فخر دوران نکوداشت استاد اعظم و زعیم بزرگ جهان اسلام مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی اعلی اللّه مقامه

مشخصات کتاب

سرشناسه:صافی گلپایگانی، لطف الله، 1298 -

عنوان و نام پديدآور:فخر دوران نکوداشت استاد اعظم و زعیم بزرگ جهان اسلام مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی اعلی اللّه مقامه/ لطف الله صافی.

وضعيت ويراست:ویراست2.

مشخصات نشر:قم: دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی،1394.

مشخصات ظاهری:120ص.: جدول.؛5/14(عَلَيْهَ السَّلاَمُ)5/21س م.

شابک:978-600-7854-05-1

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه ص.[119]- 120.

موضوع:بروجردی، سیدحسین، 1253 - 1340.

موضوع:مجتهدان و علما -- ایران -- سرگذشتنامه

شناسه افزوده:دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی

رده بندی کنگره:BP55/3/ب4ص2 1394

رده بندی دیویی:297/998

شماره کتابشناسی ملی:4023073

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

فخر دوران

نكوداشت استاد اعظم و زعیم بزرگ جهان اسلام

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه

ص: 2

فهرست مطالب

مقدمه ناشر. 11

پیام به مناسبت سالروز رحلت آيت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه 13

نمونه ای از مکارم و فضایل.. 15

بیم از خداوند. 15

دوری از دنیاطلبی.. 15

تجلی صفات متقین.. 16

دقت در صرف بیت المال. 16

ساده زیستی.. 16

احترام به بزرگان.. 16

اهتمام به مستحبّات.. 17

احترام به خادمان دین.. 17

دفاع از مکتب... 17

مقام والای علمی.. 17

تسلّط بر آرای فِرَق و مذاهب... 18

تسلّط بر علم رجال. 18

نمونه ای از احترام علمای فِرَق به ایشان.. 18

ص: 3

دفاع از حق بدون مجامله و تعارف.. 19

مورد احترام دانشمند مسیحی.. 19

نمونه تعبد تام.. 20

لزوم تجلیل از شخصیت استاد. 20

سخن یکی از بزرگ ترین علمای مصر در ارتحال ایشان.. 20

دفتر خاطرات.. 21

شناخت رجال الهی از بهترین ابزار تهذیب نفس.... 23

صفات بارز آیت الله العظمی آقای بروجردی(قدس سره). 23

همراهی مؤلف و برادر بزرگوار ایشان در جلسات درس معظم له. 24

تصمیم بر نوشتن خاطراتی از استاد. 25

چند خاطره. 25

ابعاد اخلاقی معنوی.. 26

باور عمیق به خداوند و قیامت.. 26

شوق به شهادت.. 26

زهد و ساده زیستی.. 29

نگرانی از مسئولیت خطیر مرجعیت و تقسیم بیت المال. 30

عدم مجامله و تعارف با اشخاص در امر حق.. 31

ادب و احترام نسبت به بزرگان.. 32

ادب نسبت به شیخ طوسی(قدس سره). 33

تجلیل از مؤسّس حوزه 33

ص: 4

دلجویی از همراهان به هنگام ناراحتی.. 34

بوسیدن دَستِ یکی از سادات بعد از جلسه درس... 35

اقتدای ملائکه در نماز به سيّد بحرالعلوم. 36

مبارزه با غلوّ و عرفان های اصطلاحی.. 38

ناراحتي ايشان از ترجمه فارسی اسفار 38

مراقبت بر پرهیز از غلوّ در امور اعتقادی.. 39

احترام علمای ادیان و فِرق به ایشان.. 41

ماجرای جورج جرداق مسیحی و اهدای کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» به معظم له 41

سادگی و هیبت معظم له و نمونه هایی از احترام علمای فِرَق به ایشان.. 46

اظهار استبصار یکی از رجال اهل سنت نزد ایشان.. 48

اهتمام به تقریب مذاهب.. 49

دیدار رئیس جمعیت جهانی مبارزه با الکل و سؤالات ایشان.. 51

دیدار نمایندگان پادشاه اردن و هدیه قرآن.. 52

عدم پذیرش ملک سعود پادشاه عربستان و ارسال نامه در جواب ایشان.. 55

مواضع سیاسی مذهبی.. 57

نگرانی از انحطاط اوضاع سیاسی و اقتصادی مسلمانان.. 57

اعتراض در به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه ایران.. 59

نمونه هايي از واکنش معظم له در مقابل ضربه به مبانی اسلام. 60

نمونه اول: واکنش به ولایتعهدی اشرف.. 61

ص: 5

نمونه دوم: واکنش در برابر قانون اصلاحات ارضی.. 64

نمونه سوم: واکنش به رژه دختران در برابر شاه 68

نمونه چهارم: واکنش به اعدام یک مسلمان در برابر قتل شخص بهایی.. 68

نمونه پنجم: واکنش به شیفتگی یکی از سران به ملی گرایی.. 71

مبارزه با ملّی گرایی.. 72

مطالعه برخی از نشریات و دقت نسبت به مطالب آن.. 73

مصاحبه مجله حوزه. 75

خصوصیات شیوه اجتهاد. 77

اطمینان بخشی.. 77

مطالعه عمیق و تتبع وسیع.. 78

سبک استنباط.. 78

تسلط بر علم رجال. 80

تسلط بر علم انساب.. 80

تسلط بر اقوال و فتاوای عامّه. 81

تأثیر تسلط بر اقوال عامه در استنباط.. 81

تسلط بر علم اصول.. 82

استفاده کم از اصول عملیه. 82

تقرير خاص دلیل انسداد. 82

ابتکار در موضوع علم اصول. 83

پرداختن به مباحث مهم اصول. 83

ص: 6

تقریرات فقه و اصول استاد. 84

رساله ارث الزوجه. 84

روابط علمی با استاد. 85

دستور نوشتن منتخب الاثر. 85

مقاله ای در ردّ بودایی بودن اسلام. 85

رساله حول الاستسقام بالازلام.. 86

تأثیر سبک استنباط معظم له بر حوزه های علمیه. 87

مراجعه به احادیث و اصول اولیه. 87

بررسی سیر اقوال در مسائل.. 87

تتبع زیاد در رجال. 88

سخن امام خمینی(قدس سره) درباره درس فقه معظم له. 88

مطالعه و تحقیق بسیار. 89

ادب در برابر بزرگان و فقها 89

احترام به صاحب تأسیس الشیعه. 89

احترام به قرآن.. 91

دگرگون شدن در هنگام تلاوت قرآن.. 91

نحوه برخورد با قرآن هدیه یکی از سران عرب.. 91

احترام به کتب فقه و حدیث... 91

احترام به حکم فقها 92

پذیرفتن حکم آیت الله اصطهباناتی در تحریم امتحان.. 92

ص: 7

احترام بزرگان به حکم حاکم از زبان معظم له. 93

قبول حکم آیت الله کاشانی(رحمه الله) در قتل رزم آرا 93

عزت حوزه و مرجعیت... 94

احترام رئیس جامع الازهر به نامه معظم له. 95

ترجمه و چاپ کتاب جورج جرداق به دستور معظم له. 95

ابعاد والای معنوی... 97

عدم چاپ تألیفات در زمان حیات به سبب دوری از شهرت.. 97

نمونه ای از ارادت فوق العاده به ائمه(علیهم السلام).. 97

مقید به عبادات.. 98

نمونه ساده زیستی.. 98

جلوگیری از خشم. 99

دوری از مرجعیت... 99

اجتناب از خودپسندی.. 99

نمونه ای از احترام طبقات مختلف.. 100

عدم معرفی فعالیت ها و اقدامات ایشان.. 100

احتیاط در فتوا دادن.. 100

نمونه ای از هوشیاری سیاسی اجتماعی.. 101

عارف به عرفان حقیقی.. 102

عرفان برگرفته از قرآن و معارف اهل بیت(علیهم السلام).. 102

ریاضات شرعیه. 103

ص: 8

رد سیروسلوک متصوّفه و غلوّآمیز. 103

دوری از اصطلاحات عرفان های مصطلح.. 104

مبارزه با فرق ضاله. 104

تجسم تسلیم خالص به شرع. 104

نمونه ای از رد غلوّ و مطالب خلاف.. 105

ترک مطالعه مثنوی.. 105

اکتفا به مفاهیم شرعی در سیروسلوک.. 106

مصاحبه مجله نقد و نظر. 107

ریشه یابی دلیل انسداد. 109

خاستگاه اول بحث دلیل انسداد در جلسه درس.... 109

خاستگاه دوم بحث دلیل انسداد در جلسه درس.... 110

تقریر دلیل انسداد. 110

اطلاع بر اقوال علمای عامه. 113

چاپ کتاب خلاف شیخ طوسی(قدس سره) به امر معظم له. 113

تمسک کم به اصول عملیه. 114

تأکید بر نیاز فقیه به علم اصول. 114

اطمینان بیشتر با عمل به روش استنباطی معظم له. 115

رواج کتب قدمای شیعه به سبب سبک تدریس ایشان.. 115

نقش علم رجال در اجتهاد. 115

ابتکار معظم له در طبقه بندی رجال. 116

ص: 9

کتاب نامه. 117

آثار حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانی مدظله الوارف در يک نگاه. 121

ص: 10

مقدمه ناشر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مدرسه عظیم تشيّع و مكتب عزیز اهل بيت(علیهم السلام) در مرور اعصار و قرون، فرزانگان و رجال عالی قدر و علماي عظیم الشأنی پرورش داده است كه هر كدام در عصر و زمان خود، از نوابغ عالم انسانيّت، خادمان حقيقي بینش و معرفت، و پاسداران دعوت انبيا به سوي خداوند جلّ وعلا بوده اند.

يكي از اين بزرگ تربیت شدگان معارف قرآن و اهل بيت(علیهم السلام)، استاد عظیم و محقّق يگانه عصر مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه است.

اطّلاع بر فضایل، مناقب، سجایای علمی و اخلاقی آن بزرگ مرد تاریخ مكتب تشیّع، آن هم از زبان شاگردی عالی مقام كه از محضر افاضات آن جناب خوشه چینی ها نموده است می تواند راهبر و راهنمای ارزشمندی برای مشتاقان علم و فقاهت باشد.

مجموعه پیش رو كه برگرفته از پیام، خاطرات و مصاحبه های حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله الوارف طی چند سال

ص: 11

گذشته در نكوداشت استاد والامقام است، تقدیم خوانندگان عزیزمی گردد. امید است كه مورد قبول قطب عالم امكان حضرت بقیّة الله الاعظم - ارواح العالمین له الفداء - قرار گیرد.

دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله العالی

ص: 12

پیام به مناسبت سالروز رحلت آيت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه

اشاره

پیام به مناسبت سالروز رحلت آيت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه(1)

ص: 13


1- . این پیام در سیزدهم شوال المكرم سال 1432 هجری قمری، صادر شده است.

ص: 14

بسم الله الرّحمن الرّحیم

نمونه ای از مکارم و فضایل

اشاره

سيزدهم شوّال، سالروز رحلت مرحوم استاد اعظم حضرت آيت الله العظمي بروجردي اعلی الله مقامه زعيم بزرگ شيعه است كه در عصر خود، نمونه ممتاز و آسماني از رجال ايمان، خداپرستي و خداخواهي و وجودش، سرشار از عقيده و توحيد بود.

آن فقيه عالي مقام، در اخلاق كريمه، بزرگي و بزرگواري به حق، يادگاري از جدّ بزرگوارش سبط اكبر(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) بود.

بیم از خداوند

جهات عظمت شخصيت، در وجود ايشان جمع شده بود؛ بزرگ ترين آنها بيم از خدا و حساب روز جزا بود؛ با تمام وجود، خدا را باور و به قيامت اعتقاد داشت.

دوری از دنیاطلبی

دنياطلبي و رياست خواهي در او ديده نمي شد. او خود مي فرمود - و در صداقت و راستگويي او شكي نبود- :

«من يك قدم براي اين مقام، يعني مرجعيت و رياست برنداشتم»

ص: 15

تجلی صفات متقین

صفاتي كه اميرالمؤمنين(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) براي همّام از متقين برشمرد در او لمس مي شد:

«فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ».(1)

دقت در صرف بیت المال

در صرف بيت المال، دقت فراواني داشت، و مي شود گفت كه حتي ديناري به كسي براي غير خدا نپرداخته بود.

شخصاً و براي حوائج شخصي خود، مثل لباس و بلكه غذا از سهم مبارك و بيت المال استفاده نمي كرد.

ساده زیستی

خانه و اندرون بيت او ساده، بي پيرايه و به فرش هاي كهنه - كه شايد از گذشته به او ارث رسيده بود- مفروش بود.

احترام به بزرگان

به بزرگان گذشته و معاصر احترام مي كرد.

ص: 16


1- . نهج البلاغه، خطبه 193، ص303؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص159، صدوق، صفات الشیعه، ص20، فتّال نیشابوری، روضة الواعظین، ص438، مجلسی، بحار الانوار، ج64، ص315. «پرهیزکاران نسبت به بهشت مانند کسانی هستند که آن را دیده و به نعمت آن نایل شده باشند و نسبت به آتش مانند کسانی هستند که آن را دیده و در آن معذب شده باشند».

اهتمام به مستحبّات

در اظهار حق و ابطال باطل، مسامحه و مجامله نمي نمود و رعايت امور و حقوقي كه رعايت آنها از مستحبّات و مكارم اخلاق و آداب بود كمال اهتمام را داشت.

احترام به خادمان دین

هركس قدمي در راه خدا برداشته بود و مصدر خدمتي به دين و مذهب شده بود، نزد او احترامی خاص داشت. ياد دارم زماني به پدر بزرگوارم(1) فرمود:

«من يك شب هم شما را فراموش نمي كنم».

دفاع از مکتب

در امر ترويج دين و دفاع از حدود و ثغور اسلام و مذهب، آنچه را در توان داشت انجام مي داد. غم و غصه اي اگر برايش بود، همان فكر و انديشه مسائل اسلامي بود.

مقام والای علمی

اشاره

در موقعيت علمي چنان بود كه هر دانشمند و عالم و استادي به محضر او مي رسيد، شيفته او مي شد.

ص: 17


1- . مرحوم آیت الله آخوند ملا محمدجواد صافی(قدس سره).

تسلّط بر آرای فِرَق و مذاهب

در مسائل علمي و اطلاع از آرای علمای مذاهب و فرق اسلامي، متبحّرتر از خود آنها بود، مثل اينكه كتاب «خلاف» شيخ،(1) صفحه به صفحه اش پيش رويش حاضر باشد، سخن مي گفت.

تسلّط بر علم رجال

بر علم رجال و اسناد حديث، تسلّط و آگاهي خارق العاده داشت.

نمونه ای از احترام علمای فِرَق به ایشان

دانشمند معروف شيخ باقوري وزير اوقاف مصر، در اثر يك ملاقات، چنان مجذوب او شد كه همه تذكرات ايشان را به سمع اجابت شنيد، و درضمن نامه اي كه از آنجا به عرض ايشان رساند، وعده انجام همه را داد و عبارتش نسبت به آن وعده ها اين بود:

لا يَزَالُ يَخْلِدُ فِي كِيَانِي.(2)

مرحوم علامه شيخ محمدتقي قمي(3) مي گفت: آن گاه كه نامه حضرت آقا را به شيخ مجید سليم(4)تسليم می كردم، بر می خاست، می ايستاد، نامه را می گرفت و می بوسيد، و نيز شيخ محمد شلتوت،(5)

ص: 18


1- . منظور کتاب «الخلاف فی الاحکام» شیخ طوسی(قدس سره) است.
2- . برای همیشه در روح و جان من ماندگار خواهد بود.
3- . مؤسّس دارالتقریب در مصر.
4- . رئیس و شیخ اسبق الازهر.
5- . رئیس و شیخ اسبق الازهر.

صاحب آن فتواي تاريخي هم برمي خاست و به احترام مي ايستاد، و نامه را دريافت مي كرد.

بي شك در عصر ايشان، در بين همه علماي فِرَق، كسي اعلم از ايشان در فقه فِرَق نبود.

دفاع از حق بدون مجامله و تعارف

آن بزرگوار در حفظ حدود مكتب اهل بيت(علیهم السلام) در برابر همين اشخاص كه به او كمال احترام را اظهار مي كردند از حق و موضعي تنازل نمي كرد؛ چنان كه وقتي شيخ شلتوت در تفسيري كه مي نوشت در تفسير آيه ﴿وَأَنْ تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ﴾(1)سخن نابجايي گفته بود، در مقام ردّ بر او، به اينجانب امر فرمود تا جواب كافي و شافي طي رساله «حول الاستقسام بالازلام» نگاشتم و براي او ارسال كردند.

مورد احترام دانشمند مسیحی

از سوي ديگر مثل جورج جرداق دانشمند مسيحي، نويسنده كتاب «الامام علي صوت العدالة الانسانيه»، كتابش را طي نامه اي بسيار بليغ و پرمحتوا به ايشان اهدا نمود.

سیزدهم شوّال، سالروز رحلت چنين شخصي است كه عظمت هاي وجودي اش همه افتخارآفرين بود و اسوه اي ستودني براي علما و شيعيان.

ص: 19


1- . مائده، 3. «و قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه های تیر مخصوص بخت آزمایی».

نمونه تعبد تام

در تشرع و تعبد تام و التزام به احكام، عبادت، دعا، محاسبه نفس، توجه به خدا، استغفار و توبه و تعظيم شعائر و سنت ها، ازجمله سوگواري و مراسم عزاداري حسيني(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) و عاشورا، در همه مَثَل و نمونه بود.

لزوم تجلیل از شخصیت استاد

بايد اين روز و اين شخصيت و تاريخ حياتش، هميشه زنده نگه داشته شود و براي همه سرمشق باشد.

سخن یکی از بزرگ ترین علمای مصر در ارتحال ایشان

و اين مقاله را با سخن يكي از بزرگ ترين علماي مصر كه در ارتحال ايشان نوشته بود به پايان مي رسانم:

أغدقَ اللهُ عَلی جَدثِه الطاهر من سَحائِب رِضوانه وَبَعَثَهُ في زُمرة جدّه الأعظم الّذي بَعَثَه اللهُ رَحمةً للعالَمين وآله الطيبين الطاهرين صلواتُ الله وسلامُه عَلَيهم أَجْمعينَ.(1)

وَالسَّلامُ عَلَيْهِ يَومَ وُلِدَ وَيَوْمَ مَاتَ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيّاً.

ص: 20


1- . محمّد محمّد المدنی، مجلة رسالة الإسلام، السنة 13، رجب 1380ق، شماره 1، ص101. خدا برقبر او از ابرهای خشنودی خود باران رحمت ببارد و او را در جمع و گروه جدّ بزرگش قرار دهد آن که خدا او را رحمت بر عالمیان فرستاد و خاندان پاک و پاکیزة او که درود و سلام خدا بر آنان باد.

دفتر خاطرات

اشاره

دفتر خاطرات(1)

ص: 21


1- . خاطرات این دفتر حدود چهل سال بعد از فوت زعیم عالی قدر شیعه توسط معظم له به رشته تحریر درآمده است.

ص: 22

بسم الله الرّحمن الرّحیم

شناخت رجال الهی از بهترین ابزار تهذیب نفس

تاريخِ رجال و مردان بزرگ و شخصيت هاي الهي، پارسا، پرهيزكار، بااخلاص و خيرخواه جامعه، و طرف دار و حامي محرومان و مستضعفان، و صاحبان خصایص انساني و اسلامي ديگر، براي همگان يكي از بهترين وسايل آگاهي و بينش و اصلاح افكار و تهذيب اخلاص و نيل به ترقي و كمال است.

صفات بارز آیت الله العظمی آقای بروجردی(قدس سره)

در زمان ما و در قرن حاضر، مردي بزرگ، بااراده و باايمان، خدايي، مخلص، موحد و يكتاپرست، فقيه متبحر، و يگانه در علوم اسلامي كه عزت اسلام و مسلمين و اعلای کلمةالله و ابلاغ رسالت جهاني اسلام را نصب العين خود قرار داده بود، و عمر با بركت خويش را در احيای معارف قرآن و آثار اهل بيت(علیهم السلام) و برنامه تمسك به ثقلين سپري كرده بود، و در هر موقف و مقامی مواضع مشكوره و خداپسند داشت، مرجع بزرگ و فقيه عصر و زعيم عالي قدر آيت الله العظمي حاج آقا حسين طباطبائي بروجردي اعلي الله مقامه بود.

ص: 23

او به حق، مسند مرجعيت را زينت افزا بود. همه، علم، فقه، تقوا، عدالت، زهد، ايمان، خداباوري و خداترسي او را مي ستودند.

همراهی مؤلف و برادر بزرگوار ایشان در جلسات درس معظم له

اين حقير و برادر عالم و بزرگوارم، مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا علي صافي(رحمه الله) از آغاز استقرار ايشان در قم و زعامت حوزه علميه تا پايان عمر شريف ايشان، در خلوت و جلوت، در مجلس درس، در مجالس استفتاء و اغلب مجالس ايشان - که همه پربار و پرفایده بود- حضور داشته و استفاده مي كرديم.

