملوا الصالحات فيدخلهم ربّهم في رحمته ذلک هو الفوز المبين و أمّاالذين کفروا أفلم تکن ءاياتي تتلي عليکم فاستکبرتم و کنتم قوماً مجرمين»؛(جاثيه، 30و31) يعني:واما کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند، پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خويش داخل گرداند.اين همان رستگاري آشکار است و اما کساني که کافر شدند به ايشان گفته مي شود:مگر آيات من بر شما خوانده نمي شد؟ اما شما استکبار کرده (از پذيرش آيات حق سر باززديد) و مردمي بدکار بوديد. لذا خداوند در قرآن کریم می فرماید: وَ اللَّهُ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِینَ»(1) خداوند، کافران را هدایت نمی کند.» بنابراین کفر، زمینه سازِ سلب توفیق و عاملِ گمراهی انسان است.

9) شیطان:

قلمرو شیطان در وجود بشر محدود است به وسوسه در اندیشه او، نه نیّت و عمل او. نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن. قرآن کریم این معانی را با تعبیرهای تزیین، تسویل، وسوسه و امثال اینها بیان می کند. اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد؛ یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید و یا از انجام کار خیر باز دارد، از حوزه قدرت شیطان خارج است. لذا شیطان انسان را به کاری اجبار نمی کند بلکه بشر را دعوت وسپس وسوسه می کندهر چه هست وسوسه است و دعوت است و تزیین و تسویل است.

خداوند درقرآن می فرماید : «یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر»(2) ای کسانی که ایمان آورده اید از گام های

ص: 82


1- بقره، 264
2- آیه 21 از سوره نور

شیطان پیروی نکنید. هر کس پیرو گام های شیطان شود (گمراهش می سازد زیرا) او به فحشا و منکر فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود هرگز احدی از شما پاک نمی شد، ولی خداوند هر که را بخواهد تزکیه می کند و خدا شنوای داناست.» انسان باید در هر حال از شیطان غافل نباشد ومتوجه آفات وخطرات در پیش روی خود باشد وگام به گام شیطان حرکت نکند کسی که در جامعه به فکر انجام کار نیک و خیر در حدّ توان و وسع خود نباشد در حقیقت از شیطان پیروی نموده وپشت سر اوحرکت می کند و در نهایت شخص را به دوری از اعمال صالح و کار خیر فرمان می دهد مگر فضل ورحمت الهی شامل حال آن شخص شود. در هر شرایطی شیطان انسان را دعوت به بدی وکار زشت و دوری از اعمال صالح و کار خیر می کند ولی در دورانی که توان انجام کار خیر را دارد؛ بیشتر وسوسه می کند. تنها راه نجات از این وسوسه ها فقط تقوا است تقوا باعث دوری از شیطان می شود. آری:

آدمي تا از كف شيطان به دل جان بر گرفت

ناي خود را در بهارستان عشق از سر گرفت

مكر و نيرنگ و دغل شد حمله ور از يك طرف

غفلت و سستي ز سوي ديگري سنگر گرفت

حمله دشمن ز بام و هم هوا از هر جهت

با شبيخوني وسيع و ناتو و اينتر گرفت

عاقلي در جنگ جهل و غافلي در فتح دهر

آن يكي ايمان فزود و آن دگر اختر گرفت

عشق صوري در نظر شد جلوه گر بر نفس زار

دل ز سيم و زرِّ شيطان، ياري و ياور گرفت

قلب دون گرديده بر گرد گناهان روز و شب

مشعل عشق درون را دود و خاكستر گرفت

تا كه پيمان در ره دادار و گردید برقرار

بستر رشد و تعالی با شناخت گستر گرفت

بر خلاف دید ایسم های ضعیف ونابکار

جان ز جانان در حريم دل شكوه و فر گرفت

ص: 83

بام عالم در مسير عشق كوچك بود و تار

جان به سوي عرشيان گویی که بال و پر گرفت

آن كه در بام حقيقت در حقيقت غور و كرد

از كرم آب بقاء از ساقي كوثر گرفت

بهر حق بر كند لباس خود نمايي را زجان

همچو خاصّان از ره دل زينت و زيور گرفت

در بهار وصل رهايي از جهان شد كار وي

وز غم و شادي جدا گشت و به جان دلبر گرفت

آن كه در بحر جواني غوطه ور شد در معاني

مرحم امن و امان از لطف آن مصدر گرفت

از گذشته غم به دل هرگز ندارد اي عزيز

چون كه در اوج جواني رسم پيغمبر گرفت

هر چه كرده بر خودش كرده و ليكن عاقبت

داد خاموش درون را آنطرف در بر گرفت

با بصيرت چون كه كرد خود را رها از هر هوس

تابع محض وليّ و شافع محشر گرفت

مهر خود را اي خدا بر اين حقير افزون نما

چون ز مهر تو، نهان را وجه اي برتر گرفت

10) حب دنیا و دنیا طلبی:

با تو دارم این سخن دانی که دنیا رفتنی است

هر چه باشد جز رضای حق باقی رفتنی است

پست ومال وهرمقامی اندراین دنیای دون

جز خلوص و کار خیر بی شک تماما رفتنی است

همسروفرزند و قوم و خویش و کل این جهان

از تو می گردند جدا و هر کدامش رفتنی است

داد خاموش درون دارد پیامی این چنین

کاخ و جام و خانه پا بر جا و انسان رفتنی است

گرکه می خواهی شوی مسروروشادهنگام مرگ

با خدا باش و خدایی کن چو جز آن رفتنی است

ص: 84

کار خیر و ماندگار توفیق حق خواهد ز جان

بهرکسب آن نما کوشش چو باقی رفتنی است

مهر وعشق یار کند غوغا درون این جهان

چون که آن خواست روان و مابقی دان رفتنی است

فطره ا..التی گوید به هر پیر و جوان

فطرتت باشد خدایی و تن و جان رفتنی است

دان نفخت فیه من روحی بوداز ذات حق

ذات حق باقیّ و باقی ها همیشه رفتنی است

آنچه بهر حق کنی بی شک بود آن ماندگار

خود نمایی و ریّا زشت است و هر زشت رفتنی است

این حقیرگویدبه هرخرد و کلان درروزگار

با خلوص کن کار خیر و دان که غیرش رفتنی است

هدف قرار دادن دنیا ، سبب محرومیت کامل از آخرت است و به مصداق آیه ی شریفه ی " مَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن كَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِن نَّصِیبٍ" (1) دنیا خواهان هیچ بهره ای از آخرت ندارند. روشن است که چنین کسی از اسبابی هم که او را به آخرت برساند، یعنی توفیقات الهی برای انجام کار خیر و عمل صالح محروم است. و نیز خداوند در قرآن می فرماید:«و ما أموالکم و لا اولادکم بالّتي تقرّبکم عندنا زلفي ألّا من ءامن و عمل صالحاً فأولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم في الغرفات ءامنون»(2) دارايي ها و فرزندان شما چيزهايي که موجب تقرب شما به ما گردد نيست مگر کساني که ايمان آورند و عمل صالح به جا آورند. ايشانند که در برابر آنچه کرده اند پاداش مضاعف خواهند داشت و در غرفه هاي بهشتي ايمن خواهند بود.

