آیات الکریم فی مانزل فی بقیه الله فی الارضین بقیه الله در آیات قرآنی

مشخصات کتاب

سرشناسه:اکبری، علی اصغر، 1328 -

عنوان و نام پديدآور:آیات الکریم فی مانزل فی بقیه الله فی الارضین بقیه الله در آیات قرآنی«[Book]/مولف علی اصغر اکبری

مشخصات نشر:تهران: علی اصغر اکبری، 1385.

مشخصات ظاهری:683 ص.

شابک:964-06-9206-9

يادداشت:فیپا

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:مهدویت -- جنبه های قرآنی.

موضوع:محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. -- جنبه های قرآنی.

رده بندی کنگره:BP104/م86 الف7 1385

رده بندی دیویی:297/159

شماره کتابشناسی ملی:م85-22446

ص: 1

بسم الله الرحمن الرحیم

«آیه اول »

اشاره

حجة ابن الحسن علیه السلام صراط مستقیم است .

خداوند در سوره فاتحة الکتاب آیه 6 می فرماید :

« إهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم »

خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما .

1) حاکم حسکانی ( که مذهبش حنفی است و قاضی و محدث اهل سنت می باشد.) در کتاب شواهد التنزیل صفحه 51 حدیث86 می گوید :

خبر داد ما را پدرم حاکم ابو محمد عبدالله بن احمد از ابو جعفر عمر بن احمد بن ثمان ...از ابی بریده درباره قول خداوند : « اهدنا الصراط المستقیم » قال صراط محمد و آله : آن راه راست راه محمد و آل محمد است .

2) حاکم حسکانی حنفی در شواهد التنزیل صفحه51 حدیث 87 می گوید :

خبر داد ما را عقیل بن حسین قسوی ...از ابن عباس در فرمایش خداوند : « اهدناالصراط المستقیم » قال : قولوا معاشرالعباد ارشدنا الی حب النبی و اهل بیته . یعنی : بگویید ای بندگان خدا : (خداوندا) ما را به دوستی نبی و اهل بیت او رهنمون فرما .

3) حاکم حسکانی در شواهد التنزیل صفحه 52 حدیث89 می گوید :

خبر داد ما را ابو جعفر از محمد بن علی علوی ...از مفضل از جابر بن یزید از ابی زبیر از جابر بن عبدالله گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:«خداوند قرار داد علی و همسرش و پسرانش را حجتهای خود بر آفریده های خویش و ایشان درهای علم در امت من می باشند ، اگر کسی به ایشان هدایت شد به راه راست راه یافته است .» همانطوریکه ملاحظه می فرمایید خداوند در آیه مذکور اشاره دارد به اینکه همه هدایتها در نزد اوست ، حتی هدایت رسولش و امامان معصوم علیهم السلام اما اراده خداوند بر این قرار گرفته است که اگر بندگانش بخواهند با او ارتباط برقرارسازند ، باید از راهی صحیح و مستقیم بروند لذا خود ذات اقدس الهی در سوره فاتحةالکتاب می آموزد که بندگان بگویند : «

ص: 1

خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما . » حال سؤال می شود این راه راست چه راهی است؟ احادیث فوق به این پرسش پاسخ میگویند :

1. صراط محمد و آله

2. حب النبی و اهل بیته

3. امیرالمومنین علیه السلام و همسر و فرزندانش که حجتهای خداوند هستند، صراط مستقیم حق می باشند و امروزه بر روی کره زمین این حجت مستقیم خداوند حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف است زیرا ما یقین داریم که ایشان از آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت رسول و از فرزندان حضرت امیرالمونین وحضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهما می باشد .

1) در معانی الاخبارصفحه 32 و ترجمه معانی الاخبار صفحه 29 حدیث 1 آمده است :

حدّثنا احمدبن الحسن القطّان ، قال : حدّثنا عبدالرحمن بن محمد الحسینی قال اخبرنا ابو جعفر احمد بن عیسی بن ابی مریم العجلی ، قال حدّثنا محمد بن احمد بن عبدالله بن زیاد العرزمی قال : حدّثنا علی بن حاتم المنقری عن مفضل بن عمر قال : سألت اباعبدالله علیه السلام عن الصّراط . فقال : هو الطریق الی معرفةالله عز وجل و هما الصراطان : صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرة و اما الصراط الذی فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة ، مَن عرفه فی الدنیا واقتدی بهداه مرَّ علی الصراط الذی هو جسرجهنم فی الآخرة ومَن لم یعرفه فی الدنیا زلّت قدمه عن الصراط فی الآخرة فتردی فی نار جهنم .

یعنی : مفضل بن عمر گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم صراط چیست ؟ ایشان فرمودند : راهی به سوی شناختن خدای بزرگ است وصراط دو گونه است : 1- صراط در این سرا 2- صراط در آن سرا

اما صراط دنیا امام می باشد که فرمانبرداری از او واجب است . هر که در دنیا او را شناخت و رهنمودهای او را به کار بست ، در آخرت از صراط که پلی است بر روی جهنم خواهد گذشت و هر کس در اینجا امام خود را نشناخت هنگام گذشتن از صراط آخرت گامش خواهد لغزید و در آتش دوزخ خواهد افتاد .

5) در مناقب ابن شهر آشوب مجلد 3 صفحه 73 ودر تفسیرالثعلبی و کتاب ابن شاهین : عن رجاله عن مسلم بن حیان عن بریده فی قول الله : «إهدنا الصراط المستفیم » قال : صراط محمد و آله .

یعنی منظور از صراط ، محمد صلی الله علیه و آله وسلم و آل اوست.

6) در معانی الاخبار شیخ صدوق مجلد 1 صفحه 76 حدیث 5 آمده است :

حدّثنا ابی – رحمةالله – قال : حدّثنا علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر قال : حدّثنی ثابت الثمالی عن سیَّد العابدین علی بن الحسین علیه السلام

قال : لیس بین الله و بین حجَّته حجاب ٌفلا لله دون حجّته ستر ،

ص: 2

نحن ابواب الله و نحن الصراط المستقیم و نحن عیبة علمه ونحن تراجمة وحیه و نحن ارکان توحیده ونحن موضع سرِّه .

یعنی : ثابت ثمالی گوید : سید و سالار عبادت کنندگان ، حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود : میان خدا و حجت او ( که امام هر زمان است ) حجاب و مانعی وجود ندارد . پس خداوند پیش روی حجت خود پوششی نیفکنده است . مائیم درهای علم خداوند و راه مستقیم و کانون علم او ، ما بازگو کننده و شرح دهنده وحی او و استوانه های اصلی کاخ توحیدش و جایگاه راز نهانی او هستیم .

بار دیگر احادیث فوق را مرور نمایید . صراط مستقیم چنین تفسیر شده است: در بعضی از احادیث صراط مستقیم را محمد و آل محمد می دانند ، در بعضی دوستی اهل بیت شمرده اند ، در بعضی دیگر منظور از صراط مستقیم « امام مفترض الطاعة » آمده است .

از مجموع این احادیث در حال حاضر فقط این نتیجه را می توان گرفت که صراط مستقیم حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن العسکری علیه السلام می باشد .

ص: 3

«آیه دوم »

اشاره

غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از مصادیق ایمان به غیب است .

خداوند در سوره بقره آیات 2و3 می فرماید :

« ذلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدیً لِلُمُتَّقین الّذینَ یُؤمِنونَ بِِِِالغَیب وَ یُقیمونَ الصّلوة و مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقوُن »

این همان کتابی است که در آن هیچگونه شک و تردیدی نیست و وسیله هدایت است برای متقین ( متقین با این کتاب هدایت می شوند ) و متقین آنانند که به غیب ایمان می آورند و نماز به پا می دارند و از آنچه روزیشان کردیم انفاق می کنند .

آیات فوق و آیات پس از آن حکایت از این دارد که قرآن هادی متقین است و خداوند در این آیات شش صفت از صفات متقین را بیان می فرماید که از جمله آنها ایمان به غیب است که خداوند آن را اولین صفت متقین می شمرد.

غیب چیست ؟

به هر چیزی که پنهان و نهفته از حس باشد غیب گفته می شود و یا به بیان دیگر به هر چیز پوشیده و پنهان غیب می گویند . ارباب لغت گفته اند : « الغیب کلّ ما غابَ عَنک » مثلا در قرآن کریم سوره بقره آیه 33 خداوند می فرماید : ( إنّی أعلم ُ غَیبَ السَّمواتِ وَ الاَرض ِ) یعنی من نهان و غیب آسمانها و زمین را می دانم. ونیز در سوره هود آیه 49 آمده است : ( تِلکَ مِن اَنباءِ الغَیبِ نُوحیها إلَیکَ ) یعنی و آن از اخبار غیب و پنهان است که به تو وحی و اعلام می کنم .

پس می توان گفت که غیب ضد شهود و حضور است و امور غیبی یعنی اموری که به واسطه قوانین ظاهری ادراک نشود و از نظر پنهان است و ایمان به غیب یعنی ایمان به اموری که از راه حواس ظاهری یافت نشود بلکه با درون آدمی ارتباط دارد و فطری است و انسان در عالم ذر اولی به آنها ایمان آورده است .

مصادیق غیب : اگر در اسلام دقت کنیم مصادیق غیبی زیاد است . مانند :

1) ذات اقدس الهی که غیب است و ایمان به او فطری است .

ص: 4

1)وجود مقدس حضرت ختم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم که برای ما در حال حاضر غیب است ولی ایمان به وی فطری است و با استدلال عقلی روشن می شود .

2)ایمان به ملائکه که ملائکة الله غایب می باشند .

3)ایمان به قیامت و معاد و عالم برزخ و وادی السلام و برهوت و سؤال و جواب در قبر و فشار قبر وایمان به برانگیخته شدن و صراط و میزان و جهنم و بهشت و... که همه از مصادیق غیب هستند .

4) ایمان به یازده امام از امیرالمومنین تا امام حسن عسکری علیه السلام که همه از نظر ظاهری برای ما غیب هستند .

5) وجود اقدس بقیةالله الاعظم حجة بن الحسن العسکری علیه السلام که در دوران غیبت غایب از نظرها می باشد .

پس این آیه همه این مصادیق را شامل می شود و به زبان دیگر می توان گفت : ایمان به غیب ، ایمان به جمیع عقاید حقه می باشد .

· امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از مصادیق غیب هستند .

1) در کتاب ینابیع المودة نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 442و443 به نقل از کتاب مناقب احمد خوارزمی حنفی آورده است :

عن جابر بن عبدالله انصاری ...قال رسول الله : ...طوبی للصابرین فی غیبته طوبی للمتقین علی محبتهم اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه و قال : « هدیً للمتقین الّذین یؤمنون بالغَیب »

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در ضمن حدیث مفصلی که شرح آنرا در زیر می آوریم می فرمایند : ... خوشا به حال کسانیکه در غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صابرند وخوشا به حال متقین که در محبت ایشانند . اینها کسانی هستند که خداوند در قرآن کریم آنان را چنین وصف می کند : « هدیً للمتقین الّذین یؤمنون بالغَیب »

شرح حدیث فوق :

در کتاب ینابیع المودة صفحه 442 آمده است که در کتاب مناقب از واثلة بن اصقع بن فرخاب از جابر بن عبد الله انصاری روایت شده که گوید : جندل بن جنادة بن جبیر الیهودی خدمت رسول خدا مشرف شد و عرضه داشت : یا محمد بفرما برای من از آنچه برای خداوند نیست و از آنچه در نزد خداوند نیست و از آنچه که آنرا خداوند نمی داند . رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند :

ص: 5

اما آنچه برای خداوند نیست شریک است که خداوند شریک ندارد و آنچه در نزد خداوند نیست ظلم و ستم است که بر بندگان خود روا ندارد . اما چیزی که خداوند نمی داند گفتار شما جماعت یهود است که عزیر را پسر خدا می دانید . خداوند او را فرزند خود نمی داند بلکه عزیر مخلوق اوست . آنگاه جندل گفت :

اشهد ان لا اله الا الله وانّک رسول الله حقاً و صدقا ً .

سپس جندل گفت من شب گذشته حضرت موسی علیه السلام را در خواب دیدم . ایشان به من فرمودند : ای جندل برو و مسلمان شو به دست خاتم الانبیاء و تمسک جوی به اوصیا و جانشینان بعد از او .

حال به من بفرمایید اوصیای پس از شما کیستند تا من به آنها گرویده و به دامان آنان چنگ زنم ؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : قال : أوصیائی الاثناعشر قال جندل هکذا وجدناهم فی التوراة و قال یا رسول الله سمّهم لی فقال اَوَلهم سید الاوصیاء ابوالائمة علیّ ثم ابناه الحسن و الحسین فاستمسک بهم ولا یغرنّک جهل الجاهلین فإذا و له علیّ بن الحسین زین العابدین یقصی الله علیک و یکون آخر زادک مِن الدنیا شربة لبن تشربه . فقال جندل وجدنا فی التوراة و فی کتب الانبیاء علیهم السلام ایلیا و شبراً و شبیراً فهذه اسم علی و الحسن و الحسین فمن بعد الحسین وما اسامیهم قال اذا انقضت مدة الحسین فالامام ابنه علی و یلقب بزین العابدین فبعده ابنه محمد یلقب بالباقر فبعده ابنه جعفر یدعی بالصادق فبعده ابنه موسی یدعی بالکاظم فبعده ابنه علی یدعی بالرضا فبعده ابنه محمد یدعی بالتقی والزکی فبعده ابنه علی یدعی بالنقی والهادی فبعده ابنه الحسن یدعی بالعسکری .

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : اوصیا وجانشینان بعد از من دوازده نفر هستند . جندل گفت : آن را من در تورات یافته ام اما یا رسول الله نام ایشان را بفرمایید . حضرت فرمودند : اول ایشان سید اوصیاء ، پدر امامان ، علی علیه السلام است و پس از او فرزندانش حسن و حسین . پس به ایشان متمسک شو ومواظب باش از مردم جاهل و نادان فریب نخوری . ای جندل تو در زمان علی بن الحسین از دنیا خواهی رفت و آخرین غذایی که می خوری شربتی از شیر است . جندل گفت : در تورات و در کتب انبیا علیهم السلام نامهای ایلیا ، شبر و شبیر آمده

که نام علی ، حسن و حسین باشد . آنگاه جندل پرسید : بعد از حسین امام کیست و چه نام دارد ؟

حضرت فرمودند : پس از حسین فرزند او علی ملقب به زین العابدین است و پس از او امام محمد است ملقب به باقر و بعد از ایشان جعفر ملقب به صادق سپس پسرش موسی که کاظم خوانده می شود و بعد از او فرزندش علی که ملقب به رضاست . پس از او فرزندش محمد که تقی خوانده می شود و بعد از او فرزندش

ص: 6

علی که ملقب به نقی و هادی است . پس از ایشان فرزندش حسن که عسکری خوانده می شود .

فبعده ابنه محمد یدعی بالمهدی والقائم والحجة فیغیب ثم یخرج فاذا خرج یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئت جوراً و ظلماً طوبی للصابرین فی غیبته طوبی للمتقین علی محبتهم اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه و قال : « هدی ً للمُتقین الّذین یؤمِنون بِالغَیب » ثم قال الله تعالی « و اولئک حِزبُ الله اَلا إنّ حزبُ الله هُمُ الغالِبون » فقال جندل الحمد لله وفّقنی بمعرفتهم ثم عاش الی ان کانت ولادةعلی بن الحسین فخرج الی الطائف و مرض وشرب لبناً و قال اخبرنی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم أن یکون آخر زادی مِن الدنیا شربة لبن و مات و دفن بالطائف بالموضع المعروف بالکوزارة .

پس از او فرزندش محمد که مهدی ، قائم و حجت خوانده می شود ، غایب خواهد شد تا زمانیکه بیرون آید و زمین را که پر از ظلم و جور شده ، پر از عدل و داد کند . خوشا به حال صابران در غیبتش خوشا به حال کسانیکه او را دوست می دارند .آنها اشخاصی هستند که خداوند در وصفشان درکتاب خود فرموده است :

« هُدیً لِلمُتّقین الّذین یؤمِنون بِالغَیب »

و نیز خداوند در وصف آنان فرموده است :

« اولئِک حِزبُ الله اَلا إنّ حزبُ اللهِ هُمُ الغالِبوُن »

آنگاه جندل گفت : سپاس خدای را که مرا به شناخت آنان موفق ساخت . او تا زمان امام زین العابدین علیه السلام زنده بود . سپس به طائف رفت و در آنجا بیمار شد و شربتی از شیر نوشید و گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به من خبر داده بود که آخرین غذای تو از دنیا شیر می باشد و آنگاه از دنیا رفت. او را در طائف در محله ای معروف به « کوزاره » دفن کردند .

1) در کتاب تفسیر الکبیر و مفاتیح الغیب ( مشهور به تفسیر امام فخر رازی ) مجلد 2 صفحه 31 آمده است :

قال بعض الشیعه : المراد بالغیب المهدی المنتظر الذی وعد الله تعالی به فی القرآن والخبر أما القرآن فقوله ( وَعَدَ الله الذینَ آمنوُا مِنکم و عَمِلواالصّالحات لَیَستَخلفنّهم فِی الاَرض کمااستَخلَفَ الّذینَ مِن قَبلِهم ) و أما الخبر فقوله علیه السلام : « لولم یبق مِن الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج رجل من اهل بیتی یواطی إسمه إسمی و کنیته کنیتی یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً » واعلم أن تخصیص المطلق من غیر الدلیل باطل .

ص: 7

امام فخر رازی در اینجا می گوید : شیعیان می گویند مراد از غیب ( مهدی منتظر) است. او کسی است که خداوند به وجودش در قرآن وعده داده است ونیز از احادیث آنرا استدلال می کنند .

در اینجا امام فخر رازی می گوید شیعه در اثبات اینکه مراد از غیب ، مهدی منتظر است ، آیه 55 از سوره نور را می آورد که خداوند می فرماید : ( خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال نیکو انجام دهند ، وعده داده است که سرانجام آنان را خلیفه ،حاکم و جانشین خویش بر روی کره زمین می گرداند همانطوریکه قبل از ایشان کسانی خلیفه شدند . ) آنگاه می گوید : اما حدیث و خبر ، قول پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است که فرمودند : « اگر باقی نماند از عمر دنیا مگر یک روز، خداوند آنروز را طولانی می گرداند تا مردی از اهل بیت من خروج نماید . اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است . خداوند به وسیله او زمین را پر از عدل و داد می کند همانطوریکه پر از ظلم و جور شده است .» و مطلب دیگر اینکه شیعه نمی گوید که منظور از «غیب» فقط غیبت ولی عصر است .

امام فخر رازی دو دلیل از زبان شیعیان آورد که منظور از غیب ، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است . ما در اینجا از امام فخر رازی این سؤال را می پرسیم که اینکه خداوند می فرماید : ( وعد الله الذین آمنوا منکم و عملواالصالحات لیستخلفنهم فی الارض ) آیا مسلمانان در زمان خلفای بنی امیه ویا بنی العباس و یا سایر حکومتها خلیفۀ روی زمین شده اند ؟ پاسخ منفی است . فقط در زمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است که ایشان خلیفة الله فی الارض خواهند شد و آیات زیادی در قرآن در این زمینه آمده است که باید روزی بیاید که همۀ کرۀ زمین مسلمان شوند و بر روی کره زمین حکومت اسلامی بر پا شود و شرکی باقی نماند . آیا واقعاً این مطالب را فقط شیعه می گوید و اهل سنت به آن اعتقاد ندارند ؟ (1)

اما در مورد دلیل دوم امام فخر رازی که حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آورده است ، این پرسش مطرح می شود که آیا این حدیث را فقط شیعه از پیامبر اکرم نقل کرده است ؟

ما از امام فخر رازی سؤال می کنیم که آیا ابو داود سجستانی در مجلد 2 صفحه 207 از کتاب صحیح ( سنن ) خود در قسمت کتاب المهدی این حدیث را

نیاورده است ؟ و ابی داود یک کتاب ازصحیح (سنن) خود را به نام « کتاب المهدی » قرار نداده است و در آنجا نیاورده است ؟

ص: 8


1- 1 در جای خود در تفسیر این آیه اثبات خواهیم کرد که اهل سنت این آیه را در وصف حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می دانند .

قال رسول الله : « لو لم یبقَ مِن الدّهر الاّ یوم لَبعث الله رجلاً مِن اَهلِ بیتی یملأها عدلاً کما مُلئت جوراً . »

این حدیث را فقط شیعیان بیان نکرده اند بلکه :

* امام احمد حنبل این حدیث را در مسندش مجلد 1 صفحه 376 آورده است .

* سبط بن جوزی حنفی در تذکرة الخواص الامة صفحه 377 آن را نقل کرده است .

* ابن ماجه در صحیح (سنن) خود آن را آورده است .

* ترمذی این حدیث را در صحیحش ( سنن ) در مجلد 4 صفحه 438 آورده است .

* شبلنجی شافعی آن را در کتاب نور الانصار باب 2 صفحه 154 آورده است .

* حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی در ینابیع المودة در قسمتهای مختلف از جمله در صفحات 423و 429 آورده است .

* حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک الصحیحین در مجلد 4 صفحه 465 آن را آورده است .

1) در تفسیر الدّر المنثور فی التفسیر المأثور نوشتۀ امام عبد الرحمن جلال الدین السیوطی مجلد اول صفحه 64 آمده است :

و أخرج عبد بن حمید و ابن جریر عن قتاده فی قوله : « الّذین یؤمِنون بالغَیب » قال : آمنوا بالبعث بعد الموت ، والحساب ، والجنة والنار ، و صدقوا بموعود الله الذی وعد فی هذا القرآن .

توجه می فرمایید که ایشان دربارۀ غیب می فرماید : برانگیخته شدن پس از مرگ و حساب و بهشت و جهنم ... از مصادیق غیب هستند و نیز می گوید از جملۀ مصادیق غیب : ( تصدیق نمودن قرآن موعودی است که از جانب خداوند در قرآن به آن وعده داده شده است . )

2) در تفسیر المیزان مجلد 1 صفحه 44 و کتاب آیات الولایة صفحه 18 و کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 340 باب 33 آمده است :

عن الصادق علیه السلام فی قوله تعالی : « الّذینَ یؤمِنون بالغیب » قال : من آمن بقیام القائم علیه السلام إنه حق .

از امام صادق علیه السلام درباره آیۀ مذکور نقل شده است که آن حضرت فرمودند: آنها کسانی هستند که ایمان به حقانیت قیام قائم علیه السلام بیاورند .

1) در کتاب کمال الدین مجلد 2 صفحه 340 باب 33 حدیث 20 آمده است :

ص: 9

حدثنا علی بن احمد بن محمد ... الدّقاق رضی الله عنه قال : حدّثنا احمد بن ابی عبدالله الکوفی قال : حدثنا موسی بن عمران النخعی ، عن عمه الحسین بن یزید ، عن علی بن أبی حمزة، عن یحیی بن أبی القاسم قال : سألت الصادق علیه السلام عن قول الله عزّ وجلّ : « الم ذلک الکتاب لا رَیبَ فیه هدیً للمتّقین الّذین یؤمِنون بالغَیب » فقال : المتقون شیعة علی علیه السلام والغیب فهو الحجة الغائب و شاهد ذلک قول الله عزّ و جلّ : « و یقولون لولا اُنزل علیه آیة من ربّه فقل إنّما الغیب لله فَانتظروا إنّی معکم مِنَ المُنتَظِرین »

یعنی : ابن بابویه گوید : حدیث گفت ما را علی بن احمدبن محمد دقاق رضی الله عنه وی گفت : حدیث آورد ما را محمد [احمد] بن ابی عبدالله کوفی ، که گفت : حدیث آورد ما را موسی بن عمران نخعی از عمویش ، حسین بن یزید ، از علی بن ابی حمزه از یحیی بن [ابی] القاسم که گفت : از امام صادق علیه السلام درباره فرمودۀ خدای عزوجل « الم . این کتاب که هیچ تردیدی در آن نیست ، روشنگر راه پرهیزکاران است . آنانکه به غیب ایمان آوردند . » پرسیدم . حضرت فرمودند: متقیان شیعیان علی علیه السلام هستند و غیبت همان حجت غایب است و شاهد آن ، فرمودۀ خدای تعالی است : « و (کافران ) گویند چرا آیتی از پروردگارش براو نازل نمی شود ؟ بگو همانا غیب مخصوص خداست . پس منتظر باشید که ما نیز از منتظران هستیم . »

2) در کتاب کفایة الاثر صفحه 60 و کتاب المحجة فی ما انزل فی القائم الحجة صفحه 37 و کتاب کمال الدین آمده است :

و عنه بإسناده عن جابر بن عبدالله الأنصاری ، عن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فی حدیث یذکر فیه الأئمة الأثنی عشروَ یهمّ القائم علیه السلام قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : طوبی للصابرین فی غیبته ،طوبی للمقیمین علی محبتهم اولئک من وصفهم الله فی کتابه فقال : «الذین یؤمنون بالغیب » ثم قال: « اولئک حزب الله ألا إنّ حزب الله هُم الغالبون »

یعنی : و از او (ابن بابویه) است که : به سند خود از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حدیثی که امامان دوازده گانه و در میان آنان قائم علیه السلام را یاد کرده چنین آمده : [جابر] گوید : رسول خدا صلیی الله علیه و آله وسلم فرمود : خوشا به حال صبرکنندگان در زمان غیبت او ، خوشا به حال کسانی که بر محبتشان پابرجا می مانند ، آنهایند که خداوند در کتاب خویش چنین وصفشان فرموده : « آنانکه به غیب ایمان آورند . » سپس فرمود : « آنان حزب خدایند . آگاه باشید که حزب خداوند پیروزند . »

1) عنه : قال : حدثنا محمد بن موسی بن المتوکل رضی الله عنه قال : حدثنا محمد بن یحیی العطار قال : حدثنا احمد بن محمد بن عیسی ، عن عمر بن عبد العزیز ، عن غیر واحد من اصحابنا ، عن داوود بن کثیر الرّقی عن ابی

ص: 10

عبد الله علیه السلام فی قول الله عز وجل : « الذین یؤمنون بالغیب » قال : مَن آمن [ اقرَّ] بقیام القائم ، انّه حقّ .

یعنی : و از او ( ابن بابویه ) است که گوید : حدیث آورد ما را محمد بن متوکل رضی الله عنه گوید : حدیث گفت ما را محمد بن یحیی عطار ، وی گفت : حدیث آورد ما را احمد بن محمد بن عیسی از عمر بن عبد العزیز ، از چند تن از اصحابمان ، از داوود بن کثیر رقی از حضرت ابی عبد الله امام صادق علیه السلام درباره فرمایش خداوند عز وجل : « آنانکه به غیب ایمان آورند » فرمود : یعنی هر کس ایمان آورد ( اقرار کند) که قیام قائم حق است .

ص: 11

«آیه سوم »

اشاره

ائمۀ اطهار و امام زمان علیهم السلام اسماء الله هستند .

خداوند در سوره بقره آیه 31 می فرماید :

« وعَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلَّها »

و خداوند همۀ نامها را به آدم آموخت .

· در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 76 حضرت آیت الله العظمی فیض کاشانی آورده است :

و عن مولانا الصادق علیه السلام : نحن و الله الاسماءالحسنی التی لا یقبل الله من العباد عملاً الاّبمعرفتنا .

از امام صادق علیه السلام روایت شده ست که حضرت فرمودند : قسم به خداوند ما اسماء حسنی هستیم و خداوند از هیچ بنده ای عملی را قبول نمی نماید مگر آنکه آن بنده به مقام ما آشنا باشد .

چراکه اگربنده ای به مقام آنان آشنا گردد ، آنان خداوند را به او معرفی کرده و حقاً می شناسانند . همانگونه که ملاحظه می فرمایید ائمه طاهرین و در حال حاضر وجود اقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اسماء الله می باشند و خداوند هیچ عملی را از بندگان نمی پذیرد مگر آنکه آن بنده در حال حاضر به مقام شامخ حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شود .

در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :

مَن اَرادَ الله بَدَءَ بکُم وَ مَن وَحَّدَه قَبِلَ عَنکُم وَ مَن قصَدَه تَوَجّهَ بکُم ... بِکُم فَتَحَ الله وَ بکُم یَختِم وَ بکُم یُنَزّلُ الغَیث...

هرکس که ارادۀ خداشناسی و اشتیاق به خدا در دل یافت ، به پیروی شما یافت و هر که خدا را به یگانگی شناخت ، به تعلیم شما پذیرفت وهرکس خداطلب گردید ، به توجه به شما گردید ...خداوند به شما افتتاح عالم نمود و به شما نیز ختم کتاب آفرینش فرمود و به واسطۀ شما خداوند بر ما باران رحمت نازل کرد ...

ص: 12

«آیه چهارم »

اشاره

شرط تکامل ایمان ، ایمان به امام زمان علیه السلام است.

خداوند در سوره بقره آیه 124 می فرماید :

« وَ إذِ ابتَلی اِبراهیمَ رَبُّه بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُکَ للناّسِ إماماًً قالَ وَ مِن ذُرّیّتی قالَ لایَنالُ عَهدِی الظّالِمین »

( یاد آر هنگامیکه ) خداوند ابراهیم را به کلماتی امتحان نمود وابراهیم از همۀ آن امتحانات موفق بیرون آمد . آنگاه خداوند فرمود : ای ابراهیم من تو را برای خلق امام قرار دادم . ابراهیم گفت : خداوندا آیا آنرا به فرزندان من نیز می دهی ؟ خداوند فرمود : عهد ما به ظالمین تعلق نمی گیرد .

1) در کتاب مناقب احمد خوارزمی حنفی و کتاب ینابیع المودة از خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 97 آمده است :

عن المفضل قال سئلت جعفر الصادق علیه السلام عن قوله عز وجل : « وَ إذِ ابتَلی إبراهیمَ رَبّه بکلماتٍ فأتمّهن » قال هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربّه فتاب علیه و هو انه قال : یا رب اسئلک بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن والحسین الاتبت علیّ ، فتاب الله علیه انه هو التواب الرحیم . فقلت له یا ابن رسول الله فما یعنی بقوله ( فأتمّهن) قال : یعنی أتمّهن الی القائم المهدی اثناعشر اماماً تسعة من وُلد الحسین علیهم السلام .

مفضل گفت : از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر و بیان این آیه سؤال کردم : « یاد آر هنگامی را که خداوند ابراهیم را به کلماتی امتحان نمود و ابراهیم از همه آن امتحانات موفق بیرون آمد . » حضرت فرمودند : آن کلماتی که آدم علیه السلام از خداوند متعال آموخت وبر زبان جاری کرد ( خداوند ابراهیم را به همان کلمات

امتحان نمود .) آنگاه آدم علیه السلام انابه و توبه نمود وخداوند توبه اش را پذیرفت. آن کلمات این است که آدم عرضه داشت : خدایا از تو می خواهم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن وحسین توبۀ مرا قبول فرما. خداوند توبه اش راقبول فرمود که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است . راوی می گوید : عرضه

ص: 13

داشتم یا بن رسول الله مقصود از ( فأتمهنّ ) در آیه کریمه چیست ؟ حضرت فرمودند : آن جناب تمام کرد آنها را تا قائم مهدی که همۀ آنان دوازده نفرند و نه نفر آنان از اولاد حسین علیه السلام هستند ( و نهمین آنان که آخرین آنهاست و امامت به او تمام می شود ، مهدی است . )

نکتۀ قابل توجه اینجاست که :

ایمان کامل که قرآن از آن به « فأتمّهن » یاد می کند ، ایمان حضرت ابراهیم به رسول خدا و امیرالمؤمنین و حضرات ائمه از نسل حضرت امیر و حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین تا حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد و کسی که تمام مراتب ایمان را داشته باشد اما به امام زمان مومن نباشد ، ایمانش ناقص است و آن را به اتمام نرسانیده است .

1) این حدیث را شیخ صدوق رحمة الله علیه در کتاب کمال الدین باب 33 مجلد 2 حدیث 28 آورده است :

حدثنا علی بن محمد بن احمد رضا قال حدثنا حمزة بن القسم العلوی العباسی قال حدثنا جعفر بن مالک الفزاری قال حدثنا محمد بن الحسین بن زید الزیات قال حدثنا محمدبن زیاد الازدی عن المفضل بن عمر عن الصادق جعفر بن محمد علیهماالسلام قال سألته عن قول الله عز و جل : « وَ إذ ابتلی ابراهیمَ ربّه بکلماتٍ » قال : هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربه فتاب الله علیه ، هو انه قال اسئلک بحق محمد و علی و فاطمه والحسن والحسین الا تبت علی فتاب الله علیه انه هو التواب الرحیم . فقلت له یا بن رسول الله فاخبرنی عن قول الله عز و جل : « و جعلها کلمة باقیة فی عقبة » یعنی بذلک الامامة جعلها الله تعالی فی عقب الحسین الی یوم القیامة . قال فقلت یا بن رسول الله فکیف صارت الامامة فی ولد الحسین دون الحسن علیهماالسلام وهما جمیعاً ولدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و سبطاه و سید الشباب اهل الجنة ؟ فقال علیه السلام : إن موسی وهرون کانا نبیین مرسلین و اخوین فجعل الله عز وجل النبوة فی صلیب هرون و دون صلیب موسی علیهماالسلام و لم یکن لأحد ان یقول لم جعل الله ذلک و أما الامامة فخلافة الله فی أرضه ولیس لاحد أن یقول لم جعله الله فی صلیب الحسین دون صلیب الحسن علیهماالسلام لأن الله تبارک و تعالی هو الحکیم فی افعاله لایسئل عما یفعل وهم یسئلون .

مفضل بن عمر گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم که منظور از کلمات در آیۀ « آنگاه که ابراهیم را پروردگارش به کلماتی آزمود » چیست ؟ حضرت فرمودند :

همان کلماتی است که آدم از خدا دریافت نمود و خدا توبه اش را پذیرفت . به راستی که او بسیارتوبه پذیر و مهربان است . عرض کردم یابن رسول الله این چه

ص: 14

معنی دارد که می فرماید : « آنها را تمام کرد . » ؟ فرمود : یعنی آنها را تمام کرد تا قائم که دوازده امامند و نه تن آنان از فرزندان حسین می باشند . مفضل گوید : عرض کردم یابن رسول الله چگونه امامت اختصاص به فرزندان حسین یافت نه حسن باآنکه آنان هر دو فرزندان رسول خدا و دو سبط و دو سید جوانان اهل بهشت هستند ؟ حضرت فرمودند : به راستی موسی و هارون هر دو پیغمبر مرسل و برادر بودند و خدا نبوت را به صلیب هارون اختصاص داد نه صلیب موسی علیه السلام و کسی را نرسد که گوید چرا خدا چنین کرد ؟ امامت نیز خلافت خدا در زمین است و کسی را نرسد که گوید چرا خدا آنرا در صلب حسین نهاد نه در صلب حسن علیهماالسلام . زیرا خداوند در کارهای خود حکمت اندیش است و از آنچه کند مؤاخذه نشود و آنهایند که مسئولند .

ص: 15

«آیه پنجم »

اشاره

باید به خداوند و رسولش و ائمۀ طاهرین علیهم السلام ایمان داشته باشیم .

خداوند در سوره بقره آیه 136 می فرماید :

« قُولُوا آمَنّا بِاللهِ وَ ما اُنزِلَ إلَینا »

بگویید به خدای یکتا و آنچه بر ما نزول یافته ایمان آوردیم .

· در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 62 و در تفسیر برهان مجلد 1 صفحه 157 ، به نقل از کافی ، آمده است :

محمد بن یعقوب ، عن محمد بن یحیی ، عن احمد بن محمد ، عن الحسن بن محبوب، عن محمد بن النعمان عن سلام ، عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله تعالی: « قولوا آمنّا بالله وَ ما اُنزلَ الینا » قال انما عنی بذلک علیاً و فاطمة والحسن والحسین وجرت بعدهم فی الائمة علیهم السلام .

از امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه : « بگویید به خدای یکتا و آنچه به ما نزول یافته ایمان آوردیم . » آمده است که : منظور علی و فاطمه و حسن وحسین علیهم السلام است و بعد از ایشان دربارۀ سایر امامان جاری می شود . ( و روی سخن با آنهاست که ما می دانیم آخرین امامی که ما برای دستیابی به کمال ایمان باید به وی ایمان داشته باشیم ، وجود اقدس امام ثانی عشر حضرت حجة بن الحسن العسکری علیه السلام است . )

ص: 16

«آیه ششم »

اشاره

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر کل انسانها شاهد است .

در سوره بقره آیه 143 آمده است :

« وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم اُمّةً وَسَطاً لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکونَ الرّسولُ عَلَیکُم شهیداً »

بدینگونه ما شما را امتی وسط و عادل قرار دادیم که شما بر همۀ انسانها شاهد و گواه باشید و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز گواه بر شما باشد .

1) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 270 باب « فی إن الائمة شهداء الله عزوجل علی خلقه » حدیث 1 آمده است :

علی بن محمد ، عن سهل بن زیاد ، عن یعقوب بن یزید ، عن زیاد القندی ، عن سماعة قال : قال ابو عبدالله علیه السلام فی قول الله عز وجل : « فکیف إذا جِئنا مِن کلّ اُمة بشهید وَ جئنا بکَ علی هؤلاء شهیداً » قال نزلت فی امة محمد صلی الله علیه و آله و سلم خاصّة ، فی کل قرن مِنهم امام منا شاهد علیهم و محمد صلی الله علیه و آله و سلم شاهد علینا .

امام صادق علیه السلام راجع به فرمایش خداوند : « پس چطور باشد زمانیکه از هر امتی گواهی آوریم و تو را بر آنها گواه آوریم . » فرمود : تنها درباره امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده ، در هر قرنی امامی از ما بر ایشان گواه و ناظر است و محمد صلی الله علیه و آله و سلم گواه و ناظر بر ماست . (یعنی بر گفتار و کردار ایشان ناظر است و روز قیامت نزد خدا گواهی دهد . پس مواظب باشید و تقوا پیشه کنید که گواهان شما عادل و مقبولند . )

1) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 270 حدیث 2 آمده است:

الحسین بن محمد ، عن معلی بن محمد ، عن الحسن بن علی الوشّاء ، عن احمد بن عائذ ، عن عمر بن اُذینة ، عن برید العجلّی قال : سألت اباعبد الله علیه السلام عن

ص: 17

قول الله عز وجل : « و کذلکَ جعلناکُم اُمة وسطاً لتکونوا شهداءَ علی النّاس » قال: نحن الامّة الوسطی و نحن شهداء الله علی خلقه و حججه فی أرضه .

برید عجلی گوید : از امام صادق علیه السلام در باره قول خدای عز وجل : « و اینچنین شما را امت میانه (عادل) قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد . » پرسیدم . فرمودند : مائیم امت میانه و ما گواهان خداوند بر خلقش و حجتهای او در زمینش هستیم .

2) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 271 حدیث 4 آمده است:

علی بن ابراهیم ، عن ابیه ، عن محمد بن أ بی عمیر ، عن ابن اُذینة ، عن برید العجلی قال : قلت لأبی جعفر علیه السلام قول الله تبارک و تعالی :« و کذلکَ جعلناکُم اُمة وسطاً لتکونوا شهداءَ علی النّاس و یکون الرسول علیکُم شهیداً » قال : نحن الامّة الوسط و نحن شهداء الله تبارک وتعالی علی خلقه و حججه فی أرضه .

برید عجلی گوید : از امام باقر علیه السلام در باره قول خدای تبارک و تعالی : « و اینچنین شما را امت میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد . » پرسیدم . فرمودند : مائیم امت میانه و ما گواهان خداوند تبارک وتعالی بر خلقش و حجتهای او در زمینش هستیم .

پس باید بر طبق این آیه همیشه حجتی از جانب خداوند بر بشر گواه باشد و در عصر حاضر این حجت ، حضرت ولی عصر حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد .

ص: 18

«آیه هفتم »

اشاره

اصحاب قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف سیصد و سیزده نفر هستند .

خداوند در سوره بقره آیه 148 می فرماید :

« فَاستَبِقوُاالخَیراتِ أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً »

پس در خیرات بر یکدیگر سبقت گیرید . هر کجا که باشید ، خداوند همه شما را در یک نقطه جمع خواهد کرد .

این آیه در وصف اصحاب قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است که آنها در یک روز به امر الهی و با فرمان امام زمان علیه السلام در مسجد الحرام گرد خواهند آمد و انقلاب جهانی خود را همراه با فرمانده بزرگوارشان حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف شروع خواهند کرد وچه زیبا و باشکوه است آن روز .

1) در ینابیع المودة تألیف خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 421 باب 71 آمده است :

عن ابی خالد الکابلی عن الامام جعفر الصادق رضی الله عنه فی قول الله عز و جل:« فَاستبقوُاالخیرات أینما تکونوا یَأتِ بکُمُ الله جمیعاً » قال یعنی اصحاب القائم الثلاثمائة

و بضع عشر و هم والله الامة المعدودة یجتمعون فی ساعة واحدة کقزع الخریف .

ابی خالد کابلی نقل می کند از امام صادق رضی الله عنه درباره فرموه خداوند : « در اعمال خیر سبقت بگیرید . هر کجا که باشید ، خداوند همه شما را در یک نقطه جمع می کند . » آن حضرت فرمودند : مقصود سیصد وده و اندی نفر از اصحاب قائم هستند . به خدا سوگند آنها « امت معدوده » هستند ، آن امت پاک و انتخاب

شده و آنها در یک مکان جمع می شوند و اطراف آن حضرت را احاطه می کنند مانند ابرهای پراکنده پاییزی ( که یکباره در یک نقطه جمع می شوند . )

ص: 19

2) ابو جعفر محمد بن جریر طبری که در اهل سنت مشهور است ، مفسری است که تفسیر « جامع البیان عن تأویل آی القرآن » را نوشته و مورخی است که « تاریخ الامم و الملوک » را به رشتۀ تحریر در آورده است . ایشان چهره ای جهانی دارد . کتابی دارد به نام دلائل الإمامة ، در صفحه 307 تا 320 این کتاب در مسند فاطمه علیها سلام سیصد و سیزده نفر را نام می برد همراه با نام شهرهایشان که اینها در زمان قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف از یاران آن حضرت هستند :

1. از طازبند شرقی یک نفر

2. از صامغان ( طبرستان ) دو نفر

3. از فرغانه ( یکی از شهرهای ماوراءالنهر ) یک نفر

4. از ترمُد ( از شهر بنی اسد ) دو نفر

5. از دیلم چهار نفر

6. از مرورود ( از شهرهای خراسان ) دو نفر

7. از مرو دوازده نفر

8. از بیروت نه نفر

9. از طوس پنج نفر

10. از قریات دو نفر

11. از نیشابور هیجده نفر

12. از هرات دوازده نفر

13. از یوسنج چهار نفر

14. از ری هفت نفر

15. از طبرستان هفت نفر

16. از قم هیجده نفر

17. از قدس دو نفر

18. از جرجان دوازده نفر

19. از رقه سیزده نفر

20. از رافقه دو نفر

21. از حلب سه نفر

22. از سلمیه پنج نفر

23. از دمشق دو نفر

24. از فلسطین یک نفر

25. از بعلبک یک نفر

26. از اُسوان یک نفر

27. از فسطاط چهار نفر

ص: 20

28. از قیروان آفریقا دو نفر

29. از کرمان سه نفر

30. از قزوین دو نفر

31. از همدان چهار نفر

32. از موقان ( آذربایجان ) یک نفر

33. از بدو یک نفر

34. از خلاط یک نفر

35. از حایروان سه نفر

36. از نسوی یک نفر

37. از سنجار ( موصل ) چهار نفر

38. از قالی قلا ( ارمنستان ) یک نفر

39. از سُمیساط ( کنار رود فرات ) یک نفر

40. از نصیبین ( الجزایر ) یک نفر

41. از شهر موصل یک نفر

42. از بارق ( نزدیک کوفه ) دو نفر

43. از رُهاء ( شهر بین موصل و شام ) یک نفر

44. از حرّان دو نفر

45. از باغه ( شهری از اسپانیا ) یک نفر

46. از قابس ( شهری از طرابلس ) یک نفر

47. از صنعاء دو نفر

48. از قبه ( در بحرین ) یک نفر

49. از شهر طرابلس دو نفر

50. از قُلزُم دو نفر

51. از عبثه یک نفر

52. از وادی القری یک نفر

53. از خیبر یک نفر

54. از بَدا یک نفر

55. از جار ( نزدیک مدینه ) یک نفر

56. از کوفه چهارده نفر

57. از شهر مدینه دو نفر

58. از تربذه یک نفر

59. از حیّون یک نفر

60. از کوش ( کوثار ) یک نفر

61. از طهنی (طهر) یک نفر

ص: 21

62. از بیرم یک نفر

63. از اهواز دو نفر

64. از اصطخر ( استان فارس ) دو نفر

65. از مولیان یک نفر [ دو نفر ]

66. از دُبیله یک نفر

67. از صیدائیل یک نفر

68. از مدائن هشت نفر

69. از عُکبرا ( از شهرهای عراق ) یک نفر

70. از حلوان ( سر پل ذوهاب ) سه نفر

71. از بصره سه نفر

72. اصحاب کهف هفت نفر

73. دو تاجری که از( عانه به ) انطاکیه می روند و غلامشان که سه تن می باشند .

74. مسلمانانی که به روم پناهنده شدند که یازده تن می باشند .

75. آن دو نفری که در سرندیب منزل می کنند .

76. از سمند چهار نفر

77. در سلاهط مردی که از روی مرکبش مفقود می شود یک نفر

78. از شیراز یا سیراف یک نفر

79. آن دو مردی که از دره به سروانیه فرار می کنند.

80. مردی که در صقلیه منزل می گیرد .

81. از یخشب یک نفر

82. آنکه از عشیره اش فرار می کند یک نفر

83. آنکه با کتاب خدا با ناصبیها محاجه می کند .

84. از سرخس یک نفر

که مجموع آنان سیصد و سیزده نفر می شود و اسامی آنان را نیز طبری آورده است .

3) در کتاب غیبت نعمانی تألیف محمد بن ابراهیم النعمانی باب بیستم صفحه 312 و 313 حدیث 3 آمده است :

اخبرنا احمد بن محمد بن سعید بن عقدة قال : حدثنا علی بن الحسن التیملی قال حدثنا الحسن و محمد ابنا علی بن یوسف ، عن سعدان بن مسلم عن رجل عن المفضل بن عمر قال : قال ابو عبد الله علیه السلام : إذا اُذن الامام دعا الله باسمه العبرانی فاتیحت له صحابته الثلاثمائة وثلاثة عشر قزع کقزع الخریف فهم اصحاب الألویة مِنهم من یفقد مِن فراشه لیلاً فیُصبح بمکة و مِنهم من یری یسیر فی السحاب نهاراً

یعرف باسمه و اسم أبیه و حلیته و نسبه ، قلتُ : جعلت فداک أیّهم أعظم ایماناً ، قال:

ص: 22

الذی یسیر فی السحاب نهاراً و هم المفقودون و فیهم نزلت هذه الآیة : « أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً » .

مفضل بن عمر می گوید : امام صادق علیه السلام فرمودند : هنگامیکه امام اذن داده شود ، خداوند را به نام عبرانیش می خواند . پس یارانش سیصد و سیزده نفر برای او آماده می شوند . آنان پرچمدارانند . بعضی از آنان شبانگاه از بسترش مفقود می شود و بامداد در مکه است و بعضی که به نام خود ، پدر ، خصوصیات و نسبشان معروف هستند ، دیده می شود که روز روشن در میان ابر حرکت می کنند . عرض کردم : فدایت شوم کدامیک از اینان ایمانشان بیشتر است ؟ فرمودند : کسی که در میان ابر در روز حرکت می کند . همگی آنان یکباره (از میان مردم) گم می شوند و این آیه درباره آنان نازل شده است : « هر کجا که باشید ، خداوند همه شما را در یک نقطه جمع خواهد کرد . »

4) در کتاب غیبت نعمانی باب 13 صفحه 241 حدیث 36 آمده است :

حدثنا احمد بن محمد بن سعید قال حدثنا حمید بن زیاد قال حدثنا علی بن الصباح قال حدثنا ابو علی الحسن بن محمد الحضرمی قال حدثنا جعفر بن محمد سماعة عن ابراهیم بن عبد الحمید عن اسحاق بن عبد العزیز عن ابی عبدالله علیه السلام ، فی قوله تعالی : « وَلَئِن أخّرنا عنهُم العذاب إلی اُمّة مَعدودة » قال : العذاب خروج القائم علیه السلام و الامّة المعدودة عدة أهل بدر و اصحابه .

حدیث کرد مارا احمد بن محمد بن سعید ، او گفت : حدیث کرد ما را حمید بن زیاد، او گفت : حدیث کرد ما را علی بن الصباح ، گفت حدیث کرد ما را ابو علی الحسن بن محمد الحضرمی ، او گفت حدیث کرد ما را جعفر بن محمد سماعة از ابراهیم بن عبد الحمید از اسحاق بن عبد العزیز از ابی عبد الله ، امام صادق علیه السلام در بیان آیه شریفه : « و اگر ما عذاب را از آن منکران معاد تا وقت معین به تعویق اندازیم » حضرت فرمودند : عذاب یعنی خروج قائم علیه السلام و گروه شمرده شده ( اُمّة معدودة ) یعنی تعداد اهل بدر ( که می دانیم تعداد لشکریان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ بدر سیصد و سیزده نفر بوده است. )

5) در کتاب غیبت نعمانی نوشته محمد بن ابراهیم النعمانی باب 14 از صفحه 279 تا 282 حدیث 67 از امام باقر علیه السلام در حدیثی طویل نشانه های حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیان می فرماید و در قسمتی از این حدیث این چنین آمده است :

قال : فیجمع الله علیه أصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً ویجمعهم الله له علی غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف و هی یا جابر الآیة التی ذکرها الله فی کتابه : « أینَما

ص: 23

تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً » فیبایعونه بَین الرّکن و المقام و معه مِن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قد توارثته الأبناء عن الآباء .

امام باقر علیه السلام فرمودند : پس خداوند سیصد و سیزده نفر یاران آن حضرت ( مهدی علیه السلام ) را بر او گرد می آورد همچون پاره های ابر پاییز که به هم می پیوندند . ای جابر این همان آیه است که خداوند در قرآنش فرموده است : « هر جا که باشید ، خداوند همه شما را گرد می آورد . » پس در میان رکن و مقام با او بیعت می کنند و وصیت نامه ای از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همراه او خواهد بود که به فرزندان از پدرانشان دست به دست به ارث رسیده است .

6) در کتاب غیبت نعمانی باب بیستم صفحه 313 حدیث 4 آمده است :

اخبرنا عبد الواحد بن عبدالله بن یونس قال : حدثنا محمد بن جعفر القرشی قال حدثنا محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن محمد بن سنان عن ضریس عن أبی خالد الکابلی عن علی بن الحسین – أو عن محمد بن علی – أنه قال : الفقداء قوم یفقدون مِن فرشهم فیصبحون بمکة و هو قول الله عز و جل : « أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً » و هم اصحاب القائم علیه السلام .

خبر داد ما را عبد الواحد بن عبدالله بن یونس گفت حدیث کرد ما را محمد بن جعفر القرشی گفت حدیث کرد ما را محمد بن الحسین بن أبی الخطاب از محمد بن سنان از ضریس از أبی خالد الکابلی از علی بن الحسین ( امام چهارم علیه السلام ) و یا از محمد بن علی ( امام باقرعلیه السلام ) که فرمودند : گمشدکان گروهی هستند که از بسترهایشان گم می شوند و صبح در مکه خواهند بود و آن است قول خدا : « هر کجا که باشید ، خداوند همه شما را در یک نقطه جمع خواهد کرد . » و آنان یاران قائمند .

7) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة نوشته شیخ صدوق ( ابن بابویه قمی ) مجلد 2 باب 57 صفحه 654 حدیث 21 آمده است :

حدثنا احمد بن محمد بن یحیی العطار رضی الله عنه قال : حدثنا أبی عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن محمد بن سنان عن أبی خالد القماط عن ضریس عن أبی خالد الکابلی عن سید العابدین علی بن الحسین علیه السلام قال : المفقودون عن فرشهم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً عدّة اهل بدر فیصبحون بمکة وهو قول الله عز و جل : « أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً »

و هم اصحاب القائم علیه السلام .

8) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة نوشته شیخ صدوق ( ابن بابویه قمی ) مجلد 2 باب 58 صفحه 672 حدیث24 آمده است :

حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال : حدثنا عمّی محمد بن ابی القاسم عن احمد بن ابی عبدالله الکوفی عن ابیه عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر قال : قال ابو عبدالله علیه السلام : لقد نزلت هذه الآیة فی المفتقدین مِن اصحاب القائم

ص: 24

علیه السلام قوله عز و جل : « أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً » إنهم لیفتقدون عن فرشهم لیلاً فیصبحون بمکة و بعضهم یسیر فی السحاب یعرف باسمه و اسم ابیه و حلیته و نسبه . قال : قلت : جعلت فداک أیّهم أعظم ایماناً ، قال : الذی یسیر فی السحاب نهاراً .

مفضل بن عمر می گوید : امام صادق علیه السلام فرمودند : این آیه درباره آن دسته از اصحاب قائم است که مفقود می شوند : « هر کجا که باشید ، خداوند شما را در یک نقطه جمع می کند . » آنان شبانگاه از بسترشان مفقود می شوند و بامداد در مکه خواهند بود و بعضی که به نام خود ، پدر ، خصوصیات و نسبشان معروف هستند ، روز روشن در میان ابر حرکت می کنند . عرض کردم : فدایت شوم کدامیک از اینان ایمانشان بیشتر است ؟ فرمودند : کسی که در میان ابر در روز حرکت می کند .

9) در تفسیر علی بن ابراهیم قمی مجلد 2 صفحه 205 و کتاب المحجة فیما نزل فی القائم الحجة نوشته علامه بزرگوار سید هاشم بحرانی صفحات 18 و 19 آمده است:

علی بن ابراهیم فی تفسیره قال حدثنی أبی عن ابن ابی عمیر عن منصور بن یوسف عن أبی خالد کابلی قال : قال ابو جعفر علیه السلام : والله حقه ، ثم یقول : یا ایهاالناس من یحاجنی فی الله فأنا اولی بالله ایها الناس من یحاجنی فی آدم فأنا اولی بآدم ایهاالناس من یحاجنی فی نوح فأنا اولی بنوح ایهاالناس من یحاجنی فی ابراهیم فأنا اولی بابراهیم ایهاالناس من یحاجنی فی موسی فأنا اولی بموسی ایهاالناس من یحاجنی فی عیسی فأنا اولی بعیسی ایهاالناس من یحاجنی فی رسول الله [ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ] فأنا اولی برسول الله ایها الناس من یحاجنی فی کتاب الله فأنا اولی بکتاب الله ، ثم ینتهی الی المقام فیصلی رکعتین و ینشد الله حقه ، ثم قال ابو جعفر علیه السلام : هو والله [ المضطر فی کتاب الله فی ] قوله : « اَمَّّن یُجیبُ المُضطرَّ إذا دَعاهُ وَیَکشِفُ السّوء و یَجعلُکُم خُلَفاءَ الارض » فیکون اول من یبایعه جبرئیل ثم الثلاث مائة و الثلاثة عشر رجلاً ، فمن کان ابتلی بالمسیر وافی [ وافاه ] و مَن لم یبتل بالمسیر فُقِدَ مِن فراشه [ عن فراشه ، و هو قول امیرالمومنین علیه السلام : هم المفقودون عن فرشهم ] و ذلک قول الله : « فَاستَبِقوُاالخَیراتِ أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً » قال : الخیرات : الولایة ، و قال فی موضع آخر : « وَلَئِن أخّرنا عنهُم العذاب إلی اُمّة مَعدودة » و هم اصحاب القائم علیه السلام یجتمعون [ والله ] إلیه فی ساعة واحدة ، فاذا جاء الی البیداء یخرج الیه جَیش السفیانی فیأمر الله الارض فتأخذ اقدامهم و هو قوله : « وَ لَو تَری إذ فَزِعوا فلا فوتَ وَ اُخِذوا مِن مکانٍ قریبٍ » و قالوا آمنّا به ( یعنی بالقائم مِن آل محمد علیهم السلام ) « وَ أنّی لَهُمُ التناوُشُ مِن مَکانٍ بعید [ الی قوله ] وَ حیلَ بَینهُم وَ بَینَ ما یَشتَهون » [

ص: 25

یعنی ألاّ یعذّبوا ] « کَما فُعِلَ بِاشیاعِهِم مِن قَبلُ » یعنی مَن کان قبلهم من المکذبین [ الذین ] هلکوا .

علی بن ابراهیم در تفسیرش گوید : حدیث آورد مرا پدرم از ابن ابی عمیر از منصور بن یونس از ابو خالد کابلی که گفت : امام باقر علیه السلام فرمودند : قسم به خدا ، گویی قائم علیه السلام را می نگرم در حالیکه به حجرالاسود تکیه زده ، حق خویش را از خداوند می خواهد . آنگاه می گوید : ای مردم هرکس درباره خدا با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به خداوند هستم . ای مردم هرکس درباره آدم با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به آدم هستم . ای مردم هرکس درباره نوح با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به نوح هستم . ای مردم هرکس درباره ابراهیم با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به ابراهیم هستم . ای مردم هرکس درباره موسی با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به موسی هستم . ای مردم هرکس درباره عیسی با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به عیسی هستم . ای مردم هرکس درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به رسول خداوند ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم . ای مردم هرکس درباره کتاب خدا با من محاجه کند پس بداند که من نزدیکترین افراد به کتاب خداوند هستم . سپس به مقام ابراهیم خواهد رفت ، دو رکعت نماز می گذارد و حقش را از خداوند طلب می کند . آنگاه حضرت باقر علیه السلام فرمودند : به خدا سوگند [ اوست آن مضطری که در کتاب خدا یاد شده در ] فرموده او : « چه کسی دعای مضطر ناچار را به اجابت می رساند و رنج و ناراحتی را برطرف می سازد و شما را جانشینان زمین قرار می دهد ؟ » پس نخستین کسی که با او بیعت کند جبرئیل است . سپس آن سیصد و سیزده نفر بیعت کنند و هر کدام از ایشان پیش از آن هنگام ، بیرون از منزل بوده به مقصد ( به آن حضرت ) خواهد پیوست و هر کس که در سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد [ و همین است فرموده امیرالمومنین علیه السلام : آنان مفقودشدگان از خوابگاههایشان هستند . ] وآن فرموده خداوند : « پس به کارهای نیک پیشی گیرید. هرکجا که باشید ، خداوند همه شما را گرد خواهد آورد . » فرمود : خیرات ، ولایت است . و خداوند درجای دیگر فرموده : « و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معینی ( افراد معدودی ) به تعویق اندازیم . » و ایشان اصحاب قائم علیه السلام هستند . به خداسوگند در یک ساعت واحد نزد او جمع می شوند . پس چون به بیداء بیاید ، لشکر سفیانی به سویش خروج کند که خداوند امر فرماید زمین را و زمین پاهایشان را می گیرد و این است [ معنای ] فرموده خداوند : « و اگر ( ای رسول ما ) ببینی کافران را هنگامی که هراسانند پس چیزی از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند . » « و گویند به او ایمان آوردیم .»

ص: 26

یعنی به قائم آل محمد علیه السلام « و با اینهمه دوری کی توانند به آن مقام نایل شوند ؟ » [ تا آنجا که فرموده : ] « و میان آنها و آرزوهایشان جدایی و مباینت افتاد . » یعنی اینکه عذاب نشوند . « همچنانکه نسبت به همکیشان آنها پیشتر چنین شد . » یعنی کسانیکه پیش از ایشان بودند از تکذیب کنندگانی که هلاک گشتند .

10) در کتاب روضه کافی صفحه 313 و کتاب المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة نوشته سید هاشم بحرانی به نقل از کافی از محمد بن یعقوب کلینی آمده است :

محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن منصور بن یونس عن اسماعیل بن جابر عن ابی خالد عن ابی عبدالله [ عن ابی جعفر ] علیه السلام فی قول الله عزوجل :« فاستبقوا الخیرات » قال : الخیرات : الولایة ، و قوله تبارک و تعالی :« أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً » یعنی اصحاب القائم علیه السلام الثلاثمائة والبضعة عشر [رجلاً] قال : و هم والله الامة المعدودة قال : یجتمعون والله فی ساعة واحدة قزع کقزع الخریف .

محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از منصور بن یونس از اسماعیل بن جابر از ابی خالد از ابی عبدالله ، امام صادق [ از ابی جعفر، امام باقر ] علیه السلام روایت کرده درباره فرموده خداوند عزوجل : « پس به کارهای نیک پیشی گیرید . » فرمود : خیرات ولایت است . و فرموده خدای تعالی: « و هر کجا که باشید خداوند همه شما را گرد خواهد آورد . » منظور اصحاب قائم علیه السلام سیصد و ده و چند [ مرد ] هستند . فرمود : و به خدا سوگند امت معدوده ایشانند . آنگاه فرمود : به خدا سوگند همچون ابرهای پاییزی پی درپی در یک ساعت جمع خواهند شد .

11) در تفسیر عیاشی جلد 1 صفحه 65 و در کتاب المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة نوشته سید هاشم بحرانی صفحات 22 تا 25 آمده است :

باسناده عن جابر الجعفی عن ابی جعفر علیه السلام یقول : الزم الارض ، لاتحرک [نَّ] یدک و لا رجلک ابداً حتی تری علامات اذکرها لک فی سنة و تری منادیاً ینادی بدمشق و خسف بقریةٍ من قراها و تسقط طائفة من مسجدها فاذا [ رأیت ] الترک جاوز [و] ها فاقبلت الترک حتی نزلت الجزیرة و اقبلت الروم حتی نزلت الرّملة و هی سنة اختلافٍ فی کل ارض من ارض العرب و ان اهل الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات : الأصهب ، والأبقع والسفیانی ، مع بنی ذنب الحمار مضر و مع السفیانی أخواله [ بن ] کلب فیظهرالسفیانی و مَن معه علی بنی ذنب الحمارحتی یقتلوا قتلاً لم یقتله شیء قط و یحضر رجل بدمشق فیقتل هو و مَن معه قتلاً لم یقتله شیء قط و هو[ مِن ] بنی ذنب الحمار و هی الآیة التی یقول الله تبارک و تعالی : « فاختلف الأحزاب من بینهم فویل للذین کفروا مِن مشهد یوم عظیم » و یظهر السفیانی و من معه حتی لا یکون همه الا آل محمد علیهم السلام و شیعتهم

ص: 27

فیبعث و الله بعثا الی الکوفة فیصاب بإناس من شیعة آل محمد بالکوفة قتلاً و صلباً و تقبل رایة مِن خراسان حتی تنزل ساحل الدجلة یخرج من الموالی ضعیف ومن تبعه فیصاب بظهر الکوفة و یبعث بعثاً الی المدینة فیقتل بها رجلاً و یفر ( یهرب) المهدی و المنصور منها و یؤخذ آل محمد علیهم السلام صغیرهم و کبیرهم لایترک منهم احد الا حبس و یخرج الجیش فی طلب الرجلین و یخرج [ المهدی ] منها علی سنة موسی خائفاً یترقب حتی یقدم مکة و یقبل الجیش حتی اذا نزل [ وا] البیداء و هو جیش الهلاک خسف بهم فلا یفلت منهم الاّ مخبرفیقوم القائم بین الرکن و المقام فیصلی و ینصرف و معه وزیره فیقول : یا ایهاالناس انا نستنصر الله علی من ظلمنا و سلب حقنا من یحاجنا فی الله فأنا اولی بالله من یحاجنا فی آدم فأنا اولی الناس بآدم من یحاجنا فی نوح فأنا اولی الناس بنوح ومن حاجنا فی ابراهیم فأنا اولی الناس بابراهیم و من حاجنا بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم فأنا اولی الناس بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم و من حاجنا فی النبیین فأنا اولی الناس بالنبیین و من حاجنا فی کتاب الله فنحن اولی الناس بکتاب الله ، انا اشهد و کل مسلم الیوم إنا قد ظُلمنا و طُردنا و بُغی علینا و اُخرجنا من دیارنا و اموالنا و اهالینا و قُهرنا الا انا نستنصرالله الیوم و کل مسلم و یجیء والله ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امرأة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف یتبع بعضهم بعضا و هی الآیة التی قال الله تعالی : « أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً إنّ الله علی کُلّ شَیءٍ قَدیر » فیقول رجل من آل محمد علیهم السلام : و هی القریة الظالمی اهلها ثم یخرج من مکة هو و من معه الثلاثمائة و بضعة عشر یبایعونه بین الرکن و المقام و معه عهد النبی صلی الله علیه و آله و سلم و رایته و سلاحه و وزیره معه فینادی المنادی بمکة باسمه و امره من السماء حتی یسمعه اهل الارض کلهم اسمه اسم نبیٍ ما أشکل علیکم فلم یشکل علیکم عهد نبی الله صلی الله علیه و آله و سلم و رایته و سلاحه و النفس الزکیة من ولد الحسین علیه السلام فان اشکل علیکم هذا فلا یشکل علیکم الصوت من السماء باسمه و امره و شذاذ من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم فان لآل محمد رایة و غیرهم علی رایات [ و لغیرهم رایات ] فالزم الارض و لا تتبع منهم رجلاً ابداً حتی تری رجلاً من ولد الحسین علیه السلام معه عهد النبی الله و رایته و سلاحه ، فان عهد نبی الله صار عند علی بن الحسین ثم صار عند محمد بن علی علیهم السلام و یفعل الله ما یشاء فالزم هؤلاء ابداً و ایاک و من ذکرت لک فاذا خرج رجل منهم معه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً و معه رایة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عامداً الی المدینة حتی یمرّ بالبیداء حتی یقول : هذا مکان القوم الذین یخسف بهم و هی الآیة التی قال الله عز و جل : « أ فأمن الذین مَکروُا السّیئات أن یخسف الله بهم الارض أو یأتیهمُ العذاب مِن حَیث لایشعرون أو یأخذهم فی تقلّبهم فما هُم بمُعجزین » فاذا قدم المدینة اخرج محمد [بن] الشجری علی سنة یوسف ، ثم یأتی الکوفة فیطیل فیها المکث ماشاء الله ان یمکث حتی یظهر علیها ثم یسیر حتی

ص: 28

یأتی العذراء هو و من معه و قد لحق به ناس کثیر و السفیانی یؤمئذ بوادی الرّملة حتی التقوا وهو [و هم] یوم الأبدال یخرج اناس کانوا مع السفیانی من شیعة آل محمد علیهم السلام و یخرج ناس کانوا مع محمد صلی الله علیه و آله و سلم الی السفیانی فهم من شیعته حتی یلحقوا بهم و یخرج کل ناس الی رایتهم و هو یوم الأبدال قال امیر المومنین علیه السلام : و یقتل یؤمئذ السفیانی ومن معه حتی لایترک منهم مخبر ، والخائب یؤمئذ من خاب من غنیمة کلب ، ثم یقبل الی الکوفة فیکون منزله بها ، فلا یترک عبداً مسلماً إلاّ اشتراه و اعتقه و لا غارماً الاّ قضا دینه و لا مظلمة لاحد من الناس الاّ ردّها و لایقتل منهم عبدا الاّ اذّی عنه دیة مسلمة الی اهله و لا یقتل قتیل الاّ قضا عنه دینه و الحق عیاله فی العطاء حتی یملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا و عدواناً ، ویسکن هو و اهل بیته الرحبة ، و الرحبة انما کانت مسکن نوح و هی ارض طیبة [ ولا یسکن رجل من آل محمد علیهم السلام و لا یقتل الاّ بأرض طیبة زاکیة ] فهم الاوصیاء الطیبون .

عیاشی به سند خود از جابر جعفی از حضرت باقر علیه السلام آورده که آن حضرت فرمودند : خانه نشین باش و البته ابداً دست و پایی مکن تا نشانه هایی را که برایت یاد می کنم در یک سال ببینی و بانگ زننده ای را بینی که در دمشق ندا کند و فرو رفتنی در یکی از آبادیهای آن ، و قسمتی از مسجد آن فرو خواهد ریخت. پس هرگاه دیدی ترکها از آن گذشتند و پیشروی کردند تا اینکه در جزیره فرود آمدند و رومیان پیش آمدند تا در رمله فرود آمدند و آن سالی است که در هر یک از سرزمینهای عرب اختلاف خواهد بود و به راستی که اهل شام در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف کنند : اصهب ، ابقع و سفیانی با بنی ذنب الحمار از قبیله مضر اختلاف می کنند داییهای سفیانی که همراهش هستند از قبیله کلب خواهند بود. پس سفیانی و همدستانش بر بنی ذنب الحمار پیروز خواهند شد و چنان کشته شوند که هیچ کشته ای به مانند آن نبوده است و مردی که از بنی ذنب الحمار است به دمشق می آید . پس او و همراهانش طوری کشته می شوند که کسی را آنطور نکشته باشند و این است معنی آیه ای که خدای متعال می فرماید : « حزبها از میان خود اختلاف کردند . پس وای بر کافران از دیدن روزی بزرگ » و سفیانی و همدستانش آشکار می شوند و به طوری است که مقصودی جز کشتن آل محمد علیهم السلام و شیعیانشان ندارند . پس به خدا سوگند لشکری به کوفه می فرستد و عده ای از شیعیان آل محمد را در کوفه می کشد و به دار می آویزد و پرچمی از خراسان می آید تا اینکه در ساحل رودخانه دجله مستقر می شود . مرد ضعیفی از شیعیان با پیروانش [ برای سرکوبی سفیانی ] خروج می کند ، پس در بیرون کوفه مغلوب می گردد. [ سفیانی ] لشکری را به مدینه می فرستد ، پس مردی را در آنجا می کشد و مهدی و منصور از آنجا کوچ می کنند و کوچک و بزرگ فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستگیر می شوند و همگیشان به زندان می افتند

ص: 29

و لشکر در پی آن دو تن ( مهدی و منصور ) بیرون می رود .[ و مهدی علیه السلام ] به سان موسی [ که از مصر گریخت ] هراسان و نگران از مدینه بیرون می رود تا به مکه می رسد و لشکر هم در پی او می روند و چون در بیداء – که لشکر هلاکت است – منزل کنند ، به زمین فرو روند وجز یک تن که خبرشان را می برد هیچکدام جان سالم به در نمی برند . پس قائم علیه السلام بین رکن و مقام به پا خیزد و نماز می گذارد و در حالیکه وزیرش با اوست ، روی برمی گرداند و می گوید : ای مردم ! ما خداوند را به یاری می طلبیم بر هر کسی که به ما ظلم کرده و حقمان را ربوده است . هر که درباره خداوند با ما بحث دارد پس بداند که من سزاوارترین افراد به خداوند هستم وهر کس درباره آدم با ما محاجه دارد بداند که من از همه به آدم نزدیکترم و هرکه درباره نوح گفتکو دارد پس من به نوح از همه نزدیکترم و هر کس درباره ابراهیم بحث دارد من از تمامی مردم به ابراهیم نزدیکترم و هرکه به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم با ما بحث دارد پس من از همه مردم به محمد صلی الله علیه و آله و سلم نزدیکترم و هر که درمورد پیغمبران باما گفتکو دارد ، من از همه مردم به پیغمبران نزدیکترم و هر که درباره کتاب خدا با ما گفتگو دارد بداند که ما از تمامی افراد به کتاب خدا نزدیکتریم من [ما] و هر مسلمانی امروز گواهی دهیم که همانا بر ما ظلم شده و آواره مان نموده اند و بر ما ستم کرده اند و از خانه و وطن و اموال و خاندانمان بیرون راندند و مقهور ساختند . مگر اینکه امروز از خداوند یاری می خواهیم و هر مسلمانی را به یاری می خوانیم و به خدا سوگند سیصد و سیزده مرد که پنجاه زن نیز در میان آنهاست ، بدون وعده قبلی خواهند آمد و همچون ابرهای پاییزی پی در پی در مکه جمع می شوند و این است آیه خداوند که می فرماید : « هرجا که باشید ، خداوند همه شما را گرد خواهد آورد . محققاً او بر هر چیز تواناست . » پس مردی از آل محمد علیهم السلام می گوید : این است آن آبادیی که اهلش ستم پیشه اند . سپس او با آن سیصد و ده و چند نفر که بین رکن و مقام با او بیعت می کنند ، در حالیکه عهد پیامبر و پرچم و سلاح آن حضرت بااوست ، با وزیرش از مکه بیرون می آیند و در مکه نام و فرمان آن جناب از سوی آسمان ندا می شود به طوریکه تمامی اهل زمین آن را می شنوند . اسم او اسم پیامبر است . هر چه بر شما مشکل شود ، پیمان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ، پرچم و سلاحش و نفس زکیه از فرزندان حسین علیه السلام بر شما مشتبه نخواهد شد و چنانچه این امر بر شما مشتبه بماند ، آن صدای آسمانی به نام و فرمان او و معدودی از فرزندان محمد صلی الله علیه و آله و سلم [ که به عنوان برپایی عدل و داد و تشکیل دولت حق خروج می کنند ] بر شما پوشیده نخواهد ماند زیرا آل محمد علیهم السلام را پرچم و دولت معینی است و دیگران به پرچمهایی وابسته می شوند [ دیگران دولتهایی دارند ] پس خانه نشین باش و از هیچکدام از اینان ابداً پیروی مکن تا اینکه مردی

ص: 30

از فرزندان حسین علیه السلام را بنگری که پیمان پیغمبر خدا و پرچم و سلاح او همراه وی است زیرا عهد و پیمان پیغمبر خدا به علی بن الحسین علیه السلام رسید. سپس به محمد بن علی [ خود آن حضرت ] رسید و [ بعد از این ] خدا آنچه را بخواهد انجام می دهد . پس همیشه با اینان باش و از آنهایی که برایت یاد کردم جداً بپرهیز . پس هرگاه مردی از ایشان که سیصد و سیزده نفر با وی بود و پرچم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را همراه داشت به پا خاست و عازم مدینه شد [ با او همراهی کن ] و چون از بیابان بیداء بگذرد می گوید : اینجا جای کسانی است که به زمین فرو خواهند شد و این است آیه ای که خداوند عز وجل فرموده : « آیا کسانی که مرتکب زشتی می شوند ایمن هستند از اینکه خدا آنان را در زمین فرو برد یا بدون اینکه متوجه باشند عذاب بر آنها فرارسد یا هنگامی که سرگرم رفت و آمد ها هستند به ناگاه آنان را به مؤاخذه سخت بگیرد و آنان نتوانند بر قدرت حق غالب آیند ؟ » و هنگامی که وارد مدینه شود محمد [ابن] شجری راهمچون یوسف از زندان آزاد سازد . سپس به سوی کوفه می رود و مدتی طولانی – هرقدر که خدا خواهد – در آنجا می ماند تا اینکه بر آن غالب می شود . آنگاه درحالیکه مردمان بسیاری به آن حضرت ملحق شده باشند ، باهمراهانش به سوی عذراء کوچ می کند. سفیانی در آن موقع در وادی رمله است که دو لشکر با هم برخورد می کنند و آن روز تغییر و تبدیل است . جمعی از شیعیان آل محمد علیهم السلام که با سفیانی بوده اند ، از آنها جدا می شوند و عده ای که با آل محمد علیهم السلام بوده اند ، به سوی سفیانی بیرون می روند . آنان از پیروان سفیانی هستند لذا به آنها می پیوندند و هر مردمی به سوی پرچم خودشان رو می کنند و آن روز تبدیل است . امیرالمومنین علیه السلام فرمود : و آن روز ، سفیانی و همراهانش کشته می شوند به طوریکه خبرآورنده ای هم از آنان باقی نخواهد ماند و زیانبار در آن روز کسی است که از غنیمت قبیله کلب بی بهره باشد . سپس آن حضرت به کوفه می آید و منزلش در آنجا خواهد بود و هیچ بردۀ مسلمانی را وانگذارد مگر اینکه آن را بخرد و آزاد کند و هیچ بدهکاری را مگر اینکه قرضش را ادا کند و هر کس مظلمه ای نسبت به کسی از مردمان داشته باشد ، آن را مسترد می دارد و هیچ بنده ای از آنها کشته نشود مگر اینکه دیۀ کامل او را به خاندانش می پردازد و از هر مقتولی وامش را ادا می کند و به وضع عائله اش رسیدگی می نماید تا اینکه زمین را پر از قسط و عدل می سازد همچنانکه آکنده از ظلم و تجاوز شده باشد و خود و خاندانش در رحبه سکونت خواهند کرد و رحبه ، محل سکونت نوح بوده و سرزمین پاکیزه ای است [ و هیچیک از آل محمد علیهم السلام جز در سرزمین پاکیزه سکونت نکنند و کشته نشوند ] که آنان اوصیای پاکیزه پیغمبرند .

ص: 31

12) در کتاب اختصاص شیخ مفید صفحه 256 و کتاب المحجه فیما نزل فی القائم الحجة صفحه 53 تا 58 آمده است:

عن عمرو بن ابی المقدام عن جابر الجعفی قال : قال لی ابو جعفر علیه السلام : یا جابر إلزم الارض و لا تحرک یداً و لا رجلاً حتی تری علامات اذکرها لک ان ادرکتها ، اوّلها اختلاف ولد فلان ، و ما ادراک تدرک ذلک ، ولکن حدِّث به بعدی و منادٍ ینادی من السماء و یجیئکم الصوت من ناحیة دمشق بالفتح و یخسف بقریة مِن قری الشام تسمی الجابیة ، و تسقط طائفة مِن مسجد دمشق الأیمن ، و مارقة تمرق من ناحیة الترک و یعقبها مِن حالة [ مرج ] الروم و یستقبل اخوان الترک حتی ینزلوا الجزیرة و یستقبل م [ ا] رقة الروم حتی تنزل الرملة ، فتلک السنة یا جابر فیها اختلاف کثیر فی کل ارض [ من ] ناحیة المغرب ، فاول ارض المغرب تخرب الشام یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات ، رایة الأصهب و رایة الأبقع و رایة السفیانی ، فیلقی السفیانی الأبقع ، فیقتتلون فیقتله و مَن معه ، و یقتل الأصهب ثم لا یکون همّه الاّ الإقبال نحو العراق و یمرّ جیشه بقرقیسا فیقتلون بها مائة ألف رجل من الجبارین، و یبعث السفیانی [ جیشاً ] الی الکوفة ، و عدّتهم سبعون الف رجل ، فیصیبون من [ أهل ] الکوفة قتلاً و صلباً و سبیاً ، فبیناهم کذلک اذ اقبلت رایات من ناحیة خراسان تطوی المنازل طیّاً حثیثاً و معهم نفر [من] اصحاب القائم علیه السلام و خرج رجل من موالی اهل الکوفة فیقتله امیر جیش السفیانی بین الحیرة و الکوفة و یبعث السفیانی بعثاً الی المدینة فیفر [ فینفر ] الی مکة ، فبلغ امیر جیش السفیانی ان المهدی علیه السلام قد خرج من المدینة فیبعث جیشاً علی اثره فلا یدرکه حتی یدخل مکة خائفاً یترقب علی سنة موسی بن عمران صلوات الله علیه . و ینزل امیر جیش السفیانی البیداء ، فینادی منادٍ [ من السماء ] یا بیداء ابیدی القوم ، فیخسف بهم البیداء فلا یفلت منهم الاّ ثلاثة یحوّل الله وجوههم فی اقفیتهم و هم من کلب و فیهم نزلت هذه الآیة :« یا اَیّها الذینَ اوُتوُا الکِتاب آمنوا بِما نزّلنا مُصدقاً لِما مَعَکم مِن قبل أن نَطمسَ وجوهاً فنَرُدّها علی أدبارِها » الآیة قال و القائم یومئذٍ بمکة قد اسند ظهره الی البیت الحرام مُستجیراً به ینادی [ یا أیها الناس ] أنا نستنصر الله و مَن اجابنا من الناس ، فإنا أهل بیت نبیکم ، و نحن اولی الناس بالله و بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم ، فمن حاجنی فی آدم فأنا اولی الناس بآدم علیه السلام و من حاجنی فی نوح فأنا اولی الناس بنوح علیه السلام ومن حاجنی فی ابراهیم فأنا اولی الناس بابراهیم علیه السلام و من حاجنی فی محمد صلی الله علیه و آله و سلم فأنا اولی الناس بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم و من حاجنی فی النبیین فأنا اولی الناس بالنبیین ، ألیس الله یقول فی محکم کتابه : « إنَّ اللهَ اصطَفی آدمَ و نوحاً و آلَ ابراهیم و آلَ عِمران عَلَی العالَمین ذریّة بَعضُها مِن بَعض واللهُ سمیعٌ علیمٌ » فأنا بقیة مِن آدم و [ذ]خیرة من نوح و مصطفی من ابراهیم و صفوة من محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، الا و من حاجنی فی کتاب الله فانا اولی الناس بکتاب الله ، الا و من

ص: 32

حاجنی فی سنة رسول الله و سیرته فانا اولی الناس بسنة رسول الله و سیرته ، فأنشد[ت] الله من سمع کلامی الیوم لما ابلغه الشاهد منکم الغائب و اسألکم بحق الله و حق رسوله [ وحقی] فإن لی علیکم حق القربی برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لما أعنتمونا و منعتمونا ممن یظلمنا ، فقد اُخفنا و ظُلمنا و طُردنا مِن دیارنا و ابنائنا و بُغی علینا و دُفعنا عن حقنا و آثر علینا اهل الباطل ، [ف] الله الله فینا لا تخذلونا و انصرونا ینصرکم الله ، فیجمع الله له اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً ، فیجمعهم الله علی غیر میعاد قزع کقزع الخریف ، و هی یا جابر الآیة التی ذکرها الله :« أینَما تَکونوا یَأتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً إنّ الله علی کُلّ شَیءٍ قَدیر » فیایعونه بین الرکن و المقام و معه عهد من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قد توارثه الابناء عن الآباء.

والقائم علیه السلام یا جابر [رجل] من ولد الحسین [بن علی] علیهما السلام یصلح الله [له] امره فی لیلة (واحدة) فما اشکل علی الناس من ذلک یا جابر ، لایشکل علیهم ولادته من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و وراثته العلماء عالماً بعد عالم ،فإن اشکل علیهم اذا نودی باسمه و اسم ابیه [واسم] اُمّه .

از عمروبن ابی المقدام از جابر جعفی آورده که گفت : حضرت باقر علیه السلام به من فرمود : بر جایت بنشین و هیچ دست و پای مکن تا آنگاه که علامتهایی را که برایت یاد می کنم ببینی . اگر آن زمان را درک کنی ، نخستین آنها اختلاف فرزندان فلان است و من نمی بینم که تو به آن روزگار برسی ولی پس از من این حدیث را بگوی . [ و دیگر از علامتها] منادی است که از آسمان ندا می کند و صدا از ناحیه دمشق بلند می شود و نوید پیروزی می دهد و در یکی از آبادیهای شام که جابیه نام دارد ، فرورفتگی پدید می آید و بخشی از سمت راست مسجد دمشق فرو می ریزد و گروهی از ترکها شورش می نمایند و در پی آن ، اوضاع روم آشفته می شود و برادران ترک پیش می آیند تا اینکه در جزیره فرود می آیند و شورشیان روم پیشروی نموده و در رمله منزل می گیرند .