ايشان، از همان روزهاي اول ورود آن مرد بزرگ به قم، و حقير هم چند ماه بعد، پس از بازگشت از نجف اشرف به حكم «چشم مسافر چو بر جمال تو افتد»، عزم رحيل مراجعتم به نجف اشرف، بدل به اقامت در قم شد.

حاصل اينكه اين افتخار حاصل شد تا در جلسات و نشست هايي كه آقا داشتند حضور داشته، و مورد عنايت خاص و توجه ايشان قرار بگيرم، و مراحمشان همواره مبذول و تشويق و تأييدات علمي آن بزرگوار نيز هميشه شامل حال من بود. ايشان علاقه مند بودند كه مجالس ايشان به خصوص جلسات درس و استفتاء از ما فوت نشود.

در اين رشته اگرچه سخن گفتن بيش از اين، ذكر محامد، مكارم اخلاق و مقامات بلند علم و عمل آن مرد خدا است بسا متضمن تزكيه نفس مي شود، اما كلام را كوتاه مي كنم.

ص: 24

تصمیم بر نوشتن خاطراتی از استاد

آنچه كه باعث تأسف شديد است اينكه در اين مدت طولاني كه سعادت كسب فيض اين محضر قدسي براي من فراهم بود از يادداشت كردن و نوشتن گزارش همه روزه و جلسات يوميّه كه حاوي نكات علمي و دقايق اخلاقي، تربيتي، تاريخي، سياسي و فوايد مهم و گران بها بود غفلت نمودم، درحالي كه اين گزارش ها مي توانست مجموعه اي بزرگ از معارف اسلامی در همه رشته ها باشد، اما موفقيت حاصل نشد.

به هر جهت اين غفلت يا به دليل اشتغالات علمي و تحصيلي، و يا ناشي از عدم توجه به اين نكته مهم بود كه اين يادداشت در درازمدت از آثار مهم و باقي ماندني خواهد شد.

چند خاطره

اشاره

به هرحال، اكنون پس از گذشت بيش از چهل سال از رحلت آن استاد جليل القدر، بر آن شدم كه آنچه در گزارش هاي آن جلسات اتفاقاً به مناسبتي به خاطرم برسد يادداشت نمايم، باشد كه به مقتضاي:

«عِنْدَ ذِكْرِ الصَّالِحِينَ يَنْزِلُ الرَّحْمَةُ».(1)

مشمول رحمت الهي گرديده و به اجر و ثواب نايل شوم.

ص: 25


1- . مجلسی، بحار الانوار، ج90، ص439؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج5، ص275. «هنگام یاد کردن صالحان رحمت نازل می شود».

ابعاد اخلاقی معنوی

باور عمیق به خداوند و قیامت

از خوف خدا نمونه اي از جدش حضرت امام مجتبي(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) بود. با ياد خدا و روز قيامت، بي اختيار گريه مي كرد.

خدا را به حقيقت دل باور داشت، و مقام «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ»(1) را دريافته بود.

اجمالاً هر كس با ايشان از راه تذكر مسئوليت الهي و حساب و كتاب قيامت وارد مي شد، قلب ايشان را مالك مي شد و ايشان به بيم از اينكه مبادا نسبت به او كوتاهي كرده باشد عذرخواهی مي نمود.

آخرت را مي ديد، و براي خدا غضب مي كرد، و براي او تواضع و فروتني مي نمود.

شوق به شهادت

روزي از روزهاي ماه مبارك رمضان در خدمت آن مرجع بزرگ مشرف بودم. مرحوم آيت الله العظمي آقاي گلپايگاني(قدس سره) براي ديدار آن بزرگوار تشريف آوردند.

مرحوم آيت الله العظمی گلپايگاني به ايشان علاقه خاص و احترامي بسزا داشتند. آقا هم ايشان را احترام مي كردند و باوجود كهولت سن، به احترام ايشان بر مي خاستند.

ص: 26


1- . نهج البلاغه، خطبه 193، ص303. «آفریدگار در اندیشه آنان بزرگ بود؛ پس هرچه جز اوست در دیده هایشان خُرد نمود».

بعد از تعارفات، آقا قريب به اين مضامين فرمودند كه: من هروقت اين آيه را مي خوانم از اينكه شهادت نصيبم نشده متأسف مي شوم:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللّٰهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاْعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَليلٌ﴾.(1)

و علّت تأسفشان را اين طور بيان كردند که وقتي علماي اعلام به رياست مرحوم حاج آقا نورالله اصفهاني(قدس سره) در قم براي مخالفت با برنامه هاي ضد اسلامي رضاخان پهلوي- كه برخي را به صورت هاي فريبنده اظهار، و بخش هاي ديگری را اظهار نكرده بود- اجتماع كرده بودند، و در واقع يك حركت قوي و مصمم براي حذف پهلوي يا كنترل او ايجاد شده بود، و مرحوم آيت الله حاج آقا نورالله شجاعانه آن را پيگيري، رهبري و تعقيب مي فرمود، توقع اين بود كه مراجع نجف اشرف به اين نهضت بپيوندند و آن را تأييد و ياري نمايند.

مراجع نجف اشرف نيز چنان صلاح ديده بودند كه مرحوم آيت الله بروجردي - كه در آن وقت ظاهراً پس از مراجعت از سفر حج در نجف مشرف بودند و عازم ايران بوده اند- به عنوان حوزه نجف و سایر مراجع، به قم بروند و به آنها بپيوندند.

ص: 27


1- . توبه، 38. «ای کسانی که ایمان آورده اید چرا هنگامی که به شما گفته می شود به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید بر زمین سنگینی می کنید (و سستی به خرج می دهید)، آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ بااینکه زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست».

وقتی به ايشان پيشنهاد مي نمايند، آقا به قرآن كريم استخاره نموده بودند که اين آيه در جواب استخاره آمده بود و ایشان از اين آيه استفاده كرده بودند كه اين اقدام و حركت به اين عنوان، هم َنفْر و حركت في سبيل الله است، و هم في الجمله متضمن بشارت شهادت است.

به همین خاطر قبول كردند، ولي به جهاتي، آقايان از اين اقدام منصرف شده بودند و آقا شخصاً به عنوان مراجعت به ايران و بروجرد و بعد از خاتمه نهضت قم و شهادت مرحوم حاج آقا نورالله از نجف حركت مي كنند، ولي به دستور رضاخان و دولت وقت، ايشان را در مرز، دستگير و به تهران مي برند، و در آنجا تحت نظر نگاه مي دارند كه شرحی جداگانه دارد.

به همین خاطر آقا كه ظاهراً همان روز اين آيه را تلاوت كرده بودند، غمشان از عدم نيل به فوز شهادت تازه شده بود.

به راستي متأسف بودند و آرزوي شهادت داشتند. مرحوم آيت الله العظمی گلپايگاني(قدس سره) قدري ايشان را دلداري دادند و بشارت دادند.

حقير نيز مفصل خدمات بزرگ ايشان را در حفظ آثار، ترويج دين و احيای مكتب تشيع يكايك بر شمردم، و ثواب هريك از آنها را بيشتر از شهادت في سبيل الله تعالي دانستم، و خلاصه تا حدّي از تأسف ايشان كاسته شد، ولي رغبت و ميل ايشان در آن حال به شهادت، صادقانه و جدّي و صميمي بود.

ص: 28

زهد و ساده زیستی

سيره مرحوم سيد استاد اعلي الله مقامه در معاش، خوراك و پوشاك بسيار ساده بود. تقريباً به «اقلّ مَا يَتَيَسّرَ لَهُ مِنَ الْحَلالِ الْوَاقِعِي»(1) اكتفا داشت.

با همان عوايد مختصري كه از ملك موروثي كه در بروجرد داشت مي گذراند، حتي بااينكه نان پخت قم به خصوص سنگك بسيار مرغوب و باب طبع شخص سالمندي مثل ايشان بود و بااينكه آردي كه از گندم ملك شخصي خودشان بود مطلوب نبود، و موافق با طبع و مزاجشان نبود، و مكرر به ايشان پيشنهاد و اصرار مي شد كه از همين نان سنگك نانوايي ها استفاده كنند قبول نمي فرمود، و نان خورش ايشان هم بسيار ساده بود، حتي گفته مي شد گاهي غذاي ايشان نان و كالجوش - كشك جوشانده شده - بود.

لباسشان نيز از پول حلال تهیه می شد، و به طوركلي از سهم مبارك امام(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) براي مصارف شخصي استفاده نمي نمودند، و حتي گاهی كه بعضي از آقايان اهل علم به مناسبتي، مثل بازگشت از مشهد مقدس يا نجف اشرف عبایي مي آوردند قبول مي كردند، ولي دستور مي دادند كه آنها را به ديگران بدهند، چون اين احتمال بود كه اين تحفه ها از سهم مبارك امام(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) خريداري شده باشد.

حقير يك روز ديدم كه در مجلس درس در مدرسه فيضيه شركت كرده بودند درحالي كه عبايشان كاملاً پاره بود و وصله كردن هم ممكن نبود.

ص: 29


1- . کمترین چیز ممکن از حلال واقعی.

خلاصه در معاش و لباس و غذا مثل معمول مردم و مصداقي از مصاديق زهد اسلام بودند.

نگرانی از مسئولیت خطیر مرجعیت و تقسیم بیت المال

آقا از مسئوليت خطيري كه به عنوان مرجعيت و زعامت روحانيت بر عهده داشتند سخت نگران حال خود بودند.

از هر جهت مي ترسيدند و مواظب و مراقب اطراف و جوانب بودند كه سالي پس از تعطيلات تابستان از گلپايگان مراجعت نموده و به اتفاق حضرت آقاي اخوي خدمت آقا رسيديم.

معمولاً اگر مجلس خلوت بود آقا از رويدادهايي كه در مدت غيبت ما واقع شده بود ما را مطلع مي فرمودند.

در آن روز بسيار اظهار تأثر و نگراني مي نمودند.

وقتی از علّت نگراني و ناراحتي پرسيديم، فرمودند كه: از اين پول ها (يعني مسئوليت اين پول ها) كه مي دهم.

ما گمان كرديم پول هايي را مي فرمايند كه خارج از شهر به مناسبت هايي مي پردازند. عرض شد كه اين امور از لوازم مرجعيت است و در محل خود، به مورد است.

فرمودند:

«نه، اين شهريه را كه مي دهم».

عرض كرديم:

اگر بنا باشد كه به افراد مستحق برسد آنها در همين افرادي

ص: 30

هستند كه شهريه دريافت مي نمايند؛ و خلاصه، محل پرداختش شهريه است.

كتابي را كه در آن ايام از يكي از معاريف منتشر شده بود و در كنارشان بود برداشتند و فرمودند:

«اگر من شهريه بدهم و اين حوزه اقامه شود و مثل اين كتاب در آن تأليف شود من جواب خدا يا جواب آقا حضرت صاحب الأمر - ارواحنا له الفداء - را چه بدهم.

متأسفانه در اين كتاب در ارتباط با عقايد، بعضی نقاط ضعيف و از سوي بسياري مورد استقبال قرار گرفته بود كه متوجه اين نكات و انحرافاتي که بعض نوشته ها از معارف قرآن كريم و هدايت اهل بيت(علیهم السلام) نيستند و اكنون هم در دست ها هست».

ايشان نگران تأثير اين كتاب ها در حوزه و در جامعه بودند، و در مناسبت هايي نگراني خود را اظهار و خط و راه را ارائه مي دادند.

عدم مجامله و تعارف با اشخاص در امر حق

آنجا كه پاي دين و مسائل ديني به ميان مي آمد، در تأييد حق و ابطال باطل كوتاهي نمي كردند، و به مجامله و ملاحظه اشخاص و رنجيدن آنها اهميت نمي دادند.

چنان كه در موقعي كه مشهد مقدس مشرّف بودند يكي از وعّاظ معروف در مجلس عمومي، مطلبي را به اشتباه گفته بود، وقتی آقا عكس العمل نشان داده و در مقام تذكر او برآمده بودند، اصحاب و اشخاصی كه نزديك بودند

ص: 31

شايد براي اينكه آن واعظ نرنجد يا به هر جهت ديگری، در مقام این برآمده بودند كه پس از منبر به او تذكر مي دهيم.

آقا فرموده بودند:

«آن واعظ، اين مطلب را بر سر منبر علناً مي گويد، و بسا مردم از آن به اشتباه بيفتند، و شما مي گوييد بعد از منبر به خودش تذكر مي دهيد! نه، همين حالا بايد به او تذكر بدهيد كه خودش اشتباهش را تصحيح نمايد».

و همين كار هم انجام شد.

ادب و احترام نسبت به بزرگان

يكي از صفات عالي و ممتاز آن فقيد عظيم، احترامي بود كه از علما و بزرگان اسلام، مخصوصاً در درس رعايت مي كردند.

برخي اگر اشكالي در مسأله اي به بعضی ديگر داشته باشند گاه چنان ارائه مي شود كه اشكال كننده موقعيت برتر علمي خود را نشان مي دهد، و گاه با اظهار تعجب از كسي كه به او اشكال مي شود اشكال را طرح مي نمايد، و خلاصه اگرچه اشكال كننده هم به اين قصد نباشد، طرح اشكال را چنان مي نمايد كه خودنگري و خودنمايي جلوه مي كند، اما آن مرد بي ادعا و فروتن - كه همگان را بزرگ و خود را حقير مي شمرد- با عذرخواهي هايي كه مي كرد، شخصي را كه به او اشكال علمي مي نمود در اشتباه معذور مي شمرد، مثلاً اگر نسبت به شيخ طوسي حرفي داشت مي فرمود:

ص: 32

ادب نسبت به شیخ طوسی(قدس سره)

«شيخ داراي چنان مقامي در علم است كه اگر اشتغالات علمي او را در مسائل علوم اسلامي اندازه گيري كنيم سهم اين مسأله در اشغال وقت او مثلاً چند دقیقه بيشتر نمي شود، و باوجود اين همه تحقيقات و افادات در علوم متنوع، هزارها مسأله از ايشان به يادگار مانده و امروز براي ما مورد استفاده است».

اين احترام ايشان از علما نه فقط از قدمای اصحاب و امثال شيخ طوسي، مفيد، محقق و علامه بود، بلكه نسبت به معاصرين همين روش را داشت، و مقام علمي آنها را مي ستود، و در مقام نقل اقوال آنها و ردّ بر آنها مواظب بود كه در ذهن شنونده از قدر و منزلت آنها چيزي كاسته نشود، و كلمه اي كه موهم تحقير باشد بر زبانش جاري نمي شد.

تجلیل از مؤسّس حوزه

وقتي در مباحثه، مطلبي از كتاب «صلاة» مرحوم مؤسّس حوزه علميه قم آيت الله حائري(قدس سره) مطرح شد، آقا به آن كتاب مراجعه كرده بودند. سپس در مجلس درس در اصل مسأله موضوع بحث، از آن مرحوم و از كتاب «صلاة» ایشان به این عبارت تجليل كردند:

«كم كتابي را مثل اين كتاب قليل اللّفظ و كثيرالمعني ديده ام».

اين گونه صفات، صفاتي است كه فقط مردان خدا و تربيت شده و فارغ از اوهام برتري جويي و خودنگري دارا هستد.

آنها كه همواره اين آيه كريمه را در برابر خود مي بينند:

ص: 33

«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين».(1)

و او را مي توانم بگويم از كسانی بودند كه «لا يُرِيدُونَ عُلُواً وَ لا فَسَاداً» اعلی الله مقامه في الجنة.

دلجویی از همراهان به هنگام ناراحتی

يك روز - شايد در همين دو سه سال پايان عمر شريف و پربركتشان- در جلسه استفتاء مسأله اي مطرح شد.

آقا اظهار نظر فرمودند و حقير، ايرادي عرض كردم، و كلام ردّ و بدل شد.

آقا فرمودند مثلاً به اين تعبير كه من پير شده ام اشاره به اينكه حال بحث ندارم.

همين، و بيش از اين نفرمودند، ولي اين هم از ايشان به حقير، حالت اعتراض گونه اي داشت.

بنده ناراحت شدم و سكوت كردم. كار خلافي كردم يا نه، روز ديگر به اتفاق حضرت آقاي اخوي در جلسه استفتاء يك يا دو جلسه شركت نكردم.

آن مرد بزرگ و آن عنصر سيادت و اخلاق در مقام دلجويي از حقير برآمدند.

ص: 34


1- . قصص، 83. «این سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است».

مرحوم حاج احمد خادمي پيشكار مخصوص خود را فرستادند به اين بيان كه با آن همه سوابق كه با مرحوم والدتان دارم و با اين همه سوابق و به تعبير من حقوق بزرگي كه به شما دارم اين عكس العمل سزاوار نبود.

به هرحال امر فرموده بودند كه مرا به خدمتشان ببرد. وقتي شرفياب محضرشان شدم دو مرتبه فرمودند:

«من عذر مي خواهم».

حقير كه به شدت شرمنده شده بودم، دست مباركشان را بوسيدم، و عرض كردم كه اين اظهار لطف و عذرخواهي از مثل شما بيشتر مرا تحت تأثير قرار مي دهد (البته عين الفاظ نيست و مضمون آن است).

حقير، اكنون هم در برابر روح بزرگ آن مرحوم احساس شرمندگي مي كنم و الطاف او را سپاسگزارم. اللّهم اجره عن الإسلام والمسلمين خير جزاء المحسنين.

بوسیدن دَستِ یکی از سادات بعد از جلسه درس

يك روز در خدمت آقا كه پياده براي درس تشريف مي بردند بوديم. در بين راه، آقا سيدي خدمت ايشان عرض حاجتي كرد كه آقا وعده كردند تا بعد از درس، رفع حاجت نمایند.

آن سيد محترم در درس شركت كرد. درضمن اينكه آقا درس مي فرمودند، آن سيد به عنوان اشكال چيزي گفت.

آقا تصور كردند كه همان مطلب سابق را تكرار مي كند، به همین خاطر فرمودند:

ص: 35

«گفتم كه بعد».

اخوي بزرگوار بنده آیت الله حاج آقا علی(رحمه الله)، به آقا عرض كردند كه ايشان اشكال دارد، و اشكال او را تقرير كردند.

آقا كه در برابر اين گونه منظره ها بسيار سريع التأثر و نسبت به طرف، متواضع و عذرخواه مي شد، و عزت و كرامت اشخاص را محترم مي شمرد، و از اينكه برخورد هرچه هم غير قابل توجه باشد با كسي بنمايد سخت نگران و در مقام عذرخواهي بر مي آمد- وقتي درس تمام شد و از منبر درس فرود آمدند، ناگهان دست سيد را گرفتند و بوسيدند و همه را شگفت زده كردند، درحالي كه چيزي جز اينکه «گفتم كه بعد» نفرموده بودند.

اقتدای ملائکه در نماز به سيّد بحرالعلوم

در يكي از روزها كه مرحوم آيت الله والد اعلي الله مقامه قم مشرف مي شدند و معمولاً آقا با ايشان و آن مرحوم هم با آقا ديدارهاي دوستانه گرمي داشتند، در خدمت آيت الله والد در محضر آقا مشرف بوديم.

در اثنای مجلس، يكي از آقايان ملبّس به لباس روحانيت وارد شد، و مبلغي را خدمت آقا تقديم كرد كه معلوم شد بدهي شخصي خودش مي باشد.

آقا از حال او پرسيدند. خودش يا ديگران معرفي کردند كه از ائمه جماعات تهران مي باشد، و درضمن، پرسش از وضع مسجد و مأمومين شد.

ص: 36

مرحوم دكتر مدرسي - طبيب مخصوص آقا كه شخصي لطيفه گو بود - در آنجا حاضر بود و عرض كرد:

«امام الاجنه هستند».

آقا، به مرحوم آقاي والد توجه كردند و از مرحوم استاد بزرگوار خود صاحب مقامات و بعضی كرامات مرحوم آقا ميرزا ابوالمعالي كلباسي فرزند مرحوم آيت الله العظمي حاج ملا محمدابراهيم حاجي كلباسي نقل كردند كه روزي مرحوم حاجي كلباسي شاید در شب چهارشنبه وارد مسجد سهله و يا مسجد كوفه (تردید از بنده است) شدند و ديده بودند كه سيد عظيم القدر و جليل المنزله سيد بحرالعلوم(قدس سره) به امامت جماعت ايستاده اند و پشت سر ايشان پر است از جمعيت مأمومين. حاجي هم در محلي به اقتدا ايستاده بود.

بعد كه نماز تمام شده بود، حاجي مسجد را خالي مي بيند و از آن جماعت بزرگ كسي را نمي بيند.

به سيد عرض مي كند كه معلوم مي شود برای اجنّه هم امامت مي كنيد.

ايشان جواب مي دهند كه مگر نمي شود ملائكه باشند.

