پیامبراعظم صلی الله علیه و آله

مشخصات کتاب

سرشناسه : محدثی، جواد، 1331 -

عنوان و نام پدیدآور : پیامبراعظم صلی الله علیه و آله/ جواد محدثی.

مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1387.

مشخصات ظاهری : 184 ص.

فروست : درسهایی از نهج البلاغه؛ 9.

شابک : 8000 ریال : 978-964-9710-59-4 ؛ 5600 ریال (چاپ دوم) ؛ 13000 ریال (چاپ ششم)

یادداشت : چاپ دوم: 1385.

یادداشت : چاپ چهارم.

یادداشت : چاپ ششم: 1391.

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- دیدگاه درباره محمد (ص)، پیامبر اسلام

موضوع : محمد (ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه -- نقد و تفسیر

شناسه افزوده : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه. شرح

شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره : BP38/09 /م35 م3 1387

رده بندی دیویی : 297/9515

شماره کتابشناسی ملی : 1751687

آماده چاپ نهایی.

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

جواد محدّثی

ص: 4

فهرست مطالب

سخن ناشر··· 9

سرآغاز··· 14

سرشت پاک··· 22

کودکی پیامبر صلی الله علیه و آله··· 30

اوضاع جهان در آستانه بعثت··· 35

1 . جهل و بی سوادی··· 37

2 . فرسودگیِ نشانه های دین و هدایت··· 38

3 . تفرقه و تشتّت··· 39

4 . حیرت و جاهلیّت··· 40

ص: 5

5 . غفلت و ظلمت··· 42

6 . زندگی فلاکت بار··· 45

7 . افق های تاریک و بی امید··· 47

8 . سلطه و حاکمیت شیطان··· 49

فلسفه بعثت نبوی··· 54

اسوه کمال و الگوی اخلاق··· 67

اوصاف برجسته··· 80

سیره اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله··· 96

روش تربیتی··· 114

کارنامه درخشان··· 129

پیامبر و علی علیهماالسلام··· 150

در سوگ خاتم رسولان··· 159

ص: 6

عطر حبیب··· 169

گذری بر سیره اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله··· 169

سخن آخر··· 180

ص: 7

ص: 8

سخن ناشر

نهج البلاغه را بی تردید می توان به دریایی پر گوهر تشبیه کرد که هر چه بیشتر در آن غوّاصی شود، درس ها و حکمت های زندگی ساز و پربهای بیشتری به دست می آید. بی جهت نیست که دانشمندان بسیاری در طول چهارده قرن، در پی درس آموزی از مکتب علوی و کسب معرفت از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام بوده اند و در شرح سخنان پر ارج او کتاب ها نوشته اند.

ص: 9

سخنان حضرت علی علیه السلام، هم در زمینه مباحث نظری و عقلی بسیار ارزنده و راهنماست، هم در قلمرو مسائل عینی و زندگی انسانی و موضوعات کاربردی و عملی کارگشاست و این ابعاد متنوّع کلام آن حضرت، نشأت گرفته از روح بلند و شخصیّت بی نظیر و چند بُعدی آن پیشوای بزرگ است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره وی فرمود:

«اَ نَا مَدینَةُ العِلْم و علیٌّ بابُها»(1).

ص: 10


1- - المستدرک علی الصحیحین 3/137.

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی * خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم علیّم در است * درست این سخن قول پیغمبر است(1)

و چنان که خود امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«علَّمنی رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ألفَ بابٍ کلُّ بابٍ فَتَح ألفَ بابٍ»(2).

رسول خدا - که درود خداوند بر او و خاندانش باد - به من هزار باب [علم]

ص: 11


1- - شاهنامه فردوسی، بر اساس چاپ مسکو، به کوشش دکتر سعید حمیدیان 1/18 و 19.
2- - بصائر الدرجات 323.

آموخت، که هر باب آن هزار باب گشود.

بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، به عنوان گامی هر چند کوچک در راستای تکلیف بزرگِ «شناساندن کلام و شخصیت علی علیه السلام»، تصمیم بر عرضه درس هایی زندگی ساز از معارف همیشه زنده و الهام بخش نهج البلاغه گرفته است، با این باور که کلام نورانی امیر سخن حضرت علی علیه السلام، در حدّ بالایی الگوی رفتاری، معاشرتی و معیشتی هر مسلمان، به ویژه نسل جوان است. از این رو عرضه و انتشار

ص: 12

این سلسله درس ها با قلمی روان و خلاصه، می تواند چراغ راه و فروغ زندگی باشد.

از حجج اسلام آقایان محمّد جواد نظافت و جواد محدّثی که در «پژوهش» و «نگارش» این سلسله درس ها همّت گماشته اند، صمیمانه تقدیر می شود. باشد که این گام و اِقدام، زمینه هر چه بیشتر آشنا شدن نسل جوان امروز را با معارف اهل بیت علیهم السلام و کتاب جاودانه نهج البلاغه فراهم آورد.

ص: 13

سرآغاز

زلال ترین و شفاف ترین آینه ای که نشانگر فضایل و مکارم است، سیمای محمد صلی الله علیه و آله است. خدای متعال، او را به عنوان «اسوه» معرفی فرموده و خُلق والای او را با آیه «اِنّکَ لَعلی خُلُقٍ عَظیمٍ»(1) ستوده است.

نگاه در این آینه کمال، ما را با قلّه رشد معنوی انسان آشنا می سازد و انگیزه صعود

ص: 14


1- - سوره قلم، آیه 4 .

و عروج می آفریند، تا برای فتح «قلّه انسانیت»، تلاش کنیم و با الگو قراردادن حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حدّ توان به این هدف برسیم. نخستین گام برای الگوگیری از یک اسوه، آشنایی با زندگینامه، شخصیّت، روحیّات و رفتار و گفتار اوست. خوشبختانه هم سیره اخلاقی و رفتاری پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به صورتی دقیق و همه جانبه در متون روایی و کتاب های اخلاق و سیره انعکاس یافته است، هم مجموعه هایی نفیس چون نهج الفصاحه و منابع دیگر، کلمات نورانی و هدایتگر آن رسول هدایت و سرمشق کرامت

ص: 15

را در اختیارمان قرار داده اند.

کسان بسیاری درباره زندگی، رفتار و منش پیامبر خدا، سخن گفته و به توصیف آن رسول رحمت پرداخته اند؛ امّا حضرت علی علیه السلام که از دوران طفولیت با آن حضرت بوده و زیسته و بیش از همه با رسول خدا صلی الله علیه و آله مأنوس و همدم بوده، شناختی عمیق تر و توصیفی درست تر از شخصیت خاتم پیامبران ارائه فرموده که برای ما بسی ارزشمند و پرفایده است.

کلمات امام در نهج البلاغه، از ویژگی های اخلاقی برجسته و فضایل بی بدیل و عظمت

ص: 16

حضرت رسول، موج می زند. برای نشان دادن راه و راهنما، پیامبر خاتم بهترین نمونه و سرمشقی است که امیرمؤنان علیه السلام او را معرفی کرده است.

خلقت ویژه پیامبر، دوران کودکی و جوانی، شرایط اجتماعی جهان پیش از بعثت، اوضاع آشفته و جاهلیت زده حجاز و قریش و عرب قبل از اسلام، زحمات و خدمات پیامبر به بشریت، راه نورانی و شریعت راهگشا و سعادت بخش که بر آن مبعوث شد، فلسفه بعثت، تحوّلات اجتماعی در سایه اسلام، اوصاف پیامبر و یاران او، سیره تبلیغی و

ص: 17

جهادی و عبادی آن حضرت و موضوعات فراوان دیگر، در نهج البلاغه آمده است و چه بهتر که این نکات و رهنمودها را از زبان امام علی علیه السلامبشنویم که پرورده دامن رسول و دانش آموخته مکتب محمد صلی الله علیه و آله و سایه همیشه همراه پیامبرخدا و بابِ علم و وصیّ و جانشین خاتم انبیاست و شناختی که وی از حبیب خدا و پیشوای خلق به ما می دهد، بسی دقیق تر و جامع تر است.

در ادامه بررسی موضوعات و «درس هایی از نهج البلاغه»، با شخصیت و خلق و خوی نبوی در سایه سار کلام

ص: 18

مولایمان امام علی علیه السلامآشنا می شویم، با تأکید بر این نکته که پرداختن به همه آنچه در نهج البلاغه درباره وجود مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده است، بسی طولانی و پردامنه خواهد شد. از این رو چاره ای جز استناد به رساترین و پرسودترین تعبیرات نبوده است، تا جزوه از حدّ متعارف این سلسله درس ها چندان فراتر نرود.

مطالب این اثر و شماره های خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار، همچون نمونه های پیشین براساس نسخه صبحی صالح از نهج البلاغه است و برای پرهیز از طولانی شدن

ص: 19

جزوه، گاهی به ترجمه سخنان حضرت اکتفا شده، گاهی نیز عبارات عربی در متن یا پاورقی آمده است، تا مطالعه آن هم برای

خوانندگان جوان راحت تر باشد، هم برای جویندگان کلام حضرت علی علیه السلام در دسترس قرار گیرد.

با این امید که آشنایی با شخصیت و سیره نبوی از زبان و بیان علوی، ما را در پیمودن راه منتهی به سعادت و کمال، مدد برساند و در سیمای حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقش و نشانی از همه خوبی ها و خوبان بیابیم.

ص: 20

نام «احمد»، نام جمله انبیاست * چون که صد آمد، نود هم پیش ماست

آن حضرت، برای همگان اسوه و الگوست. پس باید به او تأسی کرد و از او الگو گرفت؛ او «رهبر» است و ما رهرو و پیرو، و از ما انتظار می رود که گام جای گام پیشوا و مقتدا بنهیم و در «اخلاق پیامبرانه» از آن مکمّل اخلاق و مربّی انسان، درس بیاموزیم.

جواد محدّثی

مهر 1385 ش

ص: 21

سرشت پاک

درست گفته اند که گوهری پاک و تباری اصیل باید باشد تا قابلیّت فیض الهی را داشته باشد ، «ورنه هر سنگ و گِلی لؤلؤ مرجان نشود.»

در اصل و تبار همه پیامبران الهی از جمله خاتم رسولان ، به چشمه های نور و ریشه های پاک و بسترهای مطهّر برای رشد انسان های

برگزیده بر می خوریم. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز که برترین پیامبر و اشرف مخلوقات است ،

ص: 22

خاستگاهی پاک ، دودمانی مطهّر و نجیب و نیاکانی سرشار از شرافت داشته که در تداوم آن نسل های طیّب و طاهر گذشته ، وجود پر برکت حضرت محمد صلی الله علیه و آلهپا به عرصه گیتی گذاشته است.

انبیای الهی، همه انسان هایی برگزیده و خالص بوده اند و برای آنکه بار عظیم هدایت الهی را بر دوش بکشند ، خداوند قابلیت های ویژه ای به آنان بخشیده است و چون خداوند می دانسته که اینان از این موهبت های ویژه و سرمایه های کمال، سوء استفاده نخواهند کرد ، به ایشان زمینه های ویژه و مناسبی عطا

ص: 23

کرده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از این گُل های روییده در بوستان کرامت بود که تباری پاک و دور از هر آلودگی و عار و انحراف داشت.

امام علی علیه السلام درباره این اصل و تبار نورانی و ارزشمند و شرافت فامیلی و نجابت و پاکی خانوادگی حضرت رسول صلی الله علیه و آله چنین می فرماید:

«خداوند، او را از بهترین معادن رویاند و در عزیزترین سرزمین ها کاشت ، از همان درختی که پیامبرانِ خود را از آن آشکار کرد و اُمنای خویش را از آن برگزید. عترت و خاندان او بهترین

ص: 24

خاندان و شجره اش از بهترین شجره ها بود. درختی که در حرم رویید و در عرصه کَرَم و مجد شکفت و شاخه هایی بلند و میوه هایی دست نیافتنی داشت».(1)

در سخنی دیگر می فرماید:

«اخْتَارَهُ مِن شَجَرةِ الأنبیاءِ ومِشکاةِ الضّیاءِ وَذُؤبَةِ العَلیاءِ وسُرَّةِ البَطحاء...»(2)

ص: 25


1- - نهج البلاغه ، خطبه 94 «فأخْرَجَهُ مِنْ اَفضلِ المَعادِنِ مَنْبَتاً...».
2- - همان ، خطبه 108 .

او را از شجره پیامبران و از چراغدان نور و مرتبه والا و از متن سرزمین بطحاء برگزید.

نیز در سخنی دیگر با اشاره به بعثت خجسته اش که همراه با فروغ تابان و برهان آشکار و روشی روشن و کتابی هدایتگر بود ، به خاندان ریشه دار و شجره پرشاخ و برگ و پرثمر دودمان او اشاره می فرماید:

«اُسرَتُهُ خَیرُ اُسْرَةٍ وَشَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَةٍ ، اَغصانُها مُعتدِلةٌ وثِمارُها مُتَهدِّلَةٌ، مَولِدُهُ بِمَکّةَ وَ هِجْرَتُهِ بِطَیْبَةَ، عَلا بِها

ص: 26

ذِکرُهُ وَامْتَدَّ مِنها صَوْتُه».(1)

خاندانش بهترین خاندان و شجره و تبارش بهترین درخت بود که شاخه هایش معتدل و میوه هایش در دسترس بود. زادگاهش در مکّه بود و هجرتش به سوی مدینه طیبه ، در آنجا یادش پر آوازه گشت و صدایش از آنجا به همه جا امتداد یافت.

از نگاه امام علی علیه السلام، آن پیامبر بزرگ، قرارگاهی که داشت بهترین بود و محلّ روییدن و نشو و نمای او شریف ترین

ص: 27


1- - نهج البلاغه، خطبه 161.

رویشگاه بود ، در سرچشمه ها و تبارهای کرامت و گهواره های سلامت.(1) در دودمان و نیاکان او از دیر زمان ، ردّ پایی از تبهکاری و فساد و آلودگی دیده نمی شد و هیچ آلوده دامن و فاجری سهمی در پیدایش و شکل گیری وجود مبارک آن حضرت نداشت. در جمله زیر به این طهارت ذاتی و دوری از آلوده دامنی در نیاکان اشاره می فرماید:

«لَمْ یُسهِمْ فیه عاهِرٌ وَلا ضَرَبَ فیه فاجِرٌ».(2)

ص: 28


1- - نهج البلاغه ، خطبه 96 .
2- - همان ، خطبه 214.

