کلام ارزشمند از منابر استاد دانشمند : اقسام ، آداب و آثار استغفار و آشتی با خدا

مشخصات کتاب

کلام ارزشمند از منابر استاد دانشمند : اقسام ، آداب و آثار استغفار و آشتی با خدا

سی جلسه ماه مبارک رمضان 1400

موضوع بحث: اقسام ، آداب و آثار استغفار و آشتی با خدا

هیئت جنت الرضاء علیه السلام

ناشر دیجیتالی: موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1400 ه ش

تعداد صفحات : 352 ص

ص: 1

پیشگفتار

سلام وعرض ادب خدمت همه جویندگان حقیقت و پویندگان علم و دین تقریبا حدود 2سال است مردم دنیا مبتلا شدند به یک ویروس دست ساز که معلوم نشد از کجاآمد و با چه سوء قصدی مردم عالم گرفتار این ویروس منحوس شدند. اکثر برنامه های علمی و مذهبی و تجمعات بشری ناب

ص: 1

اغوش گرفته و بوسه باران کنند!

ولی افسوس!! کرونا اجازه نمیداد !!

تمام دلها غمخانه شده بود. کمتر محله ای را میدیدیم که عزادار نبودند. مرگ ومیر در کشور ما به روزی بیش از 400 نفر رسیده بود .

ص: 2

غسال ها و مرده شورها بریده بودند! . طبیبان و پزشکان و پرستاران و کادر پزشتی ماها بود به خانه هایشان نمیتوانستند بروند. چقدر دکتر و پرستار و کادر پزشکی شهید سلامت شدند! گورستانها و آرامگاها پر میشداز جنازه های غسل نداده شده.

ص: 3

اوایل کرونا حتی بسیاری از مرده ها را غسل نداده و کفن نکرده در گورهای با عمق 3 یا 4 متری بدون تشییع و نماز میت و هیچ مراسمی و بسیار محدود و کاملا بارعایت پرتکل های بهداشتی دفن کردند. فراموش نمیکنم پدر یا مادری که از کرونا مرده بود و فرزندانش نیامدند جنازه مادر یا پدرشان را برای دفن کردن تحویل بگیرند.! دینا بهم ریخته بود.! کسی به کسی نبود! قشنگ قیامت را با چشمانت در دنیای ناسوتی بخوبی میتوانستی ببینی ! مادر از فرزند فاصله میگرفت.و فرزندان از والدینشان! دوست های صمیمی و عاشقان لیلی و مجنون تماما عشقشان را فراموشی سپرده بودند و درآن دوران دیگر کسی عاشق چیزی یا کسی نمیشد! اگر میپرسیدی معشوقت کجاست؟ با صد بهانه و آه وناله و بد وبیراه داد میزدکه برو بابا دلت خوشه عشق چیه ! عاشق کیه ! معشوق کجا بود! همه منکر همه چیز شده بودند!! باورتان میشودماسک ها و مواد ضد عفونی و مایحتاج بهداشتی و ضروری مردم توسط بعضی انسان نما اهتکار میشد تا بتوانند گران تر بفروشند!! کفتارصفتان جامعه سر وکله شان پیدا شده بود واز اینکه مردم می مردند و به وحشت افتاده بودند خوشحال بودند! هرچه احتیاج مردم بیشتر میشد خوشحالی این کفتار ها هم افزون میگشت ! درایران هم خیلی وضع روحی و روانی و حال و هوای مردم خوب نبود!

خیلی ها با تعطیلی مساجد ومصلی های نماز جمعه و بسته شدن حرم ها و اماکن مقدسه همچین ناراحت که نشدند هیچ خوشحال هم بودند!

ص: 4

اوائل تعطیلی اماکن مقدسه جرات نداشتند خوشحالی خودشان را بروز دهند ولی نم نم به صدا درامده و همچون شاغالان زوزه کشیدند و منکر همه چیز شدند! یادم نمیره کسی که دخترش را امام رضاعلیه السلام شفا داده بود و باقرار پزشکان کشور و حتی خارج از کشور معجزه ای رخ داده بود و به عنایت ویژه حضرت ثامن الحجج به بهبودی کامل رسیده بود منکر معجزه و زیارت و شفا و شفاعت و امامت و همه چیز شده بود!

وبا ژست روشن فکری آتش بیار معرکه بازار اشفته بی دینی شده بود ! امتحان سختی بود. یجورایی انگار همه آنچه در دل داشتند را باید بیرون میریختند و محتوای درونی خودشان را در ویترین گفتار به نمایش میگذاشتند! کسانی منکر همه چیز شده بودند که باورمان نمیشد ! حوزه های علمیه و علما و بخصوص خطبا تازه متوجه شده بودند در طول این چند قرن کاری برای تربیت ریشه ای و اصولی مردم به دستگاه اهل بیت علیهم السلام نکرده اند! و هرچه بوده ظاهری بوده و سطحی ! چطور یک ویروسی که میلیاردهاازآن ویروس را اگر یک جا جمع کنند به اندازه نوک سوزنی نمیشود تمام کوه هایی از ادعا ها و شعار ها را زیر و رو کرد و با خاک یکسانشان نمود؟! ویروس نبود کرونا ! بعقیده من زلزله اعتقادی و اخلاقی بود این ملعون ! ویروس نبود! یک خانه تکانی اعتقادی بود که براحتی و با تمام سرعت هر چه در دلها بود را بیرون ریخت و بسیاری را به ورطه بی خدایی و

ص: 5

ناامیدی کشاند! درایران هم مذهبیون و متدینین ما به چند دسته تقسیم شدند بعضی ها ! راه تفریط را پیش گرفته و با تعطیلی مطلق جلسات خیال خودشان و همه را راحت کرده و گفتند ما قاتل جان کسی نمیشویم! این همه سال روضه و جلسه دینی گرفتیم مگر چه اتفاقی افتاد؟! جالب بود. هم روضه ها را تعطیل کردند و هم روضه های خوانده شده را خنثی نمودند و بی ارزش و بی نتیجه نشان دادند ! برخی راه افراط را در پیش گرفتند و منکر مرگ ومیر و اصل ویروس شدند. که البته آبروریزی و خسارت این گروه هم کمتر از ویروس کرونا نبود! چه بسیاری که فحش ها و جسارت هایشان در دل و قلبشان انباشته شده بود و دنبال بهانه میگشتند تا نثار دین و مذهبی ها کنند. با این جماعت متحجر نافهم چنان فرصتی برایشان پیداشد که کوچک و بزرگ و ظالم ومظلوم را به باد فحش دهند . چه شبهاتی که بر علیه امامان معصوم و مراکز دینی مطرح نکرده و از داعشی ها بدتر تمام اعتقادات دینی مردم را سر بریدند! پیرزنی که 70 سال گریه کن امام حسین علیه السلام بود را به مرز انکار و کفر کشاندند! یادم نمیرود یه عده متحجر احمق یا مامور مخفی دشمن ! نمیدانم چه نامی را بگویم که روز قیامت مسول نباشم ولی این گروه از خوارج نهروان

بدترعمل کردند . در ورودی مجالس اهل بیت(علیهم السلام) بنر زده و برآن نوشته بودند لطفا بدون ماسک وارد شوید! وای از این بنر ها و اطلاعیه ها چقدرعکس و فیلمبرداری شد و در

ص: 6

فضاهای مجازی پخش شد و چه بسیارفحش و ناسزا بر دین و متدینین فراهم گشت!

ولی بعضی ها عاقلانه ترین راه را برگزیدند! نه مجالس اهل بیت(علیهم السلام) را تعطیل کردند و نه نسبت به پرتکل های بهداشتی بی توجهی نمودند!

با تمام وجود درمراکز بهداشتی حضور و با پرسنل کادر بهداشت و درمان همکاری تنگاتنگ داشتند و نیز با تمام توان و قدرت و عشق بپای احیای مجالس اهل بیت(علیهم السلام) ایستادند و بی خیال روضه و سیلی مادر نشدند! محدودیت های بهداشتی را کاملا رعایت کرده و مجالس جشن وعزاداری های مذهبی را بطور کامل و عالی برپا کردند! نه افراط کردند و نه تفریط ! نه تند رفتند و نه کند! نه کنسل کردند نه با تجمع بدون رعایت بهداشت بهانه بدست دشمن ندادند! آفرین براین گروهی که واقعا آبرو شدند برای مذهب و دین ! هیاتی ها و مومنین هم در بیمارستان ها فعالیت خوبی داشتند. برای گند زدایی شهرو سرکشی و کمک به مراکزکرونا و غسل و کفن و دفن کرونایی ها کمکهای جانانه کردند. چه بسیار از طلاب مظلومی که هم از خودی متلک میشنیدند وهم از دشمن! در بیمارستان ها و غسلخانه ها شبانه روز در میدان جهاد و مبارزه با کرونا فعالیت داشته و خیلی از انها نیز

کرونا گرفته و از دنیا رفتند!

ص: 7

البته خیلی هم از آمارطلاب شهید درراه سلامت صحبتی به میان نیامد! اگر پرستاری یا طبیبی کرونا میگرفت و به شهادت میرسید در فضاهای مجازی و تلویزیون بارها خبرش را منتشر و مکررا به خانواد های داغدارشان سرکشی شد ولی دریغ از یک نگاه به طلاب شهیدمظلوم !!. دریغ از یک مصاحبه با همسر داغدار طلبه ای که بخاطر کمک به کرونایی ها مبتلا و به شهادت رسیده بود! لعنت به ویروس کرونا که چه ها دیدیم!! و چه ها شنیدیم! بگذریم بحمدالله نم نم سفره این ویروس منحوس در حال جمع شدن است. رمضان سال 1400 در دوران کرونا فرا رسید و میبایست با رعایت پرتکل های بهداشتی مجلس آماده میگشت تا 30 شب میزبان مردم و جوانان متدین و روزه دارباشیم . هیات محترم جنت الرضای تهران تصمیم گرفت تا یک ماه مبارک رضان را در حسینیه مرحوم ایت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری برنامه اجرا کند. در انتخاب موضوع بحث بسیار مشورت شد تا خلاصه بعداز تفکر و نهایتا استخاره به این نتیجه رسیدم که موضوع ماه مبارک رمضان سال 1400 را درمورد آداب استغفار و آنچه در مورد آشتی با خدا باید بدانیم را مطرح کنم.

سین برنامه شبهای ماه رمضان اینگونه بسته شد

رسم خوبی که ما درهیات محترم جنت الرضا (علیه السلام) سنت کرده ایم این است که شروع مجلسمان را با قرائت یکی از ادعیه که غالبا حدیث کساء

ص: 8

ست آغاز کنیم. و مفتخریم که سالهاست قرائت شریف ادعیه را درخدمت برادران محترم سماواتیان که همگی از ذاکران و مناجات خوانان با اخلاص اهل بیت(علیهم السلام) در تهرانند میباشیم . بعداز قرائت حدیث کساء . یک ربع تلاوت قران کریم توسط یکی از قاریان ممتاز کشور واساتید بزرگ قرانی قرائت میشود . از افتخارات دیگر هیات جنت الرضا این است که سالهای متمادیست از تلاوت زیبای استاد محترم جنا ب اقای دکتر پور زرگری تهران بهرمند میشویم . بعداز تلاوت ایات قران کریم. بدلیل اینکه نام مبارک هیات مان مزین به نام مقدس و زیبای حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه الاف التحیه والثناست . زیارت مخصوصه حضرت رضا(علیه السلام) را با نوای گرم ذاکر محبوب و با اخلاص اهل بیت(علیهم السلام) مرحوم حاج اقارضا انصاریان رحمه الله علیه زمزمه میکنیم تا تمامی مستمعین عزیز روی به مشهد مقدس ایستاده و درحالیکه دستهای ادب بر سینه و قلب نهاده اند با شور و معنویت خاصی زیارت مخصوصه را زمزمه کنند بعداز زیارت مخصوصه حضرت رضا (علیه السلام) نوبت به منبر وسخنرانی میرسد . احساس میشود همه روح و قلب تمامی مستمعین از هر نظر آماده است برای شنیدن معارف دینی و مطالب معرفتی .

وعده ما شب هشتم هرماه قمری در هیات جنت الرضای تهران.یاعلی

ص: 9

مدد

جلسه اول : (25/01/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم نَحمَدُکَ اللهُمَّ یا مَن نَوَّرَ قُلُوبَنا بأنوارِ المَحَبَّةِ العَلَوِیَّة وَ أکْمَلَ لَنا دِینَنا بِالوِلایةِ المُرتَضَویَّة وَ أتَمَّ نِعمَتَهُ عَلَینا بِالهِدایةِ الحَیدَریّة وَ نُصَلّي وَ نُسَلِّمُ عَلی الخاتِمِ لِما سَبَقَ وَ الفاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَ المُعْلِنِ الحَقَّ بِالحَقِّ و الدافِعِ جَیشاتِ الأباطِیل، وَ الدامِغِ صَولاتِ الأضالِیل حَبیبِکَ وَ حَبیبِنا أبي القاسمِ محمّد صلّی الله علیه و علی أهلِ بَیتِه الأطیَبین الأئمةِ الهُداةِ المَعصومینَ أهلِ الذِکرِ وَ اُولِی الأمْرِ وَ اُمَناءِ رَبِّ العالمینَ و لا سِیَّما النورِ عَلَی النورِ في طَخْیاءِ الدَیجُورِ وَ الإمامِ المَنصورِ وَ السِراجِ المَستورِ مَهدِيِّ هذهِ الاُمَّةِ وَ خاتَمِ الأئمّةِ إمامِ زَمانِنا الحُجةِ بنِ الحسنِ العسکري عجّل اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشریفَ وَلَعنَةُ اللهِ عَلی مَن لَمْ یُقِرَّبولایتِهِم أوعَدَّ نَفسَه في عِدادِهِم أوقاسَ غیرَهُم بِهِم أبَدَالآبِدینَ وَدَهْرَالداهِرینَ . بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

عرض سلام و ادب دارم خدمت همه شما مستمعین عزیز و از خداوند متعال میخواهم تمامی عبادات و طاعات و اعمال همه شما مورد قبول حضرتش قرار گیرد . بجهت تعجیل در فرج موفورالسرور حضرت بقیه الله الاعظم صلواتی ختم بفرمائید:اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

ص: 10

مقدمه بحث :

بسیای از مومنین دوست دارند تا بیشتر با اذکار معنوی آشناتر شده و درخواست دارند ذکری یا ختمی یا دعایی را به ما معرفی کنید تا بخوانیم و ازگرفتاریهایمان بکاهیم .

درابتدا برآن شدم که شما را با روایاتی در مورد آداب واذکار و آثار و فوائد نماز و توجه به خداوند مهربان آشناترتان نمایم

1- مبادا زمستان یا تابستان درعبادات ما تاثیر منفی بگذارد . از فصل های سال به بهترین نحو بهره برداری معنوی کنید (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين/ج 2/ص317)

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {الشِّتَاءُ رَبِيعُ الْمُؤْمِنِ يَطُولُ فِيهِ لَيْلُهُ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى قِيَامِهِ وَ يَقْصُرُ فِيهِ نَهَارُهُ فَيَسْتَعِينُ بِهِ عَلَى صِيَامِهِ}زمستان بهار مؤمن است، شبش بلند است و كمك عبادتست، روزش كوتاه است و كمك روزه است

2- نماز را اول بخوانیم همانطورکه داروهایمان را طبق سفارش طبیب سر وقت میخوریم تا بهتر اثرکند

(مكارم الأخلاق/ص301) قال الصادق(علیه السلام){فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْأَخِيرِخَيْرٌلِلْمُؤْمِنِ مِنْ وُلْدِهِ وَمَالِه} ارزش و فضيلت نماز اوّل وقت براى

ص: 11

مؤمن از همه مال و فرزندش بيشتر است

(روضة الواعظين/ج 2/ص317) قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) {صَلَاةٌ فَرِيضَةٌ خَيْرٌ مِنْ عِشْرِينَ حِجَّةً وَ حِجَّةٌ خَيْرٌ مِنْ بَيْتٍ مَمْلُوءٍ مِنَ الذَّهَبِ يُتَصَدَّقُ بِهِ حَتَّى يَفْنَى}حضرت فرمودند: گزاردن نماز واجب بهتر از بيست حج است و هر حجى بهتر از خانه يى انباشته از طلاست كه صدقه داده شود تا تمام گردد.

(روضة الواعظين /ج 2/ص317)قال الصَّادِقُ(علیه السلام){إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةً فَرِيضَةً فَصَلِّهَا لِوَقْتِهَا صَلَاةَ مُوَدِّعٍ تَخَافُ أَلَّا تَعُودَ إِلَيْهَا أَبَداً ثُمَّ اصْرِفْ بِبَصَرِكَ إِلَى مَوْضِعِ سُجُودِكَ فَلَوْ تَعْلَمُ مَنْ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ لَأَحْسَنْتَ صَلَاتَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاهُ.}امام صادق (علیه السلام) فرمود:چون نماز واجب مى گزارى آن را در اول وقت انجام بده آنچنان كه گويى آخرين نماز تو است و بيم آن دارى كه ديگر هرگز موفق به آن نشوى و چشم به موضع سجده خود داشته باش. واگر بدانى چه كسى سمت راست و چپ تو ايستاده است(فرشتگان) نمازت را بهتر خواهى گزارد و بدان كه در آن حال در پيشگاه خدايى هستى كه تو را مى بيند و تو او را مى بينى.

(مجموعة ورام/ج 1/ص164) وَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {عَنِ الطَّمَعِ فِيمَا رَوَاهُ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عِظْنِي وَ أَوْجِزْ فَقَالَ إِذَا صَلَّيْتَ فَصَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ وَ لَا تُحَدِّثَنَّ بِحَدِيثٍ تَعْتَذِرُ مِنْهُ غَداً وَ اجْمَعِ الْإِيَاسَ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس} رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روايتى كه

ابو ايوب انصارى نقل مى كند و از طمع نهى فرموده است، مى گويد: مرد عربى خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، عرض كرد: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مرا به سخنى كوتاه موعظه كن! پيامبر فرمود: وقتى كه نماز مى خوانى نماز وداع بخوان،

ص: 12

و هرگز سخنى را مگو كه بعدها از آن معذرت خواهى كنى،و از آنچه دست مردم است، نوميد باش .

(دعائم الإسلام/ج 1/134) وَ عَنْ الباقر(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ:{ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ إِذَا كَانَ فِي الصَّلَاةِ} امام باقر فرمودند : نزدیک ترین عبد به خداوند زمانی است که به نماز مایستد.

(هداية الأمة إلى أحكام الأئمة/ج3/167) كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) إِلَى رَجُلٍإِذَا صَلَّيْتَ فَأَطِلِ السُّجُودَ}امام کاظم (علیه السلام) برای کسی نوشتند . هرگاه نماز خواندی سجده هایت را طولانی کن

(عدة الداعي و نجاح الساعي/277/ص277) وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) قَالَ: {إِذَا صَلَّيْتَ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا صَعِدَتْ وَلَهَا نُورٌشَعْشَعَانِيٌّ تُفَتَّحُ لَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِحَتَّى تَنْتَهِيَ إِلَى الْعَرْشِ فَتَشْفَعَ لِصَاحِبِهَا وَ تَقُولَ حَفِظَكَ اللَّهُ كَمَاحَفِظْتَنِي وَ إِذَاصَلَّيْتَ فِي غَيْرِوَقْتِهَاصَعِدَتْ مُظْلِمَةً تُغْلَقُ دُونَهَاأَبْوَابُ السَّمَاءِ ثُمَّ تُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ وَ يُضْرَبُ بِهَا وَجْهَ صَاحِبِهَا فَتَقُولُ ضَيَّعَكَ اللَّهُ كَمَا ضَيَّعْتَنِي }از نبى اكرم روايت شده است که فرمود: هر گاه كه نماز در وقتش خوانده شود بطرف آسمان بالا رود در حالتى كه نورى ميدرخشد براى نماز گذار، درهاى آسمان باز شود تا اينكه بعرش برسد سپس براى نماز- گذار شفاعت ميكند و ميگويد چنان كه مرا نگهدارى كردى خدا ترا نگهدارى كند ولى هر گاه در خارج از وقت مختصش نماز را بخواند بآسمان بالا رود در حالت ظلمت و تاريكى و درهاى آسمان برويش

ص: 13

بسته شود بعد پيچيده مى شود مانند لباس كهنه و نماز بصورت صاحبش زده مى شود سپس ميگويد ضايع كردى مرا خدا ترا ضايع كند

(فلاح السائل و نجاح المسائل/177/161) ابْنَ عَلِيٍّ الْكُوفِيَّ يَحْكِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي خَادِمُ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) {أَنَّهُ كَانَ لَهُ(علیه السلام) دَعَوَاتٌ يَدْعُو بِهِنَّ فِي عَقِيبِ كُلِّ صَلَاةٍ مَفْرُوضَةٍ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عَلِّمْنِي دَعَوَاتِكَ هَذِهِ الَّتِي تَدْعُو بِهَا فَقَالَ(علیه السلام)إِذَاصَلَّيْتَ الظُّهْرَ فَقُلْ(بِاللَّهِ اعْتَصَمْتُ وَ بِاللَّهِ أَثِقُ وَعَلَيْهِ أَتَوَكَّلُ)عَشْرَمَرَّاتٍ ثُمَّ قُلِ (اللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِي فَأَنْتَ أَعْظَمُ وَ إِنْ كَبُرَتَفْرِيطِي فَأَنْتَ أَكْبَرُ وَ إِنْ دَامَ بُخْلِي فَأَنْتَ أَجْوَدُ اللَّهُمَّ اغْفِرْلِي عَظِيمَ ذُنُوبِي بِعَظِيمِ عَفْوِكَ وَكَبِيرَتَفْرِيطِي بِظَاهِرِ كَرَمِكَ وَاقْمَعْ بُخْلِي بِفَضْلِ جُودِكَ اللَّهُمَّ مَابِنَامِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ لَاإِلَهَ إِلَّاأَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ }و از ديگر تعقيبات مهمّ، اقتدا به حضرت صادق جعفر بن محمّد (علیه السلام) در دعاهايى است كه آن بزرگوار در تعقيب نمازهاى واجب مى خواند، چنان كه خادم آن حضرت مى گويد :كه آن بزرگوار (علیه السلام) درتعقيب نمازهاى واجب دعاهايى را مى خواند.به حضرت عرض كردم: اى پسر رسول خدا،دعاهايى را كه مى خوانى به من بياموز، فرمود:وقتى نمازظهر راخواندى سه باردرتعقيب نماز بگو:(بِاللَّهِ اعْتَصَمْتُ وَ بِاللَّهِ أَثِقُ وَ عَلَيْهِ أَتَوَكَّلُ)تنها به خداپناه برده،وچنگ زدم،وفقط به اواعتماد دارم،وتنها براوتوكّل

نمودم.سپس بگو:(اللَّهُمَّ إِنْ عَظُمَتْ ذُنُوبِي فَأَنْتَ أَعْظَمُ وَ إِنْ كَبُرَ تَفْرِيطِي فَأَنْتَ أَكْبَرُ وَ إِنْ دَامَ بُخْلِي فَأَنْتَ أَجْوَدُ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي عَظِيمَ ذُنُوبِي بِعَظِيمِ عَفْوِكَ وَكَبِيرَ تَفْرِيطِي بِظَاهِرِكَرَمِكَ وَ اقْمَعْ بُخْلِي بِفَضْلِ جُودِكَ اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ) خداوندا،اگرگناهانم

ص: 14

بزرگ است،توبزرگترى، واگركوتاهى وتقصيرم بزرگ است، تو بزرگترى، واگربخل وتنگ چشمى ام پيوسته است، توبخشنده ترى. خدايا، گناهان بزرگم رابه عفو و گذشت عظيمت، وكوتاهى بزرگ مرا به كرم آشكارت بيامرز، وبخلم رابا فزونى بخششت بركن.خدايا،هر نعمتى كه داريم ازتوست،معبودى جز تونيست،از توطلب آمرزش نموده وبه سوى توتوبه مى كنم

(كامل الزيارات/146) حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبَانٍ الْأَزْرَقِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: {مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) وَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاكٍ}فرمود: محبوب ترين اعمال نزد حق تعالى زيارت قبر حضرت حسين (علیه السلام)بوده و برترين اعمال نزد او جلّ و على ادخال سرور و شادى بر مؤمن است و نزديك ترين بنده به خدا، بنده اى است كه در حال سجود بدرگاه الهى گريان باشد.

(مكارم الأخلاق/ص389)رُوِيَ عَنِ الْعَالِمِ(علیه السلام)أَنَّهُ قَالَ: { لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِكُلِّ دَاءٍ دُعَاءٌ فَإِذَا أُلْهِمَ الْمَرِيضُ الدُّعَاءَ فَقَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِي شِفَائِهِ وَ قَالَ أَفْضَلُ الدُّعَاءِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ

عَلَيْهِمْ ثُمَّ الدُّعَاءُ لِلْإِخْوَانِ ثُمَّ الدُّعَاءُ لِنَفْسِكَ فِيمَا أَحْبَبْتَ وَ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذَا سَجَدَ وَ قَالَ الدُّعَاءُ أَفْضَلُ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ لِأَنَّ

ص: 15

اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ(فرقان/77){قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ ..}وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُؤَخِّرُ إِجَابَةَ الْمُؤْمِنِ شَوْقاً إِلَى دُعَائِهِ وَ يَقُولُ صَوْتٌ أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ وَ يُعَجِّلُ إِجَابَةَ الْمُنَافِقِ وَيَقُولُ صَوْتٌ أَكْرَهُ سَمَاعَهُ}از امام (علیه السلام): هر دردى را درمانى است، از حضرت توضيح خواستند؟ فرمود: هر دردى را دعائى است، و اگر مريض ملهم شد كه دعا كند خداوند فرمان شفايش را صادر ميكند. و فرمود: بهترين دعا 1- (صلوات بر محمّد و آل محمّد ) است 2- بعد دعا براى برادران دينى 3- بعد دعا براى خود، و نزديكترين حالات بنده به خدا حال سجده است، و فرمود: دعا از قرائت قرآن برتر است زيرا خداوند عزّ و جل ميگويد: (فرقان/77) بگو اگر دعاى شما نباشد خداوند من بشما اعتنا نخواهد كرد) و خداوند عزّ و جل از آنجا كه به شنيدن دعاى مؤمن شائق است در استجابت آن تأخير ميكند و ميگويد: اين صدا را دوست دارم كه بشنوم، و در استجابت دعاى منافق تعجيل مى نمايد و ميفرمايد: اين صدائى است كه از شنيدن آن اكراه دارم.

(تحصين في صفات العارفين/ص20) عَمْرِو بْنِ نُفَيْلٍ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ(صلی الله علیه و آله) يَقُولُ وَ أَقْبَلَ عَلَى أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) { يَا أُسَامَةُ عَلَيْكَ

بِطَرِيقِ الْحَقِّ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَخْتَلِجَ دُونَهُ بِزَهْرَةِ رَغَبَاتِ الدُّنْيَا وَ غَضَارَةِ نَعِيمِهَا وَ بَائِدِ سُرُورِهَا وَ زَائِلِ عَيْشِهَا فَقَالَ أُسَامَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَيْسَرُ مَا يُقْطَعُ بِهِ ذَلِكَ الطَّرِيقُ قَالَ السَّهَرُ الدَّائِمُ وَ الظَّمَأُ فِي الْهَوَاجِرِ وَ كَفُّ النَّفْسِ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ تَرْكُ اتِّبَاعِ الْهَوَى وَ اجْتِنَابُ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا يَا أُسَامَةُ عَلَيْكَ بِالصَّوْمِ

ص: 16

فَإِنَّهُ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ وَ لَيْسَ شَيْ ءٌ أَطْيَبَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِيحِ فَمِ صَائِمٍ تَرَكَ الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ آثَرَ اللَّهَ عَلَى مَا سِوَاهُ وَ ابْتَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ يَأْتِيَكَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ كَبِدُكَ ظَمْآنُ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ تَنَالُ بِذَلِكَ أَشْرَفَ الْمَنَازِلِ وَ تَحُلُّ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ يَا أُسَامَةُ عَلَيْكَ بِالسُّجُودِ فَإِنَّهُ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا كَانَ سَاجِداً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ سَجَدَ لِلَّهِ سَجْدَةً إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ بِهَا دَرَجَةً وَ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ بَاهَى بِهِ مَلَائِكَتَهُ يَا أُسَامَةُ عَلَيْكَ بِالصَّلَاةِ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ أَعْمَالِ الْعِبَادِ لِأَنَّ الصَّلَاةَ رَأْسُ الدِّينِ}سعید بن زید بن عمر و بن نقیل روایت کرده است که گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حالی که رو به اسامة بن زید کرده بود شنیدم که می فرمود: ای اسامة! بر تو باد به راه حق، و بپرهیز از این که به خاطر شگفتی و شکوفایی رغبت های دنیا و تازگی نعمت ها و شادی زودگذر و عیش ناپایدار آن راهی غیر حق پویی!. اسامه گفت: ای رسول خدا، آسانترین وسیله که بدان این طریق پیموده شود چیست؟ فرمود: شب زنده داری همیشگی، و تشنگی در گرما، و خودداری از شهوات، و ترک پیروی از امیال نفسانی، و پرهیز از ابناء دنیا. ای اسامه! بر تو باد به روزه داشتن، که آن موجب تقرب به درگاه خداوند

است، و نزد خداوند چیزی خوشبوتر از بوی دهان روزه دار نیست که طعام و شراب را به خاطر پروردگار عالمیان ترک نموده، و خدا را بر هر چه

ص: 17

غیر اوست برگزیده، و با ثمن دنیا آخرت را خریداری نموده است. پس اگر بتوانی که در حال گرسنگی و تشنگی جگر، مرگ به سراغت آید چنین کن که با این کار به منازل شریف دست یابی و با نیکان و شهیدان و صالحان همگام خواهی بود.

ای اسامه! بر تو باد به سجود، که نزدیکترین حالات بنده به پروردگار خود گاهی است که در سجده باشد. و بنده ای برای خدا سجده نکند جز این که خداوند به سبب آن حسنه ای برای وی بنویسد و گناهی از وی محو کند و یک درجه او را بالا ببرد و با روی خود به او روی کند و با او به فرشتگان خود مباهات نماید.

یا اسامة! علیک بالصلاة، فانها من افضل اعمال العباد لان الصلاة رأس الدین و عموده و ذورة سنامه) ای اسامه! بر تو باد به نماز، که آن را از برترین اعمال بندگان است. زیرا نماز سرّ دین و ستون و اوج بلندی آن است.

ای اسامه! از نفرین بندگان خدا بر حذر باش، آنان که بدن ها را نحیف ساخته و با غم ها هم آغوش اند، و گوشت ها را لاغر و چربی ها را آب و کبدها را تشنه و پوست ها را با بادهای گرم سوزانده اند، تا آن جا که چشمهاشان از شوق به خداوند یگاءِنَّهُ قهار تار گردیده است؛ زیرا چون خداوند به آنان ظر کند با آنان به فرشتگان مباهات نماید و با رحمت خود آنان را بپوشاند؛ خداوند به سبب آنان حرکات مضطرب و آشوبگر و فتنه ها را برطرف سازد.

سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به اندازه ای گریست که صدای گریه اش بلند و فریاد ناله اش شدید شد، و مردم ترسیدند که با او سخن گویند و

ص: 18

پنداشتند که گریه حضرت به خاطر امر تازه ای است که از آسمان آمده است. بعد سر مبارک برداشت و آهی دردمنداءِنَّهُ کشید و فرمود: آه، آه، بدا به این امت که مطیعان خدا از دست آنان چه می کشند! تنها به این دلیل که فرمان خدا را برده اند، چگونه مطرود و مضروب می شوند و مورد تکذیب قرار می گیرند، و این امت آنان را به همین خاطر خوار و ذلیل می سازند. آگاه باشید که قیامت برپا نشود تا این که مردم کسانی را که از خدا فرمان می برند دشمن دارند و کسانی را که خدا را نافرمانی می کنند دوست بدارند.

(عُدة الداعي/ ص174) امام صادق (علیه السلام){إِنَّ أَقْرَبَ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ الرَّبِّ وَ هُوَ سَاجِدٌ يَبْكِي}فرمود: نزديكترين حالات بنده به پروردگارش اين است كه به سجده رود و در آن حال، گريه كند

3- باید بدانیم تفاوت نماز اول وقت با اخر وقت مانند تفاوت بین دنیا آخرت است :

(مكارم الأخلاق/ص301)قال الصادق(علیه السلام){فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْأَخِيرِكَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا}فرمودند:برترى نماز اول وقت بر نماز آخر وقت مثل برترى آخرت بر دنيا است

4- سعی کنیم نماهایمان را با تدبر و دقت بیشتری بخوانیم

ص: 19

(مكارم الأخلاق/ص300) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) { رَكْعَتَانِ خَفِيفَتَانِ فِي تَدَبُّرٍ خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَة}فرمود: دو ركعت مختصر با تدبّر بهتر است از يك شب تا صبح نماز خواندن با غفلت بى حضور قلب

5- اگر نمازهایمان را با حضور قلب و توجه کامل بخوانیم خطاب به مامیشود که آمرزیده شده ای.

(مكارم الأخلاق/ص300)قال الصادق(علیه السلام) {مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ يَعْلَمُ مَا يَقُولُ فِيهِمَا انْصَرَفَ وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذَنْبٌ إِلَّا غَفَرَ لَه}فرمود: هر كه دو ركعت نماز گزارد و در نماز حضور قلب داشته باشد و متوجه باشد كه چه مى گويد، از نماز كه فارغ شود براى او گناهى نيامرزيده نماند

6- اگرنماز اول وقت و با توجه بخوانیم از زمین وآسمان ندامیرسد که اگربدانی با چه کسی مناجات میکنی هرگزگناه نخواهی کرد: (مكارم الأخلاق/ص300)قال الصادق(علیه السلام) {قَالَ لِلْمُصَلِّي ثَلَاثُ خِصَالٍ إِذَا قَامَ فِي صَلَاتِهِ يَتَنَاثَرُ الْبِرُّ عَلَيْهِ مِنْ أَعْنَانِ السَّمَاءِ إِلَى مَفْرَقِ رَأْسِهِ وَ تَحُفُّ بِهِ الْمَلَائِكَةُ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ وَ مَلَكٌ يُنَادِي أَيُّهَا الْمُصَلِّي لَوْ تَعْلَمُ مَنْ تُنَاجِي مَا انْفَتَلْت}فرمود: براى نمازگزار سه چيز است: چون به نماز ايستد خوبيها از اطراف آسمان بر سرش فرود آيد، و ملائكه از زمين تا فراز آسمانها پر ميشوند و ملكى فرياد ميكند: اى نمازگزار اگر بدانى كه با چه كسى مناجات ميكنى هرگز غفلت نخواهى كرد .

ص: 20

7- هنگامى كه بنده مؤمن براى انجام نماز بپا مى خيزد، خداوند به سوى او نظر رحمت مى كند (فلاح السائل و نجاح المسائل/ص160) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {إِذَا قَامَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِلَى صَلَاتِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَوْ قَالَ أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ حَتَّى يَنْصَرِفَ وَ أَظَلَّتْهُ الرَّحْمَةُ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَى أُفُقِ السَّمَاءِ وَ الْمَلَائِكَةُ تَحُفُّهُ مِنْ حَوْلِهِ إِلَى أُفُقِ السَّمَاءِ وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً قَائِماً عَلَى رَأْسِهِ يَقُولُ أَيُّهَا الْمُصَلِّي لَوْ تَعْلَمُ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ وَ مَنْ تُنَاجِي مَا الْتَفَتَّ وَ لَا زِلْتَ مِنْ مَوْضِعِكَ أَبَداً} رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامى كه بنده مؤمن براى انجام نماز بپا مى خيزد، خداوند به سوى او نظر رحمت مى كند (يا خداوند به او توجّه مى نمايد) تا اينكه نماز را به پايان ببرد، و رحمت از بالاى سرش تا كرانه آسمان بر او سايه مى افكند، و فرشتگان از گرداگرديا ازبالاى سراو تا كرانه آسمان او را در برمى گيرندوخداوند فرشته اى را بر او مى گمارد كه روى سرش بايستاد و بگويد: اى نمازگزار، اگر مى دانستى كه چه كسى به تو مى نگرد و با چه كسى مناجات مى كنى، هرگز روى خود را بر نمى گرداندى، و هيچ گاه از جايت تكان نمى خوردى .

8- چون نمازت را خواندی چهره خويش روى خاك یا روى زمين قرار بده (كافي/ج 2/ص123) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى

مُوسَى ع أَنْ يَا مُوسَى أَتَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي قَالَ يَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ

ص: 21

عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ يَا مُوسَى إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرَابِ أَوْ قَالَ عَلَى الْأَرْض}امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداى عز و جل بموسى (علیه السلام) وحى فرمود كه: اى موسى! آيا ميدانى چرا از ميان همه مخلوقم ترا براى سخن گفتن با خود برگزيدم؟ عرضكردم: پروردگارا براى چه بود؟ خداى تبارك و تعالى باو وحى كرد كه: اى موسى من بندگانم را زير و رو كردم (بررسى كامل نمودم) در ميان آنها كسى را از تو فروتن در برابر خود نديدم. اى موسى! تو چون نماز ميگزارى چهره خويش روى خاك یا روى زمين مينهى!.

9- بعداز هر نماز صبحی که خواندی 7 مرتبه این ذکر را تکرار کن. تا 70 بلا از تو دور گردد (أصول كافي/ج 4/ص304) حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: چون نماز صبح و مغرب را خواندى هفت بار بگو: (بسم اللَّه الرحمن الرحيم: لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم) زيرا همانا هر كس آن را بگويد ديوانگى و خوره و پيسى و هفتاد نوع (ديگر) از انواع بلا باو نرسد.

چون نماز مغرب ونماز صبح را خواندى با كسى سخن مگو و صد بار بگو: (بسم اللَّه الرحمن الرحيم،لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم) تا 100 نوع بلا را خداوند از تو دور نماید : (كافي/ج 2/ص531) قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) {إِذَا صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ فَلَا تَبْسُطْ رِجْلَكَ وَ لَا تُكَلِّمْ أَحَداً حَتَّى تَقُولَ مِائَةَ مَرَّةٍ(

ص: 22

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِي الْغَدَاة}حضرت ابو الحسن (علیه السلام)(حضرت كاظم يا حضرت رضا عليهما السلام) فرمود: چون نماز مغرب ونماز صبح را خواندى پايت را نكش و با كسى سخن مگوتا صد بار بگوئى: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم) پس هركه آن را گويدخداوند از او صد نوع از انواع بلا دفع كند كه از آن انواع است: پيسى و خوره و (بلائى كه از) شيطان و سلطان (رسد).

10- بعداز نماز مغربت دست برصورت و پیشانی خود بکش و این دعا را سه مرتبه بخوان

(كافي/ج 2/ص549) عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {إِذَا صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ فَأَمِرَّ يَدَكَ عَلَى جَبْهَتِكَ وَ قُلْ (بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ .الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّي الْهَمَّ وَ الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ) ثَلَاثَ مَرَّات}امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر گاه نماز مغرب را خواندى، دست بر پيشانى خود بكش و سه بار این ذکر را بگوید

چون نماز مغرب را خواندى بنشین برسجاده ات و با كسى سخن مگو تا صد بار این ذکررابگوئى (عدة الداعي و نجاح الساعي/277/ص277) سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ قَالَ قَالَ أَبُو

الْحَسَنِ(علیه السلام) { إِذَا صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ فَلَا تَبْسُطْ رِجْلَكَ وَ لَا تُكَلِّمْ أَحَداً حَتَّى تَقُولَ مِائَةَ مَرَّةٍ- ( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ

ص: 23

الْعَظِيمِ) مِائَةَ مَرَّةٍ فِي الْمَغْرِبِ وَ مِائَةَ مَرَّةٍ فِي الْغَدَاةِ فَمَنْ قَالَهَا دُفِعَ عَنْهُ مِائَةٌ مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَدْنَى نَوْعٍ مِنْهَا الْبَرَصُ وَ الْجُذَامُ وَ الشَّيْطَانُ وَ السُّلْطَانُ}حضرت علی(علیه السلام) یا (حضرت كاظم(علیه السلام) يا حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: چون نماز مغرب را خواندى بنشین برسجاده ات و با كسى سخن مگو تا صد بار بگوئى(بسم اللّه الرحمن الرحيم، لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم) و صد بار هم پس از نماز صبح بگو، پس هر كه آن را گويد خداوند از او صد نوع از انواع بلا دفع كند كه از آن انواع است: پيسى و خوره و (بلائى كه از) شيطان و سلطان(رسد).

نماز مغربت را خواندی 8رکعت نماز بخوان و بعداز هر دو رکعت نمازی تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) را بگو و بعداز هر دو رکعت نمازت بعداز تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) این دعا را بخوان (بحار/ج 94/359) فَمِنْهَا فِي تَهْذِيبِ الْأَحْكَامِ وَ غَيْرِهِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) {إِذَا صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ وَ نَوَافِلَهَا فَصَلِّ الثَّمَانِيَ رَكَعَاتٍ الَّتِي بَعْدَ الْمَغْرِبِ فَإِذَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ فَسَبِّحْ تَسْبِيحَ الزَّهْرَاءِ ع بَعْدَ كُلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ قُلِ( اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَيْسَ قَبْلَكَ شَيْ ءٌ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَيْسَ بَعْدَكَ شَيْ ءٌ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ شَيْ ءٌ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَيْسَ دُونَكَ شَيْ ءٌ وَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَدْخِلْنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَخْرِجْنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ}زمانی که نماز مغربت را خواندی 8رکعت نماز بخوان و بعداز هر دو رکعت نمازی تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) را بگو و بعداز هر دو رکعت نمازت بعداز تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) این دعا را بخوان .

نماز مغربت را که خواندی دستهایت را بلند کن و این دعا را بخوان و

ص: 24

سپس 100 مرتبه بگو(اتوب الی الله وانت ساجد) و سپس حاجتت را بخواه که مستجاب میشود : (كافي/ج 4/ص167) قال الصادق(علیه السلام) {وَ إِذَا صَلَّيْتَ الثَّلَاثَ الْمَغْرِبِ فَارْفَعْ يَدَيْكَ وَ قُلْ ( يَا ذَا الْمَنِّ يَا ذَا الطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ يَا مُصْطَفِياً مُحَمَّداً وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ أَحْصَيْتَهُ عَلَيَّ وَ نَسِيتُهُ وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتَابِكَ وَ تَخِرُّ سَاجِداً ) وَ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ ( أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ) وَ تَسْأَلُ حَوَائِجَك} امام صادق(علیه السلام) فرمودند : هرگاه نماز مغربت را خواندی دستانت را بلند کن و بگو (يَا ذَا الْمَنِّ يَا ذَا الطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ يَا مُصْطَفِياً مُحَمَّداً وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ أَحْصَيْتَهُ عَلَيَّ وَ نَسِيتُهُ وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتَابِكَ وَ تَخِرُّ سَاجِداً ) و100 مرتبه بگو ( أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ) و سپس حوائجت را بخواه .

11- اگر جایی از بدنت درد میکند بعداز نماز یک دست بر مهرنمازت و دست دیگررا برمحل درد بگذار و این ذکر را بخوان (كافي/ج 2/ص567) عَنْ حُسَيْنٍ الْخُرَاسَانِيِّ وَ كَانَ خَبَّازاً قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَجَعاً بِي فَقَالَ إِذَا صَلَّيْتَ فَضَعْ يَدَكَ مَوْضِعَ سُجُودِكَ ثُمَّ قُلْ { بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) اشْفِنِي يَا شَافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سُقْماً شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ}

حسين خراسانى نانوا گويد: از دردى كه داشتم بحضرت صادق (علیه السلام) شكايت كردم، فرمود: چون نماز خواندى پس بجاى سجده ات دست بگذار

ص: 25

و این ذکر را بگو.

اگر بدرد چشم مبتلا هستی بعداز نمازصبح و مغرب این دعا را بخوان : (كافي/ج 2/ص549) عَنْ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: { كُنْتُ كَثِيراً مَا أَشْتَكِي عَيْنِي فَشَكَوْتُ ذَلِكَ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُكَ دُعَاءً لِدُنْيَاكَ وَ آخِرَتِكَ وَ بَلَاغاً لِوَجَعِ عَيْنَيْكَ قُلْتُ بَلَى قَالَ تَقُولُ فِي دُبُرِ الْفَجْرِ وَ دُبُرِ الْمَغْرِبِ (اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلِ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ الْإِخْلَاصَ فِي عَمَلِي وَ السَّلَامَةَ فِي نَفْسِي وَ السَّعَةَ فِي رِزْقِي وَ الشُّكْرَ لَكَ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي} محمد جُعفى از پدرش حديث كند كه گفت: من بسيار بدرد چشم مبتلا ميشدم پس از اين درد بحضرت صادق(علیه السلام) شكايت كردم فرمود: آيا دعائى بتو نياموزم كه براى دنيا و آخرتت (سودمند باشد) و درد چشم تو را كفايت كند؟ عرضكردم: چرا: فرمود: پس از نماز صبح و نماز مغرب این ذکر را بگو.

اگر بیماری سخت و طاقت فرسایی داری بعداز هر نماز واجبی دستهایت را بلند کن و این دعا را بخوان وبعداز خواندن این دعا با دست راست بر سر خود بکش واین دعا را بخوان :(طب الأئمة/74) قال الصَّادِقُ(علیه السلام) {إِذَا صَلَّيْتَ الْفَرِيضَةَ فَابْسُطْ يَدَيْكَ جَمِيعاً إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قُلْ بِخُشُوعٍ وَ اسْتِكَانَةٍ أَعُوذُ بِجَلَالِكَ وَ قُدْرَتِكَ وَ بَهَائِكَ وَ سُلْطَانِكَ مِمَّا أَجِدُ يَا

غَوْثِي يَا اللَّهُ يَا غَوْثِي يَا رَسُولَ اللَّهِ يَا غَوْثِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَوْثِي يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَغِثْنِي أَغِثْنِي ثُمَّ امْسَحْ بِيَدِكَ الْيُمْنَى عَلَى هَامَتِكَ وَ تَقُولُ يَا مَنْ سَكَنَ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ سَكِّنْ مَا بِي بِقُوَّتِكَ وَ قُدْرَتِكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَكِّنْ مَا بِي} مفضل بن عمر نقل کرد،

ص: 26

شخصی از برادرانمان نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و شکایت همسرش از نگاه و چشم و شکم و ناف و درد سر و شقیقه به خدمت حضرت آورد و گفت: ای فرزند رسول خدا، شب ها تا به صبح بیدار است و تمام شب را از درد فریاد می زند و ما از گریه و فریاد او خسته شدیم، پس با دعایی بر ما و او منت نهید.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر گاه نماز واجب را خواندی دستانت را رو به آسمان بگشای و با خشوع و خواری بگو پناه می برم به جلال و جمال و قدرت و نور و پادشاهی ات از دردی که دارم ای فریادرس من ای خدا ای فریادرس من ای رسول خدا ای فریاد رس من ای امیر مؤمنان ای فریاد رس من ای فاطمه دختر رسول خدا به فریاد من برس به فریاد من برس سپس با دست راست بر سر خود بکش و بگو ای کسی که آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست به تو آرام گرفتند، به قدرت و نیروی خود درد مرا آرام کن بر محمد و خاندان وی درود فرست و درد مرا آرام کن.

اگر بیماری داری بعداز نماز ظهر 10 مرتبه بگو یالله (طب الأئمة/121/في النظرة و العين و البطن)مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) {أَنَّهُ اشْتَكَى بَعْضُ وُلْدِهِ فَدَنَا مِنْهُ فَقَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ كَيْفَ تَجِدُكَ، قَالَ أَجِدُنِي وَجِعاً قَالَ قُلْ إِذَا صَلَّيْتَ الظُّهْرَ ( يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ) عَشْرَ مَرَّاتٍ. فَإِنَّهُ لَا يَقُولُهَا مَكْرُوبٌ إِلَّا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَبَّيْكَ عَبْدِي مَا حَاجَتُكَ؟ روایت است:

زمانی که یکی از فرزندان محمد بن علی علیهما السلام از دردمی نالید، ایشان به او نزدیک شدندو اورا بوسیدند، سپس فرمودند: ای فرزندم،

ص: 27

حالت چطور است؟ جواب داد: درد دارم. امام (علیه السلام) فرمودند: بعد از نماز ظهر ده بار بگو: یا الله یا الله، به درستی که هر گرفتاری چنین کند، خداوند بلندمرتبه می فرماید: اجابت کردم ای بنده من، حاجتت چیست؟ 12- برای دفع شر دشمن و رها شدن مال از بلوکه شدن بعداز نمازهایت درحال سجده این ذکر را یگ نفس بگو : (كافي/ج 3/ص328) عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ(علیه السلام)عَلِّمْنِي دُعَاءً فَإِنِّي قَدْ بُلِيتُ بِشَيْ ءٍ وَ كَانَ قَدْ حُبِسَ بِبَغْدَادَ حَيْثُ اتُّهِمَ بِأَمْوَالِهِمْ فَكَتَبَ إِلَيْهِ إِذَا صَلَّيْتَ فَأَطِلِ السُّجُودَ. ثُمَّ قُلْ{ يَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ}حَتَّى تَنْقَطِعَ النَّفَسُ ثُمَّ قُلْ {يَا مَنْ لَا يَزِيدُهُ كَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً } حَتَّى تَنْقَطِعَ نَفَسُكَ ثُمَّ قُلْ { يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ أَنْتَ أَنْتَ أَنْتَ الَّذِي انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْكَ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ } قَالَ زِيَادٌ فَدَعَوْتُ بِهِ فَفَرَّجَ اللَّهُ عَنِّي وَ خَلَّى سَبِيلِي } زیادقندی میگوید نامه ای نوشتم به حضرت کاظم (علیه السلام) که مولای من به من تعلیم دهید دعایی را . زیرا مبتلا شده ام به یک گرفتاری بزرگی محبوس کرده اند اموالم را در بغدا بخاطر تهمتی که به من زده شده است . حضرت کاظم (علیه السلام) درجواب نامه نوشتند هرگارنماز خواندی سجدهایت را طولانی کن و در حال سجده این ذکر را تا قطع نفس بگو (يَا أَحَدَ مَنْ لَا أَحَدَ لَهُ)(یعنی

جدایی نیفتد بین گفتن این ذکر. پشت سرهم یک نفس بگو) یعد از این ذکر دوباره تا قطع نفس این ذکرا بگو (يَا مَنْ لَا يَزِيدُهُ كَثْرَةُ الدُّعَاءِ إِلَّا جُوداً وَ كَرَماً) یعد از این ذکر دوباره تا قطع نفس این ذکرا بگو (يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ أَنْتَ أَنْتَ أَنْتَ الَّذِي انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْكَ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ) زیاد قندی میگوید من طبق فرمایش و دستور امام کاظم(علیه السلام) عمل کردم

ص: 28

خداوندگشایشی درکارم بوجود اورد و راهم باز شد و حاجتم روا گشت

13- بعداز نماز عصرت 77 مرتبه استغفار کن تا خدا 77 گناهات را بیامرزد (أمالي/طوسي/ص507)حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ الصَّيْرَفِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام)، قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله): يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَلِّمْنِي عَمَلًا لَا يُحَالُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجَنَّةِ. قَالَ(صلی الله علیه و آله) لَا تَغْضَبْ،وَ لَا تَسْأَلِ النَّاسَ شَيْئاً وَ ارْضَ لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِكَ. فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، زِدْنِي.قَالَ(صلی الله علیه و آله) إِذَا صَلَّيْتَ الْعَصْرَ ( فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ) سَبْعاً وَ سَبْعِينَ مَرَّةً يَحُطُّ عَنْكَ عَمَلَ سَبْعٍ وَ سَبْعِينَ سَنَةً. قَالَ: مَا لِي سَبْعٌ وَسَبْعُونَ سَنَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) فَاجْعَلْهَا لَكَ وَ لِأَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ لِقَرَابَتِكَ}ازحضرت امير المؤمنين (علیه السلام) روايت شده كه

مردى به پيامبر (صلی الله علیه و آله) عرضكرد كه اى رسول خدا بمن كردار شايسته اى بياموز كه ميان آن كردار و بهشت فاصله اى نباشد. فرمود:1-خشم مكن2-وچيزى ازكسى نخواه3-هرچه رابراى خودمى پسندى براى مردم همان رابپسند. عرضكرد: اى رسول خدا بيشتر

بفرما فرمود: هرگاه نمازعصرراخواندى 77 مرتبه طلب آمرزش ازخداكن كه 77 گناه ازتو بريزد

ص: 29

عرضكرد: من هفتاد و هفت گناه ندارم . فرمود قرار ده آن را براى خود و پدرت عرضكرد براى من و پدرم هفتاد و هفت گناه نيست. فرمود: براى خود و پدر و مادرت قرار ده عرضكرد براى من و پدر و مادرم اين قدر گناه نيست فرمود: براى خودت و آنها و فاميلت قرار ده.

جلسه دوم ( 26/01/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للهِ الذي نَوَّرَ قُلُوبَنا بِشُعاعِ أنوارِ المَحَبّةِ العَلَویة و جَعَلَنا مِنَ المُتَمَسّکینَ بِالولایةِ المُرتضویّة الذي فَرَضَ اللهُ مَوَدَّتَهُ عَلَی العَرَبیةِ و العَجَمِیّةِ و الصلاةُ و السلامُ عَلی مُبَلّغِ الرسالاتِ الإلهیّةِ سیّدِنا و نبیِّنا و حبیبِ قلوبِنا و طَبیبِ نُفُوسِنا و شَفیعِ ذُنوبِنا أبِي القاسمِ محمّد صلّی اللهُ علیه و علی آله القُرَشیّة و اللّعنُ المُؤَبَّدُ عَلی مُخالِفیهِم و مُنکري فَضائِلِهم و مَناقِبِهم و غاصِبي حُقوقِهم إلی یومِ القیامةِ اللهُمَّ صلِّ علی سیّدِنا و سَنَدِنا و صاحِبِنا بالحَقّ بقیةِ اللهِ الأعظمِ الحجةِ بنِ الحسنِ العسکری عجّل اللهُ تعالی فرجَه و سَهَّلَ مَخرَجَه و جَعَلَنا و إیّاکُم مِن أحسنِ أصحابِه و أنصاره و الراضِینَ بِفِعلِهِ و قَولِهِ و المُؤتَمِرینَ بِأوامِرِه و أظهِرْ به الحَقَّ و أمِتْ به الجَورَ وَ اسْتنقِذْ به عِبادَک المُؤمِنینَ مِنَ الذُلِّ وَ انْعَشْ به البلادَ و اقْتُلْ به جَبابِرَةَ الکَفَرَةِ وَ رُئُوسَ الضَّلالةِ و صلِّ علیه و علی آبائِهِ المَعصُومینَ و علی اُمِّه نَرجِسَ صلواتُکَ علیهم أجمعینَ

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ

ص: 30

علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

مقدمه :

بعد ازمطالعه دقیق و آشنایی با این احادیث زیبا درمورد آداب و اذکار بعداز نماز های واجب

به آیات و روایات و احادیثی میپردازیم که درمورد آثار و آداب و فوائد استغفار میباشد تا انشاء الله مانیز با عمل به این دستوربسیار مهم الهی جزء مستفغرین باشیم.

فوائد واثار استغفار در قران کریم

(نوح/10) {فَقُلْتُ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً-يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً - وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً} پس به آنها گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است* تا باران هاى پربركت آسمان را پى درپى بر شما بفرستد و خداى متعال شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد كند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد

آثاراستغفار در آیه شریفه (نوح/10):

1- آمرزش گناهان 2- نزول باران و اشک چشم 3- پربرکت وازدیاداموال 4- ازدیاد و برکت اولاد 5- برکت باغات و آبادانی و پرآبی وشادابی شهر وکشور

اهميت استغفار

ص: 31

دوچیز عالم مِلکی را نگاه داشته و میدارد 1- وجود ولی خدا (صلی الله علیه و آله) 2- استغفار : (أنفال/33) {وَمَاكانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}

خدا بر آن نيست كه آنان را در حالى كه تو در ميان آنان به سر مى برى، عذاب كند و تا ايشان طلب آمرزش مى كنند، خدا عذاب كننده آنان نخواهد بود

بهترین ساعت استغفار: (بین الطلوعین) صبحگاهان وقبل ازغروب وسحراست

(ذاريات/18) {وَ بِالْأَسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ } وسحرگاهان از خدا درخواست آمرزش مى كردند

بهترین روش استغفار: تضرع بصورت مخفیانه است (أعراف/205) {وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلينَ} و پروردگارت را در دل خود بامدادان و شامگاهان از روى فروتنى و زارى و بيم و ترس به صدايى آرام وآهسته ياد كن و نسبت به ذكر خدا از بى خبران مباش

1- مقرّبين هم استغفار مي كنند

استغفارحضرت آدم (علیه السلام) (اعراف/23) {قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ}

استغفارحضرت نوح(علیه السلام)

ص: 32

(نوح/28){قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِك أَنْ أَسْئَلَك ما لَيسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكنْ مِنَ الْخاسِرِينَ} (هود/47) {رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَي وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيتِي مُومِناً وَ لِلْمُومِنِينَ وَ الْمُومِناتِ}

استغفارحضرت ابراهيم (علیه السلام) (ابراهیم/41) {رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَي وَ لِلْمُومِنِينَ يوْمَ يقُومُ الْحِسابُ}

استغفار حضرت موسي(علیه السلام) (اعراف/151) {قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لأَِخِي}

فرمان خدا به رسول الله (صلی الله علیه و آله) (مومنون/118) {وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيرُ الرّاحِمِينَ} (نساء/106) {وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ إِنَّ اللّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً}

(نصر/3) {فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوّاباً}

(محمد/19) {فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِك وَ لِلْمُومِنِينَ وَ الْمُومِناتِ}

استغفار حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) (كافى/ج2/ص504)- (وسائل الشيعة/ج7/ص180)

قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):كانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)يسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كلِّ يوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ يتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعِينَ مَرَّةً أَنَّهُ كانَ يسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ يتُوبُ إِلَيهِ مِنْ غَيرِ ذَنْبٍ}

استغفار انبيا ومؤمنين: (آل عمران/146-147) {وَ كأَينْ مِنْ نَبِي قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيونَ كثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللّهُ يحِبُّ الصّابِرِينَ وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا

ص: 33

ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ}

2- سختي وبلا به خاطر استغفار كردن (بحار/ج64/ص229) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَيراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ يذَكرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ فَينْسِيهِ الِاسْتِغْفَارَ وَ يتَمَادَى بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ (اعراف/182) {سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيثُ لا يَعْلَمُون} {بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِي}

3- فراموشي استغفار، نشانه شقاوت است (بحار/ج6/ص34) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {إِنَّ الْكافِرَ لَيَنْسَى ذَنْبَهُ لِئَلَّا يسْتَغْفِرَ اللَّهَ} (بحار/ج64/ص229) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَيراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ يذَكرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ فَيَنْسِيهِ الِاسْتِغْفَارَ وَ يتَمَادَى بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ(اعراف/182){سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيثُ لا يعْلَمُون}{بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِي}

4- فقط براي مؤمنين استغفار كن(بحار/ج71/ص67) قال الکاظم (علیه السلام){ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ أَبَوَاهُ كافِرَانِ هَلْ يصْلُحُ لَهُ أَنْ يسْتَغْفِرَ لَهُمَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ إِنْ كانَ فَارَقَهُمَا صَغِيراً لَا يَدْرِي أَسْلَمَا أَمْ لَا فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ عَرَفَ كُفْرَهُمَا فَلَا يَسْتَغْفِرْ لَهُمَا وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلْيَدْعُ لَهُمَا}ازامام كاظم(علیه السلام)سؤال شدكه آيا براى پدر ومادركافرمى شوداستغفار كرد؟ حضرت فرمود: اگر زمانی که بچه بودی والدینت فوت شدند و

ص: 34

نمیدانی که مسلمان بوده اند یا کافر. استغفار برای انان مانعی ندارد ولی اگر یقین داری و مى دانى كافر بوده اند (فَلا يَستَغفِر لَهُمَا...)

5- بهترين چيزها براي انسان : (بحار/ج6/ص294) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) {خَيرُ مَا يُخَلِّفُهُ الرَّجُلُ بَعْدَهُ ثَلَاثَةٌ وَلَدٌ بَارٌّ يسْتَغْفِرُ لَهُ وَ سُنَّةُ خَيرٍ يَقْتَدَى بِهِ فِيهَا وَ صَدَقَةٌ تَجْرِي مِنْ بَعْدِهِ}خداوند خیر هرکسی را بخواهد بعداز مرگش سه چیز را صدقه جاریه برا یاو قرار میدهد 1- فرزند صالح وابرومندی که برای او استغفار کند2- سنت حسنه ای که بیادگار گذاشته است 3- وصدقه ای که بعداز مرگش نیز جاری و واصل باشد

6- دعاي ملائكه برای استغفار کنندگان است: (غافر/70) {الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يومِنُونَ بِهِ وَ يسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كلَّ شَيءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَك وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ}فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مى طلبند، و مى گويند:پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اى،پس آنان را كه توبه كرده اندوراه تو را پيروى نموده اند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار

ص: 35

2- سيماي استغفار

1- دواي گناهان استغفار است (مستدرك الوسائل/ج11/ص333) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){ لِكُلِّ شَيءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ} (كافى/ج2/ص439) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {أَ لَا أُنَبِّئُكمْ بِدَائِكمْ مِنْ دَوَائِكمْ دَاوكمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاوكمُ الِاسْتِغْفَارُ}

2- جامع ترين دعاها استغفار است قال أبو عبد الله(علیه السلام) {إنَّ مِن أَجمَعَ الدُّّعاء اَلاِستِغفَار} (بحار/ج90/ص283) 3

- وسيله نجات استغفار است قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){عَلَيكَ بِالاِستِغفَارِ فَإِنَّهُ المُنجَاة} (بحار/ج66/ص403)

قال امير المومنين(علیه السلام) {لا شَفيعَ أَنجَحَ مِنَ الاستغفار} (غررالحكم/ص195)

4- هیچ عطر و بوی خوشی همانند استغفار نیست(أمالى طوسى/ص372) قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام){َعَطَّرُوا بِالِاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ}

5- اسلحه گناه كار استغفار است (غررالحكم/ص195) قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام) {سِلَاحُ الْمُذْنِبِ الِاسْتِغْفَارُ}

6- صدايي كه خدا دوست دارد نوای استغفار است(مستدرك الوسائل/ج12/ص146) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يحِبُّ ثَلَاثَةَ أَصْوَاتٍ صَوْتَ الدِّيك وَ صَوْتَ قَارِئِ الْقُرْآنِ وَ صَوْتَ الَّذِينَ يسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَار}

7- یکی ازالطاف خدا تعلیم استغفار به انسان بود

ص: 36

(إرشادالقلوب/ج1/ص184)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {أَكثِرُوا الِاسْتِغْفَارَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُعَلِّمْكُمُ الِاسْتِغْفَارَ إِلَّا وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يغْفِرَ لَكمْ}

(تحف العقول/41)َ قَالَ رسول اله (صلی الله علیه و آله) { مَنْ أُعْطِيَ أَرْبَعاً لَمْ يُحْرَمْ أَرْبَعاً مَنْ أُعْطِيَ الِاسْتِغْفَارَ لَمْ يُحْرَمِ الْمَغْفِرَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ الشُّكْرَ لَمْ يُحْرَمِ الزِّيَادَةَ وَ مَنْ أُعْطِيَ التَّوْبَةَ لَمْ يُحْرَمِ الْقَبُولَ وَ مَنْ أُعْطِيَ الدُّعَاءَ لَمْ يُحْرَمِ الْإِجَابَةَ}به هر كس چهار چيز دادند از چهار چيز ديگر محرومش نساختند:

به كسى كه آمرزش جويى داده شد از مغفرت الهى بى بهره نماند، به هر كه توفيق شكرگزارى داده شد از فزونى نعمت دريغ نشود، به هر كه راه توبه را نشان دادند از پذيرش توبه اش كوتاهى نشود و به هر كه اجازه دعا داده شد از اجابت آن دريغ نگردد (كافى/ج2/ص437) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {إِنَّ الْمُومِنَ لَيُذَكِّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَإِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ}مومن اگربعداز 20 سال بیاد گناهش بیفتد استغفار میکندو خدا میامرزد ولی کافر فراموش میکند گناهش را بعداز ساعتی که گذشت

8- صدرنشينان بهشت مستغفرین: قَالَ علی(علیه السلام){الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيينَ}(نهج/حكمت 41)

9- ازصفات متقين استغفار کردن است (ذاريات/18-15) {إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنّاتٍ وَ عُيونٍ آخِذِينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِك مُحْسِنِينَ

ص: 37

كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيلِ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالأَْسْحارِ هُمْ يسْتَغْفِرُونَ} آنچه را پروردگارشان به آنان عطا كرده دريافت مى كنند؛ زيرا كه آنان پيش از اين همواره نيكوكار بودند. آنان اندكى از شب را مى خوابيدند بيشتر آن را به عبادت و بندگى مى گذراندند و سحرگاهان از خدا درخواست آمرزش مى كردند.

