علم مفاهیم شناسی در قرآن جلد مقدمه

مشخصات کتاب

علم مفاهیم شناسی در قرآن جلد مقدمه

رسول ملکیان اصفهانی

زبان فارسی

تعداد صفحات : 306 ص

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

فهرست

مقدمه. 5

بخش اول : مبانی و کلیات.. 8

1- روش و متد. 8

2-تفسیرقرآن. 12

3-اندیشه الهی واندیشه بشری.. 15

4- علم و دین و تخصص... 32

5- متفکر. 36

6- تحلیل هفت گام مهم برای تحقق گام دوم انقلاب.. 38

7-منظومه علوم اسلامی.. 43

بخش دوم:مقدمات علم مفاهیم شناسی درقرآن. 45

1-زبان و زبان شناسی.. 45

2-کتاب زبانشناسی.. 47

3-ادبیات.. 52

4-ادبیات عربی.. 58

5-علم لغت درادبیات عربی.. 60

6- قرآن. 66

7-وحی چیست و انسان چه نیازی به وحی دارد؟ 78

8 - زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) 95

9-جدول و طراحی آموزش قرآن. 106

10- طرح جامع قرآن. 113

11-مستند سازی قرآن. 115

12-تدوین و تاسیس رشته های قرآن. 116

13-کارنامه قرآن. 120

14-انتخاب ودقت درکتابهای تفسیری.. 156

15-اعتراف بزرگ مفسرین.. 157

16-روش ارائه تفسیرگروهی.. 161

17-آسیب شناسی فعالیتهای قرآنی.. 174

18-تفسیری های کم اثردرحال تالیف معاصر. 178

ص: 3

19-تفسیرآیات فقهی قرآن. 186

20-تاریخ وحقیقت وتفسیرقرآن. 195

21-مراحل مهم مشی تفسیر قرآن درجامعه. 204

22 -تفسیرقرآن وادبیات.. 211

23- تفسیرقرآن وسیاست.. 219

24-قرآن ومعنویت.. 226

25-مراحل انس با قرآن. 229

26- روش هاي تفسير قرآن. 238

27- معرفی فرهنگ های موضوعی قرآن. 265

28-تفسیرقرآن از دیدگاه ما 277

بخش سوم: علم مفاهیم شناسی درقرآن. 279

1-کلمات قرآن. 279

2-علوم وبحث در باره کلمات.. 281

3-علم اصول وکلمات.. 281

4-علوم انسانی ومفاهیم کلمات.. 284

5-علوم ادبیات عربی و مفاهیم قرآن. 285

6-تعریف علم مفاهیم شناسی در قرآن. 286

7-انتخاب تفسیر راهنما 290

8-جمع بندی و خلاصه علم مفاهیم شناسی درقرآن. 294

ص: 4

مقدمه

علم مفاهیم شناسی درقرآن ازعلوم نوپا در حوزه ادبیات ؛ وعلوم ومعارف وتفسیرقرآن است.

این علم را سالیان زیاد با تحقیق و پژوهش درعلوم ادبیات لاتین درغرب یافتم و بعد در ادبیات عربی قرآن توسعه و پیشرفت دادم . تفسیرمفهومی قرآن به این شکل سابقه ندارد. زیرا روش خاص تحقیق درکلمات و پژوهش لغات می باشد. علم مفهوم شناسی بررسی و تحقیق برروی کلمات و ارتباط نزدیک و میانی و دور با دیگر کلمات است. درواقع تفسیر معنائی یک کلمه در ارتباط با معنای کلمات دیگر بصورت واحد ومنسجم معنا می یابد. درک این مطلب نیاز به کتابهائی دارد که آن را خوب توضیح وتفسیر داده باشد وهمچنین نیاز به مهارت و هوش سرشاری دارد.امکانات سخت افزارونرم افزاررایانه در این عصرکمک شایان به ارتباط کلمات با همدیگرمی کند.

رشته مفاهیم شناسی در خود غرب نیز پیشرفت لازم را نداشته است وکتابهای تدوین یافته دراین زمینه بسیارمحدود می باشد. این علم را درگرایش رشته های مختلف ادبیات می توان یافت.

علم مفاهیم شناسی مثل ادبیات و منطق می باشد. یعنی ابزار فهم وتفسیر متن می باشد. اگر تا دیروزمفسر متن نیاز به کتاب لغت داشت ؛ امروز مفسر قبل از تفسیرمتون مهم و کلاسیک وبخصوص فرابشری مثل کتاب وحیانی قرآن نیاز به کتاب مفاهیم شناسی دارد.

در زمان ما کلمه مفهوم از واژه های پرکاربرد است ولی کسی بدرستی درصدد تفسیر وتبیین آن برنیامده است.

مفهوم شناسی بررسی ارتباط کلمات با هم دیگر می باشد . در هرسطحی که تعریف شده است .

وقتی کتاب قرآن را بررسی می کنیم یک کلمه را با تمام کلمات دیگر که درارتباط می باشد را مد نظر قرار می دهیم. هرکلمه ای با بعضی کلمات قرابت خیلی نزدیک دارد ونسبت بهمدیگر تاثیر وتاثر دارند وبا بعضی کلمات میانی و دورتر قرابت کمتر وخیلی کمتر دارد.

ص: 5

کلمات صرف نظرازقالبشان (ریشه وظاهرکلمه وحروف) درعالم معنا با هم دیگرهمپوشانی ؛ هم خانواده ؛ تضاد ؛ترادف ؛ و... دارند ودر دل همدیگرهستند. هرکلمه برای خود عالمی دارد وجهانی رادرخود جای داده است. هرکلمه حامل فرهنگ وتمدنی است و با خودتاریخی بهمراه دارد. برای فهمیدن هرمتنی ابتدا باید به مفردات وکلمات آن جمله توجه داشت. کشش کلمات اعجاب برانگیزاست. اگربرای هرکلمه بخصوص درقرآن یک کتاب نوشته شود تعجب ندارد.

درعلم مفهوم شناسی باید توجه کرد وقتی یک کلمه رابررسی می کنیم باید تمام شبکه ارتباطی آن را بصورت واحد مد نظر داشته باشیم. باید درسراسرقرآن به آن با ذهن واحد ارتباط برقرارکنیم. بصورتی که تفسیرمفهومی کلمه درسراسر قرآن بوی توحید را بدهد.

ما این علم مفهوم شناسی را در قرآن مفاهیم شناسی نام گذاری کردیم بخاطر اینکه هر کلمه ای در درون وبیرون خود داری مفهومهای متفاوتی است . و وقتی اینها با هم و درارتباط با کلمات دیگرسنجش گردد معانی متکثری را تولید می کنند.

علم مفهوم شناسی را باید در گرایش های رشته علوم ادبیات و علم اصول ومنطق جستجو کرد وبدست آورد. لکن پایگاه اصلی مفهوم شناسی در علوم ادبیات می باشد. شایداین علم از علم ادبیات به علم اصول و علم منطق رفته باشد ؛ ویا صحیح تر اینکه بگوئیم زوایه دید به یک مسئله در سه علم می باشد.

اثری که دراینجا می بینید محصول نزدیک به چهار دهه تحصیل وتدریس وپژوهش وتجربه می باشد. برای استخراج این علم درقرآن حدود پانزده سال وقت صرف گردیده است.

برای تولید این اثر فقط از تفسیر راهنما استفاده گردید . تفسیر راهنما تفسیر مهم وشایسته ای است که درآینده قدر وقیمت وروش مهم آن بیشترشناخته خواهد شد.

همینطورعلم مفاهیم شناسی درقرآن در آینده بیشتر مورد شناخت وتحقیق قرار خواهد گرفت. این کتاب منبع عظیم برای هزاران پایان نامه لیسانس و فوق لیسانس و دکترا در دانشگاه ؛ و سطح دو وسه وچهار درحوزه علمیه ؛ و تحقیقات وتفسیرقرآن می باشد.

ص: 6

دراینجا لازم می دانم از ریاست محترم وپژوهشگران پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن ازمجموعه

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی یعنی مرکز علمی و پژوهشی در مباحث علوم اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (به خاطر تولید آثارگرانسنگ بویژه تفسیر کم نظیرراهنما )؛ وریاست محترم وکارکنان موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان( به خاطر تولید فنی و بارگزاری این اثربرروی سایت وزین قائمیه اصفهان وهمچنین تولید نرم افزارآن " یعنی اپلیکیشن ونرم افزارفهیم) ؛ وریاست محترم دارالقرآن الکریم اصفهان (به خاطرحمایت مادی و معنوی ازتولیدنرم افزارفهیم) تقدیر وتشکرنمایم.

توضیحات بیشتر را در سه بخش کتاب ملاحظه کنید. امید داریم علم مفهوم شناسی و علم مفاهیم شناسی درقرآن درآینده توسعه وپیشرفت قابل توجهی را داشته باشد.

رسول ملکیان اصفهانی

حوزه علمیه اصفهان

ص: 7

بخش اول : مبانی و کلیات

1- روش و متد

درباره روش و متد و هرمونتیک هرچه نوشته وگفتگو وبحث و پژوهش شود کم است.

دلیل مهم آن این است که راههای رسیدن به حقیقت و واقعیت است.

بسیاری ازتحقیقات که به نتیجه نمی رسد یا نتایج کمی بهمراه دارد؛ بدلیل نداشتن روش مناسب

به آن موضوع و مسئله است.

تحقیق روی متن یا موضوع و یا مسئله درهرعلمی روشهای خودرامی طلبد.

روش شناسی هم شامل بررسی روش های پژوهش علمی است و هم مجموع روش های هرعلم.

انتخاب روش هم شامل گردآوری اطلاعات و هم پردازش اطلاعات می شود.

انتخاب روش کتابخانه ای یا رایانه ای یا میدانی و یا خلاق و یا ترکیبی مهم است.

وهمچنین درپردازش اطلاعات انتخاب روش شرح یاتوصیف یا نقد یا تفسیریا استنباط یا مقایسه یا ترکیبی بسیاربا اهمیت است.

اکثرروشها به حوزه ادبیات برمی گردد.

یعنی فهم صحیح متن و یا موضوع و یا مسئله برگشتش به شناخت حوزه ادبیات باگرایشات مختلف آن است.

ازلغت شناسی گرفته تا صرف و نحو ؛ دستورزبان ؛ زبان شناسی ؛ فصاحت و بلاغت و هرآن چه درحوزه ادبیات یک زبان و خانواده زبان است.

خروجی تمام آنها توصیف و یا تبیین و یاتفسیر آن است.

ص: 8

اگرتمام موضوعات و مسائل فوق در حوزه ادبیات شناسائی و طبقه بندی وآنالیز وتحلیل گردد درواقع ما را به شناخت حق وحقیقت نزدیک کرده است.

بعضی معتقدند برای رسیدن و کشف حقیقت بیش ازشش راه وجود ندارد.

عقل واندیشه ؛ وحی ؛ کشف وشهود والهام های درونی ویافته های ربانی؛ تجربه؛ گزارش های دیگران؛ قراردادهای ربانی.

براین اساس می توان تمامی علوم را درشش گروه تقسیم کرد. وروش پژوهش هرکدام مشخص می گردد.

عقلی برهانی ؛ نقلی تاریخی ؛ نقلی وحیانی ؛ شهودی عرفانی ؛ تجربی عملی ؛ ادبی زبان شناختی .

درحوزه قرآن شناسی و تفسیر کتاب مقدس مهمترین مسئله بحث روش و متد و هرمونتیک آن است.

هرچند درسنت وتاریخ تفسیر قرآن مفسرگرایشی را انتخاب کرده لکن بصورت تخصصی می توان نشان داد چقدر دامنه آن روش را می شناخته و چقدربه آن پایبند بوده است.

آسیب های زیادی دراین زمینه به تفسیرقرآن وارد شده است.

چه بسا مفسر ابعاد روشی را که انتخاب کرده به عمق و گستره آن آگاه خیلی نبوده برای همین درتفسیرش نواقص زیادی یافت می گردد.

شما نگاه کنید به روش قرآن به قرآن علامه سید محمد حسین طباطبائی درتفسیرالمیزان یا روش اجتهادی علامه عبدالله جوادی آملی درتفسیرتسنیم ؛ چه برکاتی در این دو تفسیراست. و هردو مفسربزرگوار درمقدمه جلد اول روش خود راتوضیح داده اند.

با این همه آیا می توان بصورت کامل یقین کرد ؛ مفسرین بزرگ آن به تمام و کمال روش خود پایبند بوده اند یانه ؟ تفسیرهای دیگرنیزهرکدام ازنظر روش بحث های فراوانی دارد.

ص: 9

اینکه کدام روشها ازمرتبه بالاتری ومهمتری برخورداراست نیزجای بحث فراوانی دارد. بعضی معتقد هستند بهترین و صحیح ترین و کاملترین روش تفسیرقرآن روش روائی است و اینهم نه استفاده ازتمام روایتها مثل تفسیرمجمع البیان بلکه روایات خاص اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین.

پرواضح است که این روش روائی اهل بیت با روش های روائی دیگرچقدرمتفاوت است. و در خود این روش ازچه روشهائی برخورداراست.

درتمام روشها و گرایش های تفسیر قرآن حوزه ادبیات پر رنگ است و اگرنگوئیم حرف اول را می زند.

برای رسیدن به این معنای با اهمیت روش ؛ که جادارد مفسرین چندسال تحقیق و مطالعه و پژوهش کنند آن گاه سراغ تفسیرقرآن بیایند.

در اینجا چند مثال می زنیم:

مثال اول: کسی می خواهدموهای سرش اصلاح گردد و خودش را به دست استاد پیرایشگر

می دهد ؛ حال مسئله مهم روش اصلاح پیرایشگراست و همینطور الگو و مدلی که پیرایشگر انتخاب می کند. اینجا متن ناطق و گویا است و خیلی مشتریها روش و الگوی موی سر خود را به پیرایشگرپیشنهاد می دهند بعضی نیز کل مسئله را به دست توانا یا ناتوان پیرایشگر می سپارند. در چنین موضوع و مسئله ای استاد پیرایشگر می تواند از دهها روش و ابزار و الگو ومدل را انتخاب کند و درمرحله بعد بتواند آن روش و الگو را برروی موهای سر مشتری خوب هم اجراء کند و باید تمام شرایط و اقتضاءات این اجراء را به خوبی انجام دهد . خوب شما مشاهده خواهید کرد چه نتایجی بهمراه دارد.

مثال دوم: مثال اول بیشتربه ظاهر مسئله می پرداخت ولکن مثال دوم عمیق تراست.

روش تفسیرمتن قرآن همانند پیکرتراش و مجسمه سازاست.

ص: 10

وقتی پیکرتراش کوهی را انتخاب می کند و یک پیکر ازکوه جدا شده یا ناشده را تراشیده وعرضه می کند هرپیکرتراشی به واسطه روش و گرایش خود پیکر ومجسمه خود را ارائه می کند. درواقع وحقیقت هرکس به مجسمه های خود می رسد.

اقوال مفسرین درقرآن با استفاده از روش ها و گرایشهای انتخابی خود هر کدام حکم پیکرتراشیده مخصوص به خود رادارند. هرکدام مجسمه خود را عرضه می کنند که ازنظر مدل و ظرافتها و وزن و طول وابعاد و جرم آن بسیارباهم متفاوت است هرچند همه مجسمه است و همه ازجنس کوه. غیرمعصوم توان آن را نداردکه کل قرآن را بتمام و به کمال استخراج کند لکن باید مفسرین نهایت تلاش خود رابکنند.

کوه قرآن تمام ناشدنی است زیرا به سرچشمه هستی متصل است. بخش اعظم آن هم بطریق علم حضوری و لدنی قابل دریافت است. یعنی ما هم باید تفاسیرآفاقی وهم تفاسیرانفسی داشته باشیم.

اینجاست که روش شناسی اهمیت خودش رانشان می دهد. ما باید صدها جلد کتاب روش شناسی تدوین وتالیف کنیم. نباید مفسر باسرعت قرآن راتفسیرکند. نقد روشها وارزیابی آنها باید مرتب درنهادهای علمی بررسی و مورد بحث واقع شود. به غیر از حوزه ادبیات که موطن اصلی روش شناسی است ؛ علومی نظیر علم اصول و منطق نیز برای شناخت روش شناسی مناسب است.

باید بدانیم روش ها محدودیت ندارند و تکثردارند و هرچه علم و پژوهش پیشرفت کند روشها نیزمتنوع و بیشترخواهد شد و همه اینها طریقهای رسیدن به حق و واقعیت هستند.

روش علمی تفسیرقرآن درچندقرن اخیربخصوص زمان معاصر چه تاثیرشگرفی درفهم قرآن داشته است .

علوم تجربی ؛ طبیعی ؛ بنیادی؛ کشاورزی؛ صنعتی ؛ مهندسی ؛ اجتماعی ؛ انسانی ؛ هنر وغیره درفهم امروزما ازقرآن بدون شک تاثیرداشته است و درطول قرون گذشته نیزچنین بوده است.

جمعبندی ما این است : کتاب وحیانی و آسمانی و مقدس قرآن برای تفسیر و تبیین و توصیفش نیازبه فهم عمیق روشها دارد.

ص: 11

واین مطلب گوهرگرانبهائی است که به آسانی به دست نمی آید.

پیشنهاد همیشه گی و ابدی ما عبور ازتفسیر ترتیبی به تفسیر موضوعی و به تفسیرمسئله محور می باشد.

عبورما ازتفسیر فردی به تفسیرگروهی و به تفسیر انواع گروه رشته هاست.

عبورما ازتفسیر های فوق به طرف تفسیرهای سیستمی و منظومه ای و کیهانی است.

عبورما ازتفسیرهای فوق بطرف تفسیرتمدنی است.

تفسیرما باید هم انسان عینی بسازد و هم انسان جمعی یعنی فردی و اجتماعی؛ یعنی فردسازوجامعه ساز.

باید تفسیرانفسی توسط اهل معرفت نیزرشد وتوسعه پیدا کند.

2-تفسیرقرآن

اما بعداز انتخاب روش و ترکیب گروههای علمی وتحقیقی ؛ تفسیرقرآن نیاز به منابع علمی دارد.

باتحقیق روی آثار علمی که برای قرآن نوشته شده است به این نتیجه می رسیم با همه زحماتی که برای تفسیرقرآن شده است هنوز مواد و منابع لازم برای تحقیق قرآن تالیف نشده است.

یعنی زمانی ما می توانیم تفسیرعالی قرآن داشته باشیم که ابتدا منابع علمی که نیازداریم تالیف و فراهم کرده باشیم.

البته همه پژوهشگران می دانند که تاکنون نزدیک به دوازده هزاراثرتدوین گردیده است .

ص: 12

كتاب شناسي جهانی علوم قرآن توصيفي و موضوعي چهار جلدي، در دو بخش قرآن و علوم قرآني و معارف قرآني تدوين شده است: در بخش اول منابعي كه در زمينة تفسير و ترجمه، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، اعجاز قرآني، قَسم ها و مَثَل ها، اوصاف قرآن و تأليفات جديد قرآن پژوهي است، معرّفي شده است.

در بخش معارف قرآني، كتابهايي كه درباره موضوعات و مفاهيم قرآني تأليف شده است مانند: منابعي كه به اخلاق قرآني پرداخته اند يا منابع فقهي، فلسفي و كلامي كه دربارة قرآن نگارش يافتهاند، معرّفي شده است. در اين كتاب شناسي 9500 عنوان كتاب معرفي گرديده است.

لکن با بررسی این کتابها وطبقه بندی وتحلیل آن به کمبود منابع تحقیات قرآنی پی خواهیدبرد.

یکی ازآنها درحوزه معانی ؛ لغت است. درقرآن ریشه کلمات حدود1919 عدد و کلمه 16301 عدد(بدون محاسبه تکرار) براساس سی دی های مرکزتحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی ؛ و براساس کتاب فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم دکترمحمود روحانی قرآن دارای 77807 کلمه می باشد.

اگرما برای هرکدام از ریشه کلمات و بعضی کلمات اساسی وبنیادی قرآن که حدود 3000 کلمه می باشد یک جلد کتاب بنویسیم یکدوره سه هزارجلدی درباره تفسیرلغت درقرآن نوشته ایم.

تولد و سابقه تاریخ هرلغت و مراحل و تطورات معانی آن درقبل و زمان پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و بعدازآن ؛ مباحث زیادی را می طلبد.

چیزی که الان وجود خارجی ندارد.

تفسیرجملات و آیه ای و سوره ای قرآن اهمیت آن بیشتراست. و استاندارسازی درباره آن هنوز انجام نگرفته است. تفسیرهای قرآن بیشترفردی انجام گرفته است و به همین دلیل بصورت دقیق و یکدست ازابتدا تا انتهای قرآن صورت نگرفته است.

ص: 13

زیرا ابتدا مفسرین و گروه علمی رشته ها باید در تفسیر علم لغت و جملات و آیه ها و سوره ها و روشها به یقین و وحدت رویه برسند و بعد به تفسیرموضوعی و مسئله ای قرآن بپردازند.

درتفسیرقرآن نباید یک کلمه و یا جمله و یا سطر و یا صفحه اضافی تدوین گردد.

باید مشخص گردد کتاب تفسیری که تدوین گردیده است پژوهشگران آن ازچه جنسی و نوعی داده پردازی کرده اند.

تفسیر توصیفی و گزارشی ؛ تبیینی و استدلالی و استنباطی و اجتهادی ؛ تفسیری و نظریه پردازی ؛ تحلیلی و انتقادی ؛ تولیدی ونظریه سازی باهمدیگرمتفاوت می باشند.

درتفسیرقرآن باید اهداف و مخاطب و گرایشهای آن دقیقا روشن باشد.

تفسیرقرآن برای مذاهب اسلامی یا امت مسلمان و یا ادیان الهی و یا کشوری و منطقه ای و بین المللی متفاوت است. زیرا اهداف و مخاطبین آن متفاوت می باشند و فهم و فرهنگ تفاهم در سطوح متفاوتی است.

گروه پژوهشگران مفسر که با ادبیات و زبان بین الملل می نویسند باید ازهوشمندی مضاعفی برخوردارباشند.

مراکزعلوم دینی درجهان باید پژوهشگاههای علوم وحیانی تاسیس و ارتباط سازمانی مستدام علمی باهمدیگرداشته باشند. تا بتوانند درقرن معاصر و قرون آینده درخدمت فهم قرآن باشند.

ارتباط قرآن و علم و رشته های آن دائم باید داد وستد داشته باشند و فرآوردهای همدیگر را مد نظرداشته باشند.

جمیع علوم برای ما اهمیت وارزش دارند و علوم باید نود و نه درصدی درخدمت بشرباشند و قرآن بصورت یک درصدی. زیرا خداوند آن چه را که بشر توانائی رسیدن وفهم آن را نداشته و یا بصورت کامل امکان نداشته بیان کرده و بقیه را بعهده ادراک و حجت باطنی خود انسان گذاشته است.

ص: 14

3-اندیشه الهی واندیشه بشری

من دنبال اندیشه و ذهن الهی هستم و هدفم ذهن خوانی و دریافت مقصود خداونداست. کتاب و سنت که مرادقرآن و بتبع آن احادیث چهارده معصوم (علیهم السلام) است هدف من و مقصودمن است.

درواقع احادیث معصومین (علیهم السلام) یعنی علم نقلی و وحیانی و اندیشه های الهی شرح قولی و فعلی و تقریری ذهن و قول و اراده و کتاب الهی است . به احادیث صحابه بعنوان پژوهش و فهم بهتر احادیث معصوم توجه می شود و نه اندیشه الهی زیرا صحابه معصوم نیستند.

و دراین میان ابتدا چیزی جزهمان ملفوظ وحیانی در دست نداریم که اصالت و صدور آن یقینی است. لکن چون با ابزاردنیوی و طبیعی یعنی ادبیات تالیف یافته است ابتدا باید ادبیات و بعد علومی که گره گشائی ازمتن می کنند دردست و ذهن داشته باشیم.

اگربخواهم دریک جمله خودم را راحت کنم بایدبگویم ازطریق و ابزارعقل نظری برای فهم ذهن الهی استفاده می کنم.

البته دراین میان دو ساحت مهم مطرح است. ساحت اول اینکه گروهی مدعی هستند جزافرادمعصوم و راسخون فی العلم قدرت دریافت فهم قرآن راندارند. و ساحت دوم اینکه برای عقل ارزش واقعی قائل نیستند و به علوم اعتقاد و اعتمادی که باید داشته باشند ندارند. یعنی پذیرفتن منبع عقل به عنوان منبع کاملا مستقل برای عده ای خیلی سنگین و غیرقابل پذیرش است.درحالی که معرفت بشری حاصل یا علوم وحیانی است یا علوم عقلی. و این دو منبع مهم برای فهم بشراست.

کتاب و سنت بعنوان منبع کاملا مستقل آموزش ها و درس های خود را به مخاطب می دهد و درتمام تولیدات خود مستقل است و چون جنبه الهی دارد اگرمنطبق بااصول و قواعدخودباشد قابل اعتماداست و می توان گفت دسترسی به اندیشه الهی پیداکرده ایم. واین البته جا رابرای عقل و

ص: 15

دریافتهایش تنگ نمی کند. زیرا ازراه عقل نیز تا بی نهایت می توان به اسرارالهی و عالم آفرینش رسید.

لکن دراندیشه های بشری اگر ازاصول اندیشه ورزی مطمئن و منطقی برخوردارنباشد بعد ازسالها استاد وشاگرددچارخسران معنوی وعلمی خواهند شد. مگراینکه اینطورخود راخوشنودکنیم که صرف اندیشیدن جوهره انسان و انسانیت است وارزش ذاتی دارد ولو دسترسی به نتایج شگرفی نداشته باشد و این اندیشیدن برای بقیه انباشتی از اندیشه های سیال به یادگاری گذاشتن است.

دیوار وبرج و خانه ای است که ساخته می شود اگرچه برای کسی قابل بهره برداری نباشد وفقط ازسایه آن بتوان چندصباحی استفاده کرد و به عنوان موزه های تاریخ اندیشه بشری و فلسفه علم ازآن نام برد.

مگرباید هراندیشه ای به فلان وبهمان برسد؟

پس ما تا اینجا عقیده داریم برای کلیه امور دو منبع داریم . اولی قرآن و دومی عقل.

این دو منبع کاملا مستقل ازهمدیگراست . اولی تولیدفکر و اندیشه الهی برای بشراست. و دومی عقل یعنی تولید اندیشه های بشری.

مراد مادر اینجا ازعقل تمام وجوه و خواص آن است و محدود به عقل فلسفی نیست. بلکه عقل نیمه تجریدی ؛ عقل تجریدی ؛ عقل تجریدی محض و عقل ناب است .

پس بازگشت تمام علوم به این دو منبع است.

این بحث درچندین رشته علمی قابل بحث و دنبال کردن است. رشته معرفت شناسی یا شناخت شناسی ؛ در رشته علم شناسی و علوم کتابخانه و اطلاعات و اطلاع رسانی ؛ فلسفه علم ؛ ادبیات ؛ منطق و غیره.

موضوعات و مسائل و اهداف این دو منبع دربسیاری یکی است و همپوشانی دارد و درمسائلی متفاوت.

ص: 16

بنظرمن سنگ بنای رسیدن به معرفت و فهمیدن فهم این دو منبع است. که خصوصیات و ویژگی هرکدام را کامل بررسی کنیم و بفهمیم.

این مسئله درطول تاریخ اندیشه ورزی قدمت دارد. بناندارم به منابع گسترده دراین حوزه ها ارجاع دهم و مستندسازی کنیم. برای کسانیکه دراین مسئله سالها مطالعه و تحقیق کرده باشند خوب واضح وروشن است.

البته باید تعریف دقیق عقل و نقل تبیین وبررسی گردد . وآراء آن تجزیه و تحلیل گردد.

دربررسی نقل در علوم قرآن مسائل زیادی طرح و بحث گردیده است و هنوزادامه دارد.

ازمهمترین آن مسائل اثبات وحیانی بودن کتاب است. اگربه این مسئله کوچکترین خدشه ای وارد گردد تمام معارف برخواسته ازآن درحوزه دین و علوم اسلامی فرو می ریزد و دیگراین علوم ازاعتباربرخوردارنخواهد بود.

برای همین دانشمندان درجه یک جهان اسلام باید این مسئله را ازابعاد گوناگون اثبات و تحلیل کنند و به شبهات آن پاسخگو باشند.

حتی باید اعتراف کرد بعضی دانشمندان اسلامی وحیانی و الهی بودن آن را بنوعی زیر سوال بردنند که نهایت چنین اندیشه ای منجر به صدور رای به اندیشه انسانی بودن قرآن است ؛ اگرچه این اندیشه را نبوی بدانیم.

همین انحرافات و سوء برداشتها و التقاط ها و افراط و تفریط ها نسبت به تعریف و تبیین عقل نیز انجام گرفته است.

بعضی عقل را به حس و تجربه تقلیل داده اند؛ یا پای استدلال عقل را چوبین می دانند و یا آن را مقابل کشف و شهود تفسیر کرده اند.

درصورتیکه هرمعرفت دیگری غیراز نقل برای بشرحاصل گردد برخواسته ازعقل است.

ازمنبع کتاب و سنت علوم وحیانی و اسلامی پا به عرصه وجود می گذارد. و از منبع عقل تمام علوم.

ص: 17

باید اینجا تکلیف چندنکته را به صراحت روشن کنم:

1.ازمنبع کتاب و سنت علوم اسلامی نظیر فقه و اصول ؛ فلسفه اسلامی ؛ عرفان اسلامی ؛ تاریخ اسلام ؛ اخلاق اسلامی ؛ علوم قرآن ؛ تفسیر قرآن و....تولیدمی گردد. و ازمنبع عقل تمام علوم موجود دردانشگاههای جهان.

2.بعضی مواقع خودمتن کتاب و سنت شرح می گردد. که پژوهشگر مستقیم با متن وحی سرو کار دارد. و دربعضی موارد پژوهشگر علومی که از منبع گرفته شده بعنوان مبانی شرح و توضیح می دهد. مثل کسی که کتاب لمعه فقهی را شرح کند.

تا اینجا چهار معرفت داریم.

الف: منبع وحیانی

ب.منبع عقلانی

ج.شرح منبع وحیانی

د.شرح منبع عقلانی

3.بعدازاستخراج مبانی ازمنبع ؛ تهیه مواد علمی لازم برای ارائه اندیشه های الهی و بشری است.

واین خود داستان مفصلی است. روشها و گرایشها و قواعد دارد.

4. علوم تجربی ؛ پایه ؛ طبیعی ؛ انسانی ( منطق ؛ فلسفه ؛ عرفان ؛ و....) ؛ اجتماعی ؛ هنر ؛ کشاورزی ؛ هوا و فضا و.......همه ازمنبع عقل استفاده می کنند. حتی درعرفان ما کمال عقل را عرفان ناب نام گذاری می کنیم.

ص: 18

5. کتاب و سنت حجت ظاهری و عقل حجت باطنی بشراست. و این هر دو را باید منابع مستقل و حجت بدانیم.

6.تمام علوم در سراسرجهان ازاین دو منبع سرچشمه می گیرد. چه قبول داشته باشند و چه قبول نداشته باشند. یعنی هم اندیشهای الهی و هم اندیشهای بشری.

7.منبع وحیانی ( کتاب و سنت : قرآن و احادیث معصوم (علیهم السلام) ؛ دین ؛ اندیشه الهی ) درجائی که رسالت وقلمرو و هدف و مقصد و مسئله اصلیش بوده است صددرصدی وارد میدان شده است و هیچگونه ابهامی نگذاشته است. مثل اعتقادات (معرفت شناسی ؛ هستی شناسی ؛ انسان شناسی ؛ خداشناسی ؛ اسماء الله ؛ صفات الله ؛ افعال الهی ؛ نبوت عام و خاص ؛ امامت عام وخاص ؛ معاد و...) و شریعت و احکام (فقه شرعی ؛ عبادات و معاملات ؛ نماز وروزه وحج و خمس و زکات و....) و اخلاق ( صفات رزایل و فضائل و....) و دین اکمل و اندیشه اکمل الهی است.

و درعلوم و مسائل دیگر مثل مباحث نجوم ؛ طب ؛ زیست شناسی ؛ اقتصاد ؛ جامعه و.... یک درصد اشاره و آیه ای و توحیدی بیان کرده و نود و نه درصد را به عقل بشرواگذار کرده است.

باید توجه داشت در درون نقل عقل تعریف شده است و ابعاد آن توضیح داده شده است لکن ما منبع عقل را بهیچ وجه محدود نمی دانیم.

8.درحوزه های تخصصی اندیشه الهی ما باید بیش ازسه هزارجلد ازمنبع قرآن استخراج کنیم.

واین رسالت کسانی است که درحوزه اندیش های الهی اندیشه ورزی و تحقیق می کنند. و باتمام تلاشهای هزار وچهارصد ساله هنوز چنددرصد راه راطی نکرده ایم.

ص: 19

9.درحوزه علوم عقلی میلیونها کتاب درحدود ده هزار رشته علمی تالیف یافته است که این هم هنوزابتدای اندیشه بشری و علوم بشری است.

10. بنا برتحلیلی و بر اساس اینکه مقسم را معرفت دینی قراردهیم ؛ کتاب وسنت قول الهی است و علوم برگرفته ازعقل بشر و اندیشه های بشری فعل الهی است.

11. مواظب کلمه علم باشیم که در خیلی ازکتابها و گفتارها مراد ازعلم هر دو منبع است. و دربعضی کتابها علم درمقابل وحی و یا درمقابل عقل و یا در مقابل جهل ؛ یادرمقابل کشف و شهود و غیره قرارمی گیرد.

12.برای کسانیکه در حوزه علوم وحیانی فعالیت می کنند مسئله بسیارمهم اهمیت دادن به علوم و اندیشه های بشری است. یعنی باید کرسی تمام رشته های علمی را درنظر و عمل قبول و معتقد باشیم و هیچ وقت علوم وحیانی را ضد علوم بشری و دانشگاهی ندانیم.

13. ستیزه جوئی منبع وحی با منبع عقل و یا به عکس جز جهل مرکب و بیراهه رفتن ثمره ای ندارد.

14. متاسفانه هم درعلوم و اندیشه های بشری تفکرات افراطی مشاهده می شود و بعضی معرفت و اهمیت رافقط به علوم و رشته های بشری و عقل می دهند ؛ و بعضی در اندیش های الهی تمام

ص: 20

اهمیت را به علوم وحیانی می دهند و برای علوم عقلانی وبشری ارزشی سایه ای و ظلی و فرعی و بی اهمیت قائل هستند.

15.باید سعی کنیم اشتباه چندین باره درقرون گذشته رانسبت به اندیشه ها تکرارنکنیم. تفکر واندیشه ای که همه معارف و علوم را می خواهد از کتاب وسنت استخراج کند. تفکرسلفی گری و اخباری گری بسیارخطرناک است. که همه سرمایه های مادی و معنوی را برباد می دهد. ما بایدهرکدام از نقل وعقل را سرجای خودش بارگزاری کنیم.

16.ما امروزدرعلوم وحیانی دچاراخباری گری نوینی شده ایم . یعنی علاوه براخباری گری تاریخی و اخباری گری درمقابل اصولیین ؛ اخباری گری ازنوع پیشرفته و افراطی آن و اینکه فکرمی کنیم فقط علوم انسانی اسلامی داریم. وحال آنکه فعلا درحد حرف و تعریف و تمجید و ادعاست و مقدمات اولیه ؛ با این حال اگرموفق شویم علوم انسانی اسلامی هم تولید کنیم ( اندیشه های الهی ) به صدها دلیل معرفت شناسی و روش شناسی و منبع شناسی و علم شناسی عرض می کنم بی نیاز از اندیشه های بشری و علوم بشری و علوم انسانی مصطلح نیستیم. زیرا کمال اینها ( علوم انسانی و علوم انسانی اسلامی ) درارتزاق از دو منبع نقل و عقل است. بها دادن به هرکدام بدون توجه به دیگری خسران هم برای اندیشه های الهی است و هم اندیشه های انسانی.

تذکرخود را اینجا بازتکرار می کنم و آن اینکه درحوزه اندیشه الهی هزاران جلد کتاب است که باید ازقرآن استخراج کرد و در ذیل قرآن احادیث تفسیری را آورد و گسترش داد و لکن این یکی ازجریانهای علمی است و وابسته به نقل.

باید جریان عقل یعنی همه علوم برای بشرحتی در ظهور مهدویت نیزاستمرارپیدا کند.

ص: 21

این وضعیت را می توان گفت خلق و وضعش به اراده الهی برای سعادت دنیا وآخرت بشر بوده است ونباید دچارافراط و تفریط در دو حوزه عقل ونقل شویم.

17.بایدتوجه کنیم حوزه نقل نسبت به عقل برای همیشه محدودتراست و فرآوردهای علمی آن برای بشر ازلحاظ کمی کمتر. رشته های علمی علوم نقلی نسبت به علوم عقلی قابل مقایسه نیست. و نباید انتظاری غیرازاین داشت. ارزش علوم نقلی و وحیانی نباید برای ما ایجاد سوء تفاهم و برداشت کند. ازنظر نقل علم و عالم ستایش بسیارشده است و نقل دعوت به تعقل و تفکر و تدبرو اندیشه بسیارکرده است و افرادی را که چنین نیستند سرزنش کرده است.

18.بعضی تصور وتوهم کرده اند که باید تکلیف عقل را نقل مشخص کند وجز این رانمی پذیرند.

درصورتیکه درحوزه عقل و اندیشه ها کرسی آزاد اندیشی و کرسی نظریه پردازی و استقلال آن امری بدیهی است. حتی چنین استقلالی را نقل به خود عقل در اندیشه های الهی داده است.

و بعضی از اینطرف راه افراط را رفته اند و می گویند چون فهم نقل هم به عقل است پس باید تمام بها را به عقل داد. اینگونه اشتباهات ناشی ازنشناختن صحیح و کامل عقل ونقل است و اشتباه معرفت شناسی و روش شناسی است.

19. بعضی دیگر بشکل دیگری تصور وتوهم کرده اند که چون همه چیزدراین عالم مبداش توحید است و عقل هم آفرینش الهی است و درنظام توحید افعالی است پس عقل باید ذیل و تحت نقل باشد. بایدبگویم این ازهمان جاهای حساسی است که کسانی هستند که برای عقل به عنوان منبع مستقل ارزش قائل نیستند و لیز و سر می خوریم بطرف اخباری گری نوین.

ص: 22

20. نقل برای شکوفا شدن عقل سفارشات بسیار و راهنمائی های ارزنده ای کرده است ولی هیچکدام بهانه برای به بندکشیدن عقل و اندیشه های بشری نیست.

21. دراندیش ورزی نتایج مهم نیستند و نباید از ابتدا موضع داشت بلکه باید با اندیشه ورزی ببینیم به کجا کشیده می شویم. پیش داوری هم مردود است. عوامل زیادی دراینجا دخیل است.

خیلی پیچیده است که عالمی موحد می شود وعالمی سکولار و بی دین یعنی نفی نقل و یا توقف درمقابل نقل و یا ضدیت و تقابل.

22.هرچه ازعقل و نقل وشناخت مستقل این دومنبع بگوئیم کم است. و در تمامی رشته های علمی کتابی باید خوانده شود بنام نقل و عقل.

23.درایران وجهان باید به حوزویان(عالمان دینی) و دانشگاهیان هردو متذکرگردم که نقل و عقل را هردوقشر به رسمیت بشناسند و نفی یکدیگرنکنند. هردوباید برای علم نقل و عقل و عالم ارزش و احترام قائل باشند و گرایش به یکی باعث بداخلاقی به دیگری نگردد. هردو علم نقل و عقل برای تمامی جوامع لازم وارزشمنداست. تمام سرزمین های اسلامی و جوامع ادیان الهی و غیرالهی باید چنین باشند.

24.داستان تقابل نقل با علم یا عقل یا پیشرفت و تمدن یا روشنفکری اساسا درفرهنگ اسلامی پایگاهی نداشته است. زیرا نقل خود را مادر و مشوق عقل و علم می داند و نقل معتقد است هرچه علم و قوای عقلی رشد یابد اعتبار و اهمیت و حجت و منطق نقل روشن تر و بدیهی تر می باشد.

ص: 23

مواجهه نامیمون نقل با علم و دین در عالم غرب شکل گرفت و ازچهارقرن قبل تاکنون ادامه یافته است و ازآنجا به سرزمین های دیگر رفته است.

25.درحوزه اندیشه الهی وقتی منبع ما نقل است باید بدانیم و بفهمیم و ملتزم باشیم که قرآن مقدم برحدیث است. درشناخت قرآن گرایش تفسیرقرآن به قرآن دارای چندین روش است و ما رابه نتایج مهمی می رساند. یعنی اینکه ما باید ابتدا کل قرآن را در موضوع یا مسئله پژوهش کنیم و بعد نتایج آن را آرشیو و دسته بندی و تعریف و تقسیم و تحلیل کنیم. بعد ذیل آن روایات تفسیری اهل بیت را می آوریم.

26.درحوزه نقل اهمیت با اعتقادات (فقه اکبر) و بعد ازآن اخلاق (فقه اوسط ) و بعد ( فقه اصغر) می باشد. این سیر منطقی و براساس نظام تکوین و معرفت شناسانه و هستی شناسی است. فقهای ما درزمانی فقه جامعی ارائه می دهند که ازاعتقادات و اخلاق شروع کرده باشند. فقه آنها باید براساس اعتقادات و اخلاق استوارباشد. مرجعیت فقهی که اکتفا به شریعت و فقه و احکام کرده باشد جوابگوی مومنین و جامعه اسلامی نیستند. البته ما درطول تاریخ اسلامی دانشمندان زیادی داشته ایم که جامع سه حوزه دین بوده اند.

علاوه بر این فقیهی به کمال می رسد که علاوه براشراف به سه حوزه دین و نقل از عقل نظری و عملی هم برخودارباشد و چنین دانشمندی جامع نقل و عقل است. و چنین کسانی می توانند نظام واره های علوم نقلی و عقلی طراحی کنند و صاحب مکتب شوند.

دربعضی ازمقاطع تاریخ اسلام و دوران معاصر فقیهی عهده دارمکتب عقل و نقل بوده است و حال آن که فقیهی بیش نبوده است. طبیعتا چنین کسانی نمی توانند عهده دارتولید علوم انسانی اسلامی یا تمدن سازی باشند.

نقل بتنهائی و عقل بتنهائی و بخشهائی ازعقل و نقل قادر بتمدن سازی و جامعه سازی و نظام سازی و مکتب سازی و مدرسه سازی نیستند.

ص: 24

باید بدانیم و بفهمیم که درتاریخ علوم نقلی و اسلامی مکاتب جامع و کامل درهیچکدام از حوزه ها نداریم. درفقه بعضی تا ده مکتب و یا نظام فقهی نام می برند و به دانشمندان و کتابها و قواعد آن اشاره می کنند. ولی باتحقیق مشخص می گردد اساسا درقرون گذشته مسئله یا موضوع نظام سازی و تمدن سازی و جامعه پردازی و یا دولت اسلامی بمعنای معاصرش مطرح نبوده و ایجاد نشده است. آنها درحدفهم و استنباط و استعداد زمان خود دانش و علومی را عرضه کرده اند بدون اینکه خیلی دنبال عینیت یافتن آن باشند و یا اصلا فرصت ظهور و بروز آن را یافته باشند. به هر حال تاریخ علوم اسلامی و جغرافیای آن و فلسفه پیدایش آن راهگشای این معما است.

27.تقسیم معرفت بشری به عقل و نقل و استقلال هرکدام بسیار بسیار مهم است و هرچه در اطراف آن گفته شود کم است و باید کتابها دراطراف این تقسیم بندی تدوین یابد. تعیین تکلیف در این جا چهارچوب و ساختار و نقشه راه و پازل نظام سازی خواهد شد. والا علوم جنبه تعلیق و پا درهوا خواهد بود.

28.بعضی ازدانشمندان اسلامی مقسم علوم را معرفت دینی قرار داده اند و تمام علوم را ذیل دین شناسی و معرفت دینی قرارداده اند. یعنی اینکه تمام علوم درمراکزدینی و دانشگاهی جهان بنوعی دینی است . یعنی یا نقل است که قول الهی است یا عقل(علوم درتمامی رشته ها) است که فعل الهی است.

این تقسیم بندی خیلی مهم و قابل بحث وبررسی فراوان است.

بحث اینکه علم سکولارنداریم و بلکه عالم موحد و سکولار داریم. یا بحث درحوزه اخباری گری یا مکتب تفکیک و غیره در اینجا قابل ارز یابی است.

ولی ما دراینجا مقسم را معرفت بشری قرارداده ایم .فتامل جیدا.

ص: 25

29.علم برای بشرحاصل نمی شود مگر به دو طریق . یکی پژوهش و تحقیق و جستجو کردن. و دوم میزگرد ؛ نشست علمی ؛ گفتگو ؛ مباحثه و مانند آن. تحصیل و تهذیب و تبلیغ و تدریس و هرکار دیگر نیاز به پژوهش دارد. رشد و شکوفائی تمام موارد قبل به پژوهش وابسته است. میزان پژوهش بسته گی به نوع موضوع و مسئله دارد. اگرکسی بخواهد ماشین یا تلفن همراه بخرد چقدر نیاز به پژوهش دارد ؟ و اگربخواهد چند کیلو میوه بخرد چه مقداربه پژوهش نیازدارد؟

میزان و مقدار و حدود و زمان پژوهش بستگی به اهمیت و ارزش و طول وعرض موضوع و مسئله دارد.

بعضی پژوهش ها سالها طول می کشد.

هیچ چیزی در تولید علم و فهمیدن وفهماندن به اندازه گفتگو و نشستهای علمی نیست. این را اهل علم خوب می دانند.

شکوفائی عقل و نقل وابسته به این دو طریق است.

بزرگترین آسیب علمی درتمام نهادهای علمی درجهان این است که بیشتر آموزش محور و حفظ محور شده اند.

30.بایدمواظب باشیم اشتباهات علوم اسلامی درقرون گذشته بخصوص درزمان قاجار وصفویه را تکرارنکنیم. ما بخاطر توقف در علوم نقلی و بسنده گی افراط گونه درآن از علوم عقلی (مطلق علم) بخصوص درحوزه تجربی و طبیعیات و نجوم و پزشگی وغیره عقب افتادیم. بلکه اصلا بدان بصورت جدی نپرداختیم و تمام این علوم را می خواستیم از نقل استخراج کنیم. این تذکر را بخاطر اهمیت آن باید صدها بار به عناوین مختلف تکرارکنم .

ممکن است این اشتباه بزرگ تاریخی را دوباره با نام و نشان دیگری تکرارکنیم.

ص: 26

باید یقین کنیم دهها هزار رشته علمی را خداوند بعهده عقل بشرگذاشته و به آن اصالت و حجیت استقلالی داده است. ازنقل علوم نقلی و از عقل بقیه علوم را انتظارداشته باشیم.

اگرنقل یعنی دین برای ما درتمام حوزه هایش یک میلیون کتاب و هزاررشته علمی آورده باشد. عقل برای ما نود و نه میلیون کتاب و نود و نه هزاررشته علمی بهمراه خواهدداشت.

زمان ما علم تازه روی ریل پیشرفت و رشد قرارگرفته و هنوز راههای طولانی رادارد طی کند.

31.بعضی تصورمی کنند منبع وحیانی و بخصوص قرآن ازادیان قبلی و سرزمین های آن زمان و فرهنگ و جغرافیای عربستان سرچشمه گرفته است و اصالت منبع بودن کتاب و نقل را زیر سوال می برند .

گونه های این اعتقاد و تصور با هم متفاوت است.

درحالیکه درست است که قرآن در عالم تعلیق و خلاء شکل نگرفته است و ناظر به فرهنگ و تمدن زمانه خودش بوده است ؛ و نسبت به اعتقادات و فرهنگ و ملل آن زمان موضع گرفته است ؛ لکن باید توجه داشت که این نقل را ازاصالت وحیانی بودنش نمی اندازد و اساسا ممکن نیست کتابی از طرف خداوند برای بشرفرستاده شود و حالت بکر وتعلیق داشته باشد. کتابهای مستقلی درجواب این شبهه تدوین یافته است که خلاصه آن این است این کتاب وحی است و منبع وحیانی می باشد و اندیشه الهی محسوب می گردد.

32. قراردادن ایمان مقابل عقل ؛ یا علم مقابل عقل ؛ یا هنر مقابل عقل عدم فهمیدن تعریف عقل است.

ص: 27

33.ایمان و انگیزه در حوزه عقل عملی است و تمام علوم دیگر ( منهای علوم برخواسته ازنقل ) درحوزه عقل نظری است. این علوم قابل تقسیم به حکمت نظری و عملی می باشد.

درعقل نظری اندیشه های بشرمطرح است وصرف اندیشه است. اگرفقط اندیشه ناب و خالص باشد حکمت نظری است که شامل منطق ؛ ریاضیات ؛ عرفان نظری ؛ علوم طبیعی ؛ انسانی و اجتماعی و...می شود. اگرپای عمل و تجربه به میان آمد حکمت عملی است. مثل روان شناسی ؛ جامعه شناسی ؛ اخلاق ؛ و..... یعنی بخش هائی که علاوه برحوزه نظر درعقل نظری ( حکمت نظری) پای درمیدان عمل هم دارد.

این بخش حکمت عملی نباید با عقل عملی مشتبه گردد. زیرا عقل نظری قسیم عقل عملی است و حوزه های آن با هم متفاوت.

ایمان و انگیزه درحوزه عقل عملی می تواند مشروب از دین( نقل) یا دنیا ( غیر دینی و طبیعی و مادی ) باشد. مثل ایمان و انگیزه درسرزمین های مشرق زمین.

34.اگرمقسم عقل و نقل را معرفت دینی قراربدهیم درحوزه عقل عملی ایمان و انگیزه سرچشمه آن فقط اندیشه های الهی است و ناظر به توحید و آخرت گرائی . و انسان موحد و مومن درچنین حالتی فقط توجهش به تکالیف الهی است.

درچنین دیدگاهی حقوق بشر و امثال آن ذیل اندیشه های الهی بحث می گردد و بیشتر ازناحیه عبد بودن و مخلوق بودن و مکلف بودن بشرمطرح می باشد.

35.البته بایدتوجه داشت در وضعیت معاصرجهان تفکر و نظام سلطه سقفی از علم و علوم را به افراد درکشورهای مختلف اجازه می دهد.

ص: 28

واگرشخص دانشمندی فراتر ازآن علم بیاموزد و نشردهد حتی به ترورفیزیکی آن دست می زنند. مثل دانشمندان هسته ای یا دانشمندان ریاضیات و هندسه فضائی. و حتی نهادهای علمی و دانشگاهی و اعضای آن را درفهرست تحریم قرارمی دهند. مثل تحریم جدید دانشگاه بین المللی جامعه المصطفی.

خوب این وضعیت بنوعی درطول تاریخ وجود داشته و در زمان ما مدرن شده است.

این خاصیت علوم نقلی و عقلی نیست بلکه خاصیت تفکر و خوی سلطه و استکباری در افراد و دولتها و حکومت ها و سیاست هاست.

زیرا می گویند یا علم برای ما و در راه اهداف ما باشد و یا ازپیدایش آن به هرنحوی جلوگیری می کنند.

این داستان ظالمانه و بی عدالتی درسطح جهان ساری و جاری است.

36.تحقیق جامع و کامل درعلوم نقلی و وحیانی در باره علم و عالم و معلوم ازموضوعات و مسائل بسیارمهم است. درکتاب وحیانی قرآن حدود 900بارکلمه علم بصورت گسترده آمده است.

وهمچنین درمجامع حدیثی مثل بحارالانوار بیش ازهزارحدیث درباره علم و عالم آمده است.

واین توجه جدی علوم نقلی به علم است. قوام دین نیز به علم است.

37.کمال بشر به علم است. ازمهمترین راههای رشدفردی وجمعی رسیدن به علم است. علم سلطان است. زیرساخت تمام پیشرفتها و تمدن ها وابسته به علم است. معماردنیا علم است و بشر بواسطه علم جهان را می سازد.

ص: 29

این علم است که برای بشردر دنیا ابزارمی سازد و امکانات و رفاه فراهم می کند. و علوم نقلی کاملا ازاین علوم دفاع می کند. لکن سعادت بشر دراستفاده ازعلوم نقلی نیز می باشد. زیرا علوم نقلی سعادت ابدی بشر را تضمین می کند.

همه علوم درتکوین و ذات و جوهره بشریت تاثیر گذاراست. هیچ چیزدراین دنیا مثل علم و ایمان در جان انسان اثرگذارنیست. و این علم و ایمان است که باصاحبش از دنیا کوچ می کند.

38.بعضی ازدانشمندان انسان را بین تولد تا مرگ تعریف کرده اند و علم را هم درهمین حد می دانند. لکن در نگاه توحیدی مبدا انسان ازخداوند و قبل ازاین دنیا سرچشمه می گیرد و بعد ازاین دنیا نیزادامه پیدا می کند. این دیدگاه درنقل و عقل بینش فراتری نسبت به علم دارد.

دانشمندانی که به علوم وحیانی علم و اعتقاد دارند ؛ نگاه هستی شناسانه ویژه ای نسبت به این جهان و علم دارند. جهان و موجودات آن را صاحب شعورمی دانند.

39.اشراف و علم چهارده معصوم (علیهم السلام) نسبت به ساحت علم و جهان هستی بادیگران قابل مقایسه نیست. این خاندان عصمت و طهارت به خاطر مقام امامت و ولایتشان شناختی که نسبت به امورعالم هستی و نظام امکان و وجود و موجود و علم دارند بادیگران متفاوت است . زیرا علومشان حضوری و غیبی و لدنی و من عندالله می باشد.

لکن رسالت اصلی آنها هدایت و سعادت بشراست و دراین صراط برای سعادت بشرازهیچ سعی و کوششی بخصوص درحوزه علوم نقلی فرو گذارنکرده و نمی کنند. جائی که نیازبوده است بصورت محدود درعلوم طبیعی و تجربی وارد شده اند منتهی هدف غائی آنها آموزش علوم طبیعی و تجربی نبوده است.

وقتی به دنیای روایات واردمی شویم اشارات و رهنمودهای فراوانی ازاین دست می یابیم لکن همانطور که درمسائل قبل گفتم محدوده ورسالتشان این علوم نیست و اینها برعهده عقل است.

ص: 30

بعضی معتقدند اگرخاندان معصوم فرصت پیدا می کردند می توانستند علوم دیگر رانیز بصورت گستره آموزش بدهند. درتوانائی و قدرت و داشتن این علوم نزدخاندان اهل بیت شکی نیست.

40.بشراگرعقل را اسیرهوای نفس و رزایل اخلاقی نکند و شناخت وافی و کافی از نقل برده باشد ؛ در علوم که تلاش می کند هیچگونه تخالف و تضاد وتعارض و تقابلی بین عقل و نقل درساحت علم نمی یابد. زیرا نقل هم براساس عقل وعقلانیت و فطرت به بشر نازل شده است . وحدت عقل و نقل درهمه عرصه های علوم برای انسان به یقین می رسد. دراینجا قرآن و حدیث و عقل فلسفی و کشف شهودی و هنرمتعالی و علوم انسانی و اجتماعی و تجربی و کشاورزی و بنیادی وریاضیات ونجوم و تمام علوم دیگرهم آغوش می شوند. تفکیک اینها برای شناخت بهتروبیشتراست.

البته بایدتوجه داشت درطول تاریخ علوم اسلامی دانشمندان اسلامی برای هرعلمی شخصیت مستقل قائل بودنند و حتی از هماهنگ کردنهای داخلی دریک علم باعلم دیگرگریزان بودنند . مثل اینکه بخواهیم داخل علم فقه از علم اخلاق بحث کنیم و حتی مواظب بودند موضوعات و مسائل هرعلمی مجزا باشند و ازورودش درعلم دیگر جلوگیری می کردند .مثلا وفای بعهد را مسئله اخلاقی می دانستند و هیچ وقت بعنوان احکام فقهی روی آن بحث نمی کردنند.

وبعضی دنبال هماهنگ کردن علوم باهم بودنند مثل حکمت متعالیه ملاصدرا.

این دو جریان علمی ادغام و تفکیک علوم اسلامی ازهمدیگر و همچنین علوم اسلامی با تمام علوم دیگر همیشه ادامه خواهد داشت و پایانی برآن متصورنیست.

درمجموعه این چهل مطلب که به آنها بصورت مختصر اشاره کردیم و هرکدام عنوان مستقل و مباحث فراوانی دارد.

هرکجاحکمی و قضاوتی و رای صادرکردیم نظرشخصی اینجانب بود وطبیعی است که تحقیق و ژرف اندیشی ونقد برای محققان فراهم است.

ص: 31

4- علم و دین و تخصص

هنرمند برجسته می تواند نقش روحانی و مهندس و پزشک و معلم و ورزشکار و تاجر و غیره را خوب بازی کند و به نمایش بگذارد ولی هیچکدام ازاین شخصیتها را ندارد بلکه یک هنرپیشه است.

علم؛ دین؛ ورزش ؛ هنر و....هرکدام جایگاه و اصول وریشه خود را دارد و هرشخصی تخصص به یک یا چند رشته علمی محدود به خود را دارد ودر حوزه و جغرافیای تخصص خود باید ادعا و حرف و عمل کند.

مشخص است که امروز خود علم در دنیا حدود بیش از 15000 رشته دارد و همینطور دین و هنر و ورزش. بعضی علم را بصورتی عام تعریف کرده اند که شامل دین نیزشده است. ولی ما دانستنیهای بشری را به منبع آن یعنی وحیانی ؛ عقلی؛ اشراقی و طبیعی می شناسیم و تقسیم می کنیم و یا به تقسیم دیگر یعنی الهی وبشری .

درزمان ما هرعلمی به تخصص ها و فوق تخصص ها نیز تقسیم شده است مثل علم پزشکی یافلسفه.

ما باید به تقسیم علوم و متخصصان آن اعتقاد و باور داشته باشیم و برای هرنیازی و دانشی به متخصصان آن مراجعه کنیم. وبدانیم هررشته علمی و دینی خودش یک کتابخانه خاص است .فکرکنم این یک اصل عقلائی بشراست.

البته علم و دین و گرایشهای مختلف آن قلمروهای مختص دارد که درآنجا کارآسان است. مشکل درقلمروهای مشترک علم و دین است که هوشیاری و فهمیده گی خاصی می طلبد که هزاران مثال دارد. واگرسردرگمی واختلافی است بیشترمربوط به قلمروهای مشترک علم و دین است.

ص: 32

نکته مهم دیگرنیزاینکه درخود هرتخصصی ممکن است اقوال وآرا ونظریات مختلفی داشته باشد که این نیز پذیرفتنی است.

ازقلمروهای مشترک درعلم اقتصاد و دین می توان به مسئله سود وزیان و ربا صحبت کرد.

و یا درعلم سیاست ودین به مسئله حکومت داری اشاره کرد. و یا درعلم پزشکی ودین به مسئله نظافت وبهداشت اشاره کرد.

دریک جمع بندی اجمالی می توان گفت: دین درعلومی که حرف زده است به اندازه یک کتاب گفته است و نود ونه جلدآن را به علم وعقل بشرواگذارکرده است و دین بسیار علم راستایش کرده است.

دین درحوزه های مختص خود 100جلدی صحبت کرده است. البته علم درجاهائی به دادهای دینی نیز کمک شایانی کرده است و دین نیزمشوق علم آموزی بشربوده است.

امروزبرای کل بشریت رفع جهل اهمیت یافته است و این بوسیله علوم وحیانی و بشری امکان یافته است.

دین قول الهی و علم فعل الهی و همه عالم کوه انباشت علم و دانش است. ما در این قافله کجا قرارگرفته ایم.

دراین میان بعضی حمله بی خردانه به علم می کنند و ادعای دین ودیانت می کنند و یا بعضی حمله به دین می کنند و ادعای روشنفکری و علم می کنند . باید توجه داشت این دو گروه از دین و یاعلم حقیقی و واقعی برخوردارنیستند و یا علم و دین بر روی خرابهای جان اینان قرارگرفته است. باید دید فطرت پاک انسانی چرا اینطورمی گردد ؟آری دانستنیهای وحیانی وبشری را هرکدام جای خود بنشانیم. وازافراط یعنی همه چیز را به دین نسبت دهیم و ازتفریط یعنی ازدین درجاهائی که باید استفاده کنیم ؛ دین رانفی وترک وحذف کنیم بپرهیزیم.

ص: 33

در ضمن هرچند که در حوزه علم دیدگاه مادی گرایانه و پوزیتیویستی و تجربی گرایانه و علم گرایانه ظهور و بروز بیشتری دارد که علم را متعارض با باورهای دینی می داند ولی در باب رابطه حوزه علم وکشف قوانین علمی وحوزه دین ، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد، که بعضا موافق اعتقادات دینی است.

برای نمونه:

الف : گالیله (منجم ، ریاضی دان وفیزیکدان مشهور ایتالیایی (1564-1642) در باب رابطه علم ودین بر این باور بود که آیات کتاب مقدس و آیات طبیعت هر دو کلمه الله هستند ، یعنی نگارنده کتاب طبیعت و کتاب مقدس خداوند است وهیچ گونه تعارضی بین آنها وجود ندارد. به تعبیری علم ودین ،حقیقت واحدی را به دو شیوه مختلف بیان می دارند (باربور،ترجمه ، بهاءالدین خرمشاهی ص36، باربور،ترجمه ، پیروزفطورچی ص64)

ب) دونالد مک کی (1933-1987) فیلسوف ودانشمند انگلیسی رابطه علم والهیات را رابطه میان دو امر مکمل می داند که علم در پی کشف علل وقایع است و هدف الهیات در پی پاسخ دادن به معنای وقایع. (محمد رضایی ، کلام جدید با رویکرد تطبیقی، ص182 ؛پترسون و...،عقل و اعتقاد دینی،ترجمه،نراقی وسلطانی،ص370) همان گونه که استاد شهید مرتضی مطهری (ره) نیز به مکملیت علم ودین اعتقاد داشت ،چنانکه می گوید : علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان مقصد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد .(مطهری،مجموعه آثارج2،ص32)

ج) اندیشمندانی که مدافع جدایی کامل حوزه علم از دین هستند ،بالتبع به هیچ گونه تعارضی بین آنها اعتقاد ندارند ، برای نمونه:

ص: 34

1. کارل بارت،متکلم پروتستان سویسی(1886-1968) نماینده نامدار نوارتودکسی ، معتقد بود که الهیات و علم با موضوعات وروش ها و غایات اساسا متفاوتی سروکار دارند.موضوع علم ،جهان طبیعت است و موضوع الهیات ،تجلی خدا.(باربور،1378،ص 145)

2. مارتین بوبر(1878-1965) فیلسوف و ومتاله مشهور اتریشی بر آن بود که موضوع دین ،واقعیات جاندار واخلاقی است به تعبیری رابطه من - تو است. اما موضوع علم ، موجودات بی جان و به تعبیری رابطه من- آن است.(همان،ص147)

3. در میان فیلسوفان تحلیلی ویتگنشتاین (1889-1951) فیلسوف نامدار اتریشی بر آن بود که علم ودین دوبازی زبانی متمایز اما کاملا مجاز هستند و هر کدام منطق و معیار سنجش خاص خود را دارند و هیچ کدام نباید با منطق و معیار دیگری مورد قضاوت قرار گیرد . زبان علمی ، برای پیش بینی وکنترل است اما زبان دینی برای مقاصدی نظیر نیایش و کسب آرامش به کار می رود.(همان،ص151)

4. ایمانوئل کانت، فیلسوف بزرگ و تاثیر گذار آلمانی (1724-1804) بر آن بود علم ودین مربوط به دو حوزه جداگانه هستند. علم مربوط به حوزه عقل نظری ودین مربوط به حوزه عقل عملی (محمد رضایی، تبیین ونقد فلسفه اخلاق کانت ،ص263)

بنابراین جریانات فکری بسیار قوی در غرب وجود دارند که توامان هم به علم و هم به دین معتقدند و هر کدام آنها را حوزه مستقل از هم لحاظ می کنند.بر اساس این دیدگاه ها انسان خود رامدبر عالم نمی داند ، حتی کانت که ادعا می کند که عقل نظری از اثبات حوزه ماورالطبیعه ناتوان است از راه اخلاق مبانی دینی را اثبات می کند و برای اعطای سعادت متناسب با فضیلت اخلاقی انسان ، به خدای خالق ومدبر عالم اعتقاد دارد که بتواند سعادت انسان ها را تامین نماید.

ص: 35

بنا براین، اولا جهان غرب یک دیدگاه واحد ملحدانه ندارد که به سهولت بتوان گفت که کرونا ناقض و ابطال کننده آن است و ثانیا کسانی که مدافع تفکر علم گرایانه هستند (تفکری که برآن است روش علمی ، تنها روش کشف همه حقایق عالم و قوانین علمی تنها تبیین کننده همه نیازهای مادی و معنوی انسان است)برآنند که کشف قوانین علمی ،منطق خاص خود را دارد ، برخی کشفیات علمی سریع و برخی نیازمند تحقیقات و آزمایشهای طولانی مدت که زمان بر می باشد . بنا براین، زمان بر بودن کشف واکسن کرونا آنها را از ایدئولوژی علم گرایانه باز نمی دارد.

البته می توان گفت که کرونا تا اندازه ای ویترین ظاهری جوامع غربی را کنار زد و حقیقت آن را که مبتنی بر تبعیض نژادی واخلاق خود گرایانه و سود گرایانه ومنفعت طلبانه فردی و اجتماعی است، عیان نمود که اعتراضات مردم در کشورهای غربی گویای این مدعا است بنا براین، جناب اقای سید کمال حیدری ، دلایل کافی و وافی برای صحت ادعای خود مبنی بر پایمال شدن غرور و تفرعن انسان غربی توسط کرونا ارائه نداده اند.

و در پایان این فصل ، ازخداوند منان این دعا را برای خود مسالت می نمایم:

"اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً "

(خداوندا، هيچ گاه مرا به اندازه ى يك چشم برهم زدن به خود وامگذار)

5- متفکر

دریکی ازسفرها که ازتهران بطرف اصفهان باهواپیما درسفربودیم ؛ با یکی ازمسئولین شورای اسلامی شهر همسفر بودیم. باایشان درباره مسائل شهری وشهرسازی صحبت می کردیم وازمشکلات بوجود آمده درشهرصحبت می کردیم.

نهایت به ایشان گفتم شما ازشیخ بهائی های زمان خود استفاده نمی کنید وگوش شنوا به راهنمائی های ندارید؟

ص: 36

ایشان گفت چه کسی وچطور؟ گفتم حقیقت این است که درزمان ما مهندس عمران وناظروطراح ونقشه کش وامثال اینها کم نداریم که هرکدام درجای خود خدماتی ارائه می دهند لکن آیا واقعا دربین چنین افرادی مهندس شهرسازی داریم.؟

شما به هرشهرداری درهرمنطقه ایئ که مراجعه کنید تعدادی مهندس شهرسازی وجود دارد ولی آیا درمیان آنها کسی هست که توانائی طراحی جامع وکامل یک شهربیست میلیونی راداشته باشد. بتواند یک شهربزرگ باقابلیتهای زیاد وازهرنظرجامع راطراحی کند. چنین کسی باید یک شهربیست میلیونی رادرذهنش باامکانات آموزشی ؛ پژوهشی ؛ فرهنگی ؛ تفریحی ؛ بهداشتی ؛ پزشکی ؛ اقتصادی ؛ اجتماعی ؛ سیاسی ؛ نظامی ؛ امنیتی ؛ ترافیک وحمل ونقل ؛ اسلامی ؛ الهی ؛ عرفانی ومعنوی و....تصورکند بعد آن راروی نقشه طراحی کند. آیا چنین کاری ازعهده کسی یا کسانی درزمان ما برمی آید؟

جالب است درزمان سلجوقیان یعنی هزارسال پیش وصفویه یعنی چهارصدسال پیش چنین آدمهائی بودنند که توانائی داشتند چنین شهرهائی متناسب با آن زمان راطراحی کنند که امروز باآثارآنها ازنظرعلمی و باستانی وقتی روبرومی شویم شگفت زده می شویم.

رازآن دراین بود که آنها فقط مهندس ومعمارنبودنند بلکه متفکربودنند وتوانائی داشتند اول دروجود خودشان یک آرمان شهرطراحی وتصوروبسازند وبعد آن را درجهان خارج نشان بدهند چیزی که امروزما کم داریم مهندس عمران متفکراست والا مهندس زیاد داریم.

این فقط مثالی بود ؛ درتمامی رشته های علمی مانیازبه متفکرداریم. درتاریخ اسلام وایران استاد تاریخ زیاد داریم حتی کسانی که سالها درس دادنند وکتاب نوشتند ولی استاد تاریخ دان متفکربسیارکم داریم ویا حتی می شود بگوئیم نداریم و من خودم درزمان معاصربه یک نفراعتقاد دارم که شاید ایشان استاد تاریخ ومتفکرهم هست.

وهمین مثال را درعلوم ومعارف قرآنی وتفسیرهم می توان زد . درچند قرن گذشته استاد ومفسرقرآن زیاد داشته ایم ولی استاد متفکرفقط یکی وآن هم علامه طباطبائی صاحب المیزان بود. ایشان آمد

ص: 37

وطرحی نو انداخت وباتفکری که درعالم قرآن کرد راه نوئی رابنیان گذاشت ویک تفسیرسازی جدید براساس کتاب وسنت احیاء کرد چیزی که هرچه زمان ازآن بگذرد ارزش واهمیت آن بیشترنمایان می شود.

براستی چگونه افرادی چنین می شوند ؟ رازتفکرچیست؟ چراهمه بدان نمی پردازنند؟ چرا اینقدرکتاب آسمانی ما قرآن دعوت بتفکرکرده است . این مطلبی است که هرچه ازآن بگوئیم کم است.

6- تحلیل هفت گام مهم برای تحقق گام دوم انقلاب

گام دوم بسط اندیشه های الهی ومفاهیم قرآن واسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) باید باشد.

هرچند قرآن محدود و مقید به هیچ زمانی نیست ولکن ظهور وبروز آن درقرنها وکشورهای مختلف تفاوت جدی دارد. تجلی و ظهورعینی و کامل آن درجامعه مهدوی خواهد بود.

برای گام دوم باید هفت گام مهم واساسی برداشت یا بدان توجه داشت:

گام اول : مطالعه جدی گام دوم وتوجه به تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی وچهل سال گام اول نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.

گام دوم:توجه به سه مطلب اساسی وبنیانی در متن گام دوم.

بعضی از محققین ودانش پژوهان تادویست کلید واژه ونکات کلیدی ومبنائی استخراج کرده اند وبعضی دیگرتا چهارصد عنوان پژوهشی ازمتن استخراج کرده اند.

ولی به نظراینجانب اگرمتن بیانیه را بصورت یک مقاله فرض کنیم وبخواهیم برای آن کلید واژه استخراج کنیم که نمایشگرمهمترین کلیدهای متن باشد سه کلید اساسی درآن وجود دارد که محورتمام بیانیه گام دوم خواهد بود وبا این سه کلیدواژه کل بیانیه قابل تفسیروتحقیق وتبیین خواهد بود.

ص: 38

اولین کلید: مقصدما وبیانیه گام دوم-حکومت مهدوی

(ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه).

بنظرمی رسد هرهدف دیگری که برای انقلاب ونظام مقدس جمهوری ایران ترسیم گردد مقدمی وزیرمجموعه قیام وظهورمهدوی (عج) خواهد بود.

دومین کلید: انگیزه وایمان الهی یعنی عقل عملی – امید

(امّا پیش از همه چیز، نخستین توصیه ی من امید و نگاه خوش بینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه ی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جسته ام، امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشته ام و برحذر میدارم.)

اگرکسی امید نداشته باشد ازتمام حرکتها وپیشرفتهای مادی ومعنوی ؛ دنیوی واخروی ؛فردی وجمعی؛ظاهری وباطنی ؛دینی وغیردینی ؛نظری وعملی ؛حوزوی ودانشگاهی و....بازخواهد ماند.

سومین کلید:علم -حوزوی ودانشگاهی

(علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیله ی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است.)

گام سوم: توجه به علم وپژوهش که بعنوان یکی از مهمترین کلید واژهای بیانیه گام دوم است. خود این بیانیه فهم آن وفهماندن آن وهرچه دیگرکه تصورکنیم بدون علم قابل تبیین وتحقق نخواهد بود.

امروزتمام زندگی وهستی ما زیربنایش علم است. چه علوم دینی وحوزوی (قول الهی) چه دانشگاهی (فعل الهی) است.

ص: 39

امروزعلم برای تمام کشورهای جهان وانسان اهمیت بیشتری پیدا کرده است وجوامع سعادت وپیشرفت وتوسعه خود را درداشتن علم می دانند.

شما اگرخواستید به این بیانیه ازنظرتاعمل گام بردارید بدون داشتن دانش وعلم ممکن نیست. معنویت واخلاق ؛ اقتصاد؛ عدالت ومبارزه بافساد؛ استقلال وآزادی؛ عزت ملی ؛ روابط خارجی ومرزبندی بادشمن ؛ سبک زندگی بدون داشتن علم ممکن وسعادت بخش نخواهد بود. امروزعلم درهای زیادی به روی بشرگشوده است که هرکدام ازآنها افق های بیشتری رابه بشرنشان می دهد . تکنولوژی وتمدن کنونی بشرحاصل علم است. وتمدن خوب وبد آینده نیزمحصول علم خواهد بود.

گام چهارم:قانون

ما درکشورخود با چهاردیدگاه ونظروعمل مواجهیم.

اول: دین ؛ اسلام؛ مکتب اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین ؛ اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله) وحکومتی.

دوم: تمدن وتفکرغرب با تمام شاخص های علمی؛ سیاسی ؛ اجتماعی ؛ فرهنگی ؛ نظامی ؛ اقتصادی ؛امنیتی .

سوم: باستان گرائی ؛ ملی گرائی ؛ قبل وبعدازاسلام ؛ قبل وبعد ازانقلاب ونظام جمهوری اسلامی درایران.

چهارم : سکولار و بی دینی ؛ ضد دینی ؛ نفی دینی ؛ لادینی ؛ لاادری؛ دنیاگرائی.

هرچنددرکشوراکثریت جمعیتی مسلمان وشیعه هستند وحکومت جمهوری اسلامی است ولی حقیقت وواقعیت مهم این استکه درکشورحداقل چهارصدسال علم وفرهنگ غرب بصورت تدریجی وارد فضای فرهنگی وعلمی ودانشگاهی کشورما شده است والان هزاران استاد ودانشجو وکتاب به تحصیل وتدریس وتحقیق مبانی علوم انسانی غرب درایران مشغول هستند و تمدن غربی درتاروپود فکروعمل مردم ایران وارد شده است.

ص: 40

همچنین باستانگرائی ایرانی وملی گرائی افراطی وزنده کردن وزنده نگه داشتن ایران باستان که نمونه برجسته آن جشنهای 2500 ساله بود وجود دارد. هنوزهم دراین زمینه کتاب نوشته می شود وهم جشن برگزارمی گردد و به ترویج وتبلیغ فرهنگ باستانی با ساختن اشیاء وغیره

درجامعه می پردازند.

البته ایرانیان همیشه موحد بوده اند و توحید وادیان الهی وابراهیمی درکشورسابقه درخشانی داشته است ولی نمونه های کوچکی ازسکولاروبی دینی درجامعه وافراد وجود دارد مثل شیطان پرستی یا فرق انحرافی نوظهور.

خوب آن چیزی که سبب قوام جامعه است وفصل الخطاب محسوب می گردد قوانین نظام جمهوری اسلامی است.

همه شهروندان ایرانی با هرگرایش وحزب وقوم ومذهب که هستند باید ملتزم به قانون باشند وخودراملتزم به قانون بدانند.

تمام پیشرفتها درگام دوم شناخت وعمل به این گام مهم است. ازقانون اساسی گرفته تا همه قوانینی که توسط مجلس ویاوزارتخانه ها ومراکزی که قانونا حق قانون گذاری دارند باید مهم تلقی ورعایت شوند. بخصوص ما باید درسند نویسی قوی تروچالاکترشویم. قوانین وسندی نویسی باید براساس استاندارهای جهانی ومنطقه ای وملی واستانی وشهرستانی علمی وقابل تبدیل شدن به عملیات باشد . پرواضح است که این بمعنای ثابت ماندن قوانین نیست ؛ لکن تعویض وتغییرقانون هم باید ازمسیرقانون صورت پذیرد. قوانین باید تاریخمند باشند وبازبینی وویرایش ومختصروحذف واضافه گردد. شرایط زمانی ومکانی وسیاسی ومنطقه ای وبین المللی تاثیرگذارجدی درقوانین هستند ؛ برای همین قانون مرتب نیاز به بازنگری دارد.

گام پنجم:ساختاربندی نظام

ص: 41

ما درصورتی می توانیم به اهداف کوتاه مدت ومیان مدت وبلند مدت خود برسیم که باتوجه به نظام شناختی ونظام اعتقادی ونظام اخلاقی ونظام رفتاری مورد قبول خود ساختاری بندی صحیح ودقیقی برای نظام کشور داشته باشیم.

