بسم الله الرحمن الرحیم
رباعی النتظار (مجموعه رباعی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریفه)
به کوشش : روزبه فروتن
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
انتشارات مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
گر چشم گشايم به جمال توخوش است * ور ديده ببندم به خيال تو خوش است
هيچ از تو به جز فراق تو ناخوش نيست * آن نيز به اميد وصال تو خوش است
وحيد اميري
شب هاي تو شوق و شور دارد يارا * خورشيد و شراب نور دارد يارا
هر چند که دوري از نگاهم اما * نامت همه جا حضور دارد يارا
وحيد اميري
پيشاني صبح، پرتو خورشيد است * آزادي دل در گرو خورشيد است
اي شب زدگان تيره دل بگريزيد * اين منطقه در قلمرو خورشيد است
وحيد اميري
وقت است که مرز آب را حفظ کنيم * در غيبت گُل، گلاب را حفظ کنيم
هر روز به يمن ديدن چشمانش * يک سوره از آفتاب را حفظ کنيم
قيصر امين پور
ص: 5
در ذهن افق، سايه تاري پيداست * در جاده شب، طرح غباري پيداست
اي خيل پيادگان! ظفر نزديک است * کز دور، سواد تک سواري پيداست
ماييم و ز درد و داغ گفتن با تو * داغيم ز گفتن و شنفتن با تو
تنها به اشاره تو سبز است بهار * باغيم و اجازه شکفتن با تو
اي صاحب عشق و عقل، ديوانه تو * حيران تو آشنا و بيگانه تو
ديدار تو را همه نشاني دادند * اي در همه جا،کجاست پس خانه تو؟!
استاد مهرداد اوستا
اين ديده که ديده دست مي شويد از او * اين دل که زمانه درد مي بويد از او:
ابري ست که انتظار مي بارد از او * دشتي ست که اشتياق مي رويد از او
محمّد رضا براتي
ما عاشق و بي قرار و دل باخته ايم * عمري ست به درد عاشقي ساخته ايم
در آيينه اشک، هزاران تصوير * از طلعت زيباي تو پرداخته ايم
منيره سادات بهاءالديني
امشب گل و آيينه و دل، بيدار ند * انگار همه منتظر ديدارند
از آيينه هاي مهربان مي پرسم: * آيا خبري ز يوسُف ما دارند؟!
محمّد حسين بهجتي (شفق)
ص: 6
با پرده نشين غيب، محرم، عشق است * با راز نهان دوست، همدم، عشق است
آن آب بقا که عمُر جاويد دهد * خود نيست وگر هست به عالم، عشق است
خون شد دل و مهرت از دلم در نرود * گر سر رَوَدَم، شور تو از سر نرود
خو کرده کبوتري ست بر بام تو دل * با سنگ جفا به جاي ديگر نرود
اي دوست اگر غمت فروزد آذر * وز شعله خود مرا کند خاکستر
هر ذره خاکستر من از عشقت * فرياد برآوَرَد که: دلبر! دلبر!