حاصل اينكه اين وضع معنوي و شركت ملائكه در نماز، و اقتدا به مرحوم بحرالعلوم بر حاجي به مكاشفه رؤيت مي شود، و حقيقت «الْمُؤْمِنُ وَحْدَهُ جَمَاعَة»(1) را ادراكمي نمايد.

ص: 37


1- . کلینی، الکافی، ج3، ص371؛ صدوق، الخصال، ص584؛ مغربی، شرح الاخبار، ج2، ص126؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج8، ص297. «مؤمن خودش به تنهایی جماعت است».

مبارزه با غلوّ و عرفان های اصطلاحی

ناراحتي ايشان از ترجمه فارسی اسفار

در يكي از روزها، جمعي از اساتيد دانشگاه به اتفاق مرحوم سيدمحمد مشكوة، شرفياب محضر ایشان شده بودند.

آقاي مشكوة، اساتيد را يكايك معرفي مي نمود. ازجمله آن اساتید آقاي شيخ مصلح شيرازي بود كه درضمن معرفي او گفت:

«كتاب اسفار را به فارسي ترجمه كرده است».

آقا پس از تعارفات و اظهار لطف مناسب به همه آنها، به آقاي شيخ مصلح فرمودند:

«شما گمان كرده ايد كه كار خوبي يا خدمتي كرده ايد؟».

بيشتر از اين چيزي نفرمودند، ولي معلوم بود كه استفهام انكاري است.

ايشان برحسب مذاق و دريافت خودشان، آنچه به حكمت متعاليه ناميده شده و مطالب اسفار را در آنچه ارتباط با عقايد اسلاميه دارد، متضمن اشتباهات و عدول هايي از هدايت قرآن مجيد و معارف اهل بيت(علیهم السلام) مي دانستند و در آن جلسه چون سكوت خود را معرض توهم قبول مي ديدند به اين مقدار، نظر خود را اظهار كردند.

اين، از كمال دين داري و تعهد به حفظ حريم دين است و الا

ص: 38

بسياري، در اين مواقع مي گذرند، و اگر تمجيد و تعريف نكنند سكوت مي نمايند كه مبادا طرف برنجد و از آنها آزرده خاطر شود؛ «وَاللّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ».(1) ّ

مراقبت بر پرهیز از غلوّ در امور اعتقادی

در موضوع حفظ حرم ها و حريم مقام ربوبيت و الوهيت و حريم مقام نبوت، حريم مقام امامت و بعد حتي حريم مقام فضيلت و علم اشخاص مراقبت و مواظبت داشتند، مخصوصاً در آنجايي كه نگاه نداشتن حريم برخورد با عقايد مي كرد جداً از افراط و غلوّ جلوگيري مي نمودند.

در يكي از روز هاي عيد ولادت حضرت اميرالمؤمنين(عَلَيْهَ السَّلاَمُ)، روز سیزدهم رجب كه جمعيت ها و طبقات مختلف براي زيارتشان و عرض تبريك مي آمدند، آقا سيد محترمي به نام آقاي حائري - كه شخصاً مورد احترام بود- قصيده معروف حاج میرزا اسماعيل شيرازي در تهنيت ولادت آن حضرت را قرائت مي كرد كه در ضمن آن مي گويد:

إِنْ يَكُنْ يفرض لِلّهِ البَنُونَ * فَتَعَالَى اللهُ عَمَّا يَصِفُونَ

فَوَليدُ الْبَيْتِ أَحْرَى أَنْ يَكُونَ * لِوَليِّ الْبَيْتِ حَقّاً وَلَداً(2)

درضمن آن اين شعر است:

ص: 39


1- . توبه، 62. «درحالی که شایسته تر است که خدا و رسولش را راضی کنند اگر ایمان دارند».
2- . اگر خدا را پسرانی فرض شود، خدا از آنچه توصیف می کنند برتر است. زاده خانه (کعبه) سزاوارتر است به اینکه برای صاحب خانه فرزند باشد.

هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ الأَسَدِ * اقبلت تحمل لاهُوت الأَبَد(1)

ايشان ناراحت شدند و در آن مجلس پرجمعيت، سيد را از خواندن قصيده منع فرمودند، و او را امر به جلوس كردند.

سيد فوراً امتثال امر كرد و نشست. مجلس را سكوت فرا گرفت و كسي نبود كه در اين موقف بتواند سخني بگويد.

حضرت آيت الله آقاي اخوي - كه مورد احترام خاص ايشان بودند، و در مطالب و مواقع لازم حتي نظر مخالف خود را صريحاً بيان مي كردند، و خود آقا هم ايشان را به اين روحيه می شناخت – از باب «عَونُ الضَّعِيفِ صَدَقَةٌ»(2) در مقام حمايت از سيد و توجيه اين شعر برآمدند و بحث مختصري بين ايشان و آقا در آن مجلس درگرفت، و آقا بر موضع خود پافشاري فرمودند و در مقام طعن بر اين اشعار جواب دادند كه اين شعر مثلاً چه معنايي دارد:

تو به این جمال و خوبي * چ--و به طور جلوه آیي

أرن--ي ب-گو ب-ه آن كس * كه بگفت ل--ن ت---راني

و خلاصه، مقصودشان اين بود كه حريم ولايت هرچند والا و بالا است، اما نبايد در احترام و تجليل از آن، حريم الوهيت و ربوبيت راناديده گرفت.

ص: 40


1- . این فاطمه دختر اسد است که رو به سوی بیت کرده و یگانه ابدیت را حمل کرد.
2- . «یاری کردن ضعیف و ناتوان صدقه حساب می شود».

بالاخره با تقاضا و اصرار آقاي اخوي اجازه دادند سيد بقيه قصيده را كه متضمن شعر غلوّآميز نبود قرائت كرد، و از او دلجويي شد.

در اينجا لازم است اشاره كنم كه اين سيره، اقتدا به سيره رسول اكرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است كه حريم ها شكسته نشود:

فقد روي أن النابغة الجعديّ لما انشد قصيدته التي هذا البيت منها:

بلغنا السّماء مجدنا وسناؤنا * وإنّا لنرجو فوق ذلك مظهراً

بين يدي النبي صلی الله عليه وآله غضب وقال: «الی أين المظهر يا أبا ليلى؟».

فقال: الجنة. قال: «أجل إن شاء الله».(1)

احترام علمای ادیان و فِرق به ایشان

ماجرای جورج جرداق مسیحی و اهدای کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» به معظم له

در يكي از روزها كه علي المعمول خدمتشان رسيدم نامه اي را به مندادند كه مطالعه كنم.

ص: 41


1- . طوسی، الغیبه، ص119؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1742 – 1743؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج2، ص322؛ متقی هندی، کنز العمال، ج13، ص600 – 602؛ مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص284. روایت شده وقتی که نابغه جعدی، پیش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قصیده خود را که این بیت از آن قصیده است خواند: مجد و بزرگی و درخشندگی ما به آسمان رسید و ما امیدواریم بالای آن جلوه و ظهور داشته باشیم. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خشمگین شد و فرمود: «ای ابالیلی! بالاتر از آسمان تا کجا جلوه و ظهور می خواهی؟». گفت: بهشت. فرمود(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «بلی، ان شاء الله».

نامه را مطالعه كردم، بسيار جالب بود. شخصي از دانشمندان مسيحي نوشته بود:

من در حالات و سيره و تاريخ زندگي امام علي مطالعه كرده ام، و در آن، به اصول و مباني و معاني بزرگي كه تازه بشريتِ امروز و مخصوصاً دنياي غرب ادعاي رسيدن به آن معاني و پيشنهاد آن مباني را دارد رسيده ام؛ اصولي كه اساسي و جهاني است، و همه اگرچه به ظاهر باشد همگان را به آن مي خوانند. اين اصول، همه در سيره و گفتار و كردار امام در حدّ اكمل وجود دارد.

اسلام شناسان و خاورشناسان غربي اگرچه كم وبيش اين معاني را در زندگي آن امام عظيم درك كرده اند اما نخواسته اند قبول كنند كه اين افتخار براي شرق است؛ و پيش از غربي ها و قرن ها پيش در شرق، كساني بوده اند كه همه اين اصول و حقايق را درك كرده و بيان نموده اند، و از اين جهت اين واقعيت را كتمان كرده اند. در شرق هم دانشمندان و علما، چنان كه بايد، اين اصول را از سيره و حال و مقال آن حضرت استفاده نكرده اند، و من دريغ دانستم كه چنين شخصيت بزرگي در شرق باشد و قدرش مخفي بماند، لذا اين كتاب را نوشتم، و چون مسيحي هستم كسي نمي تواند مرا نسبت به بيان مراتب بلند امام به تعصب نسبت دهد، و چون زبانم عربي است و اهل مطالعه هستم هم كسي نمي تواند بهعدم اطلاع و ناآگاهي متهم سازد. اين كتاب را نوشتم و شما

ص: 42

(حضرت آيت الله بروجردي) بعد از مطالعه تصديق مي نماييد كه (إنّي انصفت الامام بعض الانصاف).

ایشان در ادامه نوشته بود:

براي اهدای اين كتاب، شما را شايسته دیدم و انتخاب كردم.

حقير به آقا عرض كردم كه خود این نامه صرف نظر از كتاب، بسيار مهم و جالب است.

اين نامه، از جورج جرداق، دانشمند مسيحي لبناني بود و كتاب هم کتاب «الامام علي صوت العدالة الانسانيه» بود که در واقع در آغاز انتشار و خروج از طبع آن، خدمت آقا اهدا كرده بود.

فردا يا پس فردای آن روز، كتاب هم با پست رسيد.

آقا شخصاً به طور اختصار آن را مطالعه فرمودند و از آن استقبال كردند، مع ذلك آن را به حقير دادند كه تمام آن را دقيقاً مطالعه نمايم تا اگر در مواردي اشتباهات و اظهارنظرهايي كه محتاج به نقد و تذكر باشد يادداشت نمايم كه جواب نامه او را به نحوي كه در عين تقدير، تصديق آن اشتباهات نباشد بدهند.

حقير هم آن كتاب را مطالعه كردم و در نوزده مورد نظر او را صائب نيافتم كه البته چندان هم به او كه مسيحي و با برداشت هاي خود نوشته است اشكال وارد نمي شود.

سپس در جلسه اي كه آقاي بلاغي واعظ نيز حضور داشت، آقا اينكتاب را توصيف كردند، و ظاهراً ابراز ميل به ترجمه آن كرده بودند.

ص: 43

آقاي بلاغي هم اغتنام فرصت كرده زحمت ترجمه را متحمل شده بود و براي طبع و نشر آماده كرده بودند.(1)

در اين ميان چون در بخش هايي از اين كتاب از اوضاع ننگين دربار خلفا و كثرت ملاهي و مناهي و اسراف و تبذير و فسادهایي كه داشتند شرحي بيان داشته و آنها را محكوم و در نقطه مقابل سيره امام(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) را معرفي نموده است، و در آن زمان از اين بخش ها چنان برداشت مي شد كه خواننده خود را در دربار محمدرضا پهلوي و آن اوضاع زشت مي ديد، و خلاصه خواننده را به دستگاه عياشي وهرزگي اين دربار متوجه مي نمود.

ص: 44


1- . نامه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) در جواب نامه جناب آقای بلاغی جهت ترجمه کتاب مذکور: «بسم الله الرّحمن الرّحيم. به عرض مى رساند مرقوم شريف كه حاكى از صحّت مزاج عالى بود واصل گرديد. شرحى راجع به ترجمه كتاب «الامام على(عَلَيْهَ السَّلاَمُ)» مرقوم داشته بوديد مستحضر شدم. موقعى كه اين كتاب را براى حقير فرستاده بودند فى الجمله مراجعه كردم ولكن مجال نداشتم كه كاملاً آن را مطالعه بنمايم. به جناب مستطاب ثقة الاسلام آقاى آقا لطف الله صافى دادم كه به دقت مطالعه نمايند و نتيجه را به حقير بگويند. ايشان بعد از مطالعه مواردى را يادداشت نموده و به حقير دادند كه سواد آن لطفاً ارسال است ملاحظه فرماييد. و البته خود جنابعالى هم در مطالعه و مراجعه به اين موارد و غير اين موارد توجه داشته ايد. چنانچه در پاورقى توضيحات كامله راجع به اين مطالب داده شود خوب است. دوام تأييدات جناب مستطاب عالى را مسئلت مى نمايد و ملتمس دعا هستم». والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته 24 جمادى الثانيه 1376 حسين الطباطبائى

از اين جهت دستگاه طاغوت از این موضوع اطلاع پیدا كرد و در مقام جلوگيري از نشر كتاب برآمد، ولي چون موضوع كتاب اميرالمؤمنين(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) بود توقيف آن را مستقيماً به صلاح خود نمي ديدند، لذا چند نفر را - كه نامعروف هم نبودند- وادار كردند كه به آقا نامه اي بنويسند و توقيف كتاب را به جهت پنج نقطه - به قول آنها- منفي و مخالف از ايشان بخواهند كه دستور بدهند كتاب توقيف شود.

آقا نامه را به حقير دادند. من در جواب نوشتم كه حقير، مواردي را كه لازم به نقد و توضيح است بيشتر از اينها يادداشت كرده و تقديم نموده بودم، و چنين اظهار كردم كتاب هایي كه مسيحي های به اصطلاح اسلام شناس يا خاورشناسان پيرامون اسلام و شرق مي نويسند دو دسته اند: يك نوع از اين كتاب ها به قصد اشتباه كاري، تحريف تاريخ و مقاصد و اغراض سوء تبشير و استعمار است كه اين كتاب ها به هيچ وجه اعتبار ندارند و بايد ازطرف اهل نظر اعلام و معرفي شوند؛ و قسم ديگر، كتاب هايي است كه به اين معني غرض آلود نيست؛ يا صرفاً به عنوان تحقيق و بررسي نوشته شده يا براي معرفي اسلام و شرق و تا حدي دفاع از اسلام و قرآن مجيد و رجال اسلام نوشته شده است. اين كتاب ها از نظر اقارير و اعترافاتي كه در آنها هست بسيار مهم است، و معرف عظمت اسلام و تمدن اسلام است.

مع ذلك اين كتاب ها هم چون نويسنده آنها غير مسلمان بوده و بابرداشت هاي ظاهري خودشان و بسا عدم احاطه به كل مسائل نگاشته شده

ص: 45

خالي از نقص نيست، و بايد به وسيله اشخاص فاضل و مطلع از منابع اسلامي ترجمه شود، و در هر كجا نقص و اشتباهي بود، توضيح لازم داده شود، و كتاب «الامام علي صوت العدالة الانسانيه» از همين قسم دوم است.

خلاصه، آقا جواب ردّ به آنها دادند، و درضمن نامه اي هم به نظر حقير اشاره نمودند. لذا ترجمه برخلاف ميل شاه و درباريان و ساواك منتشر شد ولي آنها باز هم از كار ننشستند، و خودشان يكي از متفلسفين مربوط با خودشان را وادار كردند كه كتاب را ترجمه نموده و در آن بخشي كه از مفاسد دربار خلفا و پادشاهان دربار پهلوي نشان داده مي شد حذف كند.

اين فيلسوف - كه نمي خواهم نه نام او و نه نام كتابش را ببرم و از معرفي او خودداري مي نمايم- نوشت:

چون مؤلف در اينجا چنين و چنان نوشته، ما يك فصل در سيرت پادشاهان بر اين كتاب اضافه مي نماييم.

سادگی و هیبت معظم له و نمونه هایی از احترام علمای فِرَق به ایشان

شخصيت علمي و هيبت روحاني آن زعيم بزرگوار، اشخاص، رجال، علما، اساتيد دانشگاه ها، سياستمداران و فقها و بالاخره همه را تحت تأثير قرار مي داد، چنان كه همه در محضر ايشان، ادب و احترام خاصی از ايشان داشتند و خود را از ايشان كمتر مي يافتند.

مجلس ايشان باهمه شكوهمندی و وقار و سنگيني خاصی كه داشت،درعين حال، ذرّه اي بوي تكبر و خودبيني از آن استشمام نمي شد.

ص: 46

آقا در اطاق خود كه غالباً اطاق كوچكي بود نشسته و جلوی ايشان يك منبر چوبي بسيار ساده - كه روي آن كتاب ها و نامه ها و نوشته ها بود- گذارده بودند.

در مثل اين اطاق بسيار ساده و بدون هيچ تجمل و پيرايه - كه از ظواهر و تجملات چيزي در آن نبود - معمولاً كسي براي صاحب آن در ذهن خود حسابي باز نمي كند و با آن بسيار عادي برخورد مي نمايد، اما به عكس اين اطاق و مهابت آن، همه دل ها را حتي ژنرال ها، سرلشكرها، نخست وزيران و شاه را پر مي كرد.

شيخ باقوري از علمای معروف مصر و وزير اوقاف آن كشور، در اين اطاق، قريب دو ساعت حضور يافته بود، و در اين مدت كوتاه، هرچه بايد بفهمد فهميده بود، و مجذوب روحانيت و معنويت و علم آقا شده بود.

واقع اين بود كه اين اشخاص برخلاف انتظار مي ديدند تسلط آقا بر مسائل مذهب آنها، آرای علما، فقها، اهل نظر و صحابه، از آنها بيشتر يا كمتر نيست. در هر مسأله اسلامي، نظر علمای عامه را فوراً بيان مي كرد؛ ابوحنيفه، احمد، شافعي، مالك، اوزاعي، ثوري، يا فلان صحابي حتي عايشه را. واقعاً عجيب بود، يا اینكه در رجال و طبقات اظهارنظر مي فرمود و همه را معرفي مي كرد.

آقاي باقوري تحت تأثير افكار و علميت آقا به مصر رفت، وهمان گونه كه وعده داده بود طبع كتاب «المختصر النافع» محقق(قدس سره) با

ص: 47

حكم او و سپس مقدمه مرحوم علامه قمي به طبع رسيد، و بعد هم كتاب تفسير «مجمع البيان» با مقدمه دو شيخ اكبر الازهر در قاهره چاپ و منتشر شد، كه هر دو عملي بود دارای ارزش فوق العاده و بسيار بااهميت.

در نامه اي كه همين آقاي شيخ احمد حسن باقوري به آقا نوشته بود و رونوشت آن نزد حقير بود اعلام كرد كه مطالب آقا را انجام خواهد داد، و اين جمله در آن راجع به انجام اين مطالب و تذكرات آقا بود كه:

لا يزال يخلد في كياني(1)

به حقيقت بايد بگوييم كه آيت الله بروجردي شخصيتي بسيار نادر و نابغه و مرد قرن و عصر بود. رحمة الله عليه.

اظهار استبصار یکی از رجال اهل سنت نزد ایشان

روزي از روزها كه در محضر ايشان بوديم، آمدند و گفتند:

شخص محترمي آمده و تقاضاي ديدار دارد.

ایشان اجازه ورود دادند. شخصي وارد شد كه از لباسش معلوم بود ترك و فارس نيست.

وی پس از ورود و تعارفات اظهار داشت که مطلب خصوصي و محرمانه ای دارم.

آقا اظهار فرمودند كه اينها امين من هستند؛ اگر مي خواهید بروند.ایشان پذیرفت و ما در آنجا حضور داشتیم.

ص: 48


1- . برای همیشه در روح و جان من ماندگار خواهد بود.

آن شخص، خود را معرفي كرد. معلوم شد كه يكي از رجال اهل سنت است كه نمي خواست استبصار او علني شود. او شرحي از تحقيقات و مطالعات خود و اوضاع سياسي صدر اسلام اظهار داشت كه معلوم بود مطالعات او عميق است، و خلاصه اظهار داشت كه برحسب اين مطالعات، بر من معلوم شده كه سياست، موجب غصب حق اهل بيت(علیهم السلام)، و انحراف مسير خلافت و رهبري شده است، و بعد از توضيحاتي كه داد، گفت:

«خدمت شما آمده ام تا ايمان خود را به ولايت اهل بيت(علیهم السلام) اظهار كنم كه براي من شاهد باشيد».

این شخص هم به ولايت اميرالمؤمنين(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) شهادت داد، و هم عين اين كلامش را به ياد دارم كه گفت:

ِإِنّي أَتَبَرّءُ مِنْ أَبِي بَكْر وَعُمَر وَعُثْمَان.

آن جلسه با مطالبي كه آقا فرمودند و جواب هايي كه از سؤالات او در مورد تكاليف شرعيه بيان كردند خاتمه يافت. ایشان در پايان اجازه خواست كه افراد ملازم او - كه ظاهراً از خدّام وی، و از جريان استبصارش بي اطلاع بودند- خدمت آقا برسند.

اهتمام به تقریب مذاهب

راجع به تقريب بين مذاهب كه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي قمي به منظور آشنا كردن علمای اهل تسنن و افراد منصف آن را با زحمات و تلاش بسيار و با توكل به خدا در مصر عنوان كرد و موفق شد، به حق،مرحوم آقا او را ترغيب و تشويق فراوان كردند.