در خاندان او نه زناکار است و نه مردم بد کاره.

این گونه بود که سرزمین پاک خاندان او ، آن بذر حکمت و نبوّت را در دامن خود پروراند و نهال وجودش در بهترین خانواده ها جوانه زد و به ثمر نشست و از آثار و برکاتش جهانی را بهره مند ساخت. و این درسی برای همگان است که بدانند در پدید آمدن انسان های بزرگ، سهمی عظیم بر دوشِ «طهارت خانوادگی» و نجابت اصل ونسب قرار دارد، آن گونه که در سرشت و طینت و تبار آن پیامبر رحمت دیده می شود.

ص: 29

کودکی پیامبر صلی الله علیه و آله

رسول خدا صلی الله علیه و آله دوران کودکی خود را به پاکی گذراند. نشانه های عظمت روح از همان آغاز در سیمای او و گفتار و رفتارش آشکار بود. جدّ بزرگوارش عبدالمطلب و عموی ارجمندش ابوطالب او را در همان کودکی به بزرگی می شناختند و از او مواظبت می کردند و حرمت او را نگاه می داشتند.

بالاتر از همه ، عنایت ویژه پروردگار بر سر این کودک سایه افکنده بود و اصالت

ص: 30

دودمان و نجابت خانواده در او اثر گذاشته بود. به تعبیر امیرمومنان علیه السلام:

«خَیرَ البَرِیَّةِ طِفلاً وأنْجَبُها کَهْلاً»(1).

در طفولیت بهترین مردم بود و در میانسالی نجیب ترین.

وی همه عمر خود را از آغاز تا پایان در پاکی و صداقت و امانت و شایستگی به سر برد. و این در اثر توجه خاص پروردگار و هدایت و تربیت ویژه الهی بود.

از نمونه های این «تربیت ویژه»، گماشتن فرشته ای برای تعالی بخشی روحی و اخلاقی

ص: 31


1- - نهج البلاغه ، خطبه 105.

از سوی خداوند بود. امام علی علیه السلام در اشاره به این فضیلت اختصاصی، می فرماید:

«وَلَقَدْ قَرَنَ اللّه ُ به صلَّی اللّه ُ عَلَیه وآلِهِ مِنْ لَدُنْ اَنْ کانَ فطیماً اَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلائِکتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طِریقَ المَکارِمِ وَمَحاسِنَ اَخلاقِ العالَمِ لَیْلَهُ وَنَهارَهُ».(1)

از همان آغاز که او را از شیر گرفتند ، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگانش را با او همراه ساخت و مأموریت داد ، تا شب و روز او را به

ص: 32


1- - نهج البلاغه، خطبه 192 بند 118 از خطبه قاصعه.

راه های بزرگواری ها و اخلاق نیکو سوق دهد.

این تربیت والای ملکوتی و عرشی ، شایسته کسی است که بناست بار سنگین رسالت جهانی و هدایت بشریت را بر عهده

بگیرد و به کمک اصالت و نجابت خانوادگی و هدایت الهی و با مراقبت فرشته ای ویژه ، پویای این راه باشد. درباره دیگر برگزیدگان الهی نیز چنین الطافی بوده است. حضرت امیر علیه السلام در نامه ای به معاویه می نویسد:

«ما ساخته پروردگارمانیم و دیگر

ص: 33

مردمان ساخته و پرداخته مایند».(1)

و این سخن ، نه به معنای خالقیّت ائمّه، بلکه اشاره به اثرگذاری آن معصومین در تربیت و ساختار فکری و روحی مردم است و اینکه خودشان تحت نظر ویژه و هدایت خاص الهی، هم به وجود آمده اند، هم تأدیب و تربیت شده اند.

ص: 34


1- - نهج البلاغه، نامه 28، «اِنّا صَنائِعُ رَبِّنا والنّاسُ بَعدُ صَنائِعُ لَنا».

اوضاع جهان در آستانه بعثت

اشاره

بی شک بعثت خاتم انبیا ، لطف و منّتی از سوی خداوند به همه بشریّت بود و در آن روزگار جاهلیت زده که همه درهای آسمان و ملکوت و هدایت به روی آن تیره دلان کج اندیش بسته بود، خداوند در ادامه بعثت های انبیا ، آخرین فرستاده خویش را با برترین دین و آیین و استوارترین کلمات و سخنان فرستاد ، تا پنجره ای از این خاکدان ظلمت زده ، به جهان نور و حکمت و دانش گشوده شود و

ص: 35

تا قیامت ادامه یابد.

شناخت اهمیت بعثت نبوی و دستاوردهای مکتب اسلام، جز با شناخت شرایط عصر جاهلیّت، امکان پذیر نیست. امیرمؤنان علیه السلام در نهج البلاغه بارها و بارها به بعثت پیامبر و هدف و فلسفه آن پرداخته و در کنار این روشنگری، اوضاع جهان و منطقه و مردم حجاز را از ابعاد مختلف تشریح کرده است. شناخت آن دوران، ما را به عظمت نعمتی که با عنوان بعثت خاتم رسولان به ما ارزانی شده است آگاه تر و زمینه سپاس این نعمت معنوی را فراهم تر می سازد.

ص: 36

به فرازهایی از سخنان حضرت علی علیه السلام در این مورد اشاره می کنیم:

1 . جهل و بی سوادی

«اِنَّ اللّه َ سُبحانَهُ بَعَثَ محمّداً صلی الله علیه و آله وَلَیْسَ اَحَدٌ مِنَ العَرَبِ یَقْرَأُ کتاباً وَلا یَدّعی نُبُوَّةً وَلا وَحیاً».(1)

خدای سبحان، محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برانگیخت، در حالی که هیچ کس از عرب نبود که نوشته ای بخواند و ادعای وحی و نبوّت داشته باشد.

ص: 37


1- - نهج البلاغه ، خطبه 104 و 33.

و همین نکته که وی در یک جامعه تهی از علم و سواد و نوشتن و خواندن مبعوث شد و معجزه اش کتاب بود ، یکی از دلائل اثبات نبوّت آن حضرت است.

2 . فرسودگیِ نشانه های دین و هدایت

خداوند او را در شرایطی به رسالت فرستاد که نشانه های هدایت و راه روشن دین کهنه و فرسوده شده بود. او حق را آشکار ساخت و مردم را نصیحت کرد و به راه درست هدایت نمود و به

ص: 38

میانه روی فرمان داد.(1)

3 . تفرقه و تشتّت

دین ، محور تجمّع و همبستگی مردم است و بدون آن، جامعه از هم گسیخته می شود و هر کس مردم را به سویی می کشد و نظام جامعه از هم می گسلد. حضرت امیر علیه السلام به این شرایط ناگوار ، اشاره می فرماید:

آن روز (که خداوند وی را مبعوث کرد) مردم روی زمین آیین های پراکنده و

ص: 39


1- - نهج البلاغه، خطبه 195: «اَرسَلَهُ واعلامُ الهُدی دارِسَةٌ ومَناهِجُ الدّینِ طامِسَةٌ...».

ضدّ و نقیض و خواسته های ناهماهنگ داشتند و جمعیت هایی متشتّت و پراکنده بودند... پروردگار، مردم را به وسیله محمد صلی الله علیه و آله از گمراهی نجات داد و هدایت نمود و ایشان را از جهالت رهایی بخشید.(1)

4 . حیرت و جاهلیّت

نتیجه دور بودن مردم از تعالیم آسمانی و چشمه زلال معارف انبیا ، جهل است و

ص: 40


1- - نهج البلاغه، خطبه 1: «أهلُ الأرضِ یَومئذٍ مِلَلٌ مُتَفرّقَة واَهواءٌ مُنْتَشِرَه...».

نتیجه جهل هم حیرت و سرگردانی و پیامد آن هم لغزش های پیاپی و در افتادن در دام حکّام جور و سردمدارانی که از نادانی مردم سوءاستفاده می کنند. امیرالمومنین علیه السلام به این نکته چنین اشاره می فرماید:

خداوند، او را در شرایطی برانگیخت که مردم ، گمراهانی سرگشته در وادی حیرت بودند و در فتنه کورکورانه پیش می رفتند. هواهای نفسانی ، خردهای آنان را ربوده بود و جاهلیت کور ، سبک مغزشان ساخته بود. حیرت زده در لرزش ها و لغزش ها به سر می بردند و

ص: 41

دچار بلای نادانی بودند ، پیامبر خدا آنان را فراوان نصیحت کرد و با حکمت و موعظه به راهشان آورد.(1)

5 . غفلت و ظلمت

هر گاه مردم از زمان پیامبران و بعثت ها فاصله زمانی می گرفتند، تعالیم آسمانی مورد غفلت قرار می گرفت و ظلمت در زندگی و افکار حاکم می شد ، تا آنکه خداوند پیامبری دیگر بفرستد و راه نورانی حق و توحید امتداد

ص: 42


1- - نهج البلاغه، خطبه 95 : «بَعَثَهُ والنّاسُ ضُلاّلٌ فِیحَیْرَةٍ وحاطِبونَ فِی فِتنَةٍ...».

یابد و مردم در پی این فترت ها و فاصله ها سرگشته و گمراه نمانند. امام علی علیه السلام شرایط تاریک پیش از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله را چنین ترسیم می فرماید:

خداوند، پیامبر را در زمانی فرستاد که رشته رسالت پیامبران منقطع و خواب غفلت ملّت ها طولانی شده بود و مردم دچار فتنه ها بودند و کارهاشان نابسامان و از هم گسیخته و آتشِ جنگ ها شعله ور بود. چهره جهان بی فروغ بود و ظاهری غرورآور داشت. بوستان حیات پژمرده و رنگ پریده و بی ثمر شده بود و

ص: 43

چاه ها بی آب و خشک. نشانه های هدایت فرسوده و کهنه گشته، نشانه های گمراهی همه جا نمایان بود. چهره دنیا به روی مردم ، زشت و ترسناک شده بود و پیامد و میوه این اوضاع هم فتنه بود و شکوفه اش مردار و لاشه. جامه زیرین ترس بود و جامعه رویین شمشیر و سلاح!(1)

ص: 44


1- - نهج البلاغه، خطبه 89 . شبیه این تعبیرات در خطبه 94 و 158 نیز آمده است. «اَرسَلَهُ عَلی حِینِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَطُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الأُمَم...».

6 . زندگی فلاکت بار

دستاورد دین خدا ، تأمین معاش و معاد و رستگاری دنیوی و اخروی برای مردم است. زندگی انسان های دور از خدا و بیگانه از دین ، یک زندگی فلاکت بار با همه تنگناهاست، هر چند هم تمکّن مالی داشته باشند ، ولی از درون پوک و پوچند و از اخلاق و انسانیت دورند. حضرت علی علیه السلام به زندگی حقیرانه و فقیرانه و پر فلاکت آنان پیش از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه اشاره می کند:

خداوند متعال حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بیم دهنده جهانیان و امین وحی خویش

ص: 45

فرستاد، در حالی که شما ملّت عرب در آن زمان ، بدترین آیین و سرزمین را داشتید. در میان سنگلاخ های سخت و خشن و در میان مارهای سمّی می زیستید ، آب تیره و کدر می نوشیدید و غذای خشن می خوردید ، خون یکدیگر را می ریختید ، رابطه های خویشاوندی را گسسته بودید. بت ها میان شما نصب شده و برافراشته بود و گناهان به شما بسته بود.(1) (از گناهان

ص: 46


1- - نهج البلاغه ، خطبه 26: «اِنّ اللّه بَعث محمّداً صلی الله علیه و آلهنذیراً للعالمینَ وأمیناً عَلَی التَّنزیلِ واَنتم مَعشَر العَرَبِ عَلی شرِّ دینٍ وَ فِی شَرِّ دارٍ...».

جدایی و فاصله نداشتید).

7 . افق های تاریک و بی امید

حضرت علی علیه السلام در سخنی دیگر به فتنه ای دین سوز و اختلاف افکن و کور اشاره می کند که در عصر بعثت نبوی در جامعه حاکم بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله هدایت را برای آن ره گم کردگان به ارمغان آورد:

خداوند او را هنگامی به رسالت برانگیخت که مردم دچار فتنه ای بودند که رشته دین در آن عصر فتنه خیز

ص: 47

گسسته و پایه های یقین متزلزل شده بود ، در اصل دین اختلاف پیش آمده بود، امور درهم ریخته بود ، راه رهایی و برون رفت از آن تنگناها و تیرگی ها بر مردم بسته و پوشیده بود. مشعل هدایت خاموش بود و کوری و گمراهی فراگیر. خدا را نافرمانی می کردند و پیرو شیطان بودند. ایمان خوار شده بود و ستون های باور فرو ریخته و نشانه های آن محو و ناشناخته شده بود ، راه های ایمان کهنه و متروک و آثار جاده دین کهنه و فراموش

ص: 48

شده بود.(1)

طبیعی است در چنان افق تاریک و وهم آلودی، تنها نور بعثت می توانست فضای ذهن و زندگی آنان را روشن کند و به زندگی و آینده امیدوار سازد.

8 . سلطه و حاکمیت شیطان

پیامد کوردلی و بی فرهنگی ناشی از جهل، فراهم شدن بستر مناسب برای سلطه شیطان بر همه شئون زندگی مردم است ،

ص: 49


1- - نهج البلاغه ، خطبه 2: «والنّاسُ فِی فِتَنٍ انْجَذَمَ فِیها حَبْلُ الدّین...».

وقتی خدا در دل و خانه و اجتماع نباشد ، شیطان حضور خواهد یافت و از آنان کار و بار خواهد کشید و زیر گام های خشن خود لگد کوبشان خواهد ساخت. این وضعی است که در جامعه جاهلی پیش از بعثت محمد صلی الله علیه و آله وجود داشته است. امیرالمؤنین علیه السلام این گونه مردم آن روزگار را توصیف می کند:

«أطاعُوا الشّیطانَ فَسَلکُوا مَسالِکَهُ وَوَرَدُوا مناهِلَهُ، بِهِمْ سارَتْ اَعْلامُهُ وَقامَ لِواؤهُ ، فی فِتَنٍ داسَتْهُمْ بِاَخْفافِها و وَطِئَتْهُم بأظلافِها وَقامَتْ عَلی سَنابِکِها، فَهُمْ فیها تائِهُونَ حائرُونَ

ص: 50

جاهِلُونَ مَفتونُونَ، فی خَیرِ دارٍ وَشرِّ جِیرانٍ، نَومُهُم سُهُودٌ وکُحْلُهُم دُمُوعٌ ، بِاَرْضٍ عالِمُهِا مُلْجَمٌ وَجاهِلُها مُکْرَمٌ».(1)

از شیطان فرمانبرداری کرده و در راه های او پیش رفتند و به آبشخورهای شیطان وارد شدند ، به وسیله آنان آثار شیطان به کار افتاد و پرچم او برافراشته شد. در فتنه هایی بودند که همچون حیوانی چموش ، آنان را لگدمال می کرد و زیر سُم های خود می کوبید و باز هم بر سرِ سُمِ خویش می ایستاد. در آن اوضاع

ص: 51


1- - نهج البلاغه، خطبه 2 .

