حدیث ثقلین ، خمس و پاسخ برخی شبهات و سجده بر تربت و حصیر

مشخصات کتاب

سرشناسه:عطائی اصفهانی، علی، 1317 -

عنوان و نام پديدآور:حدیث ثقلین،خمس و پاسخ برخی شبهات و سجده بر تربت و حصیر [کتاب]/ علی عطائی.

مشخصات نشر:قم : آیین دانش، [1394].

مشخصات ظاهری:159ص.؛ 16/5×12س م.

شابک:20000 ریال:978-600-6384-95-5

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:احادیث خاص (ثقلین)-- نقد و تفسیر

موضوع:خمس

موضوع:سجده

رده بندی کنگره:BP188/6/ع6ح4 1394

رده بندی دیویی:297/356

شماره کتابشناسی ملی:3917552

ص: 1

اشاره

حدیث ثقلین،خمس و پاسخ برخی شبهات و سجده بر تربت و حصیر

علی عطائی.

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

باسمه تبارک و تعالی

این جزوه و جزوه «خمس و پاسخ برخی شبهات» در سال 1385 نوشته و به طور جداگانه چاپ شد، و مطالب آن را در کتاب روزهای مدینه» آوردم، و اخیرا خواسته شد آنها را مستقلا و یکجا تجدید چاپ کنم.

والتوفیق من الله تعالی

خرداد 1396

ص: 4

حدیث ثقلین

اشاره

ص: 5

ص: 6

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله الطیبین الطاهرین.

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «انی قد ترکت فیکم الثقلین ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی و أحدهما أکبر من الآخر:

کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض و عثرتی اهل بیتی الا و إن هما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض».(1)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «همانا من دو چیز گرانبها و ارزشمند در میان شما بر جا میگذارم، که اگر به آن دو تمسک کنید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد و یکی از آنها بزرگتر از دیگری

ص: 7


1- جامع احادیث الشیعة، ج 1، المقدمة، چاپ اول، ص 29.

است، اول: کتاب خدا که چون طنابی است که از آسمان - از جانب خدا - به سوی زمین کشیده شده است، دوم: عترت من اهل بیتم» می باشند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [روز قیامت بر من وارد شوند.

وجوب تبعیت و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام)در بیان آیت الله بروجردی(قدس سره)

مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی در کتاب شریف «جامع احادیث الشیعة) ضمن نقل حدیث ثقلین فرموده است :

سزاوار نیست احدی از مسلمانان، شبهه یا شک کند در وجوب پیروی و لزوم تبعیت از عترت طاهره در امور دینی و تکالیف الهی، از فروع عملیه و اصول اعتقادیه، و تقدیم فتاوا و روایات آنها بر گفته ها و روایات دیگران، هرچند معتقد به ولایت وخلافت و جانشینی آنها از

ص: 8

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در امور سیاسی و امور دنیوی نباشد، زیرا که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) این امر را در حدیث ثقلین بیان کرد و روشن ساخت و آن را محکم و استوار نمود و بر آن تأکید فرمود، حدیث ثقلین که شیعه و سنی بر آن اجماع و اتفاق دارند و بزرگان علمای اسلام به آن تصریح نموده اند [تا آنکه فرموده است: چرا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معارف الهیه و واجبات دینیه و سنن نبویه و تمام آنچه را مردم به آن نیاز دارند به عترت سپرد و نزد آنها ودیعه و امانت گذاشت و به همین جهت عترت را دل (هم سنگ) قرآن مجید قرار داد و در موارد متعدد و جاهای بسیار سفارش به پیروی آثار آنها فرمود، توصیه به تمسک و اعتصام و اهتدا به هدایت آنها نمود، توصیه به اخذ از علوم و دانش آنها نمود، مردم را از رد بر آنها و از تخلف نمودن از آنها نهی فرمود، همان گونه که این مطلب از احادیث متعددی متواتره ظاهر می شود.

یکی از آن احادیث، حدیث معروف به حدیث ثقلین است

ص: 9

که شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند. چرا که سی و چهار نفر از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این حدیث را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند و علاوه بر علما و محدثین امامیه بیش از یکصد و هشتاد نفر از بزرگان و مشاهیر علما و محدثین آنها در کتابهای صحیح و معتبر خود با سندهای صحیح - نزد خودشان به آن را روایت و ثبت کرده اند.(1)

ص: 10


1- لا ینبغی لأحد من المسلمین أن یرتاب أو یشک فی وجوب تباعة العترة الطاهرة فی الأمور الدینیة و التکالیف الإلهیة من الفروع العملیة و الأصول الاعتقادیة و تقدیم فتاویهم و روایاتهم علی أقوال غیرهم و احادیثه ولو لم یعتقد ولایتهم وخلافتهم عن النبی (صلی الله علیه و آله) فی السیاسة المدنیة واستصلاح الأمور الدنیویة فانه (صلی الله علیه و آله) قد بین هذا الأمر و أوضحه و شده واکده فی حدیث القلین المتفق علیه بین الفریقین کما صرح به جل علماء الاسلام إلی أن قال : أن النبی (صلی الله علیه و آله) استودع اطائب عترته وأفاخم ذریته المعارف الالهیة والفرائض الدینیة و السنن النبویة وجمیع ما یحتاج الیه الناس ولأجل ذلک جعلهم اعدال الکتاب واوصی الأمة کلها فی مواضع کثیرة و موارد عدیدة باتباع آثارهم والأعتصام بهم والاهتداء بهدایتهم والأخذ من علومهم ونهاهم عن الرد علیهم والتخلف عنهم کما یظهر من الاحادیث المتعددة المتواترة، منها: الحدیث المعروف بحدیث الثقلین المجمع علیه بین الفرقین فإنه قد رواه عن النبی (صلی الله علیه و آله) اربع و ثلثون من الصحابة والصحابیات و اخرجه مضافة الی علماء الامامیة ومحدثیهم اکثر من الثمانین والمأة من أکابر اهل السنة و مشاهیر علمائهم ومحدثیهم فی جوامعهم وصحاحهم و سننهم بأسانید صحیحة منهم ... ( جامع احادیث الشیعة: ج 1، المقدمة، چاپ اول، ص29).

مرحوم آیة الله بروجردی (قدس سره)، پس از این مقدمه - که آن را تلخیص و ترجمه نمودم - حدیث شریف ثقلین را از کتاب های معروف و مورد قبول اهل تسنن نقل کرده است، پس از آن به طور مفصل، معنا و مطالبی که از آن استفاده می شود بررسی و توضیح داده (1)و در

ص: 11


1- طالبین بیانات پر محتوای آن عالم عظیم الشأن - اعلی الله مقامه - به کتاب پر ارزش جامع احادیث الشیعة مراجعه کنند.

پایان فرموده است.

حاصل آنچه ذکر کردیم این شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر همه امت واجب فرمود، در امور شرعیه و تکالیف الهیه به عترت طیبه متمسک شوند و وجوب تمسک به اهل بیت (علیهم السلام) را مؤکد و مشدد و محکم فرمود و با کلمات عدیده و الفاظ گوناگون این امر را محکم و استوار نمود، به گونه ای که انکار آن ممکن نیست و تأویل آن جایز نمی باشد.(1)

مؤلف : خلاصه این که، حدیث مبارک ثقلین را خاصه و عامه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت نموده اند و

ص: 12


1- وقد تحصل مما ذکر ان النبی (صلی الله علیه و آله) اوجب علی الأمة قاطبة التمشک بالعترة الطیبة فی الامور الشرعیة والتکالیف الالهیة واکد وجوبه و شده و او ثقه و کره بکلمات عدیدة و الفاظ مختلفة بحیث لا یمکن انکاره و لا یجوز تأویله و انما اکتفینا بذلک مع أن کثیرا من طرق الحدیث قد تضمن مضافة الی المذکورات ما یدل علی حجیة اقوالهم و وجوب اتباعهم و حرمة مخالفتهم اختصارة فان فی ذلک غنی و کفایة. (همان : ص 52).

این حدیث شریف، امامت و خلافت و مرجعیت ائمه معصومین (علیهم السلام) را ثابت و قطعی فرموده و برای شخص عاقل و با انصاف جای هیچ گونه شک و تردیدی باقی نگذاشته است.

یادآوری: طالبین حدیث ثقلین می توانند به کتابهای دیگر، مانند «بحارالانوار، ج 5، ص 68، ج22، ص 475، ج 23، ص 112، ج 36، ص 329، ج 37، ص 191، ج 45، ص 313، ج 68 ص 22 و به کتاب طرائف» سید بن طاووس، و سفینة البحار» واژه «ثقل» و غیر اینها مراجعه کنند.

ص: 13

حدیث ثقلین

به نقل از اهل تسنن

در موسم حج 1425 هجری قمری، برابر 1383 هجری شمسی در مکه معظمه به یک دوره کتاب ته جزئی در شش جلد دست یافتم به نام «معجم فقه السلف عترة و صحابه و تابعین» تألیف: محمد المنتصر الکتانی، استاد جامعة ام القری، مرکز جهانی تعلیم اسلامی مکه مکرمه، که در سال 1410 هجری قمری، در «جامعة أم القری» المرکز العالمی للتعلیم الاسلامی - مکة المکرمة) چاپ شده است.

ابتدای هر ه جزء و روی تمام مجلدات آن «فقه عترت» مقدم بر «فقه صحابه و تابعین» نوشته شده است.

در مقدمه جلد اول آن (ص 4) نیز ابتدا به تعریف

ص: 14

«فقه عترت» و امتیاز آن از «فقه صحابه و تابعین» پرداخته و نوشته است:

فقه عترت

فقه عترت، غیر از فقه صحابه و تابعین است و فقه عترت ممتاز است به فقه مادر و پدر و حمل و ولادت و شیر دادن و از شیر گرفتن و دوران سرپرستی و تربیت اطفال، چه پسر یا دختر و تعلیم آنها تا بزرگ و صالح شدن و هم خود صالح باشند و هم جامعه را به صلاح آورند.

در فقه عترت، فقه فاطمه دختر رسول الله (صلی الله علیه و آله) می باشد و قضایای آن انگشت شمار است. (روایات آن حضرت بسیار کم است.)

فقه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است و فقه آن حضرت ممکن است در یک کتاب بزرگ جمع آوری شود، و فقه امیرالمؤمنین الحسن بن علی و امام حسین بن علی (علیه السلام) و محمد بن حنفیه فرزند علی بن

ص: 15

ابیطالب (علیه السلام) و عبدالله نو؛ حسن بن علی (علیه السلام) و امام زین العابدین فرزند حسین بن علی و امام محمد باقر فرزند زین العابدین و امام جعفر صادق فرزند محمد باقر(علیهم السلام) و عبدالله فرزند محمد بن حنفیه و حسن فرزند محمد حنفیه، رضی الله عنهم اجمعین.

مؤلف : صاحب کتاب مزبور نام سایر ائمه (علیهم السلام) را نیاورده و سپس نوشته است:

دست یابی به فقه عترت، دست یابی به علم و هدایت است.

دست یابی به فقه عترت، در امان ماندن از ضلالت و گمراهی است.

دست یابی به فقه عترت، دست یابی به کتاب خدا همراه با هدایت و امان است تا داخل شدن در بهشت.

و الظفر بفقه العترة ظفر بالعلم و الهدی، و الأمان من الضلال، و بکتاب الله مقترنا بالهدایة و الأمان حتی دخول الجنة.

ص: 16

سپس نویسنده آن کتاب برای اثبات مطلب مزبور به حدیث ثقلین استدلال کرده و نوشته است:

رسول خدا صلی الله علیه وعلی آله و سلم (1)در حجة الوداع، در صحرای عرفات در جمع صد و بیست هزار نفر از صحابه یا بیشتر، خطابهای ایراد کرد (خطبه خواند) و آن چنین بوده که :

جابر بن عبدالله گفت: دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، در حجة الوداع، در حالی که بر شترش سوار بود، خطبه خواند، شنیدم که فرمود:

من در میان شما بجا می گذارم آنچه را که اگر آن را اخذ کنید، هرگز گمراه نشوید، [و آن کتاب خدا و عترتم می باشد.

زید بن ارقم نیز گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ص: 17


1- مؤلف آن کتاب در چند مورد از عبارات این قسمت صلوات را صحیح و کامل و بدون زیاده نوشته است.

در میان شما بجا می گذارم آنچه را که اگر به آن تمسک جویید، هرگز بعد از من گمراه نشوید، یکی از آنها اعظم از دیگری است و او کتاب خدا است، و آن ریسمانی است کشیده شده از آسمان تا زمین و عترتم (اهل بیتم)، که هرگز این دو از هم جدا نشوند تا نزد حوض بر من وارد شوند، پس ببینید بعد از من با آنها چگونه رفتار میکنید.

سپس مؤلف آن کتاب نوشته است:

این روایت را جمعی از صحابه بازگو کرده اند (مانند علی بن ابیطالب (علیه السلام) زید بن ثابت، زید بن ارقم، جابر بن عبدالله، ابوهریره، ابو سعید خدری و حذیفة بن الیمانی.

این روایت را ترمذی و احمد و بزاز و طبرانی، در کتابهایشان آورده اند.

و قد خطب بذلک رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یوم حجة الوداع بعرفة - فی مائة ألف من

ص: 18

الصحابة أو یزیدون - قال جابر: رأیت رسول الله صلی الله علیه وعلی آله و سلم فی حجة الوداع یوم عرفة و هو علی ناقته القصواء یخطب، فسمعته یقول: إنی ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا:

کتاب الله و عترتی آل بیتی، و قال ابن أرقم: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی، أحدهما أعظم من الآخر، و هو کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الأرض، و عترتی أهل بیتی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما؟

رواه جماعة من الصحابة علی بن أبی طالب، و زید بن ثابت، و زید بن أرقم، و جابر بن عبد الله، و أبوهریره، و أبو سعید الخدری، و حذیفة ابن الیمان، أخرجه عنهم الترمذی فی السنن و أحمد - قال

ص: 19

الهیثمی: و اسناده جید - و البزار فی مسندیهما، والطبرانی فی معجمیه: الکبیر والأوسط.(1)

یادآوری : مؤلف آن کتاب، پس از تعریف «فقه عترت» و دلیل و ارزش و اهمیت آن به تعریف «فقه صحابه» و «فقه تابعین» پرداخته است ولی هیچ دلیلی بر اعتبار و حجیت فقه آنها از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ارائه نکرده و هیچ امتیاز و خصوصیتی برای آنها نیاورده است، چون نه دلیلی از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود دارد، نه امتیازی برای فقه غیر عترت سراغ دارند. تنها دلیلی که آورده این است که نوشته :

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به لغت و زبان صحابه سخن گفته و صحابه مطالب آن حضرت را می فهمیدند و یاد گرفتند و به تابعین انسل بعد] آموختند.

ص: 20


1- ابن الأثیر: جامع الأصول: 1/ 187 والهیثمی: مجمع الزوائد: 162

ضمنا اینکه مؤلف «معجم فقه السلف» فقه عترت را شامل روایات محمد حنفیه، فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) و برخی از فرزندان امام حسن (علیه السلام) دانسته است، اگر مقصود او روایاتی باشد که اینها از امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) نقل کرده اند صحیح است و الا «عترت» که اهل بیت و معصوم و مورد نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده و در احادیث به ویژه حدیث ثقلین، آنان را معرفی فرموده است شامل محمد حنفیه و فرزندان امام حسن (علیه السلام) نمی شود.

چند نکته

از مجموع آنچه که بطور خلاصه از کتاب «معجم فقه السلف» نقل کردم نکات ذیل به دست می آید:

1- فقه عترت بر فقه غیر عترت مقدم است.

ص: 21

2- فقه عترت دارای امتیاز و موجب هدایت و سبب در امان ماندن از گمراهی و همراه قرآن تا دخول در بهشت است.

3- فقه عترت به دلیل حدیث ثقلین ثابت و حجت است.

4- مقصود از عترت در حدیث ثقلین فاطمه، علی و فرزندان آن دو بزرگوار صلوات الله علیهم می باشند.

5- مؤلف آن کتاب پذیرفته و نقل کرده که حدیث ثقلین «کتاب الله و عترتی اهل بیتی» است نه «سنتی).

6- سرانجام، افراد دانشمند و با انصاف پیدا می شوند و در مرکز فقه جهانی ام القری مکه مکرمه» حق را می گویند و تدریس می کنند و می نویسند و با صراحت اعتراف می کنند که دست یابی به فقه عترت،

ص: 22

دست یابی به علم و هدایت است و موجب در امان ماندن از ضلالت و گمراهی است و فقه عترت همراهی با کتاب خدا و پایان آن بهشت است.

یادآور می شوم که جلد اول این کتابها با روایات مربوط به طهارت شروع شده و جلد ششم به معرفی و بیان شخصیت و خصوصیات عترت و صحابه و تابعین که راوی روایات هستند ( بطور خلاصه) پرداخته است.