ای جابر در آن سال در هر سرزمینی از ناحیه غرب اختلاف بسیار خواهد بود . پس نخستین سرزمینی که از ناحیه غرب خراب می شود ، شام است . در آن هنگام بر سه پرچم اختلاف می نمایند : پرچمی سرخ و سفید و پرچم دیگر سیاه و سفید و پرچم سفیانی . پس سفیانی با پرچم سیاه و سفید برخورد می کند و باهم به مقاتله و نبرد می پردازند . آن پرچمدار و تمام همراهانش را به قتل می رساند . سپس صاحب پرچم سرخ و سفید را به قتل می رساند. آنگاه جز این هدفی ندارد که به سوی عراق پیشروی کند و لشکریانش از قرقیسا می گذرند که صد هزار تن از سرکشان و ستمگران در آنجا به هلاکت می رسند و سفیانی لشکری به سوی کوفه می فرستد که تعداد آنها هفتاد هزار مرد جنگی است . پس آنها به کشتن و دار زدن و اسیر کردن اهل کوفه می پردازند و در همین اثنا که سرگرم این فجایع هستند

ص: 33

پرچمهایی از ناحیه خراسان پیش می آید که به سرعت منزلها را پشت سر می گذارند . با ایشان چند تن از اصحاب حضرت قائم علیه السلام هستند و مردی از موالی اهل کوفه خروج می کند که فرمانده لشکر سفیانی او را بین حیره و کوفه به قتل می رساند . آنگاه سفیانی عده ای را به مدینه می فرستد. پس حضرت مهدی علیه السلام از آنجا به سوی مکه می رود. ( کوچ می کند ) به فرمانده لشکر سفیانی خبر می رسد که حضرت مهدی علیه السلام از مدینه بیرون رفته ، سپاهی در پی آن بزرگوار روانه می سازد که به او نمی رسد تا اینکه آن حضرت با ترس و هراس همچون موسی بن عمران صلوات الله علیه داخل مکه می شود و فرمانده سپاهیان سفیانی در بیابان بیداء فرود می آید . پس منادی از سوی آسمان بانگ می زند : ای بیداء این گروه را نابود کن . زمین بیداء آنها را در کام خود فرو می برد و جز سه تن کسی از آنها باقی نمی ماند . خداوند صورتهای آن سه تن را به پشت برمی گرداند و آنان از قبیله کلب می باشند ودرباره شان این آیه نازل شده : « ای کسانی که کتاب آسمانی به شما داده شده به آنچه ما نازل کردیم ، که آنچه نزد خود دارید را تصدیق می کند ، ایمان آرید پیش از آنکه صورتهایی را تغییر دهیم و آنها را به پشت برگردانیم » آنگاه حضرت فرمودند : و قائم علیه السلام در آن روز در مکه است ، به بیت الله الحرام تکیه زده و به آن پناهنده شده و ندا می کند : [ ای مردم] ما از خداوند و هر کس از مردم که دعوتمان را اجابت کند یاری می خواهیم که ما خاندان پیغمبر شماییم و ما سزاوارترین و نزدیکترین مردم به خدا و رسولش هستیم. پس هر کس درباره آدم با من محاجه دارد بداند که من از همه به آدم نزدیکترم و هرکه درباره نوح گفتکو دارد پس من به نوح از همه نزدیکترم و هر کس درباره ابراهیم بحث دارد من از تمامی مردم به ابراهیم نزدیکترم و هرکه به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم با من بحث دارد پس من از همه مردم به محمد صلی الله علیه و آله و سلم نزدیکترم و هر که درمورد پیغمبران با من احتجاج دارد ، من از همه مردم به پیغمبران سزاوارترم. مگر نه این است که خداوند در کتاب محکم خویش می فرماید : « همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد ، ذریه ای که بعضی از بعضی دیگر پدید آمدند و خداوند شنوا و داناست . » ومن بازمانده آدم علیه السلام و ذخیره نوح علیه السلام و برگزیده ای از ابراهیم علیه السلام و عصاره ای از محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم . آگاه باشید ! هرکس درباره کتاب خدا با من محاجه کند پس بداند که من از همه مردم به کتاب خدا نزدیکترم . هرکس درمورد سنت و سیرت رسول الله با من بحث دارد بداند که من از تمامی مردم به سنت و سیرت پیامبر خدا نزدیکترم. هرکس سخنم را امروز شنید او را به خدا سوگند می دهم که حاضرانتان به غایبانتان برسانند و شما را به حق خدا و حق رسولش [ وحق خودم] سوگند می دهم – که مرا بر شما خویشاوندی به رسول الله صلی الله علیه و آله و

ص: 34

سلم

است – که ما را یاری دهید و ظلم کنندگان به حق ما را از ما دور سازید که همانا ما [خاندان پیامبر] ترسانیده شده ایم و بر ما ظلم گردیده و از شهر و دیار و فرزندانمان آواره گشته ایم . به ما تعدی شده و ما را از حق خویش دور ساخته اند و اهل باطل را بر ما مقدم داشتند . پس خدا را خدا را درباره ما که خوارمان مسازید و یاریمان کنید که خداوند یاریتان خواهد کرد .

آنگاه خداوند سیصد و سیزده مرد اصحابش را برایش جمع خواهد ساخت که بدون قرار قبلی همچون قطعه های ابرپاییزی آنها را گرد می آورد و این است ای جابر معنی آیه ای که خداوند می فرماید :« هرجا که باشید خداوند همه شما را گرد خواهد آورد . محققاً خدا بر همه چیز تواناست.» پس بین رکن و مقام با او بیعت می کنند و عهدنامه ای از رسول خدا با اوست که فرزندان [ پیغمبر] آن را از پدرانشان به ارث برده اند . ای جابر و قائم علیه السلام مردی از فرزندان حسین [ابن علی] علیهماالسلام است . خداوند کار او را در یک شب برایش اصلاح می فرماید. پس ای جابر هرچه بر مردم مشکل شود ، اینکه او از فرزندان رسول خدا و وارث علماست – عالمی پس از عالم دیگر- بر آنها مشکل و مشتبه نشود و اگر همه اینها بر آنان دشوار گردد ، آن بانگ از سوی آسمان برایشان مشتبه نخواهد شد. آنگاه که به نام او و نام پدرش و [نام] مادرش بانگ زده شود .

ص: 35

«آیه هشتم »

اشاره

امتحان مؤمنین قبل از قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

انسان همواره یعنی در هرلحظه ، هردقیقه ، هرساعت ، هرروز ، هرهفته ، هرماه و هرسال در حال امتحان شدن است . به ویژه امتحانات الهی که قبل از قیام قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین از بندگان گرفته می شود . چنانچه در سوره بقره آیه 155 می خوانیم :

« وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَ الأنفُسِِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ االصّابِرین ... اولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ اولئکَ هُمُ المُهتَدون »

یقیناً شما را می آزماییم و با ابتلا به بلا شما را آزمایش می کنیم به چیزی از ترس و خوف و خشکسالی ( که نتیجه آن گرسنگی است . ) و کاهش و نقص در مالها و جانها و ثمرات شما و بشارت بده به صابران ... ( صابران ) آنانند که برایشان از جانب پروردگارشان صلوات و درود و رحمت است وآنان هدایت شدگانند .

قبل از ظهور امام زمان علیه السلام مومنین امتحان می شوند و این آیه قسمتی از این امتحانات الهی را مشخص می کند .

1) در کتاب ینابیع المودة نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 421 چنین آمده است :

و فی سورة البقرة : « وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَ الأنفُسِِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ االصّابِرین ... اولئکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ اولئکَ هُمُ المُهتَدون » عن محمد بن مسلم عن جعفر الصادق رضی الله عنه قال ان قدام قیام القائم علیه السلام علامات بلوی من الله للمومنین قلت و ماهی قال هذه الآیة قال تعالی لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ من تلقهم بالاسقام و الجوع بغلاء اسعارهم و نَقصٍ مِنَ الأَموالِ بالقحط وَ الأنفُسِِ بموت ذایع وَ الثَّمَراتِ بعدم المطر وَ بَشِّرِ

ص: 36

االصّابِرین عند ذلک ثم قال یا محمد هذا تأویله وَ ما یَعلَمُ تأویلَه الاّالله والرّاسخون فِی العِلم و نحن الراسخون فی العلم .

محمد بن مسلم از جعفر صادق رضی الله عنه نقل می کند که آن حضرت فرمودند: قبل از قیام قائم نشانه هایی است از جانب خدا برای مومنین و آن ابتلا به بلاست . عرض کردم یابن رسول الله آن بلوا و امتحان کدام است ؟ حضرت فرمودند : این آیه : « شما را آزمایش می کنیم به چیزی از ترس » و الجوع یا گرسنگی به سبب گرانی نرخها و نقص در اموال یعنی کمی در مال و ثروت به وسیله قحطی ، نقص در انفس یعنی مرگ و میر شایع ، نقص در ثمرات به سبب نیامدن باران و بشارت بده به صابران در این وقت . آنگاه فرمودند : ای محمد بن مسلم این گفتار، تأویل این آیه شریفه است : تأویل آن را فقط خدا و راسخان در علم می دانند . و ما راسخان در علم هستیم .

2) ابو جعفر محمد بن جریر طبری مفسر ، محقق و مورخ بزرگ اهل سنت در کتاب دلائل الامامة صفحه 259 در مسند فاطمه آورده است :

اخبرنی ابوالحسین محمد بن هارون قال حدثنی ابی قال حدثنا علی محمد بن همّام قال حدثنا عبد الله بن جعفر الحمیری قال حدثنا احمد بن هلال قال حدثنی الحسن بن محبوب عن علی بن رئاب و ابو ایوب الخزاز عن محمد بن مسلم عن ابی عبد الله علیه السلام قال : إن لقیام قائمنا علامات ... سنة تجوع فیها الناس و یُصیبهم خوف شدید مِن القتل و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و إن ذلک فی کتاب الله ثم تلا هذه الآیة : « وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَ الأنفُسِِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ االصّابِرین »

حسن بن محبوب از ابن رئاب و سرانجام از محمد بن مسلم و ایشان از حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که : پیش از قیام قائم سالی در آن گرسنگی کشند و ترس شدید از جهت کشتار به آنها می رسد و کمبود در اموال و جان و ثمرات آنها خواهد بود و این است همان فرموده خداوند :« یقیناً شما را می آزماییم و با ابتلا به بلا . شما را آزمایش می کنیم به چیزی از ترس و خوف و خشکسالی ( که نتیجه آن گرسنگی است . ) و کاهش و نقص در مالها و جانها و ثمرات شما و بشارت بده به صابران. »

3) حدثنا ابی رضی الله عنه قال حدثنا عبدالله بن جعفر الحمیری عن احمد بن هلال عن الحسن بن محبوب عن ابی ایوب الخزاز والعلاء بن زرین عن محمد بن مسلم قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول :

ص: 37

إن تدام القائم علامات یکون من الله عزوجل للمومنین قلت و ماهی جعلنی الله فداک قال ذلک قول الله عزوجل و لنبلونکم یعنی المومنین قبل خروج القائم علیه السلام بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَ الأنفُسِِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ االصّابِرین قالَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ من ملوک بنی فلان فی آخر سلطانهم و الجوع بغلاء اسعارهم ونقص من الاموال قال فساد التجارات و قلة الفضل ونقص من الانفس قال موت ذریع و نقص من الثمرات لقلة ریع ما یزرع و بشر الصابرین عند ذلک بتعجیل خروج القائم علیه السلام ثم قال لی یا محمد هذا تأویله ان الله تعالی یقول و ما یَعلَمُ تأویلَه الاّالله والرّاسخون فِی العِلم .

محمد بن مسلم می گوید از امام ششم شنیدم که می فرمودند : پیش از آمدن قائم علیه السلام نشانه هایی از طرف خدای عزوجل برای مومنان عیان شود . عرض کردم خدا مرا به قربانت کند ، آن نشانه ها چیست ؟ فرمودند : آن فرموده خداوند است که همانا شما را گرفتار کنیم مقصود از آن مومنان است پیش از ظهور قائم علیه السلام به چیزی از ترس و گرسنگی و نقصان مال و جان و ثمرات و مژده بده صابران را . می فرماید شما را گرفتار کنیم به ترس از یاد پادشاهان بنی فلان در آخر سلطنت آنها و گرسنگی به واسطه گرانی نرخها و نقصان اموال به واسطه کسادی تجارت و کمی سود و نقصان نفوس به واسطه مرگ و میر فراوان و نقصان ثمرات به واسطه کمی برداشت محصولات زراعتی و مژده بده صابران را در این موقع به تعجیل ظهور قائم علیه السلام . سپس فرمود : ای محمد این است تأویل آن آیه که خداوند می فرماید : تاویل آن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمی داند .

ص: 38

«آیه نهم »

اشاره

در قیام قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف همه فتنه ها از بین می رود .

بشر همواره به امید آن روزی به سر می برد که دیگر در جهان فتنه و جنگ و خونریزی و شرک و بت پرستی و نفاق و دورویی نباشد و این تنها بعد از انقلاب جهانی قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف محقق می شود .

خداوند در سوره بقره آیه 193 می فرماید :

« وَ قاتِلوهُم حتّی لا تَکونَ فِتنَةٌ وَ یَکونَ الدّینُ لِلّه فَإنِ انتَهَوا فَلا عُدوانَ ألاّ عَلَی الظّالِمین »

با آنان جهاد و نبرد و مبارزه کنید تا فتنه و آشوبی باقی نماند و دین از آن خداوند گردد ( وهمه دین الهی را بپذیرند . ) پس اگر دست برداشتند همانا ستمی بر ستمکاران نیست .

البته این آیه در سوره انفال آیه 38 نیز آمده است و خبر از زمانی می دهد که دیگر فتنه و آشوبی باقی نخواهد ماند و همه مردم ، مسلمان و موحد خواهند شد .

· در کتاب ینابیع المودة نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 423 چنین آمده است :

و عن محمد بن مسلم قال قلت للباقر رضی الله عنه ما تأویل قوله تعالی فی الانفال: « وَ قاتِلوهُم حتّی لا تَکونَ فِتنَةٌ وَ یَکونَ الدّینُ لِلّه » قال : لم یجی تأویل هذه الآیة فاذا جاء تأویلها یقتل المشرکون حتی یوحدوالله عزوجل و حتی لایکون شرک و ذلک فی قیام قائمنا .

حافظ قندوزی حنفی از محمد بن مسلم ( یکی از اصحاب حضرت باقرعلیه السلام ) نقل می کند که آن حضرت فرمودند : تأویل قول خداوند متعال در سوره انفال :« با آنان جهاد و نبرد و مبارزه کنید تا فتنه و آشوبی باقی نماند و دین از آن خداوند گردد ( وهمه دین الهی را بپذیرند . ) » چیست ؟ حضرت فرمودند : تأویل این آیه هنوز نیامده است . زمانی که تأویل آن بیاید ، با همه مشرکان جنگ و مبارزه

ص: 39

خواهد شد تا وقتیکه آنها موحد شوند و توحید خداوند عزوجل را بپذیرند و دیگر شرکی باقی نماند و این در قیام قائم ما خواهد بود .

و ما با امید به آن روزی به سر می بریم که قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند و فتنه ها را ریشه کن سازد و دیگر فتنه ای باقی نماند . انشاء الله

ص: 40

«آیه دهم »

اشاره

اصحاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان خواهند شد .

خداوند در سوره بقره آیه 249 می فرماید :

« إِِنَّ اللهَ مُبتَلیکُم بِنَهَرٍ »

همانا خداوند شما را به نهر آبی آزمایش می کند .

· در کتاب المحجه فیما نزل فی القائم الحجة نوشته سید هاشم بحرانی صفحه 362 آمده است :

محمد بن ابراهیم النعمانی فی الغیبة : حدثنا علی بن الحسین قال : حدثنا محمد بن یحیی العطار عن محمد بن حسان الرازی عن محمد بن علی الکوفی قال : حدثنا عبد الرحمن بن ابی هاشم عن علی بن حمزة عن ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام قال : إن اصحاب طالوت إبتلوا بالنهر الذی قال الله تعالی :« مُبتَلیکُم بِنَهَرٍ » و إنّ اصحاب القائم علیه السلام یُبتَلون بمثل ذلک .

محمد بن ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبه گوید : حدیث کرد ما را علی بن الحسین گفت حدیث کرد ما را محمد بن یحیی العطار از محمد بن حسان الرازی از محمد بن علی الکوفی گفت حدیث کرد ما را عبد الرحمن بن ابی هاشم از علی بن حمزة از ابی بصیر از ابی عبدالله ، امام صادق علیه السلام که فرمودند : اصحاب طالوت به نهر آبی آزمایش شدند که قرآن می فرماید : « همانا خداوند شما را به نهر آبی آزمایش می کند . » به راستی که اصحاب قائم نیز به مانند آن مبتلا و آزمایش خواهند شد .

ص: 41

«آیه یازدهم »

اشاره

مدینه فاضله در کل جهان فقط در عصر مهدویت صورت می گیرد .

خداوند در سوره بقره آیه 261 می فرماید :

« مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُم فی سَبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَةٍ مائةُ حَبَّةٍ وَ اللهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاءُ وَ اللهُ واسعٌ عَلیمٌ »

مثل کسانی که اموالشان را در راه خداوند انفاق می کنند مثل یک دانه ای است که ( آنرا بکارند) ، هفت خوشه برداشت کنند و در هر خوشه صد دانه باشد ( یعنی یک دانه هفتصد دانه شود . ) و خداوند از این مقدار نیز بر هرکه بخواهد بیفزاید . چه خداوند را رحمت بی منتهاست و او بر همه چیز مسلط است و بر آن علم دارد .

· حافظ جمال الدین المقدسی السلمی الدمشقی ( معروف به حافظ جمال الدین دمشقی) در کتاب نفیس و معروف عقد الدّرر صفحه 505 می فرماید :

عن علی بن ابی طالب کرم الله وجهه فی وصف الامام (المهدی) قال : فیبعث المهدی الی اُمرائه بسائر الامصار : بالعدل بین الناس ... ویذهب الشر و یبقی الخیر، یزرع مداً یخرج سبعمائة مد کما قال الله تعالی : « کَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَةٍ مائةُ حَبَّةٍ »

امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام در وصف امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند : پس مهدی اصحاب و انصارش را به شهرها می فرستد و به آنها می فرماید که میان مردم به عدل رفتار کنند ... ( و در زمان ایشان ) شر و فساد ریشه کن می شود و خیر و صلاح جایگزین آن می گردد . ( در زمان مهدی علیه السلام) یک مدّ (یعنی ده سیر) تخم کاشته می شود و هفتصد مد برداشت می گردد همانگونه که خداوند متعال فرموده است :« مثل یک دانه ای است که ( آنرا بکارند) ، هفت خوشه برداشت کنند و در هر خوشه صد دانه باشد ( یعنی یک دانه هفتصد دانه شود . ) »

ص: 42

بار دیگر حدیث فوق را مطالعه فرمایید . حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف حکومتی تشکیل خواهد داد که :

اولاً کارگزاران آن حکومت و امرا و فرماندهانش به امر رهبریت ، به عدل رفتار می کنند .

ثانیاً دیگر در روی کره زمین شر و فساد ریشه کن خواهد شد .

ثالثاً اساس آن حکومت بر اساس خیر و صلاح آن امت است .

رابعاً برکات آنقدر زیاد می شود که اگر یک مد گندم بکارند هفتصد مد برداشت می کنند .

ص: 43

«آیه دوازدهم »

اشاره

حکمت شناخت امام در حال حاضر شناخت امام زمان است .

خداوند در سوره بقره آیه 269 می فرماید :

« یُؤتِی الحِکمَةَ مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتَ الحِکمَةَ فَقَد أوتِیَ خَیراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إلاّ أولواالألباب »

خداوند حکمت را به هرکه خواهد دهد و هرکه را به حکمت رساند ، به او خیر فراوانی داده است و جز خردمندان اندرز نگیرند .

· در کتاب کافی و در تفسیر عیاشی در ذیل آیه مبارکه آمده است :

فی الکافی و العیاشی عن الصادق علیه السلام فی هذه الآیة قال طاعة الله و معرفة الامام و ایضاً عنه علیه السلام معرفة الامام و اجتناب الکبائر التی اوجب الله علیها النار .

از امام صادق علیه السلام نقل شده که حکمت ، طاعت خدا و معرفت امام است و نیز از آن حضرت روایت شده که منظور ، معرفت امام و پرهیز از گناهان کبیره ای است که آتش را بر گناهکار واجب می کند .

پس یعنی معنای حکمت، معرفت امام است . البته این مطلب در آیات ، احادیث و روایات دیگر نیز آمده است . مثلاً حضرت صادق علیه السلام تأکید می فرمایند که ما در غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زیاد این دعا را بخوانیم : ( کمال الدین شیخ صدوق )

اللهم عرّفنی نفسک فإنک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک

اللهم عرّفنی رسولک فإنک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک

اللهم عرّفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی

اللهم لا تمتنی میتة جاهلیة و لا تزغ قلبی بعد إذ هدیتنی

خداوندا خودت را به من بشناسان چرا که اگر خودت را به من نشناسانی من هرگز نمی توانم نبی ترا بشناسم .

خداوندا رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی من هرگز نمی توانم حجت ترا بشناسم .

ص: 44

خداوندا حجتت را به من بشناسان چرا که اگر حجت خود را به من نشناسانی من در دینم گمراه می شوم .

خداوندا مرا نمیران به مردن جاهلیت و زمانیکه مرا هدایت فرمودی ، قلب مرا از هدایت برمگردان .

پس معرفت خداوند و رسولش و نیز معرفت و شناخت امام به دست خود خداوند است که او باید به ما بشناساند و اگر خداوند آنرا به ما شناساند ، این حکمت است و امروز امام زنده و امام حق و خلیفة الله فی الارض حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف است که به هرکس بشناساند ، به او حکمت عنایت فرموده است . پس منظور از حکمت در آیه شریفه :« یُؤتِی الحِکمَةَ مَن یَشاءُ » معرفت امام است و به هرکس که این حکمت داده شود ، به خیر کثیر رسیده است .

ص: 45

«آیه سیزدهم »

اشاره

صحبت از مهدی علیه السلام در معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

خداوند در سوره بقره آیه 285 می فرماید :

« ءامَنَ الرَّسوُلُ بِما اُنزِلَ إلَیهِ مِن رَّبِّهِ وَ المُؤمِنوُنَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللهِ وَ مَلائکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ »

رسول خدا به آنچه خدا بر او نازل کرد ایمان آورده و مومنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند .

· در کتاب فرائد السمطین نوشته شیخ الاسلام الحموینی شافعی مجلد 2 صفحه 319 حدیث 571 و موفق بن احمد خوارزمی حنفی در کتاب مقتل الحسین مجلد 1 فصل 7 صفحه 96 و حافظ قندوزی حنفی در ینابیع المودة باب 93 صفحه 487 آمده است :

ابی سلیمان یکی از خدمتگزاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که حضرت فرمودند: سمعت رسول الله یقول : لیلة اسری بی الی السماء قال لی الجلیل جل جلاله : «ءامَنَ الرَّسوُلُ بِما اُنزِلَ إلَیهِ مِن رَّبِّهِ » فقلت :« والمومنون» قال صدقت قال یا محمد انی اطلعت الی اهل الارض اطلاعة فاخترتک منهم فشققت لک اسماً من اسمائی فلا اذکر فی موضع الا ذکرت معی فانا المحمود و انت محمد ثم اطلعت الثانیة فاخترت منهم علی فسمیة یا سمی یا محمد خلقتک و خلقت علیاً و فاطمة و الحسن والحسین و الائمة من ولد الحسین من نوری و عرضت ولایتکم علی اهل السموات والارض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین یا محمد لو ان عبداً من عبیدی عبدنی حتی ینقطع او یصیر کالشن البالی ثم جائنی جاحداً لولا یتکم ما غفرت له یا محمد تحت ان تراهم قلت نعم یا رب قال لی انظر لی الی یمین العرش فنظرت فاذا علی و فاطمه و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و محمد المهدی

ص: 46

بن الحسن کانه کوکب دری بینهم و قال یا محمد هولاء حججی علی عبادی و هم اوصیائک والمهدی منهم الثا ئرمن قاتل عترتک و عزّتی و جلالی انه المنتقم من اعدائی و الممد لاولیائی .

ابی سلیمان می گوید : شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: شبی که من به سوی آسمان سیر داده شدم ( در شب معراج ) خداوند جل جلاله فرمودند : « رسول خدا به آنچه خدا بر او نازل کرد ایمان آورده » من عرضه داشتم : « و مومنان نیز ایمان آورده اند .» ندا رسید درست گفتی ، یا محمد من توجه به سوی اهل زمین کردم و ترا از میان همه انسانها برگزیدم و اسمی از اسماء خودم را برای تومشتق نمودم . من در هیچ موضع و محلی یاد نمی شوم مگر اینکه تو با من ذکر و یاد می شوی ، من محمودم و تو محمدی . باز به زمین توجه کردم این بار از میان اهل زمین علی را برگزیدم . پس اورا به نام خویش نامیدم ای محمد خلق کردم ترا و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین علیهم السلام را از نور خودم و ولایت شما را به اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم . هرکس پذیرفت ، او نزد من از مومنین است و هرکه ولایت شما را نپذیرفت ، از کفار است .

ای محمد اگر بندگان من تا آنجا که نفس دارند مرا عبادت کنند ( که همچون سنگهایی که خرد می شود) به ریگ و شن تبدیل گردند ، و به سوی من آیند و مرا قبول کنند اما ولایت شما را منکر شوند ، آنها مشمول آمرزش من نخواهند شد . ای محمد دوست داری اینها را ببینی ؟ عرضه داشتم بلی . خداوند فرمود : نظر کن به سوی عرش . ناگاه دیدم علی و فاطمه و حسن و حسین وعلی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و محمد المهدی بن الحسن گویا او ستاره درخشنده ای بود میان ایشان . خداوند فرمود : ای محمد ایشان حجج من هستند بر بندگانم و ایشان اوصیای تو هستند و مهدی از ایشان است که انتقام خون اینها را ( از قاتلانشان) می گیرد . به عزت و جلالم که اوست انتقام گیرنده از دشمنان من و مدد دهند به اولیای من .

ص: 47

«آیه چهاردهم »

اشاره

مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف یکی از برگزیدگان آل محمد است .

خداوند در سوره آل عمران آیات 33 و 34 می فرماید :

« إنَّ اللهَ اصطَفی آدَمَ وَ نوحاً وَ آلَ إبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَی العالَمین ** ذُریَّةًً بَعضُها مِن بَعضٍ وََ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ »

خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را از اهل جهان برگزید . نسل ابراهیم و عمران ، بعضی از آنها از بعضی دیگر است و خدا شنوا و داناست .

1) در کتاب شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی از علمای قرن پنجم هجری قمری صفحه 104 آمده است :

خبر داد ما را ابوبکر پسر ابوالحسن حافظ می گوید خبر داد ما را عمر پسر علی بن مالک ، وی میگوید خبر داد ما را احمد بن حسن از ابی حصین پسر مخارق از اعمش از شقیق . او گفت : خواندم در قرآنی که به خط عبدالله بن مسعود بود : « إنَّ اللهَ اصطَفی آدَمَ وَ نوحاً وَ آلَ إبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ ( و آلَ محمد ) عَلَی العالَمین » خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران ( و خاندان محمد ) را از اهل جهان برگزید .

2) در همان کتاب و همان صفحه ، حدیث 6 حاکم می گوید :

خبر می دهم ما نیز این روایت را از سبیعی ازابن عقده از احمد پسر هشیم پسر ابونعیم ( احمد می گوید ) خبر داد ما را ابو جناده سلولی از اعمش به همان خبر .

3) در کتاب غایة المرام باب 13 صفحه 138 آمده است :

ثعلبی در تفسیرش می گوید : نقل حدیث نمود برای ما ابو محمد عبد الله بن قاضی ... برای ما ابوعباد سلولی از اعمش از ابی وائل گفت : خواندم در قرآنی که به خط عبدالله بن مسعود بود : « إنَّ اللهَ اصطَفی آدَمَ وَ نوحاً وَ آلَ إبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ ( و آلَ محمد ) عَلَی العالَمین »

ص: 48

در شواهد التنزیل این حدیث به چند طریق دیگر نیز بیان شده است . پس آل محمد که دوازده معصومند ، برگزیدگان خداوند هستند و در حال حاضر وجود اقدس بقیة الله الاعظم آخرین فرزند از سلسله عصمت و طهارت از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.

1) در کتاب عیون الاخبارالرضا مجلد 2 صفحه 187 آمده است :

فی العیون فی حدیث الرضا علیه السلام مع المأمون : فقال المأمون : هل فضل الله العترة علی سائر الناس ؟ فقال ابوالحسن : انّ الله ابان فضل العترة علی سائر الناس فی محکم کتابه . فقال له المأمون : أین ذلک من کتاب الله ؟ فقال له الرضا علیه السلام : فی قوله : « إنَّ اللهَ اصطَفی آدَمَ وَ نوحاً وَ آلَ إبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَی العالَمین ** ذُریَّةًً بَعضُها مِن بَعضٍ »

در حدیث حضرت رضا علیه السلام با مامون نقل شده که مامون به حضرت گفت: آیا خدا عترت را بر سایر مردم فضیلت بخشیده است ؟ حضرت فرمودند : خداوند فضیلت عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در محکم کتابش آشکار فرموده . مامون گفت : در کجای قرآن ؟ فرمود : در این آیه : « خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را از اهل جهان برگزید . نسل ابراهیم و عمران، بعضی از آنها از بعضی دیگر است. »

2) در تفسیر عیاشی جلد 1 صفحه 168 آمده است :

و فی تفسیر العیاشی عن الباقر علیه السلام : انه تلا هذه الآیة فقال : نحن منهم و نحن بقیة تلک العترة .

از امام باقر علیه السلام نقل شده که حضرت این آیه را تلاوت فرمود و سپس فرمود : ما هم از آنان هستیم و ما باقیماندگان از آن عترتیم .

3) در کتاب معانی الاخبار صفحه 94 آمده است :

عن ابی بصیر قال : قلت لابی عبدالله علیه السلام : من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم

؟ قال : ذریته. فقلت: اهل بیته ؟ قال : الائمة الاوصیاء . فقلت : من عترته ؟ قال : اصحاب العباء . فقلت : من امته ؟ قال : المومنون الذین صدقوا بما جاء به من عند الله عزوجل ، المتمسکون بالثقلین الذین امروا بالتمسک بهما : کتاب الله عزوجل و عترته اهل بیته الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا و هما الخلیفتان علی الامة بعده علیه السلام .

ابی بصیر می گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم آل محمد چه کسانی هستند ؟ فرمود : ذریه او می باشند . گفتم اهل بیت پیامبر کدامند ؟ فرمود : امامان و جانشینان آن حضرت . عرض کردم منظور از عترت چه کسانی هستند ؟ فرمود: ( پنج تن ) اصحاب عباء . گفتم امت پیامبر کدامند ؟ فرمود : مومنینی که آنچه از جانب پروردگار آمده تصدیق کنند و به ثقلین که امر به تمسک جستن آنها شده بگروند یعنی کتاب خدای بزرگ و عترت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و

ص: 49

سلم

و البته همان اهل بیتی که آیه تطهیر در شأنشان نازل شده . آری قرآن و عترت دو جانشین رسول خدا پس از وی می باشند .

1) در معانی الاخبار صفحه 94 آمده است :

عن عبد الله بن میسره قال : قلت لابی عبد الله علیه السلام : انا نقول اللهم صل علی محمد و آل محمد . فیقول قوم : نحن آل محمد . فقال : انما آل محمد من حرم الله عزوجل علی محمد نکاحه .

از عبد الله بن میسره نقل شده که به حضرت صادق گفتم : ما می گوییم اللهم صل علی محمد و آل محمد . عده ای می گویند که ما آل محمد هستیم . حضرت فرمود : آل محمد کسانی هستند که خداوند ازدواج با آنها را برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حرام کرده است .

ص: 50

«آیه پانزدهم »

اشاره

در حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اهل آسمانها و زمین تسلیم امر الهی می شوند .

زندگی کردن در زمان امام زمان علیه السلام بسیار زیباست زیرا در آن زمان همه موجودات سماوی و ارضی تسلیم امر خداوندند و چون تسلیم امر خدا هستند ، آرامش و صلح همه جا را فرامی گیرد و بر کل جهان یک قانون حاکم می شود و آن هم قانون خداوند که به دست باکفایت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف اجرا می گردد. چنانکه در سوره آل عمران آیه 83 آمده است :

« أفَغَیرَ دینِ اللهِ یَبغونَ وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَالأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ إلَیهِ یُرجَعوُن »

آیا جز دین خدایرا می جویند درحالیکه هر آنکه در آسمانها و زمین است ، در مقابل او تسلیم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد و همه بازگشتها به سوی اوست .

این آیه خبر می دهد از اینکه زمانی فرا خواهد رسید که هستی چه با اجبار و چه با اختیار همه در مقابل ذات اقدس الهی تسلیم خواهند شد و هم از نظر تکوین و هم از نظر تشریع تسلیم امر خداوند می شوند یعنی جماد و نبات و و حیوان و انسان همه تسلیم امر و نهی خداوند خواهند شد و این در زمان حکومت الهی ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود .

1) در کتاب ینابیع المودة باب 71 صفحه 421 چنین آمده است :

و عن رفاعة بن موسی قال سمعت جعفر الصادق رضی الله عنه یقول فی قوله تعالی فی سورة آل عمران :« وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَالأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً » قال إذا قام القائم المهدی لا یبقی ارض الاّ نودی فیها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله .

حافظ قندوزی حنفی می گوید : رفاعة بن موسی از امام صادق رضی الله عنه نقل می کند در مورد قول خداوند : « در مقابل او تسلیم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد » حضرت فرمودند : هنگامی که قائم مهدی قیام نماید،

ص: 51

هیچ نقطه ای از زمین نمی ماند مگر اینکه شهادت به یگانگی خداوند و رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم خواهند داد .

پس در زمان مهدی موعود همه مسلمان خواهند شد و حضرت امیرالمومنین علیه السلام در معنای اسلام فرموده اند : « الاسلام هو التسلیم » اسلام یعنی تسلیم بودن ( در مقابل امر و نهی خدا و در مقابل قدرت الهی )

1) در تفسیر عیاشی جلد 1 صفحه 183 آمده است :

باسناده عن رفاعة بن موسی ، قال سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول : « وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَالأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً » قال : اذا قام القائم علیه السلام

لاتبقی ارض الا نودی فیها بشهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم .

عیاشی به سند خود از رفاعة بن موسی آورده گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود : « در مقابل او تسلیم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد » حضرت فرمودند : هنگامی که قائم مهدی قیام نماید ، هیچ نقطه ای از زمین نمی ماند مگر اینکه شهادت به یگانگی خداوند و رسالت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم خواهد داد و بر این کلمات ندا کند .

2) در همان کتاب و همان جلد و صفحه ، عیاشی به سند خود از ابی بکیر نقل می کند :

عن ابی بکیر قال : سألت اباالحسن علیه السلام عن قوله : « وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَالأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً » قال : انزلت فی القائم علیه السلام اذا خرج بالیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقة و اهل الردّه و الکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الإسلام ، فمن اسلم طوعاً اَمَره بالصلاة و الزکوة و ما یؤمر به المسلم و یجب لِلّه علیه ، و مَن لم یسلم ضرب عنقه ، حتی لا یبقی فی المشارق و المغارب احد الاّ وحّد الله . قلت جعلت فداک إن الخلق اکثر من ذلک ... فقال : إن الله إذا اراد امراً قلَّل الکثیر و کثَّر القلیل .

ابی بکیر می گوید از حضرت ابالحسن علیه السلام درباره فرموده خداوند پرسیدم: « در مقابل او تسلیم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد.» فرمود این آیه درباره قائم علیه السلام نازل شده ، هرگاه بپاخیزد بریهود و نصارا و صابئین و زنادقه و اهل ارتداد و کفار درشرق و غرب زمین ، اسلام را عرضه کند . پس هرآنکه از روی میل و رغبت و به دلخواه مسلمان شود ، او را به نماز و زکات و سایر کارهایی که یک مسلمان باید انجام دهد و برای خداوند بر او واجب است ، امر فرماید و هرکس اسلام را نپذیرد ، گردنش را می زند تا آنجا که در مشارق و مغارب زمین ، هیچکس نماند جز اینکه توحید خدا گوید . عرضه داشتم فدایت گردم خلایق بیش از آنند !! فرمود : همانا خدا اگر چیزی را بخواهد ، بسیار را اندک و اندک را بسیار گرداند .

ص: 52

1) در تفسیر عیاشی جلد 2 صفحه 60 آمده است :

العیاشی عن عبد الأعلی الحلبی عن ابی جعفر علیه السلام فی حدیث طویل یذکر فیه امر القائم علیه السلام إذا خرج ، قال : و لا تبقی [ارض] فی الارض قریة الاّ نودی فیها بشهادة ان لا اله الا الله [ وحده لا شریک له ] و ان محمد رسول صلی الله علیه و آله و سلم و هو قوله [تعالی] : « وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَالأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ إلَیهِ یُرجَعوُن » و لا یقبل صاحب هذا الامر الجزیة کما قبلها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و هو قول الله : « وَ قاتِلوهُم حتی لاتَکونَ فِتنَة وَ یَکونَ الدّینُ کُلّه لِلّه »

عیاشی به سند خود از عبد الاعلی حلبی از حضرت باقر علیه السلام در حدیثی طولانی آورده که در آن برنامه حضرت قائم را چون بپاخیزد یاد کرده و فرموده : و روی زمین هیچ [ سرزمینی] آبادیی باقی نمی ماند مگر اینکه در آن گواهی دادن به اینکه هیچ معبود حقی جز الله نیست [ یکتاست که هیچ شریکی ندارد ] و اینکه محمد فرستاده خداست بانگ زده شود و این است [ معنی] فرموده خدای [ تعالی] : « در مقابل او تسلیم خواهند شد و چه بخواهند و چه نخواهند اسلام خواهند آورد.» و صاحب این امر چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جزیه را می پذیرفت ، آن را نمی پذیرد و این فرموده خداوند است که :« و با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه و فسادی برجای نماند و آئین همه دین خدا گردد . »

ص: 53

«آیه شانزدهم »

اشاره

خداوند در سوره آل عمران آیه 85 می فرماید :

« وَ مَنِ یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِی الآخِرةِ مِنَ الخاسِرینَ »

هرکس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانکاران است .

· در کتاب کمال الدین باب 51 در خطبه مفصلی از امیرالمومنین علیه السلام درباره دجال و علائم آخر الزمان و علائم ظهور چنین آمده است :

هو ( النبی ) علیه السلام صادق فی جمیع اقواله مصیب فی جمیع احواله و لا یصح ایمان عبد حتی لا یجد فی نفسه حرجا مما قضی و یسلم له فی جمیع الامور تسلیماً و لا یخالطه شک و لا ارتیاب و هذا هو الاسلام و الاسلام هو الاستسلام و الانقیاد و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الآخرة من الخاسرین و من اعجب العجایب أن مخالفنا یروون ان عیسی بن مریم علیه السلام مرّ بأرض کربلا فرأی عدة من الظباء هناک مجتمعة فاقبلت إلیه و هی تبکی و انه جلس و جلس الحواریین فبکی و بکی الحواریون و هم لا یدرون لم جلس و لم بکی فقالوا یا روح الله و کلمته ما یبکیک ؟ قال أتعلمون أی ارض هذه ؟ قالوا لا قال هذه ارض یقتل فیها فرخ الرسول أحمد و فرخ الحرة الطاهرة البتول شبیهة اُمی و یلحد فیها اطیب من المسک لأنها طینة الفرخ المستشهد و هکذا یکون طینة الانبیاء و اولاد الانبیاء فهذه الظبا تکلمنی و تقول انها ترعی فی هذه الارض شوقاً الی تربة الفرخ المستشهد المبارک و زعمتُ انها امنة فی هذه الارض ثم ضرب بیده الی بعر تلک الظبا فشمها فقال اللهم ابقها ابدا حتی یشمها ابوه فتکون له عزاء و سلوة و انها بقیت علی ایام امیرالمومنین علیه السلام حتی شمها و بکی و اخبر بقصتها لما مر بکربلا فیصدقون بانّ بعر تلک الظباء تبقی زیادة علی خمسأئة سنة لمتغیره الازمان و الامطار و الریاح و مرور الایام و اللیالی و الشمس علیه و لا یصدقون بان القائم من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم یبقی حتی یخرج بالسیف فیبیر اعداء الله عزوجل و یظهر دین الله مع الاخبار الواردة عن النبی و الائمة صلوات الله علیهم بالنص علیه باسمه و نسبه و غیبة المدة الطویلة و جری سنن الاولین فیه بالتعمیر

ص: 54

هل هذا الاعناد و جحود للحق نعوذ بالله مِن الخُذلان سیاق هذا الخبر علی جهته فی نطقه و لفظه .

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در همه گفتارش راستگوست و در همه اصولش درست است و ایمان هیچ بنده ای درست نباشد تا در دل خود تردیدی و حرجی نسبت به آنچه پیغمبر قضاوت کند راه دهد و در همه امور به درستی تسلیم او باشد و شک و تردید نداشته باشد . اسلام ، این است . اسلام ، قبول و انقیاد است . هرکس جز اسلام دینی بجوید از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است و از اعجب عجایب که مخالفین ما روایت کرده اند این است که عیسی بن مریم به زمین کربلا عبور کرد . دید جمعی آهو در آنجا جمع شده اند . به سوی آنها رفت . آن آهوان می گریستند . او نیز با حواریون خود نشست و گریست و گریستند و آنها نمی دانستند که چرا عیسی آنجا نشست و چرا گریست . عرض کردند ای روح و کلمه خداوند ، چه باعث گریه شماست ؟ فرمود : می دانید اینجا چه سرزمینی است ؟ گفتند نه نمی دانیم . فرمود : اینجا زمینی است که سبط رسول احمد و جگر گوشه طاهره بتول همانند مادرم کشته می شود و در تربتی خوشبوتر از مشک به خاک سپرده می شود زیرا آن تربت سبط شهید است و تربت پیغمبران هم چنین است . این آهوان با من سخن گویند که ما از شوق تربت سبط مبارک و شهید در این زمین می چریم و به عقیده خود اینجا هر درنده و صیادی در امن هستند . سپس پشک یکی از ان آهوان را برداشت و بویید و فرمود : بارخدایا آنرا همیشه باقی دار تا پدرش آنرا ببوید و برای او تسلیت و دل آرامی باشد و آن پشک تا روزگار امیرالمومنین به جا ماند و آنرا بویید و گریست و چون به کربلا عبور کرد داستان آنرا نقل نمود ، باور کنند که مشک آن آهوان بیش از پانصد سال می ماند و گذشت زمان و باد و باران و گذشت ایام و لیالی و تابش آفتاب آنرا تغییر نمی دهد و باور ندارند که قائم آل محمد علیه السلام می ماند تا با شمشیر ظهور کند و دشمنان خدای عزوجل را نابود سازد و دین خدا را آشکار کند با همه اخباری که از پیغمبر و ائمه علیهم السلام در نص بر او به نام و نسب و غیبت طولانی وارد شده است و در اینکه روش گذشتگان از نظر طول عمر در او جاری شده است ، این جز عناد و انکار حق چیز دیگری هست ؟

ص: 55

«آیه هفدهم »

اشاره

در عصر مهدویت همه اهل زمین مؤمنند .

خداوند در سوره آل عمران آیه 141 می فرماید :

« وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذینَ آمَنوا وَ یَمحَقَ الکافِرینَ »

و برای اینکه خداوند متعال تصفیه نماید اهل ایمان را و نابود و محو سازد کافران را .

این آیه از زمانی صحبت می کند که اهل ایمان تصفیه می شوند و کافران نابود می گردند و در آن زمان دیگرکافر و مشرکی نخواهد ماند و این بشارت فقط در زمان امام زمان علیه السلام

به وقوع می پیوندد .

مفسرین درشأن نزول این آیه و آیات قبل از آن گفته اند که این آیات در جنگ احد نازل شده است و این آیات تجزیه و تحلیل جنگ احد است زیرا متأسفانه در جنگ احد مسلمین شکست سختی خوردند و مسلمانانی چون حمزه سید الشهداء عموی رسول خدا و مصعب بن عمیر ، این یار باوفای پیامبر و حنظلة غسیل الملائکه و بزرگوارانی چون عبد الله بن جحش همراه با هفتاد و شش مسلمان دیگر به شهادت رسیدند . علت شکست جنگ احد نافرمانی و عدم انضباط نظامی جمعی از سربازان اسلام بوده است . در این جنگ مسلمانان علاوه بر شکست جانی و مالی، شکست روحی شدیدی خورده بودند . در اینجا برای اینکه خداوند به مسلمین تسلی روحی دهد و روحیه آنان را قوی کند ، بزرگترین بشارت را به آنان می دهد . بشارتی که روزی فرا خواهد رسید که کفار نابود خواهند شد و مسلمانان و مومنین واقعی در روی زمین به راحتی زندگی خواهند کرد و آن ظهور اعلا حضرت قدر قدرت قوی شوکت بلند همت کیهان مکنت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود .

البته نظیر این بشارت را ما برای امتهای قبل از اسلام نیز داریم که هرگاه شکست می خوردند و روحیه آنها ضعیف می شد ، خداوند به آنها بشارت یک انقلاب الهی را می داد که کفار نابود شوند و اهل ایمان ، حاکمان زمین خواهند شد .

حافظ الحموینی شافعی در کتاب فرائد السمطین جلد 2 و ابن خلدون در کتاب مقدمه ابن خلدون صفحه 269 و حافظ نور الدین علی بن ابی بکر

1)

ص: 56

هیثمی در کتاب مجمع الفوائد و منبع الفوائد جلد 7 صفحه 317 و حافظ نادرة الفلک محمد نطنزی در کتاب الیقین و خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع المودة آورده اند :

ان علیاً وصیی و من ولده ( القائم ) المنتظر الذی یملأ به الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً والذی بعثنی بالحق بشیراً و نذیراً ان الثابتین علی القول بامامته فی زمان غیبته لأعز من الکبریت الأحمر

فقام الیه جابر بن عبدالله الانصاری فقال : یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبة ؟ قال صلی الله علیه و آله و سلم أی و ربی « وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذینَ آمَنوا وَ یَمحَقَ الکافِرینَ » یا جابر ، ان هذا الامر من امر الله و سرّ من سرالله من سرعلته مطویة عن عباده فایاک والشک فان الشک فی امر الله عزوجل کفر .

به درستیکه علی وصی و جانشین من است و از فرزندان اوست آن قائم منتظر که به وسیله او زمین پر از عدل و داد می شود همانطوریکه پر از ظلم و جور شده بود . قسم به آن کسی که مرا به حق مبعوث کرده است ( یعنی خداوند متعال ) تا برای نیکان بشارت دهنده و برای بدان ترساننده باشم ، کسانی که در زمان امامت او ثابت و استوار بمانند و در دوران غیبتش اعتقادی محکم داشته باشند ، آنها از کبریت احمر گرانقدرترو عزیزترند .

آنگاه جابر بن عبد الله انصاری برمی خیزد و می گوید : یا رسول الله مگر برای قائم از فرزندان شما غیبتی خواهد بود ؟ حضرت فرمودند : آری ، قسم به پروردگارم ( در زمان او ) خداوند آنانرا که ایمان آورده اند تصفیه می کند و کافران را نابود می سازد . ای جابر به درستیکه این امری است از امور خداوند و سری است از اسرار الهی و از رازهایی است که علت آن بر بندگان پنهان و پوشیده است . پس بر حذر باش از شک و تردید که همانا شک و تردید در آن شک در امر خداوندی است و هرکس در امر خداوند شک و تردید کند ، کافر است .

2) در تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 395 و در کتاب کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق جلد 2 صفحه 288 آمده است که شیخ صدوق به سند خودش از ابن عباس نقل می کند :

... ابن عباس قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : ان علی بن ابیطالب امام امتی و خلیفتی علیها مِن بعدی و من ولده القائم المنتظر الذی یملأ الله به الارض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما و الذی بعثنی بالحق بشیرا و نذیرا ان الثابتین علی القول به فی زمان غیبته لاعز من الکبریت الاحمر ، فقام الیه جابر بن عبدالله الانصاری فقال : یا رسول الله و للقائم من ولدک غیبة ؟ قال صلی الله علیه و آله و سلم أی و ربی « وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذینَ آمَنوا وَ یَمحَقَ الکافِرینَ » یا جابر ، ان هذا الامر من امر الله و سرّ من سرالله مطوی عن عباد الله ، فایاک و الشک فیه فان الشک فی امر الله عزوجل کفر .

ص: 57

«آیه هجدهم »

اشاره

شعار مسلمین قبل از قیامت : إِصبروا – و صابروا – و رابطوا

قبل از قیام امام زمان علیه السلام مسلمین باید در مقابل ناملایمات زندگی صابر باشند و در مقابل فتنه های دشمنان مقاوم و استوار و محکم بایستند و تلاش کنند با امام زمانشان ارتباط برقرار سازند که اگر همه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرتبط شوند ، خودشان نیز با هم ارتباط خواهند داشت و در عصر ظهور، وجود اقدس ولی عصر محور اتحاد و وحدت جهانیان خواهد بود .

خداوند در سوره آل عمران آیه 200 می فرماید :

« یا اَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا اصبِروُا وَ صابِروا وَ رابِطُوا وَ اتَّقوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحوُن »

ای کسانیکه ایمان آورده اید، صابر باشید و مقاومت کنید و مرابط باشید و در خود ملکه تقوا ایجاد کنید ، باشد که رستگار شوید .

در این آیه خداوند از مؤمنین سه چیز می خواهد :

· صابر بودن و مقاومت داشتن

· ارتباط داشتن و مرابط بودن

· در خود ملکه تقوا ایجاد کردن

1) در کتاب ینابیع المودة اثر خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 421 آمده است:

فی سورة الانفال :« یا اَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا اصبِروُا وَ صابِروا وَ رابِطُوا » قال اصبروا علی ادآء الفرائض و صابروا علی اذیة عدوکم و رابطوا امامکم المهدی المنتظر .

حافظ قندوزی حنفی از امام باقر علیه السلام درباره قول خداوند : « یا اَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا اصبِروُا وَ صابِروا وَ رابِطُوا » نقل می کند که حضرت فرمودند : صابر و مقاوم و استوار و محکم باشید در برآوردن فرائض و واجبات و انجام اعمال مذهبی

ص: 58

خود و استقامت ورزید در مقابل اذیت و آزار دشمنانتان (و سعی و تلاش نمایید تا همیشه) با امامتان مهدی منتظر ارتباط داشته باشید .

1) در شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی ( حنفی مذهب ) از علمای قرن پنجم، آیه 26 صفحه 122 آمده است :

... از ابن عباس در تفسیرش گفت :« یا اَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا اصبِروُا وَ صابِروا وَ رابِطُوا » بپرهیزید از خلاف دوستی علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اولادش که این دوستی عین « رابطوا » و ربط و بستگی است که در آیه به آن اشاره شده است .

2) محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبة آورده است :

قال اخبرنا علی بن احمد ( النیدیحی ) عن عبید الله بن موسی ( العلوی العباسی ) عن هارون بن مسلم عن القاسم بن عروة عن برید بن معاویه العجلی عن ابی جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام فی قوله عزوجل : « یا اَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا اصبِروُا وَ صابِروا وَ رابِطُوا » فقال : إصبروا علی اداء الفرائض و صابروا عدوکم و رابطوا امامکم ( المنتظر )

خبر داد ما را علی بن احمد ( نیدیحی ) از عبید الله بن موسی ( علوی عباسی ) ازهارون بن مسلم از قاسم بن عروة از برید بن معاویه عجلی از ابی جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام درباره فرموده خدای عزوجل : « ای کسانیکه ایمان آورده اید، صابر باشید و مقاومت کنید و مرابط باشید . » فرمود : صبر کنید بر ادای فرائض و در مقابل دشمنانتان پایداری کنید و با امامتان ( که انتظارش را می کشید ) مرابطه نمایید .

3) و رَواه الشیخ المفید فی الغیبة : بإسناده عن بُرید بن معاویه العجلی عن ابی جعفر علیه السلام .

و شیخ مفید این حدیث را در کتاب غیبت به سند خویش از برید بن معاویه عجلی از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده است .

روایات درباره اینکه این آیه درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و امامان شیعه است ، بسیار زیاد است و سید بحرانی آنرا در تفسیر برهان آورده است .

ص: 59

«آیه نوزدهم »

اشاره

علائم قبل از ظهور از جمله خروج سفیانی

خداوند در سوره نساء آیه 47 می فرماید :

« یا أیُّهَا الَّذینَ اوُتوُا الکِتابَ آمِنوُا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوُهاً فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها »

ای کسانیکه به شما کتاب داده شده است ، ایمان آورید به آنچه به شما نازل کردیم و تصدیق کننده است آنچه با شماست ، پیش از آنکه ما رویها را واژگون کنیم و بر پشتهایشان برگردانیم .

1) در ینابیع المودة باب 71 صفحه 421 آمده است :

و عن جابر الجعفی عن محمد الباقر رضی الله عنه فی قوله تعالی : « یا أیُّهَا الَّذینَ اوُتوُا الکِتابَ آمِنوُا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوُهاً فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها » قال لا یفلت من جیش السفیانی الهالکین فی خسف البیداء الا ثلاثة نفر یحول الله وجوههم فی افقیهم و ذلک عند قیام القائم المهدی علیه السلام .

حافظ قندوزی حنفی از امام باقر علیه السلام درباره فرموده خداوند : « ای کسانیکه به شما کتاب داده شده است ، ایمان آورید به آنچه به شما نازل کردیم و تصدیق کننده است آنچه با شماست ، پیش از آنکه ما رویها را واژگون کنیم و بر پشتهایشان برگردانیم . » فرمودند : از سپاه سفیانی که در خسف بیداء هلاک شده اند ، جز سه تن که خداوند چهره های آنان را به پشت می گرداند کسی رهایی نیابد و این به هنگام قیام ( قائم مهدی ) است که روی خواهد داد .

یک وجه تأویل این آیه درباره علائم قبل از ظهور مهدی موعود است که قبل از قیام صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اولاً قلوب سخت می شود . ثانیاً زمین پر از ظلم و جور می گردد و ثالثاً صیحه ای بین آسمان و زمین شنیده خواهد شد . رابعاً شخصی به نام سفیانی قیام خواهد کرد و خونریزی فراوانی خواهد نمود و قتل و غارت خواهد کرد . سرانجام به زمینی بین مکه و مدینه به نام بیداء می آید و همه یارانش کشته می شوند . فقط سه تن باقی می مانند که بروند به مردم این شکست را اطلاع دهند.

ص: 60

1) در تفسیر اثنی عشری مجلد 2 صفحه 457 آمده است :

در تیسیر گوید : دست و پا و شکم و پشت آنها بر مواضع خود ثابت باشند و صورت آنها در پشت سر بود و این هیأتی است در غایت زشتی و رسوایی و تعبیر به این صورت یا در آخرالزمان باشد یا در آخرت .

2) در تفسیر نور الثقلین مجلد 1 صفحه 485 آمده است :

فی تفسیر العیاشی عن جابر الجعفی قال : قال لی ابو جعفر علیه السلام فی حدیث له طویل: یا جابر اول الارض المغرب تخرب ارض الشام یختلفون عند ذلک علی رایات ثلث رایة الاصهب و رایة الابقع و رایة السفیانی فیلقی السفیانی الابقع فیقتله و من معه و رایة الاصهب ، ثم لا یکون لهم همّ الا الاقبال نحو العراق و من حبس بقرقیسا(1)

لا فیقتلون بها مائة الف من الجبارین و یبعث السفیانی جیشاً الی الکوفة و عدّتهم سبعون الفاً فیصیبون من اهل من ناحیة خراسان تطوی المنازل طیاً حثیثاً و معهم نفر مِن اصحاب القائم علیه السلام یخرج رجل مِن موالی اهل الکوفة و یبعث السفیانی

بعثاً الی المدینة فیفر المهدی منها الی مکة فیبلغ امیر جیش السفیانی إن المهدی قد خرج من المدینة فیبعث جیشاً علی اثره فلا یدرکه حتی یدخل مکة خائفاً یترقب علی سنة موسی بن عمران قال و ینزل جیش امیر السفیانی البیداء فینادی مناد مِن السماء یا بیدا بیدی بالقوم فیخسف بهم البیداء فلا یفلت منهم الا ثلثة نفر ، یحوّل الله وجوههم فی اقفیتهم و هم من کلب و فیهم انزلت : « یا أیُّهَا الَّذینَ اوُتوُا الکِتابَ آمِنوُا بِما أنَزَلنا عَلی عَبدِنا » یعنی القائم « مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوُهاً فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها »

ص: 61


1- 1 قرقیسا شهر و بلدی است در اطراف رود فرات و به قرقیسا بن طهمورث نامیده می شود .

«آیه بیستم »

اشاره

حضرت ولی امر حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف از اولی الامر است .

خداوند در سوره نساء آیه 59 می فرماید :

« یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا أطیعوُا اللهَ وَ أطیعوُا الرَّسولَ وَ اوُلِی الاَمرِ مِنکُم »

ای کسانیکه ایمان آورده اید از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و اولی الامر یا صاحبان امر خویش اطاعت نمایید .

1) در فرائد السمطین اثر حافظ الحمویی شافعی در حدیثی مشهور به نام حدیث « مناشدة » ( که این لفظ به معنای قسم دادن یا سوگند دادن است . چون در این حدیث چند گونه قسم دادن بیان شده ، به آن حدیث مناشدة گویند . ) به نقل از سلیم بن قیس هلالی آمده است که امیرالمومنین علی علیه السلام در عهد عثمان بن عفان ، خلیفه سوم ، دویست تن از صحابه و تابعین را جمع کردند و آنها را سوگند دادند و در قسمتی از آن چنین فرمودند :

انشد کم الله أتعلمون حیث نزلت : « یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا أطیعوُا اللهَ وَ أطیعوُا الرَّسولَ وَ اوُلِی الاَمرِ مِنکُم » قال الناس : أخاصة فی بعض المومنین ام عامة لجمیعهم ؟ فأمر الله عزوجل نبیه صلی الله علیه و آله و سلم أن یعلمهم ولاة امرهم و أن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلواتهم و زکوتهم و حجهم ( إلی أن قال : ) ... « هم » علیّ أخی و وزیری و وارثی و وصیی و خلیفتی فی امتی ولیّ کل مؤمن من بعدی ، ثم ابنی الحسن ثم الحسین ثم تسعة من ولد الحسین واحداً واحداً القرآن معهم و هم مع القرآن، لا یفارقونه و لا یفارقهم حتی یردوا علی الحوض فقالوا کلهم : نعم قد سمعنا ذلک و شهدنا کما قلت سواء .

شما را به خداوند سوگند می دهم آیا شما می دانید آن زمانی را که این آیه نازل شد: « ای کسانیکه ایمان آورده اید از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و اولی الامر یا صاحبان امر خویش اطاعت نمایید . » مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفتند یا رسول الله آیا این آیه مخصوص بعضی از مومنان است یا همه مومنان را شامل می شود ؟ پس خداوند پیامبرش را فرمان داد که اولیای امر ایشان را به

ص: 62

آنها بشناساند همچنانکه نماز و زکات و حج را برای آنان تفسیر نموده است ( همانطور امامان و ولایت را نیز برای آنان تفسیر کند ) ... تا آنجا که می فرماید : آیا شما به یاد دارید که رسول خدا فرمود اولیای امر من عبارتند از : علی برادر و وزیرم و یار و پشتیبانم و وارثم و وصیم و خلیفه ام در میان امتم که او ولی هر مومنی است پس از من ، پس از او فرزندم حسن و سپس حسین و سپس نه تن از فرزندان حسین ، یکی پس از دیگری ( امام و اولی الامر ) خواهند بود و قرآن از آنها جدا نمی شود ( هر کجا این دوازده نفر باشند ، قرآن آنجاست . ) تا آنکه در کنار حوض کوثر بر من وارد گردند .

پس در این هنگام همه آن دویست نفر که حضرت امیر علیه السلام آنان را سوگند داده بود، گفتند : آری ما این حدیث را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همانگونه که شما فرموده اید شنیده ایم و شاهد بوده ایم .

پس اولی الامر دوازده نفرند . اول حضرت امیر المؤمنین علیه السلام دوم امام حسن مجتبی علیه السلام سوم حضرت امام حسین علیه السلام و آنگاه نه تن از فرزندان امام حسین علیه السلام که نهمین آنها مهدی است و این مطلب در کتب اهل سنت زیاد آمده است . مثلاً :

1) محمد صالح الحسین الترمذی در المناقب مرتضویه باب 2 صفحه 139 و عبد الله بسمل در ارجع المطالب فی مناقب اسد الله الغالب صفحه 432 و موفق بن احمد خوارزمی حنفی در مقتل الحسین جلد 1 صفحه 146 فصل 7 و حافظ قندوزی حنفی در ینابیع المودة باب 54 صفحه 168 آورده اند :

عن سلیم بن قیس الهلالی عن سلمان الفارسی قال دخلت علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فاذا الحسین بن علی علی فخدیه و هو یقبل خدیه و یلثم فاه و یقول : انت سید ابن سید اخو سید و انت امام ابن امام اخو امام و انت حجة ابن حجة و انت ابو حجج تسعة تاسعهم قائمهم .

سلیم بن قیس از سلمان نقل می کند که خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم . دیدم حسین بن علی روی زانوی آن حضرت نشسته است . حضرت چشمها و دهان سید الشهدا را بوسیدند . آنگاه فرمودند : ای حسین تو آقا فرزند آقا و برادر آقا می باشی . تو امام فرزند امام و برادر امامی . تو حجت فرزند حجت و برادر حجت هستی . تو پدر حجتهای نه گانه هستی که نهمین آنها قائم بر آنها خواهد بود .

2) در مسند امام احمد حنبل و کتاب کشف الیقین آمده است :

قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : للحسین هذا ابنتی امام اخو امام ابو الائمة تسعة تاسعهم قائمهم .

رسول خدا درباره حسین علیه السلام فرمودند : این فرزند من ، امام برادر امام است و پدر امامان نه گانه است که نهمین آنها قائم بر آنها می باشد .

ص: 63

1) البته شیخ الاسلام حافظ الحموئی شافعی در فرائد السمطین مجلد 2 صفحه 319 حدیث 571 و موفق بن احمد خوارزمی حنفی در مقتل الحسین جلد 1 صفحه 96 و حافظ قندوزی حنفی در ینابیع المودة باب 93 صفحه 487 اسامی کل « اولی الامر » را می آورند و ما حدیث آنرا ذیل آیه 28 سوره بقره آورده ایم .

2) شیخ الاسلام حافظ الحموئی شافعی در فرائد السمطین مجلد 2 صفحه 133حدیث 431 و مجلد 2 صفحه 321 حدیث 572 اولی الامر را چنین معرفی می کند :

علی بن ابیطالب و حسن بن علی و حسین بن علی وعلی بن الحسین و محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق و موسی بن جعفرالکاظم و علی بن موسی الرضا و محمد بن علی الجواد و علی بن محمد الهادی و الحسن بن علی العسکری و محمد بن الحسن المهدی قائم المنتظر علیهم السلام .

3) ابن بابویه قال : حدثنا غیر واحد من اصحابنا قالوا : حدثنا محمد بن همام عن جعفر بن محمد بن مالک الفزاری عن [ الفزاری قال حدثنا ] الحسن بن محمد بن سماعة عن احمد بن الح [ا] رث [ قال حدثنی ] المفضل بن عمر عن یونس بن ظبیان عن جابر بن یزید الجعفی قال :

سمعت جابر بن عبد الله الانصاری یقول : لما انزل الله عزوجل علی نبیه محمد صلی الله علیه و آله و سلم : « یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا أطیعوُا اللهَ وَ أطیعوُا الرَّسولَ وَ اوُلِی الاَمرِ مِنکُم » قلت : یا رسول الله عرفنا الله و رسوله ، فمن اولوا الامر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک ؟

فقال علیه الصلاة و السلام : هم خلفائی یا جابر و ائمة المسلمین [ من بعدی ] اوّلهم علی بن ابیطالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر ، ستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرئه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم سمی و کنیی حجة الله فی ارضه و بقیّته فی عباده ابن الحسن بن علی .

ذاک الذی یفتح الله تعالی ذکره [ به ] مشارق الارض [ و مغاربها علی یدیه ] ذاک الذی یغیب عن شیعته و اولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للایمان . قال جابر فقلت له : یا رسول الله فهل یقع شیعته الانتفاع به فی غیبته ؟ فقال علیه الصلاة و السلام : ای و الذی بعثنی بالنبوة انهم یستضیئون بنوره، و ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان تجلها سحاب . یا جابر هذا من مکنون سر الله و مخزون علمه فاکتمه الا مِن اهله .

ابن بابویه گوید : چندین نفر از اصحابمان برایمان حدیث آوردند و گفتند : حدیث آورد برایمان محمد بن همام از جعفر بن محمد بن مالک الفزاری ، او گفت برای ما

ص: 64

حدیث آورد حسن بن محمد بن سماعة از احمد بن حارث او گفت برای ما حدیث آورد مفضل بن عمر از یونس بن ظبیان از جابر بن یزید جعفی، گوید : شنیدم از جابر بن عبد الله انصاری : هنگامیکه خداوند عزوجل بر پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم این آیه را نازل کرد : « ای کسانیکه ایمان آورده اید از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و اولی الامر یا صاحبان امر خویش اطاعت نمایید.» عرض کردم یا رسول الله خدا و رسولش را شناختیم. اولوالامر که خداوند طاعتشان را به طاعت شما مقرون ساخته چه کسانی هستند ؟ آن حضر ت فرمودند: آنان خلفای من هستند و امامان مسلمین پس از من می باشند . اولشان علی بن ابیطالب سپس حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین سپس محمد بن علی که در تورات به باقرمعروف است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد . پس هرگاه او را ملاقات کردی ، سلام مرا به او برسان . سپس جعفر بن محمد وسپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی سپس محمد بن علی سپس علی بن محمد و پس از وی حسن بن علی وسپس همنام و هم کنیه ام حجت خدا در زمین و بقیة الله در بندگانش فرزند حسن بن علی ، آنکه خدای تعالی [ به او ] مشارق [ و مغارب زمین را فتح خواهد کرد .] آنکه از شیعیان و دوستانش غیبتی خواهد داشت که در زمان غیبتش کسی بر اعتقاد به امامت ثابت نمی ماند مگر آنکه خداوند دلش را برای ایمان آزمایش کرده باشد . جابر گوید : عرضه داشتم یا رسول الله آیا برای شیعیانش نفعی از او در زمان غیبت هست ؟ فرمودند : آری ، سوگند به آنکه مرا به پیغمبری مبعوث ساخت ، آنها در عصر غیبت به نور او روشنایی می گیرند و به ولایت او نفع می برند . همچنانکه مردم از نور خورشید سود می برند هرچند که ابری آنرا بپوشاند . ای جابر این از مکنون سر الهی و مخزون علم اوست . آنرا جز از اهلش مخفی بدار .

ص: 65

«آیه بیست و یکم »

اشاره

بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقاً می باشد .

خداوند در سوره نساء آیه 69 می فرماید :

« وَ مَن یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبییّنَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالِحینَ وَ حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقاً »

و کسانیکه اطاعت کنند از خداوند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنها با کسانی هستند که خداوند به آنها لطف و عنایت زیادی فرموده است یعنی با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین و حسن اولئک رفیقا هستند .

1) در شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی حنفی صفحه 134( آیه 31 ) چنین آمده است :

خبر داد ما را ابو سعید بن علی حبری و ابوبکر محمد بن عبد العزیز جودی ، هر دو گفتند خبر داد ما را ابو سعید عبد الله بن محمد رازی ، او گفت خواند برای ابوالحسن بن علی مهرویه قزوینی همان روایت را در جامع و خودم شنیدم در سال 309 هجری قمری گفت نقل حدیث نمود برای ما ابو احمد داود بن سلیمان گفت نقل حدیث نمود برای ما علی بن موسی علیه السلام فرمود خبر داد ما را پدرم از پدرش جعفر علیه السلام از پدرش محمد و او از پدرش علی و او از پدرش حسین و او از پدرش علی بن ابیطالب علیه السلام نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این آیه شریفه : « فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم » فرمودند : « مِنَ النبیین » از پیامبران محمد صلی الله علیه و آله و سلم « و الصدیقین » از صدیقین علی بن ابیطالب علیه السلام « و الشهداء » از شهدا حمزه « و الصالحین» از صالحین حسن و حسین علیهما السلام « وَ حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقاً » و ایشا ن از حیث رفاقت ، خوب رفقایی هستند . فرمودند : منظور قائم از آل محمد است .

ص: 66

1) در شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی حنفی صفحه 135 ( آیه 31 ) حدیث 208 آمده است :

خبر داد ما را محمد بن عبد الله بن عبید الله ... خبر داد ما را عمرو پسر ثابت از علی بن حزور از اصبغ بن نباته گفت : ابن عباس این آیه را خواند پس گفت : از نبیین محمد و از صدیقین علی بن ابیطالب و از شهدا حمزه و جعفر و از صالحین حسن و حسین و « وَ حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقاً » مهدی در زمان خودش می باشد .

2) در شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی حنفی صفحه 136 ( آیه 31 ) حدیث 209 آمده است :

اخرج الحافظ الحسکانی ( الحنفی ) قال اخبرنا ابوالعباس الفرغانی ( بسنده المذکور) عن حذیفة بن الیمان قال : دخلت علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم ذات یوم و قد نزلت علیه هذه الآیة : « فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبییّنَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالِحینَ وَ حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقاً » فأقرأنیها ، فقلت یا نبی الله فداک ابی و اُمی مَن هؤلاء ؟ انی اجد الله بهم حفیاً ( أی : مکثراً من المدح و الثناء ) قال صلی الله علیه و آله و سلم یا حذیفة انا ( من النبیین ) الذین انعم الله علیهم ، انا اولهم فی النبوة و آخرهم فی البعث و من ( الصدیقین ) علی بن ابیطالب و لما بعثنی الله عزوجل برسالته کان اول من صدق بی ، ثم من ( الشهداء ) حمزه و جعفر و من ( الصالحین ) الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة و ( حَسُنَ اولئک رفیقا ) المهدی فی زمانه .

خبر داد ما را ابوالعباس فرغانی از ابوالفضل شیبانی ... از سعید بن جبیر از سعد بن حذیفه از پدرش حذیفة بن یمان گفت : روزی بر پیامبر درآمدم و این آیه نازل شده بود : « آنها با کسانی هستند که خداوند به آنها لطف و عنایت زیادی فرموده است یعنی با پیامبران و صدیقین و شهدا و صالحین و حسن اولئک رفیقا هستند . » پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آیه را برای من خواند . گفتم ای پیامبر خدا ، پدر و مادرم فدایت باد . اینها چه کسانی هستند که من خدا را به آنها مهربان می یابم ؟

فرمود : ای حذیفه ، از پیامبرانی که خداوند برایشان نعمت فرموده است ، من در نبوت نخستین آنان و در رسالت آخرین آنانم و از صدیقین ، علی بن ابیطالب علیه السلام است . چون خداوند مرا به رسالت خودش برگزید ، علی نخستین کسی بود که مرا تصدیق نمود . از شهدا حمزه و جعفر طیار و از صالحین حسن و حسین دو آقای جوانان بهشت هستند و ( حسن اولئک رفیقا ) مهدی علیه السلام در زمان خودش می باشد.

1) علی بن ابراهیم فی تفسیره المنسوب للصادق علیه السلام قال :

ص: 67

النبیین رسول الله ، و الصدیقین علی ، و الشهداء الحسن و الحسین ، و الصالحین الائمة ، و حسن اولئک رفیقا القائم من آل محمد علیهم الصلاة و السلام .

علی بن ابراهیم در تفسیرش که منسوب به امام صادق علیه السلام است ، گوید :

فرمود : ( النبیین ) رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم است . (و الصدیقین ) علی علیه السلام و( الشهداء ) حسن و حسین علیهما السلام و ( الصالحین ) ائمه علیهم السلام می باشند و (حسن اولئک رفیقا : نیکو رفیقان ) قائم از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است .

ص: 68

«آیه بیست و دوم »

اشاره

نصر و پیروزی حتمی در زمان حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است .

خداوند در سوره نساء آیه 77 می فرماید :

« اَلَم تَرَ إلَی الَّذینَ قیلَ لَهُم کُفّوا اَیدیَکُم وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ..............

« اَلَم تَرَ إلَی الَّذینَ قیلَ لَهُم کُفّوا اَیدیَکُم وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتوُا الزّکوةَ فَلمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ إذا فَریقٌ مِنهُم یَخشَونَ النّاسَ کَخَشیََةِ اللهِ اَو اَشَدَّ خَشیَةً وَ قالوا رَبَّنا لِمَ کَتَبتَ عَلَینا القِتالَ لَو لا أخَّرتَنا إلی اَجَلٍ قَریبٍ قُل مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ وَ الآخِرَةُ خَیرٌ لِمَنِ التَّقی وَ لا تُظلَموُنَ فَتیلاً »

آیا ندیدی ( و در شگفت نمی شوی ) از کسانی که به آنها گفته شد ( در حال حاضر و فعلاً حکم جهاد نیامده است ) و شما با کسی مبارزه نکنید و فعلاً ( به خودسازی مشغول شوید ) نماز را به پا دارید و زکات ( اموال خود را ) بپردازید ( ولی آنها ناراحت بودند که چرا حکم جهاد داده نمی شود ) اما هنگامی که حکم جهاد آمد و به آنها گفته شد جهاد کنید عده ای از آنان از مردم می ترسیدند همانطوری که از خدا می ترسند . بلکه از مردم بیشتر از خدا می ترسند و گفتند خداوندا چرا جهاد را بر ما مقرر کردی ؟ و چرا این فرمان را برای ما کمی به تاخیر نینداختی ؟ ( ای پیامبر ) به آنها بگو سرمایه زندگی دنیا بسیار ناچیز است اما برای متقین زندگی آخرت بهتر است و کوچکترین ستمی به شما نخواهد شد .

1) در روضه کافی صفحه 330 و تفسیر نورالثقلین جلد 1 صفحه 518 آمده است :

محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن ابی الصباح بن عبد الحمید عن محمد مسلم عن ابی جعفر علیه السلام قال : و الله للذی صنعه الحسن بن علی علیه السلام کان خیرا لهذه الامة مما طلعت علیه الشمس فو الله لقد نزلت هذه الآیة « اَلَم تَرَ إلَی الَّذینَ قیلَ لَهُم کُفّوا اَیدیَکُم وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتوُا الزّکوةَ » انما هی طاعة الامام و طلبوا القتال « فَلمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ » مع الحسین علیه السلام

ص: 69

« قالوا رَبَّنا لِمَ کَتَبتَ عَلَینا القِتالَ لَو لا أخَّرتَنا إلی اَجَلٍ قَریبٍ » نُجب دعوتک و نتبع الرسل ارادوا تأخیر ذلک الی القائم علیه السلام .

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمودند : به خداوند سوگند آنچه که امام حسن مجتبی علیه السلام برای این امت انجام داد ( ارزشش) بیشتر است از آنچه که خورشید به آن می تابد و به خدا سوگند این آیه درباره او نازل شده است که خداوند می فرماید : آیا نمی بینید و آیا نمی اندیشید و آیا در شگفت نمی شوید به آنان که به ایشان گفته شد در حال حاضر دست از جهاد بردارید و نماز به پا دارید و زکات بپردازید . همانا این اطاعت از امام است ولی آنها اصرار داشتند که فرمان جنگ و جهاد به آنان داده شود . اما هنگامی که جنگ و مبارزه در رکاب سید الشهدا حسین بن علی علیه السلام بر آنان واجب شد ، گفتند خداوندا چرا حکم جهاد را بر ما واجب فرمودی ؟ چه می شد که عمر ما را تا هنگام اجل مهلت می دادی ؟ ما دعوت تو را اجابت نموده و از رسولان پیروی کنیم . منظور آنان این بود که این حکم تا قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به تأخیر افتد . ( یعنی چه می شد که حکم جهاد را تا زمان حضرت قائم علیه السلام به تأخیر می انداختی .)

1) در تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 257 و تفسیر نورالثقلین مجلد 1 صفحه 519 به نقل از تفسیر عیاشی آمده است :

عن ادریس مولی لعبد الله بن جعفر عن ابی عبد الله علیه السلام فی تفسیر هذه الآیة « اَلَم تَرَ إلَی الَّذینَ قیلَ لَهُم کُفّوا اَیدیَکُم » مع الحسن « وَ اَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتوُا الزّکوةَ فَلمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ » مع الحسین « قالوا رَبَّنا لِمَ کَتَبتَ عَلَینا القِتالَ لَو لا أخَّرتَنا إلی اَجَلٍ قَریبٍ » الی خروج القائم علیه السلام فإن معه النصروا و الظفر « قُل مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٌ وَ الآخِرَةُ خَیرٌ لِمَنِ التَّقی وَ لا تُظلَموُنَ فَتیلاً »

ادریس غلام آزاد شده عبد الله بن جعفر از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه که آیا نمی بینید به آنانکه گفته شد فعلاً جنگ نکنید با امام حسن علیه السلام و نماز را به پا دارید و زکات مال خود را بپردازید اما زمانیکه دستور جنگ به آنان صادر شد به امام حسین علیه السلام گفتند چرا حکم قتال و جنگ را بر ما واجب کردی ؟ چه می شد که عمر ما را تا هنگام اجل قریب مهلت می دادی تا خروج حضرت قائم علیه السلام زیرا نصرت و پیروزی با آنان است . خداوند منان فرمود : « بگو کالای دنیا اندک و ناچیز است و آخرت برای آنکه تقوا پیشه کند بهتر است . »

اگر توجه به انتهای حدیث کنید ملاحظه خواهید کرد که آنها گفتند : فَان معه النصروا و الظفر، یعنی نصرت و پیروزی در خروج قائم آل محمد عجل

الله تعالی فرجه الشریف حتمی است . از این حدیث می توان نتیجه گرفت:

ص: 70

اولاً : قبل از تولد حضرت قائم موعود ، اطلاعات مردم درباره مهدی علیه السلام زیاد بوده است و آگاهی نسبت به آن حضرت داشته اند که این اصالت مهدویت را می رساند .

ثانیاً : می دانستند که نصر و پیروزی حتمی در زمان آن بزرگوار است .

ص: 71

«آیه بیست و سوم »

اشاره

اهل کتاب در ظهور امام زمان به آن حضرت ایمان می آورند .

خداوند در سوره نساء آیه 159 می فرماید :

« وَ إِن مِن أهلِ الکِتابِ إلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ وَ یَومَ القیامَةِ یَکونُ عَلَیهِم شَهیداً »

و نیست از اهل کتاب جز آنکه ایمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود .

1) در کتاب ینابیع المودة باب 71 صفحه 422 آمده است :

و عن محمد بن مسلم عن محمد الباقر رضی الله عنه فی قوله تعالی « وَ إِن مِن أهلِ الکِتابِ إلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ وَ یَومَ القیامَةِ یَکونُ عَلَیهِم شَهیداً » قال ان عیسی علیه السلام ینزل قبل یوم القیامة الی الدنیا فلا یبقی اهل ملة یهودی و لا غیره الا آمنوا به قبل موتهم و یصلی عیسی خلف المهدی علیه السلام .

محمد بن مسلم از حضرت باقر رضی الله عنه درباره این آیه :

« و نیست از اهل کتاب جز آنکه ایمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قیامت بر

آنان گواه خواهد بود.» نقل می کند که حضرت فرمودند : همانا عیسی علیه السلام

قبل از قیامت فرود می آید به دنیا . پس پیروان هیچ دینی چه یهودی چه غیر

یهودی باقی نمی ماند مگر اینکه پیش از مرگش به او ( یعنی مهدی ) ایمان می

آورد و عیسی پشت سر مهدی نماز به جا می آورد .

2) نظیر این حدیث را حافظ علامه ابن صباغ مالکی در فصل 12 کتاب فصول المهمه آورده است :

علی بن ابراهیم قال حدثنی ابی عن القاسم بن محمد عن سلیمان بن داود المنقری عن ابی حمزة عن شهر بن جوشب قال لی الحجاج ( یا شهر ) آیة فی کتاب الله قد اعتینی فقلت : ایها الامیر أیّة آیة هی ؟ فقال قوله : « وَ إِن مِن أهلِ الکِتابِ إلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ » و الله انی لآمر بالیهودی و النصرانی فیضرب عنقه ثم

ارمقه بعینی فی اراه یحرک شفیته حتی یخمد فقلت : اصلح الله الامر لیس علی ما [ ت ] اولت قال : کیف هو ؟ قلت : ان عیسی علیه السلام ینزل قبل یوم القیامة الی

ص: 72

الدنیا فلا یبقی اهل ملة یهودی و لا غیره [ نصرانی ] الا آمن به قبل موته و یصلی خلف المهدی . قال : و یحک ... انّی لک هذا و من این جئت [ به ] ؟ فقلت حدثنی به محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام فقال : جئت بها و الله من عین صافیة .

علی بن ابراهیم گوید حدیث گفت مرا پدرم از قاسم بن محمد از سلیمان بن داود المنقری از ابی حمزة ازشهر بن جوشب که گفت حجاج به من گفت ( ای شهر ) آیه ای در کتاب خدا هست که در آن مانده ام ، گفتم ای امیر کدام آیه است ؟ گفت : فرموده خداوند : « و نیست از اهل کتاب جز آنکه ایمان آورد بدو قبل از مرگش و روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود . » به خدا سوکند من دستور می دهم یهودی و نصرانی را گردن زنند . سپس چشم بر او می دوزم و نمی بینم لبهایش را حرکت دهد تا اینکه بی حرکت گردد . گفتم : خداوند حال امیر را اصلاح نماید چنانکه تأویل کرده است ، نیست . گفت : چگونه است ؟ گفتم همانا عیسی علیه السلام پیش از روز قیامت به دنیا فرود می آید ، پس اصلاً هیچ آیین یهودی و غیر آن [ نصرانی ] باقی نمی ماند مگر آنکه پیش از مردنش به او ایمان آورد و پشت سر حضرت مهدی علیه السلام نماز می گذارد . گفت وای بر تو . این را از کجا می گویی و از کجا آورده ای ؟ من گفتم : این را محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام برایم حدیث فرمود . گفت : به خدا سوگند آن را از چشمه زلالی آورده ای .

ص: 73

«آیه بیست و چهارم »

اشاره

در قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف کفار مأیوس می شوند .

خداوند در سوره مائده آیه 3 می فرماید :

«ألیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ »

امروز

آنانکه کفر ورزیده اند از دین شما مأیوس شدند [ و از اینکه بتوانند بر آن صدمه ای برسانند ناامید گشتند ] پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید .

· در تفسیر عیاشی جلد 1 صفحه 292 آمده است :

العیاشی عن عمرو بن شمر عن جابر قال : قال ابوجعفر علیه السلام فی هذه الآیة « ألیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ » یوم یقوم القائم علیه السلام یئس بنو امیة فهم الذین کفروا یئسوا من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

عیاشی از عمرو بن شمر از جابر آورده است که گفت حضرت باقر علیه السلام درباره این آیه « امروز آنانکه کفر ورزیده اند از دین شما مأیوس شدند [ و از اینکه بتوانند بر آن صدمه ای برسانند ناامید گشتند ] پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید. » فرمود : روزی که امام قائم علیه السلام قیام کند بنی امیه مأیوس شوند که آنهایند کسانی که کافر شدند ، از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مأیوس شوند .

اگر در تفسیر این آیه به تفاسیر مراجعه کنید مشاهده خواهید کرد که کفار یکجا در گذشته مأیوس شده اند و یکبار در آینده مأیوس خواهند شد و هر دو در رابطه با امامت است . بار اولی که کفار مأیوس شده اند روز غدیر خم در سرزمین جحفه می باشد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت امیرالمومنین علیه السلام را به یکصد و بیست هزار نفر به عنوان جانشین و خلیفه بعد از خود معرفی کردند که در آنروز کفار مأیوس شدند .

اما بار دومی که کفار به یأس کلی می رسند ، روز قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در حدیث فوق آمده است « یوم یقوم القائم علیه السلام یئس بنو

ص: 74

امیة » و در آنروز دیگر حکومت عدل الهی و واقعی اسلام با رهبریت آن حضرت برپا می گردد و دشمنان دیگر مأیوس خواهند شد .

ص: 75

«آیه بیست و پنجم »

اشاره

اولین امام امیرالمؤمنین و آخرین آنها امام زمان علیهماالسلام است .

خداوند در سوره مائده آیه 12 می فرماید :

« وَ لَقَد أخَذَ اللهُ میثاقَ بَنی إسرائیلَ وَ بَعَثنا مِنهُمُ اثنَی عَشَرَ نَقیباً »

و همانا به تحقیق خداوند عهد و پیمان گرفت از بنی اسرائیل و از میان ایشان دوازده نقیب یا رهبر و پیشوا را برانگیخت .

در احادیث و روایات به طور متواتر آمده است که امامان و اوصیا و خلفا و جانشینان بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دوازده نفرند ، به تعداد دوازده نقیب بنی اسرائیل و به تعداد دوازده حواری حضرت مسیح علیه السلام و به تعداد دوازده پسر حضرت یعقوب علیه السلام و دوازده هیأت حضرت موسی علیه السلام ، مثلاً :

1) در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 398 آمده است :

یکی از مسلمانان صدر اسلام به نام مسروق می گوید ما نزد عبد الله بن مسعود نشسته بودیم و او برایمان قرآن می خواند . مردی به او گفت : یا ابا عبد الرحمن هل سألتم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کم یملک هذه منه قدمت العرق قبلک ثم قال : نعم و لقد سألنا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال : اثنی عشر کعدة نُقباء بنی اسرائیل .

مسروق می گوید به ابن مسعود گفتم آیا شما از پیامبر سؤال نکردید که تعداد رهبران و خلفاء بعد از آن حضرت چند نفرند ؟ ابن مسعود گفت : ما از ایشان پرسیدیم و ایشان فرمودند : تعداد ( امامان و جانشینان و خلفا بعد از من ) دوازده نفرند به تعداد نقیبان بنی اسرائیل .

2) در کتاب مناقب خوارزمی نوشته حافظ موفق بن احمد حنفی معروف به اخطب خوارزمی آمده است :

ص: 76

فی حدیث الاعمش عن الحسین بن علی علیه السلام قال فاخبرنی یا رسول الله هل یکون بعدک نبی ؟ فقال : لا أنا خاتم النبیین لکن یکون بعدی أئمة قوّامون بالقسط بعدد نُقباء بنی اسرائیل .

اعمش از حسین بن علی نقل می کند که گفته شد به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که آیا بعد از شما پیامبری خواهد بود ؟ حضرت فرمودند خیر ، بعد از من نبی نمی آید چون من خاتم النبیین هستم اما پس از من دوازده امام هستند که هر کدام برپاکننده عدل و داد می باشند و تعداد آنها به تعداد نقباء بنی اسرائیل است .

