سرشناسه:محمدی ری شهری، محمد، 1325 -
عنوان و نام پديدآور:حکمت نامه کودک/محمدی ری شهری ؛ همکار و مترجم عباس پسندیده ؛ [برای] پژوهشکده علوم و معارف.
مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1385.
مشخصات ظاهری:327 ص.
فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 102.
شابک:30000 ریال:9644931483
يادداشت:فارسی - عربی
یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع:کودکان -- احادیث.
موضوع:کودکان -- جنبه های مذهبی -- اسلام.
موضوع:احادیث شیعه -- قرن 14.
موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14.
شناسه افزوده:پسندیده، عباس، 1348 - ، گردآورنده و مترجم
شناسه افزوده:موسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث
شناسه افزوده:موسسه علمی - فرهنگی دار الحدیث. پژوهشکده علوم و معارف حدیث.
رده بندی کنگره:BP141/5/ک9 م3 1385الف
رده بندی دیویی:297/218
شماره کتابشناسی ملی:1147500
ص :1
ص :2
حکمت نامه کودک
محمدی ری شهری
همکار و مترجم عباس پسندیده
[برای] پژوهشکده علوم و معارف
ص :3
ص :4
ص :5
ص :6
«رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً».
فرزند شايسته،خواستۀ طبيعى و فطرى همه انسان هاست.همه آرزو دارند فرزندانى سالم و صالح داشته باشند؛فرزندانى كه روشنى بخشِ ديده و شادى بخش جان آنها باشند.حتّى انسان هاى ناشايسته نيز دوست دارند فرزند آنها خوب و شايسته باشد.
امّا همّت پرورش يافتگان در مكتب قرآن،از اين خواست طبيعى فراتر است.
آنها مى خواهند نه تنها فرزندانشان خوب و شايسته باشند؛بلكه مى خواهند فرزندان آنها در كنار خانواده،پيشوا و سرمشقِ انسان هاى شايسته بشوند.آنان در مقام نيايش،به خداى مهربان،چنين مى گويند:
«رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً.
پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان،آن ده كه مايۀ روشنى چشمان ما باشد،و ما را پيشواىِ پرهيزگاران گردان».
مسئلۀ مهم اين است كه:چگونه مى توان به اين آرزوى بلند،دست يافت و زمينۀ اجابت اين دعا را در مورد فرزندان فراهم ساخت؟
پاسخ اين است كه پرورش فرزند شايسته،بر سه ركن اساسى استوار است.اين
ص:7
اركان عبارت اند از:
1.خانوادۀ شايسته
2.رعايت حقوق كودك
3.وظيفه شناسى كودك.
حكمت نامۀ كودك ،ره نمودهاى قرآن و پيشوايان اسلام را دربارۀ اين اركان،در سه بخش ارائه مى نمايد.
بخش اوّل،شامل چهار فصل است و در آن،مسئوليت جامعۀ اسلامى در ساماندهىِ خانواده هاى شايسته،نقش وراثت در خوش بختى فرزند،نقش تغذيۀ پدر و مادر در سلامت و سعادت فرزند،و نقش چگونگى انعقاد نطفه در آيندۀ فرزند،از زبان پيشوايان اسلام بيان مى شود.
در بخش دوم،حقوق كودك از نگاه اسلام،در شش فصل ارائه مى گردد:
فصل اوّل،دربارۀ حقوق نوزاد است.اين حقوق عبارت اند از:1.بزرگداشت تولّد،2.غسل ولادت،3.اذان گفتن در گوش راست و اقامه گفتن در گوش چپ، 4.كام برداشتن با آب فرات و تربت سيّد الشهدا،5.انتخاب نام نيكو،6.تراشيدن سر و صدقه دادن هم وزن آن طلا يا نقره،7.عقيقه كردن،8.ختنه كردن.
فصل دوم،دربارۀ حقوق كودك شيرخوار است.اين فصل،ره نمودهاى پيشوايان اسلام دربارۀ تغذيۀ كودك از شير مادر و يا دايۀ شايسته و ضرورت احترام به احساسات نوزاد را بيان مى نمايد.
در فصل سوم،تعليم و تربيت كودك،به عنوان مهم ترين حقوق كودك،مورد بررسى قرار مى گيرد و نكات مهمّى دربارۀ اهمّيت تعليم و
ص:8
تربيت كودك و مسئوليتى كه دولت اسلامى و خانواده ها در اين زمينه دارند و از همه مهم تر،روش تربيتى اسلام ارائه مى گردد.
در فصل چهارم،اخلاق تربيت،مانند:مهربانى با كودك،احترام به كودك،سلام كردن به كودك،عدالت رفتارى ميان فرزندان،وفا به وعدۀ داده شده به كودك و شاد كردن او،به عنوان حقوق تربيتى كودك،مطرح مى شود.
در فصل پنجم،توجّه مربّيان به نقش آراستگى و ارضاى حسّ زيبايى طلبى كودك،و همچنين نقش بازى در رشد كودك،جلب مى گردد.
در فصل ششم،تأكيد بر دعا براى فرزندان و نهى از نفرين كردن آنها،بيانگر نقش تربيتى دعا در كنار برنامه ريزى و تلاش است.لذا از آن به عنوان يكى از حقوق كودك،ياد مى شود.دعاى امام سجّاد عليه السلام براى فرزندانش كه در پايان اين فصل آمده،ره نمود ارزنده اى براى خانواده هاى مسلمان است.
بخش سوم،اختصاص به وظايف كودك دارد.بر مربّى شايسته،لازم است علاوه بر انجام دادن وظايفى كه در بخش اوّل و دوم اين مجموعه آمده،زمينۀ وظيفه شناسى كودك را نيز فراهم سازد.اين بخش،در چهار فصل،ره نمودهايى را در زمينۀ وظايف شخصى كودك،وظايف او در برابر پدر،مادر،آموزگار،بزرگ تر از خود و دوستان،تقديم مى دارد.
گفتنى است كه مخاطبان اين كتاب،عبارت اند از:خانواده ها،مربّيان امور تربيتى كودكان و پژوهشگران تعليم و تربيت كودك.بنا بر اين،كودكان،مخاطب مستقيم اين مجموعه نيستند.
نكتۀ ديگر،اين كه تلاش كرده ايم اين نوشتار،جامع متنِ مهم ترين ره نمودهاى قرآن و احاديث اسلامى در زمينۀ آموزش و پرورش كودك باشد.
ص:9
همچنين،تحليل ها و توضيحات لازم دربارۀ اين موارد،بدان افزوده گرديد.
امّا بى ترديد،شرح اين رهنمودها،نياز به كتاب هاى مستقل در زمينه هاى مختلف مسائل تربيتى كودكان دارد.از اين رو،اين مجموعه مى تواند سرمايۀ فرهنگى ارزنده اى براى تهيّه كنندگان كتاب هاى ويژۀ تعليم و تربيت كودكان باشد.
سپاس و تقدير صميمانۀ خود را به تمام همكاران عزيز و بزرگوارى كه در «پژوهشكدۀ علوم و معارف حديث»،مرا در تأليف و تحقيق اين اثر مفيد و ارزشمند يارى دادند،بويژه فاضل ارجمند جناب آقاى عبّاس پسنديده-كه افزون بر همكارى در تدوين،ترجمۀ احاديث اين مجموعه را به عهده داشت-تقديم مى دارم و از خداوند منّان،براى همۀ آنان،پاداشى درخور فضل حضرتش،مسئلت دارم.
ربّنا! تقبّل منّا،إنّك أنت السميع العليم.
محمّد محمّدى رى شهرى
سوم تيرماه 1384
هفدهم جمادى اوّل 1426
ص:10
ص:11
ص:12
خانواده،نخستين ركن اساسى پرورش كودكان شايسته است.زيربناى شخصيت كودك،در خانواده سرشته مى گردد و از اين رو،حقوق كودك بر خانواده به دو بخش تقسيم مى شود:حقوق قبل از تولّد و حقوق بعد از تولّد.
بر اين پايه،از منظر اسلام،مسئوليت پدر و مادر نسبت به فرزند،پيش از تولّد آغاز مى شود و كودك،حتّى پيش از آن كه متولّد شود،بر پدر و مادر خود حقوقى دارد كه اگر رعايت نگردد،آثار تعليم و تربيت او كاهش مى يابد.
ره نمودهاى پيشوايان اسلام در اين زمينه،در بخش اول از حكمت نامۀ كودك ،در چهار فصل آمده است:
در فصل يكم،ضمن تبيين ارزش فرزندخواهى و اهمّيت تشكيل خانواده،اين نكته مورد تأكيد قرار گرفته است كه جنسيت فرزند،اهمّيتى ندارد كه دختر باشد يا پسر.
آنچه مهم است،سلامت و شايستگى فرزند است و از آن جا كه نوزادان دختر،غالباً مورد نامهربانى بوده اند،پيشوايان اسلام،نسبت به لطف و محبّت به آنان،فراوان سفارش كرده اند.
قرآن كريم،تصريح مى كند كه كودكان اهل ايمان،در سراى جاويد،به خانوادۀ
ص:13
خود در بهشت مى پيوندند و بدين سان،خانواده هاى شايسته پرور،مورد تقدير و تشويق قرار مى گيرند.
در مقابل،روايات اسلامى،نسبت به خطر فرزندان ناشايسته به شدّت هشدار داده و از آنان به عنوان سخت ترين مصائب خانواده ياد كرده اند.
با تأمّل در آنچه ذكر شد،معلوم مى شود كه مقصود از احاديثى كه مسلمانان را به كثرت فرزندان تشويق مى نمايند،برنامه ريزى براى پرورش هر چه بيشتر فرزندان سالم و صالح و ساختن جامعۀ نمونه است و در اين صورت،نه تنها اسلام با كنترل رشد جمعيت مخالف است،بلكه از افزايش جمعيت جامعۀ الهى جانبدارى مى نمايد؛امّا در شرايطى كه به دليل مشكلات اقتصادى و مفاسد فرهنگى، خانواده ها توان شايسته پرورى ندارند،بدون ترديد،كثرت فرزندان مطلوب نيست و نياز به برنامه ريزى براى كنترل جمعيت وجود دارد.
بنا بر اين،بر اساس ره نمودهاى پيشوايان اسلام،دولت اسلامى و خانواده هاى مسلمان موظّف اند براى افزايش جمعيت جامعۀ اسلامى با عنايت به توان اقتصادى و فرهنگى خود،برنامه ريزى نمايند و در صورتى كه به هر دليل،پرورش انسان هاى صالح با افزايش جمعيت منافات پيدا كرد،مانع رشد جمعيت ناشايست شوند.
در فصل دوم حكمت نامه،نقش مثبت و يا منفىِ وراثت در سازندگىِ شخصيت كودك،از زبان پيشوايان اسلام بيان شده است كه كودك،نه تنها ميراث دار خصوصيات ظاهرى و جسمى پدر و مادر است؛بلكه ويژگى هاى روحى و باطنى
ص:14
آنان (مانند:شجاعت،سخاوت و حُسن خلق) به فرزند منتقل مى گردد.
نكتۀ قابل توجّه اين كه از منظر روايات اسلامى،نقش وراثتى مادر در فرزند، بيش از پدر است و كسانى كه مى خواهند فرزندانى سالم،نيرومند،زيبا و صالح داشته باشند،بايد در انتخاب همسر دقّت كنند.
فصل سوم حكمت نامه،اختصاص به تبيين نقش غذاى پدر و مادر در آيندۀ فرزند دارد.مهم ترين ره نمود پيشوايان اسلام در اين زمينه،هشدار نسبت به نقش ويرانگر غذاى حرام است.نطفه اى كه از غذاى حرام تشكيل شده،زمينه ساز بسيارى از آلودگى ها و انحرافات كودك است.خانواده هايى كه مايل اند فرزندان آنان، سعادتمند باشد،بايد از غذاى حرام اجتناب كنند؛خصوصاً مادران در دوران باردارى بايد بيشتر مواظب غذاى خود باشند و در ميهمانى هايى كه غذاى آنها شبهه ناك است،شركت نكنند.
افزون بر اين،خوردن برخى ميوه ها و غذاها پيش از انعقاد نطفه،به پدران و در ايّام باردارى و نفاس به مادران توصيه شده كه در متن حكمت نامه آمده است.
از نگاه اسلام،مشروع بودن آميزش جنسى و نامشروع بودن آن،نقش اساسى در خصوصيات مثبت و يا منفى كودك دارد.
از نگاه پيامبر خدا،نخستين نعمت الهى به انسان،حلال زادگى و پاكى ولادت است.بسيارى از مفاسد اجتماعى،حاصل بزهكارى مواليد نامشروع است.البته اين،بدان معنا نيست كه مواليد نامشروع،نمى توانند راه درست را براى زندگى
ص:15
انتخاب كنند؛ليكن بى ترديد،انتخاب و راه صحيح زندگى براى آنان دشوار است.
فصل چهارم از اين بخش،آثار مثبت حلال زادگى را در تكوين شخصيت كودك،بيان مى كند و نسبت به مواليد نامشروع،هشدار مى دهد.افزون بر اين، توصيه مى كند كه پدران و مادران براى خوش بختى فرزندانشان،از وى هنگام آميزش غفلت نكنند.همچنين در رواياتى دربارۀ نقش احوال و اوقات خاص آميزش در آيندۀ كودك،در پايان اين فصل خواهد آمد. (1)
ص:16
ص:17
الفَصلُ الأَوَّلُ:الأُسرَةُ
1/1:بِناءُ الأُسرَةِ
1.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما يَمنَعُ المُؤمِنَ أَن يَتَّخِذَ أهلاً،لَعَلَّ اللّهَ أن يَرزُقَهُ نَسَمةً (1)تُثقِلُ الأَرضَ بِلا إلهَ إلَّااللّهُ. (2)
2.عنه صلى الله عليه و آله: خِيارُ امَّتِي المُتَأَهِّلونَ،و شِرارُ امَّتِي العُزّابُ. (3)
3.عنه صلى الله عليه و آله: ما بُنِيَ بِناءٌ فِي الإِسلامِ أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى مِنَ التَّزويجِ. (4)
4.عنه صلى الله عليه و آله: اتَّخِذُوا الأَهلَ؛فَإِنَّهُ أَرزَقُ لَكُم. (5)
ص:18
1.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نبايد چيزى شخص باايمان را از تشكيل خانواده باز دارد؛ [ زيرا با ازدواج] اميد مى رود خداوند،فرزندى روزىِ او گردانَد كه زمين را با [ گفتنِ]«لا اله إلّااللّه»،گران بها سازند.
2.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همسرداران،بهترين امّت من،و بى همسران،بدترين امّت من هستند.
3.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در اسلام،هيچ بنايى نزد خداوند متعال،دوست داشتنى تر از ازدواج نيست.
4.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خانواده تشكيل دهيد،كه مايۀ فزونى روزىِ شماست.
ص:19
2/1:طَلَبُ الوَلَدِ
5.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اطلُبُوا الوَلَدَ وَ التَمِسوهُ؛فَإنَّهُ قُرَّةُ العَينِ،و رَيحانَةُ القَلبِ. (1)
6.عنه صلى الله عليه و آله: لا يَدَع أحَدُكُم طَلَبَ الوَلَدِ؛فَإِنَّ الرَّجُلَ إذا ماتَ و لَيسَ لَهُ وَلَدٌ انقَطَعَ اسمُهُ. (2)
7.عنه صلى الله عليه و آله: بَيتٌ لا صِبيانَ فيهِ لا بَرَكَةَ فيهِ. (3)
8.عنه صلى الله عليه و آله: ما وُلِدَ في أهلِ بَيتٍ غُلامٌ إلّاأصبَحَ فيهِم عِزٌّ لَم يَكُن. (4)
9.عنه صلى الله عليه و آله: ريحُ الوَلَدِ مِن ريحِ الجَنَّةِ. (5)
10.عنه صلى الله عليه و آله: الوَلَدُ للوالِدِ رَيحانَةٌ مِنَ اللّهِ يَشَمُّها،(قَسَّمَها) بَينَ عِبادِهِ. (6)
11.عنه صلى الله عليه و آله: الوَلَدُ ثَمَرُ القَلبِ،و إنَّهُ مَجبَنَةٌ مَبخَلَةٌ مَحزَنَةٌ. (7)
12.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ لِكُلِّ شَىءٍ ثَمَرَةً،و ثَمَرَةَ القَلبِ الوَلَدُ. (8)
13.مسند ابن حنبل عن الأشعث ابن قيس: قَدِمتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في وَفدِ كِندَةَ،فَقالَ لي:هَل لَكَ مِن وَلَدٍ؟
قُلتُ:غُلامٌ وُلِدَ لِي في مَخرَجي إلَيكَ مِن ابنَةِ جَدٍّ، (9)و لَوَدِدتُ أنَّ مَكانَهُ شِبعُ
ص:20
5.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزند بخواهيد و آن را طلب كنيد؛چرا كه فرزند،مايۀ روشنى چشم و شادىِ قلب است.
6.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ يك از شما نبايد فرزند خواهى را ترك كند؛چرا كه وقتى انسان بميرد و فرزندى نداشته باشد،نامش از ميان مى رود.
7.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در خانه اى كه كودك در آن نباشد،هيچ بركتى در آن نيست.
8.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در هيچ خانواده اى پسرى زاده نشده،مگر آن كه عزّتى يافتند كه پيش از آن نداشتند.
9.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بوى فرزند،[ نسيمى ] از بوى بهشت است.
10.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزند براى پدر،گلى خوش بو از جانب خداست كه آن را مى بويد.
اين گل را خداوند،ميان بندگانش تقسيم كرده است.
11.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزند،ميوۀ دل است و همو،مايۀ ترس و بخل و اندوه است.
12.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر چيزى ميوه اى دارد و ميوۀ دل،فرزند است.
13.مسند ابن حنبل -به نقل از اشعث بن قيس-:با نمايندگان قبيلۀ كِنده،نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفتم.به من فرمود:«آيا فرزندى دارى؟».
گفتم:هنگام حركت به سوى شما،از دختر جد، (1)پسرى برايم متولّد شد؛ولى به
ص:21
القَومِ !
قالَ صلى الله عليه و آله:لا تَقولَنَّ ذلِكَ،فَإِنَّ فيهِم قُرَّةَ عَينٍ وأجراً إذا قُبِضوا ثَمَّ،و لَئِن قُلتَ ذاكَ إنَّهُم لَمَجبَنَةٌ مَحزَنَةٌ،إنَّهُم لَمَجبَنَةٌ مَحزَنَةٌ. (1)
14.الإمام زين العابدين عليه السلام: مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ أن يَكونَ لَهُ وُلدٌ يَستَعينُ بِهِم. (2)
15.الإمام الكاظم عليه السلام: سَعَدَ امرُؤٌ لَم يَمُت حَتَّى يَرى خَلَفاً مِن نَفسِهِ. (3)
16.الكافي عن بكر بن صالح: كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ عليه السلام:إنِّي اجتَنَبتُ طَلَبَ الوَلَدِ مُنذُ خَمسِ سِنينَ،و ذلِكَ أنَّ أهلي كَرِهَت ذلِكَ و قالَت:إنَّهُ يَشتَدُّ عَلَيَّ تَربِيَتُهُم؛لِقِلَّةِ الشَّيءِ،فَما تَرى؟
فَكَتَبَ عليه السلام إلَيَّ:اُطلُبِ الوَلَدَ؛فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَرزُقُهُم. (4)
17.الإمام الرضا (5)عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى إذا أَرادَ بِعَبدٍ خَيراً لَم يُمِتهُ حَتّى يُرِيَهُ الخَلَفَ. (6)
3/1:فَضلُ الوَلَدِ الصّالِحِ
18.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ الوَلَدُ الصّالِحُ. (7)
ص:22
جاى آن،سيرىِ قبيله را دوست مى داشتم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«هرگز اين را مگو؛چرا كه آنان،روشنىِ چشم اند [اگر بمانند] و آن گاه كه بميرند،مايۀ پاداش [ الهى] در آن جا هستند؛ولى اگر بگويى كه آنان،مايۀ ترس و اندوه اند،آرى.آنان،مايۀ ترس و اندوه اند».
14.امام زين العابدين عليه السلام: از سعادت آدمى،داشتن فرزندانى است كه از آنها كمك گيرد.
15.امام كاظم عليه السلام: كسى خوش بخت است كه نميرد تا اين كه جانشينى از [نسل] خود را ببيند.
16.الكافى -به نقل از بكر بن صالح-:به امام كاظم عليه السلام نوشتم:من،پنج سال است كه از فرزنددار شدن،خوددارى كرده ام و اين،بدان جهت است كه همسرم آن را ناخوش مى دارد و مى گويد:به خاطر كمىِ مال،پرورش آنان براى من سخت است.نظر شما چيست؟
امام عليه السلام در پاسخ من نوشت:«بچّه دار شو؛چرا كه خداوند عز و جل روزىِ آنان را مى دهد».
17.امام رضا عليه السلام (1): بى ترديد،هرگاه خداوند-تبارك و تعالى-خير بنده اى را بخواهد،او را نمى ميرانَد،تا جانشينش (فرزند صالح) را به او نشان دهد.
18.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از سعادت مرد،داشتن فرزند شايسته است.
ص:23
19.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ الوَلَدَ الصّالِحَ رَيحانَةٌ مِن رَياحينِ الجَنَّةِ. (1)
20.عنه صلى الله عليه و آله: الوَلَدُ الصّالِحُ رَيحانَةٌ مِنَ اللّهِ قَسَمَها بَينَ عِبادِهِ،وَإِنَّ رَيحانَتَيَّ مِنَ الدُّنيا الحَسَنُ والحُسَينُ،سَمَّيتُهُما بِاسمِ سِبطَينِ مِن بَني إسرائِيلَ:شَبَّراً و شَبيراً. (2)
21.عنه صلى الله عليه و آله: مِن نِعمَةِ اللّهِ عَلَى الرَّجُلِ أن يُشبِهَهُ وَلَدُهُ. (3)
22.الكافي عن محمّد بن سنان عمّن حدثه: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا بُشِّرَ بِالوَلَدِ لَم يَسأَل أذَكَرٌ هُوَ أم انثى حَتّى يَقولَ:أسَوِيٌّ؟فَإن كانَ سَوِيّاً قالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذي لَم يَخلُق مِنِّي شَيئاً مُشَوَّها. (4)
23.الإمام الباقر عليه السلام: مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ أن يَكونَ لَهُ الوَلَدُ يُعرَفُ فيهِ شِبهُهُ،خَلقُهُ و خُلُقُهُ و شَمائِلُهُ. (5)
4/1:إلحاقُ ذُرِّيَّةِ المُؤمِنينَ بِهِم فِي الجَنَّةِ
الكتاب
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ». 6
ص:24
19.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا فرزند شايسته،گلى از گل هاى بهشت است.
20.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزند شايسته،گلى است كه خداوند،آن را ميان بندگانش تقسيم كرده است و دو گل من از دنيا،حسن و حسين هستند.آنها را به نام دو تن از فرزندان اسرائيل (يعقوب)،شَبَّر و شَبير، (1)نام نهادم.
21.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از نعمت خدا بر مرد،آن است كه فرزندش شبيه او باشد.
22.الكافى -به نقل از محمّد بن سنان،از كسى كه برايش روايت كرد-:امام زين العابدين عليه السلام اين گونه بود كه هرگاه به فرزندى بشارت داده مى شد،نمى پرسيد كه پسر است يا دختر،تا اين كه مى پرسيد:«آيا سالم و كامل است؟».اگر سالم مى بود، مى فرمود:«سپاس،خدايى را كه از من،چيز ناقص و ناسالمى نيافريد».
23.امام باقر عليه السلام: از سعادت هاى آدمى،اين است كه فرزندش در جسم و اخلاق و رفتار،به او شباهت داشته باشد.
قرآن
«و آنان كه ايمان آوردند و فرزندانشان با [درجه اى از] ايمان،از آنان پيروى كردند،فرزندانشان را به آنان ملحق مى كنيم و از [پاداش] عملشان هيچ نمى كاهيم؛[چرا] كه هر كس،در گرو دستاورد خويش است».
ص:25
الحديث
24.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ» -:قَصَرَتِ الأبناءُ عَن عَمَلِ الآباءِ،فألحَقُوا الأبناءَ بِالآباءِ لِتَقَرَّ بِذلِكَ أعيُنُهُم. (1)
5/1:فَضلُ تَحَمُّلِ أذَى الطِّفلِ
25.الكافي عن محمّد بن مسلم: كُنتُ جالِساً عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام إذ دَخَلَ يونسُ بنُ يَعقوبَ فَرَأيتُهُ يَئِنُّ،فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:ما لي أراكَ تَئِنُّ؟
قالَ:طِفلٌ لي تَأَذَّيتُ بِهِ اللَّيلَ أجمَعَ.
فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:يا يونُسُ،حَدَّثَني أبي مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ،عَن آبائِهِ عليهم السلام،عَن جَدّي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّ جَبرَئيلَ نَزَلَ عَلَيهِ و رَسولُ اللّهِ وَ عَلِيٌّ صَلواتُ اللّهِ عَلَيهِما يئِنّانِ،فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام:يا حَبيبَ اللّهِ،ما لي أراكَ تَئِنُّ؟
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:طِفلانِ لَنا تَأَذَّينا بِبُكائِهِما.
فَقالَ جَبرَئيلُ:مَه يا مُحَمَّدُ،فإِنَّهُ سَيُبعَثُ لِهؤلاءِ القَومِ شيعَةٌ إذا بَكى أحَدُهُم فَبُكاؤُهُ«لا إله إِلَّا اللّهُ»إلى أن يَأتِيَ عَلَيهِ سَبعُ سِنينَ،فَإِذا جازَ السَّبعَ فَبُكاؤُهُ استِغفارٌ لِوالِدَيهِ إلى أن يأتِيَ عَلَى الحَدِّ،فَإِذا جازَ الحَدَّ فَما أتى مِن حَسَنَةٍ فَلِوالِدَيهِ،و ما أتى مِن سَيِّئَةٍ فَلا عَلَيهِما. (2)
ص:26
حديث
24.امام صادق عليه السلام -دربارۀ اين سخن خداوند عز و جل:«و آنان كه ايمان آوردند و فرزندانشان [با درجه اى از] ايمان،آنان را پيروى كردند،فرزندانشان را به آنان ملحق مى كنيم»-:[ عمل] فرزندان،از عمل پدرانشان كمتر است.پس فرزندان را به پدرانشان ملحق مى كنند تا ديدۀ آنان روشن گردد.
25.الكافى -به نقل از محمّد بن مسلم-:نزد امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه يونس بن يعقوب،ناله كنان وارد شد.امام صادق عليه السلام به وى فرمود:«چه شده كه تو را نالان مى بينم؟».
گفت:كودكى دارم كه سراسر شب،از [ گريه هاى] او اذيّت شدم.
امام صادق عليه السلام به وى فرمود:اى يونس! پدرم محمّد بن على،از پدرانش،از جدّم پيامبر خدا نقل كرد كه جبرئيل عليه السلام بر وى فرود آمد،در حالى كه پيامبر خدا و على- كه درود خدا بر آنان باد-ناله مى كردند.جبرئيل عليه السلام گفت:اى حبيب خدا! چه شده كه تو را نالان مى بينم؟
پيامبر خدا فرمود:«دو كودك داريم كه از گريۀ آنان،اذيّت شده ايم».
جبرئيل عليه السلام گفت:صبر كن،اى محمّد! چرا كه به زودى براى اين قوم،پيروانى برانگيخته مى شوند كه هر گاه يكى از آنان گريه كند،گريه اش تا هفت سالگى«لا اله إلّا اللّه»است و وقتى از هفت سالگى گذشت،گريه اش تا بلوغ،آمرزش خواهى براى پدر و مادرش است و چون از بلوغ گذشت،هركار نيكى كه انجام دهد،به نفع پدر و مادرش باشد و هر كار ناشايستى كه انجام دهد،به زيان آنان نباشد.
ص:27
6/1:كَثْرَةُ الأَولادِ
26.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَزَوَّجوا بِكراً وَلوداً،و لا تَزَوَّجوا حَسناءَ جَميلَةً عاقِراً؛فَإنِّي اباهي بِكُمُ الاُمَمَ يَومَ القِيامَةِ. (1)
27.عنه صلى الله عليه و آله: تَزَوَّجُوا الوَدودَ الوَلودَ؛فَإنّي مُكاثِرٌ بِكُمُ الاُمَمَ يَومَ القِيامَةِ. (2)
28.عنه صلى الله عليه و آله: دَعُوا الحَسناءَ العاقِرَ،و تَزَوَّجُوا السَّوداءَ الوَلودَ؛فَإنِّي اكاثِرُ بِكُمُ الاُمَمَ يَومَ القِيامَةِ. (3)
29.عنه صلى الله عليه و آله: أكثِرُوا الوَلَدَ اكاثِر بِكُمُ الاُمَمَ غَداً. (4)
30.الإمام الصادق عليه السلام: لَمّا لَقِيَ يوسُفُ أخاهُ قالَ لَهُ:يا أَخي كَيفَ استَطَعتَ أن تَتَزوَّجَ النِّساءَ بَعدي؟
قالَ:إنَّ أبي أمَرَني و قالَ:إنِ استَطَعتَ أن تَكونَ لَكَ ذُرِّيَّةٌ تُثقِلُ الأَرضَ بِالتَّسبيحِ فَافعَل. (5)
7/1:فَضلُ البَناتِ
31.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن يُمنِ المَرأةِ أن يَكونَ بِكرُها جارِيَةً. (6)
ص:28
26.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با دختران باكره و فرزندزا ازدواج كنيد،نه با زنان نيكو و زيبا،امّا نازا؛چرا كه من روز قيامت،بر ديگر امّت ها،به [فراوانىِ] شما مى بالم.
27.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با زنِ مهربانِ فرزندزا ازدواج كنيد؛چرا كه من در روز قيامت،به فراوانىِ شما بر ديگر امّت ها مباهات مى كنم.
28.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زن زيباى نازا را رها كنيد و با زن سيه چُردۀ فرزندزا،ازدواج كنيد؛ چرا كه من در روز قيامت،به فراوانىِ شما بر ديگر امّت ها افتخار مى كنم.
29.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزندانتان را زياد كنيد،كه من فردا با فراوانىِ شما بر ديگر امّت ها افتخار مى كنم.
30.امام صادق عليه السلام: وقتى يوسف عليه السلام برادرش (بنيامين) را ملاقات كرد،به وى گفت:«اى برادر! چگونه توانستى پس از من،با زنان ازدواج كنى؟».
گفت:پدرم به من امر كرد و گفت:«اگر مى توانى فرزندانى داشته باشى كه با تسبيحِ خداوند،زمين را گران بها سازند،چنين كن».
31.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از مباركىِ زن اين است كه فرزند نخست او،دختر باشد.
ص:29
32.عنه صلى الله عليه و آله: ريحُ الوَلَدِ مِن ريحِ الجَنَّةِ،و لا يُحِبُّ البَناتِ إلّامُؤمِنٌ. (1)
33.الإمام الصادق عليه السلام: البَنونَ نَعيمٌ،وَ البَناتُ حَسَناتٌ،وَ اللّهُ يَسألُ عَنِ النَّعيمِ،و يُثيبُ عَلَى الحَسَناتِ. (2)
8/1:ثَوابُ تَربِيَةِ البَناتِ
34.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نِعمَ الوَلَدُ البَناتُ المُخَدَّراتُ،مَن كانَت عِندَهُ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّهُ سِتراً لَهُ مِنَ النّارِ،وَ مَن كانَت عِندَهُ اثنَتانِ أَدخَلَهُ اللّهُ بِهِمَا الجَنَّةَ،وَ إِن كُنَّ ثَلاثاً أو مِثلَهُنَّ مِنَ الأخَواتِ،وَضَعَ عَنهُ الجِهادَ وَ الصَّدَقَةَ. (3)
35.عنه صلى الله عليه و آله: البَناتُ هُنَّ المُشفِقاتُ المُجَهِّزاتُ المُبارَكاتُ،مَن كانَت لَهُ ابنَةٌ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّهُ لَهُ سِتراً مِنَ النّارِ،و مَن كانَت عِندَهُ ابنَتانِ ادخِلَ الجَنَّةَ بِهِما،و مَن كانَت عِندَهُ ثَلاثُ بَناتٍ أو مِثلُهُنَّ مِنَ الأخَواتِ وُضِعَ عَنهُ الجِهادُ وَ الصَّدَقَةُ. (4)
36.عنه صلى الله عليه و آله: مَن عالَ جَارِيَتَينِ حَتَّى تُدرِكا دَخَلتُ الجَنَّةَ أنا وَ هُوَ كَهاتَينِ-وَأشارَ بِإصبَعَيهِ السَّبّابَةِ وَالوُسطى-. (5)
37.عنه صلى الله عليه و آله: مَن عالَ ثَلاثَ بَناتٍ حَتّى يُبنيهُنَّ،كُنَّ لَهُ حِجاباً مِنَ النّارِ. (6)
ص:30
32.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بوى فرزند،از بوى بهشت است و جز مؤمن،كسى دختران[ ِ خود] را دوست ندارد.
33.امام صادق عليه السلام: پسرها نعمت اند و دخترها نيكى. (1)خداوند،از نعمت ها سؤال مى كند و بر نيكى ها پاداش مى دهد.
34.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چه خوبْ فرزندانى هستند دخترانِ با حجاب! هر كس يكى [ از آنها] داشته باشد،خداوند،آن را براى وى پوششى از آتش [دوزخ] قرار مى دهد و هر كس دو تا داشته باشد،خداوند،به خاطر آنان،او را وارد بهشت مى سازد و اگر سه دختر يا مانند آن خواهر داشته باشد،جهاد و صدقه [ى استحبابى ] را از او برمى دارد.
35.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دختران،دلسوز و مددكار و بابركت اند.هر كس يك فرزند دختر داشته باشد،خداوند،آن را پوششى از آتش [ دوزخ] قرار مى دهد و هر كس دو دختر داشته باشد،به خاطر آنان وارد بهشت شود و هر كس سه دختر يا مانند آن خواهر داشته باشد،جهاد و صدقه [ى استحبابى ] از او برداشته مى شود.
36.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس دو دختر را سرپرستى كند تا بزرگ شوند،من و او،همانند اين دو [در كنار هم] وارد بهشت مى شويم»و دو انگشت اشاره و ميانۀ خود را نشان داد.
37.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس سه دختر را سرپرستى كند تا ازدواج كنند،آنان مانع او در برابر آتش [دوزخ] باشند.
ص:31
9/1:رِعايَةُ الإِناثِ مِنَ الأولادِ
38.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن دَخَلَ السّوقَ فَاشتَرى تُحفَةً،فحَمَلَها إلى عِيالِهِ،كانَ كَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى قَومٍ مَحاويجَ،و ليَبدَأ بِالإِناثِ قَبلَ الذُّكورِ؛فَإنَّهُ مَن فَرَّحَ انثى فَكَأنَّما عَتَقَ رَقَبَةً مِن وُلدِ اسماعيلَ،و مَن أقَرَّ بِعَينِ ابنٍ فَكَأنَّما بَكى مِن خَشيَةِ اللّهِ،وَ مَن بَكى مِن خَشيَةِ اللّهِ أدخَلَهُ اللّهُ جَنّاتِ النَّعيمِ. (1)
10/1:ذَمُّ كَراهَةِ البَناتِ
39.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَكرَهُوا البَناتِ؛فَإنَّهُنَّ المُؤنِساتُ الغالِياتُ. (2)
40.كتاب من لا يحضره الفقيه: بُشِّرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِابنَةٍ فَنَظَرَ في وُجوهِ أصحابِهِ،فَرَاَى الكَرَاهَةَ فيهِم،فَقالَ:ما لَكُم؟رَيحانَةٌ أشَمُّها،وَ رِزقُها عَلَى اللّهِ عز و جل. (3)
41.الكافي عن الجارود بن المنذر: قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:بَلَغَني أنَّهُ وُلِدَ لَكَ ابنَةٌ فَتَسخَطُها ! وَما عَلَيكَ مِنها؟! رَيحانَةٌ تَشَمُّها،وَقَد كُفِيتَ رِزقَها،و قَد كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أبا بَناتٍ. (4)
42.الكافي عن إبراهيم الكرخي عن ثقة حدّثه من أصحابنا: تَزَوَّجتُ بِالمَدينَةِ،فَقالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:كَيفَ رَأيتَ؟
ص:32
38.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس وارد بازار شود و چيزى بخرد،و آن را براى خانواده اش ببرد،مانند كسى است كه صدقه اى را براى گروهى نيازمند مى برد و بايد پيش از پسران،از دختران آغاز كند؛چرا كه هر كس دختركى [ از فرزندان خود] را شاد كند، گويا برده اى از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است و هر كس چشمِ پسرى را روشن كند،گويا از ترس خداوند گريسته است و هر كس از ترس خداوند بگِريد، خداوند،او را وارد بهشت هاى پُر نعمت مى سازد.
39.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دختران را ناخوش نداريد؛چرا كه آنان،همدمانى گران بها هستند.
40.كتاب من لا يحضره الفقيه: به پيامبر صلى الله عليه و آله [تولّد ] دخترى را بشارت دادند.به چهرۀ اصحاب خود نگاه كرد و ناخشنودى را در [چهرۀ] آنان ديد.فرمود:«شما را چه شده است؟گلى است كه آن را مى بويم و روزىِ آن بر خداوند عز و جل است».
41.الكافى -به نقل از جارود بن منذر-:امام صادق عليه السلام به من فرمود:«به من خبر رسيده از اين كه دخترى براى تو زاده شده،ناراحتى.او چه زيانى براى تو دارد؟ گُلى است كه آن را مى بويى و روزى اش تضمين شده است.پيامبر خدا،خود،پدر چند دختر بود».
42.الكافى -به نقل از ابراهيم كرخى-:يكى از شيعيان مورد اطمينان،چنين نقل مى كند كه:من در مدينه ازدواج كردم.امام صادق عليه السلام به من فرمود:«[ازدواج را] چگونه ديدى؟».
ص:33
قُلتُ:ما رَأى رَجُلٌ مِنْ خَيرٍ في امرَأَةٍ إلّاوَقَد رَأيتُهُ فيها،ولكِن خانَتني!
فَقالَ:وَما هُوَ؟
قُلتُ:وَلَدَت جَارِيَةً.
قالَ:لَعَلَّكَ كَرِهتَها،إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ: «آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً» 1 . (1)
43.كشف الغمّة عن أيُّوب بن نوح: كانَ لِيَحيَى بنِ زَكَرِيّا حَملٌ،فَكَتَبَ إلَيهِ [أي إلَى الإِمامِ الهادي عليه السلام ]:إنَّ لي حَملاً فَادعُ اللّهَ أن يَرزُقَني ابناً.
فَكَتَبَ إلَيهِ:رُبَّ ابنَةٍ خَيرٌ مِن ابنٍ،فَوُلِدَت لَهُ ابنةٌ. (2)
11/1:ذَمُّ الوَلَدِ السّوءِ
44.الإمام عليّ عليه السلام: وَلَدُ السّوءِ يَهدِمُ الشَّرَفَ،وَ يَشينُ السَّلَفَ. (3)
45.عنه عليه السلام: وَلَدُ السّوءِ يَعِرُّ (4)السَّلَفَ،و يُفسِدُ الخَلَفَ. (5)
46.عنه عليه السلام: وَلَدٌ عَقُوقٌ مِحنَةٌ وشُؤمٌ. (6)
47.عنه عليه السلام: أشَدُّ المَصائِبِ سوءُ الخَلَفِ. (7)
ص:34
گفتم:هيچ مردى،هيچ خيرى در زنى نديد،مگر آن كه من هم در او ديدم؛ولى او به من خيانت كرد.
فرمود:«چه خيانتى؟»
گفتم:دختر زاييد.
فرمود:«گويا از دختر خوشت نيامده است.خداوند عز و جل مى فرمايد:«پدرانتان و فرزندانتان؛شما نمى دانيد كدام يك براى شما سودمندترند»».
43.كشف الغمّة -به نقل از ايّوب بن نوح-:يحيى بن زكريا،فرزندى در راه داشت.از اين رو،به امام هادى عليه السلام نوشت:من،فرزندى در راه دارم.از خدا بخواه كه پسرى روزى ام كند.
امام عليه السلام در پاسخ وى نوشت:«چه بسا دخترى كه از پسر بهتر باشد».
و براى او دخترى زاده شد.
44.امام على عليه السلام: فرزند ناشايست،شرافت را تباه و نياكان را بدنام مى كند.
45.امام على عليه السلام: فرزند ناشايست،نياكان را بدنام و آيندگان را تباه مى سازد.
46.امام على عليه السلام: فرزند نافرمان،[مايۀ] رنج و شومى است.
47.امام على عليه السلام: سخت ترين مصيبت ها،ناشايستى نسل است.
ص:35
48.عنه عليه السلام: شَرُّ الأولادِ العاقُّ. (1)
49.الإمام الصادق عليه السلام: إيّاكُم أن تَعمَلوا عَمَلاً يُعيِّرونا بِهِ،فَإِنَّ وَلَدَ السَّوءِ يُعَيَّرُ والِدُهُ بِعَمَلِهِ. (2)
12/1:طَلَبُ الاُسرَةِ الصّالِحَةِ مِنَ اللّه
50.الكافي عن أبي بصير: قالَ لي أبو عَبدِ اللّه عليه السلام:إذا تَزَوَّجَ أحدُكُم كَيفَ يَصنَعُ؟
قُلتُ:لا أدري.
قالَ:إذا هَمَّ بِذلِكَ فَليُصَلِّ رَكعتَينِ،ويَحمَدِ اللّهَ،ثُمَّ يَقولُ:اللّهُمَّ إنِّي اريدُ أن أتَزَوَّجَ فَقَدِّر لِي مِنَ النِّساءِ أَعَفَّهُنَّ فَرجاً،و أحفَظَهُنَّ لي في نَفسِها و في مالي،وأوسَعَهُنَّ رِزقاً،وأعظَمَهُنَّ بَرَكَةً،و قَدِّر لي وَلَداً طَيِّباً تَجعَلُهُ خَلَفاً صَالِحاً فِي حَياتي وَبَعدَ مَماتِي. (3)
ص:36
48.امام على عليه السلام: بدترينِ فرزندان،فرزند نافرمان است.
49.امام صادق عليه السلام: از انجام دادن كارى كه ما را به خاطر آن سرزنش مى كنند،بپرهيزيد؛ چراكه پدر فرزند ناشايست،به دليل كارهاى او سرزنش مى شود.
50.الكافى -به نقل از ابو بصير-:امام صادق عليه السلام به من فرمود:«وقتى كسى از شما ازدواج مى كند،چه مى كند؟».
گفتم:نمى دانم.
فرمود:«هرگاه قصد آن را كرد،دو ركعت نماز بخواند و خدا را سپاس گويد، سپس بگويد:بار الها! من مى خواهم ازدواج كنم.پس زنى براى من مقدّر كن كه عفيف ترين آنها،و خويشتن دارترين آنها در جان خودش و مال من،و پُرروزى ترين آنها،و پُر بركت ترينِ آنها باشد و براى من،فرزندى پاك مقدّر كن كه او را جانشينى شايسته در زندگى ام و پس از مرگم قرار دهى».
ص:37
الفصل الثاني: الوراثة
1/2:العِرقُ دَسّاسٌّ
51.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: انظُر في أيِّ نِصابٍ (1)تَضَعُ وَلَدَكَ؛فَإِنَّ العِرقَ دَسَّاسٌ (2). (3)
52.عنه صلى الله عليه و آله: النّاسُ مَعادِنُ،وَ العِرقُ دَسّاسٌ، (4)وأدَبُ السّوءِ كَعِرقِ السّوءِ. (5)
53.عنه صلى الله عليه و آله: تَزَوَّجُوا في الحِجرِ الصّالِحِ؛فَإِنَّ العِرقَ دَسّاسٌ. (6)
54.عنه صلى الله عليه و آله: تَخَيَّروا لِنُطَفِكُم؛فَإِنَّ النِّساءَ يَلِدنَ أشباهَ إخوانِهِنَّ وأخَواتِهِنَّ. (7)
ص:38
51.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نگاه كن فرزندت را در كدام رَحِم قرار مى دهى؛چرا كه [رگ و] ريشه،تأثيرگذار است.
52.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مردم،[ همچون] معادن اند و رگ و ريشه،تأثيرگذار است و تربيت بد،همانند ريشۀ بد است.
53.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با خانواده هاى شايسته ازدواج كنيد؛چرا كه رگ و ريشه،تأثيرگذار است.
54.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى نطفه هاى خود،بهترين [رَحِم ها] را برگزينيد؛چرا كه زنان، فرزندانى همانند برادران و خواهران خود به دنيا مى آورند.
ص:39
55.الإمام عليّ عليه السلام: إيّاكُم و تَزويجَ الحَمقاءِ؛فَإِنَّ صُحبَتَها بَلاءٌ،و وُلدَها ضَياعٌ. (1)
56.الإمام الصادق عليه السلام: تَجِبُ لِلوَلَدِ عَلى والِدِهِ ثَلاثُ خِصالٍ:اختِيارُهُ لِوالِدَتِهِ،و تَحسينُ اسمِهِ،وَ المُبالَغَةُ في تَأديبِهِ. (2)
2/2:دَورُ الوِرَاثَةِ في خَلقِ المَولودِ
57.الإمام عليّ عليه السلام: مَن سَرَّهُ أن يَنظُرَ إلى أشبَهِ النّاسِ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما بَينَ عُنُقِهِ إلى وَجهِهِ،فَليَنظُر إلَى الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ.
ومَن سَرَّهُ أن يَنظُرَ إلى أشبَهِ النّاسِ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ما بَينَ عُنُقِهِ إلى كَعبِهِ خَلقاً و لَوناً،فَليَنظُر إلَى الحُسَينِ بنِ عليٍّ. (3)
58.عنه عليه السلام: مَن أرادَ أن يَنظُرَ إلى وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن رأسِهِ إلى عُنُقِهِ،فَليَنظُر إلَى الحَسَنِ،و مَن أرادَ أن يَنظُرَ إلى ما لَدُن عُنُقِهِ إلى رِجلِهِ،فَليَنظُر إلَى الحُسَينِ، اقتَسَماهُ. (4)
59.عنه عليه السلام: أقبَلَ رَجُلٌ مِنَ الأنصارِ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،هذِهِ بِنتُ عَمِّي، و أَنَا فُلانُ ابنُ فُلانٍ،حَتّى عَدَّ عَشَرَةَ آباءٍ،و هِيَ فُلانَةُ بِنتُ فُلانٍ حَتّى عَدَّ عَشَرَةَ آباءٍ،لَيسَ في حَسَبي ولا حَسَبِها حَبَشِيٌّ،و إنَّها وَضَعَت هذَا الحَبَشِيَّ !
فَأطرَقَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله طَويلاً،ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:إنَّ لَكَ تِسعَةً وَ تِسعينَ عِرقاً،
ص:40
55.امام على عليه السلام: از ازدواج با زن كم خِرد بپرهيزيد؛چرا كه همراهى او بلاست و فرزندانش تباه.
56.امام صادق عليه السلام: سه چيز براى فرزند بر عهدۀ پدر است:مادر خوب براى او برگزيدن، نام نيك بر او نهادن،و تلاش فراوان در تربيت او نمودن.
57.امام على عليه السلام: هر كس خوش حال مى شود كه به شبيه ترينِ مردم به پيامبر خدا از گردن تا صورت،نگاه كند،به حسن بن على بنگرد و هر كس خوش حال مى شود كه به شبيه ترينِ مردم به پيامبر خدا از گردن تا پا،از نظر شكل و رنگ نگاه كند،به حسين بن على بنگرد.
58.امام على عليه السلام: هر كس مى خواهد به سيماى پيامبر خدا،از سر تا گردن،نگاه كند،به حسن بنگرد و هر كس مى خواهد به پايين تر از گردن تا پاى وى نگاه كند،به حسين بنگرد.آن دو،شباهت به وى را تقسيم كرده اند.
59.امام على عليه السلام: يكى از انصار،رو به پيامبر خدا كرد و گفت:اى پيامبر خدا! اين،دختر عموى من است و من،فلانى پسر فلانى هستم (و تا ده تن از نياكان خود را شمرد) و او فلانى،دختر فلانى است (و تا ده تن از نياكان او را شمرد).نه در نسب من،نه در نسب او هيچ سياه پوستى وجود ندارد،حال آن كه او اين سياه پوست حبشى را به دنيا آورده است !
پيامبر خدا،مدّتى طولانى سر به زير انداخت.سپس،سر خود را بلند كرد و فرمود:«همانا تو نود و نُه رگ و ريشه دارى و او هم نود و نُه رگ و ريشه دارد.
هرگاه با او درآميزى،
ص:41
و لَها تِسعَةً وَ تِسعينَ عِرقاً،فَإِذَا اشتَمَلتَ اضطَرَبَتِ العُروقُ،و سَألَ اللّهَ عز و جل كُلُّ عِرقٍ مِنها أن يُذهِبَ الشَّبَهَ إلَيهِ،قُم فَإِنَّهُ وَلَدُكَ،و لَم يَأتِكَ إلّامِن عِرقٍ مِنكَ أو عِرقٍ مِنها.
قالَ:فَقامَ الرَّجُلُ و أخَذَ بِيَدِ امرَأَتِهِ،و ازدادَ بِها و بِوَلَدِها عُجباً. (1)
60.الإمام الباقر عليه السلام: أتى رَجُلٌ مِنَ الأنصارِ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَقالَ:هذهِ ابنَةُ عَمِّي وامرَأتي لا أعلَمُ إلّاخَيراً،وَ قَد أتَتني بِوَلَدٍ شَديدِ السَّوادِ،مُنتَشِرِ المِنخِرَينِ،جَعدٍ، (2)قَطَطٍ، (3)أفطَسِ (4)الأنفِ،لا أعرِفُ شِبهَهُ في أخوالي ولا في أجدادي !
فَقالَ لِامرَأَتِهِ:ما تَقولينَ؟قالَت:لا وَ الّذي بَعَثَكَ بِالحَقِّ نَبِيّاً،ما أقعَدتُ مَقعَدَهُ مِنّي مُنذُ مَلَكَني أحَداً غَيرَهُ.
قال:فَنَكَسَ رَسولُ اللّهِ بِرَأسِهِ مَلِيّاً،ثُمَّ رَفَعَ بَصَرَهُ إلَى السَّماءِ،ثُمَّ أقبَلَ عَلَى الرَّجُلِ فَقالَ:يا هذا،إنَّهُ لَيسَ مِن أحَدٍ إلّابَينَهُ و بَينَ آدمَ تِسعَةٌ و تِسعونَ عِرقاً،كُلُّها تَضرِبُ فِي النَّسَبِ،فَإِذا وَقَعَتِ النُّطفَةُ فِي الرَّحِمِ اضطَربَت تِلكَ العُروقُ؛تَسأَلُ اللّهَ الشُّبهَةَ (5)لَها،فَهذا مِن تِلكَ العُروقِ الَّتي لَم يُدرِكها أجدادُكَ و لا أجدادُ أجدادِكَ،خُذ إلَيكَ ابنَكَ.فَقالَتِ المَرأَةُ:فَرَّجتَ عَنّي يا رَسُولَ اللّهِ. (6)
61.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ لِلرَّحِمِ أربَعَةَ أوعِيَةٍ،فَما كانَ فِي الأوَّلِ فَلِلأبِ،وما كانَ فِي الثّاني فَلِلاُمِّ،و ما كانَ فِي الثّالِثِ فَلِلعُمومَةِ،وَ ما كانَ فِي الرّابِعِ فَلِلخُؤُولَةِ. (7)
ص:42
ريشه ها به حركت درمى آيند و هر ريشه اى از خداوند متعال مى خواهد كه [فرزند] شباهت به او ببرد.برخيز كه او فرزند توست و جز از رگ و ريشۀ تو يا رگ و ريشۀ او نيست».
آن مرد،برخاست و دست همسرش را گرفت و خرسندى اش نسبت به او و فرزندش افزون شد.
60.امام باقر عليه السلام: يكى از انصار،خدمت پيامبر خدا رسيد و گفت:اين،دخترعمو و همسر من است.[از او] جز نيكى چيزى نمى دانم.با اين حال،او فرزندى براى من آورده كه بسيار سياه است،سوراخ هاى بينى اش بزرگ،مويش فرفرى و بينى اش پهن است.شبيه او را نه در دايى هايم مى شناسم،نه در نياكانم.
پيامبر خدا به همسر او فرمود:«تو چه مى گويى؟».گفت:نه.سوگند به آن كسى كه تو را به حق برانگيخته است،در مدّتى كه او مرا در اختيار گرفته،هيچ كس را به جاى او ننشانده ام.
پيامبر خدا،مدّتى طولانى سرِ خود را پايين انداخت.سپس،چشم خود را به آسمان گرداندْ و آن گاه رو به مرد كرد و فرمود:«اى مرد! هيچ كس نيست،مگر اين كه بين او و آدم،نود و نُه رگ و ريشه وجود دارد كه همگى در نسب،نقش دارند.
وقتى نطفه در رَحِم قرار مى گيرد،اين رگ ها به حركت در مى آيند و از خداوند مى خواهند كه فرزند به آنها شبيه باشد.لذا اين،از رگ هايى است كه نه نياكان تو،نه نياكانِ نياكان تو آن را درك نكرده اند.فرزندت را بگير».
زن گفت:مشكل مرا برطرف كردى،اى پيامبر خدا!
61.امام صادق عليه السلام: همانا خداوند عز و جل براى رَحِم،چهار ظرف آفريده است.از اين رو، آنچه [از نطفه كه] در ظرف نخستين قرار گيرد،براى پدر است و آنچه در دومين قرار گيرد،براى مادر است و آنچه در سومين قرار گيرد،براى عموهاست و آنچه در چهارمين قرار گيرد،براى دايى هاست.
ص:43
62.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ تبارَكَ وتعالى إذا أرادَ أن يَخلُقَ خَلقاً جَمَعَ كُلَّ صورَةٍ بَينَهُ و بَينَ آدَمَ، ثُمَّ خَلَقَهُ عَلى صُورَةِ إحداهُنَّ،فَلا يَقولَنَّ أحَدٌ لِوَلَدِهِ:هذا لا يُشبِهُني ولا يُشبِهُ شَيئاً مِن آبائي. (1)
3/2:دَورُ الوِرَاثَةِ في خُلُقِ المَولودِ
63.الإمام عليّ عليه السلام: حُسنُ الأخلاقِ بُرهانُ كَرَمِ الأَعراقِ. (2)
64.عنه عليه السلام: إذا كَرُمَ أصلُ الرَّجُلِ كَرُمَ مَغيبُهُ و مَحضَرُهُ. (3)
65.عنه عليه السلام: عَلَيكُم في طَلَبِ الحَوائِجِ بِشِرافِ النُّفوسِ،ذَوي الاُصولِ الطَّيِّبَةِ؛فَإِنَّها عِندَهُم أقضَى،و هِيَ لَدَيكُم أَزْكى. (4)
66.عنه عليه السلام: عَلَيكُم في قَضاءِ حَوائِجِكُم بِكِرامِ الأنفُسِ و الاُصولِ،تُنجَح لَكُم عِندَهُم مِن غَيرِ مِطالٍ و لا مَنٍّ. (5)
67.مروج الذهب -في ذِكرِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ في أزمَةِ حَربِ الجَمَلِ لَمّا وَقَفَ حينَ واجَهَتهُ الرِّماحُ وََالنُّشّابُ-:فَأَتاهُ عَلِيٌّ عليه السلام:فَضَرَبَهُ بِقائِمِ سَيفِهِ وقالَ:أَدرَكَكَ عِرقٌ مِن امِّكَ. (6)
ص:44
62.امام صادق عليه السلام: همانا خداوند-تبارك و تعالى-هرگاه اراده كند كه كسى را بيافريند، همۀ صورت هاى بين او تا آدم عليه السلام را جمع مى كند.
سپس او را برصورت يكى از آنان مى آفريند.پس هرگز كسى دربارۀ فرزند خود نگويد:اين،نه شبيه من است،نه شبيه هيچ يك از نياكان من.
63.امام على عليه السلام: خوش اخلاقى،دليل كرامت ريشه هاست.
64.امام على عليه السلام: هر گاه كسى از بزرگوارى خانوادگى برخوردار باشد،برخورد او در پشتِ سر و پيشِ رو،بزرگوارانه است.
65.امام على عليه السلام: براى برآوردن نيازهايتان،نزد انسان هاى شرافتمندِ اصيل و داراى ريشه هاى نيكو برويد؛چرا كه نيازِ شما نزد آنان بيشتر برآورده مى شود و آنان،نزد شما پاكيزه ترند.
66.امام على عليه السلام: بر شما باد كه در بر آوردن نيازهايتان به سراغ انسان هاى گرامى و ريشه دار رويد.نزد آنان،بى درنگ و بى منّت،حاجت روا مى شويد.
67.مروج الذهب -در يادكرد هنگامى كه محمّد بن حنفيه در كشاكش جنگ جمل،در مواجهه با نيزه ها و تيرها توقّف كرد-امام على عليه السلام به سوى او آمد و با غلاف شمشير به او زد وفرمود:«رگى از مادرت در تو تأثير گذاشته است!».
