شفاعت اهل بیت علیهم السلام حقیقت و قلمرو

مشخصات کتاب

سرشناسه:نورمفیدی، سیدمجتبی، 1343 -

عنوان و نام پديدآور:شفاعت اهل بیت علیهم السلام حقیقت و قلمرو/ گفتارهایی از استاد سیدمجتبی نورمفیدی؛ تحقیق و تدوین مصطفی مسعودی؛ [به سفارش موسسه فرهنگی پژوهشی دارالمعرفه].

مشخصات نشر:تهران : سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، 1397.

مشخصات ظاهری:212 ص.؛ 14×21 س م.

شابک:100000 ریال: 978-964-542-570-6

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه: ص. [205] - 212؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:شفاعت (اسلام)

موضوع:*Intercession (Islam)

موضوع:شفاعت (اسلام) -- احادیث

موضوع:*Intercession (Islam) -- Hadiths

شناسه افزوده:مسعودی، مصطفی، گردآورنده

شناسه افزوده:موسسه فرهنگی پژوهشی دارالمعرفه

رده بندی کنگره:BP222/7/ن94ش7 1397

رده بندی دیویی:297/44

شماره کتابشناسی ملی:5230434

اطلاعات رکورد کتابشناسی:فاپا

ص: 1

اشاره

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

سخن آغازین. 9

مقدمه. 12

پیش گفتار 16

1 / اهميّت شناخت و فلسفه ی شفاعت.. 20

ضرورت شناخت مفاهیم دینی.. 20

پيامدهاى منفى عدم شناخت مفاهیم دینی.. 25

ویژگی آثار اخلاقی امام خمينى(رحمه الله). 30

باور غلط نسبت به شفاعت... 34

فلسفه ی شفاعت اهل بيت(علیهم السلام). 46

1. ايجاد روحيه اميد. 46

2. ايجاد رابطه معنوى با اهل بيت(علیهم السلام). 46

3. تحصيل شرايط و رفع موانع شفاعت... 48

2 / تعریف شفاعت و اقسام آن. 50

ص: 5

معناى شفاعت... 50

گستره ی شفاعت... 53

اقسام شفاعت... 53

الف) شفاعت تكوينى.. 54

اهل بيت(علیهم السلام) و شفاعت تکوینی.. 58

ب) شفاعت تشريعى.. 61

شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) در حل مشكلات... 61

3 / شفاعت هدايت اهل بیت(علیهم السلام) 66

تبیین شفاعت هدایت... 66

اهمیت هدایت... 72

ضرورت تمسک به هدایت اهل بیت(علیهم السلام). 75

شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام). 78

دنياطلبى مهم ترين مانع شفاعت هدايت... 88

4 / مراتب و آثار شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام) 94

مراتب شفاعت هدايت اهل بیت(علیهم السلام). 94

آثار شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام). 102

1. همراهی عمل صالح با انسان. 103

2. محشور شدن با اهل بيت(علیهم السلام). 108

نتيجه. 112

نمونه هایی از شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام). 115

5 / شفاعت هدایت امام حسین(علیه السلام) 121

ص: 6

مهم ترين شاخص هاى خط هدايت سيدالشهدا(علیه السلام). 130

1. خدامحورى.. 130

2. ظلم ستيزى.. 132

3. عزت طلبى.. 135

هدايت يافتگان حسينى.. 137

صفات محبوب و مبغوض نزد خداوند. 142

بازماندگان از هدايت حسينى.. 145

6 / شفاعتِ مغفرتِ اهل بیت(علیهم السلام) در دنیا 150

فلسفه و معنای شفاعت مغفرت... 150

روایات و شفاعت مغفرت در دنیا 162

استغفار انسان صالح برای یک جوان. 167

نتيجه. 169

7 / شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ.. 173

اشاره اى به مطالب پيشين.. 173

قرآن و شفاعت پس از مرگ... 174

جمع بندی.. 181

روایات و شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ... 182

اهل سنّت و شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ... 190

حضور اهل بیت(علیهم السلام) هنگام جان دادن. 192

8 / حقیقت شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ.. 196

رابطه ی ثواب و عقاب با اعمال. 200

ص: 7

زمان شفاعت... 209

پاسخ به یک شبهه. 216

عذاب عین رحمت... 218

شفاعت، آخرین طریق محبت... 218

رابطه ی عمل و ولایت اهل بیت(علیهم السلام). 222

9 / شرايط و موانع شفاعت پس از مرگ.. 237

مقدمه. 237

شرایط شفاعت... 240

1. ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام). 240

2. زيارت اهل بيت(علیهم السلام). 243

3. محبت ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و رسیدگی به حوائج آنان 246

4. صداقت، امانت، خوش خلقى.. 247

موانع شفاعت... 248

1. شرك و ظلم. 248

2. دشمنى با اهل بيت(علیهم السلام). 249

3. تكذيب شفاعت... 250

4. سبك شمردن نماز. 250

5. عذرناپذيرى.. 251

فهرست منابع و مآخذ. 253

ص: 8

سخن آغازین

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) با معرفی «قرآن» و «عترت» به عنوان دو منبع اصیل معرفت، نقشة راهی را برای اهل ایمان ترسیم نمود تا در مسیر کمال جویی دچار کج اندیشی و کج روی نشوند. از این رو، پژوهشگران اسلامی که تبیین، تبلیغ و ترویج معارف دین را در پرتو آموزه های کتاب خدا، سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت بر خود لازم می دانند، همواره تلاش می کنند تا تشنگان معارف الهی را در ابعاد مختلف آن آگاه سازند؛ چرا که به استناد عقل و نقل، ایمان حقیقی و راستین بر آگاهی صحیح و نه جهل مرکب، استوار می شود.

از سوی دیگر، شفاف ساختن زوایای پنهان خرافات و آشکار کردن بدعت ها، مسئولیت بزرگ عالمان دین و مبلغان شریعت است و از آنان خواسته شده با انحراف مقابله کنند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

«إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ في اُمَّتي فَليُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ، فَمَن لَم يَفعَل فَعَلَيهِ

ص: 9

لَعنَةُ اللَّهِ»؛(1)

هرگاه بدعت ها در میان امّتم پدیدار شوند، بر عالم است که علم خود را آشکار سازد. کسی که چنین نکند لعنت خدا بر او باد!

هم چنین امام صادق(علیه السلام) در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل می کند که آن حضرت فرمود:

«يَحمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي کُلِّ قَرنٍ عُدُولٌ يَنفُونَ عَنهُ تَأوِيلَ المُبطِلِينَ وَتَحرِيفَ الغَالِينَ وَانتِحالَ الجَاهِلِينَ...»؛(2)

بار حفظ این دین را در هر قرن، مردمان عادلی بر دوش دارند که تأویل های باطل اندیشان و تحریف های گزافه کاران و ساخته های نادانان را از آن دور و نابود می کنند.

بر این اساس، مؤسسة فرهنگی - پژوهشی دار المعرفه (قم) یکی از مأموریت های خود را تبیین آموزه های برخاسته از قرآن، سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و

ص: 10


1- . اصول کافی، ج 1، ص 54.
2- . بحارالانوار، ج 2، ص 93.

اهل بیت(علیهم السلام) قرار داده و تاکنون گام هایی را در جهت انتشار آنها برداشته است.

اثر حاضر که «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)؛ حقیقت و قلمرو» نام گرفته، گفتارهای استاد سید مجتبی نورمفیدی است که پیرامون موضوع شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) و قلمرو آن ایراد شده و توسط جناب حجت الاسلام آقای مصطفی مسعودی تنظیم و اکنون در اختیار جویندگان معارف اسلامی قرار می گیرد. امید آن می رود که با عنایت خداوند متعال، این حرکت استمرار یافته و بیش از پیش گسترش یابد.

مؤسسه فرهنگی - پژوهشی دار المعرفه قم

ص: 11

مقدمه

بدون تردید «شفاعت» یکی از زیباترین جلوه های محبت خداوند است که از طریق وسایطی آن را شامل حال بندگان خویش می نماید. این پاداش و تحفه همانند سایر هدایا و نعمت های الهی به منظور تعالی و تکامل انسان و وصول به مقام قرب، نصیب او شده و بهره مندی از آن نیازمند شایستگی ها و قابلیت هایی است که بر اساس آیه ی لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى(1) و آیه ی وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى(2) صرفاً با تلاش انسان در دنیا و عمل به فرامین الهی و جلب رضایت او و هم فکری و همراهی با پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت پاکش حاصل می شود، هرچند گرفتار لغزش و خطا شده باشد.

از این منظر، اعتقاد به «شفاعت» نه تنها سر از شرک و دگرگونی احکام خداوند و تغییر اراده و فرمان او نیز درنمی آورد بلکه موجب تضعیف

ص: 12


1- . سوره نجم، آیه 39. «برای انسان جز آن چه تلاش کرده ]هیچ نصیب و بهره ای[ نیست».
2- . سوره انبیاء، آیه 28. «و جز برای کسی که خدا بپسندد، شفاعت نمی کنند».

روحیه ی تلاش و باعث تشویق به گناه و نافرمانی نیز نمی باشد.اما با این همه و با آن که آیات متعدد و روایات متواتر بر این آموزه ی قطعی دین و ضرورت مذهب دلالت می کنند، هم چنان جمعی قلیل بر رد آن اصرار ورزیده و بر انکار خویش پای می فشارند. اسف بارتر آن که در میان معتقدان به این اصل، گروهی از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) نیز به کمک منکران ومعاندان شتافته و با ارائه ی تصویری نادرست از آن، به بی مبالاتی برخی هوس بازان و دنیافریفتگان دامن زده و موجبات سوء استفاده ی آنان را فراهم کرده اند.

به هر حال موضوع «شفاعت» از زوایای مختلف قابل واکاوی است اما مقصد در این نوشتار، ترسیم تصویر نورانی «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)» و بیان حقیقت و قلمرو آن است. بدیهی است پرداختن به همه ی ابعاد این مسئله مجالی واسع و فرصتی فارغ می طلبد.

آن چه اکنون در معرض داوری شما خواننده ی گرامی قرار گرفته، سخنرانی های اینجانب پیرامون «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)» است که در دهه ی اول محرم سال 1392 ایراد گردیده و با آن که مواجه با محدودیت زمانی و بیانی از حیث تفاوت سطح دانش مخاطبان بود، اما به دلایل موجّه و مقبول و پس از تنظیم منتشر می گردد.

بر خود لازم می دانم از کوشش دلسوزانه و مخلصانه ی فاضل ارجمند، جناب حجت الاسلام آقای شیخ مصطفی مسعودی تقدیر و تشکر به عمل آورم. ایشان با دقت و حوصله به تنظیم متن پیاده شده پرداخته و با همت و تلاش قابل ستایش مراحل مختلف کار را پیگیری و پس از تأیید و

ص: 13

تنظیم نهایی توسط اینجانب، آن را آماده ی انتشار نمودند.

امید است این گام کوچک نزد خدای بزرگ و پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت پاک او که بزرگی و بزرگواری پیشه ی آنان است، مقبول افتد و قطره ای از دریای شفاعت آنان در کام تشنه ی ما جای گیرد. ان شاء الله.

قم. خرداد 1397

سید مجتبی نورمفیدی

ص: 14

ص: 15

پیش گفتار

«شفاعت» از مفاهیم بحث برانگیز در طول تاریخ اسلام به شمار رفته و همواره موافقان و مخالفانی داشته است. عامل اصلی مخالفت با شفاعت را می توان عدم شناخت صحیح از مفهوم آن دانست. برداشت های نادرست و ناصواب از این مفهوم سبب گردیده است تا عده ای با اصل آن به ستیز برخیزند. برخی چنان توهم کرده اند که شفاعت انسان ها را به جرم و گناه تشویق می نماید و این خلاف حکمت جعل احکام و پاداش و عقاب مترتب بر آن است، در حالی که بر اساس چنین قضاوت سطحی و داوری شتابزده، باید بگوییم بسیاری از آیات قرآن از جمله آیه ی قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ،(1) نیز موجب جرأت بر گناه می شوند. مخالفان غافلند

ص: 16


1- . سوره زمر، آیه 53. «بگو: ای بندگان من که ]با ارتکاب گناه[ بر خود تجاوزکار بوده اید! از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه ی گناهان را می آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».

این آیات متضمّن نکته های فراوان و ظریف تربیتی و هدایتی است و هدف آن این است که اگر انسان احیاناً در ادامه راه دچار ضعف و خستگی شد او را دست گیرد و یاری رساند و مسیر خوشبختی و کمال و سعادت را ادامه دهد.

بدیهی است این نگاه به افراد امید می دهد و روح آنان را شاداب و بانشاط می سازد و از یأس و نومیدی که بستر شیطان است، دور می سازد. به قول مولوی:

ک-وی ن-ومی-دی م-رو امیدهاست

سوی تاریکی مرو خورشیدهاست

آنان که با تاریخ اسلام آشنایی دارند، می دانند گاهی برخی از صحابه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شفیع کسانی شده اند و از وی درخواست بخشش شخص مجرم را کرده اند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز به احترام یارانش با گذشت با آنان برخورد نموده است. این رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) خود بهترین گواه بر صحت اصل شفاعت است. بر این اساس، کسانی که خود را پیرو آن حضرت می دانند، نباید فراتر از او بیندیشند و حرکت کنند.

علاوه بر این، چالش دیگری که همانند اصل موضوع بحث برانگیز می باشد، «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)» است. سخن در این است که آیا اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) می توانند شفیع واقع شوند وچنان چه از شفاعت کنندگان باشند، چگونه و در چه شرایطی شفاعت می کنند؟

به هر حال با عنایت به اهمیت موضوع «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)»، استاد عزیز و بزرگوار سید مجتبی نورمفیدی سخنرانی خود در دهه ی اول

ص: 17

محرم سال 1392 را به تبیین این موضوع اختصاص داده اند.

از آن جا که این بیانات عالمانه مورد نیاز جامعه بوده و گامی مؤثر در جهت معرفت افزایی نسبت به موضوع «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)» به شمار می رود، تصمیم به انتشار آن گرفته شد. بر این اساس ابتدا صوت جلسات سخنرانی پیاده شده و پس از حذف و اضافه ی برخی مطالب و ویرایش متن و تأیید نهایی جناب استاد به شکل موجود تنظیم شد تا به محضر فرهیختگان تقدیم گردد. استاد محترم در ابتدای این کتاب به «اهمیت شناخت شفاعت» پرداخته و پس از «تعریف شفاعت و اقسام آن» به تطبیق اقسام مذکور در مورد اهل بیت(علیهم السلام) همت گماشته اند. ایشان آن گاه با بررسی «حقیقت شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)» به ذکر برخی از «آثار شفاعت» بسنده کرده و در پایان «شرایط و موانع شفاعت» را بازگو نموده اند. امید است که خوانندگان از این مباحث بهره برده و بتوانند برای سؤالات خود پاسخ های محکم و متقن دریافت نموده و تصویری صحیح از موضوع در ذهن آنان ترسیم شود.

در پایان بر خود لازم می دانم از زحمات استاد عزیز و بزرگوارم،کمال تشکر و سپاسگزاری را داشته باشم که دلسوزانه در تمامی مراحل کار این جانب را راهنمایی و تشویق نمودند.

امید است که این اثر، مقبول امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) واقع شود و ادعیه زاکیه آن عزیز شامل حال ما گردد.

مصطفی مسعودی

قم. خرداد 1397

ص: 18

ص: 19

1- اهميّت شناخت و فلسفه ی شفاعت

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

ضرورت شناخت مفاهیم دینی

يكى از دعاها و درخواست های ما در طول عمر خویش، به ویژه در مجالس عزادارى سيدالشهدا(علیه السلام) بهره مند شدن از شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) است. گاهی به خداوند متعال عرض مى كنيم: «بارالها! لحظه ى مرگ و در عالم قبر على و اولاد على(علیه السلام) را به فرياد ما برسان.» یا می گوییم: «پروردگارا! در قيامت شفاعت محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) را نصيب ما بفرما».

اين دعاها را بارها بر زبان جارى كرده ايم. هم­چنین در مصيبت ها و گرفتارى هایى كه در دنيا رُخ مى دهد، به ذيل عنايات اهل بيت(علیهم السلام) توسّل

ص: 20

پيدا كرده و از آن ذوات نورانى براى رفع مشكلات استمداد مى طلبيم امّا تا به حال چه اندازه به عمق مسأله «شفاعت» فکر كرده ايم و چه مقدار نسبت به اين سُنّت الهى معرفت داريم؟ شناخت مفاهيم دينى و تلاش برای تصوّر و درك درست و معرفت صحيح و بينش مطابق با حقّ و واقع نسبت به این مفاهیم، امر بسيار مهمّى است كه متأسفانه كمتر از سوی مؤمنین مورد توجه قرار مى گيرد. اغلب متديّنين به اعمال و مناسک و شعائر و كميّت آن ها بیشتر اهمیتمی دهند تا پی بردن به حقیقت آن ها.

قطعاً عزادارى و اشك ريختن بر مصائب سيدالشهدا(علیه السلام) اجر و پاداش فراوانى دارد امّا چنان چه اين عزادارى ها با «معرفت» ممزوج و همراه شود، ارزش مضاعف پيدا مى كند. بر اساس روایات، فهم و خرد و تعقل و نیز علم و آگاهی جایگاه ویژه ای در معارف دینی دارند.

در این باره به چند روایت اشاره می شود:

1. اسحاق بن عمّار مى گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم:

جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ لِي جَاراً كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصَّدَقَةِ كَثِيرَ الْحَجِّ لَا بَأْسَ بِهِ. قَالَ: فَقَالَ: يَا إِسْحَاقُ كَيْفَ عَقْلُهُ؟ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَ لَهُ عَقْلٌ. قَالَ: فَقَالَ: لا يَرْتَفِعُ بِذَلِكَ مِنْه؛(1)

ص: 21


1- . الكافى، ج 1، ص 24.

جانم به قربانت، من همسايه اى دارم بسيار نماز مى خواند و بسيار صدقه مى دهد و بسيار حجّ مى رود و اشكالى در او نيست. حضرت فرمود: اى اسحاق! خرد و عقلش چگونه است؟ عرض كردم: جانم به قربانت، خرد و عقل درستى ندارد. حضرت فرمود: پس با آن اعمال درجه اش بالا نمى رود.

بر طبق این روایت، عبادت این شخص چون ممزوج با معرفت ودرك صحيح نبوده، موجب قُرب و رفعت مقام او نمى شود.

2. هم چنين امام صادق(علیه السلام) به نقل از وجود مبارك پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ كَثِيرَ الصَّلَاةِ كَثِيرَ الصِّيَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَيْفَ عَقْلُهُ؛(1)

هنگامی كه مردى را بسيار نمازگزار و بسيار روزه دار ديديد به او مباهات نورزید تا آن که ببینید عقلش چگونه است.

ص: 22


1- . الكافى، ج 1، ص 26.

با آن که مسئله فهم و خرد و معرفت و شناخت صحيح در عبادت خداوند بسيار مهمّ است ولی متأسفانه کمتر در مجالس به آن پرداخته و بيشتر بر کمیت اعمال و مناسک تأكيد مى شود. البته انسان بدون عمل راه به جايى نمى برد اما ارزش عمل صالح با فهم و خرد چندين برابر است.

3. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

يَا عَلِيُّ نَوْمُ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الْعَابِدِ يَا عَلِيُّ رَكْعَتَيْنِ يُصَلِّيهِمَا الْعَالِمُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ رَكْعَةٍ يُصَلِّيهَا الْعَابِدُ؛(1)

يا على! خواب عالم از عبادت عابد برتر است، يا على دو ركعت نماز عالم برتر از هزار ركعت نماز عابد است.

4. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

تفكّر ساعة خيرٌ من عبادة سبعينسنة؛(2)

ساعتى تفكّر كردن بهتر از هفتاد سال عبادت است.

اين روايات گوياى آن است كه انسان همواره باید در صدد تقویت

ص: 23


1- . من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 367. مكارم الاخلاق، ص 441.
2- . الهدايا لشيعة ائمة الهدى.، ج 1، ص 207.

تعقل و تفکر بوده و در همه ى امور از مبدأ تا معاد در پى كسب معرفت و شناخت صحيح باشد. اگر به دنبال تحصيل ثواب و تقرّب به خدا هستيم قطعاً ثواب و تقرّبى كه در عمل با معرفت حاصل می شود، قابل مقایسه با عمل بدون معرفت نیست.

5. عدّه اى در حضور پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به ستايش و تمجيد از شخصى پرداختند تا آن جا كه همه صفات و خصال نيكو را براي او برشمردند. حضرت فرمود: «كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ»؛ «عقلش چگونه است؟». عرض كردند: اى رسول خدا! ما به شما از تلاش و كوشش اين فرد در عبادت و كارهاى خير او گزارش مى دهيم و شما از عقلش مى پرسيد؟ حضرت فرمود:

إِنَ الْأَحْمَقَ يُصِيبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَإِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِم؛(1)

همانا احمق بر اثر حماقتش بيش از بدكردار، گرفتار فسق و فجور مى شود. مردم فرداى قيامت فقط به مقدار عقل شان به درجات بالا و به قُرب پروردگارشان نائل مى آيند.

ص: 24


1- . تحف العقول، ص 54. بحارالانوار، ج 74، ص 158.

بنابراین كسى به درجات بالا و قُرب الهى دست پيدا مى كند كه نسبت به عالم هستی و مبدأ و معاد آگاهی داشته و صاحب معرفت و شناخت باشد.

پيامدهاى منفى عدم شناخت مفاهیم دینی

عدم درك صحيح مفاهيم دينى همواره مشكلات فراوانى را در طول تاريخ براى جامعه ی اسلامى به وجود آورده است. نمونه هاى تاریخی بسیاری گواه بر این مدعاست. در اين مجال به ذكر یک مورد بسنده مى كنم.

روزى يكى از خوارج به نام ابن الكواء وارد مسجد شد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) در حال نماز خواندن بود. او با صداى بلند و لحنی آمیخته با طعنه و كنايه به حضرت، اين آيه را تلاوت كرد:

وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛(1)

بى ترديد به تو و به كسانى كه پيش از تو بوده اند، وحى شده است كه اگر مشرك شوى، همه ى اعمالت تباه و بى اثر مى شود و از زيان كاران خواهى بود.

ص: 25


1- . سوره زمر، آيه 65.

اين آيه خطاب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) است كه اگر تو هم مشرك شوی، اعمالت از بين می رود. ابن الكواء مى خواست با خواندن اين آيه به اميرالمؤمنين(علیه السلام) طعنه بزند كه ما سوابق و فضايل تو را مى دانيم اما (از آن جا که خداوند به پيامبرش اين گونه وحى كرده كه اگر مشرك شوى اعمالت از بين مى رود) تو هم مشرك شدى، بنابراين تمام اعمالت تباه شده است. او سه بار اين آيه را قرائت کرد. اميرالمؤمنين(علیه السلام) هربار به احترام قرآن سكوت مى كرد اما بار سوم در پاسخ وى اين آيه را تلاوت كرد:(1)

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ؛(2)

پس [بر آزار و ياوه گويى اين تيره بختان] شكيبايى كن كه يقينا وعده خدا [درمورد يارى و پيروزى تو] حقّ است و مبادا آنان كه يقين [به وعده هاى حق و برپا شدن قيامت] ندارند تو را به ناشكيبايى و سبك سرى وادارند.جهل و نادانى اين شخص به حدی بود که اميرالمؤمنين را مشرك می دانست. همین جهالت نیز سرانجام این جماعت را به قتل امام

ص: 26


1- . تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 192.
2- . سوره روم، آيه 60.

المتقین(علیه السلام) واداشت.

امام خمینی(رحمه الله) از جمله عالمانی است که همواره نگران برداشت های اشتباه بود. او در کتاب «چهل حدیث» ضمن شرح حدیث 28 به مناسبت حمله های شدید به علما و حکما و در دفاع از آنان می نویسد:

اگر یکی از حقایق را از لسان عارف شوریده یا سالک دل سوخته یا حکیم متألهی بشنویم چون سامعة ما تاب شنیدن آن را ندارد و حبّ نفس مانع شود که به تصوّر خود حمل کنیم، فوراً او را مورد همه طور لعن و طعن و تکفیر و تفسیقی قرار می دهیم و از هیچ غیبت و تهمتی نسبت به او فرو گذار نمی کنیم. کتاب وقف می کنیم و شرط استفاده از آن را قرار می دهیم روزی صد مرتبه لعن به مرحوم ملا محسن فیض(1) کنند. جناب صدرالمتألهین را که سرآمد اهل توحید است، زندیق می خوانیم و از هیچ گونه

ص: 27


1- . ملا محسن فیض کاشانی حدود 90 کتاب نوشته است. گویا کسی در جایی کتاب وقف نموده و شرط استفاده از آن را لعن به ملا محسن فیض قرار داده بود.

توهینی دربارة او دریغ نمی کنیم ... کسانی را که معلوم الحال هستند و به لسان خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) ملعونند می گذاریم، کسی را که با صدای رسا داد ایمان به خدا و رسول و ائمه هدی(علیه السلام) می زند، لعن می کنیم. من خود می دانم که این لعن و توهین ها بهمقامات آن ها ضرری نمی زند بلکه شاید به حسنات آن ها افزاید و موجب ارتفاع درجات آن ها گردد ولی این ها برای خود ما ها ضرر دارد و چه بسا باشد که باعث سلب توفیق و خذلان ما گردد.

شیخ عارف ما (روحی فداه) می فرمود: «هیچ وقت لعن شخصی نکنید گرچه به کافری که ندانید از این عالم [چگونه] منتقل شده، مگر آن که ولی معصومی از حال بعد از مُردن او اطلاع دهد؛ زیرا که ممکن است در وقت مُردن مؤمن شده باشد،

ص: 28

پس لعن به عنوان کلی بکنید».

یکی دارای چنین نفس قدّسیه ای است که راضی نمی شود به کسی که در ظاهر کافر مرده توهین شود به احتمال آن که شاید مؤمن شده باشد در دم مردن، یکی هم مثل ما است! و الی الله المشتکی.(1)

ببینید سطحی نگری و ناآگاهی از معارف دینی انسان را به جایی می رساند که حتی نسبت به ائمه اطهار(علیهم السلام) و اولیای دین و عالمان برجسته بدگمان شده و سودای قتل و حذف آنان را در سر می پروراند و اسف بارتر آن که این بدگمانی و بدرفتاری به استناد قرآن و سنّت و به نام دفاع از دین و مذهب صورت می گیرد.

مرحوم دوانى که يكى از نویسندگان و و داراى تأليفاتی است، در خاطراتش نقل مى كند:پس از ترور استاد شهيد مطهرى، روزى در دانشكده الهيات نزد شهيد مفتح بودم. معاون وقت دانشكده، پاكتى را آورد و به شهيد مفتح داد. ايشان پاكت را گشود، نامه را خواند كه حاوى

ص: 29


1- . چهل حدیث، ص 384.

مطالب تهديدآميزى از طرف گروهك فرقان بود. آن ها نوشته بودند: «ما مطهرى را به استناد این آیات و اخبار كشتيم و تو را هم به همين دليل خواهيم كُشت». يكى از دليل ها را به خاطر دارم كه اين آيه بود: «فقاتلوا ائمه الكفر انهم لا ايمان لهم»(1)؛ «با پيشوايان كُفر بجنگيد كه آنان را [نسبت به پيمان هايشان] هيچ تعهّدى نيست.»(2)

علامه مطهرى(رحمه الله) شهيد مبارزه با انحراف بود. او مقابل انحرافات ايستاد و در اين راه جانش را نثار كرد.

ویژگی آثار اخلاقی امام خمينى(رحمه الله)

جوانان عزيز، سعی کنید با مفاهيم و معارف دين بیشتر آشنا شوید. من بارها توصيه كرده ام كتاب هاى امام خمینی(رحمه الله) به ویژه آثار اخلاقی ایشان را مطالعه و پيرامون مطالب آن تأمل و تفكّر كنيد. اين توصيه بدان جهت است که ایشان به مسائل دینی و معارف الهی نگاهی عمیق،

ص: 30


1- . سوره توبه، آيه 12.
2- . خاطرات من از استاد شهید مطهری، ص 106.

متفکرانه، نظام مند، و راه گشا دارند. امام(رحمه الله) در مقدّمه ى كتاب «شرح حديث جنود عقل و جهل» مى نویسد:

حتّى علمای اخلاق هم كه تدوين اين علم كردند، يا به طريق علمى - فلسفى بحث و تفتيش كردند مثل كتاب شريف «طهاره الأعراق» محقق بزرگ «ابن مسكويه» و كتاب شريف «اخلاق ناصرى» تأليف حكيم متألّه و فيلسوف متبحِّر افضل المتأخّرين نصير الملّه والدّين - قدّس اللّه نفسه الزكيّه - و بسيارى از [قسمتهاى] كتاب «احياء العلوم» «غزالى» - و اين نحو تأليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تأثيرى بسزا نيست، اگر نگوييم اصلاً و رأسا نيست - و يا از قبيل تاريخ الأخلاق است - به اصطلاح نويسنده - كه مشتمل بر قصص و حكايات و امثال و وقايع است، كه صرف وقت در آن انسان را از مقصد

ص: 31

اصلى باز مى دارد.

كتاب «احياءالعلوم» كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا ياد مى كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى پندارند، به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذيب باطن كمكى نمى كند، بلكه كثرت ابحاث اختراعيّه و زيادى شعب علميّه و غير علميّه آن و نقلهاى بى فايده راست و دروغ آن انسان را از مقصد اصلى بازمى دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مى اندازد.

بالجمله، به نظر قاصر، اخلاق علمى و تاريخى و همين طور تفسير ادبى و علمى و شرح احاديث بدين منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعيدِ قريب نمودن است. نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به

ص: 32

آن يا تفسير آيات شريفه راجعه به آن، آن است كهنويسنده آن با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكّر دادن و يادآورى كردن، هر يك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند. و به عبارت ديگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبيّه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيبها را، نه آن كه راه علاج نشان دهد.

ريشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خُلق فاسد را اصلاح ننمايد. كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غير مهذّب مهذّب، و ظلمانى نورانى شود؛ و آن، به آن است كه عالِم در ضمن راهنمايى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالِج باشد و كتاب، خود، دواىِ درد باشد نه

ص: 33

نسخه دوانما.

طبيب روحانى بايد كلامش حكمِ دوا داشته باشد نه حكم نسخه. و اين كُتب مذكوره نسخه هستند نه دوا.(1)

واقعاً مطالب امام(رحمه الله) همانند «دارو» است. هنگامى كه ایشان از مشكلات نفس و درمان آن سخن مى گويد، انسان احساس مى كند مقابل اقيانوس زلالى قرار گرفته كه نفس و جان خود را با آن شستشو مى دهد.

باور غلط نسبت به شفاعت

امام خمینی(رحمه الله) در یکی از کتابهایش (كه تقريرات دروسفلسفه ايشان است و توسط يكى از شاگردانشان به رشته تحرير درآمده) به مناسبتى بحث شفاعت را مطرح كرده و مى فرمايد:

بلى، يك بدبختى كه ما داريم آن يك بدبختى فوق العاده اى است، كه با عقول خود - نه با آن عقولى كه به تربيت صحيح شرعى تربيت شده باشند - كه مثل بچه هاى بى صاحب ولگرد، خود

ص: 34


1- . شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 11.

به خود و بدون تربيت بزرگ شده اند، بلكه تحت تربيت ناقصين نالايق، بزرگ شده اند سنن الهى را معنى مى كنيم و گمان مى كنيم كه قضيه آخرت و مسئوليت آنجا يك مسئوليت اعتبارى است و استحقاق العبد للعقوبه أو للمثوبه امر اعتبارى است و مولى هم طبق اين امر اعتبارى، يا عقوبت مى كند و يا اصلاً مى گذرد و مى گويد: برو پى كارت كه من گذشتم و يا يك نفرى مى آيد و مى گويد: من خواهش مى كنم، از اين بگذر، و ما قضيه شفاعت را چنين گمان كرديم و بعضى از منبريهاى ما از خودشان تفصيل دادند تا منبر بگيرد. و بعضى هم نفهميدند و از يك خبرى كه نه سندش را و نه دلالتش را دانستند، يك معنايى گرفتند و آمدند حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) را شفيع

ص: 35

قرار دادند كه هر كس مُرد، حضرت تشريف آورده و شفاعت مى نمايد و حضرت بارى تبارك و تعالى هم از آن امر اعتبارى كه استحقاق العبد للعقوبه باشد مى گذرد و عقابش نمى كند.

عقاب آن جا از لوازم ذات عبد است و هويت شخص، طبق بروز و ظهور لوازم ملكات مى باشد؛ مگر اين گونه لوازم را باخواهشهايى كه ما داريم مى شود تقاضاى گذشت آن را كرد؟!

مگر مثل استحقاق العبد للعقوبه هايى است كه ما در نظر داريم، تا عفوهاى آنجا هم مانند عفوهاى ما اعتبارى باشد؟! ما كه وسيله مغرور شدن را داريم و شيطان آن را بر مقدسين و اهل دين و ديانت مشتبه كرده است.... آن شفاعتى كه كتاب و سنّت به آن ناطق و بلكه بين جمعيت مسلمين مسلّم

ص: 36

است، شامل يك عده خيلى قليل و معدودى مى شود كه در عداد عدم مى توان شمرد، نه به آن شمول و وسعتى كه ما خيال كرديم كه انسان هرچه ظلم و معاصى كرده باشد، باز ممكن است، شفاعت نصيبش شود.(1)

در ذهن بسیاری از مردم اين برداشت اشتباه از «شفاعت اهل بیت(علیهم السلام)» شكل گرفته كه هرچه ظلم و گناه كنند، باز هم شفاعت نصيب آنان می شود، در حالی که معناى اين سنّت الهى به درستی درک نشده و همین امر باعث غرور گردیده است. البته ما بايد اميد به شفاعت آن بزرگواران داشته باشيم اما بايد بدانيم شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) چه شرايطى دارد و در چه صورت شامل حال ما مى شود؟

امام(رحمه الله) در این عبارات صريحاً برخى از اهل منبر را مورد سرزنش قرار می دهد که چرا با سخنان خود موجب می شوند معنایی غلط از شفاعت در ذهن مردم نقش بسته و بى جهت اميدوار شوند.عدّه اى بى جهت مأيوس و برخى هم بى جهت اميدوار و مغرور می شوند، در حالى كه طبق سفارش اهل بيت(علیهم السلام) مؤمن بايد همواره بين خوف و رجا باشد. امام صادق(علیه السلام) مى فرمايد:

ص: 37


1- . تقريرات فلسفه، ج 3، ص 267.

ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَا يُجَرِّئُكَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ وَخَفِ اللَّهَ خَوْفاً لا يُؤْيِسُكَ مِنْ رَحْمَتِه؛(1)

به خداوند متعال آن گونه اميدوار باش كه آن اميد تو را بر معصيت او جرأت ندهد و طورى از خدا بترس كه آن ترس تو را از رحمت او مأيوس و نااميد نگرداند.

لقمان حکیم در نصيحتى به فرزندش مى گوید:

خَفِ اللَّهَ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ؛(2)

خوف و ترس تو از خداوند متعال بايد طورى باشد كه اگر (فرضا) تمام اعمال نيك جنّ و انس را داشته باشى باز (براى گناهانى كه احيانا مرتكب شده اى) احتمال عذاب دهى و به رحمتش چنان اميدوار باش كه اگر گناه جنّ و انس را بياورى به تو

ص: 38


1- . امالی صدوق، ص 14. وسائل الشيعه، ج 15، ص 218. مشكاة الانوار، ص 118.
2- . الكافى، ج 2، ص 67. تحف العقول، ص 375. بحارالانوار، ج 67، ص 352.

ترحّم كند.

هدف این نیست با اين سخنان یأس حاصل شود بلكه هدف آن است که زمينه هاى غرور از بين برود. چگونه ممكن است قبل ازگریستن بر مصائب امام حسین(علیه السلام) صداقت، امانت، درست كارى، احترام به حقوق ديگران، وفادارى، پرهيز از گناه به دقّت محاسبه شود اما پس از آن ورق برگردد و متجاوز به حقوق ديگران، دروغگو، خيانت كار، شرابخوار و زناكار با قطره ای اشك، بدون توبه و ندامت بازخواست نشود؛ قطعا چنین تصوّرى از شفاعت صحيح نيست، مگر به توجیهی که در آینده بیان خواهد شد.

این باور غلط در ذهن برخی شکل گرفته که نقش ائمه(علیهم السلام) برای پیروانشان همانند نقشی است که مسیحیان برای حضرت عیسی(علیه السلام) قائل شده اند. آنان بنا بر عقاید تحریف شده معتقدند مسیح(علیه السلام) به صلیب کشیده شد و مصائب و گرفتاری ها را تحمل کرد تا امتش بخشیده شوند، لذا مسیحیان به خاطر گناهانی که مرتکب می شوند، در دوزخ جای نمی گیرند.

طبق این دیدگاه اگر خون امام حسین(علیه السلام) ریخته شد برای آن است که کفاره ی گناهان امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد و لذا سیدالشهدا(علیه السلام) روز قیامت شفیع تمام دوستدارانش می شود، هرچند فقط نام او را یدک بکشند؛ به عبارت دیگر محبت و دوست داشتن اهل بیت(علیهم السلام) جایگزین همه چیز است. متاسفانه این تلقی در عصر ائمه(علیهم السلام) بین برخی پیروان آنان وجود

ص: 39

داشته و اهل بیت(علیهم السلام) نیز با آن مقابله کرده اند. به این حدیث توجه کنید:عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) حَدِيثٌ رُوِيَ لَنَا أَنَّكَ قُلْتَ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ، فَقَالَ: قَدْ قُلْتُ ذَلِكَ، قَالَ: قُلْتُ: وَإِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْ شَرِبُوا الْخَمْرَ، فَقَالَ لِي: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَكُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ، إِنَّمَا قُلْتُ: إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْك؛(1)

راوی می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: نقل کرده اند که شما فرموده اید: زمانی که معرفت پیدا کردی (در حق ائمه(علیهم السلام)) هر چه می خواهی انجام بده. حضرت فرمود: آری، من چنین گفتم. عرض کردم: (هر کاری) هر چند شخصی اهل زنا باشد، دزدی کند یا شراب بنوشد. حضرت

ص: 40


1- . الکافی، ج2، ص464.

