مسجد و جوانان

مشخصات کتاب

سرشناسه : انصاری، محمدرضاعبدالامیر، 1948-

عنوان قراردادی : مساجدنا تدعواالشباب. فارسی.

عنوان و نام پدیدآور : مسجد و جوانان/ محمدرضاعبدالامیر الانصاری؛ ترجمه ابوالحسن هاشمی.

مشخصات نشر : مشهد: آستان قدس رضوی: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1384.

مشخصات ظاهری : ص 128

شابک : 8000 ریال: 9644448340

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : کتابنامه: ص. [123] - 128؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر : مساجدنا تدعواالشباب. فارسی.

موضوع : مسجدها.

موضوع : مسجدها -- برنامه های فرهنگی.

موضوع : اسلام و جوانان.

شناسه افزوده : هاشمی، ابوالحسن، 1330 - ، مترجم

شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. بنیاد پژوهشهای اسلامی.

رده بندی کنگره : BP261/الف 8م 5041 1384

رده بندی دیویی : 297/75

شماره کتابشناسی ملی : م 79-9507

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

مقدّمه ··· 11

چگونگی ساختن مساجد ··· 19

مسجد ضرار ··· 28

همسایگان مسجد ··· 31

علّت بزرگداشت مساجد ··· 33

چگونگی بزرگداشت مساجد ··· 34

رفتن به مساجد ··· 41

چگونگی ورود به مساجد ··· 44

چگونگی خروج از مسجد ··· 47

نشستن در مسجد ··· 49

مسجدی در خانه ··· 52

فایده مساجد ··· 54

اعتکاف ··· 59

ص: 5

فواید اعتکاف ··· 64

مساجد ما شکایت می کنند و جوانان را فرا می خوانند ··· 65

چگونگی حضور جوانان ··· 68

اَلصَّلاةُ جامِعَةً ··· 74

مساجدی که نماز در آنها ثواب دارد ··· 78

روایات متفرّقه ··· 90

آخرالزّمان ··· 90

آفتها ··· 91

محبوب ترین مردم ··· 91

احتلام ··· 92

احیای تمام شب ··· 92

برای مؤمنان دعا می کنم ··· 93

مژدگانی و بشارت ··· 93

فتوادادن ··· 93

روی به خدا آورید ··· 93

او مؤمن است ··· 94

کدام یک افضل است، دعا یا قرآن؟ ··· 94

فرش ··· 95

برخی از جوانان ··· 95

بیت المعمور ··· 96

بیعت ··· 96

تصویرها و مجسّمه ها ··· 97

صورت خود را با دستمال پاک کردن ··· 97

ص: 6

جمعه ··· 97

همسایگان خدای متعال ··· 98

حایض و جُنُب ··· 99

نگهبان ··· 99

زینت خود را برگیرید ··· 99

خروس ··· 100

مرد شبیه به زن ··· 100

باغهای بهشت ··· 101

ازدحام ···101

زکات ··· 101

سائل ··· 101

دزدی ··· 102

سعی ··· 103

مسواک ··· 103

ماه شعبان ··· 103

شهادت علی علیه السلام ··· 104

صدقه ··· 105

صفهای نماز ··· 105

نماز تمام ··· 105

نماز عیدین ··· 106

نمازش او را باز می دارد ··· 106

در منازل خود نماز خوانده ایم ··· 106

خنده ··· 107

ص: 7

مردمان ضعیف ··· 107

عابد و فاسق ··· 107

علّت غسل روز جمعه ··· 108

فضیلت مساجد ··· 108

فشار دادن به انگشتان و به صدا آوردن آنها ··· 109

شیشه مُشک ··· 109

داستانسرا ··· 109

نماز قضا ··· 110

خاکروبه ··· 110

کفّاره گناهانت ··· 110

سخن حقّی که باطل از آن اراده می شود ··· 111

چگونه برای مردم نماز بخوانیم؟ ··· 111

برای تو طلب آمرزش می کنم ··· 112

شب عید فطر ··· 114

مباهات کردن در مساجد ··· 114

بدعت گذاشتن ··· 114

مساجد مدینه ··· 114

مساجد مخالفان ··· 116

مسجد ناصبی ها ··· 117

مسجد بُراثا ··· 117

مسجد فضیخ ··· 118

مسجدی که هزار در دارد ··· 118

شانه زدن ··· 118

ص: 8

مظلمه ··· 119

کدام یک در نزدت محبوبتر است؟ ··· 119

منزل خدیجه علیهاالسلام ··· 119

مانع شدن از مساجد خدا ··· 119

وقف بر مساجد ··· 120

شگفتا ··· 120

منابع ··· 123

ص: 9

ص: 10

مقدّمه

ستايش و ثنا شايسته خداست، رحمت و درود بر بهترين انسانها، حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و خاندان معصومش نيكوترين پاكان. پس از حمد خدا و درود بر پيامبر و آلش؛

مسجد در لغت به معناى جايى است كه در آن سجده مى شود و به هر جايى كه در آن عبادت مى شود، مسجد مى گويند ... . برخى گفته اند: مَسْجِد - به كسر جيم - نامى است براى محلّ عبادت، خواه در آن محلّ سجده شود يا نشود(1).

در كتاب تهذيب اللّغه آمده است: مَسْجَد - به فتح جيم - به معناى محراب - و به كسرِ آن - جايگاه نمازهاى جماعت است و جمع مسجد، مساجد است(2).

ص: 11


1- - اقرب الموارد، ج 1، ص 495.
2- - تهذيب اللّغه، ج 10، ص 570.

كلمه مسجد را به صورت مصغَّر (مُسيجد) به كار نمى بَرند(1).

هرگاه مسجد، به صورت تثنيه (مسجدان) گفته شود، مقصود، مسجدِ مكّه و مدينه است(2).

امّا مسجد جامع در هر شهر، مسجدى است كه روز جمعه، مردم در آن براى نماز جمعه گرد مى آيند(3) واژه «جامع» در «المسجد الجامع»، صفت براى مسجد است زيرا اهل مسجد را فرا مى گيرد(4). همچنين نشانه

اجتماع است و گاهى «المسجد» مضاف واقع مى شود ليكن برخى اين مطلب را قبول ندارند(5).

امّا به طور اضافه مى توان گفت: «مسجد الجامع» چنان كه مى گوييم: الحقّ اليقين، با الف و لام و حقّ اليقين بدون آن يعنى مسجد اليوم الجامع، و حقّ الشى ء اليقين، زيرا اضافه شى ء به خودش در غير اين صورت، جايز نيست(6).

فراهيدى گفته است: «مسجد الجامع» بدون «الف و لام» درست نيست زيرا اسم به صفت اضافه نمى شود. بنابر اين، «هذا زيد الفقيهِ» نمى گويند(7) [بلكه فقيه، مرفوع و صفتِ زيد است].

مسجد در اصطلاح شرع، جايى است كه براى اقامه نماز براى همه مسلمانان وقف شده است؛ پس اگر به برخى از مسلمانان اختصاص داشته

ص: 12


1- - جعفريّات، ص 241؛ نوادر راوندى، ص 41.
2- - معجم البلدان، ج 5، ص 123.
3- - حاشيه دعائم الاسلام، ج 1، ص 148؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 314.
4- - العين، ج 1، ص 240.
5- - لسان العرب، ج 8، ص 55.
6- - الصّحاح، ج 3، 1199.
7- - العين، ج 1، ص 240.

باشد، مسجد نخواهد بود(1).

در كتابِ مفتاح الكرامه آمده است: مسجد، حقيقت شرعيّه است در مكانى كه بر عموم نمازگزاران براى نماز وقف شده باشد نه اين كه به برخى اختصاص يابد(2).

مسجدها، چه نيكوخانه هايى اند آنها مراكز نورالهى(3) و محلّ جلوس

انبيا(4) و خانه هر مؤمنى هستند(5). بنابراين، به مسجدها برويد كه خانه هاى خدا در زمين اند. هر كس با طهارت به مسجد وارد شود، خداوند، او را از گناهان پاك سازد و از زايرانش بنويسد، پس در مساجد، بسيار نماز و دعا بخوانيد(6). كسى كه مسجد، خانه اش باشد، خداوند برايش در بهشت، خانه اى بسازد(7).

قدم گذاشتن به مسجد و انتظار نماز پس از نماز قبلى، خطاها را مى شُويد و محو مى كند(8) و نيكى ها را افزايش مى دهد(9)

هرگاه مردى را ببينيد كه همواره به مسجد مى رود براى او گواهى به ايمان دهيد(10) چرا كه خداوند مى فرمايد: «كسى مساجد خدا را آباد مى كند

ص: 13


1- - جواهر الكلام، ج 14، 69.
2- - مفتاح الكرامه، ج 2، ص 225.
3- - المستدرك، ج 3، ص 448، حديث / 20.
4- - المستدرك، ج 3، ص 363، ضمن حديث / 18.
5- - كنزالعمّال، ج 7، ص 650، حديث / 20736.
6- - امالى صدوق، ص 293، حديث / 8.
7- - ثواب الأعمال، ص 27؛ نهايه شيخ طوسى، ص 108.
8- - دعائم الإِسلام، ج 1، ص 154.
9- - بحار الأنوار، ج 88، ص 7، ضمن حديث / 9.
10- - غوالى اللآلى، ج 2، ص 32، حديث / 79.

كه به خدا ايمان دارد»(1).

هرگاه در باره كسى كه به جماعت حاضر نمى شود، از تو سؤال شد، بگو: من او را نمى شناسم(2). فاصله ميان كفر و ايمان، تركِ نماز است(3).

توجّه به جماعت و جمع شدن براى نماز به منظور اين است كه معلوم شود چه كسى نماز مى گذارد و چه كسى نمى گزارد، چه كسى اوقات نماز را مواظبت مى كند و چه كسى مواظبت نمى كند و اگر اين معيار نبود، هيچ كس نمى توانست بر صلاحيّت كسى گواهى دهد زيرا كسى كه در مسجد با مسلمانان نماز نخوانَد، براى او ميان مسلمانان نمازى نيست چون پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: نمازى نيست براى كسى كه با مسلمانان در مسجد نماز نخوانَد مگر اين كه علّتى داشته باشد(4).

رفت و آمد به مسجد، زحمت است و دورى از آن نفاق(5).

پس نبايد از مسجد غافل شد و منظور از غفلت اين است كه مسجد را ترك كنى(6).

تا زمانى كه مؤمن به نمازهاى پنجگانه اهميّت دهد، همواره شيطان از او وحشت دارد ولى هرگاه به نمازهاى پنجگانه اهميّت ندهد و آنها را ضايع كند، شيطان بر او گستاخ مى شود و او را به گناهان بزرگ وا مى دارد(7).

بنابراين، به نماز در مساجد اهميّت دهيد و بر آن مواظبت كنيد زيرا

ص: 14


1- - المستدرك، ج 3، ص 362 / ذيل حديث / 18.
2- - النفليه، ص 139.
3- - سنن ترمذى، ج 4، ص 125، حديث / 2751.
4- - علل الشّرائع، ص 325، حديث / 1.
5- - كنزالعمّال، ج 7، ص 570، حديث / 20302.
6- - بحار، ج 78، ص 115 / ضمن حديث / 10، از عدد / 53.
7- - ربيع الأبرار، ج 2، ص97.

نزد خدا هيچ كارى محبوبتر از نماز نيست و هيچ چيز از امور دنيا، شما را از اوقات نماز باز ندارد چون خداى متعال، كسانى را كه از نماز غفلت مى كنند، نكوهش كرده و فرموده است: «وَ الَّذِيْنَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُوْنَ»(1). مقصود غافلانى هستند كه به اوقات نماز، بى اعتنايى مى كنند(2).

عايشه مى گويد: رسول خدا با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتيم امّا همين كه وقت نماز مى شد، گويى نَه او ما را مى شناخت و نَه ما او را مى شناختيم(3).

هرگاه همسرتان اجازه خواست به مسجد برود، او را منع نكنيد(4).

در جمع شدن زنان خيرى نيست مگر در جماعت مسجد، يا براى تشييع جنازه شهيدى(5)؛ بهترين مساجد زنانتان، خانه هاست(6).

بهترين آفريدگان، در پيشگاه خدا، جوان كم سنّ و سال و خوش سيمايى است كه جوانى و زيبايى خود را براى خدا و در راه اطاعت خدا قرار داده است و خداى رحمان به وجود او بر فرشتگانش مى بالد(7).

جوان متعبّد، جزو هفت نفرى است كه خداوند، آنها را در سايه عرض خود قرار مى دهد، روزى كه جز سايه عرش، سايه اى نيست ... و جوانى كه در عبادت خدا رشد كرده است(8).

ص: 15


1- - سوره ماعون، 107/5.
2- - خصال، ص 621.
3- - المستطرف، ج 1، ص 7؛ ربيع الأبرار، ج 2، ص 93.
4- - غوالى الّلآلى، ج 1، ص 136 / حديث / 35؛ سنن نسائى، ج 2، ص 42.
5- - كنز العمّال، ج 7، ص 78، حديث / 20875.
6- - التهذيب، ج 3، ص 252، حديث / 694؛ روضة الواعظين، ص 328.
7- - كنز العمّال، ج 15، ص 785، حديث / 43103.
8- - بحار، ج 84، ص 2، ضمن حديث / 71، به نقل از خصال، ص 343، ضمن حديث / 8.

تمام اهل بهشت جوان اند(1)، همان گونه كه ياران مهدى عليه السلام جوان اند(2).

از اين رو، مساجد ما با فرياد بلند، جوانان را دعوت مى كند زيرا جوانان، نوبَرِ زندگى و اميد حيات و قلّه بزرگوارى و منبع جنبش و كارند، و هنوز دامهاى شيطان، دلهاى آنها را گرفتار نساخته است.

دو چيز است كه كسى قدرشان را نمى داند، مگر وقتى كه آنها را از دست بدهد؛ جوانى و عافيت(3)؛ به همين دليل، آدم پير به سبب از دست دادن جوانى غمگين و اسفناك است.

گفته شده است كه نژاد عرب، بر فقدان هيچ چيزى چون جوانى اشك حسرت نريخت و در عين حال نتوانست حقّش را ادا كند(4).

شاعر گفته است:

و نحتُ على الشّبابِ بِدَمْع عَيْنِى

فما نَفَعَ الْبُكاءُ وَ لاَ النَّحيبُ

با اشك چشم خود بر جوانى گريستم ولى نَه گريه سودى داشت و نَه شيون.

فَيا لَيْتَ الشَّبابُ يَعُودُ يَوْما

فَأُخْبِرهُ بِما فَعَلَ الْمَشِيْبُ(5).

اى كاش روزى جوانى بر مى گشت تا به او خبر مى دادم كه پيرى با ما چه كرده است. بنابراين، تربيت بايد فرايند زيربنايى و آماده سازى باشد به ويژه در مرحله اى كه جوان به راهنمايى نياز دارد تا اين كه جوان به بهترين مكارم اخلاقى آراسته گردد و قلبش به نور هدايت منوّر شود؛ در نتيجه،

ص: 16


1- - مناقب، ج 3، ص 398.
2- - غيبت شيخ طوسى، ص 284، حديث / 18.
3- - شرح غرر الحكم، ج 4، ص 183.
4- - عقد الفريد، ج 2، ص 361.
5- - المستطرف، ج 2، ص 1.

كليد هر خوبى و قفل هر بدى باشد و از هواهاى نفسانى دور شود، تا خداوند از چنين جوانى كه ميل به هواى نَفْس ندارد، شادمان گردد و به شگفت آيد چنان كه رسول خدا فرموده است(1).

روشن است كه قلب نوجوان همچون زمينِ خالى است كه هر بذرى در آن پاشيده شود، مى پذيرد(2).

هر مولودى بر فطرت [توحيدى] متولّد مى شود ليكن پدر و مادر او هستند كه او را يهودى، نصرانى و مجوسى مى كنند(3).

بنابراين، جوان، عادات و رفتار و رشد شخصيّت خويش را از فضاى محيط كسب مى كند. از اين رو بايد خود را سرزنش كنيم چرا كه ما چيزى را مى خواهيم كه به آن شناخت نداريم. جوانان ما مقلّدند و به دنبال الگوى خوب مى گردند امّا بدون فايده، زيرا وجود زمينه منفى براى تعاليم اسلام و جوهره آن براى رشد و ترقّى جوان مناسب نيست چنان كه ما خود نيز هنوز نوجوانانى هستيم كه رويدادها ما را نيازموده است. بنابراين، ممكن است جوانى معتدل در خانه اى پرورش يابد كه حقيقت ذات جوان در اين خانه ناشناخته است؟

بنابراين بايد مسجدى باشد كه قلب نوجوان را نورانى كند و جانش اوج گيرد و خِردش با آن نورانى شود.

روايت شده است كه هر كس به مسجد رفت و آمد كند به يكى از هشت چيز دست يابد: برادرى كه در راه خدا به دست آورد يا دانش

ص: 17


1- - محجّة البيضاء، ج 7، ص 90.
2- - شرح غرر الحكم، ج 3، ص 90.
3- - بحار، ج 61، ص 187.

تازه اى(1) يا آيه محكمى يا رحمتى كه در انتظار او باشد يا سخنى كه او را از هلاكت نگه دارد يا سخنى بشنود كه او را به راه راست هدايت كند يا گناهى كه از روى ترس يا حيا آن را ترك كند(2). سرانجام، اين كه سياحت امّت محمّد صلى الله عليه و آله حضور در مساجد است(3).

بار خدايا! مرا از زايران خانه ات و آبادكنندگان مساجدت قرار ده و بابِ توبه ات را به روى من بگشا، و بابِ معصيت و هر معصيتى را بر روى من ببند(4) چرا كه تو، توبه پذير مهربانى.

محمّدرضا عبدالأمير الأنصارى

مشهد مقدّس - 14 رجب / 1418

ص: 18


1- - در خصال، ص 409، حديث / 10، مستظرفا، آمده است.
2- - الفقيه، ج 1، ص 153؛ التهذيب، ج 3، ص 248، حديث / 681؛ امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 47؛ روضة الواعظين، ص 338؛ المحاسن، ص 48، حديث 66؛ فلاح السّائل، ص 90.
3- - مشكات الأنوار، ص 262.
4- - كافى، ج 3، ص 445، ذيل حديث / 12.

چگونگى ساختن مساجد

قريش در زمان جاهليّت، خانه كعبه را ويران كردند، هنگامى كه خواستند آن را بسازند، يك نفر از آنها گفت: بايد هر يك از شما پاكيزه ترين مال خود را بياورَد، مالى را كه از راه حرام يا قطع رحم به دست آورده ايد، نياوريد(1). پس ما كه در سايه شريعت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم چگونه بايد باشيم؟!

روايت شده است: كسى كه از مال حلال مسجدى بسازد كه خداى در آن عبادت شود، خداوند در بهشت خانه اى براى او بسازد(2). چه اين مسجد بزرگ باشد و چه كوچك، هر چند به قدر لانه مرغ سنگخواره باشد(3).

حضرت على عليه السلام معاويه را سرزنش كرد و هنگامى كه شنيد وى در شام، مسجدى ساخته است، فرمود:

سَمِعْتُكَ تَبْنى مَسْجدا مِنْ جِبايَةٍ

وَ أَنْتَ بِحَمْدِ اللّه ِ غَيْرُ مُوَفَّقِ

ص: 19


1- - كافى، ج 4، ص 217، حديث / 3.
2- - كنزالعمال، ج 7، ص 654 / حديث / 20758.
3- - امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 186؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 150.

شنيده ام كه تو از درآمد ماليات مسجدى مى سازى حال آن كه تو،

بحمداللّه موفّق نمى شوى

كَمُطْعِمةِ الرُّمانِ مِمّا زَنَتْ بِهِ

جَرَتْ مَثَلاً لِلْخائِنِ المُتَصَدِّقِ

همچون زنى كه از راه زنا، انار به دست مى آورد و انفاق مى كرد - اين كار او براى شخص خائنى كه صدقه مى دهد، ضرب المثل شده است.

فَقالَ لَها أَهْلُ الْبَصِيرةِ وَ التُّقى

لَكِ الْوَيْل لا تَزِنى وَ لا تَتَصَدّقِى(1)

اهل بصيرت و تقوا به آن زن گفتند: واى بر تو! زنا نكن و صدقه نيز نده. بنابراين، زمانى كه ساختن مسجد براى ريا و شُهرت طلبى يا از مالهاى غصبى يا غش دار باشد چگونه قلبها از خواندن نماز در آن آرامش پيدا كند؟ به ويژه قلبهاى جوانان كه صاف و نازك است و به سرعت تحت تأثير واقع مى شود به طورى كه متنفّر و آشفته مى گردد و از ورود به هر مسجدى - هر چه باشد - خوددارى مى كند.

هنگام ساختن مسجد، مستحبّ است كه قوچى را قربانى كند زيرا امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرموده: كسى كه مسجدى بسازد(2) بايد قوچ فربهى را ذبح كند و گوشتِ آن را به مستمندان بدهد و بگويد: خدايا! سركشان جنّ و انس و شياطين را از من دور كن و اين را بر من مبارك گردان(3). ساختن مساجد بر روى قبرها جايز نيست. از امام صادق عليه السلام در باره زيارت قبرها و ساختن مسجد در قبرستان سؤال شد، فرمود: زيارت قبور مانعى ندارد ولى در قبرستان، مسجد ساخته

ص: 20


1- - بحار، ج 34، ص 430.
2- - در كافى، ج 6، ص 299 حديث / 20، به جاى «مَسْجدا»: مَسْكنا، آمده است.
3- - وسائل، ج 16، ص 454، حديث 4.

نمى شود(1).

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: تمام زمين مى تواند مسجد باشد مگر قبرستان و حمّام(2) و دستشويى(3)، قبر مرا قبله و مسجد قرار ندهيد زيرا خداوند، يهود را لعنت كرده است چون آنان قبور پيامبرانشان(4) را مسجد قرار دادند(5).

جايز است كنيسه ها(6) و كليساها را مسجد قرار دهند؛ عيص مى گويد: از امام صادق عليه السلام در باره كنيسه ها و كليساها پرسيدم، آيا شايسته اى است ويران كردن آنها به خاطر ساختن مسجد؟ فرمود: آرى(7).

پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحاب خود فرمود: شما رُم را فتح مى كنيد، هرگاه كليساى شرقىِ آن جا را فتح كرديد، آن را مسجد قرار دهيد(8).

مساجد مستحبّ است، رو باز و بدون سقف باشد؛ مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله سقف نداشت... و همچون آلونك موسى بود(9).

امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا، مسجد خود را با يك خشت بنا

ص: 21


1- - الفقيه، ج 1، ص 114، حديث 531.
2- - سنن ترمذى، ج 1، ص 199، حديث / 36.
3- - نوادر راوندى، ص 43، جَشّ، به معناى وضوخانه و در اصل به معناى باغ است، زيرا عربها براى دستشويى به باغها، مى رفتند. لسان العرب، ج 6، ص 286.
4- - طيّبى گفته است: آنها را قبله قرار مى دادند و در نماز همچون بت بر آنها سجده مى كردند، امّا كسى كه در جوار مرد صالحى مسجد قرار دهد يا در مقبره اى نماز بخواند به قصد اين كه از روح صاحب آن قبر استمداد كند يا اثرى از آثار عبادت وى به او برسد، نَه اين كه قصدش توجّه و تعظيم به او باشد، مانعى ندارد؛ مى بينيم كه مرقد اسماعيل در حجر و در مسجدالحرام واقع شده و خواندن نماز در حجر افضل است. بحار، ج 82، ص 56.
5- - الفقيه، ج 1، ص 114، حديث 532.
6- - بيع و كنائس، به معناى معابد يهود و نصارا است.
7- - كافى، ج 3، 386، حديث / 3 / ؛ تهذيب، ج 3، ص 260، حديث / 732.
8- - مناقب، ج 1، ص 109.
9- - مستدرك، ج 3، ص 369، حديث / 4، به نقل از غوالى الّلآلى، ج 2، ص 216، حديث / 7.

كرد، سپس مسلمانان زياد شدند، گفتند: اى رسول خدا! اگر امر فرمايى تا بر وسعت مسجد افزوده شود، فرمود: آرى، پس بر وسعت آن افزوده شد و پيامبر صلى الله عليه و آله با يك خشت و نيم آن را بنا كرد. پس از آن مسلمانان زياد شدند، گفتند، اى رسول خدا! اگر فرمان دهى تا بر مسجد افزوده شود، فرمود: آرى، و امر فرمود تا بر وسعت آن افزوده شد و ديوار آن با دو خشت بنا شد؛ سپس حرارت آفتاب شدّت يافت، مسلمانان گفتند: اى رسول خدا؛ اگر امر كنى تا براى مسجد، سايبانى درست شود، فرمود: آرى، و فرمان داد تا از تنه درخت خرما، ستونهايى در مسجد بر پا شد و سقف آن را با چوبه و سفال و گور گياه پوشاندند.

مسلمانان در مسجد بودند تا اين كه باران به آنها رسيد و سقف مسجد چكّه مى كرد، گفتند: اى رسول خدا! اگر فرمان دهى تا سقف مسجد گِل اندود شود؛ پيامبر صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: نه [بايد] آلونكى همچون آلونك موسى عليه السلام باشد، همواره مسجد همان گونه بود تا آن حضرت از دنيا رفت(1).

حلبى مى گويد: از امام صادق عليه السلام در باره مسجد سقف دار سؤال شد كه آيا نماز در آنها كراهت دارد؟ فرمود: آرى، ليكن امروز به شما ضررى نمى رسانَد، و اگر حكومت عدل بود، مى ديديد كه در اين باره چه مى كرد(2).

اوّلين كارى كه قائم ما شروع مى فرمايد، سقف مساجد را خراب مى كند و با فرمان آن حضرت، آلونكى همچون آلونك موسى عليه السلام

ص: 22


1- - وسائل، ج 5، ص 206، حديث / 1، به نقل از الكافى، ج 3، 295، حديث 1؛ تهذيب، ج 3، ص 261، حديث / 83؛ معانى الأخبار، ص 159، حديث / 1؛ وفاءالوفا، ج 1، ص 335.
2- - كافى، ج 3، 368، حديث / 4.

مى شود(1).

همچنين مساجد بايد بدون كنگره ساخته شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: مساجد را بدون كنگره بسازيد(2). هرگاه حضرت قائم قيام كند، هر مسجدى كه در روى زمين داراى كنگره باشد، كنگره آن را خراب مى كند و آن را بدون كنگره قرار مى دهد(3)، همان گونه كه در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بوده است(4).

در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله، مسجد داراى مناره نبود(5) و بلال براى پيامبر، روى زمين اذان مى گفت(6).

مستحبّ است كه در مساجد، مناره روى ديوار باشد، نَه اين كه در وسط مسجد قرار گيرد(7) زيرا موجب تنگ شدن فضاى مسجد مى شود و بين نمازگزاران مانع ايجاد مى كند.

بسيارى از فقيهان تصريح كرده اند كه بلندتر بودن مناره از مسجد، كراهت دارد زيرا به سبب اشراف بر منازل همسايگان مسجد، اذيّت و آزار آنان فراهم مى شود(8). دليل اين مطلب، خبرى است كه از امام على عليه السلام

ص: 23


1- - الفقيه، ج 1، ص 153، حديث / 707.
2- - المجازات النبويه، ص 89؛ شريف رضى در همان كتاب فرموده: اين كلام، استعاره است زيرا منظور اين است كه مساجد را بسازيد و براى آنها كنگره قرار ندهيد. پيامبرص مساجد را، به گوسفندان بى شاخ تشبيه فرموده و اين از بهترين تشبيهات و تمثيلات است.
3- - ارشاد مفيد، ص 365.
4- - بحار، ج 83، ص 353، حديث / 6، به نقل از كتاب غيبت شيخ طوسى، ص 297.
5- - تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 42.
6- - مناقب، ج 1، ص 171؛ تهذيب، ج 2، ص 284، حديث / 1134.
7- - شرائع الاسلام، ج 1، ص 127.
8- - جواهر الكلام، ج 14، ص 79-80.

نقل شده: آن حضرت، مناره بلندى را ديد و فرمان داد تا آن را ويران كنند و فرمود: بالاتر از بام مسجد، اذان گفته نمى شود(1).

همچنين مستحبّ است وضوخانه و دستشويى بيرون از مسجد باشد زيرا از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: دستشويى ها را بر درِ مساجد قرار دهيد(2) چرا كه مصلحت رفت و آمدكنندگان در آن است و بوى آنها نمازگزاران را اذيّت نمى كند و از احتمال سرايت نجاست به مسجد جلوگيرى مى شود و احترام مسجد و نظافتِ آن محفوظ مى مانَد(3).

تزيين مسجد و نقّاشى صورت بر در و ديوار آن حرام است(4)؛ پيامبر صلى الله عليه و آلهفرمود: مسجدهاى خود را تزيين نكنيد، آن گونه كه يهود و نصارى معبدهاى خود را تزيين كردند(5).