ص:45
68.الإمام الصادق عليه السلام -في زِيارَةِ الأَربَعينَ-:بِأَبي أنتَ و امِّي يَا ابنَ رَسولِ اللّهِ،أشهَدُ أنَّكَ كُنتَ نُوراً فِي الأصلابِ الشّامِخَةِ وَ الأرحامِ الطّاهِرَةِ،لَم تُنَجِّسكَ الجاهِلِيَّةُ بِأنجاسِها،و لَم تُلبِسكَ المُدلَهِمَّاتِ (1)مِن ثِيابِها. (2)
69.عنه عليه السلام: قامَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَطيباً فَقالَ:أيُّهَا النّاسُ،إيّاكُم و خَضراءَ الدِّمَنِ.قيلَ:يا رَسولَ اللّهِ،و ما خَضراءُ الدِّمَنِ؟قالَ:المَرأَةُ الحَسناءُ في مَنبَتِ السَّوءِ. (3)
4/2:دَورُ زَواجِ الأقارِبِ
70.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اغتَرِبوا؛لا تُضووا (4). (5)
71.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَنكِحُوا القَرابَةَ القَريبَةَ؛فَإِنَّ الوَلَدَ يُخلَقُ ضاوِياً. (6)
ص:46
68.امام صادق عليه السلام -در زيارت اربعين سيّد الشهدا-:پدر و مادرم فداى تو،اى فرزند پيامبر خدا! گواهى مى دهم كه تو نورى در پشت هاى بزرگوار و رَحِم هاى پاك بودى،آلودگى هاى جاهليت،تو را نيالود و ناپاكى ها،لباسش را بر تو نپوشانْد.
69.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا،خطبه خواند و فرمود:«اى مردم! از سبزه هاى مَزبَله بپرهيزيد».
گفته شد:اى پيامبر خدا! سبزۀ مزبله چيست؟
فرمود:«زن زيباروى در رستنگاه (خانوادۀ) بد».
70.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با غريبه ازدواج كنيد تا فرزند ضعيف نياوريد.
71.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با خويشان نزديك،ازدواج نكنيد؛چرا كه فرزند ضعيف،پديد مى آيد.
ص:47
الفصل الثالث: طعام الوالدين
1/3:دَورُ الطَّعامِ الحَرامِ فِي المَولودِ
72.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَابنَ مَسعودٍ:لا تَأكُلِ الحَرامَ،و لا تَلبَسِ الحَرامَ،و لا تَأخُذ مِنَ الحَرامِ،و لا تَعصِ اللّهَ؛لِأَنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ لِإِبليسَ: «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاّ غُرُوراً» 1 . (1)
73.تفسير العيّاشي عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر عليه السلام ،قال:سَأَلتُهُ عَن شِركِ الشَّيطانِ؛قَولِهِ: «وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» ،قالَ:ما كانَ مِن مالٍ حَرامٍ فَهُوَ شَريكُ الشَّيطانِ.
قالَ:و يَكونُ مَعَ الرَّجُلِ حَتّى يُجامِعَ،فَيَكونَ مِن نُطفَتِهِ وَنُطفَةِ الرَّجُل إذا كانَ حَراماً. (2)
74.تفسير العيّاشي عن محمّد عن أحدهما عليهما السلام: شِركُ الشَّيطانِ ما كانَ مِن مالٍ حَرامٍ فَهُوَ
ص:48
72.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى پسر مسعود! حرام نخور،حرام نپوش،از [راه] حرام [زن ] مگير و نافرمانى خدا نكن؛چرا كه خداوند متعال به ابليس مى فرمايد:«و با بانگ خود،هر كه را مى توانى،از جاى بركَن و با سوارگانت و پيادگانت بر آنان بتاز و در اموال و فرزندان آنان شريك شو و به آنان،وعده بده،و شيطان،جز فريبْ وعده شان نمى دهد».
73.تفسير العيّاشى -به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر عليه السلام دربارۀ شريك شدن شيطان پرسيدم؛[ يعنى] سخن خداوند:«و در اموال واولاد آنان شريك شو».
امام عليه السلام فرمود:«آنچه از مال حرام به وجود آيد،شريك شيطان است.گاه،اين شرك شيطان،همراه مرد است تا اين كه آميزش كند.از اين رو،اگر مال او حرام باشد،فرزند از نطفۀ شيطان و نطفۀ مرد خواهد بود».
74.تفسير العيّاشى -به نقل از محمّد-:امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام فرمود:«همتاى شيطان،فرزندى است كه از مال حرام به وجود آيد كه [در واقع] از مشاركت
ص:49
مِن شِركَةِ الشَّيطان،و يَكونُ مَعَ الرَّجُلِ حِينَ يُجامِعُ،فَيَكونُ نُطفَتُهُ مَعَ نُطفَتِهِ إذا كانَ حَراماً،قالَ:كِلتَيهِما جَميعاً مُختَلِطَينِ،و قالَ:رُبَّما خُلِقَ مِن واحِدَةٍ،و رُبَّما خُلِقَ مِنهُما جَميعاً. (1)
75.الإمام الصادق عليه السلام: كَسبُ الحَرام يَبينُ فِي الذُّرِيَّةِ. (2)
2/3:دَورُ غِذاءِ الوالِدِ فِي الوَلَدِ
76.الإمام الصادق عليه السلام: مَن أكَلَ سَفَرجَلَةً عَلَى الرِّيقِ طابَ ماؤُهُ،و حَسُنَ وَلَدُهُ. (3)
77.طبّ الأئمّة عن بكير بن محمّد: كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ عليه السلام فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:
يَابنَ رَسولِ اللّهِ،يولَدُ الوَلَدُ فَيَكونُ فِيهِ البَلَهُ و الضَّعفُ؟
فَقالَ:ما يَمنَعُكَ مِنَ السَّويقِ؟ (4)اشرَبهُ وَمُر أهلَكَ بِهِ؛فَإِنَّهُ يُنبِتُ اللَّحمَ،ويَشُدُّ العَظمَ،ولا يولَدُ لَكُم إلَّاالقَوِيُّ. (5)
78.الإمام الكاظم عليه السلام: مَن أكَلَ البَيضَ و البَصَلَ وَ الزَّيتَ زادَ في جُماعِهِ،ومَن أكَلَ اللّحمَ بِالبَيضِ كَبُرَ عَظمُ وَلَدِهِ. (6)
79.الكافي عن عمرو بن إبراهيم عن الخراساني: (7)أكلُ الرُّمّانِ الحُلوِ يَزيدُ في ماءِ
ص:50
شيطان،متولّد شده است.اگر مال،حرام باشد،شيطان،همراه مرد خواهد بود تا اين كه آميزش كند و نطفه اش با نطفۀ مرد مى آميزد»و فرمود:«هر دو (نطفه) با هم آميخته هستند»و فرمود:«گاهى فرزند از يك نطفه آفريده مى شود و گاهى از هر دو با هم».
75.امام صادق عليه السلام: [اثر] درآمد حرام،در نسل آشكار مى شود.
76.امام صادق عليه السلام: هر كس ناشتا يك بِهْ بخورد،نطفه اش پاكيزه مى شود و فرزندش نيكو مى گردد.
77.طب الأئمّة عليهم السلام -به نقل از بُكير بن محمّد-:نزد امام صادق عليه السلام بودم كه كسى به ايشان گفت:اى فرزند پيامبر خدا! [گاهى] فرزندى زاده مى شود؛ولى كم خرد و ناتوان است.
فرمود:«چه چيزى تو را از [خوردن] سَويق (1)باز داشته است؟خودت بخور و همسرت را نيز به خوردن آن،وا دار؛چرا كه گوشت مى رويانَد و استخوان را محكم مى سازد و جز فرزند قوى براى شما زاده نمى شود».
78.امام كاظم عليه السلام: هر كس تخم مرغ،پياز و روغن زيتون بخورد،بر توان آميزش او افزوده مى شود و هر كس گوشت را با تخم مرغ بخورد،استخوان فرزندش درشت خواهد شد.
79.الكافى -به نقل از عمرو بن ابراهيم،از خراسانى (2)-:خوردن انار شيرين،منىِ مرد
ص:51
الرَّجُلِ و يُحَسِّنُ الوَلَدَ. (1)
3/3:دَورُ غِذاءِ الحامِلِ فِي الجَنينِ
80.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أطعِمُوا المَرأةَ فِي شَهرِها الَّذي تَلِدُ فيهِ التَّمرَ؛فَإنَّ وَلَدَها يَكونُ حَليماً نَقِيّاً. (2)
81.عنه صلى الله عليه و آله: أطعِموا حَبالاكُمُ اللُّبانَ؛فَإِنَّ الصَّبِيَّ إذا غُذِّيَ في بَطنِ امِّهِ بِاللُّبانِ (3)اشتَدَّ قَلبُهُ،وَ زِيدَ في عَقلِهِ،فَإِن يَكُ ذَكَراً كانَ شُجاعَاً،و إن وُلِدَت انثى عَظُمَت عَجيزَتُها (4)فَتَحظّى بِذلِكَ عِندَ زَوجِها. (5)
82.الإمام الرضا عليه السلام: أطعِمُوا حَبالاكُم ذَكَرَ اللُّبان،فَإِن يَكُ في بَطنِها غُلامٌ خَرَجَ ذَكِيَّ القَلبِ،عَالِماً،شُجاعاً،و إن تَكُ جارِيَةً حَسُنَ خَلقُها و خُلُقُها،و عَظُمَت عَجيزَتُها، و حَظِيَت عِندَ زَوجِها. (6)
83.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أطعِموا نِساءَكُم الحَوامِلَ اللُّبانَ؛فَإنَّهُ يَزيدُ في عَقلِ الصَّبِيِّ. (7)
84.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن امرَأَةٍ حامِلَةٍ أكَلَت البِطِّيخَ بِالجُبنِ إلّايَكونُ مَولودُها حَسَنَ الوَجهِ
ص:52
راافزايش مى دهد و فرزند را زيبا مى گردانَد.
80.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زن،در ماهى كه زايمان مى كند،خرما بدهيد؛چرا كه فرزند او بردبار و پاك مى شود.
81.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زنان باردار خود،كُندر دهيد؛چرا كه كودك،اگر در شكم مادرش با كُندر تغذيه شود،قلبش استوار و عقلش افزون مى شود.اگر پسر باشد،شجاع مى گردد و اگر دختر باشد،سَرين او درشت مى شود و از اين رو،مورد علاقۀ شوهرش قرار خواهد گرفت.
82.امام رضا عليه السلام: به زنان باردارتان كُندُر نر بدهيد كه اگر در شكم او پسر باشد،هوشمند، دانا و دلير خارج مى شود و اگر دختر باشد،خوش رو و خوش خو مى گردد و سَرين او بزرگ مى شود و مورد علاقۀ شوهرش قرار مى گيرد.
83.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زنان باردارتان كُندر دهيد؛چرا كه بر خِرَد كودك مى افزايد.
84.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ زن باردارى نيست كه خربزه با پنير بخورد،مگر اين كه نوزادش خوش چهره و خوش خو مى گردد.
ص:53
و الخُلُقِ. (1)
85.عنه صلى الله عليه و آله: أَطعِموا حَبالاكُمُ السَّفَرجَلَ؛فَإِنَّه يُحَسِّنُ أخلاقَ أولادِكُم. (2)
86.عنه صلى الله عليه و آله: رائِحَةُ الأَنبِياءِ عليهم السلام رائِحَةُ السَّفَرجَلِ،و رائِحَةُ الحورِ العينِ رائِحَةُ الآسِ، (3)و رائِحَةُ المَلائِكَةِ رائِحَةُ الوَردِ،و رائِحَةُ ابنَتي فاطِمَةَ الزَّهراءِ عليها السلام رائِحَةُ السَّفَرجَلِ وَ الآسِ وَ الوَردِ،و لا بَعَثَ اللّهُ نَبِيّاً و لا وَصِيّاً إلّاوُجِدَ مِنهُ رائِحَةُ السَّفَرجَلِ؛فَكُلوها، وَأَطعِمُوا حَبالاكُم؛يَحسُنَ أولادُكُم. (4)
87.مكارم الأخلاق عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُوا السَّفرجَلَ و تَهادَوهُ بَينَكُم؛فَإِنَّهُ يَجلُو البَصَرَ، و يُنبِتُ المَوَدَّةَ فِي القَلبِ،وأطعِموهُ حَبالاكُم؛فَإِنَّهُ يُحَسِّنُ أولادَكُم.
وفي رواية:يُحَسِّنُ أخلاقَ أولادِكُم. (5)
88.الإمام الصادق عليه السلام لَمّا نَظَرَ إلى غُلامٍ جَميلٍ-:يَنبَغي أن يَكونَ أبو هذَا الغُلامِ أكَلَ السَّفَرجَلَ. (6)
89.عنه عليه السلام: عَلَيكَ بالهِندَباءِ؛ (7)فَإِنَّهُ يَزيدُ فِي الماءِ،وَ يُحَسِّنُ الوَلَدَ،و هُوَ حارٌّ لَيِّنٌ،يَزيدُ فِي الوَلَدِ الذُّكورَةَ. (8)
ص:54
85.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به زنان باردارتان بِهْ بدهيد؛چرا كه اخلاق فرزندانتان را نيكو مى گردانَد.
86.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بوى پيامبران،بوى بِهْ و بوى حورالعين،بوى [گياه خوش بوى] آس و بوى فرشتگان،بوى گل است و بوى دخترم فاطمۀ زهرا،بوى بِهْ و آس و گل است.خداوند،هيچ پيامبر و هيچ وصىّ اى را برنينگيخت،مگر آن كه او بوى بِهْ مى داد.پس آن را بخوريد و به زنان باردارتان بدهيد،كه فرزندانتان زيبا مى شوند.
87.مكارم الأخلاق: پيامبر خدا فرمود:«بِهْ بخوريد و به يكديگر هديه دهيد؛چرا كه چشم را جلا مى دهد و دوستى را در دل مى رويانَد و آن را به زنان باردارتان بدهيد؛ چرا كه فرزندانتان را زيبا مى گردانَد».
و در روايتى ديگر آمده كه فرمود:«اخلاق فرزندانتان را نيكو مى سازد».
88.امام صادق عليه السلام -هنگامى كه به جوان زيبايى نگاه كرد-:بايد پدر اين پسر،بِه خورده باشد.
89.امام صادق عليه السلام: كاسنى بخور؛چرا كه منى را افزايش مى دهد و فرزند را نيكو مى گردانَد.گرم و مليّن است و برمردانگى فرزند مى افزايد.
ص:55
90.الكافي عن شرحبيل بن مسلم: أنَّهُ (1)قالَ فِي المَرأَةِ الحامِلِ:تَأكُلُ السَّفَرجَلَ؛فَإِنَّ الوَلَدَ يَكونُ أطيَبَ ريحاً وَ أَصفَى لَوناً. (2)
4/3:دَورُ غِذاءِ النُّفَساءِ في المَولودِ
91.الإمام عليّ عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:لِيَكُن أوَّلُ ما تَأكُلُ النُّفَسَاءُ الرُّطَبَ؛فَإنَّ اللّهَ تَعالى قالَ لِمَريَمَ: «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا» . (3)
قيلَ:يا رَسولَ اللّهِ،فإن لَم يَكُن أوانُ الرُّطَبِ؟
قالَ:سَبعُ تَمراتٍ مِن تَمرِ المَدينَةِ،فإن لَم يَكُن فَسَبعُ تَمراتٍ مِن تَمرِ أمصارِكُم؛ فَإِنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ:و عِزَّتي و جَلالِي و عَظَمَتي وَ ارتِفاعِ مَكاني لا تَأكُلُ نُفَساءُ يَومَ تَلِدُ الرُّطَبَ فَيَكونُ غُلاماً إلّاكانَ حَليماً،و إن كانت جارِيَةً كانَت حَليمَةً. (4)
92.عنه عليه السلام: خَيرُ تُمورِكُم البَرنيّ، (5)فأطعِموا النّسَاءَ في نِفاسِهِنَّ يَخرُج أولادُكُم حُكَمَاءَ. (6)
93.الإمام الصادق عليه السلام: أطعِمُوا البَرنِيَّ نِساءَكُم في نِفاسِهِنَّ تَحلُمُ أولادُكُم. (7)
ص:56
90.الكافى -به نقل از شُرَحبيل بن مسلم-:امام [ على عليه السلام ] دربارۀ زن باردار فرمود:«بِهْ بخورد كه نوزاد،خوش بوتر و خوش رنگ تر خواهد شد».
91.امام على عليه السلام: پيامبر خدا فرمود:«رطب،بايد نخستين چيزى باشد كه زائو مى خورد؛ چرا كه خداوند متعال به مريم [پس از تولّد مسيح] فرمود:«وتنۀ درخت خرما را به سوى خود تكان ده،بر تو خرماى تازه فرو مى ريزد»».
گفته شد:اى پيامبر خدا! اگر وقتِ رطب نباشد؟
فرمود:«هفت خرما از خرماى مدينه.اگر نبود،هفت خرما از خرماى شهرهايتان؛چرا كه خداوند عز و جل مى فرمايد:"به عزّت و جلال و عظمت و والايى جايگاهم،سوگند،زائو،روز زايمان رطب نمى خورَد،مگر اين كه فرزند او،پسر باشد يا دختر،بردبار خواهد شد"».
92.امام على عليه السلام: بهترين خرماى شما،بَرنى (1)است.از آن به زنان در دوران نفاسشان بدهيد تا فرزندانتان حكيم شوند.
93.امام صادق عليه السلام: به زنانتان هنگام نفاسشان خرماى بَرنى دهيد،تا فرزندانتان بردبار گردند.
ص:57
الفصل الرابع: كيفيّة انعقاد النطفة
1/4:آثارُ طيبِ الوِلادَةِ
94.معاني الأخبار عن الحسين بن زيد،عن الإمام الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:مَن أحَبَّنا أَهلَ البَيتِ،فَليَحمَدِ اللّهَ تَعالى عَلى أوَّلِ النِّعَمِ.قيلَ:و ما أوَّلُ النِّعَمِ؟
قالَ:طيبُ الوِلادَةِ،و لا يُحِبُّنا إلّامَن طابَت وِلادَتُهُ،وَ لا يُبغِضُنا إلّامَن خَبُثَت وِلادَتُهُ. (1)
95.علل الشرائع: أبو أيّوبَ الأنصارِيُّ:اعرِضوا حُبَّ عَلِيٍّ عَلى أولادِكُم،فَمَن أحَبَّهُ فَهُوَ مِنكُم،وَ مَن لَم يُحِبَّهُ فَاسأَلوا امَّهُ مِن أينَ جَاءَت بِهِ؛فَإِنّي سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ:«لا يُحِبُّكَ إلّامُؤمِنٌ،ولا يُبْغِضُكَ إلّامُنافِقٌ أو وَلَدُ زِنيَةٍ، أو حَمَلَتهُ امُّهُ وَ هِيَ طامِثٌ». (2)
96.الإمام عليّ عليه السلام: جَميلُ المَقصَدِ يَدُلُّ عَلى طَهارَةِ المَولِدِ. (3)
ص:58
94.معانى الأخبار -به نقل از حسين بن زيد،از امام صادق،از پدرانش عليهم السلام-:پيامبر خدا فرمود:«هر كس ما اهل بيت را دوست دارد،بايد خداوند را بر نخستين نعمت، ستايش كند».
گفته شد:نخستين نعمت چيست؟
فرمود:«پاك زادگى.دوست نمى دارد ما را،مگر كسى كه ولادتش پاك باشد و دشمن نمى دارد ما را،مگر كسى كه ناپاك زاده باشد».
95.علل الشرائع -به نقل از ابو ايّوب انصارى-:دوستىِ على را به فرزندان خود عرضه كنيد.هر كس او را دوست داشت،از شماست و هر كس او را دوست نداشت،از مادرش بپرسيد او را از كجا آورده است؛چرا كه من شنيدم پيامبر خدا به على بن ابى طالب مى فرمود:«تو را دوست نمى دارد،مگر انسان باايمان،و تو را دشمن نمى دارد،مگر منافق يا زنازاده يا كسى كه مادرش او را در هنگام ناپاكى،باردار شده است».
96.امام على عليه السلام: خوش نيّت بودن،نشانۀ پاكى ولادت است.
ص:59
97.الإمام الباقر عليه السلام: مَن طَهُرَت وِلادَتُهُ دَخَلَ الجَنَّةَ. (1)
98.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَعالى خَلَقَ الجَنَّةَ طاهِرَةً مُطَهَّرَةً،فلا يَدخُلُها إلّامَن طابَت وِلادَتُهُ. (2)
99.عنه عليه السلام: مَن وَجَدَ بَردَ حُبِّنا عَلى قَلبِهِ فَليُكثِرِ الدُّعاءَ لِاُمِّهِ؛فَإِنَّها لَم تَخُن أباهُ. (3)
100.المحاسن عن أبي عبداللّه المدائني: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:إذا بَرَدَ عَلى قَلبِ أحَدِكُم حُبُّنا فَليَحمَدِ اللّهَ عَلى اولَى النِّعَمِ.قُلتُ:عَلى فِطرَةِ الإسلامِ؟قالَ:لا،ولكِن عَلى طيبِ المَولِدِ،إنَّهُ لا يُحِبُّنا إلّامَن طابَت وِلادَتُهُ،و لا يُبغِضُنا إلَّاالمُلزَقُ الَّذي تَأتي بِهِ امُّهُ مِن رَجُلٍ آخَرَ فَتُلزِمُهُ زَوجَها،فَيَطَّلِعُ عَلى عَوراتِهِم و يَرِثُهُم أموالَهُم،فَلا يُحِبُّنا ذلِكَ أبَداً،و لا يُحِبُّنا إلّامَن كانَ صَفوَةً مِن أيِّ الجيلِ كانَ. (4)
2/4:آثارُ خُبثِ الوِلادَةِ
الكتاب
«وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ». 5
الحديث
101.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الخُلُقُ الحَسَنُ لا يُنزَعُ إلّامِن وَلَدِ حَيضَةٍ،أو وَلَدِ زِنيَةٍ. (5)
ص:60
97.امام باقر عليه السلام: كسى كه پاك زاده باشد،وارد بهشت مى شود.
98.امام صادق عليه السلام: خداوند متعال،بهشت را پاك و پاكيزه آفريد.از اين رو،وارد آن نمى شود،مگر كسى كه پاك زاده باشد.
99.امام صادق عليه السلام: هر كس خُنكاى محبّت ما را در دل خود يافت،مادرش را بسيار دعا كند؛چرا كه به پدرش خيانت نكرده است.
100.المحاسن -به نقل از ابو عبد اللّه مدائنى-:امام صادق عليه السلام فرمود:«هرگاه خنكاى محبّت ما بر قلب كسى از شما نشست،بايد خدا را به خاطر نخستين نعمت،ستايش كند».
گفتم:[يعنى] بر فطرت اسلام؟
فرمود:«نه،بر پاك زادگى؛چرا كه ما را دوست نمى دارد،مگر كسى كه ولادتش پاك باشد و ما را دشمن نمى دارد،مگر كسى كه مادرش او را از مرد ديگرى آورده و به همسرش نسبت داده باشد و در نتيجه،از نهان آنان آگاه مى شود و از اموالشان ارث مى بَرَد،ولى هرگز ما را دوست نمى دارد.ما را دوست نمى دارد،مگر كسى كه پاك باشد؛از هر نسل و نژادى كه باشد».
قرآن
«[خداوند خطاب به شيطان:] و در اموال و فرزندان آنان،شريك شو».
حديث
101.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوش اخلاقى،از كسى جز فرزندِ حيض و يا فرزند زنا،ستانده نمى شود.
ص:61
102.عنه صلى الله عليه و آله -لِعَليٍّ عليه السلام-:لا يُبغِضُكُم إلّاثَلاثَةٌ:وَلَدُ زِنا،وَ مُنافِقٌ،وَ مَن حَمَلَت بِهِ امُّهُ و هِيَ حائِضٌ. (1)
103.كنز العمّال عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يَأتي عَلَى النّاسِ زَمانٌ يُشارِكُهُمُ الشَّياطِينُ في أولادِهِم.قيلَ:و كائِنٌ ذلِكَ يا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:نَعَم.قالوا:و كَيفَ نَعرِفُ أولادَنا مِن أولادِهِم؟قالَ:بِقِلَّةِ الحَياءِ،و قِلَّةِ الرَّحمَةِ. (2)
104.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن لَم يَستَحِ فيما قالَ،أو قيلَ لَهُ فَهُوَ لِغَيرِ رِشَدَةٍ،أو حَمَلَت بِهِ امُّهُ عَلى غَيرِ طُهرٍ. (3)
105.الإمام عليّ عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنَّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ عَلى كُلِّ فَحّاشٍ بَذيءٍ قَليلِ الحَياءِ،لا يُبالي ما قالَ،و لا ما قيلَ لَهُ؛فَإِنَّكَ إن فَتَّشتَهُ لَم تَجِدهُ إلّالِغَيَّةٍ (4)أو شِركَ شَيطانٍ.فَقيلَ:يا رَسولَ اللّهِ،و في النّاسِ شِركُ شَيطانٍ؟!
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:أما تَقرَأُ قَولَ اللّهِ عز و جل: «وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ». 5
106.عنه عليه السلام: مَن لَؤُمَ ساءَ ميلادُهُ. (5)
107.الإمام الباقر عليه السلام: إذا زَنَى الرَّجُلُ أدخَلَ الشَّيطانُ ذَكَرَهُ فَعَمِلا جَميعاً،و كانَتِ النُّطفَةُ واحِدَةً،وَ خُلِقَ مِنهُمَا الوَلَدُ،ويَكونُ شِركَ شَيطانٍ. (6)
ص:62
102.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -به على عليه السلام-:جز [اين] سه گروه،كسى شما را دشمن نمى دارد:
زنازاده،منافق،و كسى كه مادرش در حال حيض،او را باردار شده باشد.
103.كنز العمّال -به نقل از ابو هريره-:پيامبر خدا فرمود:«بر مردم،زمانى فرا مى رسد كه شيطان ها در فرزندان آنان مشاركت مى كنند».
گفته شد:اين،شدنى است،اى پيامبر خدا؟
فرمود:«آرى».
گفتند:چگونه فرزندانمان را از فرزندانِ آنان تشخيص دهيم؟
فرمود:«به كم شرمى و كم رحمى».
104.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس از آنچه مى گويد يا به او گفته مى شود،شرم نكند،يا ناپاك زاده است يا مادرش در حال ناپاكى به او باردار شده است.
105.امام على عليه السلام: پيامبر خدا فرمود:«همانا خداوند،بهشت را بر هر بد زبانِ ناسزاگوى كم حيايى كه نه از آنچه مى گويد،باكى دارد و نه از آنچه درباره اش گفته مى شود،حرام كرده است.اگر حال او را بررسى كنى،او را جز زنازاده يا شريك شيطان نمى يابى».
پرسيده شد:اى پيامبر خدا! آيا در ميان انسان ها هم شريك شيطان وجود دارد؟
پيامبر خدا فرمود:«آيا اين سخن خداوند عز و جل [به شيطان] را نخوانده اى:«و در اموال و فرزندان با آنان شريك شو»؟
106.امام على عليه السلام: هر كس پست باشد،ولادتش ناشايست بوده است.
107.امام باقر عليه السلام: وقتى مرد زنا مى كند،شيطان،نرينه اش را وارد مى كند و هر دو با هم زنا مى كنند؛نطفه [ى آنها] يكى مى شود و فرزند از هر دو [ نطفه] آفريده مى گردد و همتاى شيطان است.
ص:63
108.الإمام الصادق عليه السلام: لا يُبغِضُنا إلّامَن خَبُثَت وِلادَتُهُ،أو حَمَلَت بِهِ امُّهُ في حَيضِها. (1)
3/4:مَضَارٌّ وَطءِ الحائِضِ
الكتاب
«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ». 2
الحديث
109.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن جامَعَ امرَأَتَهُ وهِيَ حائِضٌ فَخَرَجَ الوَلَدُ مَجذوماً أو أبرَصَ فَلا يَلومَنَّ إلّانَفسَهُ. (2)
110.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى كَرِه لَكُم-أيَّتُها الاُمَّةُ-أربَعاً وعِشرينَ خَصلَةً،و نَهاكُم عَنها:...كَرِهَ لِلرَّجُلِ أن يَغشَى امرَأَتَهُ و هِيَ حائِضٌ،فَإِن غَشِيَها فَخَرَجَ الوَلَدُ مَجذوماً أو أبرَصَ فَلا يَلومَنَّ إلّانَفسَهُ. (3)
111.عنه صلى الله عليه و آله: مَن وَطِئَ امرَأتَهُ و هِيَ حائِضٌ فَقُضِيَ بَينَهُما وَلَدٌ فأصابَهُ جُذامٌ فَلا يَلومَنَّ إلّا نَفسَهُ. (4)
112.الكافي عن عذافر الصيرفي: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:تَرى هؤُلاءِ المُشَوَّهينَ خَلقُهُم؟قالَ:
ص:64
108.امام صادق عليه السلام: ما را دشمن نمى دارد،مگر كسى كه ناپاك زاده باشد يا مادرش در زمان حيض،باردار شده باشد.
قرآن
«از تو دربارۀ حيض مى پرسند.بگو [براى آنان] رنجى است.پس هنگام حيض،از آنان كناره بگيريد و با آنان،نزديكى نكنيد تا پاك شوند و چون [خود را] پاك كردند،آن گونه كه خداوند به شما فرموده،به آنان درآييد.بى ترديد،خداوند،توبه كنندگان را دوست دارد و پاكيزگان را [نيز] دوست دارد».
حديث
109.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس با همسرش در حال حيض آميزش كند و فرزندش با جذام يا پيسى متولّد شود،كسى جز خود را نبايد سرزنش كند.
110.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هان،اى امّت! خداوند-تبارك و تعالى-بيست و چهار خصلت را براى شما نمى پسندد و شما را از آنها نهى كرده است:...براى مرد نمى پسندد كه با همسرش در حال حيض درآميزد،كه اگر درآميزد و فرزند با جذام يا پيسى زاده شود،كسى جز خود را نبايد سرزنش كند.
111.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه با همسرش در حال حيض آميزش كند و فرزندى از آن دو به وجود آيد كه مبتلا به جذام باشد،كسى جز خود را نبايد سرزنش كند.
112.الكافى -به نقل از عذافر صيرفى-:امام صادق عليه السلام فرمود:«اين گروه زشتْ چهره را مى بينى؟»گفتم:بله.
ص:65
قُلتُ:نَعَم.
قالَ:هؤُلاءِ الَّذينَ آباؤهُم يَأتونَ نِساءَهُم فِي الطَّمَثِ. (1)
4/4:بَرَكاتُ الدُّعاءِ عِندَ الجِماعِ
113.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أما لَو أنَّ أحَدَهُم يَقولُ حِينَ يَأتي أهلَهُ:«بِسمِ اللّهِ،اللّهمَّ جَنِّبني الشَّيطانَ،و جَنِّبِ الشَّيطانَ ما رَزَقتَنا»ثُمَّ قُدِّرَ بَينَهما فِي ذلِكَ-أو قُضِيَ وَلَدٌ- (2)لَم يَضُرَّهُ شَيطانٌ أبَداً. (3)
114.عنه صلى الله عليه و آله: يا عَلِيُّ،إذا جامَعتَ فَقُل:«بِسمِ اللّهِ،اللّهُمَّ جَنِّبنَا الشَّيطانَ و جَنِّبِ الشَّيطانَ ما رَزَقتَني»،فَإِن قُضِيَ أن يَكونَ بَينَكُما وَلَدٌ لَم يَضُرَّهُ الشَّيطانُ أبَداً. (4)
115.الإمام عليّ عليه السلام: إذا أرادَ أحَدُكُم مُجامَعَةَ زَوجَتِهِ فَليَقُل:اللّهُمَّ إنّي استَحلَلتُ فَرجَها بِأَمرِكَ،و قَبِلتُها بِأَمانَتِكَ،فَإِن قَضَيتَ لي مِنها وَلَداً فَاجعَلهُ ذَكَراً سَوِيّاً،و لا تَجعَل لِلشَّيطانِ فيهِ نَصيباً و لا شَريكاً. (5)
116.الإمام الباقر عليه السلام: إذا أرَدتَ الوَلَدَ فَقُل عِندَ الجِماعِ:اللّهُمَّ ارزُقني وَلَداً،وَ اجَعَلهُ تَقِيّاً لَيسَ في خَلقِهِ زِيادَةٌ و لا نُقصانٌ،وَ اجعَل عاقِبَتَهُ إلى خَيرٍ. (6)
ص:66
فرمود:«اينان،كسانى اند كه پدرانشان با زنانشان در حال حيض در آميخته اند» (1).
113.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آگاه باشيد،اگر كسى هنگامى كه [ براى آميزش] نزد همسرش مى رود، بگويد:«به نام خدا،بار الها! شيطان را از من دور ساز و شيطان را از آنچه روزى ما كرده اى،دور ساز»و سپس،در اين [آميزش] فرزندى ميان آنان مقدّر و يا قطعى شود،شيطان،هرگز به او زيان نمى رساند.
114.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اى على! هرگاه آميزش كردى،بگو:«به نام خدا.بار خدايا! شيطان را از ما دور ساز و شيطان را از آنچه روزى ام كردى،دور ساز».با اين اقدام،اگر تقدير [خدا] چنين شد كه فرزندى از شما دو نفر به وجود آيد،شيطان،هرگز به او زيان نمى رساند.
115.امام على عليه السلام: هرگاه يكى از شما قصد آميزش با همسرش را داشت،بايد بگويد:«بار الها! شرمگاه او را به فرمان تو بر خود حلال كردم و او را به عنوان امانت تو پذيرفتم.
پس اگر فرزندى از او براى من تقدير كردى،او را پسرى سالم قرار ده و براى شيطان،نه بهره اى در او قرار ده،نه شراكتى».
116.امام باقر عليه السلام: هرگاه فرزند خواستى،هنگام آميزش بگو:«بار الها! فرزندى روزى ام كن و او را با تقوا قرار ده؛نه افزونى در جسم او باشد،نه كاستى،و او را عاقبت به.
ص:67
117.الإمام الصادق عليه السلام: مَن أرادَ أن يُحبَلَ لَهُ فَليُصَلِّ رَكعَتَينِ بَعدَ الجُمعَةِ،يُطيلُ فيهِمَا الرُّكوعَ وَ السُّجودَ،ثُمَّ يَقولُ:اللّهُمَّ إنّي أَسأَلُكَ بِما سَأَلَكَ بِهِ زَكرِيّا،يا رَبِّ لا تَذَرنِي فَرداً و أنتَ خَيرُ الوارِثينَ،اللّهُمَّ هَب لي مِن لَدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً،إنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ، اللّهُمَّ بِاسمِكَ استَحلَلتُها،و في أمانَتِكَ أخَذتُها،فَإِن قَضَيتَ في رَحِمِها وَلَداً فَاجعَلهُ غُلاماً مُبارَكاً زَكِيّاً،و لا تَجعَل لِلشَّيطانِ فيهِ شِركاً و لا نَصيباً. (1)
118.تفسير العيّاشي عن سليمان بن خالد: قُلتُ لِأبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:ما قَولُ اللّهِ: «شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» ؟قالَ:فَقالَ:قُل في ذلِكَ قَولاً:أَعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ. (2)
5/4:دَورُ الأَحوالِ و الأَوقاتِ فِي انعِقادِ النُّطفَةِ
119.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يُكرَهُ أن يَغشَى الرَّجُلُ المَرأَةَ و قَدِ احتَلَمَ حَتّى يَغتَسِلَ مِنِ احتِلامِهِ الَّذي رَأى،فَإن فَعَلَ و خَرَجَ الوَلَدُ مَجنوناً فَلا يَلومَنَّ إلّانَفسَهُ. (3)
120.عنه صلى الله عليه و آله: إذا أتى أحَدُكُم أهلَهُ فَليَستَتِر؛فَإِنَّهُ إذا لَم يَستَتِر استَحيَتِ المَلائِكَةُ و خَرَجَت، و حَضَرَهُ الشَّيطانُ،فَإذا كانَ بَينَهُما وَلَدٌ كانَ الشَّيطانُ فيهِ شَريكٌ (4). (5)
121.عنه صلى الله عليه و آله في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام-:يا عَلِيُّ،لا تُجامِع امرَأتَكَ في أوَّلِ الشَّهرِ و وَسَطِهِ و آخِرِهِ؛فَإِنَّ الجُنونَ وَ الجُذامَ وَ الخَبَلَ لَيُسرِعُ إلَيها و إلى وَلَدِها.
ص:68
خيرگردان».
117.امام صادق عليه السلام: كسى كه مى خواهد همسرش باردار گردد،بعد از نماز جمعه،دو ركعت نماز با ركوع و سجودِ طولانى بخواند و سپس بگويد:«بار الها! همان چيزى را از تو مى خواهم كه زكريا از تو خواست.بار الها! مرا تنها مگذار و تو بهترين وارثى.بار الها! از جانب خودت نسلى پاك به من ببخش.همانا تو شنواى دعايى.بار الها! به نام تو او را بر خود حلال كردم و به عنوان امانت تو،او را گرفتم.پس اگر در رَحِم او فرزندى تقدير كردى،او را پسرى مبارك و پاك قرار ده و براى شيطان،نه شراكتى در او قرار ده،نه بهره اى».
118.تفسير العيّاشى -به نقل از سليمان بن خالد-:به امام صادق عليه السلام گفتم:معناى اين سخن خداوند«و با آنان،در اموال و فرزندان شريك شو»چيست؟
فرمود:«در اين باره،اين سخن را بگو:"از شرّ شيطان رانده شده،به خداى شنواىِ دانا پناه مى برم"».
119.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ناپسند است كه مرد،در حال احتلام با همسر خود درآميزد،مگر آن كه از جنابتى كه ديده است،غسل كند،كه اگر در حال جنابت چنين كرد و فرزند مجنون زاده شد،جز خود را نبايد سرزنش كند.
120.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه يكى از شما با همسرش درآميخت،بايد خود را بپوشانَد؛چرا كه اگر نپوشاند،فرشتگان شرم مى كنند و خارج مى شوند و شيطان،حاضر مى شود و اگر از آنان فرزندى به وجود آيد،شيطان در [ نطفۀ] او شريك مى شود.
121.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش به على عليه السلام-:اى على! با همسر خود در آغاز ماه و ميانۀ آن و پايان آن،آميزش نكن؛چرا كه ديوانگى و جذام و بى خِردى،با شتاب به سراغ همسر و فرزندش مى رود.
ص:69
يا عَلِيُّ،لا تُجامِع امرَأَتَكَ بَعدَ الظُّهرِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ في ذلِكَ الوَقتِ يَكونُ أحوَلَ،و الشَّيطانُ يَفرَحُ بِالحَوَلِ فِي الإنسانِ.
يا عَلِيُّ،لا تَتَكَلَّم عِنْدَ الجِماعِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ لا يُؤمَنُ أن يَكونَ أخرَسَ،و لا يَنظُرَنَّ أحَدٌ إلى فَرْجِ امرَأتِهِ،و ليَغُضَّ بَصَرَهُ عِندَ الجِماعِ،فَإِنَّ النَّظَرَ إلَى الفَرجِ يورِثُ العَمى فِي الوَلَدِ.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِعِ امرَأَتَكَ بِشَهوَةِ امرَأَةِ غَيرِكَ؛فَإِنِّي أخشى إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ أن يَكونَ مُخَنَّثاً أو مُؤَنَّثاً مُخبَّلاً....
يا عَلِيُّ،لا تُجامِعِ امرَأتَكَ مِن قِيامٍ،فَإِنَّ ذلِكَ مِن فِعلِ الحَميرِ،فَإِن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ كانَ بَوّالاً فِي الفِراشِ،كالحَمير البَوّالَةِ في كُلِّ مَكانٍ.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِعِ امرَأتَكَ فِي لَيلَةِ الأضحى فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَيْنَكُما وَلَدٌ يَكونُ لَهُ سِتُّ أصابِعَ أو أربَعُ أصابِعَ.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِعِ امرَأتَكَ تَحتَ شَجَرَةٍ مُثمِرَةٍ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ جَلَّاداً قَتَّالاً أو عَريفاً.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِعِ امرَأتَكَ في وَجهِ الشَّمسِ وتَلَألُئِها إلاّ أن تُرخِيَ سِتراً فَيَستُرَكُما؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ لا يَزالُ في بُؤسٍ وفَقرٍ حَتَّى يَموتَ.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِعِ امرَأتَكَ بَينَ الأذانِ وَالإِقامَةِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ حَريصاً عَلى إهراقِ الدِّماءِ.
يا عَلِيُّ،إذا حَمَلَتِ امرَأتُكَ فَلا تُجامِعها إلّاو أنتَ عَلى وُضوءٍ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ أعمَى القَلبِ بَخيلَ اليَدِ.
ص:70
اى على! بعد از ظهر با همسرت آميزش نكن،كه اگر در اين زمان فرزندى ميان شما به وجود آيد،چپْ چشم مى شود و شيطان از چپْ چشم بودن انسان،خرسند مى گردد.
اى على! هنگام آميزش سخن مگو؛چرا كه اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد، از اين كه لال شود،ايمن نيست.نبايد هيچ كس به شرمگاه همسرش نگاه كند و بايد هنگام آميزش،چشم خود را ببندد؛چرا كه نگريستن به شرمگاه،كورىِ فرزند را در پى مى آورد.
اى على! با شهوت زن ديگرى با همسر خود آميزش مكن؛چرا كه من بيم آن را دارم كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آمد،خنثا (پسر زنْ صفت) باشد يا دختر ديوانه....
اى على! ايستاده با همسرت آميزش مكن؛چرا كه اين،كارِ درازگوش است و اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد،بر بستر بسيار بول مى كند،مانند درازگوش كه در هر جا بسيار بول مى كند.
اى على! شبِ عيد قربان با همسر خود آميزش مكن؛چرا كه اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد،يا شش انگشتى مى شود يا چهار انگشتى.
اى على! زير درخت ميوه،با همسر خود آميزش مكن؛چرا كه اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد،يا جلّاد آدم كُش مى شود يا عريف.
اى على! زير خورشيد و تابش آن با همسرت آميزش مكن،مگر از رواندازى استفاده كنى كه شما را بپوشانَد؛چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،هماره در گرفتگى و فقر باشد تا بميرد.
اى على! ميان اذان و اقامه با همسر خود آميزش مكن؛چرا كه اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد،به خون ريزى حريص مى گردد.
اى على! هرگاه همسرت باردار شد،با او آميزش مكن،مگر اين كه وضو داشته باشى؛چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،كوردل و خشكْ دست مى گردد.
ص:71
يا عَلِيُّ،لا تُجامِع أهلَكَ فِي النِّصفِ مِن شَعبانَ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ مَشؤوماً،ذا شأمَةٍ في وَجهِهِ.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِع أهلَكَ في آخِرِ دَرَجَةٍ مِنهُ إذا بَقِيَ يَومانِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ عَشّاراً (1)أو عَوناً لِلظّالِمينَ،وَيَكونُ هَلاكُ فِئامٍ (2)مِنَ النّاسِ عَلى يَدَيهِ.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِع أهلَكَ عَلى سُقوفِ البُنيانِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ مُنافِقاً مُرائِياً مُبتَدِعاً.
يا عَلِيُّ،إذا خَرَجتَ في سَفَرٍ فَلا تُجامِع أهلَكَ مِنْ تِلكَ اللَّيلَةِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يُنفِقُ مالَهُ في غَيرِ حَقٍّ،وقَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ» 3.
يا عَلِيُّ،لا تُجامِع أهلَكَ إذا خَرَجتَ إلى سَفَرٍ مَسيرَةَ ثَلاثَةِ أيَّامٍ و لَياليهِنَّ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ عَوناً لِكُلِّ ظالِمٍ عَلَيكَ....
يا عَلِيُّ،لا تُجامِع أهلَكَ في أوَّلِ ساعَةٍ مِنَ اللَّيلِ؛فَإِنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ لا يُؤمَنُ أن يَكونَ ساحِراً مُؤثِراً للدُنيا عَلَى الآخِرَةِ. (3)
122.عنه صلى الله عليه و آله -في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام-:يا عَلِيُّ،عَلَيكَ بالجِماعِ لَيلَةَ الإثنَينِ؛فَإنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ حافِظاً لِكِتابِ اللّهِ،راضِياً بِما قَسَمَ اللّهُ عز و جل.
يا عَلِيُّ،إن جامَعتَ أهلَكَ في لَيلَةِ الثُّلاثاءِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ؛فَإِنَّهُ يُرزَقُ الشَّهادَةَ بَعدَ شَهادَةِ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ و أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،و لا يُعذِّبُهُ اللّهُ مَعَ المُشرِكينَ،
ص:72
اى على! در نيمۀ شعبان با همسر خود آميزش مكن؛چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،شوم گشته و چهره اى زشت مى يابد.
اى على! دو روز مانده به آخر شعبان با همسرت آميزش مكن؛چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،يا باج بگير مى شود و يا ياور ستمكاران،و نابودى گروهى بسيار از مردم،به دست او خواهد بود.
اى على! بر پشت بام ساختمان ها با همسرت آميزش مكن؛چرا كه اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد،منافقِ رياكارِ بدعت گذار مى شود.
اى على! هرگاه براى مسافرت حركت كردى،همان شب با همسر خود آميزش مكن؛چرا اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،مال خود را به ناحق مصرف مى كند.
«همانا تبذيرگران،برادرانِ شيطان اند».
اى على! هرگاه به اندازۀ سه روز و سه شب سفر كردى،با همسر خود آميزش مكن؛چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،بر ضدّ تو ياور هر ستمگرى مى شود.
اى على! آغاز شب با همسر خود آميزش مكن؛چراكه اگر ميان شما فرزندى به وجود آيد،از اين كه افسونگر و ترجيح دهندۀ دنيا بر آخرت شود،ايمن نيست.
122.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در سفارش به على عليه السلام-:اى على! بر تو باد آميزش در شب دوشنبه؛چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد،حافظ كتاب خدا و راضى به قسمت خدا مى شود.
اى على! اگر شب سه شنبه با همسرت آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد،بعد از گواهى به اين كه«خدايى جز اللّه نيست»و اين كه«محمّد، فرستادۀ خداست»،شهادت روزى اش مى شود و خداوند،او را با مشركان عذاب
ص:73
و يَكونُ طَيِّبَ النَّكهَةِ وَ الفَمِ،رَحيمَ القَلبِ،سَخِيَّ اليَدِ،طاهِرَ اللِّسانِ مِنَ الغيبَةِ وَ الكِذبِ وَ البُهتانِ.
يا عَلِيُّ،إن جامَعتَ أهْلَكَ لَيلَةَ الخَميسِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ؛فَإِنَّهُ يَكونُ حاكِماً مِنَ الحُكّامِ،أو عالِماً مِنَ العُلَماءِ.و إن جامَعتَها يَومَ الخَميسِ عِندَ زَوالِ الشَّمسِ عَن كَبِدِ السَّماءِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ،فَإِنَّ الشَّيطانَ لا يَقرَبُهُ حَتّى يَشيبَ،و يَكونُ قَيِّماً، (1)و يرزُقُهُ اللّهُ عز و جل السَّلامَةَ فِي الدِّينِ وَ الدُّنيا.
يا عَلِيُّ،وَ إن جامَعتَها لَيلَةَ الجُمُعَةِ و كانَ بَينَكُما وَلَدٌ؛فَإِنَّهُ يَكونُ خَطيباً قَوّالاً مُفَوَّهاً،وَ إن جامَعتَها يَومَ الجُمُعَةِ بَعدَ العَصرِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ؛فَإِنَّهُ يَكونُ مَعروفاً مَشهوراً عَالِماً،و إن جامَعتَها في لَيلَةِ الجُمُعَةِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ،فَإِنَّهُ يُرجى أن يَكونَ الوَلَدُ مِنَ الأبدالِ (2)إن شاءَ اللّهُ تَعالى. (3)
123.الإمام عليّ عليه السلام: إذا أرادَ أحَدُكُم أن يَأتِيَ أهلَهُ فَليَتَوَقَّ أوَّلَ الأهِلَّةِ و أَنصافَ الشُّهورِ؛ فَإِنَّ الشَّيطانَ يَطلُبُ الوَلَدَ في هذَينِ الوَقتَينِ،وَ الشَّياطينُ يَطلُبونَ الشِّركَ فيهِما، فَيَجيؤونَ و يُحبِلونَ. (4)
124.الإمام الرضا عليه السلام: الجِماعُ بَعدَ الجِماعِ مِن غَيرِ أن يَكونَ بَينَهُما غُسلٌ يُورِثُ لِلوَلَدِ الجُنونَ. (5)
125.عنه عليه السلام: لا تَقرَبِ النِّساءَ في أوَّلِ اللَّيلِ لا شِتاءً و لا صَيفاً،و ذلِكَ أنَّ المَعِدَةَ وَ العُروقَ
ص:74
نمى كند.خوش بو بدن و خوش بو دهان،دل مهربان وگشاده دست مى شود،و از غيبت و دروغ و تهمت،پاكْ زبان مى شود.
اى على! اگر شبِ پنج شنبه با همسرت آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد،يا فرمان روايى از فرمان روايان و يا دانشمندى از دانشمندان مى شود و اگر روز پنج شنبه،هنگام مايل شدن خورشيد از وسط آسمان با او آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد،شيطان به او نزديك نمى شود تا پير شود و به بزرگى و سرپرستى مى رسد و خداوند،سلامت دين و دنيا را روزى وى مى گردانَد.
اى على! واگر شب جمعه با همسرت آميزش كردى و فرزنددار شديد،گويندۀ سخنورِ زبان آورى مى شود و اگر عصرِ جمعه با او آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد،دانشمندى معروف و مشهور مى گردد و اگر جمعه شب،بعد از نماز عشا با او آميزش كردى،اميد است كه آن فرزند،از ابدال (1)باشد،إن شاء اللّه تعالى!
123.امام على عليه السلام: هرگاه كسى از شما خواست با همسرش درآميزد،بايد در اوّل ماه ها و نيمۀ ماه ها خوددارى كند؛چرا كه شيطان در اين دو زمان،فرزند خواهى مى كند و شيطان ها در اين زمان،خواستار مشاركت [در نطفه] هستند.از اين رو، مى آيند و باردار مى كنند.
124.امام رضا عليه السلام: آميزش پس از آميزش،بدون اين كه ميان آنها غسل باشد،ديوانگى را براى فرزند در پى مى آورد.
125.امام رضا عليه السلام: آغاز شب،چه در زمستان و چه در تابستان،با زنان آميزش مكن.اين، بدان جهت است كه معده و رگ ها پُرند و اين،وضعيت مناسبى [براى آميزش]
ص:75
تَكونُ مُمتَلِئَةً و هُوَ غَيرُ مَحمودٍ،يُتَخَوَّفُ مِنهُ القولَنجُ (1)وَ الفالِجُ،و اللَّقوَةُ، (2)و النِّقرِسُ، (3)و الحَصاةُ،و التَّقطِيرُ،وَ الفَتقُ وَ ضَعفُ البَصَرِ و الدِّماغِ.
فَإِذا أُريدَ ذلِكَ فَليَكُن في آخِرِ اللَّيلِ؛فَإِنَّهُ أصَحُّ لِلبَدَنِ،و أرجى لِلوَلَدِ،وَ أذكى لِلعَقلِ فِي الوَلَدِ الَّذي يُقضى بَينهُما. (4)
ص:76
نيست و بيم قولنج و فلج و لرزش چانه و نِقرس (1)و سنگ [كليه] و تقطير (چكانش) بول وفتق و ضعف در بينايى و ذهن مى رود.پس اگر كسى ارادۀ آميزش دارد،بايد در پايان شب باشد كه براى بدن،سالم تر و براى فرزند [آوردن]،اميدواركننده تر و براى افزونى هوش فرزندى كه در اين ميان پديد مى آيد،بهتر است (2).
ص:77
ص:78
ص:79
ص:80
بررسى ره نمودهاى پيشوايان اسلام دربارۀ حقوق نوزاد،نشان مى دهد كه كودك، در آغاز تولّد،هشت حق بر خانوادۀ خود دارد.اين حقوق،عبارت اند از:
روزى كه خداوند متعال،نعمتى به انسان عنايت كند،«عيد» (1)است و فرخنده و مبارك.نوزاد،نعمت بزرگى براى خانواده است و جشن تولّد،در حقيقت،جشن سپاس گزارى از اين نعمت بزرگ الهى است و تهنيت گفتن آن و وليمه دادن براى بزرگداشت آن،مطلوب است.
جشن تولّد،بزرگداشت روزى است كه نخستين نعمت الهى كه خلعت وجود است،انسان را فرا مى گيرد و او با كمال عزّت و بزرگوارى،ديده به جهان مى گشايد.
ص:81
پيامبر خدا از امام على عليه السلام پرسيد:«نخستين نعمتى كه خداوند به تو عنايت كرد، چيست؟».
امام عليه السلام پاسخ داد:نخستين نعمت الهى بر من،اين است كه مرا آفريد،در حالى كه چيز درخور ذكرى نبودم. (1)
بنا بر اين،تكرار همه سالۀ جشن تولّد،به منظور سپاس گزارى از نخستين نعمت الهى،شايسته و نيكوست،هرچند دليل خاصّى كه استحباب اين جشن را اثبات نمايد،وجود ندارد؛مانند جشن تكليف.
دربارۀ غسل نوزاد،چند نكته قابل توجّه است:
الف-مقصود از اين غُسل،شستشوى نوزاد نيست؛بلكه مقصود،غُسل به مفهوم شرعى آن است.بنا بر اين،كسى كه نوزاد را غُسل مى دهد،بايد احكام غسل (مانند:قصد قربت و ترتيب) را رعايت نمايد.
ب-استحباب اين غسل،مشروط است به ضرر نداشتن آن براى كودك. (3)
ج-استحباب غسل نوزاد،هنگام تولّد است و تأخير در آن،تا دو سه روز، مانعى ندارد. (4)
ص:82
د-برخى از فقهاى گذشته،غسل دادن نوزاد را واجب دانسته اند. (1)
نكاتى كه در مورد اين اقدام قابل توجّه است،اينهاست:
الف-اذان،بايد در گوش راست نوزاد گفته شود و اقامه،در گوش چپ او. (2)
ب-هنگام گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد،در برخى روايات،پس از بلند شدن صداى طفل و در برخى،قبل از افتادن ناف او ذكر شده است. (3)
ج-اين سنّت اسلامى،حاكى از نقش آفرينى نخستين صداها در طبيعت كودك و تأثير آن در تربيت و سرنوشت اوست.
مقصود از اين عمل،ماليدن مقدارى تربت سيّد الشهدا عليه السلام و آب فرات (4)به كام نوزاد است.
حكمت اين كار،آن است كه حق طلبى،عدالت خواهى و دوستى اهل بيت عليهم السلام در آغاز زندگى،در جان كودك نفوذ كند،چنان كه در برخى روايات (5)به اين معنا اشاره شده است.
در شمارى از روايات،برداشتن كام كودك با آب باران،آب گرم،خرما و عسل نيز توصيه شده است و از اين رو،در صورت امكان،بهتر است قدرى عسل و خرما
ص:83
با كمى آب فرات يا آب باران مخلوط كنند و به كام كودك بمالند. (1)
اين ره نمود نيز نشان دهندۀ نقش نخستين خوردنى ها،مانند نخستين شنيدنى ها، در سرنوشت كودك است.
در روايات اسلامى،انتخاب نام نيكو براى نوزاد،نخستين نيكى خانواده به فرزند، شمرده شده است.شايسته است خانواده هاى مسلمان،با بهره گيرى از ره نمودهاى پيشوايان خود،بهترين نام را براى فرزندان خويش انتخاب نمايند.اين ره نمودها عبارت اند از:
الف-خانواده ها مى تواند هر نام زيبايى را براى كودك خود،انتخاب كنند؛
ب-صادق ترين نام ها،نام هايى است كه حاكى از عبوديت و پيوند انسان با آفريدگار خود باشد؛
ج-بهترين نام ها،نام انبياى الهى و پيشوايان دينى و بهتر از همه،نام محمّد است؛
د-كسانى كه خداوند متعال،چهار فرزند پسر به آنها عنايت كرده،نكوهيده است كه نام يكى از آنها را«محمّد»نگذارند؛
ه-نام گذارى فرزند قبل از تولّد،انجام شود و اگر معلوم نيست كه جنين،دختر است يا پسر،نامى كه با هر دو تناسب دارد،انتخاب گردد. (2)البته تغيير نام پس از تولّد مانعى ندارد؛
ص:84
و-نام گذارى پسر به«محمّد»تا هفت روز پس از تولّد،و تغيير آن پس از
گذشتن اين مدّت،در صورت تمايل؛
ز-برخى نام ها مانند:محمّد و فاطمه،به دليل ارتباط آنها با شخصيت هاى بزرگ اسلامى،احترام ويژه اى دارند كه بايد رعايت گردد؛
ح-نام هايى مانند:شهاب،حريق،حباب،كلب،فرار،حرب و ظالم،كه حاكى از شر و يا اشرارند،مكروه است؛
ط-نام هايى كه حاكى از خودستايى است يا هنگام نفى آنها در گفتگو فال بد زده مى شود (مانند:مبارك)،نكوهيده شمرده شده است.