ص: 49

او رابط بين آقا و علما و شيوخ الازهر بود. دو شيخ اكبر الازهر؛ یكی آنکه با علامه سيدشرف الدين طرف سؤال و جواب در «المراجعات» است و دیگری شيخ شلتوت در باطن وجود خود به آقا احترام عجيبي داشتند كه بعد از ارتحال آقا، آقاي قمي به خودم گفت كه نامه آقا را وقتي براي شيخ مي بردم برمي خاست، مي ايستاد، مي گرفت و مي بوسيد، و شيخ شلتوت هم به احترام برمي خاست.

خلاصه، نتيجه اين ارتباطات و مواضع آقا همان فتواي تاريخي شیخ شلتوت شد كه رسماً اعلام كرد:

يَجُوزُ التَّعَبُّدُ بِمَذْهَبِ الشِّيعَةِ الإِمَاميَّةِ كَسَائِرِ الْمَذَاهِبِ.

و بعد هم، صريحاً فتوا داد كه سایر مذاهب مي توانند با ترك مذهب خود، مذهب شيعه اماميه را اختيار كنند.

متن احاديث ثقلين كه همواره آقايان استناد مي جستند و آن را به عنوان حجت بزرگ بر حجيت فقه شيعه و بلكه حصر حجيت به اين فقه مطرح مي كردند چاپ شد.

ناگفته نماند كه اين حديث يا احاديث ثقلين و احاديث حوض حتي در حوزه هاي علميه كمتر مطرح مي شد و دلالت هر دو - كه بسيار جامع و فراگير است - چنان كه شايسته است مورد توجه نبود، و هر دو را آقا عنوان كرده و در مجالس خصوصي و در درس مكرر به آن اشاره نمودند كه استدلال به مثل اين دو بخش از احاديث و مفاد ومضمون جامع و مبسوط آنها تجديد شد، و باعث شد كه حقير نيز

ص: 50

رساله اي به نام «أمان الأمة من الضلال والاختلاف» نوشتم، و اين رساله مدتي در خدمت آقا و تحت نظر معظم له بود.(1)

دیدار رئیس جمعیت جهانی مبارزه با الکل و سؤالات ایشان

زماني رئيس جمعيت جهاني مبارزه با الكل به ايران آمده بود. وی به وسيله آقاي دكتر چهرازي كه از پزشكان معروف و سرشناس كشور بود، اجازه شرفيابي به خدمت آقا را حاصل كرد، و به اتفاق او به ديدار با ايشان نايل شد.

شرح اين ديدار، در روزنامه ها منعكس شد. ازجمله سؤالات رئيس جمعيت جهاني مبارزه با الكل از آقا يكي اين بود كه پرسيده بود:

تحريم شراب در اسلام به چه علتي است؟

ايشان جواب فرموده بودند:

چون امتياز انسان بر حيوانات، به عقل و خرد است، و شراب براي عقل زيان بخش است، و اعمال و كارهاي ايشان را غير معقول مي سازد.

پرسيده بود:

اگر حكمت تحريم اين است، پس مصرف كم آن - كه اين زيان را ندارد- چرا حرام است؟

فرموده بودند:

به دو جهت؛ يكي اينكه همان ادامه مصرف كم آن بسا زيان بخشمي شود و به تدريج در دماغ اثر مي گذارد، و ديگر اينكه اگر كم آن حلال و

ص: 51


1- . این كتاب مكرر به طبع رسیده است.

مباح باشد، افراد به همان حدّ كم اكتفا نمي كنند، و با طبع فزوني طلب مصرف را زياد مي نمايند. از اين جهت، حرمت آن مطلق است كه انسان از ضررهاي آن مصون بماند.

در اينجا مناسب است حقير اضافه كنم كه برخي از شخصيت هاي بزرگ غربي و مسيحي از لحاظ حكم تحريم خمر در اسلام، حضرت رسول اكرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از بزرگ ترين مصلحان و كساني كه به جامعه بشريت خدمت داده اند شمرده اند كه در طول چهارده قرن، صدها ميليون انسان را از خطرات خانمان سوز جسمي، روحي، اجتماعي و اقتصادي شراب نجات داده، و كاري را كه دولتي مقتدر، مثل آمريكا خواست در آنجا انجام دهد، يعني شراب را ممنوع كند كه با صرف بودجه هنگفت و برنامه هاي مختلف تبليغي و اعمال زور و دستگيري متخلفان از آن عاجز شد، آن حضرت با يك حكم، تحريم آن را انجام داد كه در طول اين قرن ها، همواره اين حكم، استوار و برقرار مانده و همه قشرها را مصونيت داده است.

دیدار نمایندگان پادشاه اردن و هدیه قرآن

ملك حسين پادشاه اردن پسر طلال بن عبدالله بن شريف حسين در عصر مرحوم آقا آيت الله بروجردي(قدس سره) به ايران آمده بود. چنان كه استنباط مي شد اين سران ممالك اسلامي - كه همه اسم و آوازه شخصيت اسلامي و مقام بلند علمي و زهد و آگاهي آقا را شنيده بودند- مايلبودند به ديدار آقا در قم مشرف شوند، ولي دستگاه حاكم

ص: 52

به ملاحظات سياسي و اينكه مهما امكن از عظمت اجتماعي و روحاني- كه روزافزون و بر سر زبآنها بود - بكاهد و مانع از گسترش و قوّت آن گردد با ترفند هايي كه خود داشت و حيله هاي سياسي مانع این دیدارها مي شد.

بااین حال اينها دوست مي داشتند كه مراوده و معارفه اي با آقا داشته باشند.

ازجمله این سران ملك حسين بود كه قرآني به طبع رسانده و آن را براي بزرگان اهدا مي كرد. در سفري كه به ايران آمده بود اظهار علاقه می كرد كه تعدادي از قرآن ها را به حضور حضرت آيت الله العظمي هديه نمايد.

لذا در مقام كسب اجازه برآمده و مرحوم آقانجفي شهرستاني را واسطه قرار داده بودند كه بلكه ايشان بتواند اجازه بگيرد. بالاخره آقاي آقانجفي موفق به كسب اجازه مي گردد و تعيين وقت مي شود، مثلاً رأس ساعت 10 نماينده ملك حسين در بيروني آقا حاضر باشد.

اتفاقاً در رأس ساعت مقرر نمي رسند و تأخير مي كنند.

وقتي مي رسند كه شايد يك ساعت بعد از وقت بوده است.

خادمین خدمت آقا عرض مي كنند، ولي ایشان اذن ديدار نمي دهند.

آقاي آقانجفي و سفير و فرستاده ملك حسين سرگردان مي شوند، و خود را با بازگشت موهن روبرو مي بينند.

مرحوم آقانجفي به هر نحو شده خدمت آقا مي رسد و معتذر مي شود

ص: 53

كه در بين راه ماشين آنها خراب شده و موجب تأخير هيئت شده است، و در نتيجه با كسب اجازه مجدد خدمت آقا مي رسند.

فرستادگان ملك حسین بعد از تعارفات و تقديم سلام پادشاه اردن، قرآن كريم را هديه مي نمايند.

در اين موقع، ملاحظه مي كنند كه آقا با آن كهولت سن و دشواري قيام و قعود، از جا برخاسته و به احترام قرآن كريم ايستادند.

سپس قرآن را با احترام كامل گرفتند، نشستند و پيش از آنكه با آنها سخني بگويند، همان قرآن را مي گشايند و مقداري از آن را با توجه و حضور قلب مي خوانند. (اصلاً يكي از جلوه هاي ايماني آقا همين بود كه هر وقت در بين درس و بحث و درضمن قرائت و مطالعه هر كتاب، قرآن را تلاوت مي كردند حال و وضع تكلمشان تغيير مي كرد، و قرآن را با حضوري خاص قرائت مي نمودند كه بسيار جالب و دل انگيز بود).

وضع قرائت قرآن ايشان و حال توجهشان به قرآن حضار را تحت تأثير قرار داده بود.

ایشان، پس از قرائت قرآن كريم، آن را مي بوسند و دستور مي دهند كه در جاي مناسب قرار دهند. سپس به آنها مي فرمايد: أنا حسين بن علي بن ... و شجره و نسب مبارك خود را يكي پس از ديگري از حفظ مي خوانند تا مي رسد به شخصيتي كه نسب حضرت آقا و نسبملك حسين به او منتهي مي شود، و مي فرمايد كه در اينجا، نسب ما

ص: 54

مشترك مي شود و آن را تا حضرت امام حسن مجتبي(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) بازگو مي فرمايند، و بعد از آن، گفت وگو شروع مي شود و مطالبي را كه در نظر بود بيان فرمودند.

در مجموع، اين ديدار و ملاقات، همه حضار مخصوصاً فرستادگان پادشاه اردن را در برابر عظمت روح و بزرگواري و شخصيت ارزشمند آن زعيم بزرگ، خاضع و متواضع ساخت.

عدم پذیرش ملک سعود پادشاه عربستان و ارسال نامه در جواب ایشان

چنان كه قبلاً هم اشاره شد سران كشورهاي اسلامي كه به ايران مي آمدند از اين كه ديداري با آقا هم داشته باشند استقبال داشتند، ولي رژيم كه بسط نفوذ و شهرت جهاني آقا را با سياست هاي خود موافق نمي دانستند با ترفند هايي اين علاقه را مسكوت عنه مي گذاشتند.

ازجمله اين سران، ملك سعود پادشاه وقت عربستان بود كه قبلاً هم آقا با ملاقات با او اظهار بي ميلي مي فرمود، زيرا مصلحت نمي ديدند كه او به قم بيايد و به زيارت حضرت معصومه÷ نرود، مع ذلك ملک سعود هدايايي خدمت آقا تقديم داشت كه متضمن قرآن كريم و پرده خانه كعبه معظمه و تعدادي عباهاي نفيس بود.

آقا در جواب او آن نامه تاريخي را كه در مجله «رسالة الاسلام» تحت عنوان «مشافهة بين جلالة ملك سعود والامام البروجردي تظهر منها السماحة الروحانية» منتشر شد،

نوشتند آقا در اين نامه بعد از تعارفات، مي فرمايند:

ص: 55

رسم من نيست كه از ملوك و سران هديه قبول كنم، ولي چون هداياي شما متضمن دو چيز بزرگ (قرآن كريم و پرده خانه كعبه) بود آن دو را پذيرفتم، و اما عباها را فرستادم كه شما هنگام نماز در آنها به من هم دعا كنيد، و من هم به شما هديه مي كنم حديثي را كه در احكام حج، مسلم از حضرت امام جعفر صادق(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) روايت نموده است.

آنچه در اين نامه مهم بود، اولاً توجه و احاطه آقا به احاديث و روايات عامه است، و ثانياً اين حسن انتخاب، زيرا اين حكام عربستان به گمان خود، خود را خادم حرمين شريفين و مقامي مي دانند كه فريضه حج كه از شعائر بزرگ اسلام و اركان دين است زير نظر آنها همه ساله با آن تشريفات با شكوه و حضور ميليوني مسلمانان دنيا برگزار مي شود، اما برنامه اين فريضه و احكام آن مرهون علم امام شيعه امام جعفر صادق(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) است؛ امامي كه وهابي هاي جاهل - كه در حرمين، چشم دشمنان اسلام را از تخريب آثار تاريخي و مدارك تاريخ اسلام روشن كرده و اينهمه پشتوانه واقعي و ملموس را از تاريخ گرفته اند - مزار شريف و مرقد مباركش را ويران نموده اند.

آري! مضمون اين حديث مفصل است كه حدود چهارصد فرع از احكام مهمّه حج از اين حديث استنباط مي شود،(1) و به گفته ابوحنيفه:امت در احكام حج، عائله جعفر بن محمد‘ مي باشند.(2)

ص: 56


1- . مسلم نیشابوری، صحیح، ج4، ص38- 43.
2- . صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص519.

هديه اين حديث به سلطان وهابي عربستان، اخطارها و هشدارها داشت كه اهل فكر و نظر درك مي كنند.

مواضع سیاسی مذهبی

نگرانی از انحطاط اوضاع سیاسی و اقتصادی مسلمانان

يكي از اموري كه همواره فكر ايشان را به خود مشغول مي داشت و موجب نگراني ايشان بود، انحطاط اوضاع سياسي، اقتصادي و صنعتي مسلمانان بود.

معظم له اين ضعف مسلمانان و نياز آنها به بيگانگان را علت عمده تسلط آنها بر مسلمانان مي دانست، و آن را به ضعف یا سوء مديريت و وابستگي مديران به همان اجانب مستند مي شمرد.

به همین خاطر موضوعي كه بيشتر و بسيار نسبت به آن حاكميت و اعضای آن تذكر مي داد و اعتراض مي كرد و به آن، عدم لياقت و عدم علاقه آنها به پيشرفت و ترقي مملكت را برای خودشان اثبات مي كرد، همين عقب ماندگي ها بود.

ایشان معتقد بود كه وسایل جلو بردن جامعه و كشور به سوی استقلال و خودكفایی بيشتر در اختيار این گروه حاكم است، مع ذلك بیگانگان به پيشرفت هايي نایل شده اند و اينها يا درجا مانده اند یاوابسته تر شده اند.

مخصوصاً براي آنها، آلمان را مثال مي زد كه پس از جنگ به چه روز و چه وضع ذلت بار و اسفناك و فقر و فلاكتی افتاد، ولي طولي نكشيد

ص: 57

كه باز در مسير ترقي و اصلاح امور به پيشرفت هاي بزرگ نايل شد، ولي اين كشور كه پل پيروزي ناميده شد با همه امكاناتي كه داشت قدمي به جلو برنداشت، و همچنان نيازمند به بيگانگان باقي ماند.

در اين موضوعات، ايشان به نقاط ضعف دقيقاً توجه داشتند و كل اوضاع عالم اسلام و عوامل سوء جريآنها و سوء اداره اين ممالك را زير نظر داشته و از سلطه استعمارگران بر اين دنياي بزرگ و وطن پهناور همه مسلمانان رنج مي بردند.

هم سیر تقدم و ترقي جوامع، و هم علت تنزل و سير قهقرایي ملت ها را تذكر مي دادند، و ازجمله خطر اشاعه فحشا و اختلاط زن و مرد، و ترغيب به موسيقي و ملاهي را مهم مي دانستند.

آن فقيد علم و اسلام، همواره نگران اوضاع مسلمين در سراسر جهان بود، و از ذلت جوامع اسلامي و تسلط استعمارگران و استضعاف آنها رنج مي برد، و تا مي توانست همگان را به بازگشت به مجد، عظمت، عزت، قوت و قدرت گذشته، و كسب علوم، فنون و صنايعي كه دستيابي به آن ها، ديگران را بر مسلمانان مسلط و چيره می نمود، تشويق و ترغيب مي كرد.

مكرر در مورد ايران به مسئولان امور و سايرين مي فرمود كه چراپس از جنگ جهاني دوم كه آلمان شكست خورد و به آن روزهاي فقر و فلاكت و درد و رنج گرفتار شد، با تلاش و كوشش و تحمل مصائب بزرگ، دوباره پاي در جاده ترقي گذارده و مي رود تا آن

ص: 58

خسارت هايي كه به ظاهر جبران ناپذير بود تدارك و جبران نمايد، و صنعت و علم و استقلال خود را احيا كند و همان موقعيت خود را كه داشت به دست بياورد، اما شما كه كشورتان پل پيروزي نام گذاري شده، همچنان وابسته مانده و اگر عقب نرفته باشيد در اين اوضاع و بحران كه مي توانستيد كسب حيثيت و قدرتي بنماييد يك قدم به جلو برنداشتيد بااينكه تمام امكانات مالي و مادي كلان را در اختيار داشتيد. غرامت هايي كه به عهده آلمان آمد به عهده شما نيامد. (البته چنان كه مكرر عرض كردم آنچه مي نويسم عين الفاظ ايشان نيست بلكه مضمون بيانات ايشان است).

ایشان غصه مي خورد كه دولتمردان ما به فكر چيزي که نيستند استفاده از فرصت ها و پيش بردن امور و جلو بردن مملكت است، و خلاصه او بر اوضاع عالم اسلام و سير تطورات جهان و علل تقدم بيگانگان و راه هاي اصلاح امور و دفع تأخر، تقهر و ضعف هاي موجود آگاه بود، و سير سياست و اجتماع را زير نظر داشت.

اعتراض در به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه ایران

در زماني كه مشهور شد ايران، اسرائيل را به رسميت به طور كامل يا ناقص شناخته است، و با واكنش سران بعضی كشورهاي اسلاميمواجه شد ازجمله سران مصر شخص عبدالناصر (جمال) و رئيس و شيخ جامع الازهر و بعضی ديگر، رسماً شاه را محكوم و طي تلگرافاتي كه به محضر آقا كردند شاه را تقبيح و در واقع تنبيه او را از

ص: 59

آقا درخواست نمودند، حقير در جريان قرار گرفتم و تلگرافات آنها را مطالعه نمودم.

آقا از اين واقعه سخت آزرده خاطر و متأسف شد، و فوراً موضوع را تعقيب و جداً خواستار شدند كه دولت شناسايي خود را پس بگيرد، و از مسلمانان به واسطه خطايي كه كرده عذرخواهي نمايد، و آنچه به ياد دارم اقداماتي شد و اينها ابتدا خواستند انكار نمايند، و به صورت هايي عذرخواهي نمودند.

به هرحال آقا با جواب هايي كه به طور شفاف و زنده به رئيس جمهوري مصر و ديگران دادند اين عمل را شديداً محكوم، و خودشان و شيعه را در كنار سایر مسلمين با صهيونيست ها درگير و در جهاد شمردند، و همواره فكر ايشان به مسأله فلسطين مشغول بود.

نمونه هايي از واکنش معظم له در مقابل ضربه به مبانی اسلام

حضرت استاد آيت الله بروجردي(قدس سره) در حفظ مواضع اسلامي و مباني مذهب و تشيع، اهتمامي بليغ داشتند، و در برابر هر حرف و گفته اي كه مشعر بر مخالفت با اسلام، مذهب و شئون ديني باشد، در حد لازم و ممكن عكس العمل نشان مي دادند، چنان كه از بسياري از برنامه هايي كه شاه مي خواست اجرا كند، مخصوصاً در موضوع زن ها و مختلط كردن آنها با مردها، و حضور آنها در جلسات و مجالس رسمي و انجمن شهر و ورزش آنها در موارد زيادی همه با عكس العمل هاي شديد ايشان لغو و ممنوع مي شد، حتي در مثل موضوع مشعل به

ص: 60

دست گرفتن ورزشكاران و امور ديگر، ايشان مواضع خود را اعلام مي نمودند، و خصوصاً به مسأله حجاب، چادر و عفت بانوان اهميت بسيار مي دادند، و پيغام هاي تند و سختی مي فرستادند، و مي توان گفت هم اوضاع را كنترل مي كردند، و هم وجود ايشان موجب كنترل اوضاع بود كه شاه وجود ايشان را از آنچه به گمان خود اصلاحات مي شمرد مانع مي دانست.

اينك با فشار بر حافظه، نمونه هايي از مواضع ايشان:

نمونه اول: واکنش به ولایتعهدی اشرف

گفته مي شد كه شاه چون فرزند پسر ندارد(1)، به تشويق بيگانگان و خواست آنها در مقام این برآمده كه خواهر خود اشرف را به ولايتعهدي تعيين كند.

اين موضوع چون خلاف قانون اساسي بود، محتاج به رفراندوم و مراجعه به آرای عمومي بود كه گرچه آرای عموم با آن مخالف بود ولي شاه با انتخابات ساختگی و صوري و ايادي و عمال خود مي توانست هرچه را بخواهد از صندوق ها بيرون بياورد اگرچه يكرأي موافق هم كسي به آن نداده باشد.

به اين مناسبت، مجلس مؤسسان را عنوان كردند و براي آن در شهرها انجمن ها تشكيل شد عيناً مثل مجلس مؤسسان پدرش

ص: 61


1- . در آن زمان هنوز محمدرضا پهلوی كه با فرح دیبا ازدواج نكرده بود پسر نداشت.

رضاخان، اين موضوع موجب تشويش افكار عامه مسلمانان متعهد و مخصوصاً علما و بزرگان حوزه و سياست شد، و فقط يگانه كسي كه مي توانست اين جريان را در نطفه خفه كند و آن مجلس مؤسسان را كه با هزار گونه تبليغات بي اثر و كأن لم يكن سازد، به اتفاق همه آيت الله بروجردي(قدس سره) بود.

از ايشان هم اعلام نظري مطرح نمي شد و سكوت ايشان را جمعي حمل بر مماشات مي كردند، از سوي ديگر هم شخصيتي كه بتواند اين موضوع را با آيت الله در ميان بگذارد و اگر فرضاً ايشان را ساكت بيابد رودررو با ايشان به بحث و مناظره و وجوب مخالفت با اين معني بپردازد جز مرحوم والد آیت الله آخوند ملا محمدجواد صافی(رحمه الله) كه مورد احترام آقا بود نبود، يا به هرحال كم بود.