من سايه صفت خاک رهت مي بوسم * ازکثرت شوق، درگهت مي بوسم
چون مي زني آتشم ز نزديک، چون مهر * از دور، عذار چون مَهَت مي بوسم
عادل بيابان گرد جوان
اي عمق سکوت، زخمي فريادت * وي قامت صبح، تشنه امدادت
در پهنه شب هاي سراسر تاريک * پيوند ستاره و سحر ميلادت
محسن حافظي
گُل نغمه عاشقان، طرب افزا شد * بلبل به چمن، به ياد گُل، شيدا شد
ص: 7
سرتاسر کائنات، غرق شعف اند * چون منتقم آل علي(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) پيدا شد
برخيز که منجي بشر مي آيد * گويا که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دگر مي آيد
اي منتظران، منتظرش بنشينيد * کز راه، امام منتظَر(عجل الله تعالی فرجه الشریفه) مي آيد
محسن حافظي
اي مهر سپهر عشق و اي زُهره جبين * نور رخ تو فروغ مشکاة يقين
اي چشم و چراغ آفرينش! مهدي(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)! * کن گوشه چشمي به مَن راه نشين
مرتضي حميدي املشي
سوگند دوباره باز تو مي آيي * از يک سفر دراز تو مي آيي
در جاده انتظار، ما منتظريم * با عطر خوش نماز تو مي آيي
سيد حسن حسيني
اينجا همه پيوسته تو را مي خوانند * لب تشنه و دل خسته تو را مي خوانند
اي ابر بهار، بر سر باغ ببار * گُل هاي زبان بسته تو را مي خوانند
بي روي تو باغ لاله خواهد شد دل * آخر به جنون حواله خواهد شد دل
همچون ورقي باطله از دفتر عشق * در پنجه غم،مچاله خواهد شد دل
علي خالقي موعدي
ورد لب خود ساخته ام نام تو را * چشمم کشد انتظار يک گام تو را
ص: 8
با درد فراق، همره شب شده ام * بايد ز سحر شنيد پيغام تو را
محسن دهقان (سامان)
من منتظرم، بهار کي مي آيد * آلاله به لاله زار، کي مي آيد
با بيرق آفتاب از کوچه صبح * فجرآور تک سوار، کي مي آيد
سياوش ديهيمي
مي آيد و آيه هاي باران با اوست * بوي گُل و عطر لاله زاران با اوست
مي آيد و باغ خشک جان هاي ملول * مشتاق که رمز نو بهاران با اوست
صادق رحماني
دل را ز کمند تن رهانديم بيا * در «مَروه» تو را به شوق خوانديم بيا
تو غنچه نرگسي و ما در ره تو * تا کعبه گُل، لاله نشانديم بيا
عبدالمجيد رحمانيان
سرشارتر از زلال باران آمد * مولود گُل و دولت ياران آمد
ميلاد گُل سرسبد باغ وجود * فرخنده به خيل بي قراران آمد
دکتر قاسم رسا
برخيز! که حجت خدا مي آيد * رحمت ز حريم کبريا مي آيد
از گلشن عسکري گذر کن، که امروز * بوي گل نرگس از فضا مي آيد
يونس رنجکش
ص: 9
امروز بهار در غزل خواني توست * لبخند هزارغنچه مهماني توست
اي وسعت بي کران تنهايي من * يک پنجره انتظار، ارزاني توست
شهاب الدّين رهنما
هر جمعه به /شوقت نگرانيم بيا * بي تاب ترين روح و روانيم بيا
در کوچه انتظار با دست نياز * دل واپس روز امتحانيم بيا
با اين دل تنگ، آشنا مي طلبم * پيوسته تو را تو را تو را مي طلبم
هر چند زيارت شما دشوار است * ديدار تو را من از خدا مي طلبم
عباس ساعي
کامي چو کوير خشک و سوزان دارم * ديري ست که آرزوي باران دارم
من راز عبور ابر را مي دانم * سر مي رسد انتظار، ايمان دارم
محمود سنجري
روزي که به ياد تو به شب مي آيد * هر لحظه به رنگ تاب و تب مي آيد
مي خوانم و باز تشنه مي ماند دل * رازي که تويي کجا به لب مي آيد؟!
محمد رضا سهرابي نژاد
روزي که جدا کند طلا و مس را * از شوق، غني کند دل مُفلس را
اي کاش که زنده بودم و مي ديدم * شمشير عدالت گُل نرگس را
ص: 10
پژمرده ام،اي بهار! کي مي آيي؟! * خورشيد در انتظار! کي مي آيي؟!
از ظلم، شب تيره شده روز بَشَر * اي وارث ذوالفقار! کي مي آيي؟!
رضا سيف پور
هر ديده به ديدنت اميدي دارد * از آمدنت صبح نويدي دارد
اين باغ پر از لاله ما را بپذير * هر لاله حکايت از شهيدي دارد
هر جمعه صداي پاي او مي آيد * انديشه آشنا ي او مي آيد
ديشب به دو چشم خيس خود مي گفتم: * آن کس که شوم فداي او مي آيد
حسين صغير اصفهاني
اي مخزن سرّ کرد گار، ادرکني! * اي هم تو نهان و آشکار، ادرکني!
بگزيده براي خويش، هر کس ياري * اي در دو جهان مرا تو يار، ادرکني!