یادآوری : اینجانب شش دوره از کتاب فقه السلف را خریدم و همین که عبارت آن را در باره حدیث ثقلین نقل کردم، ظاهرا مطلع شدند و آن کتابها را جمع آوری نمودند، به طوری که این کتاب حتی در مرکز پخش آن هم یافت نشد.

ص: 23

حدیث ثقلین در (صحیح مسلم)

صحیح مسلم،(1) باب: من فضائل علی بن ابی طالب (علیه السلام) حدیث (2408):

از زید ابن ارقم نقل کرده که گفت:

رسول خدا روزی در سرزمینی در میان مکه و مدینه که «م» نامیده می شود برخاست و خطابهای ایراد فرمود و پس از حمد و ثنای پروردگار و موعظه و نصیحت فرمود:

«ای مردم! من هم مانند شما بشر هستم و ممکن است پیک مرگ به سراغم بیاید و مرگ مرا فرا گیرد، اینک در میان شما در امانت سنگین بیادگار می گذارم: اول کتاب خدا که هدایت کننده انسانها و روشن کننده راه سعادت بشر است

پس به کتاب خدا اهمیت دهید و از آن بهره مند گردید».

پس از تشویق و ترغیب مردم نسبت به قرآن فرمود:

ص: 24


1- روایاتی که از صحیح مسلم در این کتاب آمده، از چاپ «دار الأحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، 1420 هجری، الطبعة الأولی» می باشد.

یکی دیگر از این دو امانت بزرگ، خاندان من است درباره خاندان من از خدا بترسید» و این جمله را سه بار تکرار کرد.

زید که حدیث را تمام کرد، شخصی به نام «حصین» از وی پرسید: اهل بیت و خاندان پیامبر که درباره آنها این همه اهمیت داده و توصیه و سفارش نموده است چه کسانی هستند؟ آیا همسران او هم از اهل بیتش محسوب می گردند؟

زید گفت: آری همسران پیامبر هم از اهل بیتش هستند ولی نه از آن اهل بیتی که در این حدیث توصیه و سفارش نموده است، بلکه منظور پیامبر از اهل بیتش کسانی هستند که صدقه بر آنان حرام است. حصین سؤال کرد: افرادی که صدقه بر آنها حرام است چه کسانی هستند؟ زید گفت: اولاد علی و فرزندان عقیل و جعفر و فرزندان عباس. حصین پرسید: به همه این افراد صدقه حرام است؟ زید جواب داد: آری.

ص: 25

زید بن ارقم... قال: قام رسول الله (صلی الله علیه و آله) یؤما فینا خطیبا. بماء یدعی خما بین مکة والمدینة، فحمد الله وأثنی علیه، و وعظ و ذکر. ثم قال: «أما بعد الا أیها الناس، فإما أنا بشر ویمکن أن یأتی رسول ربی فأجیب، وأنا تارک فیکم ثقلین: أولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله. و استمسکوا به» فحث علی کتاب الله و رغب فیه. ثم قال: «و أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرم الله فی أهل بیتی»، فقال له حصین: و من أهل بیتی یا زید؟ ألیس نساؤه ین أهل بیته، قال: نساؤه من أهل بیته. و لکن أهل بیته من حرم الصدقة بعده. قال: و من هم؟ قال: هم آل علی، و آن عقیل، و آل جعفر و آل عباس. قال: کل هؤلاء حرم الصدقة؟ قال نعم.

ص: 26

مؤلف : زید بن ارقم طبق نظر خودش فرزندان عقیل و جعفر و عباس را نیز جزء اهل بیت به حساب آورده است ولی در ذیل آیه تطهیر و مباهله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اهل بیت را معرفی کرد و فرمود:

اهل بیت، علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند.

و جایی برای اظهار نظر زید بن ارقم و مانند وی باقی نگذاشته است.(1)

بلی چنانچه در این تفسیر نظر او به مسأله خمس و زکات و استحقاق خمس و عدم حلیت زکات

ص: 27


1- مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در کتاب شریف: «جامع احادیث الشیعة، ج 1، المقدمة، چاپ اول، ص 30، این حدیث را از کتب اهل تسنن آورده و از کنجی شافعی نقل کرده است که ( تفسیر زید بن ارقم اهل بیت را به گونه ای که بیان کرده مورد اعتراض است و صحیح نمی باشد.)

صدقه) بر آنان باشد، از این لحاظ اشکال ندارد.

نیز مسلم در روایت دیگری نقل کرده که از زید بن ارقم پرسیدند:

اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در حدیث ثقلین است، چه کسانی هستند، آیا زنان آن حضرت هم از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند؟ زید گفت:

نه، سوگند به خدا! زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اهل بیت پیامبر نیستند، همانا زن مدت زمانی با مرد است، سپس او را طلاق می دهد، و او به خانه پدر و خویشانش بر می گردد، اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اصل و رگ و ریشه آن حضرت هستند، آنها کسانی هستند که صدقه بر آنها حرام شده است.(1)

ص: 28


1- صحیح مسلم، چاپ دار احیاء التراث العربی، ص 1044، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن ابی طالب (علیه السلام) ح 37 .(2407)

لا، وأیم الله، إن المرأة تکون مع الرجل العصر من ألدهر. ثم یطلقها فترجع إلی أبیها و قومها، أهل بیته أصله و عصبته الذین حرموا الصدقة بعده».

حدیث ثقلین در «سنن ترمذی»

ترمذی در ضمن مناقب اهل بیت با سند، از زید بن ارقم نقل کرده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

همانا من در میان شما [دو] چیز بجا گذاشتم، اگر به آن [دو] چنگ بزنید، هرگز بعد از من گمراه نشوید، یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است، کتاب خدا، ریسمان کشیده شده از آسمان به زمین، و عترتم، اهل بیتم، این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا نزد حوض کوثر بر من وارد گردند، پس بنگرید چگونه با این دو رفتار می کنید.

«إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی، أحدهما أعظم من الآخر، کتاب الله حبل ممدود

ص: 29

من السماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما.»(1)

حدیث ثقلین در «تحفة الإخوان»

بن باز»، مفتی پیشین اهل تسنن عربستان نیز در کتاب تحفة الإخوان» خود صفحه 42 حدیث ثقلین را از «صحیح مسلم» با سند «جابر بن عبدالله» و «زید بن ارقم» آورده و تصریح به صحت آن نموده است و جمله «و اهل بیتی اذکرکم الله فی اهل بیتی» را نقل کرده است ولی هیچ توضیحی درباره آن نداده است.

ص: 30


1- سنن الترمذی، 5/ 328، باب مناقب اهل بیت النبی (علیهم السلام) من ابواب المناقب، ح 13876

حدیث ثقلین به نقل از «نسائی»

ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب بن سنان نسایی) متوفی در سال 303، از محدثین مشهور اهل تسنن، در کتاب ارزشمند خود به نام «خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب کرم الله وجهه» (ص 21) (1)حدیث ثقلین را چنین آورده است:

زید بن أرقم گفت: هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از حجة الوداع باز می گشت در غدیر خم پیاده شد و دستور داد منبری بلند ترتیب دادند، سپس فرمود: گویی دعوت شده و اجابت نموده ام و من دو چیز گرانبها و ارزشمند را در میان شما بجا می گذارم که یکی از آن دو بزرگتر از

ص: 31


1- این کتاب در مصر، مطبعة تقدم قاهره، چاپ شده و در ایران با مقدمه مرحوم آیت الله مرعشی نجفی ، در تهران، چاپخانه کانون انتشارات شریعت» افست شده است.

دیگری است؛ کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، پس ببینید بعد از من با آنها چگونه رفتار می کنید، بدرستی که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، سپس فرمود: خدا مولای من است و من ولی هر مؤمنم، پس از آن دست علی (علیه السلام) رضی الله عنه را گرفت و فرمود: هر کس من ولی اویم این علی ولی او است، پروردگارا! دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد...)

اخبرنا أحمد بن المثنی قال حدثنا یحیی بن معاذ قال أخبرنا أبو عوانة عن سلیمان قال حدثنا حبیب بن أبی ثابت عن الطفیل عن زید بن أرقم قال لما دفع النبی (صلی الله علیه و آله) من حجة الوداع و نزل غدیرخم أمر بدوحات فقممن ثم قال کأنی دعیت فاجبت و أنی تارک فیکم الثقلین احدهما أکبر من الآخر کتاب الله

ص: 32

و عترتی أهل بیتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ثم قال أن الله مولای و أنا ولی کل مؤمن ثم أنه أخذ بید علی رضی الله عنه فقال من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه فقلت لزید سمعته من رسول الله (صلی الله علیه و آله) و انه ما کان فی الدرجات أحد إلا رآه بعینه و سمعه باذنیه.

حدیث ثقلین به نقل از تفسیر «آلاء الرحمن»

حدیث ثقلین به نقل از تفسیر «آلاء الرحمن» (1)

در مقدمه تفسیر «آلاء الرحمن» (ص 43) آمده است:

حدیث ثقلین از احادیث متواتر و قطعی است که برادران ما از اهل تسنن، آن را در کتابهایشان از بیش از سی نفر از صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که خود از شخص

ص: 33


1- نوشته علامه بزرگوار، آیت الله بلاغی .

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده اند نقل کرده اند و در تمام اعصار تا عصر حاضر، همچنان بطور تواتر باقی است.

سپس حدیث را نقل کرده، و پس از آن فرموده است: ]

اشخاصی که حدیث ثقلین را از دهان مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شنیده اند و نام آنها به عنوان روات حدیث ثقلین در کتابهای اهل تسنن آمده، به این قرار است:

1- علی (علیه السلام) امیر المؤمنین 2- عبدالله بن عباس 3- ابوذر غفاری 4- جابر بن عبدالله انصاری 5- عبدالله بن عمر 6- حذیفة بن اسید 7- زید بن أرقم عبدالرحمن عوف 9- ضمیرة الأسلمی 10- عاصم بن لیلی 11- ابورافع 12- ابوهریره 13- عبدالله حنطب 14- زید بن ثابت 15- ام سلمة 16- ام هانی خواهر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) 17- خزیمة بن ثابت 18- سهل بن سعد 19- عدی بن حاتم 20- عقبة بن عامر 21- ابو ایوب انصاری 22- ابوسعید خدری 23- ابوشریح خزاعی 24- ابوقدامه انصاری

ص: 34

25- ابو لیلی 26- ابوهیثم التیهان ... [تا آنکه فرموده است :] اینها 33 نفرند که در کتابهای اهل تسنن از راویان حدیث ثقلین نام برده شده اند.

سپس فرموده است: ابونعیم اصفهانی در کتاب «منقبة المطهرین» حدیث را باسند از جبیر بن مطعم و از انس بن مالک و براء بن عازم، نقل کرده است.

همچنین اخطب خوارزم از عمرو بن عاص نقل کرده است و در میان کتابهای اهل تسنن کم کتابی است که حدیث ثقلین را نقل نکرده باشد... و چنانچه کسی بخواهد از اسناد و راویان و کتابهایی که در آنها حدیث ثقلین را نقل کرده اند، مطلع شود به دو جلد کتاب عبقات» که در خصوص این حدیث نوشته شده، مراجعه کند. سپس فرموده است:)

اما محدثین و علمای امامیه ، این حدیث را در کتابهایشان با سندهای بسیار از امام باقر و امام صادق و امام کاظم و امام رضا (علیه السلام) از آباء گرامشان، از پیامبر

ص: 35

اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند. همچنین با سندهای دیگر ازامیر المؤمنین عل و عمر و ابوذر و جابر و ابو سعید و زید بن ارقم و زید بن ثابت و حذیفة بن اسید و ابوهریره و غیر اینها از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند، همانگونه که در غایة المرام» و در « تفسیر برهان» و غیر اینها آمده است.

ارتباط «حدیث قلم و دوات» با «حدیث ثقلین»

ظاهرأ حدیث «قلم و دوات» - که شیعه و سنی بالاتفاق آن را نقل کرده اند (1). در رابطه با حدیث

ص: 36


1- حدیث قلم و دوات در کتاب «صحیح بخاری» که از اصح کتب اهل تسنن است، در هفت مورد با کمی اختلاف، آمده است: 1- در کتاب «العلم» (باب کتابة العلم، ص 25، ح 114) با جمله: قال عمر: أن النبی (صلی الله علیه و آله) ؛ غلبه الوجع و عندنا کتاب الله حسبنا، فاختلفوا.... آمده است. 2- در کتاب «الجهاد و السیر» (باب جوائز الوفد، ص 504، ح 3053) آمده است. در این روایت است که: «ابن عباس زیاد گریه کرد بطوری که ریگها از اشک چشم او تر شد» نیز در این روایت است که حاضرین با هم نزاع کردند: «فتنازعوا». 3- در کتاب «الجزیة و الموادعة» (باب اخراج الیهود، ص 527، ح 3168) آمده و این روایت شبیه روایت قبل است. 4- در کتاب «المغازی» (باب مرض النبی (صلی الله علیه و آله) و وفاته، ص 754، ح 4431) آمده است این روایت و روایت دوم با کمی اختلاف نقل شده است. 5- در کتاب «المغازی» (باب مرض النبی (صلی الله علیه و آله) و وفاته، ص 754، ح 4432) آمده و شبیه روایت دوم است. 6- در کتاب «المرض» ( باب قول المریض، قومواعتی ص 1004، ح 5669) آمده و در این روایت است که: «لما حضر رسول الله (صلی الله علیه و آله) و فی البیت رجال فیهم عمر بن الخطاب، قال النبی (صلی الله علیه و آله) «هلم اکتب لکم کتابة لاتضلوا بعده» فقال عمر: أن النبی (صلی الله علیه و آله) قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله فاختلف أهل البیت فاختصموا...) 7. در کتاب «الاعتصام بالکتاب و السنة» (باب کراهة الاختلاف، ص1266، ح 7366) آمده است، این روایت مانند روایت قبل است. در اینجا از باب نمونه یکی از آن روایات را عینا می آورم. عن ابن عباس قال: «لما حضر النبی (صلی الله علیه و آله) و فی البیت رجال فیهم عمر بن الخطاب، قال: «هلم أکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده» قال عمر: إن النبی (صلی الله علیه و آله) ؛ علیه الوجع و عندکم القرآن، فحسبنا کتاب الله. و اختلف أهل البیت. اختصموا، فمنهم من یقول: قربوا یکتب لکم رسول الله (صلی الله علیه و آله) کتابا لن تضلوا بعده، و منهم من یقول ما قال عمر، فلما أکثروا اللغط و الاختلاف عند النبی (صلی الله علیه و آله)ذقال: «قوموا عنی» قال عبید الله : فکان ابن عباس یقول: إن الرزیة کل الرزیة ما حال بین رسول الله (صلی الله علیه و آله) و بین أن یکتب لهم ذلک الکتاب من اختلافهم و الغطهم.» (صحیح بخاری، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة، باب کراهیة الاختلاف، ص 1266، ح 7366) ابن عباس گفت: وقتی رسول الله (صلی الله علیه و آله) در حال احتضار بود، و در خانه [آن حضرت مردانی بودند و در بین آنها عمر بن الخطاب نیز حضور داشت، رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود: بیایید بنویسم برای شما نوشته ای که بعد از آن گمراه نشوید، عمر گفت: درد بر رسول الله (صلی الله علیه و آله)غلبه کرده و نزد شما قرآن هست، پس کتاب خدا ما را کفایت میکند، و کسانی که در خانه بودند اختلاف کردند، با هم خصومت و دشمنی کردند، پس برخی می گفتند: بیاورید تا رسول الله (صلی الله علیه و آله) کتابی بنویسد، که بعد از آن گمراه نشوید، و برخی حرف عمر را می زدند، پس وقتی همهمه و سر و صدا را زیاد کردند و نزد آن حضرت اختلاف نمودند، رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود: «از نزد من برخیزید» عبیدالله [ راوی حدیث گوید: پس ابن عباس می گفت: بدرستی که مصیبت و همه مصیبتها آن است که حائل شد بین رسول الله (صلی الله علیه و آله) و بین اینکه برای آنها آن نوشته را بنویسد از جهت اختلاف آنها و همهمه و سر و صدای آنها. این روایات در صحیح ترین کتابهای اهل تسنن است و در مقدمه آن نوشته اند: صحیح بخاری بعد از کتاب الله اجل کتب اسلام است «هو اجل کتب الاسلام بعد کتاب الله اطلاقا و اعظمها شأنا».* * ( توضیح و شرح این مطلب در کتاب «چرا چرا»، ج 1، ص 101 و روزهای مدینه» آمده است.)