در اين گير و دار، ايشان قم مشرف شدند و بزرگان حوزه مخصوصاً مرحوم آيت الله گلپايگاني(قدس سره) و مرحوم امام خميني(قدس سره) با ايشان ديدارها نموده و از ايشان خواستند كه در ملاقات هايي كه با آقا دارند علت سكوت ايشان را جويا شده و لزوم موضع گيري سلبي و منفي را گوشزد نمايند، و خلاصه، ايشان را براي مخالفت با اين نيت سوء شاه آماده نمايند.

ناگفته نماند كه حقير و حضرت آقاي اخوي نيز در اين جريان وارد بوديم و با آقايان علمای حوزه همكاري تنگاتنگ داشتيم.

مرحوم آقاي والد در ملاقاتي كه براي خصوص اين موضوع با آقا

ص: 62

داشتند، موضوع را مطرح و جوانب، اطراف و مفاسد سوء آن و لزوم يك واكنش علني و رسمي را تذكر دادند.

جلسه، بسيار پربار و نتيجه بخش شد. آقا اولاً از توهمي كه براي بعضي پيش آمده كه ايشان در مثل چنين امري - كه در جامعه اسلامي زن عهده دار اين گونه مسئوليت ها باشد - سكوت كنند تعجب كرده و فرمودند:

خود آقايان مي بايست آن را دفع و رد نمايند.

و فرمودند:

من اگر جانم را هم لازم باشد كه در راه ممانعت از اين اقدام بدهم مي دهم ولي از آن جلوگيري مي نمايم.

لذا بنا شد كه آقايان نامه ای به آقا بنويسند و موضوع را مطرح و كسب نظر نمايند.

بنابراين نامه اي كه نظرم نيست انشای بنده يا حضرت آقاي اخوي بود به امضای حضرات آقاي گلپايگاني وآقاي خميني و آقاي مرتضي حائري و دو نفر ديگر كه ظاهراً يكي از آنها آقاي سيدمحمد داماد بود خدمت آقا تقديم شد، و ايشان هم صريحاً موضع سلبي و منفي خود را اعلام نمودند؛ و نامه و جواب به خط بنده و حضرت آقاي اخوي نوشته شد.

به هرحال، اين نامه فوراً مثل توپ و بيشتر صدا كرد، و دستگاه دانست كه روحانيّت از اين موضوع و مخصوصاً وليعهدي زن به هر قيمتي باشد جلوگيري مي نمايد.

ص: 63

لذا به دست و پا افتادند كه بلكه نامه منتشر نشود و پيغام آوردند كه موضوع بدون اين نامه هم طبق نظر آقا مسكوت عنه شده است.

از اين جهت، بعضي آمدند كه نامه را از حضرت والد بگيرند.

ايشان با عصبانيت جواب دادند و خلاصه نامه در سطح كشور منتشر شد و موضوع منتفي شد، و زحمات تأسيس مجلس مؤسسان به هدر رفت، و ناچار مجلس را به طور صوري ادامه داده و ختم کردند.

و خلاصه، غائله ولايتعهدي اشرف و وارد كردن بانوان در مسئوليت هاي عمومي - كه در هر مرتبه اش با اسلام سازگار نيست - با توجه و غيرت ديني حضرات بزرگان حوزه و پادرمياني مرحوم آقاي والد و عزم و تصميم فداكارانه زعیم بزرگ مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و همكاري اينجانب و حضرت آقاي اخوي به اين صورت با عقب نشيني مفتضحانه شاه پايان پذيرفت. والحمدلله رب العالمين.

نمونه دوم: واکنش در برابر قانون اصلاحات ارضی

نمونه دوم، مسأله اصلاحات ارضي بود. همه مي دانند كه در كشور پهناور ايران، مشكل كشاورزي، كمبود زمين و كيفيت توزيع آن و مالكيت هاي بزرگ و كوچك خصوصاً در آن زمان كه جمعيت بسیار كمتر از الآن بود، اگر دولت با امكانات مالي كلاني كه در آن زمانبه واسطه بالا رفتن قيمت نفت داشت اقدام مي كرد، و آب هايي را كه هدر مي رفت به طور مدرن مهار مي كرد، زمين براي زراعت در حدي فراهم مي شد كه با كمبود كشاورز مواجه باشد نه با كمبود زمين.

ص: 64

در زیر عنوان موضوع اصلاحات ارضي مقاصد سياسي متعددی بود كه در اينجا مجال شرحش نيست. شاه هم مي خواست به صورت تشريفاتي و براي ارضای سياست آمريكايي ها و اينكه خود را اصلاح طلب و انقلابي معرفي كند آن را انجام دهد، و مسأله اصلاً مربوط به توسعه كشاورزي يا بهبود حال كشاورزان نبود.

به هرحال، شاه به گمان اينكه تا حدي در برابر قدرت روحانيت و شخص آيت الله بروجردي مي تواند عرض اندام كند و كشاورزان را هم بسيج كند، اصلاحات ارضي را عنوان كرد و قانون آن در مجلس عنوان شد و مواد آن طبق آنچه كه قبلاً تعيين و پيشنهاد مي شد به تصويب مي رسيد.

مسأله، اندك اندك اذهان را به خود متوجه كرد و خطر كشاورزي دولتي را - چنان كه در شوروي بود- متجلي كرد، يعني اين خطر خودنمايي كرد كه كشاورزي دولتي شود و مالكيت زمين ملغی گردد، يعني مطلب به اينجا منتهي نشود كه مالكيت هاي بزرگ تبديل به مالكيت هاي كوچك گردد، بلكه خطر اين بود كه مالكيت خصوصي اراضي كشاورزي ملغي شود، و همان برنامه هاي سوسياليستي و تعاوني ها برقرار شود.

اين احساس خطر، چندان هم بيجا نبود. ما ديديم بعد از انقلاب اسلامي نيز فرقه هاي كمونيسم گرا همين فكر را داشته و دارند، و متأسفانه عنوان تعاوني ها نيز از همين فكر نشأت مي گرفت؛ و بعد هم

ص: 65

كه قانون صادرات و واردات را به تصويب مجلس شوراي اسلامي رساندند، همين مطالب دنبال مي شد كه الحمدلله با مقاومت شوراي نگهبان در آن زمان، اين احكام با وجود اینکه در رژيم سوسياليستي شوروي طرف دار زيادی داشت پيش نرفت.

به هرحال، غرض اين است كه مسأله، مسأله اينكه مالك بزرگ مالك نباشد، و كشاورز مالك باشد نبود، بلكه خطرات بزرگی مطرح بود.

بر اين اساس، مرحوم آقا با دورانديشي كه داشتند نگران اوضاع شدند. از سوي ديگر، شاه هم به طور جدّي وارد عمل شده بود.

مجلس هم كه فرمايشي و زير نفوذ كاملش بود، و گمان مي كرد كشاورزان هم از عنواني كه او كرده فريب خورده و حمايت از او مي كنند، چنان كه بسياري هم همين عقيده را داشتند و می گفتند كه مخالفت با شاه در اين مورد اثری ندارد.

به هرحال، مرحوم آيت الله بروجردي از چند نفر از بزرگان حوزه براي مشورت در اين موضوع دعوت كردند.

جمعي خدمت آقا رسيدند. حقير و حضرت آقاي اخوي هم شركت داشتیم. آقا موضوع را مطرح كردند و در واقع براي لزوم اقدام، كسب نظر كردند.

بعضي ظاهراً به نظرشان مي رسيد كه چون به عنوان زمين دار شدن كشاورز اين موضوع مطرح شده مخالفت با آن موجب نارضايتي مردم از روحانيت مي شود. ظاهراً در بين آقایان كسي نبود كه با اصل عمل

ص: 66

شاه موافق باشد، ولي مخالفت را يا از جهت اينکه تأثير نمي كند و يا از جهت عكس العمل آن در روحيه كشاورزان، صلاح نمي ديدند.

در آن مجلس، مرحوم آيت الله گلپايگاني بي پرده و صريح به لزوم مخالفت با اين كار شاه تأكيد كرد، و دليل ايشان هم همان خطر الغای اصل مالكيت و دولتي شدن كشاورزي و مخالفت اين اقدام با احكام مسلم شرع بود.

و در نتيجه آقا با همين نظر موافقت كردند و تصميم بر اقدام گرفتند. مع ذلك اطرافيان مثل اينكه همه متفق الكلمة بودند بر اينکه اقدام مقتضي نيست چون مؤثر نمي شود.

روز بعد يا دو روز بعد بنده را خواستند تا خدمت ایشان برسم و ایشان به بنده فرمودند تا نامه اي در اين موضوع تنظيم كنم.

بنده آن نامه شديداللّحن را خطاب به آقاي بهبهاني با نظر آقا تنظيم كردم، و ایشان بعضی آيات را بر آن افزودند، مثل آيه:

﴿إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا...﴾(1) و در آخر فرمودند كه اين آيه را هم اضافه كن: ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللّٰه فَأُولَئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ ﴾.(2)

بنده به آن مرجع بزرگ عرض كردم كه این آیه را فعلاً ننویسید. اگر اصل نامه اثر نكرد دوباره نامه ای تندتر باید نوشت و این آیه را آن وقت به عنوان (آخرین اسلحه) می نویسیم. ایشان قبول كردند و این آیه

ص: 67


1- . بقره، 159. «کسانی که نشانه های روشن و رهنمودی را که فرستادیم کتمان کنند....».
2- . مائده، 44. «و کسانی که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند».

را ننوشتند و عرض كردم که يقيناً اين نامه با اين لحن مؤثر مي شود و همان هم شد.

نامه ارسال شد وآقاي بهبهاني هم آن را براي سردار فاخر حكمت كه رئيس مجلس بود و قانون اصلاحات ارضي در آن مطرح بود ارسال كرد.

او هم چون خود و مجلس را در بن بست ديد، فوراً در آن موقع كه شاه در خوزستان بود به اهواز رفت، و نامه را به او ارائه داد، و او هم با ناراحتي گفته بود كه نبرديد، هر كاري مي خواهيد بكنيد.

خلاصه، قانون پا در هوا شد و موضوع منتفي گشت، و شاه بعد از آن همه رجزخواني ها، عقب نشيني كرد.

نمونه سوم: واکنش به رژه دختران در برابر شاه

يك بار اعلام شد كه روز شنبه، دخترها در برابر شاه، رژه مي روند.

عصر پنج شنبه روزنامه ها این مطلب را نوشته بودند. این مطلب به عرض ايشان رسانده شد، و ایشان فوراً پيغام شديدی فرستادند و آن را ممنوع نمودند.

لذا بااينكه هوا بسيار صاف و مناسب بود اعلام كردند كه به مناسبت بدي هوا، مراسم اجرا نمی شود.

نمونه چهارم: واکنش به اعدام یک مسلمان در برابر قتل شخص بهایی

شخصي به نام محمدحسين اهل يزد سال ها پيش يك نفر بهايي را كشته بود و تحت تعقيب قرار گرفته بود، و به كشور عراق گريخته بود.

ص: 68

پس از مدتي چگونه و چرا با دسيسه بهايي ها يا غير آن به ايران برگشته بود، و ظاهراً بهايي ها كه در جريان وارد بودند و با مأمورين در ارتباط بودند اطلاع مي دهند و او را دستگير و به تهران اعزام مي کنند.

خلاصه، محاكمه او با اعمال نفوذ بهایي ها و فعاليت آنها، مراحل به اصطلاح قانوني را طي مي كند، و مثل اينكه به گونه اي اين مراحل سپري مي شود كه مسلمانان متعهد مطلع نمي شوند.

به هر نحو بوده، محاكمه در محكمه ابتدايي و استيناف، منتهي به محكوميت محمدحسين به اعدام مي شود، و فرمان اعدام او هم از دربار و طرف شاه علي المعمول صادر مي گردد.

با اعمال نفوذ بهايي ها برنامه چنان تنظيم مي شود كه صبح روز چهاردهم شعبان كه در يزد آيين چراغاني و جشن ولادت حضرت بقية الله مولانا المهدي - ارواح العالمين له الفداء - برقرار است محمدحسين را در برابر چشم بهايياني كه از سراسر ايران در يزد گرد مي آيند در ميدان ميرچخماق اعدام و به دار بياويزند، و چنان كه مي بينيد مسأله، مسأله يك اعدام و به دار آويختن يك شخص نبود بلكه مسأله توهين به اسلام، مذهب و اهانت به جشن بزرگ نيمه شعبان بود.

مسلمانان يزد از اين جريان و برنامه اهانت آميز مطلع شدند.

علمای بزرگ آنها مخصوصاً مرحوم آقاي حاج شيخ غلامرضا موضوع را در شرف وقوع و راه هرگونه اقدام قانوني را بسته مي بينند،

ص: 69

و درگيري با دولت و ممانعت فيزيكي را هم به اعتبار اينكه عوامل اين حركت پيش بيني هاي لازم را نموده و مسئولان امنيت را به قول خودشان براي حفظ نظم و جلوگيري از اغتشاش در موقع اجرا حكم اعدام آماده كرده بودند بي نتيجه يا منجر به قتل جمع بسياري مي دیدند، فقط يگانه راه را توسل به مقام مرجعيت و گزارش اين جريان به محضر آيت الله بروجردي(قدس سره) مي دانستند.

لذا دو نفر از اهل علم و روحانيون يزد را با نامه استنصار به قم اعزام مي نمايند تا بلكه به وسيله اقدامات ايشان اين برنامه متوقف شود.

فرستادگان به واسطه آنكه بين راه ماشينشان خراب مي شود، نتوانستند به موقع، خود را به قم برسانند و روز سيزدهم شعبان وارد مي شوند، و يكسر به منزل مرحوم آيت الله زاده حائري مي روند تا به معيت و همراهي ايشان خدمت آقا برسند.

حقير خود حضور داشتم كه عصر روز سيزدهم ايشان با هيئت اعزامي خدمت آقا رسيدند، و آقا را از وضعي كه پيش آمده مطلع ساختند.

معلوم بود كه همه از اين جريان نگران و ناراحت شدند، و خود آقا هم شايد از همه بيشتر خصوصاً چون وقت تنگ و فرصت براي اقدام كافي نبود.

با این حال، آقا، مرحوم حاج احمد خادمي را خواستند و امر كردند به هر شكل و هر طور است بايد بروي و شبانه با شاه ملاقات كني و

ص: 70

پيغام بسيار مؤكد مرا به او برسانی كه حتماً بايد شاه به عنوان خود در مجازات او تخفيف دهد، و از اعدام او جلوگيري نمايد.

حاج احمد با پيغام شديدالّلحن آقا فوراً به تهران حركت كرد، اما پيش بيني مي شد كه مخصوصاً با نفوذي كه بهايي ها در دربار دارند اقدام مؤثري صورت پذير نيست، زيرا اولاً ديدار با شاه در شب و ابلاغ پيام، كار آساني نيست، و به عذرهاي متعدد قابل ردّ بود، و ثانياً ممكن بود به ظاهر قبول كند كه اقدام نمايد ولي يا اقدام نكند و يا اگر اقدام كند به عذر اينكه دستور عفو بعد از اجرای حكم رسيده كار خود را بنمايد، ولي مسأله ازنظر آقا بسيار مهم شده بود.

حاج احمد رفت و همان شبانه پيغام را رساند و اهميتي را كه آقا به اين موضوع مي دهند ابلاغ كرد. شاه ناچار شد دستور دهد فوراً حكم تخفيف را به دادگستري يزد اعلام نمايند، و همين كار هم شد.

صبح روز چهاردهم كه مقدمات اجرای اعدام در ميدان ميرچخماق فراهم شده بود، و بهايي ها همه به عنوان تماشاچي از اطراف اجتماع كرده بودند، و در انتظار اجراي حكم ثانيه شماري مي كردند سرانجام مطلع شدند كه مجازات، مورد تخفيف واقع شده و اعدام اجرا نمي گردد، و پس از چندي هم این شخص از مجازات زندان، عفو شد. از اين نمونه ها متعدد است، مثل واقعه ابرقوی يزد و واقعه شاهرود.

نمونه پنجم: واکنش به شیفتگی یکی از سران به ملی گرایی

نمونه ديگر در مورد سرتيپ بهارمست بود كه گفته مي شد در

ص: 71

ملي گرايي و شيفتگي به شاهنامه فردوسي و ايران باستان افراط عجيبي داشت، و تمدن ايران را بر اساس اسلام و يكتاپرستي كم مي شمرد، و خلاصه گرايش به زرتشتي گري و شعارهاي پوچ گذشته هاي دور را اظهار مي كرد، و در يك برنامه اي تظاهر زننده اي كرد كه موجب نگراني آقا و اعتراض شديد ايشان گرديد كه متأسفانه تفصيل آن را فراموش كرده ام.

فقط يادم هست كه جمعي از نمايندگان مجلس هم براي اعلام خدمتگزاري به قم آمدند.

مبارزه با ملّی گرایی

مسأله بازگشت دادن جوامع اسلامي به دوره جاهليت و قبل از اسلام و احيای قوميت ها حتي بسيار مصنوعي براي تجزيه و تفرقه مسلمانان، يكي از هدف هاي مهم استعمار و از وسائل مهم استضعاف مسلمانان است كه از يكصد سال پيش در بلاد اسلام مطرح، و با تجزيه دولت عثماني سابق مليت ها و وطن هاي گوناگون مطرح نمودند، و سعي كردند كه اين جامعه بزرگ اسلام را كه فقط به هويت و شخصيت اسلامي و سوابق درخشان مسلمانان افتخار مي كرد و بسا از اينكه به آن جاهليت قبل از اسلام - كه در هر كدام از مناطق به صورتي رايج بود- منسوب شوند عار و ننگ خود دانستند، باستان گرا كنند.

اين جريان در همه جوامع اسلامي بيش وكم به صورت عربيت، مصريت، ايرانيت، تركيت و هر عنواني كه باشد ترويج شد، و مسلمانان را تا توانستند از تاريخ خود جدا كردند.

ص: 72

در ايران نيز پس از مشروطه، اين معاني به وسیله نويسندگان، شعراي مزدور و افراد به اصطلاح روشنفكر تعقیب شد كه بالاخره به آنجا منتهي شد كه تاريخ عوض شد، و تاريخ اسلامي كه آن هم به صورت قسمتي از آن اگرچه رنگ تفرقه داشت و حركت به سوي همان جاهليت ها و افسانه هاي رستم، سياوش، هفت خوان و ضحاك مار بر دوش بود تبديل به تاريخ دو هزار و پانصد ساله شد.

بخشي از تاريخ اسلام پس از مشروطيت عوض شد و ماه هاي قمري را از رسميت انداختند و سال آن را شمسي كردند، و بعد هم آن را تبديل به تاريخ شاهنشاهي يا يهودي كردند.

خلاصه، با تمدن اسلامي همه جا معارضه شده بود و مي شود. مرحوم آيت الله بروجردي متوجه اين موج ضد اسلامي و مدنيت اسلام و حركت هايي كه براي گسترش آن مي شود بودند، لذا در موارد مختلف جداً با برنامه هاي اسلام زدايي كه به عنوان ملي گرايي طرح مي شد مخالفت مي كردند، و در موضوع اقدام سرتيپ بهارمست به شدت او را محكوم، و دولت را تحت سؤال قرار دادند.

مطالعه برخی از نشریات و دقت نسبت به مطالب آن

چنان که عرض شد ايشان با كثرت مشاغلي كه داشتند فرصت اينكه مجله و نوشته اي را بخوانند نداشتند، ولي احساس مسئوليت، آقا را بر آن مي داشت كه نگاهي به نوشته هايي كه منتشر مي شود و به دستشان مي رسد داشته باشند.

ص: 73

درعين حالي كه نشر و طبع آثار اهل بيت(علیهم السلام) و بسط علم، معرفت و آگاهي جامعه، همواره نصب العين آن مرد بزرگ قرار داشت، نسبت به جرائد و مجلات، دغدغه خاصی داشتند، و از اينکه قلم هاي مسموم، مزدور و يا جاهلانه وارد معركه شوند بيمناك بودند.

وجود مجلات و روزنامه هاي اسلامي را اگرچه مفيد مي دانست و حتي به گونه اي كه روزنامه اي مثل پرچم اسلام نيز مورد عنايت ايشان قرار مي گرفت، با اين وصف وقتي جمعي از فضلا در مقام آن برآمدند تا مجله اي كه صادر از حوزه باشد منتشر نمايند، و از ايشان كسب اجازه نمودند، به لحاظ اينكه چنين مجله ای وابسته به حوزه و ناشر افكار و عقايد ناب و پاك تلقي مي شد، موافقت خودشان را موكول فرمودند به اينكه دو نفر از افراد مطلع از امور و خبره در مسائل اسلامي قبل از چاپ، مقالات را بررسي نمايند، و مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا باقر سلطاني و حقير را در نظر گرفتند.

اين مجله، مجله مكتب اسلام بود كه اگرچه اين اشراف عملي نشد، ولي در همين حد، خط و روش این مجله را نشان دادند.