از امام كاظم عليه السلام در باره مسجدى سؤال شد در قبله آن كه قرآن يا ذكر خدا نوشته مى شود؟ امام عليه السلام فرمود: مانعى ندارد(6). همچنين از آن حضرت در باره مسجدى سؤال شد كه در قبله آن با گچ، يا رنگ نقّاشى مى شود؟ فرمود: مانعى ندارد(7). از ابى خديجه نقل شده كه گفت: در قبله مسجد امام صادق عليه السلام ديدم كه آيه الكرسى نوشته شده است.

ص: 24


1- - دعائم الإسلام، ج 1، ص 147؛ غيبت شيخ طوسى، ص 123؛ الفقيه، ج 1، ص 155، تهذيب، ج 3، ص 256.
2- - تهذيب، ج 3، ص 254، حديث / 702؛ مستدرك، ج 3، ص 380، حديث / 2؛ بحار، ج 83، ص 383، حديث / 54.
3- - جواهر الكلام، ج 14، ص 78.
4- - شرائع الإسلام، ج 1، ص 127.
5- - مستدرك، ج 3، ص 371، حديث / 1.
6- - قرب الإسناد، ص 290، حديث / 1148.
7- - قرب الإسناد، ص 290، حديث / 1148.

قبله مسجد، همان محراب است كه محترم ترين مكان و جايگاه نماز امام در مسجد است. سطح محراب بايد از نمازگزاران پايين تر يا هم سطح با آنان باشد. محراب را به اين دليل محراب مى گويند كه امام در آن تنها و از مردم دور است(1).

بعضى گفته اند: به اين جهت محراب گفته شده كه هر گاه امام در آن بايستد، از اين كه دچار اشتباه و خطا گردد در امان نيست و از اين رو مى ترسد. برخى گفته اند: محراب، از مادّه حَرْب گرفته شده است زيرا امام در محراب با شيطان مى جنگد يا به علّت اين كه شخصى كه در نماز به محراب توجّه دارد مِثل كسى است كه براى نماز با شيطان مى جنگد.

محراب در اصل، جايگاه بلندى است كه شخص براى دفاع از اهلش در آن مى جنگد. به مسجد نيز محراب گفته مى شود(2).

روايت شده كه مسجد نبوى شريف در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و خلفاى بعد،

محراب نداشته است و نخستين كسى كه محراب ساخت عمر بن عبدالعزيز بوده است(3). ساختن محرابها با تورفتگى زياد در مسجد مكروه است، به طورى كه در قبله مسجد، دو ديوار بسازند و سقفى بر آن بار كنند. خلفاى ستمكار به علّت ترس از دشمنانشان محرابها را اين گونه مى ساختند(4).

همچنين ساختن محرابها به شكل خانه هاى كوچك مكروه است، به طورى كه به قربانگاه مسيحيان و يهوديان شبيه باشد. امام على عليه السلام به

ص: 25


1- - المحاسن، ص 609، حديث / 13.
2- - مجمع البيان، ج 2، ص 436 و ج 6، ص 505.
3- - وفاءُ الوفا، ج 1، ص 370.
4- - بحار، 83، ص 353.

تخريب اين گونه محرابها فرمان داد. از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: على عليه السلام هرگاه اين گونه محرابها را مى ديد، آنها را خراب مى كرد و مى فرمود: اينها شبيه قربانگاه هاى يهودند(1).

ابن اثير، در النّهايه گفته است: بر سنگريزه هاى كف مسجد نماز مى گزاردند و بين صورت نمازگزاران و سنگريزه ها حايلى وجود نداشت، هرگاه سجده مى كردند، آنها را با دستهايشان هموار مى كردند، پس از اين كار نهى شدند زيرا اين كار، خارج از كارهاى نماز است و كار عبث در نماز جايز نيست و در صورت تكرار آن، نماز باطل مى شود(2).

عمر دستور داد در كف مسجد سنگريزه پهن كردند تا جاى نمازگزار نرمتر و راحت تر باشد. از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: هرگاه كسى از شما سنگريزه را از مسجد بيرون بَرد، بايد آن را به جاى خودش برگرداند يا در مسجد ديگرى قرار دهد(3).

امام رضا عليه السلام چون از نماز فارغ مى شد، سجده طولانى به جا مى آورد تا اين كه عَرق آن حضرت، سنگريزه هاى مسجد را تر مى كرد(4).

بنابراين، چرا سجده كردن ما را بر زمين، بويژه بر تربت امام حسين عليه السلام زشت مى شمارند، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: زمين براى من سجده گاه و خاك آن پاك كننده قرار داده شده است(5).

در روايتى آمده است: زمين را براى تو و امّت تو پاك كننده و محلّ

ص: 26


1- - علل الشّرائع، ص 320، حديث / 58.
2- - النّهايه، ج 1، ص 393.
3- - الفقيه، ج 1، ص 154، حديث / 718؛ التهذيب، ج 3، ص 256، حديث / 711؛ علل الشّرائع، ص 320، حديث / 1.
4- - عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 17، ضمن حديث / 40.
5- - غوالى اللآلى، ج 2، ص 208، حديث / 130.

سجده قرار دادم(1). نقل شده است: رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد خود

معتكف شد؛ ابرى آمد و باران باريد تا اين كه از سقف مسجد، آب جارى شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدند كه در ميان آب و گِل سجده مى كرد حتّى آثار گِل در پيشانى مباركش ديده مى شد(2).

از امّ سلمه نقل شده كه گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله يكى از غلامان ما را - كه افلح نام داشت - ديد كه هرگاه به سجده مى رود، جايگاه سجده را فوت مى كند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى افلح! چهره خود را به خاك بمال.

حمران از يكى از دو امام عليه السلام(3) نقل كرده است كه فرمود: پدر من بر روى سجّاده كوچكى - بافته شده از برگ خرما - نماز مى گزارد، آن سجّاده را بر روى قاليچه اى مى گذاشت و بر آن سجده مى كرد و هرگاه سجّاده وجود نداشت، سنگريزه اى بر روى قاليچه مى نهاد و بر آن سجده مى كرد(4).

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر روى سجّاده نماز مى گزارد(5).

لازم است كه مساجد بر حسب نياز منطقه ساخته شود، نَه اين كه شخص براى شهرت طلبى و فخر فروشى و حسادت مسجد بسازد. هنگامى كه در باره مساجدى كه حاجيان در راه مكّه ساخته اند، از امام صادق عليه السلام سؤال شد، فرمود: بَهْ بَهْ، آنها از بهترين مساجدند(6) زيرا اين مساجد، بسيار مورد نيازند.

ص: 27


1- - ارشاد القلوب، ص 410.
2- - وفاء الوفا، ج 1، ص 340. شماره / 206.
3- - منظور، امام باقرع يا امام صادق(ع) است؛ جامع الرّواة، ج 2، ص 461.
4- - تهذيب، ج 2، ص 305، حديث / 90؛ استبصار، ج 1، ص 335، حديث / 1.
5- - الفقيه، ج 1، ص 617، حديث / 154.
6- - بحار، ج 84، ص 11، حديث / 86، به نقل از: محاسن، ص 55، حديث / 85.

مسجد ضرار

نيّت، شالوده عمل است(1) و هيچ عملى نيست مگر اين كه نيّت دارد(2) و هيچ عمل و نيّتى پذيرفته نيست، مگر اين كه بر طبق سنّت باشد(3).

خداوند به صورتها و مالهايتان نگاه نمى كند ولى به قلبها و اَعمال شما مى نگرد هر كس قلب صالح داشته باشد، خداوند بر او ترحّم و مهربانى مى كند(4). هر كس نيّت صادق داشته باشد، داراى قلب سالم است زيرا سالم ماندن قلب از انديشه هاى واهى از طريق خلوص نيّت براى خدا در همه امور ميسّر مى شود(5).

از امام صادق عليه السلام سؤال شد: عبادت چيست؟ فرمود: حُسن نيّت به اطاعت از طريقى كه انسان به آن امر شده است(6).

هنگامى كه نيّت فاسد باشد، بركت از بين مى رود و حسد تقويت مى شود. از اين رو، هنگامى كه بنى عمروبن عوف، مسجد قبا را ساختند(7)، پيام دادند تا رسول خدا صلى الله عليه و آله بيايد، پيامبر تشريف آورد و در

ص: 28


1- - شرح غرر الحكم، ج 1، ص 260، شماره / 1040.
2- - كافى، ج 2، ص 84، حديث / 1.
3- - امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 396.
4- - كنز العمال، ج 3، ص 421، حديث / 7257.
5- - مصباح الشّريعة، ص 53.
6- - المحاسن، ص 261، حديث / 321.
7- - خداى متعال فرموده است: لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ اَوَّلِ يَوْمٍ؛ توبه، 9/108 - يعنى: آن مسجد را، اهل آن بر تقوى و اطاعت خدا بنا كردند، و از نخستين روزى كه آن را بنيان نهادند، دوست دارند كه از گناهان پاك باشند. در باره اين مسجد اختلاف است، برخى گفته اند: مقصود مسجد قباست؛ برخى گفته اند: مسجد رسول است؛ و گفته شده: هر مسجدى است كه در اسلام به قصد قربت به خدا، ساخته شود: مجمع البيان، ج 5، ص 73.

مسجد قبا نماز خوانده در نتيجه، گروهى از منافقان از بنى غنم بن عوف حسد ورزيدند و گفتند: مسجدى مى سازيم و در آن نماز مى گزاريم و به جماعت محمد صلى الله عليه و آله حاضر نمى شويم [شايد ابو عامر در آن مسجد نماز بخواند(1)] آنان دوازده و به قولى پانزده مَرد بودند... پس مسجدى را در پهلوى مسجد قبا ساختند، زمانى كه از ساخت آن فارغ شدند، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند، در حالى كه آن حضرت براى جنگ تبوك آماده مى شد، گفتند: اى رسول خدا! ما مسجدى را ساخته ايم براى بيمار و نيازمند و شبهاى بارانى سرد [و پيرمرد سالخورده(2)]. ما دوست داريم كه به مسجد ما بياييد. و براى ما در آن جا نماز بخوانيد و دعا كنيد كه مبارك باشد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من آماده سفرى هستم، اگر از سفر برگشتم، ان شاءاللّه به نزد شما خواهم آمد. هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از تبوك برگشت، اين آيه بر او نازل شد: «وَ الَّذِيْنَ اتَّخَذُوا مَسْجِدا ضِرارا وَ كُفْرا وَ تَفْرِيقا بَيْنَ الْمُؤمِنينَ وَ اِرْصادا لِمَنْ حارَبَ اللّه َ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلاَّ الْحُسْنى وَ اللّه ُ يَشْهَدُ اِنَّهُم لَكاذِبُونَ»(3). زمانى كه خداوند، پيامبر خود را، از نيّت پليد آنها آگاه كرد - كه آن مسجد براى ضرر رساندن به اهل مسجد قُبا ساخته شده تا بين مؤمنان تفرقه و فساد كنند و كفر را بر پا دارند - رسول خدا هنگامى كه از تبوك برگشت، عاصم بن عوف عجلانى و مالك بن دُخشم را فرستاد - مالك از قبيله بنى عمروبن عوف بود - و به آن دو فرمود: برويد به اين

ص: 29


1- - ما بين كروشه، تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 53.
2- - تفسير قمى، ج 1، ص 307.
3- - «آن مردم منافقى كه مسجدى براى زيان اسلام برپا كردند و مقصودشان كفر و عناد و تفرقه ميان مسلمانان و مساعدت با دشمنان ديرينه خدا و رسول بود و با اين همه سوگندهاى مؤكّد ياد مى كنند كه در ساختن اين مسجد ما جز قصد خير و نيكى نداريم و خدا گواهى مى دهد كه آنها دروغ مى گويند» - توبه / 9/107.

مسجدى كه اهل آن ستمگرند، آن را خراب كنيد و آتش بزنيد.

روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله عمّار بن ياسر را فرستاد و دستور داد كه آن مسجد را مزبله اى قرار دهد تا لاشه هاى مُردار را در آن بيفكنند(1).

نيّت پليد صاحبان مسجد ضرار در مطالب زير خلاصه مى شود:

1- تلاش براى ضرر رساندن به اهل مسجد قُبا و مؤمنانى كه در آن بودند زيرا مسجد ضرار را در كنار آن ساختند تا به اجتماع مسلمان در نماز لطمه بزنند.

2- تقويت رشته هاى كفر و مشورت با يكديگر در حيله و مكر به دور از چشم مؤمنان؛ همچنين امكان دادن به منافقان در ترك نماز.

3- ايجاد تفرقه و اختلاف بين مؤمنان و از بين بردن وحدت آنان.

4- در كمين نشستن و انتظار كشيدن كسانى كه با خدا و رسولش جنگيده اند، تا شايد محاربى [به اين مسجد] بيايد و جايى مناسب براى خويش پيدا كند و نيز گروهى را بيابد كه آماده جنگ با رسول خدا باشند.

5- بيان نيرنگ منافقان، با وجود اين كه آنان سوگند ياد كردند كه اراده نيكى و مدارا با مسلمانان دارند و مى خواهند براى اشخاص عاجز و ضعيف و كسانى كه در ميان باران گرفتار مى شوند، اداى نماز آسان باشد.

نيّت خوب، در ساختن مساجد، پايه اصلى توفيق(2) و بركت است. بنابراين، كسى كه نيّت خوب داشته باشد، خداوند، توفيق و ثواب و محبّت را نصيب او مى گرداند(3). در نتيجه، وى مداومت بر خير مى كند و از

ص: 30


1- - مجمع البيان، ج 5، ص 72؛ غوالى اللآلى، ج2، ص 32، حديث / 81.
2- - شرح غرر الحكم، ج 5، ص 462، شماره / 9186.
3- - در تصنيف غرر الحكم، ص 92، شماره / 1604، آمده است: كسى كه نيّت وى خوب باشد، ثواب او بسيار و زندگى او پاكيزه و محبّت او لازم است.

اين مداومت، تَرك كارهاى زشت و حُبّ نجات و اطاعت الهى نشأت مى گيرد. در اين هنگام، تأليف قلوب حاصل مى شود و بهترينِ اين قلبها، قلبهاى نازكى است كه از نيّت شايسته برخوردارند و مركز آن نيّتها، سينه مؤمنان و جوانان است.

همسايگان مسجد

روايت شده كه حريم مسجد، چهل ذراع و همسايه آن(1) چهل خانه از

چهار طرف است(2). هر كس صداى اذان مسجد را بشنود، همسايه مسجد است(3). هر كس از همسايگان مسجد كه صداى اذان را بشنود و به مسجد حاضر نشود، نمازش كامل نيست(4).

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى همسايگان مسجد شرط كرد كه به نماز حاضر شوند(5).

ص: 31


1- - رسول خداص فرمود: آيا مى دانيد حقّ همسايه چيست؟ اگر فريادرسى خواهد، به فريادش برسى، و اگر قرض بخواهد به او قرض دهى و اگر نيازمند باشد باز هم به او قرض دهى، اگر مصيبتى به او برسد، به او تعزيت گويى، اگر خيرى به او برسد، او را تهنيت گويى اگر بيمار شود، او را عيادت كنى و اگر بميرد، جنازه اش را تشييع كنى، بدون اجازه همسايه، ساختمان خود را بالا نبرى كه هواى خانه اش را بگيرى، هرگاه ميوه اى خريدى به او هديه كن، اگر هديه نمى كنى مخفيانه ميوه را به خانه ببر، بچّه خود را بيرون نفرستى كه بچّه همسايه را ناراحت كند، با بوى غذاى خود او را ناراحت نكنى مگر اين كه مقدارى به او بدهى؛ مسكن الفؤاد، ص 105. امّا حقّ مسجد: حفظ نظافت و دارايى آن، پرهيز از كار لغو، خواندن دو ركعت نماز تحيّت مسجد و حضور به هنگامِ همه نمازهاست.
2- - خصال، ص 544، حديث / 20؛ روضة الواعظين، ص 336.
3- - دعائم الإسلام، ج 1، ص 148.
4- - محاسن، ص 85، ذيل حديث / 21.
5- - امالى صدوق، ص 392، حديث / 14.

نماز همسايه مسجد، كامل نيست مگر اين كه در مسجد بخواند يا

معذور و بيمار باشد. از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: نمازِ همسايگانِ مسجد، كامل نيست در صورتى كه به مسجد حاضر نشوند، مگر اين كه شخص، مريض يا گرفتار باشد(1).

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله عدّه اى از مسلمانان براى نماز، دير به مسجد مى آمدند، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گروهى

نماز در مسجد را ترك مى كنند، بزودى فرمان مى دهيم كه هيزم بياورند و درِ خانه هاى آنها گذارند و خانه هاى آنها را به آتش كشند(2). مرد نابينايى به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى رسول خدا! من نابينا هستم(3)، چه بسا صداى اذان را مى شنوم ولى كسى كه مرا به نماز جماعت راهنمايى كند، نمى يابم. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: از منزل خود به مسجد ريسمانى ببند و به جماعت حاضر شو(4).

در كوفه به امير مؤمنان خبر دادند كه گروهى از همسايگان مسجد به نماز جماعت مسجد حاضر نمى شوند، امام عليه السلام فرمود: بايد به نماز

جماعت ما حاضر شوند يا از ما دور شوند تا همسايه يكديگر نباشيم(5).

هر كس از جماعت مسلمانان اعراض كند، عدالت او ساقط و

ص: 32


1- - الفقيه، ج 1، ص 245 / حديث / 1091.
2- - تهذيب، ج 3، ص 25، حديث / 87.
3- - كس كه نابينايى را به مسجد يا منزل وى يا براى آوردن نيازى از نيازهايش راهنمايى كند، براى هر قدمى كه برداشته و به زمين نهاده است، خداوند ثواب آزاد شدن بنده اى براى او بنويسد و فرشتگان بر او رحمت فرستند تا زمانى كه از او جدا شود - ثواب الأعمال، ص 340.
4- - تهذيب، ج 3، ص 266، حديث / 703.
5- - امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 307.

كناره گيرى از او لازم است و كسى كه به جماعت مسلمانان ملتزم باشد، غيبت او حرام و عدالت او ثابت است(1).

هنگامى كه حقّ همسايگى خانه ها مراعات نمى شود، حقّ مساجد نيز مراعات نخواهد شد زيرا اساس همسايگى همان برادرى و تعهّد و حفظ دارايى ها و بستن چشم از محرّمات و كمك به همسايگان است. علاوه بر اين، در همسايگى مساجد، تهذيب نفوس مى شود.

از اين رو مى بينيم كه اغلب مردم به خاطر وجود نقصى، عزلت و گوشه نشينى اختيار كرده اند و اين حالت به طور غير مستقيم بر روحيّه جوان اثر مى گذارد. معالجه اين كار به اين است كه امام جماعت مسجد به ديدار اهل خانه هاى مجاور مسجد برود و با روحيّات آنها آشنا شود و از همين جا، اهميّت حقّ همسايگى و ثوابى را كه انسان با رعايت آن مى بَرد، براى آنها توضيح دهد. در نتيجه به عواملى كه مانع آمدن آنها به مسجد مى شود، گوش فرا دهد و به صورتى كه در آينده در قلب آنها اطمينان حاصل شود، آن موانع را برطرف كند.

هرگاه پدران در مساجد حاضر شوند، طبيعى است كه فرزندان جوان آنها هم در آينده حضور خواهند داشت.

علّت بزرگداشت مساجد

ابو بصير گويد: از امام صادق عليه السلام علّت تعظيم مساجد را پرسيدم؟ امام عليه السلام فرمود: از اين نظر به تعظيم مساجد امر شده كه آنها خانه هاى خدا

ص: 33


1- - ذكرى الشيعه، ص 265.

در زمين اند(1).

همچنين از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: ملعون است ملعون، كسى كه احترام مسجد را حفظ نكند اى يونس! آيا مى دانى چرا خداوند، حقّ مساجد را بزرگ شمرده و اين آيه را نازل كرده است: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ للّه ِِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّه ِ اَحَدا(2)». [زيرا] يهود و نصارا هرگاه به معبدهاى خود وارد مى شدند، به خداى متعال شرك مى آوردند، لذا خداوند سبحان، به پيامبرش امر كرد كه در مساجد، خدا را به وحدانيّت ياد و او را عبادت كنند(3).

چگونگى بزرگداشت مساجد

مهمترين كارها براى بزرگداشت مساجد عبارت اند از:

1- خوشبو كردن مساجد با بوهاى معطّر و مستحبّ است اين كار در روز(4) يا شب جمعه باشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله امر فرمود كه مسجد را روز جمعه خوشبو كنند(5).

2- خوشبو كردن و پوشيدن لباسهاى نيكو(6)، با طهارت بودن(7)، با

ص: 34


1- - علل الشّرائع، ص 318، حديث / 1.
2- - «مساجد مخصوص خداست، پس نبايد با خدا، احدى غير او را پرستش كنيد» جن / 72.
3- - كنز الفوائد، ص 64.
4- - در كنز العمال، ج 7، ص 667 و تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 35، آمده است: در جمعه ها مساجد را خوشبو كنند و در دعائم الإسلام، ج 1، ص 149، آمده است: در هر هفته اى، يك بار مساجد را خوشبو كنند.
5- - وفاء الوفا، ج 2، ص 662.
6- - روايت شده كه غلام امام زين العابدينع، در شب سردى به آن حضرت برخورد، در حالى كه امام حبّه وردا و عمامه اى از خزّ (پم نرم و نازك) پوشيده بود و با نوعى عطر كه از مشك و عنبر و كافور و روغن بان و عود ساخته مى شود، خود را معطّر كرده بود. غلام به آن حضرت گفت: فدايت شوم! در چنين ساعتى با اين هيأت به كجا مى رويد؟ امام فرمود: به مسجد جدّم رسول خدا(ص) مى روم - كافى، ج 6، ص 517، حديث / 5.
7- - امام باقرع فرمود: به مسجد وارد مشو، مگر اين كه با طهارت باشى - تهذيب، ج 3، ص 263، ضمن حديث / 743.

آرامش و متانت(1) به سوى مسجد رفتن.

خداى متعال فرموده است: «خُذُوا زِيْنَتِكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ(2)».

هرگاه وارد مسجد شدى و خواستى بنشينى... رو به قبله بنشين(3).

3- از خوردن چيزهايى كه بوى آنها نمازگزاران را اذيّت مى كند، خوددارى كند، از امام صادق عليه السلام در باره خوردن سير و پياز و تره سؤال شد؟ فرمود: خوردن آنها چه پخته و چه خام مانعى ندارد؛ همچنين خوردن سير براى مداوا مانعى ندارد، ليكن هرگاه كسى سير بخورد، به مسجد نرود(4) زيرا اذيّت كردن مسلمانان با بوى سير كراهت دارد(5) و از هر چيزى كه مردمان اذيّت مى شوند، فرشتگان نيز اذيّت مى شوند(6).

4- هرگاه وارد مسجد شدى، دو ركعت نماز تحيّت مسجد بخوان. حضرت على عليه السلام فرموده است: هرگاه وارد مسجد شَوى، از حقّ مسجد اين است كه دو ركعت نماز بخوانى(7). از ميان مسجد عبور نكنيد مگر اين كه دو ركعت نماز در آن بخوانيد(8).

ص: 35


1- - امام صادقع فرمود: به سوى مساجد بشتاب و آرامش و متانت را حفظ كن - علل الشّرائع، ص 357، حديث / 1.
2- - «در هر عبادتگاه، لباس خود را بپوشيد» - اعراف / 31.
3- - تهذيب، ج 3، ص 263، حديث / 743.
4- - كافى، ج 6، ص 375، حديث / 2؛ دعائم الإسلام، ج 2، ص 112.
5- - المحاسن، ص 512؛ دعائم الإسلام، ج 2، ص 12؛ بحار، ج 84، ص 90.
6- - سنن نسائى، ج 2، ص 43.
7- - دعائم الإسلام، ج 1، ص 150.
8- - الفقيه، ج 4، ص 2، ضمن حديث / 1.

5- با نعلين يا كفش وارد مسجد نشود؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به هنگام

ورود به مساجد، تهِ كفش خود را وارسى كنيد(1).

6- در مسجد، آب دهان و آب بينى نيندازد؛ كسى كه آب بينى در مسجد بيندازد، گناه كرده است(2). كسى كه خلط سينه را در مسجد نيندازد و آن را به اندرون خود برگرداند، هيچ دردى در اندرون او نباشد، مگر اين كه درمان شود(3).

نقل شده است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وارد مسجد شد، در حالى كه شاخه خرمايى در دست آن حضرت بود، خلط سينه اى را در مسجد ديد، پس آن را پاك كرد، سپس با حالت خشم، به مردم فرمود: آيا كسى از شما، دوست دارد كه با مردى روبه رو شود و آب دهان به صورت او بيفكنَد؟ هر يك از شما كه به نماز مى ايستد با خدايش روبه رو مى شود(4).

ص: 36


1- - مكارم الأخلاق، ص 123؛ علاّمه مجلسى در بحار، ج 83، ص 366، گفته است: احتمال مى رود كه منظور از «تعاهد النّعل» اين باشد كه كفش خود را نزد شخص امينى بگذارد تا در حال نماز، قلبش به خدا متوجّه باشد.
2- - تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 25؛ در تهذيب، ج 3، ص 265، حديث / 712، به نقل از علىع آمده است: انداختن آب دهان در مسجد، گناه و كفّاره اش دفن آن است.
3- - الفقيه، ج 1، ص 152، حديث / 700؛ در محاسن، ص 54، حديث / 83، آمده است: كسى كه به خاطر بزرگداشت حقِّ مسجد، آب دهان خود را فرو بَرد، خداوند آن را نيرويى در بدنش قرار دهد، و به سبب اين كار، حَسنه اى براى او بنويسد و سيّئه اى از او محو كند. در كنز العمال، ج 7، ص 665، حديث / 20811، آمده است: هرگاه بنده اى اراده كند كه آب دهان در مسجد بيندازد، اعضاى او به لرزه مى آيد و جمع مى شود همان گونه كه پوست در آتش جمع مى شود، اگر آن را فرو برد، خدا هفتاد و دو درد را از او دور مى كند و يك ميليون حَسنه برايش مى نويسد.
4- - تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 19؛ نقل شده كه پيامبر خداص خلط سينه اى را در قبله مسجد ديد، پس صاحب آن را لعنت كرد، در حالى كه وى غايب بود. اين خبر به همسر آن مرد رسيد. وى آمد و خلط سينه را پاك كرد و به جاى آن، خلوق (مادّه اى خوشبو كه عمدتا از زعفران است) ماليد، پيامبر خدا، كار آن زن را ستود چون آبروى شوهرش را حفظ كرد - مستدرك، ج 3، ص 376، حديث / 4، به نقل از دعائم الإسلام، ج 1، ص 173.

7- بعد از شنيدن اذان از مسجد بيرون نرود؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه در مسجد، صداى اذان را بشنود و بدون سبب از مسجد بيرون رَود، منافق است، مگر اين كه بخواهد برگردد(1).

هرگاه مؤذّن بگويد: قَدْ قامَتِ الصَّلاة، سخن گفتن بر اهل مسجد حرام است، مگر اين كه از جاهاى مختلف جمع شده و امام جماعتى نداشته باشند، در اين صورت اگر يك نفر به ديگرى بگويد: فلانى، به عنوان امام جلو برود، مانعى ندارد(2).

8- سنگريزه(3) و هسته خرما در ميان مسجد پرتاب نكند و سقّز (آدامس) نَجَود. روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه سنگريزه اى را در مسجد پرتاب مى كرد، فرمود: همواره سنگريزه، آن شخص را لعنت مى كند تا به زمين بيفتد(4).

امام باقر عليه السلام فرمود: پرتاب سنگريزه و جويدن كُنْدُر، (نوعى سقّز) از اَعمال قوم لوط است(5).

9- ران يا ناف خود را در مسجد نمايان نسازد زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده

ص: 37


1- - امالى صدوق، ص 405، به نقل از دعائم الإسلام، ج 1، ص 173.
2- - تهذيب، ج 2، ص 55، حديث / 189؛ استبصار، ج 1، ص 301، حديث / 1116.
3- - روايت شده كه پرتاب سنگريزه در مجالس، از اخلاق قوم لوط است، خداى تعالى فرموده است: «وَ تَأتُونَ فِى نادِيْكُمُ الْمُنْكَر» عنكبوت، 29/29؛ امام فرمود: مقصود از: منكر، پرتاب سنگريزه است. تهذيب، ج 3، ص 262، حديث / 741.
4- - جعفريات، ص 157.
5- - الفقيه، ج 1، ص 168، ذيل حديث / 795؛ تهذيب، ج 2، ص 371، ذيل حديث 1542.

است: نمايان ساختن ناف و ران در مسجد از عورت محسوب مى شود(1).

