با عاشورائیان

مشخصات کتاب

سرشناسه : صافی گلپایگانی، لطف الله، 1298 -

Safi Gulpaygan, Lutfullah

عنوان و نام پديدآور : با عاشورائیان / صافی گلپایگانی ظله شریف.

وضعيت ويراست : [ویراست 3]

مشخصات نشر : قم: دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی، 1395.

مشخصات ظاهری : 114ص.: مصور.

شابک : 50000ریال: 978-600-7854-22-8

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها

موضوع : Hosayn ibn 'Ali, Imam III, 625 - 680 -- Laments

موضوع : واقعه کربلا، 61ق.

موضوع : Karbala, Battle of, Karbala, Iraq, 680

موضوع : عاشورا

موضوع : Tenth of Muharram

شناسه افزوده : دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی

رده بندی کنگره : BP41/5/ص24ب2 1395الف

رده بندی دیویی : 297/9534

شماره کتابشناسی ملی : 4383823

وضعيت ركورد : فیپا

ص :1

اشاره

عنوان و نام پديدآور: با عاشوراييان

حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى مدظله العالى، 1395.

ص:2

فهرست مطالب

هماى سعادت 9

سخن ناشر 11

فصل اول: دل نوشته هاى عاشورايى 15

شب عاشورا 17

اى كاش فردا نمى شد 17

رزم آورد حق و باطل 19

سپاه سعادت و لشكر شقاوت 20

سپاه باطل و عدم بصيرت 21

سپاه حق، سپاه بصيرت 22

شب عاشقان بى دل 23

شب اتمام حجّت ها 24

ستارگان سپاه سيدالشهدا 24

آفتاب كربلا 25

خدا دوستانش را مى شناسد 26

ص:3

فرصتى براى انس بيشتر 26

فرصت تفكّر 27

شوق ديدار 28

قلب هاى تاريك 29

ياوران حقيقى 30

دژهاى محكم ايمان 32

در آرزوى شهادت 33

بزرگ ترين معاملۀ تاريخ 34

نامى به بلنداى تاريخ 34

در سوداى محبّت دوست 35

برگزيدگان مكتب ايمان 37

صبح عاشورا 40

صبحى سهمگين 40

جلوه گاه ايستادگى 40

صبح مصيبت ها 42

عاشورا جلوه گاه توكّل 42

دعاى حسين عليه السلام چه بود؟ 43

در انديشه شهادت 44

پرواز روح 44

چند نكته از يك دعا 45

ص:4

و دعاى حسين عليه السلام مستجاب شد 46

فصل دوم: پيام هاى عاشورايى 49

صراط مستقيم حسين عليه السلام 51

شكست ناپذيران عرصه كربلا 51

مقصد تربيتى انبيا 53

پيروزمندان عرصۀ بندگى 53

راه حسين عليه السلام صراط مستقيم 54

جايگاه عزادارى سيدالشّهدا عليه السلام 56

عاشورا و مسئوليت ها 56

پيام سيدالشّهدا عليه السلام به جوامع انسانى 57

حيات دين، مرهون شهادت حسين عليه السلام 58

هشدار حسين عليه السلام 59

شعار حسين عليه السلام 60

فرصت تبليغ و وظيفه روحانيت 62

ارزش هاى حسينى و وظيفه ما 63

عبرت هاى عاشورا 65

جامعه و عاشورا 65

درس هاى عاشورا 66

باوفاترين اصحاب 67

ص:5

عبرت از سپاه سياه 68

آفتاب نينوا 69

امام عليه السلام و بيدارى انسان 70

قهرمانان عرصه بلا 71

پيام آوران عاشورا 72

از عاشورا تا ظهور 74

ابعاد يك حادثۀ عظيم 74

جلوه هاى عاشورايى 75

تأثير عاشورا بر مواضع ائمّه عليهم السلام 75

رابطه عاشورا با حكومت مهدوى 76

از عاشورا تا رجعت 78

ظهور، استمرار عاشورا 80

فصل سوم: رسالت عاشورايى ما 83

پاسدارى از شعائر حسينى 85

ارزش حفظ شعائر 85

درس عزّت 86

بايدهاى مراسم حسينى 87

مسئوليت هاى عاشورايى 88

پيام مكتب حسين عليه السلام 89

ص:6

حوزۀ علميه در خدمت مكتب عاشورا 90

نكاتى در باب تبليغ عاشورا 91

حفظ هويت اسلامى 91

شناخت اقليم هاى تبليغى 93

ارتباط با جوانان 94

تقارن عاشورا و نوروز 94

رسالت ذاكران اهل بيت عليهم السلام 96

دانشگاه عاشورا 96

جايگاه ذاكر اهل بيت عليهم السلام 98

وظايف مدّاحان اهل بيت عليهم السلام 99

مجلس عزاى اهل بيت عليهم السلام، دارالرحمه 101

فصل چهارم: عاشورا در عاشورا 103

عاشوراى مشهدالرضا 105

عاشوراى خونين 108 1425

يزيديان زمان 108

كتاب نامه 111

آثار حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى مدظله الوارف در يك نگاه 115

ص:7

ص:8

هماى سعادت

حسين! اى همايون هماى سعادت

حسين! اى شه مُلك صبر و شهامت

فروغى ز نور تو خورشيد رخشان

ز درياى جود تو كوثر، حكايت

تويى نور چشمان زهرا و حيدر

گل احمر بوستان رسالت

به پا از قيام تو شد پرچم دين

نگون گشت اعلام كفر و ضلالت

رهاندى تو اسلام از چنگ اعدا

فزوديش بر عزّت و بر كرامت

جوانمردى و غيرت و همّت تو

ز ناموس دين كرد الحق حمايت

الا اى ولى خداى يگانه

خداوند اقليم مجد و جلالت

فدا كردى اندر ره دين و قرآن

جوانان و ياران به كوى شهادت

گذشتى هم از اكبر و هم ز اصغر

ز عباس، آن درّ بحر شجاعت

ز ياران نامى و صحب گرامى

شهيدان شمشير اهل شقاوت

همه عاشقان وفا و حقيقت

همه رهروان طريق ولايت

همه دشمن ظلم و طغيان و عدوان

همه پيشتازان راه ديانت

شعار همه بود الله اكبر

مرام همه قطع نخل غوايت

ص:9

بنازم به آن همّت عالى تو

به آن صبر و ايمان و آن استقامت

تو اعلام كردى به آزادمردان

كه مرگ است با سربلندى سعادت

به لطف تو دارند چشم شفاعت

عُصاة محبّان به روز قيامت

فداى سر انور بى تن تو

كه بر نيزه مى كرد قرآن تلاوت

به قربان آن كودك شيرخوارت

كه تير ستم كرد او را سقايت

ايا مالك مُلك حُسن و معالى

ايا معدن جود و فيض و سخاوت

از اين وضع دوران و از شدّت دهر

مرا هست بر درگهت بس شكايت

سخن در جناب تو سربسته گويم

كه ابلغ بود از صراحت كنايت

به «لطفى» ببخشى اگر هر دو عالم

نباشد شگفت اى محيط كرامت

نباشد مرا بيم از نار دوزخ

ببينى به من گر به چشم عنايت

لطف الله صافى

ص:10

سخن ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

واقعه جانسوز كربلا، نقطه عطفى در تاريخ بشريت و مدار تأثيرگذارى و الهام بخشى به همه انسان هاى آزاده و بيدار جهان شد.

آنان كه سر مطهّر عزيز خدا و پارۀ تن رسول را به شادباش زشت كردارترين اهل زمين بردند؛ آرزوى خاموشى نورى را در دل مى پروراندند كه خداوند قادر متعال، ارادۀ درخشش جاودان او را نموده بود. اكنون قريب به يك هزار و چهار صد سال از آن فاجعه بزرگ كه نمود روشنى از ستيز هميشگى حق و باطل است مى گذرد امّا خورشيد عالم تاب حسين عليه السلام هر روز در افقى وسيع تر و متعالى تر در حال تجلّى است.

از عاشوراى سال 61 هجرى كه نداى استغاثه نور چشمان رسول و ريحانۀ بتول در ميان بغض و عداوت و دنياپرستى فرزندزادگان ضلالت، پاسخى شايسته نيافت قرن ها گذشته است امّا بدون شكّ حسين بن على از آن زمان تاكنون، لايزال بر انبوه بى شمار جان هاى شيفته و دل هاى بى قرارى حكومت كرده است كه داغ سرخ كربلا را از گلوى تاريخ، نسل به نسل تا پهنۀ قيامت، فرياد مى كنند.

ص:11

در حماسۀ بزرگ عاشورا رازى عظيم و مقدّس نهفته است كه مرور زمان و تكرار بى نهايت آن غم جاودان، نه تنها از عمق عظمت آن نكاسته بلكه هر روز، افق هاى روشن ترى را در جلو چشمان حق طلبان عالم، گشوده است و به راستى اين چه سرّ عظيمى است كه يادها به فراموشى مى روند امّا ياد حسين عليه السلام هر روز تازه تر از گذشته در جان ها زنده مى شود و چشمۀ حياتى مى گردد كه جان هاى شيفتگان را به حقيقت حيات طيبه، آشنا مى سازد و تأمّل در ابعاد آن حماسه، بر بصيرت و بينش و معرفت آدمى مى افزايد.

وسعت تأثيرگذارى و عمق نفوذ حماسه بزرگ عاشورا، كه خود از معجزات آن محسوب مى شود، به بيان ارزشمند مرجع عالى قدر شيعه حضرت آيت الله العظمى صافيمدظله العالى، آن را تبديل به يك «دانشگاه حسينى» نموده است: «به راستى چه دانشگاهى مانند اين دانشگاه، به اين وسعت در طول قرون و مرور اعصار، دانشجو داشته است؟ دانشجويانى مانند شيخ مفيدها و شيخ طوسى ها و ده ها هزار نخبۀ برجسته و ممتاز و هزاران شهيد كه به حضور خود در اين مكتب، افتخار مى نمايند و همه از بركات اين دانشگاه بهره مند و از خوان نعمت گستردۀ امام حسين عليه السلام برخوردارند؟».

آيت الله العظمى صافى گلپايگانى مدظله العالى خود نيز به حضور بر همين خوان عظيم كرامت و ولايت مولايش حضرت اباعبدالله و شركت در دانشگاه امام حسين عليه السلام افتخار مى كند. او كه خود از قبيله عاشوراييان و

ص:12

از تبار كربلاييان زمان است مرجعى بيدار و فقيهى جهادگر است كه قريب به يك قرن، در احياى تفكر و بينش عاشورا و مبارزه با اهل بدع و ضلال، از پاى ننشسته و در تبليغ پيام بلند سيد و سالار آزادگان جهان، با عمل و قلم و زبان خويش مجاهدت نموده است.

با عاشوراييان، از عاشورا و پيام آن و رسالت هاى عاشورايى امروز ما، سخن مى گويد. اين كتاب، مجموعه نوشته هاى عاشورايى حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى مدظله العالى است كه در چهار فصل، تنظيم گرديده است: دل نوشته هاى عاشورايى، پيام هاى عاشورايى، رسالت عاشورايى ما و عاشورا در عاشورا.

خواندن اين كتاب كه با نثرى شيوا و روان نگاشته شده فرصتى مناسب براى همه شيفتگان مولايمان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام است تا جلوه هايى جذّاب و ماندگار از شخصيت آسمانى امام شهيدان و قيام حضرتش را با نگاهى عالمانه مرور نمايند و بر معرفت و بينش عاشورايى خويش بيافزايند.

مركز تنظيم و نشر آثار حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى مدظله العالى

ص:13

ص:14

فصل اول: دل نوشته هاى عاشورايى

اشاره

ص:15

ص:16

1: شب عاشورا

اشاره

سَلامُ اللهِ وَسَلامُ جَميعِ أَنْبِيائِهِ وَمَلائِكَتِهِ عَلَى مَوْلانَا أَبِي عَبْدِ اللهِ الْحُسَينِ وَعَلَى أَوْلادِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَأَصْحَابِهِ وَأَنْصَارِهِ وَعَلَى زُوَّارِهِ وَشِيعَتِهِ. حَشَرَنَا اللهُ فِي زُمْرَتِهِمْ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

اى كاش فردا نمى شد

خدايا چه مى شد اگر امشب را آن فردا نبود و تا صبح روز قيامت، بامدادش نبود و در فردايش آن جنايات هولناكى كه تا آن تاريخ سابقه نداشت و بعد از آن همانند و نظيرش اتفاق نخواهد افتاد، رخ نمى داد و تاريخ بشريت، سياه و آن چنان پر از ننگ و عار نمى گرديد و اوج بى رحمى، بى وجدانى و درنده خويى اين بشر، كه از هيچ مخلوق ديگرى ظهور نمى كند نشان داده نمى شد، و آن

ص:17

ددمنشانى كه در صحراى كربلا براى ارتكاب بزرگ ترين جرايم تاريخ گرد آمده بودند فرصت اين همه گستاخى و اظهار خباثت نفس را نمى يافتند.

آنان بدترين جنايت كارانى بودند كه خود را به جيفۀ دنيا و به يزيد و ابن زياد - آن جرثومه ها و تجسّم ستمكارى، بى شرافتى، پستى، پليدى و همۀ رذايل اخلاقى و آن دشمنان مردمان مستضعف - فروخته بودند.

خدايا! اگر امشب به پايان نمى رسيد، شمر و سنان و ابن سعد و حرمله و ديگر شقاوت پيشگانى كه اولياى تو را محاصره كرده بودند نمى توانستند آن همه شقاوتى را كه از خود نشان دادند در دفتر سياه بنى نوع انسان، ثبت نمايند و ميلياردها بشرى را كه در طول تاريخ آمده و مى آيند سرافكنده و شرمنده سازند.

خدايا! چه مى شد اگر خورشيد و ماهَت از حركت باز مى ايستادند و زمين از گردش باز مانده بود تا در فرداى امشب، عزيزترين و بهترين بندگان تو، حسين عليه السلام و يارانش به دست دشمنان تو به شهادت نمى رسيدند و آن همه مصائب جانكاه بر اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله تو وارد نمى شد؟

امّا خدايا! تو خود صاحب اين جهانى و دنيا را دار امتحان و آزمايش، قرار دادى و فرمودى:

ص:18

لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛1

به قضاوقدر تو ارزش انسان ها ظاهر مى شود. تا آنها كه بالاترين مراتب كمال انسانيت را دارند در اعلامِ:

إِنَّ اللّٰهَ اشْتَرىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ؛2

و تو را بهترين مشترى شناخته و خود را به تو فروخته شناخته شوند. و هم آنهايى كه در اسفل السّافلين مكان مى گيرند و

أُولٰئِكَ كَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛3

توصيفى از خباثتشان است، خود را معرفى كرده و بشناسانند.

لاٰ يُسْئَلُ عَمّٰا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ4

أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ.5

رزم آورد حق و باطل

امشب سران دو گروه، كه همواره در تاريخ، مواجهه و صف آرايى آنها در برابر يكديگر را خوانده و مى خوانيم، در كربلا به صحنه

ص:19

مى آيند و تمام اين عالم را تا پايان اين جهان به تماشاى مقابله و نبرد دو جبهۀ حق و باطل و موقف آنها مشغول مى سازند.

موقف الهى و رحمانى حسين عليه السلام اهل بيت و اصحابش كه با آن عدّۀ به ظاهر اندك و معدود و به باطن امّت ها و جهان هايى از شخصيت هاى بى نظير و بى بديل، براى بذل جان در راه خدا، عزّت، كرامت، شرف انسانيت، اعلاى كلمة الله و احياى معالم دين تصميم مى گيرند و هيچ گونه فشار، تهديد و اوضاع ناگوار - از شهادت جوانان، تشنگى كودكان و اسارت فاضل ترين و باشخصيت ترين بانوان - به قدر ذرّه اى در تصميم آنها اثر نمى گذارد.

و موضع نحس، ناپاك، پليد، ضدّانسانى و بى شرمانۀ سپاه كوفه كه با خدا اعلان جنگ داده اند، مى خواهند با فرزند رسول خدا بجنگند و او و تمام يارانش را تشنه لب از دم شمشير بگذرانند و محترم ترين و معتبرترين بانوان درگاه خدا را اسير سازند.

گروه ابن سعد و شمر و سنان و خولى و يزيد و ابن زياد را طمع به جوايز و پست و مقام و يا بيم از يزيد و ابن زياد به كربلا كشانيده بود و گروه حسين عليه السلام و حزب خدا به شوق درك درجات عاليه، دفاع از نواميس دين و حرم نبوّت و ولايت در آن ميدان آزمايش، حاضر شده بودند.

سپاه سعادت و لشكر شقاوت

منظرۀ شب عاشوراى كربلاى سال 61 هجرى قمرى منظره اى

ص:20

عبرت انگيز و آموزنده بود؛ سعادت، مناعت و بلندى همّت از سيماى ياران امام حسين عليه السلام، و شقاوت، دنائت و پستى از چهرۀ پليد پيروان بنى اميه هويدا بود.

سپاه حسين عليه السلام كه خود را چون رهبرشان، سعيد مى دانستند و به موقفى كه داشتند افتخار مى كردند و در حُسن عاقبت خود هيچ شبهه و شكى به دل راه نمى دادند و فاصله اى بين خود و رستگارى و رسيدن به لقاءالله، جز شهادت در ركاب آقا و مولايشان نمى ديدند، آرام و مطمئن شب را به عبادت، به صبح رساندند.

و سپاه يزيد، ابن زياد و عمر سعد گرچه خود را به ظاهر پيروز مى ديدند، امّا هيچ يك خود را با موضعى كه داشتند سعادتمند نمى دانستند و جز شمر و تنى چند از هم قماشانش، كه شايد از كشتن اولياءالله و فرزندان پيغمبر و آن مظاهر ايمان، توحيد و كمال انسانيت لذّت مى بردند و احساس شرم نمى كردند، ديگران همه با وجدان خويش در جنگ و جدال بودند.