ص: 37

ص: 38

شریف ثقلین بوده است، یعنی نظر مبارک پیامبر

ص: 39

اکرم (صلی الله علیه و آله) از این که در آن حال فرمود: «قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی بنویسم»، این بوده است که حدیث ثقلین را به علاوه بر این که در موارد فراوانی شفاها تذکر داده بود - بنویسد و اساس آن را محکم و استوار فرماید، ولی متأسفانه مانع شدند و نامه نوشته نشد، و شاهد و قرینه بر این مطلب این است که در هر دو حدیث تعبیر و تکیه پیامبر اکرم روی کلمه «لن تضلوا بعد ...» بوده است، یعنی هدف مقدسش را در هر دو حدیث، جلوگیری از انحراف و گمراه شدن مسلمانان بعد از خودش، ذکر کرده است، و وحدت تعبیر و هدف، قرینه بر وحدت مطلب و مطلوب است. و حدیث قلم و دوات چنین است که، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بستر بیماری و در روزهای آخر عمر مبارک خود، در حالی که جمعی از رجال نزد آن حضرت بودند، فرمود: «قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی

ص: 40

بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید»، ولی برخی از حاضران القای شبهه کرده و با نسبت دادن - العیاذ بالله - هذیان گویی به آن حضرت، مانع نوشته شدن نامه شده به طوری که شرح آن را در کتاب «نامهای که نوشته نشد» آورده ام - و سرانجام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از نوشتن نامه صرف نظر کرد .(1) والله العالم.

یادآوری می شود که حدیث ثقلین، از روایات متواتر بین شیعه و سنی است و شاید بتوان گفت، در میان روایات، روایتی تا این حد بطور متواتر نقل نشده است.

بنابر تحقیق صاحب کتاب «الکشاف المنتقی» در صد و بیست و نه کتاب از کتابهای اهل سنت حدیث ثقلین با کلمه «و عترتی اهل بیتی» نقل شده است،

ص: 41


1- علت آن را در کتاب «نامه ای که نوشته نشد» آورده ام.

همچنین هفت کتاب مستقل توسط علمای اهل سنت در رابطه با حدیث ثقلین - که در آن کلمه «و عترتی اهل بیتی» وجود دارد - تألیف شده است.(1)

نیز، از طرقی که این حدیث نقل شده، معلوم می شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این حدیث را در مواقف حساس و در موارد متعدد و به مناسبتهای گوناگون - همچون حجة الوداع در روز عرفه و روز هیجدهم ذی حجة در غدیر خم، و بر منبر خود در مسجد النبی مسجد مدینه) و در حجره خویش در هنگام ارتحال و غیر اینها به ایراد فرموده است.

ابن حجر در «الصواعق المحرقة» (ص 149 و 150) حدیث ثقلین» را با متجاوز از بیست طریق نقل

ص: 42


1- الکشاف المنتقی لفضائل علی المرتضی (علیه السلام) کاظم عبود الفتلاوی، ص 208 به بعد ( نقل از موعود ادیان، ص 32).

نموده و سپس گفته است: «در بعضی از طرق آمده است، پیامبر (صلی الله علیه و آله) این حدیث را در روز عرفه در حجة الوداع ایراد فرموده است، و در بعضی آمده، در غدیر خم ایراد فرموده است، و در بعضی طرق آمده است که در مدینه، در حجره هنگامی که بیمار بودند و حجره پر از اصحاب بود، ایراد فرموده است و در بعضی طرق آمده است، هنگام بازگشت از طائف، بر منبر خود در مسجد مدینه بیان فرموده است».

سپس گفته است:

«منافاتی در این چگونگی نقل حدیث وجود ندارد، زیرا مانعی ندارد که بگوییم پیامبر (صلی الله علیه و آله) مکررا در تمام مواقف ذکر شده و جاهای دیگر حدیث مزبور را به خاطر اهمیت دادن به قرآن کریم و عترت خود ایراد فرموده است».

ص: 43

نقل حدیث به کلمه «و سنة نبیه»

در کتاب «الموطأ» مالک ابن انس، حدیث ثقلین بطور مرسل ( یعنی بدون سند)، نقل شده و بجای «و عترتی اهل بیتی» ، «وسنة نبیه» آمده است.(1)

نیز در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» (93/1 ) (السنن الکبری» ( 114/10 ) «کتاب الله و سنة نبیه» آمده است.

ولی اولا: چنانچه این حدیث با این خصوصیت از شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) صادر شده بود، مناسب بود بجای «و سنة نبیه» «و سنتی» فرموده باشد ( همان

ص: 44


1- (الموطأ) مالک ابن انس، ج 1 - 2، دارالکتب العلمیة بیروت - لبنان، کتاب القدر، ص 564، باب النهی عن القول بالقدر، ح 3. ( و حدثنی عن مالک، أنه بلغه أن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «ترکت فیکم امرین لن تضلوا ما إن تمسکتم بهما: کتاب الله و سنة نبیه»..

گونه که سر زبان برخی از آنان است و این امر قرینه و گواه است که حدیث با این کلمه مجعول و منحرف شده است.

ثانیا: حدیث با این کلمه در «الموطأ» مرسل (یعنی بدون سند) نقل شده و حدیث مرسل حجیت و اعتبار ندارد و حاکم در «المستدرک» هر چند آن را با سند نقل کرده، ولی به نظر اهل تسنن، روات آن ضعیف و غیر قابل اعتماد هستند.(1)

لذا این نقل با آنچه در «صحیح مسلم» و سایر صحاح

ص: 45


1- «المستدرک علی الصحیحین» روایت «و سنة نبیه» را به دو طریق نقل کرده است، در سند یکی از آنها «صالح بن موسی الطلحی» و در سند دیگر «اسماعیل بن أبی أویس» است و این دو نفر به گفته خودشان ضعیف هستند و روایاتشان متروک است. ( به تهذیب التهذیب، ج 4، ص 354، و ج 1، ص 257 مراجعه شود) . (نقل از موسوعة الامام الثانی عشر من ائمة اهل بیت (علیهم السلام)).

آنان که به نحو متواتر نقل شده، یعنی بطور متواتر نقل کرده اند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) «و عترتی اهل بیتی» فرمود، نمی تواند مقابله و معارضه کند و قهر از درجه اعتبار ساقط است.

گذشته از اینها «معجم فقه السلف» تألیف استاد جامعه ام القری و «تحفة الإخوان» تألیف بن باز، حدیث ثقلین را «و عترتی اهل بیتی» نقل کرده اند و حتی اشاره ای به آنچه در «الموطأ» و «المستدرک» است، نکرده اند.(1)

و در هر صورت، بر فرض که حدیث و سنة نبیه» نیز صحیح باشد ولی دلیل نمی شود بر انحصار حجیت در کتاب و سنت، بلکه با توجه به آنچه

ص: 46


1- عبارات این دو کتاب در صفحات 14 و 30 همین جزوه گذشت.

گذشت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این حدیث را در موارد متعدد ایراد فرموده، در برخی از آن موارد «و سنة نبیة» فرموده باشد، و در مقام جمع میان دو نقل باید گفت: سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) که از طریق عترت آن حضرت نقل و به اثبات برسد، دل قرآن کریم و بر مسلمانان حجت است، و باید طبق آنها عمل کنند، و این با صرف نظر از روایات دیگر است زیرا گذشته از حدیث ثقلین، احادیث بسیاری وجود دارد که آنها را نیز شیعه و سنی به طور متواتر نقل کرده اند و همه آنها حاکی از این است که پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) هدایت و سعادت و نجات مسلمانان را منوط به پیروی از اهل بیت و اطاعت از آنان دانسته است، مانند حدیث سفینه، که اباذر نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

ص: 47

ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلک (1).(2)

مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است، هر کس آن را سوار شد نجات یافت و هر کس از آن تخلف نمود (سوار نشد) هلاک گردید.

حضرت آیة الله العظمی آقای بروجردی این حدیث را از چند کتاب از کتاب های معروف اهل تسنن از اباذر نقل کرده و فرموده است:

متجاوز از صد نفر از بزرگان علمای عامه در جوامع و مصنفاتشان این حدیث را روایت کرده اند.(3)

ص: 48


1- و در روایت دیگر به جای «هلک» «غرق» آمده است.
2- جامع احادیث الشیعة، ج 1، المقدمة، چاپ اول، ص 28
3- اخرج الحاکم عن ابی ذر کما فی الصواعق ص 184، ان رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: إن مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلک. [الی أن قال :] و اخرج هذا الحدیث غیرهم من اکابر علماء العامة فی جوامعهم و مصنفاتهم ما یربو علی المأة ... ( همان، ص 28)

خلاصه : روایات در لزوم اطاعت از اهل بیت عصمت و طهارت بسیار و بنای این کتاب بر اختصار است خصوصا که در همین دو حدیث کفایت و رحمت واتمام حجت است و همه مؤمنین توجه دارند که فقهای شیعه به استناد همان احادیث خصوصا حدیث ثقلین، در مقام استنباط احکام شرعی و فتوا به فروع فقهی به روایات صادره از پیامبر أکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت رجوع می کنند. و این در حالی است که اهل تسنن هیچ دلیل معتبری از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ندارند که به مسلمانان فرموده باشد، از غیر اهل بیت من تبعیت کنید، یا

ص: 49

فرموده باشد، سنتی که از طریق غیر اهل بیت نقل بشود، حجیت و اعتبار دارد و لازم الاتباع است.

والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم و الحمدلله رب الغالیین وصلی الله علی محمد آله الطاهرین

ص: 50

خمس و پاسخ برخی شبهات

اشاره

ص: 51

ص: 52

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

اصل وجوب خمس، ضروری اسلام است و انکار آن موجب کفر است.

دلیل وجوب خمس قرآن کریم و روایات متواتر و اجماع شیعه و اهل تسنن است.

این جزوه به منظور اشاره به برخی ادله وجوب خمس و برطرف نمودن بعضی از شبهها که عمدتا در مدینه منوره، از جانب گروهی خاص و مغرض، طرح و شایع می گشت، نوشته شد، لذا از پرداختن به

ص: 53

مسائل و فروع مربوط به خمس خودداری نمودم و سعی شد مختصر و در حد روشن شدن اصل وجوب خمس و پاسخ گویی به مغرضان و تفرقه افکنان و کسانی که القای شبهه می کنند، نوشته شود.

بر این اساس : ابتدا دو آیه ای که درباره خمس نازل شده، همراه توضیحی کوتاه می آورم، سپس برخی شبهه ها را با پاسخ آنها بازگو می کنم، پس از آن از باب تیمن و تبرک روایاتی از اهل بیت (علیهم السلام) نقل می کنم، و در ادامه عبارات چند نفر از مراجع معظم تقلید را ارائه نموده، و اشاره ای به حکمت تشریع خمس و مصرف آن می نمایم. و در پایان روایاتی از کتب معتبر اهل تسنن در باره خمس نقل می کنم، إن شاء الله.

وما توفیقی الا بالله علیه توکلت والیه انیب.

ص: 54

قال الله تبارک و تعالی : واعلموا أنما غنمتم من شیء فان له ځمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل إن ثم آمنتم بالله وما أنزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان والله علی کل شئ قدیر)(1)

بدانید هر گونه بهره و غنیمتی به دست آورید خمس آن، یک پنجم آن) خاص خدا و پیامبر و نزدیکان (امامان اهل بیت) و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (که از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند) می باشد، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود، در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه، (با ایمان و بیایمان) نازل کردیم، ایمان آورده اید، و خداوند بر هر چیزی توانا است.

ص: 55


1- سوره انفال (8)، آیه 41.

این آیه مبارکه یکی از ادلة وجوب خمس است.

در این آیه روی سخن به عموم مؤمنان است، هر چند در مورد جنگ بدر نازل شده است.

همچنین کلمه «غنمتم» شامل هر نوع بهره و هر گونه فایده ای می شود و اختصاص به غنائم جنگی ندارد، زیرا غنائم جنگی، یکی از مصادیق غنائم و بهره ها است.

در آیه مبارکه، نکاتی وجود دارد که اهمیت خمس را به اثبات رسانده و روشن می سازد.

اول: خداوند سبحان در این آیه مبارکه سخنش را با آمر به تحصیل علم و ترغیب و فراگیری این دستور آغاز و فرموده است: ( و اعلموا ) ( بدانید) در صورتی که نسبت به مانند نماز و روزه و تکالیف دیگر تنها امر فرموده است. ( اقیموا الصلاة ) (کتب

ص: 56

علیکم الصیام) ، و....

دوم : این دستور را با کلمه «أن» که برای تأکید و نشانه عنایت و اهتمام به خمس است، نازل فرموده است.

سوم : پس از «أن»، کلمه «ما» آورده که موصوله و مبهم است و سپس آن را با کلمه «شیء»، که مبهم دیگری است، تفسیر و تبیین فرموده تا بفهماند که معنا و مراد از «غنیمت» در این آیه، عام است و شامل قلیل و کثیر و هر فائده ای که بر آن «شیء» (چیز) صدق کند، می شود.

چهارم: پس از بیان این دستور فرموده است: وإن کنتم آمنتم بالله وما أنزلنا علی عبدنا » ؛ «اگر به خدا و به آن چه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل کرده ایم، ایمان آورده اید». و ظاهر این است که این قسمت از آیه اولا تأکید است بر لزوم

ص: 57

پرداخت خمس، ثانیا اشاره بر این دارد که تنها ادعای ایمان، دلیل مؤمن بودن و ایمان داشتن نیست، بلکه ایمان و مؤمن بودن، منوط به این است که انسان در برابر همه دستورات، خصوصا دستورهای مالی، تسلیم و به آن پایبند و عامل باشد.

شبهه و پاسخ

برخی گفته و می گویند: آیات قبل و بعد این آیه، در زمینه جهاد و جنگ وارد شده است و این دلیل است که مورد وجوب خمس غنائم جنگی است.

پاسخ این شبهه این است که: مورد، مخصص نمی شود و الا باید گفته شود: این دستور مخصوص جنگ بدر و مخصوص مؤمنانی است که در این جنگ شرکت داشته اند ( چون این آیات در رابطه با جنگ بدر نازل شده است و شامل سایر جنگ ها و

ص: 58

سایر مؤمنانی که در جنگ های دیگر شرکت داشته اند نمی شود، با این که احدی چنین حرفی را نزده و قطعا صحیح نیست.

خلاصه معلوم است که سیاق و شأن نزول، عمومیت آیه را تخصیص نمی زند و هیچ مانعی ندارد که معنا و مفهوم آیه، یک معنای کلی و حکم عمومی باشد و این گونه احکام در قرآن و روایات فراوان است که حکم، کلی است و مورد و مصداق جزئی می باشد.

مثلا در آیه 233 سوره بقره، یک قانون کلی به صورت ( لا تکلف نفس إلا وسعها ) ! (هیچ کس بیش از آن چه قدرت دارد تکلیف نمی شود.) بیان شده است، در حالی که مورد آیه، درباره اجرت زنان شیرده است و به پدر نوزاد، دستور داده شده است به اندازه توانایی خود به آنها اجرت بدهد، ولی آیا ورود آیه، در چنین

ص: 59

مورد خاص، می تواند جلوی عمومیت این قانون عدم تکلیف به مالا یطاق را بگیرد؟

نیز در آیه 7 سوره حشر، فرموده است: وما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا) (هر چه پیامبر برای شما می آورد بگیرید و از هر چه نهی می کند خودداری کنید.)

این آیه یک حکم کلی را درباره لزوم پیروی از فرمان های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بیان کرده است در حالی که مورد نزول آن اموالی است که در مورد خاصی به دست آمده بود.

بر این اساس، آیه ( واعلموا أنما غنمتم من شیء...) هر چند در ضمن آیات جهاد وارد شده ولی می گوید:

هر درآمدی، از هر موردی بدست شما آمد، که یکی از آنها غنائم جنگی است، خمس آن را بپردازید.

خصوصا با توجه به کلمه «أن» و «ما» و «شیء» که تأکید و کم و زیاد بودن را مورد عنایت قرار داده است.

ص: 60

یادآوری: بطوری که نقل شده، (1)مفسرین اهل تسنن نیز مانند قرطبی، در تفسیرش «الجامع الاحکام القرآن 8: 11» و غیر او قبول دارند و اعتراف کرده اند که آیه مبارکه ظاهر در عموم است و غنمتم» در آیه، شامل ارباح مکاسب و هرگونه فایده ای می شود، ولی گفته اند، اجماع ( اهل تسنن) قائم است بر اختصاص آیه به خصوص غنائم جنگی، و بخاطر اجماعی که ادعا کرده اند گفته اند: خمس ارباح مکاسب واجب نیست.

ولی پاسخ آنها این است که این اجماع برخلاف ظاهر قرآن کریم است و معلوم است که این اجماع ادعایی مطابق قول و نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نمی باشد و

ص: 61


1- در کتاب المستند فی شرح العروة الوثقی، ج 25، ص 196.

حجیت ندارد، لذا نمی تواند آیه شریفه را تخصیص بزند.

به علاوه آیه 7 سوره حشر ( وما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل..... ه و روایات متواتری که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) رسیده و همچنین روایاتی که خود اهل تسنن درباره خمس نقل کرده اند ( بعدا آنها را متذکر می شوم و اجماع و اتفاق همه فقها و علمای اسلام(1)، عمومیت وجوب خمس و عدم اختصاص آنرا به خصوص غنائم جنگی ثابت می کند. و از باب نمونه بخشی از یک روایت را

ص: 62


1- روایات و اقوال اهل تسنن را در وجوب خمس گنج و معادن در صفحات 107 تا 114 همین جزوه آورده ام.

می آورم.

