فردای روشن : مبانی قرآنی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی

مشخصات کتاب

سرشناسه : قرائتی، محسن، 1324-

عنوان و نام پديدآور : فردای روشن : مبانی قرآنی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی/ نویسنده: محسن قرائتی؛ تهیه و تولید: ادارۀ تولیدات فرهنگی آستان قدس رضوی؛ ویراستار محتوایی: جواد نشاطی زاده؛ ويراستار زبانی و صوری: سید حمید حیدری ثانی؛ ارزیاب علمی: جواد محدّثی

مشخصات نشر : مشهد: آستان قدس رضوی، معاونت تبلیغات اسلامی، 1398 .

مشخصات ظاهری : 84 ص.

شابک: 2- 685230 - 622 - 978

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

عنوان دیگر: مبانی قرآنی بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی

موضوع : خامنه ای، سید علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 -- پیام ها و سخنرانی ها

موضوع : Khamene'i, Sayyed Ali -- Messages and speech

موضوع : خامنه ای، سید علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 -- دیدگاه درباره انقلاب اسلامی

موضوع : Khamene'i, Ali, Leader of IRI, 1939- -- Views on Islamic Revolutionموضوع : خامنه ای، سید علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 -- دیدگاه درباره قرآن

موضوع : Khamene'i, Ali, Leader of IRI -- Views on the Qur'an

موضوع : ایران - تاریخ - انقلاب اسلامی، 1357 - جنبه های قرآنی

موضوع : Iran - History - Islamic Revolution,1979 -- Qur'anic teaching

شناسه افزوده : نشاطی زاده، جواد، 1357-، ویراستار

شناسه افزوده : حیدری ثانی، سید حمید، 1363-، ویراستار

شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات اسلامی

شناسه افزوده : Astan Qods Razavi . The Islamic Propagation Department

رده بندی کنگره : DSR 1564

رده بندی دیویی : 955/093

شماره کتاب شناسی ملی : 6036322

ص:1

اشاره

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

دعای مطالعه

«اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَكْرِمْنِى بِنُورِ الْفَهْمِ اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَيْنا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.»(1) (خدايا، مرا از تاريكی های وهم خارج كن و به نور فهم گرامی ام بدار. خدايا، درهاى رحمتت را به روى ما بگشا و خزانه هاى علومت را برایمان باز كن؛ به مهربانی ات، اى مهربان ترينِ مهربانان!)

ص: 2


1- عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای مطالعه.

تقدیم به:تقدیم به ارواح قدسیِ ائمۀ معصومین (علیهم السلام)، به ویژه مولا و مقتدای زمان، حضرت بقیةالله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ؛ شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس؛ مدافعان مظلوم حرم اهل بیت و زائران آستان ملکوتیِ امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام)!

ص: 3

فردای روشن

مبانی قرآنی

بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی

محسن قرائتی

اردیبهشت1398

ص: 4

فهرست

مقدمه.... 7

تاریخِ گذشته............ 9

انقلاب و امروز .......... 11

از عقب ماندگی شرم آور تا پیشرفت های شگفت آور... 12

ویژگی های انقلاب و نظام اسلامی ایران ............. 14

1. توجه به تاریخ........ 20

2. توجه به نوآوری ها ................ 22

3. استقلال ........... 23

4. آزادی .............. 24

5. جمهوری اسلامی ... 28

6. تقابل اسلام و استکبار ............ 28

7. توجه به نعمت های خاص ........ 29

8. پاک سازی و طرد افراد نفوذی ....... 30

9. عزت............... 32

10. توجه به نقش جوانان............ 33

11. پایداری............ 36

12. دستاوردهای جمهوری اسلامی ... 37

1. اقتدار نظامی............... 37

2. اقتدار علمی ............... 39

13. مدیریت جهادی.... 40

14. عزت، حکمت، مصلحت ......... 40

15 . داشته ها و سرمایه ها.............. 40

16 . رکود و توقف ممنوع! ............ 42

17. توجه به ظرفیت ها............... 43

الف. ظرفیت های انسانی..... 44

ب. ظرفیت های مادی ....... 45

ج. ظرفیت های انقلاب اسلامی.............. 45

18. نگاهی به تفاوت ها .............. 45

1. چالش ایران با آمریکا ...... 46

2. چالش غرب با ایران ....... 46

3. تصور آمریکا از ایران ....... 46

ص: 5

19. توجه به شباهت ها و نمونه های تاریخی......... 47

20. توجه به بایدهای پیش رو........ 49

21. عدالت نسبی؛ نه عدالت مطلوب............... 52

22. توجه به اقدامات دشمن......... 55

علل گمراهی مردم از دیدگاه قرآن .......... 57

23. توجه به اقتصاد ... 59

24. رعایت اولویت ها ... 61

25 . اقتصاد هدفمند ... 62

26 . تعدیل ثروت...... 63

27. نکاتی دربارۀ اقتصاد اسلامی..... 64

28. توجه به معنویات............... 65

نگاه مادی و معنوی.......... 66

29. توجه به هویت.... 68

30. نگاه جمعی ........ 70

31. پویایی............. 71

32. پاک دستی و پارسایی............ 72

کتابنامه.............. 74

مسابقۀ فرهنگی....... 79

ص: 6

مقدمه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه ربّ العالمین. اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

بر همه لازم است به پیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه کنند که فرمودند فقهای عادلی که مخالف هوای نفس اند، جانشینان ما هستند و در حوادث به آن ها مراجعه کنید: «وَ اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيها اِلَى رُواةِ حَدِيثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَيْكُمْ وَ اَنا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْهِمْ.»(1) و (2)

امروز فقیهی که علما انتخابشان کرده اند و وظیفۀ همۀ ما اطاعت از ایشان است، رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) هستند که در حوادث واقعه، باید از فرمان و پیام آن بزرگوار اطاعت کنیم.

بهترین پیام ایشان بعد از ده ها سال تجربه و مدیریت و حکومت، بیانیۀ اخیری است که در 22بهمن1397 صادر کرده اند. این نامه نتیجۀ عمری تجربه همراه با تقوا و بصیرت است. بر آن شدیم که گوشه ای از مبانی قرآنی و روایی اش را بیان کنیم تا ان شاء الله در خط امام رضا (علیه السلام) قرار بگیریم. بر اساس فرمودۀ آن حضرت، هرگاه از ایشان جمله ای شنیدیم، باید مبانیقرآنی آن را از خودشان بپرسیم تا بدانیم که سخنان ناب اهل بیت (علیهم السلام) برخاسته از قرآن است.(3)

اگر انسان بداند سخنی برخاسته از قرآن و حدیث و تجربه است، با اطمینان بیشتر آن را عملی می سازد. این بیانیه را می توان مبتنی بر صدها

ص: 7


1- محمدبن حسن طوسی (شیخ الطائفة)، کتاب الغيبة، ص291.
2- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «... مَنْ کانَ مِنْکُمْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنا وَ نَظَرَ فِی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامَنا فَلْیَرْضُوا بِهِ حَکَماً فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً...» (محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج1، ص67) که طبق این روایت، منظور از راویان حدیث، فقیه و حاکم واجدالشرایط است (نک: مرتضی انصاری، القضاء و الشهادات، ص47 و 48).
3- نک: محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشّی، ج2، ص489 و 490.

آیه و حدیث دانست. مستندات بعضی از جملاتش را می آوریم و امید داریم دیگران آن را تکمیل کنند و خداوند آن را قبول فرماید و امت به آن نامه، با نگاهی خاص و تکلیف آور بنگرند. برای تحقق این هدف، از خداوند نیت پاک و استدلال روشن در سایۀ قرآن و روایات خواهانیم.

روح این بیانیه خوش بینی، امیدبخشی، ایمان به خدا و اعتماد به امت، با نگاهی به تاریخ گذشته و امکانات امروز و چشم انداز آینده است که در ادامه اجمالاً آن ها را مرور می کنیم.

ص: 8

تاریخِ گذشته

در گذشته، حکومت ایران وضعیت نامناسبی داشت که به چند نمونۀ آن اشاره می شود:

* طاغوتی بود برخاسته از زور بیگانگان که مردم را به پیروی از خود وادار می کرد: «وَ اتَّبَعُوا اَمْرَ كُلِّ جَبّارٍ عَنِيدٍ»(1) و امام خمینی (رحمة الله) موسی گونه به سراغ آن طاغوت رفت: «اِذْهَبْ اِلَى فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغَى».(2) آن طاغوت، پادشاهی مستبد بود که شعار فرعونی می داد: «ما اُرِيكُمْ اِلّا ما اَرَى».(3)

* رژیم کودتایی، آن هم از نوع خارجی نه داخلی، و بدون آرا و پشتوانۀ مردم و بدون هیچ گونه لیاقت و سابقه و کمال بود؛ همان گونه که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در نامه ای به معاویه نوشتند: «... تو نه سابقۀ درخشانی [در دین] داری و نه شرافتی والا و بلند [در زندگی]!»(4)

* حکومتی خودفروخته و وابسته، همراه با آلودگیِ اخلاق، تبلیغات ضدارزش و انحصار بیشترین خدمات به پایتخت و مناطق بزرگ بود؛ در حالی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده اند: «فَاِنَّ لِلْاَقْصَی مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلْاَدْنَی.»(5)و در جای دیگر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «مَنْ تَقَدَّمَ عَلَی قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ هُوَ یَرَی اَنَّ فِیهِمْ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمِینَ.»(6) (هرکس بر گروهی از مسلمانان پیشی گیرد در حالی که

ص: 9


1- «و از فرمان هر ستمگر دشمن حق پیروی کردند!» (هود، 59).
2- «اینک به سوی فرعون برو که او طغیان کرده است» (طه، 24).
3- «من جز آنچه را معتقدم، به شما ارائه نمی کنم» (غافر، 29).
4- «بِغَيْرِ قَدَمٍ سابِقٍ وَ لا شَرَفٍ باسِقٍ» (علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، نامۀ 10).
5- «براى دورترينِ آن ها همان سهمى وجود دارد كه براى نزديک ترينِ آنان هست» (علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، نامۀ 53، خطاب به مالک اشتر، فرماندار مصر).
6- عبدالحسین امینی، موسوعة الغدير فی الكتاب و السنة و الادب، ج8، ص411؛ محمد بن طیب باقلانی مالکی، تمهيد الاوائل فی تلخيص الدلائل، ص474 و 486.

می داند شخصی شایسته تر از او در میان آنان وجود دارد، به خدا و پیامبر او و مسلمانان خیانت کرده است.)

* غرب را الگو قرار می دادند، به جای آنکه طبق نص صریح قرآن، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) الگو باشند: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(1)

و به جای اطاعت از خدا، مردم را با ارعاب و تهدید و تحقیر، به اطاعت وامی داشتند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ».(2)

* دچار عقب ماندگی های علمی، سیاسی و معنوی بودند؛ آن گونه که قرآن می فرماید: «وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ».(3)در آن اوضاع نامطلوب، مردم با اراده و شناخت و بصیرت، دور امام خمینی (رحمة الله) جمع شدند و ابراهیم وار بت های موهوم را درهم شکستند و بار دیگر، آیۀ «فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا»(4) نمود پیدا کرد.

خداوند انقلاب اسلامی را برخاسته از ایمان اسلامی و به دست امام خمینی (رحمة الله) ایجاد کرد. حرکت امام و پیروی مردم، بر اساس ایمان و شجاعت بود؛ همان گونه که ایمان ساحران به حضرت موسی (علیه السلام) بر اساس شجاعت بود. از تهدیدها نترسیدند و گفتند: «لا ضَیْرَ اِنّا اِلَى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»(5)

و در برابر شکنجه ها مقاومت کردند: «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى ما آذَیْتُمُونا».(6)

خداوند نیز عنایت کرد و امام و یارانش را طبق وعدۀ خود به انبیا، یاری رساند: «اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْاَشْهَادُ».(7)

ص: 10


1- «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود» (احزاب، 21).
2- «[فرعون] قوم خود را سبک[مغز] شمرد؛ در نتیجه از او اطاعت کردند» (زخرف، 54).
3- «قطعاً پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند» (آل عمران، 164).
4- «سرانجام [با استفاده از فرصتی مناسب، همۀ] آن ها را خُرد کرد» (انبیاء، 58).
5- «مهم نیست. [هر کاری از دستت ساخته است، بکن!] ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم» (شعراء، 50).
6- «و ما به طور مسلّم در برابر آزارهای شما صبر خواهیم کرد [و دست از رسالت خویش برنمی داریم]» (ابراهیم، 12).
7- «ما به یقین، پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان به پا می خیزند، یاری می دهیم» (غافر، 51).

انقلاب و امروزکم کم انقلاب پیروز و عصر جدیدی آغاز شد. این انقلاب، دین و دنیا را در کنار هم گذاشت و آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری را به جای تفرقه، ذلت، قساوت، خفقان نشاند و ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت را به ارمغان آورد. بنابراین هم به آیۀ «وَ اَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ»(1)

عمل شد و هم به آیۀ «وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُكْماً».(2)

مستکبران از این پدیده ناراحت شدند؛ چون توقع نداشتند غیر از قدرت شرق و غرب، قدرتی پیدا شود و کسی راه جدیدی را بدون اعتنا به قدرت ها برای خود پیش گیرد. می گفتند: «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ اَنْ آذَنَ لَكُمْ».(3)

فشارها شروع شد و دسیسه ها به کار افتاد؛ ولی خداوند همچنان مردم را یاری کرد و هرچه مستکبران توطئه کردند، خنثا شد: «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماكِرِینَ».(4)

با مقایسه، مسائل بهتر روشن می شود. در قرآن نیز ده ها آیه برای بصیرت افزایی از راه مقایسه آمده است؛ مثلاً می فرماید: «اَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كانَ فاسِقًا لا یَسْتَوُونَ»(5) و در آیۀ دیگر می فرماید: «هَلْ یَسْتَوِیالَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»(6) و... . به پیروی از این اصل، در ادامه مقایسه ای بین قبل از انقلاب و بعد از انقلاب می کنیم.

ص: 11


1- «و کارهایشان را به مشورتِ یکدیگر انجام می دهند» (شوری، 38).
2- «و چه کسی بهتر از خدا [برای قومی که اهل یقین اند،] حکم می کند؟» (مائده، 50).
3- «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟!» (اعراف، 123).
4- «و نقشه کشیدند و خداوند [هم] چاره جویی کرد و خداوند بهترین چاره جوست» )آل عمران، 54).
5- «آیا کسی که باایمان باشد، همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند» (سجده، 18).
6- «آیا کسانی که می دانند، با کسانی که نمی دانند، یکسان اند؟!» (زمر، 9).

از عقب ماندگی شرم آور تا پیشرفت های شگفت آور

با نگاهی به گذشته می بینیم دچار انواع عقب افتادگی های علمی و سیاسی و معنوی بودیم و حاکمان با تحقیر و به استضعاف کشیدن مردم حکومت می کردند. مردم نیز تجربه ای برای انقلاب اسلامی نداشتند و همه چیز علیه انقلاب بود. این ها انسان را یاد دوران جاهلیت عرب می اندازد: خدای آن ها بت بود و قحطی بر آن ها حاکم. مردم در جاهلیت و تحجر بودند و دخترکشی و فضیلت کشی رسم تودۀ مردم بود. آنان به فکر شب و شراب و شهوت و غارت بودند. ولی به برکت اسلام، بسیاری از این مفاسد اصلاح شد و بدعت ها و خرافه ها از میان رفت. برای نمونه، چند مثال می آوریم:

* تبدیل جهل به علم: …«فَاذْکُرُوا اللهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»(1)

و «وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ».(2)

* تبدیل دشمنی به محبت: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً»(3) و «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ».(4)

* تبدیل بخل به ایثار: «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».(5)

ص: 12


1- «خدا را ياد كنيد كه آنچه را نمى دانستيد، به شما آموخت» (بقره، 240).
2- «و به خاطر بیاورید هنگامی را که شما در روی زمین، گروهی کوچک و اندک و زبون بودید؛ آن چنان که می ترسیدید مردم شما را بربایند! ولی او شما را پناه داد و با یاری خود، تقویت کرد و از روزی های پاکیزه بهره مند ساخت؛ شاید شکر نعمتش را به جا آورید» (انفال، 26).
3- «و نعمت [بزرگِ] خدا بر خود را به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید. و او میان دل های شما الفت ایجاد کرد و به برکتِ نعمت او، برادر شدید» (آل عمران، 103).
4- «جز این نیست که مؤمنان برادر یکدیگرند» (حجرات، 10).
5- «آن ها را بر خود مقدم می کنند؛ هرچند خودشان بسیار نیازمند باشند» (حشر، 9).

* اصلاح نگرش به زن، از تحقیر به کرامت او؛ تا آنجا که قرآن به زن لقب کوثر داد: «اِنّا اَعْطَيْناکَ الْكَوْثَرَ»(1) و خدمت به او پاداش جهاد پیدا کرد؛ چنان که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «اَلْكادُّ عَلَی عِیالِهِ كَالْمُجاهِدِ فِی سَبِیلِ اللهِ.»(2) (كسى كه در راه [تأمين مخارج] خانواده اش زحمت مى كشد، مانند مجاهد در راه خداست.)

در مقابل آن عقب افتادگی ها، انقلاب اسلامی به مسلمانان عزت و استقلال و عقلانیت و برادری و آزادی عطا کرد. این انقلاب به دست مرجع تقلیدیمثل امام خمینی (رحمة الله) و علمای همراه با ایشان شکل گرفت که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) وظیفۀ آنان را قیام علیه پُرخوران و حمایت از گرسنگان قرار داده اند: «وَ ما اَخَذَ اللهُ تَعالَى عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ.»(3)

همین جمله و توصیۀ حضرت، دلیل آن است که باید مردم با رهبریِ علما حکومت تشکیل دهند و قدرت را به دست گیرند تا بتوانند حق مظلومان گرسنه را از ظالمان پرخور بگیرند؛ بدون قدرت و حکومت، این سفارش عملی نمی شود.

البته قلّه ای که همه باید به آن توجه کنند، عدالت جهانی به رهبری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ ولی در زمان غیبت، خود اهل بیت (علیهم السلام) سفارش کرده اند که فقیهِ عادلِ مخالفِ هوا، نزدیک ترین فرد به رهبر معصوم است.(4)

مخفی نماند که در هر کشوری، اختلاف هست و باید سخنِ

ص: 13


1- نک: کوثر، 1.
2- منسوب به على بن موسى (علیهما السلام)، الفقه المنسوب اِلى الاِمام الرضا (علیه السلام)، ص208؛ محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافی، ج5، ص88، به روایت از امام صادق (علیه السلام) .
3- علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، خطبۀ 3.
4- «فَاَمّا مَنْ كانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدِينِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطِيعاً لِاَمْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوامِّ اَنْ يُقَلِّدُوهُ» (نک: حسن بن علی (علیهما السلام)، التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكری (علیه السلام)، ص300؛ احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص458).