اگرساختاربندی کشوربه همین شکل موجود باشد(گام اول) باید تحقیق وبررسی عالمانه کنیم ببینیم آیا این ساختار؛ ما را به تمام اهداف خود رسانده است؟

بنظرمی رسد باید بابررسی های همه جانبه ونقاط قوت وضعف ساختاربندی جدیدی برای استحکام هرچه بیشترنظام کشورصورتبندی ونهادینه شود.

اگرساختارها درست نباشند هرچند بهترین محتوی را هم داخل آن قراردهیم بازدچارمشکل می شویم. اگردرساختاربندی نظام کشورخوب عمل نکنیم به هزاران آسیب دچار می شویم که با بهترین اعتقادات هم قابل درمان نخواهد بود.

اگرشهری ساختاربندی عالمانه نداشته باشد مردم درآن جامعه دچارهزاران مشکل مثل محیط زیستی وترافیک و...خواهند شد که بامیلیاردها تومان هم قابل حل اساسی نخواهد بود.

گام ششم: عمل

اگرقوانین ما ومحتوای گام دوم قانون نویسی وسند نویسی دقیق بشود ؛ گام مهم بعدی عمل دقیق به قانون واسناد است. اگربهترین تحقیقات وپژوهش های علمی صورت گیرد وهزاران کتاب وپایان نامه وکنگره وجشنواره ونشست علمی و....برگزارگردد لکن تبدیل به عمل درجامعه نگردد ؛ آن علم وقوانین ابترباقی خواهند ماند. مطالعه وبررسی درعمل کردن ونکردن به قوانین واسناد راهگشا برای گام دوم است. مدیران اجرائی ما باید کمترسخنرانی واظهارنظرکنند وبیشتربه قوانین عمل کنند. جلسات اداری زیاد وشرکت درهمایش ها وجشنواره ها ومسافرت برای افتتاحیه ودیدارو...سم مهلک اجرائیات وپیشرفت درکشوراست.

ص: 42

بزرکترین چالش ما درگام اول مدیران بی تجربه ویا کم تجربه ویاضعیف واشرافی ویاباتفکرغربی وغیرجهادی بوده است. درگام دوم نیاز به مدیران جوان باتجربه وکارآزموده وجهادی داریم. باید نخبگان علمی ما درسن حدود 27 سال حدود 10 سال نیزتجربه های مدیریتی بیاموزند ودرسنین چهل سال به مدیران توانمند برای کشورتبدیل گردنند. هرچند که بعضی ازنخبگان ازهمان ابتدای تحصیل ویادردوران تحصیلات عالی شایسته گیهای خود را درمدیریت نشان می دهند. به هرحال افرادی که مدیریت اجرائی واداری کشورراقبول می کنند بیش ازاینکه حرف بزنند باید به قوانین واسناد وآئین نامه ها وشیوه نامه ها ودستورات عمل کنند.

گام هفتم: نظارت وارزیابی

اگربه همه مراحل فوق وگامهای ششگانه درابعاد نظری وعملی توجه کردیم نوبت به نظارت وارزیابی خواهد رسید. آیا کارنامه چهل ساله گام اول نظام جمهوری اسلامی نمره قبولی یا عالی می گیرد؟ برای اینکه درگام دوم ما نمره عالی بگیریم باید ازصفرتاصد ودرتمام گامهای ششگانه فوق دستگاههای نظارتی حراست وارزیابی کنند. از کوچکترین انحرافات برنامه ای وبودجه ای جلوگیری کنند تا منجربه شکستن قانون نشود.

این گامها به فضل ونصرت وامدادالهی اگرتوسط مردم ونظام خوب برداشته شود مسلما درگام دوم موفقیتهای بیشتری کسب خواهیم کرد.

علم مفاهیم شناسی درقرآن ازگامهای مهم نظری درپیدایش وتبیین انواع علوم بویژه علوم انسانی اجتماعی می باشد.

7-منظومه علوم اسلامی

البته شاید مراحل دردین شناسی یا ازنظر تا عمل رابه اینگونه هم تقسیم کنیم:

اول: شناخت متن قرآن وحدیث (سیرعلم آموزی ازادبیات و منطق وبعد توجه به متن منابع براساس روش وگرایش عام).

ص: 43

دوم :شرح وتفسیرقرآن وحدیث (براساس گرایش ها وروشهای خاص)

سوم :علوم اسلامی مثل فقه واصول فقه ؛ فلسفه وکلام وعرفان اسلامی ؛ و...

چهارم: شرح وتفسیرعلوم اسلامی

پنجم: نظریه سازی ؛ نظام سازی ؛ طراحی ؛ الگوسازی و...

ششم :قانون ونظم اجتماعی

ص: 44

بخش دوم:مقدمات علم مفاهیم شناسی درقرآن

اشاره

مجموعه علم مفاهیم شناسی درقرآن ؛ که در اینجا ارائه شده است براساس مفهموم شناسی (ما فهم عنه ) کلمات قرآن و متکی بر علوم ادبیات عربی استخراج شده است ؛ ودر آن فقط به ظهور کلمات با حفظ وحدت اسلامی و ادیان الهی اکتفا شده است و هیچگونه گرایش خاصی (تاریخی ؛ فقهی ؛ کلامی ؛ عرفانی ؛ فلسفی و ....) درآن انجام نشده است و بعنوان مواد خام و اولیه است که برای دیگرمحققین با گرایش خاص خود قابل استفاده است . یعنی می توان هزاران مقاله ؛ پایان نامه و کتاب براساس آن ارائه کرد.

مفاهیم شناسی حداقل در سه رشته علمی قابل بحث است:

1-رشته علم ادبیات وزبان شناسی

2-رشته علم اصول

3-رشته علم منطق

اما توضیح کامل آن در هرکدام نیاز به چندین کتاب مستقل دارد . دراینجا تشریح و تبیین چند مسئله را به عنوان مقدمات این بخش خدمت اساتید و طلاب و دانشجویان علوم وحیانی تقدیم می کنم .

1-زبان و زبان شناسی

قرن حاضر شاهد پيدايش چند علم جديد بوده است که مهمترين آنها بي شک زبان شناسي است . زبان شناسي در قرن بيستم همان تحولي را در انديشه ي بشر ايجاد کرده است که فيزيک در قرن هفدهم؛ و شيمي در قرن هجدهم ؛ و زيست شناسي در قرن نوزدهم.

مجموعه ي دانش هايي که به « علوم انساني » معروفند (روانشناسي ، روانکاوي ، منطق ، فلسفه ، مردم شناسي ، تاريخ ، باستان شناسي ، جامعه شناسي ، نقد ادبي ، هنر شناسي ( زيبا شناسي ) و حتي

ص: 45

علوم اقتصادي و سیاسی و قضايي) از دور و نزديک ، مستقيم و غير مستقيم ، تحت تاثير زبان شناسي قرار دارند و حتي بعضي از اين علوم ، از جمله مردم شناسي ، مفاهيم و روش هاي آن را عيناً اقتباس کرده و در رشته ي فعاليت خود به کار بسته اند .

زيرا زبان شناسي علم زبان است و زبان عالي ترين دستگاه تمثيلي ( سمبولي ) بشر است که خود زير بنا و تعريف کننده ي فرهنگ است و وجه مميز بشر از ديگر جانوران .

بنابراين آشنايي با اصطلاحات و مفاهيم نخستين زبان شناسي ، که زماني فقط مخصوص و مفهوم اهل فن بود و امروز تقريباً رواج عام يافته است ، براي همه ي کساني که به نحوي از انحا با فرهنگ (به معناي عام يا خاص کلمه ) سر و کار دارند از اهم وظايف مي نمايد .

زبان شناسی علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند زبان می پردازد. در واقع، زبان شناسی می کوشد تا به پرسش هایی بنیادین همچون «زبان چیست؟»، «زبان چگونه عمل می کند و از چه ساخت هایی تشکیل شده است؟»، «انسان ها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؟»، «زبان آدمی با سامانۀ ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟»، «کودک چگونه سخن گفتن می آموزد؟»، «زبان بشر چگونه تکامل یافته است؟»، «زبان ها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟»، «ویژگی های مشترک زبان های جهان کدام اند؟»، «انسان چگونه می نویسد و از چه راهی زبان نانوشتاری را واکاوی (تحلیل) می کند؟»، «چرا زبان ها دگرگون می شوند؟» و… پاسخ گوید.

زبان شناسی به مفهوم جدید آن، علمی نسبتاً نوپا بوده که قدمتی تقریباً یک صد ساله دارد، اما مطالعات تخصصی درباره زبان به چند قرن پیش از میلاد بازمی گردد، یعنی زمانی که پانینی

(پانینی (به انگلیسی: Pāṇini) (سده چهارم پیش از میلاد) یکی از زبان شناسان هند باستان است .)

{آشنایی با تاریخ زبان شناسی، کورش صفوی، تهران: نشر پژواک کیوان، ص86 }

قواعدی برای زبان سانسکریت تدوین کرد.

در زبان شناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزه های صرف، نحو، آواشناسی، واج شناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان، زبان شناسی تاریخی تطبیقی، رده شناسی، زبان و نیز

ص: 46

حوزه های بین رشته ای مانند جامعه شناسی زبان، روانشناسی زبان، عصب شناسی زبان، زبان شناسی قضایی، زبان شناسی بالینی، زبانشناسی تحلیلی، زبان شناسی آموزشی و زبان و منطق بررسی می شوند.

از آنجا که زبان یک پدیدۀ پیچیده انسانی و اجتماعی ست، برای مطالعه جامع و دقیق آن، بهره گیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر می رسد. در واقع، مطالعه فراگیر زبان، رویکردی چندبعدی را می طلبد؛ بنابراین، زبان شناسی علاوه بر مطالعۀ جنبه های توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روان شناختی، مردم شناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و نشانه شناختی زبان توجه می کند. به عبارتی می توان گفت که زبان شناسی معاصر، حوزه های مطالعاتی بسیار گسترده ای را شامل می شود که توجه دانش پژوهان و دانشمندان گوناگونی را با ذائقه های علمی متنوعی به خود جلب کرده است. در همین راستا، مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و ذهن، زبان و شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی، زبان و قوۀ تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانه های ارتباطی می توانند زیر مجموعه های رشته زبان شناسی تلقی شوند.

2-کتاب زبانشناسی

در کتاب زبان شناسی ایرانی: نگاهی تاریخی از دوره باستان تا قرن دهم هجری قمری،( تهران، مرکز، 1393.) فریده حق بین ؛ بصورت خلاصه چنین آمده است:

این کتاب

در قالب یک مقدمه، سه بخش و یازده فصل سامان یافته است.

سه مؤلفه در تدوین کتاب حاضر مد نظر بوده که در نام آن نیز منعکس است. نویسنده در مقدمه برای آشناکردن خواننده این مباحث را به اختصار توضیح می دهد. این سه مؤلفه عبارتند از:

1. تاریخ و مسائل پیرامون آن از جمله تاریخ و انواع آن، تاریخ نگاری و انواع آن، فلسفه تاریخ و روش های تاریخ نگاری.

2. زبان و علم مطالعه زبان و انواع روش ها و نگرش ها در بررسی تاریخ علم و تاریخ زبان شناسی.

ص: 47

3. ایران، وسعت جغرافیایی ایران، ایرانی و تبار ایرانی.

بخش اول با عنوان زبان ها و مطالعات زبانی در عصر باستان شامل چهار فصل است.

فصل اول (آریایی ها و زبان های ایران در عصر باستان): امپراتوری های عظیمی که پس از ورود آریایی ها در سرزمین ایران شکل گرفت و تعاملات ایرانیان با سایر ملت ها، لشکرکشی ها و وسعت خیره کننده سرزمین های ایرانی که موجب تنوع قومی، جمعیتی و نهایتاً زبانی شده است، هر اهل اندیشه ای را به این نتیجه می رساند که زبان و خط نزد ایرانیان باستان جایگاهی ویژه داشته است. در حقیقت باید گفت که دست کم حدود سه هزار سال است که ایرانیان سعی در تنقیح ابزارهای ارتباطی خود داشته اند. زبان های رایج در این سرزمین تا پیش از ورود اسلام به ایران، در دو مقطع باستان و میانه عبارتند از: زبان مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان در عهد باستان و در دوره میانه گروه زبان های ایرانی میانه شرقی که عبارتند از: بلخی، سکایی، سغدی و خوارزمی و گروه زبان های میانه غربی مشتمل بر پهلوی اشکانی و فارسی میانه (پهلوی ساسانی).

فصل دوم (تاریخچه خط و ایجاد نظام های نوشتاری): نگاهی به تاریخ ملت ها و اقوام مختلف نشان دهندۀ همبستگی بی چون وچرای نوشتار و خط با مدنیت و فرهنگ آن قوم است. امروز اگر ایرانیان به گذشته ریشه دار و تمدن قوی خود می بالند، هم از این روست که آثار خطی موجود، آن شکوه و عظمت را ماندگار ساخته است و هم اینکه به دلیل مجهزبودن به نظام نوشتاری، موفق به ایجاد نظام دیوانی و علمی پیشرفته، پرنفوذ و تمدن ساز شده اند. به همین دلیل در واکاوی پیشینه زبان شناسی ایرانی، مطالعه و بررسی تاریخچه ایجاد خط، از اهم حوزه های مورد مطالعه است. خط های مورد بررسی در این فصل عبارتند از: خط تصویری، خط ایرانی (عیلامی) مقدم، خط میخی، خط آرامی، خط های دوره میانه، خط اوستایی و ...

ص: 48

فصل سوم (واژگان نگاری و فرهنگ نویسی در عصر باستان): از دیرباز فرهنگ نویسی به دلیل وجود زبان های گوناگون و ضرورت ترجمه در میان ساکنان منطقه رواج داشته و آثار متعدد و ورق پاره هایی از فرهنگ نامه های مختلف از ساکنان میان رودان، هتّی و حتی سخنگویان زبان های هند و ایرانی به دست آمده است. فرهنگ های به جامانده از دوره باستان عبارتند از: فرهنگ های میان رودان به صورت واژه نامه های یک زبانه یا دو زبانه (سومری - اکدی)، سه زبانه (سومری - اکدی - هتّی) یا چهارزبانه (سومری - اکدی - اوگاریتی - حوری) که برخی به روش موضوعی و برخی بر اساس نشانه آغازین واژه تنظیم شده اند. فرهنگ های هتّی که می توان در میان آنها به واژه نامه های دوزبانه (هتّی-اکدی)، (لوری-هتّی) و (حوری-هتّی) اشاره کرد از جمله این آثارند.

فصل چهارم (ترجمه و تفسیرنویسی): در این فصل فهرستی کوچک از متونی ارائه می شود که بیانگر وجود ترجمه و تفسیر در ایران باستان است. وجود آثار چندزبانه، بیانگر رواج ترجمه، چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی است. وجود همین متون ترجمه شده و فرهنگ های مختلف یک زبانه و چندزبانه، گواه اشتغال پیشینیان باستانی ما به امر تفسیر و ترجمه است.

بخش دوم با عنوان ظهور اسلام و تعامل ایرانیان و مسلمانان در دو فصل تدوین یافته است.

فصل پنجم (دوران انتقال از عصر باستان به عصر اسلامی): به دلیل اینکه هدف از نگارش این کتاب مروری بر تلاش ایرانیان در حوزه مطالعات زبانی است، برای آشنایی با وضعیت علمِ زبان در دورانی که علم و فرهنگ و تمدن ایرانی با مکتب اسلام در هم آمیخت و وضعیت تازه ای را پدید آورد که حاصل این آمیختگی بود، ناگزیر باید به اوضاع و احوالی اشاره کنیم که موجب آن شد تا پارسی گویان مددکار عربی شوند و ایرانیان سهم بزرگی در شکوفایی تمدن اسلامی بر عهده گیرند.

فصل ششم (خدمات متقابل اسلام و ایران): اگر بگوییم پیوند مبارک مدنیت ایرانی و مکتب اسلام موجب بروز تأثیرگذارترین حادثه در تمدن بشر شده است، سخنی به گزاف نگفته ایم. تاریخ چهارده

ص: 49

قرن اخیر کشور ایران شاهد مجسمی بر این ادعاست. هر گاه حادثه ای موجب سست شدن این پیوند شده، نتایج تأسف بار و شقاوت باری برای ایران و جهان اسلام به بار آورده است و هر گاه به هر دلیلی این پیوند احیاء و تقویت شده، نتایج امیدبخش و دوران سازی را برای هر دو به ارمغان آورده است. مواهبی که اسلام به ایرانیان هدیه کرد، خدمات ایرانیان به تمدن اسلامی، نقش ایرانیان در رونق یافتن زبان عربی، فراز و نشیب زبان فارسی و عربی از ورود اسلام تا قرن چهارم، دیدگاه جوهری طنطاوی، ابن خلدون و فرید وجدی در باب خدمت ایرانیان به زبان و فرهنگ عربی، نقش عبدالله بن مقفع در پیوند تمدن ایرانی و مدنیت اسلام در قرن دوم هجری و ... از جمله مباحث بررسی شده در این فصل است.

بخش سوم و پایانی کتاب زبان شناسی ایران پس از ظهور اسلام است که در پنج فصل آمده است.

فصل هفتم (مکاتب زبان شناسی در دوره اسلامی): در این بخش به بررسی تلاش ایرانیان در عرصه علم زبان شناسی و مطالعه زبان در دوره اسلامی یا به عبارت دیگر پس از ظهور اسلام می پردازیم. این دوران با انقراض سلسله ساسانیان آغاز می شود. زبان شناسی و مطالعه جنبه های مختلف زبان در طول تاریخ این علم، همواره وامدار برخی از شاخص ترین چهره های دینی و روحانیون ادیان مختلف بوده است. به عبارت دیگر، زبان شناسی ریشه در مراکز و حوزه های دینی دارد. سنت زبان شناسی اسلامی نیز از این قاعده جدا نیست. مطالعات دستوری و به طور کلی پژوهش های زبانی در صدر اسلام، ناشی از دو زمینه اصلی است که هر دو ریشه در علاقه وافر و دغدغه های دینی مسلمانان دارد. اول آنکه مسلمانان به مطالعات زبانی، آواشناسی و دستورنویسی روی آوردند تا آیات قرآنی را از خطر تحریف به دلیل قرائت نادرست حفظ کنند. از سوی دیگر برای درک صحیح آیات، ناگزیر از مطالعه روابط و ویژگی های دستوری زبان عربی بودند. دوم نومسلمانان که بسیاری از آنها متعلق به اقوام و نژادهای غیرعرب یا حتی غیرحجاز بودند، ناگزیر از فراگیری زبان عربی و گونه فصیح زبان عربی بودند که همانا گونه به کارگرفته شده در زبان وحی بود. غیرمسلمانان و به ویژه ایرانیان برای رهایی از اینکه آنها را در کشور گسترده اسلامی شهروند درجه دوم محسوب کنند و

ص: 50

از سوی دیگر با هدف فراگیری زبان قرآن و سیراب شدن از چشمه وحی انگیزه فراوانی برای مطالعه زبان عربی داشتند. بنا به همه این دلایل زبان شناسی در سرزمین های اسلامی گسترش یافت. در ادامه این فصل دو مکتب مهم زبان شناسی (مکتب بصره و کوفه) بررسی شده است.

فصل هشتم (مطالعات آوایی): به طور کلی پژوهش های آوایی و واجی در میان مسلمانان و به ویژه ایرانیان از ابتدا تا امروز از سه منظر قابل بررسی است:

الف) مطالعات آوایی - واجی از منظر دستوریان (صرفیون و نحویون)

ب) مطالعات آوایی - واجی از منظر علمای علم تجوید و قاریان قرآن کریم

ج) آواشناسی مستقل از گرایش های علمی

افزون بر مطالعات آوایی، سیر تاریخی تحول نظام نوشتاری، اصلاح نظام نوشتاری، مشکلات نظام نوشتاری عربی، الفبای زبان عربی و ... نیز در این فصل بحث شده است.

فصل نهم (صرف و نحو): از جمله مباحث این فصل عبارت است از منشأ درونی و بیرونی علم نحو (دستور زبان) در سنت مطالعات ایرانی - اسلامی، تأثیر روش هندی بر دستور زبان عربی، روش های دستورنویسی و .... .

فصل دهم (معنی شناسی و مطالعات منطقی): معنی شناسی یکی از شاخه های زبان شناسی است که محدودکردن حوزه آن دشوار و به عبارت بهتر بیهوده است؛ زیرا کارکرد معنی از کوچک ترین سطح و واحد زبانی مثل تکواژ و واژه تا گروه و جمله و متون بزرگ تر را در بر می گیرد. همچنین تعیین مرز میان معنی و نقش/ منظور امکان پذیر نیست. از سوی دیگر حدود و ثغور قوه نطق - از منطق ذهن بنیاد گرفته تا قوه نطق عینیت یافته در سخن و گفتار - بر پیچیدگی این تمایز می افزاید. از

ص: 51

این روست که شاهد تولد و رشد معنی شناسی ابتدا در گاهواره فلسفه و پس از آن در دامن زبان شناسی هستیم. نگرش های معناشناختی فلاسفه و منطقیون (پولس، فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، آراء تفتازانی) و مفسران و ادیبان (ابوهلال عسکری، عبدالقاهر جرجانی، زمخشری، سکاکی، سیبویه، عمادالدین قزوینی، جلال الدین سیوطی) در این فصل بررسی شده که شامل مباحث مفیدی است.

فصل یازدهم (واژگان نگاری و فرهنگ نویسی): یکی از کهن ترین حوزه های مطالعاتی زبان شناسی که آثار آن در همه تمدن های باستانی سراسر جهان قابل مشاهده است، واژگان نگاری و فرهنگ نویسی است. آثار این فعالیت فرهنگی از تمدن باستانی چین گرفته تا ایران و میان رودان و یونان قابل مشاهده است. در فصل های آغازین به نمونه هایی از آن در ایران باستان اشاره شد و در این فصل به گوشه ای از دریای گسترده فرهنگ ها و واژه نامه های ایرانی - اسلامی اشاره خواهد شد.

کلام آخر: زبان شناسی رشته ای مستقل است که مباحث بسیار جالب و متنوعی در آن مطرح است و دانشمندان تمامی رشته ها مخصوصاً پژوهشگران حوزه علوم انسانی و اسلامی نیاز به آشنایی با این علم دارند.

البته کتابهای خوب دیگری نیز دراین رشته تدوین یافته است که می توان به کتاب : تاریخ مطالعات زبانشناسان مسلمان ؛ نویسنده کیس ورستیک ؛ ترجمه دکتر زهرا ابولحسنی ؛ انتشارات سمت اشاره کرد.

3-ادبیات

ادبیات رشته علمی ؛ هنر ؛ وفن است.

ادبیات کلمه ای عربی و صفت نسبی است. برخی ادبیات را جمع «ادبیه» دانسته اند که در اصل، فنون ادبیه بوده؛ اما، صفت را به جای موصوف جمع بسته اند. «ادب» در لغت به معانی مختلف به کار رفته است: دانش، هنر، چم و خم، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، آیین، تنبیه و راه و رسم.

ص: 52

مقدمه

از گذشته های بسیار دور، زمانی که انسان، با پدیده های ناشناخته و عجیبْ روبه رو می شد، به دنبال چاره ای بود تا راهی برای آرامش روح و رفع نیاز فطری خود به معنویت (ارتباط با آسمان و غیب) و زیبایی (درونی و بیرونی) بیابد، تا این که به تدریج آموخت که از طریق آیین های پرستش و با توسّل به صوت و کلام و آواهای موزون و ادبیات منظوم (آهنگین)، می تواند به مقصود خود برسد.

تعریف

اصطلاحات در طول تاریخ با توجه به کاربرد آن تغییر معنا پیدا کرده اند. تعریف ادبیات در زمان های مختلف دارای تعاریف مختلفی می باشد که به شرح ذیل می باشد:

تعریف گذشتگان

در آغاز، «ادب» در نزد اکثر اقوام تنها به شعر اطلاق می شده است. در یونان قدیم و در میان اعراب تا زمان بنی امیه، «ادب» عبارت بود از شعر و آنچه که به شناخت و معنی آن کمک می کرد و ادیب کسی بود که کارش روایت و نقل و حفظ شعر بوده است.

تعریف معاصر

1) امروزه به دلیل توسعه و ترقی نثر و پدید آمدن انواع مختلف آن، ادبیات مفهوم وسیع و جامع تری یافته است؛ به طوری که نمی توان تعریف جامع و منطقی برای آن کرد. امروزه ادبیات به هر اثر شکوهمند و ممتازی اطلاق می شود که بر عاطفه و خیال و اسلوب و معنا مبتنی است چه شعر و چه نثر.

2) ادبیات، سخنانی است که از حد سخن عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را شایسته ضبط و نقل دانسته اند و از خواندن و شنیدن آن احساس غم و شادی و ... کرده اند.

ص: 53

با این تعریف دامنه ادبیات بسیار گسترده و شامل منظومه های حماسی، غنایی، نمایشی، تعلیمی، قصه، داستان، رمان و آثار وابسته به آن ها و در کل شامل ادبیات نمایشی و ادبیات روایتی نیز می شود.

3) در تعریف دیگری از ادبیات آمده است: هر نوع از انواع انشاء، به نثر یا نظم که هدفش بیان داستان باشد نه صرف ابلاغ حقایق (خواه ابداعی باشد، خواه از طریق ابداع، جانی تازه به آن داده شده باشد.) یا لذت خاطر بخشیدن به وسیله نوعی استفاده از تخیل آفریننده در کاربرد کلمات.

• نکته بسیار مهم این است که امروزه کلمه ادبیات به معنی گسترده دیگری نیز به کار می رود که با مفهوم اصطلاحی آن متفاوت است. در این معنای گسترده، ادبیات به عنوان مجموعه آثاری است که در مورد موضوعی واحد نوشته شده باشد: مثلاً می گویند ادبیات سیاست، ادبیات اقتصاد و ... .

ادبیات در آثار قدیمی

قدیمی ترین آثار مکتوبِ به جای مانده و نخستین آثار بشر در بین اقوام و ملّت های مختلف، سروده های دینی یا حماسی منظوم هستند، مانند: «گاتا»های زردشت، بخشی از مزامیر داوود، قصائد سلیمان، بخش هایی از «وِدا»ها و «اوپانیشاد»های هندیان قدیم، «ایلیاد» هُمِر و حماسه های ملّی چین و ژاپن. بعدها، نثر، پس از شعر و با گسترش دانش بشری در دوره های بعد، متداول شده است.

اهمیت این مسئله، تا آن جاست که کلام خداوند در قرآن مجید نیز در دوره مکّه (یعنی از آغاز بعثت تا سال سیزدهم)، از جنس شعر و مسجّع و آهنگین است و نیز از این روست که قرآن و اذان و دعاها و مناجات ها هم برای این که تاثیر بیشتری بر دل و جان مؤمنان بگذارند، با صوت خوش خوانده می شوند.

ماهیت ادبیات

ص: 54

در ماهیت ادبیات، گفته شده که: ادبیات، عبارت است از آن گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده اند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته و احساس غم و شادی یا لذّت و اَلَم کرده اند».

شاعران، با لطف طبع و احساسات دقیق، و نویسندگان چیره دست، با قدرت اندیشه و نیروی تخیل و بکارگیری بدیع زبان، جلوه و معنای خاصّی به کلام بخشیده اند و با نفوذ در فکر و جان خواننده، آنان را در غم ها و شادی های خود شریک کرده اند و گاه با ارائه آثار ادبی متنوّعی چون: شعر و ترانه، فیلم نامه، داستان، رمان و نمایش نامه، علاوه بر عاطفه و احساس، آگاهی ها و افکار و تجربیات خود را نیز منتقل کرده و جامعه را همدل و متّحد ساخته و موجب پیشرفت های بزرگ مادّی و معنوی شده اند؛ بدین طریق، گاه چنان تاثیر ماندگاری به جا گذاشته اند که موجب دگرگونی و تعالی اخلاق و فرهنگ نسل ها شده اند.

اقسام ادب

گذشتگان ادب را از حیث ماهیت و قلمرو به دو بخش تقسیم کرده اند:

1-ادب نفس یا اخلاقیات که از آن در علم خصال (علم اخلاق) بحث کرده اند؛ به معنای مجموعه سجایای فطری و اکتسابی، اخلاق نیکو و رفتارهای پسندیده؛ و دارنده این خصلت ها را مؤدب گفته اند.

2-ادب درس یا ادبیات که مشتمل بر فنون ادب است. تعداد این فنون از هشت تا هجده مورد متغیّر است؛ از جمله لغت، صرف و نحو، انساب، عروض، اخبار و امثال آن؛ و صاحب همه یا یکی از این دانش ها را ادیب گفته اند.

اقسام ادبیات

ص: 55

برای سهولت مطالعه، ادبیات را از نظرگاه های مختلف تقسیم بندی کرده اند.

یکی از معروف ترین این تقسیم بندی ها، دسته بندی بر اساس محتواست که طبق آن ادبیات به چهار بخش حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی تقسیم می گردد.

اتحاد ادبیات بین الملل

هر قدر در بیان مفهوم واقعی ادب بین اهل نظر اختلاف باشد در این نکته خلاف نیست که بین ایلیاد هومر و شاهنامه فردوسی و بهشت گمشده میلتون و کمدی الهی دانته و غزل حافظ و آثار شکسپیر و اشعار هوگو و تاگور و داستان های داستایوفسکی شباهت و قرابتی تمام در کار است؛ امری که بین آنها چنان عام و مشترک است که تفاوت زبان و فکر و اختلاف زمان و مکان نتوانسته است این امر مشترک را از بین ببرد، و این همان حقیقت و جوهری است که از آن به ادب و ادبیات تعبیر می شود.

رسالت ادبیات

تاثیرات عمیق و ارزشمند آثار خوب و سالم ادبی بر جامعه، بر هیچ کس پوشیده نیست و این آثار، با جامعه، پیوندی استوار دارند. ادبیات، به خاطر بیان و ترویج ارزش های اجتماعی و انسانی، برای کلّ جامعه بشری، مفید بوده است.

رسالت ادبیات، آشنا کردن انسان با شیوه های زندگی بهتر و تلاش برای کمال و پیشرفت، از طریق آموزش، نقد و اصلاح گری، اتّحاد، مهرورزی و هم دردی است و همواره بشر را به سوی آرمان های والای انسانی، هدایت کرده است.

دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن می گوید: ادب (که در آغاز، به معنای رسم و آیین خوب زندگی کردن بود)، ادب فنّی (یعنی ایجاد آثار ادبی) را گسترش داد و در واقع، ادب نفس با ادب درس، پیوند گرفت و ادبیات، وسیله ای شناخته شد برای بهتر و زیباتر زندگی کردن». (عبدالحسین، زرّین کوب، آشنایی با نقد ادبی، ص14).

ص: 56

ادبیات، همواره با اخلاق، پیوندی دیرینه داشته و بر مسئله مهم «خودشناسی» تاکید فراوان کرده است و از آن جا که در آموزه های اسلامی، خودشناسی، پایه و پیش نیاز خداشناسی معرّفی شده است، (حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم): آن کس خدا را می شناسد که خود را بشناسد.( غزّالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تهران: حکمت، 1360، ج1، ص123 ) می توان به اهمیت و جایگاه ادبیات در رشد اخلاق و تقویت ارزش های اخلاقی و دینی بیشتر پی بُرد.

تولستوی، هنر و ادبیات را از عالی ترین تجلیات جمال الهی و به وجود آورنده عالی ترین لذّت های روحی و معنوی برای انسان، تعریف می کند.

نظامی (شاعر نامدار ایرانی)، شاعران را پیشرو و راهنمای عالم بشریت دانسته و مرتبه والایی به آنان نسبت داده و مقام آنان را پس از پیامبران خدا می داند و می گوید:

پیش و پَسی یافت صفِ کبریا پس، شعرا باشد و پیش، انبیا.

کانت، شاعری را والاترینِ هنرها می پندارد و می گوید: شعر، غذای روح و فکر آدمی و آموزنده است».

در پایان، می توان چنین گفت که هنر و ادبیات، در تمامی اهداف و رسالت ها، دارای ویژگی های مشترک و یکسانی هستند و هیچ حدّ و مرزی، آنها را از هم جدا نمی کند و شاید بتوان گفت که در اصل، ادبیات، بخشی از هنر است؛ امّا آن بخشی است که به خاطر گستردگی زیاد، تا حدّی استقلال یافته و در نهادهای رسمی آموزش (مدارس، دانشگاه ها و...) ، جدا بررسی می شود، در حالی که از نظر ماهیت، (چنان که ارسطو تصریح کرده است) در شمار هنرهاست. ادبیات، هنر کلامی است، در برابر هنرهای دستی، تصویری - تجسّمی، صوتی و...

منابع :ویکی فقه ؛ برگرفته از تعدای منابع مثل:

.غزّالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تهران: حکمت، 1360، ج1، ص123.

. جی گریس، ویلیام، ادبیات و بازتاب آن، مترجم: بهروز غریب نژاد، تهران: سیما، ص15.

ص: 57

. طهماسبی، طغرل، موسیقی در ادبیات، تهران: رهام، 1380، ص4.

.پل سارتر، ژان، ادبیات چیست؟، مترجم: ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی، تهران: کتاب زمان، 1370.

.حافظی، علیرضا، معنی ادبیات، تهران: نیلوفر، 1370.

. نیوتن، اریک، معنی زیبایی، مترجم: پرویز مرزبان، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350.

. رید، هربرت، معنی هنر، مترجم: نجف دریا بندری، تهران: کتاب های جیبی، 1358.

.ولک، رنه و آستین وارِن و ادوارد مورگان فوستر، چشم اندازی از ادبیات و هنر، مترجم: غلامحسین .یوسفی و محمّدتقی (امیر) صدقیانی، تهران: معین، 1370.

.زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبی، تهران، امیرکبیر، 1373، چاپ پنجم.

.کابتی، حسینقلی، ادب و ادبیات، تهران، آبان، 2536پ، چاپ اول.

.میرصادقی، جمال و میمنت میرصادقی (ذوالقدر)، واژه نامه هنر داستان نویسی، تهران، کتاب مهناز، 1377، چاپ اول.)

4-ادبیات عربی

برای آموختن هر زبان، ابتدا قواعدی لازمست که بتوان با آن قواعد ، آن زبان را بخوبی یاد گرفت.

این قواعد را به فارسی:«دستور زبان» و به انگلیسی:«گرامر» و به عربی:«صَرف و نَحو» گویند.

زبان:مجموعه ای از «جملات» و عبارات یک قوم است که با آن تکلم می کنند.

جمله:مجموعه ای از «کلمات» است که به یکدیگر نسبت داده شده باشد.

کلمه:مجموعه ای از «حروف» است که دارای معنی باشند.

حروف در زبان عربی:

ص: 58

حروف و الفبای عربی همان فارسی است بجز چهار حرفِ:

(پ-چ-ژ-گ)و هر یک از حروف اسمی دارد و رسمی؛و اما اسم آنها عبارتست از:

الف،همزه،باء،تاء،ثاء،جیم،حاء،خاء،دال،ذال،راء،زای،سین،شین،صاد،ضاد،طاء،ظاء،عین،غین،فاء،قاف،کاف،لام،میم ،نون،هاء،واو،یاء.

و اما رسم حروف عبارتست از:

ا-ء-ب-ت-ث-ج-ح-خ-د-ذ-ر-ز-س-ش-ص-ض-ط-ظ-ع-غ-ف-ق-ک-ل-م-ن-ه-و-ی.

علوم عربیّه که به آن«علوم ادبیّه» نیز میگویند، چهارده علم است:

1-علم صَرف 2- نَحو 3-لُغت 4-قِرائت 5 –کِتابَت 6-اِشتِقاق7

-تَجوید 8-اِنشا 9-مَعانی 10-بَیان 11-بَدیع 12-شِعر 13-اَمثال- 14-تاریخ اَدب

که مهمترین و اصلی ترین این علوم ،سه علم:«صَرف و نَحو و لُغَت» است، و کسی که آشنایی با این علوم خصوصاً « صَرف و نَحو و لُغَت» داشته باشد بر زبان عرب مسلط است و توانایی بهره وری و استفاده از «آیات و روایات» و ... را در حدی بالا دارد.

ص: 59

5-علم لغت درادبیات عربی

بشربرای ارتباط با یکدیگر حتی ارتباط با خداوند سبحان و ارتباطات دیگر نیاز ضروری به استفاده از لغت دارد.

لذا بخاطر اهمیت فراوان لغت در ارتباطات بشر،کتابهای لغت که برای تبییت معانی لغات است تالیف شده و به همین خاطر لازم است کسی که در مقام فهم یک متن عربی است حتما از کتابهای لغت و منابع دست اول در این زمینه بهره ببرد.علمای قدیم ما همیشه المنجد و لسان العرب و امثال این کتابها را در کنار خود قرار می دادند تا در هنگام مطالعه از انها استفاده نمایند.اگرچه نرم افزار این کتابها نیز اکنون تهیه شده و طالبان علم لغت می توانند با تهیه این نرم افزار از منابع متعدد لغوی استفاده نمایند.

در تمامی علوم پیش از فراگیری آن مرسوم است معانی اصطلاحات موجود در آن علم از دیدگاه اهل لغت مورد بررسی قرار گیرد زیرا علمای ادب و غیر ادب نقش لغت در فهم معنی را جز مسائل علمی لاینفک می دانند.ومعتقدند تا زمانی که ریشه اصلی کلمات از دیدگاه اهل لغت معنایش فهمیده نشود طرح ان بحث دقیق نخواهد بود.

تعریف علم لغت

تعریف اول

علم لغت،علمی است که در آن درباره مفردات الفاظ وضع شده و از جهت دلالت مطابقی آنها بر معانی شان بحث می شود. و از آن جا که موضوع این علم، لغتِ مفرد حقیقی است، برخی گفته اند که علم لغت، شناخت اوضاع شخصی مفردات می باشد.

هدف این علم پیشگیری از اشتباه در معانی حقیقی لغات و تمایز قایل شدن بین معانی حقیقی و مجازی و برداشت های عرفی است. و روشن است که افاده و استفاده از هر علمی منوط به شناخت لغت می باشد.( فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص29).

ص: 60

تعریف دوم

الکلام العربی إمّا أن تبحث عن المعنى الذي وضع له اللفظ و هو علم اللغة(ابن حجه، تقى الدين بن على، خزانة الأدب و غاية الأرب، 5جلد، دار صادر - بيروت - لبنان، چاپ: 2).

کلام عربی یا این است که بحث می کند از معنایی که لفظ برای او وضع شده است که این را علم لغت گویند.

تعریف سوم

علم لغت علمی است که از جواهر و مواد و هیئات مفردات بحث می کند(النیشابوری،نهایه الارب فی فنون الادب،: ص 5).

به عبارت دیگر به واسطه این علم به مدالیل کلمات و معانی آن ها علم و آگاهی پیدا می کنیم.

علم لغت

محقق و پژوهشگر را به دونکته مهم یاری می کند:

یکی ریشه کلمه را برای محقق با معنای اصلی آن که برگرفته شده از عرف عرب جاهلی اصیل و فصحای آن عصر و پیامبر اسلام ،مشخص می نماید .

دوم بسیاری از مشتاقات ان کلمه بتوسط ان کلمه اصلی نیز مشخص می شود.در حقیقت با این کمک انسان به ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی هر موضوعی دسترسی پیدا می کند.حال سوال این است که ایا هدف از تشکیل علم لغت و بوجود امدن ان تنها همین است یا بعضا لغوی به مباحثی می پردازد که آن مباحث انسان را برای کارهای پژوهشی کمک بیشتری می کند.

موضوع علم لغت

ص: 61

در این که موضوع علم لغت چیست و چگونه در علم لغت باید موضوع علم لغت را تعریف کرد در میان مدارس لغویین تعریفات گوناگونی ارایه شده که بعنوان نمونه به یک مورد اشاره می شود:

راغب می گوید :

موضوع علم لغت، جواهر و مواد و هیئات مفردات است (النیشابوری،نهایه الارب فی فنون الادب،: ص 5).

راغب اصفهانی نیز در مقدمه کتاب «مفردات الفاظ قرآن» می گوید: نخستین دانش از دانش های قرآنی که برای درک و فهم قرآن لازم می نماید علوم الفاظ است که بخشی از آن تحقیق در الفاظ و مفردات قرآن است در حقیقت نخستین یاری کننده برای کسی که می خواهد معانی قرآن را بفهمد فراهم نمودن معانی واژه های قرآن و شناخت آن ها است همچنان که تهیه و بدست آوردن وسایل بنّایی برای سازنده ساختمان، از نخستین وسایل کار می باشد. شناخت مفردات قرآن نه تنها برای دانش پژوهِ قرآن سودمند و مفید است بلکه در هر علمی از علوم شرعی مورد استفاده است. اعتماد فقها و حکما در احکام و حکمت هایشان بر آن ها است. شعرا و نویسندگان ماهر و زبردست، خطیبان و بلیغان در نظم و نثرشان از آن الفاظ یاری می جویند.»( راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن ،ص 54).

باتوجه به تعاریفی که ذکر شد دو نکته مهم بدست می آید:

یکی اینکه لغوی علاوه بر اینکه ریشه کلمه را مشخص می کند به معانی آن کلمات نیز اشاره می نماید .

دوم اینکه

ایا آن معنایی را که ان لغوی مشخص کرده آیا معنای حقیقی ان کلمه است یا خیر.

بعضی از لغویین می گویند که معنای حقیقی کلمه است ولی در علم معانی و بیان و در علم اصول بحث شده که این دیدگاه بعضی لغویین ناتمام است زیرا عرف هرعصری لغت هر عصری را معنی می کند.آن معنایی که از اذهان هرعصری بیرون می اید لغت آن عصر را معنی می کند زیرا تبادر علامت حقیقت است نه معنی را که لغوی در نظر گرفته است.چون لغوی نیز تشخیص معنی را از

ص: 62

عرف می گیرد.روی همین جهت است در علم اصول ثابت شده قول لغوی در تشخیص معنی حجت نیست.حال باتوجه به این دونکته مهم اولین اشخاصی که امدند برای تشخیص معنی کلمات قلم فرسایی کردند چه کسانی هستند؟

اولین دانشمندان علم لغت دراسلام

1- خلیل بن احمد بن عمر بن تمیم ابوعبدالرحمن فراهیدی که در سال 105 (و به نقلی 101) ق در بصره به دنیا آمد، درباره سال وفاتش اختلاف است؛ برخی می گویند در قرن دوم سال 170 یا 175 ق درگذشته و برخی گویند در قرن سوم و در سال 215 ق وفات کرده است. وی نویسنده کتاب "العین"می باشد.خلیل بنابر قول علامه حلّی(ره) شیعه بوده است،و از اصحاب حضرت امام محمد باقر (ع ) وحضرت امام جعفر صادق (ع )ذکر شده است.

2- اسحاق بن مِرار ابوعمرو شیبانی کوفی، کنیه اش ابوعمرو بوده و اهل کوفه. وی از اهالی شیبان نبوده اما به خاطر تربیت فرزندان این قریه، به این شهر نسبت داده شده است. وی در حدیث مورد اعتماد بود و به کلام عربع شعر و لغت آگاهی داشت. کتاب های النوادر، الجیم، الخیل، غریب المصنّف، غریب الحدیث، النوادر الکبیر، اشعار ابقائل، خلق الانسان از تالیفات اوست. درباره سال وفات ابوعمرو اختلاف وجود دارد، منابع به تاریخ های 206 ق، 213 ق و نیز 210 ق اشاره کرده اند.

(بغية الوعاة في طبقات اللغويّين و النحاة: السيوطيّ (جلال الدين عبد الرحمن بن الكمال).ص870).

3- ابن سکیت، یعقوب بن اسحق ابویوسف بن سکیت در سال 246 ق متولد شد و نحو را از علمائی چون فراء، ابوعمرو شیبانی، الأثرم و ابن الاعرابی فرا گرفت، از جمله تالیفات ایشان می توان از «اصلاح المنطق»، «الاضداد»، «القلب و الابدال» را نام برد. نقل شده که متوکل او را برای تربیت دو

ص: 63

فرزندش المعتز و المؤیّد دعوت کرد. او با وجود مخالفت دوست خود، عبدالله بن عبدالعزیز، دعوت وی را پذیرفت، روزی متوکل در حالی که دو پسرش نیز در مجلس حاضر بودند از ابن سکیت، پرسید: یعقوب، بگو ببینم آیا تو پسران مرا بیشتر دوست داری یا پسران حضرت علی (علیه السلام) را (حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهما)؟ ابن سکیت پاسخ داد: قنبر خادم علی از دو پسر تو بهتر است. پس از این سخن متوکل دستور داد زبان او را بریدند و بعد از یک روز وفات کرد(بغية الوعاة في طبقات اللغويّين و النحاة: السيوطيّ (جلال الدين عبد الرحمن بن الكمال). ص 919).

4- ابن اعرابی، محمد بن زیاد از اهالی کوفه بود. وی در سال 150 ق متولد گردید و در سال 231 ق وفات یافت. از تألیفات وی می توان النوادر، الأنواء، صفه المحل، الالفاظ را نام برد.

ثعلب در باره جایگاه علمی وی گفته که بیش از ده سال در درس او حاضر بودم و کتابی در دستش ندیدم و او مشکلات علوم زمان را بدون کتاب، املاء و تدریس می کرد و در پای درسش قریب به 100 نفر از بزرگان عصر خود، حاضر می شدند(بغية الوعاة في طبقات اللغويّين و النحاة: السيوطيّ (جلال الدين عبد الرحمن بن الكمال). ص 873).

باتوجه به مطالبی که درباره تعریف علم لغت و بزرگان این فن گفته شد، سه نکته مهم بدست امد:

الف:لغوی دنبال تشخیص معنی کلمات و مشتقات آن است و نه دنبال تشخیص معنی حقیقی از معنی غیر حقیقی زیرا آن مربوط به علم فصاحت و بلاغت و علم اصول است

ص: 64

ب:رابطه علم لغت با علم صرف و نحو بسیار رابطه عمیقی است زیرا بعضا لغوی برای تشخیص معنی کلمه ای مجبور است از نحو و صرف استفاده نماید زیرا تا اعراب کلمه مشخص نشود تشخیص معنی آن مشکل است. و تا مشتقات کلمه ای مشخص نشود تشخیص معنی آن سخت است. از آن طرف صرفی و نحوی نیز در بارگزاری بحث خویش نیز نیاز به لغت دارند.زیرا تا ندانند ریشه این کلمه در لغت چیست اعراب آن مشخص نمیشود.البته در اینجا یک بحث وجود دارد که آیا اعراب معنی اصلی کلمه را مشخص می کند یا معنی ؟که در جای خودش باید بحث شود.

ج:ثابت شد که بزرگان از فریقین هم در اصل تاسیس علم لغت نقش داشته اند و هم در بارگزاری و در بسط دادن وبارور شدن این دانش بسیار مهم تاثیر گزار بوده اند .

البته بعضی هم به تقدم علمای شیعه در علم لغت به تاسی از اهل بیت (علیهم السلام) قائل هستند.

1-چنانکه گفته شد، اولین کس که در علم لغت سبقت گرفت و کلام عرب را جمع و حَصْر نمود و به هم مربوط نمود و پیوست داد و کیفیت قیام بناهای مختلف را از حروف مُعْجَم بیان کرد، خلیل بن احمد می باشد و در این مهم میان اهل علم و ادب خلافی وجود ندارد.

2- از مشاهیر أئمّه لغت شیعه که بر دگران تفوّق داشته اند، ابن سِکیت بوده است. أبوالعبّاس ثَعْلَب گوید: جمیع اصحاب ما اجماع کرده اند بر آن که پس از ابن أعْرَابی أعلم در علم لغت از ابن سِکیت وجود ندارد. او را متوکل عباسی به جرم تشیع کشت.

و از جمله أبوعَمْرو زاهِد می باشد که تنوخی درباره او گفته است: من حافظه ای را همچون او ندیده ام.

3-و همچنین صاحب کتاب «تُحْفَةُ الابْرَار»: سید شریف حسین بن مساعد حسینی حائری از ابوعمرو زاهد لغوی نحوی در کتابش که در مناقب اهل بیت می باشد، روایت کرده و نصّ بر تشیع او نموده است.

ص: 65

4-و از جمله احمد بن فارس بن زکریا لغوی معروف، صاحب کتاب «مقاییس اللغة»، «المجمل فى اللغة» و «الصاحبى فى فقه اللغة» در لغت می باشد که این کتاب اخیر را برای صاحب بن عَبَّاد تصنیف کرد.

5-و از جمله صاحب بن عَبَّاد وزیر فخرالدّولة دیلمی است. او کافِی الْکفَاة بود. در علم لغت کتاب «المحیط فى اللغة» را که ده مجلد می باشد تصنیف کرد.

خوب است به کتابهای آشنائی با تاریخ ادبیات عربی مراجعه گرددمثل:

الف- تاریخ ادبیات عرب ؛ مؤلف: ج.م عبدالجلیل ؛ ناشر: موسسه انتشارات امیرکبیرمترجم: آذرتاش آذرنوش زبان: فارسی.

ب-تاریخ ادبیات زبان عربی ؛ نویسنده: حنا الفاخوری ؛ مترجم: عبدالمحمد آیتی

نوبت چاپ: دهم ؛ تاریخ نشر: 1396 ؛ تعداد صفحات: 840 صفحه.

این مختصر را ما در اینجا به عنوان زبان شناسی و ادبیات و ادبیات عربی و علم لغت عربی گفتیم تا آشنائی اجمالی برای علم مفاهیم شناسی گردد. زیرا ما علم مفاهیم شناسی را رشته ای مستقل برگرفته از رشته های فوق می دانیم که باید گسترش یابد.

6- قرآن

قرآن كريم، آخرین و كامل ترين كتاب آسمانى است كه بر قلب مبارك حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرود آمد. پيامبر اسلام، این کتاب ارزشمند را به عنوان امانتی گرانبها به مردم سپرد تا همه انسانهای روی زمین در هر عصر و زمانی بتوانند از راهنماییهای آن استفاده کرده و راه درست

ص: 66

زندگى را بیابند، گرفتاریها فردی و اجتماعی خود را با آن درمان كرده و به تمام خوشبختی¬های مادّى و معنوى، و دنيایى و آخرتى دست يابند.

الف- ویژگیهای قرآن

قرآن کریم دارای ویژگیهای متعددی است که آن را از دیگر کتابهای آسمانی و یا حتی کتابهای علمی متمایز میکند. در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود.

1.معجزه بودن

قرآن کریم بزرگترین معجزه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) است. معجزه بودن قرآن به معنی آن است که کتابی آسمانی است، نه کلام بشر و هیچ انسانی نمیتواند کتابی مشابه آن بیاورد. به عبارت دیگر، هیچ انسانی قادر نیست کتابی بیاورد که همه ویژگیهای قرآن مثل عدم تحریف پذیری، هدایت کنندگی، جامعیت، سازگاری با عقل و علم و برخورداری از جنبه هنری را دارا باشد.

اگر تنها موضوعات متنوعی را که درباره انسان، خدا و جهان در قرآن وجود دارد و راهنماییهای کاملی را که برای زندگی انسان مطرح کرده، در نظر بگیریم و آن را با هر کتاب بشری درباره انسان بسنجیم، می بینیم هیچ کتابی قابل قیاس با قرآن نیست، خصوصاً با توجه به این که قرآن به وسیله فردی نازل شده که درس ناخوانده بوده و با افکار هیچ دانشمندی آشنا نبوده است، و بالاخص اگر در نظر بگیریم که محیط ظهور چنین فردی از بدوی ترین و جاهلی ترین محیطهای بشری بوده و مردم آن محیط عموماً با تمدن و فرهنگ بیگانه بوده اند. همه اینها نشان میدهد که قرآن، یک کتاب آسمانی است و از نزد خدایی آمده است که به همه حقایق عالم آگاه است. محال است که یک فرد به هر اندازه نابغه بتواند این همه معانی را از پیش خود بیاورد، آنهم در سطحی که بتواند افکار اندیشمندان بزرگ جهان در طول تاریخ را به خود جذب کرده و برای آنها منبع الهام باشد.

ص: 67

آیات قرآن، همگی وحی الهی است لذا همه حقایق کتب آسمانی قبلی را علاوه بر حقایقی جدیدی که خود بیان کرده، داراست و چنین نیست که مولود فكر بشرى باشد. به منظور اثبات این سخن، خدای متعال چندین بار در لابه لاى آيات مختلف، قرآن مجيد را بالاتر از قدرت و توانایى بشر دانسته و بیان کرده اگر همه جنیان و انسانها جمع شوند و بخواهند کتابی و حتی سوره ای مانند این قرآن بیاورند، هرگز قادر به این کار نخواهند بود. به عنوان نمونه خدای متعال میفرماید: «اى محمد بگو: قطعاً اگر جنّ و انس گرد آيند كه مانند اين قرآن را بياورند، نمى توانند مانندش را بياورند، و اگر چه پشتيبان يكديگر باشند» (سوره اسراء، آيه 88) و یا میفرماید: «و اگر در آنچه ما بر بنده خود فرو فرستاده ايم، شك داريد پس يك سوره مانند آن (که دارای کلمات زیبا و محتوای عالی باشد) را بياوريد و در اين كار آنچه غير از خدا ياور و گواه داريد فرا خوانيد، اگر راستگوييد» (سوره بقره، آیه 23).

صفحات تاریخ نیز گواه این مطلب است که بارها افراد مختلفی تلاش کردند که سوره ای مانند قرآن بیاورند اما هرگز موفق به چنین کاری نشده اند.

2.سازگاری با عقل و علوم روز

قرآن کریم برای تفکر و علم مفید ارزش زیادی قائل است و در آیات فراوانی انسان را دعوت به تفکر می-کند و خود نیز برای اثبات سخنان خویش و یا ردّ سخنان مخالفانش استدلالهای عقلی میآورد.

معارفى كه قرآن در زمينه شناخت جهان و انسان ارائه مى كند و برنامه هايى كه براى سعادت انسان دارد، منطبق با معيارهاى عقلى و علمى است و هیچ تعارضی با آنها ندارد. پیشرفت علوم نیز حتی باعث نشده که مطالب قرآن غیر علمی جلوه کند بلکه دستاوردهای علمی جدید بر حقانیت قرآن تأکید کرده و برخی از آنها، پیشتر در خود قرآن ذکر شده است. اندیشمندان اسلامی در این زمینه کتابهایی تألیف کرده اند.

ص: 68

3.دارای جامعيّت و زمینه ساز خوشبختی فرد و جامعه

انسان در زندگى خود هرگز هدفى جز سعادت و خوشبختى و كامروایى ندارد و همواره به دنبال چیزی است که آن را عامل سعادت خود میداند. بر همین اساس، قرآن کریم این نیاز اصلی انسان را پاسخ و راه صحیح رسیدن به خوشبختی را به او نشان داده است. قرآن مثل بعضی کتابهای مذهبی نیست که فقط سلسله نکاتی را در مورد خدا و خلقت بیان نموده و یک سلسله اندرزهای ساده اخلاقی هم ضمیمه آن کرده باشد، و مؤمنان مجبور باشند نیازهای فکری خود را با مراجعه به منبع دیگری پاسخ دهند، بلکه قرآن دانشها و راهنماییهایی را که هر انسان برای داشتن یک زندگی خوب و رسیدن به خوشبختی در دنیا و آخرت بدانها نیاز دارد، بیان کرده است. خداي متعال در وصف قرآن ميفرمايد: «قرآن مجيد به سوى حقّ و راه راست هدايت مى كند» (سوره احقاف، آيه 30)، و یا این که: «اين كتاب را بر تو فرو فرستاديم در حالى كه بيان رسا و روشنگر هر چيزى (از علوم و معارف) است» (سوره نحل آيه 89).

فعاليتهاى اجتماعى يك جامعه نيز شبیه فعاليتهاى فردى است. در هر جامعهای نیز، سعی میشود با وضع پاره ای از مقررات و انجام نوعی از آداب و رسوم، جامعه در مسیر پیشرفت و عدالت قرار گیرد. قرآن کریم در این جهت نیز مطالب مهمی را به اسم دین در زمینه اخلاق، سياست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و جنگ و صلح بیان کرده است تا جوامع انسانی با عمل به آنها بتوانند به رشد و سعادت برسند. در سوره اسراء، قرآن چنین توصیف شده است: «حقّاً كه اين قرآن (جامعه انسانى را) به پايدارترين و استوارترين طريقه و آيين هدايت مى كند» (سوره اسراء، آيه 9).

اساساً در قرآن، دين به راه و رسم زندگى اطلاق ميشود و انسان چه مؤمن باشد و چه كافر، بینیاز از داشتن برنامه برای زندگی خویش نیست زيرا زندگى انسان و جامعه بدون داشتن روش و برنامه دچار هرج و مرج شده و انسجام خود را از دست میدهد. این برنامه باید کامل و بدون نقص بوده و متناسب با نیازهای حقیقی انسان و نه نیازهای سطحی و کاذب او طراحی شده باشد. به عبارت دیگر،

ص: 69

بهترين راه و رسم زندگى آنست كه آفرينش انسان به سوى آن هدايت كند یعنی همه ابعاد و نیازهای انسان در درون آن مورد توجه قرار گرفته باشد.

اگر هر يك از اجزاء آفرينش را مورد دقت و كنجكاوى قرار دهيم، خواهيم ديد كه آن موجود در هستى خود هدف و غايتى دارد كه از نخستين روز آفرينش خود به سوى آن در حال حرکت است و به صورت غریزی از مناسبترين و نزديكترين راه به سوى هدف خود سير مى كند و در درون و بیرون وجود خود به ابزارهایی مجهز است كه مناسب با هدفش می باشد.

تجهيزات وجودى انسان نیز به عنوان یکی از این موجوات، بهترين دليل است بر اين كه انسان هدفى دارد كه متضمن سعادت اوست و باید متناسب با تجهيزات وجودى خویش راهى به سوی هدف و سعادت خود پیدا کند. خداي متعال در این زمینه ميفرمايد: «خداى ما كسى است كه به هر چيز آفرينش ويژه آن چيز را عطا فرموده آنگاه (او را به سوى سعادت و هدف ويژه اش) هدايت و راهنمائى كرد» (سوره طه، آيه 50).

نکته بسیار مهمی که در اینجا باید بدان توجه کرد این است که انسان نمی تواند به تنهایی و با تکیه بر غریزه، عقل، تجربه و علم خویش بهترین راه سعادت را پیدا کند بلکه در این زمینه نیازمند راهنماییهای خدای مهربان است که از طریق وحی و فرستادن پیامبران و کتابهای آسمانی او را یاری کند. این یاری و کمک که به اسم دین به انسان عرضه میشود، کاملاً متناسب با استعدادها و نیازهای فطری و طبیعی اوست و هیچ کدام از ابعاد جسمی و روحی انسان را نادیده نگرفته است. از همین روی میفرماید: «حق گرايانه روى دل خود را به سوى دين اسلام كن، همان طريقه و آيين فطرى خدا كه مردم را بر پايه آن آفريده است، ... اين است دين ثابت و استوار، و لكن بيشتر مردم نمى دانند» (سوره روم، آيه 30).

خلاصه آن که قرآن به زندگی انسان هدف میدهد و او را از پوچی، سرگردانی و بی ارزشی رهایی می بخشد. قرآن نگرش انسان به خود و جهان را اصلاح می کند، روش صحیح ارتباط با دیگر انسان ها را می آموزد و انسان را به گونهای تربیت میکند که بهترین اخلاق و شیرینترین زندگی را در دنیا و آخرت داشته باشد. علاوه بر اینها، قرآن هر آن چيزى را كه بشر در پيمودن راه سعادت و

ص: 70

خوشبختى از اعتقاد و عمل، دانش و قانون و علم و تجربه به آن نيازمند می باشد، به طور تمام و کمال در بر دارد.

امام علی(عليه السلام) - اولین جانشین پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)- در کلامی، قرآن را چنين توصيف فرموده اند: «پس قرآن، معدن و كانون ايمان، چشمه و دريای دانش، بوستان و آبگیر عدل، پايه و بنيان اسلام و وادی و دشت سرسبز حق است، ... خداوند آن را سيراب كننده عطشِ دانشوران، و بهار دل هاى دانايان، و شاهراه نيكان قرار داده است، و دارويى است كه پس از آن، دردى نمى ماند، و نورى است كه تاريكى با آن نيست».

4.عدم تحریف

قرآن کریم، با وجود گذشت قرنهای متمادی بر آن، هرگز دستْ خوشِ دگرگونى و تغيير نشده است و جای کوچکترین تردیدی نیست که همه آیات آن، کلام الهی است که بر قلب حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله) نازل شده و او آنها را برای مردم بیان کرده است. هیچ کسی نمی تواند ادعا کند و یا احتمال بدهد که نسخه دیگری از قرآن وجود داشته و یا دارد و حتی هیچ مستشرقی هم در دنیا نیست که چنین ادعایی کرده باشد. قرآن از این حیث کتابی منحصر به فرد است، در حالی که در مورد نسخه اصلی و تحریف نشده کتابهای دیگر همچون تورات و انجیل اختلاف زیادی وجود دارد و این کتابها در گذر زمان دستخوش تحریف شده و یا بخشهایی از آنها به کلی از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

آیات قرآن به تدریج و در طول 23 سال نازل شد و از همان روز اول نزول، مسلمانان با تلاش زیاد آنها را فرامی گرفتند و حفظ می کردند. علاوه بر اینها، پیامبر اکرم از همان روزهای نخستین، نویسندگان خاصی برای نوشتن قرآن انتخاب کردند که به «کاتبان وحی» معروف شدند. این امر امتیازی برای قرآن محسوب می شود که هیچ کدام از کتابهای قدیمی از آن برخوردار نیست. نگارش کلام خدا از همان آغاز، از جمله علل قطعی حفظ و مصون ماندن آن از تحریف می باشد.

ص: 71

5.جنبه ادبی و هنری قرآن

آیات قرآن از لحاظ ادبی و هنری بسیار زیباست. این زیبایی به گونه ای است که یکی از جنبه های اعجاز آن به شمار می رود و حتی دشمنان نیز به زیبایی آن اعتراف کرده و آن را فراتر از قدرت بشر می دانند. همین جنبه هنری باعث شده که توجه مسلمانان و غیر مسلمانان بیش از پیش به آن جلب شود.

6.جاودانگى و طراوت

ممكن است چيزى، سال ها باقی بماند ولى در طول زمان كهنه و فرسوده شود و تازگى و شادابى خود را از دست بدهد؛ اما قرآن، علاوه بر اين كه هميشه زنده است، هيچ گاه كهنه و فرسوده نمى شود؛ بلكه همواره نو و باطراوت می باشد. دلیل این موضوع آن است که معارف قرآن و راهنماییهای آن منطبق با معيارهاى عقلى و علمى و نيازهاى فطرى انسانهاست و از اين رو، اختصاص به زمان خاصى ندارد؛ بلكه در طول زمان، زنده و جاويد است. به تعبیر دیگر، آنچه قرآن بیان کرده، همگی حقیقت است و حقیقت چیزی نیست که در طول زمان دگرگون شود.

7.قابل فهم برای همه انسانها در کنار داشتن لايه هاى معنايى

از یک سو باید توجه داشت که همه انسانها قابلیت رشد و رسیدن به کمال را دارا هستند و از سوی دیگر باید دانست که توانایی فهم و درک حقایق در همه انسانها یکسان نیست. بر همین اساس، قرآن مجید حقایق را با زبان ساده و عمومی و به گونه ای بیان کرده که با ساده ترين فهم ها كه فهم عامه مردم است، سازگار باشد و همه را دعوت به تفکر در آنها کرده است: «آيا درباره (معارف) اين قرآن انديشه و پى گيرى فكرى نمى كنند؟! و اگر از جانب غير خدا بود مسلماً در آن اختلاف بسيارى مى يافتند» (سوره نساء آيه 82)؛ اما در عین حال، لایه ای از حقایق را در پشت پرده کلمات و جملات

ص: 72

پنهان داشته که درک آنها تنها توسط افراد شایسته، دانشمند و مؤمن امکان پذیر است و هر كس به حسب حال و اندازه درك و صفای باطن و علم خود از آنها بهره مند می شود.

به بیان روشنتر، قرآن، به سان متنِ دست نوشته آدمى نيست كه هر چه قدر عميق باشد، باز هم بتوان به عمق آن رسيد. قرآن، سخن خداوند حكيمِ دانا و بى نهايت است كه عالَم و آدم را آفريد و از اعماق وجود آنها، آگاه است. معارف قرآن لايه هاى عميق و متعدّدى دارند كه هر كسى قادر به كشف معارف عميق و حقايق دقيق آنها نيست؛ بلكه تنها كسانى از اين توانايى برخوردارند كه از نظر علمى و عملى، شايستگى هاى لازم را داشته باشند. اين، همان چيزى است كه از آن به «بطون قرآن» يا «لايه هاى معنايى قرآن» تعبیر مى شود.

شایسته ترین افراد در این زمینه، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و جانشینان ایشان یعنی اهل بيت (عليهم السلام) هستند که عهده دار بيان جزئيات قوانين و توضیح احكام شريعت می باشند. خدای مهربان در مورد ایشان می فرماید: «ما اين قرآن را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است، براى آنها روشن سازى؛ و شايد انديشه كنند» (سوره نحل، آیه 44). به موجب اين آيه، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) بیان کننده حقایق و اموری است که دیگر انسان توان لازم برای فهم و برداشت آنها از آیات قرآن را ندارند، و بعد از ایشان، با استناد به حديث ثقلین که شیعیان و اهل سنت همگی آن را قبول دارند، این کار تنها بر عهده اهل بیت (علیهم السلام) است.

8.كتابى جهانى

مخاطب قرآن محدود به نژادی خاص همچون عرب زبانان و يا گروهی خاص مانند مسلمانان نیست، بلكه مخاطب او همه انسانها هستند. به عنوان نمونه، قرآن با هر گروهی از كفار و مشركان و اهل كتاب(یعنی مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان) به سخن پرداخته، آنان را به سوى معارف حقه خود دعوت مى كند. در سوره آل عمران آمده است که: «بگو: اى اهل كتاب! بياييد از آن سخن حق كه ميان ما و شما يكسان است، پيروى كنيم یعنی جز خداى يكتا را نپرستيم، و چيزى را با او شريك

ص: 73

قرار ندهيم، و برخى از ما برخى دیگر را به جاى خدا به ربوبيّت تعظيم نكنيم» (آل عمران، آيه 64)، همچنین در توصیف قرآن چندین آیه با مضمون مشابه وجود دارد که می فرماید قرآن برای بهرهمند شدن همه انسانها نازل شده است: «نيست قرآن مگر يادآورى براى همه جهانيان» (سوره قلم آيه 52).

همچنین قرآن هيچ گونه تبعیضی در بهره مندی از مزاياى مذهبى براى كسى قائل نيست بلکه همه انسانها اعم از زن و مرد و سياه و سفيد در نگاه او یکسانند و همگی می توانند به وسیله ایمان به خدا و انجام کارهای خوب به بالاترین درجات کمال دست یابند. در نگاه قرآن، برتری انسانها بر یکدیگر، به نژاد، ملیت، رنگ پوست و مرد و زن بودن نیست بلکه کسی برتر است که مطیع دستورات الهی باشد، چنان كه خداى متعال مي فرمايد: «اى مردم! در واقع ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را نژادها و قبيله هايى قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا خودنگهدارترين (و پارساترينِ) شماست؛ براستى كه خدا داناى آگاه است» (سوره حجرات، آيه 13). این در حالی است که در مذاهب ديگر برخى از مردم از مزاياى دينى محرومند، مثلاً زنان در مذهب برهمنى، كليمى و مسيحى از برخی از امتیازات مذهبی و یا عموم مردم در وثنيت و مسيحيت از مداخله در معارف كتاب¬هاى مقدس محروم هستند.

ب- برنامه قرآن برای زندگی انسان

انسان در زندگى به دنبال رسیدن به سعادت است و بايد در راه بدست آوردن آن تلاش و كوشش نمايد. اين تلاش، بدون برنامه نتيجه بخش نخواهد بود و اين برنامه را نيز بايد از كتاب فطرت و آفرينش و به عبارت ديگر، از تعليم الهى فراگیرد. با توجه به این مقدمات، قرآن مجيد شالوده برنامه زندگى انسان را به این گونه طراحی کرده است:

اساس برنامه را بر خداشناسى و اعتقاد به یگانگی او قرار داد و از آن، معادشناسى یعنی اعتقاد به روز رستاخيز را نتيجه گرفت. روز رستاخیز به زمانی گفته می شود كه در آن پاداش و كيفر كردار نيك و بد انسان داده خواهد شد. بعد از آن، پيغامبرشناسى را از دل معادشناسى بیرون کشید زيرا پاداش

ص: 74

اعمال نيك و بد به دست خدا تنها در صورتی صحیح است که پیش از آن، امور خوب و بد به وسیله انبیای الهی بیان شده باشد. این سه اصل نامبرده یعنی اعتقاد به يگانگى خدا، اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد، اصول دين اسلام است و حجم زیادی از آیات قرآن به توضیح و تبیین آنها اختصاص دارد.

سپس قرآن کریم به بیان اصول اخلاقی پرداخته است. این اصول اخلاقی مناسب با آن اصول سه گانه اعتقادی بوده و يك انسان با ايمان بايد برخوردار از آنها باشد. بعد از صفات اخلاقی نوبت به بیان قوانين عملى می رسد. این قوانین که به آنها «احکام» نیز گفته می شود، در حقيقت حافظ سعادت انسان و پرورش دهنده اخلاق پسنديده و بالاتر از آن، عامل رشد اصول اعتقادی در وجود انسان می باشند.

در مجموع می توان بیان داشت که قرآن مجيد ريشهاى اصلى اسلام را كه به سه بخش كلى تقسیم میشود، مطرح کرده است که عبارتند از:

1 - اصول عقائد اسلامى یعنی توحيد، نبوت و معاد

2 - اخلاق پسنديده و ناپسند

3 - احكام شرعي و قوانين عملى

همان گونه که پیشتر بیان شد، این امور به صورت کلی در قرآن آمده است و بیان جزئیات آنها بر عهده پیامبر اکرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) می باشد.

ج- موضوعات قرآنی

موضوعاتی که در قرآن مطرح شده، زیاد است و نمی توان همه آنها را به صورت جزئی برشمرد، ولی در یک نگاه کلی این مسائل قابل ذکر است:

ص: 75

1.خدا، یگانگی او و صفاتی که در او وجود دارد مثل علم، قدرت، مهربانی، بخشندگی، روزی رسانی به مخلوقات؛ و صفاتی که به هیچ روی در او وجود ندارد، مثل ظلم، نادانی، فراموشکاری، حسادت، محدودیت و ضعف.

2.دعوت به پرستش خدای یگانه و اخلاص در عبادت، ممنوعیت شریک قراردادن برای خدا، منع شدید ازپرستش غیرخدا اعم از انسان، فرشته، خورشید، ستاره یا بت.

3.زنده شدن بعد از مرگ، مراحل مختلف بین مرگ تا قیامت و ویژگیهای جهان آخرت.

4.یادآوری نعمتهای بیشمار الهی در این جهان.

5.بیان نعمتهای جاویدان جهان آخرت برای صالحان و نیکوکاران، و بیان عذابهای سخت و احیاناً جاویدان آن جهان برای بدکاران.

6.جهان و سنن جهان، ناپایداری زندگانی دنیا و عدم صلاحیت آن برای این که ایده آل و کمال مطلوب انسان قرار بگیرد، و این که خدا و جهانِ جاویدانِ آخرت شایسته این است که مطلوب نهایی انسان قرار گیرد.

7.ویژگیها و احوال رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، صفات خوب آن حضرت و الگو بودن ایشان برای همه.

8.حوادث و وقایع دوران بیست و سه ساله بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله).

9.نام برخی پیامبران و کتب آسمانی پیشین، داستان زندگی آنها و برخی از معجزات، اقدامات و سخنانشان.

10.تأیید کتب آسمانی پیشین خصوصاً تورات و انجیل و تصحیح اغلاط و تحریفهای این دو کتاب.

11.احتجاجها و استدلالهایی در مورد خدا، قیامت، پیامبران و ردّ ادعاهای منکران.

12.داستانهایی پیرامون افراد و اقوام گذشته به عنوان سند تاریخی بر صدق دعوت پیامبران و سرانجام نیک مؤمنان و عاقبت شوم کافران و تکذیب کنندگان.

ص: 76

13.توصیف ویژگیهای مؤمنان، کافران و منافقان.

14.ملائکه و وظایف و ویژگیهای آنان.

15.ترغیب و تشویق برای ایمان به خدا، معاد، پیامبران، ملائکه و کتب آسمانی.

16.تقوا، پارسایی و تزکیه نفس.

17.گوشزد کردن خطر وسوسه های نفسانی و شیطانی.

18.توصیف خود قرآن

19.اخلاق و رفتارهای خوب فردی از قبیل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبت خدا، شکر خدا، توکل به خدا و تسلیم در مقابل فرمان خدا، تعقل و تفکر، علم و آگاهی، راستگویی، امانت؛ و پرهیز دادن از اخلاق و رفتارهای بد مثل تکبر، عجب، حسادت، خسیس بودن.

20. اخلاق و رفتارهای اجتماعی خوب از قبیل اتحاد، توصیه همدیگر به حق و صبر، تعاون در کارهای خوب و تقوا، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد با مال و نفس در راه خدا و پرهیز دادن از اخلاق و رفتارهای اجتماعی بد مثل کینه ورزی، دروغگویی، تهمت، غیبت، سخن چینی، اذیت، فحاشی.

21.احکام از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، هدیه دادن، ازدواج، حقوق زوجین، حقوق والدین و فرزندان، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا، حق جامعه و غیره.

22.یکسری اخبار غیبی و پیشگویی نسبت به امور آینده که بعد از مدتی، آن امور به وقوع پیوسته اند.

23.توضیحاتی در مورد جن و شیطان.

24.خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، تگرگ، شهاب ها و غیره.

ص: 77

25.تسبیح و تحمید همه موجودات جهان و آگاهی آنها نسبت به خالقشان.

7-وحی چیست و انسان چه نیازی به وحی دارد؟

جهان خلقت هر موجودی را به سوی کمال مناسب خود سوق می­دهد. اگر چه امکان دارد که در این میان موجودی در مسیر رشد خود گرفتار آفت­ها و آسیب­ها شده و از بین رود اما با وجود این، دستگاه آفرینش به کار خود ادامه داده و موجودات را پیوسته به سوی رشد و کمال ویژه خودشان هدایت می­کند. خدای متعال هر موجودی را به گونه­ای آفریده است که نیروها و استعدادهای درونی و محیط پیرامونش، او را به سوی کمال حرکت می­دهد. به عنوان مثال، دانه گندم به گونه­ای خلق شده که بعد از قرارگرفتن زیر خاک، جوانه زده و تبدیل به خوشه­­ای با دانه­های زیاد می­شود، همچنین هسته میوه که تبدیل به درختی سرسبز و پر از میوه می­شود.

انسان نیز به عنوان یکی از این موجودات، خارج از این قانون نیست بلکه از طریق آفرینش به سوی کمال خود هدایت می­شود، ولی تفاوت انسان با سایر موجودات در این است که انسان بر حسب آفرینش به گونه­ای ساخته شده که همه چیز را برای خود می­خواهد. او از نیروی طبیعت به نفع خود استفاده کرده و توانایی­های دیگر موجودات را به استخدام خود درمی­آورد. علاوه بر اینها، انسان حتی هم­نوعان خود را نیز در راستای منافعش به کار می­گیرد. انسان موجودی استخدام­طلب بوده و زندگی در اجتماع را برای رسیدن به کمال و استفاده از منافع و مزایای آن انتخاب کرده است. به بیان دیگر، انسان به این خاطر حاضر به تشکیل جامعه و زندگی در اجتماع می­شود که از یک سو می­بیند به تنهایی و در نتیجه کار و کوشش خود و بدون استفاده از کمک و توان دیگران، نمی­تواند زندگی خود را تأمین نماید و از سوی دیگر می­فهمد که استفاده از کمک و کوشش دیگران رایگان نیست، زیرا دیگران نیز مانند او انسان بوده و چیزی را که وی از دیگران می­خواهد، آنان نیز از او می­خواهند، ناچار زندگی اجتماعی را بهترین وسیله تشخیص داده و تن به زندگی در جامعه می­دهد. در واقع زندگی اجتماعی که پایه آن بر همکاری متقابل گذارده شده، همان استخدام متقابل افراد است.

ص: 78

به خدمت گرفتن دیگران، امری است که هیچ­ زمان از وجود انسان جدا نمی­شود لذا با توجه به این که انسان از روی ناچاری به زندگی در جامعه و عدالت اجتماعی تن در داده و این کار تا حدود زیادی بر خلاف طبع خودخواه او است، پیوسته از ته دل در فکر پاره کردن این بند و فرار از زیر بار مسئولیت آن است. از این جهت هر وقت نیرویی پیدا کند و قدرتی در خود بیابد، از پایمال کردن حقوق دیگران مضایقه نخواهد کرد. تاریخ بشریت تا آن جا که در دست است، این حقیقت را تأیید می­کند که پیوسته انسان­های قوی، افراد ضعیف را به زیر سلطه خود درآورده و هستی آنها را به غارت و چپاول برده­اند. در گذشته، این برده­گیری و تجاوز به حقوق دیگران به وسیله یک فرد انجام می­گرفت و امروز میان جامعه­های قوی و ضعیف صورت می­گیرد! به همین خاطر انسان­ها فهمیده­اند که بدون وجود قانون و مقرراتی که حقوق افراد را تأمین کند، زندگی انسان و بقای جامعه امکان­پذیر نخواهد بود. از این روی، پیوسته قوانینی در جامعه­های انسانی دایر بوده است.