علی بن مهزیار در روایتی صحیح از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود:

اما غنیمتها و فایده ها، پس خمس اینها در هر سال واجب است، خداوند متعال فرموده است: «بدانید هر چیزی که به عنوان غنیمت و فایده به دست آورید، یک پنجم آن برای خدا و رسول خدا و خویشان رسول خدا و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان [که از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند ) می باشد...» پس غنیمتها و فایده ها، غنیمت و فایده ای است که به دست می آورند...

(فأما الغنائم و الفوائد فهی واجبة علیهم فی کل عام، قال الله تعالی ( واعلموا أنما غنمتم من شئ فأن لله خمسه وللرسول) فالغنائم و الفوائد یرحمک الله فهی

ص: 63

الغنیمة یغنمها المرا والفائدة یفیدها...».(1)

شبهه در باره معنای «غنیمت» و پاسخ آن

برخی مدعی شده و می شوند که غنیمت و غنائم به معنای خصوص غنائم جنگی است، ولی در پاسخ آنان گفته می شود که چنین نیست، زیرا: همان گونه که در کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) و «مجمع البحرین» واژه غنم) و در تفسیر «مجمع البیان» (ج 4، 544) و کتب اهل لغت آمده است «غنیمت» بر هر فایده ای اطلاق می شود، و ما در پاورقی این صفحه، عبارات برخی اهل لغت و برخی موارد استعمال این کلمه را از نهج البلاغه آوردیم، تا در صورت نیاز، پاسخ

ص: 64


1- وسائل الشیعه، ج 6، ص 349، باب 8 از ابواب ما یجب فیه الخمس، ذیل ح 5.

روشن ارائه شود.(1)

ص: 65


1- معنای غنیمت در کتاب «لسان العرب، ج 12 آمده است: «الغنم الفوز بالشیء من غیر مشقة ... و الغنم، الغنیمة و المغنم الفئی ... وفی الحدیث الرهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه، غنمه زیادته و نمائه و فاضل قیمته ... و غنم الشیء فاز به ...) غنم به معنای دست یافتن به چیزی بدون مشقت است، و «غنم» و «غنیمت» و «مغنم» به معنای فییء است، (فییء نیز به معنای چیزی است که بدون زحمت بدست آید) و در حدیث وارد شده که گروگان در اختیار کسی است که آن را به گرو گرفته، و منافعش برای او است و غرامت و زیانش نیز متوجه و بر عهده او است و نیز غنم به معنای زیادی و نمو و اضافه قیمت است و فلان چیز را به غنیمت گرفت یعنی به او دسترسی پیدا کرد.) در کتاب «تاج العروس»، ج 9 آمده است: «و الغنم الفوز بالشیء بلا مشقة» غنیمت آن است که انسان بدون زحمت به چیزی دست یابد. در کتاب «قاموس» آمده است: «الغنم بالضم والمغنم والغنیمة فی اللغة ما یصیبه الانسان و یناله و یظفر به من غیر مشقة». در کتاب «مفردات راغب» آمده است: «الغتم معروف قال : (ومن البقر والغنم حرمنا علیهم شحو مهما * (سوره انعام، آیه 146) و الغنم اصابته و الظفر به ثم استعمل فی کل مظفور به من جهة العدی و غیرهم قال : «و اعلموا أنما غنمتم من شیء». (غنیمت از «تم» به معنای گوسفند» گرفته شده و سپس در هر چیزی که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست می آورد به کار رفته و استعمال شده است. در کتاب «المنجد» آمده است: «غنم - غنما الشیء : فاز به و ناله بلا بدل ...... الغنم ج غنوم و الغنیم ج غنوم و الغنیم و الغنیمة ج غنائم : ما یؤخذ من المحار بین عوة = المکسب عموما، یقال : - غنیمة باردة - ای طیبة او بلا تعب و قولهم الغنم بالغرم ای مقابل به». . معنای عبارت «المنجد» همان است که در ترجمه های دیگر آمد با اضافه بر این که «المنجد» تصریح کرده که «غنیمت» شامل هر درآمد کسبی نیز می شود، «المکسب عموما». همچنین خلیل بن احمد در کتاب «عین اللغة» گفته است: «الغنم هو الفوز بالشیء من غیر مشقة». (غنیمت دست یافتن به چیزی است بدون زحمت) مؤلف : علاوه بر آن چه در لغت آمده، در استعمال های متعارف نیز غنیمت» در برابر «غرامت» به کار برده شده و همان طور که معنای «غرامت» وسیع و شامل هر گونه ضرر و زیان می شود، «غنیمت» نیز چنین است و معنای آن عام و شامل هر فایده ای می شود، و مشهور است که «من له الغنم فعلیه الغرم.» در روایات و کلمات معصومین (علیهم السلام) نیز «غنیمت» به معنای عام به کار رفته است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در نامه 45 که به عثمان بن حنیف نوشته فرموده است: «فوالله ما کنزت من دنیا کم تبرأ ولا ادخرت من غنائمها و فرأ» ، به خدا سوگند از دنیای شما طلایی نیاندوخته ام و از غنائم و درآمدهای آن اندوختهای فراهم نکردم. در کلمات قصار، در جمله 331، فرموده است: «ان الله جعل الطاعة غنیمة الأکیاس» ؛ خداوند اطاعت را غنیمت وبهره هوشمندان قرار داده است. در نامه ای فرموده است: «و اغتنم من استقر ضک فی حال غناک» ؛ هر کس در هنگام بی نیازیت از تو قرض خواست غنیمت شمار (به او قرض بده که در قرض دادن، غنیمت و فایده ای است که به دستت می آید.) در نامه 53 فرموده است: «من اخذها لحق و غنم»؛ و کسی که به آئین خدا عمل کند به سرمنزل مقصود می رسد و بهره می برد. از مجموع آن چه نقل کردم معلوم شد که در معنا و مفهوم «غنم» و «غنیمت» خصوصیت جنگ و حتی زحمت و مشقت، اخذ نشده و غنیمت ضد غرامت است و معنای هر دو عام و شامل هر نوع فایده و زیانی می شود. به عبارت دیگر معنای غنیمت مطلق است، یعنی هر چیزی است که برای انسان حاصل شود، اعم از آنکه با مشقت و با بدل بدست آید یا بدون آن، لذا شامل ارباح مکاسب، هبه، جایزه، ارث، غنائم جنگی و غیر اینها می شود.

ص: 66

ص: 67

شبهه دیگر و پاسخ آن

برخی شبهه کرده می گویند:

درباره خمس تنها یک آیه نازل شده است، چرا درباره آن این مقدار اهمیت قائل شده و آن را مطرح می کنید؟

پاسخ این شبهه این است که :

اولا: در قرآن کریم درباره خمس دو آیه نازل شده

ص: 68

که یکی از آنها را آوردم، و آیه دوم را نیز در صفحات بعد می آورم.

ثانیا : بر فرض که یک آیه بیشتر نازل نشده باشد، مگر برای اثبات یک حکم کلی، یک آیه کفایت نمی کند؟ آیا برای وجوب حج تمتع غیر از آیه ( ولله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا ومن کفر فإن الله غنی عن العالمین) (1)آیه دیگری نازل شده است؟

آیا برای تازیانه زدن زناکار، غیر از آیه (الزانیه والزانی فاجلد وا کل واحد منهما مائة جلدة... ) (2)آیه دیگری نازل شده است؟ آیا برای حکم کلی قطع ید سارق جز آیه ( والسارق والسارقة فاقطعوا أیدیهما جزاء بما کسبا نکالا من الله والله عزیز حکیم) (3)نازل

ص: 69


1- سوره آل عمران، آیه 97
2- سوره نور، آیه 2.
3- سوره مائده، آیه 28 .

شده است؟ و هکذا.

ثانیا : بسیاری از احکام و واجبات، قطعی و مستم است، با این که حتی یک آیه هم درباره آنها به طور صریح نازل نشده است، بلکه تنها از طریق روایات به اثبات رسیده است، مثلا وجوب نماز آیات که مورد اتفاق همه مسلمانان است - به وسیله روایات ثابت شده است، نیز برخی غسلهای واجب مورد اتفاق، با روایات ثابت شده و در قرآن، نامی از آنها به میان نیامده است، همچنین سقوط نماز و روزه از زن حائض و نفساء، از طریق روایات محرز و ثابت شده است، همچنین بسیاری از واجبات نماز و جزئیات آن، مانند: تشهد، تعداد رکوعها و سجده های هر نماز، تعداد رکعات نمازها ... بوسیله روایات ثابت شده و آیه ای درباره آنها نازل نشده است.

ص: 70

مناظره ای کوتاه

یکی از اهل تسنن گفت : درباره خمس تنها یک آیه نازل شده است، شما به چه حسابی در این حد آن را مطرح و مردم را به پرداخت خمس ملزم می کنید.

گفتم : اولا: دو آیه نازل شده است، ثانیا: شما قبول دارید که یک آیه درباره خمس نازل شده و در عین حال به ما ( شیعیان اعتراض می کنید، ولی ما شیعیان» به شما «اهل تسنن» اعتراض داریم و سؤال می کنیم : آیا درباره برگزاری نماز بر اموات، در مسجد الحرام و مسجدالنبی، آیهای نازل شده است؟

آیا در قرآن کریم، حتی اشاره ای به این نحو نماز خواندن شده است؟ کجای قرآن است که در حرمین شریفین (مسجد الحرام و مسجدالنبی) در پنج وقت نماز، خصوصا در مسجدالنبی و در کنار مرقد مقدس

ص: 71

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فریاد بزنید و آن همه نمازگزار را از خواندن نافله و تعقیبات بازدارید و به خواندنی نماز بر اموات و حتی گاهی برای نماز بر جنازه یک طفل، دعوت کنید؟ بلکه آیا برای برگزاری چنین نمازی، با این خصوصیات حتی یک روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نه در دست دارید؟ آیا آن حضرت حتی یک نماز میت به این صورت خوانده است؟ سپس اضافه کردم و گفتم : این که شما در ماه مبارک رمضان و غیر آن، آنگونه به افطار کردن در مسجد الحرام و مسجدالنبی اهمیت می دهید، آیا در باره آن حتی یک آیه نازل شده است؟ آیا از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یک روایت معتبر صادر شده است؟

نماز تراویح که در ماه رمضان در مسجدالحرام و مسجد النبی، با آن شکوه برگزار می کنید، آیا حتی در

ص: 72

یک آیه، یا یک روایت به آن اشاره شده است؟!

همین که این اعتراض و سؤال را با مقداری تندی و به طور جد مطرح کردم، سر به زیر انداخت و گفت: حق با شما است، اما حاضر نشد بحث را ادامه دهم و خداحافظی کرد.

آیه دوم

آیه دوم که در باره خمس نازل شده، این آیه است:

(ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل )(1)

آن چه را خداوند از این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و برای خویشاوندان

ص: 73


1- سوره حشر، آیه 7.

[او] و یتیمان و مستمندان، و در راه ماندگان است.

یادآوری : نظر بر این که چگونگی دلالت این آیه فتی است، و کیفیت استدلال به آن برای خمس مربوط به اهل خبره است، از سویی بنای این جزوه بر اختصار می باشد، لذا از توضیح درباره آن خودداری کرده و طالبین را ارجاع میدهم به کتاب شریف المستند فی شرح «العروة الوثقی»، تقریرا لأبحاث آیة الله العظمی السید الخویی (قدس سره): کتاب الخمس، الجزء الخامس والعشرون، ص 358، و کتاب شریف الخمس للفقیه المحقق آیة الله العظمی شیخ مرتضی الحائری ، الفصل الأول، المدخل، ص 15.

و در رابطه با این آیه اکتفا می کنم به یک روایت:

سلیم بن قیس گوید: شنیدم امیرالمؤمنین (علیه السلام)

فرمود:

ص: 74

به خدا سوگند، ما هستیم کسانی که خدا از ذی القربی (خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله) )قصد فرموده و آنها را همدوش خود و پیامبرش قرار داده و فرموده است :

(ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین ) (هر آن چه را خدا از اموال آبادی ها به پیامبر برگشت داده است، از آن خدا و پیامبر و خویشان [او] و یتیمان و مسکینان است)، این سهم مخصوص ما است و برای ما از صدقه ( زکات) سهمی قرار نداد، خدا پیامبرش را و ما را گرامی داشت از این که فضول و چرک مال مردم را به ما بخوراند.(1)

ص: 75


1- متن کامل عربی این روایات در پاورقی صفحه 84 آمده است.

روایاتی از اهل بیت

1- سماعه گوید: از حضرت ابوالحسن (علیه السلام) از خمس پرسیدم، فرمود: «در هر چیزی که مردم بدست آورند، کم باشد یا زیاد خمس است.»(1)

2- یکی از تجار فارس، که شیعه و از موالی حضرت امام رضا (علیه السلام) بود، به آن حضرت نامه نوشت و درباره خمس اجازه خواست، حضرت در جواب او مرقوم فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم : همانا خدا وسعت دهنده و

ص: 76


1- عن سماعة قال : سألت أبا الحسن (علیه السلام) عن الخمس فقال : «فی کل ما أفاد الناس من قلیل أو کثیر» (اصول کافی، ج 1، ص 545، کتاب الحجة، باب الفئ و الأنفال و تفسیر الخمس، ح 11. و وسائل الشیعه، کتاب الخمس، باب 8، از ابواب ما یجب فیه الخمس، ص 35، ح 6

کریم است، در مورد عمل ضامن ثواب است و در تنگی ضامن غم و اندوه در مورد مخالفت ضامن کیفر و مجازات است هیچ مالی حلال نیست جز از راهی که خدا آن را حلال کرده است و پرداخت خمس، کمک ما است «همانا ما به وسیله خمس می توانیم دین را تقویت و یاری نموده و نیازهای کسانی را که سرپرستی آنها به عهده ما است و نیازهای شیعیان را تأمین کنیم و آبروی خود را در برابر دشمنان حفظ نماییم، پس خمس را از ما دریغ نکنید و خودتان را از دعای ما محروم نسازید و بدانید که پرداختن خمس موجب گشایش رزق و وسعت درآمد شما و مغفرت و پاک شدن شما از گناه و ذخیرۂ آخرتتان خواهد بود، مسلمان کسی است که به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، نه اینکه با زبان

ص: 77

اقرار کند و در دل مخالف باشد، والسلام».(1)

3- و از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «هر کس چیزی از مال خمس داده نشده را بخرد، عذرش نزد خدا پذیرفته نیست، زیرا چیزی را خریده که برای او

ص: 78


1- سهل، عن أحمدبن المثنی قال : حدثنی محمدبن زید الطبری قال : کتب رجل من تجار فارس من بعض موالی أبی الحسن الرضا(علیه السلام) یسأله الأذن فی الخمس فکتب إلیه : بسم الله الرحمن الرحیم، إن الله واسع کریم، ضمن علی العمل الثواب، و علی الضیق الهم، لا یجل مال إلا من وجه أحله الله، و إن الخمس عولنا علی دیننا و علی عیالاتنا و علی موالینا و ما تبذله وتشتری من أعراضنا ممن نخاف سطوته، فلا تزووه عنا ولا تحرموا أنفسکم دعاءنا ما قدرتم علیه، فإن إخراجه مفتاح رزقکم و تمحیص ذنوبکم و ما تمهدون لأنفسکم الیوم فاقتکم و المسلم من یفی الله بما عهد إلیه و لیس المسلم من أجاب باللسان و خالف بالقلب. و السلام. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، باب الفییء و الأنفال، ص 547، ح 25. و وسائل الشیعه، ج6، کتاب الخمس، ص 375، باب 3، ابواب انفال، ح 2.

حلال نمی باشد.»(1)

4- گروهی از شیعیان خراسان خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدند و درخواست کردند که ایشان را از پرداخت خمس معاف دارد، آن حضرت فرمود: «این چه نیرنگ و دورویی است، به زبان خود با ما اظهار دوستی و اخلاص می کنید ولی حقی را که خدا برای ما قرار داده و ما را برای آن - و آن خمس است - از ما دریغ می دارید: (سپس آن حضرت سه مرتبه فرمود:

هیچ یک از شما را معاف نمی دارم، هیچ یک از شما را معاف نمی دارم، هیچ یک از شما را معاف نمی دارم.»(2)

ص: 79


1- وسائل، ابواب ما یجب فیه الخمس، حدیث 5.
2- عن محمدبن زید قال : قدم قؤم من څزاسان علی أبی الحسن الرضا(علیه السلام) فسألوه أن یجعلهم فی حل من الخمس، فقال : ما أمحل هذا، نمحضونا بالمودة بألستنکم و تزوؤن عنا حقا جعله الله لنا و جعلنا له و هو الخمس. لا نجعل، لا نجعل، لا نجع، لأحد منکم فی حل، همان، ح 26. و وسائل الشیعه، ج 6، کتاب الخمس، ابواب انفال، باب 1 ص 376، ح 3.