فتنه بار، حیران و سرگردان و جاهل بودند و دچار فتنه شیطان، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بهترین سرزمین (مکه) بود ، امّا در میان بدترین همسایگان. خوابشان بیداری بود و سرمه چشمشان اشک سوزان ، در سرزمینی می زیستند که عالمِان آنان دهانشان بسته بود و نادانان به تخت عزّت نشسته بودند.

اینها گوشه هایی از اوضاع نابسامان آن روزگار و دوران قبل از بعثت بود که مردم در امواج آن فتنه ها و جاهلیت ها دست و پا می زدند. بعثت پیامبر، روزنه امید و راه

ص: 52

نجاتی بود که به زندگی های ایشان گشوده شد و عزتشان بخشید و آگاهی و الفت داد و به مدنیّت و آگاهی و اخلاق انسانی رساند ، هم جان ها را دگرگون ساخت ، هم جامعه را عوض کرد.

در بخش بعد، فلسفه بعثت نبوی و پیامدهای آن رسالت خجسته را از زبان امام علی علیه السلام می شنویم، که بیان دیگری از فلسفه بعثت پیامبر و پیامبران است که در آیات قرآن آمده است و روح کلّی آن ، تصحیح اندیشه ها و باورها از شرک به توحید است و هموار ساختن راه زندگی توحیدی بر پایه ایمان به مبدأ و معاد.

ص: 53

فلسفه بعثت نبوی

پیوند انسان های زمینی با پیام های آسمانی و بسترسازی برای «عبودیّت خدا» در جوامع بشری ، در دعوت همه انبیای الهی بوده است. پیامبران از رهگذر «وحی»، پیام خدا را می گرفتند و به بشر می رساندند و با مطرح ساختن «مبدأ» و «معاد»، انسان ها را به زندگی کرامت بار در سایه دینداری و خداترسی و آخرت گرایی فرا می خواندند. در بیان حضرت امیر علیه السلام، نکاتی به عنوانِ فلسفه

ص: 54

بعثت همه انبیا بیان شده است که بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله هم در آن ها مشترک است. نکات ویژه ای هم خاصّ بعثت نبوی است. می فرماید:

خداوند در میان امّت ها، فرستادگان خود را فرستاد و پیامبران خود را پی در پی به سوی آنان برانگیخت، تا از مردم بخواهند که میثاق فطرت الهی را ادا کنند و مردم را به یاد نعمت های فراموش شده خدا بیندازند و با تبلیغ پیام الهی بر آنان احتجاج کنند و گنجینه های مدفون خرد آنان را برانگیزند و آیات قدرت خدا را

ص: 55

به آنان نشان دهند.(1)

این بیدارگری فطرت ها و یادآوری نعمت ها و برانگیختن خردها ، در مورد رسول اکرم صلی الله علیه و آله با توجّه به شرایط دوران جاهلیت، مأموریتی سنگین تر بود که جز از عهده آن حضرت بر نمی آمد.

از نکات مهمّ دعوت همه پیامبران «انذار» است، یعنی بیم و هشدار دادن که معمولاً در

ص: 56


1- - نهج البلاغه ، خطبه 1: «فَبَعَثَ فِیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم اَنبیاءَهُ لِیَستأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتهِ وَیُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ویَحْتَجُّوا عَلیهم بِالتّبلیغِ ویُثیرُوا لَهُمْ دفائنَ العُقُولِ وَیُرُوهُم آیاتِ المَقدِرَةِ».

کنار بشارت مطرح است و پیامبران الهی ، هم مبشّر بوده اند ، هم مُنذِر و نذیر. بیم دادن نسبت به عواقب کفر و شرک و تکذیب آیات الهی و بی اعتنایی به دعوت های سفیران خدا ، و بشارت نسبت به فرجام نیکِ اهل ایمان و عمل و تصدیق کنندگان انبیای الهی. از سوی دیگر رسالت بیم دادنِ حضرت محمد صلی الله علیه و آله جهانی بود، نه خاصّ منطقه یا مردم ویژه. می فرماید:

«اِنَّ اللّه َ بَعَث محمّداً صلی الله علیه و آله نَذیراً لِلْعالَمین».(1)

ص: 57


1- - نهج البلاغه ، خطبه 72 .

خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان بیم دهنده جهانیان مبعوث کرد.

این اشاره به آیه قرآن نیز دارد که می فرماید: «لِیکُونَ لِلعالَمین نَذیراً».(1)

نکته دیگر در بعثت پیامبر ، اجرا و ابلاغ فرمان خدا و اتمام حجّت بر بشر است ، تا نگویند ما نمی دانستیم و کسی ما را آگاه نکرد و بیم نداد. امام علی علیه السلام می فرماید:

«اَرْسَلَهُ لاِءنْفاذِ اَمْرِهِ وَإنهاءِ عُذْرِهِ وتَقدیمِ نُذُرِه».(2)

ص: 58


1- - سوره فرقان، آیه 1.
2- - نهج البلاغه، خطبه 83 .

خداوند او را فرستاد، برای اجرای فرمانش و ابلاغ حجتش و ترساندن عاصیان از عذاب.

در قرآن کریم هم بارها به این حقیقت اشاره شده است که خداوند پیاپی در میان اقوام مختلف ، رسولانی برانگیخت، تا بر مردم اتمام حجّت کنند و فردای قیامت نگویند : خدایا چرا برای ما بیم دهنده ای نفرستادی تا کلام تو را بشنویم و از آیاتت پیروی کنیم؟(1)

باز هم سخنی از آن حضرت در فلسفه

ص: 59


1- - از جمله در سوره طه، آیه 134 و سوره قصص، آیه 47.

بعثت نبوی:

«اَرْسَلَهُ بالدّینِ المَشْهُورِ وَالْعَلَمِ المأثورِ وَالکِتابِ المَسطورِ وَالنُّورِ السّاطِعِ وَ الضّیاءِ اللاّمِعِ والأمرِ الصّادِعِ، اِزاحَةً للِشّبُهاتِ وَاحْتِجاجاً بِالبَیّناتِ وَ تَحذِیراً بالآیاتِ وتَخوِیفاً بِالمَثُلات».(1)

خداوند ، وی را با دینی آشکار و نشانه و آیینی راستین و کتابی نوشته شده و نوری درخشان و فروغی تابان و فرمانی آشکار فرستاد، تا شبهه ها را از بین ببرد ، با دلایل روشن در برابر همگان استدلال

ص: 60


1- - نهج البلاغه ، خطبه 2.

کند و مردم را با آیات الهی از مخالفت با خدا بر حذر دارد و با کیفرهای مکذّبین، مردم را بترساند.

در سخنی دیگر می فرماید:

تا آنکه خدای سبحان، محمّد صلی الله علیه و آله را پیامبری داد، تا وعده الهی را به انجام رساند و مقام نبوت را به پایان ببرد.(1)

در این سخن اشاره ای به ختم نبوت توسّط آخرین فرستاده الهی نیز دیده می شود.

بُعد دیگر بعثت پیامبر خدا ، نجاتبخشی از

ص: 61


1- - نهج البلاغه، خطبه 1 .

اوهام و خرافات و بت پرستی و رهانیدن مردم از سلطه شیاطین و طاغوت ها و کشاندن همه به زیر چتر با کرامت قرآن کریم است، تا از ننگ پرستیدن بت های بی جان یا انسان های ضعیف و حقیر برهند و به عزّت انسانی در سایه پرستش خدای یکتا که خالق هستی و مدبّر امور است برسند.

در یکی از خطبه های نهج البلاغه، این حقیقت این گونه بیان شده است:

خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را به حق برانگیخت، تا بندگانش را از پرستش بت ها بیرون آورد و به بندگی او وادارد،

ص: 62

از اطاعت شیطان به اطاعت خدا بکشاند، آن هم به وسیله قرآنی که معانی آن را روشن و استوار ساخته است، تا بندگان پروردگارشان را بشناسند و پس از آن همه جهل و انکار ، به وجود او ایمان آورند و او را اثبات کنند:

«فَبَعثَ اللّه ُ محمّداً صلی الله علیه و آله بِالحقِّ لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الأوثانِ اِلی عبادَتِهِ وَمِنْ طاعَةِ الشَّیطانِ اِلی طاعَتِهِ...».(1)

این تعابیر ، نشان دهنده فلسفه بلند نجاتبخشی و بیدارگری انسان از قید و

ص: 63


1- - نهج البلاغه ، خطبه 147.

بندهای قرون است که در بعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نهفته است. او مبعوث شد،

«تا دست های بسته را باز کند، تا گام های خسته را به آسایش برساند، تا پاهای در بند را برهاند،تا گردن های گرفتاران را از زنجیرهای گران آزاد سازد،تا پنجره های گشوده به روی «شب» و «شک» و «شیطان» را ببندد و درهایی را فراروی مردم به روی «روز» و «یقین» و «رحمان» بگشاید، تا درد «جهل» را با داروی «حکمت» درمان کند، تا بیماری شرک را با پیام توحید ، شفا بخشد،

ص: 64

تا مردم را از «ستم ادیان تحریف شده» به «عدل اسلام ناب» بکشاند ، تا از اطاعت مخلوق، به طاعتِ خالق فرا بخواند...»(1)

اینها همه حکمت و فلسفه بعثت آن رسول خاتم است، که خیلی فشرده و گویا در قرآن کریم نیز آمده است و او را آمر به معروف، ناهی از منکر ، حلال کننده طیّبات، حرام کننده پلیدی ها، رها کننده از بارهای سنگین و غل و زنجیرهای بردگی و اسارت فکری معرفی کرده است:

«... یَضَعُ عَنهُم اِصْرَهُمْ وَالأغلالَ الَّتی

ص: 65


1- - روایت انقلاب، جواد محدثی، ج 1 ، ص 175.

کانَتْ عَلَیهم».(1)

تاریخ زندگی آن رسول پاک و عزت امّت محمدی و مدنیّت آسمانی اسلام، همه گواه آن است که آن حضرت در انجام این رسالت موفّق بود و سرنوشت بشریت را دگرگون ساخت و امّتی بر پایه های علم و ایمان و عدالت و حق پدید آورد.

آنچه از زبان خود پیامبر نقل شده است که «بُعِثتُ لاُِتمِّمَ مکارِمَ الأخلاق» ، در فرازهای گوناگونی از نهج البلاغه با تعبیرهای مختلف بیان شده است.

ص: 66


1- - اعراف، آیه 157 .

اسوه کمال و الگوی اخلاق

هیچ چیز به اندازه الگو و سرمشق عملی ، بر اخلاق و رفتار انسان ها مؤّر نیست و افراد بیش از آنکه از حرف ها اثرپذیر باشند ، تحت تأثیر شخصیّت ها و چهره های شاخص و نمونه های عینی قرار می گیرند. از این رو در آیات قرآن و احادیث و متون دینی، هم به اسوه گیری از الگوها سفارش شده است، هم این گونه سرمشق ها با بیان خصوصیات رفتاری و جهاتِ الگویی معرفی شده اند.

ص: 67

قرآن کریم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را اسوه معرفی می کند: «لَقَدْ کانَ لَکم فی رَسُولِ اللّه اسوةٌ حَسَنةٌ»(1) از همین رهگذر است که امیرالمومنین علیه السلام برای طالبانِ الگو و سرمشق ، شخصیت حضرت رسول را کافی می داند:

«وَلَقَدْ کانَ فی رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کافٍ لَکَ فی الاُسوَةِ».(2)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسوه بودن برای تو کافی است.

ص: 68


1- - احزاب، آیه 21.
2- - نهج البلاغه ، خطبه 160.

و در پی همین الگو بودن پیامبر، توصیه به سرمشق قراردادن آن حضرت در ساده زیستی و دل نبستن به دنیا دارد:

«فَتأسَّ بِنَبِیِّکَ الأَطیَبِ الأَطْهَرِ صلی الله علیه و آله، فَاِنَّ فِیهِ اُسوَةً لِمَنْ تَأَسّی وَعزاءً لِمَنْ تَعزّی، وَاَحَبُّ العِبادِ اِلَی اللّه ِ الْمُتَأسّی بِنَبِیِّهِ

وَالمُقْتَصُّ لاَِثَرِهِ».(1)

پس به پیامبر خود - که پاک ترین و پاکیزه ترین است - اقتدا کن، درود خدا برا او و بر خاندان او باد؛ که او سرمشق کسی است که به او اقتدا کند و

ص: 69


1- - نهج البلاغه ، خطبه 160.

شایسته ترین انتساب است برای کسی که خود را به او منتسب سازد. محبوب ترین بندگان نزد خداوند، کسی است که به پیامبرش اقتدا کند و از او پیروی کرده، گام جای گام آن حضرت بگذارد.

تعبیر «گام جای گام او نهادن» رساترین سخنی است که تبعیّت و سرمشق قراردادن آن اسوه کمال را می رساند و در جاهای دیگر همه از همین تعبیر استفاده شده است. از جمله:

«فَتأسَّی مُتَأسٍّ بِنَبِیِّهِ وَاْقتَصَّ اَثَرَهُ وَوَلَجَ

ص: 70

مَوْلِجَهُ ، وَاِلاّ فَلاَ یأمَنِ الهَلَکَةَ فإنَّ اللّه َ جَعَلَ محمّداً صلی الله علیه و آله عَلَماً لِلسّاعَةِ وَمُبَشِّراً بِالجَنَّةِ ومُنذِراً بِالعُقُوبَةِ».(1)

پس اقتدا کننده باید به پیامبرش اقتدا کند و قدم جای قدم او بگذارد و هر جا که او در آمد ، درآید، و گرنه ایمن از هلاکت نیست ، چرا که خداوند متعال محمّد صلی الله علیه و آله را نشانه قیامت و بشارت دهنده به بهشت و بیم دهنده از عقوبت قرار داده است.

نیز فرموده است:

ص: 71


1- - نهج البلاغه، بند 34.