یک نفر فصل الخطاب باشد. در خود آمریکا همین که بین رئیس جمهور بوش و رقیبش اختلاف افتاد، رئیس قوۀ قضاییه حرف آخر را زد. در سایرکشورها نیز باید مرجعی برای پایان دادن به اختلافات باشد که همه در برابر او تسلیم باشند. امتیاز جمهوری اسلامی آن است که آن کسی که باید حرف آخر را بزند، باید باسوادترین، باتقواترین، عادل و بی هوس باشد؛ به گونه ای که هیچ تهدید و تطمیعی او را به قضاوت خلاف واندارد.

ناگفته پیداست که سخن از عصمت ولی فقیه نیست؛ بلکه سخن از حجت بودن کلام اوست: «فَلَا وَ رَبِّکَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوکَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِی اَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً»(1) (به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلاف های خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.)

ممکن است فتوای مرجعی تغییر کند، یا دانشمندی در نوشتۀ خود تجدیدنظر کند، یا پزشکی در نسخه اش اشتباه کند؛ اما همۀ عقلای دنیا در طول تاریخ، به کارشناس خبره مراجعه می کنند و سخن او را ملاک قرار می دهند، با اینکه می دانند ممکن است درصدی خطا داشته باشد.(2)

ویژگی های انقلاب و نظام اسلامی ایران

ما باید نگاهی به نظام خود بیندازیم و بدانیم این انقلاب چه ویژگی های منحصربه فردی دارد:

ص: 14


1- نساء، 65.
2- امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «... فَلْتَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً... .» (... پس حكم را نزد او ببرید و قضاوتش را بپذيريد؛ چون که من او را بر شما حاکم قرار دادم) (نک: محمدبن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحرير الفتاوی، ج3، ص540).

* ما هرگز آغازگر جنگ نبودیم؛ زیرا آغازگر جنگ، ستیزه جو و محکوم به شکست است.(1)

در زمان صدام هم اولین گلوله را عراقی ها شلیک و جنگ را آغاز کردند، نه ما. به قول قرآن: «وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ».(2)

* همیشه حامی مظلومان بوده ایم؛ زیرا توصیۀ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه این است: «وَ... لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»(3)

و از طرفی قرآن ما را توبیخ کرده است که چرا در حمایت از مظلومان قیام نمی کنید: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ».(4)

* حرکت ما بر اساس وظیفه بوده و هرگز منفعل و مردد نبوده ایم؛ همان گونه که تابلوی کتاب آسمانی ما «لا رَیْبَ فِيهِ»(5)

است.

* بی رحم و خون ریز نبوده ایم. قرآن می فرماید:«رُحَماءُ بَيْنَهُمْ».(6)* اگر خطایی پیش آمده، آمادۀ اصلاح و تصحیح بوده و هستیم؛ زیرا امام سجاد (علیه السلام) از خدا می خواهد از راهنماها پیروی کند: «وَ مُتابَعَةِ مَنْ اَرْشَدَنِی.»(7)

* بی انصاف نبوده ایم؛ زیرا قرآن به ما آموخته است که حتی در انتقاد از شراب و قمار، از منافع مادی آن غفلت نشود: «قُلْ فِيهِما اِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ اِثْمُهُما اَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما».(8)

* قرآن به ما دستور می دهد که حتی اگر یک نفر از مشرکان، در جبهۀ جنگ، مهلت تحقیق خواست، به او فرصت دهیم تا کلام خدا را بشنود و او

ص: 15


1- نک: «... فَاِنَّ الدّاعِیَ اِلَيْها باغٍ وَ الْباغِیَ مَصْرُوعٌ» (علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، حکمت 233).
2- توبه، 13.
3- «و... یاور مظلوم باشید» (علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، نامۀ 47).
4- نساء، 75.
5- بقره، 2.
6- فتح، 29.
7- علی بن حسین (علیهما السلام)، صحیفۀ سجادیه، دعای20.
8- «بگو: در آن دو، گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است؛ و[لى] گناهشان از سودشان بزرگ تر است» (بقره، 219).

را با حفاظت کامل به محل امن خود برسانیم که اضطرابی نداشته باشد: «وَ اِنْ اَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَکَ فَاَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللهِ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ».(1)

بنابراین دینی که منطق و عقل دارد، عجله ندارد و دل سوزی اسلام به قدری است که در سخت ترین موقعیت ها که زمان جنگ است، حتی برای یک نفر فضای پژوهش و تفکر باز می کند و به مسلمانان دستور می دهد که این محقق را سالم به خانۀ خود برسانید.* حرف خود را با صراحت و شجاعت گفته ایم؛ زیرا قرآن به ما سفارش کرده که به دشمنان بگویید: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِیَ دِينِ».(2)

* حتی در دشمنی ها از افراط و تفریط دور بوده ایم؛ زیرا قرآن فرموده است: «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها».(3)

* قدرت خود را روزبه روز افزایش داده ایم؛ زیرا قرآن گفته است: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ».(4)

* مروّت را سرلوحۀ کار خود قرار داده ایم؛ چراکه قرآن فرموده است: «اَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ».(5)

امام حسین (علیه السلام) به مخالفان خود در کربلا فرمود اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، [لااقل] در دنیای خود آزاد و جوانمرد باشید: «اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا اَحْرَاراً فِی دُنْياكُمْ.»(6)

* وقتی لانۀ جاسوسی آمریکا را دانشجویان پیرو خط امام تسخیر

ص: 16


1- توبه، 6.
2- «[پیامبر خطاب به مشرکان فرمود:] دين شما براى شما و دين من براى خودم» (کافرون، 6).
3- «پاداش هر بدی و گناهى، مانند همان بدی و گناه است» (شوری، 40).
4- « آنچه از نيرو كه می توانید، براى دشمنانتان آماده سازيد» (انفال، 60).
5- « آيا در ميان شما یک مرد [خيرخواه] رشيد [خداپرست] نىست؟» (هود، 78).
6- على بن موسى بن جعفر بن طاووس (سید بن طاووس)، اللهوف علی قتلی الطفوف؛ آهی سوزان بر مزار شهیدان، ص120.

کردند، مستکبران ترسیدند: «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ».(1) فکر نمی کردند که سفارتخانه شان ناامن شود: «فَاَتاهُمُ اللهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا».(2)

نوشته هایشان را با دست خود چرخ کردند: «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِاَيْدِيهِم...».(3)

خیال می کردند سفارتخانه محل امن آن هاست: «وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللهِ».(4)

* بعضی از مهره های خودباخته طبق سیاست های کلیشه ای معتقد بودند که حتماً باید به قدرتی وصل شوند. انقلاب آمد و گفت نه شرقی و نه غربی و فقط خدا: «قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».(5)

* در انقلاب، مردم خود را متحد با هم می دانستند. قرآن می فرماید: «... بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ...».(6)

جوانان وارد میدان شدند. طبق نصّ قرآن، ابراهیمِ صدساله همراه اسماعیل سیزده ساله هر دو مسئولیت تطهیر مسجدالحرام را داشتند: «... طَهِّرا بَيْتِیَ...».(7)* مردم دور امام پروانه وار چرخیدند و اطاعت کردند: «هُوَ الَّذِی اَيَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ»(8) و هشت سال جنگ آنان را خسته نکرد: «قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا».(9) روحیۀ «ما می توانیم» در مردم تزریق شد و باور کردند. قرآن وعده داده است: «... وَ اَنْتُمُ الْاَعْلَوْنَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».(10)

تمامیت ارضی تضمین شد و دشمن را به عقب راندند و منطقۀ تصاحب شده را پس

ص: 17


1- «در دل هاى آنان وحشت افكند» (احزاب، 26؛ حشر، 2).
2- «اما خداوند از آنجا که گمان نمی کردند، به سراغشان آمد» (حشر، 2).
3- «به گونه ای که خانه های خود را با دست خویش ویران می کردند...» (حشر، 2).
4- «و خودشان نیز گمان می کردند که دِژهای محکمشان مانع عذاب الهی می شود» (حشر، 2).
5- «بگو خدا؛ سپس ايشان را به خودشان واگذار» (انعام، 91).
6- «... بعضی از شما از بعضی دیگر...» (آل عمران، 195؛ نساء، 25).
7- «... خانۀ مرا [براى طواف كنندگان و معتكفان و نمازگزاران] پاکیزه سازید» (بقره، 125).
8- « و او کسی است كه با نصرت خود و يارى مؤمنان، تو را تأیيد و كمک كرده است» (انفال، 62).
9- «گفتند پروردگار ما خداست و سپس [بر آن] استقامت ورزیدند» (فصلت، 30؛ احقاف، 13).
10- «... اگر مؤمن باشيد، برترى با شماست» (آل عمران، 139).

گرفتند و به آیۀ «... فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی ءَ اِلى اَمْرِ اللهِ»(1) عمل کردند.

* دست نشانده های آمریکا را از کشور بیرون کردند؛ چون قرآن سفارش کرده بود: «... لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ».(2)

* با لبخندهای دشمن فریب نخوردند: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ».(3) فهمیدند دشمن خیر ما را نمی خواهد. اگر جوانان ما به کمالی برسند، دشمنان عصبانی می شوند. به آنان گفتیم: «قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ».(4)

* دشمن هرگز خیرخواه ما نبوده؛ بلکه خواهان سختی و دردسر ماست: «... وَدُّوا ما عَنِتُّمْ...».(5)

به توانایی داخلی تکیه کردیم؛ چنان که نماز به ما آموخت که باید در سایۀ حول و قوۀ الهی کار کنیم، ولی با تکیه بر قیام و قعود خودمان: «بِحَوْلِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُدُ.»(6)

* بدخواهان همیشه در فکر خاموش کردن نور خدا بودند؛ ولی روزبه روز جلوۀ حق بیشتر شد: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ».(7) ما نباید از دشمن انتظار خیر داشته باشیم. او به قدری خبیث است که اگر سیل یا زلزله ای، ویرانی بزرگی ایجاد کند، هرگز حاضر نیست کمک کند و حتی مانع کمک های دیگران نیز می شود. دشمنان صدام را به غرور واداشتند که چندروزه ایران را خواهی گرفت و به قول قرآن: «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ»؛(8)

ولی تیرشان به سنگ خورد.

* دشمن از هیچ گونه تضعیف رهبر، مکتب و امت فروگذار نکرده است؛

ص: 18


1- «... با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد» (حجرات، 9).
2- «... از غير خودتان، [دوست و] هم راز نگيريد.» (آل عمران، 118).
3- «دوست دارند نرمش نشان دهی تا آن ها هم نرمش نشان دهند، [نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق!]» (قلم، 9).
4- « بگو: به خشم خود بمیرید» (آل عمران، 119).
5- «... آرزو دارند كه در رنج بيفتيد...» (آل عمران، 118).
6- منسوب به على بن موسى (علیهما السلام)، الفقه المنسوب اِلى الاِمام الرضا (علیه السلام)، ص108.
7- «آيا مى خواهيد نور خدا را با دهانتان خاموش كنيد؟ خداوند نور خود را به نهايت مى رساند» (صف، 8).
8- «[شیطان خطاب به مشرکان گفت:] امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمی شود» (انفال، 48).

ولی پیروان حق همیشه در تاریخ پیروز بوده اند: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ...».(1)

* قرآن به ما آموخت که دشمن، شما را سفیه می خواند: «... اَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ».(2)

به شما می گوید پیغمبر انسانی است مثل شما: «... ما نَراکَ اِلّا بَشَراً مِثْلَنا»(3)

و پیروان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اراذل واوباش اند: «... هُمْ اَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ»(4) تا با تحریم اقتصادی، دور پیغمبر را خلوت کند: «...لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا...».(5) گاهی نیز می خواهد با استفاده از عواملی همچون عوامل زیر، ما را از میان بردارد:

- با نمادهای مذهبی، مانند مسجد ضرار، قرآن به نیزه کردن و سوگند دروغین: «اِتَّخَذُوا اَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللهِ»؛(6)

- با گریۀ قلابی: «وَ جاؤُ اَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»؛(7)

- با ایجاد تفرقه: «وَ جَعَلَ اَهْلَها شِيَعاً»؛(8)- با سفرها و کنفرانس ها و متینگ ها: «لا يَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِی الْبِلادِ»؛(9)

- و با انواع زخم زبان ها: «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ اُوتُوا الْكِتابَ... اَذىً كَثِيراً».(10)

ص: 19


1- «بلكه ما هميشه حق را بر باطل پيروز مى گردانيم تا باطل را محو و نابود سازد و بدين گونه، باطل نابودشدنى است...» (انبیاء، 18).
2- «... آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» (بقره، 13).
3- «... ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم!» (هود، 27).
4- «... ایشان [گروهی] اراذل ساده لوح اند» (هود، 27).
5- «به كسانى كه در اطراف رسول خدا گِرد آمده اند، انفاق نكنيد [و چيزى ندهيد] تا پراكنده شوند... » (منافقون، 7).
6- «سوگندهایشان را سپر قرار دادند و به اين وسيله، از راه خدا جلوگيرى كردند» (مجادله، 16؛ منافقون، 2).
7- «[برادران یوسف] شب هنگام، گریان به سراغ پدر آمدند» (یوسف، 16).
8- «[فرعون] مردم آن [سرزمین] را به گروه های مختلفی تقسیم کرد» (قصص، 4).
9- «مبادا رفت وآمد [و جنب وجوش] كافران در شهرها تو را بفریبد» (آل عمران، 196).
10- «و از کسانی که پیش از شما به آن ها کتاب [آسمانی] داده شده است، [یهود،]... سخنان آزاردهندۀ فراوان خواهید شنید» (آل عمران، 186).

اما خداوند چنین وعده داده است که نيرنگشان را بى اثر می سازد: «اَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِی تَضْلِيلٍ»(1)

و حيلۀ بدخواهانۀ آنان هيچ گونه آسيبى به ما نمی رساند: «لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ».(2)

1. توجه به تاریخ

هدف قرآن از نقل تاریخ، عبرت آموزى است، نه داستان سرایى. توجه به تاریخ سبب غفلت زدایی می شود و سازنده است و بی توجهی به آن، سبب توبیخ است: «اَ لَمْ یأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ».(3)سنت های تاریخ ثابت است و برای همه مفید. توجه به تاریخ هر قوم، براى تبلیغ و تربیتشان لازم است: «... قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها اُمَمٌ».(4)

توجه به تاریخ، زمینۀ صبر و شكر را در انسان به وجود مى آورد. یادآورى مصیبت ها و تلخى هاى گذشته و برطرف شدن آن ها، انسان را به شكر وادار مى كند: «اِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ».(5)

توجه به پایدارى امت ها و پیروزى آنان، آدمى را به صبر و مقاومت دعوت مى كند: «مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرّاءُ».(6)

توجه به تاریخ و سرنوشت سعادتمندانۀ كسانى كه در امتحان پیروز شده اند و سرنوشت تلخ كسانى كه در امتحانات الهى مردود شده اند، زمینۀ پیروزی در امتحانات الهی را فراهم می کند: «اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ».(7)

بهترین درس براى زندگىِ امروز، عبرت گرفتن از تاریخ گذشته است.

ص: 20


1- «آیا نقشۀ آن ها را در ضلالت و تباهی قرار نداد؟!» (فیل، 2).
2- «نقشه های [خائنانه] آنان، به شما زیانی نمی رساند» (آل عمران، 120).
3- «آيا گزارش [حال] كسانى كه پيش از آنان بودند، به اینان نرسیده است؟» (توبه،70).
4- «... پيش از آن، امت هايى روزگار به سر بردند» (رعد، 30).
5- «در این، نشانه هایی است برای هر صبور شکرگزار» (لقمان، 31؛ شوری،33؛ ابراهیم، 5).
6- «به ايشان سختى و رنج رسيد» (بقره، 214).
7- این عبارت در هشت آیه بیان شده است: یوسف، 109؛ حجر،10؛ نحل، 43؛ انبیاء، 25؛ حج، 52 و... .

البته عبرت از تاریخ، به فطرتى سالم و روحى پاک نیازمند است: «لآیاتٍ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ».(1)آرى، ایمان در بصیرت و روشن بینى انسان تأثیرگذار است.

باید از تاریخ پیشینیان، عبرت بگیریم: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِی السَّبْتِ...»،(2)

«قَطَعْنا دابِرَ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ ما کانُوا مُؤْمِنِينَ»،(3) «فَیَنْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ...»،(4)

«فَانْظُرْ كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِین»،(5) «... فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ».(6)

آری، بیان سختى ها و تلخى هاى گذشته، لذت آزادى امروز را چندین برابر مى كند: «... يَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ اَبْناءَکُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَکُمْ».(7) در تاریخ می خوانیم که قوم موسى (علیه السلام) پس از برخوردارى از لطف ویژۀ الهى و رسیدن به حكومت، گرفتار ذلت و مسكنت شدند. این یعنی «لَمْ یؤْتِ اَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ»،(8)

به «باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ»(9)

تبدیل شد.

باید توجه داشته باشیم که ایران قبل از انقلاب چه تاریخی داشته است! رژیم سلطنتی وابسته به بیگانگان، مستبد و فاسد، از طریق کودتا، صنعتشوارداتی، علمش ترجمه ای، کشورش تحت سلطه و تحقیرشده و عقب مانده، اخلاقش آلوده و غرب زده، تبلیغاتش ترویج فساد،

ص: 21


1- «... نشانه هايى است براى گروهى كه به خدا و رسول ايمان مى آورند» (نحل، 79؛ نمل، 86، عنکبوت، 24؛ روم، 34).
2- «قطعاً از حال کسانی از شما، که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند، آگاه شده اید...» (بقره، 65).
3- «ریشۀ کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند، قطع کردیم» (اعراف، 72).
4- «پس ببینند عاقبت کسانی که پیش از آن ها بودند، چه شد...» (یوسف، 109؛ روم، 9؛ فاطر، 44، غافر، 21 و 82، محمد، 10).
5- «پس بنگر[ید] که عاقبت تکذیب کنندگانِ [حق] چگونه بوده است...» (زخرف، 25).
6- «... آیا کسی هست که پند گیرد؟» (قمر، 15 و 17 و 22 و 32 و 40 و 51).
7- «... شما را به بدترین وجهی عذاب می کردند: پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را [برای خدمتکاری،] زنده می گذاشتند» (ابراهیم، 6).
8- «[به شما چیزهایی بخشید که] به هیچ یک از جهانیان نداده بود» (مائده، 20).
9- «به خشم خدا گرفتار شدند» (بقره، 61؛ آل عمران، 112).