10- در مسجد نخوابد؛ از جابر نقل شده كه گفت: در مسجد مى خوابيديم و على عليه السلام همراه ما بود، رسول خدا صلى الله عليه و آله بر ما وارد شد و فرمود: برخيزيد و در مسجد نخوابيد. ما برخاستيم تا از مسجد خارج شويم، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: امّا تو اى على عليه السلام بخواب(2) زيرا خداى متعال

براى تو حلال ساخته آنچه را براى من حلال ساخته است، گويا تو را بر لب حوض [كوثر] مى بينم كه در دست تو عصايى از چوب عوسج است(3) و آنها را منع مى كنى.

هر كس در مسجد، بدون عذر بخوابد، خداوند او را به دَرد بى درمان مبتلا كند(4). هرگاه كسى در مسجد چُرت بزند، بايد از جاى خود حركت كند و به جاى ديگر برود(5).

11- در مسجد شمشير و مانند آن از نيام نكشد(6)؛ از على عليه السلام نقل شده كه فرمود: رسول خدا نهى كرد كه در مسجد شمشير كشيده يا در آن تيرى اصلاح شود(7).

در كنزالعمال آمده است: در مسجد سلاح نكشند، كمان برندارند و

ص: 38


1- - تهذيب، ج 3، ص 263، حديث / 742؛ جعفريات، ص 37.
2- - مناقب، ج 2، ص 194.
3- - تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 38 - عوسج از بهترين و محكم ترين چوبهاست.
4- - جامع الأخبار، ص 70.
5- - غوالى اللآلى، ج 1، ص 158، حديث / 139.
6- - از امام كاظمع در باره شمشيرى كه در مسجد آويخته مى شود، سؤال شد؟ امام فرمود: در سمت قبله جايز نيست امّا در كنار آن مانعى ندارد. بحار، ج 10، ص 270، به نقل از قرب الإسناد، ص 290، حديث / 1146 - در اين كتاب به جاى «جانبه» «جانب» آمده است.
7- - دعائم الإسلام، ج 1، ص 149.

تير نزنند(1). صدا را در مسجد بلند نكنند و به كارهاى باطل نپردازند... و مادامى كه در مسجد است، كارهاى لغو را ترك كند، اگر اينها را مراعات نكردى، روز قيامت جز خودت را ملامت نكنى(2).

13- مسجد را محلّ خريد و فروش و اجراى حدود و تجمّع ديوانگان قرار ندهد؛ امام صادق عليه السلام فرمود: در مساجدتان از خريد و فروش و اجراى حدود اجتناب كنيد و از ورود ديوانگان به مسجد مانع شَويد(3).

هرگاه كسى را ديديد كه در مسجد خريد و فروش مى كند(4)، به او بگوييد: خدا در تجارت تو سودى قرار ندهد.(5)

14- در مسجد، شعرى كه حاوى دنيا و لذايذ آن باشد، نخوانَد و گمشده اى را طلب نكند؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كسى را كه ديديد در مساجد شعر مى خوانَد به او بگوييد: خدا دهانت را بشكند، همانا مساجد براى قرائت قرآن برپا شده است(6).

امّا خواندنِ شعرى كه در آن هدايت و بصيرت و مربوط به دين باشد، مانعى ندارد. حسّان بن ثابت، يكى از شاعران پيامبر صلى الله عليه و آله بود؛ نقل شده كه عمر به حسّان برخورد، در حالى كه حسّان در مسجد شعر مى خواند. عمر با گوشه چشم از روى خشم به او نگاه كرد، حسّان گفت: شعر خواندم، در

ص: 39


1- - كنزالعمال، ج 7، ص 667، ضمن حديث / 20820.
2- - مكارم الأخلاق، ص 467.
3- - علل الشّرائع، ص 319، حديث / 2؛ تهذيب، ج 3، ص 249، حديث / 682؛ خصال، ص 410، حديث / 13.
4- - پيامبرص فرمود: قيامت برپا نمى شود تا اين كه مردم در مساجد به خريد و فروش بپردازند. مستدرك، ج 3، ص 382، حديث / 7.
5- - كنزالعمال، ج 7، ص 666، ضمن حديث / 20817.
6- - كافى، ج 3، ص 369، حديث 5؛ التهذيب، ج 3، ص 259، حديث / 725.

حالى كه شخصى بهتر از تو [پيامبر] در مسجد بود، سپس به ابوهريره توجّه كرد و گفت: آيا شنيدى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمود: [خدايا] از من اجابت كن، خدايا حسّان را به وسيله روح القدس تأييد كن؟

ابوهريره گفت: آرى(1).

روايت شده كه چون دِعبل، به شهر قم وارد شد، اهل قم از او خواهش كردند كه قصيده خود را بخواند(2)

دعبل امر كرد تا مردم در مسجد جامع اجتماع كنند. وقتى كه مردم جمع شدند، او بر منبر بالا رفت و قصيده خود را خواند، مردم مال و جامه هاى زيادى به او صله دادند(3).

هر كسى را ديديد كه در مسجد، گمشده اى را طلب مى كند، سه بار به او بگوييد: هرگز آن را پيدا نكنى(4).

15- به نظافت و روشنايى مسجد عنايت كند؛ روايت شده كه بهشت و حورالعين مشتاق اند به كسى كه مساجد را جاروب كند و خار و خاشاك را از ميان آنها بردارد(5).

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه در يكى از مساجدِ خدا چراغى روشن كند(6)، فرشتگان و حاملان عرش براى او استغفار مى كنند تا زمانى كه در

ص: 40


1- - سنن نسائى، ج 2، ص 48.
2- - اين قصيده تائيه است كه نخستين بيت آن اين است: مَدارِسُ آياتٍ خَلَتْ مِنْ تلاوةٍ و منزل وَحْىٍ مقفرُ العَرَصاتِ مكتبهاى آيات قرآن از تلاوت خالى مانده و منزلگاه وحى همچون بيابان خشك و بى آب و علف شده است.
3- عيون اخبار الرّضا(ع)، ج 2، ص 264.
4- كنزالعمّال، ج 7، ص 666، ضمن حديث / 20817.
5- اصول السّتة عشر، ص 55 (اصل زيد نرسى).
6- مى گويند: تميم دارمى، نخستين كسى كه در مسجد، چراغ آويخت و اين كار در زمان پيامبر(ص) بود - وفاء الوفاء، ج 2، ص 670.

آن مسجد، نورى از آن چراغ باشد(1). هر كس دوست دارد كه لحدش تاريك نباشد، بايد مساجد را روشن كند(2).

در جامعه اى كه هيبت و احترام براى خانه هاى خودشان قايل نباشند و هر چه هواى نَفْسِ آنها بخواهد، مى كنند و فرمان خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و آنچه را عرف اجتماع در خانه رعايت مى كند، ترك مى كنند، چگونه مى توان از آنها اميد داشت كه احترام خانه هاى ديگران را حفظ كنند.

بنابراين، بايد آگاه باشيم و در برابر هر ياوه اى كه از زبان متجاوزان به حريم همسايه خارج مى شود، ساكت نباشيم و اين، كار جداگانه اى را همراه با تعقّل و به كار بردن الفاظ خوب مى طلبد تا احساس شود كه وى اصلاح شده است، نَه فاسد. و هرگاه با اين مقدار اصلاح نشد، شديدتر برخورد مى شود تا اصلاح شود. هنگامى كه احترام خانه هاى همسايه مراعات شود، طبيعى است كه احترام مساجد بيشتر رعايت مى شود چرا كه آنها خانه هاى خدا هستند و زمانى كه پدران، ملزم به احترام همسايه باشند، بعيد است كه فرزندان بويژه جوانان، احترام همسايه را حفظ نكنند زيرا فرزندان، مطيع پدران هستند و آداب اجتماعى را رعايت مى كنند.

رفتن به مساجد

امام صادق عليه السلام هرگاه [از خانه] براى نماز بيرون مى رفت، مى فرمود: «بارخدايا! من از تو به حقّ سائلانت سؤال مى كنم و به حق بيرون شدنم از

ص: 41


1- الفقيه، ج 1، ص 154، حديث / 717؛ ثواب الأعمال، ص 49، حديث / 1؛ المقنع، ص 58؛ المحاسن، ص 57، حديث / 88. در: المحاسن به جاى «اسرج» «سرّج» و به جاى «يستغفرون»، «يسبّحون» آمده است.
2- الفضائل، فضل بن شاذان، ص 153. ص: 41

اين محلّ زيرا به سبب سرمستى و گردنكشى و خودنمايى و شهرت طلبى، خارج نشده ام بلكه براى طلب خشنودى و پرهيز از غضب تو خارج شده ام، پس به عافيت خودت مرا از آتش معاف كن(1)».

كسى كه به نداى مؤذّن پاسخ دهد، كفّاره گناهان اوست(2)، و رفتن به مسجد، اطاعت خدا و رسول است(3). خدا به چيزى عبادت نشده است كه بهتر از خاموشى و رفتن به خانه او باشد(4). از جمله چيزهايى كه خداوند به سبب آن، گناهان را محو مى كند، زياد رفتن به مساجد است(5).

كسى كه درست وضو بگيرد و به سوى مسجد برود، به هر قدمى كه برمى دارد(6)، حسنه اى براى او نوشته و سيّئه اى از او محو مى شود و يك درجه بالا برده مى شود(7).

از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود: كسى كه با طهارت كامل به مسجد برود، در نماز است مادامى كه با طهارت باشد(8). آگاه باش! كسانى را كه در تاريكيها به مسجد مى روند، به نور درخشنده در روز قيامت بشارت بده(9).

ص: 42


1- امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 381.
2- بحار، ج 84، ص 154، ضمن حديث / 49.
3- مستدرك، ج 3، ص 365، ضمن حديث / 4.
4- روضة الواعظين، ص 336.
5- امالى صدوق، ص 265، ضمن حديث / 10.
6- نقل شده است: پاى خود را بر جاى تر و خشكى نمى نهد مگر اين كه زمين برايش تسبيح مى كند - تهذيب، ج 3، ص 255، حديث / 706؛ ثواب الأعمال، ص 46، حديث / 1.
7- كنزالعمال، ج 7، ص 571، حديث / 20308. در اعلام الدّين، ص 423، آمده است: براى او به هر گامى كه بردارد تا به منزلش برگردد، ده حسنه نوشته و ده سيّئه محو مى شود و ده درجه بالا مى رود.
8- دعائم الإسلام، ج 1، ص 100.
9- الهدايه، ص 280؛ اصول السّتة عشر، ص 45، (اصل زيد نرسى).

نقل شده است كه خانه هاى عدّه اى از مسلمانان از مسجد دور بود، از اين رو خواستند به نزديك مسجد، منتقل شوند(1)، اين آيه نازل شد:«فَنَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: در خانه هاى خود بمانيد زيرا آثار قدمهاى شما نوشته مى شود و براى هر گامى، يك حسنه براى شما منظور مى گردد(2). براستى هر چه از مسجد دورتر باشيد، اجر بيشترى داريد(3).

بر شما باد آمدن به مساجد، و به مساجد نرويد مگر اين كه پاك، با قلبهاى سالم و تسليم خدا باشيد. از اين رو، برداشتن گامها به تنهايى بدن را از آتش حفظ نمى كند بلكه طهارت و نيّت خالص براى خدا، بدن را از آتش حفظ مى كند زيرا از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود: [روز قيامت[ امر مى شود كه مردانى را به سوى آتش ببرند، خداى متعال، به مالكِ دوزخ مى گويد: به آتش بگو: قدمهاى آنان را مسوزان زيرا اينها به مساجد مى رفتند... مالك دوزخ به آنان مى گويد: عمل شما در دنيا چه بوده؟ گفتند: ما براى غير خدا عمل مى كرديم(4).

اگر در راهِ رفتن به مساجد از دنيا برود، خداوند هفتاد هزار فرشته را بر او موكّل مى كند تا در قبرش او را عيادت كنند و در تنهايى با او انس بگيرند

ص: 43


1- پيامبر(ص) مردم را بر حضور در صف اوّل نماز تشويق كرد و فرمود: خدا و فرشتگان بر نمازگزاران صف جلو رحمت مى فرستند. از اين رو، مردم ازدحام كردند؛ خانه هاى قبيله بنى عذر از مسجد دور بود، گفتند: خانه هايمان را مى فروشيم و خانه هايى نزديك مسجد مى خريم تا صف جلو نماز را درك كنيم - مجمع البيان، ج 6، ص 334.
2- كنزالعمال، ج 7، ص 576، ذيل حديث / 20328؛ الدّر المنثور، ج 5، ص 260؛ سوره يآس، 36.
3- كنزالعمال، ج 7، ص 651، حديث / 20741.
4- علل الشّرائع، ص 466، حديث 18. ص: 43

و براى او استغفار كنند تا از قبرش برانگيخته شود(1). پس بايد نيّت براى خدا باشد تا ثواب ببريم و از زايران خانه خدا باشيم.

سالم ترين قلبها، قلبهاى جوانان است زيرا در جست و جوى خيرند و به وسوسه شياطين آلوده نشده اند.

چگونگى ورود به مساجد

هرگاه به مسجد رسيدى، بايد بدانى كه به درگاه پادشاهى بزرگ آمده اى كه جز پاكيزگان، قدم بر بساط او نگذارند و جز صدّيقان، اجازه همنشينى با او را ندارند(2). مساجد، بازار آخرت اند؛ هر كس به آنها وارد شود، ميهمان خداست، پذيرايى او آمرزش و هديه او كرامت است(3).

مساجد، يكى از شش مكانى است كه خدا آنها را در زمين فضيلت داده است(4). بنابراين، نبايد وارد آنها شد مگر اين كه با طهارت(5) و با قلبهاى پاكيزه و ديدگان فرو هشته و دستهاى پاك باشيم. هنگام ورود، پاى راست را قبل از پاى چپ به مسجد بگذار(6) و بگو: اَعُوذُ بِاللّه ِ مِنَ الشَّيْطانِ

ص: 44


1- روضة الواعظين، ص 337.
2- مصباح الشّريعه، ص 130.
3- كنز العمال، ج 7، ص 580، حديث / 20348.
4- امام صادق(ع) فرمود: خداوند از بقعه هاى زمين، شش بقعه را برگزيده است: 1- بيت الحرام (كعبه)؛ 2- حرم الهى؛ 3- قبرهاى انبيا؛ 4- قبرهاى اوصيا؛ 5- قبرهاى شهدا؛ 6- مساجدى كه در آنها نام خدا برده مى شود. كامل الزّيارات، ص 125.
5- جامع الأخبار، ص 70؛ در فقه الرّضا، ص 85، آمده: وارد مسجد مشو در حالى كه جُنُب و يا حايض باشى مگر اين كه عبور كنى (از درى وارد و از درِ ديگر خارج شوى).
6- الفقيه، ج 1، ص 155؛ المقنع، ص 58؛ در جمال الأسبوع، ص 225، پاى چپ قبل از راست آمده است.

الرَّجيمْ(1)، بِسْمِ اللّه (2) وَ عَلَى اللّه ِ تَوَكَّلْتُ وَلا حَوْلَ ولاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ(3)، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكاتُهُ اَلْلّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْتَحْ لَنا بابَ رَحْمَتِك، وَاجْعَلْنا مِنْ عُمّارِ مَساجِدِكَ(4)، وَ اعْصِمِنى مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيْمِ وَ مِنْ شَرِّ ما خَلَقْتَ(5).

هرگاه وارد مسجد شدى و مردم در حال نماز بودند، بر آنها سلام كن، و هرگاه كسى بر تو سلام كند، جواب او را بده چرا كه عمّار بن ياسر، بر پيامبر خدا گذشت در حالى كه آن حضرت نماز مى خواند، عمّار گفت: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّه ِ وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكاتُه، پيامبر، سلام او را پاسخ داد(6).

سپس دو ركعت نماز تحيّت مسجد مى خوانى، پيش از آن كه بنشينى زيرا از ابوذر(رض) نقل شده كه گفت: بر رسول خدا وارد شدم در حالى كه آن حضرت، تنها در مسجد نشسته بود. من فرصت را غنيمت شمردم، پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: اى ابوذر! براى مسجد، تحيّتى است. عرض كردم، تحيّتِ مسجد چيست؟ فرمود: دو ركعت نماز است كه به جا

ص: 45


1- جامع الأخبار، ص 68؛ در مجمع البيان، ج 10، ص 372، آمده: مستحبّ است كه هنگام ورود به مسجد بگويد: لال اِلهَ اِلاَّ اللّه، وَ لا اَدْعُوا مَعَ اللّه ِ اَحَدا.
2- تهذيب، ج 3، ص 263، حديث / 774.
3- جامع الأخبار، ص 68.
4- الفقيه، ج 1، ص 155؛ در سُنَن ترمذى از حضرت فاطمه كبرى عليهاالسلام نقل شده كه فرمود: رسول خدا(ص) هرگاه وارد مسجد مى شد، بر محمّد صلوات و درود مى فرستاد و مى فرمود: رَبِّ اغْفِرْلى ذُنُوبى وَ افْتَحْ لِى اَبْوابَ رَحْمَتِكَ، و هرگاه از مسجد خارج مى شد، بر محمّد صلوات و درود مى فرستاد و مى فرمود: رَبّ اغْفِرلى ذُنُوبى وَ افْتَحْ لِى اَبْوابَ فَضْلِكَ.
5- كنزالعمال، ج 7، ص 661، ذيل حديث / 20791.
6- بحار، ج 84، ص 306، حديث / 31.

آورى(1)، هرگاه يكى از شما به مسجد بيايد، پيش از اين كه بنشيند، بايد دو ركعت نماز بخواند(2). از ميان مساجد عبور نكنيد مگر اين كه دو ركعت نماز در آنها بخوانيد(3).

اين فرمان به خاطر احترام مساجد است و بايد به آن ملتزم باشيم امّا متأسفانه اغلب نمازگزاران به آن عمل نمى كنند، پس چگونه از جوانان مى خواهيم كه به آن عمل كنند؟! محبوب ترين بندگان در نزد خدا كسى است كه اوّل به مسجد وارد و آخر خارج شود(4). بهترين روزها، روز جمعه است زيرا از ابوذر غفارى نقل شده كه گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: زمانى كه روز جمعه فرا رسد، خداى متعال، فرشتگانى را مى فرستد كه با آنان قلمهايى از طلا و صحيفه هايى از نقره است؛ آنها مى آيند و بر درِ مسجد مى ايستند و نامهاى كسانى كه به مسجد مى آيند، به ترتيب اولويّت مى نويسند، هرگاه نامها را نوشتند... در صفهاى جماعت به جست و جو مى پردازند و جوياى كسانى مى شوند كه به جماعت حاضر نشده اند، مى گويند: فلانى كجا است؟ گفته مى شود: او مريض است. فرشتگان مى گويند: خدايا او را شفا ده تا به نماز حاضر شود، باز مى پرسند، فلانى كجاست؟ مى گويند: به سفر رفته است، فرشتگان مى گويند: خدايا او را به سلامت برگردان زيرا او اهل نماز جمعه است، باز مى گويند: فلانى كجاست؟ مى گويند: از دنيا رفته است، ملائكه مى گويند: خدايا او را

ص: 46


1- خصال، ص 523، حديث 13؛ معانى الأخبار، ص 333، ضمن حديث / 1؛ امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 153.
2- سنن ترمذى، ج 1، ص 198، حديث / 315.
3- امالى صدوق، ص 344، ضمن حديث / 1.
4- الفقيه، ج 2، ص 124، ذيل حديث / 539؛ امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 144.

بيامرز چرا كه او نماز جمعه را به پا مى داشت(1).

هرگاه بخواهى حاجتت برآورده شود - زمانى كه از خدا درخواست حاجت مى كنى - بايد درود و رحمت بر پيامبر صلى الله عليه و آله بفرستى. اَبُو كهْمَس گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: مردى وارد مسجد شد، و پيش از ثناى خدا و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله سخن گفت، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين بنده در دعاى خود شتاب كرد؛ سپس مرد ديگرى وارد شد ثنا و ستايش از خدا كرد و صلوات بر رسول خدا فرستاد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از خدا بخواه كه به تو عطا مى كند(2).

بنابراين، در مساجد نماز و دعا زياد بخوانيد و در مكانهاى مختلفِ آن نماز بگزاريد زيرا هر مكانى روز قيامت براى نمازگزار شهادت مى دهد(3). بهترين قدمهايى كه وارد مساجد خدا مى شود، قدمهاى جوانان است؛ هرگاه پاى راست خود را به مسجد نهد، فرشتگان مى گويند: خدا تو را بيامرزد(4).

چگونگى خروج از مسجد

هرگاه از مسجد بيرون رفتى، نخست پاى چپ را بيرون بگذار(5) و بگو:

اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنْ اِبْليْسَ وَ جُنُودِه(6)، اَللّهُمَّ صَلِّ(7) عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ

ص: 47


1- مستدرك، ج 6، ص 38، حديث / 3، به نقل از تفسير ابوالفتوح، ج 5، ص 325 (فارسى).
2- كافى، ج 2، ص 485، حديث / 7.
3- امالى صدوق، ص 294، ذيل حديث / 8.
4- جامع الأخبار، ص 69.
5- كافى، ج 3، ص 308، ضمن حديث / 1؛ الهداية، ص 280.
6- كنزالعمال، ج 7، ص 660، حديث / 20786.
7- در كنزالعمال، ج 7، ص 657، حديث / 20773، آمده است: فليسلّم على النّبى(ص).

مُحَمَّدٍ وَافْتَحْ لَنا بابَ فَضْلِكَ(1)؛ هرگاه اين كار را كردى، فرشتگان مى گويند: خدا تو را حفظ كرد و حوايج تو را برآورده ساخت و پاداش تو را بهشت قرار داد(2).

مستحبّ است جلوِ درِ مسجد توقّف كنى و اين دعا را بخوانى: اَللّهُمَّ دَعَوْتَنى فَأَجَبْتُ دَعْوَتَكَ وَ صَلَّيْتُ مَكْتُوبَتَكَ وَانْتَشَرْتُ فِى اَرْضِكَ كَما اَمَرْتَنى، فَأَسْئَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ اَلْعَمَلَ بِطاعَتِكَ وَاجْتِنابِ سَخَطِكَ(3)، وَالْكَفافِ مِنَ الرِّزْقِ بِرَحْمَتِكَ(4).

مبادا در خروج از مسجد شتاب كنى چرا كه اين كار، موجب فقر است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: بيست خصلت، موجب فقر است، از جمله آنها تعجيل در خروج از مسجد و صبح زود به بازار رفتن است(5).

مبادا بى سبب از مسجد بيرون روى، پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است: كسى كه صداى اذان را در مسجد بشنود و بدون سبب از مسجد بيرون رود، منافق است مگر اين كه بخواهد برگردد(6) يا بدون طهارت باشد و براى تحصيل طهارت بيرون رود(7).

ص: 48


1- الفقيه، ج 1، ص 155؛ المقنع، ص 58؛ در امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 209، آمده است: رسول خدا(ص) هنگامى كه از مسجد خارج شد، فرمود: اَللّهُمَّ افْتَحِ لِى اَبْوابَ رِزْقِكَ.
2- جامع الأخبار، ص 69.
3- در فلاح السّائل، ص 210، مَعْصِيَتكَ، آمده است.
4- كافى، ج 3، ص 309، حديث / 4؛ مجلسى در بحار، ج 84، ص 22، حديث / 10، دعاى ديگرى نقل كرده است، مراجعه كنيد.
5- بحار، ج 76، ص 315، حديث / 2، به نقل از جامع الأخبار، ص 124.
6- امالى صدوق، ص 405، حديث / 17؛ روضة الواعظين، ص 337.
7- دعائم الإسلام، ج 1، ص 147.

نشستن در مسجد

هرگاه در مسجد نشستى، مستحبّ است رو به قبله باشى(1) و هرگاه مردى در كنارت بنشيند براى او جا باز كن؛ روايت شده است كه مردى وارد مسجد شد، در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله تنها در مسجد نشسته بود، پيامبر صلى الله عليه و آله براى او جا باز كرد، آن مرد گفت: مكان وسيع است اى رسول خدا! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از حق مسلمان بر مسلمان اين است كه هرگاه ببيند برادر مسلمانش مى خواهد پهلوى او بنشيند، براى او جا باز كند(2).

رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه وارد مسجد مى شد، مردم براى آن حضرت بپا مى خواستند، وى آنان را نهى كرد و فرمود: براى او در مجلس جا باز كنند(3).

خداى تعالى فرموده است: «إِذا قِيْلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللّه ُ لَكُمْ»(4). نشستن در مسجد و انتظار نماز كشيدن، عبادت است، مادامى كه حَدَثى از او سر نزند(5)، گفته شد: حَدَث چيست اى رسول خدا؟ فرمود: غيبت كردن است(6). سخن ظالمانه در مسجد، حسنات را از بين مى برد(7) و بهترين اهل مسجد، كسانى هستند كه بيشتر به

ص: 49


1- هان مأخذ، ص 148.
2- مكارم الأخلاق، ص 25.
3- تفسير قمّى، ج 3، ص 356.
4- «هرگاه به شما گفتند: در مجالس خود جاى را بر يكديگر فراخ داريد، امر خدا را بشنويد، تا خدا بر توسعه مكان شما بيفزايد» مجادله / 11.
5- كنزالعمال، ج 7، ص 556، حديث 20228.
6- امالى صدوق، ص 342، حديث / 11.
7- جامع الأخبار، ص 70.

ياد خدا باشند(1).

كسى كه در مسجد بنشيند، با خداى خود نشسته است، از اين رو، حق اين است كه جز سخن خير نگويد(2).

بنابراين، در مسجد هر سخنى لغو است مگر اين كه قرآن يا ذكر خدا يا سؤال از خير يا اعطاى خير(3) يا سؤال از علم و دانشى باشد(4). بازار مسلمانان همچون مسجد آنهاست، هر كس به مكانى سبقت بگيرد، تا شب اولويّت دارد(5).

نقل شده كه مردى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: در مكّه يا مدينه يا حاير امام حسين عليه السلام و يا در جاهايى كه فضيلت دارند، هستيم. بسا هست كه شخصى از جاى خود بيرون مى رود تا وضو بگيرد، در همين حال، شخص ديگرى مى آيد و در جاى او مى نشيند، امام عليه السلام فرمود: كسى كه به مكانى سبقت بگيرد، در آن روز و شب به آن مكان سزاوارتر است(6).

كسى كه در مسجد بعد از نماز، منتظر نماز ديگر باشد، ميهمان خداست و بر خدا حقّ است كه ميهمان خود را احترام كند(7).

نشستن در مسجد بعد از طلوع فجر تا طلوع آفتاب، سريعتر از

ص: 50


1- كافى، ج 2، ص 499، ضمن حديث / 1.
2- تنبيه الخواطر، ج 1، ص 69.
3- كنزالعمال، ج 7، ص 671، حديث / 20840.
4- تنبيه الخواطر، ج 2، ص 62؛ مكارم الأخلاق، ص 467.
5- الفقيه، ج 3، ص 124، حديث / 540، تهذيب، ج 7، ص 9، حديث / 1.
6- كامل الزّيارات، ص 331، حديث / 10.
7- المحاسن، ص 48، ذيل حديث / 66.

مسافرت در زمين روزى را جلب مى كند(1). اميرالمؤمنين عليه السلام هر روز در مكانى از مسجد اعظم (كوفه) مى نشست و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب تسبيح مى كرد(2).

رهبانيّت عرب، نشستن در مسجد است؛ مسجد مؤمن، مجلس، خانه و صومعه اوست(3). نقل شده كه عثمان مظعون به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: من مى خواهم راهب شوم و براى عبادت عزلت گزينم، آن حضرت فرمود: اين كار را نكن، زيرا رهبانيّتِ امّتِ من، نشستن در مساجد(4) و انتظار نماز، بعد از نماز است(5).

كسى كه مساجد، خانه او باشد، خداوند، عاقبت او را با راحتى و رحمت و عبور از پل صراط به سوى بهشت ختم مى كند(6). از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است كه فرمود: نشستن در مسجد براى من بهتر است از نشستن در بهشت زيرا در بهشت خشنودى خودم و در مسجد خشنودى پروردگارم است(7).

بنابراين، نشستن خود را براى غير خدا قرار مده، مثل اين كه منتظر شخصى باشى يا براى استراحت يا ريا يا اتلاف وقت به مسجد بروى.

ص: 51


1- الخصال، ص 612، ضمن حديث / 10.
2- البحار، ج 34، ص 148.
3- دعائم الإسلام، ج 1، ص 148.
4- در امالى صدوق، ص 40، آمده است: همانا رهبانيّتِ امّت من، جهاد در راه خداست - التعازى، ص 16، حديث / 28.
5- تهذيب، ج 4، ص 191، حديث / 541؛ در مشكاة الأنوار، ص 262، آمده است: سياحت در امّت من، ملازم در مسجد بودن و انتظار نماز بعد از نماز است.
6- كنزالعمال، ج 7، ص 659، حديث / 20785؛ مستدرك، ج 3، ص 362، حديث / 18.
7- ارشاد القلوب، ص 218؛ عدّة الداعى، ص 194.