فرمود: « إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّ-ا إِلَيْهِ رَاجِعونَ » [این آیه را هنگام اصابت مصیبت می خوانند؛ یعنی به حدی این سخن برای حضرت سنگین بود که این آیه را تلاوت کرد] به خدا قسم با ما بی انصافی نمودند. خود ما برای رفتار و کردارمان بازخواست می شویم (حال چگونه این مؤاخذه) از آن ها برداشته می شود.[چگونه دیگران به سبب دوستی و ارتباط با ما مورد مؤاخذه قرار نگیرند.] بلکه من فقط گفته ام: زمانی که معرفت (به حق ائمه(علیهم السلام)) پیدا کردی، آن چه می خواهی از نیکی انجام بده، کم باشد یا زیاد، از تو پذیرفته می شود. (اما اگر حق ائمه(علیهم السلام) را نشناخته باشی کردار نیک تو هر چند فراوان باشد، مورد قبول درگاه الهی قرار نمی گیرد).

ص: 41

به هر حال متاسفانه این نقص معرفتی در بین شیعه پدیدار شده و امروزه نیز گاهی مشاهده می کنیم بعضی از سخنرانان یا مداحان به این تفکر غلط دامن می زنند. این مشکل یا به سبب کم اطلاعی گویندگان است و یا برای جلب نظر مخاطب چنین مطالبی را بیان می کنند.

در اشعار برخی شاعران نیز این دیدگاه جلوه گر شده است؛ از جمله:

م--ن سی-رم از حی---ات وگرنه کنم روان

در هر قدم به روی زمین چشمه ی حیات

ب-هر ش-فاع-ت گ--نه دوس--ت-ان خ-وی-ش

ک-ردی-م سی-نه را ه--دف ت-یر حادث-ات

به تعبیر شهید مطهری: «چه تحریف عجیب و ماهرانه ای انجام دادند که سیدالشهدا(علیه السلام) شهید شد تا کفاره ی گناهان امّت باشد. این فکر همان تفکّر مسیحیت تحریف شده درباره ی عیسی(علیه السلام) است که او را «الفادی» می دانند. با این نگرش ما در واقع گفته ایم امام حسین(علیه السلام) بیمه ی گناه تاسیس کرده (نعوذ بالله) و فرموده: شما را از نظر گناه بیمه کردم. شما برای من اشک بریزید و من درعوض گناهان شما را جبران می کنم اما هرچه می خواهید باشید، ابن زیاد یا عمر سعد باشید. ما می گوییم یک ابن زیاد، یک عمر سعد، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین(علیه السلام) خواست این ها در دنیا زیاد شوند».(1)

با این دیدگاه قیام امام حسین(علیه السلام) نمی تواند در هیچ بُعدی الگو و سرمشق ما قرار گیرد و لذا شهادت آن حضرت تأثیری در زندگی ما نخواهد گذاشت.

ص: 42


1- . برگرفته از حماسه ی حسینی، ج1، ص102.

بدیهی است این تلقی با مواضع امام حسین(علیه السلام) سازگار نیست.

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَه؛(1)

هرکس حاکم ستم کاری را ببیند که حرام خدا را حلال شمارده و پیمان خداوند را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت می کند و در میان بندگان خدا با گناه کاری و ستم حکم می نماید و او با گفتار و کردار خود آن را تغییر ندهد، سزاوار است که خداوند [در عقوبت] این شخص را با آن حاکم ظالم شریک و هم نشین سازد.

هم چنین آن حضرت می فرماید:

وَأَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَلا بَطِراً وَلامُفْسِداً وَلا

ص: 43


1- . بحار الانوار، ج44، ص382. وقعة الطف، ص171.

ظَالِماً وَإِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(صلی الله علیه و آله) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَأَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام)؛(1)

من به جهت گردن کشی، تباه کاری و فساد و ظلم قیام نکردم بلکه برای اصلاح (امور) امت جدم بپا خاستم تا مردم را به کارهای خیر و پسندیده دعوت کنم و از زشتی ها برحذر دارم (امر به معروف و نهی از منکر نمایم) و به سیره و روش جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پدرم علی بن ابی طالب(علیه السلام) عمل نمایم.

گفتار و کردار سیدالشهدا(علیه السلام) مسئولیت سنگینی بر دوش همه ی ما می گذارد. مبارزه با ستم گران و بدعت گذاران، امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح جامعه ی دینی و.... اما با این طرز تفکر به راحتی می توان از زیر بار هر مسئولیتی شانه خالی کرد. اعتقاد صحیح در مورد سیدالشهدا(علیه السلام) همان است که در زیارت آن حضرت می گوییم:

اشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ

ص: 44


1- . بحارالانوار، ج44، ص329.

الزَّكاةَ، وَامَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِالْمُنْكَرِ وجاهدتَ فی الله حقَّ جهاده؛(1)

گواهی می دهم که تو اقامه نماز کردی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر نمودی و در راه خدا جهاد نمودی و حق جهاد را به جا آوردی.

حال ببینید دیدگاه مذکور چگونه قیام سیدالشهدا(علیه السلام) را از هویت اصلیش دور کرده و آن را وارونه معرفی می کند.

با توجه به آن چه بیان گردید ضرورت بحث از شفاعت روشن و آشکار می شود. مبادا کسی گمان کند که امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید تا جور گناه کاران را بر دوش بکشد. این خیال باطل است که كسى گمان كند چون عَلَم شيعه را در دست گرفته و در مجالس حسينى شركت مى كند، مى تواند مرتكب هر كارى شود و در قیامت نه تنها مورد مؤاخذه قرار نمى گيرد بلکه مشمول شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) نیز واقع می شود. اگر كسى حقیقت شفاعت را درك كند قطعاً در گفتار، رفتار و كردارش اثر گذاشته و زندگى او متحوّل می گردد و لذا نه تنها جرأت بر معصيت پيدا نمى كند بلكه مراقبت او در تحصیل رضایت خداوند متعال بیشتر می شود.

ص: 45


1- . بحارالانوار، ج 98، ص 353. المزار الکبیر (لابن مشهدی)، ص 422.

فلسفه ی شفاعت اهل بيت(علیهم السلام)

اشاره

شايد به ذهن برخى خطور كند كه فلسفه ی شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) چيست و چرا اساساً چنین فرصتی در اختیار برخی بندگان قرار داده شده است. پاسخ به این پرسش مجال مسبوطى مى طلبد ولیمختصرا به چند نکته اشاره می شود.

1. ايجاد روحيه اميد

انجام برخى از گناهان باعث سرخوردگى و ایجاد روحیه ی يأس و نااميدى در نفس شخص گناه كار مى گردد و اگر در اين حالت روزنه ای در برابر او گشوده نشود شخص خاطى بيشتر در گناهان خويش غوطه ور شده و دست به هر جرم و جنايتى مى زند اما هنگامى كه راه نجاتى به نام «شفاعت» مقابل او قرار مى گيرد، به اميد دست يابى به آن درصدد اصلاح خطاهاى خويش برمى آيد.

برای تقریب به ذهن می توان به آن چه در قانون جزايى و كيفرى به نام «عفو زندانيان و مجرمان بزرگ و محكومان به حبس ابد» جریان دارد، اشاره کرد که به سبب آن خطاکاران روزنه اميدى در برابر خود گشوده و از خطاهاى گذشته دست برداشته و درصدد جبران برمی آیند.

2. ايجاد رابطه معنوى با اهل بيت(علیهم السلام)

شفاعت منوط به وجود نوعى رابطه بين شفيع و شفاعت شونده است.

كسى كه اميد به شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) دارد، سعى مى كند با مستحكم كردن ايمان خويش و كسب فضايل اخلاقى نوعى رابطه معنوى با اهل بيت(علیهم السلام) برقرار

ص: 46

كند و به تعبيرى تحت هدايت آن ها تربيت شود.

امام خمينى (رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:

انسان اگر طمع شفاعت دارد، بايد در اين عالم با سعى و كوشش رابطه بين خود و شفعاى خود را حفظ كند و قدرى تفكّر در حال شافعان محشر نمايد كه حال آن ها در عبادت و رياضتبه كجا رسيده بود.(1)

در واقع كسى كه اميد به شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) دارد، آن بزرگواران را در زندگى خود الگو و سرمشق قرار داده و با تأسى به آنان روابط خانوادگى، اجتماعى، سياسى و اقتصادی خود را سامان می دهد.

به هر حال تأكيد بسیاری از روایات نسبت به شفاعت اهل بيت(علیهم السلام)، گوياى جايگاه رفیع و ويژه ی آن بزرگواران در نظام تكوين و تشريع است. كسى كه در آموزه های دینی تأمل کند، درخواهد یافت كه همه جا سخن از امام معصوم به عنوان قطب عالم امکان است که با آن عظمت و جايگاه خطير، مسئوليت شفاعت را نيز به عهده دارد. حال این که چگونه مى توان خود را مشمول شفاعت آن بزرگواران قرار داد، مسئله ای است که باید با تأسى به آن بزرگواران در رفتار، كردار و

ص: 47


1- . امامت و انسان كامل، ص 248.

گفتار و انجام واجبات و ترك محرّمات، زمینه ی آن را فراهم نمود.

3. تحصيل شرايط و رفع موانع شفاعت

كسى كه اميد به شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) دارد، سعى مى كند شرايط شفاعت شونده را تحصیل کرده تا خود را در زُمره مشمولين شفاعت قرار دهد و موانع شفاعت را از سر راه بردارد. در آينده بيان خواهد شد كه شفاعت شونده چه ويژگى ها و خصلت هايى باید داشته باشد.

ان شاء الله به فضل الهی، سعى و تلاش ما این است که با استفاده از آيات شريفه قرآن و روايات اهل بيت(علیهم السلام) و كلام بزرگان تصويرى صحیح از «شفاعت اهل بيت(علیهم السلام)» ارائه شود، هرچند بحث «شفاعت» ابعاد مختلف داشته و تبيين كامل آن نیاز به جلسات بیشتری دارد و از حوصله مخاطبان نیز خارج است. به هر حال در جلسات پيش رو به توضيح و تبيین حقیقت شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پرداخته و بررسی خواهد شد که در چه صورت شامل حال ما مى شود؟

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 48

ص: 49

2- تعریف شفاعت و اقسام آن

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

معناى شفاعت

در جلسه ى گذشته بيان شد كه «شفاعت اهل بيت(علیهم السلام)» يكى از مسائلى است كه به نحو شایسته تبيين نشده و به همين جهت ابعاد مختلف آن مورد توجه قرار نگرفته است.

شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) اقسام و مراتبى دارد كه در دنيا و آخرت، لحظه ی مرگ، عالم برزخ و روز حشر محقّق مى گردد. در واقع شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) يك حقيقت به هم پيوسته است و شفاعت آن بزرگواران در آخرت بستگى به شفاعت آنان در دنيا دارد. بر اساس نقل منابع مورد

ص: 50

اطمینان، بسيارى از اشخاص در هنگام مرگ موفق به زیارت جمال نورانى اهل بيت(علیهم السلام) گردیده اند. اگر ما نیز طالب چنین موقعیتی هستیم و می خواهیم در عالم برزخمشمول عنايات آن بزرگواران واقع شويم، بايد در دنيا خود را تحت شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) قرار دهیم.

شفاعت در لغت

راغب اصفهانى در مفردات مى گويد:

الشفع؛ ضمّ الشى ء إلى مثله؛(1)

شفع، ضميمه شدن چيزى به مانند خود است.

ابن منظور در لسان العرب مى گويد:

الشفع خلاف الوتر وهو الزوج. تقول: كان وترا فشفعته شفعا؛(2)

شفع، در مقابل فرد است به معناى زوج. [كما اين كه] مى گويى: [آن چيز] فرد بود [آن را] تبديل به زوج كردم.

كلمه شفاعت از ريشه شفع به معناى جفت، مقابل وتر به معناى تك و تنها است. بر این اساس شفيع كسى است كه با مستشفع (كسى

ص: 51


1- . مفردات الفاظ القرآن، ص 457.
2- . لسان العرب، ج 8، ص 183.

كه طلب شفاعت مى كند) ضميمه مى شوند و به واسطه ى شفيع ضعف و نقصان طالب شفاعت جبران مى شود و او را به مقصود مى رساند. لذا شفيع درواقع يك واسطه و كمك كننده و مددكار برای طالب شفاعت است و ضعف ها و ناتوانى های او با كمك شفيع به توانايى و قوّت تبديل مى شود تا بتواند به مقصود برسد. پس شفيع براى جلب يكمنفعت يا دفع يك ضرر به مستشفع كمك مى كند.

شفاعت در اصطلاح

هرچند در مورد معنای اصطلاحی شفاعت اختلاف نظر وجود دارد ولی آن چه از همه ی این تعاریف به دست می آید این است که شفيع واسطه اى است كه از يك موجود مافوق، برتر و بالاتر براى كسى كه طالب شفاعت است، چيزى را مى تواند اخذ کند و او را به مقامی برساند یا از عذابی برهاند.

به اعتقاد ما اهل بيت(علیهم السلام) شفيع هستند؛ يعنى شخص طالب شفاعت، از نور ولايت اهل بيت(علیهم السلام) كمك مى گيرد و به تعبیر امام خمینی(رحمه الله) نور آنان با نورى كه در خود شخص است مزدوج مى شود و «ازدواج النورين» پديد مى آيد؛ یعنی شخص طالب شفاعت اسبابی فراهم می کند که به وسیله ی ارتباط با شفیع خود را در موقعیتی قرار می دهد که شایستگی ارتقاء مقام و استحقاق بخشودگی پیدا می نماید. در جلسات آينده بيان خواهد شد كه اگر اين نور در وجود انسان نباشد نور ولايت نمى تواند به كمك انسان بيايد. بنابراين نور ولايت از سويى و نور وجود انسان از

ص: 52

سوی ديگر، این ازدواج نورانى را پديد مى آورند تا نور ولايت عظماى الهيه بر شخصيت مؤمن بتابد و مؤمن بتواند به وسيله ی آن بالا برود.

توجه به اين نكته ضرورى است كه اهل بيت(علیهم السلام) تنها واسطه اند و همه ی امور در اختیار خداوند (تبارك و تعالى) است، لذانبايد كسى در مقام استشفاع و طلب مساعدت از اهل بيت(علیهم السلام) از خداوند متعال غافل شود و برای آن بزرگواران نقش استقلالی قائل باشد.

گستره ی شفاعت

نكته اى كه قبل از ورود به بحث باید مورد توجه قرار گیرد، اين است كه شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) منحصر به روز قيامت نيست. گرچه شفاعت مصطلح و به معناى خاصّ مربوط به آخرت است امّا شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) در دنيا نيز جریان دارد. بحث بر سر اصطلاح و نام گذارى نیست بلکه طبق روايات، شفاعت معناى وسيعى دارد. در حالی که توجه اغلب مردم به سوی شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) در آخرت معطوف شده و البته از آن هم تصوّر نادرست یا ناقصى دارند، شفاعت آن بزرگواران در دنیا نیز جاری است.

اقسام شفاعت

اشاره

شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) دارای اقسام و مراتبى است و توضيح و تبيين آن نياز به بحث مبسوطی دارد اما به صورت اختصار این اقسام بيان می شود.

شفاعت به دو قسم تكوينى و تشريعى تقسيم مى شود. شفاعت

ص: 53

تشريعى نیز خود داراى اقسامی است.

الف) شفاعت تكوينى

شفاعت در هدايت نظام هستی را «شفاعت تكوينى» مى گويند. شفاعت در هدايت نظام هستى به معنای وساطت در هدايت نظام هستى است.آياتى از قرآن كريم بر اين نوع شفاعت دلالت مى كنند؛ از جمله:

1. إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ؛(1)

پروردگار شما خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش دوره آفريده، سپس بر عرش قدرت مستولى گرديد. امور جهان آفرينش را تدبير مى كند، بدون اذن او شفيعى وجود ندارد. اين است خداوند كه پروردگار شما است او را بپرستيد چرا متذكر نمى شويد؟

مقصود از لفظ «شَفيع» در آيه همان علل و اسباب طبيعى است كه

ص: 54


1- . سوره يونس، آيه 3.

در پرتو اراده و اذن الهى در این عالم تأثیر می گذارند؛ چون بدون اراده حكيمانه و بدون استمداد از قدرت بى پايان خداوند هیچ چیز منشأ اثر نیست. گواه بر اين كه مقصود از «شَفيع» در آيه همان نظام علل و اسباب می باشد، عبارت «يُدَبِّر الأَمْر» است كه بلافاصله پس از آن مى فرمايد: «ما مِنْ شَفيعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ».

بر این اساس معنای آيه اين است كه تدبير جهان خلقت و هدایت همه اشیاء به سوى كمال در دست اوست و هرگز در این امر براى او شريكى نيست. جهان آفرينش نیز هرچند بر اساس نظام علّي و معلولي آفريده شده و هر پديده اى براى خود علتى دارد ولی این بدان معنانیست كه علل طبيعى مستقل بوده و بدون استمداد از قدرت خداوند و بدون اذن و مشيت او اثرگذار می باشند. بدیهی است تأثير اين علل و اسباب تابع اراده و مشیت خداوند است.

پس از آن جا که محور آيه امور تكوينى و مربوط به آفرينش جهان بوده و نیز به این جهت که مى فرمايد: هيچ شفيعى كارى بدون اذن او انجام نمى دهد، معلوم می شود مقصود از شفیع، «شفیع تكوينى» و منظور از شفاعت، تأثير علل طبيعى است كه بدون اراده حكيمانه و خواست او منشأ اثر نمى گردد.

در ادامه ی آيه گسترش تسلط خداوند بر عرش قدرت مطرح شده تا گمان نشود كه با خلقت زمين و آسمانهاى پهناور، زمام قدرت از دست خدا بيرون رفته و وسعت جهان مانع از تسلط و احاطه ی تدبير اوست، چنان كه مى فرمايد: ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْش و در

ص: 55

پايان آيه ی شريفه از تدبير جهان آفرينش سخن به ميان آمده و خداوند، تدبير نظام خلقت را از آن خود دانسته است.

بنابراین با توجه به اين كه محور بحث در هر سه قسمت آیه، نظام خلقت و مسايل تكوينى آفرينش است، به ناچار می بایست عبارت «ما مِنْ شَفيعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» را به گونه ای معنا كرد كه با جمله هاى پيشين متناسب باشد و معناى مناسب اين است كه نظام آفرينش بر اساس ساختار علل و اسباب استوار شده و این مانع از آن نيست كه تدبير جهان آفرينش مختص خدا و از آن او باشد؛ زيرا تأثير هر يك از علل موقوف به اذن و اراده ی حكيمانه ی خداوند استو همگى مظهر اراده ی او و مجري فرمان و دستورات او مى باشند.

2. زمانى كه حضرت موسى(علیه السلام) براى هدايت فرعون به نزد او رفت، فرعون پرسيد: خداى تو كيست؟

حضرت موسى(علیه السلام) فرمود:

قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛(1)

پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه] او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود.

ص: 56


1- . سوره طه، آيه 50.

آرى، هدايت امور عالم به دست خداست و اگر لحظه اى هدایت خداوند دریغ شود، عالم از بین خواهد رفت. تمام اجزاء اين عالم محتاج به وجود ذات اقدس احديّت است. خداوند همه چيز را خلق كرده و آن ها را هدايت مى كند. او استعداد هدايت پذیری را در همه ى ذرات اين عالم قرار داده است. يك جنين را در شكم مادر در نظر بگيريد که چگونه با هدايت خداوند متعال رشد و تكامل پيدا مى كند و روح در آن دميده شده و تبديل به انسان مى شود. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَاالْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ؛(1)

سپس آن را در نطفه اى در قرارگاهى استوار [چون رحم مادر] قرار داديم. آن گاه آن نطفه را علقه گردانيديم. پس آن علقه را به صورت پاره گوشتى درآورديم. پس آن پاره

ص: 57


1- . سوره مؤمنون، آیات 13 - 14.

گوشت را استخوان هايى ساختيم و بر استخوان ها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم. پس آفرين بر خدا و پرخير و بركت است او كه نيكوترين آفرينندگان است.

رشد و تكامل جنين در همه ی مراحل با هدايت الهى انجام مى گيرد. اگر آن استعدادى كه خداوند متعال درون جنين قرار داده با مانع روبرو نشود جنين در شكم مادر رشد و نمو كرده و تبديل به يك انسان مى شود.

اهل بيت(علیهم السلام) و شفاعت تکوینی

همان طور که بیان شد تمام ذرات عالم با هدايت خداوند متعال به هستی خود ادامه می دهند. اين گونه نيست كه خداوند عزّوجل اين عالم را خلق كرده و سپس بر تخت رياست نشسته و تنها نظاره گر باشد و آن ها را به حال خود رها نموده باشد. پس اين عالم هر لحظه وابسته به فيض الهى است ولی خداوند اين افاضه را از طريق وسايط انجام مى دهد. همه ی موجودات، چه مادى و چه معنوى، داراى علل و اسبابی بوده و نیازمند وسایطی می باشند تا وجود از مبدأ هستی به آن هاافاضه شود. واسطه ی اصلی که فيض وجود در همه اجزاى اين عالم از طریق او افاضه می شود، «حقيقت انسان كامل» است.

حال سؤال این است که چرا هدايت اُمور عالم از طریق وسایط

ص: 58

صورت می گیرد و انسان كامل واسطه فیض شده است؟

براى وضوح بيشتر مطلب و پاسخ به اين سؤال و تقریب به ذهن ذکر مثالى خالی از فایده نیست. شما يك نيروگاه برق را كه مولّد هزاران مگاوات برق است و توليد انرژى مى كند، در نظر بگیريد. اين انرژى توليدشده در نيروگاه به هيچ وجه نمى تواند مستقيماً به يك چراغ صد واتی وصل شود و آن را روشن كند؛ چون این چراغ قابليت دریافت مستقیم انرژی بسیار قوی را ندارد و چنان چه بدون واسطه به آن منبع انرژى متصل شود، متلاشى مى گردد.

بر این اساس، اگر خداوند متعال مستقيماً هدايت تکوینی را به عهده نگرفته و وسايطى براى این منظور قرار داده، به دلیل ناتوانى و عدم قابليت موجودات دیگر است که نمی توانند بدون واسطه، وجود را از منبع هستی دریافت کنند. كوه با آن عظمت، دريا با آن وسعت و قوی ترین موجودات مادی با همه ی قدرت خویش باز هم توانايى ندارند كه وجود را به صورت مستقيم از منبع لايزال الهى كسب كنند بلکه نیازمند وسایطی هستند که وجود از طريق آن ها افاضه شود. در مثال فوق الذکر برای این که انرژی برق در مصارف خانگی یا حتی صنعتی بتواند مورد استفاده واقع شود، از نيروگاه مولد برق تا محل مصرف، ايستگاه هاى متعدّد فشارشكن قرار مى دهند تا با کاستن ازفشار انرژی بتوانند از آن استفاده کنند.

حال که دانسته شد وجود واسطه برای هدایت تکوینی لازم است، بدیهی است این واسطه می بایست موجودی باشد که خود قابلیت

ص: 59

دریافت فیض از مبدأ هستی را داشته باشد. این قابلیت صرفاً در جامع ترین و کامل ترین موجودات پس از خداوند متعال وجود دارد و این ویژگی ها تنها در حقیقت «انسان کامل» یافت می شود. بنابراین نقش «انسان كامل» در اين عالم آن است كه وجود را از ذات مقدّس احديّت دریافت کرده و به ساير موجودات در مراتب پائين تر هستی افاضه كند. اين افاضه فراگير است و همه ی موجودات و همه ی انسان ها را شامل مى شود أعم از مسلمان و كافر. حتى كسى كه مرتكب جنايت مى شود نيز مشمول اين فيض الهى است ولی خود غافل از اين موهبت است. وساطت انسان كامل در نظام هستی، مختصّ زمان خاصی نيست بلكه از آغاز هستی وجود داشته و باقی است. البته افاضه وجود از این مرتبه به مراتب پایین تر هستی نیز از طریق وسایط دیگری صورت می گیرد که در جای خود باید بررسی شود.

به هر حال روايات فراوانی نیز بر این مطلب دلالت دارد که اهل بیت(علیهم السلام) واسطه فیض الهی هستند؛ از جمله آن چه که در بعضی فرازهای زیارت جامعه آمده است:

بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ؛(1)

به وسیله شما خداوند متعال گشوده و به وسیله شما خداوندپايان مي دهد.

و در دعای عدیله در مورد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوییم:

ص: 60


1- . تهذیب الاحکام، ج 6، ص 99.

بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَالسَّمَاءُ؛(1)

به واسطۀ وجود مقدس او به عالم هستي فيض داده مي شود و به واسطۀ او آسمان و زمين پابرجا است.

ب) شفاعت تشريعى

قسم ديگر از اقسام شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) «شفاعت تشريعى» است كه اقسام و مراتب مختلفى دارد و در دنيا و آخرت امكان پذير است. اقسام شفاعت تشریعی عبارتند از: 1. شفاعت در گرفتارى ها و مشكلات 2. شفاعت هدايت 3. شفاعت مغفرت در دنیا 4. شفاعت پس از مرگ.

بخش اعظم این نوشتار به این قسم از شفاعت اختصاص یافته که در گفتارهای آینده به آن خواهیم پرداخت اما از آن جا که شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) در حل مشکلات چندان نیاز به بحث ندارد، ابتدا توضیح کوتاهی درباره ی آن ارائه می شود.

شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) در حل مشكلات

یکی از انواع شفاعت تشریعی، شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) در رفع مشكلات و مصيبت ها است. هر کس مى تواند براى حل مشكلات و گرفتارى ها و

ص: 61


1- . زاد المعاد، ص 423.

برآورده شدن حاجات خود از اهل بیت(علیهم السلام) طلب یاری کند. اين امر از آيات قرآن كريم و روايات قابل استفاده است.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ؛(1)

ای کسانی که ایمان آوردید، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و (برای تقرّب) به سوی او وسیله ای (از مقرّبان درگاهش و از عمل صالح) بجویید.

روایاتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) درباره ی «وسیله» و نیز احادیثی از ائمه ی معصومین(علیهم السلام) در ذیل این آیه وارد شده که به تفسیر «وسیله» پرداخته است. وسیله قرار دادن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) در امور مختلف جایز و در برخی موارد ضروری است. این موضوع هرچند نیاز به بحث مستقلی دارد،(2) اما آن چه در این مقام مورد نظر است، وسیله قرار دادن آن بزرگواران برای حل مشکلات و برآورده شدن حاجات است.

سلمان مى گويد: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنيدم كه فرمود: خداوند مى فرمايد:

ص: 62


1- . سوره مائده، آیه 35.
2- . موضوع «ضرورت توسل به اهل بیت» در گفتارهایی جداگانه از استاد محترم مورد بررسی قرار گرفته و منتشر شده است.

يَا عِبَادِي أَوَ لَيْسَ مَنْ لَهُ إِلَيْكُمْ حَوَائِجُ كِبَارٌ لَا تَجُودُونَ بِهَا إِلَّا أَنْ يَتَحَمَّلَ عَلَيْكُمْ بِأَحَبِّ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ تَقْضُونَهَا كَرَامَةً لِشَفِيعِهِمْ أَلَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَكْرَمَ الْخَلْقِ عَلَيَّ وَ أَفْضَلَهُمْ لَدَيَّ مُحَمَّدٌ وَ أَخُوهُ عَلِيٌّ وَمِنْ بَعْدِهِ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ هُمُ الْوَسَائِلُ إِلَيَّ أَلَا فَلْيَدْعُنِي مَنْ هَمَّتْهُ حَاجَةٌ يُرِيدُ نَفْعَهَا أَوْ دَهَتْهُ دَاهِيَةٌ يُرِيدُ كَشْفَ ضَرَرِهَا بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَقْضِهَا لَهُ أَحْسَنَ مَا يَقْضِيهَا مَنْ يَسْتَشْفِعُونَ بِأَعَزِّ الْخَلْقِ عَلَيْهِ؛(1)

اى بندگان من آيا چنين نيست كه هر كس حاجت هاى بزرگى از شما بخواهد، آن ها را براى او برآورده نمى سازيد مگر اين كه به وسيله محبوب ترين افراد نزد شما واسطه بياورد كه آن حاجت را به احترام شفاعت كننده

ص: 63


1- . عدة الداعی ونجاح الساعی، ص 163.

برآورده می سازید. توجه كنيد و بدانيد كه گرامى ترين و برترين مخلوق نزد من محمّد و برادر او على است و بعد از او امامانى كه وسایل به سوى خداوند هستند. هر كس حاجتى دارد که نفع آن را خواستار است يا حادثه بزرگى برای او پيش آمده كه مى خواهد ضرر آن را دفع كند، بايد كه مرا به [وسيله] محمّد و خاندان معصوم او بخواند، همان گونه كه اگر عزيزترين كس را نزد فردى شفيع مى بريد او نياز شما را به جهت شفاعت آن عزيزش به نحو احسن برآورده مى كند [من نيز حاجت چنين كسى را به بهترين شكل برآورده خواهم ساخت.]»

مضمون اين حديث در واقع بیان يك امر عقلائى و متعارف بين مردم است تا مسئله ی شفاعت در حل مشکلات برای همه قابل فهم باشد. وقتی کسی با مراجعه به نزديك ترين و محبوب ترين افراد به

ص: 64

شخص مورد نظر، حاجت خود را مسئلت مى كند و او به احترام آن فرد، خواسته ی نیازمند را برآورده می نماید، پروردگار متعال نیز به احترام پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و خاندان پاکش حاجات سائلین را برآورده مى سازد.

بنابراين اهل بيت(علیهم السلام) همان طور كه واسطه و وسيله در امر هدايت و مغفرت هستند، بهترين واسطه و وسيله در برآورده شدن حاجات و رفع نيازهاى انسان مى باشند. اين نوع از شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) بارها برای بسیاری از افراد واقع شده و لذا نياز به توضيح بيشترى ندارد. فقط باید توجه داشت که اهل بيت(علیهم السلام) در برآورده شدن نیازها و رفع مشکلات نقش استقلالى ندارند بلكه وسيله و واسطه اند.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 65

3- شفاعت هدايت اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

تبیین شفاعت هدایت

همان طور که بیان شد یکی از اقسام شفاعت تشریعی «شفاعت هدایت» است.

«شفاعت هدایت» در واقع به این معناست که مستشفع (درخواست کننده ی شفاعت هدایت) با نزدیک شدن به شفیع و انضمام به او که خود، نور است و نورافشانی می کند، راه را تشخیص داده و از تاریکی های ضلالت و گمراهی نجات پیدا می کند، لذا اولین شرط برخورداری از شفاعت هدایت، آمادگی و استعداد و خواستن واقعی است. این مسئله چیزی نیست که صرفاً با زبان و بدون خواستن قلبی

ص: 66

حاصل شود. از آن جا که اهل بیت(علیهم السلام) خود صراط مستقیم اند، اگر انسان قلباً به دنبال راهیابی به صراط مستقیم و خروج از تاریکی و گمراهی باشد می تواند مشمول شفاعت هدایت آن بزرگوارانقرار گرفته و راه سعادت را بپیماید.

بر این اساس «شفاعت هدايت اهل بیت(علیهم السلام)» يعنى شفاعت و وساطت اهل بيت(علیهم السلام) در امر هدايت انسان كه خود داراى مراتبى است و در آینده به آن اشاره خواهیم کرد. البته همان طور که بیان شد، هدايت در اصل متعلّق به خداوند متعال است. خداوند در قرآن كريم خطاب به پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛(1)

قطعاً تو نمى توانى هر كه را خود دوست دارى هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى كند و او به هدايت پذيران داناتر است.

بنابراين هدايت در اصل كار خداست و از آن جا که افعال خداوند از طریق اسباب صورت می گیرد، خداوند متعال سبب هایی را برای این امر بسیار مهم قرار داده که یکی از مهم ترین اسباب، وجود انسان کامل

ص: 67


1- . سوره قصص، آيه 56.

است. به همين جهت انبيا و اهل بيت(علیهم السلام) متصدی اين مسئوليت شدند تا انسان را از تاريكى ها نجات داده و به مقام و منزلت خلافت و جانشينى خداوند برسانند.

قبل از پرداختن به مراتب این قسم از شفاعت، لازم است توضیح کوتاهی درباره اختصاص شفاعت هدایت به انسان داشته باشیم.بر طبق آیات قرآن، هدایت اولاً و بالذات منسوب به خداوند است و انتساب آن به هادیان دیگر از این باب است که خداوند در این کار همانند سایر افعال خود، امور را از طریق اسباب و وسایط پیش می برد.

یکی از اسباب هدایت، «فطرت» است. فطرت هادى باطنى و درونی است كه در همه ى انسان ها به وديعه گذارده شده است؛ چون همواره او را به سوی انجام خوبى ها و دورى از بدى ها سوق مى دهد. به همين جهت اگر كسى مرتكب كار زشتى شود دچار عذاب وجدان شده و درصدد جبران آن برمی آید. اگر فطرت دچار زنگار و آلودگی نشده باشد انسان بعد از انجام هر كار زشت و گناه دچار پشیمانی مى شود. امّا فطرت به تنهايى براى سعادت انسان كافى نيست، به همين جهت خداوند با ارسال رُسل و انزال کتب اسباب هدایت بیرونی و ظاهری را نیز فراهم کرده است. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ

ص: 68

يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؛(1)

همانا من دو چيز گران بها در ميان شما باقى مى گذارم، كه اگر به آن چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد؛ كتاب خدا و عترتم اهل بيت من. همانا اين دو از يكديگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند.بر این اساس، قرآن كريم و اهل بيت(علیهم السلام) هاديان بیرونی هستند.

خداوند متعال مى فرمايد:

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ؛(2)

ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده كه راهنماى مردم و دلايلى روشن از هدايت و جدايى (بين حق و باطل) است.

و در زيارت جامعه كبيره خطاب به ائمه(علیهم السلام) مى گوييم:

السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ

ص: 69


1- . بحارالانوار، ج 2، ص 285. بصائر الدرجات، ج 1، ص 413.
2- . سوره بقره، آيه 158.

الدُّجَى؛(1)

سلام بر پيشوايان هدايت و چراغ هاى فروزان در تاريكى ها.

بنابراين خداوند متعال علاوه بر فطرت، نقشه راه در اختیار ما قرار داده که همان دین و قرآن است امّا این به تنهايى براى هدايت كافى نيست بلکه انسان نیازمند کسانی است که در متن زندگی الگو و راهنمای او باشند و مقصد خویش را در وجود او جستجو نمایند. انسان کامل مدلی است که چگونگی حرکت در مسیر نقشه را به بشر می آموزد و با گفتار و رفتار خویش وی را راهنمایی می کند. پیامبر گرامی اسلام برترین الگو برای این منظور است. اهل بیت پیامبر هم پس از او این نقش را بر عهده دارند؛ چون آنان اهل فهم و عمل بهقرآن می باشند و به همين جهت به عنوان الگو و سرمشق برای ما قرار داده شدند تا ما با پیروی از آنان در مسیر صعود به قلعه کمال انسانی گام برداريم. درست است که ما به مقام اهل بيت(علیهم السلام) دست نمى يابيم ولى مى توانيم به زندگی خود رنگ و بوی اهل بیت(علیهم السلام) داده و انسانى شويم كه در حال عبادت اهل ايثار است. انسانى كه به خاطر اهداف الهی از همسر و فرزندانش می گذرد. انسانى كه در برابر سيل تهمت ها و فشارها و ناروايى ها سكوت كرده و دست محبّت حتی بر سر خصم می کشد و دغدغه ی هدايت او را دارد.

آرى، هدايت كار خداست اما همین فعل خدا نیز از طریق اسباب

ص: 70


1- . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 610. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 96.

خود و از جمله اهل بيت(علیهم السلام) انجام مى پذيرد، چه این که آن بزرگواران شفاعت هدايت دارند.

جمله اى معروف است كه مى گويند: «كارهاى بزرگ تنها از مردان بزرگ ساخته است». سلطان سنجر پادشاهی بود كه مكنت، ثروت، جاه و جلال داشت و همواره از ميدان مبارزه پیروز خارج می شد. روزى كه شكست خورد شخصى از او سؤال كرد: چه شد كه آن جاه، مقام و سلطنت را از دست دادى؟ سلطان سنجر گفت: «من اشتباهى مرتكب شدم كه باعث گردید شكست بخورم و آن این که كارهاى بزرگ را به دست انسان هاى كوچك سپردم و كارهاى كوچك را به انسان هاى بزرگ واگذار كردم. انسان هاى كوچك ناتوان از انجام كارهاى بزرگ بودند و کارهای کوچک بر انسان هاى بزرگ عار بود. در نهايت كارهاى كوچك و بزرگ هر دو بر زمين ماند و موجب شكست من گردید.(1)

اين مشکل منحصر به سلطان سنجر نيست بلكه يك سُنّت و قاعده است. هر كس در هر مرتبه ای بايد به اين سُنت و قاعده توجه كند که مسئوليت ها و كارها را به انسان هاى شايسته واگذار نماید؛ یعنی كسانى كه لياقت آن مسئوليت را دارند. اگر شايسته سالارى ملاك نباشد و خداى ناكرده رفيق بازى و باندبازى بر واگذارى مسئوليت ها و اُمور حاکم باشد شکست و توقف قطعی است. هر كسى براى موفقیت در امور دنيوى هم که شده، بايد به اين نكته توجه كند، چه رسد به این که

ص: 71


1- . تذکرة الشعراء، ص 181.

در آخرت نیز باید پاسخ گوی اعمال خویش باشد.اين قاعده و سنّت تاريخ را سعدى به زبان زيباى شعر بيان نموده است:

گ--رت م-ملک-ت ب-ای--د آراس--ته

مده ک---ار م---عظم به نوخاست---ه

س-په را مک-ن پی--ش--رو جز کس-ی

ک-ه در جن-گ ها بوده باشد بس--ی

به خ--ردان م--فرما ک-ار درش-ت

که سندان نشاید شکستن به مشت(1)

و چه زيبا اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود:

زَوَالُ الدُّوَلِ بِاصْطِنَاعِ السِّفَل؛(2)

به كارگيرى افراد پست و فرومايه [در كارهاى بزرگ] موجب از بين رفتن حكومتها مى شود.