خدماتش منحصر به شهرهای بزرگ، مناطق دوردست و روستاها محروم از بسیاری از خدمات، برنامه هایش سوق به فساد و بی بندوباری و دارای انواع عقب ماندگی ها در صنعت، سیاست، معنویت، فضیلت و نداشتن تجربۀ انقلابی، در حالی که همه چیز علیه حرکت انقلابی مسلمانان بود، به گونه ای که با کشتن و زندان کردن و تهدید و شکنجه، همۀ صداها را خفه می کردند.

2. توجه به نوآوری ها

قرآن بارها خداوند را به دلیل نوآوری در زمین و آسمان ها و خلق جدید ستایش کرده است: «بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ»(1)

و گاهی با کلمۀ «اَنْشَأَ» به نوآوری اشاره کرده است: «وَ هُوَ الَّذِی اَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ».(2)

در انقلاب اسلامی ایران، انواع نوآوری ها و ابتکارات را می بینیم که از جمله می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:

1. برآمدن انقلاب از ایمان و معرفت اسلامی؛

2. طرح دین و دنیا در کنار هم؛3. شکستن چهارچوب های کلیشه ای تقسیم قدرت در جهان که در گذشته یا باید شرقی می بودند، یا غربی؛

4. شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی که در هریک از این سه کلمه معانی والایی نهفته است.

البته نوآوری ممکن است توسط قوم ستمگر باشد: «لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»؛(3) یعنی قوم عاد در ساختمان سازی ابتکار داشتند؛ اما هر

ص: 22


1- «خدا ايجادكنندۀ آسمان ها و زمين است» (بقره، 117؛ انعام، 101).
2- «و اوست كسى كه شما را از یک نفْس آفرید» (انعام، 98).
3- «هرگز مانند آن در دنيا ايجاد نشده است» (فجر، 8).

ابتكارى ارزش ندارد و نوآورىِ گناه آلود، ضدارزش است. قرآن دربارۀ قوم لوط می فرماید آن ها در گناه نوآور بودند: «ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ»؛(1)

همان گونه که نوآوری، اگر منطبق بر وحی نباشد، بدعت و حرام است.

آری، نباید به بهانۀ ابتكار و نوآورى و آزاداندیشى، دست به گفتن یا نوشتن چیزی به نام دین بزنیم و از فرمان خدا و رسول جلو بیفتیم.

3. استقلال

قرآن دربارۀ استقلال می فرماید ما قبله را تغییر دادیم تا یهود بر شما منت نگذارد که شما در قبله تابع مایید و استقلال ندارید: «لِئَلّا یَكُونَ لِلنّاسِعَلَیكُمْ حُجَّةٌ...».(2)

از نگاه قرآن، مسلمانان باید از تمام جهات سیاسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى، از استقلال كامل برخوردار باشند: «لَنْ یجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً».(3)

قرآن از کسانی که حتی در فکر و عقیده استقلال ندارند، به شدت انتقاد کرده است. منافقان استقلال فكر و عقیده ندارند. آن ها به هر جهتی مى چرخند، به دیگران وابسته اند و بى هدف سرگردان اند: «مُذَبْذَبِینَ بَینَ ذلِكَ».(4)

كسى كه به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان قلبى داشته باشد، حاضر نیست ولایت غیرالهى را بپذیرد: «لَوْ كانُوا یؤْمِنُونَ... مَا اتَّخَذُوهُمْ اَوْلِیاءَ»(5)

ص: 23


1- «[لوط به قوم خود گفت:] هيچ يک از جهانيان در انجام آن [عمل قبیح] بر شما سبقت نگرفته است» (اعراف، 80؛ عنکبوت، 28).
2- «تا براى مردم بر شما حجتى نباشد...» (بقره، 150).
3- «خداوند براى كافران بر مؤمنان راهى قرار نداده است» (نساء، 141).
4- «میان آن [دو گروه،] دودِل هستند. [نه با كفارند و نه با مسلمانان]» (نساء، 143).
5- «اگر [به خدا و رسول] مؤمن بودند...، ایشان را به دوستی نمی گرفتند» (مائده، 81).

آری، راه رسیدن به استقلال واقعى و رهایى از سلطۀ كفار، ایمان است. آنان كه در راه و خط خدایند، نباید از منحرفان كمک بگیرند و باید استقلال سیاسى و اقتصادى خود را حفظ كنند: «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً».(1)در قرآن می خوانیم که رهبر جامعۀ اسلامى هم باید استقلال رأى داشته باشد و گرفتار فضاسازی ها و جوسازی ها و فشارهای داخلی و خارجی نشود: «لَوْ یُطِیعُكُمْ ... لَعَنِتُّمْ...».(2)

4. آزادی

آزادى از سلطۀ طاغوت ها، از بزرگ ترینِ نعمت هاست؛ چنان كه خداوند در میان همۀ نعمت ها، نام آن را برده است: «نَجَّیناكُمْ».(3)

جنگ های اسلامی، یا برای دفاع است یا برای برداشتن ستمگرانی که مانع انتخاب آزادانه راه حق می شوند. قرآن می فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ»(4)

(و با آن ها بجنگید تا فتنه [بت پرستى و سلب آزادى از مردم] باقى نماند.) و در جای دیگر می خوانیم: «فَقاتِلُوا اَئِمَّةَ الْكُفْرِ»(5) (پس با پیشوایان کفر بجنگید.)

فرعون به مؤمنان گفت: «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ اَنْ آذَنَ لَكُمْ»(6) ( چرا بدون اذن من به موسی ایمان می آورید؟) آری، در استعمار فرهنگى حكومت ها، آزادى اندیشه و حق انتخاب عقیده از مردم سلب مى شود. فرعون می گفت: «ما

ص: 24


1- «من آن نيستم كه گمراه كنندگان را به يارى بگيرم» (کهف، 51).
2- «اگر از شما پیروی کند...، قطعاً دچار زحمت مى شويد...» (حجرات، 7).
3- بقره، 49.
4- «پس آنان [دشمنان جنگجو] را بکُشید تا فتنه ای نباشد. » (بقره، 193؛ انفال، 39).
5- توبه، 12.
6- اعراف، 123.

اُرِیكُمْ اِلّا ما اَرى»(1)

(من جز آنچه تشخیص مى دهم، راه دیگرى به شما ارائه نمى دهم.) طاغوت ها جز براى خود، براى هیچ كس حق اظهارنظر قائل نیستند.

سنت و قانون خداوند آزادگذاشتن انسان است. او مى تواند مردم را به اجبار به راه حق ببرد؛ اما رشد واقعى در سایۀ آزادى است. در قرآن مى خوانیم كه اگر خدا مى خواست، اختلاف و نزاعى میان مردم ایجاد نمى شد: «وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِی ما آتاكُمْ».(2)

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید: «وَ لا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً.»(3)

(بندۀ دیگرى نباش كه خداوند تو را آزاد قرار داده است.) اسلام به آزادسازی مستضعفان دربند و مظلومان تاریخ سفارش کرده و بی توجهی به مظلومان را توبیخ کرده است: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینِ».(4)

آزادی به قدری مهم است که قبل از اسلام، وقتی در مکه به شخصی ظلم شد، پیغمبر با چند نفر پیمان بستند که علیه هر ظالمی بشورند. این پیمان به نام «حلف الفضول»، نوعی بیمه برای فقیران و ورشكستگان بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من شاهد پیمانی بودم كه برایم بسیار محبوب بود واگر در اسلام هم براى پيوستن به چنان پيمان نامه اى دعوت شوم، اجابت مى كنم.»(5)

یکی از اهداف انبیا، آزادسازی اسیران دربند است. حضرت موسی (علیه السلام) به

ص: 25


1- غافر، 29.
2- مائده، 48.
3- علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، نامۀ 31.
4- «چه تان است كه در راه خدا و مستضعفان نمی جنگید؟!» (نساء، 75).
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج83، ص256.

فرعون گفت: «فَاَرْسِلْ مَعَنا بَنِی اِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ».(1) البته اگر کسی خواست از آزادی سوءاستفاده کند، باید او را از کار بازداشت. مخالفان حضرت شعیب (علیه السلام) به او می گفتند: «چرا نمی گذاری ما با اموال خودمان آزادانه به هر نحو که می خواهیم، عمل کنیم؟» آنان می خواستند با کم فروشی و ضایع کردن حق مردم و اسراف و ول خرجی و عیاشی، ثروت خود را مصرف کنند؛ ولی حضرت شعیب (علیه السلام) مانع بود. قرآن می فرماید قوم شعیب به ایشان گفتند: «... اَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ... اَنْ نَفْعَلَ فِی اَمْوالِنا ما نَشاءُ».(2)

آری، مالكیت دلیل جواز هر نوع مصرف نیست. به این روایت توجه فرمایید: در صدر اسلام، مردى از خودراضى و لجوج به نام «سَمُرِه» گاه وبیگاه بى اجازه و سرزده وارد باغ محل زندگى یكى از یاران پیامبر مى شد و مزاحم خانوادۀ او بود. بهانۀ او این بود: «من در گوشۀ باغ درختى دارم و براىسرزدن به آن، وارد باغ مى شوم.» صاحب باغ به سمره تذکر داد كه هرگاه وارد باغ مى شود، بايد اجازه بگيرد و سرزده وارد نشود؛ اما سمره امتناع کرد. صاحب باغ نزد پیامبر آمد و از او شكایت كرد. حضرت سمره را احضار و موعظه كرد که با اجازه وارد باغ شود؛ اما او زیر بار نرفت. پیامبر از سمره خواست تا آن درخت را با درخت دیگرى عوض كند یا درخت خود را در قبال دریافت مبلغی زیاد، به صاحب باغ بفروشد؛ ولى راضى به این كار هم نشد. حضرت فرمود: «از این درخت صرف نظر كن تا من در بهشت درختى را براى تو ضمانت كنم»؛ اما او لجاجت كرد و نپذیرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانست كه بناى او بر لجاجت است. به صاحب باغ دستور داد که درخت را از ریشه بكند و جلوی سمره بیندازد(3)

ص: 26


1- «بنی اسرائیل را با ما بفرست و ایشان را عذاب نکن» (طه، 47).
2- «آیا نمازت به تو دستور می دهد... که آنچه می خواهیم، در اموالمان انجام ندهیم؟!» (هود، 87).
3- محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص292؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الى تحصيل مسائل الشريعة، ج25، ص428.

و فرمود: «لا ضَرَرَ وَ لا ضِرارَ [فِی الْاِسْلامِ]»؛(1) یعنی کسی نمی تواند به بهانۀ مالکیت شخصی، سبب ایجاد مزاحمت و سلب آزادی دیگران شود. این جمله برای فقها سند محکمی برای بسیاری از فتواها و مسائل حقوقی است.یک فلسفۀ مهم بعثت انبیا (علیهم السلام)، طاغوت زدایى، آزادسازى و رهاکردن انسان ها از قید بندگى دیگران است. قرآن می فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتِ».(2) آری، دعوت به توحید و دورى از طاغوت، در رأس برنامۀ همۀ پیامبران بوده است. خداپرستى با پذیرش سلطۀ طاغوت ها و ستمگران نمى سازد و با ایمان و عبادت و اتصال به خداوند، انسان قدرت مبارزه با طاغوت ها را پیدا مى كند.

در قرآن مجید بارها به مسئلۀ آزادى انسان ها در انتخاب راه و عقیده اشاره شده است و آمده ای پیامبر، تو جبار نیستی تا مردم را به اجبار به راه حق دعوت کنی: «... لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»،(3)

«ما اَنْتَ عَلَیهِمْ بِجَبّارٍ»،(4)

«ما عَلَى الرَّسُولِ اِلّا الْبَلاغُ»،(5) «اَ فَاَنْتَ تُكْرِهُ النّاسَ»،(6)

«لا اِكْراهَ فِی الدِّینِ»،(7)

«اِنْ اَنْتَ اِلّا نَذِیرٌ»(8)

و «قُلْ لَسْتُ عَلَیْكُمْ بِوَكِیلٍ».(9)مخفی نماند که بعضی آزادی را بی اعتنایی و ولنگاری و هرج ومرج معنا می کنند؛ در حالی که آزادی به این معنا، گرچه ممکن است موقتاً به سود افراد عیاش باشد، مانع اخلاق اجتماعی و آزادی اجتماعی و رشد معنوی

ص: 27


1- محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص292؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص281.
2- «و به تحقیق در هر امتی، رسولی فرستادیم [و گفتیم] خدا را عبادت کنید و از طاغوت بپرهیزید» (نحل، 36).
3- «... تو بر مردم مسلط نیستی» (غاشیه، 22).
4- «تو بر مردم تسلطی نداری» (ق، 45).
5- «وظيفۀ رسول و پيامبر فقط ابلاغ [و گفتن] است» (مائده، 99).
6- «آيا اين تویى كه مردم را وادار می كنى [ایمان بیاورند]؟» (یونس، 99).
7- «در دین، اجباری نیست» (بقره، 256).
8- «تو فقط هشداردهنده ای» (فاطر، 23).
9- «بگو: من نگهبان شما نيستم» (انعام، 66).

است. کودک نیز دوست دارد آزادانه هرچه می خواهد بخورد؛ غافل از اینکه این آزادی در خوردن، کاری منفی است و باعث آسیب به جسم یا محروم کردن دیگران از حقشان می شود.

چشم چرانی نوعی آزادی است؛ ولی مرد چشم چران، همسر و زندگی خود را با کسانی که در خیابان دیده است، مقایسه می کند و خودش را ناراضی، اخلاقش را تند و زندگی اش را تلخ و گاهی متلاشی خواهد کرد.

5. جمهوری اسلامی

در این عبارت، هم به آیۀ «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ»(1) عمل شده و هم به دستورهای الهی. در جمهوری اسلامی، هم عزت نهفته است تا هر فرد در هر انتخاباتی نظر خود را بدون هیچ گونه فشار و تهدیدی اعمال کند و هم عقلانیت و توجه به افکار عمومی و هم برابری به معنای واقعی: هر نفر فقط یک رأی دارد و رأی هیچ کس بر رأی دیگری مقدم نیست.در بعضی از کشورهای دنیا رأی مردم هست؛ ولی قانون خدا نیست. اما در جمهوری اسلامی، ترکیب جمهوریت و اسلامیت، نخستین قلۀ درخشش انقلاب است. واردکردن عنصر ارادۀ ملی به کانون مدیریت کشور با حضور امت در همۀ صحنه های مدیریتی، از مزایای جمهوری اسلامی است.

6. تقابل اسلام و استکبار

در دنیای امروز، رویارویی ها بر اساس نژاد، لهجه، سرمایه، سیاست و امثال آن است؛ ولی در فرهنگ اسلام، رویارویی میان اسلام و کفر، اسلام و استکبار، اسلام و استثمار و استعمار، عدالت و ظلم، مشورت و استبداد است.

ص: 28


1- «و در كار [جنگ] با ايشان مشورت کن» (آل عمران، 159).

7. توجه به نعمت های خاص

بعضی از نعمت های الهی عام است؛ نظیر علم، قدرت، وحدت، صنعت و سیاست؛ ولی بعضی از نعمت های الهی خاص است. در انقلاب اسلامیِ ما انواع مزایای خاص دیده می شود؛ از جمله:

1. بزرگ ترین، موفق ترین، فعال ترین، ریشه دارترین انقلاب عصر جدید، انقلابی ایرانی، ملی، دینی، پیشرو و درخشان؛

2. مردمی ترین انقلاب عصر جدید؛

3. تنها انقلاب بدون خیانت به آرمان هایش پس از یک چلّۀ پرافتخار؛

4. صیانت کننده از کرامت خود؛

5. صیانت کننده از اصالت شعارهای خود؛6. پدیده ای زنده؛

7. قدرتمند؛

8. مهربان؛

9. باگذشت؛

10. باشکوه؛

11. بااراده؛

12. باصداقت؛

13. باصراحت؛

14. بااقتدار؛

15. بامروّت و جوانمرد؛

16. با دامنۀ عمل جهانی و منطقه ای؛

17. همراه مظلومان جهان؛

18. فاصله نگرفتن از ارزش های آمیخته با ایمان دینی مردم به هیچ

ص: 29

بهانه ای؛

19. دچارنشدن به رکود و خموشی پس از نظام سازی؛

20. مرتکب نشدن به افراط ها؛

21. مرتکب نشدن به چپ روی ها؛

22. شلیک نکردن اولین گلوله حتی به آمریکا و صدام؛

23. دفاع پس از حملۀ دشمن؛24. فرودآوردن ضربت متقابل محکم بر دشمن؛

25. ایستادگی در برابر زورگویان و گردن کشان با صراحت و شجاعت؛

26. دفاع از مظلومان و مستضعفان با صراحت و شجاعت؛

27. انعطاف پذیر؛

28. آمادۀ تصحیح خطاها؛

29. مواجهۀ ایجابی با نقدها؛

30. ثبات و امنیت و تمامیت ارزی و حفاظت از مرزها؛

31. شکسته شدن ابهت قلدران و مستکبران؛

32. مشارکت مردمی در مسائل سیاسی؛

33. گام برداشتن به سوی عدالت؛

34. افزایش عیار معنویت جامعه.

8. پاک سازی و طرد افراد نفوذی

در طول تاریخ، عوامل نفوذی با اسم های مختلف از جمله به نام دیپلمات، خطرناک ترین جاسوس های اعزامی به کشورها بوده اند. به نام مستشار نظامى، توطئه گرى کرده و به اسرار نظامى دست یافته اند. به نام حقوق بشر، از مزدوران خود حمایت کرده اند و به نام دارو، براى مزدوران خود

ص: 30

اسلحه فرستاده اند. به نام كارشناس اقتصادى، كشورهاى ناتوان را ضعیف نگه داشته اند. به نام سم پاشى، باغ ها و مزارع را از بین برده اند و حتى به نام اسلام شناس، اسلام را وارونه جلوه داده اند.ولی انقلاب اسلامی به قرآن عمل کرد: «... لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُم»(1)

(... از غير خودتان، [دوست و] هم راز نگيريد.) «بِطانَة» به لباس زیر گفته مى شود كه به بَطن و شكم مى چسبد. این كلمه، كنایه از مَحرم اسرار است. بر این اساس، نباید بیگانگان را مَحرم اسرار خویش قرار دهیم. وجود مستشاران خارجى در كشورهاى اسلامى ممنوع است و رازدارى وظیفه ا ى قطعى است. هر مسلمانى هم كه مصداق «دُونِكُمْ» باشد، نباید محرم اسرار قرار گیرد؛ زیرا در میان مسلمانان نیز افراد فتنه جو و جاسوس كم نیستند. ملاک دوستى و روابط صمیمانۀ مسلمانان با سایر جوامع باید ایمان باشد.