به طور کلی در میان بشر تنها سه روش برای اداره امور جامعه وجود داشته و دارد: روش اول، روش استبدادی است که امور مردم را به دست اراده زورگویی می­دهد و او هر چه را بخواهد، به مردم تحمیل می­کند. روش دوم، روش حکومت اجتماعی است که اداره امور مردم به دست قانون گذارده شده و یک نفر یا یک گروه مسئول اجرای قانون می­شود.

روش سوم، روش دینی است که اراده تشریعی خداوند در میان مردم و به دست خود آنها حکومت کرده و اصل توحید، اخلاق فاضله و عدالت اجتماعی را تضمین می­نماید.

در روش اول و دوم، تنها از اعمال مردم مراقبت می­شود و کاری به اعتقاد و اخلاق آنها ندارند لذا افراد در این امور یعنی در امور اعتقادی و اخلاقی آزاد هستند، چرا که در این دو روش ضامن اجرایی برای آنها وجود ندارد. حال باید پرسید: آیا انسان می­تواند این اختلافات را از راه وضع قانون اصلاح کرده و جلوی تجاوز افراد به حقوق یکدیگر را بگیرد؟ البته که نه، زیرا اولاً انسان اجتماع را برای خود می­خواهد و هرگز این حس خودخواهی را که محصول ساختمان وجودیش است، از دست نخواهد داد، لذا با افزایش قدرتش نسبت به دیگران، حقوق و منافع آنها را تصاحب می­کند. البته ممکن است افرادی پیدا شوند که غریزه عدالت­دوستی، انصاف و نیروی وجدان در آنها به

ص: 79

اندازه­ای قوی و بیدار باشد که حس خودخواهی را کنار گذاشته و به حقوق دیگران تجاوز نکنند، ولی مسلّم است که تعداد این افراد اندک بوده و هرگز نمی­توان همه جامعه را به حساب آنها، افرای منصف در نظر گرفت. رجوع به صفحات تاریخ این مطلب را تأیید می­کند. ثانیاً اختلافات و تجاوزها از خودخواهی و احساسات درونی انسان سرچشمه می­گیرد، در حالی که قانون تنها بر عمل و رفتار اجتماعی انسان نظارت دارد، نه بر احساسات درونی و افکار وی.

در این جا ممکن است کسی اشکال کنند که انسان برای حفظ منافع شخصی خودش هم که شده، نباید از رعایت مقررات اجتماعی تخلف کند، زیرا عواقب شوم آن به طور غیر مستقیم دامن­گیر خود او می­شود. رعایت این مقررات در واقع حکم یک تعهد متقابل را دارد که نقض آنها از ناحیه یک فرد، سبب نقض آنها از ناحیه سایرین می­گردد، لذا هر چند که انسان بر اساس صفات روحی خود همچون خود­دوستی و خودخواهی رفتار می­کند، اما انگیزه­ای برای تخلف از قوانین اجتماعی ندارد، چرا که او مجبور است برای حفظ حقوق خود، حقوق دیگران را محترم بشمارد؛ یعنی خوددوستی در نهایت او را به نوع­دوستی می­کشاند.

در پاسخ باید گفت این سخن در صورتی صحیح است که قدرت­های اجتماعی افراد مساوی باشد، به طوری که فرد بداند با تخلف او از قانون و تجاوز به حقوق دیگران، آنها هم می­توانند تخلف کرده و به حقوق او تجاوز کنند. در این صورت آن فرد خود را ملزم به رعایت حقوق دیگران می­بیند، ولی در صورتی که قدرت­های افراد متفاوت باشد، چنان که غالباً این گونه است، افراد قوی می­توانند از رعایت این مقررات سر باز زده، حقوق افراد ضعیف را پایمال کنند، بدون این که آنها بتوانند مقابله به مثل نمایند، حتی در برخی موارد، افراد قوی آنها را به وسیله قدرت و زور مجبور به رعایت حقوق خویش می­کنند.

با توجه به ناکارآمدی دو روش اولی، تنها روشی که می­تواند صفات درونی انسان و احساسات او را کنترل و اصلاح کند، روش دین است. در این روش، علاوه بر وضع قانون به ویژگی­های روحی انسان نیز توجه شده و هم­زمان برای هر سه حوزه اعتقاد، اخلاق و اعمال انسان برنامه دارد، لذا این

ص: 80

روش، روشی کامل است و تنها به کمک این روش می­توان اختلافات اجتماعی را به صورت کامل بر طرف کرد.

درست است که در جوامع امروزی کانونی به نام فرهنگ وجود دارد که با افکار و احساسات افراد سروکار داشته و سعی در اصلاح آنها دارد، ولی نباید تصور کرد که فرهنگ، دستگاهی مجزا از سایر دستگاه­های اجتماعی است و نباید انتظار داشت که فرهنگ بتواند افکار و احساسات مردم را اصلاح کرده و مسئولیت وجدانی و ضامن اجرایی در آنها به وجود آورد، زیرا مسئولان فرهنگ جامعه از افراد همین اجتماع­اند و نهایت کاری که می­توانند انجام دهند آن است که افکار خود را در افراد زیر دست خود ترزیق کرده و اشخاصی مانند خود به وجود آورند، بنابراین وقتی خود آنها در باطن به مقررات و اصولی پای­بند نباشند، چه طور ممکن است که دیگران را پای­بند کنند. علاوه بر این، تعلیم و تربیت­های فرهنگی قطع نظر از ایمان و عقیده مذهبی ضامن اجرا نداشته و در قوانین حقوقی جوامع کنونی نیز، قانون و حکمی برای این منظور و در جهت رشد افکار و اخلاق انسان­ها وجود ندارد.

از مجموع آنچه که گفته شد، چنین به دست می­آید که در وجود انسان غیر از نیروی فکری که به وضع قانون می­پردازد، باید نیروی درونی دیگری وجود داشته باشد که بتواند افراد شایسته­ای بپروراند تا آنان جامعه بشری را از اختلاف و کشمکش نجات دهند، زیرا چنان که پیش­تر بیان گردید، جهان آفرینش همان­گونه که انسان را به سوی رفع احتیاجات جسمانیش مانند احتیاج به غذا، تولید مثل و دفع آفات و آسیب­ها هدایت نموده و هرگز در این هدایت، خطا نمی­کند، او را به سوی رفع اختلافات اجتماعی نیز هدایت کرده که همان گشودن مسیر نبوت برای او است و در این مسیر نیز هرگز خطا نمی­کند. به چنین افرادی که به وسیله وحی با عالم دیگر ارتباط داشته­اند، نبی گفته می­شود. در واقع نبوت یک موهبت مرموز و یک شعور مخصوص بوده که برای انبیا وجود داشته و به واسطه آن، وحی یعنی معارف دینی و شرایع آسمانی را از ناحیه خدای متعال دریافت می­کردند. وحی پایه و اساس قرآن وکتاب­های آسمانیِ پیش از آن است و سرچشمه علوم و معارف پيامبران الهي می­باشد.

ص: 81

ممکن است کسی به این سخن اشکال کرده و بگوید: دین و نبوت نیز در این مدت مدید که در میان بشر عمر کرده، موفق به رفع اختلافات نشده است و اگر چنین چیزی در جهان خلقت وجود داشت، هرگز بی اثر نمی­ماند. در جواب به این اشکال باید توجه داشت که اولاً دین در طول حیات خود هزاران هزار فرد با فضیلت و صاحب اخلاق و روحانیت عالی انسانی تربیت کرده و به جامعه تحویل داده و از این طریق به تکامل نوع بشر کمک کرده است.

ثانیاً در اجتماعات انسانی نمونه­های مختلفی از اخلاق و عواطف عالی انسانی مانند عدالت­دوستی، فداکاری، پاک­دامنی، درست­کاری، صداقت، امانت و... دیده می­شود. وجود این نمونه­های اخلاقی تا حدود قابل توجهی در کاهش میزان اختلافات و حل آنها موثر بوده است. از طرفی هیچ عاملی برای ظهور و پیدایش آنها جز ادیان و مذاهب دیده نمی­شود، زیرا تاریخ هیچ گونه وسیله­ای برای تضمین اخلاق جز دین به ما نشان نمی­دهد. بنابراین تکامل نسبی اخلاق که عامل اساسیِ رفع اختلافات اجتماعی است، مرهون خدمات پیغمبران و ادیان است و بس، و به همین دلیل اجتماعاتی که روش خود را ضد دینی قرار داده اند، به تدریج فضایل اخلاقی را از دست داده و عواطف و احساسات لطیف انسانی در آنها به طور محسوسی تضعیف گشته و حالت خشونت و سود­پرستی عجیبی جای همه آنها را پر کرده است.

ثالثاً اگر ملاحظه می­شود که مذاهب و ادیان تا کنون موفق به رفع کامل اختلافات موجود نشده­اند، هر چند که به صورت نسبی عامل رفع اختلافات بوده­اند، دلیل بر این نیست که در آینده نیز چنین پدیده­ای واقع نخواهد شد، زیرا مطابق قانون تکامل که در جهان خلقت وجود دارد، بالاخره این امر روزی عملی شده و دین حق، زمین را فرا خواهد گرفت و بشر در حال صدق و صفا و بدون اختلاف و جنگ زندگی خواهد کرد.

ممکن است تصور شود که بشر از زمان بسیار قدیم توانسته است بر اثر ریاضت­های بدنی و فکری و تلاش­های مخصوص، راهی به عالم غیب باز کند، بدین معنی که دانش­ها و قدرت­هایی به دست آورد که از راه عادی امکان دستیابی به آنها نیست. در این زمینه نمونه­های بسیاری از مرتاضان هند، آفریقا، اروپا و غیر اینها در تألیفات گذشتگان، سیاحت­نامه­های سیاحان و حتی در مجلات و جراید

ص: 82

امروزه می­توان یافت. خلاصه آن که وحی و نبوت امری اکتسابی است، نه موهبتی خدایی، یعنی این که هر کسی می­تواند در اثر ریاضت به عالم غیب متصل شده و از آن عالم، دانش و قدرت کسب کند.

این تصور باطل است زیرا بین آنچه که از راه وحی به انبیا داده شده و آنچه که مرتاضان از راه ریاضت به دست می­آورند، چند تفاوت عمده وجود دارد: اول آن که حالات نفسانی اهل ریاضت از خطا و اشتباه مصون نیست، دوم آن که نتایجی که از راه ریاضت به دست می­آید، همواره به صلاح بشر و نفع جامعه انسانی تمام نمی­شود، و سوم آن که دستاوردهای اهل ریاضت غالباً چیزهای تماشایی و بی­حاصل است که زندگی انسان نیازی به آنها ندارد. اینها خواص و آثاری است که نمی­توان در آنها تردید کرد. این در حالی می­باشد که خواص و آثار نبوت صد در صد متفاوت با آنهاست. نبی در دریافت وحی هرگز تردید و خطا نمی­کند. همچنین وحی در بر دارنده اموری است که همگی به صلاح جامعه بشری است و برای زندگی انسان در بالاترین درجه اهمیت قرار دارد.

از همه اینها گذشته، نتیجه ریاضت­ها هر قدر هم کامل باشد، همواره محدود یا مخصوص به یک یا چند حوزه معین است و هرگز دیده نشده کسی بر اثر ریاضت بتواند یک سلسله کامل از حقایق جامع و مفید را که تشکیل­دهنده اساس زندگی اجتماعی است، دریافت کرده و به بشریت ارائه دهد. مرتاضان خود نیز به این حقیقت اعتراف دارند و هرگز چنین ادعایی نمی­کنند. این در حالی است که پیغمبران به وسیله وحی مجموعه­ای کامل و مفید از حقایق و دستوراتی را در اختیار نسل­های مختلف بشر گذاشته­اند که به وسیله آنها می­توان بنای یک زندگی سعادتمندانه را در بعد فردی و اجتماعی پی­ریزی کرد. به عبارت دیگر، دستورات پیامبران حاوی یک برنامه روشن علمی برای اداره تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی از لحظه تولد تا مرگ است. این مطلب با یک مطالعه پیرامون شیوه و محتوای دعوت آنها به دست می­آید.

همان­گونه که عده­ای به اشتباه معتقدند راهنمایی­ها و دستورات انبیا در اثر ریاضت به دست آمده، عده دیگری هم بر این باورند که آنچه پیامبران برای مردم بیان کرده­اند، نتیجه نبوغ فوق­العاده ایشان

ص: 83

است و چیزی به عنوان ارتباط با عالم غیب و جهان دیگر وجود ندارد. آنها ميان پيامبران و ديگر نوابغ جهان تفاوتي قائل نيستند و افكار هر دو دسته را محصول تفكر و زاييده نبوغشان مي­دانند.

طرفداران اين نظريه بیان می­دارند که دستگاه آفرينش، افراد نابغه و خيرخواهان بشريت را در دامن خويش پرورش مي­دهد و آنها روي نبوغ ذاتي و افكار عالي خود، جامعه را به اخلاق نيك، اعمال شايسته، رعايت عدالت اجتماعي و... دعوت نموده و از اين رهگذر گام­هاي مؤثري براي سعادت بشر برمي­دارند. وحي منبعي جز عقل انساني ندارد و در طول تاريخ، در هر قرن نوابغي كه عالي­ترين افكار انساني را دارا بودند، به جهان انسانيت خدماتي ارائه کرده­اند. برخي طرفداران اين نظريه پا را از این فراتر نهاده و وجود نبوغ در پیامبران را معلول يك سلسله حوادث و عوامل رواني مثل عشق، محرومیت، تنهایی و... دانسته­اند. سپس از اين بيانات نتيجه گرفته­اند كه اين عوامل به اضافه وجود يك اجتماع فاسد و بي­قانون سبب مي­شود كه افكار و استعداد پيامبران در راستای حل مسائل اجتماعي شکوفا شود و راه­هاي تازه براي زندگي به مردم نشان دهند.

این نظریه نیز در تفسیر وحی و نبوت صحیح نیست. هر چند عوامل مزبور ممكن است، افكار غير ارادي انسان را تشديد كند و استعداد نهاني او را آشكار سازد، ولي هرگز نمي­تواند تربیت­کننده پيامبري باشد كه كتاب آسماني او پس از چهارده قرن در ميان تمام دانشمندان و نوابغ مانند مشعل فروزان بدرخشد و تمدني را به وجود آورد كه هنوز تاريخ بشریت مانند آن را نشان نداده است. کتابی که درباره معارف عقلى و فلسفى و قوانين مربوط به جهان طبيعت، اصول زندگي و فضايل اخلاقى چنان مطالبي را به جهان عرضه داشته كه همواره درستی و استحكام خود را حفظ كرده است.

اين نظریه حتی با گفتار خود پیامبران نيز مخالف است. اگر وحي مربوط به نبوغ اين نوع افراد بوده باشد، چرا آنان قوانين و علوم خود را به عالم ديگر نسبت مي­دهند و از اين كه مربوط به خود آنها باشد، به طور واضح خودداري کرده­اند؟! آنها همواره گفته­اند: «من فقط از آن چه كه به من وحي مي­شود، پيروي مي­كنم»(سوره انعام، آیه 50).

ص: 84

البته این سخنان به معنای آن نیست که پیامبران دارای استعداد پایینی بوده­اند بلکه آنان جزء نوابغ تاریخ بشریت به حساب می­آیند. سخن اصلی بر سر آن است که پیامبران با همه استعدادی که داشته­اند، بی­نیاز از وحی الهی نبوده­ و آنچه به عنوان وحی برای مردم بیان کرده­اند، نتیجه تلاش فکری و نبوغ آنان نیست بلکه دانش­ها و قوانینی است که از سوی خدای متعال به آنان داده شده است.

اصولاً ما در جهان دو گروهِ مصلح داريم. یکی گروهي كه تمام طرح­ها و نقشه­ها را نتیجه تفكر خود و يا فعالیت­های حزبي خود مي­دانند، و گروه ديگري كه طرح­ها و نقشه­هاي خود را از عالم غيب گرفته، مردم را به سوي خدا فرامي­خوانند و با ايجاد شوق به پاداش و بيم از كيفرهاي او، برنامه اصلاحي خود را اجرا مي­نمايند. براي گروه نخست، هدف و مقصد در مرحله اول، خود شخص است و اگر اين گروه داراي فضايل اخلاقي باشند، هدف و مقصد آنان توسعه يافته و برنامه­هاي اصلاحيشان به نزديكان خانواده یا قبيله و هم­وطن و هم­نوع نيز مي­رسد. حتي ممکن است به منظور بهبود زندگی خود و دستیابی به آرامش و رسیدن به آرزوهای خویش به مناجات با خدا و دعا نیز بپردازند ولی در حقيقت مي­خواهند از امور معنوي در جهت رسیدن به آرزوهای مادي خويش استفاده کنند. براي آنان چه عامي یا روشن­فکر باشند، چه خودخواه یا غيرخواه، مقصد و اساس همه كوشش­ها و كاوش­ها نفس انسان يا نوع انسان است و همه چيز بايد در استخدام و استفاده او باشد.

اما گروه دوم كه پيامبران باشند، مكتبي بر عكس اين گروه دارند. اینان مركز و مقصد اصلی را خدا و اعتقاد به جهان آخرت می­دانند. توجه این گروه به دعا و ارتباط با خدا یک توجه حقیقی است. البته نباید از این نکته غفلت کرد که پیامبران علاوه بر دعوت مردم به سوی خدا، اهتمام فراوانی در جهت آبادکردن دنیای مردم داشته­اند، به گونه­ای که همواره یکی از اهداف عمده آنان برقراری عدالت، بهبود روابط اجتماعی و تشکیل یک جامعه خالی از فقر و برخوردار از رفاه در سايه خداپرستي بوده است. با وجود اين تفاوت­ها بین دو گروه دلیلی ندارد که هر دو را از شاخه يك درخت بدانيم و همه را زاييده نبوغ معرفي كنيم.

ص: 85

برای توضیح بیش­تر این مطلب باید به بررسی شیوه دستیابی انسان به علم و دانش بپردازیم. ادراکات بشر سه نوع است یعنی انسان دانش خود را از سه روش به دست می­آورد. در روش اول که بسیار متداول است، بشر معلومات خود نسبت به جهان ماده را به وسيله حواس ظاهري تحصیل کرده و آنها را به صورت علوم طبيعى، تاريخ، جغرافيا و... تدوين نموده و منتشر مي­سازد. در روش دوم، معلومات انسان نتيجه تلاش­هاي فكري و ثمره استدلال­هاي عقلي اوست. بشر در پرتو نيروي عقل و خرد با سلسله­اي از حقايق فلسفي و رياضي كه هرگز وجود مادي و خارجي ندارد، آشنا مي­گردد. در روش سوم، آگاهی­های انسان پرتوي از غرايز و فطرت انساني اوست. درك گرسنگي و تشنگى، ميل به امور جنسى، علاقه به مقام و منصب و ثروت، گرايش به فضايل اخلاقی و غیره همگي ريشه در غریزه و فطرت انسان دارند.

كوتاه سخن اين كه، همه ادراكات و دانش­های انسان از یکی از این سه راه طبيعي و عادي به دست می­آید، و معلوماتی که پيامبران از طريق وحى به دست می­آورند، شبيه به هيچ يك از اينها نیست بلكه ادراكي است غير عادي كه به وسيله حس مخصوصي كه دارند، به دست می­آید. پيامبران آسماني همچنان كه خود آنان نيز تصريح كرده­اند، داراي حس خاص و شعور مرموزي هستند كه متفاوت از ابزار و حواس ظاهرى می­باشد و به وسیله آن با جهان غيب ارتباط دارند. بدین طریق دستورات و پيام­هاي الهي را بدون كم و زياد از جانب خدای متعال دریافت کرده و آنها را بدون کوچک­ترین تغییری در اختيار مردم مي­گذارند. گواه روشن بر اين ارتباط و بر وجود چنين حسي، ادعاي خود آنان است كه انسان­هایی صادق و راست­گو بوده­اند و راست­گويي آنان به وسیله معجزاتشان به اثبات رسیده است. شاهد دیگر بر وجود چنین حسی، معارف بسیار گسترده و جامع آنان است كه هرگز امکان ندارد این معارف بدون ارتباط با خدای متعال و عالم غیب و تنها از طریق حواس پنجگانه و عقل در اختيار بشري محدود قرار گيرد.

بحث هاي پيشين به خوبي ثابت كرد که نبوت و راه وحی یک راه فکری و اکتسابی نیست، زیرا عملاً امکان خطا در فکر وجود دارد بلکه نبوت موهبتی خدادادی است که آن را فقط به بندگان شایسته­­اش عطا می­کند. البته نباید تصور کرد که راه نبوت و وحی یک راه ضد فکری است، زیرا

ص: 86

وحی و عقل همدیگر را تأیید می­کنند. از یک سو، معارف وحیانی انسان را به تفکر دعوت کرده و دانش­های عقلی را تأیید می­کنند و از سوی دیگر، استدلال­های عقلی انسان را به سوی بهره­مندی از وحی راهنمایی می­نمایند.

با وجود نیاز انسان به وحی، باز هم عده­ای بر این باورند که بشر نیازی به چنین راهنمایی از دستگاه آفرینش ندارد، زیرا بشر همواره به دنبال جامعه تکامل­یافته­ای است که سعادت او را تأمین کند. اگر چه هنوز چنین جامعه­ای تحقق نیافته اما این همه تلاش علمی و عملی، اختراع و اکتشاف و اصلاح روش­ها و نظام­های گوناگون زندگی اجتماعی، روزی او را به این هدف خواهد رسانید و چنان که می­بینیم آثار و علائم آن جامعه در حال آشکارشدن است. به عنوان نمونه، در میان ملل متمدن امروزی، ملتی چون مردم سوئیس وجود دارند که در مهد تمدن و در آغوش سعادت غرق نعمتند. دولت­های بزرگ دیگر نیز روز به روز به خوشبختی واقعی نزدیک­تر می­شوند و قطعاً روزی به آن آرزوی دیرین خود خواهند رسید. اساساً دنیای متمدن امروزی دین را نمی­پذیرد و هر چه مدنیت پیش رود، دین بیشتر عقب­نشینی می­کند.

در تصحیح این باور غلط باید گفت که هر چند از یک طرف، پیشرفت فرهنگی و افزایش قدرت روزافزون و دهشت­انگیز این ملل متمدن را دیده و عصر خودمان را عصر نور می­نامیم و به توحش انسان­های اولیه و تاریکی قرون وسطی می­خندیم و از طرف دیگر شاهد اموری همچون صدق، صفا، یگانگی و دست­گیری در میان این ملت­ها هستیم، اما وقتی که دقیق­تر نگاه کنیم، به خوبی می­بینیم که همه رذایل انسانی که در روزگار گذشته میان یک فرد و فردی دیگر یا میان یک فرد ظالم و زیردستان او دایر بوده، هم اکنون نیز در میان جامعه­های توانا و ناتوان، در میان مربیان جهان بشریت و بشر، در میان غربی و شرقی، سیاه و سفید و در میان روشنفکران و عقب­ماندگان وجود دارد.

انواع ظلم و ستم و مکر و تزویر و فساد و هزار درد بی­درمان دیگر که در گذشته به طور جاهلانه و غیر منظم صورت می­گرفت، امروز با کمال دقت و طبق نقشه­های صد ساله و هزار ساله با نهایت نظم به صورت اثرگذاری جاری می­شود و روز به روز انسانیت را به پرتگاه نیستی و نابودی نزدیک­تر

ص: 87

می­سازد. با وجود این امور، نمی­توان برای بشریت روز خوش­بختی و کامیابی امید داشت و نیاز شدید به وحی همچنان احساس می­شود. بر همین اساس نیاز به نبوت که در ابتدا برای رفع اختلافات بشر بوده، همچنان نیز برای همین منظور مورد نیاز است، منتها باید توجه داشت که از یک سو متناسب با تکامل تدریجی نوع انسان، نبوت نیز به تدریج تکامل یافته و هر دعوت دینیِ تازه از دعوت دینیِ گذشته کامل­تر است. با اطلاعاتی که در دست داریم، این نظریه را می­توان بر دعوت­های دینی موسوی، عیسوی و محمدی(علیهم السلام) تطبیق کرد. از این روی، دین حضرت عیسی(علیه السلام) کامل­تر از دین حضرت موسی(علیه السلام) و دین حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) کامل­تر از دین حضرت عیسی(علیه السلام) می­باشد.

از سوی دیگر، چون کمال وجودی انسان باید با احتیاجات متناهی وجود وی تطبیق پذیرد و این احتیاجات محدودند، کمال وی نیز محدود است. در نتیجه، نبوتی که از هر جهت سعادت انسان را تأمین کند، پایان­دهنده دستگاه نبوت بوده و این در، به روی بشر بسته خواهد شد و دیگر پیامبری مبعوث نمی­شود. نبوت پیغمبر اسلام آخرین نبوت است، یعنی بعد از او پیامبر جدیدی نخواهد آمد. البته این سخن بدان معنا نیست که بشریت دیگر به وحی نیاز ندارد بلکه بدین معنی است که پیامبر جدیدی نمی­آید و انسان­های بعدی برای رفع اختلافات خود و رسیدن به کمال باید از راهنمایی­ها و دستورات آسمانی آخرین پیامبر یعنی حضرت محمد(صلوات الله علیه و آله) پیروی کنند.

و اما درباره آن چه نسبت به کشور سوئیس بیان گردید، اولاً باید متذکر شد که سعادت انسان تنها در رفاه مادی و راحتی جسمانی چند روزه نیست، بلکه سعادت وی از دو جنبه مادی و معنوی و دنیوی و اخروی تشکیل شده است و این کشور تنها سعادت مادی را تا حدی به دست آورده و از تأمین بهترین جنبه سعادت انسانی که برقراری دین توحید و سعادت اخروی است، سر باز زده است. اگر ما از دین توحید صرف نظر کنیم، هیچ دلیلی برای تضمین سعادت اخلاقی در دست نداریم و در نتیجه، قوانین اصلاح­کننده نیز بدون پشتوانه پای در هوا خواهد بود و بی­قیدی دینی و اخلاقی، جامعه انسانی را به گروهی از چارپایان تبدیل خواهد کرد!

ص: 88

گذشته از اینها با ملاحضه موقعیت جغرافیایی این کشور، جهات اقتصادی آن و جریان­های سیاسی جهان نمی­توان وجود سعادت در این کشور را به جریان اجتماعیش نسبت داد زیرا همه جای دنیا، هرگز شرایط و ویژگی­های موجود سوئیس را نداشته و ندارد و با یک گل نیز بهار نمی­شود. به بیان دیگر، در بحث­های اجتماعی نباید به یک یا چند نمونه خاص نگاه کرد و یک حکم کلی داد بلکه باید به وضع عمومی جوامع مختلف نگاه کرد و آنگاه نظریه داد زیرا حالات استثنایی پاره­ای از افراد یا بعضی از ملت­ها نمی­تواند مقیاس و میزان سنجش مصالح و مقررات اجتماعی باشد. بنابراین مطالبی که درباره سلامت نفس و اخلاق عالی مردم سوئیس و بعضاً راجع به هند گفته می­شود، نباید پایه تفکرات و قضاوت­های ما در مورد کل جوامع قرار گیرد، به خصوص این که شرایطی که برای این ملت از نظر آب و هوا و موقعیت سیاسی و اقتصادی موجود است و بدون تردید وضع اجتماعی آنان بی ارتباط با آن نیست، برای سایر ملت­ها وجود ندارد.

شاهد این مطلب آن که در دنیای فعلی، ملت­هایی وجود دارند که از نظر وضع تمدنی اگر از مردم سوئیس به مراتب جلوتر نباشند، حداقل عقب­تر هم نیستند، ولی در عین حال دچار هرج و مرج­های شدید اخلاقی شده­اند که مشابه آن در ملت­های عقب­افتاده نیز کم­نظیر است. علاوه بر این، مطالبی که درباره وضع اخلاقی مردم سوئیس گفته می­شود، معلوم نیست که تا چه اندازه حقیقت دارد. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، کشور سوئیس یکی از چهار کشوری است که میزان افزایش آمار خودکشی در آن نسبت به سایر کشورها بیشتر می­باشد و این خود دلیل بر وجود نقاط ضعف اخلاقی و اجتماعی در این کشور است. یکی از روزنامه­های کثیرالانتشار، موضوع معروف تعطیل­بودن ادارات دادگستری سوئیس در ایام سال را رسماً تکذیب کرده و نوشته بود که دادگستری سوئیس مانند سایر کشورها جریان عادی خود را در طول سال دارد.

اما این که گفته شد جامعه­های متمدن از دین و برنامه­های مذهبی روی­گردانند، به هیچ وجه دلیل بر این نخواهد بود که دین نمی­تواند از عهده حل اختلافات اجتماعی برآید و یا نیازی به دین نیست، زیرا با چشم خود می­بینیم که این جوامع بسیاری از اصول علمی و عقلی زندگی را نیز نمی­پذیرند و در نتیجه آن، اضطراب و نگرانی خاصی در تمام این جوامع مشاهده می­شود. به عنوان مثال، اصل

ص: 89

عدالت اجتماعی که هیچ کس در صحت و درستی آن تردید ندارد، در غالب اجتماعات رعایت نمی­شود و از طرف افراد و یا جمعیت­های مختلف نقض می­گردد. آیا بی­اعتنایی جامعه­های کنونی به این اصل را می­توان دلیل بر بطلان و بی­فایده بودن آن گرفت؟! پس در هر حال انسان و جامعه انسانی، نیازمند راهنمایی­های آسمانی است تا از طریق وحی در اختیار او قرار گرفته و آنها را به کار بندد.

در مباحث گذشته، چندین بار از این مطلب گفت و گو به میان آمد که منظور از دعوت پیغمبران رفع اختلافات اجتماعی بشر بوده است، ولی نباید تصور کرد که این تنها هدف آنان می­باشد زیرا یکی دیگر از وظایف مهم آنان، پرورش اخلاق و صفات فردی علاوه بر اخلاق اجتماعی است. اگر چه شاید بعضی از دانشمندان این مطلب را نپذیرند و تمام فضایل اخلاقی انسان را مربوط به جهات اجتماعی بدانند، ولی حق این است که انسان قطع نظر از اجتماع نیز دارای نقاط ضعف و قوت در بعد اخلاق می­باشد و ارزش وجودی او، بر اساس آنها تعیین می­شود؛ یعنی اگر به فرض در تمام روی زمین تنها یک نفر زندگی کند و اساساً اجتماعی وجود نداشته باشد، ولی باز اموری اخلاقی مانند تنبلی یا پشتکار در انجام کارهای شخصی، بدبینی یا خوش­بینی نسبت به جهان آفرینش و... باقی خواهند ماند، هر چند که بخش عمده­ای از امور اخلاقی مانند حسد، عداوت، محبت، تکبر، تواضع و... قهراً از بین خواهد رفت. از مطالعه سخنان انبیا نیز چنین استفاده می­شود که توجه آنها به اصلاح نقاط منفی اخلاق اجتماعی فقط به خاطر پیامدهای سوء آنها در اجتماع نبوده است بلکه علاوه بر این، وجود این صفات زشت در انسان را یک نقیصه فردی دانسته و آن را با کمال ایمان منافی می­شمردند.

البته در میان همه این اهداف، هدف اصلی پیامبران همانا شناساندن خداوند متعال، حرکت دادن انسان­ها به سوی او و آمادگی­پیداکردن برای زندگی ابدی در جهان دیگر است و اهداف دیگر آنان مثل رفع اختلافات، برقراری عدالت اجتماعی و رشد اخلاق به عنوان مقدمه­ای برای تحقق این هدف اصلی می­باشند.

ص: 90

تا این جای کار، به بررسی ضرورت وحی پرداخته شد. حال به منظور فهم بهتر پدیده وحی، به واژه­شناسی و بررسی معنای آن از نظر قرآن کریم می­پردازیم. «وحی» در لغت به معنای هر نوع «ادراك سري و پنهاني» است و اگر به آهسته سخن گفتن «وحى» مي­گويند، از اين نظر است كه گوينده مي­خواهد به طور سرّي مخاطب را از هدف خود آگاه سازد، به گونه­ای که فرد ديگري متوجه آن نگردد.

در قرآن مجيد، واژه «وحی» در معاني گوناگوني به كار رفته است، ولي ریشه همه آنها به همان معنی اصلی وحی یعنی «ادراک پنهانی» برمی­گردد. این معانی گوناگون عبارتند از:

1. آشنا ساختن موجودات به وظايف خود، به طوري كه هر موجودي به وظيفه تكويني خود عمل كند؛ مانند این آیه شریفه: «آنها را در ظرف دو روز به صورت هفت آسمان قرار داد و به هر آسمانى برنامه اش را وحى كرد» (سوره فصلت، آیه 12).

2. درك غريزى؛ مانند این آیه شریفه: «خداي تو، به زنبور عسل وحى نمود كه در میان كوه­ها براي خود لانه بساز» (سوره نحل، آیه 68). كليه فعاليت­هاي اين حشره و حشرات ديگر از قبيل لانه­سازي، گردآوري شيره درختان، پرورش نوزادان و غیره به صورت غریزی انجام می­گیرد که در زبان قرآن به آن وحی گفته شده است. دانشمندان اين قسم از وحي را در اصطلاح، «وحيِ تكوينى» مي­نامند.

3. الهام قلبى؛ مانند این آیه شریفه: «به مادر موسي وحی نموديم كه نوزاد خود را شير ده» (سوره قصص، آیه 7).

4. القاي كلام به طور سري و پنهانى؛ مانند این آیه شریفه: «قطعاً شياطين به دوستان خود مطالبي را وحی می­کنند(= مخفيانه القا مي­كنند)» (سوره انعام، آیه 121).

5. ارتباط پيامبران با جهان بالا و دريافت حقايق و دستورهايي از آن جهان. اين همان وحیي است كه مورد گفتگوي ماست؛ مانند این آیه شریفه: «ما به تو وحى كرديم، چنان كه به نوح و پيغمبران بعد از او و همچنين به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان يعقوب و عيسى و ايّوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم» (سوره نساء، آیه 163) و یا آیه شریفه: «و پيش از تو هيچ

ص: 91

رسولى را نفرستاديم مگر آنكه به او وحى مى كرديم كه معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش كنيد» (سوره انبیاء، آیه 25).

این ارتباط پیامبران به وسیله وحی با عالم دیگر و دریافت دانش­ها و قوانین مورد نیاز بشر به روش­هاي گوناگوني صورت می­پذیرد:

الف) گاهي روح پيامبر حقايقي را در عالم رؤيا مي­بيند و از این راه احكام و راهنمایی­های الهی به او مي­رسد، چنان كه حضرت ابراهيم(علیه السلام) براي ذبح فرزندش اسماعيل(علیه السلام) از اين طريق مأموريت يافت. به طور مسلم خواب پیامبران الهي كه همواره مورد مراقبت خداوند متعال و فرشتگان آسماني هستند، با خواب افراد معمولي كه هيچ نوع مصونيتی ندارند، فرق می­کند، لذا آنچه در خواب ببینند، قطعاً منطبق با واقع و حقیقت است.

ب) گاهي دستورهاي الهي مستقیماً و بدون هیچ واسطه­ای و در بیداری به روح و قلب پاك آنها القا مي­گردد و روح بزرگ آنان مركز نزول وحي آسماني مي­شود.

ج) گاهي ممكن است كه خالق جهان در عين حالي كه در حجاب غيب است و دیده نمی­شود، به صورت غیر مستقیم و از طريق ايجاد صوت با پيامبر خود سخن بگويد، مانند آن كه حضرت موسى (علیه السلام)، صداي وحي الهي را از كوه يا درخت شنيد، گويي خدا از پشت حجاب با او سخن گفت.

د) معمولاً وحي آسماني به وسيله پيك وحي و فرشته حامل آن انجام مي­گيرد. فرشته آسماني که جبرئیل نام دارد، در برابر ديدگان پيامبر به صورت خاصي ظاهر می­شود و وحی الهی را به او می­رساند.

قرآن مجيد در سوره شورا به مراحل چهارگانه وحي اشاره كرده، مي­فرمايد: «شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن بگويد مگر از راه وحي يا از پشت حجاب يا رسولي مي­فرستد و به فرمان خودش آن چه را بخواهد، وحي مي­كند؛ چرا كه او بلند مرتبه و حكيم است» (سوره شورا، آیه 51).

ص: 92

اين كه حقيقت وحی چيست، و حالات رواني پيامبران در زمان فراگرفتن وحي آسماني چگونه است، و این که نحوه ارتباط میان عقاید، اخلاق و قوانین دینی به چه صورت می­باشد، همگی از فکر ما پوشیده است، زیرا اگر ما قادر به درک آنها بودیم، دیگر نیازی به وحی و نبوت نبود، در صورتی که چنین نیازی همواره وجود دارد. این امور از آن دسته مسائلی می­باشند كه درك حقیقت و فهم ماهیت آنها براي ما ممكن نيست و نمی­توانیم با عقل خود واقعیت آنها را بفهمیم بلکه بايد بسان بسياري از مسائل غيبي مانند ذات و صفات خدا و حقيقت برزخ و روز رستاخيز به آنها ايمان بياوريم. به تعبیر دیگر، عقل انسان می­تواند اصل وحی یا وجود خدا و قیامت را به وسیله برهان اثبات کرده یا وجود آنها را از روی آثارشان بشناسد اما نمی­تواند حقیقت آنها را درک کند چون عقل انسان به رغم همه توانایی­هایش، دارای محدودیت­هایی نیز هست. به عنوان مثال، دانشمندان تا مدت­ها قادر به دیدن الکترون و فهم ماهیت آن نبودند بلکه وجود آن را تنها از روی آثارش تشخیص می­دادند، اما این واقعیت باعث نشد که کسی وجود الکترون را انکار کند. همین مطلب در مورد امور غیبی مثل وحی صادق است یعنی ما هر چند قادر به فهم حقیقت وحی نیستیم اما می­توانیم وجود و آثار آن را به وسیله عقل درک کرده و اثبات کنیم. بر همین اساس وحی و عقل با هم سازگارند و نه تنها هیچ تعارض و تقابلی با یکدیگر ندارند بلکه همدیگر را تأیید نیز می­کنند.

برای توضیح بیش­تر این مطلب، شیوه انبیا در برقراری ارتباط با توده مردم و چگونگی پذیرش دین از طرف ایشان را بررسی می­کنیم. شیوه دعوت دینی بدین صورت است که آغاز و پایان گردش جهان و نحوه ارتباط انسان با عالم بالا یعنی توحید و معاد را به مردم آموزش داده و آنان را به اخلاق پسندیده و یک سلسله قوانین که متضمن صلاح جامعه است، هدایت می­کند، همچنین مزایای نیکوکاری را به مردم فهمانیده و فواید قوانین خود را به صورت اجمالی به آنها گوشزد می­کند تا مردم خودشان در مقام عمل به صورت تفصیلی آن فواید را دریابند.

نتیجه این روش آن است که ما مقاصد وحی و فواید قوانین الهی را تا آن جا که به ما ارتباط دارد، می­توانیم به وسلیه عقل درک کنیم، یعنی قسمتی از آنها را به کمک وحی و پیامبران و قسمت دیگری از آنها را مستقیماً و بدون کمک وحی می­فهمیم، چنان که قوانین اجتماعیِ معمولی نیز

ص: 93

همین گونه است یعنی تا زمانی که قانون­گذار مقاصد و اهداف خود را از یک قانون بیان نکند، نمی­توان به همه مصالح و فواید آن کاملاً پی­برد. در نتیجه، نباید انتظار داشت که انسان از راه تفکر تمام اسرار و علل مقررات دینی و چگونگی ارتباط آنها را با عقاید مذهبی، به طور کامل دریابد، زیرا اگر چنین بود، راه وحی یک راه فکری معمولی می­شد و بشر دیگر احتیاجی به وحی نداشت.

پس باید چنین گفت که نبی به وسیله وحی ارتباط بین عقاید، اخلاق و قوانین دینی و نیز حقایق پنهان عالم را که عقل به تنهایی قادر به کشف و شناخت آنها نیست، درک می­کند. سپس او به زبان مردم و در حد فهم و کشش عقل آنها، این معارف و حقایق را برای دیگران بیان می­نماید، همان­گونه که اگر ما بخواهیم لذت علم و یا شیرینی یک موفقیت بزرگ شغلی را برای یک کودک بیان کنیم، باید به شیرینی شکلات مثال بزنیم، زیرا او به خاطر فهم ساده­ای که دارد، تنها از این راه قادر خواهد بود شیرینی علم و موفقیت شغلی را تا حدودی متوجه شود.

از مجموع سخنان گذشته روشن شد که سازمان نبوت یک سازمان خدایی است که منحصر به هدایت بعد مادی زندگی نیست بلکه ضامن سعادت روحی و جسمی انسان می­باشد، همچنان که مشخص شد نبی یک مرد برگزیده خداست، نه یک متفکر و نابغه اجتماعی. با همه این توضیحات و استدلال­ها، بازهم عده­ای وجود وحی را انکار می­کنند. آنها كساني هستند كه ابزار تحقيق آنها محدود به آزمایشگاه، اتاق تشريح و ميكروسكوپ است و اصرار دارند كه به هر پدیده و رويدادي رنگ مادی بزنند. آنان هرگز نخواهند توانست امور غیر مادی مثل وحی را بپذیرند زیرا حواس و عقل انسان با همه تواناییشان قادر به درک امور غیر مادی نیستند. بنابراين يك فرد ماديگرا تا به وجود ماوراي طبيعت معتقد نگردد، بحث با او در اين نوع مسائل ثمري نخواهد داشت.

سوالی که در اینجا امکان طرح شدن دارد، آن است که اگر حس و شعوری به نام وحی در برخی از انسان­ها وجود دارد، چرا در انسان­هاي ديگر از چنين حسي خبري نيست؟ در پاسخ باید گفت: برای امكان چنين حسي همین قدر كافي است كه علم یا فلسفه امکان آن را مردود نشمرده و آن را غیر ممکن ندانند، اما اینکه کسی بگوید «من چنین حسی ندارم پس وجود آن در پیامبران را هم انکار می­کنم»، سخن موجهي نيست. زيرا لزومي ندارد اگر حسي در فردي پيدا شد، در همه افراد

ص: 94

نيز وجود داشته باشد. به عنوان مثال، حواس پنج­گانه از عمومي­ترين حواس انسان­هاست، ولي افرادي پيدا مي­شوند كه فاقد يك يا چند تا از این حواس هستند. آيا اين افراد حق دارند، دارندگان حواس پنج­گانه را به باد انتقاد گرفته و حسي را كه خود فاقد آن هستند، ردّ و نفي كنند؟! به عنوان نمونه دیگر، نوابغ جهان داراي شعور و ادراك خاصي در حل مسائل و مشكلات مي­باشند، آيا افراد معمولي به خود حق مي­دهند كه وجود چنين ادراك و شعوري را در آنان انكار نمايند؟!

روان شناسان قديم و جديد معتقدند در پس پرده وجود انسان، مرتبه­اي وجود دارد كه اگر روزنه­اي به سوي آن باز شود، چنان كه گاهي برای اهل رياضت اتفاق مي­افتد، بسياري از اسرار پنهاني براي او مكشوف مي­گردد. بنابراين، انتظار اين كه اگر حسي در فردي يا افراد خاصي پيدا شد، بايد در همه افراد وجود داشته باشد، انتظار بي­جايي است، حتي در حيوانات نيز يك چنين تفاوتي به چشم مي­خورد.

8 - زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)

زندگي حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اينهمه ، روايات بي شمار موجود در بيشتر جزئيات همداستان نيستند و به ويژه آگاهيهاي ما در باب زندگي آن بزرگوار ، پيش از بعثت ، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار ، بي هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم ترين اديان جهان به شمار مي رود .

از تولد تا بعثت

ص: 95

تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسياري از روايات در 17 ربيع الاول عام الفيل ( 570 م ) ، يا به روايتي 12 همان ماه در تقويم عربي روي داد . پدر پيامبر(صلی الله علیه و آله)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند ؛ قبيله اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پيامبر (صلی الله علیه و آله) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت . بنابر رسمي كه در مكه رايج بود ، محمد (صلی الله علیه و آله) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد . وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب ( مدينه ) رفت، اما آمنه نيز در بازگشت ، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء - نزديك مدينه - به خاك سپردند. محمد ( ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد ( ص) بر عهدة عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده اش كوششي بليغ مي كرد . در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر ، راهبي بَحيرا نام ، نشانه هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر ( ص ) ، شركت در پيماني به نام « حلف الفضول » است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند « از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند » . پيماني كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) بعدها نيز آن را مي ستود و مي فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند ، به آن مي پيوندد.

شهرت محمد (صلی الله علیه و آله) به راستگويي و درستكاري چنان زبانزد همگان شده بود كه « امين » لقب گرفت و همين صداقت و درستي توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او را با سرماية خويش براي تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شيفتة درستكاري « محمد امين» شد كه خود براي ازدواج با وي گام پيش نهاد ، در حالي كه بنابر مشهور ، دست كم 15 سالي از او بزرگ تر بود . خديجه براي محمد ( ص ) همسري فداكار بود و تا زماني كه حيات داشت ، پيامبر همسر ديگري برنگزيد . او براي پيامبر ( ص ) فرزنداني آورد كه پسران همگي در كودكي در گذشتند و در ميان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه( ع) است . از جزئيات اين دوره از زندگي پيامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهي چنداني در دست نيست ؛ جز آنكه مي دانيم نزد مردمان به عنوان فردي اهل تأمل و تفكر

ص: 96

شناخته شده ، و از خوي و رفتارهاي ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگيرتر از همه بت پرستي بود و پيامبر (صلی الله علیه و آله) از آن روي بر مي تافت . محمد (صلی الله علیه و آله) اندكي پيش از بعثت ، دير زماني را به تنهايي در غار حرا، در كوهي نزديك مكه به سر مي برد و زمان را به خاموشي و انديشه مي گذرانيد.

از بعثت تا هجرت

گفته اند نخستين نشانه هاي بعثت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به هنگام 40 سالگي او ، رؤياهاي صادقه بوده است، اما آنچه در سيره به عنوان آغاز بعثت شهرت يافته ، شبي در ماه رمضان ، يا ماه رجب است كه فرشتة وحي در غار حرا بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) ظاهر شد و بر او نخستين آيات سورة علق را برخواند . بنابر روايات ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. گويا براي مدتي در نزول وحي وقفه اي ايجاد شد و همين امر پيامبر(ص ) را غمناك ساخته بود ، ولي اندكي بعد فرشتة وحي باز آمد و آن حضرت را مامور هدايت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهاي ديني و اخلاقي و پاك گردانيدن خانة خدا از بتان ، و دلهاي آدميان از خدايان دروغين كرد .

پيامبر (صلی الله علیه و آله) دعوت به توحيد را نخست از خانوادة خود آغاز كرد و اول كسي كه به او ايمان آورد ، همسرش خديجه ، و از مردان ، پسر عمويش علي بن ابي طالب ( ع) بود كه در آن هنگام سرپرستي او را پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامي، از برخي ديگر همچون ابوبكر و زيدبن حارثه ، به عنوان نخستين گروندگان به اسلام نام برده اند، اما بايد در نظر داشت كه اين موضوع براي مسلمانان در گرايشهاي مذهبي گوناگون پيوسته افتخاري بود و بعدها به زمينه اي براي منازعات كلامي ميان آنان تبديل شد . هر چند دعوت آغازين بسيار محدود بود ، ولي شمار مسلمانان رو به فزوني داشت و چندي برنيامد كه گروه اسلام آورندگان به اطراف مكه مي رفتند و با پيامبر (صلی الله علیه و آله) نماز مي گزاردند.

ص: 97

3 سال پس از بعثت، پيامبر(صلی الله علیه و آله) دستور يافت تا همگان را از خاندان قريش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحي گسترده تر مطرح سازد . پيامبر (صلی الله علیه و آله) بدين كار دست زد ، اما دعوتش اجابتي چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندگان قريش نيفزود. بايد گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابري انسانها تاكيد بسيار داشت ، بر نمي تافتند ، اما فرودستان و بي چيزان ، دين جديد را با دل و جان پذيرا بودند و گروه گروه به آن مي گرويدند و برخي از ايشان همچون عمار ياسر و بلال حبشي بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قريشيان و به طور كلي مشركان مكه اگر چه نخست با ملايمت و بيشتر با بي اعتنايي همراه بود ، ولي چون بدگويي از بتان و از آيين و رسوم پدران آنان فزوني يافت ، قريشيان بر پيامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموي پيامبر ( ص) را كه جداً از او حمايت مي كرد ، براي آزار پيامبر (صلی الله علیه و آله) در تنگنا قرار دادند . از يك سو تعرض قريشيان و ديگر قبايل به مسلمانان و شخص پيامبر(صلی الله علیه و آله) فزوني مي گرفت و از ديگر سو در صفوف قريشيان نسبت به مخالفت با پيامبر (صلی الله علیه و آله) يا حمايت از او ، دو دستگي پديد آمد .

سختگيري مشركان چندان شد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) عده اي از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر مي رسد كه برخي از اصحاب نيز ميان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قريشيان پيماني نهادند تا از ازدواج يا خريد و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهيزند . آنان پيمان خويش را بر صحيفه اي نوشتند و به ديوار كعبه آويختند. از آن سوي ، ابوطالب و كساني ديگر از خاندان او نيز همراه پيامبر(صلی الله علیه و آله) و خديجه به دره اي مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جايي كه ممكن بود ، نه كسي به آنجا مي آمد و نه خود از آن بيرون مي شدند . سرانجام ، پس از آنكه خطوط آن صحيفه را موريانه از ميان برده بود ، قريشيان پذيرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ايشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدين سان پيامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان او از تنگنا رهايي يافتند. اندكي پس از خروج پيامبر (صلی الله علیه و آله) از شعب ، دو تن از نزديك ترين ياورانش ، خديجه و ابوطالب وفات يافتند.

ص: 98

با وفات ابوطالب ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) يكي از جدي ترين حاميان خود را از دست داد و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذيت و آزار پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان افزودند ، كوشش پيامبر( ص ) براي دعوت ساكنان خارج مكه ، به ويژه طايف ، به جايي نرسيد و او آزرده خاطر و ناآسوده به مكه بازگشت. سرانجام ، توجه پيامبر (صلی الله علیه و آله) به شهر يثرب جلب شد كه شهري مستعد براي دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبيلة اصلي ، يعني اوس و خزرج ، بيشتر اوقات با هم در جنگ و ستيز بودند و از كسي كه ايشان را به آشتي و دوستي دعوت كند ، استقبال مي كردند . پيامبر (صلی الله علیه و آله) اتفاقاً 6 تن از خزرجيان را در موسم حج ديد و اسلام را بر ايشان عرضه كرد و آنان چون به شهر خويش بازگشتند ، به تبليغ دعوت پرداختند. سال بعد ، يعني در سال 12 بعثت ، تني چند از اوس و خزرج ، به خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند و در عقبه ، دره اي در نزديكي مكه ، با آن حضرت بيعت كردند و پيامبر (صلی الله علیه و آله) نماينده اي براي ترويج و تعليم اسلام با آنان همراه كرد . اين بيعت نخستين پاية حكومتي شد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در يثرب بنياد نهاد . سال بعد نيز شمار بيشتري از يثربيان با پيامبر ( ص) بيعت كردند و گويا در يثرب جز گروه اندكي نمانده بود كه به اسلام در نيامده باشند . گرچه اين مذاكرات پنهاني بود ، ولي قريشيان بدان آگاهي يافتند و پس از شور دربارة رسيدگي به كار پيامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند كه از همة تيره هاي قريش كساني گرد آيند و شبانه پيامبر (صلی الله علیه و آله) را بكشند تا خون او برگردن كسي نيفتد . پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه از اين توطئه آگاه شده بود ، حضرت علي (علیه السلام) را بر جاي خويش نهاد و خود به شتاب ، در حالي كه ابوبكر نيز با او همراه شده بود ، به سوي يثرب روان شد.

از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

خروج پيامبر (صلی الله علیه و آله) از مكه كه از آن به هجرت تعبير شده ، نقطة عطفي در تاريخ زندگي آن حضرت و نيز تاريخ اسلام است ؛ زيرا از آن پس پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، تنها مشركان را به دوري از بت پرستي و ايمان به خداي يگانه فرا نمي خواند ، بلكه ديگر در رأس حكومتي قرار گرفته بود كه مي بايست بر مبناي شريعتي آسماني جامعه اي نوين بنا نهد ؛ اما اينكه برخي از نويسندگان برآنند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در مدينه رسالت و دعوت و تبليغ را رها كرد ، درست نيست و پيامبر (صلی الله علیه و آله) هرگز اين نقش را از دست ننهاد . گسيل داشتن كساني براي تبليغ اسلام به ميان قبايل و ارسال دعوتها به فرمانروايان

ص: 99

كشورها مؤيد اين معني است. هجرت پيامبر (صلی الله علیه و آله) از مكه به مدينه ، نزد مسلمانان با اهميت بسيار تلقي شد ، تا بدانجا كه مبدا تاريخ ايشان قرار گرفت و اين خود نشان دهندة برداشتي است كه اعراب از هجرت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به عنوان يك مرحلة نوين داشتند . سرانجام پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ماه ربيع الاول سال 14 بعثت به يثرب رسيد ؛ شهري كه از آن پس به نام آن حضرت ، مدينه الرسول يا به اختصار مدينه نام گرفت . آن حضرت نخست در جايي بيرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و يثربيان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزي ، به شهر در آمد و در قطعه زميني خشك ، مسجدي به دست خود و اصحاب و يارانش بنا كرد كه بنياد مسجد النبي كنوني در مدينة منوره است.

روز به روز بر شمار مهاجران افزوده مي شود و انصار - كه اينك به ساكنان پيشين يثرب اطلاق مي شد - آنان را در منزل خويش جاي مي دادند . پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، نخست ميان انصار و مهاجران پيمان برادري برقرار كرد و خود علي بن ابي طالب (علیه السلام) را به برادري برگرفت. عده اي اندك نيز بودند كه اگرچه به ظاهر ادعاي اسلام مي كردند ، ولي به دل ايمان نياورده بودند ، و اينان را « منافقين » مي ناميدند . مدتي پس از ورود به مدينه ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) با اهالي شهر ، حتي يهوديان پيماني بست تا حقوق اجتماعي يكديگر را رعايت كنند. چندي بعد قبلة مسلمانان از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير يافت و هويت مستقل براي اسلام تثبيت شد . در سال نخستين هجرت ، مسلمانان با مشركان مكه برخوردي جدي پيدا نكردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد. در واقع بيشتر اوقات پيامبر (صلی الله علیه و آله) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة كوچك مسلمانان مدينه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان نخست مي بايست مشركان را به اسلام مي خواندند ، يا خطر هجوم و حملة دائمي ايشان را دفع مي كردند . متدينان به اديان ديگر ، به ويژه يهود ، گويا نخست روابطي دوستانه با پيامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان داشتند ، يا دست كم چنين وانمود مي كردند ، ولي اندكي بعد از در دشمني و ستيز در آمدند و گاه حتي با دشمنان پيامبر (صلی الله علیه و آله) دست ياري دادند . به هر حال ، در تحليل رفتار پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان با آنان ، بايد مواضع ايشان را در قبال مشكلات و خطراتي كه جامعة مسلمانان را تهديد مي كرد ، در نظر آورد و تقابلي كه احياناً در اين ميان ديده مي شود ، به هيچ روي نبايد به نزاعهاي مذهبي و جز آن تعبير شود ؛ چه ، آيات فراواني در قرآن كريم و هم بسياري رفتارهاي

ص: 100

پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، حاكي از احترام نسبت به متدينان واقعي به اديان آسماني ، و نشان دهندة يكي بودن اساس آنهاست .

در سال 2 ق ، مهم ترين برخورد نظامي مسلمانان و مشركان مكه پيش آمد : در نبردي كه به بدر مشهور شد ، با آنكه عدة مسلمانان كمتر از مكيان بود ، توانستند پيروزي را از آن خود كنند و از مشركان بسياري كشته و اسير شدند و ديگران نيز گريختند. پيروزي در بدر ، به مسلمانان روحيه بخشيد ، اما در مكه همگي داغدار و خشمگين از شكست ، و در انديشة انتقام بودند . از آن سوي نخستين درگيري مسلمانان با يهوديان بني قينقاع كه در بيرون مدينه سكني داشتند ، اندكي پس از بدر پديد آمد و يهوديان ناچار عقب نشستند و آن ناحيه را به مسلمانان دادند.

در سال 3 ق ، قريشيان از قبايل متحد خود بر ضد مسلمانان ياري خواستند و با لشكري مجهز به فرماندهي ابوسفيان ، به سوي مدينه به راه افتادند. پيامبر (صلی الله علیه و آله) نخست قصد داشت در مدينه بماند ، ولي سرانجام بر آن شد تا براي مقابله با لشكر مكه از شهر بيرون رود . در جايي نزديك كوه احد ، دو لشكر با يكديگر رو به رو شدند و با اينكه نخست پيروزي با مسلمانان بود ، ولي با ترفندي كه خالد بن وليد به كاربرد و با استفاده از غفلت گروهي از مسلمانان ، مشركان از پشت هجوم بردند و به كشتار آنان پرداختند . در اين جنگ حمزه عموي پيامبر ( ص) به شهادت رسيد ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) خود زخم برداشت و شايعة كشته شدن او نيز موجب تضعيف روحية مسلمانان شد . مسلمانان غمگين به مدينه بازگشتند و آيات قرآن كه در اين واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است.

در سال 4 ق چند درگيري پراكنده با قبايل اطراف مدينه پيش آمد كه ديانت جديد را به سود خود نمي ديدند و ممكن بود با يكديگر متحد شده ، به مدينه هجوم آوردند . دو حادثة رجيع و بئر معونه كه طي آن مبلغان مسلمان توسط جنگجويان قبايل متحد كشته شدند ، نشان از همين اتحاد ، و نيز تلاش پيامبر (صلی الله علیه و آله) براي گسترش اسلام در مدينه دارد. در اين سال يكي از مهم ترين درگيريهاي پيامبر (صلی الله علیه و آله) با قومي از يهود مدينه به نام بني نضير پيش آمد كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) با ايشان به مذاكره پرداخت و يهوديان قصد جان او را كردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه كوچ كنند.

ص: 101

در سال بعد پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان به حدود مرزهاي شام در جايي به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتي سپاه اسلام به آنجا رسيد ، دشمن گريخته بود و پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان به مدينه بازگشتند. سال 5 ق به پايان نرسيده بود كه خطر بسيار بزرگي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان را تهديد كرد . قريشيان مكه و يهوديان رانده شدة بني نضير و ديگر هم پيمانان ايشان بر ضد پيامبر ( ص) متحد شدند و با لشكري گران كه شمار سپاهيان آن را تا 10 هزار گفته اند ، به سوي مدينه به راه افتادند . چون خبر به پيامبر (صلی الله علیه و آله) رسيد ، بنا بر روايت مشهوري ، به پيشنهاد سلمان فارسي به حفر خندق در اطراف مدينه امر فرمود . بدين ترتيب ، چون لشكر كفار به مدينه رسيد ، با اين تدبير جديد جنگي رو به رو شد و در طول روزهايي كه دو لشكر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگيريهايي پراكنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشكر كفار بي نتيجه بازگشت و مسلمانان به زندگي عادي خود برگشتند.

در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بني مصطلق را كه بر ضد پيامبر (صلی الله علیه و آله) در صدد تجمع بودند ، شكست دهند و در همان سال دسته هاي گوناگون از سپاهيان مسلمان به سوي قبايل اطراف گسيل شدند . بر اثر اهتمام و كوشش پي گير پيامبر (صلی الله علیه و آله) اينك بسياري مشكلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زيرا در شمال شبه جزيره ، بسياري طوايف در برابر پيامبر (صلی الله علیه و آله) سر اطاعت فرود آورده ، يا مسلمان شده بودند و تنها جايي كه هنوز خاطر پيامبر (صلی الله علیه و آله) را مشغول مي داشت ، مكه بود . در اين سال پيامبر( ص) و مسلمانان قصد كردند كه براي اجراي مراسم حج به مكه روند و به همين منظور به سوي مكه به راه افتادند . قريشيان بر منع ورود پيامبر (صلی الله علیه و آله) همداستان شدند و كس نزد آن حضرت روانه كردند و او را از قريشيان بيم دادند ، ولي پيامبر (صلی الله علیه و آله) تاكيد كرد كه قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب مي داند و حتي فرمود كه حاضر است براي مدتي با قريشيان در صلح شود . قريشيان نخست هم راي نبودند ، ولي سرانجام كسي را براي عقد قرار داد صلح نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرستادند . بر مبناي اين ، ميان پيامبر (صلی الله علیه و آله) و قريشيان 10 سال صلح و متاركة جنگ اعلام گرديد و شرط شد كه پيامبر ( ص) از ورود به مكه تا سال آينده خودداري كند. بنابر رواياتي ، هر چند برخي از مسلمانان نخست اين صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهميت آن براي گسترش اسلام پي بردند.

ص: 102

چون پيامبر (صلی الله علیه و آله) از كار قريشيان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصميم به دعوت فرمانروايان و پادشاهان ممالك اطراف گرفت . سپس نامه هايي به امپراتور روم شرقي ، نجاشي و نيز امير غسانيان شام و امير يمامه فرستاد. هم در اين سال پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر يهوديان خيبر پيروز شد كه پيش از آن چندين بار با دشمنان بر ضد او هم پيمان شده بودند و آن حضرت از جانب ايشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خيبر كه در نزديكي مدينه واقع شده بود، به تصرف مسلمانان در آمد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) پذيرفت كه يهوديان به كار زراعت خويش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشي به مسلمانان بپردازند ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) به مدينه بازگشت ، اما گسيل داشتن سپاهيان و كاروانها به اطراف و اكناف ادامه داشت.

در سال 8 ق ، قريشيان پيمان خود را شكستند و شبانگاه بر طايفه اي كه با مسلمانان هم پيمان بودند ، هجوم بردند . بدين سبب ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) با سپاهي انبوه قصد مكه كرد و شب هنگام بيرون مكه اردو زد . ابوسفيان ، بزرگ مشركان به شفاعت عباس عموي پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام كرد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) خانة او را جايگاه امن قرار داد. لشكر اسلام بي مقاومتي وارد مكه شد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) بلافاصله فرمان عفو عمومي صادر كرد و خود به درون كعبه شد و خانه را از بتان پاك فرمود . آنگاه بر بلندي صفا نشست و همگي مردم با او دست بيعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پيامبر (صلی الله علیه و آله) در مكه نگذشته بود كه برخي از طوايف پرشمار و مسلمان ناشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پيامبر (صلی الله علیه و آله) با لشكري انبوه از مسلمانان از مكه بيرون آمد و چون به جايي به نام حنين رسيد ، دشمنان كه در دره هاي اطراف كمين كرده بودند ، به تيراندازي پرداختند . شدت تيرباران چنان بود كه سپاه اسلام روي به عقب نهاد ، گروهي اندك بر جاي ماندند ، ولي سرانجام گريختگان نيز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ايشان را بشكستند.

در تابستان سال 9 ق ، به پيامبر (صلی الله علیه و آله) خبر رسيد كه روميان لشكري ساخته اند و قصد حمله به مدينه دارند . پيامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوك رسيدند ، ولي جنگي رخ نداد و پيامبر (صلی الله علیه و آله) پس از عقد پيمانهايي با قبايل آن حدود به مدينه بازگشت. پس از اين ماجرا كه به غزوة تبوك شهرت يافت ، اسلام در همه جاي جزيره العرب روي به گسترش نهاد . از اين پس همواره هياتهاي

ص: 103

نمايندگي قبايل گوناگون به مدينه مي آمدند و به اسلام مي گرويدند . عملاً همة سال 10 ق را كه « سنه الوفود » خوانده شد ، پيامبر (صلی الله علیه و آله) در مدينه بود و فرستادگان قبايل را مي پذيرفت . هم در اين سال پيامبر (صلی الله علیه و آله) با مسيحيان نجران پيمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جايي به نام غدير خم ، علي بن ابي طالب (علیه السلام) را « مولا» ي مسلمانان پس از خود اعلام كرد.

در اوايل سال 11 ق ، بيماري و رحلت پيامبر (صلی الله علیه و آله) پيش آمد . چون بيماري پيامبر (صلی الله علیه و آله) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهرباني با يكديگر سفارش فرمود و گفت اگر كسي را حقي بر گردن من است بستاند ، يا حلال كند و اگر كسي را آزرده ام اينك براي تلافي آماده ام. وفات پيامبر (صلی الله علیه و آله) در 28 صفر سال 11 ق ، يا به روايتي در 12 ربيع الاول همان سال در 63 سالگي روي داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) كسي زنده نبود . ديگر فرزندانش ،از جمله ابراهيم كه يكي دو سال پيش از وفات پيامبر(صلی الله علیه و آله) به دنيا آمد ، همگي در گذشته بودند. پيكر مطهر پيامبر(صلی الله علیه و آله) را حضرت علي (علیه السلام) به ياري چند تن ديگر از خاندان او غسل داد و كفن كرد و در خانه اش - كه اينك داخل در مسجد مدينه است - به خاك سپردند .

در وصف رفتار و صفات پيامبر (صلی الله علیه و آله) گفته اند كه اغلب خاموش بود و جز در حد نياز سخن نمي گفت . هرگز تمام دهان را نمي گشود ، بيشتر تبسم داشت و هيچ گاه به صداي بلند نمي خنديد ، چون به سوي كسي مي خواست روي كند ، با تمام تن خويش بر مي گشت . به پاكيزگي و خوشبويي بسيار علاقه مند بود ، چندانكه چون از جايي گذر مي كرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوي خوش ، حضورش را در مي يافتند . در كمال سادگي مي زيست ، بر زمين مي نشست و بر زمين خوراك مي خورد و هرگز تكبر نداشت . هيچ گاه تا حد سيري غذا نمي خورد و در بسياري موارد ، به ويژه آنگاه كه تازه به مدينه در آمده بود ، گرسنگي را پذيرا بود . با اينهمه ، چون راهبان نمي زيست و خود مي فرمود كه از نعمتهاي دنيا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت كرده است . رفتار او با مسلمانان و حتي با متدينان به ديگر اديان، روشي مبنتي بر شفقت و بزرگواري و گذشت و مهرباني بود . سيرت و زندگي او چنان مطبوع دل مسلمانان بود كه تا جزئي ترين گوشه

ص: 104

هاي آن را سينه به سينه نقل مي كردند و آن را امروز هم سرمشق زندگي و دين خود قرار مي دهند .

پيام بنيادي اسلام ، بازگشت به هدف مشترك پيامبران ، يعني توحيد و يكتا پرستي بود ؛ باوري كه ايمان بدان در آموزه اي مشهور از پيامبر اكرم ( ص) ماية رستگاري انسان دانسته شده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. در چنين تفكري ، همراه با اقامة « قسط» كه يكي از اهداف اصلي پيامبران الهي است ( نك : حديد 57/25 ) ، همة امتيازات بشري همچون رنگ و نژاد و زبان و جز آن تنها دستمايه اي براي شناخت مردمان از يكديگر دانسته شده ، و آنچه ملاك و ميزان برتري دانسته شده ، فقط « تقوا» است ( نك : حجرات / 49 / 13) . پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) براي تحقق اين جنبه از رسالت خويش ، در شهري كوچك حكومتي مبتني بر اصل توحيد و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازگار حجاز و تهامه را به سوي اتحاد و تشكيل « امت واحده » رهنمون شد ( نك : انبياء / 21 / 92 ) كه به منزلة بازگشتي به اين پيشينة قرآني بود كه همگي مردمان نخست امتي يكپارچه بوده اند و پيامبران همواره كوشيده اند تا يگانگي امت را باز گردانند و قوام بخشند ( بقره / 2/ 213 ) . پيام رسالت آن حضرت ، هر چند كه نخست مي بايست انذار خود را از قوم و بوم خود آغاز مي كرد ( نك : انعام /6/ 92 ) ، از آغاز پيامي جهان شمول بود ( يوسف / 12/ 104 ) . در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ، اگر چه قرآن در مقام ستيز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، و مثلاً حميت اعراب پيش از اسلام را « حميه الجاهليه » خوانده

است ( نك : فتح / 48 / 26 ) ، اما در برخورد با رسوم پسنديده و گاه مبتني بر تعاليم آسماني ، نقش اسلام جهت بخشي توحيدي و تصحيح انحرافها بود .

ص: 105

9-جدول و طراحی آموزش قرآن

ص: 106

جدول

آموزش قرآن

سطوح

مقدماتی تاعالی

ردیف

کد

دوره

سطح

موضوع

دوره

یا کلاس

جلسات

ملاحظات

1

101

مقدماتی

الفاظ

حفظ

خردسالان (5-8) "سوره های کوچک "

12

2

102

مقدماتی

الفاظ

تجوید

صلات " آموزش فشرده اذکار نماز"

12

3

103

مقدماتی

الفاظ

روخوانی

"الفبای عربی ،حروف مقطعه،انواع وقف ،حروف ناخوانا ، تشدید تنوین ، لهجه

عربی "

12

روخوانی

و روانخوانی نور-محمدخواجوی و احمد حاجی شریف

4

104

مقدماتی

الفاظ

روخوانی

"مرور مباحث (حروف ناخوانا ،لهجه عربی ، انواع وقف )،حروف مفخم ،رفع

التقاساکنین،حرکت همزه وصل در ابتدای کلمات ، احکام هاء ، سجده های واجب ، سکت ،

تکبیر

12

روخوانی

و روانخوانی نور-محمدخواجوی و احمد حاجی شریف "

5

105

مقدماتی

الفاظ

صرف

ونحوقرآن (1)

38

6

106

متوسط

الفاظ

تجوید

1 "لهجه عربی ، مخارج حروف (ذ،ث،ظ،ع،ح،ط،غ،ض،و،ج،ک) صفات استعلاو استفال

،احکام راء و استثنائات و احکام لام جلاله

12

حلیة القرآن سطح 1

ناشر:احیاءکتاب: سیدمحسن موسوی

بلده

7

107

متوسط

الفاظ

تجوید

2 "احکام نون و میم ساکن،غنه،قلقله،تعریف مدوقصر،انواع مد

12

حلیة القرآن سطح 2

ناشر:احیاءکتاب: سیدمحسن موسوی

بلده

8

108

متوسط

الفاظ

تجوید3"ادغام

صغیر و کبیر،ادغامهای متماثلین متجانسین و متقاربین،ادغام کامل و ناقص،صفت

جهر،همس،شده،رغوه،اطباق،انفتاح،صفیر،لین،استطاله،نبره،تکریروباب فرش الحروف

12

9

109

متوسط

الفاظ

ترتیل1و2"آموزش

نغمات1(بیات،حجاز،رست) 2(نهاوند،سگاه،چهارگاه و صبا)

12

10

110

متوسط

الفاظ

لحن"آشنایی با

الحان عربی و سبکهای تلاوت و قرائت تقلیدی،تطبیقی و ترکیبی

12

ص: 107

11

111

متوسط

الفاظ

حفظ

موضوعی"حفظ40آیه در40موضوع همراه باتفسیرمختصر در هر ترم

12

12

112

متوسط

الفاظ

صرف ونحوقرآن(2)

38

13

113

عالی

الفاظ

حفظ

کل2ساله"حفظ1صفحه ازقرآن کریم درهرجلسه باتفسیر4روز درهفته

2 سال

14

114

عالی

الفاظ

حفظ

کل1ساله"حفظ2صفحه از قرآن کریم درهرجلسه باتفسیر5روز درهفته

1سال

15

115

عالی

الفاظ

تثبیت

حفظ"تثبیت5الی20صفحه ازقرآن کریم درهرهفته زیر نظر استاد

6ماه

16

116

عالی

الفاظ

روان خوانی – راحت

وبدون غلط وتپق زدن

10

17

117

عالی

الفاظ

تند خوانی

10

20 دقیقه یک جزء

18

118

عالی

الفاظ

بلاغت قرآن

19

آشنایی با علوم

بلاغی: معانی، بیان و بدیع

مولف : حمید محمدی

ناشر کتاب : هاجر

(وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران)

19

201

مقدماتی

معانی

لغت شناسی قرآن

19

1-شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، جعفر شریعتمداری 4جلد

2-مفردات راغب

3-قاموس قرآن اثر سید علی اکبر قرشی 6جلد

4-ألتّحقیق فی کلمات القرآن الکریم ؛ تألیف : حسن مصطفوی

14جلد

20

202

متوسط

معانی

ترجمه عمومی

38

1-آیت الله ناصرمکارم شیرازی

ص: 108

11

111

متوسط

الفاظ

حفظ

موضوعی"حفظ40آیه در40موضوع همراه باتفسیرمختصر در هر ترم

12

12

112

متوسط

الفاظ

صرف ونحوقرآن(2)

38

13

113

عالی

الفاظ

حفظ

کل2ساله"حفظ1صفحه ازقرآن کریم درهرجلسه باتفسیر4روز درهفته

2 سال

14

114

عالی

الفاظ

حفظ

کل1ساله"حفظ2صفحه از قرآن کریم درهرجلسه باتفسیر5روز درهفته

1سال

15

115

عالی

الفاظ

تثبیت

حفظ"تثبیت5الی20صفحه ازقرآن کریم درهرهفته زیر نظر استاد

6ماه

16

116

عالی

الفاظ

روان خوانی – راحت

وبدون غلط وتپق زدن

10

17

117

عالی

الفاظ

تند خوانی

10

20 دقیقه یک جزء

18

118

عالی

الفاظ

بلاغت قرآن

19

آشنایی با علوم

بلاغی: معانی، بیان و بدیع

مولف : حمید محمدی

ناشر کتاب : هاجر

(وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران)

19

201

مقدماتی

معانی

لغت شناسی قرآن

19

1-شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، جعفر شریعتمداری 4جلد

2-مفردات راغب

3-قاموس قرآن اثر سید علی اکبر قرشی 6جلد

4-ألتّحقیق فی کلمات القرآن الکریم ؛ تألیف : حسن مصطفوی

14جلد

20

202

متوسط

معانی

ترجمه عمومی

38

1-آیت الله ناصرمکارم شیرازی

ص: 109

24

205

متوسط

معانی

تفسیرمختصرعمومی

39

1-ذکرمبارک شش جلد

2-برگزیده تفسیرنمونه پنج جلد

3-تفسیرنورقرائتی

4-تفسیرمهررضائی

25

206

متوسط

معانی

منطق تفسیرشناسی

قرآن

39

-منطق تفسیرقرآن:محمد علی رضائی اصفهانی پنج جلد

-مکاتب تفسیری (سه جلد)

پديدآورنده : علي

اكبر بابايي

26

207

متوسط

معانی

شناخت علوم قرآن

39

-نرم افزاردانشنامه علوم قرآن (مشکاة الأنوار2)

27

208

متوسط

معانی

تاریخ تفسیرقرآن

39

1-کتاب تاریخ تفسیر قرآن کریم

نویسنده : جلالیان،

حبیب الله

2-التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، تأليف حضرت آیت الله محمد هادى معرفت دو جلد

عربی ترجمه توسط آقايان:على خياط و على نصيرى

28

209

متوسط

معانی

آسیب شناسی مکاتب

تفسیرقرآن

19

-آسيب شناسي جريان هاي تفسيري (دوجلد)

ص: 110

24

205

متوسط

معانی

تفسیرمختصرعمومی

39

1-ذکرمبارک شش جلد

2-برگزیده تفسیرنمونه پنج جلد

3-تفسیرنورقرائتی

4-تفسیرمهررضائی

25

206

متوسط

معانی

منطق تفسیرشناسی

قرآن

39

-منطق تفسیرقرآن:محمد علی رضائی اصفهانی پنج جلد

-مکاتب تفسیری (سه جلد)

پديدآورنده : علي

اكبر بابايي

26

207

متوسط

معانی

شناخت علوم قرآن

39

-نرم افزاردانشنامه علوم قرآن (مشکاة الأنوار2)

27

208

متوسط

معانی

تاریخ تفسیرقرآن

39

1-کتاب تاریخ تفسیر قرآن کریم

نویسنده : جلالیان،

حبیب الله

2-التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، تأليف حضرت آیت الله محمد هادى معرفت دو جلد

عربی ترجمه توسط آقايان:على خياط و على نصيرى

28

209

متوسط

معانی

آسیب شناسی مکاتب

تفسیرقرآن

19

-آسيب شناسي جريان هاي تفسيري (دوجلد)

ص: 111

38

301

مقدماتی

عینی

عمل به قرآن

متوسط

فردی-------انسان

قرآنی

عالی

جمعی------جامعه

سازی قرآنی (جامعه مهدوی)

39

401

مقدماتی

دفاع

وجهاد

دفاع ازقرآن

متوسط

لفظی – معنوی -عینی

عالی

طرح نهائی

محسوب نمی گردد.