5- صالح بن محمدبن سهل که متولی اوقاف قم بود، خدمت امام جواد(علیه السلام) رسید و به حضرت عرض کرد، سید من ( آقای من) آن ده هزار درهم را بر من حلال کن، زیرا من آنها را خرج کرده ام، حضرت به او فرمود: «حلالت باد» همین که صالح بن محمد بیرون رفت، امام جواد (علیه السلام) فرمود: «یکی از آنها بر اموال آل محمد و یتیمانشان و مساکینشان و نیازمندانشان و در راه م اندگانشان، می تازد و آن را می گیرد و می خورد، سپس می آید و می گوید: مرا حلال کن، گمان می کند من می گویم: حلال نمی کنم. (من

ص: 80

می گویم حلالت باد، زیرا من جواد هستم ولی به خدا سوگند، روز قیامت خداوند متعال از آنها بدون مسامحه سؤال و بازخواست می کند.»(1)

6- احمد بن محمد بن عیسی گوید: به حضرت ابوجعفر (علیه السلام) نوشتم، قربانت گردم. به من بیاموز بهره و فایده چیست؟ و اندازه آن کدام است؟ و رأی شما چیست؟ - خدای تعالی شما را باقی دارد - تقاضا دارم با پاسخ این سؤال، بر من منت گذاری تا در حرام،

ص: 81


1- صالح بن محمدبن سهل وکان یتولی له الوقف یقم، فقال : یا سیدی! اجعلنی من عشرة آلاف فی ، قاتی أنفقتها، فقال له : أنت فی جل فلما خرج صالح، قال أبو جعفر(علیه السلام): أحدهم یثب علی أموال حق آل محمد و أیتامهم و مساکینهم و فقر آئهم و أبناء سبیلهم فیأخذه ثم یجیء فیقول: اجعلنی فی حل، أتراه ظن أنی أقول: لا أفعل، و الله لیسألهم الله یوم القیامة عن ذلک سؤالا حنیثنا، همان، ص 548، ح 27، و وسائل الشیعه، ج 6، ابواب انفال، ص 375، باب 1، ح 1.

زندگی نکنم که نماز و روزه ام درست نباشد.

حضرت نوشت: بهره و فایده، چیزی است که از سود تجارت به تو رسد و یا از زراعت بدست می آوری، که بعد از کم کردن مخارج یا جایزه ای که به دیگری بدهی [خمس آن لازم است.(1)

- امام محمدباقر (علیه السلام) فرمود: «برای هیچ کس حلال نیست با پول متعلق خمس چیزی بخرد، مگر این که خمس آن را به ما بپردازد.»(2)

ص: 82


1- عن أحمد محمدبن عیسی بن یزید قال : کتب: جعلت لک الفداء تعلمنی ما القائدة و ما حدها رأیک - أبقاک الله تعالی - أن تمن علی ببیان ذلک لکیلا أکون مقیما علی حرام لأصلاة لی ولا صوم، فکتب : القائدة مما یفید إلیک فی تجارة من ربحها و حرث بعد الغرام أو جائزه. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، ص 545، باب : الفئ و الأنفال، ح 12.
2- عن أبی جعفر (علیه السلام)«و لا یحل لأحد أن یشتری من الخمس شیئا حتی یصل إلینا نصیبنا.» وسائل الشیعه، ج 6، کتاب الخمس، ابواب انفال، ص 378، باب 3، ح 9.

8- شیخ صدوق (رحمه الله)فرموده است: روایت شده که :

یک درهم در راه حج خرج کردن بهتر است از یک میلیون درهم که در راه خیر دیگری خرج شود و یک درهم حق امام (علیه السلام) را به امام دادن مثل یک میلیون درهم است که در راه حج خرج شود.(1)

9- سلیم بن قیس گوید: شنیدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند، ما هستیم کسانی که خدا از ذی القربی (خویشان پیامبر(صلی الله علیه و آله) )قصد فرموده و آنها را همدوش خود و پیامبرش قرار داده و فرموده است :

ص: 83


1- و روی أن درهما فی الحج خیر من الف الف درهم فی غیره و درهم یصل إلی الإمام مثل الف الف درهم فی حج. وسائل الشیعه، کتاب الحج، ج 8، ابواب وجوب الحج، باب 42، ص 82 ح 11.

(ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین) (هر آن چه را خدا از اموال آبادی ها به پیامبر برگشت داده است، از آن خدا و پیامبر و خویشان [او] و یتیمان و مسکینان است)، این سهم مخصوص ما است و برای ما از صدقه ( زکات ) سهمی قرار نداد، خدا پیامبرش را و ما را گرامی داشت از این که فضول و چرک مال مردم را به ما بخو راند.(1)

ص: 84


1- علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حمادین عیسی، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، عن أبان بن أبی عیاش، عن سلیم بن قیس قال : سمعت أمیر المؤمنین (علیه السلام)یقول : نحن و الله الذین عنی الله بذی القربی، الذین قرنهم الله بنفسه و نبیه(صلی الله علیه و آله) ، فقال : «ما أفاء الله علی رسوله من أهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین» منا خاصة و لم یجعل لنا سهما فی الصدقة، أکرم الله نبیه و أکرمنا أن یطعمنا أو ساخ ما فی أیدی الناس. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، ص 539، باب، الفیء و الانفال و تفسیر الخمس، ح 1.

امام زمان (عج) و غاصبان خمس

1- از آن حضرت نقل است که فرمودند :

بسم الله الرحمن الرحیم؛ لغته الله و الملائکة و الناس أجمعین علی من استحل من أموالنا درهما »

به نام خداوند بخشنده مهربان، نفرین خدا و فرشتگان و مردم بر کسی باد که حتی یک درهم از اموال ما را در راه مصارف شخصی بدون مجوز شرعی بر خود حلال داند.(1)

2- و فرمودند: و اما کسانی که اموال ما را در اختیار دارند ( وجوه شرعیه؛ سهم امام (علیه السلام) و غیره) بدانند که هر کس ذره ای از آنها را در غیر راه ما به مصرف

ص: 85


1- وسائل الشیعه، کتاب الخمس، باب 3، از ابواب انفال، ح 7، و احتجاج طبرسی، ج 2، ص 300 «توقیعات الناحیة المقدسة».

برساند، همانا آتش جهنم را می خورد.(1)

3- نیز نقل است که فرمودند: و اما سؤال تو درباره کسی که اموال ما ( سهم امام (علیه السلام) و وجوه شرعیه) در دست او است و او استفاده از آنها را بر خود حلال می شمرد و از آنها در جهات شخصی بهره برادری می کند، پس [پاسخ ما چنین است: چنین کسی ملعون است و در قیامت ما دشمنان اوییم.(2)

ص: 86


1- «و اما المتلبسون باموالنا، من إستحل منها شیئا، فاکله، فإنما یأکل النیران.» همان، ص 283.
2- «... و اما ما سألت عنه من امر من یستحل ما فی یده من أموالنا و یتصرف فیه، تصرفه فی ماله من غیر أمرنا، فمن فعل ذلک فهو ملعون و نحن خصماؤه یوم القیامة ...... .» (احتجاج مرحوم طبرسی، ج 2، ص 299، و وسائل الشیعه، کتاب الخمس، باب 3، از ابواب انفال، ح 6.

4- و از همان حضرت (علیه السلام) نقل است که فرمودند: بر هیچ کس جایز نیست که بدون اجازه صاحب مالی، در آن مال تصرف کند، پس چگونه تصرف در اموال ما بدون اجازه و رضایت خاطر ما، روا خواهد بود؟ بدان که هر کس ذره ای از اموال ما را در غیر راه ما مصرف کند، آن چه را بر او حرام بوده، بر خود حلال شمرده است، و هر کس ذره ای از اموال ما را ناروا بخورد همانا آتش سوزانی را بلعیده است و به زودی به جهنم واصل خواهد شد.(1)

ص: 87


1- «فلا یحل لأحد أن یتصرف فی مال غیره بغیر إذنه، فکیف یحل ذلک فی مالنا، من فعل شیئا من ذلک بغیر أمرنا فقد إستحل منا ما حرم علیه، و من کل من أموالنا شیئا فانما یأکل فی بطنه نارا و سیصلی سعیرا.» احتجاج مرحوم طبرسی، ج 2، ص 299.

نظر برخی از فقها و مراجع عظام

مرحوم آیت الله العظمی خوئی(قدس سره)

اشکال و خلافی در وجوب خمس در شریعت اسلام، وجود ندارد و قرآن کریم و روایات متواتر، بر آن تصریح فرموده اند، بلکه وجوب آن ضروری و قطعی است، در حدی که منکر آن در زمرۂ کافرین قرار می گیرد.(1)

ص: 88


1- لا اشکال کما لا خلاف فی وجوب الخمس فی الشریعة الاسلامیة و قد نطق به الکتاب العزیز و السنة المتواترة، بل قد قامت علیه الضرورة القطعیة علی حد یندرج منکره فی سلک الکافرین. المستند، فی شرح العروة الوثقی، ج 25، الخمس، ص 3.

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(قدس سره)

اصل وجوب خمس، اجمالا ضروری اسلام و انکار آن موجب کفر است.(1)

حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

خداوند متعال خمس را برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ذریه آن حضرت به کثرالله نسلهم المبارک - در عوض زکات قرار داده است، به لحاظ اکرام و احترام آن بزرگواران، و هر کس از پرداخت درهمی از آن امتناع کند، از ظلم کنندگان به آن بزرگواران و از غاصبین حقوق آنها است.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند متعال صدقه را بر

ص: 89


1- کتاب مجمع المسائل، ج 1، مسائل خمس، چاپ چهارم، ص 288، پاسخ سؤال 1.

ما حرام کرد، در مقابل، خمس را برای ما نازل فرمود، پس صدقه بر ما حرام است و خمس برای ما فریضه و کرامت می باشد و حلال است.»(1)

اشاره ای به حکمت تشریع خمس

خداوند سبحان برای حفظ حرمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و بزرگداشت اهل بیت و ذره آن حضرت، صدقه و زکات را بر آنان حرام کرده و در مقابل، خمس را برای آن بزرگواران حلال و فرض و پرداخت آن را بر

ص: 90


1- هو الذی جعله الله تعالی لمحمد (صلی الله علیه و آله) و ذریته {اکثرالله نسلهم المبارک }عوضا عن الزکاة التی هی من أوساخ أیدی الناس إکرامة لهم، و من منع منه درهما کان من الظالمین لهم و الغاصبین لحقهم، فعن مولانا الصادق علی، «إن الله لا إله إلا هو لقا حرم علینا الصدقة أنزل لنا الخمس، فالصدقة علینا حرام و الخمس لنا فریضة و الکرامة النا حلال.» تحریر الوسیله، کتاب الخمس.

مسلمانان واجب فرموده است.

خمس حقی است که خداوند متعال آن را برای خود و برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و برای اهل بیت طاهرینش، واجب کرده است.

تشریع خمس، به منظور گرامی داشت مقام والای خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ظاهر ساختن جایگاه رفیع آن بزرگواران و حفظ حقوق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد آن عزیزان است.

تشریع خمس، به منظور زنده نگاه داشتن راه و رسم و احیای اهداف عالیه آن فدائیان راه اسلام و قرآن است.

تشریع خمس، به منظور تقویت دین و ترویج مذهب و حفظ مکتب و آثار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)است.

ص: 91

و از اینجا معلوم شد که اگر هر کس خمس را خودش به مصرف برساند، و مثلا به فقرا بدهد، اولا هدف از تشریع خمس تأمین نشده، و ثانیة برائت ذمه یقینی حاصل نمی کند.

مصرف خمس

دو آیه ای که دلیل اولیه خمس و تشریع خمس است و در ابتدای جزوه آوردم، مصرف خمس را بطور اجمال تبیین و تعیین فرموده، و در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز شرایط و جزئیات آن بیان و مشخص شده است. و خلاصه آن این است :

در عصر حضور، خمس حق واحدی است که متعلق به امام معصوم (علیهم السلام) است.

در روایت صحیح است که: از حضرت امام رضا (علیه السلام) از تفسیر آیه شریفه: (و اعلموا أنما غنمتم من

ص: 92

شیء فأن لله خمسه وللرسول و لذی القربی والیتامی...)(1) سؤال شد که سهم خدا مال کیست؟ آن حضرت فرمود: «مال رسول الله (صلی الله علیه و آله) است و سهم رسول الله (صلی الله علیه و آله) مال امام است» از آن حضرت سؤال شد، اگر گروهی از اصناف، ایتام، مساکین، و ساداتی که در راه مانده اند - بیشتر و گروهی کمتر باشند، امام به چه نحو عمل می کند؟ حضرت فرمود: «امر و اختیار آن با امام است، مگر ندانسته ای که پیامبر اکرم ُ(صلی الله علیه و آله) چگونه عمل می کرد؟ آیا روش و عمل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این نبود که به هر نحو مصلحت می دانست عمل می کرد؟ امام نیز همان گونه عمل می کند و همان اختیار را دارد».(2)

ص: 93


1- سوره انفال / 41.
2- عن أحمد بن محمد بن أبی نصر، عن الرضا(علیه السلام) قال: سئل عن قول الله عزوجل: (واعلموا أنما غنمتم من شی فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی) فقیل له: فما کان لله، فلمن هو؟ فقال: الرسول الله ، و ما کان الرسول الله (صلی الله علیه و آله) فهو للإمام، فقیل له: أفرأیت إن کان صنف من الأصناف أکثر وصنف أقل، ما یصنع به؟ قال: ذاک إلی الإمام، أرأیت رسول الله (صلی الله علیه و آله) کیف یصنع ألیس إنما کان یعطی علی ما یری؟ کذلک الإماما. وسائل الشیعه، ج 6، ص 362، ابواب قسمة الخمس، باب 2، ح 1.

از سویی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیث ثقلین و غیر آن عترت (علیهم السلام) را حل قرآن کریم قرار داده و امر فرمود که مسلمانان، مانند تمسک به قرآن مجید، به عترت نیز متمسک شوند و به اوامر و دستورات آن بزرگواران عمل نمایند.

و اما در زمان غیبت امام معصوم (علیهم السلام) ( عصر حاضر) باید توجه داشت که امر خمس با مجتهد جامع الشرایط است و لازم است خمس را به ایشان یا به نماینده ایشان بدهند، یا به مصرفی که اجازه

ص: 94

می دهد برسانند. زیرا فقها و مجتهدان جامع الشرائط، به مقتضای نیابت عامه و ادله ولایت فقیه - که در کتب مربوطه بررسی و تبیین شده است . و لااقل از باب امور حسبیه که از شؤؤن و وظائف مجتهد جامع الشرائط است. (1)بر فقیه و مجتهد جامع الشرائط است که خمس را بگیرد و به مصرفی که صلاح می داند برساند و بر مؤمنین واجب است که خمس خود را به او بپردازند.

و بدانند که قوام و رونق حوزه های علمیه، در کشورها و شهرها و شهرستانها، منوط و وابسته به خمس و پرداخت خمس است، بدانند مصون ماندن حوزه های علمیه و استقلال و اقتدار مراکز فقه و

ص: 95


1- ولایت فقیه و امور حسبیه را در کتاب: «ولایت فقیه، از دید فقها و مراجع» توضیح داده ام.

فقاهت، یعنی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) رهین پرداخت به موقع خمس است، و بدانند که نظر مراجع معظم تقلید در مصرف آن، رعایت اهم و مهم است، و بدانند که به نظر مراجع بزرگوار، از اهم مصارف آن، در عصر غیبت، حفظ حوزه های علمیه و اقامه اساس دین و مکتب و ترویج و نشر احکام و معارف اسلام و آثار نبوت و امامت است. و بدانند یکی از مصارف مهم آن تأمین زندگی سربازان امام زمان(عج) است، سربازانی که احکام و سنن نبوی و آثار و رهنمودهای علوی را فرا گرفته و خود را برای دفاع از تجاوز متجاوزین به حریم دین و مذهب، آماده می کنند.

تأمین مخارج طلاب علوم دینی است که عمر عزیز و تمام وقت خود را، با تمام وجود و با همه توان صرف تحصیل علم فقه و اصول و تفسیر نموده و به طور

ص: 96

شبانه روزی، سرگرم دین شناسی و درس و تدریس و تحقیق و تدوین علوم و معارف الهی اند. مشغول مطالعه و نوشتن مطالب علمی و اخلاقی هستند، مشغول تربیت شاگردان مکتب امام صادق (علیه السلام) هستند. اهل علمی که برای تبلیغ و ترویج احکام و ارشاد و موعظه و هدایت و نصیحت مردم خود را آماده می کنند تا در فرصتهای مناسب به مانند ماه مبارک رمضان، محرم و صفر - حرکت کرده، به اطراف و گوشه و کنار بروند و اقامه نماز جماعت و اقامه مجلس وعظ و ارشاد و هدایت نمایند، مردم را به انجام وظایف دینی و اخلاقی دعوت و آنان را به تهذیب نفس و تقویت روح و دین مداری و قرب به پروردگار دعوت نمایند. آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنند. از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و اختلاف برحذر دارند.