10- بهترين وسيله استغفاراست قَالَ علی(علیه السلام) {نِعْمَ الْوَسِيلَةُ الِاسْتِغْفَارُ} (غررالحكم/ص195)

11- بهترين دعا استغفار است قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){خَيرُ الدُّعَاءِ الِاسْتِغْفَارُ} (کافى/ج2/ص504)

12- بهترين عبادت استغفار قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {خَيرُ الْعِبَادَةِ الِاسْتِغْفَارُ}(كافى/ج2/ص517)

ص: 38

جلسه سوم ( 27/01/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

درجلسات قبل اشاره کردیم به عظمت و فوائد و آثار استغفار و معرفی اسامی گناه و اشاره به لیست گناهان کبیره ای که مادر و مصدر گناهان

ص: 39

بسیاری هستند .

امشب با این مقدمه بحث را ادامه میدهیم

در روایات اهل بیت و از0اساتید اخلاق درمورد شرح و عظمت استغفار چندین مثال را میتوان اشاره داشت تا بهتر به این مقوله مهم رسید و اصل بحث را انطور که شاید و باید است درک کرد.

استغفارفقط یک دعا نیست.بلکه یک حرکت مقدس است که میتوان درموضوع هجرت هم به ان اشاره کرد.

در الفاظی که به معنای جابجایی و سفر است چند لغت وجود دارد که خیلی ها فکر میکنند از نظر معنا تفاوتی ندارند درحالیکه میتوان به جرات گفت در ادبیات عرب اصلا ما مترادف نداریم . اگر برخی از محققین به این نتیجه رسیده اند که دو لغت و واژه هم معنا هستند اشتباه کرده ااست چون دسترسی به مردم کوچهوبازار عرب و دهات نشین ها و به اصلاح خودشان عرب بدو را دسترسی نداشته اند تا از انان تحقیق کامل کنند که چرا بریا یک معنادو لفظ امده است.؟ انوقت عربهای سالخورده قدیمی آگاه توضیح خواهندداد که این دولفظ به ظاهر مترادفند ولی دواقع فرقهای کوچکی بینشان وجود دارد که بسیاری ان تفاوت معنایی را خبر ندارند. مثلا هم و غم. همه یک معنا میکنند. درحالی که هَمّ به غصه ای گفته میشود که در دل ادمی است ولی نمیتواند برای کسی بگوید ولی غَم به غصه ای گفته میشود کهدردل نهان است ولی صاحب غصهاگر کسی مطمئنرا بیابد برای او درد و دل خواهد کرد و بابیان غصه کمی به خود آرامش خواهد داد.

درمورد حرکت و جابجایی هم همینطور است

ص: 40

(سفر) به مسافرتی گفته میشود که طرف فقط قصد کار و شغلی را دارد

(سیر) به مسافرتی که به نیت تفریح میرود

(رحل و راحل) به مسافری گفته میشود که قصد برگشت ندارد . ازوطنش کوچ میکند برای همیشه

(هجرت ) به یک سفر معنوی مقدس در مسیر مشخص شده توسط پروردگار عالم بجهت رشد و ترقی و تعالی خود و جامعه میباشد. اگرقران تاکیدبه هجرت وجهاد میکند.بیشتر هدفش جهاد با نفس و هجرت از بدی ها به خوبی هاست (بقرة/218){إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ}

(أنفال/72) {إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ} مسلماً كسانى كه ايمان آوردند، و هجرت كردند، و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد نمودند، و كسانى كه مهاجران را پناه و جا دادند و يارى كردند، اينانند كه يار و دوست يكديگرند. و كسانى كه ايمان آوردند و هجرت نكردند شما را از دوستى آنان هيچ سودى نيست تازمانى كه هجرت كنند؛ و اگر در امور دين از شما يارى طلبند، بر شماست كه آنان را يارى دهيد مگر آنكه يارى دادن شما به زيان گروهى باشد كه

ص: 41

ميان شما و آنان پيمان ترك جنگ برقرار است؛ و خدا به آنچه انجام مى دهيد، بيناست

استغفار یک قلعه امن است.

اگر کسی دربیابانی تنها گرفتارگرگ شودوبجای اینکه سریعا خودش را به قلعه امن برساند بایستد و فقط بلند بلند نام قلعه را صدا بزند ومداوم بگوید : قلعه امن. قلعه امن. قلعه امن.! آیا از شرّ گرگ در امان خواهند ماند؟ هرگز ! استغفار همانند قلعه ای امنی میماند که سریعا باید به آن پناهند شد. پس استغفار یک حرکت است . نه سکون. یک عمل است نه فقط یک دعا.

استغفار همچون آبی گواراست

آب اگربرروی آتش ریخته شودخاموش کننده است . کاری که آب بر روی آتش میکند استغفار هم با گناهان ما چنین خواهد کرد. (مستدرك الوسائل/ج 12/124)

وَ عَنْهُ الرضا (علیه السلام) { طُوبَى لِلْعَبْدِ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ غَيْرُهُ فَإِنَّمَا مَثَلُ الِاسْتِغْفَارِ عَقِيبَ الذَّنْبِ مَثَلُ الْمَاءِ يُصَبُّ عَلَى النَّارِ فَيُطْفِئُهَا}خوشا بحال ان بنده ای که استغفار میکند از گناهانی که هیچ

کس جز خدا و خودش ازآن خبر ندارد . پس بدرستیکه استغفار پشت سر گناه مثل آبی میماند که برآتش ریخته شود و با اصابت بر آتش خاموش گردد.

استغفار به مثال ریزش برگ خشک درخت در فصل پاییز است

انسان در طول تاریخ تکلیف عمر خود چند فصل را باید پشت سر بگذراند.

ص: 42

فصل بهار که همان جوانی است

فصل تابستان که ایام کاملی است

فصل پاییز که قبل از کهنسالی است

فصل زمستان که همان ایام پیری و کهولت است.

اگر انسان در مسیر خدا باشد دقیقا در فصل بهار معنوی زندگی میکند. ولی وقتی دچار خطا و اشتباه و گناه و عصیان و نسیان میگردد.فصل پاییزش شروع میشود. برای اسنکه دوباره همچون بهار برگ و بو ومیوه و زیبایی و ثمر بدهد باید با استغفار برگ های خشک شده از معصیت را ازخودجدا سازد. وهیچ چیزی همچون استغفار نمیتواند ادمی را چنین از گناهان جدا سازدو پاک نماید

(كافي/ج 2/504) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَاسِرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ:{مَثَلُ الِاسْتِغْفَارِ مَثَلُ وَرَقٍ عَلَى شَجَرَةٍ تُحَرَّكُ فَيَتَنَاثَرُ وَ الْمُسْتَغْفِرُمِنْ ذَنْبٍ وَيَفْعَلُهُ كَالْمُسْتَهْزِئِ بِرَبِّهِ}حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: مثل استغفار و ريختن گناهان بسبب آن چون برگى است بر درختى كه (در فصل پائيز آن درخت) بجنبد و آن برگ بريزد، و كسى كه از گناهى استغفار كند و باز آن را انجام دهد مانند كسى است كه پروردگار خود را مسخره كن.

آثار استغفار

الف : آثار دنيوي

1- حل مشكلات

ص: 43

(بحار/ج90/ص283) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّيَّانِ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع أَسْأَلُهُ أَنْ يُعَلِّمَنِي دُعَاءً لِلشَّدَائِدِ وَ النَّوَازِلِ وَ الْمُهِمَّاتِ وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يَخُصَّنِي كَمَا خَصَّ آبَاؤُهُ مَوَالِيَهُمْ فَكَتَبَ إِلَيَّ الْزَمِ الِاسْتِغْفَارَ }

عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ صَبِيحٍ أَنَّ رَجُلًا أَتَى الْحَسَنَ (علیه السلام) فَشَكا إِلَيهِ الْجُدُوبَةَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ: (وسایل الشیعه/ج7/ص177) {اسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكا إِلَيهِ الْفَقْرَ فَقَالَ لَهُ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ وَ أَتَاهُ آخَرُ فَقَالَ لَهُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يرْزُقَنِي ابْناً فَقَالَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فَقُلْنَا لَهُ أَتَاك رِجَالٌ يشْكونَ أَبْوَاباً وَ يسْأَلُونَ أَنْوَاعاً فَأَمَرْتَهُمْ كلَّهُمْ بِالِاسْتِغْفَارِ فَقَالَ مَا قُلْتُ ذَلِك مِنْ ذَاتِ نَفْسِي إِنَّمَا اعْتَبَرْتُ فِيهِ قَوْلَ اللَّهِ(نوح/12-10)(اسْتَغْفِرُوا رَبَّكمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً يرْسِلِ السَّماءَ عَلَيكمْ مِدْراراً وَيمْدِدْكمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَيجْعَلْ لَكمْ جَنّاتٍ وَ يجْعَلْ لَكمْ أَنْهاراًوَيمْدِدْكمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَيجْعَلْ لَكمْ جَنّاتٍ وَيجْعَلْ لَكمْ أَنْهاراً}

2- تواضع (مستدرك الوسائل/ج5/ص402)قَال عَلىُّ ِ بْنِ الْحُسَينِ(علیه السلام)

{مَنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيهِ فَلَيسَ بِمُسْتَكبِرٍ وَ لَا جَبَّارٍ}

3- جلادهنده قلب قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){ إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً كصَدَإِ النُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَارِ} (بحار/ج90/ص284)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){لَيغَانُ عَلَى قَلْبِي حَتَّى أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْيوْمِ سَبْعِينَ مَرَّةً} (بحار/ج90/ص282)

ص: 44

4- علاج تنگ دستي (بحار/ج74/ص271)قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام) {إِذَا أَبْطَأَتِ الْأَرْزَاقُ عَلَيك فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ يوَسِّعْ عَلَيك فِيهَا} و هر گاه روزيت دير رسيد از خداوند طلب مغفرت كن تا در آن گشايش دهد.

(بحار/ج90/ص190)قال رسول الله(صلی الله علیه و آله){ مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَلْيَحْمَدِ اللَّهَ- وَ مَنِ اسْتَبْطَأَ الرِّزْقَ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ- وَ مَنْ حَزَنَهُ أَمْرٌ فَلْيَقُلْ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ} هر كس كه خدا به او نعمتى داده بايد سپاسگزارى كند و هر كس روزى او كم شود بايد استغفار كند. و هر كس از حادثه اى اندوهگين شود، بايد بگويد لا حول و لا قوة الّا باللَّه (نهج البلاغه/خطبه143)قال علی(علیه السلام) {قَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الِاسْتِغْفَارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ} خدای متعال استغفاررا سبب فراوانی روزی و جلب محبت ومهربانی مردم قرار داده است

5- اميدوار به رحمت خدا (كافى/ج2/ص434)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَال { يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ ذُنُوبُ الْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغْفُورَةٌ لَهُ فَلْيَعْمَلِ الْمُؤْمِنُ لِمَا يَسْتَأْنِفُ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّهَا لَيْسَتْ إِلَّا لِأَهْلِ الْإِيمَانِ قُلْتُ فَإِنْ عَادَ بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ عَادَ فِي التَّوْبَةِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ أَ تَرَى الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَنْدَمُ عَلَى ذَنْبِهِ وَ يَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَ يَتُوبُ ثُمَّ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ فَعَلَ ذَلِكَ مِرَاراً يُذْنِبُ ثُمَّ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ كُلَّمَا

ص: 45

عَادَ الْمُؤْمِنُ بِالاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ عَادَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ ... وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ فَإِيَّاكَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه}امام باقر (علیه السلام) فرمود: گناه مؤمن بعد از توبه و ندامت بخشودنى است. بعد از توبه و مغفرت، مؤمن بايد عمل نيك خود را از سر بگيرد. اين را بدان كه توبه و مغفرت ويژه اهل ايمان است. من گفتم: اگر توبه خود را بشكند و مرتكب خطاب شود و باز پشيمان شود و تائب گردد، توبه جديد او قابل پذيرش هست؟ ابو جعفر باقر گفت: تصور مى كنى كه بنده مؤمن از خطاى خود پشيمانى گيرد و با طلب مغفرت و پوزش راه آشتى بجويد و خداوند توبه او را نپذيرد؟ من گفتم: اگر بارها و بارها توبه خود را بشكند و باز توبه كند، چه صورت خواهد داشت؟ ابو جعفر گفت: هر بار كه بنده مؤمن توبه كند و طلب مغفرت نمايد، خداوند هم توبه او را مى پذيرد و او را مى بخشايد. همانا كه خداوند بخشايشگرى مهربان است. توبه را مى پذيرد و از گناهان كوچك درمى گذرد. مبادا كه مردم را از رحمت و مهر الهى مأيوس كنى!!

6- برطرف شدن غم ها(كافى/ج8/ص93)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {مَنْ ظَهَرَتْ عَلَيهِ النِّعْمَةُ فَلْيكثِرْ ذِكرَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَنْ كثُرَتْ هُمُومُهُ فَعَلَيهِ بِالِاسْتِغْفَارِ}

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {مَنْ أَكثَرَ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كلِّ هَمٍّ فَرَجاً} (بحار/ج90/ص284)

7- غلبه برشيطان (وسائل الشيعة/ج16/ص81) مُحَمَّدٍ الدَّيلَمِي فِي الْإِرْشَادِ قَالَ { كانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) يسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كلِّ يوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً يقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيهِ وَ كذَلِك أَهْلُ بَيتِهِ (علیه السلام) وَ صَالِحُ أَصْحَابِهِ يقُولُ اللَّهُ تَعَالَى(هود/90)ِ

ص: 46

(وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيه) قَالَ وَ قَالَ رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُذْنِبُ فَمَا أَقُولُ إِذَا تُبْتُ؟ قَالَ( اسْتَغْفِرِ اللَّهَ) فَقَالَ إِنِّي أَتُوبُ ثُمَّ أَعُودُ فَقَالَ كلَّمَا أَذْنَبْتَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فَقَالَ: إِذَنْ تَكثُرَ ذُنُوبِي. فَقَالَ عَفْوُ اللَّهِ أَكثَرُ فَلَا تَزَالُ تَتُوبُ حَتَّى يكونَ الشَّيطَانُ هُوَ الْمَدْحُورَ} روايت شده كه: رسول خدا در روز هفتاد بار استغفار مى كرد و مى گفت: استغفر الله ربى و اتوب اليه مردى به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض كرد: من از گناه چگونه توبه كنم؟ فرمود: بگو استغفر الله

گفت: من توبه مى كنم باز (به گناه) بر مى گردم. فرمود: هر بار كه گناه كردى بگو: استغفر الله گفت: در اين صورت گناهم زياد شود؟ فرمود: گذشت خدا زيادتر است، تو همواره توبه كن تا شيطان طرد شود

8-سپر قحطي

(أمالى/صدوق/ص170) عن أبي وائل عن وهب قال{ قال ذَو القَرنَينِ (عَالِمٌ مِن اُمَّتِ مُوسى) (فَمَا بَالِكُم لَا تُقحَطُونَ قَالُوا مِن قِبَلِ أَّنََا لَا نَغفَلُ عَنِ

الاِستِغفَارٍ} یکی از علمای امت موسی جناب ذوالقرنین است . به قوم موسی میگفت : تعجب میکنم که شما با این کردار و رفتارتان به قحظی چرادچار نمیشوید؟ قوم موسی گفتند : چون ما هرگز استغفار را فراموش نکردیم و نمیکنیم

9- نجات از تنگناها

(بحار/ج90/ص281) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {مَنْ أَكثَرَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ كلِّ ضِيقٍ مَخْرَجاً}شخصى به امام باقر(علیه السلام)نامه اى

ص: 47

نوشت كه من گرفتار قرض سختى هستم. حضرت فرمودند: زياد استغفار كن و سوره قدر را قرائت كن.

(كافى/ج5/ص316)عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ كتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) { إِنِّي قَدْ لَزِمَنِي دَينٌ فَادِحٌ فَكتَبَ أَكثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَك بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ }

10- زياد شدن روزي

قَالَ أَمِيرُالْمُومِنِينَ(علیه السلام) {الِاسْتِغْفَارُ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ} (بحار/ج90/ص277)

قال اميرالمومنين(علیه السلام) {أكثروا الاستغفار تجلبوا الرزق} (بحار/ج10/ص94)

قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام) {اسْتَغْفِرْ تُرْزَقْ} (غررالحكم/ص195)

11- رزق بي حساب

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {مَنْ أَكثَرَ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ كلِّ ضِيقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ} (وسائل الشيعة/ج7/ص177)

12- فراهم شدن اسباب زندگي

(نوح/12-10) {اسْتَغْفِرُوا رَبَّكمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً يرْسِلِ السَّماءَ عَلَيكمْ مِدْراراًوَ يمْدِدْكمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يجْعَلْ لَكمْ جَنّاتٍ وَ يجْعَلْ لَكمْ أَنْهاراً } (بحار/ج88/ص291) {لما طالت دعوتهم و تمادى إصرارهم حبس الله عنهم القطر أربعين سنة و أعقم أرحام نسائهم فوعدهم بذلك على الاستغفار عما كانوا عليه }زمانی که حضرت نوح نبی (علیه السلام) دعوتش از مردم برای خداپرستی طول کشید و مردم اصرار داشتند که به کفر و گناهانشان ادامه بدهند خداوند 40 سال باران را از انها قطع و محروم ساخت و زنهایشان را عقیم کرد تا بچه دار نشوند. حضرت نوح مردم را وعده داد که اگر استغفار کنید ازانچه خداوند بر شما مقدر فرموده صرف

ص: 48

نظر میکند. و باران را برشما نازل میگرداند و زنانتان را از عقیم بودن خارج میسازد

(هود/52){اسْتَغْفِرُوا رَبَّكمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يرْسِلِ السَّماءَ عَلَيكمْ مِدْراراً وَ يزِدْكمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ}

13- امنيت ودفع بلا

(انفال/33) {ما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يسْتَغْفِرُونَ} عذاب نمیکند خداوندکسانی را که استغفار میکنند.

(مستدرك/ج5/ص318)قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {اِدْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَايا بِالِاسْتِغْفَارِ} ببندید درب های بلا را با استغفار

14- رفع عذاب عمومي (من لايحضره الفقيه/ج1/ص473) قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام) {إِنَّ اللَّهَ تَبَارَك وَ تَعَالَى إِذَا أَرَادَ أَنْ يُصِيبَ أَهْلَ الْأَرْضِ بِعَذَابٍ قَالَ لَوْ لَا الَّذِينَ يتَحَابُّونَ بِجَلَالِي وَ يعْمُرُونَ مَسَاجِدِي وَ يسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ لَوْ لَا هُمْ لَأَنْزَلْتُ عَذَابِي} خداوند متعال هنگامى كه بخواهد اهل زمين را به عذابى مبتلا نمايد مى فرمايد:

اگر نبودند آنان كه مشتاق جلال من بوده و مساجد مرا آباد كرده و در بامدادان استغفار مى كنند البته عذابم را فرو مى فرستادم

15- ايمني از مكر شيطان

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {ثَلَاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ الذَّاكرُونَ لِلَّهِ وَ الْبَاكونَ مِنْ خَشْيةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالْأَسْحَارِ} (مستدرك الوسائل/ج12/ص146)

ص: 49

جلسه چهارم (28/01/1400)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم

ص: 50

النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات درجلسات قبل اشاره کردیم به عظمت و فوائد و آثار استغفار . درتوضیح آثار استغفار عرض کردیم آثار و برات استغفار را میتوانم به چند بخش تقسیم نمد

1- آثار و برکات استغفار در دنیا و زندگی که به 15 اثر ان اشاره شد

2- آثار و برکات استغفار در آخرت که انشاء الله امشب در توضیح این مطلب درخدمتتان خواهم بود.

انشاء الله خداوند مهربان تمام برکات و آثار آشتی و استغفار را برای همه ما مقرر بدارد صلوات جلی ختم بفرمائید .

ب : آثار اخروي استغفار

1- خوشنودي خدا وند: (بحار/ج75/ص81) قَالَ أَمِيرُالْمُومِنِينَ(علیه السلام)

{التَّوْبَةُ عَلَى أَرْبَعَةِ دَعَائِمَ نَدَمٍ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفَارٍ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٍ بِالْجَوَارِحِ

ص: 51

وَ عَزْمٍ أَنْ لَا يَعُودَ وَ ثَلَاثٌ مِنْ عَمَلِ الْأَبْرَارِ إِقَامَةُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ احْتِرَاسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِي الدِّينِ وَ ثَلَاثٌ يُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ كَثْرَةُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ كَثْرَةُ الصَّدَقَةِ وَ أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ اسْتَكْمَلَ الْإِيمَانَ مَنْ أَعْطَى لِلَّهِ وَ مَنَعَ فِي اللَّهِ وَ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ فِيهِ وَ ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ لَمْ يَنْدَمْ تَرْكُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشُورَةُ وَ التَّوَكُّلُ عِنْدَ الْعَزْمِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ} فرمود: توبه داراى چهار پايه است:

1- پشيمانى دل. 2- استغفار به زبان 3- عمل بوسيله اعضا. 4- تصميم به ترك

تكرار سه كار از ابرار و نيكان است:

1- بپاداشتن واجبات 2- اجتناب از محرمات، 3- پرهيز از غفلت در دين.

سه چيز بنده را برضوان خدا ميرساند.

1- استغفار زياد. 2- نرمى و خوش اخلاقى 3- و صدقه زياد.

چهار چيز در هر كس باشد ايمانش كامل است

1- هر كس عطا كند براى خدا 2- و جلوگيرى كند در راه خدا 3- و دوست بدارد براى خدا 4- دشمنى نمايد در راه خدا.

سه چيز است كه درهركس باشدپشيمان نميشود.

1- ترك عجله 2- مشورت كردن 3- توكل برخدا هنگام تصميم

2- رحمت الهي

(نحل/46){لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللّهَ لَعَلَّكمْ تُرْحَمُونَ}چراازخداوند طلب امرزش نمیکنیدتا شامل رحمت الهی شوید

ص: 52

3- خوشحالي روز قيامت

(بحار/ج90/ص280)عن النبى(صلی الله علیه و آله) {طُوبَى لِمَنْ وَجَدَ فِي صَحِيفَةِ عَمَلِهِ يوْمَ الْقِيامَةِ تَحْتَ كلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ} خوشا بحال كسى كه در قيامت در نامه عملش از زیر هر گناهى استغفارى باشد عن النبى(صلی الله علیه و آله) کسی که دوستدارد روز قیامت با دیدن پرونده اعمالش شاد وخوشحال گردد زیاد استغفار بگوید

4- مأيوس كننده شيطان

(من لايحضره الفقيه/ج2/ص75) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) { أَ لَا أُخْبِرُكمْ بِشَيءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيطَانُ عَنْكمْ كمَا تَبَاعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الصَّوْمُ يسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُوازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يقْطَعُ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يقْطَعُ وَتِينَهُ (رگ دل - قطع اميد) وَ لِكلِّ شَيءٍ زَكاةٌ وَ زَكاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيامُ} و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمود: آيا چيزى را به شما باز نگويم كه اگر آن را بجا آوريد، شيطان چنان از شما دور شود كه مشرق از مغرب دور شده است؟ گفتند: بلى يا رسول الله، فرمود: روزه روى شيطان را سياه ميكند، و صدقه پشتش را ميشكند، و دوستى در راه خدا و تعاون بر انجام عمل صالح او را ريشه كن ميسازد، و استغفار رگ قلبش را قطع

ميكند. و هر چيزى را زكاتى است، و زكات بدنها روزه است

5- نوراني شدن پرونده

(كافى/ج2/ص504)قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {ِذَا أَكثَرَ الْعَبْدُ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ رُفِعَتْ صَحِيفَتُهُ وَ هِي تَتَلَأْلَأُ}

ص: 53

فرمود: هر گاه بنده بسيار استغفار كند (و از خداوند آمرزش خواهد) نامه عملش بالا رود در حالى كه ميدرخشد

6- كفاره غيبت (كافى/ج2/ص357) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سُئِلَ النَّبِي(صلی الله علیه و آله) {مَا كفَّارَةُ الِاغْتِيابِ قَالَ تَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغْتَبْتَهُ كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ}از پيغمبر (صلی الله علیه و آله) پرسيدند: كفاره غيبت چيست؟ فرمود: از خداوند طلب آمرزش كنى براى آنكه غيبتش كردى هر زمان بيادش افتادى

7- گناه نوشته نمي شود (کافى/ج2/ص437) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّيلِ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يكتَبْ عَلَيهِ} زراره گويد: شنيدم از حضرت صادق (علیه السلام)كه ميفرمود: بنده چون گناهى كند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود

8- محو كننده گناهان (بحار/ج6/ص21) قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام) {الْعَجَبُ مِمَّنْ يقْنَطُ وَ مَعَهُ الْمِمْحَاةُ قِيلَ وَ مَا الْمِمْحَاةُ قَالَ الِاسْتِغْفَارُ}تعجب مى كنم از كسى كه نااميد شود (از مغفرت)با اينكه محوكننده اى همراه دارد! گفته شد: محوكننده چيست؟ فرمود: استغفار

(غررالحكم/ص195) قال على(علیه السلام) {الاستغفار لاستغفار يَمحُواالأَوزَار} استغفار محو مکند گناهان و لغزشها را .

(كافى/ج2/ص439) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {لِكلِّ شَيءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ}

ص: 54

(مستدرك/ج11/ص333) قَالَ النبی(صلی الله علیه و آله){أَ لَا أُنَبِّئُكمْ بِدَائِكمْ مِنْ دَوَائِكمْ دَاوُكُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤكُمُ الِاسْتِغْفَارُ}

9- قرار گرفتن در نور اعظم الهي (من لايحضره الفقيه/ج1/ص175) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){أَرْبَعٌ مَنْ كنَّ فِيهِ كانَ فِي نُورِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ الْأَعْظَمِ مَنْ كانَ عِصْمَةُ أَمْرِهِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَ مَنْ إِذَا أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ وَ مَنْ إِذَا أَصَابَ خَيراً قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ مَنْ إِذَا أَصَابَ خَطِيئَةً قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيهِ} چهار چيز است كه در هر كس موجود باشد او مستغرق در نور اعظم خداوند عزّ و جلّ خواهد بود: اوّل آنكه نگهبان و دستگير او در كارهايش و بازدارنده او از گناهان، شهادت و گواهى بر وجود بارى تعالى و يگانگى او من جميع الجهات باشد و نيز گواهى بر اينكه من (پيامبر اكرم «ص» مروى عنه) فرستاده و رسول خدا هستم. يعنى بگويد: اشهد ان لا إله إلّا اللَّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه و باور دارد. و ديگر اينكه هر گاه باو مصيبتى رسد گويد: «إنّا للَّه و إنّا إليه راجعون» يعنى: ما همگى مملوك و بنده خداونديم و بدرستى كه بازگشت ما بسوى او خواهد بود، و نيز آن كسى كه چون نعمت و خيرى به او رسد گويد: «الحمد للَّه ربّ

العالمين» جميع ستايشها و همه حمدها مخصوص خداوند است. كه پروردگار جهانيان است، و ديگر آن كسى كه چون خطا و كار ناروائى از او سر زند منفعل گشته و بلافاصله گويد: «استغفر اللَّه و اتوب اليه

ص: 55

پ : آثار دنيوي واخروي (با اهل بيت(علیه السلام)بودن در دنياوآخرت) (بحار/ج90/ص284)عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ كتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (علیه السلام) {عَلِّمْنِي شَيئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ كنْتُ مَعَكمْ فِي الدُّنْيا وَ الْ آخِرَةِ فَقَالَ فَكتَبَ بِخَطِّهِ أَعْرِفُهُ أَكثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رَطِّبْ شَفَتَيك بِالِاسْتِغْفَارِ} اسماعيل بن سهل گويد: به امام جواد(علیه السلام) نوشتم كه مرا چيزى آموز كه چون آن را گويم در دنيا و آخرت با شما باشم؛ پس امام (علیه السلام) با خط خويش كه آن را مى شناختم نوشت : سوره ( إنّا انزلناه) را بسيار تلاوت كن و لبانت را با آمرزش طلبى تر بگردان

4- كيفيت استغفار: (تعداد استغفار)

1- هر روزهفتاد بار: (كافى/ج2/ص504)قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام) {كانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)يسْتَغْفِرُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كلِّ يوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ يتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعِينَ مَرَّةً } رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در هر روز هفتاد بار از خدا عز و جل آمرزش مى جست و به درگاه خدا عز و جل هفتاد بار توبه مى كرد (راوى) گويد: گفتم: او مى فرمود: استغفر اللَّه ربى و اتوب اليه؟ در پاسخ فرمود: هفتاد بار مى فرمود: استغفر اللَّه، أستغفر اللَّه، و هفتاد بار مى فرمود: اتوب الى اللَّه، اتوب الى اللَّه

2- بعد از هرمجلس 25بار (سيره پيامبر(صلی الله علیه و آله) (کافى/ج2/ص504)عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)كانَ لَا يقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ وَ إِنْ خَفَّ حَتَّى يسْتَغْفِرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً } امام صادق (علیه السلام) فرمودندكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را شيوه چنان بود كه از هيچ مجلسى بر نميخواست و گرچه (مدت توقفش در آن) كوتاه بود، تا اينكه بيست و پنج بار بدرگاه خداى عز و جل استغفار ميكرد.

ص: 56

3- سي هزاربار براي حل مشكلات (مستدرك/ج12/ص143) قال النبي (صلی الله علیه و آله) {مَنْ لَحِقَتْهُ شِدَّةٌ أَوْ نَكْبَةٌ أَوْ ضَيْقٌ فَقَالَ ثَلَاثِينَ أَلْفَ مَرَّةٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ إِلَّا وَ قَدْ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ }

2- حدّ استغفار (بحار/ج6/ص27) – (تحف العقول/ص197) وَقالَ الکمیلُ بنُ زیادِ نَخَعِی : قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ الْعَبْدُ يُصِيبُ الذَّنْبَ فَيَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ فَمَا حَدُّ الِاسْتِغْفَارِ قَالَ يَا ابْنَ زِيَادٍ التَّوْبَةُ قُلْتُ بَسْ قَالَ لَا قُلْتُ فَكَيْفَ قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَصَابَ ذَنْباً يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ بِالتَّحْرِيكِ قُلْتُ وَ مَا التَّحْرِيكُ قَالَ الشَّفَتَانِ وَ اللِّسَانُ يُرِيدُ أَنْ يَتْبَعَ ذَلِكَ بِالْحَقِيقَةِ قُلْتُ وَ مَا الْحَقِيقَةُ قَالَ تَصْدِيقٌ فِي الْقَلْبِ وَ إِضْمَارُ أَنْ لَا يَعُودَ إِلَى الذَّنْبِ الَّذِي اسْتَغْفَرَ مِنْهُ قَالَ كُمَيْلٌ فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ فَأَنَا مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ قَالَ لَا قَالَ كُمَيْلٌ فَكَيْفَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ لَمْ تَبْلُغْ إِلَى الْأَصْلِ بَعْدُ قَالَ كُمَيْلٌ فَأَصْلُ الِاسْتِغْفَارِ مَا هُوَ قَالَ الرُّجُوعُ إِلَى التَّوْبَةِ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي اسْتَغْفَرْتَ مِنْهُ وَ هِيَ أَوَّلُ دَرَجَةِ الْعَابِدِينَ وَ تَرْكُ الذَّنْبِ وَ الِاسْتِغْفَارُ اسْمٌ وَاقِعٌ لِمَعَانٍ سِتٍّ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ حُقُوقَ الْمَخْلُوقِينَ الَّتِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ وَ الرَّابِعُ أَنْ تُؤَدِّيَ حَقَّ اللَّهِ فِي كُلِّ فَرْضٍ وَ الْخَامِسُ أَنْ تُذِيبَ

اللَّحْمَ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ وَ الْحَرَامِ حَتَّى يَرْجِعَ الْجِلْدُ إِلَى عَظْمِهِ ثُمَّ تُنْشِئَ فِيمَا بَيْنَهُمَا لَحْماً جَدِيداً وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْبَدَنَ أَلَمَ الطَّاعَاتِ كَمَا أَذَقْتَهُ لَذَّاتِ الْمَعَاصِي}

گفتم: يا امير المؤمنين، بنده اى گناه مى كند و استغفار مى نمايد حد استغفار چيست؟

ص: 57

فرمود: پسر زياد، (حد آن) توبه است، گفتم: همين؟ فرمود: نه! گفتم: پس چطور؟، فرمود: بنده چون گناه كند گويد: استغفر اللَّه با تحريك، گفتم: تحريك يعنى چه؟ فرمود: يعنى با حركت لب و زبان، و مى خواهد بدنبال اين گفتار حقيقت آورد،

گفتم: حقيقت چيست؟ فرمود: تصديق قلبى (يعنى از صميم قلب آمرزش خواهد، نه از سر زبان) و تصميم بر عدم تكرار گناهى كه از آن استغفار كرده. گفتم: اگر اين كار را كردم جزء استغفاركنندگان محسوب شوم؟ فرمود: نه، گفتم: چطور؟ فرمود: براى اينكه هنوز به ريشه (استغفار) برنخورده اى، گفتم: ريشه استغفار چيست؟ فرمود: اولین قدم برای عبادت كاران :

1- برگشت از گناه است 2- تصمیم ترك هر گناه در آينده استغفار كلمه اى است كه بر شش معنى اطلاق مى شود: 1- پشيمانى از گذشته 2- تصميم بر ترك در آينده 3- پرداخت حقوق مردم 4- اداى حق خدا در هر كار واجب 5- آب كردن گوشتهائى كه از حرام روئيده بطورى كه پوست به استخوان بچسبد، و سپس گوشت تازه آورد

6- چشاندن رنج طاعت به بدن چنان كه لذت معصيت را چشيده

3- اصرار در استغفار (بحار/ج90/ص282) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){مَا أَصَرَّ مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ إِنْ عَادَ فِي الْيَوْمِ سَبْعِينَ مَرَّةً}مصرّ نباشد بر گناه بلکه پشيمان شود و آمرزش بخواهد اگر چه روزى هفتاد بار ازسر بگیرد گناهش را (همین توبه و

ص: 58

استغفار و پشیمانی دلیل برعدم اصرار ولجبازی بر گناهش میباشد )

4- زبان عادت كندباستغفار گفتن : (بحار/ج90/ص283) قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) {عَوِّدُوا أَلْسِنَتَكُمْ الِاسْتِغْفَارَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يُعَلِّمْكُمُ الِاسْتِغْفَارَ إِلَّا وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يَغْفِرَ لَكُمْ}

5- هم گامي قلب با زبان (بحار/ج75/ص365) قال الرضا(علیه السلام) {سَبْعَةُ أَشْيَاءَ مِنَ الِاسْتِهْزَاءِ مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِيقَ وَ لَمْ يَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى الشَّدَائِدِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ يَتْرُكِ الشَّهَوَاتِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ ذَكَرَ الْمَوْتَ وَ لَمْ يَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَالِياً وَ لَمْ يَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ} هفت چيز بدون هفت چيز استهزاء و سخريه كردن بنفس است

1- كسى كه بزبان استغفار كند و در دل پشيمان نشود پس خود را مسخره كرده است

2- كسى كه از خدا توفيق كارهاى خوب خواهد و لكن جدّ و جهد نكند

3- كسى كه در پى احتياط و نگاهدارى خود باشد و لكن حذر نكند

4- كسى كه از خدا بهشت طلبد و لكن در شدائد و سختيها صبر نكند

5- كسى كه از آتش جهنّم بخدا پناه برد و لكن ترك شهوتهاى دنيوى نكند

6- كسى كه مرگ را ياد كند و لكن مهيّاى مرگ نشود

ص: 59

7- كسى كه ذكرخدا كند و لكن مشتاق ملاقات خدا نباشددردنياهريك از اينها را فرموده كه بخوداستهزاء نموده.

6- هم گامي زبان با عمل (كافى/ج2/ص504) قَال الرِّضَا(علیه السلام){ مَثَلُ الِاسْتِغْفَارِ مَثَلُ وَرَقٍ عَلَى شَجَرَةٍ تُحَرَّكُ فَيَتَنَاثَرُ وَ الْمُسْتَغْفِرُ مِنْ ذَنْبٍ وَ يَفْعَلُهُ كَالْمُسْتَهْزِئِ بِرَبِّهِ}امام رضا (علیه السلام)فرمود:مثل استغفار چون برگى است بر درختى كه بجنبد و پياپى فرو ريزد و آنكه از گناهش آمرزش جويد و باز گناه كند چون مسخره كننده پروردگار خود باشد. (كافى/ج2/ص435) قَالَ أَبُو جَعْفَر(علیه السلام) {الْمُقِيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كالْمُسْتَهْزِئِ}کسی که پافشاری برگناه دارد و استغفارهم میکندمثل کسی است که دین را مسخره میکند(يعنى كسى كه استغفار كند و آمرزش خواهد ولى با اين حال از گناه نيز دست نكشد مانند مسخره چى است كه خود را يا احكام دين را يا پروردگار را مسخره كند، مجلسى (ره) گويد: زيرا او اظهار پشيمانى كند ولى در حقيقت پشيمان نيست زيرا پشيمانى حقيقى دنبالش دست كشيدن از گناه است، و اگر در حقيقت مسخره كند بخداى بزرگ كافر شود.

7- هم گامي توبه با استغفار :(هود/3) {اسْتَغْفِرُوا رَبَّكمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ}

جلسه پنجم (29/01/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی

ص: 60

یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا. بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات درجلسات قبل اشاره کردیم به عظمت و فوائد و آثار استغفار . درتوضیح آثار استغفار عرض کردیم آثار و برات استغفار را میتوانم به چند بخش تقسیم نمد

1- آثار و برکات استغفار در دنیا و زندگی که به 15 اثر ان اشاره شد

2- آثار و برکات استغفار در آخرت که انشاء الله امشب در توضیح این مطلب درخدمتتان خواهم بود. انشاء الله خداوند مهربان تمام برکات و آثار آشتی و استغفار را برای همه ما مقرر بدارد صلوات جلی ختم بفرمائید .

5- شرايط استغفار

1- پشيماني از گناه

(نهج البلاغه/حكمت417) قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(علیه السلام) {أَتَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى}آیا میدانی استغفار چیست؟ استغفار بالاترین درجه علیین در

ص: 61

بهشت است واستغفار اسمی است که واقع بر6 معنا است.اولین معنای؟آن پشیمانی برگناهان گذشته است

2- تصميم برترك: { الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْك الْعَوْدِ إِلَيهِ أَبَداً }

3- اداي حقوق مردم:{الثَّالِثُ أَنْ تُودِّي إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيسَ عَلَيك تَبِعَة

4- محو آثار جرم: {الرابع ُمَعَان أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيك ضَيعْتَهَا فَتُودِّي حَقَّهَا}

5- اداي حقوق خدا: {الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ ينْشَأَ بَينَهُمَا لَحْمٌ جَدِيد}

6- تلخ كردن كام نفس: {السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيةِ فَعِنْدَ ذَلِك تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ}

7- اخلاص در نيت: درروایت است : شخصى خدمت اميرالمؤمنين(علیه السلام)آمد و عرض كرد: هر چه استغفار كردم، فايده اى نبخشيد. حضرت فرمود: حتما نيكو استغفار نكرده اى،

{ صحيفة سجادية/ص66){الَّذِي عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ، وَ أَدْبَرَتْ أَيَّامُهُ فَوَلَّتْ حَتَّى إِذَا رَأَى مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَايَةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ، وَ أَيْقَنَ أَنَّهُ لَا مَحِيصَ لَهُ مِنْكَ، وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْكَ، تَلَقَّاكَ بِالْإِنَابَةِ، وَ أَخْلَصَ لَكَ التَّوْبَةَ، فَقَامَ إِلَيْكَ بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِيٍّ، ثُمَّ دَعَاكَ بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِيٍّ .قَدْ تَطَأْطَأَ لَكَ فَانْحَنَى، وَ نَكَّسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَى، قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْيَتُهُ رِجْلَيْهِ، وَ غَرَّقَتْ دُمُوعُهُ خَدَّيْهِ، يَدْعُوكَ: بِيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين} بنده اى كه گناهانش بزرگ و رو بفزونى است و روزگارش باو پشت كرده و برگشته تا چون ببيند كه زمان كار گذشته و عمر بپايان رسيده و باور نمايد كه پناه و گريزگاهى از (كيفر) تو برايش نيست، بوسيله توبه بتو رو آورد، و توبه را براى تو خالص گرداند (شرائط آن از قبيل پشيمانى از گذشته و تصميم بر دو باره نكردن آن را

ص: 62

بجا آورد) پس با دلى پاك و پاكيزه بسوى تو برخيزد و با صدائى تغيير يافته (زمزمه وار) آهسته تو را بخواند در حاليكه براى تو فروتنى كرده و خم گشته، و سر بزير افكنده و كج شده، و ترس پاهايش را بلرزه انداخته، و بسيارى اشك گونه هايش را غرق نموده، ترا ميخواند: اى بخشنده ترين بخشندگان،

6-اوقات استغفار

1-استغفار بعداز نماز عصر :

(فلاح السائل ونجاح المسائل/ص198) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: {مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِي أَثَرِ الْعَصْرِ سَبْعِينَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ خَمْسِينَ عَاماً فَإِنْ لَمْ يَكُنْ غَفَرَ لِوَالِدَيْهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فَلِقَرَابَتِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فَلِجِيرَانِهِ.}هر كس در تعقيب نماز عصر هفتاد بار ازخداوند طلب آمرزش نمايد، خداوند گناهان پنجاه سال او را مى آمرزد، و اگر اين اندازه گناه نداشت، گناهان پدر و مادرش را مى آمرزد، و اگر آنها نداشتند بستگان او را مى آمرزد، و اگر آنها نيز نداشتند همسايگانش را مى آمرزد

(فلاح السائل ونجاح المسائل/ص198) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: {مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ سَبْعِينَ مَرَّةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَمِائَةِ ذَنْب} هر كس بعد از نماز عصر هفتاد بار از خداوند متعال طلب آمرزش نمايد، خداوند هفتصد گناه او را مى آمرزد

(فلاح السائل ونجاح المسائل/ص198) قَالَ الجواد(علیه السلام){ مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ

ص: 63

فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ عَشْرَ مَرَّاتٍ لَهُ عَلَيَّ مِثْلُ أَعْمَالِ الْخَلَائِقِ}فرمود: هركس بعد ازنماز عصرده بارسوره{ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ را قرائت كند، مانند اعمال همه خلايق براى او محسوب خواهد شد

درمورد قران کریم و ثواب نوشتن و خواندن و قرائت قران به (بحار/89) مراجعه فرمائید

ثواب تلاوت سوره قدر

1- امالی شیخ صدوق از موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل میکند که خدا در هر جمعه ای هزار نفخه و نفحه دارد و هرکس بعداز ظهر جمعه سوره انا انزالناه فی لیله القدر را بخواند 100 مرتبه بخواند هزار نفخه و نفحه خداوند براو میرسد

2- موسی بن جعفر(علیه السلام) میفرماید : سوره قدررابرای اجدادشان میخواندند . میفرمودند هرکس بخواند ندا میرسد راست گفتی و امرزیده شدی سپس فرمودند هرکس سوره قدر را درنمازبخواند بعداز نماز به او میگویند اعمالت را از سر بگیر و تمام اعمالت بخشیده شد.

در کتاب ثوابالاعمال امده است

امام باقر(علیه السلام) میفرماید: هرکس یکبارسوره قدر را بلند بخواندکانه در کنار پیامبر دارد شمشیر میزند و اگر ده بار بخوانددر خون خودش میغلطد. و اگر 100 بار بخواندتمام

گناهانش را میبخشند.

علامه مجلسی در (بحار/89) از کتاب ثواب الاعمال میگوید : امام باقر(علیه السلام) فرمود: کسی به امام نامه نوشت و گفت دوست دارم در درنیا و اخرت با شما باشم. چه کاری بکنم؟ حضرت در جواب نامه اش نوشتند سوره قدر را زیاد بخوان و با استغفار لبانت را متبرک کن. امام باقر فرمودند : یک کوزه اب نویی رابخرید و ابش کنید و 30 مرتبه

ص: 64

سوره قدر را بران اب بخوانید وبا ان اب وضو بگیرید و ابش را هم میل کنید واکر تمام شد باز چنین کنید . بیماریهای شمارا نیز درمان میکند و در شفای بیماریهایتان اثر بخش است .

(کافی/ج5/316) کسی از بصره بامام باقر نامه نوشت که اقا من بسیار گرفتارم چه کار کنم؟حضرت درجواب نامه مرقوم فرمودند: سوره قدر را زیاد بخوان. و من خواندم. چیزی نگذشت که کار بسیار خوبی برایم فراهم شد و به من مال زیادی رسید و بسیار عالی گذشت تا امام باقر (علیه السلام) بشهادت رسید و نوبت به امامت امام صادق (علیه السلام) رسید: توسط علی بن مهزیار نامه نوشتم و به او دادم و برای امام صادق (علیه السلام) فرستادم .و داستان خودم را در نامه برای امام صادق(علیه السلام) نوشتم : که من بدبخت بودم و برای پدرتان نامه نوشتم و سوره قدر را طبق دستور پرتان خواندم بسیار وضع مالیم خوب شد. ولی باز مشکلی پیش امد . مجددا دچار مشکل شدم. حالا چه کنم؟ حضرت درجواب نوشتند: مداومت کن بر سوره قدر .گفتم مداومت در سوره قدر چقدراست. حضرت فرمودند روزی 100 مرتبه

در(کتاب عده الداعی): امام صادق (علیه السلام) فرمودند : سوره قدرحرز است و امنیت میاورد. روز قیامت که نوری بر پیشانی مومنین و مسلمانان است از نور خواندن سوره قدر است اگر سوره قدرارا در نمازت بخوانی قبول است و اگر قبل از دعا بخوانی دعایت مستجاب میشود . واگر از کسی پول میخواهی و بهت نمیده قبل از درخواست از او سوره

ص: 65

قدر را بخوانی دلش نرم خواهد شد. .

واگر پیش قاضی یا سلطان جوری بری و میترسی به تو ضرر برساند سوره قدربخوان و برو ضررش به تو نمیرسد

اگر میخواهی مردم تورا دوست بدارند ومحبوب مردم شوی سوره قدر زیاد بخوان.

تذکر : قبل از منبر رفتن سوره قدر بخوان. قبل از باز کردن درب مغازه سوره قدر بخوان قبل ازروشن کردن ماشینت سوره قدر بخوان. درروایت دیگری است راوی میگوید : نامه نوشتم به امام باقر(علیه السلام) که قرض کمرم را شکست چه کنم؟

فرمود : سوره قدر را مداومت کن و زیاد استغفار کن.

درروایت داریم : هروقت حضرت امیر از شیعیانشان را میدیدند

میفرمود: خدا رحمت کند کسی را که سوره قدر را بخواند. .

حضرت فرمود برای هرچیزی میوه ای است و میوه قران سوره قدر است.

برای هرچیزی گنجی است گنج قران سوره قدراست

و برای هرکسی یاوری است و یاور ضعفا سوره قدر است .

برای هرچیز سختی اسانی است واسانی سختی دیده ها سوره قدر است. .

برای هرچیزی حافظی است و حافظ مومنین از گناه سوره قدر است..

برای هر چیزی هدایتی است و هداست صالحان سوره قد راست .

برای هرچیزی اوایی است واوای قران سوره قدراست.

وبرای هرچیزی حجتی است و حجت قران سوره قدر است

وهرکس سوره قدر را بخواند تا 7 روز ملائکه برشما درود و سلام میفرستند.

ص: 66

2- بلافاصله بعداز خطا و اشتباه : (كافى/ج2/ص240). عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سُئِلَ النَّبِي (صلی الله علیه و آله) عَنْ خِيارِ الْعِبَادِ، فَقَالَ: الَّذِينَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أُعْطُوا شَكرُوا وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا}

(كافى/ج2/ص95).قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):{ثَلَاثٌ لَا يضُرُّ مَعَهُنَّ شَيءٌ الدُّعَاءُ عِنْدَ الْكرْبِ وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ وَ الشُّكرُ عِنْدَ النِّعْمَةِ}

3- هنگام غم: (كافى/ج8/ص93) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {مَنْ كثُرَتْ هُمُومُهُ فَعَلَيهِ بِالِاسْتِغْفَارِ}

4- هنگام خوشحالي وپيرزوي: (نصر/3) {إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَيتَ النّاسَ يدْخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوّاباً}

5- موقع ستايش ديگري: (كافى/ج2/ص112) عَنْ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ(علیه السلام) { قَالَ الْمُومِنُ يَصْمُتُ لِيَسْلَمَ وَ يَنْطِقُ لِيَغْنَمَ لَا يُحَدِّثُ أَمَانَتَهُ الْأَصْدِقَاءَ وَ لَا يَكتُمُ شَهَادَتَهُ مِنَ الْبُعَدَاءِ وَ لَا يَعْمَلُ شَيئاً مِنَ الْخَيرِ رِياءً وَ لَا يَتْرُكهُ حَياءً إِنْ زُكِيَ خَافَ مِمَّا يقُولُونَ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَا لَا يَعْلَمُونَ لَا يَغُرُّهُ قَوْلُ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَخَافُ إِحْصَاءَ مَا عَمِلَهُ} فرمود: مؤمن سكوت ميكند تا سالم ماند، و سخن ميگويد تا سود برد، راز خود را بدوستانش نميگويد (تا چه رسد بدشمنان) و گواهى بحق را از بيگانگان دريغ ندارد (تا چه رسد بآشنايان)، هيچ كار خيرى را از روى ريا نكند و از روى شرم و حيا ترك ننمايد

اگر او را بستايند از گفته آنها هراس كند (كه مبادا نزد خدا چنان نباشد) و از آنچه ستايندگان ندانند (از عيبهاى نهانش) از خدا آمرزش خواهد،

ص: 67

سخن كسى كه او را نشناخته (ميستايد) فريبش ندهد و از شمردن گناهى كه مرتكب شده (و نزد خدا محفوظست) بترسد

6- هنگام جدا شدن از ديگران: (كافى/ج2/ص181) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){إِذَا الْتَقَيتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصَافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالِاسْتِغْفَارِ} چون بيكديگر برخورديد با سلام كردن و مصافحه برخورديد، و چون از يك ديگر جدا شويد با آمرزش خواهى جدا شويد.

7- موقع خواب: (بحار/ج73/ص201) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام){مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ حِينَ ينَامُ بَاتَ وَ قَدْ تَحَاتَّ عَنْهُ الذُّنُوبُ كلُّهَا كمَا يتَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ وَ يصْبِحُ وَ لَيسَ عَلَيهِ ذَنْبٌ}

8- وقت سحر: (ذاريات/18) {وَ بِالأَْسْحارِ هُمْ يسْتَغْفِرُونَ} (مستدرك الوسائل/ج12/ص146) {فِي وَصَايا لُقْمَانَ لِابْنِهِ يا بُنَي لَا يكونُ الدِّيك أَكيسَ مِنْك يقُومُ فِي وَقْتِ السَّحَرِ وَ يسْتَغْفِرُ وَ أَنْتَ نَائِمٌ} ِ(كافى/ج2/ص477) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {خَيرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْأَسْحَارُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآيةَ فِي قَوْلِ يعْقُوبَ(علیه السلام) (يوسف/98) {سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكمْ رَبِّي} وَ قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَر}

9- نماز وِتر: (من لايَحضَرَهُ الفقيه/ج1/ص489) قَالَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فِي الْوَتْرِ سَبْعِينَ مَرَّةً} (كافى/ج3/ص450) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) {كانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)يسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي الْوَتْرِ سَبْعِينَ مَرَّةً}

10- سحر شب جمعه: (بحار/ج12/ص318) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) {فِي قَوْلِ يعْقُوبَ لِبَنِيهِ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكمْ رَبِّي قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ لَيلَةَ الْجُمُعَةِ}

11- عصرجمعه: (بحار/ج87/ص91) قَالَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام){مَنْ يسْتَغْفِرِاللَّهَ تَعَالَى يوْمَ الْجُمُعَةِ بَعْدَ الْعَصْرِ سَبْعِينَ مَرَّةً يقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذَنْبَهُ فِيمَاسَلَفَ وَعَصَمَهُ فِيمَا بَقِي فَإِنْ لَمْ يكنْ لَهُ ذَنْبٌ غَفَرَ لَهُ

ص: 68

ذُنُوبَ وَالِدَيهِ}

12- بعد از هرنماز واجب: (كافى/ج2/ص521) قَالَ الباقر (علیه السلام):{مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الْفَرِيضَةِ قَبْلَ أَنْ يثْنِي رِجْلَيهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَي الْقَيومُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ(كف دريا)

13- ماه رجب: (بحار/ج94/ص38)قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){رَجَبٌ شَهْرُالِاسْتِغْفَارِلِأُمَّتِي أَكثِرُوا فِيهِ مِنَ الِاسْتِغْفَارِفَإِنَّهُ غَفُورٌرَحِيمٌ}

(وسائل الشيعة/ج10/ص484) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِي رَجَبٍ وَ سَأَلَهُ التَّوْبَةَ سَبْعِينَ مَرَّةً بِالْغَدَاةِ وَ سَبْعِينَ مَرَّةً بِالْعَشِي يقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيهِ فَإِذَا بَلَغَ تَمَامَ سَبْعِينَ مَرَّةً رَفَعَ يدَيهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ تُبْ عَلَي فَإِنْ مَاتَ فِي رَجَبٍ مَاتَ مَرْضِياً عَنْهُ وَ لَا تَمَسُّهُ النَّارُ بِبَرَكةِ رَجَبٍ}

14- ماه شعبان: (بحار/ج94/ص91) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) {صَوْمُ شَعْبَانَ كفَّارَةُ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ لَهُ فَمَا أَفْضَلُ الدُّعَاءِ فِي هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ الِاسْتِغْفَارُ إِنَّ مَنِ اسْتَغْفَرَ فِي شَعْبَانَ كلَّ يوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً كانَ كمَنِ اسْتَغْفَرَفِي غَيرِهِ مِنَ الشُّهُورِسَبْعِينَ أَلْفَ مَرَّةٍ قُلْتُ كيفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ أَسْتَغْفِرُاللَّهَ وَأَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ}

(بحار/ج94/ص72) قَال الرِّضَا(علیه السلام) {مَنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِي كلِّ يوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ سَبْعِينَ مَرَّةً حُشِرَ يوْمَ الْقِيامَةِ فِي زُمْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)وَ وَجَبَتْ لَهُ مِنَ اللَّهِ الْكرَامَةُ}

7- آداب استغفار

1- اعتراف به خطا (اعراف/155) {قال رَبِّ اِنِّي ظَلَمتُ نَفسِي فَاغفِرلِي}

ص: 69

2- اقرار به ايمان (ال عمران/16) {والله بَصيرٌ بِالعِباد اَلَّذينَ يَقُولُون رَبَّنا آمَنا فَاغفِرلَنا ذُنُوبَنا}

3- توجه به ولايت خدا (اعراف/155) {انت ولينا فاغفرلنا وارحمنا}

4- توسل به انبياء واولياي الهي

الف) (نساء/64) {ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوك فاستغفرالله واستغفرلهم الرسول}

ب) (یوسف/97/98) {قالوا يا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انّا كنّا خاطئين قال سوف استغفرلكم ربي انه هو الغفور الرحيم}

8- استغفار بي فايده

1- استغفار براي عيب جو ومسخره كننده(توبه/79 تا80) {الَّذِينَ يلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لاَ يجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ} 2- استغفار براي منافقين :(منافقین/6){سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ} 3- استغفار براي مشركين (نساء/48) {إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظيماً }

4- استغفار براي ظلم كننده به مردم (بحار/ج6/ص30) قال رسول اكرم(صلی الله علیه و آله):{وامّا الذنوب الذي لايغفرفظلم العباد بعضهم لبعضٍ}

جلسه ششم (30/01/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی

ص: 70

یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا.

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

درجلسات قبل اشاره کردیم به عظمت و فوائد و آثار استغفار . درتوضیح آثار استغفار عرض کردیم آثار و برات استغفار را میتوانم به چند بخش تقسیم نمد

1- آثار و برکات استغفار در دنیا و زندگی که به 15 اثر ان اشاره شد

2- آثار و برکات استغفار در آخرت را نیز بیان کردیم

انشاء الله خداوند مهربان تمام برکات و آثار آشتی و استغفار را برای همه ما مقرر بدارد صلوات جلی ختم بفرمائید. بعداز تصمیم به اشتی و گغتن ذکر استغفار برای بهتر طی طریق کردن و به بیراهه نرفتن داستان آشتی با خدای مهربان را دقیق مهندسی کرد و طبق برنامه به پیش رفت والا باز دوروزه توبه ها شکسته میوشد و قدمها سست میگرددو امیال نفسانی هوس گناه و تکرار معاصی قبل را خواهند

ص: 71

نمود.

مهندسی آشتی با خداوند:

قدم اول :شناسایی اثار سوء و مضر گناه است برای درک بهتر موضوع به آیات و روایات رجوع میکنیم تا با فهم ماعنی اسامی گناه به آثار معصیت و نکبت های آن بیشتر واقف گردیم و مسئله را جدی تر بگیریم .

اسامی و اثار گناه :

1- اِثم : چون گناه باعث کندی و به تاخیر افتادن خیر به انسان میگردد (بقره/283){ آثِمٌ قَلبُهِ} برای اتصال حق قلبشان به کُندی کار میکند

2- جُرم: بزرگترین عامل برای بریده شدن از اتصال و رحمت الهی است ((هود/22) {لاجَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ} يقينى است كه اينانند كه در آخرت از همه زيانكارترند

3- ثِقل : گناه بارانسان را سنگین میکند(عنکبوت/13) { وَلَیَحمِلُّنَ اَثقالَهُم }

4- بَغی: یاغی شدن دربرابراوامرالهی به سبب مال و قدرت: (أعراف/33) {قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ}

بگو: پروردگارم فقط كارهاى زشت را چه آشكارش باشد و چه پنهانش، و گناه و ستم ناحق را، و اينكه چيزى را كه خدا بر حقّانيّت آن دليلى نازل نكرده شريك او قرار دهيد، و اينكه امورى را از روى نادانى و جهالت به خدا نسبت دهيد، حرام كرده است

ص: 72

5- ذَنب : به معنای دم و دنباله داشتن. چون هرگناهی به گناه دیگری وصل است

(فتح/21) {لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}

تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند.

6- زَیغ : انحراف دل و برگشتن دل از حق و حقیقت. (مرکز ان هم چشم است (صف/5){وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم}

با اینکه می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟! هنگامی که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت

7- سُحت : یعنی خبیث و ناگوار و مکروه که در نزد عرف و مردم نامیمون است (طه/61) {قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى}

موسى به ساحران گفت: واى بر شما، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى . وناگوار هلاك مى كند، و هر كه دروغ بندد سخت نوميد مى گردد (مائده/62)

{وَتَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}

مى بينى بسيارى از ايشان را كه به گناه و تجاوز و حرامخوارگى مى شتابند. چه بد كارهايى مى كردند

8- سَرَف: به معنای تجاوز از حد و حدود

ص: 73

(دخان/31) {مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ}ازدست فرعون كه جنایت را از حد گذرانده بود

9- سُوء : به معنای قُبح میباشد . دور از انتظار (نساء/110)

{وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا}

و هر کس کار زشتی کند یا برخود ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را بسیار آمرزنده و مهربان خواهد یافت.

10- عِصیان : جداشده از حق و حقیت. مثل بچه گوسفندی که از مادرش جدا میشود (قاموس قرآن/ج 5/ص12){عَصَى عِصْيَاناً اذا خرج عن الطاعة}اصل آن ازتمانع بوسيله عصی است .

(حجرات/7) { وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ}و کفر و بدکاری و نافرمانی را ناخوشایند شما ساخت،

11- معصيت نيز بمعنى عصيان است: (مجادله/8) {وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ}

با یکدیگر از روی گناه و دشمنی و سرپیچی از پیامبر، محرمانه گفتگو می کنند

(مزمل/16) {فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبِيلًا}

ولی فرعون به مخالفت و نافرمانی آن رسول برخاست، و ما او را سخت مجازات کردیم!

12-فُحش:عمل زشت اشکار(فحاشی های خیابانی)(کتاب

العین/ج3/ص96)(كل أمرلم يوافق الحق فهو فاحِشة

ص: 74

(انعام/151){وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ}نزدیک کارهای زشت نرویدچه آشکار باشدچه پنهان!

13- لَمَم : گناهانی که کوچک است و به ان غالبا عادت ندارد ( گناهان صغیره) (نجم/32) { الذینَ یَجتَنِبُونَ کَبائِرَ الاِثم وَالفَواحِشَ اِلَّا الَمَم ..}

كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب مى كنند جز آنكه گناهى كوچك از آنها سرزند

14- نُکر: عقل سالم به بدی و زشتی ان معترف است ( اب دهن در کوچه انداختن) (کهف/74) {أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا}موسی گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، کُشتی؟ به راستی که کاری بسیار ناپسند مرتکب شدی!

15- وِزر: به معنای بار سنگین است مثل بارسنگین مسئولیت (انشراح/2){الم نَشرَح لَکَ صَدرَک وَ وَضعنَا عَنکَ وِزرَک}و بار گرانت را از پشتت برنداشتيم؟

ولی اگر وزر و وبال باهم بیاید به معنای گناه سنگینی است که بر گردن انسان اویخته میشود. مثل تابلوی تشخیص هویت که برگردن زندانی انداخته میشود وبا ان عکس میاندازند ودر پرونده او ثبت و بایگانی میشود (انعام/164){ وَلا تَزِروُ وازِرَهٌ وِزرَ اُخرَی} و هیچ سنگین باری بار گناه دیگری را بر نمی دارد؛

ص: 75

16- فسق : خروج از قوانین اجتماعی و دینی و عقلی .درملا عام (مائده/3){وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ}و آنچه به وسیله تیرهای قمار سهم بندی می کنید بر شما حرام گشته است. همه این امور فسق و نافرمانی از احکام خدا ست

17- عَدو: تجاوز به حقوق دیگران :(یونس/90){وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا}ما بنى اسرائيل را از دريا گذرانيديم. فرعون و لشكريانش به قصد ستم و تعدى به تعقيبشان پرداختند.

18- عَیث و عَثَی : عَیث گناهی که محسوس است(مثل روزه خوردی درملاء عام) عَثَی. گناهی که معنوی و غیر محسوس است( مثل اثر و ترویج روزه خوری در جامعه ) (اعراف/74){فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}نعمتهای خدارایادکنیدوبرزمین فساد نکنید.

19- زور: سخن وارونه (مثل شهادت ناحق دادن با وجودیکه میداند حق نیست )

(مجادله/2) {وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا}سخنی زشت ودروغ و

ناپسندمى گويند

20- خوض : فرو رفتن در فساد . مثل اعتیاد که گرفتار میکند ادمی را تا غرق گردد.