لذا خداوند متعال هم بر طبق اين سُنت عمل كرده و هدايت بشر را که امری خطیر و عظیم است، به انسان هاى بزرگ؛ یعنی پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) واگذار نموده است.

اهمیت هدایت

درباره ی جايگاه و اهميّت هدايت احاديث فراوانى وارد شده كه به دو نمونه اشاره می شود.

ص: 72


1- . بوستان سعدی، ص 52.
2- . غررالحكم و درر الكلم، ص 392.

1. اميرالمؤمنين(علیه السلام) مى فرمايد:بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِلَى الْيَمَنِ وَ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ لَا تُقَاتِلَنَ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِي؛(1)

هنگامى كه پيامبر خدا مرا به سوى يمن فرستاد فرمود: اى على! با هيچ كس جنگ مكن تا اين كه او را به سوى اسلام دعوت كنى. و به خدا سوگند! اگر يك نفر به دست تو هدايت شود براى تو بهتر از هر چيزى است كه خورشيد بر آن بتابد و غروب کند، در حالی که تو بر او حکومت کنی.

اين منطق اهل بيت(علیهم السلام) است که هدايت يك نفر نزد آنان بهتر است از دنيا و تمام آن چه كه در دنيا وجود دارد. در این نگاه همراهی قلبی بسیار باارزش تر از پذیرش ظاهری حکمرانی است و لذا شما می بینید علی(علیه السلام) هیچ گاه برای بسط حکومت ظاهری خویش از امر هدایت غافل

ص: 73


1- . الكافى، ج 5، ص 28.

نشد.

2. امام باقر(علیه السلام) درباره ضرورت تمسّك به هادى و راهنما مى فرمايد:

يَخْرُجُ أَحَدُكُمْ فَرَاسِخَ فَيَطْلُبُ لِنَفْسِهِدَلِيلًا وَ أَنْتَ بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَجْهَلُ مِنْكَ بِطُرُقِ الْأَرْضِ فَاطْلُبْ لِنَفْسِكَ دَلِيلاً؛(1)

هنگامى كه يكى از شما مى خواهد چند فرسنگ راه بپيمايد، براى خود به دنبال راهنما مى گردد و تو به راه هاى آسمان ناآشناترى تا به راه هاى زمين، پس براى خود به دنبال راهنما باش.

امام باقر(علیه السلام) در اين روايت تشبيه بسیار زیبایی بیان کرده و می فرماید: اگر شما قصد دارید به راهی برويد (که برای شما معلوم نیست) كسى را به عنوان راهنما انتخاب مى كنيد، در حالی که قطعا راه تكامل و وصول به مقصد اعلاى انسانيت سزاوارتر به داشتن هادى و راهنما است.

ص: 74


1- . الكافى، ج 1، ص 184.

ضرورت تمسک به هدایت اهل بیت(علیهم السلام)

اگر انسان مى خواهد به مقصد برسد راهى جز پذيرش هادى و راهنما ندارد اما این که به چه كسى بايد به عنوان هادى و امام تمسّك كند، پاسخ آن را از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) دریافت کنید:

1. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَيَمُوتَ مِيتَتِي وَيَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِي رَبِّي فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) وَذُرِّيَّتَهُالطَّاهِرِينَ أَئِمَّةَ الْهُدَى وَمَصَابِيحَ الدُّجَى مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ الْهُدَى إِلَى بَابِ الضَّلَالَة؛(1)

هر کس دوست دارد هم چون من زندگی کند و مانند من بمیرد و به همان بهشتی که پروردگارم مرا وعده داده است وارد شود، پس باید ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و وارثان پاک او را که پس از من امامان هدایت گر و چراغ های تاریکی ها هستند، بپذیرد؛ زیرا

ص: 75


1- . بحار الانوار، ج36، ص269.

آنان هرگز شما را از راه راست به گمراهی نمی کشانند.

2. هم چنين پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

مَنْ أَحَبَ أَنْ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ وَ يَسْتَمْسِكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَيَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُعَادِ عَدُوَّهُ وَ لْيَأْتَمَّ بِالْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِي وَأَوْصِيَائِي وَحُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِي وَسَادَةُ أُمَّتِي وَقَادَةُ الْأَتْقِيَاءِ إِلَى الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِي وَحِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ وَحِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّيْطَان؛(1)

هر كس دوست دارد سوار بر كشتى نجات شود و بر دستاويز استوار چنگ بزند و به ريسمان الهى اعتصام بجويد، بايد على(علیه السلام) را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن بداند. و بايد به ائمه هدايتگر از فرزندان او اقتدا كند؛ زيرا آنان

ص: 76


1- . الامالى للصدوق، ص 19.

جانشينان و اوصيا من و حجت هاى خدا بر خلق او پس ازمن و سروران اُمت من و پيشوايان باتقوا هستند كه به سوى بهشت دعوت مى كنند. حزب آنان، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنانشان حزب شيطان است.

3. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در توصيف اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) می فرماید:

مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ؛(1)

مَثَل اهل بيتم در ميان شما همانند كشتى نوح است كه هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كس از آن سرپيچى كرد، غرق شد.

طبق سخن پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) هركس در كشتى نجات اهل بيت(علیهم السلام) وارد نشود هلاك مى شود.

آرى، هر كس به وسيله ی اهل بيت(علیهم السلام) هدايت نشود در درياى طوفانى هواى نفس غرق مى گردد. رذايل اخلاقى امواج درياى متلاطم نفس

ص: 77


1- . الامالى للطوسى، ص 60.

هستند. هر یک از صفات رذيله ی اخلاقى ممكن است موجب هلاكت انسان گردد. به همين جهت ما نيازمند کشتی شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) هستيم تا از اين درياى طوفانى نجات يابيم.

شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام)

پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت ارجمند او تمامی توان و تلاش خود را به کار بستند تا به وظیفه ی ذاتی خویش که هدایت امت بود، عمل کنند و در این راه سختی ها و ناملایمات بسیاری تحمل کردند. بدترین انواع آزار و اذیّت، سخنان ناروا و تهمت های ناجوانمردانه و دروغ هایی بود که در مورد این شخصیت های نورانی بر زبان جاری می کردند و به سرعت در میان مردم منتشر می شد.

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در پايان يكى از جنگ ها غنائم را تقسيم كردند. پس از آن عربى در میان جمع گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در تقسيم غنائم خداوند را لحاظ نكرد [به عدالت رفتار نكرد]. زمانى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين خبر را شنيد، گونه هايش قرمز شد و فرمود:

رحم اللّه موسى قد اُوذى بأكثر من هذا فصبر؛(1)

خداوند رحمت كند موسى را كه به بيشتر از اين مقدار اذيّت شد و بر اين اذيّت و آزار صبر

ص: 78


1- . حلية الابرار، ج 1، ص 308.

كرد.

به هر حال اساس کار اهل بیت(علیهم السلام) بر هدایت مردم به سوی خداوند و اسلام و خوبی ها و پرهیز از زشتی ها استوار بود. در این مجال امکان ذکر موارد بی شماری که در گزارش های تاریخی آمده،نیست و لذا تنها به بیان یک نمونه اکتفا می شود.

در جنگ صفين هنگامى كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) بر آب تسلّط پيدا كرد، اجازه داد سپاه معاويه از آب استفاده كنند. چند روز گذشت و آن حضرت سفيرى به سوی معاويه نفرستاد، از سوی معاويه هم كسى نيامد.

برخى از اصحاب اميرالمؤمنين(علیه السلام) لب به اعتراض گشودند و گفتند: ما را از كوفه خارج كردى و از همسر و فرزندانمان جدا نمودى و در مسير شام سرگردان شديم، مردم درباره شما سخن هايى مى گويند.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: مردم چه مى گويند؟ شخصی عرض كرد: مى گويند: على(علیه السلام) از جنگ هراس دارد و به همين جهت در رويارويى با معاويه تعلّل مى كند. حضرت فرمود: ديگر چه مى گويند؟ عرض كرد: مى گويند: على(علیه السلام) در حقانيّت جنگ با شامیان دچار ترديد شده است، لذا تعلّل مى كند.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) آ ن گاه دستور داد سپاهیان اجتماع کنند و سپس در جمع آنان خطبه اى خواند و فرمود:

أَمَّا قَوْلُكُمْ أَكُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ

ص: 79

خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ وَأَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَأَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَتَعْشُوَ إِلَىضَوْئِي؛(1)

اين كه مى گوييد خويشتن دارى من از ترس مرگ است، به خدا سوگند! باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم يا مرگ به سوى من آيد و اگر تصوّر مى كنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، به خدا سوگند! هر روزى كه جنگ را به تأخير مى اندازم براى آن است كه آرزو دارم عدّه اى از آن ها به ما ملحق شوند و هدايت گردند و در میان تاريكى ها، نور مرا نگريسته به سوى من بشتابند.

این که امیرالمؤمنین(علیه السلام) جنگ را به تأخیر می اندازد برای آن است که زمینه ی شفاعت هدایت را برای فریب خوردگان سپاه معاویه فراهم کند. آن چه در این میان مهم است، این است که كسانى كه در ركاب

ص: 80


1- . نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 55، ص91.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) برای جنگ با معاويه آمده بودند، درباره ی آن حضرت بدگمان شده و لذا بازار شایعه رواج پیدا کرده بود. همان طور که اشاره شد اين تهمت ها و برچسب زدن ها در طول تاريخ بدترین نوع آزار و اذیت نسبت به انبیا و اولیای الهی به شمار می رفت اما برخورد اميرالمؤمنين(علیه السلام) با كسانى كه به او تهمت زدند، چگونه بود؟ حضرت این سخنان ناروا را شنيد و تحمل كرد، هرچند از تلاش برای آگاهى آنان چیزی فروگذار نکرد. این یک درس بزرگ برای ما به خصوص روحانیون و مبلغین است. ما هم بايد از روش و منش پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اميرالمومنين(علیهالسلام) پیروی کرده و سعه ی صدر خود را بيشتر كنيم و در برابر مطالب ناروايى كه گفته مى شود، خویشتن داری نماییم.

لقمان حكيم در نصیحتی به فرزندش گفت:

لا تعلق قلبك برضا الناس ومدحهم وذمهم، فان ذلك لا يحصل ولو بالغ الانسان فى تحصيله بغاية قدرته... ترى فى تحصيل رضاهم حيلةً لمُحتال، فلا تلفت اليهم واشتغل برضا اللّه جل جلاله، ففيه شغل شاغل و سعادة واقبال فى الدنيا ويوم الحساب والسوال؛(1)

به تعريف و تمجيد و يا مذمّت و

ص: 81


1- . بحارالانوار، ج 68، ص 361.

بدگويى مردم دل مبند؛ زيرا تو قدرت ندارى همه دل ها را متوجه خود سازى، هرچند انسان در تحصيل آن، نهايت تلاش خود را به انجام رساند... مى بينى كه تحصيل رضايت مردم، محال است، پس به آن اعتنا مكن، و به جلب رضايت خداوند متعال مشغول باش، كه كسب و كار و سعادت و خوشبختى دنيا و روز حساب و سؤال در آن است.

بنابراين ما نبايد در انجام وظايف خویش به دنبال تعريف و تمجيد مردم باشيم بلکه آن چه مهم است عمل بر حسب وظیفه و تکلیف است و البته تدبیر در این میان نقش مهمی ایفا می کند. عمل به تکلیف بدونتدبیر نه تنها سودی ندارد بلکه خسارت های جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.

لذا باید سعى كنيم روحيه خداترسی و تقوا را در خود تقويت نماییم. انسان گاهى اوقات از برخى سخنان واقعا متأثر و متأسف مى شود. برخی اشخاص مطالب بى پايه و اساس مطرح مى كنند و خود هم مى دانند سخنانشان خلاف واقع است و اين بيشتر رنج آور است. امروز با پيشرفت تكنولوژى و با وجود فضاى مجازى، سايت ها و

ص: 82

شبكه هاى اجتماعى بايد در بیان مطالب دقت بیشتری کرد. سعى كنيم مراقبت درونى داشته باشيم و به اُصول اخلاقى كه در دين براى ما ترسيم شده پاى بند باشيم. مراقب باشيم در سخنان خود به مؤمنى اهانت نكنيم. در آموزه های دينى مؤمن احترام ويژه اى دارد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِينَا اسْتَخَفَّ وَضَيَّعَ حُرْمَةَ اللهِ عزّوجل؛(1)

هر کس مؤمنی را تحقیر کند، حرمت خدای عزّوجل را تحقیر و تضییع نموده است.

کسی که مؤمنی را سبک بشمارد یا خوار کند، اهل بیت(علیهم السلام) را سبک شمرده و حرمت خدا را ضایع کرده و مانند کسی است که به جنگ با خدا برخاسته است. اما متأسفانه برخی نسبت بهعلمای ربانی توهین می کنند و هر تهمتی را به آنان روا می دانند. در روایات بر احترام عالمان و فقیهان تأکید شده است.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این باره می فرماید:

مَنْ أَهَانَ عَالِماً فَقَدْ أَهَانَنِي وَمَنْ أَهَانَنِي فَقَدْ أَهَانَ اللَّهَ فَمَصِيرُهُ إِلَى النَّارِ وَمَنْ أَكْرَمَ عَالِماً فَقَدْ

ص: 83


1- . الکافی، ج8، ص102. وسائل الشيعة، ج12، ص272.

أَكْرَمَنِي وَمَنْ أَكْرَمَنِي فَقَدْ أَكْرَمَ اللَّه فَمَصِيرُهُ إِلَى الْجَنَّة؛(1)

هر کس به عالمی اهانت کند به من اهانت کرده و هر کس به من اهانت کند به خدا اهانت کرده است و به سوی دوزخ می رود و هر کس به عالمی اکرام کند مرا اکرام کرده و هر کس مرا اکرام کند خدا را اکرام کرده و هر کس خدا را اکرام کند به سوی بهشت می رود.

امام صادق(علیه السلام) نیز فرموده:

مَنْ أَكْرَمَ فَقِيهاً مُسْلِماً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَهُوَ عَنْهُ رَاضٍ وَمَنْ أَهَانَ فَقِيهاً مُسْلِماً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَان؛(2)

کسی که فقیه مسلمان (و عالم به امور دین) را گرامی بدارد روز رستاخیز خداوند را ملاقات کند،

ص: 84


1- . جامع الاخبار، ص38.
2- . عوالی اللئالی، ج1، ص359. بحار الانوار، ج2، ص44.

در حالی که راضی و خشنود از اوست (او را از رحمت خود بهره مند می سازد) و کسی که نسبت به فقیه مسلمانی اهانت کند روز قیامت خداوند را ملاقات می کند، در حالی که خدا بر او خشمگین است.این صریح کلام اهل بیت(علیهم السلام) است. کسی که ادعا می کند شیعه است باید گفتار و رفتارش بر طبق کلام و کردار اهل بیت(علیهم السلام) باشد. لازم است همه ی ما مراقب و مواظب گفتار و اعمالمان باشیم و با فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) آشتی کنیم و در همه ی ابعاد؛ چه در عالم سیاست، چه در مسائل اجتماعی و چه در زندگی خانوادگی و فردی اهل بیت(علیهم السلام) را الگوی خود قرار دهیم. هر مطلبى را از روى ظنّ و گمان بر زبان جارى نسازیم و براى رسيدن به حق مجادله و نزاع نكنيم. مجادله حتّى درمورد كلام حقّ هم ممنوع است.

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در این باره مى فرمايد:

لَا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَدَعَ الْمِرَاءَ وَإِنْ كَانَ مُحِقّا؛(1)

هيچ بنده اى حقيقت ايمانش كامل نمى شود مگر آن گاه كه مجادله

ص: 85


1- . بحارالانوار، ج 2، ص 138.

را رها كند، هرچند بر حقّ باشد.

ابودرداء نقل مى كند روزى درباره مسئله اى دينى در حال جدال و مراء بوديم. پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر ما وارد شد و با مشاهده جدال بین ما به حدی ناراحت شد كه سابقه نداشت. سپس فرمود:

إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِهَذَا ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُمَارِي ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُمَارِيَ قَدْ تَمَّتْخَسَارَتُهُ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ الْمُمَارِيَ لَا أَشْفَعُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَأَنَا زَعِيمٌ بِثَلَاثَةِ أَبْيَاتٍ فِي الْجَنَّةِ فِي رِبَاضِهَا [رُبُضِهَا]، وَ أَوْسَطُهَا وَ أَعْلَاهَا لِمَنْ تَرَكَ الْمِرَاءَ وَ هُوَ صَادِقٌ ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِي عَنْهُ رَبِّي بَعْدَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ الْمِرَاء؛(1)

همانا پيش از شما مردم به خاطر مراء و جدال هلاك شدند. مراء و جدال را كنار بگذاريد. چرا كه مؤمن مراء نمى كند.

ص: 86


1- . همان.

مراء را رها كنيد، چرا كه اهل مراء زيان كارند. مراء را رها كنيد، چرا كه من روز قيامت مراءكنندگان را شفاعت نمى كنم. مراء را كنار بگذاريد. همانا من سه خانه در ابتدا، وسط و بالاى بهشت براى كسى كه صادقانه مراء را رها كند، ضامن هستم. مراء را رها كنيد، زيرا پس از پرستش بت ها، اولين چيزى كه پروردگارم مرا از آن نهى كرده، مراء است.

بنابراين در مساله ا ى هم كه حقّ با ماست، نبايد مجادله و مراء كنيم.

همواره در طول تاريخ، انبيا و در رأس آن ها وجود مبارك پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و پس از ايشان اهل بيت(علیهم السلام) و ياران اهل بيت(علیهم السلام) و بعدها عالمان دینی و اندیشمندان مورداذيّت و آزار بوده اند و بر اين آزارها صبر مى كردند و اين بايد براى ما درس باشد.

اگر کسی نسبت به ما بدگویی یا توهین کند یا تهمت های ناروایی بزند و ما قدرت انتقام داشته باشیم ولی به خاطر خدا صبر کنیم، اجر صابران را نزد خداوند خواهیم داشت، چنان که خداوند در قرآن می فرماید:

إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ

ص: 87

حِسَابٍ؛(1)

صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می کنند.

دستور خداوند متعال در مواجهه با بدگویی ها، توهین ها و تهمت ها برخورد کریمانه است. چنان که می فرماید:

إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛(2)

مؤمنان کسانی هستند که هنگام برخورد با لغو و بیهودگی، بزرگوارانه از آن می گذرند.

به هر حال سخنانی از این قبیل از مصادیق لغو بوده و قابل اعتنا نیست و لذا باید از کنار آن کریمانه عبورکرد.

دنياطلبى مهم ترين مانع شفاعت هدايت

اگر به دنبال شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) در قيامت هستيم، بايد در دنيا تحت شفاعت هدايت آن بزرگواران قرار بگيريم و اسباب و مقدمات شفاعت در آخرت را در همین دنیا فراهم كنيم.

مهم ترين مانع شفاعت هدايت از ديدگاه سيدالشهدا(علیه السلام)دنياطلبى است. امام حسین(علیه السلام) مى فرمايد:

إِنَ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ

ص: 88


1- . سوره زمر، آیه 10.
2- . سوره فرقان، آیه 72.

لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون؛(1)

به راستى (اکثر) مردم دنياپرستند و دين (فقط) بر سر زبان [و لقلقه زبان] آنهاست و تا آن جا كه دين وسيله و دست مايه ی تأمين زندگى آن هاست، ديندارند و چون به امتحانى گرفتار شوند، دينداران (راستين) اندكند.

از آن جا که انسان در دنيا و عالم طبيعت زندگى مى كند، حواس او که راه های ارتباط با طبیعت می باشند، فعال تر و قوی تر عمل می نمایند. بر همین اساس مهم ترين مشكل انسان اين است كه نيازهاى طبیعی او با اين دنيا سازگار شده به همين جهت دنيا او را مى فريبد و «بنده دنیا» می شود. دنيا با مظاهر مختلفش هر كس را با چيزى مى فريبد. شخصى بنده ی شهوت است، فردى بنده ی مقام و ديگرى بنده ی ثروت و کسی بنده ی قدرت است. بسیاری از مردم در شرایط عادى و متعارف ديندار و اهل نماز و روزه اند، امّا زمانى كه امور زندگى سخت مى شود و بلا و مشكلات به آنان روى مى آورد و آماج تيرهای بلا و گرفتارى واقع

ص: 89


1- . تحف العقول، ص 245.

می شوند، دينداري در آنان کم رنگ شده و دينداران واقعى كه استوار و راسخ بایستند، اندكند.در اين جا لازم است به نكته ا ى اشاره كنم. برخى مى گويند گرفتارى ها و مشكلات باعث دین گریزی شده و مردم از روحانيت فاصله گرفته و نسبت به آنان بدبين شده اند. من اکنون در مقام بيان علل و موجبات اين مشكلات نيستم. چه بسا علت هاى قابل توجهى داشته باشد كه بايد در جاى خود بررسی شود. مثلاً كسى که لباس روحانيت بر تن دارد و همواره شعار اسلام و دين بر زبانش جاری است، چنان چه عملى برخلاف اعتقادات دينى انجام دهد یا سخن ناروایی بگوید، تأثير منفى بر روى مردم مى گذارد يا مشكلاتى که مردم در زندگى روزمره خود دارند و توقع دارند دولت اسلامى اين مشكلات را حل كند، چنان چه لاینحل باقی بمانند، قهراً آثار سوئی به دنبال دارد. البته اين انتظار نابجايى نيست و بناى مسئولين نظام هم بر حل مشکلات است. دقّت كنيد من از چارچوب كلى نظام و مسؤلان طراز اول كه دلسوزانه درصدد حل مشكلات مردم هستند دفاع مى كنم نه از همه كسانى كه مسئوليتى به عهده دارند و چه بسا در انجام آن موفّق هم نيستند. حال اگر گفتار یا رفتار یک طلبه یا روحانی ناپسند بود یا عملكرد یک مسئول موجب بروز مشكلاتى در زندگى مردم شد، این چه ارتباطی با خداوند متعال و دين و اهل بيت(علیهم السلام) و علماى ربانى دارد؟ باید بین حقیقت اسلام و آنان که به نام اسلام عمل می کنند تفکیک کرد.

به هر حال اگر سخت ترين فشارها و مشكلات هم در دنيا بر ما وارد شود، نباید از قرآن، اهل بيت(علیهم السلام) و اعتقادات صحيح فاصله بگیریم و

ص: 90

نسبت به آن ها متزلزل شویم. مؤمن بايد در مسير و راه حقّ، راسخ و استوار باشد و از كم بودن افراد هراسى به دل راه ندهد.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) در این باره مى فرمايد:

أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ؛(1)

اى مردم! در طريق هدايت از كمى پويندگانش وحشت نكنيد.

اگر همه ى مردم دنيا راه خطا بروند و اهل فسق و فجور شوند، مؤمن ثبات قدم دارد و با خود مى گويد: خداوند متعال براى من نقشىرا در اين عالم تعريف كرده كه بايد آن را خوب ايفا كنم هرچند همه ی بازيگران نقش خود را بد و اشتباه بازى كنند.

در هر صورت نبايد دين در فراز و نشيب هاى زندگى رنگ ببازد. مگر قرار است تا زمانى كه مسأله ی معيشت ما هموار است، دين ما حفظ شود؟

سخن خود را با کلامی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) به پایان می رسانم که می فرماید:

لا تُعَنُّونَا فِي الطَّلَبِ وَالشَّفَاعَةِ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا قَدَّمْتُمْ؛(2)

در تقاضای خود (طلب شفاعت از

ص: 91


1- . نهج البلاغه، خطبه 201.
2- . بحارالانوار، ج 8، ص 34.

ما) ما را به رنج و زحمت نیندازید، ]زیرا[ در روز قیامت بر اساس اعمالی که از پیش فرستادید مورد شفاعت قرار می گیرید.

به درستی که اگر ما در این دنیا تحت شفاعت هدایت آن بزرگواران قرار نگیریم، نمی توانیم از شفاعت آنان در قیامت بهره مند شویم.

ان شاء الله خداوند متعال به حق این مجالس و محافل به ما توفیق دهد که با تمسک به فرامین اهل بیت(علیهم السلام) در راه حق ثبات قدم داشته باشیم و مشمول شفاعت آن بزرگواران قرار گیریم.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 92

ص: 93

4- مراتب و آثار شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

شفاعت هدایت مراتب و آثاری دارد. در این گفتار به بیان مراتب این قسم از شفاعت و مهم ترین آثار آن پرداخته می شود.

مراتب شفاعت هدايت اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

افراد بسيارى به وسيله ی شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) از منجلاب فساد و بدى ها نجات يافتند و چه بسا اشخاصی از دائره هدايت اهل بیت(علیهم السلام) خارج شده و سقوط كردند. اگر ما طالب شفاعت آن بزرگواران در لحظه مرگ، عالم برزخ و قيامت هستيم می بایست در اين دنيا تحت شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) قرار بگيريم. اگر در دنيا که دار تکلیف و

ص: 94

آزمون است در شفاعت ائمه(علیهم السلام) داخل و به اوامر و نواهى آنان پاى بند شدیم درواقع مقدّمات شفاعت آن بزرگواران را در آخرت نسبت به خود فراهم كرده ايم. امام خمينى(رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:

جلوه شفاعت شافعان در اين عالم، هدايت آن هاست و در آن عالم باطن هدايت، شفاعت است تو از هدايت اگر بى بهره شدى از شفاعت بى بهره اى به هر قدر هدايت شدى، شفاعت شوى.(1)

به هر حال شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و به ویژه سيدالشهدا(علیه السلام) داراى مراتبى است كه به نحو اختصار مورد اشاره قرار می گیرد. البته سهم سيدالشهدا(علیه السلام) در اين قسم از هدايت به جهاتی كه بيان خواهد شد، بیش از سایر ائمه(علیهم السلام) است.

1. هدايت به ارزش هاى انسانى

اين مرتبه از هدايت اهل بيت(علیهم السلام) عام است و جمیع انسان ها اعم از مسلمان و كافر را در برمى گيرد. در اين نوع هدايت مردم به سوى ارزش هاى انسانى و اصول اخلاقى فرا خوانده می شوند. در طول تاريخ برخی غیر مسلمانان نیز به اين مطلب اعتراف كرده اند كه الگو و سرمشق آنان در زندگى امام حسین(علیه السلام) بوده است؛ از جمله:

ص: 95


1- . امامت و انسان كامل، ص 399.

1. گاندى رهبر استقلال هند كه بودايى است، مى گويد: «من زندگى امام حسين(علیه السلام)، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقّت خواندم و توجّه كافى به صفحات حادثه كربلا نمودم و بر من روشن است كه اگرهندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستى از سرمشق امام حسين(علیه السلام) پيروى كند.»(1)

2. خسرو گلسرخی كه يك ماركسيست و از مبارزان زمان شاه بود، در دفاعیات خود در دادگاه می گويد:

سخنم را با گفته اى از حسين(علیه السلام) شهيد بزرگ خلق خاورميانه آغاز مى كنم: إنَّ الحَياةَ عقيدةٌ وجِهادُ؛(2)

او تصریح می کند يك ماركسيست لنينيست پیرو حسین(علیه السلام) است و سيدالشهدا(علیه السلام) را مقتداى خود در مبارزه با ظلم مى داند.

در مواردی از این قبیل، آنان که به سوی برخی ارزش های انسانی هدایت شده اند، به جهت ضعف در قابلیت خویش نتوانسته اند به نحو کامل تحت هدایت اهل بیت(علیهم السلام) قرار بگیرند، ولی به هر حال این نیز مرتبه ای از هدایت است.

2. هدايت به اسلام و عمل صالح

مرتبه ی ديگر شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) که بالاتر از مرتبه ی سابق است،

ص: 96


1- . مجله نور دانش، شماره 3 سال 1341 شمسى، به نقل از درسى كه حسين به انسان ها آموخت.
2- . مجاهدان و شهیدان راه آزادی، ص 528.

هدايت به اسلام است. بر طبق گزارش های تاریخی بسيارى در زمان حيات اهل بيت(علیهم السلام) و پس از شهادت آن بزرگواران تحت تأثير اين هدايت قرار گرفته و از كُفر، مسيحيت، يهوديت و ديگر اديان به دامان اسلام پناه آورده اند. به علاوه شيعيان بی شماری از فاسقان تحت اين هدايت قرار گرفته و در شمار صالحان درآمده اند. آن دسته از گناه کاران که همه ی روزنه هاى هدايت را به روی خود نبسته باشند، می توانند از این مرتبه از هدایت بهره مند شوند. کم نیستند کسانی که به وسیله ی هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) به اسلام روى آورده يا از گناهان خود توبه كرده اند؛ از جمله:

1. وهب بن وهب(1) و مادرش مسيحى بودند كه با هدایت امام حسين(علیه السلام) اسلام آورده و همراه حضرت به كربلا آمدند. وهب روز عاشورا شجاعانه جنگيد و جان خود را فداى سيدالشهدا(علیه السلام) كرد. در مقاتل نقل كرده اند كه وى بر اسب سوار شد و عمود خيمه را به دست گرفت و مشغول پيكار گردید. پس از آن که جمعى را به هلاکت رساند، به اسارت درآمد. عمربن سعد دستور داد او را گردن زدند و سرش را به سوی سپاه سيدالشهدا(علیه السلام) انداختند. مادرش سر او را گرفت و بوسيد و به سمت لشكر دشمن پرتاب كرد.(2) وَهب اين گونه به وسيله ی سيدالشهدا(علیه السلام) هدايت شد و در زُمره ياران بهشتى آن حضرت قرار گرفت.2. سپاه ابن زياد در مسير شام در منزلى فرود آمدند. سر سيدالشهدا(علیه السلام) بر نيزه بود. راهبى مسیحی نورى مشاهده کرد نوری از

ص: 97


1- . در برخى متون او را «وهب بن عبداللّه كَلبى» مى دانند.
2- . تسلية المجالس وزينة المجالس، ج 2، ص 287. بحارالانوار، ج 44، ص 320.

دهان آن حضرت به سوی آسمان ساطع می شود. راهب ده هزار درهم به نگهبان داد و سر را گرفت و همراه خود به درون دِيْر برد و بدون آن كه شخصى را ببيند، صدايى شنيد كه مى گفت: «خوشا به حالت! خوشا به حال آن كه قَدر اين سر را شناخت!»

راهب، سرش را بلند كرد و گفت: پروردگارا! به حقّ عيسى به اين سر بگو كه با من سخن بگويد.

سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب! چه مى خواهى؟»

گفت: تو كيستى؟ فرمود:

انا ابن محمّد المصطفى وانا ابن على المرتضى وانا ابن فاطمة الزهرا انا المقتول بكربلا، انا المظلوم، انا العطشان؛

من فرزند محمّد مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم. من، مظلوم و تشنه كامم.

و ساكت شد.

راهب، صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو برنمى دارم تا بگويى: «من شفيع تو در روز قيامت هستم.»

سر به سخن درآمد و گفت: «به دين جدّم محمّد، درآى.»

ص: 98

راهب گفت: گواهى مى دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى دهم كه محمّد(صلی الله علیه و آله) پيامبر خداست.

آن گاه امام حسين(علیه السلام) پذيرفت كه شفاعتش كند.

صبحدم، آن قوم، سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسيدند، ديدند كه درهم ها سنگ شده است.(1)

علامه مجلسی چندین قضیه در این باره نقل کرده است.(2)

3. هدايت به مقامات معنوى

هدايت انسان هاى صالح به سوى مراتب بالاتر معنوى، مرتبه ی دیگری از مراتب شفاعت هدایت است. كسانى كه صالح و پرهیزگارند با این مرتبه از شفاعت می توانند به مراتب بالاترى از مقامات معنوی دست يابند. نمونه هاى فراوانى در شرح حال علما و عرفا ذكر شده كه با هدایت اهل بیت (علیهم السلام)و سیدالشهدا(علیه السلام) به کمالاتی واصل شده اند؛ به عنوان نمونه:

1. مرحوم آيت الله سید علی قاضى طباطبایی (رضوان الله تعالى عليه) از عرفاى كم نظير، درباره ی مقام سيدالشهدا(علیه السلام) مى فرمايد:

محال است انسانى به جز از راه سيدالشهدا(علیه السلام) به مقام توحيد برسد. سريان فيوضات و خيرات

ص: 99


1- . بحارالانوار، ج 45، ص 303.
2- . همان، ص 172 و 187.

از امير حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) است و پيشكار اين فضيلت هم حضرت قمربنى هاشم اباالفضل العباس (سلام الله علیه) است.(1)

آيت اللّه قاضى در کربلا نماز مغرب و عشا را در حرمين شريفين امام حسين(علیه السلام) و حضرت ابوالفضل(علیه السلام)به جا مى آورد. يك بار با خود مى انديشد كه تا به حال چيزی از عالم معنا برايش ظهور نكرده است.

در راه، شخص به ظاهر ديوانه اى به او مى گويد: «سيّد، سيّد، امروز مرجع اوليا در تمام دنيا حضرت ابوالفضل (سلام الله علیه) است.» ایشان به حرم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) رفته و پس از زيارت، مشغول نماز مغرب مى شود.

تكبيرة الاحرام را كه مى گويد، مى بيند اوضاع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) به طور كلى عوض مى شود و چیزهایی را می بیند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب بشرى خطور كرده است. مستحبات را كم کرده و نماز را سريع تر از هميشه به پايان مى رساند و به دنبال گوشه ای خلوت به خانه رفته و براى اين كه با اهل منزل برخورد نكند به پشت بام مى رود. دوباره آن حال به سراغش مى آيد و بيشتر مى ماند. پس از كمى استراحت نماز عشا را مى خواند و دوباره آن وضع برمى گردد؛ چيزى كه به گفته خودش تا به آن لحظه نديده بود.

ص: 100


1- . عطش، ص 9.

وی در مورد اين هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) به همين مقداراكتفا کرده و مى گويد:

آن چه را مى خواستم، تماما بدست آوردم و امام حسين(علیه السلام) در را به رويم گشود.

در شرح حال ايشان مى گويند بعد از اين واقعه هرگاه چشم مرحوم قاضى به آب مى افتاد، گريه مى كرد.(1)

2. مرحوم آيت الله محمّدحسين غروى اصفهانى معروف به كمپانى يكى از بزرگان و صاحب نظران در زمينه ی فقه، اصول و فلسفه بوده و آرا و نظریات اين عالم بزرگوار هم اكنون نيز مورد توجّه اندیشمندان حوزه های علميه است. او یکی از کسانی است كه از این مرتبه از شفاعت هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) بهره مند شد. در احوال ايشان معروف است كه بعضى از شب ها بعد از نماز مغرب و عشا تا سحر كه براى نماز شب برمى خاست، سر به سجده مى گذاشت.

شبى در حرم اميرالمؤمنين(علیه السلام) در سجده بود كه در حالت مكاشفه سيدالشهدا(علیه السلام) را ديد و حضرت به او فرمود: «اين جا در حضور جمعيّت براى سجده هاى طولانى مناسب نيست. اين گونه اعمال را در خلوت انجام دهيد.»(2)

اين هم نوعی هدايت است، هدايت به مطلب يا جهتى كه سبب

ص: 101


1- . همان.
2- . افلاکیان خاک نشین، ص 71.

ارتقاء منزلت فرد مى شود.

آرى، دامنه ی شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) وسيدالشهدا(علیه السلام) به حدی گسترده است كه همه انسان ها را در برمى گيرد. در زيارت جامعه كبيره خطاب به ائمه(علیهم السلام) مى گويیم:

السلام عَلى ائمة الهُدى؛

سلام بر پيشوايان هدايت.

بنابراین كسى گمان نكند كه شفاعت هدايت انسان های کامل منحصر به چند نفر فاسق و گناه کار است، بلکه به قدرى وسيع است كه نه تنها آن فرد بودايى هندى و ماركسيست را در برمى گيرد بلكه امثال مرحوم قاضى كه خود استاد اخلاق و عرفان است، نيز با هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) مى توانند به مراتب بالاتر معنوى دست یابند.

پرواضح است که استفاده از بركات این مرتبه از شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) بستگى به لياقت و استعداد و ظرفيت افراد دارد. هر كسى به اندازه ی معرفت و ظرفيت خويش از اين دریای بی کران بهره مند می شود.

آثار شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام)

اشاره

شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام) آثار مهمی دارد. برای كسى كه تحت شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) قرار گيرد، حداقل دو اثر و فایده ی مهم متصور است:

ص: 102

1. همراهی عمل صالح با انسان

كسى كه مشمول شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) در دنيا واقع شود، در مسیر هدایت قرار می گیرد. بر اثر همين هدايت افراد بسيارى متحوّل و دچار يك انقلاب درونى گشته و به انسانی مؤمن و وارسته تبديل شده اند. البته هر گناه كارى توفيق این هدایت را پيدا نمى كند. بايد دروجود انسان نورى باشد تا او را از بدى ها و زشتى ها بازداشته و به سوى فضايل و خوبى ها رهنمون شود. ممكن است نگاه حرامى و حتى محبت گناهى انسان را بدعاقبت كند. به اين داستان كه مرحوم شيخ عباس قمى در منازل الآخره نقل کرده، توجه كنيد.

شخصى از ثروتمندان در حال احتضار بود. اطرافیان به او شهادتين تلقين می كردند ولی او اين شعر را می خواند:

يا رُبَّ ق-ائِلَةٍ يَوماً وَقَدْ تَعِ--بَتْ

أَي-نَ الطَّريقُ اِلى حَمّامِ مَنْجاب

چ-ه ش-د آن زن--ى كه خسته شده بود

و مى پرسيد راه حمام منجاب كجاست

سبب خواندن این شعر به جاى شهادتين آن بود كه روزى زن پاکدامن و زیبایی از منزل خود خارج شد كه به حمام معروف منجاب برود. پس راه حمام را پيدا نكرد و از راه رفتن خسته شد. مردى را بر در منزلى ديد از او پرسيد كه حمام منجاب كجا است؟ مرد به منزل خود اشاره كرد و گفت: اين جا حمام است. آن زن هم به گمان اين كه

ص: 103

حمام آن جاست، داخل خانه مرد شد. مرد فورا در را به روى او بست و در صدد برآمد که از او کامجویی کند. زن متوجّه شد كه گرفتار شده و چاره اى نديد مگر آن كه خود را به تدبير از چنگ او خلاص كند. به همين جهت رغبت خود را به او اظهار کرد و گفت: چون بدن من كثيف و بدبوست مى خواستم به حمام بروم. مقدارى عطر براى منبگير تا خود را خوشبو كنم و قدرى هم غذا تهیه کن تا با هم بخوريم و زود بيا كه مشتاق تو هستم.