اكنون حدود پنجاه سال است كه ظاهراً بي وقفه منتشر مي شود، و مطالب متنوع و مفید آن براي خوانندگان جالب و مفيد است. ان شاء الله تعالي سال ها و سال هاي بسيار نشر آن ادامه يابد و موجب ترویج و نشر بیشتر معارف اهل بیت(علیهم السلام) گردد به شرط اينكه از طرح مسائل اسلامي به زبان و مباني فلسفي و به قول بعضي حكمت متعاليه خودداري نمايند.

ص: 74

مصاحبه مجله حوزه

اشاره

مصاحبه مجله حوزه(1)

ص: 75


1- . این مصاحبه در فروردین و اردیبهشت 1370 هجری شمسی از سوی مجله حوزه وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در شماره 43 و 44 به طبع رسید.

ص: 76

بسم الله الرّحمن الرّحيم

حوزه: مشهور است كه آيت الله بروجردي در استنباط احكام شيوه نویي را ارائه دادند. خواهشمنديم در اين زمينه توضيح دهيد؟

خصوصیات شیوه اجتهاد

اشاره

شيوه اجتهاد آيت الله العظمي بروجردي(قدس سره) بحث وسيع و پردامنه اي را مي طلبد كه در مجال اين مصاحبه نمي باشد، ولي به طور اختصار، به بعضي از خصوصيات اجتهاد آن مرحوم اشاره مي كنم:

اطمینان بخشی

1. اطمينان بخشي: سبك استنباط آن جناب، به گونه اي بود كه براي انسان، از ديگر روش ها اطمينان بيشتري ايجاد مي كرد كه به حكم شارع رسيده است. (در عين اينكه همه روش هاي استنباطي فقها، در جاي خودشان محترم و حجت مي باشد). زيرا ايشان، علاوه بر بررسي جوانب يك حكم، حتي الامكان حكم شارع را از متون احاديث استخراج مي فرمودند.

با فقه الحديثي كه داشتند، در كمتر مواردي براي دستيابي به احكام، نياز به تمسك به اصول عمليه پيدا مي كردند.

ص: 77

مطالعه عمیق و تتبع وسیع

2. مطالعه عميق و تتبع وسيع: پشتوانه اجتهاد آيت الله بروجردي(قدس سره)، مطالعات وسيع و دقيقي بود كه در بروجرد و اصفهان و نجف، از ابتدای طلبگي داشتند. ايشان از ابتداي درس، در هر علمي و مسأله اي به مطالب طرح شده در متون دروس اكتفا نمی كردند، بلكه اوّلاً در خود همان مسأله به گونه اجتهادي، همه جوانب آن را مورد مداقّه قرار مي دادند. خود ايشان قريب به اين مضمون مي فرمود:

من حتي مسائل علم نحو و مطالب معاني و بيان را، به طور اجتهادي خواندم و بررسي كردم. سعي كردم در هر مسأله از هر علمي كه مي خوانم، صاحب نظر باشم.

ثانياً موضوعات و مباحث جانبي هر علم را به دقت مطالعه و بررسي مي كردند. در اكثر بلكه همه علوم حوزوي، مطالعه و تتبع كرده بودند؛ بر تاريخ اسلامي، بر حديث، سير مسائل علم اصول و فقه و چگونگي پيدايش هر مسأله فقهي و اصولي، به خوبي مسلط بودند.

حوزه: خواهشمنديم در خصوص سبك استنباط آن بزرگوار، بيشتر توضيح بدهيد.

سبک استنباط

اشاره

در استنباط احكام و تدريس فقه، پس از طرح مسأله، به روايات باب مراجعه و در جهات مختلف آنها بحث مي كردند، حتي به تعداد رواياتي

ص: 78

كه در هر باب داريم رسيدگي مي كردند. با اين شيوه، چه بسا معلوم مي شد كه عدد روايات مورد بحث، مطابق با تعدادي كه محدث عالي قدري مثل صاحب وسائل شيخ حرّ عاملي(رحمه الله) معين كرده است نيست، يا چنانچه اگر بعضي آنها را در حد استفاضه مي شمارند مستفيض نمي باشد؛ مثلاً در باب ششم از ابواب ميراث ازواج، در وسايل الشيعه، عدد روايات 17 مشخص شده است،(1)

درصورتي كه طبق بررسي و دقت ايشان، شش يا هفت حديث بيشتر نيست. به عبارت بهتر در مجموع 17 روايت، بيش از هفت حديث ثابت نمي شود.

نكته اي كه بايد در اينجا يادآوري كرد، اين است كه از لحاظ اسناد و طرق متعدد، بعضي محدثين، روايات را، به لحاظ طريق، به عنوان حديث مستقل مي شمارند. خود بنده نيز، در برخي از آثارم، به روش محدثين عمل كرده ام، اما اهل نظر و استنباط مي دانند كه در فقه، عدم توجه به اين نكته و اينكه در هر باب، احاديث وارده از معصوم(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) واحد بوده يا متعدد، در مقام اعمال قواعد باب تعارض و عموم و خصوص، مطلق و مقيد و مجمل و مبين و حمل ظاهر بر اظهر، بسيار موجب نقص استنباط مي گردد، مثلاً اگر به چند طريق، لفظ يا مضموني را، روات متعدد، از زراره نقل كرده باشند، نمي شود اثبات كرد كه زراره آن حديث را مكرر از امام(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) شنيده و براي هريك از شاگردان خود روايت كرده است، يا اگر چند نفر، مثل فضلاي خمسه،

ص: 79


1- . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 26، ص 205 - 212.

روايتي را به يك لفظ، از يك امام روايت كنند، اگر حكم به وحدت آنها نكنيم، حكم به تعدد آنها هم نمي شود كرد.

در اين صورت، در استفاده از دلالت آنها، اگر الفاظ آنها مختلف باشد، قواعدي ملاحظه مي شود كه تفصيلش، موجب اطاله سخن است.

تسلط بر علم رجال

ازجمله جهاتي كه بررسي مي فرمودند و گاه درباره آن توضيحاتي مي دادند - كه رسيدن به آنها براي آنان كه اهل تتبع كامل هستند نيز كمتر فراهم مي شد- جهات مربوط به اسناد، رجال اسانيد، طبقات، خصوصيات و صفات روات و شخصيت و كيفيت تلمّذ و عقايد فقهي و اصولي آنان بود. در اين جهت، نه تنها احاطه بر رجال اسانيد شيعه داشتند، بلكه در رجال عامه نيز، متبحر و صاحب نظر بودند.

بديهي است با اين احاطه جامع، بسا بعضي احاديث را كه مرسل معرفي شده بود، مسند معرفي مي كردند و يا به عكس، حديثي را كه مسند گمان شده بود، مرسل معرفي مي كردند.

تسلط بر علم انساب

ناگفته نماند كه آن فقيه بزرگ اسلام، در علم انساب نيز، محقق و متبحر بودند، چنان كه در مورد شجره يكي از سادات عالي قدر در خارج از ايران، بعضي از علماي انساب عامه، تشكيك يا رد كرده بودند و ايشان با اطلاع وسيعي كه از اين علم داشتند، محققانه شبهه را رفع نمودند.

ص: 80

در يك جريان عجيب ديگر نيز ايشان از حفظ، شجره انساب چند سلسله از سادات را تا آنجا كه به هم متصل مي شوند از حفظ خوانده بودند.

تسلط بر اقوال و فتاوای عامّه

آيت الله بروجردي(قدس سره)، بر اقوال عامه، فوق العاده مسلط بودند. نه تنها بر فتاوا و اقوال ائمه اربعه آنان تسلط داشتند كه بر نظريات صحابه و ديگر فقهاي آنان، چون اوزاعي ثوري، ليث و ... محيط بودند، و اختلاف نظرهايي كه در يك مسأله بود مي دانستند.

اين تسلط، به طوري بود كه برخي از فقهاي اهل سنت، در ملاقات با ايشان آن مرحوم را از خودشان بر اقوال و نظريات علماي عامه مسلط تر مي ديدند.

حوزه: چه تأثيري آگاهي به اقوال فقهاي عامه بر استنباط احكام دارد؟

تأثیر تسلط بر اقوال عامه در استنباط

وقتي يك روايت را بدون اطلاع از فضا و محيط صدور روايت بررسي كنيم، به معناي ظاهري كه از لفظ استفاده مي شود آگاه مي شویم، ولي وقتي محيط صدور روايت و نظريات علمي مطرح شده در آن فضا را بدانيم، چه بسا قرينه حاليه اي، فهم ما را از روايت عوض كند يا توسعه دهد؛ مثلاً من در اين مجلس، باتوجه به يك جرياني كه در اينجا پيش آمده است، حرفي مي زنم. شما كه در مجلس هستيد، مي دانيد حرف من،

ص: 81

ناظر بر چه جرياني است؛ ولي وقتي همين حرف را، مجرد از جريان، در بيرون بگوييد، چه بسا افراد، معناي ديگري از آن بفهمند. بنابراين مجتهد نبايد غافل از اقوال و انظار محيط صدور روايت باشد.

البته اين جهت در همه اخبار محتمل نيست، ولي چون في الجمله علم اجمالي به آن است، در هر كجا محتمل باشد بايد از اين قرينه فحص نمود.

حوزه: علم اصول چه جايگاهي در شيوه استنباط ايشان داشت؟ آن مرحوم چگونه با مطالب اصولي برخورد مي كردند؟

تسلط بر علم اصول

اشاره

ايشان تسلطي عجيبي بر اصول داشتند و به آن بسيار اهميت مي دادند، و تحول علم اصول و مسائل آن را چنان كه در خور بزرگ ترين اساتيد اين فن است، بررسي كرده بودند و در بعضي ابواب مختلف آن، نظرياتي مخصوص به خود داشتند.

استفاده کم از اصول عملیه

ولی در استنباط احكام، بااينكه اصولي بسيار محقق و متبحري بودند و با تسلطي كه بر احاديث و دقتي كه در استفاده از احاديث مي كردند، خيلي كم به اصول عمليه تمسك مي جستند.

تقرير خاص دلیل انسداد

آيت الله بروجردي(قدس سره)، در اصول مباني خاصي داشتند. در مفهوم، در

ص: 82

اجماع، مبناي خاص داشتند. دليل انسداد را ازنظر تاريخي ريشه يابي كرده بودند و آن را برخلاف آنان كه دليل بر حجيت ظن مطلق مي دانند، با تقرير و بيان خاص به خود، دليل بر حجيت خبر واحد مي دانستند.

ابتکار در موضوع علم اصول

همين نظريه اي كه موضوع علم اصول، حجت است، از ابتكارات آن بزرگوار است و ديگران از ايشان گرفته اند.

حوزه: آيا آيت الله بروجردي در علم اصول، قائل به اين طول و تفصيل بودند يا مباحث اصول را به اجمال مطرح و بررسي مي كردند؟

پرداختن به مباحث مهم اصول

بسياری از مباحث اصول، مقتضي طبع اجتهاد مي باشد و اختراعي نيستند، مثل بحث عام و خاص، مطلق و مقيد، مفاهيم تعادل و ترجيح و ...

ايشان به مباحثي كه نقشي در استنباط نداشتند خيلي نمي پرداختند. البته خود همان مباحث، به همان تفصيلي كه در فصول، قوانين و حاشيه شيخ محمدتقي، آمده است، گرچه مستقيماً، در استنباط اثر ندارد، ولي ذهن طلبه را مي پروراند، فكر او را مي سازد و نظر او را به مسائل دقيق مي كند.

اختصار، دو قسم است:

1. مربوط به مسائل مؤثر در اجتهاد است كه نمي شود حذف كرد.

2. از مسائلي است كه زايد است، بايد حذف شود.

ص: 83

حوزه: حضرت عالي، از مباحث آيت الله بروجردي، چه مطالبي را تقرير كرده ايد؟

تقریرات فقه و اصول استاد

اشاره

من در ابتداي ورود ايشان به قم، در نجف بودم. وقتي به قم آمدم، تا حدود بحث مشتق را تدريس كرده بودند. من اصول ايشان را از بحث مشتق تا بحث برائت مرتب شركت كردم و دقيقاً تقرير نموده ام. فقه را چون اخوي حضرت آيت الله حاج آقا علي صافي، كه از شاگردان ممتاز و مورد توجه ايشان بودند، مي نوشتند؛ از اين روي بنده بحث فقه را مرتب و منظم نكردم. اصول ايشان را كه تقرير مي كردم، آقا ملاحظه كردند، و جلد دوم آن را مطالعه كردند و در حاشيه آن مطالبي نوشته اند كه اكنون هم موجود است.

رساله ارث الزوجه

بنده علاوه بر اين تقرير، بحث ارث زوجه را نوشتم و به نام «ارث الزوجه» چاپ شده است. از اين رساله نيز، مقداري روش تدريس و اجتهاد ايشان به دست مي آيد.

استاد، زوجه را فقط از اراضي دور و مساكن، در ارث محروم مي دانستند و در اراضي غير دور و مساكن محروم نمي دانستند. اگرچه در رساله علميه مي فرمودند:

احوط تصالح است.

ص: 84

بنده هم به تبعيت از رأي استاد، همان نظر را برگزيدم و علاوه جریان را فقط در مورد زوجه غير ذات ولد دانستم، و ارث ذات ولد را از همه ترکه ارث عنوان كردم.

روابط علمی با استاد

اشاره

حوزه: در زمينه ارتباط علمي خود با حضرت آيت الله العظمي بروجردي، لطفاً بيشتر توضيح دهيد.

كارهاي علمي كه حضرت آيت الله بروجردي به من ارجاع مي دادند زياد بود.

دستور نوشتن منتخب الاثر

كتاب «منتخب الاثر» را كه درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) است، با پيشنهاد ايشان نوشته ام. درباره بعضي از مسائل علمي و اعتقادي كه به ايشان مراجعه مي شد، بنده به دستور ايشان مطالبي مي نوشتم، كه بعضي از آنها چاپ شده است.

مقاله ای در ردّ بودایی بودن اسلام

يك وقتي مجله اي از هند آمده بود كه در آن، زندگي نامه بودا درج شده شود. در آن زندگي نامه، آمده بود كه اسلام متأثر از بوديسم بوده است. ادعا كرده بود كه تعليمات بودا، در اسلام آمده است. بعد قضيه اي را كه در «كمال الدين» صدوق و «عين الحياة» آمده، به عنوان شاهد آورده بودند.

ص: 85

آيت الله بروجردي(قدس سره)، به من فرمودند: پاسخ اين ادعا را تهيه كن.

من در آن زمينه مطالعه و تحقيق كردم و آوردم:

زندگي بودا، مجهول است، علاوه، روح مكتب اسلام، با روح تعليمات بودا متضاد و مغاير است: مكتب اسلام، دين توحيد و اراده جمع و جامعه است، ولي بودا دعوت به انزوا، گوشه گيري و بريدن از مردم مي كند.

اين مقاله را فرستاديم به دفتر مجله و خوشبختانه، تحت عنوان «زندگي بودا» در همان مجله چاپ شد.

رساله حول الاستسقام بالازلام

نمونه ديگر اينكه در مجله «رسالة الاسلام»، شيخ محمود شلتوت، مقالاتي در تفسير قرآن نوشت. در يكي از مقالات، در تفسير: ﴿وَأَنْ تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلَامِ﴾(1) نوشته بود:

استخاره اي كه در مكتب اهل بيت آمده، از قبيل استقسام بالازلام است.

آيت الله العظمي بروجردي(قدس سره) به من دستور دادند كه پاسخي براي اين مطلب بنويس و بفرست.

من مقاله اي تحت عنوان «حول الاستقسام بالازلام» نوشتم. در آن مقاله، به طور تفصيل «الاستقسام بالازلام» را نوشتم و ثابت كردم كه استخاره از آن مقوله نيست، بلكه اين از آثار ايمان به خدا و توحيد است امّا استقسام بالازلام، از آثار جهل، شرك و اعتقاد به بت ها است.

ص: 86


1- . مائده، 3. «و قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله تیرهای مخصوص بخت آزمایی».

مي بينيد كه چقدر آن بزرگوار، به آنچه در دنياي اسلام مي گذشت، توجه داشتند و از كيان اسلام و معارف تشيع، حراست مي كردند.

حوزه: سبك استنباط آيت الله العظمي بروجردي، چه تأثيري در حوزه هاي علميه گذاشت؟

تأثیر سبک استنباط معظم له بر حوزه های علمیه

مراجعه به احادیث و اصول اولیه

- روش اجتهادي آن بزرگوار، وضعيت جديد و تحول عجيبي را در طريقه استنباط احكام، در حوزه هاي علميه نجف و قم ايجاد كرد. در گذشته، بيشتر آقايان در مباحث و استنباطات خود، بيشتر به «وسائل الشيعه» مراجعه مي كردند و كمتر به سراغ احاديث و اصول اوليه مي رفتند. چه بسا كه به همان نص احاديث در كتاب هاي فقهي اكتفا مي شد.

بررسی سیر اقوال در مسائل

ديگر اينكه سير اقوال در مسأله، مخصوصاً اقوال قدما، مورد تتبع كافي قرار نمي گرفت و به نقل ديگران اكتفا مي گرديد.

آيت الله بروجردي(قدس سره)، دقيقاً سير اقوال را مخصوصاً اقوال قدما را بررسي مي كردند.

در اين اواخر، تا آنجا كه من اطلاع دارم، مراجعه به كتاب هاي فقهي قدما، مثل جوامع الفقهيه و غيره كمتر متداول بود.

بسياري از بزرگان، در نقل اقوال قدما به نقل صاحب جواهر و

ص: 87

كتاب هاي متأخرين اكتفا مي كردند. با توجه آن مرحوم، موضوع مراجعه به كتاب هاي قدما، مطرح و احيا شد. جوامع الفقهيه و مفتاح الكرامه چون مجمع اقوال قدما بود، به بركت شيوه ايشان در حوزه هاي علميه رايج گرديد. آن بزرگوار به مصادر اوليه، رجوع نموده و شاگردان خود را به مراجعه به آنها، ترغيب مي كرد.

تتبع زیاد در رجال

ايشان در رجال هم، صرفاً به ديدن يك كتاب رجالي و تكيه به قضاوت آن در صحت و ضعف روايت، اكتفا نمي كردند، بلكه خود مجتهدانه، وضعيت هر راوي را بررسي دقيق مي كردند.

خلاصه فقه ايشان، علاوه بر اينكه بسيار محكم و اطمينان آور بود، طلبه را نيز به سرعت فقيه و صاحب نظر مي كرد.

سخن امام خمینی(قدس سره) درباره درس فقه معظم له

يك وقتي از مرحوم امام خميني(قدس سره)، شنيدم كه قريب به اين مضمون مي فرمودند:

طلبه اي كه مقدمات و سطح را خوب طي كرده باشد و داراي استعداد باشد، دو يا سه ماه، در درس آيت الله بروجردي(قدس سره) شركت كند، مجتهد مي شود، و مي تواند همين روش را در ديگر ابواب مسائل فقهي، به كار گيرد.

حوزه: در زمينه خصوصيات علمي و اخلاقي حضرت آيت الله بروجردي، اگر خاطره اي داريد بيان كنيد.

ص: 88

مطالعه و تحقیق بسیار

آيت الله بروجردي، بااينكه حافظه ای قوي داشتند، زياد هم مطالعه مي كردند و هميشه در تحقيق بودند؛ حتي مسائلي را كه استنباط و تحقيق كرده بودند، مجدداً، به تحقيق آنها مي پرداختند. برخي از روزها، براي اينكه ما درس بگيريم، مي گفتند:

من ديشب، تا صبح نخوابيده و مطالعه مي كردم.

يك شب، كتاب «صلاة» مرحوم آيت الله مؤسس حاج شيخ عبدالكريم را مطالعه كرده بودند، صبح فرمودند:

«كم كتابي را ديدم كه اين طور قليل اللفظ و كثيرالمعني، باشد».

ادب در برابر بزرگان و فقها

اشاره

ديگر از خصوصياتشان، ادب در برابر بزرگان و فقها بود. در هيچ موردی از درس ايشان، جسارت نسبت به فقيهي ديده نمي شد.

وقتي هم در صدد رد قولي بودند، طوري آن قول را رد مي كردند كه فقط آناني كه مسلط بر اقوال بودند، مي فهميدند چه كسي را ردّ مي كنند. در مواردي هم كه لازم بود، اسم كسي را مطرح كنند، ابتدا از ايشان تجليل مي كردند، سپس قول ايشان را طرح و ردّ مي كردند.

احترام به صاحب تأسیس الشیعه

روزی در محضرشان سخن از كتاب «ديات ظريف ابن ناصح» در میان آمد. ايشان به صورت سؤال فرمودند: بايد ديد كه چطور شده است اين

ص: 89

كتاب به نام ظريف بن ناصح مشهور شده است. من به دنبال بررسي اين مطلب رفتم. با فحصي در كتب شيعه و اهل سنت، به اين نتيجه رسيدم كه اين همان كتاب «ديات امیرالمؤمنين(عَلَيْهَ السَّلاَمُ)» است كه بخشنامه كرده اند.