(مدثر/45) { وَکُنَّا نَخُوضَ مَعَ الخَائِضِین}و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم،

ص: 76

21- خیانت : عمل قول نیت برخلاف تعهد.(انفال/58){ اِنَّ اللهَ لایُحِّبُ الخائِنین}

22-کبیره :گناه همیشه بزرگ بوده و هست (نجم/32){ الذینَ یَجتَنِبُونَ کَبائِرَ الاِثم وَالفَواحِشَ اِلَّا الَمَم}

كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب مى كنند جز آنكه گناهى كوچك از آنها سرزند.

23- عقوبت :چون ختم به شر میشود گناه . و موجب انتقام الهی میشود

(روم/10){ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ}

آن گاه بدترين سرانجام، سرانجام كسانى بود كه مرتكب زشتى شدند به سبب اينكه آيات خدا را تكذيب كردند و همواره آنها را به مسخره مى گرفتند

(آل عمران/137) {قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ}

(أعراف/84) {وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمينَ}

(أعراف/86) {..... وَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ}

(يونس/39) {...فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمينَ}

(نمل/51) {فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعينَ}

(روم/42) {قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلُ كانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكينَ}

ص: 77

(صافات/73) {فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرينَ}

(محمد/10) {أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكافِرينَ أَمْثالُها}آيا در زمين گردش نكردند تا با تأمل بنگرند كه سرانجام كسانى كه پيش از آنان بودند، چگونه بود؟ خدا آنان را درهم كوبيد و نابود كرد و نيز براى اين كافران همانند آن عذاب ها قطعى و ثابت است

(طلاق/9){فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً}

آنان كيفر سنگين كفر و كبرشان را چشيدند و سرانجام كارشان خسارت بود.

(غافر/82) {أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ}آيا در زمين گردش نكردند تا با تأمل بنگرند كه سرانجام كسانى كه پيش از آنان بودند [و سركشى و تكبّر مى كردند] چگونه بود؟ همانان كه نفراتشان از اينان بيشتر و از ايشان نيرومندتر بودند، و در زمين آثارى پايدارتر [چون قلعه ها و خانه هاى استوار و كاخ هاى بسيار محكم] داشتند، ولى نفرات و قدرت و آثارى كه همواره به دست مى آوردند [چيزى از عذاب خدا را] از آنان دفع نكرد.

خوب : بحمد الله توانستیم دریک جلسه با محدودیت زمانی که داریم حداقل با توضیحات مختصری با اسامی و آثار گناه آشناتر شویم . انشاء الله بقید حیات در جلسه بعدی به معرفی گناهان کبیره در قرآن کریم خواهیم پرداهت تا با شناخت آن بتوانیم بهتر زندگی خود را مدیری کنیم .

ص: 78

جلسه هفتم ( 30/01/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً

وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

درجلسات قبل اشاره کردیم به عظمت و فوائد و آثار استغفار و معرفی اسامی گناه اشاره کردیم

ص: 79

انشاء الله امشب به معرفی گناهان کبیره میپردازیم تا با شناخت به آن بهتر بتوانیم بندگی خدا کنیم . مقدمه بحث امشب :

برخی از بزرگان اساتید اخلاق معتقدند اصلا گناه صغیره نداریم . هرچه هست گناه کبیره است.

گناهان كبيره درقرآن کریم:

الف :گناهان كبيره فردي

1- شرك به خداوند (مائده/72) { إِنَّهُ مَنْ يشْرِك بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ الْجَنَّة}

هر کس به خدا شرک آرد خدا بهشت را بر او حرام گرداند

2- نا اميدى از رحمت خداوند: (یوسف/87) {إِنَّهُ لا ييأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ}

از رحمت خدا مأیوس نباشید؛ زیرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأیوس نمی شوند.

3-تفكر ايمنى از مكر(عذاب و مهلت)خداوند: (اعراف/99) {فَلا يأْمَنُ مَكرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ}

در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمی دانند!

4- سوگنددروغ براى گناه:(ال عمران/77) {إِنَّ الَّذينَ يشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَيمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِك لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الآْخِرَةًِ}

آنان که عهدخدا وسوگند خدا را به بهایی اندک بفروشند اینان را در آخرت بهره ای نیست.

5- پيمان شكنى(بقره/27) {الَّذينَ ينْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ وَ يقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يوصَلَ وَ يفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِك هُمُ

ص: 80

الْخاسِرُونَ}ً

كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى شكنند و آنچه را كه خدا به پيوستن آن فرمان داده مى گسلند و در زمين فساد مى كنند، زيانكارانند

6- شرابخوارى:(مائده/90){يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونًَ}

گناهان كبيره اجتماعي

1- نپرداختن زكات واجب و محروم ترماندن فقرا و بیچارگان:

(توبه/35){يوْمَ يحْمى عَلَيها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكمْ فَذُوقُوا ما كنْتُمْ تَكنِزُونًَ}

روزى كه در آتش جهنم گداخته شود و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ كنند. اين است آن چيزى كه براى خود اندوخته بوديد. حال طعم اندوخته خويش را بچشيد

2- گواهى به دروغ و كتمان گواهى به حق (بقره/283) {وَ مَنْ يكتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهًُ}

شهادت را پنهان نکنید و هر که آن را پنهان کند، یقیناً دلش گناهکار است

3- خيانت: ([آل عمران/161){وَ مَنْ يغْلُلْ يأْتِ بِما غَلَّ يوْمَ الْقِيامَةًِ}

هر كس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد؛

4- قطع رحم (رعد/25){وَ يقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يوصَلَ وَ يفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِك لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارًِ}

پیوندهایی را که خدا به برقراری آن فرمان داده می گسلند، و در زمین فساد می کنند، لعنت و فرجام بد و دشوار آن سرای برای آنان است

ص: 81

5- عقوق والدين زيرا خداوند عاق والدين را جبّار شقى قرار داده است(مريم/32) {وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يجْعَلْني جَبّاراً شَقِياً}

و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است،

6- كشتن انسان مؤمن: (نساء/93){وَ مَنْ يقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيهاً}

و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او جهنم است، که در آن جاوید خواهد بود

7- نسبت ناروا به زن پاكدامن: (نور/23){إِنَّ الَّذينَ يرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمًٌ}

بی تردید کسانی که زنان عفیفه پاکدامن با ایمان را که از شدت ایمان از بی عفتی و گناه بی خبرند متهم به زنا کنند، در دنیا و آخرت لعنت می شوند، و برای آنان عذابی برزگ است

8- خوردن مال يتيم (نساء/10) {إِنَّ الَّذينَ يأْكلُونَ أَمْوالَ الْيتامى ظُلْماً إِنَّما يأْكلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراًً}

آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می خورند، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنّم فرو می برند و به زودی در آتش فروزان خواهند افتاد

9-فرار از جبهه جهاد (انفال/16) {وَ مَنْ يوَلِّهِمْ يوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ

مُتَحَيزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ}

و هر که در روز جنگ به آنها پشت نماید و فرار کند به طرف غضب و خشم خدا روی آورده و جایگاهش دوزخ که بدترین منزل است خواهد بود مگر آنکه از میمنه به میسره و یا از قلب به جناح برای مصالح جنگی رود یا از فرقه ای به یاری فرقه ای دیگر شتابد.

10-رباخوارى(بقره/275){الَّذينَ يأْكلُونَ الرِّبا لا يقُومُونَ إِلاّ كما يقُومُ الَّذي يتَخَبَّطُهُ الشَّيطانُ مِنَ الْمَسًِ}

آنان كه ربا مى خورند، در قيامت چون كسانى

ص: 82

از قبر برمى خيزند كه به افسون شيطان ديوانه شده باشند

11-جادو و سحر (بقره/102) {وَ لكنَّ الشَّياطينَ كفَرُوا يعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكينِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتّى يقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكفُرْ فَيتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يفَرِّقُونَ بِهِ بَينَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ يتَعَلَّمُونَ ما يضُرُّهُمْ وَ لا ينْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الآْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يعْلَمُونَ}و یهودیان از آنچه شیاطین در زمان پادشاهی سلیمان از علم سحر بر مردم می خواندند پیروی کردند. و سلیمان دست به سحر نیالود تا کافر شود، بنابراین سلیمان کافر نشد، ولی شیاطین که به مردم سحر می آموختند، کافر شدند. و نیز یهودیان از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد پیروی کردند، و حال آنکه آن دو فرشته به هیچ کس نمی آموختند مگر آنکه می گفتند: ما فقط مایه آزمایشیم و علم سحر را برای مبارزه با ساحران و باطل کردن سحرشان به تو تعلیم می دهیم، پس با به کار گرفتن آن در مواردی که ممنوع و حرام است کافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبی از سحر می آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می انداختند؛ در حالی که آنان به وسیله آن سحر

جز به اذن خدا قدرت آسیب رساندن به کسی را نداشتند؛ و همواره چیزی را می آموختند که به آنان آسیب می رسانید و سودی نمی بخشید؛ و یقیناً می دانستند که هر کس خریدار سحر باشد،در آخرت هیچ بهره ای ندارد. وهمانا بدچیزی است آنچه خود را به آن فروختند اگر معرفت می داشتند

12- زنا (فرقان/68/69) {وَ لا يزْنُونَ وَ مَنْ يفْعَلْ ذلِك يلْقَ أَثاماً يضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ يوْمَ الْقِيامَةِ وَ يخْلُدْ فيهِ مُهاناًً} و آنان که معبود دیگری

ص: 83

را با خدا نمی پرستند، و کسی را که خدا خونش را حرام کرده است، جز به حق نمی کشند، و زنا نمی کنند؛ و کسی که این اعمال را مرتکب شود به کیفر سختی برسد

عذابش در قیامت مضاعف شود و با ذلّت و خواری به دوزخ مخلّد گردد.

آثار گناه نمونه اى از آثار و پيامدهايى گناه و معصيت از نظر قرآن

1- سختى و تنگدستى در زندگى: (طه/124){وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا}ً

و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت

2- فساد در جامعه (روم/41){ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كسَبَتْ أَيدِي النّاسِ}

فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد

3- زنگار قلب(مطففين/14){كلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يكسِبُونَ} این چنین نیست که می گویند، بلکه گناهانی که همواره مرتکب شده اند بر دل هایشان چرک و زنگار بسته است

بسته شدن مراكز ادراك 4-

(نحل/108) {أُولئِك الَّذينَ طَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِك هُمُ الْغافِلُون}

اینان کسانی هستند که خدا بر دل و گوش و چشمشان مُهر شقاوت زده، و اینان بی خبران واقعی اند 5- ذلّت و بيچارگى: (بقره/61){وَ ضُرِبَتْ عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكنَةُ وَ باؤبِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِك بِأَنَّهُمْ كانُوا يكفُرُونَ بِ آياتِ اللّهِ وَ يقْتُلُونَ النَّبِيينَ بِغَيرِ الْحَقِّ ذلِك بِما عَصَوْا وَ كانُوا يعْتَدُون}بر آن ها ذلّت و خواری مقدّر گردید، و چون دست از ستمکاری و عصیان برنداشته و به آیات خدا کافر

ص: 84

می گشتند و انبیا را به ناحق کشتند دیگر بار به خشم و قهر خدا گرفتار شدند.

7- گرفتارى و رنج: (شورى/30) {وَ ما أَصابَكمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كسَبَتْ أَيديكمْ} و آنچه از رنج و مصائب به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می کند.

7- تغيير نعمت هاى الهى:(انفال/53){ذلِك بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يك مُغَيراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتّى يغَيرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ}این عذاب از آن جهت است که خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرد تغییر دهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند، و خدا شنوا و داناست 8- تغيير سرنوشت انسان: (رعد/11) {إِنَّ اللّهَ لا يغَيرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يغَيرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ

خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند

9- عذاب آسمانى: (بقره/59){فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كا نُوا يفْسُقُونَ}

ما بر آن ستمکاران به کیفر بدکاری و نافرمانی آنها عذابی سخت از آسمان نازل کردیم.

{ فَأَهْلَكناهُمْ بِذُنُوبِهِم} پس آنان را به کیفر گناهانشان هلاک کردیم 10- هلاكت و نابودى: (انعام/6)

11- غرق شدن: (نوح/25){مِمّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا} آن قوم از کثرت کفر و گناه عاقبت به آب دریا غرق شدند

12-دورى ازرحمت الهى(نور/23){إِنَّ الَّذينَ يرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ

ص: 85

الْمُؤمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الآْخِرَة }کسانی که به زنان با ایمان عفیفه بی خبر از کار بد تهمت زنند محققا در دنیا و آخرت ملعون و محروم از رحمت حق هستند و هم آنان به عذابی بزرگ معذب خواهند شد

13- عذاب الهى در آخرت:(نمل/90){وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيئَةِ فَكبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما انْتُمْ تَعْمَلُونَ}و آنان که کارهای بد و زشت بیاورند به رو در آتش افکنده می شوند؛ و به آنان گویند: آیا جز آنچه انجام دادید پاداشتان داده اند؟

(جن/23)

{وَ مَنْ يعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَداً}

و آنان که نافرمانی خدا و رسول او کنند البته کیفرشان آتش دوزخ است که در آن تا ابد مخلّد باشند.

پيامبر اکرم فرمودند : اجتناب کنيد از گناه هان ريز.

انواع حق الناسی که باید بخاطر ان استغفار کند 1- آبرویی

و اعتباری 2- جانی

3- مالی

4- ناموسی 5- اضلالی 1- اضلال دینی : انتشار و تبلیغ فرق ضاله

(احزاب/67) { وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا } 2- اضلال سیاسی : ترویج نا امیدی و ضدانقلابی

3- اضلال رفتاری:شرابخوری–رباخوری-گرانفروشی- زیرمیزی–گران فروشی وسوء ظن– بدرفتاری .. 4- اضلال علمی : باعث شود ترک تحصیل کند 5- اضلال جنسی. تحریک شهوات: (حج/41){الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ}

دو مرحله محاسبه اعمال صورت میگیرد 1- برزخ : محاسبه عمری که دردنیا داشته ایم .

ص: 86

2- قیامت : محاسبه تاثیرات اعمال و گفتار و رفتار تودرجامعه درطول حیات و پس از مرگ مثلا : کسی بدعتی را درجامعه انتشار داده باشد تا ساعت قیامت ان بدعت باقی بماند در گناه ان بدعت شریک و سهیم خواهد بود مثلا : کسی مال غیری را عدوانا تصرف کرده باشد تا از ان مال ظالمانه استفاده میشود در گناهان ظلم سهیم شیک خواهد بود مثلا: گناهی را به کسی یاد بدهد یا کسی را برای گناه با کسی اشنا سازد و واسطه معصیت بشود گناه مانند ميکرب مي ماند :و ميکرب با چشم غير مسلح ديده نمي شود ولی مي تواند و قدرت دارد يک انسان غول پيکر را مانند کاه در بستر مرگ بيندازد

جلسه هشتم ( 31/01/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر

ص: 87

الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

بحمدالله در توضیح قدم اول در موضوع مهندسی اشتی با خداوند به اثار شوم گناهان و ترجمه اسامی گناه مفصلا پرداختیم .

امشب در تکمیل مباحث قبل به این موضوع خواهیم پرداخت که :

تفاوت حالات امراض جسمي و روحي :

1- کسي که مريض جسمي است ارام است ولي مريض روحي ناارام است .

2- کسي که مريض جسمي است مطيع است ولي مريض روحي ياغيست .

3- کسي که مريض جسمي است به طبيب رجوع ميکند ولي مريض روحي از طبيب بيزار است .

4- کسي که مريض جسمي است به نسخه طبيب عمل مي کند ولي

مريض روحي با نسخه طبيب لجبازي مي کند.

5- کسي که مريض جسمي است سعي ميکند مريضي خويش را به کسي انتقال ندهد ولي مريض روحي مسراست ديگران را نيزمبتلا کند

6-کسي که مريض جسمي است مقر به ناخوشي خويش است ولي مريض روحي منکر مريضي خود مي باشد

7-کسي که مريض جسمي است به مريض شدنش ابراز ناراحتي ميکند ولي مريض روحي به شادي زودگذر خود مشغول است .

ص: 88

8-کسي که مريض جسمي است اميد به بهبودي دارد ولي مريض روحي اميد به رشد بيماري خويش دارد.

9- کسي که مريض جسمي است اگر کسي به او بگويد بيمار هستي تصديق مي کند و توضيح مي دهد ولي مريض روحي منکر ميشود.

10- کسي که مريض جسمي است به دوستان خويش التماس دعا مي گويد تا به بهبودي برسد ولي مريض روحي براي ديگران دعا مي کند تا همانند او شوند.

11- کسي که مريض جسمي است با اين و آن براي شناخت دکتري بهتر و حاذق تر مشورت مي کند ولي مريض روحي از هرچه طبيب است بيزار است و همه را منکر مي گردد.

12- کسي که مريض جسمي است از انچه مريضي او را بدتر و تحريک مي کند دوري مي نمايد و لي مريض روحي به انچه برايش ضرر مطلق است استفاده مي کند . آثار امراض قلبی در رفتار و کردار آدمی :

1- بدلیل مرض قلبی حق و حقیقت را انکار می کند:

(توبة/125) { وَ أَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ}

2- بدلیل مریضی قلبشان فکر میکنند خدا وانبیاء بر آنان خائن و ظالم خواهند بود: (نور/50){أَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ

ص: 89

رَسُولُهُ بَلْ أُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ }

3- سخنان خدا و انبیاء را فریب و خدعه می پندارند : (احزاب/12 ) {وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً}

4- بدلیل مرض قلبی فقط دروغ می گوید واز گفتن حق بیزار است : (بقرة/10)

{ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ}

5- بدلیل مریضی قلبشان دمدمی مزاجند و لذا نه پیش کافرین آبرو دارند و نه در نزد مومنین :

(مائده/12 ) {فَتَرَى الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا في أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ}

6- بدلیل مریض بودنشان دائما در حال پخش شایعات بر علیه مومنین و دین خدا هستند: (احزاب/60 ){لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ

فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً}

7- هرچه میگویند شیطانیست واز ناحیه ابلیس است :(حج/ 53){لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمينَ لَفي شِقاقٍ بَعيدٍ}

8- بدلیل مریضی قلبشان کینه خدا بدل دارند

(محمد/29 ) {أَمْ حَسِبَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ }

ص: 90

9- بدلیل مریضی قلبشان چشم چران هستند:(أحزاب/32) {يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً } مجموعه روایات در موضوع آثار گناه در زندگی فردی و اجتماعی انسان را بررسی میکنیم (بحار/ج 2ص641)

آثارگناهان در دنيا امام صادق ع فرمودند: آنها كه بوسيله گناه از دنيا مى روند بيش از كسانى هستند كه به مرگ طبيعى مى ميرند

1- طلحة بن زيد گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: پدرم ميفرمودند: هيچ چيزمانند گناه قلب را فاسد نميكند، قلب با گناه مبارزه ميكند ولى گناه براوغلبه پيدا مينمايد تا جايى كه دل را بالا و پائين ميبرد و آن را وارونه ميسازد

2- هشام بن سالم گويد: امام صادق (علیه السلام)فرمودند هررگى در انسان حركت طبيعى خودرا ازدست بدهد،و يا گرفتارى و پريشانى

براى آدمى بيايدويا سردرد و بيمارى نصيب انسان گردد همه به خاطر گناه ميباشد

(شورى/30) {وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ}، هر مصيبتى كه به شما برسد براى آن است كه خود مقدمات آن را فراهم كرده ايد و خداوند از گناهان زيادى در ميگذرد

ص: 91

3- محمد بن مسلم گويد: امام باقر (علیه السلام) فرمودند: بنده اى از خداوند حاجت ميخواهد، و آن حاجت هم قابل روا شدن ميباشد ولى صاحب حاجت گناهى مرتكب ميگردد و خداوند به فرشته امر ميكند حاجت او را نده، زيرا او مرتكب گناه شده و از آن خواسته محروم شده است

4- ابو بصير گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر گاه مردى مرتكب گناهى بشود نقطه سياهى در دل او پيدا ميگردد، هر گاه توبه كند آن گناه پاك مى شود اما اگر بر گناه اصرار كرد زياد ميگردد و او را هلاك ميكند

5- فضيل از امام باقر(علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند: کسی که گناه ميكند روزیش از او گرفته مى شود، و بعد اين آيه را تلاوت كردند: (قلم/ 17/18/19) { إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ}بى ترديد ما آنان را [كه

در مكه بودند] آزموديم همان گونه كه صاحبان آن باغ را [در منطقه يمن] آزموديم، هنگامى كه سوگند خوردند كه صبحگاهان حتماً ميوه هاى باغ را بچينند و چيزى از آن را [براى تهيدستان و نيازمندان] استثنا نكردند پس در حالى كه صاحبان باغ در خواب بودند، بلايى فراگير از سوى پروردگارت آن باغ را فرا گرفت.

6- ابن بكير روايت ميكند: از امام صادق (علیه السلام) مردى گناه ميكند و از نماز شب محروم مى شود، كار بد بيشتر به صاحب خود صدمه ميزند تا چاقوى تيزى به گوشت

ص: 92

7- مردى از ابو الحسن (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند خداوند لازم كرده است در خانه اى كه زياد معصيت مى شود آن را خراب كند و در معرض آفتاب( داغی مصيبت ) قرار دهد تا پاك گردد

8- ابو حمزه گويد: از امام باقر(علیه السلام)شنيدم فرمودند: اين طور نيست كه سالى باران كمتر از سالى ديگر بيايد، خداوند خود بارانها را هر طور مصلحت بداند نازل مى كند و به هر جا اراده كند ميفرستد هر گاه قومى مرتكب گناه شوند خداوند باران را از آنها بر ميگرداند اگر چه باران براى آنها مقدر شده باشد خدا آن باران را براى گروهى ديگر ميفرستد، و در بيابانها و درياها و كوه ها فرو ميريزد خداوند خزندگان را هم در سوراخ ها معذب ميكند، و باران را از سرزمين هائى كه مردمان آنجا معصيت ميكنند

منع ميگرداند و باران را در جاهاى ديگر ميريزد و بعد از آن امام (علیه السلام)فرمودند اى اهل بصيرت از اينها پند گيريد

9- زراره از امام باقر (علیه السلام)روايت ميكند كه فرمود: هر بنده اى كه در دل خود يك نقطه سفيد دارد، هر گاه مرتكب گناهى شود جاى سياهى در آن پديد مى آيد، اگر توبه كرد آن سياهى از بين ميرود اما اگر در گناه خود اصرار ورزيد و به آن ادامه داد آن سیاهی زياد ميگردد تا سفيديها را ميپوشاند، هنگامى كه سياهى همه را فرا گرفت ديگر اميد خيرى در صاحب آن نميباشد

و همان است كه خداوند ميفرمايد: (مطففين/14){ كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ} اين چنين نيست كه مى گويند، بلكه گناهانى

ص: 93

كه همواره مرتكب شده اند بر دل هايشان چرك و زنگار بسته است [كه حقايق را افسانه مى پندارند

10- ابو عمرو مدائنى از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه آن حضرت فرمود خداوند هر كارى كه ميكند روى حساب ميباشد و به هر بنده اى كه نعمتى داد آن را از وى نميگيرد مگر اينكه آن بنده گناهى بكند كه در آن صورت از او گرفته ميشود.

11- سليمان جعفرى از امام رضا (علیه السلام) روايت ميكند كه خداوند متعال به يكى از پيامبران وحى كردند، هر گاه مردم مرا اطاعت كردند از آنها راضى ميكردم، و هر گاه راضى شدم به آنها بركت ميدهم، و بركت من پايان ندارد، ولى هر گاه مردم مرا معصيت كردند من هم ناراحت ميگردم و هر گاه ناراحت شدم آنها را لعنت ميكنم و لعنت من فرزندان آنها را هم فرا ميگيرد

12- عباس بن هلال شامى كه يكى از مواليان ابو الحسن موسى (علیه السلام) بود گويد: از امام رضا عليه السّلام شنيدم فرمودند: هر چه مردم ندانسته بر گناهان خود افزوده كنند خداوند آنها را به گرفتاريهائى كه نميدانستند مبتلا خواهد كرد

13- يونس از امیرالمومنین ع روایت میکند که فرمودند: دردى بالاتر از گناه براى قلب نيست، و ترسى ناگوارتر از مرگ نميباشد، از گذشته ها عبرت بگيريد و از مرگ پند فرا گيريد

14- امام صادق(علیه السلام)فرمودند: اگر خداوند عقوبت ميكند پس چرا بايد خدا را معصيت كرد .

15- سدير گويد: مردى از امام صادق(علیه السلام)پرسيد تفسير آيه شريفه

ص: 94

(سبأ/19){ فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ}پس اين مغرورشدگان به رفاه و خوشى و ناسپاسان در برابر نعمت گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما را دورى و فاصله انداز. [اين را درخواست كردند تا تهيدستان و پا برهنگان نتوانند در كنار آنان سفر كنند، و [اين گونه آنان بر خودشان ستم كردند، پس ما آنان را داستان هايى [براى عبرت آيندگان] قرار داديم و جمعشان را به شدت متلاشى و تار و مار كرديم، همانا

در اين [سرگذشت ها] براى هر صبركننده سپاس گزارى عبرت هاست

امام صادق(علیه السلام)فرمودند: آنها جماعتى بودند كه آبادى هاى متصل به هم داشتند در آن آباديها نهرها و رودخانه ها جارى بود و مال هاى زيادى هم داشتند كه از آنها استفاده ميكردند، آن جماعت به نعمتهاى خداوند كافر شدند، و از متابعت خداوند دست كشيدند و اخلاق خود را تغيير دادند خداوند متعال هم زندگى آنها را تغيير داد و بر آنها غضب نمود و خداوند اوضاع و احوال هيچ ملت و قومى را تغيير نميدهد مگر اينكه خود موجبات تغيير نعمت ها را فراهم كنند و مورد عذاب قرار گيرند بنا بر اين خداوند سيل بنيان كنى براى آن قوم فرستاد آباديهاى آنها را نابود كرد و خانه هاى آنها را خراب نمود، اموال و هستى آنان را با خود برد، و به جاى آن دو باغ پر از ميوه هاى گوناگون دو باغ ديگر به آنها داد كه از درختان آن هيچ سودى نبردند و ميوه هائى كه بتوان استفاده كرد وجود نداشت .

ص: 95

جلسه نهم ( 02/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعدایهم ابدا الابدین ودهر الداهرین . دعای فرج را همه باهم بخوانیم . اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن .صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا وحافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عیناه حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

مقدمه :

همانطور که دیشب تذکر دادم که امشب مصادف است با شب وفات بی بی عالم حضرت ام المومنین خدیجه کبری(علیها السلام) مادربزرگ تمام مومنین و شیعیان عالم . برخود لازم و واجب میدانم امشب را اختصاص دهم به معرفی این بانوی بزرگ اسلام که بی بدیل و بی نظیر است و تمام بانوان بزرگ تاریخ شاگردان این بانوی مکرمه میباشند. لذا با اجازه شما مستمعین عزیز و بزرگوار ادامه بحث استغفار و آشتی با خدای مهربان را به شبهای بعد موکول میکنیم . و باحترام مادربزرگ عزیزمان حضرت ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها .امشب و فرداشب را به بررسی شخصیت والای این بانوی بزرگ عالم اختصاص

ص: 96

میدهیم . باشد که دعای خیر این بزرگوار شامل حال همه ما گردد. انشاء الله . هدیه روح پر فتوح مادربزرگ عزیزمان حضرت ام المومنین خدیجه کبری سلام الله علیها صلوات جلی ختم بفرمایید .

1- نگاه ارزشی حضرت خدیجه (علیها السلام)

** ایشان با انتخاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) حاضرشد تمام شخصیت و دارایی خود را فدای پیامبر(صلی الله علیه و آله) کند.

** تمام قالب های جاهل را شکستند و برای سنت شکنی جاهلی بهای سنگینی هم دادند قطع رابطه زنان با ایشان تا سال5 بعثت که تولد بی بی حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) بود هیچ زنی به کمک حضرت ام المومنین خدیجه کبری(علیها السلام) نیامد لذا خداوند برای او بهترن زنان عالم را فرستاد تا در امر زایمان کمک بی بی کنند.

** بی بی حضرت خدیجه (علیها السلام) به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) عرضه میداشت :

ای پسر عمو . من بخاطر خویشاوندی و شرافت تو در بین مردم . امانت داری شما و خوش خلقی و صداقت و راستگویتان به شما متمایل شدم

** حضرت خدیجه (علیها السلام) در برابر هجمه اعتراضات زنان قریش فرمودند :

ای زنان قریش !! شنیده ام شما وشوهرانتان درمورد ازدواج من با محمد(صلی الله علیه و آله) خرده گرفته وعیب جویی میکنید ؟! آیا در میان شما شخصیتی مثل حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) وجود دارد؟ آیا در ستره مکه و اطراف ان شخصیتی در فضاول و مناقب حضرت محمد واعتبار و اخلاق نیکو و صداقت و امانت داری او سراغ دارید ؟

ص: 97

ایا نمیدانید من بخاطر این ویزگیها با ایشان ازدواج کرده ام ؟

زنان قریش دربرابر این استدلال قوی همگی لال شده و با قهر بی بی را ترک کردند و دیگر برنگشتند

نکته تربیتی:

1- قابل توجه خیلی از جوانان امروزی که اولویت با زیبایی و تیپ و قیافه نیست.

بی بی به صفات ریشه ای و اصیل یک مرد زندگی اشاره میکنند تا درسی باشد برای همه دختران عالم تادر انتخاب همسر شیفته چشم وابرو و قد و قیافه خواستگار نشوند و بقیه صفات و معیار های اصیل زندگی را فراوش نمایند.

2- اگر هرکسی برای انتخابی که دارد استدلال محکمه پسند و عقلانی داشته باشد هم کممتر اشتباه میکند و هم کمتر آسیب میبیند.

3- اطرافیان و خانواده و دوستان نیز نباید همانند زنان کفار قریش دنیا پرست و مادی نگر باشند.

ما از زنان قریش هیچ توقعی نداریم و نداتیم که بی بی را تشویق کنند و همراهیش کنند. ولی از خانواده ها واطرافیان مسلمان امروز متوقع هستیم که اگر جوانی بدلیل ناپختگی و خامی معیارهای ازدواجش برمبنای تعقل نبود اطرافیان اورا هدایت کنند.

4- پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند امان از والدین اخر الزمان . گفتند چرا؟ فرمود : فرزندانشان میخواهند تقوی را رعایت کنندولی والدین ممانعتمیکنند ازاین که فرزندشان خدا را بپرستد و درراه مستقیم قدم بردارد.

5- اگر معیار خدا پسندانه باشد و دارای استدلال قوی و عقلانی . هیچ غصه نباید خورد که کسی همراهی نمیکند . برای کمک و استعانت خداوند مهربانم کافیست. از راه های بی گمان تمام مشکلاتمان را حل خواهد کرد.

( ان الله یدافع عن الذین امنوا )

ص: 98

2- احترام ویژه به شان و شخصیت پیامبر عزیز اسلام .

**بی بی حضرت خدیجه (علیها السلام) به رغم داشتن اموال فراوان و موقعیت والای اجتماعی و ده ها کنیز و غلام همیشه سعی میکردند دربرخوردشان با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حرمت ایشان رانگه بدارند ولذا برخورد بی بی در مکه زبان زد عام و خاص بود.

**روزی که عقد بسته شد و با هم محرم شدند . پیامبر اجازه گرفتند که به خانه عمویشان جناب ابوطالب برگردند . حضرت خدیجه (علیها السلام) درمقابل درب خانه ایستادند و با تمام تواضع فرمودند : البیت بیتک و انا جاریتک خانه خانه شماست و به خانه خودتان خوش امدید و منم یکی از کنیزان این خانه شما هستم

نکته تربیتی:

1- مبادا زن و مرد بخاطر دارایی و موقعیت اجتماعی خود یا خانواده شان فخر فروشی کرده و به هم تفاخر نمایند.

2- سریماهی اصلی و ماندگار مهر ومحبتو صداقت و اخلاق و تفاهمی است که زن و شوهر باید داشته باشند.

3- سرمایه ها چه بسا گم میشوند. یا ربوده میشوند. یا خورده میشوند ویا نابود میگردد. ولی روایط حسنه و تعامل و تفاهم اگر بین زن و شوهر باشد میتوانند از نو بسازنند و شروع کنند. اگر سرمایه مادی باشد ولی اخلاق و تفاهم نباشد هرگز به طعم شیرین از دارایی های موجود لذت نخواهند برد.

4- تفاخر و تکبر و از بالا نگاه کردن و نگاه ارباب رعیتی مهر و صفا را

ص: 99

نابود میکند ودر قلب ادمی بذر تنفر و کینه و تلافی و نا امیدی و افسردگی میپروراند.

5- نباید تعجب کنیم که در جریان درخواست ملاقات عمرو ابوبکر لعین از فاطمه (علیها السلام) حضرت امیر فرمودند باید بی بی اجازه بدهند. وقتی مولا با خجالت تمام موضوع را مطرح فرمودند . بی بی فرمود : علی جان. پسرعمو . البیت بیتک وانا امتک. چون دختر از مادر ارث میبرد .

6- بخشی از نگرانی های مردم از جوانان و فرزندانشان برمیگردد به عملکرد و رفتارهای خودشان .

( فرزند آینه رفتار والدین است )

3- تلاش بی بی برای جلب رضایت صد درصدی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)

** تمام تلاش بی بی این بود گه با تمام قوی و توان امور منزل رامطابق میل و علاقه حضرت اداره کند. چون بی بی بخوبی میدانستند و میشناختند حضرت را که ایشان علاقه زیادی به عبادت وتفکر در خلائق عالم دارد . لذا چنان رفتار میکردند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بدون هیچ نگرانی به عبادت بپردازند و مانع عبادت ایشان نباشند.

** بی بی خدیجه(علیها السلام) خبر داشتند که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت در هرماهی چند بار و نیز هر سال یکماه مبارک رمضانی را در غار حرا به تنهایی عبادت میکند. و این برنامه با رفتار حضرت خدیجه (علیها السلام) ادامه پیدا کرد.

امام هادی (علیه السلام) فرمودند : با وجودیکه حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) با سرمایه بی بی حضرت خدیجه(علیها السلام) تجارت میکردند ولی درامدشان را بین فقرا

ص: 100

تقسیم مینمود و هر روز صبح بر فرار کوه حرا میرفت و به تماشای شگفتی های خلقت مشغول میشد. و تحت تاثیر عظمت خداوند قرار میگرفت و انچه که شایسته خدا بود عبادت میکرد . و حضرت خدیجه(علیها السلام) هرگز برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) مزاحمتی و مخالفتی و ممانعتی ایجاد نکرد.

**

گاهی از اعتکاف های پیامبر(صلی الله علیه و آله) 40 روز طول میکشید و درغار حرا میماندند. و خدیجه کبری (علیها السلام) درخانه تنها بود و هرگز اعتراضی نکرد.

**

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مولا علی(علیه السلام) و گاهی عماریاسر را میفرستاد و به خدیجه کبری (علیها السلام) پیام میداد که : ای خدیجه ! همسر باوفا ومهربانم. کمان نکنی کناره گیری از من به خاطر بی اعتمادی یا بی اعتنایی به توست . بلکه پروردگارم چنین فرموده است تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت به چیز دیگری فکر نکن . خداوند به خاطر تو هر روز چندین بار به فرشتگان بزرگ خویش مباهات میکند . پس وقتی شب شد درب منزل را ببند و در بستر خویش استراحت کن.

**

حضرت خدیجه (علیها السلام) انقدر به فکر جلب رضایت رسول خدا بود که هنگام وصیت خویش خجالت کشیدند مستقیما به حضرت چیزی درخواست کنند.

لذا به دختر4 ساله خود فرمود:

مادر. دختر عزیزم . از پدرت بخواه اگر مرا صلاح وقابل میداند . پیراهنی که موقع وحی بر تن تان بوده روی کفن من بیندازد که فشار قبر نداشته باشم . چون از فشار قبر و تاریکی قبر و سوال و جواب در قبر میترسم .

ص: 101

**

در زمان ارتحالشان هم به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض کردن . من فقط یک درخواست از شما دارم . اگر درحق شما کوتاهی کردم مرا عفو بفرمائید . پیامبر اشک میریخت میفرمود . عزیز دلم. همسر با وفایم. همسر خوبم. هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاشت را کردی تا من به عبادات و کارهای رسالتم برسم .بسیار تنهایی کشیدی و در منزل من بسیار خسته شدی و تمام اموالت را به خدا و دین خدا بخشیدی . هرگز منتی بر من نگذاشتی . و الان نیز از شدت گرسنگی و تشنگی از این دنیا میروی .

نکات تربیتی:

1- درک متقابل بین زن ومرد عامل مهم تداوم زندگی شیرین و عزت مدارانه است

2- افراط و تفریط همیشه دردسر ساز بوده و هست.

3- بعضی از مشاغل گرفتاریهای ویژه و دوری های فراوان از خانواده دارد . و خانواده باید موقعیت شغلی همدیگر را درک کنند و با هم تعامل و تعادل داشته باشند مثل . امنیتی ها و نظامی ها ( سپاهیان - مرزبانان – نیروی دریایی- گروهای جهادی و بسیجی ) دیپلمات ها - مبلغین دینی – پزشکان- تاجران – کارگران معادن- رانندگان بیابانی 4- از صبوری خانواده ها نباید سوء استفاده کرد. بعضی ها از هیاتی شدن . بیشتر دنبال پاتوق هیات هستند. باید کاری نکنیم که خانواده هایمان بخاطر نبودن ما به نام هیات و مذهب متنفر از دین بشوند.

5- خستگی کار و تلاش را نباید به خانواده انتقال داد. چون هر فردی کارهای شخصی و تکالیفی بر عهده دارد. اززیر بار کارهای شخصی در خانه در رفتن به بهانه خسته گی کار بی اخلاقی ست

6- اگر در مسافرت مجبور هستید باشید . یک امینی را پیدا کنید که

ص: 102

هرچند روزی به خاواده شما سری بزند و احوالی بپرسد. اگرفرزند محصلی دارید به مدرسه اش برود و از وضع تحصیل و رفتار او پرس و جویی داشته باشد. 7- دراین زمانه که تلفن تصویری وجود دارد کمبودهای محبتی را کاهش بدید.

8- زن و شوهر انقد رباید عاشق و شیفته و فدایی هم باشند که از درخواست کردن از یکدیگر شرم و خجالت بکشند. تا مبادا یکدیگر را به زحمت بیندازنند.

9- گاهی بهترین واسطه بین زن و شوهر . فرزند است . بخصوص اگر دختر باشد.

10- احترام به رسالت و شغل و هدف مقدس همسر جزیی از ایمان و فهم ادمی است. از پیامبر درخواست پیراهنی را میکند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) درزمان نزول وحی پوشیده بوده است

11- حلالیت گرفتن از یکدیگر محبت میاورد. خاطرات تلخ و شیرین را زنده میکند. چه بسا با گذر زمان همسرمان احساس کند ما زحمات گذشته او را فراموش کرده ایم. هرچند صباحی به بهانه ای ازگذشته ها یادی کنیدوبه همسرتان ابرازکنیدکه من هرگز زحمات شما را فراموش نمیکنم.این بهترین شیوه تشکرازهمسر زحمت کش است.

12- با وجودیکه حضرت خدیجه ذره ای در خدمت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) کوتاهی نکرده ولی باز خودش را مقصر میداندو دوست دارد حلالیت بطلبد تا از دو لب پیامبر بشنود که از ایشان راضی است .

13- متقابلا در برابر حلالیت گرفتن همسر باید همسر نیز با تمام عشق و تواضع و خلوص بگوید تو اگر نبودی من هرگز به اینجا نمیرسیدم. و

ص: 103

تمامموفقیت خودش را مدیون و مرهون زحمات همسرش اعلان کند

14- گاهی سختی و غم دوری از خانواده را میتوان با یک نامه و پیام کمترو التیام بخشید

نمونه ای از رفتار مرحوم امام ( فروردین 1312 – بیروت لبنان)

درزمان تبعید شدنشان به لبنان برای همسرشان نامه ای نوشته اند .

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند . حالِ من با هر شدتی باشد می گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد

درهرحال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم،ازقرار معلوم ومعروف یک کشتی فرداحرکت می کند ولی ماهاکه قدری دیررسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم.

عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست

ص: 104

4- تصدیق و تایید پیامبر(صلی الله علیه و آله) در تمام لحظات

درزمانی که خدیجه کبری(علیها السلام) پیامبر(صلی الله علیه و آله) را تصدیق کرد حتی بسیار ای ا

اقوام و نزدیکان پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایشان را تکفیر و تکذیب میکردند.و حتی کمر به قتل حضرت بسته بودند.

**پیامبر(صلی الله علیه و آله) بارها میفرمود ( این مثل خدیجه ؟)

**پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) وقتی هاله خواهر حضرت خدیجه (علیها السلام) را میدیدند بسیار میگریستند واز خدیجه(علیها السلام) یاد میکردند.

**

عایشه (ل) بارها اعتراض کرد. که چرا به خاطر پیرزنی چنین گریه میکنید؟

حضرت به او میفرمود: بهتر از خدیجه(علیها السلام) هیچگاه نصیبم نشد او هنگامی به من ایمان اورد که تماممردم مرا تکذیب میکردند. . او تمام اموالش را در راه خدا بذل نمود.

نکات تربیتی:

1- همسر باید همیشه و همه جا مدافع همسر مومنش باشد.

2- دل بستن به اقوام و اطرافیان در حد افراطی و غیر معمولش بی خردی و ناپختگی است.

3- در طول زندگی ازمون های بسیاری راداشته و داریم که رفتارهایی از نزدیک ترین افراد به ما میبینیم که تعجب کرده و شاید این نوع رفتارهای زشت را از غریبه ها نبینیم.

ص: 105

4- گاهی دشمنی ها از اقوام شروع میشود

5- احترام به همسر سر جای خودش ولی تکریم خانواده همسر و اقوام او نیز احترام ویژه به همسر ادمی است.

6- بی توجهی وبی ادبی نسبت به اقوام همسر مستقیما توهین به همسر است .

7- مرگ همسر ولو سالها طول بکشد نباید خاطرات و زحمات همسر از یاد ها برود.

8- اگر همسرتان از دنیا رفته است . در مقابل اقوام او حتما با حسرت و اندوه از همسرتان یاد کنید. و این فهم و وفادای خودتان را نشان بدهید.

9- اگر همسر دومی اختیار کردید مبادا نسبت به همسر اولتان بی اعتنایی نشان دهید.

10- به همسر دوم نباید اجازه دادبه به همسر اول تان جسارت و توهین کند. و ختما اگر ب یادبی کرد تذکر دهید . و اگر توجه نکرد با برخورد خود دقیق و موثر تان او را متنبه سازید.

11- هرگز وفاداریهای همسر اولتان را فراموش نکنید بویژه در مقابل دشمنان او و خسودان او بزبان بیاورید تا بدانند. مرگ او . باعث فراموشی او نشده است.

12- همسر باید در حیاتو ممات در هرجا مدافع همسرش باشد.

14- اگر همسر دومتان توهین یا جسارت به همسر اولتان کرد با توهین جوابش را ندهید. با اشاره به زحمات همسر اولتان دهنش را ببندید و ساکتش کنید.

15- هرگز همسر اولتان را به همسر های دیگر مساوی ندانید . جون همسر های بعدی سر سفره اماده نشسته اند. زحمات اصلی را همسر اول کشیده است.

ص: 106

آری مادربزرگ عزیزمان درطول زندگی مشترکشان با حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) هیچ درخواستی نفرمودند.

همان طور که عرض کردم . فقط لحظه اخر عمرشریفشان در شعب ابیطالب (علیه السلام) به دخترمعصومه شان فرمودند . فاطمه جانم من خجالت میکشم از پدرتان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چیزی درخواست کنم. اگر میشود شما از ایشان بخواهید . یکی از پیراهن هایشان را که زمان نزول وحی به تن داشتن را به من هدیه کنند تا روی کفنم قرار بگیرد تا به برکت آن پیرهن از فشار قبرم کاسته شود . چون من از شب اول قبر بسیار میترسم.

آنقدر حضرت زهرا(علیها السلام) و پیامبر عزیز اسلام گریه کردند. خانمی که هرچه داشت تقدیم اسلام نمود . الان با حال گرسنگی و جگری پخته از تشنگی . روی خاک های شعب درحال جان دادن است . هیچ تعرضی که نداشته . حتی از بیان حاجتی هم شرم دارد. واقعا مادر گیتی همچون خدیجه نخواهد زائید و نخواهد دید .

آری . چنین مادری باید چنین دختری را دارا باشد. او نیز در طول زندگی کوتاهشان با همسر مظلومشان علی (علیه السلام) هرگز درخواستی نداشتند و همیشه میفرمود البیت بیتک و انا امتک.

و چنین زهرایی باید دختری همچون زینب کبری سلام الله علیها داشته باشد که عالم را از صبر و شکیبائیش متحیر نماید.

چرا که وقتی از او با طعنه سوال کردن کربلا را چگونه دیدی ؟ فرمود ومارایت الا جمیلا.

چه ها دیده بود زینب کبری(علیها السلام)

بمیرم سرهای بریده بر نیزه های غریبی!

بدن های پاره پاره در صحرای کربلا!

ص: 107

.و بدن اربا اربا و غرقه بخون برادرش در گودال قتلگاه . علی لعنه الله علی القوم الظالمین .

آنقدر حضرت خدیجه(علیها السلام) به فکر جلب رضایت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود

جلسه دهم ( 03/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی

ص: 108

اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

همانطور که دیشب عرض کردم این دوشب مصادف است با شب و شام وفات بی بی عالم حضرت ام المومنین خدیجه کبری(علیها السلام) مادربزرگ تمام مومنین و شیعیان عالم . برخود لازم و واجب میدانم امشب را هم اختصاص دهم به معرفی این بانوی بزرگ اسلام که بی بدیل و بی نظیر است و تمام بانوان بزرگ تاریخ شاگردان این بانوی مکرمه میباشند.

حضرت خديجه سلام الله عليها مادر امت

سخن از خديجه ، سخن از يك دنيا عظمت و پايدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلم فرسايى وسخنرانی در باره كسى كه خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشكل است . اما به مصداق (مالا يدرك كله لا يترك كله) به بررسى گوشه هايى از شخصيت و زندگى اين بزرگ بانو مى پردازيم

ولادت و خانواده

خانواده اى كه خديجه را پرورش داد ، از نظر شرافت خانوادگى و نسبت هاى خويشاوندى ، در شمار بزرگترين قبيله هاى عرب جاى داشت . اين خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازكردار و گفتار خديجه پديدار بود.

خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريش بودند . پدرش خويلدبن اسد قريشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود

ص: 109

اخلاق حضرت خديجه (علیها السلام)

خديجه در بين اقوام خود يگانه و ممتاز و ميان اقران كم نظيربود . او به فضيلت اخلاقى و پذيرايى هاى شايان بسيار معروف بود وبدين جهت زنان مكه به وى حسد مى ورزيدند

دخترت خويلد در سجايا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به حق ايشان كفو خوبى براى پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود . بى ترديد مى توان گفت كه اين سجايا و فضايل اخلاقى سبب شد تا خديجه براى همسرى پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) شايسته شمرده شود . طبق روايات ، او براى پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) ياورى صادق بود

آيا خديجه (علیها السلام) قبل از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ازدواج كرده بود ؟

ابوالقاسم كوفى- احمد بلاذرى- علم الهدى (سيدمرتضى در كتاب شافى - و «شيخ طوسى» در تلخيص شافى و علامه مجلسی آشكارا مى گويند كه خديجه ،هنگام ازدواج با پيامبر عذرا بود

آشنايى ایشان با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)

فضايل اخلاقى خديجه ، بسيارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فكر ازدواج با وى مى انداخت . ولى خاطرات همسر پيشين به وى اجازه نمى داد شوهرى ديگر انتخاب كند . تا اينكه با مقامات معنوى حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) آشنا شد و آن دو غلامى كه براى تجارت همراه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى كه از وى ديده بودند ، براى خديجه نقل كردند . خديجه فريفته اخلاق و كمال و مقامات معنوى پيامبر (صلی الله علیه و آله) شد . البته او از يكى ازدانشمندان يهود و نيز ورقه بن نوفل ، كه از علماى بزرگ عرب وخويشان نزديك خديجه به شمار مى رفت ، در باره ظهور پيغمبرآخرالزمان و خاتم الانبيا (صلی الله علیه و آله) مطالبى شنيده بود . همه اين عوامل

ص: 110

موجب شد تا خديجه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را به همسرى خودانتخاب كند

ازدواج حضرت خديجه(علیها السلام)

زفاف خديجه با حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق يافت .

در آن زمان ، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) 25سال داشت و حضرت خديجه 28 ساله بودند

خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج كرد و تمام دارايى و مقام و جايگاه فاميلى خودرا فداى پيشرفت مقاصد همسرش ساخت.

در عقد ازدواج حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و خديجه ، عبدالله بن غنم به آنها چنين تبريك گفت:

گوارا باد بر تو اى خديجه كه طالع تو سعادتمند بوده و بابهترين خلايق ازدواج كردى . چه كسى در ميان مردم همانند محمد (صلی الله علیه و آله) است . محمد (صلی الله علیه و آله) كسى است كه حضرت عيسى و موسى به آمدنش بشارت داده اند و كتب آسمانى به پيامبرى او اقرار داشتند رسولى كه سر از بطحاء (مكه)در مى آورد و او هدايت كننده وهدايت شونده است .

احترام پيغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) به خديجه(علیها السلام)

احترام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به خديجه ، به خاطر عقيده و ايمان اوبه توحيد بود

خصال و صفات حضرت خديجه (علیها السلام)

ص: 111

خديجه از بزرگترين بانوان اسلام به شمار مى رود .

1- او اولين زنى بود كه به اسلام گرويد چنان كه على بن ابى طالب (علیه السلام) اولين مردى بود كه اسلام آورد .

2- اولين زنى كه نماز خواند خديجه بود.

3- او انسانى روشن بين و دور انديش بود .

4- با گذشت ،

5- علاقه مند به معنويات ،

6- وزين و با وقار ،

7- معتقد به حق و حقيقت و متمايل به اخبار آسمانى بود همين شرافت براى او بس كه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود

8- و گسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق يافت.

9- خديجه از كتب آسمانى آگاهى داشت

10- و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را ملكه بطحاء مى گفتند .

11- از نظر عقل و زيركى نيزبرترى فوق العاده اى داشت

12- و مهمتر اينكه حتى قبل از اسلام وى را 1- طاهره 2- مباركه 3- سيده زنان مى خواندند

13- جالب اين است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مى كشيد و هميشه از ورقه بن نوفل و ديگر علما جوياى نشانه هاى نبوت مى شد .

14- اشعار فصيح و پرمغز وى در شان پيامبر(صلی الله علیه و آله) از علم و ادب و محبت او به حضرت رسول راحكايت مى كند.

مضومن اشعار حضرت خدیجه چنین است :

اگر تمام نعمتهاى دنيا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هيچ ارزش ندارد زمانى كه چشم به چشم تو نيافتند

ص: 112

15- ديگر خصوصيت خديجه اين است كه او داراى شم اقتصادى و روح بازرگانى بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود.

16- پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) مى فرمايد : افضل نساء اهل الجنه خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد ومريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم است. چه مى توان گفت در شان كسى كه مايه آرامش و تسلاى خاطر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود ؟ !

در تاريخ مى خوانيم :

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) هر وقت از تكذيب قريش و اذيت هاى ايشان محزون و آزرده مى شدند ، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نمى كرد مگرياد خديجه ; و هرگاه خديجه را مى ديد مسرور مى شد

ذهبى عالم متعصب سنی مى گويد :

مناقب و فضايل خديجه بسيار است ; او از جمله زنان كامل ، عاقل ، والا ، پاى بند به ديانت و عفيف و كريم و ازاهل بهشت بود . پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) كرارا او را مدح و ثنا مى گفت و بر ساير امهات مومنين ترجيح مى داد و از او بسيار تجليل مى كرد. به حدى كه عايشه مى گفت : بر هيچ يك از زنان پيامبر (صلی الله علیه و آله) به اندازه خديجه رشك نورزيدم و اين بدان سبب بود كه پيامبر (صلی الله علیه و آله)بسيار او را ياد كرد.

درود خدا بر حضرت خديجه(علیها السلام)

خديجه كبربى چنان مقام والايى داشت كه خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد

طبق روايتى از حضرت امام محمد باقر (صلی الله علیه و آله) :

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)هنگام باز گشت ازمعراج به جبرئيل فرمود : آيا حاجتى دارى ؟ جبرئيل عرض كرد : خواسته ام اين است كه از طرف خدا و من

ص: 113

به خديجه سلام برسانى.

در روايتى ديگر مى خوانيم : روزى خديجه به طلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بيرون آمد . جبرئيل به صورت مردى با وى رو به رو شد و از خديجه احوال رسول خدا (صلی الله علیه و آله)را پرسيد . خديجه نمى توانست بگويد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در كجا به سرمى برد . او مى ترسيد اين مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) را دارد . وقتى كه خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود : آن جبرئيل بود و امر كرد كه از خداتو را سلام برسانم

.

نقش حضرت خديجه (علیها السلام) در پيشبرد اسلام

وقتى حضرت خديجه دريافت كه سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) انفاق كرد . او تمام اموال خويش را به پيامبر (صلی الله علیه و آله) بخشيد و در راه نشر اسلام به مصرف رساند . تا جايى كه هنگام ارتحال ، پارچه اى براى كفن نداشت

ابن اسحاق جمله اى در شان خديجه دارد كه گوياى همكارى وصداقت او در پيشبرد اسلام است .

او مى گويد : خديجه ياور صادق و با وفايى براى پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود و مصيبت ها در پى رحلت خديجه و ابوطالب بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) سرازير شد گويا اين دو ، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، سدى بلند و مستحكم بودند.

اين جمله ، معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، شمشيرعلى (علیه السلام) ، و اموال خديجه است از نهايت همكارى و صداقت خديجه پرده بر مى دارد

فرزندان حضرت خديجه(علیها السلام)

در تعداد فرزندان حضرت خديجه گرچه ميان مورخان اختلاف است ولی به گفته مشهور ثمره ازدواج رسول خدا و خديجه شش فرزند بود: 1-

ص: 114

هاشم یا (طاهر) 2- عبدالله یا (طيب) 3- رقيه . 4- زينب 5- ام كلثوم . 6- فاطمه

اول رقيه- دوم زينب -سوم ام كلثوم- اخر فاطمه سلام الله علیها بود پسران خديجه پيش از بعثت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پيامبر(صلی الله علیه و آله) را درك كردند

وصيت حضرت خديجه(علیها السلام)

حضرت خديجه (علیها السلام) سه سال قبل از هجرت بيمار شد . پيغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : اى خديجه آيا مى دانى كه خداوند تو را دربهشت نيز همسرم ساخته است ؟

آنگاه از خديجه دل جويى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود. چون بيمارى خديجه شدت يافت ، حضرت خدیجه به رسول خدا عرض كرد : يا رسول الله !

چندوصيت دارم :

وصیت اولم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن. پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : هرگز از تو تقصيرى نديدم و نهايت تلاش خود را به كار بردى . در خانه ام بسيار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى.

وصیت دوم : يا رسول الله ! مواظب اين دختر باشيد . و به فاطمه زهرا (علیها السلام) اشاره كرد . چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قريش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سيلى بزند . مبادا كسى بر اوفرياد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غير ملايم و زننده اى داشته باشد.

اما وصيت سوم را شرم مى كنم برايت بگويم . آن را به فاطمه عرض مى كنم

ص: 115

تا او برايت بازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى گويد : من از قبر در هراسم ; از تو مى خواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى.

پس فاطمه زهرا (علیها السلام) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) عرض كرد . پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آن پيراهن را براى خديجه فرستاد و او بسيار خوشحال شد .

هنگام وفات حضرت خديجه ، پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئيل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : يا رسول الله ، خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : ايشان اموالش را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهده بگيريم.

وفات حضرت خديجه (علیها السلام)

خديجه در سن 53 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرين تسليم كرد پيغمبر خدا (صلی الله علیه و آله)شخصا خديجه را غسل داد ، حنوط كرد و با همان پارچه اى كه جبرئيل از طرف خداوند عزوجل براى خديجه آورده بود ، كفن كرد .رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شخصا درون قبر رفت ، سپس خديجه را در خاك نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خويش استوار ساخت .

او بر خديجه اشك مى ريخت ، دعا مى كرد و برايش آمرزش مى طلبيد .

آرامگاه خديجه درگورستان مكه در حجون واقع است.

رحلت خديجه براى پيغمبر (صلی الله علیه و آله) مصيبتى بزرگ بود ; زيرا خديجه ياور پيغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود و به احترام او بسيارى به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) احترام مى گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى كردند.

ص: 116

ياد و خاطره حضرت خديجه(علیها السلام)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با اين كه بعد از رحلت حضرت خديجه (علیها السلام) با زنانى چند ازدواج كرد ; ولى هرگز خديجه را از ياد نبرد .

عايشه مى گويد : هر وقت پيغمبرخدا (صلی الله علیه و آله) ياد خديجه مى افتاد ملول وگرفته مى شد و براى او آمرزش مى طلبيد.

روزى من رشك ورزيدم وگفتم : يا رسول الله ، خداوند به جاى آن پيرزن ، زنى جوان وزيبا به تو داد پيغمبر (صلی الله علیه و آله) ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دست بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است خديجه زنى بود كه چون همه از من رومى گردانيدند ، او به من روى مى كرد ; و چون همه از من مى گريختند، به من محبت و مهربانى مى كرد ; و چون همه دعوت مرا تكذيب مى كردند ، به من ايمان مى آورد و مرا تصديق مى كرد . در مشكلات زندگى مرا يارى مى داد و با مال خود كمك مى كرد و غم از دلم مى زدود

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود : «وقتى خديجه از دنيا رفت ،فاطمه كودكى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : يا رسول الله این امى؟ مادرم كجاست ؟

پيامبر (صلی الله علیه و آله) سكوت كرد . جبرئيل نازل شد و گفت : خدايت سلام مى رساند و مى فرمايد : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در كاخ طلايى كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند ،جاى دارد.

مظلومیت ام المومنین حضرت خدیجه کبری(علیها السلام)در کتب اهل سنت و علمای خائن سنی

ص: 117

مشهور بین علمای اهل سنت و برخی از علمای تشیع این است که عایشه هنگام عقد ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) شش ساله و هنگامی که نُه ساله بوده، به خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفته است، و طبق این نقل در زمان رحلت پیامبر اکرم، 18 ساله بوده است، ولی علمای اهل سنت از او 2210 حدیث نقل کرده اند؛ در حالی که از همسران دیگر پیامبر تعداد کمی حدیث نقل نموده اند

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ طبق این نقل، عایشه در سن رشد، تقریباً پنج سال با پیامبر زندگی کرد و علمای اهل سنت از او 2210 حدیث نقل کرده اند عالمان اهل سنت از عایشه، احادیث بسیاری آورده اند، لذا چنین به نظر می رسد که لقب ام المؤمنین، مخصوص عایشه است، در حالی که طبق فرموده ی خداوند، این لقب، همه ی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) را شامل می شود خداوند در قرآن می فرماید: (احزاب/6) {النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ}پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و زنانش مادران مؤمنان هستند.

حال ببینیم از همسران دیگر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) درکتاب های اهل سنت

چند حدیث نقل شده است

(درکتاب جوامع السیره/276 - ابن حزم )

از أم سلمة: 378 حديث؛

از ميمونة: 76 حديث؛

از أم حبيبة: 65 حديث؛

از حفصه: 60 حديث؛

ص: 118

از صفية: 10 حدیث؛

از جويريه: 7 حدیث

از سوده: 5 حدیث

از زينب بنت جحش: 11 حدیث

ولی با کمال تعجب و تاثر از حضرت خديجه کبری(علیها السلام): فقط یک حدیث در کتب اهل سنت نقل گردیده است

کتاب بخاری نقل ازکتاب (جوامع السیره/278 ) ابن حزم ملعون

از عایشه: 242 حدیث نقل نموده؛

از أم سلمه: 16 حديث

از ميمونه بنت حارث: 7 حديث؛

از رمله (ام حبیبه): 2 حديث

از حفصه: 5 حديث؛

از زينب بنت جحش: 2 حديث

از صفيه بنت حيی: 1 حديث

از سوده بنت زمعه: 1 حديث نقل نموده است

ولی ابن حزم ملعون بی انصاف از حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) حتی یک حدیث هم نقل نکرده است . .

ص: 119

انسان منصف با این مقایسه متوجه می شود، که نویسندگان کتاب های حدیث اهل سنت، به کسانی اعتماد کرده اند، که عَلَم مخالفت و دشمنی با اهل بیت(علیهم السلام) برداشته باشد

بخاری سه مرتبه در صحیح خود آورده است، که عایشه نام مولا امیرالمؤمنین را نمی آورد.

و احمد بن حنبل، از ابن عباس، و عینی از شارحان صحیح بخاری از عبدالرزاق و زهری نقل می کنند که عایشه طاقت شنیدن نام علی (علیه السلام) را نداشت، و نمی توانست او را به خوبی یاد کند

هم چنین عینی، کلام یکی دیگر از شارحان صحیح بخاری، که عدم ذکر نام علی (علیه السلام) را از روی دشمنی و کینه ندانسته و توجیه نموده، نپذیرفته است.

آری نه تنها علمای اهل سنت و بویژه وهابیت خبیث و پلید به مقام و شخصیت و شانیت حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) ظلم کرده اند بلکه ما شیعیان نیز به نحوی در مظلومیت این بانوی بزرگ اسلام مقصر و سهیم هستیم.

آنها دانسته به بی بی ظلم کرده و میکنند. وما با بی توجهی و غفلت حرنت واقعی و احترام ویژه به آن بزرگوار را ادب نمیکنیم. پیشنهاد میشود شیعیان عالم نام مبارک خدیجه کبری(علیها السلام) را برای دختران و فرزندانشان انتخاب کنند به تمام یاستاندارهای کشور و من تبع آنها و تمامی شهرداری ها و شوراهای شهر سفارش میکنم در هر شهر و دیاری یک مرکز آموزشی

ص: 120

عالی رتبه و یا حوزه علمیه و نام اتوبان یا خیابان یا مرکز علمی و تحقیقاتی را به نام حضرت خدیجه با لقب ام المومنین (علیها السلام) اختصاص دهند.

به مرکز امور مساجد کشور توصیه میشود حتما نام یکی از مساجد جدید الاحداث شهر یا یکی از تکایا و حسینیه ها و مصلی های شهر را به نام این بزرگوار ثبت کنند. تا حداقل در هرسالی به مناسبتهای گوناگون در مرکزی که به نام مقدس حضرت خدیجه کبری (علیها السلام) مزین است جلسات عالی علمی و مذهبی و سمینارهای تربیتی و فرهنگی برگزار گردد.

پیشنهاد میشود به تمام خیرین عزیز کشور که در ساختن منازل برای فقرا دستی برآتش دارند یا کسانی که جلسه گل ریزان میگیرند تا با کمک خیرین زندانی ها را آزاد کنند بدلیل بزرگترین خیر عالم اسلام .بزرگواری که تمام دارایی خویش را برای تبلیغ اسلام و آزاد سازی مسلمانانی که در بند اسارت و شکنجه و غلام وکنیزی بودند هدیه دادو صرف نمود. بزرگترین پایگاه خیریه کشور به نام حضرت خدیجه کبری (علیها السلام) ثبت گردد.

پیشنهاد میشود آزادی زندانیان در ماه مبارک رمضان بویژه روز ارتحال شهادت گونه بی بی صورت گیرد . تا بدین بهانه هم تمامی آزادشدگان از زندان خود را آزاد شده حضرت خدیجه (علیها السلام) بدانند و هم خانواده هایشان ممنون دار بی بی باشند. و با تمام عشق از بی بی تشکر کنند که باعث شد عزیزشان از زندان نجات پیدا کند. یا بخاطر بسپارند که به برکت حضرت خدیجه خانه دار شدند. یا جهیزیه دخترشان فراهم

ص: 121

گردید یا بدهکاری آنها پرداخت شد.