ى-نام هايى كه شايستۀ خداوند متعال است (مانند:قدّوس،حَكَمْ،وخالق)، نبايد در نام گذارى مورد استفاده قرار گيرند و برخى،اين گونه نام گذارى را تحريم كرده اند. (1)
نكاتى كه در اين باره بايد مورد توجّه قرار گيرد،عبارت است از:
الف-عقيقه كردن براى فرزند،مستحبّ مؤكّد است؛بلكه برخى از فقها (1)آن را واجب دانسته اند.
ب-مستحب است براى پسر،گوسفند نر عقيقه شود و براى دختر،گوسفند ماده.
ج-زمان عقيقه كردن،روز هفتم ولادت است و اگر در آن تأخير بيفتد، استحباب آن ساقط نمى شود؛بلكه اگر پدر و مادر براى فرزند عقيقه نكردند، مستحب است شخص پس از بلوغ براى خود،عقيقه كند.
د-مستحب است كه گوشت عقيقه را ميان مؤمنان تقسيم كنند و از آنان بخواهند براى نوزاد،دعا كنند؛ولى بهتر است عقيقه را بپزند و حدّاقل،ده نفر از اهل ايمان را براى خوردن آن،دعوت كنند تا از آن بخورند و براى نوزاد،دعا نمايند.
ه-مستحب است در تقسيم كردن گوشت عقيقه،استخوان هاى آن را نشكنند و پا و ران،بلكه يك چهارم آن را براى ماما بفرستند.
و-براى پدر و مادر نوزاد و عائلۀ پدر،مكروه است از عقيقۀ نوزادشان بخورند و اين كراهت،براى مادر نوزاد،بيشتر است. (2)
ز-دعا كردن هنگام ذبح عقيقه،مستحب است.دعاهايى كه در اين باره از اهل بيت عليهم السلام وارد شده،بسيار است. (3)
ص:86
ختنه كردن پسر در روز هفتم ولادت،مستحب است و تأخير آن تا هنگام بلوغ،جايز است.احتياط،آن است كه اولياى كودك،او را قبل از بلوغ ختنه كنند؛امّا پس از بلوغ،ختنه،واجبِ فورى است و تأخير در آن جايز نيست.
همچنين،مستحب است كه هنگام ختنۀ كودك،دعاى مأثور خوانده شود. (1)
ص:87
الفصل الأوّل: حقوق الوليد
1/1:تَعْظِيم الميلادِ
الكتاب
«وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا». 1
«وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا». 2
الحديث
126.الإمام الباقر عليه السلام: يَابنَ الأيّامِ الثَّلاثِ،يَومُكَ الَّذي وُلِدتَ فيهِ،و يَومُكَ الَّذي تَنزِلُ فيهِ قَبرَكَ،ويَومُكَ الَّذي تَخرُجُ فيهِ إِلى رَبِّكَ،فَيَا لَهُ مِن يَومٍ عَظيمٍ. (1)
127.عنه عليه السلام -في تَهنِئَتِهِ لِرَجُلٍ بِمَولودٍ-:أَسأَلُ اللّهَ أن يَجعَلَهُ خَلَفاً مَعَكَ،وَ خَلَفاً بَعدَكَ،فَإِنَّ الرَّجُلَ يُخلِفُ أَباهُ فِي حَياتِهِ و مَوتِهِ. (2)
ص:88
قرآن
«ودرود بر او،روزى كه زاده شد و روزى كه مى ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى شود!»
«و سلام بر من،روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم!»
حديث
126.امام باقر عليه السلام: اى [ انسان! اى] فرزندِ روزهاى سه گانه:آن روز كه در آن زاده شدى،آن روز كه در قبرت فرود مى آيى،و آن روز كه به سوى پروردگارت بيرون مى آيى.اى واى بر او از آن روز بزرگ!
127.امام باقر عليه السلام -هنگام تبريك به خاطر فرزنددار شدن كسى-:از خدا مى خواهم كه او را با تو و پس از تو،جانشين [شايستۀ] تو قرار دهد؛چرا كه فرزند،جانشين پدر در زندگى و مرگ اوست.
ص:89
128.الإمام الصادق عليه السلام: أكبَرُ ما يَكونُ الإِنسانُ يَومَ يولَدُ،و أصغَرُ ما يَكونُ يَومَ يَموتُ. (1)
129.عنه عليه السلام: هَنَّأَ رَجُلٌ رَجُلاً أصابَ ابناً فَقالَ:يُهنِئُكَ الفارِسُ.فَقالَ لَهُ الحَسَنُ عليه السلام:ما عِلمُكَ يَكونُ فارِساً أو راجِلاً؟
قَالَ:جُعِلتُ فِداكَ فَما أَقولُ؟
قال:تَقولُ:شَكَرتَ الواهِبَ،و بورِكَ لَكَ فِي المَوهوبِ،و بَلَغَ أَشُدَّه،و رَزَقَكَ بِرَّهُ. (2)
130.الكافي عن عليّ بن الحكم عن بعض أصحابنا: أولَمَ أبُو الحَسَنِ مُوسى عليه السلام وَليمَةً عَلى بَعضِ وُلدِهِ،فَأَطعَمَ أهلَ المَدينَةِ ثَلاثَةَ أيّامٍ الفالوذَجاتِ (3)في الجِفانِ فِي المَساجِدِ وَ الأزِقَّةِ. (4)
2/1:غَسلُ المَولودِ
131.الإمام الصادق عليه السلام: غَسلُ المَولودِ واجِبٌ. (5)
3/1:الأذانُ وَ الإِقامَةُ في أُذُنِ الوَليدِ
132.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ فَأَذَّنَ في أُذُنِهِ اليُمنى و أَقامَ في أُذُنِهِ اليُسرى،لَم يَضُرَّهُ
ص:90
128.امام صادق عليه السلام: بزرگ ترين روز انسان،روزى است كه زاده مى شود و كوچك ترين روز او،روزى است كه مى ميرد.
129.امام صادق عليه السلام: شخصى در تبريك به كسى كه پسردار شده بود،گفت:تولّد فرزند سواركار،بر تو مبارك باد !
امام حسن عليه السلام به او فرمود:«تو چه مى دانى كه او سواركار خواهد شد يا پياده؟».
گفت:فدايت شوم،پس چه بگويم؟
فرمود:«بگو:سپاس گزاردى بخشنده [ى اين نعمت] را و هديه [ى خداوند] بر تو مبارك باد.[اميدوارم] به كمال برسد و خداوند،نيكى اش را روزى تو گردانَد!».
130.الكافى -به نقل از على بن حكم،از يكى از شيعيان-:امام كاظم عليه السلام در تولّد يكى از فرزندانش،تا سه روز با كاسه هاى بزرگ در مساجد و كوچه ها به مردم مدينه با فالوده، (1)وليمه داد.
131.امام صادق عليه السلام: غُسل دادن نوزاد،لازم است.
132.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس صاحب فرزند شود و در گوش راست او اذان و در گوش
ص:91
أُمُّ الصِّبيانِ. (1)
133.عنه صلى الله عليه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ مَولودٌ فَليُؤَذِّن في اذُنِهِ اليُمنى بِأَذانِ الصَّلاةِ،وَليُقِم فِي اليُسرى؛ فَإِنَّها عِصمَةٌ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ. (2)
134.سنن أبي داوود عن أبي رافع: رَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أذَّنَ في اذُنِ الحَسَنِ بنِ عَلِيٍّ حِينَ وَلَدَتهُ فاطِمَةُ بِالصَّلاةِ. (3)
135.الإمام عليّ عليه السلام: لَمّا حَضَرَت وِلادَةُ فاطِمَةَ عليها السلام،قال رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِأَسماءَ بِنتِ عُمَيسٍ و امِّ سَلَمَةَ:اِحضَراها،فإِذا وَقَعَ وَلَدُها واستَهَلَّ فَأَذِّنا في اذُنِهِ اليُمنى و أَقِيما في اذُنِهِ اليُسرى؛فَإِنَّهُ لا يُفعَلُ ذلِكَ بِمِثلِهِ إلّاعُصِمَ مِنَ الشَّيطانِ،و لا تُحدِثا شَيئاً حَتّى آتِيَكُما.
فَلَمَّا وَلَدَت فَعَلَتا ذلِكَ،فَأتاهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَسَرَّهُ وَ لَبَّأهُ (4)بِريقِهِ،و قالَ:اللّهُمَّ إنِّي اعيذُهُ بِكَ و وُلدَهُ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ. (5)
136.الإمام الصادق عليه السلام -فيما يُفعَلُ بِالمَولودِ إذا وُلِدَ-:مُرُوا القابِلَةَ أو بَعضَ مَن يَليهِ أن تُقيمَ الصَّلاةَ في اذُنِهِ اليُمنى؛فَلا يُصيبُهُ لَمَمٌ (6)و لا تابِعَةٌ (7)أبَداً. (8)
137.عنه عليه السلام -أيضاً-:و أذِّن في اذُنِهِ اليُمنى و أقِم فِي اليُسرى،تَفعَلُ بِهِ ذلِكَ قَبلَ أن تَقطَعَ
ص:92
چپ او اقامه گويد،امّ صبيان (1)به او زيان نمى رساند.
133.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى هر كس فرزندى زاده شود،بايد در گوش راست او اذان نماز و در گوش چپ او اقامه بگويد؛چرا كه اين كار،مايۀ ايمنى از شيطانِ رانده شده است.
134.سنن أبى داوود -به نقل از ابو رافع-:پيامبر خدا را ديدم كه وقتى فاطمه عليها السلام حسن بن على عليهما السلام را به دنيا آورد،در گوش او اذان نماز خواند.
135.امام على عليه السلام: وقتى زمان زايمان فاطمه عليها السلام فرا رسيد،پيامبر خدا به اسماء بنت عميس و امّ سلمه فرمود:«در كنارش باشيد كه وقتى فرزندش به دنيا آمد و گريست،در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوييد؛چرا كه هر جا همانند اين كار انجام شده،نوزاد از شيطان در امان مانده است،و هيچ نكنيد تا من بيايم».
وقتى فاطمه عليها السلام [او را] به دنيا آورد،آنان همين كار را كردند.سپس،پيامبر خدا آمد و ناف او را بُريد و آب دهانش را به او خورانيد و گفت:«خداوندا! من،او را و فرزندان او را از شرّ شيطان رانده شده،در پناه تو قرار مى دهم».
136.امام صادق عليه السلام -دربارۀ آنچه هنگام ولادت نوزاد،انجام مى دهند-:به ماما يا كسى كه نزد اوست،فرمان دهيد در گوش راست او اذان بگويد،تا هرگز ديوانه و جن زده نشود.
137.امام صادق عليه السلام -در بيان آنچه هنگام ولادت،انجام مى دهند-:در گوش راست او
ص:93
سُرَّتَهُ؛فَإِنَّهُ لا يَفزَعُ أبَداً،و لا تُصيبُهُ امُّ الصِّبيانِ. (1)
4/1:التَّحنيكُ
138.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يُحَنَّكُ (2)المَولودُ بِالماءِ السُّخنِ. (3)
139.مسند أبي يعلى عن أبي موسى: وُلِدَ لي غُلامٌ فَأتَيتُ بِهِ رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله،فَسَمَّاهُ إبراهيمَ و حَنَّكَهُ بِتَمرَةٍ،و دَعا لَهُ بالبَرَكَةِ،و دَفَعَهُ إلَيَّ. (4)
140.صحيح مسلم عن عائشة: أنّ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ يُؤتى بالصّبيانِ فَيُبَرِّكُ عَلَيهِم و يُحَنِّكُهُم. (5)
141.الإمام عليّ عليه السلام: حَنِّكوا أولادَكُم بالتَّمرِ،هكَذا فَعَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِالحَسَنِ والحُسَينِ عليهما السلام. (6)
142.عنه عليه السلام: أما إنَّ أهلَ الكوفَةِ لو حَنَّكوا أولادَهُم بِماءِ الفُراتِ لَكانوا شيعَةً لَنا. (7)
143.الكافي عن يونس عن بعض أصحابه عن أبي جعفر عليه السلام: يُحَنَّكُ المَولودُ بِماءِ الفُراتِ، و يُقامُ في أُذنِهِ.
وفي رِوايةٍ اخرى:حَنِّكُوا أولادَكُم بِماءِ الفُراتِ و بِتُربَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام،فَإن لَم
ص:94
اذان ودر گوش چپ او اقامه بگو.اين كار را پيش از بُريدن ناف انجام بده كه [در اين
صورت] هرگز ترسان نمى شود و دچار [بيمارى] امّ صبيان نمى گردد.
138.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كام نوزاد،با آب گرمْ برداشته مى شود.
139.مسند أبى يعلى -به نقل از ابو موسى-:براى من پسرى زاده شد.او را نزد پيامبر خدا بردم.او را ابراهيم ناميد و كام او را با خرما برداشت و براى او دعا كرد كه مايۀ بركت باشد و او را به من برگرداند.
140.صحيح مسلم -به نقل از عايشه-هنگامى كه كودكان را نزد پيامبر خدا مى آوردند، ايشان آنان را متبرّك مى كرد و كام آنان را برمى داشت.
141.امام على عليه السلام: كام فرزندانتان را با خرما برداريد.پيامبر صلى الله عليه و آله با حسن و حسين عليهما السلام اين گونه كرد.
142.امام على عليه السلام: آگاه باشيد كه اگر اهل كوفه،كام فرزندانشان را با آب فرات برمى داشتند، هر آينه،پيرو ما مى شدند.
143.الكافى -به نقل از يونس،از يكى از شيعيان-:امام باقر عليه السلام فرمود:«كام نوزاد،با آب فرات برداشته و در گوش او اقامه گفته مى شود».
و در روايت ديگرى آمده كه فرمود:«كام فرزندانتان را با آب فرات و با تربت قبر
ص:95
يَكُن فَبِماءِ السَّماءِ. (1)
144.الإمام الصادق عليه السلام: حَنِّكوا أولادَكُم بِتُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام؛فَإِنَّها أمانٌ. (2)
145.الإمام الرضا عليه السلام -فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ-:وحَنِّكهُ بِماءِ الفُراتِ إن قَدَرتَ عَلَيهِ أو بِالعَسَلِ ساعَةَ يولَدُ. (3)
5/1:التَّسمِيَةُ
أ-تَحسينُ الاِسمِ
146.الإمام الكاظم عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله،فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،ما حَقُّ ابنِي هذا؟
قالَ:تُحْسِنُ اسمَهُ و أدَبَهُ،وَضَعهُ مَوضِعَاً حَسَناً. (4)
147.عنه عليه السلام: أَوَّلُ ما يَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أَن يُسَمِّيَهُ بِاسمٍ حَسَنٍ،فَليُحْسِن أَحَدُكُم اسمَ وَلَدِهِ. (5)
ب-تَسمِيَةُ الوَلَدِ قَبلَ أَن يولَدَ
148.الإمام عليّ عليه السلام: سَمّوا أَولادَكُم قَبلَ أَن يولَدوا،فَإن لَم تَدروا أَذَكَرٌ أَم انثى فَسَمُّوهُم بِالأَسماءِ الَّتي تَكُونُ لِلذَّكَرِ وَ الاُنثى؛فَإِنَّ أَسقاطَكم إذا لَقوكُم يَومَ القِيامَةِ و لَم تُسَمُّوهُم يَقولُ السِّقطُ لِأَبيهِ:ألّا سَمَّيتَني؟و قَد سَمَّى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُحسِناً قَبلَ أَن يولَدَ ! (6)
ص:96
امام حسين عليه السلام برداريد و اگر نشد،با آب باران».
144.امام صادق عليه السلام: كام فرزندانتان را با تربت امام حسين عليه السلام برداريد؛چرا كه مايۀ ايمنى است.
145.امام رضا عليه السلام -در كتاب فقه منسوب به ايشان-:هنگامى كه فرزند،زاده مى شود،كام او را اگر توانستى با آب فرات،و گرنه با عسل بردار.
146.امام كاظم عليه السلام: كسى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و گفت:اى پيامبر خدا! حقّ اين فرزند بر من چيست؟
فرمود:«نام او و تربيت او را نيكو گردانى و او را در جايگاه [تربيتى ] نيكويى قرار دهى».
147.امام كاظم عليه السلام: نخستين نيكىِ انسان به فرزندش،اين است كه نام نيك بر او نهد.پس هر كدام از شما بايد نام نيك بر فرزندش بگذارد.
148.امام على عليه السلام: بر فرزندانتان،پيش از آن كه زاده شوند،نام بگذاريد و اگر نمى دانيد دخترند يا پسر،آنان را به نام هايى كه هم براى پسر است و هم براى دختر،بناميد؛ چرا كه فرزندان سقط شدۀ شما اگر روز قيامت در حالى با شما ملاقات كنند كه نام بر آنها نگذاشته باشيد،به پدر خود مى گويد:چرا بر من نام ننهادى؟پيامبر خدا نيز محسن (فرزند سقط شدۀ زهرا عليها السلام ) را پيش از آن كه به دنيا بيايد،نام نهاده بود.
ص:97
ج-سُنَّةُ أَهلِ البَيتِ فِي التَّسمِيَةِ
149.سنن الترمذي عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه: أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله أَمَرَ بِتَسمِيَةِ المَولودِ يَومَ سابِعِهِ،و وَضعِ الأَذى عَنهُ،وَالعَقِّ. (1)
د-أفضَلُ الأَسماءِ و حَقُّ بَعضِها
150.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: نِعمَ الأَسماءُ:عَبدُ اللّهِ و عَبدُ الرَّحمنِ؛الأَسماءُ المُعَبَّدَةُ. (2)
151.عنه صلى الله عليه و آله: ألا إِنّ خَيرَ الأَسماءِ:عَبدُ اللّهِ و عَبدُ الرَّحمنِ و حارِثَةُ و هَمّامٌ. (3)
152.عنه صلى الله عليه و آله: «إِذا سَمَّيتُمُ الوَلَدَ مُحَمَّداً فَأَكرِمُوه،و أَوسِعوا لَه فِي المَجلِسِ،و لا تُقَبِّحوا لَهُ وَجهاً. (4)
153.عنه صلى الله عليه و آله: إِذا سَمَّيتُم مُحَمَّداً فلا تُقَبِّحوهُ،و لا تَجبَهوهُ، (5)و لا تَضرِبوهُ،بورِكَ لِبَيتٍ فيهِ مُحَمَّدٌ،و مَجلِسٍ فيهِ مُحَمَّدٌ،و رِفقَةٍ فيها مُحَمَّدٌ. (6)
154.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن بَيتٍ فيهِ اسمُ مُحَمَّدٍ الّا أَوسَعَ اللّهُ عَلَيهِمُ الرِّزقَ،فَإِذا سَمَّيتُموهُم فَلا تَضرِبوهُم،و لا تَشتِموهُم. (7)
ص:98
149.سنن الترمذى -به نقل از عمرو بن شعيب،از پدرش،از جدّش-:همانا پيامبر صلى الله عليه و آله به نام گذارى كودك در روز هفتم تولّد و برگرفتن موى از او و عقيقه كردن،فرمان داد.
150.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ نام ها،عبد اللّه و عبد الرحمان و نام هايى است كه دلالت بر بندگى [ خدا] دارند.
151.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آگاه باشيد كه بهترينِ نام ها عبد اللّه،عبد الرحمان و حارثه و هَمّام است.
152.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه فرزند را«محمّد»نام نهاديد،او را گرامى بداريد و در مجلس،برايش جا باز كنيد و كار او را زشت مشماريد.
153.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه كسى را«محمّد»نام نهاديد،او را زشت مشماريد و با چهرۀ درهم با او روبه رو نشويد و او را نزنيد.مبارك باد خانه اى كه در آن،محمّد باشد و مجلسى كه در آن محمّد باشد و هم سفرانى كه در آنها محمّد باشد!
154.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ خانه اى نيست كه نام«محمّد»در آن باشد،مگر آن كه خداوند، روزىِ آنها را بسيار مى كند.پس هرگاه آنان را [محمّد] ناميديد،آنان را نزنيد و دشنام ندهيد.
ص:99
155.عنه صلى الله عليه و آله: تُسَمُّونَ مُحَمَّداً ثُمَّ تَسُبّونَهُ ! (1)
156.الكافي عَنِ السَّكونِي: دَخَلتُ عَلى أَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام و أَنَا مَغمومٌ مَكروبٌ،فَقالَ لي:يا سَكونِيُّ مِمّا غَمُّكَ؟
قُلتُ:وُلِدَت لي ابنَةٌ!
فَقالَ:يا سَكونِيُّ،عَلَى الأَرضِ ثِقلُها،وعَلَى اللّهِ رِزقُها،تَعيشُ في غَيرِ أَجَلِكَ، و تَأكُلُ مِن غَيرِ رِزقِكَ.
فَسُرِّيَ وَ اللّهِ عَنِّي.فَقالَ لِي:ما سَمَّيتَها؟
قُلتُ:فاطِمَةَ.
قالَ:آهٍ آهٍ ! ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى جَبهَتِهِ فَقالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:«حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ إِذا كانَ ذَكَراً أَن يَستَفرِهَ (2)أُمَّهُ،و يَستَحسِنَ اسمَهُ،و يُعَلِّمَهُ كِتابَ اللّهِ،و يُطَهِّرَهُ، و يُعَلِّمَهُ السِّباحَةَ،و إِذا كَانَت انثى أَن يَستَفرِهَ أُمَّها،و يَستَحسِنَ اسمَها،و يُعَلِّمَها سورَةَ النّورِ،و لا يُعَلِّمها سورَةَ يوسُفَ،و لا يُنزِلَهَا الغُرَفَ،و يُعَجِّلَ سَراحَها إِلى بَيتِ زَوجِها».
أَما إِذا سَمَّيتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها،و لا تَلْعَنها و لا تَضرِبها. (3)
157.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن وُلِدَ لَهُ أَربَعَةُ أَولادٍ لَم يُسَمِّ أَحَدَهُم بِاسمي،فَقَد جَفاني. (4)
158.عنه صلى الله عليه و آله: تَسَمَّوا بِأَسماءِ الأَنبِياءِ. (5)
ص:100
155.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: محمّد مى ناميد،آن گاه،دشنامش مى دهيد؟!
156.الكافى -به نقل از سَكونى-:در حالى كه غم زده و گرفته بودم،بر امام صادق عليه السلام وارد شدم.به من فرمود:«اى سَكونى! ناراحتى تو از چيست؟».
گفتم:دخترى برايم زاده شده است.
فرمود:«اى سَكونى! سنگينىِ آن،بر زمين است و روزى آن،بر خدا.خارج از محدودۀ عمر تو زندگى مى كند و غير از روزىِ تو را مى خورَد».
به خدا سوگند،مرا راحت ساخت.سپس به من فرمود:«او را چه ناميدى؟».
گفتم:فاطمه.
فرمود:«آه،آه!».
سپس،دست خود را بر پيشانى اش گذاشت و فرمود:«پيامبر خدا،فرمود:"حقّ فرزند بر پدر،اين است كه اگر پسر است،مادرش را گرامى دارد و نام نيكو بر او نهد و كتاب خدا را به او آموزش دهد و او را پاك گردانَد و شنا به او ياد دهد،و اگر دختر است،مادرش را گرامى دارد و نام نيك بر او نهد و سورۀ نور را به او آموزش دهد و سورۀ يوسف را به او ياد ندهد و او را در اتاق هاى بالا (1)جاى ندهد و در آسان فرستادن او به خانۀ همسرش شتاب كند".
هان! چون او را "فاطمه" ناميده اى،نبايد دشنامش دهى و يا نفرينش كنى و يا او را بزنى».
157.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس صاحب چهار فرزند شود و يكى را به نام من ننامد،بر من جفا كرده است.
158.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به نام پيامبران،نام گذارى كنيد.
ص:101
159.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن أَهلِ بَيتٍ فيهِم اسمُ نَبِيٍّ إلّابَعَثَ اللّهُ عز و جل إِلَيهِم مَلَكاً يُقَدِّسُهُم مِن صَلاةِ الغَداةِ إلَى العِشاءِ. (1)
160.الإمام الباقر عليه السلام: أَصدَقُ الأَسماءِ ما سُمِّيَ بِالعُبودِيَّةِ،و أَفضَلُها أَسماءُ الأَنبِياءِ. (2)
161.الإمام الصادق عليه السلام: لا يولَدُ لَنا وَلَدٌ إلّاسَمَّيناهُ مُحَمَّداً،فَإِذا مَضى لَنا سَبعَةُ أَيّامٍ فَإِن شِئنا غَيَّرنا،و إِن شِئنا تَرَكنا. (3)
162.عنه عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله،فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،وُلِدَ لي غُلامٌ فَماذا اسَمِّيهِ؟قالَ:
سَمِّهِ بِأَحَبِّ الأَسماءِ إلَيَّ:حَمزَةَ. (4)
163.الكافي عن عَبدِ الرَّحمنِ بنِ مُحمَّد العَزرمِيّ: استَعمَلَ مُعاوِيَةُ مَروانَ بنَ الحَكَمِ عَلَى المَدينَةِ،و أمَرَهُ أَن يَفرِضَ لِشَبابِ قُرَيشٍ،فَفَرَضَ لَهُم.
فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام:فَأَتَيتُهُ فَقالَ:مَا اسمُكَ؟
فَقُلتُ عَليُّ بنُ الحُسَينِ.
فَقالَ ما اسمُ أَخيكَ؟
فَقُلتُ:عَلِيٌّ.
قالَ:عَلِيٌّ و عَلِيٌّ ! ما يُريدُ أَبوكَ أَن يَدَعَ أَحَداً مِن وُلدِهِ إلّاسَمّاهُ عَلِيَّاً؟ثُمَّ فَرَضَ لي،فَرَجَعتُ إِلى أَبي فَأَخبَرتُهُ.فَقالَ:وَيلي عَلَى ابنِ الزَّرقاءِ دَبّاغَةِ (5)الأدَمِ،لَو وُلِدَ لي مِئَةٌ لأََحبَبتُ أَن لا اسَمِّيَ أَحَداً مِنهُم إِلّا عَلِيّاً. (6)
ص:102
159.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ خانواده اى نيست كه نام پيامبرى در آن باشد،مگر اين كه خداوند عز و جل فرشته اى را برايشان برمى انگيزد تا آنان را از هنگام نماز صبح تا شب، تقديس كند.
160.امام باقر عليه السلام: درست ترين نام ها،آن است كه به بندگى (1)خوانده شود و برترينِ آنها،نام پيامبران است.
161.امام صادق عليه السلام: هيچ فرزندى براى ما زاده نمى شود،مگر اين كه او را«محمّد»مى ناميم.
وقتى هفت روز گذشت،اگر بخواهيم،تغيير مى دهيم و اگر بخواهيم،وا مى گذاريم.
162.امام صادق عليه السلام: كسى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و گفت:اى پيامبر خدا! فرزندى برايم زاده شده است.او را چه بنامم؟
فرمود:«او را به محبوب ترين نام نزد من بنام؛حمزه».
163.الكافى -به نقل از عبد الرحمان بن محمّد عَزرمى-:معاويه،مروان بن حكم را حاكم مدينه كرد و به او فرمان داد كه براى جوانان قريش،حقوقى قرار دهد و او هم حقوقى قرار داد.
امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:«من نزد او رفتم.گفت:نام تو چيست؟
گفتم:على بن الحسين.
گفت:نام برادرت چيست؟
گفتم:على.
گفت:على و على! پدرت دنبال چيست كه نام همۀ پسرانش را على گذاشته است؟
آن گاه،حقوق مرا داد و من نزد پدرم [ امام حسين عليه السلام ] بازگشتم و او را [از ماجرا] باخبر ساختم.فرمود:«واى بر پسر زنِ كبود چشم، (2)دبّاغى كنندۀ پوست! اگر صد پسر برايم زاده شود،دوست دارم نامى جز على بر آنان نگذارم».
ص:103
164.تفسير العياشي عن ربعي بن عبداللّه: قيلَ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:جُعِلتُ فِداكَ إِنّا نُسَمِّي بِأَسمائِكُم و أَسماءِ آبائِكُم،فَيَنفَعُنا ذلِكَ؟
فَقالَ:إِي وَ اللّهِ،و هَلِ الدّينُ إلَّاالحُبُّ؟قالَ اللّهُ: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» 1 . (1)
165.الكافي عن ابنِ مَيَّاحٍ،عَن فُلانِ بنِ حَميدٍ: أَنَّهُ سَأَلَ أَبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام و شاوَرَهُ فِي اسمِ وَلَدِهِ،فَقالَ:سَمِّهِ بِأَسماءٍ مِنَ العُبُودِيَّةِ.فَقالَ:أَيُّ الأَسماءِ هُوَ؟فَقالَ:عَبدُ الرَّحمنِ. (2)
166.الإمام الكاظم عليه السلام: لا يَدخُلُ الفَقرُ بَيتاً فيهِ اسمُ مُحَمَّدٍ أَو أَحمَدَ أَو عَلِيٍّ أَوِ الحَسَنِ أَوِ الحُسَينِ أَو جَعفَرٍ أَو طالِبٍ أَو عَبدِ اللّهِ،أَو فاطِمَةَ مِنَ النِّساءِ. (3)
167.الإمام العسكري عليه السلام -لِجَعفَرِ بنِ الشَّريفِ الجُرجانِيِّ-:شَكَرَ اللّهُ لِأَبي إِسحاقَ إِبراهيمَ بنِ إسماعيلَ صَنيعَتَهُ إِلى شيعَتِنا،و غَفَرَ لَهُ ذُنوبَهُ،و رَزَقَهُ ذَكَراً سَوِيّاً قائِلاً بِالحَقِّ، فَقُل لَهُ:يَقولُ لَكَ الحَسَنُ بنُ عَليٍّ:سَمِّ ابنَكَ أَحمَدَ. (4)
168.كَشفُ الغمّة عن جعفر بن محمد القلانِسيِّ: كَتَبَ مُحَمَّدٌ أَخي إِلى أَبي مُحَمَّدٍ عليه السلام- وَ امرَأَتُهُ حامِلٌ مُقرِبٌ-أَن يَدعُوَ اللّهَ أَن يُخَلِّصَها و يَرزُقَهُ ذَكَراً،و يُسَمِّيَهُ.فَكَتَبَ يَدعُو اللّهَ بِالصَّلاحِ وَ يَقولُ:رَزَقَكَ اللّهُ ذَكَراً سَوِيّاً،و نِعمَ الاِسمُ مُحَمَّدٌ و عَبدُ الرَّحمنِ.
فَوَلَدَت اثنَين...فَسَمَّى واحِداً مُحَمَّداً،وَ الآخَرَ...عَبدَ الرَّحمنِ. (5)
ص:104
164.تفسير العيّاشى -به نقل از ربعى بن عبد اللّه-:به امام صادق عليه السلام گفته شد:فدايت شوم! ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان مى ناميم.آيا اين كار،براى ما سودى دارد؟
فرمود:«آرى،به خدا سوگند! آيا دين،چيزى جز محبّت است؟خداوند فرمود:
«اگر خدا را دوست مى داريد،از من پيروى كنيد تا خداوند،شما را دوست بدارد و گناهان شما را بيامرزد»».
165.الكافى -به نقل از ابن ميّاح،از فلان بن حميد-:از امام صادق عليه السلام دربارۀ نام فرزندش سؤال كرد و مشورت نمود.امام عليه السلام فرمود:«او را به نامى از نام هاى بندگى بنام».
گفت:آنها چه نام هايى هستند؟
فرمود:«[مانند] عبد الرحمان».
166.امام كاظم عليه السلام: به خانه اى كه در آن،مردى به نام محمّد يا احمد يا على يا حسن و يا حسين يا جعفر يا طالب يا عبد اللّه و يا زنى به نام فاطمه باشد،فقر وارد نمى شود.
167.امام حسن عسكرى عليه السلام -به جعفر بن شريف جرجانى-:خداوند،خود از خدمت ابو اسحاق ابراهيم بن اسماعيل به شيعيان ما سپاس گزارى كند و گناهان او را بيامرزد و پسرى تمام و كمال و حق باور،روزى اش گردانَد.به او بگو كه حسن بن على مى گويد:نام فرزندت را احمد بگذار.
168.كشف الغمّه -به نقل از جعفر بن محمّد قلانسى-:برادرم محمّد،در حالى كه همسرش باردار و نزديك زايمانش بود،به امام عسكرى عليه السلام نامه نوشت و خواست تا از خدا بخواهد كه همسرش را [از درد و رنج] برَهانَد و پسرى روزىِ او كند و نام او را مشخّص سازد.امام عليه السلام در پاسخ،صلاح او را از خدا خواست و فرمود:«خداوند، پسرى تمام و كمال،روزىِ تو گردانَد و محمّد و عبد الرحمان،نام هاى خوبى اند».
پس همسرش دوقلو زاييد و او يكى را محمّد و ديگرى را عبد الرحمان ناميد.
ص:105
ه-الأسماءُ المَذمومَةُ
169.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تُسَمّوا أَولادَكُم الحَكَمَ،و لا أَبَا الحَكَمِ؛فَإِنَّ اللّهَ هُوَ الحَكَمُ. (1)
170.عنه صلى الله عليه و آله: لا تُسَمُّوا شِهابَ فَإِنَّ شِهابَ اسمٌ مِن أَسماءِ النّارِ. (2)
171.عنه صلى الله عليه و آله: لا تُسَمِّيَنَّ غُلامَكَ يَساراً،و لا رَباحاً،و لا نَجيحاً،و لا أفلَحَ. (3)
172.عنه صلى الله عليه و آله: شَرُّ الأَسماءِ:ضِرارٌ،و مُرَّةُ،و حَربٌ،و ظالِمٌ. (4)
173.مجمع الزوائد عن عبد الرحمن بن أبي سبرة: دَخَلتُ أنَا وَ أَبي عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ لِأَبي:هذا ابنُكَ؟قُلتُ:نَعَم.قالَ:مَا اسمُهُ؟قالَ:الحُبابُ.
قالَ:لا تُسَمِّهِ الحُبابَ؛فَإِنَّ الحُبابَ شَيطانٌ،وَ لكِن هُوَ عَبدُ الرَّحمنِ. (5)
174.المعجم الكبير عن ابن بريدة عن أبيه: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أَن يُسَمَّى كَلبٌ أَو كُلَيبٌ. (6)
175.الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ أَبغَضَ الأسماءِ إلَى اللّهِ عز و جل:حارِثٌ و مالِكٌ و خالِدٌ. (7)
و-سَبَبُ النَّهيِ عَن بَعضِ الأَسماءِ
176.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أَكرَهُ«مُبارَكٌ»و«نافِعٌ»و«بَشيرٌ»و«مَيمونٌ»؛ (8)لِئَلّا يُقالَ:ثَمَّ مُبارَكٌ،
ص:106
169.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزندانتان را حَكَم و ابو الحكم نناميد؛چرا كه خداوند،حَكَم (داور) است.
170.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شهاب،نام نگذاريد؛چرا كه شهاب،نامى از نام هاى دوزخ است.
171.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پسرت را يسار و رَباح و نجيح و افلح،نام مگذار.
172.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدترينِ نام ها ضِرار،مُرّه،حرب و ظالم است.
173.مجمع الزوائد -به نقل از عبد الرحمان بن ابى سبره-:من و پدرم نزد پيامبر خدا رفتيم.
به پدرم فرمود:«اين،فرزند توست؟».
گفتم:آرى.
فرمود:«نامش چيست؟».
گفت:حُباب.
فرمود:«او را حُباب ننام؛چرا كه حُباب،شيطان است؛بلكه او عبد الرحمان است».
174.المعجم الكبير -به نقل از ابن بريده،از پدرش-:پيامبر خدا،نهى فرمود از اين كه كسى كلب (سگ) يا كُليب (سگ كوچك) ناميده شود.
175.امام باقر عليه السلام: همانا منفورترينِ نام ها نزد خداوند عز و جل حارث،مالك و خالد است.
176.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [نام هاى] مبارك و نافع و بشير و ميمون را ناخوش مى دارم تا اين كه گفته نشود:«مبارك،آن جاست؟بشير،آن جاست؟ميمون،آن جا هست»؟،و در
ص:107
ثَمَّ بَشيرٌ،ثَمَّ مَيمُونٌ؟فَيُقالُ:لا. (1)
177.سنن أبي داوود: عن مُحَمَّدَ بنِ عَمرو بنِ عَطاءٍ:أنَّ زَينَبَ بِنتَ أبي سَلمَةَ سَأَلَتهُ:ما سَمَّيتَ أبنَتَكَ؟قالَ سَمَّيتُها بَرَّةً. (2)
قالَت:إِنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قَد نَهى عَن هذَا الاِسمِ،سُمِّيتُ بَرَّةً،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:
لا تُزَكُّوا أَنفُسَكُم،اللّهُ أَعلَمُ بِأَهلِ البِرِّ مِنكُم.فَقالوا:ما نُسَمِّيها؟قالَ:سَمُّوها زَينَبَ. (3)
6/1:حَلقُ الرَّأسِ
178.الإمام الصادق عليه السلام -و سُئِلَ عَن عِلَّةِ حَلقِ رَأسِ المَولودِ فَقالَ-:تَطهيرُهُ مِن شَعرِ الرَّحِمِ. (4)
179.الكافي عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عليه السلام،قالَ: سَأَلتُهُ عَن مَولودٍ يُحلَقُ رَأسُهُ بَعدَ يَومِ السّابِعِ؟فَقالَ:إِذا مَضى سَبعَةُ أَيامٍ فَلَيسَ عَلَيهِ حَلقٌ. (5)
7/1:العَقيقَةُ
180.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كُلُّ غُلامٍ رَهينَةٌ بِعَقيقَتِهِ،يُذبَحُ عَنهُ يَومَ سابِعِهِ. (6)
ص:108
پاسخ گفته شود:نه.
177.سنن أبى داوود -و به نقل از محمّد بن عمرو بن عطاء-:زينب دختر ابو سلمه،از او (محمّد بن عمرو بن عطاء) پرسيد:دخترت را چه ناميدى؟
گفت:او را برّه (نيكوكار) ناميدم.
گفت:پيامبر خدا،از اين نام نهى كرد.من،برّه ناميده شده بودم كه پيامبر خدا فرمود:«خودتان را نستاييد.خداوند،به اهل نيكى،آگاه تر است».
گفتند:او را چه بناميم؟
فرمود:«او را زينب بناميد».
178.امام صادق عليه السلام -وقتى علّت تراشيدن سرِ نوزاد را از ايشان پرسيدند-:[به جهت] پاك كردن او از موى [ دورانِ] رَحِم.
179.الكافى -به نقل از على بن جعفر-:از امام كاظم عليه السلام دربارۀ نوزاد پرسيدم كه:آيا پس از روز هفتم سرش تراشيده مى شود؟
فرمود:«وقتى از هفت روز گذشت،تراشيدن بر او نيست».
180.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر پسرى در گرو عقيقه اش است كه روز هفتم،براى او ذبح مى شود.
ص:109
181.الإمام الباقر عليه السلام: إِذا كانَ يَومُ السّابِعِ وقَد وُلِدَ لأَِحَدِكُم غُلامٌ أو جارِيَةٌ فَليَعُقَّ عَنهُ كَبشاً؛ عَنِ الذَّكَرِ ذَكَراً،و عَنِ الاُنثى مِثلَ ذلِكَ،عُقّوا عَنهُ و أطعِمُوا القابِلَةَ مِنَ العَقيقَةِ، و سَمّوهُ يَومَ السّابِعِ. (1)
182.الإمام الصادق عليه السلام: أَلْمَولودُ إِذا وُلِدَ عُقَّ عَنهُ و حُلِقَ رَأسُهُ،و تُصُدِّقَ بِوَزنِ شَعرِهِ وَرِقاً، (2)و اهدِيَ إِلَى القابِلَةِ الرِّجلُ و الوَرِكُ، (3)و يُدعَى نَفَرٌ مِنَ المُسلِمينَ فَيَأكُلونَ و يَدعون لِلغُلامِ،و يُسَمّى يَومَ السّابِعِ. (4)
183.عنه عليه السلام: كُلُّ مَولودٍ مُرتَهَنٌ بِالعَقيقَةِ. (5)
184.عنه عليه السلام: العَقيقَةُ يَومَ السابِعِ،و تُعطَى (6)القابِلَةُ الرِّجلَ مَعَ الوَرِكِ،ولا يُكسَرُ العَظمُ. (7)
185.عنه عليه السلام: تَقولُ عَلَى العَقِيقَةِ إذا عَقَقتَ:«بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ،اللّهُمَّ عَقيقَةٌ عَن فُلانٍ،لَحمُها بِلَحمِهِ،و دَمُها بِدَمِهِ،و عَظمُها بِعَظمِهِ،اَللّهُمَّ اجعَلهُ وِقاءً لآِلِ مُحمّدٍ صَلَّى اللّهُ عَليهِ و عَلَيهِم». (8)
186.الكافي عن عمّار بن موسى عن الإمام الصادق عليه السلام،قال: سَأَلتُهُ عَنِ العَقيقَةِ عَنِ المَولودِ كَيفَ هِيَ؟
ص:110
181.امام باقر عليه السلام: هر گاه روز هفتم ولادت پسر يا دخترِ يكى از شما فرا رسيد،بايد گوسفندى عقيقه كند؛براى پسر،گوسفند نر و براى دختر گوسفند ماده،عقيقه كنيد و از عقيقه به ماما بدهيد و روز هفتم،بر او نام بگذاريد.
182.امام صادق عليه السلام: هرگاه كودك زاده شد،[مستحب است] براى او عقيقه كنند،سر او را بتراشند و به وزن موى او،نقره صدقه بدهند و پا و ران عقيقه به ماما هديه داده شود و گروهى از مسلمان ها دعوت شوند؛آنان بخورند و براى فرزند دعا كنند،و روز هفتم،نام بر او بگذارند.
183.امام صادق عليه السلام: هر نوزادى در گرو عقيقه است.
184.امام صادق عليه السلام: عقيقه كردن،در روز هفتم است و به ماما،پاى [گوسفند] همراه با ران آن داده مى شود و استخوان آن،شكسته نمى شود.
185.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه عقيقه كردى،بگو:«به نام خدا و به كمك خدا.بار الها! عقيقه اى است از فلانى.گوشتش در برابر گوشت او،خونش در برابر خون او و استخوانش در برابر استخوان او.بار الها! او را سپر (بلا گردان) خاندان محمّد-كه درودهاى تو بر او و آنان باد-قرار ده».
186.الكافى -به نقل از عمّار بن موسى-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:عقيقه كردن براى نوزاد، چگونه است؟
ص:111
قالَ:...يُعطَى القابِلَةَ رُبعُها،وإن لَم تَكُن قابِلَةٌ فَلِاُمِّهِ تُعطيها مَن شاءَت،وتُطعِمُ مِنهُ عَشَرَةً مِنَ المُسلِمينَ،فَإِن زادوا فَهُوَ أفضَلُ. (1)
187.الكافي عَن أبي الصّباح الكناني: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الصَّبِيِّ المَولُودِ،مَتى يُذبَحُ عَنهُ،و يُحلَقُ رَأسُهُ،و يُتَصَدَّقُ بِوَزنِ شَعرِهِ،وَيُسَمّى؟
قالَ:كُلُّ ذلِكَ فِي اليَومِ السّابِعِ. (2)
188.الكافي عن جميل بن درّاج: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن العَقيقَةِ وَ الحَلقِ وَ التَّسمِيَةِ بِأَيِّها يُبدَأُ؟قالَ:يُصنَعُ ذلِكَ كُلُّه في ساعَةٍ واحِدَةٍ،يُحلَقُ و يُذبَحُ و يُسَمّى،ثُمَّ ذَكَرَ ما صَنَعَت فاطِمَةُ عليها السلام لِوُلدِها.ثُمَّ قالَ:يوزَنُ الشَّعرُ،و يُتَصَدَّقُ بِوَزنِهِ فِضَّةً. (3)
189.الكافي عن إسحاق بن عمّار عن الإمام الصادق عليه السلام -فِي العَقِّ عَنِ المَولود و حَلِقِهِ وَ التَّصَدُّقِ عَنهُ-قالَ:قُلتُ لَهُ:بِأَيِّ ذلِكَ نَبدَأُ؟قالَ:تَحلِقُ رَأسَهُ،وتَعِقُّ عَنهُ، و تَصَّدَّقُ بِوَزنِ شَعرِهِ فِضَّةً،و يَكونُ ذلِكَ في مَكانٍ واحِدٍ. (4)
8/1:الخِتانُ
190.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: طَهِّروا أَولادَكُم يَومَ السّابِعِ؛فَإِنَّهُ أَطيَبُ و أَطهَرُ و أَسرَعُ لِنَباتِ اللَّحمِ، و إِنَّ الأَرضَ تَنجُسُ مِن بَولِ الأَغلَفِ أَربَعينَ صَباحاً. (5)
191.الإمام الصادق عليه السلام: اختِنوا أَولادَكُم لِسَبعَةِ أَيّامٍ؛فَإِنَّه أَطهَرُ و أَسرعُ لِنَباتِ اللَّحمِ،وإِنَّ
ص:112
فرمود:«...يك چهارم آن،به ماما داده شود و اگر ماما نداشت،مادر فرزند،به هر كس خواست،آن را بدهد و به ده تن از مسلمانان،طعام داده شود و اگر بيشتر شدند،بهتر است».
187.الكافى -به نقل از ابو الصباح كنانى-:از امام صادق عليه السلام دربارۀ نوزاد پرسيدم كه:چه وقت براى او عقيقه كنند و سرش را بتراشند و به وزن مويش صدقه بدهند و بر او نام بگذارند؟
فرمود:«[وقت] تمام اينها،روز هفتم [تولّد] است».
188.الكافى -به نقل از جميل بن درّاج-:از امام صادق عليه السلام دربارۀ عقيقه و تراشيدن سر و نام گذارى پرسيدم كه با كدام يك،آغاز شود؟
فرمود:«همه اينها در يك زمان انجام مى شود؛تراشيدن سر،عقيقه و نام نهادن».
آن گاه،آنچه را فاطمه عليها السلام براى فرزندانش انجام داده بود،بيان كرد.سپس فرمود:
«مو،بايد وزن شود و به اندازۀ آن،نقره صدقه داده شود».
189.الكافى -به نقل از اسحاق بن عمّار-:به امام صادق عليه السلام گفتم:[از ميان آداب وارد شده دربارۀ نوزاد،] به كدام يك آغاز كنيم؟
فرمود:«سرش را مى تراشى و عقيقه مى كنى و به اندازۀ موى سرش نقره صدقه مى دهى.همۀ اينها يك جا انجام شود».
190.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: روز هفتم [تولّد]،فرزندتان را [با ختنه] پاكيزه كنيد؛چرا كه مايۀ تميزى و پاكيزگى بيشتر و رويِش شتابنده ترِ گوشت است و زمين،چهل روز از بول شخص ختنه نشده،آلوده مى شود (1).
191.امام صادق عليه السلام: روز هفتم [تولّد]،فرزندانتان را ختنه كنيد؛چرا كه مايۀ پاكيزگى بيشتر
ص:113
الأَرضَ لَتَكرَهُ بَولَ الأَغلَفِ. (1)
192.عنه عليه السلام: خِتانُ الغُلامِ مِنَ السُّنَّةِ،و خفضُ الجَوارِي لَيسَ مِنَ السُّنَّةِ. (2)
193.كتاب من لا يحضره الفقيه عن مرازم بن حكيم الازديّ عن الإمام الصادق عليه السلام -فِي الصَّبِيِّ إِذا خُتِنَ،قالَ-:يَقولُ:
اللّهُمَّ هذِهِ سُنَّتُكَ،و سُنَّةُ نَبِيِّكَ صَلواتُكَ عَلَيهِ و آلِهِ،وَ اتِّباعٌ مِنَّا لَكَ و لِنَبِيِّكَ، بِمَشِيَّتِكَ و بِإِرادَتِكَ و قَضائِكَ؛لأَِمرٍ أنتَ أرَدتَهُ،و قَضاءٍ حَتَمتَهُ،و أمرٍ أنفَذتَهُ،فَأَذَقتُهُ حَرَّ الحَديدِ في خِتانِهِ و حِجامَتِهِ لِأمرٍ أنتَ أعرَفُ بِهِ مِنِّي،اللّهُمَّ فَطَهِّرهُ مِنَ الذُّنوبِ، و زِد في عُمُرِهِ،وَ ادفَعِ الآفاتِ عَن بَدَنِهِ،وَ الأَوجاعَ عَن جِسمِهِ،و زِدهُ مِنَ الغِنى، وَ ادفَع عَنهُ الفَقرَ،فَإِنَّكَ تَعلَمُ و لا نَعلَمُ.
و قالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:أيُّ رَجُلٍ لَم يَقُلها عِندَ خِتانِ وَلَدِهِ فَليَقُلها عَلَيهِ مِن قَبلِ أَن يَحتَلِمَ،فَإِن قالَها كُفِيَ حَرَّ الحَديدِ مِن قَتلٍ أو غَيرِهِ. (3)
194.الكافي عن عليّ بن يقطين: سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ عليه السلام عَن خِتانِ الصَّبِيِّ لِسَبعَةِ أيّامٍ؛مِنَ السُّنَّةِ هُوَ أو يُؤَخَّرُ؟وأَيُّهُما أفضَلُ؟
قالَ:لِسَبعَةِ أيّامٍ مِنَ السُّنَّةِ،وإِن أُخِّرَ فَلا بَأسَ. (4)
ص:114
و رويش زودتر گوشت است و زمين،بول ختنه نشده را ناپسند مى دارد.
192.امام صادق عليه السلام: ختنه كردن پسر،از سنّت است؛ولى ختنه كردن دختر،از سنّت نيست.
193.كتاب من لا يحضره الفقيه -به نقل از مرازم بن حكيم-:امام صادق عليه السلام فرمود كه هنگام ختنۀ پسر بچّه بگويد:«بار الها! اين،سنّت تو و سنّت پيامبر توست-كه درودت بر او و خاندان او باد-،و اين پيروى ما از تو و پيامبر توست،به جهت خواست تو و ارادۀ تو و حكم تو به كارى كه آن را خواسته اى و حكمى كه قطعى اش كرده اى و فرمانى كه آن را نافذ دانسته اى.از اين رو،به خاطر چيزى كه تو از من بدان آگاه ترى،در ختنه و حجامت،سوزش آهن را به او چشاندم.بار الها! پس او را از گناهان،پاك و عمرش را طولانى و آسيب ها و دردها را از بدن و جسمش بگردان و بر دارايى او بيفزا و فقر را از او دفع كن.بى گمان،تو مى دانى و ما نمى دانيم».
[ امام صادق عليه السلام در ادامه] فرمود:«هر كس اين دعا را هنگام ختنه فرزندش نخواند،پيش از بلوغ بر او بخواند؛اگر آن را خوانْد،او از تيزىِ آهن در كشته شدن و ديگر موارد،ايمن خواهد شد».
194.الكافى -به نقل از على بن يقطين-:از امام كاظم عليه السلام پرسيدم:ختنۀ پسر بچّه در روز هفتم [تولّد] از سنّت است يا مى توان آن را به تأخير انداخت؟و كدام برتر است؟
فرمود:«در روز هفتم،از سنّت است و اگر به تأخير بيفتد،اشكالى ندارد».
ص:115
الفصل الثاني: حقوق الرّضيع
للطفل في فترة الرضاعة حقّان أساسيان:
1.الغذاء المناسب
يُعدّ حليب الاُمّ أفضل غذاء للطفل،ولا يقوم مقامه أي غذاء آخر على ما وردت به توجيهات وتعاليم المعصومين عليهم السلام.وعلى هذا الأساس فإنّ من حقوق الطفل التغذي من حليب الاُم في صورة الإمكان.
والاُمهات اللائي يرغبن في العمل بوظيفتهن وارضاع أولادهن فإنّ القرآن يصرّح بأنّ زمان رضاعه عامان،وأن حقّ الطفل في الرضاعة هو 21 شهراً كما ورد عن الإمام الرضا عليه السلام،وما قل عن ذلك فهو ظلم للطفل.
وأمّا إذا لم يرضع الطفل من امّه-لأيّ سبب-فإنّ على الأب اختيار مرضعة صالحة لولده تتمتع بجمال ظاهري وباطني،وذلك لتأثير لبن المرضعة في جسم الطفل وروحه،ولذا حذّرت الروايات الإسلامية من اختيار المرضعة المنحرفة عقائدياً أو عملياً أو أخلاقياً أو المصابة بمرض.
ص:116
كودك در دوران شيرخوارگى،داراى دو حقّ اساسى است:
بر پايه ره نمودهاى پيشوايان اسلام،بهترين غذا براى كودك،شير مادر است.
هيچ چيز براى كودك،جاى شير مادر را نمى گيرد.بنا بر اين،كودك حق دارد كه در صورت امكان،از شير مادر استفاده كند.
مادرانى كه مايل باشند به اين وظيفۀ مادرى به طور كامل عمل كنند،قرآن كريم تصريح مى كند كه دو سال تمام بايد به فرزندان خود شير دهند،و يا براى برخوردارى كودك از اين حقّ طبيعى،طبق فرمايش امام رضا عليه السلام،21 ماه به فرزند خود شير دهند كه هر چه از اين مدّت كاسته گردد،در حقّ كودك،ستم شده است.
امّا در صورتى كه به هر دليل،كودك نمى تواند از شير مادر استفاده كند،پدر موظّف است دايه اى شايسته براى شير دادن وى،انتخاب نمايد؛دايه اى كه از زيبايى ظاهرى و باطنى برخوردار باشد،چه اين كه شير در پرورش جسم و جان كودك،نقش دارد.از اين رو،روايات اسلامى نسبت به انتخاب دايه هايى كه از نظر اعتقادى و يا عملى و يا اخلاقى انحراف دارند و يا دچار بيمارى هستند،هشدار داده اند.
ص:117
2.احترام المشاعر
الملاحظة المهمّة الاُخرى والملفتة للنظر في سيرة النبيّ صلى الله عليه و آله المتعلّقة برعاية حقوق الأطفال الرضّع،والّذي يبدو عجيباً هو احترامه لمشاعرهم،فقد ورد أنّه كان يصلّي ذات يوم جماعة فأسرع في صلاته على خلاف عادته حتّى ظنّ المسلمون أنّه نزل عليه الوحي بأمر جديد من اللّه تعالى،فلمّا سألوه عن ذلك قال:«أما سمعتم بكاء الصبي؟»
وبهذا يعلم أنّ سبب تخفيف النبيّ صلى الله عليه و آله للصلاة هو بكاء الصبي الّذي كان إلى جانب المصلّين،فلأجل إسكاته أسرع في الصلاة.
وقد تكرّر مراراً أنه يؤتى إليه بالصبي ليدعو له،فيضعه في حجره ويدعو له فإذا بالصبي يبول في هذه الحال على ثياب النبيّ صلى الله عليه و آله فيحاولون أن يأخذوا الطفل من النبيّ صلى الله عليه و آله لئلّا ينجس ثيابه أكثر من ذلك،فيمنعهم النبيّ صلى الله عليه و آله عن ذلك.
فإنَّ النبيّ الأعظم صلى الله عليه و آله من خلال هذا التعامل الحكيم في الوقت الّذي يؤكد فيه تعاطفه مع اسرة الطفل فإنّه يجتنب جرح مشاعره واحساساته،وذلك لما يترتّب على جرح مشاعره من آثار سلبية على مستقبله.
1/2:الرَّضاعُ مِن الاُمِّ إن أمكَنَ
أ-فَضلُ إرضاعِ الوَلَدِ
195.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا حَمَلَتِ المَرأَةُ كانَت بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِم،المُجاهِدِ بِنَفسِهِ و مالِهِ في سَبِيلِ اللّهِ،فَإِذا وَضَعَت كانَ لَها مِنَ الأَجرِ ما لا تَدري ما هُوَ لِعِظَمِهِ،فَإذا أرضَعَت كانَ لَها بِكُلِّ مَصَّةٍ كَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ إسماعيلَ،فَإِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَكٌ عَلى جَنبِها،و قالَ:اِستَأنِفِي العَمَلَ؛فَقَد غُفِرَ لَكِ. (1)
196.عنه صلى الله عليه و آله: حامِلاتٌ والِداتٌ مُرضِعاتٌ رَحيماتٌ،لو لا ما يَأتينَ إلى بُعولَتِهِنَّ ما دَخَلَت
ص:118
نكتۀ مهم ديگرى كه در سيرۀ پيامبر خدا در مورد رعايت حقوق كودكان شيرخوار، شگفت انگيز است،احترام به احساسات آنهاست.در حديث است كه روزى پيامبر خدا،بر خلاف روش هميشگى،نماز خود را كه با جماعت مى خواند،كوتاه كرد.
به قدرى پيامبر صلى الله عليه و آله با سرعت نماز خود را تمام كرد كه مسلمانان،تصوّر كردند كه دستور جديدى از جانب خداوند متعال در اين باره به ايشان رسيده است؛امّا وقتى از ايشان،علّت اين كار را پرسيدند،با تعجّب پاسخ شنيدند كه:«مگر صداى گريۀ كودك را نشنيديد؟».
معلوم شد كه دليل كوتاه شدن نماز پيامبر صلى الله عليه و آله،گريۀ كودكى بوده كه در كنار نمازگزاران،بى تابى مى كرده و ايشان،براى زودتر آرام كردن كودك،نماز را كوتاه كرده است.