1) در کتاب ینابیع المودة صفحه 258 آمده است : ایشان در این صفحه باب دهم کتاب المودة القربی میر سید علی بن شهاب الهمدانی را می آورد و در پنجمین حدیث آورده است :

عن سلیم بن قیس الهلالی عن سلمان الفارسی رضی الله عنه قال دخلت علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فاذا الحسین علیه السلام علی فخذیه و هو یقبل عینیه و یقبل فاه و یقول انت سید بن سید و انت امام بن امام و انت حجة بن حجة و انت ابو حجج تسعة تاسعهم قائمهم .

سلمان فارسی می گوید وارد شدم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حسین علیه السلام روی زانوی آن حضرت نشسته بود و حضرت چشمان و دهان حسین علیه السلام را می بوسید و می فرمود : تو آقایی و فرزند آقایی . تو امام و جانشین و فرزند امام و جانشین هستی . تو حجتی و فرزند حجت هستی . تو پدر حجج نه گانه هستی که نهمین آنها قائم بر ایشان است .

2) حافظ شیخ الاسلام ابراهیم الحموئی شافعی در کتاب فرائد السمطین جلد 2 صفحه 313 حدیث 564 می گوید :

قال رسول الله : انا سید المرسلین و علی بن ابیطالب سید الوصیین و ان اوصیائی بعدی اثنی عشر أولهم علی بن ابیطالب و آخرهم القائم .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : من آقا و سید و بزرگ انبیاء مرسل هستم و علی بن ابیطالب سید و آقای اوصیا است . همانا اوصیا و جانشینان من که بعد از من می آیند دوازده نفرند . اول آنان علی بن ابیطالب و آخر آنها قائم موعود است .

پس امامان و خلفاء بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دوازده نفر هستند به تعداد نقباء بنی اسرائیل که اولین آنها امیرالمومنین علی علیه السلام و آخرین آنها حضرت قائم آل محمد حجة بن الحسن العسکری علیه السلام است .

ص: 77

«آیه بیست و ششم »

اشاره

مسیحیان به یاری مهدی علیه السلام قیام می کنند .

خداوند در سوره مائده آیه 14 می فرماید :

« وَ مِنَ الَّذینَ قالوُا إنّا نَصاری أخَذنا میثاقَََهُم فَنَسوا حَظَّاً مِمَّا ذُکِّروُا بِهِ »

از کسانیکه گفتند ما نصرانی ( و از امت مسیح بن مریم ) هستیم ، پیمان گرفتیم اما آنها پیمان خود را فراموش کردند و بهره ای را که ما به آنها یاد آوری کرده بودیم ، فراموش نمودند ( و به این بهره متذکر نشدند . )

1) در کتاب ینابیع المودة نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی صفحه 422 باب 71 آمده است :

و عن ابی ربیع الشامی عن جعفر الصادق رضی الله عنه فی قوله تعالی « وَ مِنَ الَّذینَ قالوُا إنّا نَصاری أخَذنا میثاقَََهُم فَنَسوا حَظَّاً مِمَّا ذُکِّروُا بِهِ » فی المائدة قال سیذکرون ذلک الحظو سیخرج مع القائم علیه السلام هنا عصابة منهم .

ابی ربیع شامی از حضرت صادق علیه السلام درباره این آیه « از کسانیکه گفتند ما نصرانی ( و از امت مسیح بن مریم ) هستیم ، پیمان گرفتیم اما آنها پیمان خود را فراموش کردند و بهره ای را که ما به آنها یاد آوری کرده بودیم ، فراموش نمودند.» فرمودند : به زودی آنها یعنی مسیحیان این بهره را به یاد خواهند آورد و عده ای از آنها هنگامی که قائم موعود قیام می کند ، قیام خواهند کرد .

این مسأله که حضرت مسیح ( و ما قتلوا و ما صلبوا ) نه کشته شده است و نه به صلیب کشیده شده است ، مورد اتفاق شیعه و سنی است و باز این مسأله را فریقین قبول دارند که در زمان ظهور قائم موعود، حضرت مسیح خدمت امام زمان می رسد و پشت سر آن حضرت نماز می خواند .

2) مثلاً در کتاب « تذکرة الخواص الامة » نوشته سبط بن جوزی حنفی صفحه 377 آمده است :

قال السدی : یجتمع المهدی و عیسی بن مریم فیجی ء وقت الصلوة فیقول المهدی لعیسی : تقدم ، فیقول عیسی : انت اولی بالصلوة فیصلی عیسی ورائه مأموماً .

ص: 78

سدی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که مهدی و عیسی بن مریم در یک محل با یکدیگر قرار خواهند گرفت و هنگامی که وقت نماز می شود حضرت مهدی به حضرت عیسی علیهما السلام می فرماید : شما امام جماعت شوید. حضرت عیسی در جواب می فرماید : شما در این باره بر من اولی هستید بر انکه امام جماعت شوید . سپس حضرت مسیح پشت سر حضرت مهدی می ایستد و به ایشان اقتدا می کند و به صورت مأمون نماز می خواند .

1) در کتاب منتخب کنز العمال نوشته متقی هندی مجلد 6 صفحه 30 و کتاب البیان فی اخبار المهدی صاحب الزمان نوشته حافظ گنجی شافعی و کتاب المهدی نوشته حافظ ابو نعیم آمده است :

قال رسول الله : منّا الذی یصلی عیسی من خلفه .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : از ماست ( مهدی ) ، کسیکه عیسی پشت سر او نماز می خواند .

2) محمد بن یعقوب : عن علی بن ابراهیم عن اسماعیل بن محمد المکی عن علی بن الحسن عن عمرو بن عثمان عن الحسین بن خالد عن من ذکره عن ابی الربیع الشامی قال :

قال لی ابو عبد الله علیه السلام : لا تشته من السودان احداً ، فان کان فلابد فمن النوبة فانهم من الذین قال الله عزوجل « وَ مِنَ الَّذینَ قالوُا إنّا نَصاری أخَذنا میثاقَََهُم فَنَسوا حَظَّاً مِمَّا ذُکِّروُا بِهِ » [ اما انهم ] سیذکرون ذلک الحظ و سیخرج مع القائم علیه السلام منا عصابة منهم و لا تنکحوا من الاکراد احداً فانهم جنس من الجن کشف عنهم الغطاء .

محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم از اسماعیل بن محمد المکی از علی بن الحسن از عمرو بن عثمان از الحسین بن خالد ازکسی که او را یاد کرد از ابی الربیع الشامی روایت کرده که گفت : حضرت ابو عبد الله امام صادق علیه السلام به من فرمود : از سودان کسی را خریداری مکن و چنانچه ناگزیر شدی از نوبه بگیر که ایشان از کسانی هستند که خدای عزوجل فرموده « از کسانیکه گفتند ما نصرانی ( و از امت مسیح بن مریم ) هستیم ، پیمان گرفتیم اما آنها پیمان خود را فراموش کردند و بهره ای را که ما به آنها یاد آوری کرده بودیم ، فراموش نمودند. » و همانا ایشان آن نصیب و بهره را به یاد خواهند آورد و جمعی از ایشان با قائم علیه السلام از ما خروج خواهند کرد و از اکراد کسی را نکاح نکنید که گونه ای از جن هستند که پرده از رویشان برداشته شده است .

ص: 79

«آیه بیست و هفتم »

اشاره

خداوند ولی عصر را حفظ می کند .

خداوند در سوره مائده آیه 54 می فرماید :

« یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ................

« یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَی الکَافِرینَ یُجاهِدوُنَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ لاَ یَخَافوُنَ لَومَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضلُ اللهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَلیمٌ »

ای کسانیکه ایمان آورده اید ، هرکس از شما مرتد شود ( و از دین خویش دست بردارد ، به خداوند هیچ زیانی نمی رساند ) و به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند آنها بر مومنین ( فخر نمی فروشند ) و فروتن هستند . اما بر کافران سخت می گیرند . آنها در راه خداوند جهاد می کنند . از ملامت ملامت کنندگان و از سرزنش سرزنش کنندگان باکی ندارند و این فضل خداوند است که به هرکس بخواهد آنرا عطا می فرماید و خداوند بخشنده و داناست .

1) در کتاب ینابیع المودة باب 71 صفحه 436 آمده است :

و عن سلیمان بن هارون العجلی قال سمعت جعفر الصادق رضی الله عنه ان صاحب هذا الامر یعنی القائم المهدی محفوظ لو ذهب الناس جمیعاً اتی الله باصحابه و هم الذین قال الله فیهم « فَإن یَکفُر بِها هؤلاء فَقَد وَکَّلنا بِها قوَماً لَیسُوا بِها بِکافِرین » (1)

و هم الذین قال الله فیهم « یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَی الکَافِرینَ »

سلیمان بن هارون عجلی می گوید : شنیدم از امام صادق رضی الله عنه که صاحب این امر یعنی قائم المهدی محفوظ است . ( و خداوند او را حفظ می کند ) اگرچه همه مردم از بین بروند ( چنانکه خداوند تعالی فرموده است :) « فَإن یَکفُر بِها هؤلاء فَقَد وَکَّلنا بِها قوَماً لَیسُوا بِها بِکافِرین » می آورد خداوند اصحاب آن حضرت را و ایشان کسانی هستند که در این آیه نام برده شدند .

ص: 80


1- 1 سوره انعام آیه 89

1) محمد بن ابراهیم : المعروف بابن ابی زینب النعمانی فی کتاب الغیبة قال :

اخبرنا احمد بن محمد بن سعید بن عقده قال حدثنا الحسن بن علی [ علی بن الحسن ] بن فضال قال حدثنا محمد بن عمرو و محمد بن الولید قال حدثنا محمد بن حمزة و محمد بن سعید قالا حدثنا حماد بن عثمان عن سلیمان بن هارون العجلی قال سمعت ابا عبد الله یقول [ قال ابو عبد الله علیه السلام ] ان صاحب هذا الامر محفوظ له [ اصحابه ] و لو ذهب الناس جمیعاً اتی الله باصحابه و هم الذین قال الله عزوجل : « فَإن یَکفُر بِها هؤلاء فَقَد وَکَّلنا بِها قوَماً لَیسُوا بِها بِکافِرین » (1) و هم الذین قال الله فیهم « فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَی الکَافِرینَ » ( کتاب الغیبة صفحه 170 )

محمد بن ابراهیم معروف به ابن ابی زینب نعمانی در کتاب الغیبة گوید : خبر داد احمد بن محمد بن سعید بن عقده ازحسن بن علی [ علی بن حسن ] بن فضال، او از محمد بن عمرو و محمد بن ولید، او از محمد بن حمزة و محمد بن سعید، آنان از حماد بن عثمان از سلیمان بن هارون عجلی گفت شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود : همانا [ اصحاب و یاران ] صاحب این امر برایش محفوظند و اگر همه مردم از بین بروند ، خداوند یارانش را خواهد آورد و ایشانند که خداوند عزوجل فرموده : « پس اگر قوم به آن کفر ورزند همانا ما قومی را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماریم » و ایشانند که خداوند فرموده « و به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند آنها بر مومنین ( فخر نمی فروشند ) و فروتن هستند . اما بر کافران سخت می گیرند.»

2) در تفسیر عیاشی جلد 1 صفحه 326 آمده است :

العیاشی : باسناده عن سلیمان بن هارون قال : قلت له ان بعض هؤلاء العجلیة یقول [ العجلیه یزعمون ] ان سیف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عند عبد الله بن الحسن ! ... فقال و الله ما رآه و لا ابوه بواحدة من یمینه ، الا ان یکون رآه ابوه عند الحسین علیه السلام و ان صاحب هذا الامر محفوظ له ، فلا تذهبن یمیناً و لا شمالاً ، فإن الامر و الله واضح ، و الله لو ان اهل السماء و الارض اجتمعوا علی ان یخولوا هذا الامر من موضعه الذی وضعه الله فیه ما استطاعوا و لو ان الناس کفروا جمیعاً حتی لا یبقی احد لجاء الله لهذا الامر بأهل یکو [نو]ن من اهله ، ثم قال : اما تسمع الله یقول : « یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَی الکَافِرینَ » حتی فرغ من الآیة و قال فی آیة اخری : « فَإن یَکفُر بِها هؤلاء فَقَد وَکَّلنا بِها قوَماً لَیسُوا بِها بِکافِرین » ثم قال: ان [اهل] هذه الآیة هم اهل تلک الآیة .

ص: 81


1- 1 سوره انعام آیه 89

عیاشی به سند خود از سلیمان بن هارون آورده که گوید : به آن جناب عرضه داشتم بعضی از این عجلیان می گویند [ می پندارند ] که شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد عبد الله بن حسن است ! فرمود : به خدا سوگند نه او و نه پدرش به هیچیک از دو چشمشان آنرا ندیده اند . مگر اینکه پدرش آنرا نزد حسین علیه السلام دیده باشد و البته برای صاحب این امر محفوظ است . پس مبادا به راست و چپ روی آوری که به خدا سوگند امر روشن است . به خدا قسم اگر اهل آسمان و زمین همدست شوند که این امر را از جایگاهی که خداوند آنرا در وی قرار داده برطرف سازند ، نخواهند توانست و چنانچه همه مردم کفر ورزند تا جایی که هیچ کس باقی نماند ، همانا خداوند برای این امر کسانی را خواهد آورد که از شایستگان آن باشند . سپس فرمود آیا نمی شنوی که خداوند می فرماید : « ای کسانیکه ایمان آورده اید ، هرکس از شما مرتد شود ( و از دین خویش دست بردارد ، به خداوند هیچ زیانی نمی رساند ) و به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند آنها بر مومنین ( فخر نمی فروشند ) و فروتن هستند . اما بر کافران سخت می گیرند . » تا آخر آیه را تلاوت فرمود و در آیه دیگری فرموده : « پس اگر قوم به آن کفر ورزند همانا ما قومی را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماریم » پس آن حضرت فرمود : همانا [ اهل ] این آیه همان اهل آن آیه می باشند .

ص: 82

«آیه بیست و هشتم »

اشاره

قبل از قیامت کبری ، قیام حجة بن الحسن حتمی است .

خداوند در سوره انعام آیه 31 می فرماید :

« قَد خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبوُا بِلِقآءِ اللهِ حَتّی إذَا جائَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً قَالوُا یَا حَسرَتَنا عَلی مَا فَرَّطنَا فِیها وَ هُم یَحمِلوُنَ أوزارَهُم عَلی ظُهوُرِهِم ألا سآءَ مَا یَزِروُنَ »

ضرر و زیان کردند کسانیکه لقای خداوند را تکذیب نمودند تا زمانیکه ناگهان ساعت بر ایشان فرا رسید . آنها گفتند یا حسرتنا بر آنچه که ما در آن کوتاهی کردیم و آنان بارهای گناهان خود را بر پشتهای خویش کشند و چه زشت است آنچه آنها بر دوش دارند .

در این آیه جمله « جائَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً » حائز اهمیت است ( که ناگهان ساعت بر ایشان فرا رسید . ) به قیامت از آن جهت « ساعة » گفته می شود که یکباره فرا خواهد رسید . لذا عده ای گفته اند ما دو قیامت یا دو « ساعة » داریم . یکی قیامت و « ساعة » صغری و دیگری قیامت و « ساعة » کبری .

قیامت صغری ظهور امام زمان علیه السلام است که یکباره فرا می رسد و قیامت کبری همان قیامتی است که در آن صراط و میزان و بهشت و جهنم است . برای واضح شدن مطلب در این مورد احادیثی می آوریم :

1) در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 377 حدیث 25 و همان جلد صفحه 430 حدیث 12 آمده است :

عن ابن مسعود قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : لا تنقضی الایام و لا یذهب الدهر حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطئ اسمی .

ابن مسعود می گوید رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : روزگاران و ایام به پایان نمی رسد مگر اینکه یکی از فرزندان من که نام او نام من است ، بر ملت عرب حکومت و فرمانروایی نماید .

2) در مسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 376 حدیث 11 آمده است :

عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من اهل بیتی یواطئ

اسمه اسمی .

ص: 83

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : رستاخیز برپا نمی شود مگر اینکه مردی از اهل بیت من ظاهر گردد و قیام کند که اسم او اسم من است .

1) در مسند امام احمد حنبل صفحه 17 حدیث 3 آمده است :

عن ابی سعید قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : لا تقوم الساعة حتی یملک رجل من اهل بیتی اجلی اقنی یملأ الارض عدلا کما ملئت قبله ظلما یکون سبع سنین .

ابی سعید خدری می گوید رسول خدا فرمودند : قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه مردی از خانواده من ( بر جهان ) حکومت و فرمانروایی کند . ( از مشخصات او این است که ) پیشانیش گشاده باشد و بینی اش قلمی است . او عدالت را بر کل کره زمین می گستراند ، همانگونه که قبل از او پر از ظلم و جور شده بود و مدت سلطنت او 7 سال خواهد بود .

2) در تفسیر سیوطی آمده است :

و اخرج البخاری عن ابی هریره ان اعرابیاً سأل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال : متی الساعة ؟ فقال صلی الله علیه و آله و سلم : اذا ضیعت الامانة فانتظر الساعة . قال : یا رسول الله کیف اضاعتها ؟ قال : اذا وسد الامر الی غیر اهله فانتظر الساعة .

حافظ عبد الرحمن سیوطی در تفسیر الدر المنثور می گوید : بخاری از ابو هریره روایت کرده است که بادیه نشینی از پیامبر پرسید ساعت کی است ؟ حضرت فرمودند : هنکامیکه امانت ضایع گردد . هر وقت دیدی امانت ضایع شد منتظر ساعت باش . اعرابی گفت : یا رسول الله چگونه امانت ضایع خواهد شد ؟ حضرت فرمودند آن زمانی که کار به کسانیکه اهلیت ندارند داده می شود و آنها شایستگی آنرا ندارند . پس در آن هنگام در انتظار ساعت یا قیامت باش .

3) در کتاب تحف العقول صفحه 59 امده است :

قال رسول الله من اشراط الساعة کثر القراء و قلّة الفقهاء و کثرة الامراء و قلة الامناء و کثرة المطر و قلة النبات .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : از علائم « ساعت » و آخرالزمان زیاد شدن باسوادها و کم شدن مجتهدها و زیاد شدن اولیای امور و کم شدن امین ها و زیاد شدن باران و کم شدن گیاهان می باشد .

4) در کتاب ارشاد القلوب دیلمی باب 16 « فی اشراط الساعة » آمده است :

خطب رسول الله فقام الیه رجل و قال یا رسول الله متی الساعة . فقال ما المسئول باعلم بها من السائل ، لا تأتیکم الا بغتة ، فقال فاعلمنا اشراطها فقال لا تقوم الساعة حتی تفیض العلم و تکثر الزلزال و تکثر الفتن و یکثر الهرج و المرج و تکثر فیکم الاهواء و یخرب العامر و یعمر الخراب و یکون خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة العرب و قطع الشمس من مغربیها و تخرج الدابة و یظهر الدجال

و

ص: 84

ینتشر یأجوج و مأجوج و ینزل عیسی بن مریم فهناک تأتی ریح من جهة الیمن الین من الحریر فلا قدع احداً فیه مثقال ذرة من الایمان الاّ قبضة .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطبه ای خوانده و بعد از آن فرمودند : صادق ترین گفتارها کتاب خداست و بهترین راهنماییها راهنمایی خداست و بدترین امور کارهای نوظهور است و هر بدعتی ( آیین اختراعی ) گمراهی است . مردی برخاست . عرض کرد یا رسول الله ساعت و موقع ظهور کی می شود ؟ آن حضرت فرمودند: پرسش شده ( یعنی خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ) از پرسش کننده در این باره عالم تر نمی باشد (پیامبر می خواسته بگوید نمی دانم.) اما علائم ظهور را چنین بیان می فرمایند : ساعت نرسد مگر آنکه ناگهانی باشد . بعد سوال کننده می گوید : ای رسول خدا علائم و آثار ساعت و ظهور را بیان بفرمایید . حضرت می فرمایند : ساعت فرا نمی رسد مگر آنکه بساط علم دین برچیده شود و زلزله و فتنه و آشوب و هرج و مرج و هوای نفس زیاد گردد و آبادی ویران و ویرانی آباد گردد در شرق و غرب . و جزیرة العرب در زمین فرو می رود و خورشید از مغرب طلوع کند و دابة الارض خروج کند و دجال ظهور نماید و یأ جوج و مأجوج پراکنده شوند و عیسی بن مریم فرود آید . در آن موقع بادی نرمتر از حریر از سمت یمن بیاید . هرکس را که به قدر ذره ای ایمان داشته باشد می گیرد .

( الی ان قال الرواء ) فقالوا فمتی یکون یا رسول الله قال اذا داهن قرائکم امرائکم و عظمتم اغنیاء و اهنتم فقرائکم و ظهر فیکم الغناء و فشا فیکم الزنا و علا النباء و تغنیم بالقرآن و ظهر اهل الباطل اهل الحق و قال الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اضیعت الصلوات و اتبعت الشهوات و میل مع الهوی و قدم امراء الجور فکانوا خونة و الوزراء فقه و ظهر الحرص فی القراء و النفاق فی العلماء فعتد ذلک نزل البلاء مع انه ما تقدست امة لا ینتصر لضعیفها مِن قویها .

( تا اینکه راوی گفت :) عرض کردم یا رسول الله اینها چه وقت واقع می شود ؟ حضرت فرمودند : وقتی که گویندگان با اولیاء امور بسازند و ثروتمندان را احترام نمایند و فقرا را اهانت کنند و آواز شهوت انگیز در بین شما رواج پیدا کند و زنا زیاد شود و ساختمانها بلند گردد و قرآن را با صوت غنا بخوانند و اهل باطل بر اهل حق غالب شوند و امر به معروف و نهی از منکر کم شود و نمازها ضایع گردد و از شهوات پیروی کنند و به هوای نفس مایل شوند . فرماندهان ستمگر پیش افتند . پس فرماندهان ، خائن و وزرا فاسق باشند و حرص در قراء و نفاق در علما پیدا شود . در آن موقع بلا بر ایشان نازل شود . علاوه بر این اجتماعی که داد ضعیف را از قوی نستاند اصلاح نخواهد شد .

تزخرف المساجد . تذهب المصاحف و تعلی المنابر و تکثر الصفوف و ترفع الضجات فی المساجد و تجتمع الاجساد و الالسن مختلفه و دین احدهم لعقه علی

ص: 85

لسانه ان اعطی شکر و ان منع کفر لا یرجمون صغیراً و لا یوقرون کبیراً یستأثرون انفسهم توطئی حریمهم و یجورون فی حکمهم یحکم علیهم العبیر و تملکهم الصبیان و تدبر امورهم النساء تتحلی الذکور بالذهب و الفضة و یلبسون الحریر و الدیباج و یسبون الجواری و یقطعون الارحام ، یحیفون السبیل و ینصبون العشارین و یجاهدون المسلمین و یسالمون الکافرین فهناک تکثر المطر و یقل النبات و تکثر النهرات و تقل العلماء و تکثر الامراء و تقل الامناء .

مساجد زینت شود و قرآنها طلاکاری گردد . بر منبرها بالا روند . صفها زیاد شود و ضجه و شیون در مساجد بلند گردد. بدنها مجتمع و زبانها مختلف ، دین آنها اظهار زبانی است . حقیقت ندارد . اگر به او عطا شود شکر کند وگرنه کفران نماید . نه به صغیر رحم کنند و نه به کبیر احترام کنند . آنها خود خواهند و به ناموسشان تجاوز شود . در صدور حکم، ظلم و ستم نمایند . عبیر و بنده ها بر مردم حکومت نمایند و اختیارشان به دست بچه ها افتد و امورشان به تدبیر زنها باشد . مردها به طلا و نقره خود را زینت کنند و لباس حریر و ابریشم بپوشند . دخترها را بربایند و قطع رحم کنند و راهزنی نمایند و مأمورین برای گرفتن مالیاتها قرار دهند . با مسلمانها بجنگند و با کافرها بسازند . در آن زمان باران زیاد ببارد ولی گیاه کم روید و زنهای رقاصه و خواننده و هرزه زیاد گردد . علما کم شوند و اولیای امور بسیار ولی امین کم باشد .

1) در کتاب ارشاد دیلمی آمده است :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : و الذی نفسی بیده لا تقوم الساعة حتی یکون علیکم امراء فجرة و وزراء خونة و عرفاء ظلمه و قراء نفسه و عباد جمال ، یفتح الله علیهم فتنة غبراء مظلم فیتهون فیها کما تاهت الیهود فح ینقص الاسلام عروة عروة حتی یکال الله الله .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست « ساعت » نشود تا اینکه اولیای امور فاجر و وزراء خائن و کارآگاه های ظالم بر شما مسلط شوند و قاری ها فاسق و عبادت کنندگان نادان باشند . خداوند آنها را چنان در فتنه تیره و تاری افکند که مانند یهود حیران و سرگردان بمانند . در آن موقع از اساس اسلام دسته دسته کاسته گردد تا اینکه صدای الله الله های مسلمانان بلند شود .

2) در کتاب مختصر تذکره شعرانی صفحه 142 آمده است :

عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : لا تقوم الساعة حتی تکون التسلیم علی الخاصة دون العامة و حتی تفشوا التجارة و تعیب المرأة زوجها علی التجارة حتی تقطع الارحام و یفشوا الظلم .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « ساعت » نشود ( و انقلاب جهانی مهدی برپا نگردد) مگر وقتی که سلام کردن بر یک عده مخصوص باشد نه

ص: 86

تمام مردم و داد و ستد رواج یابد و زن در خرید و فروش عیبجویی کند و قطع رحم شود و ظلم و تعدی شیوع پیدا کند .

1) در کتاب مختصر تذکره شعرانی صفحه 113 آمده است :

فی حدیث مسلم ان رسول الله قال لا تقوم الساعة حتی تکون الفتن لقطع اللیل المظلم یصبح الرجل مومنا و یمسی کافراً و یمسی مومناً و یصبح کافراً یبیع و فیه بعرض من الدنیا.

در حدیث مسلم است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : «ساعت» نشود مگر آنکه فتنه چون پاره های شب تار پیدا شود که مرد صبح مومن باشد و شب کافر شود و شب مومن باشد و صبح کافر شود و دین خود را به مال دنیا بفروشد .

2) در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ( علی بن ابراهیم بن هاشم ابوالحسن قمی) صفحه 627 آمده است :

عن عبد الله بن عباس قال حججنا مع رسول الله حجة الوداع فاخة بحلقة باب الکعبه ثم اقبل علینا بوجهه فقال الا اخبرکم باشراط الساعة و کان ادنی الناس یومئذ منه سلمان رحمة الله . فقال : بلی یا رسول الله . فقال ان من اشراط القیمة اضاعة الصلوات و اتباع الشهوات و المیل مع الاهواء وتعظیم اصحاب المال و بیع الدین بالدنیا فعندها بذاب قلب المومن فی جوفه کما یذوب الملح فی الماء مما یری من المنکر فلا یستطیع ان یغیره قال سلمان و ان هذا الکائن یا رسول الله ؟ قال ای و الذی نفسی بیده .

ابن عباس گوید : حجة الوداع را با رسول خدا به جا آوردیم . آنگاه پیغمبر حلقه در کعبه را گرفت و روی به ما نموده فرمود : آیا خبر ندهم شما را به علائم ساعت ؟ در آن موقع نزدیکترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلمان فارسی بود . عرض کرد بلی یا رسول الله . حضرت فرمودند : از علائم آخر الزمان نمازها را ضایع گزاردن و از شهوتها پیروی کردن و به هوا و هوس مایل شدن و ثروتمندان را احترام کردن و دین را به دنیا فروختن است . پس آن موقع مومن از اعمال ناشایسته ای که مشاهده می کند و نمی تواند تغییر دهد دلش مانند نمک آب می شود. سلمان عرض کرد یا رسول الله اینطور خواهد شد ؟ حضرت فرمودند : قسم به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست ، آری خواهد شد .

یا سلمان عندها امراء جوره و وزراء فسقه و عرفاء ظلمه و امناء خونة فقال سلمان و ان هذا الکائن یا رسول الله ؟ قال ای و الذی نفسی بیده .

ای سلمان در آن زمان امراء ستمکار و وزراء تبهکار و کارآگاهها به ناحق گزارش دهند و امینها خائن باشند . سلمان عرض کرد یا رسول الله این هم خواهد شد ؟ حضرت فرمودند : قسم به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست ، آری خواهد شد .

ص: 87

یا سلمان إن عندها یکون المنکر معروفاً و المعروف منکراً و یؤتمن الخائن و یخون الامین و بصدق الکاذب و یکذب الصادق قال سلمان و ان هذا الکائن یا رسول الله ؟ قال ای و الذی نفسی بیده .

ای سلمان در آن زمان کارهای زشت را خوب و خائن را امین و امین را خائن و دروغگو را راستگو و راستگو را دروغگو قرار دهند . سلمان عرض کرد یا رسول الله این هم خواهد شد ؟ حضرت فرمودند : قسم به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست ، آری خواهد شد .

یا سلمان فعندها امارة النساء و مشاورة الاماء و قعور الصبیان علی المنابره و یکون الکذب طوفا و الزکوة معرما و الفیئی مغنما و یجفو الرجل والدیه و یبر صدیقه و یطلع الکوکب المذنب . قال سلمان و ان هذا الکائن یا رسول الله ؟ قال ای و الذی نفسی بیده .

ص: 88

«آیه بیست و نهم »

اشاره

ده علامت مهم قبل از قیام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف

خداوند در سوره انعام آیه 40 می فرماید :

« قُل اَرَءَیتَکُم إن أتیکُم عَذابُ اللهِ أو أتَتکُمُ السَّاعَةُ أغَیرَاللهِ تَدعوُنَ إن کُنتُم صادِقینَ »

بگو : به من بگویید اگر عذاب خداوند بر شما فرا رسد و یا ساعة شما را فرا گیرد ، آیا ( در آن وقت ) غیر خداوند را می خوانید ؟ اگر راستگو هستید .

در این آیه بحث از « ساعة » است . این ساعة هم می تواند قیامت کبری باشد و هم ظهور امام زمان علیه السلام که در هر دو گناهکاران و افراد بی ایمان و کج اندیش عذاب خواهند کشید که قبلاً بیان شد که به ظهور امام زمان علیه السلام قیامت صغری و به رستاخیز بزرگ قیامت کبری می گویند .

1) در تفسیر الدر المنثور فی التفسیر المأثور نوشته حافظ الامام عبد الرحمن سیوطی شافعی صفحه 395 مجلد سوم چنین آمده است :

و اخرج ابن ابی شیبه و احمد و ابو داود و الترمذی و النسائی و ابن ماجه و ابن مردویه و البیهقی فی البعث عن حذیفة بن اسید قال : اشرف علینا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من علیة و نحن نتذاکر فقال ماذا تذکرون ؟ قلنا نتذاکر الساعة. قال : فانها لا تقوم حتی تروا قبلها عشر آیات ، الدخان و الدجال و عیسی بن مریم و یاجوج و ماجوج و الدابة و طلوع الشمس من مغربها و ثلاثة خسوف خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة العرب و آخر ذلک نار تخرج من قعر عدن او الیمن .

توجه می فرمایید که حافظ امام عبد الرحمن سیوطی شافعی از ابن ابی شیبه و امام احمد حنبل و ابو داود ( صاحب صحیح ) و ترمذی ( صاحب صحیح ) نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ساعة برپا نمی شود مگر اینکه ده علامت قبل از آن خواهد بود :

1. الدخان

ص: 89

1. الدجال ( خروج دجال )

2. ( نزول ) عیسی بن مریم

3. یأجوج و مأجوج

4. الدابة ( بیرون آمدن دابة الارض )

5. طلوع خورشید از جای غروبش یا مغرب

6. ایجاد خسف در شرق

7. ایجاد خسف در غرب

8. ایجاد خسف در جزیرة العرب

9. خروج آتش از عدن یا یمن

توجه می فرمایید که این ده علامت همه قبل از ظهور قائم موعود است . پس در بعضی از آیات که « ساعة » آمده است ، یک مصداق ساعت قیام قائم موعود است و قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قیامت صغری است . البته تمام این علامات می تواند نزدیک شدن قیامت کبری را نیز بشارت دهد زیرا ظهور امام زمان علیه السلام با تمام این خصوصیات همه بیانگر مقدمه قیامت کبری است .

ص: 90

«آیه سی ام »

اشاره

سلطنت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به همه سلطنتها خاتمه می دهد .

خداوند در سوره انعام آیه 44 می فرماید :

« فَلَمّا نَسُوا مَا ذُکِّروُا بِهِ فَتَحنَا عَلَیهِم أبوابَ کُلِّ شَیءٍ حَتّی إذا فَرِحوُا بِمآ اوُتوُا أخَذناهُم بَغتَةً فَإذا هُم مُبلِسوُنَ »

زمانیکه ( اندرزها سودی نبخشید ) و همه نصیحتها را فراموش نمودند ، ما درهای همه چیز از نعمتهای ( خودمان ) را بر روی آنها گشودیم تا آنها کاملاً خوشحال شدند و به آنها دل بستند (اما) ناگهان آنها را گرفتیم ( و سخت مجازاتشان کردیم و به کیفر اعمالشان رسانیدیم ) در این هنگام همه مأیوس شدند ( و درهای امید بر روی آنها بسته شد . )

1) در تفسیر صافی صفحه 173 آمده است :

عن الباقر علیه السلام « فَلَمّا نَسُوا مَا ذُکِّروُا بِهِ » یعنی فلما ترکوا ولایة علی بن ابیطالب علیه السلام و قد امروا بها « فَتَحنَا عَلَیهِم أبوابَ کُلِّ شَیءٍ » دولتهم فی الدنیا و ما بسط لهم فیها « أخَذناهُم بَغتَةً » یعنی بذلک قیام القائم صلوات الله علیه حتی کانهم لم یکن لهم سلطان قط .

از امام باقر علیه السلام روایت شده که « فَلَمّا نَسُوا مَا ذُکِّروُا بِهِ » یعنی زمانی که ترک کردند ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام را درهای همه چیز را بر آنها گشودیم تا به دولت و سلطنت وسیع خویش در دنیا نائل گردند . اما ناگهان بگرفتیمشان یعنی توسط قیام حضرت قائم صلوات الله علیه به گونه ای که اصلاً برای آنها سلطنت و مقامی در دنیا نبوده است .

2) قال محمد بن علی الباقر علیه السلام : اذا قام القائم ذهب دولت الباطل .

حضرت باقر علیه السلام فرمودند : زمانیکه قائم قیام کند همه دولتهای باطل کنار می روند.

ص: 91

«آیه سی و یکم »

اشاره

اصحاب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مورد تأیید خداوند هستند .

خداوند در سوره انعام آیه 89 می فرماید :

« ... فَإن یَکفُر بِهَا هؤُلآءِ فَقَد وَکَّلنَا بِهَا قَوماً لَیسوُا بِهَا بِکافِرینَ »

... پس اگر اینان کافر شوند ( و کفر بورزند و حقایق را بپوشانند ) همانا قومی را ( می آوریم ) و بدان می گماریم که آنها بدان کافر نیستند .

· در کتاب ینابیع الموده نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی باب 71 صفحه 422 آمده است :

و عن سلیمان بن هارون العجلی قال سمعت جعفر الصادق رضی الله عنه ان صاحب هذا الامر یعنی القائم المهدی محفوظ لو ذهب الناس جمیعاً اتی الله باصحابه و هم الذین قال الله فیهم « فَإن یَکفُر بِها هؤلاء فَقَد وَکَّلنا بِها قوَماً لَیسُوا بِها بِکافِرین » و هم الذین قال الله فیهم « یَا أیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَی الکَافِرینَ » (1)

سلیمان بن هارون عجلی می گوید : شنیدم از امام صادق رضی الله عنه که صاحب این امر یعنی قائم المهدی محفوظ است . ( و خداوند او را حفظ می کند ) اگرچه همه مردم از بین بروند ( چنانکه خداوند تعالی فرموده است :) « فَإن یَکفُر بِها هؤلاء فَقَد وَکَّلنا بِها قوَماً لَیسُوا بِها بِکافِرین » می آورد خداوند اصحاب آن حضرت را و ایشان کسانی هستند که در این آیه نام برده شدند و باز اینها کسانی هستند که خداوند در قرآن درباره آنها می فرماید : « ای کسانیکه ایمان آورده اید، هرکس از شما مرتد شود ( و از دین خویش دست بردارد ، به خداوند هیچ زیانی نمی رساند ) و به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست می دارد و

آنها نیز خداوند را دوست می دارند آنها بر مومنین ( فخر نمی فروشند ) و فروتن هستند . اما بر کافران سخت می گیرند.»

ص: 92


1- 1 سوره مائده آیه 54

«آیه سی و دوم »

اشاره

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در حال حاضر کلمة ربّک است .

در هر زمانی ( حجة الهی ) « کلمة رب » و یا « کلمة الله » است که اگر این حجت نباشد ، « لو لا الحجة لساخت الارض باهلها » و این حجت باید همیشه باشد که می فرمایند : « الحجة قبل الخلق و الحجة مع الخلق و الحجة بعد الخلق » و در حال حاضر این حجت وجود اقدس اعلی حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

خداوند در سوره انعام آیه 115 می فرماید :

« وَ تَمَّت کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلاً لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمیعُ العَلیم ُ »

تمام و کامل شد کلمه پروردگارت بر اساس صدق و راستی و عدالت که دیگر تبدیل کننده ای برای کلمات او نیست و او شنوا و داناست .

· در کتاب ینابیع الموده نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی باب 82 صفحه 462 آمده است :

و عن الحسین بن حمدان الحضیبی عن هارون بن مسلم و سعدان جعفر جمیعاً سمعوا عدة من المشایخ الثقات الذین کانوا مجاورین للامامین سیدنا علی الهادی و ابی محمد الحسن العسکری قالوا سمعناهما یقولان ان الله تبارک و تعالی اذا اراد ان یخلق الامام انزل قطرة من ماء الجنة فی ماء المزن فتسقط فی ثمار الارض و بقلتها فیاکلها ابو الامام و تکونت نطفته منها فاذا استقرت النطفة فی الرحم فیمضی لها اربعة اشهر یسمع الصوت و کتب علی عضده « وَ تَمَّت کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلاً لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمیعُ العَلیم ُ » فاذا ولد قام بامر الله و رفع له عمود من نور ینظر منه الخلایق و اعمالهم و سرائرهم و العمود نصبت بین عینه حیث تولی و

نظر و قالوا قال ابو محمد الحسن العسکری قصة هبة عمة نرجس له نحو ما تقدم .

ص: 93

حسین بن حمدان الحضیبی از هارون بن مسلم و سعدان بصری و او از محمد بن احمد بغدادی و او از احمد بن اسحاق و او از سهل بن زیاد و او از عبد الله بن جعفر و همگی شنیده اند از مشایخ و بزرگان ثقه که آنها مجاور بودند با دو امام یعنی امام هادی و امام عسکری علیهما السلام ، گفتند شنیدیم که آن دو بزرگوار می فرمودند : خداوند زمانیکه اراده کند امامی را خلق نماید قطره ای از آب بهشت را در آبی می ریزد که آن آب از ابری ( پاک گرفته شده است ) و آن آب را در میوه ها و سبزیهای ( پاک می ریزد ) سپس پدر امام از آن آب می خورد ( و آن آب و آن قطره بهشتی ) سرانجان به نطفه تبدیل می شود و در رحمی ( پاک ) قرار می گیرد که پس از چهار ماه صدای طفل از درون رحم مادر شنیده می شود و بر بازوی او نوشته می شود : « وَ تَمَّت کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلاً لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمیعُ العَلیم ُ » و زمانیکه امام متولد شود به امر الهی می ایستد و عمودی از نور بین دو چشم او ظاهر می شود که به وسیله آن نور، خلایق و اعمالشان و (ظاهر) و باطنشان را می بیند و هر چیز را که بخواهد و نظر کند (ظاهر و باطن) آنرا می بیند .

گفته اند ابو محمد امام عسکری علیه السلام فرموده قصه بخشش عمه آن حضرت نرجس را به او از قبیل نصب و ظاهر شدن عمود نور است .

در قرآن یکی « کلمة رب » آمده است مانند همین آیه و در جایی مثل سوره توبه آیه 40 « کلمة الله » آمده است که می فرماید : « کلمة الله هی العلیا » سؤال می شود که منظور از کلمة رب و کلمة الله چیست ؟

برای پاسخ به این سؤال باید به آیه 171 از سوره نساء توجه شود که خداوند می فرماید : « إنما المسیحُ عیسی ابنُ مریمَ رسولُ اللهِ وَ کلمَته

القاها الی مریمَ » .

ما کلمه را به مریم القا کردیم . این کلمه حجت الهی عیسی بن مریم است . پس از آنچه که گفتیم می توانیم نتیجه بگیریم « کلمة رب » و « کلمة الله » هم می تواند گفتار و آیات الهی باشد و هم می تواند قرآن باشد و هم می تواند حجة الهی باشد که انبیا و اوصیا و اولیای الهی کلمة رب و کلمة الله هستند و حدیث بالا همین مطلب را تبیین فرموده است .

در اخبار زیادی بالغ بر بیش از ده حدیث داریم که این آیه شریفه بین دو چشم هر امامی یا بر عضد هر امامی و یا مابین کتفین امام ،علی الاختلاف الاخبار نوشته شده و نیز در اخبار بسیاری در باب زیارات و خطب و غیر اینها اطلاق کلمات الله بر ائمه علیهم السلام شده : « نحن الکلمات التامات » و این آیه شریفه شامل جمیع اطلاق می شود زیرا به جمیع اطلاقات صدق می کند . اما قرآن که در آن چیزی فرو گذار نشده است و نقصانی در او نیست و دین مقدس الهی اسلام از هر جهت

تام و تمام و اتم از تمام ادیان است و اما هر عصری و زمانی از انبیا و حجج از

ص: 94

آدم تا حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف ، خالی نبوده و نخواهد بود . ( لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها )

ص: 95

«آیه سی و سوم »

اشاره

امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حجت بالغه خداوند است .

خداوند در سوره انعام آیه 149 می فرماید :

« قُل فَلِلّهِ الحُجَّةُ البَالِغَةُ »

( ای پیامبر ) بگو برای خداوند است حجة بالغه .

1) در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 555 به نقل از اصول کافی در ذیل تفسیر این آیه آمده است :

و فی الکافی عن الکاظم علیه السلام ان الله علی الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة فالعقول و عن الباقر علیه السلام نحن الحجة البالغة علی من دون السماء و فوق الارض و العیاشی عنه علیه السلام مثله .

حضرت کاظم علیه السلام فرمودند : خداوند برای مردم دو حجت قرار داده است : یکی حجت ظاهر و آشکار و دیگری حجت باطنی و مخفی . اما حجت ظاهر و آشکار انبیا و رسل و امامان هستند و اما حجت باطنی و مخفی عقول انسانها است .

حضرت باقر علیه السلام می فرمایند : ما ( امامان ) حجت بالغه خداوند بر همه آسمانها و زمین هستیم و در تفسیر عیاشی نظیر همین حدیث آمده است .

2) در آیات الولایة صفحه 118 آمده است :

عن الباقر علیه السلام : نحن الحجة البالغة علی من دون السماء و فوق الارض .

حضرت باقر علیه السلام می فرمایند : ما ( امامان ) حجت بالغه خداوند بر همه آسمانها و زمین هستیم .

ص: 96

«آیه سی و چهارم »

اشاره

حضرت مهدی موعود علیه السلام صراط مستقیم خداوند است.

خداوند در سوره انعام آیه 153 می فرماید :

« وَ أنَّ هذَا صِراطی مُستَقیماً فَاتَّبِعوُهُ وَ لاَ تَتَّبِعوُا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ »

این راه من مستقیم است . پس پیرو آن شوید و به راههای دیگر مروید که شما را از راه وی پراکنده کند .

1) در کتاب آیات الولایة صفحه 118 آمده است :

عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی خطبة الغدیر :

معاشر الناس ان الله قد امرنی و نهانی و قد امرت علیاً و نهیته ، فعلم الامر و النهی من ربه عزوجل ، فاسمعوا لامره تسلموا ، اطیعوه تهتدوا ، وانتهوا لنهیه ترشدوا ، و صیروا الی مراده و لا تتفرق بکم السبل عن سبیله . معاشر الناس انا صراط الله المستقیم الذی امرکم باتباعه ثم علیّ من بعدی ثم ولدی من صلبه ائمة یهدون الی الحق و به یعدلون ثم قراء الحمد لله رب العالمین .

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه غدیر فرمودند :

ای مردم همانطور که خداوند یک سلسله اوامر و نواهی را به من داده به علی بن ابیطالب نیز اوامر و نواهی داده است . علی علیه السلام کاملاً به امر و نهی الهی آگاه است . بنابراین بشنوید امر او را و تسلیم او شوید و اطاعت کنید وی را تا هدایت گردید . از آنچه شما را نهی می کند اجتناب نمایید تا در نتیجه ارشاد شوید و بکوشید بر وفق مراد او عمل کنید و به راههای گوناگون نروید جز راه علی بن ابیطالب علیه السلام . ای مردم من صراط مستقیم خدا هستم که در قرآن خداوند شما را امر به پیروی از آن نموده و بعد از من علی و سپس امامان از نسل اویند که شما را به سوی حق هدایت می کنند . سپس حضرت فرمود : الحمد لله رب العالمین .

1) در کتاب آیات الولایة صفحه 119 آمده است :

ص: 97

و فی العیاشی عن الباقر علیه السلام انه قال لِبرید العجلی اتدری ما یعنی بصراطی مستقیما قال قلت لا قال ولایة علی و الاوصیاء علیهم السلام قال و تدری ما یعنی و لا تتبعوا السبل قال قلت لا قال ولایة فلان و فلان و الله قال و تدری ما یعنی فتفرق بکم عن سبیله قال قلت لا قال یعنی سبیل علی علیه السلام .

امام باقر علیه السلام به برید عجلی فرمودند : آیا معنای « صراطی مستقیماً» را می دانی؟ برید گفت عرض کردم خیر . فرمود : صراط مستقیم ولایت علی و امامان بعد از اوست . سپس فرمود : آیا معنای« و لا تتبعوا السبل » را می دانی ؟ عرض کردم خیر.فرمود : به خدا سوگند منظور ولایت فلان و فلان است . فرمود : آیا معنای «فتفرق بکم عن سبیله» را می دانی ؟ عرض کردم خیر. فرمود : یعنی راه علی علیه السلام .

2) در کتاب آیات الولایة صفحه 119 آمده است :

و فی تفسیر القمی : اخبرنا الحسن بن علی عن ابیه عن الحسین بن سعید عن محمد بن سنان عن ابی خالد القماط عن ابی بصیر عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله : « وَ أنَّ هذَا صِراطی مُستَقیماً فَاتَّبِعوُهُ وَ لاَ تَتَّبِعوُا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ » قال نحن السبیل فمن ابی فهذه السبل فقد کفر .

حسن بن علی از پدرش از حسین بن سعید از محمد بن سنان از ابی خالد قماط از ابی بصیر از ابی جعفرامام باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت در ذیل آیه « این راه من مستقیم است . پس پیرو آن شوید و به راههای دیگر مروید که شما را از راه وی پراکنده کند . » فرمود : مائیم این راه که خدا فرموده و هرکه زیر بار آن نرود باید بداند که راههای دیگر سبب کفر او می شود .

پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و سیزده معصوم دیگر صراط مستقیم هستند که انسان را به خداوند وصل می کنند و امروز حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف صراط مستقیم خداوند است و هرکس پیرو ایشان باشد در صراط مستقیم در حال حرکت است و هرکه در این صراط نباشد ، درصراط مستقیم نیست .

ص: 98

«آیه سی و پنجم »

اشاره

حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف « طالب بدم المقتول بکربلا » می باشد .

خداوند در سوره انعام آیه 164 می فرماید :

« وَ لاَ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری »

هیچکس بار گناه دیکری را ( بر دوش ) بر نخواهد داشت .

1) در کتاب ینابیع المودة باب 71 صفحه 424 آمده است :

عن عبد السلام بن صالح الهروی قال قلت لعلی الرضا بن موسی الکاظم رضی الله عنه یا بن رسول الله ما تقول فی حدیث روی جدک جعفر الصادق رضی الله عنه انه قال اذا قام قائمنا المهدی قتل ذراری قتلة الحسین رضی الله عنه بفعال ابائهم فقال هو ذلک قلت فقول الله عزوجل « وَ لاَ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخری » ما معناه فقال صدق الله فی جمیع اقواله لکن ذراری قتلة الحسین رضی الله عنه یرضون و یفتخرون بفعال ابائهم ومن رضی شیئاً کمن فعله و لو ان رجلاً قتل فی المشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب لکان شریک القاتل .

از عبد السلام هروی که او گوید خدمت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام عرض کردم یا بن رسول الله شما چه می فرمایید در حدیثی که روایت شده از جد شما امام صادق رضی الله عنه که فرمودند : هنگامی که قائم قیام کند ، تمام فرزندان و ذراری کشندگان حسین رضی الله عنه را به سبب کردار بد پدرانشان خواهد کشت . حضرت فرمودند : این حدیث درست است و جد ما فرمودند . عرض کردم پس معنای قول خداوند که می فرماید: « هیچکس بار گناه دیکری را ( بر دوش ) بر نخواهد داشت. » چه می شود ؟ حضرت فرمودند خداوند متعال تمام و کامل فرمودند . و صدق الله . آنگاه حضرت فرمودند : فرزندان و ذرارئی از قاتلان حسین علیه السلام که راضی بودند به اعمال پدرانشان و افتخار نیز می کردند به اعمال اباء و اجدادشان ( آنها را قائم علیه السلام می کشد . )

ص: 99

آن کس که راضی باشد به اعمال قومی مثل آن است که به جای آورده باشد آن عمل را . اگر مردی در مشرق کشته شود و مرد دیگری در مغرب از این عمل او راضی باشد و خشنود شود ، او شریک قاتل شمرده می شود .

1) در بحارالانوار نوشته علامه بزرگوار مجلسی مجلد 10 صفحه 150 آمده است :

القائم منا اذا قام طلب بثار الحسین علیه السلام .

قائم موعود از ماست و هنگامی که قیام کند او طالب خون سید الشهدا حسین بن علی علیه السلام است .

2) در کتاب دلائل الامامة طبری صفحه 239 آمده است :

« و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فی القتل . »

حضرت باقر علیه السلام فرمودند : در مورد آیه بالا هر کس مظلوم کشته شود خداوند برای ولی دم او حاکمیت حق قرار داده است . حضرت فرمودند : مقصود از « من قتل مظلوماً » حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای او هستیم و قائم ما چون قیام کند در طلب انتقام خون حسین علیه السلام برمی آید ... مقتول حسین است و ولی او قائم علیهما السلام است .

3) در کتاب مصباح المتهجد و کتاب مفاتیح الجنان آمده است :

حضرت باقر علیه السلام فرمودند : در روز عاشورا به یکدیگر اینگونه تعزیت و تسلیت بگویید :

اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم .

خداوند اجر ما و شما را در مصیبت حسین علیه السلام بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که به همراه ولیش امام مهدی از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم طلب خون آن حضرت کرده ، به خونخواهی او برخیزیم .

ص: 100

«آیه سی و ششم »

اشاره

در ظهور ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آیات الهی ظاهر می شود .

خداوند در سوره انعام آیه 158 می فرماید :

« هَل یَنظُروُنَ إلاّ أن تَأتیَهُمُ المَلائِکَةُ أویَأتیَ.........

« هَل یَنظُروُنَ إلاّ أن تَأتیَهُمُ المَلائِکَةُ أویَأتیَ رَبُّکَ أویَأتیَ بَعضُ آیاتِ رَبِّکَ یَومَ یَأتی بَعضُ آیاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً قُلِ انتَظِروُا إنّا مُنتَظِرونَ»

روزی که بعضی از نشانه ها و معجزات و آیات پروردگارت بیاید ، کسی را که پیش از آن ایمان نیاورده و یا در ایمانش خیری کسب نکرده است ، ایمان او سودی برایش نخواهد داشت . بگو منتظر باشید . ما نیز از منتظران هستیم .

1) در تفسیر الدرالمنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السیوطی ( شافعی ) مجلد 3 صفحه 389 آمده است :

اخرج احمد و عبد بن حمید فی سنده و الترمذی و ابو یعلی و ابن ابی حاتم و ابو الشیخ و ابن مردویه عن ابی سعید الخدری عن النبی فی قوله « یَومَ یَأتی بَعضُ آیاتِ رَبِّکَ » قال : طلوع الشمس من مغربها .

امام احمد حنبل در مسندش و ترمذی و دیگران از ابی سعید خدری و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند درباره این آیه « روزی که بعضی از نشانه ها و معجزات و آیات پروردگارت بیاید » حضرت فرمودند : آن روز روزی است که خورشید ( بر خلاف همیشه ) از غرب طلوع خواهد کرد .

2) در تفسیر الدرالمنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السیوطی ( شافعی ) مجلد 3 صفحه 389 در ذیل همین آیه نظیر این حدیث را که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « طلوع الشمس من مغربها » در بیش از ده مورد نقل می کند .

ص: 101

1) در تفسیر الدرالمنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السیوطی ( شافعی ) مجلد 3 صفحه 389 آمده است :

اخرج عبد بن حمید و عبد الرزاق و احمد و البخاری و مسلم و ابو داود و النسائی و ابن ماجه و ابن المنذر و ابو الشیخ و ابن مردویه و البیهقی فی البعث عن ابی هریره قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لا تقوم الساعة حتی تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت ورآها الناس آمنوا اجمعون فذلک حین لا ینفع نفساً ایمانها ثم قراء الآیة .

بخاری و مسلم و ابو داود و نسائی و ابن ماجه و ابن المنذر و ابو الشیخ و ابن مردویه و بیهقی از ابو هریره نقل می کنند که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ساعة برپا نمی شود تا زمانیکه خورشید از مغرب طلوع کند و زمانیکه چنین شود و مردم خورشید را بالای سر خود می بینند ، همه ایمان می آورند و بعد از این آیه و این نشانه که مردم دیدند اگر ایمان نیاورند دیگر ایمان آنها سودی ندارد .

ما می دانیم که قبل از قیامت این نظام مادی دنیا از هم می پاشد و نابود می شود چنانکه در سوره تکویر از آیات 1 به بعد آمده است :

« إذا الشمسُ کُوّرت وَ إذا النجومُ انکدَرَت وَ إذا الجبالُ سُیّرت وَ إذا العشارُ عُطّلت وَ إذا الوحوشُ حُشِرت وَ إذا البِحارُ سُجّرت وَ إذا النّفوسُ زُوّجت ... »

هنگامی که آفتاب تابان تاریک شود و ستارگان درخشان آسمان تیره و تار شوند و زمانیکه کوهها از جای خود جدا شده و پرت می شوند و زمانیکه شتران عشار خود را زمین می گذارند و زمانیکه وحوش محشور می شوند و آنگاه که دریاها آتش می گیرند ...

پس دیگر در قیامت، خورشید این دنیا وجود ندارد که از مغرب طلوع کند و مردم ببینند و ایمان بیاورند و برای اینکه کاملاً مشخص شود که در آیه و حدیث مذکور منظور از« ساعة » ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است ، به حدیث زیر توجه بفرمایید :

1) در تفسیر الدرالمنثور نوشته حافظ امام عبد الرحمن السیوطی ( شافعی ) مجلد 3 صفحه 389 آمده است :

و اخرج ابن ابی شیبه و احمد و عبد بن حمید و مسلم و الترمذی و ابن جریر و ابن مردویه و البیهقی عن ابی هریره عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال ثلاث اذا خرجت «لاَ یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ» الدجال و الدابة و طلوع الشمس من مغربها .

ابن ابی شیبه وامام احمد حنبل و عبد بن حمید و مسلم نیشابوری ( صاحب صحیح) و ترمذی ( صاحب صحیح ) و ابن جریر و ابن مردویه و بیهقی از ابی هریره از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که زمانی آیات خداوند

ص: 102

ظاهر می شود که سه علامت در آن است : اول خروج دجال دوم دابة الارض و سوم طلوع خورشید از مغرب .

همه اینها از علامات ظهور مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف است .

1) به هر حال سیوطی درالدرالمنثور از صفحه 388 الی 401 احادیثی را در ذیل این آیه می آورد و نشانه هایی نقل می کند که شیعه و سنی همه معتقدند که این نشانه ها قبل از قیام قائم موعود علیه السلام است ، نظیر:

1. طلوع الشمس من مغربها

2. الدجال

3. الدابة

4. الدخان

5. دابة الارض

6. خویصة احدکم و امرالعامه

7. فیفزعون الی المساجد

8. فضج الناس ضجة واحدة

9. یأجوج و مأجوج

10. الصور

11. نزول عیسی بن مریم

12. ثلاثة خسوف ( خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة العرب )

13. نار تخرج من قعر عدن او الیمن

همه می دانند که این علائم قبل از قیام قائم موعود علیه السلام به وقوع می پیوندد.

این نکته قابل ذکر است که آیات قرآنی دارای ظاهر و باطن و تأویل و تنزیل و... است و آیات قرآنی مصادیق مختلفی دارد و مصادیق آنرا هم رسول خدا و ائمه طاهرین علیهم السلام مشخص می کنند . ما منکر این نکته نیستیم که این آیه درباره قیامت کبری نیز هست زیرا یکی از علائم قیامت کبری ظهور مهدی موعود است اما علائم فوق قبل از قیام قائم است و یا به زبان دیگر علائم فوق علائم ظهور قیامت صغری است .

2) صاحب کتاب ینابیع الموده باب 88 این کتاب را اختصاص داده است در ذکر احادیث وارده در طلوع خورشید از مغرب و در صفحه 476 این کتاب آورده است :

ابو هریره رفعه لا تقوم الساعة حتی تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت آمن الناس کلهم اجمعون فیؤمئذ «لاَ یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً» للشیخین و ابی داود .

حافظ قندوزی حنفی ار ابو هریره نقل می کند که گفت : ساعت پیش نخواهد آمد تا وقتی که خورشید از محل غروب خود طلوع کند . پس زمانیکه چنین شد مردم

همه

ص: 103

ایمان می آورند و در آن روز کسی که قبلش ایمان نیاورده است ، دیگر ایمانش سودی برایش نمی دهد . آنگاه مؤلف می گوید : للشیخین و ابی داود ، یعنی این روایت را شیخین یعنی بخاری و مسلم ( صاحبان صحیح ) و ابو داود ( صاحب صحیح ) نقل کرده اند .

1) صاحب ینابیع الموده رضوان الله تعالی علیه در صفحه 422 این کتاب آورده است :

و عن علی بن رباب عن جعفر الصادق رضی الله عنه فی قوله تعالی « یَومَ یَأتی بَعضُ آیاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً قُلِ انتَظِروُا إنّا مُنتَظِرونَ» قال الایات الائمة من اهل البیت و بعض آیات ربک القائم المنتظر علیه السلام فلا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل عند قیامة بالسیف و ان آمنت بمن تقدمه من آبائه علیهم السلام .

علی بن رباب ازامام جعفر صادق علیه السلام درباره این فرموده خداوند « روزی که بعضی از نشانه ها و معجزات و آیات پروردگارت بیاید ، کسی را که پیش از آن ایمان نیاورده و یا در ایمانش خیری کسب نکرده است ، ایمان او سودی برایش نخواهد داشت . بگو منتظر باشید . ما نیز از منتظران هستیم . » آورده است که منظور از آیات، ائمه از اهل بیت هستند و منظور از « بعض آیات ربک » قائم منتظر علیه السلام است . فایده نمی بخشد زمان قیام آن امام که با شمشیر قیام می کند ، ایمان آنهایی که پیش از قیام او ایمان نیاورده اند اگرچه ایمان نیاورند به امامان قبل از او .

2) حدثنا المظفربن جعفر بن المظفر العمری السمرقندی رضا قال حدثنا محمد بن جعفر بن مسعود و حیدر بن محمد بن نعیم السمرقندی جمیعاً عن محمد بن عیسی عن یونس بن عبد الرحمن عن علی بن ابی حمزة عن ابی بصیر قال :

قال الصادق جعفر علیه السلام فی قول الله عزوجل « یَومَ یَأتی بَعضُ آیاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَم تَکُن آمَنَت مِن قَبلُ أو کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً » یعنی خروج القائم المنتظر منا ثم قال علیه السلام یا ابا بصیر طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون .

امام صادق علیه السلام در تفسیر قول خداوند « روزی که بعضی از نشانه ها و معجزات و آیات پروردگارت بیاید ، کسی را که پیش از آن ایمان نیاورده و یا در ایمانش خیری کسب نکرده است ، ایمان او سودی برایش نخواهد داشت . » فرمودند مقصود خروج قائم منتظر از ماست . سپس فرمودند : ای ابا بصیر خوشا به حال شیعیان قائم ما که انتظار ظهورش را دارند در حال غیبتش و او را

ص: 104

فرمانبردارند در حال ظهورش . آنانند دوستان خدا که نه ترسی دارند و نه اندوهگین می شوند .

ص: 105

«آیه سی و هفتم »

اشاره

ظهور امام زمان علیه السلام در حروف رمز یا حروف مقطعه قرآن است .

خداوند در سوره اعراف آیه 1 می فرماید :

« المص »

المص ( حروف مقطعه قرآن یا حروف نورانی حروفی است که دنیایی از اسرار در آن نهفته است . )

· در تفسیر عیاشی جلد 2 صفحه 3 آمده است :

العیاشی : بإسناده عن خثیمه عن ابی لبید المخزومی قال : قال ابو جعفر علیه السلام: یا ابا لبید انه یملک من ولد العباس اثنا عشر یقتل بعد الثامن منهم اربعة فتصیب احدهم الذبحة فتدبحه فئة قصیرة اعمارهم ،قلیلة مدّتهم ،خبیثة سیرتهم ، منهم الفُویسق الملقب بالهادی و الناطق و الغاوی .

یا ابا لبید انّ فی حروف [القرآن] المقطعة لَعلماً جمّاً ، ان الله تبارک و تعالی انزل : [ الم ذلک الکتاب ] فقام محمد صلی الله علیه و آله و سلم حتی ظهر نوره و ثبت کلمته و وُلد یوم ولد و قد مضی من الالف السابع مأة سنة و ثلاث سنین ثم قال و تبیانه فی کتاب الله فی الحروف المقطعة اذا عددتها مِن غیر تکرار ، و لیس من حروف المقطعة حرف ینقضی [ال] ایام الاّ و قائم مِن بنی هاشم عند القضائه .

ثم [قال] : الالف واحد واللام ثلاثون و المیم اربعون والصاد تسعون فذلک مأة و إحدی و ستون ،ثم کان بدؤ خروج الحسین بن علی علیه السلام [ الم الله ] فلما بلغت مدّته قام قایم وُلد العباس عند [ المص ] و یقوم قائمنا عند انقضائها بالراء ،فافهَم ذلک وعه و کتمه .

عیاشی به سند خود از خثیمه از ابو لبید مخزومی آورده که گفت : امام باقر علیه السلام فرمودند : ای ابو لبید همانا از فرزندان عباس دوازده تن زمامدار می شوند که پس از هشتمین تن آنها چهار تن کشته خواهند شد . پس یکی از ایشان را سر می برند . گروهی که عمرشان کوتاه ،مدت زمامداریشان اندک و شیوه شان پلید می باشد از جمله آنها آن فاسقی است که ملقب به هادی است و ناطق و غاوی .

ص: 106

ای ابو لبید همانا در حروف مقطعه [قرآن] علم بسیاری هست . همانا خدای تبارک و تعالی نازل فرموده : [ الم ذلک الکتاب ] پس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به پا خاست تا اینکه نورش آشکارشد و سخنش در دلها نشست و روز ولادتش صد و سه سال از هزاره هفتم گذشته بود .

سپس فرمود : و نشانه این در کتاب خداوند در حروف مقطعه است ،هرگاه آنها را بدون تکرار شماره کنی .هیچیک از حروف مقطعه نیست مگر اینکه چون مدتش بگذرد یکی از فرزندان هاشم پس از گذشت آن به پا خواهد خاست .

سپس فرمود : الف یکی و لام سی و میم چهل و صاد نود و آن صد و شصت و یک می شود ، آنگاه آغاز خروج حسین بن علی علیه السلام : [ الم الله ] بود و چون مدتش به آخر رسید قائم از فرزندان عباس هنگام [ المص ] قیام کند و قائم ما هنگام منقضی شدن آن در « الر » به پا خواهد خاست . پس این را بفهم و خوب تدبر و حفظ کن و آنرا از ( نا اهل ) مخفی بدار .

ص: 107

«آیه سی و هشتم »

اشاره

هرکس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببیند باید بگوید : الحمد لله الذی هدانا لهذا و کنا یهتدی .

خداوند در سوره اعراف آیه 43 می فرماید :

«وَ قالوُا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِی هَدینَا لِِهذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولاَ أن هَدینَا اللهُ»

ستایش خدایی را که ما را به این ( نعمت ) رهبری کرد که اگر خدایمان ما را رهبری نکرده بود، راه نمی یافتیم .

· در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 193 و کتاب آیات الولایة صفحه 123 آمده است :

عن الصادق علیه السلام فی هذه الآیة : اذا کان یوم القیامة دعی بالنبی و بامیرالمؤمنین و بالائمة علیهم السلام فینصبون للناس فاذا راتهم شیعتهم قالوا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِی هَدینَا لِِهذَا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولاَ أن هَدینَا اللهُ .

از حضرت صادق علیه السلام در تفسیر این آیه روایت شده است که فرمودند : هنگامی که قیامت بر پا می شود ،رسول خدا و امیرالمومنین و امامان علیهم السلام به صحنه قیامت دعوت می شوند . همینکه چشم شیعیان آن بزرگواران به آنها می افتد همگی می گویند : ستایش خدایی را که ما را به این ( نعمت ) رهبری کرد که اگر خدایمان ما را رهبری نکرده بود، راه نمی یافتیم .

همانطوریکه ملاحظه می فرمایید ذکر« الحَمدُ لِلّهِ الَّذِی هَدینَا لِِهذَا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولاَ أن هَدینَا اللهُ . » ذکر شیعیان واقعی در قیامت است که آنگاه که چشم آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین و یازده امام از فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام می افتد برای سپاس از درگاه الهی این ذکر را می گویند. ما باید از خداوند بخواهیم که از شیعیان واقعی اهل بیت باشیم و در حال حاضر این مقصود حاصل نمی شود مگر اینکه از شیعیان و دوستان و محبین واقعی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم .

ص: 108

«آیه سی و نهم »

اشاره

یکی از مجوزهای ورود به بهشت ، شناسایی اهل بیت و امام زمان علیهم السلام است .

خداوند در سوره اعراف آیه 46 می فرماید :

« وَ بَینَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الأعرافِ رِجَالٌ یَعرِفوُنَ کُلّاً بِسیمَاهُم وَنَادَوا أصحابَ الجَنَََّةِ أن سَلامٌ عَلَیکُم لَم یَدخُلوُها وَ هُم یَطمَعوُنَ »

میان جهنمیان و بهشتیان حائلی است و بالای آن مردمانند که همه را به علائمشان می شناسند و اهل بهشت ندا دهند که سلام بر شما . اینان به بهشت درنیامده اند اما علاقه و طمع دارند که وارد بهشت شوند .

1) در کتاب مجمع البیان مجلد 4 صفحه 423 آمده است :

قال ابو جعفر الباقر علیه السلام : لا یدخل الجنة الا من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النار الا من انکرهم و انکروه .

امام باقر علیه السلام فرمودند : آنها آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند که هرکس آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند وارد بهشت می شود و هرکس آنها را منکر باشد و آنها منکر وی باشند داخل دوزخ می شود .

2) در کتاب المیزان مجلد 8 صفحه 147 آمده است :

عن ابی بصیر عن ابی عبد الله علیه السلام : وَ عَلَی الأعرافِ رِجَالٌ یَعرِفوُنَ کُلّاً بِسیمَاهُم ، قال نحن الاعراف من عرفنا فمآله الی الجنة و من انکرنا فمآله الی النار .

ابا بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده در تفسیر آیه « وَ عَلَی الأعرافِ رِجَالٌ یَعرِفوُنَ کُلّاً بِسیمَاهُم » فرموده : ما اصحاب اعراف هستیم .چرا که هر که ما را بشناسد بازگشتش به سوی بهشت و هر که ما را انکار کند سرانجام کارش به سوی دوزخ خواهد بود .

3) در تفسیر صافی نوشته ملا محسن فیض کاشانی در ذیل آیه مذکور صفحه 193 آمده است :

ص: 109

و فی الکافی عن امیرالمؤمنین علیه السلام فی هذه الآیة نحن علی الاعراف تعرف انصارنا بسیماهم و نحن الاعراف الذی لا یعرف الله عزوجل الا بسبیل معرفتنا و نحن الاعراف یوقفنا الله عزوجل یوم القیامة بین الجنة و النار .

امیرالمؤمنین در تفسیر این آیه فرمودند : ما بر اعراف هستیم که یاران خود را به سیمایشان می شناسیم و ما هستیم اعرافی که توسط معرفت ما خداوند شناخته خواهد شد و ما هستیم اعرافی که خداوند ما را بین بهشت و جهنم متوقف می سازد .

1) در تفسیر صافی صفحه 193 آمده است :

عن الباقر علیه السلام : الرجال هم الائمة من آل محمد علیهم السلام و الاعراف صراط بین الجنة والنار . فمن شفع له الائمة منا من المؤمنین المذنبین نجا و من لم یشفعوا له هوی فیه .

امام باقر علیه السلام فرمودند : منظور از رجال در آیه ،ائمه از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند و منظور از اعراف پل و راه بین بهشت و جهنم است. هرکس شفاعت ما شامل حالش شود نجات خواهد یافت و هرکس را ما شفاعت نکنیم در آتش دوزخ خواهد افتاد .

2) در تفسیر صافی صفحه 193 آمده است :

عن سلمان قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول لعلی علیه السلام اکثرمِن عشر مرّات یا علی انک و الاوصیاء من بعدک اعراف بین الجنة و النار و لا یدخل الجنة الا من عرفکم و عرفتموه و لا یدخل النار الا من انکرکم و انکرتموه.

سلمان فارسی می گوید متجاوز از ده بار از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده که به علی علیه السلام خطاب فرموده : به درستی که تو و جانشینان بعد از تو اعراف بین بهشت و جهنم هستند . هرکس شما را بشناسد و شما او را بشناسید وارد بهشت می شود و هرکه شما را نشناسد و انکار کند و شما او را نشناسید، داخل دوزخ می شود .

توجه می فرمایید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند : تو و جانشینان تو بر اعراف هستید و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند « نحن علی الاعراف » امام باقر علیه السلام می فرمایند : « الرجال هم الائمة من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و الاعراف صراط بین الجنة و النار »

پس قبل از بهشت، اعراف است و در اینجا ائمه طاهرین قرار دارند . کسانی وارد بهشت می شوند که اینها را بشناسند و ما در حال حاضر وظیفه داریم که اینها را خوب بشناسیم . مخصوصاً حضرت صاحب الزمان علیه السلام را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره ایشان فرمودند :

« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة میتة الکفر و النفاق . »

ص: 110

«آیه چهلم »

اشاره

امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین و در حال حاضر امام زمان علیه السلام اعراف هستند .

خداوند در سوره اعراف آیه 48 می فرماید :

« وَ نادی' أصحَابُ الأعرافِ رِجالاً یَعرِفوُنَهُم بِسیماهُم قالوُا مآ أغنی' عَنکُم جَمعُکُم وَ ما کُنتُم تَستَکبِروُنَ »

و اصحاب و یاران اعراف ندا دادند کسانی را که به سیمایشان می شناسند و گفتند : جمعتان و استکبارتان شما را بی نیاز نکرد .

· حافظ قندوزی حنفی در کتاب ینابیع الموده می گوید :

عن سلمان الفارسی رضی الله عنه قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول لعلی علیه السلام اکثرمِن عشر مرّات : یا علی انک و الاوصیاء من ولدک اعراف بین الجنة و النار و لا یدخل الجنة الا من عرفکم و عرفتموه و لا یدخل النار الا من انکرکم و انکرتموه .

سلمان فارسی رضی الله عنه می گوید متجاوز از ده بار از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده که به علی علیه السلام خطاب فرموده : به درستی که تو و جانشینان بعد از تو که همه از فرزندان من هستند ، اعراف بین بهشت و جهنم هستید . هرکس شما را بشناسد و شما او را بشناسید ( به عنوان شیعیان خودتان ) وارد بهشت می شود و هرکه شما را نشناسد و انکار کند و شما او را نشناسید ( به پیروی از خود ) داخل دوزخ می شود .

در این حدیث امیرالمومنین علی علیه السلام و اوصیاء ایشان که همه از اولاد رسول خدا هستند و تعدادشان دوازده نفر است ،همه بر اعراف بین بهشت و جهنم هستند و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دوازدهمین نفر از آنهاست که خداوند انشاء الله قلب مقدس این بزرگوار را از ما راضی گرداند و از خداوند بخواهد به ما معرفت عنایت فرماید که حضرت صادق علیه السلام می فرمایند :

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک

ص: 111

اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللتُ عن دینی

اللهم لا تمتنی میتة الجاهلیة و لا تزغ قلبی بعد إذ هَدَیتَنی .(1)

ص: 112


1- 1 کمال الدین شیخ صدوق – اصول کافی

«آیه چهل و یکم »

اشاره

بسیاری از آیات قرآن با ظهور امام زمان تأویل می شود .

خداوند در سوره اعراف آیه 53 می فرماید :

« هَل یَنظُروُنَ الاّ تَأویلَهُ یَومَ یَأتِی تَأویلُهُ »

آیا ( کافران ) انتظار می کشند تا تأویل ( آیاتی که منکر آن بودند ) فرارسد ؟ منتظر تأویل آیات و تحقق آن روز موعود هستند ؟ روزی که در آن آیات الهی تأویل شود فرا خواهد رسید .

· در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 23 و تفسیر عیاشی مجلد 1 صفحه 235 و کتاب المحجه فی ما انزل فی القائم الحجة صفحه 129 آمده است :

علی بن ابراهیم فی تفسیره المنصوب الی الصادق علیه السلام قال فهو من الآیات التی تأویلها بعد تنزیلها [قال] قال : ذلک فی [یوم] القائم علیه السلام و یوم القیامة : « یقول الذینَ نَسوهُ من قبل » ای ترکوه :« قد جائت رُسُل ربّنا بالحق فهَل لَنا مِن شُفعاء فیشفعوا لَنا» قال : قال هذا یوم القیامة :« او نُردّ فنعمل غیر الذی کُنّا نعمل قد خسروا انفسهم و اضلّ عنهم » أی بطل عنهم « ما کانوا یفترون »

علی بن ابراهیم در تفسیر خود که منسوب به امام صادق علیه السلام است آورده که فرمود: این از آیاتی است که تأویل آنها بعد از تنزیلش می باشد [گوید] فرمود : آن در [دوران] حضرت قائم علیه السلام است و روز قیامت « آنانکه از پیش آن را فراموش کرده اند » یعنی ترک گفته اند . « [گویند] همانا رسولان پروردگارمان حق را برایمان بیان داشتند [ ای کاش مخالفت نمی کردیم یا آیا [امروز] شفیعانی داریم که به شفاعت ما برخیزند ؟ » گوید : فرمود : این روز قیامت است : « [ آنان گویند ] ای کاش بار دیگر به دنیا باز می گشتیم که غیر از اعمال زشتی که می کردیم اعمال خوبی انجام دهیم . به راستی که کافران به خود زیان کرده اند و از ایشان گم شد. » یعنی باطل شد « آنچه را که در دنیا افترا می زدند. »

توجه بفرمایید که انسان مؤمن و متقی و باهوش سعی می کند قبل از قیام قائم موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف او را بشناسد که این شناسایی موجب فلاح و رستگاری اوست .

ص: 113

«آیه چهل و دوم »

اشاره

خداوند هم در انتظار با منتظرین است .

خداوند در سوره اعراف آیه 71 می فرماید :

« فَانتَظِروُا إنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرینَ »

انتظار ( ظهور مهدی را بکشید ) که من هم با شما از منتظرین هستم .

1) در تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 23و کتاب کمال الدین مجلد 2 باب 59 صفحه 358 آمده است :

العیاشی عن احمد بن محمد عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال سمعته یقول ما احسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول الله عزوجل « فَارتَقِبوا إنی مَعَکُم رَقیب فَانتَظِروُا إنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرینَ »

عیاشی نقل می کند از احمد بن محمد و ... از ابی الحسن الرضا علیه السلام که فرمودند : چقدر صبر و انتظار فرج خوب است . آیا نشنیده ای که خداوند می فرماید : « انتظار کشید که من با شما از منتظرین هستم و شما صبر کنید زیرا فرج در ناامیدی می آید و هرآینه کسانی که پیش از شما بودند ،از شما صابرتر بودند . »

2) درکتاب کمال الدین مجلد 2 باب 59 صفحه 358 حدیث 4 آمده است :

عن محمد بن عبد الحمید عن محمد بن فضیل عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال سألته عن الفرج قال ان الله عزوجل یقول « فَانتَظِروُا إنّی مَعَکُم مِنَ المُنتَظِرینَ»

محمد بن فضیل می گوید از حضرت رضا علیه السلام از فرج و ظهور ( امام زمان علیه السلام ) پرسش کردم . حضرت فرمودند : همانا خداوند عزوجل فرموده است : « انتظار کشید که من با شما از منتظرین هستم .»

ص: 114

«آیه چهل و سوم »

اشاره

سرانجام سلطنت زمین از آن رسول خدا و ائمه طاهرین و امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین است .

خداوند در سوره اعراف آیه 128 می فرماید :

« قالَ مُوسی لِقَومِهِ استَعینوُا بِاللّهِ وَ اصبِروُا إنَّ الأرضَ لِلّهِ یوُرِثُهَا مَن یَشآءُ مِن عِبادِهِ وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ »

حضرت موسی به قوم خود فرمود : ( ای قوم ) از خداوند یاری بخواهید و صبر کنید . به درستیکه زمین از آنِ خداست . او به هرکس از بندگانش که بخواهد آنرا واگذار خواهد کرد و سرانجام (زمین) از آنِ متقین خواهد بود .

1) در کتاب کافی مجلد 2 صفحه 266 آمده است :

محمد بن یعقوب بإسناده عن احمد بن محمد [بن عیسی] عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن ابی خالد الکابلی عن ابی جعفر علیه السلام قال : وجدنا فی کتاب علی صلوات الله علیه :« إنَّ الأرضَ لِلّهِ یوُرِثُهَا مَن یَشآءُ مِن عِبادِهِ وَالعَاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ » أنا و اهل بیتی الذین اورثنا [الله] الارض و نحن المتقون و الارض کلها لنا فمن احیا ارضاً من المسلمین فلیعمرها و لیؤدّ خراجها الی الامام من اهل بیتی و له ما اکل منها [ فان ترکها او اخربها و اخذها رجل من المسلمین من بعده فعمرها و احیاها فهو احق بها من الذی ترکها یؤدی خراجها الی الامام من اهل بیتی و له ما یأکل منها ] حتی یظهر القائم علیه السلام فی اهل بیتی بالسیف فیحویها و یمنعها و یخرجهم منها کما حواها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و منعها الا من کان فی ایدی شیعتنا ،یقاطعهم علی ما فی ایدیهم و یترک الارض فی ایدیهم .

محمد بن یعقوب به سند خود از احمد بن محمد [بن عیسی] از ابن محبوب ازهشام بن سالم از ابی خالد کابلی از ابی جعفر امام باقرعلیه السلام آورده که فرمودند : در کتاب حضرت علی صلوات الله علیه یافتیم [فرمود]: « به درستیکه زمین از آنِ خداست . او به هرکس از بندگانش که بخواهد آنرا واگذار خواهد کرد و سرانجام (زمین) از آنِ متقین خواهد بود .» من و خاندانم هستیم آنان که [خداوند] زمین را به ما واگذارده و مائیم متقیان و همه زمین برای ماست . پس هرکه از مسلمانان

ص: 115

زمینی را احیا نمود باید که آنرا معمور بدارد و خراج آنرا به امام از اهل بیت من بپردازد و هرچه از آن برداشت نماید برای او خواهد بود [ پس چنانچه آنرا رها سازد یا خراب کند و مردی از مسلمانان پس از [اعراض] او ،آنرا بگیرد و معمور بدارد و احیا سازد ،نسبت به آن زمین شایسته تر از کسی است که آنرا ترک گفته باشد . خراجش را به امام از خاندان من بپردازد و آنچه از آن به دست می آورد از آن او خواهد بود ] تا آنگاه که قائم علیه السلام از خاندانم با شمشیر به پا خیزد . پس آن زمینها را تصرف نماید و از متصرفین جلوگیری کند و آنها را از آن زمینها اخراج نماید . همچنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زمینها را تصرف فرمود و از متصرفین جلوگیری کرد مگر زمینهایی که در اختیار شیعیان ما باشد که [ حضرت قائم علیه السلام ] با خود ایشان قرارداد بندد و زمین را در دستشان باقی گذارد .

1) در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 25 آمده است :

و رواه العیاشی فی تفسیره بإسناده عن ابی خالد الکابلی عن ابی جعفر علیه السلام .

عیاشی نیز این مطلب را در تفسیر خود از ابو خالد کابلی از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده است .

ص: 116

«آیه چهل و چهارم »

اشاره

در انجیل نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است .

خداوند در سوره اعراف آیه 157 می فرماید :

« ألّذینَ یَتَّبِعوُنَ الرَّسولَ النَّبیََّ الأمّیََّ الَّذی......

« ألّذینَ یَتَّبِعوُنَ الرَّسولَ النَّبیََّ الأمّیََّ الَّذی یَجِدوُنَهُ مَکتوُباً عِندَهُم فِی التَّوراةِ وَ الإنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَ یَنهیهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبآئِثَ وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأغلالَ الَّتی کَانَت عَلَیهِم فَالَّذینََ آمَنوُا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النّوُرَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ اوُلئِکَ هُمُ المُفلِحوُنَ »

آنانکه پیروی کنند از رسول و پیامبر امی [حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ] که در تورات و انجیلی که نزد آنان است [نام او و اوصافش] نگاشته یابند [که آن رسول] آنها را امر به معروف و نهی از منکر خواهد کرد و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال و پلیدیها را حرام می گرداند و بار سنگین و غل و زنجیرهایی که بر گردنشان بود ،از آنها برگیرد . پس کسانی که ایمان آورند و او را گرامی داشته و یاری نموده و از آن نوری که همراه وی نازل گشت پیروی کردند ،آنان همان رستگارانند .

· در اصول کافی جلد 1 صفحه 429 آمده است :

محمد بن یعقوب عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان عن ابی عبیدة الحذاء قال سألت ابا جعفر علیه السلام عن الاستطاعة و قول الناس . قال و تلا هذه الآیة « وَ لا یَزالونَ مُختَلِفینَ الاّ مَن رَحمَ ربّک وَ لِذلکَ خَلَقهُم» یا ابا عبیدة ، الناس مختلفون فی اصابة القول و کلهم هالک قال : قلت قوله « الاّ مَن رَحمَ ربّک » قال علیه السلام : هم شیعتنا و لرحمته خلقهم و هو قوله :« و لِذلکَ خَلقهُم » یقول عزوجل بطاعة الامام الرّحمة التی یقول « و رحمَتی وَسِعَت کلّ شیء » یقول علم الامام و وسع علمه الذی هو مِن علمه :« کُلّ شیء» هو شیعتنا . ثم قال : « فَسَأکتُبُها للذینَ یتّقون» یعنی ولایة غیر الامام و طاعته ثم قال:« یَجِدوُنَهُ مَکتوُباً عِندَهُم فِی التَّوراةِ وَ الإنجیلِ » یعنی النبی صلی الله علیه و آله و سلم

ص: 117

و الوصی والقائم علیهما السلام « یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ » اذا قام و « وَ یَنهیهُم عَنِ المُنکَرِ» والمنکر من انکر فضل الامام و جحده « یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ » اخذ العلم من اهله « وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبآئِثَ » و الخبائث قول من خالف « وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم» و هی الذنوب التی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الامام « وَالأغلالَ الَّتی کَانَت عَلَیهِم » و الاغلال ما کانوا یقولون مما لم یکونوا امروا به من ترک فضل الامام . فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم إصرهم و الإصر الذن[و]ب و هی الآصار، ثم نسبهم فقال :« فَالَّذینََ آمَنوُا بِهِ » یعنی بالامام « وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النّوُرَ الَّذی أُنزِلَ مَعَهُ اوُلئِکَ هُمُ المُفلِحوُنَ » یعنی الذین اجتنبوا الجبت و الطاغوت ان یعبدوها و الجبت و الطاغوت فلان و فلان و العبادة طاعة الناس لهم ثم قال : « وَ أنیبوا إلی ربّکم و أسلموا له ( مِن قبل) » ثم جزاهم فقال :« لَهُمُ البشری فی الحَیاة الدنیا وَ فی الآخرة » و الامام یبشرهم بقیام القائم علیه السلام و بظهوره و بقتل اعدائهم و بالنجاة فی الآخرة و الورود علی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و الصادقین علی الحوض.»