بیائید تصمیم بگیریم از غربت مادرمان حضرت خدیجه (علیها السلام) کم کنیم .

ص: 122

جلسه یازدهم ( 04/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

همانطور که مستحضرید به دلیل مصادف بودن ایام رحلت شهادتگونه حضرت ام المومنینی خدیجه کبری(علیها السلام) در روز دهم ماه مبارک رمضان . تیمنا و تبرکا دوشب درمورد زندگی پر درس بی بی حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) صحبت کردیم . واما از امشب به ادامه بحث ماه مبارک رمضانمان خواهیم پرداخت. در دوجلسه قبل عرض کردیم اگر در روایات غور کرده و تفحص نمائیم بیشاز 100 تاثیر منفی و نکبت های از ناحیه معاصی و گناه دست و پاگیر انسان در دنیا و آخرت میشود. در جلسات قبل به 15 تاثیرات آن اشاره کردیم . از امشب به بعد به مابقی تاثیرات ان میپردازیم .

تاثیرات و نکبات گناه در زندگی دنیاو آخرت

16- ميثم بن واقد گويد: از امام صادق(علیه السلام)شنيدم فرمودند:

خداوند يكى از پيامبران خود را بطرف قومش فرستاد و به او گفت: به

ص: 123

قومت بگو هر گاه اهل يك آبادى به طاعت من مشغول گردند و نافرمانى نكنند خير به آنها ميرسد مردمان آن ناحيه در خوشى و رفاه بسر خواهند برد، گزندى به آنها نخواهد رسيد اما اگر دست از كارهاى نيك بردارند و كارهائى انجام دهند كه موجب ناخشنودى من گردد نعمتها را از آنها سلب خواهم كرد و به ناراحتى گرفتار خواهند شد

كسانى كه اهل معصيت هستند و يا اهل آبادى ها و خاندان هائى كه به گناه آلوده شده اند و در اثر گناه گرفتار مشكلاتى شده اند، دست از گناه و فساد بردارند، و به كارهاى نيك مشغول شوند سختيها را از آن ها بر ميدارم، تا خوشحال گردند به آنها بگو رحمت من بر غضبم مقدم است، شما از رحمت من نااميد نگرديد، من گناهان بندگان خود را مى آمرزم، و به آنها بگو حتی به دشمنان من تعرض نكنند.و دوستان مرا سبك نشمارند، من اگر غضب كنم كسى نميتواند جلو آن را بگيرد

17- يونس بن يعقوب گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

شما همه از ترس حكومت ناراحت ميباشيد، و اين ترس به خاطر گناهان ميباشد، اينك تا آنجا كه ميتوانيد دست از گناه برداريد و لجبازى نكنيد

18- عباد بن صهيب گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمود

خداوند متعال فرمودكسى كه مرا ميشناسد و در عين حال مرا معصيت ميكند ، من هم كسى را كه مرا نميشناسد بر او مسلط خواهم كرد

19- ابن عرفه از ابو الحسن (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند خداوند يك منادى دارد كه در هر شب و روز فرياد ميزند اى مردم از معصيت هاى خداوند دست برداريد، آهسته حركت كنيد و تجاوز ننمائيد اگر نه اين بود كه در روى زمين چهار پايان و حيوانات چرنده نبودند، و يا كودكان

ص: 124

شيرخوار زندگى نميكردند، و يا پير مردانى كه به عبادت و پرستش خداوند مشغول نبودند، عذاب بر شما فرود مى آمد و شما را درهم ميشكست

20- زيد شحام گويد: امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

از گناهان كوچك خوددارى كنيد كه آنها آمرزيده نميشوند، راوى گويد: عرض كردم گناهان كوچك چه هستند؟فرمودند مردى گناه ميكند و ميگويد: خوشا بحال من كه غير از اين گناه را نکرده و ندارم.

21- سماعه گويد: از ابو الحسن (علیه السلام) شنيدم فرمودند:

كارهاى زياد را زياد ندانيد، و گناهان اندك را هم اندك ندانيد، زيرا گناهان كوچك بزرگ ميشوند، در نهان از خداوند بترسيد تا خود به صداقت خود مطمئن گرديد.

22- امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

زاهدترين مردم كسى است كه از حرام دورى كند و استوارترين مردم هم كسانى ميباشند كه گناه ننمايند.

23- زياد گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله)در زمين خشكى فرود آمدند و به ياران خود گفتند براى ما هيزم بياوريد، گفتند: يا رسول الله در اينجا هيزم نيست رسول اكرم (صلی الله علیه و آله)فرمودند: هر چه ميتوانيد بياوريد و آنها رفتند و مقدارى هيزم آوردند و در مقابل رسول نهادند، بعد از اين رسول خدا متوجه ياران خود

ص: 125

شد و فرمود: گناهان هم اين چنين جمع ميگردند سپس به آنها گفتند: از گناهان كوچك دورى كنيد و بدانيد هر گناهى كه مرتكب ميشويد از انظار دور نيست و كسانى آن را يادداشت ميكنند، و گذشته و آينده شما را مينويسند، و در كتابها ثبت ميكنند

24- سكونى از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

تعجب دارم از كسانى كه غذا نميخورند چون ميترسند بيمار گردند، ولى از گناهان كه آنها را وارد دوزخ ميكند اجتناب ندارند.

25- طلحة بن زيد از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه پدرم فرمودند: فاسدترين چيزى كه قلب را تباه ميكند گناه است، قلب با گناه مبارزه ميكند، تا آن گاه كه گناه بر آن غلبه ميابد و در اين هنگام قلب را زير و رو ميسازد .

26- معاذ جوهرى از امام صادق و او از پدرانش عليهما السّلام روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند: خداوند عالم ميفرمايد: هر كس گناه كوچك و يا بزرگى انجام دهد و نداند كه من او را عذاب ميكنم و يا عفوش مينمايم، او را نخواهم آمرزيد اما هر گاه گناه كوچك انجام دهد، و يا معصيت بزرگى از وى صادر گردد و بداند كه من ميتوانم او را عذاب و عقوبت نمايم و يا اينكه از وى درگذرم من هم او را مورد عفو قرار خواهم داد .

ص: 126

27- سكونى از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

هركس از شيطان اطاعت كندخداوندرامعصيت كرده است، وهركس خدا را معصيت كندخداوند او را عذاب ميكند .

28- امام صادق (علیه السلام)درتفسيرآيه شريفه (روم/41){ ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}در خشكى و دريا به سبب اعمال زشتى كه مردم به دست خود مرتكب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا خدا كيفر برخى از آنچه را انجام داده اند به آنان بچشاند، باشد كه [از گناه و طغيان] برگردند.

فرمودند: هنگامى كه باران نبارد حيوانات در بيابانها فاسد ميشوند و چهارپايان و دريا هم همان گونه تباه ميگردند

29- امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

زندگى حيوانات دريا به سبب باران ميباشد، و هر گاه باران قطع گردد در بيابانها و درياها فساد پيدا مى شود، و اين در هنگامى ميباشد كه گناه و معصيت زياد گردد

30- ازدى از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

ص: 127

دعاء قضاء را بر ميگرداند و مؤمن هر گاه مرتكب گناه شود از روزى محروم مى شود

31- على (علیه السلام) فرمودند:

خداوند خشم خود را در معصيت مخفى كرده است اينك هيچ گناهى را كوچك ندانيد ممكن است خداوند غضب كرده باشد و شما از آن اطلاع نداشته باشيد .

32- ابو شعيب از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

پرهيزكارترين مردم كسى ميباشد كه در هنگام شبهه توقف كند،

عابدترين مردم كسى ميباشد كه واجبات را انجام دهد،

زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترك نمايد

و شب زنده دارترين مردم آن است كه از گناهان دست بردارد

33- سكونى از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

از نشانه هاى شقاوت خشك بودن ديدگان و قساوت دلها، و حرص زياد در طلب روزى و اصرار بر گناهان ميباشد.

34- اصبغ بن نباته از على (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند:

هر گاه خداوند بر يك امتى غضب كند و عذاب براى آنها نفرستد قيمت ها بالا ميروند و عمرها كوتاه ميگردند، بازرگانان سود نميبرند، و ميوه ها

ص: 128

خوب نميشوند، و آبها زياد نميگردند و اشرار بر آنها مسلط ميشوند .

35- على (علیه السلام) فرمودند:

از گناه خوددارى كنيد، هر گرفتارى و نقصى كه در زندگى پيدا شود به خاطر گناه ميباشد.

خداوند ميفرمايد(شوری/30){وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ }هر چه مصيبت به شما برسد به خاطر كارهائى ميباشد كه انجام داده ايد، و خداوند از گناهان زياد در ميگذرد، هر چه بر سر شما آيد از گناه ميباشد حتى زخم هاى جزئى و خراش هاى دست و پا و افتادن بر زمين!

36- على (علیه السلام) فرمود:

درب توبه باز است براى هر كس كه بخواهد توبه كند، اينك به درگاه خداوند توبه كنيد و نيتها را خالص گردانيد، اميد است كه خداوند گناهان شما را بيامرزد و از شما درگذرد

هر گاه با كسى عهد و پيمان بستيد به عهد خود وفا كنيد

هر نعمتى كه از شما دور گردد و يا زندگى خوش شما تغيير يابد همه به خاطر گناه ميباشد و خداوند به بندگان خود هرگز ظلم روا نميدارد

و با دعا و انابه ميتوان جلو عذاب و بلا را گرفت اگر هنگامى كه بر آنها بلا فرود آمد و نعمت از آنها زائل شد

اگرآنها با نيت هاى پاك بطرف خداوند رفته بودند و سست نميشدند

ص: 129

خداوند كارهاى خراب آنها را به لطف خود اصلاح ميكرد و راه سعادت را به آنها نشان ميداد.

37- على (علیه السلام) فرمودند: گناهان كم را كوچك مشماريد زيرا كوچك ها به شمارش در ميايند تا بزرگ گردند

38- على (علیه السلام) فرمودند: از گناهان بترسيد، بنده اى گرفتار گناه ميگردد و روزى او حبس مى شود.

39- امام (علیه السلام) فرمودند: اگر بنده اى از شيعيان گناهى كه ما او را از آن نهى كرده ايم مرتكب شود او قبل از اينكه از دنيا برود خداوند او را مبتلا ميكند تا گناهانش پاك گردد. گرفتارى هاى او اين است كه يا مالى از او تلف مى شود و يا فرزندى از او جهان را وداع ميكندو يا خود بيمار ميگردد تا هنگامى كه به محضر خداوند ميرسد گناهى نداشته باشد و اگر گناهى از وى باقى مانده باشد هنگام مرگ بر وى سخت گرفته مى شود تا گناهانش آمرزيده گردد

40- امام حسن عسكرى (علیه السلام) از پدرانش عليهم السّلام روايت ميكند كه امام صادق (علیه السلام) به مردى نوشتند اگر ميخواهى كارهايت به نيكى انجام گيرد و پايان زندگيت خير باشد 1- تا هنگام مرگ حق خدا را مراعات كن

2- نعمتهاى خداوند را در راه معصيت خرج نكن

3- به حلم خداوند مغرور نباش

4- به دوستان و طرفداران ما نيكى نما،

ص: 130

5- لازم نيست بدانى او راست ميگويد يا دروغ، تو طبق نيت خود كار كن و او را به دروغش واگذار

جلسه دوازدهم ( 05/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه : بحمدالله دیشب توفیق داشتیم فقط روایت خواندیم و کمی باندازه حوصله مستمعین

عزیز و بزرگوار توضیح دادیم امشب نیز انشاء الله ادامه بحث تاثیرات گناه در روایات را بررسی میکنیم

تاثیرات و نکبات گناه در زندگی دنیاو آخرت.

41- امام هادى(علیه السلام)از على بن الحسين عليهما السّلام روايت ميكند كه فرمودند:

عمال اين امت در هر بامدادى به خداوند عرضه مى شود

42-فطربن خليفه ازامام صادق(علیه السلام)روايت ميكندكه فرمودوقتى كه اين آيه شريفه نازل شد:(آل عمران/135)

{وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ

ص: 131

وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ}شيطان بالاى كوهى در مكه رفت شيطان فريادى زد و همه شياطين جمع شدند. آنها گفتند: اى سيد ما چرا ما را دعوت كرديد؟ گفت اين آيه نازل شده است، چه كسى حاضر است با او به مقابله برخيزد و نگذارد اين آيه اثر بگذارد.در اين هنگام شيطانى برخاست و گفت من حاضر ميباشم، ابليس گفت تو اهل آن نميباشى! بعد از آن ديگرى برخاست به او هم گفت شما هم بنشين، در اين جا وسواس خناس برخاست و گفت: من حاضرم. ابليس گفت: تو چه گونه عمل ميكنى؟،گفت: آنها را وعده ميدهم و به آرزوهاى دور و دراز مشغولشان ميكنم تا مرتكب گناه شوند، هنگامى كه گناه كردند، استغفار را از ياد آنها ميبرم.

گفت: تو شايسته هستى و اين كار تا روز قيامت به تو واگذار شد

43- ابو الحسن سوم( امام عسگری) از اميرالمؤمنين(علیه السلام) و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)روايت ميكند كه فرمودند: اى على از كرامت مؤمن در نزد خداوند آن است كه براى او وقت معينى براى مرگ نگذاشته است، تا آن گاه كه تصميم بگيرد گناهى بكند، و هر گاه اراده كرد انجام دهد او را قبض روح ميكند .

44- امام رضا (علیه السلام) از پدرانش روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند: خداوند ميفرمايد اى فرزندان آدم تو با من با انصاف رفتار نميكنى!

1- من با محبت به تو نعمت ميدهم تو در عوض با من مخالفت ميكنى و مرتكب گناه ميشوى

2- نيكيهاى من بطرف تو روان است، ولى شرت بطرف من بالا مى آيد

ص: 132

يك فرشته شريف هر روز و شب كارهاى تو را بر من عرضه ميكند و اعمال زشت تو را بمن ميدهد.

اى فرزند آدم اگر وصفت را از ديگرى ميشنيدى و نميدانستى موصوف كدام است به سرعت بر وى غضب ميكردى !

45- ابو الحسن ثالث (علیه السلام) ( امام عسگری) از پدرانش از على (علیه السلام) روايت مي كند كه فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود: امت من همواره در خير هستند مادامى كه

1- يك ديگر را دوست بدارند

2- و رفت و آمد نمايند

3- تا آن گاه كه امانت ها را اداء كنند

4- و از محرمات دست باز دارند

5- و مهمانى كنند و از دوستان خود پذيرائى نمايند

6- نماز بخوانند

7- و زكاة بدهند

هر گاه اين كارها را نكنند به قحط و خشك سالى گرفتار ميگردند.

46- امام صادق(علیه السلام)فرمودند: از گناهان دورى كنيد تا زندگانى شما دراز گردد.

47- از سخنان امام رضا (علیه السلام) است كه فرمودند:

گناهان كوچك راه هائى بسوى گناهان بزرگ ميباشند هر كس از گناهان كوچك نترسد از گناهان بزرگ نخواهد ترسيد اگر خداوند مردم را به

ص: 133

آتش دوزخ و يا رسيدن به بهشت انذار نميكرد، باز هم واجب بود كه از خداوند اطاعت كنند و او را نافرمانى ننمايند، چون خدا به مردم احسان كرده است، و نعمتهائى به آنها داده كه استحقاق آن را ندارند.

48- بكر بن محمد گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

دعاء قضاء خداوند را رد ميكند و مؤمن هنگامى كه گناه ميكند از روزى محروم مى شود .

49- امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد: هر گاه خداوند بر يك ملتى غضب كند عذاب بر آنها نازل نميكند، بلكه

1- قيمتها را بالا ميبرد

2- و عمرها را كوتاه ميكند

3- بازرگانان سود نميبرند،

4- رودخانه ها آب ندارند،

5- ميوه ها خوب نميشوند

6- و بدان مسلط ميشوند .

50- ابن نباته گويد: اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند:

ديدگان خشك نميشوند تا آنگاه كه دل ها قساوت پيدا كنند و دلها هم به خاطر گناه قساوت پيدا ميكنند.

ص: 134

51- عباس شامى گويد: از امام رضا (علیه السلام) شنيدم فرمودند: هرگاه بندگان از روى جهالت گناهانى مرتكب شوند خداوند بلاهائى براى آنها ميفرستد كه آنها از آن آگاه نميباشند.

52- مفضل بن عمرگويد: امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

خداوند براى مؤمن وقت معينى براى مرگش نگذاشته و هر چه دوست بدارد باقى ميماند، و هر گاه بداند او ميخواهد در گناهى گرفتار شود كه دينش تباه گردد او را قبض روح ميكند .

53- مردى از امام باقر (علیه السلام) روايت ميكند که به محمدبن مسلم فرمودند

1- فريب گفته هاى مردم را نخوريد،

2- عاقبت اعمال به شما ميرسد نه به آنان

3- روزهاى خود را بدون هدف از دست مده زيرا كسانى كارهاى تو را زير نظر دارند

4- اگر كار نيكى انجام دهى اگر چه كوچك باشد آن را اهميت بده زيرا روزى تو را خوشحال ميكند

5- هر كار بدى را اگر چه كوچك باشد بزرگ بدان كه روزى تو را بد حال ميسازد

6- هر چه ميتوانى كار نيك انجام بده و كار نيك زود به شما نتيجه ميدهد.

ص: 135

54- ابن مسكان از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه على (علیه السلام) فرمودند: هر بنده اى چهل پوشش دارد تا آن گاه كه چهل گناه كبيره انجام دهد

و هر گاه چهل گناه انجام داد همه پرده ها كنار ميروند در اين هنگام فرشتگان حافظ او ميگويند بار خدايا اينك بنده ات همه پرده هايش را بالا رفت و اكنون چيزى نيست آن را بپوشاند

خداوند به آنها دستور ميدهد بنده مرا با بالهاى خود بپوشانيد فرشتگان او را با بالهاى خود ميپوشانند

و او باز هر كار زشتى ميكند و كارش به جايى ميرسد كه اعمال زشت خود را به رخ مردم ميكشد،

بار ديگر فرشتگان ميگويند بار خدايا اين بنده ات هر كار بدى را مرتكب ميگردد، و ما از كارهاى او شرم داريم در اين جا خداوند امر ميكند بالهاى خود را از او برداريد و او بعد از اين به دشمنى ما اهل بيت مشغول ميگردد

و بعد پرده هاى او را در آسمان بر ميدارند ولى در زمين همچنان مستور است

فرشتگان ميگويند بار خدايا اين بنده ات بى پرده مانده است؟

خدا ميفرمايداگر من به او حاجتى داشتم به شما نميگفتم بالهاى خود را از آن برداريد(يعنی من به او نیازی ندارم)

55- بكربن محمد از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمودند:

ص: 136

اهل شك و معصيت در آتش هستند، آنها از ما نيستند و به ما بستگى ندارند

56- در مناهى حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)آمده است كه فرمود:

بدها را كوچك ندانيد اگر چه در نظر كوچك جلوه كنند، و كارهاى نيك را در نظرتان بزرگ نكنيد و بدانيد با استغفار گناه كبيره اى نخواهد بود، و اگر هم اصرار بر گناه داشته باشيد در اين جا گناه كوچك وجود ندارد .

58- فضيل از امام باقر(علیه السلام) روايت ميكند كه فرمود:

از گناهانى كه آمرزيده نميشود گفتار آن مردى است كه گويد: كاش مرا جز به اين گناه مواخذه نميكردند .

59- حفص از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

اميد نجات براى كسانى كه حق ما را بشناسند وجود دارد مگر سه نفر كه اميد نجات آنها نيست

1- همنشين حاكم ستمگر 2- اهل هوى و هوس 3- كسى كه آشكارا گناه ميكند

60- فضيل گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر گاه گروهى سواره معصيت خداوند را انجام دهند از سواران شيطان به حساب ميايند، و اگر پياده باشند از پيادگان او به شمار ميروند.

ص: 137

ص: 138

جلسه سیزدهم ( 06/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه : بحمدالله چندین شب است توفیق داشتیم فقط روایت خواندیم و کمی باندازه حوصله مستمعین عزیز و بزرگوار توضیح دادیم امشب نیز انشاء الله ادامه بحث تاثیرات گناه در روایات را بررسی میکنیم

61- عباس بن هلال گويد: امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

كسى كه كارهاى نيك را مخفى بدارد خداوند هفتاد حسنه در نامه عمل او مينويسد

و كسى كه كار بد را علنى انجام دهد مخذول ميباشد و كسى كه گناه را مخفى كند مورد آمرزش قرار ميگيرد

62- جعفرجعفرى از امام صادق(علیه السلام) و او از پدرانش(علیه السلام)روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند:

هر كس در حال خنده گناهى بكند، در حال گريه وارد جهنم ميگردد

ص: 139

63- ابن عميره از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند :

1- كسانى كه باك ندارند چه ميگويند و يا در باره آنها چه گفته مى شود شيطان در آنها نفوذ ميكند

2- و هر كس باكى نداشته باشد كه مردم او را در كارهاى زشت بنگرند او هم در دام شيطان است

3- هركس برادر مؤمن خود را غيبت كند و بدون اينكه بين آنها سخنى باشد از وى بدگوئى نمايد او هم در دام شيطان قرار دارد

4- و هر كس اشتياق به مال حرام داشته باشددر دام شیطان است

5- و يا علاقه مند به زنا گردد او هم در دام شيطان گرفتار است

بعد از آن فرمودند ولد الزنا نشانه هائى دارد كه :

يكى از آنها بغض ما اهل بيت ميباشد

دوم اينكه او همواره ميل به حرام دارد چون از حرام خلق شده است

سوم اينكه دين را سبك ميشمارد و به آن اهميت نميدهد،

چهارم مردم از ديدن آن ناراحت ميگردند، و چهره اش گيرا نيست، كسانى سوء منظر دارند و مصاحبان خود را

ناراحت ميكنند كه در بسترى غير از بستر پدر خود به وجود آمده باشند، و يا اينكه مادرش در ايام حيض او را حامله شده باشد

64- هيثم بن واقد گويد: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم فرمودند : خداوند متعال پيامبرى را بطرف قومش فرستاد و به او فرمود: به قومت بگو اگر اهل يك آبادى و يا خانواده كه به طاعت من مشغول بوده اند در اثر رسيدن يك ناراحتى از طاعت من دست بردارند و كار ناشايسته انجام

ص: 140

دهند من هم آنها را به ناراحتى ميكشانم .

65- امام حسن عسكرى (علیه السلام) فرمودند:

از گناهانى كه آمرزيده نميشوند قول آن شخصى است كه ميگويند: كاش من به همين يك گناه مواخذه ميشدم

بعد فرمودند: شرك در انسان از حركت مورچه در شب تاريك روى فرش سياه هم مخفى تر است

66- مردى از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند: مردى گناه ميكند و از نماز شب محروم مى شود و كارهاى بد به صاحب خود زود اثر ميكند همان گونه كه كارد بر گوشت اثر فورى دارد

67- ابن صدقه از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند:

چهار چيز دل را مى ميراند: 1- گناه روى گناه 2- با زبان زياد سخن گفتن

3- با احمق رفاقت كردن كه در گفتن او خيرى نيست 4- و هم نشينى با مردگان

گفته شد يا رسول الله مردگان كدام افراد هستند؟ فرمود هر توانگرى كه در لذتها فرو رفته است .

ص: 141

68- بكر بن محمد ازدى گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر گاه مؤمن نيت گناه بكند از روزى محروم ميگردد .

69- زراره از امام باقر(علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

هر كس در معصيت خدا جرات كند و گناهان كبيره به جاى آورد كافر ميباشد،

70- ابو هاشم جعفرى گويد: از امام عسكرى (علیه السلام) شنيدم فرمودند: از گناهانى كه آمرزيده نميگردند قول مردى است كه ميگويد: كاش من همين يك گناه را داشتم،

من با خود گفتم: اين مطلب بسيار دقيق است و بايد انسان هر روز مراقب خود باشد و بنگرد چه ميكند و از وى چه كارهائى ظاهر ميگردد! در اين هنگام امام (علیه السلام) متوجه من شدند و فرمودند: درست فكر كرديد، شرك در آدميان از حركت مورچه در يك شب تاريك روى يك فرش سياه نيز باريك تر است و بايد مواظب اعمال و اقوال خود باشيد .

71- عنبسه گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند دوست ميدارد بنده اى از گناه بزرگ دست باز دارد، و كسى كه از گناهان كوچك خوددارى نكند و آن را سبك بشمارد مورد بغض خدا ميباشد.

72- على بن اسباط از امام رضا (علیه السلام) و او از اميرالمؤمنين (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمود:

ص: 142

گناهان را فاش نكنيد و اگر كار زشتى هم انجام داده ايد پنهان كنيد و آسوده هم نخوابيد و در فكر گناهتان باشيد

73- امام رضا (علیه السلام) از پدرانش روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند ميفرمايد

1- اى فرزند آدم گناهان مردم تو را فريب ندهد و موجب نگردد كه تو از گناهان خود فراموش كنى

2- متوجه باش كه نعمتهاى ديگران در نظرت بزرگ جلوه كند و از نعمتى كه خداوند به تو داده غفلت كنى،

3- و كارى نكنى كه مردم را از رحمت خداوند نااميد نمائى در حالى كه خودت به رحمت خدا اميدوار هستى.

74- ابو بصيرگويد: از امام (علیه السلام) شنيدم در تفسيرآيه شريفه : (نساء/137) { إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً}كسانى كه ايمان آوردند، سپس كفر ورزيدند، باز ايمان آوردند، و بار ديگر كافر شدند، آن گاه بر كفر خود افزودند، خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد، و به راهى هدايت كند فرمودند: يعنى كسى كه:

1- شراب را حرام ميداند ولى آن را مى آشامد،

ص: 143

2- زنا را حرام ميداند ولى مرتكب ميگردد،

3- و زكاة را حق ميداند اما آن را نميدهد.

75- ابو حمزه ثمالى گويد: امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

هر بنده اى كه مرتكب گناهى شود و خداوند از آن راضى نباشد بار اول گناه را بر او ميپوشاند، اگر بار دوم مرتكب شد باز هم مخفى ميدارد و در مرتبه سوم فرشته اى را بصورت آدمى ميفرستد و به مردم اطلاع ميدهد

76-امام باقر (علیه السلام) فرمودند: بنده اى حاجتى از حاجتهاى دنيا را از خداوند ميخواهد، و خداوند هم روى مصلحتى كه دارد حاجت او را برمياورد ولى آن را مقدارى تاخير مياندازد در اين فاصله بنده اى كه طلب حاجت كرده است مرتكب گناهى مى شود، خداوند به فرشته اى كه مامور است خواسته هاى او را برآورد دستور ميدهد از بر آوردن حاجت او خوددارى كند زيرا وى مرتكب گناه شده و محروم گرديده است

77- زيد شحام گويد: از امام صادق (علیه السلام) شنيدم فرمودند:

از غضب خداوند در شب و روز بترسيد

گويد عرض كردم غضب خداوند چيست؟ فرمودند هنگام معصيت خداوند بر شما غضب ميكند

78- سماعه گويد: از امام (علیه السلام) شنيدم فرمودند:

چرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را اذيت ميكنيد! گفتم: قربانت گردم ما چگونه او را اذيت ميكنيم.

ص: 144

فرمودند:كارهاى شما بر رسول خدا عرضه مى شود، هنگامى كه معصيتهاى شما را ملاحظه ميكند ناراحت ميگردد، پس شما او را آزار ندهيد بلكه او را خوشحال سازيد.

79- ابو بصيرازامام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند: از گناهان خوددارى كنيد، هر گرفتارى كه براى انسان پيش آيد از گناه ميباشد، و حتى اگر خراش بدن باشد و يا هر معصيت و نكبتى كه پيش آيد، و اين است معنى آيه شريفه (شوری/30) {وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ }

80- رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند

اى بندگان خدا از فرو رفتن در معصيتها خوددارى كنيد، اگر در گناه سستى به خرج دهيد:

1- گرفتار رسوايى خواهيد شد

2- و آبروى شما خواهد رفت

3- معصيت و نافرمانى كار را به جايى ميرساند كه اعتقاد به ولايت وصى رسول خدا را هم منكر مى شود

4- و نبوت را هم قبول نميكند

5- و كار را به جايى خواهد كشانيد كه وحدانيت خداوند را هم انكار ميكند و ملحد مى شود

ص: 145

81- على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر و او از پدرانش (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند هر رگى كه از شما از حال طبيعى بيرون گردد و يا قدم شما بلغزد به خاطر گناهى است كه انجام داده ايد و آن چه را كه خداوند عفو ميكند بيشتر ميباشد.

82- ابن مسكان از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه: (بقرة/ 175){ أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار} اينانند كه گمراهى را به جاى هدايت، و عذاب را به عوض آمرزش خريده اند، شگفتا! چه شكيبايند بر آتش. فرمودند: ( آنها كارى انجام ميدهند و نميدانند آن كار آنها را به دوزخ خواهد كشانيد .

83- در زبورداود (علیه السلام) آمده است كه خداوند ميفرمايد: اى فرزند آدم تو از من سؤال ميكنى ولى من ميدانم چه براى تو سودمند ميباشد، ولى اگر اصرار نمائى هر چه بخواهى ميدهم، ولى تو از آن در معصيت استفاده ميكنى من ميخواهم اسرار تو را حفظ كنم، من كارهاى نيكى در باره ات انجام ميدهم ولى تو كارهاى بدى با من ميكنى، نزديك است چنان بر تو.غضب كنم كه ديگر رضايتى در بين نباشد

خداوند متعال به عيسى (علیه السلام) وحى فرستاد:

كسانى كه معصيت مرا ميكنند، تو را فريب ندهند، آن ها روزى مرا ميخورند و غير از مرا عبادت ميكنند، بعد از آن هر گاه گرفتار شوند مرا ميخوانند من هم اجابت ميكنم او بار ديگر كه مشكلش رفع شد باز بر

ص: 146

ميگردد و گناه مينمايد، آيا او ميخواهد بار ديگر متعرض گناه شود، به عزت خودم سوگند اين بار چنان او را گرفتار كنم كه راه خلاص نداشته باشد، و پناهگاهى هم پيدا نميكند، او هر جا برود ملك من ميباشد و زمين و آسمان بمن تعلق دارد.

84- على (علیه السلام) ميفرمايد: اگرخداوند به معصيت كاران وعده عذاب هم نداده بود باز هم بايد براى شكر نعمتهاى خداوند او را معصيت نميكردند. فرمودند: گناه نكردن آسانتر است تا اينكه آدمى از گناه توبه كند

85- حضرت علی(علیه السلام)فرمودند: ازمعصيت خداوند درخلوت پرهيز كنيد، زيرا حاكم خودش در اين جا شاهد ميباشد فرمودند: كمترين چيزى كه بايد شما آن را ملاحظه كنيد آن است كه با نعمتهاى خداوند او را نافرمانى نكنيد فرمودند: يكى از وسايل نگهدارنده انسان از گناه اين است كه آدمى وسيله گناه نداشته باشد

فرمودند: از پايان گرفتن لذتها و ماندن گناهها ياد كنيد

فرمودند: اى مردم دنيا آرزوكنندگان خود را فريب ميدهد و آنها خيال ميكنند كه هميشه در دنيا خواهند بود،

او به كسانى كه به آن علاقه دارند علاقه ندارد و سرانجام بر همه پيروز

ص: 147

ميگردد و همه مردم را از پا در مى آورد به خداوند سوگند هر قومى و ملتى از نعمتها بيرون نميگردند مگر اينكه به خاطر گناه سلب نعمت ميگردند، و خداوند به هيچ كس ظلم نميكند، اگر مردم هنگامى كه عذاب بر آنها نازل ميگردد و يا نعمتها از آنها گرفته مى شود با نيت پاك در خانه خدا بيايند، پروردگار نعمتها را به آنها ميدهد و رفع پريشانى ميكند

فرمود: مردم در شب و يا روزها هر كارى بكنند خداوند آن را ميداند، و از اعمال آنها آگاه و بصير ميباشد، اعضاء و جوارح شما لشكريان او ميباشند، و باطن شما بازرسهاى خداوند هستند، و اسرار شما در نزد او روشن است .

86- سكونى از امام صادق(علیه السلام) روايت ميكند كه اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرمود:

گناهانتان را فاش نكنيد. آنهائى كه كار بد ميكنند بايد آسوده نخوابند .

87- زراره از امام باقر (علیه السلام) روايت ميكندکه فرمودند:

كه گناهان همه مهم ميباشند و مهمتر از همه گناهى ميباشد كه گوشت و خون از آن به وجود آمده باشد، گناه يا آمرزيده مى شود و يا صاحب آن عذاب ميگردد و جز پاكان كسى وارد بهشت نميگردد.

88- مردى از حضرت صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

ملعون است كسى كه بنده درهم و دينار باشد

ملعون ميباشد آن شخصى كه در دين خود سرگردان باشد و ملعون است كسى كه با چهارپائى در آميزد.

ص: 148

89- ابو حمزه ثمالى روايت ميكند كه امام باقر(علیه السلام) فرمودند:

خداوند به داود وحى كردند كه نزد بنده ام دانيال برويد و به او بگوئيد شما گناه كردى و من آن را آمرزيدم و تا سه بار گناهانت را بخشيدم اكنون اگر بار چهارم

گناه كنى نخواهم آمرزيد داود نزد دانيال آمد و جريان را به او گفت دانيال جواب داد تو پيام خداوند را رسانيدى، هنگام سحر دانيال با خداوند مشغول مناجات شد و گفت: بار خدايا داود پيامبرت بمن خبر داد كه من تو را معصيت كردم و تو هم مرا آمرزيدى، سوگند به جلالت اگر مرا نگه ندارى بار ديگر تو را معصيت خواهم كرد.

90- مسمع بن عبد الملك گويد: امام صادق(علیه السلام) روايت كردند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

مردى به خاطر يك گناه صد سال حبس مى شود و زنان خود را در بهشت در حال تنعم و خوشى مينگرد

91- ابو بصير از امام باقر (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

از گناهان كوچك دورى كنيد كه كسانى آنها را دنبال ميكنند، يكى از شما ميگويد: من گناه ميكنم و بعد از آن استغفار مينمايم.

در حالى كه خداوند ميفرمايد: (يس/12){ إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ} بى ترديد ما مردگان را زنده مى كنيم و آنچه را پيش فرستاده اند و [خوبى ها و بدى هاى] بر جا

ص: 149

مانده از ايشان را ثبت مى كنيم و همه چيز را در كتابى روشن [كه اصل همه كتاب هاست و آن لوح محفوظ است] برشمرده ايم .

و در جاى ديگر فرمود: (لقمان/ 16) {يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطيفٌ خَبيرٌ} پسرم! اگر عمل هم وزن دانه خردلى و در درون سنگى يا در آسمان ها يا در دل زمين باشد، خدا آن را [در قيامت براى حسابرسى] مى آورد يقيناً خدا لطيف و آگاه است

92- معاويه بن عمار گويد: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسيدم، در حالى كه باد عمامه مرا در بيابان برده بود امام فرياد زدند: اى معاويه! گفتم آرى قربانت گردم يا ابن رسول الله فرمودند: باد عمامه شما را برد؟ گفتم آرى! فرمودند: اين پاداش كسى ميباشد كه اعراب را طعام دهد (قرار بوده مصیبتی یا بلایی براو نازل شود بدلیل اطعام مهمان خداوند ان ببلا را در ضرر رفتن ی عمامه بر باد تمام کرده بود )

93- موسى بن جعفر از پدرانش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روايت ميكند كه فرمودند:

مؤمن هفتاد و دو پرده دارد، هنگامی كه يك گناه مرتكب شود يك پرده پاره مى شود اگر توبه كند خداوند آن را به وى بر ميگرداند، و اگر اندك اندك معصيت كرد، پرده ها همه پاره ميگردند تا آن جا كه برايش پرده اى باقى نميماند، در اين هنگام خداوند به فرشتگان امر ميكند با بالهاى خود او را بپوشانند.

ص: 150

94- مفضل گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال براى مؤمن وقت معينى براى مرگ قرار نداده است، تا هر گاه كه دوست ميدارد او را نگه مى دارد و هر گاه بخواهد دين خود را به خاطر گناه فاسد گرداند او را به اكراه خودش قبض روح ميكند

95- داود بن سليمان از امام رضا (علیه السلام) روايت ميكند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

خداوند ميفرمايد: اى فرزند آدم تو با من با انصاف رفتار نكردى من با محبت به تو نعمت ميدهم ولى تو دشمنى ميكنى و مرتكب معصيت من ميگردى و گناه ميكنى نيكيهاى من بطرف تو فرود مى آيد، ولى از آن سو شرت بطرف من مى آيد، آيا بايد هر روز يكى از فرشتگان شريف، كارهاى ناشايست تو را بياورد، اى فرزند آدم اگر كارهايت را از ديگرى ميپسندى و نميدانستى كه او كيست به سرعت او را نكوهش ميكردى.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر كس توبه را عقب بياندازد فريب خورده است هر كس كارها را تاخير اندازد سرگردان ميگردد، هر كس بخواهد نزد خداوند بهانه جوئى كند هلاك مى شود، هر كس بر گناه اصرار داشته باشد از عقوبت خدا خود را نميتواند نگهدارد و كسانى از مكر خداوند خود را آرام مينگرند كه زيان كار باشند .

جلسه چهاردهم ( 07/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک

ص: 151

المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

امشب به مناسبت میلاد با سعادت کریم اهل بیت حضرت امام مجتبی حسن بن علی علیهمالسلام است. تیمنا و تبرکا در مورد شخصیت این امام همام با هم صحبتی داشته باشیم. مظلومیت امام مجتبی (علیه السلام) بر کسی پوشیده نیست . غربت ایشان فقط به خاکی بودن قبر آن بزرگوار نیست بلکه از هر نظر غریب هستند حتی در بین محبان و شیعیان ان بزرگوار . بحمدالله چند سالی است در اصفهان بویژه و درکشور طرح اعطای نان و سفره امام مجتبی (علیه السلام) رایج شده است و بسیار کار زیبنده و بجایی است . هرکسی به اندازه توانش با نانوایی محله خود قرار دادی میبندد که فلان مبلغ نان مجانی به مردم داده شود تا حداقل یکروز از سال را به عشق امام مجتبی (علیه السلام) و به برکت روز میلاد امام حسن (علیه السلام) مردم بر سر سفره خان و پر برکت امام مجتبی (علیه السلام) بنشینند. امیدوارم این سنت حسنه انقدر گسترش یابد که در طول ایام سال مردم خیر و نیکو کار و عاشق اهل بیت(علیهم السلام) هدیه نان را ادامه داده تا کسی به خاطر نان گرسنه نماند.

بررسی شخصیت و زندگی امام حسن مجتبى (علیه السلام)

تولد آن حضرت بنا به قول بيشتر مورخان در مدينه و در روز سه شنبه( 15 رمضان ) سال سوم هجرى اتفاق افتاده است.

ص: 152

1- امام حسن (علیه السلام) يكى از پنج تن آل عبا ست كه آيه تطهير: (احزاب/33){إنما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا}در شأن ايشان نازل گرديده است. 2- به روايت عايشه: رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) على و فاطمه و حسن و حسين (علیه السلام) را در زير كساء خود جمع، و آيه تطهير را تلاوت كرد و فرمود: اينها اهل بيت منند.

3- در حديثى ديگر فرمود : اين چهار تن آل محمدند، با هر كس در جنگ باشند من هم با او در جنگم و با هر كه در آشتى باشند من نيز در آشتى هستم.

4- نام حسن و حسين(علیهمالسلام) را خود حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) تعيين فرموده و در گوش ايشان اذان گفته و برايشان عقيقه كرده است.

5- گفته اند كه نامهاى حسن و حسين در ميان عرب مرسوم نبوده است و آنچه بوده است(حَسْن)(به فتح حاء و سكون سين) و(حَسِين) (به فتح حاء) بوده است. ازهرى درکتابش ( التهذیب فی اللغه) گفته است كه حسن نام تپه اى ريگى در ديار بنو تميم، و حسن و حسين بطور كلى به معنى كوه

ريگى يا تپه ريگى بلند بوده است. (لسان العرب)

6- حسنين(علیهمالسلام) محبوبترين اهل بيت بودند.

7- نامهاى حسن و حسين درعرب سابقه نداشته وانتخاب اين دو نام به ابتكارحضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بوده است.

ص: 153

8- بنا بر روايات بسیارى: امام حسن (علیه السلام) شبيه ترين مردم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده است.

9- حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) اين دو سبط خود را زياد دوست مى داشت و پاره تن خود و دو گل خوش بوى خويش مى ناميد،

10- آنها را بر شانه هاى خود سوار مى كرد و بر زمين خم مى شد تا بر او سوار شوند. در سجده اجازه مى داد به پشت او بپرند و بازى كنند و بخاطر آنها خطبه را قطع مى كرد و از منبر به زير مى آمد.

11- رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) ايشان را دو پسر خود و سيد جوانان بهشت و زينت آن و دو گوشواره عرش خواند و نسل خود را از پشت آن دو معرفى كرد

12- درمباهله با نصاراى نجران . پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) على و فاطمه و حسنين همراه بودند و به حكم قرآن (آل عمران/61) حسنين را پسران خود ناميد.

13- ذهبى (سير اعلام النبلاء/ج3/253 )در وصف حضرت گويد: امام حسن(علیه السلام)

1- بزرگمنشی 2- زيباروى، 3- عقل، 4- متانت 5- سخاوت 6 - نيكوكاری 7- تدين، 8- تقوى 9-

با صلابت 10- افضل زمان 11- پارسا و خداترس 12-فداكارترین کس 13- هرگز با سخنش دل آزار کسی نشد14-طبعی بلند 15- احدی جز سخن راست از او نشنيد. 16- در حلم و صبر وارث بر حق پدر بود . 17- بلاغت و تبحر او در قرآن و حديث و كلام عرب تا جايى بود كه معاويه ملعون شاميان و طرفداران خود را از بحث و احتجاج با آن حضرت بر حذر مى داشت.

14- در وصف آن حضرت گفته اند كه امام مجتبی(علیه السلام) پانزده بار حج به جاى آورد و بيشتر آن را از مدينه تا مكه با پاى پياده طى كرد.

15- درباره سخاوت آن حضرت نيز روايات زيادى آمده است. از جمله

ص: 154

روايت محمد بن حبيب در امالى است كه به موجب آن حضرت امام حسن (علیه السلام) 2 بار هر چه داشت به فقرا داد و 3بار مال خود را با خدا به دو نيم كرد و نيمى را در راه او انفاق نمود. پس از شهادت حضرت امير (علیه السلام) مردم كوفه با امام حسن (علیه السلام) بيعت كردند. به روايت طبرى نخستين كسى كه با او بيعت كرد قيس بن سعد بن عباده انصارى بود

و بنا به روايت مداينى نخستين كسى كه مردم را به بيعت امام حسن (علیه السلام) فراخواند عبد اللّه بن عباس بود پس از آن ساير مردم شامل مهاجرين و انصار ساكن كوفه و ديگر مردم اين شهر با آن حضرت بيعت كردند. امام حسن (علیه السلام) در زمان حيات پدر بزرگوار خود يعنى از جنگ صفين و قضيه حكمين، سستى و تزلزل رأى بيشتر مردم كوفه را در جنگ با معاويه به خوبى درك كرده بود

و مى دانست كه مردم كوفه از عدالت مولا امیرالمومنین على (علیه السلام) در تقسيم بيت المال و رفتار سخت او حتى با خانواده و خويشان خود در مورد اموال عمومى ناراحتند .ولذا مردم با حسرت طالب معاويه ملعون هستند كه در بذل بيت المال مرزى شرعى و قانونى نمى شناسد، و معاویه ملعون اصحاب خود را غرق مال و نعمت مى كند و بزرگانى را كه در اطراف امام على (علیه السلام) هستند با اموال گزاف مى فريبد.

كسانى كه صرفا اهل تقوى بودند و آرزويى بجز اجراى دقيق احكام الهى

ص: 155

نداشتند در ميان اصحاب حضرت امير (علیه السلام) كم بودند و به تدريج كمتر مى شدند.

18-معاويه از سستى و تزلزل ياران امام (علیه السلام) جرأت وجسارت بيشترى بدست آورد و اطراف بصره و كوفه را غارت كردوهر چه مولا علی (علیه السلام) اصحاب خود را به جهاد و مقابله با دشمن ترغيب فرمود چيزى جز سستى از ايشان نديد

19- شهادت حضرت على (علیه السلام) به دست يكى از خوارج بردلسردى و نوميدى امام حسن (علیه السلام) افزود و از اينكه بتواند در چنين محيط آلوده اى با سپاهيان منظم و مصمم معاويه بجنگد مأيوس شد. در نتيجه امام تصميم گرفت خلافت را تحت شرايطى به معاويه بازگذارد.

شرايط صلح با معاویه :

شيخ صدوق(الفروق بين الأباطيل)ومحمدبن بحرالشيبانى (الحقوق)و علامه مجلسى در(بحار/ج101/10) آورده است. به موجب اين روايت حسن بن على (علیه السلام) با معاويه بيعت كرد به اين شرط كه

1- او را اميرالمؤمنين نخوانَد و پيش او شهادتى ندهد،

2- معاويه شيعه امام على (علیه السلام) را تعقيب نكند و ايشان را امان دهد،

3- به شیعیان ضرر و بدى نرساند،

4- هر كه از ايشان صاحب حقى باشد آن حق را به او باز گرداند

5- و يك ميليون درهم به فرزندان كسانى كه در جنگهاى صفين و جمل در ركاب امام على (علیه السلام) كشته شده اند .بدهد. معاويه تمام اين شروط را

ص: 156

پذيرفت ولى به هيچيك از آنها وفا نكرد.

ابن الصباغ مالكى درکتاب

فصول المهمة صلحنامه چنين آمده است: حسن بن على(علیه السلام) با معاوية بن ابى سفيان ملعون صلح كرد به اين شرط كه

1- ولايت مسلمانان را به او بسپارد

2- و معاويه با مسلمانان به موجب كتاب خدا و سنت رسول عمل كند

3- و معاويه كسى را پس از خود ولى عهد نكند

4- و مردم در همه جا در امان باشند

5- اصحاب و شيعه على بر جان و مال و زن و فرزند خود در امان باشند.

6- معاويه عهد و ميثاق مى بندد كه در نهان و آشكار با حسن و برادرش حسين و اهل بيت رسول بد نينديشد

7- ومردم را برعلیه انان تحریک وتشویق نکند و كسى از ايشان را در جهان نترساند.

به گفته طبرى يكى از شروط امام حسن آن بود كه از بيت المال كوفه پنج ميليون درهم برای خانواده های شهدایی که در جنگ صفین و جمل که در رکاب مولی بشهادت رسیده بودند اختصاص دهد .

ابو الفرج اصفهانى در مقاتل الطالبيين درباره وقايعى كه منجر به صلح امام حسن (علیه السلام) با معاويه گرديد ه است مینویسد : پس از بيعت مردم با

ص: 157

امام حسن (علیه السلام) نامه هايى ميان آن حضرت(علیه السلام) و معاويه رد و بدل شد و سرانجام هر دو طرف تصميم به جنگ گرفتند. معاويه بخشنامه اى به اطراف فرستاد و در آن به خاطر قتل امام على (علیه السلام) خدا را سپاس گفت و از اينكه در ميان ياران امام على (علیه السلام) تفرقه و نفاق افتاده است اظهار خرسندى كرد.

در اين نامه معاويه اعلام كرد كه نامه هاى اشراف و بزرگان سپاه امام على (علیه السلام) به او مى رسد كه از او براى خود و عشاير خود امان مى خواهند. معاويه از مردم خواست كه همه با سپاه و سلاح بسوى او بروند زيرا خداوند اهل بغى و عدوان را هلاك كرده است. پس از آن با سپاه خود تا پل مَنبَج حركت كرد و امام حسن (علیه السلام) نيز آماده حركت به سوى او گرديد.

و حجربن عدى را از پيش فرستاد تا مردم و كارداران را براى حركت به ميدان جنگ آماده سازد. سپس حاضران را فرا خواند و آنان را به جهاد دعوت كرد. كسى پاسخ نداد تا آنكه عدى بن حاتم مردم را ملامت كرد و خود روى به امام كرد و اطاعت خود را اعلام داشت. پس از جناب حجربن عدی قيس بن سعد بن عباده و مَعقَل بن قيس رياحى و زياد بن صعصعه تيمى به پا خاستند و مردم را به جهت سكوتشان سرزنش كردند و آمادگى خود را اعلام داشتند.

امام مجتبی (علیه السلام) آماده قتال شد و از كوفه بيرون آمد و عبيد الله بن عباس را با دوازده هزار تن از پيش فرستاد و وصايايى به او فرمود و خود نيز حركت كرد تا به ساباط مدائن رسيد. در آنجا امام حسن (علیه السلام) خطبه اى خواندند كه از مضمون آن ميل به

ص: 158

مصالحه استشمام مى شد.

مردم با شنيدن اين خطبه به يكديگر نگاه كردند و گفتند گمان ما اين است كه او مى خواهد با معاويه آشتى كند و امر خلافت را به او تسليم كند، او كافر شد. پس به خیمه او ريختند و آن را غارت كردند، سجاده او را از زير پايش كشيدند و عبايش را از دوشش برداشتند. در اين ميان جمعى از شيعه و اطرافيانش او را احاطه كرده و از دست حمله كنندگانش باز داشتند ولى او را به سبب سخنانى كه گفته بود ملامت كردند و به ضعفش منسوب داشتند.

پس از آن مردى به نام جراح بن سنان گفت: اللّه اكبر، اى حسن تو نيز مانند پدرت مشرك شدى! و با آلتى كه در دستش بود زخمى بر ران او زد و آن حضرت شمشير خود را به او حواله كرد و هر دو به زمين افتادند. در اين ميان مردم جمع شدند و جراح بن سنان را كشته و امام (علیه السلام) را بر روى تختى تا مداين حمل كردند.

امام (علیه السلام) نزد والى آنجا به نام سعد (يا سعيد) بن مسعود ثقفى (عموى مختار بن ابى عبيده ثقفى) به معالجه پرداخت تا خوب شد.

اطرافيان امام حسن(علیه السلام) بر3دسته بودند:

1- دوستان اقا بودندولی اهل جهاد نبودند كه اكثريت با آنها بود همانها بودند كه چون امام(علیه السلام) دعوت به جهاد فرمود ساكت شدند و عدم رضايت

ص: 159

خود را با اين سكوت اظهار كردند.

2- دوستان وفادار اقا بودند ولى بسیار تند رو و افراطی و از امام جلوتر بودند . اين دسته نيز چون خطبه او را در ساباط مدائن كه بوى آشتى مى داد شنيدند او را بر ضعفى كه نشان داده بود ملامت كردند.

3- اطراف اقا بودند ولی بسیار احمق وجزء خوارج نهروان بودند لذا با شنيدن اين خطبه حضرت (علیه السلام) به خشم آمدند و او را مشرك خواندند و يكى از ايشان مى خواست او را بكشد.

اين گروه سوم - كه در اقليت بودند به اميد جنگ با معاويه با امام(علیه السلام) بيعت كرده بودند و چون ترديدامام(علیه السلام) را ديدند او را هم مانند پدرش مشرك خواندند و دست به غارت اموال او زدند.

دسته اول در برابر جسارت اين گروه كوچك اقدامى نكرد و فقط شيعيان خالص او از او حمايت كردند آنهم با سرزنش و ملامت! بنابر اين امام حسن (علیه السلام) ميان گروهها و دسته هايى كه

هوا های نفسانی و آمال و اهداف گوناگونى داشتند گرفتار شده بود و نمى توانست با وسايلى كه منطبق بر امر دين و احكام الهى باشد همه اين گروهها را راضى سازد.

از سوى ديگر مى دانست كه در برابر كسى قرار دارد كه در رسيدن به اهداف خود از هيچ وسيله و واسطه اى ابا ندارد و از اين راه مسلما بر او غلبه خواهد كرد.

واضح است كه اگر اين غلبه در اثر جنگ باشد نتيجه آن براى او و خانواده و شيعيانش بسيار گران تمام خواهد شد و به همين جهت تصميم به مصالحه گرفت.

ص: 160

بنا بر روايت ابو الفرج در مقاتل الطالبيين معاويه عبيد اللّه بن عباس را - كه امام او را در مقدمه لشكر فرستاده بود - با يك ميليون درهم بفريفت و او شبانه سپاه خود را ترك كرد و داخل سپاه معاويه شد.

در اين ميان معاويه ملعون دو تن از اصحاب خود را پيش امام(علیه السلام) فرستاد و او را دعوت به آشتى كرد و شرايطى در برابر صرف نظر كردن امام از خلافت به او وعده داد كه از جمله آن بود كه از امام على (علیه السلام) جز به نيكى ياد نكند و به شيعيان ايشان آزارى نرساند. آن دسته از ياران امام كه از موافقت امام ناراضى بودند: او را ملامت مى كردند و از اين واقعه كه پيش آمده بود گريه مى كردند و حتى يك تن از اصحابش او را مذل المؤمنين (خوار كننده مؤمنان) خواند.

گفته شده معاويه پس از موافقت امام روى به كوفه نهاد و در نُخَيلِه خطبه اى براى مردم كوفه ايراد كرد و گفت: من با شما جنگ نكردم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حج كنيد و زكات بدهيد. من با شما براى آن جنگيدم كه بر شما حكومت كنم و خداوند اين را با آنكه شما نمى خواستيد به من عطا فرمود و هرچه به حسن بن على داده ام (يعنى وعده كرده ام)زيراين دو پاي م مى گذارم و به آن وفا نمى كنم

معاويه همان طور كه در روايت فوق ذكر شده به شروطى كه با امام كرده بود وفا نكرد كه مهمتر از همه

1- ناسزا گفتن به حضرت امير (علیه السلام)

2- و تعقيب دوستان آن حضرت از جمله قتل حجر بن عدى بود.

ص: 161

در احتجاج طبرسى روايتى از زيد بن وهب جهنى هست كه در آن امام حسن (علیه السلام) علت مصالحه خود را با معاويه بيان فرموده است.

زيد بن وهب مى گويد: پس از آنكه حسن بن على را زخم زدند در مدائن پيش او رفتم در حالى كه از درد مى ناليد. گفتم اى پسر رسول خدا رأى تو چيست و چه مى بينى كه مردم در كار خود متحير مانده اند؟.

ايشان فرمودند: معاويه به نظر من از اين كسانى كه مى پندارند شيعه من هستند بهتر است. اينها آهنگ كشتن مرا كردند و بار و بنه مرا غارت كردند و مال مرا گرفتند.

اگر از معاويه پيمانى بگيرم كه خون خود را حفظ كنم و براى خانواده خود امان بگيرم بهتر از آن است كه اينها مرا بكشند و خانواده مرا از بين ببرند.

به خدا كه اگر من با معاويه بجنگم اينها گردن مرا مى گيرند و مرا به او تسليم مى كنند.

اگر من با معاويه در حال عزت صلح كنم بهتر از آن است كه او مرا در حال اسارت بكشد و يا بر من منت بگذارد و مرا نكشد و اين ننگ تا آخر دنيا بر بنى هاشم بماند و معاويه و فرزندانش بر زنده و مرده ما منت بگذارند.

در همين كتاب (احتجاج/ج2/12) آمده است كه راوى مى گويد:

پيش حسن بن على رفتم و گفتم اى پسر رسول خدا ما را خوار ساختى و ما شيعيان را برده و بنده كردى.

ص: 162

فرمود چرا؟ گفتم براى اينكه امر خلافت را به معاويه تسليم كردى. فرمود به خدا كه من خلافت را براى آن تسليم كردم كه براى خود يارانى نيافتم و اگر يارانى مى يافتم شب و روز با او مى جنگيدم تا خداوند ميان من و او حكم كند.

ولى من مردم كوفه را شناختم كه در سخن و در عمل پاى بند عهد و پيمان نيستند، به ما مى گويند كه دل ما با شما است اما شمشيرهايشان بر روى ما آخته است.

روايتى در احتجاج طبرسى هست كه چون امام با معاويه آشتى فرمود بعضى از مردم او را بر اين كار سرزنش كردند.

امام فرمود: به خدا نمى دانيد كه من چه كردم. آنچه من كردم براى شيعه من از همه آنچه آفتاب بر آن طلوع كند يا غروب كند بهتر است. آيا نمى دانيد كه من امام مفترض الطاعه شما و يكى از دو سرور جوانان اهل بهشت به نص رسول خدا هستم؟ گفتند بلى. بعد حضرت اشاره به قصه موسى و خضر كه در قرآن آمده است فرمود و گفت آيا نمى دانيد كه چون خضر آن كشتى را سوراخ كرد و آن ديوار را اصلاح نمود و آن كودك را كشت موسى (علیه السلام) در خشم آمد؟ موسى (علیه السلام) علت و حكمت اين كارها را نمى دانست ولى اين كارهاى خضر همه از روى حكمت و عين صواب بود.

سيد مرتضى پس از بيانات مفصل مى گويد: (بحار/ج10/ص106 و 107)

ص: 163

امام خود را از امامت خلع نكرد زيرا امامت پس از حصول آن از او سلب نمى شود.

حتى بيشتر اهل سنت نيز مى گويند كه امام خود را نمى تواند خلع كند و فقط از راه اختيار كامل اين كار را مى تواند بكند و اگر از راه ناچارى و اكراه خود را خلع كرد اين خلع تأثيرى ندارد. نيز امام امر خلافت را به معاويه تسليم نفرمود بلكه متاركه جنگ كرد و اين به جهت نبودن يار و ياور بود. اما بيعت او با معاويه به معنى رضايت ظاهرى و خوددارى از نزاع بود همچنانكه حضرت امير (علیه السلام) نيز با خلفاى سه گانه بيعت كرد ولى اين بيعت به معنى رضايت باطنى و طيب نفس نبود،

چنانكه رفتار و گفتار او بعدها شاهد اين مدعا است.

به هر حال امام حسن (علیه السلام) خلافت را به معاويه باز گذاشت و خود به مدينه مراجعت فرمود.

بنا به گفته ابو الفرج اصفهانى معاويه مى خواست براى فرزند خود يزيد بن معاويه بيعت بگيرد و با وجود امام حسن (علیه السلام) و سعد بن ابى وقاص جرأت چنين كارى را نداشت تا آنكه هر دو را مسموم ساخت و پس از آن، زمينه جهت بيعت گرفتن براى يزيد آماده گرديد. معاويه امام حسن (علیه السلام) را توسط جعده همسر ايشان كه دختر اشعث بن قيس كندى بود مسموم ساخت. معاويه به او وعده داده بود كه در صورت مسموم ساختن امام، او را به همسرى يزيد درآورد و صد هزار درهم براى او فرستاد. اما معاويه پس از مسموم شدن امام به شرط ازدواج او با يزيد

ص: 164

وفا نكرد و گفت مى ترسم با پسر من همان كارى را بكند كه با پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) كرد.

جسد مطهر امام (علیه السلام) را مى خواستند بنا به وصيتش در جوار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دفن كنند ولى مروان بن حكم و عايشه مخالفت كردند امام در ساعات واپسين عمر با اينكه ظن قوى داشت كه به دست همسرش جعده مسموم شده است نگذاشتند او را قصاص كنند و عذاب وجدان را كه با خلف وعده معاويه توأم مى شد و تا آخر عمر سرافكنده اش مى داشت براى جعده كافى دانست. براى امام حسن (علیه السلام) پانزده فرزند پسر و دختر از مادران مختلف شمرده اند اما نسل آن حضرت فقط از دو فرزند ذكور او مانده است، يكى حسن بن حسن معروف به حسن مثنى و ديگرى زيد بن الحسن. چند تن از فرزندان آن حضرت در كربلا به شهادت رسيدند.

ماشیعه ال مرتضی میباشیم ازخاک بقیع وکربلا میباشیم

یک عمراگرحسین حسین میگوئیم مدیون امام مجتبی میباشیم

السلام علیک یا حسن بن علی ایها المجتبی یابن رسول الله یا سیدنا و مولینا انا توجهنا واستشفعنا و توسلنا بک الی الله یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله .

ص: 165

جلسه پانزدهم ( 08/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد با سعادت امام مجتبی (علیه السلام) موضوع بحث ماه مبارک رمضان سال 1400 در حسینیه مرحوم ایت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری در هیات محترم جنت الرضای تهران درمورد استغفار و مهندسی اشتی با خدا توبه از گناهان میباشد.

در جلسات قبل بحمدالله توانستیم از آثار 100 گانه نکبت بار گناه روایات را بررسی کنیم و تقدیم نمائیم .

ص: 166

اگر اجازه بفرمائید در ادامه بحث باز سری به روایات و ادعیه اسلامی بزنیم و ریشه و عوامل و اثار گناهان را از زوایای محتلف مورد بررسی و بحث قرار دهیم . آنقدر این روایات سلیس و روان وواضح است که هیچ نیازی به توضیح نیست . شما اصل روایت را که بخوانید کاملا در مورد نوع گناهان و تاثیرات آن در روح و روان و زندگی فردی و اجتماعی گناهکار ازعان و اعتراف خواهید کرد.

آثار گناهان از نگاه حضرت سجاد زين العابدين(علیه السلام)

الف : گناهانى كه موجب تغيير نعمت الهى مى شوند،عبارتند از:

1- ظلم بر مردم 2- كار خيرى را كه به آن عادت كرده يا عمل معروفى را ترك كند 3- كفران نعمت

4- ترك شكر : خداوند متعال مى فرمايد:(رعد/11) { إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ} خداوندحال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه خود آن قوم، حالشان را تغيير دهند .

ب : گناهانی که پشيمانی بهمراه داردعبارتند از:

1- كشتن كسى كه قتلش حرام است،خداوند متعال در مورد قابيل كه برادرش را كشت و از دفنش عاجز ماند مى فرمايد: (قابيل) پشيمان گرديد

2- و ترك صله رحم(در صورتى كه قادر بدان باشد) 3- ترك وصيّت و ردّ مظالم

ص: 167

4- نماز را نخواند تا وقتش بگذرد، 5- و ندادن زكات تا زمانى كه مرگ فرا برسد و زبان بسته گردد.

پ: گناهانی که نعمت ها را ازبين می برد عبارتند از: 1- معصيت كردن انسان خداشناس 2- گردنكشى بر مردم 3- و مسخره كردن و ريشخند نمودن آنان.

ت: گناهانى كه بهره و نصيب انسان (از فيوضات الهى) را دفع مى نمايدعبارتند از:

1- اظهار فقر و احتياج نمودن 2- در وقت نماز عشاء و نماز صبح، خوابيدن (و آن دو را به جاى نياورند) 3- نعمتهاى الهى را كوچك شمردن 4- و از خداوند عزيز و جليل، شكايت كردن

ث: گناهانى كه پرده عصمت را مى درندعبارتند از: 1- شرابخوارى 2- قمار بازى 3- انجام دادن كارى كه مردم را بخنداند 4- سخن بيهوده 5- شوخى كردن 6- ذكر عيبهاى مردم 7- با كسانى كه عقايد و اعمالشان مشكوك است، نشست و برخاست داشتن

ج : گناهانى كه موجب نزول بلا است عبارتند از:

1- يارى نكردن كسى كه دادرس مى طلبد 2- كمك نكردن مظلوم 3-امر به معروف و نهى از منكر را ضايع نمودن.

ص: 168

چ: گناهانى كه دشمنان را پيروز مى كندعبارتند از:

1- آشكارا ظلم نمودن 2- علنى مرتكب گناه شدن 3- حرام را حلال شمرند 4- در برابر نيكان سركشى نمودن 5- از اشرار و بدان، اطاعت كردن.

ح : گناهانى كه موجب تعجيل مرگ مى گردندعبارتند از:

1- قطع رحم نمودن 2- قسم ناحق خوردن 3- سخن دروغ گفتن 4- زنا كردن 5- راههاى مسلمانان را بستن 6- به ناحق ادعاى رهبرى داشتن.