مرد که كثرت رغبت آن زن را ديد، مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى تهیه عطر و غذا از خانه بيرون رفت. چون مرد پا از خانه بيرون گذاشت، زن از خانه خارج شد و خود را نجات داد. هنگامى كه مرد بازگشت، زن را نديد و افسوس خورد و حسرت کامجویی از آن زن بر دل او باقی ماند و تا آخر او را رها نکرد.

شيخ عباس قمى(رحمه الله) بعد از نقل اين داستان مى گوید:

در اين حكايت تأمل كن و ببين چگونه اراده يك گناه اين مرد را به هنگام مرگ، از شهادتين منع كرد.(1)

اگر هدايت اهل بیت(علیهم السلام) شامل حال كسى شود سعادتمند مى شود و الا سرانجام سختی خواهد داشت.

اعمال انسان از لحظه ی مرگ براى او مجسّم مى شوند. كسى كه با

ص: 104


1- . منازل الآخرة، ص 123.

نماز مأنوس است و به واجبات الهى اهميّت مى دهد و محرّمات الهى را ترك مى كند، قطعا اعمالش به كمك او مى آيند و او را نجات مى دهند. در اين باره روايات فراوانى وجود دارد.

علامه مجلسى از امام باقر يا امام صادق(علیه السلام) اين روايت را نقل مى كند كه حضرت فرمود:

إِذَا مَاتَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ دَخَلَ مَعَهُ فِي قَبْرِهِ سِتَّةُ صُوَرٍ فِيهِنَّ صُورَةٌ أَحْسَنُهُنَّ وَجْهاً وَ أَبْهَاهُنَّ هَيْئَةً وَ أَطْيَبُهُنَّ رِيحاً وَ أَنْظَفُهُنَّ صُورَةً قَالَ فَيَقِفُ صُورَةٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ أُخْرَى عَنْ يَسَارِهِ وَ أُخْرَى بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أُخْرَى خَلْفَهُ وَ أُخْرَى عِنْدَ رِجْلِهِ وَ تَقِفُ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُهُنَّ فَوْقَ رَأْسِهِ فَإِنْ أُتِيَ عَنْ يَمِينِهِ مَنَعَتْهُ الَّتِي عَنْ يَمِينِهِ ثُمَّ كَذَلِكَ إِلَى أَنْ يُؤْتَى مِنَ الْجِهَاتِ السِّتِّ قَالَ فَتَقُولُ أَحْسَنُهُنَّ صُورَةً وَ مَنْ أَنْتُمْ جَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً فَتَقُولُ الَّتِي عَنْ يَمِينِ الْعَبْدِ أَنَا الصَّلَاةُ وَ تَقُولُ الَّتِي عَنْ يَسَارِهِ أَنَا الزَّكَاةُ وَ تَقُولُ الَّتِي بَيْنَ يَدَيْهِ أَنَا الصِّيَامُ وَ تَقُولُ الَّتِي

ص: 105

خَلْفَهُ أَنَا الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ تَقُولُ الَّتِي عِنْدَ رِجْلَيْهِ أَنَا بِرُّ مَنْ وَصَلْتِ مِنْ إِخْوَانِكِ ثُمَّ يَقُلْنَ مَنْ أَنْتِ فَأَنْتِ أَحْسَنُنَا وَجْهاً وَ أَطْيَبُنَا رِيحاً وَ أَبْهَانَا هَيْئَةً فَتَقُولُ أَنَا الْوَلَايَةُلِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ؛(1)

هرگاه بنده مؤمنى مى ميرد، شش صورت به همراه او وارد قبر مى شوند كه نورانی بوده و بوى خوش و پاكيزه اى دارند، صورتى در سمت راست و ديگرى در سمت چپ و سومى در مقابل و چهارمى در پشت سر و پنجمى در كنار پا و آن كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مى ايستد. آن كه از همه زيباتر است از ديگران مى پرسد: شما كيستيد؟ صورت سمت راست مى گويد: من نمازم. صورت سمت چپ مى گويد: من زكاتم. صورت مقابل شخص مى گويد: من روزه ام. صورت پشت سر مى گويد:

ص: 106


1- . بحارالانوار، ج 6، ص 234. المحاسن، ج 1، ص 288.

من حج و عمره ام و آن كه نزد پاى شخص است مى گويد: من كارهاى خير نسبت به برادران دينى هستم. پس آن ها از آن صورت كه داراى زيباترين صورت ها است مى پرسند: تو كيستى كه زيباترين صورت و خوشبوترين رائحه را دارى؟ آن صورت مى گويد: «من ولايت آل محمّد (صلوات اللّه عليهم) هستم.

آرى، تمام اعمال نيك و بد ما بعد از مرگ مجسّم شده و همراه ماست. كسى كه اعمالش با هدایت اهل بيت(علیهم السلام) انجام شده باشد، اهل نجات است، چنان که اگر کسی اعمال زشتی در پرونده اش ثبت شده باشد موجب گرفتاری اوست.

شيخ بهايى نقل می کند: رفيقى داشتم كه همواره بر سر قبری درقبرستان اصفهان مشغول عبادت بود و گاهى به ديدن او مى رفتم. روزى از او سوال كردم از عجايب قبرستان چه ديده اى؟

او گفت: روز گذشته در قبرستان جنازه اى آوردند و در گوشه اى دفن كردند و رفتند. هنگام غروب بوى نامطبوعی برخاست و مرا ناراحت كرد. ناگاه هيكل ترسناكى بر سر آن قبر ديدم كه بوى بد از او برمی خاست. اين صورت وحشتناك پس از مدتی ناپديد شد و پس از

ص: 107

آن بوى عطرى به مشامم رسید كه تا آن روز چنين بوى خوشى استشمام نكرده بودم. در اين هنگام یک صورت زيبا بر سر قبر آمد و ناپديد شد. کمی گذشت و ديدم آن صورت زيبا از قبر بيرون آمد ولى زخمی و خون آلود است. از خدا خواستم به من بفهماند اين دو صورت چه بودند؟ به من فهماندند آن صورت زيبا تجسم اعمال نیک صاحب قبر و آن هيكل ترسناك تجسم كارهاى بد او بود و چون اعمال زشت او بيش از اعمال نیک او بود در قبر این منازعه پیش آمد تا اعمالش پاك گردد و نوبت صورت زيبا برسد.(1)

2. محشور شدن با اهل بيت(علیهم السلام)

روز قيامت زمانى فرا مى رسد كه به تعبير قرآن كريم:

يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ؛(2)

روزى كه هر گروهى از مردم را با پيشوايشان مى خوانيم.

در قيامت هر كس به دنبال امام و پيشوا و مقتداى خود خواهد رفت. برخى امام هدايت و نور هستند؛ «أئمّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»؛(3) و بعضى امام ضلالت و نار؛ «أئمّةً يَدْعُونَ

ص: 108


1- . معاد شهيد دستغيب، ص 27.
2- . سوره اسراء، آيه 71.
3- . سوره سجده، آیه 24.

إلَى النَّارِ»؛(1) بنابراين امام و پيشوا زمينه ساز سعادت يا شقاوت پیروان خویش است؛ چون در قيامت هر كس با پيشوا و رهبرى كه در دنيا از او تبعيّت كرده، همراه می شود. كسانى كه تحت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) بودند، همراه اهل بيت(علیهم السلام) و كسانى كه پيرو ظالمان و ستمگران بودند، همراه آنان حاضر می شوند. قرآن كريم درباره ی فرعون مى فرمايد:

يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ؛(2)

[فرعون] روز قيامت پيشاپيش قومش مى رود، پس آنان را به آتش درمى آورد و بدنصيب و سهمى است [آتش] كه در آن وارد مى شوند.

شهيد مطهرى در این باره مى فرمايد:

در آخرت نه تنها اعمال تجسّم پيدا مى كند، بلكه روابط نيز مجسّم مى گردد، رابطه معنوى اى كه در اين جهان بين مردم برقرار است در آن جهان صورت

ص: 109


1- . سوره قصص، آیه 41.
2- . سوره هود، آيه 98.

عينى و ملكوتى پيدا مى كنند.زمانى كه يك انسان سبب هدايت انسانى ديگر مى شود رابطه رهبرى و پيروى در ميان آنان در رستاخيز به صورت عينى درمى آيد و «هادى» به صورت پيشوا و امام و «هدايت يافته» به صورت پيرو و مأموم ظاهر مى گردد. درمورد گمراه ساختن و اغواء هم همين طور است.(1)

ایشان به پیروی از برخی بزرگان معتقد است در قیامت بین انسان و اعمالش و نیز بین انسان و محبوبش رابطه ی «عينيت» و «اتحاد» برقرار است؛(2) بنابراين روابط معنوى همانند رابطه مريد و مراد، مُحبّ و محبوب و پيرو و امام در قيامت نيز تجسّم مى يابد.

تصوّر برخى از شفاعت، در روز قيامت، ناقص و اشتباه است؛ چون گمان مى كنند شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) از قبیل وساطت هایی است كه در مجازات هاى دنيوى صورت مى گيرد؛ بدین صوت که كسى مثلاً در مورد قتل، نزد اولياى دم مى رود و وساطت کرده و آن ها را از قصاص منصرف مى كند و آنان نیز از گناه او درمی گذرند و از مجازات

ص: 110


1- . عدل الهى، ص 227.
2- . همان، ص 206.

چشم پوشی می کنند. در حالی که در مورد اعمال و جزاى آن اين گونه نيست بلكه رابطه ى «عينيت» برقرار است و حتى روابط معنوى نيز مجسّم مى شوند. همان طور كه خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: «فرعون قومش را به آتش مى برد.»

بنابراين طبق آيه ی يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍبِإِمَامِهِمْ(1) كسى كه اهل بيت(علیهم السلام) را امام و هادى خود قرار داده، در قيامت نيز همين رابطه تجسم پیدا کرده و او را در صف پيروان آن بزرگواران قرار می دهد؛ یعنی ديگر لازم نيست آن جا فرياد بزنند «اى شيعيان حسين(علیه السلام) در اين صف بايستيد» بلكه اين تفكيك و تقسيم بندى خود به خود صورت مى گيرد. آن زمان كسى اختيار ندارد كه در هر صفى كه خواست قرار بگيرد. اين كه ما در قيامت در صف كدام امام و پيشوا قرار گیریم، بستگى به اين دارد كه در دنیا چه كسى را امام و پيشواى خود قرار داده باشيم. اگر رابطه معنوى ما در دنيا با اهل بيت(علیهم السلام) قوی باشد، قطعاً در قيامت در صف پيروان آن بزرگواران قرار مى گيريم چون در آن هنگام همین رابطه «عينيت» پيدا مى كند. عینیت این رابطه در عالم مادی قابل درک نیست و لذا ما متوجّه آن نمى شويم. همین الآن ممکن است دو نفر در كنار هم باشند، يكى تحت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و ديگرى خارج از هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و ما با توجّه به ظاهر آن ها چيزى متوجه نشویم اما هنگامى كه حجاب ها و پرده ها كنار بروند درمی یابیم

ص: 111


1- . سوره اسراء، آيه 71.

چه کسی تحت ولايت سيدالشهدا(علیه السلام) بوده و به دنبال آن حضرت مى رود، «فاورده الجنّة»، پس سيدالشهدا(علیه السلام) او را وارد بهشت مى كند؛ یعنی رابطه معنوى و قلبى او با سيدالشهدا(علیه السلام) آن جا مجسّم شده است. کسی که ازهدایت اهل بیت(علیهم السلام) خارج شده و دیگران را هادی خود قرار داده است، او نیز به دنبال امام خود رفته «فاورده النار» پس او را به جهنم داخل می کند.

نتيجه

آرى، كسى كه به شفاعت هدایت اهل بيت(علیهم السلام) تمسک کند، يعنى تقوا پيشه كند، به نماز اهميّت دهد، به واجبات و محرمات پاى بند باشد، به كسى ظلم نكند، اهل كينه نباشد و نسبت به ديگران خوش بين باشد و به كسى با ديده ی تحقير ننگرد، اين شخص روز قیامت به دنبال آن بزرگواران به سوی بهشت می رود. مهم آن است که خود را ملتزم به هدایت آنان بداند و مراقب شیطان باشد که در کمین گاه نشسته است. گناه هر كسى به حسب شغل، سنّ و علاقه مندى هايش متفاوت است و شيطان هر کسی را با دامی متناسب با او وسوسه مى كند.

امام صادق(علیه السلام) مى فرمايد:

إِنَ لِلشَّيْطَانِ مَصَائِدَ يَصْطَادُ بِهَا فَتَحَامَوْا شِبَاكَهُ وَ مَصَائِدَهُ؛(1)

همانا شيطان دام هايى دارد كه

ص: 112


1- . تحف العقول، ص 302.

با آن ها شكار مى كند. پس از تور و دام هاى شيطان برحذر باشيد و دورى كنيد.

دام ها و وسوسه هاى شيطان به حسب افراد، مختلف مى باشد. بههمين جهت گناهان آنان نيز متفاوت است.

امام خمینی(رحمه الله) مى فرمايد:

ممكن است انسان قلب خود را عادت بدهد چنان كه ما چون قلب خود را به مباحث «ترتّب» و «تجرّى» عادت داده ايم، در خواب هم كه قوا تعطيل مى شود، گاهى از همين حرفها مى زنيم و آن كه اهل داد و ستد است تا تعطيل قوا مى شود، آن هم وارد مقوله خود مى شود و همين طور هر چيزى كه انسان در ظاهر ملكه ی آن را پيدا كرده، تا قوا تعطيل مى شود در آن قسمت فعاليت پيدا مى كند. اگر شيخ انصارى در خواب هم باشد، خواب نمى بيند كه دزدى مى كند و اگر كسى در

ص: 113

خواب هم غيبت كند او جلويش را مى گيرد.(1)

بنا بر این انسان با هرچه كه در بيدارى انس داشته باشد، در خواب هم مأنوس است. البته اين يك قسم از خواب هاست. برخى از خواب ها رؤياى صادقه هستند كه در آن حقايقى برای انسان معلوم می شود. در بعضى خواب ها هم صورت هایی که در مخزن خيال ما ملكه شده اند، متجلی می شوند. در مورد گناه هم همين گونه است. هر كس به تناسب وضعيت و جايگاهش ممكن است مبتلا به گناهانى شود. كسى دربند شهوت است، ديگرى محبّت رياست در دل دارد و شخصى درصدد جمع آورى مال است و شيطان هر كس را به وسيله ا ى وسوسه مى كند.اما كسى كه تحت شفاعت هدایت اهل بيت(علیهم السلام) قرار مى گيرد، از گناه دورى مى كند. خدا نكند كه ارتکاب گناه در جامعه امرى عادى شود و قُبح آن بريزد. عمیقاً باور كنيم با خروج روح از بدن تمام اعمال انسان مجسّم می شوند و همراه او یا موجب فرج و شادمانی و یا باعث درد و رنج خواهند بود. بسیاری از انسان ها تا زمانی که در این دنیای مادی زندگی می کنند حقیقت و باطن اعمالشان برای آن ها آشکار نیست، ولی زمانى كه حجاب و پرده كنار برود، آن گاه درخواهند یافت كه براى خود چه توشه اى اندوخته اند.

به هر حال باید سعى كنيم خود را تحت شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام)

ص: 114


1- . تقريرات فلسفه، ج 3، ص 344.

و سيدالشهدا(علیه السلام) قرار دهيم. نعمتی كه در اختيار ماست و ما از آن غافلیم.

چه بسا كسانى كه لحظات آخر در واقعه ى كربلا مشمول همين شفاعت قرار گرفته و هدايت شدند و كسانى هم در لحظات آخر از اين دايره خارج شدند و بدعاقبت گشتند.

نمونه هایی از شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام)

مسیر زندگی افراد بسيارى با عنايات خاصّه اهل بيت(علیهم السلام) تغییر کرده و به قلّه هاى كمال و سعادت دست يافتند؛ از جمله:

1. يكى از كسانى كه به واسطه ی اهل بيت(علیهم السلام) نجات پيدا كرد، «سيد اسماعيل حميرى» است. او در ابتدا كيسانى مذهب بود. كيسانيه گروهى بودند كه اعتقاد به امامت «محمّد بن حنفيه» فرزنداميرالمؤمنين(علیه السلام) داشته و ساير ائمه(علیهم السلام) را به عنوان امام نمى شناختند. سيد اسماعيل حميرى علاوه بر انحراف در عقيده، مبتلا به شراب خوارى نيز بود.

وی روزى با كوزه اى شراب به سمت منزلش مى رفت. ناگهان امام صادق(علیه السلام) از سر كوچه نمايان شد. وى نتوانست برگردد و از اين كه شراب به همراه داشت بسيار متأثر و خجل شد. فكر مى كرد كه چه كند كه آن حضرت فرمود: «يا حميرى! ما فى إبريقك؟»؛ «اى حميرى، چه در كوزه دارى؟» عرض كرد: شير. حضرت دست مباركش را مقابل کوزه قرار داد و فرمود: «صبّ فى كفّى من اللّبن»؛ «مقدارى از شير را در دست من بريز». سيد اسماعيل حميرى به ناچار کمی

ص: 115

سر كوزه را به طرف دست آن حضرت خم كرد ولی بر خلاف انتظار مشاهده کرد شير از كوزه بر دست امام(علیه السلام) ريخت. حضرت فرمود: «من امام زمانك»؛ «امام زمانت كيست؟» عرض كرد: «امامى من حوّل الخمر لبنا»؛ «امام من كسى است كه شراب را به شير تبديل مى كند». وى همان جا به امامت حضرت ايمان آورد و اشعارى سرود و گفت: «تَجَعْفَرْتُ بِاسْمِ اللّهِ وَاللّهُ أَكْبَرُ»؛ «به نام خدا! جعفرى مذهب شدم و خدا از هرچه تصوّر شود بزرگ تر و بزرگوارتر است.»(1)

سيد اسماعيل حميرى كسى است كه به واسطه ی هدايت امام صادق(علیه السلام) متحوّل شد. او در دفاع از مكتب اهل بيت(علیهمالسلام) بسيار شجاعانه عمل كرد و اشعار زيبايى درباره آن بزرگواران سرود و از گناهانش توبه كرد. سيد مردى خوش سيما و زيبا بود. يكى از دوستانش نقل مى كند زمانى كه بيمارى سيد اسماعيل حميرى شديد شد، با عدّه اى از همسايگان كه برخى ناصبى بودند به عيادت او رفتيم. لحظات آخر عمر او بود ناگهان نقطه سياهى در پيشانى او آشكار شد و تمام صورتش را فرا گرفت. شيعيانى كه حاضر بودند از اين پيش آمد محزون شدند ولی ناصبى ها با شادمانی لب به سرزنش گشودند. در اين هنگام سيد گفت: «هَكَذَا يُفْعَلُ بِأَوْلِيَائكُمْ يَا أَمِيرَ

ص: 116


1- . تنقيح المقال، ج 10، ص 313.

الْمُؤمِنِينَ؟»؛ «يا امیرالمؤمنین! آيا با دوستان شما اين گونه معامله مى شود؟». چيزى نگذشت كه از همان نقطه سياه، يك روشنى پديد آمد تا رفته رفته صورت سيد نورانى تر شد و او لبخند زد و در همان حال اين شعر را سرود:

كَ-ذَبَ ال-زَّاعِ--مُونَ أَنَّ عَلِيّاً

لَ-نْ يُنَجِّيَ مُ-حِبَّ-هُ مِنْ هَنَاتٍ

قَ-دْ وَ رَبِّي دَخَ-لْتُ جَنَّةَ عَدْنٍ

وَعَف-َا لِيَ الْإِلَهُ عَ--نْ سَيِّئَاتِي

فَ-أَبْش--ِرُوا الْيَوْمَ أَوْلِيَاءَ عَلِيٍّ

وَ تَ--وَلَّوْا عَلِيَّا حَتَّى الْمَمَاتِ

ثُ-مَّ مِ-نْ بَعْدِهِ تَوَلَّ-وْا بَنِي--هِ

وَاحِ-داً بَعْدَ وَاحِدٍ بِالصِّفَات(1)

دروغ گفتند آن ها كه گمان مى كنند على(علیه السلام) دوستانش را از گرفتارى ها نجات نمى دهد / سوگند به پروردگار داخل بهشت شدم و خداوند تمام گناهان مرا بخشید / اينك اى دوستان على(علیه السلام)شاد باشيد و ولایت او را تا هنگام مرگ داشته باشید / پس از او ولایت فرزندانش را با صفاتى كه براى آن ها معيّن شده داشته باشید.

آرى، كسى كه تحت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) قرار گيرد و توبه كند، آن بزرگواران در لحظه مرگ دستگير او مى شوند.

2. از کسانی که به وسیله ی اخلاق و بزرگواری سیدالشهدا(علیه السلام) هدایت یافت، عصام بن مصطلق است. او از گذشته نسبت به امام حسین(علیه السلام) و پدر بزرگوارش کینه بر دل داشت. از شام وارد مدینه شد و با امام

ص: 117


1- . بحارالانوار، ج 47، ص 313. الامالى الطوسى، ص 628. كشف الغمة فى معرفة الائمة، ج 1، ص 414. الغدير، ج 2، ص 389.

حسین(علیه السلام) برخورد کرد و گفت: تو پسر ابوتراب هستی؟! و شروع به دشنام دادن به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نمود. حضرت با صبر و حوصله و دلسوزانه فرمود:

اعوذ بالله مِن الشیطان الرجیم، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، خُذِ الْعَفْوَ وَأمُرْ بِالْعُرْفِ وَأعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛(1)

با عفو و مدارا رفتار کن و به کارهای شایسته دعوت نما و از جاهلان روی برگردان و با آنان ستیزه نکن و اگر وسوسه هایی از شیطان به تو رسید، به خدا پناه ببرکه او شنوا و داناست.

سپس حضرت رو به او کرده و فرمود: اهل شام هستی؟ از خداوند متعال برای تو و خودم طلب آمرزش می کنم. اگر از ما کمک بخواهی و حاجتی داری تو را اجابت می کنم. اگر مهمانی نوازشت می کنم. عصام احساس پشیمانی کرد. امام(علیه السلام) متوّجه پشیمانی وی شد. اما از آن جا که امام(علیه السلام) حاضر نبود حتّی کسی که به او دشنام داده، احساس حقارت و کوچکی و شرمندگی کند، فرمود: سرزنش و گناهی بر تو نیست. شامیان با تبلیغات سوء و جوّ مسموم این بلا را بر سرت آوردند. امام(علیه السلام) با این سخن خواست این احساس

ص: 118


1- . سوره اعراف، آیات 200 - 199.

را در او از بین ببرد و او از شرمندگی به در آید.

عصام متوجه اشتباه خود شد و گفت:

«فضاقت علیّ الارض بما رحبت، وددتلو ساخت بی ثم سللت منه لواذاً وما علی الأرض احبّ الیّ منه ومن أبيه»؛(1)

زمین با تمام وسعتش چنان بر من تنگ شد که دوست داشتم مرا در خود فرو برد. آن گاه به آرامی از حضورش مرخص شدم، در حالی که کسی نزد من محبوب تر از او و پدرش بر روی زمین نبود.

افراد بسیاری در زمان حیات ائمه(علیهم السلام) و پس از شهادت آنان به واسطه ی آن بزرگواران در مسیر هدایت قرار گرفتند. خدایا! تو را به عزت و جلالت قسم می دهیم ما را در مسیر هدایت اهل بیت(علیهم السلام) ثابت قدم قرار بده.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 119


1- . سفينة البحار، ج 2، ص 705.

ص: 120

5- شفاعت هدایت امام حسین(علیه السلام)

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

هدايت مردم مسئوليت ذاتى اهل بيت(علیهم السلام) است. همان طور كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

اِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِِِِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق؛(1)

مَثَل اهل بيتم در ميان شما همانند كشتى نوح است كه هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و

ص: 121


1- . الامالى (للطوسی)، ص 60.

هر كسى از آن سرپيچى كرد، غرق شد.

اما سيدالشهدا(علیه السلام) از این جهت ويژگى خاص و منحصر به فردى پيدا كرده است. در روايات به برخی از این ویژگی ها اشاره شدهاست.

1. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ فِي السَّمَاءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فِي الْأَرْضِ فَإِنَّهُ مَكْتُوبٌ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِصْبَاحٌ هَادٍ وَ سَفِينَةُ نَجَاةٍ؛(1)

همانا حسین بن علی در آسمان بزرگ تر است تا در زمین؛ زیرا بر یمین عرش نوشته است: (او) چراغ هدایت و کشتی نجات است.

2. هم چنين پيامبر(صلی الله علیه و آله) درباره سیدالشهدا(علیه السلام) مى فرمايد:

وَإِنَّ الْإِجَابَةَ تَحْتَ قُبَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ؛(2)

همانا اجابت دعا زير گنبد حرم او و شفا در تربت او و امامان(علیهم السلام) از فرزندان اويند.

ص: 122


1- . کمال الدین وتمام النعمة، ج 1، ص 265.
2- . بحارالانوار، ج 36، ص 286. کفاية الاثر، ص 17.

3. درباره ی ثواب زيارت سيدالشهدا(علیه السلام) و آثار زيارت آن بزرگوار احاديث فراوانى نقل شده، در حالی که در مورد زیارت سایر ائمه(علیهم السلام) چنین تأکیداتی کمتر به چشم می خورد. امامباقر(علیه السلام) مى فرمايد:

لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَيْهِ حَسَرَاتٍ قُلْتُ وَ مَا فِيهِ قَالَ مَنْ أَتَاهُ تَشَوُّقاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِيدَ بِهَا وَجْهُ اللَّه؛(1)

اگر مردم مى دانستند زيارت امام حسين(علیه السلام) چه اندازه فضيلت و ثواب دارد، به درستى كه از شوق مى مردند و نفس هايشان از روى حسرت بند مى آمد. [يكى از اصحاب مى گويد:] عرض كردم: چه قدر فضيلت دارد؟ حضرت فرمود: هر كس امام حسين(علیه السلام) را با شوق و

ص: 123


1- . وسائل الشيعه، ج 14، ص 453. كامل الزيارات، ص 142. بحارالانوار، ج 98، ص 18.

رغبت زيارت كند، خدا برايش هزار حج و هزار عمره مقبول و اجر هزار شهيد از شهداى بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب هزار بنده آزاد شده در راه خدا را براى او مى نويسند.

طبق برخی روايات نیز امام حسين(علیه السلام) در قيامت افرادبسيارى را شفاعت مى كند. همه ی ائمه(علیهم السلام) شفاعت مى كنند اما سيدالشهدا(علیه السلام) بیش از ساير ائمه(علیهم السلام) شفاعت مى كند.

سؤالی که ممکن است به ذهن خطور کند این است که چرا سيدالشهدا(علیه السلام) اين ويژگى ها و خصوصيات منحصر به فرد را پيدا كرده است؟

آن چه به نحو مختصر در پاسخ به این سؤال می توان گفت این است که عاشورا و واقعه ی كربلا صحنه ی رويارويى همه ی فضايل در برابر همه ی رذايل است. ائمه(علیهم السلام) جملگی برخوردار از همه ی کمالات و فضایل بودند، اما عاشورا بدین جهت برجسته شده که در آن همه ی بدی های قابل تصور در مقابل همه ی خوبی های متصور یکباره جلوه گر شد. روشن است که اگر در تابلويى همه ى خوبى ها در مقابل همه ی بدى ها به تصوير كشيده شده باشد، بايد اين گونه بر تارك عرش بدرخشد و مشعل هدايت و راهنماى انسان ها باشد. اين مشعل هدايت نه تنها در کشاکش سختى ها خاموش نشد بلكه لحظه به لحظه فروزان تر و

ص: 124

درخشان تر گردید. تجلی فضايلى هم چون صبر، ايثار، آزادگى، بخشش، دلسوزى، دعوت به توحيد و ارزش هاى انسانى و تلاش براى نجات انسان ها از جهل و بدبختی در مقابل آن همه رذیلت که در روز عاشورا از سوی دشمن سر زد. این امر باعث شد كه اين تابلو درخشش ويژه اى پيدا كند.

هنگامى كه سيدالشهدا(علیه السلام) در حلقه ی محاصره قرار مى گيرد و تيرها و نيزه ها و سنگ ها از يك سو و سخنان زهرآلود ى كه از دهان های ناپاک بيرون مى آيد، از سوى ديگر او را احاطه می کند، اودر مقابل همه ی این ناجوانمردی ها با نهايت ادب، متانت، آرامش و بزرگوارى و سعه ی صدر با آن جماعت منحرف برخورد نموده و آنان را نصيحت مى كند تا از مسیر ضلالت خارج شده و به صراط هدایت بازگردند.

امام حسین(علیه السلام) در یکی از خطبه های روز عاشورا می فرماید:

أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَي؛(1)

ای مردم، سخن مرا بشنوید و در جنگ شتاب نکنید تا شما را به چیزی که ادای آن بر من فریضه است و حقّ شما بر من است موعظه کنم.

ص: 125


1- . بحارالانوار، ج 45، ص 6. اعلام الوری باعلام الهدی، ص 240.

زمانی که عمر بن سعد سپاه خود را برای جنگ با امام حسین(علیه السلام) آماده کرده و حضرت را از هر طرف احاطه می کنند، امام(علیه السلام) در برابر سپاه کوفه می ایستد تا آخرین نصایح خود را به گوش آنان برساند. دشمن با هلهله و فریاد در صدد بود مانع سخنان حضرت شود. او از آن ها خواست که ساکت شوند و گوش فرا دهند اما آنان زیر بار نرفتند. امام حسین(علیه السلام) فرمود:

وَيْلَكُمْ مَا عَلَيْكُمْ أَنْ تُنْصِتُوا إِلَيَّفَتَسْمَعُوا قَوْلِي وَإِنَّمَا أَدْعُوكُمْ إِلَى سَبِيلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِي كَانَ مِنَ الْمُرْشَدِينَ وَمَنْ عَصَانِي كَانَ مِنَ الْمُهْلَكِينَ وَكُلُّكُمْ عَاصٍ لِأَمْرِي غَيْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِي فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيْلَكُمْ أَلَا تُنْصِتُونَ أَلَا تَسْمَعُون؟!؛(1)

وای بر شما! چه زیان و ضرری می بینید، اگر سخن مرا بشنوید؟! من شما را به راه راست فرا می خوانم. هر کس فرمان مرا اطاعت کند بر راه حقّ می باشد و هر کس نافرمانی

ص: 126


1- . بحار الانوار، ج 45، ص 9.

من را کند، هلاک می شود. شما از فرامین من سر باز می زنید و کلام مرا گوش نمی دهید، چرا که شکم های شما از حرام پر شده و بر دل های شما مُهر شقاوت نهاده شده است. وای بر شما! آیا خاموش نمی شوید و گوش نمی دهید؟!

تمام همت سیدالشهدا(علیه السلام) این بود که سخن حق را به گوش آنان رسانده و ریشه های نافرمانی و عصیان در مقابل خداوند تبارک و تعالی و هتک خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و عترت او را تبیین نماید. وی در گفتار و رفتار خویش و در اوج مشقت ها و فشارهایی که آن روز بر او و خانواده اش وارد می شد، لحظه ای از دایره عفت خارج نشد. هرچه دشمن سعی کرد او را برآشفته نماید تا همانندآنان به هتک و پرده دری روی آورد و به این وسیله برخی سربازان مردد و دودل سپاه خود را بر جنگ با سیدالشهدا(علیه السلام) باقی بدارد اما دریغ از اظهار حتی یک کلمه از امام حسین(علیه السلام) که با عفت منافات داشته باشد. آری روز عاشورا سیدالشهدا(علیه السلام) نه تنها از مرزهای اخلاق و دیانت عبور نکرد بلکه در نقطه مرکزی دائره فضیلت و شریعت ایستاد.

اما در مقابل، عمر بن سعد و سپاهیانش هم در گفتار، سیدالشهدا(علیه السلام) و خاندانش را هتک کردند و هم عملاً پرده دری و بی حرمتی روا داشتند.

ص: 127

روز عاشورا قبل از اتمام جنگ، شمر ملعون به سمت خیمه های اهل بیت(علیهم السلام) رفت و با نیزه آن ها را سوراخ کرد و سرانجام دستور داد آتش بیاورند و خیمه ها را بسوزانند.(1)

آرى، در كربلا همه ی رذايل و پستى ها در برابر همه ی فضايل و زيبايى ها صف آرایی کردند و به همین جهت شفاعت هدایت سیدالشهدا(علیه السلام) برجسته شده است تا در همه ی اعصار و امصار و برای همه ی نسل ها سرمشق باشد.

اگر سيدالشهدا(علیه السلام) به عنوان مشعل هدايت معرفی شده برای آن است که ما تحت هدايت او تربيت شويم و رفتار و گفتار ما بر طبق راهنمایی آن مشعل هدايت باشد. اگر كسى مى خواهد مشمول شفاعت سيدالشهدا(علیه السلام) در قيامت باشد بايد در اين دنيا تحت شفاعت هدايت آن حضرت قرار بگيرد.

اما این که چرا امام حسين(علیه السلام) افراد بيشترى را موردشفاعت قرار مى دهد، مطلبی است که پاسخ آن را علامه مطهری داده است.

شهيد مطهرى مى گويد:

علت اين كه در روايات داريم كه امام حسين(علیه السلام) از خلق كثيرى شفاعت مى كند اين است كه در اين جهان، مكتب امام حسين(علیه السلام) بيش از هر مكتبى موجب احياى دين و

ص: 128


1- . مقتل مُقرّم، ص 157. لهوف، ص 173. بحارالانوار، ج 45، ص 54.

هدايت مردم شده است.(1)

با توجّه به مطالبى كه بیان شد، روشن مى شود كه براى سيدالشهدا(علیه السلام) شرايطى به وجود آمد كه براى ساير ائمه(علیهم السلام) اين شرايط فراهم نشد. لذا سيدالشهدا(علیه السلام) قيام كرد و در پرتو اين قيام افراد بسيارى هدايت شده و مى شوند و روز به روز اين مشعل فروزان تر مى گردد. به همين جهت در يكى از زيارت هاى سيدالشهدا(علیه السلام) خطاب به آن حضرت مى گوييم:

بِضِيَاءِ نُورِكَ اهْتَدَى الطَّالِبُونَ إِلَيْكَ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ نُورُ اللَّهِ الَّذِي لَمْ يُطْفَ وَلا يُطْفَأُ أَبَداً وَأَنَّكَ وَجْهُ الَّذِي لَمْ يَهْلِكْ وَلا يُهْلَكُ أَبَداً؛(2)

و با فروغ نور تو ره جويان تو هدايت مى شوند و گواهى مى دهم كه تو آن نور خدايى هستى كه از ازل روشن بوده و تا ابد هيچكس نمى تواند آن را خاموش كند و تو وجه باقى الهى هستى كه آن وجه باقى از ازل تا ابد هرگز نابود و فانى نخواهد گشت.

ص: 129


1- . مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 1، ص 253.
2- . البلدالامين، ص 284.

مهم ترين شاخص هاى خط هدايت سيدالشهدا(علیه السلام)

اشاره

سيدالشهدا(علیه السلام) الگوى هدايت انسان هاست. خط هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) شاخص ها و ويژگى هايى دارد كه بیان آن ها نيازمند جلسات مستقل است ولی به مناسبت این بحث به مهم ترين شاخص هاى خط هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) اشاره می شود.

1. خدامحورى

سيدالشهدا(علیه السلام) از ابتداى حركت به سوی کربلا، همواره دعوت به سوی خدا می کرد و پايان كار را بازگو مى نمود و مى فرمود:

مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا؛(1)

هر كس خون دل خود را در راه ما نثار مى كند و در طلب لقاى پروردگار نفس خود را آماده نموده است، با ما كوچ كند.

آن حضرت به مناسبت هاى مختلف یادآور می شدند كه پايان اين حركت شهادت است. امام حسين(علیه السلام) در چند مرحله فيلترهايى قرار داد تا اصحابش را خالص و تصفيه كند و ناخالصی ها راجدا نماید. لذا آنان که باقى ماندند، انسان هاى ناب، خالص و طاهر بودند که براى

ص: 130


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 367.

شهادت لحظه شمارى مى كردند.

در خط هدایت سيدالشهدا(علیه السلام) خدا محوری و دعوت به سوى خداوند نقش اساسی دارد. در زيارت جامعه كبيره خطاب به ائمه(علیهم السلام) مى گوييم:

إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُون؛(1)

تنها و تنها [مردم] را به سوى خدا مى خوانيد و به سوى او راهنمايى مى كنيد و به او ايمان داريد و تسليم محض اوييد و به فرمانش رفتار كرده [مردم را] به سوى راه او هدايت مى كنيد.

و در فراز ديگرى از زيارت جامعه كبيره مى گوييم:

السَّلامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ؛

سلام بر دعوت كنندگان به سوى خدا.

خداوند در قرآن كريم به پيامبرش مى فرمايد:

ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ

ص: 131


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613. بحارالانوار، ج 99، ص 129.

وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛(1)

[مردم را] با حكمت و پند نيكو به راه پروردگارت دعوت كن.

هيچ یک از انبيا و ائمه(علیهم السلام) مردم را به سوى خود دعوت نكردند و براى خود هيچ نخواستند بلكه هدفشان فقط تبليغ و دعوت به سوى خداوند بود.

دين و آموزه هاى دينى بهترين ميزان و معيار براى شناخت حق ازباطل است. اگر مى بينيد شخصى که به ظاهر روحانى و عالم است اما مردم را به سوى خود دعوت مى كند بدانيد او از خط اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) خارج است. سيدالشهدا(علیه السلام) فقط از خداوند متعال سخن مى گويد و هرچه حلقه ی محاصره ی دشمن تنگ تر شده و بلاها و مصائب شدّت مى گيرد، از خدا ياد مى كند و مى فرمايد:

لا حول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم؛(2)

هيچ حركت و استطاعتى جز به مشيّت خداوند متعال نيست.