محمد بن یعقوب از عده ای از اصحابمان از احمد بن محمد بن ابی نصراز حماد بن عثمان از ابی عبیدة حذاء آورده که گفت از حضرت باقر علیه السلام درباره استطاعت و سخنان مردم پرسیدم . آن حضرت در حالیکه این آیه را تلاوت کرد « مردم همواره ( از لحاظ عقیده ) مختلف خواهند بود مگر آنرا که پروردگار تو رحم فرماید [و به راه حق هدایت کند] و برای همین آنان را آفرید.» فرمود : ای ابو عبیده مردم در رسیدن به قول [حق] در اختلافند و همگی در معرض هلاکند . راوی گوید عرضه داشتم فرموده خداوند « مگر آنرا که پروردگار تو رحم فرماید» آن حضرت فرمود : آنان شیعیان مایند و برای رحمت [خاص] خود ایشان را آفریده و همین است که فرموده « و برای همین آنان را آفرید » خدای عزوجل می فرماید : برای اطاعت امام آن رحمتی که فرموده « و رحمت من همه چیز را فرا گرفته » منظورِ خداوند علم امام است که از علم خداوند سرچشمه می گیرد و « همه چیز » را فراگرفته، ایشان شیعیان مایند . سپس [امام باقر علیه السلام ] فرمود : « [آن رحمت] را برای کسانی که پرهیز می کنند خواهم نوشت » یعنی از ولایت و اطاعت غیر امام پرهیز می کنند . سپس فرمود : او « را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند » منظور از «او» پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و وصی و قائم علیه السلام می باشد . « آنانرا به معروف امر می کند » هرگاه به پا خیزد « و از منکر ایشان را باز می دارد » و منکر کسی است که برتری و فضیلت امام را انکار نماید و رد کند « و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال می نماید » [یعنی] گرفتن علم از اهل آن « و پلیدیها را بر آنان حرام می دارد » [پلیدیها] گفتار مخالفین است . « و بار سنگین را از گردنشان برگیرد » و آن گناهانی است که پیش از شناخت فضیلت امام در آنها بودند « و غل و

ص: 118

زنجیرهایی که بر آنها بود » و غلها همان حرفهایی است که بر زبان می راندند در ترک فضیلت امام ، در صورتیکه به آن امر نشده بودند . پس چون فضل امام را شناختند بارشان را از دوششان کنار گذاشت و «اصر» همان گناه است و گناهان بارهای سنگینند . آنگاه خداوند آنانرا معرفی کرد و فرمود : « آنانکه به او ایمان آوردند » یعنی به امام « و او را گرامی داشته و یاری نموده و از آن نوری که همراه وی نازل گشت پیروی کردند ،آنان همان رستگارانند . » یعنی کسانیکه دوری گزیدند از عبادت جبت و طاغوت و منظور از جبت و طاغوت فلان و فلان است و عبادت ، همان اطاعت مردم از ایشان می باشد . سپس فرمود :« و به درگاه خداوند توبه و انابه کنید و تسلیم امر او شوید ( پیش از آنکه ... ) » سپس ایشان را پاداش داده و فرماید : « برای آنان مژدگانی و بشارت در زندگی دنیا و آخرت خواهد بود » و امام آنان را به قیام حضرت قائم علیه السلام و ظهور او و کشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و وارد شدن بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امامان راستین علیهم السلام کنار حوض [ کوثر ] بشارت می دهد .

ص: 119

«آیه چهل و پنجم »

اشاره

مهمترین رجعت کنندگان در زمان ظهور قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف

هنگامی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد الحرام قیام می فرمایند ، عده ای از مؤمنین به حضرت موسی و هفت تن از اصحاب کهف و یوشع بن نون وصی حضرت موسی و مؤمن آل فرعون و سلمان و ابودجانه انصاری و مالک اشتر و مقداد بن اسود رجعت می کنند .

خداوند در سوره اعراف آیه 159 می فرماید :

« وَ مِن قَوم ِموُسی أُمَّةٌ یَهدوُنَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ »

و جماعتی از قوم موسی عده ای را به حق هدایت می نمایند و به آن باز می گردند .

1) در کتاب دلائل الامامة صفحه 247 آمده است :

ابو جعفر محمد بن جریر طبری فی کتابه قال حدثنی ابو عبد الله الحسین بن عبد الله الخرقی قال [حدثنا ابو محمد هارون بن موسی،قال حدثنی ابو علی محمد بن همام] قال حدثنا جعفر بن محمد بن مالک ،قال حدثنا اسحاق بن محمد الصیرفی عن اسحاق [محمد] بن ابراهیم الغزالی ،قال حدثنی عمران الزعفرانی ،عن المفضل بن عمر قال :

قال ابو عبد الله علیه السلام : اذا ظهر القائم علیه السلام من ظهر هذا البیت بعث الله معه سبعة و عشرین رجلاً ،منهم اربعة عشر رجلاً من قوم موسی و هم الذین قال [الله تعالی] : « وَ مِن قَوم ِموُسی أُمَّةٌ یَهدوُنَ بِالحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » و اصحاب الکهف سبعة و المقداد و جابر الانصاری و مؤمن [آل] فرعون و یوشع بن نون وصی موسی.

ابو جعفر محمد بن جریر طبری در کتابش گوید : برای من حدیث گفت ابو عبد الله حسین بن عبد الله خرقی، او گفت [حدیث کرد ما را ابو محمد هارون بن موسی،او گفت حدیث کرد ما را ابو علی محمد بن همام] از جعفر بن محمد بن مالک ،او از

ص: 120

اسحاق بن محمد صیرفی از اسحاق [محمد] بن ابراهیم غزالی ،وی از عمران زعفرانی ،از مفضل بن عمر که گفت :

امام صادق علیه السلام فرمودند : هرگاه قائم علیه السلام از پشت این بیت(= خانه کعبه) ظاهر شود ، خداوند با او بیست و هفت مرد خواهد برانگیخت . از آنها چهارده تن از قوم موسی هستند و ایشانند که [خدای تعالی] فرموده :« و جماعتی از قوم موسی عده ای را به حق هدایت می نمایند و به آن باز می گردند . » و اصحاب کهف هفت تن و مقداد و جابر انصاری و مؤمن [آل] فرعون و یوشع بن نون وصی موسی.

1) در کتاب روضة الواعظین صفحه 228 آمده است :

ابن الفارسی فی روضة الواعظین : قال الصادق علیه السلام یخرج [ل] لقائم علیه السلام من ظهر الکعبة سبعة و عشرون رجلاً، [خمسة عشر] من قوم موسی الذین کانوا یهدون بالحق و به یعدلون ، و سبعة من اصحاب الکهف و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانة الانصاری و المقداد [بن الاسود] و مالک الاشتر فیکونون بین یدیه انصاراً و حکاماً .

ابن فارسی در روضة الواعظین آورده که امام صادق علیه السلام فرمودند : برای [یاری] حضرت قائم علیه السلام از پشت کعبه بیست و هفت مرد بیرون می آیند [پانزده تن] از قوم موسی آنانکه به حق هدایت می کرده و به آن باز می گشتند و هفت نفر از اصحاب کهف و یوشع بن نون و سلمان و ابودجانه انصاری و مقداد [بن الاسود] و مالک اشتر،پس در پیشگاه آن حضرت یاران و حاکمانی خواهند بود.

2) در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 32 آمده است :

والذی رواه العیاشی فی تفسیره بإسناده عن المفضل بن عمر عن ابی عبد الله علیه السلام قال : اذا قام قائم آل محمد علیه السلام استخرج من ظهر الکعبة سبعة و عشرین رجلاً ، خمسة عشر من قوم موسی الذین یقضون بالحق و به یعدلون و سبعة من اصحاب الکهف و یوشع وصی موسی و مؤمن آل فرعون وسلمان الفارسی و ابا دجانة الانصاری و مالک الاشتر .

عیاشی در تفسیر خود آنرا به سند خود از مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند : هرگاه قائم آل محمد علیه السلام به پا خیزد ،از پشت کعبه بیست و هفت مرد را بیرون می آورد ، پانزده تن از قوم موسی آنانکه به حق قضاوت نموده و به آن باز می گردند و هفت تن از اصحاب کهف و یوشع وصی حضرت موسی و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسی و ابو دجانه ی انصاری و مالک اشتر .

ص: 121

«آیه چهل و ششم »

اشاره

رسول خدا وائمه طاهرین و امام زمان علیهم السلام اسماء الله هستند.

خداوند در سوره اعراف آیه 180 می فرماید :

« وَ لِلّهِ الأسمآءُ الحُسنی فَادعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلحِدوُنَ فی أسمآئِهِ سَیُجزَونَ ما کانوُا یَعمَلوُنَ »

خداوند را نامهای بسیار نیکویی است . شما وی را بدان نامها بخوانید و کسانی که در نامهای وی کجروی می کنند ، شما آنها را واگذارید و آنها به زودی سزای اعمال ( بدشان ) را خواهند دید .

1) در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 628 آمده است :

قال ابو عبد الله علیه السلام : نحن والله الاسماء الحسنی الذی لا یقبل من احد طاعة الا بمعرفتنا قال فادعوه بها .

اما صادق علیه السلام فرمودند : به خدا سوگند مائیم اسماء حسنای الهی که بدون معرفت ما از احدی عبادت قبول نگردد و بنابراین خداوند را با اسماء حسنایش ( که ما باشیم ) بخوانید .

2) در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 628 و کتاب اختصاص شیخ مفید صفحه 252 آمده است :

و العیاشی عن الرضا علیه السلام قال اذا نزلت بکم شدة فاستعینوا بنا علی الله و هو قول الله « وَ لِلّهِ الأسمآءُ الحُسنی فَادعُوهُ بِها » .

در تفسیر عیاشی حضرت رضا علیه السلام فرمودند : هرگاه گرفتاریها و مشکلات شدید به شما روی آورد ، با واسطه قرار دادن ما خداوند را بخوانید . چنانکه خداوند می فرماید : « خداوند را نامهای بسیار نیکویی است . شما وی را بدان نامها بخوانید.»

ما معتقدیم که همه چیز از آن خداوند است . همه قدرتها همه نیروها همه عظمتها همه شکوهها و جلالها ...همه متعلق به اوست و او بر اساس رحمت و فیض خویش به بندگانش هر چه بخواهد و هر قدر که بخواهد می بخشد و بندگان هرچه دارند از اوست و خودشان به خودی خود هیچ چیز ندارند .

ص: 122

خداوند عده ای را بسیار قوی و با عظمت و باشکوه خلق کرده است ، چیزهایی به آنها داده است که به دیگران نداده است تا اینها واسطه بین خودش و همه مخلوقاتش باشند . این واسطه ها رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین و در حال حاضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند . اینها اسماء الله می باشند و این مقام را ذات اقدس الهی به آنها تفویض فرموده است . خداوند کلامش را در دهان اینها گذاشته و با دهان اینها با بشر صحبت می کند . اینها آینه تجلی خداوند هستند و خود خداوند اینها را اسماء الله نامیده است اینها « مِثل » خداوند نیستند زیرا « لیس کمِثله شیء » بلکه اینها «مَثَل » خداوند هستند : « أنتم المَثَلُ الأعلی »

اگر اینها اسماء الله گشته اند ، خداوند آنان را اسماء الله کرده است .

ما همه شیران ولی شیر عَلَم

حملمان از باد باشد دم به دم

حملمان از باد و ناپیداست باد

جان فدای آنکه ناپیداست باد

ص: 123

«آیه چهل و هفتم »

اشاره

ائمه طاهرین « اُمّة یَهدُونَ بِالحَقّ » می باشند و در حال حاضر امام زمان علیه السلام

دارای این نقش است .

خداوند در سوره اعراف آیه 181 می فرماید :

« وَ مِمَّن خَلَقنآ اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ »

و از کسانیکه آفریدیم ( و از مخلوقاتی که خلق کردیم ) گروهی هستند که مردم را به حق راهنمایی و هدایت می نمایند و به حق حکومت عادلانه می نمایند و به حق مردم را تعدیل می نمایند .

1) در کتاب شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی صفحه 172 آیه 42 آمده است :

خبر داد ما را عقیل بن حسن ... ابوبکر محمد بن سلیمان عطاردی در بصره،ابوبکر گوید خبر داد ما را ابو معاویه از اعمش و از مجاهد از ابن عباس در فرموده خداوند عزوجل : « وَ مِمَّن خَلَقنآ اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « وَ مِمَّن خَلَقنآ اُمَّةٌ » و از کسانیکه خلق کردیم امتی یا گروهی را ، منظور از گروه یعنی از گروه محمد ، معلم در خیرات قرار دادیم . معلم در خیرات علی بن ابیطالب است . « یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ » هدایت می نمایند مردمان را به حق ، یعنی ای محمد اگر پس از تو مردمان را به حق می خوانند « وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » و مردم بعد از تو از خلافت حقه علی روی برمی گردانند.

و منظور از امت در آیه « نشانه و علمدار خیر » است . نظیر آن در آیه « إن ابراهیمَ کان اُمّة » پرچمدار خیر و نشان دهنده خیر و معلم امور نیک آمده است .

2) در کتاب شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی صفحه 172 در حدیثی دیگر آمده است :

در کتاب فهم القرآن از امام جعفر صادق علیه السلام در معنی فرموده خداوند متعال: « وَ مِمَّن خَلَقنآ اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » فرمودند : این آیه برای آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است زیرا آنها راهنمای به حق و دلال

ص: 124

حق و معدل به حق و موصل به آخرین مرتبه تقرب به ساحت قدس حق هستند و همچنین یافتم این حدیث را به خط ابی سعد این دوست در دفترش .

1) در تفسیر الدرالمنثور نوشته حافظ عبد الرحمن سیوطی مجلد 3 صفحه 617 آمده است :

و اخرج ابن ابی حاتم عن الربیع فی قوله « وَ مِمَّن خَلَقنآ اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

: ان من امتی قوماً علی الحق حتی ینزل عیسی بن مریم متی ما نزل .

در این حدیث اگر دقت شود پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در ذیل آیه « وَ مِمَّن خَلَقنآ اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » می فرمایند : همانا از میان امت من تا نزول عیسی علیه السلام قومی هستند که مردم را به حق دعوت می کنند و در احادیث دیگر آمده است این امت، آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند و ما می دانیم که حضرت مسیح علیه السلام در زمان قائم آل محمد علیه السلام از آسمان نازل می گردد . پس از مجموعه این احادیث می توان نتیجه گرفت که «اُمَّةٌ یَهدُونَ بِالحَقِِِِّ وَ بِهِ یَعدِلوُنَ » آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه بعد از رسول خدا هستند که به حق حکم خواهند کرد و به حق حکومت عدل بر پا خواهند نمود و در حال حاضر نیز وجود اقدس حضرت حجة ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف

دارای این مأموریت الهی است که خداوند می فرماید : « یهدی الله بنوره من یشاء » و او نور خداوند است .

ص: 125

«آیه چهل و هشتم »

اشاره

وقت قیام قائم علیه السلام عند الله است و کسی نمیداند .

این حدیث مشهور است که فرموده اند : هرکس برای قیام قائم موعود وقت تعیین کند دروغگوست و قیام قائم موعود بغتةً برپا می شود .

خداوند در سوره اعراف آیه 187 می فرماید :

« یَسئَلوُنَکَ عَنِ السّاعَةِ أیّانَ مُرساها قُل إنَّما...........

« یَسئَلوُنَکَ عَنِ السّاعَةِ أیّانَ مُرساها قُل إنَّما عِلمُها عِندَ رَبّی لاَ یُجَلّیها لِوَقتِهآ إلاّ هُوَ ثَقُلَت فِی السَّمواتِ وَ الأرضِ لاَ تَأتیکُم إلاّ بَغتَةً یَسئَلوُنَکَ کَأنَّکَ حَفیٌّ عَنها قُل إنّما عِلمُها عِندَ اللهِ وَلکِنَّ أکثَرَ النّاسِ لاَ یَعلَموُنَ »

از تو درباره ساعت می پرسند که زمان آن چه موقعی است و کی واقع می شود . بگو ( ای پیامبر ) : جز این نیست که آگاهی از آن نزد پروردگارم است و کسی جز او آنرا در وقت خویش آشکار نمی کند و آن بر اهل آسمانها و زمین بسیار عظیم و سنگین است و نمی آید بر شما مگر به طور ناگهانی ( بَغتَةً )

· حافظ قندوزی حنفی در کتاب ینابیع الموده می فرماید :

قال : روی المفضل بن عمر عن الصادق رضی الله عنه انه قال : ساعة قیام القائم علیه السلام قریب .

مفضل بن عمر از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند : «ساعة» منظور قیام قائم موعود علیه السلام است .

همانطوریکه قبلاً گفتیم در آیات الهی و احادیث نبوی دو قیامت و یا دو ساعة مطرح است . اول قیامت صغری دوم قیامت کبری . قیامت صغری قیام قائم آل محمد علیه السلام است و قیامت کبری همان قیامت موعود است که پس از برهم خوردن این نظام ظاهری بر پا می شود که جز خداوند کس دیگری وقت هر دو قیامت را نمی داند یعنی وقت قیام قائم علیه السلام را فقط خدا می داند و هر دو قیامت ناگهان بر پا می شوند و قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز اینگونه است .

ص: 126

«آیه چهل و نهم »

اشاره

خداوند امام زمان علیه السلام را به وسیله سه لشکر یاری می کند : ملائکه – مؤمنین – رعب

خداوند در سوره انفال آیه 5 می فرماید :

« کََمآ أخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَقِّ وَ إنَّ فَریقاً مِنَ المُؤمِنینَ لَکَارِهوُنَ »

چنانچه خداوند ترا از خانه خود به حق بیرون آورد و گروهی از مؤمنان سخت رأی خلاف و کراهت اظهار کردند ، پیرو امر خداوند باش و از خلق اندیشه مدار .

· در کتاب غیبت نعمانی صفحه 198 حدیث 9 آمده است :

علی بن احمد ... عن عبد الرحمن بن کثیر عن ابی عبد الله علیه السلام فی قول الله عزوجل « أتی امرُ الله فلا تستعجلوهُ »(1)

قال هو امرنا امر الله عزوجل أن لا تستعجل به حتی یؤیده ( الله ) بثلاثة ( اخبار ) الملائکة و المؤمنین و الرّعب و خروجه علیه السلام کخروج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و ذلک قوله تعالی « کََمآ أخرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیتِکَ بِالحَقِّ »

علی بن احمد از عبد الله بن موسی علوی نقل می کند ... و او از عبد الرحمن بن کثیر و او از ابی عبد الله ،امام صادق علیه السلام که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه « أتی امر الله فلا تستعجلوه : امر خداوند فرا رسید . در شتابش نباشید .» فرمود : امر خدا همان امر ماست ( یعنی قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) که خداوند عزوجل فرموده است که در اینباره عجله و شتاب نشود تا آنکه خداوند او را ( یعنی امام زمان را ) به سه لشکر یاری فرماید : ( اول ) فرشتگان ( دوم ) مؤمنین ( سوم ) رعب . و خروج آن حضرت علیه السلام مانند خروج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است آنجا که خداوند می فرماید : « چنانچه خداوند ترا از خانه خود به حق بیرون آورد و گروهی از مؤمنان سخت رأی خلاف و کراهت اظهار کردند ، پیرو امر خداوند باش و از خلق اندیشه مدار . »

ص: 127


1- 1 سوره نحل آیه 1

اگر در آیه دقت شود :

اولاً « امر » و کار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کار خداوند است : هو أمرنا أمرالله .

ثانیاً خداوند امام زمان را به وسیله سه لشکر یاری می کند : ملائکه ، مؤمنین واقعی و اصحاب آن حضرت ، رعب و ترسی که در دل کفارایجاد می شود .

ص: 128

«آیه پنجاهم »

اشاره

به دنبال غیر امام زمان علیه السلام رفتن فتنه است .

خداوند در سوره انفال آیه 25 می فرماید :

« وَ اتَّقُوا فِتنَةً لاَ تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنکُم خآصَّةًً وَاعلَمُوا أنَّ اللهَ شَدیدُ العِقابِ »

از فتنه ای که فقط به ستمگران شما نمی رسد بترسید و بدانید که خداوند سنگین مجازات می کند.

1) در کتاب عیاشی مجلد 2 صفحه 53 و در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 656 آمده است :

و فی العیاشی عن الصادق علیه السلام فی هذه الآیة قال اصابت الناس فتنة بعد ما قبض الله نبیه صلی الله علیه و آله و سلم حتی ترکوا علیاً علیه السلام و بایعوا غیره و هی الفتنة التی فتنوا بها و قد امرهم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم باتباع علی علیه السلام و الاوصیاء من آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین .

از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه روایت شده که فرمود : بعد از رحلت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مردم گرفتار فتنه شدند و علی بن ابیطالب علیه السلام را ترک کردند و به غیر او روی آوردند . این فتنه ای بود که به آن مبتلا گردیدند و حال آنکه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به آنها امر کرده بود تا از علی علیه السلام و امامان بعد از او از آل محمد صلوات الله علیهم پیروی کنند .

2) در کتاب مجمع البیان مجلد 4 صفحه 534 آمده است :

عن الحاکم باسناده عن قتاده عن سعید بن المسیب عن ابن عباس قال : لما نزلت هذه الآیة : « وَ اتَّقُوا فِتنَةً » قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : من ظلم علیاً مقعدی هذا بعد وفاتی فکانما جحد نبوتی و نبوة الانبیاء من قبلی .

از ابن عباس روایت شده است که وقتی این آیه نازل شد « از فتنه بترسید » پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : هرکس پس از وفات من به علی ظلم کند ، گویا نبوت من و انبیاء پیشین را انکار کرده است .

ص: 129

«آیه پنجاه و یکم »

اشاره

ائمه طاهرین کلمات الله و امام زمان کلمة الله است .

خداوند در سوره انفال آیه 7 می فرماید :

« یُریدُ اللهُ أن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقطَعَ دابِرَ الکافِرینَ »

و خداوند می خواهد که حق را به وسیله کلماتش ثابت گرداند و ریشه کافران را از بیخ و بن برکند .

1) در تفسیر صافی مجلد 1 صفحه 639 و تفسیر برهان مجلد 2 صفحه 68 آمده است :

فقال علی بن ابراهیم القمی الکلمات الائمة علیهم السلام .

علی بن ابراهیم قمی گفت : کلمات امامان علیهم السلام هستند .

2) در تفسیر عیاشی مجلد 2 صفحه 50 آمده است :

العیاشی عن جابر قال : سألت ابا جعفر علیه السلام عن تفسیر هذه الآیة فی قول الله عزوجل :« یُریدُ اللهُ أن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقطَعَ دابِرَ الکافِرینَ » قال ابو جعفر علیه السلام : تفسیرها فی الباطن یرید الله فانه شیء یریده و لم یفعله بعد و اما قوله « یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ » فانه یعنی یُحق حق آل محمد و اما قوله « بِکَلِماتِهِ » قال : کلمته فی الباطن ، علیٌّ هو کلمة الله فی الباطن و اما قوله « وَ یَقطَعَ دابِرَ الکافِرینَ» فهم بنو امیة ، هم الکافرون یقطع الله دابرهم و اما قوله « و لِیحقّ الحق » فانه یعنی لِیُحق حق آل محمد علیهم السلام حین یقوم القائم علیه السلام و اما قوله « و یبطل الباطل » یعنی القائم علیه السلام ، فاذا قام یبطل باطل بنی امیة و ذلک قوله « لِیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون »

عیاشی به سند خود از جابر آورده که گفت : از حضرت باقر علیه السلام راجع به تفسیر این آیه پرسیدم که خدای عزوجل فرموده « و خداوند می خواهد که حق را به وسیله کلماتش ثابت گرداند و ریشه کافران را از بیخ و بن برکند .» حضرت فرمودند : تفسیرش آن است که در باطن، خدا چنین می خواهد زیرا این چیزی است که آنرا می خواهد و هنوز به انجام نرسانده و اما قول خداوند « حق را به وسیله کلماتش ثابت گرداند. » منظور ، احقاق حق آل محمد صلی الله علیه و آله و

ص: 130

سلم

می باشد و اینکه فرموده « به وسیله کلماتش » حضرت فرمود : کلمات او در باطن ، و علی علیه السلام همان کلمه خداوند در باطن است و اما قول خداوند « و ریشه کافران را از بیخ و بن برکند .» اینان بنی امیه هستند . آنهایند کافران ، خداوند دنباله آنان را قطع خواهد کرد و اینکه فرمود : « تا حق را تحقق بخشد » یعنی حق آل محمد علیهم السلام را تحقق بخشد هنگامی که حضرت قائم علیه السلام قیام می کند و اما قول خداوند « و باطل را محو و نابود می سازد » یعنی حضرت قائم علیه السلام باطل می سازد که چون قیام کند ، باطل بنی امیه را از بین خواهد برد و این است معنی قول خداوند « تا حق را پایدار و محقق نماید و باطل را محو و نابود سازد . هر چند که مجرمان را ناخوش آید . »

ص: 131

«آیه پنجاه و دوم »

اشاره

وجود حضرت بقیة الله الاعظم امانت الهی در نزد ماست .

خداوند در سوره انفال آیه 27 می فرماید :

« یآ أیّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أمَانَاتِکُم وَ أنتُم تَعلَمُونَ »

ای کسانی که ایمان آورده اید به خداوند و به رسول خدا خیانت نکنید و خیانت نکنید در امانتهایی ( که در اختیارتان می گذارند . )

در این آیه اندیشه کنید که چه اماناتی خداوند و رسولش در اختیار ما کذارده اند . مثلاً جسم و جان ما اماناتی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است . اینهمه نعمتها ، نعمت بینایی ، شنوایی و... همه امانات است. قرآن کریم نیز از امانات است و از همه اینها بالاتر در حال حاضر ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف امانتی است که خداوند او را نعمت بسیار بزرگ و امانت برای ما قرار داده است که باید در این امانت خیانت نکنیم .

· در کتاب شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی حنفی صفحه 173 آیه 43 آمده است :

حاکم می گوید : در عتیق روایت شده از یونس بن بکار و او از پدرش و او از حضرت ابی جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمودند : خداوند بزرگ فرموده است : « یآ أیّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاَ تَخُونُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أمَانَاتِکُم فی آلِ محمد وَ أنتُم تَعلَمُونَ : ای کسانی که ایمان آورده اید به خداوند و به رسول خدا خیانت نکنید و خیانت نکنید در امانتهایی ( که خدا و رسولش و بندگان در اختیارتان می گذارند . ) در آل محمد و شما می دانید .

این حدیث، آل محمد را امانت در نزد ما می داند که ما باید در حفظ و حراست از آنها کوشا باشیم و در حال حاضر هیچ کس به عنوان آل محمد از ولی عصر اولی نیست و ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نزدیکترین فرزند رسول خدا آز آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و در این عالم ناسوت هیچ کس نزدیکتر

ص: 132

از امام زمان به آن حضرت نمی باشد و این بزرگوار امانت خداوند و امانت رسولش در نزد ماست .

ص: 133

«آیه پنجاه و سوم »

اشاره

حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اولیاء الله است .

خداوند در سوره انفال آیه 34 می فرماید :

« وَ مَا کانُُوا أولیآئَهُ إن أولیآؤُهُ الاّ المُتَّقونَ »

نبودند آنها دوستان و اولیای خداوند ، همانا اولیا و دوست او نیستند مگر متقین .

· در کتاب شواهد التنزیل نوشته حاکم حسکانی حنفی صفحه 186 آیه 47 آمده است :

حاکم می گوید: خبر داد ما را منصور بن حسین از محمد بن جعفر از ابراهیم بن اسحاق و او از قاسم بن یزید موصلی و او از ابی علی و او از ابی هارون و وی از انس بن مالک و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که حضرت در ذیل این آیه فرمودند : « إن أولیآؤُهُ الاّ المُتَّقونَ » آل محمد تمامی ایشان متقین هستند . اینکه آل محمد گفته می شود منظور ائمه اثنی عشر است که همه آل محمد هستند و حضرت صاحب الزمان از این دوازده نفرند و ایشان از متقین است و قبلاً این آیه را مطرح کردیم که خداوند می فرماید : « ان الارض یورثها و العاقبة للمتقین » که گفتیم این آیه درباره ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است .

ص: 134

«آیه پنجاه و چهارم »

اشاره

در عصر مهدویت دین خداوند بر همه جا حاکم می شود .

خداوند در سوره انفال آیه 39 می فرماید :

« وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاَ تَکُونَ فِتنَةٌ وَ یَکُونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإنِ انتَهَوا فَإنَّ اللهَ بِمَا یَعمَلُونَ بَصیرٌٌ »

و مبارزه و جنگ و جهاد کنید تا هیچ فتنه ای باقی نماند و دین فقط برای خداوند باشد . پس اگر دست برداشتند ، خداوند بدانچه می کنند بصیر و بیناست .

1) در کتاب ینابیع الموده نوشته حافظ قندوزی حنفی صفحه 423 آمده است :

و عن محمد بن مسلم قال قلت للباقر رضی الله عنه ما تأویل قوله تعالی فی الانفال « وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاَ تَکُونَ فِتنَةٌ وَ یَکُونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلّهِ » قال یجیء تأویل هذه الآیة فإذا جاء تأویلها یقتل المشرکون حتی یوحدوا الله عزوجل و حتی لا یکون شرک و ذلک فی قیام قائمنا .

حافظ قندوزی حنفی از محمد بن مسلم روایت کرده است که به خدمت امام باقر رضی الله عنه عرض کردم تأویل این آیه که در سوره انفال است که خداوند عزوجل می فرماید « و مبارزه و جنگ و جهاد کنید تا هیچ فتنه ای باقی نماند و دین فقط برای خداوند باشد . » چیست ؟ حضرت فرمودند : تأویل این آیه هنوز نیامده است . پس هنگامیکه تأویل آن بیاید ، با مشرکان پیکار خواهد شد تا زمانیکه توحید خداوند را بپذیرند و مشرکی دیگر باقی نماند و این در قیام قائم ما خواهد بود.

2) در تفسیر مجمع البیان جلد 4 صفحه 543 آمده است :

الطبرسی فی مجمع البیان قال روی زرارة و غیره عن ابی عبد الله علیه السلام [انه] قال : لم یجیء تأویل هذه الآیة و لو قد قام قائمنا بعد سیری من یدرک[ه] ما یکون من تأویل هذه الآیة لیبلغن دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم ما بلغ اللیل حتی لا یکون [م] شرک علی ظهر الارض .

شیخ طبرسی در مجمع البیان گوید : زراره و غیر او روایت کرده اند که حضرت صادق علیه السلام فرمودند : هنوز تأویل این آیه نیامده و چنانچه قائم ما به پا

ص: 135

خیزد ، هرکس آن زمان را درک کند ، آنچه از تأویل این آیه انجام می شود را خواهد دید . همانا دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا هر کجا که شب رسیده خواهد رسید تا آنجا که هیچ مشرکی بر روی زمین نخواهد ماند .

1) در تفسیر عیاشی جلد 2 صفحه 56 تا 61 آمده است :

العیاشی باسناده عن عبد الاعلی الحلبی قال : قال ابو جعفر علیه السلام یکون بصاحب هذا الامر غیبة فی بعض [هذه] الشعاب ثم اومأ بیده الی ناحیة ذی طوی،حتی اذا کان قبل خروجه بلیلتین انتهی المولی الذی یکون بین یدیه حتی یلقی بعض اصحابه فیقول کم انتم ههنا ؟ فیقولون : و الله لو یاوی بنا الجبال لآویناها معه ثم یأتیهم من القابد[ة] فیقول : [لهم] اشیروا الی ذوی شأنکم [اسنانکم خ ل] و اخیارکم عشرة [عشیرة] فیشیرون له [الیهم] فینطلق بهم حتی یأتون صاحبهم و یعدهم الی اللیلة التی تلیها . ثم قال ابو جعفر علیه السلام : [و الله] لکأنی انظر الیه و قد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه ،ثم یقول : یا ایها الناس من یحاجنی فی الله فأنا اولی [الناس] بالله و من یحاجنی فی آدم فأنا اولی [الناس] بآدم یا ایها الناس من یحاجنی فی نوح فأنا اولی [الناس] بنوح یا ایها الناس من یحاجنی فی ابراهیم فأنا اولی بابراهیم یا ایها الناس من یحاجنی فی موسی فأنا اولی بموسی یا ایها الناس من یحاجنی فی عیسی فأنا اولی [الناس] بعیسی یا ایها الناس من یحاجنی فی محمد فأنا اولی [الناس] بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم یا ایها الناس من یحاجنی فی کتاب الله فأنا اولی [الناس] بکتاب الله . ثم ینتهی الی المقام فیصلی عنده رکعتین ثم ینشد الله حقه . قال ابو جعفر علیه السلام هو و الله المضطرّ فی کتاب الله و هو قول الله:« أمّن یُجیبُ المُضطرّ إذا دَعاهُ وَ یَکشِف السّوء وَ یَجعلکُم خُلفاءَ الارض » و جبرئیل علی المیزاب فی صورة طائر ابیض فیکون اول خلق الله یبایعه جیرئیل و یبایعه الثلاثمأة و البضعة عشر رجلاً . قال : قال ابو جعفر علیه السلام : فمن ابتلی فی المسیر وافاه فی تلک الساعة و من لم یبتل بالمسیر فُقِد عن فراشه ثم قال : هو و الله قول علی بن ابی طالب علیه السلام « المفقودون عن فرشهم » و هو قول الله « فاستبقوا الخیرات أینما تکونوا یأت بکم الله جمیعاً » اصحاب القائم علیه السلام الثلاثمأة و بضعة عشر رجلا ، قال : هم والله الامة المعدودة التی قال الله فی کتابه « و لئن اخّرنا عنهم العذاب الی امّة معدودة » قال یجمعون فی ساعة واحدة قزع کقزع الخریف ، فیصبح بمکة فیدعوا الناس الی کتاب الله و سنة نبیه فیجیبه نفر یسیر و یستعمل علی مکة ثم یسیرفیبلغه انه قد قتل عامله فیرجع الیهم فیقتل المقاتلة لا یزید علی ذلک شیئا یعنی السبی ،ثم ینطلق فیدعوا الناس الی کتاب الله و سنة نبیه صلی الله علیه و آله و سلم و ابوالائمة لعلی بن ابی طالب علیه السلام و البراءة من عدوه و لا یسمی احداً حتی ینتهی الی البیداء فیخرج الیه جیش السفیانی فیأمرالله الارض فتأخذهم من تحت اقدامهم و هو قول الله « و لو تری اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مکان قریب و قالوا آمنا به » یعنی بقائم آل محمد « و قد کفروا به » یعنی بقائم آل

ص: 136

محمد الی آخر السورة فلا یبقی منهم الا رجلان یقال لهما وتر و وتیر[ه] من مراد ، وجوههما فی اقفیتهما یمشیان القهقری یخبران الناس بما قفل باصحابهما ثم یدخل المدینة فتغیب عنهم عند ذلک قریش و هو قول علی بن ابی طالب « و الله لو ردت انّ عندنا [ لودّت قریش انّ عندها ] موقفاً واحداً جزر جزور بکلّما ملکت و کلّما طلعت علیه الشمس او غربت ثم لحدث حدثاً فاذا هو فعل ذلک قالت قریش اخرجوا بنا الی هذه الطاغیة فو الله [ان] لو کان محمد صلی الله علیه و آله و سلم ما فعل و لو کان علویاً ما فعل و لو کان فاطمیاً ما فعل فیمنحه الله اکتافهم فیقتل المقاتلة و لیجا

الدرّیة . ثم ینطلق حتی ینزل الشقرة فیلقاهم حتی قتلوا عامله [ فیبلغه انهم قد قتلوا عامله ] فیرجع الیهم فیقتلهم مقتلة لیس قتل الحرة الیها شیء ، ثم ینطلق یدعوا الناس الی کتاب الله و سنة نبیه و الولایة لعلی بن ابی طالب علیه السلام و البرآءة من عدوّه حتی اذا بلغ الثعلبیة قام الیه رجل من صلب ابیه و هو من اشد الناس ببدنه و اشجعهم بقلبه ما خلا صاحب هذا الامر فیقول : یا هذا ما تصنع ؟ فو الله انک لتجفل الناس اجفال النعم .. افبعهد من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ام بماذا ؟ .. فیقول المولی الذی ولی البیعة : و الله لتسکتنّ او لاضربنّ الذی فیه عیناک ، فیقول له القائم علیه السلام : اسکت یا فلان ، ای و الله انّ معی عهداً من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هات لی یا فلان العیبة و الطبقة و الزنفلیجة ، فیأتیه بها فیقریه العهد من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیقول : جعلنی الله فداک ! اعطنی راسک اقبله فیعطیه راسه فیقبله [فیقبل] بین عینیه ثم یقول : جعلنی الله فداک جدّد لنا بیعة ،فیجدد لهم بیعته .

قال ابو جعفر علیه السلام : لکأنّی انظر الیهم مصعدین من نجف الکوفة الثلاثمأة و البضعة عشر رجلاً ، کانّ قلوبهم زبر الحدید ،جبرئیل عن عینیه و میکائیل عن یساره ،یسیر الرعب امامه شهراً امدّه الله بخمسة آلاف من الملائکة مسوّمین حتی اذا صعد النجف قال لاصحابه : تعبدوا لیلتکم هذه ،فیبیتون بین راکع و ساجد یتضرعون الی الله ،حتی اذا اصبح قال : خذوا بنا طریق النُخیلة و علی الکوفة جند مجند قلتُ : جند مجنّد ؟ قال ای و الله حتی ینتهی الی مسجد ابراهیم علیه السلام بالنخیلة فیصلی رکعتین فیخرج الیهم من کان بالکوفة من مرجئیها و غیرهم من جیش السفیانی فیقول لاصحابه استطردوا لهم ثم یقول کرّوا علیهم ، قال ابو جعفر علیه السلام : و لا یجوز و الله الخندق منهم مجنه .

ثم یدخل الکوفة فلا یبقی مؤمن الاّ کان فیها اوحنّ الیها ،و هو قول امیرالمؤمنین علیه السلام ثم یقول لاصحابه سیروا الی هذا الطاغیة فیدعوه الی کتاب الله و سنة نبیه ،فیعطیه السفیانی من البیعة مسلماً ،فیقول له کلب و هم اخواله : ما هذا ما صنعت و الله ما نبایعک علی هذا ابداً فیقول ما أصنع ؟ فیقولون استقتله ، فیستقتله ثم یقول له القائم علیه السلام خذ حذرک فانّی ادّیت الیک و انا مقاتلک ، فیصبح فیق[ا] تلهم ، فیمنحه الله اکتافهم و یأتی [ و یأخذ ] السفیانی اسیراً فینطلق به و یذبحه بیده ثم

ص: 137

یرسل جرید فیل الی الروم فیستحضرون بقیة بنی امیة فاذا انتهوا الی الروم قالوا : اخرجوا الینا اهل ملّتنا عندکم فیابون و یقولون و الله لا نفعل فتقول الجریدة : و الله لو امرنا لقاتلناکم ثم ینطلقون الی صاحبهم فیعرضون ذلک علیه، فیقول : انطلقوا فاخرجوا الیهم اصحابهم فانّ هؤلاء قد اتوا بسلطان [عظیم] و هو قول الله « فلما احسّوا بأسنا اذا هم منها یرکضون لا ترکضوا و ارجعوا الی ما اترفتم فیه و مساکنکم لعلّکم تُسألون » قال : یعنی الکنوز التی کنتم تکنزون « قالوا یا ویلنا انّا کنّا ظالمین فمازالت تلک دعواهم حتی جعلناهم حصیداً خامدین » لا یبقی منهم مخبر .

ثم یرجع الی الکوفة فیبعث الثلاثمأة و البضعة عشر رجلاً الی الآفاق کلها فیمسح بین اکتافهم و علی صدورهم فلا یتعایون فی قضاء و لا تبقی [ارض] فی الارض قریة الاّ نودی فیها شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و انّ محمداً صلی الله علیه و آله و سلم

رسول الله و هو قوله « و له اسلم من فی السموات والارض طوعاً و کرهاً و الیه ترجعون » و لا یقبل صاحب هذا الامر الجزیة کما قبلها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و هو قول الله « وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاَ تَکُونَ فِتنَةٌ وَ یَکُونَ الدّینُ کُلُّهُ لِلّهِ »

قال ابو جعفر علیه السلام : یقاتلون و الله حتی یوحّد الله و لا یشرک به شیئاً و حتی تخرج العجوز الضعیفة من المشرق ترید المغرب و لا ینهاها احد و یخرج الله من الارض بذرها و ینزل من السماء قطرها و یخرج الناس خراجهم علی رقابهم الی المهدی علیه السلام و یوسع الله علی شیعتنا و لولا ما ینجز لهم من السعادة لبغوا فتنةً [فبینا] صاحب هذا الامر قد حکم ببعض الاحکام و تکلم ببعض السنن اذ خرجت [خارجة] من المسجد یریدون الخروج علیه فیقول لاصحابه انطلقوا فتلحقوا بهم فی التمارین فیأتون بهم أسری لیأمربهم فیذبحون و هو آخر خارجة تخرج علی قائم آل محمد علیه السلام .

عیاشی به سند خود از عبد الاعلی حلبی آورده که گفت : حضرت ابو جعفر امام باقر علیه السلام فرمودند :

به ناچار صاحب این امر را در یکی از این دره ها غیبتی خواهد بود – و با دست خود به سوی ذی طوی اشاره فرمود – تا آنگاه که دو شب به خروجش مانده خدمتکار مخصوصش می آید و بعضی از اصحاب آن حضرت را می بیند و می پرسد : شما در اینجا چند نفرید ؟ می گویند : حدود چهل مرد ،می گوید : اگر صاحب خویش را ببینید چگونه خواهید بود ؟ گویند : به خدا سوگند اگر دستور دهد که کوهها را از جای برکنیم خواهیم کند [ اگر فرمان دهد به سوی کوهها روی بریم در خدمت آن حضرت روی خواهیم نمود .]

سپس فردای آن شب به نزدشان می آید و می گوید : از بزرگان و نیکان خودتان ده تن را تعیین نمایید . آنها را تعیین می کنند . پس او ایشان را با خود می برد تا

ص: 138

اینکه به خدمت صاحبشان شرفیاب می شوند و برای فردای آن شب به ایشان وعده می دهد . آنگاه حضرت ابو جعفر علیه السلام فرمود : [ به خدا سوگند ] گویا او را می بینم در حالیکه به حجر تکیه داده و خداوند را به حق خودش قسم می دهد . سپس می گوید : ای مردم هرکس درباره خداوند با من محاجه کند [ بداند که ] من از همه [ مردم ] به خداوند سزاوارترم و هرکس درباره آدم با من محاجه کند [ بداند که ] من از همه [ مردم ] به آدم سزاوارترم ،ای مردم هرکس درباره نوح با من محاجه کند من از همه به نوح نزدیکترم ، ای مردم هرکس درباره ابراهیم با من محاجه کند [ بداند که ] من از همه به ابراهیم علیه السلام نزدیکترم . ای مردم هرکس درباره موسی با من بحث دارد [ بداند که ] من از همه به موسی علیه السلام نزدیکترم . ای مردم هرکس درباره عیسی با من بحث دارد [ بداند که ] من از همه به عیسی علیه السلام نزدیکترم . ای مردم هرکس درباره حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با من بحث دارد [ بداند که ] من از همه به محمد صلی الله علیه و آله و سلم نزدیکترم . ای مردم هرکس درباره کتاب خدا با من بحث دارد [ بداند که ] من از همه به کتاب خدا سزاوارترم .

سپس به مقام تشریف می برد و در آنجا دو رکعت نماز می گذارد . آنگاه خداوند را به حق خودش می خواند . آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود : به خدا سوگند اوست همان مضطری که خداوند درباره اش می فرماید : « آیا کیست آنکه به مضطر پاسخ دهد و بدی را از میان بردارد و شما را جانشینان روی زمین قرار دهد ؟ » و جبرئیل بر ناودان به صورت پرندۀ سفیدی قرار دارد . پس نخستین خلق خدا که با او بیعت خواهد کرد جبرئیل است و آن سیصد و سیزده مرد با او بیعت می کنند . راوی گوید : حضرت باقر علیه السلام فرمودند : پس هرآنکه پیش از آن هنگام بیرون از خانه بوده در آن ساعت به آن حضرت خواهد رسید و هر آنکه دچار سفر نبوده از رختخوابش مفقود می شود . سپس فرمود : این است به خدا سوگند فرمودۀ علی علیه السلام : « مفقود شوندگان از رختخوابهایشان » و این است معنی قول خداوند « پس به کارهای نیک سبقت و پیشی گیرید . هرکجا باشید خداوند همه شما را خواهد آورد . » اصحاب حضرت قائم علیه السلام آن سیصد و ده و چند مرد ، فرمود : آنهایند به خدا سوگند آن امت معدوده ای که خداوند در کتابش فرموده : « و چنانچه عذاب را از آنان تا هنگام معینی [افراد معدودی] به تعویق اندازیم » فرمود : در یک ساعت جمع خواهند شد همچون قطره های ابر پاییزی ، پس آن جناب در مکه صبح خواهد کرد و مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبرش دعوت می نماید که افراد کمی دعوتش را اجابت می کنند و بر مکه کسی را می گمارد . سپس از آنجا کوچ می نماید . به او گزارش می رسد که عاملش را به قتل رسانده اند پس به سوی آنان باز می گردد و کشتارکنندگان را می کشد و بر کشتن چیزی نمی افزاید یعنی بر اسارت کسی اقدام نمی کند .

ص: 139

آنگاه رهسپار شده و مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم و ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام و بیزاری از دشمنش دعوت می کند و نام کسی را نمی برد تا اینکه به بیداء می رسد که ارتش سفیانی به مقابله با آن حضرت بیرون می آیند . پس خداوند به زمین امر می فرماید که آنها را از زیر پاهایشان بگیر و این است [معنی] قول خداوند :« و چنانچه کافران را ببینی که هراسان هستند پس هیچ از عذابشان فوت و زایل نشود و از جایگاه نزدیکی گرفته شوند و گویند به او ایمان آوردیم » یعنی به قائم آل محمد علیه السلام تا آخر سوره .

پس کسی از آنها باقی نمی ماند مگر دو مرد که به آنها وتر و وتیر[ه] گفته می شود از قبیله مراد ، صورتهایشان در پشتشان است که به عقب راه می روند . به مردم خبر می دهند که چه بر سر همراهانشان آمد . سپس آن حضرت به مدینه داخل می شود که در آن هنگام قریش از سپاهیان آن جناب گریخته و پنهان می گردند و این است معنی قول علی بن ابیطالب علیه السلام که فرموده : « به خدا سوگند دوست دارم [ قریش در آن هنگام دوست دارند و آرزو می کنند ] که تمام اموال و داراییهایشان و همه آنچه خورشید بر آن می تابد (=همه دنیا) را بدهند و مخفیگاهی بگیرند که به قدر سر بریدن شتر در آن پنهان شوند . سپس آن جناب حادثه ای پدید می آورد که در این وقت قریش گویند : بیایید تا بر این سرکش خروج نماییم که به خدا سوگند اگر این از اولاد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود ، این کار را نمی کرد و اگر از فرزندان علی علیه السلام هم بود این کار را نمی کرد و اگر از اولاد حضرت فاطمه علیها سلام بود چنین عملی انجام نمی داد . آنگاه با آن بزرگوار می جنگند که خداوند او را بر ایشان پیروز می گرداند که جنگجویانشان را می کشد و ذریه شان را به اسارت در می آورد . بعد از آنجا بیرون می رود تا اینکه در شقره فرود می آید ( شقره یکی از نقاط حجاز است . ) در آنجا خبر می رسد که گماشتۀ آن حضرت در مدینه به قتل رسیده [ آنها او را کشته اند ] پس برمی گردد و آنچنان کشتاری نسبت به آنان می کند که واقعه حرّه در برابر آن ناچیز می نماید . سپس درحالیکه مردم را به کتاب خدا و سنت پیغمبر او و ولایت علی بن ابیطالب و بیزاری از دشمنش فرا می خواند ، از آنجا بیرون رفته تا به ثعلبیه می رسد. ( ثعلبیه از منزلگاههای بین راه مکه تا کوفه است . )

در آنجا مردی از بستگان نزدیک او – که از صلب پدرش می باشد – و به استثنای صاحب این امر از همه مردمان نیرومندتر و قوی دل تر است ، به پا می خیزد و به آن جناب عرضه می دارد : ای مرد چه می کنی ؟ تو داری مردم را فراری می دهی ، آیا این کارها با عهدنامه ای از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است یا خیر؟ پس آن خدمتکاری که متصدی امر بیعت است بر او بانگ می زند که : در جایت بنشین وگرنه سر از بدنت جدا می کنم . ولی حضرت قائم علیه السلام به او می فرماید : فلانی ساکت باش . آری به خدا سوگند عهدنامه ای از

ص: 140

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همراه من است . [بعد صدا می زند] : فلانی آن خورجین یا کیف را به نزدیکم بیاور . پس آنرا می آورند و عهد نامه را به نظر آن شخص می رساند . در این موقع آن مرد عرضه می کند : خداوند مرا فدای تو گرداند . سر مبارکت را نزدیک بیاور تا بر آن بوسه زنم . پس آن جناب سر مبارک خویش را پیش می آورد و آن مرد پیشانی حضرتش را می بوسد . سپس می گوید : خداوند مرا فدای تو سازد . بار دیگر از ما بیعت بگیر ، که آن حضرت بیعت خود را تجدید می کند .

امام باقر علیه السلام فرمود : گویی آنان را می نگرم که بر فراز نجف کوفه بالا می آیند ،سیصد و ده و چند مرد ، انگار دلهایشان پاره های آهن است . جبرئیل از سمت راستش ، میکائیل از سمت چپش و رعب به مسافت یک ماه پیش رو و یک ماه پشت سر آن حضرت می باشد . خداوند او را به وسیله پنج هزار فرشته نشاندار مدد می دهد تا وقتی که به نجف می رسد ، به اصحابش می فرماید : امشب را به عبادت بگذرانید . پس ایشان آن شب را بین رکوع و سجود و تضرع به درگاه خداوند به صبح می آورند . صبحگاهان حضرت دستور می دهد : راه نخیله را پیش گیرید ، در حالیکه در کوفه ارتش مجهز [ اطراف کوفه خندقی عمیق ] هست. راوی پرسید : ارتش مجهز ؟ [ خندقی عمیق ؟] فرمود : آری به خدا سوگند ، پس آن حضرت به سوی نخیله توجه می کند تا در نخیله به مسجد ابراهیم علیه السلام می رسد. در آن دو رکعت نماز می گذارد . در آن هنگام سپاهیان سفیانی از مرجئه و غیر آنها از کوفه خروج می کنند که آن حضرت به اصحاب خود فرماید : بر آنها حمله کنید . سپس فرماید : با آنها بجنگید .

امام باقر علیه السلام فرمود : به خدا سوگند احدی از آنان از خندق نمی گذرد که خبر ببرد. سپس آن حضرت داخل کوفه می شود پس هیچ مؤمنی باقی نمی ماند مگر اینکه در آنجا باشد یا شوق آنرا در سر دارد و این قول امیرالمؤمنین علیه السلام است . سپس به اصحاب خویش فرماید : برای [نابودی] این طاغوت یعنی سفیانی بسیج شوید و او را به کتاب خدا و سنت پیغمبر دعوت می کند . سفیانی ابتدا به تسلیم و صلح قول می دهد ولی قبیله کلب که داییهای او هستند ،به او می گویند : این چه کاری بود به خدا قسم که ما به هیچ وجه بر این کار با تو بیعت نمی کنیم . می گوید: چه کار کنیم ؟ گویند : با او یعنی امام قائم علیه السلام جنگ کن . پس او برای جنگیدن با آن حضرت می رود . آن جناب او را نصیحت می کند و می فرماید : [ از عاقبت کارت ] بترس . من آنچه شرط بلاغ بود به تو گفتم و [اینک] با تو می جنگم . پس فردای آن روز امام علیه السلام با آنان جنگ می کند وخداوندِ عالم او را بر آنان غالب می سازد و سفیانی اسیر می گردد که آن جناب او را با دست خود سر می برد .

ص: 141

بعد از آن قسمتی از سپاهیان سوارۀ خود را به روم می فرستد که بازماندگان از بنی امیه را طلب نمایند و چون ایشان به روم رسند به اهل آنجا گویند: همکیشان ما را که نزد شمایند بیاورید ولی آنها از این کار خودداری می ورزند و می گویند : به خدا چنین کاری نمی کنیم . سپاهیان گویند : به خدا اگر مأمور بودیم با شما می جنگیدیم . آنگاه به نزد صاحبشان بازمی گردند و جریان را به عرض می رسانند . آن حضرت فرماید : بروید با ایشان بجنگید تا بنی امیه را از ایشان بگیرید . پس بزرگ رومیان گوید : بروید بنی امیه را به دست ایشان بسپارید که با قدرت تمام آمده اند و این است [معنی] قول خداوند :« پس چون عذاب ما را احساس نمودند از آن گریزان شدند ، نگریزید و به آنچه از خوشگذرانی ها و لذتها و مساکن بوده اید بازگردید . » یعنی گنجینه هایی که انباشته می کردید « [ در آن هنگام ستمکاران ] گفتند وای بر ما که سخت ظالم و ستمکار بودیم . پس همواره این سخن بر زبانشان بود تا اینکه همچون کشته از درو شده ای آنان را خاموش کردیم [ و به کام مرگ فرو بردیم ] » که هیچ خبر دهنده ای از آنان باقی نماند . سپس آن حضرت به کوفه باز می گردد و آن سیصد و ده و چند نفر را به تمامی جاها می فرستد . پس بین شانه ها و بر روی سینه های ایشان دست می کشد که در هیچ حکمی درمانده و عاجز نمی شوند و هیچ آبادیی بر پهنه زمین نماند مگر اینکه در آن بانگ شهادت به لا اله الا الله لا شریک له و انّ محمداً رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بلند باشد و این است معنی قول خداوند :« و هرآنکه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه مطیع فرمان خداست و به سوی او بازگردانده خواهد شد.»

و صاحب این امر جزیه را نمی پذیرد آنچنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قبول فرمود و این است که خداوند فرموده :« و با کافران قتال کنید تا هیچ فتنه ای باقی نماند و آیین همه خداپرستی شود. » امام باقر علیه السلام فرمود : به خدا سوگند جنگ خواهند کرد تا اینکه توحید خدا برقرار شود و هیچگونه به او شرک نورزند و تا آنجا که حتی پیرزن ضعیف هم از شرق به سوی مغرب رود و کسی از او جلوگیری نمی نماید و خداوند [در آن روزگار تمامی ] بذرهای زمین را می رویاند و باران آسمان را [به طور کامل] فرو می ریزد و مردم خراجشان را بر گردن نهاده و به پیشگاه حضرت مهدی علیه السلام می برند و خداوند بر شیعیانمان وسعت می دهد [به طوریکه] چنانچه سعادت و نیکبختی آنان را درنیابد طغیان کنند . پس در همان حال که صاحب این امر بعضی از احکام را صادر فرماید و برخی از سنتها را بازگوید ، گروهی از مسجد بیرون می روند و در پی خروج و سرکشی علیه آن حضرت برمی آیند که آن جناب به اصحاب خود امر فرماید

به مقابله آنان بروند . در تمارین به آنان می رسند ، اسیرشان کرده و به خدمت آن حضرت می برند . دستور می دهد آنان را می کشند و این آخرین گروهی است که بر قائم آل محمد علیه السلام خروج می کند .

ص: 142

«آیه پنجاه و پنجم »

اشاره

نزدیکترین « ذی القربی » به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، امام زمان است .

خداوند در سوره انفال آیه 41 می فرماید :

« وَ اعلَمُوا أنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسوُلِ وَ لِذِی القُربی وَ الیَتَامی وَ المَساکینِ وَ ابنِ السَّبیلِ »

بدانید که هر چه غنیمت گیرید یک پنجم آن از خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و مسکینان و به راه ماندگان است .

1) در اصول کافی مجلد 1 صفحه 539 آمده است :

عن محمد بن مسلم عن ابی خعفر علیه السلام فی قول الله تعالی :« وَ اعلَمُوا أنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسوُلِ وَ لِذِی القُربی » قال هم قرابة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الخمس لله و للرسول و لنا .

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه خمس روایت می کند که منظور از ذی القربی در آیه اقربای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و خمس متعلق به خدا و رسول و ما اهل بیت می باشد .

2) در کتاب المیزان مجلد 9 صفحه 105 آمده است :

عن زکریا بن مالک الجعفی عن ابی عبد الله علیه السلام انه سئل عن قول الله :« « وَ اعلَمُوا أنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسوُلِ وَ لِذِی القُربی وَ الیَتَامی وَ المَساکینِ وَ ابنِ السَّبیلِ » فقال خمس الله عزوجل للامام و خمس الرسول للامام و خمس ذی القربی لقرابه الرسول للامام و الیتامی آل الرسول و المساکین منهم و ابناء السبیل منهم فلا یخرج منهم ای غیرهم .

زکریا بن مالک جعفی از ابی عبد الله امام صادق علیه السلام روایت کرده که شخصی از آن حضرت از معنای آیه « بدانید که هر چه غنیمت گیرید یک پنجم آن از خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و مسکینان و به راه ماندگان است . » سؤال کرد . حضرت فرمود : خمس خدای عزوجل و خمس رسول و خمس ذی

ص: 143

القربی که به ملاک خویشاوندی رسول می برد همه برای امام است و اما یتیمان و مسکینان و درماندگان در سفر از ذی القربی ، سهم هیچیک از ایشان به غیر ایشان داده نمی شود .

1) در کتاب وسائل الشیعه مجلد 4 صفحه 375 آمده است :

عن احمد بن المثنی عن محمد بن زید الطبری قال : کتب رجل من تجار فارس من بعض موالی ابوالحسن الرضا علیه السلام یسأله الإذن فی الخمس فکتب الیه :

بسم الله الرحمن الرحیم ان الله واسع الکریم ،ضمن علی العمل الثواب ،و علی الضیق الهمّ ، لا یحل مال الا من وجه احله الله ، ان الخمس عوننا علی دیننا و علی عیالنا و علی موالینا .

احمد بن مثنی از محمد بن زید طبری گفت : مردی از تجار فارس و از موالیان امام رضا علیه السلام از حضرت کسب تکلیف نمود که امام اجازه مصرف خمس را به او بدهند . امام رضا علیه السلام برای وی نوشتند :

بسم الله الرحمن الرحیم ، خداوند صاحب کرامت و وسعت نظر است . او برای هر عملی ثوابی قرار داده و در تنگناها ، راه حل معین نموده . بنابراین هیچ مالی حلال نیست مگر آنکه خداوند آنرا حلال فرموده باشد . بدان که خمس آن، مال و ثروتی است که باید برای کمک به آیین ما و عیالات و دوستان ما اهل بیت مصرف گردد .

1) در کتاب صافی صفحه 221 آمده است :

و فی التهذیب عن امیرالمؤمنین علیه السلام : نحن و الله عنی بذی القربی الذین قرنهم الله بنفسه و برسوله فقال :« فَأنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسوُلِ وَ لِذِی القُربی وَ الیَتَامی وَ المَساکینِ وَ ابنِ السَّبیلِ » منا خاصة قال و لم یجعل لنا فی سهم الصدقه نصیبا اکرم الله نبیه و اکرمنا ان یطعمنا اوساخ ایدی الناس .

در کتاب تهذیب از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که فرمود : قسم به خدا که منظور از ذی القربی که خداوند در کنار خود و رسولش قرار داده ما هستیم . سپس فرمود: خداوند از سهم صدقه چیزی را برای ما جایز ندانست اما پیامبر و ما را از بسیاری از اموال مردم بهره مند نمود .

ص: 144

«آیه پنجاه و ششم »

اشاره

امامت بعد از سید الشهدا در نسل ایشان است .

خداوند در سوره انفال آیه 75 می فرماید :

« وَ اوُلوُا الأرحامِ بَعضُهُم أولی بِبَعضٍ فی کِتابِ اللهِ إنَّ اللهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ »

و خویشاوندان در کتاب خدا ( در کار میراث ) به یکدیگر سزاوارترند که خدا به همه چیز داناست .

1) در کتاب صافی صفحه 225 آمده است :

عن الصادق علیه السلام : لا تعود الامامة فی اخوین بعد الحسن و الحسین علیهما السلام ابدا انما جرت من علی بن الحسین علیه السلام کما قال الله « وَ اوُلوُا الأرحامِ بَعضُهُم أولی بِبَعضٍ فی کِتابِ اللهِ » فلا یکون بعد علی بن الحسین علیه السلام الا فی الاعقاب و اعقاب الاعقاب .

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند : بعد از امام حسن و امام حسین علیهما السلام امامت در دو برادر واقع نشد . بعد از حسین بن علی علیه السلام امامت به امام سجاد ،علی بن الحسین علیه السلام منتقل گردید . همانطور که پروردگار می فرماید :« و خویشاوندان در کتاب خدا ( در کار میراث ) به یکدیگر سزاوارترند » و بعد از علی بن الحسین علیه السلام امامت نسل به نسل استمرار پیدا کرد .

پس امامت نسل در نسل است تا نهمین نسل امام حسین علیه السلام ، که هم اکنون قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف عهده دار این مقام عظمی می باشد .

2) در کتاب کفایة الاثر و منتخب الاثر باب دهم فصل دوم صفحه 204 آمده است :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : ( القائم ) هو الامام التاسع من صلب الحسین علیه السلام .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( قائم ) او امام نهم است از صلب امام حسین علیه السلام .

ص: 145

1) در کتاب کفایة الاثر و منتخب الاثر صفحه 204 آمده است :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : هو التاسع من صلب الحسین علیه السلام .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( قائم ) او امام نهم است از پشت امام حسین علیه السلام

2) در کتاب کفایة الاثر و منتخب الاثر صفحه 205و204 آمده است :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : یا عمّار اعلم ان الله تبارک و تعالی عهد الیّ انه یخرج من صلب الحسین ائمة تسعة و التاسع من ولده یغیب عنهم .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عمار فرمودند : ای عمار! بدان عهد خداوند بر این قرار گرفته است که نه امام از صلب امام حسین علیه السلام باشند و نهمین آنها ( مهدی است که) غایب می شود .

3) در کتاب کفایة الاثر صفحه 205 آمده است :

قال الحسین بن علی علیه السلام : منّا اثنی عشر أولهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و آخرهم التاسع من ولدی و هو القائم بالحق .

حضرت سید الشهداء علیه السلام فرمودند : دوازده امام از ما هستند . اول آنها امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام است و آخر آنها قائم به حق است که او نهمین فرزند من است .

صاحب منتخب الاثر می فرماید که 148 حدیث موجود است که در آن ذکر شده که حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف نهمین فرزند امام حسین علیه السلام است .

ص: 146

«آيه پنجاه وهفتم »

اشاره

درحال حاضرامام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف امين وحی خداوند است .

خداوند درسوره توبه آيه 3 مي فرمايد:

« وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسوُلِهِ اِلَي النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَكْبَرِاَنَّ اللهَ بَريءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ »

واعلام است ازخداوند ورسولش برهمه مردم در روز حج اكبر كه خداوند بيزار است ازمشركين.

1) درمسند امام احمد حنبل مجلد 1 صفحه 2 ودرمسند ابي بكر آمده است:

عن ابي بكر ان النبي صلي الله عليه وآله وسلّم بعثه ببرائة لاهل مكه لا يحج بعد العام مشرك ولا يطوف بالبيت عريان ولا يدخل الجنة الا نفس مسلمة من كان بينه وبين رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم مدة فاجله الي مدته « اللهَ بَرئٌ مِنَ المُشْرِكينَ وَ رَسوُلُهُ » قال فساربها اثلاثا ثم قال لعلي رضي الله تعالي عنه الحقه فرد علي ابا بكر بلغها انت قال ففعل قال فلما قدم علي النبي صلي الله عليه وآله وسلّم ابو بكر بكي قال يا رسول الله حدث فيّ شي قال ما حدث فيك الاخير ولكن امرت ان لا يبلغه الا أنا أو رجل مني.

ابي بكرمی گويد: پيامبر مرا مأمور كرد تا سوره برائت را به مكه ببرم وبراي آنان تلاوت كنم واين مطالب را به گوش آنها برسانم كه بعد ازامسال مشركين نبايد دور خانه خداوند طواف نمايند، وافراد عريان اجازه ندارند دورخانه خداوند طواف نمايند، وغيراز مسلمانان كس ديگری وارد بهشت نخواهد شد، وافرادی كه با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پيمان بسته اند آن عهد وپيمان به قوت خودش باقي است، تا مدت آن پايان پذيرد « اللهَ بَرئٌ مِنَ الْمُشرِكينَ وَ رَسوُلُهُ » خداوند و رسولش ازمشركان بيزارند، ودرپايان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: اين مطالب را سه بار برای آنها تكرار كن ( من سوره برائت را گرفتم و رفتم ) بعد ازرفتن من رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به علي دستورداد كه خود را به

ص: 147

او رسانيده وسوره را ازاو بگير وخودت اين مأموريت را انجام بده، اميرالمؤمنين علي عليه السّلام اين چنين كردند وخود را به ابي بكر رسانيد وسوره

برائت را ازاو گرفت وابوبكر با نگراني خاصي مراجعت كرده « ابوبكر بكی » درحالي كه گريه مي كرد به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم گفت: يا رسول الله جريان بدي اتفاق افتاد ( چرا مرا برگردانديد ؟ ) رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: من مأموريت داشتم اين كار را يا خودم انجام دهم ويا مردي ازخاندان من كه ازاهل بيت من باشد انجام دهد، « ولكن امرت أن لا يبلغه الاّ انا او رجل مني » به من امر شده يا خودم ويا شخصي ازخودم اين كار را انجام دهد .

1) حاكم حسكاني حنفي دركتاب شواهد التنزيل صفحه 197 ( آيه 51 حديث307 ) آورده است:

حاكم حسكاني مي گويد: خبرداد ما را ابو عبد الرحمن محمد بن احمد ... ازحكيم بن جبير از علي بن الحسين عليه السّلام: هرآينه براي علي بن ابيطالب عليه السّلام نامهايي است درقرآن مجيد كه مردمان نمي دانند ( كه نام اوست ) گفتم وآن كدام است؟ فرمودند: « وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسوُلِهِ » به خداوند سوگند كه علي اذان روز حج اكبراست.

به هرحال دراين احاديث رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به ابي بكر مي فرمايند: ... و لكن أمرت أنْ لا يبلّغه الاّ اَنا أو رَجل مني . به من امرشده است كه اين كار را خودم ويا كسی ازمن انجام دهد.

3)

حاكم حسكاني وديگران روايت هاي مختلفي نقل كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمودند به من امرشده است كه اين ابلاغ را يا خود انجام دهم « الاّ انا » ويا مردي ازاهل بيتم « رجل من اهل بيتي » .

دراينجا صحبت ازابلاغ ساده نيست، چون اگر ابلاغ ساده بود ابي بكر انجام می داد. اينجا صحبت از امين وحي است، كسي بايد سوره برائت را ببرد كه امين وحي باشد وآن علي است وبعد از او يازده فرزند آن بزرگوار هستند كه همه امين وحي هستند، واينكه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مي فرمايند : « من اهل بيتي » اشاره به يازده امام ازنسل اميرالمومنين علي عليه السّلام است كه آخرين آنها حضرت حجة بن الحسن العسكری عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

4)

دركتاب تفسيرعياشي مجلد 2 صفحه 76 آمده است:

العياشي: عن جابر، عن ] جعفربن محمد [ وابي جعفر عليهما السلام في قوله عزّوجلّ « وَ اَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسوُلِهِ اِلَي النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَكْبَرِ» قال: خروج القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف واذان دعوته الي نفسه .

عياشي ازجابر، از ] حضرت جعفربن محمد [ وحضرت ابو جعفر باقر عليهما السلام آورده راجع به قول خدای عزّوجلّ « و در بزرگترين روز حج و از سوی

ص: 148

خداوند ورسول او به مردم اعلام می دارند » فرمودند: خروج حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشريف ] واعلام [ دعوت به خودش می باشد.

ص: 149

«آيه پنجاه وهشتم »

اشاره

قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشريف مجاهد واقعی الی الله است .

خداوند درسوره توبه آيه 16 مي فرمايد:

« اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تُتْرَكوُا وَ لَمّا يَعْلَمِ اللهُ الَّذينَ جاهَدوُا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذوُا مِنْ دوُنِ اللهِ وَلا رَسوُلِهِ وَلا الْمُؤمِنينَ وَليجَةً وَاللهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلوُنَ »

آيا فكر مي كنيد كه رها شويد، درحاليكه هنوز خداوند كساني را كه از شما در راه خداوند جهاد كرده اند، و براي خود غير از خداوند ورسولش ومؤمنين ولي ودوستي قرار ندادند، از ديگران متمايز نساخته است، وخداوند خبير وآگاه است ومي داند آنچه شما مي كنيد.

· حافظ شيخ الاسلام ابراهيم بن محمد الحمويني از سليم بن قيس الهلالي درحديث مفصل از اميرالمؤمنين علي عليه السّلام در حديث « منا شدة » نقل مي كند كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام دويست نفر از صحابه را سوگند مي دهند ومي فرمايند : ... انشدكم الله الا تعلمون حيث نزلت « وَلَمْ يَتَّخِذوُا مِنْ دوُنِ اللهِ وَلا رَسوُلِهِ وَلا الْمُؤمِنينَ وَليجَةً » قال الناس: أخاصة في بعض المؤمنين ام عامة لحسيعهم، فامرالله بينه ان يعلمهم، ولاة امرهم، وأن يفسرلهم من الولاية ما فسرلهم من صلاتهم وزكوتهم وحجهم ... فقال ابو بكر وعمر فقالا: يا رسول الله هذه الايات خاصة في علي؟ قال صلي الله عليه وآله وسلّم : بلي فيه وفي اوصيائي الي يوم القيامة قالا: يا رسول الله بينهم لنا؟ قال صلي الله عليه وآله وسلّم : علي اخي و وزيري و وارثي و وصيي وخليفتي في امتي و ولي كل مؤمن من بعدي، ثم ابني الحسن، ثم الحسين، ثم تسعة من ولد ابني الحسين واحدا بعد واحد.

ص: 150

شما را به خداوند سوگند می دهم آيا شما نمی دانيد آن زمانی كه آيه « وَلَمْ يَتَّخِذوُا مِنْ دوُنِ اللهِ وَلا رَسوُلِهِ وَلا الْمُؤمِنينَ وَليجَةً » نازل شد، مردم گفتند: آيا اين آيه مخصوص بعضی از مؤمنين است يا درباره همه مؤمنين نازل شده است؟ پس خداوند پيامبرش را امر فرمود كه اولياي امرشان را به آنان بشناساند، همانطوري كه نماز وروزه وحج را برايشان بيان فرموده وتفسير كرده اند. ( رهبريت و ولايت وامامت مرا نيز براي آنها تفسير كند) ... پس ابو بكر وعمر برخاستند وگفتند: اي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم اين آيات به طور خاص در مورد علي عليه السّلام نازل شده است؟ آن حضرت فرمودند: آری در شأن اوصيای من تا روز قيامت ( بيان شده است ) ، عمر و ابو بكر گفتند: اي رسول خدا آنها را به ما معرفي كن. حضرت فرمودند: علي برادرم و وزيرم و وارثم و وصي ام و خليفه ام در ميان امتم، و ولي هر مؤمنی پس از من، سپس فرزندم حسن، وسپس فرزندم حسين وسپس نه نفر از فرزندان حسين، يكی پس از ديگری ( امام و رهبر و خليفه) خواهند بود.

همانطوريكه در آيات گذشته گفته ايم، امامان دوازده نفرند و دوازدهمين آنها حضرت حجة بن الحسن العسكري عجل الله تعالی فرجه الشريف است كه برای خداوند قيام مي كند و براي خداوند جهاد مي نمايد. واين امت هرگز رها شده نيستند و به حكم آيه « انما انت مُنذر ولكلّ قومٍ هاد » هميشه هادی دارند و هادی در عصر حاضر حضرت ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشريف می باشد.

ص: 151

«آيه پنجاه و نهم »

اشاره

قائم موعود عجل الله تعالی فرجه الشريف نور الله است.

خداوند درسوره توبه آيه 32 مي فرمايد:

« يُريدوُنَ اَنْ يُطْفِؤُا نوُرَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ يَاْبَي اللهُ اِلاّ اَنْ يُتِمَّ نوُرَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِروُنَ »

(كافران) مي خواهند نور خدا را با گفتار خويش خاموش كنند و خدا نمي خواهند جز آنكه نور خويش را آشكار كند وهر چند كه كافران كراهت داشته باشند.

· درتفسير صافي مجلد 1 صفحه 230 آمده است:

في الاكمال عن الصادق عليه السّلام و قد ذكر شق و فرعون بطون الحوامل في طلب موسي كذلك بنواميه و بنو العباس لما ان وقفوا علي ان زوال ملك الامراء و الجبابره منهم علي يد القائم ناصبونا العداوه و وضعوا سيوفهم في قتل اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم و اباده نسله طمعانهم في الوصول الي قتل القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف فابي الله ان يكشف امره لواحد في الظلمه الا ان يتم نوره و لو كره المشركون.

از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمودند: همانطور كه فرعون برای به دست يافتن موسی شكم زنان باردار را دريد تا موسی را از بين ببرد بني اميه وبني عباس در پي از بين بردن حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشريف بودند زيرا اين را می دانستند كه نابودی ستمگران و زورمندان به دست ايشان است، بني اميه و بني عباس همه دشمني وعداوتشان نسبت به ما و كشيدن شمشير به روی اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسلّم و كشتن آنها به اين منظور بود كه در ميان اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم قائم موعود عجل الله تعالی فرجه الشريف را بكشند تا آنچه درباره آن حضرت شنيده بودند واقع نگردد، اما خداوند امر او را به احدی از ستمگران فاش نفرمود:« اِلاّ اَنْ يُتِمَّ نوُرَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكوُنَ » جز آنكه نورش را كامل كند اگرچه مشركان كراهت داشته باشند.

ص: 152

«آيه شصتم »

اشاره

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشريف اسلام را جهانی خواهد كرد .

خداوند درسوره توبه آيه 33 می فرمايد :

« هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكونَ »

و اوست ( خداوندي ) كه رسول خودش را با هدايت و دين حق فرستاد، تا چيره گرداندش بر تمامي اديان، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند ( وخوششان نيايد).

در اين آيه كريمه خداوند تبارك و تعالی ابتدا هدف از فرستاده شدن رسول گرامی اسلام صلي الله عليه وآله وسلّم را بيان می فرمايد، وسپس به دين اسلام اشاره مي فرمايد كه ديني الهي است و اين دين الهي بر حق است، و اين دين حق مي تواند نجات بشريت را برعهده گيرد، وسپس به اين نكته مهم اشاره مي شود كه اين دين بايد در سطح جهان استقرار يابد وانسانها را به وحدت و يگانگی واقعی برساند، وبه طور كلی از آيه بالا چند نتيجه مهم گرفته مي شود:

اولا : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از طرف خداوند مأمور است تا همه جهان را هدايت كند.

ثانيا : دين او يعني اسلام دين حق وحقيقت است كه مي تواند جهان را از تمام مشكلات برهاند و انسان را به سعادت دنيوی و اخروی برساند.

ثالثا : اين دين بايد جهاني شود و روزي فرا خواهد رسيد كه همه جهان مسلمان خواهند شد، اگرچه مشركان كراهت داشته باشند و نخواهند.

ما می دانيم كه اين وعده الهی يعني وحدت اديان و يكی شدن جهان بيني و ايدئولوژي در سطح جهان و مسلمان شدن همه عالم در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم وخلفا راشدين و بقيه خلفا بعد از آنها ... تا به حال به وقوع نپيوسته است، وما می دانيم كه در زمان يازده ائمه شيعه از اميرالمؤمنين علي عليه السّلام تا حضرت امام حسن عسكری عليه السّلام تا به حا ل به وقوع نپيوسته است، و

ص: 153

اسلام ، جهانی نگرديده است. در اينجا اين سؤالات مطرح مي شود كه : آيا اسلام مي بايست در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم جهاني می شد؟ و آيا بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم اين وعده بايد به وقوع بپيوندد؟ و مسأله بعد اينكه مسلمان شدن جهانيان به چه صورت خواهد بود؟

1) دركتاب ينابيع الموده نوشته خواجه كلان قندوزي حنفي باب 71 صفحه 423 آمده است:

و عن ابي بصير وعن سماعة هما عن جعفر الصادق رضي الله عنه في قوله تعالي: « هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكونَ » قال والله ما يجي تأويلها حتي يخرج القائم المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فاذا خرج القائم لم يبق مشرك الا كره خروجه ولا يبقي كافرا لا قتل حتي لو كان كافر في بطن صخرة قالت يا مؤمن في بطني كافر فاكسرني و اقتله.

و از ابي بصير وسماعه هر دو از امام صادق رضي الله عنه فرموده: به خداوند سوگند كه تأويل اين آيه صدق نمي كند تا بيرون آيد قائم مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ( وخروج وانقلاب نمايد ) . زماني كه او ظاهر شود، هيچ مشركی باقی نخواهد ماند. مگر آنكه كراهت دارد قيام و انقلاب او، ( يعني هيچ مشركي از انقلاب او رضايت ندارد ) وباقی نمی ماند هيچ مشركی مگر آنكه ( در مصاف با او ) كشته مي شود تا جايي كه كافر در شكم سنگ سختي باشد آن سنگ به مؤمن مي گويد: ای مؤمن در شكم من كافری مخفي شده است بيا و مرا بشكن و او را به قتل برسان.

البته اين آيه در دو سوره ديگر يكی در سوره صف آيه 9 و ديگری درسوره فتح آمده است. طبق اين آيه:

اول : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از طرف خداوند مأمور است تا همه جهانيان را هدايت نمايد، وتنها ديني كه براي همه بشريت آمده است همين دين است.

دوم : دين او كه اسلام باشد دين حق وحقيقت است كه مي تواند جهان را از تمام مشكلات برهاند، وانسان را به كمال و انسانيت برساند.

سوم : اين دين بايد جهاني شود، وتمام جمعيت زمين يك روز مسلمان شوند. اگرچه مشركين نخواهند.

چهارم : اين وعده الهی يعنی وحدت اديان ويكي شدن جهان بيني و ايدئولوژی بشريت در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم و اميرالمؤمنين عليه السّلام و... به وقوع نپيوسته است، واسلام ، جهانی نشده است، در اينجا اين سؤال پيش می آيد كه : اسلام چه زمانی جهانی خواهد شد؟

ص: 154

2)

في كتاب صحيح ابن ماجه جزء الثاني في ابواب الفتن في باب خروج المهدي و كتاب البيان في اخبار صاحب الزمان ( حافظ گنجي شافعي ) و كتاب منتخب كنز العمال مجلد 6 صفحه 29 ( متقي هندي) و كتاب ينابيع الموده صفحه 437 ( خواجه كلان قندوزی حنفي ) :

و عن عبد الله بن الحارث بن جزء الزبيدي قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم يخرج الناس من اهل المشرق و المغرب فيوطئون للمهدي عيني سلطانه.

ازعبد الله بن حارث بن جزء زبيدي نقل شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: اهل مشرق ومغرب عالم برای ملاقات با مهدي بيرون مي آيند وهمه سلطنت او را قبول می كنند.

3) در تاريخ ابن عساكر صفحه 62 و صواعق المحرقه نوشته ابن هجر شافعي وينابيع الموده صفحه 433 آمده است :

و عن علي رضي الله عنه قال: اذا قام القائم آل محمد صلي الله عليه وآله وسلّم جمع الله له اهل المشرق و اهل المغرب فيجتمعون كمی يجتمع فزع الخريف.

از علي رضي الله عنه آمده است كه آن حضرت فرمودند: زمان قيام قائم آل محمد صلي الله عليه وآله وسلّم خداوند جمع مي كند همه مردم شرق و غرب عالم را به دور او مانند جمع شدن پاره های ابر در فصل پاييز.

4) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 121 آمده است :

عن ابي بصير، قال ابو عبد الله عليه السّلام في قوله عزّوجلّ « هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكونَ » فقال ما نزل تأويلها بعدو لا ينزل تأويلها حتي يخرج القائم فاذا خرج القائم لم يبق كافر بالله و لا مشرك بالامام الا كره خروجه حتي لو كان كافر في بطن صخره قالت يا مؤمن في بطني كافر فاكسرني و اقتله.

از ابي بصير روايت شده كه گفت حضرت صادق عليه السّلام در تفسير آيه « هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكونَ» فرمود: هنوز تأويل اين آيه نازل نشده و نخواهد شد تا آنكه حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف خروج كند، وقتي او خروج كرد ديگر هيچ كافر به خدا و منكر امامي نمي ماند مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت مي شود ( زيرا آن جناب عرصه را بر آنان چنان تنگ می گيرد كه راه گريزی نمي يابند ) حتي اگر كافري در دل سنگي پنهان شود، آن سنگ مي گويد اي مؤمن در شكم من كافری پنهان شده مرا بشكن و او را بيرون بياور و به قتل برسان.

5) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 121آمده است :

عن سماعه، عن ابي عبد الله عليه السّلام: « هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكونَ » قال اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر الاّ كره خروجه.

ص: 155

از سماعه از امام صادق عليه السّلام نقل شده در بيان اين آيه « هُوَ الَّذي اَرْسَلَ رَسوُلَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكونَ » فرمودند: هنگامی كه حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف خروج مي نمايد هيچ مشرك به خدا و هيچ كافري باقی نمی ماند مگر اينكه از خروج آن جناب ناراحت می شود.

6) در مجمع البيان جلد 5 صفحه 25آمده است :

و قال ابو جعفر عليه السّلام ان ذلك يكون عند خروج المهدي من آل محمد صلي الله عليه وآله وسلّم فلا يبقي احد الا اقر بمحمد.

امام محمد باقر عليه السّلام فرمودند: اين جريان در زمان ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از آل محمد صلي الله عليه وآله وسلّم است كه احدی روی زمين باقی نمی ماند مگر آنكه به نبوت محمد صلي الله عليه وآله وسلّم اعتراف كند.

7) درتفسير صافي صفحه 230آمده است :

و في الكافي عن الكاظم عليه السّلام في هذه الاية هو الذي امر رسوله صلي الله عليه وآله وسلّم بالولاية لوصيه والولاية هي دين الحق ليظهره غلي جميع الاديان عند قيام القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و الله ولاية القائم ولو كره الكافرون بولاية علي عليه السّلام.

از امام موسی كاظم عليه السّلام در بيان اين آيه روايت شده كه فرمودند: خداوند امر كرد رسولش را به ولايت وصيش علي بن ابيطالب عليه السّلام والبته ولايت، همان دين است تا هنگامی كه قيام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشريف برجميع اديان غالب آيد و خداست كامل كننده ولايت قائم اگر چه كافران از ولايت علي عليه السّلام كراهت داشته باشند.

8) درتفسير صافي صفحه 230آمده است :

عن اميرالمؤمنين عليه السّلام و غاب صاحب هذا الامر بايضاح الغدر له في ذلك لاشتمال الفتنة علي قلوب حتي يكون اقرب الناس اليه اشدهم عداوه و عند ذلك يؤيده الله بجنود لم تروها و يظهر دين نبيه علي يديه علي الدين كله و لو كره المشركون.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام درباره حضرت مهدي صلوات الله عليه

می فرمايد: صاحب الامر غائب شد زيرا كه خدعه و نيرنگ های مردم به آن حضرت از حد گذشت، آنها نسبت به ايشان به قدری كينه و عداوت در دل

مي گيرند كه نزديكترين افراد به آن حضرت دشمن ترين خواهد بود، در اين هنگام خداوند با لشگريان مخفي و غيبي خود او را ياری مي كند تا دين جدش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را به دست با كفايت خويش بر همه اديان جهان غلبه دهد اگر چه مشركان كراهت داشته باشند.

ص: 156

9) در تفسير صافي صفحه 231 آمده است :

و عن اميرالمؤمنين علي عليه السّلام انّه قال اظهر ذلك بعد قالوا نعم قا ل كلا فوالذي نفسي بيده حتي لا يبقي قرية الا و ننادي بشهادة ان لا اله الاّ الله و محمد رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم بكرة و عشيا .

اميرالمؤمنين عليه السّلام در تفسير « لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ » مي فرمود: اين ظهور در هنگامي است كه وعده ای به عنوان تصديق ظاهري به امام عليه السّلام مي گويند پذيرفتيم، ولي خطاب مي شوند، ساكت باشيد. به آن خدايی كه جان علي در دست اوست در آن هنگام هيچ روستايی و سرزميني باقي نمي ماند مگر آنكه ندای « اشهد ان لا اله الاّ الله و محمد رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم » هر صبح وشام در آن طنين انداز شود.

10) درمجمع البيان جلد 5 صفحه 25 آمده است :

و قال المقداد بن الاسود سمعت رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم يقول لا يبقي علي الارض بيت مدر و لا وبرالا ادخله الله كلمه الاسلام امّا بعزعزيز وامّا بذل ذليل امّا يعزهم فيجعلهم الله من اهله فيعزوا به وامّا يذلهم فيدينون له.