خ : گناهانى كه موجب قطع اميد مى گرددعبارتند از:

1- مأيوس شدن از لطف خداوند 2- نااميد گشتن از رحمت خدا 3- به غير خداوند متعال تكيه كردن

4- وعده هاى الهى را دروغ پنداشتن

د :گناهانى كه آسمان را تيره مى سازندو موجب سلب قدرت تشخيص حق از باطل مى گردندعبارتند از:

1- جادوگرى 2- پيشگويى 3- ايمان به ستارگان بدين معنا كه آنها را در سرنوشت انسان مؤثر دانستن

4- قضا و قدر الهى را دروغ خواندن 5 - عاق والدين شدن.

ذ : گناهانى كه موجب پرده درى مى گردندعبارتند از:

1- قرض كردن با اين نيّت كه آن را نپردازد 2- در مخارج زندگى زياده

ص: 169

روى نمودن 3- بد اخلاقى 4- كم طاقتى

5- بخل ورزيدن در پرداخت مخارج زندگى انواده و فرزندان و نزديكان 6- بى قرارى 7- تنبلى 8- دينداران را خوار دانستن..

ز : گناهانى كه موجب برگشتن دعا مى شوند عبارتند از: 1- نيّت بد داشتن 2- در باطن، پليد بودن 3- با برادران دينی ، دورويى و نفاق نمودن 4- برادران دينى را با ترك اجابت، تصديق نكردن 5- نمازهاى واجب را به تأخير انداختن تا وقتشان بگذرد

تفسير: گناه سرچشمه گناه ديگر است

(آل عمران/155){ إِنَّ الَّذينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ}قطعاً كسانى از شما روزى كه [در نبرد احد] كه دو گروه [مؤمن و مشرك] با هم روياروى شدند، به دشمن پشت كردند، جز اين نيست كه شيطان آنان را به سبب برخى از گناهانى كه مرتكب شده بودند لغزانيد، و يقيناً خدا از آنان در گذشت زيرا خدا بسيار آمرزنده و بردبار است.

(تفسيرنمونه/ج 3/ص135)

اين آيه كه باز ناظر به حوادث جنگ احد است حقيقت ديگرى را براى مسلمانان بازگو مى كند و آن اينكه: لغزشهايى كه بر اثر وسوسه هاى شيطانى به انسان دست مى دهد و او را به گناهانى مى كشاند نتيجه زمينه هاى نامناسب روحى است كه بر اثر گناهان پيشين در انسان فراهم

ص: 170

شده و راه را براى گناهان ديگر هموار ساخته است و گرنه وسوسه هاى شيطانى در دلهاى پاك كه آثار گناهان سابق در آن نيست اثرى در آن نمى گذارد و لذا مى فرمايد:آنهايى كه در ميدان احد فرار كردند شيطان آنان را به سبب پاره اى از اعمالشان به لغزش انداخت، اما خدا آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است. و به اين ترتيب به آنها مى آموزد كه براى كسب پيروزى در آينده بايد بكوشند نخست خود را تربيت كنند و دل را از گناه بشويند ممكن است منظور از گناهى كه سابقا مرتكب شده اند : همان گناه دنياپرستى و جمع آورى غنائم و مخالفت فرمان پيامبر در بحبوحه جنگ بوده باشد . و يا گناهان ديگرى كه قبل از حادثه احد مرتكب شده بودند و نيروى ايمان را در آنها تضعيف كرده بود.

مفسر بزرگ مرحوم طبرسى در ذيل اين آيه از ابو القاسم بلخى نقل مى كند :

كه در روز احد همه مهاجرين و انصار جز 13

نفر (كه با پيامبر 14 نفر مى شدند) فرار كردند از اين تعداد 8 نفر از انصار و 5 نفر از مهاجرين بودند كه در شخص اين افراد اختلاف شده به جز على ع كه همه بالاتفاق گفته اند که ايشان فرار نكردند.

1- رابطه گناه و فساد! (تفسيرنمونه/ج 16/ص457)

ص: 171

(روم/41){ ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}در خشكى و دريا به سبب اعمال زشتى كه مردم به دست خود مرتكب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا خدا كيفر برخى از آنچه را انجام داده اند به آنان بچشاند، باشد كه [از گناه و طغيان برگردند

شرح :

به اين ترتيب فساد در آيه مورد بحث، اعم از مفاسد اجتماعى و بلاها و سلب بركات است. نكته قابل توجه ديگر اينكه: از آيه فوق ضمنا استفاده مى شود كه يكى از فلسفه هاى آفات و بلاها، تاثير تربيتى آنها روى انسانها است، آنها بايد واكنش اعمال خود را ببينند، تا از خواب غفلت بيدار شوند و به سوى پاكى و تقوى باز گردند.

همانطورکه غذای فاسدبربدن انسان تاثيرمیگذاردگناه نيزبرزندگی آدمی اثرخواهدگذاشت: به طور مثال 1- دروغ سلب اعتماد مى كند 2- خيانت در امانت روابط اجتماعى را بر هم مى زند 3- ظلم هميشه منشا ظلم ديگرى است 4- سوء استفاده از آزادى به ديكتاتورى مى انجامد 5- ديكتاتورى به انفجار6- ترك حقوق محرومان كينه و عداوت مى آفريند 7 - تراكم كينه ها و عداوتها اساس جامعه را متزلزل مى سازد 8- قطع رحم عمر را كوتاه ميکند 9-خوردن مال حرام قلب را تاريك ميکند 10- شيوع زنا سبب فناى انسانهاشده و روزى را كم مى كند

ص: 172

11- امام صادق ع فرمودند: آنها كه بوسيله گناه از دنيا مى روند بيش از كسانى هستند كه به مرگ طبيعى مى ميرند.

نظير همين معنى به تعبير ديگرى در قرآن مجيد آمده است آنجا كه مى فرمايد:

(اعراف/96){وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ}اگر آنها كه در شهرها و آباديها زندگى مى كنندايمان بياورندوتقوى پيشه كنند، بركات آسمانها وزمين را به روى آنها میگشائيم،اماآيات مارا تكذيب كردند، مانيزآنهارابه مجازات اعمالشان گرفتيم

پيامبراکرم (صلی الله علیه و آله) اکرم فرمودند: (سفينة البحار ماده زنى)

زنا شش عقوبت دارد : سه عقوبت در دنيا، و سه عقوبت در آخرت

اما سه عقوبتش دردنيا1- نورانيت را از انسان سلب مى كند 2- مرگ زودرس مى آورد 3- روزى را قطع مى نمايد

اما سه عقوبت آن در آخرت:1- باعث سختگيرى درحساب 2- خشم پروردگار 3- خلود در آتش است

2- چرا گناه، زنگار دل است؟!

(روم/59){ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ}خدا اين گونه بر دل هاى كسانى كه معرفت و دانش ندارند مُهرتيره بختى مى نهد

ص: 173

(غافر/35){الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}كسانى كه در آيات خدا بى آنكه دليلى براى آنان آمده باشد، مجادله و ستيزه مى كنند [اين عمل زشتشان] نزد خدا و نزد اهل ايمان مايه دشمنى بزرگ است اين گونه خدا بر دل هر گردنكش زورگويى، مُهر تيره بختى مى نهد.

و در جاى ديگر درباره گروهى از گنهكاران لجوج و عنود مى فرمايد:

(بقرة/ 7){خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ}خدا به كيفركفرشان بردل ها و گوش هايشان مُهرِ تيره بختى نهاده، و برچشم هايشان پرده اى از تاريكى است كه فروغ هدايت را نمى بينند و براى آنان عذابى بزرگ است

(حج/46){أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور}آيا در زمين گردش نكرده اند تا براى

آنان دل هايى [بيدار و بينا] پيدا شود كه با آن بينديشند يا گوش هايى كه با آن اندرزها را بشنوند؟ حقيقت اين است كه ديده ها كور نيست بلكه دل هايى كه در سينه هاست، كور است

جلسه شانزدهم (09/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم . صلی الله علیک یا رسول الله وعلی آل بیتک المظلومین المعصومین الهداه المهدیین الحجج المیامین و لعنه الله علی اعداءهم ابدا الابدین ودهر الداهرین الی یوم الدین

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات.

ص: 174

مقدمه:

بحمدالله به لطف خداوند مهربان و سعه صدر شما مستمعین عزیز در نیمه اول ماه مبارک رمضان 1400 توانستیم بطور کامل در تعریف و توصیف آثار و آداب و شرائط و برکات استغفار و مضرات گناه و شرح اسامی معاصی در آیات و روایات و ادعیه اسلامی مطالبی را تقدیم حضور تان کنیم . در جلسه امشب قصد دارم ضمن بیان تاریخچه و داستان زیبای تعلیم دعای خضر توسط مولا امیرالمومنین علی(علیه السلام) به جناب خضر در شرح سر فصل های آثار گناه در زندگی فردی و اجتماعی با کمک روایات مطالب دیگری را به سمع مبارکتان برسانم . دعای کمیل دراصل همان دعای حضرت خضر نبی (علیه السلام) است که مولا به کمیل بن زیاد 3 مرتبه تاکیدفرمود هرشب جمعه این دعا رابخواند که بسیارنافع و موثر است .جناب کمیل عرض کرد مولای من دعای خضر را به من تعلیم دهید تا

در هر شب جمعه به خواندن آن کوشا باشم .حضرت مولا دعای خضر را به ایشان تعلیم فرمود و این دعا توسط جناب کمیلدر جامعه شیعی به یادگار ماند. دراین دعا حضرت مولا(علیه السلام) به چند سرفصل از آثار گناه اشاره دارند که با کمک روایات این چند فصل سرخط گناهان را بررسی میکنیم .

سرنخ و سر فصلهاي گناه را در دعاي کميل اشاره فرموده اند :

ص: 175

{الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}خدایا گناهانی که پرده حیاء مرا پاره کرده را ببخش وبیامرز امام صادق (علیه السلام) فرمودند :

گناهاني که پرده حياء را پاره مي کند عبارتند از : 1- شرب خمر. 2- قمار 3- سرگرميهاي بيهوده و بي ثمر

آثارشوم شراب و قمار در آیات قران کریم :.

1- شراب وقمارموجب کُندی و بازماندن از ثواب و خیرمیگردد.

(بقرة/219)

{يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِوَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما}درباره شراب و قمار از تومى پرسند بگو درآن دو گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است، و گناه هر دو از سودشان بيشتر است.

2- شراب و قمار ابزار شیطان برای ایجاد کینه و عداوت بین شماست

(مائدة/91) {إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِوَالْمَيْسِرِ....} مسلماً شيطان مى خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه سخت اندازد،

3- قماربازی و شراب ابزار شیطان برای بازداشتن مردم از یاد خدا و برپایی نماز و عبادت

(مائدة/91) {....وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ} و از ياد خدا و نماز بازتان دارد؛ آيا شما از اين امور با همه زيان ها وخطراتى كه دارد خوددارى خواهيد كرد

ص: 176

4- شراب نجس دنیا مایه ضرر و زیان وآسیب رسان به عقل و هوش آدمی (صافات/47) {لا فيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ}در بهشت نوشیدن مشروبات طاهر و پاک نه در آن مايه فساد هوش وعقل است، و نه از آن مست و بيهوش مى شوند.

5- پرهیزازشرابخواری و قماربازی و مظاهر شرک زمینه ساز نسل به فلاح و رستگاری است (مائدة/90) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}

6- یکی از نشانه های ایمان و صفات مومن اجتناب از شرابخوری و قمار بازی و مظاهر شرک (مائدة/90) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}اى اهل ايمان! جز اين نيست كه همه مايعات مست كننده و قمار و بت هايى كه براى پرستش نصب شده وپاره چوب هايى كه به آن تفأل زده مى شود، پليد و نجس و از كارهاى شيطان است؛ پس از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد

7- دوری جستن از شراب و قمار و مظاهرشرک نشانگراطاعت ازخداو رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است

(مائدة/92) {وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ}و از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر فرمان بريد، و از مخالفت با خدا و پيامبر بپرهيزيد، پس اگر روى گردانيد

ص: 177

سزاوار كيفر مى شويد و بدانيد كه بر عهده پيامبر ما فقط رساندن آشكارِ پيام وحى است

ایا شرابخوار میتواند توبه کند وخودش را تبرئه نماید؟

(مائدة/93) { لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ}بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند نسبت به آنچه پيش از حكم تحريم مُسكرات، قمارو ساير مُحرّمات خورده اند، گناهى نيست، اما زین پس: 1- هرگاه بپرهيزند 2- ايمان آورند 3- كارهاى شايسته انجام دهند 4- سپس پرهيزكارى را تداوم بخشند 5- و ايمان خود را ادامه دهند، 6- و بر پرهيزكارى پافشارى ورزند 7- و كار نيك بجا آورند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد .

خوردن شراب و انجام قمار با علم به حرمتش کفر محسوب میشود :

(نساء/137) {إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلاً}كسانى كه ايمان آوردند، سپس كفر ورزيدند، باز ايمان آوردند، و بار ديگر كافر شدند، آن گاه بر كفر خود افزودند، خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد، و به راهى هدايت كند

(توضیح ایه (نساء/137)ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند. بعداز تلاوت این ایه شریفه(نساء/137) فرمودند :

ص: 178

اگر کسی بداند که شراب حرام است و بنوشد . و بداند که زنا حرام است وانجام دهد و بداند که زکات دادن واجب است و نپردازد !! کافر است .

(کتاب الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)/274) قال الرضا(علیه السلام){وَ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْخَمْرَ وَ غَارِسَهَا وَ عَاصِرَهَا وَ حَامِلَهَا وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَيْهِ وَ بَائِعَهَا وَ مُبْتَاعَهَا وَ شَارِبَهَا وَ آكِلَ ثَمَنِهَا وَ سَاقِيَهَا وَ الْمُتَحَوِّلَ فِيهَا فَهِيَ مَلْعُونَةٌ شَرَابٌ لَعِينٌ وَ شَارِبُهَا اللُّعَنَاءُ وَ اعْلَمْ أَنَّ شَارِبَ الْخَمْرِ كَعَبَدَةِ الْأَوْثَانِ .(بت ها را میپرستد). وَ هُوَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ (وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا بِاللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ) وَ اعْلَمْ أَنَّ مَنْ شَرِبَ مِنَ الْخَمْرِ قَدَحاً وَاحِداً لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاتَهُ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ مَنْ كَانَ مُؤْمِناً فَلَيْسَ لَهُ فِي الْإِيمَانِ حَظٌّ وَ لَا فِي الْإِسْلَامِ لَهُ نَصِيبٌ وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهُ الصَّرْفُ (هیچ صدقه ای از او پذیرفته نخواهد شد ) وَ لَا الْعَدْلُ (عدالت نخواهد داشت ) وَ هُوَ أَقْرَبُ إِلَى الشِّرْكِ مِنَ الْإِيمَانِ خُصَمَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ فِي أَرْضِهِ شُرَّابُ الْخَمْرِ وَ الزُّنَاةُ فَإِنْ مَاتَ فِي أَرْبَعِينَ يَوْماً لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَا يُكَلِّمُهُ وَ لَا يُزَكِّيهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَ لَا يَقْبَلُ تَوْبَتَهُ فِي أَرْبَعِينَ وَ هُوَ فِي النَّارِ لَا شَكَّ فِيه}

(کتاب الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)/68)

قال الرضا(علیه السلام) { لَا تَقِيَّةَ فِي شُرْبِ الْخَمْرِ } تقیه واجب است مگر در پرهیز ازخوردن شراب

ص: 179

(کتاب الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)/206) قال الرضا(علیه السلام) {اجْتَنِبُوا الْغَيْبَةَ غَيْبَةَ الْمُؤْمِنِ وَ احْذَرُوا النَّمِيمَةَ فَإِنَّهُمَا يُفَطِّرَانِ الصَّائِمَ وَ لَا غَيْبَةَ لِلْفَاجِرِ وَ شَارِبِ الْخَمْرِ وَ اللَّاعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ الْقِمَارِ }از غیبت کردن پشت سر مومن و سخن چینی بپرهیزید اگر کسی غیبت و سخن چینی کند روزه اش را افطار کرده ولی غیبت از ظالم و ادم شر و شرور و بی باک و شرابخور و قمارباز اشکالی ندارد

(کتاب الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)/237) قال الرضا(علیه السلام) {وَ لَا تُزَوِّجْ شَارِبَ خَمْرٍ فَإِنَّ مَنْ فَعَلَ فَكَأَنَّمَا قَادَهَا إِلَى الزِّنَا} با شرابخوار ازدواج نکنید اگر کسی به شرابخوار ازدواج کند مثل این است که تن به زنا داده است

(کتاب الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا(علیه السلام)/260) قال الرضا(علیه السلام){وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ شَهَادَةُ شَارِبِ الْخَمْرِوَلَااللَّاعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَالنَّرْدِ وَ لَاالمَقامِر} شهادت شرابخور و شطرنج باز و تخته نرد و جادوگر ورمال قبول نیست.

4- ذکر عيوب مردم و غفلت از معايب خويشتن.

5- و همنشيني با کساني که شکاک و افکارشيطاني دارند. (صفات الشيعة/ص6)

قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام){ مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَخْيَارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا

ص: 180

حَظَّ لَهُ فِي دِينِ اللَّهِ- إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يَقُولُ ( مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِرا}

محمّد بن قيس ازامام باقر(علیه السلام) نقل كرده حضرت علی(علیه السلام) فرمودند

همنشينى با افراد شرور، بدگمانى به نيكان را به دنبال دارد

و همنشينى با نيكان، افراد شرور را به خوبان ملحق مى كند

و همنشينى زشتكاران با نيكان، زشتكاران را به خوبان ملحق مى سازد.

پس هر كس، امرش بر شما مشتبه شد و از دينش آگاهى نداشتيد،به

همنشينانش نگاه كنيد، اگر اهل ديانت بودند، او هم بر دين خداست، و

اگر اهل ديانت نبودند، او نيز بهره اى از دين ندارد.

همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى فرمود:

هر كس ايمان به خدا و روز قيامت دارد، هرگز با هيچ كافرى، برادرى و دوستى نمى كند و با هيچ زشتكارى، همنشينى نمى نمايد. هر كس با كافرى برادرى و دوستىنمايد و يا با فاجر و زشتكارى همنشينى كند، خود او نيز كافر و فاجر است.

(أمالي/صدوق/ص446) عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدِّثْنِي بِحَدِيثٍ عَنْ آبَائِكَ ع فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) لَا يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا

قَالَ قُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ(علیه السلام) لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ

ص: 181

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ اللِّقَاءِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) يَقُولُ إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِأَخْلَاقِكُمْ . قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) مَنْ عَتَبَ عَلَى الزَّمَانِ طَالَتْ مَعْتَبَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ(علیه السلام) مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فقَالَ (علیه السلام) بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) مَا هَلَكَ امْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَهُ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ(علیه السلام) التَّدْبِيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤْمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) مَنْ وَثِقَ بِالزَّمَانِ صُرِعَ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) خَاطَرَ بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) قِلَّةُ الْعِيَالِ أَحَدُ الْيَسَارَيْنِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ

قَالَ فَقُلْتُ لَهُ زِدْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام)مَنْ رَضِيَ بِالْعَافِيَةِ مِمَّنْ دُونَهُ رُزِقَ السَّلَامَةَ مِمَّنْ فَوْقَهُ. قَالَ فَقُلْتُ حَسْبِي} (عبد العظيم حسنى راوى

ص: 182

حديث از امام رضا (علیه السلام) خواهش میکند یابن رسول الله مرا موعظه کنید . حضرت رضا میفرمایند از پدرانم شنیدم که میفرمودند جدم امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند :

هميشه حال مردم خوبست تا با هم تفاوت دارند و چون برابر شوند هلاكند

باو عرضكردم بيفزا فرمود : اگر به راز همدیگر آگاه ميشديد همديگر را بخاك نمى سپرديد

گفتم برايم بيفزا يا ابن رسول اللَّه فرمود: شما نمى توانيد همه مردم را بمال خود خوشنود كنيد پس آنها را بخوشروئى و خوش برخوردى خشنود داريد كه من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم ميفرمود مال شما بهمه مردم کافی نيست پس اخلاق خود را بآنها برسانيد

گفتم يا ابن رسول اللَّه بيفزا برايم فرمود : هر كه از زمانه گله كند گله او بدرازا كشد،

گفتم برايم بيفزا يا ابن رسول اللَّه فرمود: همنشينى بدان باعث بدگمانى بنيكانست،

گفتم يا ابن رسول اللَّه برايم بيفزا فرمود:چه بد توشه ايست براى معاد ستم بر عباد

گفتم يا ابن رسول اللَّه برايم بيفزافرمود : ارزش هر مردى كاريست كه در آن استاد باشد

گفتم يا ابن رسول اللَّه برايم بيفزا فرمود : مرد زير زبانش پنهانست

ص: 183

و امام رضا (علیه السلام) از امير المؤمنين (علیه السلام) بيان فرمود:

1- مردى كه اندازه خود را بداند هلاك نشود.

2- تدبير پيش از كار تو را از پشيمانى آسوده دارد،

3- هر كه بزمانه پشت دهد بزمين ميخورد.

4- خود رأى خويش را در خطر اندازد

5- كمى عيال هم يكى از دو وسعت است.

6- هر كه را خود بينى بر سر آيد نابود گردد

7- هر كه بداند جاى گزين دارد عطا بخش است

8- هر كه بعافيت زير دستش خشنود است از بالا دست خود سالم ماند

در اينجا حضرت عبد العظيم حسنی(علیه السلام) عرضكرد مرا بس است.

6- فعلي که (يُضحِکُ الناس مِنَ المَزاح ِوَالَعََب)

(أمالي/صدوق/ص220) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

{كَانَ بِالْمَدِينَةِ رَجُلٌ بَطَّالٌ يَضْحَكُ النَّاسُ مِنْهُ فَقَالَ قَدْ أَعْيَانِي هَذَا الرَّجُلُ أَنْ أُضْحِكَهُ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع قَالَ فَمَرَّ عَلِيٌّ ع وَ خَلْفَهُ مَوْلَيَانِ لَهُ فَجَاءَ الرَّجُلُ حَتَّى انْتَزَعَ رِدَاءَهُ مِنْ رَقَبَتِهِ ثُمَّ مَضَى فَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ عَلِيٌّ ع فَاتَّبَعُوهُ وَ أَخَذُوا الرِّدَاءَ مِنْهُ فَجَاءُوا بِهِ فَطَرَحُوهُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُمْ مَنْ هَذَا فَقَالُوا لَهُ هَذَا رَجُلٌ بَطَّالٌ يُضْحِكُ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ إِنَّ لِلَّهِ يَوْماً يَخْسَرُ فِيهِ الْمُبْطِلُون}امام صادق (علیه السلام) فرمود در مدينه مردى بود دلقك كه مردم را ميخندانيد، گفت اين مرد را نتوانستم بخندانم مقصودش على بن الحسين (علیه السلام) بود فرمود على (علیه السلام) ميگذشت دو غلام همراهش بود چون

ص: 184

چشم آن دلقك باو افتاد رداى آن حضرت در بر گرفت و رفت و آن حضرت توجهى نكرد آن مسخره را دنبال كردند و رداء را از او گرفتند و آوردند و بدوش او انداختند بآنها فرمود اين كيست؟ گفتند مرديست دلقك كه مردم را ميخنداند، فرمود بگوئيد براى خدا روزيست كه در آن مردم بيهوده زيان كارند.

ص: 185

جلسه هفدهم ( 10/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدناسیدالانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد (صلی الله علیه و آله) و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین واللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

درجلسه قبل سری زدیم به دعای شریف کمیل دراین دعا حضرت مولا(علیه السلام) به چند سرفصل از آثار گناه اشاره دارند. درجلسه قبل یکی از سرفصل های گناه را بررسی کردیم {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}.

امشب به یاری امام زمان ارواحناله الفداه به سرفصل دیگری از آثار گناه

ص: 186

میپردازیم

{ الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

معنای نقمت چیست؟

1- نَقَمَ : کینه بدل گرفت از فلانی بخاطر فلان چیز یا فلان عمل ( کتاب مقدمه الادب/102) (انتقام – عقوبت – عاقبت) نیز به معنای نتیجه اعال زشتی را خاطی ببیند(قاموس قران/ج7/ص105)

2- نَقَمَ : انکار کردن چیزی بازبان یا با عمل. انتقام : مجازاتی است در مقابل عمل سوء و زشت و بد عقوبت در مقابل انکار است و به دو نوع است 1- زبانی 2- عمل وبرخوردشدید

چه چیزهایی باعث انتقام الهی میگردد؟

درقران کریم نیز هرجا سخن از عقوبت وانتقام امده است به خاطر :

1- انکار همراه با تمسخرمومنین توسط کفارو مشرکین (بروج/8) {وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ}

2- انکار رسالت و عیب جویی از مسلمین و مومنین و پشت سر پیامبر ومومنین سخنان ناروا و نادرست و کفرامیز میگفتند (توبة/74){يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً

ص: 187

لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَليماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ}همواره سوگند مى خورند كه بر ضد پيامبر سخن ناروا و نادرست نگفته اند، در صورتى كه سخن كفرآميز گفته اند و پيش از اسلامشان كافر شده اند و به آنچه از اهداف خائنانه اى كه دست نيافتند، اهتمام ورزيدند و زبان به عيب جويى و انكار نسبت به پيامبر نگشودند مگر پس از آنكه خدا و پيامبرش آنان را از فضل و احسان خود توانگر ساختند

3- انکاررسالت رسول خدا توسط اهل کتاب با زبانشان و عیب جویی از مومنین (مائدة/59) { قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ}بگو: اى اهل كتاب! آيا جز اين را بر ما عيب مى گيريد كه ما به خدا و آنچه از سوى او بر ما نازل شده و آنچه پيش از ما بر پيامبران فرود آمده ايمان آورده ايم؟!و اين عيب جويى شما به سبب اين است كه بيشتر شما فاسق هستيد

4- انتقام بسبب تکذیب قران و نبوت و ولایت اهل بیت( ایات الله) (أعراف/136) {فَانْتَقَمْنامِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِناوَكانُواعَنْها غافِلينَ} نهايتاً به سبب اينكه آيات ما را تكذيب كردند، و از آنها غافل و بى خبر بودند، از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان كرديم

5- انتقام گرفتیم از مردم دوشهر (لوط- شعیب) (حجر/79) {فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبينٍ}

در نتيجه از آنان انتقام گرفتيم، و آثار دو شهر نابود شده قوم لوط و

ص: 188

شعيب بر سر جاده اى آشكار قرار دارد

6- انتقام از گنهکاران لجوج و تمسخرکننده

(روم/47) {وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ} و به راستى پيش از تو پيامبرانى را به سوى قومشان فرستاديم كه براى آنان دلايل روشن آوردند، سپس ما از آنان كه مرتكب گناه شدند، انتقام گرفتيم و مؤمنان را يارى داديم و يارى مؤمنان حقّى بر عهده ماست

7-انتقام ازتکذیب کنندگان نبوت وامامت :(زخرف/25) {فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ} در نتيجه از آنان انتقام گرفتيم. پس با تأمل بنگر سرانجام تكذيب كنندگان چگونه بود

درروایات چه چیزهایی باعث انتقام الهی میشود ؟

1- ظلم کردن به مردم مقدمات انتقام الهی را فراهم میاورد (كافي/ج 2/448) قال الصادق (علیه السلام) {وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اَلظُّلْمُ }

2- کم فروشي(أعراف/85) {... فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ ... }

3- گوش نکردن به سخن حقِ عالمِ ناصح ِدلسوز و لجبازی و مخالفت کردن با او . 4- برمردم گردن کشی کند و با توهین و توبیخ و بداخلاقی بامردم

ص: 189

برخورد نماید

5- مردم را مسخره کند و نیشخند بزند و مورد استهزاء قرار دهد(معاني الأخبار/ص270)

قال الصادق(علیه السلام) {وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ :

1- عِصْيَانُ الْعَارِفِ بِالْبَغْيِ (گوش نکردن به سخن حقِ عالمِ)

2- وَ التَّطَاوُلُ عَلَى النَّاسِ(برمردم گردن کشی کند)

3- وَ الِاسْتِهْزَاءُ بِهِمْ (مردم را مسخره کند)

4- وَ السُّخْرِيَّةُ مِنْهُم} (نیشخند بزند) پيامبر خدا فرمودند : گناهاني که نکبت آور و مقدمات انتقام را فراهم میاوردعبارتند از : 1- عهد شکنی 2- ترویج دروغ 3- نپرداختن زکات 4- اعمال زشت را علني انجام دهد

(نساء/148){لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً} خدا افشاى بدى هاى ديگران را دوست ندارد، جز براى كسى كه مورد ستم قرار گرفته است كه بر ستمديده براى دفع ستم، افشاى بدى هاى ستمكار جايز است و خدا شنوا و داناست

پيامبر خدا فرمودند : گناهاني که نکبت مي آورد عبارتند از :

1- نقض العهد : عهد شکنی در همه مصادیق و موارد آن بسیار نکوهیده و زشت شمده شده است. اولین ضربه و خسارتی که عهد شکنی میزند به شخص ناقض عهد است . او را در چشم مردم و انزار و اجتماع بی آبرو و بی اعتبار

ص: 190

میکند و درنتیجه بزرگ ترین سرمایه بشری که اعتماد و اعتبار انسان در جامعه هست را به نابودی میکشاند تا بجایی میرسد که حتی نزدیک ترین فرد به ناقض عهد و عهد شکن اعتمادی نخواهد داشت و همه از اطراف او پراکنده میشوند مگر کسانی که همانند او ا بدتر از او عهد شکن میباشند.

متعصبينِ سرسخت قبيله بني قينقاع

قبيله بني قينقاع هفتصد مرد جنگي داشت و در سال دوم هجرت از مدينه تبعيد و تار و مار شدند . نکته مهم اين است که هيچ يک از آنان ايمان نياوردند

بني قريظه هم تا آخرين لحظات اعدام، حق داشتند که اظهار ايمان بکنند و از مرگ حتمي نجات يابند، ولي هر انسان از سرسختي يهود درباره دين آنان متعجب مي ماند، که چگونه حتّي يک نفر هم از قبيله اي که بنابر رواياتي هشتصد يا نهصد مرگ جنگي داشت، ايمان نياورد و فقط دو نفر از آنان نجات يافتند .

مهرباني و سخاوت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آنان يهوديان را راضي نمي کرد. آنان از اين که نمي توانستند از پيامبر(صلی الله علیه و آله) وآله براي تبديل عربستان به يهوديت استفاده کنند، و اين که اعتقادات او از افسانه هاي تلمودي و عهد عقيق آنان بسيار ساده تر بود، به خشم آمده بودند، لذا در صف مخالفان اين دين تازه درآمدند

نکته جالب اين که، هنگامي که از آنان سؤال مي شد, بت پرستي را ترجيح مي دهند يا اسلام را؟ مثل بسياري از مغلطه گرهاي مسيحي اعلام مي کردند، بت پرستي را با تمام بدي هاي ملازم با آن،بر احکام پيامبر(صلی الله علیه و آله) ترجيح مي دهندبه آن حضرت

ص: 191

ناسزا مي گفتند،

به جاي سلام ( السام عليک) (يعني مرگ بر تو) مي گفتند، زبان خود را مي چرخاندند و کلمات قرآن و نمازهاي يوميه و دستورات اسلام را ناجور تلفظ مي کردند و آنان را تبديل به کلمات بي معني و پوچ و موهن مي کردند

شاعران ذکور و اناث يهود، که در آن زمان، تعدادشان زياد بود، با هجو زنان مسلمان در اشعار قبيح خود، همه نجابت معمول و شرافت و جوانمردي مورد قبول عرب را زير پا مي گذاشتند

اما اين ها همه گناهان صغيره آنان بود، زيرا آنان فقط از اهانت به زنان مؤمنين و هتک حرمت پيامبر قانع نشده بودند، بلکه مأموراني را مخفيانه نزد دشمنان مملکت که قبلاً حمايت از آن را پذيرفته بودند، اعزام مي کردند، و با اين اقدام خائنانه آنان، ديگر موضوع صلح و زندگي مسالمت آميز باقي نمانده بود

نکته قابل توجه اين که پيامبر(صلی الله علیه و آله) علاوه بر رسالت عظيم موعظه و اندرز، براي امّت اش آزادي هاي مشروع در سايه قوانين الهي را خواستار بود علاوه بر آن که امنيت کشور ايجاب مي کرد تا خائنيني را که يا تخم نفاق را در مدينه مي کاشتند و يا اطلاعات به دشمن مشترک مي رساندند، توقيف يا تبعيد نمايد به همين علت بود که پيامبرصلي الله عليه وآله مي خواست که اولين گروه متخلّف يعني بنوقينقاع را به شدت مجازات کند، ولي منافقين مانع از آن شدند، لذا بني نضير يا بني قريظه حوصله مخالفت پيدا کردند

سياست پيامبر(صلی الله علیه و آله) مبتني بر اصل بسيار مهم سياسي اي بود که هيچ وقت نقض عهد نمي نمود.

ص: 192

چنان چه ملتي نقض عهد مي کرد، آن را با چشم پوشي جواب نمي داد، بلکه جواب قاطعي براي آن در نظر مي گرفت تا ديگران جرأت نقض عهد نکنند

همان گونه که در کتب فقهي نيز مطرح شده است، و پيش تر آمد، اسلام ديني است که جنگ و جهاد را براي هر امري راه حل منصفانه قرار نمي دهد، بلکه صلح را تا آخرين حد ممکن بسيارممدوح و مستحسن قرار مي دهد.خداوند درقرآن مي فرمايد:{وَالصُّلْحُ خَيْرٌ}صلح بهتر است و اين همان اصل مهم اسلامي است که پيامبر (صلی الله علیه و آله) در تمام دوره زندگاني پربرکت به شدت به آن معتقد و پاي بند بودند

2- ترویج دروغ : امروزه فضای مجازی بدترین محلی است برای ترویج شبهات و شایعات و اخبار کذب و دروغ برای نابودی اتحاد و همبستگی و وحدت و از بین بردن اخلاق و انسانیت . و تحریک مردم برعلیه مردم و جامعه. بهوش باشیم تا تهدیدات دشمن را تبدیل به فرصت نمائیم . و آتشی که دشنان دین و مملکت و ناموس و آینده و جوانان ما بپا کرده ومیکنند را با درایت و بصیرت و رعایت اخلاق خاموش کنیم. تا مبادا ناخواسته آب به آسیاب دشمن بریزیم .

داستان زينب كذابه

در زمان متوكل عباسى زنى ادعا كرد كه من زينب دختر فاطمه زهرا عليهاالسلام مى باشم .

ص: 193

متوكل گفت : از زمان زينب تا به حال سالها گذشته و تو جوانى ؟! گفت : پيامبر (صلی الله علیه و آله) دست بر سر من كشيد و دعا كرد در هر چهل سال جوانى من عود كند.!

متوكل بزرگان آل ابوطالب و اولاد عباس و قريش را جمع كرد و آنها همگى گفتند: او دروغ مى گويد، زيرا زينب در سال 62 هق وفات كرده است .

زينب كذابه گفت : ايشان دروغ مى گويند، من از مردم پنهان بودم و كسى از حال من مطلع نبود تا الان كه ظاهر شدم .

متوكل قسم خورد كه بايد شما با دليل ادعاى اين زن را باطل كنيد. آنان گفتند: دنبال امام هادى (علیه السلام) بفرست تا بيايد و ادعاى او را باطل كند.متوكل امام را طلبيد و حكايت اين زن را عرض كرد.

امام فرمود: او دروغ مى گويد و زينب در فلان سال وفات كرد.

متوكل گفت : دليلى بر بطلان قول او بيان كن .

امام فرمود: گوشت فرزندان فاطمه عليهاالسلام بر درندگان حرام است ، او را بفرست نزد شيران اگر راست مى گويد!

متوكل به آن زن گفت : چه مى گويى ؟ گفت : مى خواهد مرا به اين سبب بكشد.

امام فرمود: اينجا جماعتى از اولاد فاطمه عليهاالسلام مى باشند هر كدام را خواهى بفرست .

راوى گفت : صورتهاى جميع سادات تغيير يافت ، بعضى گفتند: چرا حواله بر ديگرى مى كند و خودش نمى رود.

متوكل گفت : شما چرا خودتان نمى روى ؟

ص: 194

فرمود: ميل تو است مى روم ؛

متوكل قبول كرد و دستور داد نردبانى نهادند؛ حضرت هادی(علیه السلام) داخل در جايگاه شيران درنده شدند و آنها از روى خضوع سر خود را جلو امام به زمين مى نهادند و امام(علیه السلام) دست بر سر ايشان مى ماليد، بعد امر كرد كنار روند و همه درندگان كنار رفتند!

وزير متوكل گفت : زود امام هادى(علیه السلام) را بطلب كه اگر مردم اين كرامت را از او ببينند بر او مى گروند.

پس نردبان نهادندوامام(علیه السلام)به بالا آمدند

حضرت فرمودند: هر كس اولاد فاطمه عليهاالسلام است بيايد ميان درندگان بنشيند.!!

آن زن گفت : اقا غلط کردم . ادعاي باطلی کردم ، من دختر فلان مرد فقير هستم ، بى چيزى وفقرم مسبب شد كه اين خدعه كنم .

متوكل گفت : او را نزد شيران بيفكنيد؛ مادر متوكل شفاعت زينب كذابه را نمود و متوكل او را بخشيد

.3- نپرداختن زکات .

وليد بن عقبه

وليد بن عقبه ابى معيط از مسلمانانى بود كه ابتداءً ظاهرى خوب داشت ، تا جائيكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را ماءمور كرد به سوى قبيله بنى مصطلق برود و زكات و صدقات آنان را بگيرد.

افراد قبيله وقتى شنيدند ماءمور پيامبر آمده ، به استقبال براى خوش

ص: 195

آمد گوئى آمدند.چون در زمان جاهليت ميان وليد و اين قبيله خصومت و عداوت بوده خيال كرد آنها به كشتن او مهيا شدند، پس مراجعه به مدينه كرد و نزد پيامبر آمد و گفت : اينان زكات مالشان را نمى دهند در حاليكه كه قضيه به عكس بود.

پيامبر (صلی الله علیه و آله) ناراحت شد و قصد كرد كه سپاهى به طرف آن قبيله بفرستد كه خداوند اين آيه را نازل كرد:

(اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى براى شما خبر آورد تحقيق كنيد (در اين كه حرف او صحيح است يا دروغ ) بعد از نزول آيه وليد دروغگو بعنوان فاسد شناخته شد، و پيامبر فرمود او از اهل دوزخ است و بعد او با عمروعاص شراب خوردند و دشمنى با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤ منين(صلی الله علیه و آله) را شيوه خود كرد؛ و چون از طرف خليفه سوم به امارت كوفه منصوب شد يك روز صبح به حالت مستى نماز صبح به جماعت را چهار ركعت خواند

4- فواحش و اعمال زشت را در جامعه علني و جسورانه انجام دهد (نساء/148){لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً} خدا افشاى بدى هاى ديگران را دوست ندارد، جز براى كسى كه مورد ستم قرار گرفته است كه بر ستمديده براى دفع ستم، افشاى بدى هاى ستمكار جايز است] و خدا شنوا و داناست.

ص: 196

1- ابو بصير از امام باقر (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

از گناهان كوچك دورى كنيد كه كسانى آنها را دنبال ميكنند، يكى از شما ميگويد: من گناه ميكنم و بعد از آن استغفار مينمايم در حالى كه خداوند ميفرمايد: (یس/12) {انا نحن نحیی الموتی وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ}

و در جاى ديگر فرمود: (لقمان/16) {إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ} ما هر چه آنها قبلا انجام داده اند و همه آثار آنها را نوشته ايم، و در يك كتاب روشنى جمع كرده ايم، اگر آن اعمال مانند دانه اى در يك صخره باشند و يا در آسمان و زمين قرار گيرند خداوند همه آنها را مياورد و خداوند بر همه چيز دانا ميباشد

2- فضيل از امام باقر (علیه السلام) روايت ميكند كه فرمودند:

مردى گناه ميكند و روزى او گرفته مى شود، و بعد اين آيه را تلاوت كردند(قلم/17) { إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ وَ لا يَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ} آن جماعت سوگند خوردند كه در هنگام صبح ميوه ها را به چينند، ولى آنها براى فقراء حقى در نظر نگرفتند، آنها هنگامى كه به خواب رفتند شب هنگام آتش آمد و باغ آنها را سوزانيد و آرزوى آنها بر آورده نشد

3- ابو بصير گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

هر گاه مردى مرتكب گناهى بشود نقطه سياهى در دل او پيدا ميگردد،

ص: 197

هر گاه توبه كند آن گناه پاك مى شود اما اگر بر گناه اصرار كرد زياد ميگردد و او را هلاك ميكند

4- محمد بن مسلم گويد: امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

بنده اى از خداوند حاجت ميخواهد، و آن حاجت هم قابل روا شدن ميباشد ولى صاحب حاجت گناهى مرتكب ميگردد و خداوند به فرشته امرميكند حاجت او را نده، زيرا او مرتكب گناه شده و از آن خواسته محروم شده است

5- ابو حمزه گويد: از امام باقر (علیه السلام) شنيدم فرمودند:

اين طور نيست كه سالى باران كمتر از سالى ديگر بيايد.خداوند خود بارانها را هر طور مصلحت بداند نازل مى كند و به هر جا اراده كند ميفرستد هر گاه قومى مرتكب گناه شوند خداوند باران را از آنها بر ميگرداند اگر چه باران براى آنها مقدر شده باشد خدا آن باران را براى گروهى ديگر ميفرستد، و در بيابانها و درياها و كوه ها فرو ميريزد خداوند خزندگان را هم در سوراخ ها معذب ميكند، و باران را از سرزمين هائى كه مردمان آنجا معصيت ميكنند منع ميگرداند و باران را در جاهاى ديگر ميريزد و بعد از آن امام عليه السّلام فرمودند اى اهل بصيرت از اينها پند گيريد

4- هشام بن سالم گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

هر رگى در انسان حركت طبيعى خود را از دست بدهد، و يا گرفتارى و پريشانى براى آدمى بيايد،ويا سردرد و بيمارى نصيب انسان گردد همه به خاطر گناه ميباشد خداوند متعال فرمود: (شوری/30){وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ

ص: 198

مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ}هر مصيبتى كه به شما برسد براى آن است كه خود مقدمات آن را فراهم كرده ايد و خداوند از گناهان زيادى در ميگذرد .

5- کم فروشي

(أعراف/85) {... فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ ... }

پس پيمانه و ترازو را تمام و كامل بدهيد، و از اجناس و اموال و حقوق مردم مكاهيد

(شعراء/181){أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرينَ}پيمانه را كامل بدهيد وازكم فروشان نباشيد

(اسراء/35){وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً }و هنگامى كه جنسى را پيمانه مى كنيد، پيمانه را كامل بدهيد، و اجناس قابل وزن را با ترازوى درست و صحيح وزن كنيد، اين براى شما بهتر و فرجامش نيكوتر است.

(شعراء/182) {وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ }متاع و كالا را با ترازوى درست وزن كنيد

بجهت اینکه بعضی از مردم خیال میکنند اگر کم فروشی یا گرانفروشی یا اهتکار کنند صاحب اموال آنچنانی مشوند و میتوانند تا آخر عمرشان با آسودگی زندگی میکنند سخت در اشتباهند. لطفا به این آیاتی که در مورد موضوع اقتصاد است توجه کنید.

ص: 199

آیات اقتصادی :

(منافقون/9){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ}اى مؤمنان! مبادا اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل كنند، و آنان كه به خاطر مال و فرزند از ياد خدا غافل مى شوند، زيانكارند

سوال :

آیا غفلت از خداوند عامل کم فروشی و یا گرانفروشی و اهتکار و ظلم به مردم نیست؟

آیا والدینی که به خاطر فرزندانشان اموالشان را به حرام و نجس آلوده میکنند خسارت اخروی نمیبینند؟

آیا خانواده و فرزندان میتوانند عاملاغفال والدین باشند؟

آیا توجه به خانواده و بی توجهی به اوامر الهی خسارت نیست ؟

آیا برای رضایت خانواده خدای را از خود ناراضی کنیم عاقلانه است؟

آیا کسی که بخاطر رضایت خاواده اش دست به حرام میزند خدا پرست است یا زن و اولاد پرست ؟

(بقرة/254) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لاخُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}اى اهل ايمان! از آنچه به شما روزى كرده ايم انفاق كنيد، پيش از آنكه روزى بيايد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى و كافرانند كه خود ستمكارند.

سوال : آیا کسی که فکر میکند اگر انفاق به فقرا کند ضرر کرده واز مالش

ص: 200

کم میشود به خودش ظلم نکرده و از ظالمین محسوب نمیشود؟

(بقرة/172) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ مارَزَقْناكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ}اى مومنین از انواع ميوه هاوخوردنى هاى پاكيزه اى كه روزى شماكرده ايم بخوريد،وخدارا سپاس گزاريداگرفقط او را مى پرستيد

(بقرة/267) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ}اى اهل ايمان! از پاكيزه هاى آنچه از راه داد و ستد به دست آورده ايد، و آنچه از گياهان و معادن براى شما از زمين بيرون آورده ايم، انفاق كنيد و براى انفاق كردن دنبال مال ناپاك و بى ارزش و معيوب نرويد، در حالى كه اگر آن را به عنوان حقّ شما به خود شما مى دادند، جز با چشم پوشى و دلسردى نمى گرفتيد، و بدانيد كه خدا بى نياز و ستوده است

سوال :آیا اینهمه نعمات و برکات رزق و روزی از طرف خدای بحان نیست؟

آیا طیبات را تبدیل به نجاسات کنیم کفران نعمت نکرده ایم ؟

آیا بجای پاکیزگیها و طیبات محرمات و نحاسات را مصرف کنیم ناشکری نکرده ایم؟

آیا شکر نعمت کردن با زبان کافیست؟

ص: 201

آیا برخلاف دستورالعمل مصرف نعمت ها کفران نعمت نمیشود ؟

آیا پرستش خداوند جزء تحت فرمان خداوند بودن نیست؟

(نساء/29){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً}اى اهل ايمان! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل [و از راه حرام و نامشروع] مخوريد، مگر آنكه تجارتى از روى خشنودى و رضايت ميان خودتان انجام گرفته باشد. و خودكشى نكنيد زيرا خدا همواره به شما مهربان است

سوال : آیا مومنین نباید به اموال یکدیگر چشم ندوخته و از حریم خود تجاوز نکنند؟

آیا خداوند اجازه داده که از راه حرام کسب درآمد کنیم ؟

آیا مخلوط کردن اموال با مال حرام و شبهه جائیز است؟

آیا تجارت فقط باید ما را خوشحال کند یا رضایت خداوند هم درآن شرط است؟

آیا تجارت از روی نافرمانی خدا و نارضایتی خدا خود زنی یا خودکشی و نابد کردن سرمایه دینی و معاد نیست؟

آیا بعداز سفارش به تجارت مشروع اشاره به خودکشی شده است نمیتوان فهمیدهمانطوریکه اگرکسی خودکشی کندخلود درجهنم خواهد داشت . تاجری که تجارت غیر مشروع میباشد نیز همانند او خلود در نار خواهد داشت؟

آیا رحیمیت ومهربانی خداوند را فراموش کرده ایم یا منکر شده ایم ؟

آیا کسانیکه با اعمال نامشروع خود خودشان را جهنمی میکنند ربطی به

ص: 202

مهربانی خدا دارد ؟

(بقرة/275) { وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا }خدا خريد و فروش را حلال، و ربا را حرام كرده است.

(آل عمران/130) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}

اى اهل ايمان! ربا را كه سودهاى چند برابر است نخوريد، و از خدا پروا كنيد تا رستگار شويد.

سوال : آیا خداوند با اصل تجارت مخالف است؟

ایا خداوند نمیخواهدما ثروتمند شویم ؟

آیا خداوند با سرمایه داری مخالف است؟

آیا خداوند با ربا خواری دشمنی دارد یا با تجارت صحیح و مشروع ؟

آیا ربا خسارت به جامعه وارد نمیکند؟

آیا ربا خواری امنیت اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی جامعه را تحدید نمیکند؟

آیا به مضرات ربا خواری هنوز پی نبرده ایم؟

آیا کسانی که بوسیله ربا نابود و بدبخت شده اند را در جامعه ندیده اید؟

آیا معامله کردن حرام است یا ربا خواری ؟ چرا خودمان را گول میزنیم؟

(بقرة/264) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ }اى اهل ايمان! صدقه هايتان را با منت و آزار باطل نكنيد، مانند كسى كه مالش را به ريا به مردم انفاق مى كند و به خدا و روز قيامت ايمان ندارد،

ص: 203

سوال :آیا صدقه دادن به معنای تلطف و مهربانی و توجه به فقراء نیست؟

آیا میتوان صدقه دادن را با منت نهادن کنارهم دانست؟

آیا منت گذاشتن آزار رسانی به مستمند و نیازمند نیست؟

آیا تا بحال کسی برسر شما منت گذاشته است؟ چقدر ناراحت شدید؟

آیا کسی که محتاج است و در گرفتاریهای خودش سردرگم است تاب و تحمل شنیدن منت را دارد؟

آیا منت گذاشتن را مبطل صدقه و اعمال نیک نمیدانید؟

آیا کسی که بخاطر ریا کمک به فقیر میکند اعتقادی به معاد دارد؟

آیا کسی که بر کمکی که کرده است منت میگذارد در معاد چیزی دستگیر اومیشود؟

ایا منت گذار معتقد به معاد و قیامت و حساب وکتاب و دادگاه الهی دارد؟

پس مواظب باشیم در کمک های به فقرا و انفاق هایمان از ریا و منت وآزار های زبانی بشدت دوری کنیم وال آب در هاونگ میکوبیم !

(مائدة/1){ياأَيُّهَا الَّذينَ اَوْفُوا بِالعُقُود }اى اهل ايمان! به همه قراردادها ىِ خود. وفا كنيد. سوال :آیا وفای بعهد اعتبار آور نیست؟ آیا یکی از تعهداتی که خداوند از ما گرفته کمک به فقرا و بیچارگان نیست؟ آیا کسی که نذر کرده تا مشکلش حل شود و بنتیجه هم رسیده است نباید به تعهد و نذرش عمل کند؟ آیا مسلمان نباید به تعهداتی که امضاء میکند و قول و قرارهایی که میگذارد پایبند باشد ؟

ص: 204

(مائدة/90){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}اى اهل ايمان! جز اين نيست كه همه مايعات مست كننده و قمار و بت هايى كه براى پرستش نصب شده وپاره چوب هايى كه به آن تفأل زده مى شود، پليد و نجس و از كارهاى شيطان است پس از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد

سوال: آیا میتوان مومن بخدا بود و شراب هم خورد؟

آیا نجاسات جامعه را به فساد و تباهی نمیکشاند؟

آیا میتوان شراب را حرام بدانیم ولی قمار را حلال بدانیم ؟

آیا در نابودی جامعه قمار و شراب فروشی و شرابخواری و تهیه شراب موثر نیست؟

آیا بت پرستی با شرابخواری و قمار در کنار هم نیامده است؟

آیا شراب و قمار و جادو و رمالی مضرر امنیت جامعه نیست؟

آیا این اعمال زشت پلیدی و خبث روحی بوجود نمیآورد؟

آیا شیطان بوسیله این اعمال زشت جامعه را بفساد نکشانده و نمیکشاند؟

ایا دوری کردن از شیطان همان فاصله گرفتن از اعمالی همچون شراب و قمار و جادو ربا و نزول و گرانفروشی و کم فروشی و زنا و لواط و... گناهان نیست؟

(مائدة/87){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ}اى اهل ايمان! چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا براى شما حلال كرده بر خود حرام نكنيد، و از حدود خدا تجاوز

ص: 205

ننماييد يقيناً خدا متجاوزان را دوست ندارد

سوال:

آیا خداوند برای مصرف ما نعمت های حلال قرار نداده است؟

ایا خدای مهربان فقط حرامها را نهی فرموده و اشاره به خوردن حلال و طبات نکرده است؟

آیا کسی که حرام خدارا میخورد مخالفت با خداوند نیست؟

آیا کسی که حلال خدا را برخود حرام میکند مخالفت با خدای خویش نکرده است؟

آیا میتوان بدون اجازه شارع مقدس دست به حرام وحلال خدا زد و هرکس خودش برای خود حلال و حرام کند؟

آیا ما میتوانیم در احکام حلال حرام دست ببریم؟

آیاتجاوزازحدود خدا فقط با حرامخواری است ؟ یا دوری کردن از حلال خدا نیزیک نوع تجاوز از حدود خداست؟

جلسه هجدهم ( 11/02/1400)

اشاره

ص: 206

بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه :

امشب سومین شبی است که به سرفصل های گناه دردعای کمیل اشاره داریم دردو جلسه قبل سرنخ اول ودوم را بررسی کردیم

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم

ص: 207

امشب به یاری امام زمان ارواحناله الفداه به سرنخ سوم میپردازیم. { الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّيِرُ النِّعَم} خدايا ببخش گناهاني که نعمتهايمان را تغيير مي دهد

تذکر : خداوند رحيم و بخشنده است .این گناهان ما ست که نعمتها را تغيير مي دهد

(یونس/44) {إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ }

(روم/9) {فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ }

(رعد/11) { إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم}

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : گناهاني که نعمتها را تغييير مي دهد عبارتند از :

1- تَرکِ شُکرِ المُنعِم .

(سبأ/13) { ... وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ}

شکر نعمت به چند قسم است

1- نعمت را درهمان راهی که خداوند برای ان خلق فرموده استفاده کنی نه در راه شهوت و بیراهه!

2- شکر نعمت این است که نعمت را فزونی بخشی تا همه ا آن استفاده کنند نه اهتکارکن یا گرانروشی نمایی تا برای رسیدن به پول بسیاری را ازآن نعمت محروم نمایی!

3- شکر نعمت این است که درآن نعمت تغییر بخلاف ایجاد نکنی مثل انگور پاکی که به شراب نجس و حرام مبدلش میکنند!

ص: 208

4- شکر نعمت این است که با آن نعمت تفاخر و تکبر نکنی و بدست آوردن آن نعمت را لطف خدای مهربان بدانی نه زرنگی خودت !

5- شکر نعمت آن است که در مصرف آن و داشتن آن نعمت دائما خدای را شکر کنی

6- شکر نعمت آن است که از آن نعمت بدیگران هم ببخشی و صدقه بدهی !

7- شکر نعمت آن است که در مصرف آن نعمت اسراف نکنی و حیف و میلش ننمایی!

مكارم اخلاق

خوي هاي ستوده و صفات ممدوح را مي توان به دو گروه متمايز تقسيم نمود

مكارم اخلاق را معيار انسانيت، عامل كرامت و شرافت انساني، و حاكي از بزرگواري و تعالي روحي دانسته، و محاسن اخلاقي را در زمره خُلقياتي كه موجب حسن روابط اجتماعي،جلب منافع و بهبود زندگي است برشمرده اند ،

امام صادق(علیه السلام) فرموده اند (كافي/ج2/ص46/ح2)

خداي بزرگ پيامبرانش را به مكارم اخلاق اختصاص داده است، شما خود را بيازماييد؛ اگر اين اوصاف در شما وجود دارد خداي را سپاس گفته و بدانيد كه به خير بزرگي نايل شده ايد، و چنانچه از آن ها بي بهره ايد از

ص: 209

خداوند درخواست نموده و به آن ها ابراز علاقه نماييد و بكوشيد تا به آن ها دست يابيد!

سپس ده مورد از آن صفات را به شرح زير يادآور گشته اند

سپاس گزاري- يقين- قناعت- صبر- حلم- خلق نيكو-سخاوت-غيرت-شجاعت-جوانمردي.

البته در بعضي از روايات موارد ديگري از صفات از جمله؛ راست گويي و امانت داري نيز در زمره مكارم اخلاق شمرده شده است

مفهوم شكر گزاري (مفردات راغب)

شكربه معناي تصور و اِبراز نعمت است كه در مقابل فراموش كردن، پوشاندن و كفران نعمت قرار مي گيرد

شكرگزاري داراي سه مرحله عمده است

شكر قلبي: عبارت از تصور وتفكردرباره نيكي و نعمت وقدرداني قلبي ازبخشنده وعطا كننده آن است شكر زباني كه ثناگويي بر منعم و سپاس گزاري به زبان است شكر عملي: كه عملاً دو مرحله ديگر را نيز در بر مي گيرد عبارت است از

1- بهره گيري صحيح از نعمت و قرار دادن آن در جاي شايسته و مناسب خود از طريق شناخت

نعمت

2- و آگاهي از انگيزه و هدفي كه سبب بهره مندي از آن نعمت شده است كسي كه به زبان ثنا مي گويد ولي در عمل به شايستگي از نعمت بهره برداري نمي كند، كفران نعمت كرده است

شكر در قرآن:

ص: 210

(ابراهيم/7){وَ إِذْ تأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ} و آنگاه كه پروردگارتان اعلان كرد كه اگر واقعاً سپاس گزاري كنيد .ظرفیت شما را افزون خواهم كرد و چنانچه ناسپاسي نماييد قطعاً عذاب من بسيار سخت و دردناك مي باشد

در مقابل، با عنايت به وعده عذاب در ذيل آيه، كفران نعمت كه به مثابه پشت كردن به اين فراخواني است، سبب طغيان و نافرماني بيشتر خداوند و در نهايت منجر به كفر نسبت به منعم و عذاب اخروي مي گردد

(نحل/78){وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تشْكُرُونَ} براي شما گوش و چشم و عقل قرار داد، باشد كه سپاس گزاري كنيد

(سبأ/13) {إعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِي الشَّكُورُ} اي خاندان داود! شكر گزار باشيد. و از بندگان من، اندكي سپاس گزارند و اين ناسپاسي بدان جهت است كه :

اولاً : شكر واقعي، آن گاه محقق مي گردد كه به ثناگويي زباني بسنده نشود، بلكه نعمت ها حقيقتاً در راستاي هدفي مورد استفاده قرار گيرد كه براي آن خلق و اعطا شده است.

ثانياً : وفور نعمت و كثرت مواهب الهي آن چنان سر تا پاي وجود آدمي را فرا گرفته و تا آن اندازه فراوان است كه هيچ كس قادر بر شمارش آن ها نمي باشد. بقول شاعر : از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد

و چه بسيار است نعمت هايي كه از آن ها آگاه نيستيم و هيچ گاه به خاطر

ص: 211

آن ها در صدد شكرگزاري بر نيامده ايم ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري

و حقيقتاً چه اندك ند هشياران و شكر گزاران! (ملك/23) { قَلِيلاً ما تشْكُرُونَ }كم سپاس گزاري مي كنيد و آنجا كه بيشتر مردم را ناسپاس گزار معرفي كرده است(نمل/73){وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يشْكُرُونَ }

موارد شکر گذاری در قرآن کریم :

1- از فرصت های الهی برای جبران گناهان گذشته و دوری از معاصی سپاسگذاری از خداست (بقرة/52){ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}سپس بعد از آن [كار زشت] از [گناه] شما درگذشتيم، تا سپاس گزارى كنيد.

2- ایمان به رجعت و زنده شدن دوباره بعداز مرگ بهانه ای است برای شکرگذاری از خداست : (بقرة/56) { ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم تا سپاس گزارى كنيد

3- رام شدن دریاها برای صیدماهی و رزقهای دریایی و مسافرت های دریایی بهانه ایست برای شکر گذاری خداوند(جاثية/12){ اللَّهُ الَّذي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فيهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} خداست كه دريا را براى شما مسخّر و رام كرد تا كشتى ها به فرمانش در آن روان شوند و تا شما [با سفرهاى دريايى] از فضل و رزق و روزى اش بهره جوييد و تا شما [بر نعمت هايش] سپاس گزارى كنيد.

ص: 212

4- خلقت شب برای استراحت وآمرامش و خلقت روز برای کار وتلاش و کسب روزی بهانه ای است برای شکرکذاری از خداست : (قصص/73) {وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} و از رحمت خود شب و روز را براى شما قرار داد، تا در شب بياراميد و [در روز] رزق و روزى بجوييد، باشد كه سپاس گزارى كنيد.

5- خلقت بادهای مژده اوردنده ونافع و نزول باران و حرکت کشتی ها در دریاها ببرکت باد ها که باعث کسب رزق و روزی شما میشود بهانه ای است برای شکرگذاری خداست : (روم/46){وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ وَ لِيُذيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} و از نشانه هاى [قدرت و ربوبيت] او اين است كه بادها را مژده دهنده مى فرستد، و تا بخشى از [باران] رحمتش را به شما بچشاند، و تا كشتى ها [به وسيله بادها] به فرمان او حركت كنند، و نيز براى اينكه از رزق و روزى او بجوييد، و باشد كه شما سپاس گزارى كنيد.

6- دو دریا کنار هم یکی آب شیرین ودیگری اب شور و باهم قاطی نمیشود وصید ماهی های خوشمزه وحلال و تازه و شکافتن آب توسط کشتی ها بهانه ای است برای شکرگذاری خداست : (فاطر/12) { وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فيهِ مَواخِرَ

ص: 213

لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} دو دريا مساوى نيستند، اين يكى شيرين و از بين برنده تشنگى و نوشيدنش گوارا و آن يكى شور و تلخ است و از هر يك گوشتى تازه مى خوريد و زينتى كه آن را مى پوشيد، استخراج مى كنيد. و كشتى ها را در آن مى بينى كه آب را مى شكافند و مى روند تا شما [با رسيدن به مقاصد و هدف هايتان] از فضل او بجوييد و باشد كه سپاس گزارى كنيد

7- خلقت شتر نیرومند و رام شدن او دربرابر شما و منافعی که از شتران می برید . درحال قربانی کردن شتران نام خدا را ببرید و بعداز جان دادن شتران به فقیران و هیدستان کمک کنید . همه این ها بهانه ای است برای شکرگذاری از خداوند است : (حج/36) {وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} شتران قربانى را براى شما از شعاير خدا قرار داديم، براى شما در آنها سودى [مانند سوارى گرفتن و تغذيه از شير و گوشت آنها] است در حالى كه به نظم در خط مستقيم ايستاده اند، نام خدا را [هنگام نحر كردنشان] بر آنها ذكر كنيد، و زمانى كه [بى جان] به پهلو در افتاده اند، از آنها بخوريد و به تهيدستانى كه اهل درخواست كردن نيستند و فقيرانى كه اهل درخواست كردن هستند، بخورانيد. اين گونه آنها را براى شما رام و مسخّر كرديم تا سپاس گزارى كنيد.

8- خلقت گوش و چشم و قلب برای شکرگذاری از خداوند است : (نحل/78)

{ وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ

ص: 214

الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمى دانستيد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزارى كنيد.

9- رام شدن دریاها و صید ماهی های تازه و لباس های زینتی که از منافع صید دریایی بدست می اورید و رام بودن کشتی ها در دریاها و کشتی های تجاری و حمل نقل و معاملات تجاری دریایی برای این است که از فضل خدا طلب کنید و شکرذار خدا باشید: (نحل/14){ وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} و اوست كه دريا را رام و مسخّر كرد تا از آن گوشت تازه بخوريد، و زينتى را كه مى پوشيد از آن بيرون آوريد و در آن كشتى ها را مى بينى كه آب را مى شكافند [تا شما را براى حمل كالا، تجارت و داد و ستد جابجا كنند] و براى اينكه از فضل واحسان خدا طلب كنيد و [در نهايت] به سپاس گزارى خدا برخيزيد.

10- اززبونی و ضعف به قدرت و نیرو رسیدن . از کمی عده مسلمانان به کثرت عده و نیرو رسیدن . و مدینه پایگاه اسلام شدن و ازشکنجه های مشرکین وکافرین نجات پیدا کردن و نعمات الهی بهرهمند شدن بهانه هایی است که شکرگذار خداباشید: (أنفال/26) { وَ اذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَليلٌ

ص: 215

مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} و ياد كنيد هنگامى را كه شما در زمين گروهى اندك بوديد، و ناتوان و زبون شمرده مى شديد، و همواره مى ترسيديد كه مردم [مشرك و كافر] شما را بربايند [تا شكنجه و آزار دهند ونابود كنند] پس خدا شما را [در شهر مدينه] جاى داد و با ياريش نيرومندتان ساخت، و از [نعمت هاى] پاكيزه اش به شما روزى بخشيد تا سپاس گزارى كنيد.