تا بوده و هست نور خواهد تابيد * تا سلسله حضور خواهد تابيد
"خورشيد مه آلوده عالَم يک روز * از پنجره ظهور خواهد تابيد"
حسين عبدي
در ذهن قفس، اسير و بي بال و پريم * در حسرت ديدنت، ببين خون جگريم
اي معني انتظار، مفهوم حضور! * هر جمعه به جمعه ما تو را منتظريم
مصطفي علي پور
ص: 11
در هيئت سبز، يار، کي مي آيد؟ * خورشيد، ز کوهسار، کي مي آيد؟
چشم از پي افق دوخته ايم * با زخم سفر، سوار، کي مي آيد؟
مير احمد سيد فخري نژاد (شيون فومني)
برقي زد و تشنگي به باران پيوست * عشق از همه سو به جويباران پيوست
خورشيد بر آب، جرعه اي از تو * نوشت دريا به شُمار بي قراران پيوست
محمد رضا فرامرزي ( ساحل)
عمري ست که چشم انتظارت هستم * چون لاله هميشه داغ دارت هستم
اي تشنه آزادي هر پير و جوان * من تشنه ديدن بهارت هستم
روز به فروتن پي
مولا! دل من گرفته از مرداب است * مهتاب اسير لشکر شب تاب است
ديري ست که ارتباط مردم با هم * بسيار شبيه ماهي و قلّاب است
ديدار تو موکول به فردا ها شد * مجنون دل آواره صحراها شد
آن قدر نيامدي که بي تابي ما * ضرب المثل تمام درياها شد
ديري ست در انتظار هستم اي نور! * در حالت انفجار هستم اي نور!
چون دانه ميان خاک سرد پاييز * من منتظر بهار هستم اي نور!
ص: 12
در عشق تو من هماره برخاسته ام * با سينه پاره پاره برخاسته ام
چون قاصدکان خسته در معبر باد * افتاده ام و دوباره برخاسته ام
عليرضا قزوه
هر لحظه سري به روي ني مي آيد * فوّاره خون از رگ و پي مي آيد
پيوسته سؤال هر بسيجي اين است: * پس يکه سوار فجر، کي مي آيد؟!
سپيده کاشاني
امروز که آبستن فرداست بيا * تا لحظه اي از عمر به دنياست بيا
ترسم تو نيايي و بيايد فردا * اين از رُخ سرنوشت پيداست بيا
ملّا محسن فيض کاشاني
سر، خاک شد و نقش خيال تو نرفت * خون گشت دل و شوق وصال تو نرفت
هر چند زهجران تو زنگار گرفت * ز آيينه دل،عکس جمال تو نرفت
هر دل که شراره خيز ناب تو شود * رخشنده به تيغ آفتاب تو شود
انگشت نماست همچو ماه شب تو * آن چشم که حلقه رکاب تو شود
علي نقي کمره اي
پرسيدم از او چو باعث هجران را * گفتا سببي نيست بگويم آن را
ص: 13
من چشم توام اگر نبيني چه عجب * من جان توام کسي نبيند جان را
وصلت اگر آسايش روحم مي بود * از عمر گران مايه فتوحم مي بود
شب هاي فراق اگر مرا داخل عمر * مي بود، هزار عُمر نوحم مي بود
محمّدعلي مجاهدي (پروانه)
در آينه ها زلال نورش جاري ست * در مسجد جمکران، حضورش جاري ست
از خلوت عشاق دل افروخته نيز * انوار دل آراي ظهورش جاري ست
آنان که به جمکران صفا مي بينند * در خلوت دل، نور خدا مي بينند
عشاق جگر سوخته در پرده اشک * بي پرده تو را، تو را، تو را مي بينند
اي جان
جهان، عيان تو را بايد ديد * با ديده خون فشان، تو را بايد ديد
در مسجد " سهله " از فرج بايد گفت * در مسجد " جمکران " تو را بايد ديد
با قافله، رو به جمکران آورديم * رو جانب صاحب الزمان آورديم
ديديم که در بساط ما آهي نيست * با دست تُهي اشک روان آورديم
مصطفي محدثي خراساني
ص: 14
اين سينه پر درد تو را مي خواند * اين آتش دلسرد تو را مي خواند
تا باز به رقص شعله برخيزد گرم * اين خسته ترين مرد تو را مي خواند
اسماعيل محمّد پور
قلب تو که با بهار عادت دارد * با اين دل بي قرار عادت دارد