ص: 97

لذا، طبق روایتی که قبلا نقل شد، امام صادق (علیه السلام) فرمود:

«یک درهم در راه حج خرج کردن بهتر است از یک میلیون درهم که در راه خیر دیگر مصرف شود، و یک درهم حق امام (علیه السلام) را به امام دادن، مثل یک میلیون درهم است که در راه حج خرج شود.»(1)

نکاتی چند در مصرف سهم امام (علیه السلام)

1۔ صرف کردن سهم امام (علیه السلام) جایز نیست مگر در موردی که اطمینان حاصل شود که حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بر هزینه کردن آن در آن مورد رضایت دارند، و این اطمینان حاصل نمی شود مگر در دو مورد:

اول در راه خدمت به دین مقدس اسلام از طریق

ص: 98


1- عین روایت در صفحه 83 همین جزوه گذشت.

برافراشتن پرچم اسلام، تقویت پایه های دین، اقامه شعائر مذهبی، پاسداری از حریم دین، دفع متجاوزان به حریم دین، مقابله با نیرنگهای دشمنان، ترویج معارف اسلامی و نشر احکام شرع نبوی و همان گونه که قبلا اشاره کردم از مهمترین مصادیق آن خدمت به اهل علم مخلص و فداکاری است که با همه توان مشغول تحصیل علوم دینی، تحقیق در معارف مذهبی، ترویج احکام اسلام، ارشاد خلق، موعظه و پند و اندرز، تقویت مبانی مذهبی، ادای وظیفه اصلاح، زدودن اختلافات و دیگر مسائلی هستند که به تهذیب نفوس و تقویت روح مذهبی و نزدیک ساختن آنان به خداوند منان مربوط می شود.

این افراد می توانند به مقداری که هزینه زندگی شان تأمین شود و عزت و کرامتشان محفوظ

ص: 99

بماند و نیازشان از دیگران برطرف گردد، به دور از اسراف و خوشگذرانی و ثروت اندوزی، از سهم امام (علیه السلام) استفاده کنند.

اما کسانی که به لباس اهل علم درآمده به آنها منتسب گردیده اند ولی خدمتی انجام نمی دهند و به وظایف خود عمل نمی کنند، یا به شغل دیگر پرداخته اند، حق استفاده از سهم امام را ندارند و اگر چیزی از آن دریافت کنند در حکم ظالم و راهزن هستند.

دوم : برای رفع نیازهای ضروری افراد مؤمن و متدین و رفع پریشانی از آنها، زیرا آنان جزء خانواده صاحب این حق حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بشمار می آیند، که تأمین نیازهای آنها بر آن حضرت است، و رفع پریشانی آنها برای آن حضرت مهم است، زیرا او

ص: 100

همچون پدر مهربانی است که از غم و اندوه امتش اندوهگین می شود و از مشاهده پریشانی آنان، پریشان خاطر می گردد.

پس اگر کسی غم و اندوه افراد مؤمن و متدین را برطرف کند گویی که غم و اندوه را از دل آن بزرگوار زدوده است و گامی بزرگ در راه انجام رسالت و تأمین آرزوی آن حضرت برداشته است.

2- دهنده خمس باید به مجتهد جامع الشرائط مراجعه کند که بیش از همه خویشتندار، امین، دوراندیش، آگاه، مدیر و مدبر، و عارف به موارد مصرف سهم امام باشد.

3- خمس از عبادات است و باید با صدق نیت و با اخلاص لازم و دور از خواسته های شخصی و مصالح فردی پرداخت شود.

ص: 101

4- اگر مجتهد، سهم امام را به کسی بپردازد که او خود را برای صرف آن اهل نمی داند، حق تصرف در آن پول را ندارد زیرا ممکن است مجتهد که سهم امام را داده، از روی اشتباه به او داده باشد، و شرعا معذور باشد، ولی اشتباه او حرام را حلال نمی کند.

مرحوم آیة الله العظمی خوئی (قدس سره)، در مصرف سهم مبارک امام فرموده است:

و مصرفه ما یوثق برضاه علیه السلام بصرفه فیه...

واللازم مراعاة الأهم فالأهم، ومن اهم مصارفه فی هذا الزمان الذی قل فیه المرشدون والمسترشدون و اقامة دعائم الدین و رفع أعلامه، و ترویج الشرع المقدس و نشر قواعده و أحکامه و مؤونة أهل العلم الذین یصرفون أوقاتهم فی تحصیل العلوم الدینیة الباذلین انفسهم فی تعلیم الجاهلین، و ارشاد الضالین،

ص: 102

ونصح المؤمنین و وعظهم، و اصلاح ذات بینهم، و نحو ذلک مما یرجع الی اصلاح دینهم و تکمیل نفوسهم و علو درجاتهم عند ربهم تعالی شأنه و تقدست اسمائه.(1)

از ترجمه عبارت صرف نظر کردم، چون نقطه نظرهای آن مرحوم و محتوای کلام ایشان، در ضمن عبارت گذشته بیان شد.

ممتاز بودن حوزه های علمیه شیعه :

همه ادیان و مذاهب برای اداره امور و شؤون دینی و مذهبی خود، دارای بودجه هستند و پیروان آنها برای حفظ و ترویج دین و مذهب خویش مبلغی در

ص: 103


1- منهاج الصالحین، ج 1، کتاب الخمس، ذیل مسأله 1265.

اختیار مسؤولین مربوطه قرار می دهند. و به طور کلی برخی با صدقات، برخی با نذو رات، گروهی با زکوات، موقوفات، هدایا، و حتی برخی با پرداخت حق افتاء و یا با بودجه دولتی و غیر اینها، امور و شؤون دینی خود را تأمین می کنند، اما حوزه های علمیه شیعه و علما و طلاب محترم بحمده تعالی مفتخرند که استقلال دارند و به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستند و به عنوان سرباز امام زمان(عج) از سهم مبارک امام که متعلق به آن حضرت است استفاده و امرار معاش می نمایند، که البته باید وظیفه سربازی خود را به خوبی انجام دهند و خود را مدیون بدانند و لااقل به مقداری که از وجوه مصرف می کنند، خدمت نمایند، إن شاء الله، والتوفیق من الله.

ص: 104

بخشیدن خمس جایز نیست

جایز نیست خمس را از دهنده خمس بگیرند و دوباره به او ببخشند. (1)العروة الوثقی: کتاب الزکاة، ختام فیه مسائل متفرقة، السادسة

عشر.(2)چرا که :

خمس ملک شخصی کسی نیست و هیچکس نمی تواند و حق ندارد آن را به غیر مستحقین آن ببخشد.

ص: 105


1- لا یجوز للفقیر ولا للحاکم الشرعی أخذ الزکاة من المالک ثم الرد علیه المسمی بالفارسیة بدست گردان، أو المصالحة معه بشیء یسیر، أو قبول شیء منه بأزید من قیمته أو نحو ذلک فإن کل هذه حیل فی تفویت حق الفقراء، و کذا بالنسبة إلی الخمس والمظالم و نحوهما، نعم لوکان شخص علیه من الزکاة أو المظالم أو نحوهما مبلغ کثیر و صار فقیرة لا یمکنه أداؤها و أراد أن یتوب إلی الله تعالی لا بأس بتفریغ ذمته بأحد الوجوه المذکورة و مع ذلک إذا کان مرجو التمکن بعد ذلک الأولی ان یشترط علیه ادائها بتمامها عنده.
2-

بخشیدن خمس به دهنده خمس، یا به افرادی مخصوص که شرعا مصرف خمس نیستند، تضییع حق مستحقین خمس است و هرگز کسی ولایت علیه مستحقین ندارد.

مصرف خمس در مصارف شخصی و در راستای اغراض شخصی، برخلاف جعل و تشریع خمس است و یقینا موجب ضمان می باشد و نه تنها امام زمان (علیه السلام) راضی نیست و رضایت آن حضرت احراز نمی شود، بلکه قطع به عدم رضایت آن حجت پروردگار است.

بذل و بخشش خمس در موارد شخصی و به حساب شخصی، تضعیف حوزه های علمیه و به تعطیل کشاندن مراکز فقه و فقاهت است. عصمنا الله من الزلل و آمننا من الفتن.

ص: 106

مرحوم آیة الله العظمی خوئی (قدس سره)فرموده است:

اما ما هو المتعارف فی غالب البلاد او جمیعها من مسامحة الوکیل او المجاز من قبل الحاکم الشرعی مع المالک فلم یثبت جوازه لا للحاکم فضلا عن وکیله..(1)

روایات اهل تسنن

در اینجا ابتدا برخی روایات و سخنان و عبارات اهل تسنن را که در کتاب های معتبر نزد خودشان آمده است می آورم:

در «صحیح بخاری)، یک باب وجود دارد، تحت عنوان «باب : اداء الخمس من الین» (پرداخت خمس از دین است).

ص: 107


1- مستند العروة ، ج 24، ص 326.

(بخاری) در این باب و ابواب دیگر، هفت روایت آورده است.

1- از ابن عباس نقل کرده است که گفت:

هیأت اعزامی (نمایندگان قبیله عبد القیس خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند: ای رسول خدا، بین ما و تو کقار قبیلۂ مضر، قرار دارند و ما نزد تو نمی آییم مگر در ماه حرام (که مردم از امنیت عمومی برخوردارند) پس به ما دستوری بده تا به آن عمل کنیم و به آنان که با ما نیامده و پشت سر ما هستند (از ما حرف شنوی دارند) بیاموزیم.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «شما را به چهار چیز امر و از چهار چیز نهی می کنم : ایمان به خدا - شهادت به لا اله الا الله - و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات و روزه ماه رمضان و امر می کنم شما را به این که خمس هر گونه در آمد و بهره ای را که به دست می آورید بپردازید و آنها را از چهار چیز نهی کرد، از شرابی که در ځم، و در کدو و

ص: 108

در تنه درخت خرما، و شرابی که در ظرف جلا داده شده، و یا ظرف قیراندود(1)، تهیه شده باشد.»(2)

ضمنا واضح است که در این روایت، فرض جنگ و مقاتله نیست، و نمی توان گفت، در این روایت از

ص: 109


1- اینها ظرفهایی بوده که در آن زمان، در آنها شراب تهیه می کردند. نقل از کتاب «رحمة الباری» ترجمه مختصر صحیح بخاری، ج 1، ص 150.
2- صحیح بخاری - چاپ دوم، مکتبۂ دارالسلام ریاض -کتاب فرض الخمس، باب 2، ص 513، باب : أداء المممم من الدین. حدیث (3095) : حدثنا أبو النعمان : حدثنا حماد عن أبی جمرة الضبعی قال : سمعت ابن عباس رضی الله عنهما یقول : قدم وفد عبد القیس فقالوا: یا رسول الله، إنا هذا الحی من ربیعة بیننا و بینک کفار مضر، فلسنا نصل إلیک إلا فی الشهر الحرام، فمرنا بأمر نأخذ به و ندعوا إلیه من وراءنا، قال : «آمرکم بأربع و أنهاکم عن أربع: الإیمان بالله، شهادة أن لا إله الا الله، - و عقد بیده - و إقام الصلاة، وإیتاء الزکاة، وصیام رمضان، و أن تؤدوالله ځمس ما غنمتم، و أنهاکم عن الدباء، و النقیر، و الحنتم و المزقت.»

خمس، غنائم جنگی اراده شده است. بلکه مراد خمس هرگونه بهره و فایده است.

2. همچنین در دو روایت نقل کرده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «و فی الرکاز الخمس»(1). (در گنج خمس است.)

3- نیز از ابن عباس نقل کرده که گفت: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در گنج خمس قرار داد :

«انما جعل النبی (صلی الله علیه و آله) فی الرکاز الخمس».(2)

4- نیز از ابن عباس نقل کرده که او از شخصی به نام «حسن» بازگو کرده که وی گفته است:

ص: 110


1- صحیح بخاری، کتاب الزکاة، ص 244 باب 66: فی الرکاز الخمس، ح 1499 و قبل از ح 1499
2- صحیح بخاری، کتاب الزکاة، ص 243، باب 65، ما یستخرج من البحر، ذیل ح 1497.

در عنبر و لؤلؤ خمس است، سپس ابن عباس گفته است: ولی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در گنج خمس قرار داده است.» «و قال الحسن : فی العنبر و اللؤلؤ الخمس فإنما جعل النبی (صلی الله علیه و آله) فی الرکاز الخمس»(1)

5 - همچنین در «بخاری» (2)از مالک و ابن ادریس نقل کرده که این دو نفر گفته اند:

گنج، پنهان شده زمان جاهلیت است، در کم و زیاد آن خمس است.» «الرکاز دفن الجاهلیة فی قلیله و کثیره الخمس).

6-در ذیل همین روایت از شخصی به نام «حسن»

ص: 111


1- صحیح بخاری، کتاب الزکاة، ص 243، باب 65، ما یستخرج من البحر، ذیل ح 1497.
2- همان، ص 244، باب 66، فی الرکاز الخمس، ذیل ح 1498.

نقل کرده که وی گفته است:

چنان چه چیزی را در زمین دشمن پیدا کردی در آن خمس است.» «و إن وجدت اللقطة فی ارض العدو ففیها الخمس».

7 - مالک بن انس نیز، در کتاب «الموطأ» با سند از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده که فرمود:

(فی الرکاز ألخمس» (در گنج خمس است.)(1)

اقوال اهل تسنن در وجوب خمس معادن و گنج

در کتاب «الفقه علی المذاهب الخمسة»، ص 186 آمده است که: حنفی ها گفته اند: خمس معدن واجب است، کم باشد یا زیاد.

ص: 112


1- الموطأ، کتاب الزکاة، باب 4، زکاة الرکاز، ص183 ، ح 9.

همچنین نقل کرده است که، مذاهب چهارگانه اهل تسنن گفته اند: خمس گنج واجب است، کم باشد یا زیاد.

نیز در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» ( کتاب الزکاة ) ( المعادن والرکاز)، آمده است که: حنفی ها گفته اند: گنج و معدن، مثل طلا و نقره و مس و آهن و سایر فلزات و آنچه در زمین مدفون بوده و بدست آید، خمس دارد و واجب است خمس آنها را بدهند.

مالکی ها و شافعی ها گفته اند: خمس طلا و نقره که از زمین استخراج شود، واجب است، گنج، چه طلا باشد یا نقره، یا غیر اینها، باید تخمیس شود، خمس آنچه از مردم جاهلیت بدست آید - کم باشد یا زیاد - واجب است.

مؤلف: از مجموع این روایات و گفته ها معلوم شد

ص: 113

که دلیل وجوب خمس تنها یک آیه نیست.

نیز روشن شد که خمس اختصاص به غنائم جنگی ندارد و کلمه «غنمتم» در آیه شریفه کلی و عام است و شامل هر درآمدی می شود.

همچنین ثابت و مبرهن شد که در کتب اهل تسنن نیز روایات بسیاری وجود دارد که غیر غنائم جنگی هم خمس دارد. و علمای مذاهب چهارگانه آنان نیز گفته اند: خمس معادن و گنج... واجب است.

مضاف بر این و علاوه بر آیه 7 سوره حشر، روایات از طریق اهل بیت (علیهم السلام) متواتر است مبنی بر این که معنا و مراد از «غنمتم» در آیه شریفه، هر گونه بهره و فایده ای است که بدست می آید. از باب نمونه بخشی از یک روایت را در صفحه 63 آوردم .

ص: 114

اهل تسنن به جای خمس، زکات می گیرند

اهل تسنن ، آیات و روایات مربوط به خمس را نادیده گرفته و توجیه می کنند، و حتی به روایاتی که در «صحیح بخاری» راجع به خمس آمده و آنها را در همین جزوه آوردم) توجه نکرده و عمل نمی کنند. و همان گونه که طبق نقل صحیح بخاری»، ابوبکر از پرداخت خمس به حضرت زهرا(علیها السلام)، امتناع کرد و نپرداخت،(1) پیروان او نیز مدعی هستند که خمس

ص: 115


1- «صحیح بخاری» [کتاب المغازی (ص 719)] باب: غزوة خیبر، حدیث ( 4240، 4241): عایشه نقل کرده است: فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرستاد نزد ابو بکر و از وی ارث پدرش رسول الله (صلی الله علیه و آله) را از غنیمت مدینه و فدک و خمس خیبر مطالبه کرد... ابوبکر از پرداخت آن خودداری کرد و چیزی به فاطمه نداد پس فاطمه بر ابوبکر خشم و غضب نمود و با وی قهر کرد و تا زنده بود با او حرف نزد و پس از شش ماه بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفات کرد، وقتی از دنیا رفت شوهرش علی (علیه السلام) شبانه او را دفن کرد و به ابوبکر اذن نداد و خود علی بر جنازه فاطمه (علیها السلام) نماز خواند و تا فاطمه (علیها السلام) زنده بود علی (علیه السلام) در بین مردم احترام داشت، اما پس از فوت فاطمه (علیها السلام) علی (علیه السلام) ملاحظه کرد که مردم نسبت به او بی توجه شده، بطوری که گویی او را نمی شناسند. عن عائشة: أن فاطمة علیها السلام بنت النبی (صلی الله علیه و آله)، أرسلت إلی أبی بکر تسأله میراثها من رسول الله (صلی الله علیه و آله) مما أفاء الله علیه بالمدینة و فذکب و ما بقی من خمس خبیر، قال أبو بکر: إن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لا نورث ما ترکنا صدقة..». فأبی أبو بکر أن یدفع إلی فاطمة منها شیئا فوجدت فاطمه علی أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم ثکلمه حتی توفیت وعاشت بعد النبی (صلی الله علیه و آله) ستة أشهر، فلما توفیت دفعها زوجها علی لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر و صلی علیها، و کان علی من الناس وجه حیاة فاطمة فلما توفویت استنکر علی وجوة الناس فالتمس مصالحة أبی بکر و مبایعته و لم یکن یبایع تلک الأشهر... فدخل علیهم أبو بکر فتشهد علی فقال انا قد عرفنا فضلک وما أعطاک الله، ولم تنفس علیک خیرا ساقه الله إلیک... 1- وجد: وجدة علیه: غضب - المنجد فی اللغة. - وجد یجدو جدا علیه ، بر او خشم گرفت، بر او غضب کرد - منجد الطلاب.