سپاه باطل و عدم بصيرت

به هرحال، اگرچه ما نمى توانيم هويت حق ستيزى فوق العاده و دشمنى بى اندازۀ بنى اميه با خاندان رسالت و ميزان عداوتشان با دين را ارزيابى كنيم، امّا مى دانيم كه بااين وجود در ميان همين اشقيا كسى نبود كه براى كشته شدن و بذل جان آمده باشد؛ همه آمده

ص:21

بودند تا بازگردند و جايزه بگيرند يا اينكه مورد خشم ابن زياد قرار نگيرند. و در ميان آنها بسا كسانى بودند كه مانند حرّ منتهى شدن اين جريان به شهادت امام عليه السلام را پيش بينى نمى كردند و كسانى ديگر هم شايد استقامت و ايستادگى امام عليه السلام و يارانش را در موقفى كه داشتند باور ننموده و گمان مى كردند پيشنهاد تسليم يا جنگ و شهادت در آن شرايطى كه بزرگ ترين شجاعان دنيا را به تسليم وادار مى نمود، كارساز مى شود و امام عليه السلام و يارانش به ذلّت تسليم تن در مى دهند.

خلاصه، جز عدۀ معدودى، احدى از آنها نبود كه بتواند خود را با حساب معنويات قانع سازد و از خسارت و صدمۀ معنوى اى كه در اين جنگ مى بيند استقبال داشته باشد و مرگ در آن مهلكه را براى خود هلاكت حقيقى نداند. آنها نمى توانستند مواقف امام و يارانش را داشته باشند؛ زيرا بر باطل بودند و نمى توانستند در وجدان خود جنگ با پسر پيغمبر را توجيه كنند.

سپاه حق، سپاه بصيرت

امّا اصحاب امام عليه السلام همان طور كه خود امام عليه السلام آنها را توصيف كرد و آنها نيز خودشان مكرّر اعلام كردند، به چيزى جز شهادت در راه امام عليه السلام راضى نمى شدند و همه آمده بودند كه در آن مهلكه، جان خويش را فدا كرده و به فوز شهادت نايل شوند. هدفشان از اينكه

ص:22

قرآن، موضع مجاهدين در راه خدا و در ركاب پيغمبر را به آن توصيف كرده و مى فرمايد:

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنٰا إِلاّٰ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ؛1

بالاتر بود. موقف آنها بين تسليم و ترك حق و ترك امام يا شهادت در راه خدا خلاصه شده بود و آن رادمردان ايمان و شرف انسانيت، شهادت را اختيار كرده بودند و لحظه اى در آن ترديد نكردند و به اينكه بر حق اند و شهادتشان در راه خداست و در اين جنگ، زيان نمى كنند و كشته شدنشان در نزد خدا بى عوض نمى ماند، ايمان محكم داشتند؛ از اين جهت حتّى يك تن از آنها در روز عاشورا ميدان جنگ را خالى نكرد درحالى كه دشمنانشان هركجا خطر مرگ را مى ديدند پا به فرار گذارده و مى گريختند.

شب عاشقان بى دل

شب عاشورا، خيام طاهرۀ حسين عليه السلام و لشكرگاه آن حضرت پر از صفا و معنويت و شوق لقاءالله بود؛ صداى دلنوازشان به مناجات، بلند بود و تهجّد و عبادتشان به انسانيت بها و ارزش مى داد:

لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَسَاجِدٍ وَقَائِمٍ وَقَاعِدٍ.(1)

ص:23


1- (2) ابن طاووس، اللهوف، ص 57؛ امين عاملى، اعيان الشيعه، ج 1، ص 601. «براى آنان آوازى بود همانند آواز زنبوران درحالى كه برخى در حال ركوع، برخى در حال سجود، برخى در حال قيام و برخى در حال قعود بودند».

هيچ يك از آنها از اينكه فرداشب، زنده نيست متأسّف نبود؛ فقط آن غيرتمندان باشهامت از اين جهت نگران و متأسّف بودند كه مى دانستند فرداشب، اين باعظمت ترين بانوان بيوت شرف و كرامت، اسير دشمن مى شوند و حمايت كننده اى ندارند.

شب اتمام حجّت ها

منظرۀ شب عاشوراى حسين عليه السلام و اصحاب آن حضرت، اتمام حجّت ديگرى با سپاه كوفه بود كه بدانند مى خواهند چه جنايت عظيمى را مرتكب شوند؛ تا بفهمند كه با شب زنده داران و قاريان قرآن و بهترين خلق خدا روبه رو هستند؛ اگرچه بيشتر چهره هايى كه براى يارى حسين عليه السلام آمده بودند براى آنها ناشناخته نبود.

ستارگان سپاه سيدالشهدا

حبيب بن مظاهرها و مسلم بن عوسجه ها، همه از كسانى بودند كه سوابقشان در اسلام بر بيشتر سپاه كوفه به خصوص سران نامردشان پوشيده نبود و همه، آنها را به زهد، پارسايى، حفظ قرآن، عبادت و شخصيت مى شناختند.

ابوعمرو نهشلى به تهجّد و كثرت نماز توصيف مى شد؛ همچنين سويد بن عمرو به شرافت و كثرت نماز، مشهور بود.

قارب، غلام امام، قارى قرآن بود، شؤذب، مجلس روايت داشت و از

ص:24

مشايخ حديث بود، همچنين برير بن خضير از قراء قرآن بود. قيس بن مسهر و عمرو بن خالد و ابوثمامه و سويد و عبدالله بن عمير و سعيد بن عبدالله و... همه از شخصيت هايى بودند كه حضورشان در ركاب امام عليه السلام و فداكارى هايشان حقانيت خود و گروهشان را ثابت مى كرد. علاوه بر اينكه جمعى از صحابۀ پيغمبر صلى الله عليه و آله مانند: انس بن حارث، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، ابوسلامه و هانى، عبدالرحمن بن عبد رب انصارى و عبدالله بن يقطر نيز به شرف افتخار جان نثارى حسين عليه السلام مشرّف بودند. اصحاب حسين عليه السلام شامل بزرگان، حاملان حديث، عبّاد، زهّاد، قرّاء مشهور و صاحبان سوابق در مغازى بودند كه كشتن هريك از آنها سندى معتبر براى محكوميت و بطلان طرف مقابل بود.

آفتاب كربلا

بديهى است كه مشروعيت و حقانيت موقف حسين عليه السلام به خود آن حضرت بود و اگر احدى از اين بزرگان از اهل بيت عليهم السلام و از آن صحابه هم، ملازم ركابش نبودند حقانيت حسين عليه السلام و برحق بودن قيامش مسلّم بود، امّا شهادت اين بزرگان نيز در كنار آن موج وسيعى كه شهادت سيدالشهدا عليه السلام در درياى بيكران و پهناور عالم اسلام ايجاد كرد و تا امروز بر وسعت آن افزوده مى شود، امواجى بود كه هركدام جلوۀ خاص و معنا و مفهومى را عرضه مى كند و عظمت آن موجى كه هرگز پنهان نمى شود را بيشتر نشان مى دهد.

ص:25

چنان كه اجتماع سران اراذل و اوباش و اعداى اهل بيت عليهم السلام و افرادى كه معلوم بود در شركتشان هيچ هدف صحيح و مقصدى ندارند و در ارتكاب بدترين جنايت ها و انجام فجيع ترين بى رحمى ها شركت جسته و نيز براى خوش رقصى و اظهار ذلّت و خودفروشى به بنى اميه، آماده شده اند، موقف عزّت، سربلندى و سرافرازى ياران ابى عبدالله عليه السلام را بيشتر آشكار مى ساخت.

خدا دوستانش را مى شناسد

آرى! فرشتگان الهى كه به درگاه خدا عرض كردند:

أَ تَجْعَلُ فِيهٰا مَنْ يُفْسِدُ فِيهٰا وَ يَسْفِكُ الدِّمٰاءَ؛1

به اين گروه يزيديان و شمر و ابن سعد و پيروان خطّ و راه آنها نظر داشتند.

و خداوند متعال كه در جواب آنها فرمود:

إِنِّي أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ؛2

به گروه حسين عليه السلام و اصحابش و كسانى كه در طول تاريخ در اين خطّ مى باشند و از آنها پيروى مى نمايند، عنايت داشت.

فرصتى براى انس بيشتر

چنان كه ارباب تواريخ و حديث نگاشته اند، عصر روز تاسوعا وقتى

ص:26

عمر سعد برحسب دستور ابن زياد مبنى بر فوريت شروع جنگ، فرمان يورش به خيام طاهره را صادر كرد، به شرحى كه در كتاب ها نوشته اند، امام حسين عليه السلام از آنها براى اجراى يك سلسۀ برنامه هاى عبادى و در واقع وداع با نماز، عبادات و تكاليف الهى يك شب مهلت خواست.

مؤمن آماده براى لقاى خدا، در عين شدّت شوق براى فوز به لقا، ادامۀ انس نمازى و عبادى خود با خدا را نيز دوست مى دارد و آن را هم ظهور و جلوه اى از لقاءالله مى بيند؛ براى ولى اللّهى مانند حسين عليه السلام كه همۀ حالاتش در لقا مى گذرد، همۀ جَلوات جلوه هاى لقاى حق، لذت بخش است.

فرصت تفكّر

اين مهلت خواهى، متضمّن معانى عالى و اعلان موضع برحق امام بر آن گروه ستمكار كافر بود، اعلان حقيقت، اعلان توحيد و اعلان محكوميت دشمن بود و درعين حال مهلت و فرصتى براى سپاه عمر سعد بود كه اگر برخى از آنان تابه حال فكر مى كردند كه جنگ، با تسليم سيدالشهدا عليه السلام و اصحابش به پايان مى رسد و به شمشيركشيدن بر روى آن حضرت، كه با شمشيركشيدن بر روى پيغمبر فرقى ندارد، منتهى نمى شود، اكنون كه بر سر دو راهى جهنّم و بهشت قرار گرفته اند در اين يك شب در كار خود تأمّل كنند.

ص:27

اگر در همان عصر تاسوعا جنگ بلافاصله شروع مى شد، براى آن عدّه اى كه شب عاشورا به اصحاب امام عليه السلام مى پيوستند ديگر فرصتى براى تصميم گيرى و بازگشت به سوى حق وجود نداشت و چه بسا كه براى سعادتمندى مانند حرّ نيز سعادت ندامت و رجوع به حق حاصل نمى گرديد.

بنابراين، اين مهلت يك شبه اگرچه به حسين عليه السلام و اصحابش براى عبادت داده شده بود، امّا مهلتى براى سپاه عمر سعد هم بود كه در اين يك شب فكر كرده و با رجوع به وجدان خود تصميم بگيرند؛ اگرچه ابن سعد و شمر و سنان ها تصميم خود را گرفته بودند و براى محاربه با خدا به كربلا آمده بودند، امّا بسيارى بودندكه به زور و تهديد و تحت تأثير عواملى چون ضعف ايمان و نداشتن شجاعت نفسانى، و به اميد خاتمۀ غائله با تسليم شدن امام عليه السلام بودند؛ ازاين رو براى اينكه بر آنها اتمام حجّت شود، اين فرصت يك شبه لازم بودكه همين فرصت در رجوع عدّه اى به حقّ، مؤثّر واقع گرديد.

شوق ديدار

شب عاشورا، صداى عبادت و مناجات دلنواز حسين عليه السلام و اصحاب بزرگوارش صحراى كربلا را آكنده از عطر روحانيت، معنويت، شور و شوق و توجّه به خداى متعال كرده بود؛ گروهى

ص:28

پاكباز، دل از جان شسته و خود را به خدا فروخته و مطلوب و مقصود خود را يافته بودند و دعوت به قرآن، دعوت به حق، دعوت به محكوم كردن ظلم و استكبار و دعوت به نصرت حق و دفاع از نواميس دين را لبّيك گفته بودند.

دعاهايشان همه مشحون به معرفت و حمد و شكر الهى بود؛ خالصانه ترين ستايش ها و نيايش ها همان بودند كه آن عزيزان درگاه خدا، به پيشگاه معبود حقيقى خود تقديم مى كردند.

آنان دلشان فارغ از همۀ اغيار، و پر از اخلاص و محبّت به او بود. آن حالى را كه داشتند مغتنم مى دانستند و به آن معراجى كه عروج كرده بودند سرافراز و سربلند بودند.

قلب هاى تاريك

امّا از آن سو، گروه يزيديان كه اين منظرۀ روحانى انصارالله در برابرشان قرار داشت، در عمق ظلمات و تاريكى هايى كه در آن غوطه ور بودند و «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ»(1) بود، آن روشنايى جهان تاب را مى ديدند. اگر در آنها صاحب وجدانى بود غير از خجلت، سرافكندگى و از خود بيزارى، چه احساسى مى توانست داشته باشد؛ آنها نه دستشان به دعا بلند مى شد و نه مى توانستند با عالم معنويت و لذّت احساس به كمال و درك حق، ارتباط برقرار كنند. آنها چه

ص:29


1- (1) اشاره به آيه 40 سورۀ نور.

دعايى مى توانستند داشته باشند؟ آيا مى توانستند پيروزى بر حق را از حق طلب كنند؟ آيا واقعاً مى توانستند از خدا بخواهند كه حسين عليه السلام و يارانش به دست آنها كشته شوند؟ به يقين حتّى عمر سعد كه با اين زبان به لشكرش گفت:

«يَا خَيْلَ اللهِ ارْكَبِي وَبِالْجَنَّةِ أَبْشِرِي»؛(1)

نيز نمى توانست ميان خود و خدا، به حسين نفرين كند، او خوب مى دانست كه بهشت و رضاى خدا با كارى كه او مى خواهد انجام دهد حاصل نمى شود. اگر كسى در لشكرگاه عمر سعد داراى ضمير بيدارى بود و دعا مى كرد، دعايش غير از اين نبود كه: «خدايا! فردا مرا از درگيرشدن با حسين عليه السلام و اصحابش نگهدار! مرا به شقاوت شركت در خون حسين يا كشته شدن به دست حسين عليه السلام، مبتلا نساز! و همين عدّۀ معدود بودند كه دعايشان مستجاب شد و به حسين و انصار حسين ملحق شدند.

به راستى كه شب غريبى بود آن شب، و اين دو گروه را حالات غريب متضادّى بود.

ياوران حقيقى

حسين عليه السلام با دلى آرام و مطمئن و سرشار از شوق به لقاءالله خطبه

ص:30


1- (1) مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 391؛ بحرانى اصفهانى، عوالم العلوم، ص 242. «اى لشكريان خدا سوار شويد و بر حسين يورش بريد كه به بهشت بشارتتان باد».

خواند؛ خدا را به نيكوترين بيان، نيايش و ستايش كرد و بر اينكه آنها را به نبوّت، پيامبرى، علم قرآن و فقه دين سرافراز فرموده و چشم و گوش و دل (بصيرت و بينش همه جانبه) بخشيده، حمد نمود و اصحاب خود را مدح و توصيف كرده و فرمود:

«فَإِنِّي لا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَلا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَلا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَلا أَوْصَلَ وَلا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً»؛(1)

«من اصحابى را باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم و اهل بيتى را نيكوكارتر، وصلۀ رحم كننده تر و برتر از اهل بيت خويش نمى دانم؛ خدا شما را از جانب من پاداشى نيك دهد».

سپس به آنها فرمود كه شرط نيكى و يارى را به جا آورديد و به آنان اذن داد كه از آن اقيانوس موّاجِ پر از آزمايش به كنار روند و جان خود را نجات دهند و آنها را از بيعت و تعهّدى كه نسبت به آن حضرت داشتند آزاد و برئ الذمّه فرمود كه بروند و متفرّق شوند و به منازل و شهرهاى خود برگردند.

«فَإِنَّ الْقَوْمَ إِنَّمَا يَطْلُبُونَنِي وَلَوْ قَدْ أَصَابُونِي لَهَوا عَنْ طَلَبِ غَيْرِي»؛(2)

ص:31


1- (1) مفيد، الارشاد، ج 2، ص 91؛ ابن نما حلى، مثيرالاحزان، ص 38.
2- (2) طبرى، تاريخ، ج 4، ص 318؛ ابن اثيرجزرى، الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 58؛ ابن كثير، البداية و النهايه، ج 8، ص 191.

«اين مردم قصد من را دارند و در جستجوى من هستند اگر به من دست بيابند كارى به ديگران ندارند».

آن اهل بيت بزرگوار و آن اصحاب باوفا يك قول و يك سخن، پاسخ دادند كه ما هرگز چنين كارى نمى كنيم و امام خود را در ميان دشمن، بى يار و تنها نمى گذاريم.

برادران آن حضرت، برادرزادگان و عموزادگانش همه گفتند، ما چنين نكنيم، چرا برويم؟ براى اينكه بعد از تو زنده بمانيم؟!

«لا أَرَانَا اللهُ ذَلِكَ أَبَداً»؛(1)

«خدا هرگز آن را براى ما پيش نياورد».

ما جان خود و كسان خود را فداى تو مى كنيم و در راه تو جهاد مى كنيم و در هر بلا و مصيبتى كه تو وارد شوى ما نيز وارد مى شويم.

دژهاى محكم ايمان

پس از اينكه بنى هاشم از اين مقوله سخن گفتند و تصميم قاطع خود بر شهادت را اعلام كردند اصحاب به نوبۀ خود برمى خاستند و با عرض جان فشانى و جان نثارى در آن موقعيتِ به ظاهر پر از رعب و وحشت، كه برحسب عرف و عادت بايد از آن پيشنهاد امام عليه السلام استقبال نمايند، ايمان محكم خود را به امام عليه السلام و راهى كه در پيش گرفته اظهار مى نمودند و به مرگ و آن شدايد و مصائب جانكاهى كه

ص:32


1- (1) طبرى، تاريخ، ج 4، ص 318؛ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 91؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 393.