طرح

براساس لفظ ومعنی و عینی ودفاع تقسیم گردیده است.

طرح

براساس تقسیم آفاقی و انفسی ؛ تمام آفاقی است مگرکد:212

طرح به

کلمات عمومی وتخصصی و فوق تخصصی نگاه ویژه دارد.

کتابهای

معرفی شده نمونه است و نیاز به تحقیق دارد.

دردوره

های تخصصی وفوق تخصصی نیاز به معرفی کتاب درطرح نیست.

مدیریت

مراکز وفعالیتهای قرآنی

راه

اندازی وحمایت ازکانون قرآن وعترت درمدارس

جشنواره

سراسری قرآن وعترت

مسابقات

قرآنی

تربیت

مربیان قرآن

طرح زمزمه

قرآنی

ص: 112

تالارهای

گفتگوی قرآنی

مشارکت درنمایشگاههای

بین المللی قرآن کریم

اجرای طرح

نهضت قرآنی جهت فعالیت دانش آموختگان دربرنامه های قرآنی بیرون ازحوزه های علمیه

فعالیت

های قرآنی درعرضه تبلیغ

تدوین

نظامنامه اداره موسسات وفعالیتهای قرآن وعترت

رشته های

تخصصی قرآنی درسطح سه وچهار

10- طرح جامع قرآن

ص: 113

ص: 114

11-مستند سازی قرآن

چندین سال پیش تحقیقی انجام دادم به امید آنکه براساس آن فیلم مستند قرآنی بانگاه جهانی در

100 قسمت تهیه گردد . این پروژه سرمایه گذاری کلانی می خواهد والبته ارزشمند است وباید روزی محقق گردد. اگرانحرافی آن تهیه گردد اصلاح آن مشکل است.

تفسیرصوتی و تصویری قرآن در قالبهای مختلف از ابزارمهم نشر وترویج قرآن است که باید کارهای بزرگی دراین زمینه رقم بخورد.واز انواع تکنولوژیها وهنرها وایدها وخلاقیتها برای نشر مفاهیم و معنائی قرآن استفاده گردد.

عمده توجه ما باید روی حوزه معنائی وتفسیری ومفهومی آن معطوف گردد.قرائت وکتابت وهنرهای آن بخش کوچکی ازنشرقرآن است و مهم فهمیدن وفهماندن وعمل فردی وجمعی به قرآن است.

با توجه به تشنه گان معارف الهی درعصر ما در سطح بین الملل ضرورت این کار براهل بصیرت پوشیده نیست.

برای ماندگاری این تحقیق فهرست آن را دراینجا می آورم امید دارم روزی این طرح محقق گردد.

فهرست زیر داری نظم منطقی نیز می باشد.

قرآن چیست ؛ قرآن شناسی ؛ وحی چیست ؛ محتوای قرآن ؛ مخاطب کتاب ؛ پیامبرکیست ؛ محمد(صلی الله علیه و آله) ؛محتوای کتاب ؛گسترده گی موضوعات ومسائل مطرح ؛تاریخ 1400سال این کتاب ؛تاریخ تالیف وجمع آوری آن ؛ قرآن درطول تاریخ ؛ فرستاده قرآن کیست؟ خدا؟ ؛ هدف این کتاب؟ ؛آثاراین کتاب درفرهنگ وتمدن مسلمین در14قرن ودیگران ؛کتاب دیروزوامروزوفردا

قرون ؛ دانشمندان وعالمان به این کتاب ومحصولات مکتوب آنها(مفسرین) ؛نظرات دانشمندان جهان غیرمسلمان درباره قرآن ؛ قرآن وکتابهای آسمانی و معنوی ؛انبیا ؛ قصه ها ؛عدم تحریف ؛امثال ؛آدم

؛ انسان شناسی ؛ حیوانات ؛ زمین ؛ آسمان ؛ هستی شناسی ؛ خداشناسی ؛اسماء وصفات خدا ؛گیاهان

ص: 115

؛معاد ؛غیب وشهود ؛ اخلاق ؛ علم و قرآن ؛ احکام – شریعت-فروع دین ؛ فرد وجامعه ؛تاریخ؛ اعجاز

؛ زن ؛جهاد ؛ دنیا وآخرت ؛سیاست وحکومت ؛عرفان ومعنویت ؛ آخرالزمان ؛بهشت وجهنم ؛خانواده

؛حج ؛ مسجد ؛ ازدواج وطلاق ؛ حجاب وعفاف ؛ مهمانی وصله رحم ؛تفریحات ومباحات ؛وحدت مسلمین-ادیان –انسان ؛ شیطان ؛ فرشته ؛جبرواختیار ؛ قضاوقدر ؛ ارتداد ؛گناه ؛توبه ؛عبادت وبنده گی

؛ اسلام ومسلمین ؛ ایمان وتقوی ؛ عقل ؛ علوم تجربی ؛ قتل وخشونت ؛قصاص ؛مشروبات ؛ اسوه والگو ؛یهود ؛ مسیحیت ؛برده داری ؛ تفسیرچیست؟-مفسرین ؛ ارث ؛سخت افزار-سی دی های قرآنی

؛-سایت ها ؛-کتابخانه ها ؛تربیت ؛ ادبیات وعربی ؛ امامت ؛ ولایت ؛ روزه ؛حدیث ؛نهج البلاغه

؛ صحیفه سجادیه ؛ مهدویت ؛ دلالت آیه سیم بقره بروجود حجت تاروزقیامت ؛ درسنامه غدیر ؛ارض مقدس ؛ بدعت ؛ ازدیدگاه فریقین.(هشتاد موضوع).

12-تدوین و تاسیس رشته های قرآن

باید منظومه ای کامل از رشته های قرآنی در مراکز علمی حوزه ودانشگاه ایجاد گردد و رو به تکامل گردد. البته لازمه آن فراهم کردن زیرساختهای لازم است. اگر ما رشته هائی طراحی کنیم ولی استاد و کتاب آن را نداشته باشیم درواقع کاری صورت نداده ایم . بسیاری ازموضوعات ومسائل قرآنی الان است که درآینده کلان موضوع ومسئله خواهد بود ونیاز به تاسیس ریزموضوعات خواهد داشت.

حرکت قرآن تا روزقیامت توقف ناشدنی است واقیانوس مواج ازمعنا را درخود خواهد داشت. هرچه از این ذخیره الهی برداشت گردد کم است. والبته جا را برای علم تنگ نخواهد کرد. درواقع ما اعتقاد داریم که نقل وعقل همراه هم رشد بیشتری خواهند داشت و تعارضی با هم دارند.

ص: 116

دراینجا فهرستی ازرشته های قرآن را می آوریم:

رشته های قرآنی

الف.(درحوزه اعتقادی)

1.قرآن و معرفت شناسی

2.قرآن وهستی شناسی

3.قرآن و انسان شناسی

4.قرآن و خداشناسی

5.قرآن و اسماء الهی

6.قرآن و صفات الهی

7.قرآن وتوحیدشناسی

8.قرآن و عدل شناسی

9.قرآن وافعال الهی

10.قرآن و انبیاء شناسی (عام)

11.قرآن و پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله) نبوت خاصه

12.قرآن و هرکدام ازپیامبران(خاص)

13.قرآن وقرآن شناسی

14.قرآن و امام شناسی( امامت عامه)

15.قرآن وامام علی (علیه السلام) (امامت خاصه)

16.قرآن و معادشناسی.

ص: 117

17. قرآن و ادیان الهی

18.قرآن و ادیان غیرالهی

19.قرآن وتاریخ اعتقادات

20.قرآن واعتقادات معاصر

ب-(اخلاق ومعنویات)

21-قرآن واخلاق

22-قرآن وسیروسلوک

23-قرآن ومعنویات

24-قرآن ومعنویات معاصر

ج-(قرآن وفقه)

25-قرآن وفقه

26-قرآن وفقه مضاف(100ها رشته)

د-(قرآن وعلوم)

27-قرآن واقتصاد

28-قرآن وحقوق

29-قرآن وروانشناسی

ص: 118

30-قرآن وبهداشت وسلامت

31-قرآن وجامعه شناسی

32-قرآن وعلوم تربیتی

33-قرآن وعلوم سیاسی

34-قرآن ونجوم

35-قرآن وتاریخ

36-قرآن ومدیریت

37-قرآن وداستان

38-قرآن وعرفان

39-قرآن واصول فقه

40-قرآن وفلسفه

41-قرآن ومنطق

42-قرآن وادبیات

43-قرآن وخانواده

44-قرآن وجوان

45-قرآن وجغرافیا

46-قرآن وریاضی

47-قرآن وکامپیوتر

48-قرآن وعلوم زیستی

ص: 119

49- قرآن وعلوم پزشکی

50- قرآن وعلوم فضائی

51- قرآن وعلوم کشاورزی(گیاهان)

52- قرآن وعلوم غریبه(10ها رشته)

53- قرآن وصنایع

54-قرآن و مستشرقین

55- قرآن وهنر

56-قرآن و تفسیر(حداقل شش رشته)

57-قرآن وعلوم قرآن(22رشته)

58-قرآن وعلوم حدیث(10ها رشته)

59-قرآن وفرهنگ

60-قرآن وارتباطات

61-قرآن وکلام

62-قرآن وتمدن و....

13-کارنامه قرآن

اززمانیکه

آدم وحوا روی کره زمین هبوط کردنند وتازمانیکه بشردست بقلم شد وسواد خواندن ونوشتن آموخت زیاد نمی گذرد.

ص: 120

تاریخ خلقت حضرت آدم وحوا حدود ده هزارسال پیش است وتاریخ نوشتن بدست انسان حدود پنج هزارسال قبل است.

ازآن زمان تاکنون هزاران خط ونقش روی صفحه آمده است والان بعضی ازآنها درموزه ها نکهداری می گردد.

سفره قرآن بیش ازهزاروچهارصدسال است که درمقابل بشرروی کره خاکی گسترده شده است. واین کتاب اززمان پیدایش توسط عده ای ازاصحاب حضرت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) ودرراس آن حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) تدوین وثبت وضبط شد.

تاریخ این کتاب اگر تدوین شود بیش ازصدها جلد خواهدشد.آنچه برسراین کتاب گذشته است قابل مقایسه باهیچ کتابی نیست. تاریخ مبدا وپیدایش وبسط وگسترش آن درکتابهای علوم قرآنی تدوین گردیده است .

اگرکتابهای روی کره زمین درهمه علوم بیش از130میلیون جلد بدانیم قرآن درمیان همه آنها ازوضعیت متفاوتی برخورداراست.واین موضوع ذهن هرفرهیخته ودانشمند وحتی غیردانشمند راتحریک میکند که این کتاب چه کتابی است؟

کتاب آسمانی قرآن حتی بادیگرکتابهای آسمانی مثل تورات وانجیل وزبورنیزقابل مقایسه نیست. زیرتفاوتها وویژگیها وصفات خاصی دارد. یکی ازموضوعات مهم درباب معارف قرآن خود قرآن شناسی درقرآن است . جالب توجه اینکه قرآن درباره خودش به صدها مطلب پرداخته است ودرواقع ازخودش دفاع سنگینی کرده است.

شگفتیهای زیادی ازاین کتاب درتاریخ ثبت شده است که پرداختن به آن دلنشین وبهت آوراست.

چه کسانیکه بااین کتاب انس پیداکردنند وزیستند وعمرخودرادراین راه صرف کردنند وبه چه درجات وکمالات معنوی ومادی ودنیوی واخروی رسیدند وچه افرادی که بااین کتاب عنادودشمنی ورزیدند.

ص: 121

برداشتهای انحرافی والتقاطی وافراطی که ازاین کتاب آسمانی ومقدس شده است سبب پیدایش گروههای تکفیری ومنحرف شده است . این گروهها وفرقها نه فقط درکتاب ومدرسه برداشتهای غلط خودرامطرح کردنند بلکه افکاروبرداشتهای انحرافی آنها به اجتماع وجنگ وقتل وغارت هم کشیده شده است. برای همین تبیین وتحلیل وتفسیراین کتاب آسمانی ومقدس همیشه درمیان مسلمین وغیر مسلمین نیزمطرح بوده است . کتابهای خوب تبیینی وتفسیری دراین میان کم نیستند لکن هنوزراههای نرفته دراین زمینه زیاداست.

هرروزوهرلحظه ازاین کتاب میتوان گلهای تازه چید وهردسته گلی بوع مطبوع خویش رادارد. براین اساس کوششها دراین زمینه بسیاربوده است وادامه دارد.

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید:

ویَنابیعُ العِلمِ وَبُحورُهُ.

ترجمه: قرآن چشمه های دانش ودریاهای علوم است.

وَریاضُ العَدلِ وَغُدرانُهُ

ترجمه:سرچشمه عدالت، و نهرجاری عدل است.

وَ أَودیَهُ الحَقَّ وَغَیطانُهُ.

ترجمه:نهرهای جاری زلال حقیقت وسرزمین های آن است.

وَ بَحرُ لا یَنزُفُهُ المُستَنزِفوُنَ وَ عُیوُنٌ لایَنضِبُها الما تِحوُنَ ومَناهِلُ لایَغِیضُها الوارِدوُن.

ترجمه:دریایی است که تشنگان آن، آبش را تمام نتوانندکشید،وچشمه ای است که آبش کم شدن ندارد.محل برداشت آبی است که هرچه از آن برگیرند کاهش نمی یابد.

جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ العُلماءٍ رَبیعَا لِقُلوُبِ الفُقِهاء.

ص: 122

ترجمه:خدا قرآن را فرونشاننده ی عطش علمی دانشمندان،و باران بهاری برای قلب فقیهان {قرار داده است}

وَ مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءٍ.

ترجمه:و راه گسترده و وسیع برای صالحان است.

وَ حَبلاً وَثیقاً عُروَتُهُ.

ترجمه : ریسمانی است که رشته های آن محکم است.

وَ مَعقِلا ًمَنیعاً ذِروَتُهُ. ( خطبه/198)

ترجمه: پناهگاهی است که قله ی آن بلند{است}.

امیرالمومنین در2خطبه ، 2تعبیرمختلف از ظاهر و باطن قرآن بیان می کند، که هر دو را ذکر می کنیم.

وَ اِنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ أَنیقٌ وِ باطِنُهُ عَمیقٌ. ( خطبه/18 )

ترجمه:همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست.

و بین حججه من ظاهر علم وباطن حکم. ( خطبه/152 )

ترجمه: وحجت های آن را روشن گردانید.قرآن ظاهرش علم وباطنش حکمت است.

لا تَفنَی غَرائِبُهُ ،وَلَا تَنقِضی عَجائِبُهُ. (خطبه/152)

ترجمه:نو آوری های آن پایان نگیرد و شگفتی هایش تمام نمی شود.

باگسترش علوم وفن آوری چیزی ازتابش این کتاب نورانی کم نشده است بلکه براهمیت این کتاب افزوده شده است. ودولت قرآن روزبروزسایه اش رابرسراین کره خاکی وغیرآن گسترده است . ولی باید گفت : باش تا صبح دولتت بدمد.

ص: 123

درزمان ما که تجهیزات دیجیتالی وارتباطات گسترش پیدا کرده است قرآن نیز درنشرافکارواندیشه های خود نیز از آن بهره مند بوده است.

کتابها وپایان نامه ها و مقالات واسناد مکتوبی که اطراف این کتاب شکل گرفته است بیش ازده هزارجلد است.

الف- محور اول : علوم قرآن

نگاه وپژوهش ویابهتر بگویم روش ما برای بررسی قرآن دراینجا عقابی است یعنی اینکه از بالا سعی میکنیم جهان و کشورها و استانها و شهرستانها و شهرها و بخشها روستاهها و کوچه ها و بن بستها و خانه ها و اطاقها و حتی آجرها وموزائیکها ودانه های شن ورنگها و باغها وجنگلها و اقیانوسها و دریاها و دریاچه ها و حوضها واستخرها و حیوانات و گیاهان و انسانها و هرچه روی کره زمین است را ازطرف آسمان ببینیم وبعد ازشناخت جامع و کامل کلیات آنگاه به طرف مسائل و موضوعات اصلی وفرعی برویم. برای شناخت ورسیدن به معارف شهودی قرآن ابتدا باید یک نگاه جامع وکامل ازبالا وآسمان به سوی قرآن نظاره کرد و بعد ازاین نظاره شهودی جامع وکامل وارد جهان قرآن شد.

البته همه این معارف و اطلاعات قرآنی شهودی و مربوط به این عالم میشود ویاحتی میتوان گفت معارف ذهنی است. معارف غیبی و ملکوتی وقلبی قرآن داستان دیگری دارد که درضمن مباحث به بعضی ازآنها خواهیم پرداخت. لکن معلومات غیبی قرآن تاطهارت ظاهری وباطنی وقلب سلیم نباشد آموختنی نیست.

درآیه 21 سوره شریفه حجر خداوند تبارک وتعالی می فرماید:

(وَ إِنْ مِنْ شَيْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ )

ترجمه :هيچ چيز نيست مگر آنكه نزد ما خزينه هاى آنست و ما نازلش نمى كنيم مگر به اندازه معين .

ص: 124

این آیه که یکی از انوارآیات الهی است وبرجسته گی خاصی درمیان آیات قرآن دارد مفسرین تفسیرهای مختلفی ازآن ارائه کرده اند لکن مفسرقیم المیزان علامه طباطبائی فرموده است:

اينكه مى گوييم خداى تعالى در جمله" عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ" اين معنا را اثبات نموده كه هر چيزى قبل از نزولش به اين عالم و استقرارش در آن خزينه هايى نزد او دارد، و قدر را بعد از آن خزينه ها، و همدوش نزول دانسته.

نتيجه اين بيان اين مى شود كه هر چيزى قبل از نزول مقدر به قدر و محدود به حدى نيست، و در عين حال باز همان شى ء است.

خداى تعالى در تعريف اين خزائن، جمع كرده است ميان اينكه فوق قدريست كه توأم با هر چيزى مى شود، و ميان اين كه خزائن فوق يكى دو تا نيست، و اين كلام در ظاهر تناقض است، چون عدد از خواص هر چيزيست كه محدود باشد، و فرض اينجاست كه خزائن ما فوق قدر و حد است، پس نبايد متعدد باشد، با اينكه آن را جمع آورده و فرموده:" خزائنه" پس خود خزينه ها هم محدود و متمايزند، زيرا اگر متمايز و محدود نبودند يكى بيش نبود.

اينجاست كه به اين نكته متوجه مى شويم كه خزينه هاى مذكور درست است كه متعددند ولى بعضى ما فوق بعضى ديگر است، پس صحيح است بگوييم متعددند و در عين حال محدود نيستند، و تناقض هم در بين نيست، زيرا اينكه مى گوييم محدود نيستند مقصود اين است كه خزينه بالا محدود و مقدر به حد و قدر خزينه پايين نيست. پس تمامى خزائن الهى به اين اعتبار نامحدودند به حدودى كه شى ء مفروض در اين نشاه به خود مى گيرد.

و بعيد نيست تعبير به" تنزيل" در جمله و" ما نُنَزِّلُهُ" كه بر نوعى از تدريج در دلالت دارد اشاره به همين باشد كه شى ء مفروض نزولش مرحله به مرحله است، و هر مرحله اى كه نازل شده قدر و حد تازه اى به خود گرفته است، كه قبلا آن حد را نداشته، تا آنكه به مرحله آخر كه همين عالم دنيا است رسيده، و از هر طرف به حدود و اقدار محدود شده، هم چنان كه به مقتضاى آيه" هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً" (آيا بر انسان نگذشت وقتى از روزگار كه چيزى

ص: 125

لايق ذكر نبود. «سوره دهر آیه 1» ترجمه :انسان در عالمى انسان بوده ولى چيزى كه مذكور شود نبوده است. )

نكته ديگر اينكه اين خزائن تماميش ما فوق عالم مشهود ما است، چون خداى تعالى آنها را به وصف" عنده- نزد خدا" وصف نمود.(ترجمه الميزان، ج 12، ص: 213).

علامه درپایان فرمایش خود می فرماید: اين بود آنچه كه از دقت و تدبر در آيه شريفه مورد بحث بدست مى آيد، هر چند كه خالى از دقت و غموض(سختی ) نيست، و در بدو نظر بسيار مشكل به نظر مى رسد، و ليكن اگر در تدبر خود دقت كنى و مقدارى فشار به فكر آورى، برايت روشن مى گردد و ان شاء اللَّه خواهى ديد كه از واضحات كلام خداى تعالى است.

وما براساس فرمایش علامه طباطبائی می خواهیم بگوئیم (خزائن قرآن) نیزنزد خداوند تبارک وتعالی است وشاید برای معدودی ازبندگان خاص الهی بعضی از آن خزائن قابل دسترسی باشد . اینجاست که می گوئیم همه مطالب ما که برای قرآن می آوریم مربوط به عالم مشهود است.

این روش عقابی که اشاره کردیم هم برای تحصیل و تدریس و تحقیق وتبلیغ ودفاع ازقرآن سودمند است.

ما در همینجا تاکید وسفارش می کنیم به تمام افرادی که میخواهند وارد عوالم و جهانها وهستی های قرآن شوند ابتدا مراجعه به کتابهای جامع و کامل که معرفی کلیات قرآن است شوند وبعد ازآن به مباحث ومعارف وعلوم قرآن بپردازند.

هرچند که اعتراف می کنم کتابهای جامع و مفید و علمی وآموزشی وتخصصی دراین زمینه بسیار کم است و هرکدام دچاریا ایجاز مخل ( کم گوئی و کم نویسی آسیب زا) و یا اطناب ممل ( زیاده گوئی و زیاده نویسی ملال آور) می باشد.

فعالیتهائی که درارتباط با قرآن صورت می پذیرد به چندصورت قابل تقسیم است ودانشمندان اسلامی هم تقسیمات زیادی بوجود آورده اند. و هرکدام براساس حیثیت و مبنائی است.

ص: 126

یکی از این تقسیمات از نظرمحتوائی است که به علوم قرآن وتفسیر وتبیین قرآن مربوط می باشد. ولکن ما ترجیح میدهیم دراینجا بصورت محوری و موضوعی مباحث خود رابیاوریم.

اولین محورازمباحث قرآن که دراینجا می آوریم علوم قرآن است.

علوم قرآن به معارف ومباحثی می پردازد که بیشترمربوط به خارج از متن قرآن است. هرچنددربعضی ازموضوعات به متن قرآن نیزپرداخته میشود. مثل اینکه وحی چیست؟

محورهائی که علوم قرآن به آن می پردازد محدودیت خاصی ندارد وبلکه درطول تاریخ ابعاد آن متفاوت گردیده است.

فهرست موضوعات و یا علومی که این علم به آن می پردازد ازدیدگاه دانشمندان اسلامی متفاوت است جلال الدین سیوطی درکتاب خود80 عنوان آورده است و بعضی کمترویابیشتراشاره کرده اند.

درباره تاریخ پیدایش این علم به قرنهای متفاوتی اشاره شده است ولی حقیقت این استکه بعضی ازموضوعات آن درهمان قرون اولیه اسلام شکل گرفته است هرچند به عنوان علوم قرآن مطرح نبوده است. موضوعی مثل قرائات وقراء ازمباحث مهمی بوده است که درصدراسلام وبعد ازآن بشدت درمیان مسلمین و دانشمندان اسلامی مطرح بوده است.

وتاریخ علوم اسلامی راکه بررسی می کنیم مشاهده می کنیم هرعلمی دارای سرنوشتی است دریک مرحله متولد میشود وبعد رشدونمو وشاخ وبرگ پیدا میکند ودردورانی اوج وفرود دارد واگردچارمرگ شود دیگر باید فقط آن رادرتاریخ علوم مشاهده کرد.

علوم قرآنى نيز همچون ساير علوم داراى متون و منابع بسيار و دانشمندان بنام بى شمارى مى باشد. ذكر آنها و يا مرورى بر آنها در اينجا ملال آور خواهد بود. به ناچار به برخى از دانشمندان و آثار مهم علوم قرآنى آنان اشاره مى شود.

متشابهات القرآن؛ ابو الحسن على بن حمزه كسائى (189 ق)، الناسخ و المنسوخ فى القرآن و فضائل القرآن؛ ابو عبيد قاسم بن سلام هروى (224 ه ق)، كتاب المصاحف؛ ابو بكر بن ابى داود سجستانى

ص: 127

(238 ه ق)، فضائل القرآن؛ ابو عبد الله محمد بن ضريس (294 ه ق) كتاب الناسخ و المنسوخ فى القرآن؛ محمد صفار (238 ه ق) الحجة فى القراءات؛ ابن خالويه (370 ه ق) الحجة للقراء السبعة؛ ابو الحسن فارسى (377 ق) اعجاز القرآن و الانتصار للقرآن، ابو بكر محمد بن طيب باقلانى (403 ق)، تلخيص البيان فى مجازات القرآن؛ سيد رضى (406 ق)، تنزيه القرآن عن المطاعن و متشابه القرآن؛ عبد الجبار همدانى (415 ق)، الايات الناسخه و المنسوخه و الموضح عن جهة اعجاز القرآن؛ سيد مرتضى (436 ق)، التحديد فى الاتقان و التجويد؛ الفرق بين الضاد و الظاء فى كتاب الله؛ المحكم فى نقط المصاحف؛ المقنع فى رسم مصاحف الامصار؛ المتكفى فى الوقف و الابتداء؛ جامع البيان فى القراءات السبع و التيسير فى القراءات السبع؛ ابو عمرو عثمان بن سعيد دانى (444 ق)، نواسخ القرآن و فنون الافنان فى عجائب علوم القرآن، ابو الفرج جوزى (597 ق)، جمال القراء و كمال الاقراء؛ على بن محمد سخاوى (643 ق)، المرشد الوجيز الى علوم تتعلق بالكتاب العزيز؛ ابو شامه مقدسى (665 ق)، البرهان فى علوم القرآن، محمد بن عبد الله زركشى (794 ق) التمهيد فى علم التجويد؛ النشر فى القراءات العشر و شرح طيبة النشر فى القراءات؛ ابو الخير محمد بن محمد جزرى (833 ق) فضائل القرآن؛ ابن حجر عسقلانى (852 ق)، التيسير فى قواعد علم التفسير؛ محيى الدين محمد كافيجى (879 ق)، مواقع العلوم من مواقع النجوم؛ جلال الدين بلقينى (م 824ق)، طبقات المفسرين؛ اعجاز القرآن؛ الاتقان فى علوم القرآن؛ التحبير فى علم التفسير؛ ترتيب سور القرآن؛ و معترك الاقران فى اعجاز القرآن؛ جلال الدين سيوطى (911 ق)، علوم القرآن؛ سيد محمد باقر حكيم، البيان فى تفسير القرآن؛ سيد ابو القاسم خويى، مدخل التفسير؛ محمد فاضل لنكرانى، تاريخ و علوم قرآنى، بحوث فى تاريخ القرآن و علومه؛ سيد ابوالفضل مير محمدى، تاريخ قرآن؛ محمود راميار، پژوهشى در تاريخ قرآن؛ سيد محمد باقر حجتى، مناهل العرفان فى علوم القرآن؛ محمد عبد العظيم زرقانى، مباحث فى علوم القرآن؛ صبحى صالح، التمهيد فى علوم القرآن؛ التفسير و المفسرون و ترجمه آن؛ صيانة القرآن عن التحريف و ترجمه آن، شبهات و رودود؛ علوم قرآنى و تاريخ القرآن؛ محمد هادى معرفت.

یکی ازکتابهای خوبی که درعلوم قرآن در قرن نهم نوشته شده است و میتوان گفت ازمهم ترین و جامع ترین کتابها در این علم است

کتاب«الاتقان فی علوم القرآن » در دو جلد، نوشته "جلال الدین

ص: 128

ابوالفضل عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی"( 849-911 ق) قرآن پژوه، حدیث شناس و فرهنگ نگار معروف که به تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، منتشر شده است.

سیوطی اهل سیوط یا اسیوط مصر بود، ولی اجدادش ایرانی بودند. زندگی نامه نویسان از او با عناوین و القابی چون امام و حافظ یاد کرده اند. علاوه بر آنکه حافظ قرآن بود، احادیث بسیاری (در حدود صد هزار) از حفظ داشته و سه اثر در علم حدیث و آثا ر متعدد و معتبری در حوزه قرآن پژوهی تالیف کرده است.

در تالیف "الاتقان فی علون القرآن" از نخستین و مهم ترین آثار این علم استفاده شده است. من جمله از "البرهان فی علوم القرآن" اثر علی بن ابراهیم بن سعید مشهور به حوفی در سی مجلد، "فنون الافنان فی علوم القرآن"، "المجتبی فی علوم تتعلق بالقرآن" از ابن جوزی، "جمال القراء" از علم الدین سخاوی، "المرشد الوجیز" از ابوشامه، " مواقع العلوم من مواقع" از جلال الدین بلقینی و سرانجام "البرهان فی علوم القرآن" اثر بدرالدین زرکشی که اصلی ترین منبع تالیف الاتقان است.

بعضی از مباحث یا فصول هشتاد گانه الاتقان که هر یک از آنها "نوع" نام دارد، به شرح زیر است: شناخت آیات مکی و مدنی، شناخت آیات حضری و سفری، نخستین قسمتی که از قرآن نازل شد؛ شناخت آخرین آیه، شان نزول، جمع و تدوین قرآن، آداب تلاوت قرآن، آنچه در قرآن به غیر لغت عرب است، شناخت ادواتی که مفسر به آنها نیاز دارد(بحث زبانی- ادبی و بلاغی) در شناخت اعراب قرآن، قواعد مهمی که مفسر به شناخت آنها نیازمند است، شناخت محکم و متشابه، عام و خاص؛ مقدم و مؤخر، مجمل و مبین، مطلق و مقید، مفهوم و منطوق، حقیقت و مجاز، تشبیه و استعاره های قرآنی، فواصل آیات، در سرآغاز سوره ها (و بحث درباره حروف مقطعه یا فواتح سور)، مناسبت آیات و سوره ها، در اعجاز قرآن، امثال قرآن، سوگندهای قرآن، جدل قرآن، مبهمات آیات، فضایل آیات، بیان فاضل و افضل قرآن، (بحث درباره اینکه آیا قرآن غث و سمین بمعنی انتخاب و خوب وبد دارد یا نه؟)، در رسم الخط و آداب نوشتن آن، در شناخت تفسیر و تاویل و چگونگی نیاز به آن، شناخت مشروط و مفسر و آداب تفسیر، طبقات مفسرین(زندگی نامه دوره ای مفسران).

ص: 129

این کتاب از نخستین کتابهایی است که در قرن گذشته چاپ شده است، در کلکته سال 1271 ه و در مصر سال1278 ه و در چاپخانه کاستلیه سال 1279 ه و چاپخانه عثمان عبد الرزاق سال 1306 ه و در المطبعۀ المیمنیه سال 1317 ه و درالمطبعۀ الازهریه سال 1318 ه و ... چاپ شده است، و سپس پیوسته بچاپ رسیده است. صحیحترین چاپها چاپ کاستلیه است،امتیازش این است که تصحیحات و پاورقیهایی از شیخ نصر الهورینی در دوازده صفحه به آن ضمیمه شده است.

از الاتقان سه ترجمه فارسی در دست است: یکی گویا متعلق به عصر قاجار نسخه اش در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران محفوظ است. دومی با عنوان "دایرة المعارف قرآن" ترجمه محمد جعفر اسلامی؛ و سومی در دو جلد ترجمه سید مهدی حائری قزوینی است.

دربسیاری ازموضوعات علوم قرآن کتابهای مستقلی نوشته شده است که نیازبه کتابشناسی گسترده وجامع دارد .

درزمان معاصر تحقیقات وکتابهای علوم قرآن بسیارزیادی نوشته شده است که به چهار منبع مهم آن اشاره می کنیم:

1-از منابع مهمی که درعلوم قرآن عرضه شده است سی دی مشکات الانوار کتابخانه جامع علوم قرآن است که مرکزتحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نورتولید وعرضه کرده است .

502 عنوان كتاب در حدود 600 جلد از منابع مهم فارسی و عربی علوم قرآنی و

استخراج شرح حال تفسیری 3167 تن از مفسران در قالب 35 نمایه از 27 منبع و

ارائه بيش از 30000 چکیده درباره شرح حال مفسران می باشد.

مشكات از جهت محتوايى در سطح بسيار بالايى است. زيرا در زمينه كليه مباحث علوم قرآنى حداقل چندين اثر ارائه مى كند. آمار زير گوياى اين مدعاست. لازم به ياد آورى است كه آمار زير اختصاص به منابع مستقل علوم قرآنى دارد. به عنوان مثال اگر براى اسباب نزول يا نسخ پنج و يازده اثر معرفى شده؛ منظور آثار مستقلى است كه پيرامون اسباب نزول و نسخ نگارش يافته است. و گرنه

ص: 130

در منابع عمومى علوم قرآنى همه مباحث از جمله اسباب نزول و نسخ و مانند آن مطرح شده و اينگونه آثار محاسبه نشده است.

1. اجزاى قرآن؛ سه اثر

2. اسباب النزول؛ پنج اثر

3. اصطلاحنامه؛ سه اثر

4. اعجاز ادبى؛ بيست و نه اثر

5. اعجاز عددى؛ سى و نه اثر

6. اعجاز علمى؛ سى و يك اثر

7. اعجاز هنرى؛ هفت اثر

8. اعجاز؛ بيست اثر

9. پاسخ به شبهات قرآنى؛ هيجده اثر

10. تاريخ تفسير؛ شش اثر

11. تاريخ قرآن، چهارده اثر

12. تاويل؛ شش اثر

13. تجويد؛ چهل و سه اثر

14. تحريف ناپذيرى قرآن، نوزده اثر

15. تدوين قرآن؛ هفده اثر

16. ترتيب نزول قرآن؛ چهار اثر

17. ترجمه پژوهى؛ شش اثر

ص: 131

18. تفسير پژوهى؛ پنج اثر

19. تناسب آيات و سور؛ دو اثر

20. دانشنامه علوم قرآنى؛ نه اثر

21. درسنامه علوم قرآنى؛ پنج اثر

22. رسم الخط قرآن؛ پانزده اثر

23. روش تفسير روايى؛ سه اثر

24. روش تفسير عرفانى؛ چهار اثر

25. روش تفسير كلامى؛ فلسفى؛ عقلى؛ سه اثر

26. روشها و گرايشهاى تفسيرى؛ سى و هشت اثر

27. طبقات مفسران و قاريان؛ نه اثر

28. جامع علوم قرآنى؛ هفتاد و هفت اثر

29. فضايل قرآن؛ هفت اثر

30. قرائت؛ پنجاه و هشت اثر

31. قرآن پژوهى؛ بيست اثر

32. قصص قرآنى؛ شش اثر

33. متشابه لفظى؛ شش اثر

34. محكم و متشابه؛ سه اثر

35. مفسر پژوهى؛ چهارده اثر

36. نزول؛ چهار اثر

ص: 132

37. نسخ؛ يازده اثر

38. وحى؛ دوازده اثر

برای تمام کسانیکه دنبال مباحث علوم قرآن هستند این منبع رامعرفی می کنیم.

مشكاة الانوار يا كتابخانه جامع علوم قرآنى نام نسخه اول از سرى برنامه هاى نرم افزارى علوم قرآنى مركز نور مى باشد كه اينك به قرآن پژوهان عرضه شده است. نسخه دوم آن به نام دانشنامه علوم قرآنى مراحل پايانى را سپرى مى كند، كه در آينده انشاء الله عرضه خواهد شد.

2- دومین منبع توسط پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی حاصل تجرب--ه بیست سال تلاش مستم--ر دفتر تبلیغ--ات اسلامی در عرص--ه اطلاع رسانی دین-ی است. این پژوهشکده در زمینه مدیریت و سازماندهی موضوعی اطلاعات و منابع اسلامی و طبقه بندی اصولی و اساسی آنها، بر مبنای استانداردهای علمی و پیشرفته روز، فعالیت خود را آغاز کرد و با توجه به ظرفیت های موجود، دستاوردهای چشمگیری در زمینه مدیریت اطلاعات اسلامی داشته است.

این پژوهشکده تولیدات مختلفی داشته است که که یکی ازآنها (اصطلاح نامه علوم قرآنى) است. این پژوهش به همت گروه پژوهشى علوم قرآنى در سال1373 و با همکارى اساتید مشاور آغاز گردید و در سال 1376به پایان رسید، که در یک جلد با468 صفحه و4151 اصطلاح به چاپ رسیده است. مجموعه فوق، با مراجعه به بیش از300منبع علوم قرآنى استخراج و به سه بخش الفبایى، نظام یافته و ترسیمى تنظیم شده است.

در بخش الفبایى، هر یک از اصطلاحات در حوزه علوم قرآنى معیّن شده، و روابط معنایى آن با باقى اصطلاحات مشخص شده است.در بخش نظام یافته نماى اصطلاحات علوم قرآنى از عام ترین اصطلاح به همراه مترادف ها، اخص ها و وابسته ها تا خاص ترین آن تنظیم یافته است، به نوعى که مى توان مجموعه اصطلاحات علوم قرآنى را به صورت رده بندى شده با همه اطلاعات فرعى در این بخش ملاحظه کرد.

ص: 133

بخش ترسیمى، دست رسى به رده هاى اعم و اخص را به صورت منظم و رده بندى شده ممکن کرده که حوزه فعالیت این اثر، علوم قرآنى است و شامل معارف قرآنى نمى شود.

در اصطلاحنامه علوم قرآن ، رؤوس ساختار موضوعی حوزه علوم قرآن بر پایه نیاز به شناخت و درک قرآن در موارد ذیل به این شرح آمده است:

1. اسامی و صفات قرآن؛ 2. اسلوب قرآن؛ 3. اعجاز قرآن؛ 4. تاریخ قرآن؛ 5. ترجمه و مترجمان قرآن؛ 6. تفسیر و مفسران؛ 7. تقسیمات قرآن؛ 8. خصایص قرآن؛ 9. دلالت الفاظ قرآن؛ 10. فضایل قرآن؛ 11. قرائت و تجوید قرآن؛ 12. قرائات و قرّاء؛ 13. وحی الهی.

البته بنظرمی رسد این تقسیم بندی زیبا وعلمی نمی باشد واگرهمان 4151 اصطلاح براساس نظام الفبائی ملاک علوم قرآن قرارگیرد کافی بود . زیرا مرکزتحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور که براساس کتابها سازماندهی وتقسیم بندی کرده بود بیشترپذیرفتنی است واینکه ما بخواهیم تقسیم بندی جدیدی ارائه بدهیم مجبور یم به یک حیثیت توجه کنیم . البته اصل توجه به اصطلاح واصطلاح سازی ازتوجهات خوب و ویژه ای است که این پژوهشکده اسلامی به آن پرداخته است. چون اصطلاحات درهرعلمی مهم است ودرواقع فهم هرعلمی به فهم آن اصطلاحات بسته گی دارد. علمی خوب رشد میکند که دانشمندان آن علم اصطلاحات آن راخوب ودرسطوح مختلف تعریف وتبیین کرده باشند. این پژوهشکده توضیحات مفصلی درباره روش کارخود ارائه کرده است که خواندنی است.

آقای محمّدعلى رضايى كرمانى برای اصطلاحنامه علوم قرآنی امتیازاتی بشرح زیر آورده است:

1. نخستين اصطلاح نامه علوم قرآنى در حوزه فرهنگى عرب زبانان و فارسى زبانان است.

2. استخوان بندى علوم قرآنى را به نمايش مى گذارد.

3. رابطه اصطلاحات مترادف, اعم, اخص و وابسته را با يكديگر تبيين مى كند.

4. مفاهيم علوم قرآنى را - كه نهفته در پشت اصطلاحات است - به ذهن خواننده انتقال مى دهد.

ص: 134

5. نويسندگان مقالات و كتاب هاى علوم قرآنى را يارى رسانده, در پژوهش هاى گسترده علوم قرآنى و تدوين پايان نامه ها, سودمند و كارساز است.

6. در تدوين دايرةالمعارف علوم قرآنى, و يافتن مدخل هاى مناسب, كارساز و همراه است.

7. مدرّسان علوم قرآنى را در طرح بحث هاى گوناگون يارى مى رساند.

8. راه را براى نمايه سازان متون علوم قرآنى (و ديگر متون داراى بحث هاى علوم قرآنى) هموار مى كند.

اگر این منبع را با منبع مرکزتحقیقات علوم اسلامی نور مقایسه کنیم متوجه تنوع تقسیم بندی علوم قرآن می شویم.

راه رشد علوم قرآن این استکه خودرا محصوردرتقسیم بندیها نکنیم بلکه برای هرمسئله ویا اصطلاح وموضوعی کتاب تحقیقی تالیف گردد.

به هرحال درزمان ما انتشاراین اثرازکارهای پژوهشی مهم در علوم قرآن است که باید مورد توجه تمام کسانیکه درحوزه قرآن فعالیت می کنند قرارگیرد.

پژوهشکده مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی به منظور استفاده از ابزار های نوین اطلاع رسانی در اشاعه و ترویج طبقه بندی اطلاعات بر اساس اصطلاح نامه (Thesaurus) علوم اسلامی، در تاریخ 22 آذر 1389 برای نخستین بار " ویکی (Wiki) علوم اسلامی " را به عنوان یک پایگاه سازماندهی دانش اسلامی، در سایت Islamicdoc.org راه اندازی کرد.

وهمینطور به آدرس :( http://wiki.isca.ac.ir/wiki/index.php) مراجعه شود.

3- سومین منبع قابل توجه محققین وپژوهشگرها و علاقمندان به قرآن وعلوم قرآنی مربوط به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. این پژوهشگاه که توفیقات زیادی داشته است درمعرفی خود آورده است : در پرتو پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی ایران، بار دیگر دین و معرفت دینی،

ص: 135

به ویژه تعالیم متعالی اسلام، به عنوان فکر و فرهنگ مترقی و نجات بخش آدمی، در عرصه ی حیات انسان معاصر ظاهر شد. تجدید حیات تعالیم وحیانی و ارزش های اسلامی، از سویی سبب بیداری و خودباوری ملت های مسلمان و احیای روح ستم ستیزی در آنان شد، و از دیگرسو باعث نمایان تر شدن سست پایگی مسلك ها و مكاتب بشری و نظام های مبتنی بر آنها گشت.

بایستگی تحقیقات دقیق و منسجم، نظریه پروری و نوآوری پیرامون زیرساخت های اندیشه ی دینی و نظامات اجتماعی مبنی بر آن، و ضرورت پرداخت علمی و روزآمد به حوادث واقعه ی فكری، به فراخور شرایط كنونی و درخور این رستخیز عظیم و نیز لزوم آسیب شناسی در حوزه ی فرهنگ ملّی و باورداشت های رایج دینی، به منظور زدودن پیرایه های موهوم و موهون از ساحت قدسی دین و تبیین و عرضه ی صحیح و دفاع معقول از اندیشه های دینی و صیانت از هویت فرهنگی و سلامت فكری اقشار تحصیل كرده و نسل جوان كشور، تأسیس نهاد علمی - پژوهشی و آموزشی، دانشگاهی و حوزوی ممحض و كارآمدی را فرض می نمود. بر این اساس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی به عنوان یك نهاد علمی - فكری است که بر اساس نظر رهبر فرهیخته ی انقلاب اسلامی آیت الله العظمی خامنه ای (مدّظله العالی) و با تلاش های فراوان آیت الله علی اكبر رشاد، در سال 1373 تأسیس شده است.

بخشی ازپژوهش های این موسسه مربوط به قرآن است که بنام (دانشنامه علوم قرآن) دو جلد آن منتشرشده است. این دانشنامه دارای امتیازاتی بشرح زیراست:

1. ارایه نخستین دانشنامه علوم قرآن: در طول سالیان گذشته، دانشوران علوم قرآنی و فرهیختگان، کتاب های ارزشمندی در این زمینه نگاشته و منتشر کرده اند؛ همچنان که در ضمن دانشنامه های قرآنی، به فراخور، مدخل هایی به این موضوع اختصاص یافته است؛ ولی تاکنون دانشنامه ای جامع دراین باره نوشته نشده و این مجموعه، نخستین دانشنامه علوم قرآن به شمار می رود.

2. مرجعیت علمی: در مجموعه پیش رو - با پذیرش کاستی ها - تا آنجا که بتوان تلاش شده است برایند آن، با مهم ترین و تحلیلی ترین اطلاعات همراه بوده، کم وبیش خواننده را از مراجعه به منابع

ص: 136

دیگر - جز برای آگاهی از جزییات و تفصیل بیشتر - بی نیاز کند و با ارجاع منابع پرشمار و اصیل، مرجعی برای اهل تحقیق و قرآن پژوهان باشد.

3. فراگیربودن: در این دانشنامه تلاش شده به همه موضوع های دارای پیوند با علوم قرآن، پرداخته و در درون هر مقاله نیز جامعیت آن بر پایه قلمرو موضوعی آن مدخل رعایت شود.

4. مقارَن بودن: مقاله های این دانشنامه بر پایه مراجعه به منابع معتبر شیعه و اهل سنت نگاشته شده و در ذیل مسایل گوناگونی که در هر مقاله آمده، دیدگاه های دو مذهب یادشده به صورت مقارن ذکر شده اند.

5. دفاع عالمانه از دیدگاه مذهب اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله): در این دانشنامه، با زبان و روش علمی و نیز استناد به منابع معتبر شیعه و اهل سنت، به دفاع از دیدگاه های مذهب اهل بیت(علیهم السلام) پرداخته شده و از اظهارنظرهای غیرمستند و دخالت دادن احساسات، خودداری گردیده است.

6. پاسخ گویی به شبهه ها: این دانشنامه بر آن است تا به صورت صریح یا ضمنی، پاسخ گوی شبهه ها و گزارش های نادرستی باشد که از سوی خاورشناسان به ویژه نویسندگان دایرة المعارف قرآن لایدن درباره قرآن و مباحث علوم قرآنی مطرح شده است.

7. فراهم کردن امکان سنجش و داوری علمی: کوشیده شده است مقاله ها به گونه ای نگاشته شوند که امکان سنجش علمی درباره مباحث علوم قرآن برای پژوهشگران و قرآن پژوهان پدید آید.

دانشنامه قرآن شناسی با بیش از هزار مدخل در حوزه های تخصصی گوناگون، دربردارنده دو محور عمده است: 1- مباحث پیرامون قرآن (علوم قرآن)؛ 2- مباحث درون قرآن (معارف قرآن). مجموعه پیش رو در زمره گروه اول (علوم قرآنی) می گنجد. البته مباحث درون قرآنی (معارف قرآن) نیز در دستور کار پژوهشگاه قرار دارد.

فهرست اجمالی جلد اول این مجموعه به شرح زیر است:

قرآن - جواد پورروستایی

ص: 137

علوم قرآن - محمدعلی مهدوی راد و حامد معرفت

تاریخ قرآن - مجید معارف

نزول قرآن - حسین علوی مهر

مکی و مدنی - علی نصیری

ترتیب نزول سوره ها - عبدالکریم بهجت پور

تاریخ گذاری قرآنی - جعفر نکونام

اسباب نزول - سید محمود طیب حسینی

جمع قرآن - عبدالکریم بهجت پور و حسین علوی مهر

مصحف امام علی (علیه السلام) - جعفر نکونام

مصاحف صحابه - نادر کریمیان سردشتی

رسم الخط قرآن - یعقوب جعفری

نسخه های خطی قرآن - سید صادق حسینی اشکوری

تلاوت قرآن - محمدرضا شهیدی

روایات سبعة احرف - سید رضا مودب

قرائات قرآن - محمدعلی لسانی فشارکی

تولید این دانشنامه حدود چهل مرحله ازسرگذارنده است وافراد زیادی دربوجود آوردن آن دخیل بوده اند. هرچندمسئولین این دانشنامه سعی کرده اند کارعلمی وجدی ارائه کنند ولی با نگاه و تورق اجمالی متوجه می شویم توفیق چندانی برایشان حاصل نشده است.

ص: 138

یکی ازنکات مهم آن شاید برگشت به عدم توفیق کارجمعی است که دربعضی ازنهادهای علمی مشاهده می شود. پژوهشگاه ازنظرامکانات مادی ومعنوی سهمی نسبتا قابل قبولی برخورداراست لکن درارائه دانشنامه درترازومقیاس های ملی وجهانی موفق نبوده است.

این دانشنامه با اهداف عالی ومتعالی ازقوت وقدرت علمی مورد انتظاربرخوردارنیست وخود آفریده گان آن به کاستی هایش درمرجع بودن آن اعتراف کرده اند.

اصولا علوم قرآن هرچند برای پژوهشگران ومراکز علمی وسوسه انگیزاست لکن چون تخصص های آن دارای کتابهای مرجع کم شمارواساتید انگشت شماراست ؛ پژوهشگران این حوزه توفیق چندانی ندارند.

به عنوان مثال تاریخ کتابت وخط قرآن ازموضوعات فوق تخصصی است که درجهان اسلام به عدد انگشتان دست دانشمند برای آن یافت نمی شود. وهمچنین کتابهای تخصصی وفوق تخصصی هم دراین زمینه نیزبسیار کم است. علت مهم آن هم این استکه مراکزعلمی وحوزه های علمیه جهان اسلام دراین زمینه رشته های تخصصی تاسیس نکرده اند ونسبت به علوم اسلامی دیگر این بخش ازعلوم دینی نحیف ولاغراست. اگرمحقق علوم قرآنی تحقیقات مختصری دراین زمینه انجام بدهد متوجه این واقعیت می شود.

پژوهشگرقرآنی بدون اینکه نزد عالم ودانشمندی دراین زمینه شاگردی کرده باشد باعلم اجمالی وارد این علوم تخصصی وظریف می شود و اگردست به تالیف بزند معمولا کتابهای مفید وتخصصی نخواهد بود. این علوم دارای ریزکاریها وتحولات شگرف تاریخی است که مسلط شدن به آن دورازرنج وسختی نیست. متاسفانه کتابهای زیادی دراین زمینه تالیف وعرضه شده است که هیچگونه ارزش علمی ندارد وبعضی ازآنها به سیستمهای آموزشی نیزوارد شده است.

برعکس مسلمین که به این علوم کمتر بها وارزش را می دهند محققین غرب برای این علوم ارزش زیادی قائل هستند ودراین زمینه تحقیقات شگرفی انجام داده اند.

ص: 139

بعضی ازتحقیقات معاصردرحوزه علوم قرآن واکنش به تحقیقات غرب بوده است ؛ وازاصل اهمیت واعتباری نزد دانشمندان اسلامی نداشته است.

درصورتیکه پرداختن به تمام علومی که مربوط به قرآن می شود بسیارمهم وارزشمنداست ودانشمندان مسلمان معاصر باید برای این علوم تحقیقات ارزشمندی انجام بدهند.

تاسیس حوزه های علمیه تخصصی وتربیت شاگرد واستفاده ازدانشمندان تراز اول جهان گام اساسی وموثردراین راستا خواهد بود وبدون آن اتلاف سرمایه های مادی ومعنوی است.

یکی ازکتابهائی که توسط دانشمندا ن غربی تالیف شده است ؛ کتاب (دائره المعارف قرآن ) است . دائره المعارف قرآن در پنج جلد مشتمل بر حدود 700 مدخل به زبان انگلیسی از سال 2001 تا 2006 میلادی در انتشارات بریل در لایدن هلند چاپ و منتشر شد. سر ویراستار این مجموعه جین دمن مک اولیف، استاد دانشگاه جورج تاون آمریکا و دیگر ویراستاران اصلی آن عبارتند از کلود ژیلیو استاد دانشگاه اکس ؛ آن - پروانس فرانسه، ویلیام گراهام استاد دانشگاه هاروارد آمریکا، وداد قاضی و استاد دانشگاه شیکاگو آمریکا و اندرو ریپین استاد دانشگاه ویکتوریای کانادا.

دائره المعارف قرآن اثری مرجع با رویکردی آکادمیک و مطابق با معیارهای بین المللی در حوزه مطالعات قرآنی است و چکیده ای از دستاوردهای حدود یکصدوپنجاه سال قرآن پژوهی غربیان را در دسترس پژوهشگران و علاقه مندان رشته های علوم انسانی و اجتماعی قرارمی دهد.

هفتصد مدخل کوتاه و بلند این اثر به مفاهیم، شخصیت ها، رویدادها و باورهای ذکرشده در قرآن یا مرتبط با قرآ ن و نیز به موضوعات و مسائل بحث انگیز در حوزة مطالعات قرآنی اختصاص دارند.

ترجمه فارسی این دائره المعارف کم نظیر، علاوه بر عرضه تصویری واقعی از فضای مطالعات قرآنی در غرب، رهیافت ها، مسئله ها و دغدغه های جدیدی را به دست اندر کاران حوزه مطالعات اسلامی در جامعه ما نشان می دهد.

ترجمه این کتاب از سوی انتشارات حکمت و با حمایت معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است.

ص: 140

این کتاب را جمعی از مترجمان باویراستاران: امیر مازیار ؛ حسین خندق آبادی ؛ مسعود صادقی ؛ مهرداد عباسی انجام داده اند.

مطالعات اسلامی در دهه های پایانی قرن بیستم در غرب، چهره و رنگ دیگری به خود گرفت. با جدی شدن حضور کشورهای اسلامی در عرصه مسائل جهانی و لزوم شناخت دقیق و درونی این فرهنگ ها رویکردهای یکسونگرانه پیشین مورد نقد قرار گرفت و سعی شد درک همدلانه، دقیق و مستندتری از عقاید اسلامی حاصل شود.

حضور محققان مسلمان در اروپا و نزدیک تر شدن فرهنگ ها و گسترش رسانه های بین المللی، به تعاملات هرچه بیشتر کمک شایانی کرد و امکان انجام بسیاری از کارهای مشترک را فراهم آورد.

طرح هایی که در آن غربیان و مسلمانان به یک اندازه سهیم هستند. دائره المعارف قرآن EQ) ) با چنین نگاهی و برای نزدیک سازی هرچه بیشتر مطالعات قرآنی مسلمانان و محققان غربی تدوین شده و از این لحاظ در نوع خود بی نظیر است.

طرح این مجموعه عظیم از سال 1993 ریخته شد. نویسندگان با پشت سر داشتن تجربه گرانبهای دو ویرایش دائرة المعارف اسلام ( EI1, EI2 ) و درس آموزی از نوع نگرش حاکم بر آن و واکنش کشورها و محققان اسلامی به آن در پی آن بودند که اثری مرجع با همان خصوصیات اما با نگاه همدلانه و مشارکت بیشتر محققان اسلامی، مختص به قرآن و مطالعات قرآنی فراهم آورند. چنانکه ویراستار دائرة المعارف در مقدمه خود توضیح داده انتخاب و نگارش مدخل ها بر اساس دو هدف کلی انجام گرفته است:

1- درج برترین دستاوردهای قرآن پژوهی قرن گذشته در مداخل

2- تقویت و گسترش مطالعات قرآنی و پرداختن به حوزه های مغفول تا دیدی کامل نسبت به قرآن حاصل آید.

ص: 141

متولی انجام این پژوهش دانشگاه لایدن بود که یکی از مهم ترین مراکز اسلام شناسی در اروپا است و بسیاری از محققان طراز اول کنونی با آن همکاری دارند و در پیشینه کار خود مدیریت طرح عظیم دائرة المعارف اسلام را داشته است.

بهرحال موسسه ای که امروزمی خواهد دائره المعارف تدوین کند باید علاوه برآشنائی ورعایت استاندارهای جهانی ازمحققان وپژوهشگران درجه اول جهان اسلام استفاده کند.

نگاه مذهبی وایدئولوژی دردائره المعارفها دقتهای بسیارخاص وویژه ای می طلبد ودرصورت خطا مصرف داخلی خواهد داشت ودنیای جهان اسلام وعلم بدان توجه نخواهندکرد.

دراین باره شیوه وروش علامه طباطبائی صاحب تفسیرالمیزان بسیارباید مورد توجه قرارگیرد که چگونه با روش وتز تفسیر قرآن به قرآن نابترین حقایق اسلام وقرآن واهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین واحادیث گوهربارآنها رانشرجهانی داد .

4.چهارمین منبع مهم علوم قرآنی که معرفی می کنیم کتاب ارزشمند(التمهید فی علوم القرآن) اثر

آیت الله محمد هادی معرفت است. محمد هادی معرفت (1309-1385ش) از عالمان شیعه و محققان علوم قرآنی است. در کربلا متولد شد و خاندانش از نوادگان شیخ عبدالعالی میسی هستند. تحصیلات حوزوی را در حوزههای علمیه کربلا، نجف و قم گذراند و سپس در کنار فقه و اصول، توان خود را در تفسیر و علوم قرآن گذارد.

التمهید فی علوم القرآن در موضوع علوم قرآن و در ده مجلد به رشته تحریر در آمده است.

ص: 142

جلد اوّل علاوه بر مقدمه، شامل دو بخش می باشد. استاد بخش اوّل را با نام «الوحی و القرآن» به بررسی دو پدیدهٔ وحی و نزول قرآن اختصاص داده اند. ایشان در بخش دوم با نام «تاریخ القرآن»، دوران جمع آوری قرآن و یکسان سازی مصاحف را بررسی کرده اند.

جلد دوم كتاب نیز در دو بخش تنظیم شده و در آن موضوع «قراءات» و «نسخ» بررسی شده است.

جلد سوم این اثر ارزشمند به موضوع «محكم و متشابه» اختصاص یافته و آیات متشابه در این جلد بررسی و تأویل صحیح آنها از نگاه معظم له ذكر شده و در پایان به مسئله «بدا» و «تنزیه انبیاء» پرداخته است.

نویسنده در جلد چهارم - که به فرزند شهیدشان، علی معرفت، اهدا کرده اند - بحث اعجاز قرآن مطرح کرده و به مباحثی همچون واژه شناسی اعجاز، ابعاد اعجاز قرآنی، آراء و نظرات دانشمندان مسلمان در مورد اعجاز قرآن، نقد و بررسی قول به صرفه، اعتراف بزرگان ادبی اعراب مشرك معاصر پیامبر به عظمت بیانی قرآن، و مقایسه ای عالمانه میان برخی از زیباترین مكتوبات و اشعار عربی و قرآن پرداخته شده است.

در جلد پنجم التمهید و در ادامه بحث اعجاز، به اعجاز بیانی قرآن می پردازند و عمده نظریات دانشمندان و مؤلفان جهان اسلام در موضوع اعجاز بیانی را همراه با ذكر شواهد قرآنی و توضیح تفصیلی عناصر مؤثر در اعجاز بیانی توضیح می دهند.

استاد معرفت در بخش پایانی این مجلد از دو جهت (اجمالی و تفصیلی) فصاحت قرآن رابررسی و توضیحاتی ارزشمند در این زمینه بیان داشته اند.

ایشان در جلد ششم التمهید، به اعجاز علمی و اعجاز تشریعی می پردازند.

جلد هفتم تا دهم این کتاب به ترتیب عبارت اند از: شبهات و ردود، صیانة القران من التحریف، التفسیر و المفسرون (در دو جلد) که به سبب اهمیت موضوع این کتاب ها، به طور جداگانه چاپ شده اند.

ص: 143

این مجموعه ابتدا در 6 جلد به چاپ می رسید. جلد های هفت تا ده، بعدا به این مجموعه اضافه شد و تعداد به ده جلد رسید.

این مجموعه ازکتابهای خوب علوم قرآن است که درزمان ما تالیف شده است ودارای چند ویژه گی خوب است .

اول اینکه مولف اکثراین مباحث رادرمیان طلاب وفضلابحث کرده است وسپس بعد ازنقدوسوال آنها راتالیف کرده است و من خودم توفیق درشرکت بعضی ازجلسات درس ومنزل آن استاد فرزانه راداشتم. ایشان ارتباط بسیارخوبی باشاگردان برقرارمی کرد وهرکسی رانسبت به وسع خودش راهنمائی می کرد . تفاوت بارزایشان با بسیاری ازاساتید دیگراین بود که شاگردپروربود نه اینکه فقط به استادی تکیه زده باشد.

دوم اینکه کتاب ناظربه کتابهای دیگرمسلمین نیزبوده است وازمطالب آنها علاوه براستفاده نقد ورد وتحلیل نیزکرده است.

وسوم اینکه نویسنده این مجموعه مجتهد بوده وازقواعد فقهی ورجال ودرایه واحادیث بهره خوبی داشته است .

چهارم اینکه چون درکشورعربی متولد شده است ازادبیات عرب وعربی قابل قبولی برخورداربوده است ودرتالیف ازآن بهره وافری برده است .

پنجم اینکه ایشان تحصیلات ورشد وتدریس دردو حوزه بزرگ ومهم عراق وایران داشته است.

این کتابها بصورت گوناگون ترجمه شده است ودردسترس علاقه مندان قرارگرفته است . این استاد علاوه برتدریس وتحقیق شاگردان خوب وبرجسته ای نیزتربیت کرده است .

مجموعه این کتاب فرازوفرودهائی داشته است دربعضی مسائل تحقیقات شایسته وبایسته صورت گرفته ودربعضی جاها باارائه نظریه مطلب خاتمه پیدا کرده است. این مجموعه براساس یک طرح کلان برنامه ریزی واجرا نشده است بلکه براساس مروز زمان به اینجا رسیده است وبرای همین

ص: 144

انسجام بهم بافته شده راندارد .ولی این کتاب شایسته توجه محققین وپژوهشگران وعلاقه مندان علوم قرآنی است.

نکته مهمی که باید درپایان بحث علوم قرآن به آن اشاره وتاکید کرد این است که کتابهای علوم قرآن دارای چهارضعف بسیارمهم است:

1.نوآوری وتحقیقات شایسته وبایسته دراین زمینه صورت نگرفته است. بنوعی مطالب گذشته بسیارزیاد بازنویسی وتکرارشده است. واین ضعف غالب تالیفهای ما است چه درحوزه کتابهای علمی علوم قرآن و یا آموزش علوم قرآن و یا پایان نامه ها و یا مقالات .

2.موضوعات جدید علوم قرآنی درزمان معاصرپرداخته نشده است.

3-عدم توجه به تاریخ علوم اسلامی وعلوم قرآن.

4-عدم توجه به تمام رشته های علوم قرآن.

ب-محوردوم تفسیرقرآن

یکی ازعلوم اسلامی که قدمت دیرینه دارد تفسیرقرآن است که صدها دوره تفسیرسندپرافتخاری برآن است.

ازابتدای ظهوراسلام ونزول آیات قرآن این بحث مطرح بوده که این آیات چه چیزی را می خواهد به ما بفهماند؟ ویا دلالت آن چیست؟ ویا چه هدایتی برای انسان دارد.

ص: 145

بااینکه قرآن به زبان عربی ودرمحیطی عرب زبان بوجود آمد لکن سوال وطلب فهم وکنکاش برای فهم آیات الهی از همان زمان اول پیدایش اسلام وقرآن بوجود آمد. اینها درطول زمان سبب پیدایش علمی شد که ماامروزآن را بنام تفسیرقرآن می شناسیم.

این علم دارای چند بحث اساسی است : به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

یعنی کسیکه میخواهد وارد دنیای تفسیرقرآن شود بعد ازفراگرفتن علوم مقدماتی ولازم باید دیدگاه خود رانسبت به این هفت موضوع روشن کند تا جایگاه تفسیری آن مفسرروشن گردد.

یکی ازکتابهای خوبی که دراین موضوع تالیف شده است کتاب : منطق تفسیر قرآن - مولف: محمدعلی رضایی اصفهانی( پنج جلد )می باشد.

مقصود از منطق تفسیر قرآن، مبانی، قواعد، گرایش ها و شیوه تحقیق در تفسیر قرآن است، که مراعات آنها می تواند از خطای مفسران جلوگیری کند. و به عبارت دیگر، قواعد و ضوابط و روشهای استنباط از قرآن کریم است، که راه برداشت صحیح از قرآن را به مفسر می آموزد.

این کتاب

باهدف، تبیین مبانی و پیش فرض های تفسیر و شرایط مفسر و همچنین توضیح قواعد اختصاصی تفسیر و قواعد مشترک تفسیر و علوم دیگر به همراه نقد و بررسی مختصر دیدگاه ها در موارد فوق و سامان دهی مبانی و قواعد تفسیر در قالب آموزشی به رشته تحریر درآمده است.

و از جمله ویژگی های متن، ارائه مطالب متناسب با متن آموزشی و استفاده از قواعد تفسیری که در کتب اهل سنت مطرح شده و بومی سازی آنها با توجه به مبانی فکری شیعی می توان نام برد.

جلد های دیگراین کتاب روشهای کاربردی در تفسیر قرآن و گرایش های مفسران را دسته بندی و تحلیل کرده تا منطق تفسیر قرآن را روشن سازد. وهمچنین روش تحقیق در علوم قرآن وشناخت فرهنگ زمانه، نشانه شناسی، زبان، هرمنوتیک و شناخت قرآن و علوم طبیعی و انسانی می پردازد.

ص: 146

وقتی این پنج جلد کتاب رابخوانید بعد به ارزیابی ازتفاسیربپردازید متوجه می شوید که تفسیرقرآن بصورت جامع وکامل ازعهده یکنفر غیر معصوم ساقط وخارج می باشد. زیرامفسرین و دانشمندان علوم با تخصص وفوق تخصص های گوناگون براساس یک برنامه جامع باید درکنارهم وبموازات یکدیگربه تبیین وتوضیح کلمات وجملات وآیات وسوره های قرآن بپردازند.این آرزوبرای بسیاری ازکسانی است که برروی قرآن تحقیق کرده اند دردل وفکرشان است که هنوز محقق نشده است .

شک نکنیم اگربخواهیم تفسیرمبنائی درتمام علوم اسلامی (تجربی ؛ اجتماعی ؛انسانی ؛ فلسفی و...) ازقرآن ارائه کنیم تفسیرچندهزارجلدی خواهیم داشت.

برای اینکه کسی نگویداین افراط ومبالغه است کافی است ما برای حداقل سه هزارلغات اساسی قرآن برای هرکدام حداقل یک جلد کتاب بنویسیم آنوقت یکدوره تفسیر3000 جلدی خواهیم داشت.

بعنوان نمونه به این دوقاعده واستفاده آن درتفسیرقرآن توجه کنید :

1-قاعده اول :

تفسیرگرانسنگ و وزین علامه طباطبائی را وقتی بررسی می کنیم ؛ مشاهده می کنیم ایشان ازقاعده سیاق ازابتدا تا انتهای تفسیرچقدربه کرات استفاده کرده اند . آمارنشان می دهد درتفسیرالمیزان بیش از2500 مرتبه ازاین کلمه و قاعده استفاده کرده اند.

واژه سیاق از ریشه سوق گرفته شده و در لغت کاربردهای گوناگونی دارد. یکی از کاربردهای لغوی آن سیاق کلا م است. لغت شناسان معانی زیر را برای سیاق کلا م گفته اند:

ص: 147

الف-تتابع و از پی یکدیگر آمدن کلا م. ب- اسلوب و روشی که کلا م بر آن جاری می شود . ج - طرز جمله بندی کلا م د- درون یا مابین کلا م.

هرگاه گفته شود این عبارت در سیاق کلا م واقع شده است مقصود این است که درون و مابین آن جای دارد.( اقرب الموارد ج 1ص 559 و المنجد ص 365 و المعجم الوسیط ص 465 و فرهنگ نوین ص 246).

واژه سیاق با این که در علوم تفسیر و اصول فقه و فقه کاربرد گسترده ای دارد ولی کمتر به صورت روشن و دقیق تعریف شده است. یکی از کسانی که این مفهوم را به صورت روشن تعریف کرده است آیة اللّه شهید سید محمد باقر صدر است. ایشان در تعریف سیاق گفته است: سیاق عبارت است از هرگونه دال و نشانه ای که با لفظی که فهم آن مقصود است همراه می باشد خواه آن دال و نشانه لفظی باشد به گونه ای که آن دال لفظی با لفظ موردنظر کلا می یکپارچه و مرتبط را تشکیل می دهندیا آن دال و نشانه حالی (غیرلفظی) باشد مانند موقعیت ها و شرایطی که کلا م را در برگرفته و نسبت به موضوع موردبحث نقش دلا لت گری دارند. آیة اللّه صدر سپس به تبیین سیاق با ذکر مثال پرداخته و آورده است: اگر فردی به دیگری بگوید: هر روز کنار دریا برو و به سخن آن گوش کن . در این عبارت گوش کردن به سخن دریا با معنی لغوی دریا سازگاری ندارد در این صورت دو احتمال مطرح می شود:

الف - مقصود این است که نزد دریا برود و به صدای امواج دریا گوش دهد.

ب - مقصود این است که نزد عالمی برود و به سخنان عالمانه او گوش دهد.

در این مثال هریک از دو واژه دریا و سخن افزون بر معنای حقیقی که نزد همگان روشن است معنای مجازی نیز دارند. معنای مجازی دریاعالِم و معنای مجازی سخن صدای امواج آب است. اکنون باید دید از نظر سیاق کدام یک از دو معنای حقیقی دریا و سخن مقصود است تا در نتیجه معنای مجازی دیگری مراد باشد. به عبارت دیگر هرگاه چنین ساختار کلا می به عرف آشنا به زبان ارائه شودکدام معنا به ذهن آنان تبادر می کند هرگاه از معنای حدیث (سخن) معنای حقیقی به ذهن

ص: 148

او تبادر کند این معنا قرینه خواهد شد که مقصود از دریا عالم است یعنی لفظ حدیث (سخن) قرینه خواهد شد بر این که معنای مجازی دریا مقصود است و آن را قرینه سیاق گویند یعنی از سیاق کلا می مزبور معنای حقیقی حدیث فهمیده می شود.( دروس فی علم الا صول ج 1 ص 103 – 104)

به عنوان مثال: درتفسیر سوره حمد ازاین کلمه و قاعده درچندین مورداستفاده کرده اند:

1-از سوى ديگر ظاهر سياق و به قرينه التفاتى كه در جمله: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) ...، بكار رفته، و ناگهان خداى سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته، چنين دلالت دارد كه سوره مورد بحث كلام بنده خداست، به اين معنا كه خداى تعالى در اين سوره به بنده خود ياد مى دهد كه چگونه حمدش گويد، و چگونه سزاوار است ادب عبوديت را در مقامى كه مى خواهد اظهار عبوديت كند، رعايت نمايد، و اين ظاهر را جمله (الْحَمْدُ لِلَّهِ) نيز تاييد ميكند.

2-اما از جانب پروردگار عز و جل، به اينكه بنده او وقتى او را عبادت مى كند، او را بعنوان معبودى حاضر و روبرو عبادت كند، و همين باعث شده كه در سوره مورد بحث در جمله (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) ناگهان از سياق غيبت به سياق حضور و خطاب التفات شود، با اينكه تا كنون مى گفت حمد خدايى را كه چنين و چنانست، ناگهان بگويد: (تو را مى پرستيم)، چون گفتيم حق پرستش او اين است كه او را حاضر و روبرو بدانيم.

3-و ممكن است بهمين جهت كه گفته شد، استعانت و عبادت هر دو را بيك سياق آورد، و نفرمود: (اياك نعبد اعنا و اهدنا الخ، تو را عبادت مى كنيم ما را يارى فرما و هدايت فرما) بلكه فرمود: (تو را عبادت مى كنيم و از تو يارى مى طلبيم).

4-خواهى گفت: پس چرا در جمله بعدى يعنى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) اين وحدت سياق را رعايت نكرد؟ و نفرمود: (اياك نعبد و اياك نستعين و اياك نستهدى الى صراط مستقيم)؟، در جواب مى گوييم: اين تغيير سياق در خصوص جمله سوم علتى دارد، كه بزودى انشاء اللَّه بيان مى كنيم.

پس با بيانى كه در ذيل آيه: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) الخ آورديم، وجه و علت التفاتى كه در اين سوره از غيبت به حضور شده روشن گرديد، و نيز وجه انحصار عبادت در خدا، كه از مقدم

ص: 149

آوردن مفعول (اياك) از فعل (نعبد و نستعين) استفاده ميشود، و همچنين وجه اينكه چرا در كلمه (نعبد) عبادت را مطلق آورد، و نيز وجه اينكه چرا بصيغه متكلم مع الغير فرمود: (نعبد) و نفرمود (اعبد، من عبادت مى كنم)، و باز وجه اينكه چرا بعد از جمله (نعبد) بلا فاصله فرمود: (نستعين) و وجه اينكه چرا دو جمله نامبرده را در سياق واحد شركت داد، ولى جمله سوم يعنى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) را با سياق نياورد، روشن گرديد.(تفسیرالمیزان جلد اول).

خوب این یک قاعده ازصدها قواعدی است که درعلم تفسیرقرآن کاربرد دارد . آیا رعایت تمام قواعد درجای جای قرآن ازعهده یک شخص برمی آید.؟

2-قاعده دوم:

ویا علامه عبدالله جوادی آملی درتفسیر شریف وقیم تسنیم که به نظر اینجانب این تفسیر ماموم تفسیر المیزان و امام تفسیرها است دربیش ازصدها مورد ازقاعده: (تَعلیقُ الحُکمِ عَلَی الوَصفِ مُشعرٌ بِالعِلیّة) استفاده می کنند.

طبق این قاعده کمتر شناخته شده بلاغی "تعلیق حکم به وصف مشعر به علّیّت است". یعنی اگر گوینده ای حکمی را در سخن خودش بیاورد و آن را وابسته به یک وصف بکند دلیل حکم خودش را هم ضمناً بیان کرده است.

مثلاً اگر کسی بگوید:" فلان جایزه را از سوی من به طلبه های فاضل و سختکوش بدهید" دلیل کمک مالی خودش را که "فاضل و سختکوش" بودن افراد مورد نظر بوده به طور غیرمستقیم بیان کرده است.

البته این خلاصه و ساده شده ماجراست و اهل بلاغت و دانشمندان علم اصول درباره این قاعده و جنبه های مختلف و دقیق آن فراوان سخن گفته اند.

بر اساس این قاعده هرجا که الف: توصیفی در ضمن حکم جمله وجود داشته باشد و ب:حکم به آن وصف وابسته باشد، این تعلیق و وابستگی مشعر به علِّیت است و دلیل حکم را بیان می کند. این

ص: 150

یک قاعده ادبی و اصولی وفقهی است که بی نهایت درتفسیرقرآن کاربرد دارد. بخصوص اینکه خود این قاعده وقانون خوب تبیین وتفسیرشود.

واین قاعده آنقدرطول وعرض دارد که آقایان مهدي رجائي، محمد رضا ستوده نيا، محسن صمدانيان، رضا شكراني درمقاله ای با عنوان : گونه شناسي «تعليق حكم بر وصف» در تفسير الميزان به ابعاد این قاعده درتفسیرالمیزان پرداخته اند.( مجله تحقيقات علوم قرآن و حديث ، سال چهاردهم، شماره 2 (پياپي 34).

برای توضیح بیشترمی توانید به این منابع مراجعه کنید:( 1. نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج1، ص502. 2.حمدی، علی، شرح اصول فقه، ج1، ص(264-263)

3. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج1، ص125.).