ص: 116

واجب نیست و نمی دهند، ولی بجای خمس زکات می گیرند و می گویند: بر مردم واجب است زکات سرمایه ها و درآمد کسب و کار خود را بپردازند، می گویند: بر کارمندانی که حقوق بگیرند و ماهانه دریافت می کنند، واجب است زکات حقوق خود را بپردازند.

بن باز (مفتی پیشین عربستان در کتابش تحفة الاخوان» گفته است :

پولهای نقدی زمان ما و مال التجاره های فعلی که در

ص: 117

دست مردم است به منزله طلا و نقره است و کسی که زکات اینها را ندهد حکم کسی را دارد که زکات طلا و نقره را نمی دهد.(1)عروض، جمع عرض، هو ما لیس بذهب او فضة: الفقه علی المذاهب الأربعة کتاب الزکاة، زکاة الاوراق المالیة.(2)

همچنین گفته است:

کسی که چند نوع تجارت دارد، مانند اینکه سرمایه تجارتش لباس، ظرف و غیر اینها است، چنانچه سال بر آنها بگذرد و قیمت آنها به حد نصاب برسد واجب است زکات آنها را بدهد. (همان، ص 148) نیز گفته است:

کسانی که مالک سهام هستند و آنها را برای تجارت سرمایه گذاری کرده اند، وقتی سال بر آنها گذشت، باید

ص: 118


1- و حکم من ترک زکاة العملة الورقیة و عروض (
2- ) التجارة، حکم من ترک زکاة الذهب و الفضة لانها حلت محلها و قامت مقامها( تحفة الاخوان، تألیف عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، ص 140).

زکات سهام را بدهند، همان گونه که باید زکات سایر سرمایه ها را که زمین و ماشین و غیر اینها است، بدهند و اگر زمین و ماشین را اجاره می دهند وقتی سال بر مال الإجاره آنها گذشت و به حد نصاب رسید باید زکات مال الاجاره را بدهند مانند سایر درآمدها. (همان، ص 149) نیز گفته است:

حقوق بگیران باید تاریخ گرفتن حقوق خود را یادداشت کنند، اگر سال بر آن گذشت، باید زکات آن را بدهند.(1)

همچنین گفته است:

چنانچه الماس و عقیق و مانند اینها سرمایه تجارت باشد باید مانند سایر درآمدهای تجاری زکات آنها را بپردازند. (همان، 151)

ص: 119


1- «علیه ان یضبط بالکتابة ما یدخره من مرتباته ثم یزکیه اذا حال علیه الحول... کل وافر شهر یزکی اذا حال علیه الحول...» (همان، ص 149)

نیز گفته است:

اقسام میوه ها و سبزیجات اگر مال التجاره باشند چنانچه سال بر آنها بگذرد و قیمت آنها به حد نصاب برسد باید زکات آنها را از قیمت آنها بدهند، مانند سایر سرمایه های کسب و تجارت. (همان، ص 152) در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» (1)نیز آمده است که جمهور فقها گفته اند:

زکات اوراق که مالیت دارد واجب است، چون با آنها به جای طلا و نقره معامله می شود.

و فقط حنبلیها گفته اند:

به اوراق نقدی زکات تعلق نمی گیرد مگر اینکه تبدیل به طلا یا نقره شود.

ص: 120


1- جلد 1، کتاب الزکاة، زکاة الاوراق المالیة، ص 605.

همچنین در کتاب مزبور آمده است:

مال التجارة یا قیمت آن و سود حاصل از آنها و درآمدهایی که از غیر کسب و تجارت بدست می آید - مانند حقوق کارمندان - چنانچه سال بر آنها بگذرد واجب است زکات آنها را بپردازند. (همان) نیز در کتاب: «تفسیر العشر الأخیر من القرآن الکریم» تألیف، «محمد بن سلیمان الأقشر» ص 105 گفته است:

زکات قیمتها (پولها) دو نوع است، زکات طلا و نقره (ربع العشر 2/5٪) [تا آنکه گفته است: [ و سرمایه تجارت با چهار شرط زکات دارد و شرایط آن را بیان کرده است.

ص: 121

مصرف زکات به نظر اهل سنت

راجع به مصرف زکات، بن باز در همان کتاب (ص 145) گفته است:

کسانی که در مراکز اسلامی مشغول تعلیم و دعوت به سوی خدا (مبلغ و مأمور به امر به معروف و نهی از منکر) هستند، چنانچه فقیر باشند، از کسانی هستند که احق به زکات می باشند.(1)

البته در فقه شیعه، پول و سرمایه ای که خمس آن پرداخت شده دیگر خمس آن واجب نیست، هر چند سالهای بسیاری بماند، «المخمس لا یخمس» ولی زکات چنین نیست و تا زمانی که مال متعلق زکات جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، و بنابر مشهور، زکات مال التجاره، و املاک و زیور آلات زنانه و برخی چیزهای دیگر مستحب است. (2)مانند -

ص: 122


1- تحفة الاخوان، ص 145.
2- در فقه شیعه، زکات نه چیز واجب است: گوسفند، گاو، شتر، گندم،

طلا و نقره – در حد نصاب باقی است، واجب است هر ساله زکات آنرا بدهند.

اما فتاوای اهل تسنن را بدست نیاوردم (1)که آیا می گویند: زکات سرمایه و درآمدها، هر سال واجب است ( هر چند زکات آنها بارها داده شده) یا یک مرتبه کفایت می کند.

والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین والحمد لله رب العالمین.

ص: 123


1- از برخی آنها سؤال کردم، اظهار بی اطلاعی کردند.

ص: 124

سجده بر تربت و حصیر

اشاره

ص: 125

ص: 126

محل سجده از دیدگاه شیعیان

بر همگان روشن است که شیعه دوازده امامی طبق حدیث شریف ثقلین، خود را ملزم می داند به کتاب خدا، قرآن کریم و به سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که از طریق معتبر و به وسیله عترت آن حضرت به اثبات رسیده، عمل کند، و قول و فعل و تقریر عترت پیامبر(صلی الله علیه و آله) یعنی ائمه معصومین (علیهم السلام) را، قول و فعل و تقریر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می داند و هرگز موضع خود را تغییر نداده و به هیچ وجه و عنوانی از این مسیر خارج نشده و نخواهد شد، ان شاء الله تعالی.

ص: 127

بر این اساس : فقهای شیعه از فرمایشات وعمل رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، و ائمه (علیهم السلام) استفاده کرده و فتوا داده اند که، شرط است چیزی که بر آن سجده می شود، یا زمین باشد یا چیزهایی که از زمین می روید به شرط اینکه خوراکی و پوشاکی و چیزهای معدنی نباشد، و خلاصه این که، فرش و کلیه ملبوسات ومأکولات و معادن، از مظاهر دنیا و مورد علاقه نوع بشر است و سجده بر آنها از خلوص و خضوع می کاهد، لذا طبق روایت معتبر، سجده بر آنها صحیح نیست.

شخصی به نام هاشم بن الحکم به امام صادق (علیه السلام) گفت: به من خبر ده، بر چه چیز سجده جایز است و بر چه چیز جایز نیست؟ فرمود: سجده جایز نیست مگر بر زمین و بر آنچه زمین آن را می رویاند، جز روییدنی که خوردنی یا پوشیدنی باشد. هاشم بن

ص: 128

الحکم به آن حضرت گفت: فدایت شوم علت این که سجده بر خوردنی ها و پوشیدنی ها جایز نیست چیست؟

فرمود: علتش این است که سجده خضوع برای خدای عزوجل است و سزاوار نیست بر چیزی که خوردنی و پوشیدنی است سجده نمود، بجهت اینکه أبناء دنیا - دنیا پرستان - بندۂ چیزهایی هستند که می خورند و می پوشند و سجده کننده در حال سجده، خدای عزوجل را عبادت می کند، پس سزاوارنیست پیشانی خود را بر معبود - چیز مورد علاقه - دنیا پرستان مغرور، قرار دهد.(1)

ص: 129


1- محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن هاشم بن الحکم أنه قال الأبی عبد الله (علیه السلام) أخبرنی عما یجوز السجود علیه و عما لا یجوز، قال: السجود لا یجوز إلا علی الأرض أو علی ما أنبتت الأرض، إلا ما أکل أو لبس، فقال له: جعلت فداک ما العلة فی ذلک؟ قال: لأن السجود خضوع لله عز و جل فلا ینبغی أن یکون علی ما یؤکل و یلبس، لأن أبناء الدنیا عبید ما یأکلون ویلبسون، والساجد فی سجوده فی عبادة الله عز وجل، فلا ینبغی أن یضع جبهته فی سجوده علی معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها، .. (وسائل الشیعة: أبواب ما یسجد علیه، باب 1، ح 1).

بر این اساس فقهای شیعه سجده بر فرش را صحیح نمی دانند و اینکه برمهر سجده می کنند، مهر خصوصیت ندارد بلکه منظور سجده نمودن بر زمین است ولی به جهت رعایت نظافت و سهولت جابجا نمودن و همراه داشتن، خاک را در اندازه های مختلف بصورت مهر در می آورند تا در نماز بر آن سجده کنند.

و لازم نیست سجده بر خصوص مهر باشد، بلکه سجده بر سنگ مرمر و سنگ سیاه و بر چوب و بر

ص: 130

حصیر و بر دستمال کاغذی که از کاه و چوب و چیزهایی که سجده بر آن صحیح است، درست شده، و بر کاغذ و بر تسبیح گلی یا چوبی و مانند اینها، صحیح است، البته در سجده بر تسبیح باید دانه های آن به قدری باشد که پیشانی لااقل به اندازه یک دو ریالی روی دانه های آن قرار گیرد.(1) ولی اهل تسنن معتقدند که سجده بر هر چیزی، هرچند فرش کثیف باشد صحیح است.

بلی آنها هم می گویند که محل سجده شرایطی دارد مثلا می گویند: شرط است محل سجده خشک باشد و همچنین شرط است که شست نباشد. (2)لذا

ص: 131


1- به عروة الوثقی: فصل فی السجود، مسأله 1 مراجعه شود.
2- الفقه علی المذاهب الأربعة، ج 1، «الفرض السادس من فرائض الصلاة» السجود - شروطه ص 232.

سجده بر چیز تر و بر چیز سست که پیشانی روی آن آرام نمی گیرد را صحیح نمی دانند.

سجده بر زمین و حصیر طبق روایات اهل سنت

صحیح بخاری : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر زمین سجده می کرد.

1۔ (صحیح بخاری» [ کتاب الأذان (ص 132)] باب: الجود علی الأثف فی الطین. ذیل حدیث :(813)

عن ابی سعید الخدری قال : «فصلی بنا النبی(صلی الله علیه و آله) حتی رأیت اثر الطین و الماء علی جبهة رسول الله (صلی الله علیه و آله)...... .

ابو سعید خدری گفت: به امامت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نماز خواندیم تا اینکه من اثر گل و آب را در پیشانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دیدم.

ص: 132

2 - (صحیح بخاری» [ کتاب الأذان باب: من لم یمسح جبهته و انفه حتی صلی. حدیث ( 836):

ابوسعید الخدری قال : رأیت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یسجد فی الماء و الطین حتی رأیت اثر الطین فی جبهته .

ابو سعید خدری گفت: دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آب و گل سجده می کرد و اثر گل را در پیشانی آن حضرت دیدم.

3- «ص حیح بخاری» [ کتاب التیمم باب: 1۔حدیث ( 335):

... قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «جعل لی الارض مسجدا و طهورا .»

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود برای من زمین، محل سجده، و تیمم قرار داده شده است.

ص: 133

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روی سجاده حصیری نماز می خواند

1۔ (صحیح بخاری» [ کتاب الصلاة، (ص 68) ] باب : الطلاة علی الحصیر. حدیث ( 380) :

... قال انس: فقمت إلی حصیر لنا قد اسود من طول ما لبس، فتضحته بماء، فقام رسول الله (صلی الله علیه و آله) و صففت أنا و الیتیم وراءه، و العجوز من ورائما، فصلی لنا رسول الله(صلی الله علیه و آله) رکعتین ثم انصرف.

انس گفت: حصیری که داشتیم و چرک و سیاه شده بود با آب شستم پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایستاد و من و یتیم پشت سر آن حضرت صف بستیم و پیر زن پشت سرما (ایستاد) و بامامت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دو رکعت نماز خواندیم، پس آن حضرت رفت.

2- «صحیح مسلم» [ کتاب المساجد (ص 295)] حدیث ( 658) همین حدیث را آورده است.

ص: 134

3- «صحیح بخاری» [ کتاب الصلاة، (ص 68)] باب: الصلاة علی المری. حدیث (381):

«... عن میمونة قالت : کان النبی(صلی الله علیه و آله) یصلی علی الخمرة.»(1)

میمونه (همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)) گفت: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی سجاده ای که از شاخه خرما درست شده بود نماز می خواند.

ص: 135


1- الخمرة، سجادة صغیرة تعمل من سعف النخل و ترمل بالخیوط. عمدة القاری، شرح البخاری، ج 1، فی شرح هذا الحدیث) خمره، سجاده کوچکی است که از شاخه خرما درست شده و با نخ به هم پیوسته شده است. در مدینه منوره معنای «الخمرة» را سؤال کردم، شخصی که با اطلاع و ملایم بود شرح بخاری را آورد، وقتی معنای «الخمرة» را خواند خندید و گفت: «الخمرة» همان سجاده ایرانیها است که در مسجد پهن و روی آن نماز می خوانند. گفتم: الحمدلله حجت بر شما تمام است، شما هم سجاده حصیری تهیه کن. باز لبخند زد و حرفی نزد.

4- همچنین «سمهودی» در همان کتاب جزء 2،ص 450، آورده است که:

کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) یطرح حصیرا أکل لیلة إذا انکفت الناس عنه، وراء بیت علی کرم الله وجهه ثم یصلی صلاة اللیل.

شبها که مردم به خانه های خود می رفتند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حصیر می آورد و پشت خانه حضرت علی (علیه السلام) پهن می کرد و نماز شب می خواند.

یادآور می شوم که در «صحیح بخاری» [ کتاب الاذان، (ص 104)، باب: الاذان للمسافرین اذا کانوا جماعة ] ذیل حدیث ( 631) آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

.. صلوا کما رأیتمونی أصلی

نماز را همان گونه که من می خوانم بخوانید.

ص: 136

طبق این روایات سجده نمودن ما «شیعیان» بر زمین و بر سجاده حصیری مطابق عمل و نماز رسول الله (صلی الله علیه و آله) است و این اهل تسنن هستند که باید مانند ما روی سجاده حصیری یا روی زمین و تربت سجده کنند نه اینکه ما مانند آنها بر فرش سجده کنیم و این ما هستیم که باید به آنها اعتراض کنیم که چرا روی این فرشها سجده می کنید نه آنها.

سجده بر زمین و حصیر

طبق نقل «محمد البانی» محدث معروف آنها در مدینه منوره کتابی به دستم رسید به نام «صفة صلاة النبی (صلی الله علیه و آله) بین التکبیر الی التسلیم کأنک تراها»، تألیف:

محمد ناصر الدین الألبانی.(1)

ص: 137


1- محل چاپ و نشر : مکتبة المعارف للنشر والتوزیع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد، الریاض.

در این کتاب، کیفیت و چگونگی نماز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را از تکبیرة الإحرام تا تسلیم نماز، طبق روایات معتبر خود اهل سنت بررسی و بیان کرده است.

روی جلد و در مقدمه آن، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایتی نقل کرده که آن حضرت فرمود:

صلوا کما رأیتمونی أصلی

نماز را همان گونه که من می خوانم بخوانید.

در مقدمه آن تأکید کرده که، مسلمانان باید به گونه ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز خوانده است، نماز بخوانند.(1)

ص: 138


1- در مقدمه کتاب نوشته است: این کتاب بارها افست و تجدید چاپ شده و حتی در برخی کشورها با مختصر تصرفی در آن، بدون اطلاع من، آن را تجدید چاپ نموده و از فروش آن سود فراوانی برده اند. یادآور می شوم: یک نفر از علمای شیعه عربستان کتاب مزبور را ملاحظه کرد و گفت: نویسنده این کتاب از محد ثین معروف و مورد قبول اهل تسنن عربستان است..