مكرّر اتّفاق مى افتاد كه كودكى را خدمت پيامبر خدا مى آوردند كه براى او دعا كند.ايشان،او را در بغل مى گرفت و هنگامى كه مشغول دعا خواندن مى شد، كودك،لباس ايشان را آلوده مى كرد.مى خواستند او را از ايشان،جدا كنند تا مانع آلوده شدن بيشتر لباس هاى ايشان شوند؛امّا ايشان نمى گذاشت.
پيامبر خدا،با اين گونه برخوردهاى حكيمانه،ضمن دلجويى از خانوادۀ كودك، مانع جريحه دار شدن احساسات كودك مى شد؛چرا كه مى دانست بى احترامى به احساسات كودك،آثار نامطلوبى براى آيندۀ وى در پى خواهد داشت.
195.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هنگامى كه زنْ باردار مى شود،به سان روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است كه با جان و مالش در راه خدا جهاد مى كند و هنگامى كه بارْ بگذارد، پاداشى دارد كه نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى كه شير بدهد،در هر مَك زدن،پاداش آزاد كردن يكى از فرزندان اسماعيل براى اوست و آن گاه كه شير دادن تمام شود،فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گويد:«عمل را از نو آغاز كن كه بى ترديد،آمرزيده شدى».
196.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زنان باردارِ زاياى شيردهِ مهربان،اگر به خاطر آزار رساندن به
ص:119
مُصَلِّيَةٌ مِنهُنَّ النّارَ. (1)
ب-بَرَكَةُ لَبَنِ الأُمِّ
197.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَيسَ لِلصَّبِيِّ لَبَنٌ خَيرٌ مِن لَبَنِ امِّهِ. (2)
198.الإمام عليّ عليه السلام: ما مِن لَبَنٍ يُرضَعُ بِهِ الصَّبِيُّ أَعظَمُ بَرَكَةً عَلَيهِ مِن لَبَنِ امِّهِ. (3)
ج-مُدَّةُ الإِرضاعِ
الكتاب
«وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ». 4
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ ...». 5
الحديث
199.الإمام الصادق عليه السلام: ألرَّضاعُ واحِدٌ و عِشرونَ شَهراً،فَما نَقَصَ فَهُوَ جَورٌ عَلَى الصَّبِيِّ. (4)
ص:120
همسرانشان نبود،هيچ اهل نمازى از آنان،وارد جهنّم نمى شد.
197.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى كودك،هيچ شيرى بهتر از شير مادرش نيست.
198.امام على عليه السلام: هيچ شيرى كه كودك با آن تغذيه شود،با بركت تر از شير مادرش نيست.
قرآن
«ومادرانى كه بخواهند شير دادن به فرزندانشان را كامل سازند،دو سال تمام شيرشان بدهند».
«و ما سفارش پدر و مادر را به انسان كرديم.مادرش به او باردار شد،در حالى كه ضعف بر روى ضعف،افزوده مى شد و از شيرگرفتنش در دو سالگى بود».
حديث
199.امام صادق عليه السلام: شير خوردن،تا بيست و يك ماه است.پس هر چه كم شود،ستم بر كودك است.
ص:121
2/2:اِستِرضاعُ المُرضِعَةِ الصّالِحَةِ
200.الإمام عليّ عليه السلام: تَخَيَّروا لِلرَّضاعِ كَما تَتَخَيَّرونَ لِلنِّكاحِ؛فَإِنَّ الرَّضاعَ يُغَيِّرُ الطِّباعَ. (1)
201.عنه عليه السلام: انظُروا مَن تُرضِعُ أَولادَكُم؛فَإِنَّ الوَلَدَ يَشِبُّ عَلَيهِ. (2)
202.الإمام الباقر عليه السلام: استَرضِع لِوَلَدِكَ بِلَبَنِ الحِسانِ،وإيَّاكَ وَ القِباحَ؛فَإِنَّ اللَّبَنَ قَد يُعدي. (3)
203.عنه عليه السلام: عَلَيكُم بِالوِضاءِ (4)مِن الظُّؤورَةِ (5)؛فإنَّ اللَّبَنَ يُعدِي. (6)
3/2:مَن لا يَنبَغِي استِرضاعُهُ
204.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَوَقَّوا عَلى أولادِكُم لَبَنَ البَغِيِّ (7)مِنَ النِّساءِ والمَجنونَةِ؛فَإِنَّ اللَّبَنَ يُعدِي. (8)
ص:122
200.امام على عليه السلام: براى شيردادن،[دايه هاى شايسته را] گزينش كنيد،همان گونه كه براى ازدواجْ گزينش مى كنيد؛چرا كه شير،طبيعت ها را تغيير مى دهد.
201.امام على عليه السلام: ببينيد چه كسى فرزندانتان را شير مى دهد؛چرا كه فرزند،بر همان پايه رشد مى كند.
202.امام باقر عليه السلام: براى فرزندت،شيرِ دايگانِ خوب روى را درخواست كن و از شيرِ دايگانِ زشت،بپرهيز؛زيرا شير،[خصلت هاى شيردهنده را] سرايت مى دهد.
203.امام باقر عليه السلام: بر شما باد [انتخاب] دايگان پاكيزه و پُر عاطفه؛زيرا شير،[خصلت ها را] منتقل مى كند.
204.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كودكان خود را از شيرِ زنان بدكاره و ديوانه دور نگه داريد؛چرا كه شير،[ويژگى هاى دايه را] سرايت مى دهد.
ص:123
205.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَستَرضِعُوا الحَمقاءَ ولاَ العَمشاءَ (1)؛فَإِنَّ اللَّبَنَ يُعدِي. (2)
206.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَستَرضِعُوا الحَمقاءَ؛فَإِنَّ اللَّبَنَ يُعدي،وإنَّ الغُلامَ يَنزَعُ (3)إلَى اللَّبَنِ؛يَعني إلَى الظِّئرِ فِي الرُّعونَةِ (4)وَالحُمق. (5)
207.الإمام الصادق عليه السلام: لا تُستَرضَعُ لِلصَّبيِّ المَجوسِيَّةُ،و تُستَرضَعُ لَهُ اليَهودِيَّةُ وَالنَّصرانِيَّةُ، ولا يَشرَبنَ الخَمرَ يُمنَعنَ مِن ذلِكَ،ويُكرَهُ لَبَنُ الحَمقاءِ وقَبيحَةِ الوَجهِ،ويُستَحَبُّ لَبَنُ الوِضاءِ مِنَ النِّساءِ. (6)
208.الكافي عن عبيد اللّه الحلبي: قُلتُ لِأبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:امرَأَةٌ وُلِدَت مِنَ الزِّنا،أتَّخِذُها ظِئراً؟
قالَ:لا تَستَرضِعها،ولاَ ابنَتَها. (7)
4/2:إطعامُ الأغذِيَةِ النّافِعَةِ
209.الإمام عليّ عليه السلام: أَطعِموا صِبيانَكُم الرُّمّانَ؛فَإنَّهُ أسرَعُ لِألسِنَتِهِم. (8)
ص:124
205.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از زن احمق و زنى كه چشمش ضعيف بوده است و آب ريزش دارد، درخواست شيردهى نكنيد؛چرا كه شير [ويژگى هاى دايه را] سرايت مى دهد.
206.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از زن احمق،درخواست شير دادن [به فرزند] نكنيد؛چرا كه شير [ويژگى هاى دايه را] سرايت مى دهد و فرزند،شباهت به [صاحب] شير مى برد؛ يعنى در حماقت و نادانى،همانند دايه مى شود.
207.امام صادق عليه السلام: براى كودك،از زن مجوس درخواست شير دادن [به فرزند] نكن،ولى از زن يهودى و مسيحى درخواست كن.البته نبايد شراب بنوشند و بايد از اين كار، باز داشته شوند.شير دايۀ احمق و زشت رو،مناسب نيست؛و[لى] شير زن پاكيزۀ زيبا،خوب است.
208.الكافى -به نقل از عبيد اللّه حلبى-:به امام صادق عليه السلام گفتم:آيا زنى را كه از زنا زاده شده است،به عنوان دايه انتخاب كنم؟
فرمود:«نه از او و نه از دخترش،درخواست شير نكن».
209.امام على عليه السلام: به كودكانتان انار بدهيد؛چرا كه مايۀ رويش شتابنده تر دندان هاست.
ص:125
210.الإمام الصادق عليه السلام: أَطعِموا صِبيانَكُم الرُّمّانَ؛فَإنَّهُ أسرَعُ لِشَبابِهِم. (1)
211.المحاسن عن خضر: كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام،فَأتاهُ رَجُلٌ مِن أصحابِنا فَقالَ لَهُ:يولَدُ لَنَا المَولودُ فَيَكونُ مِنهُ القِلَّةُ (2)وَالضَّعفُ،فَقالَ:ما يَمنَعُكَ مِنَ السَّويقِ (3)فَإِنَّهُ يَشُدُّ العَظمَ، ويُنبِتُ اللَّحمَ؟ (4)
5/2:احتِرامُ شُعورِ الرَّضيعِ
212.الإمام الصادق عليه السلام: صَلَّى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الظُّهرَ وَالعَصرَ فَخَفَّفَ الصَّلاةَ فِي الرَّكعَتَينِ،فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ لَهُ النّاسُ:يا رسولَ اللّهِ أحَدَثَ فِي الصَّلاةِ شَيءٌ؟قالَ:وما ذاكَ؟قالوا:
خَفَّفتَ فِي الرَّكعَتَينِ الأَخيرَتَينِ! فَقالَ لَهُم:أمَا سَمِعتُم صُراخَ الصَّبِيِّ؟!. (5)
213.المناقب لابن شهر آشوب عن عبد الرحمن بن أبي ليلى: كُنَّا جُلوساً عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذ أقبَلَ الحُسَينُ عليه السلام فَجَعَلَ يَنزو عَلى ظَهرِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وعَلى بَطنِهِ،فَبالَ،فَقالَ:دَعوهُ.أبو عُبَيدٍ فِي غَريبِ الحَديثِ أنَّهُ قالَ صلى الله عليه و آله:لا تُزْرِمُوا ابنِي:أي لا تَقطَعُوا عَلَيهِ بَولَهُ-ثُمَّ دَعا بِماءٍ فَصَبَّهُ عَلى بَولِهِ. (6)
214.مسند ابن حنبل عن عيسى بن عبد الرحمن عن جدّه: كُنَّا عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَجاءَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ يَحبُو حَتَّى صَعِدَ عَلى صَدرِهِ،فَبالَ عَلَيهِ،فَابتَدَرناهُ لِنَأخُذَهُ،فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:
ص:126
210.امام صادق عليه السلام: به كودكانتان انار بدهيد؛چرا كه مايۀ زودتر جوان شدن آنهاست.
211.المحاسن -به نقل از خضر-:نزد امام صادق عليه السلام بودم كه يكى از شيعيان،خدمت رسيد و به ايشان گفت:فرزندان ما [معمولاً] كم وزن و ناتوان به دنيا مى آيند.امام عليه السلام فرمود:«چرا از سَويق (قاووت)،استفاده نمى كنى كه استخوان را محكم مى كند و گوشت را مى رويانَد؟».
212.امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا،نماز ظهر و عصر را خواند و دو ركعت [آخر] را سريع به جا آورد.[بعد از نماز] مردم به ايشان گفتند:اى پيامبر خدا! در[بارۀ] نماز،چيز تازه اى آمده است؟
فرمود:«اين [سؤال] به خاطر چيست؟».
گفتند:دو ركعت آخر را سريع خواندى.
فرمود:«آيا صداى گريۀ شديد كودك را نشنيديد؟».
213.المناقب، ابن شهر آشوب:به نقل از عبد الرحمان بن ابى ليلى-:ما نزد پيامبر خدا نشسته بوديم كه حسين عليه السلام آمد و همين طور كه بر پشت پيامبر صلى الله عليه و آله و شكم ايشان بالا [و پايين] مى رفت،بول كرد.ايشان فرمود:«رهايش كنيد» (1).
214.مسند ابن حنبل -به نقل از عيسى بن عبد الرحمان،از جدّش-:ما نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه حسن بن على،با حالت چهار دست و پا آمد تا اين كه روى سينۀ ايشان رفت و
ص:127
ابني ابني،قالَ:ثُمَّ دَعا بِماءٍ فَصَبَّهُ عَلَيهِ. (1)
215.مكارم الأخلاق: كانَ صلى الله عليه و آله يُؤتى بِالصَّبِيِّ الصَّغيرِ لِيَدعُوَ لَهُ بِالبَرَكَةِ أو يُسَمِّيَهُ،فَيَأخُذُهُ فَيَضَعُهُ في حِجرِهِ؛تَكرِمَةً لِأَهلِهِ،فَرُبَّما بالَ الصَّبِيُّ عَلَيهِ،فَيَصيحُ بَعضُ مَن رَآهُ حينَ بالَ،فَيقولُ صلى الله عليه و آله:لا تُزرِموا بالصَّبِيِّ،فَيَدَعُهُ حَتَّى يَقضِيَ بَولَهُ،ثُمَّ يُفرِغُ لَهُ مِن دُعائِهِ أو تَسمِيَتِهِ،ويَبلُغُ سُرورُ أهلِهِ فيهِ،ولا يَرَونَ أَنَّهُ يَتَأذَّى بِبَولِ صَبِيِّهِم،فَإِذا انصَرَفوا غَسَلَ ثَوبَهُ بَعدُ. (2)
216.مسند ابن حنبل عن عائشة: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُؤتى بِالصِّبيانِ فَيَدعُو لَهُم،وإنَّهُ أُتِيَ بِصَبِيٍّ فَبالَ عَلَيهِ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:صُبُّوا عَلَيهِ الماءَ صَبّاً. (3)
ص:128
رفت و بول كرد.ما به سرعت حركت كرديم تا او را بگيريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«فرزندم، فرزندم!».
آن گاه،آبى طلب كرد و بر آن ريخت.
215.مكارم الأخلاق: معمولاً نوزاد را نزد پيامبر خدا مى آوردند تا براى خجستگى و مباركى او،دعا كند يا بر او نام بگذارد.ايشان،او را مى گرفت و به جهت تكريم خانواده اش،او را روى دامن خود مى گذاشت.گاهى كودك به ايشان بول مى كرد و برخى كسانى كه هنگام بول كردنْ او را مى ديدند،فرياد مى كشيدند؛ولى ايشان مى فرمود:«بول كردن او را قطع نكنيد».
از اين رو،او را رها مى كردند تا بول او تمام شود.سپس،دعا كردن براى او يا نام گذارى او را به پايان مى برد و خانواده اش را به خاطر فرزندشان خيلى خوش حال مى ساخت،[ به گونه اى كه] آنان مشاهده نمى كردند كه ايشان از بول كردن كودكشان ناراحت شده باشد.
سپس،وقتى آنان مى رفتند،لباس خود را مى شست.
216.مسند ابن حنبل -به نقل از عايشه-:معمولاً كودكان را نزد پيامبر خدا مى آوردند و ايشان،برايشان دعا مى كرد.[يك بار] كودكى كه نزد ايشان آورده بودند،به ايشان بول كرد.پيامبر خدا [فقط] فرمود:«آبى بر آن بريزيد».
ص:129
الفصل الثالث: التعليم والتربية
التعليم في الإسلام أساس التربية،والعلم مقرون بالتهذيب وبناء الذات وفترة الطفولة كما تدلّ تعاليم الدين أفضل برهة تعليم والتربية،ولذا فإنّ أهمّ حقوق الطفل تهيئة الأرضية المناسبة لتعليمه وتربيته،بل إنّ جميع الحقوق المذكورة سابقاً ويأتي ذكره لاحقاً مقدّمة لموضوع التعليم والتربية.
نستعرض في هذا الفصل التعاليم الواردة عن المعصومين عليهم السلام في تربية وتعليم الطفل.
1/3:قِيمَةُ طَلَبِ العِلمِ فِي الصِّغَرِ
217.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَثَلُ الَّذي يَتَعلَّمُ في صِغَرِهِ كَالنَّقشِ فِي الحَجَرِ،ومَثَلُ الَّذي يَتَعلَّمُ في كِبَرِهِ كَالَّذي يَكتُبُ عَلَى الماءِ. (1)
ص:130
در اسلام،آموزش،پايۀ پرورش و دانشِ همراه با خودسازى و سازندگى است و بر اساس آموزه هاى دينى،بهترين فصل آموزش و پرورش دوران كودكى است.از اين رو،مهم ترين حقوق كودك،فراهم ساختن زمينۀ آموزش و پرورش اوست؛بلكه همۀ حقوقى كه پيش از اين بدان اشارت مى رفت و پس از اين خواهد آمد،مقدّمۀ آموزش و پرورش كودك است.
متن ره نمودهاى پيشوايان اسلام در زمينۀ آموزش و پرورش كودك،در اين فصل،ارائه مى شود.
217.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حكايت كسى كه در كودكى مى آموزد،همانند نقش كَندن بر سنگ است و حكايت كسى كه در بزرگ سالى مى آموزد،همانند كسى است كه بر آب مى نويسد.
ص:131
218.الإمام عليّ عليه السلام: مُروا أولادَكُم بِطَلَبِ العِلمِ. (1)
219.عنه عليه السلام: مَن سَألَ في صِغَرِهِ أجابَ في كِبَرِهِ. (2)
220.عنه عليه السلام: مَن لَم يَتَعَلَّم فِي الصِّغَرِ لَم يَتَقَدَّم فِي الكِبَرِ. (3)
221.سنن الدارمي عن شرحبيل بن سعد: دَعَا الحَسَنُ عليه السلام بَنيهِ و بَني أخيهِ فَقالَ:يا بَنِيَّ و بَنِي أخي،إنَّكُم صِغارُ قَومٍ يوشَكُ أن تَكونوا كِبارَ آخَرينَ،فَتَعَلَّمُوا العِلمَ،فَمَن لَم يَستَطِع مِنكُم أن يَروِيَهُ-أو قالَ:يَحفَظَهُ-فَليَكتُبهُ،و ليَضَعهُ في بَيتِهِ. (4)
222.الإمام عليّ عليه السلام:
حَرِّض بَنيكَ عَلَى الآدابِ في الصِّغَرِ
2/3:قيمَةُ التَّربِيَةِ
223.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حَقُّ الوَلَدِ عَلى والدِهِ أن يُحسِنَ اسمَهُ،وَ يُحسِنَ مِن مُرضِعِهِ،و يُحسِنَ أدَبَهُ. (5)
ص:132
218.امام على عليه السلام: فرزندانتان را به آموختن دانش،امر كنيد.
219.امام على عليه السلام: هر كس در خردسالى بپرسد،در بزرگ سالى پاسخ مى دهد.
220.امام على عليه السلام: كسى كه در كودكى نياموزد،در بزرگ سالى پيش نمى افتد.
221.سنن الدارمى -به نقل از شرحبيل بن سعد-:حسن عليه السلام فرزندانش و فرزندانِ برادرش را جمع كرد و فرمود:«اى فرزندان من و فرزندان برادرم! شما خردسالان اين نسليد و اميد است كه بزرگانِ نسلى ديگر باشيد.پس دانش بياموزيد.هر كس نمى تواند آن را روايت كند (/حفظ كند)،پس حتماً آن را بنويسد و در خانه اش بگذارد».
222.امام على عليه السلام:
پسرانت را در كودكى به [آموختن] آداب،تشويق كن
223.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حقّ فرزند بر پدرش اين است كه نام نيك بر او بگذارد و دايۀ نيك برايش گزيند و او را به نيكى تربيت كند.
ص:133
224.عنه صلى الله عليه و آله: ما وَرَّثَ والِدٌ وَلَداً خيراً مِن أدَبٍ حَسَنٍ. (1)
225.عنه صلى الله عليه و آله: ما نَحَلَ والِدٌ وَلَداً مِن نُحلٍ (2)أفضَلَ مِن أدَبٍ حَسَنٍ. (3)
226.عنه صلى الله عليه و آله: أكرِموا أولادَكُم،وأحسِنوا أدَبَهُم؛يُغفَر لَكُم. (4)
227.عنه صلى الله عليه و آله: مِن حَقِّ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ أن يُحسِنَ أدَبَهُ،و ألّا يَجحَدَ نَسَبَهُ. (5)
228.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لِأَبنائِهِم الأَدَبُ لَاالمالُ؛فَإِنَّ المالَ يَذهبُ، و الأَدَبَ يَبقى. (6)
229.عنه عليه السلام: لا يَزالُ العَبدُ المُؤمِنُ يُوَرِّثُ أهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الأَدَبَ الصّالِحَ،حَتّى يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعاً،حتّى لا يَفقِدَ مِنهُم صَغيراً و لا كَبيراً و لا خادِماً و لا جاراً،و لا يَزالُ العَبدُ العاصِي يُوَرِّثُ أهلَ بَيتِهِ الأدَبَ السَّيِّئَ حَتّى يُدخِلَهُمُ النّارَ جَميعاً،حَتّى لا يَفقِدَ فيها مِن اهلِ بَيتِهِ صَغيراً و لا كَبيراً و لا خادِماً و لا جاراً. (7)
230.عنه عليه السلام: قالَ لُقمانُ:يا بُنَيَّ إن تَأدَّبتَ صَغيراً انتَفَعتَ بِهِ كَبيراً،و مَن عَنا بِالأَدَبِ اهتَمَّ بِهِ،و مَنِ اهتَمَّ بِهِ تَكَلَّفَ عِلمَهُ،و مَن تَكَلَّفَ عِلمَهُ اشتَدَّ لَهُ طَلَبُهُ،ومَنِ اشتَدَّ لَهُ طَلَبُهُ
ص:134
224.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ پدرى چيزى بهتر از تربيت نيك براى فرزندش به ارث نگذاشته است.
225.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ پدرى،هديه اى برتر از تربيتِ نيك به فرزندش نبخشيده است.
226.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزندانتان را تكريم كنيد و آنان را به نيكى تربيت كنيد تا آمرزيده مى شويد.
227.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از حقّ فرزند بر پدرش اين است كه او را به نيكى تربيت كند و انتسابش را [ به خود] انكار نكند.
228.امام صادق عليه السلام: بهترين چيزى كه پدران براى پسرانشان به ارث مى گذارند،تربيت است،نه مال؛چرا كه مال مى رود و تربيت مى ماند.
229.امام صادق عليه السلام: بندۀ مؤمن،همواره براى خانواده اش،دانش و تربيت شايسته به ارث مى گذارد تا همه را وارد بهشت سازد،به گونه اى كه بهشت،نه از كوچكشان،نه از بزرگشان،نه از خادمشان،نه از پناهنده شان خالى نباشد.نيز بندۀ نافرمان [خدا] براى خانواده اش تربيت ناشايست به ارث مى گذارد تا همۀ آنان را وارد دوزخ سازد، به گونه اى كه [ دوزخ] نه از كوچك خانواده اش،نه از بزرگشان،نه از خادمشان و نه از همسايه شان تهى نباشد.
230.امام صادق عليه السلام: لقمان گفت:«اى فرزندم! اگر در كودكى تربيت شدى،در بزرگ سالى از آن بهره مند مى شوى.هر كس آهنگِ تربيت كند،به آن اهتمام مى ورزد و هر كس به آن اهتمام ورزد،براى دانستن آن،خود را به زحمت مى اندازد و هر كس خود را براى دانستن آن به زحمت اندازد،به شدّت در جستجوى آن بر مى آيد و هر كس جستجويش فزونى يابد،از آن،بهره مند مى شود».
ص:135
أدرَكَ بِهِ مَنفَعَةً (1). (2)
3/3:مَسؤولِيَّةُ التَّعليمِ و التَّربِيَةِ
231.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ألا كُلُّكُم راعٍ و كُلُّكُم مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِه؛فَالأَميرُ الَّذي عَلَى النّاسِ راعٍ و هُوَ مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِهِ،وَالرَّجُلُ راعٍ عَلى أَهلِ بَيتِهِ و هُوَ مَسؤولٌ عَنهُم، وَ المرأةُ راعِيةٌ عَلى بَيتِ بَعلِها و وُلدِهِ و هِيَ مَسؤولَةٌ عَنهُم،وَ العَبدُ راعٍ عَلى مالِ سَيِّدِهِ و هُو مَسؤولٌ عَنهُ،ألا فَكُلُّكُم راعٍ و كُلُّكُم مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِهِ. (3)
232.الإمام عليّ عليه السلام: عَلَى الإمامِ أَن يعلِّمَ أهلَ وِلايَتِهِ حُدودَ الإسلامِ وَالإيمانِ. (4)
233.عنه عليه السلام: أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ لي عَلَيكُم حَقّاً،و لَكُم عَلَيَّ حَقٌّ؛فَأَمّا حَقُّكُم عَلَيَّ فَالنَّصيحَةُ لَكُم،و تَوفِيرُ فَيئِكُم عَلَيكُم،و تعليمُكُم كَي لا تَجهَلوا،و تأديبُكُم كَيما تَعلَمُوا. (5)
234.الإمام زين العابدين عليه السلام -في بيان الحقوق-:و أمّا حَقُّ وَلَدِكَ فَأن تَعلَمَ أنَّهُ مِنكَ، و مُضافٌ إلَيكَ في عاجِلِ الدُّنيا بِخَيرِهِ وَشَرِّهِ،وأَنَّكَ مَسؤولٌ عَمّا وَليتَهُ مِن حُسنِ الأَدَبِ وَالدِّلالَةِ عَلى رَبِّهِ،عز و جل وَالمَعونَةِ عَلى طاعَتِهِ،فَاعمَل في أمرِهِ عَمَلَ مَن يَعلَمُ أنَّهُ مُثابٌ عَلَى الإِحسانِ إلَيهِ،مُعاقَبٌ عَلَى الإِساءَةِ إلَيهِ. (6)
ص:136
231.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بدانيد كه همۀ شما مسئوليد و همۀ شما نسبت به زيردستانش بازخواست مى شويد.فرمان رواى مردم،مسئول مردم است و نسبت به زيردستانش بازخواست مى شود.مرد،سرپرست خانواده است و نسبت به آنان، بازخواست مى شود.زن،مسئول خانۀ شوهر و فرزندان اوست و در برابر آنان، بازخواست مى شود.برده،مسئول مال مالك خود است و در برابر آن،مسئول است.پس بدانيد كه همۀ شما مسئوليد و همه تان در برابر زيردستان خود، بازخواست مى شويد.
232.امام على عليه السلام: بر پيشواست كه به مردمان تحت حكومتش،حدّ و مرزهاى اسلام و ايمان را بياموزد.
233.امام على عليه السلام: اى مردم ! مرا بر شما حقّى است و شما را نيز بر من،حقّى است.امّا حقّ شما بر من،خيرخواهى براى شما،افزايش ثروت هايتان و آموزش دادن به شماست تا در نادانى نمانيد،و پرورش شماست،تا آگاه شويد.
234.امام زين العابدين عليه السلام -در بيان حقوق-:و امّا حقّ فرزندت اين است كه بدانى او از توست و با خوب و بدش در دنيا،منتسب به توست و بى گمان،تو دربارۀ آنچه بر عهده دارى،يعنى:خوب تربيت كردن او و راه نمايى كردن او به سوى خداوند عز و جل و يارى او در فرمان بردارى از خداوند،مسئولى.پس در كار او،همانند كسى عمل كن كه مى داند براى نيكى كردن به او پاداش مى گيرد و بر بدى كردن به او مجازات مى شود.
ص:137
235.عنه عليه السلام: وأمّا حَقُّ وَلَدِكَ فَتَعَلَمَ أَنَّهُ مِنكَ،ومُضافٌ إِلَيكَ في عاجِلِ الدُّنيا بِخَيرِهِ وشَرِّهِ، وأَنَّكَ مَسؤولٌ عَمّا وَلِيتَهُ مِن حُسنِ الأَدَبِ وَالدِّلالَةِ عَلى رَبِّهِ،وَالمَعونَةِ لَهُ عَلى طاعَتِهِ فيكَ وفي نَفسِهِ،فَمُثابٌ عَلى ذلِكَ ومُعاقَبٌ،فَاعمَلْ فِي أمرِهِ عَمَلَ المُتَزَيِّنِ بِحُسنِ أثَرِهِ عَلَيهِ في عاجِلِ الدُّنيا،المُعذِرِ إلى رَبِّهِ فيما بَينَكَ وبَينَهُ بِحُسنِ القِيامِ عَلَيهِ وَالأَخذِ لَهُ مِنهُ،ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ. (1)
4/3:أهَمُّ ما يَجِبُ تَعليمُهُ
أ-العَقائِدُ الإِسلامِيَّةُ ولا سِيَّما التَّوحيدُ
236.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن رَبَّى صَغيراً حَتَّى يَقولَ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ»لَم يُحاسِبهُ اللّهُ عز و جل. (2)
237.عنه صلى الله عليه و آله: إذا أفصَحَ أولادُكُم فَعَلِّموهُم«لا إلهَ إلَّااللّهُ»،ثُمَّ لا تُبالوا مَتى ماتوا،وَإذا اثَّغَروا (3)فَمُروهُم بِالصَّلاةِ. (4)
238.عنه صلى الله عليه و آله: افتَحوا عَلى صِبيانِكُم أوَّلَ كَلِمَةٍ ب«لا إلهَ إلَّااللّهُ»،ولَقِّنوهُم عِندَ المَوتِ«لا إلهَ إلَّا اللّهُ»؛،فَإِنَّهُ مَن كانَ أوَّلُ كَلامِهِ«لا إلهَ إلّااللّهُ»وَآخِرُ كلامِهِ«لا إله إلَّااللّهُ»ثُمَّ عاشَ ألفَ سَنَةٍ،ما سُئِلَ عَن ذَنبٍ واحِدٍ. (5)
239.الكافي عن سليمان بن خالد: قُلتُ لِأبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:إنَّ لي أهلَ بَيتٍ وهُم يَسمَعونَ مِنِّي،أفَأَدعوهم إلى هذَا الأمرِ؟فَقالَ:نَعَم،إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ في كِتابِهِ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ
ص:138
235.امام زين العابدين عليه السلام: و امّا حقّ فرزندت،اين است كه بدانى او از توست و با خوب و بدش در دنيا منسوب به توست و تو دربارۀ آنچه بر عهده ات است،يعنى:خوب تربيت كردن او،راه نمايى او به سوى خداوند عز و جل،و كمك كردن به او در كار فرمان بردارى از خداوند در حقّ تو و خودش،مسئولى و بر آن،هم پاداش مى گيرى و هم مجازات مى شوى.پس در كار [تربيت] او،همانند كسى رفتار كن كه در اين دنيا با اثر نيكش در حقّ او كارش را مى آرايد و در آنچه ميان تو و پروردگارت است، به خاطر انجام دادن درستِ آن و نتيجه اى كه از آن مى گيرى،نزد او معذور است و نيرويى نيست،جز از خدا.
236.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه خردسالى را تربيت كند تا بگويد:«لا إله إلّااللّه»،خداوند عز و جل از او حساب نمى كشد.
237.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه كودكانتان زبان گشودند،«لا إله إلّااللّه»را به آنان بياموزيد.سپس باكى نداشته باشيد كه چه وقت مى ميرند و هرگاه دندان [شيرى] آنها افتاد،آنان را به نماز،امر كنيد.
238.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: زبان كودكانتان را نخستين بار با كلمۀ«لا إله إلّااللّه»باز كنيد و هنگام مرگ،«لا اله إلّااللّه»را به آنان تلقين كنيد؛چرا كه هر كس اوّلين سخنش«لا اله إلّا اللّه»و آخرين سخنش«لا اله إلّااللّه»باشد و هزار سال هم عمر كند،از هيچ گناهى بازخواست نمى شود.
239.الكافى -به نقل از سليمان بن خالد-:به امام صادق عليه السلام گفتم:من،خانواده اى دارم كه از من،حرفْ شنوى دارند.آيا آنان را به اين امر (ولايت) فرا خوانم؟
فرمود:
ص:139
آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ» 1. 2
ب-حُبُّ النَّبِيِّ وأهلِ بَيتِهِ
240.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ:حُبِّ نَبِيِّكُم،وحُبِّ أهلِ بَيتِهِ،وعَلى قِراءَةِ القُرآنِ. (1)
ج-الفَرائِضُ سِيَّما الصَّلاةُ والصَّومُ
الكتاب
«وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى». 4
«وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا * وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا». 5
الحديث
241.الإمام عليّ عليه السلام: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُنصِباً (2)لِنَفسِهِ بَعدَ البُشرى لَهُ بِالجَنَّةِ مِن رَبِّهِ،فَقالَ عز و جل: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها...» الآية،فَكانَ يَأمُرُ بِها أهلَهُ،و يُصَبِّرُ عَلَيها نَفسَهُ. (3)
242.الإمام الصادق عليه السلام: دَخَلَ عَلى أبي عليه السلام رَجُلٌ فَقالَ:رَحِمَكَ اللّهُ،اُحَدِّثُ أهلِي؟قالَ نَعَم،
ص:140
«بله.خداوند عز و جل در كتاب خود مى فرمايد:«اى كسانى كه ايمان آورديد! خودتان و خانواده تان را از آتشى نگه داريد كه آتشگيرۀ آن،مردم و سنگ ها هستند»».
240.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزندانتان را بر سه ويژگى تربيت كنيد:دوستىِ پيامبرتان،دوستى اهل بيت او،و خواندن قرآن.
قرآن
«وخانواده ات را به نماز امر كن و خود،بر آن شكيبا باش.از تو روزى نخواسته ايم،روزى ات را مى دهيم و فرجام [نيك] براى تقواست».
«و در اين كتاب،از اسماعيل ياد كن.بى ترديد،او درستْ وعده و فرستاده اى پيامبر بود.و خانواده اش را همواره به نماز و زكات،فرمان مى داد و نزد پروردگارش پسنديده [رفتار] بود».
حديث
241.امام على عليه السلام: پيامبر خدا،اين گونه بود كه پس از [دريافت] بشارت بهشت،از جانب پروردگارش [نيز] خودش را به زحمت مى انداخت.از اين رو،خداوند عز و جل فرمود:
«وخانواده ات را به نماز امر كن و خود بر آن،شكيبا باش...»و ايشان خانواده اش را به آن، امر مى كرد و خودش بر آن،شكيبايى مى ورزيد.
242.امام صادق عليه السلام: كسى نزد پدرم آمد و گفت:رحمت خدا بر تو باد! براى خانواده ام حديث بخوانم؟
ص:141
إنَّ اللّهَ يَقولُ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ» ،وَقالَ:
«وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها». 1
243.الإمام عليّ عليه السلام -فى قَولِهِ تَعالى: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» -:عَلِّموا أنفُسَكُم و أهليكُمُ الخَيرَ. (1)
244.عنه عليه السلام -ايضاً-مَعناهُ:عَلِّموهُم ما يَنجونَ بِهِ مِنَ النّارِ. (2)
245.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لَمّا سُئِلَ عَنِ الصَّبِيِّ مَتى يُصَلّي؟-:إذا عَرَفَ يَمينَهُ مِن شِمالِهِ فَمُروهُ بِالصَّلاةِ. (3)
246.جامع الأخبار: رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ نَظَرَ إلى بَعضِ الأطفالِ فَقالَ:وَيلٌ لِأَولادِ آخِرِ الزَّمانِ مِن آبائِهِم.فَقيلَ:يا رَسولَ اللّهِ،مِن آبائِهِمُ المُشرِكينَ؟
فَقالَ:لا،مِن آبائِهِمُ المُؤمِنينَ؛لا يُعَلِّمونَهُم شَيئاً مِنَ الفَرائِضِ،و إذا تَعلَّموا أولادُهُم مَنَعوهُم،و رَضوا عَنهُم بِعَرَضٍ يَسيرٍ مِنَ الدُّنيا،فَأنا مِنهُم بَرِيٌ،و هُم مِنِّي بُرآءٌ. (4)
247.الإمام عليّ عليه السلام: إذا عَقَلَ الغُلامُ و قَرَأ شَيئاً مِنَ القُرآنِ عُلِّمَ الصَّلاةَ. (5)
248.عنه عليه السلام: عَلِّموا صِبيانَكُم الصَّلاةَ،و خُذوهُم بِها إذا بَلَغوا الحُلُمَ. (6)
ص:142
فرمود:«آرى.خداوند عز و جل مى فرمايد:«اى كسانى كه ايمان آورديد! خودتان و خانواده تان را از آتشى نگه داريد كه آتشگيرۀ آن،مردم و سنگ ها هستند».
و فرمود:«وخانواده ات را به نماز امر كن و خود بر آن،شكيبا باش»».
243.امام على عليه السلام -دربارۀ سخن خداوند متعال:«خودتان و خانواده تان را از آتش نگه داريد»-:به خودتان و خانواده تان،خير بياموزيد.
244.امام على عليه السلام -در تفسير سخن خداوند متعال:«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده تان را از آتش،نگه داريد»-معناى آن،چنين است:به آنان،چيزهايى را بياموزيد كه به وسيلۀ آن از آتش،نجات يابند.
245.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگامى كه از ايشان پرسيده شد:كودك،چه هنگام نماز بخواند؟-:
هرگاه دست راستش را از دست چپش شناخت،او را به نماز،وا داريد.
246.جامع الأخبار: روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله به برخى كودكان،نگاه كرد و فرمود:«واى بر كودكان آخر زمان از دست پدرانشان !».
گفته شد:اى پيامبر خدا! از پدران مشركشان؟
فرمود:«نه.از پدران مؤمنشان كه چيزى از واجبات را به آنان نمى آموزند و چون فرزندانشان،خود بياموزند،آنان را باز مى دارند و نسبت به آنان از [داشتن] چيز اندكى از دنيا راضى مى شوند.من،از آنان بيزارم و آنان،از من بيزارند».
247.امام على عليه السلام: هرگاه پسر به سنّ درك رسيد و چيزى از قرآن را خواند،بايد به او نماز آموخته شود.
248.امام على عليه السلام: به كودكان خود،نماز ياد دهيد و آن گاه كه بالغ شدند،از آنان بازخواست كنيد.
ص:143
249.عنه عليه السلام: عَلِّموا صِبيانَكُم الصَّلاةَ،و خُذوهُم بِها إذا بَلَغوا ثَمانَ سِنينَ. (1)
250.عنه عليه السلام: يُؤمَرُ الصَّبِيُّ بِالصَّلاةِ إذا عَقَلَ،و بِالصَّومِ إِذا أطاقَ. (2)
251.الإمام زين العابدين عليه السلام: أمَّا صَومُ التَّأديبِ فَأَن يُؤخَذَ الصَّبِيُّ إذا رَاهَقَ بِالصَّومِ،تَأديباً و لَيسَ بِفَرضٍ. (3)
252.الإمام الباقر عليه السلام: إنّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِالصَّلاةِ إذا كانوا بَني خَمسِ سِنينَ،فَمُروا صِبيانَكُم بِالصَّلاةِ إذا كانوا بَني سَبعِ سِنينَ،و نَحنُ نَأمُرُ صِبيانَنا بِالصَّومِ إذا كانوا بَني سَبعِ سِنينَ بِما أطاقوا مِن صِيامِ اليَومِ إن كانَ إلى نِصفِ النَّهارِ أو أكثَرَ مِن ذلِكَ أو أقَلَّ،فَإِذا غَلَبَهُمُ العَطَشُ و الغَرَثُ (4)أفطَروا،حَتّى يَتَعَوَّدُوا الصَّومَ و يُطيقوهُ،فَمُروا صِبيانَكُم إذا كانوا بَني تِسعِ سِنينَ بِالصَّومِ مَا استَطاعوا مِن صِيامِ اليَومِ،فَإذا غَلَبَهُمُ العَطَشُ أفطَروا. (5)
253.الإمام الباقر و الإمام الصادق عليهما السلام: إذا بَلَغَ الغُلامُ ثَلاثَ سِنينَ،يُقالُ لَهُ:قُل لا إلهَ إلَّااللّه سَبْعَ مَرّاتٍ.ثُمَّ يُترَكُ حَتّى يَتِمَّ لَهُ ثَلاثُ سِنينَ و سَبعَةُ أشهُرٍ و عِشرونَ يَوماً،فَيُقالُ لَهُ:قُل:«مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ»سَبعَ مَرّاتٍ.و يُترَكُ حَتّى يَتِمَّ لَهُ أربَعُ سِنينَ،ثُمَّ يُقالُ لَهُ قُل:سَبعَ مَرّاتٍ:«صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ».ثُمَّ يُترَكُ حَتّى يَتِمَّ لَهُ خَمسُ سِنينَ، ثُمَّ يُقالُ لَهُ:أيُّهُما يَمينُكَ و أيَّهُما شِمالُكَ؟فَإِذا عَرَفَ ذلِكَ حُوِّلَ وَجهُهُ إلى القِبلَةِ و يُقالُ لَهُ:أسجُد.ثُمَّ يُترَكُ حَتَّى يَتِمَّ لَهُ سَبعُ سِنينَ،فَإِذا تَمَّ لَهُ سَبعُ سِنينَ قيلَ لَهُ:
اغسِل وَجهَكَ و كَفّيكَ،فَإِذا غَسَلَهُما قيلَ لَهُ:صَلِّ.ثُمَّ يُترَكُ حَتّى يَتِمَّ لَهُ تِسعُ سِنينَ،
ص:144
249.امام على عليه السلام: به كودكان خود،نماز ياد دهيد و آن گاه كه به هشت سالگى رسيدند،از آنان بازخواست كنيد.
250.امام على عليه السلام: كودك،وقتى اهل درك شد،به نماز و وقتى توان يافت،به روزه امر مى شود.
251.امام زين العابدين عليه السلام: امّا روزۀ آموزشى اين است كه وقتى كودك،نزديك بلوغ رسيد، براى تربيت،و نه آن كه واجب باشد،به روزه گرفتن،وا داشته مى شود.
252.امام باقر عليه السلام: ما كودكان خود را وقتى پنج ساله اند،به نماز امر مى كنيم؛ولى شما كودكانتان را وقتى هفت ساله شدند،به نماز امر كنيد.ما كودكان خود را وقتى هفت ساله اند،به روزه وا مى داريم؛به اندازه اى كه توان دارند،چه تا نصف روز باشد يا بيشتر يا كمتر.وقتى تشنگى و گرسنگى بر آنان چيره شد،افطار مى كنند تا اين كه به روزه،عادت كنند و توان آن را بيابند؛ولى شما كودكانتان را وقتى نُه ساله شدند،به اندازه اى كه توان دارند،به روزه وا داريد و وقتى تشنگى بر آنان چيره شد،افطار كنند.
253.امام باقر و امام صادق عليهما السلام: چون پسر به سه سالگى رسيد،بايد به او بگويند:هفت مرتبه بگو«لا إله إلّااللّه».سپس،رهايش كنند تا سه سال و هفت ماه و بيست روزِ او كامل شود.سپس بايد به او بگويند:هفت مرتبه بگو«محمّد رسول اللّه»؛و او را رها كنند تا چهار سال او تمام شود.آن گاه بايد به او بگويند:هفت مرتبه بگو«صلّى اللّه على محمّد وآله».سپس رهايش كنند تا پنج سال او تمام شود.آن گاه از او بپرسند:دست چپ و راستت كدام است؟اگر شناخت،بايد صورتش را به سمت قبله برگردانده،به او بگويند:سجده كن.سپس،رهايش كنند تا هفت سال او تمام شود.پس وقتى هفت سال او تمام شد،بايد به او بگويند:صورت و دو دستت را بشوى.
ص:145
فَإِذا تَمَّت لَهُ عُلِّمَ الوُضوءَ،و ضُرِبَ عَلَيهِ،و امِرَ بِالصَّلاةِ،و ضُرِبَ عَلَيها.فَإِذا تَعَلَّمَ الوُضوءَ وَالصَّلاةَ غَفَرَ اللّهُ عز و جل لَهُ و لِوَالِدَيهِ إن شاءَ اللّهُ. (1)
254.دعائم الإسلام: رُوّينا عَن جَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام:أنَّهُ كانَ يَأمُرُ الصَّبِيَّ بِالصَّومِ في شَهرِ رَمَضانَ بَعضَ النَّهارِ،فَإِذا رَأَى الجُوعَ و العَطَشَ غَلَبَ عَلَيهِ،أمَرَهُ فَأَفطَرَ. (2)
255.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّا نَأمُرُ صِبيانَنا بِالصَّلاةِ وَ الصِّيامِ ما أطاقوا،إذا كانوا أبناءَ سَبعِ سِنينَ. (3)
256.عنه عليه السلام -لَمّا سُئِلَ:مَتى تَجِبُ الصَّلاةُ عَلَى الصَّبِيِّ؟-:إذا كانَ ابنَ سِتِّ سِنينَ،وَالصِّيامُ إذا أطاقَهُ. (4)
257.تهذيب الأحكام عن معاوية بن وهب: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام:في كَم يُؤخَذُ الصَّبِيُّ بِالصَّلاةِ؟
فَقالَ:فيما بَينَ سَبعِ سِنينَ و سِتِّ سِنينَ.
قُلْتُ:في كَم يُؤخَذُ بِالصِّيامِ؟
فَقالَ:فيما بَينَ خَمسَ عَشرَةَ أو أربَعَ عَشرَةَ،وإن صامَ قَبلَ ذلِكَ فَدَعهُ،فَقَد صامَ ابني فُلانٌ قَبلَ ذلِكَ و تَرَكتُهُ. (5)
258.كتاب من لا يحضره الفقيه عن الحسن بن قارن: سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام-أو سُئِلَ و أنا أسمَعُ-عَنِ الرَّجُلِ يَخْتِن وَلَدَهُ و هُوَ لا يُصَلِّي اليَومَ و اليَومَينِ،فَقالَ:و كَم أتى
ص:146
وقتى آن دو را شُست،بايد به او بگويند:نماز بخوان.سپس،رهايش كنند تا نُه سال او تمام شود.وقتى تمام شد،وضو به او ياد داده شود و بر [ترك] آن،تنبيه گردد و به نماز، امر شود و بر [ترك] آن،تنبيه گردد.وقتى وضو و نماز را فراگرفت،خداوند،او و پدر و مادرش را مى آمرزد؛إن شاء اللّه!
254.دعائم الإسلام: نقل شده كه امام صادق عليه السلام در ماه مبارك رمضان،كودك را به روزه گرفتن در مقدارى از روز،امر مى كرد و چون مى ديد گرسنگى و تشنگى بر او چيره شده،از او مى خواست تا افطار كند.
255.امام صادق عليه السلام: ما كودكان خود را وقتى هفت ساله شدند،به نماز و روزه-به اندازه اى كه توان داشته باشند-وا مى داريم.
256.امام صادق عليه السلام -در پاسخ به اين سؤال كه:چه هنگام،نماز بر كودك لازم مى شود؟ (1)-:
[نماز،] هنگامى كه شش ساله باشد و روزه،هنگامى كه توان روزه را داشته باشد.
257.تهذيب الأحكام -به نقل از معاوية بن وهب-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:در چه سنّى، كودك براى نماز،بازخواست مى شود؟
فرمود:«ميان هفت سال و شش سال».
گفتم:در چه سنّى براى روزه،بازخواست مى شود؟
فرمود:«ميان پانزده يا چهارده سال.اگر پيش از اين روزه گرفت،آزادش بگذار.
فلان فرزندم،پيش از اين سن روزه گرفت و من،آزادش گذاشتم».
258.كتاب من لا يحضره الفقيه -به نقل از حسن بن قارن-:از امام رضا عليه السلام پرسيدم (يا كس ديگرى پرسيد و من شنيدم):دربارۀ كسى كه فرزندش را ختنه كرده و يكى دو روز
ص:147
عَلَى الغُلامِ؟فَقالَ ثَمانِي سِنينَ.
فَقالَ:سُبحانَ اللّهِ يَترُكُ الصَّلاةَ؟قالَ:قُلتُ:يُصيبُهُ الوَجَعُ.
قالَ:يُصَلّي عَلى نَحوِ ما يَقدِرُ. (1)
د-القُرآنُ
259.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قَرَأَ القُرآنَ قَبلَ أن يَحتَلِمَ فَقَد اوتِي الحُكمَ صَبِيّاً. (2)
260.عنه صلى الله عليه و آله: خِيارُكُم مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وعَلَّمَهُ. (3)
261.عنه صلى الله عليه و آله: ما مِن رَجُلٍ عَلَّمَ وَلَدَهُ القُرآنَ إلّاتُوِّجَ أبَواهُ يَومَ القِيامَةِ بِتاجِ المُلكِ،وكُسِيَ حُلَّتَينِ لَم يَرَ النّاسُ مِثلَهُما. (4)
262.عنه صلى الله عليه و آله: سورَةُ الواقِعَةِ سورَةُ الغِنى،فَاقرَؤوها،و عَلِّموها أولادَكُم. (5)
263.عنه صلى الله عليه و آله: إذا أحَبَّ أحَدُكُم أن يُحَدِّثَ رَبَّهُ فَليَقرَأِ القُرآنَ. (6)
264.عنه صلى الله عليه و آله: مَن أعطاهُ اللّهُ حِفظَ كِتابِهِ لَو ظَنَّ،أنَّ أحَداً اوتِيَ أفضَلَ مِمّا اوتِىَ فَقَد غَمَطَ (7)أعظَمَ النِّعَمِ. (8)
ص:148
است كه نماز نمى خواند.
فرمود:«پسر،چند سال دارد؟».
گفت:هشت سال.
فرمود:«سبحان اللّه! نماز نمى خواند؟!».
گفتم:درد،او را آزار مى دهد.
فرمود:«هرگونه كه مى تواند،نماز بخواند».
259.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه پيش از بلوغْ قرآن بخواند،به تحقيق،در كودكى به او حكمت داده شده است.
260.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترينِ شما كسى است كه قرآن را بياموزد و بياموزانَد.
261.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ كس نيست كه به فرزندش قرآن بياموزد،مگر آن كه روز قيامت، بر سرِ پدر و مادرش تاج پادشاهى گذاشته مى شود و دو لباس بر آنها پوشانده مى شود كه مردم،همانند آن را نديده اند.
262.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سورۀ واقعه،سورۀ بى نيازى است.آن را بخوانيد و به فرزندانتان بياموزيد.
263.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه كسى از شما خواست با پروردگارش سخن بگويد،بايد قرآن بخواند.
264.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس كه خداوند،حفظ كتابش را به او عطا كند و گمان كند كه به كسى چيزى برتر از او داده شده است،بى گمان،بزرگ ترين نعمت را ناچيز شمرده است.
ص:149
265.شرح نهج البلاغة: وَفَدَ غالِبُ بنُ صَعصَعَةَ عَلى عَلِيٍّ عليه السلام و مَعهُ ابنُهُ الفَرَزدَقُ (1)،فَقالَ لَهُ:
مَن أنتَ؟فَقالَ:غالِبُ بنُ صَعصَعَةَ المُجاشِعِيُّ....
قالَ:يا أبَا الأَخطَلِ،مَن هذَا الغُلامُ مَعَكَ؟قالَ:اِبني،و هُوَ شَاعِرٌ.قالَ:عَلِّمهُ القُرآنَ؛فَهُوَ خَيرٌ لَهُ مِنَ الشِّعرِ. (2)
266.الإمام عليّ عليه السلام: حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن يُحسِنَ اسمَهُ،و يُحسِنَ أدَبَهُ،و يُعَلِّمَهُ القُرآنَ. (3)
267.الإمام الصادق عليه السلام: الحافِظُ لِلقُرآنِ العامِلُ بِهِ مَعَ السَّفَرَةِ (4)الكِرامِ البَرَرَةِ. (5)
ه-المَعارِفُ الدّينِيَّةُ
268.الإمام عليّ عليه السلام: عَلِّموا صِبيانَكُم ما يَنفَعُهُمُ اللّهُ بِهِ،لا تَغلِب عَلَيهِمُ المُرجِئَةُ بِرَأيِها. (6)
269.الإمام الصادق عليه السلام: بادِروا أحداثَكُم بِالحَديثِ قَبلَ أن تَسبِقَكُم إلَيهِمُ المُرجِئَةُ. (7)
و-الكتابة
270.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن يُعَلِّمَهُ الكِتابَةَ وَ السِّباحَةَ وَالرَّميَ،و أن يُوَرِّثَهُ طيِّباً. (8)
ص:150
265.شرح نهج البلاغة: غالب فرزند صعصعه،نزد على عليه السلام رفت و فرزندش فَرَزدَق (1)نيز با او بود.على عليه السلام به وى فرمود:«كيستى؟».
گفت:غالب،فرزند صعصعۀ مُجاشِعى....
فرمود:«اى ابو اخطل ! اين نوجوانِ همراهت كيست؟».
گفت:فرزندم.او شاعر است.
فرمود:«به وى قرآن بياموز كه برايش از شعر،بهتر است».
266.امام على عليه السلام: حقّ فرزند بر پدر،آن است كه نام نيك بر او بگذارد و او را به نيكى تربيت كند و قرآن به او بياموزد.
267.امام صادق عليه السلام: حافظ قرآن كه به آن عمل كند،همراه سفيران (فرشتگان) ارجمند و نيكوكار است.
268.امام على عليه السلام: به كودكانتان چيزهايى را ياد بدهيد كه به خاطرش خداوند به آنان بهره برساند و نبايد مُرجِئه (2)با افكارشان بر آنان چيره شوند.
269.امام صادق عليه السلام: در آشنا كردن جوانانتان به حديث،شتاب كنيد،پيش از آن كه مُرجِئه بر شما پيشى گيرند.
270.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حقّ فرزند بر پدر،آن است كه نوشتن،شنا كردن و تيراندازى را به او ياد دهد و مال حلال برايش به ارث بگذارد.
ص:151
ز-المَسائِلُ الصِّحِّيّةُ
271.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لِكُلِّ شَيءٍ حيلَةٌ،وحيلَةُ الصِّحَّةِ فِي الدُّنيا أربَعُ خِصالٍ:قِلَّةُ الكَلامِ،و قِلَّةُ المَنامِ،و قِلَّةُ المَشيِ،و قِلَّةُ الطَّعامِ. (1)
272.عنه صلى الله عليه و آله: امُّ جَميعِ الأَدوِيَةِ قِلَّةُ الأَكلِ. (2)
273.عنه صلى الله عليه و آله: المَعِدَةُ بَيتُ كُلِّ داءٍ،وَالحِميَةُ رأسُ كُلِّ دَواءٍ. (3)
274.الإمام عليّ عليه السلام -لَمّا سُئِلَ فَقيلَ:إنَّ فِي القُرآنِ كُلَّ عِلمٍ إلَّاالطِّبَّ؟-:أما إنَّ فِي القُرآنِ لَآيَةً تَجمَعُ الطِّبَّ كُلَّهُ: «وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» 4 . (4)
275.عنه عليه السلام -فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ-:لا تَطلُبِ الحَياةَ لِتَأكُلَ،بَلِ اطلُبِ الأَكلَ لِتَحيا. (5)
276.عنه عليه السلام -أيضاً-:يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يَتَذَكَّرَ عِندَ حَلاوَةِ الغِذاءِ مَرارَةَ الدَّواءِ. (6)
277.الخصال: قالَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام لِلحَسَنِ ابنِهِ عليه السلام:يا بُنَيَّ،ألا اعَلِّمُكَ أربَعَ خِصالٍ تَستَغني بِها عَنِ الطِّبِّ؟
فَقالَ:بَلى،يا أميرَالمُؤمِنينَ.
قالَ:لا تَجلِس عَلَى الطَّعامِ إلّاو أنتَ44 جائِعٌ،ولا تَقُم عَنِ الطَّعامِ إلّاو أنتَ تَشتَهيهِ،و جَوِّدِ المَضغَ،و إذا نِمتَ فَاعرِض نَفسَكَ عَلَى الخَلاءِ.فَإِذَا استَعمَلتَ هذَا
ص:152
271.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كارى را چاره اى است و چارۀ تن درستى در دنيا،چهار چيز است:
كم سخن گفتن،كم خفتن،كم راه رفتن (1)،و كم خوردن.
272.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مادر همۀ داروها،كم خورى است.
273.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: معده،خانۀ همۀ دردهاست و پرهيز،ريشۀ همۀ درمان ها.
274.امام على عليه السلام -در پاسخ به اين پرسش كه:[چرا] در قرآن،هر دانشى جز دانش طب هست؟-:هان! در قرآن،آيه اى است كه همۀ طب را يك جا در خود،گِردآورده است:«بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد».
275.امام على عليه السلام -در حكمت هاى منسوب به ايشان-:زندگى را براى خوردن مخواه؛بلكه خوردن را براى زندگى بخواه.
276.امام على عليه السلام -در حكمت هاى منسوب به ايشان-:عاقل را بايسته است كه به هنگام شيرينىِ غذا،تلخى دارو را نيز به ياد داشته باشد.
277.الخصال: اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به فرزند خود حسن عليه السلام فرمود:«پسرم! آيا به تو چهار نكته نياموزم كه به كمك آنها از طب،بى نياز شوى؟».
گفت:چرا،اى امير مؤمنان!
فرمود:«بر سفره ننشين،مگر آن هنگام كه گرسنه اى؛و از سفره برنخيز،مگر در حالى كه هنوز،ميل خوردن دارى؛خوب بجو؛و به گاه خفتن،به مستراح برو.اگر
ص:153
استَغنَيتَ عَنِ الطِّبِّ. (1)
278.الإمام عليّ عليه السلام: قِلَّةُ الأَكلِ يَمنَعُ كَثيراً مِن أعلالِ الجِسمِ. (2)
279.عنه عليه السلام: مَن غَرَسَ في نَفسِهِ مَحَبَّةَ أنواعِ الطَّعامِ،اِجتَنى ثِمارَ فُنونِ الأَسقامِ. (3)
280.عنه عليه السلام: كَم مِن أكلَةٍ مَنَعَت أكَلاتٍ. (4)
ح-الحِكَمُ الأَخلاقِيَّةُ
281.معاني الأخبار عن شريح بن هانئ: سَأَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَليٍّ،فَقالَ:
يا بُنَيَّ مَا العَقلُ؟قالَ:حِفظُ قَلبِكَ مَا استُودِعتَهُ.