بعنوان نمونه درتفسیر قیم وارزشمند تسنیم دراستفاده از این قاعده درصدها مورد آمده است که بدلیل اهمیت آن ما به ده مورد اشاره می کنیم :

1-«الحمد له» (حمد براي اوست) مدعايي بود كه برهاني به همراه نداشت و برهان مي طلبيد و برهانش نيز اين بود كه خداوند سبحان بر اثر جامعيت كمالاتش شايسته حمد است. اما در «الحمد لله» حكم (ثبوت حمد) بر وصف (الله) تعليق شده كه موضوع، خودْ دليل را به همراه دارد و در مواردي كه متعَلّق حكم، خودْ دربردارنده سبب و علت ثبوت محمول براي موضوع باشد، نياز به استدلال نيست؛ همان طور كه در جمله «الجنّة للمطيعين» و «النّار للملحدين» وصفِ خود محمول (اطاعت و اِلحاد) بيانگر علت ثبوت بهشت براي اهل طاعت و آتش براي ملحدان است. در «الحمد لله» نيز جامعيّت كمال كه سبب ثبوت و اختصاص حمد است در موضوع (الله) قرار دارد.[تسنيم، جلد 1 - صفحه 335]

2-دعوت به مبارزه؛ دعوت به مبارزه در برابر جبّاران ناشي از نعمتهاي باطني و خاص الهي است.هنگامي كه حضرت موساي كليم (عليه السلام) به بني اسرائيل دستور مبارزه، مقاومت و فتح

ص: 151

سرزمين مقدّس را داد، گروهي گفتند: توان مبارزه و مقابله با عمالقه جبّار را نداريم. تو و پروردگارت شهر را بگشاييد تا ما به آن درآييم: (يا قوم ادخلوا الأرضَ المقدّسةَ الّتي كتب الله لكم ولاترتدّوا علي أدباركم فتنقلبوا خاسرين قالوا يا موسي إنّ فيها قوماً جبّارين وإنّا لن ندخلها حتي يخرجوا منها فإنْ يخرجوا منها فإنّا داخلون ... فاذهب أنت وربّك فقاتلا إنّا هاهنا قاعدون ( سوره مائده، آيات 21 - 24) دو نفر از خدا ترسان قوم كه مشمول لطف و نعمت خدا بودند، گفتند: بر خدا توكّل كنيد و به دشمن هجوم آوريد تا پيروز شويد: (قال رجلان من الّذين يخافون أنعم الله عليهما ادخُلوا عليهم الباب فإذا دخلتموه فإنّكم غالبون وعلي الله فتوكلّوا إن كنتم مؤمنين) (سوره مائده، آيه 23) اين آيه كريمه با تعليق حكم (دعوت به مبارزه) بر وصف (اِنعام الهي) مشعر به اين حقيقت است كه عامل شهامت اين دو، در شوراندن مردم عليه ستمكاران، همان اِنعام الهي بوده است. (تسنيم، جلد 1 - صفحه 533)

3- خداي سبحان اندامهاي ادراكي، مانند چشم و گوش را به آدمي بخشيده تا براي درك صحيح حقايق از آن مدد بگيرد و اندامهاي تحريكي، مانند دست و پا را به انسان داده تا براي كار درست به خدمت انسان درآيد. حال اگر از چشم و گوش و زبان آدمي جز تباهي برنخيزد در حقيقت او فاقد اين اندامهاست و به همين جهت، در قيامتْ نابينا، ناشنوا و ناگويا محشور مي شود و اگر انسان از اين اندامهاي ادراكي به خوبي بهره جست او به حق بينا، شنوا و گوياست و ازاين رو قرآن كريم برخي از پيامبران الهي را با وصفِ «صاحبان دستها و چشمها» مي ستايد: (واذكر عبادنا إبراهيم وإسحاق ويعقوب أولي الأيدي والأبصار)( سوره ص، آيه 45) گرچه همه انسانها دست دارند، اما دست بت سازان و بت فروشان در حقيقت دست نيست و دست رادمردان بت شكني مانند ابراهيم(عليه السلام) به حقيقت دست است. همه انسانها نيز از چشم بهره اي دارند، امّا چشمي كه با نگاه تكريم آميز به بت بنگرد و يا به خيانت گشوده شود، كه از آن به «خائنة الأعين» ياد مي شود: (يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور)( سوره بقره، آيه 31) نابيناست و چشم حقيقي آن است كه مانند چشم ابراهيم(عليه السلام) توان مشاهده ملكوت آسمانها و زمين را داشته باشد: (وكذلك نُري

ص: 152

إبراهيم ملكوت السماوات والأرض وليكون من الموقنين) (سوره فجر، آيات 27 - 28) و اين كه خداي سبحان مي فرمايد: «به ياد اينان باش كه صاحبان دستها و چشمها بودند» از باب تعليق حكم بر وصف، بدين معناست كه چون داراي اين اوصاف بودند، به يادشان باش.[تسنيم، جلد 2 - صفحه 334]

4- قرآن كريم در مقام بيان احكام فرعي جزئي دليلي ذكر نمي كند، مگر به عنوان

احياي ارتكاز فطري و يادآوري نكات اخلاقي، امّا براي اصول دين و مسايل نظري از جمله اصل ضرورت عبادت، برهان اقامه مي كند و علّتي كه در كريمه مورد بحث براي لزوم عبادت آمده برهاني است كه حدّوسط آن ربوبيّت حق است و اين برهان از راه تعليق حكم (اعْبدوُا) بر وصف (ربّكم) اقامه شده است. تعليق حكم عبادت بر وصف ربوبيّت بيانگر عليّت وصف مزبور براي ضرورت پرستش و مناسبت بين اين حكم و وصف است؛ علت اين كه بايد خدا را عبادت كرد ربوبيت اوست و اين كه تدبير همه امور به دست خداست و انسان عبد است و عبد در همه شئون خود مربوب و تحت تدبير خداست: (لا أملك لنفسي نفعاً ولا ضرّاً إلاّ ما شاء الله) (سوره مائده، آيه 6 )و عبد بايد در مقابل رب خضوع كند. بنابراين، جمله (اعبدوا ربّكم) فرماني است همراه با برهان.[تسنيم، جلد 2 - صفحه 362]

5- در قرآن كريم از سه راه بر ضرورت عبادت استدلال شده است: گاهي از راه مبدأ فاعلي و گاهي از راه مبدأ غايي و گاهي نيز از هر دو طريق. استدلال از راه مبدأ فاعلي، مانند آيه مورد بحث: (الّذي خلقكم)؛ يعني، بايد خدا را عبادت كنيد؛ چون خالق و مبدأ هستي شماست. استدلال از راه مبدأ غايي؛مانند: (قل يا أيّها النّاس إن كنتم في شكّ من ديني فلا أعبد الّذين تعبدون من دون الله ولكن أعبدالله الّذي يتوفّاكم) (سوره يونس، آيه 104 ) زيرا در اين كريمه سخن از عبادت خدايي است كه انسانها را توفّي مي كند. تعليق حكم عبادت بر وصف (الذي يتوفّاكم) مشعر به عليت است و نشانه اين كه وصف مزبور مي تواند حدّ وسط برهان بر ضرورت عبادت قرار گيرد؛ يعني، بايد خدا را عبادت كرد؛ چون بازگشت همه به سوي اوست.

ص: 153

(تسنيم، جلد 2 - صفحه 376 )

6- هيچ گناهِ غيرمحيطي سبب خلود نخواهد شد و اگر درباره برخي از معاصي بزرگ، مانند قتل انسان مؤمن، تهديد به خلود شده: (من يقتل مؤمناً متعمداً فجزآؤُهُ جهنّم خالداً فيها) (سوره نساء، آيه 93) مقصود از آن يا قتل مؤمن به جهت ايمان اوست كه تعليق حكم بر وصف مشعر به عليت آن باشد و بازگشت چنين گناهي به كفر است، يا اگر كشتن مزبور براي ايمان نباشد بلكه براي مسائل ديگر، مانند نزاع بر سر مال، حق و... باشد، منظور از خلود، مكث طولاني است، نه جاودانگي يا آن كه اين گونه از گناهان بزرگ زمينه ايمان را از بين برده و گنه كار را آماده تكذيب آيات الهي (كفر و ارتداد) مي كند و سرانجام گرفتار خلود خواهد شد؛ زيرا ارتداد و مانند آن، گناهِ محيط به هويّت گنه كار است كه همه جوارح و همه جوانح او را دربر مي گيرد و اگر فرضاً داراي برخي از اعمال صالح، يعني حُسْن فعلي باشد، در دنيا از آن بهره مند مي گردد، ولي نسبت به آخرت حبط خواهد شد و چيزي از آثار صلاح و فلاح و نجاح در شخص مشرك، كافر، مرتد و... نخواهد بود.

[تسنيم، جلد 5 - صفحه 333]

7- لزوم احسان به والدين به سبب تربيت آنهاست، نه صرف توليد اولاد يا رنج هاي مادّي توليد مادّي آنان: (ربّ ارحمهما كما ربّياني صغيراً) (سوره عنكبوت، آيات 50 - 51 )زيرا تعليق حكم ترّحم، بر وصف تربيت، مشعر به عليت آن است؛ جمله (كما ربّياني) و نه «كما ولّداني» نشان مي دهد كه حدّ وسط در حكم به احترام، تربيت والدين است و تربيت، نزد لغويان شامل تغذيه و تهذيب و پرورش روحي و جسمي، هر دو مي شود. البته اهتمام آيات و روايات، به خصوص پرورش روحي است؛ زيرا ارزش تربيت روحي به اندازه روح و قيمت پرورش بدن به مقدار تن ارزيابي مي شود. در اين صورت، جمله مزبور به والدين القا مي كند كه در تربيت روحي فرزندان بكوشيد تا همواره از دعاي خير فرزندان بهره مند شويد و به تأمين آب و نان و رشد و سلامتي مادّي آنان اكتفا نكنيد.[تسنيم، جلد 5 - صفحه 378]

ص: 154

8- از فرمان خداي سبحان به حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) درباره تطهير بيت حرام براي نمازگزاران و طواف كنندگان؛ (طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين والركع السجود) (سوره بقره آیه 125 )از راه تعليق حكم بر وصف، كه مشعر به عليت است، چنين برمي آيد كه طهارت اين خانه و توجه به اين پاكي براي آن است كه نمازگزاران وطواف كنندگان را تطهير كند؛ پس اگر زائر خانه خدا و طواف كننده بر گرد آن، طاهر نشود و از آن حرم طاهر و حريم پاك، ناپاك برگردد در حقيقت كعبه را طواف نكرده است، چنان كه نمازگزار ناپاك در واقع به كعبه رو نكرده است؛ زيرا بدون طهارت نمي توان به سرّ و حقيقت بيت الله الحرام نايل شد؛ چنان كه بدون طهارت نمي توان معارف قرآن را دريافت.( تسنيم، جلد 6صفحه 549)

9- در آيات ياد شده، اين نكته آمده بود كه شما به جاي گذشتگان نشسته ايد: (وهو الذي جعلكم خلَائِفَ الأرض) ( سوره انعام، آيه 165) (ثمّ جعلناكم خلائِف في الأرض) (سوره يونس، آيه 14) يعني شما هم در مسير گذرا قرار داريد و گاهي خداي سبحان چنين مي فرمايد: شما به جاي ظالمان نشسته ايد: (وسكنتم في مسَاكن الذين ظلموا أنفسهم). (سوره كهف، آيه 49 ) اين تعبير، برخلاف تعبيرهاي گذشته، صريحاً اعلام خطر است. با توجه به اينكه «تعليق حكم بر وصفْ مشعر به عليت آن وصف است» چنين تعبيري، بدين معناست كه مقامي كه به شما رسيده، در گذشته در دست كساني بود كه بر اثر ستمكاري نتوانستند آن را حفظ كنند؛ ظلم آنان را برافكند و شما جايگزين آنان شديد، پس شما هوشيار و مواظب باشيد و براي حفظ اين مقام عدالت پيشه كنيد.

[تسنيم، جلد 7 - صفحه 655]

10 - آياتي كه مفاد آنها اين است كه عمل، ظاهري دارد و باطني. در آياتِ اين دسته، زمينه تجسم اعمال نمايان مي شود؛ مانند آيه شريفه (إنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أموالَ اليَتامي ظُلماً إنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارا) (سوره فرقان، آيه 1 ) كه طبق آن، باطنِ تصرفِ ظالمانه و غاصبانه در مال مردم نه خود مال آتش است. قيد (ظُلما)، از باب تعليق بر حال يا صفت به عليّت آن اشعار دارد؛ يعني باطن ظلم آتش است، وگرنه متن مال را خود يتيم و ولي او نيز صرف مي كنند و هيچ گونه كيفري ندارد.

ص: 155

[تسنيم، جلد 8 - صفحه 366]

پس براساس گسترده گی وظرفیت چنین قواعد ی ومبانی نتیجه می گیریم که نوشتن تفسیرازعهده یکنفر خارج وباید حتما بصورت جمعی بانقشه وبرنامه جامع صورت بگیرد.

14-انتخاب ودقت درکتابهای تفسیری

وقتی شخصی کتاب تفسیر ازمفسری دست می گیرد باید موارد زیر را بدقت بررسی کندو بداند:

1-اسم تفسیر2-نویسنده یا نویسنده گان 3-زمان وقرن تفسیر4-مذهب مفسر5-میزان علم مفسر6-شهروجغرافیای مفسر7-روش تفسیری مفسر8-گرایش ومکتب تفسیری مفسر

9-استفاده ازمنابع تفسیری 10-استفاده ازقواعد تفسیر.

درواقع این ده مسئله تاثیری شگرف آور ی درکتاب تفسیر مفسردارد.وبدینصورت است که انواع واقسام تفاسیرشکل می گیرد.

البته لازم بذکراست که بدست آوردن همه این ده موارد دریکدوره تفسیرقرآن به راحتی امکان ندارد بخصوص مسائلی همچون قواعد تفسیر.

ارزیابی دقیق ازتفاسیربرای کسی ممکن است که سالها در خدمت تفسیرقرآن باشد وبه کتابهای تفسیرتسلط کافی داشته باشد.

تفسیرقرآن مثل هرعلم دیگرفراز وفرودهای زیادی بهمراه داشته است . اگرما تمام تفسیرهای قرآن را براساس قرن وتاریخ وگرایش و روش تفسیر طبقه بندی کنیم این مسئله بخوبی برای ما واضح می گردد.

ص: 156

15-اعتراف بزرگ مفسرین

اکثرمفسرین قرن حاضراعتراف واذعان کرده اند که باید مرتب ازقرآن تفسیرارائه گردد واین علم توقف ناشدنی است.

هرچند وقتی به یک آیه و یا سوره و یا جمله ویا موضوع و مسئله درقرآن دقت می کنیم مشاهده می کنیم که این آیه درطول قرون متفاوت تکامل تفسیری نداشته است وبا بی توجهی تمام مفسرین ازکنارآن گذشته اند وخیلی آیات به این سرنوشت دچارشده اند.

واین هم دلیل دلیل بسیارمهم دیگرمی تواند باشد که تفسیرترتیبی قرآن با توجه به رعایت همه جوانب تفسیروقواعد وپیش نیازهای علوم مرتبط با تفسیرازعهده یک نفرغیرمعصوم خارج است.

بلکه به اعتقاد ما تفسیرباید بصورت گروهی واینهم موضوعی صورت بگیرد والا تفسیرقرآن مطلوب ومناسبی وتخصصی وفوق تخصصی بدست نخواهیم آورد.

البته می توانیم تفسیرترتیبی عمومی مناسب وخوبی بصورت گروهی برای عموم ارائه دهیم ولی تفسیرتخصصی وفوق تخصصی باید بصورت موضوعی وگروهی انجام گیرد.

شاید ما هنوزمعنای تخصص وفوق تخصص برای تفسیرقرآن رابخوبی درک وادراک نکرده باشیم.

به عنوان مثال: سوره لقمان آیه 19

( إِنَّ أَنکرَ الاْءَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ)

ترجمه آیه به نثر: براستی که زشت ترین صداها صدای الاغ است.

ترجمه آیه به نظم:

سخن گوی آرام، بانگی مدار بود بدترین صوت، صوت حمار(مجد، امید ص 412)

نرم دار آواز بر انسان چو انسان زآنکه حق انکر الاصوات خوانده اند ز بنی صوت الحمیر«سنایی»

(دهخدا، علی اکبر، امثال و حکم، پیشین، ج 1، ص 290)

ص: 157

شما اگرخواستید این آیه را خوب معنا کنید علاوه برمفسرقرآن جامع الشرایط باید ازمتخصصین فیزیکدان وزیست شناس وموسیقی دان هم کمک بگیرید.

بیشترین تفسیری که درباره این آیه شده است این است:

قرآن نصایح بسیاری از لقمان به فرزندش را نقل می کند که البته عمومیت داشته و برای همگان نیز قابل استفاده است. از جمله آنهاست: «وَ اقْصِدْ فىِ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» (لقمان، 19: «(پسرم!) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن از صداى خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشت ترین صداها صداى خران است».)

کلمه قصد به معنای معتدل و راست است ( قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 8، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.) و در تعبیر «وَ اقْصِدْ فىِ مَشْیِکَ» به معنای میانه روی در راه رفتن است؛ یعنی نه آهسته و نه سریع راه برو. همچنین عبارت «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» به معنای آرام صحبت کردن و صدا را بالا نبردن است.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس صاحب الجوائب، احمد، ج 7، ص 196، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 4، ص 218، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.)

عبارت «إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» تعلیلی بر دستور بلند نکردن صدای انسان است.( صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 21، ص 86، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق.)

وجه علت بودن این است که می گوید صدای خود را بالا مبر؛ زیرا بلند کردن صدا نشانه بزرگی و قدرت انسان نیست، همان گونه که می بینیم صدای الاغ صدای بلندی است اما این بلندی نه نشانه کمال است و نه نشانه بزرگی، بلکه حتی نشان از زشتی صدا است و بلندی صدا در الاغ با زشتی صدای او همراه گشته است؛ به بیان دیگر، انسان باید از بلند کردن صدای خود پرهیز کند؛ زیرا صدای الاغ در اوج بلندی قرار دارد اما همگان بر زشتی آن اذعان دارند. علاوه بر نقش ادبی این

ص: 158

جمله، می توان به لحاظ بلاغی نیز برای این جمله نقشی قائل شد. این جمله در واقع استعاره ای است در بیان مبالغه برای نکوهش کسی که صدای خود را بالا ببرد، و با چنین تشبیهی، شخص را از بلند کردن صدا باز می دارد.( کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 7، ص 212، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش؛ مدنی شیرازی، على خان بن أحمد، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، ج 7، ص 330، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، مشهد، چاپ اول، 1384 ش.)

در این جا توجه به این نکته ضروری است که دانشمندان معتقدند حیوانات دارای عقل و فهم انسانی، نیستند؛ بنابراین چنین گفتارهایی آنها را رنجیده­ خاطر نخواهد کرد و بررسی ما در مورد این آیه تنها از این جهت است که آیا اصل این کلام تحقیر آمیز و توهین انگیز است و آیا شایسته خداوند است که از این ادبیات استفاده کند و حیوانات را این گونه مورد تحقیر خود قرار دهد؟

در ذیل این آیه، روایاتی وجود دارد که توجه به آنها در فهم حقیقی آیه، ضروری است. ابوبکر حضرمى می گوید: از امام صادق(علیه السلام) از مقصود گفتار خداوند عزوجل که می فرماید: «إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِیرِ» پرسیدم و ایشان فرمود: منظور عطسه ناهموار(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 656، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.) و مردی است که صدایش را بلند کند، مگر این که دعوت کننده به دین باشد و یا اینکه قرآن را قرائت کند».( طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 500 – 501، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.)

«معاویة بن عمّار: از امام صادق(علیه السلام) در مورد قول خداى متعال «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ» پرسیدم، فرمود: مراد از آن عطسه زشت است، و همچنین مردى که در جنگ صدایش را به صورتى زشت بلند کند، مگر این که مردم را به طرف خدا دعوت کند».( طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 207، المکتبة الحیدریة، نجف اشرف، چاپ دوم، 1385ق.)

ص: 159

البته برخی مفسران، آیه را بر معنای ظاهر آن دانسته و این روایات را در مقام بیان یکی از مصادیق صدای بلند ذکر کرده اند.( مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 57، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.)

ویا دربعضی روایات دیگرآمده است : در تفسیر آیه فوق از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده که حضرت فرمودند: خداوند گرامی تر است از آنکه مخلوقی را بیافریند و آن را تحقیر و یا انکار نماید, و مراد از "حمیر" در آیه شریفه الاغ نیست بلکه مراد از آن فلانی(؟) و دوست او (؟) می باشند که در تابوتی از آتش به صورت دو الاغ بوده و چون صیحه می زنند اهل آتش و جهنم از صدای آنها در عذاب بوده و منزجر می شوند.

(بحارالانوار 30/277 ).

درمجمع البیان گفته زفیر ، به معنی ابتدای صدای عرعر خران و شهیق به معنای صدای آخر آنها است (ترجمة المیزان ج : 11ص :27)

اما فهم صحیح این آیه و آیات مشابه، نیازمند توجه به این نکات است:

1. این نوع از عبارات، مقصود فی نفسه نیستند؛ یعنی خداوند در این آیه و آیات مشابه در مقام بیان این نکته نیست که صدای این حیوان چگونه است و چه صفتی دارد، بلکه در مقام ارائه مصداق کاملی از صدای بلند و زشت می باشد و تنها بدان جهت، چنین مثالی آورده است؛ مانند نمونه­ای دیگر: «آنان را چه شده که از تذکر و هشدار روى گردانند؟ * گویى گورخرانى وحشى و رمیده اند * که از [چنگال] شیرى گریخته اند»

(مدثر، 49 – 51: «فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ* کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ* فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةِ».) است که تنها برای مثال است نه آن که توهینی به گورخران باشد!

2. کلمه «أَنْکَرَ» در این آیه أفعل تفضیل است(فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 25، ص 123، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.) و نشانه این که در این صفت، این موصوف بالاترین حد را دارا است. اما این احتمال وجود دارد که استفاده از این

ص: 160

کلمه تنها برای بیان مصداق مشخص و واضح برای عموم مورد استفاده قرار گرفته باشد؛ زیرا باور عمومی در آن زمان، زشت­تر از صدای الاغ را تصور نمی­کرد گرچه شاید در واقع بدتر از آن نیز وجود داشته باشد. این رویکرد در روایات نیز وجود دارد که أفعل تفضیل دارای معنای نسبی است. برای نمونه در چندین روایت، تعبیر «افضل الاعمال» در مورد کردارهای متفاوتی به کار رفته که این نشان از استفاده در معنای نسبی این صیغه دارد.

3. در این آیه و آیات مشابه، نکوهشی متوجه الاغ نیست، بلکه تنها یک صفت او که برای انسان ها ناپسند است – گرچه در واقع نیز ناپسند نباشد - برای تشبیه ذکر شده است. مانند نمونه­ای دیگر که در آن نیز، سرزنشی متوجه الاغ نبوده بلکه افرادی مورد سرزنش قرار می­گیرند که با وجود قابلیت­های بالاتر، از آنها استفاده نکرده و مانند حیوانات رفتار می­کنند: «وصف کسانى که عمل کردن به تورات به آنان تکلیف شده است، آن گاه به آن عمل نکردند، مانند درازگوشى است که کتاب هایى را [که هیچ آگاهى به محتویات آنها ندارد] حمل مى کند...».( جمعه، 5: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارا ...». و نیز ر.ک: سوره محمد، آیه 12.)

پس نتیجه می گیریم تفسیراین آیه هنوزخیلی ناقص است ونیاز به تحقیقات جدی دارد وباید از متخصصین علوم نیز کمک گرفت ودر حد مقدور عصروزمان خود چنین آیاتی راتفسیرکرد.

16-روش ارائه تفسیرگروهی

فرهنگ ما بگونه ای است که کارگروهی وتیمی برای ما مشکل است واصولا کارگروهی بلد نیستیم ودانش مدیریت آن را هم بخوبی نداریم.

ودردوره های آموزشی ما نیزجایگاه چندانی ندارد.

با این حال استفاده ما ازقرآن طبق سنت رایج به این شکل است که عالم اسلامی با توجه به مقدمات ودانش های پیش نیازلازم سعی می کند یکدوره تفسیرارائه دهد وآن چیزی است که الان شما درکتابهای تفسیری مشاهده می کنید.

ص: 161

ولکن برای ارائه تفسیرگروهی تخصصی باید موضوعات علوم را انتخاب کنیم ودرهرموضوعی گروهی ازمتخصصین آن علم با متخصصین آشنای به قرآن دریک گروه کنارهم قراربگیرند وابتدا فهرستی ازمسائل وسوالات آن علم تهیه گردد ویکدورقرآن دراین علم بررسی وبحث گردد.

روش بررسی هم به دوشکل می تواند انجام بگیرد اول اینکه بعنوان دانش آموزودانشجووطلبه پای کلام الهی بنشینیم وببینیم قرآن درباره این علم چه می گوید .

دوم اینکه سوالات خود دراین علم وفهرست موضوعات وشبهات خود را به قرآن عرضه کنیم وبررسی کنیم وببینیم پاسخ قرآن درباره آن چیست؟

بدین شکل چندین هزاردانشمند درگروههای مختلف به تفسیرقرآن می پردازند ودرمحضرقرآن قرارمی گیرند وازقرآن برای خود ودیگران وجامعه وعلم وتمدن وتوسعه بهره برداری می کنند.

قرآن نظری وعملی درمتن فرد وجامعه وحوزه ودانشگاه وحکومت قرارمی گیرد.

علومی مثل علم تعلیم وتربیت ؛ جامعه شناسی ؛ حقوق؛ روان شناسی ؛ علوم سیاسی ؛ ادبیات ؛ تاریخ ؛ نجوم ؛ فیزیک ؛ شیمی ؛ زیست شناسی ؛ گیاه شناسی ؛ فلسفه ؛ کلام ؛ فقه ؛ اصول فقه ؛ اخلاق ؛ هنر؛ ورزش؛ عرفان ؛ سیروسلوک ؛ بهداشت وسلامت وپزشگی و.....

هرکدام ازاین علوم نیاز به تشکیل گروه ویا حتی چندین گروه دارد که تشکیل گردد وتفسیرتخصصی هرعلمی را ارائه دهند.

این گروههای علمی هرکدام منظومه ای راتشکیل می دهد که درکیهان معارف قرآن قرارمی گیرد.

پس تفسیرقرآن ما با این کیفیت چندویژه گی خواهد داشت:

1-گروهی.(نه فردی).

2-موضوعی.(نه ترتیبی).

3-موضوعی درهرعلمی.(نه فقط چند علم).

ص: 162

4-دانشمندان حوزه ودانشگاه (داخل وخارج ازکشور).

5-جهانی(نه کشوری ومنطقه ای).

6-عصری(نه تاریخی وقدیمی).

7- کارآمدی وکاربردی (نه صرفا علمی یاعلمی صرف).

8-اسلام ناب محمدی وآل محمد(صلی الله علیه و آله) (نه مذهبی وفرقه ای وگروهی).

9-چندبعدی ونگرش جامع(نه تک بعدی).

10-سیستمی ومنظومه ای (مجموعه ای متشکل از عناصر مرتبط با یکدیگر که مسئول انجام کار خاصی هستند).

11-بصورت دائمی ومستمر(نه موقت ویکدوره).

12- پاسخگوي نيازهاي طبيعي و واقعي.

13-فرهنگ سازي و آينده سازي .(تمدن سازی ؛ توسعه وپیشرفت براساس الگوی اسلامی)

14-كارآيي برتر نسبت به نظام هاي علمی مشابه.

15-قابل استناد به اسلام و تفكر ديني.

دراین زمینه من فقط سه رشته علمی راسراغ دارم که تفسیرقرآن موضوعی (نیمه تخصصی ) انجام گرفته است این هم بصورت فردی ونه جمعی وگروهی درصورتی که اگر گروهی وباتخصص های علمی مرتبط وبا ویژگیهای فوق انجام می گرفت خروجی خیلی بهتری داشت.

1- قرآن و تربیت

درموضوع قرآن وتربیت شش جلد تفسیرموضوعی توسط حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی رضایی اصفهانی ارائه گردیده به شرح زیر:

جلد اول:

ص: 163

- تفسیر تربیتی (مفهوم شناسی، روش شناسی، رویکردها، قواعد و مبانی)

- منابع تربیت (وحی، سنت، عقل، علم، شهود، عرف)

- مبانی تربیت (هستی شناختی، انسان شناختی، ارزش شناختی، معرفت شناختی)

- اهداف تربیت (مقدماتی،واسطه ای، نهایی)

- اصول تربیت در قرآن و مکاتب دیگر

- عوامل تربیت (مادی و فرامادی)

- موانع و آسیب های تربیت (درونی و بیرونی)

جلد دوم:

- ابعاد تربیت در قرآن (مفهوم شناسی، پیشینه و تقسیمات)

- تربیت جسمانی (غذایی، بهداشتی، جنسی، بدنی)

- تربیت عقلانی و علمی (اهداف، مراحل، روش ها، موانع)

- تربیت اجتماعی (خانوادگی، اقتصادی، قضایی، نظامی، شغلی)

- تربیت معنوی (عبادی، اعتقادی)

- تربیت اخلاقی (اهداف، ارزش ها، روش ها، مراحل)

- تربیت عاطفی (عوامل رشد و کنترل عواطف)

- تربیت خلاقیت (هنر و ابتکار)

جلد سوم:

- 142 روش تربیت در قرآن (همچون، حکمت، عبرت، محبت و ...)

- مراحل تربیت در قرآن:

ص: 164

(عالم ذر، ازدواج، دوران جنینی، کودکی اول، کودکی دوم، نوجوانی، جوانی، میان سالی، کهن سالی، برزخ و قیامت)

جلد چهارم:

- الگوهای تربیتی در قرآن:

الگوهای مثبت (ویژگی ها و ابعاد چهره های مثبت، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، حضرت ابراهیم(علیه السلام)، حضرت مریم(علیها السلام) و سایر پیامبران الهی)

الگوهای منفی (ویژگی ها و ابعاد چهره های منفور، همسر نوح و لوط)

جلد پنجم:

آداب تربیتی:

آداب ظاهری قرائت قرآن کریم، آداب باطنی و معنوی قرائت قرآن کریم، آداب دعا،آداب عبادت،

آداب ارتباط با پدر و مادر، آداب ارتباط با فرزندان، آداب معلم و شاگرد، آداب ازدواج، آداب تجارت

جلد ششم:

ابزارهای تربیتی:

ابزارهای مکتوب، مکان، زمان، اعضای بدن، تاریخ، هدیه، ابزارهای معنوی

اعجاز تربیتی:

تحدّی، اعجاز علمی قرآن، اعجاز تربیتی قرآن،

تفسیر تربیتی:

تفسیر سوره حمد، حجرات،ناس، فلق، عصر و کوثر با رویکرد تربیتی

این دوره کتاب تاکنون یکباربیشترنشرپیدا نکرده وبسیارنایاب است.

ص: 165

2-اندیشه های اجتماعی در قرآن

کتاب اندیشه های اجتماعی در قرآن، نوشته دکتر سید علی نقی ایازی و دکتر محمد باقر آخوندی، در بهار سال 1394 توسط انتشارات خاتم به چاپ رسیده است. آخوندی و ایازی، از دانش آموختگان حوزه علمیه و فارغ التحصیل دکترای جامعه شناسی هستند. این کتاب با استفاده از روشهای تفسیری و کیفی تحقیق و با نگاهی جامعه شناختی، به قرآن نگاشته شده است و هم از نظر موضوع و از نظر متدولوژی تحقیق، رویکردی نوین به قرآن مجید است. هدف اصلی این پژوهش، نظریه پردازی در حوزه جامعه شناسی و مبتنی بر قرآن مجید است، بدین صورت که آیات قرآن کریم با نگاه جامعه شناختی و علوم اجتماعی موضوع بندی شده است. فراهم کردن زمینه تفسیر و تبیین موضوعی با رویكرد جامعه شناختی از دیگر اهداف نشر این اثر بوده است.در این نوشته نگاهی بهشیوه تحقیق پژوهشگران و بخش های مختلف کتاب خواهد شد.

هدف از تالیف این کتاب

در طی تاریخ علم، بسیاری از فلاسفه، فقها، ادبا و شعرا به قرآن مجید نگریسته و در تنظیم دیدگاه های خویش، منظرهایی از آن را مورد استفاده قرار داده اند. در بین رویکردهای پژوهش، رویکرد تفسیری و کیفی نگاهی جدید است که در سالیان اخیر در روش شناسی مطالعات دینی مورد توجه قرار گرفته است. با این رویکرد و با نگاهی جامعه شناختی نیز می توان به بازخوانی این خوان رحمت الهی پرداخت. جامعه شناس می تواند با نگاه خاص و با بهره گیری از تفاسیر مرتبط با قرآن به عنوان مرجع فرهنگی، حیات اجتماعی را نظریه پردازی کند و برای مشکلات جوامع انسانی و خصوصا کشورهای اسلامی راه کارهای مناسب و قابل قبولی بیاید. همین انگیزه، زمینه طرح و پیگیری این سوال را در ذهن محققین این پژهش فراهم آورد که آیا می توان گزاره ها و مفاهیم جامعه شناسی را از آموزه های قرآن کریم استخراج و بر اساس آن نظریه پردای کرد؟

ص: 166

دکتر ایازی و دکتر آخوندی در طرحی پژوهشی در طی چندین سال در پی پاسخ به این سوال بوده اند. در این مسیر ایشان گزاره های جامعه شناسی را در آموزه های قرآن پیدا نموده اند و سپس با استفاده از روش شناسی نظریه زمینه ای (Grounded Theory) به تحلیل محتوای مفاهیم استخراجی پرداخته اند.

روش شناسی تحقیق

نویسندگان کتاب، مراحل اجرایی پژوهش را در چکیده کتاب به شرح زیر معرفی نموده اند:

1) تشخیص آیات شریفه ای که به مباحث اجتماعی می پردازند.

2) تجزیه و تفکیک مباحث تفسیری ذیل هر آیه شریفه و عناصر و مفاهیم اصلی و فرعی و نیز عرصه ها، موقعیت ها و شرایط نوع و چگونگی روابط بین مفاهیم

3) تطبیق و معادل سازی عناصر و مفاهیم و روابط مشخص شده به زبان جامعه شناسی

4) تنظیم و ارائه مطالب بدست آمده در قالب گزاره های منطقی

5)

مباحث گروهی و نظارت و تایید نهایی

6)

طبقه بندی موضوعی گزاره های استخراج شده

7) تبیین و تفسیر موضوعی طبقات بدست آمده

این پژوهش در دو مرحله انجام شده است. مرحله اول شناسایی مفاهیم اجتماعی قرآن و مرحله دوم تبیین گزاره ها و تقسیم بندی آموزه های اجتماعی قرآن مجید بوده است. در واقع در مرحله اول گزاره های اجتماعی مورد نظر متن شناسایی شده است و در مرحله دوم نظریه هایی مبتنی بر گزاره های بدست آمده استخراج شده است.

گفتنی است شناسایی مفاهیم اجتماعی قرآن در مرحله اول در کتابی تحت عنوان "مفاهیم اجتماعی قرآن" در سه مجلد توسط انتشارات بوستان کتاب به طبع آمده است.(توضیح آن خواهد آمد) و

ص: 167

بخش دوم که شامل موضوع بندی و مقوله بندی مفاهیم بوده است، در کتاب "اندیشه های اجتماعی در قرآن" به چاپ رسیده است.

در این تحقیق با استفاده از تحلیل محتوای کیفی پنهان و کدگذاری و مقوله بندی نظری، گزاره های بدست آمده از طریق طبقه بندی مفاهیم، برای تدوین نظریه به کار گرفته شده است.

بر اساس روش کدگذاری و مقوله بندی نظری، مفاهیم، مقولات و گزاره های مشخص و پس از طبقه بندی موضوعی، بر اساس آن نظریه پردازی شده است. در این تحقیق از تحلیل محتوای کیفی و پنهان و نیز نظریه زمینه ای (نظریه زمینه ای) به طور همزمان استفاده شده است زیرا هر کدام از این روش ها با مقوله بندی سرکار دارد. تحلیل محتوای کیفی از جمله روش های تحلیل داده های متنی است.

در استفاده از تئوری زمینه ای، از کدگذاری باز (آزاد)، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی بهره گرفته شده است.

برای شناسایی مفاهیم و مقولات ابتدا از آیات قرآن به عنوان متن اصلی، و تفاسیر و ترجمه آنها به عنوان متون بعدی استفاده شده است. با استفاده از تکنیک تلخیص در تحلیل محتوا، ابتدایی ترین قدم، شناسایی آیاتی بود که باید مراحل تحلیل محتوا در آنها ادامه می یافت. در زمینه متون، از 30 تفسیر از جمله 4 تفسیر مجمع البیان، المیزان، نمونه و راهنما مورد پژوهش قرار گرفته است.

پس از بررسی، آیات قرآن با توجه به موضوع، با استفاده از تفاسیر و ترجمه قرآن به چند دسته تقسیم شده اند:

1) آیاتی که هیچ بحثی را پیرامون اندیشه های اجتماعی ارائه نمی کردند و مربوط به موضوعاتی از قبیل صفات و اسما الهی می شوند که در این تحقیق در دستور کار قرار نگرفتند.

2) آیاتی که در ظاهر با موضوع نداشتند، اما در تفاسیر آنها مباحثی پیرامون دین و دین داری ارائه شده بود.

ص: 168

3)

آیاتی که خود به تنهایی مطلبی را پیرامون موضوع ارائه نمی کنند، اما زمانی که با آیات قبل و بعد خود در نظر گفته شوند، در موضوع بحث مورد توجه قرار می گیرند.

4) آیاتی که در صورت در نظر داشتن آنها به عنوان بخش مجرد، مطلبی پیرامون مباحث اجتماعی ندارد، اما با استناد به تفاسیر، زمانی که در کلیت سوره مورد توجه قرار می گیرند، مباحث مهمی از آنها قابل استخراج است.

5) آیاتی که بحث اصلی آنها راجع به موضوعات صرفا اجتماعی است که مهم ترین واصلی ترین نقش را در این پژوهش ایفا می کردند.

تقریبا در همه آیاتی که به موضوع تحقیق اشاره ای داشتند، مفاهیم و تفاسیر مربوط به آنها مشخص و با استفاده از تفاسیر مرود نظر، هر مفهوم به همراه ارتباطات، شرایط، موقعیت ها، تاثیر و تاثرات پیامدها و علل خود در قالب جمله ای کوتاه ذیل همان آیه با مستندات تفسیری مربوط نوشته شد. در مرحله بعدی تمام جملات ذیل آیاتی که مورد تحلیل قرار گرفته بودند، به صورت جداگانه در فیش هایی ثبت شدند که آیه مربوط به آن جمله، در صدر مستندات تفسیری، ذیل آن وجود داشت. در نهایت حدود 10 هزار فیش حاوی جملات بدست آمده به همراه مستندات تفسیری بر اساس موضوع طبقه بندی و تنظیم شدند. این طبقه بندی موضوعی بخشی از مقولات را خود به خود مشخص کرد. این مقولات با استفاده از جستجوی شواهد و بررسی قراین بیشتر، غربال شده اند.

با برقراری ارتباط بین مقولات فرعی و اصلی که بر اساس الگوی پارادایمی استراس و کوربین در نظریه زمینه ای بوده است، خط اصلی پژوهش و سپس مقولات اصلی و فرعی طبقه بندی و گروه بندی شدند.

یافته ها

بخش اول یافته های پژوهشگران در کتاب حاضر، مربوط به آیاتی است که در ارتباط با دین است. این بخش شامل قسمت هایی است که هم از دین تاثیر می پذیرد و هم بر دین اثر می گذارد. در قسمت اول جامعه شناسی ادیان الهی مطرح شده است. قسمت دوم جامعه شناسی دین داری است

ص: 169

که به فرآیند پیدایی دین داری، عوامل موثر در پیدایی دین داری، هنجارهای اصلی موثر در پیدایی دین داری، کارکردها و آثار دین داری، مراتب و درجات دین داری، جامعه پذیری، کثرت گرایی دینی از جمله مواردی است که از منظر قرآن و تفسیر اشاره شده است.

از دیگر قسمت های این بخش جهانی شدن فرهنگ و دین، جامعه شناسی نخبگان دینی، جامعه شناسی نیازهای دینی و جامعه شناسی هنجارها، ارزش ها و باورها است.

اقتصاد از دیگر نهادهایی است که بر موضوع جامعه شناسی تاثیر گذار است و لذا جامعه شناسی اقتصاد بخش دوم آن است. جامعه شناسی انفاق، جامعه شناسی پول و قدرت و جامعه شناسی دنیاگرایی از مواردی است که در این بخش مورد اشاره قرار گرفته است.

موضوعات مرتبط با فرهنگ در بخش سوم کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه شناسی اندیشه و فکر قسمت نخست است و مفاهیم مرتبط با آن در قرآن و تفاسیر مقوله بندی شده است. برای مثال با استناد به آیاتی ازسوره بقره، که درباره انفاق و موارد مصرف آن آمده است ، و همچنین سوال ها و پرسش هایی که در باره جنگ و ماه های حرام ، و درباره شراب و قمار ، و مسائل عادات ماهانه زنانه آمده است ، به این نکته اشاره شده است که پرسش پیرامون یک موضوع، باعث گشوده شدن ابواب دیگری از شناخت پیرامون آن موضوع شده، جنبه های مبهم و تاریک آن را روشن می کند. و با استناد به مباحث ذیل آیه 30 سوره نحل در تفسیر راهنما، شناخت، پدیده ای اجتماعی دانسته شده است که بر اساس ارزش ها و هنجارهای درونی شده شکل گرفته و تعیین می شود.

جامعه شناسی انقراض فرهنگ ها و جوامع از دیگر قسمت های فرهنگ است. کاهش روابط اجتماعی، افزایش تضاد اجتماعی،تغییر ساخت روابط جنسی از عوامل این موضوع در قرآن شناخته شده است. جامعه شناسی فرهنگی، صحبت از فرهنگ پذیری و شرط درونی شدن فرهنگ و دین و پایبندی به آن، انتقال فرهنگی، فرهنگ عینی و آرمانی، نفوذ فرهنگی از موارد دیگر این بخش است.

ص: 170

بخش چهارم موضوعات مرتبط با جامعه است. در این بخش آیات و تفسیر آیات در زمینه جامعه شناسی اختیار و انتخاب، جامعه شناسی ساختارهای اجتماعی، اصلاح اجتماعی، جامعه شناسی امید، جامعه شناسی و کج روی های اجتماعی، جامعه شناسی انسجام و همبستگی اجتماعی، جامعه شناسی اهداف، جامعه شناس آینده، نفوذ اجتماعی، تضاد های اجتماعی، جامعه شناسی تعهدات، جامعه شناسی تغییر و تحولات اجتماعی، جامعه شناسی نفاق، جامعه ایده آل و الگو، جمعیت شناسی، جنگ روانی، جامعه شناسی جنگ، جامعه شناسی جوامع اولیه، جامعه شناسی خانواده و ازدواج، جامعه شناسی خرافه گویی، روابط اجتماعی، جامعه شناسی زمان و مکان، جامعه شناسی ساخت روابط جنسی، جامعه شناسی ساختارهای ذهنی، سرمایه های اجتماعی، جامعه شناسی مسافرت، جامعه پذیری و شخصیت، جامعه شناسی طبقات اجتماعی، جامعه شناسی عواطف و احساسات، جامعه شناسی سنت های اجتماعی، کنش های اجتماعی، جامعه شناسی گرایش ها و علاقه مندی ها، جامعه شناسی گروه های اجتماعی، جامعه شناسی محیط زیست و جامعه شناسی نظارت و کنترل اجتماعی و جامعه شناسی نقاط عطف و حساس زندگی مورد بررسی قرار گرفته اند.

به عنوان نمونه در بحث کنش های اجتماعی، از آیه 14 سوره بقره که خداوند متعال می فرماید: "وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلي شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ" این گونه استنباط می شود که کنش های اجتماعی همواره مبتنی بر ایمان نیستند، بلکه گاهی تحت تاثیر فشار هنجاری قرار دارند.

و برای مثال در برداشت از تفاسیر، در تفسیر راهنما ذیل آیه 34 سوره نحل، مطرح شده است که کنش های اجتماعی، ساختارهای اجتماعی را شکل می دهند و افراد نیز تحت تاثیر این ساختارها قرار می گیرند. به عبارت دیگر، نوعی رابطه متقابل بین کنش های اجتماعی و ساختارهای اجتماعی وجود دارد، به گونه ای که کنش های اجتماعی، ساخت ها را شکل می دهند و ساخت ها نیز در درجه بعد کنش های اجتماعی ار شکل داده و آنها را تحت تاثیر قرار می دهند.

ص: 171

بخش پنجم و نهایی کتاب، موضوعات مرتبط با سیاست و جامعه شناسی است. جامعه شناسی رهبری و جامعه، جامعه شناسی سلطه و سلطه پذیری، جامعه شناسی سیاسی و جامعه شناسی قوم گرایی، سرفصل های شناسایی شده در آیات و تفاسیر می باشد.

ویژگی های کتاب

همان طور که گفته شد، رویکرد پژوهشی محققان، رویکردی جدید با روش نظریه زمینه ای است که کاربست این روش در مطالعه قرآن، نسبتا جدید و منحصر به فرد است. روش نظریه زمینه ای، روشی است که در جامعه علمی، اعتبار پذیرفته شده ای دارد. رویکرد این روش کیفی و ساخت گرایانه است و مبتنی بر توسعه روش های پست مدرن بوده است. پیش فرض این روش این است که کنش و واکنش به نوع معنایی بستگی دارد که موضوعات برای آنها به همراه دارد. این معانی شامل کنش متقابل اجتماعی است که آن هم به دلیل اینکه تفاسیر مختلف ارتباطی مانند اشارات و معنادار بودن نیات را در بر می گیرد، نمادی هستند، و به دنبال تغییر موقعیت ها دوباره تغییر می یابند.بیشتر رویکردهای کنش متقابل نمادین در جامعه شناسی را نگرش های انتقادی تحت تاثیر قرار داده اند. این روش، همانند دیگر روش های کیفی، شیوه ای استقرایی دارد و به لحاظ ارزش شناختی، قائل به دخیل بودن ارزش ها و نگرش ها در طی تحقیق است. از آنجا که در این تحقیق یک متن الهی محور تحقیق بوده است و محققین با پیش فرض نگاه اجتماعی و نگرش متعهدانه نسبت به جایگاه والای متن به سراغ قرآن رفته اند، این روش قابلیت بالایی در دست یابی آنها به اهداف پژوهش داشته است.

فراهم آوری چنین کتابی، با استفاده از روش تحلیل محتوا، و موضوع بندی و مقوله بندی آیات قرآن کریم با نگاه و زبان علوم اجتماعی، فتح بابی برای توسعه علوم اجتماعی دینی خواهد بود چرا که به طور قطع قرآن کریم مهم ترین منبع در مطالعات اسلامی است و این کتاب می تواند محققین علوم اجتماعی را به سوی استفاده بهتر از این منبع راهنمایی نماید.

ص: 172

از دیگر ویژگی های کتاب اندیشه های اجتماعی این است که در میان تفاسیر مورد استفاده، تفسیر راهنما سهم بیشتری نسبت به سایر تفاسیر شیعی دارند ولی در مجموع از 30 تفسیر قرآن استفاده شده است.)نشریه گلستان قرآن (

و همچنین کتاب مفاهیم اجتماعی در قرآن بر اساس تفسیر راهنما (دوره سه جلدی)

مولف: علی نقی ایازی و محمدباقر آخوندی زیر نظر: دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان رضوی ؛ناشر کتاب : بوستان کتاب قم ؛سال نشر: 1390

استنباط گزاره های اجتماعی از آموزه های قرآن کریم، موضوعی است که پژوهشگران این اثر برای بررسی و پاسخ گویی به آن بر اساس تفسیر راهنما و با بهره گیری از تفاسیر مجمع البیان، المیزان و نمونه در مدت هفت سال، دنبال کرده اند.

در این پژوهش که با استفاده از تفاسیر شیعه تدوین شده است، سعی شده آیاتی مورد توجه قرار گیرند که به نوعی به مباحث مربوط به موضوع جامعهشناسی یا روان شناسی اجتماعی پرداخته و یا موضوعاتی را طرح کرده که آثار و پیامدهای اجتماعی داشته باشد.

گام نهادن در این مسیر به خاطر جدید بودن و طبیعت چندگانه مطالعات میان رشته ای مستلزم کاری تیمی و آشنایی کافی در دو حوزه علمی بوده است.

نحوه گردآوری اطلاعات بدین سان بوده است که در ابتدا فرهنگ جامعه شناسی بر اساس منابع فارسی موجود و معتبر شامل گزاره هایی درباره مفاهیم خاص جامعه شناسی تهیه و بر اساس آن ها تعاریف پایه و مشترک بین جامعه شناسان جمع بندی شد، در گام بعدی با کمک از تفسیر راهنما مجموعه آیات مربوطه که دارای گزاره های جامعه شناسی بودند جمع آوری و سپس ضمن اصلاحاتی با استفاه از تفاسیر المیزان، نمونه و مجمع البیان دسته بندی شدند.

مراحل اجرایی این پژوهش با استنباط حدود ده هزار گزاره جامعهشناختی انجام شده است.

3--مدیریت وقرآن

ص: 173

کتاب مدیریت از منظر کتاب و سنت که یکی از ارزشمندترین کتب چاپ شده در رابطه با مدیریت اسلامی است . در واقع این کتاب که حاصل نه سال تلاش سید صمصام الدین قوامی می باشد ویک دایره المعارف مدیریت اسلامی است . در این کتاب به صورت مفصل به تبیین سبک مدیریت خداوند تبارک و تعالی با کلید واژه مدیریت رحمانی پرداخته شده است.

البته تحقیقات بنیادی درباره آیات الهی درحوزه مدیریت اسلامی صورت نگرفته است.

17-آسیب شناسی فعالیتهای قرآنی

فعالیت و آسیب شناسی قرآن مربوط به پنج بخش کلان می باشد که مادراینجا تحت عنوان عام تری به نام حوزه دین به شرح آن می پردازیم:

1.معرفت دینی.

شامل دین شناسی درابعاد عقاید اخلاق احکام فلسفه دین وارتباط دین باعلوم دیگر مباحثی که مربوط به متن دین می شود؛ روش های بررسی دردین ؛انواع اسلام شناسی ها وقرائت های دینی وتفسیرهای گوناگون . اسلام حق وباطل ؛ ناب وآمریکا متحجرانه و.....همه درمعرفت دینی واسلام شناسی اتفاق می افتد. کتاب وحدیث واحد لکن تفسیروبرداشتهای متفاوت حتی در روش واحد برداشتهای متفاوت. مثلا تبیین عاشورا جوانب مختلف وجامعی دارد. سیاسی ؛اجتماعی ؛معنوی ؛عرفانی ؛تاریخی ؛حماسه ؛ شهادت ؛روائی ؛جامعه شناسی؛ حقوقی ؛فقهی ؛ فلسفی ؛شور وعزا داری ؛و شعر وادبیات و.....هرکسی بخشی را پررنگ کرده وازابعاد دیگرغافل است این همان است که می گوئیم اجتهاد جامع و عالم بزمانه میخواهد. نتیجه نهائی اینکه دین با کارکردهای متفاوت وقرائتهای متفاوت ارائه می گردد.

2.علما ومبلغین و روحانیت.

هم ازنظرخلقی و هم ازنظرعلمی وگفتاری وکرداری و بدعتی یعنی کلیه تعاملات مروجین دین که مطابق استنادارهای دین نباشد وسبب ضربه زدن به دین وعلما وجامعه روحانیت شود. خلاصه هرچند که ناپسند دینی باشد وازمروجین دین دیده شود. دراینجا بنابراعتقادات مختلف دینی روحانیت رفتار

ص: 174

وگفتارهای مختلفی ازآنها سرمی زند. ناظرین ومردم هم به اصل دین و هم به جامعه روحانیت بدبین می شوند. بعضی ازرفتارها وگفتارها وکتابهای علمای دینی ممکن است براساس علمشان باشد وبدان معتقد هم باشند وبعضی براساس بی مبالاتی نسبت به دستورات دین اینطورمی گویند ومی نویسند وعمل می کنند.

هرچند باید اقوال را نقد کرد ونه شخص وشخصیت را. حرف حق ازحلقوم هرکسی گفته شود خوب است البته باید مواظب بود حق وباطل بهم نیامیزد واختلاط والتقاط تولید نگردد.. یعنی خلاف کتاب وسنت عمل نکنیم لکن مردم متدین بحق ازعلما وروحانیت انتظاردارند به آنچه می گویند پایبند باشند.

اما دراینجا شما با انواع روحانیت وعلما روبرو می شوید مثل : یکی روحانیت انقلابی ودر خط امام ورهبری وشهدا . دوم روحانیتی که مخالف مسیر انقلاب وجمهوری اسلامی هستند وباگفتار وکردارشان هم نشان می دهند. سوم روحانیت متحجری که هنوز باورشان نشده وضعیت جدید دین وحوزه ومردم . چهارم روحانیتی که غیرمنطقی و غیرمنصفانه و بد از دین وانقلاب وامام ورهبری دفاع می کنند واشکالات راقبول نمی کنند. پنجم روحانیتی که مدیرشدند واز مردم و شعارهای انقلاب فاصله گرفتند. ششم روحانیتی که باهردیدگاهی دررفاه وتجمل وتکاثرمعیشت میکنند ومقدسات فقط درکلامشان است. جالب هست که قرآن هم ازعلما ستایش بسیار عظیمی کرده وهم خطاها وانحرافات آنها رابیان کرده است.

3.دینداران .

مردم متدین ودینداران . دراین بخش بیشترحوزه شخصی دین داری مورد نظراست وبیشترین توجه به فرد مومن است و اگرقضاوت اکثری هم کردیم باز نظرمان فرد فرد مردم می باشد ؛ مردمی که دین دارند لکن مطابق آن زندگی نمی کنند. قول وفعل واعتقاداتشان ضد همدیگراست. عمل به

ص: 175

دین برایشان گزینشی است . البته بعضی هم اصلا حاضرنیستند دین رابپذیرند ونسبت به دین خنثی هستند و بعضی حتی دین رامانع توسعه وپیشرفت می دانند وبرعلیه آن فعالیت می کنند. توجه به مخاطبین وروحیه و تربیت فرهنگی اشخاص دراین عرصه بسیارمهم است.

روان شناسی دینی و غیره با نگاه به فردازعلومی است که دراین زمینه فعالیت می کند و می تواند به آسیب شناسی برسند. بعد فردی دینداری ازهرنظر دراین بخش باید آسیب شناسی بشود. بعضی شاید درجامعه تظاهربه دینداری بکنند لکن درخانواده یا امورشخصی خود فرد متدینی نباشند. نتیجه فروع زیادی که افراد درزمینه دینداری پیدا می کنند. این شناخت علاوه برآسیب شناسی برای تبلیغ دین لازم وضروری است. تاریخ دینداری افراد درجوامع مختلف بسیارخواندنی است واینکه افراد چگونه مواجه بادین داشته اند.

4.جامعه دینی.

یعنی تبدیل آموز های دین و اسلام وقرآن وسنت اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام به تدوین برنامه عینی وعملی درجامعه دینی (عینیت یافتن دین درجامعه).وضعیت استقرار دین درساختار و تاروپود جامعه واجتماع و یا عدم آن و یا تبدیل دین فقط درحد شعائر و نمادها و وضعیت سیاست وحکومت وحاکمان وقانون وتمام آسیبها ومشکلات جامعه دینی درابعاد بهداشت ؛ رفاه وآسایش؛ عدالت ؛ آزادی ؛ آموزش؛ و غیره ازمسائلی است که باید آسیب شناسی شود. دراین بخش باید علاوه برفقه جواهری که برای فرد نوشته شده است ؛ فقه جواهری برای جامعه هم نوشته شود که صدها جلد خواهد بود و بالاتر ومهمتر دیدگاه اسلام شناسی درباره جامعه دینی الهی اسلامی وبشری است ویا علوم انسانی دینی. چیزی که بشدت کمبود داریم وجای خالیش حس می شود. اگرمدعی هستیم که مجموعه دین مبین اسلام تمدن سازاست ودرتمام اعصاروزمانهاپاسخگواست باید این رابمنصه ظهوررساند وهرچه داریم روی میزبگذاریم.نشان دادن خوبیها ودستورات دین درعرصه عمل جمعی وظهورآن درتمام بنیانهای جامعه ازخواسته های همه انبیاء واولیاء ومعصومین است یعنی جامعه دینی به سطحی برسد که مرضی خداباشد ودرآن اکثریت به سعادت دنیا وآخرت برسند. طبیعی است که دعوت فرد به دین بادعوت جامعه به دین بسیارمتفاوت است.هدایت وارشادفردی

ص: 176

به دین درتمام زمانها وبیشترمکانهادرطول تاریخ بشریت اتفاق افتاده وهمیشه افرادخداجو بدان لبیک گفته اند لکن دعوت جامعه به دین باموانع بسیاربزرگ ومشکلی روبروبوده است. درهدایت افراد مانع دوعنصرنفس اماره ووسوسه های شیطانی ازموانع اصلی است ولکن درهدایت جامعه علاوه برموانع فوق سلطه واستکباروبیگانه نیزبرآن افزوده می شود بخصوص جائی که امتی وجامعه ای بخواهد دین رادرمتن سیاست وحکومت وارد کند وبتعبیربهتردین عین سیاست وسیاست عین دیانت شود. بابرداشتهای مختلف که ازمتن دین اجتهاد می گردد گونه های مختلف سیاست ودیانت راخواهیم داشت وتشکیل جامعه دینی باچالشهای درون دینی وبرون دینی روبرومی شود. علاج آن کارآسانی نیست ونیاز به فرهنگ ومعرفت جمعی وکرسی های آزاد اندیشی و نوآوری ونظریه پردازی وسعه صدروحلم وتلاش وکوشش فراوان دارد.

5.نهادهای دینی .

حوزه علمیه دردرجه اول وبعد نهادهائی (مثل دفترتبلیغات اسلامی ؛ سازمان تبلیغات اسلامی ؛ اوقاف وامورخیریه ؛ دانشگاههای دینی ؛ مراکزقرآنی ودینی ؛ و......؛)که متکفل اموردینی هستند باید آسیب شناسی درهمه ابعاد شوند. آیا حوزه دینی دردوران معاصربشکلی هست که پاسخگوی تمام قد فرد واجتماع وجامعه داخلی وخارجی ونهادهای علمی دیگرباشد. بتواند علما ودانشمندانی تربیت کند که جوابگوی انقلاب ونظام ومردم ومنطقه و بین الملل باشند. ملاک حوزه های علمیه دردوران معاصرچیست ؟ وماهیت آن کدام است؟ آیا حوزه علمیه بشناخت خود وکمبودها ونواقص ساختاری واداری ومدیریتی وغیره علم پیدا کرده است ودرصدد رفع آن برآمده است؟ آیا حوزه علمیه معاصربا قدیم فرق دارد ورسالتشان متفاوت است ؟ مباحث حوزه درهفت بخش کلان قابل بررسی است:

1-آموزشی 2-پژوهشی 3-اداری 4-مالی 5-مدیریتی(نیروی انسانی ؛ برنامه ریزی ؛ آینده نگری ؛ ازطراحی تا اجرا) 6-تبلیغات7-فرهنگی. که هرکدام صدها موضوع زیرمجموعه دارد و درکل سازمان ویا صنف راتشکیل می دهد. دراین بخش به کارکرد نهاد دینی اهمیت داده می شود وبحث

ص: 177

علما وروحانیت مورد بحث نیست. حوزه انقلابی چیست ؟ ونقش حوزه علمیه درعینیت بخشیدن دستورات الهی درمتن ساختارجمهوری اسلامی ازمباحث مهم دراین بخش است.

تاریخ حوزه های علمیه درطول تاریخ درجهان اسلام وارتباطات درونی وبیرونی آن نیزازمباحثی است که نباید درباره آن غفلت کرد.

درواقع وقتی بحث قرآن را مطرح می کنیم ببینیم مربوط به کدام این پنج حوزه کلان می باشد وکمبودها ونواقص واشکالات وظرفیتها وبایدها ونبایدها وغیره رادرکدامیک ازاین بخش ها جستجو کنیم.

ماباید یک ارزیابی ونظرسنجی وطراحی دقیق وعلمی از ارتباط قرآن و معرفت دینی ؛ قرآن و علما ومبلغین و روحانیت ؛ قرآن و دینداران ؛ قرآن و جامعه دینی ؛ قرآن و نهادهای دینی داشته باشیم تا بتوانیم نواقص وکمبودهای خود راشناسائی وبعد برنامه ریزی وسپس اجراء نمائیم. الان وضعیت قرآن دراین پنج بخش گنگ ومبهم است وهرکسی براساس اطلاعات محدود خود به ابراز عقیده دراین باره می کند.

بعضی ازافراد وقتی کمبودها ی قرآنی را مشاهده می کنند آن راناشی ازحوزه علمیه ونهادهای علمی می دانند وبعضی آن را ازکم کاری علما ودانشمندان اسلامی می دانند وبعضی آن را ازعمل نکردن جامعه بدستورات قرآن وهرکس برای شاهد ادعای خود استقراء ناقصی راارائه می دهد.

18-تفسیری های کم اثردرحال تالیف معاصر

هنوزبعضی ازاهالی قرآن نمی خواهند توجه کنند که تفسیرقرآن دردوران معاصرباید چگونه باشد. الان چندین موسسه درتلاش هستند تا یکدوره تفسیرقرآن ارائه کنند. نمی دانم چرا به نتیجه آن اصلا فکر نمی کنند.

دانشکده اهل بیت دانشگاه اصفهان کلان پروژه تفسیراثری (اهل بیت (علیهم السلام) ) قرآن را طرح ریزی کرده وبدنبال اجرای آن است . ویا بعضی ازشاگردان حضرت آیت الله معرفت بدنبال آن هستند که

ص: 178

به روش ایشان یکدوره تفسیرقرآن اثری (اهل بیت (علیهم السلام) ) ارائه کنند. تعداد اشخاص دیگری را می شناسم که شبانه روز درحال تلاش وسعی وکوشش هستند تا تفسیرترتیبی مشابه ازقرآن ارائه کنند.

واقعا این مسئله آنقدر مهم است که اگرصدها بارآن راتکرار کنم باز کم است وآن اینکه امروزتفسیرترتیبی با هرگرایش و مکتب تفسیری وبا هرهدف ونیتی که تالیف یابد کارآرائی لازم ومفید راندارد وحتی ارزش علمی را نخواهد داشت.

امروز علم وصنعت وتمدن ورسانه گسترش پیدا کرده است وبه تکثرباورنکردنی درپیش است ؛ کسی آینده آن را به ساده گی نمی تواند پیش بینی کند. درچنین شرایطی حتما باید تفسیرها موضوعی وتخصصی وگروهی باشد و هرچه غیرآن اتفاق بیفتد درکتابخانه ها خاک خواهد خورد.

چراکسانی که موسسه ودانشکده ای را دراختیاردارند نمی خواهند این واقعیت ساده ومهم رادرک کنند. وچرا افراد حاضرهستند عمروسرمایه خود ودیگران را ضایع کنند.

مشابه کاری که این دوموسسه مشغول آن هستند قبلا توسط علیرضا برازش بنام تفسیر اهل

بیت (علیهم السلام) ارائه شده است.

کتاب «تفسیر اهل بیت» در 18 مجلد و 12381 صفحه و دارای 27718 حدیث از منابع معتبر شیعی است، مقایسه تعداد احادیث با تفاسیر «نورالثقلین» «البرهان» نشان می دهد در این تفسیر تنها 650 آیه تفسیر نشده است، در حالی که در تفسیر البرهان 1539 و تفسیر نورالثقلین 2417 آیه تفسیر نشده است.

طرح این تفسیر در سال 83 آغاز شد و اقدام به دسته بندی احادیث گردیده شده است .

لازم به ذکر است که در این تفسیر تنها از احادیث شیعی استفاده شده و تنها قسمت هایی از روایات که مربوط به تفسیر آیه هستند آمده است.

ص: 179

در این تفسیر از ابن عباس و علی بن ابراهیم قمی روایات متعددی ذکر شده است. بنای این تفسیر شرح آیات و روایات نبوده و تنها در هنگام ارائه ترجمه، معنای برخی کلمات غریب به اختصار آمده است.

از خصوصیات دیگر این تفسیر آن است که از آوردن روایاتی که نتیجه ای جزاختلاف و شکاف میان مذاهب مختلف اسلامی ندارند، پرهیز شده است.

هرچند این تفسیروزحمات اشاره شده بنوبه خود قابل ستایش است ولکن امروزنیازعلمی به تفسیرقرآن بدین صورت نمی باشد. بلکه باید بصورت جامع وموضوعی وگروهی وعلمی وکاربردی تفسیرنوشته شود.

بعنوان مثال آیه شریفه : اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً ﴿آیه سوم سوره مائده﴾

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم..

دردهها منابع واسناد ومدارک مذاهب اسلامی آمده است این آیه درشان حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) است . توضیح وتفسیرجامع وکامل ازعهده کدام تفسیرترتیبی و حتی تفسیری با گرایش اثری برمی آید.

تفسیراین آیه نیاز به چندین تخصص درحوزه های مختلف علوم اسلامی دارد که اگربه صورت گروهی وموضوعی و علمی وکاربردی انجام گیرد کتابی مهمترازالغدیر علامه امینی بوجود خواهد آمد.

علامه امینی در الغدیر و میر حامد حسین در عبقات الانوار با جستجو در کتاب های اهل سنت، شواهد بسیاری از آنان در تأیید و اثبات نزول این آیه در شأن علی(علیه السلام) و واقعه غدیر آورده اند.

اَلْغَدیر فِی الْکِتابِ وَ السُّنّة وَ الْاَدَب، معروف به الغدیر کتابی به زبان عربی با موضوع اثبات امامت و خلافت بلافصل امام علی(علیه السلام) در واقعه غدیر می باشد.

ص: 180

و به دست حضرت علامه عبدالحسین امینی نوشته شده است .

کتاب در 11 جلد تنظیم شده و جلد نخست، به بررسی سند حدیث غدیر اختصاص دارد. امینی حدیث غدیر را یقین آورترین و متواترترین حدیث منقول از پیامبر(صلی الله علیه و آله) می داند. وی بدین منظور سند حدیث را از صحابه و تابعان تا علمای قرن چهاردهم قمری با تکیه بر منابع اهل سنت ذکر می کند. او در جلد اول نام 110 تن از صحابه پیامبر و 84 تن از تابعانِ روایت کننده واقعه غدیر را گردآورده است. امینی در شش جلد بعدی، شاعران غدیر را معرفی و اشعار آنها را نقل کرده است. او در جلدهای پایانی، ضمن ادامه معرفی شاعران غدیر، به برخی از اختلافات شیعه و اهل سنت مثل جایگاه خلفای سه گانه و نقدهای شیعیان بر آنها، فدک، ایمان ابوطالب، تحلیل رفتارهای معاویه بن ابوسفیان و... می پردازد.

امینی برای نوشتن این کتاب به کتابخانه های کشورهای مختلف از جمله هند، مصر و سوریه سفر کرده است. چنانکه علامه امینی گفته، او بیش از صد هزار کتاب را دیده و بیش از ده هزار کتاب را مطالعه کرده است. نوشتن کتاب الغدیر بیش از 40 سال طول کشیده است. درباره الغدیر کتاب ها و پایان نامه های متعددی نوشته شده است. همچنین موضوعات مطرح شده در الغدیر به صورت یک مجموعه موضوعی در 27 جلد منتشر شده است.

با این حال اگر درزمان ما بنا باشد درباره این آیه با این همه امکانات وابزارعلمی وتحقیقی ورسانه ای کارعلمی وتحقیقی صورت بگیرد مسلما نتایج جامع تروشگرفتری درانتظاراست ورسالت امروز ما نیز چنین اقتضائی می کند.

برای اینکه متوجه طرح وبسط این معیاروملاک شوید طرح پیشنهادی را درباره الغدیراینجا جهت توجه موسسات پژوهشی وعلمی ودانشگاهی وحوزوی وقرآنی ارائه می دهم تا دانشمندان اسلامی متوجه کارجمعی واستاندارد گردنند.

طرح ذيل در راستاي توسعه وحراست از مرزهاي امامت و ولايت با محوريت اثر ارزشمند " الغدير في الکتاب و السّنة و الادب " تأليف مرحوم علامه اميني رحمة الله عليه ، تقديم مي گردد.

ص: 181

لازم به ذکر است که توسعه اين طرح براي ديگر آثار اين حوزه مانند عبقات الانوار ، احقاق الحق ، المراجعات و ... امکان پذير مي باشد.

کتاب الغدير مجموعه اي از مباحث کلامي است که مستند به مراجع متعدد شده است، نظر به اهميت اثر، لازم است ارزش و قابليّت هاي آن، در مجامع علمی بصورت کاربردي حفظ شده و گسترش يابد .

الف – حفظ کتاب الغدير

منابع الغدير با گذر زمان به تدريج از دسترس خارج شده و يافتن اصل منبع روزبه روز دشوارتر مي شود. گر چه کار تحسين برانگيز انتشار " موسوعةالغدير " و به دنبال آن " تکملةالغدير " و به روز رسانی منابع ، از اين دشواری کاسته است، امّا لازم است اين منابع نيز بتواند در دسترس مراجعه کننده به الغدير قرار گيرد و با تغييراتي که در چاپهاي متعدد بوجود مي آيد ، از ارزش کار انجام شده کاسته نشود، بنابراين پيشنهاد مي شود :

1- آنچه مربوط به اين کتاب است اعم از چاپهاي مختلف ، ترجمه ها( به زبان هاي گوناگون)جزئي يا کلّي، شروح ونظريه ها(له يا عليه)مکتوب يا غير مکتوب، جمع آوري شود. در مواردي که امکان جمع آوري نسخ نباشد ، تصوير يا اسکن آنها تهيه شود يا حداقل با ذکر شماره رديابي آنها در ديگر مراکز و کتابخانه ها ميسر گردد.

2- منابع الغدير( نسخ و چاپهاي مختلف) حتي الامکان جمع آوري شده و يا حداقل وجود آنها در کتابخانه هاي مختلف و ارزشمند ايران و جهان با ذکر شماره و رده بندي هاي جهاني رديابي و ثبت شود.

ص: 182

3- ارجاعات الغدير غير از صورت شماره جلد و صفحه(در چاپها و نسخ مختلف) به صورت باب ، کتاب، روايت و... نيز ذکر گردد تا امکان رسيدن به محل مورد استناد در نسخ و چاپهاي متعدد به راحتی امکان پذير گردد.

4- از روي جلد ، قسمت کتابشناسي ، شناسنامه کتاب و صفحاتي که مطالبي از آنها در تدوين الغدير مورد استفاده قرار گرفته ، اسکن يا عکس تهيه شود و به صورت ديجيتالي ضميمه چاپهاي متعدد الغدير گردد تا تداوم حيات علمي و فعّال اين کتاب ارزشمند دچار مشکل نشود .

5- لوح فشرده تهيه شده از منابع به صورت منبع آزاد باشد، بطوريکه براي همه آنها که به نشر الغدير اقدام مي نمايند، قابل استفاده بوده و بتوانند آن را ضميمه نشر خود نمايند.

6-

بر روي صفحات لوح فشرده فوق الذکر، علائم مخصوص درج گردد تا از تحريف معاندين مصون بماند.

7- آنچه از منابع که به زبانهاي ديگر ترجمه شده است بصورت فوق الذکر رديابي شده ، تعيين باب ، کتاب ، روايت و ... گردد تا در صورت ترجمه الغدير به ديگر زبانها منابع آن نيز حتي الامکان به همان زبانها -علاوه بر زبان اصلي– ضميمه اثر شود.

ب- گسترش و تداوم حيات کتاب الغدير

اصل و پايه کتاب الغدير به گونه اي است که تداوم نياز دارد و به اين منظور لازم است :

1- آنچه به علت عدم امکانات از دسترس مرحوم علاّمه اميني دورمانده ، يافت شده و به منابع کتاب افزوده شود . مثلاً براي مرحوم علامه امکان بررسی کتابخانه هاي پاکستان مقدور نشد .

2- در صورت لزوم ابوابی به کتاب افزوده شده ، براي آنها منبع يِابي شود( با حفظ صورت اصلي اثر).

ص: 183

3- بحث پيرامون طبقات رواة ، المؤلفون في حديث الغدير ، الغدير في کتاب العزيز ، کلمات حول سند الحديث ، شعراي غدير و ... از زمان انتشار اولين چاپ الغدير ( به عنوان کتاب الغدير) متوقف شده است و لازم است تداوم يابد.

4- غدير در آثار شعراي غدير در زبان هاي فارسي ، اردو و ترکي و همچنين غدير در کل ادبيات عرب و ديگر زبان ها تحقيق و ثبت شود.

5- حضور غدير و مسائل پيرامون آن در ديگر آثار هنري مانند معماري ، نقاشي ، تهذيب و ... تحقيق و ثبت شود .

6- انجام امور فوق نبايد به کيان اصل کتاب لطمه اي وارد سازد، بلکه اصل کتاب مانند بسياري از دائرةالمعارف هاي بزرگ جهان يا لغت نامه هاي معتبر ثابت مانده و کارهاي جديد حول اين هسته انجام گيرد. مانند کار مؤسسه لغت نامه دهخدا.

7-

اجرای روش مذکور سنت حسنه اي را در مستند سازي و تداوم حيات کتابهاي ارزشمند ايجاد مي کند تا بجاي تأليف کتاب جديد اقدام براي زيست آثار، همراه با پيشرفت زمان صورت پذيرد (مانند کارهاي ذيقيمت مستدرک نويسي که معمول بوده است) .

8- براي آنکه انديشمندان در ايجاد موارد فوق الذکر فعّال شوند ، پيشنهاد مي گردد جوائزي براي کارهاي ارزشمند حول کتاب الغدير با موضوعات از قبل تعيين شده ، مشخص و اعلام گردد و از پايان نامه هاي حوزوي و دانشگاهي با اين موضوعات ( تحت شرايط اعلام شده) پشتيباني مالي صورت پذيرد. جايزه سال کتاب الغدير در سطح جهان تعريف شده تا به آثار برتر تعلق گيرد و خود جايزه گوياي ارزش علمي آن آثار باشد و به اين ترتيب امکان دستيابي به صاحب نظران و متخصصين فراهم شود .

9- انتشار يک گاهنامه بنام گاهنامه کتاب الغدير، مسير دستيابی علمي به فعاليتها را تسهيل کرده، مي تواند اذهان پژوهشگر را به اين مهم سوق دهد.

ص: 184

10- ايجاد پايگاه الکترونيکي بنام کتاب الغدير باعث مي شود تا از تريبون موجود و مورد استقبال، براي دستيابي سريع همه دست اندرکاران و علاقمندان استفاده بهينه شود.

11- با گذشت زمان، نثر ها تغيير مي کند ، اصطلاح هاي رايج غير مصطلح مي شوند و در نتيجه استفاده از کتب نسل قبل،اختصاص به گروهي ويژه مي يابد، لذا لازم است در بعضي موارد بدون دست زدن به متن اصلي ، بازنگاري صورت پذيرد .

12-

مرکزي براي انجام امور مذکور و دفاع از حريم کتاب و پاسخگوئي به سؤالات پيرامون کتاب الغدير اعم از مستندات و ارتباط آنها با موضوعات مطروحه و مباحث کلامي آن ايجاد شود.

انجام موارد الف و ب نبايد با تغيير زمان، مديريت ها، سلايق و امکانات تغيير کند.

تمام موارد فوق مربوط به یک آیه کلیدی درقرآن است که بایسته وشایسته توجه جدی تفسیرگروهی وموضوعی می باشد . آیات بسیاری داریم که چنین ظرفیتهای تفسیری دارد که یا باید تفسیرآیه ای ازآن ارائه دهیم ویا مثلا این آیه را درکنارآیات دیگرامامت قرارداد وتفسیرموضوعی ازآیات قرآن ارائه گردد.

تعریف جدید ازآموزش وپرورش

آموزش وپرورش های جهان دو دوره را سپری کرده اند ودردوران معاصردردوره سوم قرارگرفته اند.

دوره اول دوره سواد آموزی نام گرفته است وهدف این بود که دانش آموزان خواندن ونوشتن ودانستن رافرا بگیرند.

دوره دوم

دوره آموزش فن آوری بود وهدف آن بود که دانش آموزان مهارتی و علمی رافرا بگیرند وآن را شغلی بکاربگیرند.

دوره سوم دوره سبک زندگی و راه وروش زندگی است وهدف آموزش وپرورش های جهان این است که سبک وراه وروش صحیح زندگی رابیاموزند ودرزیست انسانی خود آن رابکاربگیرند.

ص: 185

امروز وظیفه مهم مفسرین قرآن این است که سبک زندگی رابراساس آموزه های قرآن بازبان وادبیات معاصرتدوین کنند وبه جهان عرضه نمایند واین تفسیرزمان ما ازقرآن است رسالت جهانی که ازآن غفلت کرده ایم ومتاسفانه به جای آن سبکها وتفسیرهای انحرافی وافراطی وتفریطی ازقرآن صورت گرفته است.

19-تفسیرآیات فقهی قرآن

علم فقه یکی ازعلوم اسلامی است که احکام ودستورهای شرعی را ازمنابع استخراج می کند . به آن فروع دین هم گفته می شود ودانشمندان این علم را فقیه ؛ مجتهد ؛ آیت الله ؛ صاحب رساله ؛ ومرجع تقلید می گویند.

علم فقه درمیان همه مذاهب اسلامی وجود دارد واهمیت آن بسیارمهم است زیرا به حلال وحرام واوامرونواهی الهی می پردازد.

بعضی دامنه این علم را بتمام موضوعات علوم انسانی سرایت داده اند وازآن سخن گفته اند زیرا بخاطررسالتی که این علم اسلامی بعهده دارد شامل بسیاری ازامورزندگی وفردی واجتماعی انسان ؛ مادی ومعنوی ؛ دنیوی وآخرتی می باشد.

روش های اجتهاد واستباط احکام ودستورات شرعی ودینی واسلامی متنوع است ومکتبهای فقهی رابوجود آورده است که دریک تقسیم به جغرافیا آن اشاره دارد که مهمترین آنها ، به ترتیب زمانی از این قرار است:

1-مکتب مدینه منوّره: این مکتب از ابتدا تا اواسط قرن دوم هجری (حیات حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)) ادامه داشت.

ص: 186

2-مکتب کوفه: این مکتب از اواسط قرن دوم تا ربع اول قرن چهارم هجری (غیبت کبرا) ادامه داشت.

3-مکتب قم و ری: از ربع اول قرن چهارم هجری تا نیمه اول قرن پنجم (زمان مرحوم سیدمرتضی و مرحوم شیخ طوسی) ادامه یافت.

4-مکتب بغداد: این مکتب از نیمه اول قرن پنجم تا زمان سقوط بغداد به دست هولاکوخان ادامه داشت.

5-مکتب حلّه: پس از سقوط بغداد و برچیده شدن بساط علم و دانش از این سرزمین، علم و دانش در سرزمین حلّه رشد و نمو یافت و تازمان حیات مرحوم شهیداوّل ومرحوم شهیدثانی ادامه یافت.