مقداد بن اسود گويد : شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه مي فرمود: هيچ خانۀ گلی و موئی بر روی زمين به جا نماند جز آنكه كلمه اسلام در آن داخل گردد، يا با عزت و يا با خواري، يا اينكه اسلام آنان را عزيز گرداند وخدا آنان را اهل اين دين گرداند و در نتيجه به وسيله آن عزيز گردند و يا خوارشان گرداند و به خواری تحت اطاعت اسلام درآيند.

ص: 157

«آيه شصت و يكم »

اشاره

امامان وخلفا بعد از رسول خدا صلوات الله عليه دوازده نفرند و امام زمان عليه السّلام دوازدهمين آنهاست .

خداوند درسوره توبه آيه 36 مي فرمايد:

« اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ ... »

شماره ماهها نزد خداوند دوازده ماه است، در مكتوب خدا آن روز كه آسمانها وزمين را بيافريد از آن جمله چهارماه حرام است ، اين طريقه درست است در اين ماهها به خودتان ستم مكنيد.

1) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 123 آمده است :

عن داود بن كثير قال: قال جعفر بن محمد عليه السّلام : انّ عدة المشهور عند الله اثني عشر شهراً في كتاب الله يوم خلق السموات والارض منها اربعة حرّم ذلك الدّين القيم، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، الحسن بن علي، الحسين بن علي، علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفربن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، الحسن بن علي، الخلف الحجة.

داود بن كثير از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود : منظور از«اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ» اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، حسن بن علي، حسين بن علي، علي بن حسين، محمد بن علي، جعفربن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي، امام عصر حضرت مهدي عليه السّلام ( اينها دوازده ماه مكتوب خداوند هستند ) است.

2) در كتاب بحار الانوار، كتاب الاختصاص شيخ صدوق وكتاب منتخب الاثر صفحه 60 از قول رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم در بيان امامان بعد از خودشان حضرت می فرمايند:

ص: 158

اولئك أوليا الله حقاً وخلفايي صدقاً عدتهم عدة الشهور وهي اثني عشر شهراً و عدتهم عدة نقباء موسی بن عمران ... اولهم علي وآخرهم المهدی .

يعنی اوليا حق خداوند و جانشينان وخلفاء صدق من هستند كه عده آنها به تعداد ماههاي سال است وآن دوازده ماه است وآنها دوازده نفر هستند به تعداد نقباء بني اسرائيل ... اول آنها علي است و آخر آنها مهدی مي باشد .

1) در كتاب غيبت نعماني باب چهارم حديث 17 صفحه 86 آمده است:

اخبرنا علي بن الحسين قال: حدثنا محمد بن يحيي العطار، قال حدثنا محمد بن حسان الرازي، عن محمد بن علي الكوفي، عن ابراهيم بن محمد بن يوسف، عن محمد بن عيسي، عن عبد الرزاق، عن محمد سنان، عن فضل الرسّان، عن ابي حمزه الثمالي قال: وكنت عند ابي جعفر محمد بن علي الباقر عليه السّلام ذات يوم فلما تفرق من كان عنده قال لي: يا ابا حمزه من المحتوم الذي لا تبديل له عند الله قيام قائمنا، فمن شكّ فيما أقول لقي الله (سبحانه)

و هو به كافر وله جاحد ثم قال: بابي وامّي المسمّي باسمي و المكنّي بكنيتي، السابع من بعدي بابي من يملأ الارض عدلا وقسطا كما ملئت ظلما وجورا، ثم قال: يا ابا حمزه من أدركه فلم يسلم له فما سلّم لمحمد صلي الله عليه وآله و سلم وعلي عليه السّلام وقد حرّم الله عليه الجنة ومأواه النّار و بئس مثوي الظالمين .

و اوضح من هذا بحمد الله و أنور و أبين وأزهر لمن هداه الله وأحسن اليه قول الله عزّوجلّ في محكم كتابه « اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ » ومعرفة الشهور - المحرم وصفر وربيع وما بعده، والحرم منها هي رجب وذوالقعده وذوالحجة والمحرم لا تكون دينا قيما لأن اليهود و النصاري والمجوس وسائر الملل والناس جميعا من الموافقين والمخالفين يعرفون هذه الشهور و يعدوني بأسمائها، وانما هم الائمه عليه السّلام والقوامون بدين الله و الحرم منها اميرالمؤمنين علي الذي اشتق الله تعالي له اسماً من اسمه العلي كمي اشتق برسوله صلي الله عليه وآله وسلم اسما من اسمه المحمود وثلاثة من ولده أسماؤهم علي، علي بن الحسين وعلي بن موسي وعلي بن محمد، فصار لهذا الاسم المشتق من اسم الله عزّوجلّ حرمة به و صلوات الله علي محمد وآله المكرمين المحترمين به.

خبر داد ما را علي بن حسين و او گفت:حديث كرد ما را احمد بن يحيي عطار او گفت حديث كرد ما را محمد بن حسّان رازي از محمد بن علي كوفي و او از ابراهيم بن محمد بن يوسف و او از محمد بن عيسي و او از عبد الزراق واو از محمد بن سنان و او از فضل رسّان و او از ابو حمزه ثمالي كه گفت: روزی در محضر ابي جعفر محمد بن علي امام باقر عليه السّلام بوديم چون حاضرين پراكنده شدند مرا فرمودند: ای ابا حمزه از كارهای حتمي كه تغيير و تبديلی در نزد خداوند نخواهد يافت قيام قائم عجل الله تعالی فرجه الشريف است. هر كس در اين كه می

ص: 159

گويم شك كند با حالتی كه كافر است و خداوند سبحان را انكار می كند او را ملاقات خواهد كرد. سپس فرمودند: پدر ومادرم به فداي كسي كه هم نام من وهم كنيه با من است. هفتمين نفر بعد از من، پدرم به قربانش كه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد همان طوري كه از ظلم وجور پر شده باشد، سپس فرمودند، اي ابا حمزه كسي كه او را درك كند و تسليم او نشود تسليم حضرت محمد صلي الله عليه وآله و سلم وعلي عليه السّلام هم نشده است و خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او آتش جهنم است و چه بد جايگاهي برای ستمكاران است.

وسپاس خداوندی را كه از همه اين روايات روشن تر و واضح تر و درخشان تر برای كسي كه خدا هدايتش كرده و درباره او احسان فرموده است. آيه «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ ... » همانا شماره ماهها نزد خداوند دوازده ماه است. در كتاب خداوند از روزی كه آسمانها و زمين را خلق كرده است، چهار ماه از آنها حرام اند و آن زمينی كه محكم است همين است، بر خود در آنها ستم مكنيد .

و شناختن ماههاي محرم و صفر و ربيع و ماههای بعدی وماههای حرام كه رجب و ذي القعده و ذي الحجه ومحرم است كه دين محكم نمي تواند باشد زيرا يهود و نصاری و مجوس وساير اديان وهمه مردم از موافق ومخالف اين ماهها را مي شناسند و آنها را به نام مي شمارند بلكه آنان امامان اند و برپادارندگان دين خداوند هستند ومحترم ترين آنان يكي امرالمؤمنين علي عليه السّلام است كه خداوند نام او را از نام خود يعني عليّ مشتق كرد همچنانكه براي رسول خودش صلي الله عليه وآله و سلم نامي از نام خود، محمود مشتق كرد و سه نفر ديگر از فرزندان او كه نام هايشان علي است يعني علي بن الحسين وعلي بن موسي وعلي بن محمد واحترام اين نامها از آن رو است كه آنان مشتق از نام خداوند است، درودهاي خداوند بر محمد و فرزندان او كه به خاطر انتساب به او عزيز و محترم اند.

1) در كتاب غيبت نعماني باب 4 صفحه 87 حديث 18 آمده است:

أخبرنا سلامة بن محمد قال حدثنا ابو الحسن علي بن معروف بالحاجي قال حدثنا حمزة بن القاسم العلوي العباسي الرازي قال: حدثنا جعفر بن محمد الحسني قا ل حدثناعبيد بن كثير قال حدثنا ابو احمد ابو موسي الاسدي عن داود بن كثير الرقي، قال: دخلت ابي عبد الله جعفر بن محمد عليه السّلام بالمدينة فقال لي: ما الذي أبطابك يا داود عناّ؟ فقلت: حاجة عرضيت بالكوفة، فقال: من خلقت بها؟ فقلت: جعلت فداك خلقت بها عمك زيداً تركته راكبا علي فرس متقلد سيفاً ينادي بأعليصوته سلوني قبل ان تفقدوني، فبين جوانحي علم جمّ قد عرفت الناسخ من المنسوخ و المثاني و القرآن العظيم و انيّ العلم بين الله و بينكم، فقال لي: يا داود لقد ذهبت بك المذاهب ثم نادي يا سماعة بن مهران ايتني بسلّة الرطب فأیاه بسلّة فيها رطب، فتناول منها رطبة فأكلها،

ص: 160

و استخراج النواة من فيه فغرسها في الارض، ففلقت و أبنتت و أطلعت و أغدقت، فضرب بيده الي بسرة من عذق فستقها و استخرج منها رقّا أبيض ففضّه و رفعه الي و قال: اقرأه فقرأته و اذا فيه سطران، السطر الاول « لا اله الاّ الله ، محمد رسول الله » والثاني « اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ ... » اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، الحسن بن علي، الحسين بن علي، علي بن الحسين، محمد بن علي، جعفربن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، الحسن بن علي، الخلف الحجة. ثم قال: يا داود أتدري متي كتب هذا في هذا ؟ قلت الله اعلم ورسوله وأنتم، فقال: قبل ان يخلق الله آدم بالفي عام .

خبر داد ما را سلامة بن محمد او گفت حديث كرد ما را ابو الحسن علي بن عمر معروف به حاجي او گفت حديث كرد ما را حمزة بن قاسم علوي عباسي رازي او گفت حديث كرد ما را جعفر بن محمد حسني او گفت حديث كرد ما را عبيد بن كثير او گفت حديث كرد ما را ابو احمد بن موسي اسدي از داود رقّي، داود رقّي مي گويد: در مدينه خدمت ابي عبدالله جعفر بن محمد عليه السّلام رسيدم مرا فرمودند: اي داود خيلي وقت است نزد ما نيامده ای؟ عرض كردم در كوفه كاری برايم پيش آمده بود، حضرت فرمودند: وقتي از كوفه بيرون آمدی چه كسي آنجا بود؟ عرض كردم جانم فدای شما شود وقتي از كوفه بيرون مي آمدم عموی شما زيد را ديدم كه سوار بر اسبی بود و قرآني به گردنش انداخته بود و با صدای بلند فرياد مي زد « سلوني قبل ان تفقدوني » از من هر چه مي خواهيد بپرسيد، قبل از اينكه مرا از دست بدهيد، كه در اندرون سينه من دانش فراواني است من ناسخ را از منسوخ شناخته ام و قرآن عظيم را مي دانم ومنم آن نشانه اي كه در ميان خداوند و شما هستم .

سپس حضرت فرمودند: ای داود تو خودت را به اين و آن باخته ای، سپس صدا زد ای سماعة بن مهران يك ظرف خرمای تازه بياور، سماعة ظرفي را كه خرمای تازه در آن بود آورد، حضرت يك دانه از آن خرما را برداشتند وميل فرمودند و هسته آن را از دهان خود بيرون آوردند و در زمين كاشتند. زمين فوراً شكافته شد و هسته خرما از زمين روييد و طلع داد و خرما شد، حضرت دست زدند و يك دانه خرمای نارس از خوشه چيدند و آن را شکافتند و از میانش پوست نازک و سفیدی بیرون آوردند و باز کردند و به دست من دادند و فرمودند: بخوانش، خواندم و ديدم دو سطر نوشته شده است :

سطر اول : « لا اله الاّ الله »

سطر دوم : « اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ » اميرالمؤمنين علي بن

ابيطالب، الحسن بن علي، الحسين بن علي، علي بن الحسين، محمد بن علي،

ص: 161

جعفربن محمد، موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، الحسن بن علي، الخلف الحجة .

سپس فرمودند: ای داود آيا می داني اين نوشته چه زماني نگاشته شده است؟ گفتم: خداوند و رسولش بهتر می دانند . فرمودند: دو هزار سال پيش از آنكه آدم آفريده شود .

1) در كتاب منتخب الاثر فصل 1 باب 8 صفحه 137 آمده است:

غيبة الشيخ - جابر الجعفي قال سئلت ابا جعفر عليه السّلام ان تأويل قول الله عزّوجلّ: «اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ » قال فتنفس سيدي الصعداء ثم قال يا جابر اما « السنة » فهي جدي رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم و شهورها اثني عشر شهراً فهو اميرالمؤمنين اني والي ابني جعفر وابنه موسي و ابنه علي و ابنه محمد وابنه علي والي ابنه الحسن و الي ابنه محمد الهادي المهدي اثنا عشر اماما حجج الله في خلقه و امنانه علي وحيه و علمه و الأربعة الحرم الذين هم الدين القيم أربعة منهم يخرجون باسم واحد علي اميرالمؤمنين و ابي علي بن الحسين و علي بن موسي الرضا و علي بن محمد فالاقرار بهؤلاء هو الذين القيم و لا تظلموا فيهن انفسكم أي قولوا جميعا تهتدوا .

جابر بن جعفي نخعي مي گويد: سؤال كردم از ابا جعفر محمد بن علي الباقرعليه السّلام درباره تفسير تأويل اين آيه كه فرموده خداوند متعال است : « اِنَّ عِدَّةَ الشُّهوُرِ عِنْدَ اللهِ اثْني عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ مِنْهآ اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِموُا فيهِنَّ اَنْفُسَكُمْ » حضرت فرمودند : ای جابر اما« السنة » سال، جد من رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم است و ماههای آن كه دوازده ماه است عبارت است از: اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب، امام حسن وامام حسين، علي بن الحسين، و من و فرزندم جعفر و فرزند او موسي وفرزند او علي وفرزند اومحمد و فرزند او علي و فرزند او حسن و فرزند او محمد الهادي المهدي « اثنا عشر اماما » دوازده امام، دوازده حجت خدا بر خلق و امينان وحی وعلم خداوند هستند. چهار نفر از اينها محترم هستند و اينها دين قيم خداوند هستند و اين چهار نفر داراي يك اسم واحد هستند و آنها عبارتند از علي اميرالمؤمنين عليه السّلام و پدرم علي بن الحسين عليه السّلام و علي بن موسي الرضا عليه السّلام و علي بن محمد عليه السّلام، اقرار كردن به اينها اقرار بر دين پا برجاست درباره اينها به خودتان ظلم مكنيد يعنی به وسيله آنها هدايت می شويد.

ص: 162

«آيه شصت و دوم »

اشاره

درزمان ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشريف مسلمانان با هم عليه كفر متحد می شوند .

خداوند درسوره توبه آيه 36 مي فرمايد:

« ... وَقاتِلوُا الْمُشْرِكينَ كآفَّةً كَما يُقاتِلوُنَكُمْ كآفَّةً وَاَعْلَموُا اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقينَ »

همه با هم و با اتفاق مبارزه وجهاد كنيد با مشركان، همانگونه كه آنها با هم و با اتفاق با شما مبارزه مي كنند و بدانيد خداوند ( هميشه ) با متقين است.

1) در ينابيع الموده صفحه 423 آمده است :

وعن زرارة قال سئل الباقر رضي الله عنه عن قول الله تعالي « ... وَقاتِلوُا الْمُشْرِكينَ كآفَّةً كَما يُقاتِلوُنَكُمْ كآفَّةً وَاَعْلَموُا اَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقينَ » قال لم يجي تأويل هذه الآية و اذا قام قائمنا بعد يري من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآية و ليبلغن دين محمد صلي الله عليه وآله و سلم ما بلغ ليل و النهار حتي لا يكون شرك علي ظهر الارض كمي قال الله عزّوجلّ .

زراره می گويد از حضرت امام محمد باقر رضي الله عنه سؤال كردند در باره اين فرموده خداوند متعال : « همه با هم و با اتفاق مبارزه وجهاد كنيد با مشركان، همانگونه كه آنها با هم و با اتفاق با شما مبارزه می كنند » حضرت فرمودند: زمان تأويل اين آيه نرسيده است و هنگامي كه قائم ما قيام كند تأويل اين آيه ميرسد و كسي كه آن بزرگوار را ببيند او تأويل اين آيه را درك خواهد كرد. در آن زمان است كه دين محمد صلي الله عليه وآله و سلم به آنجا می رسد ( كه همه به آن ايمان می آورند ) و در آن زمان شب و روزی نمی گذرد مگر اينكه ديگر مشركی در روی زمين پيدا نخواهد شد و اين است معنی فرموده خداوند متعال.

نتيجه ای كه از اين آيه و روايت می گيريم اين است كه :

ص: 163

اول : تأويل اين آيه در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف است.

دوم : در آن زمان همه مسلمانان با هم عليه كفار متحد ومتفق خواهند شد.

سوم : در آن عصر ديگر مشركي روی زمين نخواهد ماند.

چهارم : دين رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم بر همه اديان ديگر ظفر پيدا خواهد كرد.

1) نظير حديث فوق در بحارالانوار و تفسير عياشی و منتخب الاثر فصل 2 صفحه 294 باب 35 حديث 7 هم آمده است .

ص: 164

«آيه شصت و سوم »

اشاره

هركس با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف باشد با صادقين است .

خداوند درسوره توبه آيه 119 مي فرمايد:

« يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ »

اي كساني كه ايمان آورده ايد تقوي پيشه كنيد و با راستگويان باشيد.

حاكم حسكاني حنفي از علماي قرن پنجم هجري قمري در كتاب شواهد التنزيل صفحه 224 در ذيل اين آيه هشت حديث مي آورد كه صادقين چه كسانی هستند كه مسلمين می بايست با آنها باشند.

در حديث اول می فرمايد صادقين محمد صلي الله عليه وآله و سلم و علي عليه السّلام هستند و در حديث دوم می گويد صادقين علي بن ابيطالب عليه السّلام است و در حديث سوم مي گويد صادقين علي عليه السّلام وشيعيان علي و حزب علي بن ابيطالب عليه السّلام هستند.

حديث چهارم چنين است : حاكم حسكاني گوید که نقل حديث كرد ما را علي بن عباس مقانعي از جعفربن محمد بن حسن از احمد بن صبيح اسدي از مفضل بن صالح از جابر از ابي جعفرمحمد بن علي الباقرعليه السّلام در فرمايش خداوند «وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » ، با راستگويان باشيد ، فرمودند : با آل محمد عليهم السّلام باشيد.

در حديث پنجم و ششم نيز می فرمايد كه با علي بن ابيطالب عليه السّلام باشيد.

در حديث هفتم مي فرمايد : ... عن ابن عباس في قول الله تعالي:« اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » صادقين علي عليه السّلام واصحاب علي هستند.

و در حديث هشتم آورده است حاكم حسكاني مي گويد : خبر داد ما را عقيل ... از نافع از عبد الله بن عمر در مورد فرموده خداوند « اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » با راستگويان باشيد يعني با محمد صلي الله عليه وآله وسلم واهل بيت محمد صلي الله عليه وآله وسلم باشيد.

ص: 165

از مجموعه اين احاديث نتيجه می گيريم که منظور از آيه «صادقين» رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السّلام واهل بيت وآل رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم هستند و امروزه بر روی كره زمين هيچ كس به رسول خدا نزديكتراز حجة بن الحسن العسكري عجل الله تعالی فرجه الشريف نيست و ما اگر بخواهيم مؤمن واقعی باشيم ، بايد با او باشيم وهركس با آن حضرت باشد از صادقين است.

تفسير برهان جلد 2 صفحه 170

:

عن ابي نصر، عن ابي الحسن الرضا عليه السّلام قال سئلته عن قوله الله عزّوجلّ « يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » قا ل الصادقون هم الائمة بطاعتهم.

ابن ابي نصر مي گويد از قول امام رضا عليه السّلام درباره اين آيه سؤال كردم « يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » فرمود: صادقون مقصود ، ائمه هستند كه بايد اطاعتشان نمود.

تفسير برهان جلد 2 صفحه 170

:

عن جابر، عن ابي جعفر عليه السّلام في قوله « يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » قال مع علی بن ابيطالب عليه السّلام.

جابر از امام باقر عليه السّلام نقل مي كند كه درباره آيه شريفه « يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اتَقوُا اللهَ وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » فرمودند : با علي بن ابيطالب باشيد.

تفسير برهان جلد 2 صفحه 170

:

عن ابي عبد الله عليه السّلام في قوله « وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » قال مع آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم.

امام صادق عليه السّلام در تفسير كلام خدا « وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » فرمود با آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم باشيد.

4.

تفسير برهان جلد 2 صفحه 170 :

روي عن النبي صلي الله عليه وآله وسلم سئل عن الصادق ههنا ؟ فقال هم علي وفاطمة و حسن وحسين و ذريتهم الطاهرون الي يوم القيامة.

از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از صادقين سؤال شد، فرمودند: صادقين عبارتند ازعلي و فاطمه و حسن و حسين و ذريه طاهرين او تا روز قيامت.

5. تفسير صافي صفحه 243 :

و في الاكمال عن اميرالمؤمنين عليه السّلام انّه قال في جمع المهاجرين و الانصار ايام خلافة عثمان اسالكم بالله اتعملون انه لما نزلت هذه الاية قال سلمان يا رسول الله عامه هذه الآية ام خاصه فقال المأمورون فعامه المؤمنين امروا بذلك و امّا الصادقين فخاصه لاخي و اوصيايي من بعده حتي الي يوم القيامة قالوا اللهم نعم .

ص: 166

از اميرالمؤمنين عليه السّلام روايت شده كه در جمع مهاجرين وانصار در هنگام خلافت عثمان خطاب به آنان فرمود: شما را به خدا قسم می دهم آيا مي دانيد كه اين آيه درباره چه كسي نازل شده « وَ كوُنوُا مَعَ الصّادِقينَ » ؟ سلمان به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم عرض كرد اين آيه عموميت دارد يا مربوط به افراد خاصي مي باشد؟ حضرت فرمودند: كساني كه مأمورند در آيه عامه مؤمنين هستند ولي صادقون مخصوص برادرم وجانشينان بعد او تا روز قيامت است. همگی در پاسخ علي گفتند آری چنين است .

6.

اصول كافي جلد 1 صفحه 208 :

عن ابي جعفر عليه السّلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم: من احب ان يحيي حباة تشبه حياة الانبياء و يموت ميته تشبه ميته الشهداء و يسكن الجنان التي غرسها الرحمن فليتول عليا و ليوال وليه وليقتد بالائمه من بعده فانهم عترتي خلقوا من طينتي اللهم ارزقهم فهمي و علمي و ويلٌ للمخالفين لهم من امتي، اللهم لا تنلهم شفاعتي .

از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمود: هر كس دوست دارد زندگي و حياتش به زندگي انبيا شبيه باشد و مرگش همانند مرگ شهدا وجايگاهش در آخرت در بهشت آن چنان باشد كه خداوند آن را غرس نموده، بايد علاقمند به علي عليه السّلام و دوستان او باشد و به امامان بعد از او اقتدا كند زيرا كه آنها عترت من هستند، آنها از طينت وسرشت من خلق شده اند. خداوندا فهم وعلم مرا به آن امامان تفضل فرما پس وای بر مخالفين ايشان از امت من، پروردگارا شفاعت مرا شامل حالشان فرما.

7. اصول كافي جلد 1 صفحه 208 :

عن رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم : و انّ الروح و الراحة و الفلاح و العون و الجناح و البركة و الكرامة و المغفرة و المعافاة و الیسر و البشري و الرضوان والقرب و النصر و التمكن و الرجاء و المحبة من الله عزّوجلّ لمن تولي علياً و انتم به و بري من عدوّه وسلّم لفضله و للاوصياء من بعده حقا عليَّ ان ادخلهم في شفاعتي و حق علي ربّي تبارك و تعالي ان يستجيب لي فيهم.

از رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم روايت شده كه فرمود: روح، راحتی، رستگاری، اعانت، پيروزی، بركت، كرامت، مغفرت، عافيت، آسانی، بشارت، رضوان، تقرب، ياری، تمكن، اميد ومحبت از خداوند بزرگ « همه وهمه » در سايه تولای علي بن ابيطالب عليه السّلام و اقتدا به آن حضرت و تبری و نفرت از دشمنان اوست و نيز پذيرفتن فضائل او و جانشينان بعد از او. بر من رسول الله صلي الله عليه وآله و سلم سزاوار است كه از اين افراد شفاعت كنم و سزاوار است كه خداوند شفاعت مرا درباره (دوستان علي و اولادش ) قبول نمايد.

ص: 167

از مجموعه احاديث می توانيم نتيجه بگيريم كه صادقين رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السّلام و امامان از فرزندان آن حضرت هستند، و آخرين اين امامان در حال حاضر حضرت حجة بن الحسن العسكري عجل الله تعالي فرجه الشريف است كه هر كس با او باشد روح ، راحتی، رستگاری، اعانت، پيروزی، بركت، كرامت، مغفرت، عافيت، آسانی، بشارت، رضوان، تقرب، ياری، تمكن، اميد ومحبت از آن او خواهد بود.

ص: 168

«آيه شصت و چهارم »

اشاره

خداوند با منتظران است .

خداوند درسوره يونس آيه 20 مي فرمايد:

« وَ يَقوُلوُنَ لَوْ لآ اُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِروُآ اِنّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ »

و مي گويند چرا آيتي از طرف پروردگارش بر او نازل نشود، پس بگو جز اين نيست كه غيب از آن خداست پس شما منتظر باشيد، همانا من نيز با شما از منتظرانم.

1) خواجه كلان قندوزي حنفي در كتاب ينابيع الموده صفحه 423 آورده است:

و عن يحيي ابن ابوالقاسم قال، قال جعفر بن الصادق رضي الله عنه في قوله تعالي في سورة يونس « وَ يَقوُلوُنَ لَوْ لآ اُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِروُآ اِنّي مَعَكُمْم مِنَ الْمُنْتَظِرينَ » قال الغيب في هذه الاية هو الحجة القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف .

يحيي بن ابوالقاسم مي گويد حضرت جعفر صادق رضي الله عنه فرمودند: در مورد اين كه فرموده خداوند متعالي است در سوره يونس « و مي گويند چرا آيتي از طرف پروردگارش بر او نازل نشود، پس بگو جز اين نيست كه غيب از آن خداست پس شما منتظر باشيد، همانا من نيز با شما از منتظرانم .» غيب در اين آيه مباركه حجة القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

از اين آيه و اين روايت چنين مي توانيم نتيجه بگيريم:

اول : اينكه مي فرمايند « اِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ » اين غيب وجود اقدس حضرت قائم مطلق حجة بن الحسن العسكري عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

دوم : خداوند مي فرمايند همه منتظر ظهور او باشيد كه من هم با شما از منتظرانم، پس مسلمان واقعی يك منتظر واقعی است واين دستور خداوند متعال است.

ص: 169

سوم : در اين آيه و اين حديث منظور از آيات ائمه طاهرين هستند كه وجود آنها بزرگترين آيات و معجزات الهی است و منظور از «آيه » وجود اقدس امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

2)

در كتاب كمال الدين جلد 2 صفحه 340 باب 33 حديث 20 و در كتاب المحجة صفحه 169 آمده است :

ابن بابويه: قال حدثنا علي بن احمد ] بن محمد [ الدقّاق رضي الله عنه، قا ل: حدثنا محمد بن ابي الكوفي، قال حدثنا موسي بن عمران النخعي، عن عمه الحسين بن يزيد، عن علي بن ابي حمزه، عن يحيي بن القاسم، قا ل: سألت الصادق عليه السّلام عن قول الله عزّوجلّ « الم * ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًي لِلْمُتَّقينَ * اَلَّذينَ يُؤمِنوُنَ بِالْغَيْبِ ...* » فقال: المتقون شيعة علي عليه السّلام، والغيب ]فَ[ هو الحجة القائم ] الغائب [ و شاهد ذلك قول الله عزّوجلّ:« وَ يَقوُلوُنَ لَوْ لآ اُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ اِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِروُآ اِنّي مَعَكُمْم مِنَ الْمُنْتَظِرينَ».

ابن بابويه گويد: حديثمان داد علي بن احمد ] بن محمد [ دقاّق رضي الله عنه گويد: حديثمان آورد محمد بن ابي عبدالله كوفي، گويد: حديثمان داد موسي بن عمران نخعي، از عمويش حسين بن يزيد، ازعلي بن ابي حمزه، از يحيي بن القاسم كه گفت: از امام صادق عليه السّلام درباره فرموده خداي عزّوجلّ: « الم * در اين كتاب هيچ ترديدي نيست، هدايتگر متقيان است * كساني كه به غيب ايمان آورند * » پرسيدم، فرمود: متقيان، شيعيان علي عليه السّلام هستند، وغيب همان حجت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف ] غائب[ مي باشد، وشاهد براين است فرموده خداوند عزّوجلّّ: و«] كافران[ گويند چرا آيتی از پروردگارش بر او نازل نمی شود، پس بگوهمانا غيب مخصوص خداوند است، پس منتظر باشيد كه من از منتظران هستم».

ص: 170

«آيه شصت و پنجم »

اشاره

تحولات در زمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف بنيادی است .

خداوند درسوره يونس آيه 24 می فرمايد :

« اِنَّما مَثَلُ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَمآءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّمآءِ فَاخْتَلَطَ

« اِنَّما مَثَلُ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَمآءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّمآءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْاَرْضِ مِمّا يَاْكُلُ النّاسُ وَالْاَنْعامُ حَتّي اِذآ اَخَذَتِ الْاَرْضُ زُخْرُفَها وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ اَهْلُهآ اَنَّهُمْ قادِروُنَ عَلَيْهآ اَتهآ اَمْرُنا لَيْلاً اَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَاَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْاَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْاياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ »

محققا مَثل زندگي و حيات دنيا مانند آبي است كه از آسمان فرو فرستاده مي شود، تا به وسيله آن باران، انواع مختلف گياهاني كه مورد استفاده وتغذيه حيوانات وانسانهاست از زمين برويد، تا آنگاه كه زمين از خرمي و سبزي آراسته و آرايش گردد، ومردمش خودشان را بر آن متصرف و قادر بپندارند، ناگهان فرمان ما به شب يا روز مي رسد و آنهمه زيور زمين را درو كنيم و چنان خشك گردد كه گويي روز قبل در آن هيچ چيز نبوده است، اينگونه خداوند آياتش را براي اهل تفكر بيان مي فرمايد.

دركتاب دلائل الامامه صفحه

250 نوشته محمد بن جرير طبري مفسر و مورخ بزرگ اهل سنت آمده است:

ابو جعفر محمد بن جرير الطبري: قال: اخبرني ابو الحسين محمد بن هارون بن موسي، عن ابيه، قال حدثنا ابوعلي الحسن بن علي النهاوندي، قال حدثنا محمد بن احمد كاشاني، قال حدثنا علي بن سيف، قال حدثنا ابي، عن المفضل بن عمر، عن ابي عبدالله عليه السّلام: قال نزلت في بني فلان ثلاث آيات: قوله عزّوجلّ: « حَتّي اِذآ اَخَذَتِ الْاَرْضُ زُخْرُفَها وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ اَهْلُهآ اَنَّهُمْ قادِروُنَ عَلَيْهآ اَتهآ اَمْرُنا لَيْلاً اَوْ نَهاراً » يعني القائم باسيف « فَجَعَلْناها حَصيداً كَاَنْ لَمْ تَغنَ بِالْاَمْسِ ».

ص: 171

و قوله عزوجل : « فتحنا علیهم ابواب کل شیء حتی إذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین » قال ابو عبد الله علیه السلام بالسیف .

و قوله عزوجل : « فلمّا أحسّوا بَأسنا إذا هم مِنها یَرکُضون لا ترکضُوا وَ ارجِعوا الی ما أترِفتُم فیه و مساکنکم لعلّکم تُسألون » یعنی القائم علیه السلام یسأل بنی فلان (عن) کنوز بنی امیة .

ابوجعفر محمد بن جرير طبري گويد: ابوالحسن محمد بن هارون بن موسي از پدرش برايم خبر گفت كه: ابوعلي حسن بن علي نهاوندي حديثمان داد، وي گفت: محمد بن احمد كاشاني حديثمان داد، گفت: علي بن سيف حديثمان داد، گفت: پدرم از مفضل بن عمر، از حضرت ابي عبدالله امام صادق عليه السّلام برايم حديث گفت كه آن حضرت فرمود: درباره بني فلان سه آيه نازل شد : فرموده خدای عزّوجلّ: «تا آنگاه كه زمين از خرمی و سبزی آراسته و آرايش گردد، ومردمش خودشان را بر آن متصرف و قادر بپندارند، ناگهان فرمان ما به شب يا روز مي رسد » يعني حضرت قائم با شمشير « و آنهمه زيور زمين را درو كنيم و چنان خشك گردد كه گويی روز قبل در آن هيچ چيز نبوده است ».

فرموده خدای عزّوجلّ:« دربهای همه چيز را بر آنها گشوديم تا آنگاه كه به آنچه عطا شدند شادمان ومغرور گشتند، به ناگاه آنها را ] به كيفر اعمالشان [ گرفتار كرديم و در آن هنگام خوار و نا اميد شدند، پس ريشه قومی كه ستم پيشه بودند كنده شد و ستايش خدای را كه پروردگار عالميان است.

امام ابو عبدالله صادق عليه السّلام فرمودند : به وسيله شمشير. و فرموده خداي عزّوجلّ:« پس چون عذاب ما را احساس كردند از آن گريزان گشتند، نگريزيد و به آنچه از خوشگذرانيها و لذتها و مساكن بوده ايد بازگرديد تا شايد پرسش شويد» يعنی قائم عجل الله تعالی فرجه الشريف از بنی فلان راجع به گنج های بنی اميه پرسش نمايد.

ص: 172

«آيه شصت و ششم »

اشاره

قبل از ظهور قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشريف منادی از آسمان به هدايت مردم می پردازد .

خداوند درسوره يونس آيه 35 مي فرمايد:

« قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدي اِلَي الْحَقِّ قُلِ الله ُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدي اِلَي الْحَقِّ اَحَقُّ أنْ يَتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدّي اِلآّ أنْ يُهْدي فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُموُنَ »

اي رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم بگو: آيا هيچ كدام از شركاء شما ( مشركان ) كسي را به راه حق هدايت مي كند، بگو فقط الله است كه به حق هدايت مي فرمايد ( حال سؤال مي كنيم ) ايا كسي كه به حق هدايت مي كند سزاوار پيروزي است يا كسي كه نمي تواند هدايت كند؟ مگر آنكه خودش هدايت شود پس شما را چه شده است و چگونه قضاوت باطل مي كنيد!

1) در روضه كافي مجلد 2 صفحه 7 آمده است :

ابو علي الاشعري، عن محمد بن عبدالجبار، عن ابن فضال، والحجال جميعا، عن ثعلبه، عن عبدالرحمن بن مسلمة الجريري قال: قلت لأبي عبدالله عليه السّلام يوبخونا ويكذبونا، انّا نقول: انّ صيحتين تكونان، يقولون: من اين تعرف المحقة من المطلبة اذا كانتا؟ قال فماذا تردوّن عليهم؟ قلت: ما نردّ عليهم شيئاً، قال: قولوا: يصدق بها - اذا كانت - من كان يؤمن بها من قبل، ان الله عزّوجلّ يقول: «أَفَمَنْ يَهْدي اِلَي الْحَقِّ اَحَقُّ أنْ يَتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدّي اِلآّ أنْ يُهْدي فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُموُنَ »

عبدالرحمن بن مسلمة جريري مي گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: دشمنان (و مخالفين شيعة ) ما را سرزنش كرده و دروغگو می پندارند، ما می گوييم : دو فرياد آسماني خواهد بود، گويند: وقتي دو فرياد هر دو ازآسمان باشد چگونه فرياد حق از باطل شناخته شود؟ حضرت فرمودند: شما چه پاسخي به آنها داديد؟ عرض كردم : ما پاسخي نداريم كه به آنها بگوييم . فرمودند: به آنها بگوييد هنگامی كه آن فرياد بلند شود هركس پيش از آن فرياد ايمان بدان آورده و آن را

ص: 173

باور و تصديق كند خدای عزّوجلّ مي فرمايد: « آيا كسي كه به سوی حق هدايت می كند شايسته تر است كه پيرويش كنند يا آن كسی كه هدايت نمي كند جز آنكه خود هدايت شود، پس شما را چه شده، چگونه قضاوت می كنيد؟ »

1) روضه كافي جلد 2 صفحه 7 حديث 253 :

عنه، عن محمد، عن ابن فضال، والحجال: عن داود بن فرقد قال: سمع رجل من العجلية هذا الحديث قوله: ينادي مناداً لا انّ فلان بن فلان وشيعته هم الفائزون اولّ النهار وينادي آخر النهار الا انّ عثمان وشيعته هم الفائزون، قال: و ينادي اول النهار منادي آخر النهار فقال الرجل: فما يدرينا ايها الصادق من الكتاب؟ فقا ل: يصدقه عليها من كان يؤمن بها قبل ان ينادي، أنّ الله عزّوجلّ يقول: أفمن يهدي الي الحق أن يتبع امّن لا يهدي الاّ أن يهدي ...

داود بن فرقد گويد: مردي از عجليه اين حديث را شنيد كه گويند: در هنگام ظهور، در اول روز منادي ندا كند: آگاه باشيد كه فلان فرزند و فلان پيروانش رستگارانند، ودر آخر روز منادي ديگر ندا كند: آگاه باشيد كه عثمان و پيروانش رستگارانند. آن مرد عجلي گفت: در اين صورت ما نمي دانيم كه كدام راستگو و كدام دروغگو است؟ حضرت در پاسخ فرمودند : تصديق كند آن را ( وراستگويان را از دروغگويان بشناسد ) آن كس كه پيش از اين ندا بدان ايمان دارد، همانا خداي عزّوجلّ مي فرمايد:« آيا كسي كه به سوي حق هدايت مي كند شايسته تر است كه پيرويش كنند يا آن كسي كه هدايت نمی كند جز آنكه خود هدايت شود، پس شما را چه شد، چگونه قضاوت می كنيد؟ »

2) كمال الدين مجلد 2 صفحه 650 باب 57 حديث 4 :

حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد رضي الله عنه قال: حدثنا الحسين ابن الحسن بن ابان، عن الحسين بن سعيد، عن النضر بن سويد، عن يحيي الحلبي، عن الحارث بن المغيرة البصري، عن ميمون البان، قال: كنت عند ابي جعفرعليه السّلام في فسطاطه فرفع جانب الفسطاط فقال: ان امرنا فد كان ابين من هذه الشمس، ثم قال: ينادي مناد السماء فلان بن فلان هو الامام باسمه، وينادي ابليس لعنة الله من الارض كما نادي برسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم ليلة العقبة.

ميمون البان گويد من در خيمه امام پنجم نشسته بودم، دامن خيمه را بالا زد و فرمود امر ما از اين آفتاب روشنتر است، سپس فرمودند: منادي از طرف آسمان فرياد كند كه امام فلان پسر فلان است و نام او را ببرد و منادی ابليس از زمين همان را ندا كند كه در شب عقبه به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ندا كرد.

3) كمال الدين و تمام النعمة جلد 2 صفحه 650 باب 57 حديث 8 :

حدثنا ابي رضي الله عنه قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال: حدثنا محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، عن جعفر بن بشير، عن هشام بن سالم، عن زرارة، عن ابي عبدالله عليه السّلام قال: ينادي مناد باسم القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف قلت: خاصٌ

ص: 174

او عام ؟ قا ل: عام يسمع كل قوم بلسانهم، قلت: فمن يخالف القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و قد نودي باسمه؟ قا ل: لا يدعهم ابليس حتي ينادي في آخر الليل يشكك الناس.

زراره گويد: امام ششم فرمودند: يك منادی به نام امام قائم فرياد مي كشد، گفتم نداي خصوصي است يا عمومي؟ فرمود: عمومي، هر ملتي به زبان خود آن را مي شنود، گفتم درحالي كه به نام او دعوت شود كيست كه با قائم مخالفت كند؟ فرمودند: ابليس آنها را نمي گذارد در آخر شب فرياد مي كشد كه مردم دچار ترديد مي شوند.

1) كمال الدين جلد 2 صفحه 652 باب 57 حديث 13 :

حدثنا محمد بن علي ماجيلويه رضي الله عنه، عن عمه محمد بن ابي القاسم، عن محمد بن علي الكوفي، عن ابيه، عن ابي المغرا، عن المعلي بن خنيس، عن ابي عبد الله عليه السّلام قال: صوت جبرئيل من السماء ، وصوت ابليس من الارض، فاتبعوا الصوت الاول، واياكم والا خير ان تفتتنوا به.

امام ششم فرمودند: آواز جبرئيل از آسمان است و آواز ابليس از زمين، آواز نخست را پيروي كنيد و از آواز اخير بپرهيزيد مبادا بدان فريفته شويد.

پس توجه بفرماييد قبل از ظهور قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف دو فرياد ويا دو ندا به گوش خواهد رسيد، يكي ندايي است كه از آسمان بلند مي شود، وهمه كره زمين از هر طايفه و از هر قبيله آن را مي شنوند، و مؤمنين به وسيله اين ندا هدايت مي شوند، دومين ندا از طرف ابليس از زمين است كه براي ضلالت مردم ندا در مي دهد كه عده ای را به گمراهي می كشاند و اينها از علايم قبل از ظهور حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشريف است.

ص: 175

«آيه شصت وهفتم »

اشاره

پيروان قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشريف از اولياء الله هستند .

خداوند درسوره يونس آيات 62 و 63 و64 مي فرمايد:

« اَلا اَنَّ اَوْلياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاهُمْ يَحْزَنوُنَ * اَلَّذينَ امَنوُا وَ كانوُا يَتَّقوُنَ * لَهُمُ الْبُشْري فِي الْحَيوةِ الدُّنيا وَ فِي الْاخِرَةِ لا تَبْديلَ لِكَلِماتِ اللهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ * »

آگاه باشيد كه دوستان خدا هرگز هيچ ترس و اندوهي ندارند * كساني كه ايمان آوردند و خدا ترس هستند * و براي آنها بشارت است هم در زندگي دنيا و هم در زندگي آخرت و براي كلمات خدا تغييري نيست كه اين پيروزي بزرگ است .

1) تفسير صافي جلد 1 صفحه 757 :

و في الاكمال عن الصادق طوبي شيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره اولئك اوليا الله الذين لا خوف عليهم ولا هم يحزنون.

امام صادق عليه السّلام مي فرمايند: خوشا به حال شيعيان قائم ما كه منتظر ظهور او در غيبت او هستند، و پس از ظهورش و در هنگام ظهورش مطيع (اوامر او هستند ) اينها اوليای خداوند هستند كه هيچ ترس و وحشتی ندارند.

2) تفسير صافي جلد 1 صفحه 757 و اصول كافي جلد 3 صفحه 333 والايمان و الكفر حديث 2295 :

و في الكافي عن الصادق عليه السّلام عن النبي صلي الله عليه وآله و سلم من عرف الله وعظمه منع فاه من الكلام وبطنه عن الطعام و عفي نفسه بالصيام و القيام قالوا بابائنا وامهاتنا يا رسول الله هؤلاء اولياء الله قال انّ اولياء الله سكتوا فكان سكوتهم ذكراً و نظروا فكان نظرهم عبرة ونطقوا فكان نطقهم حكمة و مشوا فكان مشيهم بين الناس بركة لو لا الاجل التي كتبت عليهم لم تقر ارواحهم في اجسادهم خوفاً من العذاب و شوقاً الي الثواب.

ص: 176

رسول خدا صلی الله عليه وآله و سلم فرمودند: هركس خداوند را شناخت وبه عظمت او پي برد، زبانش را از سخن گفتن نگاه مي دارد ( كم حرف مي زند ) وشكمش را از طعام باز مي دارد، ( كم می خورد وهر چيزی را هم نمی خورد ) و نفسش را با روزه داری و قيام ( برپايي نماز) رياضت می دهد روزها روزه است و شبها عبادت مي كند، اصحاب گفتند يا رسول الله پدر ومادرم فدای شما باد آيا اينها اولياء خدا هستند، حضرت فرمودند: اولياء خداوند خاموشی مي گزينند و خاموشي آنها نيز ذكر است، نگريستن آنها عبرت ( گرفتن است ) و سخن گفتن آنها حكمت است، در ميان مردم راه می روند وراه رفتن آنها بركت است . اگر نبود كه خداوند برای آنها مرگ و اجل تعيين شده در روز معين مشخص نكرده بود، از خوف خداوند و شوق ثواب او جان می دادند و قالب تهی می کردند .

1) تفسير صافي جلد 1 صفحه 758 :

و في كلامي عن الباقر عليه السّلام في هذه الاية يبشرهم بقيام القائم و بظهوره و بقتل اعدائهم و بالنجاة في الاخرة و الورود علي محمد وآله الصادقين علي الحوض .

از مجموعه اين آيات مي توان نتيجه گرفت كه اصحاب و انصار و ياران و پيروان مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از اوليا الله هستند و دارای خصوصيات زير مي باشند:

الف: قبل از ظهورش از منتظران هستند و منتظر ظهورش مي باشند.

ب: پس از ظهورش از مطيعان و اطاعت كنندگان اوامر او هستند.

ج: آنها بجز از خداوند از هيچ كس ترس و وحشتي ندارند.

د: آنها زبانشان در اختيارشان است و كمتر سخن مي گويند.

ه: آنها شكمشان در اختيارشان است ، كم مي خورند و هر چيزي را نمي خورند.

و: نفس و روحشان را به وسيله روزه مي سازند.

ز: و باز به وسيله نماز و قيام شبانه ( نماز شب ) خودسازی مي كنند.

ح: خاموشی آنها ذكر است.

ط: نگاه كردن آنها عبرت است.

ي: سخن گفتن آنها حكمت است.

ك: در ميان مردم راه مي روند ورا رفتن آنها بركت است.

ل: اگر اجل حتمی خداوند نبود از وحشت عذاب سكته می كردند.

م: اگر اجل حتمی خداوند نبود از شوق ثواب خداوند جان می دادند.

ص: 177

«آيه شصت وهشتم »

اشاره

قرآن، اصحاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف را امت معدوده می داند .

خداوند درسوره هود آيه 8 مي فرمايد:

« وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ لَيَقولُنَّ ما يَحْبِسُهُ اَلا يَوْمَ يَأتيَهِمْ لَيْسَ مَصْروُفاً عَنْهُمْ وَحاقَ بِهِمْ ما كانوُا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ »

و اگر عذاب را از ايشان تا زمان امت معدوده

(ياران امام زمان) به تأخير اندازيم هر اينه ميگويند: چه چيزي آنرا باز ميدارد؟ اگاه باشيد آنزمان كه زمانيكه (عذاب براي) ايشان فرا برسد، (ديگر) از آنها گردانده نخواهد شد، و آنچه را كه ( آنها ) به استهزا مي گرفتند حتماً بر آنان احاطه خواهد كرد.

در اين آيه شريفه صحبت ازعذابي شده است كه اين عذاب را خداوند تا زمان (امت معدوده) به عقب مي اندازد، و آنگاه عذاب، مشركين و كافرين را فرا خواهد گرفت، سؤال ميشود اين امت معدوده چه كساني هستند كه تا زمان آنها اين عذاب به تأخير می افتد و اينها چه مقام و منزلتی دارند؟

1) در كتاب ينابيع الموده صفحه 424 آمده است :

وعن الباقر و الصادق رضي الله عنهما قوله تعالي :« وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » قالا ان الامة المعدوده هم اصحاب المهدي في آخر الزمان ثلثمائة و ثلاث عشر رجلاً كعدد اهل بدر يجمعون في ساعته واحدة كمي يجمع فزع الخريف.

حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي از امام باقر و امام صادق عليهما السّلام نقل مي كند كه آن دو بزرگوار درباره اين قول خداوند كه مي فرمايد:« واگر عذاب را از از ايشان تا زمان امت معدوده به تأخير اندازيم » فرمودند: ان الامة المعدوده هم اصحاب المهدي في آخر الزمان: اين امت معدوده يا اين امت شمرده شده اصحاب مهدي درآخر الزمان هستند كه تعداد آنها 313 نفر است به تعداد اصحاب در جنگ بدر كه اينها در يك لحظه واحد، جمع مي شوند ( به گرد مهدي عجل الله

ص: 178

تعالي فرجه الشريف) همچنانكه ابرهای پائيزی در يك زمان و با سرعت دريك نقطه جمع مي گردند.

1) در كتاب الغيبة نعماني صفحه 127 آمده است:

محمد بن ابراهيم النعماني: قال: اخبرنا احمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا حميد بن زياد قال: حدثنا علي بن الصباح قال: حدثنا ] ابو علي الحسن بن محمد الحضرمي قال: حدثنا [ جعفر بن محمد، عن ابراهيم بن عبد الحميد، عن اسحاق بن عبد العزيز، عن ابي عبد الله عليه السّلام في قوله: « وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » قال: العذاب الخروج القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف و الامة المعدودة اهل بدر و اصحابه.

محمد بن ابراهيم نعماني گويد: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد، گفت: حميد بن زياد حديثمان داد ، گفت: علي بن الصباح حديثمان داد، گفت: ] ابوعلي بن محمد حضرمي حديثمان داد، گفت: [ جعفربن محمد حديثمان داد، از ابراهيم بن عبد الحميد، از اسحاق بن عبد العزيز، ازحضرت ابو عبدالله امام صادق عليه السّلام كه درباره قول خداوند: « وچنانچه عذاب را تا هنگام معينی ] افراد معدودي [ تأخير اندازيم، گويند چه موجب تأخير عذاب شده است؟ » فرمودند: عذاب خروج حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف است، وامت معدوده، اهل بدر و اصحاب او مي باشند.

2) در كتاب تفسير قمي جلد 1 صفحه 323 آمده است:

علي بن ابراهيم: قال: اخبرنا احمد بن ادريس قال: حدثنا احمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن سيف، عن حسان، عن هشام بن عمار، عن ابيه، وكان من اصحاب علي عليه السّلام، عن علي صلوات الله عليه في قوله ] تعالي [ : « وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ لَيَقولُنَّ ما يَحْبِسُهُ » قال: الامة المعدودة اصحاب القائم الثلاثمائة و البضعة عشر.

علي بن ابراهيم: گويد: احمد بن ادريس خبرمان داد، گفت: احمد بن محمد حديثمان داد، از علي بن الحكم، از سيف، از حسان، از هشام بن عمار، از پدرش - كه از اصحاب اميرالمؤمنين علي عليه السّلام بوده - از حضرت علي صلوات الله عليه درباره قول خداي ]تعالي[ :« وچنانچه عذاب را تا هنگام معيني

] افراد معدودي [ تأخير اندازيم، گويند چه موجب تأخير عذاب شده است؟ » امت معدوده اصحاب حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف مي باشند آن سيصد و ده و چند نفر.

3) در كتاب روضه كافي صفحه 313 آمده است:

محمد بن يعقوب: عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير، عن منصور بن يونس ، عن اسماعيل بن جابر، عن ابي خالد، عن ابي عبدالله ]ابي جعفر[ عليه السّلام في قول الله عز وجلّ: « فَاسْتَبِقوُا الْخَيْراتِ اَيْنَما تَكوُنوُا يَأتِ بِكُمُ اللهُ

ص: 179

]جَميعاً [ » قال: الخيرات: الولاية و قوله تبرك و تعالي:« اَيْنَما تَكوُنوُا يَأتِ بِكُمُ اللهُ جَميعاً » يعني اصحاب القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف ثلاثمائة والبضعة عشر] رجلاً[ ، قا ل: وهم والله الامة المعدودة، قال: يجتمعون والله في ساعة واحدة فزع كفزع الخريف.

محمد بن يعقوب: روايت كرده از علي بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابي عمير، از منصوربن ادريس، از اسماعيل بن جابر، از ابو خالد، از حضرت ابي عبد الله امام صادق ] ابو جعفر امام باقر [ عليه السّلام كه راجع به گفتار خدای عزّوجلّ: « پس به كارهای نيك سبقت و پيشي گيريد، هركجا باشيد خداوند ] همه شما را [ خواهد آورد » يعني اصحاب حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف آن سيصد و ده و چند ] مرد[ . فرمودند: به خدا سوگند آنهايند امت معدوده. فرمودند: به خدا سوگند در يك ساعت پياپي جمع خواهند شد همچون ابرهای پاييزی .

1) دركتاب تفسير قمي جلد 2 صفحه 205 آمده است:

عن علي بن ابراهيم قال: حدثني ابي، عن ابن ابي عمير، عن منصور بن يونس، عن ابي خالد الكابلي قال: قال ابو جعفرعليه السّلام: والله لكأني أنظر الي القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف وقد اسند ظهره الي الحجر، ثم ينشد الله حقه، ثم يقول: يا ايها الناس في يحاجني في الله، فانا اولي بالله، ايها الناس من يحاجني في آدم، فانا اولي بادم، يا ايها الناس من يحاجني في نوح، فانا اولي بنوح، ايها الناس من يحاجني في ابراهيم، فانا اولي بابراهيم، ايها الناس من يحاجني في موسي، فانا اولي بموسي، ايها الناس من يحاجني في عيسي، فانا اولي (الناس) بعيسي، ايها الناس من يحاجني في ] رسول الله[ فانا اولي ]برسول الله[ صلوات الله عليهم اجمعين، ايها الناس من يحاجني في كتاب الله، فانا اولي بكتاب الله، ثم ينتهي الي المقام فيصّلي ركعتين و ينشد الله حقه. ثم قال ابوجعفرعليه السّلام: هو والله ]المضطرّ في كتاب الله[ في قوله: « اَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّاِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلَكُمْ خُلَفآءَ الْارْضِ » فيكون اول من يبايعه جبرائيل ثم الثلاثمائة و الثلاثة عشر رجلاً، فمن كان ابتلي بالمسير وافاه، ومن لم يبتل بالمسير فقد من ]عن[ فراشه، وهو قول اميرالمؤمنين عليه السّلام: هم المنقودون من ]عن[ فرشهم، وذلك قول الله عزّوجلّ: « فَاسْتَبِقوُا الْخَيْراتِ اَيْنَما تَكوُنوُا يَأتِ بِكُمُ اللهُ جَميعاً » قال: الخيرات الولاية. وقال في موضع آخر: :« وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » وهم اصحاب القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف يجتمعون ] والله[ اليه في ساعة واحدة فاذا جآء الي البيداء يخرج اليه جيش السفياني، فيأمر الله الارض فتأخذ اقدامهم، وهو قوله:« وَ َلَوْ تَري اِذْ فَزَعوُا فَلا فَوتَ وَ اُخِذوُا مِن مَكانٍ قَريبٍ، وَ قالوُا آمناّبه » يعني بالقائم من آل محمد عليهم السّلام « وَ اِنيّ لَهُمُ التَناوُشُ مِن مَكانٍ بَعيدٍ » ]الي قوله[: « وَ حيلَ بَيْنَهُم وَبَيْنَ ما يَشْتَهوُنَ » ] يعني[ الاّ يعذبوا « كَما فَعَلَ بِاَشْياعِهِم ]مِن قَبْلُ[ » يعني من كان قبلهم من المكذبين هلكوا.

ص: 180

علي بن ابراهيم گويد: پدرم برايم حديث گفت، از ابن ابي عمير، از منصور بن يونس، از ابو خالد كابلي كه گفت: حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام فرمودند: گوئي - به خدا سوگند - قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف را مي نگرم در حاليكه به حجرالاسود تكيه زده، سپس خويش را از خداوند مي خواهد، آنگاه مي گويد: اي مردم هركس درباره خداوند با من محاجّه كند پس ]بداند كه[ من نزديكترين افراد به خداوند هستم، اي مردم هركس درباره آدم با من محاجّه كند پس من نزديكترين كسان به آدم هستم، اي مردم هركس با من درباره نوح محاجّه نمايد پس من نزديكترين افراد به نوح مي باشم، اي مردم هركس درباره ابراهيم با من محاجّه كند پس ]بداند كه[ من نزديكترين اشخاص به ابراهيم هستم، اي مردم هركس درباره موسی با من محاجّه كند پس منم نزديكترين كسان به موسی، ای مردم هرآنكه درباره عيسی با من محاجّه كند پس من نزديكترين ]افراد[ به عيسی مي باشم، اي مردم هركس با من درباره ]رسول خدا[ محاجّه نمايد پس من نزديكترين افراد به ]رسول خدا[ صلوات الله عليهم اجمعين مي باشم، اي مردم هركس درباره كتاب خدا با من محاجّه كند پس منم نزديكترين كسان به كتاب خداوند. سپس به مقام ابراهيم خواهد رفت، دو ركعت نماز مي گذارد و حقش را از خداوند طلب می نمايد.

آنگاه حضرت ابو جعفر امام باقرعليه السّلام فرمودند: اوست به خدا سوگند ] آن مضطري كه در كتاب خدا ياد شده [ در فرموده او: « آيا چه كسي دعای مضطر ناچار را به اجابت مي رساند وشما را جانشينان زمين قرار مي دهد » پس نخستين كسي كه با او بيعت كند جبرئيل است، سپس آن سيصد و سيزده مرد ]بيعت مي كنند[ ، پس هركدام از ايشان پيش از آن هنگام از منزلش بيرون بوده، به مقصد خواهد پيوست، و هركدام دچار سفر نبوده از بستر خوابش مفقود خواهد شد، و همين است فرموده اميرالمؤمنين عليه السّلام: آنانند مفقود شدگان از خوابگاه هايشان، وآن فرموده خداوند عزّوجلّ است: « پس به كارهای نيك سبقت وپيشي بگيريد، هركجا باشيد خداوند همه شما را خواهد آورد .» فرمودند: خيرات: ولايت است. و ]خداوند[ در جاي ديگر فرموده: « وچنانچه عذاب را تا هنگام معيني ]به دست افراد معدودي[ به تعويق اندازيم ... » وايشان اصحاب قائم عجل الله تعالی فرجه الشريف هستند، ]به خدا سوگند[ در يك ساعت نزد او جمع مي شوند، پس چون به بيداء بيايد لشگر سفياني به سويش خروج كند، كه خداوند امر فرمايد زمين پاهايشان را مي گيرد، واين است ]معني[ فرموده خداوند: « واگر]ای رسول[ ببيني كافران را هنگامي كه هراسانند، پس هيچ از عذابشان فوت و زايل نشود واز جايگاه نزديكي گرفته شوند، و گويند به او ايمان آورديم » يعني به قائم آل محمد عليه السّلام، « وبا اين همه دوري مي توانند به آن مقام نائل شوند » تا آنجا كه فرموده: « وميان آنها و آرزوهايشان جدايی افتاد » يعنی: اينكه عذاب نشوند، «

ص: 181

همچنانكه نسبت به همكيشان آنها پيش تر چنين شد » يعنی : كسانيكه پيش از ايشان بودند از تكذيب كنندگانی كه هلاك گشتند.

1) در كتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 140 آمده است:

العياشي: بالسناده عن ابان بن ابي مسافر، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله: « وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » يعني عدّة كعدّة بدر:« لَيَقولُنَّ ما يَحْبِسُهُ اَلا يَوْمَ يَأتيَهِمْ لَيْسَ مَصْروُفاً عَنْهُمْ » قال العذاب.

عياشي به سند خود از ابان بن ابي مسافر، از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السّلام آورده، درباره قول خداوند: « وچنانچه عذاب را تا ]دوران[ افراد معدودي به تعويق اندازيم ... » كه يعني: عده اي همچون تعداد اهل بدر، « آنها گويند چه چيزي موجب تأخير عذاب گشته، آگاه باشند كه چون آن هنگام فرا رسد از آنان به هيچ وجه دور نخواهد شد » فرمودند : ]يعنی[ عذاب.

2) دركتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 140 آمده است :

عنه : بالسناده عن عبد الاعلي الجعي قال : قال ابو جعفر عليه السّلام: اصحاب القائم عليه السّلام الثلاثمائة و البضعة عشر رجلاً هم والله الامة المعدودة التي قال في كتابه: « وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » قال: يجتمعون له في ساعة واحدة فزعاً كفزع الخريف.

و ازاوست كه به سند خود از عبد الاعلي جعي آورده كه گفت: حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام فرمودند: اصحاب حضرت قائم عليه السّلام آن سيصد وده و چند مرد همان هايند به خدا سوگند امت معدوده ای كه خداوند در كتاب خود فرموده: « و چنانچه عذاب را تا هنگام معيني ]افراد معدودي[ به تأخير اندازيم. » فرمودند: در يك ساعت برايش جمع مي شوند همچون ابرهای پاييزی .

3) در كتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 140 آمده است:

وعنه: بالسناده عن الحسين، عن الخراز، عن ابي عبدالله عليه السّلام« وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » قال هو القائم واصحابه.

واز اوست به سند خود از حسين، از خراز، از حضرت ابي عبدالله امام صادق عليه السّلام آورده ]كه درباره فرموده خداوند[ : « وچنانچه عذاب را تا هنگام معيني ]افراد معدودي[ به تأخير اندازيم .» فرمودند: او قائم و اصحابش مي باشند.

4) در كتاب مجمع البيان مجلد 5 صفحه 144 آمده است :

ابوعلي طبرسي: في مجمع البيان قيل انّ الامة المعدودة هم اصحاب المهدي في آخر الزمان ثلاثمائة و بضعة عشر رجلاً كعدة اهل بدر يجتمعون في ساعة واحدة كما يجتمع فزع الخريف، قال: وهو المرويّ عن ابي جعفر و ابي عبدالله عليه السّلام.

ابوعلي طبرسي درمجمع البيان گويد: امت معدوده همان اصحاب حضرت مهدي عليه السّلام درآخر الزمان می باشند، سيصد وده وچند مرد، همچون تعداد اهل بدر در يك ساعت جمع مي شوند همچنانكه قطعه های ابر پاييزی جمع مي شوند. وی

ص: 182

افزود : وهمين معني از حضرت ابو جعفر وحضرت ابو عبدالله عليهما السّلام روايت گرديده است.

10) در كتاب تأويل الآيات الظاهره صفحه 223 آمده است :

حماد بن عيسي عن حريز قال: روي بعض اصحابنا عن ابي عبدالله عليه السّلام في قوله تعالي: « وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍِ » قال: العذاب هو القائم عليه السّلام وهو عذابُ علي اعدائه، والامة المعدودة هم الذين يقومون معه بعدد اهل بدر.

شرف الدين نجفي گويد: و مؤيد اين است آنچه محمد بن جمهور از حماد بن عيسي از حريز روايت نموده كه گفت: بعضي از اصحابمان از حضرت ابي عبدالله امام صادق عليه السّلام روايت كرده اند درباره قول خدای تعالي: « وچنانچه عذاب را تا هنگام معيني ] افراد معدودي[ به تأخير اندازيم » فرمودند: عذاب همان حضرت قائم عليه السّلام است واو عذاب بر دشمنانش مي باشد، وامت معدوده آنانند كه با وي بپاخيزند به عدد اهل بدر.

11)

در كتاب تفسير قمي مجلد 1 صفحه 322 آمده است:

علي بن ابراهيم : في تفسيره المنسوب الي الصادق عليه السّلام في قوله تعالي:

« وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلي اُمَّةٍ مَعْدودَةٍ » قال: قال انّ متّعناهم في هذه الدنيا الي خروج القائم عليه السّلام فنردّهم و نعذّبهم :« لَيَقولُنَّ ما يَحْبِسُهُ » ان يقولوا لن لا يقوم ] اي يقولون امّا لا يقوم [ القائم عليه السّلام ولا يخرج علي حدّ الإستهزاء فقال الله: « اَلا يَوْمَ يَأتيَهِمْ لَيْسَ مَصْروُفاً عَنْهُمْ وَحاقَ بِهِمْ ما كانوُا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ »

علي بن ابراهيم : در تفسيرش كه منسوب به امام صادق عليه السّلام است در مورد قول خدای تعالی : « وچنانچه عذاب را تا هنگام معيني ] افراد معدودی[ به تأخير اندازيم » گويد : چنانچه در اين دنيا آنان را تا خروج حضرت قائم عليه السّلام بهره مند سازيم، پس از آن آنها را باز مي گردانيم و عذابشان مي كنيم، وآنها گويند: « چه چيزي عذاب را باز داشته » يعني از روی تمسخر و استهزاء گويند كه حضرت قائم عليه السّلام قيام نخواهد كرد و خروج نخواهد داشت. پس خداوند فرمود: « آگاه باشند روزی كه عذاب فرا رسد، ديگر از آنان باز گردانده نخواهد شد و آنچه را كه استهزاء می كردند گرفتارش شوند . »

ص: 183

«آيه شصت و نهم »

اشاره

كسانی كه وجود امام زمان عليه السّلام را منكر شده اند عمر خود را فنا كرده اند .

خداوند درسوره هود آيه 21 مي فرمايد:

« اُولئِكَ الَّذينَ خَسِروُآ اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانوُا يَفْتَروُنَ »

آنان كساني هستند كه نفس هاي خود را زيان كار ساختند و دروغ بسته و هر تدبيري در راه دنيا كردند همه محو و نابود شد.

در اين آيه درباره كسانی صحبت شده است كه درباره امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف شك وترديد دارند در حاليكه وجود اقدس ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف اظهر من الشمس است، ايشان در شب جمعه 15 شعبان سال 255 (ه - ق) در شهر سامره به دنيا آمدند، ودر سال 269 (ه - ق) پس از شهادت امام حسن عسگری به امامت رسيدند، وداراي دو غيبت هستند غيبت صغری كه ازسال 260 (ه-ق) تا سال 329 (ه - ق) طول كشيد ودر اين مدت چهار نائب خاص داشتند، وغيبت كبری ايشان از سال 329 (ه - ق) شروع شده است و هم اكنون كه سال 1426 (ه - ق) است آن بزرگوار 1171 سال از عمر مباركش مي گذرد و ايشان در حال حيات هستند. عده زيادي در اين مدت خدمت حضرت رسيدند وهم اكنون نيز عده اي خدمتش می رسند، ايشان ما بين مردم رفت و آمد دارند، در جلسات شركت مي كنند و ...اما متأسفانه عده ای معدود درباره ايشان شك وترديد دارند كه اين آيه درباره آنهاست.

در كتاب ينابيع الموده نوشته

خواجه كلان قندوزي حنفي صفحه 428 آمده است:

عن المفضل عن الصادق رضي الله عنه قال ساعة قيام القائم عليه السّلام قلت ما معني الا ان الذين يمارون في الساعة لفي ضلال بعيد قال يقولون متي ولد ومن راه واين هو ومتي يظهر كل ذلك شكا في قضائه و قدرته « اُولئِكَ الَّذينَ خَسِروُآ اَنْفُسَهُمْ» في الحيوة الدنيا والاخره.

ص: 184

مفضل بن عمر روايت مي كند از حضرت صادق و حضرت باقر عليهما السّلام كه مي گويد ما بين دو بزرگوار عرض كردم، درباره ساعت و زمان قيام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف حضرت فرمودند: شكاكان و كساني كه ترديد دارند درباره امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مي گويند: او كي به دنيا آمده است؟ چه كسي او را ديده است؟ اصلاً او كجاست؟ او كی ظهور خواهد كرد؟ آنها همه اين سخنان را مي گويند زيرا در قضای الهي (و قدرت خداوند) شك دارند. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «آنان كسانی هستند كه خود را انكار كردند. » در دنيا و آخرت.

ص: 185

«آيه هفتادم »

اشاره

حضرت لوط نبی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف پناه می برد ويكی از نامهای امام زمان « قوه » است .

خداوند درسوره هود آيه 80 می فرمايد :

« قالَ لَوْ اَنَّ لي بِكُمْ قُوَةً اَوْ آوی اِلی رُكْنٍ شَديدٍ »

و حضرت لوط عليه السّلام فرمودند: اي كاش مرا آن قدرت قوه (الهي مي بود) و يا اينكه قوم و ياران پر تواني (داشتم) و به آنها پناه مي بردم.

در شأن نزول اين آيه آمده است: زماني كه حضرت لوط عليه السّلام سرسختي و جهالت و حماقت قوم خود را ديد، كه به هيچ صراطي مستقيم نمي شدند، و او را آزار و اذيت مي كردند، فرياد برآورد : « قالَ لَوْ اَنَّ لي بِكُمْ قُوَةً اَوْ آوي اِلی رُكْنٍ شَديدٍ » ای كاش من در ميان شما « قوّة » يا آن نيروی الهي را مي داشتم و ای كاش آن « ركن شديد » الهي مي بود و من به او پناه مي بردم، در احاديث و روايات آمده است كه منظور از« قوّة » يا آن نيروی الهي حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف است و منظور از « ركن شديد » ياران مقاوم و سرسخت آن بزرگوار مي باشد كه آن حضرت را ياری خواهند فرمود.

1) در كتاب ينابيع الموده نوشته خواجه كلان قندوزي حنفي صفحه 424 آمده است:

وعف ابا بصير قال، قال جعفر الصادق رضي الله عنه ما كان قول لوط عليه السّلام « لقوة »،« قالَ لَوْ اَنَّ لي بِكُمْ قُوَةً اَوْ آوي اِلي رُكْنٍ شَديدٍ » الا تمنيا «لقوّة»

القائم المهدي و «شدة» اصحابه وهم الركن الشديد فان الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلاً و ان فلب رجل منهم اشد من زبر الحديد، لو مروا بالجبال الحديد لقد كدكت لا يكفون سيوفهم حتي يرضي الله عزّوجلّ.

ص: 186

ابا بصير مي گويد حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: حضرت لوط عليه السّلام در گفتارش در آيه « قالَ لَوْ اَنَّ لي بِكُمْ قُوَةً اَوْ آوي اِلي رُكْنٍ شَديدٍ » نبود مگر اينكه تمنا مي فرمودند وآرزو مي داشتند كه آن قوه الهي مي بود ، وآن قوه الهي كه منظور لوط عليه السّلام بود قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف بود ( لقوة القائم المهدي و «شدّة» ) يا آن توان سخت منظور اصحاب و ياران مهدی موعود است كه داراي قدرت و قوه بسيار سختي بودند و آنان ركن شديد بودند چرا كه به هر كدام آنها نيرو و توان چهل مرد ( قدرتمند) داده مي شود، وقلوب آنها سخت تر از پاره های آهن است ( كه هرگز متزلزل نمی شود) و اگر آنها بر كوههاي آهنين بگذرند ( آن كوهها از صلابت ) آنها از هم بپاشند ( آن مردان بزرگ) شمشيرهايشان را تا آن زمان كه خداوند راضی نگردد درنيام نخواهند كرد.

1) در ينابيع الموده صفحه 424 آمده است :

و عن صالح بن سعد عن الصادق رضي الله عنه في هذه الآية قال: « قوة » القائم عليه السّلام « و الركن الشديد » اصحابه ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلاً.

صالح بن سعد از حضرت امام صادق عليه السّلام روايت مي كند كه آن حضرت درباره اين آيه فرمودند: « قوة » يا آن نيروي « الهي » حضرت قائم عليه السّلام است و منظور از « و الركن الشديد » اصحاب و ياران آن حضرت هستند كه تعداد ايشان سيصد و سيزده مرد است.

در يكي از تفاسير ديدم كه چنين نوشته شده بود : اين روايت ممكن است عجيب به نظر برسد كه چگونه مي توان باور كرد كه لوط پيامبر عليه السّلام در عصر خويش آرزوی ظهور چنين شخصيتي با چنين ياراني را كرده باشد. ولي آشنايان با احاديث و روايات كه در تفسير آيات قرآني وارد شده اند تاكنون اين درس را به ما داده اند كه غالباً يك قانون كلي در چهره يك مصداق روشن بيان مي كند. درواقع لوط عليه السّلام آرزو مي كرده است كه ای كاش مرداني مصمم با قدرت روحي و جسماني كافي برای تشكيل يك حكومت الهي همانند مردانی كه حكومت جهاني عصر قيام مهدی را تشكيل مي دهند، در اختيارمي داشت تا قيام كند و با تكيه بر قدرت الهي با فساد و انحرافات زمان خويش مبارزه نمايد، و اينگونه افراد خيره سر و بي شرم را درهم بكوبد. حضرت لوط از ظهور ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشريف و ياران بزرگوارش باخبر بوده است.

2) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 228 حديث 8 آمده است :

و عنه و قال حدثني محمد بن جعفر، قال حدثنا محمد بن احمد، عن محمد بن الحسين، عن موسي بن سعدان، عن عبدالله بن ابي القاسم، عن صالح، عن ابي عبدالله عليه السّلام، قال في قوله قوة قال القائم و الركن الشديد ثلثمائة و ثلاثة عشراصحابه.

ص: 187

درتفسير برهان از محمد بن جعفر و او از محمد بن احمد و او از محمد بن حسين و او از موسي بن سعدان و او از عبدالله بن قاسم و او از صالح و او از حضرت صادق عليه السّلام نقل مي كند كه آن حضرت درباره اين آيه فرمودند منظور از « قوة » قائم آل محمد است و « ركن شديد » سيصد و سيزده تن از ياران و اصحاب او خواهند بود .

1) در كمال الدين جلد 2 صفحه 390 آمده است :

حدثنا جعفربن محمد بن مسروق رضي الله عنه قال حدثنا الحسين بن محمد بن عامربن عمه عبدالله بن عامر عن محمد بن ابي عمير عن علي بن ابي حمزه عن ابي بصير قال، قال ابو عبدالله عليه السّلام ما كان قول لوط عليه السّلام لقومه « لَوْ اَنَّ لي بِكُمْ قُوَةً اَوْ آوي اِلي رُكْنٍ شَديدٍ » الا تمنيا لقوة القائم عليه السّلام و لا ذكر ركن الا شدة اصحابه و ان الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلاً و ان قلبه لاشد من زبر الحديد و لو مروا بجبال الحديد لقطعوها لا يكفون سيوفهم حتي يرضي الله عزّوجلّ .

ابو بصير گويد امام ششم فرمود گفتار لوط به قومش« و كاش من دربرابر شما توانايي داشتم تا به سوي ركن شديدي مأوي داشتم » مقصودش جز اين نبود كه نيروي قائم را آرزو داشت و ركن شديد، ياران او هستند يك مرد آنها نيروي چهل مرد را دارد و دلش از كوه آهن محكم تر است و اگر به كوههای آهن بگذرند آن را ببرند و شمشير باز نگيرند تا خدای عزّوجلّ خشنود شود .

ص: 188

«آيه هفتاد و يكم »

اشاره

وجود اقدس امام زمان عليه السّلام برای مؤمنين خير است و يكی از نامهای آن حضرت بقية الله است .

خداوند درسوره هود آيه 86 مي فرمايد:

« بَقيَتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ وَ مآ اَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفيظٍ »

بقية الله خير است براي اگر شما مؤمن هستيد.

حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف براساس خصوصيات وبرنامه ورسالت الهي كه دارد دارای حدود دويست نام است. از جمله آنها بقية الله است كه خداوند در قرآن كريم اين نام را به اين بزرگوار داده است.

1) عالم شافعي سيد مؤمن شبلنجي در كتاب نورالابصار صفحه 172 در ذيل حديثي طويل آورده است :

عن ابي جعفر رضي الله عنه قال في حديث طويل ذكره، وفيه :

فاذا خرج (يعني المهدي) اسند ظهره الي الكعبة و اجتمع اليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً من اتباعه، فاول ما ينطق به هذه الآية « بَقيَتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ » ثم يقول: انا بقية الله، وخليفة و حجته عليكم، فلا يسلم عليه أحد الا قال: « السلام عليك يا بقية الله في الارض »

حضرت امام محمد باقر عليه السّلام در ضمن حديثي طولاني يادآور شده اند، هنگامي كه مهدي موعود قيام و انقلاب نمايد، پشت مباركش را به ديوار كعبه ميگذارد (مابين ركن ومقام) و به دور او جمع مي شوند سيصد و سيزده مرد (قدرتمند) كه از او تبعيت مي كنند وياران و انصار آن بزرگوار هستند، و اول چيزی كه مي فرمايند اين آيه مباركه است:

« بَقيَتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ »

ص: 189

بقية الله خير است برای شما اگر از مؤمنين باشيد .

آنگاه آن حضرت مي فرمايند، من « بقية الله » و خليفة الله و حجة الله برهمه شما هستم و هيچ كس نيست كه ( بر او بگذرد ) مگر اين كه اينگونه سلام كند و بگويد:

« السلام عليك يا بقية الله في الارض »

1) علامه ابن صباغ مالكي مصري در كتاب فصول المهمه باب 12 ، و عده ای ديگر از علمای اهل سنت اين حديث را آورده اند.

2) در كتاب كمال الدين جلد 1 صفحه 331 حديث 16 آمده است:

حدثنا محمد بن محمد بن عصام رضي الله عنه قال: حدثنا محمد بن يعقوب كليني قال: حدثنا القاسم بن العلا قال: حدثني اسماعيل بن علي القزويني قال: حدثني علي بن اسماعيل، عن عاصم بن حميد الحناط عن محمد بن مسلم الثقفي قال: سمعت ابا جعفر محمد بن علي الباقر عليه السّلام يقول، القائم منا منصور بالرغب مؤيد بالنصر تطوي له الارض و تظهر له الكنوز، يبلغ سلطانه المغرب و المشرق، و يظهر الله عزّوجلّ به دينه علي الدين كله و لو كره المشركون، فلا يبقي في الارض خراب الا قد عمر، و ينزل روح الله عيسي بن مريم فيصلي خلفه، قال، قلت: يابن رسول الله متي ليخرج قائمكم؟ قال: اذا تشبه الرجال بالنساء و النسا بالرجل و اكتفي الرجال بالرجل و النساء بالنساء و ركب ذوات الفروج السروج، قبلت شهادات الزور، و ردّت شهادات العدول، واستخف الناس با الدماء و ارتكاب الزنا و أكل الرباء، واتقي الاشرارمخافة السنتهم، و خروج السفياني من الشام، و اليماني من اليمن، و خسف بالبيداء، و قتل غلام من آل محمد صلي الله عليه وآله وسّلم بين الركن و المقام، اسمه محمد بن الحسن النفس الزكية، و جاعت صيحة من السماء بأن الحق فيه و في شيعته، فعند ذلك خروج قائمنا، فاذا خرج أسند ظهره الي الكعبة، و اجتمع اليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً و اول ما ينطق به هذه الآية « بَقيَتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ » ثم يقول: انا بقية الله في ارضه و خليفته و حجته عليكم فلا سلم عليه مسلم الا قال: السّلام عليك يا بقية الله في ارضه، فاذا اجتمع اليه العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج، فلا يبقي في الارض معبود دون الله عزّوجلّ من صنم ] و وثن[ و غيره الا وقعت فيه نار فاحترق و ذلك بعد غيبته طويلة ليعلم الله من يطيعه بالغيب و يؤمن به.

محمد بن محمد بن عصام ما را روايت كرد از محمد بن يعقوب كليني روايت كرد از قاسم بن العلا و گفت اسماعيل بن علي قزويني و گفت روايت كرد مرا علي بن اسماعيل از عاصم بن حميد حناط از محمد بن مسلم ثقفي از امام پنجم ابو جعفر محمد بن علي شنيدم می فرمودند : قائم ما به ترس در دل دشمنان ياری شده است و

ص: 190

به ياری حق تأييد شده است، زمين برايش در نور ديده شود و گنجها برايش آشكار گردد و تسلطش، مشرق ومغرب را فرا گيرد و خدای عزّوجلّ دين خود را بر همه دينها پيروز كند و اگرچه مشركان را بد آيد، در زمين ويرانه ای نماند جز آنكه آباد گردد و خدا روح الله عيسي بن مريم را فرود آورد تا دنبال او نماز بخواند. گويد عرض كردم يابن رسول الله كی قائم شما خروج كند؟ فرمودند : آنگاه كه مردان مانند زنان شوند و زنان مانند مردان، مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان و صاحبان فرج بر زبرسرجها سوار شوند و گواهان دروغ پذيرفته شود و گواهان عادل و درست مردود شوند. مردم خونريزی را سبك بشمارند و زنا و ربا را حلال دانند و اشرار از ترس زبانشان مورد پرهيزباشند و سفياني از شام خروج كند و يماني از يمن، در بيداء خسف واقع شود و جواني نورس از خاندان محمد صلي الله عليه وآله وسّلم ميان ركن و مقام كشته شود كه نامش محمد بن حسن نفس زكيه باشد و يك فرياد از آسمان برآيد كه حق با او و شيعيان او است. در اين هنگام است خروج قائم ما، چون ظاهر شود تكيه به خانه كعبه دهد و سيصد و سيزده مرد گرد او فراهم شوند و اول سخنش اين آيه باشد « بَقيَتُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ » سپس گويد من بقية الله و حجت خدا و خليفه او هستم بر شما و هيچ مؤمني نباشد مگر آنكه به اين لفظ او را سلام دهد « السّلام عليك يا بقية الله في ارضه » و چون عقد كرده هزار مرد باشد، براي او فراهم شود، خروج كند و در زمين معبودی جز خدای عزّوجلّ نماند از صنم و وثن جز آن مگر آنكه آتش گيرد و بسوزد و اين بعد از يك غيبت طولاني باشد، براي آنكه كه خداوند بداند چه كسی در غيبت، او را اطاعت كند و به او ايمان آورد.

ص: 191

«آيه هفتاد و دوم »

اشاره

خداوند هم با منتظران است .

خداوند درسوره هود آيه 93 مي فرمايد:

« وَ يا قَوْمِ اعْمَلوُاعَلی مَكانَتِكُمْ اِنّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَموُنَ مَنْ يَاْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَمَنْ هُوَ كاذِبٌ وَارْتَقِبوُآ انّي مَعَكُمْ رَقيبٌ »

(حضرت شعيب عليه السّلام به قومش فرمود: ) باز اي قوم شما هر كاري مي توانيد انجام دهيد. من هم هر چه كه وظيفه دارم انجام مي دهم، به زودي شما خواهيد داشت كه عذاب ذلت و خواري بر كدام يك از من وشما خواهد آمد و ما بين من و شما دروغگو كيست پس شما منتظر باشيد كه من هم منتظرم.

1) در كمال الدين جلد 2 صفحه 358 باب 59 حديث 4 آمده است:

عن محمد بن عبد الحميد عن محمد بن فضيل عن ابي الحسن الرضا عليه السّلام قال سألته عن الفرج قال ان الله عزّوجلّ يقول انتظروا و اني معكم من المنتظرين.

محمد بن فضيل گويد از ابي الحسن الرضا عليه السّلام در مورد فرج پرسش كردم، فرمودند: به راستي خداي عزّوجلّ مي فرمايد در انتظار باشيد به درستي كه من هم با شما منتظرهستم .

2) در كمال الدين جلد 2 صفحه 358 باب 59 حديث 5 آمده است:

عن محمد بن مسعود قال حدثني ابو صالح خلف بن حامد الكنجي قال حدثنا سهل بن زياد قال حدثني محمد بن الحسين عن احمد بن محمد بن ابي نصر قال، قا ل الرضا عليه السّلام ما احسن الصبر و انتظار الفرج اما سمعت قول الله عزّوجلّ «وَارْتَقِبوُآ انّي مَعَكُمْ رَقيبٌ » فانتظروا اني معكم من المنتظرين فعليكم بالصبر فانه انما یجیء الفرج علي اليأس و قد كان الذين من قبلكم اصبرمنكم.

احمد بن محمد بن ابي نصر گويد امام رضا عليه السّلام فرمودند: چقدر صبر و انتظار فرج خوب است، آيا نشنيدی فرموده خدای عزّوجلّ را (در سوره هود آيه 93) « انتظار بريد كه من هم با شما انتظار برنده ام » بر شما باد كه صبر كنيد زيرا فرج در نوميدی مي آيد و هر آينه كساني كه پيش از شما بودند از شما صابرتر بودند.

ص: 192

1) در كمال الدين جلد 2 باب 59 صفحه 358 حديث 6 آمده است :

محمد بن الحسن بن احمد الوليد رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن احمد بن محمد بن عيسي عن القاسم بن يحيي عن جده الحسين بن راشد عن ابي بصير ومحمد بن مسلم عن ابي عبدالله عن آبائه عن اميرالمؤمنين عليهم السلام قال: المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله.

امام ششم از گفته پدرانش از اميرالمؤمنين علي عليه السّلام روايت كرده است كه فرمودند : منتظر امر ما مانند كسی است كه در جهاد در راه خدا به خون خود بغلطد.

ص: 193

«آيه هفتاد و سوم »

اشاره

حكومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف حكومت بنی هاشم است .

خداوند درسوره هود آيه 109 مي فرمايد:

« وَ اِنّا لَموُفَوُّهُمْ نَصيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقوُصٍ »

و كامل كننده ايم و يا وفا كننده ايم فايده و بهره و نصيب ايشان را بدون كمي وكاستي.