پيش رو داشتند اهمّيتى نمى دادند و خوشحال و سرافراز بودند كه از بوتۀ امتحان چنان بى غلّوغش بيرون مى آيند.

در آرزوى شهادت

مسلم بن عوسجه ضمن بيان سخنانى پر از معنا و حقيقت، گفت:

به خدا قسم اگر بدانم كشته مى شوم سپس زنده مى شوم و باز كشته مى شوم و به آتش سوزانده مى شوم و خاكسترم بر باد داده مى شود و هفتاد بار با من چنين رفتار نمايند، از تو جدا نمى شوم تا جانم را در راه تو فدا نمايم؛ پس چگونه دست از دامن تو بردارم درصورتى كه غير از يك كشته شدن نيست كه آن هم موجب كرامت بزرگ تر و جاويد است؟.(1)

زهير گفت:

دوست دارم هزار بار مرا بكشند و خداوند متعال به كشته شدن من، از تو و از اين جوانان اهل بيت كشتن را بگرداند.(2)

ساير اصحاب نيز آنچه بايد در چنين موقعيتى بگويند را به عرض رساندند و دلاوران جهان و قوى دلان را از درجۀ بلند قوّت، استقامت، بى پروايى از مرگ و وحدت كلمۀ خود مبهوت و متحير ساختند.

ص:33


1- (1) ابن اثير جزرى، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 559.
2- (2) ابن اثير جزرى، الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 559.

بزرگ ترين معاملۀ تاريخ

آرى! آنچه اين رادمردان مى خواستند، بهايش همان بذل آن نفوس طيبه و جان هاى پاك بود.

احياى دين، برانداختن بدعت ها، اعلاى كلمة الله، نجات اسلام و معالم انسانيت از خطر اضمحلال، ابطال باطل، تبديل تفكر اموى به تفكر محمدى و اسلامى و محكوم ساختن حكومت مشركانۀ سفيانى بود كه به قول شاعر:

لَوْلا صَوَارِمُهُمْ وَوَقْعُ نَبَالِهِمْ لَمْ يَسْمَعِ الآذَانُ صَ - وْتَ مُكَبِّرٍ(1)

آنان با بذل جان، رضاى خدا و خشنودى رسول خدا و نصرت حق و نصرت قرآن را مى خريدند. آنها به رضوان خدا نظر دوخته بودند و الحق در معامله اى كه كردند آن چنان سودى بردند كه احدى از انبيا و اوليا در معامله با خدا بيشتر از اين سود نبرده است.

نامى به بلنداى تاريخ

آن شب و آن روز در بستر زمان بسيار كوتاه بود و به سرعت گذشت، امّا آن صبر، پايدارى و استقامت بر تصميم در هر ثانيه اى از آن شب و روز تنها از كسانى مانند آن نخبگان فضيلت و شخصيت، قابل ظهور و صدور است.

ص:34


1- (1) اگر شمشير آتشبار و تيراندازى آنان نبود گوش ها هرگز صداى تكبيرگويى را نمى شنيدند.

گوارا باد بر آنان رضاى خدا و رضاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و رضاى اميرالمؤمنين عليه السلام و رضاى فاطمۀ زهرا عليها السلام و رضاى امام مجتبى عليه السلام و رضاى آقا و مولايشان حسين عليه السلام.

همۀ جهات مادّى آنها - كه عاقبت هم از ميان مى رود - در آن معركه از بين رفت، امّا فضيلت، معنويت و نام بلند آنها باقى ماند و اگرچه دشمن بر آن ابدان طيبه چيره شد امّا هرچه كرد نتوانست بر مكارم اخلاق، حرّيت، ايمان، اصطبار و موضع ضد ظلم و استضعاف آنها مسلّط شود.

قَدْ غَيَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ كُلَّ جَارِحَةٍ إِلا الْمَ -- كَارِمَ فِي أَمْنٍ مِنَ الْغِيْرِ(1)

خدايا! ما آنها را دوست مى داريم و به كار آنها راضى و خشنوديم و مواضع آنها را مى ستاييم؛ ما را در زمرۀ آنان و دوستانشان مقرّر فرما.

در سوداى محبّت دوست

اگر شنيده ايد كه فرموده اند اصحاب سيدالشهدا عليه السلام درد شمشير را احساس نمى كردند، باور كنيد و تعجب نكنيد! آنچه آنها مى ديدند و به شوق آنچه آنها مى رزميدند و نيل به مقامات و درجاتى كه آنها به آن ايمان داشتند، شخص را از احساس رنج و درد تير و شمشير باز مى دارد.

ص:35


1- (1) ازرى، ديوان، ص 301. طعن نيزه ها همه جوارح آنها را تغيير داد جز اخلاق پسنديدۀ آنان كه از هر تغييرى در امان است.

انسانى كه گرم توجّه به حقّتعالى است و در عوالم وصال با او سير مى كند اگر غير او و خودش را فراموش كرده و خلع بدن شده باشد عجيب نيست چنان كه معروف است كه پيكان تير را از بدن اميرالمؤمنين عليه السلام در حال نماز مى كشيدند و آن حضرت دردى احساس نمى فرمود:

در نماز آن چنان ز جا رفتى كه دعاوار بر سما رفتى

پر به سوداى تن نكوشيدى گاه كَندى و گاه پوشيدى

بود غفلت ز سلخ پيكانش كه به تن بود آن نه برجانش

وقتى كه بانوان مصرى با ديدن جمال يوسف چنان از خود بى خود شدند كه برحسب آيۀ كريمۀ:

فَلَمّٰا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حٰاشَ لِلّٰهِ مٰا هٰذٰا بَشَراً إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ مَلَكٌ كَرِيمٌ؛1

دست هاى خود را به جاى ترنج بريدند و به آن التفات نداشتند، پس اگر اصحاب سيدالشهدا عليه السلام با آن درجۀ بلند معرفت و بااينكه غرق تماشاى جمال الهى بودند و برحسب اخبار، حضرت منازل آنها را به آنان نشان داد، ضرب شمشير و تير و نيزه را بر جان خود

ص:36

خريدند و آن چنان گرم شور و شوق و فوز به لقاءالله و ثواب حق تعالى شدند، جاى تعجّب نيست.

برگزيدگان مكتب ايمان

اين اصحاب، برگزيدگانى بودند كه از پيش براى چنين امتحانى آماده شده بودند و در درك اين فضيلت از همۀ بزرگان و اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله و ياران اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسن عليه السلام كه در آن عصر زنده بودند، پيشى گرفته و بر همه، فضيلت، بلندى و رتبت يافتند.

در كتاب بصائرالدرجات از حذيفة بن اسيد غفارى قريب به اين مضمون نقل شده است كه:

پس از اينكه حضرت مجتبى عليه السلام از كوفه به سمت مدينه عزيمت كرد من در التزام ركاب آن حضرت بودم و شترى را ديدم كه بارى بر آن است و پيشاپيش حضرت، حركت مى كند. به حضرت عرض كردم: «جُعِلْتُ فِدَاكَ (فدايت شوم)! مگر بار اين شتر چيست كه شما به آن توجه داريد و آن را زير نظر قرار داده ايد؟. فرمود: «طومار اسامى شيعيان ماست». گفتم: فدايت شوم! مى شود آن را به من نشان بدهى تا نام خودم را در آن ببينم؟. فرمود: «آرى! فردا صبح نزد من بيا». از آنجا كه من خود خواندن نمى دانستم، برادرزاده ام را

ص:37

به همراه خويش بردم. حضرت مجتبى عليه السلام فرمود: «اين جوان كيست؟». عرض كردم: برادرزادۀ من است؛ او را آورده ام تا نام مرا در آن طومار ببيند. حضرت مرا امر به نشستن فرمود و دستور داد آن ديوان و دفترى را كه در ميانه است بياورند. برادرزاده ام در آن نگريست و گفت: عمو! اسم من در اين صحيفه است. گفتم: من تو را آورده ام تا نام من را بجويى و تو نام خود را مى خوانى؟. جوان چند برگى را ورق زد و سپس نام مرا نيز در آنجا پيدا كرد. من از اين در تعجب ماندم كه چگونه نام او پيش از نام من ثبت شده بود تا اينكه آن جوان در ركاب حضرت سيدالشّهدا عليه السلام افتخار شهادت يافت و راز آنكه اسم او را در ورق ها پيش از نام عمويش، حذيفه ثبت كرده بودند، معلوم شد.(1)

شايد از اين جهت باشد كه وقتى ابن عباس حِبر امّت به ترك ملازمتِ ركابِ سيدالشّهدا عليه السلام در سفر به كربلا مورد عتاب و ملامت قرار گرفت، جواب داد: إِنَّ أَصْحَابَ الْحُسَيْنِ لَمْ يَنْقُصُوا رَجُلاً وَلَمْ يَزِيدُوا رَجُلاً نَعْرِفُهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ شُهُودِهِمْ؛(2) اسامى اصحاب امام حسين عليه السلام را از قبل مى دانستيم، نه يك نفر كم و نه يك نفر زياد.

ص:38


1- (1) صفار، بصائرالدرجات، ص 192-193.
2- (2) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 53؛ بحرانى، مدينة معاجز الائمة الاثنى عشر عليهم السلام، ج 3، ص 503-504؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 185؛ سماوى، ابصارالعين، ص 13.

و از محمد بن حنفيه نقل است كه گفت: «إِنَّ أَصْحَابَهُ عِنْدَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ»؛(1) اصحاب امام حسين عليه السلام در نزد ما با اسامى خود و پدرانشان مشخص بود.

سَلامُ اللهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّ - تْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي سَلامُ اللهِ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوُزُ فَوْزاً عَظِيماً.

ص:39


1- (1) ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 53؛ بحرانى، مدينة معاجز الائمة الاثنى عشر عليهم السلام، ج 3، ص 503-504؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 185؛ سماوى، ابصارالعين، ص 13.

2: صبح عاشورا

اشاره

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ الْحُسَيْنِ

صبحى سهمگين

صبح روز عاشورا، صبح روز رستاخيز عظيمى است كه بشريت در هولناك ترين مواقف و هراس انگيزترين ايستگاه ها قرار گرفت و با حوادثى روبه رو شد كه فرشتگان آسمانى را هم به شگفتى انداخت.

صبحى است سخت رهيب؛ مخاطراتى كه در پى دارد و امتحاناتى كه براى انسان پس از آن پيش مى آيد، چنان شكننده است كه شكست ناپذيرى در برابر شدايد آن، جلوۀ امر محال و غيرممكن را دارد. اگر آن سختى ها بر آسمان ها و زمين و كوه ها فرود مى آمد، تحمّل آن را نداشتند و اگر توان همۀ افراد بشر را يك نفر داشته باشد باز هم توان غلبه بر شدايد و مصائب اين روز از صاحب آن، عجيب و حيرت انگيز است.

جلوه گاه ايستادگى

استقبال از اين روز، تنها در تاريخ انسانيت، از يك نفر صادر شده

ص:40

است(1) و نه پيش از او سابقه داشته و نه بعد از آن اتفاق مى افتد؛ يك نفر كه ازنظر ظاهرى يك تن بود، امّا ازنظر معنا و بصيرت در معنويت و شخصيت، يك عالم و عالم ها و بيش از آسمان ها و زمين و بهشت و آنچه در آنهاست بود، و همان مثال حقيقى و اكمل: «اَلْصُّورَةُ الإِنْسَانِيَّةُ هِيَ أَكْبَرُ حُجَجُ اللهِ عَلَي خَلْقِهِ، وَهِيَ الْكِتَابُ الَّذِي كَتَبَهُ بِيَدِهِ وَهِيَ الْهَيْكَلُ الَّذِي بَنَاهُ بِحِكْمَتِهِ، وَهِيَ مَجْموُعُ صُوَرِ الْعَالَمِينَ وَهِيَ الْمُخْتَصَرُ مِنَ الْعِلْمِ فِي اللُّوْحِ الْمَحْفُوظِ»(2) بود، بزرگ مردى كه در اين روز و در اين ميدانِ پر از آنچه در نظر همه وحشتناك، هول انگيز و غير قابل تحمّل است، ايستاد.

آن كس كه اصالت و شرف انسان، اوج عظمت خود و ارزش انسان در تمام عوالم خلقت را به همۀ مخلوقات و ممكنات نشان داد و آياتى مانند: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ3 و فَتَبٰارَكَ اللّٰهُ أَحْسَنُ

ص:41


1- (1) البته بزرگانى مثل ساير خمسة النّجباء عليهم السلام نيز واجد همين قدرت روحى و توان عظيم ايمانى بودند امّا اجراى اين برنامه عظيم و ايستادن در موقف تاريخى و بى نظير به عهدۀ حسين عليه السلام و بر دوش آن حضرت افتاد.
2- (2) «صورت انسانيت بزرگ ترين حجّت هاى خدا بر خلق اوست و آن كتابى است كه خدا با دست تواناى خود آن را نوشته و آن هيكلى است كه به حكمت خود آن را بنا كرده و آن مجموع صورت جهان ها و عوالم است و آن مختصر علومى است كه در لوح محفوظ است». حديث معروف است و صدر آن به اين متن در تفسيرالصافى، در تفسير آيه 2 سوره بقره نقل شده است: «اَلصُّورَةُ الْإِنْسَانِيَةُ هِيَ أَكْبَرُ حُجَّةُ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ وَهِيَ الْكِتَابُ الَّذِي كَتَبَهُ اللهُ بِيَدِهِ». ر. ك: فيض كاشانى، تفسيرالصافى، ج 1، ص 92.

اَلْخٰالِقِينَ1 و إِنِّي أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ2 را تفسير نمود، حسين عليه السلام است؛ حسين انسانيت، حسين ملائكه، حسين انبيا، حسين ابراهيم و موسى و مسيح، حسين محمد و على و فاطمه، حسين حسن، حسين اسلام، حسين قرآن، حسين صبر و استقامت، حسين حق و عدالت، و درنهايت حسين خدا و حسين و حسين.

صبح مصيبت ها

صبح روز عاشورا است؛ صبحى كه آبستن مصائب جانكاهى است كه حسين عليه السلام و اهل بيت و اصحابش بايد به استقبال آنها بروند و از دين، قرآن و شرف آل محمّد عليهم السلام همۀ انسان هاى شريف، دفاع كنند و در اين روز، يگانه راهى را كه طى كردن آن براى نخبگان در طول قرن ها ميسّر نمى شود، با عزّت و سرافرازى طى نمايند.

صبح عاشورا است؛ انبوه لشكر ظلم و ضد انسانى، لشكرى كه براى انجام بزرگ ترين جنايات آماده شده بودند، گروه معدود و به ظاهر اندك از نخبگان عالم وجود را محاصره كرده بودند.

عاشورا جلوه گاه توكّل

حسين عليه السلام و اصحابش با تصميم قاطع و عزمى راسخ، به تمام دنيا، مردم آيندۀ جهان، فرشتگان و همه، اعلام وجود مى نمايند، و الله اكبر از آن عظمت ايمان و عظمت هدف و مقصد!

ص:42

حسين عليه السلام اگرچه وجودش مالامال از توجه خاصّ به خداوند متعال بود و اگرچه دلش در حدّ كمال، محكم و استوار بود و مى دانست كه در آن معركه، كه دشمن همه گونه شرارتى را مرتكب مى شود، نه خودش و نه اصحابش شكست نمى خورند، و با روحيه و قوّت ايمان به خدا در خطّ خود و صراط مستقيم فداكارى در راه دين و استقبال از شهادت، دشمن را بيچاره مى نمايند، امّا بااين همه، مرد موّحد و بندۀ خاص و خالص خدا همه چيز و همۀ نيروها را از او مى داند و فقط او را حى و قيوم مى شناسد، ازاين رو با ابتهال تمام، از خدا طلب كمك كرده و وثوق و اعتماد خود به پروردگارش را اعلام مى نمايد، و چنان دعا و ابتهال مى كند كه زبان و بيان ما از تقرير اين شور و شوق و توجه حسين عليه السلام و اصحابش به خدا عاجز است.

دعاى حسين عليه السلام چه بود؟

حسين عليه السلام در اين روز آنچه را كه به ظاهر براى انسان عزيز است و همه براى حفظ آنها دعا مى كنند، در ورطۀ خطر قطعى مى بيند. او دعا مى كند، امّا دعايش نجات ظاهرى از اين ورطه و امتحان بزرگ نيست؛ دعا نكرد كه خدايا! جوانانم و برادرانم را از اين قتل و شهادت و اهل بيت را از اسارت، نجات بده و آنها و اصحابم را باقى بدار، يا شيرخوارم را مورد ترحّم اين اشرار قرار بده؛ نه! او اين گونه دعا نمى كرد و هيچ يك از اصحاب و ياورانش هم اين گونه دعا نمى كردند؛

ص:43

آنها همه به شهادت مى انديشيدند؛ آنها از اينكه انصار خدا، انصار رسول خدا و انصار حق مى باشند به خود مى باليدند.

در انديشه شهادت

و چيزى كه به فكر آنها خطور نمى كرد، نجات از مرگ بود. آنها همه مستغرق در بحار توجه به خدا و نيل به فوز شهادت بودند، دعايشان اين بود كه در شهادت و ايثار جان در راه خدا هرچه بيشتر، خالصانه موفق تر عمل نمايند و فداكارتر باشند و در برابر ضربات تيرها و شمشيرها و نيزه هاى دشمن، شايق تر ايستادگى نمايند؛ كشته شدن در راه خدا و شهادت، فوز عظيمى بود كه به چشم خويش مى ديدند و با اختيار و اشتياق تمام به سوى آن مى شتافتند.