11- تعلیم وضو و وجوب غسل بعداز جنابت و اگر بیمار و مریض هستید ویا با کمبود اب مواجه هستید بجای غسل تیمم با خاک پاک نمائید و اینکه خدا تخفیف داده و آسان گیری در احکام و اتمام نعمت به برکت ولایت اهل بیت ع بهانه هایی است تا شکر گذار خدا باشید : (مائدة/6){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ} اى اهل ايمان! هنگامى كه به [قصدِ] نماز برخيزيد، صورت و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و بخشى از سرتان و روى پاهايتان را تا برآمدگى پشت پا مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد، غسل كنيد و اگر بيمار هستيد يا در سفر مى باشيد يا يكى از شما از قضاى حاجت [دستشويى] آمده، يا با زنان آميزش كرده ايد و آبى [براى

ص: 216

وضو يا غسل] نيافتيد، به خاكى پاك، روى كنيد و از آن بخشى از صورت و دست هايتان را مسح نماييد. خدا نمى خواهد [با احكامش] بر شما تنگى و مشقت قرار دهد، بلكه مى خواهد شما را [از آلودگى ها] پاك كند و نعمتش را بر شما تمام نمايد، تا سپاس گزاريد.

12- مجازات کردن شما برای شکستن سوگندهای جدّی و باقصد واراده و کفاره ان اطعام 10نفر فقیر ویا پوشاندن لباس 10 نفر برهنه و ویا آزاد کردن 10نفر اسیر و برده و زندانی است واگر نتوانستید کفارات 3گانه را انجام دهید باید 3روز روزه بگیرید . پس مواظب سوگندهای خود باشید . این حکم نیز بهانه ای است تا خدارا شکر کنید : (مائدة/89){ لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ }خدا شما را به خاطر سوگندهاى لغو و بى هدفتان مجازات نمى كند، ولى به سبب [شكستنِ] سوگندهايى كه به طور جدّى و با قصد و اراده خورده ايد، مؤاخذه مى كند پس كفّاره [شكستن] اين گونه سوگندها، طعام دادن به ده نفر مسكين از غذاهاى متوسطى است كه به خانواده خود مى خورانيد، يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر، يا آزاد كردن يك برده. و كسى كه هيچ يك

ص: 217

[از اين كفّاراتِ سه گانه] را نيابد كفّاره اش سه روزْ روزه است. اين است كفّاره سوگندهايتان زمانى كه سوگند خورديد [و آن را شكستيد]. لازم است سوگندهاى خود را حفظ كنيد. اين گونه خدا آياتش را براى شما بيان مى كند تا سپاس گزاريد.

13- بخاطر پیروزی تان در جنگ بدر باوجودی که عده وعُده شما کم و محدود بود باید شکرگذار خداباشید: (آل عمران/123) { وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}و بى ترديد خدا در [جنگِ] بدر شما را يارى داد، در حالى كه [از نظر ساز و برگ جنگى و شمار نفرات نسبت به دشمن] ناتوان بوديد بنابراين از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاس گزارى نماييد.

شكر در روايات

امام صادق (علیه السلام) مي فرمايند(كافي/ج2/ص80/ح27) خداوند بزرگ به حضرت موسي (علیه السلام) وحي فرستاد: اي موسي! حقّ شكر مرا به جاي آور. پرسيد: پروردگارا! چگونه حقّ شكر تو را به جاي آورم در حالي كه هر شكري به جاي آورم، خود نعمتي است كه تو آن را به من عطا كرده اي؟ فرمود: اي موسي! اكنون كه دانستي توفيق شكرگزاري نيز از من است، شكر مرا به جاي آوردي.

بازچنين فرمودند(ينابيع الحكمه/ج3/ص341/ح37) براي هر نفسي كه مي كشي يك شكر، بلكه هزاران شكر لازم است. كم ترين درجه

ص: 218

سپاس گزاري آن است كه بدون آنكه قلبت مشغول نعمت گردد و خدا را فراموش كني، آن را تنها از جانب خدا بداني و به آنچه داده است راضي باشي و نعمتش را وسيله نافرماني او قرار ندهي و اوامر و نواهي او را با استفاده نامطلوب از نعمت هايش زير پا نگذاري. پس در هر حال بنده اي شاكر باش!

در پايان مي فرمايند(ينابيع الحكمه/ج3/ص341/ح37) شكر كامل آن است كه به دل و زبان، در نهان و آشكار صادقانه و خالصانه اعتراف كني كه بر كم ترين درجه شكرگزاري قادر نيستي. زيرا توفيق شكر، خود نعمت ديگري است كه بايد بر آن نيز سپاس گزار باشي. و اين نعمت، بسي بزرگ تر و كمياب تر از نعمتي است كه براي آن توفيق شكر يافته اي... در حالي كه در درياي نعمت هاي او غرق گشته اي و از درك شكر كامل او عاجز و قاصر هستي!

علي (علیه السلام) فرموده اند (نهج البلاغه/فيض/ص1194/ح236) {إِنَّ لِلَّهِ فِي كُلِ ّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زادَهُ مِنْها وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهِ خاطَرَ بِزَوالِ نِعْمَت} به راستي كه براي خداوند بزرگ در هر نعمتي حقِ ّ سپاسي است، پس هر كه آن را به جاي آورد خدا از آن نعمت بيش از پيش به او عطا فرمايد و كسي كه در اداي اين حق كوتاهي نمايد آن را در معرض نابودي قرار خواهد داد

پس تامیتوانیم بگوئیم : الحمد للَّه ربّ العالمين

ص: 219

امير مؤمنان (علیه السلام) مي فرمايند(بحار/ج71/ص42)

{شُكْرُ كُلِ ّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ } شكر هر نعمتي پرهيز از محرّمات الهي است

(ابراهيم/7){لَئِنْ شَكَرْتمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ }اگرشکركنيد شما را (رشد داده و قابليت شما را) افزون خواهم كرد

امير مؤمنان(علیه السلام) (نهج البلاغه/فيض/ص1289/ح 427)

{ما كانَ اللَّهُ لِيفْتحَ عَلي عَبْدٍ بابَ الشُّكْرِ وَ يغْلِقَ عَنْهُ بابَ الزِّيادَةِ} هرگز چنين نخواهد شد كه خداوند بر بنده اي درِ سپاس گزاري را بگشايد و درِ رشد و فزوني را بر او مسدود سازد .

خداوند به حضرت داود(علیه السلام) وحي فرستاد (بحار/ج77/ص42)

{أَهْلُ طاعَتي فِي ضِيافَتي وَ أَهْلُ شُكْرِي فِي زِيادَتي وَ أَهْلُ ذِكْرِي فِي نِعْمَتي وَ أَهْلُ مَعْصِيتي لا أُوْيسُهُمْ مِنْ رَحْمَتي إِنْ تابُوا فَأَنَا حَبِيبُهُمْ وَ إِنْ دَعَوْا فَأَنَا مُجِيبُهُمْ وَ إِنْ مَرِضُوا فَأَنَا طَبِيبُهُمْ أُداوِيهِمْ بِالْمِحَنِ وَ الْمَصائِبِ، لِأُطَهِّرَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعايبِ}اطاعت كنندگان از من در بزم ضيافت من هستند، شكركنندگانم در فزوني و ياد كنندگانم (غرق) در نعمت هايم مي باشند. آنان را كه مرا معصيت مي كنند (هرگز) از رحمت خويش مأيوس نگردانم، چنانچه توبه كنند خود حبيب آنانم و اگر مرا بخوانند آنان را خود پاسخگو باشم. اگر بيمار شوند من طبيب آنانم؛ با سختي ها و مصيبت هامداواي شان مي كنم تاازگناهان و زشتي هاپاكشان سازم

ص: 220

سپاس گزاري از واسطه فيض

امام رضا (علیه السلام) مي فرمايند(عيون الاخبار/ج2/ص23/ح2)

{مَنْ لَمْ يشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ} كسي كه احسان و انعام بندگان را قدرداني ننمايد، خداي بزرگ را سپاس گزاري نكرده است

امام سجاد(علیه السلام) فرموده اند(كافي/ج2/ص81/ ح30)

روز قيامت خداي متعال به يكي از بندگانش مي فرمايد: از فلاني سپاس گزاري كردي؟ عرض مي كند: پروردگارا ! من تو را سپاس گفتم. خداي متعال مي فرمايد: چون از او قدرداني نكردي، شكر مرا نيز به جاي نياوردي!

سپس فرموده اند(كافي/ج2/ص81/ ح30)

{أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ}سپاس گزارترين شما از خدا كسي است كه بيش از همه سپاس مردمان را به جاي آورد!

سهل انگاري درقدرداني ازاحسان ديگران وخودداري از سپاس گزاري كه به مثابه ناديده گرفتن حق آنان است، مايه دل سردي و نااميدي و عامل بي رغبت شدن خدمت گزاران به ادامه عمل نيك خود مي باشد. اجتماع فاقد روحيه قدرداني و سپاس گزاري، از پشتوانه عظيم علاقمندي

ص: 221

به كار نيك و دلگرمي به خدمت گزاري محروم است در چنين جامعه اي جز افراد مخلص كه قدرت و امكانات خود را تنها براي خدا در كف اخلاص نهاده، كمر به خدمت گزاري بسته اند، كمتر كسي به خيرخواهي و نيكوكاري ابراز علاقه خواهد كرد

امام صادق(علیه السلام) مي فرمايند (وسائل الشيعه/ج16/ص309/ح1)

خدا لعنت كند كسي را كه (مانع احسان نيكوكار گشته) راه معروف و كار نيك را قطع نمايد. او فردي است (ناسپاس) كه مورد احسان قرار مي گيرد و نعمت احسان كننده را با ناسپاسي پاسخ داده، مانع آن مي شود كه نيكوكار نسبت به شخص ديگري آن را انجام دهد.

در ميان افرادي كه حقوق مادي و معنوي فراواني بر ما دارند و سپاس گزاري از آن ها را به عنوان يك وظيفه ديني و انساني متوجه ما مي گرداند -

پس از حجج الهي كه واسطه فيض پروردگارند و وجودشان سبب بقاي زمين و اهل آن است -

پدر و مادر و نيز كساني هستند كه در تعليم و تربيت ما سهم به سزايي دارند

امام سجاد (علیه السلام) (بحار/ج74/ص21/ح2)

پنجاه مورد از اين حق داران را بيان فرموده اند كه در ميان آن ها حق پدر و مادر و خصوصاً حق مادر - به واسطه زحمات جان فرساي او از آغاز انعقاد نطفه در رحم او تا دوران شيرخوارگي و مراحل بعد از آن كه از خواب و بيداري و راحتي خويش براي حفظ و حراست و رشد و تعالي آدمي مايه گذاشته است از جايگاه ويژه اي برخوردار است.

خداوند به همه ما توفیق عنایت کند تا شکر گزار منعم خود و اطرافیان

ص: 222

خویش باشیم . بخصوص در مورد والدین و خانواده و دوستانمان احترام ویژه قائل شویم تا به برکت رعایت حقوق حق داران و ادب دربرابر آنان رحمت خدای مهربان را به خود جذب و جلب کنیم و از رحمت ونعم خداوند بیشتر متنعم گردیم .

ادامه بحث انشاء الله بعداز مراسم شب احیاء 19 ماه مبارک رمضان .

جلسه نوزدهم ( 12/02/1400)

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ

ص: 223

علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه

امشب شب احیاء 19 ماه مبارک رمضان سال 1400 است . خیلی فکر کردم که چه تحفه ای را برایتان بیاورم تا کمکی کرده باشم به شب احیاء شما . بهترین تحفه را همین روایت دیدم که امیدوارم بتواند کمکی کند به همه ما تا امشب دست خالی برنگردیم .

(امالي/صدوق/ص93) قال عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِائه عَنْ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: {إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله)

على بن ابى طالب فرمود : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يك روز اين خطبه را براى ما خواند:

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ}

آيا مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش بشما رو كرده است،

شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ} ماهى است كه پيش خدا بهترين ماه و روزهايش بهترين روزها و شبهايش بهترين شبها و ساعاتش بهترين ساعات

هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ} آن ماهى است كه در آن دعوت شديد بمهمانى خدا و اهل كرامت خدائيد

أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ} در آن نفسهاى شما در آن تسبيح است

وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ} و خواب شما در آن عبادتست

وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ } كردارتان در آن پذيرفته

وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ} و دعايتان مستجاب

ص: 224

فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ}

از خدا بخواهيد با نيات درست و دلهاى پاك كه شما را براى روزه در آن و خواندن قرآن موفق دارد

فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ} بدبخت آنكه از آمرزش خدا در اين ماه محروم گردد

وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ} بگرسنگى و تشنگى خود در آن گرسنگى و تشنگى روز قيامت را ياد كنيد

وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُمْ } و بر فقراء و مساكين خود صدقه دهيد

وَ وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ }و بزرگان خود را احترام كنيد و خردان را ترحم و صله رحم كنيد

وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ } و زبانهایتان را نگهداريد

وَ غُضُّوا عَمَّا لَا يَحِلُّ النَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُمْ} و از آنچه خدا ديدنش را حلال نكرده چشم بپوشيد

وَ عَمَّا لَا يَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَيْهِ أَسْمَاعَكُمْ }و آنچه را از شنيدنش حلال نكرده گوش ببنديد

وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَيْتَامِ النَّاسِ يُتَحَنَّنْ عَلَى أَيْتَامِكُمْ} و بر يتيمان مردم مهر ورزيد تا بر يتيمان شما مهر ورزند

وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكُمْ } و بخدا از گناهان خود توبه كنيد

وَ ارْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ} و در وقت نماز دست بدعا برداريد كه بهترين ساعتها است

ص: 225

يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ}خدا در آن نظر لطف به بندگان خود دارد

يُجِيبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ يُلَبِّيهِمْ إِذَا نَادَوْهُ}بمناجات آنها پاسخ دهد و فرياد آنها را لبيك گويد

وَ يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ}و درخواست آنها را بدهد و دعاى آنها را مستجاب كند

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَكُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ} ايا مردم نفس شما گرو كردار شما است آن را باستغفار رها كنيد

وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ} دوش شما از گناهان شما بار سنگينى دارد بطول سجود آن را سبك كنيد

وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ الْمُصَلِّينَ وَ السَّاجِدِينَ} بدانيدكه خدا بعزت خود قسم خورده كه نمازخوانان وساجدان را عذاب نكند

وَ أَنْ لَا يُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ} و آنها را روز قيامت بهراس دوزخ نيندازد،

أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِي هَذَا الشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ } ايا مردم هر كدام شما يك روزه دار را افطار دهد در اين ماه نزد خدا ثواب آزاد كردن بنده اى دارد

وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ } و گناهان گذشته اش آمرزيده گردد

فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَيْسَ كُلُّنَا يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ }عرض شد يا رسول اللَّه همه ماها بر آن توانائى نداريم،

فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ } فرمود از خدا بپرهيزيد گرچه با نيمه خرمائى باشد و گرچه بشربتى آب باشد

ص: 226

أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ كَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ} ايا مردم هر كه در اين ماه خوش خلقى كند جواز صراط او باشد در روزى كه همه قدمها بلغزد

وَ مَنْ خَفَّفَ فِي هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَكَتْ يَمِينُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ حِسَابَهُ} هر كه در آن تخفيف دهد بر مملوكان خود خدا حسابش را تخفيف دهد

وَ مَنْ كَفَّ فِيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ } و هر كه شر خود را باز دارد خدا خشم خود را از او باز دارد روزى كه ملاقاتش كند

وَ مَنْ أَكْرَمَ فِيهِ يَتِيماً أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ }و هر كه در آن يتيمى را گرامى دارد خدا روز ملاقاتش او را گرامى دارد

وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ يَوْمَ يَلْقَاهُ}و هر كه در آن صله رحم كند روز ملاقات با او صله نمايد برحمت خود

وَ مَنْ قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ} و هركه قطع رحم كند خدا در روز ملاقاتش رحمت خود از او ببرد

وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِيهِ بِصَلَاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ}هر كه نماز مستحبى بخواند خدا برات آزادى از آتش برايش بنويسد

وَمَنْ أَدَّى فِيهِ فَرْضاً كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِينَ فَرِيضَةً فِيمَاسِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ} هركه در آن واجبى ادا كند ثواب كسى دارد كه هفتاد واجب درماههاى ديگرادا كند

وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ} و هر كه در آن بر من بسيار صلوات فرستد خدا روزى كه ميزانها سبك

ص: 227

است ميزانش را سنگين كند

وَ مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ} هركه يك آيه قرآن در آن بخواندچون كسى باشد كه در ماههاى ديگر يكختم قرآن بخواند أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِي هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ }ايا مردم درهاى بهشت در اين ماه گشوده

فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُغَلِّقَهَا عَلَيْكُمْ} از خدا بخواهيد كه آنها را نبندد بروى شما،

وَ أَبْوَابَ النِّيرَانِ مُغَلَّقَةٌ}درهاى دوزخ در اين ماه بسته است

فَاسْأَلُوارَبَّكُمْ أَنْ لَا يُفَتِّحَهَا عَلَيْكُمْ}ازخدا بخواهيد كه بروى شما آنها را نگشايد

وَ الشَّيَاطِينَ مَغْلُولَةٌ} درماه مبارک رمضان شياطين در آن بسته خواهند شد

فَاسْأَلُوارَبَّكُمْ أَنْ لَايُسَلِّطَهَاعَلَيْكُمْ}ازخدا بخواهيدكه شیاطین برشما مسلط نشوند

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ} امير المؤمنين فرمود من برخاستم و عرضكردم يا رسول اللَّه كدام عمل در اين ماه بهتر است؟

فَقَالَ يَاأَبَاالْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَاالشَّهْرِالْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فرمود اى أبو الحسن بهترين عمل در اين ماه ورع از محارم خداى عز و جل است

ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ؟ سپس گريست عرضكردم يا

ص: 228

رسول اللَّه چرا گريه كنى؟

فَقَالَ يَا عَلِيُّ ! أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ}

فرمود براى آنچه در اين ماه از تو حلال شمارند گويا تو را مينگرم كه نماز براى پروردگارت ميخوانى

وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ} و شقى تر اولين و آخرين كه

شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ} جفت پى كننده شتر ثمود است برانگيخته شود

فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ}و ضربتى بر فرقت زند و ريشت را خضاب كند

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي}

فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ } امير المؤمنين فرمود گفتم يا رسول اللَّه اين در صورتيست كه دين من سالم است؟ فرمود اری با سلامتى دين تو است

ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي} سپس فرمود اى على هر كه تو را بكشد مرا كشته و هر كه تو را بخشم آرد مرا بخشم آورده

وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي} و هر كه تو را دشنام دهد مرا دشنام داده زيرا تو جان منى روحت از روح

من وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي} و گِلت از گِل منست

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي}براستى خداى تبارك و تعالى آفريده مرا با تو برگزيده مرا با تو

وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ } و مرا براى نبوت اختيار كرده

ص: 229

و تو را براى امامت

فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي}هر كه منكر امامت تو است منكر نبوت منست

يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي}اى على تو وصى من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من

وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي} و خليفه من بر امت منى در زندگى من و پس از مردن من

أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي}فرمانت فرمان من و نهی تو نهی منست

أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ}سوگند بآن كه مرا به نبوت گسيل كرده

وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ} و بهترخلق ساخته

إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}كه تو حجت خدائى بر خلقش

وَ أَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ }و امين او هستی بر اسراش

وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ}و خليفه او هستی بر بندگانش.

اینقدر پیامبرعظیم الشان اسلام درمورد مولا امیرالمومنینعلی (علیه السلام) سفارش فرمود که عمر و ابوبکر گفتند محمد (صلی الله علیه و آله) قوم و خویش بازی میکند و دائما پسر عمویش را بر سرما میکوبد درحالیکه ادعا میکردند به پیامبری او ایمان دارند و هرچه میگویدوحی است. ولی بار ها و بارها نشان دادند که هیچ ایمانی نه بخدا دارند و نه به پیامبر او آنقدر بنی امیه بر علیه پیامب رو مولا توطئه کردند تا اینکه تاریک تین حوادث تاریخ را رقم بزنند.

هنوز کفن پیامبر نخشکیده بود که خانه مولا را تش زدند و فاطمه را بین درب و دیوار قرار داده و محسن بن علی (علیه السلام) را بشهادت رساندند با کت کزدن فاطمه و لگد بر درب سوخته و میخ و مثمار در پهلو وسینه زهرا را مجروح ساخته تا اینکه زهرای جوان 18 ساله را به شهادت رساندند . و اخرالامر با تیغ ابن ملجم مرادی فرق علی را دوتا کردند و او را

ص: 230

درمحراب عبادتش به خاک وخون کشاندند. امشب دست ها رابدعا بردارید و خدای مهربان را به مظلومیت ال الله قسم بدهید که از همه تقصیرات وگناهانمان درگذرد و امشب را شب تطهیرما قرار دهد.

70 مرتبه همه باهم استغفار میکنیم . استغفرالله ربی واتوب الیه

قران ها را باز کرده روبه صورت خود قرار دهید

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَعْظَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ .

قرانها را بر سر بگذارید

اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ بِكَ يَا اللَّهُ - بِمُحَمَّدٍ -

بِعَلِيٍّ - بِفَاطِمَةَ - بِالْحَسَنِ - بِالْحُسَيْنِ -بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ - بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ - بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ - بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ - بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى - بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ - بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ - بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ - بِالْحُجَّةِ

ص: 231

جلسه بیستم ( 13/02/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

مقدمه

امشب شب احیاء 21ماه مبارک رمضان سال 1400 است .

تحفه ای را که شب 19 برایتان اوردم . نیمه تمام ماند. امشب ادامه همان

ص: 232

روایت را تقدیمتان میکنم . امیدوارم این روایت کمکی کند تا دراین شب بسیار مهم و حیاتی که مقدرات و حوائج بررسی میشود . تا انشاء الله در شب 23 ماه مبارک رمضان با مهر و امضای امام زمان ارواحنا له الفاه تایید و مقرر گردد.

انشا لله بحق این شب عزیز خدای سبحان قلم عفو بر تمام جرائم ما بکشد . و روح آلوده ما به معصیت را شستشو دهد و اندیشه بیمار مارا به شهوات درمان کند. امیدوارم بتواند این روایت و این احیاء امشب کمکی کند به همه ما تا دست خالی برنگردیم .

(امالي/صدوق/ص93) قال عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِائه عَنْ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) قَالَ: {إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ (صلی الله علیه و آله) على بن ابى طالب فرمود : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يك روز اين خطبه را براى ما خواند:

أَيُّهَا النَّاسُ .......

فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَيْسَ كُلُّنَا يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ }عرض شد يا رسول اللَّه همه ماها بر آن توانائى نداريم،

فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ } فرمود از خدا بپرهيزيد گرچه با نيمه خرمائى باشد و گرچه بشربتى آب باشد

أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ كَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ}ايا مردم هر كه در اين ماه خوش خلقى كند جواز صراط او باشد در روزى كه همه قدمها بلغزد

ص: 233

وَ مَنْ خَفَّفَ فِي هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَكَتْ يَمِينُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ حِسَابَهُ} هر كه در آن تخفيف دهد بر مملوكان خود خدا حسابش را تخفيف دهد

وَ مَنْ كَفَّ فِيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ } و هر كه شر خود را باز دارد خدا خشم خود را از او باز دارد روزى كه ملاقاتش كند

وَ مَنْ أَكْرَمَ فِيهِ يَتِيماً أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ }و هر كه در آن يتيمى را گرامى دارد خدا روز ملاقاتش او را گرامى دارد

وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ يَوْمَ يَلْقَاهُ}هركه درآن صله رحم كند روز ملاقات با او صله نمايد برحمت خود

وَ مَنْ قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ}هركه قطع رحم كند خدا در روز ملاقاتش رحمت خود از او ببرد

وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِيهِ بِصَلَاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ}هر كه نماز مستحبى بخواند خدا برات آزادى از آتش برايش بنويسد

وَمَنْ أَدَّى فِيهِ فَرْضاً كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِينَ فَرِيضَةً فِيمَاسِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ} هركه در آن واجبى ادا كند ثواب كسى دارد كه هفتاد واجب درماههاى ديگرادا كند

وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ} و هر كه در آن بر من بسيار صلوات فرستد خدا روزى كه ميزانها سبك است ميزانش را سنگين كند

وَ مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ} هركه يك آيه قرآن در آن بخواندچون كسى باشد كه در ماههاى ديگر يكختم قرآن بخواند

أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِي هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ }ايا مردم درهاى بهشت

ص: 234

در اين ماه گشوده

فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُغَلِّقَهَا عَلَيْكُمْ} از خدا بخواهيد كه آنها را نبندد بروى شما،

وَ أَبْوَابَ النِّيرَانِ مُغَلَّقَةٌ}درهاى دوزخ در اين ماه بسته است

فَاسْأَلُوارَبَّكُمْ أَنْ لَا يُفَتِّحَهَا عَلَيْكُمْ}ازخدا بخواهيد كه بروى شما آنها را نگشايد

وَ الشَّيَاطِينَ مَغْلُولَةٌ} درماه مبارک رمضان شياطين در آن بسته خواهند شد

فَاسْأَلُوارَبَّكُمْ أَنْ لَايُسَلِّطَهَاعَلَيْكُمْ}ازخدا بخواهيدكه شیاطین برشما مسلط نشوند

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ} امير المؤمنين فرمود من برخاستم و عرضكردم يا رسول اللَّه كدام عمل در اين ماه بهتر است؟ فَقَالَ يَاأَبَاالْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَاالشَّهْرِالْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فرمود اى أبو الحسن بهترين عمل در اين ماه ورع از محارم خداى عز و جل است

ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ؟ سپس گريست عرضكردم يا رسول اللَّه چرا گريه كنى؟

فَقَالَ يَا عَلِيُّ ! أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ} فرمود براى آنچه در اين ماه از تو حلال شمارند گويا تو را مينگرم كه نماز

ص: 235

براى پروردگارت ميخوانى

وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ} و شقى تر اولين و آخرين كه

شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ} جفت پى كننده شتر ثمود است برانگيخته شود

فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ}و ضربتى بر فرقت زند و ريشت را خضاب كند

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي} فَقَالَ(صلی الله علیه و آله) فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِكَ } امير المؤمنين فرمود گفتم يا رسول اللَّه اين در صورتيست كه دين من سالم است؟ فرمود اری با سلامتى دين تو است

ثُمَّ قَالَ(صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي} سپس فرمود اى على هر كه تو را بكشد مرا كشته و هر كه تو را بخشم آرد مرا بخشم آورده

وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي} و هر كه تو را دشنام دهد مرا دشنام داده زيرا تو جان منى روحت از روح من

وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي} و گِلت از گِل منست

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اصْطَفَانِي}براستى خداى تبارك و تعالى آفريده مرا با تو برگزيده مرا با تو

وَ إِيَّاكَ وَ اخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ } و مرا براى نبوت اختيار كرده و تو را براى امامت

فَمَنْ أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنْكَرَ نُبُوَّتِي}هر كه منكر امامت تو است منكر نبوت منست

يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ أَبُو وُلْدِي وَ زَوْجُ ابْنَتِي}اى على تو وصى من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من

وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي} و خليفه من بر امت منى در

ص: 236

زندگى من و پس از مردن من

أَمْرُكَ أَمْرِي وَ نَهْيُكَ نَهْيِي}فرمانت فرمان من و نهی تو نهی منست

أُقْسِمُ بِالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ}سوگند بآن كه مرا به نبوت گسيل كرده

وَ جَعَلَنِي خَيْرَ الْبَرِيَّةِ} و بهترخلق ساخته إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ}كه تو حجت خدائى بر خلقش وَ أَمِينُهُ عَلَى سِرِّهِ }و امين او هستی بر اسراش

وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ}و خليفه او هستی بر بندگانش.

السلام علیک یا امیرالمومنین .یا حجه الله علی خلقه یا سیدنا و مولینا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدیه حاجتنا. یا وحجیها عندالله اشفع لنا عندالله .

طبیب مسیحی اوردند . آزمایشاتی بر فرق شکافته مولا کرد. با تاسف و تاثر رو به امام مجتبی (علیه السلام) نمود. عرض کرد آقا جان . پدرتان نان خواست. شیرش دهید. آب خواست شیرش دهید. بجز شیر چیز دیگری نباید بخورد. تمام بدن مبارکشان مسموم شده چون تیغ ابن ملجم مرادی حرامی اغشته به سم خطرناکی بوده است.

وقتی خبر درمان با شیر به مردم کوفه رسید. بخصوص یتیمان کوفه کاسه های شیرشان را برداشتند . بدرب خانه اقا جمع شدند. هرکس التماس میکرد . شمارا بخدا از کاسه شیر من به مولا دهید.

حضرت به امام مجتبی فرمود: برای اینکه همه یتیمان راضی باشند . شیرها را در یک ظرف بزرگ جمع کنید تا همه در شیر دادن به مولا سهیم باشند.

ان روز یک روز بود . کوفیا هجوم اوردند کاسه شیر بهمراه داشتند تا به مولا بدهند

ص: 237

اما یک روزی هم کوفیا جمع شدند نیزها و شمشیرها را جمع کردند و یکجا بر گودی قتلگاه هجوم آوردند. چنان ناله اهل خیام حرم بلند شد. آن کسی که از همه بیشتر و بلند تر ناله سرداد . سه ساله اباعبدالله الحسین. حضرت رقیه خاتون بود.

ناله ای بخاطر سیلی . ناله ای بخاطر تازیانه. ناله ای به خاطر خارمغیلان. ناله ای به خاطر گوشواره و گوش پاره. ناله ای به خاطر سوختن لباس و دامن. ناله ای به خاطر کشیدن گیسوانش . اما آن ناله ای که از همه ناله ها بلندتر بود

وقتی دید سر بریده بابا بالای نیزه غریبی .

صدای زد یاابتا یا اباعبدالله . من الذی ایتمنی علی صغر سنی . من الذی قطع وریدک . یا حسین . یا حسین .

به نیت پاک شدن دلها . آمرزش گناهانمان . استجابت دعا ها . بویژه فرج امام زمان ارواحناله الفداه . همه باهم

70 مرتبه یک صدا و با نالهع و شیون و التجاء به رحمت الهی استغفار میکنیم ومیگوئیم . استغفرالله ربی واتوب الیه قران ها را باز کرده روبه صورت خود قرار دهید

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِيهِ وَ فِيهِ اسْمُكَ الْأَعْظَمُ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا يُخَافُ وَ يُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ . قرانها را بر سر بگذارید اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ بِكَ يَا اللَّهُ - بِمُحَمَّدٍ - بِعَلِيٍّ - بِفَاطِمَةَ - بِالْحَسَنِ - بِالْحُسَيْنِ -بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ - بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ - بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ - بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ - بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى - بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ - بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ - بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ - بِالْحُجَّةِ

ص: 238

جلسه بیست یکم ( 14/02/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

بجهت سلامتی امام زمان ارواحناله الفداه صلوات

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات

درجلسات شبهای قبل از احیاء سری زدیم به دعای شریف کمیل تا سر

ص: 239

فصل های آثار نکبت بار گناه را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) ذر ذعا مطرح فرمودند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دهیم. درجلسات

قبل به سرنخ اول و دوم را اشاره کردیم .

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

منتهی در شرح سرفصل سوم در بحث گناهانی که نعمت ها را از بین میبرد بطور کامل شرح ندادیم .

امشب به یاری امام زمان ارواحناله الفداه به ادامه بحث میپردازیم {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : گناهاني که نعمتها را تغييير مي دهد عبارتند از :

1- تَرکِ شُکرِ المُنعِم . (سبأ/13) { ... وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ} که مفصل توضیح دادیم

2- افتراء علي الله و رسوله : (أنعام/140) {قَدْ خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ}قطعاً كسانى كه فرزندان خود را از روى سبك مغزى و جهالت كشته اند، و آنچه را خدا روزى آنان كرده بود بر پايه دروغ بستن به خدا حرام شمرده اند، زيان كردند؛ به راستى كه گمراه شدند و هدايت يافته نبودند

در توضیح عامل دوم برای تغییر نعمتها باید کمی در مورد دروغ و مضرات

ص: 240

آن صحبت کنیم .

مضرات و نکبات دروغ

(مائده /42) {سَمَّاعُونَ لِلكَذِبِ اَءكَالُّونَ لِلسُّحتِ } (جاسوسان) دروغ پرداز و خورندگان مال حرامند.

(نزهة الناظروتنبيه الخاطر/145) قَالَ امام العسگری(علیه السلام)

{جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْكَذِبَ}اگرهمه خبائث در خانه اى جمع شود كليد آن خانه دروغ مى باشد.

(فقه الرضا(علیه السلام)/408) قَالَ الرضا (ع) { كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الْبَصْرِيُّ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الْقَدَرِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ اتَّبِعْ مَا شَرَحْتُ لَكَ فِي الْقَدَرِ مِمَّا أُفْضِيَ إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَ شَرِّهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ حَمَلَ الْمَعَاصِيَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ فَجَرَ وَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ افْتِرَاءً عَظِيماً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُطَاعُ بِإِكْرَاهٍ وَ لَا يُعْصَى بِغَلَبَةٍ وَ لَا يُهْمِلُ الْعِبَادَ فِي الْهَلَكَةِ }

(بصائرالدرجات/ج 1/123)

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) { مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ بِعَبْدِهِ فِي بِلَادِهِ ثُمَّ يَسْتُرُ عَنْهُ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ.}

(الإمامة و التبصرة من الحيرة/136)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: {مَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى

ص: 241

اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَيْنَا}

(كمال الدين وتمام النعمة/ج 1/ص256)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) { لُعِنَ الْمُجَادِلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً وَ مَنْ جَادَلَ فِي آيَاتِ اللَّهِ فَقَدْ كَفَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ ما يُجادِلُ فِي آياتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا (غافر/4) {فَلا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلادِ} وَ مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِيلُهَا إِلَى النَّارِ}

(کتاب سيماى امام على(علیه السلام)/ ص290)

ابن عباس گفت: پيامبر به مدينه آمد در حالى كه چيزى در دست نداشت و حوادثى براى او پيش مى آمد و او را به زحمت مى انداخت چون وسعت مالى نداشت، انصار ميان خود گفتند: اين مردى است كه خداوند به وسيله او شما را هدايت كرده و او پسر خواهر شماست حوادثى براى او پيش مى آيد و وسعت مالى ندارد، از اموال خودتان مقدارى جمع آورى كنيد و به او بدهيد تا در اينگونه موارد از آن كمك بگيرد، آنها اين كار را كردند و آن مال را نزد پيامبر آوردند، پس اين آيه نازل شد: {قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى}يعنى براى ايمان و قرآن قيمتى نمى خواهم، يعنى روزى و مالى نمى خواهم مگر اينكه پس از من حق خويشان مرا ادا كنيد.

از اين سخن، چيزى در دلهاى آن قوم واقع شد و گفتند: از آنچه در دست ما بود اظهار بى نيازى كرد، مى خواهد ما را به دوستى خويشان خود پس از خود وادار كند، سپس بيرون رفتند، جبرئيل نازل شد و به پيامبر خبر

ص: 242

داد كه اين قوم تو را در آنچه به آنان گفتى متهم كردند، پيامبر نزد آنان كس فرستاد و آنان آمدند و به آنان گفت: شما را به خدا و آنچه شما را به دين خود هدايت كرد، سوگند مى دهم آيا شما مرا در آنچه راجع به خويشانم گفتم، متهم مى كنيد؟ گفتند: نه يا رسول اللّه، تو نزد ما راستگو و نيك هستى، و اين آيه نازل شد: {ام يقولون افترى على اللّه كذبا } يا مى گويند بر خدا دروغ بسته است آن قوم همگى برخاستند و گفتند: يا رسول اللّه ما تصديق مى كنيم كه تو راستگويى ولى در دل ما چيزى وارد شد و آن را به زبان آورديم و اينك از خدا طلب آمرزش مى كنيم و به او توبه مى كنيم، در اين حال اين آيه نازل شد: «و هو الذى يقبل التوبة عن عباده و او كسى است كه از بندگانش توبه را مى پذيرد

شرح كوتاه :

دروغ چه كوچك باشد يا بزرگ ، جدى باشد يا شوخى گفتنش اشكال دارد.

حضرت فرمودند: (اگر همه پليدى ها در خانه اى باشد كليد آن خانه دروغ است پرهيز از آن لازم است .

دروغ چون خلاف ظاهر كلام است ، و گوينده اش نه در مقام مبالغه در گفتن است و نه بخاطر مصلحت بين دو نفر و يا قبيله كه نزاع دارند، دروغ موجب خراب شدن ايمان و دور شدن ملائكه از نزد كاذب و كم شدن روزى و رسوا شدن ميان مردم مى شود تا جائى كه اگر كذب بخدا و رسول در ماه مبارك رمضان باشد موجب بطلان روزه هم مى شود

ص: 243

بهترین روش برای بیان مضرات دروغ استفاده از تاریخ است .

وليد بن عقبه ملعون

وليد بن عقبه ابى معيط از مسلمانانى بود كه ابتداءً ظاهرى خوب داشت ، تا جائيكه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را ماءمور كرد به سوى قبيله بنى مصطلق برود و زكات و صدقات آنان را بگيرد.

افراد قبيله وقتى شنيدند ماءمور پيامبر آمده ، به استقبال براى خوش آمد گوئى آمدند.

چون در زمان جاهليت ميان وليد و اين قبيله خصومت و عداوت بوده خيال كرد آنها به كشتن او مهيا شدند، پس مراجعه به مدينه كرد و نزد پيامبر آمد و گفت : اينان زكات مالشان را نمى دهند در حاليكه كه قضيه به عكس بود.

پيامبر (صلی الله علیه و آله) ناراحت شد و قصد كرد كه سپاهى به طرف آن قبيله بفرستد كه خداوند اين آيه را نازل كرد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى براى شما خبر آورد تحقيق كنيد (در اين كه حرف او صحيح است يا دروغ ) بعد از نزول آيه وليد دروغگو بعنوان فاسد شناخته شد، و پيامبر فرمود او از اهل دوزخ است و بعد او با عمروعاص شراب خوردند و دشمنى با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اميرالمؤ منين(صلی الله علیه و آله) را شيوه خود كرد؛ و چون از طرف خليفه سوم به امارت كوفه منصوب شد يك روز صبح به حالت مستى نماز صبح به جماعت را چهار ركعت خواند

3- قطع ُ صلة ُ الرحم .

(بقره/83) {وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ}و [ياد

ص: 244

كنيدزمانى كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر و خويشان ويتيمان ومستمندان نيكى كنيد، و با مردم با خوش زبانى سخن گوييد، و نماز را بر پا داريد، و زكات بپردازيد، سپس همه شما جز اندكى از پيمان خدا] روى گردانيديد و شما [به طور عادت روى گردان هستيد

(فقه الرضا(علیه السلام) /376/104) وَ نَرْوِي أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ أَخْبِرْنِي مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فَقَالَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ صِلَةُ الرَّحِمِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ قَالَ الرَّجُلُ وَ أَيُّ الْأَعْمَالِ أَبْغَضُ مِنْهَا قَالَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ قَالَ ثُمَّ مَا ذَا قَالَ الْأَمْرُ بِالْمُنْكَرِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمَعْرُوفِ.}مردی خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد که به من خبر بدهید افضل اعمال چیست ؟ فرمود : ایمان به خدا. گفت بعداز ان چه؟ فرمود : صله رحم . گفت بعداز آن ؟ فرمود: امربمعروف و نهی از منکر. آن مرد پرسید یا رسول الله کدام اعمال مبغوض ترین عمل کدام است ؟ فرمود: شرک بخا. پرسید بعداز آن چه؟ فرمود: قطع صله رحم. گفت بعدازآن ؟ فرمود امر به منکر و نهی از معروف خدا

(أصول ستة عشر/297/ص281) وَ عَنْهُ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ (علیه السلام) { لَا نَعْلَمُ شَيْئاً يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ إِلَّا صِلَةَ الرَّحِمِ، قَالَ: ثُمَّ قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ

ص: 245

بَارّاً وَ أَجَلُهُ إِلَى ثَلَاثِ سِنِينَ، فَيَزِيدُهُ اللَّهُ فَيَجْعَلُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ عَاقّاً وَ أَجَلُهُ ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثِينَ فَيَنْقُصُهُ اللَّهُ فَيَرُدُّهُ إِلَى ثَلَاثِ سِنِينَ}امام هشتم فرمود: نمیدانم چیزی راکه مثل صله رحم عمر را زیاد طولانی تر کند. بعد فرمود: مردی نیکوکار است و مرگ و اجل او 3 سال دیگراست. خدا بسبب خوب بودن او عمرش را به 33 سال تمدید میکند. و یک مردی عاق میشود و بسبب کا ربدی نفرین میشود و مرگ او 33 سال بعداست ولی خدا عمرش را کم میکند و به سه سال مبدل مینماید.

(زهد/34) ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: { إِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَكِّي الْأَعْمَالَ وَ تُيَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِيدُ فِي الْعُمُرِ}امام صادق(علیه السلام)فرمود: همانا صله رحم اعمال را تزكيه مى كند، اموال را رشد مى دهد، محاسبه را آسان، بلاها را بر طرف مى نمايد و سبب افزايش عمر مى گردد

(زهد/35) عَنْ جَابِرٍ عَنِ الْوَصَّافِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ(علیه السلام) {صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ يَزِيدَانِ فِي الْأَجَلِ} صدقه دادن پنهانی آتش غضب خدا را خاموش میکند و نیکی به والدین و صله رحم عمر را زیاد مینماید

(زهد/37) قال الباقر(علیه السلام) {إِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسَابَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَرَأَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ}امام باقر (علیه السلام)فرمود: صدقه دادن پنهانى غضب پروردگار را

خاموش مى گرداند و نيكى به پدرو مادر و صله رحم مرگ را به تأخير مى اندازند

ص: 246

(بحار/74/ص102) قَالَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله){ إِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ، وَ مَحَبَّةٌ فِي الْأَهْلِ، وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ} رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى فرمود: صله و دلجويى كردن خويشاوند سبب افزايش مال، محبّت و دوستى در جمع خانواده گشته و مرگ را به تأخير مى انداز.

(كافي/ج 2/ص151) َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) { أَوَّلُ نَاطِقٍ مِنَ الْجَوَارِحِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الرَّحِمُ تَقُولُ يَا رَبِّ مَنْ وَصَلَنِي فِي الدُّنْيَا فَصِلِ الْيَوْمَ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ وَ مَنْ قَطَعَنِي فِي الدُّنْيَا فَاقْطَعِ الْيَوْمَ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ}اولین عضوی که روز قیامت به سخن درمیآید رحم است. میگوید خدایا کسی که با من وصل بود دردنیا و حرمت را نگه داشت امروز بین او بین خودت وصل باش وهرکس در دنیا بامن قطع رحم نمود با او قطع کن رابطه ات را با او.

(كافي/ج 2/ص151)َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) { صِلْ رَحِمَكَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ وَ أَفْضَلُ مَا تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الْأَذَى عَنْهَا وَ صِلَةُ الرَّحِمِ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ مَحْبَبَةٌ فِي الْأَهْل} صله رحم کن ولو بخوردنن یک شربت آبی باشد و بهترین صله رحم این است که دست بکشد از اذیت وآزار آنها.( با چشم همچشمی و زایده خواهی ازآنها را اذیت نکن) و صله رحم اجل و مرگ را عقب میاندازد و محبت بین خانواده ایجاد میکند.

َ(كافي/ج 2/ص151) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام){ إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْعَرْشِ تَقُولُ اللَّهُمَّ صِلْ مَنْ وَصَلَنِي وَ اقْطَعْ مَنْ قَطَعَنِي} بدرستیکه رحم روز قیامت معلق در عرش است . میگوید خدایا رحمتت را به کسی برسان که با من صله رحم نمود و از او قطع کن کسی را که با من قطه رحم نمود.

ص: 247

(كافي/ج 2/ ص152) قَالَ قَالَ أَبُوذَرٍّ (علیها السلام)سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) يَقُولُ { حَافَتَا الصِّرَاطِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّي لِلْأَمَانَةِ نَفَذَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلْأَمَانَةِ الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ وَ تَكَفَّأَ بِهِ الصِّرَاطُ فِي النَّار}امام باقر(علیه السلام)فرمود: ابو ذر(علیه السلام) گفت شنيدم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ميفرمود: رحم و امانت روز قيامت در دو جانب صراطند، چون صله رحم كننده و امانت نگهدار بر صراط گذرد ببهشت رسد، و چون خائن امانت و قاطع رحم از آن بگذرد، هيچ عملى با وجود اين دو گناه سودش نبخشد و صراط در آتش دوزخ سرنگونش كند.

(كافي/ج 2/ص152) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) { صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَار}َ فرمود: صله رحم و اخلاق خوش و خوش نشینی شهر را اباد میکند و عمرها را زیاد مینماید (كافي/ج 2/ص152) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) {إِنَّ أَعْجَلَ الْخَيْرِ ثَوَاباً صِلَةُ الرَّحِمِ}چيزى كه ثوابش از همه چيز زودتر رسد، صله رحم است

4- تاخيرُ صلاتَها علي اوقاتِها: (بقره/43) {وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ} (وسائل الشيعة/ج 4/ص124) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) { فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ- قَالَ تَأْخِيرُ الصَّلَاةِ عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهَا لِغَيْرِ عُذْر}

(مجمع البحرين/ج 4/ص60) وَ فِي الدُّعَاءِ زین العابدین (علیه السلام) { أَعُوذُ بِكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ وَ هِيَ سُوءُ النِّيَّةِ، وَ خُبْثُ السَّرِيرَةِ، وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ، وَ تَرْكُ التَّصْدِيقِ بِالْإِجَابَةِ، وَ تَأْخِيرُ الصَّلَاةِ الْمَفْرُوضَةِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا.}و گناهانى كه دعا را رد مى كند: سوء نيت

ص: 248

و خبث سريره و نفاق با دوستان و عدم ايمان به اجابت و تاخير نمازهاى واجب تا آنكه وقتشان فوت شود.

5- دِيَّاسَه ( دوحرام را بهم رساندن )

(قرب الإسناد/ص25) قَالَ الباقر(علیه السلام) {جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيٍّ (علیه السلام) فَقَالَ: جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ، إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ. قَالَ: وَ كَانَ فِيهِ لِينٌ. قَالَ: فَأَثْنَى عَلَيْهِ عِدَّةٌ. فَقَالَ لَهُ: كَذَبْتَ، مَا يُحِبُّنَا مُخَنَّثٌ، وَ لَا دَيُّوثٌ، وَ لَا وَلَدُ زِنًا، وَ لَا مَنْ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِي حَيْضِهَا. قَالَ: فَذَهَبَ الرَّجُلُ، فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ صِفِّينَ قُتِلَ مَعَ مُعَاوِيه}مردى خدمت على(علیه السلام) آمده گفت فدايت شوم من شما اهل بيت را دوست ميدارم. مردى نرم بود كه زود انحراف مى پذيرفت عده اى از حاضرين او را ستودند اما على (علیه السلام) در جواب او فرمود دروغ ميگوئى ما را لواط دهنده و دلال زنها (جا انداز) و ولد الزنا و كسى كه مادرش در حيض باو حامله شده دوست نميدارد.

(محاسن/ج 1/115) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ صَلَاةً مِنْهُمُ الدَّيُّوثُ الَّذِي يُفْجَرُ بِامْرَأَتِهِ} سه گروهند که دعایشان مستجاب نمیشود که یکی از آن سه نفر دیوث است و دیوث کسی است که میداند با همسر او زنا میکنند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد.

مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ {عَرَضَ إِبْلِيسُ لِنُوحٍ (علیه السلام) وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فَحَسَدَهُ عَلَى حُسْنِ صَلَاتِهِ فَقَالَ يَا نُوحُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ جَنَّةَ عَدْنٍ بِيَدِهِ وَ غَرَسَ أَشْجَارَهَا وَ اتَّخَذَ قُصُورَهَا وَ شَقَّ أَنْهَارَهَا

ص: 249

ثُمَّ اطَّلَعَ إِلَيْهَا فَقَالَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ لَا وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يَسْكُنُهَا دَيُّوثٌ} ابلیس نزد جناب نوح آمد. دید چه عبادتی میکند .ابلیس برعبادت زیبای او حسودی کرد. ابلیس گفت : ای نوح . خداوند وقتی بهشت عدن را با دست قدرتش خلق نمود ودرختان آن را غرص نمود و قصور و کاخ های آنرا ساخت و چشمه ها و نهرها را تقسیم بهشت نمود به بهشت عدن فرمود: چه رستگارند مومنین من . بعزت و جلالم ساکن نمیکنم دیوث را بر بهشت .

(من لا يحضره الفقيه/ج 3/ص444) قَالَ (علیه السلام) { إِنَّ الْجَنَّةَ لَتُوجَدُ رِيحُهَا مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ لَا يَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا دَيُّوثٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الدَّيُّوثُ قَالَ الَّذِي تَزْنِي امْرَأَتُهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ بِهَا} و فرمود: بوى بهشت از مسافت پانصد سال راه بمشام ميرسد ولى عاقّ والدين و ديّوث آن را نيابد، پرسيدند يا رسول اللَّه ديّوث كه باشد؟ فرمود: مرديكه زوجه و همسرش با مردان ديگر راه دارد و او ميداند و اهميّت نمى دهد

(من لا يحضره الفقيه/ج 5/ص356) قال رسول (صلی الله علیه و آله) يَا عَلِيُّ كَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ الْقَتَّاتُ وَ السَّاحِرُ وَ الدَّيُّوثُ وَ نَاكِحُ الْمَرْأَةِ حَرَاماً فِي دُبُرِهَا وَ نَاكِحُ الْبَهِيمَةِ وَ مَنْ نَكَحَ ذَاتَ مَحْرَمٍ وَ السَّاعِي فِي الْفِتْنَةِ وَ بَائِعُ السِّلَاحِ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ وَ مَانِعُ الزَّكَاةِ وَ مَنْ وَجَدَ سَعَةً فَمَاتَ وَ لَمْ يَحُج}

ده نفر از اين امت به خداوند كافر شدند، و آنان عبارتند از: 1- سخن چين، 2- جادوگر، 3- مرد بى غيرت، 4- مردان زناكار، 5- كسى كه با چهار پا در آميزد،

6-كسى كه با محارم خود زنا كند 7- شخصى كه فتنه برانگيزد 8- و به دشمنان مسلمان ها اسلحه جنگى بفروشد 9- و زكاة ندهد، 10- و با استطاعت زيارت خانه خدا را ترك كند و بميرد.

ص: 250

(صواب الاعمال/558) حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)روايت است كه فرمود: بهشت بر سه تن حرام شده است، سخن چين، و ميخواره و ديّوث (1) كه به فسق و فجور آلوده است.

(خصال/ج 2/ص436) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله)

{ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ لَا سِكِّيرٌ وَ لَا عَاقٌّ وَ لَا دَيُّوثٌ وَ لَا قَلَّاعٌ وَ هُوَ الشُّرْطِيُّ وَ لَا زَنُّوقٌ وَ هُوَ الْخُنْثَى وَ لَا خَيُّوفٌ وَ هُوَ النَّبَّاشُ وَ لَا عَشَّارٌ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا قَدَرِيٌّ}رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: به بهشت نميرود 1- دائم الخمر 2- خود فروش 3- حق ناشناس پدر و مادر 4- بى غيرت در باره همسر 5- مأمور شهربانى ظالم و رشوه گیر 6- خنثى و مخنث 7- كفن دزد 8- گمركچى و ظالم به مردم و مال مردم 9- قاطع رحم 10- قدرى مسلک (صوفی) ( مقصود از خنثى : مُخَنَث است يعنى مرديكه با او عمل جنسى انجام داده شود)

(كاشف الأستار/ترجمه جامع الأخبار/ص108)

حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمود خداى تبارك و تعالى در (نساء/15) {وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا} آنان كه ميكنند فاحشه از زنان شما پس گواه طلب كنيد بر ايشان چهار مرد از شما كه مسلمانيد پس گواه دهند پس نگاهداريد آن زنان را در خانه ها تا آنكه بميراند ايشان را مرگ يا آنكه بگرداند خدا از براى ايشان راهى و فرمود پيغمبر (صلی الله علیه و آله) كه تعجب دارم از زدن شما زنان را بچوب كه

ص: 251


1-

در آن قصاص است ليكن بزنيد ايشان را بگرسنگى و برهنگى تا آنكه بيابيد فايده دنيا و آخرت و هر مرديكه زينت كند زن او و بيرون آيد از در خانه او پس آن مرد ديوث است و گناه ندارد هر كه بخواند او را ديوث و زن چون بيرون آيد از در خانه خود زينت كرده و بوى خوش بخود زده و شوهر باين راضى باشد بنا شود از براى شوهر وى بهر قدمى خانه در دوزخ پس كوتاه كنيد دست زنان خود را و دراز مگذاريد كه بدرستى كه دراز گردانيدن دست او پشيمانى است و جزاء آن دوزخست و در كوتاه گردانيدن آن رضا و شاديست و داخل شدن بهشت است بى حساب حفظ كنيد وصيت مرا در امر زنان خود كه خلاص شويد از سختى عذاب و هر كه حفظ نكند وصيت مرا پس چه باشد حال او پيش خداى تعالى.

ص: 252

جلسه بیست و دوم ( 15/02/1400)

اشاره

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین. بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات

درجلسات شبهای قبل از احیاء سری زدیم به دعای شریف کمیل تا سر فصل های آثار نکبت بار گناه را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) ذر ذعا مطرح فرمودند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم

ص: 253

تطبیق دهیم. درجلسات قبل به سرنخ اول و دوم را اشاره کردیم .

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُالنِّقَم}

منتهی در شرح سرفصل سوم در بحث گناهانی که نعمت ها را از بین میبرد بطور کامل شرح ندادیم .

امشب به یاری امام زمان ارواحناله الفداه به ادامه بحث میپردازیم

{الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

1- تَرکِ شُکرِ المُنعِم 2- افتراء علي الله و رسوله 3- قطع ُ صلة ُ الرحم 4- تاخيرُ صلاتَها علي اوقاتِها 5- دِيَّاسَه

6- کسي دادخواهي کند ولي اعتناء به او نکنند!

مظلوم

(اسرا/33){ و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا}

كسيكه خون مظلومى را بريزد، به ولى او تسلط بر قاتل قرار داديم . امام على (علیه السلام) {يوم المظلوم على الظالم اءشد من يوم الظام على المظلوم }

روز ستمكشيده بر ستمگر سخت تر است از روز ستمگر بر مظلوم .

(روضة الواعظين/ج 2/ص466) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)

{بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ وَ يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ} فرمود: ستم بر بندگان چه بد توشه يى براى آخرت است و روز مظلوم بر ظالم، سخت تر از روز ظالم بر مظلوم است. براى مردم ستمگر سه نشانه است، نخست اينكه از كسى كه از او برتر است (خدا و پيامبر و ائمه) با

ص: 254

ارتكاب معصيت و گناه سرپيچى مى كند. دوم آنكه به زير دستان خود با چيرگى ستم مى كند. سوم آنكه ستمكاران را پشتيبانى مى كند

(روضة الواعظين/ج 2/ص466) سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)

{أَيُّمَا أَفْضَلُ الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ فَقَالَ الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا عَنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ}از امير المؤمنين على (علیه السلام) پرسيده شد: آيا دادگرى برتر است يا بخشندگى؟ فرمودند: دادگرى همه كارها را به جاى خود قرار مى دهد و بخشندگى و سخاوت آنها را از جهت خود بيرون مى برد. دادگرى، رهبرى همگانى و بخشندگى، عرضى خاص است و دادگرى برتر و شريف تر است. از بى انصافى بر حذر باش كه منجر به آوارگى مى شود و ستم، به درگيرى و شمشير بر روى يك ديگر كشيدن مى انجامد

(روضة الواعظين/ج 2/ص466) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) { إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلُوبَكُمْ} پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: از ستم بر حذر باشيد كه دلهايتان را ويران مى كند

َ قَالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) { أَحَبُّ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ اللَّهِ مَجْلِساً إِمَامٌ عَادِلٌ إِنَّ أَبْغَضَ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ وَ أَشَدُّهُمْ عَذَاباً إِمَامٌ جَائِر } پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده اند: محبوب ترين مردم، روز قيامت، در پيشگاه خداوند، كسى

ص: 255

است كه امام عادل باشد و مجلس او از همگان به خداوند نزديك تر است. و مبغوض تر و سخت عذاب تر از همگان در پيشگاه خداوند، پيشواى ستمگر است. و فرموده اند: هر كس صبح كند و همت به ستم بر كسى نبندد، گناهان كوچك او بخشيده مى شود

(روضة الواعظين/ج 2/ص467) قَالَ (صلی الله علیه و آله) { مَنْ أَصْبَحَ وَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ غُفِرَ لَهُ مَا اجْتَرَمَ} فرموده اند: هركس صبح كند و همت به ستم بر كسى نبندد، گناهان كوچك او بخشيده مى شود

شرح كوتاه :

كسى با پيامبر (صلی الله علیه و آله) در بهشت مصاحب و همراه است كه از ظالمى حق مظلومى را بگيرد چون مظلوم زر و زور و قدرت و ياور ندارد، اعانت به او از عدل بشمار مى آيد. ساعى در ياورى از مظلوم عملش افضل از روزه و يك ماه اعتكاف در مسجدالحرام است و در قيامت قدم هايش متزلزل نخواهد بود. خدا چون آه مظلوم و استغاثه او را مى شنود به بندگان توجه مى كند تا به دادرسى و نصرت او بشتابند كه ناله اى همانند ناله مظلوم در عالم خطير و جانسوز نيست .

1- خوارزم شاه

خوارزم شاه وقتى با لشگر مغول جنگ كرد و شكست خورد ابتدا قصد داشت به هندوستان برود عازم عراق شد و بعد به نيشابور آمد و مشغول خوش گذرانى شد. در همان ايام مظلومين و شكايت داران بيش از دو

ص: 256

سال از او تقاضاى رسيدگى مى كردند ولى كسى نبود كه به حرف آنان گوش دهد. روزى اين بيچارگان اجتماع نموده جلو بارگاه سلطان بوزير پناه آوردند، گفتند: براى خدا چاره اى نسبت به ما بينديش ! وزير خوارزمشاه در جواب آنها گفت : سلطان مرا ماءمور آرايش زنان مطرب كرده اينك نمى توانم به اين حرفها رسيدگى كنم .!! زمانى نگذشت كه خبر آوردند كه سنتاى بهادر با سى هزار نفر از جيهون گذشته اند خوارزمشاه به عراق رفت ، لشگر مغول به دنبال او رفتند، بعد مجبور شد به رى آمد و از آنجا به مازندران و گرگان آمد و در قلعه اقلال عيال و فرزندان را با خزائن مخفى كرد و خود به جزيره آبسكون پناهنده شد. سنتاى بهادر قلعه را محاصره و بعد از مدتى آنها تسليم شدند و فرزندان پسر به امر مغول كشته و زنهاى او را به سرداران بخشيد و دستور داد مادر خوارزم شاه بر اسب برهنه در جلو لشگر گريه نمايد و خوارزمشاه بعد از شنيدن اين وقايع بعد از سه روز به خاطر عدم دادرسى به مظلومين از غصه در بسترى مرد.

2- اى خدا آيا خوابى ؟

فرعون فرمان داد، تا يك كاخ آسمان خراش براى او بسازند، دژخيمان ستمگر او هم مردم را از زن و مرد براى ساختن آن كاخ و بيگارى گرفته بودند، حتى زنهاى آبستن از اين فرمان استثناء نشده بودند.

ص: 257

يكى از زنان جوان كه آبستن بود، سنگى سنگين را براى آن ساختمان حمل مى كرد و چاره اى جز اين نداشت

زيرا همه تحت كنترل ماءموران خونخوار بودند، اگر او از بردن آن سنگها شانه خالى مى كرد، زير تازيانه جلادان به هلاكت مى رسيد. آن زن جوان در برابر چنين فشارى قرار گرفت و بار سنگين سنگ را همچنان حمل مى كرد، ولى ناگهان حالش منقلب شد و بچه اش سقط گرديد.در اين تنگناى سخت از اعماق دل غمبارش ناله كرد و در حالى كه گريه گلويش را گرفته بود، گفت : اى خدا آيا خوابى ؟ آيا نمى بينى اين طاغوت زورگو با ما چه مى كند؟ چند ماهى از اين ماجرا نگذشت كه همين زن در كنار رود نيل نشسته بود كه ناگهان نعش فرعون را در روبروى خود ديد. آن زن صداى هاتفى را شنيد كه به او گفت : هان اى زن ، ما در خواب نيستيم ما در كمين ستمگران مى باشيم .

3- قبر امام حسين مظلوم (علیه السلام) متوكل خليفه عباسى (م 247) كه چهارده سال خلافت كرد از بدترين خلفاى عباسى بود و با آل ابوطالب دشمنى بسيار مى كرد و از اذيت و آزار آنها دست بردار نبود تا جائيكه خباثت او متوجه قبر امام حسين عليه السلام هم شد. تمام اراضى كربلا را آب بست و زراعت نمود و گاوهائى به جهت شخم و شيار زمين اطراف قبر گماشت از طرف او ديزج ملعون يهودى قبر مطهر را شكافت و بورياى تازه اى كه بنى اسد هنگام دفن آورده بودند را ديد كه هنوز باقى است و جسد مطهر

ص: 258

بر روى آن است ، وليكن به متوكل نامه نوشت كه قبر را بدستور شما نبش نمودم اما چيزى نديدم . البته ديزج قومى از يهود را آورد. تا دويست جريب از اطراف قبر را شخم زدند و آب بستند و ديده بانان گماشت كه هر كس بقصد زيارت قبر امام حسين عليه السلام بيايد، بگيرند او را عقوبت كنند.! احمد بن الجعد الوشا گفت : سبب محو آثار قبر امام حسين عليه السلام آن بود كه قبل از خلافت يكى از مغنيات كنيز مغنيه آواز خوان براى متوكل مى فرستاده ، چون او به خلافت رسيد هنگام مستى فرستاد آن مغنيه بيايد و آواز بخواند. گفتند: سفر رفته است ؛ ايام ماه شعبان بود كه به سفر كربلاء رفته بود چون مراجعت كرد يكى از كنيزان خود را براى تغنى بنزد متوكل فرستاد متوكل از آن كنيز سئوال كرد اين ايام كجا رفته بوديد؟ گفت : با خانم خود به سفر حج رفته بوديم متوكل گفت : در ماه شعبان به حج رفته بوديد؟ گفت : به زيارت قبر حسين مظلوم رفتم . از شنيدن اين كلام در غضب شد، امر كرد تا خانم او را گرفتند و حبس كردند و اموالش را مصادره كرد؛ دستور داد قبر امام و همه ابنيه و ساختمانها و نشانه هاى كربلاء را از بين ببرند.

4- خدايا تو بيدارى

يكى از سلاطين غزنوى شبى خوابش نمى برد و از قصر به خيابانها و كوچه ها مى گشت ، به درب مسجد رسيد، ديد مردى سر بر زمين نهاده و مى

ص: 259

گويد: خدايا سلطان در بروى مظلومان بسته ولى تو بيدارى به دادم برس .

سلطان جلو آمد و گفت : مشكل تو چيست ؟ گفت : يكى از خواص تو مى آيد منزلم و با زنم هم بستر مى شود، من قدرت به دفع او ندارم . سلطان گفت : هر وقت او به خانه ات آمد مرا خبر كن و به پاسبانان قصر هم گفت : هر وقت او آمد مانع نشويد. شب بعد سرهنگ سلطان به خانه آن مظلوم رفت و با همسرش هم بستر شد، و او خبر به سلطان رسانيد.