بي پنجره! بي غروب! نَه، مي خشکد * چشمي که به انتظار عادت دارد
بي عشق تو پاييز غزل خواهم شد * زخم آيينه آويز غزل خواهم شد
يعني که: بيا اگر بيايي من هم * يک حنجره لبريز غزل خواهم شد
سيد حسن ثابت محمودي ( سهيل)
وقت است دل انگيزتر از صبح شويم * در جوشش، لبريز تر از صبح شويم
يک روز به شوق کسب فيض از خورشيد * برخيز سحرخيزتر از صبح شويم
محمد علي مرداني
تا سايه حجت خدا بر سر ماست * خورشيد فلک، نگين انگشتر ماست
هر کس که به خاک پاي او بوسه زند * خاک قدمش، سرمه چشم تر ماست
ميلاد امام انس و جان است امروز * روشن ز رُخش چشم جهان است امروز
ص: 15
هستند تمام خَلق عالَم مسرور * چون مولد صاحب الزمان است امروز
امير علي مصدّق
گُل، بي گُل روي تو تبسم نکند * بي عشق تو بلبلي ترنم نکند
آن دل که سَر سوزني از عشق تو يافت * سر منزل معشوق، دگر گم نکند
باز آ بازآ شکوفه تا باز شود * بلبل به چمن ترانه پرداز شود
اي لطف و کرامت بهاران با تو * باز آ که بهار با تو آغاز شود
ورد لب خود ساخته ام نام تو را * چشمم کشد انتظار يک گام تو را
با درد فراق، همره شب شده ام * بايد ز سحر شنيد پيغام تو را
سيد رضا مؤيد
امروز که آفتاب توحيد دميد * در خانه «نرجس»، گُل امّيد دميد
مي خواند «حکيمه» سوره قدر که ديد * در وقت طلوع فجر، خورشيد دميد
مير داماد (مير محمّد باقر بن مير شمس الدّين حسيني استر آبادي)
هجران تو چون وصال جاويد شود * مه از تو به از هزار خورشيد شود
حسرت ز تو شيرين تر از اميد شود * اي واي کسي که از تو نوميد شود
ميرهاشم ميري
تا سکه عشق را به نام تو زدند * تکبير قيام را به بام تو زدند
ص: 16
نام تو طلايه دار بيداران شد * مردان سحر، جام به جام تو زدند
اي منتظران! گنج نهان مي آيد * آرامش جان عاشقان مي آيد
بر بام سحر طَلايه داران ظهور * گفتند که: صاحب الزمان مي آيد
ميرهاشم ميري
با آمدنت قرار مي آيد باز * سرسبزي اين ديار مي آيد باز
مي آيي و با طنين سبز قدمت * گُل پوش ترين بهار مي آيد باز
هاشم نبي زاده
امروز عجب ستاره باران شده اس * يا روز ظهور صد بهاران شده است
مهتاب اگر نيست به مهماني ما * خورشيد، در اين ميان نمايان شده است
مجيد نعمت اللّهي
من منتظر رسيدنت مي مانم * يا لحظه شمار ديدنت مي مانم
اي گُل که صفاي باغ جانم هستي * مشتاق دَم دميدنت مي مانم
مرتضي نوربخش
آري آري بهار جان مي آيد * در جسم زمان، روح روان مي آيد
آن جلوه غيب از حجاب ملکوت * چون ماه به سوي آسمان مي آيد
گُل مي شکفد ز نرگس رخسار ش * کالاي سپيده، رونق بازارش
ص: 17
مادام، حيات جاودان مي يابد * هر ديده، که گشت لايق ديدارش
منيره هاشمي
هر چند که ناقابل و کوچک باشد * اي کاش که بين هديه ها تک باشد
تقديم به پيشگاه تو اين دو سه بيت * خورشيد! تولدت مبارک باشد
زنده ياد سلمان هراتي
از نام تو عشق را خبر خواهم کرد * با چشم تو بر افق نظر خواهم کرد
اي قافله سالار سحر، تا خورشيد * با تو، با تو، با تو سفر خواهم کرد
چون تشنه به آب ناب، دل مي بندم * برخنده ماهتاب، دل مي بندم
اي روشني ِ تمام، تا ظهر ظهور * چون صبح به آفتاب، دل مي بندم
ص: 18
1. اشارات، قم، مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، چاپ اول، دي 1384.