پرواز روح

دعاى حسين عليه السلام در اين روز، دعايى است كه اوج پرواز روح آن حضرت را به نمايش گذاشته، و ارتباط خاص و خالص او با خدا را بيان مى كند. نكته هاى بزرگى كه در اين دعا و در اين موقعيت نهفته، بسيار آموزنده و سازنده است؛ اين بالاترين مقام ربط و قرب آنان به خداست؛ انسانى كه تمام وجودش معناى إِنَّ صَلاٰتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ1 است. دعا اين است:

ص:44

«اَللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَرَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّةٍ وَأَنْتَ لِي فِي كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِي ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ، كَمْ مِنْ هَمٍّ يَضْعُفُ فِيهِ الْفُؤَادُ وَتَقِلُّ فِيهِ الْحِيلَةُ وَيَخْذُلُ فِيهِ الصَّدِيقُ وَيَشْمَتُ فِيهِ الْعَدُوُّ، أَنْزَلْتُهُ بِكَ وَشَكَوْتُهُ إِلَيْكَ رَغْبَةً مِنِّي إِلَيْكَ عَمَّنْ سِوَاكَ فَفَرَّجْتَهُ وَكَشَفْتَهُ وَأَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَصَاحِبُ كُلِّ حَسَنَةٍ وَمُنْتَهَى كُلِّ رَغْبَة».(1)

چند نكته از يك دعا

در اين دعا، كه جمله هاى توحيدى آن را بزرگان علما و اهل معرفت و ارتباط با حقايق عالى و معانى متعالى بايد شرح بدهند و برهان قدرت ايمان، وثوق، اعتماد و اميد امام عليه السلام به خداست، به نكته هاى بزرگى اشاره شده است.

اوّل: توحيد در مقام وثوق و اعتماد و اتّكا؛ امام عليه السلام در اندوه ها تنها

ص:45


1- (1) ابومخنف، مقتل الحسين عليه السلام، ص 115 _166 ؛ طبرى، تاريخ، ج 4، ص 321؛ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 96؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 217؛ ابن اثير جزرى، الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 60 _61 ؛ زرندى، نظم دررالسمطين، ص 216. «اى خدا! در هر گرفتارى و اندوه پناه من تو هستى و در هر سختى اميد من تو هستى. در هرچه بر من روى آورد تو پناه و يارى كننده من هستى. چه بسيار از غم هايى كه دل را به تپش در مى آورد و چاره را كم مى كند و رفيق را درمانده و دشمن زبان به شماتت باز مى كند. به تو واگذار نمودم و شكايت آن را به تو كردم براى رغبتى كه فقط به تو داشتم نه به غير تو، و تو آن غم را دفع كردى. پس تو صاحب هر نعمت و هر خوبى هستى و منتهاى هر آرزويى تويى».

خدا را پشتيبان و تكيه گاه خود مى داند و به احدى غير از خدا اعتماد و اتّكا ندارد.

دوّم: توحيد در مقام رجا و اميد؛ كه در اين مرتبه و مقام نيز حسين عليه السلام در هر شدّت و سختى به او و حُسن قضاى او اميدوار است.

سوّم: خدا را ستايش مى نمايد كه در همۀ حالات و همۀ همّ و غم ها، هموم و غموم او را برطرف ساخته و غصّه هايى كه دل را ضعيف مى نمايد و راه چاره در آنها بسته مى شود و در آن دوست، شخص را وامى گذارد و دشمن، شماتت مى نمايد، برطرف فرموده است. در اينجا و در اين موقف هولناك نيز از خدا مى خواهد كه به او توان حفظ آن موقف را عطا كند و او را در تحمّل اين همه مصيبت ها و بليات يارى فرمايد كه تا پايان راه، همۀ اين مدارج و معارج را خودش و اهل بيت و اصحابش با عزمى خلل ناپذير طى نمايند، و مشتاقانه، يكايك گردنه هاى خوفناك اين وادى را پشت سر گذاشته و پيش بروند؛ و بروند تا به جايى برسندكه ديگر اين عقل هاى محدود ما از درك اوج آن عاجز است، و همۀ قلّه هاى عظمت را فتح نمايند.

ودعاى حسين عليه السلام مستجاب شد

اين دعا و اين ابراز اعتماد و وثوق به بهترين وجهى مستجاب شد، و حسين عليه السلام به آنچه اراده كرده بود و مى خواست، رسيد؛ همۀ مقاصدش حاصل شد و همۀ حوائج حقيقى و خواسته هايش برآورده گرديد؛ همۀ

ص:46

ياران و اصحابش قلّه هاى بلند تقرّب به خدا را فتح نمودند و بركات كار آنها تا روز قيامت، شكوفا و زنده و پايدار است و آيۀ شريفۀ:

ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي السَّمٰاءِ؛1

در طول قرون و اعصار تا روز قيامت، تفسير شد.

وَالسَّ -- لامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.(1)

ص:47


1- (2) نگاشتۀ صبح عاشوراى 1428 ه -. ق.

ص:48

فصل دوم: پيام هاى عاشورايى

اشاره

ص:49

ص:50

3: صراط مستقيم حسين عليه السلام

اشاره

أَعْظَمَ اللهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام وَجَعَلَنَا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِمَامِ الْمَهْدِيّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام.

قَالَ اللهُ تَعَالَى: إِنَّ الَّذِينَ قٰالُوا رَبُّنَا اللّٰهُ ثُمَّ اسْتَقٰامُوا فَلاٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ.1

شكست ناپذيران عرصه كربلا

تاريخ رجال بزرگ عالم بشريت، مردان خدا، انبيا، اوليا، از مواقف بسيار هولناك و وحشت زا و روزها و هنگامه هاى بسيار خطرناكى كه براى آنها پيشامد نموده، حكايت مى كند كه حفظ موضع، مقام، استقامت و انجام وظيفه در آن شرايط موحش، نه تنها كار انسان هاى

ص:51

عادى نيست؛ بلكه بسيارى از تهَمْتنان، شيردلان و صاحبان عزم و ارادۀ آهنين نيز در اين مواقف به زانو درآمده و در موضع و مقامى كه بايد بر سر آن بايستند پايدار نمى مانند. اين مواقف گاه تا حدّى بلاخيز و مصيبت زاست كه در عرف اكثريت، استقامت بر آن محال و ترك آن مُجاز شمرده مى شود.

كسانى كه در اين مواقف ايستادند و انجام وظيفه نموده، از شرف انسانيت و ايمان و عقيدۀ خود به خدا دفاع كرده، خطرات را تحمّل نموده و در امواج بليات و تلاطم اقيانوس هاى مصائب و فشارها غرق نشدند، از نوادر عالم خلقت مى باشند.

آنان شكست ناپذير، شكيبا و مقاوم بر جاى مى مانند و جز در مقابل خداى عظيم در برابر احدى سر تسليم فرود نمى آورند و هيچ گونه فشار، محروميت و مصيبتى روحيه آنها را دستخوش تلاطم نمى كند.

نه بيم از زوال مقامات بلند و ظواهر و مظاهر فريبندۀ جهان - كه بسيارى فريفته و دلباختۀ آن هستند - آنها را به عوض كردن مسيرشان وادار مى سازد و نه ترس از شدايد، رنج ها و سختى ها، در صبر و مقاومتشان سستى ايجاد مى كند؛ كوه هاى سخت از هم مى پاشند امّا اين رجال الهى متزلزل نمى شوند.

رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّٰهِ وَ إِقٰامِ

ص:52

اَلصَّلاٰةِ وَ إِيتٰاءِ الزَّكٰاةِ يَخٰافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصٰارُ؛1

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجٰالٌ صَدَقُوا مٰا عٰاهَدُوا اللّٰهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مٰا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً.2

مقصد تربيتى انبيا

يكى از مقاصد مهم بعثت انبيا و تربيت هاى وحيانى، پرورش همين روحيۀ مقاومت در برابر امورى است كه تسلّط آنها بر بشر موجب هلاكت، خسران، زيان معنوى و واقعى و سقوط او مى گردد. همه بايد مقاوم تربيت شوند و همه بايد بر غرايز و خواسته هاى حيوانى و مشتهيات جسمانى مسلّط شوند تا در برابر نفس امّاره، شهوت، حبّ جاه، حبّ مال، حبّ دنيا و جنود جهل مغلوب نشوند و در اين ميدان و رزمگاهى كه همواره برپاست غالب و پيروز باشند.

پيروزمندان عرصۀ بندگى

در اين ميان، چنان كه گفته شد انبيا، اوليا و ائمّۀ هدى عليهم السلام از همگان گوى

ص:53

سبقت ربوده اند و پيروزمندانه مواقف خود را حفظ نموده و عوامل سلبى يا ايجابى در اراده و عزم آنها اثرى نبخشيده است. موقف ابراهيم خليل، موساى كليم، عيساى مسيح و مواقف عظيم حضرت خاتم الانبيا صلى الله عليه و آله، مواقف اميرالمؤمنين عليه السلام و حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و ساير ائمّه هدى عليهم السلام، همه سرمشق، آموزنده، فوق العاده و از مظاهر بزرگ اوج عظمت مقام انسانى و برترى آنها بر فرشتگان و ملائكه است.

راه حسين عليه السلام صراط مستقيم

در اين ميدان ظهور، موقف حسين عليه السلام و استقامت و پايدارى آن حضرت، بى مانند است؛ آن موقف پر از مصيبات و عوامل بازدارنده اى كه همه - حتّى برحسب زيارت ناحيۀ مقدّسه - ملائكه را شگفت زده كرده كه اگر اين بشر است، پس اين همه مردمى كه اسير هواوهوس خود شده و بندۀ زر و مال و گرفتار ظلم، تجاوز، شرك و كفرند، كيستند؟!

با چنين حُسن و ملاحت اگر اينان بشرن - د

ز آب و خ - اك دگ - ر و شهر و ديار دگرن - د

اين موقف، شرايطى بود كه براى هيچ يك از انبيا و اوليا؛ نه آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و نه شخص اول عالم امكان، حضرت خاتم الانبيا صلى الله عليه و آله و نه براى حضرت ابوالاوليا، اميرالمؤمنين عليه السلام و نه براى ساير ائمۀ هدى عليهم السلام پيش نيامد و اين موقف، مختصّ به خود آن حضرت بود و اين ظهور و جلوۀ كرامت انسانيت تنها در اين موقف، تجلّى نمود.

ص:54

هر انسانى كه بخواهد از اين موقف عظيم چيزى بگويد يا بنويسد اگر در اوج قدرت علمى و ادبى باشد، متحير مى شود كه از كجا شروع كند و كدام يك از ابعاد بى منتهاى اين موقف الهى را مطرح نمايد.

اگر كيهان شناسان، علماى هيئت، صاحبان معرفت و ارباب اطّلاع از اين جهان پهناور كه تعداد كهكشان هايش را تا يكصدوبيست ميليارد هم شماره كرده اند و اگر ديگران و ديگران كه در رشته هاى شناخت اجزاى اين جهان هستى از انسان، حيوان، كوه، دريا، نور، ذرّه و اتم و... آگاه و بااطّلاع اند، در برابر قدرتى كه اين مخلوقات كوچك و بزرگ را آفريده، تكبير و تهليل و سبحان الله رب السماوات و الأرض مى گويند. ما قدرت بى انتهاى همان خالق كهكشان ها و جميع عالم آفرينش را در خلقت حسين عليه السلام، صاحب آن همه عظمت ها هم مى شناسيم و تسبيح، تهليل و تكبير مى گوييم و

«فَسُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْحُسَيْنَ وَأَهْلَ بَيْتِهِ وَأَوْلادَهُ وَأَصْحَابَهُ وَأَنْصَارَهُ» بر زبان جارى مى كنيم.

ما خطّ حسين عليه السلام را، صراط مستقيم خطّ نجات و رستگارى مى دانيم؛ خطّ جهاد، خطّ امر به معروف و نهى از منكر، خطّ مبارزه با كفر و بدعت، خطّ ايثار و فداكارى در راه حفظ اسلام، خطّ محكوم كردن رؤساى ضلالت و سران مروّج فسق، ملاهى و مناهى.

ص:55

جايگاه عزادارى سيدالشّهدا عليه السلام

ما به اين خطّمشى ها و عزادارى ها و سوگوارى ها براى حسين عليه السلام و به برنامه هاى سازنده و تعهّدبخش عاشورا و مجالس روضه، به همه افتخار مى كنيم و اين مراسم را، البته در محدودۀ التزام به حفظ تمام ضوابط شرعى، همه ساله احيا مى كنيم و با اسلام و دين و مذهب تجديد عهد مى نماييم و همچنين عزادارى و گريه براى امام حسين عليه السلام و زيارت او را موجب مغفرت و آمرزش گناهان مى دانيم و براى اين برنامه ها، معانى عالى و تفسيرهاى بلند داريم.

عاشورا و مسئوليت ها

بايد با ياد و تذكر خاطرۀ عاشورا و فداكارى هاى سيدالشّهدا عليه السلام و اصحاب بزرگوارش در راه اسلام و دفاع از دين و مسئوليت هاى مهمّى كه در برابر دين، قرآن و حضرت بقية الله، امام عصر عليه السلام داريم آشنا شويم و خود را براى پيروى از اهداف كربلا و مقاصد آن امام شهدا آماده سازيم. مى دانيم كه حسين عليه السلام با نادانى ها، گمراهى ها، ستم ها و با استضعاف و استعلا مبارزه مى كرد. او با مقصد يزيد و با هدف ابن زياد و افكار خبيث اموى و يزيدى مخالف بود.

شيعه و دوستدار امام حسين عليه السلام بايد اين خطّ حسينى را هميشه احيا نموده و سرمشق عمل خود قرار دهد. اين محرّم و صفرها و اين عزادارى هاست كه اسلام را نگاه مى دارد.

ص:56

پيام سيدالشّهدا عليه السلام به جوامع انسانى

شعار:

«لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَلا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلا بَرَماً».(1)

از بركت خون حسين عليه السلام تا ابد زنده است و ستمكاران و بى دينان و بدخواهان بندگان خدا را محكوم مى نمايد.

فرياد آن حضرت كه در آسمان و زمين پيچيد و همه را به حفظ شرف و مجد انسانيت خواند، اكنون هم بلند است و رساتر و كوبنده تر به گوش مى رسد كه فرمود:

«أَلا وَإِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّةِ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ وَأُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَنُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَام»؛(2)

ص:57


1- (1) طبرانى، المعجم الكبير، ج 3، ص 114؛ ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 245؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 68؛ طبرى، دخائرالعقبى، ص 150؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 381. «مؤمن را بايسته است كه خواهان ديدار خدا باشد براستى من مرگ (شهادت) را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز ننگ نمى بينم».
2- (2) ابن طاووس، اللهوف، ص 59. «آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه، مرا در سر دو راهى شمشير (شهادت) و ذلّت (زندگى) قرار داده است و هيهات! كه ما به زير بار ذلّت برويم؛ زيرا خدا و رسولش و مؤمنان از اينكه ما پذيراى ذلّت باشيم، ابا دارند و دامن پاك مادران ما و مغزهاى شخصيت باغيرت و نفوس باشرافت پدران ما اجازه نمى دهند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر كشته شدن مردان بافضيلت، مقدّم بداريم».

الله اكبر! اين كلمات چقدر بلند و شورانگيز است! چقدر نفس انسانى بايد شجاعت داشته باشد و تا چه حدّ بايد پايبند به عزّت، كرامت نفس، صبر و استقامت، رشد عقلانى و درك ملكوتى باشد تا بتواند در آن موقف كه همه عزيزانش در معرض مهلكۀ قطعى هستند و شريف ترين و عفيف ترين بانوان او در خطر اسارت مى باشند، چنين اعلام وجود و اظهار شخصيت و توانايى نفس و قدرت روح نمايد.

سَلامُ اللهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمّي يَا لَيْتَنَا كُنَّا مَعَكَ فَنَفوُزَ فَوْزاً عَظِيماً.(1)

حيات دين، مرهون شهادت حسين عليه السلام

اى حسين عليه السلام! اسلام از تو زنده شد و قرآن از تو محفوظ ماند. تو ارزش و بهاى انسانيت را نشان دادى و كريمۀ إِنِّي أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ2 را تفسير كردى.

اى حسين! اسلام غير از تو ناصر و ياور و نجات بخشى نداشت؛ تو را صدا مى كرد و به تو شكايت مى نمود و اين تو بودى كه به يارى اسلام شتافتى و گمراهى ها را برطرف كردى.

لَقَدْ بَذَلْتَ مُهْجَتَكَ فِي اللهِ وَاسْتَنْقَذْتَ عِبَادَ اللهِ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ.(2)

ص:58


1- (1) يا اباعبدالله سلام خداوند بر تو باد، پدر و مادرم فداى تو، اى كاش با تو بوديم؛ پس به رستگارى بزرگ نائل مى شديم.
2- (3) به تحقيق خون و جان خويش را در راه خدا بذل نمودى و بندگان خدا از جهالت و حيرت گمراهى نجات دادى.

در آن اوضاع و احوالى كه بنى اميه بر كشورهاى اسلامى مسلّط شده بود، تمام وسايل تبليغى را براى منحرف كردن مردم از توحيد و اسلام و از اهل بيت عليهم السلام و براى تجديد عهد جاهليت به كار گرفته بود. سكوت مرگبار و تسليم در برابر آن وضع ناهنجار و آن همه استكبار و تجاهر به معاصى و گناهان، كه نمونۀ آن، همان يزيد الخمور و يزيد الفهود و يزيد الفسق و الفجور بود، همه جا را فرا گرفته بود و تنها صداى حسين عليه السلام، كه صداى اسلام و صداى قرآن بود، عالم اسلام را بيدار كرد و صداى دلنواز شوق و اشتياق او به شهادت در راه خدا، احياگر اسلام شد.