هرگاه خدا صدق نيّت تو را در نشستن براى ذات مقدّس خود، بداند با نظر رأفت و رحمت و مهربانى به تو نگاه مى كند و تو را نسبت به آنچه دوست دارد و مى پسندد، موّفق مى كند.

مسجدى در خانه

نقل شده است كه نخستين كسى كه در خانه اش مسجدى انتخاب كرد، عمّار بن ياسر بود(1). حضرت على عليه السلام خانه اى متوسّط كه در آن جز فرش و قرآنى نبود، براى نماز خود برگزيده بود(2).

از پيامبر صلى الله عليه و آله در باره مردى سؤال شد كه در منزلش نماز مى خوانَد، سپس به مسجد مى آيد و با جماعت نماز مى خواند، پيامبر فرمود: براى اين مرد، دو بهره است(3).

بهترين نماز، نمازى است كه شخص در خانه اش بخواند به طورى كه جز خداى - عزّوجلّ - او را نبيند و فقط رضاى او را طلب كند(4). مقصود در اين جا، نماز شب يا نمازهاى مستحب و نوافل است.

نماز شخص در منزلش با جماعت برابر با بيست و چهار نماز است و نماز مرد در مسجد با جماعت، معادل با چهل و هشت نماز است ... و نماز فرادا در مسجد، معادل بيست و چهار نماز است و نماز فُرادا در منزل مانند غبارى پراكنده است كه در پيشگاه خدا قبول نمى شود. هر كس به

ص: 52


1- الطّبقات الكبرى، ج 3، ص 350.
2- المحاسن، ص 612، حديث / 30؛ ميان پرانتز، المحاسن، حديث / 29.
3- كنزالعمال، ج 7، ص 577، حديث 20333؛ در كافى، ج 3، ص 381، حديث / 8، آمده است: كسى كه در منزلش نماز بخواند، سپس به يكى از مساجد آنان برود و با آنها نماز بخواند، با حسنات آنها بيرون رود.
4- امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 141.

سبب اِعراض از مساجد، در خانه اش نماز جماعت بخوانَد، نماز او و كسانى كه با او نماز خوانده اند، كامل نيست مگر اين كه عذرى داشته باشد كه نتواند به مسجد برود(1).

در جامعه كنونى آيا ديده اى يا شنيده اى كه شخصى در خانه خود، مسجدى انتخاب كند؟ در پاسخ خواهى گفت: آيا در خانه، مسجدى انتخاب مى شود؟ در خانه ها، جاى تميز و پاكيزه اى كم يافت مى شود، بخصوص خانه هايى كه كودكان در آنها زيادند. بنابراين، چه نيكوست اگر در خانه هايمان، خانه اى را به عنوان مسجد انتخاب كنيم و در خلوت بر گناهان خود گريه كنيم زيرا سبب تراكم اندوههاى ما اين است كه در خلوت اشكى نريخته ايم، هر چيزى داراى وزن و اندازه اى است مگر اشك(2) [كه قيمت آن قابل سنجش نيست].

هيچ قطره اى نزد خدا محبوب تر از قطره اشكى نيست كه در تاريكىِ شب از ترس خدا براى خدا ريخته شود(3). از مسمع نقل شده كه گفت: امام صادق عليه السلام به من نوشت: دوست دارم كه در منزلت، يكى از خانه ها را مسجد قرار دهى، سپس دو جامه كهنه و خشن بپوشى، آن گاه از خدا بخواهى كه تو را از آتش آزاد و به بهشت داخل كند و سخن بيهوده و حرف زور بر زبان نياورى(4).

روايت شده كه چون مريم به سنّ زنان رسيد، زكريّا براى مريم در مسجد، محرابى ساخت و درِ آن را در وسط محراب قرار داد، فقط با

ص: 53


1- بحار، ج 88، ص 14، ضمن حديث / 25، به نقل از امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 307.
2- كافى، ج 2، ص 481، حديث / 1.
3- كافى، ج 2، ص 482، حديث / 3.
4- المحاسن، ص 612، حديث / 31.

نردبان به محراب مى رفت و جز زكريّا، ديگرى به آن محراب وارد نمى شد، همه روزه آب و غذا و روغن براى مريم مى آورد، هر زمانى كه زكريّا به محراب مريم وارد مى شد، روزيى (ميوه تازه) در نزد مريم مى ديد. زكريّا از اين موضوع تعجّب مى كرد، مريم مى گفت: اين روزى از نزد خدا از بهشت است(1). همچنين حضرت فاطمه(س) سَرور زنان جهان در محراب خود نماز مى خواند(2).

گمان نرود كه مقصود ما از اين سخن، عزلت و رهبانيّت است(3) بلكه منظور ما نماز شب و نمازهاى مستحبّى روز است زيرا كسى كه خدا را در نهان ياد كند، بسيار ياد كرده است(4).

فايده مساجد

براى مساجد، فوايد زيادى است كه برخى از آنها را يادآور مى شويم:

1- برادرى كه در راه خدا به دست مى آورى؛ كسى كه به مسجد مى رود، دست كم يكى از سه فايده را مى برد، ... برادرى كه در راه خدا به دست مى آورد، مرد مسلمان بعد از فايده اسلام، هيچ فايده اى را به دست نياورده كه مثل برادر در راه خدا باشد(5).

ص: 54


1- مجمع البيان، ج 2، ص 436.
2- بشارة المصطفى، ص 198؛ علل الشّرائع، ص 181، حديث / 1.
3- هنگامى كه پسر عثمان بن مظعون وفات يافت، سخت محزون شد تا آن جا كه خانه اى را از منزلش به عنوان مسجد انتخاب كرد و در آن به عبادت پرداخت؛ رسول خدا(ص) به او فرمود: خداوند رهبانيّت را بر ما مقرّر نكرده است، همانا رهبانيّتِ امّت من، جهاد در راه خداست - امالى صدوق، ص 40.
4- كافى، ج 2، ص 501، حديث / 2.
5- امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 45.

2- اطّلاع بر علم تازه اى يا آيه محكمى [از آيات قرآن] يا سخنى كه او را هدايت كند يا از هلاكت نجات دهد(1).

3- رحمت الهى شامل حال او مى شود و گاهى با دعاى او، خدا بلا را از او دور مى كند زيرا نقل شده است: كسى كه در رفتن به مسجد مداومت كند، به رحمت منتظره اى دست يابد(2)، هرگاه رحمت بر اهل مسجد نازل شود، ابتدا بر امام، سپس بر كسانى كه طرف راست امام هستند و سرانجام بر همه صفها، نازل مى شود(3). [كسى كه به مسجد مى رود يا رحمت] يا روزى نصيب او مى شود؛ از امام حسين عليه السلام نقل شده است كه فرمود: قَوى ترين عامل براى جلب روزى ... حضور در مسجد، پيش از اذان و مداومت بر طهارت است(4).

[فرد] يا در مسجد دعايى مى كند كه خدا بلاى دنيا را از او دفع مى كند(5) يا براى برآورده شدن حاجتى به مسجد مى رود؛ امام صادق عليه السلام فرمود: حاجتى به خدا داشتم، در گرماى نيم روز [براى قضاى آن] به مسجد رفتم، همچنين هرگاه حاجتى براى من رخ دهد به مسجد مى روم(6). يا براى رفع غم به مسجد برود؛ امام صادق عليه السلام فرمود: چه مانع مى شود شما را كه هرگاه غمى از غمهاى دنيا روى آورد، وضو بگيريد و به مسجد برويد، دو

ص: 55


1- روضة الواعظين، ص 338.
2- مجمع الزّوايد، ج 2، ص 22.
3- كنزالعمال، ج 7، ص 567، حديث / 20291.
4- بحار، ج 76، ص 318.
5- امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 45.
6- البرهان، ج 2، ص 38، حديث / 3، به نقل از تفسير عيّاشى، ج 2، ص 29، حديث / 82؛ رجال كشى، ص 231، حديث / 418.

ركعت نماز بخوانيد و در نماز دعا كنيد(1).

4- ترك كارهاى زشت و ناپسند، يا به سبب حيا از نمازگزاران يا به دليل ترس از خدا؛ على عليه السلام فرموده است: كسى كه به مسجد رفت و آمد كند، به يكى از هشت چيز دست يابد: ... گناهى را به سبب ترس يا حيا ترك مى كند.

5- ضبط حركات اَفعال نماز به طور صحيح؛ نقل شده است كه: رسول خدا وارد مسجد شد، اَنَس بن مالك را ديد كه نماز مى خوانَد و به اطراف خود نگاه مى كند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى اَنَس! همانند كسى كه نماز وداع مى خوانَد، نماز بخوان، چنين در نظر بياور كه پس از اين هيچ گاه نمازى نمى خوانى، چشمهايت را به محلّ سجده ات بدوز، به كسانى كه طرف راست و چپ تو هستند، هيچ توجّهى نكن. بدان كه تو در برابر كسى هستى كه تو را مى بيند ولى تو او را نمى بينى(2).

از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود: مردى وارد مسجدى شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله نيز در آن مسجد بود، آن مرد سجده را آن گونه كه شايسته است، انجام نداد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: همانند كلاغ دانه چيد، اگر اين مرد (با اين حالت بميرد)(3) بر غير دين محمّد صلى الله عليه و آله مرده است(4).

ص: 56


1- مجمع البيان، ج 1، ص 100؛ تفسير عيّاشى، ج 1، ص 43، حديث / 39.
2- دعائم الإسلام، ج 1، ص 157.
3- جمله ميان پرانتز، در: ثواب الأعمال، ص 273، حديث / 1، و در: المحاسن، ص 79، حديث / 5، نيامده است.
4- امالى صدوق، ص 391، حديث / 8؛ در المحاسن، ص 82، ذيل حديث / 11، آمده است: على(ع) مردى را ديد كه در نمازش همانند كلاغ كه دانه مى چيند، بسرعت سجده مى كند، امير مؤمنان(ع) فرمود ... مَثَلِ تو در نزد خدا همچون مَثَلِ كلاغ است زمانى كه دانه از زمين مى چيند، اگر با اين وضع بميرى بر دين اسلام نمرده اى ... و دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد.

در كتاب ربيع الأبرار نقل شده است كه مردى اعرابى، نماز خود را سَبُك به جا آورد، على عليه السلام با تازيانه به سوى او رفت و فرمود: نمازت را دوباره بخوان، [او اعاده كرد] هنگامى كه از نماز فارغ شد، امام عليه السلام فرمود: آيا اين نماز بهتر است يا نماز اوّلى؟ او گفت: اوّلى، امام عليه السلام فرمود: چرا؟ گفت: زيرا نماز اوّل را براى خداى متعال خواندم و دومى را از ترس تازيانه به جا آوردم، على عليه السلام خنديد(1).

6- مسجد براى واردين امان است، و به وسيله آنان خدا عذاب را برطرف مى كند؛ در روايت آمده است: اگر كسانى كه مساجد مرا آباد مى كنند(2)، نبودند، البتّه عذاب بر آنها نازل مى كردم(3). رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: خورشيد و ماه براى مرگ و زندگى هيچ كس نمى گيرند، ليكن اين دو، دو آيه از آيات الهى هستند، هرگاه اين آيات را ديديد، براى نماز به سوى مساجدتان بشتابيد(4). از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: زلزله ها، گرفتن خورشيد و ماه و بادهاى وحشتناك از نشانه هاى قيامت اند، هرگاه يكى از اين علامتها را ديديد، روز قيامت را به ياد آوريد و به مساجدتان پناه ببريد(5).

7- براى مساجد، اوتادى هستند، همنشين آنها فرشتگان اند كه از آنان دلجويى مى كنند، اگر حاجتى داشته باشند، فرشتگان به آنها كمك، اگر

ص: 57


1- ربيع الأبرار، ج 2، ص 106.
2- صاحب مستدرك، در: ج 3، ص 367، گفته است: مقصود از آبادى مساجد، آبادى آنها به نماز و دعا و ذكر و قرائت قرآن است، نَه ساختن و تعمير سقف و ديوارهاى آنها.
3- جعفريات، ص 229 ؛ مشكاة الأنوار، ص 124.
4- المقنعه، ص 35؛ مسكن الفؤاد، ص 94.
5- امالى شيخ صدوق، ص 375، حديث / 4.

بيمار شوند، از آنها عيادت، اگر غايب باشند، از آنان جست و جو مى كنند و اگر حاضر باشند، گويند: خدا را ياد كنيد(1).

8- اهل مسجد، در آخرت، ثواب مى بَرند، و از كسانى هستند كه خدا، آنها را در سايه خود جاى مى دهد، روزى كه هيچ سايه اى جُز سايه او نباشد ... مردى كه هرگاه از مسجد بيرون رود، قلب او به مسجد متوجّه باشد تا زمانى كه برگردد(2).

تمام مطالبى كه يادآور شديم در اين سخن امير مؤمنان، على عليه السلام جمع شده است، فرمود: كسى كه به مسجد رفت و آمد كند، به يكى از هشت چيز دست يابد(3): برادرى كه در راه خدا به دست آورد، يا علم تازه اى تحصيل كند، (يا آيه محكمى، يا رحمت منتظره اى، يا سخنى كه او را از هلاكت نگه دارد، يا سخنى بشنود كه او را هدايت كند) يا گناهى را از روى ترس يا حيا ترك كند(4). بنابراين، هرگاه به خانه خدا وارد مى شوى، از فوايدى كه خدا براى تو مهيّا كرده است، خود را محروم مكن، بيشترين فايده را جوانى مى برد كه آنچه را در مسجد گفته مى شود كاملاً فرا مى گيرد و در سلوك وى اثر مى گذارد، برخلاف پدران چرا كه آنها به

ص: 58


1- كنزالعمال، ج 7، ص 581، حديث / 20351؛ مجازات النبويّه، ص 412، حديث / 330.
2- خصال، ص 342.
3- در قرب الإسناد، ص 33، آمده است، امام حسن(ع) فرمود: كسى كه در آمد و شد به مسجد مداومت كند، به يكى از هفت چيز دست يابد.
4- الفقيه، ج 1، ص 153، حديث / 36؛ ثواب الأعمال، ص 46، حديث / 1؛ تهذيب، ج 3، ص 248، حديث 681؛ نهايه شيخ طوسى، ص 108؛ فلاح السائل، ص 90؛ المحاسن، ص 48، حديث / 66؛ تحف العقول، ص 166:؛ ميان پرانتز، از: قرب الإسناد، ص 33، چنين است: يا رحمت منتظره يا آيه محكمى كه او را هدايت كند، يا - به گمان راوى فرمود: - سخن درست يا ارشادى كه وى را از هلاكت حفظ كند.

مشكلات و اندوههاى دنيا گرفتارند.

اعتكاف

در لسان العرب آمده است: اعتكاف، مأخوذ از عَكَفَ على الشّيى ء، است، يعنى به آن روى آورد، در حالى كه مواظب بود و صورت خود را برنگرداند. برخى گفته اند: عَكَفَ يعنى اَقامَ، اقامت كرد و از همين قبيل، سخن خداى متعال است: «ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكفا»(1)؛ يعنى مُقِيْما؛ عُكُوف به معناى اقامت در مسجد است؛ خداى تعالى فرموده است: «وَ أَنْتُمْ عاكِفُوْنَ فِى الْمَساجِدِ»(2) يعنى در حالى كه در مساجد اقامت كرده ايد.

به كسى كه ملازم مسجد است و بر عبادت در مسجد پايدارى مى كند، عاكف و معتكف مى گويند. اعتكاف و عكوف به معناى اقامت در جايى و ملازم بودن چيزى يا جايى است... و گفته شده است: اعتكاف به معناىِ همنشينى مخصوص است(3).

در كتاب شرائع الإسلام آمده است: اعتكاف، همان درنگ طولانى در مسجد براى عبادت است و جز از مكلّف مسلمان، صحيح نيست(4).

شرايط اعتكاف، نيّت و روزه است؛ اعتكاف بدون روزه، صحيح نيست(5). حدّاقلّ اعتكاف سه روز است(6). هرگاه دهه آخر ماه فرا مى رسيد،

ص: 59


1- طه، 20/97.
2- بقره، 2/187.
3- لسان العرب، ج 9، ص 255.
4- شرائع الإسلام، ج 1، ص 215؛ جواهر الكلام، ج 17، ص 159.
5- دعائم الإسلام، ج 1، ص 286.
6- كافى، ج 4، ص 177، حديث / 2؛ الفقيه، ج 2، ص 121، حديث / 525؛ استبصار، ج 2، ص 128، حديث / 418؛ تهذيب، ج 4، ص 289، حديث / 876.

رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد معتكف مى شد، خيمه اى از مو براى آن حضرت برپا مى كردند، دامن به كمر مى زد و رختخواب خود را جمع مى كرد(1). در خبر ابوالعبّاس از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله در دهه اوّل ماه رمضان معتكف شد، سپس مرتبه دوم در دهه وسط معتكف شد، آن گاه در مرتبه سوم در دهه آخر ماه معتكف شد، پس از آن همواره رسول خدا صلى الله عليه و آله در دهه آخر ماه معتكف شد(2).

امام صادق عليه السلام فرمود: اعتكاف صحيح نيست مگر در بيستم ماه رمضان(3). در جواهر الكلام آمده است: شرط بودنِ روزه در اعتكاف مثل شرط بودنِ طهارت در نماز است... چه اين كه روزه واجب باشد يا مستحبّ باشد، روزه رمضان باشد يا غير رمضان، و هيچ اختلافى در اين مورد وجود ندارد بلكه از كتاب المعتبر(4) نقل شده كه فتواى علماى ما همين است(5).

در كتاب شرائع الإسلام آمده است: اعتكاف صحيح نيست مگر در زمانى كه روزه صحيح باشد و اعتكاف كنندگان بايد از كسانى باشند كه روزه آنان صحيح است. بنابراين، اگر در عيد فطر و قربان معتكف شود، اعتكافش صحيح نيست(6).

ص: 60


1- كافى، ج 4، ص 175، حديث / 1؛ الفقيه، ج 2، ص 120، حديث / 517؛ تهذيب، ج 4، ص 287، حديث / 896؛ استبصار، ج 2، ص 130، حديث / 426.
2- الفقيه، ج 2، ص 123، حديث / 535؛ الكافى، ج 4، ص 175، حديث / 3.
3- كافى، ج 4، ص 176، حديث / 2.
4- در المعتبر، ج 2، ص 726 آمده است: هر روزه اى كه بگيرد، خواه واجب باشد يا مستحب، رمضان باشد يا غير رمضان، [فرق نمى كند] فتواى علماى ما نيز همين است.
5- جواهر الكلام، ج 17، ص 164.
6- شرائع الإسلام، ج 1، ص 215.

از اين رو، در ايران اسلامى مى بينيم كه مراسم اعتكاف در «ايّام البيض»(1) يعنى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه برگزار مى شود بويژه در ماه رجب زيرا فضيلت و بركت در اين ماه است(2). رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: به على عليه السلام بگو: از هر ماهى سه روز، روزه بگير... گفتم: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله اين ثوابها فقط مخصوص من است يا براى عموم مردم است؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند، اين ثوابها را به تو و هر كس كه اين عمل را به جا آورد، عطا مى كند، گفتم: آن سه روز كدام است اى رسول خدا؟ فرمود: ايّام البيض در هر ماهى، و آن سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم است(3).

مكان اعتكاف؛ از عالم عليه السلام (4) در باره اعتكاف سؤال شد، فرمود:

ص: 61


1- شيخ مفيد در كتاب المقنعه، ص 58، گفته است: ايّام البيض را به علّت شبهاى آنها «بيض» گفته اند، و علّت آن كه شبهاى آنها به اين نام خوانده شده، اين است كه در اين شبها، ماه از هنگام غروب خورشيد طلوع مى كند و تا طلوع آفتاب غروب نمى كند - الدّروع الواقيه، ص 66، به نقل از: المقنعه، با كمى اختلاف.
2- رجب، ماه بزرگى است، خداوند، حسنات را در آن دو برابر، و سيّئآت را محو مى كند، كسى كه يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد، آتش از او دور شود، و كسى كه سه روز روزه بگيرد، بهشت بر او واجب گردد - الفقيه، ج 2، ص 56، حديث / 245. كسى كه ايّام البيضِ ماه رجب را روزه بگيرد، و شبهاى آن را به عبادت بگذراند... خدا هزار حاجتِ او را برآورد... و خدا در بهشت براى او صد قصر از زمرّد بنا كند... و اين كار براى خدا آسان است - المستدرك، ج 7، ص 523، حديث 4. رجب ماه ريزش رحمت خدا بر بندگان است - البحار، ج 97، ص 36، حديث 16 به نقل از: عيون اخبارالرّضا، ج 2، ص 71، حديث 331؛ در اين كتاب به جاى «اصب» «اصم» آمده است، رجب: نهرى است در بهشت، از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر، كسى كه يك روز، از ماه رجب را روزه بگيرد، خداوند از آن نهر، او را سيراب فرمايد - تهذيب، ج 4، ص 306، حديث 924.
3- وسائل، ج 10، ص 437، حديث / 3.
4- منظور، امام كاظم(ع) است - جامع الرّواة، ج 2، ص 462.

اعتكاف، شايسته نيست مگر در مسجدالحرام و مسجدالرّسول و مسجد كوفه و مسجد جامع، و مادامى كه معتكف است بايد روزه بگيرد(1).

از عمر بن يزيد نقل شده است كه گفت: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: در باره اعتكاف در بعضى از مساجد بغداد چه مى فرماييد؟ امام فرمود: اعتكاف نيست مگر در مسجد جامعى كه امام عادلى در آن نماز جماعت خوانده باشد و اعتكاف در مسجد كوفه و بصره و مسجد مدينه و مسجد مكّه مانعى ندارد(2)... و در روايتى مسجد مداين آمده است(3).

در كتاب شرائع الإسلام آمده كه ضابطه اعتكاف، هر مسجدى است كه در آن، پيامبرى يا وصىّ او نماز جماعت اقامه كرده باشد؛ برخى از فقيهان گفته اند: نماز جمعه خوانده باشد(4).

اجازه كسى كه بر ديگرى ولايت دارد مثل شوهر بر همسر و پدر و مادر بر فرزندانشان در اعتكاف شرط است.

همچنين لازم است همواره در مسجد باشد، اگر بدون مجوّز خارج شود، چه مايل باشد و چه نباشد، اعتكافش باطل است. بنابراين، اگر سه روز در مسجد نگذراند، اعتكاف باطل مى شود.

امّا خروج از مسجد براى كارهاى ضرور مِثلِ قضاى حاجت شُست و شوى بدن و عيادت بيمار، جايز است.

امام صادق عليه السلام فرموده است: شايسته نيست كه اعتكاف كننده از مسجد بيرون رود مگر براى حاجتى كه ناگزير باشد. سپس از ساعتى كه

ص: 62


1- فقه الرّضا، ص 190؛ كافى، ج 4، ص 176، حديث / 3، به نقل از امام صادق(ع).
2- كافى، ج 4، ص 176، حديث / 1.
3- الفقيه، ج 2، ص 120، حديث / 520.
4- شرائع الإسلام، ج 1، ص 216.

بيرون رفته ننشيند تا به مسجد برگردد(1).

از مسجد بيرون نرود مگر براى تشييع جنازه يا عيادت بيمارى [يا براى نماز جمعه(2)] اعتكاف زن نيز همين گونه است(3)، جز اين كه اگر حايض شود بايد از مسجد بيرون رود تا پاك شود(4)، هرگاه پاك شد آنچه را بر ذمّه اوست، قضا كند(5)؛ در صورتى كه اعتكاف كننده بيمار شود، به خانه اش مى آيد و زمانى كه خوب شود به مسجد برمى گردد و روزه مى گيرد(6).

هرگاه براى يكى از امور فوق از مسجد بيرون رود، نشستن و راه رفتن زير سايه براى او جايز نيست و نيز نماز خواندن در خارج مسجد مگر اين كه در مكّه باشد زيرا در مكّه هر كجا بخواهد، مى تواند نماز بخواند و چنانچه سهوا از مسجد بيرون رود، اعتكاف او باطل نمى شود(7).

كسى كه در مسجد معتكف شده، لازم است به ذكر خدا و تلاوت قرآن و نماز مشغول باشد، سخن دنيا نگويد، شعر نخواند، خريد و فروش نكند، با زنى خلوت نكند، دشنام و حرف زشت نگويد، با هيچ كس مجادله و ستيز نكند(8)، بوى خوش به كار نبرد، از گياه خوشبو لذّت نبرد(9)،

ص: 63


1- فقه امام رضا(ع)، ص 190.
2- كافى، ج 4، ص 178، حديث 1.
3- كافى، ج 4، ص 178، حديث / 3؛ الفقيه، ج 2، ص 122؛ حديث 529؛ تهذيب، ج 4، ص 294، حديث 871.
4- دعائم الإسلام، ج 1، ص 128.
5- كافى، ج 4، ص 179، ذيل حديث 2؛ الفقيه، ج 2، ص 123، ذيل حديث / 536.
6- كافى، ج 4، ص 179، حديث 1؛ ج 2، ص 122، حديث 530؛ تهذيب، ج 4، ص 294، حديث 893.
7- شرائع الإسلام، ج 1، ص 217.
8- دعائم الإسلام، ج 1، ص 287.
9- كافى، ج 4، ص 177، حديث / 4؛ الفقيه، ج 2، ص 122، حديث 527؛ تهذيب، ج 4، ص 288؛ استبصار، ج 2، ص 129، حديث 3.

با زنان مباشرت نكند؛ خداى متعال فرموده است: «وَ لاتُباشِرُوهُنَّ وَ اَنْتُمْ عاكِفُونَ فِى الْمَساجِد»(1).

فوايد اعتكاف

مهمترين فوايد اعتكاف عبارت است از:

1- صبر بر طاعات و ميزان آمادگى نَفْس بر آن.

2- پى بردن به ذات نَفْس از طريق فاصله گرفتن با لذايذ و تزيينات دنيا كه آيا به دين متمايل است يا بيشتر به دنيا توجّه دارد؟

3- تفكّر و توجّه كامل به عبادت به دليل گستردگى وقت كه بعدها به آن خو مى گيرد و اين به سبب ارزش خشوعى است كه همراه با گريه است و موجب پاك شدن نَفْس از رذايل مى شود.

4- استجابت دعا به علّت آمادگى كامل براى عبادت.

5- كمال آرامش و راحت خاطر به سبب دورى نَفْس از ماديّات.

6- احساس پشيمانى و توجّه به استغفار و توبه با خلوص نيّت نسبت به گناهانى كه نَفْس در گذشته مرتكب شده است؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: رجب، ماه استغفار امّت من است، در اين ماه، بسيار استغفار كنيد زيرا كه خدا، آمرزنده و مهربان است(2).

7- كسب فضايل پسنديده و عادات حسنه چرا كه معتكفان در مساجد اغلب از مؤمنان هستند.

8- نگاه داشتن زبان و آگاهى بر لغزشهاى انسان كه موجب خاموشى و

ص: 64


1- «در هنگامى كه در مساجد معتكف هستيد، با زنان، مباشرت نكنيد» بقره / 187.
2- البحار، ج 97، ص 38، حديث / 24.

جرأت بر امر به معروف و نهى از منكر مى شود.

9- ارتباط بيشتر قلبها به مساجد براى اين كه در هنگام اعتكاف به اهميّت مساجد پى مى بَرد.

بنابراين، اعتكاف مدرسه تهذيب نَفْس است و اعتكاف براى جوانان، بيشتر از پدرانشان اهميّت دارد به دليل اين كه جوانان از فراغت برخوردارند و مسؤوليّتى براى كسب روزى ندارند.

مساجد ما شكايت مى كنند و جوانان را فرا مى خوانند

غريبان در دنيا چهارند: 1- قرآنى كه در قلب ستمگرى باشد؛ 2- مسجدى كه در ميان مردمى باشد كه در آن نماز نمى خوانند؛ 3- قرآنى در خانه اى باشد كه قرائت نمى شود؛ 4- مرد صالحى كه در ميان مردمان بدى باشد(1).