«فَما اَعْظَمَ مِنَّةَ اللّه ِ عِنْدَنَا حِینَ اَنْعَمَ عَلَینا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعَهُ وقائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ».(1)

چه بزرگ است منّتی که خداوند به ما داشته ، آن گاه که بر ما نعمت بخشید و به ما رهبری عطا کرد که از او پیروی کنیم و پیشوایی که گام جای گام او بگذاریم.

اینها نشان می دهد که اگر انسان بزرگ ترین الگو و سرمشق را هم داشته باشد ، امّا به او اقتدا نکند و در عمل پیرو او نباشد، از این اسوه بهره ای نخواهد برد. همه انسان ها به الگو نیازمندند و در مسائل

ص: 72


1- - نهج البلاغه ، بند 36.

تربیتی و معنوی ، اسوه و نمونه عملی بسیار کارساز است. هر دینی که صرفاً به ارائه قواعد و قوانین بپردازد و نمونه های عینی از تربیت شدگان مکتب وحی ارائه ندهد ، نمونه هایی که در دسترس باشند و قابل تبعیّت، چندان موفّق به ایجاد تغییر در پیروان نمی شود. خود رهبران دینی و پیشوایان آسمانی در صدر نمونه های والایی قرار دارند که مکتب آنان می خواهد انسان ها را آن گونه بسازد.

ممکن است کسانی در اجتماع ، در بعضی جهات الگو باشند ، امّا «الگوی کامل و همه جانبه» تنها پیامبران و امامان معصوم اند و

ص: 73

نمونه اعلای انسان به شمار می روند. گرچه اسوه های الهی و معصوم، ظرفیت بسیار بالایی در کمال دارند و قابل مقایسه با ما نیستند و ما نمی توانیم همچون آنان باشیم، و از ما هم انتظار نیست که مثل آنان و در همان سطح باشیم ، امّا باید بکوشیم هر قدر که می توانیم خود را به آنان و فضایل اخلاقی شان نزدیک تر سازیم و به اندازه ظرفیت وجودی خویش ، «پیامبر گونه» شویم ، چرا که هیچ کس جز به اندازه توان ، مکلّف نیست. مهم آن است که پشت سر آن الگو حرکت کنیم ، گام جای گام او نهیم ، چگونه بودن را از او بیاموزیم و بکوشیم روز به روز فاصله خود

ص: 74

را از او کم کنیم و به وی نزدیک تر شویم و خویش را با او هم هدف، همراه، همسو و همگام سازیم.(1)

این هم هدف و همراه شدن، برای کسی میسّر است که صفات و ویژگی های آن سرمشق را که در قرآن و سیره و احادیث آمده است به خوبی بشناسد و نگاه آن حضرت را به دنیا و زندگی و فرجام آن درک کند و از همان منظر به هستی و خالق هستی

ص: 75


1- - در این زمینه به کتاب «همگام با رسول» از نویسنده مراجعه شود که در آن به معرفی سیره اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله پرداخته شده است.

و انسان بنگرد و براساس آن نگرش و شناخت عمل کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه بلندی که خطاب به فرزندش امام حسن علیه السلامنگاشته و در حکم یک وصیت اخلاقی و عرفانی است، بر این نکته چنین تأکید می فرماید:

فرزندم! بدان که هیچ کس همچون پیامبر صلی الله علیه و آله از خدای بزرگ، ما را خبر نداده و آگاه نکرده است .پس به پیشوایی و هدایتگری او به سوی نجات، راضی باش (و او را به عنوان الگوی

ص: 76

خداشناسی بپذیر).(1)

پس آن حضرت نه تنها در حوزه اخلاق و فضایل، سرمشق ماست ، بلکه در قلمرو خداشناسی و معرفة اللّه هم معلم و هادی ماست و باید معارف دین را از او و اهل بیت او بیاموزیم که به سرچشمه علم الهی وصلند و علم و عرفانی را که به ما می آموزند ، ناب و زلال است.

امیرالمومنین علیه السلام از آن سرمشق پاکی و

ص: 77


1- - نهج البلاغه ، نامه 31 بند 43: «وَاعْلَم یا بُنَیَ أنَّ اَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللّه ِ سُبَحانَه کَما اَنْبَأَ عَنهُ الرّسولُ صلی الله علیه و آله، فَارْضَ بِهِ رائِداً واِلیَ النَّجاةِ قائِداً».

نیکی این گونه یاد می کند:

«فَهُو اِمامُ مَنِ اتّقی وَبَصیرَةُ مَنِ اهْتَدی ، سِراجٌ لَمَعَ ضَوْؤهُ وشِهابٌ سَطَعَ نُورُه».(1)

او پیشوای کسی است که پروا پیشه باشد و وسیله بصیرت و بینایی کسی است که در پی هدایت باشد ، چراغی است که نورش درخشان است و ستاره ای است که فروغش تابان است.

اینک بجاست که با نمونه هایی از اوصاف و خصال و ویژگی های اخلاقی و رفتاری آن پیامبر بزرگ، از زبان وصیّ و جانشین او که

ص: 78


1- - نهج البلاغه، خطبه 94 .

عمری با وی زیسته و از نزدیک همه رفتارش را دیده است آشنا شویم، تا زمینه بهتری برای الگوگیری از آن اسوه کمال فراهم آید.

ص: 79

اوصاف برجسته

مردی به عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله برای هدایت بشر و ابلاغ رسالت های آسمانی از صفات ویژه ای برخوردار بود که در نهج البلاغه به برخی از آنها اشاره شده است.

یکی از آن صفات ، «وَعْی» است ، به معنای قدرت درک و دریافت پیام و به خاطر سپردن و به دیگران انتقال دادن. حضرت امیر از او به

ص: 80

عنوانِ «واِعیاً لِوَحْیِکَ، حافِظاً لِعَهدِک»(1) یاد کرده است، یعنی دریافت کننده و ضبط کننده دقیق وحی و نگهبان عهد الهی؛ هم ظرفیّت بالایی برای دریافت و درک داشت ، هم قدرت فوق العاده ای برای نگهبانی وانتقال.

«امانت» ، صفت برجسته دیگر آن حضرت بود ، فراوان از او به عنوانِ «امین وحی» یاد شده که هم در دریافت وحی الهی و هم در تبلیغ و رساندن آن به مردم، امانتدار بوده است. امام علی علیه السلام درباره آن حضرت می فرماید:

ص: 81


1- - نهج البلاغه ، خطبه 72 .

«فَهُوَ أَمِینُکَ المأمُونُ ... وَشَهیدُکَ یَومَ الدّینِ وبَعِیثُکَ نِعمَةً...».(1)

[خداوندا ] او تو را امانتداری است درستکار... و گواه توست در قیامت، و نعمتی که به پیامبری برانگیختی.

«عبودیّت»، وصف دیگر آن حضرت بود.

فلسفه خلقت انسان، پرستش خدا و بندگی در آستان اوست و هر که در این آستان بنده تر باشد، عظیم تر است. عبودیّت، صفت والایی است که خداوند همه پیامبرانش را با آن

ص: 82


1- - نهج البلاغه ، خطبه 106. نیز در خطبه های 173 و 26 هم از او به عنوان امین وحی و امین تنزیل یاد شده است.

ستوده است و اگر به کسی فضیلت نبوّت و رسالت بخشیده است ، به خاطر عبودیّت او بوده است. اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مقام «رسالت» رسیده، به خاطر آن بوده که پیش از آن صفت «عبودیت» داشته است و اگر به بندگی او پیش از رسالتش گواهی می دهیم (عَبْدُهُ و رَسُولُهُ) به خاطر همین تقدّم است و البته که این گونه بندگی در پیشگاه حق، آزاد کننده انسان از هر بردگی دیگر است. بنده خدا از غیر خدا آزاد است و عبودیّت در آستان او زمینه ساز حریّت است.

قرآن کریم، بارها از پیامبر با صفت «عبد»

ص: 83

یاد کرده است(1) و این نشانه اهمیّت این صفت در پیشگاه خداوند است. وقتی آن حضرت «بنده خدا» باشد ، یعنی از بندگی هوس ، عادت،

هوای نفس، دنیا ، مقام، زر و سیم و... هر آنچه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است.

امیرالمؤنین علیه السلام بارها هنگام یاد کرد از آن حضرت و شهادت به رسالت او ، آن حضرت را بنده و فرستاده خدا دانسته و عبد بودن را پیش از رسول بودن ذکر کرده است:

«وَأَشهَدُ أَنَّ مُحمّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُه وَسَیِّدُ

ص: 84


1- - مثل سوره های اسراء، آیه 1 ، بقره، آیه 13 ، فرقان، آیه 1 ، زمر، آیه 36 ، نجم، آیه 10 و آیات دیگر.

عِبادِهِ».(1)

شهادت می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او و سرور بندگان اوست.

«مبشّر» و «مُنذِر» دو صفت برجسته دیگر آن حضرت است. بشارت دهنده نیکان و مؤنان به بهشت و سعادت، و بیم دهنده مخالفان و کافران از عذاب دوزخ و شقاوت ابدی.

«اِنَّ اللّه َ بَعَثَ محمّداً صلی الله علیه و آله نَذیراً لِلعالَمینَ

ص: 85


1- - نهج البلاغه ، خطبه 214. نیز در خطبه های 185 ، 190 ، 194 و 195.

وَأمیناً عَلَی التّنزیلِ».(1)

خداوند ، محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان بیم دهنده جهانیان و امین بر وحی الهی مبعوث کرد.

در سخنی دیگر می فرماید:

تا آنکه خداوند، محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت، به عنوان گواه ، بشارت دهنده ، بیم دهنده و بهترین انسان در کودکی و نجیب ترین فرد در بزرگسالی و پاک ترین پاکان در اخلاق و

ص: 86


1- - نهج البلاغه، خطبه 26.

با سخاوت ترین افراد در بخشندگی.(1)

او شاهد بر خلق بود، یعنی گواه و حاضر در جمع، نه منزوی و گوشه گیر ، و شاهد و گواه اعمال امّت خواهد بود در قیامت، هم از اهرم تشویقیِ «بشارت» در تبلیغ خویش استفاده می کرد، هم از عاملِ بازدارنده «انذار» و هر کدام بجا و به اندازه، تا نه مردم دچار غرور و سرمستی شوند ، نه گرفتار یأس و نا امیدی.

نیز در باره آن حضرت می فرماید:

ص: 87


1- - نهج البلاغه، خطبه 105: «حتّی بَعَثَ اللّه ُمُحَمِّداً صلی الله علیه و آله شَهیداً وَبَشیراً ونَذیراً...».

او از جانب پروردگارش عذرآور و اتمام کننده حجّت بود ، امّتش را مُنذرانه نصیحت کرد و آنان را مبُشّرانه به بهشت فرا خواند.(1)

«عزم و اراده» خصلت برجسته دیگر آن پیشوا بود. داشتن اراده قوی در دعوت و مبارزه و هدایت و سست نشدن به خاطر

حرف ها و کارشکنی ها و جَو سازی ها، لازمه یک رهبر است تا به هدف بلند خویش برسد و در مواجهه با مشکلات، عقب نشینی نکند. این

ص: 88


1- - نهج البلاغه، خطبه 109 : «بَلَّغَ عَن رَبِّهِ مُعذِراً وَنَصَح لاُِمَّتِهِ ودَعا اِلی الجَنَّةِ مُبَشِّراً».

صفت در همه پیامبران بوده است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

خداوند، فرستادگان خود را کسانی قرار داد که دارای عزم و اراده ای قوی بودند.(1)

و این اراده استوار و پولادین، جبران کننده کمبودهای دیگری مثل ضعف مالی و کمی یاران و همراهان است.

حضرت علی علیه السلام از آن حضرت چنین یاد می فرماید:

ص: 89


1- - نهج البلاغه، خطبه، 192: «لکنّ اللّه سُبحانَه جَعَلَ رُسُلَهُ اولی قُوَّةٍ فِی عَزائمِهِم...».

در راه رضای الهی در دلِ هر سختی فرو رفت و در راه او جرعه جرعه مشکلات و غصّه ها را نوشید ، در حالی که بستگان نزدیکش متلوّن و ناپایدار بودند و بیگانگان دور در دشمنی با او مصمّم بودند ، اَعراب برای دشمنی با او زمام مرکب ها را رها ساخته، تازیانه به پهلوی مرکب های خویش می زدند تا بیشتر بتازند ، تا آنکه از دورترین خانه ها و پر فاصله ترین جاها ، دشمنی خود را بر او وارد ساختند.(1)

ص: 90


1- - نهج البلاغه ، خطبه 194 : «خاضَ إلی رِضوانِ اللّه ِ کُلَّ غَمْرَةٍ...».

و اینها هرگز سبب نشد که وی روحیه خود را ببازد و در تصمیم خود در ابلاغ رسالت های الهی سست شود و آن گونه که علی علیه السلام فرموده است: «غَیرَ ناکِلٍ عَنْ قُدُمٍ وَلا واهٍ فی عَزْمٍ».(1) نه گام هایش کند و سست شد ، نه در عزم خود دچار ضعف گردید. همین روحیه و مقاومت بود که پیروزی و نصرت را برای او رقم زد و خداوند به برکت آن پایمردی ها و مقاومت ها، نهال اسلام را بالنده و تنومند ساخت و دشمنان حق را نابود و

ص: 91


1- - نهج البلاغه ، خطبه 72.

زبون نمود و به تعبیر حضرت امیر ، اینها همه در سایه آن صدق و ثبات بود که در عرصه های مختلف از خود نشان دادند.(1)

در کلام دیگری به مقاومت و پایداری و عزم حضرت رسول ، این گونه اشاره می کند:

او بنده و فرستاده تو بود ، ختم کننده نبوت های گذشته و گشاینده راه های بسته ، کسی که حق را بر مبنای حق، آشکار و علنی ساخت و خروش های سپاه باطل را دفع کرد و حملات

ص: 92


1- - نهج البلاغه ، خطبه 56 : «فَلَمّا رَأی اللّه صِدقَنا اَنْزَل بِعَدُوِّنا الکَبْتَ واَنزَلَ عَلَینا النَّصرَ...».

گمراهی ها را در هم کوبید.(1)

نکته ای که در این سخن چشمگیر است، حق گستری با راه و شیوه و مبنای حق است، یعنی آن حضرت هم هدفش حق بود ، هم از وسیله و ابزار حق بهره گرفت ، نه آنکه برای نشر حق هر وسیله ای را - هر چند باطل و ظالمانه - به کار گیرد. به عبارت دیگر ، در سیره رسول اعظم صلی الله علیه و آلهبرای منطقِ «هدف وسیله را توجیه می کند» هیچ جایگاهی وجود نداشت.