قالَ:فَمَا الحَزمُ؟قالَ:أن تَنتَظِرَ فُرصَتَكَ،وتُعاجِلَ ما أمكَنَكَ.
قالَ:فَمَا المَجدُ؟قالَ:حَملُ المَغارِمِ،وَابتِناءُ المَكارِمِ.
قالَ:فَمَا السَّماحَةُ؟قالَ:إجابَةُ السّائِلِ،و بَذلُ النّائِلِ.
قالَ:فَمَا الشُّحُّ؟قالَ:أن تَرَى القَلِيلَ سَرَفاً،و مَا أنفَقتَ تَلَفاً.
قالَ:فَمَا الرِّقَّةُ؟قالَ:طَلَبُ اليَسيرِ،و مَنعُ الحَقيرِ.
قالَ:فَمَا الكُلفَةُ؟قالَ:التَّمَسُّكُ بِمَن لا يُؤَمِّنُكَ،و النَّظَرُ فيما لا يَعنيكَ.
قالَ:فَمَا الجَهلُ؟قالَ:سُرعَةُ الوُثوبِ عَلَى الفُرصَةِ قَبل الاستِمكانِ مِنها، و الامتِناعُ عَنِ الجَوابِ.و نِعمَ العَونُ الصَّمتُ فِي مَواطِنَ كَثيرَةٍ و إن كُنتَ فَصيحاً.
ص:154
اين چهار نكته را به كار بستى،از طب،بى نياز مى شوى».
278.امام على عليه السلام: كم خورى،مانع بسيارى از بيمارى هاى جسم مى شود.
279.امام على عليه السلام: هر كس در دل خود،[ درخت] علاقه به انواع غذاها را بكارد،ميوۀ بيمارى هاى گوناگون را مى چيند.
280.امام على عليه السلام: چه بسا خوردنى كه مانع خوردن ها مى شود !
281.معانى الأخبار -به نقل از شريح بن هانى-:امير مؤمنان،از پسرش حسن بن على پرسيد:«فرزندم! عقل چيست؟».
گفت:نگهدارى آنچه در قلبت به وديعه گذاشته اى.
فرمود:«دورانديشى چيست؟».
گفت:اين كه منتظر فرصت باشى و آن جا كه امكان يافتى،بشتابى.
فرمود:«بزرگى چيست؟».
گفت:تحمّل كردن خسارت ها و بنيان گذارى كرامت ها.
فرمود:«سخاوت چيست؟».
گفت:پاسخ دادن به [ نياز] درخواست كننده و بخشيدن به كسى كه به دست آورده است.
فرمود:«بخل چيست؟».
گفت:اين كه [مصرف] اندك را اسراف،و آنچه را انفاق را كرده اى،از بين رفتن بدانى.
فرمود:«نرمى وملاطفت چيست؟».
گفت:اندك خواستن و دست شستن از ناچيز.
فرمود:«تكلّف چيست؟».
گفت:اتّكا به كسى كه ايمنت نكند و نظر داشتن به آنچه فايده اى برايت ندارد.
فرمود:«جهل چيست؟».
گفت:شتاب ورزيدن بر نوبت ها،پيش از فراهم آمدن امكان آن،و خوددارى از پاسخ دادن.بهترين ياور،سكوت در بسيارى موارد است؛هر چند سخنور باشى.
ص:155
ثُمَّ أقبَلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ عَلَى الحُسَينِ ابنِهِ عليه السلام فَقالَ لَهُ:
يا بُنَيَّ ما السُّؤدَدُ؟قالَ:اصطِناعُ العَشيرَةِ،وَ احتِمالُ الجَريرَةِ.
قالَ:فَمَا الغِنى؟قالَ:قِلَّةُ أمانِيكَ،وَ الرِّضى بِما يَكفيكَ.
قالَ:فَمَا الفَقرُ؟قالَ:الطَّمَعُ،و شِدَّةُ القُنوطِ.
قالَ:فَمَا اللُّؤمُ؟قالَ:إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ،وَإسلامُهُ عِرسَهُ.
قالَ:فَمَا الخُرقُ؟قالَ:مُعاداتُكَ أميرَكَ و مَن يَقدِرُ عَلى ضَرِّكَ و نَفعِكَ.
ثُمَّ التَفَتَ إلَى الحارِثِ الأعوَرِ فَقالَ:يا حارِثُ،عَلِّموا هذِهِ الحِكَمَ أولادَكُم؛فَإنَّها زِيادَةٌ فِي العَقلِ وَ الحَزمِ وَالرَّأيِ. (1)
ص:156
آن گاه،امام-كه درودهاى خدا بر او باد-رو به فرزندش حسين نمود و به او فرمود:«فرزندم! آقايى چيست؟».
گفت:سازگارى با خاندان و به عهده گرفتن خسارت.
فرمود:«بى نيازى چيست؟».
گفت:كمىِ آرزوهايت و رضايت به آنچه تو را بسنده است.
فرمود:«نيازمندى چيست؟».
گفت:آزمندى و نوميدى فراوان.
فرمود:«پستى چيست؟».
گفت:به فكر خود بودن و ناموس فروشى كردن.
فرمود:«حماقت چيست؟».
گفت:دشمنى با فرمان رواى خود و با كسى كه بر زيان و سود رساندن به تو، توانمند است.
سپس،رو به حارثِ احول كرد و فرمود:«اى حارث! اين حكمت ها را به فرزندانتان بياموزيد؛چرا كه مايۀ فزونىِ خِرد و دورانديشى و صاحب نظر شدن است». (1)
ص:157
______________
ص:158
ص:159
282.تحف العقول عن سفيان الثوري: دَخَلتُ عَلَى الصّادِقِ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ:أوصِني....
فَقالَ عليه السلام:يا سُفيانُ،أدَّبَني أبي عليه السلام بِثَلاثٍ،و نَهاني عَن ثَلاثٍ؛فَأمَّا اللَّواتي أدَّبَني بِهِنَّ فَإنَّهُ قالَ لي:يا بُنَيَّ،مَن يَصحَب صاحِبَ السَّوءِ لا يَسلَمُ،و مَن لا يُقيِّد ألفاظَهُ يَندَم،و مَن يَدخُل مَداخِلَ السّوءِ يُتَّهَم.
قُلتُ:يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ،فَمَا الثَّلاثُ اللَّواتِي نَهاكَ عَنهُنَّ؟قالَ عليه السلام:نَهاني أن اصاحِبَ حاسِدَ نِعمَةٍ،و شامِتاً بِمُصيبَةٍ،أو حامِلَ نَميمَةٍ. (1)
ط-الأشعارُ النّافِعَةُ
283.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام يُعجِبُهُ أن يُروى شِعرُ أبي طالِبٍ،و أن يُدَوَّنَ، و قالَ:تَعَلَّموهُ و عَلِّموهُ أولادَكُم،فَإِنَّهُ كانَ عَلى دينِ اللّهِ،و فيهِ عِلمٌ كَثيرٌ. (2)
284.عنه عليه السلام: يا مَعشَرَ الشّيعَةِ عَلِّموا أولادَكُم شِعرَ العَبدِيِّ،فَإِنَّهُ عَلى دينِ اللّهِ. (3)
ص:160
282.تحف العقول -به نقل از سفيان ثورى-:نزد [امام] صادق عليه السلام رفتم و به ايشان گفتم:مرا سفارش كن....
فرمود:«اى سفيان! پدرم مرا سه ادب آموخت و از سه چيز،باز داشت.امّا آدابى كه به من آموخت،اين بود كه به من فرمود:"فرزندم! كسى كه با آدمِ بد همراهى كند،سالم نمى ماند،و كسى كه سخنش را مهار نكند،پشيمان مى شود،و هر كس وارد جايگاه هاى بد شود،متّهم مى شود"».
گفتم:اى پسر دختر پيامبر خدا!آن سه چيز كه تو را از آنها نهى كرد،چه بود؟
فرمود:«مرا از مصاحبت با رشك برندۀ نعمت ها،شماتت كننده بر مصيبت ها و يا فرد سخن چين،باز داشت».
283.امام صادق عليه السلام: امير مؤمنان از اين كه شعر [پدرش] ابو طالب،روايت و تدوين شود، خرسند مى شد و مى فرمود:«آن را فرا بگيريد و به فرزندانتان ياد بدهيد؛چرا كه او بر دين خدا بود و در آن،دانشِ بسيار است».
284.امام صادق عليه السلام: اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر عبدى (1)را ياد بدهيد؛چرا كه او بر دين خداوند است.
ص:161
ص:162
تأكيد امام على صلى الله عليه و آله بر آموختن شعر پدرش ابو طالب به فرزندان و توصيۀ امام صادق صلى الله عليه و آله به تعليم شعر عبدى به آنان،نشانۀ آن است كه از نگاه اهل بيت عليهم السلام شعر،نه تنها در حوزۀ فرهنگ و ادب،بلكه در عرصۀ تعليم و تربيت،بويژه تربيت نسل نو، داراى نقشى بنيادين و والاست و بر اساس اين ره نمود،بر اديبان و شاعران متعهّد و مسلمان،فرض است كه براى شعر كودك،فصل ويژه اى در ديوان اشعار خود، داشته باشند.
بى ترديد،سرودن شعر براى كودكان،آن هم شعرِ سودمند و سازنده اى كه بتواند مفاهيم بلند اعتقادى،اخلاقى و اجتماعى را هنرمندانه،به صورتى ساده،روان، پُرجاذبه و متناسب با ذهن كودك ارائه نمايد،كارى كارستان است و از عهدۀ هر شاعرى بر نمى آيد.
نكتۀ مهمّى كه در دو روايتى كه گذشت،بدان اشاره شده،اين است كه شعر آموزنده،علاوه بر اين كه از نظر هنرى بايد در سطح عالى و قابل قبولى باشد،براى آن كه نسل نو بتوانند حدّاكثر بهرۀ تربيتى را از آن داشته باشند،لازم است:اولاً گويندۀ شعر از تعهّد دينى برخوردار باشد،چنان كه در تبيين توصيه به آموختن شعر ابوطالب و عبدى به فرزندان،بر تعهّد دينى آنان،تأكيد شده است.
ص:163
ثانياً شعر،متضمّنِ آگاهى هاى مورد نياز كودك در زمينه هاى اعتقادى،اخلاقى و عملى باشد،چنان كه امام على عليه السلام بدان جهت بر آموختن شعر ابو طالب تأكيد مى فرمايد كه افزون بر تعهّد دينى شاعر،متضمّن دانشى فراوان است.
ثالثاً با عنايت به نقش سرنوشت ساز آشنايى و انس با اهل بيت عليهم السلام براى كودك، اشعارى كه براى كودكان سروده مى شود شايسته است متضمن معرفت و محبت آنان باشد.تأكيد امام صادق عليه السلام بر آموختن اشعار عبدى به فرزندان،بدين جهت است كه شعر او سرشار از معارف مربوط به خاندان رسالت است كه براى نمونه به چند بيت از قصيدۀ طولانى و زيباى وى اشاره مى كنيم (1):
آيا با پرسيدن نشان خانۀ ويران [يار]
ص:164
شعار خود را خشوع در برابر خدا قرار ده
ص:165
درود خداى عرش نشين،در هر زمانى
ص:166
من با اظهار انديشه و گفتار برّاى خود
جانم را در ستايش تو به رنج انداختم با آگاهى به اين كه آسايش من،در چنين رنجى است. (1)
ص:167
برخى دانشمندان بر اساس نحوۀ تربيت كودك،چهار الگوى تربيتى ارائه كرده اند.با مطالعۀ منابع اسلامى،مى توان الگوى پنجمى را ارائه نمود.در ادامه،اين پنج الگو را بررسى مى كنيم:
اين الگوى تربيتى كه بيشتر در ميان نسل گذشته جريان داشت،كودكانى تربيت مى كرد كه چون محبّت نمى ديدند،از نظر عاطفى و روانى،دچار اضطراب،تنش، افسردگى و گاهى خودكشى مى شدند؛امّا به جهت سختگيرى،پُرتلاش و مسئوليت پذير بودند.والدين به اين جهت به فرزندان خود،محبّت نمى كردند كه آنها به اصطلاح،لوس نشوند و معتقد بودند كه تعريف و تمجيد،موجب لوس شدن آنها مى شود.
در اين الگو،كه در واكنش به الگوى اوّل شكل گرفت،فرزندانى لوس، ضعيف النفس،وابسته،پُرتوقع و از لحاظ عاطفى كودكْ صفت،تربيت مى شوند، در برابر مشكلات،مقاوم و صبور نيستند و در زندگى خانوادگى و اجتماعى شان،به شدّت دچار مشكل مى شوند؛هر چند از لحاظ عاطفى،كمتر احساس كمبود
ص:168
مى كنند.در اين الگو،والدين معتقدند كه حق،هميشه با فرزندان است.كودك،هر چه مى خواهد،بايد در اختيارش گذاشت و نبايد گذاشت كه ناراحت شود.
اين الگوى تربيتى،كودكانى تربيت مى كند كه چون محبّت نمى بينند،از نظر عاطفى، دچار اختلال هستند و چون قاطعيت دربارۀ آنان وجود ندارد،مبتلا به بزهكارى و خلافكارى مى شوند.
در اين الگوى تربيتى،كودكان،هم از لحاظ عاطفى ارضا مى شوند،و هم سختكوش،صبور و مسئوليت پذير تربيت مى شوند.
دانشمندان،اين الگو را بهترين الگوى تربيت كودك مى دانند. (1)
امّا نظر اسلام در اين باره چيست؟در آموزه هاى دين،مباحث بسيار و پراكنده اى در اين باره وجود دارد؛امّا مهم اين است كه نظام حاكم بر آنها را بشناسيم و الگوى تربيتى اى از آنها به دست مى آوريم.به نظر مى رسد الگويى كه از مجموع متون قرآن و حديث به دست مى آيد،الگويى است كه در الگوى پنجم از آن سخن خواهيم گفت.
افراط در محبّت نيز نهى شده است. (1)لذا در كنار محبّت،صلابت و دقّت در تربيت كودك نيز مورد توجّه اكيد،قرار گرفته است. (2)
بر اين اساس،كودك در عين اين كه محبّت مى بيند،امّا يله و رها نيست تا هر كارى كه خواست،انجام دهد.از سوى ديگر،در عين اين كه تربيت مى شود،مورد مهر و محبّت و مدارا نيز واقع مى شود و به همين جهت،از افراط در ملامت ها و خشونت (3)-كه از شاخصه هاى الگوى سختگيرى بدون محبّت هستند-نهى شده است. (4)
و امّا الگوى تربيتى اسلام،بُعد سومى نيز دارد كه عبارت است از«تكريم».
تكريم،احترام گذاشتن به كودك و ارزش قائل شدن براى اوست.از ديدگاه اسلام،كودك،چون كودك است،نبايد تحقير شود و احساس بى ارزشى و يا كم ارزشى كند.هر چند كودك،بيشتر محتاج محبت است و بزرگ سال محتاج احترام؛ (5)ولى بدان معنا نيست كه شخصيت كودك،نبايد محترم شمرده شود، همان گونه كه مهر و عطوفت نسبت به بزرگ سال،نبايد فراموش شود.
كودكى كه باارزش قلمداد مى شود و شخصيت او محترم شمرده مى شود (تكريم)،به احساس خودْ ارزشمندى (عزّت و كرامت نفس) دست مى يابد و كسى كه براى خودش ارزش قائل باشد،خود را به زشتى ها آلوده نمى كند. (6)
ص:170
كرامت نفس،محور اساسى اخلاق اسلامى و تربيت اسلامى است و مهم ترين راه آن،تكريم انسان،بويژه در دوران كودكى است.البته بخشى از كرامت پرورى به آموزش زشتى ها و زيبايى ها مربوط مى شود،ولى تكريم،ارزش و اهمّيت بسيار دارد.يكى از مهم ترين نكات تربيتى كه در تكريم شخصيت كودك بايد مورد توجّه قرار گيرد،جدّى گرفتن احساسات او در هفت سال آغاز زندگى است.اين موضوع آن قدر اهمّيت دارد كه اين دوران در روايتى از پيامبر خدا،دوران سيادت و آقايى كودك شمرده شده است:
الوَلَدُ سَيّدٌ سَبعَ سِنينَ.
فرزند،هفت سال سرور است.
مقتضاى سيادت و آقايى كودك،فرماندهى او و اطاعت والدين است،بدين معنا كه كودك در هفت سال آغاز زندگى بايد در خانواده آقايى و فرماندهى كند و لذا هر چه مى خواهد،در صورتى كه براى او زيانبار نباشد و در توان پدر و مادر باشد،بايد تأمين شود.
نتيجۀ تربيتى فرماندهى كودك در هفت سال آغاز زندگى و فرمانبرى صحيح پدر و مادر از او،فرمان برى مطلق توأم با محبّت كودك در هفت سال بعدى زندگى كودك خواهد بود.از اين رو،در ادامۀ حديث آمده است:
وعَبدٌ سَبعَ سِنينَ.
كودك در هفت سال دوم،بنده است.
ص:171
حال عبوديت و بندگى كودك نسبت پدر و مادر،نتيجۀ نهايت اعتمادى است كه در هفت سال آغاز زندگى نسبت به آنها پيدا كرده است.پيدايش اين حالت در كودك در هفت سال دوم زندگى با عنايت به اين كه اين ايام،دوران تعليم و تربيت اوست،فوق العاده براى سازندگى او اهمّيت دارد.
پس از سپرى شدن هفت سال دوم زندگى كودك،دوران وزارت او در خانواده فرا مى رسد،چنان كه در ادامۀ حديث مى خوانيم:
و وَزيرٌ سَبعَ سِنينَ.
هفت سال سوم،[ كودك] وزير است.
در اين دوران،كودك،ديگر بنده و فرمان بر نيست.تكريم شخصيت او در اين دوران ايجاب مى كند كه او همانند وزير خانواده مورد مشورت قرار گيرد و كارهايى كه از او برمى آيد،به او واگذار گردد و بدين سان،مسئوليت خانواده در تعليم و تربيت كودك به پايان مى رسد.
ص:172
ص:173
ي-السِّباحَةُ وَالرِّمايَةُ
285.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَلِّموا أولادَكُمُ السِّباحَةَ وَالرِّمايَةَ. (1)
286.عنه صلى الله عليه و آله: عَلِّموا أبناءَكُمُ السِّباحَةَ وَالرَّميَ،وَالمَرأةَ المِغزَلَ. (2)
287.عنه صلى الله عليه و آله: عَلِّموا بَنيكُم الرَّميَ؛فَإنَّهُ نِكايَةُ العَدُوِّ. (3)
5/3:وَقتُ تَربِيَةِ الطِّفلِ وتأديبه
288.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الوَلَدُ سَيِّدٌ سَبعَ سِنينَ،وعَبدٌ سَبعَ سِنينَ،ووَزيرٌ سَبعَ سِنينَ،فَإِن رَضيتَ
ص:174
285.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به فرزندانتان،شنا و تيراندازى ياد دهيد.
286.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به پسرانتان،شنا وتيراندازى ياد دهيد و به دختر،ريسندگى.
287.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به پسرانتان،تيراندازى ياد دهيد؛چراكه مايۀ پيروزى بر دشمن است (1).
ر.ك:ص 102 (نوشتن).
مُكانَفَتَهُ لِإِحدى وعِشرينَ وإلّا فَاضرِب عَلى جَنبِهِ؛فَقَدِ اعتَذَرتَ الَى اللّهِ عز و جل. (1)
289.الإمام عليّ عليه السلام: يُرَبَّى الصَّبِيُّ سَبعاً،ويُؤَدَّبُ سَبعاً،ويُستَخدَمُ سَبعاً،ومُنتَهى طولِهِ في ثَلاثٍ وعِشرينَ سَنَةً،وعَقلِهِ في خَمسٍ وثَلاثينَ سَنَةً،وما كانَ بَعدَ ذلِكَ فَبِالتَّجارِبِ. (2)
290.عنه عليه السلام: وَلَدُكَ رَيحانَتُكَ سَبعاً،وَخادِمُكَ سَبعاً،ثُمَّ هُوَ عَدُوُّكَ أو صَديقُكَ. (3)
291.عنه عليه السلام -مِن وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ عليه السلام-:بادَرتُ بِوَصِيَّتي إلَيكَ،وأورَدتُ خِصالاً مِنها قَبلَ أن يَعجَلَ بي أجَلي دونَ أن افضِيَ إلَيكَ بِما في نَفسي،أو أن انقَصَ في رَأيي كَما نُقِصتُ في جِسمِي،أو يَسبِقَني إلَيكَ بَعضُ غَلَباتِ الهَوى وفِتَنِ الدُّنيا،فَتَكُونَ كَالصَّعبِ (4)النَّفورِ،وإنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالأرضِ الخالِيَةِ؛ما القِيَ فيها مِن شَيءٍ قَبِلَتهُ، فَبادَرتُكَ بِالأَدَبِ قَبلَ أن يَقسُوَ قَلبُكَ،ويَشتَغِلَ لُبُّكَ...ورَأيتُ حَيثُ عَناني مِن أمرِكَ ما يَعنِي الوالِدُ الشَّفيقُ،وأجمَعتُ عَلَيهِ مِن أدَبِكَ أن يَكونَ ذلِكَ وأنتَ مُقبِلُ العُمُرِ ومُقتَبَلُ الدَّهرِ،ذو نِيَّةٍ سَليمَةٍ،ونَفسٍ صافِيَةٍ،وأن أبتَدِئَكَ بِتَعليمِ كِتابِ اللّهِ عز و جل وتَأويلِهِ،وشَرائِعِ الإِسلامِ وأحكامِهِ،وحَلالِهِ وحَرامِهِ. (5)
ص:176
است.اگر در بيست و يك سالگى از تربيت او راضى بودى كه خوب؛وگرنه،به پهلويش بزن [تا دنبال كار خودش برود] كه نزد خداوند،معذورى.
289.امام على عليه السلام: كودك،هفت سال پرورش يابد،هفت سال ادب آموزى گردد و هفت سال به خدمت درآيد.پايان قد كشيدنش در بيست و سه سالگى و پايان تكامل عقلى اش در سى و پنج سالگى است و آنچه پس از اين باشد،از راه تجربه ها به دست آيد.
290.امام على عليه السلام: فرزندت،هفت سال دسته گل تو و هفت سال خدمتكار توست.سپس يا دشمن توست و يا دوست تو.
291.امام على عليه السلام -در سفارش به فرزندش امام حسن عليه السلام-:براى سفارش نمودن به تو پيش دستى كردم و خصلت هايى را در آن آوردم،پيش از آن كه اجل به سوى من شتاب گيرد،بدون آن كه آنچه در دل دارم،به تو رسانده باشم،يا همان گونه كه جسمم ضعيف شده است،انديشه ام نيز ضعيف گردد،و يا آن كه پيش از من، برخى هوس ها و فتنه هاى دنيا بر تو چيره شوند و در نتيجه،سركش و گريزان گردى.همانا قلب جوان،همانند زمينِ خالى است كه هر چه در آن افكنده شود، مى پذيرد.از اين رو،پيش از آن كه دلِ تو سخت و فكر تو درگير شود،به تربيت تو مبادرت كردم...و چون همان را براى تو مى خواهم كه يك پدر دلسوز مى خواهد، خوب نگريستم و بر آن شدم كه تربيت تو،در حالى باشد كه تو رو به زندگى دارى و چيزى از روزگار نگذرانده اى،و داراى نيّتى سالم و نهادى پاكى،و [همچنين بر آن شدم كه] تربيت تو را از آموزش كتاب خداوند عز و جل و تأويل آن،و قوانين اسلام و احكام آن،و حلال و حرام آن،آغاز كنم.
ص:177
292.الإمام الصادق عليه السلام: أمهِل صَبِيَّكَ حَتّى يَأتِيَ لَهُ سِتُّ سِنينَ،ثُمَّ ضُمَّهُ إلَيكَ سَبعَ سِنينَ فَأدِّبهُ بِأدَبِكَ،فَإِن قَبِلَ وصَلَحَ وإلّا فَخَلِّ عَنهُ. (1)
293.عنه عليه السلام: الغُلامُ يَلعَبُ سَبعَ سِنينَ،ويَتَعَلَّمُ الكِتابَ سَبعَ سِنينَ،ويَتَعَلَّمُ الحَلالَ وَالحَرامَ سَبعَ سِنينَ. (2)
6/3:المَنهَجُ التَّربَوِيُّ الإِسلامِيُّ
أ التَّكريمُ وَالرِّفقُ وَالرَّحمَةُ وَالمَحَبَّةُ
294.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أَكرِموا أولادَكُم،وأحسِنوا أدَبَهُم. (3)
295.مسند ابن حنبل عن عمّ أبي رافع بن عمرو الغفاري: كُنتُ وأنا غُلامٌ أرمي نَخلاً لِلأَنصارِ،فَأتَى النَّبيُّ صلى الله عليه و آله فَقيلَ:إنَّ هاهُنا غُلاماً يَرمي نَخلَنا! فَاُتِيَ بي إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقالَ:يا غُلامُ! لِمَ تَرمِي النَّخلَ؟قالَ:قُلتُ:آكُلُ.قالَ:فَلا تَرمِ النَّخلَ وكُل ما يَسقُطُ في أسافِلِها.ثُمَّ مَسَحَ رَأسي وقالَ:اللّهُمَّ أشبِع بَطنَهُ. (4)
296.المعجم الكبير عن أسد بن وداعة: أنَّ رَجُلاً يُقالُ لهُ:«جُزءٌ»أتَى النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:يا رَسولَ اللّهِ،إنَّ أهلي يُغضِبونّي فَبِمَ اعاقِبُهُم؟فَقالَ:تَعفو،ثُمَّ قالَ الثّانِيَة،حَتّى قالَها
ص:178
292.امام صادق عليه السلام: پسرت را تا شش سالگى رها كن.سپس او را هفت سال همراه خود ساز و با ادب خود،تربيتش كن.اگر پذيرفت و شايسته شد،كه خوب و گرنه، رهايش كن.
293.امام صادق عليه السلام: پسر،هفت سال بايد بازى كند،هفت سال آموزش قرآن ببيند و هفت سال،حلال و حرام را فرا گيرد.
294.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كودكانتان را گرامى بداريد و آنان را خوبْ تربيت كنيد.
295.مسند ابن حنبل -به نقل از عموى ابو رافع بن عمرو غفارى-:من كودك بودم كه به درخت خرمايى از انصار،سنگ پرتاب مى كردم.پيامبر صلى الله عليه و آله كه آمد،به ايشان گفته شد:اين جا كودكى است كه به درخت خرماى ما سنگ مى زند.مرا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بردند و ايشان فرمود:«اى پسر! چرا به درخت خرما سنگ مى اندازى؟».
گفتم:[از آن] مى خورم.
فرمود:«به درخت،سنگ نينداز و هر چه پايين آن ريخته بود،بخور».
سپس [با مهربانى] دست بر سر من كشيد [برايم دعا كرد] و گفت:«خداوندا! شكم او را سيرگردان».
296.المعجم الكبير -به نقل از اسد بن وداعه-:مردى به نام جُزء،نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت:
اى پيامبر خدا! خانواده ام مرا خشمگين مى سازند.به چه چيزى آنان را مجازات كنم؟
ص:179
ثَلاثاً،قالَ:فَإِن عاقَبتَ فَعاقِب بِقَدرِ الذَّنبِ،وَاتَّقِ الوَجهَ. (1)
297.الإمام عليّ عليه السلام: كُن كَالطَّبيبِ الرَّفيقِ الَّذي يَضَعُ الدَّواءَ بِحَيثُ يَنفَعُ. (2)
298.عنه عليه السلام: ازجُرِ المُسيءَ بِثَوابِ المُحسنِ. (3)
299.عنه عليه السلام: عُقوبَةُ العُقلاءِ التَّلويحُ،عُقوبَةُ الجُهَلاءِ التَّصريحُ. (4)
300.عنه عليه السلام: تَلويحُ زَلَّةِ العاقِلِ لَهُ مِن أمَضِّ (5)عِتابِهِ. (6)
301.عنه عليه السلام: التَّعريضُ (7)لِلعاقِلِ أشَدُّ عِتابِهِ. (8)
302.عنه عليه السلام: رُبَّ ذَنبٍ مِقدارُ العُقوبَةِ عَلَيهِ إعلامُ المُذنِبِ بِهِ. (9)
303.الإمام زين العابدين عليه السلام: حَقُّ الصَّغيرِ رَحمَتُهُ في تَعليمِهِ،وَالعَفوُ عَنهُ وَالسِّترُ عَلَيهِ، وَالرِّفقُ بِهِ،وَالمَعونَةُ لَهُ...وحَقُّ أهلِ مِلَّتِكَ...أن يَكونَ شُيوخُهُم بِمَنزِلَةِ أبيكَ، وشُبّانُهُم،بِمَنزِلَةِ إخوَتِكَ،وعَجائِزُهُم بِمَنزِلَةِ امِّكَ،وَالصِّغارُ بِمَنزِلَةِ أولادِكَ. (10)
ص:180
فرمود:«درگذر».
سپس،بار ديگر گفت،تا اين كه سه بار تكرار كرد.فرمود:«اگر مجازات كردى، به اندازۀ اشتباه،مجازات كن و از [زدن به] صورت بپرهيز».
297.امام على عليه السلام: همانند طبيبِ مدارا كننده اى باش كه دارو را جايى به كار مى بَرَد كه سودمند است.
298.امام على عليه السلام: بدْكار را با پاداش دادن به نيكوكار،[از كار ناشايست] باز دار.
299.امام على عليه السلام: مجازات خردمندان،با كنايه و اشاره است و مجازات نابخردان،با تصريح.
300.امام على عليه السلام: كنايه و اشاره به لغزش خردمند،از دردناك ترين سرزنش ها براى اوست.
301.امام على عليه السلام: كنايه زدن به خردمند،سخت ترين سرزنش براى اوست.
302.امام على عليه السلام: چه بسا گناهى كه اندازۀ مجازات آن،[ فقط] آگاه كردن خطا كار از آن است.
303.امام زين العابدين عليه السلام: حقّ خردسال،مهربانى در آموزش او،بخشيدن او و پوشاندن [اشتباهات] او،مدارا كردن با او و يارى كردن اوست...وحقّ هم كيشان تو اين است كه...پيرمردانِ آنها به جاى پدر تو باشند و جوانانشان،به جاى برادران تو وزنان پيرشان به جاى مادر تو و خردسالان [آنها] به جاى فرزندان تو.
ص:181
ب-الصَّلابَةُ وعَدَمُ المُداهَنَةِ
الكتاب
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ». 1
الحديث
304.صحيح مسلم عن أبي هريرة: لَمَّا انزِلَت هذِهِ الآيَةُ: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» 2 دَعا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله قُرَيشاً فَاجتَمَعوا،فَعَمَّ وخَصَّ،فَقالَ:
يا بَني كَعبِ بنِ لُؤيٍّ! أنقِذوا أنفُسَكُم مِنَ النّارِ.
يا بَني مُرَّةَ بنِ كَعبٍ! أنقِذوا أنفُسَكُم مِنَ النّارِ.
يا بَنِي عَبدِ شَمسٍ! أنقِذوا أنفُسَكُم مِنَ النّارِ.
يا بَني عَبدِ مَنافٍ! أنقِذُوا أنفُسَكُم مِنَ النّارِ.
يا بَني هاشِمٍ! أنقِذُوا أنفُسَكُم مِنَ النّارِ.
يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ! أنقِذوا أنفُسَكُم مِنَ النّارِ.
يا فاطِمَةُ! أنقِذي نَفسَكِ مِنَ النّارِ؛فَإِنّي لا أملِكُ لَكُم مِنَ اللّهِ شَيئاً،غَيرَ أنَّ لَكُم رَحِماً سَأَبُلُّها بِبِلالِها (1). (2)
ص:182
قرآن
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خودتان و خانواده تان را از آتشى نگه داريد كه آتشگيرۀ آن،مردم و سنگ ها هستند،فرشتگان خشنِ سخت گير بر آن گمارده شده اند،از آنچه خدا به آنان فرمان داده، سرپيچى نمى كنند و آنچه را مأمور شده اند،انجام مى دهند».
حديث
304.صحيح مسلم -به نقل از ابوهريره-:وقتى اين آيه نازل شد كه:«و خويشان نزديكت را هشدار ده»،پيامبر خدا،قريش را دعوت كرد و آنان،جمع شدند.سپس به همه، يك به يك فرمود:«اى فرزندان كعب بن لُؤى ! (1)خودتان را از آتش،نجات دهيد.
اى فرزندان مرّة بن كعب ! (2)خودتان را از آتش،نجات دهيد.
اى فرزندان عبد شمس ! خودتان را از آتش،نجات دهيد.
اى فرزندان عبد مناف ! خودتان را از آتش،نجات دهيد.
اى فرزندان هاشم ! (3)خودتان را از آتش،نجات دهيد.
اى فرزندان عبد المطّلب ! (4)خودتان را از آتش،نجات دهيد.
اى فاطمه ! خودت را از آتش نجات ده؛چرا كه من نمى توانم از جانب خداوند، چيزى را براى شما تضمين كنم،جز اين كه شما حقّ خويشاوندى اى داريد كه من، بدان با شما در دنيا ارتباط دارم [و به كار آخرت نمى آيد]».
ص:183
305.الدرّ المنثور عن زيد بن أسلم: تَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله هذِهِ الآيَةَ: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» ، فَقالوا:يا رَسولَ اللّهِ،كَيفَ نَقِي أهلَنا ناراً؟
قالَ:تَأمرونَهُم بِما يُحِبُّهُ اللّهُ،وتَنهَونَهُم عَمَّا يَكرَهُ اللّهُ. (1)
306.الإمام عليّ عليه السلام -فِي كِتابِهِ إلى بَعضِ عُمّالِهِ-:فَاتَّقِ اللّهَ وَاردُد إلى هؤلاءِ القَومِ أموالَهُم، فَإِنَّكَ إن لَم تَفعَل ثُمَّ أمكَنَنِي اللّهُ مِنكَ لَاُعذِرَنَّ إلَى اللّهِ فيكَ،ولَأَضرِبَنَّكَ بِسَيفِي الَّذي ما ضَرَبتُ بِهِ أحَداً إلّادَخَلَ النّارَ،ووَاللّهِ لَو أنَّ الحَسَنَ وَالحُسَينَ فَعَلا مِثلَ الَّذي فَعَلتَ ما كانَت لَهُما عِندي هَوادَةٌ،ولا ظَفِرا مِنّي بِإِرادَةٍ حَتّى آخُذَ الحَقَّ مِنهُما، واُزيحَ الباطِلَ عَن مَظلَمَتِهِما. (2)
307.الكافي عن أبي بصير: سَألتُ أبا عبد اللّه عليه السلام في قَولِ اللّهِ عز و جل: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» :
كَيفَ نَقي أهلَنا؟قَالَ:تَأمرونَهُم وَتَنهَونَهُم. (3)
308.الإمام الصادق عليه السلام: لَمَّا نَزَلَت هذهِ الآيَةُ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ المُسلِمينَ يَبكي وقالَ:أنا عَجَزتُ عَن نَفسي،كُلِّفتُ أهلي؟! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:حَسبُكَ أن تأمُرَهُم بِما تَأمُرُ بِهِ نَفسَكَ،وتَنهاهُم عَمَّا تَنهى عَنهُ نَفسَكَ. (4)
309.الكافي عن أبي بصير -في قَول اللّهِ عز و جل: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً» -:قُلتُ:كَيفَ أقيهِم؟ قالَ:تَأمُرُهُم بِما أمَرَ اللّهُ وتَنهاهُمُ عَمَّا نَهاهُمُ اللّهُ،فَإن أطاعوكَ كُنتَ قَد وَقَيتَهُم،وإن
ص:184
305.الدرّ المنثور: پيامبر خدا،اين آيه را تلاوت فرمود:««خودتان و خانواده تان را از آتش،نگه داريد»».
گفتند:اى پيامبر خدا! چگونه خانواده مان را از آتش،نگه داريم؟
فرمود:«آنان را به آنچه خداوند دوست دارد،امر كنيد و از آنچه خداوند ناخوش دارد،نهى كنيد».
306.امام على عليه السلام -در نامه اى به يكى از كارگزارانش-:پرواى الهى داشته باش و اموال اين مردم را به آنان،بازگردان كه اگر چنين نكنى و خداوند،امكان دستيابى به تو را به من بدهد،دربارۀ تو آن مى كنم كه [به وظيفه ام عمل كرده و] نزد خدا معذور باشم و با اين شمشيرم،كه هر كس را با آن زدم،وارد دوزخ شد،بر تو خواهم زد.به خدا سوگند،اگر حسن و حسين هم كارى را كه تو كردى،انجام دهند،هيچ نرمش و رخصتى از جانب من نمى بينند و در ارادۀ من،هيچ تأثيرى نمى گذارد تا حق را از آنان بستانم و ستم هايى را كه كرده اند،برطرف سازم.
307.الكافى -به نقل از ابوبصير-:از امام صادق عليه السلام،دربارۀ اين سخن خداوند عز و جل:«خودتان و خانواده تان را از آتش،نگه داريد»،پرسيدم كه:چگونه خانواده مان را نگه دارم؟
فرمود:«به آنان،امر و نهى كنيد».
308.امام صادق عليه السلام: هنگامى كه اين آيه نازل شد:«اى كسانى كه ايمان آورديد! خودتان و خانواده تان را از آتش،نگه داريد»،يكى از مردان مسلمان به گريه نشست و گفت:من از [نگه داشتن] خودم ناتوان بودم،به خانواده ام نيز مكلّف شدم.
پيامبر خدا فرمود:«براى تو همين كافى است كه آنچه خودت را به آن امر مى كنى،آنان را بدان امر كنى و از آنچه خودت را نهى مى كنى،آنان را نهى كنى».
309.الكافى -به نقل از ابو بصير-:از امام صادق عليه السلام دربارۀ اين سخن خداوند:«خودتان و خانواده تان را از آتش،نگه داريد»پرسيدم كه:چگونه آنان را نگه دارم؟
ص:185
عَصَوكَ كُنتَ قَد قَضَيتَ ما عَلَيكَ. (1)
ج-التَّأديبُ العَمَلِيُّ
310.الإمام عليّ عليه السلام: مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماماً فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ، وليَكُن تَأديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ.ومُعَلِّمُ نَفسِهِ ومُؤَدِّبُها أَحَقُّ بِالإِجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِم. (2)
311.الإمام الصادق عليه السلام: كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغيرِ ألسِنَتِكُم؛لِيَرَوا مِنكُمُ الوَرَعَ وَالاجتِهادَ وَالصَّلاةَ وَالخَيرَ،فَإِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ. (3)
7/3:آفاتُ التَّأديبِ
أ-الإفراطُ فِي المَحَبَّةِ
312.الإمام الباقر عليه السلام: شَرُّ الآباءِ مَن دَعاهُ البِرُّ إلَى الإِفراطِ،وشَرُّ الأَبناءِ مَن دَعاهُ التَّقصيرُ إلَى العُقوقِ. (4)
ب-الإفراطُ فِي المَلامَةِ
313.الإمام عليّ عليه السلام: الإِفراطُ فِي المَلامَةِ يَشُبُّ نيرانَ اللَّجاجِ. (5)
ص:186
فرمود:«به آنچه خداوند امر كرده،آنان را امر كن و از آنچه خداوند نهى كرده،
نهى كن.اگر از تو فرمان بردند،تو آنان را نگه داشته اى و اگر نافرمانى كردند،تو آنچه را بر عهده ات بود،انجام داده اى».
310.امام على عليه السلام: هر كس خود را پيشواى مردم قرار دهد،بايد پيش از آموزش دادن مردم، ياد دادن به خود را آغاز كند،و بايد پيش از تربيت زبانى،با رفتارش تربيت كند.
آموزگار و مربّى خود،بيش از آموزگار و مربّى مردم،شايستۀ احترام است.
311.امام صادق عليه السلام: با غير از زبانتان (با رفتار)،دعوت كنندۀ مردم باشيد.بايد مردم از شما پرهيزگارى،تلاش خستگى ناپذير و نماز و خوبى ببينند كه اين،دعوت كردن است.
312.امام باقر عليه السلام: بدترين پدر،كسى است كه نيكى كردن،او را به زياده روى وا دارد و بدترين فرزند،كسى است كه كوتاهى كردن،او را به نافرمانى و آزردن [ والدين] وا دارد.
313.امام على عليه السلام: زياده روى در سرزنش كردن،آتش لجاجب را شعله ور مى سازد.
ص:187
314.عنه عليه السلام: إيّاكَ أن تُكَرِّرَ العَتَبَ؛فَإِنَّ ذلكَ يُغري بِالذَّنبِ،ويُهَوِّنُ العُتبَ. (1)
315.عنه عليه السلام -فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ-:إذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُك لَهُ مَوضِعاً مِن ذَنبِهِ؛لَئِلّا يَحمِلُهُ الإِخراج عَلَى المُكابَرَةِ. (2)
ج-التَّأديبُ عِندَ الغَضَبِ
316.الكافي عن عليّ بن أسباط عن بعض أصحابنا،قال (3): نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الأَدَبِ عِندَ الغَضَبِ. (4)
317.الإمام عليّ عليه السلام: لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ. (5)
د-الخُشونَةُ
318.الكافي عن يونس بن رباط عن الإمام الصادق عليه السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ عَلى بِرِّهِ.
قالَ:قُلتُ:كَيفَ يُعينُهُ عَلى بِرِّهِ؟
قالَ:يَقبَلُ مَيسورَهُ،ويَتَجاوَزُ عَن مَعسورِهِ،ولا يُرهِقُهُ،ولا يَخرَقُ بِهِ (6)،
ص:188
314.امام على عليه السلام: بپرهيز از اين كه پى در پى،سرزنش كنى؛چرا كه اين كار،بر [ انجام دادنِ] گناه جرئت مى دهد و سرزنش را بى اثر مى سازد.
315.امام على عليه السلام -از حكمت هاى منسوب به ايشان-:هرگاه جوان را سرزنش كردى، جايى [براى عذر آوردن] از گناه برايش قرار ده تا قرار گرفتن در تنگنا،او را به درشتى و سرسختى نكشانَد.
316.الكافى -به نقل از علىّ بن اسباط،از يكى از شيعيان-:پيامبر خدا،از ادب كردن به هنگام خشم،نهى فرمود.
317.امام على عليه السلام: با خشم تربيت [ممكن] نيست.
318.الكافى -به نقل از يونس بن رباط،از امام صادق عليه السلام-:پيامبر خدا فرمود:«خدا رحمت كند كسى را كه فرزندش را بر فرمانبَرى از وى يارى كند».
[كسى] پرسيد:چگونه او را بر فرمانبَرى يارى مى كند؟
فرمود:«آنچه را در توانش بوده،بپذيرد و از آنچه در توانش نيست،بگذرد و به آنچه نمى تواند،وا ندارد و بر او سخت نگيرد كه چيزى ميان او و ورود در قلمروى از قلمروهاى كفر نيست،مگر اين كه وارد نافرمانى [والدين] و يا بُريدن ارتباط خويشاوندى شود».
ص:189
319.صحيح مسلم عن عائشة: ما ضَرَبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله شَيئاً قَطُّ بِيَدِهِ،ولَا امرَأَةً وَلا خادِماً، إلّا أن يُجاهِدَ في سَبيلِ اللّهِ. (1)
320.الإمام عليّ عليه السلام -فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ-:قَدِّمِ العَدلَ عَلَى البَطشِ تَظفَر بِالمَحَبَّةِ،ولا تَستَعمِل الفِعلَ حَيثُ يَنجَعُ (2)القَولُ. (3)
321.عدّة الداعي: قالَ بَعضُهُم:شَكَوتُ إلى أبِي الحَسَنِ موسى عليه السلام ابناً لي،فَقالَ:لا تَضرِبهُ، وَاهجُرهُ ولا تُطِل. (4)
8/3:التَّربِيَةُ الجِنسِيَّةُ
أ-التَّفريقُ فِي المَضاجِعِ
322.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الصَّبِيُّ وَالصَّبِيُّ،وَالصَّبِيُّ وَالصَّبِيَّةُ،وَالصَّبِيَّةُ وَالصَّبِيَّةُ يُفرَّقُ بَينَهُم في المَضاجِعِ لِعَشرِ سِنينَ. (5)
323.عنه صلى الله عليه و آله: إذا بَلَغَ أولادُكُم سَبعَ سِنينَ فَفَرِّقوا بَينَ فُرُشِهِم. (6)
324.الإمام عليّ عليه السلام: يَثَّغِرُ الصَّبِيُّ لِسَبعٍ،ويُؤمَرُ بِالصَّلاةِ لِتِسعٍ،ويُفَرَّقُ بَينَهُم فِي
ص:190
319.صحيح مسلم -به نقل از عايشه-:هيچ گاه پيامبر خدا كسى را با دست خويش نزد؛نه زن را و نه خدمتكار را،مگر آن كه در حال جهاد در راه خدا بود.
320.امام على عليه السلام: عدالت را بر خشونت،پيش دار تا به محبّت دست يابى،و آن جا كه سخن كارگر مى افتد،دست به كارى [ ديگر] مزن.
321.عدّة الداعى: كسى گفته است:از فرزندم به امام كاظم عليه السلام شكايت كردم.ايشان فرمود:
«او را نزن.با او قهر كن؛ولى طول نده».
322.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بسترهاى پسر و پسر،پسر و دختر،و دختر و دختر را از ده سالگى از هم جدا كنيد.
323.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه كودكانتان به هفت سالگى رسيدند،بسترهايشان را جدا كنيد.
324.امام على عليه السلام: كودك،در هفت سالگى،دندان هايش مى ريزد و در نُه سالگى به نماز وادار مى گردد و در ده سالگى،بسترهايشان جدا مى شود.
ص:191
المَضاجِعِ لِعَشرٍ. (1)
325.الإمام الصادق عليه السلام: يُفَرَّقُ بَينَ الغِلمانِ وَالنِّساءِ فِي المَضاجِعِ اذا بَلَغوا عَشرَ سِنينَ. (2)
ب-النَّهيُ عَنِ النَّظَرِ الى عَورَةِ الطِّفلِ وبِالعَكسِ
326.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَيسَ لِلوالِدَينِ أن يَنظُرا إلى عَورَةِ الوَلَدِ،ولَيسَ لِلولَدِ أن يَنظُرَ إلى عَورَةِ الوَالِدِ. (3)
327.المستدرك على الصحيحين عن محمد بن بياض: رُفِعتُ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله في صِغَري
وعَلَيَّ خِرقَةٌ وقَد كُشِفَت عَورَتي،فَقالَ:غَطُّوا حُرمَةَ عَورَتِهِ؛فَإِنَّ حُرمَةَ عَورَةِ الصَّغيرِ كَحُرمَةِ عَورَةِ الكَبيرِ،ولا يَنظُرُ اللّهُ إلى كاشِفِ عَورَةٍ. (4)
328.الإمام الباقر عليه السلام: كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام إذا حَضَرَ وِلادَةُ المَرأةِ قالَ:أخرِجوا مَن فِي البَيتِ مِنَ النِّساءِ؛لا تَكونُ المَرأَةُ أوَّلَ ناظِرٍ إلى عَورَتِهِ. (5)
ج-النَّهيُ عَن مُباشَرَةِ المَرأةِ ابنَتَها
329.الإمام عليّ عليه السلام: مُباشَرَةُ المَرأَةِ ابنَتَها إِذا بَلَغَت سِتَّ سِنينَ شُعبَةٌ مِنَ الزِّنا. (6)
ص:192
325.امام صادق عليه السلام: پسران،وقتى به ده سالگى رسيدند،بسترشان از زنان،جدا مى شود.
326.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: براى پدر و مادر،روا نيست كه به شرمگاه فرزند نگاه كنند و براى فرزند روا نيست كه به شرمگاه پدر،نگاه كند.
327.المستدرك على الصحيحين -به نقل از محمّد بن بياض-:در خردسالى،مرا خدمت پيامبر خدا بردند.پاره لباسى بر تنم بود و عورتم آشكار شد.ايشان فرمود:«حريم عورتش را بپوشانيد كه حرمت عورت كودك،همانند حرمت عورت بزرگ سال است و خداوند،به آشكار كنندۀ عورت،نگاه نمى كند».
328.امام باقر عليه السلام: امام زين العابدين عليه السلام همواره وقتى هنگام زايمان زن فرا مى رسيد، مى فرمود:«زنانى را كه در اتاق هستند،بيرون كنيد تا نخستين نگاه زنان،نگاه به عورت نباشد» (1).
329.امام على عليه السلام: تماس [بدنى] زن با دخترش،وقتى به شش سالگى رسيد،بخشى از زناست.
ص:193
د-حَدُّ جَوازِ تَقبيلِ الجارِيَةِ وَالغُلامِ
330.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا بَلَغَتِ الجارِيَةُ سِتَّ سِنينَ فَلا تُقَبِّلها،وَالغُلامُ لا يُقَبِّلُ المَرأَةَ إذا جاوَزَ سَبعَ سِنينَ. (1)
331.الإمام الصادق عليه السلام: إذا بَلَغَتِ الجارِيَةُ الحُرَّةُ سِتَّ سِنينَ فلا يَنبَغي لَكَ أن تُقَبِّلَها. (2)
332.تهذيب الأحكام عن عليّ بن عقبة عن بعض أصحابنا: كانَ أبُو الحَسَنِ الماضي عليه السلام عِندَ مُحمَّدِ بنِ إبراهيمَ والي مَكَّةَ،وهُو زَوجُ فاطِمَةَ بِنتِ أبي عَبدِ اللّهِ،وكانَت لِمُحَمَّدِ بنِ إبراهيمَ بِنتٌ تُلبِسُها الثِّيابَ وتَجيءُ إلَى الرِّجالِ فَيَأخُذُها الرَّجُلُ ويَضُمُّها إلَيهِ،فَلَمّا تَناهَت إلى أبي الحَسَنِ عليه السلام أمسَكَها بِيَدَيهِ مَمدودَتَينِ،قالَ:
إذا أتَت عَلَى الجارِيَةِ سِتُّ سِنينَ لَم يَجُز أن يُقَبِّلَها رَجُلٌ لَيسَ هِيَ بِمَحرَمٍ لَهُ،ولا يَضُمَّها إلَيهِ. (3)
ه-الاِستِئذانُ لِلدُّخولِ إلَى الوالِدَينِ
الكتاب
«ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ
ص:194
330.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: چون دختر شش ساله شد،او را مبوس و پسر نيز چون از هفت سالگى گذشت،زن را نبوسد.
331.امام صادق عليه السلام: وقتى دختر به شش سالگى رسيد،براى تو شايسته نيست كه او را ببوسى.
332.تهذيب الأحكام -به نقل از على بن عقبه،از يكى از شيعيان-:امام كاظم عليه السلام نزد محمّد بن ابراهيم،فرماندار مكّه و همسر فاطمه دختر امام صادق عليه السلام بود.محمّد بن ابراهيم، دخترى داشت كه لباس [زيبا] بر او مى پوشاندند و نزد مردان مى آمد و مردان،او را گرفته،به آغوش مى كشيدند.هنگامى كه به امام كاظم عليه السلام رسيد،ايشان،در حالى كه دستان خود را كشيده بود،او را [از اين كه به آغوشش درآيد] نگه داشت و فرمود:
«وقتى دختر به شش سالگى رسيد،جايز نيست مردى كه مَحرم او نيست،او را ببوسد و در آغوش بكشد».
قرآن
«اى كسانى كه ايمان آورديد! هر آينه،بايد كسانى كه مالكشان هستيد و كسانى از شما كه به بلوغ نرسيده اند،در سه هنگام از شما اجازه بگيرند:پيش از نماز بامداد و هنگامى كه [در نيم روز] لباستان را از تن بر مى گيريد،و پس از نماز شامگاه،كه سه هنگامِ برهنگى شماست.
پس از اينها،نه بر شما و نه بر آنان،گناهى نيست؛[چرا كه] پيرامون شما در حركت اند و با يكديگر،در رفت و آمد هستيد.خداوند،اين چنين،آيات را براى شما روشن مى كند،وخداوند،دانا و حكيم است.و آن گاه كه كودكانتان به بلوغ رسيدند،بايد از شما اجازه بگيرند،همان گونه كه مى كند؛
ص:195
لَكُمْ آياتِهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ». 1
الحديث
333.السنن الكبرى عن عطاء بن يسار: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقالَ:أستَأذِنُ يا رَسولَ اللّهِ عَلى امِّي؟
فَقالَ:نَعَم.فَقالَ:إنِّي مَعَها فِي البَيتِ!
فَقالَ:اِستَأذِن عَلَيها.فَقالَ الرَّجُلُ:إنّي خادِمُها!
فَقالَ:أتحِبُّ أن تَراها عُريانَةً؟! قالَ:لا.
قالَ:فَاستَأذِن عَلَيها. (1)
334.الإمام عليّ عليه السلام: أتى رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:يا رَسولَ اللّهِ،هَل أستَأذِنُ عَلى امّي إذا أرَدتُ الدُّخولَ عَلَيها؟
قالَ:نَعَم،أيَسُرُّكَ أن تَراها عُريانَةً؟! قالَ:لا.
قالَ:فَاستَأذِن عَلَيها إذاً. (2)
335.الإمام الصادق عليه السلام: يَستأذِنُ الرَّجُلُ إذا دَخَل عَلَى أبيهِ،ولا يَستَأذِنُ الأَبُ عَلَى الابنِ.
قالَ:ويَستأذِنُ الرَّجُلُ عَلَى ابنَتِهِ واُختِهِ إذا كانَتا مُتَزَوِّجَتَينِ. (3)
336.عنه عليه السلام: لِيَستَأذِنِ الَّذينَ مَلَكَت أيمانُكُم وَالَّذين لَم يَبلُغُوا الحُلُمَ مِنكُم ثَلاثَ مَرَّاتٍ كَما
ص:196
و خداوند،دانا و حكيم است».
حديث
333.السنن الكبرى -به نقل از عطاء بن يسار-:كسى از پيامبر خدا پرسيد:اى پيامبر خدا! آيا براى رفتن نزد مادرم اجازه بگيرم؟
فرمود:«آرى».
گفت:من در يك اتاق با او زندگى مى كنم.
فرمود:«براى رفتن نزد او بر او اجازه بگير».
مرد گفت:من،خدمت گزار او هستم.
حضرت فرمود:«آيا دوست دارى او را برهنه ببينى؟!».
گفت:نه.
فرمود:«پس براى رفتن نزد او اجازه بگير».
334.امام على عليه السلام: كسى خدمت پيامبر خدا آمد و گفت:اى پيامبر خدا! آيا هرگاه خواستم نزد مادرم بروم،از او اجازه بگيرم؟
فرمود:«آرى.آيا خوشَت مى آيد او را برهنه ببينى؟».
گفت:نه.
فرمود:«پس در اين صورت،از او اجازه بگير».
335.امام صادق عليه السلام: [لازم است] مرد هنگام وارد شدن بر پدرش،اجازه بگيرد؛ولى لازم نيست پدر از پسرش اجازه بگيرد،و مرد از دخترش و خواهرش،هنگامى كه ازدواج كرده باشند،[لازم است] اجازه بگيرد.
336.امام صادق عليه السلام: كسانى كه مملوك شما هستند و كسانى كه بالغ نشده اند،بايد در سه
ص:197
أمَرَكُمُ اللّهُ عز و جل،ومَن بَلَغَ الحُلُمَ فَلا يَلِجُ عَلى امِّهِ ولا عَلى اختِهِ ولا عَلى خالَتِهِ ولا عَلى سِوى ذلِكَ إلّابإذنٍ،فَلا تَأذَنوا حَتّى يُسَلِّمَ. (1)
337.الكافي عن محمّد بن عليّ الحلبي: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام:الرَّجُلُ يَستَأذِنُ عَلى أبيهِ؟ فَقالَ:نَعَم،قَد كُنتُ أستَأذِنُ عَلى أبي ولَيسَت امّي عِندَهُ،وإنَّما هِيَ امرَأَةُ أبي،تُوُفِّيَت أُمِّي وأنا غُلامٌ،وقَد يَكونُ مِن خَلوَتِهِما ما لا احِبُّ أن أفجَأَهُما عَلَيهِ،ولا يُحِبّانِ ذلِكَ مِنّي،وَالسَّلامُ أصوَبُ وأحسَنُ. (2)
و-خَطَرُ نَظَرِ الأَطفالِ إلى وِقاعِ الوَالِدَينِ
338.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ،لَو أنَّ رَجُلاً غَشِيَ امرَأَتَهُ وفِي البَيتِ صَبِيٌّ مُستَيقِظٌ يَراهُما ويَسمَعُ كَلامَهُما ونَفَسَهُما ما أفلَحَ أبَداً؛إذا كانَ غُلاماً كانَ زانِياً،أو جارِيَةً كانَت زانِيَةً. (3)
339.الإمام عليّ عليه السلام: نَهى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُجامِعَ الرَّجُلُ امرَأَتَهُ وَالصَّبِيُّ فِي المَهدِ يَنظُرُ إلَيهِما. (4)
340.الإمام الصادق عليه السلام: لا يُجامِعِ الرَّجُلُ امرَأَتَهُ ولا جارِيَتَهُ وفِي البَيتِ صَبِيٌّ؛فَإِنَّ ذلِكَ مِمَّا
يورِثُ الزِّنا. (5)
ص:198
هنگام،اجازه بگيرند،همان گونه كه خداوند عز و جل به شما امر كرده است،و كسى كه بالغ شد،بدون اجازه،نه بر مادرش،نه بر خواهرش،نه بر خاله اش و نه بر ديگران، وارد نشود.اجازه [ى ورود] ندهيد،تا [براى اطّلاع دادن ورودش] سلام كند.