همچنین در خصوص مذمت دنیا می فرماید:«... قال الذين يريدون الحياه الدنيا يا ليت لنا مثل ما أُوتي قارون أنّه لذو حظٍ عظيم و قال الذين أُوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن

ص: 85


1- شوری/20
2- سبأ، 37

ءامن و عمل صالحاً...»(1) کساني که خواهان زندگي دنيا بودند،گفتند:کاش مانند آنچه به قارون داده شده به ما نيز داده مي شد. به راستي که وي بهره ي بزرگي از مال و مکنت دارد و کساني که علم به ايشان داده شده بود گفتند: واي بر شما براي کساني که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام مي دهند پاداش الهي بهتر است. آيات 46 از سوره کهف و 11 سوره هود نيز مؤيد همين مطلب است. حق تعالی در قرآن نیز می فرماید: یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون(2)

ای اهل ایمان مبادا هرگز، مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و البته کسانی که به امور دنیا از یاد خدا غافل شوند، آن ها به حقیقت زیانکاران عالمند. آری کسی که مشغول به دنیا گردد، البته از یاد خدا غافل می گردد، حضرت علی علیه اسلام می فرمایند:«هرکه به دنیا تکیه کند، دنیا او را بر مرکب غفلت نشاند.»(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرموده اند: " کسی که نیتش دنیا باشد، خداوند کار او را پریشان می سازد، فقر را در برابر او قرار می دهد، و جز آن چه برای او مقرر شده چیزی از دنیا به چنگ نمی آورد. و کسی که نیتش سرای آخرت باشد، خداوند پراکندگی او را به جمعیت مبدل می سازد و غنا و بی نیازی را در قلبش قرار می دهد ، دنیا تسلیم او می گردد و به سراغ او می آید."

و در جایی دیگر پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: "رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است" امام خمینی (ره) نیز با توجه به روایات به فرزندشان حاج سید احمد فرمودند: «... من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و

ص: 86


1- قصص، 79و80
2- منافقون، 9
3- میزان الحکمۀ، ج 4، ص1704، ح5843

ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند بسیار رنج آورتر و جگر خراش تر است... آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می شود

به خاطر همین است که در ابتدای سلوک باید سالک الی الله به وسیله اختیار مقام زهد و تأمل و دقت و تفکر در بی اعتباری دنیا و عدم فایده دل بستگی به آن، رشته علقه به عالم کثرات را قطع کند؛ چرا که نتیجه زهد گرایی بی میلی و بی رغبتی به امور است و در نتیجه از رویدادهایی که موجب نفع مادی و صوری اوست خوشحال نمی شود و از وقایعی که موجب ضررهای مادی اوست متأثر و محزون نمی گردد.«لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتیکم؛ تا بر آنچه از دست داده اید غمگین مباشید و به آنچه به شما داده است خوشحال نگردید». این بی رغبتی و بی میلی منافات با حزن و خوشی فی الله ندارد؛ زیرا این خوشحالی از محبت به مال ومنال و اعتباریات نبوده بلکه از جهت آن است که خود را غرق دریای احسان و کرم خدا می بیند.

آری یکی از درمان های بسیار موثر برای انجام کار خیر و عمل صالح... این است که بدانی مالک این دنیا نیستی همان گونه که قران کریم به این واقعیت پرداخته است:قطعاً همه شما را با چیزى از ترس،گرسنگى،و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش مى کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان! آن ها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند:ما از آنِ خدائیم و به سوى او بازمى گردیم. آری توجه به این واقعیت که از او هستی این درس را به شما مى دهد که از زوال نعمت ها هرگز ناراحت نشوی، چرا که همه این مواهب بلکه خود شما تعلق به او داری، یک روز مى بخشد و روز دیگر مصلحت مى بیند و باز مى گیرد و هر دو به صلاح شما است و توجه به این واقعیت که روزی به سوى او باز مى گردی این را اعلام مى کند که این جا سراى جاویدان نیست؛ زوال

ص: 87

نعمت ها و کمبود مواهب و یا کثرت وفور آن ها همه زودگذر است و همه این ها وسیله اى است براى پیمودن مراحل تکامل، توجه به این دو اصل اساسى اثر عمیقى در انجام کار خیر و عمل صالح دارد. در هر حال ای عزیز بزرگوار:

مگر دنیا پرستی افتخار است

که بر آن عالم و عامی دچار است

چرا این رسم، در عشق خدا نیست

اگر باشد بدینسان، بی وفا نیست

چو باشد عشق دنیا محفل پیر

همه سوی رخش، بی عقل و تدبیر

چو دیدش درد پنهان را،خموشی

بگفتا از نهان،با جنب و جوشی

که تا قلب بشر ، اندر حجاب است

نداند راه و رسم و در عقاب است

چو بیند ظاهر دنیا قشنگ است

نداند دار دنیا زشت و تنگ است

بگفتا گر کند باور نهان را

رها سازد همی جان و جهان را

به هر دو لحظه و آنی نسازد

به عبدی جان و دونی دل نبازد

چو داند عشق ا... را که چون است

به وا... پشت کند بر هر چه دون است

بگو آن جاهل عالم نما را

که تو گم کرده ای راه خدا را

بنال ای دل چو فطرت خواب خواب است

قلوب هر دم گرفتار حجاب است

چرا در پرده باشد فطرت زار

خدایا زین حقیقت پرده بردار

ص: 88

مگر فکر در درون مغز و سر نیست

مگر آن در تمیز خیر و شر نیست

در آن مسلک که باشد فکر گلگون

ز دنیا حرف مران که می خورد خون

مگر حسّ خدا خواهی نداری

که فطرت را چو نفس دون شماری

چو مانع بر طرف گردد ز فطرت

رود سوی کمال با ذکر و عترت(1)

11) تصور ی نادرست از مرگ:

مکن ای آدمی مرگ را فراموش

چو آخر می شوی با آن هم آغوش

روی با آن به زیر خاک و هم گور

سعادت را بخواه و اندکی کوش

بشر در زندگى، خواه ناخواه، همچنان که خوشى ها، شیرینى ها، به دست آوردن ها و کام یابى هایى دارد، رنج ها، مصایب، شکست ها، از دست دادن ها، تلخى ها و ناکامى هایى نیز دارد و روشن است که بشر موظّف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند، تلخى ها را به شیرینى تبدیل نماید. اما برخى از حوادث جهان مثل پیرى قابل پیش گیرى و یا برطرف ساختن نیست. انسان، خواه ناخواه به سوى پیرى گام برمى دارد، چراغ عمرش رو به خاموشى مى گراید و ناتوانى، ضعف، پیرى و سایر عوارض چهره زندگى را دگرگون و فرد را ناراحت مى کنند. علاوه بر این، اندیشه مرگ و نیستى، چشم بستن از هستى، جدایى از کسانى که به آن ها دل بستگى داشته است، رفتن و جهان را به دیگران واگذاشتن، به نوعى دیگر انسان را رنج مى دهد و سبب اضطراب مى شود.

ص: 89


1- بدست آید کمال از ذکر و عترت

لذا عدم تصور درست از مرگ عواقب دردناکی را برای بشریت در عرصه های مختلف به دنبال دارد. در حالی که معادانديشي ضامن انجام کار خیر و سعادت جوامع بشري است. هرگاه انسان ها معتقد باشند داراي حقيقتي هستند كه با مرگ از بين نمي رود، بلكه آغاز زندگي جديدي را تجربه خواهند كرد و بين زندگي اين دنياي آن ها و حيات پس از مرگ رابطه اي وجود دارد و اين رابطه از نوع عليّت و عينيت است، نه قرارداد صرف، احساس مسئوليت و بيم از سرنوشت؛ آن ها را از هر نوع احساس پوچي و تنهايي باز مي دارد و اميد به آينده درخشان موجبات آرامش خاطر و فكر انجام اعمال صالح آن ها را فراهم نموده، به يأس و نوميدي و فشارهاي رواني پايان مي دهد.

آری ای معتقد به معاد، ایمان مذهبى در انسان نیروى انجام کار خیر و عمل صالح مى آفریند. انسان با ایمان مى داند پیرى پایان کار نیست؛ هر چیزى در جهان حساب معیّنى دارد و اگر واکنش در برابر تلخى ها به نحو مطلوب باشد، به فرض این که خود این تلخى غیر قابل جبران باشد، به نحوى دیگر از طرف خداوند متعال جبران مى شود. و به علاوه، یک فرد با ایمان همواره فراغت خویش را با تلاش و کوشش و انجام کار خیر پر مى کند، مطبوع و دوست داشتنى مى گردد، به طورى که لذت زندگى در دوره پیرى براى مردم خیّر از دوره جوانى بیش تر مى گردد. قیافه مرگ در چشم فرد خیر اندیش مومن با آنچه در چشم فرد بى ایمان مى نماید، انتقال از دنیایى فانى و گذرا به دنیایى باقى و پایدار و از جهانى کوچک تر به جهانى بزرگ تر است. مرگ منتقل شدن از جهان عمل و برگشت به جهان نتیجه و محصول است. از این رو، چنین فردى نگرانى ها و اضطراب خویش را از مرگ، با کوشش در

کارهاى نیک، که در زبان دین «عمل صالح» نامیده مى شود، برطرف مى سازد و از نزدیک شدن مرگ دچار اضطراب نمى شود.

برنامه ريزي ها در مديريت رحمانی براي نيل به اهداف والاي انساني است به گونه اي كه ضمن استفاده بهينه از امكانات مادي جهت استفاده سالم و دنيايي آباد، به دنبال تأمين زمينه لازم براي رسيدن به سعادت ابدي است. لذا به كارگيري معادانديشي در جريان درمانگري و القا و آموزش آن در چارچوب روش ها و فنون درمانگري شناختي، مي تواند به

ص: 90

تصحيح شناخت هاي غيرمنطقي و آشفته سازت كمك كند. كسي كه به اين باور نسبت به معاد و جهان پس از مرگ رسيده باشد كه اين عالم داراي هدف است و انسان جزئي از اين عالم است و مسئوليت ها و تكاليفي دارد كه در سايه انجام آن ها به حيات جاويدان اخروي دست مي يابد، هرگز دچار يأس و نااميدي نمي شود. انسان با چنين آگاهي ها و باورهايي، داراي افق ديد وسيعي مي گردد و زندگي را محدود به زندگي دنيوي نمي داند، بلكه دنيا را به منزله مقدّمه اي براي حيات اخروي مي شمارد، از شكست ها مأيوس نمي شود، اضطراب جدايي پيدا نمي كند و احساس پوچي نمي نمايد.آری ای عزیز به حق باید گفته شود که:

از رهبر و مولا، عزیز من، حیا کن

دنیای دون را، از درون دل،رها کن

غافل مشو از عاقبت، در دار فانی

یعنی سعادت را، ز عمق جان،بنا کن

در مديريت رحمانی والهی، سعادت ابدی و واقعی انسان در حیات جاویدان او تبلور می یابد که به صورت بهشت و رضوان خدا و یا جهنم و غضب خدا تجلی می کند. در مديريت رحمانی ، حکومت به تنهایی اصالت ندارد، بلکه بستری است برای برقراری عدالت و تعالی انسان با انجام کار خیر و عمل صالح و نهایتاً تقرب او به سوی خدا و نیل به سعادت ابدی. فریاد خاموش درون به درستی آن را را طلب می کند؛ خوب گوش کن:

می شود روزی شویم ما همچو ماه

در سرای آخرت با یک نگاه

لطف حق با ما شود روز جزا

پاک و گردیم از همه عیب و گناه

همچنین:

ص: 91

وجودت می رود بیرون ز این خاک

نما خود را برون از سینه چاک

بود این ره به اوج غایت کار

که ای آدم تو را هست فطرتی پاک

از آنجایی که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی ، ارائه دهنده کامل ترین و سلامت سازترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورات آن حوزه های وسیع اخلاقی ، بین فردی ، بهداشتی و اجتماعی را در برمی گیرد، لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی برای انجام کار خیر و عمل صالح یک ضرورت اساسی به نظر می رسد. اعتقاد به معاد داراي آثار متعدد رواني و رفتاري است كه به چند مورد آن ها اشاره مي شود:

الف. بازدارندگي يا پيش گيري: آگاهي به اين امر كه پس از اين زندگي در جهان مادّي و عالم طبيعت، جهاني جاودانه و پايدار وجود دارد و بر اساس باورها و اعمالي كه فرد در اين جهان كسب كرده است، سر از سعادت و فلاح و يا شقاوت و عذاب دردناك قهر الهي درمي آورد، هر انساني را به فكر فرو مي برد كه اگر واقعا چنين است، پس نمي توان برای انجام کار خیر و عمل صالح بي تفاوت بود؛ بلكه بايد به گونه اي زندگي كرد كه سرانجام، براي پيمودن راه آخرت آمادگي هاي لازم و ره توشه مناسب را كسب

نمود. انسان معتقد به معاد دچار نااميدي و پوچي نمي شود، جهان را داراي هدف مي داند و با رواني آرام مي تواند با انجام کار خیر و عمل صالح به سوي هدفي متعالي حركت كند.