این اوصاف درخشان از او شخصیتی

ص: 93


1- - نهج البلاغه ، خطبه 72: «... المُعلِنِ الحَقَّ بالحقِّ».

محبوب ، نافذ ، دوست داشتنی، با مهابت و اثرگذار ساخته بود و به پشتوانه امداد الهی و دست حِمایت پروردگار، توانست بر سرنوشت جامعه بشری تأثیر بگذارد و امّتی جدید بسازد. هنوز هم امواج شخصیت عظیم آن پیامبر اعظم، از ورای اعصار و قرون می درخشد و دل های بسیاری را مسخّر خویش ساخته است.

اگر دشمنان کینه توز اسلام، مذبوحانه تلاش می کنند که چهره نامناسبی از آن حضرت و مکتب او ترسیم کنند و همه رسانه ها، مطبوعات و هنرها را در این راه به

ص: 94

کار می گیرند، به دلیل امواج رو به گسترش اسلام در جهان معاصر است.

امّا چهره خورشید ، با دروغ و دغل ها تیره نمی شود.

حقیقت محمدی تابان تر از همیشه ، دل ها و اندیشه ها را به سوی خود جذب می کند.

ص: 95

سیره اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله

از بارزترین اخلاق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در زندگی ، ساده زیستی، مردمی بودن، پرهیز از تجمّل و دوری از دنیازدگی بود. چون آن حضرت خود را «عبد» می دانست و «بنده»، برای خودش شأن ویژه ای قائل نبود، از این رو تواضع و فروتنی و خاکساری و رعایت ادب بندگی در همه ابعاد زندگی او آشکار بود. خورد و خوراکش ، نشست و برخاستش، رفت و آمدش ، اوضاع خانه و

ص: 96

مسکن و مرکب غذا و لباسش، همه و همه نشانه آن غنای روحی بود که ثمره اش در ساده زیستی آشکار می شود.

مبنای ساده زیستی و دوری از تجمّلات، این است که انسان «دنیا» را بی ارزش بداند و به آن دل نبندد و کرامت خود را برتر از دنیا و هر آنچه در آن است بداند. رسول خدا صلی الله علیه و آله چون بنده خدا بود، از بردگی و اسارت دنیا و زر و زیور آن رها بود و از هر چه که او را از خدا غافل سازد و وابستگی به دنیا آورد، گریزان بود. حضرت علی علیه السلام نمونه های فراوانی از ساده زیستی حضرت نقل کرده

ص: 97

است. چند مورد را با هم مرور می کنیم:

گاهی پرده ای دارای نقش و نگار بر درِ اتاقش بود ، به یکی از همسرانش می فرمود: فلانی! آن را از نظرم پنهان کن ، چرا که وقتی نگاهم به آن می افتد، به یاد دنیا و زرق و برق آن می افتم. آن حضرت با قلبش از دنیا اعراض کرده بود و یاد دنیا را در درون خود میرانده بود و دوست داشت که زینت دنیا هم از مقابل چشمش دور و پنهان باشد ، تا از آنها جامه برای خود فراهم نسازد و دنیا را قرارگاه همیشگی خود نپندارد و امید

ص: 98

ماندن در دنیا نداشته باشد. از این رو ، دنیا را هم از دل و درون خود بیرون کرده بود، هم از نگاه و چشمش دور ساخته بود. این گونه است که اگر کسی از چیزی بدش آید ، نگاه به آن و یاد کردنش را هم دوست نمی دارد.(1)

درست است که زهد و پارسایی امری درونی است، امّا نگاه هم در ایجاد جاذبه و رغبت نسبت به دنیا بی اثر نیست.

ص: 99


1- - نهج البلاغه ، خطبه 160 بند 28: «وَیکونُ السِّتْرُ عَلی بابِ بَیتِه...».

زدست دیده و دل هر دو فریاد * هر آنچه دیده بیند ، دل کند یاد

و پیامبر نمی خواست حتی نگاهش به جلوه های فریبنده دنیا بیفتد ، تا کشش به سوی آن در دلش پدید نیاید. «بی تکلّفی» جلوه دیگری از ساده زیستی او بود. امام علی علیه السلام می فرماید:

«وَلَقد کانَ صلی الله علیه و آله، یأکُلُ عَلَی الأرضِ ویَجْلِسُ جِلْسَةَ العَبْدِ ویَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَیَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَیَرکَبُ الحِمارَ العارِیَ ویُردِفُ خَلْفَهُ».(1)

ص: 100


1- - همان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روی زمین غذا می خورد و مثل بنده روی زمین می نشست و با دست خود کفش خود را وصله می زد و لباس خود را با دست خود وصله می کرد ، سوار الاغ برهنه و بی پالان می شد و کسی را هم پشت سر خود سوار می کرد.

اینها نشانه زندگی ساده و بی پیرایه است ، نه بر تخت سلطنتی می نشست، مثل شاهان و سلاطین ، و نه در نشستن حالت غرور داشت ، و نه کارهای شخصی خود را به دوش یاران می افکند ، با آنکه آن همه مشتاق و دوستدار

ص: 101

داشت که افتخار می کردند خدمتی به او انجام دهند.

باز کلام حضرت امیر درباره آن حضرت:

از دنیا با شکم گرسنه رفت و با سلامت روح و ایمان به سرای آخرت وارد شد. سنگی بر روی سنگی نگذاشت، تا آن لحظه که از دنیا رفت و دعوت پروردگارش را اجابت کرد. چه منّت بزرگی خدا بر ما نهاد که او را پیشوایمان قرار داد که از او پیروی کنیم.(1)

ص: 102


1- - نهج البلاغه ، خطبه 160 ، بند 36 : «خَرَجَ مِنَ الدُّنیا خَمِیصاً و وَرَدَ الآخِرَةَ سَلِیماً...».

این روحیه که باید از دنیا برداشتِ کم داشت برای بازدهی زیاد ، یعنی پارسایی وزهد ، در حدّ اعلا در وجود او و شیوه زندگی اش دیده می شد ، نگاهش به آخرت و ابدیت بود و یک لحظه هم دنیا چشم او را نگرفت و دلش را اسیر خود نکرد.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

«قَضَمَ الدّنیا قَضماً وَلَمْ یُعْرِها طَرْفاً، اَهْضَمُ اَهلِ الدّنیا کَشْحاً وَاَخْمَصُهُم مِنَ الدّنیا بَطْناً، عُرِضَتْ عَلَیهِ الدّنیا فَأبی أنْ یَقْبَلَها».(1)

ص: 103


1- - نهج البلاغه ، بند 24.

بیش از حدّ نیاز از متاع دنیا بهره نگرفت و تمایلی به آن نشان نداد ، پهلویش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنه تر بود. دنیا بر او عرضه شد ، امّا حاضر نشد که بپذیرد.

آن حضرت، دنیا را در حدّی نمی دید که به آن دل ببندد و اسیر آن گردد. رفتار و سیره او نسبت به دنیا درس دنیاشناسی و آخرت گرایی به همه می داد. این سخنان را هم از زبان حضرت علی علیه السلام درباره او بخوانیم:

در زندگی و رفتار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشانه ها و دلایلی وجود دارد که بدی ها و

ص: 104

عیوب دنیا را نشان می دهد. آن حضرت با نزدیکانش در دنیا گرسنه زیست و، با همه منزلتی که نزد خداوند داشت از زرق و برق دنیا دور ماند . پس بیننده با نگاه خرد خوب بنگرد که آیا با این وضع ، خداوند پیامبرش را گرامی داشت یا مورد اهانت قرار داد؟ اگر بگوید که به او توهین کرده ، به خدا قسم دروغ بزرگی گفته است و اگر بگوید:

اکرام و احترامش کرده است ، پس بداند که دیگران را تحقیر کرده که دنیا را برایشان فراهم آورده، امّا آن را از

ص: 105

نزدیک ترین افراد به خدا دریغ داشته است.(1)

این سخنان نشان می دهد که در نظر خدا و رسول و حضرت امیر ، دنیا معیار ارزش نیست و برخورداری از ثروت و دارایی وتجمّل، ملاک اعتبار به شمار نمی رود ، بلکه از این جهت که پیامبر اعظم و عارفان الهی روی خوش به دنیا نشان نمی دادند و به روی دنیا لبخند نمی زدند ، می توان به بی ارزشی دنیا پی

ص: 106


1- - نهج البلاغه ، خطبه 160 ، بند 31: «ولَقد کانَ فِی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ما یَدُلُّکَ علی مَساوِی الدنیا و عُیوبِها...».

برد. حضرت امیر در کلامی دیگر به این نکته اشاره می کند:

«وَلَقَد کانَ فی رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کافٍ لَکَ فی الاُسوَةِ و دَلیلٌ علی ذمِّ الدّنیا وعَیْبِها وکَثْرَةِ مَخازِیها وَمَساوِیها...».(1)

در زندگی و رفتار پیامبر، سرمشق کافی برای تو و دلیل بر نکوهش دنیا و بی ارزشی و رسوایی و بدی های آن وجود دارد ، چرا که دنیا از آن حضرت گرفته شد ، امّا برای دیگران مهیّا گردید. او را از پستان دنیا جدا کردند و از زرق و

ص: 107


1- - نهج البلاغه ، خطبه 160، بند 14.

برق آن کنار گذاشتند.

آری ... پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فارغ از دنیا و وابستگی های آن بود ، چرا که دنیا در نظر خدا بی قدر و بی ارزش است. نگاه او به دنیا ، با نگاه خدا یکی بود. هر چه نزد خدا محبوب بود ، پیامبر هم به آن علاقه داشت و هر چه در نگاه خدا بی بها بود ، پیامبر هم رغبتی به آن نداشت و حبّ دنیا را در تعارض با فرمان خدا می دید و پیوسته همگان را از خطر دنیا زدگی هشدار می داد. این مبنای زهد ورزی آن حضرت و پرهیز از دنیاگرایی خود و یارانش بود. امام علی علیه السلام در این مورد می فرماید:

ص: 108

«عَلِمَ اَنَّ اللّه سُبحانه اَبْغَضَ شَیئاً فأَبْغَضَهُ...».(1)

آن حضرت آگاه بود که خدا از چه چیز بدش می آید ، خود نیز آن را دشمن می داشت و می دانست خدا چه چیز را تحقیر کرده و کوچک شمرده است ، او هم همان را حقیر دانست و کوچک شمرد. و در میان ما اگر تنها همین بود که آنچه مبغوض خدا و رسول است، محبوب ما باشد و آنچه را خدا و رسولش کوچک شمرده اند، بزرگ

ص: 109


1- - نهج البلاغه ، خطبه 160.

بداریم ، همین در مخالفت و دشمنی ما بافرمان خدا کافی است.

روح لطیف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در می یافت که زینت دنیا و جلوه های آن ، دلبستگی می آورد و آثار آن به این راحتی از جان انسان زدوده نمی شود ، این بود که این گونه دامن خود را از آلودگی به تعلّقات دنیوی و چرب و شیرین آن پاک نگاه داشت و تواضع و عبودیت و ساده زیستی را تا واپسین لحظات عمر خویش ترک نکرد.

افزون بر اینکه آن حضرت، پیشوای جامعه بود و می کوشید در سطح پایین ترین

ص: 110

طبقات زندگی کند و در سادگی، قناعت ومناعت طبع و غنای روح، الگوی دیگران باشد.

از ویژگی های دیگر رفتار آن حضرت، «میانه روی» بود. چون دین او آیین حق و صراط مستقیم بود ، خود آن حضرت نیز بر همین راه می رفت و اعتدال را در همه امور در نظر داشت. هم با مردم بود ، هم بودن درکنارمردم، از خدا غافلش نمی ساخت. هم اهل عبادت بود ، هم سیاست. جهاد ، جایگاه والایی در دین او داشت و از رهبانیت و گوشه گیری بیزار بود. هم در اوج معنویت و

عرفان بود ، هم ازدواج می کرد و آن را سنّت

ص: 111

خویش می شمرد و دیگران را به آن دعوت می کرد. از نشانه های جامعیّت او در اسوه بودن، همین اعتدال بود. به تعبیر امام علی علیه السلام:

«سِیرَتُهُ القَصْدُ ، وسُنَّتُهُ الرُّشْدُ ، وَکلامُهُ الفَصْلُ وحُکمُهُ العَدْلُ».(1)

روش او اعتدال بود، طریقه اش رشد، کلامش جدا کننده حق از باطل ، و حُکمش عدالت.

هم خودش میانه رو بود، هم به میانه روی

ص: 112


1- - نهج البلاغه ، خطبه 94 .

و اعتدال فرمان می داد: «وَاَمَر بِالقَصْد».(1)

دین او نیز دین اعتدال بود ، هم دنیا را داشت ، هم آخرت را. هم رابطه با خلق را فرمان می داد ، هم رابطه با خالق را. پرهیز از افراط و تفریط و رعایت «حدّ وسط» از سفارش های قرآن است. از این رو پیروان او نیز در قرآن کریم به «امّت وسط» یاد شده اند،

تا گواه و شاهد و نمونه بر امّت های دیگرباشند.

ص: 113


1- - نهج البلاغه، خطبه 195.

روش تربیتی

تربیت ، نوعی انسان سازی و مقابله با رذایل اخلاقی و رشد دادن فضایل در دیگران است. موفقیت در تربیت، هم نیاز به شناخت افراد دارد ، هم علم به مشکلات اخلاقی و روانی آنان ، هم دلسوزی و رأفت نسبت به ایشان، هم آگاهی از راه های انسان سازی و خبره بودن در درمان.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طبیب جان ها و تهذیب کننده اخلاق بشر بود. علم و حکمتش از سوی

ص: 114

خدا بود و بیش از همه دلسوز انسان ها. دردها را هم می شناخت ، از روش درمان هم آگاه بود و تنها به این بسنده نمی کرد که دیگران به حضور او آیند و از وی علم و حکمت و موعظه و اخلاق بیاموزند ، بلکه خودش در پی آنان می رفت.