337.الكافى: به نقل از محمّد بن على حلبى-:به امام صادق عليه السلام گفتم:[آيا لازم است] انسان براى وارد شدن بر پدرش،اجازه بگيرد؟
فرمود:«آرى.من از پدرم اجازه مى گرفتم،در حالى كه مادرم نزد او نبود؛بلكه فقط همسر پدرم بود.من،نوجوان بودم كه مادرم درگذشت.گاهى در خلوت آنان، چيزى بود كه دوست نداشتم در آن حالت،يكباره بر آنان وارد شوم.آنان نيز اين را از من نمى پسنديدند.سلام كردن،درست ترين و زيباترين [اجازه] است».
338.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سوگند به كسى كه جانم به دست اوست،اگر كسى با همسرش درآميزد و در اتاق،كودكى بيدار باشد كه آنان را ببيند و سخن گفتن و صداى نَفَس آنان را بشنود، هرگز رستگار نمى شود.اگر پسر باشد،مردى زناكار،و اگر دختر باشد،زنى زناكار مى گردد.
339.امام على عليه السلام: پيامبر خدا،نهى كرد از اين كه مرد،در حالى با زنش آميزش كند كه در گهواره،كودكى باشد و به آنان بنگرد.
340.امام صادق عليه السلام: در حالى كه كودكى در اتاق باشد،مرد نبايد با زن و كنيزش آميزش كند؛ چرا كه اين،از آن چيزهايى است كه زنا را در پى مى آورد.
ص:199
ص:200
غريزۀ جنسى،همانند ديگر ابعاد انسان،نيازمند«تربيت»است و هر فرهنگ و ايده اى،نوع خاصّى از تربيت را در پيش مى گيرد.از ديدگاه اسلام،تربيت جنسى، يعنى فراهم سازى زمينه هاى رشد و پرورش غريزۀ جنسى به گونه اى كه هم«عفّت جنسى»حاصل شود و هم«سلامت جنسى».اين از ويژگى هاى ديدگاه دين است كه علاوه بر سلامت جنسى،به عفّت جنسى نيز مى انديشد.
نكتۀ مهم ديگر،اين كه تلاش براى تحقّق اين اهداف،متوقّف بر فرا رسيدن دوران بلوغ نيست.در ديدگاه دين،تربيت جنسى،پيش از دوران بلوغ جنسى و تقريباً از آغاز تولّد،شروع مى شود.اين نيز از ويژگى هاى ديدگاه دين است.بر همين اساس،تأمين اين اهداف در هر دوره سنّى،نيازمند اقدامات و تدبيرهاى خاصّى است كه در متون دينى به آنها پرداخته شده است.كودكى مهم ترين اين دوره هاست.اشتباه در اين دوره،پيامدهاى غيرقابل جبرانى براى آينده خواهد داشت.
برخى خانواده ها،به دليل نابالغ بودن كودكان،دقّت كافى در امور جنسى كودك ندارند.اين در حالى است كه بسيارى از آنچه كودك مى بيند يا مى شنود،نقش تعيين كننده اى در آيندۀ جنسى او دارد.عفاف و انحراف جنسى،هر دو در كودك، پايه گذارى مى شوند.نبايد فراموش كرد كه يادگيرى در كودكى،بسيار تأثيرگذار
ص:201
است؛و هر آنچه نقش ببندد،همانند نقش بر سنگ،پايدار خواهد بود و هر آنچه به او داده شود،مى پذيرد.از اين رو،اسلامِ عزيز به اين بخش از زندگى كودك،توجّه ويژه اى داشته و آموزه هاى كاربردى مفيدى ارائه نموده است كه در ادامه به آنها اشاره مى گردد:
الف-پوشاندن عورت
نگاه به عورت كودك،و نگاه كودك به عورت بزرگ سال،دو جنبه فقهى و تربيتى دارد.نگاه كردن براى كودك،حرمت فقهى ندارد و براى بزرگ سال نيز با وجود عدم ريبه حرام نيست؛امّا نمى توان آثار تربيتى پوشيدگى و عريانى را ناديده گرفت.
چه كودك،عورت ديگران را ببيند و چه ديگران،عورت وى را ببينند،قبحِ اين كار را از ميان مى بَرَد و موجب بى مبالاتى و بى پروايى مى گردد و هرزگى را نهادينه مى كند.امّا كودكانى كه با اين گونه موارد مواجه نبوده اند،توان مقاومتشان در برابر انحراف جنسى و ميزان عفافشان،از ديگران بيشتر است.از اين رو،در متون دينى، توصيه شده كه نه به عورت كودك نگاه كنيد،و نه بگذاريد به عورت ديگران نگاه كنند.همچنين كودكان را به گونه اى به حمّام نبريد كه موجب رؤيت عورت گردد. (1)
ب-نبوسيدن كودك توسّط نامحرم
بوسيدن كودك توسّط نامحرم،هر چند در صورت عدم ريبه،حرمت فقهى ندارد؛ امّا اثر منفى آن بر كودك مميّز،پوشيده نيست.ارتباط بوسه اى نامحرم با كودك،در روح او نقش مى بندد و در آينده،رابطه با نامحرم را تسهيل ساخته،حفظ عفاف را با مشكل رو به رو مى سازد.از اين رو،نامحرمان به نبوسيدن كودكان توصيه شده اند. (2)
ص:202
ج-بازى نكردن با اعضاى جنسى كودك
بازى با اعضاى جنسى كودك،مى تواند موجب تحريك جنسى و بلوغ زودرس او گردد،ناهنجارى جنسى را به كودك ياد دهد و موجب انحراف وى شود.در برخى روايات،از اين گونه بازى ها به عنوان شاخه اى از زنا ياد شده است.اين تعبير،نشان دهندۀ تأثير منفى آن بر كودك است.از اين رو،در متون دينى،از اين كار نهى شده است. (1)
د-جداسازى بستر كودكان
يكى بودن بستر كودكانى كه به سن تميز مى رسند،ممكن است به تماس هاى بدنى نادرست،تحريك جنسى زودهنگام و حتى روابط نامشروع منجر شود.يكى از تدبيرهاى دين براى جلوگيرى از اين آسيب،حذف يكى از زمينه ها يعنى جداسازى خواهرها و برادرها از يكديگر است. (2)
ه-پنهان بودن روابط زناشويى والدين
آگاهى فرزندان از روابط زناشويى والدين از عوامل بسيار تأثيرگذار در انحراف جنسى است.از ديدگاه روايات،اين عامل تأثير تقريباً حتمى و غيرقابل انكار دارد و براى جلوگيرى از آن دو تدبير انديشيده شده است:يكى اجازه خواستن كودك براى ورود به خلوت والدين (3)و ديگرى انجام روابط زناشويى در خارج از محل حضور كودك. (4)
ص:203
الفصل الرابع: أخلاق التربية
1/4:الحَثُّ عَلى حُبِّ الأَوْلادِ وَالشَّفَقَةِ عليهم
341.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ حَسَنَةً،ومَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ، ومَن عَلَّمَهُ القُرآنَ دُعِيَ بِالأبَوَينِ فَيُكسَيانِ حُلَّتَينِ يُضيءُ مِن نورِهِما وُجوهُ أهلِ الجَنَّةِ. (1)
342.عنه صلى الله عليه و آله: مَن بَكى صَبِيٌّ لَهُ فَأرضاهُ حَتّى يُسَكِّنَهُ،أعطاهُ اللّهُ عز و جل مِنَ الجَنَّةِ حَتّى يَرضى. (2)
343.الطبقات الكبرى عن معاوية بن قرّة عن عمّه: أنَّهُ كانَ يَأتي النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله بِابنِهِ فَيُجلِسُهُ بَينَ يَدَيهِ.فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله تُحِبُّهُ؟قالَ:نَعَم،حُبّاً شَديداً.ثُمَّ إنَّ الغُلامَ ماتَ،فَقالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:كَأَنَّكَ حَزِنتَ عَلَيهِ! قالَ:أجَل يا رسول اللّه.
قالَ:أفَما يَسُرُّكَ إذا أدخَلَكَ اللّهُ الجَنَّةَ أن تَجِدَهُ عَلى بابٍ مِن أبوابِها فَيَفتَحُهُ لَكَ؟ قالَ:بَلى.
ص:204
341.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس فرزندش را ببوسد،خداوند عز و جل براى او حسنه مى نويسد و كسى كه او را شاد كند،خداوند،روز قيامت او را شاد مى سازد و كسى كه قرآن به او بياموزد،پدر و مادرش [ در قيامت] فرا خوانده شده و دو لباس بر آنان پوشيده مى شود كه از نور آن دو لباس،چهره هاى بهشتيان نورانى مى گردد.
342.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر كسى كودك گريانش را خشنود كند تا آرام گيرد،خداوند عز و جل آن قدر از نعمت هاى بهشت به او عطا مى كند تا خشنود شود.
343.الطبقات الكبرى -به نقل از معاوية بن قرّه،از عمويش-:او هماره با فرزند خردسالش نزد پيامبر خدا مى آمد و او را مقابل ايشان مى نشانْد.پيامبر صلى الله عليه و آله به وى فرمود:«آيا او را دوست دارى؟».
گفت:بله،بسيار زياد.
سپس آن پسر درگذشت پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«گويى بر [مرگ] او اندوهگين شده اى؟».
گفت:آرى،اى پيامبر خدا!
فرمود:«آيا خرسند نمى شوى كه وقتى خداوند،تو را وارد بهشت مى سازد،او را بر درِ يكى از درهاى بهشت بيابى كه آن را برايت مى گشايد؟».
گفت:چرا.
ص:205
قالَ:فَإِنَّهُ كَذلِكَ إن شاءَ اللّهُ. (1)
344.تاريخ دمشق عن واثلة بن الأسقع: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ عَلى عُثمانَ بنِ مَظعونٍ ومَعَهُ صَبِيٌّ لَهُ صَغيرٌ يَلثِمُهُ،فَقالَ:أتُحِبُّهُ يا عُثمانُ؟!
قالَ:إي وَاللّهِ يا رَسولَ اللّهِ،إنِّي لَأُحِبُّهُ
قالَ:أفَلا أزِيدُكَ لَهُ حُبّاً؟!
قالَ:بَلى،فِداكَ أبي واُمِّي
قالَ:إنَّهُ مَن تَرَضَّى لَهُ صَغيراً مِن نَسلِهِ حَتّى يَرضى،تَرَضَّاهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ حَتّى يَرضى. (2)
345.حلية الأولياء عن أنس: أنَّ امرَأَةً دَخَلَت عَلى عائِشَةَ ومَعَها صَبِيّانِ لَها،فَأَعطَتها عائِشَةُ ثَلاثَ تَمراتٍ،فَأعطَت كُلَّ صَبِيٍّ مِنهما تَمرَةً،فَأكَلَ الصَّبِيّانِ تَمرَتَيهِما ثُمَّ نَظَرا إلى أُمِّهِما،فَأَخَذَتِ التَّمرَةَ فَشَقَّتها نِصفَينِ فَأَعطَت ذا نِصفاً وذا نِصفاً.
فَدَخَلَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله فَأَخَبَرَتهُ عائِشَةُ،فَقالَ لَها النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:ما أعجَبَكِ مِن ذلِكَ؟فَإِنَّ اللّهَ قَد رَحِمَها بِرَحمَتِها صَبِيَّيها. (3)
346.الإمام الصادق عليه السلام: إنَّ اللّهَ لَيَرحَمُ العَبدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ. (4)
347.عنه عليه السلام: قالَ موسَى بنُ عِمرانَ عليه السلام:يا رَبِّ،أيُّ الأعمالِ أفضَلُ عِندَكَ؟
فَقالَ:حُبُّ الأَطفالِ،فَإِنِّي فَطَرتُهُم عَلى تَوحيدي،فَإِن أَمَتُّهُم أدخَلتُهُم
ص:206
فرمود:«همانا به خواست خدا،تو اين گونه خواهى بود».
344.تاريخ دمشق -به نقل از واثلة بن اسقع-:پيامبر خدا نزد عثمان بن مظعون رفت،در حالى كه او كودك خردسالى را كه همراهش بود،مى بوسيد.به وى فرمود:«آيا او را دوست دارى،اى عثمان؟».
گفت:آرى،به خدا،اى پيامبر خدا! من او را دوست دارم.
فرمود:«آيا محبّتت را نسبت به او زياد كنم؟».
گفت:آرى،پدرم و مادرم،فداى تو باد !
فرمود:«كسى كه كودكى از نسلش را خشنود سازد تا اين كه او خرسند گردد، خداوند،روز قيامت،او را خشنود مى سازد تا آن جا كه او خرسند گردد».
345.حلية الأولياء -به نقل از انَس-:زنى با دو كودكش نزد عايشه آمد.عايشه،سه خرما به او داد و او به هر كدام از فرزندانش،يك دانه خرما داد.آنها خرماى خود را خوردند و سپس به مادرشان نگاه كردند.او خرما[ى باقى مانده] را برداشت و دو نيم كرد.
نيمى به اين و نيمى به آن داد.
پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و عايشه،ماجرا را به ايشان خبر داد.پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:
«چرا از اين كار،به شگفت آمده اى؟همانا خداوند به خاطر رَحم او به دو كودكش، بر او رحم نمود».
346.امام صادق عليه السلام: بدون ترديد،خداوند بر بندۀ خود به خاطر شدّت محبّت به فرزندش، رحم مى كند.
347.امام صادق عليه السلام: موسى بن عمران عليه السلام گفت:پروردگارا ! كدام عمل،نزد تو برترين است؟
فرمود:«دوست داشتن كودكان؛چرا كه من،آنان را بر توحيد خود سرشته ام.
ص:207
بِرَحمَتِي جَنَّتي. (1)
2/4:سيرَةُ النَّبِيِّ فِي الشَّفَقَةِ على الأطفال وتَكريمِهِم
348.مسند ابن حنبل عن الوليد بن عقبة: لَمّا فَتَحَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَكَّةَ،جَعَلَ أهلُ مَكَّةَ يَأتونَهُ بِصِبيانِهِم فَيَمسَحُ عَلى رُؤوسِهِم ويَدعو لَهُم. (2)
349.صحيح مسلم عن عمرو بن سعيد عن أنس: ما رَأيتُ أحَداً كانَ أرحَمَ بِالعِيالِ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،قالَ:كانَ إبراهيمُ مُستَرضَعاً لَهُ في عَوالي المَدينَةِ،فَكانَ يَنطَلِقُ ونَحنُ مَعَهُ فَيدخُلُ البَيتَ وإنَّهُ لَيُدَّخَنُ،وكانَ ظِئرُهُ (3)قَيناً (4)،فَيَأخُذُهُ فَيُقَبِّلُهُ،ثُمَّ يَرجِعُ.
قالَ عَمرٌو:فَلَمّا تُوُفِّيَ إبراهيمُ،قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:إنَّ إبراهيمَ ابني،وإنَّه ماتَ في الثَّدي،وإنَّ لَهُ لَظِئرَينِ تُكمِلانِ رَضاعَهُ فِي الجَنَّةِ. (5)
350.صحيح مسلم عن عبد اللّه بن جعفر: كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذا قَدِمَ مِن سَفَرٍ تُلُقِّيَ بِصِبيانِ أهلِ بَيتِهِ. (6)
351.مسند ابن حنبل عن عروة: كانَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] يُستَقبَلُ بالصِّبيانِ إِذا جاءَ مِن سَفَرٍ. (7)
352.المحجّة البيضاء: كانَ صلى الله عليه و آله يَقدِمُ مِنَ السَّفَرِ فَيَتَلَقّاهُ الصِّبيانُ فَيَقِفُ لَهُم،ثُمَّ يَأمُرُ بِهِم
ص:208
اگر آنان را بميرانم،به رحمت خودم آنان را وارد بهشتم خواهم كرد».
348.مسند ابن حنبل -به نقل از وليد بن عقبه-:وقتى پيامبر خدا،مكّه را فتح نمود،اهل مكّه با كودكانشان نزد ايشان مى آمدند و ايشان بر سرِ آنان،دست مى كشيد و برايشان دعا مى كرد.
349.صحيح مسلم -به نقل از عمرو بن سعيد،از انس بن مالك-:هيچ كس را نديدم كه نسبت به خانواده اش مهربان تر از پيامبر خدا باشد.
ابراهيم [پسر پيامبر خدا]،دايه اى در عوالى (1)مدينه داشت.پيامبر صلى الله عليه و آله پيوسته به آن جا مى رفت و ما نيز همراه ايشان بوديم.ايشان،وارد خانه مى شد و دايه-كه برده بود-،[خانه را] با بخور،خوش بو مى كرد.پيامبر صلى الله عليه و آله ابراهيم را مى گرفت و مى بوسيد و سپس،باز مى گشت.
عمرو گفت:هنگامى كه ابراهيم درگذشت،پيامبر خدا فرمود:«ابراهيم،فرزند [دلبند] من است.[هر چند] او در شيرخوارگى درگذشت؛امّا در بهشت،دو دايه دارد كه شيرخوارىِ او را تكميل مى كنند».
350.صحيح مسلم -به نقل از عبد اللّه بن جعفر-:هرگاه پيامبر خدا از سفر برمى گشت، [نخست] با كودكان خانواده اش ديدار مى كرد.
351.مسند ابن حنبل -به نقل از عروه-:[پيامبر خدا] هنگامى كه از سفر مى آمد،توسّط كودكان مورد استقبال قرار مى گرفت.
352.المَحَجَّة البيضاء: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از سفر باز مى گشت و كودكان به ايشان بر
ص:209
فَيُرفَعونَ إِلَيهِ،فَيَرفَعُ مِنهُم بَينَ يَدَيهِ ومِن خَلفِهِ،ويَأمُرُ أصحابَهُ أن يَحمِلُوا بَعضَهُم، فَرُبَّما يَتَفاخَرُ الصِّبيانُ بَعدَ ذلِكَ فَيَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ:حَمَلَنِي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَينَ يَدَيهِ، وحَمَلَكَ أنتَ وَراءَهُ،ويَقولُ بَعضُهُم:أمَرَ أصحابَهُ أن يَحمِلوكَ وَراءَهُم. (1)
353.المناقب لابن شهر آشوب عن عبدالعزيز بإسناده عن النبيّ صلى الله عليه و آله: أنَّه كان جالساً فَأَقبَلَ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام فَلَمّا رَآهُمَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله قامَ لَهُما وَاستَبطَأَ بُلوغَهُما إلَيهِ،فَاستَقبَلَهُما وحَمَلَهُما عَلى كَتِفَيهِ وقالَ:نِعمَ المَطِيُّ مَطِيُّكُما،ونِعمَ الرّاكِبانِ أَنتُما،وأبوكُما خَيرٌ مِنكُما. (2)
3/4:التَّسليمُ عَلَى الصِّبيانِ
354.كنز العمّال عن أنس: كانَ[ صلى الله عليه و آله ] يَمُرُّ بِالصِّبيانِ فَيُسَلِّمُ عَلَيهِم. (3)
355.سنن الترمذي عن أنس: كُنتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَمَرَّ عَلَى صِبيانٍ فَسَلَّمَ عَلَيهِم. (4)
356.مكارم الأخلاق عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَرَّ عَلَى صِبيانٍ فَسَلَّمَ عَلَيهِم وهُوَ مُغِذٌّ (5). (6)
357.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتَّى المَماتِ:الأكلُ عَلَى الحَضيضِ (7)مَعَ العَبيدِ، ورُكوبِيَ الحِمارَ مُؤَكَّفاً (8)،وحَلبُ العَنزِ بِيَدي،ولُبسُ الصّوفِ،وَالتَّسليمُ عَلَى الصِّبيانِ؛
ص:210
مى خوردند،ايشان به خاطر آنان،مى ايستاد.سپس از آنان مى خواست كه بالا بيايند.برخى از آنان،از جلو و از پشت ايشان،بالا مى رفتند،و از همراهان خود مى خواست ديگر كودكان را آنان حمل كنند.چه بسا پس از اين ماجرا كودكان افتخار مى كردند و به هم مى گفتند:پيامبر خدا،مرا در آغوش خود برد و تو را بر پشت خود،و برخى مى گفتند:از همراهان خود خواست كه تو را پشت خود،سوار كنند.
353.المناقب، ابن شهر آشوب به نقل از عبدالعزيز،با سندش از پيامبر صلى الله عليه و آله-:پيامبر خدا نشسته بود كه حسن و حسين عليهما السلام آمدند و چون آنان را ديد،برايشان برخاست و چون ديد كُند مى آيند،به سمت آنان رفت و بر دوش خود،حملشان كرد و فرمود:
«مَركب شما چه مَركب خوبى است و شما چه خوبْ سوارانى هستيد! و پدرتان از شما هم بهتر است».
354.كنز العمّال -به نقل از انَس-پيامبر خدا،هرگاه بر كودكان مى گذشت،به آنان سلام مى كرد.
355.سنن الترمذى -به نقل از انَس-:با پيامبر خدا بودم كه بر كودكان گذر كرد و به آنان، سلام داد.
356.مكارم الأخلاق -به نقل انَس-:پيامبر خدا،در حالى كه به سرعت حركت مى كرد [و عجله داشت]،بر گروهى از كودكان گذر كرد و به آنان،سلام داد.
357.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: پنج چيز است كه تا هنگام مرگ،آنها را ترك نمى كنم:غذا خوردن روى زمين با خدمت كاران؛سوار شدن بر درازگوشِ پالان دار؛دوشيدن شير بز با دست
ص:211
لِتَكونَ سُنَّةً مِن بَعدِي. (1)
358.صحيح ابن حبان عن أنس: أنَّ النبيّ صلى الله عليه و آله:كانَ يَزورُ الأنصارَ ويُسَلِّمُ عَلى صِبيانِهِم ويَمسَحُ رُؤوسَهُم. (2)
4/4:ذَمُّ عَدَمِ المَحَبَّةِ لِلأَطفالِ
359.صحيح مسلم عن عائشة: قَدِمَ ناسٌ مِنَ الأعرابِ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالوا:أتُقَبِّلونَ صِبيانَكُم؟فَقالوا:نَعَم،فَقالوا:لكِنَّا وَاللّهِ ما نُقَبِّلُ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:وأملِكُ إن كانَ اللّهُ نَزَعَ مِنكُمُ الرَّحمَةَ! (3)
360.الأدب المفرد عن أبي هريرة: قَبَّلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام،وعِندَهُ الأَقرَعُ بنُ حابِسٍ التَّميميُّ جالِسٌ.
فَقالَ الأَقرَعُ:إنَّ لي عَشَرَةً مِنَ الوُلدِ ما قَبَّلتُ مِنهُم أحَداً!
فَنَظَرَ إلَيهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ:مَن لا يَرحَم لا يُرحَمُ. (4)
361.الإمام الصادق عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ:ما قَبَّلتُ صَبِيّاً قَطُّ.فَلَمّا وَلّى قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:هذا رَجُلٌ عِندِي أنَّهُ مِن أهلِ النّارِ. (5)
ص:212
خودم؛پوشيدن لباس پشمينه؛و سلام كردن به كودكان،تا پس ازمن،سنّت شود.
358.صحيح ابن حبّان -به نقل از انَس-:پيامبر صلى الله عليه و آله به ديدار انصار مى رفت،به كودكانشان سلام مى كرد و بر سرِ آنان،دست مى كشيد.
359.صحيح مسلم -به نقل از عايشه-:گروهى از باديه نشينان،خدمت پيامبر خدا رسيدند و گفتند:آيا [شما مسلمانان] كودكانتان را مى بوسيد؟
گفتند:آرى.
آن گاه گفتند:ولى ما به خدا سوگند،نمى بوسيم.
پيامبر خدا فرمود:«من چه كنم اگر خداوند،مهر را از [دل] شما بركَنده است؟».
360.الأدب المفرد -به نقل از ابوهريره-:پيامبر خدا،در حالى كه اقرَع بن حابس تميمى خدمت ايشان نشسته بود،حسن بن على عليهما السلام را بوسيد.
اقرع گفت:من،ده فرزند دارم كه هيچ كدام از آنان را نبوسيده ام.
پيامبر خدا نگاهى به او انداخت و سپس فرمود:«كسى كه مهر نورزد،مهر نمى بيند».
361.امام صادق عليه السلام: مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و گفت:هرگز كودكى را نبوسيده ام.وقتى بازگشت پيامبر خدا فرمود:«اين،كسى است كه در نظر من از اهل آتش است».
ص:213
5/4:نِطاقُ مَحَبَّةِ الأَولادِ
الكتاب
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ». 1
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ». 2
الحديث
362.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في مَوعِظَتِهِ لاِبنِ مَسعودٍ-:يَا بنَ مَسعودٍ،لا تَحمِلَنَّكَ الشَّفَقَةُ عَلى أهلِكَ ووُلدِكَ عَلَى الدُّخولِ فِي المَعاصِي وَالحَرامِ،فَإِنَّ اللّهَ تَعالى يَقولُ: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» 3. 4
363.سنن الترمذي عن ابن عبّاس -لمّا سَألَهُ رَجُلٌ عَن هذه الآية: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» -:هؤُلاءِ رِجالٌ أسلَموا مِن أهلِ مَكَّةَ وأرادوا أن يَأتُوا النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله،فَأَبى أزواجُهُم وأولادُهُم أن يَدَعوهُم أن يَأتوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَلَمّا أتَوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَأَوا النّاسَ قَد فَقِهوا فِي الدِّينِ هَمّوا أن يُعاقِبوهُم،فَأنزَلَ اللّهُ عز و جل:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ». 5
364.الإمام عليّ عليه السلام -لبعض أصحابه-:لا تَجعَلَنَّ أكثَرَ شُغلِكَ بِأهلِكَ ووَلَدِكَ،فَإِن يَكُن أهلُكَ ووَلَدُكَ أولِياءَ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ لا يُضيعُ أولِياءَهُ،وإن يَكونوا أعداءَ اللّهِ فَمَا هَمُّكَ
ص:214
قرآن
«اى كسانى كه ايمان آورديد ! اموال و فرزندانتان،شما را از ياد خدا غافل نكند و كسانى كه چنين كنند،زيان كاران اند».
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به تحقيق،برخى از همسران و فرزندانتان،دشمن شما هستند.پس، از آنان برحذر باشيد،و [چه نيكوست] اگر گذشت كنيد و روى بگردانيد و ببخشيد؛چرا كه بى گمان، خداوند،آمرزندۀ مهربان است».
حديث
362.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در اندرز به عبد اللّه بن مسعود-:اى ابن مسعود! دلسوزى نسبت به خانواده و فرزندانت،نبايد تو را به نافرمانى ها[ى از خدا] و حرام،وادار سازد؛چرا كه خداوند متعال مى فرمايد:«[قيامت] روزى [است] كه نه مال سود مى دهد و نه فرزندان؛ مگر كسى كه با دلى سالم،نزد خدا آيد».
363.سنن الترمذى -به نقل از ابن عبّاس-:وقتى كسى از ابن عبّاس دربارۀ اين آيه پرسيد كه:«اى كسانى كه ايمان آورديد! بى گمان،برخى از همسران و فرزندانتان،دشمن شما هستند.
پس،از آنان برحذر باشيد»،گفت:اينان،مردانى از اهل مكّه بودند كه اسلام آوردند و خواستند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيايند؛ولى همسران و فرزندانشان نگذاشتند كه آنان را ترك كرده،نزد پيامبر خدا بيايند.هنگامى كه نزد پيامبر خدا آمدند،ديدند كه مردم، دين شناس شده اند.خواستند آنان را مجازات كنند كه خداوند[ عز و جل اين آيه را] نازل فرمود:«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بى گمان،برخى از همسران و فرزندانتان دشمن شما هستند.پس از آنان برحذر باشيد».
364.امام على عليه السلام -به يكى از يارانش-:همسر و فرزندانت را همۀ فكر و ذكر خود قرار نده؛ چرا كه اگر همسر و فرزندانت از دوستان خدا باشند،خداوند،[زندگى]
ص:215
وشُغلُكَ بِأعداءِ اللّهِ ! (1)
365.مستدرك الوسائل: قيلَ:لَما كانَ العَبّاسُ وزَينَبُ-وَلَدَي عَلِىٍّ عليه السلام-صَغيرَينِ،قالَ عَلِيٌّ لِلعَبّاسِ:قُل:واحِدٌ،فَقال:واحِدٌ،فَقالَ:قُل:اثنانِ،قالَ:أستَحي أن أقولَ بِاللِّسانِ الّذي قُلتُ واحِدٌ:اثنانِ.فَقَبَّلَ عَلِيٌّ عليه السلام عَينَيهِ،ثُمَّ التَفَت إلى زَينَبَ وكانَت عَلى يَسارِهِ وَالعبَّاسُ عَن يَمينِهِ،فَقالَت:يا أَبَتاهُ أتُحِبُّنا؟قالَ:نَعَم يا بُنيَّ،أولادُنا أكبادُنا.
فَقالَت:يا أبَتاهُ،حُبَّانِ لا يَجتَمِعانِ في قَلبِ المُؤمِنِ،حُبُّ اللّهِ وحُبُّ الأولادِ،وإن كانَ لابُدَّ لَنا فَالشَّفَقَةُ لَنا وَالحُبُّ للّهِ ِ خالِصاً.
فَازدادَ عَلِيٌّ عليه السلام بِهِما حُبَّاً. (2)
366.مستدرك الوسائل: كانَ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ابنٌ وبِنتٌ،فَقَبَّلَ الابنَ بَينَ يَدَي البِنتِ، فَقالَت:أتُحِبُّهُ يا أبَه؟قالَ:بَلى،قالَت:ظَنَنتُ أنَّكَ لا تُحِبُّ أحَداً مِن دونِ اللّهِ.
فَبَكى،ثُمَّ قالَ:الحُبُّ للّهِ ِ،وَالشَّفَقَةُ لِلأولادِ. (3)
367.الإمام الصادق عليه السلام: قالَ والِدي عليه السلام:وَاللّهِ إنِّي لَاُصانِعُ بَعضَ وُلدِي واُجلِسُهُ عَلى فَخِذِي واُكثِرُ لَهُ المَحَبَّةَ،واُكثِرُ لَهُ الشُّكرَ،وإنَّ الحَقَّ لِغَيرِهِ مِن وُلدِي،ولكِن مُحافَظَةً عَلَيهِ مِنهُ ومِن غَيرِهِ؛لِئَلّا يَصنَعوا بِهِ ما فَعَلَ بِيوسُفَ (4)إخوَتُهُ،وما أنزَلَ اللّهُ سورَةَ يوسُفَ إلّا أمثالاً لِكَيلا يَحسُدَ بَعضُنا بَعضاً كَما حَسَدَ بيوسُفَ (5)إخوَتُهُ وبَغَوا عَلَيهِ. (6)
ص:216
دوستان خود را تباه نمى سازد و اگر از دشمنان خدا باشند،چرا [بايد] اهتمام وفكر و ذكرتو،مشغول به دشمنان خدا باشد؟
365.مستدرك الوسائل: نقل شده هنگامى كه عبّاس و زينب عليهما السلام،فرزندان امام على عليه السلام خردسال بودند،امام على عليه السلام به عبّاس-كه سمت راست ايشان بود-فرمود:«بگو:
يك».گفت:يك.فرمود:«بگو دو».گفت:شرم دارم با زبانى كه گفته ام:يك، بگويم:دو.
امام على عليه السلام ميان ديدگان او را بوسيد.سپس به زينب-كه سمت چپ ايشان بود- توجّه كرد.زينب گفت:اى پدر جان! ما را دوست مى دارى؟
فرمود:«آرى،اى فرزندم! فرزندان ما [پاره هاى] جگر ما هستند».
گفت:پدرجان! در قلب مؤمن،دو محبّت،محبّت خدا و محبّت فرزندان،جمع نمى گردند و اگر چاره اى نباشد،دلسوزى براى ماست و محبّت خالص براى خدا.
پس محبّت على عليه السلام به آن دو بيشتر شد.
366.مستدرك الوسائل: على بن ابى طالب عليه السلام پسر و دخترى داشت.پسر را در حضور دختر بوسيد.[دختر] گفت:پدرجان! او را دوست مى دارى؟
فرمود:«آرى».
[دختر] گفت:مى پنداشتم كه كسى جز خداوند را دوست نمى دارى.
گريست و سپس فرمود:«محبّت براى خداست و دلسوزى براى فرزندان».
367.امام صادق عليه السلام: پدرم عليه السلام فرمود:«به خدا سوگند،من نسبت به يكى از فرزندانم تظاهر مى كنم و او را بر زانويم مى نشانم و بسيار به او محبّت مى كنم و بسيار از او تشكّر مى كنم.هر چند حق با فرزند ديگر من است؛ليكن به خاطر حفاظت كردن وى از او و ديگران،چنين مى كنم تاكارى را كه برادران يوسف با او كردند،اينان با وى نكنند.خداوند،سورۀ يوسف را فرو نفرستاده است،مگر نمونه اى براى آن كه برخى از ما نسبت به برخى ديگر،حسادت نورزد،همان گونه كه برادران يوسف بر او حسادت ورزيدند و ستم نمودند».
ص:217
6/4:العَدلُ بَينَ الأَولادِ
368.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: سَوّوا بَينَ أولادِكُم فِي العَطِيَّةِ،فَلَو كُنتُ مُفَضِّلاً أحَداً لَفَضَّلتُ النِّساءَ. (1)
369.عنه صلى الله عليه و آله: اعدِلُوا بَينَ أولادِكُم فِي العَطِيَّةِ. (2)
370.عنه صلى الله عليه و آله: اعدِلُوا بَينَ أولادِكُم في النُّحلِ،كَما تُحِبُّونَ أن يَعدِلوا بَينَكُم فِي البِرِّ وَاللُّطفِ. (3)
371.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ تَعالى يُحِبُّ أن تَعدِلوا بَينَ أولادِكُم حَتّى فِي القُبَلِ. (4)
372.العيال عن الحسن: بَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُحَدِّثُ أصحابَهُ إذ جاءَ صَبِيٌّ حَتَّى انتَهى إلى أبيهِ في ناحِيَةِ القَومِ،فَمَسَحَ رَأسَهُ وأقعَدَهُ عَلى فَخِذِهِ اليُمنى.قالَ:فَلَبِثَ قَليلاً فَجاءَت ابنَةٌ لَهُ حَتَّى انتَهَت إلَيهِ،فَمَسَحَ رَأسَها وأقعَدَها فِي الأرضِ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:فَهَلّا عَلى فَخِذِكَ الاُخرى،فَحَمَلَها عَلى فَخِذِهِ الاُخرى، فَقالَ صلى الله عليه و آله:الآنَ عَدَلتَ. (5)
373.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله أبصَرَ رَجُلاً لَهُ وَلَدانِ (6)فَقَبَّلَ أحَدَهُما وتَرَكَ الآخَرَ.فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:فَهَلّا واسَيتَ بَينَهُما. (7)
374.صحيح البخاري عن النعمان بن بشير: أعطاني أبي عَطِيَّةً،فَقالَت عَمَرَةُ بِنتُ رَواحَةَ:
لا أرضى حَتّى تُشهِدَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله.
ص:218
368.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در هديه دادن ميان فرزندانتان به مساوات عمل كنيد.اگر مى خواستم كسى را برترى دهم،هر آينه،زنان را برترى مى دادم.
369.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در هديه دادن ميان فرزندانتان،عدالت ورزيد.
370.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ميان فرزندانتان،در بخشيدن عدالت ورزيد،همان گونه كه دوست داريد آنان در نيكى و ملاطفت ميان شما عدالت ورزند.
371.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند متعال،دوست دارد كه ميان فرزندانتان عدالت ورزيد،حتّى در بوسيدن.
372.العيال -به نقل از حسن (1)-:هنگامى كه پيامبر خدا با يارانش سخن مى گفت،كودكى وارد شد و رفت در گوشه اى از مسجد،به پدرش رسيد.پدر،دست به سرش كشيد و وى را بر زانوى راست خود نشاند.
اندكى كه گذشت دختر او آمد و رفت تا اين كه به او رسيد.او به سرِ وى نيز دست كشيد؛امّا وى را روى زمين نشاند.
پيامبر خدا فرمود:«چرا او را بر زانوى ديگرت ننشاندى؟».
مرد،دخترش را بر زانوى ديگرش نشاند.پيامبر خدا فرمود:«هم اكنون،عدالت ورزيدى».
373.امام على عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه دو فرزند داشت.يكى را بوسيد و ديگرى را رها كرد.[در اين هنگام] پيامبر خدا [به وى] فرمود:«چرا ميان آنان يكسان عمل نكردى؟!».
374.صحيح البخارى -به نقل از نعمان بن بشير-:پدرم چيزى به من بخشيد؛ولى [مادرم] عمره دختر رواحه گفت:من،راضى نمى شوم تا اين كه پيامبر خدا،شاهد [اين بخشش] باشد.
ص:219
فأتى رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ:إنِّي أعطَيتُ ابني مِن عَمَرَةَ بِنتِ رَواحَةَ عَطِيَّةً فَأمَرَتني أن اشهِدَكَ يا رَسولَ اللّهِ.
قالَ:أعطَيتَ سائِرَ وُلدِكَ مِثلَ هذا؟قالَ:لا.
قالَ:فَاتَّقُوا اللّهَ وَاعدِلوا بَينَ أولادِكُم.قالَ:فَرَجَعَ فَرَدَّ عَطِيَّتَهُ. (1)
375.شرح نهج البلاغة: كانَ الحَسَنُ عليه السلام أكبَرَ وُلدِ عَلِيٍّ،وكانَ سَيِّداً سَخِيّاً حَليماً خَطيباً، وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُحِبُّهُ،سابَقَ يَوماً بَينَ الحُسَينِ وبَينَهُ فَسَبَقَ الحَسَنُ،فَأجلَسَهُ عَلى فَخِذِهِ اليُمنى،ثُمَّ أجلَسَ الحُسَينَ عَلَى الفَخِذِ اليُسرى. (2)
ص:220
از اين رو،[پدرم] نزد پيامبر خدا آمد و گفت:اى پيامبر خدا! من به پسرى كه از عمره دختر رواحه دارم،چيزى بخشيده ام و او از من خواسته است كه تو را شاهد بگيرم.
ايشان فرمود:«به ديگر فرزندانت نيز مثل اين را بخشيده اى؟»
گفت:نه.
فرمود:«از خدا پروا داشته باشيد و ميان فرزندانتان،عدالت ورزيد».
پس او بازگشت و هديه اش را پس گرفت.
375.شرح نهج البلاغة: حسن عليه السلام بزرگ ترين فرزند على عليه السلام،آقا،باسخاوت،بردبار و سخنور بود،و پيامبر خدا،او را دوست مى داشت.روزى ميان حسين عليه السلام و او مسابقه گذاشت و حسن عليه السلام بُرد.پس پيامبر صلى الله عليه و آله او را بر زانوى راست خود نشانْد و سپس، حسين عليه السلام را بر زانوى چپ خود نشاند.
ص:221
ص:222
يكى از مباحث مهم تربيتى،عدالت ورزى والدين در اظهار محبّت به فرزندان و واگذارى امكانات مادّى به آنهاست.اين مسئله از دو نگاه،قابل بحث و بررسى است:فقهى-حقوقى (1)و تربيتى.
آنچه در اين جا مورد نظر است،عدالت ورزى نسبت به فرزندان از نگاه دوم
ص:223
است.
عدالت ورزى نسبت به فرزندان،مى تواند آثار تربيتى مهمّى را بدين شرح به دنبال داشته باشد:
1.فرزندان نيز متقابلاً به والدين لطف و نيكى مى كنند و حقوق آنان را رعايت خواهند كرد.
2.آنان نيز نسبت به فرزندان خود،از مرز عدالت تجاوز نخواهند كرد.
3.عدالت ورزى ميان فرزندان،مانع از حسادت و كينه ورزى آنان نسبت به هم خواهد شد.
4.مهم تر اين كه كودك،از آغاز زندگى با روح عدالت ورزى پرورش خواهد يافت و رفتار عادلانۀ خانواده،زمينه را براى تأمين عدالت اجتماعى فراهم خواهد ساخت.
برعكس،بى عدالتى و رفتار تبعيض آميز نسبت به فرزندان،نه تنها والدين را از محبّت آنان محروم مى كند؛بلكه آيندۀ فرزندان را نيز با خطر مواجه مى نمايد.از اين رو،دانشمندان تعليم و تربيت در عصر حاضر،رعايت عدالت در برخورد با فرزندان را براى پرورش انسان هاى شايسته،ضرور مى دانند؛امّا اسلام از چهارده قرن پيش بر اين امر تأكيد نموده است و پيامبر خدا به مسلمانان توصيه مى فرمود كه نه تنها در واگذارى امكانات مادّى،بلكه در بوسيدن فرزندان نيز عدالت را رعايت كنند.
بديهى است كه رفتار عادلانه،به معناى برخورد مساوى و يكسان نيست.چه بسا رعايت عدالت ايجاب مى نمايد كه پدر براى برخى از فرزندان خود،به دليل استعداد بيشتر و يا كمتر،يا به دليل بيمارى و يا جهات ديگر،هزينۀ بيشترى را
ص:224
متحمّل گردد.اين،به معناى بى عدالتى نيست.البته در اين گونه موارد نيز بايد ساير فرزندان را نسبت به اقدام خود،توجيه نمايند.
همچنين،در صورتى كه پدر احساس كرد رعايت حقّ يكى از فرزندان، پيامدهاى منفى و خطرناكى را به دنبال خواهد داشت،از آن صرف نظر نمايد،چنان كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
قالَ والِدي عليه السلام:وَاللّهِ إنِّي لَاُصانِعُ بَعضَ وُلدِي واُجلِسُهُ عَلى فَخِذِي واُكثِرُ لَهُ المَحَبَّةَ، واُكثِرُ لَهُ الشُّكرَ،وإنَّ الحَقَّ لِغَيرِهِ مِن وُلدِي،ولكِن مُحافَظَةً عَلَيهِ مِنهُ ومِن غَيرِهِ؛لِئَلّا يَصنَعوا بِهِ ما فَعَلَ بِيوسُفَ إخوَتُهُ. (1)
پدرم عليه السلام فرمود:«به خدا سوگند،من نسبت به يكى از فرزندانم تظاهر مى كنم و او را بر زانويم مى نشانم و بسيار به او محبّت مى كنم و بسيار از او تشكّر مى كنم.هر چند حق با فرزند ديگر من است؛ليكن به خاطر حفاظت كردن وى از او و ديگران،چنين مى كنم تاكارى را كه برادران يوسف با او كردند،اينان با وى نكنند.
همان طور كه در اين حديث آمده است،امام باقر عليه السلام براى پيشگيرى از حسادت برخى از فرزندان خود و تبعات سوء آن،نه تنها نسبت به فرزندى كه بايد بيش از ديگران مورد محبّت او قرار گيرد،اظهار محبّت نمى كند؛بلكه فرزند ديگرى را كه در معرض بيمارى حسادت است،مورد لطف و محبّت قرار مى دهد تا بدين وسيله،فرزند برتر را از خطر حسادت برادر،حفظ نمايد و اين،درس تربيتى مهمّى است براى مربّيان،بويژه پدران و مادران.
ص:225
7/4:الوَفاءُ بِالوَعدِ
376.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أحِبُّوا الصِّبيانَ وَارحَموهُم،وإذا وَعَدتُموهُم شَيئاً فَفوا لَهُم؛فَإِنَّهُم لا يَدرونَ إلّاأنَّكُم تَرزُقونَهُم. (1)
377.عنه صلى الله عليه و آله: إذا واعَدَ أحَدُكُم صَبِيَّهُ فَليُنجِز. (2)
378.السنن الكبرى عن عبداللّه بن عامر بن ربيعة: جاءَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَيتَنا وأنا صَبِيٌّ صَغيرٌ،فَذَهَبتُ ألعَبُ،فَقالَت لي أُمِّي:يا عَبدَ اللّهِ تَعالَ أُعطيكَ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:ما أَرَدتِ أن تُعطِيَهُ؟قَالَت:أرَدتُ أن أُعطِيَهُ تَمراً،قالَ:أما إنَّكِ لَو لَم تَفعَلي لَكُتِبَت عَلَيكِ كِذبَةٌ. (3)
379.الإمام عليّ عليه السلام: لا يَصلُحُ مِن الكَذِبِ جِدٌّ و لا هَزلٌ،ولا أن يَعِدَ أَحَدُكُم صَبِيَّهُ ثُمَّ لا يَفي لَهُ،إنَّ الكَذِبَ يَهدي إلَى الفُجورِ. (4)
380.الإمام الكاظم عليه السلام: إذا وَعَدتُم الصِّبيانَ فَفوا لَهُم؛فَإِنَّهُم يَرَونَ أنَّكُم الّذينَ تَرزُقونَهُم،إنَّ اللّهَ عز و جل لَيسَ يَغضَبُ لِشَيءٍ كَغَضَبِهِ لِلنِّساءِ وَالصِّبيانِ. (5)
ص:226
376.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كودكان را دوست بداريد و با آنان،مهربان باشيد و هرگاه چيزى را به آنان وعده داديد،بدان وفا كنيد؛زيرا آنان،باورى جز اين ندارند كه شما روزىِ آنها را مى دهيد.
377.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر گاه يكى از شما به كودكش وعده داد،بايد بدان عمل كند.
378.السنن الكبرى -به نقل از عبد اللّه بن عامر بن ربيعه-:پيامبر خدا به خانۀ ما آمد و من، در حالى كه كودكى خردسال بودم،رفتم تا بازى كنم كه مادرم به من گفت:اى عبد اللّه! بيا چيزى به تو بدهم.
پيامبر خدا فرمود:«مى خواهى به او چه بدهى؟».
گفت:مى خواهم به او خرما بدهم.
فرمود:«آگاه باش كه اگر چنين نكنى،براى تو دروغى نوشته مى شود».
379.امام على عليه السلام: دروغ،چه جدّى و چه شوخى،درست نيست و نيز اين كه كسى از شما به كودكش وعده بدهد و به آن وفا نكند؛چرا كه دروغ،[انسان را] به افسارْ گسيختگى مى كشانَد.
380.امام كاظم عليه السلام: هرگاه به كودكان وعده داديد،بدان وفا كنيد؛چرا كه آنان بر اين باورند كه شما روزى شان را مى دهيد.بى گمان،خداوند عز و جل آن گونه كه به خاطر زنان و كودكان خشمگين مى شود،براى چيز ديگرى خشم نمى گيرد.
ص:227
از هنگامى كه كودك به مرحلۀ درك مى رسد،در تعامل خود با والدين،با وعده هايى برخورد مى كند.اين وعده ها گاه عملى مى شوند و گاه نمى شوند.در آموزه هاى اسلام،اين مسئله مورد توجّه قرار گرفته و نسبت به وفاى به عهد،توصيۀ اكيد شده است.دليل اين توصيه را به چند وجه مى توان تحليل و تبيين كرد:
يكى جنبۀ اخلاقى مسئله است.تخلّف از وعده،از اخلاق ناپسند است و در همه جا و نسبت به هر كس،صادق است و يكى از مصاديق آن هم كودك است.
ديگرى،جنبۀ بدآموزى آن براى كودك است.هر چند خُلف وعده،نهى عام دارد؛ولى دربارۀ كودك به جهت شرايط سنّى و تربيتى خاصّى كه دارد،از اهمّيت ويژه اى برخوردار است.كودك،از رفتار ديگران،بخصوص والدين،الگو مى گيرد و اين الگوگيرى،چون در سنين كودكى است،تأثير پايدار و عميق بر شخصيت وى مى گذارد،به گونه اى كه اصلاح آن،غير ممكن يا بسيار دشوار خواهد بود.
و امّا جنبۀ سوم،تأثير منفى آن بر رابطۀ كودك با خدا در آينده است.برخى پژوهش ها نشان داده كه نوع ارتباط كودك با خداوند،تحت تأثير نحوۀ ارتباط والدين با كودك بوده است.پيش از آن كه كودك با مفهوم خدا آشنا شود،والدين، بخصوص پدر را رب و صاحب اختيار خود مى داند و به تعبيرى نقش خداوندى براى وى قائل است (و به همين دليل،والدين خود را بى عيب و نقص و داراى همۀ
ص:228
كمالات و فضايل مى داند و حتّى تصوّر هم نمى كند كه آنان،داراى عيب و نقصى باشند).حال اگر والدين به وعده هايى كه به كودك خود داده اند،عمل نكنند، او اين خُلفِ وعده را به مفهوم خداوندى تسرّى مى دهد و ناخودآگاه،در آينده، رابطۀ او با خداوند را تحت تأثير منفى قرار مى دهد.اتّفاقاً در حديث شريف نيز تعليلى آمده كه به اين حقيقت،اشاره دارد:«آنان تصور مى كنند شما به آنها روزى مى دهيد».
آن مفهومى كه از خداوندى براى كودك،قابل فهم است،«روزى رسانى»است و روزى رسانى در نظر او،برابر با خداوندگارى است.حال اگر از خداوندگارِ كودكى خود،خُلف وعده ببيند،نسبت به خداوند و جايگاه او،همواره بدبين مى گردد.
حديث شريف:«الجنّة تحت أقدام الاُمّهات؛بهشت،زير پاى مادران است»نيز در همين بستر مى تواند تحليل گردد؛يعنى گذشته از تلاش هايى كه مادران براى تربيت دينى كودك مى كنند،شكل ارتباط مادر با كودك،تأثير مهمّى در شكل گيرى تصوّر كودك از خداوند دارد و اين،مى تواند در آيندۀ كودك تأثير گذار باشد.
ص:229
8/4:إدخالُ السُّرورِ
381.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ فِي الجَنَّةِ داراً يُقالُ لَهَا:الفَرَحُ،لا يَدخُلُها إلّامَن فَرَّحَ الصِّبيانَ. (1)
382.عنه صلى الله عليه و آله: اشتَروا لِصِبيانِكُمُ اللَّحمَ،وذَكِّروهُم يَومَ الجُمُعَةِ. (2)
383.عنه صلى الله عليه و آله: إنّ فِي الجَنَّةِ داراً يُقالُ لَها:دارُ الفَرَحِ،لايَدخُلُها إلّامَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤمِنينَ. (3)
384.عنه صلى الله عليه و آله: مَن عالَ يَتيماً حَتّى يَستَغنِيَ،أوجَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِذلِكَ الجَنَّةَ،كَما أوجَبَ لِآكِلِ مالِ اليَتيمِ النّارَ (4).
385.الكافي عن حبيب بن أبى ثابت: جاءَ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام عَسَلٌ وتينٌ مِن هَمَدانَ (5)وحُلوانَ (6)،فَأَمَرَ العُرَفاءَ (7)أن يَأتوا بِاليَتامى،فَأَمكَنَهُم مِن رُؤوسِ الأَزقاقِ (8)يَلعَقُونَها، وهُوَ يُقَسِّمُها لِلنّاسِ قَدَحاً قَدَحاً،فَقيلَ لَهُ:يا أميرَ المُؤمِنينَ،ما لَهُم يَلعَقونَها؟
ص:230
381.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خانه اى در بهشت است كه به آن،[خانۀ] شادى گفته مى شود.جز كسى كه كودكان را شاد كرده باشد،وارد آن نمى گردد.
382.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: [ جمعه ها] براى كودكانتان،گوشت بخريد و روز جمعه را به ياد آنان بياوريد.
383.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خانه اى در بهشت است كه خانۀ شادى نام دارد.جز كسى كه يتيمانِ اهل ايمان را خرسند ساخته،وارد آن نمى شود.
384.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه يتيمى را سرپرستى كند تا بى نياز گردد،خداوند عز و جل در برابر اين كار،بهشت را بر او واجب كرده است،همان گونه كه خداوند براى خورندۀ مال يتيم،آتش [دوزخ] را واجب كرده است.
385.الكافى -به نقل از حبيب بن ابى ثابت-:براى امير مؤمنان،از منطقۀ هَمَدان و حُلوان، (1)عسل و انجير آوردند.به سرشناسان قبايل،دستور داد كه يتيمان [قبيله] را بياورند.
سرِ مَشك هاى [ خالى شدۀ] عسل را در اختيار آنان قرار داد تا عسل بِليسند و خود، عسل ها را ظرف ظرف،ميان مسلمانان تقسيم مى كرد.گفته شد:اى امير مؤمنان ! چرا آنان،عسل مى ليسند؟
ص:231
فَقالَ:إنَّ الإمامَ أبُو اليَتامى،وإنَّما ألعَقتُهُم هذا بِرِعايَةِ الآباءِ. (1)
386.ربيع الأبرار عن أبي الطفيل: رَأَيتُ عَلِيّاً عليه السلام يَدعُو اليَتامى فَيُطعِمُهُمُ العَسَلَ،حَتّى قالَ بَعضُ أصحابِهِ:لَودِدتُ أنّي كُنتُ يَتيماً. (2)
387.المناقب لابن شهر آشوب: نَظَرَ عَلِيٌّ إلَى امرَأَةٍ عَلى كَتِفِها قِربَةُ ماءٍ،فَأَخَذَ مِنهَا القِربَةَ فَحَمَلَها إلى مَوضِعِها،وسَأَلَها عَن حالِها،فَقالَت:بَعثَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صاحِبي إلى بَعضِ الثُّغورِ فَقُتِلَ،وتَرَكَ عَلَيَّ صِبياناً يَتامى،ولَيسَ عِندي شَيءٌ،فَقَد ألجَأَتنِي الضَّرورَةُ إلى خِدمَةِ النّاسِ.
فَانصَرَفَ وباتَ لَيلَتَهُ قَلِقاً.فَلَمّا أصبَحَ حَمَلَ زِنبيلاً فيه طَعامٌ،فَقالَ بَعضُهُم:
أعطِني أحمِلُهُ عَنكَ،فَقالَ:مَن يَحمِلُ وِزري عَنّي يَومَ القِيامَةِ؟! فَأَتى وقَرَعَ البابَ، فَقالَت:مَن هذا؟
قالَ:أنا ذلِكَ العَبدُ الَّذي حَمَلَ مَعكِ القِربَةَ،فَافتَحي فَإِنَّ مَعي شَيئاً لِلصِّبيانِ.
فَقالَت:رَضِيَ اللّهُ عَنكَ وحَكَمَ بَيني وبينَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ !
فَدَخَلَ وقالَ:إنّي أحبَبتُ اكتِسابَ الثَّوابِ،فَاختاري بَينَ أن تَعجِنينَ (3)وتَخبِزينَ، وبَينَ أن تُعَلِّلينَ (4)الصِّبيانَ لأَِخبِزَ أنا.
ص:232
فرمود:«امام،پدر يتيمان است.و من همچون پدرشان،آنان را به خوردن عسل وا داشتم».
386.ربيع الأبرار -به نقل از ابو طفيل-:على عليه السلام را ديدم كه يتيمان را فرا مى خوانْد و به آنان، عسل مى خورانْد تا آن جا كه يكى از يارانش گفت:دوست داشتم من هم يك يتيم مى بودم !
387.المناقب، ابن شهرآشوب:على عليه السلام زنى را ديد كه مَشك آبى بر دوش دارد.مشك را از او گرفت و تا خانه اش بُرد.آن گاه از احوالش پرسيد.
زن گفت:على بن ابى طالب،شوهرم را به يكى از مناطق مرزى فرستاد و كشته شد و كودكانى يتيم،برايم به جاى گذاشت.چيزى ندارم و نياز،مرا به كلفتى مردم وا داشته است.
على عليه السلام بازگشت و آن شب را تا صبح،مضطرب بود.هنگامى كه صبح شد، زنبيلى غذا به دوش گرفت.برخى گفتند:بگذار ما به جاى تو بر دوش بكشيم.
فرمود:«چه كسى روز قيامت،گناه مرا بر دوش مى كشد؟».
سپس به درِ خانه [ى آن زن] آمد و در را كوبيد.زن گفت:كيستى؟
فرمود:«من همان بنده اى هستم كه ديروز،مشك آبت را به دوش كشيد.در را باز كن.غذايى براى كودكان،با خود دارم».
زن گفت:خدا از تو خشنود باشد و ميان من و على بن ابى طالب،داورى كند !
سپس على عليه السلام داخل خانه شد و فرمود:«دوست مى دارم ثوابى به دست آورم.تو خمير مى كنى و نان مى پزى،يا كودكان را سرگرم مى كنى تا من،نان بپزم؟».
ص:233
فَقالَت:أنا بِالخَبزِ أبصَرُ وعَلَيهِ أقدَرُ،ولكِن شَأنَكَ وَالصِّبيانَ فَعَلِّلهُم حَتّى أَفرُغَ مِنَ الخَبزِ.