6-مکتب جبل عامل

7-مکتب اصفهان

8-مکتب بحرین

9-مکتب کربلا

10-مکتب نجف اشرف

11-مکتب قم (عصر حاضر)

علم فقه ازنظرروش استباط فقهی تقسیم دیگری دارد که به چهارمکتب می توان اشاره کرد:

1-مکتب فقیهان راوی

منظورمان از این فقیهان آن کسانی است که فقیه بودنشان بستگی داشت به روایت احادیث مثل زراره، محمد بن مسلم، و…. روایتی است از امام رضا (علیه السلام): علینا ابلاغ الأصول و علیکم تفریع

ص: 187

الامور. این دلیل است بر این که در آن زمان هم قواعد و اصولی بوده است. این وضعیت تا پایان زمان غیبت صغری یعنی اوائل قرن چهارم ادامه یافت.

ماده فقهی این ها عبارت بود از روایات دریافتی از معصوم (علیهم السلام) و روش فقاهتی ایشان: سماع از امام و انتقال به اتباع و پیروان امام بود. وقتی ماده و روش آن ها، احادیث باشد طبیعتاً مصادر هم کتاب و سنت است، البته آیاتی که امام تفسیر نماید. با این حال، بعضی از این فقیهان، به خاطر دوری از معصوم به بعضی از قواعد و اصول ملتزم شدند. بنابراین روش آن ها استفاده از آیات و روایات صریح به علاوه بعضی از اصول و قواعد منصوص بود.

2-مکتب فقیهان محدث

این مکتب از قرن چهارم شروع شده و تا قرن پنجم ادامه داشته است. رهبران این دوره که بزرگ ترین محدثان و فقهای شیعه امامیه محسوب می شوند غالباً در دو شهر مهم مذهبی و فرهنگی آن روزگار، یعنی قم و ری، زندگی می کردند و در تهذیب و تنقیح و تنظیم حدیث شیعه نهایت تلاش خود را مبذول داشتند. این گرایش دنباله رو و استمرار مکتب راویان در دوره حضور بوده، و همت خود را بر جمع آوری احادیث و ضبط و حفظ آن مصروف می داشت. هواداران این مکتب عموماً با اجتهاد به عنوان یک کوشش فکری بر اساس استنباط تعقلی میانه ای نداشتند.

3-مکتب فقیهان اصولی

این مکتب از حدود آغاز غیبت کبری به وسیله قدیمیین: ابن ابی عقیل عُمانی معاصر کلینی (329) و ابن جنید اسکافی (381 ق) آغاز شد، و مکتب فقهای محدث را برچید و تاکنون ادامه دارد.

4-مکتب فقیهان اخباری

در قرن یازدهم هجری انشعابی در مکتب اصولی رخ داد به نام اخباری گری.

سلسله جنبان مکتب فقهای اخباری، مولی محمد امین استرآبادی است که 1036م هجری است که کتاب الفوائد المدنیه بود را به منظور ردّ مجتهدان نگاشت. البته این مکتب نتوانست بیش از دو قرن در مقابل مکتب اصولی تاب بیاورد. هرچند تفکراخبارگری وجود دارد.

ص: 188

البته باید توجه داشت اینکه اینها مکتب و مدرسه هستند ویا نه ؟ ویا اینکه شرایط وضوابط و طول وعرض آن را دارند از حوصله بحث ما دراینجا خارج است.

این روش ها ومکاتب فقهی را اگرخوب دقت کنیم دریک مسئله مشترک هستند وآن عدم محوریت آیات قرآن است.

درس های خارج فقه عمدتا مسئله محوراست بدین صورت که فقیه یک مسئله ازعروه الو ثقی قرائت می کند و بعد بسته گی به روش وسلیقه استاد دارد که نظرات فقهای منتخب ویا کتاب وکتابهای منتخب وادله آن که بیشترروایات است را می آورد واگرمسئله ازاین طریق حل شد که بسیارخوب والا ازادله اصولی ونظایرآن استفاده می کند. هرفقیهی معمولا ازعلوم ادبی واصولی وازروایات ونظریات وکتابهای دیگرفقهی به وفوراستفاده می کند وبه نقد وبررسی آراء می پردازد ودست آخرویا درمیانه این مسیراجتهاد به آیاتی هم اشاره می کند که بیشتراستشهاد است تا دلیل ونص.

درس های خارج فقه آنقدرازقرآن فاصله دارد که شخصی یکدوره خارج فقه پنج ساله می گوید واستفاده ازآیات قرآن به اندازه انگشتان دست هم نمی شود. این مسئله درکتابهای فقهی بسی روشنتربه چشم می خورد.

شما کتاب شریف لمعه که چند قرن است تدریس می شود را بررسی کنید ازچه تعداد آیاتی استفاده کرده است؟

یا کتاب مکاسب شیخ انصاری ازچه تعداد آیات قرآن استفاده کرده است؟ آیا اگراستادی بخواهد درکلاس های لمعه ومکاسب ازآیات قرآن استفاده کند فرصت دارد وآیا مرسوم است؟ وآیا مدیران حوزه علمیه ویا طلاب چنین انتظاری دارند؟

در درس خارج فقه هم به همین شکل است؛ ودرسی که آیه محوروآیات موضوع محور باشد نداریم.

ص: 189

بدین شکل که وقتی خواستیم حکم الله قصاص (قتل) رابررسی کنیم ابتداء تمام آیات محوری ومجموعه آیات را بصورت تفسیرموضوعی ملاک قراربدهیم ویک منظومه ازاراده الهی ازآیات قصاص استخراج واستنباط کنیم وکلیه مسائل آن را استحصاء واستقراء کنیم وبراساس این آیات ومسائل محوری کتاب القصاص القرآن روایات ذیل آن ونظریات وادله ومطالب دیگررا به روش اجتهاد جواهری بیاوریم.

درچنین فقهی آیات ملاک احکام شرعی والهی بصورت ناب ومحورقرارمی گیرد.

شما توجه کنید به این حدیث نورانی حضرت علی (علیه السلام) که می فرمایند: قرآن شامل امر و نهی است و احکام و سنت ها در آن مشخص شده و مثل ها در آن آمده است احکام در آن تشریع شده تا مردم نسبت به حدود الهی عذری نداشته باشند و حجت بر آن ها تمام شود.

(مجلسی محمد باقر؛ بحارالانوارج 92 ص 26).

درحدیث دیگر حضرت می فرمایند: کتاب خداوند در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسخ و منسوخش روشن.(صبحی صالح؛ نهج البلاغه).

حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) ازحضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید:

مردم حلال من تا قیامت حلال و حرام من تا قیامت حرام است بدانید خداوند متعال آن ها را در قرآن بیان کرده است و من درسنت و سیرت خویش برای شما بیان کردم.(معزی ملایری ؛اسماعیل ؛جامع احادیث شیعه ج1 ص 176)

ازاین احادیث نورانی ائمه معصومین (علیهم السلام) بوضوح روشن است که دستورات شرعی را به قرآن حواله ونسبت می دهند وقرآن منبع اصلی استباط احکام شرعی است.

بعضی ازعلمای فقیه شیعه احکام القرآن نوشته اند ولکن مهم این استکه درتمام درس های خارج فقه ما آیات محورگفتگو واحکام شرعی باشد.

ص: 190

بعضی می پندارند اگرآیات رامحورعلم فقه قراردادنند می شود تفسیرفقهی ونه علم فقه وحال بطلان این پنداربسی روشن است که نیازبه هیچ دلیلی ندارد.

جو غالب درس های خارج فقه چنان است که حتی شخصیتهای قرآنی بزرگی مثل علامه عبدالله جوادی آملی صاحب تفسیرقیم تسنیم که ماموم تفسیرالمیزان وامام تفسیرهاست ؛ نیزدرس خارج فقهشان چنین است.

درصورتیکه چطورما دردرس خارج فقه به ادبیات ؛ اصول ؛ روایات ؛ رجال ؛نظریات فقها توجه می کنیم باید به آیات توجه اساسی واولیه کرد.

نظرکلی ما این است که مجتهد فقیه عالیقدروعالیمقام ابتدا ازآیات الهی شروع کند وبعد بمرور ازادله ومنابع دیگراجتهاد استفاده کند.

مسلم است که آیات الهی حتی دراحکام شرعی به مباحث اعتقادات واخلاق ومعنویت نیزاشاره دارد وازاتفاق اینها دردیدگاه فقیه دراستنباط احکام شرعی بسیارتاثیرگذاراست.

وواضح ومبرهن دیگراینکه اگراین روش اجتهاد فقهی چندنسل ادامه پیدا کند شامل شکوفائی درعلم فقه نیزخواهد شد واین روش به فقه مقارن ومذاهب اسلامی نزدیکتراست.

ودراین روش است که دوری ونزدیکی آراء وفتوا را به قرآن که ثقل تمام افکارواحوال واعمال ما است نشان خواهد داد وارزیابی وداوری ما را دقیق ترخواهد کرد.

درضمن اینکه دقت وژرف نگری فقهای معظم به شکوفائی تفسیرآیات الهی نیزافزوده خواهد شد.

درپایان این بحث بسیارجالب توجه اینکه علامه طباطبائی درتفسیرقیم المیزان جلد اول صفحه بیست می فرمایند: و اما آياتى كه مربوط است به احكام دينى، در اين تفسير پيرامون آنها بحث نشده، چون كه بحث پيرامون آنها مربوط به كتاب فقه است نه تفسير.

ص: 191

کتابهای آیات الاحکام

بزرگان شيعه دست کم سي كتاب در بحث آيات الأحکام به زبان عربي نگاشته اند كه در اين ميان ده تأليف به چاپ رسيده است. در سال هاي اخير دو كتاب عربي ديگر نيز در اختيار ارباب فضل و دانش قرار گرفته است: فقه القرآن در دو جلد، نوشته آية الله محمد يزدي؛ و دروس تهميدية فى تفسير آيات الأحکام در دو جلد، نوشته آية الله باقر ايرواني.

به نظر مي رسد كتاب اخير بهترين كتاب عربي شيعي در بحث فقه القرآن از جهت جامعيت، اسلوب و نوآوري است.

مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب «الذريعه» فهرستي حدود سی کتاب آیات الاحکام ارائه نموده است که از اين تعداد، کمتر از ده تأليف به چاپ رسيده است.

مرحوم آية الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(م 1411 ق/1369 ش)، در كتاب نهج الرشاد فى ترجمة الفاضل الجواد نام 57 كتاب را به عنوان آيات الأحکام ذكر نموده است. از اين تعداد، 23 كتاب از علماي مذاهب چهارگانه اهل سنت، 5 كتاب از علماي زيديه و 29 كتاب از علماي شيعي مي باشد. در اين ميان، برخي مفسران - كه فقيه نيز بوده اند - در تفسير خويش اين آيات را شرح و تفسير نموده اند. در شناخت آياتي كه مربوط به احكام شرعي است، از اين كتاب هاي تفسيري بي نياز نيستيم؛ مانند::

تفسير طبري (310 ه-.ق)؛تبيان شيخ طوسي (460 ه-.ق)مجمع البيان طبرسي (548 ه-.ق)؛تفسيركبير فخر رازي (606 ه-.ق)؛ تفسير قرطبي (671 ه-.ق)؛ تفسير المنار سيد رشيد رضا.

درزبان فارسي درموضوع آيات احكام کتابهای قابل توجهی تأليف شده است که به چند تا ازمهمترین آنها اشاره می گردد.

1-آيات الأحکام، عباس علي عميد زنجاني، مؤسسه مطالعات و تحقيقات علوم اسلامي، تهران 1382، چ 1

ص: 192

2-آيات الأحکام (حقوقي و جزايي)، ابوالقاسم گرجي، ميزان، تهران 1383،

اين كتاب در 219 صفحه و شامل دو فصل عمده مي باشد: آيات الأحکام حقوقي و آيات الأحکام جزايي. كتاب ياد شده، پيش از چاپ به صورت جزوه درسي توسط مؤلف در دانشكده حقوق دانشگاه تهران تدريس مي شده است.

3-احكام القرآن، دكتر محمد خزائلي، جاويدان، تهران 1361، تمديد چاپ

اين كتاب شامل 772 صفحه بوده و آيات در آن موضوع بندي گرديده است. مؤلف در انتخاب موضوعات فقهي از اصطلاحات جديد - مانند: احوال شخصي، داد و ستد، معاملات و احكام اجتماعي - استفاده كرده و در بررسي مسائل فقهي از عناويني چون: پيشينه تاريخي سود برده است.

4-ادوار فقه(ج 2)، محمود شهابي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران 1366

مؤلف كه از اساتيد حوزه و دانشگاه است، در ادامه بحث تاريخ تحولات فقه به نزول آيات مربوط به احكام فقهي پرداخته است.

5-آيات الأحکام، احمد ميرخاني، مؤسسه خيريه مكتب ولي عصر، تهران 1366

اين كتاب داراي پنج جلد و شامل تمام آيات فقهي است و از كتاب هاي مفصل فارسي در زمينه آيات الأحکام به شمار مي رود.

6-تفسير جامع آيات الأحکام، زين العابدين قرباني لاهيجي، سايه، قم كتاب در دوازده جلد انتشار يافته و به نظر مي رسد مفصل ترين كتاب فارسي در بحث آيات احكام است.

یکی ازکتابهای مهم وقابل توجه برای ورود به مباحث تخصصی وخارج فقه براساس آیه وآیات محوری کتاب فقه پژوهي قرآني، درآمدي بر مباني نظري آيات الأحکام سيد محمد علي ايازي (قم: بوستان كتاب، 1380)

ص: 193

كتاب در 576 صفحه تدوين يافته و مباحث آن از اين قرار است: قرآن يكي از منابع فقه، حدود فقه و احكام قرآن، احكام قرآن و تاريخ، جامعيت و احكام، مثل ها در آيات احكام، قصه ها در آيات احكام، استنباط از آيات اعتقادي، اخلاقيات در آيات احكام و فرازهاي تقطيع شده قرآن.

منبع با ارزش دیگربرای آیات الاحکام وقراردادن آیات محورعلم فقه وبه دنبال آن استفاده ازدیگرمنابع قابل توجه می باشد سی دی است که مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بعنوان نرم افزار «جامع فقه اهل بیت (علیهم السلام) 2» تولید کرده است؛ اثری که پژوهشگران عرصه علوم اسلامی، به ویژه فقه پژوهان، به ارزشمندی آن بسیار واقفند.

دراین نرم افزارمتن كامل 1251 عنوان كتاب و رساله فقهی در 3019 جلد از 413 مؤلف با موضوعات: – فقه روایی – فقه فتوایی – فقه استدلالی – فقه منظوم – فقه استدلالی تطبیقی – آیات الأحكام – قواعد فقهی – منابع فقه (ادعیه و اعمال) – منابع روایی فقه – تاریخ فقیهان و راویان – تاریخ فقه و تحولات آن – اصطلاحات فقهی – لغت نامه....می باشد.

وبخصوص فهرست آیات الأحكام در هر یك از ابواب فقهی شامل 1191 آیه و پیوند آن ها به متون فقهی (مجموعاً 230070 پیوند) می باشد که بسیارمهم وویژه است وبرای تدریس خارج وسطح علم فقه با محورآیات قابل استفاده فراوان می باشد.

ص: 194

20-تاریخ وحقیقت وتفسیرقرآن

درزمینه علم تاریخ وحوادث آن وتفسیرقرآن باید به مطالب مهمی توجه کرد والا افرادیکه دنبال تحقیق وحقایق تاریخی هستند بجای رسیدن بواقع ازحقیقت دورمی شوند واگرنتایج تحقیقات تاریخی خود را هم نشردهند دیگران را نیز گمراه می کنند.

1-تحقیق درباره مسائل وموضوعات وحوادث تاریخی کارآسانی نیست ودربسیاری ازموارد ما را به ظن وگمان می رساند ونه به علم ویقین برای همین نمی توان ازتاریخ به علم دیگری فتوای داد مگردرموارد محدود وملفوف به قراین؛ دلایلش هم زیاد است .

یکی ازآن دلایل این است که بسیاری ازحوادث اتفاق افتاده درزمان خود ومعاصررادقیقا نمی توان به حقیقت آن نائل شد بخصوص حوادثی که ابعاد سیاسی ؛ امنیتی ؛ اجتماعی ؛ اقتصادی ؛ دینی ومذهبی ؛ ملی داشته باشد .

وهرچه شما به زمان قبل برگردی رسیدن به حقیقت کارمشکل تری است. به سه نمونه مهم اشاره می کنیم:

الف -مثل حادثه 11سپتامبر(درسطح جهان ) که درآمریکا اتفاق افتاد وجهان خبردارشد . دهها سوال اساسی درذهن مردم جهان است ولی بی جواب باقی مانده ویا درست جواب داده نشده است. با اینکه این همه کتاب درباره این حادثه نوشته شد ویا این همه خبروگزارش وتحلیل پخش گردید. آیا بدرستی چه کسانی ازکل وعمق ماجرا خبردارند؟ با اینکه ازاصل ماجرا همه خبردارشدند وکسی نمی تواند منکرآن باشد. وآن این بود که در صبح روز11 سپتامبر2001 چهار هواپیمای تجاری - مسافربری ربوده شد وهواپیما ربایان، دو هواپیما را در فاصله های زمانی گوناگون به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک زدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمان ها حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان، پس از دو ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیب های زیادی به ساختمان های پیرامون زدند. گروه هواپیماربایان، هواپیمای سوم را به پنتاگون، واقع در ارلینگتون در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم اما در زمینی نزدیک شنکسویل، در ایالت پنسیلوانیا، سرنگون شد.

ص: 195

اما صدها سوال وجزئیات دیگرهست که هرکدام هنوزمبهم باقی مانده است وشاید دردهه های دیگرزوایائی ازآن روشن گردد.

ب-ویا ماجرای مک فارلین (درسطح ایران وآمریکا ) که به ماجرای ایران–کُنترا و ماجرای ایران گیت نیز معروف است. واقعا چه کسی وکسانی با اینها درارتباط مستقیم وغیرمستقیم بودنند واین آمریکائیها براساس چه محاسباتی وقول وقرارهائی به ایران آمدند ودهها سوال اساسی دیگر. آیا آینده گان بهتراز ما ازاین ماجرا با خبرمی شوند. گزارشات آمریکائی ویا ایرانی کدام حقیقت را می گویند ویا گفتند.؟

خوب یک حادثه اتفاق افتاده الان چند قول ازآن نقل شده است. البته می تواند چند تا نقل اقوال درست باشد وآن اینکه یک حادثه اتفاق بیفتد وهرکس برداشت وتحلیل خود راگزارش کند وقصد خلاف حقیقت را هم نداشته باشد.

وصدها حادثه دیگر که درزمان ما اتفاق افتاده وزوایای پنهان آن زیاد است .

ممکن است تاریخ شناسان بگویند باید ازحادثه ای مثلا 50 سال بگذرد تا تاریخی حساب گردد . این دراصل مسئله وموضوع تاثیری ندارد وحرف ما این است که بسیاری ازحوادث تاریخ نقل قولهای زیادی می باشد وهرکس برداشت وتحلیل خود راارائه کرده است.

باید توجه داشت تاریخ روش های گوناگون خود را دارد که اساتید تاریخ برای آن کتاب نوشته اند .

مثل کتاب : روش تحقیق در تاریخ نگاری نویسنده: جهانگیر قائم مقامی ویا تاریخ نگاری در ایران : جمعی از نویسندگان ، ترجمه یعقوب آژند، نشر گستره ؛ تاریخ نگاری در اسلام : سید صادق سجادی ، انتشارات سمت ؛تاریخ تاریخ نگاری در اسلام : فرانسس روزنتان ، ترجمه اسدالله آزاد ، انتشارات آستان قدس رضوی ؛تاریخ در ترازو : عبدالحسین زرین کوب ، انتشارات امیر کبیر؛ روشهای پژوهش در تاریخ (جلدهای 1 و 2) نويسنده: شارل ساماران , مترجم: اقدس یغمایی , مترجم: غلامرضا ذات علیان , مترجم: مهدی علایی , مترجم: ابوالقاسم بیگناه

ص: 196

2-درتاریخ حادثه ای به عظمت عاشورا که درطول تاریخ هزاران کتاب تالیف گردیده است ومی دانیدکه کتابشناسی تاریخ عاشورا خودش داستان بسیارمفصل دارد.

تاریخ عاشورا را حداقل سه گروه گزارش کرده اند. الف- اهل بیت (علیهم السلام) ب- مردم عادی ج- حاکمان وبنی امیه. ومعلوم است دستگاه ظالم حکومت بنی امیه چقدردرصدد تحریف گزارش ها وتاریخ نویسی آن زمان بوده است وبعد هم جریانهای موافق ومخالف چه اقوالی رانقل وگزارش کرده اند.

کتاب دانشنامه حضرت امام حسین (علیه السلام) آیت الله ری شهری درجلد اول بیش ازیکصد صفحه بحث کتابشناسی کرده است وکتابها را به سه گروه تقسیم کرده است.

خوب آیا محقق تاریخ براحتی می تواند به حقایق عاشورا دسترسی پیدا کند وبراساس آن اسلام شناسی کند. یا باید اصول مسلمی دردست مورخ باشد وآنگاه ادعای حقیقت حوادث تاریخی کند.

3-آیا با اقوال وآراء تاریخی می توان فتوای کلامی ویا فقهی داد؟ ادعا وعملی که بعضی ازمورخین انجام می دهند. مسلما وصددرصد نمی تواند وبسیارغلط واشتباه وانحرافی است که ما بخواهیم با نقل تاریخی به حقیقت فقهی وکلامی برسیم.

درتفسیرقرآن بیش از بیست آیه قرآن داریم که گمانهائی واشکالاتی را به انبیا درظاهروارد می کند. اگرما قبلا بوسیله علم کلام (ومنطق وفلسفه) عصمت انبیا راثابت نکرده باشیم ؛ نمی توانیم قضاوت صحیحی نسبت به کتابهای تاریخی داشته باشیم ؛ ویا به اقوال تاریخ اعتماد کنیم وادعا کنیم ما بعنوان یک محقق وتاریخ شناس فقط نقل تاریخ می کنیم ووارد بحثهای کلامی نمی شویم .

خوب معلوم است آنقدرتحریف درباره شخصیتهای نبوی شده است که اگرشما فقط اکتفا به کتابهای تاریخ کنید ویا حتی کتابهای حدیثی به نتایج بسیارانحرافی ودورازواقعیت دسترسی پیدا خواهید کرد.

4-ما تقسیم وتفکیک علوم را برای رشد وتعالی علوم ودانشمندان قائل هستیم وبه تخصص های گوناگون ارج می نهیم ولی نمی شود حقیقت وواقعیت واعتقادات مسلم را درپای علوم بصورت

ص: 197

تک ساحتی ذبح کرد. بلکه باید دربررسی مسائل اسلامی وبویژه تفسیرقرآن که اقوال تاریخی بسیاری هم دارد ؛ منظومه علوم را با هم دید وبررسی کرد. ما حتی درتفسیرهای مهم قرآن درمذاهب اسلامی مشاهده می کنیم بخاطرعدم داشتن تخصص درعلوم مختلف مثل تاریخ مسیحیت درتفسیرآیات تاریخ مسیحیت دچاراشکال شده ایم.

یعنی وقتی ادعا می کنیم با تاریخ نمی توان ادعای کلام وفقه واعتقادات کرد عکسش را هم نظرداریم که برای رسیدن به تاریخ صحیح مسیحیت وتفسیرآیات مرتبط باید منابع تاریخی را نیز خوب مطالعه وتحقیق کرد وازدانشمندان این علم کمک گرفت بلکه بصورت گروه وهیئت های علمی چنین آیات تاریخی راتفسیرکرد.

5-احکام ودستورات شرعی اسلام بصورت تدریجی نازل وابلاغ شد . اینطورنبوده که بصورت قانون اساسی یکدفعه ویکجا نوشته وابلاغ گردد.

مورخین تاریخ که اقوال وآرائی را ازتاریخ اسلام نقل می کنند وبعد به فتواهای فقهی رایج زمان ما اشکال می کنند توجه ندارند که فلان زمان هنوزدستورقطعی مشروب خواری نازل نشده بود ویا هنوز احکام جامع حج بیان نگردیده بود . هنوزداخل کعبه بت نگهداری می شد ویا هنوزاحکام محرم ونامحرم نازل نشده بود ویا اگرنازل شده بود درجامعه رایج نشده بود.

برهمین اساس بااقوال تاریخ صدراسلام نمی توان احکام شرعی رایج وزمان معاصررا زیرسوال برد.مگرعالم دینی وفقیه چه می کند ؟ اینها رابررسی می کند وبعد فتوا می دهد.

پس تاریخ شناس نمی تواند با چند نقل تاریخی اسلام شناسی کند. هرچند که توجه به تاریخ وکیفیت سنت وفرهنگ آن زمان درنتیجه حکم شرعی نیزبسیارمهم وقابل توجه است.

حتی کاربرد لغت ومعناشناسی ومفهوم شناسی آن وتاریخ لغت چه نقلی وچه لغت شناسی تحلیلی وعلوم ادبی وتاریخ ادبیات صدراسلام همه اینها برای رسیدن به حقیقت وواقعیت مهم است.ترجمه وتفسیرلغاتی مثل اب؛ روح؛ قلب؛عقل؛ ذکر؛ عرش ؛ کرسی ؛ماء؛ ارض؛ سماء وغیره درقرآن کارآسانی نیست ونیازبه متخصصین مختلفی دارد.

ص: 198

بنابراین اسلام شناسی باید براساس دوره 23 ساله نزول تدریجی قرآن وتاریخ زندگی حضرت رسول الله اکرم (صلی الله علیه و آله) واصحاب وبعد هم تشریح وتبیین آن توسط اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) صورت بگیرد.ونمی توان با نقل اقوال تاریخ این هم ازکتابهای تاریخی که بعضی ازآنها ازنظرارزش علمی بسیارپائین می باشد ادعاهای بزرگی کرد.

تازه توجه داشته باشید که درطول بیش از1400 سال هزاران دانشمندان اسلامی به این مطالب توجه داشته اند وما فکرکنیم امروز با ادعای فلان نقل تاریخی به فلان حکم ویا اعتقاد اسلامی وحقیقتی دسترسی پیدا کرده ایم که دیگران غافل بودنند.

البته باید تلاش علمی وتحقیقی وتاریخی استمرارداشته باشد وتاریخ اسلام با این عظمت تاریخی است که جای تحقیق وتفحص زیاد دارد.

6- حسن محدثی می گوید: من به جدّ می توانم بگویم بیش تر منابع تاریخی که در اختیار ماست ویژه گی بی طرفانه و محققانه بودن را ندارد؛ یعنی طرف از ابتدا یک موضعی دارد و می خواهد موضع اعتقادی خودش را تثبیت و تحکیم کند و روشن است که این تحقیق نیست و تاریخ نگاری مبلغانه است. مورخ کسی است که گمان می کند حقیقت در چنگ اش است و می خواهد حقیقت را به دیگران عرضه کند. ولی محقق کسی است که در جست وجوی حقیقت است. او هنوز حقیقت را در اختیار ندارد و قصد دارد جست وجو کند که به آن حقیقت نزدیک تر شود و هرگز بر این اعتقاد نیست که آن چه من یافته ام عین حقیقت است بلکه معتقد است این محصول محدودیت هایی بوده که او داشته و تلاشی بوده که او داشته است. برای این که من بتوانم این موضِع را بهتر نشان دهم دنبال این بودم که بخشی از ناگفته های تاریخ را نشان دهم؛ قسمت هایی که توجه به آن می تواند نگاه ما را عوض کند.

(متن سخنرانی حسن محدّثی گیلوائی ؛ شهریور96).

این فرض ها را ما قبول داریم:

الف- منابع تاریخ اکثرا بی طرف نیستند.

ص: 199

ب-کلام واعتقادات مذاهب متفاوت است وهرکدام مواضع خود رادارند.

ج- تفاوت ونسبت مورخ ومحقق. زیرا مورخ ممکن است فقط ناقل باشد ممکن است علاوه برنقل دنبال حقیقت ومحقق هم باشد.

لکن ما بعنوان محقق واینکه دنبال حقیقت هستیم بتوانیم به حقیقت برسیم (بعنوان محقق تاریخ یا جامعه شناس یا هرعلم ازعلوم اجتماعی) حتما می رسیم قابل خدشه است.

پس نمی توان با خارج شدن ازلباس مورخ وانگیزه رسیدن به حقیقت ؛ به حقیقت برسیم. مگراینکه مسائل وموضوعات وحوادث تاریخی را بصورت علوم وگروهی وبا تخصص های مختلف بررسی کنیم. شما توجه کنید اگرمحققین صرفا با چنین انگیزه ای وبدون داشتن دانش وصلاحیتهای لازم بخواهد به حقیقت برسد هرمظنونی وگمانی را حقیقت می پندارد.

این اتفاق اگردرگذشته افتاده باشد درزمان ما قابل توجیه نیست . زیرا درزمان ما هم به انواع رسانه ها دسترسی داریم وهم دانشمندان مذاهب ورشته های علمی.

عین همین تحریف واتفاق درکتاب (مکتب در فرایند تکامل ) با عنوان فرعیِ «نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین»، ترجمهٔ کتاب «بحران و تثبیت در دوره تکوینی اسلام شیعی؛ ابوجعفر ابن قبه رازی و سهم او در اندیشه شیعیِ امامی» است که در سال 1993 از سوی انتشارات داروین به قلم سید حسین مدرسی طباطبایی در شهر پرینستون منتشر شد. ظاهراً هاشم ایزدپناه کتاب را در همان سال ها به فارسی ترجمه کرد.

محققین درباره این کتاب نقدهای مهمی انجام داده اند که بعنوان نمونه مطالب زیر را می آوریم ولازم به ذکراست هرچند نویسنده این کتاب ازاحادیث وسیرتاریخ استفاده کرده است ولکن تک ساحتی وعدم بررسی همه جانبه.

منتقدین از حیث روش شناختی به این کتاب نقدهای متعدد وارد کردند ازآن جمله :

-نویسنده در اثبات نظریه خود دارای جهت گیری تأیید است یعنی او اخبار و احادیث مؤید دیدگاه خود را ذکر کرده اما آن ها که ناقض دیدگاه او هستند را نادیده گرفته است.

ص: 200

-نویسنده با ذکر ادعای تحریفی بودن محتوای کتب حدیثی نخستین شیعه، صحت محتوای آن ها را زیر سؤال برده است و بدین ترتیب راه هر گونه بحث متقابل را بسته است اما در عین حال به همان کتب آن جا که برای اثبات ادعای خود به آن ها نیاز داشته استناد کرده است.

-نویسنده در جایی از کتاب ادعا می کند که مدرسه ی حدیثی قم در پی زدودن احادیث غالیان از کتب حدیثی بوده و بدین ترتیب مصادر حدیثی مدرسه ی قم را پاکیزه معرفی می کند. اما بعدا برای اثبات نظرات خود به نمونه هایی از احادیث غالیان از کتب مدرسه قم ارائه کرده و بدین ترتیب ادعای قبلی خود را نقض می کند.

-نویسنده همچنین یک تعریف حداکثری از غلو دارد به طوری که هر روایتی که با نظر و دیدگاه شخصی او در این باره تعارض دارد را به اتهام برساخته ی غلات بودن رد می کند.

-نویسنده در مواردی بدون نقل الفاظ احادیث به آن ها استناد کرده و تفسیر خود را از آن ها رائه داده است. او در مورادی احادیث را به طور تقطیع شده نقل کرده در حالی که متن کامل آن احادیث مخالف برداشت او می باشد. این باعث می شود مخاطبِ ناآشنا به متون روایی با اعتماد به نویسده برداشت او را بپذیرد در حالی که از متن اصلی و کامل آگاهی ندارد.

نویسنده برای بعضی ادعاهای کوچک مستندات زیادی ذکر می کند اما در مورد بعضی ادعاهای بزرگ هیچ سندی ذکر نمی کند.

7-اینکه تصورکنیم دانشمندان اسلامی ازبعضی موضوعها ومسائل غفلت کرده اند ویا ازروی عمد ویا تعصبات مذهبی بدان نپرداخته اند ویا آن رابرجسته نکرده اند؛ هرچند بصورت موجبه جزئیه وفی الجمله می پذیریم ولکن محقق ومورخ ارجمند هم توجه داشته باشد بعضی ازعلما اتفاقا توجه جدی به این مسائل وحوادث تاریخی داشته اند لکن بخاطررعایت احتیاط وتقوی وعدم اختلافات بیشتروهرج ومرج علمی این مطالب را مستمرا ومسلسل وارنقل نکرده اند.وآنها رامتروک دردل کتابهای تاریخ گذاشته اند.

ص: 201

درحوادث تاریخی بعضی مواقع آنقدرکثرات اقوال واختلاف آراء داریم که اگررعایت احتیاط وتقوا واخلاق وپاسخگوئی درروز قیامت رانکنیم ؛ ممکن است با نقل تمام آراء ویا اقوال ضعیف بدون توجه به ارجح واقوی موجب گمراهی خود وجامعه را فراهم کنیم بخصوص اینکه درزمان ما اگرکتابی ویا مقاله ای ویا یادداشتی تالیف گردد بسرعت نشرپیدا می کند.داستان تاریخ جمع آوری قرآن یکی ازهمین موضوعات حساس وخطرناک است ویا تاریخ امام ها وامام زاده گان وامثال اینها.

وبرهمین اساس است که درعلومی مثل فلسفه برای شاگردان آن علم شرایطی وضع کرده اند وتدریس آن رابرای همه مجازندانسته اند. خیلی ازمسائل وحوادث تاریخی بیشترباید درکلاس های تخصصی بحث وگفتگو گردد واگرآنها درعرصه رسانه وبازاری وعموم جامعه ارائه گردد موجبات گمراهی وانحراف جامعه را فراهم می کند.

شعارهای دانستن حق مردم است ؛ ویا مردم نامحرم نیستند؛ ویا امروزدیگرچیزی قابل پنهان کردن نیست ؛ ویا اگرمانگوئیم دشمن می گوید پس چه بهترما بگوئیم و امثال اینها ازشعارهائی است که درعمل کردن به آن نیازبه حکمت وتقوی وامانت داری است.

کتاب فصوص الحکم که ازکتب عرفانی است درهرعصری بتعداد انگشتان دست شاگرد واستاد دارد. حتی درزمان ما شما سراغی بگیرید ازشاگردان عمومی وخصوصی استاد علامه عبدالله جوادی آملی.

هرچند تاریخ مثل علومی مانند تفسیروعلوم قرآن وفلسفه وعرفان نیست ولکن محققین ومورخین توانمندی مثل علامه سید جعفر مرتضی عاملی و آیت الله محمد هادی یوسفی غروی واستاد رسول جعفریان را ببینید ؛تاریخ را چگونه گزارش می کنند. هرچند ممکن است کسانی اینها رامحکوم به مذهب گرائی ویا تعصب ویا فرقه گرائی ویا جناح گرائی منتسب کنند.ولی حقیقت این است که این مورخین تحقیقات خود را براساس علم وتقوی وامانت داری واحتیاط نقل می کنند.

ص: 202

8-اصل تحقیق ورسیدن به حقیقت راارج می نهیم وآن راستایش می کنیم ؛ استاد ما درفلسفه وعرفان علامه حسن حسن زاده آملی درجلسه ای که عده ای ازاندیشمندان ودانشمندان آمده بودنند فرمودنند: من می توانم ادعا کنم بعد ازچهل سال دینم تحقیقی است ونه تقلیدی.

ایشان بسیاری ازاقوال تاریخ بخصوص تاریخ انبیا واسلام راخبرداشتند وآنها را زیرنظراستاد یا خوانده بودنند ویا کلاس دیده بودنند وشواهد بسیاری درتدریس هایشان داشتند ولکن درنقل اقوال محققانه آنها را نمی گفتند ویا به اشاره اجمالی رد می شدند.

پس این اقوال را درکتابهای تاریخ پیدا کردن وبعنوان محقق بی محابا عرضه کردن با هیچ منطقی قابل قبول نمی باشد ودورازاحتیاط وتقوی است.

هرچند هم که معتقدیم پژوهشگرجامع ومحقق صاحب نظرمی تواند با تحقیقات تاریخی خود زوایای مبهم ازتاریخ را تاحدودی روشن کند اما با همان شرایط وویژگیها وروش های لازم. ورود ما به تحقیق باید با اصول ومبانی مسلم ومنابع معتبر به اقیانوس تاریخ ومباحث نظری باشد. اینکه ازتاریخ اعتقادات درست کنیم یا بالعکس محورمناقشه ما است.

9-تفسیرصحیح آیات قرآن شرایط وقواعد ومنابع واصولی دارد . بعضی ازمفسرین درابتدای کتاب خود شرایط مفسررابیان کرده اند وروش وگرایش تفسیری خود راتبیین کرده اند.

محقق ومورخ نمی توان با ساده انگاری وسهل اندیشی به اظهارنظردرباره آیات بپردازد.

که ما دراین باره درجای خودش مفصل بحث کرده ایم.

10-گسترده گی مباحث تاریخ درقرآن واسلام گنجینه بی نظیری دراختیارمحققین ومورخین واسلام شناسان قرارداده است. واین هم فرصت وهم تهدید است. اگرمحققین جامع شرایط بصورت گروهی وهیئت علمی تاریخ اسلام وقرآن را با ابعادش ارائه نکنند بعضی با علم ناقص واجمالی عرضه خواهندکرد واین اتفاق افتاده است. من تعدادی از فهرست کلان تاریخ اسلام وقرآن که نیازبه تبیین وتشریح دارد را بیان می کنم:

الف- تاریخ علوم قرآن

ص: 203

ب- تاریخ تفسیرومفسرین

ج-تاریخ قبل ازبعثت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) درسرزمین عربستان

د-تاریخ پیدایش انسان وآدم

ه-تاریخ انبیا درقرآن ومنابع

و-تاریخ ادیان الهی وغیرالهی

ز-تاریخ احکام درقرآن

ح-تاریخ اعتقادات درزمان بعث پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)

ط-تاریخ صدراسلام

ی –تاریخ صحابه پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)

ک-تاریخ علوم اسلامی

ل-تاریخ امامان معصوم (علیهم السلام)

م- تاریخ مذاهب اسلامی

ن-تاریخ تاریخ اسلام

21-مراحل مهم مشی تفسیر قرآن درجامعه

مرحله اول: گفتمان ونظریه پردازی وآزادی اندیشه

ما باید درجامعه بخصوص حوزه ودانشگاه محیط را برای آزادی اندیشه وابرازآن فراهم کنیم .

به این مرحله درجامعه بشدت نیازداریم مراکزعلمی ورسانه ها باید فضای سالم دراین زمینه فراهم کنند که اندیشه ها بروزوظهورداشته باشد ؛ سوالها مطرح وجوابها دریافت شود. غفلت ازاین امرسبب

ص: 204

تنش وبحران وانقلاب وآشوب می شود. انسدادفکری درجامعه سبب عقب افتاده گی جامعه هم میشود . وظیفه دولت ومسئولین مراکزعلمی سیاستگذاری وزمینه سازی وفراهم آوردن محیط سالم برای چنین گفتمانهائی است.

موضوع این گفتمانها محدودیت نباید داشته باشد. همه موضوعی می تواند باشد وبستگی به اولویتها دارد ازموضوعات فکری مثل خدا؛قرآن؛امام؛دین؛وحی؛نبوت؛معاد؛ آزادی ؛و....تامسائلی فقهی واحکامی مثل حجاب وعفاف ؛امربمعروف ونهی ازمنکر؛جهاد؛شهادت؛ خشونت؛شکنجه ؛ارتداد؛حدود اسلامی ؛ قصاص واعدام؛ شفاعت؛رجعت ؛توسل ؛بدا؛ قضا وقدر؛جبرواختیار؛ حکومت ؛ ولایت فقیه ؛و......تامسائل اخلاقی مثل توبه؛ انابه؛استغفار؛دروغ ؛زنا ؛محارم؛شراب؛و....تامسائلی روز حکومتی وسیاستی واجتماعی وجمهوری اسلامی ؛تاتر؛فیلم ؛موسیقی؛مجسمه سازی و.... تا علوم وفنون مثل تاریخ ؛ هنر؛فلسفه ؛ علوم انسانی واجتماعی ؛ تجربی ؛ پزشکی ؛ هوا وفضا و...افراد متخصص ونیمه متخصص درهررشته ای ویا موضوعی به بحث بپردازنند وحتی رسانه های مکتوب وسمعی وبصری وفضای مجازی وشبکه های اجتماعی بصورت علمی اینهاراگسترش دهند وبرای مردم بصورت اصولی به بحث ومناظره بگذارند.

آراء دراین زمینه به میدان بیایند زیرا دراسلام اندیشه آزاد است وابرازآن درمحیط سالم وعلمی بدورازانانیت وموضعگیریهای براندازانه اشکال ندارد.

این همان مطلبی است که بارها رهبرمعظم انقلاب آن راگوشزد مسئولین وجامعه علمی کرده اند.

این همان مطلبی است که علامه شهید مرتضی مطهری وآیت الله بهشتی آن را دراول انقلاب وقبل ازآن بیان کرده اند .

ودرقرآن صدها آیه ودرروایات فراوان بدان شفارش شده است. ویکی ازمحسنات ومشخصات اسلام است.

سیستمهای انتظامی وامنیتی وقضائی هم باید با همین نگاه به این گفتمان سازی به نظاره بنشینند وبشکلی مواظبت وعمل کنند که آزاد اندیشی دچارفضای امنیتی وانسداد نشود.

ص: 205

هرچندکه دراین زمینه بایسته وشایسته است دچارافراط وتفریط نشویم ودرمصادیق آن خارج ازاعتدال قرارنگیریم و این هم درسیاستگذاریها مهم است وهم درشیوه اجراء وهم عزیزان صاحب نظرواندیشه باید اخلاق گفتمان وبه معنای واقعی کلمه منافع ملی مردم ونظام و منطقه وجهان را هم لحاظ کنند.

دراین زمینه بعضی ازصاحب نظران ضمن ابرازاندیشه چون حکیمانه دراین میدان وارد شده اند آراء ونظرات خود رابدورازجوسازی وغوغاسالاری درزمینهای مختلف ارائه داده اند ومشکلی هم پیدانشده است.

قرآن كريم در آيات هفدهم و هجدهم سوره زمرمى فرمايد:

(وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أنْ يَعْبُدُوهَا وَأ نَا بُوا إلَى اللَّهِ لَهُمُ البُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ القَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ اوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَاوْلَئِكَ هُمْ اوْلُوا الأ لْبَابِ)

و كسانى كه از پرستش آن طغيان گر دورى كردند و به سوى خدا بازگشتند، تنها براى آنان مژده است؛ پس بندگان [من] را مژده بده؛ (همان) كسانى كه به سخن (ها) گوش فرامى دهند و از نيكوترين آن پيروى مى كنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا راه نمايى شان كرده و فقط آنان خردمندان اند.

در اين آيات منطق آزادانديشى اسلامى به خوبى آشكار شده است؛ يعنى خدا از بندگان خود انتظار دارد كه سخنان ديگران را به خوبى بشنوند و تفكر كنند و بدون تعصب و لجاجت بهترين آنها را برگزينند.

برخى مكاتب و مذاهب پيروان خود را از شنيدن سخنان مخالفان منع مى كنند؛ چرا كه منطق قوى ندارند و مى ترسند كه منطق ديگران بر پيروانشان غلبه كند، اما اسلام در اين مورد به سياست درهاى باز و آزادانديشى روى آورده است و به مسلمانان گوش زد مى كند كه از شنيدن سخنان ديگران وحشت نداشته باشند، ولى آنها را چشم بسته نپذيرند، بلكه تفكر كنند و بهترين سخنان را انتخاب كنند.( تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 54)

ص: 206

البته می توان گفت اجتناب ازطاغوت درهمه زمینه هاست ومهمترین آنها فکری واندیشه ای است . ولکن اگربا این همه ابزاررسانه مطالبی ومسائلی بشما رسید خوب توجه وگوش وتحقیق کنید ودرصورتی که فکرمسمومی نباشد وبا اصول توحیدی شما سازگارباشد می توانید تبعیت کنید.

مرحله دوم تبلیغ واطلاع رسانی

اشخاص ودستگاههای فرهنگی که مسئول تبلیغ دین وعلم وهنردرجامعه هستندباید ببینند مطالبشان راازچه منبعی می گیرند.

دراین قسمت شخص مبلغ باید ویژگی های وصفات وشرایطی راداشته باشد. این مرحله بسیارحساس ومهم است. برای اینکه جامعه دچارتشتت وسردرگمی وبحران های فکری ومعرفتی واخلاقی ومعنوی وعملی قرارنگیرد ؛ اشخاص ودستگاهها وسیستمی که وظیفه تبلیغ واطلاع رسانی رادرجامعه بعهده دارد باید بصورت صحیح ازمنابع متقن وازروشهاوابزارها استفاده کنند.

بعنوان مثال یک روحانی مسجد ویا مبلغ درمنبرویا کارشناس اسلامی درصدا وسیما آیا حق دارد بعد ازخواندن آیه وروایت هربرداشتی وتحلیل وتفسیری ازدین که دوست دارد ارائه کند . شاید درمسائل علمی وهنری چندان مهم وحساس نباشد که اتفاقا آنها هم مهم هستند لکن درمسائل مهم وپیچیده ای که پا درعلوم وحیانی وغیب دارد موضوع بسیارمهم وجدی است که قابل مسامحه وگذشت واغماض نیست . هرچه درمرحله اول ما باید سهله وسمحه با مسائل برخورد کنیم دراین بخش باید سختگیری داشته باشیم وصائب ترین نظریه وفرضیه رابگوش مردم برسانیم.

آیا مبلغین درتمام زمینه تخصص دارند که اظهارنظرکنند ؟ آیا نباید مسائل کلان دین وجامعه ودنیا رادرنظرگرفت؟ آیا نباید مصلحت اندیشی کرد؟ و....

خیلی اشخاص تبلیغ رابا آزاد اندیشی با هم التقاط می کنند که بسیارخطرناک است واسباب پریش اندیشی وبحران روانی درجامعه ایجاد می کنند. بخصوص آن بخشی که برای جامعه نسخه عملی

ص: 207

هم می پیچند. خطروحساسیت این مرحله خودش را درمباحث اجتماعی بسیارنشان می دهند . دراین بخش باید مواظب نفوذ ودشمن وتحلیل ها وبرداشته های انحرافی هم باشیم.

قرآن كريم در آيه بيست و يكم سوره انعام ستمكارترين مردم را معرفى مى كند و مى فرمايد:

(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّب بِئَايتِهِ إِنَّهُ لَايُفْلِحُ الظلِمُونَ)

و چه كسى ستمكارتر است از كسى كه بر خدا دروغ بسته، يا نشانه هاى او را دروغ انگاشته است؟! براستى كه ستمكاران، رستگار نخواهند شد.؟؟؟

اين آيه، با جمله ى «كسانى كه بر خدا دروغ بسته اند»، به منكران توحيد، يعنى مشركان و با جمله ى «كسانى كه آيات او را تكذيب كرده اند»، به منكران رسالت و نبوت اشاره مى كند.

شرك از سه جهت ظلم است:

نخست، ستم بر ذات پاك خداست؛ زيرا جماد بى ارزش يا انسان ناتوان را همتاى او قرار داده است.

دوم، ستم بر خويشتن است؛ زيرا ارزش و شخصيت وجود خود را تا سر حدّ پرستش سنگ و چوب پايين آورده است.

و سوم، ستم بر اجتماع انسانى است؛ زيرا بر اثر شرك گرفتار تفرقه و پراكندگى شده است.

قرآن كريم در پانزده مورد ظالم ترين مردم را معرفى كرده است كه عبارت اند از:

مشركان، منكران آيات خدا و نبوت، منع كنندگان از ياد خدا در مسجدها كتمان كنندگان شهادت، روى گردانندگان از آيات پروردگار، و قوم نوح.

اما در بيش ترين موارد، قرآن كسانى را ظالم ترين مردم معرفى كرده كه بر خدا دروغ مى بندند.

اختلاف موارد و مصاديق ظالم ترين افراد، شايد به خاطر آن است كه ريشه ى همه ى آنها به شرك برمى گردد، كه انسان را به كتمان حق و منع از مساجد و روى گردانى از آيات الهى مى كشاند.( تفسير قرآن مهر جلد ششم، ص: 54).

ص: 208

باتوجه والهام ازاین شریفه اهمیت ودقت دربیان دین اسلام مشخص می گردد وآن اینکه افراد به صرف آشنا بودن با بعضی ازمسائل اسلام نمی توانند مطالبی را بنام دین عرضه بدارند وبگویند دین چنین وچنان گفته است و درواقع افترا برخدا ببندند.

دراین بخش بهترین راه این است که مبلغ دینی (نه صاحب نظرومجتهد) ازکتاب های اصلی وبنیادی ودرجه اول اسلام ومکتب اهل بیت (علیهم السلام) استفاده کند وآنها رابیان کند.

مثلا ازتفسیرالمیزان وتسنیم ونمونه ومهرونور استفاده نماید ویا ازکتابهای روائی مثل بحارالانوارووسائل الشیعه وکتابهای احکام مراجع وکتابهای اخلاق استفاده وبرای مخاطبین بیان کند. وازاظهارنظرشخصی وتفسیربه رای خود داری کند بلکه نظریات صاحب نظران واسلام شناسان رابیان کند.

مرحله سوم قانون وسیاستگذاری

قانون درجمهوری اسلامی براساس قانون اساسی توسط مجلس شورای اسلامی تدوین وبعد توسط شورای نگهبان تائید می گردد.

نهادهای قانون گذاردرجمهوری اسلامی که حاکمیت قوانین اسلام است باید بصورتی قانون وضع کنند که منافات با دین اسلام نداشته باشد.

دستورات دینی تا زمانی که صرفا دینی هستند دعوت همگان بدان است والزامی بدان نیست ولکن دستورات واحکام وشریعت هروقت بصورت قانون درآمد برهمه گان الزام آور می باشد ومعتقد وغیرمعتقد باید بدان ملتزم باشند چون دیگرقانون کشوراست.

صاحب نظران اسلامی باید برای جامعه اسلامی وقانون گذاران وعاملین آن گفتمان سازی کنند.

مجتهدین پیشنهادات ورساله های اجتماعی (نه رساله های احکام فردی وتقلیدی) خود راباید ناظربه جامعه وجمهوری اسلامی بنویسند ودین خدا رااینگونه عرضه کنند.

ص: 209

یعنی باید برای قوانین ونیازهای نوین جامعه اسلامی مثل بانک ؛ شهرداری ؛ دریا؛ اقتصاد ؛ بهداشت ومحیط زیست و.....رساله های خود راعرضه نمایند ومجلس شورای اسلامی بعد ازمراحل وسیراداری آن آنها رابصورت قانون تدوین وتصویب نماید.

درواقع تفسیرنوین قرآن درزمان ما اینگونه شکل می گیرد که مراکز علمی ودینی با توجه به قرآن ومنابع مستند به آن ونیازهای جامعه اسلامی تفسیرورساله های قرآنی تدوین نمایند. بخشی مربوط به مباحث نظری می شود وبخشی هم تبدیل به قانون می گردد.

این رسالت بزرگ مفسرین قرآن وحوزه های علمیه درزمان معاصراست که بتوانند به قرآن جامه عمل بپوشانند وتفسیرقرآن را عینی کنند. مطلب مهمی که تاحدی ازآن غفلت شده است. شکل گیری علوم اسلامی انسانی نیز اینجا وجهی تفسیری پیدا می کنند. درواقع اینجا تفسیرقرآن ازدستورات حقوقی اسلام عرضه شده است.

مرحله چهارم اطاعت وپیروی وعمل

مردم وصاحب نظران دینی وعلمی وهنری ومبلغین بدانند که درحوزه عمل ومسائل کلان جامعه باید تابع قانون ورهبری باشند. پایه های این نظام هزاران جهاد وایثاروشهادت صورت گرفته تابرپا شده وشکل گرفته است.

پس همه انقلابیون دیروزوامروزومردم عادی بدانند که نباید سیاستهای اصلی نظام اسلامی رابه بازی گرفت وافراد غیرمسئول برای اجرائیات سیاستگذاری کنند ونظام ومردم رابدان دعوت کنند.اینجا دیگرمرجع فکری وآراء مطرح نیست . اینجا دیگراین نظروآن نظرمهم نیست . اینجا نوبت اقدام وعمل است نه جای بحث ونظریه پردازی.

این مرحله چیزی است که متاسفانه بعضی مواقع مورد غفلت حتی دولتیان قرارمی گیرد واطاعت وپیروی واجراء سیاست ها ودستورات کلان نظام موردخدشه قرارمی گیرد.

ص: 210

کارمندان نظام وجمهوری اسلامی که وظیفه عمل واجراء دستورات وقوانین نظام را دارند خود را درقامت نظریه پردازیا مبلغ اندیش های غربی وضددینی ومردمی می پندارند . شواهد ومدارک دراین زمینه فراوان ونیازبه مثال نیست.

اگرعدالت برپا شود وهرکسی سرجای خودش بنشیند وکارخودش را خوب انجام دهد کارها سامان می یابد وآزاد اندیشی هم درجامعه اتفاق می افتد وهم تبلیغ واطلاع رسانی خوبی هم به مردم می شود. وهم قوانین قرآنی تدوین می گردد وهم جامعه ومسائل آن پیشرفت وتوسعه می یابد.

باید برای جمهوریت واسلامیت هردووباهم تمرین کنیم ؛خیلی خیلی باید تمرین کنیم.

راه طولانی هست ولی پیروزی نزدیک است.

درحقیقت این مراحل وضعیت تفسیرقرآن ما درزمان معاصر و جامعه ما باید باشد ازنظرتا عمل.

22 -تفسیرقرآن وادبیات

درحوزه ادبیات وقرآن باید توجه کرد که چون قرآن به لسان عربی مبین یعنی ادبیات عربی روشن نازل گردیده است طبیعی است اولین قدم برای ورود به خدمت قرآن آشنائی کامل وجامع با علوم ادبی وادبیات وعلوم عربی است .

برای کسانیکه بخواهند بصورت تخصصی درقرآن پژوهش کنند داشتن تخصص واجتهاد ادبیات عربی جزء لوازم وابزارحتمی وانکارناپذیراست.

علوم ادبیات عربی بنابرمشهورشامل:

1 -علم لغت

2 -علم اشتقاق

3 -علم صرف

ص: 211

4-علم نحو (اعراب)

5 -علم معانی

6 -علم بیان

7 -علم بدیع

8 -علم انشاء

9 -علم نقد النثر (نثر شناسی، و از فروع آن، سبک شناسی)

10 -علم عروض

11-علم قافیه

12 -علم قرض الشعر

13 -علم نقد الشعر

14 -علم خطابه (آیین سخنوری)

15 -علم خط، املاء رسم الخط

16 -علم تاریخ (تاریخ ادبیات)

البته تقسیمات دیگری هم کرده اند که دراصل قضیه فرقی نمی کند. مطلب مهمی که باید اینجا بدان توجه کرد این است که قرآن حدود 1400 سال پیش نازل شده است وما درخدمت ظاهرقرآن والفاظ وکتابت وقرائت آن هستیم. قرآن داری کلمات وترکیبات ادبی عام وخاص عربی است که معانی ظاهروباطن زیادی ازآن استخراج وفهم می گردد.

تبدیل قرآن به زبانهای دیگرعلاوه برآشنائی با ادبیات عربی ؛ فرهنگ وادبیات وعلومی خاصی را می طلبد.

برای توضیح مطلب فوق باید بدانیم علوم به دو بخش مهم تقسیم بندی می گردد:

ص: 212

الف. علوم تکوینی و بیرون از اندیشه انسانی که قوانین آن به دست آفریدگار تنظیم شده است و تابع اندیشه و نظر کسی نیست. مسلماً این نوع علوم به دینی توصیف نمی شوند، البته به الحاد نیز توصیف نمی شود و از هر دو قید آزاد است. فیزیک، ریاضی؛ زیست شناسی ؛ کیهان شناسی که باید از طریق خاص شناخته شود.

ب. علوم اعتباری که می توان آن را از دو منظر مطالعه کرد؛ گاهی از نظر الهی و گاهی از منظر مادی گرایی. این بخش از دانش ها می تواند رنگ دینی داشته باشد زیرا موضوع این علوم انسان است و دیدگاه الهی و مادی درباره آن کاملاً متفاوت است.

توضیح این که موضوع علوم انسانی خود انسان است و انسان از دو منظر محکوم به یک رشته قوانین و احکام است. از آنجا که توصیف انسان از دو منظر کاملاً متفاوت است، طبعاً اندیشه های الهی درباره او با دگراندیشان نیز متفاوت خواهد بود. انسان از نظر الهی وابسته به عالم بالا است و موجود گسسته از عالم دیگر نیست و از نظر غایت و غرض نیز برای هدفی آفریده شده است.

ولی موضوع در تفکر مادی به گونه ای دیگر است. او انسان را بریده از عالم بالا می داند و عملاً او را مخلوق قوانین طبیعی لحاظ می کند(هر چند ممکن است برخی اعتقاداً به گونه ای دیگر باشند) و هیچ نوع غرضی و غایتی برای آفرینش قائل نیستند.

ما فعلاً کار با صحت و سقم یکی از دو منظر نداریم ولی مسلماً علوم انسانی که بر پایه نظر اول تنظیم می گردد، قطعاً باید با آن اندیشه هایی که طبق منظر دوم تألیف می شود، تفاوت پیداکند.

به عبارتی دیگر ما نمی خواهیم علمی را دینی کنیم، علم، علم است ولی اگر موضوع از منظر الهی مورد بررسی قرار گرفت، طبعاً آثار و عوارض آن رنگ دینی به خود می گیرد و لذا مدیریت، اقتصاد و علوم اجتماعی که مبنی بر این چنین انسانی است بالطبع دینی خواهد شد. در حالیکه در مکتب دیگر همین موضوعات حالتی دیگر پیدا می کند.(به نقل ازآیت الله جعفرسبحانی هفته نامه افق شماره )

ص: 213

بااین تقسیم بندی سراغ قرآن می رویم ؛ آیا ظواهروالفاظ وکتاب قرآن ازکدامیک علوم می باشد ؟

حقیقیت قرآن ازسنخ وجنس وذات وحی الهی است ومربوط به هیچکدام ازاین دو علم نیست.

و ما با متنی عربی روبروهستیم که دارای اعجازلفظی ومعنوی است. لکن ازنظرظاهری متن این کتاب عربی است وداری خواص وویژگیهای علوم ادبیات عربی می باشد.

اگرنگاه ما صرفا به متن نگاه وبررسی آن باشد می توان متن قرآن را جزء علوم اعتباری قرارداد وبه بحث وبررسی آن پرداخت.

براساس وپایه تقسیم بندی علم منطق قرآن را می توان هم جزء علوم اعتباری وحقیقی قرارداد که ازبحث ما خارج است.

وهمچنین براساس حکمت وعرفان می توان نگاه دیگری به قرآن داشت وآن اینکه عالم هستی آئینه ودلالت وبلکه عین کتاب تکوینی انسان کامل است وقرآن کتاب تدوین انسان کامل است. درواقع انسان کامل مدارکتاب تکوین (عالم هستی) وکتاب تدوین(قرآن ) است.

هرگونه مبانی معرفت شناختی که ما داشته باشیم درشناخت وبررسی ادبیات عربی قرآن وترجمه وتفسیرما تاثیرگذاراست.

به هرحال قرآن حامل فرهنگ وتمدن مبتنی برعلوم وحیانی است که ازتمام فرهنگها وتمدنهای دیگراستقلال تام وکامل دارد واین حقیقت راماباید دربررسی ادبیات عربی قرآن ملاحظه وملاک قراردهیم ودرترجمه وتفسیرقرآن دقت نیکوئی داشته باشیم.

اینها مطالبی است که کم وبیش درطول تاریخ ترجمه وتفسیرقرآن رعایت شده است. وهمچنین اگرسوال شود متخصصین ترجمه وتفسیرقرآن را ازعربی به زبانهای دیگرحتی عربی چگونه انتقال دهند ؟ اگربه کتابهای قواعد وضوابط ترجمه وتفسیرقرآن مراجعه کنیم قوانین ودستورات خوبی

ص: 214

رامشاهده می کنیم که اگررعایت شود داری ترجمه وتفسیرهای خوب قرآنی خواهیم بود که البته دراینجا این هم مراد ما نیست ؛ لکن موضوع مهمی که اینجا می خواهیم به آن توجه دهیم این است که درزمان معاصرعلاوه برروشها وتکنیک های گذشته می توان ازروشها وتکنیک های جدید عالم ادبیات ومکاتب ادبی جهان کمک گرفت واین مطلب مهمی است که ما درانتقال فرهنگ وتمدن قرآن ازآن غافل هستیم.

دردنیای معاصرحداقل سه قرن است که درادبیات ومکاتب ادبی مکتب های مهمی ظهورکرده وآثارارزنده ای به ظهوررسیده که ما ازآنها برای پیام رسانی قرآن کمتروناچیزاستفاده کرده ایم. ما هنوزدرترجمه وتفسیرقرآن فقط به ادبیات گذشته تکیه می کنیم ونخواستیم به صورت جدی پا درعرصه ادبیات ومکاتب نوین ادبیات جهانی بگذاریم حتی بعضی آن را دور از ذهن می دانند. داستان هرچند تاریخش به خلقت انسان (آدم وحوا) برمی گردد ودرتاریخ اسلام همیشه کتابها وداستانهای اسلامی وقرآنی مطرح بوده وگنجینه بزرگی برای ما به ارث رسیده است ولکن دردنیای معاصرادبیات داستانی درجهان تحولات شگرفی داشته است.

درزمان معاصرباید پیامهای قرآن را دریافت وبه زبان مخاطب جهان فهم ترجمه وتفسیرکرد. ما نباید امروزقرآن رابصورتی ترجمه وتفسیرکنیم که مخاطب ما مذهبی واسلامی تنها باشد بلکه باید درعرصه هائی ازادبیات ورود پیدا کنیم وقرآن رابصورت جهان فهم وجهان مخاطب تبدیل کنیم واین کارازعهده کسانی برمی آید که داری شرایط زیرباشند:

1-علوم ادبیات عربی را خوب بدانند .

2-با فرهنگ وادبیات قرآن خوب آشنا باشند.

3- با ادبیات جهانی ومکاتب ادبی آن خوب مسلط باشند.

4- وهمچنین فرهنگ وادبیات جهان معاصررا درعرصه های اجتماعی وفرهنگی وسیاسی ونظامی وجغرافیائی وغیره راخوب بشناسند.

ص: 215

درنتیجه ما با قدرت ادبیات معاصرجهان است که می توانیم قرآن را درجهان نشروتوسعه دهیم وهیچ ابزارجایگزین تصورنمی گردد.

ادبیات داستانی امروز تبدیل به قدرت نرم شده است که می توان دردفاع وتهاجم فرهنگ دینی ازآن استفاده کرد.

به یک نمونه ازادبیات معاصرجهان که ادبیات داستان نویسی به سبک های جدید است اشاره می کنیم.

ادبیات داستان نویسی به داستان، داستان کوتاه، داستانک، رمان، رمان کوتاه، داستان بلند، نمایش نامه، قصه، تراژدی، لطیفه، حکایت، تمثیل طبقه بندی می گردد.

رمان یکی ازسبک های جدید ادبیات معاصرجهان است. سبک در ادبیات داستانی به قراردادهای زبانی اشاره دارد که در ساختمان اثر به کار می روند. داستان نویس ممکن است بیان، ساختار جمله، جمله بندی، گفت وگو نویسی، یا سایر جنبه های زبانی را دستکاری کند تا سبک یا حال و هوای به خصوصی را خلق کند.

رمان را به لحاظ ساختمان و مایه های سبکی به چهار نوع، تقسیم کرده اند:

الف -رمان حوادث:

رمانی است که در آن تاکید اصلی نویسنده بر حوادثی ست که به صورت مداوم روی می دهند. نمونه ی بارز این نوع رمان، رمان روبنسون کرزوئه اثر دانیل دفئو ی انگلیسی است. در این رمان مجموعه ای از داستان های فرعی مجزا(اپی زود) در حول و حوش یک قهرمان با هم جمع آمده اند. البته بین این حوادث وحدت وجود دارد و موضوع اصلی آن تلاش برای بقا در جزیره یی غیر مسکونی است.

ب-رمان شخصیت:

ص: 216

رمان های جدید بر خلاف رمان های قدیم که معمولا رمان حوادث بودند، رمان شخصیت هستند. در این نوع رمان تاکید بیشتر نویسنده بر قهرمان داستان است. نمونه ی ملموس آن رمان بوف کور، اثر صادق هدایت است. نکته ی مهم در باب این رمان، توالی حوادث نیستند بلکه انگیزه ی اعمال قهرمان اصلی داستان مورد بحث است.

ج-رمان نامه یی:

در این نوع رمان ساخت اصلی بر مبنای نامه هایی ست که بین دو قهرمان اثر رد و بدل می شود. نمونه ی آن نامه های یک زن ناشناس اثر استفان تسوایگ است.

د-رمان اندیشه:

مبنای این نوع رمان بر ایده ها و مشرب های قالبی و از پیش تعیین شده ی نویسنده است مثل رمان های نویسندگان حزب کمونیست شوروی سابق.

انواع رمان بر حسب موضوع:

1-شکل پذیری یا نوول تربیتی

موضوع این گونه رمان ها توسعه و تکامل ذهن و شخصیت قهرمان داستان است. قهرمان تجربیات مختلفی را پشت سر می گذارد و معمولا بعد از سپری کردن بحران روحی به یک نوع تعادل و شناخت وظیفه و جایگاه خود در جهان می رسد. نمونه ی این نوع رمان، رمان در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست.

2-رمان اجتماعی

ص: 217

تاکید اصلی این نوع رمان بر تاثیر شرایط و مقتضیات اجتماعی بر شخصیت قهرمانان داستان است. برای نمونه در رمان خوشه های خشم اثر جان اشتاین بک تعامل طبقه ی سرمایه دار با طبقه ی کارگر مورد ارزیابیست قرار می گیرد. در این رمان نویسنده شرایط وحشتناک طبقه ی کارگر استثمار شده را به خوبی به تصویر می کشد.

3-رمان تاریخی

در این نوع رمان، زمینه ی اثر و شخصیت ها از تاریخ اخذ شده اند، مثل رمان ایوانف اثر والتر اسکات یا آشیانه ی عقاب نوشته ی زین العابدین مؤتمن.

4-رمان محلی

در این گونه رمان تکیه بر آیین و رسوم و لهجه ها ی خاص شهرها و ولایت ها ست. البته این تأکید به منزله ی یافتن صبغه ی محلی نیست، بلکه هدف اصلی نویسنده به نمایش گذاشتن اهمیت موقعیت اجتماعی و اوضاع و احوال محلی بر کردار و رفتار شخصیت های داستان است. مثال این گونه رمان، برخی از آثار رسول پرویزی و صادق چوبک خصوصاً در رمان تنگسیر است.

5-رمان روانی

این نوع رمان که امروزه به علت پیشرفت علم روانشناسی و روانکاوی رواج پیدا کرده به دنبال تحلیل شخصیت و روان قهرمان اصلی داستان است. رمان بی نظیر صادق هدایت، بوف کور، نمونه ی بارز این نوع رمان ها است.

اینها روش ها وسبک های رمان نویسی درادبیات داستان جهان جدید است که ما می توانیم درانتقال ترجمه وتفسیرقرآن ازآن بهره ببریم.

درقرآن حدود چندصد تا داستان متنی وشان نزولی واعلام وتاریخی دارد که می توان آنها با ادبیات داستانی جدید جهان انتقال داد.

ص: 218

ما کتابی تالیف می کنیم درباره داستان یوسف درقرآن به صورت ادبیات داستانی قدیم که درآن آیات وروایات وشان نزولها وغیره رانیز معمولا می آوریم ؛ درصورتی که درروش های جدید رسم ومنطق ومحتوی وپیام را می آورند بدون اینکه متن آیه ای رابیاورند واین هم برای مخاطب جهانی وبا ادبیات مخاطب جهانی.

ویا کتابی درباره احترام والدین ازدیدگاه اسلام می نویسیم که درآن آیات مربوط را دسته بندی می کنیم وبدنبال آن روایات ونظرات مفسرین وصاحب نظران را می آوریم ؛ ولکن می توان داستانهائی نوشت که درآن هیچگونه آیات وروایاتی نیاوریم ولکن پیام جهانی قرآن که درآن احترام واطاعت پدرومادراست رابیاوریم ؛ یعنی وقتی خواننده داستان کتاب را خواند درپایان نتیجه گیری کند که باید به پدرومادراحترام گذاشت وازدستورات آنها پیروی کرد.ازاین ابزار(ادبیات داستانی) هم می توان درنشروترویج فرهنگ وادبیات قرآن درسطح جهان بهره برد وهم می توان دردفاع ازتهاجم وفرهنگ مخاصم استفاده کرد.

هزاران موضوعی اخلاقی وشرعی درفرهنگ وادبیات قرآن وجود دارد که می تواند جوهره ادبیات داستانی ما راتشکیل بدهد.

بعنوان نمونه بعضی ازآثارشهید مرتضی آوینی وسید مهدی شجاعی را دراین زمینه مطالعه کنید.

23- تفسیرقرآن وسیاست

حقیقت این است که کتابی سیاسی ترازقرآن درمیان کتابها شما نمی بینید . دلیل همین بس که بیش از1400 سال است که قرآن دارد فرمانروائی می کند. وحکومت فکری و عملی بربشروموحدین ومسلمانان ومومنین دارد.

قرآن کتاب آسمانی ووحیانی است و کتاب هدایت وارشاد می باشد وناظربردنیا وآخرت وسعادت بشرنیزمی باشد. بشرنیازبه سیاست وحکومت دارد قرآن هم براین اساس احکام ودستورالعملها وسفارشت زیادی دارد.

ص: 219

ازدستورات مهم قرآن مبارزه با مستکبرین واستکباروطاغوتهاست که جلوه مهم آن سلاطین وپادشاهان وحاکمان است. توحید با استکبارجمع نمی شود ویکی باید حذف گردد واین دستورجاوید وهمیشه گی قرآن است.

قرآن جهاد وتلاش درراه عدالت طلبی ومبارزه با ظلم را تشویق ودعوت کرده و مومنین باید ازجان ومال وآسایش ورفاه خود دراین راه بگذرند.

قرآن برای پیروان خود انبیا را درطول تاریخ مثال زده است که چگونه برای اعلای کلمه توحید مبارزه کردنند وازهمه چیزخود دراین راه گذشتند. قرآن نوح و ابراهیم وموسی وعیسی ومحمد (علیهم السلام) می خواهد.

قرآن کتاب صرفا علمی نیست بلکه باید بدان معتقد شد وبعد به آن عمل کرد وبدنبال تجلی وعینیت آن درجامعه وافراد بود.

چه بسا بسیارافرادی علم به قرآن پیدا نمودنند با این هدف که به آن ضربه بزنند ویا بعد ازآموختن گمراه شدند وآن راوسیله وهدف معاش ومقام قراردادنند . قرآن تمام این کسان راسرزنش می کند ووعده مجازات می دهد.

پس قرآن کارکرد سیاسی وحکومتی هم دارد وبشررا درهمه ابعاد هدایت وارشاد می کند که سیاست وحکومت ازمسائل مهم آن است.

خوب براین اساس برای رسیدن به تمدن عظیم دردوران معاصرباید قرآن را الگو قرارداد یعنی عقلانیت وعلم وانسانیت وواقعیت وعدالت وروشنفکری وروشن اندیشی وبرنامه جامع وکامل راملاک اجرای دقیق قراردهیم ومواظب باشیم به بیراهه نرویم.

صورت مسئله چنین است که ما چندین نهضت وانقلاب دراین دوقرن اخیرداشته ایم وبعد در22 بهمن 1357به پیروزی انقلاب اسلامی رسیده ایم وبعد نظام اسلامی تشکیل داده ایم ؛ بعد نگاه کنیم به وضعیت موجود و آسیبها و مشکلات راجمعبندی کنیم و همینطورمزایا و نقاط قوت را؛ نتیجه ای

ص: 220

که می گیریم علاوه برپیشرفتهائی که داشته ایم ولی تا نقاط مطلوب وجامعه آرمانی وایمانی فاصله داریم حال باید بگردیم دنبال راهکارواندیشه درجائی که هستیم وبه جائی که باید برسیم.

اساس این است که جمهوری اسلامی ایران که دست آورد چندین دهه مبارزه وایثاروشهادت وجا نفشانی این ملت است حفظ کنیم ونواقص وکاستیهای آن راباخرد وعمل جبران کنیم ؛ دیگراین ملت وقت وفرصت نهضت وانقلابهای مکررراندارد.

برای رسیدن به سیاست صحیح اسلامی اولین قدم مهم این است که بنیان محکم ومستحکم ازاندیشه های توحید درساختارهای حکومت خود بنا کنیم. واین جزبا رجوع به قرآن شدنی نیست.

اگربه کتابهای خاطرات مبارزان سیاسی درقبل ازانقلاب اسلامی ویا اساسنامه ها وآئین نامه های گروهها واحزاب سیاسی ویا کتابهای سیاسی وعلم سیاست وجریانهای علمی ودینی ومذهبی وسیاسی دوران معاصر(قبل وبعدازانقلاب اسلامی) توجه جدی کنیم همه آنها دریک مسئله وموضوع شریک هستند وآن اینکه مبانی آنها نسبت به قرآن دوری ونزدیکی خاصی دارد ودارای خلاء فکری مفرط نسبت به سیاست قرآنی دارند یعنی درواقع ازقرآن کم استفاده کرده اند.

اگرکسی تاریخ وشرایط وموقعیتهای سیاسی آن دوران وزمان را به خوبی وجدی مطالعه کند متوجه چنین مسئله ای می شود وبرهمین اساس است که حسینیه ارشاد وجریانهای دیگرمذهبی شکل می گیرد.

موضوعی که انقلابیون وسیاسیون بخوبی آن را حس می کردنند این بود که باید برای صحنه سیاسی وجهاد ومبارزه مانیفست وکتاب کاربردی وراهبردی داشت.

آن زمان چپ ها ومارکسیستها ازداشتن چنین کتابهای خیزشی وجهادی افتخارمی کردنند ویکی ازراههای جذب مارکسیتها همین کتابهای جهادی ومبارزه ای بود که دردرون افراد ایجاد انگیزه وهیجان می کرد.

ص: 221

درصورتی که قرآن دریای بی پایان برای تشنه گان جهاد وسیاست ومبارزه وتشکیل حکومت بود. طبیعی بود که ما آن زمان کتابهای اسلامی محدودی داشتیم. زیرا روحانیون که شناختی ازماهیت قرآن واسلام داشتند وارد صحنه های مبارزه شده بودنند وکمترفرصت فعالیت علمی وقرآنی داشتند.

وحوزه های علمیه هم کمتربه مسائل اجتماعی می پرداختند. الان که حدود چهاردهه ازانقلاب اسلامی وتشکیل جمهوری اسلامی گذشته است توجه به مبانی سیاست درقرآن بیشترشده است.

من به عنوان قرآن شناس می گویم که قرآن هزاران بحث درباره مبانی وعلوم سیاسی دارد.

متخصصین علم سیاست اگردرکنارقرآن شناس قراربگیرند دهها جلد سیاست وقرآن می توانند تدوین و استخراج کنند.

برای رسیدن به ترقی وتکامل باید براساس مبانی صحیح قدم برداریم ویکی ازمهمترین آنها این است که هرچیزی را سرجای خودش بنشانیم که همان معنای عدالت است.

درکشورهای عربی مثل عربستان ؛ کویت ؛ بحرین ؛ امارات ؛ قطروغیره به وسیله دلارهای نفتی شروع کردنند به تحقیقات قرآنی مثلادرباره نوزاد ومادرومسائل جنین چندین جلد کتاب قطورقرآن وتفسیرنوشته اند وبخیال خود خدمتی به دین واسلام وقرآن وعلم کرده اند درصورتیکه اگرماسوال کنیم وقتی شما چنین کتابهائی می نویسید زمانیکه همسرتان حامله شود ودوران حمل وتولد فرزند تان باشد همسروفرزندتتان رابدست چه کسی می سپارید حتما جواب می دهند بدست پزشک متخصص ؛ پس چرا سرمایه های مادی ومعنوی رااینچنین به باد می دهید . وآیا رسالت دین وقرآن عظیم معنایش این است؟

ویاکسانیکه درکشورخودمان آنقدردرباره چگونه گی وتشکیل حکومت امام زمان (عج) کتاب نوشته اند که آدم فکرمی کند اینها دارند برای آن حضرت تعیین تکلیف می کنند ؛ زیرا با چند آیه و چند روایت بساده گی نمی توان آن حکومت جهانی راترسیم کرد انشاء الله باشیم وببینیم آن حضرت چه می کنند. ولکن امروزبحث ما این است که ماباید چگونه فکروعمل کنیم.؟

ص: 222

یا چطوروزیرخارجه مومن ومتدین باسابقه علمی وتدریس وتالیف کتاب درعلوم سیاسی وسیاست ومسئولیتهای اجرائی قول وفعلش سیاست است وباید ملاک قرارگیرد ولکن شما مشاهده می کنید فلان شخص حقیقی ویا حقوقی درجایگاهای رسمی مثل نمازجمعه موضعگیری وسخنانی برزبان می آورد که ماهها وبلکه سالها برای کشورایجاد مشکلات وخطر وبحران می کند ودرواقع ازخط عدالت دورمی شود واین همان راهی است که صدها باررفته ایم واشتباه کرده ایم وبازانجام می دهیم. وقتی هم که نقد صورت گیرد گفته می شود نمازجمعه عمل عبادی سیاسی است یعنی آیا سیاست معنایش این است ؟ یا سیاست ما عین دیانت ما ودیانت ما عین سیاست ماست معنایش وحکمتش چیزدیگری است .