از وظایف هر مسلمان آن است که دست نشانده ها و عناصر خائن را شناسایی کند و در مقام طرد و حذف آنان گام بردارد. در قرآن می خوانیم که در میان مسلمانان، افراد نفوذی بودند: «وَ فِیكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ».(2)

در میان مسلمانان افرادی هستند که امور را گاهی با بزرگ نمایی و گاهی با کوچک نمایی، وارونه نشان می دهند: «وَ قَلَّبُوا لَکَ الْاُمُورِ».(3)

تحریف واقعیت ها و گزارش هاى جعلى براى رهبر، كار منافقان است و رهبر امت اسلامى باید هوشیار باشد و به هر گزارشى اعتماد نكند. قرآن این افراد را دشمن واقعی می داند: «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ»(4)

(آنان دشمن [تو]

ص: 31


1- آل عمران، 118.
2- «و در ميان شما کسانی هستند که به آن ها بسیار گوش می کنند» (توبه، 47).
3- «و امور را براى تو وارونه كردند» (توبه، 48).
4- منافقون، 4.

هستند؛ پس از آن ها برحذر باش.)

در آیه، عبارت «هُمُ الْعَدُوُّ» آمده است؛ یعنى دشمن واقعى این افرادند؛ زیرا اولًا درون جامعه اند و از اسرار مسلمانان آگاه اند؛ ثانیاً چون در لباس دوست هستند، شناخت آنان مشكل است؛ ثالثاً چون ناشناخته اند، مبارزه با آنان سخت تر است؛ رابعاً چون پیوندهاى نسبى و سببى با مسلمانان دارند، برخورد با آنان پیچیده تر است و خامساً ضربۀ آنان غافل گیرانه تر است.

9. عزت

مسلمانان باید باور کنند که تمام عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است: «وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینِ».(1) امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمودند: «خداوند تمام امور مؤمن را به خودش واگذار کرده؛ ولى اجازۀ ذلیل كردن خود را به او نداده است.»(2)

اما در چند حدیث، به اینکه مؤمن چگونه خود را خوار مى كند، اشاره شده است. از جمله امام صادق (علیه السلام) در دو روایت فرمودند:

«يَتَعَرَّضُ لِما لا يُطِيقُ»(3)

و «يَدْخُلُ فِيما يَعْتَذِرُ مِنْهُ.»(4)ناگفته پیداست که معنای «عزت»، داشتن ثروت و قدرت نیست؛ بلکه صلابت و نفوذناپذیری است. به زمینِ سخت می گویند: «اَرْضٌ عَزازٌ»؛(5)

یعنی بیل و کلنگ در آن فرونمی رود. کلمۀ «عزیز» از این ریشه گرفته شده است و اینکه امامان معصوم (علیهم السلام) در منابع روایی فرموده اند مؤمن عزیز

ص: 32


1- منافقون، 8.
2- «... وَ لَمْ يُفَوِّضْ اِلَيْهِ اَنْ يَكُونَ ذَلِيلاً» (محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافى، ج5، ص63).
3- «كارهايى می کند كه توانش را ندارد؛ [در نتيجه خوار مى شود]» (محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافى، ج5، ص64).
4- «وارد مى شود در آنچه [از انجامش معذور است] و باید از آن عذر بخواهد» (محمد بن حسن طوسی (شیخ الطائفة)، تهذیب الاحکام، ج6، ص180).
5- حسين بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص513.

است،(1) یعنی حاضر نیست با هیچ گونه تهدید و تطمیع از منطق و راه خود دست بردارد، یا در مقابل دشمن کوتاه بیاید یا سازش و عقب نشینی کند.

ممکن است فردی مثل اباذر بدون داشتن امکانات و قدرت، بر سر فردی مثل معاویه فریاد بکشد.(2) این گونه افراد عزیزند. در مقابل، افرادی هستند که امکانات زیادی دارند؛ ولی بازهم بر اثر ترس یا طمع، از موضع خود عقب نشینی می کنند. این گونه افراد ذلیل اند؛ حتی اگر همه چیز داشته باشند.

قبل از انقلاب اسلامی، آمریکا و دست نشانده های او برای مردم تصمیم می گرفتند. حتی امروز سران بعضی کشورها با حمایت های آمریکا جابه جامی شوند. ولی با لطف الهی، پس از انقلاب و جان فشانی ها، حتی یک فرد از مسئولان یک شهر و روستا را نمی توانند تعیین کنند. انقلاب اسلامی بود که با تشکیل حکومت مردمی و مردم سالاری و ارادۀ ملی و ترویج فرهنگ «ما می توانیم» و اتکا به توانایی داخلی و امثال آن، برای ایران عزت آفرینی کرد.

10. توجه به نقش جوانان

جوانان می توانند با داشتن همت بلند، امید، هوشیاری، سرعت عمل، ابتکار، عمل جهادی، روحیۀ انقلابی، برادری و ایثار، همراه با ذکر و دعا و شجاعت، از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشتۀ آن در مقابل دولت های متکبر و مستکبر پاسداری کنند و برای مقابله با سبک زندگی غربی، گام های بلندی بردارند. همچنین جوانان ما حماسه آفرین، عدالت دوست، استوار، مسئولیت پذیر، پیشگام، تسخیرکنندۀ قله های

ص: 33


1- نک: محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافى، ج5، ص63.
2- نک: عبدالحمید بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه لاِبن ابی الحدید، ج8، ص256 تا 258.

علمی، ناکام کنندۀ دشمن و آمادۀ برداشتن گام های بلند و فعال در میدان های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بین المللی اند و در عرصۀ دین و اخلاق و معنویت، با درس گرفتن از تجربه ها و با نگاه انقلابی و جهادی، مانع ویژه خواران و دشمن فریب کاران و حامی مستضعفان اند.قرآن به نوجوانان سفارش می كند كه در مصالح و مفاسد جامعه، خود را دخالت دهند: «یا بُنَیَّ اَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛(1)

یعنی نوجوان می تواند به معروف ها امر و از منکرها نهی کند. این عمل نشانۀ آن است که نوجوان باید هم بفهمد، هم تشخیص دهد، هم فریاد بکشد، هم شجاع باشد، هم متعهد باشد؛ وگرنه بدون این ها نمی تواند امر و نهی کند.

در بعضی آیات می خوانیم که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به پدر یا عموی خود می گفت: «یا اَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً»(2) (اى پدر، چرا چیزى را مى پرستى كه نمى شنود و نمى بیند و تو را از هیچ چیز بى نیاز نمى كند؟) آری، نهى از منكر مرز سنى ندارد. پسر مى تواند بزرگ خانواده را نهى كند؛ اما باید احترامش را حفظ كند. همیشه كمال افراد به سن آن ها بستگى ندارد؛ گاهى فرزند خانه از بزرگ ترها بهتر مى فهمد.

قرآن به سورۀ یوسف نام «اَحْسَنَ الْقَصَصِ» (بهترین سرگذشت ها) داده است.(3)

شاید برای این باشد که محور این سوره، نوجوانی به نام یوسف است.در سیرۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانیم که مسئولیت تبلیغ اسلام در مدینه را به جوانی به نام مُصعب واگذار کرد(4) و فرمانده نظامی لشکر، شخصی به

ص: 34


1- «پسرم، نماز را برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن» (لقمان، 17).
2- مریم، 42.
3- «ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن، بر تو حكايت مى كنيم» (یوسف، 3).
4- نک: محمد بن جرير بن رستم طبرى آملى مازندرانى، تاریخ الطبری؛ تاریخ الاُمم و الملوک، ج2، ص359.

نام اسامة بن زید بود با هجده سال سن.(1)

در قرآن می خوانیم که مسئولیت تطهیر مسجدالحرام به سالمندی به نام ابراهیم و نوجوانی به نام اسماعیل واگذار شد: «... طَهِّرا بَيْتِیَ...».(2)

قرآن در بیان کمالات، سالمند و نوجوان را در کنار هم تجلیل می کند و می فرماید ابراهیم و اسماعیل هر دو با هم تسلیم فرمان خدا شدند: «فَلَمّا اَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ».(3)

امام حسین (علیه السلام) نیز در کربلا، هم جوانان و هم نوجوانان را با خود برد.

در انقلاب ایران، حضور جوانان در راه پیمایی ها، جبهه ها، بازسازی ها، تشکیل مراکز امدادی و خدماتی از یک سو و پیشرفت و توسعۀ دانشگاه ها و فناوری ها از سوی دیگر و توجه به معنویاتی از قبیل اقامۀ نماز در مدارسآموزش وپرورش و دانشگاه ها و رشد مسئلۀ اعتکاف و حفظ قرآن، بر هیچ منصفی پوشیده نیست.

رونق معنوی را باید در زائران مکه و کربلا و مشهد و جمکران و شرکت در مسابقات دینی و حضور در اردوهای جهادی و پیاده روی های اربعین و دل کندن از پدران و مادران و همسران با حضور در جبهه ها و شکرگزاری خانوادۀ شهدا از اینکه عزیز خود را در راه خدا داده اند، پیدا کرد.

اینکه نوجوانان دیروز، امروز جوانان دانشمند و مخترعان برجسته شده اند، پدیدآمدن انواع وسایل زیرساختی و داشتن صنایع پیشرفتۀ دفاعی و رشد مسائل بهداشتی و پزشکی در عرصه های مختلف، همه در سایۀ انقلاب بوده است. البته جمعی فاسد و مفسد و خائن هم پیدا شدند؛

ص: 35


1- نک: محمد بن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص180؛ احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص113.
2- «... خانۀ مرا [براى طواف كنندگان و معتكفان و نمازگزاران] پاکیزه سازید» (بقره، 125).
3- «هنگامی که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم پیشانی او را بر خاک نهاد...» (صافات، 103).

ولی آمار افراد خدمتگزار امین به مراتب بیشتر از این افراد است. این رشد معنوی، مرحلۀ نخستین خودسازی و گامی به سوی مرحلۀ جامعه سازی و تمدن سازی است.

11. پایداری

مدعیان زیادند؛ ولی همه صالح و صادق و وفادار نیستند. چه بسیارند افرادی که با خدا عهد می بندند اگر وضع مالی و اقتصادی شان خوب شود، به دیگران کمک کنند؛ ولی پس از رسیدن به مقصد، عهدشان را فراموشمی کنند. به تعبیر قرآن: «وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصّالِحِینَ»(1) (و برخى از آنان با خدا این گونه پیمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خویش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهیم داد و از نیكوكاران خواهیم بود.) «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»(2) (پس چون خداوند از فضل خویش به آنان بخشید، بدان بخل ورزیدند و [به پیمان] پشت كردند و روى گردان شدند.)

ولی در برابر این گروه، افرادی هستند که تا پای جان از فکر و منطق و شعار خود دفاع می کنند. یکی از برکات جمهوری اسلامی این است که به شدت پایبند به اصول خود و مرزبندی اش در مقابل رقیبان و بی مبالاتی نکردن با خطوط اصلی خود و در عین حال منطقی بودن و متحجرنبودن و توجه به پدیده ها و موقعیت های نو است.

اسلام عنصر فقاهت را یک اصل می داند و به همه سفارش کرده است که در حوادث واقعه که بیشتر آن ها مسائل جدیدند، به فقهای عالم به زمانه

ص: 36


1- توبه، 75.
2- توبه، 76.

مراجعه کنید(1) تا مسئله و تکلیف جامعه بر اساس اصولی که در اختیار فقیه است، روشن شود.

12. دستاوردهای جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی کشوری مستقل و آزاد است. دستاوردهای جمهوری اسلامی را می توان از دو جهت بررسی کرد:

1. اقتدار نظامی

قرآن می فرماید: «وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللهُ یعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَی ءٍ فِی سَبِیلِ اللهِ یُوَفَّ اِلَیْكُمْ وَ اَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»(2) (و هرچه مى توانید، از نیرو و از اسبان سوارى فراهم كنید تا به وسیلۀ این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری جز اینان كه شما آنان را نمى شناسید و خداوند آن ها را مى شناسد، بترسانید و هرچه در راه خدا [و تقویت بنیۀ دفاعى اسلام] انفاق كنید، پاداش كامل آن به شما مى رسد و به شما ستم نخواهد شد.)

جالب آن است که بعد از این فرمان آماده باش همه جانبه، در آیۀ بعد می فرماید: «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»(3)

(و اگر [دشمنان] به صلح تمایل داشتند، [تو نیز] تمایل نشان بده و بر خداوند توكل كن؛ همانا او شنوا و داناست.)

ص: 37


1- نک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص484.
2- انفال، 60.
3- انفال، 61.

نکات مهم آیه

* مسلمانان باید در اوج قدرت باشند تا تقاضاى صلح، از سوى دشمن باشد: «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ».

* اسلام جنگ طلب نیست: «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها».

* فرمان جنگ و پذیرش صلح، با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از اختیارات رهبرى جامعۀ اسلامى است: «فَاجْنَحْ» نفرمود: «فَاجْنَحُوا.»

* در پذیرش صلح، هم احتمال خطر و توطئه هست، هم زخم زبان برخى دوستان؛ ولى باید بر خدا توكل كرد: «تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ».

این آیه را باید در كنار آیۀ 58 انفال در نظر گرفت كه اگر رهبر مسلمانان با شواهد و قراینى، یقین به خدعۀ دشمن در سایۀ صلح داشت، حساب دیگرى دارد؛ ولى در صورت احتمال حسن نیت، باید با هوشیارى آن را بپذیرد.(1)

امیرالمؤمنین على (علیه السلام) به مالک اشتر مى نویسد: «وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعاکَ اِلَيْهِ عَدُوُّکَ و لِلهِ فِيهِ رِضاً فَاِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ وَ راحَةً مِنْ هُمُومِکَ وَ اَمْناً لِبِلادِکَ وَ لكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَاِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ.»(2) (هرگز صلح پیشنهادى دشمن را که خشنودی خدا در آن است، رد مكن، كه آسايش رزمندگان و آرامش فكرى و امنيت شهرهایت در صلح تأمين مى گردد؛ ولى پس از صلح، به کلی از نیرنگ دشمنت برحذر باش؛ چون چه بسا گاهى نزدیكى دشمن، براى غافل گیركردن است!)آری، اگر ما به وظیفۀ خود عمل كنیم، نباید از مشكلات بترسیم؛ چون خداوند گشایندۀ مشكلات است و حمایت هاى مردمى، به ارادۀ خداوند در جهت یارى شماست: «اَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ».(3)

ص: 38


1- «وَ اِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ اِلَيْهِمْ عَلَى سَواءٍ» (نک: انفال، 58).
2- علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، نامۀ 53.
3- انفال، 62.

البته اقتدار مسلمانان تنها با تجهیزات و نفرات و مهمات نیست؛ بلکه اقتداری برخاسته از ایمان به خدا و اطمینان به نصرت های اوست: «اِنْ تَنْصُرُوا اللهَ ینْصُرْكُمْ»(1) و نیز با همراهی نیروهای خودی ممکن می شود: «حَسْبُکَ اللهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ».(2)

مؤمنان انقلابی، امیدوار به وعده های الهی اند. خداوند می فرماید: «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ»(3) (بیست نفر با استقامت بر دویست نفر از دشمنان غلبه می کنند.) و حتی در برخی مواقع که ضعفی احساس شود، بازهم به خود اطمینان دارند: «فَاِنْ یكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یغْلِبُوا مِائَتَینِ وَ اِنْ یكُنْ مِنْكُمْ اَلْفٌ یَغْلِبُوا اَلْفَیْنِ بِاِذْنِ اللهِ»(4) (اگر صد نفر از شما پایدار باشد،بر دویست نفر [از كفار] پیروز مى شود و اگر از شما هزار نفر باشند، به اذن خدا بر دوهزار نفر [از آنان] پیروز مى شوند.)

2. اقتدار علمی

همان گونه که تاریخ نشان می دهد، مسلمانان بنیان گذار بسیاری از علوم بوده اند و امروز نیز در کشور ما هر روز گام هایی به جلو برمی دارند.(5) قطعاً همۀ این افتخارات درخشان و پیشرفت های شگفت آور و رکوردداشتن در شتاب پیشرفت های علمی در جهان و در منطقه و کسب رتبه های نخست در رشته های حساس و نوپدید، سرآمدی در گسترش خدمات اجتماعی و

ص: 39


1- «اگر خدا را يارى كنيد، شما را ياری مى كند» (محمد، 7).
2- «[ای پیامبر،] خداوند و مؤمنانی که از تو پیروی می کنند، برای حمایت تو کافی اند [و به حمایت گرفتن از دیگران نیازى ندارى]» (انفال، 64).
3- انفال، 65.
4- انفال، 66.
5- «لَوْ كانَ الْعِلْمُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ قَوْمٌ مِنْ اَبْناءِ فارِسَ» که در برخی نسخه های روایی به جای «اَلْعِلْمُ»، واژه های «دین» و «ایمان» نیز به کار رفته است (نک: ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحة، ص649؛ سیدهاشم سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص143).

داشتن انگیزه های جهادی همراه با معنویت و اخلاق و برداشتن گام هایی در راه عدالت آموزشی، به واسطۀ جمعیت جوان کارآمد است.

گرچه هنوز به عدالت آموزشی کامل نرسیده ایم، گام های بلندی به سمت آن برداشته ایم: بردن دانشگاه ها در شهرها و آوردن جوانان مستعد از شهرها به مراکز علمی، بردن علم آموزی در روستاها، رشد شرکت دختران در کلاس ها، جابه جایی خدمات از مرکز به همه جای کشور و رسیدن به بعضی از مسائل حساس نظیر فناوری هسته ای، سلول های بنیادی، نانو و هوافضا.

13. مدیریت جهادی

مدیریت جهادی آن است که با توجه به قدرت خودی و با بی اعتنایی به انواع وابستگی ها و با شعار «ما می توانیم»، همراه با جوشش انقلابی و نظم سیاسی و دوری از رکود و خموشی و زورگویی و تحمیل عقیده و با داشتن روحیۀ فداکاری و نشاط، همراه با دادن حق تصمیم گیری به افراد و مشورت با آنان، کارها را پیش ببریم و مدیریت کنیم.