2. ظلم ستيزى

شاخص ديگر خط هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) ظلم ستيزى و مبارزه با ظالم

ص: 132


1- . سوره نحل، آيه 125.
2- . بحارالانوار، ج 45، ص 50.

است. آن حضرت در سخنان خود بارها و به مناسبت های مختلف بر اين ويژگى تأكيد فرموده است.

امام حسین(علیه السلام) می فرماید:

مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَلا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُمُدْخَلَه؛(1)

هرکس حاکم ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال و پیمان خداوند را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت می کند و در میان بندگان خدا با گناه کاری و ستم حکم می نماید و او با گفتار و کردار خود آن را تغییر ندهد، سزاوار است که خداوند [در عقوبت] این شخص را با آن حاکم ظالم شریک و هم نشین سازد.

ص: 133


1- . بحار الانوار، ج44، ص382. وقعة الطف، ص 172.

هم چنين سیدالشهدا(علیه السلام) مى فرمايد:

إِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَما؛(1)

به درستى من مرگ را جز سعادت نمى بينم و زندگى با ستمگران را جز عار و ننگ نمى دانم.

البتّه ظلم معناى وسيعى دارد. ظلم به ديگران منحصر به صاحبان قدرت و ثروت نيست بلکه هر كسى ممکن است به ديگرى ظلم كند و حق او را پایمال نمايد.

امام زين العابدين(علیه السلام) مى فرمايد: پدرم در لحظات آخر عمر شريفش مرا به سينه اش چسباند و فرمود:

يَا بُنَيَ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُعَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ؛(2)

اى پسر عزيزم مبادا بر كسى كه در برابر تو هيچ يار و ياورى جز خداوند ندارد، ظلم كنى.»

در آن شرايط سخت، آن حضرت بر پرهيز از ظلم به كسى كه هيچ پناهى جز خداوند ندارد توصیه می کند.

ص: 134


1- . تحف العقول، ص 245. بحارالانوار، ج 44، ص 192.
2- . الكافى، ج 2، ص 331. الخصال، ص 16.

3. عزت طلبى

یکی دیگر از شاخص های هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) عزّت طلبی است. انسان كرامت و احترام داشته و وجهی ندارد خود را نزد كسى خوار و ذليل كند. سيدالشهدا(علیه السلام) بارها بر اين ويژگى تأكيد کرده است.

امام حسین(علیه السلام) با صدای رسا می فرماید:

خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاة؛(1)

مرگ هم چون گلوبند برای دختران جوان می باشد.

آن حضرت نه تنها نهراسیدن از مرگ را گوشزد کرده بلکه آن را هم چون زینت دانسته و زندگی بدون کرامت و بزرگواری که همراه با ذلّت باشد، نزد ایشان عار و ننگ محسوب می شد و می فرمود:الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَار

وَالْعَارُ خ-َيْرٌ مِنْ دُخُولِ النَّار

وَاللهَ مِنْ ه-َذَا وَهَ--ذَا جَ-ار(2)

م-رگ ب---هت--ر اس----ت از ن---نگ

و ن--نگ ب-هتر است از آتش جهّن---م

به خدا قسم بین ننگ و مرگ، مرگ را برمی گزینم.

ص: 135


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 366. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 86.
2- . بحارالانوار، ج 75، ص 128.

زندگی با کرامت و با عزت آن قدر نزد ایشان مهّم است که بین زندگی همراه با ذلّت و شهادت در راه خدا، راه دوّم را برمی گزیند.

روز عاشورا امام حسین(علیه السلام) دو خطبة رسمی ایراد کرده است (البتّه با اشخاص نیز گفتگو داشته از جمله عمر بن سعد و شمر)، امام(علیه السلام) در خطبة اوّل فرمود:

لَا وَاللهِ لا أعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَلا أفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيد؛(1)

به خدا قسم، من دست ذلّت گونه به این ها نخواهم داد و همانند بندگان از مقابلشان فرار نخواهم کرد.

این چنین سخن گفتن آن هم در شرایط بسیار سخت، فقط از یک انسان عزیز و باکرامت برمی آید.

و در خطبة دوّم می فرماید:أَلَا وَإِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيَّ قَدْ تَرَكَنِي بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَهَيْهَاتَ لَهُ ذَلِكَ هَيْهَاتَ مِنِّي الذِّلَّة؛(2)

آگاه باشید زنازادة فرزند زنازاده مرا بین دو چیز قرار

ص: 136


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 191.
2- . بحارالانوار، ج 45، ص 83. الاحتجاج (للطبرسی)، ج 2، ص 300.

داده، کشتن من و ذلّت من [بیعت کردن با یزید] هیهات که من ذلّت بپذیرم.

آن چه بیان شد، تنها بخشی از شاخص های هدایت سیدالشهدا(علیه السلام) است و کسی که خود را مزیّن به این اوصاف و آراسته به این فضایل کند، در واقع تحت شفاعت هدایت آن حضرت قرار گرفته است.

هدايت يافتگان حسينى

برخى در اين دنيا مشمول شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) شدند؛ از جمله:

1. «زهیر بن قین» از کسانی است که عاقبت بخیر شده و تحت شفاعت هدایت سیدالشهدا(علیه السلام) قرار گرفت. او در ابتدا تعلق خاطر چندانی به اهل بیت(علیهم السلام) نداشت اما خداوند اسباب هدایت او را فراهم کرد و به مقامی رسید که در زیارت ناحیه مقدّسه به او سلام داده می شود:

السَّلَامُ عَلَى زُهَيْرِ بْنِ الْقَيْنِ الْبَجَلِيِّ الْقَائِلِ لِلْحُسَيْنِ وَقَدْ أَذِنَ لَهُ فِي الِانْصِرَافِ لا وَاللهِ لَا يَكُونُ ذَلِكَ أَبَداً أَتْرُكُ ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَسِيراً فِي يَدِ الْأَعْدَاءِ وَأَنْجُو لَا أَرَانِيَ اللَّهُ ذَلِكَ

ص: 137

الْيَوْم؛(1)سلام بر زهیر بن قین بجلی که چون امام حسین(علیه السلام) اذن بازگشت به او داد، عرض کرد: نه والله، هرگز برنمی گردم. آیا فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را اسیر در دست دشمنان رها کنم و خود نجات یابم؟! خداوند هرگز چنین روزی را نیاورد.

وی که به صورت اتفاقی و با فاصله ی اندکی با امام حسین(علیه السلام) هم مسیر شده بود، خیمه گاه خود را دور از خیمه ی امام(علیه السلام) برپا می کرد که با ایشان روبرو نشود. او با آن که خود را کنار می کشید اما امام حسین(علیه السلام) برای او پیغام داد و وی را به همراهی خویش دعوت کرد. همسر زهیر او را برای پیوستن به آن حضرت تشویق نموده و گفت: «حسین پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است از او روی مگردان».(2)

زهیر به دعوت امام(علیه السلام) لبیک گفت و از خود گذشتگی نشان داد.

شب عاشورا وقتی که امام(علیه السلام) بیعت را برداشت و فرمود: «از تاریکی شب استفاده کنید و بروید»، زهیر برخاست و ابراز وفاداری نمود و

ص: 138


1- . بحارالانوار، ج 45، ص 71. المزار الکبیر، ص 493. اقبال الاعمال (طبع القديمة)، ج2، ص 576.
2- . بحارالانوار، ج 44 ص 371.

عرض کرد:

وَاللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّقُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِك؛(1)

به خدا قسم دوست دارم کشته شوم، باز زنده شوم و تا هزار بار این عمل تکرار شود و خدای بزرگ، تو و جوانان اهل بیتت را از کشته شدن حفظ نماید.

زهیر شب عاشورا این چنین صادقانه سخن گفت و روز عاشورا صادقانه به میدان رفت. جنگ نمایانی کرد و تعدادی از دشمنان را به جهنم واصل نمود. او را محاصره کردند. شخصی با شمشیر به صورت زهیر ضربه ای وارد کرد و او بر زمین افتاد. امام(علیه السلام) خود را بالای سر زهیر رساند. وقتی غبارها فرو نشست، دیدند سر زهیر در دامن سیدالشهدا(علیه السلام) است در حالی که با او سخن می گوید و در این حال به شهادت رسید و رستگار شد. خوشا به سعادت هر کس که تحت هدایت شفاعت سیدالشهدا(علیه السلام) قرار گیرد.

2. طیّب حاج رضایی که از لات های تهران بود و به چاقوکشی و

ص: 139


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 393.

قمه کشی شهرت داشت و سردسته گروهی از این جماعت به شمار می رفت، اما با این همه عِرق دینی داشت. ماه محرم و صفر دسته عزاداری و تکیه راه می انداخت و روز تاسوعا و عاشورا اطعام می کرد و عاقبت، همین ارادت به خاندان اهل بیت(علیهم السلام) دست او راگرفت و او را از ظلمت به نورانیت رهنمون ساخت.

مرحوم شهید عراقی در مورد دگرگونی طیّب نقل می کند:

ما نزد طیّب رفتیم و گفتیم ما خدمت امام(رحمه الله) بودیم و عرض کردیم ما نگران روز عاشورا هستیم که دسته ها بیرون می آیند؛ چون ممکن است دار و دسته ی طیّب مراسم را به هم بزنند. امام(رحمه الله) فرمود: نه، این ها علاقه مند به اسلام هستند و عرق دینی دارند. این ها نوکران امام حسین(علیه السلام) هستند و این کار را نمی کنند.

طیّب همان جا به پسرش پول داد و گفت: می روی عکس آقا را می خری و روی علم ها نصب می کنی.

سال1342 شمسی که نام بردن از امام(رحمه الله) جرم محسوب می شد، طیّب دسته ی عزاداری بزرگی راه انداخته و عکس امام را بر روی عَلم ها نصب کردند. اتفاقاً همان روز معاون علم با ماشین از همان خیابان عبور می کرد که با طیّب مواجه شده و به او می گوید: طیّب خان این کار برای تو گران و بد تمام می شود. طیّب می گوید: می خواهم بد تمام شود، عکس ها را برنمی دارم.

چند روز بعد طیّب را دستگیر کرده و همراه با شکنجه به او می گویند: باید بگویی آقای خمینی به من پول داده تا این کار را بکنم.

ص: 140

او قبول نمی کند و می گوید: من عمر خود را کرده ام و حاضر نیستم در پایان عمر به کسی که جانشین ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مرجع تقلید است تهمت بزنم. من به امام حسین(علیه السلام) و دستگاه او خیانت نمی کنم. منحاضر نیستم به پسر حسین(علیه السلام) تهمت بزنم.(1)

اگر کسی جوانمردی داشت اهل بیت(علیهم السلام) او را نجات می دهند. اگر كسى به دنبال ناموس مردم نبوده و اهل خيانت نباشد، سيدالشهدا(علیه السلام) دستش را مى گيرد. طيب هرچه بود مردانگى داشت، انسان رذل و پستى نبود. يكى از دوستان طيب می گوید روزى همراه طيب از كوچه اى عبور مى كرديم، ناگهان پيرمردى را ديديم كه كلاه سبزى بر سر دارد و اثاثيه اش را كنار كوچه ريخته است. طيب رو به پيرمرد كرد و پرسید: سيد چرا اين جا نشسته اى؟ او گفت: مستأجر هستم و صاحبخانه مرا جواب كرده، جايى ندارم بروم. طيب رو به نوچه هايش کرد و گفت: اسباب و وسائل پيرمرد را بياوريد. دست پيرمرد را گرفت و او را به خانه اى تازه ساز برد و به او گفت: سجلّت (شناسنامه ات) را بده. پيرمرد متحيّر و حيران بود. شناسنامه اش را به طيب داد. طيب خانه اى را كه براى خود ساخته بود، به پيرمرد بخشيد و او را به محضر بُرد و خانه را به نام او ثبت كرد. سپس كليد منزل را به او داد و گفت: «آقا سيد! اين خانه را براى خودم ساخته بودم. اين هم كليد خانه، فقط به مادرت زهرا(علیها السلام) بگو آن طرف هم يك خانه به من بدهد.»(2)

ص: 141


1- . برگرفته از: آزادمرد، شهید طیّب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، ص111.
2- . اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت، ج 2، ص 212.

اين روحيه باعث شد خداوند به او كمك كند و او را در خيمه هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) جای دهد.

صفات محبوب و مبغوض نزد خداوند

بعضى خصلت ها محبوب خداست و خداوند متعال به سبب آن صفات، انسان را نجات مى دهد. در يكى از جنگ ها تعدادى از كافران حربى را نزد پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آوردند. حضرت دستور داد همگى به جز يك نفر را كشتند و او را آزاد كرد. وی با تعجّب از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) پرسید: چرا مرا رها كردى؟ پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ عَنِ اللَّهِ جَلَ جَلَالُهُ أَنَّ فِيكَ خَمْسَ خِصَالٍ يُحِبُّهَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ الْغَيْرَةَ الشَّدِيدَةَ عَلَى حَرَمِكَ وَالسَّخَاءَ وَحُسْنَ الْخُلُقِ وَصِدْقَ اللِّسَانِ وَالشَّجَاعَةَ؛(1)

جبرئيل مرا از جانب خداوند خبر داد كه تو داراى پنج خصلت هستى كه اين خصلت ها را خداوند متعال و رسولش دوست مى دارند؛ نسبت به اهل و عيالت سخت غيرت مندى، سخاوت مند و خوش خُلقى

ص: 142


1- . الخصال، ج 1، ص 282.

و راستگويى و شجاعت دارى.

چون آن شخص اين سخن پيامبر(صلی الله علیه و آله) را شنيد مسلمان شد و در يكى از جنگ ها در ركاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شجاعانه مبارزه كرد و به شهادت رسيد.

آرى، كسى كه اين ويژگى ها را داشته باشد، خداوند متعال به سبباين صفات او را نجات مى دهد.

برخى صفات نیز مبغوض خداست و خداوند عقوبت آن را تا قيامت به تأخير نمى اندازد بلکه در همين دنيا نيز شخص گناه کار را مجازات مى كند كه از آن به «مكافات عمل» يا «اثر وضعى عمل» تعبير مى كنند.

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَةِ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ الْبَغْيُ عَلَى النَّاسِ وَ كُفْرُ الْإِحْسَان؛(1)

سه گناه است كه در كيفر آن تعجيل و شتاب مى گردد و به آخرت تأخير نمى افتد؛ 1. عقوق والدين 2. ظلم بر مردم 3. ناسپاسى در برابر احسان ديگران.

ص: 143


1- . الامالى (للمفيد) ص 237. الامالى (للطوسى)، ص 14.

در اين حديث شريف پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) سه گناه را برمى شمارند كه در همين دنيا مستوجب عقوبت مى شود؛

1. عاق والدين؛ اگر فرزندى گرفتار عقوق والدين شود در همين دنيا مجازات مى شود و برعكس، اگر كسى به والدين خود احترام و محبّت كند آثار و بركات زيادى براى او به دنبال خواهد داشت.

2. ظلم و ستم به مردم از جمله گناهانى است كه عقوبت آن دامن گير شخص خاطى مى شود. ظلم و ستم فقط در اُمور جانى و مالى نيست، گاهى با گفتن جمله اى ممكن است آبروى يك شخص برود و اين از بارزترين مصادیق ظلم و ستم است.

3. ناسپاسى در برابر احسان ديگرى؛ اگر كسى به انسان لُطف ومحبّتى کرد، بايد در برابر آن، خوبی و احسان كند. حال اگر كسى پاسخ احسان ديگرى را با بدى بدهد و در برابر لُطف و محبّت او كفران نعمت نماید، موجب عقوبت الهى در دنيا است که سلب آن نعمت یکی از آن عقوبات است.

به هر حال این گناهان موجب خشم و نارضایتی خداوند است و چه بسا فرصت توبه را از انسان سلب کند.

ما برای این که در خيمه ی هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) قرار بگيريم، بايد آن بزرگواران را الگوی عينى و عملى زندگى خود قرار داده و در همه ی اُمور به روش و منش اهل بيت(علیهم السلام) تمسّك كنيم.

سيدالشهدا(علیه السلام) تجسّم عينى اخلاق، ادب، حُريت، انصاف، سرّنگه دارى و در یک کلمه همه ی فضايل اخلاقى است. انسان بايد آبرودارى كند و

ص: 144

از دروغ، تهمت، غيبت و افشای اسرار ديگران اجتناب نماید. اگر مى خواهيد خداوند متعال آبروى شما را حفظ كند، آبروى ديگران را نبريد. اين سُنت الهى است که هر كس سرّ مؤمنى را فاش كند، رسوا خواهد شد. هر كس ديگرى را بر گناهى سرزنش نماید به آن مبتلا خواهد گردید. هر كس غيبت دیگری را بكند، اعمال صالح و نيكش براى آن شخص ثبت خواهد شد.

پيام سيدالشهدا(علیه السلام) اين است: انسان در اين دنيا در سخت ترين شرايط هم باید به اُصول اخلاقى پاى بند بوده و از فضايل انسانى پاسدارى و دين خود را حفظ كند.

بازماندگان از هدايت حسينى

برخى نیز به خاطر محبّت دنيا و همسر و فرزند از همراهى با امام حسين(علیه السلام) خوددارى كردند و نتوانستند تحت هدايت شفاعت آن حضرت قرار گیرند و لذا به بدترين عاقبت ها گرفتار شدند؛ از جمله:

1. در يكى از منزلگاه ها در مسير كربلا، امام حسین(علیه السلام) خيمه اى را مشاهده كرد كه در كنار آن اسبى ايستاده است. پرسید: اين خيمه ی كيست؟ گفتند: متعلق به عبیدالله بن حرّ جعفى است. امام(علیه السلام) حجّاج بن مسروق جعفى را نزد او فرستاد. عبيدالله بن حرّ از حجاج بن مسروق سؤال كرد: چه پيامى آورده اى؟ او گفت: هديه اى و كرامتى، اگر پذيرا باشى! اين حسين(علیه السلام) است كه تو را به يارى خویش خوانده است. اگر او را يارى كنى مأجور خواهى بود و اگر كشته شوی به فيض شهادت

ص: 145

نايل خواهى آمد. عبيداللّه بن حرّ گفت: به خدا سوگند، از كوفه خارج نشدم مگر اين كه ديدم جماعت كثيرى به قصد جنگ با حسين بيرون مى آيند و شيعيانش او را مخذول ساخته، دانستم كه او كشته خواهد شد و چون من قدرت يارى او را ندارم، مايل نيستم نه او مرا ببيند و نه من او را ببينم! حجاج بن مسروق بازگشت و پاسخ عبيدالله بن حرّ را به امام(علیه السلام) عرضه داشت. آن حضرت برخاست و با عده اى از اهل بيت و يارانش به سوى خيمه عبيداللّه روانه گرديد و و چون بر او وارد شد، وی قسمت بالاىمجلس را براى جلوس امام(علیه السلام) مهيا كرد. عبيداللّه بن حرّ مى گويد: من هرگز كسى را همانند حسين(علیه السلام) در عمرم نديدم. هنگامى كه حسين به سوى خيمه ام مى آمد، چنان جاذبه و هيئت گيرايى داشت كه تاکنون آن جاذبه را در چیزی یا کسی ندیده بودم و چنان رقّتى در من پديدار شد كه تاكنون نسبت به كسى هرگز در من اين رقّت پيدا نشده بود. آن لحظه اى كه مشاهده نمودم حسين(علیه السلام) راه مى رفت و كودكان پروانه وار بر گرد شمع وجودش حركت مى كردند.

چون امام(علیه السلام) در خيمه عبيدالله نشست، پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «اى پسر حرّ! اهل شهر شما به من نامه نوشتند كه به يارى من هماهنگ اند و از من خواستند تا نزد آن ها بيايم. ولى آن چه وعده داده بودند نادرست بود. گناهان زيادى بر دوش توست، آيا نمى خواهى به وسيله ی توبه، آن اعمال ناشايست را از بين ببرى؟» [عبيدالله در جنگ صفّين در سپاه معاويه بود و در مقابل اميرالمؤمنين(علیه السلام) جنگيده بود با اين وجود سيدالشهدا(علیه السلام) به دنبال هدايت او بود]. عبيدالله بن حرّ گفت:

ص: 146

«چگونه ممكن است جبران آن همه گناه، اى پسر پيامبر؟! امام(علیه السلام) فرمود: فرزند دختر پيامبرت را يارى كن. عبيدالله گفت: به خدا سوگند من مى دانم كسى كه از تو پيروى كند در روز قيامت سعادتمند خواهد شد، ولى نصرت من، تو را در قتال با دشمن بى نياز نمى كند و در كوفه براى شما ياورى نيست و من چنين نكنم؛ زيرا نفس من به مرگ راضىنيست، ولى اين اسب من كه «ملحقه» نام دارد از آن تو باشد. به خدا سوگند، در پى چيزى با اين اسب نبودم كه به دست نياوردم و كسى مرا دنبال نكرد جز اين كه از او سبقت گرفتم. اسبم را بگير! امام حسين(علیه السلام) فرمود:

لَا حَاجَةَ لَنَا فِيكَ وَ لَا فِي فَرَسِكَ وَما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً وَلَكِنْ فِرَّ فَلَا لَنَا وَ لَا عَلَيْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ثُمَّ لَمْ يُجِبْنَا كَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي نَارِ جَهَنَّم؛(1)

ما نيازى به تو و اسبت نداريم و گمراهان را به يارى خويش نطلبم (ولى تو را نصيحت مى كنم) اگر مى توانى به جايى برو كه فرياد ما را نشنوى و مقاتله ی ما را نظاره گر نباشى، زیرا اگر كسى

ص: 147


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 315.

بانگ ما را بشنود و ما را يارى نكند خدا او را به روى در آتش افكند.

امام حسين(علیه السلام) به دنبال هدايت او بود نه اسب و شمشیر او. امّا عبيدالله بن حُر نپذيرفت و بعدها پشيمان شد و با وضع فلاكت بارى از دنيا رفت.

سيدالشهدا(علیه السلام) این گونه به سرنوشت همه ی انسان ها اهميّت مى دهد و به دنبال هدايت آن هاست ولى برخى شایستگی ندارند در خيمه ی هدايت آن حضرت قرار گيرند.

2. سيدالشهدا(علیه السلام) علاوه بر خطبه هایی كه در كربلا براى اتمام حجّت و هدايت سپاه گمراه دشمن ايراد نمود، گفتگوهایى نیز با عمربن سعد داشت. حضرت می خواست او را هم هدایت کند و به همين جهت به او پيام داد: «كه با تو سخنى دارم، امشب ميان دو لشكر به ديدارم بيا.»عمر بن سعد، با بيست سوار و امام حسين(علیه السلام) نيز با همين تعداد، بيرون آمدند. هنگامى كه با یکدیگر مواجه شدند، امام حسين(علیه السلام) به يارانش فرمان داد از او فاصله بگیرند و تنها برادرش عبّاس(علیه السلام) و پسرش على اكبر(علیه السلام) در كنارش ماندند. ابن سعد نيز چنین کرد و تنها فرزندش حَفْص و غلامش در كنار او ماندند.

امام حسين(علیه السلام) به ابن سعد گفت: «واى بر تو! آيا از خدايى كه بازگشتت به سوى اوست، پروا نمى كنى؟ اى مرد! آيا با من مى جنگى، در حالى كه مى دانى من فرزند چه كسى هستم؟ اين قوم را واگذار و با من باش كه در اين حال به خدا نزديك ترى».

ص: 148

عمر به سيدالشهدا(علیه السلام) گفت: بيم دارم كه خانه ام ويران شود!

حضرت فرمود: «من آن را برايت مى سازم.»

عمر گفت: مى ترسم كه مزرعه ام را بگيرند.

امام حسين(علیه السلام) فرمود: «من بهتر از آن را از مِلكم در حجاز به تو مى دهم.»

عمر گفت: من خانواده اى دارم كه بر آن ها بيمناكم.

امام حسين(علیه السلام) فرمود: «من سلامتِ آن ها را ضمانت مى كنم.»

عمر ساكت ماند و پاسخى نداد. حسين(علیه السلام) از او روى گرداند و در حال بازگشت فرمود: «تو را چه شده؟! خداوند تو را هرچه زودتر در بستر بكُشد و تو را در روز حَشْر نيامرزد! به خداسوگند، اميد دارم كه جز اندكى از گندم عراق نخورى!» (1)

عمر بن سعد با تمسخر به حضرت پاسخ داد: اى اباعبدالله! به جاى گندم، جو هست! پس به لشكر خود بازگشت.(2)

عاقبت نیز همان شد که امام حسین(علیه السلام) پیش بینی کرده بود و این سزای کسی است که خود را از شفاعت هدایت اهل بیت(علیهم السلام) محروم سازد.

آری به وسیله ی سیدالشهدا(علیه السلام) افراد بسیاری هدایت شده و در زمره ی صالحان قرار گرفتند. ان شاء الله خداوند متعال به حق این مجالس و محافل ما را در سلک عارفان به حقّ اهل بیت(علیهم السلام) قرار دهد.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 149


1- . مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 245. تسلية المجالس وزينة المجالس، ج 2، ص 264.
2- . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 55. تسلية المجالس وزينة المجالس، ج 2، ص 265.

6- شفاعتِ مغفرتِ اهل بیت(علیهم السلام) در دنیا

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

فلسفه و معنای شفاعت مغفرت

اشاره

در جلسات گذشته بيان شد كه شفاعت به دو قسم كلى تقسيم می شود: شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی.

شفاعت تشریعی نیز داراى اقسامی است. قسم اول شفاعت هدايت است كه درباره آن سخن گفته شد.

قسم دوم شفاعت مغفرت است که در این جلسه پیرامون آن سخن خواهیم گفت.

اگر بخواهیم معنای این قسم از شفاعت را با توجه به مفهوم کلی

ص: 150

شفاعت بیان کنیم، باید بگوییم در این قسم مستشفع (درخواست کننده ی شفاعت) با نزدیک شدن به شفیع (که در این مجال مقصود اهل بیت(علیهم السلام) است) و انضمام به نور وجودی آنان،توفیق عفو و بخشش از ناحیه ی خداوند را پیدا می کند. بنابراین برخورداری از شفاعت مغفرت اهل بیت(علیهم السلام) در دنیا مشروط به آمادگی و استعداد طالب شفاعت است.

ناگفته نماند اهل بیت(علیهم السلام) در آخرت نیز شفاعت مغفرت دارند که بحث از آن در آینده خواهد آمد.

به هر حال برای آن که مفهوم شفاعت مغفرت و نیز فلسفه ی آن واضح شود، لازم است چند مطلب را به عنوان مقدّمه ذکر کنیم:

1. خداوند متعال در حديث قدسى مى فرمايد:

كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِاعْرَف؛(1)

من گنجى پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق كردم تا شناخته شوم.

طبق این حدیث، انسان خلق شده براى اين كه تجلّى خداوند و خليفه او بر روى زمين باشد.

2. خداوند سرمایه ای به نام «فطرت» در وجود انسان به وديعه گذارده تا او را به سوی خدا سوق دهد. فطرت در واقع ندای درونى

ص: 151


1- . بحارالانوار، ج 84، ص 199.

دعوت انسان به سوى خداوند و كمالات و فضايل است و همه ی انسان ها از آن بهره مند می باشند.

3. خداوند متعال انبيا را مبعوث كرد تا دین را به بشر عرضه کنند و دستورات و تعاليم دين را مطابق با فطرت قرار داد تا انسان در قوسصعود به کمک «فطرت» و «دین» به سوی خدا حرکت کند و به او برسد و بالاترين و برترين موجودات عالم شود.

4. خداوند متعال انسان هايى برخوردار از والاترين و برترين مراتب كمال را به عنوان راهنما و سرمشق و نمونه ی عینی کسانی که مقرب درگاه اویند، در برابر ما قرار داد تا ما خط زندگی خود را بر اساس آن سرمشق بنویسیم و بدانیم چه باید بشویم.

پس خداوند متعال همه ی اين اسباب را برای هدايت انسان و قرب او به خویش فراهم کرد. حال اگر انسان در راه او قدم بگذارد و به دستورات دين عمل كرده و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت(علیهم السلام) را الگوى خویش قرار دهد به مقصد می رسد اما اگر در طى اين مسير مرتكب لغزش و خطا شده و از مسیر خارج گردید، خداوند متعال باب دیگری را در دنيا به نام «مغفرت» گشوده كه انسان دورافتاده از مسیر به سوى او بازگردد.

آن گاه اگر كسى از این راه نیز غافل شد خداوند باب دیگری برای رجوع او از مسیر انحرافی در نظر گرفته و آن باب «تطهير» است تا شخص آلوده به گناه و نافرمانی به وسيله ی مصائب، سختى ها و مشكلاتى كه در دنيا براى او پدید می آید، پاك و خالص شود.

به علاوه مسئله به همین جا ختم نمی شود بلکه در ادامه خداوند

ص: 152

متعال، سكرات موت و برزخ و مواقفى در قيامت را پيش روى انسان قرار داده تا از آلودگی ها خلاصی یابد و سرانجام «شفاعت پس از مرگ» خود باب مستقلی در این مسیر است که در آینده پیرامون آن سخن خواهیم گفت.

به هر حال گرفتارى ها و سختى هايى كه خداوند در دنيا و لحظه ی مرگ تا مواقف قيامت در برابر انسان قرار مى دهد، در واقع از مظاهر رحمت الهى است؛ چرا كه انسان به اين وسيله پاك و خالص مى شود. حتى ممكن است عدّه اى به جهنم بروند و مدتى در آن جا بمانند تا پاک شده و آن گاه شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) شامل آن ها گردیده و راهی بهشت شوند.

پس انسان مى تواند با اختيار خود در اين دنيا مسير آينده اش را هموار و آسان كند. اگر در مرحله و ايستگاه اوّل تحت شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) قرار گيرد كار او آسان مى شود اما اگر در اين مرحله دچار لغزش و معصيتى شد می بایست در مرحله و ايستگاهبعدى مشمول «مغفرت» قرار گيرد تا پاك شود. اگر در اين مرحله هم پاك نشد به وسيله «اصل تطهير» تصفيه و خالص می شود؛ یعنی در دنيا يا برزخ متحمل عذاب هايى می شود تا بخشيده شده و خالص گردد. در مرحله ی آخر شفاعت پس از مرگ راه دیگری برای نجات انسان است. بنابراين اگر انسان در مرحله اول تحت شفاعت هدايت اهل بيت(علیهم السلام) قرار گيرد ديگر اين گونه دچار عذاب و سختى هاى متعدد در دنيا، برزخ و قيامت نمى شود. انسان مؤمن با اعمال صالح و ذهن پاك از اين مسير به راحتى عبور مى كند. اين راهى است كه همه بايد آن را طى كنند، پس

ص: 153

چه بهتر كه از ابتدا آن را به درستی بپيماييم.

گزاف نیست اگر بگوییم خداوند متعال به دنبال بهانه اى است كه انسان را به بهشت ببرد و به همين جهت اسباب و عوامل متعدّدى براى هدايت او قرار داده است.

بر این اساس، خداوند متعال شفاعت مغفرت را براى انسان قرار داد تا فرصت ديگرى فراهم شود که اگر در مسیر زندگی به خطا رفت، به سوى خداوند بازگردد و راه صحيح را انتخاب كند. لذا انسان می بایست فرصتى را كه خداوند در اين دنيا در اختيار او گذارده، غنيمت دانسته و از آن استفاده كند. در این میان اهل بيت(علیهم السلام) داراى موقعيّت خاص و ويژه اى هستند كه مى توانند شفاعت در مغفرت نمايند.

نکته مهم در این قسم از شفاعت نیز همانند شفاعت هدایت این است که طالب شفاعت مغفرت با ضمیمه شدن به شفیع در صدد است نقص و کاستی خود را که آلودگی به گناه است، جبران نماید. کسی که اهل بیت(علیهم السلام) را شفیع قرار می دهد تا گناهان او پاک شود و از آلودگی نجات یابد، در واقع روح خود را به آن انوار تابناک نزدیک کرده و در اثر نزدیکی و پیوستگی با آن حقایق مقدس تطهیر می شود و این حقیقت مغفرت است اما متأسفانه مشکل این است که در بسیاری از مواقع این انضمام و پیوستگی کوتاه است و دوام نمی آورد و لذاانسان دوباره رو به گناه آورده و توبه ی خود را که بازگشت واقعی به نور بوده، می شکند و از آن فاصله می گیرد.

از آن چه بیان شد معنا و مفهوم شفاعت مغفرت و نیز فلسفه ی آن

ص: 154

مشخص می گردد.

آن چه اکنون اهمیت دارد پاسخ به این پرسش است که صاحبان شفاعت مغفرت چه کسانی هستند؟ بر اساس آیات و روایات، انبیای الهی به خصوص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت گرامی او از مقام شفاعت مغفرت برخوردارند، هرچند این مقام برای برخی اولیای الهی که تالی تلو معصوم می باشند نیز ثابت است. این بحث به نحو مبسوط در کتب مربوطه مورد بررسی قرار گرفته ولی مروری اجمالی و کوتاه بر برخی آیات و روایات در این مجال خالی از فایده نیست.

خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا؛(1)

و اگر آنان هنگامى كه [با ارتكاب گناه] به خود ستم كردند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى كرد، يقينا خدا را بسيار توبه پذير ومهربان مى يافتند.

ص: 155


1- . سوره نسا، آيه 64.

از اين آيه ی شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) مى تواند شفيع درگاه خداوند شود و براى گناه كاران طلب استغفار كند و خداوند نیز به بركت استغفار پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) از گناه خطاكاران چشم پوشى می نماید. ناگفته نماند اين شفاعت زمينه ها و شايستگى هايى مى طلبد كه می بایست در فرد خطاكار وجود داشته باشد.

به هر حال، نمونه هايى از شفاعت مغفرت انبيا براى گناهكاران در قرآن ذکر شده است. طبق بعضی آیات انبيا براى ديگران استغفار کرده و موجب بخشیده شدن گناه شخص و تطهیر او شده اند. برخی از این موارد عبارتند از:

1. استغفار حضرت يعقوب براى فرزندانش

پس از آن كه برادران يوسف به اشتباه خود پى بردند و معلوم گردید چه خطايى مرتكب شده اند، هنگام بازگشت نزد حضرت يعقوب رفته و عرض كردند:

يَا أبَانَا اسْتَغْفِرَ لَنَا ذُنُوبَنا إِنَا كُنّا خَاطِئِينَ؛(1)

پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم.

در واقع آنان براى استغفار، حضرت يعقوب را واسطه قرار دادند و به شفاعت او روی آوردند. حضرت يعقوب هم در پاسخ فرزندانش گفت:

ص: 156


1- . سوره يوسف، آيه 97.

سَوفَ أسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ؛(1)

به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم كه او آمرزنده و مهربان است.

طبق برخى روايات حضرت يعقوب، طلب مغفرت براى فرزندانش را به تأخير انداخت تا سحرگاه روز جمعه فرا رسد. در بعضى كتب اهل سُنّت وارد شده كه حضرت يعقوب طلب استغفار براى فرزندانش را تا سحرگاه روز جمعه اى كه مصادف با شب عاشورا بود به تأخير انداخت که در اين زمان خاص براى آنان از خداوند طلب آمرزش كند.(2) به هر حال يعقوب در سحرگاه جمعه به خداوند استغاثه نمود و عرض كرد:

يَا رَبِ إِنَّمَا ذَنْبُهُمْ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُم؛(3)

خدايا همانا گناه فرزندانم بين من و آنان است پس آن ها را ببخش. پس خداوند وحى فرمود: من گناه آنان را بخشيدم.

ص: 157


1- . سوره يوسف، آيه 98.
2- . تفسير قرطبى، ج 6، ص 3491.
3- . تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 466.

بر اساس اين آيه فرزندان يعقوب او را واسطه ی آمرزش قرار دادند و حضرت يعقوب نه تنها فرزندان خویش را از اين كار نهى نكرد بلكهبراى آنان طلب آمرزش نمود و خداوند نیز آنان را مورد رحمت و آمرزش قرار داد. در واقع حضرت يعقوب شفيع و واسطه ی آمرزش گناهان فرزندانش شد.

2. استغفار حضرت ابراهيم براى عمويش

حضرت ابراهيم نیز براى عمويش طلب استغفار و بخشش کرد. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ؛(1)

و پدرم [عمويم] را بيامرز كه او از گمراهان بود.

البته اين خواسته ی حضرت ابراهيم تا زمانى بود كه امید به هدايت عمويش داشت و آن گاه كه او در حالت كُفر و طغيان از دنیا رفت، ديگر براى او طلب آمرزش نكرد بلكه به تعبير قرآن كريم از او بيزارى جست.

3. استغفار ابولبابه

يكى از كسانى كه توبه كرد و مشمول مغفرت خداوند قرار گرفت ابولبابه است. ماجراى او از این قرار بود که:

ص: 158


1- . سوره شعرا، آيه 86.

قبيله بنى قريظه (طايفه اى از يهوديان مدينه) عهد و پيمان خود با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را شكسته و بدین جهت بيست و يكروز در حلقه محاصره مسلمانان قرار گرفتند. به ناچار پيشنهاد صُلح دادند ولى پيامبر(صلی الله علیه و آله) به دلیل عدم اعتماد به آنان پیشنهاد صلح را نپذيرفت و فرمود كه بايد حكميت سعد بن معاذ را بپذيرند. آنان از پيامبر(صلی الله علیه و آله) تقاضا كردند ابولبابه كه سابقه دوستى با آنان داشت و برخى از اموالش نزد آن ها بود، براى مشورت نزدشان بفرستد. ابولبابه نزد آن ها رفت. از ابولبابه سؤال كردند آيا حكميت سعد بن معاذ را بپذيرند؟ ابولبابه با دست اشاره به زير گلوى خود كرد؛ يعنى اگر بپذيريد كشته خواهيد شد به همين جهت آنان تن به حكميّت ندادند.