فَعَمَدَت إلَى الدَّقيقِ فَعَجَنَتهُ،وعَمَدَ عَلِيٌّ عليه السلام إلَى اللَّحمِ فَطَبَخَهُ،وجَعَلَ يُلقِمُ الصِّبيانَ مِن اللَّحمِ وَالتَّمرِ وغَيرِهِ،فَكُلَّما ناوَلَ الصِّبيانَ مِن ذلِكَ شَيئاً قالَ لَهُ:يا بُنَيَّ، اجعَل عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ في حِلٍّ مِمّا مَرَّ في أمرِكَ.
فَلَمَّا اختَمَرَ العَجينُ قالَت:يا عَبدَ اللّهِ،سَجِّرِ التَّنّورَ (1).فَبادَرَ لِسَجرِهِ،فَلَمّا أشعَلَهُ ولَفَحَ في وَجهِهِ جَعَلَ يَقولُ:ذُق يا عَلِيُّ ! هذا جَزاءُ مَن ضَيَّعَ الأَرامِلَ وَاليَتامى.
فَرَأتهُ امرَأةٌ تَعرِفُهُ،فَقالَت:وَيحَكِ ! هذا أميرُ المُؤمِنينَ.قالَ:فَبادَرَتِ المَرأةُ وهِيَ تَقولُ:وا حَيايَ مِنكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ !
فَقالَ:بَل وا حَيايَ مِنكِ يا أمَةَ اللّهِ فيما قَصَّرتُ في أمرِكِ ! (2)
388.كشف اليقين: رُوِيَ أنَّهُ [عَلِيّاً عليه السلام ] اجتازَ لَيلَةً عَلَى امرَأَةٍ مِسكينَةٍ لَها أطفالٌ صِغارٌ يَبكونَ مِنَ الجوعِ،وهِيَ تُشاغِلُهُم وتُلهيهِم حَتّى يَناموا،وكانَت قَد أشعَلَت ناراً تَحتَ قِدرٍ فيها ماءٌ لا غَيرَ،وأوهَمَتهُم أنَّ فيها طَعاماً تَطبُخُهُ لَهُم.
فَعَرَفَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام حالَها،فَمَشى عليه السلام ومَعهُ قَنبَرٌ إلى مَنزِلِهِ،فَأَخرَجَ قَوصَرَّةَ (3)تَمرٍ وجِرابَ (4)دَقيقٍ وشَيئاً مِنَ الشَّحمِ وَالأَرُزِّ وَالخُبزِ،وحَمَلَهُ عَلى كَتِفِهِ الشَّريفِ،
ص:234
زن گفت:من به پختن نان،آگاه تر و بر آن،توانمندترم.تو با كودكان باش و آنان را سرگرم كن،تا از پختن نان،فارغ شوم.
زن به سوى آردها رفت و آنها را خمير كرد و على عليه السلام به سوى گوشت رفت و آن را پخت و از خرما و گوشت و ديگر خوراكى ها،لقمه به دهان كودكان مى گذاشت و هرگاه كودكان،لقمه اى مى خوردند،به آنها مى فرمود:«فرزندم ! به خاطر آنچه بر تو گذشته است،على بن ابى طالب را حلال كن».
وقتى زن،آرد را خمير كرد،گفت:اى بندۀ خدا ! تنور را روشن كن.
على عليه السلام براى روشن كردن تنور شتافت.وقتى آن را شعله ور ساخت و [حرارت] به صورتش برخورد كرد،پيوسته مى گفت:«اى على ! بچش.اين است كيفر كسى كه بيوه زنان و يتيمان را [به حال خود] رها سازد».
زنى [ديگر] كه على عليه السلام را مى شناخت،او را ديد و گفت:واى بر تو،اى زن ! اين، امير مؤمنان است.
زن،سراسيمه [به سوى على عليه السلام آمد و] گفت:واى كه شرمنده ات هستم،اى امير مؤمنان !
فرمود:«واى كه من،شرمندۀ تو هستم-اى بندۀ خدا-كه درباره ات كوتاهى كرده ام».
388.كشف اليقين: گزارش شده كه على عليه السلام،شبى به زنى تهى دستْ برخورد كه كودكانى خردسال داشت و از گرسنگى،گريه مى كردند.آن زن،كودكان را مشغول و سرگرم مى كرد تا بخوابند،و آتشى زير ديگى كه فقط آب داشت،برافروخته بود،تا كودكان گمان بَرَند كه در ديگ،غذايى است كه برايشان مى پَزَد.
امير مؤمنان،از حال زن آگاه شد.به سوى خانه اش راه افتاد،در حالى كه قنبر نيز
ص:235
فَطَلَبَ قَنبَرٌ حَملَهُ،فَلَم يَفعَل.فَلَمّا وَصَل إلى بابِ المَرأَةِ استَأذَنَ عَلَيها،فَأَذِنَت لَهُ فِي الدُّخولِ.
فَأَرمى شَيئاً مِنَ الأَرُزِّ فِي القِدرِ ومَعَهُ شَيءٌ مِنَ الشَّحمِ،فَلَمّا فَرَغَ مِن نَضجِهِ عَرَّفَهُ (قَرَّبَهُ) لِلصِّغارِ وأمَرَهم بِأكلِهِ.
فَلَمّا شَبِعوا أخَذَ يَطوفُ بِالبَيتِ ويُبَعبِعُ لَهُم،فَأَخَذوا فِي الضَّحِكِ.
فَلَمّا خَرَجَ عليه السلام قالَ لَهُ قَنبَرٌ:يا مَولايَ،رَأَيتُ اللَّيلَةَ شَيئاً عَجيباً قَد عَلِمتُ سَبَبَ بَعضِهِ؛وهُوَ حَملُكَ لِلزّادِ طَلَباً لِلثَّوابِ،أمّا طَوافُكَ بِالبَيتِ عَلى يَدَيكَ ورِجلَيكَ وَالبَعبَعَةُ فَما أدري سَبَبَ ذلِكَ !
فَقالَ عليه السلام:يا قَنبَرُ،إنّي دَخَلتُ عَلى هؤُلاءِ الأَطفالِ وهُم يَبكونَ مِن شِدَّةِ الجوعِ، فَأَحبَبتُ أن أخرُجَ عَنهُم وهُم يَضحَكونَ مَعَ الشِّبعِ،فَلَم أجِد سَبَباً سِوى ما فَعَلتُ. (1)
ص:236
با او بود.سپس،زنبيلى خرما و كيسه اى آرد و مقدارى پيه،برنج و نان برداشت و بردوش خود نهاد.قنبر خواست آن را بر دوش كشد كه ايشان،نگذاشت.
وقتى به خانۀ زن رسيد،اجازه ورود خواست.زن،اجازۀ ورود داد.سپس مقدارى برنج با مقدارى پيه در ديگ ريخت.وقتى كه از پختن آن فارغ شد،آن را در اختيار كودكان گذاشت و از آنها خواست كه بخورند.
وقتى سير شدند،شروع كرد به چرخيدن دور اتاق و صداى«بَع بَع»در آوردن،و آنها مى خنديدند.
وقتى از خانه بيرون آمد،قنبر به وى گفت:سرورم ! امشب،چيزهايى شگفت ديدم.علّت برخى را دانستم كه بر دوش كشيدن توشه براى كسب ثواب باشد؛امّا علّت دور خانه بر دست و پا چرخيدن و صداى«بع بع»در آوردن را ندانستم !
فرمود:«اى قنبر ! من در حالى نزد اين كودكان،رفتم كه از شدّت گرسنگى،گريه مى كردند.دوست داشتم از نزد آنان خارج شوم،در حالى كه با شكم سير مى خندند و راهى [براى خنداندن كودكان] جز آنچه انجام دادم،نيافتم».
ص:237
الفصل الخامس:التزيين واللّعب
1/5:تَزيينُ الأطفالِ
389.الكافي عن أبي الصّباح: سَألتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَنِ الذَّهَبِ يُحَلَّى بِهِ الصِّبيانُ،
فَقالَ:كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يُحَلّي وُلدَهُ ونِساءَهُ بِالذَّهَبِ وَالفِضَّةِ. (1)
390.الكافي عن الحسين بن خالد: سَألتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام عَنِ التَّهنِئَةِ بِالوَلَدِ مَتى؟ فَقالَ:إِنَّهُ قالَ:لَمَّا وُلِدَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام هَبَطَ جَبرَئيلُ بِالتَّهنِئَةِ عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فِي اليَومِ السّابِعِ،وأمَرَهُ أن يُسَمِّيَهُ ويُكَنِّيَهُ ويَحلِقَ رَأسَهُ ويَعُقَّ عَنهُ ويَثقُبَ أُذُنَهُ،وكَذلِكَ كانَ حينَ وُلِدَ الحُسَينُ عليه السلام،أتاهُ فِي اليَومِ السّابِعِ فَأَمَرَهُ بِمِثلِ ذلِكَ.قالَ:وكانَ لَهُما ذُؤابَتانِ فِي القَرنِ الأيْسَرِ،وكانَ الثَّقبُ فِي الأُذُنِ اليُمنى فِي شَحمَةِ الأُذُنِ،وفِي اليُسرى فِي أعلَى الأُذُنِ،فَالقُرطُ فِي اليُمنى وَالشَّنفُ (2)فِي اليُسرى. (3)
ص:238
389.الكافى -به نقل از ابو صباح-:از امام صادق عليه السلام دربارۀ آراستن كودكان با زيور طلا پرسيدم.
فرمود:«امام زين العابدين عليه السلام همواره فرزندان و همسرانش را با طلا و نقره مى آراست».
390.الكافى -به نقل از حسين بن خالد-:از امام رضا عليه السلام هنگام تبريك گفتن براى فرزند را پرسيدم.فرمود:«وقتى حسن بن على عليهما السلام متولّد شد،جبرئيل عليه السلام روز هفتم براى تبريك گفتن بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و به ايشان فرمان داد كه نام و كنيه بر او بگذارد و سرش را بتراشد و براى او عقيقه كند و گوشش را سوراخ نمايد.همين گونه بود، هنگامى كه حسين عليه السلام متولّد شد.روز هفتم،نزد ايشان آمد و به همان شكل،فرمان داد.آنان،دو گيسو سمت چپ داشتند؛سوراخ گوش راست در نرمۀ گوش بود و سوراخ گوش چپ در بالاى آن.پس قُرط در گوش راست بود و شَنْف در گوش چپ (1).
ص:239
2/5:مَدحُ عَرامَةِ الصَّبِيِّ
391.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: عَرامَةُ (1)الصَّبيِّ في صِغَرِهِ زِيادَةٌ في عَقلِهِ في كِبَرِهِ. (2)
392.الكافي عن صالح بن عقبة: سَمِعتُ العَبدَ الصّالِحَ عليه السلام يَقولُ:تُستَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبِيِّ فِي صِغَرِهِ لِيَكونَ حَليماً في كِبَرِهِ،ثُمَّ قالَ:ما يَنبَغي أن يَكونَ إلّاهكَذا.
ورُوِيَ أنَّ أكيَسَ الصِّبيانِ أشَدُّهُم بُغضاً لِلكُتّابِ (3). (4)
3/5:رُخصَةُ اللَّعِبِ لِلصَّبِيِّ
393.الإمام الصادق عليه السلام: دَع ابنَكَ يَلعَبُ سَبعَ سِنينَ،ويُؤَدَّبُ سَبعَ سِنينَ،وألزِمهُ نَفسَكَ سَبعَ سِنينَ،فإن أفلَحَ،وإلّا فَإنّهُ مِمَّن لا خَيرَ فيهِ. (5)
394.الإمام زين العابدين عليه السلام: قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله لَهُما [لِلحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهما السلام ]:قُوما الآنَ فاصطَرعا،فَقاما لِيَصطَرِعا،وقَد خَرَجَت فاطِمَةُ عليها السلام في بَعضِ حاجَتِها،فَدَخَلَت
ص:240
391.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بازى گوشى (شيطنت) بچّه در كودكى،مايۀ فزونى خِرد او در بزرگ سالى است.
392.الكافى -به نقل از صالح بن عقبه-:از عبدِ صالح (امام كاظم عليه السلام ) شنيدم كه فرمود:
«خوب است بچّه در كودكى بازى گوش باشد تا در بزرگ سالى بردبار گردد».
سپس فرمود:«شايسته نيست كه جز اين باشد»روايت شده كه با هوش ترين كودكان،بيش از همه با مكتب خانه دشمن است.
393.امام صادق عليه السلام: فرزندت را رها كن تا هفت سال بازى كند و هفت سال [دوم]،او را تربيت كن و هفت سال [سوم]،او را با خودت همراه كن.اگر رستگار شد،چه خوب؛در غير اين صورت،از كسانى است كه هيچ خيرى در آنها نيست.
394.امام زين العابدين عليه السلام: پيامبر صلى الله عليه و آله به آن دو (امام حسن و امام حسين عليهما السلام ) فرمود:«هم اكنون، برخيزيد و كُشتى بگيريد».آن دو از جاى برخاستند تا كشتى بگيرند.فاطمه عليها السلام كه براى كارى [از خانه] خارج شده بود،وارد شد و شنيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى گويد:
«دوباره،اى حسن ! حسين را محكم بگير و به زمين بزن».[از اين رو] به پدر گفت:
شگفتا اى پدر ! اين را بر آن ديگرى تحريك مى كنى؟آيا بزرگ تر را بر كوچك ترتحريك مى كنى؟!
ص:241
فَسَمِعَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وهُوَ يَقولُ:إيهِ (1)يا حَسَنُ! شُدَّ عَلَى الحُسَينِ فَاصرَعهُ.
فَقالَت لَهُ:يا أبَه،واعَجَباهُ! أتُشَجِّعُ هذا عَلى هذا،أتُشَجِّعُ الكَبيرَ عَلَى الصَّغيرِ؟!
فَقالَ لَها:يا بُنَيَّةُ،أما تَرضَينَ أن أَقولَ أنا:يا حَسَنُ،شُدَّ عَلَى الحُسَينِ فَاصرَعهُ، وهذا حَبيبي جَبرَئيلُ يَقولُ:يا حُسَينُ،شُدَّ عَلَى الحَسَنِ فَاصرَعهُ؟ (2)
395.المعجم الكبير عن أبي أيّوب الأنصاريّ: دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام يَلعَبانِ بَينَ يَدَيهِ وفي حِجرِهِ،فَقُلتُ:يا رَسولَ اللّهِ أتُحِبُّهُما؟قالَ:وكَيفَ لا أُحِبُّهُما وهُما رَيحانَتايَ مِنَ الدُّنيا أشَمُّهما! (3)
396.المعجم الكبير عن أبي سعيد: جاءَ الحُسَينُ عليه السلام ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُصَلّي،فَالتَزَمَ عُنُقَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله،فَقامَ بِهِ وأخَذَ بِيَدِهِ،فَلَم يَزَل مُمسِكَها حَتّى رَكَعَ. (4)
397.شرح الأخبار عن جعفر بن فروي بإسناده: أنّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كانَ جالِساً مَعَ أصحابِهِ، إذ أقبَلَ إلَيهِ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام وَهُما صَغيرانِ،فَجَعَلا يَنزُوانِ (5)عَلَيهِ،فَمَرَّةً يَضَعُ لَهُما رَأسَهُ،ومَرَّةً يَأخُذُهُما إلَيهِ،فَقَبَّلَهُما،ورَجُلٌ مِن جُلَسائِهِ يَنظُرُ إلَيهِ كَالمُتَعَجِّبِ مِن ذلِكَ،ثُمَّ قالَ:يا رَسولَ اللّهِ،ما أعلَمُ أنِّي قَبَّلتُ وَلَداً إلَيَّ قَطُّ !
فَغَضِبَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَتَّى التَمَعَ لَونُهُ،فَقالَ لِلرَّجُلِ:إن كانَ اللّهُ عز و جل قَد نَزَعَ الرَّحمَةَ مِن قَلبِكَ فَما أصنَعُ بِكَ؟مَن لَم يَرحَم صَغيرَنا ويُعَزِّز كَبيرَنا فَلَيسَ مِنَّا. (6)
ص:242
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:«دختر عزيزم ! آيا خشنود نيستى از اين كه من بگويم:"اى حسن! حسين را محكم بگير و به زمين بزن؛در حالى كه دوست من جبرئيل مى گويد:"اى حسين! حسن را محكم بگير و بر زمين بزن؟"».
395.المعجم الكبير -به نقل از ابو ايّوب انصارى-:نزد پيامبر خدا رفتم،در حالى كه حسن و حسين عليهما السلام نزد ايشان و در آغوش ايشان،بازى مى كردند.گفتم:اى پيامبر خدا! آيا آنها را دوست مى دارى؟
فرمود:«چگونه دوستشان نداشته باشم،حال آن كه آنها دو دسته گل من از دنيايند كه مى بويمشان؟».
396.المعجم الكبير -به نقل از ابوسعيد-:در حالى كه پيامبر خدا نماز مى خوانْد،حسين عليه السلام آمد و گردن پيامبر صلى الله عليه و آله را گرفت.ايشان با او برخاست و دست او را گرفت و همچنان او را نگه داشت تا به ركوع رفت.
397.شرح الأخبار -به نقل از جعفر بن فروى،با اسنادش-:پيامبر خدا با يارانش نشسته بود كه حسن و حسين عليهما السلام كه خردسال بودند،به سوى ايشان رفتند و از سر و دوش ايشان بالا مى رفتند.گاهى سرشان را براى آنان،پايين مى آورد و گاهى،آنان را مى گرفت و مى بوسيد.در اين حال،يكى از همنشينان ايشان با شگفتى،به اين رفتار نگاه مى كرد و گفت:اى پيامبر خدا! به ياد نمى آورم هيچ گاه فرزندى را گرفته و بوسيده باشم.
پيامبر خدا خشمگين شد تا جايى كه رنگش برگشت.پس به آن مرد فرمود:«اگر خداوند عز و جل مهربانى را از قلب تو گرفته است،من با تو چه كنم؟كسى كه به كودكان ما مهر نورزد و بزرگان ما را گرامى ندارد،از ما نيست».
ص:243
398.سنن النسائي عن عبد اللّه بن شدّاد عن أبيه: خَرَجَ عَلَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في إحدى صَلاتَي العِشاءِ وهُوَ حامِلٌ حَسَناً أو حُسَيناً،فَتَقَدَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَوَضَعَهُ،ثُمَّ كَبَّرَ لِلصَّلاةِ فَصَلّى،فَسَجَدَ بَينَ ظَهرانَي صَلاتِهِ سَجدَةً أطالَها،قالَ أبي:رَفَعتُ رَأسي وإذا الصَّبِيُّ عَلى ظَهرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ ساجِدٌ،فَرَجَعتُ إلى سُجودِي.فَلَمّا قَضى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله الصَّلاةَ،قالَ النّاسُ:يا رَسولَ اللّهِ،إنَّكَ سَجَدتَ بَينَ ظَهرانَي صَلاتِكَ سَجدَةً أطَلتَها حَتّى ظَنَنَّا قَد أنَّهُ حَدَثَ أمرٌ أو أنَّهُ يُوحى إلَيكَ.
قالَ:كُلُّ ذلِكَ لَم يَكُن،ولكِنَّ ابني ارتَحَلَني فَكَرِهتُ أن اعجِلَهُ حَتّى يَقضِيَ حاجَتَهُ. (1)
399.المناقب لابن شهر آشوب عن الليث بن سعد: أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يُصَلّي يَوماً في فِئَةٍ وَالحُسَينُ عليه السلام صَغِيرٌ بِالقُربِ مِنهُ،وكانَ النَّبِيُّ إذا سَجَدَ جاءَ الحُسَينُ عليه السلام فَرَكِبَ ظَهرَهُ ثُمَّ حَرَّكَ رِجلَيهِ،وقالَ:حِل حِل.
وإذا أرادَ رَسولُ اللّهِ أن يَرفَعَ رَأسَهُ أخَذَهُ فَوَضَعَهُ إلى جانِبِهِ،فَإذا سَجَدَ عادَ عَلى ظَهرِهِ،وقالَ:حِل حِل،فَلَم يَزَل يَفعَلُ ذلِكَ حَتّى فَرَغَ النَّبِيُّ مِن صَلاتِهِ.
فَقالَ يَهودِيٌّ:يا مُحَمَّدُ،إنَّكُم لَتَفعَلونَ بِالصِّبيانِ شَيئاً ما نَفعَلُهُ نَحنُ!
فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:أما لَو كُنتُم تُؤمِنونَ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ لَرَحِمتُمُ الصِّبيانَ.
قالَ:فَإنِّي اؤمِنُ بِاللّهِ وبِرَسُولِهِ.فَأَسلَمَ لَمَّا رَأى كَرَمَهُ مِن (2)عِظَمِ قَدرِهِ. (3)
400.المستدرك على الصحيحين عن يعلى العامري: أنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إلى طَعامٍ
ص:244
398.سنن النسائى -به نقل از عبد اللّه بن شداد،از پدرش-:هنگام يكى از دو نماز [مغرب و] عشا،پيامبر خدا در حالى نزد ما آمد كه حسن يا حسين عليهما السلام را در بغل داشت.
پيامبر خدا،آمد و او را زمين گذاشت.سپس،تكبير نماز را گفت و نماز را شروع نمود.در ميان نماز،سجده اى طولانى كرد.پدرم گفت:سرم را برداشتم،كودك را بر پشت پيامبر خدا ديدم،در حالى كه ايشان در سجده بود.پس به سجده باز گشتم.
وقتى پيامبر خدا،نماز را به پايان بُرد،مردم گفتند:اى پيامبر خدا! در ميان نمازت سجده اى طولانى داشتى،به گونه اى كه گمان كرديم اتّفاقى افتاده و يا به شما وحى شده است.
فرمود:«هيچ كدام نبود؛ولى پسرم بر دوش من سوار شد و خوش نداشتم كه او را به شتاب،پايين آورم،تا اين كه نيازش را برآورده كند.
399.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از ليث بن سعد-:روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با گروهى نماز مى خواند و حسين عليه السلام كه خردسال بود،در كنار ايشان قرار داشت.هرگاه پيامبر خدا به سجده مى رفت،حسين عليه السلام مى آمد و بر دوش ايشان،سوار مى شد.سپس، پاهايش را تكان مى داد و مى گفت:هِىْ،هِىْ!
وقتى پيامبر خدا مى خواست سر بردارد،او را مى گرفت و كنار خود مى گذاشت و همين كه [ دوباره] به سجده مى رفت،[ حسين عليه السلام ] بر پشت پيامبر صلى الله عليه و آله برمى گشت و مى گفت:هِىْ،هِىْ! اين كار را همچنان ادامه داد تا اين كه پيامبر خدا،از نماز فارغ شد.
در اين هنگام،يك يهودى گفت:اى محمّد! شما با فرزندان خود به گونه اى عمل مى كنيد كه ما نمى كنيم.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«بدان،اگر به خدا و پيامبرش ايمان مى آورديد،حتماً با كودكان، مهربان مى شديد».
يهودى گفت:من به خدا و پيامبر او ايمان مى آورم.او مسلمان شد،چون با همۀ عظمتِ مقام پيامبر صلى الله عليه و آله،كرامت ايشان را مشاهده كرد.
400.المستدرك على الصحيحين -به نقل از يعلى عامرى-:او (يعلى) همراه پيامبر خدا
ص:245
دُعوا لَهُ،قالَ:فَاستَقبَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أمامَ القَومِ وحُسَينٌ مَعَ الغِلمانِ يَلعَبُ،فَأرادَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَأخُذَهُ،فَطَفِقَ (1)الصَّبِيُّ يَفِرُّ هاهُنا مَرَّةً وَهاهُنا مَرَّةً،فَجَعَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يُضاحِكُهُ حَتّى أخَذَهُ.
قالَ:فَوَضَعَ إحدى يَدَيهِ تَحتَ قَفاهُ،وَالاُخرى تَحتَ ذَقَنِهِ،فَوَضَعَ فاهُ عَلى فيهِ يُقَبِّلُهُ.
فَقالَ:حُسَينٌ مِنِّي وأنا مِن حُسَينٍ،أحَبَّ اللّهُ مَن أحَبَّ حُسَيناً،حُسَينٌ سِبطٌ (2)مِنَ الأسباطِ. (3)
401.المناقب لابن شهر آشوب عن عبد اللّه بن شيبة عن أبيه: أنَّهُ دُعِيَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إلى صَلاةٍ وَالحَسَنُ مُتَعَلِّقٌ بِهِ،فَوَضَعَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله مُقابِلَ جَنبِهِ وصَلّى،فَلَمّا سَجَدَ أطالَ السُّجودَ، فَرَفَعتُ رَأسي مِن بَينِ القَومِ فَاذا الحَسَنُ عَلى كَتِفِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله،فَلَمّا سَلَّم قالَ لَهُ القَومُ:يا رَسولَ اللّهِ لَقَد سَجَدتَ في صَلاتِكَ هذِهِ سَجدَةً ما كُنتَ تَسجُدُها،كَأنَّما يوحى إلَيكَ!
فَقالَ [ صلى الله عليه و آله ]:لَم يُوحَ إلَيَّ،ولكنَّ ابني كانَ عَلَى كَتِفي فَكَرِهتُ أن اعجِلَهُ حَتّى نَزَلَ.
وفي رِوايَةِ عَبدِ اللّهِ بنِ شَدّادٍ أنَّهُ صلى الله عليه و آله قَالَ:إنَّ ابنِي هذَا ارتَحَلَني فَكَرِهتُ أن اعجِلَهُ حَتّى يَقضِيَ حاجَتَهُ. (4)
ص:246
به سوى محلّ ميهمانى اى كه دعوت شده بودند،حركت كرد.پيامبر خدا،جلوى گروه حركت مى كرد و حسين عليه السلام با پسرها بازى مى كرد.پيامبر خدا خواست او را بگيرد؛ولى كودك،گاهى به اين سو فرار مى كرد و گاهى به آن سو.پيامبر خدا،او را مى خندانْد تا اين كه او را گرفت.
يكى از دستانش را زير گردن او گذاشت و دست ديگر را زير چانۀ او و دهانش را بر دهان او گذاشت و او را مى بوسيد.
پس فرمود:«حسين،از من است و من،از حسينم.خداوند،كسى كه حسين را دوست مى دارد،دوست دارد.حسين سبطى (1)از اسباط است.
401.المناقب، ابن شهر آشوب-به نقل از عبد اللّه بن شيبه،از پدرش-:پيامبر صلى الله عليه و آله به نمازى فرا خوانده شد و حسن عليه السلام در آغوش ايشان بود.پيامبر صلى الله عليه و آله او را مقابل خود بر زمين گذاشت و نماز خوانْد.وقتى به سجده رفت،سجده را طولانى كرد.از ميان مردم، من سرم را بلند كردم.در آن هنگام،حسن عليه السلام روى شانۀ پيامبر خدا بود.وقتى سلامِ نماز را داد،مردم به ايشان گفتند:اى پيامبر خدا! در نمازت سجده اى به جاى آوردى كه معمولاً اين گونه سجده نمى كردى گويا به شما وحى مى شد.
فرمود:«به من وحى نشد؛ليكن فرزندم بر شانۀ من بود و من،خوش نداشتم او را به شتاب بيندازم تا اين كه خودش پايين بيايد».
و در روايت عبد اللّه بن شدّاد آمده است كه:پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«فرزندم بر دوش من سوار شد و خوش نداشتم او را به شتاب بيندازم تا اين كه نيازش را برآورده كند».
ص:247
4/5:التَّصابي لِلصَّبِيِّ وَاللَّعِبُ مَعَهُ
402.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ عِندَهُ صَبِيٌّ فَليَتَصابَ لَهُ. (1)
403.الإمام عليّ عليه السلام: مَن كانَ لَهُ وَلَدٌ صَبا. (2)
404.كنز العمّال عن أنس: كانَ [رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] يُلاعِبُ زَينَبَ (3)بِنتَ امِّ سَلَمَةَ ويَقولُ:
يا زُوَينِبُ،يا زُوَينِبُ مِراراً. (4)
405.سنن ابن ماجة عن سعيد بن أبي راشد: أنَّ يَعلَى بنَ مُرَّةَ حَدَّثَهُم أنَّهُم خَرَجوا مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله إلى طَعامٍ دُعوا لَهُ،فَإذا حُسَينٌ يَلعَبُ فِي السِّكَّةِ (5)،قالَ:فَتَقَدَّمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله أمامَ القَومِ وبَسَطَ يَدَيهِ،فَجَعَلَ الغُلامُ يَفِرُّ هاهُنا وهاهُنا،ويُضاحِكُهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله حَتّى أخَذَهُ، فَجَعَلَ إحدى يَدَيهِ تَحتَ ذَقَنِهِ،وَالاُخرى في فَأسِ (6)رَأسِهِ،فَقَبَّلَهُ وقالَ:حُسَينٌ مِنِّي وأنا مِن حُسَينٍ،أحَبَّ اللّهُ مَنْ أحَبَّ حُسَيناً،حُسَينٌ سِبطٌ مِنَ الأَسباطِ. (7)
406.صحيح ابن حبّان عن أبي هريرة: كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله يَدلَعُ (8)لِسانَهُ لِلحُسَينِ،فَيَرى الصَّبِيُّ حُمرَةَ لِسانِهِ،فَيَهِشُّ (9)إلَيهِ.فَقالَ لَهُ عُيَينَةُ بنُ بَدرٍ:ألا أراهُ يَصنَعُ هذا بِهذا،فواللّه إنَّهُ لَيَكونُ لِيَ الوَلَدُ قَد خَرَجَ وَجهُهُ وَما قَبَّلتُهُ قَطُّ !
ص:248
402.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نزد هر كس كودكى هست،بايد با او كودكى كند. (1)
403.امام على عليه السلام: هر كس فرزندى دارد،بايد كودكى كند.
404.كنز العمّال -به نقل از ا نَس-:پيامبر خدا با [دخترخوانده اش] زينب دختر امّ سلمه بازى مى كرد و پى در پى مى فرمود:«اى زينب كوچولو،اى زينب كوچولو!».
405.سنن ابن ماجه -به نقل از سعيد بن ابى راشد-:يعلى بن مرّه،اين حديث را نقل كرد كه همراه پيامبر خدا به سوى ميهمانى اى كه دعوت شده بودند،حركت كردند كه ديدند حسين عليه السلام در كوچه اى بازى مى كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله جلوى آن گروه آمد و دستان خود را باز كرد؛ولى حسين عليه السلام به اين سو و آن سو فرار مى كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله او را مى خندانْد تا او را گرفت.يكى از دستان خود را زير چانه او قرار داد و ديگرى را پشت سرش و او را بوسيد و مى فرمود:«حسين،از من است و من،از حسينم.كسى كه حسين را دوست بدارد،خداوند دوستش مى دارد.حسين،سِبطى از اسباط است».
406.صحيح ابن حبّان -به نقل از ابوهريره-:پيامبر خدا،زبانش را براى حسين عليه السلام بيرون مى آورد و كودك،سرخىِ زبان را مى ديد و مى خنديد.عيينة بن بدر به ايشان گفت:
چه مى بينيم؟او با اين [كودك] چنين مى كند؟! من فرزندى دارم كه صورتش ريش
ص:249
فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله:مَن لا يَرحَمُ لا يُرحَمُ. (1)
407.المناقب لابن شهرآشوب عن ابن مهاد عن أبيه: [أنَّ] النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله بَرَكَ لِلحَسَنِ وَالحُسَينِ فَحَمَلَهُما وخالَفَ بَينَ أيديهِما وأرجُلِهِما،وقالَ:نِعمَ الجَمَلُ جَمَلُكُما. (2)
408.فضائل الصحابة عن أبي هريرة: رَأيتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله وقَد أخَذَ بِيَدَي الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ،وقَد وَضَعَ قَدَمَ الحُسَينِ عَلى ظَهرِ قَدَمَيهِ،وهُوَ يَقولُ:تَرَقّ عَينَ بَقَّه (3)،تَرَقَّ عَينَ بَقَّه. (4)
409.كفاية الأثر عن أبي هريرة: كُنتُ عِندَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وأبو بَكرٍ وعُمَرُ وَالفَضلُ بنُ العَبّاسِ وزَيدُ بنُ حارِثَةَ وعَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ،إذ دَخَلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام،فَأَخَذَهُ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله وقَبَّلَهُ،ثُمَّ قالَ:حِبِقَّةٌ (5)حِبِقَّه، (6)تَرقَّ عَينَ بَقَّه (7)،ووَضَعَ فَمَهُ عَلى فَمِهِ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ إنّي احِبُّهُ فَأحِبَّهُ،وأحِبَّ مَن يُحِبُّهُ. (8)
5/5:رَبيعُ الصِّبيانِ
410.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ التُّرابَ رَبيعُ الصِّبيانِ. (9)
ص:250
درآورده،ولى هيچ گاه او را نبوسيده ام.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«كسى كه مهربانى نكند،مورد مهربانى قرار نمى گيرد».
407.المناقب، ابن شهر آشوب-به نقل از ابن مهاد،از پدرش-:پيامبر صلى الله عليه و آله براى حسن و حسين عليهما السلام نيم خيز نشست و آنان را سوار كرد و دست ها و پاهايشان را مخالف يكديگر قرار داد (1)و فرمود:«شترِ شما،شترِ خوبى است».
408.فضائل الصحابة -به نقل از ابو هريره-:پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدم كه دستان حسين بن على عليهما السلام را گرفته و پايش را روى پاى خود گذاشته است و مى فرمايد:«بالا بيا،چشم كوچولو؛ بالا بيا،چشم كوچولو!».
409.كفاية الأثر -به نقل از ابو هريره-:من با ابو بكر،عمر،فضل بن عبّاس، زيد بن حارثه و عبد اللّه بن مسعود،نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم كه حسين بن على عليهما السلام وارد شد.پيامبر صلى الله عليه و آله او را گرفت و بوسيد و سپس فرمود:«كوچولو،اى كوچولو! بالا بيا، چشم كوچولو!»و دهان خود را بر دهان او گذاشت و سپس گفت:«بار الها! من او را دوست دارم.پس او را دوست بدار و كسى كه او را دوست مى دارد،دوست بدار».
410.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: همانا خاك،تفريحگاه كودكان است.
ص:251
411.عنه صلى الله عليه و آله: احِبُّ الصِّبيانَ لِخَمسٍ:الأوَّلُ:أنَّهُم هُمُ البَكَّاؤونَ،وَالثّاني:يَتَمرَّغونَ بِالتُّرابِ،وَالثّالِثُ:يَختَصِمونَ مِن غَيرِ حِقدٍ،وَالرّابِعُ:لا يَدَّخِرونَ لِغَدٍ شَيئاً، وَالخامِسُ:يُعَمِّرونَ ثُمَّ يُخَرِّبونَ. (1)
ص:252
411.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كودكان را به خاطر پنج چيز دوست مى دارم:اوّل آن كه بسيار مى گِريند؛دوم آن كه با خاك بازى مى كنند؛سوم آن كه بدون كينه دشمنى مى كنند؛ چهارم آن كه چيزى براى فردا ذخيره نمى كنند؛پنجم آن كه مى سازند و سپس، خراب مى كنند.
ص:253
بازى براى كودك،جدّى ترين موضوع حيات است.واژۀ بازى براى بزرگ سالان،مساوى با وقت گذرانى،بطالت،غفلت و...است كه مانع تكامل و تعالى مى گردد؛امّا در مورد كودك،بستر رشد و تكامل اوست.دوران بازى كودك، دوران تعطيلى تكامل نيست؛بلكه دوران شكوفايى استعدادهاى او از طريق بازى است.از اين رو،توصيه شده كه به كودكان خود،اجازۀ بازى بدهيد (1)و كودكى كه بازى گوش باشد،در بزرگ سالى،خوش فهم و بردبار مى شود. (2)
حديث دوم،نشانگر نقش اساسى بازى در رشد و تعالى شخصيتى انسان است.
كودكى كه كودكىِ خود را به وسيلۀ بازى ارضا نكرده باشد،در بزرگ سالى، رفتارهاى كودكانه از او سر مى زند.«كودكْ صفتى»،از نابه هنجارى هايى است كه برخى افراد در سنين جوانى و بزرگ سالى به آن مبتلا هستند.يكى از علل اين نابه هنجارى ارضا نشدن كودكى در دوران كودكى است و ارضاى كودكى به وسيلۀ بازى صورت مى گيرد.
هر بازى سالم و بارورى كه كودك به آن مشغول مى شود،داراى ارزش هاى بس
ص:254
مهمّى است كه با كمى تأمّل مى توان به درستى به نقش و اهمّيت آن در رشد روانى و شخصيتى كودك،پى برد.
بازى هاى توأم با فعّاليت در جهت تكامل رشد عضلانى كودك و ورزش دادن قسمت هاى مختلف بدن،از اهمّيت و ارزش بسيارى برخوردار است.اين نوع بازى ها براى صرف انرژى اضافى كودك نيز مى توانند مفيد واقع شوند.انرژى اضافى،اگر از طريق صحيح مصرف نشود و به حالت سركوب در جسم كودك ذخيره گردد،او را ناآرام،عصبى و بد خُلق مى كند.
بازى،به كودك فرصت مى دهد كه احساسات خود را تخليه كند.او مى تواند از طريق بازى،انرژىِ تحت فشار خود را بيرون بريزد.كودك مى تواند احساسات خود،از قبيل:ترس،رنجش،نگرانى،شادى و...را آن طور كه دوست دارد،در قالب شخصيت هاى دلخواهش بيان كند و كدورت درونى خويش را نيز از بين ببرد.
شخصيت واقعى كودكان،ضمن بازى شكل مى گيرد و دگرگونى هاى قابل توجّهى در روحيات آنان روى مى دهد كه همۀ اينها،گذر به مرحله عالى تر رشد است و پيشرفت را براى كودكان،تدارك مى بيند.از اين جاست كه امكانات تربيتى بازى، آشكار و مسلّم مى شود.
كودك،در بازى ياد مى گيرد كه چه طور با فرد بيگانه و خارج از واحد خانواده، روابط اجتماعى برقرار نمايد و چگونه مشكلات و مسائل ناشى از اين نوع روابط راحل كند و تطابق اجتماعى را فرا گيرد.
ص:255
كودك،از طريق بازى با انواع مختلف اسباب بازى،موفّق به آموزش و شناخت رنگ ها،شكل ها،اندازه ها،اجناس و اشيا و اهمّيت آنها مى شود.بازى،به كودك كمك مى كند تا دنيايى را كه در آن زندگى مى كند،بشناسد،بفهمد،لمس كند، احساس نمايد و سرانجام،آنها را كنترل كرده،ميان واقعيت و خيال،تفاوت قائل شود.
در جريان بازى،كودك ياد مى گيرد كه چه چيز خوب و چه چيز،بد است.كودك در مى يابد كه اگر بخواهد در بازى فرد قابل قبولى به حساب آيد،بايد صادق،امين، عادل،منضبط،حقيقت طلب،درستكار،مسلّط به خود و...باشد.
نظريه هاى مختلفى توسّط روان شناسان در خصوص تحليل و تبيين بازى كودكان، ارائه شده است.برخى از اين نظريه ها عبارت اند از:نظريۀ نيروى اضافى،نظريۀ تنش زدايى،نظريۀ تجديد تكاملى و نظريۀ پيشْ تمرين.
بر اساس اين نظريه،هرگاه انرژى بدن از حدّ متعادل،بيشتر شود و ارگانيسم (سازوارۀ زيستى)،افزايش انرژى در خود احساس كند،در بازى جلوه گر مى شود.
اين نظريه،نمى تواند بازى هاى آرام و رمزآلود كودكان را كه به جُنب و جوش نيازندارد،توجيه نمايد. (1)
ص:256
بر اساس اين نظريه كه بازى،نيروى مصرف شده را بار ديگر برمى گردانَد،يعنى اين كه تن آدمى،پس از مدّتى كار و فعّاليت خسته كننده،به نوعى فعّاليت كه بتوان به وسيلۀ آن تنش را زدود،يعنى به بازى نياز دارد.بنا بر اين،نياز به بازى،هنگامى هويدا مى شود كه نيروى جسم به پايين ترين ميزان خود رسيده باشد،نه هنگامى كه انرژى اضافى دارد.اين نظريه كه توسّط شالر و موريس لازاروس (1)ارائه شده است نيز،بازى هايى را كه پس از استراحت كاملِ كودك انجام مى شوند،تبيين نمى كند.
براساس اين نظريه كه توسّط استانلى هال (2)مطرح شده،كودكان در بازى هاى خود، صحنه ها و فعّاليت هاى نياكان خويش را كه بر حسب نياز زندگى آنان توليد شده است،تجديد مى كنند.براى مثال،كودك در بازى هايى مانند ماهيگيرى،قايقرانى، شكار و...فرايند زندگى نياكان غارنشين خود را تكرار مى كند.
بر اساس اين نظريه كه توسّط كارل گروس (3)ارائه شده،بازى،نوعى آمادگى كودك براى فعّاليت هاى وى در آينده دانسته شده است.بر پايۀ اين ديدگاه،محتواى بازى را فعّاليت هايى تشكيل مى دهد كه كودك بايد در دوران بلوغ و بزرگ سالى داشته
باشد.
هرچند اين نظريه به نقش بازى در اجتماعى كردن كودك كه در نظريه هاى پيش گفته نبود،اشاره دارد،ولى باز هم نمى تواند همۀ بازى هاى كودكانه (مثل تقليد از
ص:257
حيوانات) را توجيه كند (1). (2)
مسئلۀ ديگر،سنّ بازى كردن است.در روايات آمده كه تا هفت سال به كودك اجازه دهيد بازى كند.آيا اين به آن معناست كه او بعد از اين سن،اجازۀ بازى ندارد؟در روايت،هفت سال اوّل،سنّ بازى شمرده شده و هفت سال دوم،سنّ تأديب.لذا بيشتر بر اين تكيه دارد كه در هفت سال اوّل،تأديب صورت نگيرد.البته شكّى نيست كه روايت،دلالت بر اين دارد كه هفت سال اوّل،اختصاص به بازى دارد و در اين سن،كودك بايد اجازۀ بازى داشته باشد.حال سؤال اين است كه در هفت سال دوم،آيا كلاً بازى ممنوع است و يا انحصار اين مقطع در بازى كردن،نهى شده و هر چند تأديب آغاز مى شود؛امّا بازى كردن نيز به تناسب سن و شرايط،آزاد است؟
به نظر مى رسد كه وجه دوم،مناسب تر باشد؛يعنى در هفت سال دوم،تأديب آغاز مى شود؛ولى كودك به تناسب شرايط خود،بازى نيز مى كند.البته اين بازى كردن،مطلق و بدون حد (همانند هفت سال اوّل) نيست و به تناسب دورۀ تأديب، مى تواند محدوديت هايى داشته باشد.اين مطلب،مى تواند در تحقيقات روان شناختى بيشتر مورد بررسى قرار گيرد.
گذشته از اجازۀ بازى دادن،بازى والدين با كودك،خود موضوع مهم ديگرى است.
از طرفى بازى،ركن مهم حيات كودك است و از طرف ديگر،والدين،جزئى از
ص:258
زندگى كودك هستند كه براى وى،از جايگاه ويژه اى برخوردارند.به همين جهت، براى كودك خيلى مهم است كه پدر و مادرش در دنياى او وارد شوند.اين جاست كه بازى با كودك،اهمّيت مى يابد.چون والدين،مهم ترين افراد براى كودك هستند، بازى كردن آنها با كودك،موجب تكريم كودك و بالا رفتن عزّت نفس او گشته، احساس خودْ ارزشمندى و كرامت نفس را براى وى به وجود مى آورد.همچنين، رابطۀ كودك با والدين را تحكيم مى كند و در گرم شدن وصميمى شدن رابطه (كه از ضرورت هاى رابطۀ مطلوب ميان والدين و كودك است)،نقش اساسى دارد.
خريد اسباب بازى هاى گوناگون،پيشرفته و گران قيمت،موجب احساس رضايت كودك از رابطه اش با والدين نمى شود.او مايل است كه والدين،او و دنياى او را درك كنند و همراه او باشند.بر همين اساس،دو مطلب در آموزه هاى دين وارد شده است:يكى بازى كردن والدين با كودك (كه در سيرۀ پيامبر خدا،بسيار ديده مى شود) و ديگرى اين كه والدين بايد كودكانه با فرزند خود،بازى كنند (التصابى مع الصبى).بازى بزرگانه براى كودك،شيرين و ارضاكننده نيست.بازى هاى كودكانه، كودك را ارضا مى كند و شخصيت وى را مى پرورانَد و مهارت هاى زندگى را به وى مى آموزد.لذا پيامبر خدا با كودكان،بازى كودكانه مى كرد.نكتۀ مهم اين كه بازى كردن بزرگان با كودكان،لهو و لعب نيست؛بلكه كارى خردمندانه،بزرگ سالانه و حكيمانه است و موجب كسر شأن نمى گردد.
ص:259
الفصل السادس: الدعاء
1/6:الحَثُّ عَلَى الدُّعاءِ لِلأولادِ
الكتاب
«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً».
«رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ».
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ».
الحديث
412.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: دُعاءُ الوالِدِ لِلوَلَدِ كَالماءِ لِلزَّرعِ بِصَلاحِهِ. (1)
413.عنه صلى الله عليه و آله: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ مِثلُ دُعاءِ النَّبِيِّ لِأُمَّتِهِ. (2)
ص:260
قرآن
«وآنان كه مى گويند:پروردگارا! از همسران و نسل ما،نور چشمانى به ما عطا كن و ما را پيشواىِ پرهيزگاران قرار ده».
«پروردگارا! مرا برپادارندۀ نماز قرار ده،و از فرزندان من نيز-پروردگارا-،و دعاى مرا بپذير».
«پروردگارا! مرا توفيق ده تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى،سپاس گويم و كار شايسته اى انجام دهم كه آن را خوش دارى،و فرزندانم را برايم شايسته گردان،من به سوى تو باز آمدم،و البته من از فرمان پذيرانم».
حديث
412.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دعاى پدر براى فرزند،همانند آب مفيد براى زراعت است.
413.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دعاى پدر براى فرزندش،همانند دعاى پيامبر براى امّتش است.
ص:261
414.عنه صلى الله عليه و آله: رَحِمَ اللّهُ مَن أعانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ؛وهُوَ أن يَعفُوَ عَن سَيِّئَتِهِ،ويَدعُوَ لَهُ فيما بَينَهُ وبَينَ اللّهِ. (1)
2/6:النَّهيُ عَنِ الدُّعاءِ عَلَى الأَولادِ
415.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا تَدعوا عَلى أنفُسِكُم،ولا تَدعوا عَلى أولادِكُم،ولا تَدعُوا عَلى أموالِكُم. (2)
416.عنه صلى الله عليه و آله: لا تَدعوا عَلى أولادِكُم أن تُوافِقَ مِنَ اللّهِ إجابَةً. (3)
417.الإمام الصادق عليه السلام: أيُّما رَجُلٍ دَعا عَلى وَلَدِهِ أورَثَهُ اللّهُ الفَقرَ. (4)
3/6:دُعاءُ الإمامِ زَينِ العابِدينَ لِوُلدِهِ
418.الإمام زين العابدين عليه السلام -مِن دعائِهِ لِوُلدِهِ-:اللّهُمَّ ومُنَّ عَلَيَّ بِبَقاءِ وُلدِي،وبِإصلاحِهِم لي،وبِإمتاعي بِهِم،إلهي امدُد لي في أعمارِهِم،وزِد لي في آجالِهِم،ورَبِّ لي صَغيرَهُم،وقَوِّ لي ضَعيفَهُم،وأصِحَّ لي أبدانَهُم وأديانَهُم وأخلاقَهُم،وعافِهِم في أنفُسِهِم وفي جَوارِحِهِم وفي كُلِّ ما عُنيتُ بِهِ مِن أمرِهِم،وأدرِر لي وعَلى يَدَيَّ أرزَاقَهُم،وَاجعَلهُم أبراراً أتقياءَ بُصَراءَ سامِعينَ مُطيعينَ لَكَ،ولِأَولِيائِكَ مُحِبِّينَ مُناصِحينَ،ولِجَميعِ أعدائِكَ مُعانِدينَ ومُبغِضينَ،آمينَ.
ص:262
414.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رحمت خدا بر كسى كه فرزندش را در نيكو بودنش يارى كند،وآن به اين است كه از لغزش هايش درگذرد و ميان خود و خدا،براى او دعا كند.
415.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خودتان را نفرين نكنيد،فرزندانتان را نفرين نكنيد و دارايى هايتان را نفرين نكنيد.
416.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرزندانتان را نفرين نكنيد،مبادا با اجابت از جانب خداوند،همراه شود.
417.امام صادق عليه السلام: هر كس فرزندش را نفرين كند،خداوند او را فقير مى گرداند.
418.امام زين العابدين -از جمله دعاهاى ايشان براى فرزندانش-:بار خدايا ! با بقاى فرزندانم و با صالح گردانيدن آنان براى من و با بهره مند شدن من از آنان،بر من منّت گذار.خداى من! عمر آنان را براى من،طولانى گردان و مدّتْ زمان [زندگى] آنان را براى من بيفزا و خردسالشان را برايم بپرور و ناتوانشان را برايم نيرومند گردان وجسم و دين و اخلاق آنان را برايم سالم بدار و آنان را در جان و اعضايشان و در هر آنچه از امور آنان كه در نظر دارم،سلامت بدار،براى من و به دست من،روزى آنان را،فراوان گردان و آنان را نيكوكار،پارسا،بينا،شنوا،فرمان بُردار خود،دوست خيرخواهِ دوستان خود و دشمنِ خشمگين همۀ دشمنانت قرار ده.آمين!
ص:263
اللّهمَّ اشدُد بِهِم عَضُدِي،وأقِم بِهِم أوَدي (1)،وكَثِّر بِهِم عَدَدِي،وزَيِّن بِهِم مَحضَري، وأحيِ بِهِم ذِكري،وَاكفِنِي بِهِم في غَيبَتي،وأعِنّي بِهِم عَلى حاجَتي،وَاجعَلهُم لي مُحِبِّينَ،وعَلَيَّ حَدِبينَ (2)مُقبِلينَ مُستَقيمينَ لِي،مُطيعينَ غَيرَ عاصينَ ولا عاقّينَ،ولا مُخالِفينَ ولا خاطِئينَ،وأعِنّي عَلى تَربِيَتِهِم وتَأديبِهِم وبِرِّهِم،وهَب لي مِن لَدُنكَ مَعَهُم أولاداً ذُكوراً،وَاجعَل ذلِكَ خَيراً لي،وَاجعَلهُم لي عَوناً عَلى ما سَألتُكَ.
وأعِذني وذُرِّيَتي مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم،فَإِنَّكَ خَلَقتَنا وأمَرتَنا ونَهَيتَنا،ورَغَّبتَنا في ثَوابِ ما أمَرتَنا،ورَهَّبتَنا عِقابَهُ،وجَعَلتَ لَنا عَدُوّاً يَكيدُنا،سَلَّطتَهُ مِنّا عَلى ما لَم تُسَلِّطنا عَلَيهِ مِنهُ،أسكَنتَهُ صُدورَنا،وأجرَيتَهُ مَجارِيَ دِمائِنا،لا يَغفُلُ إن غَفَلنا،ولا يَنسى إن نَسينا،يُؤمِنُنا عِقابَكَ ويُخَوِّفُنا بِغَيرِكَ،إن هَمَمنا بِفاحِشَةٍ شَجَّعَنا عَلَيها،وإن هَمَمنا بِعَمَلٍ صالِحٍ ثَبَّطَنا (3)عَنهُ،يَتَعَرَّضُ لَنا بِالشَّهَواتِ،ويَنصِبُ لَنا بِالشُّبُهاتِ،إن وَعَدَنا كَذَبَنا،وإن مَنّانا أخلَفَنا،وإلّا تَصرِف عَنّا كَيدَهُ يُضِلَّنا،وإلّا تَقِنا خَبالَهُ يَستَزِلَّنا.
اللّهُمَّ فَاقهَر سُلطانَهُ عَنّا بِسُلطانِكَ،حَتّى تَحبِسَهُ عَنّا بِكَثرَةِ الدُّعاءِ لَكَ فَنُصبِحَ مِن كَيدِهِ فِي المَعصومينَ بِكَ.
اللّهُمَّ أعطِني كُلَّ سُؤلي،وَاقضِ لي حَوائِجي،ولا تَمنَعنِي الإِجابَةَ وقَد ضَمِنتَها لي،ولا تَحجُب دُعائي عَنكَ وقَد أمَرتَني بِهِ،وَامنُن عَلَيَّ بِكُلِّ ما يُصلِحُني في دُنيايَ وآخِرَتي،ما ذَكَرتُ مِنهُ وما نَسيتُ،أو أظهَرتُ أو أخفَيتُ،أو أعلَنتُ أو أسرَرتُ، وَاجعَلني في جَميعِ ذلِكَ مِنَ المُصلِحينَ بِسُؤالي إيّاكَ،المُنجِحينَ بِالطَّلَبِ إلَيكَ،غَيرِ
ص:264
بار خدايا! بازويم را به وجودشان نيرومند گردان و نابه سامانى امورم را به وجودشان استوار كن ونفرات مرا با آنان،فراوان نما ومحضر مرا به وجودشان آراسته كن و يادم را به وسيلۀ آنان،زنده نگه دار و در نبودِ من،امورم را به وسيلۀ آنان،كفايت نما و به وسيلۀ آنان،مرا در [برآوردن] نيازهايم يارى فرما.و آنان را دوستدار من بگردان و براى من،دلسوزانى پُر عاطفه،پر توجّه،يك رنگ و فرمان بُردار قرار ده كه نه نافرمان باشند،نه بدكردار،نه مخالف و نه خطاكار.
و مرا در تربيت كردن و ادب آموختن و نيكى كردن به آنان،يارى فرما و با وجود اينان،از نزد خود به من،فرزندانِ پسرى عطا كن و اين را مايۀ خير من قرار ده و آنان را در آنچه از تو خواسته ام،ياورم قرار ده.
و من و خاندانم را از شيطان رانده شده،پناه ده،كه همانا تو،ما را آفريدى و امر كردى و نهى نمودى و ما را به پاداش آنچه امر نمودى،تشويق كردى و از مجازاتش ما را بيم دادى و براى ما،دشمنى قرار دادى كه با ما نيرنگ مى كند.به او تسلّطى بر ما دادى كه همانند آن،تسلّط بر او را به ما ندادى.او را در دل هاى ما جاى دادى و او را در مجراى خون ما روان ساختى.اگر ما غفلت كنيم،او غافل نمى مانَد و اگر ما فراموش كنيم،او فراموش نمى كند.او ما را از كيفر تو،ايمن مى گردانَد و از كسى غير از تو بيم مى دهد.اگر به كار زشتى همّت گماريم،ما را بر آن،دلير مى گردانَد و اگر به كار شايسته همّت كنيم،ما را از آن،باز مى ايستانَد.شهوت ها را به ما عرضه مى كند و شبهات را در برابر ما قرار مى دهد.اگر به ما وعده بدهد،دروغ مى گويد و اگر ما را [به چيزى] آرزومند كند،خلافش عمل مى كند.اگر نيرنگ او را از ما نگردانى،گم راهمان مى سازد و اگر ما را از فساد او نگه ندارى،ما را مى لغزانَد.
بار خدايا! با چيره مندى ات،چيرگى او را از ما بگردان،به گونه اى كه به خاطر فراوانى دعا براى تو،او را از ما باز دارى و از كسانى شويم كه از نيرنگش ايمن مى دارى.
بار خدايا! همۀ خواسته هايم را به من بده ونيازم را برايم برآورده ساز و اجابت را از من،باز مدار كه خود،آن را برايم ضمانت كرده اى و دعايم را از خودت نپوشان كه خود،ما را به آن وا داشتى و با [اعطاى] هر آنچه دنيا و آخرتِ مرا اصلاح مى كند؛چه آنچه را ياد كرده ام يا فراموش،آشكار ساخته ام يا پنهان،علنى كرده ام ياپوشيده،بر من منّت گذار و در همۀ
ص:265
المَمنوعينَ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيكَ،المُعَوَّدينَ بِالتّعوُّذِ بِكَ،الرّابِحينَ فِي التِّجارَةِ عَلَيكَ، المُجارينَ بِعِزِّكَ،المُوسَّعِ عَلَيهِم الرِّزقُ الحَلالُ مِن فَضلِكَ الواسِعِ بِجودِكَ وكَرَمِكَ، المُعَزِّينَ مِنَ الذُّلِّ بِكَ،وَالمُجارينَ مِنَ الظُّلمِ بِعَدلِكَ،وَالمُعافَينَ مِنَ البَلاءِ بِرَحمَتِكَ، وَالمُغنَينَ مِنَ الفَقرِ بِغِناكَ،وَالمَعصومينَ مِنَ الذُّنوبِ وَالزَّلَلِ وَالخَطاءِ بِتَقواكَ، وَالمُوَفَّقينَ لِلخَيرِ وَالرُّشدِ وَالصَّوابِ بِطاعَتِكَ،وَالمُحالِ بَينَهُم وبَينَ الذُّنوبِ بِقُدرَتِكَ، التّارِكينَ لِكُلِّ مَعصِيَتِكَ،السّاكِنينَ في جِوارِكَ.