هشدار حسين عليه السلام

گويى حسين عليه السلام نيز مانند جدّش صلاى توحيد سر داده و مثل اين آيه را، كه تبليغات بنى اميه آن را از ياد مردم برده بود، بر آنها تلاوت مى كرد:

قُلْ إِنْ كٰانَ آبٰاؤُكُمْ وَ أَبْنٰاؤُكُمْ وَ إِخْوٰانُكُمْ وَ أَزْوٰاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوٰالٌ اقْتَرَفْتُمُوهٰا وَ تِجٰارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسٰادَهٰا وَ مَسٰاكِنُ تَرْضَوْنَهٰا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهٰادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّٰى يَأْتِيَ اللّٰهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّٰهُ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفٰاسِقِينَ؛1

ص:59

دوستى دنيا، دوستى پدران، فرزندان، برادران، همسران و خويشاوندان، اموال، تجارت و خانه و كاشانه، مردم را به سكوت و ترك امر به معروف و نهى از منكر و همكارى با سران كفر و جاهليت كشانده بود. اين امام عليه السلام بود كه معنا و مضمون اين آيه را دوباره به مردم تفهيم كرد و خود عملاً آن را با همّت بلند و تصميم الهى خلل ناپذيرش به كار بست.

آن روز، امروز، فردا و فرداها و در هر زمان و مكانى اين خطر وجود دارد و هشدار قرآنى اين است كه اگر آنچه را كه از كسان، وابستگان، مقام، ثروت و وسايل رفاهى داريد، از خدا، پيغمبر و جهاد در راه خدا بيشتر دوست مى داريد، منتظر عذاب باشيد.

مال و مقام و همۀ نعمت هاى دنيا بسيار عزيز هستند امّا دين، اسلاميت، ولايت اهل بيت عليهم السلام و احكام خدا از همه عزيزتر مى باشند.

شعار حسين عليه السلام

راه حسين عليه السلام، راه قرآن، راه عمل به احكام و راه افتخار به اسلام، توحيد و ايمان به خداست، راه شرق و غرب و يمين و يسار نيست؛ راه افتخار به دوران هاى كفر و بت پرستى يا آتش پرستى و شرك يزدان و اهرمن و استكبار فرعون و نمرود و جمشيد نيست.

راه حسين عليه السلام، راه ترويج فساد و نوازندگى، معاصى و ملاهى و فخر به اين مسائل بيهوده نيست.

ص:60

راه حسين عليه السلام، راه تجمّل پرستى، اسراف، علوّ، گردنكشى و استحقار مردم نيست.

شعار حسين عليه السلام و ابلاغش، ابلاغ قرآنى و مساوات ميان زن و مرد در ارزش هاى حقيقى است:

إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ وَ الْقٰانِتِينَ وَ الْقٰانِتٰاتِ وَ الصّٰادِقِينَ وَ الصّٰادِقٰاتِ وَ الصّٰابِرِينَ وَ الصّٰابِرٰاتِ وَ الْخٰاشِعِينَ وَ الْخٰاشِعٰاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقٰاتِ وَ الصّٰائِمِينَ وَ الصّٰائِمٰاتِ وَ الْحٰافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحٰافِظٰاتِ وَ الذّٰاكِرِينَ اللّٰهَ كَثِيراً وَ الذّٰاكِرٰاتِ أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً؛1

در جامعه اى كه از حسين عليه السلام پيروى مى شود، اين امور ارزش و افتخار است و زنان با مردان در اين ارزش ها بايد هم طراز و بلكه رقابت داشته باشند و مختلطشدن آنها با بيگانگان در مجالس و محافل، در دانشگاه و مدارس، در محلّ كار و مديريت ها و مشاغلى

ص:61

كه در ارتباط مستمر با بيگانگان است، با شأن و پارسايى و تربيت اسلامى زن مسلمان سازگار نيست و غرب زدگى، حاكى از ضعف هويت و شخصيت است.

فرصت تبليغ و وظيفه روحانيت

در اين ماه محرّم و صفر، آقايان فضلا، علما، اساتيد و خطبا در سخنرانى ها، مواعظ و منبرهايى كه دارند بايد توجه مردم را به اين مطالب حياتى جلب نمايند. يكى از بركات بزرگ حوزۀ مقدّسۀ قم از آغاز تأسيس، همين بوده است كه طلاب در فرصت هاى تبليغى؛ مانند محرّم، صفر و ماه مبارك رمضان براى تبليغ دين به شهرها، روستاها و قصبات بروند و با مردم و مؤمنين ارتباط نزديك برقرار نمايند و رشتۀ ايمان و آگاهى همگان را به وظايف اسلامى و تعاليم دينى استحكام بخشند. در دورۀ طاغوت و اختناق رضاخانى اين حركت فداكارانۀ حوزه كه با تحمّل مشكلات و دشوارى هاى سخت، توأم بود، دين، ايمان و اسلاميت اين مردم خوب و عزيز را بيمه كرد. هرچه رژيم و نظام طاغوتى با زور و سرنيزه و تبليغات، مردم را از دين، اسلام و تعهّد به احكام باز مى داشت - تا آنجا كه رسوم آتش پرستى را در مدارس پايه گذارى كرده، پايكوبى و ستايش آتش را ترويج نمود و تعليم ملاهى را اجبارى كرد و صدها نيرنگ ديگر به كار برد - همه از بركت اين ماه محرّم و اين

ص:62

منبر حسينى و اين محبّت و علاقۀ جامعه به حسين عليه السلام، نقش برآب شد و عاقبت هم همين برنامه هاى تبليغى ريشۀ آن فساد را از بيخ وبن بركند و رژيمى را كه مى خواست به جاى ملّيت و تاريخ اسلامى تاريخ به اصطلاح خودش، تاريخ كوروش و آزادى صهيونيسم و ملّيت آن چنانى را بر اين ملّت مقاوم و مسلمان تحميل كند، سرنگون ساخت.

ارزش هاى حسينى و وظيفه ما

انتظار از همۀ طبقات، از مسئولين و مقامات نظام، متصدّيان امر آموزش و فرهنگ، رسانه هاى گروهى و همۀ اقشار مردم و طبقات عزيز اين است كه همه با هم در حفظ اين ارزش ها، كه رمز موجوديت، استقلال، عظمت، اعتلا و آبروى اين كشور است همكارى نمايند و نگذارند كه اشخاص مشكوك در اركان اتحاد اين مردم و تعهّد آنها به خطّ قرآن و اسلام رخنه نمايند و با عناوين مختلف، راه نفوذ بيگانگان و به خصوص سلطۀ فرهنگى آنها را باز نمايند.

و همه در راه حسين عليه السلام، كه راه حيات و راه عزّت و آزادگى حقيقى است همگام و همراه شده و هرچه بيشتر براى عظمت اسلام و مسلمين سعى و كوشش نماييم و اين مدرسۀ عمومى و همگانى حسينى را - كه كلاس هايش در همه جا و هر مكان برقرار است و عالم

ص:63

و جاهل، شهرى و روستايى و زن و مرد را در برمى گيرد - بهتر و فراگيرتر و جامع تر از گذشته برگزار كنيم.

وَالسَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَبِي عَبْدِ اللهِ وَعَلَى الأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِهِ وَعَلَى شِيعَتِهِ وَمُحِبِّيهِ وَمَنْ أَبْكَى أَوْ بَكَى أَوْ تَبَاكَى فِي مَصَائِبِهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.(1)

ص:64


1- (1) پيام به مناسبت سالگشت حادثۀ عظيم عاشورا، محرّم الحرام 1420 ه -. ق.

4: عبرت هاى عاشورا

اشاره

قَالَ اللهُ تَعَالَى: لَقَدْ كٰانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبٰابِ؛1

السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ مُنْقِذِ الأُمَّةِ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ أَبِي عَبْدِ اللهِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَعَلَى أَوْلادِهِ وَأَهْلِ بِيْتِهِ وَأَصْحَابِهِ وَأَنْصَارِهِ.

ثُمَّ السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.

جامعه و عاشورا

با تشكر و تقدير شايان از عزيزان فرزانه و عاشقان حسينى، برگزاركنندگان محترم همايش كشورى عبرت هاى عاشورا، حُسن انتخاب عنوان اين همايش را به ايشان تبريك مى گويم.

همان گونه كه از اين عنوان استفاده مى شود، يكى از شعب مهم و متعدّدى كه محقّقان در واقعه بى نظير و تاريخى عاشورا بايد به تفصيل

ص:65

در آن بحث و بررسى نمايند عبرت هاى بسيارى است كه از عاشورا برداشت مى شود و پيام هاى حوادث و وقايع آن است كه دانستن آنها براى همگان از هر طبقه سودمند، معرفت بخش و آموزنده است.

تأمّل در وقايع عاشورا هرچه ژرف تر و گسترده تر گردد، ثمرات فكرى، تربيتى و ايمانى آن بيشتر خواهد بود.

جامعه به چيزى مانند اين عبرت ها، پيام ها و درس هاى عاشورا نيازمند است؛ اين پيام ها و عبرت ها بايد به همگان ابلاغ شود؛ در منابر، سخنرانى ها، مقالات و تأليفات و درضمن اشعار و مراثى بايد تكرار گردد؛ بايد عاشورا را با اين معانى عالى و با اين عبرت ها تبليغ نمود، تا همگان به خصوص نسل آگاه جوان، درس هاى آن را برنامۀ عمل و حركت خود قرار دهند. وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ الْعَلِيّ الْعَظِيمِ.

درس هاى عاشورا

امتناع امام عليه السلام از بيعت با يزيد و سخنان آن حضرت در جواب وليد، حاكم مدينه و مروان و هجرت آن يگانۀ تاريخ از مدينه به مكّه عبرت انگيز و پر از معانى و هدايت هاى عالى است. توقف آن حضرت در مكّۀ معظّمه نيز متضمّن پيام هايى است كه همه موضع شكست ناپذير و غيرقابل برگشت آن حضرت را اعلام مى كرد. خروج امام از مكه در زمانى كه مردم از اطراف، بلاد و شهرها براى حجّ آمده بودند و آن خطبۀ تاريخى و پر از ابلاغ و ارشاد و انذار، عبرت انگيز، آموزنده و سازنده بود. اعزام شخصيتى مانند مسلم بن عقيل و پذيرفتن

ص:66

دعوت مردم كوفه و حوادثى كه در كوفه اتفّاق افتاد و به شهادت حضرت مسلم منتهى گرديد و اتفّاقاتى كه بين راه مكّه تا كربلا و روبه روشدن با حرّ واقع شد و آن خطبۀ رسا، متضمّن آن جمله هاى پر از پيام و احياگر روح غيرت و شهامت كه هر صاحب بصيرت را تكان مى دهد، هشيار و بيدارباشى است كه تا اين زمان و زمان هاى بعد، عالم انسانيت را بيدار و آگاه مى سازد و اين جملۀ مقاومت آموز آن:

«إِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَلا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلا بَرَماً»؛(1)

همواره بايد ورد زبان مردم آزادى خواه و ستم ستيز باشد. اقتداى حرّ به امام عليه السلام در نماز، عاقبتِ خير و فرجام كار او درس عبرت است. ملاقات امام عليه السلام با عبيدالله حرّ جعفى و خوددارى او از قبول دعوت امام عليه السلام و گرايش و انقلاب فكرى زهير در يك ملاقات كوتاه با امام عليه السلام نيز عبرت و راهنماى مردم بر گزينش آخرت بر دنيا، و شهادت و حيات جاودانى بر حيات فانى است.

باوفاترين اصحاب

ورود امام عليه السلام به كربلا همراه با اهل بيت، آن شخصيت هايى كه براى خدا، خلقى و بنده اى عزيزتر از آنها در روى زمين نبود، ملحق شدن افرادى معدود از نخبگان و فرهيختگان عالم اسلام به آن حضرت،

ص:67


1- (1) ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 245؛ طبرى، ذخائرالعقبى، ص 150. «به راستى من مرگ (شهادت) را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز ننگ و ملال نمى بينم».

مواضع اصحاب تا روز عاشورا، نيل به شهادت، شور و شوق و استقامت و پايدارى آنها كه اگر جانشان هزار جان بود و جان نثارى در راه دين و نصرت امام عليه السلام هزار بار بيشتر ممكن بود شيفته و مشتاق آن بودند، همه براى عالم انسانيت، عبرت، درس و دستور زندگى شرافتمندانه و خداپسندانه است. مواقف بى مانند و حسّاس و استقبال آنان از تيغ، تير، شمشير، مرگ و شهادت، موقف حبيب، موقف عابس، موقف مسلم بن عوسجه، مواقف آن رجال بى نظير كه خود امام عليه السلام در وصف آنها فرمود: «من اصحابى با وفاتر و نيكوكارتر از اصحاب خود نمى شناسم»(1) ، مواقف بنى هاشم، موقف و بلكه مواقف حضرت ابى الفضل، موقف حضرت على اكبر و موقف قاسم هركدام مواقفى است كه تاريخ بشريت به آن افتخار مى نمايد و آيۀ كريمۀ:

إِنِّي أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ2

را تفسير مى كند. در اين ميان، مواقف بانوان هم بزرگ و عظيم بود؛ همه كوه استقامت و صبر و تحمّل، ذلّت ناپذير، پابرجا، اميدوار بر غلبۀ حق و موفّقيت خود و مغلوبيت حقيقى دشمن بودند.

عبرت از سپاه سياه

آن سى هزار يا بيشتر لشكر خون آشام، اگرچه همۀ اصحاب را به

ص:68


1- (1) «أَمَّا بَعْدُ فَإنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَابَاً أَوْفَى وَلَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي». مفيد، الارشاد، ج 2، ص 91؛ ابن نماحلى، مثيرالاحزان، ص 38؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 455؛ ابن اثير جزرى، الكامل فى التاريخ، ج 4، ص 57.

شهادت رساندند امّا از رخنه در قدرت روحى آنها ناتوان ماندند. اين مواضع براى بشر، عبرت است بايد در طول قرون و اعصار بگويند و بنويسند، در مدرسه ها و مكتب ها اين ايستگاه هاى درخشان را بياموزند و درس بدهند تا بشر، خود و گوهر پاكش را بشناسد و خود را به جيفۀ دنيا نفروشد و معناى اين كلام بزرگ علوى را درك كند:

«أَلا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبِيعُوهَا إِلا بِهَا».(1)

آفتاب نينوا

امّا زبان و قلم از بيان عظمت موقف شخص الهى امام عليه السلام و آن قهرمان بزرگ فضايل ملكوتى، خصايص قدّوسى و مقامات سبّوحى، عاجز و ناتوان است و مثل توصيف ذرّه و كمتر از آن از آفتاب جهان تاب، و سراب از اقيانوس هاى آب است. نواحى عظمت و موجبات بصيرت و عبرت در وجود امام عليه السلام، كار، قيام، مواضع و مواقف عالى و متعالى آن حضرت، بسيار و بى شمار است. اتّصال قدرت امام عليه السلام به قدرت لايزال الهى در آن موضع گيرى هاى محيرالعقول مشهود است و حقيقت معناى «صَانِعُ وَجْهاً وَاحِداً يِكْفِيكَ الْوُجُوهُ» از آن ظاهر و معلوم است.

ص:69


1- (1) نهج البلاغه، حكمت 456 (ج 4، ص 105)؛ ليثى واسطى، عيون الحكم و المواعظ، ص 108؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 132-133. «آيا آزاده اى نيست كه اين دنيا را كه در كم ارزشى همچون ته مانده طعامى است، به اهلش واگذارد؟ به راستى كه جز بهشت هيچ قيمتى براى جانتان نيست؛ پس آن را جز به بهشت معامله نكنيد».

در اين سير الى الله، اوج علوّ قدر انسان خليفة الله كه از ملائكه، ارفع و انبل است آشكار مى گردد. حقيقت آن سير و حركت، سير به سوى كمال بى نهايت و تقرّب بيشتر و بيشتر از كسى بود كه حائز عالى ترين رتبۀ كمال و تقرّب به اوست.

تمام آنچه افتخار انسانيت است؛ مانند ايمان، اخلاص، صبر، ايثار، پاسدارى از شرف، عزّت، حميت، حقوق ضعفا، نفى استبداد، ظلم، استكبار و استحقار عبادالله در اين برنامۀ الهى درخشان است.

امام عليه السلام و بيدارى انسان

امام عليه السلام براى حفظ دين خدا و نجات امّت، مصائب جانكاهى را از داغ جوانان و برادران، اسارت بانوان و شهادت اصحاب، پذيرا شد و ميان آخرت، دنيا، خدا، خلق، عزّت و ذلّت و در نهايت ميان بهشت و دوزخ و بين شهادت خود و همۀ بستگان عزيز اسارت اهل بيت و بيعت و تسليم، مخير شد و با آن تصميم قاطع و عزم راسخ و غير قابل بازگشت، خدا، قرآن، اسلام و حمايت از حقوق جامعه و شهادت خود و همۀ آن مصيباتى را كه هركدامش براى اينكه تهمتن ترين افراد را به تسليم وادار كند، اختيار فرمود و صداى بلند و رساى او:

«أَلا إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّةِ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللّهُ لَنَا ذَلِكَ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤمِنُونَ وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ

ص:70

وَأُن - ُوفٌ حَمِيَّةٌ وَنُفُوسٌ أَبِيَّ - ةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ».(1)

عالم به خواب خفتۀ اسلام را بيدار كرد.

قهرمانان عرصه بلا

درس هاى بزرگ و حيات بخشى كه طى ظهور اين استقامت و مقاومت به مردم داده شد هريك بى نظير بود؛ در ارتباط با اصحاب و انصار و شهادت يكايك آنها، شهادت جوانان بنى هاشم و جوان عالى قدرى مانند على اكبر با آن اوصاف و شمايل پيغمبرى و برادرى چون ابوالفضل العباس و شهادت كودكان و اطفال در هنگام وداع با اهل بيت عليهم السلام و هنگامه هاى جانگداز ديگر، مناظر و مشاهدى بودند كه همه نشان آن بود كه قهرمان اين صحنه از قدرت و قوّتى برخوردار است كه هيچ نيرو و قوّۀ مادى و هيچ مصيبت، فشار، قساوت و جنايتى - هرچند دلخراش و غير قابل تحمّل باشد - بر او غالب نمى شود و او را از هدف مقدّسى كه دارد باز نمى دارد. اينها همه عبرت است و براى بشريت درس حيات، شرف، ايمان و استقامت.