به بیان حضرت امیر علیه السلام توجه کنید:

«طَبِیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ اَحْکَم مَراهِمَهُ وأحمی مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلکَ حَیْثُ الحاجَةُ اِلَیه مِنْ قُلوبٍ عُمْیٍ وآذانٍ صُمٍّ وَاَلسِنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ

ص: 115

الغَفْلَةِ ومَواطِنَ الحَیْرَةِ».(1)

طبیبی بود که همراه طبّ خود در میان مردم می گشت ، مرهم هایش را محکم و آماده ساخته بود و ابزار داغ نهادن خود را برای سوزاندن زخم ها گداخته و هر جا که نیاز بود می گذاشت ، همچون دل های کور ، گوش های کر ، زبان های لال. و دارو به دست در پی بیماری های غفلت و دردهای حیرت بود.

این سخن، هم دردشناسی پیامبر را نشان می دهد ، هم دلسوزی و شوقِ درمان را ، هم در

ص: 116


1- - نهج البلاغه ، خطبه 108.

پی بیمار رفتن را ، و هم نوع بیماری های افراد را که عمدتاً درد جهل و غفلت و حیرت بود، و هم کاردانی و خبره بودن او را در مسأله مداوای ضعف های اخلاقی بشر. هر کس را مناسب حالش تربیت و موعظه می کرد و بیشتر از نرمش و رحمت و عطوفت بهره می گرفت.

در تربیت، انس مداومِ مربّی و متربّی بسیار اثرگذار است. افراد جویای کمال باید پیوسته با مربّی در تماس باشند و قدم به قدم با هدایت های او پیش روند و هر روز نکته و درس تازه ای بیاموزند.

ص: 117

حضرت امیر علیه السلام خود را به عنوان یک شاگرد مکتب تربیتی رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه معرفّی می کند:

من همانند طفلی که در پی مادرش می رود ، دنبال پیامبر می رفتم و او هر روز نشانه ای از اخلاق پاک خود را به من می نمایاند و پرچمی برایم بر می افراشت و مرا به پیروی از آن فرمان می داد.(1)

ص: 118


1- - نهج البلاغه ، خطبه 192 بند 119 : «وَلَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ إتّباعَ الفَصیلِ اَثَرَ اُمِّهِ ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَومٍ مِنْ اَخلاقِه عَلَماً ویأمُرُنِی بِالاِقْتِداءِ».

این شیوه، یعنی انس مداوم و اثرپذیری یا اثرگذاری با رفتار و سیره، بهتر از تربیت گفتاری است. مشاهده رفتار و خُلق و خو در عمل و متن زندگی، نوعی الگو دهی عینی و عملی است که اثرگذاری آن بیشتر و عمیق تراست. به علاوه مسأله تدریج در امر تربیت هم از این سخن فهمیده می شود ، هر روز درسی و در هر مرحله نکته ای.

تربیت پذیری و نشان دادنِ زمینه پذیرش و رشد و داشتن صداقت در گفتار و رفتار ، هم مربّی را دلگرم تر می سازد ، هم تربیت پذیر را زودتر به مراحل بالاتر می رساند. مهم آن

ص: 119

است که خود شخص بخواهد و از خود ، استعداد پذیرش نشان دهد. اینکه حضرت امیر در مورد رابطه خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «آن حضرت هرگز نه دروغی از من شنید و نه خطایی در رفتارم یافت(1)»، اشاره به همین زمینه مثبت و مساعد در تربیت است.

تأثیرگذاری تربیتی با بهره گیری از دوران طفولیت و برخوردهای عاطفی و پرمهر و پر کردن خلأهای روحی و مراقبت دائمی نسبت به رشد تربیت اخلاقیِ

ص: 120


1- - نهج البلاغه ، خطبه 192 بند 116 : «ما وَجَدَ لی کَذْبَةً فی قَولٍ ولا خَطْلةً فِی فِعْلٍ».

تربیت پذیر ، از نکات دیگری است که در سیره تربیتی آن حضرت دیده می شود. نمونه اعلا و روشن آن درباره امیرالمؤنین علیه السلام در دوران کودکی اوست.

حضرت علی علیه السلام در بیان جایگاه خاصّ خود نسبت به پیامبر خدا می فرماید:

«وَلَقَد عَلِمْتُم مَوضِعی مِنْ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله بالقَرابةِ القَریبَةِ وَالمَنزِلَةِ الخَصِیصَةِ، وَضَعَنِی فی حِجْرِهِ وَأنا وَلَدٌ یَضُمُّنِی إلَی صَدْرِهِ ویَکْنُفُنی فی فَراشِهِ وَیُمِسُّنِی جَسَدَه...».(1)

ص: 121


1- - نهج البلاغه، خطبه 192 بند 116.

جایگاه مرا نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانید ، با آن خویشاوندی نزدیک و منزلت خاصّی که نسبت به او داشتم. وقتی کودک بودم ، مرا در دامن خود می نشانید و در آغوش خود می فشرد و در رختخواب خود جای می داد ، تنش را به تنم می سایید ، بوی خوشش را به مشامم می رسانید، غذا را جویده و در دهانم می گذاشت.

این رفتار ، هم نشان دهنده محبّت است، هم توجه به نیازهای فراتر از آب و نان، هم برقراری رابطه عاطفی و تأثیر آن در شخصیت پروری و غنای روحی.

ص: 122

آن حضرت، حرص شدید بر هدایت مردم داشت و به نجات آنان می اندیشید. به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام:

آنان را به سوی نجاتشان سوق می داد و پیش می برد ، به سعادت اخروی توجه می داد تا مبادا عذاب و قیامت و مرگ، آنان را در حال کفر دریابد ، آن را که از راه رفتن باز می ماند و شکسته می شد ، بر سر او آن قدر می ایستاد تا به سر منزل

سعادتش برساند.(1)

ص: 123


1- - نهج البلاغه، خطبه 104: «یَسُوقُهُم اِلی مَنجاتِهم...».

این نهایت دلسوزی و عنایت به هدایت و تربیت امّت بود ، تا در جهل و ضعف نمانند و به حال خود رها نشوند و اگر امیدی به هدایت کسی داشت ، تا او را به راه خدا نمی آورد، دست از او بر نمی داشت.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم از گفتار ، در تربیت افراد بهره می گرفت ، هم از سکوت، سکوت های معنی دار او هم اثر تربیتی داشت و در مسیر دعوتگری به راه خدا بود.

سخنانش، هم جدا کننده حق و باطل بود «کَلامُهُ الفَصْلُ»(1) و هم روشنگر حقیقت بود.

ص: 124


1- - نهج البلاغه ، خطبه 94 .

تعبیر زییای امام علی علیه السلام درباره سخن و سکوت آن حضرت چنین است:

«کلامُهُ بَیانٌ وصَمْتُهُ لِسانٌ».(1)

سخنش روشنگر حق بود و سکوتش زبان گویا.

آری... گاهی سکوت گویاتر از تکلّم و فریاد است.

گاهی نبودن، روشن ترین دلیل حضور است.

سخن دیگر مولا درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله

چنین است:

ص: 125


1- - نهج البلاغه، خطبه 96 .

رسول خدا خیرخواهی نسبت به مردم را به نهایت رساند ، در راه حق حرکت کرد ، و با حکمت و موعظه نیکو آنان را

دعوت فرمود.(1)

خیرخواهی و دلسوزی و پشتکار و بهره گیری از شیوه منطقی و حکمت و پند، از ویژگی های یک مربی و مبلّغ موفق است و آن حضرت همه این ویژگی ها را داشت ، در تبلیغ احکام الهی از سوی خداوند بر آنان اتمام حجت می کرد ، با بهره گیری از بشارت و انذار و خیرخواهی برای امّت ، به بهشت فرا

ص: 126


1- - نهج البلاغه ، خطبه 95 .

می خواند و از آتش دوزخ بیم می داد.(1)

سخنان منطقی و مستدل و موعظه هایی رسا و کافی و دعوت هایی پیشگیرانه و مانع از فساد و تباهی از شیوه های دیگر آن رسول هدایت و اخلاق بود که هم از «حجّت» بهره می گرفت، هم از «موعظه» و هم از «دعوت».(2)

و اینهاست که باید سرمشق پیروان او قرار گیرد ، تا به انسان سازی در عصر

ص: 127


1- - مضمون کلامی در خطبه 109 که پیشتر اشاره شد: «بَلَّغَ عَن رَبّهٍ مُعذِراً...».
2- - مضمون کلامی در خطبه 161: «أرسَلَهُ بِحُجَّةٍ کافِیَةٍ ...».

جاهلیت قرن بیستم بپردازند و نور اسلام و قرآن را بر دل های مادّیت زده بشر معاصر بتابانند.

هنوز هم سیره او درخشان است ، و روش تربیتی او انسان ساز و چراغ راه مربیّان جامعه.

ص: 128

کارنامه درخشان

دوران سیزده ساله دعوت نبوی در مکّه و

دوره ده ساله هدایت امّت و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، سرشار از ایمان ، اخلاص، جهاد، توکّل، تزکیه و تعلیم ، وحدت بخشی و انسان سازی بود و به پایه ریزی تمدّن عمیق اسلامی در یثرب انجامید و در سال های بعد ، از آنجا به همه جای جهان گسترش یافت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مدّت 23 سال نبوّت، لحظه ای قرار و آرام نداشت، یا به نشر اسلام

ص: 129

مشغول بود ، یا به دفع مهاجمان و جهاد با کافران و منافقان ، تا آنکه «امّت اسلامی» شکل گرفت و قوام یافت و الگو شد. مقاومت ، صبر و زحمات طاقت فرسایی که آن رسول عزیز در این راه از خود نشان داد ، مثال زدنی است.

علی علیه السلام در موارد متعدّدی از نهج البلاغه، به توصیف و ترسیم و یادکرد تلاش های حضرت رسول صلی الله علیه و آله پرداخته و آن کارنامه درخشان را پیش چشم همگان گشوده است، تا امّت او قدردان زحمات او باشند و با مودّت ذوی القربی و اطاعت از اهل بیت علیهم السلام، سپاس زحمات و خدمات او را ادا کنند. به گوشه هایی

ص: 130

از این کارنامه نورانی و پرافتخار، از زبان امیرمؤمنان اشاره می کنیم:

«دَعا اِلی طاعَتِهِ وَ قاهَرَ اَعداءَهُ جِهاداً عَنْ دِینِهِ، لاَ یَثنِیهِ عَنْ ذلِکَ اجْتِماعٌ عَلی تکذِیبِهِ وَالْتِماسٌ لاِءطفاءِ نُورِهِ».(1)

به اطاعت از خدا فراخواند ، در راه دفاع از دین خدا با دشمنان او پیکار کرد و پیروز شد ، هماهنگی و اتحاد دشمنان بر تکذیب او و تلاش برای خاموش کردن نور خدایی، هرگز او را از تلاش در این راه باز نداشت.

ص: 131


1- - نهج البلاغه ، خطبه 190.

این «اعتماد به نفس» که پشتوانه جهاد و دعوت مستمرّ او بود ، در همه پیامبران الهی وجود داشته است. امام علی علیه السلام نسبت به این خطّ ممتدّ تلاش الهی پیامبران می فرماید:

پیامبرانی که کمی نفرات و زیادی دشمنان و تکذیب کنندگان ، هرگز آنان را به کوتاه آمدن از تلاش وا نداشت.(1)

«مقاومت» در راه تبلیغ اسلام و دعوت توحیدی، شاخصه دوران رسالت آن حضرت است. به تعبیر امیرمؤمنان علیه السلام ، رسول خدا

ص: 132


1- - نهج البلاغه، خطبه 1 ، بند 39: «رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِم قِلَّةُ عَدَدِهِم وَلا کَثْرَةُ المُکَذّبِینَ لَهُم».

مطابق دستور الهی و براساس مسؤلیتی که بر دوش او نهاده شد ، به اجرای امر خدا پرداخت و همه هدفش کسب رضای الهی بود.(1)

از آنجا که «جهاد مکتبی» مرام آن حضرت و فرمان خدا بود ، در راه انجام این تکلیف عظیم ، از هر خطری استقبال می کرد و با خویشاوندان و بستگان نزدیک به خاطر خدا و اسلام در می افتاد و این برخوردها مایه افزایش ایمان و ثبات بیشتر او و یارانش در

ص: 133


1- - نهج البلاغه، خطبه 72: «کَما حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ قائماًبِأمرِکَ، مُستَوفِزاً فِی مَرضاتِکَ».

راه دین می گردید. به نقل این نکته از زبان حضرت علی علیه السلام می پردازیم:

ما در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله با پدران ، فرزندان، برادران و عموهایمان می جنگیدیم و این مسأله جز بر ایمان و تسلیم و حرکت در راه راست و شکیبایی ما بر سوزش درد، و کوشش ما در جهاد با دشمن نمی افزود... و چون خداوند، صداقت ما را در جهاد برای او دید ، بر دشمنان ما شکست وارد ساخت و ما را پیروزی بخشید، تا آنکه اسلام

ص: 134

استقرار یافت.(1)

آن روز در رکاب محمّد صلی الله علیه و آله

در راه پاسداری آزادی

در راه بسط منطق اسلام

با مشرکان ستیز نمودیم

ایمان و اعتقاد

ما را به قلب معرکه رزم می کشاند

شمشیرهای ما به روی بستگانمان

برّان و تیز بود

این کشتن برادر و فرزند

ص: 135


1- - نهج البلاغه ، خطبه 56، «ولَقد کُنّا مَع رسول اللّه صلی الله علیه و آله نَقْتُلُ آباءَنا...».

در قلب های ما

ایمان و شور بندگی و عشق می فزود

آن صبر و استقامت ما را

وقتی خدای عالمیان دید

ما را به حق ستود

بر دشمنان حق و عدالت

پیروزمان نمود

آن روز در رکاب محمّد صلی الله علیه و آله

گر کوشش و جهاد نمی کردیم

هرگز نهال دین خدا جان نمی گرفت

گل های انقلاب و رهایی نمی شکفت.(1)

ص: 136


1- - قبله این قبیله ، جواد محدثی، ص 88 .

تلاش نظامی و جهاد فی سبیل اللّه که از سوی پیامبر انجام می گرفت ، نشان می داد که او تنها اهل دعوت نبود ، بلکه در کنار دعوت و جذب یاران ، با موانع مبارزه می کرد ، تا راه برای پویندگان راه خدا باز و بی مانع شود.

«شجاعت» در برخورد با دشمن و آمادگی برای فدا کردن همه چیز و همه کس در راه رضای خدا، نکته دیگری است که در کارنامه آن حضرت ثبت است. دلاوری و بی باکی او را

حضرت امیر، این چنین می ستاید:

«کُنّا إذَا احْمَرَّ الْبَأسُ إتَّقِینا بِرسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله، فَلَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنّا اَقْرَبَ اِلَی

ص: 137

العَدُوِّ مِنْهُ».(1)

هرگاه آتش جنگ برافروخته می شد ، ما به دامن شجاعت پیامبر پناهنده می شدیم و هیچ یک از ما ، از آن حضرت به دشمن نزدیک تر نبود.