14. عزت، حکمت، مصلحت

در همۀ برنامه ها و قراردادها و نیز در برقراری روابط یا قطع آن ها، باید به این اصل توجه کنیم و نبود هریک از این سه، نقص مهمی است.

15. داشته ها و سرمایه ها

قرآن کریم در سورۀ ابراهیم با اشاره به اینکه نعمت های خداوند، همچون باران، انواع میوه ها، رام شدن کشتی ها در دریا، وجود نهرها، مسخر بودن

ص: 40

خورشید و ماه و شب و روز، در اختیار انسان هاست که اگر بخواهند آن ها را بشمارند نمی توانند،(1) تأکید می کند اگر به این داده ها و سرمایه ها توجه نشود و آن ها در جای خود به کار گرفته نشوند، انسان بسیار ستمگرِ و ناسپاس است: «اِنَّ الْاِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ».(2)در سایۀ انقلاب اسلامی، نعمت های بسیاری از سوی خدا بر این مردم نازل شده است که برخی از آن ها عبارت است از:

1. رستاخیز علمی در کشور با پیشینیۀ دودهه ای و با سرعت غافل گیرکننده برای ناظران جهانی؛

2. وجود هزاران شرکت دانش بنیان؛

3. وجود میلیون ها تحصیل کردۀ دانشگاهی یا در حال تحصیل؛

4. وجود هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور؛

5. شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی؛

6. نزدیک به ده برابر شدن واحدهای صنعتی؛

7. ده ها برابر شدن صنایع از نظر کیفی؛

8. تبدیل صنعت مونتاژ به فناوری بومی؛

9. برجستگی محسوس در رشته های گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی؛

10. درخشش در رشته های مهم و حساس پزشکی؛

11. به ثمررسیدن ده ها طرح بزرگ راهبردی در کشور با رتبه های نخستین در جهان، از قبیل چرخۀ سوخت هسته ای، سلول های بنیادی، فناوری نانو، زیست فناوری؛

ص: 41


1- نک: ابراهیم، 32 تا 34.
2- ابراهیم، 34.

12. وجود هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزه های عمران، حمل ونقل، صنعت، نیرو، معدن، سلامت، کشاورزی، آب و ... .

16. رکود و توقف ممنوع!

با وجود آن همه داشته ها و این همه پیشرفت ها، نباید توقف کنیم:

1. نباید فکر راکد شود؛ بلکه باید با تحصیل و تجربه و مشورت، فکر را رشد دهیم.

2. نباید سرمایه راکد باشد و به صورت گنج (کنز) درآید.

3. نباید علم راکد باشد؛ بلکه باید به دیگران منتقل شود.

4. حتی بعد از رسیدن به کمالات، نباید قانع باشیم. مثلاً:

▪ نباید در تحصیل خود را فارغ بدانیم؛ چراکه خداوند به پیامبرش می فرماید: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»(1)

▪ نباید به قیام به عدالت قانع باشیم؛ بلکه باید «قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ»(2)

باشیم.

▪ نباید به مقاومت و صبر قانع باشیم؛ بلکه باید صبّار (بسیار صبور) باشیم: «اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ».(3)

▪ نباید به کمک های خود به محرومان قانع باشیم؛ بلکه باید دیگران را نیز تشویق کنیم: «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ».(4)

▪ قرآن می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»(5)در آموزه های دینی آمده است که رابطۀ ما با ولیّ خدا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 42


1- «و بگو: ’پروردگارا، دانش مرا زیاد فرما‘» (طه، 114).
2- «پيوسته به عدالت قيام كنيد» (نساء، 135).
3- «در این، نشانه هایی است برای هر صبور شکرگزار» (لقمان، 31؛ شوری،33؛ ابراهیم، 5).
4- «[این همان شخص است که دیگران را] به اطعام مسکین تشویق نمی کند» (ماعون، 3).
5- «ای کسانی که ایمان آورده اید، ایمان خود را عمیق تر کنید» (نساء، 136).

باید روزبه روز قوی تر شود؛ از جمله در دعای عهد عرض می کنیم: «... عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً»(1)

یعنی از مرحلۀ تعهد به مرحلۀ گره خوردن و پس از گره خوردن، بیعت کردن و وفاداری؛ تا آنجا که بخواهیم در راستای پیوند، جان خود را فدا کنیم.

قرآن می فرماید: «یُنْفِقُونَ»،(2)

«یُجاهِدُونَ»(3)

یعنی کمال باید استمرار داشته باشد. باید به قله ها دست یابیم و از مرزهای علمی عبور کنیم و با شتاب پیش برویم. و این شتاب باید ادامه یابد و این پیشرفت فقط در یکی دو شاخه نباشد؛ بلکه باید این پیشرفت در صنعت، نیرو، معدن، سلامت، کشاورزی و همه چیز باشد.

17. توجه به ظرفیت ها

اشاره

ظرفیت های خود را کشف کنیم و بدانیم در انسان، غریزۀ بی نهایت طلبی وجود دارد و این غریزه، گامی برای اتصال به خداست؛ چون بی نهایت طلب را وجود بی نهایت سیر می کند. انسان اگر به خدا وصل شد، به هدفمی رسد و آرامش پیدا می کند: «اَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».(4)

غیر از خدا، هیچ پست و مقامی انسان را ارضا نمی کند. ما از بی نهایت سرچشمه گرفته ایم و باید به آن برسیم: «اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ».(5)

از سجدۀ ملائکه بر انسان(6)

و آیۀ «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْماءَ كُلَّها»(7) و نیز

ص: 43


1- «پیمان و بیعت [خود با حضرت مهدی را که بر عهده ام است، تجدید می کنم]» (نک: عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص815، دعای عهد).
2- این واژه بیست بار در قرآن کریم به کار رفته است (نک:بقره، 3 و 261 و 274؛ آل عمران، 134و...).
3- مائده، 54.
4- «همانا یاد خدا موجب آرامش دل هاست» (رعد، 28).
5- «ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم» (بقره، 156).
6- نک: بقره، 34.
7- «و [خدا] همۀ [معانى] نام ها را به آدم آموخت» (بقره، 31).

آیاتی نظیر: «خَلَقَ لَكُمْ»،(1)

«سَخَّرَ لَكُمْ»(2)

و «مَتاعٌ لَكُمْ»(3)

که اشاره می کند تمام هستی برای انسان آفریده شده است، به ظرفیت خود پی می بریم. این ظرفیت جز به دست رهبری معصوم هدایت نمی شود. آری، گذاشتن دست انسان با این همه ظرفیت و استعداد در دست غیرمعصوم، ظلم به انسانیت است. امام کاظم (علیه السلام) می فرماید: «اِنَّ اَبْدانَكُمْ لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلَّا الْجَنَّةُ فَلا تَبِيعُوها بِغَيْرِها.»(4) (همانا بدن هاى شما جز بهشت، بهایى ندارند؛ پس آن ها را به چيز ديگر نفروشيد.)اینک به مرور ظرفیت ها در سه محور انسانی و مادی و انقلاب اسلامی می پردازیم:

الف. ظرفیت های انسانی

1. وجود نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی؛

2. جمعیت جوان زیر چهل سال؛

3. وجود چهارده میلیون نفر دارای تحصیلات عالی؛

4. رتبۀ دوم جهان در دانش آموختگان علوم مهندسی؛

5. وجود انبوه جوانانی با روحیۀ انقلابی و آمادۀ تلاش جهادی؛

6. بالاتربودن استعداد علم و تحقیق ملت ایران از متوسط جهانی؛

7. وجود جمع چشم گیر جوانان محقق و دانشمند شاغل در آفرینش های علمی و فرهنگی و صنعتی و... .

ص: 44


1- بقره، 29.
2- جاثيه، 13.
3- نور، 29.
4- محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافی، ج 1، ص19.

ب. ظرفیت های مادی

1. داشتن 7درصد ذخایر معدنی جهان با وجود 1درصد جمعیت جهان؛

2. منابع عظیم زیرزمینی؛

3. موقعیت استثنایی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب؛

4. بازار بزرگ ملی؛

5. بازار بزرگ منطقه ای با داشتن 15 همسایه با 600 میلیون جمعیت؛

6. سواحل دریایی طولانی؛7. حاصل خیزی زمین با محصولات متنوع کشاورزی و باغی؛

8. اقتصاد بزرگ و متنوع.

ج. ظرفیت های انقلاب اسلامی

1. مدیریت جهادی، الهام گرفته از ایمان اسلامی و اصلِ «ما می توانیم»؛

2. نرم افزار تبدیل ظرفیت ها به مؤلفه های قدرت؛

3. وجود انسان های غالباً جوان با رتبه های رفیع انسانیت، با ویژگی هایی از قبیل شجاعت، فداکاری، پیش روی و...؛

4. وجود جوانان زنده کنندۀ ماجراهای صدر اسلام، با ویژگی هایی از قبیل: دل های مستعد و نورانی، ذکر و دعا، روحیۀ برادری، روحیۀ ایثار و مجاهدت در میدان های سخت و... .

18. نگاهی به تفاوت ها

اشاره

تفاوت کاملاً معنادار چالش های پیشِ روی انقلاب در سال 1357 با چالش های 1397:

ص: 45

1. چالش ایران با آمریکا

• 1357: کوتاه کردن دست عمّال بیگانه، تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی، رسواکردن لانۀ جاسوسی آمریکا؛

• 1397: حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی، برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا در غرب آسیا، حمایت جمهوری اسلامی از مبارزاتمجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین های اشغالی، دفاع از پرچم حزب الله و مقاومت در سراسر منطقه.

2. چالش غرب با ایران

• 1357: جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی توسط ایران؛

• 1397: جلوگیری از انتقال سلاح های پیشرفتۀ ایرانی به نیروهای مقاومت.

3. تصور آمریکا از ایران

• 1357: تفوّق بر نظام اسلامی و ملت ایران با چند ایرانی خودفروخته یا چند هواپیما و بالگرد؛

• 1397: نیاز به ایجاد یک ائتلاف بزرگ از ده ها دولت معاند یا مرعوب برای مقابلۀ سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی.

تفاوت های پیش گفته، انسان را به یاد تفاوت های حق و باطل در قرآن می اندازد:

* روزی [پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و] مسلمانان در مکه امنیت نداشتند(1)

و امروز اسلام تقریباً در همۀ دنیا مطرح است.

ص: 46


1- نک: انفال، 30؛ نحل، 41 و 42.

* روزی امام حسین (علیه السلام) یک زائر بیشتر نداشت: جابر بن عبدالله انصاری(1)

و امروز میلیون ها زائر دارد.

* روزی مردم را از شیندن قرآن منع می کردند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ»؛(2) ولی قرآن بارها وعده داده است که اسلام بر همۀ ادیان و مذاهب غلبه پیدا خواهد کرد؛ گرچه کافران و مشرکان آن را خوش نداشته باشند: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».(3)

این نوع وعده ها در قرآن مکرر آمده است تا مردم باور کنند که می شود یوسفی از ته چاه به حکومتی برسد،(4) کودکی یتیم، پیامبر شود(5)

و همۀ طاغوت های ستمگر را تهدید کند، کشوری بدون وابستگی به شرق و غرب و با شعار نه شرقی و نه غربی پیروز شود و از گردنه های سخت عبور کند.

در قرآن می خوانیم: «... كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»(6) یعنی وعدۀ پیروزی حق بر باطل(7)

سابقه دارد و اگر خدا بخواهد، کودکی مثل موسی را در آب حفظ(8) و فرعون را در همان آب غرق می کند.(9)

19. توجه به شباهت ها و نمونه های تاریخی

گاهی اوقات ممکن است مسائل و حوادث برای بعضی، مهم یا سخت یا محال جلوه کند. قرآن این مسئله را با بیان نمونه های تاریخی حل می کند تا دل ها آرام گیرد. اگر بدانیم مسائلی که برای ما پیش می آید، در طول تاریخ

ص: 47


1- محمد بن حسن طوسی (شیخ الطائفة)، مصباح المتهجّد، ج2، ص787.
2- «به این قرآن گوش ندهید» (فصلت، 26).
3- توبه، 33؛ صف، 9.
4- نک: یوسف، 10 و 54 و 56.
5- نک: فصلت، 26.
6- «... همان گونه كه پیشینیانِ آن ها را جانشين [خود] قرار داد» (نور، 55).
7- نک: اسراء، 81.
8- نک: قصص، 7تا13.
9- نک: یونس، 90.

مشابهات فراوان داشته است، حل کردن آن ها برای ما آسان می شود؛ مثلاً:

* دستور روزه گرفتن در امت های پیشین نیز بوده است: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»(1) ([اى كسانى كه ايمان آورده ايد،] روزه بر شما مقرّر شد؛ همان گونه كه بر پيشینیانِ شما مقرر شده بود.)

* اگر بدانیم شکست ها و رنج های جبهه و جنگ برای دشمنان نیز هست، سختی های جهاد آسان می شود: «فَاِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ».(2)

«اِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ».(3)

* در مشکلات می توان از افراد صابر الگو گرفت. خداوند به پیامبرش می فرماید: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ».(4)* به فرمودۀ قرآن، زخم زبان هایی که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش زده می شد، به پیامبران و مؤمنانِ قبل از آن ها نیز گفته می شد: «ما يُقالُ لَکَ اِلّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ»(5)، «وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ اِلّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»(6)، «فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ».(7)

* برخورد قاطع با شایعه پراکنانی که در مردم اضطراب و دلهره ایجاد می کنند، در ادیان دیگر نیز بوده است: «سُنَّةَ اللهِ فِی الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ»(8)، «فَسَوْفَ يَأْتِی اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»(9)؛ یعنی ای پیغمبر، اگر گروهی از دین سرپیچی کردند، ناراحت نباش، که افراد مشابهی

ص: 48


1- بقره، 183.
2- «آن ها نیز همانند شما درد و رنج می بینند» (نساء، 104).
3- «اگر به شما جراحتى مى رسد، پس قطعاً به گروه كفار نيز زخمى همانند آن رسيده است» (آل عمران، 140).
4- «پس صبر كن؛ همان گونه كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند» (احقاف، 35).
5- «[اى پيامبر،] به تو گفته نمى شود جز آنچه به پيامبران قبل از تو نيز گفته شده است» (فصلت، 43).
6- «و هيچ پيامبرى برايشان نمى آمد، مگر آنكه به استهزاى او مى پرداختند» (حجر، 11).
7- «و امروز، مؤمنان به كافران می خندند» (مطففین، 34).
8- «[اين] سنت خداست كه قبلاً در ميان گذشتگان [معمول] بوده است» (احزاب، 38).
9- «به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند» (مائده، 54).

به جای آنان ایمان می آورند.

* همواره در مقابلِ گروهی بخیل، افرادی سخاوتمند وجود دارند: «وَ اِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا اَمْثالَكُمْ».(1)راه تشکر از این همه نعمت، این است که ما در راه تکامل این نعمت ها از مرحلۀ خودسازی به مرحلۀ جامعه پردازی و سپس به مرحلۀ تمدن سازی برویم و برای انقلابی جهانی به رهبری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده باشیم. به جای افکار غلطی که می گویند باید حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید تا جامعه را بسازد، می گوییم ما جامعه را می سازیم تا حضرت تشریف بیاورد؛ همان گونه که در شب تاریک چراغی روشن می کنیم و منتظریم خورشید طلوع کند و در سرما کاشانه مان را گرم می کنیم و منتظر می مانیم بهار فرابرسد.

امام صادق (علیه السلام) به نقل از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک عمل است:(2) تمدن سازی برای ظهور آن حضرت! طبق مضمون روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام)، دانش بشر 27 حرف است که تا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها 2 حرف از آن را پیامبران می آورند و حضرت پس از ظهور و حضورش، 25 حرف دیگر را بیرون می آورد و آن را بین مردم نشر می دهد.(3)

20. توجه به بایدهای پیش رو

باید بدانیم دشمنان برای ما مشکلات جان فرسا ایجاد کرده و خواهند کرد.

ص: 49


1- «و هرگاه [از انفاق کردن] سرپیچی کنید [و بخل بورزید]، خداوند گروه دیگری را به جای شما می آورد؛ پس آن ها مانند شما نخواهند بود [و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می کنند]» (محمد، 38).
2- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج1، ص291.
3- «اَلْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً... فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّها فِی النّاسِ» (نک: سعيد بن هبةالله قطب الدين راوندى، الخرائج و الجرائح، ج2، ص841؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج52، ص336).

باید صبور باشیم و با هوشیاری و تدبیر از آن ها عبور کنیم؛ همان گونه که دشمنان انبیا این مشکلات را برای ایشان پیش می آوردند. قرآن می فرماید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فِی سَبِيلِ اللهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللهُ يُحِبُّ الصّابِرِينَ»(1) (و چه بسيار پيامبرانى كه همراهشان، خداپرستان بسيارى جنگيدند؛ پس براى آنچه در راه خدا به آنان رسيد، نه سستى كردند و نه ناتوان شدند و تن به ذلت ندادند. خداوند صابران را دوست دارد.)

آری، تاريخ انبيا همواره با مبارزه همراه بوده است؛ پس باید از آنان درس بگیریم. نبايد مشكلات، عامل سستى و ضعف شوند؛ بلكه بايد عامل حركت و تلاش جديدى باشند. مشكلات و ناملايمات نمی توانند مردان خدا را به تسليم وادار كند.

به گواهی قرآن کریم، رزمندگانِ بصير، نه از درون روحيۀ خود را مى بازند و سست می شوند: «فَما وَهَنُوا» و نه توان رزمى خود را از دست مى دهند: «وَ ما ضَعُفُوا» و نه بر اثر ناملايمات تسليم مى شوند و تن به ذلت می دهند: «وَ مَا اسْتَكانُوا».(2)بنابراین باید خود را آمادۀ عبور از گردنه ها کنیم. در حدیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می خوانیم: «مَنْ اَحَبَّنا اَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً.»(3)) هرکس که ما اهل بیت را دوست دارد، بايد براى پوشيدن پيراهن [شكيبایى بر] فقر و محرومیت آماده شود؛ [یعنی خود را برای زندگی ساده و زاهدانه آماده کند].)

کاملاً واضح است که مرفهان بی درد نمی توانند بازویی برای انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده، در آن تمدن بزرگ، نقش آفرین باشند.

ص: 50


1- آل عمران، 146.
2- آل عمران، 146.
3- علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، حکمت 112.