بعد اين كتاب مورد تأييد امامان(علیهم السلام) قرار گرفته است. اين نوشته را كه تفصیل موضوع بود خدمت ايشان بردم. در آن نوشته، با احترام آورده بودم:

تعجب است كه مؤلف تأسيس الشيعه با اين عظمت، فقط به اين كتاب اشاره كرده است!

آيت الله العظمي بروجردي(قدس سره) نوشته را خواندند و فرمودند:

چنين است كه بررسي كرده ايد، ولي اين مطلب را كه درباره آقا سيدحسن صدر، مؤلف تأسيس الشيعه، نوشته ايد، درست نيست. سزاوار نيست كه آن همه زحمات آقاي صدر ناديده گرفته شود.

من عرض كردم:

اين مطلب را حذف مي كنم.

البته بعداً، به مناسبتي كه به كتاب تأسيس الشيعه مراجعه كردم، به كلامي از ايشان برخوردم كه مي توان از آن استفاده كرد كه آن مرحوم هم، اين جهت را يافته و لذا بايد گفت: الفضل للمتقدم.

حوزه: شنيده ايم آيت الله بروجردي، نسبت به قرآن و كتاب هاي فقه و حديث بسيار احترام مي گذاشت، يادآوري اين موضوع نيز سودمند خواهد بود.

ص: 90

احترام به قرآن

اشاره

يكي از صفات بارز ايشان، احترام به قرآن بود. كافي است حضوري را كه براي ايشان، در هنگام تلاوت قرآن مجيد پيدا مي شد، در نظر بگيريم.

دگرگون شدن در هنگام تلاوت قرآن

گاه كتابي را مطالعه مي كرد، به آيه اي مي رسيد كه نويسنده در نوشته اش به آن استشهاد كرده بود، در اين هنگام يعني در وقت خواندن آيه، لحنش عوض مي شد. مانند اين بود كه در مشهد و عالمي ديگر است.

نحوه برخورد با قرآن هدیه یکی از سران عرب

روزي ازطرف يكي از سران كشورهاي عربي، هيئتي خدمتشان رسيده بودند و قرآني را به عنوان هديه تقديم آيت الله بروجردي(قدس سره) مي كنند. در هنگام تقديم قرآن، آن مرحوم، با كهولت سن و حال خاصي كه داشتند، مي ايستند و قرآن را تحويل مي گيرند، سپس مي نشينند و پيش از آنكه با اعضاي هيئت، صحبت بكنند، قرآن شريف را مي گشايند و با صداي بلند، آياتي را تلاوت مي كنند. آن گاه قرآن را در جاي مناسبي مي گذارند و تعارفات معمولي را با ميهمانان انجام مي دهند.

احترام به کتب فقه و حدیث

همچنين به كتاب هاي فقه و حديث بسيار احترام مي كردند. در اطاق شخصي خودشان، كه گاه اشخاص را به طور خصوصي مي پذيرفتند،

ص: 91

كتاب هاي مورد نيازشان به گونه اي گذارده مي شد كه كسي در هنگام نشستن به آنها پشت نكند. اتفاقاً اگر كسي طوري نشسته بود كه پشتش به كتاب ها بود، گرچه زبان نمي آورد، امّا از حالشان معلوم بود كه سخت ناراحت هستند.

حوزه: آيت الله بروجردي در زماني كه حكومت اسلامي برپا نباشد براي انفاذ حكم ديگر فقها و مجتهدين جامع الشرايط اهميت زيادي قائل بودند، لطفاً در اين زمينه توضيح دهيد.

احترام به حکم فقها

اشاره

آيت الله بروجردي(قدس سره) نسبت به حكم فقها احترام و ادب زيادي داشتند.

پذیرفتن حکم آیت الله اصطهباناتی در تحریم امتحان

از باب نمونه بنا شد در نجف اشرف، از سوي ايشان، امتحان برگزار شود. آيت الله اصطهباناتي(رحمه الله) مخالفت كرد و امتحان را تحريم نمود. آيت الله بروجردي(قدس سره)، براي اينكه حكم ايشان- كه مجتهد جامع الشرايط بود- نقض نشود، دستور دادند كه امتحان برگزار نشود.

يادم هست كسي نزد آيت الله بروجردي(قدس سره) بالكنايه از آيت الله اصطهباناتي(رحمه الله)، انتقادگونه اي کرد. آن بزرگوار، برافروخته و ناراحت شدند و به اين مضمون فرمودند:

ايشان فكر مي كنند چون آقاي اصطهباناتي امتحان را تحريم

ص: 92

كرده اند، من از انتقاد نسبت به ايشان خوشم مي آيد. خودم پس از تحريم ايشان، جلوي امتحان را گرفتم.

احترام بزرگان به حکم حاکم از زبان معظم له

آيت الله بروجردي(قدس سره) فرمودند (قریب به این مضمون):

كسي آمده بود پيش حاج ميرزا محمود - كه گويا استاد شيخ انصاري بوده است- از مرحوم حاج ميرزا اسدالله شكايت داشته بود. حاج ميرزا محمود، براي حاج ميرزا اسدالله، پيغام فرستاده بود كه كسي عليه شما ادعايي دارد، بياييد و توضيح بدهيد.

ايشان بلافاصله آمده بودند. وقتي كه رسيدگي به دعوا تمام شد، ديدند حاج ميرزا اسدالله، آب خواست و دستش را شست. از او پرسيدند كه چرا چنين كرديد؟ در پاسخ گفته بود:

هنگام رسيدن پيغام، غذا خورده بودم و مي خواستم دستم را بشويم؛ اما ديدم كه دستم را بشويم، شايد در امتثال حكم حاكم، تأخير بيفتد لذا اول حاضر شدم و اكنون دستم را مي شويم.

قبول حکم آیت الله کاشانی(رحمه الله) در قتل رزم آرا

روي همين مبنا كه حكم فقيه را نافذ مي دانستند، زماني كه می خواستند آيت الله كاشاني(رحمه الله) را محاكمه كنند، ايشان اجازه ندادند، گفته بودند:

آقاي كاشاني، اقرار كرده است كه به دستور وي رزم آرا به قتل

ص: 93

رسيده است. فقيه مي تواند مطابق استنباط و اعتقادش حكم كند و نبايد براي اين حكمش محاكمه شود.

وقتی ایشان پافشاري كردند كه از محاكمه آيت الله كاشاني جلوگيري شود.

گفته بودند:

محاكمه مي كنيم، ولي مجازات نمي كنيم.

باز هم آيت الله بروجردي(قدس سره) قبول نكردند چون اصل محاكمه فقیه و موضوع آن را مشروع نمی دانستند، و حكم فقیه جامع الشرایط را نافذ می دانستند.

روي همين اقدام، هنگامي كه آيت الله كاشاني(رحمه الله) از حبس آزاد شد، تلگرافي به آيت الله بروجردي(قدس سره) زد و بسيار تشكر كرد.

حوزه: مشهور است كه در زمان آيت الله بروجردي، روحانيت شيعه عزت و احترام پيدا كرده بود. لطفاً در اين زمينه توضيح بدهيد.

عزت حوزه و مرجعیت

اشاره

آيت الله بروجردي(قدس سره)، نسبت به آبروي روحانيت و عزت مسلمانان، بسيار حساس بودند. از مسائلي كه موجب خلل بر وحدت روحانيت يا وهن نسبت به حوزه و اهانت به علما و طلاب مي گرديد، سخت نگران و ناراحت مي شدند؛ لذا در آن زمان در دنياي اسلام، براي حوزه و مرجعيت حساب خاصي باز شد.

ص: 94

احترام رئیس جامع الازهر به نامه معظم له

مرحوم علامه شيخ محمدتقي قمي، بعد از فوت ايشان برايم نقل كرد:

وقتي نامه آقاي بروجردي(قدس سره) را براي شيخ مجيد سليم، رئيس اسبق جامعه الازهر، مي بردم بلند مي شد و نامه آقاي بروجردي را مي گرفت و مي بوسيد، و رئيس ديگر جامع الازهر، هم در موقع ارائه نامه آيت الله بروجردي(قدس سره) به ايشان، مي ايستاد و با احترام نامه را دريافت مي كرد.

ترجمه و چاپ کتاب جورج جرداق به دستور معظم له

آن چنان شكوه و عزتي مرجعيت و حوزه هاي علميه پيدا كرده بود كه جورج جرداق، كتاب «الامام علي صوت العدالة الانسانيه» را به آيت الله بروجردي(قدس سره) تقديم مي كند و در نامه مفصلي كه براي ايشان فرستاده بود، ازجمله نوشته بود:

من كسي را لايق تر و بهتر از شما نديدم كه اين كتاب را به او تقديم كنم؛ لذا اين كتاب را به شما، تقديم مي كنم.

در همان نامه آمده بود:

وقتي حضرت آيت الله اين كتاب را خواندند، خواهند ديد: اني انصفت الامام بعض الانصاف؛ من بعضي از حق را نسبت به اين مرد بزرگ توانسته ام، ادا كنم.

آيت الله بروجردي(قدس سره)، پس از رسيدن كتاب، به من فرمودند:

اين كتاب را مطالعه كن كه اشتباه فاحش يا انحرافي نداشته باشد.

ص: 95

من كتاب را خواندم و نوزده مورد آن را ضعيف يافتم. موارد را خدمت آقا عرض كردم.

بعدها ايشان ابراز علاقه به ترجمه آن به فارسي كردند. يكي از آقايان، اقدام به ترجمه آن كرد. چون يك قسمت از كتاب در مفاسد دربار امويان و عباسيان بود كه با شرح حال آنان، دربار خاندان پهلوي، براي خواننده مجسم مي شد؛ از اين روي ساواك به فكر افتاد كه از ترجمه آن جلوگيري كند.

ساواك مستقيم نمي توانست دخالت كند، لذا بعضي را واداشته بود كه نامه اي به آقا بنويسند و از نشر ترجمه اين كتاب، شكايت كنند.

پنج مورد از اشتباهات كتاب را نوشته بودند.

حضرت آيت الله از من خواستند كه جواب نامه را بنويسم. من عرض كردم:

قبلاً نوزده مورد از اشتباهات كتاب را خدمت حضرت عالي تقديم كردم كه شامل اين پنج مورد هم بود؛ ولي به طوركلي نشر و ترجمه اين كتاب، از نظر اقرارهايي كه در آن است اهميت دارد. بدين جهت، اشتباهات آن خللي را وارد نمي كند. از يك مسيحي، بيش از اين انتظار نيست. چاپ اين كتاب، با اشاره به موارد اشتباه و توضيح آنها، سودمند است.

از اين روي، اين كتاب ترجمه و چاپ شد.(1)

ص: 96


1- . ابعاد و قسمت های دیگری از این موضوع، در بخش دفتر خاطرات معظم له آمده است رجوع نمایید.

و دستگاه هم یكی از وابستگان درباری را به ترجمه ای دیگر مأمور نمود، و او هم به قول خودش (قریب به این مضمون) چون مؤلف نسبت به سلاطین و دربار خلفا پرسخنی نموده، یك فصل بر ترجمه در سیرت پادشاهان افزود.

حوزه: از ابعاد معنوي ايشان اگر خاطره اي داريد، بيان كنيد.

ابعاد والای معنوی

اشاره

آيت الله العظمي بروجردي(قدس سره)، در همه ابعاد، يك انسان والا و الهي بود، برجسته و ممتاز. هيئت و حالت معنوي خاصي داشت. انسان با ديد سيما و رفتار ايشان، اطمينان مي كرد كه مورد عنايت خدا و توجه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریفه) است. مخصوصاً در يكي دو مورد بالعيان مورد توجه و عنايت آقا قرار گرفته بود. بااينكه ما خيلي به آقا نزديك و تقريباً از اسرار ايشان باخبر بوديم، هروقت كه ايشان را زيارت مي كرديم، ارادت ما نه تنها نسبت به آقا كمتر نمي شد كه هر روز بيشتر مي گرديد.

عدم چاپ تألیفات در زمان حیات به سبب دوری از شهرت

كمترين گرايشي به هواي نفس، شهرت، جاه پرستي و ... در آن بزرگوار ديده نمي شد. آن مرحوم، به خاطر اجتناب از شهرت و ... كتاب هايش را تا زنده بود، چاپ نكرد.

نمونه ای از ارادت فوق العاده به ائمه(علیهم السلام)

به امامان(علیهم السلام) بسيار احترام مي گذاشت و محبت داشت. يك

ص: 97

روز، در منزلشان مجلسي بود. در آن مجلس، شخصي با صداي بلند گفت:

براي سلامتي امام زمان و آيت الله بروجردي، صلوات.

در همان حال، ايشان در حياط قدم مي زد. با شتاب و ناراحتي به طرف در بيروني آمد و با عصا، محكم به در زد، به طوري كه آقاياني كه در بيرون بودند ترسيدند كه نكند، جرياني اتفاق افتاده باشد. چندين نفر به طرف در اندروني رفتند كه ببينند چه خبر است. آيت الله بروجردي(قدس سره) گفتند:

اين، كه بود كه اسم مرا در كنار نام مبارك امام زمان(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) آورد؟ اين مرد را بيرون كنيد و دوباره به خانه راهش ندهيد.

مقید به عبادات

آيت الله بروجردي(قدس سره) بسيار مقيد به عبادات بود به گونه اي كه تا سال آخر عمرشان، با آن كهولت سن، تمام ماه رمضان را روزه دار بودند، و علاوه بر امامت جماعت ظهر و عصر، برنامه هاي عادي اين ماه را انجام مي دادند: جلسه هاي استفتاء و ...

نمونه ساده زیستی

بسيار ساده و زاهدانه مي زيستند. مي توان گفت حتي براي يك مرتبه هم بر سفره ايشان، مگر در مهماني، مرغ ديده نشده است.

فرش هاي منزل ايشان، رنگ و رو رفته بود. لباس ها، بسيار ساده و

ص: 98

كم قيمت بود. همين نوع زندگي هم از بيت المال نبود، بلكه از مال شخصي بود كه از بروجرد براي ايشان مي آوردند.

جلوگیری از خشم

براي كنترل خشم خود، نذر كرده بودند كه اگر بعد از اين ناراحت شود، يك سال روزه بگيرد. اتفاقاً يك مورد هم، عصباني شده بودند، لذا تمام سال را غير از روزهايي كه حرام بود، روزه گرفتند.

دوری از مرجعیت

او فارغ از تعلقات دنيايي بود. يك وقت مي فرمود:

من يك قدم هم براي رسيدن به اين موقعيت بر نداشته ام.

بعد از فوت مرحوم آيت الله نائيني، از تبريز براي ايشان نامه نوشتند و رساله خواسته بودند. ايشان در جواب، به اين مضمون نوشته بودند:

به آيت الله اصفهاني مراجعه كنيد، با شرايطي كه من دارم و در بروجرد ساكن هستم، ارسال رساله موجب تفرقه مي شود.

اجتناب از خودپسندی

ايشان اهل تظاهر و خودپسندي نبود. شخصي، تقويمي چاپ مي كند و عكس آن بزرگوار را درحالی كه عكس ایشان وسط، و عكس بزرگان دیگر در اطراف آن بود به چاپ مي رساند. اين شخص براي كاري كه داشته بود، مي آيد كه ايشان، متوجه چاپ عكس خود، در تقويم مي شوند. در اين هنگام، به آن شخص به تندی تذكر می دهند.

ص: 99

نمونه ای از احترام طبقات مختلف

ايشان در ميان عموم طبقات محبوبيت داشت. خارج و داخل، شيعه و سني، همه وهمه به او احترام مي گذاشتند. اين محبوبيت، مخصوصاً در زمان فوتشان نمايان تر بود.

نقل مي كنند هنگامي كه خبر رحلت آن بزرگوار، ازطريق راديو اعلام مي شود، داروخانه داري، در پيش مشتريان - كه در بين آنان خانم بي حجابي هم بوده است- حرف نامربوطي مي زند.

زن بي حجاب، وقتي كه توهين به مرجع شيعيان را مي شنود، به شدت ناراحت مي شود، و با لنگ كفش، به دهان داروخانه دار مي زند كه دهان داروخانه دار مجروح مي شود.

عدم معرفی فعالیت ها و اقدامات ایشان

ازآن روي كه آيت الله بروجردي(قدس سره) اهل تظاهر نبود، كارها و خدمات ايشان، مخصوصاً فعاليت ها و اقدامات سياسي و اجتماعي ايشان، معرفي نمي گشت و خود از آن ممانعت مي كرد. شايد برخي از حوادث سياسي كه در آن زمان اتفاق افتاده و ايشان در آنها نقشي داشته و اكنون مقداري مبهم هستند به همين خاطر باشد.

احتیاط در فتوا دادن

ايشان در فتوا دادن نيز محتاط بودند. يادم هست يك خانواده اي در هواپيما از بين رفته بودند و تقدم و تأخر فوت آنان معلوم نبود. براي

ص: 100

ارث و ميراث اينان سؤال شده بود كه چگونه است؟ در ميراث غرقا و مهدوم ٌعليهم، حكم روشن است. حال آيا اينجا هم مثل آنجا است يا نه؟ به من فرمودند كه روايات باب را براي ايشان بخوانم. پس از آن كه خواندم و بررسي شد، عرض كردم:

آقا! حكم اين افراد روشن است. اينان ملحق به همان غرقا و مهدومٌ عليهم مي باشند.

به من فرمودند:

چرا تسرّع در فتوا دادن مي كنيد؟

نمونه ای از هوشیاری سیاسی اجتماعی

نسبت به مسائل سياسي و اجتماعي نيز، بسيار هوشيار و مواظب بودند.

يادم هست بنا بر فتواي ايشان، ازدواج دائم با اهل كتاب (بر خلاف مشهور) مجاز بود.

در آن زمان شاه، تصميم داشت با دختري ايتاليايي، ازدواج دائم بكند. دستگاه عده اي را، در چند نوبت براي استفتاء، نزد آيت الله بروجردي(قدس سره)، فرستاده بودند. البته هدف خود را نمي گفتند، بلكه به صورت عادي و براي گرفتن استفتاء آمدورفت مي كردند.

آيت الله بروجردي(قدس سره) از قضيه مطلع شده بودند و فهميده بودند كه رژيم مي خواهد با گرفتن اين فتوا، مدركي داشته باشد براي كار شاه.

آقا روايات باب را دوباره بررسي كردند؛ اما نظرشان همان جواز نكاح دائم با كتابي شد. ولي از آنجايي كه ازدواج رئيس مملكت

ص: 101

اسلامي را با يك غيرمسلمان، به صلاح جامعه اسلامي نمي دانستند و مفاسد و پيامدهاي ناگوار آن را به روشني مي ديدند، در پاسخ استفتاء آنان فتواي خود را ننوشتند، بلكه نوشتند:

مشهور بين اعاظم فقها، اماميه، حرمت ازدواج دائم، با كتابيه است.

حوزه: از مهمترين ابعاد شخصيت آيت الله بروجردي، مرتبه عرفاني و معرفتي ايشان است. لطفاً در اين مقوله صحبت بفرماييد.

عارف به عرفان حقیقی

عرافان برگرفته از قرآن و معارف اهل بیت(علیهم السلام)

مرتبه عرفاني و معرفتي ايشان، بسيار عالي بود. اين مرتبه از مهمترين ابعاد شخصيت ايشان بود.

آيت الله بروجردي(قدس سره) از كساني بود كه حقيقت حق را درك كرده و يافته بود. عرفانش، از عرفان خالص قرآني و توحيدي الهام گرفته بود و از تعطيل و تشبيه منزّه بود.

از احاديث شريفه و نهج البلاغه و ادعيه صحيفه كامله و ساير دعوات مأثوره از پيغمبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بيت(علیهم السلام)، مانند دعاي كميل، عرفه، ابوحمزه و ... بهره مي گرفت.

از دعاهايي كه از مضامين بلند عرفاني و حقايق توحيدي و اخلاقي و تربيتي آنها، جهت تكميل معارف و تهذيب اخلاق و صفاي روح مي توان كمك گرفت، بهره مي برد.

ص: 102

ریاضات شرعیه

اثر اين گونه عرفان، از اخلاق و رفتار ايشان مشهود بود. سيروسلوك ايشان، كاملاً شرعي و در محدوده رياضات شرعيه بود. انجام فرائض، نوافل، انواع عبادات، خلوص نيت، دعاها، ذكرها، فكر و محاسبه نفس، تأسف بر گذشته، خوف از حال و آينده، انجام مستحبات و ترك مكروهات برنامه هاي سير و سلوكي ايشان بود. در اين راه، معتقد به ارشادات شرعي بودند. غير از تعاليم مأثوره و شرعيه را معتبر نمي شمردند.

رد سیروسلوک متصوّفه و غلوّآمیز

در عرفان و خداشناسي و سيروسلوك، هيچ خط و حرفي را معتبر نمي شناختند، و برنامه هاي به اصطلاح عرفاني متصوّفه و غلوّآميز را شديداً تخطئه مي كردند. به حفظ حريم توحيد و نفي شرك اهمّيت بسيار مي دادند.