پيك وحى، پيامبر(صلی الله علیه و آله) را از خيانت ابولبابه آگاه ساخت. ابولبابه متوجّه گناهش شد و از همان جا به مسجد پيامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و خود را به ستون مسجد بست و گفت: به خدا سوگند! نه غذا مى خورم و نه آب مى نوشم تا مرگ من فرا رسد، مگر اين كه خدا توبه مرا بپذيرد. هفت شبانه روز گذشت و آب و غذا نخورد تا اين كه بى هوش بر زمين افتاد و اين آيه نازل شد:

وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛(1)

و گروهى ديگر هستند كه به گناهانشان اعتراف كردند [و]

ص: 159


1- . سوره توبه، آيه 102.

اعمال شايسته را با اعمال بد درآميختند، اميد است خدا توبه آنان را بپذيرد. زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.آن گاه ابولبابه مورد عفو و بخشش قرار گرفت. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

امَّا انَّهُ لَوْ جَاءَنِى لاَستَغْفَرتُ لَهُ؛(1)

اگر ابوالبابه نزد من مى آمد براى او طلب مغفرت مى كردم.

يعنى اگر او نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفته بود و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) براى او طلب مغفرت مى كرد لازم نبود تا این حد خود را به سختى بيندازد بلکه زود تر بخشيده مى شد. روشن است که منظور پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين نبود كه چرا ابولبابه بدون واسطه استغفار کرده و نزد او نرفته است بلکه مقصود این بود که چنان چه وی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را واسطه قرار می داد، زودتر مشمول غفران و بخشش خداوند قرار می گرفت.

پس بدون تردید اصل مغفرت و بخشش از آنِ خداست و پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت(علیهم السلام) واسطه هستند. اگر کسی براى اهل بيت(علیهم السلام) شأن و منزلت مستقل از خداوند قائل شود، شرك است. اهل بيت(علیهم السلام) بهترين واسطه براى بخشش نزد خداوند متعال هستند. آن بزرگواران منزلت و جايگاه رفيعى نزد خداوند متعال دارند و به همين جهت بايد به ايشان تمسّك

ص: 160


1- . بحارالانوار، ج 20، ص 275.

جُست و از آن ها برای مغفرت الهی استمداد طلبيد.

ناگفته نماند استغفار انبيا و اوليا براى دیگران نیازمند شرايطى است كه اگر آن شرایط فراهم نباشد تأثيرى ندارد. از جمله شرايط تأثيرگذارى استغفار پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) درباره ی دیگران که در قرآن بدان اشاره شده، اين است كه آن ها ايمان واقعى داشته باشند و لذا طلب مغفرت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) درباره ی منافق مؤثر نخواهد بود. خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛(1)

براى آنان [منافقان] چه آمرزش بخواهى چه نخواهى [يكسان است] اگر براى آنان هفتادبار هم آمرزش بخواهى، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد، زيرا آنان به خدا و پيامبرش كُفر ورزيده و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى كند.

ص: 161


1- . سوره توبه، آيه 80.

روایات و شفاعت مغفرت در دنیا

روایات معتبر بسیاری بر این قسم از شفاعت دلالت می کنند. بر طبق این روایات، علاوه بر انبیا به ویژه نبیّ مکرم اسلام، اهل بیت او نیز همسان خود رسول خدا از این موقعیت ممتاز برخوردارند. آنان همچنین ناظر بر تمام اعمال پیروان خویش بوده و از اعمال نيك آن ها مسرور و شادمان و از اعمال بد و زشت ايشان ناراحت و اندوهگين مى شوند و براى آنان دعا و استغفار مى كنند.

امام صادق(علیه السلام) خطاب به اصحاب خویش فرمود:

مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ؟ فَقَالَ رَجُلٌ: كَيْفَنَسُوؤُهُ؟ فَقَالَ(علیه السلام) أَمَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ؟ فَإِذَا رَأَى فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوه؛(1)

چرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را از خود می رنجانید؟ شخصی از آن حضرت سؤال کرد: ما چگونه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را رنجیده خاطر می کنیم؟ حضرت فرمود: مگر نمی دانید که اعمال شما بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه می شود؟ پس اگر معصیتی در اعمال شما

ص: 162


1- . الکافی، ج1، ص219.

مشاهده نماید موجب ناراحتی و رنجش خاطر او خواهد شد. پس (با اعمال بدتان) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را ناراحت نکنید، بلکه (با عبادت و اطاعت خویش) او را خوشحال و مسرور سازید.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نه تنها در زمان حیات خویش بلکه پس از مرگ هم از اعمال و کردار ما آگاهی دارد و نسبت به آن ها بی تفاوت نیست بلکه از گناه ما محزون و با اطاعت ما مسرور می شود.

آگاهی از اعمال مختص به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیست بلکه ائمه ی معصومین(علیهم السلام) هم از این آگاهی برخوردارند؛ چنان چه يعقوب بن شعيب مى گويد از امام صادق(علیه السلام) درباره ی معناى آيه ی اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّه ُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُوَالْمُؤْمِنُونَ سؤال كردم. حضرت فرمود: «هُمُ الأئمة»؛(1) «منظور از مؤمنان در آيه ی شريفه، ائمه ی معصومين(علیهم السلام) است». بنابراين پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت او حاضر، شاهد و ناظر بر اعمال ما هستند و بر اين دنيا احاطه و اشراف دارند و به صورت عام و خاصّ براى ما طلب مغفرت مى كنند.

اما آن چه به خصوص در موضوع مورد بحث وارد شده و بر دعا و طلب مغفرت ائمه(علیهم السلام) دلالت می کند، چند روایت است:

1. عبدالله بن ابان که نزد امام رضا(علیه السلام) منزلتی داشت، می گوید به آن

ص: 163


1- . الكافى، ج 1، ص 219.

حضرت عرض کردم:

ادْعُ اللَّهَ لِي وَلِأَهْلِ بَيْتِي فَقَالَ(علیه السلام): أَوَلَسْتُ أَفْعَلُ وَاللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ قَالَ: فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِك فَقَالَ(علیه السلام) لِي: أَمَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عزّوجل وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، قَالَ(علیه السلام): هُوَ وَاللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب(علیه السلام)؛(1)

برای من و خانواده ام به درگاه خداوند دعا بفرمایید. حضرت فرمود: مگر من دعا نمی کنم؟ به خدا اعمال شما در هر صبح وشام بر من عرضه می شود». [عبدالله[ می گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم [برایم سنگین بود]. امام رضا(علیه السلام) فرمود: مگر تو قرآن نمی خوانی؟ خداوند فرمود: «بگو (ای محمد) در انجام عمل بکوشید که خداوند و رسولش و مؤمنان کردار شما را می بینند». به خدا آن مؤمن علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.

ص: 164


1- . الکافی، ج1، ص219.

این آگاهی و اشراف امام معصوم(علیه السلام) بر اعمال و کردار انسان ها اختصاص به زمان حیات دنیوی آنان ندارد بلکه بعد از رحلت ایشان هم این اشراف و نظارت باقیست؛ چه این که اروح مطهره ی اهل بیت(علیهم السلام) در همان مرتبه ی وجودی دنیوی و بلکه در مراتب عالی تر جای دارد و ناظر بر اعمال ما بوده و برای ما دعا می کنند.

2. امام صادق(علیه السلام) به داوود بن سرحان فرمود:

يَا دَاوُدُ أَبْلِغْ مَوَالِيَّ عَنِّي السَّلَامَ وَ أَنِّي أَقُولُ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاكَرَ أَمْرَنَا فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا وَ مَا اجْتَمَعَ اثْنَانِ عَلَى ذِكْرِنَا إِلَّا بَاهَى اللَّهُ تَعَالَى بِهِمَا الْمَلَائِكَةَ فَإِذَا اجْتَمَعْتُمْ فَاشْتَغلوّا بِالذِّكْرِ فَإِنَّ فِي اجْتِمَاعِكُمْ وَ مُذَاكَرَتِكُمْ إِحْيَاءَن-َا وَخَيْرُ النَّاسِ مِنْ بَعْدِنَا مَنْ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَى ذِكْرِنَا؛(1)

ای داوود، سلام مرا به دوست دارانم برسان و به آنان ابلاغ کن که من می گویم: رحمت

ص: 165


1- . الامالی للطوسی، ص224. بحار الانوار، ج1، ص200.

خدا بر آن بنده ای که با دیگری گرد آید و دو نفری درباره ی قضیه ما گفتگو کنند که در این حال سومین نفر آن ها فرشته ای است که برای آن دو آمرزش می طلبد. هیچ دو نفری گرد هم نیامدند و از ما یاد نکردند مگر این که خداوند متعال به وجود آنان بر فرشتگان بالید. پس هرگاه گرد هم آیید به ذکر مشغول شوید، زیرا گردهمایی و مذاکره شما با یکدیگر موجب زنده شدن ما می شود. بهترین مردم بعد از ما کسی است که درباره ی کار ما مذاکره کند و به یاد و نام ما فراخواند.

بر اساس این روایت، امام صادق(علیه السلام) براى کسانی كه در مجالس اهل بيت(علیهم السلام) حاضر مى شوند و درباره ی معارف آن بزرگواران گفتگو مى كنند، دعا می کند و نوید استغفار ملائکه برای آنان را می دهد.

آرى، اهل بيت(علیهم السلام) نه تنها حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند بلكه براى ما دعا و استغفار مى كنند. مهم آن است که زمينه ها و شرايط اجابت

ص: 166

دعاى اهل بيت(علیهم السلام) را در خود آماده و فراهم سازيم.3. امام صادق(علیه السلام) مى فرمايد:

إِنَّهُ(علیه السلام) لَيَرَى مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ رَحْمَةً لَه ُ؛(1)

حقّا [سيدالشهدا(علیه السلام)] كسى را كه براى او گريه مى كند، مى بيند و به خاطر رحمت بر او، برايش استغفار مى كند.

سيدالشهدا(علیه السلام) نه تنها در زمان حيات خود بلكه پس از آن نيز براى مؤمنان و عزادارانش استغفار مى كند. خوشا به حال كسى كه اين شایستگی را پيدا كند كه مشمول دعاى حضرت و استغفار او قرار گيرد.

استغفار انسان صالح برای یک جوان

همان طور که اشاره شد استغفار و طلب آمرزش برای دیگران منحصر به انبیا و اولیای الهی نیست بلکه غیر آنان از صالحان نیز می توانند شفاعت در مغفرت داشته باشند و برای دیگران دعا کنند. مسعودى از اسحاق بن ابراهيم كه رييس نظمیه ی بغداد بود، نقل مى كند:

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را در خواب ديدم که به من فرمود: آن قاتل را آزاد كن. با ترس از خواب بيدار شدم. از مأمورين پرسيدم: شما كسى را دستگير كرده ايد؟ گفتند: بلى يك نفر در زندان است كه متهم به قتل می باشد.

ص: 167


1- . کامل الزیارات، ص 329.

گفتم: او را بياوريد. او را آوردند. به او گفتم: راستش را بگو ماجرا چيست؟ او گفت: ما چند نفر رفيق بوديم كه شبها دور هم جمع مى شديم و به عيش و عشرت مى پرداختيم. ديروز پيرزنى كه اسباب عیش ما را فراهم می کرد، به همراه دخترى بسيار زيبا نزد ما آمد.

همين كه دختر وارد شد و چشمش به ما افتاد، ناله اى زد و بيهوشبر زمين افتاد. من او را داخل اتاقی بردم. وقتى كه به هوش آمد، پرسيدم: چه شده چرا بى هوش شدى؟

گفت: اين زن مرا فريب داد و به بهانه ی خريد به این مکان آورد. حالا ديدم به دام افتاده ام. من سيده هستم. از تو می خواهم به واسطه ی رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فاطمه زهرا(علیها السلام) به من رحم كنی و مرا نجات دهی.

من نزد دوستان خود رفته و ماجرای دختر را نقل كردم و از ايشان خواستم كارى به اين دختر نداشته باشيد. آن ها نپذیرفتند و به من حمله ور شدند. من هم به دفاع از آن دختر مقابل آنان ايستادم و قسم خوردم که نمی گذارم هيچ یک از شما به اين دختر دست درازی كنيد. آنان مرا مجروح كردند و من در دفاع از آن دختر يكى را کشتم. بقیه نیز متعرض آن دختر نشدند و سرانجام دختر را از آن گرفتاری نجات دادم.

پس از این اتفاق آن دختر پاكدامن رو به من كرد و گفت: خدا ترا حفظ كند، همان طور كه مرا حفظ كردى و نگهبان تو باشد چنان چه از من نگهبانى كردى.

همسايه ها كه سر و صداى ما را شنيده بودند، سر رسیدند و مرا با چاقو نزد جسد بى جان رفيقم ديدند. آن گاه مرا دستگير كرده و به

ص: 168

نظمیه تحویل دادند.

رييس نظمیه گفت: تو را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بخشيدم.

جوان در پاسخ گفت: به حق آن كسى كه مرا به او بخشيدى، ديگر گرد معصيت نمى گردم!(1)

اثر دعای يك دختر مؤمنه در حق جوانى باغيرت اين است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به خواب شخصی مى آيد و به اين وسيله جوان نادم نجات مى يابد. وقتى دعاى دختر مؤمنه اى كه ذريه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، اين گونه مؤثر است، دعا واستغفار پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت او چه آثارى خواهد داشت!

نتيجه

یکی از خواسته های مهم از اهل بيت(علیهم السلام) این است که از آنان بخواهيم براى ما استغفار كنند. حقیقت این درخواست همان طور که در گذشته هم اشاره شد، این است که با اتصال و انضمام به آن ارواح مقدسه و انوار مطهره، خود را از آلودگی گناه رها ساخته و نقص و ضعف ناپاکی روحی خویش را به کمک آنان جبران و برطرف سازیم. زمانى كه نزد عالمان ربانى مى رويم از آنان نيز بخواهيم براى ما دعا و استغفار كنند و خودمان نيز استغفار كنيم.

طبق وعده ی خداوند اگر استغفار در جامعه اى رواج پيدا كند، بركات معنوى و مادى از آسمان بر مردم نازل مى شود. خداوند در قرآن

ص: 169


1- . مروج الذهب، ج4، ص 13.

كريم سخن حضرت نوح به قومش را اين گونه نقل مى فرمايد:

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا؛(1)

پس [به آنان] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره بسيار آمرزنده است. تا بر شما از آسمان باران پى درپىو با بركت بفرستد و شما را با اموال و فرزندان يارى كند و براى تان باغ ها و نهرها قرار دهد.

اگر می خواهیم برکات و نعمت های الهی بر یکایک ما و جامعه ی ما نازل شود می بایست به شفاعت مغفرت اهل بیت(علیهم السلام) تمسک جسته و از گناهان کوچک و بزرگ خویش بازگردیم.

در زيارت جامعه كبيره خطاب به اهل بيت(علیهم السلام) مى گوييم:

يَا وَلِيَ اللَّهِ إِنَ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ

ص: 170


1- . سوره نوح، آيه 12 - 10.

فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَاسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي؛(1)

اى ولى خدا! بى گمان، ميان من و خداوند عزوجل گناهانى است كه جز رضايت شما، آن ها را محو نمى كند. پس به حق آن كه شما را رازدار خود كرده و سرپرستى كار آفريدگانش را به شما واگذاشته و فرمان بردارى از شما را با اطاعت خود، همراه كرده است، بخشش گناهانم را [از او] بخواهيد و شفيعان من باشيد.»

ان شاء الله خداوند متعال به حق اين مجالس و محافل شفاعتمغفرت اهل بيت(علیهم السلام) را نصيب ما بفرمايد.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 171


1- . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 616. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 100.

ص: 172

7- شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

اشاره اى به مطالب پيشين

در جلسات گذشته پیرامون بعضی از اقسام و انواع شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) مطالبی بیان شد. قسم اول شفاعت تكوينى بود که به معنای شفاعت و وساطت اهل بيت(علیهم السلام) در امر هدايت نظام هستى و هدايت همه ی موجودات اين عالم است. قسم دوم شفاعت تشريعى است كه خود انواعی دارد؛ از جمله: 1. شفاعت در حل مشکلات و برطرف شدن گرفتاری ها. 2. شفاعت هدايت به این معنا كه اهل بيت(علیهم السلام) هادى و مُرشد انسان ها هستند. 3. شفاعت مغفرت به این معنا كه اهل بيت(علیهم السلام) براى

ص: 173

پیروان خویش در دنیا دعا و استغفار مى كنند و در اثر آن توبه ی شخص سريع و حتمى مى شود.بحث از یک نوع دیگر از انواع شفاعت تشریعی باقی مانده و آن هم شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ است.

درباره ی این قسم از شفاعت بحث های بسیاری صورت گرفته و تقریباً همه ی مسلمین اصل آن را پذیرفته اند، هرچند در جزئیات آن اختلاف نظر دارند. در این میان تنها گروهی اندک آن را انکار کرده و اعتقاد به شفاعت را شرک آلود می دانند. قبل از هر چیز لازم است به برخی آیات و روایات مربوط به این قسم از شفاعت اشاره شود.

قرآن و شفاعت پس از مرگ

آیات متعددی درباره ی این قسم از شفاعت نازل شده كه به جنبه هاى مختلف آن پرداخته است. اگر بخواهیم این آیات را دسته بندی کنیم می توانیم آن ها را در چهار دسته جای دهیم:

1. برخی آیات شفاعت را به طور مطلق نفی کرده اند:

وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ؛(1)

و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى

ص: 174


1- . سوره بقره، آیه 48.

دفع نمى كند و نه از او شفاعتى پذيرفته، و نه به جاى وى بدلى گرفته مى شود و نه يارى خواهند شد.

2. دسته ای از آیات شفاعت را به خداوند اختصاص داده اند:خداوند متعال می فرماید:

قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛(1)

بگو: شفاعت، یکسره از آن خداست. فرمانروایی آسمان ها و زمین خاص اوست. پس به سوی او بازگردانده می شوید.

نیز می فرماید:

اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ وَما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلا شَفيعٍ أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ؛(2)

خدا كسى است كه آسمانها و

ص: 175


1- . سوره زمر، آیه 44.
2- . سوره سجده، آیه 4.

زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش هنگام آفريد، آن گاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت، براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست آيا باز هم پند نمى گيريد؟

3. در برخی آیات شفاعت مشروط به اذن الهی شده است. خداوند متعال می فرماید:

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ لَهُ ما فِيالسَّماواتِ وَما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يُحيطُونَ بِشَيْ ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَالأَرْضَ وَلا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ؛(1)

خداست كه معبودى جز او نيست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبك او را فرو مى گيرد و نه خوابى گران آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،

ص: 176


1- . سوره بقره، آیه 255.

از آنِ اوست. كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آن چه در پيش روى آنان و آن چه در پشت سرشان است مى داند. و به چيزى از علم او، جز به آن چه بخواهد، احاطه نمى يابند. كرسىِ او آسمانها و زمين را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاىِ بزرگ.

و نیز می فرماید:

وَلا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبيرُ؛(1)

و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى بخشد، مگر براى آن كسكه به وى اجازه دهد. تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود، مى گويند: «پروردگارتان چه

ص: 177


1- . سوره سبا، آیه 23.

فرمود؟» مى گويند: «حقيقت و هموست بلندمرتبه و بزرگ.

4. در آیاتی نیز مقام شفاعت به شفاعت کنندگانی که دارای شرایط خاصی هستند اعطا شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ؛(1)

آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است مى داند، و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد، شفاعت نمى كنند و خود از بيم او هراسانند.

هم چنین می فرماید:

لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً؛(2)

[آنان] اختيار شفاعت را ندارند، جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است.

ص: 178


1- . سوره انبیاء، آیه 28.
2- . سوره مریم، آیه 87.

حال چه کسانی از طرف پروردگار متعال اذن در شفاعت دارند؟ خداوند متعال در قرآن كريم خطاب به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله)مى فرمايد:

وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا؛(1)

و پاسى از شب را براى عبادت و بندگى بيدار باش كه اين افزون [بر واجب] ويژه توست، اميد است پروردگارت تو را [به سبب اين عبادت ويژه] به جايگاهى ستوده برانگيزد.

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در تفسير «مَقاماً مَحْموداً» فرمود:

المَقَامُ الَّذِي أَشْفَعُ فِيهِ لِأُمَّتِي؛(2)

منظور از مقام محمود و ستودنى مقامى است كه من در آن براى اُمّتم شفاعت مى كنم.

هم چنين خداوند متعال خطاب به پيامبرش فرمود:

وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى؛(3)

ص: 179


1- . سوره اسراء، آيه 79.
2- . تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 208.
3- . سوره ضحى، آيه 5.

و به زودى خداوند بخششى به تو خواهد كرد تا خشنود شوى.

امام باقر(علیه السلام) از پدر بزرگوارش امام زين العابدين(علیه السلام) از محمّد بن حنفيه از پدرش اميرالمؤمنين(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل مى كند كه روز قيامت من درموقف شفاعت مى ايستم، چندان گناهكاران را شفاعت کنم که خداوند متعال مى فرمايد: «أرضيت يا محمّد؛ اى محمّد! راضى شدى». من بگويم: «رضيت، رضيت؛ راضی شدم، راضی شدم».

آن گاه اميرالمؤمنين(علیه السلام) رو به اهل كوفه كرد و فرمود: شما اى اهل عراق! گويى كه اميدواركننده ترين آيه از قرآن كريم را اين آيه مى دانيد:

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ؛(1)

بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده روى روا داشته ايد از رحمت خدا نوميد مشويد.

گفتند: آرى. ما چنين مى گوييم.

اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود: امّا ما اهل بيت اميدواركننده ترين آيه را اين آيه مى دانيم که مراد از آن شفاعت است:(2)

وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى؛(3)

و بزودى پروردگارت تو را عطا

ص: 180


1- . سوره زمر، آيه 53.
2- . تفسير روض الجنان و روح الجنان، ج 20، ص 310 با كمى دخل و تصرّف.
3- . سوره ضحی، آیه 5.

خواهد داد، تا خرسند گردى.

جمع بندی

از مجموع این چهار دسته آیه استفاده می شود که آن چه در برخی آیات مبنی بر نفی شفاعت مطلقا آمده، به معنای عدم مشروعیت شفاعتنیست، بلکه مقصود آن است که اساس در روز قیامت بر اعتقاد و عمل شخص است و صرفاً با شفاعت نمی توان به نجات شخص غیرعامل و غیرباورمند امید داشت. بنابراین مانعی ندارد که این لطف الهی شامل کسی باشد که سعی خود را در عقیده و رفتار به عمل آورده ولی در عین حال لغزش هایی هم از او سرزده است، البته محتمل است این آیات ناظر به نفی استقلال در شفاعت باشد. به علاوه بین آیاتی که شفاعت را به خداوند اختصاص داده و آیاتی که شفاعت را برای دیگران به اذن الهی ثابت کرده، منافاتی نیست؛ چون اصل شفاعت متعلق به خداوند است ولی اگر خداوند اذن در شفاعت دهد، دیگران هم می توانند شفاعت کنند. پس در مجموع از آیات قرآن اصل شفاعت پس از مرگ قابل استفاده است.

اما نکته ی مهم در این بحث شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) است. هرچند در قرآن از اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان شافعان در روز قیامت، نام برده نشده ولی اوصافی که برای شفیعان ذکر کرده، به طریق اولی بر اهل بیت(علیهم السلام) قابل تطبیق است و آنان از بارزترین مصادیق کسانی هستند که قرآن به توصیف آن ها پرداخته است.

ص: 181

روایات و شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ

شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ از روایات متعددی قابل استفاده است؛ از جمله:

1. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:«إِنِّي لاشفع يوم القيامة فاُشَفَّع ويشفع علیٌّ فَيُشَفَّع وَيُشَفَِّع أهلُ بيتي فَيُشَفَّعُون»؛(1)

من در روز قیامت شفاعت می کنم و شفاعتم پذیرفته می شود و علی هم شفاعت می کند و شفاعت او نیز پذیرفته می شود و اهل بیت من شفاعت می کنند وشفاعت آنان نیز پذیرفته می شود.

2. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«لَا تُعَنُّونَا فِي الطَّلَبِ وَالشَّفَاعَةِ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا قَدَّمْتُم»؛(2)

در تقاضای خود (طلب شفاعت از ما) ما را به رنج و زحمت

ص: 182


1- . مناقب آل ابی طالب، ج2، ص 165. بحارالانوار، ج8، ص 43.
2- . الخصال، ج 2، ص 614. بحارالانوار، ج 10، ص 93.

نیندازید؛ ]زیرا[ در قیامت بر اساس اعمالی که از پیش فرستادید، مورد شفاعت قرار می گیرید.

3. همچنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

«أَنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَعِي عِتْرَتُهُ عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ أَرَادَنَا فَلْيَأْخُذْ بِقَوْلِنَا وَلْيَعْمَلْ بِعِلْمِنَا فَإِنَّ لِكُلِّ أَهْلِ بَيْتٍ نجيب [نَجِيباً] وَلَنَا شَفَاعَةً وَلِأَهْلِ مَوَدَّتِنَا شَفَاعَةً فَتَنَافَسُوا فِي لِقَائِنَا عَلَى الْحَوْضِ فَإِنَّا نَذُودُ عَنْهُ أَعْدَاءَنَا وَ نَسْقِي مِنْهُ أَحِبَّاءَنَاوَأَوْلِيَاءَنَا»؛(1)

«من به همراه پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) و خاندانم با هم در کنار حوض (کوثر) هستیم، هر کس ما را بخواهد، بایستی سخن ما را گرفته و به علم ما عمل نماید، زیرا هر خاندانی افراد نجیبی دارند و شفاعت از برای ماست و

ص: 183


1- . الخصال، ج 2، ص 624. بحارالانوار، ج 8، ص 19.

دوستان ما نیز شفاعت خواهند نمود. پس برای ملاقات با ما در کنار حوض از همدیگر پیشی بگیرید، زیرا ما دشمنان را از خود می رانیم و دوستان و پیروان مان را از آن سیراب می نماییم».

4. امام سجاد(علیه السلام) در يكى از دعاهاى خود به پروردگار متعال عرضه مى دارد:

يَا مَنْ لَا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَلَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ، فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّي بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ، وَلَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلَّا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ سَلَامُك؛(1)

اى كسى كه هيچ درخواست كننده يى او را مجبور نمى سازد و هيچ دريابنده حاجتى از خزانه او كم نمى كند. پروردگارا! من كه نزد تو آمدم تكيه به عمل شايسته يى كه پيش فرستاده باشم ندارم و به شفاعت كسى جز محمّد

ص: 184


1- . صحيفه سجاديه، ص 236، دعاى 48.

و خاندان او كه سلام تو بر آنان باد اميد ندارم.البته واضح است این که امام سجاد(علیه السلام) می فرماید عمل شایسته ای ندارم که از پیش فرستاده باشم، مقصودش چیست؟ چون او که همه اعمالش شایسته بود، لذا منظور حضرت آن است که اعمال من آن گونه که باید و شاید در برابر عظمت پروردگار ارزشی ندارد.

5. امام زین العابدین(علیه السلام) در دعاى ديگر چنين فرموده است:

إِلَهِي لَيْسَ لِي وَسِيلَةٌ إِلَيْكَ إِلَّا عَوَاطِفُ رَأْفَتِكَ وَ لَا لِي ذَرِيعَةٌ إِلَيْكَ إِلَّا عَوَاطِفُ رَحْمَتِكَ وَ شَفَاعَةُ نَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَة؛(1)

بارالها! من نزد تو جز توبه و مهربانى تو وسيله يى ندارم و جز عنايت و بخشش تو و شفاعت پيامبر اُمت دستاويزى ندارم.

6. امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

«وَاللَّهِ لَنَشْفَعَنَ لِشِيعَتِنَا وَاللَّهِ لَنَشْفَعَنَ لِشِيعَتِنَا وَاللَّهِ لَنَشْفَعَنَ لِشِيعَتِنَا حَتَّى يَقُولَ النَّاسُ فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَلا

ص: 185


1- . بحارالانوار، ج 91، ص 149.

صَدِيقٍ حَمِيم»؛(1)

به خدا قسم شیعیان خود را شفاعت می کنم، به خدا قسم شیعیان خود را شفاعت می کنم، به خدا قسم شیعیان خود راشفاعت می کنم تا این که دیگران می گویند: پس (امروز) برای ما شفاعت کننده ای نیست و نه دوست صمیمی (که از ما حمایت کند).

7. هم چنین امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

«وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ شَفَاعَةُ النَّبِيِ وَالَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ شَفَاعَةُ عَلِيٍ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ شَفَاعَةُ الْأَئِمَّة»؛(2)

مراد از «قَدَمَ صِدقٍ» در آیه ««وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ»(3) شفاعت پیامبر است و مراد از «الصدق»

ص: 186


1- . مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 164.
2- . مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 165.
3- . سوره یونس، آیه 2.

در آیه «وَالَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ»(1) شفاعت امیرالمؤمنین است و مراد از «الصدیقون» در آیه «أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ»(2) شفاعت ائمه معصومین است.

8. در زيارت جامعه كبيره كه از امام هادى(علیه السلام) نقل شده، خطاب به ائمه معصومين(علیهم السلام) مى گوييم:

وَلَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَالدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَالْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَالْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَالْجَاهُ الْعَظِيمُ وَالشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَالشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ؛(3)

و براى شما مودت واجب و درجات بلند و مقام پسنديده و جايگاه معلوم نزد خداى عزوجل و شرف عظيم و رتبه كبير و شفاعت پذيرفته [وجود دارد].

9. در فراز پايانى زيارت جامعه کبیره مى خوانيم:

ص: 187


1- . سوره زمر، آیه 33.
2- . سوره حدید، آیه 19.
3- . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 616. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 100.

اللَّهُمَ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ؛(1)

خدايا! اگر من شفيعانى را به درگاه تو نزديك تر از محمّد و اهل بيتش، آن خوبان و پيشوايان و نيكان مى يافتم، آن ها را شفيعان خود قرار مى دادم. پس به حق شان كه براى آنان بر خود واجب كرده اى، مرا در گروه عارفان به آن ها و آشناى به حقّ شان و درشمار رحم شدگان به شفاعت آن بزرگواران وارد كن.

10. در زيارت عاشورا مى گوييم:

اللَّهُمَ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَمَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ

ص: 188


1- . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 617. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 101.

بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ(علیه السلام)؛(1)

خدايا! شفاعت حسين را در روز ورود [قيامت] نصيبم كن و ثابت بدار قدم صدق مرا نزد خود به همراه حسين و ياران حسين. آنان كه جان شان را در دفاع از حسين (درود بر او) بخشيدند.

11. از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنين نقل شده است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْمُصْطَفَى فِي الظِّلَالِ الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ الْبَرِي ءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَة؛(2)

بارالها! بر آقاى پيامبران مرسل و خاتم پيامبران و حجت پروردگار عالميان آن پيامبرى كه اميد شفاعت به اوست درود بفرست.

ص: 189


1- . کامل الزیارات، ص 179.
2- . مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، ج 1، ص 406. بحارالانوار، ج 52، ص 20.

اهل سنّت و شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ

ناگفته نماند اعتقاد به این قسم از شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) مختصّ به شيعيان نيست، بلکه اکثر اهل سنت نیز به آن معتقدند و شواهد فراوانى در منابع و كتب اهل سنت بر آن وجود دارد؛ از جمله:

1. شافعى پيشواى معروف اهل سنت در اين باره مى گويد:

آل ال--نب-ی ذري-ع-تی و هُ-مُ إليهوسيلت--ی

أرجوا بهم اعطی غ-دا بيدی اليمين صحيفتی(1)

خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله) وسيله من به سوى خداوند هستند، به خاطر آن ها اميدوارم كه نامه عمل مرا بدست راست من بدهند.

2. سواد بن قارب «يكى از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در ضمن اشعارى به حضرت توسل جست و از او طلب شفاعت كرد و حضرت هم او را از اين گفتار نهى نكرده و با سكوت خود آن را تقرير نمود:

وَأَشْ--هَدُ أَنَّ اللّه َ لاَ شَ-ىْ ءَ غَيْرُهُ

وَأَن-َّكَ م--َأمُورٌ عَلَى كُلِّ غَائِب

وَأَنَّكَ أَدْنَى الْمُ--رْسَ-لِينَ وَسِيلَةً

ص: 190


1- . الصواعق المحرقه، ص 178.

إِلَى اللّه ِ يَا ابْنَ الْأَكْرَمِينَ الْأطَايِب

فَ---مُرْنَ-ا بمَا يَأتِيكَ يَا خَيْرَ قَادِرٍ

وَإِنْ كَانَ فِيمَا جَا تَشِيبُ الذَّوَائِب

وَكُنْ لِى شَفِيعا يَوْمَ لاَ ذُو شَفَاعَةٍإِلَى الله ِ يُغْنِى عَنْ سَوَادِ بْنِ قَارَب(1)

گواهى مى دهم كه پروردگارى جز خدا نيست و تو بر هر پنهانى، امين و گواهى. و تو نزديك ترين وسيله اى هستى از پيامبران به سوى خدا، اى فرزند گرامى ها و پاكيزه ها! به ما دستور ده آن چه را به تو مى رسد از بهترين فرستادگان! هرچند عمل كردن به آن فرمان و دستور، موجب سفيد شدن موها شود و شفيع من باشى روزى كه شفاعت شافعان به اندازه رشته خرما به حال سواد بن قارب سودى نمى بخشد.

به هر حال، اصل مسأله ی شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ ثابت بوده و

ص: 191


1- . الاختصاص، ص 183. كشف الارتياب، ص 310.

در آن تردیدی نیست ولی مهم آن است که تصویر صحیحی از آن در دست باشد و به شرايط و موانع آن دقّت شود. برای این منظور می بایست مجموعه ی آيات و روايات شفاعت را به عنوان يك منظومه متّصل به هم ملاحظه کرد تا در تعريف آن سوء برداشت و كج فهمى صورت نگيرد.

حضور اهل بیت(علیهم السلام) هنگام جان دادن

در پایان این بخش مناسب است به مطلبی اشاره شود که خالی از فایده نیست و آن هم حضور اهل بیت(علیهم السلام) در هنگام جان دادن برخی مؤمنین است. حضور اهل بيت(علیهم السلام) بر بالين برخى علما و پرهيزكاران در حال احتضار به گونه اى بوده كه حتى اطرافيان آن ها نیز متوجه شده اند. مرحوم آقاى راشد كه سخنرانى او قبل از انقلاب از راديو پخش مى شد، شخص فاضل و عالمى بود. ايشان كتابى به نام «فضيلت هاى فراموش شده» دارد که در آن شرح حال پدرش مرحوم «آخوند ملاعباس تربتى» را آورده و داستان هاى عجيبى درباره اين مرد بزرگ نقل كرده است.ايشان مى نويسد:

از جمله چيزهايى كه ما از او ديديم و همچنان براى ما مبهم ماند يكى اين است كه درست در روز يكشنبه هفته پيش از وفاتش بعد از نماز صبح در حالت

ص: 192

بيمارى رو به قبله خوابيد و عبايش را بر روى چهره اش كشيد.

ناگهان مانند آفتابى كه از روزنى بر جايى بتابد يا نورافكنى را متوجّه جايى گردانند روى پيكرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره اش كه به سبب بيمارى زرد گشته بود متلألیء و شفاف گرديد چنانكه از زير عباى نازك كه بر رُخ كشيده بود ديده مى شد.

تكانى خورد و گفت: سلام عليكم يا رسول اللّه. شما به ديدن اين بنده بى مقدار آمديد.

پس از آن درست مانند اين كه كسانى به ديدنش مى آيند بر حضرت اميرالمؤمنين على(علیه السلام) و يكايك ائمه تا امام دوازدهم سلام کرده و از آمدن آنها اظهار تشكر می نمود.

پس بر حضرت فاطمه زهرا(س) سلام كرد. سپس بر حضرت زينب سلام

ص: 193

كرد و در اينجا خيلى گريست و گفت: بى بى من براى شما خيلى گريه كرده ام. پس بر مادر خودش سلام كرد و گفت: «مادر از تو ممنونم، به من شير پاكى دادى» و اين حالت تا دو ساعت از آفتاب برآمده، دوام داشت.

پس از آن روشنى كه بر پيكرش مى تابيد از بين رفت و به حال عادى برگشت و باز رنگ چهره به همان حالت زردى بيمارىدرآمد و درست در يكشنبه ديگر در همان ساعت، حالت احتضار به او دست داد و پايش را به سوى قبله كرد و تا آخرين لحظه هوشيار بود و آهسته كلماتى مى گفت. مثل اين كه متوجّه جان دادن خويش بود و آخرين پرتو روح او با كلمه «لا اله الاّ اللّه» از لبانش برخاست.(1)

ص: 194


1- . فضيلت هاى فراموش شده، ص 165.

آرى، چهره برخى هنگام جان دادن نورانى و متبسّم مى شود، چنان كه چهره برخى دیگر در این هنگام، سياه و ظلمانى شده و زبانشان بند مى آيد و آثار هول و هراس در صورتشان نمايان می گردد.

چه خوب است در دنيا به گونه ای زندگى كنيم كه هنگام مرگ اهل بيت(علیهم السلام) بر بالين ما حاضر شده و مايه ی نجات ما شوند.

پروردگارا! تو را به مظلوميت حضرت زينب كبرى(علیها السلام) قسم مى دهيم كه شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) را در دنيا و آخرت نصيب ما بفرما!

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 195

8- حقیقت شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) پس از مرگ

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

در جلسه گذشته بیان شد نوع ديگر شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) مربوط به عالم پس از مرگ است. درباره اين قسم از شفاعت بحث هاى فراوانى مطرح شده اما مهم تر از همه آن است که تصوير صحيح و روشنى از اين نوع شفاعت ارائه شود و مشخص گردد كه اين شفاعت چگونه و در چه زمانى صورت مى گيرد.

همان گونه که قبلاً هم اشاره شد، برخی برداشت های غلط از این مسئله صورت گرفته و به صورتی فراگیر بین عامه ی مردم نیز رواج پیدا کرده است. این برداشت ضمن آن که موجب ایراد اتهام و اشکال به شفاعت می باشد، باعث تجری بر گناه و نافرمانی است و با روح تعالیم

ص: 196

انبیا و ادیان ناسازگار است.