اینجا ازمصادیقی است که التقاط وانحراف صورت می گیرد.

ویامثال دیگردخالتهای بی جای مسئولین متدین اجرائی کشورحتی مثل رئیس جمهورکه ممکن هست روحانی هم باشد درمسائل ومباحث دینی است که بصورت یک تئوریسین ومبلغ ومبین ومفسروعالم دینی قرارمی گیرد وبجای پرداختن واجرای برنامه های اجرائی کشوراینطرف وآنطرف مثل یک سخنران ومبلغ دینی عمل می کند.

این چند نمونه مثال ازصدها است که هرکسی جایگاهش رابدقت بررسی وبازرسی نمی کند. همه دوست دارند کس دیگری باشند کاردیگری کنند درموضع خودشان کارخودشان راانجام نمی دهند دریک موضع قرارمی گیرند ولی کاردیگری می کنند.

این نشان می دهد که ازقرآن کم آموخته ایم وآنهائی را هم که آموخته ایم درکاربست درست ودقیق عمل نمی کنیم. ونقطه کانونی مهم بحث ما همینجاست .

الف-آموزه های قرآن درمسائل علوم سیاسی وسیاست وحکومت چیست؟

ب-وظایف ما دراینگونه مسائل چیست؟

ج-با مصادیق میدانی وخارجی چگونه رفتارکنیم؟

ص: 223

دربازی فوتبال که درتمدن کنونی برای خودش جایگاهی دارد اگرهرکدام ازبازی کنان بخواهند پست دیگری رااداره کنند وپست خود رارها کنند وفقط عنوانش راداشته باشند قطعا آن تیم شکست می خورد حتی اگربهترین بازی کنان جهان را هم دراختیارداشته باشند.

بعضی ازعلما ودانشمندان اسلامی وقتی می خواهند نقد حکومت ویاقوانین کشوراسلامی رابکنند مثل عموم مردم وعرفی صحبت می کنند که این رفتاروسیره هرچند ازمبلغین قابل قبول وپذیرفتنی است ولکن علما ودانشمندان ومجتهدین اسلامی باید برای هرموضوع ومسئله رایج ویا غلط ویا قانون اشتباه یک رساله بنویسند ومسئله را ازابعاد مختلف وعالمانه بررسی ونقد کنند وراه حل هم ارائه کنند.

مثلا وقتی عالم اسلامی میخواهد بانکها را نقد کند وبگوید بانکها ربوی است نباید به سخن وموعظه وسفارش ساده اکتفا کند بلکه باید دراین موضوع رساله وکتاب بنویسد .

پس باید اولا برنامه خوب وعالمانه دوم اجرای دقیق وسوم نظارت وارزیابی صحیح ازکارهایمان داشته باشیم.

فکرکنم درعالم سیاست وحکومت داری یکی کمی بهمریخته وبی نظم داریم فکروعمل می کنیم وسرمایه های مادی ومعنوی راازدست می دهیم اینطوری همیشه شکست خورده خواهیم بود وهیچگونه تمدنی درکشورما شکل نمی گیرد وهمه هم ازدست همدیگر وازوضعیت موجود ناراحت ونگران هستیم.

دین و علم وسیاست وآزادی واستقلال وجمهوریت وورزش و ورزشکار وهنروهنرمند وصنعت وکشاورزی وفرهنگ وبسیج وسپاه وارتش ونیروی انتظامی واستاد ومعلم ومبلغ وروحانی وفرزند وپدرومادرودانش آموز وطلبه ودانشجو و حوزه ودانشگاه و..........سخت افزارونرم افزارراهرکدام راباید سرجای خودنشاند(یعنی پیام قرآن - عدالت) وهرکدام با برنامه ورسالت ومسئولیتی که دردست دارد عمل ووظیفه خود راانجام دهد. وهمه اقوام واحزاب ومذاهب هم باید مشارکت داشته باشند وفرهنگ مشارکت وکارملی ودسته جمعی را بهتریاد بگیریم وبیشتر عمل کنیم.

ص: 224

راه رسیدن به پیشرفت وتمدن و حل مشکلات جامعه چنین است. خواه تو پندگیروخواه ملال.

دراین باره کتابهای خوبی نیزجدیدا تالیف گردیده که به چند نمونه آن اشاره می گردد:

1- تفسیر سیاسی مفاهیم قرآنی از دیدگاه امام خمینی رحمه الله

عليرضا دانشيار ؛ ناشر مركز بين المللي ترجمه و نشرالمصطفي( ص) ؛ تعداد صفحات :163

2- سیاست در قرآن: تفسیر آیات سیاسی قرآن (دو جلد)

احمد علم الهدي ؛ عباس اسماعيلي زاده ؛ ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي

3- تکلیف سیاسی از منظر قرآن کریم

محمد عابدي ؛ ناشر سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ؛ تعداد صفحات :520

4- سیمای سیاست در قرآن کریم بر اساس تفسیر نور

محسن قرائتي ؛ مهدي نادري ؛ محمود متوسل ؛ ناشر مركز فرهنگي درسهايي از قرآن

تعداد صفحات :272

5- تفسیر سیاسی قرآن در ایران معاصر

يوسف خان محمدي ؛ محمدباقر انصاري ؛ عليرضا سالوند ؛ناشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي

تعداد صفحات :496

6- منبع شناسی قرآن و سیاست

دوفصلنامه قرآن وعلم دوره 10، شماره 18 ؛ بهار و تابستان 1395 ؛صفحه 135-158

نوع مقاله: مقاله علمی ترویجی ؛ نویسندگان :غلامرضا بهروزلک محمد علی قاسمی

این نوشتار به معرفی کتابی های مرتبط با مباحث میان رشته ای قرآن و سیاست اختصاص دارد که برخی از آنها تفاسیری هستند که با گرایش سیاسی نوشته شده اند و برخی دیگر تک نگاره هایی

ص: 225

هستند که به یکی از موضوعات سیاسی از منظر قرآن پرداخته اند و تعدادی دیگر به نقد برخی از موضوعات علوم سیاسی از دیدگاه قرآن اختصاص دارد و پاره ای به گونه ای دیگر با موضوع سیاست و قرآن به صورت میان رشته ای ارتباط دارند، به هر رو این منابع از ارزش و اعتبار یکسانی برخودار نیستند و شرح اختصاری هر یک می تواند زمینه مناسبی را برای مطالعات میان رشته ای قرآن و سیاست فراهم آورد، در این پژوهش بخشی از راه شناخت کتاب منبع این گرایش را برای محقق، طی می نماید؛ در راستای دست یابی به این هدف، کتاب شناسی این نوشتار تا حدی به روش توصیفی انجام می پذیرد تا اثر گذار و زمینه بهره مندی بیشتری را از مطالب کتاب های یاد آوری شده، فراهم سازد.

24-قرآن ومعنویت

درحوزه های علمیه بیش ازهزارسال است که مباحث علمی در رشته های مختلف مطرح است لکن درکنار آن علمای ربانی و واقعی بشدت به تهذیب نفس و خودسازی وسیروسلوک معنوی و عرفانی صحیح هم می پرداختند. و ازحوزه های علمیه علمای ربانی برخواسته اند که نه فقط دارای علم وعلوم اسلامی بودنند بلکه روحانیت ومعنویتی داشتند که برای خود ودیگران هادی بودنند. زیرا اگر فقط مسئله علم بود این علوم را اگردردانشگاه ومحیطهای دیگرهم درس بدهند افراد می آموزند لکن تشخیص افراد متوهم وخیالی و مریض روانی از آدم جن زده یا صاحب کشف ومکاشفه ویا روح زده و مطالب متافیزیکی وسلوکی فقط ازافراد روحانی و سالک وعلمای ربانی ساخته است.

صدها کرامت وخواب ومکاشفه رحمانی که اتفاق افتاده است وافرادی دارای چنین درجاتی بوده وهستند . و حوزه های علمیه دارای چنین ذخیره هائی است واین افتخاررا دارد وباید ازآن صیانت شود وحوزویان دراین مسیرروحانی قدم بگذارند.

ص: 226

ازرسالتهای مهم قرآنی درزمان معاصرعلاوه برتهذیب و تدوین وتالیف حوزه های معنوی قرآن است که شامل :

1-اخلاق درقرآن

2-علم وفلسفه وحکمت اخلاق درقرآن

3-سبک وروش های اخلاق در قرآن

4-سیروسلوک درقرآن

5-عرفان نظری وعملی درقرآن

امروزتشنه گان حوزه عرفان ومعنویت درجامعه وجهان بسیارهستند که باید به آنها پاسخ مثبت علمی وعملی داد.

فعالیت ما درسالهای اخیردرحوزه معنویت بیشترسلبی بوده تا اثباتی . ما تمام نحله های داخلی ووارداتی ازشرق وغرب رازیرسوال برده ایم ونفی کرده ایم بدون آنکه جای خالی آنها را بدرستی پرکنیم.

جامعه امروزمنتظرجواب ما نمی ماند چون بسیارتشنه این مباحث است . ما با تکیه برقرآن ومنابع سرشارعلمی وفرهنگی وتاریخی باید این میدان را پرکنیم وصحنه راخالی نگذاریم.

ما قله های عظیم اخلاقی وعرفانی داریم که سبک وسیره آنها رابدرستی معرفی نکرده ایم وبه کلی گوئی اکتفا کرده ایم.

باید شوربختانه اعتراف کرد که ما اولیائی ازخدا را به جامعه معرفی کرده ایم که انصافا قله های معنوی بودنند منتهی چند اشکال اساسی داشته است:

1-دسترسی به این افراد برای عموم جامعه آسان نبوده است.

2-معمولا درزمان حیاتشان کمتر شناخته شده هستند.

ص: 227

3-آنهائی که درحیاتشان مورد شناخت جامعه قرارگرفته اند دراواخرسن وسال بوده اند ووقت وفراغت برای مراجعه عموم مردم میسرنبوده است.

4-ولی می توان اساسی ترین وزیربناترین مشکل رااین دانست که این افراد داری مبانی نظری وعملی وتئوریهای واضح ومشخصی مدون شده نداشته اند.افراد را به کتابهای قدیم وعربی ویا فارسی سخت ارجاع می داده اند. واین عامل مهم برای رجوع مردم به آثاروارداتی عرفان بوده است.

5-ارتباط عرفان وعرفای معاصربا سیاست ویا بهتربگوئیم سیاست زده گی ازآسیب های مهم دیگرعرفای ما بوده است.

6-ازاشکالات اساسی دیگرما این بوده است که تشنگان عرفان ومعنویت قرآن واهل بیت را به دستورات شرعی ارجاع داده ایم بدون آنکه آنها را ازنظرمعنوی سیراب کنیم.

تجربه دوران دفاع مقدس رانباید فراموش کرد که جوانانی ازمحیط های غیرشرعی و بعضا آلوده به انواع معاصی وترک واجبات به جبهه های دفاع حق علیه باطل جذب شدند وسپس سیراب معنویت درجبهه شدند وبعد از آن کم کم با تکالیف دینی وشرعی آشنا گردیدند ومقید به آداب شرعی شدند.

ما هرکس که برای کسب معنویت وعرفان قرآن سراغمان می آید ابتدا اورا به دستورات شرعی ارجاع می دهیم بدون اینکه دقیقا بدانند با این عبادتها وریاضات ودستورات شرعی بنا است به کجا برسند. بنظرمی رسد دروازه ورود افراد به دین وشریعت ازطریق عرفان راهگشاترباشد تا طریق های دیگر.

7-عرفان ومعنویت واخلاق قرآن واهل بیت عصمت وطهارت وهمچنین قله های معنویت باید با لباس جدید ادبیات وفرهنگ معاصربه جهان عرضه گردد واین ازعهده کسانی ساخته است که هم عمیقا این راه رابشناسند وهم دارای قلم وادبیات مخاطب پذیرباشند.

درقرآن صدها مطلب وموضوع عرفانی واخلاقی وجود دارد که نیازبه تبیین جامع وکامل دارد . داستان حضرت موسی (علیه السلام) وفردی ازاولیاء خدا نمونه بارزآن است . که چگونه پیامبراوالعزم

ص: 228

وصاحب کتاب آسمانی شاگرد معنوی ولی ازاولیاء الله قرارمی گیرد. حال چه قبل ازنبوت یا بعد ازنبوت موسی (علیه السلام). داستان اصحاب کهف درقرآن ویا داستان گوساله بنی اسرائیل درسوره بقره ویا داستان خلقت حضرت یحیی (علیه السلام) ویا خلقت حضرت مریم (علیها السلام) که 34 مرتبه نام مبارکشان دربیش از یکصدآیه در قرآن آمده است ونام سوره قرآن نیز می باشد وهمینطورداستان خلقت حضرت عیسی (علیه السلام). ویاداستان کسی که صد سال مرد وزنده شد وداستان های اعجازانبیا درقرآن که بیش از60 مورد می باشد. داستان انبیا درقرآن وحضرت آدم (علیه السلام) صدها اشارات اخلاقی وعرفانی ومعنوی دارد که باید همراه مبانی آنها تبیین و نشرپیدا کند.

بازنویسی وبروزنویسی ونونویسی منابع و متون درجه یک درسطوح مختلف بایسته وشایسته است که دردستورمراکزوموسسات اخلاقی وعرفانی ومعنوی قرارگیرد. آنچه شاهد آن هستیم گویای آن است که میدان دردست طالحان قراردارد وصالحان درغیبت غیرمجازقراردارند.

كتاب «تجربة ديني و مكاشفه عرفاني» حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فعالی نمونه بسیارخوب ومطلوب دراین زمینه است. وهمچنین کتاب مقالات (سه جلد) آیت الله محمد شجاعی و کتاب مجموعه دفاتر «سير و سلوک» (چندین جلد) آیت الله حسین مظاهری درحوزه عرفان ومعنویت واخلاق می باشد.

25-مراحل انس با قرآن

1-همراه داشتن قرآن

اولين منزلگاه انس با قرآن، حتى براى كسانى كه قادر به خواندن و شنيدن نيستند اين است كه، دست كم به جاى نگهدارى ابزار و وسايل لَغْوْ و لَهْو كه باعث دورى فرشتگان از خانه مى شود، قرآن نگهدارد تا موجب طرد شياطين شود

2-تماس با قرآن

ص: 229

تماس بدنى از قبيل: دست كشيدن بر قرآن، بر سر و صورت نهادن و به گردن آويختن آن و به اصطلاح «مسّ قرآن» و مصحف شريف، يكى از آغازين مراحل ارتباط و انس با قرآن است كه انسان از آن بهره مند مى شود. نمونه ى بارز اين تماس به هنگام احياء در شب هاى قدر و بر سر گرفتن قرآن، و دست كشيدن بر خطوط قرآن به هنگام قرائت يا گوش دادن به آن است.

3-نوشتن قرآن

اين امر به خصوص در زمان هاى گذشته كه يكى از ابزارهاى نسخه بردارى قرآن و در نتيجه عامل پخش و نشر قرآن بوده، بسيار ارزشمند به شمار مى رفته است و امروزه هر چند استنساخ قرآن و چاپ و نشر آن به صورت صنعتى در آمده و در يك برنامه ى چاپ، هزاران بلكه ده ها هزار نسخه ى قرآن منتشر مى شود اما نگارش قرآن همچنان به عنوان يك هنر و به ويژه با خطوط زيبا و هنر نمايى هاى خيره كننده داراى ارزش والايى مى باشد و نمودى از انس با قرآن قلمداد مى گردد.

افزون بر آن، هر شخصى ممكن است به هنگام تأليف و تحقيق نيازمندبه نوشتن آياتى از قرآن كريم باشدكه مشمول همين مسأله مى باشد. در خصوص انس با قرآن به عنوان كتابت و نوشتن، مى توان به «خدمات قرآنى» در راستاى نشر قرآن اشارت كرد كه در قالب هاى مختلفى؛ چون: چاپ، عكس بردارى، نشر، توزيع، و تهيه ى برنامه هاى رايانه اى در سطوح مختلف و براى گروه هاى سنى كودك، جوان، نوجوان، ... و در موضوعات گوناگون تفسير، علوم قرآن و معارف قرآن، و نيز تهيه ى برنامه هاى راديويى، قرار دادن در شبكه هاى اطلاع رسانى و ....

4-نگاه به قرآن

اهميت نگريستن قرآن به حدى است كه در روايات از آن تعبير به عبادت شده است، در روايتى كه ابوذر از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى كند، مى خوانيم كه آن حضرت فرمود:

«... النظَرُ فىِ المُصْحَفِ يعنى صَحيفَةَ القُرآنِ عِبادةٌ ...: بحارالانوار، ج 92، ص 199

ص: 230

نگاه كردن بر مصحف يعنى صحفه هاى قرآن عبادت است».

5-شنيدن آواى قرآن

برخى از افراد ممكن است به هر دليلى نتوانند قرائت قرآن را ياد بگيرند، و يا در فرصت هايى قرائت قرآن برايشان مقدور نباشد، اينان چه بايد بكنند؟ آيا از انس با قرآن محروم باشند؟

طبعاً چنين نيست و مى توانند از ديگر نمودهاى انس با قرآن بهره مند شوند. در اين گونه حالت ها، شنيدن آواى قرآن و به تعبير ديگر:

استماع قرآن كم هزينه تر و پرسودترين نماد انس با قرآن است كه در روايات نيز ارزش زيادى براى آن بيان شده است چنان كه امام سجاد عليه السلام در باره ى استماع قرآن مى فرمايد:

«مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ كِتَابِ اللهِ عَزّوجَلّ مِنْ غَيْرِقِرَائَةٍ كَتَبَ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. اصول كافى مترجم، ج 2، ص 414

هر كس يك حرف از كتاب خداى عزوجل را بشنوند، هر چند بدون خواندن باشد براى او حسنه اى نوشته و سيئه اى محو مى شود و درجه اى براى وى قرار داده مى شود.»

6-يادگيرى قرآن

يكى از مراحل انس با قرآن ياد گرفتن قرآن است كه خود مقدمه اى براى خواندن و حفظ قرآن مى باشد تا بدان جا كه امام صادق عليه السلام درباره ى يادگيرى قرآن مى فرمايد:

«لايَنْبَغى لِلْمُؤمِنِ انْ لايَمُوتَ، حَتّى يَتَعلّمَ القُرآنَ او يَكُونَ فِى تَعَلُّمِهِ: بحارالانوار، ج 92، ص 189

شايسته است براى مومن كه پيش از مرگ قرآن را فراگيرد و يادر مسير يادگيرى باشد» .

ص: 231

و در روايت ديگرى پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«خِيارُكُمْ مَنْ تَعَلَّمَ القُرآنَ وَ عَلّمَهُ:

بهترين شما كسى است كه قرآن را ياد گرفته و به ديگران ياد بدهد»

بحارالانوار، ج 92، ص 187

7-آموزش قرآن

به همان دليل كه يادگيرى قرآن اهيمت دارد، ياد دادن آن نيز داراى اهميت است و از اين رو تعليم (ياد دادن) قرآن عطف بر تعلم (يادگيرى) آن شده است.

در كنار واژه ى تعليم قرآن، واژه ى درس قرآن نيز به چشم مى خورد كه در مراحل انس با قرآن جاى دارد.

درس به معناى استفاده و به كارگيرى است كه به حسب موارد گوناگون معانى مختلفى پيدا مى كند، كاربرد اين واژه در باره ى لباس، به معناى كهنگى، و در مورد ساختمان به معناى فرسودگى، و در باره ى علم و كتاب و قرآن به معناى ضبط و حفظ مى باشد. المصباح المنير، ماده ى درس؛ التحقيق فى كلمات القرآن

بنابر اين، درس قرآن به همان معناى آموزش قرآن است كه اگر به متعلم و دانش آموز نسبت داده شود معناى فراگيرى مى دهد و اگر به معلم و آموزگار نسبت داده شود معناى ياد دادن، با اين تفاوت كه دراست اخص از تعليم است چون دراست، نوعى از تعليم است كه با خواندن حاصل مى شود. الميزان، ج 7، ص 303

ص: 232

8-قرائت و تلاوت قرآن

اين مرحله از انس با قرآن مورد توجه زياد قرار گرفته . قرائت و تلاوت، يكى از مهم ترين زمينه هاى هدايت به شمار مى رود، چرا كه ديگر مراحل انس با قرآن متوقف بر اين مرحله و اين برنامه است و لذا مورد سفارش اكيد قرآن و پيامبر صلى الله عليه و آله مى باشد، قرآن مى فرمايد:

«فَاقْرَءُوا مَا تَيَسّرَ مِنَ القُرْآنِ ... فَاقْرَءُوا مَا تَيَسّرَ مِنْهُ وَ اقِيمُوا الصّلاةَ وَ آتُوا الزّكاةَ وَ اقْرِضُوا اللهَ قَرْضَاً حَسَناً ...: مزمّل/ 20

آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد، ... هر اندازه كه براى شما ممكن است، از آن تلاوت كنيد، و نماز به پا داريد، و زكات بپردازيد، و به خدا قرض دهيد ...».

9-حفظ قرآن

از مراحل انس با قرآن بلكه مهم ترين نمود آن، حفظ قرآن كريم است، چرا كه انسان با اين كار سينه ى خود را صندوق آيات و ظرف الفاظ قرآن مى كند و پيامد آن اين است كه همواره به ياد قرآن و همراه با قرآن، و گويا دائماً در محضر قرآن است.

10-ترجمه ى قرآن

بى ترديد قرآن به عنوان كتابى كه مى خواهد معارف بلند عقيدتى، اخلاقى و عملى را به بشريت عرضه كند، در عين حالى كه دور از اجمال و ابهام و اشكال مى باشد، اما بسان ديگر كتبى كه شأن بيان كليات را دارند، بى نياز از تفسير نمى باشد، امام على عليه السلام در باره ى نياز قرآن به تفسير مى فرمايد: «هَذا القُرآنُ انّمَا خَطّ مَسْتُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ، لايَنْطِقُ بِلِسَانٍ، وَ لابُّدَ مِنْ تَرْجُمانٍ: نهج البلاغه، خطبه ى 125/ اين قرآن خطى است نوشته شده كه ميان دو جلد است، زبان ندارد تا سخن بگويد،

ص: 233

بلكه نيازمند كسى است كه آن را تبيين كند»، تبيين قرآن دو مرحله ى عمده دارد؛ يكى ترجمه و ديگرى تفسير.

11-تفسير قرآن

تفسير كه در حقيقت پرده بردارى از الفاظ و جملات قرآن كريم و كشف معنا و مقصود آن است، مرحله ى اصلى فهم قرآن كريم است كه بايد مورد توجه قرار گيرد تا مراد و مقصود خداوند بر ما كه مخاطب قرآن هستم روشن شود.

12-تأويل قرآن

تأويل

قرآن يكى از مراحل عميق فهم قرآن كريم، بلكه بالاترين مراحل آن است كه همگان نمى توانند بدان دسترسى داشته باشند.

13-عمل به قرآن

در باره ى عمل به قرآن، واژگان عمل، تمسك، اتباع، حق تلاوت و ...

به كار رفته است، امام اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

يا حَمَلَةَ الْقُرْآنِ! اعْمَلُوا فَانّ العَالِمَ مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ، وَ وَافَقَ عَمَلُهُ عِلْمَهُ، وَ سَيَكُونُ اقْوَامٌ يَحْمِلُونَ الْعِلْمَ لايُجَاوِزُ تَراقِيهِمْ، وَ يُخَالِفُ سَرِيرَتُهُمْ عَلانِيَتَهُمْ: كنزالعُمّال، ح 29419

اى حاملان قرآن! عمل كنيد، چراكه عالِم كسى است كه بدانچه مى داند عمل كند، و عملش موافق با علمش باشد، زمانى مى رسد كه عده اى علم دارند، اما علم شان از شانه اشان فراتر نمى رود، و ظاهر و باطن شان هماهنگ نيست»

ص: 234

14-تبليغ از قرآن

تبليغ از قرآن در حقيقت نمودى از عمل به قرآن است كه فرمود:

«تواصوا بالحق» قرآن به عنوان كامل ترين نماد و نمود حق بايد معرفى گردد، جمال جميل و دلرباى قرآن و زيبايى هاى انس آميز آن، بايد هويدا كرد، معارف سعادت بخشش بايد بيان كرد، احكام و اخلاقش بايد به مردم ابلاغ نمود، دعا، دعوت و ادعاى قرآن را بايد به گوش جهانيان رساند، كه اين در حقيقت سيره ى خود قرآن، پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام است.

على عليه السلام در بيش از سى خطبه و نامه ى نهج البلاغه به تبليغ قرآن پرداخته و آن را به بهترين وجه معرفى نموده است.

15-دفاع از قرآن

اگر سياست قرآن زدايى در جامه اى ظهور كرد، اگر حكومتى نظام خود را بر مبناى زدايش قرآن قرار داد، اگر قدم و قلم در راستاى هَجْر قرآن قرار گرفت، بر اهل قرآن، انيس و مونس، و آنس و مأنوس قرآن است، كه از كيان قرآن دفاع كنند؛ بگويد، بنويسد، به شبهات پاسخ دهد، مردم را راغب به قرآن كند و قرآن را تبليغ نمايند.

اين مرحله گرچه خود از سنخ عمل است، ولى جدايش اين مرحله بدان معنا است كه عاملان به قرآن نگويند: ما كه به قرآن عمل مى كنيم و ديگر وظيفه اى نداريم، بلكه بايد كارى كرد كه قرآن در جامعه بر پا داشته شود و اگر در گوشه اى، خدشه به ساحت قرآن وارد مى شود، و يا شبهه اى طرح مى شود، آن را زدود يا پاسخ داد.

ص: 235

16-انطباق حركات و سكنات با قرآن

انسان نسبت به قرآن بايد به گونه اى عمل كند كه گفتار، كردار و رفتارش، گفت و شنودش، نشست و برخاستش، همه و همه بر اساس تعاليم قرآن باشد، به گونه اى كه اگر از وى سؤال شود چرا با فلانى قهرى، بگويد: چون قرآن مى خواهد، چرا با فلانى دوست صميمى هستى؟

بگويد: چون قرآن مى گويد. اگر حرفى مى زند بر اساس قرآن باشد، در رفتار فردى، اجتماعى، و حتى در برنامه هاى نظام، حكومت و دولت قرآن حاكم باشد. سياست گذارى هاى كلى و جزيى منطبق با قرآن باشد. ارتباط سياسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى آن مبتنى بر ارزش هاى قرآنى باشد.

17-درمان به وسيله قرآن

استشفاى آلام جسمى و روحى با قرآن، و به تعبير درست تر درمان قرآنى، از امورى است كه هم در قرآن و هم در روايات، به ويژه در كلام على عليه السلام بدان پرداخته شده است.

18-توسل به قرآن

يكى از مراحل انس و ارتباط با قرآن، توسل به قرآن كريم است. فرد مأنوسِ با قرآن در گرفتارى و مشكلات مى تواند با توسل به ذيل عنايت قرآن گره گشايى نمايد.

ص: 236

19-بهره مندى از شفاعت قرآن

امور گفته شده در رابطه ى انس انيس است با قرآن، اين مرحله ى انس، از ناحيه ى مؤمن يعنى قرآن اعمال مى شود، امام امير المؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

«وَ اعْلَمُوا انّهُ شَافِعٌ مُشَفّعٌ، وَ قَائِلٌ مَاحِل مُصَدَّقٌ، وَ انّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ القُرآنُ يَوْمَ القِيَامَةِ شُفِّعَ فِيِه، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ القُرآنُ يَوْمَ القِيَامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ)) نهج البلاغه، خطبه 178

بدانيد كه شفاعت قرآن پذيرفته، و سخنش تصديق مى گردد، آن كس كه در روز قيامت، قرآن شفاعتش كند بخشوده مى شود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است».

20-همنشينى با قرآن

آخرين مرحله از مراحل انس با قرآن، پيمودن درجات بهشت است كه به وسيله ى قرآن صورت مى گيرد، در روايتى از نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم:

«عَدَدُ دَرَجِ الْجَنّةِ عَدَدُ آى القُرآنِ، فَاذَا دَخَلَ صَاحِبُ القُرآنِ الجَنّةَ، قِيلَ لَهُ: اقْرَءْ وَ ارْقَ لِكُلّ آيَةٍ دَرَجَةً، فَلايَكُونُ فَوْقَ حَافِظِ القُرآنِ دَرَجَةً. مستدرك الوسايل، ج 4، ص 231، ح 4567

تعداد درجه هاى بهشت، به عدد آيات قرآن است، پس هنگامى كه صاحب قرآن داخل بهشت شود، به او گفته مى شود: بخوان و بالا برو. بنابر اين، درجه اى بالاتر از درجه ى حافظ قرآن نيست.

اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله حافظان قرآن را نام برده است، نمونه ى بارز را مشخص نموده است، و گرنه صاحب القرآن، شامل همه ى حاملان قرآن؛ از جمله: قاريان، مستمعان، حافظان، مفسران و ... مى شود.

ص: 237

21-پژوهش قرآن

قرآن کریم و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) واهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین همواره بر علم اندوزی و تحقیق و پژوهش تاکید کرده اند. از سوی دیگر قرآن و معارف دینی، گنجینه ای از معلومات ناب به ما می دهد که از آنها چنان که شایسته است بهره نمی بریم! بر کوهی از طلا و انباری از نسخه های حل نشسته ایم اما کمتر به سمت و سوی حل مشکل رفته ایم. حال آنکه باید از جامعه جلوتر باشیم و نه تنها با استمداد از قرآن و روایات نسخه های شفابخش برای معضلات جامعه، روند علمی و پژوهشی داشته باشیم، بلکه باید چند قدم هم جلوتر از جامعه حرکت کنیم.

26- روش هاي تفسير قرآن

اهمیت دادن به معنای قرآن باید بیشترازلفظ باشد. البته هرکدام جایگاه خود را دارد ولی مقصود نهائی معنای قرآن و بعد عمل کردن وبعد تبلیغ ودرنهایت دفاع ازقرآن است. باید هرشخصی قرآن عینی شود وتلاش کند جامعه ؛ قرآن عینی شود که نهایت آن جامعه مهدوی است.

لفظ قرآن شامل: روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تند خوانی ؛ ترتیل ؛ تحقیق ؛ صوت ؛ لحن ؛ تجوید ؛ حفظ

معنای قرآن شامل : علم لغت ؛ علم مفاهیم ؛ انواع تفسیرها و مکتبهای تفسیری و روش تفسیرقرآن ؛ علوم قرآن.

روش تفسيري عبارت است از طريق و شيوه اي كه هر مفسر براي تفسير يك يا چند آيه ویا سوره انتخاب مي كند و غالباً بستگي دارد به ابزاري كه در تفسير بكار مي برد. تفسير تقسيمات گوناگوني دارد و از لحاظ روش تفسير (صرف نظر از صحيح يا خطاء بودن تفسير) به چند قسم تقسيم مي شود:

الف: تفسير اجتهادي.

ب: تفسير غیراجتهادی كه شامل موارد زير مي شود:

ص: 238

1. تفسير قرآن به قرآن.

2. تفسير قرآن به عقل.

3. تفسير قرآن به روايات.

4. تفسير قرآن به رأي.

5. تفسير علمي.

6. تفسير موضوعي.

7. تفسير رمزي.

8.تفسیرعرفانی

هر كدام از اين روشها، مي تواند معتبر باشد و ما را به مقصود (تبيين مقصود آيات قرآن) برساند و نيز ممكن است خطاء و نا معتبر باشد، که در اينجا شيوه و شكل كار هر روش را مورد بررسي و نقد قرار مي دهيم.

البته یک تقسیم دیگر هم می توان تفسیرقرآن راتقسیم کرد وآن:

الف-تفسیرترتیبی . که از اول قرآن به ترتیب تا آخرقرآن آیات الهی تفسیرشود.

ب-تفسیرموضوعی. که به نظراینجانب دراین زمان بهترین نوع و روش تفسیرقرآن است.

باید از تفسیر موضوعی هم گذشت و مسئله محورشویم.

البته تحقیقات موضوعی به عنوان منابع تحقیق در امر پژوهش اهمیت دارد.

وروش اجتهادی در تمام روش های تفسیر نیز قابل استفاده است یعنی مثلا روش تفسیر روائی را بصورت اجتهادی بررسی کنیم.

ص: 239

علت پيدايش شيوه هاي مختلف تفسیردر قرآن

در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله مردم مستقيماً از منبع متصل به وحي الهي استفاده مي كردند و هر مشكلي را از ايشان سئوال مي كردند و تفسير از اين قاعده مستثني نبود و لذا بسياري از روايات اسلامي، تفسير آيات قرآن است كه از پيامبر - صلي الله عليه و آله - سئوال شده و ايشان مطلب آيه را توضيح داده اند.

در زمان ائمه معصومين - عليهم السلام - تا حدودي وضع بر همين منوال بود، خصوصاً براي شيعه كه قول آنها را حجت مي دانند و در مورد تفسير آيات هم از ايشان سئوال مي شد.

اما در زمانهاي بعد در قرون اوليه اسلام كم كم بحث هاي كلامي زياد شد و اين به علت فتح كشورهاي جديد و برخورد مسلمانان با فرقه هاي مختلف اوج گرفت و در زمان خلفاء فلسفه يوناني به عربي منتقل شد و لذا درعهد عباسيان (اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجري قمري) بحثهاي عقلي و فلسفي رشد كرد و در هيمن زمان هم تصوف ظاهر شد و بعضي مردم به رياضت و مجاهده نفس و... روي آوردند و در اين مي ان گروه سومي از مردم اهل حديث شدند كه بر تعبد محض به ظواهر ديني پايبند بودند. و به خاطر همين اختلاف آراء اختلاف روشهاي تفسيري هم بوجود آمد.

محدثين از روش تفسير با روايات سلف صالح و صحابه و... پيروي مي كردند و متكلمين و فلاسفه هم آيات را طبق مذهب مختار خودشان تفسير مي كردند و آيات مخالف را تأويل مي كردند و متصوفه به تأويل آيات روي آوردند. و به همين ترتيب شيوه هاي تفسيري متعدد بوجود آمد.

1. تفسير قرآن با قرآن:

ص: 240

هر چند تفسير الميزان علامه طباطبائي رحمت الله عليه به اين روش معروف تفسير شده و لكن قرآن با قرآن يك شيوه سابقه دار در بين مفسرين شيعه و اهل سنت است و حتي از زمان معصومين - عليهم السلام - رايج بوده است كه به نمونه هايي از آن اشاره خواهيم كرد.

لكن براي روشن شدن مفهوم تفسير قرآن با قرآن بهتر است در ابتداء كلام علامه طباطبائي رحمت الله عليه را نقل كنيم، ايشان مي فرمايد:

تشخيص مقاصد عاليه و فهم حقايق قرآن به دو صورت ممكن است:

الف: اين كه ما در ابتداء يك بحث هاي علمي يا فلسفي انجام دهيم تا نتيجه مطلوب و حق، در آن مسئله علمي يا فلسفي روشن شود و سپس آيات قرآن را بر آن مسئله علمي يا فلسفي حمل كنيم لكن اين طريق درمورد غير قرآن خوب است ولي در مورد قرآن صحيح نيست.

ب: ايمان كه قرآن را با قرآن تفسير كنيم ومعني هر آيه را با تفكر در همان آيه و آيات ديگر بدست آوريم و مصاديق آيه را معلوم كنيم و با استفاده از خصوصيات ذكر شده در آيات آنها را مشخص كنيم. چنان چه خداوند مي فرمايد:

نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء (به درستي ما قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا روشنگر هر چيزي باشد) و بعيد است كه قرآن روشنگر و مبين هر چيزي باشد. ولي مبين خودش نباشد.

شواهد و دلايل تفسير قرآن با قرآن:

1. در زمان ائمه - عليهم السلام - تمسك به آيات قرآن براي روشن شدن بعضي ديگر از آيات انجام مي شد چنانچه از امام باقر - عليه السّلام - سئوال شد كه چرا قصر نماز مسافر را واجب مي فرمائيد در حالي كه در آيه قرآن آمده است، قال الله تعالي: اذا ضربتم في الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة (وقتي در زمين مسافرت كرديد اشكالي ندارد كه نماز را شكسته بجا آوريد) وكلمه لاجناح دلالت بر وجوب ندارد بلكه دلالت بر جواز دارد.

ص: 241

حضرت فرمودند اين مطلب به دليل آيه ديگر قرآن است كه لاجناح را به معني وجوب استعمال كرده است: قال تعالي: فمن حج البيت او اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما (كسي كه حج يا عمره انجام داد اشكالي ندارد كه طواف انجام دهد) در حالي كه طواف واجب است.

2. شيوه مفسرين بزرگ شيعه و اهل سنت هم تفسير قرآن با قرآن بوده است.

علامه مجلسي رحمت الله عليه كه آيات قرآن را در بحار الانوار در اول هر فصل دسته بندي مي كند ظاهراً منظورش تفسير قرآن با قرآن بوده است، همچنين در تفسير مجمع البيان و تفاسير اهل سنت گاهي از آيات براي تفسير يك آيه استفاده مي شده است.

پس اين يك طريق قديمي است و حتي ابن تيميه مي گويد: اگركسي سؤال كند بهترين طريق تفسير چيست؟ (فالجواب: ان اصح الطرق في ذلك ان يفسر القرآن بالقرآن)- جواب اين است كه صحيح ترين روش تفسير قرآن با قرآن است.

3. تكرار آيات در قرآن خود شاهد اين مطلب است كه طبعاً مي تواند بعضي آيات مفسر بعضي ديگر باشد.

4. در روايت نبوي مرسل آمده است كه: القرآن يفسّر بعضه بعضاً (قرآن بعضي از قسمتهايش بعض ديگر را تفسير مي كند). اين جمله مشهور است لكن سند آن براي ما روشن نيست و لذا مرسل ناميده مي شود.

و از حضرت علي - عليه السّلام - نقل شده است كه: ان كتاب الله ليُصدِّق بعضه بعضاً و لايكذب بعضه بعضاً (بدرستي كه قرآن بعضي از قسمتهايش بعض ديگر را تصديق مي نمايد ولي همديگر را تكذيب نمي كنند).

و باز از اميرالمؤمنين - عليه السّلام - نقل شد كه فرمودند: كتاب الله ... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه و يشهد بعضه علي بعض (قرآن بعضي از قسمتهايش با بعض ديگر سخن مي گويد و بر همديگر شهادت مي دهند).

ص: 242

تذكر: كسي تفسير قرآن با قرآن را غير جايز ندانسته است و لكن روايتي از امام صادق - عليه السّلام - نقل شده كه از آن توهم مخالفت مي شود: عن ابي عبدالله قال قال ابي: ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الّا كفر(امام صادق - عليه السّلام - فرمودند كه پدرم فرمود: هيچ كس بعضي از قرآن را به بعض ديگر نزد مگر آنكه كافر شد) و در دارالمنثور و تفسير نعماني هم مضمون اين روايت آورده شده و مضموم شمرده شده است.

معاني ضرب القرآن بعضه ببعض:

1. علامه مجلسي رحمت الله عليه احتمال مي دهند كه منظور معني ظاهري ضرب باشد (كوبيدن قرآن به زمين يا به هم زدن قرآن كه نوعي استخفاف به قرآن باشد و آن حرام است) و كفر هم به معني گناه بزرگ باشد چنانچه در ترك صلوة آمده است.

2. شيخ صدوق رحمت الله عليه مي فرمايد: منظور تفسير كردن آيه اي با تفسير آيه ديگر است. (يعني آيات را جابجا تفسير كردن است).

3. فيض كاشاني مي فرمايد: شايد منظور تأويل بعض متشابهات قرآن به بعض معاني (بر طبق هواي نفس و بدون شنيدن از اهل آن يا هدايت و نوري از طرف خدا) باشد.

4. علامه طباطبايي رحمت الله عليه مي فرمايد: آن خلط بين آيات از حيث مقامات معاني آنهاست يعني اخلال به مقام آنها شود مثلاً محكم را متشابه فرض كنيم يا بالعكس شود.

5. شايد منظور روايت، تناقض گيري از قرآن باشد چون در زمان علي - عليه السّلام - و امام حسن عسكري - عليه السّلام - كساني بودند كه زنديق بودند و آياتي را كه به ظاهر مخالف همديگر بود را جمع آوري مي كردند تا به قرآن اشكال كنند و در اين زمنيه روايت مفصلي در بحار الانوار وارد شده كه شايد روايت ضرب القرآن جواب اين افراد باشد.

نتيجه: پس منظور از روايت ضرب القرآن تفسير قرآن به قرآن نيست بلكه يا تفسير به رأي يا تناقض گيري و يا خلط عمدي آيات ومعاني آنها مي باشد.

البته روش تفسیرقرآن به قرآن خودش به اقسامی نیز قابل تقسیم است.

ص: 243

2. تفسير قرآن با عقل:

استفاده و استمداد از قرائن عقلي كه مورد قبول همه خردمندان است در راه فهم قرآن، را تفسير به عقل گويند.

و از افتخارات اسلام اين است كه بين تفسير به رأي و تفسير به عقل فرق مي گذارد و يكي را مذموم وديگري را ممدوح مي داند و لذا نفرمودند كه (من فسر القرآن بعقله... كذا...) هر كس قرآن را با عقل خود تفسير كند مجازات دارد.

چون عقل يكي از ابزارهاي تفسير قرآن است و تفسير قرآن نبايد مخالف حكم صريح عقل يا قرائن عقلي قطعي باشد بلكه عقل كمك كننده مفسر است براي مثال يك نمونه ذكر مي كنيم.

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: يد الله فوق ايديهم. (دست خدا بالاي دست آنهاست) و يا در جاي ديگر خداوند را سميع و بصير معرفي مي كند.

و از طرفي عقل انسان درك مي كند و اثبات مي نمايد كه خداوند نمي تواند جسم باشد پس منظور ظاهر آيات (دست، چشم، گوش) نيست پس به كمك عقل اين آيات را اينگونه تفسير مي كنيم:

قدرت خداوند بالاتر از همه قدرت هاست و خداوند علم وسيع به (مبصرات و مسموعات) ديدني ها و شنيدني ها دارد.

رابطه عقل و دين:

در اين مورد سه احتمال بلكه سه نوع حكم ديني در رابطه با عقل ممكن است تصور شود:

الف: احكام عقل پذير: يعني آيات و رواياتي كه دستورات (اوامر و نواهي) يا مطالبي دارد كه عقل سليم آن را مي پذيرد بلكه عقل هم خود به خود همان حكم را مي كند مثل دستورات بهداشتي اسلام و يا محكوم كردن ظلم و پذيرفتن عدالت كه مطابق حكم عقل است.

ص: 244

روش هاي تفسيري قرآن

ب: احكام عقل ستيز: يعني احكامي كه در دين وجود داشته باشد و بر خلاف حكم صريح عقل سالم باشد در اين مورد متكلمين و دانشمندان اديان مختلف متفقاً عقيده دارند كه چنين احكامي در اديان الهي وجود ندارد چرا كه دين و خصوصاً اسلام مطابق فطرت و عقل است و خداوند خود عاقل و حكيم است پس دستوري خلاف عقل نمي دهد بلكه عقل خود حجت باطني است همان طور كه پيامبران حجت ظاهري انسانها هستند.

پس اگر در موردي ظاهر يك آيه يا روايت يا حكم ديني با احكام قطعي عقل معارض باشد دو احتمال وجود دارد:

اول آن كه حكم عقلي مقدماتش كامل نباشد و خطائي در آن صورت گرفته باشد. دوم اگر قطعي بودن آن حكم عقلي ثابت شد معلوم مي شود ظاهر آن آيه با روايت منظور شارع نبوده است براي مثال اگر روايتي با حكم محال بودن اجتماع النقيضين متضاد بود بايد در ظاهر آن روايت تصرف نمود و با قرينه عقلي حمل بر خلاف ظاهر كرد. چون فهم ما از آيه يا روايت خطا بوده است.

ج: احكام عقل گريز: يعني احكام و مطالبي كه در دين يا قرآن و روايات وجود دارد ولي براي عقل قابل فهم و درك نباشد بلكه فراتر از عقل باشد.

هر چند در اين مورد عقل حكمي بر خلاف و متضاد با آن مطلب ديني ندارد ولي دليلي براي پذيرش و توجيه آن ندارد.

براي مثال: عقل انسان وجود خداوند را مي پذيرد و اثبات مي كند پس اين از احكام عقل پذير است لكن ذات خداوند و چگونگي آنرا درك نمي كند پس ذات الهي از مطالب عقل گريز است.

و يا بسياري از احكام تعبدي شرعي وجود دارد كه توجيه عقلاني ندارد (در موارد حلال و حرام هاي فقهي مثال هاي فراوان دارد. براي مثال چرا نماز ظهر چهار ركعت و نماز مغرب سه ركعت است) ولي دليل هم بر محال بودن آنها نداريم.

ص: 245

مسيحيان تثليت را از اين نوع سوم مي دانند يعني مطلبي فراتر از عقل است. كه خداوند هم واحد باشد هم سه گانه باشد (هر چند در اين كه تثليت از احكام عقل ستيز است يا عقل گريز بين دانشمندان و متكلمين اختلاف نظر وجود دارد كه جاي طرح آن در اينجا نيست.)

نكته: از اينجاست كه در اسلام مي گويند: كلما حكم به العقل حكم به الشرع و بالعكس .يعني هر چه را عقل سليم پذيرفت شرع هم مي پذيرد و عكس اين قاعده هم جاري است چون ما احكام عقل ستيز نداريم. و احكام عقل پذير را هم عقل انسان درك مي كند اما انبياء احكامي و جزئياتي را بيان مي كنند كه عقل بشر از درك آنها عاجز است و يا احتياج به رشد بيشتري دارد تا آنها را درك كنند و آن احكام عقل گريز است.

تذكار: حكم عقلي وقتي صادر شد حتماً قطعي و جزمي و كلي است لكن منظور ما از احكام عقلي ظني (با كمي تسامح) همان تصديقات نظري است كه ظن به اثبات آنها مي رود و لكن يقين قطعي نداريم يعني مثل بديهيات عقلي كه احتياج به دليل ندارد نيست.

دلايل عدم امكان تعارض حكم قطعي عقل با حكم قطعي شرعي:

الف: عقل حجت باطن است در كنار حجت ظاهر كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - است و تعارضي بين دو حجت نيست. چون هر دو كاشف حقيقت، هستند و حقيقت يكي بيشتر نيست پس تعارضي ندارند.

ب: خداوند خود حكيم و عاقل است پس كلامي خلاف عقل از او صادر نمي شود.

ج: اصل دين و نبوت و وجود خدا با عقل ثابت مي شود پس اگر دليل نقلي بخواهد حكم قطعي عقل را بي اعتبار كند پس در حقيقت دليل نقلي، خود را از اعتبار ساقط كرده است پس دليل نقلي باطل مي شود.

3. تفسير قرآن به روايات:

ص: 246

شكي نيست كه روايات يكي از منابع مهم تفسير قرآن است و حجيت آن از طريق حديث متواتر ثقلين به اثبات رسيده است پس همان طور كه پيامبر - صلي الله عليه و آله - اسلام مبين و مفسّر وحي بود ائمه و اهل البيت - عليهم السلام - هم مفسر قرآن هستند و حال كه آنها به ظاهر در جامعه اسلامي حضور فيزيكي ندارند مهمترين وسيله براي دستيابي به نظرات آنها همانا روايات اسلامي است. لكن روايات در تفسير قرآن چند گونه است:

اقسام روايات:

الف: روايات قطعي مثل روايات متواتر كه حتماً مي دانيم از معصوم صادر شده است و آنها احاديثي است كه از طرق گوناگون و مكرر براي ما نقل شده است و يا روايات آحاد كه همراه قرائني است كه شاهد صدق و صدور آنهاست و شكي در اعتبار و حجيت آنها در تفسير قرآن نيست.

ب: روايات غيرقطعي كه دو گونه است:

اول روايات ضعيف و واحد كه در تفسير اعتباري ندارد.

دوم روايات واحد ولي معتبر كه صحت سند آنها ثابت شده است كه در اين مورد در بخش منابع تفسير به تفصيل سخن گفتيم و در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه اين گونه روايات در تفسير آيات الاحكام حجت است اما درغير آنها حجيت ندارد.

كاربرد روايات در مورد قرآن:

روايات اسلامي تأثيرات گوناگوني بر آيات قرآن و برداشت ما از آنها دارد كه در اينجا به چند مورد مهم اشاره مي كنيم.

الف: رواياتي كه تفسير آيه را روشن مي كند و هدف خداوند را بيان مي كند.

مثال: روايت متواتر غدير خم در مورد آيه اكمال دين (اليوم اكملت لكم دينكم ...) كه منظور آيه را از كمال و تمام دين و روز آن مشخص مي كند.

ص: 247

ب: رواياتي كه مصداق خاصي از آيه را بيان مي كند. كه شأن نزول آيات در بسياري موارد از اين قبيل است. براي مثال رواياتي كه در تفسير اهدانا الصراط المستقيم مي فرمايد كه منظور اميرالمؤمنين است.

البته اين روايات در بعضي موارد اكمل افراد را بيان مي كند. و گاهي هم حصر در مورد خاص مي كند (كه در بحث شأن نزول نمونه هاي آن را آورديم).

د: رواياتي كه آيات قرآن را تخصيص مي زند يا مقيد مي كند.

كه البته تقييد و تخصيص با روايات متواتر و قطعي جايز است ولكن تخصيص با روايت آحاد مورد اختلاف (بين شيعه و اهل سنت) است و طبق مبنا عمل مي شود.

اقسام علوم در قرآن و رابطه آن با روايات:

وقتي به روايات مراجعه مي كنيم متوجه مي شويم كه بعضي علم ها در قرآن وجود دارد كه مخصوص ائمه اطهار و پيامبر - صلي الله عليه و آله - است و بعضي مشترك بين همه مسلمانها است و شايد علت آن باشد كه راهبران جامعه احتياج به علم بيشتري دارند تا بتوانند مردم را هدايت كنند.

الف: علوم خاص پيامبر - صلي الله عليه و آله - و ائمه - عليهم السّلام - در قرآن:

اول علم به تمام قرآن (اعم از ظاهر و باطن ...) مخصوص ائمه - عليهم السّلام - است و در اين مورد رواياتي هم داريم: قال الباقر - عليه السّلام - : مايستطيع اَحدُ يقول جمع القرآن كله غير الاوصياء (هيچ كس نمي تواند بگويد تمام قرآن را جمع كرده مگر اوصياي پيامبر - صلي الله عليه و آله -).

دوم علم به باطن هر آيه قرآن مخصوص ائمه اطهار - عليهم السّلام - است و آنها هستند كه معني عميق و تمام جوانب سخن حق را مي فهمند. و علامه مجلسي رحمت الله عليه دريك باب حدود صد روايت جمع آوري كرده كه مي گويد قرآن ظاهر و باطن آن را فقط ائمه - عليهم السّلام - مي دانند.

ص: 248

سوم از بعضي روايات استفاده مي شوند كه هر حرف و كلمه قرآن را به طور كامل و تمام، منظور و مراد آن فقط ائمه - عليهم السّلام - مي فهمند. و آنها هستند كه مي توانند چنين ادعا كنند و شاهد اين مطلب حروف مقطعه قرآن است كه احتمال قوي دارد رمزهائي است كه ما متوجه نمي شويم.

چهارم علم به متشابهات و محكمات قرآن و تاويل آيات، مربوط به ائمه است (ما يعلم تأويله الا الله و راسخون في العلم ...)و لذا ما در مورد آنها با احتمال سخن مي گوئيم.

ب: علومي كه براي همه مردم در قرآن آمده است:

اول: علم به بعض قرآن براي همه مردم است چون اثبات علوم قرآن بتمامه و كلّه براي ائمه - عليهم السلام - موجب نفي بعض علم از مردم نمي شود. و لذا نفرمودند كه هيچ كس معاني قرآن را درك نمي كند و حتي امر به تدبر در قرآن شده است و اگر انسانها قرآن را درك نمي كردند امر به تدبر لغو مي بود.

دوم: ظواهر الفاظ و جملات و آيات قرآن را همه مردم مي فهمند. و حتي ظاهر قرآن بر ما حجت است (در صورتي كه قرينه اي قطعي مثل روايات يا دليل عقل بر خلاف آن نباشد).

تذكر: البته ما براي فهم كامل قرآن احتياج به روايات ائمه - عليهم السلام - داريم تا بتوانيم از علوم خاص پيامبر - صلي الله عليه و آله - وائمه - عليهم السلام - استفاده كنيم و گاهي بر علوم خاص ائمه - عليهم السلام - در قرآن براي مقابله با افكار كساني بوده است كه خود را مستغني از خاندان وحي مي دانسته اند.

4. روش تفسير علمي يا تطبيق آيات قرآن با علوم جديد:

قرآن كتاب هدايت و معجزه هميشگي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - است و شكي نيست كه يك از وجوه اعجاز قرآن همانا اعجاز علمي آن است كه در هر زمان با كشفيات تازه علمي (اگر به طور قطعي ثابت شود) حقايق تازه اي از آن براي مردم روشن مي شود.

و همين جنبه اعجاز قرآن موجب شده است تا علم به عنوان وسيله اي در تفسير قرآن مورد استفاده قرار گيرد و اين نوع تفسير را دكتر ذهبي به نام تفسير علمي مي خواند همان طور كه علامه طباطبائي

ص: 249

رحمت الله عليه آن را تطبيق مي داند و برخلاف كساني كه فكر مي كنند اين نوع تفسير جديد است و در يك قرن گذشته بوجود آمده است. ما ثابت خواهيم كرد كه اين نوع تفسير سابقه اي بس طولاني دارد و بسياري از مفسران و علماء سلف اقدام به تفسير علمي كرده اند.

لكن در اينجا به طور مختصر به مفاد اين نوع تفسير اشاره مي كنيم و تفصيل بحث را بخش دوم و سوم اين كتاب واگذار مي كنيم.

روش هاي تفسيري قرآن

در اين شيوه تفسير چند گونه عمل شده است. (يا مي تواند عمل شود):

الف: استخدام علوم (مثل فلسفه، منطق، علوم تجربي، كامپيوتر) براي روشن كردن مطالب آيات قرآن و اثبات الهي بودن آن كه در نهايت منجر به اثبات اعجاز قرآن مي گردد.

براي مثال اگر آيه اي از قرآن كريم در هزار و چهار صد سال قبل سخن از حركت كوه ها و زمين و خورشيد مي گويد. و انسان بعد از قرنها تجربه و آزمايش و مشاهده به وجود آن حركت پي مي برد و اين در حالي است كه گوينده قرآن شخصي امي (درس ناخوانده) است و در محيطي رشد كرده كه از علم و تمدن به دور بوده است و حتي در تمدن هان همزمان او مثل ايران و روم نظريات هيئت قديم (بطلميوسي) حاكم بوده كه آن را از يونانيان به ارث برده بودند و بر طبق آن نظرات زمين را ساكن مي دانستند.

پس با توجه به اين شرايط صادر شدن اين آيات از پيامبر اُمي چيزي جز وحي و اعجاز نمي تواند باشد. و بدين ترتيب كشفيات قطعي علوم پرده از صحت مطالب قرآن بر مي دارد. ما نمونه هاي ديگر اين نوع تفسير را با افرادي كه به دنبال آن رفته اند در بخش سوم خواهيم آورد.

ب: تطبيق آيات قرآن با علوم و تحميل علوم بر ظواهر قرآني:

ص: 250

در اين مورد بعضي سعي كرده اند، كشفيات و نتايج و تئوريهاي علمي را با آيات قرآن تطبيق دهند. و بدين ترتيب تفسيري علمي نما ارائه كنند و خود را روشنفكر و علم گرا نشان دهند.

كه اين افراد گاهي از چهارچوب تفسير معتبر و صحيح خارج مي شوند و هر جا يك نظريه و تئوري جديد (اثبات شده يا نشده) علمي پيدا كردند كه موافق با ظاهر آيه اي از قرآن بود به طور جزم و قطع آن را به قرآن نسبت مي دهند.

و يا اگر يك قانون علمي مورد پسند آنها واقع شد سعي مي كنند آيه اي از قرآن بيابند كه ظاهر آن با آن قانون علمي مطابقت داشته باشد و اگر چنين آيه اي نيافتند به دنبال توجيه و تأويل يا تفسير به رأي آيات مي روند و يك يا چند آيه را بر آن قانون علمي تطبيق مي كنند يا قانون را بر آن آيه تحميل مي كنند.

اين روش داراي آثار سوء فراوان است چون ممكن است با پيشرفت علم آن نظريه بي اعتبار شود و حيثيت قرآن به خطر اُفتد.

ما درباره نمونه هاي اين شيوه تفسيري و آثار و نتايج آن و تاريخچه آن در بخش سوم كتاب بطور تفصيل سخن خواهيم گفت.

ج: استخراج علوم از ظواهر قرآن: بعضي از مفسرين خصوصاً در گذشته سعي مي كردند كه تمام علوم را از آيات قرآن بدست آورند و لذا علومي مثل رياضي، تاريخ ها و ستاره شناسي و طب را به آيات قرآن نسبت مي دادند و يا با تكلف از آيات قرآن استخراج مي كردند كه به تأويل غيرمعتبر منتهي مي شد در بخش سوم كتاب نمونه هاي اين نوع از تفسير را ذكر خواهيم كرد.

تذكار اول: در اين قسمت هدف ما اين بود كه روشن كنيم تفسير علمي يا تطبيق قرآن با علوم تجربي در شمار روشهاي تفسيري است هر چند خود، روش كاملي نيست ولكن اقسامي دارد كه بعضي از انواع آن در تفسير آيات مفيد است و مي تواند در تفسير اجتهادي كامل، مؤثر باشد.

تذكار دوم: تطبيق يا تفسير علمي در دو معني اعم و اخص بكار مي رود كه بحث ما در اين نوشتار در قسمت اخص آن است.

ص: 251

الف: تطبيق به معني اعم يعني انطباق آيات قرآن با فلسفه و كلام و علوم تجربي و منطق و ...

ب: تطبيق به معني اخص يعني انطباق علوم تجربي (مثل شيمي و فيزيك و ستاره شناسي) با آيات قرآن.

5. روش تفسير موضوعي قرآن كريم:

در اين شيوه مجموعه آيات مربوط به يك موضوع جمع آوري مي شود و به جمع بندي و نتيجه گيري مي رسد تا نظر قرآن را در كل مشخص كند.

اين روش مزيت هايي دارد و بعضي از تفاسير مثل منشور جاويد و پيام قرآن كه در عصر حاضر اقدام به استفاده از اين روش نموده اند موفقيت هايي نيز كسب كرده اند.

اين شيوه موجب مي شود از پراكنده گوئي و جزئي پردازي پرهيز شود، و در نهايت نظر و هدف كلي قرآن در هر موضوع مشخص شود.

ولي برخي به اين تفسير اشكال مي كنند كه براي تعلّم مفيد نيست و يا اصلاً اين روش تفسير نيست چون بحث موضوعي است و توجهي به تك تك آيات و تفسير عميق و جداگانه هر كدام ندارد.

لكن اين اشكال ممكن است قابل جواب باشد، چون تفسير موضوعي مرتبه بالاتر تفسير است و كسي كه وارد آن مي شود از مرحله تفسير عادي (تفسير تك تك آيات) گذشته است و شايد براي تعلم هم مناسبت بيشتر از تفسير عادي داشته باشد چون شنونده را به يك جمع بندي از نظر قرآن مي رساند و او را در لابلاي اقوال و احتمالات آيات مجزا و پراكنده رها نمي كند.

6. روش تفسير به رأي:

ص: 252

تفسير به رأي كلمه است كه در روايات اسلامي هميشه همراه مذمت و وعده عذاب آمده است و اين يك شيوه در تفسير قرآن است كه هر كسي مي تواند به آن دچار شود پس بهتر است معني آن را روشن كنيم و به طور اختصار به بررسي آن بپردازيم.

معنوي لغوي:

تفسير به معني آشكار كردن و پرده برداشتن است (كه مقاصد گوينده را روشن مي كند) و رأي به معني عقيده و سليقه شخصي است يا به معني گمان و پندار و تخمين است و لذا راغب اصفهاني در مفردات مي گويد: رأي به معني عقيده اي است كه از غلبه يا گمان پيدا مي شود، ولي رأي در موارد استعمال آن در كتاب و سنت به معني درك عقلاني به كار نرفته است.

معني باء در كلمه تفسير به رأي سه احتمال دارد:

الف: باء سببيت باشد (من فسر القرآن بسبب رأيه ...)

ب: باء به معني استعانت باشد (من فسر القرآن بمعونة الرأي) در مقابل استعانت از قرآن يا روايت يا عقل.

ج: باء زايده باشد و رأي را به عنوان مصداق تفسير بگيريم. (من فسر القرآن و قال عوض تفسيره رأيه).

لكن اظهر معني دوم (استعانت) است چنانچه بعضي از بزرگان مي فرمايند.

مذمت تفسير به رأي در روايات:

الف: روايات شيعه: در اينجا نمونه هائي ذكر مي شود:

قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - قال الله جل و جلاله ما آمن بي من فسر برأيه كلامي و ما عرفني من شبهني بخلقي پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرمودند كه خداوند مي فرمايد كسي كه كلام مرا تفسير به رأي كند به من ايمان ندارد و كسي كه مرا به مخلوقات تشبيه كند مرا نشناخته است).

ص: 253

عن الصادق - عليه السّلام -: من حكم برأيه بين اثنين فقد كفر و من فسر برأيه آيه من كتاب الله فقد كفر (از امام صادق - عليه السّلام - منقول است كه: هر كس طبق رأي خود بين دو تفسير حكم براند حتماً كافر گشته است و هر كس آيه اي از كتاب خدا را تفسير به رأي كند حتماً كافر گشته است).

ب: روايات اهل سنت: در اينجا يك نمونه ذكر مي كنيم.

عن النبي - صلي الله عليه و آله - من قال في القرآن برأيه فليتبوء مقعده من النار (از پيامبر نقل مي كنند كه فرمودند: هر كس با رأي خود در مورد قرآن سخن بگويد جايگاهي از آتش در دوزخ براي خود آماده كند (جايگاه خود را در آتش دوزخ انتخاب كند).

جمع بندي و نتيجه گيري از معاني تفسير به رأي:

با توجه به معاني مذكور درباره تفسير به رأي، ظاهر مي شود كه تفسير صحيح آن است كه براساس دليل (عقلي - آيات محكم - روايات قطعي) باشد و تفسير به رأي آن است كه بر اين اساس نباشد.

پس تفسير به رأي آن است كه شخص در پي فهم معني آيه نباشد بلكه در صدد تحميل فكر و سليقه شخصي خود بر آيات باشد و به عبارت ديگر قرآن را تابع فكر خود سازد نه اين كه فكر مفسر تابع قرآن شود و بيشتر اين معاني كه از تفسير به رأي شده است ذكر مصاديق آن است.

چند تذكر در تفسير به رأي:

الف: تفسير به رأي از زمان پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - هم وجود داشته و تا زمان ما ادامه دارد و لذا روايات نهي آن از زمان پيامبر - صلي الله عليه و آله - شروع مي شود.

ب: گاهي نهي از تفسير به رأي به خاطر كساني بوده كه مقابل ائمه - عليهم السلام - مي ايستادند و قرآن را تفسير مي كردند و به بيان قرآن (ثقل اصغر يعني اهل البيت) توجهي نمي كردند كه اين يكي از مصاديق تفسير به رأي است.

ج: تفسير به رأي يك روش تفسير غلط است نه اين كه نتيجه آن غلط باشد پس نكوهش روش است نه نكوهش نتيجه و لذا در بعضي روايات وارد شده است كه من تكلم في القرآن برأيه فاصاب

ص: 254

فقد اخطأ - هر كس در مورد قرآن براساس رأي خود سخن بگويد پس سخن او صحيح هم باشد خطا كار است.

پس در تفسير به رأي و نكوهش آن نظر به نتيجه صحيح يا غلط تفسير نداريم و اين مطلب را علامه طباطبايي اين طور بيان مي كند: كه تفسير به رأي كه مورد نهي قرار گرفته است به طريق كشف بر مي گردد و به مكشوف بر نمي گردد.

مثال هايي از تفسير به رأي: ما نمونه هايي از تفسير به رأي را در بخش سوم مي آوريم، لكن استاد شهيد مطهري رحمت الله عليه در كتاب علل گرايش به ماديگري بعضي تفسير آيات را اينگونه نقل مي كند:

در تفسير آيه كريم به: الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزّقناهم ينفقون درباره ايمان به غيب اين چنين مي گوييد: مفسرين غيب را آنچه كه ديدني نيست اعم از خداوند يا فرشتگان و ... از اين قبيل دانسته اند حال آنكه اولاً خداوند و فرشتگان و ... غيب نيستند، ثانياً با طرح عنوان متقين مسأله ايمان به خدا مطرح شده و گذشته است منظور از غيب معهود و شناخته شده همان مراحل ابتدائي رشد انقلاب توحيدي و زمان انجام تحولات كمي است.

روش هاي تفسيري قرآن

و باز نقل مي كند كه: شما جمله و يقيمون الصلوة را اين طور تفسير كرده ايد:

آنان براي تحقق ايمان خود آن پيوستگي را كه در زبان مذاهب نماز خوانده مي شود بر پاي مي دارند.

و باز مي گويد: شما هر جا كه نام دنيا آمده آن را با كلمه زندگي پست تر ترجمه كرده ايد. كه اصل ترجمه درست است ولي مقصود از زندگي پست تر را منحصراً زندگي در نظام به اصطلاح سرمايه

ص: 255

داري قرار داده ايد و آخرت را كه به نظام برتر ترجمه كرده ايد به معني نظام عادلانه سوسياليستي كه بعد از اين نظام برقرار خواهد شد، دانسته ايد.

سپس استاد شهيد مطهري رحمت الله عليه بر اين روش تفسير خرده مي گيرند و آن را ماترياليسم اغفال شده يا ماترياليسم منافق مي خوانند.

7. روش تفسير رمزي قرآن كريم:

تفسير رمزي يا بكارگيري زبان رمز و تمثيل در تفسير متون از دير باز در بين انسانها رايج بوده است و گاهي مطالب را به صورت اسطوره و سمبليك معني مي كردند.

الف: در يونان قديم از ايليا و ادويسه همر براي تعليم و تربيت جوانان خود استفاده مي كردند اما تمام متون آثار هُمر هميشه مناسب تعليم جوانان نبود بنابراين تفسير تمثيلي را اختراع كردند و مي گفتند حقايقي را بوسيله آن ابراز مي دارند، يعني همان طوري كه در متون يك معني ظاهري مي توان يافت و يك معني باطني هم وجود دارد.

ب: براي روميان نيز همين مسئله جهت تعليم جوانان پيش آمد و براي تربيت از متون كلاسيك مثل انيئدويرزيل استفاده مي كردند و براي اين تفسير لفظ allegoria (گفتن چيزي كه بوسيله چيز ديگر مي خواهند بگويند يا بفهمانند) بكار بردند.

ج: فيلون اسكندراني اين روش را براي تفسير كتاب مقدس يهود (تورات) بكار برد.

د: پولس و مسيحيان اين روش را از فليون به ارث بردند و تفسير باطني از شريعت يهود مي كردند و ظواهر آن را رد مي كردند و مي گفتند: همه اين چيزها براي ايشان اتفاق افتاد تا براي ما عبرتي باشد.

اين روش براي مسيحيان باب شد كه عهد عتيق را به عنوان رمز و علامتي از آنچه مسيحيان پس از تجسد عيسي خواهند بود تفسير كنند.

ص: 256

ه: متكلمين مسيحي كاتوليك چهار معني براي كتاب مقدس مي گويند:

1. معناي لفظي يا تاريخي (شرح وقايع)

2. معناي اخلاقي

3. معناي تأويلي كه مربوط به وقايع آينده و آخرالزمان و شراط برگزيدگان آيين مسيح پس از پايان جهان است.

4. معناي رمزي و تمثيلي كه حقايق ايمان به صورت رمز و تمثيل رمز و تمثيل به وسيله كلمات گفته شده است همينطور تفسير شخصيت ها و وقايع كتاب عهد عتيق نظير پيش گوئيهايي در مورد تجسد مسيح و اعمال او رمز گونه مطرح شده است. در قرون وسطي تفسير رمزي طرفداران زيادي داشت، و همراه با اخلاق و تأويل بيان مي شد و اساس تفسير كتاب مقدس بود.

و: مرحوم علامه طباطبايي رحمت الله عليه در اين مورد مي فرمايد:

عده اي از متصوفه چون به سير باطني مشغول بودند بيشتر به آيات انفسي توجه كردند و به آيات آفاقي و عالم ظاهر كمتر توجه مي كردند و لذا محصور در تأويل آيات شدند و حتي تنزيل آيات را كنار گذشتند، و اين موجب جرئت مردم به تأويل شد ...

و حتي آيات را با حساب جمل (حساب نجومي كه در علم ستاره شناسي يوناني است) و كلمات را با حروف نورانيه و ظلمانيه و ... بر مي گرداندند.

دكتر ذهبي در التفسير و المفسرون بعد از اين كه طنطاوي را براي تفسير قرآن با اعداد و رمزهاي مورد نكوهش قرار مي دهد مي گويد: اين شيوه تفسيري را مسلمان از يهود اخذ كردند.

طنطاوي در تفسير الجواهر در موارد متعدد از اين نوع تفسير استفاده مي كند و در مواردي كه اين نوع تفسير به تفسير عددي منجر مي شود (كه كتابهاي مستقلي در اين باب نوشته شده و ما در كتابنامه تعدادي از آنها را ذكر خواهيم كرد) نوعي تفسير علمي مي شود.

8.روش تفسیرعرفانی

ص: 257

تفسير عرفانى روش و گرایشی در تفسیر قرآن کریم که در توضیح و تفسیر آیات از کشف و شهود و باورها وآموزه های عرفانی سود می جوید. تفسیر عرفانی بر اين مبنا استوار است كه قرآن افزون بر ظواهر داراى باطن هایی است كه از راه تصور يا از طريق كشف و شهود عرفانى مى توان به آنها دست يافت. مفسران و قرآن پژوهان در تعريف اين روش تفسيرى ديدگاه يكسانى ندارند.

عارف در تفسير عرفانى بر مبناى تعاليم عرفانى يا ذوق وجدانى حاصل از شهود باطنى به تأویل ظواهر آيات قرآن مى پردازد. وجه تمايز اين نوع تفسير از ديگر روش هاى تفسيرى يكى به كار بردن «زبان اشارت» و مصطلحات ويژه اى است كه تجربه عرفانى آن را اقتضا مى كند و ديگرى منبع قرار دادن كشف و شهود است كه در ساير روش هاى تفسيرى جايگاهى ندارد.

تفسیر مبتنی بر عرفان نظری

تفسیر مبتنی بر عرفان نظری، تحت تأثیر مکتب و آثار عرفانی ابن عربی (م. 638ق) به ویژه آموزه وحدت وجود پدید آمد. صدرالدین قونوی (م.673ق) شاگرد و پسر خوانده ابن عربی، و عبدالرزاق کاشانی (م. 730ق) در تفسیر قرآن از روش ابن عربی پیروی کردند.

وجه اشتراک با برخی مشرب های فلسفی کلامی

تفسیر عرفانی به لحاظ روش و رویکرد تأویلی با برخی مشرب های فلسفی و کلامی همچون مشرب شیعی وجه اشتراک دارد.از نظر تفکر شیعی، ضرورت تأویل را نمی توان انکار کرد؛ اما مصداق بارز آگاهان به تأویل آیات، بر مبنای روایات صحیح و موثق، اهل بیت علیهم السلام و راسخان در علم اند.

هدف اصلی در این شیوه تفسیری، تطبیق اندیشه های عرفان نظری همچون وحدت وجود با آیات قرآن است.

ص: 258

ریشه ها و اصول نظری تفسیر عرفانی در قرآن

آیاتی از قرآن که به کار استوار کردن طرز تلقی صوفیه می آمدند، زمینه ای برای تفسیری عرفانی شدند. بنابراین آیات، عارفان معتقدند نباید به معنای ظاهری آیات بسنده کرد، زیرا نیل به مرتبه ای از معرفت، فراتر از ظواهر سطحی آیات، مورد تأکید قرآن است؛ همچنین به نظر آنان در برخی از این گونه آیات، نوعی دعوت به استنباط وجود دارد. استنباط که عبارت از آشکار کردن امری پنهان است، مستلزم قول به وجود معنای باطنی و مخفی (ورای ظاهر) برای آیات و الفاظ است. برخی دیگر با استفاده از این آیات بر این باورند که تحت هر حرفی از حروف قرآن فهم ها و معانی متعددی نهفته است و تحصیل این معانی برای اهل آن به فراخور درک و مرتبه ای است که به لحاظ شخصیت معنوی آن را دارند؛ همچنین استعارات، کنایات و تشبیهات پر رمز و رازی در قرآن هستند که از آن میان می توان به استعاره حیات برای علم یا استعاره آب - که مایه حیات است - برای شریعت و تشبیهاتی چون تشبیه زوجین به لباس و تشبیه برخی دل ها به سنگ به عنوان نمونه اشاره کرد.

عارفان بر این باور بودند که در قرآن نباید فقط ظاهر را دید، زیرا این طرز تلقی، انسان را از هدف و غایت اصلی آیات دور می کند. به عقیده آنان روح و جوهره قرآن ورای نقش و حرف و ظاهر این الفاظ است. بدین سان یکی از مبانی آنان در تفسیر قرآن اعتقاد به اصل اشتمال قرآن بر ظاهر و باطن است؛ به عبارت دیگر در این شیوه تفسیری، مفسر عارف بر مبنای تعالیم عرفانی یا ذوق وجدانی حاصل از شهود باطنی به تأویل ظواهر آیات قرآن می پردازد. این رویکرد ویژه تفسیری، در واقع برآیند مبانی ویژه هستی شناسی و معرفت شناسی عارفان است؛ آنان برای جهان هستی ظاهر و باطنی قائل و معتقدند که هستی در هر لحظه از بطون به ظهور می آید و دگربار از ظهور به بطون می رود و همانند تنفس دارای قبض و بسط است. این جهان در حال زوال و حدوث مستمر است. بنا به آیه شریفه کلَّ یوم هُوَ فی شان[ الرحمن–29] هر لحظه جهان هستی از فیض جدیدی در قالب تجلیات الهی بهره مند می گردد. انسان نیز همانند جهان هستی دارای ظاهر و باطنی است؛ جسم، ظاهر او و روحش باطن او را تشکیل می دهد. عارفان معتقدند ظاهر قرآن مانند شخص آدمی است. ظاهرش نقش و حرف است و باطن آن ورای ظاهر قرار دارد.

ص: 259

از جملهٔ تفاسیر عرفانی: تفسیر سهل تستری، حقائق الاشارات قشیری، کشف الاسرار و عدة الابرار میبدی و تفسیر المحیط الاعظم از سید حیدر آملی.

9. روش تفسير اجتهادي (تفسير كامل):

همان طور كه در بحث تفسير به رأي متذكر شديم اجتهاد در تفسير دو معني دارد:

الف: اجتهاد به معني نظر و رأي شخصي بدون مراجعه به منابع تفسير و روايات و آيات.

ب: اجتهاد به معني استنباط و اعلام برداشت مفسر بعد از رجوع به آيات و روايات و قرائن عقلي و منابع ديگر تفسير و با توجه به اين اينكه مفسر داراي شرايط لازم است بعد از تأمل و دقت صورت مي گيرد.

و منظور ما از اجتهاد همان نوع دوم است چون اجتهاد به معني اول مردود است و به تفسير به رأي منتهي مي شود و اجتهاد به معني دوم لازمه كار يك مفسر است چون در شرايط مفسر بيان كرديم كه تقليد كردن مفسر از ديگران در مورد تفسير حرام است و نمي تواند با صرف سخن ديگري (حتي اگر از بزرگان تفسير باشد) آيه اي را تبيين و تفسير كند.

يك مفسر مجتهد لازم است مراحلي را بگذراند تا يك تفسير مطلوب بدست آورد كه ما به طور اختصار ذكر مي كنيم:

1. بررسي معني مفردات هر آيه لازم است چون بعضي از لغات قرآن روشن است لكن بعضي لغات با مراجعه به كتابهاي لغت مثل قاموس قرآن و صحاح بدست مي آيد، و حتي بعضي لغات مشكل است و به اصطلاح غرايب القرآن است كه لازم است به منابع خاصي مراجعه شود مثل: كتابهاي

ص: 260

غريب القرآن سجستاني، غريب القرآن غريبين، غريب القرآن طريحي و تفسير مجمع البيان (بحث لغة)، مفردات راغب اصفهاني، الدرالنظيم في لغات القرآن العظيم (شيخ عباس قمي) و مجمع البحرين (طريحي).