اللّهُمَّ أعطِنا جَميعَ ذلِكَ بِتَوفيقِكَ ورَحمَتِكَ،وأعِذنا مِن عَذابِ السَّعيرِ،وأعطِ جَميعَ المُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ مِثلَ الّذي سَألتُكَ لِنَفسي ولِوُلدي في عاجِلِ الدُّنيا وآجِلِ الآخِرَةِ،إنَّكَ قَريبٌ مُجيبٌ سَميعٌ عَليمٌ،عَفُوٌّ غَفورٌ رَؤوفٌ رَحِيمٌ،وآتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً،وفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وقِنا عَذابَ النَّارِ. (1)
ص:266
اينها به خاطر درخواستم از تو،مرا از [شمار] مصلحان قرار ده و به خاطر عرض نياز به سوى تو،از كاميابان و به خاطر تكيه بر تو،از منع نشدگان و به خاطر پناه بردن به تو،از پناهندگان [بشمار]،و [همچنين مرا] از سودكنندگان در سوداى با تو،از پناه برندگانِ به عزّت تو،از توسعه يافتگان در روزى حلال از فضلت كه به خاطر جود و كَرَم توست،از عزّت يافتگان از خوارى به وسيلۀ تو و از پناه جويانِ از ستم به عدل تو،و از رَهيدگان از بلا با رحمت تو و بى نياز شدگان از فقر با غناى تو،و از ايمن شدگان از گناهان و لغزش ها و خطاها به وسيلۀ [توان] بازدارى تو،و از توفيق مندان به خير و رشد و درستى به خاطر فرمان بردارى از تو،و از فاصله افتادگان ميان آنان و گناهان با قدرت تو،و ترك كنندگان هر گونه نافرمانى تو،و از ساكنان در كنار خود،قرار ده.
بار خدايا! با توفيق خودت و رحمت خودت،همۀ اينها را به ما عطا كن و از عذاب دوزخِ سوزان،پناهمان ده و به همۀ مردان و زنان مسلمان،و مردان و زنان اهل ايمان،همانند آنچه را براى خودم و فرزندانم در حالِ دنيا و آيندۀ آخرت از تو خواستم،عطا كن كه تو نزديك،پاسخگو،شنوا،دانا،بخشايشگر،آمرزنده، مهربان و بخشنده اى،و به ما حسنه اى در دنيا و حسنه اى در آخرت،عطا فرما و ما را از عذاب آتش،باز بدار (1).
ص:267
در كتاب مكارم الأخلاق شيخ طبرسى،نمازى با عنوان«نماز پدر براى فرزند»آمده است كه برخى از مراجع تقليد بزرگ معاصر نيز آن را براى اصلاح فرزندان توصيه فرموده اند و از ايشان نقل شده كه بهتر است مادر هم اين نماز را بخواند.
اين نماز،چهار ركعت است:در ركعت اوّل،يك بار سورۀ حمد،و ده بار اين آيۀ شريف را بخواند:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ.
پروردگارا! ما را تسليم [فرمان ]خود قرار ده؛و از نسل ما،امّتى فرمان بُردار خود [پديد آور] و آداب دينى ما را به ما نشان ده؛و بر ما ببخشاى،كه تويى توبه پذير مهربان».
در ركعت دوم،يك بار سورۀ حمد و ده بار آيۀ شريف:
«رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ* رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ.
پروردگارا! مرا بر پا دارندۀ نماز قرار ده،و از فرزندان من نيز.پروردگارا! و دعاى مرا
ص:268
بپذير پروردگارا! روزى كه حساب برپا مى شود،بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى».
در ركعت سوم،يك بار سورۀ حمد،و ده بار اين آيۀ شريف را بخواند:
«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً.
پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايۀ روشنىِ چشمان [ما ]باشد،و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان».
و در ركعت چهارم،يك بار سورۀ حمد و ده بار اين آيۀ شريف را بخواند:
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ .
پروردگارا! بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى،سپاس گويم و كار شايسته اى انجام دهم كه آن را خوش دارى،و فرزندانم را برايم شايسته گردان.
در حقيقت،من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذيرانم».
آن گاه،پس از سلام ركعت چهارم،ده بار اين آيۀ شريف را بخواند:
«وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً.
پروردگارا،به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايۀ روشنىِ چشمان [ما ]باشد،و ما را پيشواى پرهيزگاران گردان».
ص:269
ص:270
ص:271
1/1:النَّظمُ فِي الأُمورِ
419.الإمام عليّ عليه السلام -مِن وَصِيَّةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهما السلام لَمّا ضَرَبَهُ ابنُ مُلجمٍ لَعَنهُ اللّهُ-:
أُوصيكُما-وجَميعَ وُلدي وأهلي ومَن بَلَغَهُ كِتابي-بِتَقوَى اللّهِ ونَظمِ أمرِكُم. (1)
2/1:النَّظافَةُ
420.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ طَيِّبٌ يُحِبُّ الطَّيِّبَ،نَظيفٌ يُحِبُّ النَّظافَةَ. (2)
421.عنه صلى الله عليه و آله: تَنَظَّفوا بِكُلِّ مَا استَطَعتُم؛فَإِنَّ اللّهَ تَعالى بَنَى الإِسلامَ عَلَى النَّظافَةِ. (3)
422.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ الإِسلامَ نَظيفٌ فَتَنَظَّفوا؛فَإِنَّهُ لا يَدخُلُ الجَنَّةَ إلّانَظيفٌ. (4)
423.عنه صلى الله عليه و آله: حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أن يَغتَسِلَ في كُلِّ سَبعَةِ أيّامٍ يَوماً،يَغسِلُ فيهِ
ص:272
419.امام على عليه السلام -از سفارشش به حسن و حسين عليهما السلام هنگامى كه ابن ملجم (كه نفرين خدا بر او) به ايشان ضربه زد-:شما و همۀ فرزندانم و خانواده ام را و كسى را كه نوشتۀ من به او مى رسد،به پرواكردن از خداوند و نظم دادن كارها سفارش مى كنم.
420.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بى ترديد،خداوند،پاك است و پاكان را دوست دارد؛پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد.
421.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: با هر چه توانستيد،خود را پاكيزه كنيد؛چرا كه خداوند متعال،اسلام را بر پاكيزگى بنا نهاده است.
422.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اسلام،پاكيزه است.پس پاكيزه باشيد؛چرا كه جز شخص پاكيزه وارد بهشت نمى شود.
423.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر هر مسلمانى لازم است كه هفته اى يك بار،خود را بشويد و
ص:273
رَأسَهُ وجَسَدَهُ. (1)
424.عنه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ يُبغِضُ الوَسِخَ وَالشَّعِثَ (2). (3)
425.كنز الفوائد عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إنَّ اللّهَ يُبغِضُ الرَّجُلَ القاذورَةَ.قيلَ:ومَا القاذورَةُ يا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:الَّذي يَتأفَّفُ (4)بِهِ جَليسُهُ. (5)
426.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَنِ اتَّخَذَ ثَوباً فَليُنَظِّفهُ. (6)
427.عنه صلى الله عليه و آله: اغسِلُوا ثِيابَكُم...وتَزَيَّنوا وتَنَظَّفوا. (7)
3/1:غَسلُ اليَدَينِ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ
428.الإمام عليّ عليه السلام: غَسلُ اليَدَينِ قَبلَ الطَّعامِ وبَعدَهُ زِيادَةٌ فِي العُمُرِ...ويَجلُو البَصَرَ. (8)
4/1:السِّواكَ
429.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: استاكوا وتَنَظَّفوا. (9)
ص:274
سرو بدنش را شستشو دهد.
424.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بى ترديد،خداوند عز و جل از چركى و ژوليدگى،نفرت دارد.
425.كنز الفوائد: به نقل از پيامبر خدا فرمود:«بى ترديد،خداوند از انسانِ قاذوره نفرت دارد».
پرسيده شد:قاذوره چيست،اى پيامبر خدا؟
فرمود:«كسى كه [از ناپاكيزگى و بدبويى،] همنشين خود را ناراحت مى كند».
426.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه لباسى تهيه مى كند،بايد آن را پاكيزه نمايد.
427.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: لباستان را بشوييد...و خودتان را آراسته و پاكيزه گردانيد.
428.امام على عليه السلام: شستن دست ها پيش از غذا و پس از آن،مايۀ طول عمر است...و چشم را روشنى مى بخشد.
429.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مسواك بزنيد و خود را پاكيزه كنيد.
ص:275
430.عنه صلى الله عليه و آله: عَلَيكُم بِالسِّواكِ،فَنِعمَ الشَّيءُ السِّواكُ. (1)
431.عنه صلى الله عليه و آله: مِنَ الفِطرَةِ المَضمَضَةُ وَالاستِنشاقُ وَالسِّواكُ. (2)
432.عنه صلى الله عليه و آله: نَظِّفوا لَثَّاتِكُم مِنَ الطَّعامِ وَاستاكوا،ولا تَدخُلوا عَلَيَّ فُخراً (3)بُخراً (4). (5)
5/1:غَسلُ اليَدَينِ قَبلَ النَّومِ
433.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن باتَ وفي يَدِهِ غَمَرٌ فَأَصابَهُ شَيءٌ،فَلا يَلومَنَّ إلّانفسَهُ. (6)
434.عنه صلى الله عليه و آله: اذا نامَ أحَدُكُم وفي يَدِهِ ريحُ غَمَرٍ فَلَم يَغسِل يَدَهُ فَأَصابَهُ شَيءٌ،فَلا يَلومَنَّ إلّا نَفسَهُ. (7)
435.عنه صلى الله عليه و آله: ألا لا يَلومَنَ امرُؤٌ إلّانَفسَهُ،يَبيتُ وفي يَدِهِ ريحُ غَمَرٍ. (8)
ص:276
430.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بر شما باد به مسواك زدن،كه چه كار خوبى است.
431.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آب در دهان چرخانيدن و به بينى كشيدن و مسواك زدن،فطرى (سازگار با سرشت انسان) است.
432.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: لثه هايتان را از غذا پاك كنيد و مسواك بزنيد و با فخرفروشى (1)و دهان بدبو،نزد من نياييد.
433.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه بخوابد و دستش چرب باشد و آسيبى به او برسد،كسى را جز خود،نبايد سرزنش كند.
434.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هرگاه يكى از شما بخوابد و در دست او بوى چربى باشد،ولى آن را نشويد و آسيبى به او برسد،كسى را جز خود،نبايد سرزنش كند.
435.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آگاه باشيد،آن كه با دستانى آلوده به بوى چربىِ غذا مى خوابد،نبايد كسى را جز خود،سرزنش كند.
ص:277
6/1:قَصُّ الأَظافيرِ
436.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: تَقليمُ الأَظفارِ يَمنَعُ الدّاءَ الأَعظَمَ،ويُدِرُّ الرِّزقَ. (1)
437.عنه صلى الله عليه و آله: قُصّوا أظافيرَكُم؛فَإِنَّ الشَّيطانَ يَجري ما بَينَ اللَّحمِ وَالظُّفرِ. (2)
438.عنه صلى الله عليه و آله: قُصَوا أظافيرَكُم،وَادفُنوا قُلاماتِكُم،ونَقّوا بَراجِمَكُم (3). (4)
ص:278
436.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كوتاه كردن ناخن ها،از بيمارى بزرگ،جلوگيرى مى كند و روزى را [به سوى انسان،] روان مى سازد.
437.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ناخن هاى خود را كوتاه كنيد،چرا كه شيطان،ميان گوشت و ناخن به حركت درمى آيد.
438.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ناخن هاى خود را كوتاه كنيد و چيدۀ آن را خاك كنيد،و شكاف هاى روىِ بند انگشتانتان را پاكيزه سازيد.
ص:279
الفصل الثاني: واجبات الصّبيّ تجاه والديه
1/2:أهَمِّيَّةُ حُقوقِ الوالِدَينِ
الكتاب
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ». 1
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ». 2
«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ ». 3
الحديث
439.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لَمّا سُئِلَ عَن حَقِّ الوالِدَينِ عَلى وَلَدِهِما-:هُما جَنَّتُكَ ونارُكَ. (1)
ص:280
قرآن
«به انسان،سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود،نيكى كند.و اگر بكوشند كه تو را وا دارند كه چيزى را كه بدان علم ندارى،شريك من گردانى،پيروى شان مكن.بازگشت شما به سوى من است و آن گاه، شما را به آنچه مى كرديد،آگاه خواهم ساخت».
«آدمى را به نيكى كردن به پدر و مادرش سفارش كرديم.مادرش او را به دشوارى حمل كرد و به دشوارى بر زمين نهاد.و [زمان] باردارى و از شير گرفتن،سى ماه است تا آن كه [انسان] به رشد خود برسد و چهل ساله شود.[آن گاه] مى گويد:پروردگارا! بر دلم انداز تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم دادى،سپاس گويم و تا كار شايسته اى انجام دهم كه تو بپسندى،و فرزندان مرا صالح گردان.بى گمان،من به سوى تو باز مى گردم و بى گمان،من از تسليم شدگانم».
«به آدمى سفارش پدر و مادرش را كرديم.مادرش او را باردار بود،در حالى كه بر ناتوانى اش پيوسته افزوده مى شد.و از شير گرفتن او در دو سالگى است.و [سفارش كرديم كه] سپاس گزار من و پدر و مادرت باش.بازگشت،به سوى من است».
حديث
439.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگامى كه از ايشان دربارۀ حقّ پدر و مادر بر فرزندشان پرسيده شد-:آنان،[باعث] بهشت و دوزخِ تو هستند.
ص:281
440.صحيح البخاري عن عبد اللّه: سَأَلتُ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله:أيُّ العَمَلِ أحَبُّ إلَى اللّهِ؟
قالَ:الصَّلاةُ عَلى وَقتِها.
قالَ:ثُمَّ أيُّ؟
قالَ:ثُمَّ بِرُّ الوالِدَينِ. (1)
441.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رِضَا الرَّبِّ في رِضَا الوالِدِ،وسَخَطُ الرَّبِّ في سَخَطِ الوالِدِ. (2)
442.الإمام زين العابدين عليه السلام -مِن دُعائِهِ لِأَبَوَيهِ-:اللّهُمَّ اجعَلني أهابُهُما هَيبَةَ السُّلطانِ العَسوفِ (3)،وأبَرُّهُما بِرَّ الاُمِّ الرَّؤوفِ،وَاجعَل طاعَتي لِوالِدَيَّ وبِرِّي بِهِما أقَرَّ لِعَينَيَّ مِن رَقدَةِ الوَسنانِ،وأثلَجَ لِصَدري مِن شَربَةِ الظَّمآنِ؛حَتّى اوثِرَ عَلى هَوايَ هَواهُما. (4)
443.الإمام الباقر عليه السلام: ثَلاثٌ لَم يَجعَلِ اللّهُ عز و جل لِأَحَدٍ فيهِنَّ رُخصَةً:أداءُ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ،وَالوَفاءُ بِالعَهدِ لِلبَرِّ وَالفاجِرِ،وبِرُّ الوالِدَينِ بَرَّينِ كانا أو فاجِرَينِ. (5)
444.الإمام الرضا عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل...أمَرَ بِالشُّكرِ لَهُ ولِلوالدَينِ،فَمَن لَم يَشكُر والِدَيهِ لَم يَشكُرِ اللّهَ. (6)
ص:282
440.صحيح البخارى -به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدم كه:دوست داشتنى ترين عمل نزد خداوند متعال چيست؟
فرمود:«نماز در وقت آن».
گفتم:سپس چه؟
فرمود:«نيكى به پدر و مادر».
441.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: رضايت خدا،در رضايت پدر است و نارضايتى خدا،در نارضايتى پدر.
442.امام زين العابدين عليه السلام -از دعاى ايشان براى پدر و مادرش-:بار خدايا! مرا اين گونه قرار ده كه از آنان در هراس باشم،همانند هراس از سلطان ستمكار،و به آنان نيكى كنم، همانند نيكى كردنِ مادر مهربان.و فرمان بُردارى از پدر و مادرم را و نيكى كردنم به آنان را براى چشمانم آرام بخش تر از خواب سنگين (شيرين)،و براى سينه ام خُنك تر از نوشيدنى شخص تشنه قرار ده تا آن كه خواستۀ آنان را بر خواستۀ خودم مقدّم بدارم.
443.امام باقر عليه السلام: سه چيز است كه خداوند عز و جل رُخصتى در آنها براى كسى قرار نداده است:
بازگرداندن امانت،به نيكوكار و بدكار؛وفاى به پيمان،با نيكوكار و بدكار؛ونيكى به پدر و مادر،نيكوكار باشند يا بدكار.
444.امام رضا عليه السلام: بى ترديد،خداوند عز و جل...انسان را به سپاس گزارى از خويش و پدر و مادر، فرمان داده است.پس كسى كه سپاس گزارِ (قدرشناسِ) پدر و مادرش نباشد،از خدا سپاس گزارى نكرده است.
ص:283
2/2:حُقوقُ الوالِدَينِ
أ-الإحسانُ
الكتاب
«وَ قَضى رَبُّكَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً * وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً». 1
[نقلا عن عيسى ] «وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبّاراً شَقِيًّا * وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا». 2
[في صفة يحيى ] «وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبّاراً عَصِيًّا * وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا». 3
الحديث
445.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِهِ تعالى: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» -:الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما،وألّا تُكَلِّفَهُما أن يَسألاكَ شَيئاً مِمّا يَحتاجانِ إلَيهِ وإن كانا مُستَغنِيَينِ. (1)
446.الإمام عليّ عليه السلام: بِرُّ الوالِدَينِ أكبَرُ فَريضَةٍ. (2)
447.عنه عليه السلام: بِرُّ الوالِدَينِ مِن أكرَمِ الطَّبائِعِ. (3)
ص:284
قرآن
«و پروردگارت حكم كرده كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر،نيكى كنيد.اگر يكى از آنان يا هر دو در كنار تو به پيرى رسيدند،ابراز ناراحتى منما و با آنان،درشتى مكن و محترمانه با آنان سخن بگو.و از مهربانى،بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو:پروردگارا! بر آنان رحمت آور،همان گونه كه آنان در كودكى،مرا پروردند».
«[ عيسى گفت:] مرا به نيكى كردن به مادر،سفارش كرد و مرا زورگويى تيره روز،قرار نداده است.و درود بر من،روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم».
«[يحيى] نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و زورگوى شقى نبود.و درود بر او،روزى كه زاده شد و روزى كه مى ميرد و روزى كه زنده برانگيخته مى شود».
حديث
445.امام صادق عليه السلام -دربارۀ اين سخن خداوند متعال كه فرموده:«و نيكى كردن به پدر و مادر» -:نيكى كردن،اين است كه با آنان خوبْ برخورد كنى،و اين كه حتّى اگر توانگر باشند،آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند (1).
446.امام على عليه السلام: نيكى كرن به پدر و مادر،بزرگ ترين وظيفه است.
447.امام على عليه السلام: نيكى كردن به پدر و مادر،از والاترين خوى هاست.
ص:285
ب-القِيامُ تَعظيماً
448.الإمام عليّ عليه السلام: قُم عَن مَجلِسِكَ لِأَبيكَ ومُعَلِّمِكَ وإن كُنتَ أميراً. (1)
ج-الخُضوعُ عِندَ الغَضَبِ
449.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مِن حَقِّ الوالِدِ على وَلَدِهِ أن يَخضَعَ لَهُ في الغَضَبِ وَالتَّعَبِ. (2)
د-التَّجَنُّبُ مِنَ العُقوقِ
450.الإمام الصادق عليه السلام -في قَولِهِ تعالى: «إِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ...» -:إن أضجَراكَ فَلا تَقُل لَهُما:اُفٍّ،ولا تَنهَرهُما إن ضَرَباكَ. (3)
451.عنه عليه السلام: أدنَى العُقوقِ:«اُفٍّ»،ولَو عَلِمَ اللّهُ عز و جل شَيئاً أهوَنَ مِنهُ لَنَهى عَنهُ. (4)
452.عنه عليه السلام -في قَولِهِ تعالى: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» -:لا تَملَأ عَينَيكَ مِنَ النَّظَرِ إلَيهِما إلّابِرَحمَةٍ ورِقَّةٍ،ولا تَرفَع صَوتَكَ فَوقَ أصواتِهِما،ولا يَدَكَ فَوقَ أيديهِما،ولا تَقَدَّم قُدّامَهُما. (5)
453.عنه عليه السلام -في قَولِهِ تَعالى: «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً» -:إن ضَرَباكَ فَقُل لَهُما:غَفَرَ اللّهُ لَكُما. (6)
454.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يُقالُ لِلعاقِّ:اِعمَل ما شِئتَ مِنَ الطّاعَةِ فَإنّي لا أغفِرُ لَكَ. (7)
ص:286
448.امام على عليه السلام: براى پدر و آموزگارت از جاى خود برخيز،هر چند فرمان روا باشى.
449.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: از جمله حقوق پدر بر فرزندش،اين است كه هنگام خشم و ناراحتى، در برابر او فروتن [و آرام] باشد.
450.امام صادق عليه السلام -دربارۀ سخن خداوند متعال:«اگر كنار تو به پيرى رسيدند...»-:اگر آنان (پدر و مادر)،تو را به تنگ آوردند،ناراحتى ات را ابراز مكن واگر تو را زدند،بر آنان فرياد مزن [و درشتى مكن].
451.امام صادق عليه السلام: پايين ترين درجۀ نافرمانى[ پدر و مادر]،«اُف»گفتن است و اگر خداوند عز و جل چيزى كمتر از اين سراغ داشت،بى ترديد،از همان نهى مى نمود.
452.امام صادق عليه السلام -دربارۀ سخن خداوند متعال:«و از سرِ رحمت،بال فروتنى بر آنان بگستر»-:
چشمانت را جز با مهربانى و دلسوزى از نگاه به آنان،پُر مكن و صدايت را بالاتر از صداى آنان و دستت را بالاتر از دستان آنان،بلند مكن و بر گام هاى آنان،پيشى مگير.
453.امام صادق عليه السلام -دربارۀ سخن خداوند متعال:«محترمانه با آنان سخن بگو»-:اگر تو را زدند،به آنان بگو:خداوند،شما را بيامرزد!
454.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به نافرمانِ پدر و مادر گفته مى شود:هر اندازه مى خواهى،طاعت به جاى آور كه من،تو را نمى آمرزم.
ص:287
455.عنه صلى الله عليه و آله: مَن أحزَنَ والِدَيهِ فَقَد عَقَّهُما. (1)
456.صحيح مسلم عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص: أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ:مِن الكَبائِرِ شَتمُ الرَّجُلِ والِدَيهِ.
قالوا:يا رَسولَ اللّهِ وهَل يَشتِمُ الرَّجُلُ والِدَيهِ؟
قالَ:نَعَم،يَسُبُّ أبَا الرَّجُلِ فَيَسُبُّ أباهُ،ويَسُبُّ امَّهُ فَيَسُبُّ امَّهُ. (2)
457.الإمام الباقر عليه السلام: إنَّ أبي نَظَرَ إلى رَجُلٍ ومَعَهُ ابنُهُ يَمشي،وَالاِبنُ مُتَّكِئٌ عَلى ذِراعِ الأَبِ،قالَ:فَما كَلَّمَهُ أبي عليه السلام مَقتاً لَهُ حَتّى فارَقَ الدُّنيا. (3)
458.الإمام العسكريّ عليه السلام: جُرأَةُ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ في صِغَرِهِ،تَدعو إلَى العُقوقِ في كِبَرِهِ. (4)
3/2:جَوامِعُ حُقوقِ الوالِدَينِ
459.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لَمّا سُئلَ عَن حَقِّ الوالِدِ عَلى وَلدِهِ-:لا يُسَمِّيهِ بِاسمِهِ،ولا يَمشِي بَينَ يَدَيهِ،ولا يَجلِسُ قَبلَهُ،ولا يَستَسِبُّ لَهُ. (5)
460.الإمام عليّ عليه السلام: إنَّ لِلوَلَدِ عَلَى الوالِدِ حَقّاً،وإنَّ لِلوالِدِ عَلَى الوَلَدِ حَقّاً،فَحَقُّ الوالِدِ
ص:288
455.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه پدر و مادرش را ناراحت سازد،بى ترديد،نسبت به آنان، سركشى كرده است.
456.صحيح مسلم -به نقل از عبد اللّه بن عمرو بن عاص-:پيامبر خدا فرمود:«از جمله گناهان بزرگ،ناسزاگويى انسان به پدر و مادرش است».
گفتند:اى پيامبر خدا! آيا انسان به پدر و مادرش ناسزا مى گويد؟
فرمود:«آرى.[به اين صورت كه] كسى به پدرِ ديگرى دشنام مى دهد،پس او نيز به پدر اين،دشنام مى دهد.اين،به مادر او دشنام مى دهد،پس او نيز به مادر اين،دشنام مى دهد».
457.امام باقر عليه السلام: نگاه پدرم به كسى افتاد كه پسرش همراه او راه مى رفت،در حالى كه پسر به بازوى پدر،تكيه زده بود.پدرم از سرِ ناراحتى،با آن پسر،سخن نگفت تا از دنيا رفت.
458.امام عسكرى عليه السلام: گستاخى فرزند بر پدرش در كودكى،او را به سركشى در بزرگى فرا مى خوانَد.
459.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -هنگامى كه از ايشان،دربارۀ حقّ پدر بر فرزند،پرسيده شد-:او را به نام صدا نزند،جلوى او راه نرود،پيش از او ننشيند و براى او دشنام خواهى نكند (1).
460.امام على عليه السلام: بى شك،فرزند،حقّى بر پدر دارد و بى شك،پدر،حقّى بر فرزند
ص:289
عَلَى الوَلَدِ أن يُطيعَهُ في كُلِّ شَيءٍ إلّافي مَعصيَةِ اللّهِ سُبحانَهُ. (1)
461.الإمام الصادق عليه السلام: يَجِبُ لِلوالِدَينِ عَلَى الوَلَدِ ثَلاثَةُ أشياءَ:شُكرُهُما عَلى كُلِّ حالٍ، وطاعَتُهُما فيما يَأمُرانِهِ ويَنهَيانِهِ عَنهُ في غَيرِ مَعصيَةِ اللّهِ،ونَصيحَتُهُما فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ. (2)
4/2:بَرَكاتُ بِرِّ الوالِدَينِ
462.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ في عُمُرِهِ ويُزادَ لَهُ في رِزقِهِ؛فَليَبَرَّ والِدَيهِ،وليَصِل رَحِمَهُ. (3)
463.عنه صلى الله عليه و آله: سَيِّدُ الأبرارِ يَومَ القِيامَةِ رَجُلٌ بَرَّ والِدَيهِ بَعدَ مَوتِهِما. (4)
464.عنه صلى الله عليه و آله: مَن بَرَّ والِدَيهِ طوبى (5)لهُ،زادَ اللّهُ عز و جل في عُمُرِهِ. (6)
465.الإمام الصادق عليه السلام: بَرُّوا آباءَكُم؛يَبَرَّكُم أبناؤُكُم. (7)
ص:290
دارد.حقّ پدر بر فرزند،اين است كه از او در هر كارى جز معصيت خدا، فرمان بردارى كند.
461.امام صادق عليه السلام: پدر و مادر،سه حق بر فرزند دارند:سپاس گزارى از آنان در همه حال؛ فرمان بُردارى از آنان در هرآنچه به او امر و نهى مى كنند،غير از نافرمانى خدا؛و خيرخواهى براى آنان،در نهان وآشكار.
462.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه از طولانى شدن عمر و زياد شدن روزى اش خوش حال مى شود،بايد به پدر و مادرش نيكى كند و با خويشاوندانش ارتباط برقرار كند.
463.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سَرور نيكوكاران در روز قيامت،كسى است كه پس از درگذشت پدر و مادرش به آنان،نيكى كرده است.
464.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوشا به حال كسى كه به پدر و مادرش نيكى كند.خداوند عز و جل بر عمر او بيفزايد!
465.امام صادق عليه السلام: به پدرانتان،نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند.
ص:291
الفصل الثالث: واجبات الصبيّ تجاه معلّمه
1/3:الإطاعَةَ
466.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن تَعَلَّمتَ مِنهُ حَرفاً،صِرتَ لَهُ عَبداً. (1)
467.عوالي اللآلي: رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ:مَن عَلَّمَ شَخصاً مَسأَلَةً،فَقَد مَلَكَ رَقَبَتَهُ.
فَقيلَ لَهُ يا رَسولَ اللّهِ:أيَبيعُهُ؟فَقالَ صلى الله عليه و آله:لا،ولكِن يَأمُرُهُ ويَنهاهُ. (2)
2/3:التّعظيم
468.الإمام عليّ عليه السلام: أكرِم ضَيفَكَ وإن كانَ حَقيراً،وقُم عَن مَجلِسِكَ لِأَبيكَ ومُعَلِّمِكَ وإن كُنتَ أميراً. (3)
469.عنه عليه السلام: ثَلاثٌ لا يُستَحيى مِنهُنَّ:خِدمَةُ الرَّجُلِ ضَيفَهُ،وقِيامُهُ عَن مَجلِسِهِ لِأَبيهِ
ص:292
466.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه حرفى از او بياموزى،بنده اش شده اى.
467.عوالى اللآلى: گفته شده كه پيامبر خدا فرمود:«كسى كه به فردى مسئله اى بياموزد، اختياردار او شده است».
گفته شد:اى پيامبر خدا! آيا مى تواند او را بفروشد؟
فرمود:«نه؛ولى مى تواند به او،امر و نهى كند».
468.امام على عليه السلام: ميهمانت را گرامى بدار،هرچند حقير باشد و براى پدر و آموزگارت از جاى برخيز،هر چند فرمان روا باشى.
469.امام على عليه السلام: سه چيز است كه نبايد از آنها شرم كرد:خدمت كردن انسان به ميهمانش؛از جاى برخاستن او براى پدر و آموزگارش؛و حقّ خود را طلب كردن،
ص:293
ومُعَلِّمِهِ،وطَلَبُ الحَقِّ وإن قَلَّ. (1)
470.الإمام زين العابدين عليه السلام: حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ التَّعظيمُ لَهُ،وَالتَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ،وحُسنُ الاِستِماعِ إلَيهِ،وَالإِقبالُ عَلَيهِ،وألّا تَرفَعَ عَلَيهِ صَوتَكَ،ولا تُجيبَ أحَداً يَسأَلُهُ عَن شَيءٍ حَتّى يَكونَ هُوَ الَّذي يُجيبُ،ولا تُحَدِّثَ في مَجلِسِهِ أحَداً،ولا تَغتابَ عِندَهُ أحَداً،وأن تَدفَعَ عَنهُ إذا ذُكِرَ عِندَكَ بِسوءٍ،وأن تَستُرَ عُيوبَهُ وتُظهِرَ مَناقِبَهُ،ولا تُجالِسَ لَهُ عَدُوّاً ولا تُعادِيَ لَهُ وَلِيّاً،فَإِذا فَعَلتَ ذلِكَ شَهِدَت لَكَ مَلائِكَةُ اللّهِ عز و جل بِأَنَّكَ قَصَدتَهُ،وتَعَلَّمتَ عِلمَهُ للّهِ ِ جَلَّ وعَزَّ اسمُهُ لا لِلنّاسِ. (2)
3/3:غَضُّ الصَّوتِ
الكتاب
«إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ». 3
الحديث
471.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن غَضَّ صَوتَهُ عِندَ العُلَماءِ جاءَ يَومَ القِيامَةِ مَعَ الَّذينَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوى مِن أصحابي،ولا خَيرَ فِي التَّمَلُّقِ وَالتَّواضُعِ إلّاما كانَ فِي اللّهِ عز و جل في طَلَبِ العِلمِ. (3)
ص:294
هر چند اندك باشد.
470.امام زين العابدين عليه السلام: حقّ سرپرست علمى تو،بزرگ داشتن او،نگه داشتن احترام مجلس او،خوب گوش دادن به او و توجّه به اوست،و ا ين كه صدايت را بر او بلند نكنى و به كسى كه از او سؤال مى كند،پاسخ ندهى تا اين كه او خود،پاسخ دهد،و در مجلس او با كسى سخن نگويى و نزد او غيبتِ هيچ كس را نكنى،و اين كه وقتى نزد تو از او به بدى ياد شد،از او دفاع كنى،و اين كه اشتباهاتش را بپوشانى و خوبى هايش را آشكار سازى وبا دشمن او همنشين نشوى و با دوست او دشمنى نكنى.پس هرگاه چنين كردى،فرشتگان خدا براى تو شهادت مى دهند كه تو به خاطرِ خداى عز و جل،نزد او رفته اى و دانشش را فرا گرفته اى،نه به خاطرِ مردم.
قرآن
«بى گمان،كسانى كه نزد پيامبر خدا صداهايشان را فرو مى آورند،همان كسان اند كه خدا،دل هايشان را براى پرهيزگارى آزموده است.براى آنان،آمرزش و پاداشى بزرگ است».
حديث
471.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه نزد دانشمندان،صدايش را فرو آورد،روز قيامت با كسانى از ياران من آيد كه خداوند،قلب هاى آنان را به پرهيزگارى آزموده است.
خيرى در چاپلوسى و فروتنى نيست،مگر آنچه در راه خداوند عز و جل براى آموختن دانش باشد.
ص:295
4/3:التَّجَنُّبُ عَنِ الاِستِخفافِ
472.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ثَلاثَةٌ لا يَستَخِفُّ بِهِم إلّامُنافِقٌ بَيِّنٌ نِفاقُهُ:ذو شَيبَةٍ فِي الإِسلامِ،ومُعَلِّمُ الخَيرِ،وإمامٌ عادِلٌ. (1)
473.عنه صلى الله عليه و آله: مَنِ احتَقَرَ صاحِبَ العِلمِ فَقَدِ احتَقَرَني،ومَنِ احتَقَرَني فَهُوَ كافِرٌ. (2)
474.الإمام عليّ عليه السلام: لا يَستَخِفُّ بِالعِلمِ وأهلِهِ إلّاأحمَقُ جاهِلٌ. (3)
475.عنه عليه السلام: إيّاكَ أن تَستَخِفَّ بِالعُلَماءِ؛فَإِنَّ ذلِكَ يُزري بِكَ،ويُسيءُ الظَّنَّ بِكَ وَالمَخيلَةَ فيكَ. (4)
476.عنه عليه السلام: لا تَجعَلَنَّ ذَرَبَ (5)لِسانِكَ عَلى مَن أنطَقَكَ،وبلاغَةَ قَولِكَ عَلى مَن سَدَّدَكَ. (6)
ص:296
472.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه گروه اند كه جز منافقى كه نفاقش آشكار است،آنان را خوار نمى شمُرَد:صاحب موى سفيد در اسلام،آموزگار خوبى،و پيشواى عادل.
473.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه دانشمند را كوچك شمارد،بى شك،مرا كوچك شمرده است و كسى كه مرا كوچك شمارد،كافر است.
474.امام على عليه السلام: علم و اهل علم را جز نابخردِ نادان،خوار نمى شمارد.
475.امام على عليه السلام: بپرهيز از اين كه دانشمندان را خوار بشمارى؛چرا كه اين كار،خودت را خوار مى سازد و گمان و تصوّر بد دربارۀ تو پديد مى آورد.
476.امام على عليه السلام: تندىِ زبانت را بر كسى كه به تو سخن آموخته است و سخنورى ات را بر ضدّ كسى كه تو را استوار ساخته [و تربيت كرده]،به كار مگير.
ص:297
الفصل الرابع: واجبات الصبي تجاه الكبير وتجاه الصديق
1/4:البَدءُ بِالسَّلامِ
477.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: يُسَلِّمُ الصَّغيرُ عَلَى الكَبيرِ،والمَارُّ عَلَى القاعِدِ،وَالقَليلُ عَلَى الكَثيرِ. (1)
478.عنه صلى الله عليه و آله: أولَى النّاسِ بِاللّهِ وبِرَسولِهِ مَن بَدَأ بِالسَّلامِ. (2)
479.عنه صلى الله عليه و آله: أطوَعُكُم للّهِ ِ الذي يَبدَأُ صاحِبَهُ بالسَّلامِ. (3)
480.الإمام عليّ عليه السلام: لِلسّلامِ سَبعونَ حَسَنَةً؛تِسعٌ وَسِتُّونَ للمُبتَدِئ وواحِدَةٌ للرّادِ. (4)
ص:298
فصل چهارم:وظايف كودك در برابر بزرگ تر و دوست (1)
477.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كوچك بر بزرگ سلام كند و عبور كننده بر نشسته،و [جمعيت] كم بر [جمعيت] بسيار.
478.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نزديك ترينِ مردم به خدا و پيامبرش،كسى است كه در سلام كردن،پيش دستى كند.
479.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فرمان بُردارترينِ شما نسبت به خدا،كسى است كه در سلام كردن به دوستش،پيش دستى كند.
480.امام على عليه السلام: سلام،هفتاد حسنه دارد كه شصت و نُه تا براى سلام كننده است و يكى براى پاسخ دهنده.
ص:299
بر پايۀ احاديثى كه پيش از اين در تبيين شيوه هاى تربيت كودك (1)آورديم،يكى از روش هاى تربيتى پيامبر خدا،سلام كردن به كودكان بود.ايشان،تصريح فرموده كه اين اقدام من،بدان جهت است كه پس از من،اين سنّت در جامعۀ اسلامى ادامه يابد:
خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتّى المَماتِ:...والتَّسليمُ على الصِّبيانِ لِتَكونَ سُنَّةً مِن بَعدي. (2)
پنج چيز است كه تا زنده ام رهايشان نمى كنم...و [يكى از آنها] سلام كردن به كودكان است،تا بعد از من سنّت شود.
امّا در روايات اين باب،ملاحظه شد كه همۀ مسلمانان وظيفه دارند در سلام كردن به يكديگر،پيشى بگيرند و بويژه،كوچك ترها وظيفه دارند به بزرگ ترها سلام كنند.
با اندكى تأمّل روشن مى شود كه اين روايات،نه تنها با هم منافاتى ندارند؛بلكه مكمّل يكديگرند و عمل كردن به همۀ آنها نيكوست،بدين سان كه وظيفۀ اخلاقى آحاد جامعۀ اسلامى،پيشى گرفتن در سلام كردن به يكديگر است؛ولى ادب،
ص:300
اقتضا مى كند كه كوچك ترها به بزرگ ترها سلام كنند،امّا اگر كوچك تر به هر دليل در سلام دادن به بزرگ تر تأخير كرد يا تعلّل ورزيد،وظيفۀ تربيتى بزرگ تر اين است كه به كوچك تر سلام كند و بدين وسيله،او را متوجّه قصور و يا تقصير خود نمايد.
اين اقدام،بخصوص در مورد كودكان،اثر تربيتى بيشترى دارد.به همين جهت، پيامبر خدا به كودكان سلام مى كرد تا افزون بر اثر تربيتى آن،پيروان خود را متوجّه آثار تربيتىِ شخصيت دادنِ به كودك و احترام به احساسات او نمايد.
ص:301
2/4:رِعايَةُ الحُقوقِ
481.الإمام عليّ عليه السلام -في وَصِيَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِيَّةِ-:يا بُنَيَّ...لا تُضَيِّعَنَّ حَقَّ أخيكَ اتِّكالاً عَلى ما بَينَكَ وبَينَهُ؛فَإِنَّهُ لَيسَ لَكَ بِأَخٍ مَن أضَعتَ حَقَّهُ. (1)
482.عنه عليه السلام: ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ أن يَعرِفَ أخوهُ حَقَّهُ،ولا يَعرِفَ حَقَّ أخيهِ! (2)
3/4:التَّأَسي بِالأكابِرِ
483.الإمام عليّ عليه السلام: لِيَتَأَسَّ صَغيرُكُم بِكَبيرِكُم،وَليَرأَف كَبيرُكُم بِصَغيرِكُم،ولا تَكونوا كَجُفاةِ الجاهِلِيَّةِ؛لا فِي الدّينِ يَتَفَقَّهونَ،ولا عَنِ اللّهِ يَعقِلُونَ،كَقَيضِ بَيضٍ في أداحٍ؛ يَكونُ كَسرُها وِزراً،وَيَخرُجُ حِضانُها شَرّاً (3). (4)
4/4:قَضاءُ الحاجَةِ
484.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنونَ إخوَةٌ،يَقضي بَعضُهُم حَوائِجَ بَعضٍ،فَبِقَضاءِ بَعضِهِم حَوائِجَ
ص:302
481.امام على عليه السلام -در سفارش به محمّد بن حنفيه-:اى فرزندم! حقّ برادرت را به خاطر آنچه [از محبّت كه] ميان تو و اوست،پاى مال نكن؛زيرا كسى كه حقّ او را پاى مال كنى،[ديگر] برادر تو نيست.
482.امام على عليه السلام: چه زشت است براى انسان كه برادرش،حقّ او را بشناسد و او حقّ برادرش را نشناسد!
483.امام على عليه السلام: كوچك تر،بايد از بزرگ تر الگو بگيرد و بزرگ تر بايد به كوچك تر،مهر بورزد.همانند انسان هاى خشنِ جاهليت نباشيد كه نه فهم دين داشتند،نه دربارۀ خدا مى انديشيدند؛به سان تخم افعى اى كه در لانۀ شترمرغ پيدا شود،كه شكستن آن،گناه است و جوجه اى هم كه از آن خارج مى شود،شرّ است.
484.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اهل ايمان،برادرند.برخى،نيازهاى برخى را برآورده مى سازند.به جهت برآوردن نيازهاى برخى توسّط ديگران،خداوند،نيازهاى همۀ آنان را درروز قيامت،برآورده مى سازد.
ص:303
بَعضٍ يَقضِي اللّهُ حَوائِجَهُم يَومَ القِيامَةِ. (1)
485.عنه صلى الله عليه و آله: مَن كانَ في حاجَةِ أخيهِ فَإِنَّ اللّهَ في حاجَتِهِ. (2)
486.الكافي عن صفوان الجمّال: كُنتُ جالِساً مَعَ أبي عَبدِ اللّه عليه السلام إذا دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ مَكَّةَ يُقالُ لَهُ«مَيمونٌ»،فَشَكا إلَيهِ تَعَذُّرَ الكِراءِ عَلَيهِ،فَقالَ لي:قُم فَأَعِن أخاكَ.
فَقُمتُ مَعَهُ،فَيَسَّرَ اللّهُ كِراهُ،فَرَجَعتُ إلى مَجلِسي.
فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليه السلام:ما صَنَعتَ في حاجَةِ أخيكَ؟فَقُلتُ:قَضاهَا اللّهُ بِأَبي أنتَ واُمّي.
فَقالَ:أما إِنَّكَ أن تُعينَ أخاكَ المُسلِمَ أحَبُّ إلَيَّ مِن طَوافِ اسبوعٍ بالبَيتِ مُبتَدِئاً. (3)
5/4:الإِكرامُ
487.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن أكرَمَ أخاهُ فَإِنَّما يُكرِمُ اللّهَ،فَما ظَنُّكُم بِمَن يُكرِمُ اللّهَ بِأَن يُفعَلَ بِهِ؟! (4)
488.عنه صلى الله عليه و آله: أكرِم مَن وَدَّكَ،وَاصفَح عَن عَدُوِّكَ؛يَتِمَّ لَكَ الفَضلُ. (5)
ص:304
485.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس در كار [برآوردن] نياز برادرش باشد،به تحقيق،خداوند در كارِ [برآوردن] نياز او خواهد بود.
486.الكافى -به نقل از صفوان جمّال-:من با امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه مردى از اهالى مكّه به نام ميمون وارد شد و از ناتوانى در پرداخت كرايۀ چارپايش شكايت كرد.
امام عليه السلام به من فرمود:«برخيز و به برادرت كمك كن».
من با او برخاستم و خداوند [مشكل] بدهكارى اش را آسان ساخت.سپس من به جاى خود بازگشتم.
امام صادق عليه السلام فرمود:«با نياز برادرت چه كردى؟».
گفتم:خداوند آن را برآورده ساخت،پدر و مادرم فدايت.
فرمود:«هان كه بى گمان يارى رساندن تو به برادر مسلمانت،نزد من دوست داشتنى تر است از هفت طواف ابتدايى (مستحب) خانۀ خدا».
487.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه برادرش را گرامى بدارد،همانا خداوند را گرامى داشته است، حال مى گوييد با كسى كه خداوند او را گرامى داشته،چگونه رفتار مى شود؟
488.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه تو را دوست دارد،گرامى بدار و با گذشت،از دشمنت روى بگردان تا فضيلت تو كامل گردد.
ص:305
6/4:النُّصرَةُ
489.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَن نَصَرَ أخاهُ المُسلِمَ وهُوَ يَستَطيعُ ذلِكَ،نَصَرَهُ اللّهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ. (1)
490.عنه صلى الله عليه و آله: اللّهُ في عَونِ العَبدِ ما كانَ العَبدُ في عَونِ أخيهِ. (2)
491.الإمام عليّ عليه السلام: إذا نَبَتَ الوُدُّ،وَجَبَ التَّرافُدُ (3)وَالتَّعاضُدُ. (4)
492.الإمام الصادق عليه السلام: ما مِن مُؤمِنٍ يَخذُلُ أخاهُ وهُوَ يَقدِرُ عَلى نُصرَتِهِ،إلّاخَذَلَهُ اللّهُ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ. (5)
7/4:المُواساةُ
493.الإمام عليّ عليه السلام: ابذِل مالَكَ فِي الحُقوقِ،وواسِ بِهِ الصَّديقَ؛فَإِنَّ السَّخاءَ بِالحُرِّ أخلَقُ. (6)
494.عنه عليه السلام: ما حُفِظَتِ الاُخُوَّةُ بِمِثلِ المُواساةِ. (7)
495.عنه عليه السلام: إنَّ مُواساةَ الرِّفاقِ مِن كَرَمِ الأَعراقِ. (8)
ص:306
489.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: كسى كه بتواند برادر مسلمانش را يارى دهد و بدهد،خداوند در دنيا و آخرت،او را يارى مى دهد.
490.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند،در كار كمك به بنده است تا وقتى كه بنده،در كار كمك به برادرش باشد.
491.امام على عليه السلام: هرگاه دوستى بِرويَد،هميارى و همكارى واجب مى شود.
492.امام صادق عليه السلام: هيچ مؤمنى نيست كه برادرش را تنها بگذارد،در حالى كه مى تواند او را يارى دهد،مگر آن كه خداوند،در دنيا و آخرت،او را بى ياور خواهد ساخت.
(1) 493.امام على عليه السلام: مالت را در [اداى] حقوق،خرج كن و دوستت را در آن،سهيم كن؛چرا كه بخشش به آزاده[اى كه طلب نمى كند]،زيبنده تر است.
494.امام على عليه السلام: هيچ چيز به اندازۀ سهيم سازى [دوست در مال]،برادرى را نگاه نمى دارد.
495.امام على عليه السلام: بى گمان،سهيم كردن رفيقان،از بزرگوارى ريشۀ خانوادگى است.
ص:307
8/4:حِفظُ الوُدِّ
496.الإمام عليّ عليه السلام: كُن لِلوُدِّ حافِظاً وإن لَم تَجِد مُحافِظاً. (1)
497.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِكرُهُ لَيَحفَظُ مَن يَحفَظُ صَديقَهُ. (2)
9/4:حُسنُ المُواجَهَةِ
498.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: القَ أخاكَ بِوَجهٍ مُنبَسِطٍ. (3)
499.الإمام الصادق عليه السلام: مَن قالَ لِأَخيهِ المُؤمِنِ:«مَرحَباً»،كَتَبَ اللّهُ تَعالى لَهُ مَرحَباً إلى يَومِ القِيامَةِ. (4)
500.الإمام عليّ عليه السلام: إذا لَقيتُم إخوانَكُم فَتَصافَحوا وأظهِروا لَهُمُ البَشاشَةَ وَالبِشرَ؛تَتَفَرَّقوا وما عَلَيكُم مِنَ الأوزارِ قَد ذَهَبَ. (5)
501.عنه عليه السلام: البَشاشَةُ فَخُّ المَوَدَّةِ. (6)
502.عنه عليه السلام: إنَّ اللّهَ عز و جل يُبغِضُ المُعَبِّسَ في وُجوهِ إخوانِهِ. (7)
ص:308
496.امام على عليه السلام: نگهبان دوستى باش؛هر چند نگهبانى [براى دوستى] نيابى (1).
497.امام على عليه السلام: بى شك،خداوندِ بِشْكوه ياد،پاسدارِ كسى است كه پاسدارِ دوستش باشد.
498.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برادرت را با روى گشاده،ملاقات كن.
499.امام صادق عليه السلام: هر كس به برادر مؤمن خود بگويد:«خوش آمدى!»،خداوند متعال تا روز قيامت براى او خوشامد مى نويسد.
500.امام على عليه السلام: هرگاه با برادرانتان برخورد نموديد،دست دهيد و خوش رويى و خوش برخوردى خود را براى آنان نمايان سازيد،كه [در اين صورت] از هم جدا مى شويد،در حالى كه گناهانتان،بى شك از ميان رفته است.
501.امام على عليه السلام: خوش رويى،دامِ دوستى است.
502.امام على عليه السلام: بى شك،خداوند عز و جل ترش رو در چهرۀ برادرانش را دشمن مى دارد.
ص:309
10/4:حُسنُ الذِّكرِ
503.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ؛حَيثُ يَغيبُ يَحفَظُهُ مِن وَرائِهِ،ويَكُفُّ عَنهُ ضَيعَتَهُ، وَالمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ. (1)
504.عنه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ مِرآةٌ لِأَ خيهِ المُؤمِنِ؛يَنصَحُهُ إذا غابَ عَنهُ،ويُميطُ (2)عَنهُ ما يَكرَهُ إذا شَهِدَ،ويُوَسِّعُ لَهُ فِي المَجلِسِ. (3)
505.الإمام الصادق عليه السلام: اذكُروا أخاكُم إذا غابَ عَنكُم بِأَحسَنِ ما تُحِبّونَ أن تُذكَروا بِهِ إذا غِبتُم عَنهُ. (4)
11/4:النَّصيحَةُ
506.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لِيَنصَحِ الرَّجُلُ مِنكُم أخاهُ كَنَصيحَتِهِ لِنَفسِهِ. (5)
507.عنه صلى الله عليه و آله: المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ؛لا يَدَعُ نَصيحَتَهُ عَلى كُلِّ حالٍ. (6)
ص:310
503.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن،برادر مؤمن است؛وقتى حاضر نباشد،در نبودنش [آبرو و حقّ] او را پاسدارى مى كند و املاك او را از تباهى باز مى دارد.مؤمن،آينۀ مؤمن است.
504.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن،آينۀ برادر مؤمن خود است؛وقتى حاضر نباشد،خير خواه اوست و آن گاه كه هست،آنچه را ناخوشايند است،از او باز مى دارد و در مجلس، براى او جا باز مى كند.
505.امام صادق عليه السلام: وقتى برادرتان نزد شما نبود،از او به بهترين شكلى ياد كنيد كه دوست مى داريد وقتى شما نزد او نيستيد،از شما آن گونه ياد شود.
506.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر يك از شما بايد براى برادرش خيرخواهى كند،همان گونه كه براى خودش خيرخواهى مى كند.
507.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: مؤمن،برادر مؤمن است؛در هر حالى از خيرخواهى براى او فروگذارى نمى كند.
ص:311
508.الإمام عليّ عليه السلام: ابذِل لِصَديقِكَ نُصحَكَ،ولِمَعارِفِكَ مَعونَتَكَ،ولِكافَّةِ (1)النّاسِ بِشرَكَ. (2)
509.عنه عليه السلام: النُّصحُ يُثمِرُ المَحَبَّةَ. (3)
510.عنه عليه السلام: المُؤمِنُ غَريزَتُهُ النُّصحُ. (4)
12/4:إهداءُ العَيبِ
511.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: خَيرُ إخوانِكُم مَن أهدى إلَيكُم عُيوبَكُم. (5)
512.الإمام عليّ عليه السلام: المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ؛لِأَنَّهُ يَتَأَمَّلُهُ فَيَسُدُّ فاقَتَهُ،ويُجمِلُ حالَتَهُ. (6)
513.عنه عليه السلام: ثَمَرَةُ الاُخُوَّةِ حِفظُ الغَيبِ،وإهداءُ العَيبِ. (7)
514.عنه عليه السلام: مَن أبانَ لَكَ عَيبَكَ فَهُوَ وَدودُكَ. (8)
515.الإمام الصادق عليه السلام: أحَبُّ إخواني إلَيَّ مَن أهدى إلَيَّ عُيوبي. (9)
13/4:الصَّفحُ عَنِ الزَّلّاتِ
516.الإمام عليّ عليه السلام: عَلَيكَ بِمُداراةِ النّاسِ،وإكرامِ العُلَماءِ،وَالصَّفحِ عَن زَلّاتِ الإِخوانِ؛فَقَد
ص:312
508.امام على عليه السلام: خيرخواهى ات را براى دوستت،يارى ات را براى آشنايانت و خوش رويى ات را براى همۀ مردم،نثار كن.
509.امام على عليه السلام: ثمرۀ خيرخواهى،محبّت است.
510.امام على عليه السلام: سرشت مؤمن،خيرخواهى است.
511.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بهترين برادرانِ شما،كسى است كه عيب هايتان را به شما هديه دهد.
512.امام على عليه السلام: مؤمن،آينۀ مؤمن است؛چرا كه در آن مى نِگرد و نيازش را برطرف مى كند و حالش را زيبا مى سازد.
513.امام على عليه السلام: ميوۀ برادرى،نگهداشت در پشتِ سر و هديه كردنِ عيب [در پيش رو] است.
514.امام على عليه السلام: هر كس عيب تو را برايت آشكار كرد،او دوست توست.
515.امام صادق عليه السلام: دوست داشتنى ترينِ دوستان من،كسى است كه عيب هايم را به من هديه دهد.
516.امام على عليه السلام: با مردم مدارا كن و دانشمندان را گرامى دار و
ص:313
أدَّبَكَ سَيِّدُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ بِقَولِهِ صلى الله عليه و آله:اُعفُ عَمَّن ظَلَمَكَ،وصِل مَن قَطَعَكَ،وأعطِ مَن حَرَمَكَ. (1)
517.عنه عليه السلام: احتَمِل زَلَّةَ وَلِيِّكَ لِوَقتِ وَثبَةِ عَدُوِّكَ. (2)
14/4:التَّجَنُّبُ مِنَ الطَّعنِ
518.الإمام الصادق عليه السلام: لا تَطعَنوا في عُيوبِ مَن أقبَلَ إلَيكُم بِمَوَدَّتِهِ،ولا توقِفوهُ عَلى سَيِّئَةٍ يَخضَعُ لَها؛فَإِنَّها لَيسَت مِن أخلاقِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ومِن أخلاقِ أولِيائِهِ. (3)
15/4:التَّجَنُّبُ عَنِ الإيذاءِ
519.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أذَلُّ النّاسِ مَن أهانَ النّاسَ. (4)
520.عنه صلى الله عليه و آله: مَن آذى مُؤمِناً فَقَد آذاني،ومَن آذاني فَقَد آذَى اللّهَ عز و جل،ومَن آذَى اللّهَ فَهُوَ مَلعونٌ فِي التَّوراةِ وَالإنجيلِ وَالزَّبورِ وَالفُرقانِ. (5)
521.عنه صلى الله عليه و آله -في بَيانِ حُقوقِ الجارِ-:إِذَا اشتَريتَ فاكِهَةً فَاهدِ لَهُ،فَإِن لَم تَفعَل فَأَدخِلها
ص:314
از لغزش هاى برادران درگذر.بى گمان،سرورِ نخستين و آخرين [محمّد صلى الله عليه و آله ]،تو را با اين سخنش تربيت كرده است:«كسى را كه به تو ستم كرده،ببخش و با كسى كه رابطه اش را با تو قطع كرده،ارتباط برقرار كن و به كسى كه تو را محروم كرده است، عطا كن».
517.امام على عليه السلام: لغزش دوستت را براى زمان يورش دشمنت،تحمّل كن.
518.امام صادق عليه السلام: به كسى كه با دوستى اش به شما رو آورده است،طعنه نزنيد و كار بدى را كه انجام داده،به رخُش نكشيد كه موجب سرافكندگى او گردد؛چرا كه اين،از اخلاق پيامبر خدا و از اخلاقِ دوستان او نيست.
519.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خوارترينِ مردم،كسى است كه مردم را ناچيز بشمارد.
520.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هر كس مؤمنى را بيازارد،مرا آزرده است و هر كس مرا بيازارد، بى شك،خداوند عز و جل را آزرده است و هر كس خدا را بيازارد،در تورات و انجيل و زبور و قرآن ،نفرين شده است.
521.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بيان حقوق همسايه-:هرگاه ميوه اى خريدى،به او (همسايه)
ص:315
سِرّاً،ولا يَخرُج بِها وَلَدُكَ لِيَغيظَ بِها وَلَدَهُ. (1)
522.الإمام الصادق عليه السلام: فازَ وَاللّهِ الأبرارُ،أتَدري مَن هُم؟هُمُ الَّذينَ لا يُؤذونَ الذَّرَّ (2). (3)
ص:316
هديه كن و اگر چنين نكردى،پنهانى وارد [خانه] كن،و نبايد فرزندانت با آن بيرون آمده، موجب ناراحتى فرزندان او گردند.
522.امام صادق عليه السلام: به خدا سوگند،نيكوكاران رستگارند.آيا مى دانى آنان چه كسانى هستند؟آنان،كسانى اند كه [حتّى] مورچه را نمى آزارند.
ص:317