ب. جهت گيري خاص: اعتقاد به معاد جهت گيري خاصي به انسان مي بخشد. جهت اعمال و رفتارهاي او رو به كسي است كه مالك روز جزاست؛ پروردگار جهانيان و خالق هستي است. انسان با چنين باوري، با انجام کار خیر و عمل صالح در جهت او قرار مي گيرد. اين جهت گيري مستلزم تنظيم رفتار است. با اين هدف و جهت گيري هر نوع رفتاري سازگار نيست، بلكه مقتضي رفتارهاي خاصي است. ممكن نيست كسي هدفش تقرّب به خدا باشد

ص: 92

و در جهت شدن به سوي او گام برندارد و در عين حال، به رفتارهايي روي بياورد يا افكار و احساساتي را در خود برانگيزد كه بر خلاف اين جهت گيري و در تعارض با چنين هدفي هستند. فضاي خداخواهي و خداپرستي با انجام کار خیر و عمل صالح فضاي اطمينان، آرامش و امنيت است، نه اضطراب و آشفتگي و اغتشاش و درگيري و تنش.

ج. توجه به مسئوليت و زدودن غفلت: از ديگر آثار آگاهي و باور به معاد، افزايش توجه به تكاليف و مسئوليت ها و زدودن غفلت و كم توجهي است. انسان باورمند به معاد مي داند كه روزي را در پيش دارد كه بايد حساب و كتاب پس بدهد و در برابر ريز و درشت اعمال و كردارش پاسخگو باشد: «لا يُغادرُ صغيرةً و لا كبيرةً اِلاّ اَحصاها»(1) چنين باوري جايي براي غفلت و كم توجهي نسبت به انجام کار خیر و عمل صالح باقي نمي گذارد. در هر حال:

درونت زند بهر عقبا صدا

بگوش و بجان گیر و برخیز ز جا

چو فطرت رود راه و رسم ولی

بصیرت دمد روح و معنا به ما

12) روح نفاق و شرک عبادي:

«... فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لا يشرک بعباده ربه أحدا»(2) يعني: هرکس به ملاقات پروردگارش اميد دارد پس بايد عمل شايسته انجام دهد و در عبادت احدي را شريک پروردگارش نگيرد. و در خصوص نفاق در آیه ی 46 سوره ی توبه چنین آمده است: " وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً " این آیه درباره ی منافقانی است که به خاطر دوری راه و سختی سفر تمایل به شرکت در جهاد فی سبیل الله و جنگ با کفار نداشتند، اما برای موجه جلوه دادن عمل خود به نزد پیامبراکرم صلی الله علیه وآله آمده و از ایشان برای عدم شرکت در جنگ اجازه گرفتند. خدای تعالی

ص: 93


1- كهف: 49
2- کهف، 110

در این آیه خطاب به پیامبر خود می فرماید:... این ها افراد تاریکدل و بی ایمانی هستند که خدا از شرکت آن ها در میدان پرافتخار جهاد کراهت دارد، لذا توفیق خود را از آن ها سلب کرده و آنان را از حرکت بازداشته است.

آری ای عزیز بزرگوار، از آیه ی فوق به خوبی استفاده می شود که هرعمل و نیتی اقتضایی دارد که خواه ناخواه دامان انسان را می گیرد، و همه افراد شایستگی و لیاقت آن را ندارند که در کارهای بزرگ و خدایی گام بردارند. این توفیق را خدا نصیب کسانی می کند که پاکی نیت و آمادگی و اخلاص را در آنان سراغ دارد.

13) عدم توجه به عاقبت امور:

هر زمان در چشم اهل خیر كنم دید و نظر

با خودم گویم شده فرصت تمام در اين سفر

كوله بارم خالي و دستم تهيست از كار نيك

عمر من گرديد تمام و روز و شب كردم ضرر

پس عزيزم قدر خود را دان دراين دنياي دون

تا كه فرصت داري از فرصت نكن آني گذر

مي شود عمر تو و هر خیّری روزي تمام

با چنين فكري چرا غفلت كني اي در به در

گو چه كردي با خودت در عمر محدود حيات

يا چه بردي تو ز فرصت هاي نيك و پر ثمر

گر بخواهي يا نخواهي فرصتت باشد چو شمع

لحظه لحظه سوزد و گردي همي بي بال و پر

پس ببر از نور آن تا مي تواني توشه اي

عاقل خوش فكر كند جان را مبرّا از خطر

ص: 94

كن كمي انديشه تو در آنچه تا اينك گذشت

تا كه بيني در كجايي و كمي گيري اثر

دام شيطان مي شود هر لحظه پهن در پيش تو

كن رها دام و ز فتنه كن عبور اي باهنر

جان تو آرام و آرامش همي آرد به تن

از همه افسردگي گردي رها اي خونجگر

کار خیر و راه حقّ را كن مشخص در اصول

تا شوي فارق ز مكر و فتنه و هر درد و سر

داد خاموش درونت اين بخواهد روز و شب

پس تو كن آن را اجابت تا شوي اهل ظفر

بهر عقبا شو مهيّا در سراي زندگي

تا سعادت سويت آيد در دو عالم اي بشر

راه خوشبختي يكي باشد در اين دنيا عزيز

وان همان راهيست كه قرآن گفته بر اهل بصر

بي شك وترديد همان راه علي(ع)وآل اوست

پس نما تو انتخاب تا كه شوي بيمه ز شر

چون حقير داني همه دنيا بود لهو و لعب

غير آنكه بهر حق خالص كني در جان و سر

برای انجام کار خیر هزار و یك راه وجود دارد. راه هایی كه شاید یكی از آنها را تاكنون رفته باشی اما قطعا هزارراه دیگر را هنوز امتحان نكرده ای. بر سر بعضی از این راه ها موانع مختلفی وجود دارد. اما خیلی از آنها را می توانی با عاقبت اندیشی در یك چشم به هم زدن به یک فرصت تبدیل كرده و خوشبختی خود را بوسیله آنها تضمین كنی.