ص:71


1- (1) ابن طاووس، اللهوف، ص 59. «آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه، مرا در بين دو راهى شمشير (شهادت) و ذلّت (زندگى) قرار داده است و هيهات! كه ما به زير بار ذلّت برويم؛ زيرا خدا و رسولش و مومنان از اينكه ما پذيراى ذلّت باشيم، ابا دارد و دامن هاى پاك مادران ما و مغزهاى باغيرت و نفوس باشرافت پدران ما اجازه نمى دهند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر كشته شدن مردان بافضيلت، مقدّم بداريم».

پيام آوران عاشورا

وقايع بعد از شهادت و اسارت اهل بيت عليهم السلام و حضور آنان در مجلس ابن زياد و يزيد و فرصت هاى ديگر، عبرت انگيز، سرمشق، آموزنده و سازنده است. آن پاسخ هاى شجاعانه و پرمعناى حضرت زينب عليها السلام به ابن زياد و خطبۀ تاريخى آن حضرت در مجلس يزيد كه از معجزات بزرگ به شمار مى رود براى هميشه عبرت است؛ حقايقى كه در اين خطبه در چنان مجلسى بيان فرمود و توبيخ و تحقير قدرتمندانۀ يزيد، نيروبخش مظلومان در برابر ستمگران است. خطبۀ حضرت سجاد عليه السلام و در نهايت پيامدهاى واقعۀ جانسوز عاشورا مانند «واقعۀ توّابين» و استمرار ياد اين افتخارات كه تا عصر ما و اعصار آينده به صورت مجالس روضه و هيئت هاى عزا ادامه مى يابد براى بشريت عبرت است و دليل قدرت حق و سستى باطل مى باشد.

ذٰلِكَ بِأَنَّ اللّٰهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مٰا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبٰاطِلُ وَ أَنَّ اللّٰهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ؛1

لَقَدْ كٰانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبٰابِ؛2

ص:72

وَآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ سَلاُم اللهِ وَصَلَوَاتُهُ عَلَى مَوْلانَا أَبِي عَبْدِ اللهِ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَأَبِي الأَحْرَارِ الَّذِي بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِي اللهِ حَتَّى اسْتَنْقَذَ عِبَادَهُ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ وَسَلامُهُ عَلَى أَهْلِبَيْتِهِ وَأَوْلادِهِ وَأَصْحَابِهِ.(1)

ص:73


1- (1) پيام به همايش عبرت هاى عاشوراى حسينى، دانشگاه علوم پزشكى گيلان، ذى الحجّه 1423 ه -. ق.

5: از عاشورا تا ظهور

اشاره

قَالَ اللهُ تَعَالَى: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنٰا لِوَلِيِّهِ سُلْطٰاناً.1

ابعاد يك حادثۀ عظيم

واقعۀ جانسوز عاشورا و شهادت حضرت سيدالشهدا عليه السلام حادثه اى عظيم، يگانه و منحصربه فرد است كه نظير آن در تاريخ، نه قبل از آن واقع شده و نه بعد از آن اتّفاق خواهد افتاد.

ابعاد و جوانب بسيار آن به حدّى است كه ورود در هركدام موجب آگاهى از جوانب جديد و بيشتر مى گردد؛ در حوادث گذشته و آينده نقش و اثر داشته و دارد و حتّى مى توان حوادث قبل از آن را هم با نگاه به اين واقعه بررسى و مطالعه كرد.

البتّه اين حادثه از لحاظ اسرار و نكات مخفى، آن قدر عظيم است كه

ص:74

آنچه از آن ظاهر است باآنكه در اوج عظمت قرار دارد، در برابر آنچه از آن پنهان است قابل قياس نيست، و چنان تكان بزرگى به عالم داد كه هيچ گاه آرام نخواهد گرفت و مانند جِرم آسمانى بزرگى است كه در اقيانوس بيكران هستى بيفتد و موجى مناسب آن به وجود آيد كه همواره در طول قرون و اعصار با شفافيت بيشتر در گسترش مى باشد.

جلوه هاى عاشورايى

عاشورا در همۀ حوادث، به خصوص وقايع عالم اسلام، نقش دارد. وقايعى كه بيان تفاصيل و تحليلات تاريخى آنها به بررسى هاى عميق و وسيع، نياز دارد؛ وقايعى كه از اعتراض آن زن از بكر بن وائل، ثورۀ توابين، شهادت سليمان بن صرد و چهار هزار نفر از قيام كنندگان با او، قيام مختار و حتّى آغاز دورۀ تسلّط عبدالله بن زبير شروع شد و تا به امروز و در عصر ما، انقلاب اسلامى و سقوط حكومت ضدّ عاشورايى رضاخان و پسرش ادامه پيدا كرد، و سرانجام خدا مى داند كه تا كى و در چه زمان و عهد قريب يا بعيد و پس از چه وقايع تاريخى ديگر، به قيام جهانى و ظهور حضرت مهدى موعود عليه السلام منتهى خواهد شد.

تأثير عاشورا بر مواضع ائمّه عليهم السلام

ظهور شخصيتى مانند حضرت امام زين العابدين عليه السلام، با آن سيره و جلوه، قلوب دوست و دشمن را مسخّر ساخت و مانند عمر بن عبدالعزيز - كه آن حضرت را سراج دنيا و جمال آخرت مى خواند -

ص:75

اگرچه جلوۀ ملكوتى آن امام، خودبه خود و در نهايت تماميت و كمال، جهان را نورانى مى كرد واقعۀ عاشورا و نور جهان تاب حسينى نيز بر زينت و نورانيت آن افزود و درخشندگى آن را مضاعف تر كرد.

عاشورا همچنين در مواضع حضرت باقر و حضرت صادق عليهما السلام اثر گذاشت و بااينكه خود آن مواضع، پر از روح و حيات بود، در روح و حيات مواضع آنها نيز تجلّى داشت؛ بر عزّت، محبوبيت و تأثير بيشتر مظلوميت حضرت موسى الكاظم عليه السلام و موقف جهان تاب حضرت عالِم آل محمد عليهم السلام افزود و به طوركلى همۀ مقامات و ظهور درجات ائمۀ طاهرين عليهم السلام از آن استقامت پرمعناى حسينى عليه السلام، آن همه صبر و تصميم متعالى، جلوه و جذّابيتى خاص يافتند و درعين حالى كه همه در كمال تماميت بودند، امّا همگى به هم پيوسته و به شكل بزرگ ترين واحد نورانى كثيرالانباء و كثيرالمفاخر و المآثر متجلّى شدند و هنوز هم در تجلّى هستند.

رابطه عاشورا با حكومت مهدوى

در مورد رابطۀ انتظار، ظهور، غلبۀ مطلق حق بر باطل، نصرت اسلام، حكومت واحدۀ اهل بيت عليهم السلام در آخرالزّمان و قيام آن يگانۀ جهان و نادرۀ دوران و نابغۀ اعصار و ازمان، با عاشورا و آن نهضت الهى و بروز آن قدرت معنوى و حقيقى نيز علاوه بر نكته هاى گفته شده، درس ها، فلسفه ها و اسرار ناگفته بسيار است.

ص:76

مى توان گفت يك هدف از برقرارى حكومت جهانى حَقّه به دست يداللّهى حضرت مهدى عليه السلام، تدارك و جبران ظلم و ستم هاى وارد بر اهل بيت عليهم السلام، مصائب جانكاه، تحقّق وعده هاى الهى و بلكه عكس العمل تحمّل آن مصائب در راه دين و دفاع از اسلام مى باشد كه برحسب آيات و روايات است؛ اگرچه در اين دنيا و عالم كوچك، تدارك پاداش و ثواب عاشوراى حسين عليه السلام فراهم نيست امّا در جهان وسيع و پهناور آخرت به گونه اى كه مقتضاى صفات جمال و كمال الهى است، برنامۀ وافى و كافى آن اجرا خواهد شد و جايگاه رفيع و بلند روز عاشورا در بُعد و معنا و جلوۀ خودش كه جز در آن عالم، ظهور و نمايش نمى پذيرد، آشكار خواهد گرديد.

متأسّفانه قلم و بيان ما از توصيف آن مطالب، اعزاز و اكرامى كه خدا از حسين عليه السلام مى نمايد و همچنين بيان روابط عاشورا با قيام حضرت بقية الله عليه السلام عاجز و ناتوان است و هر مقدار كه هركس بگويد، از حدّ درك خود و دركى كه از اين معانى در اين جهان ممكن است، بيشتر نخواهد بود. براى آشنايى با مقام جلال و جمال و تقرّب حضرت سيدالشهدا عليه السلام به حضرت ذوالجلال والاكرام و تماشاى جلوۀ نورانى حسين عليه السلام در روز عاشورا، كه هرچه مصيبات آن حضرت افزون تر مى گرديد بر جمال جسمانى اش نيز افزوده مى شد، بايد منتظر آن روز و جهان آينده باشيم. اگرچه از درك حقيقت ربط روز حسين و روز مهدى عليهما السلام در افق بلند و متعالى آن عاجزيم؛ ليكن از بعضى جمله هاى

ص:77

احاديث و زيارات و ادعيه، نكاتى استنباط مى شود كه آموزنده و در سطحى بسيار عالى آن را معرفى مى نمايد. حتّى استمرار ولايت و امامت كه منتهى به امامت حضرت مهدى عليه السلام مى شود مرتبط به شهادت سيدالشهدا عليه السلام معرفى مى گردد و اين يك معنا و سرّى است كه علاوه بر آنكه از بُعد معنوى داراى اهميت خاص است از ابعاد ديگر مثل جامعه شناسى نيز موجّه و مثبت است.

از عاشورا تا رجعت

ارتباط ديگر عاشورا با آخرالزّمان و ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام مسئلۀ رجعت است كه برحسب آن، دشمنان اهل بيت عليهم السلام مخصوصاً قاتلان سيدالشهدا عليه السلام و كُشندگان اصحاب بزرگوار آن حضرت و ستمكاران و كسانى كه به اهل بيت عليه السلام ظلم كرده اند و همچنين شخص آن حضرت، با اصحاب و انصار عالى مقام و كسانى كه خدا مى خواهد، به دنيا رجوع مى نمايند، و قاتلان سيدالشهدا عليه السلام و ظالمان ديگر، عواقب سوء دنيوى اعمال خود را مى بينند. در اين ظهور، عنايات الهيه بر اهل ايمان و شيعيان ظاهر مى شود و بركات زمين و آسمان آشكار مى گردد. از بينش ديگر مى توان تأويل كامل آياتى چون: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا1 را همان رجعت علوى و حسينى دانست و كلام معجزنظام اميرالمؤمنين عليه السلام را كه فرمود:

ص:78

لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّروُسِ عَلَى وَلَدَهَا. وَتَلا عَقِيبَ ذَلِكَ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ...؛1

به همان معناى ظاهر آن دليل دانست و از آنجا كه اين عطف دنيا نسبت به شخص آن بزرگواران، محقّق مى گردد، معانى آيه: وَعَدَ اللّٰهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ2 و آيات ديگر و خروج دابّة الارض(1) - كه به اميرالمؤمنين عليه السلام تفسير شده(2) - عينيت مى يابد.

انتظار فرج، انتظار تحقّق همۀ اين وعده هاى قرآنى و وحيانى است. هم انتقام از اعداءالله و اعداى آل محمد عليهم السلام گرفته مى شود؛ و هم از بازماندگان فكرى و اعتقادى آنها، كه در عصر ظهور وجود دارند؛ همان ها كه به يزيد و معاويه و ديگران از اعداى اهل بيت عليهم السلام افتخار مى كنند و در مثل زمان ما كتاب حقائق عن اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه مى نويسند و كتاب العواصم من القواصم ابن عربى را نشر مى دهند و بر آن شرح و تعليق مى نويسند.

ص:79


1- (3) نمل، 82.
2- (4) قمى، تفسير، ج 2، ص 130؛ فيض كاشانى، تفسيرالصافى، ج 4، ص 74؛ بحرانى، البرهان، ج 4، ص 228.

آخرالزّمان عنوان و اصطلاح وسيعى است كه ما در انتظار آن هستيم و برنامه هاى گسترده اى كه در آن زمان، اجرا خواهد شد، همه در مسير جهانى شدن حق و پيروزى مطلق آن بر باطل و قلع و قمع اعداءالله و اعداءالرسول و اهل بيته و النّواصب مى باشد، البته ظهور حضرت مهدى عليه السلام و حكومت عدل جهانى آن حضرت به مثابۀ هستۀ مركزى آن وقايع است و همۀ ما در زيارت عاشورا آن ظهور و حضور را از خدا مسئلت مى نماييم.

ظهور، استمرار عاشورا

به تعبيرى مى توان گفت كه ظهور و رجعت، همه مكمّل بعثت و واقعۀ ولايى - تاريخى غدير و برنامه اى است كه سيدالشّهدا عليه السلام اجرا فرمود. از بعضى روايات و القاب آن حضرت و از پيوستگى اين معانى و ربط اين برنامه ها با سيره و عمل شخص حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله، ائمۀ طاهرين عليهم السلام و حضرت صديقه عليها السلام آشكار مى شود كه آنها در عين استقلال، با هم مرتبط بوده و هدف از همه، تحقّق اغراض الهى است. «لا يَعْلَمُ تَفَاصِيلَهَا وَعِظَمَ مَا فِيهَا مِنَ الأَسْرَارِ إِلا الله وَالَّذِينَ اخْتَصَّهُمْ بِهِ».

سخن را در اين موضوعِ كثيرالمطالب و وسيع الابعاد آنها با روايتى به پايان مى رسانيم كه در آن فضل نصرت سيدالشهدا عليه السلام به نصرت حضرت مهدى عليه السلام تشبيه شده است و از آن استفاده مى شود كه ظهور حضرت مهدى عليه السلام ادامۀ همان موقف آن امام مظلوم است.

ص:80

روايت را خود حضرت امام حسين عليه السلام درضمن خطبه اى برحسب بعضى كتب مقاتل انشا فرموده اند. آن حضرت از جدّ بزرگوارشان حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله روايت فرموده است به اين لفظ:

«قَالَ عليه السلام وَمَنْ وَاسَانَا بِنَفْسِهِ كَانَ مَعَنَا غَداً فِي الْجِنَانِ نَجِيّاً مِنْ غَضَبِ الرَّحْمَانِ وَقَدْ قَالَ جَدِّي رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله وَلَديَ الْحُسَيْنُ يُقْتَلُ بِطِفِّ كَرْبَلا غَرِيباً وَحِيداً عَطْشَاناً فَرِيداً فَمَنْ نَصَرَهُ فَقَدْ نَصَرَنِي وَنَصَرَ وَلَدَهُ القَائِمَ»(1).(2)

ص:81


1- (1) سپهر، ناسخ التواريخ، ج 2، ص 160؛ بهبهانى، الدمعة الساكبه، ج 4، ص 271. «هركس با نفس خويش با ما يارى كند فردا در بهشت با ماست درحالى كه از خشم خداى رحمان رهايى يافته است؛ به تحقيق جدّم - رسول خدا كه صلوات خدا بر او و خاندانش باد - فرمود: فرزندم حسين در كربلا غريبانه و تنها و تشنه به شهادت مى رسد هركس او را يارى كند مرا و فرزندش مهدى را يارى نموده است».
2- (2) پيام به مناسبت حلول محرّم الحرام 1428 ه -. ق.

ص:82

فصل سوم: رسالت عاشورايى ما

اشاره

ص:83

ص:84

6: پاسدارى از شعائر حسينى

اشاره

ذٰلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ.1

ارزش حفظ شعائر

از بزرگ ترين شعائر تشيع و ولاى اهل بيت رسالت عليهم السلام اقامۀ مراسم عزادارى و سوگوارى براى حضرت سيدالشّهدا، ابى عبدالله الحسين _ عليه الصلاة والسّلام وكحّل الله أبصارنا بتراب مقدم زوّار حرمه - مى باشد.

اين شعائر، شعائرالله، شعائر اسلام، شعائر مجد و عظمت موحّدين و خداپرستان و معالم انسانيت است.

تعظيم اين شعائر هرچه باشكوه تر انجام شود، دل ها را بيشتر و بيشتر به خلوص نيت، صبر، استقامت و فداكارى در راه احياى حقّ و اعلاى كلمۀ اسلام نائل مى سازد و ظلم، استبداد، شرك و استضعاف را محكوم مى نمايد.

ص:85

مكتب جهاد و مدرسۀ عظمت هاى انسانى در اين شعائر زنده مى شود و فرياد حسين عليه السلام:

«إِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلا سَعَادَةً وَلا اْلحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلا بَرَماً»؛(1)

بدن هاى مستكبران را مى لرزاند و اركان استكبار آنان را منهدم مى سازد.

درس عزّت

شعائرى است كه در طول تاريخ به انسان ها درس مى دهد كه سربلند، عزيز و با افتخار زندگى كنيد و به ذلّت، پستى و هرچه دون شأن انسانيت است تن در ندهيد و همگان، هميشه در هر جا و هر مكان با بزرگ مجاهد آل محمد - صلوات الله علهم اجمعين - و رهبر آزادمردان جهان، ابوالشهداء و سيدالاحرار فرياد «هَيهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» را سر دهيد و به خوارى و دون همّتى گردن ننهيد كه على عليه السلام، اميرمؤمنان، پدر بزرگوار حسين عليه السلام فرمود:

«أَلا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبِيعُوهَا إِلا بِهَا؛(2)

اگر مى خواهيد به پيشتازان صحنۀ شهادت كربلا تأسّى كنيد خود را به غير از خدا، ثواب خدا و بهشت خدا نفروشيد.