از اين رو، مساجد ما به خدا شكايت مى كنند بويژه از همسايگانشان كه در آنها حاضر نمى شوند. خداوند به مساجد وحى كرد: سوگند به عزّت و جلالم، يك نماز از آنها نمى پذيرم، عدالتى از آنها در ميان مردم آشكار نمى كنم، آنها را مشمول رحمت خود نمى گردانم، و در بهشت مجاور من نخواهند بود(2). جابر از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: روز قيامت سه چيز مى آيند و به خداى متعال شكايت مى كنند: 1- قرآن؛ 2- مسجد؛ 3- عترت پيامبر صلى الله عليه و آله (3)؛ قرآن مى گويد: خدايا! مرا تحريف و

ص: 65


1- كنزالعمال، ج 1، ص 616، حديث 2845.
2- امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 307.
3- همچنين روايت شده: سه چيز است كه به خداى متعال شكايت مى كنند: 1- مسجد خرابى كه اهل محل در آن نماز نمى خوانند؛ 2- عالمى كه بين مردم نادان باشد؛ 3- قرآنى كه آويخته شده و گرد و غبار بر آن نشسته است و قرائت نمى شود. الخصال، 142، حديث 163. در روضة الواعظين، ص 236، به جاى «معلّق» «مغلق» آمده است و در جامع الأخبار، ص 70، آمده است: و مسجد خرابى كه اهل محلّ در آن نماز نخوانند.

پاره پاره كردند. مسجد مى گويد: خدايا! مرا تعطيل و ضايع كردند. عترت مى گويد: خدايا! ما را كُشتند، آواره و در به در كردند(1).

هرگاه مردى كه اهل مسجد است، غايب شود، سپس به مسجد برگردد، مسجد شادمان مى شود، همان گونه كه شما هرگاه مسافرتان بيايد، شادمان مى شويد(2). شخصى كه در مسجد براى نماز اقامت مى كند، خدا را شادمان مى كند، همان گونه كه اهل خانه با ديدار مسافرشان خوشحال مى شوند(3).

امّا مساجد ما به بركت هوشيارى اسلامى تعطيل نشده است ولى از حاضر نشدن جوانان شكايت دارند چرا كه وجود جوانان، رونق مسجد و كارهاى عبادى ايشان، چراغ راه وارد شوندگان است و اين به سبب صدق نيّت و خلوص آنهاست زيرا دامهاى شيطان هنوز در قلب آنها رسوخ نكرده است. همچنين مساجد از دو دسته شكايت مى كنند: اوّل، واعظان جيره خوارى كه سخنگوى دربار شاهان ستمگرند. دوم، خطبا و سخنرانانى كه احاديثى را ترويج مى كنند كه ضرر آنها بيش از نفع آنهاست.

امام جماعت مسجد بايد عادل، مؤمن، عاقل و حلال زاده و بنا بر قول اظهر، بالغ باشد(4)، همچنين مريض نباشد. بنابراين، شخص بيمار براى اشخاص تندرست نمى تواند امامت كند زيرا اين امامت، مخصوص پيامبر

ص: 66


1- خصال، ص 175، حديث 232.
2- دعائم الإسلام، ج 1، ص 148.
3- نهايه ابن اثير، ج 1، ص 130.
4- شرائع الإسلام، ج 1، ص 124.

خدا صلى الله عليه و آله بوده است(1)، و بايد ناصبى نباشد؛ پشت سر ناصبى نماز نخوانيد، مگر اين كه بترسيد مشهور و انگشت نما شويد(2).

نيز شرط است كه امام جماعت، قارى ترين كتاب خدا باشد و داناترينِ مردم به حلال و حرام باشد، در سخن راستگوتر، در رفتار نيكوتر و از لحاظ سنّ بزرگتر باشد؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: قارى ترين مردم به كتاب خدا بايد امام جماعت باشد، اگر در قرائت قرآن مساوى باشند، كسى كه به سنّت، داناتر است بايد امام باشد، اگر در آگاهى از سنّت يكسان باشند، كسى كه در هجرت مقدّم بوده است بايد امام جماعت باشد، اگر در هجرت برابر باشند، كسى كه سنّش بزرگتر است(3) و اگر در سنّ مساوى باشند، كسى كه زيباتر است بايد امام جماعت باشد(4).

اگر خوشحال مى شويد كه نماز شما پاك باشد، نيكانتان را در امامت جماعت مقدّم داريد(5) چرا كه امام جماعت مردم، نماينده آنها به سوى خداوند است(6). كسى كه امامت گروهى را بر عهده گيرد، در حالى كه از او داناتر [يا فقيه تر] وجود دارد، همواره كار آنها به پستى و فرومايگى پيش مى رود(7) [امام جماعت رابت] و امير منصوب از سوى امام عادل و صاحب منزل براى امامت مقدّم اند و سادات هاشمى در صورتى كه شرايط امامت

ص: 67


1- دعائم الإسلام، ج 1، ص 151.
2- دعائم الإسلام، ج 1، ص 151.
3- مستدرك، ج 6، ص 476، حديث / 8.
4- المقنع، ص 66؛ علل الشّرائع، ص 326، حديث / 3.
5- الفقيه، ج 1، ص 247، حديث / 1101؛ علل الشّرايع، ص 326، حديث / 3.
6- دعائم الإسلام، ج 1، ص 151.
7- تهذيب، ج 3، ص 56، حديث / 194؛ علل الشرايع، ص 326. كلمه ميان كروشه از ثواب الأعمال، ص 246، حديث / 1؛ محاسن، ص 93، حديث / 49.

در آنان باشد بر ديگران اولويّت دارند هرگاه امامان جماعت به نزاع بپردازند، هر كدام را كه مأمومين مقدّم داشتند، اولويت دارد، پس از آن اگر اختلاف كردند، نخست قارى تر، سپس فقيه تر، آن گاه كسى كه در هجرت سبقت داشته، بعد از او كسى كه سنّش بيشتر است و پس از همه اينها كسى كه زيباتر باشد، براى امامت مقدّم است(1).

هرگاه در امام جماعت اين شرايط باشد، قلبها به او اطمينان مى يابد و بگو مگو از مجالس برطرف مى شود، در نتيجه، دلها و گوشهاى آنان متوجّه مى شود به آنچه امام مى گويد از قبيل امر و نهى يا حكمتى كه موجب تهذيب نفس مى شود و بيشترين تأثير را در دلهاى جوانان مى گذارد چرا كه تازه و با طراوت اند.

چگونگى حضور جوانان

مهمترين امور براى حضور جوانان در مساجد به شرح زير است:

1- امام جماعت مسجد بايد از لحاظ علمى و دينى و اخلاق، سلوكى شايستگى داشته باشد و خود را بى خبر وانمود كند (يعنى آنچه را كه از باطن اشخاص مى داند، اظهار نكند) دوستدار آخرت و به مظاهر دنيايى اعتنا باشد، در جايى كه حضور وى مقتضى است، حاضر شود و در تمام كارها جدّى باشد تا هنگامى كه براى كارى آنها را به مسجد دعوت مى كند، همه حاضر شوند، و فرمان او را اطاعت كنند. در چنين مواردى، مردم و از جمله جوانانى كه براى رشد و تكامل شخصيّت خود به دنبال الگو هستند، در مسجد حاضر مى شوند و بعد از هر نمازى براى استقامت

ص: 68


1- شرائع الإسلام، ج 1، ص 125.

دلهايشان، مواعظ و ارشادات دينى بيان مى شود؛ البتّه بايد طولانى و خسته كننده نباشد بلكه مختصر و مفيد باشد تا مؤثّر واقع شود.

بنابراين، هنگامى كه فقير و ثروتمند در كنار يكديگر، پشت سر امام جماعت مسجد نماز مى خوانند، پير و جوان، دانشجو و بى سواد نشسته اند و به سخنان امام جماعت مسجد گوش مى دهند. در اين هنگام، كبر و برترى جويى از بين مى رود و رحمت، مهربانى، همبستگى روحى و شوق به حضور در مسجد ميان آنها به وجود مى آيد در استفاده علمى و اداى عبادت و مكان عبادت، همه مساوى اند.

2- هنگامى كه امام جماعت مسجد با واردين معارفه مى كند، بايد دو كار انجام دهد: 1- جلسه اى مركّب از اهالى منطقه تشكيل دهد و درباره امور مخصوص به مسجد با مردم تبادل نظر كند و به پيشنهادها و ديدگاههايشان گوش فرا دهد. 2- در راستاى امور مسجد، كميته هايى تشكيل دهد و به قدر امكان در حلّ مشكلاتى كه به مسجد مربوط است، بكوشد.

امّا امورى كه به خارج مسجد مربوط است، بايد به كمك به عائله هاى نيازمند، عيادت بيماران، حضور در عروسيها و عزاها و اصلاح بين مسلمانان اهميّت دهد و امّا كارهايى كه مخصوص كميته هاست، بر حسب احتياجات مسجد تقسيم مى شود: 1- كميته اى براى نظافت و تميزى مسجد، و اين سخن به معناى بى نيازى از مأمور دايمى نظافت نيست زيرا كار كميته نظافت، كمك به مأمور نظافت است؛ البتّه زمانى كه مقتضى باشد. 2- كميته اى براى خريد نيازمنديهاى مسجد. 3- كميته اى براى اداره كتابخانه. 4- كميته قرض الحسنه. 5- كميته اى براى جمع آورى اعانات و كمك به نيازمندان. 6- كميته اى براى تبليغ.

ص: 69

در برخى از اين كميته ها، اولويّت را به جوانان بدهند و آنان را در اداره امور شريك گردانند و بايد همه كميته ها براى هماهنگى بيشتر در كارهاى مسجد با امام جماعت در ارتباط باشند.

3- دوره هايى براى تلاوت و حفظ و تفسير قرآن به طور منظّم تشكيل دهند؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است: هر قومى كه در خانه اى از خانه هاى خدا بنشينند و كتاب خدا را بخوانند و با يكديگر مباحثه كنند، ميهمان خداى متعال هستند و فرشتگان با بالهاى خود بر آنان سايه مى افكنند، مادامى كه مشغول اين كار باشند و به سخن ديگرى نپردازند(1).

در روايتى آمده است: آرامش بر آنها فرود مى آيد و رحمت، آنان را فرا مى گيرد و فرشتگان، آنها را گرامى مى دارند(2).

نيز پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است: اگر يك نفر از شما به مسجد بيايد و يك آيه تعليم بگيرد، از يك شتر براى او بهتر است و دو آيه از دو شتر بهتر و سه آيه براى او از سه شتر بهتر مى باشد(3).

همچنين [امام جماعت] درسهاى فقهى، آموزشى، اخلاقى بدهد و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام و شخصيّتهاى مكتبى را در راستاى تربيت روحى و روانى بيان كند. بايد در اين زمينه قبلاً آماده باشد و از زياده گويى و طول سخن بپرهيزد و مطالبى كه مى گويد، متنوّع، محرّك، و با زندگى اجتماعى مردم مرتبط باشد، دَه دقيقه بيشتر سخن نگويد تا كسانى كه كار دارند، وقتشان تنگ نشود و جوانان خسته نگردند؛ هرگاه فايده سخن عام باشد، حضور مردم بيشتر خواهد شد زيرا اين سخن با

ص: 70


1- مستدرك، ج 3، ص 363، حديث 21، به نقل از درّاللآلى، ج 1، ص 8.
2- كنزالعمال، ج 1، ص 544، حديث / 2436.
3- امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 367.

تازگى و طراوت همراه و موجب تشويق مردم مى شود.

4- ايجاد كتابخانه اى كه در آن كتابهاى حديث، دعا، اخلاق، تفسير قرآن، سيره پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليه السلام موجود باشد. همچنين نوارهاى كاسِت از قرآن و سخنرانيهاى مفيد، تهيّه شود. اسماعيل بن جابر از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت، رساله اى براى اصحاب خود نوشت و دستور داد آن را بخوانند و مورد توجّه قرار دهند و به آن عمل كنند. ياران امام، آن رساله را در مساجد خانه هاى خود گذاشتند و هر زمان از نماز فارغ مى شدند، آن را مطالعه مى كردند(1). بنابراين، بودن كتابخانه در مسجد، يكى از انگيزه هاى حضور جوانان است.

5- اذان گفتن را مختصّ يك نفر قرار ندهد(2) بلكه جوانانى را كه صداى خوب دارند براى اذان گفتن تمرين دهد و فايده هاى اذان را براى آنها بيان كند؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: كسى كه اذان مسجدى از مساجد خدا را به عهده گيرد و در آن براى رضاى خدا اذان بگويد، خداوند به او ثواب... پيامبرى عطا كند(3).

روايت شده كه مؤذّنان [در قيامت] با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان محشور مى شوند(4).

6- به طور علنى مردم را براى دادن خمس و زكات و تبرّعات و ارتباط با ثروتمندان تشويق كند از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه به اصحاب

ص: 71


1- كافى، ج 8، ص 2، حديث 1.
2- نخستين كسى كه براى مؤذّنان، مواجب قرار داد، عثمان بن عفّان بود - وفاء الوفا، ج 2، ص 530.
3- ثواب الأعمال، ص 342.
4- امالى صدوق، ص 163، ضمن حديث 1.

خود فرمود: براى خدا در اموالتان حقّى است، البتّه هرگاه به حدّ نصاب برسد. پس مردم، صدقات خود را مى آوردند و در مسجد مى گذاشتند. هرگاه آن مكان پر مى شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله آن صدقات را تقسيم مى كرد(1).

مردم مدينه، زكات فطريّه خود را به مسجد رسول خدا مى آوردند(2). رسول خدا صلى الله عليه و آله پنج نفر را از مسجد بيرون كرد و فرمود: شما كه زكات نداده ايد در مسجد نماز نخوانيد(3).

كميته مسؤول جمع آورى خمس و زكات و اعانات بايد از معتمدين باشد تا به آنها اطمينان باشد و بايد برخى از جوانان مورد اعتماد نيز با آنان مشاركت كنند، اگر بخواهند به شخص خاصّى كمكى كنند، بايد بيرون مسجد و بدون اين كه كسى بفهمد به او كمك كنند و امّا اگر مى خواهند به همه اشخاص كمكى كنند، بهتر است در مسجد باشد. امير مؤمنان على عليه السلام در مسجد عطيّه مى داد(4).

7- تشكيل كميته اى براى صندوق قرض الحسنه كه در اداره آن برخى از جوانان شريك باشند.

8- جوانان نيرومند را در مراسم تعزيه ها و مواليد اسلامى شركت دهند و در صورتى كه خطايى از آنان صادر شود، به طور غير مستقيم به آنان گوشزد كنند چرا كه يادآورى خطا به طور مستقيم، موجب كناره گيرى و عدم حضور آنها در مسجد مى شود و علّت ديگر اين كه دلهاى جوانان نازك است و انتقاد مستقيم را تحمّل نمى كنند بلكه انتقاد را عيبجويى به

ص: 72


1- المستدرك، ج 7، ص 96، حديث 3، به نقل از تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 470.
2- تفسير عيّاشى، ج 1، ص 150، حديث 493.
3- غوالى الّلآلى، ج 3، ص 114، حديث 4.
4- الإختصاص، ص 304؛ بصائر الدّرجات، ص 358.

حساب مى آورند.

9- امام جماعت يك روز را براى نظافت و تميز كردن مسجد با مشاركت همه گروهها اختصاص دهد واز جمله جوانان با ميل و رغبت شركت كنند. نظافت مسجد به حديثهايى كه در اين باره وارد شده است، ارتباط دارد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مزدهاى امّت من بر من عرضه شد حتّى پَرِ كاه و خاشاكى كه شخصى آن را از مسجد بيرون مى بَرد(1).

هر كس روز پنجشنبه و شب جمعه مسجد را جارو كند و اندكى از خاك به اندازه اى كه در چشم بيفتد از مسجد بيرون بَرد، خداوند او را بيامرزد(2).

روايت شده است: كسى كه مسجدى را جارو كند، خداوند براى او ثواب آزاد كردن يك بنده بنويسد و كسى كه به اندازه پر كاه و خاشاكى كه در چشم بيفتد از مسجد بيرون بَرد، خداوند براى او دو بهره از رحمت خود بنويسد(3). بهشت و حوران بهشتى به كسى كه مساجد را جارو مى كند و خاشاك آن را مى گيرد، مشتاق اند(4).

بيرون بدن زباله از مسجد، كابين حورالعين است(5). در اين هنگام است كه همگان به ويژه جوانان ارزش و ثواب تميز كردن مساجد را درك مى كنند.

ص: 73


1- كنزالعمال، ج 1، ص 615، حديث 2833.
2- الفقيه، ج 1، ص 152، حديث 701؛ امالى صدوق، ص 405، حديث 15؛ تهذيب، ج 3، ص 254، حديث 703؛ روضة الواعظين، ص 336؛ ثواب الأعمال، ص 51، حديث 1.
3- امالى صدوق، ص 152، حديث 1؛ روضة الواعظين، ص 336، المحاسن، ص 56، حديث 87.
4- اصول السّتة عشر، ص 55 (اصل زيد نرسى).
5- كنزالعمال، ج 7، ص 655، ذيل حديث 20766.

10- گذاشتن صندوقى براى پيشنهادها و انتقادها كه برخى از جوانان بر آن اِشراف داشته باشند.

هرگاه مسؤوليّتها به جوانان واگذار شود، جوانان ارزش آن را درك مى كنند، در نتيجه، ارتباط صميمى به صورتى مستمرّ در مسجد به وجود مى آيد.

اَلصَّلاةُ جامِعَةً

عبارت «اَلصَّلاةُ جامِعَةً» براى دعوت مردم به اجتماع در مسجد به كار مى رفت گر چه گاهى براى اقامه نماز نبود اين ندا و دعوت در حوادث بزرگ و امور مهمّ رايج بود؛ واژه: الصّلاة، به سبب فعل محذوف يعنى «احضروا» منصوب است و «جامعةً» بنابر حاليّت منصوب است و بسا به رفع خوانده مى شود يعنى مبتدا و خبر باشد.

بنابراين، اجتماع مردم در مسجد براى توضيح در باره كارى بوده است(1). اكنون به بعضى از اين اجتماعات با نداى «اَلصَّلاة جامِعَةً» توجّه فرماييد: از جمله هنگامى كه پيامبر مى خواست مكّه را فتح كند، از خدا در خواست كرد كه اخبار آن را بر كفّار قريش پوشيده دارد تا ناگهانى وارد مكّه شود... حاطب بن بَلْتَعَه، نامه اى به اهل مكّه نوشت و آنها را به تصميم پيامبر صلى الله عليه و آله مبنى بر فتح مكّه باخبر ساخت. او نامه را به زن سياهى سپرد و به او فرمان داد تا از بى راهه به مكّه رود. وحى بر پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره نازل و آن حضرت خبردار شد. از اين رو، امير مؤمنان را خواست و به او فرمود: يكى از اصحاب من به اهل مكّه نامه اى نوشته و آنها را از هدف

ص: 74


1- البحار، ج 57، ص 115.

ما با خبر ساخته است... اين نامه با زن سياهى است كه از بى راهه به مكه مى رود، سپس پيامبر صلى الله عليه و آله زبير بن عوام را خواست و به او فرمود: به همراه على عليه السلام به طرف مكّه برو. آن دو از بى راهه حركت كردند و به آن زن رسيدند. زبير جلو رفت و راجع به نامه اى كه با اوست از او پرسيد. وى انكار كرد و سوگند خورد كه نامه اى با من نيست و گريست. زبير گفت: اى امير مؤمنان! به نظر من نامه اى با اين زن نيست، برگرديم به سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله و آن حضرت را به بى گناهى اين زن آگاه سازيم؛ على عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله به من خبر داده است كه نامه اى با خود دارد و به من امر فرموده كه نامه را از او بگيرم و تو مى گويى كه نامه اى با او نيست؛ سپس شمشير از نيام بركشيد و به سوى آن زن رفت و فرمود: آگاه باش! به خدا سوگند! اگر نامه را بيرون نياورى، گردنت را مى زنم. آن زن گفت: هرگاه چاره اى نيست اى پسر ابوطالب، صورت خود را از من برگردان. آن حضرت، صورت خود را از او برگردانيد، آن زن روسرى خود را برداشت و آن نامه را از ميان گيسوان خود بيرون آورد. امير مؤمنان عليه السلام نامه را گرفت و به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آورد. پيامبر امر فرمود كه ندا دهند: الصّلوة جامعة، در ميان مردم ندا دادند و آن ها در مسجد جمع شدند تا مسجد پُر شد. آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر رفت، نامه را به دست گرفت و فرمود: اى مردم! من از خدا درخواست كردم كه اخبار ما را از قريش پوشيده بدارد ليكن مردى از شما به اهل مكّه نامه نوشته و اخبار ما را گزارش داده است؛ صاحبِ نامه بأيستد و گر نَه وحى، او را رسوا خواهد كرد، هيچ كس بلند نشد، دوباره سخن خود را تكرار كرد، حاطب بن ابى بلتعه در حالى كه همچون شاخه خشكيده خرما مى لرزيد، ايستاد و گفت: من صاحبِ نامه هستم اى رسول خدا! بعد از اين كه اسلام آوردم، هيچ گاه نفاق

ص: 75

نداشته ام و بعد از يقين خود شك نكرده ام؛ پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: پس چه چيز تو را وادار كرد كه اين نامه را نوشتى؟ او گفت: اى رسول خدا! خانواده من در مكّه است و در آن جا قوم و قبيله اى ندارم، ترسيدم كه از ناحيه آنها زيانى به ما برسد، در نتيجه، نامه من وسيله اى باشد تا شرّ آنها را از خانواده ام باز دارد و من بر آنها مسلّط باشم، و اين كار را به سبب شكّ در دين انجام نداده ام.

عمر بن خطّاب ايستاد و گفت: اى رسول خدا! اجازه بده تا او را بكُشم چرا كه او منافق است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: او از اهل بَدر است، شايد خداى متعال كه بر ضمير آنها آگاه است، آنها را بيامرزد؛ او را از مسجد بيرون كنيد. مردم از پشت سر او را راندند تا از مسجد بيرون كردند، در حالى كه او به پيامبر نگاه مى كرد شايد بر او رحم كند، رسول خدا صلى الله عليه و آله امر كرد تا او را به مسجد برگرداندند و به او فرمود: تو را عفو كردم و از جُرمت گذشتم، از خدايت مغفرت بخواه و چنين جنايتى را تكرار نكن(1).

از جمله اين كه چون آخرين روز از ايّام التّشريق(2) فرا رسيد، خداى متعال آيه: «إِذا جآءَ نَصْرُ اللّه ِ وَالْفَتْح»(3) را نازل كرد، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خبر مرگم به من داده شد، سپس ندا داد: الصّلوة جامعة، مردم در مسجد

ص: 76


1- بحار، ج 21، ص 119، حديث 18، به نقل از ارشاد مفيد، ص 33.
2- ايّام التّشريق روزهايى است كه حاجيان در مِنى هستند و آن يازدهم و دوازدهم و سيزدهم بعد از روز عيد قربان است، در علّت نامگذارى آن اختلاف شده، بعضى گفته اند: ايّام التّشريق ناميده شده به اين سبب كه گوشتهاى قربانى را در آفتاب مِنى پهن مى كنند تا خشك شود؛ بعضى گفته اند: به اين سبب به اين نام خوانده شده كه قربانيها را نحر نمى كنند تا اين كه خورشيد طلوع كند - نهايه، ج 2، ص 464؛ مجمع البحرين، ج 5، ص 191.
3- سوره نصر، 110/1.

خَيْف اجتماع كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله حمد و ثناى الهى به جاى آورد و فرمود: ... اى مردم! من دو چيز گرانبها در ميان شما مى گذارم. عرض كردند: اى رسول خدا آن دو چيز گرانبها چيست؟ فرمود: كتاب خدا و عترت من، اهل بيت من، حقيقتا خداى لطيف و خبير به من خبر داده است كه اين دو از هم جداى نمى شوند تا اين كه در كنار حوض بر من وارد شوند(1). از جمله موارد، اين است كه مردى به محضر امير مؤمنان آمد و گفت: پروردگارِ ما را براى ما توصيف كن تا محبّت و معرفت ما نسبت به او زياد شود. آن حضرت غضبناك شد و ندا داد: الصّلاة جامعة، مردم اجتماع كردند تا اين كه مسجد پُر شد. او بر منبر بالا رفت در حالى كه غضبناك و رنگ او دگرگون شده بود(2)... .

از جمله موارد، اين است كه چون معاويه به قصد عراق حركت كرد و به پُل مَنْبج(3) رسيد، منادى فرياد زد: الصّلاة جامعة؛ چون مردم اجتماع كردند، امام حسن عليه السلام بر فراز منبر رفت، حمد و ثناى الهى به جاى آورد، سپس فرمود: امّا بعد، خداى متعال، جهاد را بر مسلمانان مقرّر فرموده و آن را امرى مكروه ناميده است(4)؛ پس از آن خداوند به مؤمنان مجاهد فرموده است: «اِصْبِرُوا إِنَّ اللّه َ مَعَ الصّابِرين» اى مردم، به آنچه دوست داريد نمى رسيد مگر اين كه بر آنچه كراهت داريد صبر كنيد(5).

ص: 77


1- تفسير قمى، ج 1، ص 173؛ بحار، ج 37، ص 128.
2- نهج البلاغه، ص 124؛ التّوحيد، ص 48، حديث 13.
3- منبج، شهر وسيعى است داراى خيرات زياد، پيرامون آن ديوارى است كه با سنگ بنا شده، فاصله بين آن و فرات سه فرسخ است - معجم البلدان، ج 5، ص 206.
4- اشاره به اين آيه شريفه است: كُتِبَ عَلَيْكُمِ القِتالَ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ، بقره، 2/216.
5- بحار، ج 44، ص 50، به نقل از شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 38، آيه 46، انفال / 8.

مساجدى كه نماز در آنها ثواب دارد

اوّل - مسجدالحرام: روايت شده است كه ابراهيم عليه السلام مسجدالحرام را بنا كرد و اين مطلب به نصّ قرآن ثابت است(1). اين نخستين مسجدى است كه براى عبادت بنا شده(2) و يكى از قصرهايى است كه در بهشت ساخته شده(3) و نماز در آن برابر با صد هزار نماز است(4) و نماز در آن از صد هزار نماز در ديگر مساجد، افضل است(5).

اداى فريضه در آن برابر با يك حجّ و خواندن نماز مستحبّى برابر با يك عمره است(6). از اين رو، نماز و دعا در اين مسجد، بسيار بخوانيد، آگاه باشيد كه براى هر بنده اى روزيى است كه به سوى او مى آيد(7).

دوم - مسجد الأقصى: نقل شده است كه سليمان عليه السلام (8) مسجد الأقصى را بنا كرد(9)؛ عبداللّه بن عمرو از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه سليمان بن

ص: 78


1- سنن نسائى، ج 2، ص 32؛ خداى متعال فرموده: وَ اِذْ يَرْفَعُ اِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْت، بقره، 2/127.
2- اباذر از رسول خدا(ص) پرسيد: كدام مسجد اوّل بنا شده است؟ فرمود: مسجدالحرام - سنن نسائى، ج 2، ص 32.
3- امير مؤمنان(ع) فرموده است: چهار قصر از قصرهاى بهشتى در دنياست: 1- مسجد الحرام؛ 2- مسجدالرّسول؛ 3- مسجد بيت المقدّس؛ 4- مسجد كوفه - امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 379.
4- كافى، ج 4، ص 536، حديث 5؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 148.
5- ثواب الأعمال، ص 50.
6- از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمود: مساجد اربعه، مسجدالحرام و مسجدالرّسول و مسجد بيت المقدّس و مسجد كوفه است... نماز فريضه در مسجد كوفه برابر با يك حجّ و نماز مستحبّى برابر با يك عمره است - الفقيه، ج 1، ص 148، حديث 683.
7- وسائل، ج 5، ص 272، حديث 9، به نقل از كافى، ج 4، ص 526، حديث 4.
8- بنا به روايتى آدم(ع) بنا كرد؛ سنن نسائى، ج 2، ص 32.
9- سنن نسائى، ج 2، ص 32.

داوود چون بيت المقدّس را ساخت، سه خصلت از خداوند متعال تقاضا كرد: 1- از خداوند عزّوجلّ درخواست كرد كه به وى حكمى بدهد كه مطابق با حكم خدا باشد، خدا به او داد؛ 2- از خداوند جليل درخواست كرد چنان پادشاهيى به او بدهد كه شايسته هيچ كس بعد از او نباشد، خداوند هم به او داد؛ 3- هنگامى كه از ساختن مسجد فارغ شد، از خداى متعال خواست كه هر كس فقط به انگيزه نماز به اين مسجد بيايد، از گناهان خود بيرون رَود مِثل روزى كه از مادر متولّد شده است: بنا به روايتى، نماز در آن، برابر هزار نماز است(1).

سوم - مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله (2): هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت كرد و شترِ آن حضرت در مكانى كه خرما خشك مى كردند، زانو زد - اين مكان به دو پسر بچّه يتيم به نام سهل و سهيل تعلّق داشت - پيامبر فرمود: إِنْ شاءَ اللّه، منزل همين جاست؛ پس آن دو نوجوان را فرا خواند و با آنها وارد معامله شد تا آن مكان را بخرد و مسجد بسازد، آن دو گفتند: آن را به شما مى بخشيم اى رسول خدا! پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كه به عنوان هبه آن را قبول كند، امتناع كرد تا اين كه آن را به دَه دينار طلا خريد، سپس آن را مسجد ساخت. در آن مكان درخت خرما و قبرهاى مشركان و خرابه هايى وجود داشت. پيامبر صلى الله عليه و آله امر كرد تا قبرهاى مشركان را نبش و خرابه ها را هموار كردند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ايستاد و رداى خود را روى زمين گذاشت تا چيزى [از مصالح ساختمانى] در آن حمل شود. هنگامى كه مهاجران و انصار، اين صحنه را ديدند، رداها و كساهاى خود را به زمين

ص: 79


1- سنن نسائى، ج 2، ص 34.
2- روضة الواعظين، ص 338.