خلاصه در عرفان و سيروسلوك، همان خط و راه مستقيم بزرگان اصحاب و علما، مانند شيخ طوسي، علامه مجلسي، و ساير فقها و محدثين عالي قدر را يگانه خط نجات مي دانستند. درعين حال، با نگرش وسيعي كه داشتند، دور از تحجر و تقدس مآبي هاي عوام پسند بودند.

افكار صوفيانه و اعمال و حالاتي را كه چه بسا، برخي نادانان، براي پيروان طريقت، فضيلت و كرامت اخلاقي و نشانه اعراض از دنيا و صفاي باطن مي شمردند، مردود مي دانستند. اسلام ناب محمدي را خالي از رهبانيت و بي تفاوتي مي شمردند.

ص: 103

دوری از اصطلاحات عرفان های مصطلح

مواظب بودند كه در بيان ربط عالم و ماسوي الله به خداوند، از ارشادات و اصطلاحات قرآن خارج نشوند و در تعبيرهايي، مانند خلق و خالق و مخلوق از آن تبعيت كنند. اصطلاحات عرفاني مصطلح در متصوّفه را، بر زبان نمي آوردند.

مبارزه با فرق ضاله

باطل شمردن بدعت هاي فِرَق را از وظايف مهم علما مي دانستند و با همه فرق ضاله، خصوصاً فرقه يا حزب مزدور بهائيت، مواضع منفي بسيار محكم و قاطع داشتند.

تجسم تسلیم خالص به شرع

خلاصه آن فقيه عظيم و عظيم فقها، در اسلام و راه مكتب اهل بيت(علیهم السلام) ذوب شده بود. مي توان گفت: تجسمي از تسليم خالص به شرع، در همه ابعاد و جوانب آن بود. زبان حالش اين بود:

آن--چه نه از ش--رع ب-رآرد علم * ور منم آن حرف در آن كش قلم

معتقد بود كه راه و رسم عبادت و دعا و تزكيه نفس و تهذيب اخلاق و صفاي باطن و كمال معرفت و قرب الهي را بايد از اهل بيت(علیهم السلام) آموخت. همان طور كه در فقه، همه احكام را توقيفي مي دانيم كه بايد با ادله محكم، استناد هر حكم، حتي استحباب و كراهت را به اثبات رساند و غير اين حرام است، در اوراد، اذكار، عبادات، رياضت ها، اصطلاحات

ص: 104

عرفاني، معرفة الله، اسماءالحسني و مقامات و درجات انبيا و ائمه(علیهم السلام) نيز اين توفيقي بودن را بايد رعايت كرد.

نمونه ای از رد غلوّ و مطالب خلاف

يادم هست در مجلس جشن مولي اميرالمؤمنين(عَلَيْهَ السَّلاَمُ) كسي شعري را مي خواند كه با موازين اسلام، نمي ساخت. آيت الله بروجردی(قدس سره) به وي فرمود: نخوان.

برادرم آيت الله حاج علي آقا صافی واسطه شد، و بنا كرد به توجيه كردن كه اشكالي ندارد و ...

آيت الله بروجردي به اين بيت اشاره كرد كه اين بيت، چه توجيهي دارد و با موازين اسلام، چگونه مي سازد:

تو به اين جمال و خوبي * چو به ط-ور جلوه آيي

أرني ب--گو به آن كس * که ب-گ-فت ل-ن ت--راني(1)

ترک مطالعه مثنوی

يا خودم از ايشان شنيدم كه به اين مضمون مي فرمود:

من زماني بود كه مثنوي را مطالعه مي كردم. روزي صدایي را شنيدم كه مي گفت: راه را گم كرده است!

پس از آن، مطالعه مثنوي را ترك كردم، به جاي آن، «عدة الداعي» ابن فهد حلّی را براي مطالعه انتخاب كردم.

ص: 105


1- . شرح مفصل این قضیه، در قسمت دفتر خاطرات گذشت.

اکتفا به مفاهیم شرعی در سیروسلوک

به هر صورت، آيت الله بروجردي(قدس سره)، مفاهيم و اصطلاحات مأخوذه از ديگران را در معرفة الله و ربط عالم شهادت به عالم غيب، قاصر از اصطلاحات قرآني مي دانست.

در شرط ادب و ترك خودبيني و تنزّه از غرور علمي همان راهنمايي هاي شرعي و شرح و بسط و تغيير و بيان آنها را كافی مي دانست. چنان كه از خواجه طوسي(قدس سره) به اين مضمون نقل شده است كه در رعايت اين تأدب مي فرمايد:

اگر اصطلاحات عرفاني و اسماءالحسناي الهي از شرع نرسيده بود و امناي وحي، آن را تلقين نكرده بودند و ازطريق آنان، مجاز در به كار بردن اين اسماء نبوديم، با ملاحظه شرط ادب و عرض قصور از معرفت، نمي توانستيم به خود اجازه بدهيم كه خدا را حتي با اين الفاظ و اسماءالحسني بخوانيم.

بديهي است اين مرتبه كه از بيان خواجه(قدس سره) استفاده مي شود، كمال معرفت و اذعان به حقيقت است.

حوزه: از اينكه قبول زحمت فرموديد و ما را در بزرگداشت اين مرد بزرگ ياري كرديد، متشكريم.

اميدوارم ان شاءالله موفق باشيد و در اداي حق اين بزرگان توفيق پيدا كنيد. اميد است ياد و ذكر ايشان براي ما، به مصداق: «عِنْدَ ذِكْرِ الصَّالِحِينَ يَنْزِلُ الرَّحْمَةُ»(1) سبب نزول رحمت الهي باشد.

ص: 106


1- . مجلسی، بحار الانوار، ج90، ص349؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج5، ص275. «هنگام یاد صالحان رحمت نازل می شود».

مصاحبه مجله نقد و نظر

اشاره

مصاحبه مجله نقد و نظر(1)

ص: 107


1- . این مصاحبه توسط مجله نقد و نظر تحت نظر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در زمستان 1373 هجری شمسی، شماره 1 به طبع رسید.

ص: 108

بسم الله الرّحمن الرّحیم

نقد و نظر: اولین سؤال این است که می گویند آیت الله بروجردی، دلیل انسداد را ازنظر تاریخی ریشه یابی کرده بود، و آن را برخلاف آنان که آن را دلیل بر حجیت ظن مطلق می دانند، دلیل بر حجیت خبر واحد می دانست. خواهشمند است در این زمینه توضیحی بیان فرمایید.

ریشه یابی دلیل انسداد

اشاره

یکی از شیوه های تحقیقی مرحوم استاد اعظم آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه این بود که مباحث علمی را ریشه یابی، و تطور هر مسأله را در طی قرن ها بررسی می کردند.

در دلیل انسداد نیز اعمال همین شیوه موجب شد که عدولی را از عصر محقق آقا جمال الدین خوانساری(رحمه الله) بررسی نمایند، و در نتیجه به این رسیده اند که دلیلی که در نهایت حجیت خبر واحد را اثبات می نماید تا آنجا از اصلش عوض شده است که برای حجیت مطلق ظن یا ظن مطلق اقامه شده است.

خاستگاه اول بحث دلیل انسداد در جلسه درس

لذا ایشان در مجلس درسشان - که حقیر تقریرات آن را نوشته ام-

ص: 109

بسم الله الرّحمن الرّحیم

نقد و نظر: اولین سؤال این است که می گویند آیت الله بروجردی، دلیل انسداد را ازنظر تاریخی ریشه یابی کرده بود، و آن را برخلاف آنان که آن را دلیل بر حجیت ظن مطلق می دانند، دلیل بر حجیت خبر واحد می دانست. خواهشمند است در این زمینه توضیحی بیان فرمایید.

ریشه یابی دلیل انسداد

اشاره

یکی از شیوه های تحقیقی مرحوم استاد اعظم آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه این بود که مباحث علمی را ریشه یابی، و تطور هر مسأله را در طی قرن ها بررسی می کردند.

در دلیل انسداد نیز اعمال همین شیوه موجب شد که عدولی را از عصر محقق آقا جمال الدین خوانساری(رحمه الله) بررسی نمایند، و در نتیجه به این رسیده اند که دلیلی که در نهایت حجیت خبر واحد را اثبات می نماید تا آنجا از اصلش عوض شده است که برای حجیت مطلق ظن یا ظن مطلق اقامه شده است.

خاستگاه اول بحث دلیل انسداد در جلسه درس

لذا ایشان در مجلس درسشان - که حقیر تقریرات آن را نوشته ام-دلیل انسداد را در دو فصل عنوان کردند: ابتدا و در فصل اول بر مسلک متأخرین، از محقق خوانساری مخصوصاً شیخ و محقق خراسانی به نحو مستوفی آن را درضمن پنج مقدمه بیان کردند و سپس متعرض جواب آن شدند.

خاستگاه دوم بحث دلیل انسداد در جلسه درس

در فصل دوم آن را به مسلک بزرگانی که قبل از محقق خوانساری متعرض این دلیل شده و در کلماتشان به فرمایش ایشان ذکری از مقدماتی که متأخرین ذکر کرده اند نیست بیان نمودند، و در نهایت، حجیت خبر واحد را اثبات کردند، نه حجیت مطلق ظن را.

تقریر دلیل انسداد

و ازجمله با این بیان، این دلیل را تقریر فرمودند: به مقتضای آیه نفر(1) و اشباه آن از آیات دیگر، مانند آیه کتمان،(2) و برحسب اخبار بسیار، تعلیم وتعلم احکام و استفتاء و افتاء و قضا واجب است، و احدی در امور دنیا و آخرت مطلق العنان نیست، و شارع مقدس راضی به فوت فوائد این همه احکام که در کتاب و سنت در ابواب بسیار ذکر شده نیست، زیرا مقصود از این احکام این است که در جمیع امور معاش و معاد مرجع مردم باشد، و ملاک و میزان برای رفع اختلافات و فصل

ص: 110


1- . توبه، 122.
2- . بقره، 159.

خصومات و حفظ نظامات و جهات دیگر باشد. لذا برای اینکه غرضش نقض نشود، و انزال کتاب و ارسال رسول به این شرایع بی فایده نگردد، و این فواید محفوظ بماند و در طول اعصار و مرور قرون به مردم برسد، تعلیم وتعلم آنها را واجب، و کتمان آن را حرام فرموده است.

پس اگر باب علم به این احکام و طرق یقینیه به آنها منسد باشد، یا باید قائل باشیم به اکتفاي به احکام معلومه مسلّمه که به صریح آیات و روایات که دلالت بر بقاي دین اسلام الی یوم القیامه دارند جایز نیست، زیرا اکتفاي به این مقدار قلیل اگر نگوییم منتهی به فوت فواید همه احکام می شود قطعاً موجب فوت فواید بیشتر احکام می گردد، یا اینکه بگوییم (و باید بگوییم) این احکام باید از طرق ظنیه متعارفه نه غیرمتعارف، مثل قیاس احراز شود؛ لدوران الامر بين الأخذ بالطريق الظني المتعارف ومتابعة الظن أو متابعة الوهم ولا شك في کون العقل قاطعاً بحجية الظن الحاصل من الطريق المتعارف وامضاء الشارع هذه الطريقة ولا يخفی عليك أن تعلم الأحکام وتعليمها بالطريق المتعارف والقول به والإفتاء به ليس قولاً بغير علم لأنّه هو العلم المأثور الّذي أطلق عليه العلم في الکتاب والسنة کقوله تعالی: او اثارة من علم.

ومع هذا البيان لا حاجة الی المقدمة الاولی والثالثة والرابعة والخامسة ويثبت به حجية الخبر والظن الحاصل منه لانه هو الطريق المتعارف في عصر النبي والائمة - صلوات الله عليهم - الی زماننا هذا ولا يشمل الدليل الا الطريق المتعارف فلا

ص: 111

حاجة فی اخراج مثل القياس عن شموله له الی الاستدلال لأنّه ليس من تلك الطرق.(1)

و بالجمله بین این بیان و بیان بزرگانی که بعد از محقق خوانساری دلیل انسداد را عنوان کرده اند، فوارق متعددی است که در تقریرات بحث استاد اعظم نوشته ام.

نقد و نظر: آیت الله بروجردی به اقوال ائمه عامه و نظریات صحابه احاطه داشت، چون معتقد بود که بدون اطلاع از فضا و محیط صدور روایت، بررسی و فهم کامل آن میسر نیست، و تنها یک معنای ظاهری از لفظ استفاده می شود. آیا این شیوه از ابتکارات ایشان بود؟

احاطه بر فقه عامه و شناخت محیط و فضای صدور روایت تا چه اندازه در اجتهاد تأثیر دارد؟

ص: 112


1- . امر دایر است میان انتخاب راه ظنی متعارف و پیروی از آن یا پیروی کردن از وهم؛ و شکی نیست که عقل حکم قاطعانه بر حجت بودن ظن دارد؛ ظنی که از طریق متعارف به دست آمده باشد و شارع هم این راه را امضا کرده است؛ و پوشیده نماند که یادگیری و یاد دادن احکام با طریق متعارف و قائل شدن بر آن و فتوا دادن طبق آن قول بدون علم نیست؛ زیرا آن علم رسیده از معصوم است که در کتاب و سنت بر آن علم اطلاق شده است، مانند قول خدا: یا عملی که از علم برگرفته باشد. با این بیان نیازی به مقدمه اول و سوم و چهارم و پنجم نیست و با آن حجت بودن خبر و ظنی که از آن به دست می آید ثابت می شود زیرا ظن راه و روش متعارف در زمان پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) تا زمان ما بوده است و دلیل جز بر طریق متعارف چیز دیگری را شامل نمی شود؛ پس نیازی به خارج ساختن مانند قیاس نیست؛ زیرا آن از این راه ها نیست.

اطلاع بر اقوال علمای عامه

اشاره

شکی نیست که اطلاع بر فتواها و اقوال صحابه و تابعین و علمای عامه در فهم و استفاده صحیح از یک دسته از روایات که نظر به آن اقوال دارند، و همچنین در فهم جهت صدور روایات مؤثر است.

بنابراین هر کجا و در هر روایت که محتمل باشد ناظر به اقوال غیر اهل بیت(علیهم السلام) است یا جهت صدور آن معلوم نباشد، اطلاع بر این فتاوا و اقوال لازم است. این علمی است که قدمای فقها در آن متبحر بوده اند و به آن اهمیت می داده اند؛ چنان که شیخ طوسی(قدس سره) در این رشته کتاب مهم و بی نظیر «خلاف» را تألیف کرده و علامه حلی - رضوان الله تعالی علیه - «تذکرة الفقهاء» را مرقوم داشته است. در این اواخر چنانکه باید این علم در محافل علمی و جلسات درس و بحث مطرح نبود یا کمتر مطرح می شد و تقریباً متروک شده بود.

چاپ کتاب خلاف شیخ طوسی(قدس سره) به امر معظم له

همین کتاب «خلاف» در دسترس و مورد مراجعه نبود و آیت الله العظمی بروجردی بودند که امر به طبع و نشر آن کردند و این علم را از نو متداول ساختند. آن مرحوم با احاطه عجیبی که به اقوال صحابه و علمای اسلام از هر فرقه داشتند، اهمیت این علم و نیاز فقیه را به آن روشن نمودند؛ به طوری که کتاب «خلاف» پس از طبع اول و دوم که به امر ایشان انجام گرفت، مکرر به طبع رسید. یکی دیگر از فواید این

ص: 113

علم این است که در مقایسه فقه اهل بیت(علیهم السلام) با فقه دیگران، قوت فقه اهل بیت(علیهم السلام) و استقامت و ابتنای آن بر کتاب و سنت معلوم می شود.

نقد و نظر: ایشان با تسلطی که بر اصول داشتند و حتی صاحب ابتکاراتی نیز در آن بوده اند، در مقام استنباط، کمتر به اصول تمسک می کردند. چنین شیوه ای در بعضی از شاگردانشان مشاهده می شود، علت این موضوع چیست؟

تمسک کم به اصول عملیه

اشاره

همین طور است. معظم له بسیار اندک به اصول عملیه تمسک می کردند، و علت این استغنا از تمسک به اصول عملیه، تخصص کامل ایشان در فهم روایات و دقتی بود که در آنها به کار می بردند، و حسن سلیقه ای بود که در رفع تعارض بین اخبار متعارض داشتند.

تأکید بر نیاز فقیه به علم اصول

درعین حال به علم اصول و نیاز فقیه به آن بسیار تأکید داشتند و دلیل آن حاشیه مفصل و دقیق و عمیقی است که بر «کفايه» استادشان مرقوم فرموده اند.

نقد و نظر: آیا سبکی که آیت الله بروجردی در اجتهاد داشتند، مانند احاطه بر فقه و استفاده کمتر از اصول، می توان گفت كه در تحصیل حکم شارع اطمینان بیشتری می آورد؟

ص: 114

اطمینان بیشتر با عمل به روش استنباطی معظم له

حتماً سبک ایشان در فقه، استنباط، ورود و خروج در مسائل، بیشتر مورد اعتماد است.

احاطه بر اسناد روایات و رجال و طبقات، احاطه بر اقوال عامه، احاطه بر اقوال خاصه، مخصوصاً قدما، دقت در مضامین روایات و حتی تعداد آنها، که گاهی بابی را که مثلاً در «وسائل الشيعه» بیست حدیث دارد به چند حدیث ارجاع می دادند، سبک ایشان را ممتاز قرار داده بود.

رواج کتب قدمای شیعه به سبب سبک تدریس ایشان

کتابی مثل کتاب «مفتاح الکرامة» که کمتر مورد مراجعه بود، به واسطه سبک تدریس ایشان و عنایتی که به بررسی اقوال فقهای شیعه، مخصوصاً قدما داشتند، بین مدرسین و در حوزه ها متداول و مورد مراجعه شد.

نقد و نظر: این طبقه بندی رجال که ایشان انجام دادند چه فوایدی در فهم روایات و تشخیص صحت و سقم آن دارد؟ و آیا به این شیوه از فقهای شیعه کسی رجال را طبقه بندی کرده بود؟ و آیا معظم له این روش را از عامه اقتباس نموده بودند؟

نقش علم رجال در اجتهاد

اشاره

واضح است که علم طبقات رجال و روات در تشخیص صحت و

ص: 115

سقم احادیث دخالت دارد. گاه حدیثی معنعن و یا سند به ظاهر متصل الاسناد دیده می شود که با استفاده از علم طبقات عدم اتصال بعض اسناد و ارسال آن معلوم می شود. علاوه براین، کل احادیث موصولة الاسناد اگرچه به ظاهر معنعن هستند، اما احتمال سقط و حذف بعضي اسانید و ارسال در آنها منتفی نیست، و با علم طبقات عدم ارسال آنها معلوم می شود و حاجتی به اعمال اصول ظنیه، مثل اصل عدم خطا و اشتباه و اصل عدم حذف، نیست.

ابتکار معظم له در طبقه بندی رجال

اما اینکه قبل از آن بزرگوار کسی از فقهای شیعه به این شیوه، رجال را طبقه بندی کرده باشد، حقیر کسی را نمی شناسم؛ چنان که وجود این شیوه را فی الجمله در بین عامه، دلیل بر اقتباس ایشان از آنها نمی توان گرفت، زیرا این فکری است که برای شخص متتبع در روایات و اسانید مثل ایشان، ابتکار و خودبه خود پیش می آید.

ص: 116

کتاب نامه

ص: 117

ص: 118

1. قرآن کریم.

2. نهج البلاغه، الامام علی بن ابی طالب(عَلَيْهَ السَّلاَمُ)، الشریف الرضی، تحقیق صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، 1414ق.

3. الاستیعاب في معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله قرطبی (م. 463ق.)، بیروت، دار الجیل، 1412ق.

4. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(علیهم السلام)، مجلسی، محمدباقر (م. 1111ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.

5. تحف العقول عن آل الرسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (م. قرن4)، قم، نشر اسلامی، 1404ق.

6. الخصال، صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، قم، نشر اسلامی، 1362ش.

7. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، فتال نیشابوری، محمد بن احمد (م.508ق.)، قم، الشریف الرضی، 1375ش.

8. شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار(علیهم السلام)، مغربی، قاضی نعمان بن محمد تمیمی (م. 363ق.)، قم، نشر اسلامی، 1409ق.

9. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر.

ص: 119

10. صفات الشیعه، صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، تهران، انتشارات اعلمی، 1362ش.

11. الغیبة، طوسی، محمد بن حسن (م. 460ق.)، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق.

12. الفائق فی غریب الحدیث، زمخشری، محمود بن عمر (م. 583ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1417ق.

13. الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب (م. 329ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1407ق.

14. کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409ق.

15. من لا یحضره الفقیه، صدوق، محمد بن علی (م. 381ق.)، قم، نشر اسلامی، 1404ق.

16. وسائل الشیعة، حر عاملی، محمد بن حسن (م. 1104ق.)، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1408ق.

ص: 120

آثار حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانی مدظله الوارف در یک نگاه

تصویر

ص: 121

تصویر

ص: 122

تصویر

ص: 123

تصویر

ص: 124

تصویر

ص: 125

تصویر

ص: 126

تصویر

ص: 127

تصویر

ص: 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109