ص:86


1- (1) ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 245؛ طبرى، ذخائرالعقبى، ص 150. «به راستى من مرگ (شهادت) را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز ننگ نمى بينم».
2- (2) نهج البلاغه، حكمت 456 (ج 4، ص 105)؛ ليثى واسطى، عيون الحكم و المواعظ، ص 108؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 132-133. «آيا آزاده اى نيست كه اين دنيا را كه در كم ارزشى، همچون ته مانده طعامى است، به اهلش واگذارد؟ به راستى كه جز بهشت هيچ ارزشى براى جانتان نيست؛ پس آن را فقط در برابر بهشت معامله كنيد».

بايدهاى مراسم حسينى

اين شعائر به هر صورت و به هر مظهر و جلوه اى اقامه شود، مقدّس است و برگزاركنندگان آن، مورد ستايش و تحسين خواهند بود. با اين شعائر مى توان دعوت اسلام را بيش ازپيش جهانى كرد و دنيا را مجذوب حقايق اين دين حنيف نمود.

به طور يقين حضرت بقية الله - ارواح العالمين له الفداء - در بعضى از اين مراسم شركت فرموده و با عزاداران حسين عليه السلام همكارى كرده اند.

بديهى است اين مراسم و شعائر بايد تا آنجا كه ممكن است از ريا، شوائب، هرگونه عمل نامشروع و حرام، پاك و منزّه باشد و همۀ جلوه هاى آن، جلوه هاى حمايت از حق، امر به معروف و نهى از منكر و كوبيدن باطل و معصيت باشد.(1)

ص:87


1- (1) نگاشته 17 ذى القعدة الحرام 1414 ه -. ق، برابر با 8 ارديبهشت 1373 ش.

7: مسئوليت هاى عاشورايى

اشاره

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَعَلَى الأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ أَشْهَدُ أَنَّكَ بَذَلْتَ مُهْجَتَكَ فِي اللهِ حَتَّى اسْتَنْقَذْتَ عِبَادَهُ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالةِ وَأَحْيَيْتَ نِظَامَ الدِّينَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ وَأَصْحَابِكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.(1)

مكتب حيات بخش حسينى عليه السلام اگرچه در دورۀ سال و هر زمان و هر مكان به روى شيفتگان اهل بيت عليهم السلام باز است و در طول سال، بركات آن مورد استفاده است، امّا در ماه محرّم و صفر و به خصوص عاشورا و اربعين به طور گسترده و با وسعتى بى نظير گشايش يافته و همه را از پير و جوان، زن و مرد، شهروندان و روستاييان به سوى خود جلب و جذب

ص:88


1- (1) سلام بر تو اى اباعبدالله، و سلام بر ارواحى كه فانى در تو شدند. به درستى كه خون خويش را در راه خدا مبذول داشتى تا خواهان آن باشى كه بندگان پروردگار از جهالت و سرگردانى در ضلالت نجات يابند و تو نظام دين را احيا كردى. صلوات، رحمت و بركات خداوند بر تو باد و بر اهل بيت تو و ياران تو.

مى نمايد و به شكل يك دانشگاه عامِ خود برخاسته با صدها هزار مجلس درس و تعليم و تربيت و ده ها هزار معلّم و مربّى تشكيل مى شود و دانشمندان طراز اول و علماى علوم و فنون و ساير طبقات زير پوشش آن قرار گرفته و به كسب فيض از آن نائل مى شوند. سخن گفتن پيرامون اين مكتب الهى و فوايد و منافع آموزشى و پرورشى آن و امكاناتى كه براى بهره گيرى هاى بسيار بزرگ در ساخت سالم ترين و بهترين جوامع انسانى در آن وجود دارد به تأليف كتاب ها نياز دارد.

پيام مكتب حسين عليه السلام

مكتب حسين عليه السلام مكتب حيات و مكتب كمال و مكتب آگاهى و بصيرت، مكتب عزّت، شهادت، اخلاق، معرفت، ايثار، فداكارى، حق، ايمان، توكّل و اعتماد به خداوند متعال است. پيام هاى عالى آن، همه انسان ساز، پيشتاز، افتخارآفرين، دلربا و دلنشين است. اسرار بزرگى كه در آن است عقول عاليه را متحير نموده و بسيارى از غوامض مطالب انسانى را در عالم آفرينش، تفسير مى نمايد و عظمت مقام انسان كه از همۀ مخلوقات بالاتر و بهتر است را آشكار مى گرداند:

لَقَدْ كٰانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبٰابِ؛1

در اينجا نمى خواهيم و نمى توانيم كه پيرامون اين معانى عالى سخنى بگوييم؛ هزارها مقاله و كتاب نوشته و گفته شده و هرچه بگوييم باز هم مجال سخن گفتن گشوده است.

ص:89

اي - ن ش - رح بى ن -- هايت كز وصف يار گفتند

حرفى است از هزاران كان - در عب - ارت آمد

حوزۀ علميه در خدمت مكتب عاشورا

حوزۀ علميۀ كهنسال قم، در اين دورۀ جديد كه ازسال 1340 هجرى قمرى به همّت مرحوم آيت الله العظمى حائرى + بازگشايى شد در كنار برنامه هاى تحصيلى، علمى و تحقيقى و تربيت اساتيد بزرگ، علما، آيات، مراجع، مؤلّفان، گويندگان، وعّاظ و مبلّغان لايق، موضوع تبليغ و نشر معارف دين و آثار و احاديث اهل بيت عليهم السلام و آشناكردن جوامع شهرى و روستايى و خلاصه همۀ جامعه را با احكام اسلام نيز نصب العين قرار داد و در اين راه با استفاده از مكتب حسينى و علاقۀ باطنى و پاك مردم به ذكر مصائب اهل بيت عليهم السلام به خصوص واقعۀ جانسوز كربلا بهره ها گرفته و علاوه بر ماه مبارك رمضان و فرصت هاى ديگر در ماه محرّم در پرتو بيان مصائب آن حضرت و مقاصد نهضت بى نظير كربلا، اين مدرسۀ الهى هدايت و ارشاد، در طول بيش از هشتاد سال كه از عمر بابركت آن مى گذرد، خدمات تبليغى خود را ادامه داده است و در برابر انحرافات، كج روى ها، كج فهمى ها، بدعت ها و اختناقى مثل اختناق رضاخانى، ايستادگى ها نموده و مواضع و مقاومت اين حوزه در ابطال باطل و حفظ عقايد جامعه همواره مؤثّر و كارساز بوده است.

اكنون كه محرّم سال 1423 هجرى قمرى را استقبال مى نماييم، به

ص:90

همان شيوۀ مرضيه، علما، فضلا، طلاب عزيز، خطبا و مبلّغان حوزه براى ايفاى نقش و مسئوليت هاى بزرگى كه روحانيت در رساندن احكام، هدايت، تبليغ، احياى شعائر اسلام و معارف مكتب راستين تشيع و ولايت به عهده دارند، عازم بلاد، قراء، قصبات، نقاط دوردست در داخل و خارج ايران مى باشند؛ از خداوند متعال براى همه توفيق و تسديد و عنايات خاصۀ آقايشان و آقاى همه، حضرت بقية الله - ارواح العالمين له الفداء - را مسئلت مى نمايم. اميد است همه به فتوحات بزرگ نائل شده و با همكارى امّت عزيز و مخلص و شيعيان پاكباز حضرت سيدالشّهدا عليه السلام، مراسم و شعائر عاشوراى حسينى و ماه محرّم امسال باشكوه تر و پربارتر از سال هاى گذشته برگزار گردد.

نكاتى در باب تبليغ عاشورا

حقير مناسب ديدم بعضى نكات را كه شايد ازنظر خود آقايان و بسيارى از ديگران پنهان نباشد تذكراً به عرض برسانم:

حفظ هويت اسلامى

1. اوضاع و احوال چنان پيش آمده است كه رويارويى تازه اى بين اسلام و كفر را نشان مى دهد؛ انقلاب اسلامى ايران، احياى تفكر اسلامى، گرايش مسلمانان به استقلال اسلامى و بازگشت به مجد و عظمت ديرين و خلاصه بيدارى و هشيارى فراگير به خصوص در طبقۀ جوان و تحصيل كرده و موارد ديگر موجب شده كه دشمنان

ص:91

اسلام، كه تقريباً پس از جنگ جهانى اول بر كشورهاى پهناور اسلامى مستقيم يا غيرمستقيم مسلّط شده و آنها را با تشكيل حكومت هاى دست نشانده زير نفوذ خود قرار داده بودند، از قطع نفوذ و سلطۀ خود بيمناك شوند و ازاين رو در مقام معارضه و كوبيدن مسلمانان و صداى اسلام خواهى برآمده و با تبليغات گسترده و وسايل گوناگون ظاهرى و سرّى، سياسى و اقتصادى و حتّى توسل به نيروى نظامى، با تمام توان عمل مى كنند. بايد مسلمانان را به استقامت، صبر، پايدارى و اميدوارى به نصرت خدا و غلبه بر اعدا، تشويق و ترغيب نمود.

از امور مهمّى كه بايد هر مسلمان آن را وظيفۀ بزرگ و اساسى خود بداند، حفظ هويت اسلامى است كه همواره و به خصوص در اين قرن اخير، تغيير يا خدشه دارشدن و كمرنگ شدن آن را دشمنان، سياست اصلى خود براى تسلّط بر مسلمانان و از بين بردن استقلال اسلامى مى دانند؛ ضدّيت با هويت اسلامى را در همۀ رشته ها و شعب مختلف تمدّن اسلامى فعّال كرده و كم وبيش در كشورهاى اسلامى به تضعيف آن به طور رسمى با تغيير آن نائل شده اند.

غرب گرايى و پيروى از عادات و رفتار غربى ها و تقليد از آنها حتّى در لباس و امور به ظاهر كوچك تا برسد به امور مهم مانند ترويج اختلاط زن و مرد، عنوان ها و شعارهايى مثل رفع تبعيض از زنان يا به بهانۀ آزادى بيان و آزادى مطلق، بعضى احكام شرع را زير سؤال بردن

ص:92

و ترويج موسيقى، نوازندگى، ملاهى، تشويق فراوان به اصطلاح خودشان از هنرمندان بى اعتنا به شرع و تنازل از شعارهاى اسلامى، همه حركت به سوى تغيير هويت اسلامى يا تضعيف آن مى باشد.

بايد به مسلمان ها هشدار داده شود كه به خطرات اين گرايش هاى غرب مآبانه كه متأسّفانه گسترده مى شود، توجه داشته باشند و هويت اسلامى شان را از جان خود هم عزيزتر بدانند و در همه جا و در همه مواضع به آن ملتزم و متعهّد باشند و به آن افتخار كنند؛ به اسلام، به قرآن، به تشيع، به ولايت ائمّه عليهم السلام افتخار كنند و تمدّن و اخلاق اسلامى را برتر از هر تمدّن، اخلاق و مدنيت بدانند.

ما به عزّت تشيع، عزّت عزادارى سيدالشّهدا عليه السلام، به اصحاب آن حضرت، به حضرت عباس، به حبيب بن مظاهر، به مسلم بن عوسجه، و به حجر بن عدى و مفاخر بزرگ اسلام و تشيع، به همه افتخار مى كنيم.

وَ لِلّٰهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ.1

شناخت اقليم هاى تبليغى

2. بديهى است درسخنرانى ها و منابر و مطالب، حديث شريف و پرمعناى:

«حَدِّثوُا النَّاسَ بِمَا يَعْرِفوُنَ وَامْسِكُوا عَمَّا يُنْكِرُونَ»؛(1)

ص:93


1- (2) نعمانى، الغيبه، ص 41؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 77. «به ميزان شناخت مردم با آنان گفتگو كنيد؛ به آنچه كه دور از شناخت مردم است با ايشان به گفتگو نپردازيد».

دستورالعمل است و مقتضاى بلاغت در كلام و تكلّم به مقتضاى حال نيز همين است و برنامۀ انبيا عليهم السلام در تبليغ نيز همين بوده و مناسب اين است كه در هر منطقه و ناحيه اى بررسى فرموده و نقاط ضعف دينى و مذهبى را، اگر در آنجا وجود دارد، شناسايى نماييد و به نحو شايسته در سخنرانى ها رفع آن نقاط ضعف را در نظر داشته باشيد.

ارتباط با جوانان

3. با جوانان و نوجوانان عزيز به ويژه دانش آموزان و دانشجويان ارتباط برقرار نماييد و به گرمى از آنها استقبال و پذيرايى كنيد و با حوصله به پرسش ها و مطالب آنان گوش فرا داده و پاسخ دهيد.

تقارن عاشورا و نوروز

4. امسال، آغاز سال جديد قمرى با نوروز مقارن شده است، در اين مورد هم بايد هويت اسلامى، تشيع و عزاى حسينى، با همان رنگ و مظاهر و ظواهر مشروع همه ساله، بلكه بيشتر و باشكوه تر برگزار شود و حالِ مصيبت، عزادارى و سوگوارى به كارهاى معمول نوروزى مغشوش نشود و مباركى و ميمنت سال جديد قمرى و شمسى از بركت مراسم عزادارى بيمه گردد و ان شاءالله تعالى با خير و عاقبت و موفّقيت مقرون باشد.

البته در مراسم عزادارى هم بايد جدّاً از ملاهى و مناهى، كه از موانع قبولى اين شعائر بزرگ مذهبى است خوددارى شود.

ص:94

اميد آنكه همگان در تعظيم شعائر دين و سعى در اعلاى كلمۀ اسلام و عزّت مسلمين مؤيد و منصور باشيم.

بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

وَالسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلَى عَلِيِّ بْنِ الحُسَيْنِ وَعَلَى أَنْصَارِ الْحُسَيْنِ وَعَلَى الَّذِينَ يُعَظِّموُنَ وَلاءَ الْحُسَيْنِ وَيَتَّبِعوُنَ صِرَاطَ الْحُسَيْنِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.(1)

ص:95


1- (1) پيام به مناسبت حلول ماه محرّم الحرام، 1423 ه -. ق.

8: رسالت ذاكران اهل بيت عليهم السلام

اشاره

قَالَ اللهُ تَعَالَى: وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعٰا إِلَى اللّٰهِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً وَ قٰالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ؛1

الْسَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَعَلَى الأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ السَّلامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الطَّالِبِ بِدَمِ الْمَقْتوُلِ بِكَرْبَلاءَ.(1)

دانشگاه عاشورا

اين روزها و شب ها و ساعاتى كه مى گذرد و ما را به سوى ماه محرّم 1428 هجرى قمرى نزديك مى كند، يادآور روزها وشب هايى است كه سيدالشّهدا عليه السلام راه لقاءالله و انجام يكى از بزرگ ترين مأموريت هاى

ص:96


1- (2) سلام بر تو اى اباعبدالله الحسين و سلام بر ارواح پاكى كه در صحن و آستانه تو فرود آمده اند، سلام بر مهدى، طلب كنندۀ خون شهيد كربلا.

الهى را طى مى فرمود و به استقبال ماه محرّم، روز عاشورا و آن رستاخيز بزرگ و فداكارى بى نظير براى نجات بشريت و حفظ دين مى رفت. در آن مواقف و مقامات كه كمترين مصيبت هاى آن براى اين بود كه افراد نيرومند را در برابر دشمن به تسليم و قبول ذلّت وادار سازد، امام عليه السلام اوج عظمت مقام انسانيت را به جهانيان نشان داد. همه به استقبال محرّم مى رويم و در دانشگاه جهانى حسين عليه السلام، كه در تمام عالم، مدرسه ها، دانشكده ها و كلاس هاى آن تشكيل مى شود، از پير و برنا، زن و مرد، عالم و جاهل، استاد و دانشجو و شهرنشين و صحرانشين در آن با كمال خضوع و خلوص شركت جسته و درس ها و پيام هاى انسان ساز عاشورا را مى شنويم. به راستى چه دانشگاهى مانند اين دانشگاه، به اين وسعت در طول قرون و مرور اعصار، دانشجو داشته است؟ دانشجويانى مانند شيخ مفيدها و شيخ طوسى ها و ده ها هزار نخبۀ برجسته و ممتاز و هزاران شهيد كه به حضور خود در اين مكتب افتخار مى نمايند و همه از بركات اين دانشگاه بهره مند و از خوان نعمت گستردۀ امام حسين عليه السلام برخوردارند.

اگرچه در طول سال و همۀ ماه ها، مكتب انسان ساز سيدالشّهدا عليه السلام تعطيل نيست امّا اين رمز عجيب و سرّ بسيار شگفت انگيز و حضور ده ها ميليون نفر از مردم در ماه محرّم در اين دانشگاه جلوۀ ديگرى دارد. همه از اين مدرسۀ بزرگ درس مى گيرند و نسخه هاى علاج بيمارى هاى نفسانى و معنوى را دريافت مى نمايند.

ص:97

غير از حسين عليه السلام و استقامت در آن ايستگاه پر از محنت و بليات چه كسى مى توانست چنين حماسه اى را به وجود آورد و اين مكتب عظيم را تأسيس نمايد؟ حسينيه ها، مساجد، مدارس، دانشگاه ها، بازارها و حتّى خانه ها و خيابان ها به صورت اجتماعات بزرگ و به صورت فردى تشكيل مى شوند.

شيعيان اين دوره را مى گذرانند، كتاب ها و مقالاتى را كه در شرح «واقعۀ عاشورا» منتشر شده مى خوانند و در كلاس هاى روضه و وعظ اين دانشگاه حاضر مى شوند.