نگاه ها، روحیه ها، عمل ها، همت ها، هوشیاری ها، ابتکارها، عبرت گیری ها، صداقت ها، صراحت ها و اقتدارها، باید انقلابی و جهادی و جهانی باشند و در راستای استقلال خود و نجات خود و مظلومان جهان قرار گیرند. با این صفات می توان طرح تمدن اسلامی را پایه ریزی کرد.

ممکن است در اولین نگاه، به وجودآوردن چنین جامعه ای سخت باشد؛ ولی طبق نظر قرآن، با داشتن ایمان می توان همه کار کرد. در جنگ اُحد، وقتی به سبب اطاعت نکردن از فرماندهى، قواى اسلام با شكست مواجه شد و مسلمانان روحيه شان را از دست دادند، آيۀ «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ الْاَعْلَوْنَ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(1) نازل شد. خداوند خطاب به آن ها فرمود مبادا باشكست، خود را ببازيد؛ بلكه با تقويت ايمان، خود را تقويت كنيد كه در اين صورت، برترى با شماست.

در جهان بينى مادى، سلاح و تجهيزات عامل پيروزى است؛ ولى در بينش الهى، عاملِ پيروزى ايمان است. در آیۀ بعد می فرماید: «... وَ تِلْکَ الْاَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللهُ لا يُحِبُّ الظّالِمِينَ».(2)

اين آيه ضمن دلدارى دادن به مسلمانان، این واقعيت را بيان مى كند كه اگر شما به منظور حق و براى هدفى الهى متحمل ضرر جانى شده ايد، دشمنان شما نيز كشته و مجروح داده اند. اگر شما امروز در جنگ اُحد پيروز نشده ايد، دشمنان شما نيز ديروز در جنگ بدر شكست خورده اند؛ پس در سختى ها بردبار باشيد.

ص: 51


1- «و اگر مؤمن هستيد، سستى نكنيد و غمگين نباشيد كه شما برتريد» (آل عمران، 139).
2- «... و ما روزها[ى شكست و پيروزى] را در ميان مردم تقسيم مى كنيم تا خداوند [با امتحان،] كسانى را كه ايمان آورده اند، معلوم كند و از شما گواهانى [بر ديگران] بگيرد و خداوند ستمگران را دوست نمى دارد [گرچه گاهى به ظاهر پيروز شوند]» (آل عمران، 140).

امام صادق (علیه السلام) دربارۀ اين آيه فرمودند: «از روزى كه خداوند آدم را آفريد، قدرت و حكومت خدايى و شيطانى در تعارض با يكديگر بوده اند؛ اما دولت كامل الهى با ظهور حضرت قائم (علیه السلام) تحقق مى يابد.»(1)قرآن در ادامه می فرماید: «وَ لِيُمَحِّصَ اللَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ»(2)

(و [فرازونشيب هاى جنگ] براى آن است که خداوند افراد مؤمن را پاک و خالص و كافران را [به تدريج] محو و نابود کند.) گويا خدا مى خواست ضعف های مسلمانان را با شكست در جنگ احد به آنان نشان دهد تا به فكر اصلاح و جبران نقايص بيفتند و براى حركت هاى بعدى، آمادگى لازم را داشته باشند. آری، گاهى شكست هاى سازنده و بيدارگر، از پيروزى هاى غافلانه و بدون عمق مطلوب تر است.

21. عدالت نسبی؛ نه عدالت مطلوب

ممکن است هر کمالی در جایی مطلوب و در جایی دیگر نقص باشد. مثلاً ممکن است بخشش در موقعیتی خوب و در موقعیت دیگر خوب نباشد. ولی عدالت کمالی است که نسبت به هرچیز و در همه جا کمال است؛ حتی در برابر دشمن! قرآن به ما اجازه نمی دهد از مرز عدالت خارج شویم:«لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».(3)

عدالت در همۀ زمان ها و زمین ها فریضه ای است که بر عهدۀ همۀ مردم و به خصوص حاکمان است.(4)

ناگفته پیداست که برای تحقق عدالت باید با هر نوع فساد اقتصادی،

ص: 52


1- محمد بن مسعود عیاشی، التفسير، ج1، ص199.
2- آل عمران، 141.
3- «[بعثت انبیا برای آن است] که مردم بر اساس عدالت به پا خیزند» (حدید، 15).
4- نک: عبدالواحد بن محمد تميمى آمُدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص242.

اخلاقی و سیاسی و زمینه های رشد بی عدالتی و تبعیض ها در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه خواری و مدارا با فریبگران اقتصادی مبارزه کرد. البته این عدالت به تشکیلاتی نیاز دارد که محتاج افرادی کارآمد، تیزبین، قاطع، باایمان، جهادگر، دست ودل پاک، منیع الطبع و مصون از وسوسه های گوناگون است؛ وگرنه بی عدالتی های درونی، به بی عدالتی های بیرونی تبدیل می شود و اصل مقبولیت و مشروعیت نظام را متزلزل می کند.

اجرای عدالت، به برنامه های کوتاه مدت و میان مدت و جامع نیاز دارد. هم باید از تشکیل نطفۀ فساد در هر دستگاه پیشگیری شود و هم باید اگر نطفه منعقد شد و راه فساد و تبعیض برای ویژه خواران و فریب کاران اقتصادی باز شد، عاقلانه و مسئولانه و جهادی و با تدبیر مبارزه کرد و از تبلیغات و ارعاب ها و جنگ روانی نهراسید.

آری، قوى ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن، ايمان و توكل به خداست. مؤمن وقتى در گرداب بلا قرار مى گيرد، توكل و اتصال خود به خدا را بيشتر مى كند. قرآن در ستایش گروهی از مردم می فرماید همین که به آنان گفته می شد: «بى شک مردم مشرک مكه بر ضد شما بسيج شده اند؛ پس از آنان بترسيد»، به جاى ترس بر ايمانشان افزوده می شد: «اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ اِيماناً».(1)چه بسا بر اثر اجتناب از زیان رسانی دشمن و به سبب ترس و عقب نشینی، گرفتار ذلتی می شویم که زیانِ معنویِ مهم تری است. آنچه مهم است، حفظ عزت کشور و ملت به صورتی حکیمانه و مصلحت جویانه از موضع انقلابی است. آری، عقب نشینی یعنی زانوزدن در برابر دشمن و بوسه زدن بر پنجۀ گرگ.

ص: 53


1- آل عمران، 173.

مؤمن اگر گرفتار حرص و لقمۀ حرام شد و با این صفت مسئولیتی گرفت، مسئولیتش هرگز مشروع نخواهد بود. بلای مهم، ضعف مدیریتی بعضی مسئولان و غفلت آنان از ظرفیت های کم نظیر طبیعی و انسانی و بی توجهی به شعارهای انقلاب است. در قرآن می خوانیم: «وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ اِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِاِذْنِهِ حَتَّى اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْاَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما اَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ».(1)در سال دوم هجرى كه مسلمانان در جنگ بدر پيروز شدند، خداوند وعده داد كه در جنگ هاى آينده نيز پيروز مى شوند.(2)

در سال بعد كه جنگ اُحد واقع شد، پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پنجاه نفر مسلح را براى حفاظت از کوه عَینَین در سمت چپ احد، نصب كرد. چون جنگ شروع شد، در آغاز مسلمانان حمله كردند و نفس دشمن را گرفتند و آن ها را شكست دادند؛ اما متأسفانه بين آن پنجاه نفر كه مسئول حفاظت از كوه بودند، اختلاف شد. عده اى گفتند: «پيروزى ما قطعى است؛ پس به سراغ جمع کردن غنائم برويم» و عدۀ كمى همچنان سنگرها را حفظ كردند.(3)

دشمنِ شكست خورده، از همان منطقه اى كه بدون محافظ مانده بود، حمله كرد و اين بار مسلمانان ضربۀ سنگينى خوردند و شهداى بسيارى دادند، تا آنجا كه جان پيامبر در معرض خطر قرار گرفت و بسيارى از

ص: 54


1- «و قطعاً خداوند وعدۀ خود [مبنى بر پيروزى شما در جنگ احد] را محقق کرد؛ زيرا دشمن را با خواست او مى كشتيد. تا آنكه سست شديد و در كار [جنگ و تقسيم غنائم] به نزاع پرداختيد و [از دستور پيامبر] نافرمانى كرديد، با آنكه خداوند [پيروزى و] آنچه را [از غنائم] كه محبوبتان بود، به شما نشان داده بود. برخى از شما خواهان دنيايند [و غنائم جنگى،] و برخى خواهان آخرت [و شهادت در راه خدا]. پس آنگاه خداوند شما را از [تعقيب] آنان منصرف ساخت [و پيروزى شما به شكست انجاميد] تا شما را بيازمايد؛ ولى از [خطاى] شما درگذشت و همانا خداوند در قبال مؤمنان، صاحب فضل و بخشش است» (آل عمران، 152).
2- آل عمران، 125 تا 127.
3- نک: فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری باَعلام الهدی، ص81.

مسلمانان پا به فرار گذاشتند.

پس از پايان جنگ، مسلمانان از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انتقاد مى كردند كه مگر خدا به ما وعدۀ پيروزى نداده بود؛ پس چرا شكست خورديم؟ قرآن در پاسخ آنان مى فرماید كه وعدۀ خدا راست و درست بود؛ ولى سستى و نزاع و نافرمانى عاملِ شكست مسلمانان شد. آری، معناى تحقق وعده هاى خدا،ناديده گرفتن سنت هاى الهى نيست. نصرت خداوند تا زمانى است كه انسان ها به وظيفۀ خود عمل كنند: «لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ... اِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ...». در ادامۀ آیه به این نکته اشاره شده است که در میدان جنگ، افراد براى هدف هاى متفاوت مى جنگند: بعضى براى دنيا و بعضى براى آخرت: «مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ».(1)

البته به تعبیر قرآن، عامل شكست هاى بيرونى، درونى است و خطاب به مسلمانان می فرماید: «فَشِلْتُمْ... صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ».(2)

اگر به الگوی مقاومت و بیداری اسلامی و شکست سیاسی آمریکا در منطقه و زمین گیرشدن همکاران خائن آمریکا و گسترش حضور قدرتمندانۀ سیاسی خود پی ببریم و از تجربیات گذشته درس بگیریم و به وسوسه های مالی و تهدیدها بی اعتنا باشیم و به جهاد علمی جوانان توجه کنیم و بدانیم دشمن در حال احتضار است، هرگز خود را نخواهیم باخت.

22. توجه به اقدامات دشمن

اشاره

دشمن گاهی تظاهر می کند که صدای جدی و جدید انقلاب را نشنیده

ص: 55


1- آل عمران، 152.
2- «شما [در درون] سست [و نافرمان] شديد...؛ آنگاه [خداوند] شما را از [تعقیب] آنان منصرف ساخت؛ [ازاین رو در بيرون شكست خورديد]» (آل عمران، 152).

است. قرآن به این افراد می فرماید: «اَ فَلا تَسْمَعُونَ».(1) او می خواهد صداها را با تحریف و دروغ خفه کند: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ»(2) و پیشنهادهای فریب کارانه می دهد. مثلاً بعضى از سران قريش به پيامبر گفتند: «اى محمد، تو يک سال از آيين ما پيروى كن، ما هم یک سال از آیین تو پيروى مى كنيم. آنگاه هركدام بهتر بود، آن را ادامه مى دهيم.» اما پيامبر نپذيرفت و فرمود: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِیَ دِينِ».(3)

و (4)

* دشمن دل جوانان و نوجوانان و نونهالان ما را با تهاجم روزافزونِ کانون های ضدمعنویت و ضداخلاق و بهره گیری از ابزارهای رسانه ای منحرف می کند: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ».(5)

در تفسیر این آیه، به نقل از امام صادق (علیه السلام) آمده است ظاهراً شخصى به نام نضر بن حارث كه از حجاز به ايران سفر مى كرد، افسانه هاى ايرانى مانند افسانۀ رستم و اسفنديار و سرگذشت پادشاهان را آموخته بود و براى مردم عرب بازگو مى كرد و مى گفت: «اگر محمد براى شما داستان عاد و ثمودمى گويد، من نيز قصه ها و اخبار عجم را بازگو مى كنم.»(6) اين آيه نازل شد و كار او را شيوه اى انحرافى دانست.

بنابراین يكى از عوامل مهم گمراه كننده، سخن باطل است. گويندگان و خوانندگانى كه مردم را سرگرم می کنند و آنان را از حق و

ص: 56


1- «آیا نمی شنوید؟!» (قصص، 71).
2- «کلمات را تحریف می کنند» (نساء، 46؛ مائده، 13 و 41).
3- «دين شما براى خودتان و دين من براى خودم» (کافرون، 6).
4- نک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمّی، ج2، ص445؛ سيدهاشم بن سليمان بحرانى، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص781.
5- «و برخى از مردم، خريدار سخنان بيهوده و سرگرم كننده اند تا بى هيچ علمى [ديگران را] از راه خدا گمراه كنند» (لقمان، 6).
6- محمد بن علی بن شهرآشوب سَروی مازندرانی، مناقب آل ابى طالب، ج1، ص52.

حقيقت بازمى دارند، سعی کرده اند در موقعیت های گوناگون و با ابزارهای مختلف، مردم را از مسیر درست منحرف کنند. در ادامه به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم:

▪ گاهی با تحلیل مغرضانه می گفتند افرادی که دور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جمع شده اند، اهداف مادی دارند و اگر به آن ها کمک نکنیم، پراکنده می شوند: «لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا».(1)

▪ گاهی با مأیوس سازی مردم و مسئولان و مدیران از آینده از طریق وارونه نشان دادن واقعیت ها، آن ها را گمراه و منحرف می کردند: «قَلَّبُوا لَکَ الْاُمُورَ».(2)

▪ گاهی با پنهان کردن جلوه های امید از طریق نشان دادن ضعف ها و شکست خودی ها و بزرگ نمایی دشمنان این کار را می کردند. قرآنمی فرماید قدرت های غیرالهی مثل تارعنکبوت هستند و نصرت خداوند نزدیک است: «نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَ فَتْحٌ قَرِيب».(3)

▪ گاهی با بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن خوبی ها، قصد تضعیف و نابودی نظام را داشته اند.

علل گمراهی مردم از دیدگاه قرآن

علاوه بر عامل «سخن باطل» که در مطالب پیش گفته به آن پرداختیم، در آيات دیگری از قرآن، به برخی از عوامل گمراهى مردم اشاره شده است:

1. طاغوت كه گاهى با تحقير: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ»(4) و گاهى با تهديد:

ص: 57


1- «به كسانى كه نزد پيامبر خدايند، انفاق نكنيد تا پراكنده شوند» (منافقون، 7).
2- «و كارها را بر تو وارونه ساختند» (توبه، 48).
3- فتح، 13.
4- «[فرعون] قوم خود را سبک شمرد» (زخرف، 54).

«لَاَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ»(1)

مردم را منحرف مى كند.

2. شيطان كه با وسوسه هايش انسان را گمراه مى كند: «يُرِيدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُضِلَّهُمْ»(2)

و به مخالفان اسلام دستور حمله می دهد و می گوید امروز شما پیروزید: «لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ».(3)

3. عالم و هنرمند منحرف كه با استفاده از دانش و هنرش، ديگران را منحرف مى سازد: «وَ اَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ».(4)صاحبان قدرت و ثروت كه با استفاده از قدرت و ثروت، مردم را از حق بازمی دارند و آن ها را از حقیقت دور می کنند: «اِنّا اَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَاَضَلُّونَا السَّبِيلا».(5)

با توجه به آنچه گفته شد، باید بدانیم که همۀ این برنامه ها برای خاموش کردن نور اسلام است؛ آن هم با فوت کردن! در حالی که خداوند می فرماید: «يُرِيدُونَ اَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللهُ اِلّا اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ».(6)

آری، طبق این آیه، تلاش هاى كافران همچون نمرودها، فرعون ها، بنى اميه و بنى عباس در مبارزه با دين، مثل فوت كردن به خورشيد است: «يُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ».

دشمنان باید بدانند كه با ارادۀ حتمى خداوند براى پيروزى دين حق طرف اند و هرگونه تلاش عليه مكتب اسلام، محكوم به شكست است: «يُتِمَّ نُورَهُ».

ص: 58


1- «[فرعون به موسی گفت:] تو را از زندانیان قرار خواهم داد» (شعراء، 29).
2- «شیطان می خواهد آنان را گمراه کند» (نساء، 60).
3- ««امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد» (انفال، 48).
4- «و سامری آن ها را گمراه کرد» (طه، 85).
5- «... ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند» (احزاب، 67).
6- «مى خواهند نور خدا را با دهان هايشان خاموش سازند؛ ولى خداوند جز اين نمى خواهد كه نور خود را به كمال برساند؛ هرچند كفار ناخشنود باشند» (توبه، 32).

اما دشمن نمی داند که این اقدامات، با قدرتِ ایمان ملت و انگیزۀ امت و رهبری الهی و جهاد علمی و اصلاح مشکلات درونی و مرزبندی قاطع و منطقی، یکی پس از دیگری خنثا خواهد شد.

23. توجه به اقتصاد

اقتصاد هدف نیست؛ وسیله است. اقتصاد اگر ضعیف باشد، زمینۀ نفوذ دشمن، دخالت دشمن و سلطۀ دشمن است و اگر قوی باشد، وسیلۀ قدرت کشور و عزت کشور خواهد بود.

* اسلام طرف دار تولید است. خداوند می فرماید زمین و آسمان و باد و باران و میوه و نهرها و نور را مسخّر شما کردم(1)

و شمایید که باید با تلاش، از این منابع استفاده و تولید کنید: «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»(2)

آن هم تولیدِ باکیفیت! در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) آمده است که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرموده اند: «مَنْ وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَاَبْعَدَهُ اللهُ.»(3)

(کسی که آب و خاک دارد [اگر کِشت و تولید نكند] و فقیر شود، خدا او را از لطف خودش دور می کند.)

امت اسلامی باید در همه چیز، از جمله تولیدات، موجب عزت اسلام شود؛ یعنی همین که مردم بدانند سازندۀ یک محصول مسلمان است، به سببتولید باکیفیت آن محصول، به اسلام علاقه مند شوند؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «...كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً.»(4)

* اسلام طرف دار توزیع عادلانه، به اندازه، بی اسراف، همراه با مدیریتی

ص: 59


1- نک: ابراهیم، 32 تا 34.
2- «و آبادی آن را به شما واگذاشت» (هود، 61).
3- عبدالله بن جعفر حِمیَری قمی، قرب الاِسناد، ص115.
4- «... موجب زينت ما باشيد و وسيلۀ ننگ ما نباشيد» ( محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص400).