سلطان بمنزل آمد و دستور داد چراغ را خاموش كنند و شمشير كشيد و آن نانجيب را كشت . پس از آن دستور داد چراغ را روشن كنند و به آن مرد گفت : غذائى بياور گرسنه ام . علت خاموش كردن چراغ را از سلطان پرسيدند، گفت : فكر كردم اگر پسر باشد مانع از كشتن مى شود، به شكرانه اينكه فرزندم نبود خدا را شكر كردم ؛ و از ديشب تا امشب نتوانستم غذائى بخورم ، چون ترا از مظلوميت نجات دادم ، ميل به غذا پيدا كردم

5- محمد و ابراهيم نوجوان چون امام حسين (علیه السلام) به شهادت رسيد، دو طفل نوجوان از فرزندان مسلم بن عقيل دستگير و نزد عبدالله بن زياد استاندار کوفه آوردند و او آن دو را به زندان فرستاد و به زندانبان گفت : بر ايشان سخت بگيرد. بعد از يكسال آنان خود را به زندانبان پيرمرد معرفى كردند، و او آنها را شبانه آزاد كرد و پاى به فرار، راه را مى پيمودند تا به در خانه اى در

ص: 260

روستائى رسيدند و تقاضاى جاى نمودند، زن صاحب منزل وقتى نسبت آنان را با پيامبر شنيد آنها را جاى داد.

عبدالله وقتى شنيد اينان از زندان فرار كردند دستور داد هر كس سر يك نفر از آنان را بياورد هزار درهم جايزه مى دهم و سر دو نفر دو هزار درهم جايزه مى دهم .

اتفاقا داماد اين پيرزن بنام حارث نميه شب به خانه آمد و خوابيد. بر اثر صداى نفس خواب اين دو نوجوان ، از خواب بيدار و به اطاق ديگر رفت و آنها را پس از شناسائى با ريسمان بست تا صبح شد صبح به غلام خود گفت : اين دو پسر را در كنار نهر فرات گردن بزند، غلام قبول نكرد و به فرزند خود گفت ، او هم قبول نكرد، خودش آنها را آورد كنار فرات كه گردن بزند.

آنان گفتند: ما عترت پيامبريم ما را ببر بازار بفروش و از آن استفاده كند، يا زنده نزد عبيدالله بن زياد ببر، قبول نكرد. آن دو مظلوم گفتند: پس اجازه بده نمازى بخوانيم ، اجازه داد.

چون نماز خواندند گفت : با كشتن شما نزد عبيدالله تقرب مى جويم ، مرتبه ام بالا مى رود و خدا در دلم رحم قرار نداده است . پس اول برادر بزرگ را شمشير زد و سر از بدنش جدا كرد و برادر كوچك خود را به خون برادر خضاب مى كرد و مى گفت : مى خواهم پيامبر(صلی الله علیه و آله) را در اين حالت ملاقات كنم ؛ و سپس برادر كوچك را گردن زد و بدنها را به نهر فرات انداخت و سرها را بقصد جايزه نزد عبيدالله آورد.

ص: 261

7- مظلومي را که مي توانند کمکش کنند ولي کمکش نکنند .

(بقره/265){وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ} ومثل كسانى كه اموالشان را براى طلب خشنودى خدا و استوار كردن نفوسشان بر حقايق ايمانى و فضايل اخلاقى انفاق مى كنند، مانند بوستانى است در جايى بلند كه بارانى تند به آن برسد، در نتيجه ميوه اش را دو چندان بدهد، و اگر باران تندى به آن نرسد باران ملايمى برسد [و آن براى شادابى و محصول دادنش كافى است] و خدا به آنچه انجام مى دهيد، بيناست.

جلسه بیست و سوم ( 16/02/1400)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و لا حول و لا قوة الا بالله العلیّ العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی الحمد لله الذی علا فی توحدّه و دنا فی تفرّده و جلّ فی سلطانه و عظم فی ارکانه و أحاط بکلّ شیء علماً و هو فی مکانه و خیر الصلاة و السلام علی سیدنا سید الانبیاء و المرسلین حبیب إله العالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته المعصومین المکرّمین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمعین من الآن إلی یوم الدین.

ص: 262

بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

درجلسات قبل سری زدیم به دعای شریف کمیل تا سر فصل های آثار نکبت بار گناه را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) ذر ذعا مطرح فرمودند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دهیم. درجلسات قبل به سرنخ اول و دوم را اشاره کردیم .

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا

نبي اکرم (ص ) مي فرمايد : عواملي که نمي گذارد دعا ها مستجاب شود عبارتند از :

1- جور و ظلم حکام و قضات

وظائف سلطان و حاکم و مسولین در روایات

1- قال علی (علیه السلام) { ذُدْ عَنْ (ذُرْ عَنْ) شَرَائِعِ الدِّينِ وَ حُطْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَحْرِزْ دِينَكَ وَ أَمَانَتَكَ بِإِنْصَافِكَ مِنْ نَفْسِكَ وَ الْعَمَلِ بِالْعَدْلِ فِي رَعِيَّتِك}

ص: 263

دفع كن از شرايع دين، و حفظ كن سر حدهاى مسلمانان را، و جمع كن دين خود را و امانت خود را، بانصاف آوردن از نفس خود، و عمل

كردن بعدل در رعيت خود.

حضرت امیر(علیه السلام) فرمایششان خطاب بأمراى خود بوده و هر كه از قبيل ايشان باشد از پادشاهان و امراء و حكام و (شرايع) جمع (شريعت) است و (شريعت)در اصل جائى را گويند كه مردم وارد شوند به آنجا از براى آب برداشتن و باعتبار تشبيه بآن قواعد و احكام دين را «شرايع» گويند و مراد به «دفع از شرايع» محكم نگاهداشتن آنهاست و اين كه نگذارند كه رخنه به آنها راه يابد و كسى مخالفت آنها نمايد. و مراد به «حفظ كردن سرحدهاى مسلمانان» آماده نمودن اسباب نگاهدارى آنهاست از لشكر و اسب و سلاح و مانند آنها، و اگر كسى را همين ميسر باشد كه خود در سرحدى باشد كه اگر دشمنى بيايد بدفع ايشان برود يا نگاهبانى كند و خبر آمدن ايشان را بمسلمانان رساند، يا از براى مصلحتى ديگر از مصالح آنجا، يا اين كه اسبى يا سلاحى از براى اهل آنجا فرستد همان نيز خوبست و اجر عظيم دارد. و «جمع كن دين خود را و امانت خود را بانصاف» يعنى همين كه انصاف بياورى از نفس خود و عدل كنى در رعيت جمع كنى ميان دين و امانت خود، و صاحب هر دو باشى. و مراد به «انصاف آوردن از نفس خود» اينست كه خود را با هر كس برابر داند كه گويا خود را نصفى دانسته و او را نصفى، و خود را بر ديگرى ترجيح ندهد، و هر گاه بيند در مقدمه كه حق با ديگريست اقرار كند بآن و رعايت خود نكند

(تصنيف غررالحكم/ص341)

2- قال علی (علیه السلام) {خَيْرُ الْمُلُوكِ مَنْ أَمَاتَ الْجَوْرَ وَ أَحْيَا الْعَدْل} بهترین حاکم کسی است که به دست او ظلم بمیرد و عدل احیاء گردد.

ص: 264

3- قال علی (علیه السلام) {إِنَّ السُّلْطَانَ لَأَمِينُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ مُقِيمُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ الْعِبَادِ وَ وَزَعَتُهُ ( وَ زَرَعَتُهُ) فِي الْأَرْض}فرمود: سلطان امین خدا روی زمین است پس باید عدل را در کشور اقامه کند و بندگی خدا را در بین مردم عادت دهد. بذر عبادت و بندگی خدا را روی زمین بکارد و زراعت نماید.

4- قال علی (علیه السلام){اسْتَعِنْ عَلَى الْعَدْلِ بِحُسْنِ النِّيَّةِ فِي الرَّعِيَّةِ وَ قِلَّةِ الطَّمَعِ وَ كَثْرَةِ الْوَرَع} فرمود : کمک کنید بر عدالت و حسن نیت به مردم بیچاره و طمع خود را کم کنید و ورع و پرهیز جدی از گناه را در خود زیاد کنید

5- قال علی (علیه السلام) {أَقِمِ النَّاسَ عَلَى سُنَّتِهِمْ وَ دِينِهِمْ وَ لْيَأْمَنْكَ بَرِئُهُمْ وَ لْيَخَفْكَ مُرِيبُهُمْ وَ تَعَاهَدْ ثُغُورَهُمْ وَ أَطْرَافَهُمْ (أَطْرَافَ بِلَادِهِمْ) } مردم را وادار کنید تا سنت رسول خدا را انجام دهند و بدستورات دینی خود عمل کنند. ایمن باشی از برائت مردم . و بترس از شک و شبهه مردم . و عهده دار ضعفا و مرزهای کشور باشید

6- قال علی (علیه السلام) { إِذَا وُلِّيتَ فَاعْدِل} وقتی ولایت و مسولیتی راپذیرفتی عدالت را برقرار کن.

7- قال علی (علیه السلام) {زَكَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوف}زکات سلطنت دادرسی بیچارگان است

8- قال علی (علیه السلام) {مَنْ لَمْ يُنْصِفِ الْمَظْلُومَ مِنَ الظَّالِمِ عَظُمَتْ آثَامُه} حاکمی که انصاف در برابر ظالم برای مظلوم نداشته باشد خطاها و جرائم و ظلم ظالم زیاد تر میشود

9- قال علی (علیه السلام) {مَنْ لَمْ يُنْصِفِ الْمَظْلُومَ مِنَ الظَّالِمِ سَلَبَهُ اللَّهُ قُدْرَتَه} حاکمی که منصف نباشد در برابر مظلوم و حق مظلوم را از ظالم نگیرد

ص: 265

خداوند قدرت ان حاکم را از بین میبردو سفره سلطنتش را جمع میکند

10- قال علی (علیه السلام) {لَا تُؤْيِسِ الضُّعَفَاءَ مِنْ عَدْلِك}مواظب باش ضعفا وبیچارگان از عدالتت مایوس وناامید نشوند

11- قال علی (علیه السلام) {عَلَيْكُمْ بِالْإِحْسَانِ إِلَى الْعِبَادِ وَ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ تَأْمَنُوا عِنْدَ قِيَامِ الْأَشْهَاد}

12- قال علی (علیه السلام){فَضِيلَةُ السُّلْطَانِ عِمَارَةُ الْبُلْدَان}شایستگی سلطان! کشور را آباد میکندو به آبادانی میرساند (تصنيف غررالحكم/ص342)

13- قال علی (علیه السلام) {الْحِلْمُ رَأْسُ الرِّئَاسَة} حلم و بردباری اصل ریاست است

14- قال علی (علیه السلام) {الْعَفْوُ زَيْنُ الْقُدْرَة} بخشش بجا زینت دهنده قدرت و سلطنت است

15- قال علی (علیه السلام) {الْإِنْصَافُ زَيْنُ الْإِمْرَة} انصاف داشتن زینت امرا و حکام است

16- قال علی (علیه السلام) {اضْرِبْ خَادِمَكَ إِذَا عَصَى اللَّهَ وَ اعْفُ عَنْهُ إِذَا عَصَاك} تنبیه کن خاد و غلامت را اگر از خدا نافرمانی کرد ولی مورد عفو اورا قرار بده از اگر از نافرمانی کند. 17- قال علی (علیه السلام) {تَجَاوَزْ مَعَ الْقُدْرَةِ وَ أَحْسِنْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكْمُلْ لَكَ السِّيَادَة}مبارزه با قدرتمندان ظالم و احسان به کسانی که اهل خدمت به مردمند آقایی و سیادتت را کامل میکند

18- قال علی (علیه السلام) {الْعَفْوُ زَكَاةُ الْقُدْرَةِ } عفو گذشت بجا زکات قدرتمندی است

19- قال علی (علیه السلام) {زَكَاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَاف} انصاف داشتن زکات قدرتمندی است

20- قال علی (علیه السلام) {الظَّفَرُ شَافِعُ الْمُذْنِب} پیروزی تو سبب شفاعت

ص: 266

مخالف تو ست

22- قال علی (علیه السلام) {الطَّمَعُ يُذِلُّ الْأَمِير} طمع به مال مردم ذلیل میکند حاکم و امیر را

23- قال علی (علیه السلام) {آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْر} بهترین وسیله ریاست دریا دلی و سعه صدر است

24- قال علی (علیه السلام) {الْعَفْوُ مَعَ الْقُدْرَةِ جُنَّةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ}عفو و گذشت سپر از آتش قهر خداست

25- قال علی (علیه السلام) {أَفْضَلُ الْمُلُوكِ أَعَفُّهُمْ نَفْساً } شایسته ترین سلاطین باگذشت ترین آنها ست

26- قال علی (علیه السلام) {دَوْلَةُ اللَّئِيمِ تَكْشِفُ مَسَاوِيَهُ وَ مَعَايِبَه}حاکمیت انسان دون وپست !آشکار میسازد معایب و رذائل او را.

27- قال علی (علیه السلام) {دَوْلَةُ الْكَرِيمِ تُظْهِرُ مَنَاقِبَه}دولت و سلطنت انسان کریم آشکارمیکند مناقب و فضائل اورا

28- قال علی (علیه السلام) {رَأْسُ السِّيَاسَةِ اسْتِعْمَالُ الرِّفْق}سر و اصل ریاست بکارگیری رفق و مدارای با مردم است

29- قال علی (علیه السلام) {زَيْنُ الرِّيَاسَةِ الْإِفْضَالُ} زینت سلطنت و حاکمیت شایستگی و فضیلت خواهی است

30- قال علی (علیه السلام) {عِنْدَ كَمَالِ الْقُدْرَةِ تَظْهَرُ فَضِيلَةُ الْعَفْو} نزد سلطان با کمال عفو و بخشش فضیلت دارد

31- قال علی (علیه السلام) {يُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْيِيعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِيمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِيرُ الْأَفَاضِل}برای نابودی و عقب افتادگی حکومت 4 چیز است 1- اصول ضایع شود. 2- غرور وخودخواهی حاکم گردد. 3- اراذل و دون پایه گان قدرت پیدا کنند 4- شایستگان

ص: 267

کنار زده شوند.

32- قال علی (علیه السلام) {مَنْ خَافَ سَوْطَكَ تَمَنَّى مَوْتَكَ } کسی که از صدای تو ( تهدید) بترسد از خدا تمنای مرگت را خواهد داشت (تصنيف غررالحكم /ص344)

33- قال علی(علیه السلام){مَنْ حُمِدَ عَلَى الظُّلْمِ مُكِرَبِه} کسی که ظلم توراتمجیدکندحیله( دام پهن)کرده برعلیه تو

34- قال علی (علیه السلام){مَنْ شُكِرَ عَلَى الْإِسَاءَةِ سُخِرَ بِه}کسی که ستایش گرزشتی ها و بدی های توست ! به سخریه گرفته است تورا.

35- قال علی (علیه السلام) {أَيْنَ كِسْرَى وَ قَيْصَرُ وَ تُبَّعٌ وَ حِمْيَر} کجا رفتند کسری و قیصر و قوم تبع و قوم حمیر ؟! کنایه ازاین که انها یی که بیش تر از شماها قدرت و ثروت داشتند از بین رفتند. پس به مال و قدرتت غره نشو

36- قال علی (علیه السلام) {أَيْنَ مَنْ بَنَى وَ شَيَّدَ وَ فَرَشَ وَ مَهَّدَ وَ جَمَعَ وَ عَدَّد} کجایند بنا ها . قصر سازها و فرش باف ها و تخت ساز ها و مال جمع کن ها و عده و عده دار ها ؟ کنایه ازاین که انها یی که بیش تر از شماها قدرت و ثروت داشتند از بین رفتند. پس به مال و قدرتت غره نشو

37- قال علی (علیه السلام) {أَيْنَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ أَطْوَلَ أَعْمَاراً أَوْ أَعْظَمَ آثَارا}کجایند کسانی که عمرشان از شماها طولانی تر بود و آثار و قصور و منازلشان از شما بیشتر ؟ کنایه ازاین که انها یی که بیش تر از شماها قدرت و ثروت داشتند از بین رفتند. پس به مال و قدرتت غره نشو

(تصنيف غررالحكم/ص345)

38- قال علی (علیه السلام) {آفَةُ الِاقْتِدَارِ الْبَغْيُ وَ الْعُتُو} آفت و دشمن اقتدار و سلطنت ظلم است و بیداد گری

ص: 268

39- قال علی (علیه السلام) {الْبَغْيُ يَسْلُبُ النِّعْمَة} ظلم نابود کننده نعمت است (تصنيف غررالحكم/ص346)

40- قال علی (علیه السلام) {لَا ظَفَرَ مَعَ بَغْي} پیروزی و عزت برای کسی که اهل ظلم و جور است نیست

آری اگر نعمت هایمان زائل میشود

اگر زمین هایمان خشک و بی حاصل میگرد

اگر بازارهایمان کشاد و ب یرونق شده است

اگر فساد وتباهی جامعه را فرا گرفته است

اگر خشک سالی و بی بارانی بیچاره مان کرده است فقط دلیلش دوری از اوامر الهی و ظلم به یکدیگر است

(معاني الأخبار/271) {وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تَحْبِسُ غَيْثَ السَّمَاءِ جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ وَ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ وَ الْقَرْضِ وَ الْمَاعُونِ وَ قَسَاوَةُ الْقُلُوبِ عَلَى أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ وَ ظُلْمُ الْيَتِيمِ وَ الْأَرْمَلَةِ وَ انْتِهَارُ السَّائِلِ وَ رَدُّهُ بِاللَّيْلِ}.و گناهانى كه مانع آمدن باران مى گردد، بيدادگرى حاكمان است در داورى، و گواهى دادن به دروغ و باطل، و پنهان داشتن شهادت، و ندادن زكات و باز پس ندادن قرض و ساير ما يحتاج (چون تبر و تيشه و آلات كار) و سخت شدن دلها بر بينوايان و نيازمندان و ستم نمودن به يتيمان و بيوه زنان، و تشر زدن بر درخواست كننده، و مأوى ندادن و رد كردن او در شب هنگام.

ادامه این بحث انشاء الله در جلسه فرداشب . التماس دعا

ص: 269

جلسه بیست و چهارم ( 17/02/1400)

اشاره

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

درجلسه قبل به فراز های اول دعای شریف کمیل اشاره کردیم و سر فصل های گناه و آثار نکبت بار معصیت را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این دعا تعلیم داده اند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دادیم . درجلسات قبل به سرنخ چهارم اشاره ای داشتیم که در توضیح آن نیاز به وقت بیشتری داریم

آنچه از سرفصل های گناه بیان کردیم : 1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي

ص: 270

تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم} واما سرفصل چهارم که بحث کامل نشد و انشاء الله امسب به ادامه آن میپردایم 4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا نبي اکرم (ص ) مي فرمايد : عواملي که نمي گذارد دعا ها مستجاب شود عبارتند از :

1- جور و ظلم حکام و قضات : که بیش از 40 روایت در این باب تقدیم نمودیم .

دومین و سومین عامل مستجاب نشدن دعا :

2- شهادت ناحق

3- کتمان شهادت به حق . اگر درایات قرآن کریم با دقت توجه کنیم جرم شهادت بناحق و کتمان شهادت بحق به یک اندازه است.

1- یکی از صفات خوب عبادالرحمن این است که هرگز شهادت ناحق نخواهند داد.

(فرقان/72){وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ ...}

2- یکی از صفات یهودیان منحرف و مفسد این بود که اتهام ودروغ به انبیاء میبستند و حرف حقی را که میدانستند کتمان میکردند.(بقرة/140)

ص: 271

{أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}آيا مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان آنان که داراى مقام نبوّت بودند.آنان يهودى يا نصرانى بودند؟! بگو: شما داناتريد يا خدا؟ شما به يقين مى دانيد كه آنان يهودى و نصرانى نبودند، پس چرا واقعيت را پنهان مى داريد؟! وستمكارتر از كسى كه شهادتى را كه از خدا نزد اوست پنهان كند، كيست؟ وخدا از آنچه انجام مى دهيد، بى خبر نيست

3- یکی از دستورات خداوند به مومنان این است که مبادا تدلیس و تلبیس کنید و حقیقت را کتمان نمائید (بقرة/42) {وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}

4- یکی از صفات یهود و نصاری که مفسد و مجرم بودند این بود که میدانستند پیامبرعزیز اسلام همان پیامبری است که مژده اش در تورات و انجیل آمده است ولی باز کتمان حقیقت میکردند. (بقرة/146) {الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ}اهل كتاب، پيامبر اسلام را [بر اساس اوصافش كه در تورات و انجيل خوانده اند. مى شناسند، به گونه اى كه پسران خود را مى شناسند؛ و مسلماً گروهى از آنان حق را در حالى كه مى دانند، پنهان مى دارند.

5- کسانیکه حلال و حرام خدا را بخوبی میدانند ولی از مردم کتمان میکنند جز آتش درشکمهایشان چیزی نمیریزند: (بقرة/174) {إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ

ص: 272

أَليمٌ}قطعاً كسانى كه آنچه را خدا از كتاب [تورات و انجيل به عنوان حلال و حرام] نازل كرده [به سود خود از بى سوادان يهود و نصارى] پنهان مى كنند، و در برابر اين پنهان كارى بهاى اندكى به دست مى آورند، جز آتش به شكم هاى خود نمى ريزند. و خدا روز قيامت با آنان سخن نمى گويد، و [از گناهان و زشتى ها] پاكشان نمى كند، و براى آنان عذابى دردناك است

6- اگر کسی امانتی را در برابر شما به کسی سپرد مبادا از شهادت بحق دادن سرباز بزنید

(بقرة/283) {وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ} و اگر در سفر بوديد و نويسنده اى [براى ثبت سند] نيافتيد، وثيقه هاى دريافت شده [جايگزين سند و شاهد] است. و اگر يكديگر را امين دانستيد [وثيقه لازم نيست] پس بايد كسى كه امينش دانسته اند، امانتش را ادا كند. و از خدا پروردگار خود پروا نمايد و [شما اى شاهدان!] شهادت را پنهان نكنيد و هر كه آن را پنهان كند، يقيناً دلش گناهكار است؛ و خدا به آنچه انجام مى دهيد داناست

7- اگر کسی نزد شما وصیتی کرد مبادا از اقرار ئ شهادت بوصیتی اجتناب کرده و حقیقت وصیت را کتمان کنید: (مائدة/106) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصيبَةُ

ص: 273

الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَري بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمينَ}اى اهل ايمان! هنگامى كه يكى از شما را [آثارِ] مرگ فرا مى رسد، بايد در حال وصيت، دو عادل از هم كيشان خود را بر وصيت

شاهد بگيريد؛ يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ شما را فرا رسيد [و شاهدى از مؤمنان نيافتيد] دو نفر از غير هم كيشان خود را شاهد وصيت بگيريد. و اگر [شما وارثان در صداقت و راستى آن دو شاهد غير مسلمان] شك كرديد، هر دو را بعد از نماز حبس كنيد، پس به خدا سوگند ياد مى كنند كه ما اين شهادت را به هيچ قيمتى نمى فروشيم هر چند [مورد شهادت] خويشاوندان ما باشد، و شهادت الهى را [كه در حقيقت شهادت بر وصيت است] پنهان نمى كنيم، كه اگر پنهان كنيم از گناهكاران خواهيم بود

8- خداوند از هرچه کتمان میکنید آگاه هست. پس حقیقت را هرگز پنهان نکنید

(أنبياء/110){إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ماتَكْتُمُونَ}بى ترديداوسخن آشكارو پنهان را میداریدرامى داند

اکنون روایات را درمورد کتمان حقیقت و شهادت به ناحق بررسی میکنیم

1- (كافي/ج 7/ص383) قال أبي عبد الله (علیه السلام) { شاهد الزور لا تزول قدماه حتى تجب له النار} کسی گه شهادت بناحق بدهد قدم از قدم برنمیدارد مگر اینکه آتش

ص: 274

جهنم او را به طرف خود میکشاند

2- (كافي/ج 7/ص383) قال أبي عبد الله (علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) {لا ينقضي كلام شاهد الزور من بين يدي الحاكم حتى يتبوأ مقعده من النار و كذلك من كتم الشهادة}سخن شاهد به ناحق تمام نمیشود مگر اینکه پرشود مقعد او از آتش جهنم و چنین است برای کسی که کتمان کند شهادت بحق را (تا حق مظلوم خورده شود)

3- (كافي/ج 7/ص383) قال الباقر(علیه السلام) {ما من رجل يشهد بشهادة زور على مال رجل مسلم ليقطعه إلا كتب الله له مكانه صكا إلى النار} .اگر کسی شهادت به ناحق دهد تا مال فرد مسلمانی از او جدا و به او ظلم گردد . به محض شهادت ناحق او خداوند مینویسد برای او تا در آتش جهنم غوطه ورگردد

چهارمین عامل برای استجابت نشدن دعا: مانع زکات و صدقه است

فردی که نگذارد کسي زکات دهد و خود نيز زکاتش را ندهد و اجازه ندهد تا کمک و خیری به فقرا و محرومین برسد یکی از مهمترین

موانع استجابت دعا خواهد بود

بخل نسبت به فقراء ومحرومان در قرآن کریم

ص: 275

(نساء/37) {الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً } آن گروه (اهل كتاب ) كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل وادار مى كنند و آنچه را خدا از فضل خود به آنها داده كتمان مى كنند، خدا بر اين كافرين عذابى سخت مهيا داشته است .

(آل عمران/180) {وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ }كسانى كه در آنچه خدا از فضلش به آنها داده است، بخل مى ورزند، هرگز گمان نكنند اين كار براى شان خير است بلكه شر است، به زودى در روز رستاخيز آنچه در بخشيدنش بخل ورزيده اند همچون طوقى به گردنشان خواهند آويخت. ميراث آسمانها و زمين از آن خداست و به كرده هايتان آگاه است

(حديد/24) { الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ }و آنان را كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل مى خوانند، و هر كس روى بگرداند (بداند كه) خدا بى نياز و شايسته ستايش است

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله){جَاهِلٌ سَخِىّ اَءحَبَّ اِلَى اللهِ مِنْ عَابِدِ بَخِيلٍ}جاهل سخاوتمند نزدخدا ازعابد بخيل محبوب تر است معصوم (علیه السلام) میفرمايد: (هيچ بخيلى وارد بهشت نمى شود).

ص: 276

صفت بخل آنقدر نفرت انگيز است که :

1- اگر كسى به ديگرى مى بخشد او باطنا ناراحت مى شود

2- بر خانواده اش سخت مى گيرد،

3- دوست ندارد مهمانى به خانه اش بيايد

4- حتى خودش مهمانى نمى رود تا كسى خانه اش نيايد،

5- و با اهل سخاوت دوستى نمى كند؛

لذا روايت وارد شده كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) از صفت بخل هميشه به خدا پناه مى برد .

چند حکایت در مورد بخیل

1 - گناه بخيل

پيامبر (صلی الله علیه و آله) به طواف خانه خدا مشغول بود، مردى را ديد كه پرده كعبه را گرفته و مى گويد: خدايا به حرمت اين خانه مرا بيامرز!

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: گناه تو چيست ؟ گفت : گناهم بزرگتر از آن است كه برايت توصيف كنم .

فرمود: واى بر تو، گناه تو بزرگتر است يا زمينها؟ گفت : گناه من .

فرمود: گناه تو بزرگتر است يا كوهها؟ گفت : گناه من .

فرمود: گناه تو بزرگتر است يا آسمانها؟ گفت : گناه من

فرمود: گناه تو بزرگتر است يا عرش خدا؟ گفت : گناه من .

ص: 277

فرمود: گناه تو بزرگتر است يا خدا؟ گفت : خدا اعظم و اعلى و اجل است .

فرمود: واى بر تو گناه خود را برايم وصف كن . گفت : يا رسول الله ،

من مردى ثروتمندم و هر وقت سائلى رو به من مى آورد كه از من چيزى بخواهد، گويا شعله آتشى رو به من مى آورد.

پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان ! قسم به آن كه مرا به هدايت و كرامت برانگيخته است ، اگر ميان ركن و مقام بايستى و دو هزار سال نمازگزارى و چندان بگريى كه نهرها از اشكهايت جارى شود و درختان از آن سيراب گردند، و آنگاه با بخل و لئامت بميرى خدا ترا به جهنم مى افكند. واى بر تو، مگر نمى دانى كه خدا مى فرمايد (هر كه بخل كند تنها بر خود بخل مى كند.و هر كسى از بخل ، نفس خويش را نگاهدارد آنان رستگارانند.

2 - منصور دوانقى بخیل و گدا صفت

(منصور دوانقى ) دومين (خليفه عباسى )، مشهور به بخل و امساك بود. او براى صله و جايزه ندادن به ادبا و شعراء اول به شاعر مى گفت : اگر قبلا كسى اين اشعار را از حفظ داشته باشد يا ثابت شود كه شعر از شاعر ديگرى است ، نبايد انتظار جايزه داشته باشى . اگر شاعر شعرش مال خودش بود، به وزن طومار شعرش پول مى كشيد، و به او مى داد! تازه خودش به قدرى خوش حافظه بود، كه شعر شاعر را حفظ مى كرده و براى شاعر مى خوانده ، و غلامى خوش حافظه داشته كه او هم شعر را در جا حفظ مى كرده و سپس رو به شاعر مى كرد و مى گفت

ص: 278

: اين شعر را گفتى نه تنها من بلكه اين غلام من آن را حفظ دارد، و اين كنيز كه در پس پرده نشسته نيز آن را حفظ دارد، سپس به اشاره خليفه ، كنيزك هم كه سه بار از شاعر و خليفه و غلام شنيده بود، قصيده را از اول تا آخر مى خواند و شاعر بدون دريافت چيزى با تعجب و دست خالى بيرون مى رفت !!

روزى (اصمعى ) شاعر توانا و مشهور كه از وضع بخل منصور به تنگ آمده بود اشعارى با كلمات مشكل ساخت و بر روى ستون سنگى شكسته اى نوشت ، و با تغيير لباس و نقاب زده به صورت عشاير كه جز دو چشمش پيدا نبود، نزد منصور آمد و با لحنى غريبانه گفت : قصيده اى سروده ام ، اجازه مى خواهم آن را بخوانم .

منصور مانند هميشه توضيحات را براى او داد، و اصمعى هم قبول كرد و شروع به خواندن قصيده پر از الفاظ عجيب و غريب و لغات ناماءنوس و جملات غامض پرداخت تا قصيده به پايان رسيد. منصور با همه دقت و غلام و كنيز با همه هوش سرشار نتوانستند اشعار را حفظ كنند، و براى اولين بار فرو ماندند.

سرانجام منصور گفت : اى برادر عرب معلوم مى شود كه شعر را خودت گفتى ، طومار شعرت را بياور تا به وزن آن جايزه بدهم .

اصمعى گفت : من كاغذى پيدا نكردم روى ستون سنگى نوشتم ، روى بار شترم هست و آن را آورد.

منصور در شگفت ماند كه اگر تمام موجودى خزانه را در يك كفه ترازو

ص: 279

بريزند، با آن برابرى نمى كند، چكار كند؛ با هوشى كه داشت گفت : اى عرب تو اصمعى نيستى ؟ او نقاب از چهره اش برداشت ، همه ديدند او اصمعى است .

3- ثعلبه انصارى

(ثعلبه بن حاطب انصارى ) خدمت پيغمبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض كرد: يا رسول (صلی الله علیه و آله) ، دعا کنیدخداوند به من ثروتى عنايت كند.

فرمود: مقدار كمى كه شكر آن را بتوانى بهتر از ثروت زياد است كه نتوانى سپاس آن را انجام دهى .

ثعلبه رفت ، باز دو مرتبه مراجعه كرد و تقاضاى خود را تكرار كرد. فرمود: راضی باش به رضای خدا ؟ به خدا سوگند اگر بخواهم كوهها برايم طلا شود، خواهد شد.

ثعلبه رفت و براى بار سوم مراجعه كرد و گفت : برايم دعا كن اگر خدا مرا ثروتى بدهد هر كه را حقى در آن مال باشد حقش را خواهم داد.

پيامبر (صلی الله علیه و آله) دعا كرد كه خداوند مالى به او بدهد. دعاى پيامبر (صلی الله علیه و آله) در حقش مستجاب شد، و چند گوسفند تهيه كرد، و كم كم گوسفندان او چنان رو به افزايش گذاشتند كه حد و حصر نداشت .

اول تمامى نمازهاى خود را پشت سر پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى خواند، بعد كه اموالش بيشتر شد فقط ظهر و عصر را به مسجد مى آمد و بقيه اوقات نزد گوسفندان بود.

اشتغال او به جايى رسيد كه روز جمعه فقط به مدينه مى آمد و نماز جمعه را مى خواند. بعد از مدتى روز جمعه هم نمى آمد ولى در آن روز بر سر راه

ص: 280

مى آمد و از عابرين اخبار مدينه را مى پرسيد. روزى پيامبر (صلی الله علیه و آله) جوياى حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او زياد شده در بيرون مدينه زندگى مى كند.

سه بار فرمود: واى بر ثعلبه ، بعد آيه زكوة نازل شد، و پيامبر (صلی الله علیه و آله) دو نفر يكى از (بنى سليم ) و ديگرى از (جهنيه ) را انتخاب نمود و دستور گرفتن زكوة را براى آنها نوشت ؛ و آنها به نزد ثعلبه آمدند.

براى ثعلبه نامه گرفتن زكوة را خواندند. او فكرى كرد و گفت : اين جزيه يا شبيه جزيه است فعلا برويد از ديگران كه گرفتيد آن وقت نزدم برگرديد.

ماموران نزد مرد (سليمى ) رفتند و دستور گرفتن زكوة را به او رساندند و او از بهترين شترهاى خود را انتخاب و سهم زكوة را داد. گفتند: ما نگفتيم بهترين شترهاى ممتاز را بده ! خودم مايلم اين كار را بكنم . ماءموران نزد ديگران هم رفتند و زكوة گرفتند. وقتى برگشتند به نزد ثعلبه آمدند. او گفت : نامه را بدهيد ببينم پس از خواندن باز پاسخ داد كه : اين جزيه يا شبيه آن است برويد تا من در اين باره فكر كنم . فرستادگان خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند .

قبل ازاینکه جريان ثعلبه را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل کنندحضرت فرمودند: واى بر ثعلبه ، و براى مرد سليمى دعا كردند؛ و آنان هم جريان را به تفصيل نقل كردند. اين آيه بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد: (محمد/38){ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ

ص: 281

وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ }آگاه باشيد كه شما همان مردمى هستيد كه به انفاق در راه خدا دعوت مى شديد و بعضى از شما خست نشان مى دهد، هر كس بخل ورزد به زيان خود اوست، زيرا خدا بى نياز است و شما نيازمنديد و اگر روى برتابيد خداوند مردمى ديگر به جاى شما مى آورد كه همسان شما نخواهند بود

فرمودند: از جمله منافقين كسانى هستند كه با خدا پيمان مى بندند اگر از فضل خود به ما مالى عنايت كند صدقه خواهيم داد و از نيكوكاران خواهم بود. همينكه خداوند از فضل خويش ،به آنها داد بخل ورزيده و از دين اعراض نمودند. به واسطه اين پيمان شكنى و دروغگوئى ، نفاق را در قلبهاى آنها تا روز قيامت جايگزين كرد.

يكى از اقوام ثعلبه هنگام نزول آيه حضور داشت و جريان را شنيد پيش ثعلبه رفت و او را از نزول آيه اطلاع داد. ثعلبه خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و تقاضاى قبول زكوة كرد،

پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خدا مرا امر كرده زكوة تو را نپذيرم ، او از ناراحتى خاك بر سر مى ريخت .

پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: اين كيفر عمل خودت هست ، ترا امرى كردم نپذيرفتى . پيامبر (صلی الله علیه و آله) از دنيا رفت و ثعلبه به ابى بكر مراجعه كرد او هم زكوتش را قبول نكرد. در زمان عمر هم مراجعه كرد، عمر هم زكوتش را نپذيرفت . در زمان خلافت عثمان هم مراجعه كرد و او هم زكوتش را نپذيرفت ؛ و در همان ايام مرگ او را گرفت .

ص: 282

4 - سعيد بن هارون

(سعيد بن هارون ) كاتب بغدادى كه معاصر ماءمون خليفه عباسى بوده است به بخل معروف است .

ابوعلى دعبل خزاعى شاعر مشهور (245 م ) گويد: با جمعى از شعراء بر سعيد وارد شديم و از صبح تا ظهر نزدش نشستيم ؛ و از گرسنگى چشمهاى ما تاريك شده بود و بيحال شده بوديم .به پير غلامى كه داشت گفت : اگر خوردنى دارى بياور.

غلام رفت و تا ظهر پيدا نشد، بعد از مدتى سفره اى چركين آورد كه در آن يك دانه نان خشك بود، و كاسه كهنه لب شكسته اى پر از آب گرم ، كه در آن پير خروسى نپخته و بى سر بود!

چون كاسه را بر سر سفره نهاد، سعيد نظر كرد و ديد سر خروس بر گردنش نيست . كمى فكر كرد و گفت : غلام اين خروس سرش كجاست ؟

گفت : انداختم ، گفت : من آن كس را كه پاى خروس را بيندازد قبول ندارم تا چه رسد به سر خروس . اين به فال بد مى باشد كه رئيس را از راءس (سر) گرفته اند، و سر خروس را چند امتياز است :

اول ، آن كه از دهان او آوازى بيرون مى آيد كه بندگان خداى را وقت نماز معلوم كند، و خفتگان بيدار مى گردند، و شب خيزان براى نماز شب آماده شوند.

دوم ، تاجى كه بر سر اوست نمودار تاج پادشاهان است و به آن تاج در ميان مرغان ممتاز است .

ص: 283

سوم ، دو چشم كه در كاسه سر اوست ، به آن فرشتگان را معاينه مى بيند؛ و شاعران شراب رنگين را بوى تشبيه مى كنند و در صفت شراب لعل مى گويند: اين شراب مانند دو چشم خروس است .

چهارم ، مغز سر او دواى كليه است ، و هيچ استخوانى خوش طعمتر از استخوان سر او نيست .

و اگر تو آن را به جهت اين انداختى كه گمان بردى كه من نخواهم خورد خطاى بزرگ كردى . بر تقديرى كه من نخورم ، عيال و اطفال من مى خورند، و اينان هم نخورند، آخر ميدانى مهمانان من كه از صبح تا اين وقت هيچ نخورده اند آنان مى خورند. از روى غضب غلام را گفت : برو هر جا انداختى آن را پيدا كن و بيار، اگر اهمال كنى ترا اذيت كنم .

غلام گفت : والله نمى دانم كه كجا انداخته ام . سعيد گفت : به خدا قسم من مى دانم كجا انداختى در شكم شوم خود انداختى ! غلام گفت : به خدا قسم من آن را نخورده ام و تو دروغ مى گوئى . سعيد با حالت غضب بلند شد و يقه پير غلام را گرفت تا وى را به زمين بياندازد كه پاى سعيد به آن كاسه خورد و سرنگون شد و آن پير خروس نپخته به زمين افتاد. گربه اى در كمين بود خروس را در ربود. ما نيز سعيد و غلام را كه بهم گلاويز بودند گذاشتيم و از خانه اش بيرون آمدیم .

5 - بخيلهاى عرب

گفته شده : بخليهاى عرب چهار نفرند.

(اول حطيئة ) است ، گويند: روزى عرب درب خانه خود ايستاده بود و عصائى در دست داشت . شخصى از آنجا مى گذشت ، به او رسيد و گفت :

ص: 284

اى حطيئة من مهمان توام ، حطيئه اشاره به عصا نمود و گفت : اين را براى پذيرائى مهمانان مهيا نموده ام !

دوم : حميدار قط است ، گويند: روزى جمعى را مهمان نمود و به آنان خرماخورانيد بعد از خوردن خرماها، آنها را سرزنش مى كرد كه چرا بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم ْهسته اى خرما را خورديد!!

سوم : (ابوالاسواد دئلى ) است ، گويند: روزى يك دانه خرما به فقيرى داد و فقير گفت : خدا در بهشت به تو يك دانه خرما بدهد. ابوالاسواد هم گفت : اگر به بينوايان چيزى بدهيم ، خودمان از آنها درمانده تر شويم !

چهارم : (خالد بن صفوان ) است ، گويند: هرگاه درهمى به دستش مى آمد مى گفت : اى پول چقدر گردش كرده اى و پرواز نمودى كه به دستم رسيدى ، اكنون به صندوق افكنم و زندانيت به طول مى انجامد. آنگاه پول را در صندوق مى افكند و قفل بر آن مى زد. به وى گفتند: چرا انفاق نمى كنى و حال آنكه ثروت تو خيلى زياد است ؟ در جواب مى گفت : ادامه روزگار بيشتر است .

ادامه بحث انشاء الله در شب های آینده

ص: 285

جلسه بیست و پنجم ( 18/02/1400)

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

ص: 286

درجلسات قبل به فراز های اول دعای شریف کمیل اشاره کردیم و سر فصل های گناه و آثار نکبت بار معصیت را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این دعا تعلیم داده اند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دادیم . درجلسات قبل به سرنخ چهارم اشاراتی داشتیم که در توضیح آن نیاز به وقت بیشتری داریم

آنچه از سرفصل های گناه تا بحال بیان کردیم :

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

واما سرفصل چهارم که هنوز بحث آن کامل نشده و انشاء الله باتمامش میرسانیم

4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا

نبي اکرم (ص ) مي فرمايد : عواملي که نمي گذارد دعا ها مستجاب شود عبارتند از :

1- جور و ظلم حکام و قضات : که بیش از 40 روایت در این باب تقدیم نمودیم

2- شهادت ناحق 3- کتمان شهادت به حق 3- مانع زکات و صدقات به محرومان

ص: 287

و اما پنجمین عامل عدم استجابت دعا کمک کردن به ظالمین است .

5- کمک کردن به ظالم .

درابتدا باید سری به قرآن کریم بزنیم تا ببینیم خداوند متعال ظالمین را با چهواژه هایی و صفاتی به ما معرفی فرموده است.

یکی از واژه ها ( ملاء ) هست. صفات مرفهین بی درد در قران کریم بسیار قابل تامل و توجه میباشد.

1- درمقابل مردم اصرار دارند برای جنگ با دشمن ولی درموقع عمل همه اهل فرارند: (بقرة/246)

{أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا

أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ}آيا با ديده عبرت آن گروه از سران و اشراف بنى اسرائيل را پس از موسى نديدى كه به پيامبرشان گفتند: براى ما زمامدار و فرمانروايى برانگيز تا در راه خدا جنگ كنيم؟ گفت: آيا احتمال نمى دهيد، اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نكنيد [و سر به نافرمانى بزنيد؟] گفتند: ما را چه هدف و مرادى است كه در راه خدا جنگ نكنيم، در حالى كه از ميان خانه ها و فرزندانمان بيرون رانده شده ايم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندكى از آنان روى گرداندند و خدا به ستمكاران داناست

ص: 288

2- قیافه و تم روشن فکری به خود میگیرند و همه را جز خودشان گمراه و احمق میدانند : (أعراف/60) {قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ}اشراف و سران قومش گفتند: مسلماً ما تو را در گمراهى آشكار مى بينيم

3- خودشان در کفر و شرک و ناسپاسی غرقند ولی مومنین را سفیه و سبک مغز و نادان میدانند و معرفی میکنند: (أعراف/66) {قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبينَ} اشراف و سران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را در سبك مغزى و نادانى مى بينيم و تو را از دروغگويان مى پنداريم!!

4- دربین مومنین تشکیک و شبهه ایجاد میکند و درمورد انبیاء و اولیاء خدا هجوم فکری و انحرافی دارند : (أعراف/75){قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ} اشراف و سران قومش كه تكبّر و سركشى مى ورزيدند به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند: آيا شما يقين داريد كه صالح از سوى پروردگارش فرستاده شده؟ گفتند: به طور يقين ما به آيينى كه فرستاده شده مؤمنيم.

5- وقتی نتوانند از نظر علمی و استدلالی با انبیاء و دین مناظره کنند اتهام جادوگری میزنند تا ضعف علمی خودشان را پنهان ومخفی کنند:

ص: 289

(أعراف/109){قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَليمٌ} اشراف و سران قوم فرعون گفتند: قطعاً اين جادوگرى زبردست و داناست.

6- وقتی نتوانند مناظره ومحاجه کنندمومنین را تحدید میکنند به اخراج ازشهر (أعراف/88) {قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يا شُعَيْبُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ كُنَّا كارِهينَ }اشراف و سران قومش كه از پذيرفتن حق تكبّر ورزيدند، گفتند: اى شعيب! مسلماً تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده اند از شهرمان بيرون مى كنيم يا اينكه بى چون و چرا به آيين ما بازگرديد. گفت: آيا هر چند كه نفرت و كراهت [از آن آيين] داشته باشيم؟

7- تمام مومنین را زیانکار میدانند . (أعراف/90) {وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ}و اشراف و سران كافر قومش به مردم گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد، مسلماً شما هم از زيانكارانيد.

8- تا میتوانند به مومنین ظلم میکنند (أعراف/103) {ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدينَ}سپس بعد از پيامبران گذشته موسى را با آيات خود به سوى فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم ولى آنان به آن آيات ستم ورزيدند. پس با تأمل بنگر كه سرانجام مفسدين چگونه بود؟

ص: 290

9- قدرتهای حاکم را تشویق و تحریک میکنند تا مومنین را به زحمت و تبعید و قتل و دربدری بکشانند : (أعراف/127) {وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ }اشراف و سران قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را رها مى كنى تا در اين سرزمين فساد و تباهى كنند و تو و معبودهايت را واگذارند؟ گفت: به زودى پسرانشان را به صورتى وسيع و گسترده به قتل مى رسانيم و زنانشان را زنده مى گذاريم و ما بر آنان چيره و مُسلّطيم.

10- درمقابل منطق وحی تکبر میورزند و اهل عصیانند . (یونس/75){ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى وَ هارُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآياتِنا فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمينَ}آن گاه پس از آنان موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم، پس آنان تكبّر ورزيدند و آنان گروهى گنهكار بودند.

11- وقتی در مقابل وحی عاجزند اتهام سحر و جادوگری میزنند(شعراء/34) {قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَليمٌ} فرعون به سران و اشراف پيرامونش گفت: يقيناً اين جادوگرى بسيار ماهر و داناست !

ص: 291

12- بشدت از حکام و طاغوت های زمان میترسند تا مبادا به انان و فرزندان و اموالشان صدمه ای بخورد و سریعا به طاغوت های زمان اعلان همکاری میدهند (يونس/83) {فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ}پس در ابتداى كار كسى به موسى ايمان نياورد، مگر فرزندانى انگشت شمار از قومش آن هم با ترسى شديداز فرعون و اشراف و سران قوم

خودشان كه مبادا فرعونيان آنان را شكنجه و عذاب دهند و مسلماً فرعون در سرزمين مصر برترى خواه، و درگناه، معصيت و ستم از اسراف كاران بود.

13- اهل گرفتن رشوه و رانت خواری هستند و سریعا خودشان را به صاحبان نفوذ و قدرت نزدیک کرده تا بتوانند قدرتی بدست اورند : (يونس/88) {وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَياةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَليمَ}و موسى گفت: پروردگارا! فرعون و اشراف و سرانش را در زندگى دنيا زيور و زينت [بسيار] و اموال [فراوان] داده اى كه [نهايتاً مردم را] از راه تو گمراه كنند، پروردگارا! اموالشان را نابود كن و دل هايشان را سخت گردان كه ايمان نياورند تا آنكه عذاب دردناك را ببينند.

ص: 292

14- وقتی درمقابل وحی عاجز میبینند سریعا با تمسخر و توهین و اتهام به دروغگویی به جمع مومنان خودشان را برتر دانسته و انان را تخفیف میدهند : (هود/27){فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبينَ }اشراف و سران كافر قومش گفتند: ما تو را جز بشرى مانند خود نمى بينيم، و كسى را جز فرومايگان كه نسنجيده و بدون انديشه از تو پيروى كرده باشند مشاهده نمى كنيم، و براى شما هيچ برترى و فضيلتى بر خود نمى بينيم، بلكه شما را دروغگو مى پنداريم.

15- برکارها واعمال مومنین ایراد میگیرند و تمسخر میکنند و مردم را تحریک میکنند تا مومنین را مسخره کنند : (هود/38) {وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ}و [نوح] كشتى را مى ساخت و هرگاه گروهى از اشراف و سرانِ قومش بر او عبور مى كردند، او را به مسخره مى گرفتند. گفت: اگر شما ما را مسخره مى كنيد، مسلماً ما هم شما را به هنگام پديد آمدن توفان] همان گونه كه ما را مسخره مى كنيد، مسخره خواهيم كرد.

16- برای حفظ موقعیت سیاسی و اجتماعی خود تمام قامت با طاغوت های زمان همکاری میکنند وهمانند عبد ذلیل مطیع ظالمین زمانند تا مبادا موقعیتشان را از دست بدهندباوجودیکه بخوبی میدانند عاقبت این عملشان ختم بخیر نمیشود : (هود/97) {إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ

ص: 293

فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشيدٍ}به سوى فرعون و اشراف و سرانِ قومِ] او، ولى [آنان براى حفظ مقام و مال خود] از فرمان فرعون پيروى كردند،

در حالى كه فرمان فرعون راهنماى به سوى سعادت و خوشبختى نبود.

17- غالبا اطراف و همنشین فرعون های زمانند: (يوسف/43) {وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُوني في رُءْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ}و پادشاه مصر به بارگاه نشينانش گفت: پى در پى در خواب مى بينم كه هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مى خورند، و نيز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشك را مشاهده مى كنم شما اى بزرگان! اگر تعبير خواب مى دانيد درباره خوابم نظر دهيد.

18- خودشان نسبت به مردم ژن برترمیدانند : (مؤمنون/46) {إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالينَ}به سوى فرعون و سران و اشراف قومش، پس تكبّر ورزيدند و آنان قومى برترى جو بودند

19- اتهام میزنند که انبیاء و مومنین قصد دارند برما برتری کنند و مارا برده خودشان نمایند واگر راست میگویند باید فرشتگانی بادیگارد انان باشند تا ما بفهمیم اینان از ما برتر و بهترند: و تا بحال حتی از اباء و اجدادمان این سخنان را نشنیده ایم واین ها این حرفها را بهم بافته اند :

(مؤمنون/24) {فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا في آبائِنَا الْأَوَّلينَ}

ص: 294

20- وقتی با مخالفین نظراتشان میرسند سریعا تصمیم به قتل مومنین میگیرند . دست به کشتنشان بسیار راحت و اسان است : (قصص/20) {وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ}و مردى از دورترين [نقطه] شهر شتابان آمد [و] گفت: اى موسى! اشراف و سران فرعونى] درباره تو مشورت مى كنند كه تو را بكشند! بنابراين [از اين شهر] بيرون برو كه يقيناً من از خيرخواهان توام.

21- انبیاء راخدا اول برای حکام و اشرافیان فرستاده است (زخرف/46) {وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمينَ}و به راستى ما موسى را با نشانه هاى خود به سوى فرعون و سران و اشراف قومش فرستاديم، پس گفت: من فرستاده پروردگار جهانيانم

22- خدا برای اثبات حقانیت معجزه های گوناگون هم برای اشراف زاده ها فرستاده ولی زیر بار نمیروند(قصص/32) {اسْلُكْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ}دستت را در گريبانت ببر تا بدون هيچ عيبى سفيد و درخشان بيرون آيد، و براى از بين رفتن ترسى كه دچارش شده اى دو دستت را بر سينه بگذار، پس اين

ص: 295

دو معجزه از ناحيه پروردگار توست به سوى فرعون و اشراف و سران او كه همواره مردمى نافرمان هستند.

23-

منحرفان را تشویق و تحریک و متحد میکنند تا در برابر استدلال منطقی وحی و انبیاء ایستادگی کنند تا مبادا ریاستشان را از دست ندهند. (ص/6){وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ ءٌ يُرادُ}سران و اشرافشان روان شدند [و فرياد برداشتند] كه: برويد و بر پرستش معبودانتان ايستادگى كنيد كه [از دعوتش به سوى معبود يگانه] اين [رياست و آقايى بر ما مردم] اراده شده است.

جلسه بیست و ششم ( 19/02/1400)

اشاره

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

ص: 296

درجلسات قبل به فراز های اول دعای شریف کمیل اشاره کردیم و سر فصل های گناه و

آثار نکبت بار معصیت را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این دعا تعلیم داده اند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دادیم . درجلسات

قبل به سرنخ چهارم اشاراتی داشتیم که در توضیح آن نیاز به وقت بیشتری داریم آنچه از سرفصل های گناه تا بحال بیان کردیم :

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

واما سرفصل چهارم که هنوز بحث آن کامل نشده و انشاء الله امشب جمعبندی خواهیم کرد

4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا

نبي اکرم (ص ) مي فرمايد : عواملي که نمي گذارد دعا ها مستجاب شود عبارتند از :

1- جور و ظلم حکام و قضات : که بیش از 40 روایت در این باب تقدیم نمودیم

2- شهادت ناحق 3- کتمان شهادت به حق 3- مانع زکات و صدقات به محرومان 5- کمک کردن به ظالم .

ص: 297

و اما ششمین عامل عدم استجابت دعا قصی القلب بودن در برابر فقرا و محرومین است .

6- قصاوت ُ القلبِ عَلَي الفُقَراء.

مقايسه قلب مومن با قلب غير مومن و گنه كار از ديدگاه قران كريم

1- قلب مومن سالم است:(شعراء/89) { يَومَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون الّا مَنْ ا َتَي اللهُ بِقَلْبٍ سَليم.}

قلب غير مومن مريض :(بقره/10) { في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُم ُ اللهُ مَرَضَا.}

2- قلب مومن متقي و پرهيزكار است:(حجرات/3) { اولئكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِتَّقْويَ.}

قلب غير مومن معصيت كار است:(بقره/283) {وَ مَنْ يَكْتُمْها فَانَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ.}

3- قلب مومن با طهارت است:(احزاب/53) { ذالِكُمْ ا َطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُبِهِّنَ}

قلب غير مومن غير طاهر و پليد است:(انعام/125){ كَذالِكَ يَجْعَلُ اللهُ الِّرْجسَ عَلَي الذ ّينَ لا يُوْمِنُونَ} (مطففين/14) {كَلا ّ بَلْ رانَ عَليَ قُلُبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُون}

ص: 298

4- قلب مومن مهربان است:(حديد/27) {وَ جَعَلْنا في قُلُوبِ الّذينَ اتَّبَعُوهُ رَأفَة ً وَرَحْمَة} قلب غير مومن سخت است : (زمر/22) { فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلوُبُهُمْ مِنْ ذِكْرِالله}

5- قلب مومن آرام است:(رعد/28) { ا َلا بِذِكْرِالله ِتَطْمَئِّنُ الْقُلوُُب} قلب غيرمومن مضطرب است:(ال عمران/151) { سَنُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الُّرُعْبَ بِما ا َشْرَكُوا بِااللهِ.}

6- قلب مومن باز و فراخ است:(زمر/22) { ا َفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْاسْلامِ فَهُوَ عَلي نُورٍ مِنْ رَبِّه} قلب غيرمومن بسته است:(محمد/24) { ا َفَلا يَتَدَّبَروُنَ الْقُرْآنَ اَشِمْ عَلي قُلُوبٍ ا َقْفالُها}

7- قلب مومن متواضع است:(حج/54) { فَيُوْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ} قلب غيرمومن متكبراست:(غافر/35) { كَذالِكَ يَطْبَعُ اللهُ عَلي كُلِّ قَلْبِ مُتَّكَبِّرٍ جَبّار}

8- قلب مومن با الفت و اتحاد است:(ال عمران/103){ وَاذ ْكُرُوا نِعْمَة َ اللهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ ا َعْداءً فَالَّفَ بَينَ قُلُوبِكُمْ}

ص: 299

قلب غير مومن با تفرقه و اختلاف است:(حشر/14) { تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّي}

9- قلب مومن متذكر به خداست:(ق/37) { اِنَّ في ذالِكَ لَذِكْري لِمَنْ مانَ لَهُ قَلبٌ} قلب مومن غافل از خداست: (كهف/28) { وَلا تُطِعْ مَنْ ا َغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا}

10- قلب مومن بينا و بصير است:(اعراف/201) { اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَيْطانِ تَذَكَرُّوا فَاِذاهُمْ مُبْصِروُن} قلب مومن غير مومن نابينا و كور است تا

حقايق را ببيند:(حج/46) { وَلَكِنْ تَعْميَ الْقُلوبُ الَّتي فِي الصُدور}

مقام قلب

1- وحي بر قلب نازنين پيامبر نازل شد(شعراء/194/195) { نَزَلَ بِهِ الُّوحُ الْا َميِنُ عَلَي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِريِنَ}روح الامين قران كريم را بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشي.

(بقره/97) {قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنينَ} [آنان مى گويند: چون جبرئيل، وحى را براى تو مى آورد ما با او دشمنيم بنابراين به تو ايمان نمى آوريم] بگو: هر كه دشمن جيرئيل است [دشمن خداست] زيرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل كرده است، در حالى كه تصديق كننده كتاب هاى پيش از خود و هدايت وبشارت براى مؤمنان است.

ص: 300

2- شعور و قلب(حج/46){ ا َفَلَمْ يَسِيِِرُوا فِي الْا َرْض ِ فَتَكُونُ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعقِلُون َبِها} چرا در زمين سير نمي كنند تا قلبهايي داشته باشند كه با آنها تعقل كنند؟

3- ايمان و قلب(مجادله/22) {ا ُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْايمانَ وَ ا َيَّدَهُمْ بِروح ٍ مِنْه} خداوند در قلب اين مردم ايمان را ثبت كرده و با روحي از جانب خودش تائيدشان نموده است.

4- مهرباني و الفت و قلب(انفال/63){ هُوَ الَّذي ا َيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُوْمِنِین َ وَ ا َلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ} خداست كه با نصرت خودش و بوسيله مومنين تو را تأييد نمود ودر قلبهايشان الفت انداخت .

5- اطمينان و قلب (رعد/28){ ا َلا بِذ ْكْرِ الله تَطْمَئِنُ الْقُلُوب}

6- هدايت و قلب(تغابن/11) { وَمَنْ يُؤْمِنُ بِااللةِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ الله ُ بِكُلِّ شَي ءٍ عَليِم ٌ} هركس به خدا ايمان بياورد قلبش را هدايت مي كند و خدا به همه چيز آگاه است .

ص: 301

7- ازدياد ايمان و قلب: (فتح/4) { هُوَ الَّذي ا َنْزَلَ السَّكينَة َ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنينِ لِيَزْدادُوا ايمانا} خداست كه آرامش را در دل مومنين نازل كرد تا ايمانشان بيشتر شود

8- اطاعت از خداوند وگوشي شنوا به سبب قلبی پندگيرنده (ق/37) {اِِنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ } بى ترديد در سرگذشت پيشينيان مايه پند و عبرتى است براى كسى كه نيروى تعقّل دارد، يا با تأمل و دقت [به سرگذشت ها] گوش فرا مى دهد در حالى كه حاضر به شنيدن و فراگيرى شنيده هاى خود باشد.

9- عباد ت و قلب(كهف/28){وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً } با كسانى كه صبح و شام، پروردگارشان را مى خوانند در حالى كه همواره خشنودى او را مى طلبند، خود را پايدار و شكيبا دار، و در طلب زينت و زيور زندگى دنيا ديدگانت [از التفات] به آنان [به سوى ثروتمندان] برنگردد، و از كسى كه دلش را [به سبب كفر و طغيانش] از ياد خود غافل كرده ايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زياده روى است، اطاعت مكن.

9- نان يا چوب وقلب( تغيير رفتار بر اثر مظروفات قلبى است و هركس اب قلبش را مى خورد) (تغابن/11)

ص: 302

{ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ}هيچ مصيبتى جز به فرمان خدا نرسد. و هر كس به خدا ايمان بياورد، خدا قلبش را [به حقايق] راهنمايى مى كند و خدا به همه چيز داناست.

10- صداقت و قلب (بقره/204){وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ}و از مردم كسى است كه گفتارش در زندگى دنيا تو را خوش آيد، و [براى اينكه چنين وانمود كند كه زبانش با دلش يكى است] خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد مى گيرد، در حالى كه سرسخت ترين دشمنان است.

آثار تيرگي قلب

1- لجبازی و جدال(غافر/35) {الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}

كسانى كه در آيات خدا بى آنكه دليلى براى آنان آمده باشد، مجادله و ستيزه مى كنند [اين عمل زشتشان] نزد خدا و نزد اهل ايمان مايه دشمنى بزرگ است اين گونه خدا بر دل هر گردنكش زورگويى، مُهر [تيره بختى] مى نه كسانيكه اهل مجادله باشند خداوند بر قلبشان مهر باطل خواهد زد

2- مريضی قلب بدليل گناه و معصيت : ويروس نفهمی عدم تعقل و فهم به دليل مريضي قلبشان :

ص: 303

(اعراف/179){ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ ا َعْيُنٌ لا يُبْصِروُنَ بِها} آنهاي كه قلب هايي دارند كه با آنها نمي فهمنند و چشمهايي دارند كه با آنها نمي بينند .

3- مُهربر قلبهايشان مي زنيم به دليل مريضي قلبشان (توبه/78) { وَطَبَعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون }بر قلبهاي آنها مُهر باطل زده شده پس نمي فهمنند .

- عدم ايمان به دليل مريضي قلبشان

(نحل/22){ فَالَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مآآُنْكِرَةٌ وَهُمْ مَسْتَكْبِرُونَ} آنان كه جهان آخرت ايمان ندارند قلوبشان انكار مي كند و استكبار مي ورزند.

4- نفاق دارند چون قلبشان مريض است (توبه/64){يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ ا َنْ تَنَّزَلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِي قُلُوبِهِمْ} منافقون از اين مي ترسند كه از جانب خدا سوره اي نازل شود و از آنچه در قلب دارند خبر مي دهد .

5- غفلت مي ورزند چون مريض است قلوبشان (كهف/28) { وَلا تُطِعْ مَنْ ا َغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ} از كسي كه قلبش را از يادمان غافل نموده ايم و از هواي نفس پيروي مي كند اطاعت نكن .

6- تندخو و بداخلاق است چون قلوبشان مريض است (ال عمران/159){وَ لَوْ كُنْتَ فَظَّا ً غَليِظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}

ص: 304

اي رسول خدا اگر تند خو و بداخلاق بود و سخت دل بودي مردم از اطراف تو پراكنده مي شدند.

یکی از ابزار مهمی که شیطان بشدت ازآن بهره برداری میکند ترس از فقر و نا امیدی به آینده است لذا با کمک از این ترس فقیر شدن شک و شبهه ایجد میکند تا مبادا کسی دست به جیب شود و انفاق نماید تا روز بروز فقر جامعه اسلامی رابگیرد و امنیت در جامعه اسلامی تهدید شود و آسایش و آرامش در جامعه اسلامی رخت بربندد. لذا دین مبین اسلام هم سفارش به فقرا کرده که صبور یکنند و ناامید نشوند وهم به سرمایه داران سفارش موکد فرموده که انفاق کنند و دستگیری از فقراء را بالاترین عبادت معرفی فرموده است.

فقر و فقیر

شرح كوتاه :

نوع افراد جامعه از طبقه سوم و پائين تر و به فقر مادى دچارند و تعدادشان هم بسيار است .

اگر فقر ادامه داشته باشد، ومشکل فقر در جامعه حل نگردد شخص فقیرتوانى و امیدش را ازدست میدهد و چه بسا به كفر کشیده شده و دست به جرائم و گناهان آلوده شود.

ازیک طرف فقير بايد به خدا توكل كند و نا امید نگردد و سعی کند

ص: 305

حدالامکان قناعت نماید و با صبر و حلم در حفظ آبرو کوشا باشد كه پيامبر فرمود: بهترين اين امت فقراءهستند و زودتر از همه به بهشت مى روند؛ فقر فخر من است ؛ بهشت مشتاق فقيران است. فقرا پادشاهان اهل بهشت هستند.