جايگاه ذاكر اهل بيت عليهم السلام

يكى از قشرهاى عزيزى كه در اين دانشگاه عظيم حسينى فعّالانه و مخلصانه انجام وظيفه مى نمايند، قشر عزيز و مقدّس مدّاح است؛ قشرى كه در مواقف بزرگ، مدّاحى آنها و اشعارشان در تاريخ، اثرگذار بوده و هست و در دفاع از حق، نقش آنها ماندگار بوده و بسا يك شعرشان جامعه اى را عوض كرده و انقلابى را به وجود آورده و ديكتاتورها را محكوم نموده است. اشعار و قصيدۀ معروف فرزدق، سيد حميرى، دعبل و ديگران از شعراى عرب و عجم در مدّاحى يا رثاى اهل بيت عليهم السلام و نصرت حقّ، فوق العاده بوده است.

انشا و انشاد اين اشعار، جامعه را به هيجان و حركت درمى آورد و ارواح مرده را زنده مى سازد؛ اشعارى مانند اشعار محتشم كه هميشه عظمت حادثۀ بزرگ عاشورا را براى جهانيان بازگو مى نمايد.

ص:98

اين همايش مدّاحى كه از سوى مدّاحان عزيز و نخبۀ استان قم، مركز حوزۀ علميۀ جهانى و عشّ آل محمد عليهم السلام و روضۀ منوّرۀ مضجع كريمۀ اهل البيت عليهم السلام منعقد مى شود، نويدبخش آن است كه به خواست خداوند متعال با همّت بزرگان و پيشكسوتان اين قشر، مدّاحان گرامى در ارائۀ خدمات مهم به اسلام و مذهب و امر به معروف و نهى از منكر، احياى اخلاق حسنه و روح اخوّت ايمانى، تعاون اجتماعى و ساير فضايل به توفيقات بيشتر نايل شوند و نقش آنها كامل تر و در حدّ ممكن بى عيب و نقص انجام گردد؛ تا هم در موضع مديحه خوانى و هم در مرثيه گويى، مرثيه خوانى و ذكر فضايل و مصائب اهل بيت عليهم السلام به كسب بيشترين فيض از آنها نائل شوند.

براى تأمين اين جهات بايد مدّاحان عزيز، خود بسيج شوند و با علما، نخبگان حوزه و محقّقان در فنون مربوط به عزادارى اهل بيت عليهم السلام مشورت نمايند و نقاط ضعفى را كه ممكن است وجود داشته باشد شناسايى كنند.

وظايف مدّاحان اهل بيت عليهم السلام

حقير، با كسب اجازه از عزيزان خودم، مدّاحان اهل بيت عليهم السلام، در اين مجال اندك به مواردى كه بايد بدان توجه شود اشاره مى نمايم:

1. هدف مدّاحان بايد ترويج دين، نشر معارف، ذكر مصائب اهل بيت عليهم السلام و كسب درجات معنوى و اجر و ثواب الهى باشد و در مقام معاملۀ اين كار عظيم و ثواب هاى بزرگ آن با امور مادّى نباشند و

ص:99

بدانند كه خدمات مخلصانه اى را كه انجام مى دهند اگر با تمام دنيا هم معامله نمايند، مغبون مى شوند.

2. مطالبى را كه مى گوييد و هر سخنى را كه در هر رابطه، حتّى تعريف از اشخاص بر زبان مى آوريد حقّ باشد و سعى كنيد زبانتان به باطل نرود و آيۀ كريمۀ: مٰا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّٰ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ1 را مدّنظر قرار دهيد.

3. سعى شود اشعار مدايح و مراثى كه خوانده مى شود از جهت مضمون، معنويت و پيام، بلند و عالى و برگرفته از هدايت هاى قرآنى و روايى باشد و اشعار، ضعيف و متضمّن مضامين سست، خرافى و بى مصدر نباشد.

4. از اشعار اغراق آميز و غلوّگونه و شعارهاى غاليانه و اشعار به اصطلاح عرفانى و صوفيانه كه برخى عقايد باطله را القا مى نمايند بايد جدّاً پرهيز نمود.

5. بايد مدّاحى شعبه اى از تبليغات دينى و مدّاحان محترم واسطۀ رساندن معارف دين و پيام هاى ائمّه معصومين عليهم السلام باشند. ازاين رو چاكران بااخلاص آستان مقدّس حسينى اوّلاً در تصحيح عقايد و ثانياً تهذيب اخلاق خود كوشش فراوان نمايند كه با سيما، سيره و عمل نيز بر تأثير مضامينى كه به شعر يا به نثر القا مى كنند بيفزايند و مصداق:

الْمَوْعِظَةُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ قَلْبٍ وَقَعَتْ فِي قَلْبٍ(1) گردد.

ص:100


1- (2) چون اندرز از قلب بيرون آيد در دل مى نشيند.

6. بديهى است آنچه بيشتر، نهاد مدّاحى را مطرح كرده و سبب ظهور آن بوده و هست، مدح اهل بيت عليهم السلام و به خصوص ذكر مصيبات آن بزرگواران و به ويژه مصائب حضرت سيدالشّهدا عليه السلام است كه حتّى در مختصرترين صورت آن، موجب بهشت مى شود امّا مدّاحان گرامى بايد براى بيداركردن مردم و رشد عقلانى و فكرى آنها از اشعار بامعنا و معرفت بخش و پندآموز در ستايش، حمد و تذكر نعمت هاى الهى استفاده نمايند.

مجلس عزاى اهل بيت عليهم السلام، دارالرحمه

در پايان، اين نكته را بايد متذكر شوم كه مجالس عزادارى حضرت خامس آل عبا، سيدالشّهدا عليه السلام، از برترين و بافضيلت ترين مجالسى است كه فرشتگان الهى در آن افتخار حضور دارند و براى كسب تقرّب مقام، در آن شركت مى نمايند. مجلس عزادارى و مدّاحى، دارالشّفا، دارالرّحمه و دارالبركه مى باشد.

حضور در اين مجالس و عرض ادب به ساحت مقدّس سالار شهيدان را غنيمت شمرده و بر آن شاكر و سپاسگزار باشيد.

اى كاش اين حقير براى جفت كردن كفش عزاداران در آن مجلس توفيق پيدا مى كردم و با مدّاحان و عزاداران در سوگوارى و عرض ادب به محضر مقدّس ثارالله شريك مى شدم.

يَا لَيْتَنَا كُنَّا مَعَكُمْ فَنَفوُزَ فَوزاً عَظِيماً(1)

ص:101


1- (1) پيام به همايش سراسرى مدّاحان استان قم، 25 ذى الحجّة الحرام 1427 ه -. ق.

ص:102

فصل چهارم: عاشورا در عاشورا

ص:103

ص:104

9: عاشوراى مشهدالرضا

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ الْعَلِي الْعَظِيمِ

زمانى كه در اثر انقلاب عظيم اسلامى ايران و تلاش ها و مجاهدات مصلحين بزرگ در سراسر عالم اسلام همۀ مسلمانان، به خصوص نسل جوان و تحصيل كرده در زير لواى وحدت، امّت اسلامى واحده را پى ريزى كرده و دل هاى همگان سرشار از عشق و محبّت به توحيدِ كلمه شده است؛ تفاهيم و تجاوب و هم زبانى و همدردى همه را به هم نزديك و الفت داده و وحدتى بى سابقه در جهان اسلام حاكم شده و معناى أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكٰافِرِينَ1 و أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ2 مستكبرين را سخت به وحشت انداخته است؛ در چنين موقعيتى عوامل وابسته به اعداى اسلام و استكبار جهانى از اينكه با منطق و استدلال، اهداف تخريبى خود را به كسى بقبولانند

ص:105

عاجزند و جز ويرانگرى و اعمال وحشيانه و ضدّ اصول انسانى راهى براى نيل به اهداف شوم تفرقه انگيز و ايجاد كينه و دشمنى بين مسلمين پيدا نكرده اند.

امسال اين عواملِ جنايتكار در روز عاشورا، عاشوراى ديگرى به وجود آورده و يكى از وحشيانه ترين جنايت ها را - كه جهان اسلام را در سوگ و مصيبت فرو برد - مرتكب شدند و در بارگاه ملكوتى حضرت على بن موسى الرضا - عليه آلاف التحية والثناء - حرم مطهّر آن سلالۀ پاك پيامبر اكرم اسلام صلى الله عليه و آله را مورد جسارت و اهانت قرار داده، و با تعبيۀ بمب در جوار آن مرقد شريف جمعى از مسلمانان را كه در حال عبادت و توجه به خداوند متعال بودند شهيد و مجروح كرده و بخشى از آن آستان فرشته دربان را منهدم و تعدادى از مجلّدات قرآن مجيد را به آتش كشيده و سوزانده اند.

عمق عظمت اين فاجعۀ دلخراش كه لكّۀ ننگ تاريخى بزرگى بر دامن اين از خدا بى خبران است با هيچ بيان و قلمى قابل توصيف نيست؛ كسانى كه مرتكب مثل اين جنايت مى شوند بويى از انسانيت نبرده، و آنان سپاه يزيد و سپاه شمر و ابن زياد و سپاه حجّاج هستند.

اين جانب به همه مسلمانان جهان و علماى تشيع و تسنّن هشدار مى دهم كه اين ايادى مزدور با تمام قوا عزّت و كيان امّت اسلام را هدف قرار داده اند، و اگر همه زعماى اسلام فكرى براى جلوگيرى از فساد اين مفسدين ننمايند بايد گفت: «وَعَلَى الإِسْلامِ السَّلامُ».

ص:106

بايد همه دولت هاى اسلامى و همه علما و اقطاب فكرى اين اعمال را شديداً استنكار نمايند و برائت خود را از عمّال اين جنايت بزرگ ابراز دارند.

اين جانب اين مصيبت عظمى و فاجعۀ كبرى را به پيشگاه حضرت بقية الله - ارواح العالمين له الفداء - و خانواده هاى محترمِ عزيزانى كه در اين حادثۀ جانكاه به فوز عظيم شهادت نائل شده اند تسليت عرض نموده، شفاى مجروحين اين جنايت را از خداى بزرگ خواهانم و اعلام مى دارم كه چه اين عوامل بخواهند و چه نخواهند عظمت اسلام و قدرت مسلمين تجديد خواهد شد و حريم حرمت آستان ملائك پاسبان حضرت رضا عليه السلام و ساير اعتاب مقدّسه با اين اهانت ها شكسته نخواهد شد و يقين است كه آثار سوء اين جنايت بزرگ به زودى دستگيرِ عوامل آن شده و خداوند متعال آنها را رسوا نموده و به كيفر كردارشان در دنيا و آخرت خواهد رساند.

وَ مٰا ذٰلِكَ عَلَى اللّٰهِ بِعَزِيزٍ1

فَلاٰ تَحْسَبَنَّ اللّٰهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّٰهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقٰامٍ2.3

ص:107

10: عاشوراى خونين 1425

ثُلْمَةٌ فِي الإِسْلامِ عَظِيمَةٌ

يزيديان زمان

حوادث فجيعۀ بسيار دلخراش و تكان دهندۀ كشتار و ترور عام زائران و عزاداران پاك نيت حضرت سيدالشهدا عليه السلام در شهرهاى مقدّس كربلا و كاظمين در روز عاشورا، عمق ددمنشى و درنده خويى عاملان آن و كسانى را كه در پشت اين ترورها قرار دارند آشكار نمود و به دنيا اعلام خطر كرد كه اگر بنى اميه، يزيد، ابن زياد و شمر با ظلم هايشان عالم وجود را تكان داده و مصيبت زده كردند، يزيديان، بنى اميه، بنى مروان و بنى زياد زمان در روز عاشورا با ترور مسلمانان بى گناه در كربلا، در جوار روضۀ مقدّسۀ حضرت سيدالشهدا عليه السلام و در كاظميه، در جوار حرم مطهّر دو امام معصوم، دوباره عاشورا آفريدند و جنايات عاشورا را تجديد كردند. اين ترورها و عاملان آن، بشريت را در برابر سباع و درندگان شرمسار نمودند؛ نمى توان رذالت، شرارت و

ص:108

قساوت اين اعمال ددمنشانه را با زبان و قلم توصيف و محكوم نمود؛ هر جمله و كلمه اى كه براى محكوم كردن آن به كار برده شود عمق اين جنايت و اوج بى رحمى و بى شرمى عاملانش را بازگو نمى كند.

بديهى است مسئوليت سنگين امنيت عراق و اين وقايع تلخ و ناگوار بر عهدۀ اشغالگران است، آنها بايد پاسخ بدهند و ازطرف جوامع بين المللى مورد بازخواست و مؤاخذه، قرار بگيرند.

اينجانب، اين مصيبت عظيم را به پيشگاه اقدس حضرت ولى عصر مولانا المهدى - ارواح العالمين له الفداء - و به عموم شيعيان مظلوم جهان و محبّان اهل بيت عليهم السلام و به وجدان هاى بيدار بشرى و اهالى محترم كربلا، كاظمين، حوزه هاى علميه به خصوص حوزه هاى علميۀ اعتاب مقدّسه و به خانواده هايى كه كسان، فرزندان و بستگانشان به شرف شهادت نايل شده اند تسليت عرض مى نمايم و از خداوند قهّار منتقم، قلع وقمع ريشه هاى فساد و مجازات دشمنان اهل بيت عليهم السلام را مسئلت مى نمايم.(1)

ص:109


1- (1) پيام به مناسبت عاشوراى خونين 1425 ه -. ق كه در تاريخ 12 اسفند 1382 ه -. ش. صادر شده است.

ص:110

كتاب نامه

1. قرآن كريم.

2. نهج البلاغه، الشريف الرضى، الامام على بن ابى طالب عليه السلام، تحقيق و شرح محمد عبده، بيروت، دار المعرفة، 1412 ق.

3. ابصارالعين فى انصارالحسين، سماوى، محمدطاهر، مركز الدراسات الاسلامية، 1419 ق.

4. الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، مفيد، محمد بن محمد (م. 413 ق.)، بيروت، دار المفيد، 1414 ق.

5. اعلام الورى باعلام الهدى، طبرسى، فضل بن حسن (م. 548 ق.)، قم، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 1417 ق.

6. اعيان الشيعه، امين عاملى، سيدمحسن (م. 1371 ق.)، بيروت، دار التعارف، 1403 ق.

7. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، مجلسى، محمدباقر (م. 1111 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ق.

8. البداية و النهايه، ابن كثير، اسماعيل بن عمر (م. 774 ق.)، بيروت، دار الفكر، 1407 ق.

ص:111

9. البرهان فى تفسير القرآن، بحرانى، سيدهاشم حسينى (م. 1107 ق.)، تهران، بنياد بعثت، 1416 ق.

10. بصائرالدرجات فى فضائل آل محمد صلى الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن (م. 290 ق.)، تهران، موسسة الاعلمى، 1404 ق.

11. تاريخ الامم و الملوك، طبرى، محمد بن جرير (م. 310 ق.)، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1403 ق.

12. تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، على بن حسن (م. 571 ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415 ق.

13. تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، ابن شعبه حرانى، حسن بن على (م. قرن 4)، قم، نشر اسلامى، 1404 ق.

14. تفسيرالصافى، فيض كاشانى، محسن بن مرتضى (م. 1091 ق.)، تهران، مكتبة الصدر، 1416 ق.

15. تفسيرالقمى، قمى، على بن ابراهيم (م. 307 ق.)، قم، دار الكتاب، 1367 ش.

16. الدمعة الساكبه، بهبهانى، محمدباقر بن عبدالكريم (م. 1285 ق.).

17. ديوان الازرى الكبير، ازرى، كاظم (م. 1211 ق.)، كويت، دار التوجيه الاسلامى، 1400 ق.

18. ذخائرالعقبى فى مناقب ذوى القربى، طبرى، احمد بن عبدالله (م. 694 ق.)، القاهرة، مكتبة القدسى، 1356 ق.

19. عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآيات و الاقوال (الامام

ص:112

الحسين عليه السلام)، بحرانى اصفهانى، عبدالله بن نورالله (م. قرن 12)، قم، مؤسسه امام مهدى عليه السلام، 1425 ق.

20. عيون الحكم و المواعظ، ليثى واسطى، على بن محمد (م. قرن 6)، قم، انتشارات دار الحديث، 1376 ش.

21. الغيبه، نعمانى، محمد بن ابراهيم (م 360 ق.)، قم، انتشارات انوارالهدى، 1422 ق.

22. الكامل فى التاريخ، ابن اثير جزرى، على بن محمد (م. 630 ق.)، بيروت، دار صادر، 1386 ق.

23. اللهوف فى قتلى الطفوف، ابن طاووس، سيدعلى بن موسى (م. 664 ق.)، قم، انتشارات انوارالهدى، 1417 ق.

24. مثيرالاحزان، ابن نما حلى، محمد بن جعفر (م. 645 ق.)، النجف الاشرف، المطبعة الحيدريه، 1369 ق.

25. مدينة معاجز الائمة الاثنى عشر و دلائل الحجج على البشر، بحرانى، سيدهاشم حسينى (م. 1107 ق.)، قم، موسسة المعارف الاسلاميه، 1413 ق.

26. المعجم الكبير، طبرانى، سليمان بن احمد (م. 360 ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1404 ق.

27. مقتل الحسين عليه السلام، ابومخنف، لوط بن يحيى ازدى (م. 157 ق.)، قم، مطبعة العلميه.

ص:113

28. مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، محمد بن على (م. 588 ق.)، النجف الاشرف، المكتبة الحيدرية، 1376 ق.

29. ناسخ التواريخ در احوالات حضرت سيدالشهداء عليه السلام، سپهر، ميرزامحمدتقى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1343 ش.

30. نظم دررالسمطين فى فضائل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطين عليهم السلام، زرندى، محمد بن يوسف (م. 750 ق.)، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليه السلام العامة، 1377 ق.

ص:114

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109