2. اشک فراق، به کوشش: محسن حافظي، قم، مؤسسه انتشارات حضور، چاپ سوم، 1381.
3. اميري، وحيد، گزيده ي ادبيات معاصر (مجموعه شعر 75)، تهران، انتشارات کتاب نيستان، چاپ اوّل، 1378.
4. باقريان موحد، سيدرضا، ميراث ادبي علماي شيعه، قم،مرکز پژوهش هاي اسلامي صداوسيما، ، چاپ اول، 1382.
5. خورشيد تابان، تهران، انتشارات بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود[ چاپ او ل، 1379.
6. در انتظار خورشيد، قم، مرکز پژوهش هاي اسلامي صداوسيما، چاپ اوّل، آبان 1378.
7. در هواي حرم (مجموعه شعر امروز خراسان)، تهران، انتشارات حوزه هنري، چاپ اوّل، 1369.1
ص: 19
8. رباعي امروز، به کوشش: محمّد رضا عبدالملکيان، تهران، انتشارات برگ، چاپ دوم، 1368.
9. رنجکش، يونس، خاکستري، گيلان (آستانه اشرفيه)، انتشارات نسيم شمال، چاپ اوّل، 1377.
10. زير مهتاب کوير (گزيده شعر امروز سبزوار)، به کوشش: جواد جعفري نسب، سبزوار، انتشارات ابن يمين، چاپ اوّل، 1381
11. ستاره هاي شمالي، (مجموعه شعر امروز گيلان)، به کوشش: امير مسعود حاکم زاده، قم، انتشارات لاهيجي، چاپ اول، 1384.
12. سنجري، محمود، گزيده ادبيات معاصر، مجموعه شعر، شماره 13، تهران، انتشارات کتاب نيستان، چاپ اوّل، 1378.
13. سوار مشرقي، (مجموعه شعر انتظار)، به کوشش: عباس براتي پور، تهران، انتشارات حوزه هنري، چاپ اول، 1375.
14. سهرابي نژاد، محمّدرضا، گزيده ادبيات معاصر، مجموعه شعر، شماره 22، ، تهران، انتشارات کتاب نيستان، چاپ اوّل، 1378.
15. سيد فخري نژاد (شيون فومني)، ميراحمد، کوچه، (مجموعه رباعي)، به کوشش: حامد فومني، رشت، انتشارات هدايت، چاپ اوّل، 1382.
16. سيف پور، رضا، آيينه اي تو در تو، رشت،چاپ اوّل، 1381.
17. شاعران شهر من، به کوشش: يونس رنجکش، گيلان (آستانه اشرفيه)، انتشارات نسيم شمال، چاپ اوّل، 1378.
18. فرامرزي (ساحل)، محمّدرضا، آيه هاي عاشقي، سبزوار، نشر ابن يمين، چاپ اول، زمستان 1381.
19. فروتن پي، روزبه،ترنُّم دل (مجموعه رباعي)، تهران، نشر شريف، چاپ اول، 1382.1
ص: 20
20. محدثي خراساني، مصطفي، گزيده ادبيات معاصر، مجموعه شعر، شماره
46، تهران، انتشارات کتاب نيستان، چاپ اول، 1378.
21. نبي زاده، هاشم، ستاره باران (مجموعه رباعي)، رشت، مؤلف، چاپ اوّل، 1378.
22. هراتي، سلمان، از آسمان سبز، تهران، انتشارات حوزه هنري، چاپ دوم، تهران 1376.
23. -------------، گزيده ادبيات معاصر (مجموعه شعر)، تهران، انتشارات کتاب نيستان، چاپ اوّل، 1378.
24. همسايه بلند سپيدار (مجموعه شعر امروز گيلان در موضوع انتظار)، به کوشش: فرامرز محمّدي پور، رشت، انتشارات حرف نو، چاپ اول، 1384
25. يار غايب از نظر (مجموعه شعر انتظار)، به کوشش: محمد حجتي، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، 1381.
ص: 21