مؤلف این کتاب در کیفیت و چگونگی سجدۂ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین گفته است:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بیشتر اوقات بر زمین سجده می کرد، و اصحاب آن حضرت در شدت گرما با آن جناب نماز می خواندند و هرگاه یکی از آنان به خاطر داغی زمین) نمی توانست پیشانی خود را بر زمین بگذارد، لباسش را پهن می کرد و بر لباسش سجده می کرد.(1)لأن مسجده علیه السلام لم یکن مفروشة بالحصیر و نحوه، و یدل لهذا أحادیث کثیرة جدا، منها الحدیث الذی یعقب هذا، و حدیث أبی سعید الآتی(2)مسلم و أبو عوانة.(3)

ص: 139


1- عین عبارت او چنین است: و کان یسجد علی الأرض کثیرا.
2- و «کان أصحابه یصلون معه فی شدة الحر، فإذا لم یستطع أحدهم أن یمکن جبهته من الأرض ؛ بسط ثوبه فسجد علیه».
3-

و آن حضرت می فرمود: «زمین برای من و برای امتم محل سجده و محل تیمم قرار داده شده است» و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که گاهی اوقات روی زمین گل آلود سجده می کرد، و این در ماه رمضان اتفاق افتاد که باران آمد و از سقف مسجد آب جاری شد».

ابو سعید خدری می گوید: «من اثر آب و گل را بر پیشانی و بینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دیدم». (1)أحمد والسراج والبیهقی بسند صحیح.(2)بخاری و مسلم.(3)

ص: 140


1- و کان یقول: «... و جعلت الأرض کلها لی و لأمتی مسجدا وطهورة، فأینما أدرکت رجلا من أمتی الصلاة، فعنده مسجده، و عنده طهوره، لو کان من قبلی یعظمون ذلک، انما کانوا یصلون فی کنائسهم و بیعهم ]
2- ». و کان ربما سجد فی طین و ماء، وقد وقع له ذلک فی صبح لیلة إحدی وعشرین من رمضان؛ حین أمطرت السماء، و سال سقف المسجد، و کان من جرید النخل، فسجد (صلی الله علیه و آله) فی الماء والطین، قال أبو سعید الخدری: «فأبصرت عینای رسول الله (صلی الله علیه و آله) و علی جبهته و أنفه أثر الماء والطین».
3-

و برنامه پیامبر (صلی الله علیه و آله) این بود که برخی اوقات بر حصیر و بر چیزی که از شاخه خرما و از روییدنی زمین [گیاه، مانند ساق گندم و سایر چیزهایی که از زمین می روید] بافته شده بود، نماز می خواند.(1)البخاری و مسلم. «الخمرة) : مقدار ما یضع الرجل علیه و جهه فی سجوده؛ من حصیر أو نسیجة خوص و نحوه من النبات، ولا یکون خمرة إلا فی هذه المقدار. «نهایة).(2)البخاری و مسلم، وفی الحدیث دلیل علی أن الجلوس علی شیء ما، هو لبس له، فیدل علی تحریم الجلوس علی الحریر؛

الثبوت النهی عن لبسه فی «الصحیحین» و غیرهما، بل ورد فیهما النهی الصریح عن الجلوس علیه، فلا تغتر بمن أباحه من الکبار.(3)

ص: 141


1- «و کان یصلی علی الخمرة»
2- أحیانا، و «علی الحصیر» أحیانا، وصلی علیه - مرة - و قد اسود من طول ما لبس»
3-

همچنین مؤلف کتاب مزبور، نقل کرده است که:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برخی اوقات بر «ځمره» نماز می خواند و در ذیل صفحه، به نقل از «نهایه»، «محمره» را چنین معنا کرده است: «خمره» قطعه حصیر بافته شده از شاخه خرما، و مانند شاخه خرما از روییدنی ( النبات) است که هنگام سجده، صورت را بر آن می گذارند.

تذکر : هدف از آوردن عبارات و روایات اهل تسنن این است که، روشن و مبرهن شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر زمین و حصیر و بر گیاه و چیزی که از گیاه

ص: 142

بافته شده، سجده می کرده است، اصحاب آن حضرت نیز بر زمین سجده می کرده اند، مگر در موقعی که از جهت داغی زمین نمی توانسته اند بر زمین سجده کنند که در چنین موردی بر لباسشان سجده کرده اند.

بر این اساس، اصل اولیه این بوده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اصحاب آن حضرت بر زمین سجده می کردند.

و با توجه به مطالب یاد شده، معلوم گردید که سجده شیعیان بر زمین سنگ فرش مسجد و بر حصیر، صددرصد مطابق عمل پیامبر (صلی الله علیه و آله) و روایات است، همچنین معلوم شد، سجده کردن شیعیان بر مهر و تربت و بر تسبیح سنگی و گلی و چوبی، سجده بر زمین و بر چیزی است که از زمین می روید،

ص: 143

و صد در صد صحیح است و این شیعیان هستند که مثل پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز می خوانند نه آنان که بر فرش سجده می کنند.

مضاف بر اینکه فرشهای فعلی از مواد نفتی و حدود 50 سال قبل درست شده و طبق معنایی که خود اهل تسنن برای بدعت نموده اند بطور قطع سجده بر فرشهای فعلی از مصادیق بارز بدعت است و هر بدعتی ضلالت و گمراهی است.

عبدالله بن باز، مفتی پیشین عربستان در کتاب فتاوی مهمه لعموم الأمة..» شماره 11، صفحه 32 از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده که فرمود:

(ایاکم ومحدثات الأمور فإن کل محدثة بدعه و کل بدعة ضلالة).

ص: 144

پرهیز کنید از اموری که حادث شده و در سابق وجود نداشته است، زیرا به طور یقین هر حادث شده ای بدعت است و هر بدعتی ضلالت و گمراهی است.

و در صفحه 31گفته است:

البدعة کل ما أحدث علی غیر مثال سابق.

بدعت، هر چیز تازه است که در گذشته مانند نداشته است.

مؤلف : معلوم است که سجده بر این فرشها حادث است و سابقا وجود نداشته است، بنابراین بدعت بودن آن قطعی و مسلم است.

برخی از آنان در مقام توجیه عمل خود در سجده بر فرش - گفته اند: این فرشها در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود نداشت و الأ آن حضرت بر آنها سجده می کرد.

ولی این توجیه از جهات متعددی باطل و غیر قابل

ص: 145

قبول است، زیرا: ۔

اولا : این توجیه تنها یک ادعای بدون هیچگونه دلیلی است و بیشتر به غیب گویی شباهت دارد نه به منطق و برهان، لذا هیچ ارزشی ندارد.

ثانیا : عبادات و شرایط آنها توقیفی است که باید از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و با دلیل معتبر ثابت بشود و با اگر و مگر چیزی ثابت نمی شود، و الأتمام بدعتها با این گونه توجیه ها حل می شد و جایی برای بدعت و حرمت آن باقی نمی ماند.

ثالثا : باتوجه به این که در حدیث «جعلت لی الأرض مسجدا وطهورا» سجده بر زمین و تیمم بر آن در یک سیاق و در کنار هم قرار داده شده است، و چنانچه گفته شود: اگر این فرشها در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود داشت، آن حضرت بر آنها سجده می کرد، باید

ص: 146

گفته شود: اگر این فرشها در آن زمان وجود داشت آن حضرت بر آنها تیمم می کرد و حال اینکه هرگز چنین نگفته و نمی گویند.(1)

ص: 147


1- در کتاب ( الفقه علی المذاهب الأربعة)، کتاب الطهارة أرکان التیمم، (ص 157) چنین آمده است: و أما أرکانه: فمنها : النیة ..... و منها : الصعید الطهور، و در ذیل آمده است: 1- الشافعیة، قالوا: ان المراد وبالصید الطهور: التراب الذی له غبار، و منه الرمل اذا کان له غبار، فإن لم یکن لهما غبار فلا یصح التیمم بهما. 2 - الحنابلة، قالوا: ان المراد بالصعید هو التراب الطهور فقط. 3- الحنفیة، قالوا: ان الصعید الطهور هو کل ما کان من جنس الأرض، فیجوز التیمم علی التراب والرمل والحصی والحجر... و لا یجوز التیمم علی الأشجار والزجاج والمعادن المنقولة.... 4- المالکیة، قالوا: المراد بالصعید ماصعد، ای ظهر من اجزاء الارض فیشمل التراب... والرمل والحجر.

رابعا : پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با فرموده خود، «جعلت لی الأرض مسجدا وطهورا» معین فرمود که اصل در سجده این است که بر زمین انجام شود و به منظور توسعه بر امت، در برخی اوقات بر حصیر و خمره و روییدنی از زمین، سجده کرد و اصحاب آن حضرت هم، تنها در صورت عدم تمکن از سجده بر زمین، بر لباس سجده کرده اند نه مطلقا.

خامسا : - طبق مبنای اهل تسنن، که تنها سنت و عمل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را ملاک صحت عبادات می دانند، می توان به آنان گفت - اشتغال یقینی برائت یقینی لازم دارد و چنانچه بر زمین و حصیر و مانند آن سجده انجام گیرد، برائت یقینی حاصل می شود ولی با سجده بر فرش برائت یقینی حاصل نمی شود.

برخی دیگر از آنان که باید گفت بیش از حد عوام

ص: 148

هستند . در مقام توجیه عمل خود می گویند: «فرشها هم از زمین است».

ولی پاسخ آنها نیز واضح است، زیرا در عرف خودشان، زمین و فرش دو مقوله و دو حقیقت متباین هستند و می گویند: «ارض مفروش» زمین فرش شده، و در عبارت «ألبانی» که در همین جزوه گذشت، آمده است:

«اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) وقتی نمی توانستند پیشانی خود را بر زمین بگذارند، لباسشان را پهن می کردند و بر آن سجده می نمودند». «فإذا لم یستطع أحدهم أن یمکن جبهته من الأرض، بسط ثوبه فسجد علیه»..

و این عبارت به وضوح گویای این است که زمین چیزی است و آنچه روی آن پهن می کنند چیز دیگری است.

ص: 149

همچنین در کتاب مختصر صفة صلاة النبی» تألیف اللألبانی» ( ترجمه فارسی، صفحه 55) چنین نوشته اند:

سجده بر زمین و همچنین بر چیزهایی مانند: لباس، فرش، حصیر و مانند اینها، که بین زمین و پیشانی مانع باشند جایز است.

به طوری که ملاحظه می کنید، خودشان تصریح کرده اند که لباس و فرش زمین نیست بلکه اینها مانع رسیدن پیشانی بر زمین است.

و خلاصه به فرش، زمین گفته نمی شود و الا باید بگویند تیمم بر فرش هم صحیح است و نمی گویند.

ص: 150

مناظره

یک نفر از اهل سنت در مسجد النبی گفت: چرا ایرانیها برای نماز، در آن قسمت که سنگ فرش است جمع می شوند مگر بهشت آنجا است؟

گفتم: او تنها ایرانیها آنجا نمی روند بلکه تمام شیعیان، طبق فقه و به فتوای فقها و علمایشان وظیفه دارند بروند آنجا که سنگ فرش است و الآ نمازشان صحیح نیست، ثانیا شما هم باید بروید آنجا که سنگ فرش است چون طبق روایتی که در «صحیح بخاری» آمده (1)رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود:

جعلت لی الأرض مسجدا وظهورا.

برای من زمین محل سجده و تیم قرار داده شده است.

ص: 151


1- صحیح بخاری: کتاب التیمم، باب 1، ح 335.

نیز در صحیح مسلم کتاب الصلاة، باب متابعة الامام والعمل بعده» ح 474 آمده است که: رسول الله (صلی الله علیه و آله) در سجده پیشانی خود را بر زمین می گذاشت «یضع جبهته علی الارض»

و این فرشها زمین نیست و حدود پنجاه سال قبل درست شده و مصنوعی و از مستحدثات است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اصحاب آن حضرت، یقینا روی چنین فرشهایی سجده نکرده اند.

و شما به دستور رسول الله (صلی الله علیه و آله) عمل نمی کنید، بطوریکه رسول الله (صلی الله علیه و آله) نماز می خواند نماز نمی خوانید به علاوه این فرشها زیر پای این مردم کثیف شده و غیر بهداشتی است و تسبیح چوبی دستم بود به او گفتم من هرگز روی این فرشها سجده نمی کنم و همیشه روی این تسبیح سجده می کنم شما

ص: 152

هم روی این فرشها سجده نکن، خندید و گفت: من نمی دانم، ولی در فقه ما سجده بر فرش صحیح است.

گفتم: اگر این فرشها تر باشد، روی آن سجده می کنی؟

گفت: خیر می روم جایی که خشک باشد.

گفتم: چرا جای دیگر می روی مگراینجا که تر است جهنم است و آنجا که خشک است بهشت است؟ خندید و گفت: در فقه ما سجده بر چیز تر صحیح نیست.

گفتم: در فقه شیعه نیز سجده بر فرش صحیح نیست، لذا می روند روی سنگ فرش و آنجا نماز می خوانند.

گفت: پس چرا بعضی از شیعیان روی فرشها سجده می کنند؟ با لبخند گفتم: از ترس شما، لبخند

ص: 153

زد و گفت: بنابر حرف شما نماز این افراد که روی فرش سجده می کنند باطل است؟

گفتم: خیر، همان گونه که بین مذاهب اربعه اهل تستن در فتاوی و مسائل فقهی اختلاف وجوددارد، بین فقهای شیعه نیز در بعضی از مسائل اختلاف وجود دارد و عده ای از فقهای شیعه ( به عنوان تقیه مداراتی) فرموده اند که در مانند مسجد النبی که محل اجتماع مسلمانان است و اهل سنت طبق مذهبشان بر فرش سجده می کنند، به منظور حفظ وحدت و جلب دوستی و مودت و برای جلوگیری از تفرقه واختلاف و بدبینی نسبت به یکدیگر، هنگامی که در صف جماعت آنها قرار گرفتید و تقیه ایجاب کرد، سجده بر فرش صحیح است و این افراد که روی فرش سجده می کنند از آن عده، تبعیت می کنند

ص: 154

و نمازشان صحیح است.

با این توضیح خوشحال شد و گفت: من وهابی نیستم، مالکی هستم، و مایل بودم چگونگی امر را بدانم که روشن شدم، سپس از وهابیون ابراز تنفر کرد و گفت اینها آدمهای متعصب و خشنی هستند و خود را سلفی می دانند و پس از تشگر خداحافظی کرد.

والله یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین

خرداد 1396 ه. ش

ص: 155

ص: 156

فهرست مطالب

حدیث ثقلین...............5

وجوب تبعیت و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) در بیان آیت الله بروجردی ........8

حدیث ثقلین به نقل از اهل تسنن ...............14

فقه عترت به نقل از کتاب «معجم فقه السلف» ............ 15

چند نکته ...........21

حدیث ثقلین در «صحیح مسلم» ...............24

حدیث ثقلین در «سنن ترمذی) ..............29

حدیث ثقلین در «تحفة الإخوان» ...........30

حدیث ثقلین به نقل از «نسائی» .......31

حدیث ثقلین به نقل از تفسیر «آلاء الرحمن» ...33

ارتباط «حدیث قلم و دوات» با «حدیث ثقلین» ........... 36

نقل حدیث به کلمه «و سنة نبیه» ....44

ص: 157

خمس و پاسخ برخی شبهات...............51

آیه اول ...............55

شبهه و پاسخ .........58

شبهه در باره معنای «غنیمت» و پاسخ آن.......64

شبهه دیگر و پاسخ آن .....68

مناظره ای کوتاه ........71

آیه دوم ............73

روایاتی از اهل بیت (علیهم السلام).........76

امام زمان (عج) و غاصبان خمس ........85

نظر برخی از فقها و مراجع عظام .........88

مرحوم آیت الله العظمی خوئی(قدس سره) ..........88

مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (قدس سره).......89

حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه .....89

اشاره ای به حکمت تشریع خمس ...90

مصرف خمس ...... 92

نکاتی چند در مصرف سهم امام (علیه السلام).........98

ممتاز بودن حوزه های علمیه شیعه ............ 103

ص: 158

بخشیدن خمس جایز نیست ......105

روایات اهل تسنن .........107

اقوال اهل تسنن در وجوب خمس معادن و گنج .............112

اهل تسنن به جای خمس، زکات می گیرند....115

مصرف زکات به نظر اهل سنت ..........122

سجده بر تربت وحصیر ...125

محل سجده از دیدگاه شیعیان .....127

سجده بر زمین و حصیر طبق روایات اهل سنت ....... 132

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر زمین سجده می کرد ...... 132

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روی سجاده حصیری نماز می خواند . 134

سجده بر زمین و حصیر........... 137

طبق نقل «محمد البانی» محدث معروف آنها ........... 137

مناظره ......151

ص: 159

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109