2. بررسي قرائت هاي مختلف يك آيه قرآن براي مفسر لازم است كه:

اولاً بررسي گردد كه آيه قرائت ديگري دارد يا نه و اگر دارد در معني آيه مؤثر است يا خير (و قبل از هر چيز لازم است بررسي شود كه قرائت هاي مختلف حجت است) چنانچه در مورد كلمه يطهرون و يطهّرن در آيه شريفه اختلاف است و حتي در حكم فقهي آن مؤثر است.

براي اين منظور مي توان به اين منابع رجوع كرد: تفسير مجمع البيان خصوصاً با حاشيه هاي مرحوم شعراني در چاپ اسلاميه، كتاب النشر في قرائات عشر (تأليف جزني) و كتاب حجة القرائات.

3. بررسي تركيب هر آيه (بعد از بررسي مفردات آن) لازم است چون ممكن است تركيب يك آيه معنائي غير از مفردات داشته باشد و يا يك معناي كنائي و يا مجازي از جمله مراد باشد. و لذا مبتداء و خبر و صفت و موصوف و ... بايد مشخص شود.

در اين مورد مي توان به منابع زير مراجعه كرد: كتاب املاء ما من به الرحمن و كتاب مجازات القرآن (سيد رضيره).

4. بررسي آيات قبل و بعد هر آيه لازم است چون ممكن است حتي يك سوره با سوره قبل يا بعد مرتبط باشد و گاهي دو سوره كه ظاهراً جداي از هم است لكن يك سوره شمرده مي شود (چنانچه در مورد سوره لايلاف و الفيل اين طور فرموده اند) و اگر با مطالعه كل يك سوره آيات هر قسمت دسته بندي شود و يك جا بررسي شود مناسب تر است چنانچه روش الميزان اين گونه است.

5. بررسي آيات مشابه آيه مورد تفسير لازم است (كه در حقيقت همان تفسير قرآن با قرآن است) و اين از دو طريق صورت مي گيرد:

الف: بررسي لفظ يا الفاظ آيه در آيات ديگر قرآن و معاني و مقاصدي كه از آنها اراده شده است.

ص: 261

ب: بررسي موضوع آيه مورد تفسير در آيات ديگر (ولو با لفظ ديگري بيان شده باشد).

براي اين منظور مي توان از كشف الايات و كشف المطالب يا معجم الفاظ قرآن بهره گرفت.

6. بررسي شأن نزول هر آيه لازم است.

شأن نزول ها گاهي موجب انحصار يك آيه در مورد خاص مي شود (مثل آيه تطهير كه منحصر در اصحاب كساء است) و يا احتمال دارد ذكر مصداق آن آيه را مي كند و گاهي شأن نزول موجب روشن شدن لغات و معني آنها در آيه مي شود (اين مورد را در بحث منابع تفسير مفصل بررسي كرديم).

البته شأن نزول آيه بايد از طريق قطعي (خبر متواتر يا محفوف به قرائن) بدست ما رسيده باشد و در اين مورد بايد مواظبت كرد تا دچار اخبار جعلي و قصه هاي ساختگي نشويم.

منابعي كه مي تواند مورد استفاده قرار گيرد مثل: اسباب النزول (واقدي) كه در حاشيه الاتقان سيوطي آمده است و شأن نزول آيات (دكتر محقق) و تفسير مجمع البيان و نورالثقلين و برهان.

7. بررسي آيات محكم و متشابه مورد توجه مفسر قرار گيرد تا معلوم گردد آيه مورد تفسير از محكمات است يا متشابهات تا بتواند بهتر به تفسير آن اقدام كند چون گاهي ظاهر يك ايه از متشابهات است و در پرتو محكمات قرآن در مي يابيم كه ظهور آيه مورد نظر خداوند نيست (و اين كه با لفظ مشابه آورده است به خاطر مقصودي ديگر يا قصور لفظ است).

مثال: آيه شريفه يد الله فوق ايديهم (دست خداوند بالاي دست آنهاست) از ظاهر اين آيه دست داشتن خداوند سبحان استفاده مي شود لكن در پرتو آيات محكم مثل: ليس كمثله شي (هيچ چيز مثل و مانند خدا نيست) در مي يابيم كه خداوند سبحان دست و پا و چشم و گوش و جسم ندارد پس منظور از آيه قدرت الهي است.

در اين مورد مي توان به كتابهاي متشابهات القرآن (ابن شهر آشوب) و التمهيد جلد دوم (استاد گرامي آيت الله معرفت) مراجعه نمود.

ص: 262

8. آيات ناسخ و منسوخ بررسي شود تا معلوم گردد آيه مورد تفسير نسخ شده است يا نه - البته بعضي در اين مورد راه افراط رفته و تا دويست آيه ناسخ و منسوخ بر شمرده اند و بعضي هم منكر نسخ در قرآن شده اند، و لكن راه اعتدال آن است كه چند مورد معدود نسخ كه طبق روايات متواتر و قطعي ثابت شده است شناسائي شود و در تفسير قرآن مورد توجه قرار گيرد.

در اين مورد به كتابهاي علوم قرآن و البيان مرحوم آيت الله خوئي رحمت الله عليه مراجعه شود.

9. مراجعه به كتابهاي تفسير گذشتگان از شيعيان و اهل سنت لازم است.

در اين مورد بعضي به افراط و تفريط دچار مي شوند چون گاهي آن قدر بر اقوال مفسرين سلف اصرار مي شود كه به حد تقليد از آنها مي رسد و بعضي افراد ممكن است از مراجعه به تفسير سلف هم خودداري كنند.

ولي همان طور كه به طور مفصل در بحث منابع تفسير ذكر كرديم تقليد از مفسرين براي مفسر حرام است ولكن مراجعه به كتب تفسير قدماء (بعد از اين كه شخص مفسر دقت و تدبر لازم را در آيه انجام داد) لازم است تا از نظرات و دقت هاي آنها يا قرائن موجود در كلام آنها استفاده كند.

براي اين موضوع به كتابهايي مثل تفسير طبري از اهل سنت ومجمع البيان از شيعه مراجعه شود.

10. مراجعه به عهد عتيق و جديد (تورات و انجيل).

اين كتابها در زمان حيات رسول خدا - صلي الله عليه و آله - وجود داشته است و افراد مسيحي و يهودي در آن زمان اطلاعات خود را از اين منابع اخذ مي كرده اند و گاهي مسلمان مي شدند و كم كم معلومات خود را با معلومات اسلامي مخلوط مي كرده اند (عمداً يا سهواً) و گاهي در نقل هم جابجائي صورت مي گرفته و لذا اسرائيليات در مسلمانان پيدا شد.(اسرائيليات اخبار و رواياتي است كه ريشه در عقايد يهود و مسيحيت دارد و در لابلاي روايات اسلامي نقل شده است).

پس بهترين منبع براي ارزيابي شأن نزول آيات و داستانها و قصص مذكور در تفاسير مراجعه به كتاب مقدس (تورات و انجيل) است تا صحت و اصالت مطالب مذكور روشن شود (هر چند به صرف مشابهت يك داستان در تورات و انجيل نمي توان حكم به جعلي بودن آن كرد).

ص: 263

11. مراجعه به روايات پيامبر - صلي الله عليه و آله - و اهلبيت - عليهم السلام - كه در مورد هر آيه وارد شده، لازم است و اين امر مهم و لازم است خصوصاً در مورد آيات الاحكام كه بسياري از مخصصها و مقيدهاي آيات در روايات وارد شده است.

البته در مورد حجيت روايات پيامبر - صلي الله عليه و آله - و اهل البيت - عليهم السلام - در تفسير قرآن در مبحث منابع تفسير و روش تفسير با روايات مفصل سخن رانديم.

لكن متذكر مي شويم كه روايات متواتر و محفوف به قرينه كه قطعي هستند در تفسير قرآن معتبر است لكن روايات ضعيف اعتباري ندارد و در مورد روايات آحاد هم تفصيل قائل شديم كه فقط در مورد آيات الاحكام مفيد است.

پس بايد قبل از تفسير آيه به روايات اسلامي مراجعه كرد لكن صحت و قوت روايات بايد بررسي شود.

و از طرف ديگر بعضي روايات مفسر قرآن است و بعضي تأويل آيات را بيان مي كند و يا مصداق خاصي از آيه را مشخص مي كند و گاهي يك روايت تخصيص يا تقييد به عمومات و اطلاقات قرآن است.

براي بررسي روايات وارده در تفسير قرآن مي توان به تفسير برهان و نورالثقلين از شيعه و در المنثور (از اهل سنت) مراجعه نمود و در مورد آيات الاحكام هم مراجعه به وسائل الشيعه و صحاح شش گانه اهل سنت مفيد است.

12. در نظر گرفتن قرائن عقلي و عقلائي و علمي قطعي براي تفسير يك آيه لازم است.

در بحث منابع تفسير و تفسير معتبر متذكر اين مطلب شديم كه در قرآن چيزي كه مخالف حكم قطعي عقل باشد وجود ندارد چون كلام خداوند حكيم و عاقل است پس در تفسير آن هم چيز مخالف عقل نداريم بلكه بعضي از آيات قرآن بدون مراجعه به دلايل عقلي به روشن تفسير نمي شود پس لازم است براي تفسير آيه قرائن عقلي و عقلائي را در نظر داشته باشيم.

اين مورد را در بحث روش تفسير قرآن با عقل و تفسير علمي بيشتر بررسي كرديم.

ص: 264

13. در تفسير اجتهادي مفسر از هر گونه پيش داوري و تفسير به رأي خودداري مي كند و فقط بعد از ملاحظه منابع تفسير و دقت در آيات به جمع بندي و استنباط مي پردازد.

جمع بندي و نتيجه گيري بحث روش هاي تفسير:

هر كدام از روشهاي تفسير قرآن به يك جنبه از تفسير توجه كرده اند لكن در روش اجتهادي در حد امكان تمام جوانب تفسير مورد ملاحظه قرار گرفته است و اين روشي است كه شامل تفسير قرآن به قرآن و قرآن به روايات و به عقل و ... مي شود و حقيقت اين كه در تفسير قرآن نبايد خود را مقيد و محدود به يك روش خاص كنيم و خود را از قرائن عقلي يا نقلي در تفسير محروم سازيم بلكه در مورد هر آيه ممكن است يك يا چند روش به كار آيد و هر مورد به قرائن معتبر (عقلي، نقلي، قرآن) تمسك جوئيم. و اين روشي است كه مورد توجه بزرگان تفسير در عصر حاضر است. مثل تفسیر تسنیم علامه عبدالله جوادی آملی .

کلمه نهائی اینکه : اگردراین قرن قرآن را به روش اجتهادی تفسیرموضوعی کنیم ونه تفسیر ترتیبی ؛ بالغ برهزاران تفسیرغیرتکراری خواهیم داشت. توجه داشته باشید که قرآن درحدود یکصد هزارموضوع دارد که بعضی بسیارمبسوط وبعضی به اختصارمی باشد. تا شما ظرف وجودیتان چقدرباشد و چقدراشتهای قرآنی ومعنوی داشته باشید.

27- معرفی فرهنگ های موضوعی قرآن

تعداد فرهنگ های موضوعی قرآن تعداشان بسیار کم است و مسیر برای ادامه کار هموار است .

مرتب وصورت مستمر باید دانشمندان اسلامی در علوم گوناگون بصورت جمعی وبا برنامه ریزی علمی این کار را انجام بدهند. در رشته های علمی مختلف ما فرهنگ های موضوعی تخصصی قرآن نیاز مندیم.دراینجا به بهترین فرهنگهای موضوعی قرآن می پردازیم.

ص: 265

1. تفصیل آیات القرآن الحکیم

ژول لا بوم، مترجم به عربی: محمد عبد الباقی، مترجم به فارسی: مهدی الهی قمشه ای، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1360ش.، 1 جلد، 1302ص، رحلی.

این کتاب که قدیمی ترین اثر موجود در بین فرهنگ های موضوعی است، به روش موضوعی در 18 باب ترتیب یافته است: تاریخ، محمد(صلی الله علیه و آله)، تبلیغ، بنی اسرائیل، تورات، نصاری، ماوراء طبیعت، یگانگی خدا، قرآن، دین، عقاید، عبادات، شریعت، نظام اجتماع، علوم و فنون، تجارت، علم تهذیب اخلاق، پیروزی.

در ذیل این 18 باب کلی، 354 مدخل ارائه شده که هر چند شامل اعلام مصرّح و غیر مصرّح قرآنی نیز می باشد، اما بسیاری از موضوعات قرآنی را شامل نیست. همچنین از مدخل های ارجاعی بی بهره است و مدخل ها فاقد شناسه می باشند.

آیات ذکر شده در هر مدخل، بدون برداشت و پیام هستند و غالباً بیشتر از آنچه محل استشهاد است، ارائه شده اند. علاوه برا ینکه به همة آیات مربوط به یک موضوع، استناد نشده است؛ چنان که در باب هفدهم (علم تهذیب اخلاق) در موضوع «عدل» به دو آیه استناد گردیده، در حالی که آیات مربوط به عدل و قسط بیش از این دو مورد می باشد.

و به طور کلی، انتخاب مدخل ها و استشهاد به آیات با دقت کامل صورت نگرفته است؛ مثلاً در باب دوم (محمد(صلی الله علیه و آله)) و در ذیل عنوان «شخصیت محمد(صلی الله علیه و آله)» آیاتی ذکر شده که با این موضوع هماهنگ نمی باشد؛ همچنان که آیة 3 سورة سجده، افترا بستن قرآن از سوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نفی می کند و آیه 146 سوره بقره، حقانیت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را بیان می کند و آیه 44 سوره قصص، از تأیید رسالت او سخن می گوید (که این آخری بهتر بود در موضوع «تأیید رسالت او» ذکر شود).

گفتنی است که «محمد فؤاد عبد الباقی» _ مترجم این اثر از زبان فرانسوی به عربی _ در مقدمه کتاب اظهار نموده:

ص: 266

«من و بسیاری مردم دیگر مانند مرحوم استاد شیخ مصطفی عبد الرزاق، استاد دانشگاه الازهر، ملاحظه کردیم که مؤلف تفصیل الآیات چند باب از آنچه باید بیاورد، نیاورده است و در آن ابواب که آورده، چندین آیه مناسب آن ابواب از قلمش افتاده است. آن گاه در مجله «المنار» مقاله ای خواندم به قلم «شکیب ارسلان» درباره ترجمه قرآن به زبان فرانسه که «ادوارد مونتیه» منتشر ساخته است و این دقیق ترین ترجمه است بدین زبان و مترجم در آخر آن فهرستی الحاق کرده است شامل مطالب قرآن به تمام تفصیل که گویی برای تدارک نقص تفصیل الآیات تألیف شده. آن را بر استاد عرضه داشتم، بپسندید و مرا به نقل آن به لغت عربی ترغیب نمود. امتثال امر وی نمودم و در طبع دوم تفصیل الآیات آن را هم به نام «المستدرک» ضمیمه کردم.»

این مستدرک که بیش از 390 صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده، شامل 149 مدخل است که به صورت الفبایی ترتیب یافته و همچون اصل کتاب (تفصیل الآیات) بدون شناسه و برداشت از آیات، تنها ذیل هر مدخل، به ذکر آیات مربوط پرداخته و آیات را بیشتر از آنچه محل استشهاد است، آورده است.

در پایان این اثر، فهرست اجمالی کتاب «تفصیل الآیات» و نیز فهرست الفبایی کتاب و مستدرک آن ارائه گردیده است.

2. تبویب آی القرآن الکریم من الناحیة الموضوعیة

احمد ابراهیم مهنا، قاهره: مرکز الکتاب للنشر، چاپ اول، 1424 ق.، 3 جلد، 2549 ص، وزیری.

این اثر که به زبان عربی تحریر یافته، در واقع 4 جلد است که در یک مجلد به طبع رسیده و در پایان هر جلد فهرستی از مطالب آن جلد ارائه شده است. مؤلف، در 65 صفحة اول جلد نخست، به بیان اشکالات کتاب «تفصیل آیات القرآن الکریم» ژول لا بوم پرداخته و سپس اصل کتاب خود را ارائه نموده که البته به شیوة همان کتاب، به روش موضوعی می باشد.

ص: 267

هشتاد وسه

مدخل در این کتاب ذکر گردیده که از اعلام غیر مصرّح قرآنی در آنها استفاده نشده، و همگی اصلی هستند و سیستم ارجاع مدخل ها در آن به کار نرفته است. این مدخل ها که بسیار کلی هستند و دارای عناوین و موضوعات زیر مجموعه نمی باشند، ذیل فصولی همچون: الکتب المنزلة فی القرآن، السمعیات، الجنة و اصحابها، الانسان فی القرآن، اهل الکتاب فی القرآن الکریم، العبادات، شخصیات تاریخیة، و ... بیان گردیده اند و شامل بسیاری از موضوعات قرآنی نمی باشند.

نویسنده در هر جا که لازم دانسته، از شناسه برای توضیح برخی از مدخل ها بهره برده و آیات را به ترتیب شماره سوره ها و آیه ها در ذیل هر موضوع آورده و آن ها را بیشتر از مقدار محل استشهاد ذکر نموده که گاهی به ده آیة متوالی می رسد. وی هیچ پیامی را از آیات ذکر شده، برداشت نکرده و دقت کافی را در تنظیم مدخل ها و استناد به آیات به خرج نداده است. به عنوان مثال، مدخلی راجع به «اسلام» ارائه نکرده و در مدخل «السلام فی القرآن» علاوه بر آیات مربوط به سلام، دو آیة 112 سوره بقره و 125 سوره نساء را که دربارة تسلیم است و نه سلام، ذکر نموده است.

3. الترتیب و البیان عن تفصیل آی القرآن

محمد زکی صالح، بغداد: دار المکتبة العلمیة، چاپ دوم، 1399ق.، 2 جلد، 512 + 683 ص، وزیری.

کتابی به زبان عربی است که به گفتة مؤلف آن با انگیزة رفع نواقص کتاب «تفصیل آیات القرآن الحکیم» و با همان شیوه (روش موضوعی) به رشته تحریر درآمده و هجده سال (1356 _ 1374ق.) کار تألیف آن به طول انجامیده است.

این اثر، در شصد و یک باب ترتیب یافته با عناوینی همچون: التوحید، اسماء الله الحسنی، مفاتح الغیب، علم الساعة، الروح و النفس، الملائکة، غرائز الانسان، و ... آیات مورد استناد نیز در ذیل همین عناوین کلیِ ابواب به ترتیب شماره سوره ها و آیه ها و بدون بیان هیچ پیام و برداشتی ذکر شده است؛ البته بعضی از ابواب، موضوعاتی کلی را به عنوان زیر مجموعه همراه خود دارند که

ص: 268

اعلام مصرّح و غیر مصرّح قرآنی هم در آنها دیده می شود؛ مثلاً در باب «القصص» عنوان های: قصه قابیل و هابیل، قصه اهل الکهف، قصه ذی القرنین، و قصه الافک، زیر مجموعه قرار گرفته اند.

مدخل ها (عناوین ابواب) همگی اصلی و فاقد شناسه هستند و شامل بسیاری از موضوعات قرآنی نمی باشند و در عین حال، همة آیات مربوطه در آن ها ذکر نشده؛ به عنوان مثال، در مدخل «یتیم» به 10 آیة قرآنی استشهاد شده و از 13 آیه دیگر که راجع به یتیم است، غفلت شده است.

شایان توجه است که ذکر تفسیری مختصر توسط مؤلف در ذیل هر آیه که در واقع، شرح لغات و توضیح عبارات آیه است و نیز ذکر احادیث نبوی در پایان هر باب راجع به موضوع آن باب، از امتیازات این اثر می باشد.

4. الجامع لمواضیع آیات القرآن

محمد فارس برکات، بیروت: دار قتیبه، چاپ چهارم، 1405ق.، 1 جلد، 660ص، رحلی.

نویسنده، انگیزة خود را از تدوین این کتاب _ که به زبان عربی نوشته _ اقبال مردم به اثر دیگر او «المرشد الی آیات القرآن الکریم و کلماته» و تقدیر آنان از آن کتاب و تشویق ایشان به تهیة فهرستی جامع از آیات قرآن بر اساس موضوع، بیان می نماید.

در این کتاب که سه دانشمند بر آن مقدمه نوشته اند و فهرست موضوعات در پایان آن به چشم می خورد، 376 موضوع جزئی _ و در واقع پیام و برداشت از مجموعه آیات _ ذیل 21 موضوع کلی آورده شده که عبارت اند از: الهیات، عبادات، ایمان، جهاد و هجرت، رسالت، روز قیامت، محرمات، احکام و حدود، اجتماعیات، کفر، فساد و جرم و فسق، نفاق، شرک و مشرکون، امثال، علم، انسان، ابلیس یا شیطان، جن، شعراء، اخلاق حمیده و ترغیب به آن، اخلاق ذمیمه و نهی از آن

ص: 269

و از سیئات. این موضوعات، همگی اصلی و فاقد شناسه می باشند. از اعلام مصرح و غیر مصرح قرآنی در عناوین موضوعات نیز استفاده شده است.

روش کتاب موضوعی است و لکن آیات در هر موضوع به ترتیب شماره سوره ها و آیه ها، آن هم به مقداری که محل استشهاد است، ذکر گردیده است. اگر چه موضوعات ارائه شده نمی تواند جامع همه موضوعات قرآنی باشد، اما در آن ها برداشت های خوبی از آیات قرآن صورت گرفته است؛ مثلاً در مدخل «القرآن الکریم» با این مطالب رو به رو می شویم:

وصف قرآن و وجوب ایمان به آن، احتجاجات قرآن بر اهل کتاب و غیر ایشان، نسخ، اقسام قرآن، محکمات و متشابهات از آیات قرآن.

5. معجم الاعلام و الموضوعات فی القرآن الکریم

عبد الصبور مرزوق، قاهره: دار الشروق، چاپ اول، 1415 ق.، 3 جلد، 1420 ص، رحلی.

کتابی است به زبان عربی که به صورت الفبایی تنظیم شده است؛ با این توضیح که از پنج قسمت (بخش) تشکیل یافته: چهار بخش آن مربوط به اعلام است، با عناوین: الله جل جلاله، اعلام انبیاء، اعلام غیر انبیاء، نمونه های بدون اسم. و بخش پنجم «معجم موضوعات» است که از حرف الف تا یاء را شامل می باشد و از واژة «الآیه» آغاز می شود.

علاوه بر اینکه در پایان هر جلد، «فهرست محتویات» آن جلد آمده، در پایان جلد سوم فهرستی کلی از اعلام و موضوعات هر سه جلد ارائه گردیده است.

بیش از 900 مدخل اصلی و ارجاعی دارد که شامل اعلام مصرّح نیز می باشد و در زیر مجموعه مدخل ها، موضوعات کلی و گاهی موضوعات جزئی نیز بیان شده و سپس به آیات استناد گردیده

ص: 270

که در این خصوص، به ذکر مقدار مورد استشهاد از آیات اکتفا شده است. بعضی از مدخل ها که نیاز به توضیح داشته، دارای شناسه است.

برداشت از آیات در غالب مدخل ها به خوبی انجام گرفته؛ مثلاً در مدخل «شرک» این عبارات از آیات برداشت شده است: الشرک بالله اثم و ضلال و ظلم، النهی عنه، ویل للمشرکین، لیس فی الانبیاء من اقرّ الشرک، بالعقل و بالمنطق یجب رفض الشرک.

اشکال عمده این اثر در مورد مدخل های ارجاعی است که ضابطه خاصی در آن ها دیده نمی شود؛ چنان که عناوینی مثل: سلیمان، شعیب، صالح، مسیح، یعقوب، یونس، و ... دوبار ذکر شده که یکبار به عنوان مدخل اصلی و یکبار ارجاعی است؛ در حالی که عناوین: آدم، ادریس، اسحاق، اسماعیل، ایوب، داود، و ... تنها به صورت مدخل اصلی در بخش اعلام انبیاء آمده است.

6. المعجم المفهرس لمعانی القرآن العظیم

محمد بسَام رشدی الزَین، دمشق: دار الفکر، چاپ اول، 1416ق.، 2 جلد، 1376 ص، رحلی.

محمد بسام رشدی الزین به عنوان مدیر بخش درس ها و بحث ها در انتشارات دار الفکر، این اثر را که به زبان عربی است، با نظارت محمد عدنان سالم، مدیر کل دار الفکر، به منظور اطلاع رسانی به محققان آن مرکز و همه قرآن پژوهان، در مدت سه سال به سامان رسانده و در 1977 مدخل اصلی و ارجاعی که شامل اعلام مصرّح قرآنی نیز می باشد، بر اساس شیوة الفبایی مرتب نموده و در پایان جلد دوم، فهرستی با عنوان «فهرست موضوعات اساسی» شامل همه مدخل ها آورده است.

مدخل ها دارای شناسه نمی باشند و در زیر مجموعه آن ها، موضوعاتی کلی نیز بیان گردیده و آیات، اگر چه بیشتر از مورد استشهاد ذکر شده اند، اما محل استشهاد در آیات با قلمی پر رنگ تر به چاپ رسیده است.

برداشت خاصی از آیات صورت نپذیرفته و استناد به آیات در بعضی موارد سلیقه ای و شخصی است. به عنوان مثال، در مدخل «علم الیقین» علاوه بر آیه 5 سوره تکاثر که به صراحت واژه علم

ص: 271

الیقین در آن ذکر شده، به 13 آیه دیگر نیز استناد گردیده که کلمة یقین در آن ها به کار نرفته و مؤلف از واژه علم در آن آیات، علم الیقین استفاده نموده، همچون آیه 260 سوره بقره: «و اعلم ان الله عزیز حکیم».

7. فرهنگ موضوعی قرآن مجید (الفهرست الموضوعی للقرآن الکریم)

کامران فانی و بهاء الدین خرمشاهی، تهران: ناهید، چاپ سوم، 1376ش.، 1 جلد، 419ص، وزیری.

مؤلفان این کتاب، مدعی شده اند که «برای نخستین بار شیوه های جدیدی را که در فهرست سازی کتب و مدارک علمی در علم کتابداری و اطلاع رسانی جدید اروپایی معمول است و سابقه ای بیش از یک قرن دارد، در کار آوردیم...؛ لذا مبنای کار خود را نه بر امر ذهنی و ما قبل تجربی، بلکه امر مشهود تجربی گذاردیم تا ببینیم خود قرآن مجید، آیه به آیه از چه سخن می گوید... [پس] به آیه آیه آن موضوع دادیم و تقطیع موضوعی کردیم و تا آنجا که ممکن بود، از نص و لفظ قرآنی عدول نکردیم.»

روش کتاب به صورت الفبایی است و در حدود 10 هزار مدخل اصلی و ارجاعی دارد که تمامی مدخل های اصلی (در حدود 7 هزار) عربی است. مدخل ها بدون شناسه می باشند و در آن ها از اعلام مصرّح و غیر مصرّح قرآنی نیز استفاده شده است. نص آیات ذکر نگردیده و به آدرس آن ها اکتفا شده و هیچ گونه برداشتی از آن ها صورت نپذیرفته است.

شایان ذکر است که چاپ اول این اثر توسط انتشارات فرهنگ معاصر در سال 1364 ش. و چاپ دوم آن توسط انتشارات الهدی در سال 1369 ش. بوده است. این کتاب، به جز متن خود، فاقد هر نوع فهرست دیگر است.

ص: 272

8. پژوهش موضوعی در قرآن مجید

سید خلیل خلیلیان، تهران: فرجام، چاپ اول، 1381 ش.، 1 جلد، 470 ص، وزیری.

روش این کتاب، موضوعی است و 350 مدخل که گاهی موضوعات کلّی و جزئی را به عنوان زیر مجموعه به همراه دارند، در پنج بخش طبقه بندی شده اند: خداشناسی، پیامبر شناسی، کردار و رفتار، سیاست و حکومت، رستاخیز.

مدخل ها، شناسه ندارند و اعلام مصرّح قرآنی و نیز واژه های روزآمد در آن ها دیده می شود. از سیستم ارجاع مدخل ها بسیار کم استفاده شده و نص آیات ذکر نگردیده و به ترجمه آیات اکتفا شده است. البته ترجمه آیات به ترتیب شماره سوره ها و آیه ها ذیل هر مدخل، آن هم به مقدار مورد استشهاد، آورده شده، اما هیچ گونه پیام و برداشتی از آن ها صورت نگرفته است.

از امتیازات این اثر، ترجمه روان آیات با استفاده از دیدگاه قرآن شناسانی چون علامه طباطبایی است. همچنین در جای جای آن به نقل قول از ایشان پرداخته شده و اگر آیه ای، عبارتی و یا واژه ای نیاز به توضیح داشته، در پاورقی شرح آن آمده و نیز در پیوست کتاب، فهرست های: واژه یاب، نمایه، و زمان بندی نزول آیه های قرآن ارائه گردیده است.

اما مشکل اساسی این کتاب، پراکندگی و جامعیت نداشتن مدخل ها و موضوعات، و شامل نبودن بر همة آیات است؛ چنان که در سه مدخل جدای از هم، یعنی: مدخل «آزادی» و مدخل «گستردن دین با زور» - که موضوع «آزادی عقیده» در ذیل آن آمده – و مدخل «آزادی و ناچاری» - که موضوع «آزادی انسان در گزینش» زیر مجموعه آن است - تنها به 23 آیه استناد گردیده و موضوعات یاد شده، شامل همة انواع آزادی نمی باشد.

9. الفهرس الموضوعی لآیات القرآن الکریم

محمد عوض العایدی، قاهره: مرکز الکتاب للنشر، چاپ اول، 1424 ق.، 3 جلد، 2549 ص، وزیری.

ص: 273

اثری است به زبان عربی که محمد طلعت ابو بصیر، استاد دانشکده اصول الدین دانشگاه الازهر، بر آن مقدمه نوشته و در پایان جلد سوم آن، فهرست الفبایی موضوعات، تحت عنوان «الکشاف الهجائی» آمده است.

روش کتاب، الفبایی است و آیات به ترتیب شماره سوره ها و آیه ها _ البته بیشتر از آنچه محل استشهاد است _ ذیل هر مدخل ذکر گردیده و هیچ گونه پیامی از آیات برداشت نشده است. بیش از 7 هزار مدخل اعم از اصلی و ارجاعی دارد که شامل اعلام مصرّح و غیر مصرّح قرآنی نیز می باشد. عناوین زیر مجموعة مدخل ها در این اثر، به طور مستقل، خود مدخل قرار گرفته اند و مدخل ها از شناسه بی بهره هستند.

در این کتاب برخی از مدخل ها بسیار کلی است و از موضوعات زیر مجموعه در آن ها استفاده نشده و گاهی به تمام آیات مربوط به موضوع استناد نگردیده است؛ مثلاً در مدخل «اذن» تنها به 24 آیه استشهاد شده و هیچ زیر مجموعه ای برایش ذکر نشده است؛ زیر مجموعه هایی همچون: اذن تشریعی، اذن تکوینی، اذن جهاد، اذن پدر، اذن ورود به خانه، و ... .

10. فرهنگنامه موضوعی قرآن کریم

احمد خاتمی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1383 ش.، 3 جلد، 3810 ص، وزیری.

بیش از 1400 مدخل که همگی اصلی هستند و از اعلام مصرّح قرآنی نیز در آن ها استفاده شده، در این کتاب به روش الفبایی گرد آمده اند. شناسه به صورت پاورقی، آن هم در بعضی از مدخل ها که به نظر رسیده معنای آن ممکن است برای خوانندگان مشخص نباشد، به کار رفته است. آیات مورد استناد، بیشتر از آنچه محل استشهاد است، به همراه ترجمه فارسی ذکر شده، اما هیچ گونه برداشتی از آنها صورت نگرفته است.

ص: 274

از ویژگی های این اثر، آن است که مدخل های ارجاعی را نه در متن کتاب که در «فهرست راهنما» به همراه مدخل های اصلی آورده و همچنین اعلام و موضوعات غیر مصرّح قرآنی را نه در اصل کتاب که در «فهرست راهنمای تکمیلی» ذکر نموده است.

این دو فهرست، به همراه «فهرست مداخل» و «فهرست نام و شماره سوره های قرآن کریم» در ابتدای جلد نخست کتاب و خلاصه ای از شأن نزول آیات در پایان جلد سوم کتاب آمده است.

اما انتخاب واژه های مداخل، اگر چه به گفته مؤلف با مطالعه و تفحص در قرآن کریم و کتب تفاسیر و مراجعه به فرهنگ های قرآنی و بهره مندی از پژوهش پژوهشگران، انجام یافته، و لکن خالی از اشکال نیست؛ چنان که یک مدخل با عنوان «اثم / گناه» (شامل آیات مربوط به اثم) و یک مدخل با عنوان «گناه و پیامدهای آن» (شامل آیات مربوط به ذنب و خطیئه) در این کتاب وجود دارد.

11. فروغ بی پایان (فهرست تفصیلی مفاهیم قرآن کریم)(9)

عبدالمجید معادیخواه، تهران: ذرّه، چاپ اول، 1378 ش.، 1 جلد، 859 ص، وزیری.

روش این کتاب، الفبایی _ موضوعی است؛ بدین معنا که مدخل ها بر اساس شیوه الفبایی مرتب شده اند، اما عناوین زیر مجموعه با شیوة موضوعی ترتیب یافته اند و در این خصوص، مفاهیم کلی: جهان بینی، فلسفه، کلام و عرفان، تاریخ و جغرافیا، فرهنگ و اخلاق، طبیعت، ادبیات و هنر، حقوق، سیاست، و ... مورد توجه بوده است.

2300 مدخل اصلی و 750 مدخل ارجاعی دارد که اعلام مصرّح و غیر مصرّح قرآنی نیز در آن ها هست. همچنین مجموع عنوان ها و زیر عنوان ها _ که غالباً برداشت از آیات است _ به بیش از 21600 عنوان می رسد. اگر موضوعی با موضوعات دیگر پیوند داشته، به آن موضوعات نیز توجه داده شده است. مدخل ها دارای شناسه نیستند، اما از واژه های روز آمد در آن ها استفاده شده است.

ص: 275

نص آیات در این کتاب ذکر نگردیده و به آدرس آن ها اکتفا شده؛ البته چنانچه برداشت از آیه ای در گرو تأمل در آیات قبل و بعد از آیه مورد استشهاد بوده، آدرس آن ها هم ذکر گردیده است.

از ویژگی های این اثر، آن است که «سی دی» کتاب نیز به همراه آن به بازار عرضه شده است. در پایان کتاب یک فهرست از عناوین فقهی و اصولی به ترتیب الفبا و یک فهرست از نمونه های آیات جامع قرآن در هر زمینه (با 9 مدخل) ارائه شده، اما کتاب از فهرست اجمالی مطالب بی بهره است.

انتخاب واژه های مدخل ها و زیر مجموعه آن ها سلیقه ای و شخصی است که خالی از اشکال نمی باشند؛ چنان که موضوعی با عنوان «علم الیقین» (تکاثر / 5) در مدخل «علم» وجود ندارد. همچنین در مدخل «آدم» یکی از زیر عنوان ها «تفاوت نژادی آدم و ابلیس» ذکر شده، در حالی که با توجه به آیات مورد استشهاد، بهتر است گفته شود: «تفاوت آدم و حوا در خلقت»؛ هر چند یکی از آیات (غافر / 67) تنها چگونگی خلقت آدم را بیان می کند.

اشکالات دیگری نیز دیده می شود که به نظر می آید بیشتر مربوط به امر حروفچینی و چاپ باشد؛ مثلاً یکی از زیر عنوان های مدخل «آینده»، «آینده، معیار ارزیابی مواضع و عملکرد افراد و جامعه ها» است و حال آنکه نه آیه ای در مورد آن ذکر گردیده و نه به موضوع دیگری ارجاع داده شده است.

12. فرهنگ قرآن

اکبر هاشمی رفسنجانی و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم: بوستان کتاب قم، چاپ اول، 85-1379ش، 33 جلد ، وزیری.

این اثر، با زیر عنوان «کلید راهیابی به موضوعات و مفاهیم قرآن کریم» با هدف گردآوری همة اطلاعات بر اساس مفاهیم قرآن و در نهایت طبقه بندی آن ها برای استفاده آسان و سریع خوانندگان و بسترسازی مناسب برای پژوهش های نو در معارف قرآن پدید آمده و همچنان تدوین آن ادامه دارد.

ص: 276

پی ریزی این اثر نخست توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی، انجام گرفته و سپس پژوهشگران مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به سامان رساند.

28-تفسیرقرآن از دیدگاه ما

اما بعداز انتخاب روش و ترکیب گروههای علمی وتحقیقی ؛ تفسیرقرآن نیاز به منابع علمی دارد.

باتحقیق روی آثار علمی که نسبت به قرآن نوشته شده است به این نتیجه می رسیم با همه زحماتی که برای تفسیرقرآن شده است هنوز مواد و منابع لازم برای تحقیق قرآن تالیف نشده است.

یعنی زمانی ما می توانیم تفسیرعالی قرآن داشته باشیم که ابتدا منابع علمی که نیازداریم تالیف و فراهم کرده باشیم.

البته همه پژوهشگران می دانند که تاکنون نزدیک به دوازده هزاراثرتدوین گردیده است .

كتاب شناسي جهانی علوم قرآن توصيفي و موضوعي چهار جلدي، در دو بخش قرآن و علوم قرآني و معارف قرآني تدوين شده است: در بخش اول منابعي كه در زمينة تفسير و ترجمه، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، اعجاز قرآني، قَسم ها و مَثَل ها، اوصاف قرآن و تأليفات جديد قرآن پژوهي است، معرّفي شده است.

در بخش معارف قرآني، كتابهايي كه درباره موضوعات و مفاهيم قرآني تأليف شده است مانند: منابعي كه به اخلاق قرآني پرداخته اند يا منابع فقهي، فلسفي و كلامي كه دربارة قرآن نگارش يافتهاند، معرّفي شده است. در اين كتاب شناسي 9500 عنوان كتاب معرفي گرديده است.

لکن با بررسی این کتابها وطبقه بندی وتحلیل آن به کمبود منابع تحقیات قرآنی پی خواهیدبرد.

ص: 277

یکی ازموضوعات مهم درحوزه معانی قرآن ؛ لغت است. درقرآن ریشه کلمات حدود1919 عدد و کلمه 16301 عدد(بدون محاسبه تکرار) براساس سی دی های مرکزتحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی ؛ و براساس کتاب فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم دکترمحمود روحانی قرآن دارای 77807 کلمه می باشد.

اگرما برای هرکدام از ریشه کلمات و بعضی کلمات اساسی وبنیادی قرآن که حدود 3000 کلمه می باشد یک جلد کتاب بنویسیم یکدوره سه هزارجلدی درباره تفسیرلغت درقرآن نوشته ایم.

تولد و سابقه تاریخ هرلغت و مراحل و تطورات معانی آن درقبل و زمان پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و بعدازآن ؛ مباحث زیادی را می طلبد. چیزی که الان وجود خارجی ندارد.

تفسیرجملات و آیه ای و سوره ای قرآن که اهمیت آن بیشتراست. و استاندارسازی درباره آن هنوز انجام نگرفته است. تفسیرهای قرآن بیشترفردی انجام گرفته و به همین دلیل بصورت دقیق و یکدست ازابتدا تا انتهای قرآن صورت نگرفته است.

زیرا ابتدا مفسرین و گروه علمی رشته ها باید در تفسیر علم لغت و جملات و آیه ها و سوره ها و روشها به یقین و وحدت رویه برسند و بعد به تفسیرموضوعی و مسئله ای قرآن بپردازند.

درتفسیرقرآن نباید یک کلمه و یا جمله و یا سطر و یا صفحه اضافی تدوین گردد.

باید مشخص گردد کتاب تفسیری که تدوین گردیده است پژوهشگران آن ازچه جنسی و نوعی داده پردازی کرده اند.

تفسیر توصیفی و گزارشی ؛ تبیینی و استدلالی و استنباطی و اجتهادی ؛ تفسیری و نظریه پردازی ؛ تحلیلی و انتقادی ؛ تولیدی ونظریه سازی باهمدیگرمتفاوت می باشند.

درتفسیرقرآن باید اهداف و مخاطب و گرایشهای آن دقیقا روشن باشد.

ص: 278

تفسیرقرآن برای مذاهب اسلامی یا امت مسلمان و یا ادیان الهی و یا کشوری و منطقه ای و بین المللی متفاوت است. زیرا اهداف و مخاطبین آن متفاوت می باشند و فهم و فرهنگ تفاهم در سطوح متفاوتی است.

گروه پژوهشگران مفسر که با ادبیات و زبان بین الملل می نویسند باید ازهوشمندی مضاعفی برخوردارباشند.

مراکزعلوم دینی درجهان باید پژوهشگاههای علوم وحیانی تاسیس و ارتباط سازمانی مستدام علمی باهمدیگرداشته باشند. تا بتوانند درقرن معاصر و قرون آینده درخدمت فهم قرآن باشند.

ارتباط قرآن و علم و رشته های آن دائم باید داد وستد داشته باشند و فرآوردهای همدیگر را مد نظرداشته باشند.

جمیع علوم برای ما اهمیت وارزش دارند و علوم باید نود و نه درصدی درخدمت بشرباشد و قرآن یک درصدی. زیرا خداوند آن چه را که توانائی رسیدن وفهم آن را بشر نداشته و یا بصورت کامل امکان نداشته بیان کرده و بقیه را بعهده ادراک و حجت باطنی خود انسان گذاشته است. با این همه دراستفاده از منبع عظیم عقل نباید بی توجه شویم. یعنی اینکه توجه به عقل یکی از درسهای بزرگ قرآن است.

بخش سوم: علم مفاهیم شناسی درقرآن

1-کلمات قرآن

اما تحقیق ما دراینجا درباره کلمات قرآن است که ما بعنوان مفهوم ازآن یاد می کنیم.

لازم به توضیح است که واژه (کلمات قرآن) اصطلاحی عام در علوم قرآنی است با زیرمجموعه ای گسترده که به لحاظ های مختلف طبقه بندی و تنظیم شده اند. وجه مشترک واژه های زیرمجموعه این اصطلاح، دلالت آن ها بر ویژگی های کلماتی است که در قرآن کریم به کار رفته اند؛ برای

ص: 279

نمونه، گاهی کلمات قرآن به لحاظ بلندی و کوتاهی مورد دقت قرار گرفته اند و گاهی به لحاظ اشتقاق و عدم اشتقاق؛ گاهی به لحاظ افراد و تثنیه و جمع، و گاهی تانیث و تذکیر؛ گاهی به اعتبار تشابه و عدم تشابه حروف، و گاهی به اعتبار تشدید و تخفیف حروف؛ زمانی به ملاک تعریف و تنکیر، و زمانی به ملاک کیفیت دلالت؛ زمانی به لحاظ لهجه و لغات قبایل، و زمانی به لحاظ معنای مستعمل فیه (کردی، محمد طاهر، 1321-1400ق، تاریخ القرآن وغرائب رسمه وحکمه، ص169 و فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، 729 - 817ق، بصائرذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز، ج1، ص559).

به این ترتیب، اصطلاحات فراوانی ذیل واژه «کلمات قرآن» قابل دستیابی است.

و اما در مورد تعداد کلمات قرآن کریم اقوال مختلفی ذکر شده است. و با توجه به محدود و مشخص بودن کلمات قرآن کریم،زرکشی و سیوطی علت این اختلاف را «حقیقت و مجاز» و «لفظ و رسم»کلمه می دانند. احتمالات دیگری از جمله عدم دقت کافی در شمارش و در دسترس نبودن ابزارهای لازم برای شمارش را نیز در این جا باید مد نظر داشت.( زرکشی، محمد بن بهادر، 745 - 794ق، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص252 و ص 249 و سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، 849 - 911ق، الاتقان فی علوم القرآن، ج1، ص242.) اقوال دیگر عبارتند از: 77934؛ 77439؛ 79277؛ 77437؛ 77436؛ 77701؛ ….( اشیقر، محمدعلی، لمحات من تاریخ القرآن، ص334 و رامیار، محمود، 1301 - 1363، تاریخ قرآن، ص573).

محقق کتاب فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم (المعجم الإحصائي لالفاظ القرآن الکريم / فرهنگ آماري کلمات قرآن کريم، تأليف و تحقيق دکتر محمود روحاني، مشهد، مؤسسه ي چاپ و انتشار آستان قدس رضوي، 1366-1368، 3 جلد) قرآن را دارای 77807 کلمه می داند که ما نیز بدان معتقدیم.

ص: 280

2-علوم وبحث در باره کلمات

مطلب مهم دیگری که باید دراینجا بایدتذکرداد درباره کلمات (الفاظ – مفاهیم) است ؛ که حداقل سه علم درباره آن بحث می کنند .

اول :علوم ادبیات عربی.

دوم: علم منطق .

سوم :علم اصول.

بحث مفهوم در هرکدام از این علوم بصورت گسترده است و می توان گفت بحث از مفاهیم در حوزه علوم انسانی واسلامی مطرح است. ومفهوم خارج از این علوم دراینجا مراد نظر ما نیست.

3-علم اصول وکلمات

واژه ی مفهوم در علم اصول در سه معنا به کار می رود:

1. مفهوم یعنی، معنا و مدلولی که لفظ بر آن دلالت می کند و از لفظ فهمیده می شود. به عبارت دیگر، مفهوم با معنا، مدلول و مراد، مساوی است، چه این که مفهوم به معنای مدلول و معنا، مدلول مفرد باشد؛ مثل مفهوم لفظ «زید» و «انسان»، یا مدلول جمله باشد؛ مانند مفهوم جملۀ «زیدٌ قائِمٌ»، و چه مدلول حقیقی لفظ باشد؛ مانند حیوان درنده که مدلول حقیقی اَسَد(شیر) است، یا مدلول مجازی لفظ باشد؛ مثل مرد شجاع که مدلول مجازی لفظ اَسَد است.

2. مفهوم یعنی چیزی که در مقابل مصداق است؛ یعنی همان معنایی که در ذهن تصور شد (وجود ذهنی و کلّی)، اگر چه معنا و مدلول لفظ نباشد. به عبارت دیگر، مفهوم، وجود ذهنی شیء است و مصداق، وجود خارجی آن. و این معنا از مفهوم، نسبت به معنای اول، گسترده تر است؛ زیرا معنای اول مفهوم، مقید بود به آنچه که از لفظ فهمیده می شود، ولی این معنا از مفهوم، مقید به قید لفظ

ص: 281

نیست، بلکه حتی اگر از طریق کتابت یا اشاره نیز معنای یک چیز در ذهن تصور شود به آن مفهوم، گفته می شود.

3. مفهوم، یعنی چیزی که در مقابل منطوق باشد. در اصطلاح علم اصول که می گویند آیا فلان جمله دارای مفهوم است یا نه، همین قسم مراد است.( مظفر، محمد رضا، أصول الفقه، ج 1، ص 107، اسماعیلیان، قم، چاپ پنجم، بی تا.)

تعریف منطوق : منطوق، عبارت از آن چیزی است که نفس لفظ در حد ذات خود مستقیماً بر آن چیز دلالت داشته باشد. به عبارت دیگر، منطوق چیزی است که لفظ ابتداءً آن را در داخل خود دارد و لفظ، قالب آن می باشد، منطوق یعنی مدلول مطابقی لفظ.(همان)

انواع دلالت : دلالت، یا عقلی است، یا طبعی است، و یا وضعی. دلالت وضعی خود بر دو قسم است، یا لفظی است، یا غیر لفظی.

دلالت لفظی بر سه قسم است:

1. دلالت مطابقی: آن است که لفظ، بر تمام معنای موضوعٌ له خود دلالت کند و با آن مطابق، باشد. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر تمام معنای خود یعنی بر تمام برگ ها و خط ها و نقش ها و حتی جلد. و یا مانند لفظ انسان که بر تمام معنای خود یعنی حیوان ناطق، دلالت کند.

2. دلالت تضمنی: آن است که لفظ، بر بخشی از معنای موضوعٌ له خود دلالت کند، نه بر تمام آن. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر برگ ها و خط ها اما بر جلد دلالت نکند.

3. دلالت التزامی: آن است که لفظ، بر یک معنایی دلالت می کند که آن معنا داخل در موضوع له و جزء موضوع له نیست، اما لازمۀ موضوع له می باشد. مثل دلالت کردن لفظ دوات(جای مرکب)، بر قلم. که اگر کسی بگوید دوات را بیاور و شنونده قلم را همراه دوات نیاورد، مورد سرزنش قرار می گیرد؛ زیرا مرکب و قلم، به منزلۀ رفیق و همراه هم هستند و بدون یکدیگر کارایی لازم را ندارند. بنابر این لفظ دوات، به دلالت التزامی بر قلم دلالت می کند، در حالی که معنای قلم، داخل در

ص: 282

موضوع له دوات نیست.( مظفر، محمد رضا، تلخیص المنطق، تلخیص، ترابی، اکبر، ص 11 - 12، دار العلم، قم، چاپ چهارم، 1374 ش)

تعریف مفهوم اصطلاحی

مفهوم، عبارت است از: آن چیزی که لفظ مستقیماً دلالت بر آن نداشته باشد و مدلول مطابقی لفظ نمی باشد، بلکه مدلول التزامی لفظ است که لفظ به تبع منطوق، بر آن دلالت دارد؛ مانند«اِن جَائَکَ زَیدٌ فَاَکرِمهُ»، منطوق جمله مذکور آن است که در صورت آمدن زید، اکرام او واجب است ولی مفهومش می شود: اگر زید نیاید اکرامش واجب نیست.(اصول الفقه، ج 1، ص 107)

این قسم از مفهوم، دارای دو شرط است:

الف. شرط اول این که مفهوم باید مدلول التزامی لفظ باشد و لزومش هم لزوم بیّن به معنای اخص باشد. لزوم، بر دو قسم است: لزوم بیّن و آشکار، لزوم غیر بیّن. لزوم بیّن، نیز بر دو قسم است: لزوم بین به معنای اخص، لزوم بین به معنای اعمّ. لزوم بیّن به معنای اخصّ، آن است که از تصور ملزوم فقط، بدون واسطه شدن چیزی دیگر، تصور لازم، در ذهن صورت گیرد، مانند این که از تصور آتش که ملزوم است، حرارت و سوزاندن، تصور می شود بدون نیاز به تصور چیز دیگر.( خویی، موسوی، سید ابوالقاسم، محاضرات فی أصول الفقه، مقرر، فیاضی، محمد اسحاق، ج 5، ص 57 - 58، انصاریان، چاپ چهارم، 1417 ق. و مشکینی، میرزا ابوالحسن، حواشی المحقق المشکینی، ج 2، ص 13، لقمان، چاپ اول، 1413 ق)

ب. شرط دوم این که مفهوم، مربوط به جمله باشد نه مفرد. حال چه جملۀ انشاییه باشد؛ مثل «اِن جَائَکَ زَیدٌ فَاَکرِمهُ»، مفهوم این جمله آن است که اگر زید نیاید اکرامش واجب نیست. و چه جملۀ خبریه باشد؛ مانند «اِن کَانَتِ الشَّمسُ طالِعَةٌ فَالنَّهارُ مَوجُودٌ»، که مفهومش می شود: هنگامی که خورشید طلوع نکرده باشد، روز، موجود، نیست.( اصول الفقه، ج 1، ص 107).

ص: 283

4-علوم انسانی ومفاهیم کلمات

البته علوم دیگری مثل علوم انسانی یا فلسفه و عرفان و یا علوم غریبه از زوایه دیگری به کلمات نگاه می کنند.

البته درعلوم انسانی مفهوم هم بکاررفته است و تعریفی دارد که هرچند با مقصود ما درحالت هائی مشترک است لکن تفاوت کاربردی دارد مثلا درکتاب (روش های تحقیق در علوم رفتاری

نویسنده گان : زهره سرمد، عباس بازرگان، الهه حجازی نشر آگه ) درتعریف مفهوم آمده است :

مفهوم،

تجریدی از رویدادهای قابل مشاهده است که معرّف شباهت ها یا جنبه های مشترک میان آن ها است. مفاهیم واژه هایی انتزاعی است که برای توضیح دادن و یا معنا دادن به تجربیاتمان از آن ها استفاده می کنیم. برای مثال « پیشرفت تحصیلی» مفهومی است که می توان آن را از طریق عملکرد (نمره کلاسی) دانش آموزان در دروس مختلف مشاهده کرد.

برخی واژه ها مثل «انگیزش»، «هوس»، «مفهوم خود»، «اضطراب»، «قابلیت اجتماعی» به صورت مستقیم قابل مشاهده نمی باشند. این مفاهیم پیچیده که در سطح بالایی از تجرید (انتزاع) قرار دارند، سازه نامیده می شوند. سازه ها غالباً از نظریه ها مشتق می گردند. «قابلیت اجتماعی» یک سازه است زیرا از یک سو به مهارت های اجتماعی، شناختی و عاطفی و از سوی دیگر به فرایند اجتماعی شدن و تجربه های اجتماعی در روابط میان فردی اشاره دارد. مشاهده ی قابلیت اجتماعی تنها با ایجاد شرایط خاص و با کمک متغیرها امکان پذیر می گردد.

متغیر عبارت است از ویژگی واحد مورد مشاهده. متغیر کمّیتی است که می تواند از واحدی به واحد دیگر یا از یک شرایط مشاهده به شرایط دیگر مقادیر مختلفی را اختیار کند. به بیان دقیق تر، متغیر نمادی است که اعداد یا ارزش ها به آن منتسب می شود. برای مثال نمرات حاصله از آزمون پیشرفت تحصیلی یک متغیر است، زیرا از فردی به فرد دیگر متفاوت بوده و یا حداقل تمام افراد نمره ی یکسانی از آن به دست نمی آورند. رابطه ی بین مشاهدات، متغیرها و سازه ها را به طریق زیر می

ص: 284

توان نشان داد. یا سؤال های تحقیق مشخص شده، سپس تعریف عملیاتی متغیرها عرضه می شود. مرحله ی بعد تصمیم گیری درباره ی چگونگی اندازه گیری، گروه بندی و یا دستکاری متغیرها است.

به عنوان مثال کافی است به سوره مبارکه توبه آیه 40(كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا) مراجعه کنیم تا ببینیم چگونه کلمه ( کلمه بمعنای ا. سخن گفتن و تکلم. 2. اسماء 3.شرايع و احکام 4. مخلوقات الهي 5. مسيح عليه السلام 6. قضاي حتمي و وعده و وعيد الهي 7.اعتقاد قلبي 8. روح 9. توحيد(لا اله الا الله)) دراین آیه شریفه معنا وتفسیر می گردد. باید دراینجا اذعان و یقین کرد که هرمعنا و مفهومی که ازلفظ و کلمه مراد می کنیم درتفسیرآیه بسیارتاثیرگذاراست و بنوعی باید گفت مفسر قبل ازآنکه می خواهد تفسیر بنویسد باید مرادش را ازمفاهیم کلمات اعلام کند.

5-علوم ادبیات عربی و مفاهیم قرآن

پس دایره و حوزه تحقیق ما ( کلمات قرآن – مفاهیم آن) با نگاه ادبیات عربی است لکن بشکل و صورتی که به این صراحت و گسترده گی تا کنون کمتر مطرح شده است . درتفاسیرگذشته بصورت پراکنده طرح و بحث شده است و بویژه در تفسیر تسنیم علامه عبدالله جوادی آملی بعنوان تفسیرمفهومی در ضمن مطالب بیان گردیده است. اما اگرما منابع علمی مربوط به قرآن بویژه تفاسیررا براساس زمان و قرون طبقه بندی کنیم متوجه می شویم بعضی ازآیات و کلمات درقرآن هیچگونه پیشرفت و توسعه و تکامل نداشته است و درواقع مفسرین ودانشمندان اسلامی هیچ برداشت واستخراج

واستنباط صحیح و جدیدی ازقرآن نداشته اند و یکی ازدلایل مهم آن عدم فراهم بودن مقدمات کافی بوده است که ازجمله آن نشناختن مفاهیم قرآنی بوده است.

ص: 285

6-تعریف علم مفاهیم شناسی در قرآن

همه عالم گر این صورت ببینند کس این معنی نخواهد کردمفهوم

حکیم سعدی (کلیات چ مصفا ص 533)

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

علم مفاهیم شناسی یک علم جدید و معاصر است که دردنیای ادبیات و زبان این قرن پدید آمده است و رو به تکامل و توسعه است . و هرچند که مفهوم معنای آن نزدیک معنائی است که در علم اصول و علم منطق وارد شده است ولی با آن متفاوت است . علم مفاهیم شناسی یعنی اینکه یک کلمه دردنیای درون خود و دنیای بیرون خود چه ارتباطاتی دارد و چه اراده ائی از آن شده است ؛ نگاه منظومه ائی و مجموعه ائی به کلمات علم مفاهیم شناسی است. علم مفاهیم شناسی نگاه سطحی و ظاهری و بیرونی و عریانی(ادبی ) به کلمات دارد نه نگاه رمزی و باطنی و تاویلی و شهودی . اگر علم مفاهیم شناسی به دنیای درون کلمه نگاه می کند منظور این استکه خودش را چگونه معرفی می کند و با کلمات دیگرچگونه در می آمیزد . اگر درعلم مفاهیم شناسی گفته می شود معنای دنیای درون وبیرون به این خاطر است که یک کلمه از نظر معنائی یک فرهنگ مفهومی را در خود نهفته دارد و با یک دنیا راز ورمز همراه است و این مفاهیم برای هر کسی بساده گی رخ نمایان نمی کند.

بعنوان مثال اگر کلمه (صبر که درقرآن 103 بار و مشتقات آن بصورت 31 شکل وصیغه آمده است) را ازدیدگاه علم لغت معنا کنیم می شود علم مفردات قرآن و اگر درهر آیه ای که کلمه صبر در آن آمده است آن را معنا کنیم می شود علم تفسیر قرآن و لکن اگر ببینیم درمجموعه قرآن خداوندازکلمه صبر چه اراده ائی کرده است (دنیای درون )و همچنین این کلمه با دیگرکلمات قرآن در منظومه کلمات و محتوائی قرآن چه ارتباط گسترده ائی دارد(دنیای بیرون ) می شود این معنا علم مفاهیم قرآن .

ص: 286

ویا مثال دقیق دیگر مفهوم شناسی علم و تقسیمات آن است(علم درقرآن 854 بارومشتقات آن بصورت131 شکل وصیغه آمده است).

علم چیست؟ مفهوم لغوی کلمه «علم» و معادل های آن، مثل دانش و دانستن، روشن است[منطقیین علم را، حصول صورة الشیء عند العقل (حاصل شدن صورت چیزی در ذهن انسان) می دانند. چنانچه مرحوم مظفر در کتاب المنطق می گوید. ولی فلاسفه آن را به علم حصولی و حضوری تقسیم می کنند و بحث ما در علم حصولی است که همان معنای منطقی علم است، هر چند در این زمینه فلاسفه غرب سخنان دیگری دارند که در خلال بحث به آنها اشاره خواهد شد.]، ولی «علم» معانی اصطلاحی مختلفی دارد که ما برای روشن کردن مقصود خود، از این کلمه، ناچاریم اشارات مختصری به آن ها بکنیم؛ واژه علم در این موارد و معانی به کار می رود:

1. اعتقاد یقینی مطابق با واقع، در برابر جهل بسیط و مرکب

2. مجموعه قضایایی که مناسبتی بین آن ها در نظر گرفته شود، هر چند قضایای شخصی و خاص باشد مانند علم تاریخ (دانستن حوادث خاص تاریخی)، علم رجال و...

3. مجموعه قضایای کلّی که محور خاصی برای آن ها، لحاظ شده و هر کدام از آن ها قابل صدق و انطباق بر موارد و مصادیق متعدد می باشد، به این معنا علوم غیر حقیقی و قراردادی مانند لغت دستور زبان هم، علم خوانده می شود.

4. مجموعه قضایای کلی حقیقی (غیر قراردادی) که دارای محور خاصی باشد و این اصطلاح علوم نظری و عملی، از جمله الهیات و مابعدالطبیعه را در برگیرد.

5. مجموعه قضایایی حقیقی که از راه تجربه حسّی قابل اثبات باشد و این همان اصطلاحی است که پوزیتیویست ها، به کار می برند و بر اساس آن، علوم و معارف غیر تجربی را علم نمی شمارد. این اصطلاح امروزه در سطح جهان رواج یافته و طبق آن، علم را در مقابل فلسفه قرار می دهند.[ علم در نظر آنان مطابق با کلمه (Science) است.]

ص: 287

هر چند جعل اصطلاح اشکال ندارد، اما اصطلاح اخیر، به خاطر دیدگاه خاص پوزیتیویست ها[Positivisme مکتبی که توسط آگوست کنت (Auguste Conte 1798- 1857م) بنیاد نهاده شد و ریشه او در اصالت حس هیوم بود که معرفت بشر را محدود به تجربه حسی می داند.] در دایره معرفت یقینی و شناخت واقعی انسان است که آن را محدود به امور حسی و تجربی می پندارند و لذا اندیشیدن، در ماورای طبیعت را لغو و بی حاصل می دانند.[ آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدی، ج 1، ص 61، با تلخیص.]

6. در روایات اسلامی علم در معانی دیگری از جمله معنای «نور» نیز به کار رفته است[عن الصادق (علیه السلام): «لیس العلم بالتعلّم انّما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی اَن یهدیه ...»؛ بحارالانوار، ج 1، ص 225.]. البته در این جا مقصود از علوم تجربی «مجموعه قضایای حقیقی که از راه تجربه حسی قابل اثبات است» می باشد که تقسیم بندی های مختلفی دارد[ر.ک: احصاء العلوم، فارابی، ص 111- 120؛ آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمدتقی، ج 1، ص 61؛ مبانی فلسفه، سیاسی، علی اکبر، ص 212 و 253 و مبانی اقتصاد اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه،] و ما به تقسیم بندی علوم بر اساس روش، بسنده می کنیم.

تقسیم بندی علوم بر اساس روش:

در این تقسیم، علوم به چهار گروه تقسیم می شود که به این شرح است:

الف. علوم تجربی: که شامل دو قسم می شود. اول: علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی، زیست شناسی و... و دوم: علوم انسانی[ص 9 و درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، رضایی اصفهانی، محمدعلی،] مانند جامعه شناسی، اقتصاد و... روش این علوم، بر اساس مشاهده و تجربه حسی است.(البته بعضی علوم انسانی را قسیم علوم تجربی می دانند)

ب. علوم عقلی: که آن نیز شامل دو قسم می شود:

اول: علوم منطق و ریاضیات که تا قبل از برتراند راسل، گمان می شد ریاضیات اصل منطق است، ولی او اثبات کرد که منطق، اصل ریاضیات است.

ص: 288

دوم: علم راجع به واقع، یعنی فلسفه که شامل فلسفه های مضاف (مانند فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ و...) و فلسفه های غیر مضاف (مانند متافیزیک یا امور عامه) می شود.

ج. علوم نقلی: مانند علم تاریخ، لغت و... که در آن ها از نقل استفاده می گردد (البته منظور در این جا علوم تعبدی شرعی نیست).

د. علوم شهودی: که با علم حضوری به دست می آید مانند: علوم پیامبران و عرفا. شاید این طبقه بندی، کامل ترین تقسیم علوم باشد، که تاکنون ارایه شده است.

اینهائی که تا اینجا بصورت بسیارمختصرآوردیم علم مربوط به انسان بود ؛ و اگرخواستیم بصورت کامل مفهوم آن رابررسی کنیم باید علم خدا و ملائکه و حیوانات ودیگر موجودات عالم هستی و علم انسان درعالم برزخ وقیامت رانیز بررسی کنیم.

حال با این توضیحاتی که آورده شد مشاهده می کنیم چقدر معنای یک کلمه( کلمه علم) دارای مفهوم پیچیده وگسترده است و ما وقتی در آیات الهی به آن می رسیم چگونه باید بادقت آن را تفسیر و تبیین کنیم. با جرات می توان گفت باید برای مفهوم هرکلمه قرآن یک جلد کتاب نوشت تا مقصود آن در مجموعه قرآن روش و تبیین شود.

علم مفاهیم قرآن چون از علوم رایج معارف وعلوم قرآنی نبوده است درکتابهای مربوط به قرآن هیچگونه تعریفی از آن نمی توان پیدا کرد و اندک کتابهائی هم که مفاهیم قرآن را تعریف کرده اند به بیراهه رفته اند .

نگاه کنید به کتاب (چیستی، چرایی و چگونگی آموزش مفاهیم قرآن کریم ؛ نویسنده : مسعود وکیل ؛ نشر: کاتبان وحی .

ویا آموزش مفاهیم قرآن درک معنای آیات قرآن کریم (چندین مجلد ) نویسنده گان: مسعود وکیل، سیدمهدی سیف، محمدجعفر محبی، سیدهادی محدث، حمیدرضا مستفید، سیدمحمدحسین

ص: 289

میرباقری، محمود کریمی (مصحح)) ؛ که دراین کتابها همان علم به مفردات و لغات قرآن را بعنوان علم مفاهیم قرآن معرفی کرده است. در واقع این گونه کتابها هم لغت شناسی وترجمه لغات است.

7-انتخاب تفسیر راهنما

ازمیان منابع ما تفسیر راهنما را ملاک قراردادیم زیرا نسبت به بقیه تفاسیر از امتیازات لازم برخورداراست که درمقدمه آن تفسیرقیم بدان اشاره شده است و بخاطر جلو گیری از التقاط در روش و گرایش و مکاتب از هیچ تفسیردیگری استفاده نکردیم . دلیل اصلی آن روش تفسیرراهنما است.

سبک وروش تفسیر راهنما بسیارمهم است که به ویژگیهای آن اشاره می گردد:

1. توجه به روايات: اين تفسير در زمره تفسيرهاى روايى نيست ولى رواياتى را كه به بيان ظاهر آيات پرداخته اند و ابهامى از آن را زايل ساخته اند در پايان آيه مربوطه آورده و متن عربى و ترجمه فارسى آن ها را پس از برداشت هاى هر آيه ضميمه كرده است. مركز فرهنگ و معارف قرآن در نظر دارد رواياتى كه به تاويل آيات و يا تطبيق مصداق هاى خاص نظر دارد براى تكميل و تحقيق بيشتر و ارائه در قالب تفسير ماثور جمع آورى كرده در طرحى مستقل به آن بپردازد.

2. اعتماد به ظاهر آيات: در سرتاسر اين تفسير حجيت داشتن ظواهر قرآن مشهود است. گرچه رعايت سبك ترتيبى - تطبيقى كه تفسير راهنما را از ديگر تفاسير ممتاز ساخته است،به نويسندگان آن اجازه نداده است كه بين آيات ناسخ و منسوخ و حتى عام و خاص به قضاوت نشسته و نتيجه آن را به صورت ديدگاه قرآن در آن موضوع ارائه دهند. اميد است اين مهم به صورتى ديگر تامين شود و به بانك اطلاعات مركز فرهنگ و معارف غنا بخشد.

3. ارتباط آيات: محققان از ارتباط جمله ها و بندهاى هر آيه با يكديگر و از سياق آياتى كه در مجموعه اى مرتبط قرار گرفته اند، نكته هاى خوبى استخراج كرده اند.

ص: 290

4. ساختار ادبى: در سراسر تفسير، نويسندگان آن به ساختار ادبى آيه نظر داشته و توجه به لغت ها و تركيب هاى آيه مايه پيدايش برداشت هاى جديدى شده است.

5. قيدها و صفت ها: هر صفت يا قيدى كه در آيه آمده است منبعى براى كسب نكته ها قرار گرفته و حتى جايگاه حروف در آيه نيز گاه به دقت بررسى شده و راز استعمال آن به صورت برداشت مستقل مطرح شده است.

6. شان نزول ها: شان نزول هايى كه محققان اين تفسير آن را معتبر شناخته اند به برداشت ها كمك كرده است و آن ها را افزايش داده يا قيدى به آن افزوده است.

7. الغاى خصوصيت: «الغاى خصوصيت» يكى از شيوه هاى برگزيده اين تفسير است كه براساس آن از آياتى كه به ظاهر درباره شخص يا موضوع خاصى سخن گفته است نكته هايى كلى و جامع استفاده شده است.

8. مفهوم گيرى: از شيوه هاى ديگرى كه در اين تفسير مايه دست يابى به بسيارى از برداشت ها شده «مفهوم گيرى» از آيات است. البته برداشت هايى كه لازمه مفاد آيه مى باشد گرچه به تامل نيازمند باشد، حتى المقدور از قلم دور نمانده است.

9. نقل قول ها: قرآن هرگاه سخنى را از ديگرى نقل مى كند، اين نكته بديهى مى نمايد كه درباره اثبات يا نفى آن نظر دارد و آن را به منظور آموختن نكته اى مثبت يا منفى نقل كرده است. نويسندگان تفسير راهنما اين مبنا را باور داشته و براساس آن برداشت هاى مفيدى ثبت كرده اند.

10. آراء مفسران: تفسير راهنما را نمى توان كتابى كه جامع نظرها و آرا باشد معرفى كرد. گروه هاى تفسيرى خود را به مطالعه دقيق ده تفسير از جمله الميزان و مجمع البيان ملزم ساخته بودند ولى هرگز به صرف وجود يك قول، آن را به برداشتى هر چند احتمالى تبديل نكرده اند، بلكه تنها به نكاتى عنايت ورزيده اند كه پس از مطالعه تفاسير، خود نيز آن را پسنديده يا محتمل ديده اند. در نتيجه كمتر موردى مى توان يافت كه سخنى را با استناد به يكى از مفسران آورده باشند.

ص: 291

آن ها در مراجعه به تفاسير تنها به تفسيرهاى شيعه اكتفا نكرده بلكه از تفاسير اهل سنت نيز بهره برده اند و آن جا كه مفسرى به دور از تعصبات نادرست، سخنى صحيح آورده است، استفاده كرده و برداشت هاى خود را غنى ساخته اند.

11. كتاب هاى لغت: مراجعه به كتاب لغت براى مفسر اجتناب ناپذير است. او هر چند عرب زبان باشد بايد لغت را در استعمال عصر ظهور اسلام در نظر گيرد و از آيه همان معنايى را بفهمد كه عرب هاى مكه و مدينه در آن زمان مى فهميدند.

در آيين نامه هايى كه نويسندگان تفسير راهنما خود را به آن ملزم ساخته اند نام كتاب هايى خاص به عنوان منابع اصلى لغت آمده است كه عبارتند از: مفردات راغب، لسان العرب، القاموس المحيط، المصباح المنير، معجم مقاييس اللغه، تاج العروس، النهاية، الصحاح.

بديهى است سخن اهل لغت را تنها در صورتى پذيرفته اند كه به آن ها اطمينان داده است، زيرا هر مفسر و يا مترجم قرآن مى داند كه صرف وجود معنايى در كتاب هاى لغت دليل صحت و يا اراده آن از كلام نيست.

12. توضيحات: اگر گفته شود براى دانشجويان و طلاب مفيدترين بخش هاى تفسير راهنما همان توضيحاتى است كه ذيل برداشت ها آمده است، سخنى گزاف نيست، زيرا برخى نكات آيه تنها با توجه به آن چه در توضيحات آمده است ذهن مخاطب را به خود جلب مى كند و براى كسى كه بخواهد بدون مراجعه به آن، برداشت ها را مطالعه كند سؤال هاى زيادى بى جواب خواهد ماند.

علاوه اين كه گاه در توضيحات، احتمالات گوناگونى در مصداق هاى آيه بيان مى شود كه چون در متن برداشت ها نيامده است از راه فهرست هاى آخر آيه و نيز آخر كتاب به آن دست نمى يابند.

13. برداشت هاى احتمالى: تفاسير گوناگونى كه تاكنون بر قرآن نوشته شده است گاه نكته هايى را بيان كرده اند كه نه مى توان آن را به راحتى پذيرفت و نه مى توان به آن بى اعتنا ماند.

نويسندگان تفسير راهنما از طرفى ثبت اين نكته ها را براى تهيه فهرستى جامع از مطالب قرآن ضرورى ديده اند و از طرفى ديگر نخواسته اند صحت آن نكته ها را به مخاطب القا كرده باشند،

ص: 292

انتخاب علامت ستاره كه نه نور خورشيد دارد و نه تاريك است براى اين برداشت ها آن ها را از مطالب ديگر آيه ممتاز ساخته است تا كسانى كه مايلند احتمالات نه چندان قوى را نيز ديده باشند به خواسته خود برسند.

14. ترجمه آيات: انگيزه اصلى مولف و مركز فرهنگ و معارف قرآن، تهيه فهرستى جامع از مطالب قرآن بود و براى اين هدف نيازى به ترجمه احساس نمى شد تا زمانى كه تفسير به چاپ رسيد و محققان با مراجعه به آن دريافتند كه براى فهم آيه وجود ترجمه اى كه با برداشت ها مطابقت كامل داشته باشد ضرورى است.

ترجمه اى كه هم اكنون از مجلد هشتم به بعد ذيل آيات قرار گرفته است از ترجمه هاى ديگر دو امتياز قابل توجه دارد: نخست اين كه تا حد امكان با فهم نويسندگان تفسير راهنما هم آهنگ شده است و ديگر اين كه سعى شده است از خطاهايى كه گاه در ترجمه هاى ديگر مشاهده شده، محفوظ بماند.

15. هم آهنگى با اصطلاح نامه قرآنى: مركز فرهنگ و معارف قرآن براى تهيه اصطلاح نامه اى كه بتواند نياز دائرة المعارف قرآنى و نيز فهرست نگارى تمام كتاب هاى قرآنى را تامين كند راهى جز ابداع عناوين جديد نداشت به آن اميد كه در بانك عظيم اطلاعات قرآنى بتواند راه گشاى كسانى باشد كه در موضوعات قرآنى به تحقيق مى پردازند، نويسندگان تفسير راهنما كلمات هر برداشت را بايد به گونه اى انتخاب مى كردند كه در نمايه سازى نهايى، با آن اصطلاح نامه هم آهنگ باشد از اين رو از تعبيرات متنوع پرهيز كرده اند; اين كار گرچه از زيبايى جمله ها كاسته است در نهايت براى معجم مطالب قرآنى كارسازتر است.

16. نمايه ها: اصلى ترين هدف تفسير راهنما را نمايه هاى آن تامين مى كند اين نمايه ها كه نشان مى دهد در هر آيه چند مطلب و چه مطلبى وجود دارد، ذيل هر آيه و به ترتيب عناوين اصلى و فرعى و تنظيم الفبايى آمده است و در آخر هر مجلد مطالب سوره هاى موجود در آن به تفصيل فهرست نگارى شده است.( تفسير راهنما از آغاز تا كنون - محمدعلى يزدى).

ص: 293

دراینجا یک نکته مهم ازبیان حضرت آیت الله محمد هادی معرفت درباره تفسیر راهنما می آوریم :

« پیام های قرآن که در درون آیات نهفته است، مسئله اصلی قرآن است. اندیشوران باید پیام ها را از درون آیات بیرون بکشند و این نکته ای است که از آن غفلت شده است. با آن که پیامبر(صلی الله علیه و آله) تأکید داشت که به سطح اکتفا نشود، ولی در تفاسیر به همان سطح اکتفا شده است. کار ارزشمندی که آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی در تفسیر راهنما انجام داده، توجه به بطون آیات قرآن و بیان پیام های آن است یعنی کاری که از روز اول پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار بر آن اصرار داشتند، با این تفسیر، عملی شد. مفسران ما باید شیوه تفسیری خود را عوض کنند و به پیام های قرآن توجه کنند و آن ها را روشن کنند. این شیوه ای که درون نگری و استخراج پیام های درونی قرآن است، همان موجب جاودانگی قرآن است. این بعد را باید آشکار سازیم و به منصه ظهور برسانیم.امیدواریم این کار خجسته ای که ایشان و همراهانشان و همکارانشان انجام داده اند، به گونه ای احسن و متقن تر ادامه یابد و تکمیل شود.» رجوع شود به کتاب : بازخوانی روشی نو در تفسیر قرآن (( گزارش همایش بزرگداشت تفسیر راهنما)) تهیه : مرکز فرهنگ و معارف قرآن ؛ نشربوستان کتاب اولین سال انتشار : 1386)

8-جمع بندی و خلاصه علم مفاهیم شناسی درقرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه بسیار انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

ص: 294

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده، پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛

معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛

ص: 295

اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از دوازده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند

ص: 296

مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی

ص: 297

کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود چهل سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن

ص: 298

برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته ؛ و گرایش و هدفی که داشته است. درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت. وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم

ص: 299

اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید با این ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه بيست و يكم سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه

ص: 300

در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد كه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

ص: 301

« از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار

ص: 302

درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر،تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات وچه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . »

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر كه با الفاظ

ص: 303

مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي ( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

ص: 304

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم

توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم «

ص: 305

مفاهبم شناسی قرآن »توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن تعدادی ازاستاندارهای لازم را دارد. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات عربی و تعدادی فارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدور فهرست کلمات را ملاحظه کند. این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن برای محققین و پژوهشگران قرآن ویا علاقه به مباحث عمیق قرآن دارند می باشد. ومناسب برای پایان نامه نویسی حوزوی و دانشگاهی است.

رسول ملکیان اصفهانی

حوزه علمیه اصفهان

ص: 306

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109