خردمندانه است. اقتصاد ما نباید وابسته به نفت و دلار آن باشد و از ظرفیت داخلی استفاده نکنیم. قرآن می فرماید حضرت یعقوب (علیه السلام) به پسران خود سفارش کرد: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ».(1)

آری بنا به گفتۀ برخی مفسران، برای پیداکردن یوسف نباید از یک طریق اقدام کرد.(2) این خود یک اصل است که خداوند حکیم در مخلوقات نیز این حکمت را به کار برده است. مثلاً بعضی اعضای بدن جفت است که با حذف یکی، انسان در زندگی فلج نشود. باید انسان در حل مسائل اقتصادی، گزینه های متعددی داشته باشد تا مثلاً با تمام شدن نفت یا فروش نرفتن آن، کشور فلج نشود.

* اقتصادی برپاست که از درون باشد، مولد باشد، دانش بنیان باشد، مردمی باشد؛ نه دولتی. دشمن می خواهد از بیرون با تحریم و وسوسه وتبلیغات، مسلمانان را به چالش بکشد. قرآن می فرماید: «اِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ اِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً اِنَّ اللهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ»(3)؛

بنابراين بايد اهل صبر و تقوا باشيم تا حيله هاى آنان به ما ضربه اى نزند.

* گاهی آسیب از درون است؛ مثلاً به سبب حرص ها، بخل ها، کسالت ها، تن پروری ها، ضعف های مدیریتی و عیب دانستن کار، اقتصاد ما دچار آسیب می شود که هریک از این مسائل در آیات و روایات نمونه هایی دارد.

با بررسی برخی کلیدواژه های اقتصادی می توان سیمای اقتصاد در

ص: 60


1- یوسف، 67.
2- نک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج10، ص30، به نقل از: مرحوم اشراقی؛ محسن قرائتی، تفسیر نور، ج4، ص248.
3- «اگر خوبى به شما برسد، آنان را غمگين می سازد و اگر بدى به شما برسد، آن ها بدان شادمان مى شوند و اگر [در برابرشان] صبر كنيد و پرهيزكار باشيد، حيلۀ بدخواهانۀ آنان هيچ گونه آسيبى به شما نمی رساند. خداوند به آنچه انجام مى دهند، احاطه دارد» (آل عمران، 120).

اسلام را به دست آورد. مال و ثروت، آب و خاک، باران و طبیعت، کار و تلاش، شرکت و تعاون، مصرف و اسراف، بیت المال، حق الناس، خمس و زکات، رزق حلال، قرض الحسنه، وقف، بازار، نظارت و بازرسی، توزیع عادلانه، کشاورزی، صرفه جویی، محکم کاری و استاندارد، درخت کاری، محاسبه و بازنگری، حقوق، خدمت و مدیریت، خودباوری و خودباختگی، محیط زیست، امنیت اقتصادی و ده ها موضوع دیگر که به نحوی در تولید و توزیع و مصرف نقش دارند.از سوی دیگر، بسیاری از مسائل اعتقادی و اخلاقی به نوعی در تولید و توزیع و مصرف و شیوۀ مدیریت اثرگذارند. حساب کسانی که با عقیده و ایمان و عشق ساختمان می سازند، با حساب کسانی که بر اساس مزایده و مناقصه و با هدف سود بیشتر چیزی می سازند، تفاوت دارد. در دنیا مهم ترین ساختمان ها مساجد و کلیساها هستند که بر اساس عشق و عقیده ساخته شده اند. حساب مادر و همسری که بر اساس محبت غذا می پزد، از حساب رستورانی که برای کسب درآمد غذا فراهم می کند، جداست. هزار کارگر و کارمند زن، مادر نمی شوند و ترکیب هزاران مواد غذایی شیر مادر نخواهد شد. در همۀ مسائل از جمله مسائل اقتصادی، باید به ایمان و اخلاق و علاقه و انگیزه توجه کرد.

24. رعایت اولویت ها

در همۀ مسائل، رعایت اولویت ها لازم است. چه بسیار پژوهش هایی انجام می گیرد و بودجه هایی هزینه می شود که به سبب بی توجهی به اولویت ها، آن تحقیقات هیچ ثمره ای ندارد. در قرآن می خوانیم که در انفاق، اولویت با والدین و بستگان است: «قُلْ ما اَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ...».(1)

ص: 61


1- بقره، 215.

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دراین باره در حدیثی فرموده اند: «لا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتاجٌ.»(1)

(با داشتن خویشاوندان محتاج، صدقه دادن به دیگران روا نيست.)

25. اقتصاد هدفمند

اسلام در کنار تولید و مصرف، هدفمندی آن را گوشزد کرده است. گاهی در کنار فرمان مصرف می فرماید: «کُلُوا... وَ لا تُسْرِفُوا»(2)

یعنی در خوردن زیاده روی نکنید. یک جا می فرماید: «کُلُوا... وَ اشْکُرُوا»(3) یعنی برای خوردن، از خداوند تشکر کنید. در جایی دیگر می فرماید: «کُلُوا... وَ اعْمَلُوا صالِحاً»(4)

یعنی با قدرتی که از غذاخوردن به دست می آورید، کار نیک انجام دهید. گاهی چنین دستور می دهد: «کُلُوا.... وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ»(5) یعنی از قدرتی که به وسیلۀ غذاخوردن به دست آورده اید، طغیان نکنید. در جایی دیگر می فرماید: «کُلُوا... وَ آتُوا حَقَّهُ»(6)

یعنی بخورید و حق آن را ادا کنید. و نیز می فرماید: «فَکُلُوا... اَطْعِمُوا»(7) یعنی بخورید و به دیگران نیز اطعام کنید.از این آیات استفاده می شود که نه تنها تولید باید هدفمند باشد، مصرف نیز باید جهت دار باشد؛ آن هم جهتی در راستای رشد فرد و جامعه؛ وگرنه تولیدی که در راستای رشد نباشد، لعنت شده است. در حدیثی، امام صادق (علیه السلام) به نقل از پدران خود از اميرالمؤمنین (علیه السلام) روايت می كند كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارۀ شراب، ده گروه را نفرین کرد و فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْخَمْرَ وَ غارِسَها وَ عاصِرَها وَ

ص: 62


1- محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص381.
2- اعراف، 31.
3- بقره، 172.
4- مؤمنون، 51.
5- طه، 81.
6- انعام، 141.
7- حج، 28.

شارِبَها وَ ساقِيَها وَ بائِعَها وَ مُشْتَرِيَها وَ آكِلَ ثَمَنِها وَ حامِلَها وَ الْمَحْمُولَةَ اِلَيْهِ.»(1)

(خداوند شراب و نشانندۀ [درختِ] آن و سازنده و نوشنده و ساقى و فروشنده و خريدار و خورندۀ پول آن و حمل كننده و تحویل گیرندۀ آن را لعنت كند.)

26. تعدیل ثروت

خمس و زکات گامی برای مهار ثروت است. اسلام از یک سو دست افراد قوی، مبتکر، پرکار و خلاق را در مالکیت باز گذاشته تا مانع رشد آنان نشود و از سویی درآمدهایی از قبیل ربا، سرقت، رشوه و اختلاس را ممنوع دانسته است. اما به مالکان درآمدهای حلال اجازه نمی دهد درآمد خود را هرگونه خواستند، مصرف کنند و آنان را از اسراف و تبذیر و ثروت اندوزی نهی فرمودهاست. در مقابل، با واجب کردن خمس و زکات و کفّارات و سفارش اکید به انواع کمک ها و صدقه ها، بخشی از اموال آنان را با علم، اراده، عشق و ایمان، برای حل مشکلات طبقۀ محروم گرفته است.

صدها آیه در قرآن دربارۀ انفاق، ایتاء، اعطاء، جهاد مالی، زکات، خمس، صدقه، کفاره، قرض الحسنه و امثال آن برای محرومیت زدایی و تعدیل ثروت آمده است. قرآن در کنار نماز، زکات را می آورد.(2)

در کنار روزه خواری، اطعام شصت فقیر را به عنوان کفاره قرار می دهد.(3) اولین سهم زکات را برای فقرا و مساکین قرار می دهد.(4) بخشی از خمس را برای محرومان قرار داده است. در جهاد و غنائم جنگی، سهمی را به فقرا داده است.(5) در عید

ص: 63


1- محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص8.
2- «يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» (نک: نمل، 3؛ لقمان، 4؛ مائده، 55؛ توبه، 71).
3- نک: سیدمحمدحسین بنی هاشمی خمینی و احسان اصولی، توضیح المسائل مراجع، ج2، ص928، مسئلۀ 1660.
4- «اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها...» (نک: توبه، 60).
5- نک: محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، المقنعة، ص278.

فطر، به زکات فطره و نان فقرا توجه دارد.(1)

در عید قربان، به ذبح حیوان و گوشت فقرا توجه دارد.(2)

27. نکاتی دربارۀ اقتصاد اسلامی

رشد اقتصاد باید درونی باشد، نه وابسته به بیگانگان؛ چون در این صورت مسلمانان باید ذلت خود در مقابل بیگانگان را مشاهده کنند؛ در حالی که قرآن می فرماید: «لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً».(3)

* اقتصاد باید مولد باشد. پیامبر (علیه السلام) هرگاه میان مسلمانان مسابقه برگزار می کرد، جایزه های برندگان جوایزی مولد بود؛ یعنی یا شتر حامله، یا درخت خرما! شتر حامله تولیدکنندۀ گوشت، کرک و شیر و وسیلۀ حمل ونقل و درخت خرما نیز تولیدکنندۀ چوب و خرما و سایه است. امروز جوایز دنیا معمولاً مصرفی و تجملاتی است.

* اقتصاد باید علمی و دانش بنیان باشد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این باره فرموده اند: «يا مَعْشَرَ التُّجّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ.»(4) (اى گروه تجار، اول فقه و يادگرفتن احكام معاملات؛ سپس تجارت.) و نیز می فرمایند: «مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ارْتَطَمَ فِی الرِّبا.»(5)

(کسی که بدون علم و دانستن احکام شرعی تجارت، دست به تجارت بزند، در دام ربا می افتد.)

* اقتصاد باید مردمی باشد، نه دولتی. قرآن می فرماید: «اَمَّا السَّفِينَةُ فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ»(6) (آن كشتى، از آنِ بينوايانى بود كه

ص: 64


1- نک: سیدمحمدحسین بنی هاشمی خمینی و احسان اصولی، توضیح المسائل مراجع، ج2، ص169، مسئلۀ 1991.
2- «فَكُلُوا مِنْها وَ اَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ» (حج، 36).
3- «و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان، براى كافران راه [تسلّطى] قرار نداده است» (نساء، 141).
4- محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافی، ج5، ص150.
5- محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الكافی، ج5، ص154.
6- کهف، 79.

در دريا كار مى كردند.) از این آیه استفاده می شود که حتی افراد مسکین می توانند با نوعی قرارداد شرکتی، تعاونی تأسیس کرده، از طریق آن درآمدی کسب کنند.

28. توجه به معنویات

اشاره

خالق هستی در کتاب آسمانی، نگاه بشر را به فراتر از مادیات معطوف کرده است و دربارۀ هر کاری، از دو زاویۀ مادی و معنوی مسائلی را مطرح کرده است. کوتاه سخن آنکه در فرهنگ اسلام، برای بسیاری از امور مادی، مشابه معنوی نیز وجود دارد؛ برای مثال، امروز هرجا سخن از محیط زیست می شود، ذهن ها فقط به سراغ آب و خاک و جنگل و باد و باران و امثال آن می رود؛ اما اسلام علاوه بر آیات و روایات بسیاری که دربارۀ حفظ محیط زیست دارد، با نگاهی بالاتر، به محیط زیست معنوی نیز پرداخته است:

1. امر به معروف و نهی از منکر، راهبردی اساسی برای حفظ سلامت محیط زیست اجتماعی بشر است.

2. حفظ عفاف و حجاب، برای جلوگیری از تبرج و خودنمایی زنان و مردان و مشغول ساختن ذهن و دل شهروندان به خودنمایی و فحشا و منکرات است.

3. خلوت نکردن با نامحرم، منع از نجوا و درگوشی صحبت کردن، تحریم غیبت و تجسس و تهمت و سوء ظن و امثال آن، راهی برای نگهداری محیط زیست معنوی و کیفی سازی آن برای زندگی جمعی است.4. نهی از مطالعۀ کتاب های انحراف آمیز و سوق دهنده به کفر و دین گریزی، نهی از معاشرت با افراد نااهل و فتنه جو، حفظ ظواهر دینی در رفتار و گفتار و بالاخره مراعات ادب اجتماعی در روابط میان فردی،

ص: 65

نمونه هایی از بسترسازی برای تأمین محیط زیست سالم است.

ایمان، توکل، ایثار، اخلاص، خیرخواهی و دل سوزی، گذشت، کمک، شجاعت، تواضع و اعتمادبه نفس در جامعه می تواند از مصادیق حفظ محیط زیست معنوی باشد. بسیاری از مشکلات اخلاقی و مفاسد اجتماعی را می توان با این گونه صفات برطرف کرد.

نگاه مادی و معنوی

1. خوراک مادی: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ».(1)

خوراک معنوی: «فَلْیَنْظُرِ الْاِنْسانُ اِلی طَعامِهِ»(2) که امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرمایند: «اِلَى عِلْمِهِ الَّذِی يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ.»(3)

(ببیند علمی را که فرامی گیرد، از چه کسی می آموزد.)

2. لباس مادی: «سَرابِیلَ تَقِیکُمْ».(4)لباس معنوی: «وَ لِباسُ التَّقْوَی ذَلِکَ خَیْرٌ».(5)

3. زینت مادی: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ».(6)

زینت معنوی: «حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْاِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ».(7)

4. سفر مادی: «وَ اِنْ کنْتُمْ عَلَی سَفَرٍ».(8)

ص: 66


1- مؤمنون، 51.
2- عبس، 24.
3- محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشّی، ج4، ص3.
4- «پیراهن هایی که شما را حفظ می کند» (نحل، 81).
5- «اما لباس تقوا بهتر است» (اعراف، 26).
6- «زینت خود را هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید» (اعراف، 31).
7- «خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل هایتان زینت بخشیده است» (حجرات، 7).
8- «و اگر در سفر بودید» (بقره، 283).

سفر معنوی: «اِنَّکَ کادِحٌ اِلَی رَبِّکَ کَدْحاً».(1)

5. رزق مادی: «مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ».(2)

رزق معنوی: «وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامْ».(3)

6. شیرینی مادی: «حَلاوَةُ الدُّنْیا.»(4)شیرینی معنوی: «حَلاوَةُ الْاِیمانِ.»(5)

7. پاداش مادی: «جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ».(6)

پاداش معنوی: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَکبَرُ».(7)

8. پدر مادی: «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ».(8)

پدر معنوی: «اَنا وَ عَلِی اَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ.»(9)

9. هجرت مادی: «وَ هاجَرُوا».(10)

هجرت معنوی: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ».(11)

ص: 67


1- «تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد» (انشقاق، 6).
2- «از ميوه ها رزقى براى شما بيرون آورد» (بقره، 22).
3- عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص281، اعمال مشترک ماه رمضان.
4- علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، حکمت 251.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج87، ص201؛ محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ج2، ص510.
6- «باغ هایی که نهرها از زیر درختانش جاری است» (بقره، 25).
7- «و خشنودی خدا بزرگ تر است» (توبه، 72).
8- «و قسم به پدری [چنان] و فرزندی که به وجود آورد» (بلد، 3).
9- «من و علی پدران این امت هستیم» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص85؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج36، ص11).
10- «و کسانی که [از وطن خود] هجرت کردند» (انفال، 72).
11- «و از پلیدی به کلی دوری کن» (مدّثر، 5).

29. توجه به هویت

امروز طراحان فاسد و مفسد می نشینند و برای ترویج سبک زندگی غربی در سایر کشورها برنامه ریزی می کنند؛ به گونه ای که دیر یا زود در همۀ کشورها نسل نو سربازان آن ها باشند و در اخلاق، اقتصاد، رفتار و گفتار، لباس و آرایش، دیدنی ها، شنیدنی ها، نوشتنی ها، سبکی رایج شود که نسل نو را بی هویت کند تا مثل موم در اختیار شرق و غرب باشند و حتی در آرایش سر و صورت خود نیز از خود اختیاری نداشته باشند. این بی هویتی را در فضای حقیقی و مجازی فراوان می بینیم.

اگر انسان برای خود ارزشی قائل بشود، هرگز تسلیم هر حرف و شعار و موجی نمی شود. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرماید: «لَيْسَ لِاَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ اِلَّا الْجَنَّةَ فَلا تَبِيعُوها اِلّا بِها.»(1)

(جان شما بهایی جز بهشت ندارد؛ پس آن را جز به بهشت نفروشید.) آیاتی چون: «فَما رَبِحَتْ...»،(2)

«اِنَّ الْاِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ»،(3)

«بِئْسَمَا اشْتَرَوْا...»،(4)

«خُسْران مُبِین»(5)

و نمونه هایی از این قبیل که بارها در قرآن بیان شده است، نشان می دهد وجود انسان ارزشمند است.انسان اگر بندۀ غیرخدا باشد، خود را ارزان فروخته است؛ چراکه غیرخدا، نه مالک است، نه رازق است، نه قادر است و نه بینا، نه شنوا، نه حکیم، نه رحیم و... . بنابراین چنین بنده ای به تعبیر قرآن، هم در دنیا و هم در آخرت، جزو زیان کاران خواهد بود: «قُلْ اِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ».(6)

انسان موجودی است ابدی و می تواند با ایمان و عمل، به تمام مراحل

ص: 68


1- عبدالواحد بن محمد تميمى آمُدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص177 و 558.
2- «[تجارتشان] سودی نکرد...» (بقره، 16).
3- «واقعاً انسان در زیان کاری بزرگی است» (عصر، 2).
4- «به بد بهایی خود را فروختند...» (بقره، 90).
5- زمر، 15.
6- «زيان كاران در حقيقت كسانى اند كه به خودشان در روز قيامت زيان رسانده اند» (زمر، 15).