ص: 95

آری ای عزیز، باید در زندگی از عقل خویش بهره گیری و از احساسات در تصمیم گیری استفاده نکنی و به آینده کار بیشتر توجه کنی. و فرجام آن را بررسی نموده تا دچار عقب افتادگی و پشیمانی و سرگردانی در زندگی نشوی.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «داناترین مردم آن است که بیشتر از همه به عاقبت کار بنگرد.»(1)بسیاری از اختلافات و لغزش ها معلول، خودخواهی، نپختگی، شتاب زدگی و عدم تدبیر و اندیشه در عاقبت کارهاست. برای اینکه آن ها از پیش آمد ناگوار مصون باشند باید عاقبت اندیش باشند تا از سقوط در پرتگاه ها در امان بمانند. حضرت علی (علیه السلام)فرمودند: «عقل، مایه دوراندیشی است.»(2)

بنابراین بکارگیری عقل در انجام کار خیر و بررسی جوانب کار بر اساس مصلحت ها انسان را فردی دوراندیش و عاقبت نگر بارمی آورد که می تواند از این طریق بسیاری از کارهای نیک و اعمال صالح را انجام داده و به آرامش و سعادت نائل آید. فراتر از آن اینکه انسان باید از زندگی دنیایی با ایمان و اعتقاد کامل برای عاقبت خود و مقصد نهایی خلقت ره توشه برداشته و زمینه سعادت ابدی خود را فراهم نمایند. در همین راستا غزل زیر را با دقّت و تامل لازم مرور فرما:

از تو دارم من عزیزم این سوال

بهر چه رفتی کلاس در طول سال

در جواب گویی که ای والا مقام

میم مدرک هست برایم چون مدال

دان که مدرک در نگاه خاص و عام

بوده بهر کسب و آن رزق حلال

ص: 96


1- تصنیف الغرر، ص 52.
2- میزان الحکمه، ذیل ماده ی عقل.

مدرک و هم کسب و کار آرد مقام

از برای آدم و هم بر عیال

وان مقام و همسر و فرزند و جام

می شوند روزی فنا بی هر قتال

زندگی بهر چه باشد در خیام

با تمام سختی های بی مثال

پس عزیزم زندگی با هر طعام

می شود فانی چو آبهای زلال

گر که گویی بوده پوچ و بی دوام

با چنین فکری شوی دور از وصال

گر که دنیا پوچ و پوچی هست مدام

بهر چه با خود کنی هر روز جدال

با تو دارم یک سخن ای با مرام

دار دنیا می شود بی شک زوال

کار تو گردد بدون شک تمام

با هزار و یک پیام پر ملال

می شوی هیچ و ز هیچ آید پیام

بهر چه گشتی تو دور از آن جمال

ذات تو گوید به تو هر روز و شام

تا ابد باقی ام و پر سوز و حال

ص: 97

از فنا بی زار و روحم با قوام

با تو دارد صد سخن بی قیل و قال

با نفخت فیه من روحی چو مام

می شوی اصل و اساس بی هر زوال

دان مقام و پست و آنچه هست به نام

می شود روزی فنا با هر جلال

جز همان که بهر حق آری به کام

با خلوص گردد برایت چون نهال

غیر حق نابود و می گردد تمام

چون که فانی و فنا گردد چو مال

دار دنیا بهر عقباست والسلام

پس نما آن را محیّای کمال

نتیجه گیری:

در مجموع ای عزیز بزرگوار از آنچه مطرح شد می توان اینگونه نتیجه گرفت که توفیقات الهی بی حساب نصیب کسی نشده و بی حساب هم از کسی منع نمی گردد. در حقیقت این انسان است که با اراده ی قطعی، حسن نیت، به کارگیری توان، ایجاد آمادگی، روح اخلاص و ایمان، اعمال صالح،..... بر خلاف افکار مادّی اندیشمندان غرب و ایسم های مختلف؛ زمینه ساز دریافت توفیق از جانب خدای متعال می شود.

از طرفی احسان کننده با احسان خویش پیش از آن که به دیگری خدمتی کرده باشد، به خودش خدمت کرده؛ چرا که به اصلاح و تکمیل شخصیت خویش با این روش کمک کرده است؛ زیرا شخصیت کامل و تمام انسان، زمانی تحقق می یابد که شخص، انسانی متاله (خدایی) شده و مظهریت ربوبیت یابد. احسان کردن بی چشم داشت، از صفات و

ص: 98

اسمای الهی است و شخص با این رفتار خویش مظهریت ربوبیت خداوندی را به نمایش می گذارد. براین اساس، می توان گفت که احسان به دیگری بی چشم داشت، رفتاری خداوندگونه است و شخص را در مقام خلافت الهی تثبیت می کند.

در خاتمه همانگونه که در مقدمه اشاره شده بود، باید به این حقیقت تلخ اعتراف کرد که متاسفانه انسان جدید و فلاسفه معاصر در غرب، به علل گوناگونی همچون استفاده ابزاری از عقل، پیشرفت های علوم مادی و تجربی و رشد فزایندۀ

سرمایه داری و مصرف گرایی، دچار بحران دین گریزی و معنویت ستیزی و به تبع آن منکر ماندگاری آثار کار خیر و عمل صالح شده اند. بدیهی است که پوچی و بی معنایی و به دنبال آن، اندوه، دلهره و نومیدی در زندگی فردی از یک سو و ناامنی و بی عدالتی در زندگی اجتماعی و جهانی از سوی دیگر، پیامدهای گریز ناپذیر این انکار کشنده و درد آور بوده است. چرا که آنچه در این میان مغفول مانده، ساختار ماهوی و فطری در انسان است. انسان جدید، ماهیت کار خیر و فطری بودن عمل صالح را انکار کرد تا با پشت کردن به این ارزشهای دینی و معنوی، به رفاه صرفا مادّی در فکر و عمل دست یابد و با این بینش خطرناک ضمن جفا و ستم در حق سالم ترین دین الهی و پیام های ارزشی آن همانند سبقت در انجام کار خیر...؛ بالاترین ظلم را در حق فطرت بشری و نفس انسانی خود مرتکب شده است.