حاكم حسكاني حنفي در كتاب

شواهد التنزيل صفحه 243 مي گويد:

فرات بن ابراهيم گفت نقل حديث كرد مرا جعفر پسر محمد فزاري جعفر مي گويد نقل حديث كرد مرا عيار از نصربن مزاحم از محمد بن مروان كلبي از ابي صالح از ابي صالح از ابن عباس در مورد فرموده خداوند متعا ل « ... وَ اِنّا لَموُفَوُّهُمْ نَصيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقوُصٍ » يعني بني هاشم وفا می نمايند، يا بني هاشم وفا كننده هستند، و از برای بني هاشم سلطنتي است كه سلطنت ايشان را خداوند واهب العطايا واجب فرموده و آن سلطنت را بدون كم و كاستی قرار داده است و ابن عباس گفت: « وهو ستون مائة و سنة » مي باشد، يعني اين حكومت 601 سال طول مي كشد. البته حكومت بني هاشم همان حكومت قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف است كه ما از خداوند می خواهيم چشمان ما را به آن حكومت روشن و قلبمان را مسرور فرمايد.

ص: 194

«آيه هفتاد و چهارم »

اشاره

منكران قرآن در حكومت امام زمان عليه السّلام جايی ندارند.

خداوند درسوره هود آيه 110 مي فرمايد:

« وَ لَقَدْ اتَيْنا موُسَي الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ »

و به راستي كه ما كتاب را بر موسي فرستاديم آنگاه درباره آن اختلاف كردند .

در كتاب روضه كافي جلد 2

صفحه 110 حديث 432 آمده است:

علي بن محمد عن علي بن العباس عن الحسن بن عبد الرحمن عن عاصم بن حميد عن ابي حمزه عن ابي جعفر عليه السّلام و في قوله عزّوجلّ « وَ لَقَدْ اتَيْنا موُسَي الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فيهِ ... » قال: اختلفوا كما اختلف هذه الامة في الكتاب و سيختلفون في الكتاب الذي مع القائم الذي يأتيهم به حتي ينكره ناس كثير فيقدمهم فيضرب اعناقهم.

و درگفتار خدای عزّوجلّ : « به راستي به موسي كتاب داديم و در آن اختلاف روی داد » فرمود : اختلاف كردند چنانچه اين امت در قرآن اختلاف كردند، محققاً در كتابي هم كه با حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف است و برای آنها بياورد اختلاف خواهند كرد بدان حد كه جمع زيادی آن را انكار كنند و آن حضرت آنها را ( كه منكر شده اند ) پيش دارد و گردنشان را بزند.

ص: 195

«آيه هفتاد و پنجم »

اشاره

ائمه طاهرين عليهم السّلام و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف امر كننده به معروف ونهی كننده از منكرند .

خداوند درسوره هود آيه 116 مي فرمايد:

« فَلَوْلا كانَ مِنَ القُروُنِ مِنْ قَبْلِكُمْ اوُلوُا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْاَرْضِ اِلاّ قَليلاً مِمَّنْ اَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذينَ ظَلَموُا مآ اُتْرِفوُا فيهِ وَ كانوُا مُجْرِمينَ »

پس چرا نبودند از قرون گذشته و پيش از شما بازماندگاني كه نهي كنند از فساد و تباه كاري در روي زمين « الاّ قليلاً » مگر عده كمي از آنانكه نجات داديم از ايشان (اما متأسفانه) پيروي كردند ستمكاران را و پيروي كردند مترفين را ( كه در لهو و لعب بگذرانند) و از مجرمين و بزه كاران شدند.

1) حاكم حسكاني حنفي در كتاب شواهد التنزيل صفحه 244 چنين آورده است:

حاكم حسكاني گويد: ابوالقاسم عبد الرحمن بن محمد حسني خبر داد از فرات بن ابراهيم كوفي و او گفت خبر داد به من جعفربن محمد فزاري از عباد و از حسين بن حماد از پدرش از زياد مدني از زيد بن علي بن الحسين عليه السّلام در فرموده خداوند متعال: « فَلَوْلا كانَ مِنَ القُروُنِ مِنْ قَبْلِكُمْ اوُلوُا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْاَرْضِ » پس چرا نبودند ( امتها و گروههای ) پيش از شما از زمانهای گذشته صاحبان خرد ( وانديشه و ايمان) تا باز دارند از فساد و گناه در روی زمين؟ فرمود:اين آيه درباره ما اهل بيت نازل شده است (كه صاحبان خرد وايمان هستيم ونهي از منكرونهي از فساد مي نمائيم .)

خداوند عالم در اين آيه شريفه مي فرمايد: « چرا افراد پيش از شما از امّت های گذشته صاحبان خرد وانديشه وايمان نبودند تا از منكرات و خرابيها در زمين نهي نمايند ونگذارند احكام الهي پايمال گردد وجلوی گسترش ظلم را بگيرند، تنها عده ای اندك بودند كه نهي از منكر وظلم وفساد نمودند لذا آن عده اندك را نجات داديم

ص: 196

از عذاب هايی كه بر اقوام گذشته عاد، ثمود، فرعون، نوح، لوط و شعيب و ... فرستاديم.

اهل بيت پيامبر صلي الله عليه وآله وسّلم به تمامي از آنهايی هستند كه صاحبان ايمان وخرد وانديشه اند و در زمين نهي از منكر وظلم وفساد مي نمايند لذا همگي آنها اهل نجات هستند. ازاهل بيت عصمت و طهارت حضرت مهدی موعود حجة بن الحسن العسكری عجل الله تعالي فرجه الشريف هم اكنون عهده دار اين مقام است.

1) سبط ابن جوزي حنفي در تذكرة الخواص الامة صفحه 377 آورده است:

قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسّلم: يخرج في آخرالزمان رجل من ولدي اسمه كاسمي وکَكُنيته كنيتي يملاء الارض عدلاً كمي ملئت جوراً فذلك هو المهدي .

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسّلم فرمودند: قيام می كند در آخرالزمان مردی از فرزندان من كه اسم او مانند اسم من وكنيه او مانند كنيه من است او زمين را پر از عدل وداد خواهد كرد همانطور كه از ظلم جور پر شده بود، او همان مهدی موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف است .

2) در صحيح ابن ماجه و در صحيح ابي داوود جلد 2 صفحه 207 ( كتاب المهدی) ودر صحيح حافظ ترمذي ودر كتاب ينابيع الموده خواجه كلان قندوزي حنفي صفحه 154 ودرمسند امام احمد حنبل و در كتاب نور الابصار صفحه 154 باب 2 نوشته خواجه شبلنجي شافعي چنين آمده است :

قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسّلم : لولم يبق من الدهر الاّ يوم لبعث الله رجلا من اهل بيتي يملائها عدلا كمی ملئت جورا .

اگر نماند از عمر دنيا مگر يك روز خداوند در آن روز مردی از اهل بيت و خانواده من را برانگيزد كه او زمين را پر از عدل و داد می كند همانطوری كه از ظلم و جور پر شده بود .

ص: 197

«آيه هفتاد و ششم »

اشاره

رسول خدا صلی الله عليه وآله و سّلم ائمه طاهرين عليهم السّلام و درحال حاضر امام زمان عليه السّلام مردم را به خداوند می خوانند .

خداوند درسوره يوسف آيه 108 مي فرمايد:

« قُلْ هذِهِ سَبيلي ادْعوُآ اِلَي اللهِ عَلي بَصيرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني »

بگو اين راه من است كه از روي بصيرت و آگاهي و روشنايي به سوي الله مي خوانم. (خواننده به سوي خداوند منم و هركس تبعيت من نصيبش شده باشد نيز خواننده است)

1) در كتاب شواهد التنزيل صفحه 248 آمده است :

حاكم حسكاني مي گويد : كه فرات گفت ازاحمد بن قاسم، و او از محمد بن ابي عمربن عرب حسين ومحمد بن حفص بن راشد كه اين دو نفر گفتند: خبر داد ما را شاذان طحان از كهمش بن حسن از سلم حذاء از زيد بن علي بن الحسين عليه السّلام كه فرمودند: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسّلم فرمودند در فرمايش خداوند متعال: « قُلْ هذِهِ سَبيلي ادْعوُآ اِلَي اللهِ علي بَصيرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني » از اهل بيت من هميشه می خواند به سوی آنچه من به آن مي خوانم يكي پس از ديگري ( پس هميشه يكي از اهل بيت من امام خواهد بود، همانطوری كه من مردمان را به سوی خداوند مي خوانم او نيز به سوی خداوند مي خواند.

البته حافظ حسكاني حنفي دو دسته از احاديث را مي آورد، يك دسته احاديثي كه در آن آمده است اين حديث در شأن اميرالمؤمنين عليه السّلام و يازده فرزند گرامي آن بزرگوار است يا در شأن اهل بيت رسول خدا است، كه در احاديث دسته دوم نيز هم اميرالمؤمنين عليه السّلام و هم امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از اهل بيت هستند. مثلاً ما در مورد امام زمان عليه السّلام داريم:

2) در ينابيع الموده صفحه 432 آمده است:

و عن عايشه، عن النبي صلي الله عليه وآله وسّلم انّه قال: المهدي رجل من عترتي يقاتل علي سنتي كمي قاتلت انا علي الوحي.

ص: 198

عايشه نقل مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسّلم فرمودند: مهدی مردی است از عترت و خانواده من كه مبارزه مي كند برای (برپايي) سنت من همانطوری كه من مبارزه مي كردم برای (برپايي) وحی .

پس رسول خدا صلي الله عليه وآله وسّلم مردم را به سوی خداوند وبرای برپايي وحي مي خواند ومهدی می خواند مردم را به همان سنت وروش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسّلم .

1) در ينابيع الموده صفحه 421 آمده است:

قال: اذا قام القائم المهدي لا يبقي الارض الا نودي فيها شهادة ان لا اله الاّ الله و انّ محمداً رسول الله.

در زمان ظهور قائم آل محمد باقي نمي ماند هيچ نقطه ای از زمين مگر آنكه در آنها ندا مي دهند ويا شهادت ميدهند به لا اله الاّ الله و محمداً رسول الله.

2) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 274 آمده است:

محمد بن يعقوب، عن عدة اصحابنا، عن سهل بن زياد، عن يحيي بن المبارك، عن عبدالله بن جبلة، عن سماعة، عن ابي بصير، و اسحق بن عمار، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله عزّوجلّ « وَما يؤمن اكثرهم بالله الا وهم مشركون» قال يطيع الشيطان من حيث لا يعلم فيشرك.

3) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 275 حديث 8 آمده است:

عن سلام بن المستنير، عن ابي جعفر عليه السّلام « قُلْ هذِهِ سَبيلي ادعوُآ اِلَي اللهِ علي بَصيرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني... » قال ذلك رسول الله صلي الله عليه وآله وسّلم و علي الاوصيا من بعدهما.

حضرت امام محمد باقر عليه السّلام درباره اين آيه خواننده به سوی خداوند را رسول خدا و اوصيا و امامان بعد از آن حضرت مي دانند .

4) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 275 حديث 7 آمده است:

علي بن اسباط، عن ابي الحسن الثاني قال قلت جعلت فداك انهم يقولون في حداثة سنك ؟ قال ليس شيئ يقولون ان الله يقول « قُلْ هذِهِ سَبيلي ادْعوُآ اِلَي اللهِ علي بَصيرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني » فوالله ما كان اتبعه الا عليّ و هو ابن تسع ( سبع خ) سين وانا ابن تسع ( سبع خ) سنين و ما عسي ان يقولوا ثم قال كانت امارات فيها و قبلها اقوام الطريقان في العاقبة هو الظاهر مختلف هو رأس اليقين ان الله تعالي يقول « فلا و ربك لا يؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بيتهم الي قوله و يسلموا تسليما . »

ص: 199

«آيه هفتاد و هفتم »

اشاره

خداوند به وسيله مهدی عليه السّلام مسلمين را ياری خواهد كرد .

خداوند درسوره يوسف آيه 110 مي فرمايد:

« حَتّی اِذا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنوُّآ اَنَّهُمْ قَدْ كُذِبوُا جآئَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشآءُ وَ لا يُرَّدُ بَاْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ »

تا زماني كه رسولان و فرستادگان ما اميدوار گرديدند (از نصرت خداوند) و مردم گمان كردند كه آنها دروغ گفته اند (اما يكباره) نصرت ما بر اينها بيايد، پس هركس را كه خواستيم نجات يافت و عذاب ما از قوم گناهكاران باز گردانده نمي شود.

آيه از زمانی صحبت مي كند كه اهل ايمان در فشار به سر مي برند و نصرت خداوند نيز بر آنها نرسيده است و عده زيادی منحرف شده اند و مي گويند رسولان خداوند دروغ مي گويند تا يكباره نصرت خداوند بر آنها مي رسد و اين نصرت سبب مي شود كه دشمنان خداوند ذليل و پست شوند و اوليای خداوند به عزت وشكوه و جلال برسند، همان چيزی كه در دعای ندبه آمده است: اين معزّ الاولياء و مذلّ الاعداء : كجاست عزت دهنده اوليا و دوستان خداوند و كجاست ذليل كننده كافران و اعداء و دشمنان او ؟

1) شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي در ينابيع الموده آورده است:

عن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السّلام قال: ما يجيء نصرالله حتي تكونوا أهون علي الناس من الميتة و هو قول ربي عزّوجلّ في كتابه في سورة يوسف «حَتّی اِذا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنوُّآ اَنَّهُمْ قَدْ كُذِبوُا جآئَهُمْ نَصْرُنا » و ذلك عند قيام قائمنا المهدي.

اميرالمؤمنين علي عليه السّلام نقل مي كند كه آن حضرت فرمودند: نصرت خداوند نخواهد آمد تا آن زماني كه نزد مردم از مرده ضعيف تر و مستمندتر باشيد وآن قول خداوند عزّوجلّ است كه در كتاب خويش وعده مي دهد «حَتّی اِذا اسْتَيْئَسَ

ص: 200

الرُّسُلُ وَ ظَنوُّآ اَنَّهُمْ قَدْ كُذِبوُا جآئَهُمْ نَصْرُنا » و آن تا زمان قيام قائم ما مهدي است پس مسلمانان تا قبل از قيام دردها و مشقت ها خواهند داشت تا مهدی موعود قیام کند و آنها را یاری نماید .

1) در كتاب دلائل الامامة صفحه 251 نوشته محمد بن جرير الطبری مفسر ومورخ بزرگ اهل سنت آمده است:

محمد بن جرير طبري في باب وجوب معرفة القائم عليه السلام و انّه لابدّ ان يكون من كتابه مسند فاطمة عليهاالسلام باسناده عن ابي علي النّهاوندي قال: حدّثنا القاشاني(يعني محمد بن احمد الكاشاني) قال: حدّثنا محمد بن سليمان قال: حدّ ثنا علي بن سيف قال: حدّ ثني الي عن المفضّل بن عمر، عن ابي عبدالله عليه السلام قال:جاء رجل الي اميرالمؤمنين عليه السلام فشكي اليه طول دولة الجور فقال له اميرالمؤمنين عليه السلام و الله (لا يكون) ما تأملون حتي يهلك المبطلون و يضمحلّ الجاهلون و يأمن المتّقون و قليل ما يكون حتي لايكون لاحدكم موضع قدمه و حتي تكونوا علي الناس اهون من الميتة عند صاحبها، فبينا انتم كذلك اذ جاء نصرالله و الفتح، و هو قول ربي عزّوجلّ في كتابه « حَتّی اِذا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنوُّآ اَنَّهُمْ قَدْ كُذِبوُا جآئَهُمْ نَصْرُنا »

محمد بن جرير طبري در باب وجوب معرفت حضرت قائم عليه السلام و اينكه حتماً خواهد آمد در كتاب «مسند فاطمه عليه السلام» سند خود از ابو علي نهاوندي آورده كه گفت: قاشاني (يعني محمدبن احمد كاشاني) حديثمان داد، گويد: محمد بن سليمان برايمان حديث آورد، وي گفت: علي بن سيف حديثمان داد، وی گفت: پدرم از مفضل بن عمر برايم حديث گفت از حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام كه فرمود: مردی به محضر امام علي اميرالمؤمنين عليه السلام شرفياب شد و از طولانی شدن دولت جور و ستم به آن جناب شكايت كرد. اميرالمؤمنين عليه اسلام به او فرمود: به خدا سوگند آنچه آرزويش را داريد نخواهد شد تا اينكه باطل جويان هلاك شوند و جاهلان از بين بروند، و متقيان كه اندك هستند در امان گردند، تا جائيكه احدی از شما جای پايي برای خودش نخواهد يافت، و تا آنجا كه شما در نظر مردم از مردار در چشم صاحبش نيز بي ارزشتر خواهيد شد، و همانطور كه شما در آن حال هستيد ناگهان از جانب خداوند پيروزی بيايد، و اين است(معني) فرمودۀ پروردگار من عزوجل در كتابش : تا آنجا كه رسولان مأيوس شدند و گمان كردند(حتي افراد اندك مؤمن نيز) به آنان دروغ گفته اند، در آنجا ياری ما به سراغشان آمد.

و انشاء الله اين نصرت كامل در زمان حضرت بقية الله الاعظم است.

ص: 201

« آيۀ هفتاد و هشتم »

اشاره

امام زمان ، هادی عصر و زمان

خداوند در سورۀ رعد آيۀ 7 می فرماید :

« و يَقولُ الَّذينَ كفَرُوا لَولا انزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِن رَبّهِ إنَّما أنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قومٍ هادٍ »

(ای رسول خدا ) تو تنها ترساننده ای و برای هر امت و قوم و گروهي هادی مي باشد .

1) ثعلبي كه يكي از علمای اهل سنت است در تفسيرش آورده است:

وقتي اين آيه نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: يا علی منم منذر و بعد از من برای اين امت هادی خواهد بود و تو آن هادی هستي و بعد از تو فرزندت حسن علیه السلام هادی اين امت است و بعد از حسن علیه السلام فرزند ديگرت هادی وهدايت كننده اين امت است و بعد از حسین ، علي بن الحسين هادی خواهد بود و ... و سرانجام حضرت حجة بن الحسن العسكری علیه السلام هدايت اين مردم را به عهده خواهد گرفت . حال در اين زمينه احاديث و رواياتي چند

می آوريم :

1. حاكم ابواالقاسم عبيد الله بن احمد بن محمد بن حسكانی قرشي عامري نيشابوري حنفي مذهب در كتاب شواهد التنزيل از صفحه 251 تا 259 نوزده حديث مي آورد كه همه دلالت بر اين دارد كه در اين آيه «منذر» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و«هاد» بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اميرالمؤمنين علي علیه السلام است. مثلاً در حديث به نقل از مجاهد چنين آورده است:

حاكم حسكاني گويد خبرداد ما را سيد ابومنصور حسيني (ابومنصور) خبرداد ما را پسر ماني حبري خبر داد ما را حسن بن علي بن قاسم از عبد الوهاب بن مجاهد (و عبد الوهاب بن مجاهد خبر مي دهد) از پدرش مجاهد كه خداوند عزوجل فرمودند : «انما انت منذر و لكل قوم هاد»

ص: 202

«انما انت منذر» برای هر امتي منذر و ترساننده است که خود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. «و لكل قوم هاد» برای هر امتي پس از پيامبرش هادی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : «هادی علی است و او راهنما است».

1. در ينابيع المورده نوشته حافظ قندوزی حنفي صفحه 238 آورده است :

عن ابن عباس رضي الله عنه قال لما نزل قوله تعالي :« انما انت منذر و لكل قوم هاد» قال رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم : انا المنذر و علي الهادي و بك يا علي يهتدي المهتدون رواه صاحب الفردوس .

از صاحب فردوس از ابن عباس رضی الله عنه چون نازل شد قول خداوند :«انما انت منذرو لکل قوم هاد » اي رسول خدا تو تنها ترساننده ای و برای هر امت و قوم و گروهی هادی مي باشد. حضرت فرمودند :«انا المنذر» من ترساننده هستم و علي هادي و راهنما مي باشد، ای علی به تو هدايت مي شوند هدايت شدگان .

2. امام فخررازی در تفسير كبير مجلد 19 صفحه 15 مي گويد :

عن ابن عباس رضی الله عنه : ... المنذر النبي و الهادي علي، قال ابن عباس رضي الله وضع رسول الله يده علي صدره فقال انا المنذر ثم أومأ الي منكب علي رضي الله عنه و قال انت الهادي يا علي بك يهتدي المهتدون من بعدي.

يعني ابن عباس مي گويد منذر رسول خدا است و هادی علی است، سپس مي گويد، رسول خدا دست مباركش را به سينه خودشان زدند و فرموند من«منذر» هستم و سپس دستش را به پشت علي رضي الله عنه زدند و فرمودند : ای علي تو هادی هستی و به وسيله تو بسياری از هدايت شدگان هدايت مي يابند بعد از من.

3. محمدبن جرير طبری در تفسير جامع البيان عن تأويل آي القرآن مجلد 8 صفحه 108 آورده است:

حدثني الحسين قال حدثنا محمد و هو ابن يزيد عن اسماعيل عن يحيي بن رافع في قوله : «انما انت منذر و لكل قوم هاد» قال قائد و قال آخرون: هو علي بن ابيطالب رضي الله عنه.

در اين حديث منذر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را ميداند و هاد اميرالمؤمنين را.

4. باز محمد بن جرير طبری در تفسير جامع البيان عن تأويل آي القرآن آورده است:

حدثنا احمد بن يحيي الصوفي ... عن ابن عباس، قال : لما نزلت «انما انت منذر و لكل قوم هاد» وضع صلی الله علیه و آله و سلم يده علي صدره فقال انا المنذر و لكل قوم هاد و أوما بيده الي منكب علي فقال: انت الهادي يا علي بك يهتدي المهتدون من بعدی .

ص: 203

1. حافظ سيوطي شافعي در تفسير الدرالمنثور مجله 4 صفحه 608 آورده است:

و اخرج ابن جرير و ابن مردويه و ابونعيم في المعرفة و الديلمي و ابن عساكر و ابن التجار قال: لما نزلت «انما انت منذر و لكل قوم هاد» وضع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم يده علي صدره فقال انا المنذر، و اومأ بيده الي منكب علي رضي الله عنه فقال انت الهادي يا علي، بك يهتدي المهتدون من بعدي.

سيوطي از محمد بن جرير طبری و ابن مردويه و ابونعيم و ديلمي و ابن عساكر دمشقي و ابن تجار نقل مي كند كه زمانيكه اين آيه نازل شد ، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستشان را به سينه خود زدند و فرمودند من منذر هستم و دستشان را به كتف اميرالمؤمنين زدند و فرموند ای علي تو هادی هستي .

2. حافظ سيوطي شافعي در الدرالمنثور مجلد 4 صفحه 608 آورده است:

و اخرج ابن مردويه عن ابي برزة الاسلمي رضي الله عنه سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم يقول انما انت منذر و وضع يده علي صدر نفسه ثم وضع علي صدر علي و يقول : «لكل قوم هاد» .

سيوطي از ابن مردويه و از ابي برزة الاسلمی نقل مي كند كه رسول خدا دستش را به سينه خود زدند و فرمودند منم منذر و دستش را به كتف اميرالمؤمنين زدند و فرمودند تو برای هر قومي هادی هستي .

8. در تفسير برهان جلد 2 صفحۀ 279 حديث 1 آمده است :

ابن بابويه قال حدثنا احمد بن اسماعيل، قال حدثنا محمد بن همام عن عبدالله بن جعفر الحميري، عن موسي بن مسلم، عن مسعدة قال كنت عند الصادق علیه السلام اذاتاه شيخ كبير قد انحني متكئا علي عصاه فسلم فرد عليه ابوعبدالله الجواب ثم قال يابن رسول الله ناولني يدك لاقبلها فاعطاه يده فقبلها ثم بكي ثم قال له ابوعبدالله علیه السلام ما يبكيك يا شيخ فقال جعلت فلاك اقمت علي قائمكم منذ مائة سنة اقول هذا الشهر و هذه السنة و قد كبر سني و رق جلدي و دقة عظمي و اقترب اجلي و لا اری فيكم ما احب اريكم مقتولين مشردين و اری اعداكم یطيرون بالاجنحة و كيف لا ابكي فدمعت عينا ابي عبدالله علیه السلام ثم قال يا شيخ ان ابقاك الله حتي تری قائمنا كنت في السنام الاعلي و ان حلت بك المنية جئت يوم القيامة مع ثقل محمد و نحن ثقله فقال: اني مخلف فيكم الثقلين فتمسكوا بهما لن تضلوا كتاب الله و عترتي اهل بيتي فقال الشيخ لاابالي بعد ما سمعت هذا الخبر ثم قال يا شيخ اعلم ان قائمنا يخرج من صلب الحسن العسكری و الحسن يخرج من صلب علي و علي يخرج من صلب محمد و محمد يخرج من صلب علي و علي يخرج من صلب موسي ابني هذا و اشار الي ابنه موسی و هذا خرج من صلبی نحن اثنا عشر کلنا معصومون مطهرون فقال الشيخ يا سيدي بعضكم افضل من بعض؟ فقال لا نحن في الفضل سواء ولكن بعضنا اعلم من بعض ثم قال يا شيخ و الله لولم يبق من الدنيا يوم

ص: 204

واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج قائمنا اهل البيت الا ان شيعتنا یقعون في فتنة و حيرة في غيبته هناك يثبت الله علي هذه المخلصين اللهم اعنهم علي ذلك.

9. در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 279 حديث 2 آمده است:

عنه قال حدثنا، علي بن الحسن بن محمد، قال حدثنا عتبة بن عبدالله الحمصي بمكة قرائة عليه سنة ثمانين و ثلثمائة، قال حدثنا علي بن موسي الغطغاني، قال حدثنا احمد بن يوسف الحمصي، قال حدثني محمدبن عكاشة، قال حدثنا حسين بن زيد بن عبد علي قال حدثنا عبدالله بن الحسن،عن ابیه عن الحسن، قال خطب رسول الله يوماً فقال بعدما حمدالله و اثني عليه معاشر الناس كاني ادعی فاجيب و اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي اما ان تمسكتم بهما لن تضلوا فتعلموا منهم و لا تعلموهم فانهم اعلم فيكم لا تخلو الارض منهم و لو خالت اذاً لانساخت باهلها ثم قال اللهم اني اعلم ان العلم لا يبيد و لا ينقطع و انك لا تخلي الارض من حجة لك علي خلقك ظاهر ليس بالحطاع او خائف مغمود كي لا تبطل حجتك و لا تضل اولياؤك بعد اذ هديتهم اولئك الاقلون عدداً الاعظمون قدراً عندالله فلما نزل عن منبره قلت له يا رسول الله ما انت الحجة علي الخلق کلهم؟ قال يا حسن ان الله يقول «انما انت منذر و لكل قوم هاد» فانا المنذر و علي الهادي قلت يا رسول الله قولك ان الارض لا تخلو من حجة؟ قال نعم علي هو الحجة و الامام بعدي و انت الامام و الحجة بعده و الحسين الامام و الحجة و الخليفة بعدك و لقد نبأني اللطيف الخبير ان يخرج من صلب الحسين ولد يقال له علي سمي جده فاذا مضی الحسين قام بعده علي ابنه و هو الامام و الحجة بعد ابیه و يخرج الله من صلب علي ولداً سمي و اشبه الناس بي علمه علمي و حكمه حكمي و هو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرجه الله تعالي من صلب محمد مولوداً يقال له جعفر اصدق الناس قولا و فعلا و هوالامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله تعالي في صلب جعفر مولوداً يقال له موسي سمي موسي بن عمران اشد الناس تعبداً فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب موسي ولداً يقال له علي معدن علم الله و موضع حكمه و هو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب علي مولوداً يقال له محمّد فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب محمّد ولداً يقال له علي و هو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب علي مولوداً يقال له الحسن فهو الامام و الحجة بعد ابيه و يخرج الله من صلب الحسن الحجة القائم امام شيعته و منقذ اوليائه يغيب حتي لايري يرجع عن امره قوم و يثبت عليه آخرون «و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين» و لو لم يكن من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزّوجّل ذلك اليوم حتي يخرج قائمنا فيملا الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً فلا يخلو الارض منكم اعطاكم الله علمي و فهمي و لقد دعوت الله تبارك و تعالي ان يجعل العلم و الفقه في عقبي و عقب عقبي و زرعي و زرع زرعي .

ص: 205

10. در كتاب اصول كافي مجلد 1 صفحۀ 272 و در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 280 حديث 3 آمده است:

عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن النضربن سويد و فضالة بن ايوب، عن موسي بن بكر، عن الفضيل قال: سئلت اباعبدالله عليه السّلام، عن قول الله عزوجل «و لكل قوم هاد» فقال : كل امام هاد للقرن الذي هو فيهم.

فضيل گويد از امام صادق علیه السلام راجع به قول خداوند كه مي فرماید « ولكل قوم هاد» برای هر امت و گروهي هادی و رهبری است سوال كردم حضرت فرمودند : هر امامي رهبر است، در زمانیکه در ميان مردم است.

11. در كتاب اصول كافي مجلد 1 صفحه 272 و در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 280 حديث 4 آمده است :

عن علي بن ابراهيم، عن ابيه، عن محمد بن ابي عمیر، عن ابن اذینة، عن بريد العجلي، عن ابي جعفر عليه السلام في قول الله عزوجل «انما انت منذر و لكل قوم هاد» فقال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلم المنذر و لكل زمان مناّ هاد يهديهم الي ما جاء به نبي الله ثم الهداة من بعده علي ثم الاوصياء واحد بعد واحد .

محمد بن يعقوب كليني از علي بن ابراهيم قمي ... بريد عجلي مي گويد: از امام محمد باقرعلیه السلام درباره فرموده خداوند عزوجل «همانا تو بيم دهنده ای و برای هر گروهي رهبر و امام است . » پرسيدم . فرمودند : رسول خدا منذر و بيم دهند است و درهر زماني يكي از ما اهل بيت هادی و رهبر است و مردم را هدايت مي كند به آنچه كه بر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طرف خداوند نازل شده است و رهبران پس از پيامبر ابتدا علي است و بعد از ایشان اوصياء او يكي بعد از ديگری .

12. در كتاب آيات الولاية صفحۀ 177 حديث 7 آمده است :

عن يونس بن يعقوب قال: كان عند ابي عبدالله الصادق عليه السلام جماعة من اصحابه فيهم هشام بن الحكم، حمران بن اعين، و مؤمن الطاق و هشام بن سالم، و الطيار و جماعه في اصحابه فيهم هشام بن الحكم و هو شاب فقال ابوعبدالله عليه السّلام: يا هشام، قال: لبيك يابن رسول الله، قال: الا تحدثني كيف صنعت بعمروبن عبيد؟ و كيف سألته؟ قال هشام : جعلت فداك يابن رسول الله اني اجلك و استحييك و لا يعمل لساني بين يديك، فقال ابوعبدالله الصادق عليه السّلام : يا هشام اذا امرتكم بشي ء فافعلوه، قال هشام : بلغنی ما كام فيه عمروبن عبيد و جلوسه في مسجد البصره، و عظم ذلك علي، فخرجت اليه و دخلت البصره في يوم الجمعه فاتيت مسجد البصره فاذا انا بحلقة كبيره و اذا انا بعمرو بن عبيد عليه شمله سوداء متزر بها من صوف و شمله مرتد بها، والناس یسالونه، فاستفرجت الناس فافرجوا لي، ثم قعدت في آخر القوم علي ركبتي ثم قلت: ايها العالم انا رجل غريب تاذن لي فاسالك عن مسئله؟ قال: فقال : نعم، قال: قلت له : الک عين؟ قال: يا بني اي شئ هذا من

ص: 206

السئوال؟ فقلت: هكذا مسألتي، فقال: يا بني سل و ان كانت مسألتك حمقا. قال: فقلت: اجبني فیها. قال: فقال لي : سل، فقلت: الك عين؟ قال: نعم، قال: قلت: فما تري بها؟ قال: الالوان و الاشخاص، قال: فقلت : الك انف؟ قال: نعم قال : قلت: فما تصنع بها؟ قال : اتشمم بها الرائحة، قال: قلت: الك م؟ قال: نعم، قلت: و ما تصنع به؟ قال: اعرف به طعم الاشياء. قال: قلت: الك لسان؟ قال: نعم، قلت : و ما تصنع به؟ قال: اتكلم به، قال: قلت: الك اذن؟ قال نعم.

قلت : و ما تصنع بها؟ قال اسمع بها الاصوات ، قال : قلت : الک ید ؟ قال : نعم ، قلت : و ما تصنع بها ؟ قال : ابطش بها و اعرف بها اللين من الخشن قال: قلت: الك رجلان؟ قال: نعم، قلت: ما تصنع بهما ؟ قال: انتقل بهما من مكان الي مكان، قال: قلت: الك قلب؟ قال: نعم ، قلت: و ما تصنع به؟ قال: اميز به كل ماورد علي هذه الجوارح، قال: افليس في هذه الجوارح غني عن قلب؟ قال: لا، قلت، و كيف ذلك و هي صحيحه سليمه قال: يا بني ان الجوارح اذا شكت في شئ شمته اوراته او ذاقته او سمعته او لمسته ردته الي القلب فتيقن اليقين و يبطل الشك، قال فقلت : انما اقام الله القلب لشك الجوارح؟ قال: نعم قال: قلت: فلا بد من القلب و الا لم يستقم الجوارح؟ قال: نعم، قال: فقلت: يا ابا مروان ان الله تعالي ذكره لم يترك جوارحك حتي جعل لها اماماً يصحح لها الصحيح و يتقن ما شك فيه و یترك هذا الخلق كلهم في حيرتهم و شكهم و اختلافهم لا يقيم لهم اماماً يردون اليهم شكهم و حيرتهم و يقيم لك اماماً لجوارحك ترد اليه حيرتك و شكك؟ قال: فسکت و لم يقل شيئا.

يونس بن يعقوب گفت: من و وعده ای از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام از قبيل هشام بن الحكم، حمران بن اعين و مومن طاق و هشام بن سالم و طيار و خلاصه جمعي از ياران آن بزرگوار و از جمله هشام بن الحكم كه نوجواني بود در محضر امام علیه السلام بوديم. امام صادق علیه السلام خطاب به هشام فرمود: يا هشام: گفت لبيك ای فرزند رسول خدا فرمود: آيا برای من داستان مناظره ات را با عمروبن عبيد بيان نمي كني؟ و آيا نمي گويي كه چه سؤالاتي از او نموده اي؟ هشام گفت: فدايت شوم اي پسر رسول خدا من در مقابل شما و در برابر عظمت مقام شما قادر نيستم و حيا مي كنم كه چيزی بگويم. آن گاه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: يا هشام هنگاميكه ما شما را به چيزی امر مي كنيم انجام دهيد، عرض كرد: روز جمعه وارد بصره شدم، به مسجد رفتم. عمروبن عبيد در مسجد نشسته بود و گروه زيادی گرد او حلقه زده بودند و از او پرسشهائي مي كردند. من در آخر جمعيت ميان آنها نشستم، هر كس سؤالي مي كرد، من نيز به عمرو رو كرده گفتم: ای دانشمند ! من اهل اين شهر نيستم، اجازه مي دهي سؤالي مطرح كنم؟ گفت : هر چه مي خواهي بپرس. گفتم آيا چشم داری؟ گفت مگر نمي بيني چشم دارم، اين چه سؤالي است؟ گفتم پرسش های من همين گونه است. گفت: بپرس، گرچه پرسشهايت احمقانه است. گفتم : آيا چشم داری؟ گفت: دارم. گفتم: با آن چه

ص: 207

مي كني؟ گفت: با آن ديدنيها را مي بينم و رنگ و نوع آنها را تشخيص مي دهم. گفتم: آيا شامه و حس بويايي داری؟ گفت: آری . گفتم با آن چه كاري انجام مي دهي؟ گفت: با آن بوها را استشمام كرده بوی خوب را از بد تشخيص مي دهم . گفتم : آيا زبان هم داری؟ گفت : دارم . گفتم: با آن چه مي كني؟ گفت: با آن چه كاری انجام مي دهي؟ گفت: با آن سخن مي گويم. گفتم: آيا گوش هم داری؟ گفت: دارم. گفتم با آن چه مي كني؟ گفت: صداها را مي شنوم و از هم تميز مي دهم . گفتم : آيا دست داری؟ گفت: دارم. گفتم: با آنها چه مي كني؟ گفت: با آنها زبری و نرمي چيزها را تشخيص مي دهم. گفتم : آيا پا داری؟ گفت: دارم. گفتم: با آنها چه مي كني؟ گفت: با آنها از مكاني به مكان ديگر مي روم. گفتم : آيا جز از اينها قلب هم داری؟ گفت: دارم. گفتم : با آن چه مي كني؟ گفت: اگر ديگر اعضاء و جوارح من دچار شك و ترديد شوند قلب، شك و ترديد آنها را برطرف مي سازد، زيرا روشن است كه گاهي حواس پنج گانه انسان به اشتباه مي افتد و برای برطرف كردن اشتباه های آنها به قلب مراجعه مي نمايم تا آنها را از اشتباه بيرون آورم.

هشام مي گويد: هنگامي كه عمرو اين را گفت من هم گفته او را تاييد كردم و گفتم: آری خدای متعال براي راهنمائي اعضاء و جوارح و حواس انسان و رفع اشتباه و خطای آنها «قلب» را آفريده است، ای دانشمند ! آيا صحيح است بگوئيم خدائي كه چشم و گوش و ديگر اعضای انسان را بدون راهنما نگذاشته، چنين خدای حكيم و مهرباني، مسلمانان را پس از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بدون راهنما و امام گذارده تا در نتيجه مردم در شك و ترديد و اختلاف ها بمانند و به انحراف و نابودی كشيده شوند؟ آيا هيچ فكر و انديشۀ سالمي اين مطلب را قبول مي كند.

در اينجا بود كه عمروبن عبيد ساكت شد و ديگر هيچ نگفت.

13. در اصول كافي مجلد 1 صفحه 272 علامه بزرگوار محمد بن يعقوب كليني مي گويد:

الحسين بن محمد الاشعري، عن معلّي بن محمد، عن محمد بن جمهور عن محمد بن اسماعيل عن سعدان، عن ابي بصير قال: قلت لأبي عبدالله علیه السلام :«انما انت منذر و لكل قوم هاد» فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : المنذر و علي الهادي يا ابا محمد هل من هاد اليوم؟ قلت: بلي جعلت فداك مازال منكم هاد بعد هاد حتّي دفعت اليك فقال: رحمك الله يا ابا محمد لو كانت اذا نزلت آية علي رجل ثمّ مات ذلك الرجل، فاتت الآية، مات الكتاب و لكنّه حيٌّ يجري فيمن بقي كمی جري فيمن مضي.

ابوبصیر مي گويد به امام صادق علیه السلام عرض كردم درباره آيه «انما انت منذر و لكل قوم هاد» حضرت فرمودند : «منذر» و بيم دهنده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و رهبر و هادي علي است. ای ابومحمد آيا امروز رهبری هست؟ عرض كردم فدايت گردم، هميشه از شما خانواده رهبری پس از رهبر

ص: 208

ديگری بوده تا به شما رسيده است، فرمودند: خدايت ترا رحمت كند، اي ابا محمد اگر چنين مي بود كه چون آيه ای درباره مردی نازل مي شد و آن مرد مي مرد آيه هم از بين مي رفت( و مصداق ديگری نداشت) كه قرآن مرده بود ولي قرآن هميشه زنده است بر بازماندگان منطبق مي شود چنانچه بر گذشتگان منطبق مي شد.

14. شيخ الاسلام الحمويني در كتاب فرائد السمطين از ابوهريره مسلمي چنين نقل مي كند :

ان المراد بالهادي علي علیه السلام .

شيخ الاسلام الحمويني مي گويد مراد از هاد علي علیه السلام است.

اگر بخواهيم روايات از اهل سنت و شيعه را در اينجا بياوريم بسيار زياد است. لذا ما به همين 14 روايت بسنده مي كنيم و روايات در اين ضميمه دو دسته هستند، يكدسته رواياتي كه رسول خدا مي فرمايند منم منذر و علي علیه السلام هادي است. دستۀ دوم رواياتي هستند كه رسول خدا فرموده است: منذر منم و بعد از من علي علیه السلام و يازده فرزندش يكي بعد از ديگری هادی خواهند بود، نظير روايت تفسير ثعلبي و رواياتي كه ديگران نقل كرده اند، و اين روايات حضرت مهدي موعود را دوازدهمين هادی معرفي مي نمايند.

15. در اصول كافي مجلد 1 صفحه 273 علامه بزرگوار محمد بن يعقوب كليني مي فرمايند:

محمدبن يحيي عن احمدبن محمد عن الحسن بن سعيد عن صفوان، عن منصور عن عبدالرحيم القصير، عن ابي جعفر في قول الله تبارك و تعالي:«انما انت منذر و لكلّ قوم هاد» فقال: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم المنذر و علي الهادي أما و الله ما ذهبت منّا و ما زالت فينا الي الساعة .

قصیر مي گويد: از امام باقرعلیه السلام دربارۀ اين فرمودۀ خداوند «همانا توئي بيم دهنده و برای هر قومي رهبريست . » سؤال كردم، حضرت فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم منذر و بيم دهنده هستند و علي علیه السلام هادي و رهبر است، همان به خداوند سوگند كه مقام هدايت و رهبريت از ميان ما خانواده نرفته و تا كنون هم در ميان ما هست.

پس هميشه بايد بر روی كرۀ زمين رهبر و هادی باشد كه :

اولاً او رهبری الهي باشد.

ثانياً ا ز فرزندان اميرالمؤمنين باشد.

ثالثاً او فردی عادی نيست بلكه تالي رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد.

رابعاً در ابتدای خلقت بشر خداوند اين وعده را به بشريت داده است كه برای هدايت بشر هميشه هادی بفرستد . خداوند در سورۀ بقره آيه 38 می فرماید :

« قلنا اهبطوا مِنها جَميعاً فإمّا يَأتينّكم مِنّي هُدًي فمن تبعَ هُدايَ فلا خوفٌ عليهم و لا هُم يَحزنونَ »

ص: 209

خداوند می فرمايد : همه فرود آييد تا آنگاه كه از جانب من راهنمايی برای شما آيد پس هر كس پيروی او كند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهد گشت.

نظير اين آيه در سورۀ اعراف و سورۀ طه نيز آمده است كه خداوند، داستان آدم و حوّا و بيرون شدن آنها را از بهشت با وساوس شيطان مطرح مي كند و سپس مي فرمايند ما برای راهنمائي شما هاديانی می فرستيم .

پس بايد هميشه هادی زنده برای بشر باشد .

و شيعه و سني و همه فرق اسلامی قبول دارند كه امروزه هادی وجود اقدس اعلی حضرت بقية الله الاعظم می باشند .

ص: 210

« آيۀ هفتاد و نهم »

اشاره

علائمی چند از قبل از ظهور ولی عصر علیه السلام

خداوند درسوره رعد آيه 13 می فرماید :

« وَ هُوَ شَديدُ المِحالِ »

و اوست خداوند سخت انتقام گيرنده .

در كتاب الغيبة صفحه 278

آمده است :

محمد بن ابراهيم النعماني: في الغيبة اخبرنا احمد بن محمّد بن سعيد قال: حدثنا علي بن الحسن التيملي من كتابه في رجب سنة سبع و سبعين و مأتين قال: حدّثنا محمد بن عمربن يزيد بيّاع السابري، و محمد بن الوليد بن خالد الخزّاز جميعاً قالا: حدّثنا حمّاد بن عثمان، عن عبدالله بن سنان: قال حدّثني محمدبن ابراهيم بن ابي البلاد، قال: حدثنا ابي، عن ابيه، عن الاصبغ بن نباتة قال : سمعت علياً عليه السّلام يقول :«انّ بين يدي القائم عليه السّلام سنين خداعة، يكذب فيها الصّادق، و يصدق فيها الكاذب و يقرّب فيها الماحل» و في حديث: و ينطق فيا الروَیبضَة فقلت : و ما الرويبضة و ماالماحل؟ قال: او ما تقرؤن القرآن قوله « و هو شيد المحال » قال: يريد المكر، فقلت و ما الماحل؟ قال : يريد المكار»

محمد بن ابراهيم نعماني دركتاب الغيبة گويد: احمد بن محمد بن سعيد خبرمان داد، وی گفت: علي بن الحسن تيملي از كتابش برايمان حديث گفت در ماه رجب سال دويست و هفتاد و هفت، گويد: محمدبن عمربن يزيد سابري فروش و محمدبن الوليد بن خالد خزاز هر دو برايمان حديث گفتند كه : حمادبن عثمان از عبدالله بن سنان برايمان حديث آورد، وی گفت: محمد بن ابراهيم بن ابي البلاد حديثم داد و گفت: پدرم از پدرش از اصبغ بن نباته برايمان حديث ياد كرد كه گفت: شنيدم حضرت علي عليه السْلام مي فرمود: پيشاپيش [ظهور] حضرت قائم عليه السّلام سالهاي فريبنده ای خواهد بود كه راستگو در آن دروغگو، دروغگو در آن راستگو پنداشته

شود، و شخص«ماحل» در آن زمان مقرب گردد و- در حديثي آمده كه: رويبضه در آن به سخن درآيد- راوی گويد: عرضه داشتم : روَيبضه چيست و ماحل كدام

ص: 211

است؟ فرمود: آيا قرآن نمي خوانيد كه خداوند می فرمايد: « اوست خداوند سخت انتقام گيرنده » يعني : مكر خداوند شديد است. عرض كردم : ماحل چيست؟ فرمود: مقصودش حيله گر است.

در اين حديث شريف علائم قبل از ظهور را حضرت اميرالمؤمنين علي علیه السلام مي فرمايند كه قبل از ظهور:

1- امت اسلامی قبل از ظهور سالهای فريبنده ای در پيش دارند.

2- در آن سالها راستگويان را دروغگو می پندارند.

3- دروغگويان را راستگو می خوانند.

4- ماحل و حيله گر در آن زمان مقرب می شود.

ص: 212

« آيۀ هشتادم »

اشاره

وصل به امام زمان عليه السّلام بهترين صله رحم است .

خداوند درسوره رعد آيه 21 می فرمايد :

« وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافوُنَ سوُءَ الِحسابِ »

و كساني كه آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده پيوسته دارند و از خداي خويش بترسند و از سختي حساب بيم دارند .

1) در تفسير برهان جلد 2 صفحۀ 288 آمده است:

عن ابي بصير، عن ابي عبدالله عليه السلام قال سمعته يقول ان الرحم معلقه بالعرش تقول اللهم صل من وصلني و اقطع من قطعني و هي رحم آل محمد و هو قول الله عزوجل «وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافوُنَ سوُءَ الِحسابِ » و رحم كل ذي رحم.

ابي بصير از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه از حضرت شنيدم كه مي فرمود: رحم معلق به عرش الهي است و مي گويد پروردگارا صله كن با هر كه به من صله مي كند و قطع كن با هر كه با من قطع مي كند و اين رحم آل محمد و رحم هر صاحب رحمي است، چنانكه پروردگار فرمود: «وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ »

2)

درتفسير صافي صفحۀ 283 آمده است:

و في الكافي عن الصادق عليه السلام نزلت في رحم آل محمد و قد تكون في قرابتك ثم فلا تكونن ممن يقول للشي انه في شئ واحد.

از امام صادق عليه السلام نقل شده كه اين آيه هم دربارۀ رحم آل محمد نازل شده و هم دربارۀ اقربای شما. سپس فرمود از آنها نباشيد كه مي گويند فقط در يك چيز نازل شده است.

3) درتفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 208 آمده است:

ص: 213

و في العياشي عن عمربن مريم قال: سألت اباعبدالله عليه السلام عن قول الله: «وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ» قال: من ذلك صله الرحم و غاية تأويلها صلتك ايانا .

از عمربن مريم روايت شده كه گفت: از امام صادق عليه السام از آيه:« وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ» سؤال كردم، فرمود: يكي از معانيش صلۀ رحم است ولي نهايت درجه و كاملترين مصاديق آن اين است كه با ما پيوند داشته باشي.

4) درتفسير برهان جلد 2 صفحۀ 290 آمده است:

ابن شهر آشوب، عن محمد بن الفضيل، عن موسي بن جعفر عليه السلام في قوله تعالي: «وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ» قال هي رحم آل محمد»

ابن شهر آشوب از محمد بن فضيل از موسي بن جعفر عليه السلام نقل شده كه در تفسير كلام خدا «وَالَّذينَ يَصِلوُنَ مآ اَمَرَاللهُ بِهِ اَنْ يوُصَلَ» فرمود: مقصود، رحم آل محمد صلي الله عليه وآله وسلم است.

همانطوری كه ملاحظه مي فرماييد، وصل شدن به محمد صلی الله عليه وآله وسلم و آل محمد عليهم السلام بهترين رحم است و هم اكنون حضرت قائم عليه السلام آخرين امام از ائمه اثني عشر است كه وصل به ايشان بهترين صله رحم است .

ص: 214

«آيه هشتاد و يكم »

اشاره

حضرت بقية الله بهترين مصداق « تطمئن القلوب » است .

خداوند درسورۀ رعد آيه 28 می فرمايد :

« اَلَّذينَ آمَنوُا وَ تَطْمَئِنُّ قُلوُبُهُمْ بِذِكْرِاللهِ اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوُبُ»

همان كسانيكه ايمان دارند و دلهايشان به ياد كردن خداوند آرام مي گيرد . بدانيد كه دلها بياد خدا آرام مي گيرد.

1) درتفسير المیزان

جلد 11 صفحۀ 404 آمده است :

في تفسير العياشي عن ابن عباس انة قال لرسول الله صلي الله عليه و آله « اَلَّذينَ آمَنوُا وَ تَطْمَئِنُّ قُلوُبُهُمْ بِذِكْرِاللهِ اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوُبُ » ثم قال لي : اتدري يابن ام سليم من هم؟ قلت: من هم يا رسول؟ قال: نحن اهل البيت و شيعتنا.

در تفسیر عياشي روايت كرده از ابن عباس كه نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آيه: « اَلَّذينَ آمَنوُا وَ تَطْمَئِنُّ قُلوُبُهُمْ بِذِكْرِاللهِ اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوُبُ » را تلاوت كردم، حضرت فرمود: ای پسر ام سليم هيچ مي دانی اينان چه كساني هستند؟ عرض كردم چه كساني هستند يا رسول الله؟ فرمودند : ما اهل بيت و شيعيان ما هستيم .

2) دركتاب الدر المنثور سيوطي جلد 4 صفحۀ 58 آمده است :

اخرج ابن مردويه عن علي عن رسول الله صلي الله عليه و آله لما نزلت هذه الآيه: « اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوُبُ » قال: ذاك من احب الله و رسوله و احب اهل بيتي صادقا غير كاذب و احب المؤمنين شاهدا و غائبا . الا بذكرالله يتحابون.

ابن مردويه از علي بن ابيطالب عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم روايت كرده كه فرمود: وقتي اين آيه نازل شد حضرت فرمودند : اينها كساني هستند كه خدا و رسولش و اهل بيت رسولش را به راستی نه به دروغ دوست بدارند، و مؤمنين شاهد و غايبشان را دوست بدارند، آری به ياد خداست كه يكديگر را دوست می دارند .

ص: 215

«آيۀ هشتاد و دوم »

اشاره

امروز امام زمان عليه السلام مصداق « و من عنده علم الكتاب» است .

خداوند درسوره رعد آيه 43 می فرمايد:

« وَ يَقوُلُ الَّذينَ كَفَروُا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفي بِاللهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»

كافران مي گويند كه تو پيامبر نيستي، بگو كافي است گواه و شاهد بودن خداوند ميان من و شما و(شاهد و گواه) بودن كسي كه"علم الكتاب" علم همه كتب آسماني در نزد اوست.

1) دركتاب بحارالانوار جلد 23 صفحۀ 191 آمده است:

عن الصادق عليه السلام في قوله: « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: ايانا عني، و علي اولنا و افضلنا و خيرنا بعد النبي صلي الله عليه و آله.

از امام صادق عليه السلام در تفسير كلام خدا « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» فرمود: مقصود ما هستيم و البته علي بن ابي طالب عليه السلام اولين نفر آنها و افضل و شايسته ترين از ما بعد رسول الله صلي الله عليه وآله است.

2) در مجمع البيان جلد 6 صفحۀ 301 آمده است:

عن ابي جعفر و ابي عبدالله عليهما السلام ان المراد به علي بن ابي طالب و ائمة الهدي عليهم السلام .

از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روايت شده كه مراد از « مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ » علي بن ابيطالب عليه السلام و امامان و رهبران هدايت هستند .

3) دركتاب مجمع البيان جلد 6 صفحۀ 301 آمده است:

عن عبدالله بن كثير عن الصادق عليه السلام انه وضع يده علي صدره ثم قال عندنا و الله علم الكتاب كلا.

از عبدالله بن كثير از امام صادق عليه السلام روايت شده كه حضرت دست بر سينۀ خود گذاشت و فرمود: قسم به خدا كه تمامی علم كتاب نزد ما اهل بيت است.

ص: 216

4) و في المعاني باسناده عن خلف بن عطيه العوفي عن ابي سعيد الخدري قال: سالت رسول الله صلي الله عليه و آله عن قول الله جل ثناوه: "قال الذي علم كتاب" قال: ذاك وصي اخي سليمان بن داوود فقلت له: يا رسول الله فقول الله: « قُلْ كَفي بِاللهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» قال: ذاك اخي علي بن ابيطالب عليه السلام.

در معاني به سند خود از خلف بن عطيه عوفي از ابي سعيد خدري روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از معنای گفتار خدای عزوجل كه فرموده: " قال الذي عنده علم من الكتاب" پرسش نمودم، فرمود: او جانشين برادرم سليمان ابن داوود بود، گفتم: يا رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم در آيه : « قُلْ كَفي بِاللهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» منظور كيست؟ فرمود: او بردارم علي بن ابيطالب عليه السلام است.

پس مصداق واقعی « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ » كه خداوند علوم مختلف قرآني را در آنها قرار داده است و علوم اولين و آخرين در آنها چهارده معصوم هستند و در حال حاضر مصداق اين آيه وجود اقدس حضرت قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف است .

ص: 217

« آيۀ هشتاد و سوم »

اشاره

روز قيام قائم از ايام الله است .

خداوند درسوره ابراهيم آيه 5 مي فرمايد:

« وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا موُسي بِاياتِنآ أَنْ أخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَي النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللهِ اِنَّ في ذلِكَ لَاياتٍ لِكُلِّ صَبّارٍ شَكوُرٍ»

و بتحقيق ما موسي را با آيات خويش فرستاديم، تا قوم خود را از ظلمت ها و تاريكي ها خارج كرده و آنها را بسوی نور هدايت نمايد و داخل در نور كند و آنان را "بايام الله" يا روزهای خداوند يادآور شود. همانا در اين برای صابرين و شاكرين نشانه ها و آياتي است.

ما معتقديم كه تمام انبياء به سه كلمه قوم خود را دعوت و راهنمائي مي كردند و اين مسأله در احاديث معراجيه موجود است. اوّل لا اله الّا الله ، دوم محمد رسول الله ، و سوم علي ولي الله . و باز در آيه آمده است "اخرج قومك من الظلمات الي النور" باز نور يعني سه كلمه است و خروج از محور اين سه كلمه ظلمت است. و ما در قرآن كريم سوره نور آيه 35 داريم : «يَهدِيَ الله بِنوُرهِ مَنْ يَشاء» خداوند هدايت مي كند با نورش هر كس را كه بخواهد، اين « نور » ائمه طاهرين هستند و در حال حاضر وجود مقدس ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف است .

باز در آيه آمده است: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللهِ » آنان را به ايام الله، يا روزهای خداوند يادآور شو، اين مطالب برای همه انبياء الهي بوده است و در اينجا به موسي دستور مي دهد، حال بايد ببينم ايام الله چيست؟

1) حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي در كتاب ينابيع الموده صفحۀ 424 آورده است:

عن مثني الحناط عن الباقر و الصادق رضي الله عنهما في قوله تعالي: في سوره ابراهيم « وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللهِ » قال ايام الله ثلثة يوم «يوم يقوم القائم عليه اسلام» و « يوم الكرّة » و« يوم القيامة» .

ص: 218

مثني الحناط از حضرت امام محمد باقرعليه السلام و حضرت امام صادق عليه السلام دربارۀ قول خداوند متعال در سوره ابراهيم كه فرموده است: « وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللهِ » روزهای خداوند را به قوم خود يادآوری كن و تذكر بده، فرمودند: ايام الله يا روزهای خداوند سه روز است «روزی كه قائم قيام مي كند.(ايام الله است) » و «روز كرّه يا روزه رجعت» ايام الله است و«روز قيامت» نيز ايام الله است.

2) درحضال شيخ صدوق صفحۀ 122 باب الثلاثة حديث 75 آمده است:

حدثنا احمد بن محمد بن يحيي العطاد رضي الله عنه قال: حدثنا سعد بن عبدالله قال حدثني يعقوب بن يزيد، عن محمد بن الحسن الميثمي، عن مثني الحناط قال: سمعت ابا جعفر عليه السلام قال: ايام الله عزوجل ثلاثة : يوم يقوم القائم و يوم الكرّة و يوم القيامة .

مثني الحناط گويد: شنيدم از امام باقر عليه السلام كه مي فرمود: روزهای خدای عزوجل سه روز است روزی كه حضرت قائم قيام كند ، روز رجعت و روز رستاخيز .»

3) در كتاب معاني الاخبار مجلد 2 باب 409 صفحۀ 358 آمده است:

حدّثنا ابي - رحمة الله - قال: حدّثنا عبدالله بن جعفر الحميري قال: حدّثنا ابراهيم بن هاشم، عن محمد بن ابي عمیر، عن مثني الحّناط ، عن جعفربن محمد، عن ابيه عليهما السلام قال: ايّام الله عزوجل ثلاثة: يوم يقوم القائم و يوم الكرّة، و يوم القيامة.

مثنّي الحنّاط گويد: امام صادق عليه السّلام به نقل از پدر بزرگوارش عليهما السّلام فرمود: روزهای مخصوص خداوند عزّوجلّ سه روز است: روزی كه قائم آل محمد قيام كند، روزی كه بازگشت به دنيا آغاز گردد و روز قیامت .

ص: 219

« آيۀ هشتاد و چهارم »

اشاره

وجود اقدس ولی عصر عليه السلام از شجره طيبه است .

خداوند درسوره ابراهيم آيات 24 و 25 می فرمايد :

« اَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء * تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللهُ الْاَمْثالَ لِّلناسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّروُنَ »

آيا نديدی چگونه خداوند كلمه پاك و طيب را به درختي پاك و طيب مثال مي زند كه تنه آن درخت ثابت و استوار است و شاخه های آن سر بر آسمان بركشيده است و ميوه هايش را هر وقت (هميشه) باذن پروردگارش مي دهد.

1) حاكم حسكاني حنفي در كتاب شواهد التنزيل جلد 1 صفحۀ 33 عربي و ترجمه فارسی صفحۀ 264 آورده است :

اخرج الحاكم الحسكاني قال أخبرنا ابوعبدالله الشيرازي – بسنده المذكور، عن سلام الخثعمي قال: دخلت علي ابي جعفر محمد بن علي فقلت يابن رسول الله قول الله تعالي : « اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء» قال يا سلام الشجرة محمد و الفرع علي اميرالمؤمنين و الثمر الحسن و الحسين و الغصن فاطمة و شعب ذلك الغصن الائمة من ولد فاطمة.

وارد شدم بر حضرت امام محمد باقر عليه السلام و حضرت امام صادق عليه السلام سپس گفتم : ای پسر رسول خدا ، خداوند متعال مي فرمايند « اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء » يعني چه؟ حضرت فرمودند: ای سلام آن شجر يا آن درخت محمد صلي الله عليه وآله وسلم است و «فرعها» و شاخه آن اميرالمؤمنين عليه السلام است و ثمره و ميوه آن درخت حسن و حسين عليهما السلام هستند و غصن يا شاخه روئيده از اولين شاخه منشعب از تنه درخت فاطمه سلام الله عليها است و شاخه های اين غصن اماماني هستند كه همه از اولاد فاطمه مي باشند، و برگ آن درخت شيعيان و دوستان ما اهل بيت هستند، پس هر گاه يكي از شيعيان ما از دنيا

ص: 220

بروند يك برگ از اين درخت می ريزد، و هر گاه برای دوستان ما اولادی متولد گردد بجای آن برگ افتاده برگي سبز مي شود.

پس گفتم ای پسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرموده خداوند متعال كه مي فرمايند : « تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها » چه معني دارد؟ حضرت فرمودند : امامان فتوا مي دهند شيعيانشان را در حلال و حرام در هر حج و عمره .

پس «غصن» يا شاخه های اين درخت يازده تن از اولاد فاطمه هستند، كه روايات و فرمايشات اين بزرگواران ميوه اين درخت است. و خوشا به حال آن كسانيكه هميشه از ميوه های اين درخت تناول می كنند، و دوازدهمين تن از اولاد فاطمه كه حجت الله و بقية الله و ... است. وجود اقدس اعلی حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن العسكری عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

2) دراصول كافي مجلد 2 صفحۀ 303 حديث 1159 آمده است و در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 310 حديث شمارۀ 1 آمده است:

محمد بن يعقوب، عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن علي بن شعيب، عن ابيه، عن عمروبن حريث، قال سئلت ابا عبدالله عليه السّلام عن قول الله: « كَشَجَرَةٍ طَيِبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّما » قال فقال رسول الله صلي الله عليه و آله انا اصلها و اميرالمؤمنين وفرعها و الأمة من ذريتهما اغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتم المؤمنون ورقها هل في هذا فضل؟ قال قلت: لا والله قال و الله ان المؤمن ليولد فتورق ورقة فيها و ان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها.

عمروبن حريث مي گويد: قول خداوند متعال را : « مانند درخت پاكي كه ريشه اش برجا و شاخه اش سر بر آسمان كشيده » از امام صادق عليه السلام پرسيدم، حضرت فرمودند : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اصل و ريشه آن درخت است و اميرالمؤمنين فرع و تنه آن و امامان از نسل آنها شاخه های آن و علم امامان ميوه آن و شيعيان مؤمن ايشان برگهای آن است، آيا در آن درخت چيز زياد ديگری هست؟ عرض كردم : نه به خدا، حضرت فرمودند : به خدا كه چون مؤمني متولد شود برگي در آن درخت پيدا می شود و چون مؤمنی می ميرد، برگي از آن درخت می افتد.

3) در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 310 حديث شمارۀ 2 آمده است:

محمد بن الحسن الصفار، عن الحسن بن موسي الخشاب، عن عمروبن عثمان، عن محمد بن غدافر، عن ابي حمزة الثمالي، عن ابي جعفر عليه السّلام قال سئلته عن قول الله تبارك و تعالي: «كَشَجَرَةٍ طَيِبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّما * تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها » قال رسول الله صلي الله عليه و آله انا

ص: 221

اصلها واميرالمؤمنين عليه السّلام فرعها و الائمة اغصانها و علمنا ثمرها و شيعتنا ورقها. يا اباحمزة هل تري في هذا فضلا؟ قال لا فقال يا اباحمزة والله ان المولود ليولد من شيعتنا فتورق ورقة منها و ان المؤمن ليموت فتسقط ورقة منها.

4) در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 310 حديث شماره 3 آمده است:

عنه، عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن محبوب، عن الاحول، عن سلام بن المستنیر، قال سئلت ابا جعفر عليه السّلام عن قول الله تبارك و تعالي: «كَشَجَرَةٍ طَيِبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء * تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها » قال، قال رسول الله صلي الله عليه و آله اصل الشجرة من بني هاشم و فرعها علي عليه السّلام و غصن الشجرة فاطمة عليها السّلام و اغصانها الأئمة عليهم السّلام و ورقها الشيعة و ان الرجل منهم ليموت فتسقط ورقة و ان المولود منهم ليولد فتورق ورقة قال قلت له جعلت فداك قوله « تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها » قال هو ما يخرج من الامام من الحلال و الحرام في كل سنته الي شيعته.

5) در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 310 حديث شماره 4 آمده است:

و عنه عن احمد بن محمد، عن الحسن بن سعيد، عن المفضل بن صالح، عن محمد الحلبي، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله تبارك و تعالي: «كَلِمَة طَيِبَةكَشَجَرَةٍ طَيِبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء * تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين » قال قال النبي و الأئمة هم الاصل الثابت و الفرع الولاية لمن دخل فيها.

6) در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 311 حديث شماره 5 آمده است:

ابن بابويه قال حدثنا محمد بن ابراهيم بن اسحاق ره، قال حدثنا عبدالعزيز بن يحيي، قال حدثنا عبدالله بن محمد بن الضبي، قال حدثنا محمد بن هلال، قال حدثنا نائل بن بخيج، قال حدثنا عمرو بن شمر، عن جابر الجعفي، قال سئلت ابا جعفر عليه السلام عن قول الله عزّوجلّ : « كَشَجَرَةٍ طَيِبَةٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء * تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها » قال : اما الشجرة فرسول الله و فرعها علي و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله و ثمرها اولادها و ورقها شيعتنا ثم قال عليه السلام ان المؤمن من شيعتنا ليموت فتسقط من الشجرة ورقة و ان المولود من شيعتنا ليولد فتورق الشجرة ورقة.

7) در تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 311 حديث شماره 6 آمده است:

عنه قال حدثنا جماعة من اصحابنا، قالوا حدثنا محمد بن همام، قال حدثنا جعفربن محمد بن مالك الفزاري، قال حدثني جعفر بن اسماعيل الهاشمي، قال سمعت خالي محمد بن علي يرويه، عن عبدالرحمن بن حماد، عن عمربن صالح بن السابري قال

ص: 222

سئلت اباعبدالله عليه السّلام عن هذه الاية « اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء » قال اصلها رسول الله و فرعها اميرالمؤمنين، و الحسن و الحسين ثمرها، وتسعة من ولد الحسين اغصانها و الشيعة ورقها والله ان الرجل منهم ليموت فتسقط ورقة من تلك الشجرة قلت قوله تعالي : « تُوْتِي أُكُلَها كُلَّ حِين بِاِذْنِ رَبِّها » قال ما يخرج من علم الامام اليكم في كل سنة من حج و عمرة.

ص: 223

«آيۀ هشتاد و پنجم »

اشاره

هر كس امام زمان عليه السلام را دوست بدارد و از ايشان تبعيت كند از رسول خدا صلی الله عليه و آله وسلم است .

خداوند درسوره ابراهيم آيه 36 مي فرمايد:

« فَمَنْ اتَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي وَ مَنْ عَصاني فَاِنَّكَ غَفوُرٌ رَحيمٌ »

پس هر كس از من تبعيت و پيروی نمايد «منّي» از من است و هر كس كه عصيان مي كند تو آمرزنده و رحيم هستي .

1) در تفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 231 آمده است:

في تفسير العياشي عن ابي عبيده عن ابي عبدالله عليه السلام قال: من احبنا فهو منا اهل البيت فقلت: جعلت فداك منكم؟ قال: منا و الله اما سمعت قول الله و هو قول ابراهيم عليه السلام « فَمَنْ اتَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي »

از ابي عبيده از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: هر كه ما را دوست بدارد او از ما اهل بيت است، پرسيدم . فدايت شوم : آيا از شما است؟ فرمود: به خدا قسم از ما است، مگر كلام خدای را نشنيده ای كه از ابراهيم عليه السلام حكايت مي كند كه فرمود: « فَمَنْ اتَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي » هر كس از من تبعيت كند او از من است.

2) درتفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 231 آمده است:

وفي العياشي ايضا عن محمد الحلبي عن ابي عبدالله عليه السلام قال: من اتقي الله منكم و اصلح فهو منا اهل البيت قال : منكم اهل البيت قال : منا اهل البيت قال فيها ابراهيم : « فَمَنْ اتَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي » قال عمرو بن يزيد: قلت له: من آل محمد؟ قال: ای والله من آل محمد، ای والله من انفسهم اما تسمع قول الله تعالي: «ان اولي الناس بابراهيم الذين اتبعوه» و قول ابراهيم : « فَمَنْ تَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي ».

از محمد حلبي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: هر كدام از شما از خدا بترسد و عمل صالح انجام دهد او از ما اهل بيت است، راوی پرسيد : از شما

ص: 224

اهل بيت است؟ فرمود: آری از ما اهل بيت است، كه ابراهيم عليه السلام در اين باره فرموده است: « فَمَنْ تَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي » عمربن يزيد پرسيد: آيا چنين كسي از آل محمد است؟ فرمود: آری به خدا سوگند از آل محمد است، آری به خدا قسم از خود آل محمد است، مگر نشنيده ای كلام خدا را كه فرموده: «ان اولي الناس بابراهيم الذين اتبعوه» نزديكترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه وی را متابعت مي كنند.

3) درتفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 231 آمده است:

عن مالك بن عطيه، عن ابي حمزه قال: دخل سعد بن عبدالملك و كان ابوجعفر عليه السلام سميه الخير و هو من ولد عبدالعزيز بن مروان علي ابن ابي جعفر عليه السلام فبينا ينشج كما ينشج السناء قال، فقال له ابو جعفر عليه السلام: ما يبكيك يا سعد؟ قال و كيف لا ابكي و انا من الشجرة الملعونة في القرآن، فقال له: لست منهم انت اموي منا اهل البيت اما سمعت قول الله عزوجل يحكي عن ابراهيم : « فَمَنْ تَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي »

مالك بن عطيه از ابي حمزه نقل مي كند كه گفت سعد بن عبدالملك كه امام باقر عليه السلام وی را سعد الخير مي ناميد و از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود به محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شد در حاليكه مانند زنان گريه مي كرد. امام عليه السلام به او فرمود: چه چيز باعث گريه كردن تو شده؟ گفت چگونه نگريم حال آن كه من از شجرۀ ملعونه كه در قرآن عنوان شده مي باشم . حضرت فرمودند : تو از آنها نيستي تو اموی هستي كه از اهل بيت مي باشي. آيا كلام خدا را كه از ابراهيم حكايت مي كند نشنيده ای كه : « فَمَنْ تَبِعَني فَاِنَّهُ مِنّي . »

ص: 225

« آيۀ هشتاد و ششم »

اشاره

ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز وعده انبیاء الهی است .

خداوند درسورۀ ابراهيم آيۀ 44 می فرمايد :

« وَ اَنْذَرَ النّاسَ يَوْمَ يَأتيهِمُ الْعَذابُ فَيَقوُلُ الَّذينَ ظَلَموُا رَبَّنا اَخِّرْنا اِلی اَجَلٍ قَريبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعَ الرُّسُلَ اَوَلَمْ تَكوُنوُا اَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ »

بترسان مردم را از روزی كه عذاب فرا مي رسد. و آگاهشان ساز كه ستمكاران خواهند گفت : پروردگارا به تأخير افكن تا دعوت ترا اجابت كنيم و پيرو رسولان تو شويم . به آنها گفته شود آيا شما بارها سوگند ياد نمي كرديد كه ما را ابداً زوال و هلاكت نخواهد بود ؟

1) در روضه كافي مجلد 2 صفحۀ 166 حديث 506 آمده است:

محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن محمد بن سنان، عن ابي الصباح ابن عبد الحميد، عن محمد بن مسلم، عن ابي جعفر عليه السلام قال: والله للّذي صنعه الحسن بن علي عليهما السلام كان خير لهذه الامة مما طلعت عليه الشمس والله لقد نزلت هذه الاية: «الم تر الي الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة» انمّا هي طاعة الامام و طلبوا القتال فلما كتب عليهم القتال مع الحسين عليه السلام قالوا: ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اَخِّرتنا اِلی اَجَلٍ قَريبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعَ الرُّسُلَ أرادوا تاخير ذلك الي القائم عليه السلام .

محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند آن كاری كه حسن بن علي عليه السلام كرد ( ازصلح با معاويه سودش) برای اين امت بهتر بود از آن چه خورشيد بر آن بتابد، به خدا سوگند اين آيه كه نازل شده «آيا نديدي آن كساني را كه به آنها گفته شده بود دست ( از جنگ) برداريد) و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد.» مقصود از آنها تنها اطاعت و فرمانبرداري از امام است ولي( در مورد امام حسن عليه السلام كه مردم را به صلح و سازش دعوت كرد بر آنها گوش نداده و) طالب جنگ شدند، و چون در مورد امام حسين عليه

ص: 226

السلام (در زمان آن حضرت) جنگ بر آنها مقرر شد گفتند : پروردگارا چرا پيكار و جنگ را بر ما مقرر داشتی؟ چرا ما را تا مدتي نزديك مهلت ندادي تا دعوتت را بپذيريم و از رسولان پيروی كنيم...» و مقصودشان تأخير آن تا زمان ظهور حضرت قائم عليه السلام است .

2) درتفسير عياشي مجلد 1 صفحۀ 258 آمده است:

العياشي باسناده عن محمد بن مسلم، عن ابي جعفر عليه السلام قال: والله الّذي صنعه الحسن بن علي عليهما السلام كان خيراً بهذه الامة ممّا طلعت عليه الشمس، و الله فيه نزلت هذه الاية « الم تر الي الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصّلوة و آتوا الزكوة » انّما هي طاعة الامام فطلبوا القتال، فلمّا كتب عليهم القتال مع الحسين عليه السلام قالوا: « ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الي اجل قريب » و قوله : « ربّنا اخرنا الي اجل قريب نجب دعوتك و نتبع الرسل » ارادوا تاخير ذلك الي القائم عليه السلام .

عياشي به سند خود از محمد بن مسلم از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام آورده كه آن جناب فرمود: به خدا سوگند آن چه را حسن بن علي عليه السلام انجام داد، از آن چه خورشيد بر آن طلوع كرده (يعني از همۀ دنيا) برای اين امت بهتر بود، به خدا قسم دربارۀ او اين آيه نازل شد: « آيا نمي نگری كساني را كه به ايشان گفته شده از جنگ به طور موقت دست نگه داريد و به وظيفۀ افامۀ نماز و زكات بپردازيد » همانا اين اطاعت از امام است و آنها اصرار داشتند كه فرمان جنگ به آنان داده شود، پس چون قتال در راه خدا در ركاب امام حسین عليه السلام برايشان نوشته و فرض شد گفتند : « پروردگارا تا اجلي نزديك ما را به تأخير انداز تا دعوت ترا اجابت كنيم و از رسولان پيروی نمائيم. » منظورشان به تأخير افتادن آن حكم تا هنگام قيام حضرت قائم عليه السلام است.

عزيزانی كه اين كتاب را مطالعه می فرمایيد، بدانيد يكی از موفقيت هایی كه خداوند به مردم عصر ما عنايت فرموده است اين است كه ما در عصر مهدويت و عصر امامت حضرت بقية الله الاعظم متولد شده ايم، و تحت توجهات اين امام عزيز قرار داريم، و خوشا به حال كسانی كه در اين عصر توجهات خاصه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف را بخود جلب مي كنند و خوشا به حال كسانی كه خدمت اين بزرگوار می رسند، و خوشا به حال كسانی كه در عصر ظهور زنده هستند. خداوند انشاء الله اين توفيقات خاصه را نصيب همه ما بگرداند .

آمین

ص: 227

« آيۀ هشتاد و هفتم »

اشاره

یکی از مساکن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پشت مسجد سهله است .

خداوند درسورۀ ابراهيم آيه 45 می فرمايد :

« وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَموُا اَنْفُسَهُمْ »

و در منازل و مساكن ظالمان و ستمگران(پيش از خودتان) مسكن و منزل گزيديد.

در تفسير عياشي، جلد 2 صفحۀ

235 آمده است:

العياشي باسناده عن سعد بن عمر، عن غير واحدٍ ممّن حضر اباعبدالله، و رجلٌ يقول قد ثبت دار صالح و دار عيسي بن علي ذكر دورالعبّاسيين فقال رجل: اراناها الله خراباً او خرّبها بايدينا، فقال له ابوعبدالله عليه السلام. لا تقل هكذا، بل يكون مساكن القائم و اصحابه، اما سمعت الله عزوجل يقول: « وَ سَكَنْتُمْ في مَساكِنِ الَّذينَ ظَلَموُا اَنْفُسَهُمْ »

عياشي به سند خود از سعد بن عمر، از چند نفر از كساني كه در محضر امام ابوعبدالله جعفر صادق عليه السلام شرفياب بوده اند روايت آورده كه: مردی در آن مجلس(با تأُسف) مي گفت: خانۀ صالح و عيسي بن علي بر جای مانده - و از خانه های عباسيان ياد كرد - مردی ديگر گفت : خداوند آن خانه ها را در حال خرابي به ما بنماياند، يا آنها را به دست ما خراب كند، حضرت ابوعبدالله صادق عليه السلام به او فرمود: چنين سخني مگوی، بلكه اينها مساكن حضرت قائم و اصحابش خواهد شد، آيا نشنيده ای كه خدای عزوجل مي فرمايد: « و در منازل و مساكن ستمگران پيش از خودتان مسكن گرفتيد.».

منظور از اين منازل، منزلهائي است كه شخصي نيست و متعلق به عموم است. مثل كاخ ها و منازلي كه حكام جائر از آنها استفاده مي كنند، بعد از ظهور امام عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف اين منازل در اختيار امام زمان و اصحابش قرار خواهد گرفت كه از اينها استفاده احسن خواهد شد.

ص: 228

«آيۀ هشتاد و هشتم »

اشاره

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مکر بنی العباس و همه طاغوتیان را خنثی می کند .

خداند درسورۀ ابراهيم آيه 46 مي فرمايد:

« وَ اِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزوُلَ مِنْهُ الْجِبالُ »

هر چند كه با فكر خود كوهها را از جا بر كنند.

1) درتفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 235 آمده است:

العياشي: باسناده عن جميل بن دراج، قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: « وَ اِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزوُلَ مِنْهُ الْجِبالُ » و انّ مكر بني العباس بالقائم عليه السلام لتزول منه قلوب الرجال .

عياشي به سند خود از جميل بن دراج آورده كه گفت: شنيدم حضرت ابوعبدالله امام صادق عليه السلام مي فرمود: « هر چند كه با مكر خود كوهها را ازجای بركنند» و به درستي كه از مكر بني العباس نسبت به قائم عليه السلام دلهای مردان از جای كنده مي شود.

2) در تفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 235 آمده است:

الشيخ: في مجالسه: قال: اخبرنا الحسين بن ابراهيم القزويني قال: اخبرنا [حدثنا] ابوعبدالله محمدبن وهبان قال: حدثنا ابوالقاسم علي بن حبشي قال: حدّثنا ابوالفضل العباس بن محمدبن الحسين قال: حدثنا ابي قال: حدثنا صفوان بن يحيي، عن الحسين بن ابي غندر عن ابي بصير قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: اتقوا الله و عليكم بالطاعة لائمتكم، قولوا ما يقولون و اصمتوا عمّا صمتوا، فانكم في سلطان من قال الله تعالي: « وَ اِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزوُلَ مِنْهُ الْجِبالُ » (يعني بذلك ولد العباس) فاتقوا الله فانكم في هُدنة [هذه] صلّوا في عشايرهم و اشهدوا جنايزهم و ادّوا الامانة اليهم و عليكم بحجّ هذا البيت فادمنوه، فانّ في ادمانكم الحج دفع مكاره الدنيا عنكم، و اهوال يوم القيامة .

ص: 229

شيخ طوسي در مجالس خود گويد: حسين بن ابراهيم قزويني ما را خبر داد، گفت: ابوعبدالله محمدبن وهبان خبرمان [حديثمان] داد، گفت: ابوالقاسم علي بن حبشي حديثمان داد، وی گفت: ابوالفضل عباس بن محمد بن الحسين حديثمان داد، وی گفت: پدرم برايمان حديث آورد، گفت: صفوان بن يحيي، از حسن بن ابي غندر، از ابوبصير حديثمان داد، گفت: شنيدم حضرت ابو عبدالله صادق عليه السلام مي فرمود: تقوا پيشه كنيد [ و از عذاب خداوند بپرهيزيد ] و بر شما باد اطاعت و فرمانبرداری از امامانتان، آنچه مي گويند شما نيز همان را بگوييد و از آنچه لب بستند خاموش بمانيد، زيرا شما [امروزه] تحت تسلط كساني هستيد كه خدای تعالي فرموده: « هر چند كوهها را با مكر خود از جای بركنند» (منظور آن حضرت بني العباس مي باشد) پس تقوا و خداترسي پيشه سازيد كه شما در حال هدنه [تقيه و احتياط] هستيد، در اجتماعات آنها (= مخالفين) نماز بگذاريد و در مراسم [تشييع و تدفين] جنازه هايشان شركت كنيد، و امانت را به ايشان ادا نماييد، و بر شما باد كه حج اين خانه را انجام دهيد و صحنه های هول انگيز روز قيامت از شما خواهد بود.

اين حديث برنامه هایی از زمان غيبت را مطرح می كند كه منتظرين واقعی به وسيله آن می توانند چنين خودسازی نمايند .

ص: 230

« آيۀ هشتاد و نهم »

اشاره

ظهور قائم آل محمد عليه السلام « يوم الوقت المعلوم » است

و شيطان به دست ايشان گردن زده می شود.

خداوند درسورۀ الحجر آيه 36 الی

38 می فرمايد:

« قالَ رَبِّ فَانْظِرْني اِلي يَوْمِ يُبْعَثوُنَ * قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ * اِلَی يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلوُمِ »

(اين آيه درباره رانده شدن شيطان از درگاه الهي است، پس از اينكه شيطان از درگاه الهي رانده مي شود مي گويد : ) پروردگارا به من مهلت بده تا روز مبعوث شدن (خداوند در جواب مي فرمايند : ) همانا تو را مهلت دادم و تو از مهلت داده شدگاني تا «يوم الوقت المعلوم» تا روز وقت معلوم .

پس به شيطان تا روز وقت معلوم مهلت داده شده است، حال سؤال می شود اين روز چه روزی است؟

1) در كتاب دلائل الامامه صفحۀ 240 آمده است:

ابوجعفر جرير الطبري قال: اخبرني ابوالحسن علي العلوي قال: حدثنا المظفربن جعفربن المظفر العلوي قال: حدثنا جعفربن محمد بن مسعود عن ابیه عن علی بن الحسن بن فضال قال : حدثنی ( ثنا ) العباس بن عامر عن وهب بن جميع مولي اسحاق بن عمّار قال: سألت أباعبدالله عليه السلام عن ابليس قوله « قالَ رَبِّ فَانْظِرْني اِلي يَوْمِ يُبْعَثوُنَ قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ اِلَی يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلوُمِ » اي يوم هو؟ [ قال يا وهب] اتحسب انه يوم يبعث الله تعالي الناس؟ [لا] ولكن الله عزوجل انظره الي يوم يبعث الله عزوجل قائمنا. فاذا بعث الله عزوجل قائمنا فيأخذ بناصية و يضرب عنقه فذلك يوم الوقت المعلوم .

ابوجعفر محمد بن جرير طبری مفسر و محدث و مورخ بزرگ اهل سنت چنين نقل مي كند: خبر داد به من ابوالحسن علي و خبر داد به او ابوجعفر... خبر داد وهب بن جميع آزاد شده اسحاق بن عمّار كه گفت : از حضرت صادق عليه السلام درباره

ص: 231

گفته ابليس پرسيدم كه گفت : « پروردگارا به من مهلت بده تا روزی كه خلايق برانگيخته مي شوند.» خداوند فرمود: « البته تو از مهلت داده شدگانی تا به روز و هنگام معين و معلوم . »

به حضرت صادق عليه السلام گفتم : روز وقت معلوم چه روزی است؟ حضرت فرمودند : وقت معلوم روز قيام قائم آل محمد عليه السلام است هر گاه خداوند او را برانگيزد در مسجد كوفه. كه ابليس مي آيد در حاليكه بر زانوهايش راه مي رود و مي گويد: ای وای از اين روزگار، آنگاه قائم آل محمد از پيشانيش مي گيرد و گردنش را مي زند، آن هنگام روز وقت معلوم است كه مدت او به پايان مي رسد ( و شيطان به دست قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف كشته می شود.)

2) محمد بن ابراهيم الحمويني شافعي در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 مي گويد:

عن حسن بن خالد قال: قال علي بن موسي الرضا رضي الله عنه: الي يوم الوقت العلوم، و هو يوم خروج قائمنا. فقيل له: يا ابن رسول الله و من القائم منكم اهل البيت؟ قال: الرابع من ولدي ابن سيدة الاماء يطهرالله به الارض من كل جور و يقدسها من كل جرم و ظلم.

دانشمند شافعي محمد بن ابراهيم الحمويني به اسناد مذكورش از حسن بن خالد روايت مي كند كه فرمودند : علي بن موسي الرضا رضي الله عنه در ضمن حديثي درباره «الي يوم الوقت المعلوم » كه روز وقت معلوم چه روزی است؟ حضرت فرمودند آن روز، روز قيام قائم ما است. آنگاه از آن حضرت پرسيدند : يا بن رسول الله قائم شما اهل بيت كيست؟ حضرت فرمودند او چهارمين نفر از اولاد من و فرزند سرور كنيزان (عالم) مي باشد، خداوند توسط او زمين را از هر جور و ستمی پاك مي كند و از هر جرم و ظلمی منزه مي سازد.

البته ما رواياتی داريم در مبحث رجعت كه شيطان به وسيله رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به قتل مي رسد و اين روايات با هم تناقض ندارد زيرا در رجعت ، شيطان هم رجعت خواهد كرد. و در رجعت به دست رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم كشته می شود.