کمال برسد. حتی اگر توفیق نداشت، با نیت می تواند ارزش ها و پاداش های آن کمال را برای خود ذخیره کند. اسلام انسان را موجودی می داند که ویژگی ها و امتیازات ارزشمندی دارد:

* با اراده، بی نهایت طلب، خلیفۀ خدا با بهترین قوام: «اَحْسَنِ تَقْوِيمٍ».(1)

* دارای روح الهی: «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی».(2)

* مسجود فرشتگان: «اُسْجُدُوا لِآدَم».(3)

* وصل به خدا: «اِنّا لِلهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ».(4)

* برای هدفی مقدس: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلّا لِيَعْبُدُونِ».(5)* خداوند تمام هستی را در راستای خدمت به بشر و مسخّر فرمان آن ها قرار داده است: «سَخَّرَ لَكُمْ»(6)

و «مَتاعاً لَكُمْ».(7)

همۀ این مطالب و آیات و روایات، نشان دهندۀ ارزش انسان و هویت اوست. افراد بی هویت سعی می کنند دیگران را نیز بی هویت کنند. قرآن دربارۀ هویت بخشی به انسان ها آیات فراوانی دارد؛ از جمله:

1. معبود تو، خدای علیم حکیم قادر رئوف است.(8)

2. راهنمای تو، پیامبر و امامان معصوم هستند.(9)

3. قانون تو، قرآن و وحی آسمانی است.(10)

ص: 69


1- تین، 4.
2- «و در آن، از روح خودم دمیدم» (حجر، 29).
3- «[ای فرشتگان الهی،] به آدم سجده کنید» (بقره، 34).
4- «به درستی که ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم» (بقره، 156).
5- «جن و انس را خلق نکردم مگر برای عبادت» (ذاریات، 56).
6- ابراهیم، 32 و 33؛ حج، 65؛ لقمان، 20.
7- عبس، 32؛ نازعات، 33.
8- یوسف، 6؛ فرقان، 54.
9- نک: انبیاء، 73؛ سجده، 24.
10- نک: اسراء، 9؛ آل عمران، 19.

4. هیچ عملی از تو ضایع نمی شود: «لا اُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثَى».(1)

5. زن و مرد در رسیدن به مقامات عالی یکسان اند: «اِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِِ».(2)اگر انسانِ قرآنی را با انسانی که مکتب های غیرالهی ترسیم کرده اند، در دو تابلو روبه روی هم قرار دهیم، به هویت انسان در اسلام و بی هویتی در مکتب های دیگر پی می بریم.

30. نگاه جمعی

اسلام چون مکتبی بر پایۀ عقل و فطرت است، چشم اندازش را کل بشر قرار داده است؛ یعنی دفاع را برای همۀ مظلومان، و عزت و پیشرفت و خدمت و ثروت را برای همه می خواهد. کمالات را برای همۀ عصرها و نسل ها و عرصه ها و کشورها می داند. در آموزه های دینی مشاهده می کنیم که:

* انسان حتی اگر به تنهایی نماز می خواند، حق ندارد فقط خودش را ببیند؛ بلکه باید بگوید: «اِيّاکَ نَعْبُدُ»(3)

یعنی همۀ ما بندۀ تو هستیم و هدایت را برای همه بخواهد: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمِ»(4)

و به همه سلام کند: «اَلسَّلامُ عَلَیْنا.»(5)

* اگر دعا می کند، برای همۀ فقیران، اسیران، بیماران، درراه ماندگان، غریبان و... دعا کند: «... اَللَّهُمَّ اَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اَللَّهُمَّ اَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ اَللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ اَللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اَللَّهُمَّ فَرِّجْ

ص: 70


1- «من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد» (آل عمران، 195).
2- احزاب، 35.
3- فاتحه، 5.
4- فاتحه، 6.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لایحضره الفقیه، ج1، ص319.

عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ... .»(1)

این روحیه برخاسته از همت بلند و اتصال به بی نهایت است. کسانی که خودبین و خودخواه اند، نمی توانند این گونه با سعۀ صدر برخورد کنند. سفارش های اسلام برای همه است. اگر سخن از تلاش و کسب لقمۀ حلال و کمک به مظلومان می شود، برای همه است و استثنا ندارد.

31. پویایی

گاهی در بعضی گروه ها و در مناطقی، فکر یا حرکت خوبی پیدا می شود؛ ولی با گذشت زمان، اختلاف و انشعاب و دل سردی پیدا می شود. اسلام می فرماید: «اَلْاَخِلّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقِينَ»؛(2)

یعنی جز افراد باتقوا، ارتباطات مردم به بدبینی و دشمنی تبدیل می شود.

از الطاف خداوند به انسان این است که ورود و خروجش به این دنیا، صادقانه و بدون شک، بدون دل سردی، بدون فتنه و فساد باشد و ختم به خیر شود. قرآن می فرماید: «وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ»(3)

و در ستایش حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید که عیسی روزتولد و روز وفات و روز قیامتش همراه با سلامتی بود: «وَ السَّلامُ عَلَیَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ اَمُوتُ وَ يَوْمَ اُبْعَثُ حَيّاً».(4)

حضرت یوسف (علیه السلام) از خداوند حُسن عاقبت درخواست کرد: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ اَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِينَ».(5)

ص: 71


1- عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص282، اعمال مشترک ماه رمضان.
2- «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزکاران» (زخرف، 67).
3- «و بگو: پروردگارا، مرا [در هر کار] با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز» (اسراء، 80).
4- «سلام [خدا] بر من، در آن روز که متولد شدم و در آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد» (مریم، 33).
5- «مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما» (یوسف، 101).

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) همین که خبر شهادتش را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید، به جای آنکه بپرسد کجا و به دست چه کسی و به چه دلیل شهید می شود، فقط فرمود: «اَ فِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟»(1)

بنا بر آنچه گفته شد، دین داری مهم است؛ ولی دین دارماندن مهم تر است. قرآن از دینی سخن می گوید که استوار باشد نه عاریه ای: «وَ ذلِکَ دِينُ الْقَيِّمَةِ».(2)

کوتاه سخن آنکه انقلابی بودن مهم نیست؛ انقلابی ماندن مهم است.

به لطف خداوند، انقلاب ایران ماندگار و پویا و بی شک استوار خواهد ماند و اگر گاه وبیگاه ریزشی داشته، در کنارش رویش هایی نیز بوده است. اینوعدۀ خداوند است: «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِی اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه»(3) (هركسی از شما كه از دين خود برگردد [به خدا ضررى نمى زند؛ چون] خداوند در آينده قومى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند.)

حتی کسانی که از مسائل یا افراد یا روش ها و مدیریت ها و سیاست هایی انتقاد می کنند، اصل اسلام و انقلاب و نظام را قبول دارند و همین که احساس کنند بیگانگان به فکر تجزیه هستند، بیشتر با هم متحد می شوند.

32. پاک دستی و پارسایی

پاک دستی برای همه واجب و برای مسئولان واجب تر است. برخورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) با تقاضای برادرش عقیل را شنیده اید: همین که او

ص: 72


1- «آیا لحظۀ شهادت، دین من سالم خواهد بود؟» (عبدالحمید بن هبة الله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه لاِبن ابی الحدید، ج4، ص108).
2- «این است دین استوار و ثابت» (بینه، 5).
3- مائده، 54.

سهم بیشتری کرد، حضرت آهنی داغ کرد و نزدیک دست برادر آورد و گفت: «تو اگر از حرارت این آتش در هراسی، من از آتش قیامت ترسانم.»

در روایتی دیگر فرمود: «وَ اِنِّی اُقْسِمُ بِاللهِ قَسَماً صادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی اَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْ ءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً اَوْ كَبِيراً لَاَشُدَّنَّ عَلَيْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الاَمْرِ وَ السَّلامُ.»(1) (به خدا سوگند می خورم، سوگندی صادقانه که اگر به من خبر رسد که در اموال عمومی مسلمانان،کم یا زیاد، خیانت کرده ای، چنان بر تو سخت می گیرم که مالت اندک شود و بار زندگى بر تو سنگينى كند [در هزینۀ عیال و خانواده درمانده] و خوار شوی. والسلام.)

آن حضرت در جایی دیگر فرمودند: «دَخَلْتُ بِلادَكُمْ بِاَشْمَالِی هَذِهِ وَ رِحْلَتِی وَ رَاحِلَتِی ها هِیَ فَاِنْ اَنا خَرَجْتُ مِنْ بِلادِكُمْ بِغَيْرِ ما دَخَلْتُ فَاِنَّنِی مِنَ الْخائِنِينَ.»(2)

([ای مردم عراق،] من با این باروبند و رحل و راحله و این چند اثاث به دیار شما آمدم و اگر از سرزمین شما با چيزى جز آنچه با آن آمده بودم بیرون بروم، یقیناً من از خیانت کاران خواهم بود.)

و الحمد لله رب العالمین.

ص: 73


1- علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، نامۀ 20.
2- محمد بن علی بن شهرآشوب سَرَوی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص98؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 40، ص325.

کتابنامه

1.قرآن کریم.

2.ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمیدبن هبة الله، شرح نهج البلاغه لإبن ابی الحدید، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهيم، ج4 و 8، چ1، قم: کتابخانۀ آيت الله مرعشی نجفی، 1404ق.

3.ابن شهرآشوب، محمدبن علی بن شهرآشوب سَروی مازندرانی، مناقب آل ابى طالب، ج1 و 2، چ1، قم: علامه، 1379ق.

4.ابن ادریس، محمدبن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحرير الفتاوی، به تحقیق و تصحیح حسن بن احمد موسوى و ابوالحسن بن مسيح، ج3، چ2، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1410ق.

5.ابن طاووس، على بن موسى بن جعفربن طاووس (سیدبن طاووس)، اللهوف علی قتلی الطفوف؛ آهی سوزان بر مزار شهیدان، ترجمۀ احمد فهری زنجانی، چ1، تهران: جهان، 1348ش.

6.امینی، عبدالحسین، موسوعة الغدير فی الكتاب و السنة و الادب، ج8، چ5، قم: دائرةالمعارف فقه اسلامی، 1430ق، به نقل از: کتابخانۀ دیجیتال نور.

7.انصاری شوشتری، مرتضی، القضاء و الشهادات، چ1، قم: کنگرۀ جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، 1415ق.

8.باقلانی مالکی، محمدبن طیب، تمهيد الاوائل فی تلخيص الدلائل، به تحقیق احمد حیدر، چ1،بيروت: مؤسسة الكتاب الثقافيه، 1407ق، به نقل از: کتابخانۀ مدرسۀ فقاهت.

9.بحرانى، سيدهاشم بن سليمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1 و 5، چ1، قم: بعثت، 1374ش.

ص: 74

10.برقی، احمد بن محمدبن خالد، المحاسن، به تحقیق و تصحیح جلال الدین محدث، ج1، چ2، قم: اسلامیه، 1371ق.

11.بنی هاشمی خمینی، سیدمحمدحسین و احسان اصولی، توضیح المسائل مراجع، چ8، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1424ق.

12.تميمى آمُدى، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، به تحقیق و تصحیح سیدمهدی رجایی، چ2، قم: اسلامیه، 1410ق.

13.حرّ عاملی، محمدبن حسن، تفصيل وسائل الشيعة الى تحصيل مسائل الشريعة، ج25، چ1، قم: آل البيت (علیهم السلام)، 1409ق.

14.حِمیَری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاِسناد، چ1، قم: آل البيت (علیهم السلام)، 1413ق.

15.راغب اصفهانی، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، به تحقیق و تصحیح صفوان عدنان داوودى، چ1، دمشق و بيروت: دارالعلم و الدار الشامية، 1412ق.

16.صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه قمی، امالی الصدوق، چ6، تهران: کتابچی، 1376ش.

17.صدوق (شیخ صدوق)، محمد بن علی بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، به تحقیق و تصحیح مهدی لاجوردی، ج2، چ1، تهران: جهان، 1378ق.

18.صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه قمی، کتابُ من لا یحضره الفقیه، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، ج1و4، چ2، قم: دفتر انتشارات اسلامى.

19.صدوق (شیخ صدوق)، محمد بن علی بن بابویه قمی، کمال الدین و تمام النعمة، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، ج2، چ2، تهران:

ص: 75

اسلامیه، 1395ق.

20.صدوق (شیخ صدوق)، محمد بن علی بن بابویه قمی، معانی الاخبار، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1403ق.

21.طبرسى، احمدبن على، الاحتجاج، به تحقیق و تصحیح سیدمحمدباقر خرسان، ج1 و 2، چ1، مشهد: مرتضى، 1403ق.

22.طبرسی، فضل بن حسن، اِعلام الوری باَعلام الهدی، چ3، تهران: اسلامیه، 1390ق.

23.طبرى آملى مازندرانى، محمدبن جريربن رستم، تاریخ الطبری؛ تاریخ الاُمم و الملوک، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج2، چ2، بيروت: دارالتراث، بی تا، به نقل از: کتابخانۀ دیجیتال نور.

24.طوسی (شیخ الطائفة)، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، به تحقیق و تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، ج6، چ4، تهران: اسلاميه، 1407ق.

25.طوسی (شیخ الطائفة)، محمد بن حسن، مصباح المتهجّد، ج2، چ1، بیروت: فقه الشیعة، 1411ق.

26.طوسى (شیخ الطائفة)، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، به تحقیق و تصحیح عبادالله تهرانى و على احمد ناصح، چ1، قم: دارالمعارف الاسلامية، 1411ق.

27.علی بن ابی طالب (علیه السلام)، نهج البلاغه، به کوشش محمدبن حسین شریف رضی، به تحقیق و تصحیح صبحی سالم، چ1، قم: هجرت، 1414ق.

28.عيّاشى، محمدبن مسعود، التفسیر، به تحقیق و تصحیح هاشم

ص: 76

رسولى محلاتى، ج1، چ1، تهران: علميه، 1380ق.

29.قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج4، چ11، تهران: درس هايى از قرآن، 1383ش.

30.قطب الدين راوندى، سعيدبن هبةالله، الخرائج و الجرائح، ج2، چ1، قم: امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1409ق.

31.قمی، عباس، کلیات مفاتیح الجنان، به تصحیح اسماعیل پزشکیان نژاد، به ترجمۀ مهدی الهی قمشه ای، چ2، تهران: پزشکیان نژاد و پسران، 1387ش.

32.قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمّی، به تحقیق و تصحیح طيّب موسوى جزایرى، ج2، چ3، قم: دارالکتاب، 1404ق.

33.کشّی، محمدبن عمر، اختیار معرفة الرجال المعروف به رجال الکشّی؛ مع تعليقات الميرداماد، به تحقیق و تصحیح مهدی رجایی، ج2 و 4، چ1، قم: آل البيت (علیهم السلام)، 1363ش.

34.کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، به تحقیق و تصحیح على اكبر غفارى و محمد آخوندى، ج1و5، چ4، تهران: اسلامیه، 1407ق.

35.مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج36 و 40 و 52 و 83 و 87، چ2، بیروت: دار اِحیاء التراث العربی، 1403ق.

36.مفید (شیخ مفید)، محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی، الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج1، چ1، قم: كنگرۀ هزارۀ شيخ مفيد (رحمة الله)، 1413ق.

37.مفید (شیخ مفید)، محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی،

ص: 77

المقنعة، چ1، قم: كنگرۀ جهانى هزارۀ شيخ مفيد (رحمة الله)، 1413ق.

38.مکارم شیرازی ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج10، چ41، تهران: اسلامیه، 1380ش.

39.منسوب به امام حسن بن علی (علیهما السلام)، التفسير المنسوب الى الامام الحسن العسكری (علیه السلام)، چ1، قم: مدرسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، 1409ق.

40.منسوب به علی بن موسی (علیهما السلام)، الفقه المنسوب الى الامام الرضا (علیه السلام)، چ1، مشهد: آل البيت (علیهم السلام)، 1406ق.

41.یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، ج2، چ1، بیروت: دارالصادر، بی تا؛ به نقل از کتابخانۀ دیجیتال نور.

ص: 78

مسابقۀ فرهنگیِ فردای روشن

توضیحات شرکت در مسابقه

* پرسش ها از متن موجود طرح شده است و افراد بالای دوازده سال می توانند در مسابقه شرکت کنند.

* به روش های زیر می توانید در مسابقات فرهنگی شرکت کنید:

1. ارسال پاسخ به سامانۀ پیامکی: برای این کار، کافی است به ترتیب نام مسابقه و شمارۀ گزینه های صحیح پرسش ها را به صورت یک عدد پنج رقمی، از چپ به راست، همراه با نام و نام خانوادگی خود، به سامانۀ پیامکی 3000802222 ارسال کنید.

مثال: مبانی قرآنی 21324 احسان رضوانی پور

2. مراجعه به بخش مسابقات پرتال جامع آستان قدس رضوی:

haram.razavi.ir

3. پاسخ به پرسش ها در پاسخ نامه: پاسخ نامۀ تکمیل شده را می توانید به صندوق های مخصوص مستقر در پایگاه های اطلاع رسانی فرهنگی بیندازید یا به صندوق پستی 351 – 91735 ارسال کنید.

* هزینۀ ارسال پاسخ نامه از طریق قرارداد «پست جواب قبول» پرداخت شده است و لازم نیست از پاکت و تمبر استفاده کنید.

* آخرین مهلت شرکت در مسابقه، يک ماه پس از دريافت كتاب است.

ص: 79

* قرعه کشی از بین پاسخ های کامل و صحیح و به صورت روزانه انجام می شود و نتیجۀ آن نيز از طریق سامانۀ پیامکی گفته شده به اطلاع برندگان می رسد.

تذکر: پیشنهادها و انتقادهای خود را در پیامکی جداگانه ارسال کنید.تلفن: 32002569 – 051

ص: 80

پرسش اول: کدام گزینه از نوآوری ها و ابتکارات انقلاب اسلامی ایران است؟

1. طرح دین و دنیا در کنار هم

2. برآمدن انقلاب از ایمان

3. شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی

4. همۀ گزینه ها

پرسش دوم: مرحلۀ نخست خودسازی که گامی به سوی مرحلۀ جامعه سازی و تمدن سازی است، کدام گزینه است؟

1. عدالت طلبی

2. استقلال

3. رشد معنوی

4. پایداری و استقامتپرسش سوم: بر اساس آیۀ «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ» عامل گمراه کنندۀ مردم کدام است؟

1. طاغوت

2. شیطان

3. سخن باطل

4. صاحبان قدرت

ص: 81

پرسش چهارم: اسلام مکتب خود را بر چه اساسی بنیاد کرده است؟

1. خدمت، عقل

2. فطرت، عقل

3. پیشرفت، خدمت

4. عزت، خدمت

پرسش پنجم: بر اساس فرمایش حضرت علی (علیه السلام) که می فرماید: «إن ثمنک الجنة» (خود را به کمتر از بهشت نفروشید.) به کدام یک از گزینه های زیر اشاره می کند؟

1. توجه به معنویات

2. توجه به هویت

3. پاک دستی و پارسایی

4. توجه به بایدهای پیشِ رو

ص: 82

تصویر

ص: 83

تصویر

ص: 84

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109