ص: 99

بخش دوم: چند غزل و رباعی در خصوص کار خیر و خیرین

اشاره

بخش دوم: چند غزل و رباعی در خصوص کار خیر و خیرین(1)

گر تو باشي در مسيرت با خدا

بهتر از آن است كه باشي ناخدا

کارخیر را با بصیرت کن تمام

تا شوي تو ناخدايي با خدا

با کار خیر ز بند شیطان بگذشت

عمر من و تو با غم هجران بگذشت

خوبی و بدی چو ابر و بوران بگذشت

ای آنکه چو من دوری ز اسرار روان

دانی همه عمر چه سخت و آسان بگذشت

فریاد خموش من و تو از دل و جان

گوید که چرا عمر به این سان بگذشت

آنجا که خلوص به قلب موسی و شبان

بی هر نوع ریّا با عهد و پیمان بگذشت

خوش باد بر آن کس که در این دور و زمان

با کار خیر ز بند شیطان بگذشت

ص: 100


1- دیوان حقیر، بابایی، علی، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول سال 1389چاپ دوم انتشارات دارخوین 1394(با اندکی تغییر)

با بی خبران خبر مگو از دو جهان

بر بی خبران غفلت و خسران بگذشت

آن مرغ و مسمّا، و آن فقر عیان

بر کاخ نشین و کوخ نشینان بگذشت

در مکتب رندان چه آرم به زبان

مستی و سبو بر می پرستان بگذشت

آن کس که بصیر است و کند خیر نهان

از فتنه گر و فتنه دوران بگذشت

دانی که حقیر همی بگفت با دگران

کین کار خیر ز لطف و ایمان بگذشت

از مسیر کار خیر این جهان باید گذشت

از مسیر کار خیر این جهان باید گذشت

از تمام خوب و بدهای نهان باید گذشت

در میان خیر و شرّ و فتنه های دشمنان

با توکل بر خدای مهربان باید گذشت

فتنه ها هر یک کنند روح و روانت را خزان

از درون فتنه ها با صد توان باید گذشت

پول و ثروت بهر حق باشد همان درّ گران

در مسیر خیر همی دانی ز آن باید گذشت

کار خیر باشد عزیز و بهر تسکین همچنان

باگذشت وعشق وایمان بهرآن باید گذشت

غفلت و دوری ز کار خیر بود درد بدان

از تمام این قصور بی هر بیان باید گذشت

اضطراب و استرس دانی همی آرد فغان

از گذشته تا به فردا از همان باید گذشت

ص: 101

مال و منسب می زند بر جان چو سمّ شوکران

از همه پول و مقام با صد نشان باید گذشت

مرکب افکار خیر باشد همان ایمانتان

با صلاح معرفت تا آن کران باید گذشت

راه خیر باشد همان راه خدای انس و جان

جان من جانانه شو از آن ز جان باید گذشت

گر که می خواهی کنی تو کار خیر در هر زمان

با بصیرت از شرور و هر خزان باید گذشت

مشق گرم کار خیر را با خدا هر دم بخوان

چون خدااصل است وازغیرهمان باید گذشت

داد کار نیک و خیر خواند تو را سوی جنان

از مسیرش با همان خواست روان باید گذشت

عمر دنیا کوته است وبی وفا بر هر شبان

از جهان دانی چه پیری یا جوان باید گذشت

این حقیر گوید همی با سوز و آه در هر مکان

عاقبت از پول و مال بی هر گمان باید گذشت

هر چه جز خیر و رضای حق باقی رفتنی ست

با تو دارم این سخن دانی که دنیا رفتنی ست

هر چه جز خیر و رضای حق باقی رفتنی ست

پست ومال وهرمقامی اندراین دنیای دون

جز خلوص و کار خیر بی شک تماما رفتنی ست

همسروفرزند و قوم و خویش و کل این جهان

از تو می گردند جدا و هر کدامش رفتنی ست

داد کار خیر و نیک دارد پیامی این چنین

کاخ و جام و خانه پا بر جا و انسان رفتنی ست

ص: 102

گر که می خواهی شوی مسرور و شادهنگام مرگ

با خدا کن کارخیر ودان که جز آن رفتنی ست

کار خیر و ماندگار توفیق حق خواهد ز جان

بهرکسب آن نما کوشش چو باقی رفتنی ست

کار خوب و خیر کند غوغا درون این جهان

چون که آن خواست روان و مابقی هم رفتنی ست

فطره ا..التی گوید به هر پیر و جوان

فطرتت باشد خدایی و تن و جان رفتنی ست

دان نفخت فیه من روحی بوداز ذات حق

ذات حق باقیّ و باقی ها همیشه رفتنی ست

آنچه بهر حق کنی بی شک بود آن ماندگار

خود نمایی و ریّا زشت است و هر زشت رفتنی ست

این حقیر گوید به هر خرد و کلان در روزگار

با خلوص کن کار خیر و دان که غیرش رفتنی ست

جرعه خیر

جرعه خیری مرا، هر دم مهیّا می کند

لحظه لحظه غنچه شوق مرا، وا می کند

جام خیر گر وا کند، اشک من دلسوخته را

قطره قطره اشک من را، سوی دریا می کند

در سرای کار خیر، هر دم شوم شیدا و مست

جرعه جرعه مستی ام را، هم هویدا می کند

با که گویم شوق دل را، در حریم کار خیر

ذره ذره سینه ام را، بحر و صحرا می کند

عاشقی عشق مرا با کار خیر ، هم سو گند

خرده خرده عشق من را، همچو صحبا می کند

با بصيرت گر رود جان و دلم در کار خیر

لايه لايه خطّ حق را دان كه پيدا مي كند

ص: 103

تا کند من را رها، از مکر شیطان رجیم

جمله جمله شوق من را، بهر عقبا می کند

با ولايت جان و دل در راه پر خیر زمان

لاله لاله با خدا گويي كه نجوا مي كند

دان كه پول دارخسیس همچون ذليلي بي نوا

پرده پرده ذات خود افشا و رسوا مي كند

آن عزیزي كه كند خیر وسعادت را بنا

دانه دانه كار خود را وقف معنا مي كند

در زمان کار خیر و خوب حقير گوید که او

پله پله با خدا و مشق فردا می کند

حکایت مرگ و کار خیر

رفته بودم سوی قبری در فرات

تا که گویم درد خود را با ممات

وضع ایشان را همی دیدم خراب

عبرتی شد بهر من در این حیات

لحظه ای خلوت نمودم بی نقاب

با همانهایی که روزی با ثبات

شاد و پر نقش و همی پا بر رکاب

غرق در دنیای دون و منکرات

هر سوالم را همی دادند جواب

با زبان بی زبانی چون دوات

یک به یک گفتند که دنیا هست سراب

دل نبند هر گز به آن در این کرات

دار دنیا بوده بی شک چون حباب

از درون خالیّ و خالی از ملات

ص: 104

کار دنیا می کند دل را کباب

ضربه ها بر تو زند در هر فلات

عاقبت گویند به تو با صد خطاب

کن تو کار خوب و خیر قبل از وفات

پس عزیزم با بصیرت هم شتاب

کار خیر انجام و ده خمس و زکات

با نماز و روزه کن جان را تو ناب

تا که گیری بهر آن برگ برات

فطرتت را کن تو طاهر با ثواب

تا شوی دور از غم و هر نوع نبات

گر که می خواهی شوی دور از عقاب

کن رعایت تو تمام این نکات

خوش بر احوال کسی که با حساب

اهل خیرات گشته و راه نجات

این حقیر گوید شوی بی شک مجاب

با اطاعت از خدای کائنات

فرصت تمام

اي كه در چشمان و عكسم مي كني اینک نظر

هيچ و مي داني شده فرصت تمام در اين سفر

كوله بارم خالي و دستم تهي از كار خیر

عمر من گرديد تمام و روزو شب كردم ضرر(1)