به همین مناسبت دوباره عبارت امام خمينى(رحمه الله) را با هممرور می کنیم. دلیل نقل این عبارت برای بار دوم این است که ایشان به صراحت به برداشت نادرست از شفاعت پس از مرگ و بانیان آن تاخته و با شجاعت، باور غلط اغلب مردم را نشانه رفته است. به علاوه بخشی از مطالب ایشان نیاز به توضیح دارد که ما را وادار به نقل مجدد آن می کند. ایشان می فرماید:

بلى، يك بدبختى كه ما داريم آن يك بدبختى فوق العاده اى است كه با عقول خود - نه با آن عقولى كه به تربيت صحيح شرعى تربيت شده باشند - كه مثل بچه هاى بى صاحب ولگرد، خود به خود و بدون تربيت بزرگ شده اند، بلكه تحت تربيت ناقصين نالايق، بزرگ شده اند سنن الهى را معنا مى كنيم و گمان مى كنيم كه قضيه آخرت و مسئوليت آن جا يك مسئوليت اعتبارى است و استحقاق العبد للعقوبه أو للمثوبه امر اعتبارى است و مولى هم طبق

ص: 197

اين امر اعتبارى، يا عقوبت مى كند و يا اصلاً مى گذرد و مى گويد: برو پى كارت كه من گذشتم و يا يك نفرى مى آيد و مى گويد: من خواهش مى كنم، از اين بگذر، و ما قضيه شفاعت را چنين گمان كرديم، و بعضى از منبريهاى ما از خودشان تفصيل دادند تا منبر بگيرد. و بعضى هم نفهميدند و از يك خبرى كه نه سندش را و نه دلالتش را دانستند، يك معنايى گرفتند و آمدند حضرت سيّدالشهدا(علیه السلام) را شفيع قرار دادند كه هر كس مرد، حضرت تشريف آورده و شفاعت مى نمايد و حضرت بارى تبارك و تعالى هم از آن امر اعتبارى كه استحقاق العبد للعقوبه باشد مى گذرد وعقابش نمى كند.

عقاب آن جا از لوازم ذات عبد است و هويت شخص، طبق بروز و ظهور لوازم ملكات مى باشد؛ مگر

ص: 198

اين گونه لوازم را با خواهشهايى كه ما داريم مى شود تقاضاى گذشت آن را كرد؟!

مگر مثل استحقاق العبد للعقوبه هايى است كه ما در نظر داريم، تا عفوهاى آنجا هم مانند عفوهاى ما اعتبارى باشد؟! ما كه وسيله مغرور شدن را داريم و شيطان آن را بر مقدسين و اهل دين و ديانت مشتبه كرده است... آن شفاعتى كه كتاب و سنّت به آن ناطق و بلكه بين جمعيت مسلمين مسلّم است، شامل يك عده خيلى قليل و معدودى مى باشد كه در عداد عدم مى توان شمرد، نه به آن شمول و وسعتى كه ما خيال كرديم كه انسان هر چه ظلم و معاصى كرده باشد، باز ممكن است، شفاعت نصيبش شود.(1)

ص: 199


1- . تقريرات فلسفه، ج 3، ص 267.

این تصویر از شفاعت مبتنی بر رأی و نظر اهل تحقیق و برگرفته از آیات و روایات است. امام خمینی(رحمه الله) نیز به تبع بزرگان به مناسبت های مختلف تلاش می کند این نظر را تبیین کرده و نسبت به برداشت های نادرست از مسئله شفاعت هشدار دهد. در ادامه نیز بخش های دیگری از کلمات امام خمینی(رحمه الله) نقل خواهد شد. آن چه اکنون اهمیت دارد، تبیین این نظریه است.

رابطه ی ثواب و عقاب با اعمال

براى اين كه مسأله شفاعت در قيامت و نیز این سخن امام(رحمه الله) بيشتر روشن شود، لازم است ابتدا پیرامون ثواب و عقاب و رابطه ی آن با اعمال انسان توضيحى ارائه گردد.

برخى گمان مى كنند كه رابطه ی جرم و مجازات در قيامت همانند رابطه ی جرم و مجازات در دنیا است، در حالى كه بين مجازات دنيوى و اُخروى تفاوت هایی وجود دارد؛ از جمله: مجازات دنيوى همان كيفرها و مقرّرات جزائى است كه در جوامع بشرى به وسيله ی قانون گذار الهى يا غير الهى وضع گرديده است تا از یک سو مجرم مجددا مرتكب جرم نشود و از سوی دیگر، سبب تشفّى و تسلّى خاطر ستمديده باشد. لذا به حسب هر جرم و تخلّفى جريمه و عقوبتى قرار داده شده است. مثلاً اگر كسى از چراغ قرمز عبور كند بايد فلان مقدار جريمه بپردازد. اگر كسى مرتكب قتل عمد شود بايد قصاص شود و البته همواره فاصله اى بين وقوع جرم و اجرای مجازات وجود دارد و چه بسا

ص: 200

اگر جرم اثبات نشود، مجازات هم صورت نمی گیرد. بنابراين اگر كسى كار خلافى كرد مجازاتى در انتظار اوست؛ يا بايد زندان برود يا تبعيد شود يا جريمه اى بپردازد. این رابطه بین جرم و مجازات کاملاً اعتباری است به این معنا که برای هر جرمی و متناسب با آن مجازاتی مقرّر و وضع می شود، لذا صرفا تابع اعتبار و قرارداد معتبر و قانون گذار است.

در تصور بسیاری از مردم مجازات در عالم آخرت نيز به همين صورت است؛ يعنى زمانى كه شخص گناه كار از دنيا مى رود منتظر می ماند تا مجازات او اجرا شود، در حالى كه در منطق قرآن و روایات معصومين(علیهم السلام) مجازات اُخروی این چنین نيست؛ زیرا در آخرت مسأله عدم تكرار جرم درباره ی مجرم معقول نيست و نیز تشفى خاطر درباره ی خداوند موضوعاً منتفی است. اساساً معنا ندارد خداوند بندگانش را مجازات کند تا خاطرش آرام گردد.

آن چه در مجازات اُخروى مطرح است مسأله تجسّم اعمال می باشد؛ بدین معنا که بین عمل و جزای آن رابطه ی «عينيت» و «اتّحاد» حكم فرماست. بنابراین آن چه در آخرت به عنوان پاداش يا كيفر به نيكوكاران و بدكاران داده مى شود، تجسّم عمل خود آن هاست. تجسّم اعمال يعنى هر كسى كه در اين دنيا عملى انجام مى دهد درواقع چيزى را ايجاد مى كند که پس از خارج شدن روح از عالم مادی آن رامی بینید؛ مثلاً كسى كه در اين دنيا دروغ مى گويد به وسيله ی این دروغ چيزى را توليد كرده كه به علت حجاب طبيعت و ماديت آن را نمى بيند اما پس از انتقال به نشئه دیگر آن را رؤیت می کند.

ص: 201

به طور کلی هر عملی يك صورت ملكوتى دارد كه ما آن را نمى بينيم. لذا انواع عذاب هايى كه در مورد گناهان مختلف وجود دارد؛ مثل مار و عقربى كه در عالم قبر به سراغ گناه کار می آید، در واقع تجسّم اعمال خود شخص است. كسى كه به ديگران تهمت مى زند یا اهل غيبت است، در حقیقت این صُور را ايجاد کرده و زمانى كه مى ميرد و چشم او به سوى عالم غيب باز مى شود، آن ها را مشاهده مى كند.

خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوَءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا؛(1)

روزى كه هر كس آن چه را از كار نيك انجام داده و آن چه را از كار زشت مرتكب شده حاضر شده مى يابد و آرزو مى كند كه اى كاش ميان او و كارهاى زشتش فاصله ی دور و درازى بود.

طبق این آیه، در روز قیامت هر كس عمل خویش را حاضر مى بيند. اگر عمل او زشت یا زیبا بوده این زشتی یا زیبایی با او متحد شده و قابل جدا شدن نیست، لذا آرزو می کند ای کاش بین او و اعمال زشتش

ص: 202


1- . سوره آل عمران، آيه 30.

فاصله بود. بنابراين در مجازات اُخروى فاصله اى بين مجازات و جرم نيست؛ چون اعمال حقیقتی دارند که همواره با صاحب عمل همراه و قرین می باشند، هرچند در این دنیا صورت ملکوتی آن را نمی بیند.

خداوند متعال هم چنین در قرآن كريم مى فرمايد:

وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا؛(1)و هر عملى را انجام داده اند، حاضر مى يابند و پروردگارت به هيچ كس ستم نخواهد كرد.

در آیه ی دیگری خداوند متعال مى فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ؛(2)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد و هر كسى بايد با تأمل بنگرد كه براى فرداى خود چه چيزى پيش فرستاده است.

بنابراین طبق آيات شريفه ی قرآن اعمال انسان ها در روز قیامت

ص: 203


1- . سوره كهف، آيه 49.
2- . سوره حشر، آيه 18.

مجسّم مى شوند. تجسم عمل خوب، ريحان و گل است و تجسم عمل بد و زشت، عقرب و آتش و عذاب است. به تعبير ديگر، حقیقت گناه همراه با شخص گناه كار است و اين آتش در درون و همراه اوست و وقتى كه مى ميرد، اين آتش آشکار و ظاهر می شود. اعمال انسان ذاتاً چنين اثری دارند که از لحظه ی مرگ نمايان مى شوند. اگر شخص معصيت كار بوده و گناهانش انباشته شده باشد، پس از مرگ، مار و عقرب و آتش و عذاب او را احاطه می کند، همان گونه که در دنیا گناه او را احاطه کرده بود و او حقیقت آن را درک نمی کرد. بنابراين عذاب ها را خود انسان فراهم مى كند.

خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ؛(1)

هر كسى در گرو دست آوردهاى خويش است.

از آن چه بیان شد معلوم گردید نسبت و رابطه ی عمل و جزا در عوالم پس از مرگ، رابطه ی عینیت و اتحاد می باشد. این نظری است که فلاسفه ی بزرگ در تحلیل ثواب و عقاب اختیار کرده اند. طبق این نظر، ما در حقیقت با گفتار و کردار و پندار خويش محشور مى شويم و به همین جهت بايد در رفتار و گفتار خويش مراقبت جدی داشته باشیم.

اکنون لازم است بدانیم چرا رابطه ی عمل و جزا به نحو عينيت و

ص: 204


1- . سوره مدّثر، آيه 38.

اتحاد است و عمل هر كس به او متّصل است و از وی جدا نمی شود.

آن چه اجمالاً در پاسخ به این پرسش می توان گفت اين است كه شرّ و بدى مساوى با ظلمت و تاريكى است و کسی که عمل ناپسند و زشتی را مرتکب می شود، در واقع خود را به همان اندازه در تاریکی و ظلمت قرار می دهد. بر این اساس، هرچه اعمال زشت و بد انسان بیشتر باشد، قهراً آلوده تر و ظلمانى تر شده و نور فطرت الهى در او کم سو و باعث دوری از مقام قرب خداوند می شود. بدیهی است همان طور که نمی توان آتش را که به حسب طبعش داغ است، سرد فرض کرد، معقول نیست تاریکی را بدون هیچ علت و سببی نور دانست. وقتی کسی مرتکب گناه می شود، در تاریکی فرو می رود؛ چون حقیقت گناه تاریکی است و تنها زمانی می توان او را در نور دانست که از تاریکی دور شده باشد. بنابراین نمی شود هم شخص، گناه کار باشد و هم در تاریکی نباشد؛ چون جمع بین نور و ظلمت جمع بین متضادین است (چنان چه ظلمت را امر وجودی به حساب آوریم ولی اگر آن را امری عدمی بدانیم جمع بین متناقضین است) که عقلا محال می باشد.لذا اگر سخن از اتحاد و عینیت عمل و جزا به میان می آید، به جهت تبعیت نظام هستی از قوانین علیت است که هم در مادیات جریان دارد هم در امور معنوی. عمل صالح سبب نورانیت و عمل زشت باعث تاریکی و ظلمت است و لذا عامل به خوبی ها، به سبب عمل خویش، خود را در نور و عامل به زشتی ها به سبب کار خویش، خود را در تاریکی قرار می دهد. پس اساس عینیت عمل و جزا قاعده علت و

ص: 205

معلول است و از آن جا که در بهشت و در جوار قرب الهی جز نورانیت وجود ندارد، تا تاریکی و ظلمت و نار تبدیل به نور نشود، راهی به سوی بهشت نبوده و راهیابی به مقام قرب ممکن نیست.

پس برای ورود به بهشت و رسیدن به مقام قرب خداوند، اين ظلمت ها و تاريكى ها و آلودگى ها می بایست برطرف شده و زدودن آن ها صرفاً به وسيله ى عذاب و سختى ممکن است. لذا اين از رحمت خداوند است كه عذاب را موجب پاك شدن شخص گناه كار قرار داده است؛ زيرا به وسيله اين عذاب ها ظلمت از او دور شده و نور الهى جلوه گر مى شود. این مسئله نیز خود تابع قانون علیت است؛ بدین معنا که خداوند متعال عذاب و سختی را سبب پاکی و طهارت روح و نورانیت وجود قرار داده است. بنابراین كسى گمان نكند هنگامى كه از دنيا مى رود، بلافاصله مشمول شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) مى شود. امام خمينى(رحمه الله) درباره شدايد و اهوال پس از مرگ و علّت آن ها مى فرمايد:انسان نبايد در مقابل سنن الهى به شفاعتى كه معنایش را هم ياد نگرفته است، مغرور شود؛ زيرا چنان چه گفتيم شايد خدا اصلاً اذن ندهد، و يا بعد از سالها اذن داده شود، و يا اصلاً ممكن است انسان همه چيز، حتى اسماء مباركه شفعا را فراموش كند.

ص: 206

آيا نمى بينى با مختصر بلايى كه در اينجا به انسان روى مى آورد بسيارى چيزها از يادش مى رود؟ آيا ممكن نيست سكرات موت و غربت و هول مرگ و تنهايى قبر همه چيز را از ياد انسان ببرد به طورى كه حتى اسماء مباركه شفعاى خودش را هم فراموش كند و قادر نباشد كسى را طلب كند؟ يا مثلاً بطور ممتد «يا على» بگويد و همين طور وارد جهنّم شود و بسوزد تا آن آخر، وقتى كه همه كثافات و آلودگى هاى وجودش سوخت و انسان خالص شد كه نوبت برسد به نور توحيدى كه از يادش رفته بود، ولى در كمون ذاتش مخفى بود، تا اين نور طلوع كند و مالك دوزخ، اسماء شفعا را تلقين نمايد.(1)

بنابراين همه ی مشکلات و سختی های پس از مرگ براى تصفیه و

ص: 207


1- . امامت و انسان كامل، ص 446.

پاك شدن انسان است. سكرات موت، عذاب هاى عالم برزخ و قیامت، همگی موجب جلوه گر شدن نور فطرت و از بین رفتن تاریکی وجود است و لذا هرچه گناه و معصيت بيشتر باشد تصفیه و تطهیر طولانى تر و سخت تر است.

از آن چه بیان شد، می توان استفاده کرد که شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) نیز در چارچوب قانون علیت جای دارد و امری خارج از نظام علّی و معلولی نیست. توضیح مطلب این که از آن جا که خداوند نظام تکوین را بر اساس قانون علیت اداره می کند و افاضه ی وجود از طریق وسایط انجام می شود، رحمت واسعه ی الهیه نیز از طریق واسطه شامل حال بندگان می شود.

بر این اساس شفاعت که یکی از جلوه های رحمت الهی است از طریق واسطه یعنی انسان کامل (با مراتب مختلف) که کامل ترین موجودات و مقرب ترین آن ها نزد خداوند است، صورت می پذیرد. پس اگر بین عمل و جزا طبق قانون علیت رابطه ی اتحاد و عینیت برقرار است، در مورد شفاعت هم بر اساس قانون علیت، خداوند با رحمت گسترده ی خویش و پس از حصول آمادگی و استعداد در انسان، زمینه ی نجات و خلاصی او را از آتش به سبب واسطه فراهم می سازد.بنابراین آن چه انبیا و اولیا و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در موقع مقتضی انجام می دهند، کاری در مقابل کار خداوند و در عرض آن نیست، بلکه در طول آن است.

بنابراین معلوم می شود محور اصلی شفاعت، تغییر و دگرگونی

ص: 208

شفاعت شونده است؛ چون او اسبابی را فراهم می کند که در پرتو آن از یک موقعیت نامطلوب و مستحق کیفر بیرون آمده و در سایه ی ارتباط با شفاعت کننده خود را در شرایط مطلوب قرار می دهد و شایستگی و استحقاق مغفرت و بخشودگی را در خود ایجاد می کند. بدیهی است این نگرش به شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) در واقع یک روش عالی تربیتی و ابزاری برای اصلاح خطاکاران است، نه تشویق به خطا و تضعیف روحیه ی سعی و تلاش.

زمان شفاعت

در مورد زمان شفاعت به طور کلی دو دیدگاه وجود دارد:

یک دیدگاه این است که شفاعت در قیامت و صرفاً برای رهایی از عذاب دوزخ است. طبق این دیدگاه که علامه طباطبایی(رحمه الله) به آن ملتزم است و از برخی کلمات امام خمینی(رحمه الله) نیز استفاده می شود، شفاعت در قیامت واقع می شود و لذا در عالم برزخ شفاعت نیست، چنان چه از برخی روایات نیز این مطلب قابل استفاده است. علامه طباطبایی(رحمه الله) در این باره می گوید:

از آیات 38 - 42 سوره مدثر استفاده می شود که شفاعت درقیامت صرفاً مانع عذاب دوزخ است و عذاب ها و سختی های قبل از آن مانند عالم برزخ و حضور

ص: 209

پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) در هنگام مرگ و موقع سؤال قبر و کمک کردن آن حضرات در شداید، ربطی به شفاعت در درگاه خداوند ندارد، بلکه آن چه آنان در این مواقع انجام می دهند از قبیل تصرفات و حکومتی است که خداوند به ایشان داده تا به اذن او هر حکمی که خواستند برانند و هر تصرفی انجام دهند.(1)

از بعضی عبارات امام خمینی(رحمه الله) نیز به دست می آید که شفاعت مربوط به نشئه ی برزخ نیست. ایشان می فرماید:

و اگر ]انسان[ فرضاً از این عالم هم با محبت ]اهل بیت[(علیهم السلام) منتقل شد، گرچه به حسب روایات شریفه و آیات مبارکه در قیامت از اهل نجات است و منتهی به سعادت شود، ولی در برزخ و اهوال موت و قیامت انسان باز مبتلا است، چنان چه در حدیث است

ص: 210


1- . ترجمه المیزان، ج 1، ص 264.

که «ما در قیامت از شما شفاعت می کنیم ولی برای برزخ خود فکری کنید».(1)

دیدگاه دوم که با تحلیل مسئله ی شفاعت سازگارتر است و از برخی عبارات امام(رحمه الله) نیز استفاده می شود این است که زمان شفاعت نسبت به افراد مختلف است. هرچه اعمال انسان زشت تر وکارنامه ی او سیاه تر باشد، وقت شفاعت دیرتر فرا می رسد؛ چون ابتدا باید تاریکی ها و آلودگی ها از بین بروند تا نور خاموش شده ی فطرت روشن شود و پس از حصول آمادگی، این نور با نور ولی الله به یکدیگر متصل شده و سبب نجات فرد گردد. همان طور که گفتیم، شفاعت به معنای جفت شدن است و لذا وقتی شفاعت محقق می شود که نور فطرت انسان با نور ولی الله همراه شود. نور ولی الله همواره موجود است اما نور فطرت ممکن است به سبب معاصی و گناهان خاموش یا کم سو شده باشد، لکن با عذاب های قبر و برزخ و قیامت، دوباره روشن شده و باعث نجات شخص می شود.

بر این اساس وقت شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) نسبت به افراد مختلف متفاوت است. هر كسی ممكن است در وقت خاصی مشمول شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) شود. اگر شخصى مؤمن و صالح بود که لغزش هايى داشته، ممكن است اتّصال نورَيْن (نور فطرى الهى و نور ولى اللّه) هنگام مرگ براى او حاصل گردد و چه بسا این اتصال برای كسى در عالم برزخ یا

ص: 211


1- . شرح چهل حدیث، ص 481.

در مرحله ی بعد و پس از گذراندن عذاب ها و تصفیه و پاك شدن محقق شود.

امام خمينى(رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:

ممكن است شفاعت در همان آنى كه نَفَس تمام شد، حاصل شود يعنى بلافاصله نور ولى اللّه با نورى كه مؤمن در حين خروج نفس از بدن داشت مزدوج شود و ممكن است در برزخ نور ايمان ساطع گردد و ممكن است اول زمان قيامت و يا دريكى از مواقف و بعد از مدتى كه در جهنم سوخت، اين توفيق حاصل شود.(1)

به هر حال بايد انسان مراحل تصفیه را بگذراند تا نور وجودش ظاهر شده و قابليت پيدا كند كه نور ولى خدا به او بتابد و او را نجات دهد. هر اندازه كارنامه اعمال انسان در این دنیا تيره تر باشد، زمان شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) ديرتر فرا مى رسد و حتى ممكن است کسی داخل آتش جهنم شده و بسوزد تا پس از تصفیه، با شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) نجات يابد.

امام خمينى (رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:

ص: 212


1- . امامت و انسان كامل، ص 446.

اخبار كيفيات حال قيامت و سكرات موت و برزخ براى همين معنا است و مواقف و طول انتظار در مواقف و طول عالم برزخ و طول روز قيامت براى اين است كه انسان از اين جا كه شروع به سكرات موت كرد، استحقاق حقيقى عقوبات را كم كم بريزد، لذا گرفتار سكرات موت مى شود و از آن جا وارد عالم برزخ و گرفتار فشار قبر و تعذبات عالم برزخ مى شود. چنان كه از حضرت صادق(علیه السلام) روايت شده است كه عالم برزخ با خود شماست و از آن جا شروع هول يوم القيامه و كيفيات مواقف - كه پنجاه موقف است - مى باشد. تا اين آتش ها در كدام يك از مواقف اين حقيقت را صاف كند و اين ملكات خبيثه و حجابات مظلمه را بسوزاند و به دور بريزد تانور باطن طلوع كند و

ص: 213

شفاعت نصيبش شود و همه اين ها براى اين است كه در بين راه جهنم تصفيه شود و كار به جهنم نرسد و شفاعت در اين بين و قبل از دخول به جهنم حاصل آيد.(1)

حتى ورود به جهنّم براى برخى مقدّمه ی ورود به بهشت است؛ چون باعث مى شود آلودگى ها و ظلمات وجودی آنان از بين رفته و آن گاه با شفاعت وارد بهشت شوند. امام خمينى (رحمه الله) مى فرمايد:

اگر اعمال بنى الانسان نبود و صورت هاى غيبى عمل هاى زشت ما نبود، جهنمى نبود وهمه عالم غيب بَرْد و سلامت بود. و در عين حال جهنم، باطنش صورت لطف و رحمت الهى است كه براى تخليص مؤمنان معصيت كار و رساندن آن ها را به سعادت ابد، چاره منحصره است؛ زيرا كه فطرت مخموره صافيه انسان چون طلائى است كه در ايام عمر، آن را مغشوش و مخلوط به مِس نموده

ص: 214


1- . تقريرات فلسفه امام خمينى، ج 3، ص 270.

باشيم. بايد آن طلا را با كوره ها و آتش هاى ذوب كننده خالص نموده و از غل و غش بيرون آورد: «الناس معادن كمعادن الذهب والفضه». پس جهنّم براى كسانى كه فطرتشان به كلى محجوب نشده و به كُفر و جحود و نفاق نرسيده باشند، رحمت است در صورت غضب.(1)

روايات متعددی نیز در اين باره وارد شده که گوياى آن است كه برخى افراد به علت ارتكاب برخى گناهان وارد جهنّم شده و بعد از تصفیه و پاك سازى، مشمول شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) واقع می شوند؛ از جمله:

1. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:لَيَخْرُجَنَّ قَوْمٌ مِنْ اُمَّتِي مِنَ النَّارِ بِشَفَاعَتِى يُسَمُّونَ الْجَهَنَّمِيِّيِنَ؛(2)

گروهى از امتم به واسطه شفاعت من از آتش بيرون مى آيند كه جهنّمى ناميده مى شوند.

2. امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به سؤال شخصى كه از عاقبت زنا پرسيد،

ص: 215


1- . شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 142.
2- . سنن ابن ماجه، باب 37، باب ذکر الشفاعة، حدیث 4458.

فرمود:

يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ فَلَا تَعُودُونَ وَ تَتَّكِلُونَ عَلَى شَفَاعَتِنَا فَوَ اللَّهِ مَا يَنَالُ شَفَاعَتَنَا إِذَا رَكِبَ هَذَا حَتَّى يُصِيبَهُ أَلَمُ الْعَذَابِ وَ يَرَى هَوْلَ جَهَنَّمَ؛(1)

اى گروه شيعه! به سوی گناه برنگرديد (بر گِرد گناهان نچرخيد) در حالی که بر شفاعت ما تكيه می كنيد. به خدا قسم (كسى) به شفاعت ما نمى رسد اگر مرتكب اين كار (زنا) شود تا زمانى كه عذاب دردناك به او برسد و وحشت جهنّم را ببيند.

پاسخ به یک شبهه

شبهه ای که در این مقام ممکن است مطرح شود این است که اگر شفاعت پس از تصفیه و پاک شدن از آلودگی ها محقق شود، دیگر چه نیازی به آن است، در حالی که بر طبق آیات و روایات شفاعت در واقع راهی برای نجات است، نه این که شخص به وسیله ی عذاب و سختی تطهیر شود؛ زیرا پس از این عذاب ها و گرفتاری ها دیگر نجات

ص: 216


1- . الكافى، ج 5، ص 469.

می یابد و نیازی به شفاعت ندارد.پاسخ به این شبهه با دقت در مطالبی که بیان شد معلوم می گردد. شفاعت بر اساس تعریفی که ارائه شد، عبارت از جفت شدن است به این معنا که نور شخص طالب شفاعت با نور ولایت اهل بیت(علیهم السلام) مزدوج شده و پس از ازدواج نورین این آمادگی در او پیدا می شود که بالا برود و به مقام قرب نزدیک شود. پس ابتدا می بایست نوری در خود شخص حال شود تا استعداد جفت شدن با نور ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را پیدا کند. بر این اساس، عذاب و سختی موجب می شود این نور در وجود طالب شفاعت پدیدار گشته و پس از آن شفاعت شامل حال او می شود. لذا عذاب و سختی استعداد شفاعت را ایجاد و سپس شفاعت محقق می شود. بنابراین اشکال نشود که اگر عذاب و سختی موجب پاک شدن از آلودگی است چه نیازی به شفاعت است؛ چون همان گونه که دانسته شد، این عذاب ها و سختی ها مقدمه ی شفاعت است و تا شفاعت نباشد نجات نخواهد یافت.

آن چه در این میان مهم است این است که نور وجودی شخص به حدی برسد که قابلیت مزدوج شدن با نور ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را پیدا کند. هرچه این نور ضعیف تر، استعداد کمتر است و به همین جهت میزان عذاب و سختی ها در افراد مختلف، متفاوت است. برخی با عذاب کمتر به این استعداد می رسند و بعضی می بایست سختی بیشتری را تحمل کنند تا از این استعداد برخوردار شوند. بر همین اساس نیز وقت شفاعت در افراد، مختلف است.

ص: 217

عذاب عین رحمت

طبق آن چه تاکنون بيان شد، اصل مسئله ی «شفاعت» ثابت است ولی اين كه چه زمانى محقق می شود و چگونه انسان را نجات مى دهد، در مورد افراد مختلف، تفاوت دارد. قدر متیقن آن است که بعد از تصفیه و خالص شدن حاصل می شود. بنابراين عذاب هاى الهى عين رحمت است؛ زيرا اولاً: اين عذاب ها نتيجه و تجسم اعمال خود شخص است. ثانياً: او به وسيله ی اين عذاب ها از آلودگی معصیت پاک شده و آمادگی برای بهره مندی از شفاعت و قرار گرفتن در جوار رحمت الهى را پیدا می کند.

خداوند در قرآن می فرماید: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّ-ا إِلَيْهِ رَاجِعونَ؛(1) «ما از آنِ خداييم و به سوى او باز مى گرديم» این بدان معناست كه ما در قوس نزول از جوار رحمت حق هبوط كرديم و در عالم طبيعت گرفتار شديم. سپس عالم طبيعت ما را به خود مشغول كرد و در ظلمات فرو رفتيم و پس از هدایت و مغفرت و تصفیه به سوى او باز مى گرديم. به همين جهت از لحظه ی مرگ، خداوند متعال ما را براى قرار گرفتن در جوار رحمت و قُرب خویش آماده مى كند. بنابراين عذاب الهی عين رحمت و محبّت است تا ما بتوانيم قوس صعود را طى كنيم.

شفاعت، آخرین طریق محبت

براى اين كه محبت و رحمت خداوند متعال نسبت به بندگانش

ص: 218


1- . سوره بقره، آيه 156.

واضح تر شود، به اين روايت توجه كنيد. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ اللَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنَ الْوَالِدَةِ الْمُشْفِقَةِ عَلَى وَلَدِهَا؛(1)

قسم به آن كه جانم در دست اوست، خداوند به بندگانش ازمادر مهربان به فرزندش مهربان تر است.

همگان از علاقه ی مادر به فرزند آگاهی دارند. مادر سينه در دهان طفل مى گذارد. طفل مقدارى شير مى خورد. گاهى به ناز و گاهى به قهر سر برمى گرداند و گاهى اوقات دندان خود را بر سينه ی مادر فشار می دهد. اما مادر باز هم سعى مى كند به طفل شير دهد. به همين جهت خم مى شود و طفل را مى بوسد. او را نوازش مى كند. اشك از ديدگان او پاك مى كند. حتی اگر مادر با طفل تندی می کند به خاطر اوست، چون او را دوست دارد.

رفتار خداوند با بندگانش هم اين گونه است. بنده گناه مى كند، خدا او را می نوازد. بنده از خدا روى برمى گرداند، خداوند كسى را براى هدايت او مى فرستد. بنده معصيت مى كند، خدا او را دعوت مى كند. همواره نسبت خدا با خود را اين گونه تصوّر كنيد. مبادا به خداوند بدگمان شويد. كسى گمان نكند خداوند همانند پادشاه و سلطان نظاره گر اعمال ماست تا كوچك ترين خطا و اشتباهى از ما سر بزند و

ص: 219


1- . مشكاة الانوار، ص 118.

ما را مجازات كند. خداوند متعال خطاب به حضرت داوود مى فرمايد:

يَا دَاوُود، لَوْ يَعْلَمُ الْمُدْبِرُونَ عَنّى كَيْفَ انْتِظَارِى لَهُمْ وَرْفِقِى بِهِمْ وَشَوْقِى إِلَى تَرْكِ مَعَاصِيهِمْ، لَمَاتُوا شَوْقاً إِلَىَّ وَتَقَطَّعَتْ اَوْصَالُهُمْ مِنْ مَحَبَّتِى؛(1)اى داوود! اگر روى گردانان از من بدانند كه چه انتظارى براى آنان مى كشم و چه مهرى به آنان مى ورزم و چه اشتياقى به ترك معاصى از سوى آن ها دارم، هر آينه از شدت شوق به من بميرند و از عشق به من بندهاى بدنشان از هم بگسلد.

مَثَل انسانِ گناه كار مَثَل فرزند سرکشی است كه پدر و مادر او را به خاطر نافرمانى و خطايش از خانه بيرون كرده اند تا متوجه اشتباهش بشود ولی حاضر نیستند حتی خاری به پای او برود. اگر شبى بارانى و سرد او را از خانه رانده باشند از فکر این که شب را چگونه سپری می کند، خواب به چشمشان نمی آید. حتى در منزل را باز مى گذارند كه اگر بازگشت، بتواند داخل خانه شود.

ص: 220


1- . محجة البيضاء، ج 8، ص 62. مستدرک سفينة البحار، ج 4، ص 40.

خداوند نيز در هاى رحمتش را همواره باز گذارده است. ابتدا به وسيله هادیان او را هدايت مى كند. اگر بنده اى خطا كرد و استغفار نمود او را مى بخشد و حتی خود راهنمایان براى او طلب استغفار مى كنند و زمانى كه آمادگى در او به وجود آمد او را مورد شفاعت قرار مى دهند.

از مطالب مذکور معلوم می شود این قسم از شفاعت قطعاً به نوع رفتار و عمل ما در دنیا بستگی دارد. چنان چه علی(علیه السلام) می فرماید:

اسْتَجِيبُوا لِلأنْبِيَاءِ وَسَلّمُوا لِأِمرهم وَاعْمَلُوا بِطَاعَتِهِمْ تَدْخُلُوا فِيشَفَاعَتِهِمْ؛(1)

انبیای الهی را اجابت کنید و تسلیم اوامر آن ها شوید و به اطاعت از آن ها عمل کنید تا در شفاعت آن ها داخل شوید.

پس چگونه می توان شفاعت را عامل سستی و باعث تشویق به گناه دانست. اگر پایه ی شفاعت در قیامت بر شفاعت هدایت در دنیا و نحوه ی زندگی ما استوار است دیگر شفاعت نه تشویق به گناه است نه تضعیف روحیه ی سعی و تلاش، بلکه این هدیه ی الهی تنها به کسانی داده می شود که در دنیا تمام تلاش خود را در عمل به فرامین الهی و رسیدن به مقام قرب به کار بسته و سعی کرده اند رضایت الهی را جلب کنند و با اولیای خداوند و اهل بیت(علیهم السلام) هم فکر و هم عقیده و همراه گشته

ص: 221


1- . عیون الحکم والمواعظ، ص 89، ح 2121.

ولی چه بسا دچار لغزش و خطا شده اند.

رابطه ی عمل و ولایت اهل بیت(علیهم السلام)

گاهى ديده مى شود برخى بدون توجّه به مجموعه ی آيات و روايات، مطالبى را بيان مى كنند كه باعث سرگردانى يا تجرّى مردم مى گردد. مثلاً می گویند کسی که ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را داشته باشد هرچند گناهان او بسیار باشد، شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) شامل حال او می شود. این اظهارات موجب جرأت پیدا کردن بر گناه و محرومیت از شفاعت است. برای این که این مطلب به درستی معلوم شود، دو دسته از روایات را در این باره مورد بررسی قرار می دهیم.

بررسی دو دسته از روایات

اشاره

درباره ی عمل به تکلیف و نیز ولایت اهل بیت(علیهم السلام) دو دسته روایت وارد شده است.

دسته ی اول

برخی روایات همگان را به انجام فرامین الهی فرا می خواند و تنها راه نجات و رستگاری را در تبعیّت از دستورات خداوند می داند؛ از جمله:

1. امام رضا(علیه السلام) فرمود:

أَبْلِغ شِيعَتَنَا أَنَّا لَا نُغْنِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وأَبْلِغْ شِيعَتَنَا أَنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ، وَ أَبْلِغْ

ص: 222

شِيعَتَنَا أَنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ، وَأَبْلِغْ شِيعَتَنَا أَنَّهُمْ إِذَا قَامُوا بِمَا أُمِرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَة؛(1)

به شیعیان ما ابلاغ کن که ما به هیچ وجه شما را از خدا بی نیاز نمی کنیم. (یعنی به اعتماد ما از عمل باز نمانند) و به شیعیان برسان که آن چه پیش خداست به آن ها نرسد مگر به عمل و به شیعیان ابلاغ کن بزرگ ترین مردم از نظر حسرتکسی است که عدلی را وصف کند و سپس با آن مخالفت کرده و به سوی چیز دیگری عدول کند و به شیعیان ابلاغ کن اگر به آن چه که به آن مأمور شدند عمل کنند به درستی که روز قیامت اهل نجات هستند.

برخی از مکتب اهل بیت(علیهم السلام) فقط نام آن را همراه دارند ولی با

ص: 223


1- . وسائل الشيعة، ج1، ص93.

دستورات خداوند و رسول او و اهل بیتش مخالفت می کنند، در حالی که امام رضا(علیه السلام) چند بار تاکید فرمود: «أَبْلِغْ شِيعَتَنَا؛ «ابلاغ کن و برسان به شیعیان ما» که صرفاً ادعا فایده ای ندارد بلکه باید عمل کرد.

2. امام باقر(علیه السلام) فرمود:

يَا جَابِرُ، أَيَكْتَفِي مَنْ يَنْتَحِلُ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ، وَمَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ، وَالتَّخَشُّعِ، وَالْأَمَانَةِ، وَكَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ، وَالصَّوْمِ، وَالصَّلَاةِ، وَالْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ، وَالتَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ، وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ، وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَ كَفِّالْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ، وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ. قَالَ جَابِرٌ: فَقُلْتُ: يَا بن رَسُولِ اللَّهِ، مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهذِهِ الصِّفَة، فَقَالَ: يَا جَابِرُ، لَاتَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ، حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُول: أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ، ثُمَّ لَايَكُونَ مَعَ

ص: 224

ذلِكَ فَعَّالًا؟! فَلَوْ قَالَ: إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ، فَرَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ(علیه السلام)، ثُمَّ لَايَتَّبِعُ سِيرَتَهُ، وَ لَا يَعْمَلُ بِسنّتهِ، مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً؛ فَاتَّقُوا اللَّهَ، وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ، لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ، أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ (عزّوجل) وَأَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ، وَأَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ. يَا جَابِرُ، وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ (تَبَارَكَ وَتَعَالى) إِلَّا بِالطَّاعَةِ، وَمَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ، وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ؛ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً، فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ؛ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً، فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ؛ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَاإِلَّا بِالْعَمَل والورع؛(1)

اى جابر، كسى كه خود را از شيعيان ما ميداند آيا براى او كافى است كه فقط اظهار دوستى ما خاندان رسالت را بنمايد؟ به خدا سوگند شيعه ی ما نيست مگر آن كس كه از خدا بترسد و

ص: 225


1- . الکافی، ج3، ص189.