از ری حاکمان جامعه باید فکر فقرا و محرومان و مستضعفان باشند و خدمت با آنان را در اولویت دولتت و حکومت قرار دهند وبا ایجاد اشتغال و رفاه و آسایش عدالت در جامعه را فراگیر و برای عموم فراهم نماید . بشدت از اختلاس و اهتکار و تورم و گرانی و بی رحمی و ظلم به مشتری و گرانفروشی و کم فروشی مبارزه کند و با جدیت کامل به جنگ خودخواهان و مرفهین بی درد رود تا با این اقدام روزنه امیدی برای فقرا بوجود اید .

(بقره/268) (الشيطان يعدكم الفقر} شيطان به شما وعده فقر و بى چيزى مى دهد. تا شمارا بترساند تا مبادا انفاق کنید

پيامبر (صلی الله علیه و آله){تحفة المومن فى الدنيا الفقر} ارمغان شخص مؤ من در دنيا بى چيزى اوست .

واما حکایات و داستان هایی در مورد فقر و فقیر

1 - پارساى فقير

سعدى گويد: شنيدم پارساى فقيرى از شدت فقر، در رنج دشوار بود، و پى در پى لباسش را پاره بر پاره مى دوخت و براى آرامش دل مى گفت : (به نان خشكى و لباس پشمينه پر وصله اى قناعت كنم ، بار سخت خود كشم و بار منت خلق نكشم .

ص: 306

شخصى به او گفت : چرا در اينجا نشسته اى؟ مگر نمى دانى كه در شهر راد مرد بزرگوار و بخشنده اى هست كه كمر همت براى خدمت به آزادگان بسته ، و جوياى خشنودى دردمندان است ، برخيز و نزد او برو و ماجراى وضع خود را براى او بيان كن ، كه اگر او از وضع تو آگاه شود، با كمال احترام و رعايت عزت تو، به تو نان و لباس نو خواهد داد و تو را خرسند خواهد كرد!

پارساى فقير گفت : خاموش باش ! كه در پستى ، مردن به ، كه حاجت نزد كسى بردن پاره بر پاره دوختن و پيوسته در گوشه صبر و تحمل ماندن ، بهتر از آن است كه بخاطر خواستن لباس ، براى بزرگان نامه نوشتن . براستى كه بهشت رفتن به شفاعت همسايه ، با شكنجه آتش دوزخ يكسان است

2 - فقر و باز نشستگى

پيرمردى نابينا به حضور اميرمومنان عليه السلام آمد و در خواست كمك نمود. حضرت على (علیه السلام) ازا حاضران مجلس پرسيد: اين كيست از چه قرار است ؟ گفتند: يا اميرالمؤ منين اين مرد نصرانى است ؛ و چنان وانمود كردند كه نبايد چيزى به او داده شود.

حضرت فرمود: عجب ! تا وقتى كه توانائى كار داشت از وى كار كشيديد و اكنون كه سالمند و ناتوان گرديده ، وى را به حال خود گذارده ايد. گذشته اين مرد حاكى از آنست كه در ايام

ص: 307

توانائى كار كرده و خدمت نموده است . آنگاه دستور فرمود: از محل بيت المال به او انفاق گردد و مقررى پرداخت شود.

3 - آثار كمك به فقير عبدالله بن مبارك در سالى اراده رفتن به مكه داشت . روزى از كوچه اى عبور مى نمود، ناگهان زنى را ديد كه مرغى مرده و گنديده از زمين برگرفت و در زير چادر خود پنهان نمود!

عبدالله گفت : اى زن اين مرغ را چرا برداشتى ؟ زن گفت : نيازمندى و احتياج مرا وادار كرد تا اين كار را كنم ! عبدالله چون اين بشنيد، زن را به منزل خود برد و پانصد دينار را كه تهيه كرده بود به سفر حج برود به آن زن فقير داد.

آن سال به حج نرفت . هنگاميكه حاجى ها برگشتند، او به استقبال آنها رفت . آنان مى گفتند: ما ترا در سفر حج در عرفات و منى و جاهاى ديگر ديده ايم .

عبدالله نزد امام(علیه السلام)شرفياب شد و ماجراى خود را نقل كرد، امام عليه السلام فرمود: آرى خداوند بشكل تو ملكى را آفريد كه زيارت خانه خدا كند .

4 - همسايه سيد جواد

فقيه كامل سيد جواد عاملى نويسنده كتاب مفتاح الكرامه مى گويد: شبى مشغول شام خوردن بودم كه درب خانه زده شد. درب را باز كردم ديدم

ص: 308

خادم علامه سيد بحرالعلوم است و گفت : سيد بحرالعلوم شام در نزدش است و منتظر شماست .با خادم به منزل سيد بحرالعلوم رفتم ، همينكه خدمتش رسيدم ، فرمود: از خداوند نمى ترسى كه مراقبت ندارى ؟! عرض كردم : استاد مگر چه شده است ؟ فرمود: مردى از برادران هم مذهب تو براى خانواده اش از فقر خرماى زاهدى آنهم نسيه مى گيرد، و هفت روز بر آنان گذشته و جز خرما طعم هيچ چيز ديگرى را نچشيده اند! امروز نزد بقال رفت چيزى بگيرد او را جواب كرده و خجالت كشيد و الان خود (محمد نجم عاملى ) و خانواده اش بدون شام شب را مى گذرانند. تو غذاى سير مى خورى با اينكه همسايه مستحق است !

عرض كردم : من هيچ اطلاعى از وضع او نداشتم ! فرمود: اگر آگاهى داشتى و كمك نمى كردى يهودى بلكه كافر بودى ؛ ناراحتيم براى اين است كه چرا از حال برادران دينى ات تفحص نمى كنى ؟ اكنون اين ظرفهاى غذا را خادمم بر مى دارد؛ با او برو در خانه آن مرد و بگو ميل داشتم امشب با هم غذا بخوريم ، و كيسه پول (120 ريال ) را در زير حصير او بگذار و ظرفها را برمگردان .

سيد جواد گفت : من با خادم بمنزلش رفتيم و دستور استاد را انجام داديم ، همسايه گفت : اين غذا را اعراب نمى توانند درست كنند، بگو متعلق به چه كسى است و با اصرار گفتم : از سيد بحرالعلوم است .

سوگند ياد كرد و گفت : جز خدا تا كنون كسى از حال من آگاهى نداشت ، حتى همسايگان نزديك چه رسد بكسانيكه دورند و اين پيش آمد را از

ص: 309

سيد بسيار عجيب شمرد

5 - ترك فقيرى هم مشكل است

در زمان ملك حسين كرت (كورت ) مولانا ارشدى بود كه به فقر و گدايى مشهور بود لكن صداى خوبى داشت و مردم را متاءثر مى كرد. وقتى ملك حسين خواست كه پيام آورى به شيراز نزد شاه شجاع بفرستند تا مدعاى او را خاطرنشان كند گفتند: در بيان ، مولانا ارشد فقير و گدا خوب است . ملك حسين او را خواست و گفت : تو را براى كار مهمى مى فرستم فقط يك عيب دارى كه دست فقر دراز مى نمائى ؛ اگر عهد كنى آبروريزى نكنى تو را به شيراز مى فرستم ! او را بيست هزار دينار داد و عهد گرفتند مبادا در شيراز دست گدائى بگشايد.

اسباب سفر او را آماده و بيست و پنج هزار دينار به او دادند. او به شيراز رفت و به مدعا جواب يافت . چون خواست برگردد، شاه شجاع و اركان دولت از او خواستند با صدايش پند و آوازى از او بشنوند. قرار شد بعد از نماز جمعه در مسجد جامع ، صدا به وعظ بگشايد؛ همه اركان دولت و مردم هم جمع بودند. چون صدا بلند كرد و همه را جذب كرد، صفت گدائى قوه طمعش را به حركت درآورد، نزد همگان گفت : مرا سوگند دادند از فقر و گدائى چيزى نگويم . از وقتى به شهر شما آمدم خبرى نشد! آيا شما سوگند نخورده ايد كه مرا چيزى ندهيد؟ مردم در عين گريه ، خندان شدند و آنقدر به او پول دادند تا راضى شد .

(نور/32) {وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ}مردان و زنان

ص: 310

بى همسرتان و غلامان و كنيزان شايسته خود را همسر دهيد اگر تهيدست اند، خدا آنان را از فضل خود بى نياز مى كند و خدا بسيار عطا كننده و داناست.

حق صدقه و فقير

( بقره/264) {يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاس} اى اهل ايمان! صدقه هايتان را با منت و آزار باطل نكنيد، مانند كسى كه مالش را به ريا به مردم انفاق مى كند

(نساء/37){الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً }كسانى كه [از انفاق اموالشان در راه خدا] بخل مى ورزند، و مردم را به بخل فرمان مى دهند، و آنچه را خدا از فضل خود به آنان داده پنهان مى كنند، [كافرند] و ما براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده ايم

فقير شناسى فقير كيست واز كجا بايد تشخيص بدهيم؟ (بقره/273)

{لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ} صدقاتْ حقِّ نيازمندانى است كه در راه خدا [به سبب جنگ يا طلب دانش يا بيمارى يا عوامل ديگر] در مضيقه و تنگنا افتاده اند [و براى فراهم كردن هزينه زندگى] نمى توانند در زمين سفر كنند فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسايى وعفّتى كه دارند توانگر و بى نياز مى پندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان

ص: 311

مى شناسى. آنان از مردم به اصرار چيزى نمى خواهند. و شما اى اهل ايمان! آنچه از مال [با ارزش و بى عيب] انفاق كنيد، يقيناً خدا به آن داناست.

جلسه بیست و هفتم ( 20/02/1400)

اشاره

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

درجلسات قبل به فراز های اول دعای شریف کمیل اشاره کردیم و سر فصل های گناه و آثار نکبت بار معصیت را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این دعا تعلیم داده اند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دادیم . درجلسات قبل به سرنخ چهارم اشاراتی داشتیم که در توضیح آن نیاز به وقت بیشتری داریم

آنچه از سرفصل های گناه تا بحال بیان کردیم :

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

ص: 312

4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا

واما پنجمین سر فصل آثار نکبت بار گناهان در زندگی فردی و اجتماعی ما

5- اللهم اغفر لي الذنوب التي تُنزِ ل ُ البَلاء }

پيامبر اکرم (ص فرمودند : چند گناه است که بلا را نازل مي کند عبارتند از :

1- شرک بخدا . (زمر/15){فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْليهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ}پس شما هم آنچه را مى خواهيد، به جاى او بپرستيد. بگو: بى ترديد زيانكاران واقعى كسانى هستند كه روز قيامت سرمايه وجودشان و كسانشان را به تباهى داده باشند آگاه باشيد! كه آن همان زيان آشكار است.

(شرك)

(لقمان/13) (لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم ) :هرگز بخدا شرك نياور كه شرك بسيار ظلم بزرگى است .

امام باقر (علیه السلام) { المعاصى التى يرتكبون فهى شرك طاعة اءطاعوا فيها الشيطان }

گناهانى كه افراد مرتكب مى شوند آن شرك در طاعت است كه اطاعت از شيطان مى باشد.

ص: 313

شرح كوتاه :

يكى از رذايل نفسانى شرك ورزيدن است كه بوسيله اسباب و عللى از قبيل جهل و فقر و شك و مانند اينها شخص معتقد به چيزهائى مى شود كه قابليت خدائى ندارند و يا غير خدا را مؤ ثر بالا صالة مى داند، و يا در پرستش غير خدا را مى خواند، و يا نيتى را بهمراه عمل عبادى شريك قرار مى دهد. آن چه مشرك مى پندارد و متوسل مى شود گناه است و ادامه فكر شرك منجر به حبط اعمال و نفاق مى گردد كه خسران دنيوى و اخروى را مى خرد، و به حيله شيطانى ، آتش روز بروز زيادتر مى گردد.

1 - على بن حسكه

سهل بن زياد آدمى گويد: بعضى از دوستان ما به امام عسگرى نامه نوشتند كه : على بن حسكه مدعى است از دوستان و مريدان شماست و معتقدتر مى باشد كه شما خدائيد، و او باب سوى شما و پيامبر است ، و عقيده دارد كه نماز و زكات و حج و روزه معرفت شماست و هر كس بر اين عقيده باشد مؤ من كامل است و بقيه اعمال نماز و روزه از او ساقط مى گردد؟!

امام در جواب نامه نوشتند، على بن حسكه دروغ مى گويد، لعنت خدا بر او باد، من او را جزء دوستانم نمى شناسم ، بخدا سوگند محمد (صلی الله علیه و آله) و پيامبران قبل از او به يكتاپرستى و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت مبعوث شدند. محمد (صلی الله علیه و آله) كسى رابه سوى خداى يكتا بدون شريك دعوت نكرد ما همه جانشينان رسول خدا و بندگان خدائيم و براى او

ص: 314

شريك قائل نيستيم ،... اگر يكى از آنان را ديديد (بخاطر حرفهاى شرك ) با سنگ مغزش را متلاشى سازيد.

على بن حسكه از غلات و عقايد انحرافى داشته و شاگردانى همانند قاسم شعرانى و يقطينى و ابن بابا و محمد بن موسى شريفى را پرورش داده بود كه امام با اين جمله كه (از اينان بيزارى مى جويم و خدا آنها را لعنت كند، اين عقيده شرك آلود را تخطئه كردند.

2 - مشرك مؤ من شد

شبيه بن عثمان يكى از مشركان بوده برادر و پدرش در جنگ احد به دست مسلمانان كشته شدند، او در كمين رسول خدا صلى الله عليه و آله بود در يك فرصت مناسب ، آن حضرت را بكشد و انتقام خون برادر و پدرش را از آن حضرت بگيرد.

سالها گذشت تا ماجراى جنگ حنين در سال هشتم هجرت به پيش آمد، در آن بحران (شبيه ) با خود گفت : اكنون فرصت خوبى است ، خود را آماده ساخت و به پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله رسانيد تا توطئه خود را اجرا سازد.

خداوند پيامبر (صلی الله علیه و آله) را از سوء قصد شيبه آگاه كرد. پيامبر بى درنگ به عقب برگشت و مشتى بر سينه شيبه زد و فرمود: (پناه مى برم به خدا از شر تو اى شيبه ) شيبه مى گويد لرزه بر اندامم افتاد، ناگهان چهره پيامبر را ديدم ، همان دم احساس كردم او محبوبترين افراد در نزدم است ، و حتى او را از گوش

ص: 315

و چشمم عزيزتر مى دانم . همان دم با گواهى دادن به يكتايى خدا و رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله) مسلمان شدم و گفتم : گواهى مى دهم

كه خداوند تو را از نيت مخفى من آگاه ساخت .

پيامبر دست بر سينه ام نهاد و فرمود: (خدايا شيطان را از او دور گردان )... پس از خاتمه جنگ پيامبر به من فرمود: (آنچه خداى برايت خواسته بهتر از آن بود كه مى خواستى )

3 - شرك خفى

ابو سعيد خدرى گويد: ما عده اى بوديم كه در زمان و شرايط سخت و دشوارى طبق نوبت تنظيم شده از رسول خدا، حراست مى كرديم . بعد از مدتى كه گذشت ، يك گروه از نگهبانان عادت كرده بودند كه در گوشى و آهسته با يكديگر نجوى كنند و سخن بگويند و منهم ميان آنها بودم . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) يكشب بر ما وارد شد، وقتيكه مشاهده كرد بعضى در گوشى صحبت مى كنند، فرمود: اين نجوى (در گوشى سخن گفتن ) چيست ؟ آيا شما از آن نهى نشده ايد؟ (هرگاه سخن به راز و نجوى گوئيد هرگز به مطالب بد و دشمنى و مخالفت رسول (صلی الله علیه و آله) نگوئيد) گفتيم : در پيشگاه خدا و رسولش توبه كرديم ، ما درباره دجال صحبت مى نموديم . فرمود: مى خواهيد شما را از كسى كه در نزد من خطرش بيشتر از دجال است به شما معرفى نمايم ؟

ص: 316

آنگاه فرمود: شرك خفى يعنى انسانى عهده دار كارهاى ناشايسته و گناه ديگران گردد، خطرش از دجال بيشتر است

4 - هم كفر هم شرك

بعد از بدرک واصل شدن هشام بن عبدالملك خليفه اموى لهنه الله علیه . ملعون دیگری به نام وليد بن يزيدلعنه الله علیه در سنه 125 بر خلافت استوار شد. او از كسانى بود كه پيامبر خبر داده بود: (در اين امت به خلافت مى رسد كه بدتر از فرعون در قومش باشد).او دائما مست بود و مى گفت : چه كسى گفته نبوت براى خاندان هاشمى است اصلا نه ولى و نه كتابى از طرف خدا بوده ، به خدا بگوئيد مرا از شراب خوردن منع مى كنى .

يكشب مؤ ذن اذان صبح گفت ، وليد برخواست در حاليكه با جاريه خود مست بودند، با او مجامعت كرد و قسم ياد كرد كه كنيز با مردم نماز بگذارد، لذا لباس خود را به وى پوشاند و با جنابت وى را به مسجد فرستاد و بامامت ايستاد و مردم را اقتدا كردند.

و روزى وليد تفاءل به قرآن زد اين آيه آمد (فتح نصيب رسولان ، و هر ستمگر و جبار نصيبش هلاكت و حرامان است )قرآن را بر هم گذاشت و با تير قرآن را نشانه خود كرد و آنقدر تير زد كه قرآن پاره پاره شد و گفت : اى قرآن مرا تهديد به جبار عنيد مى كنى ، روز قيامت شد بگو اى خدا وليد مرا پاره پاره كرد، نتيجه كفر و شركش چنان شد كه يك سال بيشتر

ص: 317

حكومت نكرد و او را به بدترين وجهى كشتند و سرش را بر قصر آويختند و تن ناپاكش را در خارج شهر دفن كردند

5 - مناظره با مشركان

حضرت ابراهيم خليل(علیه السلام) براى تفهيم خداپرستى از يك طرف با بت پرستان كه مجسمه هائى داشتند، و از طرف ديگر با قائلين به الوهيت ستارگان و ماه و خورشيد، كه براى خدا شريك قائل بودند، درگير بود. چنان كه در بابل و حران هجرتگاه دوم ابراهيم معابد و هياكلى به نام ستارگان ساخته بودند كه آنها را پرستش مى كردند.

در مناظره و محاجه با ستاره پرستان چنين آمده است (چون پرده تاريك شب افق را فرو گرفت يكى از ستارگان را - ستاره زهره - بديد فرمود: اين است پروردگار من .!

وقتى ستاره غروب كرد ابراهيم به جستجو پرداخت او را نيافت ، به آنان فرمود: من خدايانى را كه غروب مى كنند دوست ندارم .چون ماه بيرون آمد و طلوع كرد، فرمود: ينست پروردگار من ؛ چون غروب و افول كرد فرمود: اگر پروردگارم مرا هدايت نكند مسلما از گمراهان خواهم بود. چون خورشيد طلوع كرد فرمود: اين است پروردگارم ؛ چون غروب كرد در بيزارى از كار مشركان و كافران فرمود: من روى دل و پرستش را به كسى متوجه مى دارم كه آسمانها و زمين را آفريده ، و از مشركان نيستم ... آيا درباره خداى يكتائى كه مرا به راه راست هدايت كرده با من محاجه مى كنيد و از آنچه با او شريك مى پنداريد بيم ندارم

ص: 318

2- کشتن انسان (قتلُ النَفسَ التي حَرَّم َ الله ُ تعالي ) حرمت انسان و تکریم انسان را میتوان بخوبی از ایات الهی فهمید. انسانی که اشرف مخلوقات است باید حرمت خویش را بداند و برای خود و دیگران حرمت قائل باشد .

(مائدة/32){مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً}هركس انسانى را جز براى حق، قصاص يا بدون آنكه فسادى در زمين كرده باشد،بكشد،چنان است كه همه انسان ها را كشته، و هر كس انسانى را از مرگ برهاند و زنده بدارد، گويى همه انسان ها را زنده داشته است .

(نساء/92) {وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً} هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را بكشد، مگر آنكه اين عمل از روى خطا و اشتباه اتفاق افتد. و كسى كه مؤمنى را از روى خطا و اشتباه بكشد، بايد يك برده مؤمن آزاد كند، و خون بهايى به وارثان مقتول پرداخت نمايد؛ مگر آنكه آنان خون بها را ببخشند. و اگر مقتول از گروهى باشد كه دشمن شمايند و خود او مؤمن است، فقط آزاد كردن يك برده مؤمن بر عهده قاتل است. و اگر مقتول مؤمن، از گروهى باشد كه ميان شما و آنان پيمانى برقرار است، بايد خون بهايش را به وارثان او پرداخت كند، و نيز يك برده مؤمن آزاد

ص: 319

نمايد. و كسى كه برده نيافت، بايد دو ماه پياپى روزه بگيرد. [اين حكم] به سبب [پذيرش] توبه [قاتل] از سوى خداست؛ و خدا همواره دانا و حكيم است.

(إسراء/33) {وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً}و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده و به جانش حرمت نهاده] جز به حق نكشيد، و هر كس مظلوم و به ناحق كشته شود، براى وارثش تسلّطى بر قاتل جهت خونخواهى، ديه و عفو قرار داده ايم، پس وارث مقتول نبايد در كشتن زياده روى كند؛ زيرا او [با قوانين صحيح و درستى چون ديه و قصاص مورد حمايت قرار گرفته است

(تكوير/9) {بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ}

(بقرة/72) {وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ}و ياد كنيد هنگامى كه كسى را كشتيد و درباره قاتل او به نزاع و ستيز برخاستيد؛ و خدا آشكار كننده چيزى است كه پنهان مى داشتيد.

(مائدة/30) {فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ}نفس طغيان گرش كشتن برادرش را در نظرش سهل و آسان جلوه داد، پس او را كشت و از زيانكاران شد

(أنعام/137) {وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثيرٍ مِنَ الْمُشْرِكينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ}مانند اين سهم بندى بى اساس كه هواى نفسشان در نظرشان آراست بتان، كشتن فرزندانشان را در نظرشان آراستند تا سرگردان و هلاكشان سازند و دينشان را بر آنان مُشتبه [و آميخته به بدعت ها و خرافات كنند؛ اگر خدا مى خواست اجباراً آن كار را نمى كردند ولى اجبار

ص: 320

به عمل و ترك آن مشمول خواست خدا نيست؛ پس آنان را با آنچه دروغ مى سازند واگذارمیکند

3- زنان پاکدامن را تهمت زدن .

(نور/23){إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ}بى ترديد كسانى كه زنان عفيفه پاكدامن باايمان را [كه از شدت ايمان از بى عفتى و گناه بى خبرند] متهم به زنا كنند، در دنيا و آخرت لعنت مى شوند، و براى آنان عذابى برزگ است.

مطلب اول :

شادى انقدر براى زن مفيد است كه چه بسا نشاط ميتواند زن نازا را مادر كند:

(هود/71){وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ }پس همسرش در حالى كه ايستاده بود [از شنيدن گفتگوى فرشتگان با ابراهيم] خنديد. پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به يعقوب مژده دادیم.

مطلب دوم:

زنان اگر پاكدامن نباشند نقشه هاى شوم و فتنه انگيز خواهند كشيد

(يوسف/51){قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقينَ}[پادشاه به زنان] گفت: داستان شما هنگامى

ص: 321

كه يوسف را به كام جويى دعوت كرديد چيست؟ [زنان] گفتند: پاك و منزّه است خدا! ما هيچ بدى در او سراغ نداريم. همسر عزيز گفت: اكنون حق [پس از پنهان ماندنش] به خوبى آشكار شد، من [بودم كه] از او درخواست كام جويى كردم، يقيناً يوسف از راستگويان است

مطلب سوم :

زن اگر در مسير الهى گام بر ندارد ولو همسر پيامبر(صلی الله علیه و آله) باشد عذاب خواهد ديد:

(حجر/60){إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرينَ}مگر همسرش را كه [به سبب روى گردانى اش از حق] مقدّر كرده ايم از بازماندگان در شهر و نابودشوندگان باشد.

مطلب چهارم :

زنان اگر مومنه باشند فرزندان خود را نذر مساجدکرده تادرخدمت مومنین باشند: (ال عمران/35){ إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ} [ياد كنيد] هنگامى كه همسر عمران گفت: پروردگارا! براى تو نذر كردم كه آنچه را در شكم خود دارم [براى خدمت خانه تو از ولايت و سرپرستى من] آزاد باشد، بنابراين از من بپذير يقيناً تو شنوا و دانايى

مطلب پنجم :

در انتخاب همسر معادله اگر رعایت نشود انسان اسیب مي بينيد.: (نور/26){ الْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ }

ص: 322

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

خداوند متعال به سوي زني كه از شوهرش سپاسگذاري نمي كند در حاليكه به او وابسته است ؛ نظر رحمت نمي افكند.

پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

از بدبختي مرد آن است كه زني داشته باشد كه از ديدنش ناراحت شود و از زبانش ازار ببيند و در غياب شوهرش امين بر شوهرش نباشد .

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

بهترين شما كسي است كه بيش از ديگران با همسر و فرزندانش به نيكي و خوبي رفتار كند و من بهترين شما نسبت به اهل و عيالم هستم .

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

كسيكه اخلاقش بهتر است ايمانش كامل تر است و نيكوكارترين شما كسي است كه نسبت به همسر و اهلش نيكوكارتر و مهربانترباشد

امیرالمومنین ع فرمودند : بهترین خصلتهای زنان ؛ بدترین خصلتهای مردان است

1- غرور : زیرا زن هرگاه مغرور باشد هرگز خودش را در اختیار نامحرم نمی کذارد

2- بخل : هرگاه بخیل باشد مال خود و شوهرش را نگه می دارد

ص: 323

3- ترسویی : هرگاه ترسوباشد از هرچیزی که مایع بدنامی باشد وحشت می کند .

4- زنا:(إسراء/32){وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً}نزديك زنا نشويدكاربسيارزشتی است

(نور/2) {الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ}

(نور/3){الزَّاني لايَنْكِحُ إِلاَّ زانِيَةً أَوْمُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لايَنْكِحُها إِلاَّزانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ}

(فرقان/68) {وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً}

(ممتحنة/12) {يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصينَكَ في مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ}

ص: 324

جلسه بیست و هشتم ( 21/02/1400)

اشاره

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

درجلسات قبل به فراز های اول دعای شریف کمیل اشاره کردیم و سر فصل های گناه و آثار نکبت بار معصیت را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این دعا تعلیم داده اند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دادیم . درجلسات قبل به سرنخ چهارم اشاراتی داشتیم که در توضیح آن نیاز به وقت بیشتری داریم

آنچه از سرفصل های گناه تا بحال بیان کردیم :

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2-{الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا

5- اللهم اغفر لي الذنوب التي تُنزِ ل ُ البَلاء }

گناهانی که بلا را نازل میکند و در جلسه قبل توضیح داده شد

1- شرک بخدا 2- کشتن انسان 3- زنان

پاکدامن را تهمت زدن . 4- زنا

واما پنجمین عامل برای نزول بلا خوردن مال یتیم است

5- خوردن مال یتیم ظالمانه

ص: 325

(ا َکلُ مال ِ اليَتيم ِ ظُلما ً ).(نساء/10){إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً}بى ترديد كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، فقط در شكم خود آتش مى خورند، و به زودى در آتش فروزان در آيند.

(يتيم)

(ضحى/9) (فاما اليتيم فلا تقهر) هرگز يتيم را ميازار قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) {من كفل يتيما و كفل نفقته كنت انا و هو فى الجنة }

هر كس يتيمى را كفالت كند و نفقه اش را بدهد من و او با هم در بهشت هستيم .

شرح كوتاه :

طفلى كه محروم از پدر و مادر است احتياج مبرم به لطف و محبت بندگان خدا دارد. دست به سر كشيدن يتيم ، اطعام دادن ، خوشحال نمودن به وسايلى ، لباس پوشاندن و دهها امثال اينها از اسبابى است كه مومنين مى توانند نسبت به يتيمان داشته باشند. (در بهشت جايگاهى است به نام (خانه خوشحالى ) كه داخل آن نمى شود مگر كسى كه ايتام مؤ منين را خوشحال كرده باشد، از آن طرف در جهنم جايگاهى است كه از پشت (دبر) افراد آتش بيرون مى آيد آنها كسانى هستند كه در دنيا اموال ايتام را به ظلم غصب كردند و خوردند).

1- بصرى يتيم نواز

در اطراف بصره مردى فوت شد، چون بسيار آلوده بود كسى براى تشييع جنازه او حاضر نگشت . زنش چند نفر را پول داد تا آمدند جنازه را بردند

ص: 326

به قبرستان تا بدون نماز دفن كنند.

در آن جا زاهدى مشهور كه به صدق و صفا مشهور بود، آمد بر جنازه او نماز خواند و بعد جنازه را دفن كردند.

اين خبر به مردم شهر رسيد، مردم دسته دسته نزد زاهد آمدند و از نماز بر جنازه گناهكار سؤ ال كردند!

زاهد گفت : من در خواب ديدم كه به من گفتند: برو فلان محل جنازه اى مى آيد كه فقط يك زن همراه اوست بر او نماز بخوان . از زن او پرسيدم شوهرت چه عملى داشت كه خداوند به تو ترحم كرد؟ گفت : شرب خمر مى نمود اين بدى او بود. فرمود: كار خويش چه بود؟ زن گفت : هر وقت از مستى بهوش مى آمد گريه مى كرد و مى گفت : خدايا كدام گوشه جهنم مرا جاى خواهى داد؛ و صبح كه مى شد لباس خود را عوض مى كرد و غسل مى كرد و وضو مى گرفت و نماز مى خواند.ديگر عمل خوبش ، هيچگاه خانه او خالى از دو يا سه يتيم نبود، آنقدر كه به يتيمان مهربانى و شفقت مى كرد، به اطفال خود نمى كرد.

2- اسفنديار

چون رستم بن زال با اسفنديار مبارزه كرد با آن شجاعتى كه رستم داشت مغلوب اسفنديار شد.

چندين حمله ميان ايشان واقع شد و در هر حمله جراحتى به رستم از اسفنديار وارد مى شد؛ چون اسفنديار روئين تن (قوى و پرزور) بود حملات رستم بر او كارگر نمى شد آخر رستم با پدرش درباره اسفنديار

ص: 327

مشورت كرد، زال گفت : بايد تيرى كه دو سر داشته باشد آماده كنى و چشمهاى اسفنديار را نشانه كنى تا نابينا گردد. رستم به فرموده پدر اين چنين كرد و چشمهاى اسفنديار را نابينا نمود و بر او ظفر يافت . علتش را اين چنين گفته اند كه : اسفنديار در جوانى شاخه درختى در دست داشت و به آن شاخه بر سر و صورت طفل يتيمى زد و او را نابينا كرد. پس آن يتيم شاخه را به زمين نشانيد، در زمان جنگ رستم با اسفنديار، رستم از چوب همان شاخه گرفت و تيرى دو سر تراشيد به چشمان اسفنديار زد و او را كور كرد.

3- توجه به يتيم نوازى

پسر بچه اى نزد پيامبر آمد و گفت : اى پيامبر خدا پدرم از دنيا رفته و خواهر و مادر هم دارم ، آنچه خداوند به شما عنايت فرموده به ما كمك كن .پيامبر به بلال فرمود: برو به خانه ما گردش كن هر چه غذا پيدا كردى بياور. بلال به حجره هايى كه مربوط به پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود آمد و پس از جستجو 21 خرما پيدا كرد و به خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آورد. پيامبر به آن پسر فرمود: هفت عدد آن مال خودت ، هفت عدد مال خواهرت و هفت عدد مال مادرت باشد.

در اين هنگام يكى از اصحاب بنام معاذ دست نوازش بر سر آن يتيم كشيد و گفت : خداوند تو را از يتيمى بيرون آورد و جانشين پدرت سازد!

پيامبر به معاذ فرمود: محبت تو نسبت به اين يتيم را ديدم ، بدان كه هر كس يتيمى را سرپرستى كند و دست نوازش به سر او بكشد، خداوند به

ص: 328

هر موئى كه زير دست او مى گذرد، پاداش شايسته اى به او مى دهد و گناهى از گناهان او را محو مى سازد و مقام او را بالا مى برد.

4- سفارش به عمه ها

طبق نقل بعد از حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) هجده پسر و نوزده دختر باقى ماندند عده اى از فرزندان ذكور كم سن و سال بودند و دختران بخاطر آنكه هم كفو نداشتند بعد از پدر شوهر نكردند و عده اى هم كم سن بودند و لذا يتيم شدند و لاجرم احتياج به كمك وافر داشتند، در نامه اى كه امام رضا عليه السلام (از ايران ) براى فرزندش امام جواد (علیه السلام) نگاشته بودند اين چنين آمده است :

اى ابا جعفر (كنيه امام جواد) به من رسيده است كه هر گاه سوار مى شوى براى بيرون رفتن از منزل ، غلامان ترا از درب كوچك بيرون مى برند و اين از بخل است كه مبادا از جانب تو كسى بهره مند شود. به آن حقى كه من بر تو دارم ، بيرون رفتن و بازگشتن تو بايد از درب بزرگ باشد. هرگاه مى خواهى بيرون بروى طلا و نقره همراه بردار، پس هر كه از تو چيزى خواست عطا نما؛ و اگر عموهايت از تو چيزى خواستند با آنها نيكوئى نما و كمتر از پنجاه دينار به آنها عطاء مكن ، و به عمه هاى خود نيز كمتر از بيست و پنج دينار مده ، همانا من اراده دارم كه باين بخشش خداوند تو را بلند گرداند، انفاق كن و از تنگدستى مترس

ص: 329

5- يتيمان شهيد

در سال هشتم هجرى در جنگ موته جناب جعفر طيار برادر امير المؤ منين به شهادت رسيد، عبدالله فرزند جعفر گويد: وقتى پيامبر بخانه ما آمد و خبر شهادت پدرم را به مادرم (اسماء بنت عميس ) داد فراموش نمى كنم كه پيامبر چگونه بر سر من و برادرم دست نوازش و مهربانى مى كشيد در حاليكه اشگ از چشمان مباركش جارى بود، بحدى گريه مى كرد كه محاسن شريفش تر شد و مى فرمود: خدايا جعفر به بهترين ثواب اقدام كرد، خاندانش را رعايت كن به بهترين نوع كه خاندانها را رعايت مى كنى ...

پيامبر برخاست دست مرا گرفت و مرا نوازش مى كرد تا وارد مسجد شد، بمنبر تشريف برد، مرا در يك پله پائين تو قرار داد، در حاليكه آثار حزن و اندوه از سر و صورت حضرتش نمايان بود.

سپس بخانه شريف برد، مرا هم با خود بخانه برد؛ دستور داد برايم غذاى مخصوصى تهيه كردند و دنبال برادرم فرستادند، من و برادرم غذاى پاكيزه اى خورديم . سپس به كنيز خود سلمى دستور داد مقدارى جو آرد كند، سپس سلمى خمير كرد و با روغن زيتون و فلفل غذا درست كرد و ما از آن مى خورديم . سه روز مداوم كه مادرم مشغول عزادارى بود در خانه پيغمبر بوديم . به خانه هر يك از زنهايش مى رفت ما را هم همراه خود مى برد و پس از سه روز بخانه خود برگشتيم .

ص: 330

6- فرار از جنگ و جهاد .

(توبه/88){لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند با اموال و جان هايشان جهاد كردند، اينانند كه همه خيرات دنيا و آخرت براى آنان است و اينانند كه رستگارند.

وجوب جهاد درراه خدا و شرائط آن

1- نباید والدین و خانواده واموال و تجارت شمارا از جهاد در راه خدا باز دارد(توبه/24)

{قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ}بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان و اموالى كه فراهم آورده ايد و تجارتى كه از بى رونقى و كسادى اش مى ترسيد و خانه هايى كه به آنها دل خوش كرده ايد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانيد تا خدا فرمان عذابش را بياورد و خدا گروه فاسقان را هدايت

ص: 331

نمى كند.

2- مبادا با دشمن خدا واعتقادات خود مخفیانه دوستی ومراوده داشته باشید: (ممتحنه/1 )

{يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً في سَبيلي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ} اى اهل ايمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگيريد، شما با آنان اظهار دوستى مى كنيد، در حالى كه آنان به طور يقين به آنچه از حق براى شما آمده كافرند، و پيامبر و شما را به خاطر ايمانتان به خدا كه پروردگار شماست [از وطن] بيرون مى كنند، [پس آنان را دوستان خود مگيريد] اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنوديم بيرون آمده ايد [چرا] مخفيانه به آنان پيام مى دهيد كه دوستشان داريد؟ در حالى كه من به آنچه پنهان مى داشتيد و آنچه آشكار كرديد داناترم، و هر كس از شما با دشمنان من رابطه دوستى برقرار كند، مسلماً از راه راست منحرف شده است.

3- با تمسک به ایات قرآن کریم با آنان جهاد ومحاجه کنید:

(فرقان/52) {فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً }پس كافران را [كه انتظار دارند از ابلاغ وحى باز ايستى] فرمان مبر و به وسيله اين [قرآن] با آنان جهاد [ى فرهنگى و تبليغى كن.

4- کسی که کور( مشکل اعتقادی داردو شبهات بر او رخنه کرده) ولنگ ( علم و تقوی ندارد) و مریض(از نظرعلمی ناتوان است) است جهاد براو

ص: 332

واجب نیست: (فتح/17) { لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً }بر نابينا و لنگ و بيمار اگر در جنگ شركت نكنند] گناهى نيست. و كسى كه از خدا و پيامبرش اطاعت كند، او را در بهشت هايى درآورد كه از زير درختان [آن] نهرها جارى است، و هر كس روى بگرداند او را به عذابى دردناك عذاب مى كند.

5- برکسی که مستضعف ( فکری وعلمی ) و مریض (دچارشبهات و خرافات شده ) وکسی که ابزارجهاد(بیان ؛ شیوه استدلال؛صبر؛ سیاست)ندارد جهاد براو واجب نیست: (توبه/ 91) {لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنينَ مِنْ سَبيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ }بر ناتوانان و بيماران و آنان كه چيزى براى هزينه كردن [در راه جهاد] نمى يابند، گناهى نيست [كه در جهاد شركت نكنند در صورتى كه [در پشت جبهه با اعمال و گفتارشان براى خدا و پيامبرش خيرخواهى كنند و از اين طريق به حمايت رزمندگان برخيزند آرى، بر نيكوكاران

[معذور] هيچ مؤاخذه و سرزنشى نيست، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

7- سرقت و دزدي .

(مائدة/38){وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ

ص: 333

اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ}

و دست مرد و زن دزد را به كيفر كار زشتى كه مرتكب شده اند به عنوان مجازاتى از سوى خدا قطع كنيد؛ و خدا تواناى شكست ناپذير است

امام صادق (علیه السلام) : {إ ذا سَرَقَ السَّارِقِ قَطَعَت يَدَهُ وَ غَرَمَ مَا اَخَذَ}

هرگاه سارقى دزدى كرد انگشتان دستش را قطع و آنچه از اموال برده غرامتش را از او بايد گرفت .

شرح كوتاه :

آنكس كه مهريه زن را نمى دهد و قرض مى گيرد و ادا نمى كند و از دادن زكات واجب جلوگيرى مى كند و غيره از مصاديق سرقت است ولكن تداعى از دزدى به سرقت اموال و متاع مردم مخفيانه و با حيله گرفتن است كه مورد نظر است .اگر امنيت نباشد مردم خواب راحت نمى روند و از ترس دزد، خانواده ها هم در وحشت هستند. اسلام براى امن بودن ، حكم بريدن انگشتان سارق را دستور داده است ، حتى اگر بچه باشد بايد بنحوى تعزير شود تا عود به اين عمل بد ننمايد. اجراء نكردن اين حكم قرآنى سبب شده كه در جوامع اسلامى سارقين كم نباشند.

1- امام و اقرار دزد

مردى نزد امام على (علیه السلام) آمد و اقرار به دزدى كرد، حضرت فرمود: از قرآن چيزى مى توانى قرائت بنمائى ؟ عرض كرد: بلى ، سوره بقره را مى دانم . فرمود: تو را به جهت سوره بقره بخشيدم . اشعث بن قيس گفت : آيا حدى از حدود خدا را معطل مى گذارى ؟ فرمود: تو چه مى فهمى ؟ هر آينه براى امام است كه هرگاه كسى خودش اقرار به دزدى بكند، او را

ص: 334

بخواهد حد بزند يا عفو نمايد؛ ولى هرگاه دو نفر شهادت دادند تعطيل حدود روا نيست

2 - شتر اعرابى

شيخ طاووس الحرمين گويد: وقتى در مكه معظمه در مسجدالحرام ايستاده بودم ، اعرابى را ديدم كه بر شتر نشسته مى آيد وقتى به درب مسجد رسيد، از شتر فرود آمد و شتر را خوابانيد و هر دو زانويش را بست و آنگاه سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت :بار خدايا اين شتر و باربر او را به تو سپردم ، بعد داخل مسجدالحرام شد. طواف كرد و نماز خواند و سپس از مسجد بيرون آمد و شتر را نديد. رو به سوى آسمان بلند كرد و گفت : الهى در شرع مقدس آمده كه مال را از آن كس طلب مى كنند كه به او امانت سپرده باشد، اكنون من شتر را به تو سپردم ، تو به من بازرسان . چون اين بگفت ، ديدم كه از پشت كوه ابوقبيس كسى مى آيد و مهار شترى به دست چپ و دست راستش بريده و در گردنش آويخته است . نزديك اعرابى آمد و گفت : اى جوان شتر خود را بگير. اعرابى گفت : تو كيستى و چطور به اين حالت گرفتار شدى ؟ گفت : من مردى درمانده بودم و به خاطر احتياج شتر را به سرقت بردم ، ناگاه در پشت كوه ابوقبيس رفتم و سوارى را ديدم مى آيد، بانگى بر من زد و گفت :

ص: 335

دستت را جلو بيار دست را جلو بردم با شمشيرى دستم را بريد و بر گردنم آويخت و گفت : اين شتر را زود به صاحبش برسان

3 - بهلول و دزد :

بهلول آنچه از مخارجش زياد مى آمد در گوشه خرابه اى پنهان مى كرد. وقتى مقدارى پولهايش به سيصد درهم رسيده بود، روزى ديگر كه درهم اضافه داشت به اطراف همان خرابه رفت تا پول را ضميمه آن پنهان كند، مرد كاسبى كه در همسايگى خرابه بود از جريان آگاه شد.همينكه بهلول كار خود را كرد و از خرابه دور شد، آن مرد پولهاى زير خاك را بيرون آورد.وقتى بهلول براى سركشى به جايگاه پول رفت ، اثرى از آن نديد؛ فهميد كار همان همسايه كاسب است .بهلول نزد كاسب آمد و گفت : مى خواهم به شما زحمتى بدهم و آن اينكه پولهايم در مكانهاى متفرق است يكى يكى را نام برد تا مجموع سه هزار درهم رسيد، بعد گفت : جائى كه سيصد و ده درهم است محفوظتر است مى خواهم بقيه را در آنجا بگذارم و خداحافظى كرد و رفت . كاسب فكر كرد سيصد و ده درهم را ببرد در محل خود بگذارد تابقيه را در آنجا گذاشت مقدارش زياد مى شود بعد آن را به سرقت ببرد.بهلول بعد از چند روز آمد داخل خرابه و سيصد و ده درهم را در همانجا يافت و در جايگاه آن مدفوع نمود و خاك رويش ريخت .كاسب در كمين زود آمد خاكها را كنار بزد تا همه پولها را ببرد، دستش به نجاست آلوده گرديد و از حيله بهلول آگاهى يافت .بهلول پس از چند روز ديگر نزد او آمد و گفت : مى خواهم چند رقم از پولهايم را جمع بزنى هشتاد درهم به اضافه

ص: 336

پنجاه درهم بعلاوه صد درهم مجموع را با بوى گنديكه از دستهايت استشمام مى كنى چقدر مى شود؟! اين را گفت و پا به فرار گذاشت ، كاسب دنبالش دويد تا او را بگيرد ولى نتوانست

4- حکایت دزدان زبردست:

چند نفر دزد ، در محلي نشسته بودند 0 اتفاقا مرد صرافي با كيسه ي پولي كه در دست داشت ، از پيش آنها مي گذشت 0 يكي از دزدان به رفقاي خود گفت : چه ميدهيد اگر من همين كيسه را بدزدم؟ آنها گفتند: به بينيم چگونه مي دزدي؟ دزد از جا برخواست و بدنبال صراف راه افتاد ، تا داخل منزلش شد و خود را درگوشه اي پنهان نمود 0 صراف كيسه را روي عباي خود گذاشت و خادمه را صدا زد كه آفتابه بياورد، و خود به مستراح رفت ، فورا دزد كيسه را برداشت و بنزد رفقاي خود برگشت و به آنها كيسه را نشان داد و جريان را نقل نمود رفقايش گفتند: خيلي كار بدي كردي يك زن ضعيفي را بيچاره نمودي. دزد گفت : اكنون چه ميخواهيد؟ گفتند: اگر هنر داري برو و خادمه را خلاص كن و كيسه را بياور0 دزد گفت : اين كار را هم خواهم كرد مجددا برخاست و به پشت درب خانه آمد ، ديد فرياد خادمه بلند است كه من از كيسه خبر ندارم به بينيد شايد بيرون فراموش كرده ايد و از اين قبيل سخنان كه ناگهان دزد در را كوبيد صراف شخصا آمد به بيند كيست ؟

ص: 337

دزد بر او سلام كرد و گفت : من شاگرد همسايه ي دكان شما هستم اربابم گفت برو و به حاجي بگو شما حواستان پرت بود كيسه ي پولتان را روي سكوي دكان ما گذاشتيد و فراموش كرديد بردارد اگر ما هم نمي فهميديم كيسه را مي دزديدند. آنگاه دزد كيسه را به صراف ارائه داد و گفت : مگر اين كيسه ي شما نيست ؟ صراف كيسه را گرفت و گفت بلي كيسه من همين است خيلي متشكر به اربابت سلام برسان . دزد گفت : خواهش ميكنم كيسه را مرحمت كنيد نگهدارم و شما يك رسيدي بمن بدهيد تا به اربابم نشان دهم مرد صراف ، كيسه را به دزد تسليم كرد ، و بداخل خانه رفت تا رسيد بنويسد. دزد هم از موقعيت استفاده نموده ، كيسه را برداشت و با عجله ي تمام بنزدرفقاي خود برگشت و پس از نشان دادن كيسه ، جريان را براي آنها نقل نمود.

5- معتصم و دزد در زمان معتضد دهمين خليفه عباسى ، ده كيسه زر كه هر يك حاوى ده هزاردينار بود از خزانه براى مصرف لشكريان به خانه حسابدار سپاه برده ، و به او تحويل داده شد شب دزدى نقب حسابدار رفت و كيسه ها را به سرقت برد.روز رئيس نگهبانان به نام (مونس عجلى ) را احضار كرد و گفت : اگر آنرا پيدا نكنى آنوقت كارت به خليفه مربوط مى شود. او تمام دزدان سابق و پير و توبه كنندگان از سرقت را جمع و اين مسئله را عنوان كرد، و آنان را تهديد سخت نمود.تمام ماءمورين و دزدان سابق همت گماشتند مرد لاغرى را تحويل رئيس نگهبانان دادند او از مرد سئوال كرد و انكار نمود. ديد با زبان نرم اقرار نمى كند، با جايزه و تشويق

ص: 338

او را مورد تفقد قرار دادند فايده اى نداشت ، آخر الامر او را شكنجه دادند بطورى كه جاى سالمى در بدنش نماند، ولى اقرار به دزدى نكرد. معتضد از جريان با خبر شد و دزد را خواست و از او بازجوئى كرد، باز اقرار نكرد. دستور داد تا پزشكان او را مداوا كنند تا از ضرب و جراحت نميرد، و پزشكان او را مداوا كردند.

بار دوم خليفه او را خواست ، و او بخاطر سلامتى يافتن دوباره خليفه را دعا كرد، و منكر سرقت شد.

بار سوم خليفه او را وعده وعيد داد و برايش حقوقى تعيين كرد و از اموال مسروقه هم گفت : قسمتى را به تو مى بخشم ، او منكر سرقت شد.

بار چهارم قرآن را آوردند و او را قسم دادند كه اعتراف كند، او به قرآن قسم خورد كه بى گناه است .

بار پنجم خليفه گفت : دست روى سر خليفه بگذار و بگو به جان خليفه من دزدى نكرده ام ، او همچنين كارى كرد و گفت : به جان خليفه من ندزديم .

بار ششم خليفه سى نفر سياهان قوى هيكل را گماشت به نوبت كنار متهم باشند به نوبت بخوابند و نگذارند چشم دزد به خواب رود و اگر خواست بخوابد او را بزنند تا چند روز او را همين شكل نگه داشتند تا اينكه خليفه دستور داد او را به نزدش بياورند.از او بازجويى كرد او انكار دزدى را كرد و قسم خورد نمى داند.

بار هفتم خليفه گفت : او بى گناه است او را عفو كنيد و از او حلاليت

ص: 339

بجوئيد و بعد دستور داد غذا و شربت خنك فراوان به او بدهند؛ وقتى كاملا سير شد خوشخوابى از پر قو برايش بگذارند تا چندين روز كه نخوابيده بود بخوابد.

وقتى دراز كشيد لحظه اى خوابيد، با حالت خواب آلودگى او را بيدار و نزد خليفه آوردند و براى بار هشتم گفت : تعريف كن چگونه نقب زدى و اموال كجا بردى؟ متهم كه از پرى شكم و خواب آلودگى گرفتار شده بود بى اختيار بيهوشانه گفت : اموال را به حمام مقابل خانه حسابدار زير خارهايى كه حمام را با آن روشن مى كنند پنهان كردم و روى آن را با خاك پوشاندم .خليفه دستور داد او را به رختخوابش ببرند تا بخوابد، و دستور داد تا آنجا را كه دزد گفته اموال را بگيرند و بياورند. بعد دستور داد او را از خواب بيدار كنند و براى بار نهم از او از اموال مسروقه سئوال كرد و انكار كرد. خليفه اموال مسروقه را نزد او گذاشت و به اقرار قبلى اش باز انكار كرد، دستور داد دست و پاى او را محكم بستند و پيوسته باد كن در مقعدش فرو كردند و در آن دميدند گوش و دماغ و دهان او را با پنبه بستند كه باد در تمام بدنش فرود رود و بدنش باد كند و ورم نمايد.

حالتش بقدرى عجيب شده بود كه نزديك بود حدقه چشمش از چشم بيرون بيايد. بعد خليفه گفت : رگ بالاى ابروى او را بشكافند تا باد همراه خون از آن بيرون بيرون بيايد، تا باد خالى شد. (او به هلاكت رسيد.

ص: 340

جلسه بیست و نهم ( 22/02/1400)

اشاره

انشاء الله تحت توجهات وعنایات حضرت بقیه الله الاعظم بهرمند باشیم بلند صلوات .

ص: 341

درجلسات قبل به فراز های دعای شریف کمیل اشاره کردیم و سر فصل های گناه و آثار نکبت بار معصیت را که مولا امیرالمومنین علی (علیه السلام) در این دعا تعلیم داده اند را با دقت بررسی کرده و با روایات و آیات قرآن کریم تطبیق دادیم . درجلسات قبل به سرنخ پنجم اشاراتی داشته و مفصلا با ایات و روایات و حکایات و داستان ها توضیح و شرح دادیم

آنچه از سرفصل های گناه تا بحال بیان کردیم :

1- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحتِکُ العِصَم}

2- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم}

3- {الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَّیِرُالنِّقَم}

4- الَّلهُمَ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَا

5- اللهم اغفر لي الذنوب التي تُنزِ ل ُ البَلاء }

واما ششمین سرنخ گناه و آثارنکبت بار آن:

6- {اللهم اغفر لي الذنوب التي تقطع الرجاء}

گناهانی که امید انسان را قطع میکند عبارتند از :

1- يأس ِ من روح ِ الله .(زمر/53) { قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ}بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه] بر خود تجاوز كار بوده ايد! از رحمت خدا نوميد نشويد، يقيناً خدا همه گناهان را مى آمرزد زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است

ص: 342

2- اعتمادش به خدا کم شود .(حجرات/15){إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }مؤمنان فقط كسانى اند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده اند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آورده اند] شك ننموده و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد كرده اند اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستى اند.

3- اعتماد بغير خدا پيدا کند ( الثِّقَة ُ بغيرِ الله ) (يوسف/87) {يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ}اى پسرانم! برويد آن گاه از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت خدا مأيوس نباشيد زيرا جز مردم كافر از رحمت خدا مأيوس نمى شوند.

4- وعده هاي خداوند را تکذيب کند . (روم/6) {وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}خدا اين وعده را داده است؛ و خدا از وعده اش تخلف نمى كند، ولى بيشتر مردم معرفت و شناخت نسبت به وفاى قطعى خدا در مورد وعده اش ندارند

اثار گناه و راههای محو و از بین بردن ان

1- کیفر بدیها در دنیا اول به گنهکار می رسد و در قیامت معذب به

ص: 343

عذاب الهی میگردد : (نحل/34){فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن}َ

پس كيفربدى هايى كه انجام دادند به آنان رسيد، و عذابى كه همواره مسخره مى كردند، بر آنان نازل شد.

2- زشتی های گناه راخواهند دید

(زمر/48){وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ}است :منین هی د شدبدلیل ظلم و ستم و گناهانی که مرتکب شدهب الهی میگردد : زشتى هاى آنچه را كه مرتكب شده اند براى آنان پديدار مى گردد، و آنچه از عذاب هايى كه مسخره مى كردند، آنان را احاطه خواهد كرد.

1- حضرت یونس(علیه السلام)عصبانی شد در هدایت کردن مردم وخداوند اورا در شکم ماهی و اسارت دردریا گرفتا رو سپس تطهیر نمود

2- حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) با مشت خود به مرد قبطیه چندسال دچار غربت و دربدری و خوردن سبزی های در بیابان ها شد .

3- حضرت یوسف که امیدوار به برادرانش شد که چه کسی جرات میکند پسری را اذیت نماید که دارای 10 برادر میباشد . خداوند اورا به همین برادران توسط حسدشان گرفتار نمود

4- حضرت یعقوب نبی(علیه السلام) که فقیری را به خاطر شلوغی جلسشه مهمانی در منزلش غافل شده واوراساعتی درب منزلش معطل نمود . خداوند نیزاورا 40 سال معطل یوسف ش کرد.

5- حضرت یعقوب یوسف را به دست فرزندانش سپرد لذا انان یوسف را فروختند و بدروغ گفتند اکله الذئب.

ص: 344

3- خار وذلیل و مفتضح خواهد شدبدلیل ظلم به ایات الهی و ستم به مومنین و گناهانی که مرتکب شده است (زمر/54) { فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزينَ} پس عذاب هاى آنچه را مرتكب شدند به آنان رسيد، و كسانى از اين [مردم مكه] كه [به آيات ما] ستم ورزيدند، به زودى عذاب هاى آنچه را كه مرتكب شدند به آنان خواهد رسيد و آنان عاجزكننده ما نيستند [تا بتوانند از دسترس قدرت ما بيرون روند.

1- رابطه گناه و فساد !

(روم/41) { ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}

در خشكى و دريا به سبب اعمال زشتى كه مردم به دست خود مرتكب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا [خدا كيفر] برخى از آنچه را انجام داده اند به آنان بچشاند، باشد كه [از گناه و طغيان] برگردند

به اين ترتيب فساد در آيه مورد بحث، اعم از مفاسد اجتماعى و بلاها و سلب بركات است.

ص: 345

نكته قابل توجه ديگر: از آيه فوق ضمنا استفاده مى شود كه يكى از فلسفه هاى آفات و بلاها،تاثير تربيتى آنهاروى انسانها است،آنهابايدواكنش اعمال خودرا ببينندتاازخواب غفلت بيدارشوندوبه سوى پاكى وتقوى باز گردند.

همانطوريکه غذای فاسد بر بدن انسان تاثير می گذارد گناه نيز برزندگی آدمی اثر خواهد گذاشت به طور مثال :

1- دروغ : سلب اعتماد مى كند.

2- خيانت در امانت: روابط اجتماعى را بر هم مى زند.

3- ظلم : هميشه منشا ظلم ديگرى است.

4- سوء استفاده از آزادى: به ديكتاتورى مى انجامد

5- ديكتاتورى: به انفجار.

6- ترك حقوق محرومان: كينه و عداوت مى آفريند،

7- تراكم كينه ها و عداوتها : اساس جامعه را متزلزل مى سازد.

8- قطع رحم :عمر را كوتاه ميکند

9- خوردن مال حرام:. قلب را تاريك ميکند

10- شيوع زنا: سبب فناى انسانهاشده و روزى را كم مى كند

11- امام صادق ع فرمودند: آنها كه بوسيله گناه از دنيا مى روند بيش از كسانى هستند كه به مرگ طبيعى مى ميرند

نظير همين معنى به تعبير ديگرى در قرآن مجيد آمده است آنجا كه مى فرمايد:

(اعراف/96){وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ} اگر آنها كه در شهرها و آباديها زندگى مى كنند ايمان بياورند و تقوى پيشه كنند، بركات

ص: 346

آسمانها و زمين را به روى آنها مى گشائيم، ولى آيات ما را تكذيب كردند، ما نيز آنها را به مجازات اعمالشان گرفتيم !

پيامبر (صلی الله علیه و آله) اکرم فرمودند : (سفينة البحار ماده زنى).

زنا شش عقوبت دارد: سه عقوبت در دنيا، و سه عقوبت در آخرت،

و اما سه عقوبتش در دنيا1- نورانيت را از انسان سلب مى كند2- مرگ زودرس مى آورد3- روزى را قطع مى نمايد،

و اما سه عقوبت آن در آخرت 1- باعث سختگيرى در حساب 2- خشم پروردگار 3- خلود در آتش است

2- چرا گناه، زنگار دل است؟! (روم/59){ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ} خدا اين گونه بر دل هاى كسانى كه معرفت و دانش ندارند مُهرتيره بختى مى نهد.

(غافر/35) {الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}كسانى كه در آيات خدا بى آنكه دليلى براى آنان آمده باشد، مجادله و ستيزه مى كنند اين عمل زشتشان نزد خدا و نزد اهل ايمان مايه دشمنى بزرگ است اين گونه خدا بر دل هر گردنكش زورگويى، مُهر [تيره بختى] مى نهد

و در جاى ديگر درباره گروهى از گنهكاران لجوج و عنود مى فرمايد: (بقرة/ 7) {خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ}

ص: 347

خدا [به كيفر كفرشان] بر دل ها و گوش هايشان مُهرِ [تيره بختى] نهاده، و بر چشم هايشان پرده اى [از تاريكى است كه فروغ هدايت را نمى بينند]، و براى آنان عذابى بزرگ است

(حج/46) {أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور}آيا در زمين گردش نكرده اند تا براى آنان دل هايى [بيدار و بينا] پيدا شود كه با آن بينديشند يا گوش هايى كه با آن [اندرزها را] بشنوند؟ حقيقت اين است كه ديده ها كور نيست بلكه دل هايى كه در سينه هاست، كور است

اعمال زشت چگونه محو می گردد

1- کمک به تهیدستان و صدقه بدون منت و ریا : (بقره/271 ){إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ

يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ}اگرصدقه ها را آشكار كنيد،كارى نيكوست، و اگرآنها را پنهان داريد و به تهيدستان دهيدبراى شما بهتراست وخدا به اين سبب بخشى از گناهانتان را محو مى كندوخدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است

2- دوری از گناهان کبیره ؛ گناهان صغیره رامحو میکند: (نساء/31) {إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَماتُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً}اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مى شويد دورى كنيد، گناهان كوچكتان را از شما محو مى كنيم، و شما را به جايگاهى ارزشمند و نيكو وارد مى كنيم

3- اقامه نماز دادن زکات ؛ایمان به انبیاء وعزیزداشتن انان و قرض

ص: 348

الحسنه دادن گناهان را محو می نماید: (مائده/12 ){وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ}و خدا به آنان فرمود: يقيناً من با شمايم، اگر نماز را برپا داريد، و زكات بپردازيد، و به پيامبرانم ايمان آوريد،وآنان را تقويت ويارى كنيد وبه خدا وامى نيكودهيدمسلماً گناهانتان را محو مى كنم،وشما رادر بهشت هايى كه از زيرِدرختانِ آن نهرها جارى است درمى آورم پس هركه ازشما بعدازاين كافرشوديقيناً راه راست را گم كرده است

4- تقوی ودقت در امور زندگی بصیرت و بینایی می اورد و گناهان را محو می نماید:

(انفال/29){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ }اى اهل ايمان! اگر [در همه امورتان] از خدا پروا كنيد، براى شما [بينايى و بصيرتى ويژه] براى تشخيص حق از باطل قرار مى دهد، و گناهانتان را محو مى كند، و شما را مى آمرزد و خدا داراى فضل بزرگ است.

5- ایمان به قران و مکتب اسلام و پرهیزکاری (مائده/65){وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ }اگر اهل كتاب به آيين اسلام ايمان مى آوردند و پرهيزكارى مى كردند، يقيناً گناهانشان را محو مى كرديم، و آنان را در

ص: 349

بهشت هاى پر نعمت در مى آورديم 6- توبه نصوح و واقعی که شمارا از بازگشت به گناه باز دارد

(تحریم/8){يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ }اى مؤمنان! به پيشگاه خدا توبه كنيد، توبه اى كه شما را [از بازگشت به گناه] بازدارد اميد است پروردگارتان گناهانتان را از شما محو كند و شما را به بهشت هايى كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است درآورد، در آن روزى كه خدا پيامبر و كسانى كه با او ايمان آورده اند، خوار نمى كند، نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان شتابان حركت مى كند، مى گويند: پروردگارا! نور ما را براى ما كامل كن و ما را بيامرز كه تو بر هر كارى توانايى.

7- هجرت برای خدا بجهت حفظ ایمان و جهاددراه خدا (ال عمران/195){فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في سَبيلي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ } پس كسانى كه [براى خدا] هجرت كردند، و از خانه هايشان رانده شدند، و در راه من آزار ديدند، و جنگيدند و كشته شدند، قطعاً بدى هايشان را محو خواهم كرد و آنان را به بهشت هايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، وارد مى كنم [كه] پاداشى است از سوى خدا و خداست كه پاداش نيكو نزد اوست.

ص: 350

8- ایمان و توبه از گذشته و عمل صالح گناهان را محو میکند: (فرقان/70){إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً } مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى هايشان را به خوبى ها تبديل مى كند و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

9- عمل به احکام دین و رعایت اوامر الهی (طلاق/5){ذلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً }آن احكام خداست كه آنها را به سوى شما نازل كرده است و هر كس از خدا پروا كند، گناهانش را از او محو مى كند و پاداش او را بزرگ مى دارد.

10- ایمان به ولایت مولی و عمل صالح و پسندیده (عنكبوت/7 ) {وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ} و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، گناهانشان را قطعاً از آنان مى پوشانيم و بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى داده اند، پاداششان مى دهيم

11- ایمان و کارشایسته و اعتقادبه معجزه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و قرائت قران کریم : (محمد/2){وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ} و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند و به آنچه بر محمّد نازل شده كه از سوى پروردگارشان حق است گرويدند، خدا گناهانشان را از آنان محو

ص: 351

كرد و حالشان را اصلاح نمود.

(نوح/10) {فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً- يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً - وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً} پس به آنها گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است* تا باران هاى پربركت آسمان را پى درپى بر شما بفرستد* و خداى متعال شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد كند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد

انشالله خداوند به همه توفیق عنایت فرماید تا به تمام انچه از آیات و روایات گفتیم و شنیدیم جامه عمل بپوشانیم و اهل عمل باشیم امیداست خداوند هب همه ما توفیق سلامتی دین و جسم و عافیت کامل به همه ما عنایت کند اگر ماه مبارک رمضان سال اینده 1401 زنده بودیم که موضوع استغفار 70 بندی از امیرالمومنین (علیه السلام) را شروع خواهیم کرد و تقدیمتان خواهیم نمود امسال فقط فرصت شد تا مقدمه این بحث را در خدمتتان باشیم.

عید فطر برهمه شما مبارک ومیمون باشد . التماس دعا

1400/03/23

ص: 352

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109