پس عزيزم قدر خود را دان دراين دنياي دون

تا كه فرصت داري، از فرصت نكن آني گذر

ص: 105


1- عمر من پایان و هر لحظه وجودم در ضرر

مي شود عمر تو و هر مرد و زن روزي تمام

با چنين فكري چرا غفلت كني اي همسفر

گو چه كردي با خودت در عمر محدود حيات

يا چه بردي تو ز فرصت هاي نيك و پر ثمر

گر بخواهي يا نخواهي فرصتت باشد چو شمع

لحظه لحظه سوزد و گردي همي بي بال و پر

پس ببر از کار خیر تا مي تواني توشه اي

آدم عاقل كند جان را مبرّا از خطر

كن كمي انديشه تو در آنچه تا اينك گذشت

تا كه بيني در كجايي و كمي گيري اثر

دام شيطان مي شود هر لحظه پهن در پيش تو

كن رها دام و ز فتنه كن عبور اي باهنر

کار خیر دانی که آرامش همي آرد به تن

از غم و افسردگي گردي رها در جان و دهر

راه خیر و نیکی را كن تو مشخص در جهان

تا شوي فارغ ز مكر و فتنه و هر درد سر

داد خاموش درونت کار خیر خواهد ز حق

پس تو كن آن را اجابت تا شوي اهل ظفر

بهر خیرات شو مهيّا در سراي زندگي

تا سعادت سويت آيد در دو عالم اي بشر

گو تو با اخلاص به افکار حریص و هم زبون

من در این دنیا نخواهم جز خدا یاری دگر

بابصیرت کن تو کارخیر و نیک ازعمق جان

چون که آن خواست درون است وهمی باشدچو زر

راه نیک و خیر يكي باشد در اين دنيا عزيز

وان همان راهي كه قرآن گفته بر اهل بصر

بي شك و ترديد همان راه علي(ع)وآل اوست

پس همی کن انتخاب تا كه شوي بيمه ز شر

ص: 106

چون حقير داني همه دنيا بود لهو و لعب

غير کار خیر و آن اخلاص ناب در جان و سر

خیّر پاک ملک و دین

فكر نكن خیّر پاك ملك و دين

احتياج دارد به ما در اين زمين

او كه هست در دار دنيا خود وزين

منبع خير است و هم حبل المتين

من به او دارم نياز اي نازنين

تا شوم چون او همي اهل يقين

داد خاموش بشر خواهد همين

چون كه داد فطرتش باشد چنين

او بدون شك شود اهل يمين

چون كه در ايمان خود بوده امين

راه خیر با جان وي گشته عجين

کار خیر وی نشان است بر جبين

با چنين حالي چرا باشد غمين

او كه هست همواره جزء متقين

گر چه اهل خیر و دور است از حزين

شور و حال روحي اش چون نور عين

روشني بخش ره است در عالمين(1)