اطاعت دستور او را بنمايد و شیعه ی ما شناخته نمي شوند مگر با صفات تواضع و فروتنى و عبادت و امانت و درستى و بسیار به ياد خدا بودن و ذكر او و مراقبت به روزه و نماز و نيكى به پدر و مادر و رسيدگى به همسايه هاى مستمند و تهيدست و بدهكاران و يتيمان و راستگویى و قرائت قرآن و بازداشتن زبان از مردم مگر در كارهاى خوب (نصيحت و خيرخواهى و ارشاد و امر به معروف و نهى از منكر...) و در ميان بستگان و طایفه امين بر همه چیز مردم باشند. جابر می گويد: عرضه داشتم يا بن رسول اللَّه، من كسى را امروز با اين صفات سراغ ندارم. فرمود: اى جابر، روش هاى غلط تو را به غرور و باطل نكشاند. آيا اين بس است كه انسان با زبان بگويد على(علیه السلام) را دوست مي دارم و اهل ولايت هستم و در عين حال هیچ سعی و

ص: 226

تلاشی در انجام وظایف عملى نداشته باشد؟ اگر به جاى اين بگويد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دوست مي دارم. (البته معلوم است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مقام و مرتبه اش از على(علیه السلام) برتر و بالاتر است) ولى از روش پيامبر(صلی الله علیه و آله) پيروى نكند و به سنّت او عمل نكند، اين چنين دوستى كه اثر عملى نداشته باشد سودى به حال او ندارد. پس از خدا بترسيد و براىبه دست آوردن ثواب هاى اخروى عمل نمایيد. خداوند با هیچ کس قرابت و خويشاوندى ندارد. محبوب ترين بندگان نزد خدا و گرامى ترین آنان پرهيزكارترین و مطيع ترین آنان است. اى جابر، به خدا سوگند نزديكى و تقرّب به خدا بدست نمي آيد مگر از راه بندگى و اطاعت و برات آزادى از آتش با ما نيست و حجت و دليل هم كسى بر خدا ندارد (كه بتواند اثبات كند كه من در ترك اطاعت عذر موجهى

ص: 227

داشتم). به طور كلى هر كس مطيع خدا باشد و از فرمان خدا اطاعت نمايد او دوست ما است و هر كه معصيت او را نمايد دشمن ما است و نعمت ولايت و محبت ما بدست نمي آيد مگر از راه عمل و پرهيزكارى.

این روایت صریح تر از روایت قبلی بوده و دلالت آن بر لزوم عمل به تکالیف و پرهیز از معصیت و عدم کفایت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) به تنهایی، روشن تر است.

دسته ی دوم

طبق برخی روایات نیز اگر شخصی ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را بپذیرد او را کفایت می کند، هرچند معصیت کار باشد؛ از جمله:

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَة وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُمَعَهَا حَسَنَة؛(1)

دوستی علی(علیه السلام) حسنه ای است که با وجود آن هیچ گناهی ضرر نمی رساند و بغض آن حضرت گناهی

ص: 228


1- . الاربعون حدیثاً (رازی)، ص44. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 197.

است که هیچ نیکویی با وجود آن نفع نمی بخشد.

روایات دیگری با این مضمون نیز وارد شده است. این همان نقطه ای است که برداشت نادرست صورت گرفته که اگر کسی محبت علی(علیه السلام) را در دل داشته باشد می تواند هر گناهی انجام دهد؛ زیرا این محبت مایه ی نجات اوست.

وقتی کسی که احاطه بر معارف دینی ندارد، این روایت را بدون تأمل و توضیح برای مردم نقل کند، قطعاً اثر سوء داشته و مفسده ایجاد خواهد کرد. کسی که می خواهد روایات معصومین(علیهم السلام) را نقل کند یا باید به کلمات آن ها احاطه داشته باشد یا به کسی مراجعه کند که احاطه و اشراف دارد تا خدای ناکرده نقل این احادیث مجوز ارتکاب معصیت نباشد و برای کسی این گمان ایجاد نشود که چنان چه دست به دامن علی(علیه السلام) و اولادش شود، دیگر لازم نیست نگران اعمال ناشایست خویش باشد بلکه می تواند هر کاری انجام دهد.

به هر حال به نظر بدوی ممکن است به ذهن بیاید این دو دسته روایات با هم متعارضند ولی هنر عالم دین و کسی که احاطه و اشراف به کلمات نورانی ائمه معصومین(علیهم السلام) دارد، این است که بتواند روایات را در یک نظام خاصی قرار دهد و بین آن ها جمع کند ونتیجه ی صحیح بگیرد.

بر این اساس هر دو دسته از روایات مورد قبول است؛ یعنی بین روایاتی از قبیل:

ص: 229

حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَة وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة.

و بین روایاتی از این قبیل:

أَبلِغ شِيعَتَنَا أَنَّا لَا نُغْنِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وأَبْلِغْ شِيعَتَنَا أَنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ.

و نیز:

وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَة.

می توان جمع کرد.

جمع بین روایات

اشاره

سه راه برای جمع بین این روایات ذکر شده است:

راه اول

برخی از بزرگان از جمله علامه مجلسی(رحمه الله) و امام(رحمه الله) گفته اند: حب علی(علیه السلام) مانع از دخول در آتش جهنّم است امادر عالم برزخ و مواقف قیامت تأثیری ندارد؛(1) یعنی کسی که محبت اهل بیت(علیهم السلام) در دل دارد و در عین حال گناه می کند، هنگامی که می میرد در عالم برزخ و مواقف قیامت

ص: 230


1- . مرآة العقول، ج11، ص396. چهل حدیث، ص481.

گرفتار اعمال خویش است اما وقتی که می خواهند او را در آتش جای دهند ائمه(علیهم السلام) به کمک او می آیند و او را شفاعت می کنند. بنابراین پس از آن که شخص معصیت کار مدتی با چهره های خشن و وحشتناک محشور می شود و عذاب ها و رنج ها را تحمل می کند، تصفیه و پاک شده و ائمه(علیهم السلام) او را نجات می دهند.

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که شما برزخ خود را اصلاح کنید، ما در قیامت از شما شفاعت می کنیم. عمرو بن یزید می گوید:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام): إِنِّي سَمِعْتُكَ وَأَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ، قَالَ(علیه السلام): صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَاللَّهِ فِي الْجَنَّةِ. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كَبَائِرُ، فَقَالَ(علیه السلام): أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّوَلَكِنِّي وَاللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ، قُلْتُ: وَمَا الْبَرْزَخُ؟ قَالَ(علیه السلام) الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛(1)

به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: شنیدم که فرمودید: همه ی شیعیان به

ص: 231


1- . الکافی، ج3، ص242.

رغم آن چه در آن هاست در بهشت جای دارند. حضرت فرمود: بله [این مطلب] درست است. همه آن ها به خدا در بهشت هستند. عرض کردم فدایت شوم،گناهان بسیارند و بزرگ. فرمود: اما در قیامت همگی شما با شفاعت پیامبر(صلی الله علیه و آله) یا جانشینش که خواسته اش برآورده می شود در بهشت خواهید بود، اما به خداوند متعال سوگند که من بر شما در برزخ می ترسم، عرض کردم: برزخ چیست؟ فرمود: همان قبر است از هنگام مرگ تا روز قیامت.

این که امام صادق(علیه السلام) قسم می خورند من بر شما در برزخ می ترسم، نشان دهنده ی وقوع حتمی عذاب در عالم برزخ است و این که در برزخ آن ها نیز نمی توانند مانع برخی عذاب ها شوند. بنابراین برزخ و عذاب های آن را دست کم نگیریم. این که امام(علیه السلام) این گونه تعبیر می کنند حاکی از آن است که عذاب این دوره سهمگین است.

طبق این روایت، پس از آن که شخص گناه کار در برزخ و مواقف

ص: 232

قیامت مراحل سختی را گذراند و تصفیه و پاک شد، اهل بیت(علیهم السلام) به فریاد او می رسند و وی را مورد شفاعت خود قرار می دهند.

راه دوم

راه جمع دوم بین این روایات این است که روایاتی مثل «حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَة وَبُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» به این معناست که کسی که واقعاً محبت علی(علیه السلام) و اولادش را در دل داشته باشد، عاقبت به خیر می شود و اگر گناهی مرتکب شود به سبب این محبت، توفیق توبه پیدا می کند. البته این بدان معنا نیست که هر گناهی اگر مرتکب شود بتواند پس از آن توبه کند؛ چون بعضی گناهان توفیق توبه را از انسان سلب می نماید.

راه سوم

راه جمع سوم این است که اگر کسی نور ولایت به معنای واقعی کلمه در دل او روشن شود گرد گناه نمی رود. روز عید غدیر این دعا را می خوانیم:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام)؛(1)

ص: 233


1- . الاقبال بالأعمال الحسنة، ج2، ص261.

ستایش مخصوص خداوندی است که ما را از متمسّکین به ولایت امیرالمؤمنین و سایر امامان(علیهم السلام) قرار داد.

تمسّک به ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) صرف ادعا و شعار نیست بلکه با اطاعت و پیروی از فرامین آن بزرگوار معنا پیدا می کند. تمسّک به اهل بیت(علیهم السلام) همان پیروی از امر و توصیه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است که در حدیث ثقلین فرمودند: اگر متمسّک به قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) شوید هرگز گمراه نخواهید شد.

با توجه به مطالبی که در جمع بین دو دسته از روایات بیان شد تا حدودی معلوم گردید هم عمل به تکالیف و اطاعت از خداوند و هم محبت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) برای بهره مندی از شفاعت آنان لازم است. روایاتی نیز این معنا را تأیید می کنند؛ از جمله:

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ، شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ كُونُوا النُّمْرُقَةَ الْوُسْطَى يَرْجِعُ إِلَيْكُمُ الْغَالِي وَ يَلْحَقُ بِكُمُ التَّالِي، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ يُقَالُ لَهُ سَعْدٌ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْغَالِي؟ قَالَ(علیه السلام): قَوْمٌ يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا فَلَيْسَ

ص: 234

أُولَئِكَ مِنَّا وَ لَسْنَامِنْهُمْ، قَالَ: فَمَا التَّالِي؟ قَالَ(علیه السلام): الْمُرْتَادُ يُرِيدُ الْخَيْرَ يُبَلِّغُهُ الْخَيْرَ يُؤْجَرُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا، فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُه وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَا تَغْتَرُّوا؛(1)

ای جماعت شیعیان آل محمد(صلی الله علیه و آله) شما در حد وسط باشید که غالیان به شما رجوع کنند و تالیان به شما ملحق شوند. یکی از انصار به نام سعد عرض کرد: فدایت شوم غالی کیست؟ حضرت فرمود: گروهی هستند که درباره ی ما چیزهایی می گویند که ما درباره ی خود نمی گوییم. پس آن ها از ما نیستند و ما از

ص: 235


1- . الکافی، ج 2، ص75.

آن ها نیستیم. عرض کرد: تالی کیست؟ فرمود: کسی که اهل هدایت است و طریق آن را نمی داند و می خواهد خیر به او برسد و عمل کند. پس رو به شیعیان فرمود: به خدا قسم که با ما برائت و آزادی از (عذاب) خداوند نیست و بین ما و خداوند خویشاوندی نیست و ما بر خداوندحجتی نداریم و تقرب به خدا حاصل نمی کنیم مگر به اطاعت و فرمانبرداری و هرکس از شما مطیع خداوند باشد ولایت و دوستی ما برای او فایده دارد و هرکس که فرمانبردار خداوند نباشد ولایت ما برای او نفعی ندارد، وای بر شما مغرور نشوید، وای بر شما مغرور نشوید.

خداوند ان شاء الله به حق این مجالس و محافل ما را مشمول شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) قرار دهد.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 236

9- شرايط و موانع شفاعت پس از مرگ

اشاره

أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمدللّه ربّ العالمين والصلوة والسلام عَلى أشرف الانبيا ء والمرسلين حبيب إله العالمين أبى القاسم المصطفى محمّد وعَلى اهل بيته الطيّبين الطاهرين واللّعن عَلى أعدائهم أجمعين.

مقدمه

موضوع بحث ما در این جلسات شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) بود. در جلسات گذشته بيان شد كه شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) اختصاص به روز قيامت ندارد بلكه قلمرو عام و گسترده اى دارد. بر اين اساس، شفاعت در آخرت بر شفاعت در دنيا استوار مى شود. شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) و امام حسين(علیه السلام) در دنيا به اين معناست كه آنان واسطه در هدايت انسان ها هستند و بيان شد كه همه ائمه(علیهم السلام) هادى امتند اما هدايت سيدالشهدا(علیه السلام) به دلایلی از ویژگی خاصّى برخوردار است.

ص: 237

به هر حال، براى اين كه ما مشمول شفاعت اهل بيت(علیهم السلام)و سيدالشهدا(علیه السلام) در روز قيامت باشيم، می بایست در دنيا تحت شفاعت هدايت آن بزرگواران قرار گيريم. دلیل این مطلب علاوه بر آن چه تاکنون بیان شد، این است که خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى؛(1)

و جز براى كسى كه خدا بپسندد شفاعت نمى كنند.

خداوند از كسانى راضى است و افرادی را مى پسندد كه تحت تربيت و هدايت اهل بيت(علیهم السلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) قرار گرفته باشند. و لذا آنان لياقت و آمادگى شفاعت را پيدا مى كنند. حسین بن خالد می گوید:

فَقُلْتُ لِلرِّضَا(علیه السلام): يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ: وَلا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى؟ قَالَ: لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى اللَّهُ دِينَه؛(2)

من به حضرت رضا(علیه السلام) عرض كردم: اى پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس معناى اين گفتار خدا چيست كه مى فرمايد: «شفاعت نمى كنند جز براى كسى كه خدا بپسندد». حضرت فرمود:

ص: 238


1- . سوره انبياء، آيه 28.
2- . بحارالانوار، ج 8، ص 34. الامالی للصدوق، ص 7.

«مراد پسنديدگى در دين است».

پس بايد خداوند متعال از دين شخص راضى باشد و آن را بپسنددتا او مورد شفاعت قرار گيرد. بنابراين بايد اساس كردار، گفتار و اعمال ما بر طبق موازين دين باشد و در این میان اگر گناهى از ما سر بزند و توفیق توبه پیدا نکنیم، آن گاه اهل بيت(علیهم السلام) شفيع ما مى شوند. كسى گمان نكند كه سيدالشهدا(علیه السلام) شهيد شد تا گناهان ما بخشيده شود بلکه او کشته شد تا الگوى هدايت بشريت باشد. در زيارت اربعين مى خوانيم:

وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة؛(1)

[پروردگارا، حسين(علیه السلام)] جان خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالت، نادانى و گمراهى برهاند.

در این زیارت نمی گوییم: «وَبَذل مهجته فيك لتَعْفُوَ عن عبادك»؛ «او جان خود را در راه تو داد تا تو از بندگانت بگذرى و آن ها را ببخشى» بلکه می گوییم امام حسین(علیه السلام) جان خود را نثار کرد تا بندگان خدا را از گمراهی نجات دهد.

البته كسى كه از جهالت و حيرت بيرون آيد، قهراً مراقب است گناه نکند و گناهان گذشته اش نيز بخشيده مى شود، اما هدف سيدالشهدا(علیه السلام) نجات بندگان از حيرت، گمراهى و جهالت بوده است. بنابراین ما بايد

ص: 239


1- . کامل الزیارات، ص 228.

سعى كنيم در دنيا تحت هدايت امام حسين(علیه السلام) قرار گرفته و از جهالت و گمراهى خارج شويم تا خداوند از ما راضی شده و در قيامت مشمول شفاعت اهل بيت(علیهمالسلام) و سيدالشهدا(علیه السلام) قرار بگيريم.

از آن چه بیان شد معلوم می شود به طور کلی كسانى در قيامت از شفاعت محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) بهره مند مى شوند که در چارچوب هدایت آنان قرار گرفته و رفتار و گفتار خود را بر اساس کردار و کلام اهل بیت(علیهم السلام) ساماندهی کرده باشند. اما به طور خاص و بر طبق برخی روایات، كسانى كه برخى ويژگى ها و خصلت ها را دارا باشند، مشمول شفاعت آن بزرگواران قرار مى گيرند و برخی خصلت ها نیز موجب محرومیت از شفاعت اهل بيت(علیهم السلام) است. توجه به اين شرايط و موانع مهم است و هر كس اين شرايط را كسب كرده و موانع را از بين ببرد، می تواند در زمره ی کسانی قرار بگیرد که شایستگی شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) را دارند.

شرایط شفاعت

اشاره

در برخى روايات شرايطى برای شفاعت شوندگان ذکر شده است؛ از جمله:

1. ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام)

بر اساس برخی روایات، ولایت و محبت اهل بیت(علیهم السلام) شرط شفاعت است؛ از جمله:

1. امام صادق(علیه السلام) در تفسير آيه شريفه: لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ

ص: 240

إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا(1)مى فرمايد:

«لَا يَشْفَعُ وَلَا يُشَفَّعُ لَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْداً إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّه»؛(2)

شفاعت نمی کند و شفاعت برای آنان پذیرفته نمی شود و شفاعت نمی کنند مگر کسانی که عهدی با خداوند دارند آن هم برای کسی که ولایت امیرالمؤمنین و ائمه معصومین را داشته باشد.

2. پيامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

أَيُّهَا النَّاسُ الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِيَ اللَّهَ بِوُدِّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا فَوَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ وَلَايَتِنَا؛(3)

ص: 241


1- . سوره مريم، آيه 87.
2- . تفسير قمى، ج 2، ص 57؛ بحارالانوار، ج 8، ص 36.
3- . بحارالانوار، ج 27، ص 193. الامالی للمفید، ص 140.

اى مردم! پيوسته محبت ما خاندان را داشته باشيد؛ زيرا هر كس با محبت ما خدا را ملاقات كند به شفاعت ما وارد بهشت مى شود. سوگند به آن كس كه جان محمّد در دست اوست، عمل هيچ بنده اى به او سود نرساند جز با شناخت و اعتقاد به ولايت ما.

امام خمينى(رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:شفاعت در آن عالم امرى جزافى نيست و از روى تناسب بين شافع و مشفوع له است. از اين جهت، كسانى كه از نور توحيد و ولايت بى بهره اند، ممكن نيست به نور شفاعت نايل شوند و اهل معاصى نيز اگر كدورت معاصى آنها را زياد فرا گرفته باشد، ممكن است پس از مدتهاى مديدى به شفاعت نايل شوند.(1)

پس از جمله شرايط شمول شفاعت، ولایت و محبت خاندان پيامبر

ص: 242


1- . امامت و انسان كامل، ص 447.

اكرم(صلی الله علیه و آله) است. البته نه صرف ادعاى محبّت بلكه محبّتى كه سرسپردگى و اطاعت به دنبال داشته باشد.

2. زيارت اهل بيت(علیهم السلام)

بر اساس روايات متعدّد كسانى كه آن بزرگواران را با معرفت زيارت كنند در آخرت مشمول شفاعت آنان واقع می شوند. برخی از این روایات عبارتند از:

1. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود:

يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ قَبْرَكَ وَ قُبُورَ وُلْدِكَ بُقْعَةً مِنْ بِقَاعِ الْجَنَّةِ وَعَرْصَةً مِنْ عَرَصَاتِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ قُلُوباً مِنْ خَلْقِهِ وَصَفْوَةٍ مِنْ عِبَادِهِ تَحِنُّ إِلَيْكُمْ وَ تَحْمِلُ الْأَذَى فِيكُمْ فَيَعْمُرُونَ قُبُورَكُمْ تَقَرُّباً مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا وَ مَوَدَّةً لِرَسُولِهِ أُولَئِكَ يَا عَلِيُّ الْمَخْصُوصُونَ بِشَفَاعَتِي الْوَارِدُونَ حَوْضِي وَ هُمْ زُوَّارِي غَداًفِي الْجَنَّةِ يَا عَلِيُّ مَنْ زَارَكُمْ عِدْلُ ذَلِكَ لَهُ ثَوَابُ سَبْعِينَ حَجَّةً بَعْدَ حَجَّةِ الْإِسْلَامِ وَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ حِينَ يَرْجِعُ مِنْ زِيَارَتِكُمْ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ فَأَبْشِرْ وَ بَشِّرْ أُولَئِكَ وَ مُحِبِّيكَ مِنَ

ص: 243

النَّعِيمِ وَ قُرَّةِ عَيْنٍ بِمَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَلا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعَيِّرُونَ زُوَّارَ قُبُورِكُمْ بِزِيَارَتِكُمْ كَمَا تُعَيَّرُ الزَّانِيَةُ بِزِنَاهَا أُولَئِكَ شَرُّ أُمَّتِي لَا تَنَالُهُمْ شَفَاعَتِي وَلا يَرِدُونَ حَوْضِي؛(1)

اى ابا الحسن(علیه السلام) خداوند قبر تو و قبور فرزندان تو را بقعه اى از بقعه هاى بهشت مى گرداند و قلوب بندگان را به شما متمايل مى سازد و در راه زيارت شما و آبادى قبرتان، سختى ها مى بينند و مى خواهند با اين كار به خدا نزديك شوند و به پيامبر(صلی الله علیه و آله) او محبّت كنند. اى على(علیه السلام) آنان مورد شفاعت من قرار مى گيرند و در كنار حوض بر من وارد مى شوند و در بهشت زائران من خواهند بود، اى على(علیه السلام) هر كس شما را زيارت كند، ثواب هفتاد حج

ص: 244


1- .. ارشاد القلوب، ج 2، ص 441. بحارالانوار، ج 97، ص 121 (با اندکی اختلاف).

مى برد و هنگام بازگشت، چون كودكى كه از مادر متولدمى شود، از گناهان پاك مى گردد، پس مژده باد بر تو و دوستان تو به نعمتها و روشنايى چشمى كه كسى آن را نديده و گوشى نشنيده و به قلب كسى خطور نكرده و كسانى از مردم، بر زائران شما خرده مى گيرند. اينان بدترين امت من بوده و شفاعت مرا نخواهند ديد و بر من در كنار حوض وارد نمى شوند.

2. امام رضا(علیه السلام) می فرماید:

إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَشِيعَتِهِ وَإِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَحُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَتَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَة؛(1)

ص: 245


1- . الکافی، ج4، ص567. کامل الزیارات، ص122. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص577.

هر امامی برگردن دوستان و پیروانش عهدی دارد و اتمام آن عهد و پیمان و حسن ادای وظیفه، با زیارت قبور آنان است. لذا کسی که از روی رغبت و میل به زیارتشان برود، ایشان در روز قیامت شفیع او خواهند بود.

3. محبت ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و رسیدگی به حوائج

3. محبت ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و اله)و رسیدگی به حوائج انان

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِيعٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُكْرِمُ لِذُرِّيَّتِي وَالْقَاضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَالسَّاعِي لَهُمْ فِي أُمُورِهِمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِه؛(1)

چهار نفر هستند كه روز قيامت شفاعتشان خواهم كرد: 1. كسى كه ذريّه و فرزندان مرا گرامى دارد و احترام كند. 2. كسى كه

ص: 246


1- . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 25. کفاية الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، ص 299.

حوائج آنان را برآورد. 3. كسى كه در انجام كار آن ها سعى و كوشش كند هنگامى كه احتياج و اضطرار به او دارند. 4. كسى كه با زبان و دل آن ها را دوست داشته باشد.

طبق این روایت، احترام و اكرام ذریه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) یکی از اسباب فراهم شدن زمینه ی شفاعت است، لذا اگر كسى نزد شما مى آيد و درخواستى دارد، به ويژه اگر از ذريّه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، به او احترام كنيد و در حد ممکن در رفع حوائج او کوشا باشید.

4. صداقت، امانت، خوش خلقى

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مى فرمايد:

إِنَ أَقْرَبَكُمْ مِنِّي غَداً وَ أَوْجَبَكُمْ عَلَيَّ شَفَاعَةً أَصْدَقُكُمْ لِسَاناً وَ أَدَّاكُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاس؛(1)

در روز قيامت نزديك ترين شما به من و مستحق ترين شما به شفاعتم كسى است كه راستگوترين

ص: 247


1- . مشكاة الانوار فى غرر الاخبار، ص 173، بحارالانوار، ج 66، ص 381.

و اداكننده ترين شخص در امانت و خوش اخلاق ترين و نزديك ترين شخص به مردم باشد.

دقّت كنيد پيامبر(صلی الله علیه و آله) نفرموده شفاعت من از آنِ دروغ گوها، خائنين به امانت و مردم بداخلاق است بلكه می فرماید شفاعت من به كسانى مى رسد كه نورانيت و صفا داشته باشند ولی گرفتار لغزش و خطا شده اند و شفاعت من لغزش آن ها را جبران مى كند. این روایت شاهد مهمی است بر این که زمینه و استعداد شفاعت باید فراهم باشد تا شخص مشمول شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) واقع شود.

موانع شفاعت

اشاره

با آن كه دايره ی لطف و محبّت اهل بيت(علیهم السلام) فراگیر است امّاامورى مانع شمول شفاعت آن بزرگواران نسبت به انسان می شود؛ از جمله:

1. شرك و ظلم

رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

وَأَمَّا شَفَاعَتِي فَفِي أَصْحَابِ الْكَبَائِرِ مَا خَلَا أَهْلَ الشِّرْكِ وَ الظُّلْم؛(1)

واما شفاعت من براى كسانى است كه مرتكب گناهان بزرگ شده

ص: 248


1- . الخصال، ج 2، ص 355.

باشند به جز شرك به خدا و ستم كارى.

ظلم و ستم به ديگران در كنار شرك به خداوند به عنوان يكى از مهم ترین موانع شفاعت محسوب مى شوند. ظلم و ستم به معنای هرگونه تضییع حق دیگران است؛ چه از حیث مالی و چه از جهت آبرو و چه در بُعد جانی، بنابراین تهمت زدن، توهين کردن و غيبت ديگران از مصادیق بارز ظلم به شمار می روند.

2. دشمنى با اهل بيت(علیهم السلام)

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَشْفَعُ لِحَمِيمِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ نَاصِباً وَلَوْ أَنَ نَاصِباً شَفَعَ لَهُ كُلُّ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ وَمَلَكٍ مُقَرَّبٍ مَاشُفِّعُوا؛(1)

مؤمن براى دوست خود شفاعت مى كند. مگر اين كه دوست او دشمن اهل بيت(علیهم السلام) باشد. اگر تمام پيامبران مُرسل و فرشتگان الهى براى شخص ناصبى و دشمن اهل بيت(علیهم السلام) شفاعت كنند، شفاعت آنان

ص: 249


1- . المحاسن، ج 1، ص 186.

پذيرفته نمى شود.

اهل بيت(علیهم السلام) از چنان اهمیت و عظمت و جايگاهی برخوردارند كه دشمنى با آنان مانع شفاعت است.

3. تكذيب شفاعت

امام رضا(علیه السلام) فرمود:

مَنْ كَذَّبَ بِشَفَاعَةِ رَسُولِ اللَّهِ لَمْ تَنَلْه؛(1)

كسى كه شفاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تكذيب كند (و به آن اعتقاد نداشته باشد.) شفاعت آن حضرت به او نمى رسد.

متأسفانه بعضی از روی ناآگاهی، برخى از قطعیات را انكار مى كنند، هرچند انكار آنان ريشه در عداوت و دشمنى نداشته باشد. برخی نیز آگاهانه و از روی عداوت و دشمنی چنین می کنند و تأثیرگذاری گروه دوم بر گروه اول به جهت عدم آگاهى آنان از مسائل دینی است. به هر حال می بایست در برابر شبهات و سخنان ناروا با هر انگیزه ای،هوشمندانه و با درایت برخورد نمود.

4. سبك شمردن نماز

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ص: 250


1- . عيون أخبار الرضا، ج 2، ص 66.

إِنَ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة؛(1)

همانا شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك شمارد، نمى رسد.

نماز را دست كم نگيريد. برخى جوانان براى تعالی روحی و سیر و سلوک به دنبال اذكار خاص هستند. اولین گام در سیر و سلوک، عمل به واجبات و ترک محرمات و رعایت حقّ الناس است. هیچ کس با بی توجهی به این امور و صرفاً با چند ذکر به جایی نمی رسد. بنابراین سعى كنيد نماز خود را اول وقت و با توجه بخوانید که این موجب فتح باب معنویات است.

5. عذرناپذيرى

پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

يَا عَلِيُّ مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً كَانَ أَوْ كَاذِباً لَمْ يَنَلْ شَفَاعَتِي؛(2)يا على هر كس پوزش و عذرخواهى را نپذيرد، چه آن عذرخواه راست بگويد يا دروغ، به شفاعت

ص: 251


1- . من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 206.
2- . من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 353.

من نمى رسد.

سعى كنيم در روابط اجتماعى عذرپذير باشيم. اگر كسى اشتباهى كرد و از كار خود پشيمان شد از او بگذريم و او را عفو كنيم و حتى در برخى موارد بايد تغافل کرده و خطاى ديگران را به روی آنان نیاوریم.

آن چه در این بخش بیان شد، اشاره ای گذرا به شرایط و موانع شفاعت بود. بدیهی است اگر بخواهیم روایات این بحث را احصا کنیم، بر تعداد این شرایط و موانع افزوده می شود.

به هر حال باید سعی کنیم با توسل به اهل بیت(علیهم السلام) شرایط شفاعت را در خود محقق کرده و موانع آن را برطرف نماییم تا ان شاء الله در دنیا و آخرت مشمول شفاعت آن بزرگوارن قرار بگیریم.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

ص: 252

فهرست منابع و مآخذ

* قرآن کریم.

1. الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی، تصحیح محمدباقر خرسان، نشر مرتضی، 1403ق، اول، مشهد.

2. ارشاد القلوب، حسن بن محمد دیلمی، الشریف الرضی، 1412ق، اول، قم.

3. اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت، میرزا حسن ابوترابی، انتشارات اسوه، قم، 1389ش، اول.

4. اعلام الوری باعلام الهدی، فضل بن حسن طبرسی، مؤسسة آل البیت، قم، 1417ق، اول.

5. افلاکیان خاک نشین، نوشته هیئت تحریریه مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، انتشارات شمس الشموس، چهارم.

6. الاقبال بالاعمال الحسنة، علی بن موسی بن طاووس، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1409ق، دوم.

7. امالی، محمد بن حسن طوسی، مؤسسة البعثة، دار الثقافة، 1414ق،اول، قم.

ص: 253

8. امالی، محمد بن علی بن بابویه، کتابچی، 1376ش، ششم، تهران.

9. امالی، محمد بن محمد مفید، تصحیح حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، کنگره شیخ مفید، 1413ق، اول، قم.

10. امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، تدوین فروغ السادات رحیم پور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387، سوم، تهران.

11. آزادمرد، شهید طیب رضایی به روایت ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1387ش، سوم.

12. بحارالانوار، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، تصحیح جمعی از محققان، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، دوم، بیروت.

13. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بن سلیمان بحرانی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، مؤسسة البعثة، 1374ش، اول، قم.

14. بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، تصحیح محسن بن عباسعلی کوچه باغی، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404ق، دوم، قم.

15. البلد الامین والدرع الحصین، ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1418ق، اول، بیروت.

16. بوستان سعدی، مصلح بن عبدالله بن مشرف (سعدی)، انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، تهران، 1359ش، اول.

17. تحف العقول، حسن بن علی بن شعبه حرانی، تصحیح علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، 1404ق، دوم، قم.

18. تذکرة الشعراء، امیر دولتشاه بن علاء الدوله بختیشاه الغازی السمرقندی، به اهتمام و تصحیح ادوارد براون، انتشارات اساطیر،تهران، 1382ش، چاپ اول.

ص: 254

19. ترجمه تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374ش، پنجم، قم.

20. تسلیة المجالس وزینة المجالس، محمد بن ابی طالب حسینی موسوی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1418ق، اول.

21. تصنیف غرر الحکم ودرر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصحیح مصطفی درایتی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش، اول، قم.

22. تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد قرطبی، انتشارات ناصرخسرو، 1364ش، اول، تهران.

23. تقریرات فلسفه امام خمینی(رحمه الله)، مقرر آیت الله سید عبدالغنی اردبیلی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله)، تهران، 1385ش، دوم.

24. تنقیح المقال فی علم الرجال، عبدالله مامقانی، محمدرضا مامقانی، محی الدین مامقانی، موسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، قم، اول.

25. تهذیب الاحکام، محمد بن حسن طوسی، تصحیح حسن موسوی خرسان، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق، چهارم، تهران.

26. جامع الاخبار، محمد بن محمد شعیری، مطبعه حیدریه، بی تا، اول، نجف.

27. چهل حدیث، امام خمینی(رحمه الله)، گلشن، تهران، 1368ش، اول.28. حلیة الابرار فی احوال محمد وآله الاطهار(علیهم السلام)، سید هاشم بحرانی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1411ق، اول.

29. حماسه حسینی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، 1381ش، چهل و دوم.

ص: 255

30. خاطرات من از استاد شهید مطهری، علی دوانی، انتشارات صدرا، تهران، 1390ش، دهم.

31. الخصال، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1362ش، اول، قم.

32. درسی که حسین(علیه السلام) به انسان ها آموخت، سید عبدالکریم هاشمی نژاد، مؤسسه انتشارات فراهانی، تهران، 1349ش، دوم.

33. روض الجنان وروح الجنان فی تفسیر القرآن، حسین بن علی ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق.

34. زاد المعاد، محمدباقر مجلسی، تصحیح علاء الدین اعلمی، موسسة الاعلمی للمطبوعات، 1423ق، اول، بیروت.

35. سفینة البحار، عباس قمی، اسوه، 1414ق، اول، قم.

36. سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، دار احیاء التراث، بیروت.

37. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی(رحمه الله)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله)، تهران، 1385ش، دوم.

38. صحیفه سجادیه، علی بن الحسین(علیه السلام)، ترجمه آیتی، سروش، تهران، 1375ش، دوم.

39. الصواعق المحرقة، احمد بن محمد بن محمد بن علی بن حجرالهیتمی، تصحیح عبدالرحمن بن عبدالله الترکی و کامل محمد الخراط، موسسة الرسالة، 1997م، اول، بیروت.

40. عدل الهی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، 1374ش، چاپ هشتم.

41. عطش، نوشتة هیئت تحریریه مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس، انتشارات شمس الشموس، 1395ش، بیست و دوم.

ص: 256

42. عوالی اللئالی العزیزیة، محمد بن زین الدین بن ابی جمهور، تصحیح مجتبی عراقی، دار سیدالشهداء للنشر، 1405ق، اول، قم.

43. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح مهدی لاجوردی، نشر جهان، 1378ش، اول، تهران.

44. عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد لیثی واسطی، تصحیح حسین حسنی بیرجندی، دار الحدیث، 1376ش، اول، قم.

45. غرر الحکم ودرر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، دار الکتب الاسلامی، قم، 1410ق، دوم.

46. فضیلت های فراموش شده، حسینعلی راشد، انتشارات اطلاعات، تهران، 1391ش، سی و هفتم.

47. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق، چهارم، تهران.

48. کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، تصحیح عبدالحسین امینی، دار المرتضویه، 1365ش، اول، نجف اشرف.

49. کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سید محسن امین حسینی عاملی، المجمع العالمی لاهل البیت(علیهم السلام)، 1432ق،اول، قم.

50. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات بنی هاشمی، 1381ق، اول، تبریز.

51. کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنا عشر، علی بن محمد خزار رازی، تصحیح عبداللطیف حسینی کوهکمری، بیدار، 1401ق، قم.

ص: 257

52. کمال الدین وتمام النعمة، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح علی اکبر غفاری، اسلامیه، 1395ق، دوم، تهران.

53. لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1414ق، سوم.

54. لهوف علی قتلی الطفوف، علی بن موسی بن طاووس، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، دفتر نشر نوید اسلام، قم، 1386ش، چاپ شانزدهم.

55. مجاهدان و شهیدان راه آزادی، شمس الدین امیر علائی، دهخدا، 1358ش، اول.

56. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مرتضی مطهری، صدرا، 1388، تهران.

57. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، تصحیح جلال الدین محدث، دار الکتب الاسلامیه، 1371ق، دوم، قم.

58. مرآة العقول، محمدباقر مجلسی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، دار الکتب الاسلامیه، 1404ق، دوم، تهران.

59. مروج الذهب، علی بن حسین بن علی مسعودی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1411ق، اول.60. المزار الکبیر، محمد بن جعفر بن مشهدی، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1419ق، اول، قم.

61. مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی، مؤسسه نشر اسلامی، جامعه مدرسین، قم، 1385ش.

ص: 258

62. مشکات الانوار، علی بن حسن طبرسی، المکتبة الحیدریة، 1385ق، دوم، نجف.

63. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، محمد بن الحسن طوسی، مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، اول، بیروت.

64. معاد، عبدالحسین دستغیب، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1381ش.

65. مفردات الفاظ القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دار القلم، بیروت، 1412ق، اول.

66. مقتل الحسین(علیه السلام)، ابوالمؤید موفق بن احمد مکی اخطب خوارزم، انتشارات مفید، قم، اول.

67. مقتل مقرم، سید عبدالرزاق موسوی مقرّم، دفتر نشر نوید اسلام، قم، 1381ش، اول.

68. مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسی، الشریف الرضی، 1412ق، چهارم، قم.

69. من لا یحضره الفقیه، محمد بن علی بن بابویه، تصحیح علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق، دوم، قم.

70. منازل الآخرة، شیخ عباس قمی، مؤسسة البلاغ، بیروت، 1422ق،اول.

71. مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)، محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، نشر علامه، 1379ق، اول، قم.

72. میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، انتشارات دار الحدیث، قم، 1395ش، چهاردهم.

ص: 259

73. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، حسین بن محمد بن حسن بن نصر حلوانی، تصحیح و نشر مدرسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، 1408ق، اول، قم.

74. نور الثقلین، عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، اسماعیلیان، 1415ق، چهارم، قم.

75. نهج البلاغه، محمد بن حسین شریف الرضی، تصحیح محمد دشتی، مشهور، 1379ش، اول، قم.

76. وسائل الشیعه، محمدبن حسن حر عاملی، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، 1409ق، اول، قم.

77. وقعة الطف، لوط بن یحیی ابومخنف کوفی، تصحیح محمدهادی یوسفی غروی، انتشارات جامعه مدرسین، 1417ق، سوم، قم.

78. الهدایا لشیعة ائمة الهدی(علیهم السلام) (شرح اصول الکافی للمجذوب التبریزی)، محمد مجذوب تبریزی، دار الحدیث، قم، 1387ش، اول.

ص: 260

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109