3) در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 343 حديث شمارۀ 6 آمده است :

عن وهب بن جميع موسي اسحاق بن عمّار قال سئلت اباعبدالله عليه السّلام عن قول ابليس «رب فانظرني الي يوم يبعثون قال فانك من المنظرين الي يوم الوقت المعلوم» قال له وهب جعلت فداك اي يوم هو؟ قال يا وهب اتحسب انه يوم يبعث الله فيه الناس ان الله انظره الي يوم يبعث فيه قائمنا فاذا بعث الله قائمنا كان في مسجد الكوفة و جاء ابليس حتي يحبثو بين يديه علي رکبتيه فيقول ياويله في هذا اليوم فياخذ بناصيته فيضرب عنقه فذلك اليوم الوقت المعلوم.

ص: 232

وهب می گويد از حضرت صادق عليه السلام درباره اين ايه سؤال كردم كه ابليس می گويد: « پروردگارا به من مهلت بده تا روز برانگيخته شدن و خداوند می فرمايند تو از وقت داده شدگان هستي. » وهب مي گويد آقای من جانم فدای شما شود، اين روز چه روزی است؟ حضرت فرمودند : ای وهب مي پنداريد كه آن روز، روز قيامت است كه خداوند همه را برمی انگيزد. ای وهب بنگر و مواظب باش روزی را كه قائم عليه السلام قيام مي كند. در مسجد كوفه ابليس می آيد در حاليكه روی دو پای خود راه مي رود، حضرت موهای جلوی سر او را مي گيرد و گردنش را می زند، و آن روز، روز قيام وقت معلوم است (كه شيطان به دست قائم آل محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف كشته می شود.)

4) در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحۀ 343 حديث شماره 7 آمده است :

شرف الدين النجفي بحذف الاسناد مرفوعاً الي وهب بن جميع، عن ابي عبدالله عليه السّلام قال سئلته عن ابليس و قوله « قالَ رَبِّ فَانْظِرْني اِلي يَوْمِ يُبْعَثوُنَ قالَ فَاِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ اِلَي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلوُمِ » اي يوم هو؟ قال يا وهب اتحسب انه يوم يبعث الله فيه الناس؟ ولكن الله عزّوجلّ انظره اي يوم يبعث قائمنا فياخذ بناصيته و يضرب عنقه فذلك اليوم هو الوقت المعلوم .

ص: 233

« آيۀ نودم »

اشاره

امام زمان از متوسّمين و از مطلعين اسرار الهی است .

خداوند درسورۀ حجر آيه 75 می فرمايد:

«اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ »

بدرستي كه در اين داستان نشانه هایی است برای افراد فهيم و با فراست و مطلع از اسرار الهي .

خداوند در اين سوره ابتدا داستانهایی از گذشته نقل می كند . داستاني از حضرت ابراهيم و حضرت لوط پيامبر آنگاه می فرمايد :

به درستيكه در اين داستانها نشانه هایی است برای افراد فهيم و با فراست و مطلع از اسرار الهي .

1) حاكم حسكاني حنفي در شواهد التنزيل صفحه 283 در ذيل داستانی مفصل از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام چنين نقل می كند :

« اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ »

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اولين متوسم و نخستين فرد با فراست و فهيم است و پس از ايشان متوسم و فهيم و با فراست من هستم و پس از من ائمه و امامان از فرزندان من مي باشند.

2) حاكم حسكاني حنفي در شواهد التنزيل صفحات 283 و 284 چنين نقل می كند :

حاكم حسكاني گويد : ابونصرعياشي گفت نقل حديث كرد ما را ابوالعباس پسر مغيره (ابوالعباس گويد) نقل حديث كرد ما را فضل شاذان از پسر ابي عمير از حماد از خرم و ربعي از محمد بن مسلم و از ابي جعفر امام محمد باقرعليه السلام در فرموده خداوند متعال : « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » فرمود: ( ايشان صاحبان فراست و فهم و اطلاع به اسرار الهی هستند.) و منظور از متوسمين امامان و جانشينان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم هستند و رسول خدا صلی

ص: 234

الله عليه وآله وسلم فرمودند : مواظب فراست مؤمن باشيد كه او به نور خداوند می نگرد. (و می فهمد و فهيم است.)

همانطوری كه از آيه و احاديث مشخص مي شود منظور از متوسمين، حضرت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام و امامان جانشين آنها هستند و در حال حاضر سمبل متوسمين و مطلع به اسرار الهي حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف می باشد، كه جانم فدايش شود . (كه ناقابل است.)

3) در اختصاص صفحۀ 302 آمده است :

عن ابي بكربن محمد الحضرمي، عن ابي جعفر عليه السّلام قال: سمعته يقول: انه ليس من مخلوق الا بين عينيه مكتوب مؤمن او كافر، ذلك محجوب عنكم و ليس بمحجوب عن الائمه من آل محمد صلي الله عليه و آله، ثم ليس يدخل عليهم احد الا عرفوه مؤمن او كافر، ثم تلا هذه الاية : «ان في ذلك لايات للمتوسمين» فهم المتوسمون .

از ابي بكربن محمد حضرمي از امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: هيچ مخلوقي نيست مگر آنكه بين دو چشمش نوشته شده مؤمن و يا كافر، و اين نوشته از شما پنهان است، ولی از نظر امامان از آل محمد علیهم السلام پنهان نيست و لذا هيچكس بر ايشان وارد نمي شود مگر آنكه از همان برخورد اول او را مي شناسند كه مؤمن است يا كافر و آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » سپس فرمودند : مقصود از متوسمين همين نشاندارانند .

4) در كتاب اختصاص صفحۀ 302 آمده است :

قال اميرالمؤمنين عليه السّلام ... فكان رسول الله صلي الله عليه و آله المتوسم ثم انا من بعده و الائمة من ذريتي هم المتوسمون.

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود : متوسم رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم و من بعد از او هستم و همچنين امامان از ذريه من جزء متوسمون می باشند .

5) عبد الرحمن بن كثير نقل مي كند :

عن عبد الرحمن بن كثير قال : حججت مع ابي عبدالله عليه السّلام فاني معه في بعض الطريق اذ صعد علي جبل فنظر الي الناس فقال: ما اكثر الضجيج؟ فقال: له داود بن كثير الرقي: يا بن رسول الله هل يستجيب الله دعا الجميع الذي اری ؟ فقال: ويحك يا ابا سليمان ان الله لا يغفران يشرك به ان الجاحد لولايه علي عليه السّلام كعابد وثن فقلت له: جعلت فداك هل تعرضون محبيكم من مبغضيكم؟ فقال: ويحك يا اباسليمان انه ليس من عبد يولد الا كتب بين عينيه مؤمن او كافر و ان الرجل ليدخل الينا يتولانا و يتبرء من عدونا فيري مكتوبا بين عينيه مؤمن قال الله عزّوجلّ: « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » فنحن نعرف عددنا من ولينا .

ص: 235

از عبد الرحمن بن كثير روايت شده كه گفت با امام صادق عليه السّلام همسفر حج بودم . در مسيرهايي كه با هم می رفتيم، امام كوهی را بالا رفت و از آن بالا مشرف بر جمعيت مشغول نظاره حجاج شد، آن گاه فرمود : چقدر ضجه و شيون كنان زيادند! در اين بين داود بن كثير الرقي عرض كرد: ای پسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آيا خداوند دعای همه اين مردم را كه مشاهده می نمائيد مستجاب خواهد كرد؟ فرمود: وای بر تو ای ابا سليمان به تحقيق خداوند نمی بخشد گناه شرك را، هر كس منكر ولايت علي عليه السّلام باشد در حكم عابد مشرك است. عرض كردم : فدايت شوم آيا دوستان خود را از دشمنانتان تشخيص مي دهيد؟ فرمود: وای بر تو ای ابا سليمان به تحقيق هيچ بنده ای متولد نمي شود مگر آن كه بر پيشانيش نوشته مؤمن يا كافر. هر كس در زمرۀ ما و دوستان ما باشد و از دشمنان ما تبری جويد ديده مي شود كه در پيشانيش مؤمن نوشته شده، چنانكه پروردگار می فرمايد : « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » آری ما هستيم كه دشمنانمان را از دوستانمان تشخيص می دهيم .

6) در اصول كافي مجلد 1 صفحه 218 آمده است:

عن محمد بن مسلم، عن ابي جعفر عليه السّلام في قوله الله عزوجل: « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » قال: هم الائمه عليه السّلام، قال رسول الله صلي الله عليه و آله اتتوا فراسه المؤمن فانه ينظر بنور الله عزوجل في قول الله تعالي: « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ ».

از محمد بن مسلم از امام باقر عليه السّلام در تفسير كلام خدا « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » روايت مي كند كه فرمود: مقصود، امامان عليهم السّلام مي باشند رسول خدا فرمودند: بهراسيد از هوشياری و زيركی مؤمن زيرا كه او با نور خداوندی بر مسائل نظر می كند، همانطور كه در كلام خدا آمده : « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ »

7) در اصول كافي مجلد 1 صفحه 218 آمده است:

عن يحيي بن ابراهيم قال: حدثني اسباط بن سالم قال: كنت عند الي عبدالله فدخل عليه رجل في اهل هيت فقال له: اصلحك الله ما تقول في قول الله عزوجل: « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » ؟ قال: نحن المتوسمون و السبيل فينا مقيم.

يحيي بن ابراهيم مي گويد: اسباط بن سالم حديث كرد كه ما در محضر امام صادق عليه السلام بوديم مردی از ساكنين"هيت" وارد شد و خطاب به حضرت گفت: شما درباره اين كلام خدا « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » چه می فرمایيد ؟ فرمود: منظور از متوسمون مائيم و البته راه ما پايدار خواهد بود.

8) در كتاب تفسير برهان مجلد 2 صفحه 351 آمده است:

ابن الفارسي، في روضة الواعظين قال الصادق عليه السّلام اذا قام قائم آل محمد حكم بين الناس بحكم داود لا يحتاج الي بينة يلهمه تعالي فيحكم بعلمه و یخبر كل قوم

ص: 236

بما استبطنوه و يعرف وليه من عدده بالتوسم قال الله تعالي « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » و انها لسبيل مقيم .

حضرت صادق عليه السلام فرمودند : هنگامی كه قائم آل محمد قيام نمايد مابين مردم حكم كند مانند حكم كردن حضرت داود، او احتياج ندارد تا برای او دلائلی از خارج محكمه بياورند، او به علم خودش حكم می كند برای همه اقوام، او دوست را از دشمن می شناسد، (او حكم به باطن می كند) چنانكه خداوند فرمودند : « اِنَّ في ذلِكَ لَأياتِ لِلْمُتَوَسِّمينَ » .

ص: 237

« آيۀ نود و يكم »

اشاره

امام زمان عليه السلام سبع مثانی و القرآن العظيم است .

خداوند درسورۀ حجر آيه 87 می فرمايد :

« وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَالْقُرْآنِ الْعَظيمَ »

(اي پيامبر) ما سبع مثاني و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم.

1) در تفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 250 و تفسير برهان جلد 2 صفحۀ 354 حديث 8 آمده است:

عياشي باسناده عن يونس بن عبدالرحمن، عن من رفعه قال: سالت ابا عبدالله عليه السلام عن قول الله تعالي: «وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَالْقُرْآنِ الْعَظيمَ » قال: انّ ظاهرها الحمد، و باطنها ولد الولد، و السابع منها القائم عليه السلام.

عياشي به سند خود از يونس بن عبدالرحمن، از كسي كه آن را مرفوع نموده آورده است كه گفت : از حضرت ابوعبدالله امام جعفر صادق عليه السلام دربارۀ قول خداوند: « (ای پيامبر) و ما هفت آيت مثاني و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم . » پرسيدم، فرمود : ظاهر آن سورۀ حمد است و باطن آن فرزند فرزند، هفتمين آنها حضرت قائم عليه السلام است.»

2) در تفسير عياشي جلد 2 صفحۀ 250 و درتفسير برهان جلد 2 صفحۀ 354 حديث 10 آمده است :

وعنه باسناده عن القاسم بن عروة، عن ابي جعفر عليه السلام في قول الله عزّوجلّ: «وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَالْقُرْآنِ الْعَظيمَ » قال: سبعة من الائمة [ائمةٍ] و القائم عليه السلام .

و از اوست (عياشي) به سند خود از قاسم بن عروة از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام كه دربارۀ قول خدای عزوجل: « (ای پيامبر) و ما هفت آيه مثاني و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم . » فرمود : هفت تن از امامان [هفت امام] و قائم عليه السلام .

ص: 238

3) درتفسير عياشي مجلد 2 صفحۀ 250 و تفسير برهان جلد 2 صفحۀ 354 حديث 9 آمده است :

و عنه باسناده قال حسّان العابد [العامري]: سألت اباجعفرعليه السلام عن قول الله: «وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَالْقُرْآنِ الْعَظيمَ» قال ليس هكذا تنزيلها. انّما هي «وَلَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَالْقُرْآنِ الْعَظيمَ» نحن هم « و القرآن العظيم » ولد الولد .

و از اوست به سند خود آورده گويد : حسّان عابد [عامری] گفت : از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام راجع به قول خداوند : «(ای پيامبر) ما هفت آيت مثاني و قرآن عظيم را بر تو فرستاديم. » پرسيدم، فرمود: همانا تنزيل آيه چنين است: «و ما هفت آيه مثاني بر تو فرستاديم» مائيم آن مثاني « و قرآن عظيم » فرزند فرزند است.

همانطوری كه از مجموعه احاديث بالا استنباط می شود، قرآن كريم يك تنزيل دارد و يك تأويل، كه تنزيلش برای عوام است .

4) در بحار الانوار مجلد 92 صفحۀ 103 حديث 78 و كتاب ميزان الحكمة جلد 8 صفحۀ 94 آمده است:

قال الصادق عليه السلام: كتاب الله عزوجل علي اربعة اشياء علي العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقايق فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء .

حضرت صادق عليه السلام فرمودند : كتاب خداوند عزوجل بر چهار وجه نازل شده است بر عبارات و بر اشارات و بر لطائف و بر حقايق كه عباراتش برای عوام است و اشاراتش برای خواص است و لطائفش برای اولياء است و حقايقش برای انبياء است .

حال سؤال می شود چه كسي می داند عبارات و اشارات و لطائف و حقايق قرآن چيست؟ و كدام است؟ خود قرآن در سوره رعد آيه 43 می فرمايد :

« قُلْ كَفي بِاللِه شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مِنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب »

كسی می داند كه «و من عنده علم الكتاب » باشد و علم كتاب در نزد او باشد.

حال سؤال مي شود سبع مثاني و القرآن العظيم چيست؟

در تفسير عياشي و تفسير برهان : ان ظاهرها الحمد ولد الوالد و السابع منها القائم عليه السلام .

فرزند فرزند هفتمين آنها قائم آل محمد است .

باز در تفسير عياشي و تفسير برهان آمده است : ليس هكذا تنزيلها. انّما هي و لقد آتيناك سبعاً المثاني نحن هم، و القرآن العظيم ولد الولد.

ص: 239

« آيۀ نود و دوم »

اشاره

حضرت رسول خدا صلی الله عليه وآله و سلم مأمور به معرفی امامان و حجة بن الحسن العسكری عليهم السلام بودند .

خداوند در سوره حجر آيه 92 می فرمايد :

« فَوَ رَبِّكَ لَنَسئَلَنَّهُمْ أجْمَعينَ * عَمَّا كانوُا يَعْمَلوُنَ * فَاَصْدَعْ بِما تُؤمَرُ وَ أَعْرِض عَنِ الْمُشْرِكينَ »

پس به پروردگارت سوگند هر آينه از همه ايشان سؤال و پرسش و بازخواست خواهم كرد. از ايشان سؤال مي شود، پس تو بپاخيز به آنچه كه به تو دستور داده شده است.

در اين آيات ابتدا خداوند می فرمايند از همه سؤال خواهد شد. دوم اينكه به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم می فرمايند به آن چيزی كه به تو دستور داده شده است قيام كن و انجام بده .

1) حاكم حسكاني حنفي در شواهد التنزيل صفحات 284 و 285 مي نويسد :

خبر داد ما را عقيل و عقيل مي گويد خبر داد ما را علي و علي از محمد بن عبيدالله ... از سفيان از سدی درباره فرموده خداوند متعال : « فَوَ رَبِّكَ لَنَسئلَنَّهُمْ أجْمَعين » كفت از ولايت علي عليه السلام (سؤال و بازخواست و پرسش خواهد شد) « عمَّا كانوُا يَعْملوُنَ » از ايشان پرسيده مي شود از آنچه انجام مي دهند.

يعنی از كارهایی كه رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم درباره ولايت علي پيروی كردند. « ازعلي » به آنان دستور داده است و آنچه آنان را از آن بازداشته از مخالفت كردن با علي » و از كارهايشان در دنيا .

سپس خداوند فرمودند: « فَاَصْدَعْ بِما تُؤمَرُ» پس بپاخيز به آنچه دستور داده شدی،سدي گويد : ابوصالح گفت ابن عباس گويد: خداوند دستور فرمود به پيامبرش كه قرآن را آشكار فرمايد، و برتريهای اهل بيتش را نيز همانطور كه قرآن را آشكار می فرمايد ظاهر سازد .

ص: 240

حضرت مهدی حجة بن الحسن العسكری عجل الله تعالی فرجه الشريف يكی از اهل بيت است كه رسول خدا بهترين تعريف ها را درباره ايشان مي فرمايند و مقام و مرتبه و منزلت ايشان را تذكر داده اند، و اين احاديث به وفور و به طور متواتر در كتب اهل سنت موجود است. مثلا :

شيخ الاسلام حميدي در«الجمع بين الصحيحين» و متقي هندي دركتاب «كنز العمال» و زمخشري در «ربيع الابرار» و امام احمد حنبل در«مسند» و شعراني مصري شافعي در كتاب «اليواقيت و الجواهر» ...و دهها كتاب ديگر نقل كرده اند:

قال رسول الله : من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهلية، ميتة الكفر و النفاق .

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد (مانند كسی است كه در زمان) جاهليت مرده است و او در كفر و نفاق مرده است.

2) در فرائد السمطين نوشته شيخ الاسلام حمويني شافعي صفحۀ 448 و در ينابيع الموده صفحۀ 494 نوشته قندوزي حنفي و كتاب اليقين آمده است :

قال رسول الله : انّ عليّاً امام امتي من بعدي و من ولده القائم المنتظر.رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند : همانا بعد از من (يعنی بلافاصله بعد از من) علی امام خواهد بود و قائم منتظر از فرزندان اوست .

3) علي بن شهاب همداني شافعي در كتاب مودة القربي باب 56 مودة دهم صفحۀ 258 و شيخ الاسلام الحمويني شافعي در كتاب فرائد السمطين مجلد 2 صفحۀ 313 حديث 564 آورده اند :

قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم : انا سيد المرسلين و علي بن ابيطالب سيد الوصين و انّ اوصياء لي بعدي اثني عشر اوّلهم علي بن ابيطالب و آخرهم القائم . علی بن ابيطالب سيد اوصياء است و همانا اوصياء بعد از من دوازده نفر هستند. اول آنها علي بن ابيطالب و آخر آنها قائم منتظر است.

4) در كتاب فرائد السمطين نوشته الحمويني شافعي و كتاب عرف الوردي في اخبار المهدي نوشته حافظ جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، و كتاب البرهان في علامات المهدي آخرالزمان نوشته علاءالدين متقي هندي و ينابيع الموده باب 78 صفحۀ 448 نوشته حافظ قندوزي حنفي آمده است:

من انكر خروج المهدي فقد كفر بما انزل علي محمد .

يعني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند : هر كس خروج مهدي عجل الله تعالی فرجه الشريف را منكر شود به تحقيق كافر شده بر آنچه كه بر رسول خدا صلی الله عليه وآله وسلم نازل شده است.

ص: 241

5) در صحيح ابي داود مجلد 4 حديث 284 صفحۀ 207 آمده است:

عن ام سلمه قالت: سمعتُ رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم : يقول المهدي من عترتي من ولد فاطمه.

ام سلمه مي گويد شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم كه آن حضرت فرمودند مهدی از عترت و از خانواده من است و او از اولاد فاطمه سلام الله علیها است.

به هر حال رسول خدا به مأموريتش درباره مهدی عجل الله تعالي فرجه الشريف به نحو احسن عمل فرمودند و خداوند انشاءالله ما را هم به انجام وظايفمان ياری فرمايد تا كوتاهی نكنيم و امام زمان را به جهانيان بشناسانيم كه از افضل اعمال است.

ص: 242

« آيۀ نود و سوم »

اشاره

قبل از قيام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف جبرائيل فرياد می زند : أتی امرُالله فلا تستعجلوهُ .

خداوند درسورۀ نحل آيه 1 می فرمايد :

« اَتی اَمْرُاللهِ فَلا تَسْتَعْجِلوُهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا يُشْرِكوُنَ »

آمد امروز فرمان خداوند. پس عجله و شتاب نكنید و آنرا زور مشماريد و منزه و پاك و برتر است او از آنچه به او شرك مي ورزند .

1) ابوجعفر محمد بن جرير طبری مفسر و محدث و مورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامه صفحۀ 252 می گويد:

قال اخبرني ابوالمفضل محمد بن عبدالله قال: اخبرنا محمد بن همام ... عن ابن ابان، عن ابيه، عن ابي عبدالله عليه السلام قال: اذا اراد الله قيام القائم عليه السلام بعث جبرائيل في صورة طاير ابيض فيضع احدي رجليه علي الكعبه و الاخري علي بيت المقدس ثم ينادي باعلي صوته : « اَتی اَمْرُاللهِ فَلا تَسْتَعْجِلوُه سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا يُشْرِكوُنَ » قال : فيحضر القائم عليه السلام فيصلي عند مقام ابراهيم عليه السلام ركعتين ثم ينصرف و حواليه اصحابه و هم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً ان فيهم لمن يسري من فراشه ليلاً فيخرج و معه الحجر فيلقيه فتعشب الارض .

ابوجعفر محمد بن جرير طبري می گويد: خبر داد ابوالمفضل محمد بن عبدالله گفت: محمد بن همّام خبرمان داد گفت : جعفربن محمد بن مالك از علي بن يونس خرّاز از اسماعيل بن عمربن ابان از پدرش از حضرت ابي عبدالله امام صادق عليه السلام كه فرمودند : هر گاه خداوند اراده فرمايد و بخواهد كه قائم عليه السلام قيام كند جبرئيل را به شكل پرندۀ سفيدی می فرستد، پس او يك پای بر خانه كعبه و پای ديگر بر بيت المقدس می گذارد. سپس با صدای بلند بانگ مي زند : « اَتی اَمْرُاللهِ فَلا تَسْتَعْجِلوُه سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا يُشْرِكوُنَ » امر الهي آمد پس آن را زور مشماريد. حضرت صادق فرمودند: پس حضرت قائم عليه السلام حاضر مي شود.

ص: 243

و در مقام ابراهيم دو ركعت نماز مي گذارد، سپس در حاليكه اصحابش كه 313 نفر هستند در پيرامونش باشند – بدرستيكه اصحاب او كساني هستند كه شبانه از رختخواب خود هجرت مي كنند (طي الارض مي نمايند) پس بيرون مي روند، سنگي مخصوص است كه چون آنرا بيفكند از زمين گياه می رويد.

2) دركمال الدين و تمام النعمة جلد 2 صفحۀ 387 آمده است:

حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الوليد رحمة الله قال حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن ابي عمر عن ابان بن عثمان عن ابان بن تغلب قال، قال ابوعبدالله عليه السلام اول من يبايع القائم عليه السلام جبرئيل عليه السلام ينزل في صورة طير ابيض فيبايعه ثم يضع رجلاً علي بيت الله الحرام و رجلاً علي بيت المقدس ثم ينادي بصوت ذلق تسمعه الخلايق : « اتی امرالله فلا تستعجلوه »

امام ششم فرمود : نخستين كسي كه با قائم عليه السلام بيعت كند جبرئيل باشد با صورت پرنده سفيدی فرود آيد و با او بيعت كند سپس يك پای خود را بر مسجد الحرام گذارد و پای ديگر را بر بيت المقدس و به آواز رسائي كه همه مردم مي شنوند فرياد كند : «اَتی اَمْرُاللهِ فَلا تَسْتَعْجِلوُه سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا يُشْرِكوُنَ » امر خدا آمد در آن شتاب نكنيد .

3) در غيبت نعماني صفحۀ 198 حديث 9 آمده است:

علي بن احمد، عن عبيد الله بن موسي العلوي، قال: حدثنا علي بن الحسن، عن علي بن حسان، عن عبدالرحمن بن كثير، عن ابي عبدالله عليه السلام في قول الله عزوجل ««اَتی اَمْرُاللهِ فَلا تَسْتَعْجِلوُه سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمّا يُشْرِكوُنَ » قال: هو امرنا، امرالله عزوجل ان لا تستعجل به حتي يؤيده [الله] بثلاثة [اجناد]: الملائكة، و المؤمنين و الرعب و خروجه عليه السلام كخروج رسول الله صلي الله عليه و آله، و ذلك قوله تعالي : «كما اخرجك ذلك من بيتك بالحق » .

4) در كتاب الغيبة صفحه 198 آمده است:

و رواه العياشي: باسناده عن ابان بن تغلب، عن ابي عبدالله عليه السلام : انّ اول من يبايع القائم عليه السّلام جبرائيل عليه السلام ينزل عليه في صورة طيرٍ ابيضٍ فيبايعه، و ساق الحديث الي آخره.

عيّاشي آن را روايت كرده به سند خود از ابان بن تغلب از حضرت ابي عبدالله صادق عليه السلام كه : نخستين كسی كه با قائم عليه السّلام بيعت مي كند جبرائيل عليه السّلام است كه به صورت پرنده سفيدی بر آن حضرت فرود مي آيد پس با آن جناب بيعت می نمايد، و حديث را تا به آخر آورده است. آن گاه عياشي در دنباله

ص: 244

حديث گفته : و در روايت ديگری از ابان از حضرت ابو جعفر باقر عليه السلام آمده است.

ص: 245

« آيۀ نود و چهارم »

اشاره

امام زمان عليه السلام از علامات است كه به وسيله آن راهنمایی می شوند .

خداوند درسورۀ نحل آيه 16 می فرمايد :

« وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدوُنَ »

و ايشان (به وسيله) علامات و نشانه ها و (به وسيله) نجم و ستاره هدايت و راهنمایی مي شوند .

1) در كتاب شواهد التنزيل صفحۀ 286 حديث 454 آمده است :

حاكم حسكاني می گويد فرات بن ابراهيم كوفي گفت از حسين بن سعيد از هشام ابن يونس از حيان بن سرير از سالم از ابان بن تغلب كه ايشان گفت: به حضرت ابي جعفر محمد بن علي الباقرعليه السلام گفتم (منظور خداوند از اين آيه چيست؟) « وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدوُنَ» و ایشان به وسيله علامات و نشانه ها وبه وسيله نجم و ستاره هدايت و راهنمايی می شوند. حضرت فرمودند : در اين آيه (منظور از) نجم محمد صلي الله عليه وآله وسلم است، و منظور از علامات و نشانه ها جانشينان و خلفا و(امامان) آن حضرت می باشند .

پس طبق اين حديث منظور از « علامات » امامان اثني عشر و جانشينان آن حضرت هستند و در حال حاضر وجود اقدس ولی عصر از علامات خداوندی است كه مردم به وسيله آن راهنمایی مي شوند، فيض خداوند به وسيله او به بشرمی رسد و بشر به وسيله اين علامات به سوی خداوند هدايت می گردد .

2) در اصول كافي جلد 1 صفحۀ 296 باب « الائمة عليهم السلام هم العلامات ...» آمده است :

الحسين بن محمد الاشعري، عن معليّ بن محمد، عن ابي داوود المسترق قال : حدثنا داوود الحصّاص قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول : « وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدوُنَ » قال : النجم رسول الله صلي الله عليه و آله و العلامات هم الائمة عليهم السلام .

ص: 246

داوود حصاص گويد : از امام صادق عليه السلام راجع به آيه 16 از سوره نحل : « و علاماتي گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند.» پرسيدم فرمود : ستاره رسول خدا صلي الله عليه و آله است و علامات ائمه عليهم السلام مي باشند .

3) در اصول كافي جلد 1 صفحۀ 296 حديث 2 باب «الائمة عليهم السلام هم العلامات ...» آمده است :

الحسين بن محمد، عن معلي بن محمد، عن الوشاء، عن اسباط بن سالم قال: سأل الهیثم اباعبدالله عليه السلام و انا عنده عن قول الله عزوجل: « وَ عَلاماتِ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدوُنَ » فقال : رسول الله صلي الله عليه و آله النجم و العلامات هم الائمة عليهم السلام.

هيثم از امام صادق عليه اسلام راجع به قول خدای عزوجل « و علاماتي گذاشت و به وسيله ستاره هدايت شوند.» پرسيدم . امام فرمودند : رسول خدا صلی الله عليه و آله و سلم ستاره است و ائمه عليهم السلام علاماتند .

4) در منتخب الاثر باب 8 صفحۀ 100 حديث 3 آمده است :

كفاية الاثر – محمدبن عبدالله بن المطلب و احمد بن محمد بن عبيد الله بن الحسن بن عياش الجوهري عن محمد بن لاحق اليماني عن ادريس بن زياد السبيعي عن اسرائيل بن يونس بن ابي اسحق السبيعي عن جعفر بن زبير عن القاسم بن سليمان عن سلمان الفارسي قال خطبنا رسول الله صلي الله عليه و آله فقال معاشر الناس انّي راحل عنكم عن قريب و منطلق الي المغيب اوصيكم في عترتي خيراً و اياكم و البدع فانّ كل بدعة ضلالة و كلّ ضلالة و اهلها في النار، معاشر الناس من افتقد الشمس فليتمسك بالقمر و من افتقد القمر فليتمسك بالفرقدين و من افتقد الفرقدين فليتمسك (فاذا فقدتم الفرقدين فتمسكوا نخ) بالنجوم الزاهرة بعدي اقول قولي هذا و استغفر الله لي و لكم قال فلما نزل عن منبره (المنبر نخ) تبعته حتي دخل بيت عايشة فدخلت عليه و قلت بابي انت و امي يا رسول الله سمعتك تقول إذا افتقدتم الشمس فتمسكوا بالقمر و اذا افتقدتم القمر فتمسكوا بالفرقدين و اذا افتقدتم الفرقدين فتمسكوا بالنجوم الزاهرة فما الشمس و ما القمر و ما الفرقدان و ما النجوم الزاهرة فقال اما الشمس فانا و اما القمر فعلي عليه السلام و اذا افتقدتموني فتمسكوا به بعدي و اما الفرقدان فالحسن و الحسين عليهما السلام فاذا افتقدتم القمر فتمسكوا بهما و اما النجوم الزاهرة فا( فهم نخ ) لائمة التسعة من صلب الحسین علیهم السلام و التاسع مهدیهم ثم قال : انهم هم الاوصياء و الخلفاء بعدی ائمة ابرار عدد اسباط یعقوب و حواری عیسی قلت فسمّهم لي يا رسول الله قال اولهم و سيدهم علي بن ابيطالب عليه السلام و سبطاي(و نخ) بعدهما زين العابدين علي بن الحسين عليهما السلام و بعده محمد بن علي باقر علم النبين و الصادق جعفربن محمد و ابنه الكاظم سمي موسي بن عمران

ص: 247

و الذي يقتل بأرض خراسان (غربة ابنه نخ) عليّ ثم ابنه محمد و الصادقان علي و الحسن و الحجة القائم المنتظر في غيبته فانهم عترتي من دمي و لحمي علمهم علمي و حكمهم حكمي من آذاني فیهم فلا اناله الله تعالي شفاعتي .

سلمان فارسي می گويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم در آخرين خطبه زندگيش فرمودند : ای مردم من بزودی از بين شما رحلت خواهم كرد. پس بشنويد، و به هر كس كه غايب است برسانيد من وصيت مي كنم شما را بر عترتم كه آنها برای شما خير هستند و بپرهيزيد از هر گونه بدعت كه همه بدعت ها گمراهي است و همه گمراهي ها و اهل آن در آتش(جهنم) قرار خواهند گرفت .

سلمان مي گويد رسول خدا از منبر پایين آمدند و من با او آمدم . ايشان داخل خانه عايشه شدند، من هم با ايشان داخل شدم و به ايشان گفتم يا رسول الله پدر و مادرم فدای شما شود. من شنيدم كه شما فرموديد : هنگاميكه خورشيد از بين شما رفت به ماه تمسك جوئيد و هنگاميكه ماه از بين شما رفت به فرقدين چنگ بزنيد و هنگاميكه فرقدين از بين شما رفت به بقيه ستاره ها چنگ بزنيد منظور از اين ها چه بود؟ حضرت فرمودند : اما خورشيد من هستم و ماه يا قمر علي عليه السلام است زمانيكه من از بين شما رفتم به او چنگ بزنيد بعد از من، اما فرقدان حسن و حسين عليهما السلام هستند كه هنگاميكه ماه رفت به نها چنگ بزنيد و اما ستاره های روشن، آنها اوصياء و خلفای بعد از من هستند. آنها امامان نيكوكار كه تعدادشان به اندازه فرزندان يعقوب (دوازده پسر) و حواريون حضرت عيسی عليه السلام (دوازده حواری) هستند. گفتم يا رسول الله اسماء آنها را بيان بفرمایيد. حضرت فرمودند : اول آنها و آقای آنها علي بن ابيطالب عليه السلام است و بعد از او دو پسرش(حسن عليه السلام و حسين عليه السلام) هستند. بعد از اين دو نفر زين العابدين علي بن الحسين عليه السلام است و بعد از او محمد بن علي باقر علم النبين است و بعد از او جعفر بن محمد صادق است و بعد از او فرزندش كاظم است كه او را به اسم موسي بن عمران مي خوانند و بعد از او پسر اوست كه به نام علي است و در سرزمين خراسان او را بقتل مي رسانند (در حال غربت) بعد از او پسرش محمد است و بعد از او علی (هادی) است و بعد از او حسن (عسكری) است و بعد از او حجة قائم منتظر است كه او غيبت دارد . اينها عترت و خانواده من هستند. آنها از خون من و از گوشت من هستند. علم آن علم من است. حكم آنها حكم من است. هر كس اينها را بيازارد شفاعت من شامل حالش نمی شود .

ص: 248

«آيه نود و پنجم »

اشاره

خروج سفيانی يكی از علامات ظهور است .

خداوند درسوره نحل آيه 38 می فرمايد :

« وَأقْسَمُوا باللهِ جَهْدَ أيْمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموُتُ بَلی وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً وَلكِنَّ اكثَرَ الناّسِ لا يَعْلَمونَ »

وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد بلي البته وعده الهي حق است وليكن بيشتر مردمان نمي دانند .

1) ابو جعفر محمد بن جرير طبری (مفسر ، محدث ومورخ بزرگ اهل سنت) در كتاب دلائل الامامه صفحه 248 مي گويد :

اخبرني ابو الحسن علي بن عبدالله هبة الله قال حدثنا ابو جعفر محمد بن جرير طبري عن فضيل بن يسار قال قلت لأبي عبدالله :خرج السفياني ما تأمرني؟ قال اذا كان ذلك كتبت اليك قلت :اعلمني آية كتابك (كيف اعلم انه كتابك) قال اكتب اليك بعلامة كذا وكذا وقرأ آية من القرآن قال : فقلت لفضيل ما تلك الآية؟ قال ما حدثت بها احداً غير بريد العجلي قال زراره انا احدثك بها هي « وَاَقْسَمواُ بالله جَهْدَ أيمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموتُ، بلی وَعْداً عَلَيهِ حَقاًَ » قا ل فسكت الفضيل و لم يقل لا و لا نعم .

ابوجعفرمحمد بن جرير طبري گويد : ابوالحسن علي بن عبد الله هبة الله خبر كرد، گفت ابوجعفرمحمد بن علي بن الحسين ابن موسي بابويه قمي خبرداد وگفت پدرم ازسعد بن عبد الله برای ما نقل كرد و او گفت يعقوب بن يزيد برايمان حديث آورد گفت محمد بن ابي عمير از عمربن اُذینه، از فضيل بن يسار گفت به حضرت ابي الله جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام گفتم چنانچه سفياني خروج كند شما به من چه دستوری می دهيد؟ حضرت فرمودند: هرگاه چنين شد برای تو خواهم نوشت. عرض كردم نشانه نامه خود را برايم بگوييد (كه من چگونه بدانم آن نامه از جانب شماست.) حضرت فرمودند : فلان علامت وفلان نشانه را من برای تو خواهم نوشت، آنگاه حضرت آيه ای از قرآن خواند ند، آنگاه به فضيل گفتم آن آيه چيست ؟ گفت : آن را جز بريد عجلي به هيچكس ديگر نگفته ام، ولي زراره به من گفت: من

ص: 249

برايت می گويم آن آيه كدام است. آيه « وَاَقْسَمواُ باللهِ جَهْدَ أيْمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموتُ، بلی وَعْداً علَيهِ حَقّاً ...»« وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد پس از مرگ زنده نخواهد كرد، بلي و البته وعده الهي حق است؛ » و فضيل ساكت ماند و آری ونه نگفت .

2) دركتاب روضه كافي صفحه 50 آمده است :

محمد بن يعقوب بالسناده عن سهل، عن محمّد، عن ابي بصير قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام (قوله تبارك و تعالي) :« وَ أقْسَمواُ باللهِ جَهْدَ أيْمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموتُ بلی وَعْداً عَلَيهِ حقّا ولكنّ اكثرَ النّاسَ لا يَعلمونَ » قال : فقال لي : يا ابا بصيرما تقول في هذه الآية؟ (قال) : قلتُ: انّ المشركين يزعمون و يحلفون لرسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم انّ الله لا يبعث الموتي . قال: فقال: تباً لمن قال هذا [سهلهم] هل كان المشركون يحلفون بالله ام بالّلات و العزي؟ قال قلتُ: جعلتُ فداك فاوجدنيه، قال فقال: يا ابا بصير يوقد قام قائمنا بعث الله اليه قوماً من شيعتنا تباعُ سيوفهم علي عوا تقهم فيبلغ ذلك قوماً من شيعتنا لم يموتوا فيقولون بعث فلانٌ وفلانٌ من قبورهم مع القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف، فَ[يَ] بْلُغُ ذلك قوماً من عدوّنا، فيقولون يا معشرالشيعة ما اكْذَ بكُم؟ هذه دولتكم وانتم تقولون فيها الكذب، لاوالله ماعاش هؤلاء ولا يعيشون الي يوم القيامة، قال: فحكي الله قولهم [فقال] :« وَ اَقْسمواُ باللهِ جَهْدَ أيْمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يموتُ »

محمد بن يعقوب به سند خود از سهل، ازمحمّد، ازپدرش، ازابو بصير روايت كرده كه گفت: به حضرت ابوعبد الله صادق عليه السّلام عرضه داشتم : اينكه خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد: « و آنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگزكسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلي البته وعده الهي حق است وليكن بيشتر مردمان نميدانند» منظورچيست؟ فرمود: ای ابوبصيردراين باره چه مي گويي؟ (چه مي گويند) ؟عرض كردم : مشركين مي پندارند وسوگند مي خورند برای رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلّم كه خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد كرد. حضرت فرمودند: مرگ بركسي كه چنين سخني مي گويد، از آنها بپرس كه آيا مشركين به الله قسم م-ي خوردند يا به لات وعزّي؟ ابو بصير مي گويد: گفتم : فدايت شوم پس برايم (معني آيه را) بيان فرما. فرمود: ای ابو بصير هنگامي كه قائم ما عجّل الله تعالي فرجه الشريف بپا خيزد خداوند گروهی از شيعيان ما را برای او بر انگيزد و زنده كند كه گيره های شمشيرهايشان بر روی شانه هايشان است، چون اين خبربه قومي ازشيعيان ما كه نمرده باشند برسد به يكديگر گويند: فلان وفلان از قبرهايشان برانگيخته شدند و آنها با قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف هستند، اين سخن به گوش گروهي ازدشمنان ما برسد، آنها گويند : ای گروه شيعيان چقدردروغگو هستيد! اين دولت و حكومت شماست وشما

ص: 250

دروغ مي گوييد! نه والله اينها كه شما می گوييد زنده نشده و نخواهند شد تا روز قيامت، پس خداوند گفتار آنها راحكايت كرده (مي فرمايد): « وآنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد»

3) در كتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 259 آمده است:

و رواه العياشي بالسناده عن ابي بصير، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قوله : «وَ اَقْسمواُ باللهِ جَهْدَ أيمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموتُ » قا ل: ما يقولون فيها ؟ قلتُ يزعمون انّ المشركين كانوا يحلفون لرسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم انّ الله لا يبعث الموتی، قال تبّا لمن قال هذا ويلهم هل كان المشركين يحلفون بالله ام باللات و العزّي؟ قلتُ: جعلتُ فداك فاَوجدنيه اعرفُهُ، قال: لو قام قائمنا بعث الله اليه قوماً من شيعتنا قبايع سيوفهم علي عواتقهم فَ[يَ]-بلُغُ ذلك قوما من شيعتنا لم يموتوا فيقولون بعث فلانٌ و فلانٌ من قبورهم مع القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف، فبلغ ذلك قوما من اعدائنا فيقولون يا معشر الشیعة ما اكذبكم؟ هذه دولتكم و انتم تكذبون فيها، لا والله، عاشوا و لا يعيشون، الي يوم القيامة، فحكي الله قولهم : « وَ اَقْسمواُ باللهِ جَهْدَ أيمانِهِم »

عيّاشي آن را به سند خود از ابو بصير، از حضرت ابي عبدلله امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه درباره فرموده خداوند : «وآنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد.» فرمودند: درباره آن چه مي گويند؟ عرضه داشتم : مي پندارند كه مشركين برای رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم سوگند ياد مي كردند كه خداوند مردگان را زنده نخواهد ساخت، (امام صادق) فرمودند مرگ بر آنكه چنين بگويد، وای برآنها آيا مشركين به الله سوگند ياد مي نمودند يا به «لات» و «عزّي»؟ عرض كردم فدايت گردم پس آن را برايم روشن ساز تا بشناسم. فرمود : چون قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف بپا خيزد خداوند قومي ازشيعيانمان را برخواهد انگيخت كه گيره های شمشيرهايشان برروی شانه هايشان است، پس اين خبر به گروهي از شيعيانمان كه نمرده اند می رسد تا به يكديگر گويند : فلاني و فلاني از قبرهايشان برانگيخته شدند وايشان با حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف هستند، چون اين سخن به گوش گروهي ازدشمنانمان برسد آنها گويند : ای گروه شيعيان شما چقدردروغگو هستيد! اين دولت وحكومت شماست و دروغ مي گويند! نه والله اينها كه شما مي گوييد زنده نشده و نخواهند شد تا روز قيامت، پس خداوند گفتار آنها را حكايت فرموده كه : « وآنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند . »

4) در كتاب تفسير عيّاشي مجلد 2 صفحه 259 آمده است :

ص: 251

عنه بالسناده عن (ابي) عبدالله صالح بن ميثم قال: سألتُ ابا جعفرعليه السّلام عن قوله : « و لهُ أسلمَ منْ في السموات و الارض طوعاً و كرها » قال : ذلك (حين يقول علي عليه السّلام: انا اولي الناس ) بهذه الآية: « وَاَقسموا باللهِ جَهْدَ أيمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموتُ بلی وَعداً عَلَيهِ حقاً [ وَلكّن اَكثَرَ النّاس لا يَعْلمونَ ] لِيُبيّنَ لهُمُ الذي يَختلِفونَ فيهِ وَ لِيَعْلَمَ الّذي كَفروا اَنّهُمْ كانواُ كاذِبينَ »

و ازاوست كه به سند خود از (ابو) عبدالله صالح بن ميثم روايت كرده كه گفت: ازحضرت ابوجعفرامام محمد باقرعليه السّلام درباره فرموده خداوند (متعال): « وحال آنكه هر كه در آسمانها و زمين است خواه وناخواه تسليم اوشده است » پرسيدم. فرمود: آن (هنگامي است كه حضرت علي عليه السّلام فرمايد : من شايسته ترين افراد ) به اين آيه هستم . « وآنان با مبالغه و تأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد، بلي البته وعده الهي حق است [ وليكن بيشتر مردمان نمي دانند ] تا برايشان آنچه را كه در آن اختلاف مي كردند بيان سازد وكافران كاملاً به دروغگويي خودشان پی ببرند»

5) در كتاب تفسير عيّاشي مجلد 2 صفحه 259 آمده است:

عنه بالسناده عن سيرين قال: كنتُ عند ابي عبدالله عليه السّلام اذ قال: ما يقول الناس في هذه الآية: « وَاَقْسمواُ باللهِ جَهْدَ أيمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يَموتُ »؟ قال: يقولون لا قيامةٍ ولا بعث ولانشورا، فقال: كذبوا وَاللهِ انّما ذلك اذا قام القائمُ عجّل الله تعالي فرجه الشريف و كرّ معه المُكرّونَ، فقال اهل خلافكم : قد ظهرت دولتكم يا معشر الشيعة، وهذا من كذبكم تقولونَ رجع فلان وفلان وفلان، لا والله لا يبعثُ اللهُ من يموت، الا تري انّه قالَ (انّهم قالوا) : «وَ اَقسمواُ باللهِ جَهْدَ أيمانِهِم » كان المشركون اشدّ تعظيماً بالّلات والغُزّي مِن ان يُقسموا بغيرها، فقا ل الله عزّوجلّ: « بلي وَعداً عَليه حَقاً لِيُبيّنَ لَهُمُ الذّي يَخْتلفوُنَ فيهِ و ليَعلم الذّينَ كَفَرواُ أنّهم كانوا كاذبينَ إنّما قَولُنا لِشيءٍ إذا اَردْناه ُان نقولَ له كن فيكونُ »

و ازاوست به سند خود ازسيرين آورده كه گفت: درمحضرامام ابو عبدالله صادق عليه السّلام شرفياب بودم كه آن جناب پرسيد : مردم درباره اين آيه چه مي گويند؟ « وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد.» گفته شد: (يعني اينكه كافران) مي گويند: نه قيامتي هست ونه برانگيخته شدني ونه نشری. فرمود: به خدا سوگند دروغ گويند همانا اين وقتي است كه قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف بپا خيزد وآنانكه اهل رجعت باشند به خدمت آن حضرت بشتابند، مخالفان شما خواهند گفت : ای گروه شيعيان دولت شما آشكار شد، واين از دروغهای شماست كه مي گوييد فلان وفلان باز گشته اند، نه قسم به خدا كه خداوند كسی را كه مُرد به اين دنيا باز نخواهد آورد، آيا نمي نگری كه او فرمود (آنان گفتند) : « وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند. »

ص: 252

چون مشركان بيشترين تعظيم واحترامشان به لات وعزی اختصاص داشت بيش از اينكه به غيرآنها سوگند ياد كنند، پس خدای عزّوجلّ فرمود : «بلي البته وعده الهي حق است تا برای آنان بيان سازد آنچه را كه درآن اختلاف مي كنند ، تا آنانكه كفر ورزيده اند بدانند كه دروغگو بوده اند، همانا ما به امر نافذمان هرگاه چيزی را اراده كنيم گوئيم موجود باش، همان لحظه موجود خواهد شد. »

6) در كتاب دلائل الامامة صفحه 248 آمده است :

العيّاشي بالسناده عَن الفضيل قالَ: قلتُ لابي عبدالله عليه السّلام : آيَة كتابكَ؟ قالَ: اكتبُ بعلامةِ كذا وكذا وَقرأ آية مِنَ القرآنِ، قلتُ لِفُضيلَ: وما تلك الآيةُ؟ قالَ: ما حدّثتُ بها احداً غيربريد، قال زرارةُ ، انا اُحَدّثكّ بها : «وَ اَقسمواُ باللهِ جَهْدَ أيمانِهِم لا يَبْعَثُ اللهُ مَنْ يموتُ بَلی وَعْداً عليهِ حقاً ولكنّ اَكْثرَ الناسَ لا يَعْلمونَ» قال: فسكتَ الفضيلُ ولم يقلْ لاولانعم .

عيّاشي

به سند خود از فضيل آورده كه گفت : به حضرت ابي عبدالله عرضه داشتم : نشانی نامه تان چيست؟ فرمود: فلان علامت را خواهم نوشت، وآيه ای ازقرآن را خواند، راوی گويد : به فضيل گفتم : آن آيه چيست؟ گفت : آن را جزبه بريد نگفتم . زراره گفت : من برايت مي گويم : « وآنان با مبالغه وتأكيد به خداوند سوگند ياد كنند كه خداوند هرگز كسي را كه بميرد زنده نخواهد كرد بلي البته وعده الهی حق است وليكن بيشتر مردم نمی دانند.» فضيل ساكت ماند وهيچ پاسخ نداد.

ص: 253

«آيه نود و ششم »

اشاره

در حال حاضر امام زمان مصداق واقعی اهل ذكر است .

خداوند درسوره نحل آيه 43 می فرمايد :

« وَمآ اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ اِلاّ رِجالاً نوُحي اِلَيْهِمْ فَاسْئَلوُا اَهْلَ الذِّكْراِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَموُنَ »

وما نفرستا ديم قبل از تو هيچ مرداني را مگر اينكه با آنان وحي مي فرستاديم ، پس از اهل ذكر سؤال كنيد وبپرسيد اگر نميدانيد .

1) حافظ حسكاني در اين زمينه در كتاب شواهد التنزيل ازصفحه 289 الي 292 هشت روايت آورده كه اهل ذكر ابنا وخلفا وامامان هستند كه آنها شامل اميرالمؤمنين عليه السّلام ويازده فرزند ايشان از فاطمه زهرا كه همه از ابناء رسول الله می باشند و برای نمونه روايت 466 از صفحه 292 را می آوريم :

حاكم حسكاني مي گويد خبرداد ما را ابوالعباس فرغاني ازابوالمفضل شيباني، ازابوزيد محمد بن احمد بن سلام اسدي در مراغه، از سري بن خزيمه رازي، از منصوربن ابي مويره، ازمحمد بن مروان، ازسدي از فضيل بن يسار، از ابي جعفر عليه السّلام در مورد فرموده خداوند متعال :« َفاسْئلوا أهْلَ الذّكرِاِنْ كُنتُم لا تعْلَموُنَ » فرمود : منظوراز(اهل ذكر) امامان از ذريه و عترت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم هستند وآيه « اَنزَلَ الله اليكم ذكراً رَسوُلاً » ( سوره طلاق آيه 10) خداوند فرستاد بسوی شما ذكر را كه رسول (محمد) باشد و اهل بيت اهل ذكر ميباشند. تلاوت فرمود.

مطابق آيه شريفه و در حا ل حاضر وجود اقدس امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف عظيم ترين مصداق ” اهل ذكر “ است.

2) در اصول كافي باب « ان اهل الذكر ...» جلد 1 صفحه 303 حديث 1 آمده است :

الحسين بن محمد، عن معلي بن محمد، عن الوشاء ، عن عبدالله بن عجلان، عن ابي جعفرعليه السّلام في قول الله عزّوجلّ « فَسئلواُ اَهْلَ الذكرِ اِنْ كُنتُمْ لا تَعْلَمونَ» قال

ص: 254

رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم : الذكر انا و الأئمة اهل الذكر و قوله عزّوجلّ: « وَ اِنّهُ لِذِكرٌ لَكَ وَ لِقومِكَ وَسَوفَ تُسْئلوُنَ » قال ابو جعفر عليه السّلام نحن قومه ونحن المسئولون .

امام باقر عليه السّلام راجع به قول خدای عزّوجلّ (سوره نحل آيه 43 ) « اگر خودتان نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد » ازقول پيغمبرمي فرمايد: مقصود از ذكر من هستم وامامان اهل ذكر مي باشند و راجع به قول خدای عزّوجلّ (سوره زخرف آيه 44 ) «همانا قرآن برای تو و قوم تو ذكر است وبه زودی از آن بازخواست مي شويد . » خود امام فرمود مائيم قوم او ومائيم باز خواست شدگان. (سؤال شوندگان)

1) در اصول كافي جلد 1 باب «ان اهل الذكر الذين ... » صفحه 304 حديث 2 آمده است :

الحسين بن محمد، عن معلي بن محمد، عن محمد بن اورمة، عن علي بن حسان، عن عمه عبدالرحمن بن كثير قال: قلت لابي عبدالله عليه السّلام « فَسئلواُ اَهلَ الذّكرِ اِنْ كُنتُم لا تَعْلموُنَ » قال الذكر محمد صلي الله عليه وآله وسلّم و نحن اهله المسئولون، قال؛ قلت: قوله « وَانّهُ لذكرٌ لَكَ وَلِقَومِكَ وَ سَوفَ تُسئلوُنَ » قال، ايّانا عني و نحن اهل الذكر ونحن المسئولون .

ابن كثير گويد: از امام صادق عليه السّلام آيه « اگرخودتان نمي دانيد، از اهل ذكر بپرسيد » را پرسيدم، فرمود: مقصود از ذكر محمد صلي الله عليه وآله وسلّم است وما اهل او هستيم كه پرسيده مي شويم، به حضرت عرض كردم: خدای تعالی مي فرمايد: قرآن ذكراست برای تو و قوم تو و به زودی ازآن پرسيده مي شويد. » فرمود : تنها ما را قصد كرده، مائيم اهل ذكر ومائيم پرسش شوندگان .

2) دراصول كافي جلد 1 باب «ان اهل الذكر الذين ... » صفحه 304 حديث 3 آمده است :

الحسين بن محمد، عن معلي بن محمد، عن الوشاء قال: سألت الرضا عليه السّلام فقلت له: جعلت فداك « فسئلواُ اَهلَ الذكرِ اِنْ كُنتُمْ لا تَعْلموُنَ » فقال نحن اهل الذكر ونحن المسئولون؛ قلت: فأنتم المسئولون و نحن السائلون؟ قا ل: نعم ، قلت: حقاً علینا أن نسألكم؟ قال: نعم، قلت: حقاً عليكم ام تجيبونا؟ قال: لا، ذاك إلينا إن شئنا فعلينا وإن شئنا لم نفعل، اما تسمع قول الله تبارك وتعالي : « هذا عطاؤنا فامنن أو امسك بغير حساب »

وشاء گويد به حضرت رضا عرض كردم : قربانت گردم « اگر نمي دانيد از اهل ذكربپرسيد » يعني چه؟ فرمود : مائيم اهل ذكر ومائيم پرسش شوندگان؛ عرض كردم : شما پرسش شونده و ما پرسش كننده ايم؟ فرمود : آري، عرض كردم، برماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود: آری، عرض كردم : برشماست كه پاسخ دهيد؟ فرمود : نه، اختيار با ماست اگرخواستيم پاسخ دهيم و اگرنخواستيم پاسخ ندهيم،

ص: 255

مگر نمي شنوی قول خدای تبارك و تعالي را ( سوره ص آيه 29 ) « اين است بخشش بی حساب ما، خواهی ببخش يا نگهدار. »

1) در اصول كافي جلد 1 صفحه 305 حديث 4 آمده است :

عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن الحسين بن سعد، عن النصر بن سويد، عن عاصم بن حميد، عن ابي بصير، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله عزّوجلّ « وَ اِنّهُ لذِكرٌ لََك وَ لِقومِك َوَ سَوْفَ تُسْئلوُنَ » فرَسوُل الله صلي الله عليه وآله وسلّم الذكر و اهل بيته عليهم السلام المسئولون و هم اهل الذكر.

و باز امام صادق عليه السّلام درباره آيه ( 44 سوره زخرف ) فرمود : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ذكر است و اهل بيتش عليهم السلام پرسش شوندگان و اهل ذكر باشند.

2) در اصول كافي جلد 1 صفحه 305 حديث 5 آمده است :

احمد بن محمد، عن الحسين بن سعد، عن حمّاد، عن ربعي، عن الفضيل، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله تبارك و تعالي: « وَإنّهُ لِذِ كْرٌ لَكَ وَ لِقومِكَ وَ سَوفَ تُسْئلوُنَ » قال: الذكر القرآن ونحن قومه ونحن المسئولون .

و امام صادق راجع به همان آيه فرمودند: همانا مراد از ذكر قرآن است وما هستيم قوم او وما هستيم پرسش شوندگان .

3) در اصول كافي جلد 1 صفحه 305 حديث 6 آمده است :

محمد بن يحيي، عن محمد بن اسماعيل، عن منصور بن يونس، عن ابي بكر الحضرمي، قال: كنت عند ابي جعفر عليه السّلام و دخل عليه الورد اخوالكميت فقال: جعلني الله فداك اخترت لك سبعين مسألة ما تحضرني منها مسألة واحدة، قال: ولا واحدة يا ورد؟ قال: بلي قد حضرني منها واحدة، قال و ما هي قال: قول الله تبارك وتعالي: « فَسئَلواُ اَهلَ الذكْرِ اِنْ كُنتُمْ لا تَعْلموُنَ » من هم ؟ قال: نحن قال: قلت: علينا ان نسألكم؟ قال : نعم، قلت: عليكم ان تجيبونا، قا ل : ذاك الينا .

ابوبكر حضرمي گويد: خدمت امام باقر عليه السّلام شرفياب بودم كه وَرَد برادر كميت (كه از شعرا معروف عرب و مداح اهل بيت است) وارد شد و عرض كرد: خدا مرا قربانت كند، هفتاد سؤال حاضر كرده بودم كه از شما بپرسم و اكنون يكي از آنها را هم به خاطر ندارم. حضرت فرمود: اي وَرد يكي را هم به خاطرنداری ؟ عرض كردم : چرا يكي ازآنها به خاطرم آمد. فرمودند : آن چيست؟ عرض كردم قول خداوند تبارك وتعالي « اگرنمي دانيد ازاهل ذكر بپرسيد » ايشان چه كساني هستند؟ فرمود : ما هستيم . عرض كردم برماست كه از شما بپرسيم؟ فرمود، آری. عرض كردم : بر شماست كه به ما جواب گوييد؟ فرمود : اختيار با ماست .

4) در اصول كافي جلد 1 صفحه 306 حديث 7 آمده است :

محمد بن يحيي، عن محمد بن الحسين، عن صفوان بن يحيي، عن العلاء بن زرين، عن محمد بن مسلم، عن ابي جعفر عليه السّلام قال: ان من عندنا يزعمون ان قول

ص: 256

الله عزّوجلّ : « فَسئلواُ اَهْلَ الذّكرِ اِنْ كُنتُمْ لا تعْلموُنَ » أنهم اليهود و النصاري، قال اذا يدعونكم الي دينهم ! قال:- قال بيده الي صدره - نحن اهل الذكر و نحن المسئولون .

محمد بن مسلم به امام باقر عليه السّلام عرض كرد: همشهريان ما گمان كنند، قول خدای عزّوجلّ « اگر نمي دانيد ازاهل ذكر بپرسيد » اهل ذكر، يهود و نصاری هستند . فرمود : بنابراين آنها شما را به دين خود دعوت كنند !!! سپس با دست به سينه اش اشاره كرد و فرمود : ما هستيم اهل ذكر و ما هستيم سؤال شوندگان .

ص: 257

«آيه نود و هفتم »

اشاره

سفيانی در سرزمين بيداء در زمين فرو خواهد رفت .

خداوند درسوره نحل آيه 45 می فرمايد :

« اَفاَمِنَ الّذينَ مَكروُا السَّيئاتِ أنْ يَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الارْضَ اَوْ يَاتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشعُروُنَ »

آيا كساني كه بر كارهاي زشت ، مكرها مي كنند ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پي نبرند به سراغشان بيايد ؟

1) در كتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 261 آمده است:

العياشي بالسناده عن ابراهيم بن عمر، عن من سمع ابا جعفرعليه السّلام يقولُ: انّ عهد نبي الله صار عند علي بن الحسين عليه السّلام ، ثمّ صار عند محمد بن علي عليه السّلام ثمّ يفعل الله ما يشاء، فالزم هؤلاء فاذا خرج رجلٌ منهم معه ثلاثمائة رجلٍ و معه رايةُ رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم عاملاً الي المدينة حتی يمّر بالبيداء فيقول هذا مكان القوم الّذين خسف بهم، و هي الآية الّتي قال الله عزّوجلّ: « اَفامِنَ الّذينَ مَكَروُا السّيئاتِ أنْ يَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الارْضَ اَوْ يَاْ تيهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشعُروُنَ * اَوْ يَاْخُذَهُمْ في تَقَلُّبِهِمْ فماهُمْ بِمُعْجِزينَ »

عياشي به سند خود از ابراهيم بن عمراز كسی شنيده بود ابو جعفر باقر عليه السّلام مي فرمايد: به درستي كه پيمان پيغمبرخدا نزد علي بن الحسين عليه السّلام سپرده شد، سپس به محمد بن علي (خود آن حضرت عليه السلام ) رسيد و ( پس از اين ) خداوند آنچه را بخواهد انجام مي دهد، پس هميشه با اينان باش، وچون مردي از ايشان خروج نمود كه سيصد مرد همراهيش می كردند و پرچم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را با خود داشت كه به سوی مدينه روان شود، وچون از بيابان ” بيداء “بگذرد بگويد: اين جای كساني است كه به زمين فرو خواهند شد، واين است آيه ای كه خداوند عزّوجلّ فرموده :« آيا كساني كه بركارهای زشت، مكرها مي كنند ايمن هستند ازاينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پي نبرند به سراغشان بيايد * يا اينكه هنگام آمد وشدشان به ناگاه آنها را بگيرد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند .»

ص: 258

1) در كتاب تفسير عياشي مجلد 1 صفحه 65 آمده است :

عنه : بالسناده عن جابر الجعفی، عن ابي جعفر عليه السّلام في حديث طويل قال له: وايّاك و شذاذٌ من آل محمد عليه السلام فانّ لآل محمد علي رايةٍ ولغيرهم علي رايةٍ ، فالزمْ هؤلاءابداً، ايّاك ومن ذكرت لك فاذا خرج رجلٌ منهم معه ثلاثمائة وبضعة عشر رجلاً و معه راية رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم عاملاً الي المدينة حتي يمّر” بالبيداء “ حتّي يقول هذا مكان القوم الذين يخسف بهم وهي الآية التي قال الله عزّوجلّ : « اَفاَمِنَ الّذينَ مَكَرواُ السَّيئاتِ أنْ يَخْسِفَ اللهُ بِهِمُ الارضَ اَوْ يَاْ تيَهُمُ العَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُروُنَ * اَوْ يَاْخُذَهُمْ في تَقَلُّبِهِمْ فماهُمْ بِمُعْجِزينَ »

و از اوست به سند خود از جابر جعفي آورده كه حضرت ابي جعفر باقر عليه السّلام ضمن حديثی طولاني به او فرمود: و مبادا كه با معدود كساني كه از فرزندان محمد عليهم السلام ] به عنوان برپايي عدل وداد و تشكيل دولت حق [ خروج كنند، همراهي كني زيرا كه برای آل محمد وعلي پرچم ] ودولتی [ خاص است، وديگران به پرچم هايی وابسته مي شوند ] ديگران هم دولتهايي دارند [ ... پس هميشه با اينان ( امامان بر حق از آل محمد عليهم السلام ) باش و ازآنهايی كه برايت ياد كردم جداً بپرهيز، وهرگاه مردي ازايشان ،كه سيصد و سيزده نفربا وی بوده وپرچم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را همراه داشت، بپا خاست وعازم مدينه شد ]با او همراهی كن [ ، وچون از بيابان ” بيداء “ بگذرد می گويد: اينجا جای كسانی است كه به زمين فرو خواهند رفت، اين است معني آيه اي كه خداوند عزّوجلّ فرموده: « آيا كساني كه بر كارهاي زشت، مكرها مي كنند ايمن هستند از اينكه خداوند آنان را بر زمين فرو برد يا عذاب آنان از آنجا كه پی نبرند به سراغشان بيايد * يا آنكه هنگام آمد وشد شان به ناگاه آنها را بگيرد وآنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند »

2) در كتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 261 آمده است :

وعنه : بالسناده عن ابن سنان، عن ابي عبدالله عليه السّلام سئل عن قول الله عزّوجلّ: « اَ فاَمِنَ الّذينَ مَكَروُا السَّيئاتِ أنْ يَخْسفَ اللهُ بِهِمُ الاَرْضَ اَوْ يَاْتيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشعُروُنَ » قال: هم اعداءُ الله و هم يُمسخونَ ويُقذفونَ ویسیحونَ في الارض ِ .

وازاوست كه به سند خود از ابن سنان از حضرت ابي عبد الله امام صادق عليه السّلام آورده كه از آن حضرت راجع به قول خداوند عزّوجلّ: « آيا كساني كه بر كارهای زشت ، مكرها مي كنند ايمن هستند ازاينكه خداوند آنان را برزمين فرو برد» سؤال شد، در پاسخ فرمود : آنان دشمنان خدايند وآنان مسخ مي شوند و دچار پرتاب می گردند و در زمين آواره می شوند .

ص: 259

دراينجا خلاصه ای از خصوصيات سفيانی را می آوريم :

سفياني مردي از فرزندان عتبة

بن ابي سفيان است.

خروج سفياني در ماه رجب است.

خروج او از علائم حتميه

ظهورامام زمان است.

خروج سفياني وظهورامام زمان

در يك سال است.

همزمان با سفياني دو

نفرديگربه نامهای خراساني ويماني خروج مي نمايند.

سفياني وخراساني ويماني هرسه

دريك سال ويك ماه ويك روزواحد قيام مي كنند.

خروج سفياني درشام ، يماني

از يمن وخراساني ازخراسان است.

هيچ پرچمي هدايتگرترازيماني

نيست كه مردم را به حق دعوت مي كند.

قبل ازسفياني سه پرچم ديگر

بلند مي شود: يكي پرچم حسنیه ،دوم پرچم امويه وسوم پرچم قيسيه.

10. سفياني پرچمهای حسنیه، امويه وقيسيه رامانند كشاورزان كه محصول را درو مي كنند، از بين مي برد و كشتارعجيب وغريبي به راه می اندازد.

11. مدت خروج سفياني پانزده ماه طول مي كشد.

12. او شش ماه از اين پانزده ماه را مي جنگد.

13. در اين شش ماه بر پنج ايالت دمشق، فلسطين، حلب، حمص واردن مسلط مي شود.

14. كشته شدن سفياني وقيام امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف دريك سال است.

15. سرانجام لشگر سفياني با فرمانده شان در سرزميني به نام

”بيداء “ بين مكه و مدينه فرومي روند، اما خودش دراين فرو رفتن از بين نمي رود زيرا در آنجا نيست.

16. زمانيكه لشگريان سفياني در ” بيداء “ فرو مي آيند ندايي از آسمان بلند مي شود كه اي زمين ” بيداء “ دشمنان خداوند را نابود ساز. زمين همه آنها را درخود فرو مي برد، سه نفر مي مانند كه صورتهايشان از جلو به پشت برمی گردد وآنها ازطايفه كلب هستند.

17. پس از فتح نجف حضرت به كوفه رفته ودرمسجد ابراهيم عليه السّلام دو ركعت نماز مي خواند. عده اي ازلشگريان سفياني از مرحبه خروج مي كنند، حضرت دستور مقابله با آنها را مي دهند.

18. حضرت ابتدا او را به توحيد خداوند و نبوت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرا مي خواند اما قبيله كلب كه دائيهاي اوهستند نمي گذارند واو را تشويق به جنگ مي كنند . او با حضرت مي جنگد اما حضرت باز او را

ص: 260

دعوت به صلح می كند، او راضي نمي شود . حضرت دستور مي دهد لشگريانش با او بجنگند. سرانجام او را شكست داده، دستگيرش مي كنند وبه قتل می رسانند .

19. عده ای از بني اميه فراركرده و به روم پناهنده مي شوند، حضرت قاصدی مي فرستد كه آنها را باز گرداند. روميها آنها را تحويل نمي دهند و قاصدان حضرت نزد ايشان مي آيند. حضرت لشگری مجهز به سمت روم مي فرستد. رهبر روميها مي گويد، بني اميه را به اينها تحويل دهيد كه اينها لشگری مجهز دارند .

ص: 261

«آيه نود و هشتم »

اشاره

پيروزی واقعی به دست قائم آل محمّد علیه السلام است.

خداوند درسوره اسراء آيات 4 الی 6 می فرمايد :

« وَقَضَينآ اِلی بَني اِسْرآئيلَ فِي الكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الارْضِ............

« وَقَضَينآ اِلی بَني اِسْرآئيلَ فِي الكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الارْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتعلُنَّ عُلُوًّا كَبيرًا * فاِذا جآءَ وَعْدُ اوُلهُما بَعَثْنا عَليْكُم عِباداً لَنآ اُولي بَاْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدّيار ِو َكانَ وَعْداً مَفْعوُلا ً * ثمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِم وَ اَمْدَدْناكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنينَ وَجَعَلْناكُمْ اَكْثَرَ نَفيراً »

و ما به بني اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دو بار در روي زمين فسادي بزرگ خواهيد كرد، وتسلط وسركشي سخت ظالمانه اي خواهيد داشت* پس هر گاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد بندگان سخت جنگجوي خويش را بر شما خواهيم برانگيخت تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند و اين وعده انتقام ، حتمي خواهد بود * سپس بار ديگر شما را بر آنان سلطه دهيم وبه وسيله اموال وفرزندان مدد نماييم وتعداد ( افراد ) شما را بيشتر سازيم *

1) ابو جعفر محمد بن جرير طبري مفسر، محدث ومورخ بزرگ اهل سنت در كتاب دلائل الامامه صفحه 296 ( در ضمن حديثي طولاني ) درمسند فاطمه مي گويد :

ابو عبدالله محمد بن سهل جلودي روايت نمود ازابوالحسين احمد بن محمد بن جعفر طائي كوفي درمسجد ابو ابراهيم موسي بن جعفرعليه السّلام به ما گفت از محمد بن الحسين ابن يحيي حارثي كه او گفت: علي بن ابراهيم بن مهزياراهوازی حديثمان داد كه گفت، در يكي از سالها به قصد حج به مدينه وارد شدم ودرآن اقامت گزيدم، وچند روزي درآنجا بودم ( و شوق فراواني داشتم که امام زمان حجة بن الحسن العسگري را ببينم .) لذا در جستجوی او بودم كه شايد درمدينۀ جدش او را بيابم ولي نه خبرازآن جناب به دستم رسيد ونه ديده ام به جمال شريفش روشن گرديد، لذا بسيار اندوهگين شدم كه مبادا به آرزويم نرسم سپس از مدينه به مكه رفتم واعمال

ص: 262

حج را به جا آوردم و درتمام اين مدت درجستجوی (حبيب، مقصد ومقصودم بودم ) درهمين حال كه به فكر فرو رفته بودم ناگاه درب كعبه برايم آشكار شد كه شخصي را ديدم گويي شاخه درخت بان (درخت بان تنه اي راست ونرم دارد و ازتخم آن روغني خوشبو مي گيرند ) آن مرد بُردي به كمربسته بود وبُرد ديگری زير بغل بر روی گردن افكنده بود، دلم به ديدن او قرار گرفت وبه سويش شتافتم، او نيز متوجه من شد وگفت: اهل كجا هستي؟ گفتم اهل عراق، فرمودند: كدام شهر؟ گفتم اهواز،فرمودند: تو ابن الخطيب را مي شناسي ؟ گفتم آری، فرمودند: خداوند او را رحمت كند كه شبهای زيادی را به عبادت مي گذرانيد وچقدراشك مي ريخت، آنگاه فرمودند: ابن مهزياركجاست؟ گفتم خودم هستم گفت: سلام خداوند برتو باد ای ابوالحسن، آنگاه مرا به گرمي درآغوش گرفت وگفت: ای ابو الحسن آن نشاني كه بين تو وامام ابو محمد نضّّرالله وجهه بود چه كردی؟ گفتم: همراه دارم، ودست بردم وانگشتری را كه برآن نام محمد وعلي نقش بسته بود از جيبم بيرون آوردم، چون بر آن نظر كرد گريست تا آنجا كه آستينش ترشد وگفت: ای ابو محمد خدايت رحمت كند كه به راستي زينت اُمّت هستي خداوند به امامت تو را شرافت بخشيد و تاج علم ومعرفت بر تو عنايت فرمود، ما به سوی شما رهسپاريم . سپس برای بار دوم مرا در آغوش گرفت وگفت : ای ابو الحسن تو چه آرزويي داری؟ گفتم آرزوی من اين است كه امامي را كه محبوب وغايب است ملاقات كنم. گفت: او ازشما مخفي نشده وليكن كارهای بد شما او را مخفي داشته است . قُلتُ: الاِمام المحجوبٌ عن ِالعالم ، قال وَما هُوَ مَحجوبٌ عَنكُمْ ولكن حَجَبَهُ سوُءُ اعمالِكُمْ . حا ل برخيزو نزد مركبت برو وآماده ديدار حضرت حجة بن الحسن العسکری باش كه چون جوزاء از نظرها غايب شد و ستارگان آسمان، درخشان گشتند (بيا) ومن مابين ركن وصفا منتظر تو هستم .

خوشحال شدم ويقين داشتم كه خداوند اين فضيلت را به من داده است، پس لحظه شماری مي كردم تا لحظه موعود فرا رسيد. برخاستم ومركب خود را سوار شدم كه ناگاه صدای دوستم را شنيدم كه گفت : ای ابو الحسن بسوی من آی ، بسوی او شتافتم وسلام كردم، گفت بيا برويم برادر، پس حركت كرديم وازپستيها وبلندیها گذشتيم تا بر طائف مشرف شديم، به من گفت: فرود آی تا همين جا نمازهای شب را بجا آوريم . پس فرود آمديم و درهمانجا نماز واجب صبح را هم با او به جماعت خوانديم، گفتم : پس آن دو ركعت چطور؟ گفت آن دو ركعت از نمازهای شب مي باشد، آنها وقنوت را كوتاه بخوان وهمه نمازهای مستحبي را مي تواني كوتاه بخواني، سپس گفت: برادربرويم . حركت كرديم تا سرانجام بر دشتي بزرگ مشرف شديم كه همچون كافور سفيد بود، به ناگاه درآن چادری ديدم كه از موی بافته شده بود، ديدم كه نوری از آن بدرخشيد، به من گفت خوب نگاه كن آيا غيری مي بيني؟ گفتم چادری ازمو می بينم، گفت: همه اميد وسعادت در همين دشت است

ص: 263

ودرپي او رفتم تا به ميان دشت رسيديم، او از مركبش پياده شد و آن را واگذارد، من نيز از مركبم پياده شدم (ومشغول بودم آن را ببندم) به من گفت آن را رها كن . گفتم اگر گم شود چطور؟ گفت: اين سرزميني است كه جز مؤمن در آن داخل نمي شود و جز مؤمن از آن خارج نمي گردد. (به من گفت اينجا بايست رخصت بطلبيم ) وداخل چادر شد و به سرعت بيرون آمد وگفت: مژده ات باد كه اجازه ورود به تو داده شد، داخل شدم وديدم كه نورازآن مكان به آسمان كشيده مي شود.

فدَخَلتُ فَاذا بَيْتُ يَسْطَعُ مِنْ جانِبهِ النّورُ، فَسَلّمتُ عَلَيهِ بالامامَةِ، فقال: يا ابا الحسن كنّا نَتَوقّعك ليلاً وَنَهاراً فَما الذّي اَبْطأ بِكَ عَلَينا ؟

پس داخل شدم مشاهده كردم كه نورازآن جايگاه به اطرافش كشيده مي شود پس برآن حضرت سلام كردم، سلامي كه مخصوص امام است آنگاه حضرت فرمودند: اي ابوالحسن ما شب و روز انتظار داشتيم و متوقع بوديم كه تو به نزد ما بيايي . چه چيز باعث شد كه تو ديربيايي؟ عرض كردم : ای آقای من كسي را تا كنون نيافته بودم كه مرا راهنمايي كند. به من فرمودند:كسي را نيافتي كه راهنماييت كند! سپس انگشت خود را بر زمين زدند و فرمودند: لا ولكنّكم كثرتم الاموال وتجبّرتم علي ضعفاء المؤمنين وقطعتم الرّحم الذّي بينكم فأيُّ عذرٍ لكم (الآن) فقلت: التوبة والتوبة الا قالة. هرگز، وليكن اموالتان را زياد كرديد وبرضعيفان مؤمنين ظلم نموديد، وصله رحم نكرديد ورحم خود را قطع نموديد پس حالا چه عذری داريد؟ عرض كردم : توبه ، توبه ( ای آقای من ) در گذريد.

ثم قال يا بن المهزيار ومدّ يَدهُ، اَلا اُنبّئك بالخبرِانّهُ اذا قعد الصّبيُ وتحرّك المغربي وسارَ العمانيُّ وبويع السفياني يؤذِنُ لي اللهُ فاخْرجُ بين الصفا والمروة في ثلاثمائةٍ وثلاثة عشرَ رجلاً سواء، فاجيءُ الَي الكوفة واَهدمُ مسجدها واَبنيةٍ علي بنائِهِ الاوّل و اهدِمُ ما حولهُ مِنْ بناء الجبابرة واخرجُ بالناس حجّة الاسلام اَجيءُ الي يثربَ فاهدمُ الحجرةَ وأخرجُ مَن بِها و هما طرّيان فآمُرُ بهما تَجاهَ البقيع وآمرَبِخَشبتين يصلبان عليهما فتورقُ مِنْ تحتهما فيفتَتِنُ الناسَ بهما اَشدَ مِنَ الفتنةِ الاولي فينادي منادٍ من السماءُ ابيدي ويا ارضُ خُذي .

ای پسر مهزيار ( حضرت دستش را به سوی من دراز كردند وفرمودند) آيا تو را از اخباری آگاه نسازم؟ ای پسر مهزياربدان، هرگاه كودك بنشيند، ومغربي حركت كند وعماني راه بيفتد و زمانيكه با سفياني بيعت شود، آنگاه خداوند به من اجازه قيام مي دهد پس من بين صفا ومروه با سيصد وسيزده مرد خروج مي كنم، آنگاه به كوفه مي آيم و مسجد آن را منهدم مي سازم و براساس بنای نخستين آن را بنا مي

كنم وآنچه ازساختمانهای جباران پيرامون آن هست نيز خراب می كنم وبا مردم حج

ص: 264

اسلام را بجای مي آورم و به يثرب مي روم پس حجره را خراب مي كنم و آنچه درآن است ، بیرون می آورم و آن دو را تازه بيرون مي آورم و دستورمي دهم درسمت بقيع بردو چوب خشك آنها را به دار آويزند، پس آن دو چوب خشك از زير آنها برگ مي دهند، آنگاه مردم به فتنه ای شديد تر از فتنه اول دچار مي گردند، پس منادی صدا مي زند ازآسمان كه : ای آسمان اينان را نابود ساز و ای زمين اينها را بگير.

فيومئذ لا يبقي علي وجه الارض الاّ مؤمنٌ قد اَخلصَ قلبهُ للايمان قلتُ: يا سيدي ما يكون بَعدَ ذلك؟ قال: الْكرّةُ الرجعةُ الرجعة ثمَ تلاهذه الاية « ثمَّ رََدَدْنا لَكُمُ الْكرّة عَلَيْهِم وَاَمْدَدنا كُمْ باموالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْنا كُمْ اَكْثَرَ نَفيراً » ( سوره نحل آيه 6)

سپس بر روی زمين باقي نمي ماند جزمؤمني كه دلش را برای ايمان خالص كرده باشد، عرضه داشتم : ای آقای من پس ازآن چه می شود ؟ فرمودند : بازگشت، بازگشت، رجعت، رجعت. سپس اين آيه را تلاوت كردند: « سپس بار ديگرشما را بر آنان سلطه مي دهيم و به وسيله اموال و فرزندان مدد نماييم وتعداد ( افراد شما ) را بیشترسازيم .»

1) در كتاب روضه كافي صفحه 250 آمده است :

محمد بن يعقوب: عن عدةٍ من اصحابنا، عن سهل بن زيادٍ، عن محمد بن الحسن بن شمؤن، عن عبدالله بن عبد الرحمن الاصم،عن عبدالله بن القاسم البطل، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قوله تعالي: « وَقَضَينا اِلی بَني اِسرائيلَ فِي الكتابِ لَتُفسدُنَّ فِي الارضِ مَرَّتين ِ» قال: قتْلُ علي بن ابي طالب وَطعن الحسن عليهما السلام، «وَلَتعْلُنَّ عُلُواً كَبيراً » قال: قَتلُ الحسين عليه السّلام، « فاذا جآءَ وَعْدَ اوُلاهُما » فاذا جآء نفردم الحسين عليه السّلام، « بَعَثنا عَلَيكُم عِباداً لَنا اوُلي باس ٍ شديدٍ فَجاسوُا خِلالَ الدّيار » قومٌ يبعثهم الله قبل خروج القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف فلا يدعون و تراً لآل محمد الاّ قتلوُهُ « وَ كانَ وَعْداً مَفعوُلاً » خروج القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف « ثمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الكَرَّةَ عَلَيْهِم » خروج الحسين عليه السّلام في سَبعين من اصحابه عليهم (ال) بيض المذهَّب لكلّ بيضةٍ وَ جَهان ِالمُؤدّونَ الي الناس انّ هذا الحسين عليه السّلام قد خرج (حتّي) لا يَشكَّ المؤمنونَ (فيه) وانّه ليس َبدجّال ولا شيطان ٍ والحجة القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف بين اظهركم فاذا استقرّتِ المعرفة ُ في قلوب المؤمنون انّه الحسين عليه السّلام جآءَ الحجة الموت، فيكونُ الذّي يُغسِله ويكفنه ويُحنّطه ويُلحدهُ في حضرته الحسين (بن علي) عليهما السلام ولا يلي الوصيَّ الاّ الوصي .

ص: 265

محمد بن يعقوب از عدّه ای از اصحابمان، از سهل بن زياد، ازمحمد بن الحسن بن شمؤن، از عبدالله بن عبدالرحمن اصّم، از عبدالله بن القاسم بطل، از حضرت ابي عبدالله عليه السّلام روايت آورده كه آن حضرت درباره قول خدای تعالي« وبه بني اسرائيل در كتاب خبرداديم كه البته شما دوبار درزمين فساد بزرگي خواهيد كرد » فرمود: يكي كشتن علي بن ابي طالب عليه السّلام و دوم ضربت زدن به امام حسن عليه السّلام « وتسلط و سركشي سخت ظالمانه ای خواهيد داشت » فرمود: كشته شدن امام حسين عليه السّلام است « پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد » پس چون موعد ياری گرفتن وخونخواهي برای حسين عليه السّلام فرا رسد « بندگان سخت جنگجوی خويش را برشما خواهيم برانگيخت تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند.» قومي هستند كه خداوند آنان را پيش ازقيام حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف برمي انگيزد، كه هيچ كس (مسئول) خوني از آل محمد صلي الله عليه وآله وسلّم باقي نگذارند جز اينكه او را بكشند، « واين وعده حتمي خواهد بود. » يعني : آمدن حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف ” وعده ای حتمي است “ « سپس بار ديگر شما را برآنان تسلط مي دهيم » خروج امام حسين عليه السّلام با هفتاد تن ازاصحابش ( درزمان رجعت) درحاليكه كلاه خودهای زرّيني كه دو رو دارد برسردارند و اعلام كنندگاني به مردم برسانند : اين حسين است كه خارج شده، تا آنجا كه مؤمنان هيچ شك وترديد و درباره او نكنند و بدانند كه او دجّال وشيطان نيست، و اوست حجّت قائم (به حق) درميان شما وچون معرفت به اينكه آن حضرت همان حسين عليه السّلام است در دلهای شيعيان استقراريافت، حضرت حجت را مرگ فرا مي رسد، وكسي كه آن جناب را غسل مي دهد وكفن وحنوط مي كند وبه خاك مي سپارد همان حسين (بن علي) عليهما السلام خواهد بود، وجز وصّي وامام هيچ كس متصّدی (كار كفن ودفن) وصّي نشود.

3) دركتاب كامل الزيارات صفحه 62 آمده است :

ابو القاسم جعغربن محمد بن قولويه : في كامل الزيارات قال: حدّثني محمد بن جعفرالقرشي الرزّاز قال: حدّثني محمد بن الحسين بن ابي الخطاب ، عن موسي بن سعدان الحناط، عن عبدالله بن قاسم الحضرمي، عن صالح بن سهل، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله عزّوجلّ: « وَقَضَينا اِلی بني اسرائيلَ في الكِتابِ لَتُفسِدُنَّ فِي الارضِ مَرَّتينِ» قال: قتل اميرالمؤمنين عليه السّلام وطعن الحسن بن عليٍ عليه السّلام، « وَلَتَعلُنَّ عُلُواً كَبيراً » قال: قتل الحسين بن علي عليهما السلام « فاذا جآءَ وَعْدُ اوُلاهُما » قال: اذا جآءَ نفر الحسين عليه السّلام، « بَعَثنا عليكُم عِباداً لنا اوُلي بَاْسٍ شَديدٍ فجاسواُ خِلال الديار » قوماً يبعثهم الله قبل قيام القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف لا يدعون وتراً لآل محمد الاّ اَخَذوه، « وَكانَ وَعْداً مَفعوُلاً »

ص: 266

ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولويه : در كتاب كامل الزيارات گويد: محمد بن جعفر قرشي رزاز حديثم داد، گفت: محمد بن الحسين بن ابي الخطاب حديثم گفت، ازموسي بن سعدان حنّاط ، از عبدالله بن قاسم حضرمي، ازصالح بن سهل، از حضرت ابي عبدالله امام صادق عليه السّلام درباره قول خداوند عزّوجلّ: « وبه بني اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دو بار در زمين فساد بزرگي خواهيد كرد.» فرمود : كشتن اميرالمؤمنين عليه السّلام وضربت خوردن حسن بن علي عليه السّلام ،« وتسلط وسركشي سخت ظالمانه اي خواهيد داشت » فرمود : كشتن حسين بن علي عليه السّلام ،« پس هرگاه نوبت نخستين انتقام فرا رسد » فرمود: هرگاه رقت پيروزی ونصرت حسين عليه السّلام فرا رسيد « بندگان سخت جنگجوي خويش را بر شما خواهيم برانگيخت تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند »قومي را خداوند پيش از قيام حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف برانگيزد كه هيچ مسئول خوني از آل محمد را وانگذارد مگر اينكه او را بگيرند، « واين وعده حتمی خواهد بود .»