مي كند جان را رها از ظلم و كين

اين حقير گويد كه خیّر چون نگين

مي درخشد چون ستاره در زمين

ص: 107


1- چون چراغ روشنی در عالمين

کار خیرو شکر

ای خداوندی که هستی در درون قلب ما

از همه بندهای عالم جان ما را کن رها

با همان داد خموش کار خیر و پر بها

تا شویم آسوده از هر نوع غم و درد و بلا

گر چنین کردی نمی دانم چه گویم ای خدا

از برای لطف بی پایان تو در این سرا

من همی دانم که نیستم لایق خیر و وفا

با زبان بی زبانی می کنم شکر تو را

گر پذیری شکر من از لطف تو باشد خدا

با چنین حالی بدون شک شوم اهل ولا

شکر تو خواهد برای خود ز من شکری جدا

دان که آن شکر هم عزیز شکر دگر خواهد ز ما

بهر هر خیری در این عالم شوی اهل صفا

آن صفایی که دهد آرامش اندر هر کجا

آن که گیرد فاصله از کار خیر بی هر صدا

می کند بر روح و جان خود همی ظلم و جفا

چون که کار خیر همی دارد هزار ویک ندا

هر ندا داد خموش است از درون تا ماورا

هر که توفیقش دهی گردد جدا از ماسوا

این همان لطف تو باشد بهر خیّر در فضا

خیر و خوبی در ره جان فوق چون است و چرا

شامل هرکس شود آن افتخاری است پربها

پس حقیر گوید عزیزم روز و شبها تو نما

کار خیر و شکر حق را در فضایی بی ریا

ص: 108

و اما هر انسان خیرّی می گوید که ای خدا: فقط تو را

می خواهم

در ارض و سما از تو تو را می خواهم

با خیر و خلوص همی تو را می خواهم

با داد خموش کار خیر می گویم

از حق و حقوق به حق تو را می خواهم

فریاد هوالخیر همین است همه جا

با بانگ رسا فقط تو را می خواهم

جز خیر و وصال تو نخواهم چیزی

پس عاشقتم ز جان تو را می خواهم

با بی کسی ام در همه جا می گویم

با لطف تو من همی تو را می خواهم

منّت بنه بر من ضعیف یا الله

من هیچ ام و با هیچ تو را می خواهم

هر کس به کسی نازد و من می گویم

نازم به تو و ز حق تو را می خواهم

آلوده تنم و لیک گویم ز نهان

با بانگ بلند که من تو را می خواهم

از غیر تو بی زارم و گویم به جهان

با تو همه چیزم و تو را می خواهم

چون منتظران منتظرم یا مولا

با شوق امام چو او تو را می خواهم

در غیبت یار با ولی هستم و بس

در راه ولا لطف تو را می خواهم

ای منشاء کار خیر اندر دل و جان

دانی ز جهان فقط تو را می خواهم

ص: 109

فریاد خموش این حقیر می گوید

آن گمشده ام تویی تو را می خواهم

چند رباعی در وصف ارزش کار خیر

ساخت و ساز مدرسه اندر جهان

برتر است از آنچه آید در بیان

چون که باشد داد خاموش نهان

بهر ترفیع بشر در هر زمان

از طلا برتر نباشد نزد ما

مدرسه سازی بود فوق طلا

چون طلا گردد فنا در این فضا

کار خیر باقی و باقی ها فنا

کن تو اعمالت مرور ای با خرد

تا شوی آگه ز کار خوب و بد

کار خیر باشد وزین و پر بها

می برد بالا و بالا تا ابد

کن تو دیروز را مرور در این زمان

تا که فردایت شود بهتر ز آن

امروز و هر لحظه فرصت چون طلاست

بهر کار خیر فدا کن مال و جان

آری ای خیر بزرگوار

تمام لحظه ها چون ابر و هم آب

شود فاني بدون شك چو گرداب

ميان ديروز و صدها چو فردا

فقط يك امروز است آن را تو درياب

و اما حسن ختام یک رباعی است با مضمون خواهش و درخواست از خداوند رحیم و کریم؛ زبان حال همه خیرین ارجمند:

ص: 110

اندر دو جهان از تو تو را می خواهم

غیر از تو جهان و ماورا کی خواهم

جز عشق و وصال تو نیرزد چیزی

پس عشق تو را از تو همی می خواهم

بر محمد وآل محمد صلوات

التماس دعا از همه عزيزان- حقير سرا پا تقصير علي بابايي

منابع

- قرآن­کریم

- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی.

- المظفر، محمدرضا، اصول الفقه، المجلد الاول، بی­جا: نشر دانش اسلامی ، 1405ق.

- آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت: مؤسسۀ­الاعلمی للمطبوعات، 1407ق.

- آیتی، عبد المحمد: ترجمه نهج البلاغه، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی. (1379)

- امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1376

- انصاری قمی، محمد علی: خورشید روشن(شرح مختصر وصایای امام علی علیه السّلام به امام حسن علیه السّلام). (1344)

- بابایی، علی، جزء سی قران بصورت منظوم، ، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

- بابایی، علی، دیوان حقیر اصفهانی، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

- بابایی، علی، تنها راه سعادت در پرتو بهترین نوع مدیریت و ولایت، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

- بابایی، علی، غزلیات حقیر اصفهانی، انتشارات دارخوین، چاپ دوم 1397

- بابایی، علی، مقصد نهایی بشر، انتشارات دارخوین، چاپ دوم 1397

- بحراني، سيدهاشم، البرهان في تفسيرالقرآن، تهران: بنياد بعثت، چاپ اول. (1415)

- خوشدل، حسين، عمل صالح درقرآن، آثار، مقتضيات و موانع، پايان نامه ي کارشناسي ارشد در دانشگاه امام صادق (ع)به راهنمايي کامران ايزدي مبارکه. (1382ش)،

- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، بيروت: دارالمعرفه، چاپ اول. (1998م)،

- رستگار جويباري، يعسوب الدين، تفسير البصائر، قم: ناشر مؤلف، چاپ اول. (1377ش)،

- سيوطي؛ جلال الدين، الدرالمنثور في التفسير بالمأثور،بيروت: دارالفکر، چاپ اول. (1993م)، -

طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسيرالقرآن، دفترنشراسلامي، چاپ پنجم. (1374)،

- طبرسي، فضل بن حسن، (بي تا)، مجمع البيان لعلوم القرآن، بيروت، دارالمعرفه.

- طوسي، محمدبن حسن، تهذيب الأحکام، تهران: دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهارم. (1365ش)،

- علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، 1386

- علامه مجلسی، عین الحياة، ج2، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، نشر بیتا، 1376

- قرائتی، محسن، درسهای از قرآن، تهران، انتشارات غدیر، 1370

- کاشاني، فتح الله، منهج الصادقين في الزام المخالفين، تهران: کتابفروشي اسلاميه، چاپ دوم. (1344ش)،

- مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات القرآن الکريم،تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب.(1360ش)،

ص: 111

- مطهری، مرتضی، حکمتها و اندرزها، قم، انتشارات صدرا، 1374

- محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دار الحدیث، 1388

- محمد بن یعقوب، کلینی، اصول کافی، مؤسسه الوفا، 1382

- مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، دارالکتب الاسلامیه، 1388

. مکارم شيرازي،ناصروهمکاران (بي تا)،تفسيرنمونه، تهران:دارالکتب اسلاميه، چاپ بيست و دوم.

کتابهای زیر تا کنون از این شاعر و مولف چاپ و منتشر شده است:

1) جزء سی قران بصورت منظوم، ، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

2) دیوان حقیر، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1388) چاپ دوم 94 انتشارات دارخوین

3) تنها راه سعادت در پرتو بهترین نوع مدیریت، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول (1389)

4) بهترین روش زناشویی، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

5) منظومه همسرداری، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین(1394)

6) بهترین راه انتخاب همسر ، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

7) بهترین روش برای دوران خوب نامزدی، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

8) تنها راه خوشبختی در همسرداری، چاپ دوم ، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394).

9) ارزشمندترین لحظه ها استفاده از فرصتها، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

10) معنا درمانی(درمان افسردگی و.. بدون استفاده ازداروهای شیمیایی)چاپ دوم،اصفهان، انتشارات دارخوین (1395)

11) عطر یاد، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1385)

12) نه گفتار، انتشارات برترین اندیشه، چاپ اول(1389)

13) فطرت و کمال انسانی ، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

14) پرستش، کاملترین پاسخ به عالیترین نیاز، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

15) سالمترین پیام برای سعادت واقعی بشر ، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1396)

16) مقصد نهایی انسان، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1396)

17) نقش عجیب مذهب در ایجاد آرامش همسران، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1394)

18) بصیرت افزایی رمز و راز ولایت مداری وسعادت، چاپ اول،اصفهان، انتشارات دارخوین (1395)

19) بحرانهای مکاتب و فلاسفه غرب در حوزه های انسان شناسی، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین (1397)

ص: 112

20) غزلیات حقیر، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین(1397)

21) قرآن، تنها کتاب نجات بخش، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1398)

22) حجاب، فریاد خاموش فطرت، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1398)

23) نقش حجاب در بهداشت روانی، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات دارخوین(1398)

24) نامه ای بی نظیر برای فرزندم، چاپ اول، اصفهان، انتشارات دارخوین(1398)

همچنین دهها مقاله در مجلات تخصصی دانشگاهی و روزنامه های داخلی و بین المللی منتشر کرده است.

ص: 113

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109