انداختند. عثمان، خشتى را حمل مى كرد و آن را از جامه اش دور نگه مى داشت و زمانى كه خشت را به زمين مى گذاشت، آستين خود را تكان مى داد تا گردو خاك آن بريزد. وى به جامه خود نگاه مى كرد، اگر خاك به آن رسيده بود، گرد و غبار آن را مى زدود، امام على عليه السلام به او نگاه كرد و فرمود:

كسى كه مساجد را آباد مى كند و در عمران آن - ايستاده و نشسته - پيوسته مى كوشد، با كسى كه از گرد و غبار دورى مى كند، برابر نيست.

عمّار بن ياسر، اين رجز را شنيد و آن را مى خواند، در حالى كه نمى دانست مقصود چه كسى است ...؟ عمّار، دو خشت حمل مى كرد، يك خشت براى خودش و يك خشت براى رسول خدا صلى الله عليه و آله . پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى او رفت، دست بر پشت او كشيد و فرمود: اى پس سميّه! براى تو دو اَجر و براى مردم يك اَجر است و آخرين توشه تو از دنيا، شربتى از شير است و گروه ستمكار تو را مى كُشد.

ستونهاى مسجد از تنه درختان خرما و سقف آن از شاخه و برگ خرما به شكل خيمه اى بود؛ طول آن از سمت قبله تا آخر آن صد ذراع و از دو طرف ديگر نيز صد ذراع به شكل مربّع بود. گفته مى شود: كمتر از صد ذراع بوده است، قبله مسجد به سمت بيت المقدس قرار داده شد و اين مسجد، سه در داشت ... هنگامى كه قبله از بيت المقدّس تغيير يافت، پيامبر صلى الله عليه و آله درى را كه پشت سرش بود، بست.

پيامبر صلى الله عليه و آله دوبار مسجد را ساخت؛ يكى هنگامى كه وارد مدينه شد، كمتر از صد ذراع درصد ذراع ساخت و بار ديگر هنگامى كه خدا خيبر را به دست او فتح كرد، مسجد را ساخت و به همان اندازه اى كه بود، بر

ص: 80

حُجره هاى آن افزود(1).

در كتاب معانى الأخبار آمده است كه ديوار مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله پيش از اين كه داراى سقف باشد، به اندازه يك قامت بود؛ هرگاه سايه يك ذراع مى شد، نماز ظهر را مى خواند و هرگاه سايه دو ذراع مى شد، نماز عصر را مى خواند(2). بنابراين، در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله بسيار نماز بخوانيد زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: نماز در مسجد من مِثل هزار نماز در ديگر مساجد است به جز مسجدالحرام زيرا در مسجد الحرام، برابر با هزار نماز در مسجد من است(3)

چهارم - نماز در مسجد قبا(4): هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت فرمود، در قبا بر طايفه بنى عمرو بن عوف فرود آمد، پس روز دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه در ميان آنها اقامت كرد و مسجد خود را تأسيس فرمود، سپس خداوند روز جمعه پيامبر صلى الله عليه و آله را از ميان آنها بيرون بُرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله اوّلين كسى بود كه با دست خود، سنگى را در قبله مسجد گذاشت و آن نخستين مسجدى است كه در اسلام بنا شد(5)

در باره همين مسجد و اهل آن آيه شريفه نازل شد: «لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ

ص: 81


1- وفاءالوفاء، ج 1، ص 324-340.
2- معانى الأخبار، ص 160، ذيل حديث / 1.
3- كامل الزّيارات، ص 21.
4- قبا به ضمّ قاف با مدّ و قصر خوانده مى شود اسمى است غير منصرف كه به صورت مذكّر و مؤنّث به كار مى رود، نام موضعى است نزديك مدينه، از سمت جنوب، حدود دو ميل با مدينه فاصله دارد [و مسجد التّقوى، نيز ناميده مى شود]. مجمع البحرين، ج 3، ص 454 - ما بين كروشه، از: معجم البلدان، ج 5، ص 124، نقل شده است.
5- معجم البلدان، ج 5، ص 124.

عَلَى التَّقْوى مِنْ اَوَّلِ يَوْمٍ اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فِيْهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ اَنْ يَتَطَهَّرُوا»(1).

هنگامى كه «فِيْهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ اَنْ يَتَطَهَّرُوا» نازل شد، پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى اهل مسجد قُبا رفت و فرمود: من ديدم كه خدا شما را ثناى نيكو گفت، تطهير كردن شما چگونه است؟ گفتند: با آب(2) پس از به كار بردن سنگ(3) استنجا مى كنيم.

رسول خدا صلى الله عليه و آله هر شنبه(4) پياده(5) به مسجد قبا مى آمد و مى فرمود: كسى كه در خانه خود تطهير كند، سپس به مسجد قبا بيايد و يك نماز در آن بگزارد، براى او ثواب يك عُمره خواهد بود(6). هر كس به مسجد بنى عمروبن عوف يعنى مسجد قُبا برود، و تنها هدفش نماز باشد، براى او ثواب يك عمره خواهد بود(7).

از امام صادق عليه السلام راجع به مسجدى كه بر اساس تقوا، بنا شده است، سؤال شد، فرمود: مسجد قُباست(8).

نقل شده كه زمين مسجد قبا از آنِ زنى به نام ليّه بود؛ وى الاغ خود را در آن جا مى بست. سعد بن خيثمه، مسجدى در آن ساخت، اهل مسجد ضرار گفتند: ما در جايگاه الاغ ليّه نماز بخوانيم!؟، به ذات خدا سوگند!

ص: 82


1- «البتّه مسجدى كه بنيادش از روز اوّل بر پايه تقوا بنا گرديده، سزاوارتر است كه در آن نماز بگزارى، در آن مردانى هستند كه دوست دارند خود را پاك سازند» توبه / 108.
2- تاريخ مدينة منوّره، ج 1، ص 47.
3- معجم البلدان، ج 5، ص 124.
4- در تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 45، روز دوشنبه، آمده است.
5- بحار، ج 19، ص 194.
6- تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 40.
7- تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 41.
8- تفسير عيّاشى، ج 2، ص 111، حديث 135.

ليكن ما مسجدى را مى سازيم و در آن نماز مى گزاريم تا اين كه ابوعامر بيايد و امام جماعت ما باشد. ابو عامر(1) از خدا و رسولش فرار كرده و به مكّه رفته بود. او سپس به شام رفت و در آن جا نصرانى شد و در گذشت(2).

پنجم - مسجد القبلتين: رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بعثت، سيزده سال در مكّه و نُه ماه در مدينه، به سمت بيت المقدس نماز گزارد؛ سپس يهود، آن حضرت را سرزنش كردند و گفتند: تو پيرو قبله ما هستى، به اين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله سخت غمناك شد؛ در يكى از شبها بيرون رفت و صورت خود را به كرانه هاى آسمان برمى گردانيد، هنگامى كه صبح شد، نماز صبح را به جاى آورد(3) [و نماز ظهر را در مسجد بنى سَلَمه مى خواند(4)] و چون دو ركعت خوانده بود، جبرئيل آمد و به آن حضرت فرمود: «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّمآءِ فَلَنُوَلِيَّنَكَ قِبْلَةً تَرْضاها»(5) سپس دست پيامبر صلى الله عليه و آله را

ص: 83


1- وى، پدر حنظله غسيل الملائكه است؛ در دوران جاهليّت به علّت عبادت زياد، به «راهب» ملقّب شد و در ميان قبيله اوس و خزرج، كسى آگاهتر از وى به اوصاف پيامبر(ص) نبود او از يهود و نصارا راجع به صفات پيامبر(ص) سؤال مى كرد و آنها به او خبر مى دادندكه مدينه، دارالهجره آن حضرت است. هنگامى كه پيامبر(ص) به مدينه وارد شد، حسد ورزيد و راه ستم و نفاق در پيش گرفت و از آن جايى كه با حق و اهل آن مخالفت كرد، پيامبر(ص) او را فاسق ناميد و چون حنظله پسرش اسلام آورد، از رسول خدا(ص) اجازه خواست تا پدرش را بكُشد ولى پيامبر(ص) او را از اين كار نهى كرد. ابو عامر رئيس منافقان بود و آواره و غريب مُرد، همان گونه كه رسول خدا(ص) فرمود: خداوند، دروغگو را آواره و تنها ميرانيد - البداية و النهايه، ج 4،، ص 22؛ الإصابة، ج 1، ص 361؛ صفة الصّفوه، ج 1، ص 608؛ مجمع البيان، ج 3، ص 72؛ المعارف، ص 343؛ المنتظم، ج 3، ص 184.
2- تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 54.
3- در تفسير قمى، ج 1، ص 62، بنى سالم، آمده است.
4- مابين كروشه، از: تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 42، نقل شده است.
5- «ما توجّه تو را به آسمان به انتظار وحى و تغيير قبله مى بينيم، البتّه روى تو را به قبله اى كه بدان خشنود شوى بگردانيم» بقره / 144.

گرفت و صورت آن حضرت را به سوى كعبه برگردانيد و نيز كسانى كه پشت سر آن حضرت بودند، صورت خود را به سمت كعبه برگرداندند تا اين كه مردان به جاى زنان و زنان به جاى مردان ايستادند، به اين ترتيب، اوّل نماز به سوى بيت المقدس و آخر آن به سوى كعبه بود(1). اين مسجد كه در مدينه نزديك چاه رومه است(2)، به نام مسجد القبلتين ناميده شد(3).

نقل شده است كه بنى عبدالأشهل، به نزد آنها آمدند در حالى كه نماز مى خواندند و دو ركعت را به بيت المقدس خوانده بودند، پس به آنها گفته شد كه: پيامبر شما به سوى كعبه رو گردانيد، آنها نيز به سوى كعبه رو كردند... و يك نماز را به دو قبله خواندند. به اين ترتيب، مسجد آنها، مسجد القبلتين ناميده شد(4). در الفقيه آمده است: اين خبر به مسجدى در مدينه رسيد در حالى كه اهل آن مسجد از نماز عصر، دو ركعت خوانده بودند، پس به طرف كعبه رو كردند، در نتيجه اوّلِ نماز آنان به سوى بيت المقدس و آخر نمازشان به سوى كعبه برگزار شد و آن مسجد را، مسجد القبلتين ناميدند(5).

از امام صادق عليه السلام سؤال شد: كى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله صورت خود را به سوى كعبه برگردانيد؟ فرمود: پس از اين كه از جنگ بَدْر مراجعت كرده بود(6).

ص: 84


1- الفقيه، ج 1، ص 178، حديث 843.
2- تهذيب، ج 2، ص 44، ذيل حديث 138، چاه رومه، در عقيق مدينه واقع است. معجم البلدان، ج 1، ص 299.
3- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 42.
4- تهذيب، ج 2، ص 44، حديث 138.
5- الفقيه، ج 1، ص 178، ذيل حديث 842.
6- تهذيب، ج 2، ص 43، حديث 135.

ششم - مسجد كوفه(1): اگر مَردُم، فضيلت كوفه را مى دانستند، البتّه توشه و راحله از مكانهاى دور براى آن تهيّه مى كردند زيرا نماز فريضه در آن برابر با يك حج و نماز نافله برابر با يك عمره است(2).

نماز در مسجد كوفه به طور فرادا بهتر است از هفتاد نماز كه در ديگر مساجد با جماعت خوانده شود(3). نشستن در مسجد كوفه بدون اين كه قرآن تلاوت كند، عبادت است(4).

نقل شده كه مردى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد، در حالى كه آن حضرت در مسجدِ كوفه بود، آن مرد مى خواست به مسجد اقصى برود، امام فرمود: از رفتن به مسجد اقصى چه چيزى را اراده كرده اى؟ او گفت: كسب ثواب و فضيلت را؛ امام فرمود: شتر خود را بفروش و توشه سفر خود را مصرف كن و در همين مسجد نماز بخوان، چرا كه نماز فريضه در اين مسجد، ثواب حجّ مقبول و نماز نافله، ثواب عمره مقبوله دارد، و بركت آن تا دوازده ميل است(5). بنابراين، سفر نشايد مگر به سوى سه مسجد: مسجدالحرام، مسجدالرّسول، مسجد كوفه(6). زمانى خواهد آمد كه اين مسجد، مصلاّى فرزندم مهدى و مصلاّى هر مؤمنى خواهد بود و مؤمنى در روى زمين نمى مانَد، مگر اين كه قلبش به سوى اين مسجد مشتاق است، پس رفتن به آن را ترك نكنيد و به سوى خداى متعال با نماز

ص: 85


1- كوفان و كوفه، يكى است، معجم البلدان، ج 4، ص 490.
2- جامع الأخبار، ص 69؛ كامل الزّيارات، ص 28.
3- ثواب الأعمال، ص 50، حديث 2.
4- روضة الواعظين، ص 337.
5- كافى، ج 3، ص 491، حديث / 2؛ التهذيب، ج 3، ص 251، حديث 689؛ كامل الزّيارات، ص 32.
6- الفقيه، ج 1، ص 150، حديث / 695؛ الخصال، ج 1، ص 142، حديث 166.

خواندن در آن تقرّب جوييد و براى برآورده شدن حوايج خود به سوى آن برويد(1).

در كوفه، مساجدى مبارك و مساجدى لعنت شده، وجود دارد، امّا مساجد مبارك به شرح زير است:

1- مسجد غَنِى كه آن مسجد مباركى است، به خدا سوگند كه قبله آن معتدل است و مرد مؤمنى آن را تأسيس كرده، و آن در ناف زمين است و زمين آن پاكيزه مى باشد. شبها و روزها نمى گذرد تا اين كه چشمه اى در آن جارى شود و در دو طرف آن دو باغ باشد، اهل آن ملعون هستند و اين مسجد از آنها گرفته خواهد شد.

مسجد جعفى، مسجد مباركى است [اين مسجد امروز نيست و مى گويند: از بين رفته است(2)] بسا مردمانى از غيب در اين مسجد اجتماع مى كرده(3) و در آن نماز مى خوانده اند.

3- مسجد بنى ظفر(4)، مسجد مباركى است، به خدا سوگند، در آن تخته سنگِ سبزى است، خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده است مگر اين كه تمثال چهره اش در آن موجود است و آن مسجد سهله مى باشد.

4- مسجدالحمراء كه همان مسجد يونس بن متى است، چشمه اى در آن جارى مى شود كه بر روى زمين شوره زار و اطراف آن آشكار مى گردد.

ص: 86


1- روضة الواعظين، ص 337.
2- ميان قلاب، از: روضة الواعظين، ص 336؛ تهذيب، ج 3، ص 250؛ كافى، ج 3، ص 490، نقل شده است.
3- در امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 171، به جاى «غيب» لفظ «العرب» آمده است.
4- در الغارات، ج 2، ص 484، به جاى «بنى ظفر» «ابن ظفر» آمده است، ولى ما، از: كافى، ج 3، ص 489، حديث 1؛ خصال، ص 300، حديث 75؛ تهذيب، ج 3، ص 249، حديث 685؛ امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 171، نقل كرديم.

امّا مساجدى كه مورد لعن واقع شده به شرح زير است:

1- مسجد اشعث بن قيس 2- مسجد جرير بن عبداللّه بَجَلى

3- مسجد ثقيف 4- مسجد سماك

كه بر روى قبر يكى از فراعنه ساخته شده است(1).

در شهر كوفه، چهار مسجد به خاطر خوشحالى از شهادت امام حسين عليه السلام تجديد بنا شد كه عبارت اند از: مسجد اَشْعث، مسجد حَرير، مسجد سِماك و مسجد شَبَث بن رِبْعى(2).

هفتم - مسجد سهله: امّا مسجد سهله، محلّ نزول حضرت قائم - عجل اللّه فَرَجه - مى باشد هنگامى كه آن حضرت با اهل آن قيام كند(3). نقل شده كه اين مسجد، بيت المال آن آقا و محلّ تقسيم غنايم مسلمانان خواهد بود(4).

هرگاه به كوفه وارد شدى به مسجد سهله برو و در آن نماز بگزار و حاجتهاى دينى و دنيوى خود را از خدا بخواه، چرا كه مسجد سهله، خانه ادريس عليه السلام است(5). هيچ غمناكى نيست كه به مسجد سهله بيايد و دو ركعت نماز بين مغرب و عشا در آن بخوانَد و دعا كُند مگر اين كه خدا غم و حزن او را برطرف سازد(6).

از امام باقر عليه السلام سؤال شد كه بعد از حرم خدا و رسولش، كدام يك از

ص: 87


1- الغارات، ج 2، ص 482.
2- كافى، ج 3، ص 490، حديث 2؛ التّهذيب، ج 3، ص 250، حديث 687.
3- كافى، ج 2، ص 495، حديث 2؛ التّهذيب، ج 3، ص 252، حديث 692؛ قصص الأنبياء، ص 80 حديث 63.
4- البحار، ج 53، ص 11.
5- قصص الأنبياء، ص 80 حديث 64.
6- تهذيب، ج 6، ص 38، حديث 77.

بقعه هاى زمين افضل است؟ فرمود: كوفه كه پاك و پاكيزه است، قبرهاى پيامبران و مرسلين و غير مرسلين و اوصياى راستين در آن جاست(1) و نيز مسجد سهيل در كوفه مى باشد هر پيامبرى را كه خداوند برانگيخته، در آن جا نماز خوانده است، عدل خداوند در كوفه ظاهر مى شود و حضرت قائم و قائمان بعد از او در آن شهرند و منازل انبيا و اوصياى صالح است.

هشتم - مسجد جمكران: فاضل آقا محمّد على، فرزند استاد بهبهانى، در حاشيه كتاب نقدالرّجال مطلبى نوشته كه عبارت آن اين چنين است: حسن بن مثله جمكرانى، همان شخصى است كه امام صاحب الزّمان(عج) او را به ساختن مسجد جمكران امر فرمود. جمكران، نام آباديى است كه يك فرسخ با شهر قم فاصله دارد. اين قضيّه كه در شب سه شنبه، سال 393 به طور شفاهى در محلّ آن مسجد واقع شد، داستانى طولانى دارد كه شيخ در كتاب مؤنس الحزين فى معرفة الدّين و اليقين آن را نقل كرده و حاوى معجزاتى از امام است. شيخ صدوق در اين داستان، حسن بن مثله جمكرانى را با عنوان شيخ عفيف صالح، توصيف نموده و آن مسجد را مدح زيادى كرده است و به مردم دستور داده كه در آن چهار ركعت نماز بخوانند؛ دو ركعت براى تحيّت مسجد كه در هر ركعتى حمد را يك مرتبه و سوره توحيد را هفت بار و نيز تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بخوانند، سپس دو ركعت نماز حضرت صاحب الزّمان عليه السلام بخوانند و چون به آيه اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعِيْن» برسد، صد مرتبه آن را تكرار كند، پس از آن حمد را تا آخر بخواند و هنگامى كه از نماز فارغ شد، تهليل بگويد، آن گاه تسبيح حضرت زهرا را به جا آورد، پس از آن به سجده رَود و صد مرتبه بر

ص: 88


1- كامل الزّيارات، ص 30؛ التّهذيب، ج 6، ص 31، حديث 75.

پيامبر صلى الله عليه و آله و آلش درود فرستد. امام زمان عليه السلام فرموده است: هر كس اين نماز را در آن مسجد بخواند، گويا در كعبه، آن را خوانده است(1).

ص: 89


1- المستدرك، ج 3، ص 447، حديث 19.

روايات متفرّقه

آخرالزّمان

از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: در آخرالزّمان، گروهى از امّت من به مساجد مى آيند و دور هم مى نشينند، دنيا ورد زبان و محبوب آنهاست با آنان مجالست نكنيد زيرا خدا به آنها نيازى ندارد(1) و از دنيا حذر كنيد، هنگامى كه مساجد تزيين شود همان گونه كه كنيسه ها و كليساها تزيين مى شود(2).

امام صادق عليه السلام فرمود: مساجد را آكنده يافتم از كسانى كه از خدا مى ترسند و براى غيبت در مساجد اجتماع مى كنند، و گوشت اهل حقّ را با غيبت مى خورند(3). رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بزودى بر امّت من زمانى خواهد آمد كه از قرآن جز نشانى و از اسلام جز نامى باقى نمانَد، به نام

ص: 90


1- جامع الأخبار، ص 130، تنبيه الخواطر، ج 1، ص 69.
2- بحار، ج 78، ج 6، ص 307.
3- كافى، ج 8، ص 38.

مسلمان ناميده مى شوند در حالى كه دورترين افراد از اسلام هستند، مساجدشان آباد ولى از نور هدايت خالى است، فقيهان آن زمان، بدترين فقيهان زير آسمان اند، فتنه از آنها سر مى زند و به سوى آنها باز مى گردد(1).

زمانى بر مردم مى آيد كه در مساجدشان جمع مى شوند و نماز مى گزارند در حالى كه مؤمنى در ميان ايشان نيست(2).

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بزودى بر امّت من زمانى مى آيد كه علما را جز با لباس خوب نمى شناسند و قرآن را جز با صداى خوب نمى شناسند و خدا را جز در ماه رمضان عبادت نمى كنند، هرگاه چنين باشد، خداوند پادشاهى را بر آنها مسلّط كند كه دانش و بُردبارى و رحم نداشته باشد(3).

آفتها

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: هرگاه آفات نازل شود، اهل مساجد در عافيت مى مانند(4).

محبوب ترين مردم

از كُليب نقل شده كه گفت: با حضرت على عليه السلام بودم. صداى ضجّه مسلمانان را در مسجد شنيدم كه قرآن مى خواندند، آن حضرت فرمود:

ص: 91


1- ثواب الأعمال، ص 301، حديث 4.
2- كنزالعمال، ج 11، ص 176، حديث 31109.
3- جامع الأخبار، ص 130.
4- الجعفريات، ص 39.

خوشا به حال اينها، اينان محبوب ترين مردم به رسول خدا بودند(1). بر سرين نشستن و هر دو پاى را به شكم چسبانيدن؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بر سرين نشستن و پاها را به شكم چسبانيدن، در مساجد ديوارهاى عرب است، و تكيه كردن در مساجد، رهبانيّت عرب است(2).

امام صادق عليه السلام فرمود: بر سرين نشستن و پاها را به شكم چسبانيدن به جهت تعظيم كعبه در مسجد الحرام، كراهت دارد(3).

احتلام

هرگاه در يكى از مساجد محتلم شدى، از مسجد بيرون برو و غسل كن، مگر اين كه در مسجدالحرام يا مسجدالنّبى محتلم شوى زيرا هنگامى كه در يكى از اين دو مسجد محتلم شدى، تيمّم كن و بيرون برو و با حال جنابت از اين دو مسجد عبور نكن مگر اين كه با تيمّم باشى(4).

احياى تمام شب

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه نماز مغرب و عشا و نماز صبح را در مسجد، با جماعت بخواند، گويا همه شب را احيا داشته است(5).

ص: 92


1- كنزالعمال، ج 2، ص 288، حديث 4025.
2- الجعفريات، ص 52.
3- علل الشّرائع، ص 446، حديث 1.
4- البحار، ج 81، ص 52، ضمن حديث 23، به نقل از: فقه الرّضا، ص 85.
5- امالى شيخ صدوق، ص 269، ذيل حديث 5.

براى مؤمنان دعا مى كنم

نقل شده كه يكى از صالحان، در مسجد، بعد از نماز براى برادرانش دعا مى كرد، چون از مسجد بيرون رفت، ديد پدرش از دنيا رفته است، هنگامى كه از دفن پدرش فارغ شد، شروع كرد به تقسيم اموال او بين برادرانى كه براى آنها دعا مى كرد، از سبب اين كارِ او در مسجد از وى سؤال كردند، گفت: من براى آنها بهشت را درخواست مى كردم، آيا نعمت فانى را از آنها دريغ دارم(1).

مژدگانى و بشارت

هر كس وضوى كامل و شاداب بگيرد، سپس فقط براى اداى نماز به مسجد بيايد، خدا به او بشارت مى دهد، همان گونه كه بستگانِ مسافر را به ديدن او بشارت مى دهند(2).

فتوادادن

امام باقر عليه السلام به ابان بن تغلب فرمود: در مسجد مدينه بنشين و براى مردم فتوا ده زيرا من دوست دارم كه در ميان شيعيانم مثل تو را ببينم(3).

روى به خدا آوريد

خداى متعال فرموده است: «وَ اَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(4) يعنى

ص: 93


1- دعوات راوندى، ص 290 حديث 32.
2- كنزالعمال، ج 7، ص 575، حديث 20319.
3- المستدرك، ج 17، ص 315، ذيل حديث 14، به نقل از رجال نجاشى.
4- اعراف، 7/29؛ در هر عبادتى، روى به خدا آوريد.

به سمتى روى آوريد كه خداوند در نماز شما را به توجّه به سوى آن فرمان داده و آن كعبه است و مراد از مسجد، اوقات سجده است كه همان اوقات نماز است؛ بعضى گفته اند: هرگاه در مسجدى وقت نماز فرا رسيد، پس نماز بگزاريد و بگوييد: به مسجد خودم برگردم.

برخى گفته اند: در وقت هر نمازى به قصد حركت كنيد و با جماعت نماز بخوانيد. همچنين گفته شده: توجّه خود را در اطاعت خداى تعالى خالص كنيد و بت يا چيز ديگرى را شريك او قرار ندهيد(1).

او مؤمن است

هرگاه ديديد كه مردى ملازم مسجد است، گواهى دهيد كه او مؤمن است چرا كه خداى متعال مى فرمايد: «اِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللّه ِ مَنْ امَنَ بِاللّه ِ»(2). مؤمن كسى است كه به يگانگى خدا اقرار كند و نماز را با حدود آن به پا دارد و زكات را - اگر بر او واجب است - به مستحقان بپردازد و جز خدا از هيچ مخلوقى نترسد(3).

كدام يك افضل است، دعا يا قرآن؟

از امام صادق عليه السلام سؤال شد در باره دو نفر كه در يك زمان وارد مسجد شدند و در يك زمان مشغول نماز گشتند، يكى بيشتر دعا كرد و ديگرى بيشتر قرآن خواند، آيا عمل كدام يك بهتر است؟ امام عليه السلام فرمود: هر يكى

ص: 94


1- مجمع البيان، ج 2، ص 411.
2- كنزالعمال، ج 7، ص 579، حديث 20342، «همانا مساجد خدا را كسانى تعمير مى كنند كه به خدا ايمان دارند...» توبه / 18.
3- مجمع البيان، ج 5، ص 13.

فضيلتى دارد و هر دو خوب است. گفته شد: اين را مى دانيم ليكن مى خواهيم بدانيم كدام عمل بهتر است؟ امام عليه السلام فرمود: دعا بهتر است، آيا نشنيده اى كه خداى متعال مى فرمايد: «اُدْعُوْنِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الَّذِيْنَ يَسْتَكْبِرُوْنَ عَنْ عِبادَتِى سَيَدْخُلُوْنَ جَهَنَّمَ داخِرِيْنَ»(1) سه مرتبه فرمود: سوگند به خدا، دعا افضل است، آيا دعا عبادت نيست(2)

فرش

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه دوست دارد كه جاى خود را در بهشت ببيند، بايد مساجد را با گليم مفروش كند(3) و هر كس دوست دارد، شاداب و باطراوت بمانَد(4) بايد مساجد را فرش كند(5).

برخى از جوانان

نقل شده كه زنها به مسجد مى رفتند و پست سر رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز مى خواندند، هنگامى كه شب فرا مى رسيد و براى اداى نماز مغرب و عشا بيرون مى آمدند، بعضى از جوانان، سرِ راه آنها مى نشستند و متعرّض آنها مى شدند، از اين رو خداى متعال اين آيه را نازل فرمود: «يا اَيُّهَا النَّبِىُ قُلْ لاِءَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِيْنَ يُدْنِيْنَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيْهِنَّ ذلِكَ اَدْنى اَنْ

ص: 95


1- «مرا با (اخلاص) بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم، كسانى كه از دعا و عبادت من سركشى و اعراض مى كنند، بزودى با ذلّت وارد جهنّم مى شوند» - غافر / 60.
2- دعائم الإسلام، ج 1، ص 166.
3- البحار، ج 8، ص 145، حديث 67.
4- در كتاب الفضائل، به جاى «لايبلى» «لايبكى» آمده ولى صحيح «لايبلى» است.
5- الفضائل، تأليف ابن شاذان، ص 153.

يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ»(1).

بيت المعمور

روايت شده كه بيت المعمور، همان كعبه است؛ بيت الحرام با حجّ و عمره آباد است و آن نخستين مسجدى است كه در روى زمين، براى عبادت بنا شده است(2).

بيعت

روايت شده است كه عدّه اى از مردم به خانه على عليه السلام آمدند و از آن حضرت خواستند كه از خانه بيرون بيايد و دستش را براى بيعت بگشايد، آن حضرت دست خود را بست، آنها ازدحام كردند، همچون شتران تشنه كه هنگام آشاميدن آب ازدحام مى كنند تا آن جا كه نزديك بود يكديگر را بكُشند، چون امام عليه السلام چنين ديد، از آنها خواست كه بيعت در مسجد، آشكارا باشد و فرمود: اگر يك نفر از مردم، از بيعت با من كراهت دارد، در امر خلافت وارد نمى شوم، مردم با آن حضرت آمدند تا وارد مسجد شدند، پس نخستين كسى كه با امام بيعت كرد، طلحه بود(3).

در بحار آمده است كه گفتند: ما از تو جدا نمى شويم تا با تو بيعت كنيم، فرمود: اگر چنين است، بايد بيعت با رضايت مسلمانان و در ميان

ص: 96


1- تفسير قمى، ج 2، ص 196؛ آيه 59، سوره احزاب. اى پيامبر(ص) به همسران و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند، اين كار براى اين كه به عفّت شناخته شوند و از تعرّض (هوسرانان) آزار نكشند، بهتر است.
2- مجمع البيان، ج 9، ص 163.
3- شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 80.

اجتماع باشد(1).

تصويرها و مجسّمه ها

علىّ بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر عليه السلام در باره مسجدى كه در آن تصويرها و مجسّمه هايى وجود دارد، سؤال كرد: آيا نماز در چنين مسجدى چه حكم دارد؟ امام عليه السلام فرمود: سرِ مجسّمه ها را بشكنند و سرِ تصويرها را با رنگ ديگرى لكّه دار كنند، سپس در آن مسجد نماز بخوانند، مانعى ندارد(2).

صورت خود را با دستمال پاك كردن

على عليه السلام در مسجد دستمالى داشت كه صورت خود را با آن پاك مى كرد، همچنين نقل شده كه آن حضرت دستمالى در مسجد خانه خود آويخته بود، هرگاه وضو مى گرفت، صورت خود را با آن پاك مى كرد(3).

جمعه

نماز جمعه، حجّ مساكين است(4)، هر كس نماز جمعه را سه هفته پياپى بدون عذر ترك كند، نام او به عنوان منافق ثبت مى شود(5).

ص: 97


1- البحار، ج 32، ص 24.
2- قرب الإسناد، ص 205، حديث 793.
3- المحاسن، ص 429، حديث 247 و 248.
4- دعوات راوندى، ص 37، حديث 91.
5- مستدرك، ج 6، ص 9، حديث 13، به نقل از بحار، ج 89، ص 183، حديث 18.

نخستين جمعه اى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با اصحاب خود نماز جمعه را اقامه كرد، در ميان وادى قبيله بنى سالم بن عوف بود و آن مكان را مسجد قرار دادند، هنگامى كه جمعه فرا رسيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله نمازجمعه رابا اصحاب خود اقامه فرمود و اين اوّلين جمعه در اسلام بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز جمعه را برپا داشت(1). رسول خدا صلى الله عليه و آله از سخن گفتن در روز جمعه - هنگامى كه امام جمعه خطبه مى خواند - نهى فرمود زيرا كسى كه صحبت كند، كار لغوى كرده و هر كس كار لغوى كند، نماز جمعه او كامل نيست(2).

امام باقر عليه السلام روز جمعه صبح زود به مسجد مى آمد، هنگامى كه آفتاب به قدر(3) يك نيزه بالا آمده بود و هرگاه ماه رمضان مى شد، زودتر از اين به مسجد مى آمد و مى فرمود: فضيلت جمعه هاى ماه رمضان بر جمعه هاى ساير ماهها همچون فضيلت ماه رمضان بر ساير ماههاست(4).

هرگاه پيرمردى را ديديد كه روز جمعه در مسجد، تاريخ جاهليّت را مى گويد: سنگريزه بر سرش بزنيد(5).

همسايگان خداى متعال

روز قيامت خداى تعالى ندا مى دهد: همسايگان من كجا هستند؟ فرشتگان مى گويند: پروردگارا! چه كسانى شايسته اند كه همسايه تو

ص: 98


1- مجمع البيان، ج 10، ص 286؛ تاريخ مدينه منوّره، ج 1، ص 68.
2- الفقيه، ج 4، ص 5، ضمن حديث 1.
3- در: التّهذيب، ج 3، ص 244، حديث 660، به جاى «قدر» «قيد» آمده است.
4- كافى، ج 3، ص 429، حديث 8.
5- التّهذيب، ج 3، ص 247، حديث / 674؛ الفقيه، ج 1، ص 273، حديث 1248؛ الخصال، ص 393، حديث 94.

باشند؟ خداوند مى فرمايد: كجايند تعميركنندگان مساجد؟ تعميركنندگان مساجد، خانواده خداى عزّوجلّ هستند(1).

حايض و جُنُب

زراره مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: حايض و جُنُب مى توانند وارد مسجد شوند يا نه؟ امام فرمود: نبايد وارد مسجد شوند مگر اين كه عبوركنند زيرا خداى متعال مى فرمايد: «وَ لا جُنُبا اِلاّ عابِرِى سَبِيلٍ حَتّى تَغْتَسِلُوا»(2) از مسجد مى توانند چيزى بردارند ولى نبايد چيزى در مسجد بگذارند(3).

نگهبان

نقل شده كه عمر بن عبدالعزيز، نگهبانى را براى مسجد اجير كرد كه كسى در مسجد مشغول حرفه اى نشود(4).

زينت خود را برگيريد

خداى متعال فرموده است: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(5) يعنى جامه هاى خود را كه با آن براى نماز در جمعه ها و عيدها زينت مى كنيد، برگيريد ... گفته شده: به هنگام هر نمازى، زينت خود را

ص: 99


1- كنزالعمال، ج 7، ص 578.
2- «در حال جنابت به مسجد نرويد - مگر اين كه رهگذر باشيد - تا غسل كنيد» نساء 43.
3- تفسير العيّاشى، ج 1، ص 243؛ تفسير القمى، ج 1، ص 139.
4- وفاءالوفاء، ج 2، ص 531.
5- «زينت خود را به هنگام عبادت برگيريد» - اعراف / 31.

برگيريد.

حسن بن على عليه السلام هرگاه به نماز مى ايستاد، بهترين جامه هاى خود را مى پوشيد، به آن حضرت گفته شد: اى فرزند رسول خدا! چرا بهترين لباسهايت را مى پوشى؟ فرمود: خدا زيباست و زيبايى را دوست دارد. بنابراين، من خودم را براى خدايم زيبا مى كنم ... بعضى گفته اند: زينت كردن، همان شانه زدن به هنگام هر نمازى است(1).

خروس

پيامبر صلى الله عليه و آله خروس سفيدى داشت، اصحاب آن حضرت، براى اين كه اوقات نماز را بفهمند، با خود خروس، به سفر مى بردند ... پيامبر صلى الله عليه و آله خروس را در خانه و مسجد نگه مى داشت(2).

مرد شبيه به زن

حضرت على عليه السلام مردى زن مانند را در مسجد رسول خدا ديد، به او فرمود: از مسجد رسول خدا بيرون رو، اى كسى كه پيامبر خدا او را لعنت كرده است! سپس على عليه السلام فرمود: شنيدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمود: خداى لعنت كند مردانى را كه خود را به زنان شبيه مى كنند و زنانى را كه خود را به مردان شبيه سازند(3).

ص: 100


1- مجمع البيان، ج 2، ص 412؛ تفسير عيّاشى، ج 2، ص 14، حديث 29 و ص 12، حديث 21.
2- حيوة الحيوان، ج 1، ص 490.
3- علل الشّرائع، ص 602، حديث 63.

باغهاى بهشت

هرگاه به باغهاى بهشت گذر كرديد، بچريد، گفته شد: باغهاى بهشت كدام است؟ فرمود: مساجد عرض كردند: چريدن چيست؟ فرمود: سُبْحانَ اللّه ِ وَالْحَمْدُ للّه ِِ وَ لا اِلا إِلاَّ اللّه ُ وَ اللّه ُ اَكْبَر(1).

ازدحام

هرگاه در روز جمعه يا روز عرفه در وسط ازدحام مردم قرار گرفتى و به سبب بسيارىِ جمعيّت نتوانستى از مسجد بيرون رَوى، تيمّم بگير و با جماعت نماز بخوان، سپس هرگاه بازگشتى، نمازت را اعاده مى كنى(2).

زكات

امام باقر عليه السلام فرمود: در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد بود، فرمود: فلانى بلند شو، فلانى بلند شو، تا اين كه پنج نفر را از مسجد بيرون كرد، پس گفت: از مسجد ما بيرون رويد شما كه زكات نمى دهيد در آن نماز نخوانيد(3).

سائل

اباذر مى گويد: روزى از روزها با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نماز ظهر را خواندم، سائلى در مسجد سؤال كرد ولى هيچ كس چيزى به او نداد، سائل دستهايش را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا گواه باش كه من در مسجد

ص: 101


1- كنزالعمال، ج 7، ص 651، حديث 20739.
2- المقنع، ص 39.
3- المناقب، ج 1، ص 108.

رسول خدا سؤال كردم ولى هيچ كس چيزى به من نداد، در همان حال على عليه السلام در ركوع نماز بود با دست راست خود كه انگشترى در آن بود، اشاره به سائل كرد، سائل آمد و انگشتر را از انگشت آن حضرت بيرون آورد و اين كار در حضور رسول خدا بود و آن حضرت نماز مى خواند، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از نمازش فارغ شد، سرِ خود را به آسمان بلند كرد ... پس خداوند اين آيه را بر او نازل فرمود: «اِنَّما وَلِيّكُمُ اللّه ُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(1).

دزدى

صفوان بن اُميّه بعد از اين كه مسلمان شد، در مسجد خوابيده بود. رداى او را دزد بُرد. وى دزد را تعقيب كرد، ردايش را از او گرفت و او را به محضر رسول خدا آورد، دو شاهد اقامه كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله امر فرمود تا دست راست او را قطع كنند؛ صفوان گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله آيا دست او را به خاطر رداى من قطع مى كنى؟ آن را به او بخشيدم؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: پيش از اين كه او را نزد من بياورى، اين كار ممكن بود [ولى حالا نه] پس دست دزد را قطع كرد، از اين رو، در مسأله حدّ سنّت بر اين جارى شده كه هرگاه سارق را به نزد امام ببرند و شاهد بياورند، حدّ تعطيل نمى شود و اجرا مى گردد.

شيخ صدوق فرموده است: كسى كه از مساجد و جاهايى كه بدون اجازه مى توان وارد شد مثل گرمابه ها و آسياب ها و كاروانسراها دزدى

ص: 102


1- البحار، ج 35، ص 194، حديث / 15، به نقل از كشف الغمه، ج 1، ص 428؛ المناقب، ج 3، ص 3؛ الفضائل، ص 149، «همانا ولىّ امر شما خدا و رسول و آن مؤمنانى هستند كه نماز را به پا داشته، به فقيران، در حال ركوع زكات مى دهند» مائده / 55.

كند، دستش قطع نمى شود، پيامبر صلى الله عليه و آله دست آن مرد را به اين جهت قطع كرد، كه ردا را دزديد و پنهان ساخت و اگر آن را پنهان نمى كرد، فقط تعزير مى نمود و دستش را قطع نمى كرد(1).

سعى

امام زين العابدين عليه السلام فرموده است: معناى گفتار خداى متعال: «فَفِرُّوا اِلَى اللّه ِ»(2) اين است؛ به سوى خانه خدا حجّ كنيد. اى فرزندم! كعبه خانه خداست، هر كس حجّ خانه خدا را به جا آورد، به سوى خدا روى آورده است و مساجد، خانه هاى خدا هستند، هر كس به سوى آنها برود، به سوى خدا رفته و به ذات حقّ توجّه كرده است(3).

مسواك

رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه فجر طالع مى شد، تطهير مى كرد و مسواك مى زد، آن گاه به مسجد مى رفت و دو ركعت نافله صبح را مى خواند، سپس مى نشست تا اين كه نماز صبح را به جا مى آورد(4).

ماه شعبان

اميرمؤمنان عليه السلام بر گروهى از مسلمانان اوباش گذر كرد كه در ميان آنها از مهاجر و انصار كسى نبود. آنها روز اوّل ماه شعبان در يكى از مساجد

ص: 103


1- الفقيه، ج 3، ص 193، حديث 877.
2- الذّاريات، 50/51. به سوى خدا بگريزيد.
3- التّوحيد، ص 177.
4- دعائم الإسلام، ج 1، ص 211.

نشسته بودند و در باره قضا و قدر و مطالب ديگر گفت و گو مى كردند... .

امير مؤمنان، آنها را صدا زد: اى گروه سخنوران! ... امروز، اوّل ماه شعبان كريم است؛ پروردگار ما آن را به خاطر پراكنده شدن خيرات، شعبان ناميده است، و شعبه هاى خيرات آن عبارت اند از: نماز، روزه، زكات، امر به معروف و نهى از منكر، نيكى به پدر و مادر، خويشان و همسايگان اصلاح بين مسلمانان، و صدقه دادن در اين ماه ... كسى كه در جست و جوى كشف اسرار الهى برآيد، از هلاك شَوندگان خواهد بود(1)

شهادت على عليه السلام

امام على عليه السلام در سپيده دَمِ شبِ جمعه، نوزدهم ماه رمضان به دست عبدالرّحمان بن ملجم مرادى ملعون در مسجد كوفه به شهادت رسيد؛ وردان بن مجالد، از قبيله تيم الرَّباب و شبيب بن بَجَرَه و اشعث بن قيس و قَطام دختر اخضر، در قتل آن حضرت به او كمك كردند(2)... .

ابن ملجم، شمشير زهرآلودى بر فَرق سر آن حضرت وارد ساخت(3).

امير مؤمنان على عليه السلام به فرزندش امام حسن عليه السلام امر فرمود كه چهار قبر در چهار مكان براى او حفر كنند: 1- در مسجد كوفه؛ 2- در رحبه؛ 3- در غرى؛ 4- در خانه جَعْدة بن هبيره. امام عليه السلام با اين امر خواسته است كه دشمنان جاى قبر آن حضرت را ندانند(4).

ص: 104


1- تفسير امام حسن عسكرى، ص 635.
2- در تاريخ اسلام، ج 3، ص 608، قطام دختر شجنه از قبيله: بنى تيم الرّباب، آمده است كه على(ع) پدر و برادر او را در جنگ نهروان كشته بود.
3- المناقب، ج 3، ص 703.
4- فرحة الغرى، ص 32.

صدقه

از محمّد بن مسلم نقل شده كه گفت: در مسجد الرّسول با امام باقر عليه السلام بودم، يك كنگره از كنگره هاى مسجد افتاد و به پاى مردى اصابت كرد ولى صدمه اى به او نرسيد، امام باقر عليه السلام فرمود: از او سؤال كنيد چه عملى امروز انجام داده است؟ از او سؤال كردند، او گفت: بيرون آمدم و در آستينم خرمايى بود، به سائلى گذر كردم، خرما را به او صدقه دادم، امام باقر عليه السلام فرمود: به وسيله همان صدقه، خداوند، بلا را از تو دفع كرد(1).

صفهاى نماز

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم! صفهاى نماز خود را راست كنيد، و شانه هاى خود را مساوى يكديگر قرار دهيد تا در بين شما فاصله اى نباشد، و با هم مخالفت نكنيد كه خدا بين دلهاى شما اختلاف مى اندازد، آگاه باشيد كه من شما را از پشت سر خود مى بينم(2).

نماز تمام

امام صادق عليه السلام فرمود: در مسجد الحرام و مسجدالرّسول صلى الله عليه و آله و مسجد كوفه و حرم امام حسين عليه السلام نماز را تمام مى خوانى(3).

ص: 105


1- كافى، ج 4، ص 7، حديث 11.
2- الوسائل، ج 5، ص 472، حديث 7، به نقل از ثواب الأعمال، ص 274، حديث 1؛ المحاسن، ص 80، حديث 7.
3- كامل الزّيارات، ص 250، در ص 249، آمده است: در سه مكان، نماز را تمام مى خوانى، مسجدالحرام، مسجدالرّسول و نزد قبر امام حسين(ع).

نماز عيدين

از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: شايسته نيست كه نماز عيدين را در مسجد سقف دار يا در خانه بخوانى، همانا آن را در صحرا يا در فضاى باز مى خوانى(1).

نمازش او را باز مى دارد

نقل شده كه جوانى از انصار، نماز را با پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواند و مرتكب كارهاى زشت مى شد. اين موضوع با پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان گذاشته شد، آن حضرت فرمود: روزى نمازش او را باز خواهد داشت، طولى نكشيد كه آن جوان توبه كرد(2).

هر كس دوست دارد كه بداند آيا نمازش به حال او نفعى داشته يا نه، بايد نگاه كند، اگر نمازش او را از كارهاى زشت و ناپسند باز داشته است، به همان مقدار كه كارهاى زشت را ترك كرده، از نماز خود نفع برده است(3).

در منازل خود نماز خوانده ايم

رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز گزارد، دو مرد را در گوشه مسجد ديدند كه نماز نخوانده اند، پيامبر صلى الله عليه و آله آن دو را فرا خواند، آنها آمدند در حالى كه بدنشان مى لرزيد، فرمود: چه چيز شما را مانع شد كه با ما نماز بگزاريد؟ گفتند: در خانه هاى خود نماز خوانده ايم، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

ص: 106


1- الفقيه، ج 1، ص 322، حديث 1471.
2- مجمع البيان، ج 8، ص 285.
3- معانى الأخبار، ص 237، حديث 1.

اين كار را نكنيد، هرگاه يكى از شما در خانه خود نماز بخواند سپس نماز امام را درك كند، بايد با امام نماز بخواند، زيرا اين كار براى او مستحبّ است(1).

خنده

خنده [بلند] در مسجد، موجب تاريكى در قبر است(2)؛ نقل شده كه روزى امام باقر عليه السلام وارد مسجد شد، وى جوانى را در مسجد ديد كه مى خندد، امام عليه السلام به او فرمود: در مسجد مى خندى در حالى كه تو ... از اصحاب قبورى(3).

مردمان ضعيف

از على عليه السلام نقل شده كه به آن حضرت عرض شد: اى امير مؤمنان! اگر امر مى فرمودى تا كسى روز عيد براى مردمان ضعيف در مسجد نماز بخواند، فرمود: كراهت دارم كه سنّتى را بگذارم كه رسول خدا آن را نگذاشته است(4).

عابد و فاسق

از يكى از دو امام(5) عليه السلام نقل شده كه فرمود: دو نفر وارد مسجد شدند،

ص: 107


1- المستدرك، ج 6، ص 495، حديث 3، به نقل از غوالى الّلآلى، ج 1، ص 59، حديث 92.
2- كنزالعمال، ج 7، ص 668، حديث 20826.
3- مشارق الأنوار، ص 91.
4- دعائم الإسلام، 1: 185.
5- يعنى امام باقر(ع) يا امام صادق(ع)، جامع الرّواة، ج 2، ص 461.

يكى عابد بود و ديگرى فاسق، هنگامى كه از مسجد بيرون رفتند، فاسق، صدّيق بود(1) و عابد، فاسق، و اين به خاطر اين است كه عابد وارد مسجد شد، در حالى كه به عبادتش مى نازيد و در اين انديشه بود ولى فاسق در انديشه پشيمانى بر فسق خويش بود و به سبب گناهانى كه مرتكب شده بود، از خدا طلب مغفرت مى كرد(2).

علّت غسل روز جمعه

امام صادق عليه السلام در باره علّت غسل روز جمعه فرمود: طايفه انصار با شتران آبكش و اموال خود كار مى كردند. هنگامى كه روز جمعه فرا مى رسيد، به مسجد حاضر مى شدند، مردم از بوى بد زير بغل و بدن آنها اذيّت مى شدند، رسول خدا صلى الله عليه و آله به آنها دستور داد كه غسل كنند، از اين رو سنّت بر آن جارى شد(3).

فضيلت مساجد

از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: نماز در مسجدالحرام، برابر با صدهزار نماز است، نماز در مسجد مدينه معادل دَه هزار نماز است و نماز در مسجد بيت المقدس برابر با هزار نماز است و نماز در مسجد اعظم [كوفه] صد نماز است و نماز در مسجد قبيله بيست و پنج نماز است و نماز در مسجد بازار، دوازده نماز و نمازِ مرد به تنهايى در

ص: 108


1- صدّيق، يعنى مؤمن صادق در ايمانش و بسيار راستگو در گفتار و كردار.
2- كافى، ج 2، ص 314، حديث / 6.
3- الفقيه، ج 1، ص 62، حديث 320؛ علل الشّرائع، ص 285، حديث 3.

خانه اش يك نماز است(1).

فشار دادن به انگشتان و به صدا آوردن آنها

از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله پشت سر خود، صداى انگشتانى را شنيد، مردى در نماز با فشار دادن انگشتانش، آنها را به صدا درآورد. وقتى از نماز فارغ شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آگاه باشيد كه بهره او از نمازش همين است(2).

شيشه مُشك

از عبداللّه بن حارث نقل شده است كه گفت: امام زين العابدين عليه السلام در مسجد خود، شيشه اى مُشك داشت، هرگاه مى خواست وارد نماز شود، قدرى از مُشك برمى داشت و به خود مى ماليد(3).

داستانسرا

از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: اميرمؤمنان عليه السلام در مسجد، داستانسرايى را ديد، او را با تازيانه زد(4) و از مسجد بيرون كرد(5). به علّت اين كه مساجد براى موعظه و تربيت و عبادت است، نَه براى رفاه طلبى و شادمانى.

ص: 109


1- دعائم الإسلام، ج 1، ص 148.
2- كافى، ج 3، ص 365، حديث 8.
3- كافى، ج 6، ص 515، حديث 6.
4- در: مجمع البحرين، ج 1، ص 24، آمده است: على(ع) تازيانه اى داشت كه داراى دو طرف بود.
5- التّهذيب، ج 10، ص 149، حديث 595؛ الكافى، ج 7، ص 263، حديث 20.

نماز قضا

به امام باقر عليه السلام نامه اى نوشتند و درباره مردى سؤال كردند كه در مسجدالحرام يا در مسجدالرّسول يا مسجد كوفه، قسمتى از پنجاه ركعت نماز نافله و فريضه را قضا مى كند، آيا هر ركعتى طبق آنچه از پدرانت در باره اين مساجد نقل شده، چندين برابر حساب مى شود، به طورى كه اگر دَه هزار ركعت بر ذمّه اش باشد، صد ركعت بخواند كافى است يا كمتر يا بيشتر بخواند؟ و آيا وضعيّت او در اين باره چگونه است؟ امام عليه السلام نوشت: چندين برابر براى او حساب مى شود، نماز گزار در اداى نماز در اين مساجد كوتاهى نكند زيرا وى به زيادىِ ثواب، نزديكتر است(1).

خاكروبه

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: براى هر چيزى، خاكروبه اى است و خاكروبه مساجد، سوگند به اسم جلاله است كه شخصى در مسجد بگويد: لا واللّه و بلى و اللّه (2).

كفّاره گناهانت

از على عليه السلام نقل شده است كه فرمود: يا رسول خدا صلى الله عليه و آله ، در مسجد منتظر نماز بوديم، مردى ايستاد و گفت: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله من گناهى كرده ام، پيامبر صلى الله عليه و آله از او رو گردانيد، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نماز را تمام كرد، آن مرد ايستاد و سخن خود را تكرار كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا اين

ص: 110


1- كافى، ج 3، ص 455، حديث 19.
2- تنبيه الخواطر، ج 1، ص 69.

نماز را با ما نخواندى و وضو را نيكو نگرفتى؟ عرض كرد: چرا. فرمود: همان وضوى خوب و نماز، كفّاره گناه تو است(1).

سخن حقّى كه باطل از آن اراده مى شود

امام على عليه السلام در كوفه خطبه خواند، مردى از خوارج ايستاد و گفت: حكمى نيست مگر براى خدا. اميرمؤمنان عليه السلام ساكت شد، سپس ديگرى و ديگرى ايستاد، هنگامى كه زياد، اين جمله را گفتند، آن حضرت فرمود: اين سخنِ حقّى است كه باطل از آن اراده مى شود. براى شما در نزد ما سه خصلت است: 1- از اين كه در مساجدِ خدا نماز بخوانيد، شما را منع نمى كنيم؛ 2- مادامى كه دست شما در دست ما باشد، شما را از گرفتن غنيمت مانع نمى شويم؛ 3- آغازگر جنگ با شما نيستيم مگر اين كه شما جنگ را آغاز كنيد(2).

چگونه براى مردم نماز بخوانيم؟

قسمتى از عهدنامه اى كه اميرمؤمنان عليه السلام به مالك اشتر نوشته، چنين است: ... هرگاه براى مردم نماز (جماعت) گزاردى، [طول مده[ مردم را از خود، دور و رنجيده مكن و نمازت را ضايع مگردان زيرا در ميان مردم، بيمار و حاجتمند وجود دارد. من از رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه مرا به يَمَن مى فرستاد، پرسيدم: چگونه با آنان نماز گزارم؟ فرمود: با آنها مثل نماز ضعيف تر و ناتوان تر ايشان نماز گزار و با مؤمنان

ص: 111


1- مجمع البيان، ج 5، ص 210.
2- دعائم الإسلام، ج 1، ص 393.

مهربان باش(1).

براى تو طلب آمرزش مى كنم

نقل شده است كه مالك اشتر از بازار كوفه عبور مى كرد پيراهنى از كرباس بر تن و عمامه اى از آن بر سر داشت. يكى از بازاريان او را ديد و از روى تحقير و اهانت، گلوله گِلى به سوى او انداخت، مالك گذشت و به او توجّهى نكرد، به او گفتند: واى بر تو [مى دانى] به چه شخصى اهانت كردى؟ گفت: نَه. گفتند: اين شخص، مالك اشتر، يار و محبوب اميرمؤمنان عليه السلام است. بدن آن مرد لرزيد و رفت تا از مالك عذرخواهى كند، ديدكه مالك واردمسجد شده و به نماز ايستاده است. وقتى كه نمازش تمام شد، آن مرد بر روى قدمهاى مالك افتاد و پاهاى او را بوسيد و گفت: از كارى كه كردم عذر مى خواهم. مالك گفت: باكى بر تو نيست، سوگند به خدا من وارد مسجد نشدم مگر اين كه براى تو طلب آمرزش كنم(2).

لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدا: البتّه براى ايشان مسجدى مى سازيم.

منظور از گفتار خداى تعالى: «اَلَّذِينَ غَلَبُوا عَلى اَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدا»(3)، پادشاه مؤمن و اصحاب او هستند، بعضى گفته اند: مقصود اولياى اصحاب كهف، از مؤمنان هستند، برخى گفته اند: منظور رؤساى شهرند آنهايى كه بر امورشان استيلا يافتند [پادشاه گفت: شايسته است كه در اين جا مسجدى بسازيم و آن را زيارتگاه قرار دهيم زيرا اينها مؤمن بوده اند]. بعضى در آيه «لَنَتَّخِذنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدا» گفته اند: يعنى عبادتگاه

ص: 112


1- نهج البلاغه، ص 440، نامه 53؛ مابين كروشه، از: بحار، ج 77، ص 260.
2- تنبيه الخواطر، ج 1، ص 2، ميان كروشه از: بحار، ج 42، ص 157، حديث 25.
3- «البته مسجدى برايشان بسازيم» - كهف / 21.

و محلّى براى عبادت و سجده باشد كه مردم در آن جا به بركت آنها عبادت كنند و اين مطلب، دلالت دارد كه اغلب آنها مؤمن بوده اند. همچنين گفته شده: مسجدى بسازيم كه اصحاب كهف هرگاه بيدار شوند، در آن نماز بخوانند(1).

لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ: هر آينه صومعه ها و كنشتها ويران مى شد.