در سخن دیگری می فرماید:

آن هنگام که آتش جنگ شعله ور می شد و مردم عقب نشینی می کردند ، رسول خدا صلی الله علیه و آله خاندان خود را پیش می فرستاد و در خط مقدّم نبرد قرار

ص: 138


1- - نهج البلاغه ، کلمات قصار غریب الکلام شماره 9، قبل از حکمت 261.

می داد و به وسیله آنان ، حرارت شمشیرها و نیزه ها را از اصحابش دور می کرد ، از این رو عبیدة بن حارث (پسر عموی پیامبر) در جنگ بدر کشته شد و حمزه (عموی پیامبر) در روز اُحد به شهادت رسید و جعفر طیّار (پسرعموی او) در نبرد موته شهید شد.(1)

این گزارش، هم شجاعت آن حضرت را می رساند ، هم ایثار او را و اینکه در راه خدا از فدا کردن عزیزترین بستگانش هم دریغ نداشت و اهل بیت خود را سپر بلای دیگر

ص: 139


1- - نهج البلاغه، نامه 9 .

اصحاب می کرد ، چون هدف او انجام وظیفه و کسب رضای الهی بود.

«هدایت»، فراز نورانی دیگری در پرونده درخشان آن حضرت است. او در دلِ تیره راه های جهالت و عصبیّت، راهی به سوی خدا و حق گشود و دل ها را با نور ایمان و یقین روشن ساخت. به بیان حضرت امیر علیه السلام:

«حتّی أوری قَبَسَ القابِسِ وَأضاءَ الطّریقَ لِلخابِطِ وَهُدِیَتْ بِهِ القُلوبُ...».(1)

تا آنکه شعله فروزان حق را آشکار کرد

ص: 140


1- - نهج البلاغه، خطبه 72 .

و راه را برای جاهلان روشن ساخت ، دل هایی که در گام فتنه ها و گناهان فرو رفته بود ، به برکت هدایت او راه یافت ، پرچم های حق را برافراشت و احکام زنده و نورانی اسلام را بر پا نمود.

و در کلام دیگری می فرماید:

خداوند ، او را بر برهان های روشن و پیروزی بر کفر و شرک و روشنگری راه راست، فرستاد. او نیز ، رسالت الهی را به خوبی ادا کرد ، دعوت حق را آشکار ساخت و انسان ها را به راه راست رهنمون شد و پرچم های هدایت و

ص: 141

روشنی را برافراشت، رشته های اسلام را محکم و دستگیره های ایمان را استوار گردانید.(1)

در باره بدعت ستیزی و حق گستری آن حضرت می فرماید:

خداوند با بعثت آن حضرت ، آیین های ناشناخته و از یاد رفته را آشکار ساخت ، بدعت های وارد شده بر دین را ریشه کن نمود و احکام موجود را تبیین

ص: 142


1- - نهج البلاغه ، خطبه 185 : «أرسَلَهُ بِوُجُوبِ الحُجَجِ وظُهورِ الفَلَج وإیضاحِ المَنهَج...».

کرد.(1)

دلسوزی ها، تلاش ها و مجاهدت های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سوز و اشتیاقی که به هدایت مردم و همبستگی جامعه بر محور توحید و عزّت انسان ها براساس خداپرستی داشت ، امّتی منسجم و دلهایی به هم نزدیک و لبریز از اخوّت اسلامی و الفت قلبی پدید آورد. امیرمؤمنان علیه السلامدر توصیف این بخش ازبرکات وجودی رسول اعظم صلی الله علیه و آله چنین می فرماید:

ص: 143


1- - نهج البلاغه ، خطبه 161: «أظهَرَ بِهِ الشَّرایعَ المَجهُولَه...».

دل های نیکان شیفته او گشت و توجّه هاو نگاه ها به سوی او شد . به برکت وجود او، خداوند کینه ها را دفن کرد و آتش دشمنی ها را فرو نشاند و مردم را با هم برادر ساخت و نزدیکانی را (که اختلاف فکری و مکتبی داشتند) از هم جدا کرد ، ذلیلان را عزّت بخشید و عزیزان خودخواه را خوار ساخت.(1)

این همان جلوه رحمت الهی است که از آن پیامبر رحمت به جامعه رسید و همان گونه که

ص: 144


1- - نهج البلاغه، خطبه 96 : «قد صُرِفَتْ نَحْوَهُ أفئِدَةُ الأبرارِ...».

قرآن کریم او را ستوده است، او نعمتی الهی بود که مایه الفت دل ها و برادری انسان ها و نجات از پرتگاه هلاکت گشت.(1)

ای پا نهاده بر بلنداهای افلاک

ای همنشین بینوا بر بستر خاک

ای خوب، ای پاک،

در روزهای تیره و شبرنگ بطحا

در ظلمت کور و کویر جاهلیت

مشعل به کف، درد آشنا، ره می گشودی

در اوج خشم و کینه دیرین یثرب

ص: 145


1- - آل عمران، آیه 103: «وَاذْکُروا نِعمَتَ اللّه ِ عَلَیکُم إذْ کُنْتُمْ أعداءً...».

در سینه ها بذر محبت می فشاندی

پاک و مبرّا بودی از هر لغزش و عیب

ای شاهد غیب... (1)

نتیجه آن دعوت و صبر و جهاد و اخلاق، پدید آمدن امّتی خدا خواه و حقیقت جو، متّحد

و همدل، مجاهد و شهادت طلب، سبکبال و قناعت پیشه بود که الگویی برای همه بشریت بودند و گواه موفقیت آن حضرت در تأسیس جامعه ای الهی و قرآنی.

حضرت علی علیه السلام، در مقابل انتقاد از انسان های بی خیال و کم طاقت و دنیا خواه و

ص: 146


1- - برگ و بار ، جواد محدثی ، ص 68 .

سست پیمانِ زمان خویش ، از اصحاب پیامبر یاد می کند و خوبی های آنان را بر می شمارد و با حسرت و اندوه از آن دوره یاد می کند. ترسیم او از آنان چنین است:

من اصحاب محمد صلی الله علیه و آله را دیده ام، هیچ یک از شما را شبیه آنان نمی بینم! آنان موهایی ژولیده و چهره هایی غبارآلود (در پی جهاد و رزم) داشتند ، شب ها تا صبح در حال عبادت و سجود و نیایش بودند ، پیشانی و چهره بر خاک می نهادند ، از یاد قیامت، قرار و آرام نداشتند ، آثار سجده در پیشانی هایشان

ص: 147

آشکار بود، هرگاه که خدا یاد می شد، چشم هایشان اشکبار و صورت و گریبان هایشان خیس می شد و از بیم آخرت و امید ثواب الهی به خود می لرزیدند.(1)

اینها گوشه هایی از اوصاف تربیت شدگان مکتب پیامبر و حالات عجیب و عرفانی آن پیشکسوتان راه ایمان و عمل و جهاد و تلاش بود که دست پرورده تربیت های نبوی بودند و صفحات درخشانِ کارنامه

ص: 148


1- - نهج البلاغه ، خطبه 97: «لَقَدْ رَأیتُ أصحابَ محمّد صلی الله علیه و آله فَما أری أحَداً یُشْبِهُهُم مِنکُم...».

تبلیغی و هدایتگری و انسان سازی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را در برابر دیدگان ما قرار

می دهد.

ص: 149

پیامبر و علی علیهماالسلام

علی بن ابی طالب علیه السلام وصیّ و جانشین پیامبر و تربیت شده آن حضرت و همدم لحظه های خوف و خطر و بازوی پرتوان رسالت در دفاع از اسلام و قرآن بود.

پیش تر اشاره شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله از کودکی، آن حضرت را در آغوش خود می گرفت و لقمه در دهانش می گذاشت و در

ص: 150

بستر خود می خواباند(1) ، تا آنکه بزرگ شد و اولین ایمان آورنده به پیامبر بود. عنایت ویژه رسول خدا به آن حضرت، برای آن بود که در آینده می بایست ادامه دهنده راهش باشد. این بود که پیوسته او را معرفت و حکمت می آموخت و گام به گام در وادی اخلاق و کمالات، پیش می برد.

در سال هایی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیش از بعثت، به غار حرا می رفت و خدا را عبادت می کرد، در خلوتِ روحانی آن رسول خاتم ،

ص: 151


1- - نهج البلاغه ، خطبه 192: «قَد عِلمْتُم مَوضِعی مِن رَسُولِ اللّه...».

علی علیه السلام حضور داشت و هنگام وحی نیز صدای فرشته الهی را می شنید.

در توصیف این همدمی های معنوی و عرفانی با پیامبر ، می فرماید:

«وَلَقَدْ کانَ یُجاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ، فَأراهُ وَلا یَراهُ غَیری ، وَلَم یَجْمَعْ بَیتٌ واحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الإسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وخَدیِجَةَ وَاَنَا ثالِثُهُما، اَری نُورَ الوَحیِْ وَالرِّسالةِ وَاَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ».(1)

هر سال، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در غار حرا مجاورت می کرد ، تنها من او را می دیدم

ص: 152


1- - نهج البلاغه ، خطبه 192 ، بند 120.

و کسی جز من او را نمی دید. در آن زمان خانه ای نبود که اسلام وارد آن شده باشد، مگر یک خانه که پیامبر در آن بود و خدیجه ، من نیز سومین نفر بودم ، نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم.

این نکته، میزان نزدیک بودن علی علیه السلام را به پیامبر خدا نشان می دهد. در ادامه همین سخن ، می فرماید:

من آن هنگام که وحی بر پیامبر نازل می شد، صدای ناله شیطان را شنیدم. از پیامبر پرسیدم: این صدای ناله کیست ،

ص: 153

ای رسول خدا؟ فرمود: این ناله شیطان است که از اینکه او را بپرستند مأیوس شده است. آنچه را من می شنوم تو هم می شنوی و آنچه را من می بینم، تو هم می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، لیکن تو وزیر هستی!(1)

پیامبر، برای آینده اسلام و مسلمانان، به فرمان خداوند امیرالمؤمنین علیه السلام را تعیین کرد، تا پرچم حق افراشته بماند و مردم راه خدا و سعادت را نیک بشناسند و گمراه نشوند. در این مورد ، کلام علی علیه السلام چنین

ص: 154


1- - نهج البلاغه ، خطبه 192 ، بند 120.

است:

خداوند، پیامبر را برای اظهار امر خدا و متذکّر شدن خدا ، گویا ساخت ، او نیز رسالت الهی را با امانت ادا کرد و براساس رشد و حقیقت از دنیا رفت و در میان ما بیرق حق را بر جای نهاد ، که هر کس از آن پیش افتد، گمراه گردد و هر که از آن عقب مانَد هلاک شود.(1) امیرالمؤمنین علیه السلام، خود را در روزگار پیامبر، از پیشروان لشکر اسلام معرفی

ص: 155


1- - نهج البلاغه، خطبه 100: «أرسَلَهُ بِأمرِهِ صادِعاً وبِذِکرِهِ ناطِقاً...».

می کند و اینکه در صحنه و میدان بود ، تا آنکه سپاه کفر عقب نشست و زیر پرچم اسلام در آمد ، و اینکه در طول آن مدّت ، نه ناتوان شد ، نه ترسید ، نه خیانت کرد و نه سستی نمود.(1)

وصایت و جانشینی، در برنامه همه انبیای پیشین نیز بوده است ، تا زحمات فرستاده خدا هدر نرود و مردم دچار حیرت و ضلالت نشوند و پس از رحلت پیامبر ، مسیر و هدف او فراموش نگردد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برای این مقصود ، دو میراث گرانبها بر جای

ص: 156


1- - نهج البلاغه، خطبه 104: «وَأیمُ اللّه لَقَد کُنتُ مِنْ ساقَتِها...».

نهاد: یکی قرآن کریم، دیگری عترت و اهل بیت ، که مفسّران واقعیِ همان قرآنند و مرجع مردم در آنچه به دین مربوط می شود.

امام علی علیه السلام می فرماید:

«وَخَلَّفَ فِیکُم ما خَلَّفَتِ الأنبیاءُ فی اُمَمِها، اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُم هَمَلاً بِغَیرِ طَریقٍ واضِحٍ وَلا عَلَمٍ قائمٍ».(1)

پیامبر خدا در میان شما چیزی را باقی گذاشت که همه پیامبران در میان امّت های خودشان بر جای می گذارند و به ودیعت می نهند ، چون پیامبران،

ص: 157


1- - نهج البلاغه ، خطبه 1 ، بند 45.

امّت های خود را بلاتکلیف رها نساختند، که راه روشن و نشانه پا بر جایی برایشان نگذاشته باشند.

این است که حضرت علی علیه السلام به همین وصایت و وراثت برای اثبات خلافت خویش استناد می کرد و حق ولایت و رهبری را مخصوص اهل بیت پیامبر می دانست.(1)

ص: 158


1- - نهج البلاغه، خطبه 2: «ولَهُم خَصائصُ حَقِّ الولایَةِ ، وفِیهِمُ الوَصِیَّةُ والوِراثَةُ».

در سوگ خاتم رسولان

رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله، داغی سنگین بود که بر دل امّت نشست و بیش از همه، بر دوش های علی علیه السلام سنگینی کرد.

امیرمؤمنان علیه السلام در فقدان پیامبر ، هم به مرثیه سرایی پرداخته است، هم در حق او دعا کرده و هم از خداوند ، درخواست مقامات والاتر و اجر مضاعف و منزلت برین کرده است.

درباره رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می گوید:

ص: 159

«ثُمَّ اخْتارَ سُبحانَهُ لِمُحمّدٍ صلی الله علیه و آله لقِائَهُ وَرَضِیَ لَهُ ما عِنْدَهُ وَأکرَمَهُ عَنْ دارِ الدّنیا وَرَغِبَ بِهِ عَنْ مَقامِ البَلوی فَقَبَضَهُ اِلَیهِ کریماً صلّی اللّه عَلیه وآله».(1)

سپس خداوند برای محمّد صلی الله علیه و آله، لقای خویش را برگزید و جوار رحمت خویش را برای او پسندید و با فرا خواندنش از این دنیا او را گرامی داشت و برای او فردوس برین را به جای قرین بودن به بلاها برگزید و او را کریمانه به سوی خویش برد.