1) در كتاب كامل الزيارات صفحه 64 آمده است :

عنه : قال حدّثني محمد بن جعفر الكوفي الرزّاز، عن محمد بن الحسين بن ابي الخطّاب، عن موسي بن سعدان، ( عن ابي عبدالله، عن القاسم ) الحضرمي، عن صالح بن سهل، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قول الله تبارك وتعالي: « وَقَضَينا اِليبني اِسرائيلَ في الكِتابِ لَتفسِدنَّ فِي الارضِ مَرّتينِ » قال: قتل علي عليه السّلام وطعن الحسن عليه السّلام، « وَلَتَعلُنَّ عُلواً كَبيراً » قا ل: قتل الحسين عليه السّلام .

وازاوست كه گفت: محمد بن جعفركوفي رزاز حديثم داد، از محمد بن الحسين بن ابي الخطاب، از موسي بن سعدان، ( از ابي عبدالله، از قاسم ) حضرمي، از صالح بن سهل، از ابي عبدالله امام صادق عليه السّلام درباره قول خداوند تبارك وتعالي: « وبه بني اسرائيل در كتاب خبر داديم كه البته شما دوباردرزمين فساد بزرگي خواهيد كرد » فرمود : كشتن حضرت علي عليه السّلام وضربت زدن به امام حسن عليه السّلام ،« وتسلط وسركشي سخت ظالمانه اي خواهيد داشت » فرمود : كشتن امام حسين عليه السّلام .

2) در كتاب تفسير عياشي مجلد 2 صفحه 281 آمده است:

العياشي بالسناده عن صالح بن سهل، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قوله: «وَقَضَينا الي بَني اِسرائيلَ فِي الكِتابِ لَتفسِدُنَّ فِي الارضِ مَرّتينِ » قتل علي وطعن الحسن عليهما السلام، « وَلَتَعلنَّ عُلُواً كَبيراً » قتل الحسين، « فاذا جآءَ وعدُ اوُلهما » فاذا جآء نفر دم الحسين عليه السّلام، « بَعَثنا عليكم عباداً لنا اولي بَاْسٍ شَديدٍ فجاسوُا خِلالَ الدّيار » قوم يبعثهم الله قبل خروج القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف لا يدعون وتراً لآلِ محمد عليهم السلام الاّ [ اَ ] حرقوه « وَكان وَعداً مَفعوُلاً» ] قبلَ [ قيام القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف، « ثم رَدَدْنا لَكمُ الكَرّةَ عَلَيهم وَاَمْدَدْنا كُم

ص: 267

باموالٍ وَبنين وجعلنا كُم اَكثراً نَفيراً » خروج الحسين عليه السّلام في الكرّة في سبعين رجلاً من اصحابه الذين قتلوا معه عليهم البيض المذهب لكلّ بيضةٍ وجهان المؤدي الي الناس انّ الحسين قد خرج في اصحابه حتّي لا يشكَّ قيه المؤمنون وانّه ليس بدجّالٍ ولا شيطانٍ الاّ انّه الامام الّذي بين اظهرالناس يومئذ فاذا استقرّ عند المؤمن انّه الحسين عليه السّلام لا يسكّون فيه وبلغ عن الحسين الحجة القائم عليهما السلام بين ] اظهر[ الناس وصدّقه المؤمنون بذلك جآءَ الحجة الموت فيكون الذي يلي غسله وكفنه وحنطه وايلاحه ]في[ حضرته الحسين ولايلي الوصّي الاّ الوصّي . وزاد ابراهيم ]في حديثه[ ثم يملكهم الحسين حتّي يقع خاجباه علي عينيه.

وعياشي به سند خود از صالح بن سهل از حضرت ابي عبدالله صادق عليه السّلام روايت آورده راجع به فرموده خداوند « وبه بني اسرائيل در كتاب خبرداديم كه البته شما دوباردرزمين فساد بزرگي خواهيد كرد » كشتن حضرت علي عليه السّلام وكشتن حسن عليه السّلام « وتسلط وسركشي سخت ظالمانه اي خواهيد داشت » كشتن حضرت حسين عليه السّلام « پس هرگاه درنوبت نخستين انتقام فرا رسد » پس چون وقت ياری گرفتن وظفريافتن خون حسين عليه السّلام فرا رسيد، « بندگان سخت جنگجوی خود را برشما خواهيم فرستاد تا آنجا كه درون خانه هايتان را نيز جستجو كنند » قومي هستند كه خداوند آنها را پيش ازخروج قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف برمي انگيزد كه هيچ جنايتكاری نسبت به آل محمد وا نگذارد مگر اينكه اورا بسوزانند، « واين وعده حتمي خواهد بود» (قبل) از قيام حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف « سپس بارديگر شما را برآن سلطه دهيم وبه وسيله اموال وفرزندان مدد نماييم و تعداد افرادتان را بيشتر سازيم » خروج امام حسين عليه السّلام دررجعت با هفتاد مرد از اصحابش كه با او كشته شدند درحاليكه كلاه خودهای زريني برسردارند كه دورو است كه به مردم ابلاغ خواهد شد كه حسين با اصحاب خود ] از ستبرشهادت [ بيرون آمده تا آنجا كه مؤمنان درباره اش هيچ شك نكنند و] بدانند [ كه او دجّال وشيطان نيست و امام زمان درميان مردم است، پس چون دردل مؤمن اعتقاد به اين كه او حسين عليه السّلام است استقرار يافت درباره او شك نكنند وبه حدي اين عقيده رسوخ می يابد كه حسين عليه السّلام را حجت قائم به امر امامت دادند ومؤمنان آن حضرت را اين چنين تصديق كنند، در اين هنگام مرگ حضرت حجت عجّل الله تعالي فرجه الشريف فرا رسد پس امام حسين عهده دار غسل وكفن وحنوط او می شود و او را درآرامگاهش به خاك می سپارد، كه وصّي را جز وصّي عهده دار نشود . وابراهيم ( يكي ازراويان ) درحديثش افزوده، سپس امام حسين عليه السّلام زمام امورشان را بدست می گيرد تا آنجا كه ابروهايش برروی چشمهايش می افتد .

ص: 268

«آيه نود و نهم »

اشاره

پيروزی واقعی مسلمين درزمان قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه الشريف است .

خداوند درسوره اسراء آيه 8 می فرمايد :

« عَسی رَبُّكُم اَنْ يَرْحَمَكُم وَاِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَجَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلكافِرينَ حَصيراً »

اميد است كه پروردگارشما باز برشما مهرباني نمايد. ولي چنانچه بازشما ( به عصيان وگناه برگرديد ) ما بازبه عقوبت شما برمي گرديم وجهنم را زندان كافران فرار مي دهيم .

1) در تفسير برهان جلد 2 صفحه 409 حديث 1 آمده است :

عن علي بن ابراهيم يعني القائم واصحابه سيوؤا وجوهكم يعني سيود وجوهكم وليدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة يعني رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم واصحابه وليتبروا ما علواً بشيرا اي يعلمون عليكم ويفقلونكم ثم عطف علي آل محمد فقال « عَسي رَبَّكُم اَنْ يَرْحَمَكُم » اي ينصركم علي عدوكم ثم خاطب بني اميه فقال « وَ اِنْ عُدْتُمْ عُدْنا » يعني عدتم بالسفياني عدنا بالقائم من آل محمد «وجَعَلنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً » اي حبس يحصرون .

2) در تفسير قمي جلد 2 صفحه 14 آمده است :

علي بن ابراهيم: في تفسيره المنسوب الي الصادق عليه السّلام قا ل: «عَسي رَبَّكُم اِنْ يَرْحَمَكُم » ان ينصركم علي عدوكم، ثم خاطب بني اميه فقا ل: « وَاِنْ عُدْتُم عُدْنا» يعني عدتم بالسفياني عدنا بالقائم من آل محمد عجّل الله تعالي فرجه الشريف « وَجَعَلنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً » اي حسباً يحصرون فيها .

علي بن ابراهيم درتفسيرش كه منسوب به امام صادق عليه السّلام است گويد : « اميد است پروردگارتان بازبرشما مهرباني كند » يعني شما را بردشمنانتان پيروز فرمايد سپس به بني اميه خطاب كرد وفرمود: « وچنانچه باز( به عصيان وگناه ) بازگرديد ما هم به (عقوبت شما) برمي گرديم يعنی به وسيله سفيانی بازگرديد وبه

ص: 269

وسيله قائم آل محمد عجّل الله تعالي فرجه الشريف بازگرديم « وجهنم را زندان كافران قرار دهيم. » يعنی زندانی که درآن محصور بمانند .

ص: 270

«آيه يكصدم »

اشاره

قرآن مردم را به سوی قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه الشريف هدايت می كند .

خداوند درسوره اسراء آيه 9 می فرمايد :

« اَنَّ هذا القُرآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ وَيُبَشِّرُالمؤمِنينَ »

اين قرآن شما را به محكم ترو استوار تروصواب ترهدايت مي كند و بشيراست ومؤمنان را بشارت مي دهد .

1) اصول كافي جلد 1 صفحه 315 حديث 2 باب « ان القرآن يهدي للامام»:

علي بن ابراهيم، عن الله، عن ابن ابي عمير،عن ابراهيم بن عبد الحميد ، عن موسي ابن الاكيل النميري، عن العلاء بن سيابة، عن ابي عبدالله عليه السّلام في قوله تعالي: « اِنَّ هذا القُرآنَ يَهْدي لَلَّتي هِيَ اَقْوَمُ » يهدي الي الامام.

امام صادق عليه السّلام راجع به قول خداي تعالي « همانا اين قرآن به آنچه استوارتراست، راهنمايي مي كند » فرمود: به سوی امام راهنمايي مي كند .

2) در تفسيرعياشي جلد 2 صفحه 283 آمده است :

في العياشي عن الفضيل بن يسارعن ابي جعفرعليه السّلام « اَنَّ هذا القُرآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ » قال: يهدي الي الولاية.

از فضيل بن يسار از امام باقرعليه السّلام روايت كرده كه در ذيل آيه « اِنَّ هذا القُرآن ... » فرمود: مقصود از« لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ » ولايت است وبه آن دعوت مي كند .

3) در تفسير صافي صفحه 311 آمده است :

قال علي بن الحسين عليه السّلام : الامام منا لا يكون الاّ معصوما وليست العصمة في ظاهر الخلقه فيعرف بها فلذلك لا يكون الا منصوصا فقيل له يا بن رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم فما معني المعصوم؟ فقا ل: هو المعتصم بحبل الله وحبل الله هو القرآن لا يفترقان الي يوم القيامة فالامام يهدي الي القرآن والقرآن يهدي الي الامام وذلك قول الله عزّوجلّ « اِنَّ هذا القُرآن يهدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمَ »

ص: 271

امام سجاد عليه السّلام فرمود : امام ازما اهل بيت حتماً معصوم است وعصمت درظاهرخلقت مشخص نمی شود. سؤال شد که یا بن رسول الله پس معصوم چه كسي مي باشد؟ فرمود : آن كس كه به حبل الله اعتصام جويد و حبل الله ، قرآن است. معصوم و قرآن تا روزقيامت ازهم جدا نمي گردند. بنا براين امام، انسان را به قرآن هدايت مي نمايد واين همان كلام خداست كه مي فرمايد: « اين همان قرآن است كه به آنچه استوارتراست هدايت مي كند.»

پس قرآن ما را به امام هدايت مي كند، وهركس به امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف هدايت شود هدايت شده قرآن است و او به نصيحت و وصّيت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم عمل كرده است كه به” كتاب الله وعترتي “ چنگ زده است .

ص: 272

«آيه يكصد و یکم »

اشاره

” طائره “ افتخار ولايت ولی عصر برگردن ما است .

خداوند درسوره اسراء آيه 13 می فرمايد :

« وَ كُلُّ اِنْسانٍ اَلْزَمناهُ طآئرَهُ في عُنُقِهِ »

وما نتيجه اعمال نيك وبد هرانساني را طوق گردن او ساختيم .

علامه فاضل و حافظ و محقق

شيخ سليمان بن ابراهيم حنفي (معروف به خواجه كلان بلخي قندوزي) دركتاب ينابيع

الموده صفحه 454 حديثي ازمناقب نقل می كند كه :

وفي المناقب عن سدير الصيرفي قال دخلت انا والمفضل بن عمروابو بصير وابان بن تغلب علي مولانا ابي عبدالله جعفر الصادق رضي الله عنه فرايناه جالساً علي التراب وهو يبكي بكاءً شديدا ويقول سيدي غيبتك نفت رقادي واسبلت مني راحة فؤادي قال سديرتصدعت قلوبنا جزعاً فقلنا لا ابكي الله يا ابن خيرالوري عينيك فزفزف زفزفةً انتفخ منها جوفه نظرت في كتاب الجفرالجامع صبيحة هذا اليوم وهو الكتاب المشتمل علي علم ما كان وما يكون الي يوم القيامة وهو الذّي حض الله به محمداً والائمة من بعده صلوات الله عليه وعليهم وتأملت فيه مولد قائمنا المهدي و طول غيبته وطول عمره وبلوي المؤمنين في زمان غيبته وتولد الشكوك في قلوبهم من ابطاء ظهوره وخلعهم ربقه الاسلام عن اعناقهم قال الله عزّوجلّ « وَ كُلُّ اِنْسانٍ اَلْزَمناهُ طآئرَهُ في عُنُقِهِ ...» يعني ولاية الامام فاخذتني الوقة واستولت علي الاحزان وقا ل قدرالله مولده تقديرمولد موسي وقدرغيبته تقدير غيبته عيسي وابطاء كابطاء نوح وجعل عمرالعبد الصالح الحضرد ليلاً علي عمره اما مولد موسي عليه السّلام فان فرعون لما وقف ان زوال ملكه بيد مولود من بني اسرائيل امر بقتل مولود ذكر من بني اسرائيل حتّي قتل نيفا ًوعشرين الفاً مولودا فحفظ الله موسي كذلك بنو اميه وبنو العباس وقفوا علي ان زوال الجبابرة علي يد القائم منا قصدوا قتله ويابي الله ان يكشف امره لواحد من الظلمة الا ان يتم نوره واما غيبته كغيبته عيسي

ص: 273

عليهما السلام فان اليهود والنصاري اتفقّت علي انه قتل فكذبهم الله عزّوجلّ ذكره يقوله وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه لهم .

در مناقب ازسدير صیرفي گويد: من ومفضل بن عمر وابو بصير وابان بن تغلب برمولا وآقايمان ( حضرت صادق عليه السلام ) وارد شديم. مشاهده كرديم كه حضرت برروي زمين نشسته است ( وزارزار مي گريند) ومي فرمايند:

سيّدي غيبتك نفت رقادي واسبلت مني راحة فؤادي .

اي آقاي من غيبت تو خواب راازچشمان من ربوده است ( ومن خواب ندارم) وراحتي را ازقلب ودل وروح من دور كرده است .

سدير مي گويد عرض كردم: مولاي من گريه شديد شما قلوب ما را بسيارناراحت ( وغمگين ) و پاره پاره كرده است، خداوند چشمان شما را نگرياند اي فرزند بهترين انسانها. حضرت آهي عميق كشيدند وسپس فرمودند: امروز صبح به كتاب جفر جامع نگاه مي كردم وآن كتابي است كه علم ما كان وما يكون تا روزقيامت درآن است، واين كتاب همان كتابي است كه خداوند سبحان به محمد وامامان بعد ازاو اختصاص داده است. ( من درآن كتاب ديدم ) درباره تولد قائم موعود ومهدي عجّل الله تعالي فرجه الشريف وطول غيبت ودرازي عمراو وبلاهايي كه برمؤمنين درزمان غيبت مي رسد. وبه واسطه طول غيبت و برگشت مردم ازدايره اسلام وانداختن ريسمان ولايت ازگردن خودشان، دردلهايشان شك وشبهه پيدا شود واين فرموده خداوند عزّوجلّ است :« كُلُ اِنسانٍ اَلْزَمناهُ طائِرَهُ في عُنُقِه ...» طائرهر انساني را درگردنش آويختيم . يعني ولايت امام را برگردن هر انسانی انداخته ايم. به اين جهت قلب من محزون واندوهگين است .

فاخذتني الرقت واستولت علي الاحزان.

خداوند متعال تولد آن جناب را مانند مقدرات وتولد حضرت موسي عليه السّلام وغيبت اورا مانند غيبت حضرت عيسي عليه السّلام قرارداده است وطول عمرشريف اورا مانند عمرحضرت نوح عليه السّلام قرارداده است، وهمچنين خداوند عمرعبد صالح حضرت خضرعليه السّلام را دليل برامكان عمر ودرستي عمر قرارداده است .

اما مقدرات تولد موسي عليه السّلام هنگامي كه فرعون آگاه شد كه زوا ل پادشاهي ودولتش به دست نوزادي است كه ازبني اسرائيل است، دستورداد هركس دربني اسرائيل پسر به دنيا آورد او را بكشند. بيست هزار نوزاد پسررا كشتند ولي با اين دقتِ آنها موسي متولد شد وخداوند موسي را حفظ كرد.

برهمين اساس بني العباس می دانستند ( به وسيله آيات ورواياتي كه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شنيده بودند ازفرزندان امام يازدهم شيعه يعني ابا محمد حسن بن علي العسگري فرزندي متولد مي شود ) كه زوال ملك ودولت ستمكاران به دست قائم ما است و آنها قصد كشتن آن جناب را داشتند. وخداوند نورخود را

ص: 274

نگاهداری نموده واو را از دشمنانش حفظ فرمود و اما تقدر غيبت آن حضرت مانند غيبت حضرت عيسي عليه السّلام ازآن نظراست كه يهود ونصاری به اتفاق گفتند عيسي عليه السّلام كشته شده است. خداوند گفته آنها را رد كرده و فرمود: « وما قتلوه وما صلبوه ولكن شبه لهم » نه كشته شده ونه به دار آويخته شده بلكه آنها شخص ديگري را كه شبيه به او بود كشتند، و آن شخص را به دار آويختند.

كذلك غيبة القائم فان الناس استنكرها لطولها فمن قائل بغيرهدي بانه لم يولد و قائل يقول انه ولد ومات وقائل يقول ان حادي عشر ما كان عقيما و قائل يقول انه يتعدي الي ثالث عشر وما عدا و قائل يقول ان روح القائم ينطق في هيكل غير و كلها باطل.

وهمچنين غيبت قائم ما سبب شده براي مردم نظراتی (باطل) پيدا شود، عده اي گفتند كه (قائم) هنوز زائيده نشده است. و عده اي گفتند او پس ازتولد فوت كرده است، وعده ای ديگر گفتند امام يازدهم (ابا محمد حسن بن علي العسگری) عقيم وبدون فرزند بوده است، يعني گفتند امام سيزدهم هم داريم، عده ای گفتند روح آن جناب درقلب (و كالبد) شخص ديگری (حلول كرده) ودرقلب ديگری حرف می زند، وهمه اينها دروغ وكذب و باطل است.

به هر حال ما مي دانيم كه طائره عمل انسان ، همان پرونده عمل اوست ومهمترين چيزی كه بايد درآن باشد ولايت رسول خدا واميرالمؤمنين وائمه طاهرين عليهم السلام ودرحال حاضرولايت ولي عصرعجّل الله تعالي فرجه الشريف است ، كه هر كس اين طائره برگردنش نباشد كافرازدنيا رفته است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية ميتة الكفر ونفاق(1).

و هركسي امامي دارد كه تمام اعمال اوازآن امام سرچشمه می گيرد، وامام ما ولي عصر عجّل الله تعالي فرجه الشريف است. هركس مطابق ميل او رفتاركند طائره سفيد دارد، و هركس مخالف ميل او عمل نمايد طائره سياهی دارد ودر زمان ما هركس اقتدا به ولي عصركند دارای طائره روشن وشفاف خواهد بود.

خلاصه بيوگرافی حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشريف

1. حضرت بقية الاعظم درشب جمعه 15ماه شعبان سال 255 هجري قمري (و با سال 256 ه - ق) درشهر سامره از پدرش حضرت ابا محمد حسن بن علي عسگري علیه السلام و مادرش مليكه (با القاب نرجس، سوسن، ريحانه، صيقل) به دنيا آمدند.

ص: 275


1- 1. به كتاب « امام مهدي نقطه مشترك وحدت اسلامي » نوشته مولف همين اثر مراجعه شود.

1. پس از تولد ايشان، امام حسن عسگری دستور دادند چهل گوسفند عقيقه كنند و برای شيعيان خاص بفرستند و تولد فرزند را به ديگران بشارت دهند.

2. حضرت عسگری به بسياری از شيعيان نظير عثمان بن سعيد و احمد بن اسحاق قمي فرزند را نشان دادند.

3. پس از فوت حضرت عسگری يعنی سال 260 (ه - ق) ايشان به امامت رسيدند.

4. ايشان دارای دو غيبت هستند يكي غيبت صغري و ديگری غيبت كبري .

5. غيبت صغري امام زمان از سال 260 (ه - ق) شروع می شود و تا سال 329 (ه - ق) ادامه مي يابد.

6. حضرت در اين مدت چهار نايب خاص داشتند. نايب اول عثمان بن سعيد عمروي كه نيابت ايشان از سال 260 (ه - ق) تا 265 (ه - ق) بوده است. حضرت عسگري عليه السّلام قبل ازشهادتش به مردم مي فرمايند كه عثمان بن سعيد نايب اول بين فرزندم مهدي وشيعيان است. نايب دوم محمد بن عثمان عمروی است كه به وسيله نايب اول به مردم معرفي مي شود ونيابت ايشان 40 سال طول می كشد يعنی ازسال 265 (ه - ق) تا سال 305 (ه - ق) . نايب سوم حسين بن روح نوبختي است كه به وسيله نايب دوم به دستورامام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف به مردم معرفي مي شود و نيابت ايشان ازسال 305 (ه - ق) تا سال 326 (ه - ق) يعني 21 سال طول مي كشد. نايب چهارم علي بن محمد السمري است كه به وسيله نايب سوم به مردم معرفی می شود و نيابت ايشان تا 329 (ه - ق) ادامه می يابد.

7. امام زمان شش روز قبل از رحلت نايب چهارم درتوقيعی می فرمايند : ای علي بن محمد السمري تو تا شش روز ديگر مي ميری، برای خود جانشيني تعيين مكن؛ غيبت صغري تمام شده

وغيبت كبري شروع شده است واز اين پس هركس ادعای نيابت خاصّه داشته باشد كافراست.

8. حضرت مردم را ازنيابت خاصه به نيابت عامه يا مراجع تقليد وفقهای جامع الشرايط معرفی مي فرمايند؛ كه ازآنها تقليد نمايند.

10. هم اكنون امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف درحال حيات هستند و امسال كه سال 1427 (ه - ق) است ازعمر آن بزرگوار 1171 سال می گذرد.(1)

ص: 276


1- 1. براي تحقيقات بيشتر به كتابهای « انقلاب جهاني امام مهدي» و« مهدي، موعود كل اديان» اثر تويسنده همين كتاب مراجعه شود.

«آيه يكصد و دوم »

اشاره

قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه الشريف ولی دم سيد الشهدا عليه السّلام است .

خداوند درسوره اسراء آيه 33 مي فرمايد :

« وَمَنْ قُتِلَ مَظْلوُماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَليّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي القَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصوُراً »

وهركس مظلوم كشته شود، پس براي ولي او ( ولي دم او) تسلط واختيار قرار داديم ( تا ظلم را قصاص كند) پس نبايد درقتل زياده روي كند، كه همانا او منصور است وياري مي شود.

1) حافظ قندوزی حنفي درينابيع الموده صفحه 424 می گويد:

عن عبدالسلام بن سالم بن صالح الهروي قال قلت لعلي الرضا بن موسي الكاظم رضي الله عنهما يابن رسول الله ما تقول في حديث روي عن جدك جعفر الصادق رضي الله عنه انه قال: اذا قام قائم المهدي عجّل الله تعالي فرجه الشريف قتل ذراري قتله الحسين رضي الله عنه بفعال ابائهم فقال هو ذلك قلت فقوالله عزّوجلّ ( لا تزروازرة وزر أخري) ما معناه فقال صدق الله في جميع اقواله لكن ذراري قتله الحسين رضي الله عنه يرضون ويفتخرون بفعال ابائهم ومن رضي شيئا كمن فعله و لو ان رجلاً قتل في المشرق فرضي بقتله رجل في المغرب لكان شريك القاتل، فقوله تعالي: « وَمَنْ قُتِلَ مَظْلوُماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَليّه سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتلِ إنَّه كانَ مَنْصوراً » نزل في الحسين والمهدي عليهما السلام وعن جابر الجعفي وسلام بن المستنير هما عن الباقررضي الله عنه في هذه الآية قال ان الحسين عليه السّلام فيقتل من رضي بقتله حتي يقال قد اسرف في القتل.

اين آيه درباره حسين ومهدي عليهما السلام نازل شده است. عبد السلام بن سالم بن صالح هروي مي گويد: به امام رضا عليه السّلام گفتم ایي پسررسول خدا چه می فرمايید درباره اين حديث كه ازجد شما امام جعفر صادق عليه السّلام نقل شده است كه حضرت فرمودند: زمانيكه قائم قيام كند فرزندان كسانيكه حسين عليه السّلام را كشته اند می كشد، به خاطر اينكه پدرانشان حسين عليه السّلام راكشته اند.

ص: 277

حضرت درجواب فرمودند خداوند در قرآن مي فرمايد: ( لا تزر وازرة وزر أخری ) پس معناي آن چيست؟ حضرت فرمودند: مهدي عجّل الله تعالي فرجه الشريف آن دسته ازفرزندان قاتلان سيد الشهدا را كه به اعما ل پدرانشان راضی هستند وبه آن افتخار مي كنند ، می كشد. كسي كه به چيزی راضی شود مثل اين است كه آن كار را انجام داده است، اگر شخصي درمشرق باشد وبه قتل كسی كه درمغرب است راضی شود او درقتل شريك است همانطور كه خداوند فرمود: « وَمَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَليّه سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتلِ إنَّه كانَ مَنْصوراً » اين آيه درباره حسين عليه السّلام ومهدی عجّل الله تعالي فرجه الشريف نازل شده است. باز ازجابر جعفي وسلام بن مستنيراز امام محمد باقر عليه السّلام نقل كرده اند كه آن حضرت فرمودند اين آيه درباره سيد الشهدا علیه السلام مي باشد.

درروايات ديگرآمده كه دراين آيه مظلوم سيد الشهدا است وظالم كساني هستند كه آن حضرت را به قتل رساندند، « جَعَلْنا لِوَليّه سُلْطاناً »ولي عصر است كه امر می كند وقاتلان سيدالشهدا رجعت مي كنند، آنگاه حضرت ازآنها انتقام مي گيرند.

1) در كتاب كامل الزيارات صفحه 63 آمده است :

ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولويه: في كامل الزيارات قا ل: حدثّني محمد بن الحسن بن احمد، عن محمد بن الحسن الصفار،عن العباس بن معروفٍ، عن محمد بن سنانٍ، عن رجلٍ قال: سألت ابا عبدالله عليه السّلام عن قوله تعالي: «وَمَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَليّه سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتلِ إنَّهُ كانَ مَنْصوراً »قال: ذلك قائم آل ]بيت[ محمد عليهم السلام يخرج فيقتل بدم الحسين عليه السّلام، فلو قتل اهل الارض لم يكن مسرفاً، وقوله، « فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتلِ » اي لم يكن ليصنع شيئاً فيكون مسرفاً: ثم قال ابو عبدالله عليه السّلام : يقتل والله ذراري قتله الحسين عليه السّلام بفعال آبائهم ] بفعال ابائها [ .

ابولقاسم جعفربن محمد بن قولويه دركتاب كامل الزيارات گويد: محمد بن الحسن بن احمد، ازمحمد بن حسن الصّفار،ازعباس بن معروف، ازمحمد بن سنان، ازمردي برايم حديث آورد كه گفت: ازحضرت امام ابو عبدالله صادق عليه السّلام راجع به فرموده خداي تعالي: « وهر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما برای ولي او حكومت وتسلط داديم ] برقاتل[ پس مبادا دركشتن اسراف كند كه اومنصور است» پرسيدم، فرمود: آن قائم آل ]بيت[ محمد عليهم السلام است، خروج مي كند وبه ] انتقام [ خون حسين عليه السّلام ] دشمنان را[ مي كشد، پس چنانچه اهل زمين را به قتل رساند مسرف نخواهد بود، واينكه فرموده: « پس مباد دركشتن اسراف كند » يعني: كاری انجام نمي دهد كه به سبب آن اسراف كرده باشد. سپس حضرت ابو عبدالله صادق عليه السّلام فرمود: به خدا سوگند ذراری ونوادگان كشندگان حسين عليه السّلام را به سبب كارهاي پدرانشان به قتل مي رساند.

2) دركتاب عيون اخبارالرّضا صفحه 151 آمده است :

ص: 278

ابن بابويه: قال: حدّثنا احمد بن زياد بن جعفرالهمداني رضي الله عنه قال: حدّثنا علي بن ابراهيم بن هاشم عن ابيه، عن عبدالسلام بن صالح الهروي قال: قلت لابي الحسن علي بن موسي الرضا عليه السّلام يابن رسول الله ما تقول في حديث روي عن الصادق عليه السّلام انه قال: اذا قام] خرج[ القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف قتل ذراري قتلة الحسين عليه السّلام بفعال آبائهم فقال عليه السّلام: هو كذلك، فقلت فقول الله عزّوجلّ: ( وَلا تَزرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخري ) ما معناه؟ فقا ل صدق الله في جميع اقواله ولكن ذراري قتلة الحسين يرضون بفعا ل آبائهم ويفتخرون بها، ومن رضي شيئاً ] كان[ كمن اتاه، ولو انّ رجلاً قتل في المشرق فرضي بقتله رجل في المغرب لكان الراضي عند الله عزّوجلّ شريك القاتل، فانّما بقتلهم القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف اذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم، قا ل: فقلت له بايّ شيٍ يبدأ القائم منكم ] اذا قام[ : قال: يبدأُ ببني شيبة فيقطع ايديهم لانّهم سرّاق بيت الله عزّوجلّ.

ابن بابويه گويد: احمد بن زياد بن جعفرهمداني رضي الله عنه حديثمان داد، گفت: علي بن ابراهيم بن هاشم، ازپدرش، ازعبدالسلام بن صالح هروي حديثمان داد كه گفت: به حضرت ابو الحسن علي بن موسي الرضا عليه السّلام عرض كردم: يا بن رسول الله چه می فرمايید درباره حديثي كه ازامام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: هرگاه قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف قيام ] خروج[ كند ذراری و نوادگان قاتلان امام حسين عليه السّلام را به خاطر كارهای پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: همين طور است. عرض كردم : پس قول خداي عزّوجلّ : « وهيچ نفسي بارديگری را بردوش نمي گيرد » معنايش چيست؟ فرمود: خداوند درتمامي اقوالش راست گفته، ولي ذراري كشندگان امام حسين عليه السّلام به كرده پدرانشان راضی هستند وبه آن جنايتها افتخار مي كنند، وهر كس به كاري راضي باشد همچون كسي است كه آن را انجام داده است، وچنانچه مردی درمشرق كشته شود ومرد ديگری درمغرب به كشته شدن او راضي باشد، آنكه رضا داده نزد خداي عزّوجلّ شريك قاتل خواهد بود، بنابراين تنها بدين جهت وقتي حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف خروج كند آنها را مي كشد كه ازكردار پدرانشان راضي هستند. فرمود: ازبني شيبه آغازمی نمايد پس دستهايشان را قطع مي كند چون آنها دزدان بيت الله عزّوجلّ هستند.

1) دركتاب روضه كافي صفحه 255 آمده است :

محمد بن يعقوب: عن علي بن محمد بن صالح، عن الحجّال، عن بعض اصحابه، عن ابي عبدالله عليه السّلام قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: « وَمَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلنا لِوَليّه سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتلِ » قال: نزلت في الحسين عليه السّلام لو قتل اهل الارض به ما كان مسرفاً .

محمد بن يعقوب: روايت آورده ازعلي بن محمد بن صالح، ازحجّا ل، ازبعض اصحابش، از حضرت ابي عبدالله صادق عليه السّلام كه راوی گويد: ازآن حضرت

ص: 279

راجع به قول خداي عزّوجلّ: « وهرآنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براي ولي او حكومت وتسلط داديم ] برقاتل[ پس مباد دركشتن اسراف كند » پرسيدم، فرمود: درباره امام حسين عليه السّلام نازل شد، اگر ] حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف [ به خاطر آن حضرت همه اهل زمين را بكشد اسرافكار نخواهد بود.

1) درتفسيرقمي آمده است :

علي بن ابراهيم: عن ابیه، عن عثمان بن سعيد، عن المفضل بن صالح، عن جابر، عن ابي جعفرعليه السّلام في قول الله عزّوجلّ: « وَمَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فقَدْ جَعَلنا لِوَليّه سُلطاناً فلا يُسْرفْ فِي القَتلِ إنّه كانَ مَنصوراً » قال: نزلت في القتل الحسين عليه السّلام .

وعلي بن ابراهيم: ازپدرش، ازعثمان بن سعيد، ازمفضل بن صالح، ازجابر، ازحضرت ابو جعفر باقرعليه السّلام آورده كه درباره قول خداي عزّوجلّ: «وهر آنكه مظلوم كشته شود البته ما براي ولي اوحكومت وتسلط داديم ] برقاتل[ پس مباد دركشتن اسراف كند كه او منصور است » فرمود: درباره كشته شدن حسين عليه السّلام نازل گشت.

2) دركتاب تفسير عياشي مجلد 2صفحه 290 آمده است :

العياشي: بالسناده عن سلام بن المستنير، عن ابي جعفرعليه السّلام في قوله: «وَمَنْ قُتِلَ مَظلوماً فَقَد جَعَلنا لوليّه سُلطاناً فَلا يُسرِفْ فِي القَتلِ إنه كان مَنصوراً »قال: هو الحسين بن علي عليه السّلام قتل مظلوما ونحن اولياوه والقائم منّا عليه السّلام اذا قام طلب بثار الحسين عليه السّلام فيقتل حتّي يقال قد اسرف في القتل، قا ل: المسّمي المقتول الحسين عليه السّلام، ووليّه القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف ، والاسراف في القتل ان يقتل غير قاتله، « إنّه كان منصوراً » فانّه لا يذهب من الدنيا حتّي ينتصررجلٌ من آل الرسول ] رسول الله[ صلّي الله عليه وآله وسلّم يملأ الارض قطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً.

عياشي

به سند خود از سلام بن المستنير، ازحضرت امام ابو جعفر باقرعليه السّلام روايت كرده كه درباره فرموده خداوند: « و هرآن كه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براي ولي اوحكومت تسلط داديم ]برقاتل[ پس مباد دركشتن اسراف كند كه او منصوراست. فرمود: او حسين بن علي عليه السّلام است كه مظلوم كشته شد، و مائيم اولياي او؛ وقائم ازما عليه السّلام؛ چون بپاخيزد خون حسين عليه السّلام را مطالبه مينمايد؛ پس آنقدر مي كشد تااينكه گفته مي شود دركشتن اسراف كرده فرمود: آنكه مقتول ناميده مي شود حسين عليه السّلام است و ولي او قائم عليه السّلام است، واسراف درقتل آن است كه غيرقاتلش را بكشد، كه او منصور وموّيد است كه همانا دنيا به پايان نرسد تا اينكه مردي از آل رسول (رسول خدا) صليّ الله

ص: 280

عليه وآله وسلمّ ياری بگيرد كه زمين را از قسط وعدل آكنده سازد همچنانكه از جور وظلم پرشده است.

7) دركتاب تفسيرعياشي مجلد 2 صفحه 290 امده است :

عنه : باسناده عن جابر،عن ابی جعفر عليه السّلام قال: نزلتْ هذه الايةُ عليه السّلام:« ومَنْ قتلَ مظلوماً فقد جعلنا لوليّهِ سلطاناً فلا يُسْرِفْ في القتل » قاتل الحسين انه كانَ منصوراً قال الحسين عليه السّلام.

و ازاوست: كه به سند خود ازجابر، ازحضرت ابو جعفرباقرعليه السّلام آورده كه فرموده: اين آيه درباره حسين عليه السّلام نازل گشت: «وهرآنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما برای وليّ او حكومت و تسلّط داديم ]برقاتل[ پس مباد دركشتن اسراف كند » قاتل حسين كه منصور است فرموده] يعني[ حسين عليه السّلام منصوراست .

8)

دركتاب تفسير عياشي مجلد2 صفحه 291 آمده است :

و عنه : باسناده عن حمران، عن ابي جعفر عليه السّلام قال: قلتُ له: يابن رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم زعم ولدا الحسن عليه السّلام انّ القائم منهم وانهّم اصحاب الامْرِ و يَزْعُمُ ولد ]ابن[ُ الحنفيّةِ مثل ذلك، فقال: رحم الله عميّ الحسن عليه السّلام لقد غمّه ]الحسنُ[ اربعين الف سيفٍ حين اصيبَ امير الموٌمنين عليه السّلام و اسلمها الي معاوية ومحمّد بن عليٍّ سبعين الف سيفٍ قاتلة، لو خطرعليهم خطرٌ ما خرجوا منها حتي يموتوا جميعاً، وخرج الحسين صلوات الله عليه فعرض نفسه علي الله في سبعين رجلاً من احقّ بدمه مناّ، نحن والله اصحاب الامر، وفينا القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف ومناّ السفاح والمنصور، وقد قا ل الله: « وَمَنْ قُتِلَ مَظلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَليّه سُلطاناً » نحن اولياءُ الحسين بن علي عليه السّلام و علي دينه.

واز اوست كه بسند خود از حمران، از حضرت باقر عليه السّلام آورده كه حمران گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: ای زاده رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرزندان امام حسن عليه السّلام چنين پنداشته اند كه قائم از ايشان است و صاحبان اين امرآنهايند، فرزندان ]پسر[ حنفيّه نيزهمين طورمي پندارند؟ فرمود: خداوند برعمويم امام حسن عليه السّلام رحمت آورد، همانا ] امام حسن عليه السّلام [ تا هنگامي كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام ضربت خورد چهل شمشير را درنيام كرد، وآن را به معاويه تسليم نمود، ومحمد بن علي ]منظور خود آن حضرت است [ هفتاد هزار شمشيررا به نيام برد، كه چنانچه خطري برايشان وارد مي شد تا پاي مرگ پايداري مي كردند، وامام حسين صلوات الله عليه با هفتاد مرد خروج نمود وخود را برخداوند عرضه داشت، چه كسی به خونخواهي او شايسته ترازماست، به خدا سوگند صاحبان امرمائيم، ودرميان ما دست قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف ، وسفاح ومنصور ازما هستند. ( ظاهراً مقصود ازسفاح دراين گونه روايات اميرالمؤمنين عليه السّلام است ومقصود ازمنصور، امام حسين عليه السّلام است

ص: 281

واين مربوط به رجعت می باشد) وهمانا خداوند فرمود: « وهرآنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما برای ولی او حكومت وتسلط داديم. » مائيم اوليای حسين بن علي عليه السّلام و اوليای دين او.

9) در كتاب تأويل الآيات الظاهر صفحه 280 ودر حلية الابرارصفحه 678 آمده است :

شرف الدين النّجفي: قال: روي بعض الثقات بالسناده ] روي الرجّا ل الثقات بالسنادهم[ عن بعض اصحابنا، عن ابي عبدالله عليه السّلام، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: « وَمَنْ قُتِلَ مَظلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَليّه سُلطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقتلِ انَّه كان مَنْصوراً »قال: نزلتْ في الحسين عليه السّلام ، لو قتل وليّه اهل الارض ] به[ ما كان مسرفاً، ووليّه القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف .

شرف الدين نجفي گويد: بعضی ازثقات به سند خود روايت كرده ] مردان مورد وثوق به سندهاي خود روايت كرده اند [ ازبعضي اصحابمان، ازحضرت ابي عبدالله صادق عليه السّلام كه راوي گويد: ازآن جناب راجع به فرموده خداي عزّوجلّ: « وهرآنكه مظلوم كشته شود پس البته ما براي ولي او حكومت وتسلط داديم ] برقاتل [ پس مباد دركشتن اسراف كند كه او منصور است » پرسيدم، فرمود: درباره امام حسين عليه السّلام نازل گشت، اگر ولي او همه اهل زمين را ] به خاطراو [ بكشد، مسرف نخواهد بود، و ولی او حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف است.

ص: 282

«آيه يكصد و سوم »

اشاره

در قيامت ما را با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف می خوانند .

خداوند درسوره اسراء آيه 71 مي فرمايد:

« يَوْمَ نَدْعوُا كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِمْ »

روزي كه همه انسلنها را به امامشان مي خوانند .

يوم به قسمتی اززمان گفته مي شود كه امكان دارد يك ثانيه باشد يا ممكن است طولش به اندازه يك هزار سال يا پنجاه هزارسال ازاين روزهايی باشد كه ما می شماريم. به هرحال اين يوم اشاره به قيامت است.

”كلُّ اناس “ كلمه كل همه انسانها را شامل مي شود، مخصوصاً كلمه اناس ازريشه انس است وانس اسم نوع است وبه هركسی كه انسان گقته شود شامل مي گردد. امامهم ، امام يعنی پيشوا و رهبر، كسی كه جلوداراست وديگران به دنبال او حركت می كنند.

حال با اين مقدمه، به بحث درباره اين آيه می پردازيم:

1) حافظ عبدالرحمن جلال الدين سيوطي درجلد 5 صفحه 317 كتاب الدّر المنثور في التفسيرالمأثور می گويد:

واخرج ابن مردويه عن علي رضي الله عنه قال، قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم « يَومَ نَدعوُا كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » قال يدَّعي كل قوم بامام زمانهم وكتاب ربهم وسنة نبيهم.

همه اقوام را به امام زمانشان وكتاب پروردگارشان وسنت پيغمبرشان مي خوانند.

اين جا كه حافظ عبدالرحمن سيوطي ازاميرالمؤمنين عليه السّلام ايشان ازپيامبراكرم صلي الله عليه وآله وسلّم نقل مي كنند به امام زمانشان مي رساند كه هركس درهرزماني يك امام زمان مخصوص دارد كه زنده است. طبق اين حديث وآن آيه درهرزماني بايد يك امام زنده باشد كه مردم ازاو پيروی كنند. مردم او را رهبر قرار بدهند. درميان تمام اديان وهمچنين درميان تمام مذاهب، تنها فرقه اي كه

ص: 283

اعتقاد به امام زمان زنده دارد شيعه اثني عشريه مي باشد. نه مسيحي، نه يهودی، نه زرتشتی، نه شافعی، نه مالكی، نه حنفی ونه حنبلی هيچكدام امام زنده معرفی نمی كنند.

همانطوری كه ازآيه مشخص می شود كلمه اُناس جمع است وكلمه امام زمانهم نيزجمع مي باشد. يعني درهرعصر وزماني يك امام زمان وجود دارد كه درقيامت هركس را به آن امام زمان حيّ وحاضر وزنده مي خوانند وهركس به دنبال آن امام زمان به راه مي افتد. همان طور كه سيوطي مي گويد ودرسؤالات نكيرومنكر نيز محفوظ است . نكيرومنكر درقبر ازانسان سؤال مي كنند، مَن ربّك؟ مَن نبيّك؟ ومَن اِمامك؟ كه هركس بايد پاسخ بدهد كه امامش دردنيا كه بوده است .

1) درتفسيرعياشي جلد 2 صفحه 302 آمده است :

في العياشي: عن فضيل قال: سالت ابا جعفر عليه السّلام عن قول الله: « يَومَ نَدعوُا كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » قال: يجي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم في قومه والحسين في قومه وكل من مات بين ظهراني امام جامعه.

ازفضيل روايت شده كه گفت ازحضرت باقر عليه السّلام معنای آيه « يَومَ نَدعواُ كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » راپرسيدم، فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم درآن روز با قوم خود وعلي عليه السّلام با قوم خود وحسن بن علي با قوم خود وحسين بن علي با قوم خود مي آيند وهركسي كه درعصر هرامامی ازدنيا رفته باشد آن روزبا آن امام محشور مي شود وما با امام زمانمان قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه الشريف محشور مي شويم ( إنشاء الله ).

2) دراصول كافي جلد 1 صفحه 313 حديث 1 آمده است:

محمد بن يحيي، عن احمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن عبد الله بن غالب، عن جابر، عن ابي جعفر عليه السّلام قال، قال: لما نزلت هذه الآية: « يَومَ نَدْعواُ كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » قال المسلمون: يا رسول الله الی الناس اجمعين ولكن سيكون من بعدي ائمة علي الناس من الله من اهل بيتي. يقومون في الناس فيكذبون ويظلمهم ائمة الكفر والضلال واشياعهم. فمن والاهم، واتبعهم وصدقهم فهو مني ومعي وسيلقانی، الا ومن ظلمهم وكذبهم فليس مني ولا معی وانا منه برئ .

امام باقر عليه السّلام فرمود: چون آيه « روزيكه هردسته ازمردم را به امامشان خوانيم » نازل شد، مسلمين عرض كردند : ای فرستاده خدا ! مگر شما امام همه مردم نيستيد؟ پيغمبر فرمودند: من ازجانب خدا به سوي همه مردم فرستاده شده ام ولي بعد ازمن اماماني ازخاندانم برمردم منصوب شوند، ايشان درميان مردم قيام كنند ومردم آنها را تكذيب كنند وامامان كفرو گمراهي وپيروانشان برايشان ستم كنند، هركه آنها رادوست داشته باشد وازآنها پيروی كند وتصديقشان نمايد، ازمن است وبا من است ومرا ملاقات خواهد كرد وآگاه باشيد كسي كه به ايشان ستم كند وتكذيبشان نمايد، ازمن نيست وبا من نيست ومن ازاو بيزارم .

ص: 284

1) در اصول كافي جلد 1 صفحه 269 حديث 490 آمده است :

علي بن ابراهيم، عن محمد بن عيسي، عن يونس بن عبد الرحمن، عن حماد بن عبد الاعلي قال: سمعت ابا عبد الله عليه السّلام يقول: السمع والطاعة ابواب الخير، السامع المطيع لا حجة عليه، والسامع العاصي لا حجة له، وامام المسلمين تمت حجته واحتجاجه يوم يلقي الله عزّوجلّ ثم قال: يقول الله تبارك وتعالي: « يَومَ نَدْعواُ كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم »

عبد الاعلي گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام مي فرمود: شنيدن واطاعت نمودن از درهای خير است، بركسي كه بشنود وفرمان برد حجتی نيست، وآنكه بشنود ونافرماني كند حجت وعذری ندارد وامام مسلمين روزی كه خدای عزّوجلّ را ملاقات كند حجت واحتجاجش تمام است ( زيرا او امام به حق است ودرتبليغ هم كوتاهی نكرده است ) سپس فرمود: خدای تبارك وتعالی مي فرمايد: « روزيكه همه انسانها را با امامشان می خوانيم » ( يعني روزقيامت گويند: شيعيان امام صادق ! شيعيان ابوحنيفه ! شيعيان مالك ! )

2) در اصول كافي جلد 2 صفحه 197 حديث 2 آمده است :

الحسين بن محمد، عن معلي بن محمد، عن محمد بن جمهور، عن صفوان بن يحيي، عن محمد بن مروان، عن الفضيل بن يسار قال: سألت ابا عبدالله عليه السّلام من قول الله تبارك وتعالي: « يَومَ نَدعواُ كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » فقال: يا فضيل اعرف امامك، فانك اذا عرفت امامك لم يضرك تقدم هذا الامرأو تاخر، ومن عرف امامه ثم مات قبل ان يقوم صاحب الامر، كان بمنزلة من كان قاعداً في عسكره، لابل بمنزلة من قعد تحت لوائه، قال: وقال بعض اصحابه : بمنزلة من استشهد مع رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم .

فضيل بن يسار گويد: ازامام صادق عليه السّلام درباره قول خدای تعالي « روزي كه هردسته ازمردم را به امامشان مي خوانيم » پرسيدم، فرمود: اي فضيل! تو امامت را بشناس، زيرا هرگاه امامت را شناختي تقدم يا تأخر اين امر زيانت ندهد، كسي كه امامش را بشناسد وپيش ازقيامت صاحب الامر بميرد، مانند كسي است كه درلشكر آن حضرت بوده است، نه، بلكه مانند كسي است كه زيرپرچم آن حضرت نشسته باشد. دراين جا يكی ازاصحابش گفت: مانند كسي است كه درركاب رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم شهيد شده باشد .

3) در اصول كافي جلد 2 صفحه 199 حديث 7 آمده است :

علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن ايوب، عن محمد بن ابان قال: سمعت ابا عبد الله عليه السّلام يقول: اعرف العلامة. فاذا عرفته لم يضرك، تقدم هذا الامراو تاخر، ان الله عزّوجلّ يقول: « يَومَ نَدْعواُ كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » فمن عرف امامه كان كمن كان في فسطاط المنتظرعجّل الله تعالي فرجه الشريف .

ص: 285

عمربن ابان گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام مي فمود: علامت را بشناس (يعني امامت را بشناس ) چون او را شناختي تقدم يا تاخر اين امربه تو زياني نرساند، همانا خداوند عزّوجلّ مي فرمايد: « روزی كه هردسته ازمردم را به امامشان ] همراه امامشان [ مي خوانيم » پس هركه امامش را بشناسد مانند كسي است كه درخيمه امام منتظر باشد.

1) در اصول كافي جلد 2 صفحه 487 حديث 3 آمده است :

علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن بن شمؤن، عن عبد الله بن عبد الرحمن، عن عبد الله بن القاسم البطل، عن عبد الله بن سنان قال، قلت لابي عبد الله عليه السّلام : « يَومَ نَدْعواُ كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم » قال: امامهم الذي بين اظهرهم وهو قائم اهل زمانه .

عبدالله بن سنان گويد به امام صادق عليه السّلام عرض كردم : مقصود ازاين آيه چيست؟ « روزی كه هردسته ازمردم را به امامشان خوانيم .» فرمود : مقصود امامی است كه درميان آنهاست و او قائم اهل زمان خود است.

ص: 286

«آيه يكصد و چهارم »

اشاره

قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه الشريف حق است .

خداوند درسوره اسراء آيه 81 مي فرمايد:

« وَقُلْ جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً »

وبگو حق آمد وباطل نابود شد كه باطل نابود شدني است.

دركتاب روضه كافي مجلد 2

صفحه 111 آمده است :

عن محمد بن يعقوب، عن علي بن محمد، عن علي بن عباس، عن الحسن بن عبد الرحمن، عن عاصم بن حميد، عن ابي حمزه، عن ابي جعفرعليه السّلام في قوله عزّوجلّ: « وَقُلْ جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً » قال: اذا قام القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف ذهبت دولة الباطل .

ابي حمزه نقل مي كند از امام محمد باقر عليه السّلام « وَقُلْ جآءَ الْحَقّ ُوَ زَهَقَ الْباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهوُقاً » بگو حق آمد و باطل نابود شد، حضرت فرمودند: هنگامی كه قائم قيام كند دولت باطل ازميان می رود.

ص: 287

«آيه يكصد و پنجم »

اشاره

اصحاب كهف همراه امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف هستند .

خداوند درسوره كهف آيه 9 می فرمايد :

« اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحابَ الْكَهْفِ وَالرَّقيمِ كانوُا مِنْ اياتِنا عَجَباً »

آيا پنداشته ای كه اصحاب كهف واهل غار ورقيم درمقابل اين همه آيات ما، شگفت انگيز بوده اند؟

1) درتفسير الدّرالمنثور مجلد 4 صفحه 212 آمده است :

اخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم اصحاب الكهف اعوان المهدي عجّل الله تعالي فرجه الشريف .

سيوطي مي گويد ابن مردويه نقل كرده ازابن عباس كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمودند: اصحاب كهف ياران حضرت مهدي عجّل الله تعالی فرجه الشريف هستند.

2) در تفسير برهان مجلد 2 صفحه 460 آمده است :

ابن الفارسي، قال الصادق عليه السّلام يخرج القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف من ظهر الكعبة سبعة وعشرون رجلا من قوم موسي الذين كانوا يهدون بالحق وبه يعدلون وسبعة من اهل الكهف ويوشع بن نون وابودجانة الانصاری ومقداد بن الاسود ومالك الاشتر فيكون بين يديه انصاراً وحكاماً .

ابن فارسي می گويد امام صادق عليه السّلام فرمودند: قيام می كند قائم (آل محمد) درپشت كعبه وبيست وهفت هزار نفر از قوم موسي با او هستند، كه به حق هدايت مي يابند وبا آن باز می گردند، وهفت نفر ازاصحاب كهف هستند ويوشع بن نون وابودجانة انصاری ومقداد بن الاسود ومالك اشترنخعي با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف هستند وبه عنوان ياران حضرت حكم می نمايند .

ص: 288

«آيه يكصد و ششم »

اشاره

معرفت امامان و در حال حاضر ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشريف عمل صالح است .

خداوند درسوره كهف آيه 110 مي فرمايد :

« فَمَنْ كانَ يَرْجوُا لِقآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً »

هركس كه اميد دارد به پيشگاه پروردگار( نيكو) وارد شود، بايد عمل صالح ونيكو انجام دهد وهيچكس را درعبادت پروردگار خود شريك قرار ندهد.

1) درتفسيرعياشي جلد 2 صفحه 353 و درتفسير صافي مجلد 2 صفحه 36 آمده است:

عن سماعة بن مهران قال: سالت ابا عبد الله عليه السّلام عن قول الله عزّوجلّ:« فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً » قا ل: العمل الصالح المعرفة بالامامة، ولا يشرك بعباده ربه احداً التسليم لعلی لا يشرك معه في الخلافة من ليس ذلك له ولا هو من اهله.

سماعه بن مهران مي گويد ازامام صادق عليه السّلام ازتفسير آيه شريفه « ... فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً » بايد عمل صالح ونيكو انجام دهد و هيچكس را درعبادت پروردگار خويش شريك قرار ندهد. حضرت فرمودند: عمل صالح عبارت است ازمعرفت وشناخت امامان عليهم السّلام ومقصود از « وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً » تسليم دربرابر علي عليه السّلام شدن است وديگران را كه صلاحيت مقام خلافت وجانشينی پيامبر صلي الله عليه وآله وسلّم واهل بيتش را ندارند با او شريك وهمرديف قرار ندهد.

2) درتفسير قمي ودرتفسيرصافي مجلد 2 صفحه 36 آمده است:

والقمي عن ابا عبدالله عليه السّلام: « وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً » قال لا يتخذ مع ولاية آل محمد صلوات الله عليهم غيرهم و ولايتهم العمل الصالح من اشرك بعبادة ربّه فقد اشرك بولايتنا و كفر بها جحد اميرالمؤمنين عليه السّلام حقه و ولايته .

ص: 289

حضرت صادق عليه السّلام فرمودند : « وَلا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً » وهيچكس را درعبادت پروردگار خود شريك قرار ندهيد، يعني با ولايت آل محمد ولايت غيرآنها را نگيريد. ولايت آنها عمل صالح است وهركس شريك قائل شود درعبادت پروردگار خود به تحقيق او در ولايت ما شريك قائل شده وكافر است وجحد نمودن درولايت وحق اميرالمؤمنين عليه السّلام شرك است. پس شناخت امامان ودرحال حاضر شناخت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف عمل صالح است وبايد درولايت امامان شريك قرار ندهند، وبه جزآنها برای خود امام ديگري قرار ندهند ودرحال حاضرامام عالمين حضرت حجة بن الحسن العسکری عجّل الله تعالی فرجه الشريف است.

ص: 290

«آيه يكصد و هفتم »

اشاره

يكی ازعلائم ظهور، اختلاف احزاب است .

خداوند درسوره مريم آيه 37 می فرمايد :

« فَاخْتَلَفَ الْاحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلََّذينَ كَفَروُا مِنْ مَشْهَدِ يَومٍ عَظيمٍ »

حزب ها درميان خود اختلاف كنند، پس واي بركافران ازديدن آن روز بزرگ .

1) درتفسير عياشي مجلد 1 صفحه 64 آمده است:

العياشي باسناده عن جابرالجعفي، عن ابي جعفرعليه السّلام يقول: الزم الارض لا تحركْ يدك ولا رجلك ابداً حتي تري علاماتٍ اذكرها لك في سنةٍ، وتري منادياً ينادي بدمشق، وخسف بقرية من قراها، وتسقط طائفة من مسجدها، فاذا رايت الترك جاوزوها فاقبلت الترك حتي نزلت الجزيرة، واقبلت الرّوم حتي نزلت الرَّملة، وهي سنة اختلاف في كل ارضٍ من ارض العرب، وانَّ اهل الشام يختلفون عند ذلك علي ثلاث رايات، الاصهب، والابقع، والسفياني، مع بني ذنب الحمد مضر، ومع السفياني اخواله ] مِنْ [ كلبٍ فيظهر السفياني ومن معه علي بني ذنب الحمار، حتي يقتلوا قتلاً لم يقتله شيء قطّ، ويحضررجل بدمشق فيقتل هو ومن معه قتلاً ] لَمْ يقتله ُ شيءٌ قطُّ [ وهو من بني ذنب الحمار، وهي الآية التي يقول الله تبارك وتعالي: « فَاخْتَلَفَ الْاحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلََّذينَ كَفَروُا مِنْ مَشْهَدِ يَومٍ عَظيمٍ».

عياشي به سند خود ازجابرجعفی، ازحضرت ابو جعفر امام محمد باقرعليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: خانه نشين باش و ] البته [ ابداً دست وپايي مكن تا نشانه هايي را برايت ياد كنم، دريك سال ببيني وبانگ زننده ای را بنگری كه دردمشق ندا كند، وفرورفتنی دريكي ازآباديهای آن، وقسمتي از مسجد آن فرو خواهد ريخت، پس هرگاه ديدی ترك ها ازآن گذشتند و ترك ها پيشروی كردند تا اينكه درجزيره فرود آمدند، وروميان پيش آمدند تا اينكه دررمله فرود آيند، وآن سالي است كه درهر يك ازسرزمين های عرب اختلاف خواهد بود، وبه راستي كه اهل شام درآن هنگام برسه پرچم اختلاف كنند: اصهب، وابقع وسفياني. با بني ذنب

ص: 291

الحمار ازقبيله مصراختلاف مي نمايد، همراهان سفياني دائيهايش ]از[ قبيله كلب خواهند بود، پس سفياني وهمدستانش بربني ذنب الحمار پيروز خواهند شد، وچنان كشته شوند كه هيچ كشته به مانند آن نبوده است. ومردي كه ازبنی ذنب الحمار است به دمشق مي آيد پس او وهمراهانش به طوری كشته شوند كه كسي را آنطور نكشته باشند، و اين است ]معنی[ آيه ای كه خداوند تبارك وتعالي می فرمايد : « حزبها در ميان خود اختلاف كنند، پس وای بركافران ازديدن روزی بزرگ . »

ص: 292

«آيه يكصد و هشتم »

اشاره

هركس به سوی قائم آل محمد هدايت شود خداوند بر اين هدايت می افزايد .

خداوند درسوره مريم آيات 73 الی 76 مي فرمايد :

« وَاِذا تُتْلی عَلَيْهِم اياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الذّينَ كَفَروُا......

« وَاِذا تُتْلی عَلَيْهِم اياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الذّينَ كَفَروُا لَلَّذينَ امَنوُآ اَيَُ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَاَحْسَنَ نَدِّياً * وَكَمْ اَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ اَحْسَنُ اَثاثاً وَ رِءْ ياً * قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً حَتّي اِذا رَاَوْ ما يوُعَدونَ اِمَّا العَذابَ وَ اِمَّا السّاعَةَ فَسَيَعْلَموُنَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَاَضْعَفُ جُنْداً * وَيَزيدُ اللهُ الَذّينَ اهْتَدَوْا هُدًي وَالْباقياتُ الصّالِحاتُ خَيْرٌعِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌمَرَدّاً »

وچون آيات ونشانه هاي ما به روشني برآنان خوانده مي شود، كساني كه كفر ورزيدند به آنان كه ايمان آوردند مي گوييد: كدام يك ازدو گروه ( ما وشما) مقام بهترو جايگاه خوبتري دارند * پيش ازايشان چه نسلها يي را هلاك كرديم ( ازامتهاي گذشته ) كه آن نسلها اثاث وزندگاني جالب ترو بهتري داشتند * بگو هركس به راه ضلالت رفت خداوند رحمان او را مهلت وتمكين همي دهد؟ تا آنگاه كه وعده (عذاب) را به چشم خود ببينند كه يا ( به كشته شدن وعقوبت ) عذاب دنيا است ويا فرا رسيدن ساعت مقرربه زودي خواهند داشت كه كدام يك (ازمؤمنان وكافران) جايگاهش بدتروسپاهش ضعيف تراست * وخدا هدايت يافتگان را برهدايت مي افزايد واعما ل صالحي كه اجرش نعمت ابدي است نزد پروردگار تو بهتراست * »

دراصول كافي مجلد 2 صفحات

308، 309 و 310 حديث 90 آمده است:

محمد بن يحيي، عن سلمة بن الخطاب، عن الحسن بن عبد الرحمن، عن علي بن ابي حمزة، عن ابي بصير، عن ابي عبد الله عليه السّلام في قول الله عزّوجلّ: «وَاِذا تُتْلي عَلَيْهِم اياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الذّينَ كَفَروُا لَلَّذينَ امَنوُآ اَيَُ الْفَريقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَاَحْسَنَ نَدِّياً » قال كان رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم دعا قريشاً الي ولايتنا فنفروا و أنكروا، فقال الذين كفروا من قريش للذين آمنوا: الذين أقروا لاميرالمؤمنين و لنا اهل

ص: 293

البيت: أي الفريقين خير مقاماً وأحسن ندّيا، تعييرا منهم، فقال الله ردّا عليهم: «

وَكَمْ اَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ - من الامم السالفة - هُمْ اَحْسَنُ اَثاثاً وَرئياً » قلت: قوله: « قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدّاً » قال: كلهم كانوا في الضلالة لا يؤمنون بولاية اميرالمؤمنين عليه السّلام ولا بولايتنا فكانوا ضالّين مضلّين، فيمّد لهم في ضلالتهم طغيانهم حتي يموتوا فيصيرهم الله شرُّ مكاناً وأضعف خبراً، قلت: قوله: «حَتّي اِذا رَاَوا ما يوُعَدونَ اِمَّا العَذابَ وَ اِمَّا السّاعَةَ فَسَيَعْلَموُنَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَاَضْعَفُ جُنْداً» ؟ قال: أما قوله: حَتّي اِذا رَاَوْ ما يوُعَدونَ » فهو خروج القائم وهو الساعة، فسيعلمون ذلك اليوم وما نزل بهم من الله علي يدي قائمه، فذلك قوله: من هو شرّ مكاناً (يعني عند القائم ) وأضعف جنداً، قلت: قوله: « وَ َيَزيدُ اللهُ الَذّينَ اهْتَدَوْا هُدًي »؟ قال: يزيدهم ذلك اليوم هدي علي هدي بأتباعهم القائم حيث لا يجحدونه ولا ينكرونه، قلت: قوله: لا يملكون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهداً ؟ قال: الاّ من دان الله بولاية اميرالمؤمنين والأئمة من بعده فهو العهد عند الله قلت: قوله: « إنّ الذّين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وداّ » ؟ قال: ولاية اميرالمؤمنين هي الودّ الذي قال الله تعالي، قلت: فانما يسرناه بلسانك لتبشّر به المتقين وتنذر به قوماً لدّاً ؟ قال:إنما يسّره الله علي لسانه حين أقام اميرالمؤمنين عليه السّلام علماً، فبشربه المؤمنين وأنذر به الكافرين وهم الذين ذكرهم الله في كتابه لداًّ أي كفاراً، قال: وسآلته، عن قول الله «لِتُنْذِرَ قوماً ما انذر آباؤهم فهم غافلون » قال: لتنذر القوم الذين انت فيهم كما انذر آباؤهم فهم غافلون عن الله وعن رسوله وعن وعيده « لقد حق القول علي أكثرهم ( ممن لا يقرون بولاية اميرالمؤمنين عليه السّلام والائمة من بعده ) فهم لايؤمنون» بامامة اميرالمؤمنين والاوصياء من بعده، فلما لم يقروا كانت عقوبتهم ما ذكرالله «إنا جَعَلْنا في أعْناقِهِم أغلالاً فَهي الي الأذقانِ فَهُمْ مُقْمَحوُن » في نار جهنم، ثم قال: « وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ اَيْديهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِم سَدّاً فَأغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِروُنَ » عقوبة منه لهم حيث أنكروا ولاية اميرالمؤمنين عليه السّلام والأئمة من بعده هذا في الدنيا وفي الاخرة في نار جهنم مقمحون، ثم قال: يا محمد « وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ ءَأنْذَرْتَهُم أمْ لَمْ تُنْذِرُهُم لا يُؤمِنونَ » بالله وبولاية علي ومن بعده ثم قا ل: « إنّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ » ( يعني اميرالمؤمنين عليه السّلام) « وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالغَيْبِ فَبَشِّرْه ُ( يامحمد ) بِمَغْفِرَةٍ وَاَجْرٍ كَريمٍ »

ابوبصيرگويد: امام صادق عليه السّلام راجع به قول خدای عزّوجلّ: « وچون آيه هاي روشن ما را برآنها بخوانند، كساني كه كافرند به كساني كه مؤمن هستند گويند: « كدام يك ازدودسته مقام بهترو مجلس آراسته تری دارند . » ( سوره مريم آيه 73) فرمود: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم قريش را به ولايت ما دعوت كرد آنها دوری گزيدند و انكار كردند، پس كفار قريش به اهل ايمانی كه به اميرالمؤمنين وبه خانواده اقرار كرده بودند از راه سرزنش گفتند: « كدام يك از اين دو دسته مقام بهتر و مجلس آراسته تری دارند » خدا برای رد ايشان فرمود: « پيش از ايشان چه

ص: 294

نسل هايی را( ازامت های گذشته) هلاك كرده ايم كه اثاث وجلوه زندگي بهتری

داشتند » ( سوره مريم آيه 74 ) . عرض كردم : خدا مي فرمايد: « هركه درگمراهي باشد، خدای رحمانش همي كشاند » فرمود: همه آنها درگمراهي بودند، نه به ولايت اميرالمؤمنين ايمان آوردند ونه به ولايت ما، گمراه بودند وگمراه كننده، خدا ايشان را درگمراهي وطغيان همي كشيد تا بمردند، وخدا ايشان را به بدترين جايگاه وناتوان ترين سپاه رسانيد. عرض كردم: خدا مي فرمايد: « تا چون موعود خويش يا عذاب و يا رستاخيز را ببينيد، خواهيد دانست كيست كه مكانش بدترو سپاهش ناتوان تراست. فرمود:اما اينكه فرمايد: « تا چون موعود خويش راببينيد » آن خروج قائم ورستاخيز است، درآن روز خواهند دانست آنچه را كه به دست قائمش برآنها فرود آورد، اين است كه مي فرمايد: « كيست كه مكانش بدتر( يعني نزد قائم ) وسپاهش ناتوان تراست » عرض كردم، خدا فرمايد: « خدا هدايت شدگان را بيفزايد » فرمود: خدا درآن روز آنهايي را كه هدايت شده اند به سبب پيرويشان ازقائم هدايت بر هدايت افزايد، زيرا او را رد نكنند ومنكر نشوند. عرض كردم، خدا مي فرمايد: « اختيار شفاعت ندارد مگر كسي كه نزد خدای رحمان پيمان بسته باشد » ( سوره مريم آيه 87 ). فرمود: يعني كسي كه با ولايت اميرالمؤمنين عليه السّلام وائمه بعد ازاو دينداري خدا كند. اين است پيمان نزد خدا . عرض كردم: خدا مي فرمايد: «كساني كه ايمان آورده وكارهاي شايسته كردند خداي رحمان براي آنها محبتي قرار خواهد داد » (سوره مريم آيه 96 ) . فرمود آن محبتي كه خدای تعالي مي فرمايد: دوستي اميرالمؤمنين عليه السّلام است. عرض كردم: « ما تنها اين قرآن را به زبان تو روان كرده ايم تا پرهيزكاران را بشارت دهي وگروه سرسخت را بدان بيم دهي .» ( سوره مريم آيه 97 ) . فرمود: خدا قرآن را به زبان او روان كرد، زماني كه اميرالمؤمنين عليه السّلام را به راهنمايي منصوب كرد، پس مؤمنان را بشارت داد وكافران را به آن بيم داد، واين كافران همان كساني هستند كه خدا دركتابش آنها را سرسخت يعني كافرناميده، باز ازآن حضرت درباره اين قول خدا پرسيدم: « تا بيم گروهي كه پدرانشان بيم نيافته وخودشان بي خبرند » (سوره يس آيه 6 ) . فرمود: يعني تا بيم دهي گروهي را كه تو درميان ايشان هست چنانكه پدرانشان بيم داده شده اند، زيرا اينها ازخدا وپيغمبرو تهديدش بی خبرند، گفتار خدا درباره بيشترآنها ثابت شده ( يعني درباره كساني كه به ولايت اميرالمؤمنين عليه السّلام وامامان بعد ازاو اقرار نياورند ) وآنها ايمان نمي آورند به امامت اميرالمؤمنين واوصيا بعد ازاو، وچون اقرار نياوردند كيفرشان همان است كه خدا فرمايد: « به گردنهايشان غل وزنجير بگذاريم كه تا چانه آنها برسد وسرشان بي حركت ماند » ( سوره يس آيه 8 ) درميان آتش دوزخ، سپس فرمايد: « وپيش رويشان سدي قرار دهيم وپشت سرشان سدي ديگر، وآنها را بپوشانيم كه جايی را نبينند »اين عمل ازنظركيفري است ازجانب خدا برای ايشان

ص: 295

كه ولايت اميرالمؤمنين عليه السّلام وامامان بعد ازاو را انكار كردند، اين كيفر

دنياي آنهاست ودرآخرت درآتش دوزخ ( به وسيله غل وزنجير) سرشان بی حركت ماند سپس خدا مي فرمايد: « اي محمد بيمشان دهي يا بيمشان ندهي برای آنها يكسان است، اين مردم ايمان نياورند » (سوره يس آيه 10 ) به خدا وبه ولايت اميرالمؤمنين عليه السّلام وجانشينان او، سپس فرمايد: فقط تو كسي را بيم دهي كه ازذكر (يعني اميرالمؤمنين عليه السّلام) پيروی كند و ازخدای رحمان نبايد ترسيد، او را بشارت ده (ای محمد) به آمرزش و پاداشی ارزشمند .

ص: 296

«آيه يكصد و نهم »

اشاره

شرط شفاعت، ولايت اميرالمؤمنين عليه السّلام وامامان معصوم ودرحال حاضر ولايت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشريف است .

خداوند درسوره مريم آيه 87 می فرمايد :

« لا يَمْلِكوُنَ الشَّفاعَةَ اِلاّ مَنِ اتَّخََذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً »

شفاعتي ندارند مگرآنكه ازخداوند رحمان عهد وپيماني گرفته باشند.

1) درتفسير برهان مجلد 3 صفحه 26 آمده است:

قال الصادق عليه السّلام : الا من اذن الله بولاية اميرالمؤمنين عليه السّلام والائمه بعده فهوالعهد عند الله .

امام صادق عليه السّلام فرمودند مگر آنكه از خداوند رحمان به خاطر ولايت علي عليه السّلام و امامان بعد از ايشان اذن داده شده اند، آري ولايت اميرالمومنين و امامان بعد ازايشان در پيشگاه خداوند همان عهدي است كه درآيه ذكر شده است .

2) دراصول كافي مجلد 2 صفحه 309 آمده است:

لا يملكون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهداً » الا من دان الله بولاية اميرالمؤمنين و الائمه من بعده فهوالعهد عند الله .

ابا بصيرازحضرت صادق عليه السّلام روايت مي كند كه آن حضرت فرمودند: «شفاعتي ندارند مگر آنكه ازخداوند رحمان عهد وپيماني گرفته باشند » مگر كسي كه خود را مديون وموظف به ولايت اميرالمؤمنين وامامان بعد از او دانسته باشد واين همان عهد وپيمان مورد نظر پروردگار است . (واين عهد درنزد خداوند است.)

ص: 297

«آيه يكصد و دهم »

اشاره

مودت ومحبت اميرالمؤمنين و اهل بيت و قائم آل محمد در قلوب، فطری است .

خداوند درسوره مريم آيه 96 مي فرمايد:

« اِنً اَلّذينَ امَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً »

به درستي كسانيكه ايمان آوردند و كارهاي نيك به انجام دادند زود است كه خداوند رحمان آنان را درنظرخلق محبوب مي گرداند.

1) در كتاب شواهد التنزيل آيه 92 (سوره مريم آيه 9) آمده است :

حاكم حسكاني گويد، خبر داد ما را ابوعلي خالدي در نامه ای كه از هرات فرستاد، خبر داد ما را احمد پسر علي ... خبر داد ما را علي بن موسي الرضا عليه السّلام فرمودند : حديث كرد برايم موسي بن جعفرعليه السّلام و درخبرداد به ما جعفر بن محمد عليه السّلام ازپدرش محمد بن علي عليه السّلام و او ازپدرش علي بن الحسين عليه السّلام واو نقل كرد ازپدرش حسين بن علي و او ازجابربن عبد الله كه گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به علي بن ابي طالب عليه السّلام فرمودند: يا علي بگو پروردگارا قرار بده براي من درسينه های مؤمنين دوستی مرا، پروردگارا قرار بده برای من نزد خودت عهدی را، پروردگارا قرار بده برای من نزد خودت دوستي را، پس خداوند تعالي نازل فرمود: « اِنً اَلّذينَ امَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً » پس برخورد نمي كنی با مرد يا زنِ با ايمانی، مگر اينكه دردلش دوستی اهل بيت باشد.

2) درشواهد التنزيل صفحه 312 آمده است:

حاكم حسكاني گويد خبرداد ما را ابو الحسن محمد بن احمد ... نقل حديث كرد مرا ابو عمر غلام بشر پسرعاصم، ازمحمد بن حنفيه در فرموده خداوند: « اِنً اَلّذينَ امَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً » گفت: برخورد نمی كنی به مؤمنی مگر اينكه دردلش دوستی علي عليه السّلام وذريه او باشد.

ص: 298

1) در شواهد التنزيل نوشته حاكم حسكاني حنفي صفحه 313 حديث 507 آمده است:

حاكم حسكاني گويد خبرداد ما را ابو سعيد حافظ ... ازمحمد پسر مرزوق، از حسين، ازمندل گفت: يا علي برخورد نمي كني به مؤمنی، مگر اينكه دردلش دوستي تو وذريه تو باشد.

حاكم حسكاني حنفي درذيل اين آيه شريفه 21 آورده است كه 16 روايت آن را رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم مي فرمايند، اين آيه درباره اميرالمؤمنين علي عليه السّلام است ودر پنج روايت ديگر آمده است كه اين آيه درباره اميرالمؤمنين علي عليه السّلام واهل بيت او وذريه او مي باشد كه يكي ازذريه او ويكي ازاهل بيت او شخصيت با عظمت حجة بن الحسن العسكري عجّل الله تعالي فرجه الشريف است كه خداوند دوستی او را فرض قرار داده است، و دوستی اين بزرگوار فطری است.

2) دركتاب الدّر المنثور سيوطي جلد 3 صفحه 287 آمده است:

اخرج ابن مردويه والديلمي عن البراء قال، قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم لعلي قل: اللهم اجعل لي عندك عهداً واجعل لي عندك ودّا واجعل لي في صدورالمؤمنين موده فانزل الله « اِنً اَلّذينَ امَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً » قال، فنزلت في علي.

ابن مردويه و ديلمي ازبراء روايت كردند كه گفت، رسول خدا به علي عليه السّلام فرمود: بگو اللهم اجعل لي عندك عهدا واجعل لي عندك ودّا واجعل لي في صدور المؤمنين موده ، بعد از اين جريان خداي تعالي اين آيه را فرستاد: «اِنً اَلّذينَ امَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً » آنگاه اضافه كرد: كه اين آيه در حق علي عليه السّلام نازل شده است.

3) دركتاب مجمع البيان جلد 6 صفحه 532 آمده است:

عن ابن عباس وفي تفسير ابي حمزه الثمالي، حدثني ابو جعفر الباقر عليه السّلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله وسلّم لعلي فقل: اللهم اجعل لي عندك عهدا واجعل لي في قلوب المؤمنين ودّا فقالهما فنزلت هذه الآية .

ازابن عباس و درتفسير ابي حمزه ثمالي آمده كه امام محمد باقر عليه السّلام ازرسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم برايم روايت كرده كه به علي عليه السّلام فرمود: بگو، : اللهم اجعل لي عندك عهدا واجعل لي في قلوب المؤمنين ودّا ، امام اميرالمؤمنين عليه السّلام اين دعا را خواند، به دنبال آن خداوند اين آيه را نازل كرد.

4) دركتاب مجمع البيان جلد 6 صفحه 532 آمده است:

عن اميرالمؤمنين عليه السّلام انه قال لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفي هذا علي ان ليبغضني و لو صبيت الدنيا بجملتها علي المنافق علي ان يحبني ما احبني .

ص: 299

اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود : اگربا اين شمشير بر بينی مؤمن بكوبم كه بغض من دردل گيرد با من دشمن نخواهد شد ولی اگر تمام دنيا را برسر منافق بريزم تا مرا دوست داشته باشد به من علاقه مند نخواهد شد .

ص: 300

«آيه يكصد و یازدهم »

اشاره

قيام امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشريف درعلم و قدرت الهی است .

خداوند درسوره طه آيه 110 مي فرمايد :

« يَعْلَمُ ما بَيْنَ اَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يُحيطوُنَ بِهِ عِلْماً »

خداوند برآنچه برخلايق، گذ شته وآنچه درآينده برآنان خواهد آمد آگاه است وهيچكس را به او آگاهي و احاطه نيست.

درتفسيرعلي بن ابراهيم قمي

مجلد 2 صفحه 62 ودرتفسيربرهان مجلد 3 صفحه 44 آمده است :

علي بن ابراهيم قال: قال « ما بَيْنَ اَيْديهِمْ ما مَضي مِنْ اَخبارِ الاَنبياء وَما خَلْفَهُمْ » من اخبار القائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف ولا يحيطون به علماً التوحيد.

علي بن ابراهيم قمي درتفسيرش ازحضرت صادق عليه السّلام چنين روايت می كند:« يَعْلَمُ ما بَيْنَ اَيْديهِمْ » انچه ازاخبار و جريانهای پيامبران گذشته است. ) «وَما خَلْفَهُمْ » ( وآنچه درآينده برآنان خواهد آمد ازاخبار حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف. ) « وَلا يُحيطوُنَ بِهِ عِلْماً » ( وآنچه كه هيچكس را برآن احاطه و آگاهی نيست. ) آن ، توحيد است.

ص: 301

«آيه يكصد و دوازدهم »

اشاره

قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه الشريف تذكر و يادآوری نوينی پديد می آورد .

خداوند درسوره طه آيه 113 مي فرمايد :

« وَكَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبيّاً وَصَرَّفْنا مِنَ الْوَعيدَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقَوُنَ اَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً »

وما اينگونه اين قرآن را با فصاحت عربي نازل كرديم ودرآن ازهشدارها بسيار آورده ايم تا شايد تقوا پيشه سازند وتذكر نويني را پديد آورند .

درتفسير علي بن ابراهيم قمي

مجلد 2 صفحه 65 و درتفسير برهان مجلد 3 صفحه 45 چنين آمده است :

علي بن ابراهيم، في تفسيره المنسوب الي الصادق عليه السّلام وَ اَمّا قوله « اَوْ يَحْدِثَ لَهُمْ ذِكراً » يا پند وتذكر نويني را پديد آورد يعني آنچه ازامر وماجرای حضرت قائم عجّل الله تعالي فرجه الشريف وسفيانی پديدار می شود.پس قائم آل محمد عجّل الله تعالي فرجه الشريف تذكرو يادآوری نويني پديد مي آورد وسفياني درهمان سال خروج آن حضرت خروج می كند وبه دست مبارك آن حضرت ازبين می رود.

ص: 302

«آيه يكصد و سیزدهم »

اشاره

شرط غفاريت خداوند درتوبه، ولاء اهل بيت وحجة بن الحسن عجّل الله تعالی فرجه الشريف است .

خداوند درسوره طه آيه 82 مي فرمايد :

« وَ اِنّي لَغَفّارٌلِمَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی »

و به درستي كه هر آينه من بسيار آمرزنده ام، براي كساني كه توبه كنند وايمان آورند وعمل صالح انجام دهند، پس هدايت بپذيرند .

1) حاكم حسكاني حنفي درشواهد التنزيل آيه 49 صفحه 319 ( سوره طه آيه 82 آورده است :

حاكم حسكاني گويد خبرداد ما را ابو بكر حارثي گفت: خبرداد ما را ابو الشيخ اصفهاني خبر داد ما را محمد بن يحيي خبرداد ما را اسحاق پسر فيض ... خبرداد ما را حضرت ابي جعفر عليه السّلام فرموده خداوند تعالي « ثُمَّ اهْتَدي » فرمودند به دوستي ما اهل بيت. يعني پس ازتوبه وايمان وعمل صالح، پذيرفتن ولايت اهل بيت عليه السّلام شرط ظهور غفاريت خداوند است.

2) درشواهد التنزيل صفحه 349 حاكم حسكاني گويد:

خبر داد ما را به همين خبر ... از جابر از حضرت ابي جعفر عليه السّلام فرمودند: كه خداوند مي فرمايد: « وَ اِنّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي » بپذير ولايت ما اهل بيت را .

در كتاب شواهد التنزيل درذيل اين آيه، 5 روايت نقل مي كند كه همه بيانگر اين مهم است كه : اگر انسان بخواهد غفاريت خداوند را به سوي خود جلب كند ابتدا بايد توبه كند وبه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم ايمان آورد و واجبات دين را انجام دهد سپس هدايت اميرالمؤمنين علي عليه السّلام واهل بيت عصمت وطهارت را بپذيرد. واين هدايت پذيرفتن هدايت آنهاست كه می فرمايند: ولايتٌ علي بن ابيطالب حصني فمن دخل حصني امن من عذابي .

ص: 303

1) درتفسير برهان جلد 3 صفحه 40 حديث 4 آمده است:

علي بن ابراهيم قال حدثنا احمد بن علي، قال حدثنا الحسين بن عبيد الله، عن السندي بن محمد، عن ابان، عن الحادث بن يحيي، عن ابي جعفر عليه السّلام في قول الله عزّوجلّ « وَ اِنّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي » الا تري كيف اشترط ولم تنفعه التوبة ولا الايمان والعمل الصالح حتي اهتدي والله اوجهد ان يعمل بعمل ما قبل منه حتي يهتدي قال قلت الي من جعلني الله فداك؟ قال الينا.

ابان ازحارث بن يحيي، ازامام محمد باقر عليه السّلام درتفسير كلام خداوند « وَ اِنّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي » روايت مي كند كه حضرت فرمودند: آيا نمي بيني كه خداوند چگونه شرط مي كند، توبه وايمان وعمل صالح شخص فايده اي ندارد مگر آنكه برهدايت استوارباشد. قسم به خداوند اگر براي انجام عملي تلاش كند تا به هدايت نرسد ازاو قبول نخواهد شد، حارث مي گويد، عرض كردم فدايت شوم به سوي چه هدايت شود، حضرت فرمودند به سوی ما ( وبه سوی امامت و ولايت ما )

2) درتفسيربرهان جلد 3 صفحه 40 حديث 8 آمده است:

الشيخ في اماليه، فقال اخبرنا ابو عمر وعبد الواحدين محمد بن عبد الله بن محمد بن مهدي، قال اخبرنا احمد، قال اخبرنا الحسن بن علي بن بزيع، فال حدثنا القسم بن الضحاك، قال اخبرنا شهربن حوشب اخوالعوام، عن ابي سعيد الهمداني، عن ابي جعفرعليه السّلام الا من تاب وامن عملا صالحا قا ل والله لو انه تاب وعمل صالحا ولم يهتد الي ولايتنا ومودتنا و