مقصود خداى متعال در اين آيه: «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيها اِسْمُ اللّه»(2) اين است كه در شريعت هر پيامبرى، مكانى كه در آن نماز مى خواند، خراب مى شد، زيرا اگر آن دفع الهى نبود، در زمان موسى عليه السلام كنيسه هايى كه در شريعت موسى عليه السلام در آنها نماز مى خواندند، خراب مى شد و نيز در زمان عيسى عليه السلام صومعه ها و در زمان پيامبر ما حضرت محمّد صلى الله عليه و آله مساجد خراب مى شد. بنابراين، خدا از آنها هنگامى دفاع كرد كه بر حق بودند پيش از آن كه دين آنها تحريف يا نسخ شود. صومعه ها براى مسيحيان و كليساها براى يهوديان و كنيسه ها براى صائبى ها و مساجد براى مسلمانان است. برخى گفته اند: صومعه ها متعلّق به مسيحيان است كه در صحرا آنها را مى ساختند و كليساها نيز به آنها تعلّق دارد كه در شهرها آنها را مى ساختند و كنشتها از آنِ يهود است كه در زبان عبرانى به آن: صلوتا مى گويند(3).

ص: 113


1- مجمع البيان، ج 6، ص 460، مابين كروشه از: تفسير قمى، ج 2، ص 33.
2- «اگر خدا، دفع شرّ بعضى از مردم را به بعض ديگر نكند، هر آينه صومعه ها و ديرها و كنشتها و مساجدى كه در آن نماز و ذكر خدا بسيار مى شود، همه ويران مى شد» - حج / 40.
3- تفسير كبير، ج 23، ص 40.

شب عيد فطر

اما علىّ بن الحسين عليه السلام شب عيد فطر را با نماز احيا مى داشت تا صبح مى شد و آن شب را در مسجد بيتوته مى كرد و مى فرمود: امشب [در فضيلت] شب قدر كمتر نيست(1).

مباهات كردن در مساجد

از اَنَس نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از نشانه هاى قيامت، اين است كه مردم در مساجد بر يكديگر مباهات مى كنند(2).

بدعت گذاشتن

ابوهاشم جعفرى گفت: در محضر امام حسن عسكرى عليه السلام بودم، آن حضرت فرمود: هنگامى كه قائم ظهور كند، دستور مى دهد مناره ها(3) و مقصوره هايى را كه در مساجد است، خراب كنند، من با خود گفتم: براى چه اين كار را مى كند؟ امام رو به من كرد و فرمود: براى اين كه آنها بدعت است و هيچ پيامبر و امامى آنها را نساخته است(4)

مساجد مدينه

عقبه از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه گفت: به آن حضرت عرض

ص: 114


1- اقبال الأعمال، ص 274.
2- سنن نسائى، ج 2، ص 32.
3- علاّمه مجلسى گفته است: بين اصحاب، مشهور است كه بلند ساختن مناره بيشتر از بام مسجد مكروه است، براى اين كه مؤذّنان بر خانه همسايگان مسجد، مُشرِف نباشند و مناره هاى بلند از بدعتهاى عمر است - بحار، ج 83، ص 376.
4- كشف الغمّه، ج 3، ص 296.

كردم: من به مساجد اطراف مدينه مى آيم. از كدام يك شروع كنم؟ امام فرمود: از قُبا شروع كن و در آن بسيار نماز بخوان زيرا قبا نخستين مسجد در اين سرزمين است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن نماز خوانده است. سپس به مشربه امّ ابراهيم برو و در آن نماز بخوان چرا كه آن جا، محلّ سكونت رسول خدا صلى الله عليه و آله و جايگاه نماز آن حضرت است، پس از آن به مسجد فضيخ مى روى و دو ركعت نماز در آن مى خوانى زيرا پيامبرت در آن نماز خوانده است، هرگاه در اين مساجد نماز خواندى، به طرف اُحُد برو و ابتدا در مسجدى كه نزديك حَرَّه است نماز بخوان، سپس به كنار قبر حمزة بن عبدالمطلّب برو و بر او سلام كن(1)، آن گاه به كنار قبرهاى شهيدان اُحُد برو بأيست و بگو: اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ الدِّيارِ اَنْتُم لَنا فَرَطٌ وَ اِنّابِكُم لاحِقُونَ. پس از اينها به مسجد كه در محلّ وسيعى كنار كوه سمت راست قرار دارد، مى روى تا وارد اُحد شوى و در آن نماز گزارى، در اين جا پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى اُحُد رفت و مشركان را ملاقات كرد، پيامبر با اصحاب در آن جا ماندند تا وقت نماز فرا رسيد و نماز خواندند، همچنان برو تا برگردى و كنار قبور شهيدان نماز واجب خود را بخوان و به راهت ادامه بده، آن گاه به مسجد احزاب مى روى و در آن نماز مى گزارى زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله روز جنگ احزاب در آن دعا كرد و فرمود: يا صَريْخَ الْمَكْرُوبيْنَ وَ يا مُجيبَ دَعْوَة الْمُضطَرِّيْنَ وَ يا غِياثَ الْمَلْهُوفِين اِكْشِفْ هَمِىّ وَ كَرْبِى وَ غَمِىّ فَقَدْ تَرى حالِى وَ حالَ اَصْحابِى(2).

ص: 115


1- كامل الزّيارات، ص 26.
2- كامل الزّيارات، ص 23.

مساجد مخالفان

زيد شحّام از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: اى زيد! با مردم [مخالفان] به اخلاق آنها رفتار كنيد، در مساجدشان نماز بخوانيد و از بيمارانشان عيادت كنيد و در تشييع جنازه آنها حاضر شويد و اگر بتوانيد پيشنماز و مؤذّن باشيد، اين كار را بكنيد زيرا شما هرگاه اين كار را بكنيد، خواهند گفت: اينها جعفرى مذهب هستند، خداى جعفر صادق را رحمت كند، چقدر نيكو، اصحاب خود را تربيت كرده است(1).

يكى از اصحاب امام صادق عليه السلام مى گويد: به آن حضرت عرض كردم: من از نماز خواندن در مساجدشان [مخالفان] كراهت دارم، امام فرمود: كراهت نداشته باش زيرا هيچ مسجدى ساخته نشده، مگر بر روى قبر پيامبرى يا وصىّ پيامبرى كه شهيد شده و به آن بقعه قطره اى از خون او چكيده، در نتيجه، خدا دوست داشته كه در آن ياد شود، از اين رو نمازهاى واجب و مستحبّ را در مساجد آنها ادا و نمازهايى را كه از تو فوت شده، قضا كن(2).

از كليب بن معاويه اسدى نقل شده است كه گفت: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود: به خدا سوگند كه شما بر دين خدا و دين فرشتگان او هستيد، مرا با پارسايى و كوشش خود كمك كنيد، سوگند به خدا، عملى پذيرفته نيست مگر از شما، پس از خداى بترسيد و زبانتان را [از گناه] باز داريد و در مساجد آنها نماز بگزاريد [و بيمارانتان را عيادت كنيد] هرگاه آنها جدا شدند، شما نيز جدا شويد(3).

ص: 116


1- الفقيه، ج 1، ص 251، حديث 1129.
2- كافى، ج 3، ص 370، حديث 14؛ التهذيب، ج 3، ص 258، حديث 723.
3- رجال كشى، ص 339، حديث 628، ميان دو قلاّب، از: اعلام الدّين، ص 458.

مسجد ناصبى ها

امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه به بازار جماعتى يا به مسجد ناصبى ها وارد شود و يك بار بگويد: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ، وَ اللّه ُ اَكْبَرُ كَبِيرا وَ الْحَمْدُ للّه ِِ كَثِيرا وَ سُبْحانَ اللّه ِ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّه ِ الْعَلِىِّ الْعَظِيم وَ صَلَّى اللّه ُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ وَ اَهْلَ بَيْتِهِ» با يك حجّ مقبول برابرى مى كند.(1)

مسجد بُراثا

بُراثا محلّه اى [قديمى] است در طرف بغداد كه در قبله كرخ واقع است در آن محلّه مسجدى ساخته شد كه شيعيان در آن جمع مى شدند [و به دشمنان فاطمه زهرا عليهاالسلام ] دشنام مى دادند(2). هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام از جنگ با خوارج نهروان بازگشت، در اين مسجد نماز خواند(3)؛ مردى به نام: بُراثا آن را ساخت، از اين رو مسجد به نام بانى آن «بُراثا» ناميده شد(4). نقل شده كه اميرمؤمنان عليه السلام از ديرانى - كه در مسجد براثا بود و به دست آن حضرت مسلمان شد - پرسيد: چه كسى در اين جا نماز گزارده است؟ وى گفت: عيسى و مادرش مريم؛ على عليه السلام فرمود: آيا به تو خبر دهم چه كسى در اين جا نماز خوانده است؟ گفت: آرى، امام فرمود: ابراهيم عليه السلام (5).

ص: 117


1- المحاسن، ص 40، حديث 48.
2- مراصد الإطلاع، ج 1، ص 174؛ مجمع البحرين، ج 1، ص 176.
3- مجمع البحرين، ج 1، ص 176؛ بحار، ج 9، ص 30.
4- اليقين فى إمرة اميرالمؤمنين(ع)، ص 56، ضمن باب 157.
5- الفقيه، ج 1، ص 151، ذيل حديث 699.

مسجد فضيخ

مسجد فضيخ، يكى از مساجد مدينه است؛ نقل شده كه: پيامبر صلى الله عليه و آله ، قبيله بنى نضير را محاصره كرد، خيمه آن حضرت را نزديك مسجد فضيخ برپا كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله در محل فضيخ شش شب نماز خواند، هنگامى كه شراب حرام شد ... بند مشكها را گشودند و شرابها را در آن جا ريختند، از اين رو مسجد فضيخ ناميده شد(1) زيرا بيشترين شرابى كه بر زمين ريخته شد، فضيخ يعنى شراب خرما بود(2). بنا به روايتى در همين مسجد، خورشيد براى اميرمؤمنان عليه السلام برگشت(3).

مسجدى كه هزار در دارد

هرگاه حضرت قائم قيام كند، در پشت كوفه، مسجدى مى سازد كه هزار در دارد و خانه هاى مردم كوفه به دو نهر كربلا مى پيوندد(4).

شانه زدن

امام صادق عليه السلام شانه اى در مسجد داشت كه هرگاه از نمازش فارغ مى شد، [محاسنش را] شانه مى زد(5).

ص: 118


1- تاريخ المدينة المنوّره، ج 1، ص 69.
2- تفسير القمى، ج 1، ص 180؛ در علل الشرائع، ص 459، آمده است: چرا مسجد فضيخ را، مسجد فضيخ ناميده اند؟ زيرا خرما را فضيخ مى نامند، از اين رو آن را فضيخ ناميده اند.
3- مجمع البحرين، ج 3، ص 407.
4- كشف الغمه، ج 3، ص 36؛ البحار، ج 100، ص 385، حديث 3.
5- تفسير عيّاشى، ج 2، ص 13، حديث 26.

مظلمه

از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمود: خداى متعال به من وحى كرد كه قوم خود را انذار كن، مبادا وارد خانه اى از خانه هاى من شوند، در حالى كه يكى از بندگانم به گردن يكى از آنها مظلمه اى داشته باشد زيرا تا زمانى كه او در مقابلم به نماز ايستاده، من او را لعن مى كنم تا اين كه آن مظلمه را رد كند، در نتيجه گوش او مى باشم كه با آن مى شنود و چشم او مى باشم كه با آن مى بيند و از اوليا و برگزيدگانم مى شود و با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان در بهشت خواهد بود.

كدام يك در نزدت محبوبتر است؟

ابراهيم بن ميمون گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: مردى با ما نماز مى گزارد و ما به او اقتدا مى كنيم، آيا نماز با او در نزد شما محبوبتر است يا نماز در مسجد؟ فرمود: نماز در مسجد، نزد من محبوبتر است(1).

منزل خديجه عليهاالسلام

امّا منزل خديجه ... پيامبر صلى الله عليه و آله آن را مسجدى قرار داد كه در آن نماز مى خواند و به همان صورتى كه امروز است، آن را ساخت بدون اين كه تغيير كرده باشد(2).

مانع شدن از مساجد خدا

معناى گفتار خداى متعال: «وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّه ِ اَنْ يُذْكَرَ فِيْهَا

ص: 119


1- التّهذيب، ج 3، ص 261، حديث 734.
2- البحار، ج 22، ص 167.

اسْمُهُ»(1) اين است: چه ظلمى بزرگتر است از ظلم كسى كه مانع شود در مساجد خدا نام اللّه برده شود، يعنى هيچ كس ستمكارتر نيست از كسى كه منع كند در مساجد خدا نام خداوند گفته شود و از نماز جماعت و عبادت در مسجد جلوگيرى كند(2).

وقف بر مساجد

از امام صادق عليه السلام در باره وقف بر مساجد سؤال شد(3)، امام عليه السلام فرمود: جايز نيست زيرا مجوسيان بر آتشكده ها وقف كردند(4).

شگفتا

شگفتا: آل رسول خدا صلى الله عليه و آله را بر روى پلّكان مسجد در حالى كه

ص: 120


1- البقرة، 2/114؛ كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد درمساجد خدا، نام وى برده شود.
2- مجمع البيان، ج 1، ص 189.
3- فيض كاشانى گفته است: آنچه از خبر به دست مى آيد، اين است كه علّت منع وقف تشبّه به مجوس است، شايد علّت اصلى كم شدن هزينه مساجد و نياز نداشتن به وقف باشد، زمانى كه خوب ساخته شود، علّتِ احتياج مساجد به وقف، اين است كه از دو موضوع فوق غفلت شده است. علاّمه مجلسى گفته است: در عبارت خبر احتمال جواز مى رود، شايد مراد اين باشد كه هرگاه مجوس بر آتشكده باطل خود وقف قرار مى دهند، مسلمانان سزاوارترند كه بر مساجد حقّه خود وقف كنند، بعضى گفته اند: احتمال مى رود كه منظور راوى از سؤال وقف بر مساجد، وقف اولاد براى خدمت در مسجد باشد و پاسخ امام(ع) و تعليل وى به اين كه مجوس بر آتشكده هاى خود وقف كرده اند. عبارت خبر بر نهى تحريمى دلالت ندارد بلكه نهايت چيزى كه از آن به دست مى آيد، كراهت است و دليل آن اين است كه مسجد اگر موقوفه نداشته باشد، كسى در آن طمع نمى كند و براى پيش نمازى و تصدّى كارهاى آن نزاع نمى شود - حاشيه الفقيه، ج 1، ص 238، جامعه مدرّسين حوزه علميه قم.
4- الوسائل، ج 3، ص 553، حديث 1، به نقل از: الفقيه، ج 1، ص 154، حديث 720.

زين العابدين عليه السلام ميان آنها بود، با اسيران سرپا نگه داشتند و بر در مسجد جامع دمشق، سرِ امام حسين عليه السلام را نصب كردند(1).

شگفتا: در بصره مساجدى(2) براى دشمنى با على بن ابى طالب عليه السلام و بدگويى از آن حضرت ساخته مى شود(3).

آيا بر روى منبرها، آن حضرت را دشنام مى دهيد، در حالى كه چوبهاى اين منابر با شمشير او استوار مانده است(4).

شگفت آورتر از اين، به كار گرفتن رواياتى است كه در فضايل زاده هند جگرخوار - معاويه بر فراز منبرها در هر مسجدى به دروغ روايت نقل كنند، و اين روايات دروغ را به آموزگاران مكتب خانه ها القا كردند، در نتيجه، آنان، اين دروغها را به كودكان تعليم دادند، همان گونه كه قرآن را تعليم مى دادند(5).

از نسائى، در باره فضايل معاويه پرسيدند، وى گفت: من فضيلتى براى او سراغ ندارم مگر: «لا اَشْبَعَ اللّه ُ بَطْنَه» را [كه پيامبر فرموده]: خدا شكم معاويه را سير نكند. با مشت و لگد، پياپى بر او زدند تا اين كه او را از مسجد بيرون كردند و به علّت همان لگدها از دنيا رفت(6). شگفتا: كسى كه ياد خدا را زنده كرده است در خانه خدا سبّ مى شود و كسى كه ياد خدا را منع كرده است، ستوده مى شود.

ص: 121


1- امالى صدوق، ص 141، ضمن حديث 3.
2- اين مساجد عبارت اند از مسجد بنى عدى، مسجد بنى مجاشع، مسجدى كه در علافين روبه روى بصره است و مسجدى در اَزْد - بحار، ج 34، ص 293.
3- البحار، ج 34، ص 293.
4- المناقب، ج 3، ص 222.
5- الاحتجاج، ج 2، ص 17.
6- وفيات الاعيان، ج 1، ص 77؛ الوافى بالوفيات، ج 6، ص 417؛ تذكرة الحفّاظ، ج 2، ص 700.

ص: 122

منابع

1- قرآن كريم.

2- الأحتجاج، تأليف: ابومنصور احمد بن علىّ بن ابى طالب الطبرسىّ، انتشارات دارالنعمان، نجف اشرف.

3- الاختصاص، تأليف شيخ مفيد، انتشارات جامعه مدرّسين حوزه علميّه قم.

4- اختيار معرفة الرّجال، معروف به: رجال كشّى، تأليف شيخ طوسى، انتشارات دانشكده الهيات و معارف اسلامى، مشهد.

5- الأرشاد، تأليف شيخ مفيد، انتشارات بصيرتى، قم.

6- ارشاد القلوب، تأليف شيخ ديلمى، انتشارات رضى، قم.

7- الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، تأليف شيخ طوسى، انتشارات رضى، قم.

8- اُسد الغابه، تأليف ابن اثير جزرى، دالشّعب.

9- الاصابه، تأليف حجر عسقلانى دار صادر، بيروت.

10- الاصول السّتة عشر، چاپ دار شبسترى، قم.

11- اعلام الدّين فى صفات المؤمنين، تأليف شيخ حسن بن ابوالحسن ديلمى، انتشارات مؤسّسه آل البيت عليهم السلام ، قم.

12- اقبال الأعمال، تأليف سيّد ابن طاووس، دارالكتب الإسلاميه، تهران.

ص: 123

13- اقرب الموارد، تأليف شرتونى لبنانى، كتابخانه مرعشى، قم.

14- امالى شيخ صدوق، انتشارات مؤسّسه اعلمى، بيروت.

15- امالى شيخ طوسى، انتشارت مكتبة الأهليه، بغداد.

16- بحارالأنوار، تأليف علاّمه مجلسى، مؤسّسة الوفا، بيروت.

17- البداية و النهايه، تأليف ابن كثير، دارالكتب العلميه، بيروت.

18- البرهان فى تفسير القرآن، تأليف سيد هاشم بحرانى، مؤسّسه مطبوعاتى اسماعيليان، قم.

19- بشارة المصطفى، تأليف ابوجعفر طبرى، انتشارات مكتبة الحيدريه، نجف.

20- بصائر الدرجات، تأليف ابن فرّوخ الصّفار القمىّ، انتشارات كتابخانه آية اللّه مرعشى، قم.

21- تاريخ المدينة المنوّره، تأليف ابن شبّه، چاپ دوم.

22- تاريخ اليعقوبى، دار صادر، بيروت.

23- تحف العقول، تأليف ابن شعبة الحرّانى، انتشارات مكتبة الحيدريه، نجف.

24- تذكرة الحفّاظ، تأليف ذهبى، داراحياء التراث العربى، بيروت.

25- تصنيف غرر الحكم، تأليف آمُدى، مكتب الإعلام الإسلامى، قم.

26- روح الجنان و رَوْح الجَنان، تأليف ابوالفتوح رازى، انتشارات كتابفروشى مرعشى، قم.

27- تفسير العيّاشى، كتابفروشى علميّه اسلاميه، تهران.

28- تفسير القمى، مؤسّسه دارالكتاب، چاپ و انتشار، قم.

29- التّفسير الكبير، تأليف فخر رازى، انتشارات دانشگاه الأزهر، قاهره.

30- تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام ، مكتب امام مهدى عليه السلام ، قم.

31- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام، تأليف ورّام بن ابوفراس، دار صعب و دارالتعاريف.

32- تهذيب الأحكام، تأليف شيخ طوسى، دارالكتب الإسلاميّه، تهران.

33- تهذيب اللّغه، تأليف ازهرى، دارالمصريّه.

34- التّوحيد، تأليف شيخ صدوق، مؤسّسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرّسين

ص: 124

قم.

35- ثواب الأعمال، تأليف شيخ صدوق، كتابفروشى صدوق، تهران و انتشارات رضى، قم.

36- جامع الأخبار، تأليف شعيرى، انتشارات رضى.

37- جامع الرّواة، تأليف اردبيلى، دارالأضواء، بيروت.

38- الجعفريّات، يا: الأشعثيّات، تأليف اشعث كوفى، انتشارات كتابفروشى نينواى جديد، تهران كه باقرب الإسناد چاپ شده است.

39- جمال الأسبوع، تأليف ابن طاووس، انتشارات رضى، قم.

40- جواهر الكلام، تأليف شيخ محمّد حسن نجفى، داراحياء التراث العربى، بيروت.

41- حياة الحيوان الكبرى، تأليف دميرى، انتشارات مكتبة مصطفى البابى الحلبى، مصر.

42- الخصال، تأليف شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسين حوزه علميّه قم.

43- الدّرالمنثور، تأليف سيوطى، انتشارات محمّد امين و شركا، بيروت.

44- الدروع الواقيه، تأليف ابن طاووس، مؤسّسه آل البيت عليهم السلام ، قم.

45- دعائم الإسلام، تأليف قاضى تميمى، دارالمعارف.

46- الدّعوات، تأليف قطب الدّين راوندى، مكتب امام مهدى عليه السلام قم.

47- ذكرى الشّيعه، تأليف شهيد اوّل، محمّد بن مكّى عاملى، كتابفروشى بصيرتى.

48- ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، تأليف زمخشرى، انتشارات شريف رضى.

49- رجال نجاشى، مؤسّسه انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرّسين، قم.

50- روض الجنان فى شرح ارشاد الأذهان، تأليف شيهد ثانى، مؤسّسه آل البيت عليهم السلام قم.

51- روضة الواعظين، تأليف فتّال نيشابورى شهيد، انتشارات رضى، قم.

52- سنن الترمذى الجامع الصّحيح، دارالفكر، بيروت.

53- سنن نسائى، چاپخانه دانشگاه الأزهر مصر، چاپ اوّل.

54- شرايع الإسلام، تأليف محقّق حلّى، منشورات اعلمى، تهران.

55- شرح غررالحكم، تأليف آمُدى، انتشارات دانشگاه تهران.

56- شرح نهج البلاغه، تأليف ابن ابى الحديد، انتشارات كتابفروشى مرعشى، قم.

57- الصّحاح، تأليف جوهرى، دارالعلم للملايين، بيروت.

ص: 125

58- صفة الصفوه، تأليف ابوالفرج، ابن جوزى، دارالمعرفه، بيروت.

59- الطبقات الكبرى، تأليف ابن سعد، دار بيروت.

60- عدّة الداعى و نجاح السّاعى، تأليف احمد بن فهد حلّى، كتابفروشى وجدانى، قم.

61- العدد القويه، تأليف علىّ بن يوسف بن مطهّر حلّى، انتشارات كتابفروشى مرعشى، قم.

62- علل الشّرائع، تأليف شيخ صدوق، كتابفروشى داورى، قم.

63- العين، تأليف فراهيدى، مؤسّسه دارالهجره، ايران.

64- عيون اخبارالرّضا، تأليف شيخ صدوق، انتشارات كتابفروشى طوسى، قم.

65- الغارات، تأليف ثقفى، انتشارات انجمن آثار ملّى، تهران.

66- غوالى الّلآلى، تأليف ابن ابى جمهور، چاپ اوّل، قم.

67- الغيبة، تأليف شيخ طوسى، مؤسّسه معارف اسلامى، قم.

68- فرحة الغرى، تأليف سيّد عبدالكريم بن طاووس، انتشارات رضى، قم.

69- الفضائل، تأليف شاذان بن جبرئيل، انتشارات رضى، قم.

70- الفقه المنسوب للأمام الرّضا عليه السلام ، انتشارات مؤسّسه آل البيت عليهم السلام ، قم.

71- فلاح السّائل، تأليف ابن طاووس، دفتر تبليغات اسلامى، قم.

72- قرب الإسناد، تأليف ابوالعبّاس عبداللّه بن جعفر حميرى، كتابفروشى نينواى جديد، تهران، مؤسّسه آل البيت عليهم السلام قم.

73- قصص الأنبياء، تأليف راوندى، بنياد پژوهشهاى اسلامى، مشهد.

74- الكافى، تأليف شيخ كلينى رازى، دارالكتب الأسلاميّه، تهران.

75- كامل الزّيارات، تأليف ابن قولويه، منشورات المرتضويه، نجف اشرف.

76- كشف الغمّه فى معرفة الأئمّة، تأليف ابوالفتح اربلى، نشر ادب الحوزه و كتابفروشى اسلامى.

77- كنزالعمال، تأليف متّقى هندى، مؤسّسه رسالت، بيروت.

78- كنزالفوائد، تأليف كراجكى، كتابفروشى مصطفوى و دارالأضواء بيروت.

79- لسان العرب، تأليف ابن منظور، نشر ادب الحوزه، قم.

80- المجازات النبويّه، تأليف شريف رضى، سال چاپ / 1408.

ص: 126

81- مجمع البحرين، تأليف طريحى، كتابفروشى مرتضوى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم.

82- مجمع البيان فى تفسير القرآن، تأليف فضل بن حسن طبرسى، انتشارات كتابخانه آية اللّه مرعشى، قم.

83- مجمع الزّوائد، تأليف هيتمى، انتشارات دارالكتاب، بيروت.

84- المحاسن، تأليف برقى، دارالكتب الأسلاميه، قم.

85- المحجّة البيضاء، تأليف فيض كاشانى، دفتر انتشارات اسلامى قم.

86- مراصد الإطلاع، تأليف ابن عبدالحقّ بغدادى، دارالمعرفه، بيروت.

87- مستدرك الوسائل، تأليف شيخ نورى طبرسى، تحقيق مؤسّسه آل البيت عليهم السلام قم، همچنين چاپ سنگى، مؤسّسه اسماعيليان، قم.

88- المستطرف، تأليف ابستيهى، دارالفكر، بيروت.

89- مسكن الفؤاد، تأليف شيهد ثانى، مؤسّسه آل البيت عليهم السلام ، قم.

90- مشكاة الأنوار، تأليف ابوالفضل علىّ طبرسى، انتشارات المكتبة الحيدريه، نجف.

91- مشارق الأنوار، تأليف برسى، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اهل البيت عليهم السلام تهران.

92- مصباح الشريعه امام جعفر صادق عليه السلام ، انتشارات مؤسّسه اعلمى، بيروت.

93- المعارف، تأليف ابن قتيبه، دارالمعارف، مصر.

94- معانى الأخبار، تأليف شيخ صدوق، دارالمعرفه، بيروت.

95- المعتبر، تأليف محقّق حلّى، مؤسّسه سيّدالشهداء، قم.

96- معجم البلدان، تأليف ياقوت حموى، داراحياءالتّراث العربى، بيروت.

97- مفتاح الكرامه، تأليف سيد محمّد حسينى عاملى، مؤسّسه آل البيت عليهم السلام ، قم.

98- المقنع، تأليف شيخ صدوق، دارالمحجّة البيضاء، بيروت و دارالرّسول الأكرم.

99- المقنعه، تأليف شيخ مفيد، كتابفروشى داورى، قم.

100- مكارم الأخلاق، تأليف حسن بن فضل طبرسى، انتشارات مؤسّسة الأعلمى، بيروت.

101- من لا يحضره الفقيه، تأليف شيخ صدوق، انتشارات امام مهدى عليه السلام قم و چاپ جامعه مدرّسين، قم.

102- مناقب آل ابوطالب، تأليف ابن شهر آشوب، مؤسّسه انتشارات علاّمه، قم.

ص: 127

103- المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تأليف ابوالفرج ابن الجوزى، دارالكتب العلميه، بيروت.

104- النفليّه، تأليف شهيد اوّل، دفتر تبليغات اسلامى، قم.

105- النّهايه، شيخ طوسى، انتشارات قدس محمّدى، قم.

106- النّهايه فى غريب الحديث و الأثر، تأليف ابن اثير، مؤسّسه مطبوعاتى، اسماعيليان، قم.

107- نهج البلاغه امام على عليه السلام ، ضبط و فهرست دكتر صبحى صالح، درالكتاب اللبنانى.

108- نوادر راوندى، انتشارات مكتبة الحيدريه، نجف.

109- الهدايه، تأليف صدوق، دارالمحجّة البيضاء و دارالرّسول الأكرم(ص)، بيروت.

110- الوافى بالوفيات، تأليف صفدى، چاپ دوم / 1394 ه .

111- وسائل الشّيعه الى تحصيل مسائل الشّريعة، تأليف شيخ حرّ عاملى، داراحياء التّراث العربى، بيروت و مؤسّسه آل البيت، قم.

112- وفاء الوفا، تأليف سمهودى، انتشارات داراحياء التراث العربى، بيروت.

113- وفيات الأعيان، تأليف ابن خلّكان، انتشارات شريف رضى، قم.

114- اليقين فى إمرة اميرالمؤمنين عليه السلام ، تأليف ابن طاووس، مؤسّسه دارالكتاب، قم.

ص: 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109