ص: 160


1- - نهج البلاغه ، خطبه 1 بند 43.

و در سوگ فقدان پیامبر رحمت و یتیم شدن امّت، چنین می گوید:

پدر و مادرم فدایت یا رسول اللّه! با مرگ تو چیزی قطع شد که با مرگ احدی قطع نشده بود ، یعنی نبوت و خبرهای غیبی و آسمانی! مصیبت تو این امتیاز و ویژگی را داشت که مایه تسلّی گشتی و پس از تو مصیبت های دیگر چندان مهم نیست. از سوی دیگر این مصیبت چنان عمومی و فراگیر است که همه به خاطر آن در سوگ اند. اگر نه آن بود که ما را به صبر و شکیبایی دستور داده و از جزع و

ص: 161

بی تابی نهی کرده ای، آن قدر در سوگ تو گریه می کردیم که اشکِ دیده هامان تمام شود و این درد جانکاه برایمان ماندگار شود و اندوهمان دائمی گردد ، لیکن حادثه ای بود که نمی شد آن را برگرداند و مصیبت تو را نمی شد دفع کرد. پدر و مادرم فدایت! ما را در کنار پروردگارت یاد کن و هرگز مباد که از خاطر تو محو شویم و از یادت رویم.(1)

بار دگر یاد تو زد آتش به جانم

ص: 162


1- - نهج البلاغه ، خطبه 235 : «بِأبِی اَنتَ واُمّی یا رَسولَ اللّه ، لَقَدِ انقَطَعَ بِمَوتِکَ ما لَم یَنقَطِعْ بِمَوْتِ أحدٍ...».

جا دارد از اندوه ، در سوگ وفاتت

گر جای اشک از دیدگانم خون چکانم

ای پا نهاده بر بلنداهای افلاک

ای همنشین بینوا بر بستر خاک

رفتی ، ولی ما را به دست غم سپردی

ای چشمه مهر و وفا، ای خوب ، ای پاک

ای نامت احمد،

نامت بلند و جاودان باد ، ای محمّد!(1)

و امّا دعاهای علی علیه السلام درباره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:

پروردگارا، در سایه لطفت ، جایی وسیع

ص: 163


1- - برگ و بار ، ص 68 .

برای او بگشای و از فضل و کرمت پاداشی مضاعف به او عطا کن. خداوندا ، بنای رفیع او را از هر بنایی افراشته تر دار و جایگاه و منزلتش را نزد خود والاتر بگردان ، نورش را به کمال برسان ، پاداش او را از آن بعثت چنان عطا کن که گواهی و شهادتش مقبول و سخنش پسندیده درگاهت باشد. خدایا ، میان ما و او را فراهم آور در جایی که زندگی اش گوارا و نعمتش جاوید و خواسته هایش مطلوب و برآورده شده، در کمال آرامش و همراه با کرامت، (ما

ص: 164

را با او محشور گردان).(1)

خداوندا، از عدل خویش بهره وافری به او اختصاص بده ، از فضل و کرمت پاداشی مضاعف به او عطا کن ، خدایا بنای او را رفیع و منزلگاهش را شایسته و منزلتش را نزد خودت عالی گردان ، وسیله تقرب به خویش را به او عطا کن ، رفعت و بلندی و برتری و شرافت به او بده ، ما را در زمره او محشور گردان ، درحالی که به خاطر کارهایمان نه رسوا

ص: 165


1- - نهج البلاغه ، خطبه 72: «أللّهُمَّ افسَحْ لَهُ مَفْسَحاًفِی ظِلّک...».

باشیم و نه پشیمان، نه منحرف و نه پیمان شکن، نه گمراه و نه گمراه گر و نه فریب خورده!(1)

اینها دعای کسی در حق آن حضرت است که پیش از همه ، مقام و منزلتش را می شناخت و پیش از همه به او ایمان آورده بود و اشتیاقی فراوان داشت که هر چه سریع تر از این خاکدان رها شود و به جوار حبیب خود و حبیب خدا، محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله برود.

ص: 166


1- - نهج البلاغه ، خطبه 106 : «أللّهُمَّ اقْسِمْ لَهُ مَقسَماً مِن عَدلِک...».

اینک، این مدینه است و کوچه های پر زغربتش

این بقیع و مسجد و بلال و فاطمه در انتظار

یک طرف، علیّ و فاطمه ز رحلت تو سوگوار

یک طرف،

خانه علی است، با غمی بزرگ و جای خالی رسول

رفتی ، ای قرار دل،

ای که پر کشیده ای به سدره حضور و بارگاه نور

آه... ای کلیم حق ، حبیب آفریدگار

این مدینه تو نیست مانده این چنین غریب

همچو خاتمی که یک نگین از آن کم است

داغ رحلت رسول خاتم است

ص: 167

هر طرف که بنگری به رنگ و بوی ماتم است.(1)

ص: 168


1- - از نویسنده.

عطر حبیب(1)

گذری بر سیره اخلاقی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله کلامت ، روشن و فصیح بود. به فراخور عقل و درک مخاطب سخن می گفتی ، گاهی سخنی را سه بار تکرار می کردی ، تا طرف خوب بفهمد . هنگام سخن ،

ص: 169


1- - این متن، برگرفته از کتاب های مکارم الاخلاق ، سنن النبی و بحار الأنوار ، ج 16 است، نه نهج البلاغه ، لیکن به دلیل جامعیت و سودمندی، مناسب دیده شد که در این کتاب آورده شود.

کلام را با لبخند می آمیختی ، هرگز سخن کسی را قطع نمی کردی ، زبان به بدگویی و عیبجویی از دیگران نمی گشودی.

صدایت که می کردند ، می گفتی: لبیک! خطبه هایت، از همه کوتاه تر، ولی پر مایه تر بود. زبانت را از آنچه بی مورد و بیهوده بود ، فرو می بستی ، همواره خدا را یاد می کردی و استغفار بر زبان داشتی ، چیزی می گفتی که دل ها را به هم الفت دهد ، نه آنکه میانه ها را به هم بزند. با کسی مجادله و جرّ و بحث نمی کردی، هنگامی که سخن می گفتی، همه ساکت بودند ، آن چنان که گویی بر سرشان

ص: 170

پرنده نشسته است ، سراپا گوش! نزد تو نزاعِ لفظی نمی کردند ، به سخن دیگران، خوب گوش می کردی. محکم و استوار راه می رفتی ، گام برداشتنت، چنان بود که نشان می داد ناتوان و کسل نیستی! آن چنان که گویی سنگی از سرازیری می غلتد، با مهابت و چالاک!

وقتی سواره بودی ، اجازه نمی دادی دیگران ، پیاده پا به پایت راه آیند. یا سوار بر مرکب می کردی یا بر سر موعدی ، قرار می گذاشتی. از گذرگاهی که عبور می کردی، عطرت نشان می داد که از آنجا گذشته ای. از

ص: 171

هر جا می گذشتی سنگ ها و درختان ، تعظیمت می کردند. در سفرها، آخرهای جمعیت راه می رفتی، تا اگر کسی درماند ، یا کمک خواست، کمکش کنی.

گاهی سوار اسب می شدی ، گاهی بر قاطر و الاغ سوار می شدی ، یا بر شتر ، و گاهی نیز پیاده! سواره که بودی ، دیگران را هم بر ترک می نشاندی. اوقات داخل خانه را به سه قسمت تقسیم می کردی: بخشی برای نیایش و عبادت خدا ، قسمتی برای خانواده و بخش دیگری برای کارهای شخصی خود.

در خانه ، با خانواده همکاری می کردی ،

ص: 172

گوشت می بریدی ، شیر می دوشیدی ، لباس وصله می زدی ، هر غذایی که می پختند، می خوردی، از طعامی بد نمی گفتی ، در را می گشودی، کفش خود را می دوختی. بر زمین می نشستی و بر زمین غذا می خوردی، به خدمتکار خانه وقتی خسته می شد کمک می کردی ، زیراندازت عبایی بود و بالشی از پوست ، پر شده از لیف خرما! بر حصیر می خوابیدی، هنگام خواب، مسواک می زدی و دعا می خواندی و چون از خواب بر می خاستی ، خدا را سجده می کردی.

کار مراجعه کنندگان را راه می انداختی،

ص: 173

نیازمند و سائلی را دست خالی رد نمی کردی.

بنده شکور خدا بودی. نور چشمانت «نماز» بود. وقتی به نماز می ایستادی ، از خوف خدا رنگ از چهره ات می پرید. در سینه،

ناله های سوزناک و آوای حزینی داشتی. هنگام سجود ، چنان بر زمین می چسبیدی ، که گویا جامه ای بر زمین افتاده است. وقت نماز که می رسید ، دیگر کسی را نمی شناختی و جز به نماز به چیزی توجّه نداشتی، به نماز عشق می ورزیدی.

فرا رسیدن «وقت» نماز را انتظار

ص: 174

می کشیدی ، و هنگام نماز که می شد ، می گفتی: ای بلال! خوشحالمان کن، هیچ چیز را بر نماز مقدّم نمی داشتی.

می فرمودی (به ابوذر): خداوند، فروغ دیدگانم را در نماز قرار داده است. آن گونه که گرسنه ، غذا را دوست می دارد و تشنه آب را ، من هم شیفته نمازم. با این تفاوت که گرسنه و تشنه ، سیر و سیراب می شود ، امّا من از نماز، سیر نمی شوم.

رکوع ها و سجودهای طولانی داشتی. به خدا عرضه می داشتی: پروردگارا! دوست دارم یک روز سیر باشم و شکرت کنم ، روز

ص: 175

دیگر گرسنه باشم تا از تو سؤال کنم.

نشست و برخاستت، همراه با «ذکر خدا»

بود. با آنکه «معصوم» بودی ، ولی آن قدر از خشیت خدا می گریستی که مصلاّ و سجده گاهت خیس می شد.

هنگام دعا ، همچون مسکینان نیازمند دستها را بالا می گرفتی. «بنده خدا» بودی. یک بار که بر زمین نشسته و با دست غذا می خوردی ، زنی گفت: یا رسول اللّه ، چرا مانند بندگان نشسته و غذا می خوری؟ و ... فرمودی: وای بر تو! چه کسی بنده تر از من است؟... تو عبدِ خدا و رسولِ او بودی.

ص: 176

چهره ات گشاده بود و خوش رو. به هر کس می رسیدی سلام می گفتی. با هر که دست می دادی ، آن قدر صبر می کردی که او دستش را بکشد. به صورت کسی خیره نمی شدی. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی گفتی. بر تندخویی و بد اخلاقی دیگران صبر می کردی. هدیه مردم و دعوت بردگان را می پذیرفتی، به عیادت بیماران و تشییع جنازه می رفتی. از اصحاب، تفقّد و احوالپرسی می کردی. دیر غضبناک می شدی. پیش دیگران، پایت را دراز نمی کردی. مزاح و شوخی می کردی ولی جز

ص: 177

«حق» نمی گفتی. با یاران، حلقه وار می نشستی. خود را برای اصحاب می آراستی و عطر می زدی . باری بر دوش مردم نبودی. در کارهای اجتماعی مشارکت داشتی. بخشنده و سخی بودی. چیزی را از خواستاران مضایقه نمی کردی. به بزرگ هر قومی احترام می کردی.

آری... ای رسول خدا!

وفای به عهد، صدق و راستی ، امانت و محبّت از ویژگی های تو بود. از مهمان کار نمی کشیدی ، خُلف وعده نداشتی، مردم دار و

اهل مدارا بودی ، سعه صدر و وسعتِ نظر

ص: 178

داشتی، اخلاقت قرآن بود! قرآنِ مجسّم بودی و آیاتِ عینیّت یافته کلام اللّه!

ص: 179

سخن آخر

معرفت ، محبّت می آورد و محبّت هم اطاعت و پیروی را در پی دارد.

اگر بخواهیم رسول خدا صلی الله علیه و آله را مطیع و پیرو باشیم، باید عاشقانه دوستش داشته باشیم.

و اگر بخواهیم دوستدارش باشیم ، باید فضایل و زیبایی ها و کمالات و سیره نورانی او را بشناسیم.

این است که «اطاعت»، «محبت» و

ص: 180

«معرفت» با هم رابطه دارند و اگر بخواهیم نسلی پیرو خاتم رسولان داشته باشیم، باید عشق و ولای او را در مزرعه دل ها بکاریم و آن را پیوسته آبیاری کنیم و روز به روز بر معرفت خویش و فرزندانمان نسبت به اسوه های کمال و پاکی بیفزاییم.

آشنایی با «سیمای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله» در آینه سخنان علی علیه السلامیکی از همین گام هاست.

ضروری است ، امّا کافی نیست.

اولیا ، مربّیان، مبلّغان، هنرمندان و فرهنگ سازان ، باید بیش از گذشته در این مسیر بکوشند و مسؤولانه با موضوع تربیت

ص: 181

دینی برخورد کنند. عشق آفرینی و ایجاد محبّت نسبت به اهل بیت علیهم السلام و حضرت رسول صلی الله علیه و آلهیک وظیفه است. علاوه بر «مودّتِ» این خاندان که توصیه قرآن کریم به عنوان اجر رسالت پیامبر است ، سفارش اکید پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز به شمار می رود.

اگر حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله فرموده است:

«اَدِّبوا اَولادَکُم عَلی ثَلاثِ خِصالٍ: حُبِّ نَبیِّکُمْ، وَحُبِّ أهلِ بَیتِهِ، وقِراءَةِ القُرآنِ».(1)

ص: 182


1- - کنز العمّال 16/456.

فرزندانتان را با سه خصلت تربیت کنید:

دوستی پیامبرتان، و دوستی خاندان او، و خواندن قرآن.

این رسالت بر دوش کیست؟

و ثمره و نتیجه اش کجا آشکار می شود؟

بی شک، افشاندن بذر محبّت عترت در دل های مشتاق کودکان و نوجوانان این امّت ، بیمه کردن آنان در مقابل فتنه ها، فسادها و گمراهی هاست و دلی که خانه مهر و ولای این دودمان باشد ، پایگاه شیطان نمی شود ، یا لااقل آسیب پذیری آن کمتر است.

به این امید که آشنایی با چهره جذّاب و

ص: 183

شخصیت دوست داشتنی پیامبر رحمت ، در ایجاد و تقویت انس و ارتباط با آن حضرت و خاندان او مؤثر باشد و از رهگذر این همدلی ، به همراهی با آنان برسیم و در آخرت نیز همجوار آنان باشیم... ان شاءاللّه.

ص: 184

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109