عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی مد ظله العالی
محمد صادق روحانی
ناشر: مهر امیرالمومنین علیه السلام
نشر: قم - ایران 1390
تعداد صفحات: 168 ص
زبان: فارسی
ص :1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص :2
ص :3
عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام
از دیدگاه آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی مد ظله العالی
ص :4
تصویر
ص :5
تصویر
ص :6
تصویر
ص :7
تصویر
ص :8
تصویر
ص :9
تصویر
ص :10
تصویر
ص :11
تصویر
ص :12
تصویر
ص :13
ص :14
بسم الله الرحمن الرحيم
صداى يا حسين در هر عصر و زمان و موجب ترس و نگرانى قدرت هاى استعمارى و دشمنان كور دل اسلام مى گردد، به طورى كه با انواع حيله ها و توطئه ها به مقابله برخواسته، سعى در ايجاد مانع براى برگزارى عزادارى حسينى در بعضى از كشورها دارند و در مواردى احساسات پاك و مقدس مذهبى مردم را -كه حاكى از عشق و محبت خالصانه آنان به اهل بيت عليهم السلام به ويژه به حضرت سيد الشهداء عليه السلام است - به عنوان عمل ضد دينى يا كارهاى خرافى و عوامانه مطرح مى كنند، غافل از اينكه دست خدا با حسينيان است و جز شكست و زبونى و رسوايى چيزى نصيب دشمنان اهل بيت عليهم السلام نمى شود.
در اين ميان عده اى از افراد ناآگاه، نسبت به اصل مراسم و شيوه هاى عزادارى براى آن حضرت، ايجاد شبهه مى كنند كه مؤمنين براى در هم شكستن توطئه هاى دشمنان، به فقهاء عظام و مراجع تقليد در هر عصر مراجعه نموده و رأى و فتواى آنان را در ارتباط با اين مسائل جويا
ص:15
مى شوند تا ضمن خنثى كردن نيرنگ و توطئه شياطين وظايف خود را مطابق با رضاى الهى انجام دهند.
مجموعه حاضر -كتاب دوم از مجموعه پرسش و پاسخ هاى اعتقادى - مجموعه اى مغتنم است كه در آن حضرت آيت اللّه العظمى روحانى(مدظله العالى) به پرسش هاى متداول و تخصصى قشر جوان و فرهيخته، پاسخ هاى مختصر و محققانه اى داده اند.
اين مجموعه گلچينى از صدها استفتاء موجود در سايت هاى فارسى و عربى مى باشد كه توسط دفتر معظّم له به فارسى ترجمه شده است و براى مطالعه تمامى آنها مى توانيد به سايت WWW.Istefta.net مراجعه نمائيد.
دفتر استفتائات
حضرت آيت الله العظمى روحانى (دام ظلّه العالى)
ص:16
ص:17
ص:18
س1: آيا اين حرف صحيح است كه: وقتى مى گوييم امام حسين عليه السلام براى حفظ اسلام كشته شده؛ به دين خدا اهانت كرده ايم و يا در حقيقت پذيرفته ايم نابودى و بقاء اسلام منوط به بود و نبود يك انسان است ؟
دنيا دار تكليف و اختيار است، يعنى امام براى حفظ اسلام كشته شد. چون بر حسب موازين دنيوى وضع اسلام به جايى رسيده بود كه به جز اسم، چيزى از آن باقى نمانده بود و وسيله اى جز قيام و كشته شدن امام عليه السلام براى رساندن حقايق به مردم نبود، امام دست به اين كار زدند و پس از كشته شدن ايشان، قيام ها شروع شد و مردم به اسلام هدايت شدند.
س2: قيام سيدالشهداء با توجه به علم ايشان به شهادت، چگونه موضوع
ص:19
براى القاء نفس بر تهلكه منهيه نمى باشد؟ و همچنين عزم رفتن حضرت على عليه السلام به مسجد با علم به شهادت چگونه بايد (1) عنوان شود؟
قيام حضرت سيدالشهداء عليه السلام با علم به شهادت، امرى لازم بود چون در حالى كه دين در حال فروپاشى بود سبب بقاى دين شد.
به عبارت ديگر حسين بن على عليهم السلام خود را فداى دين كرد. كارى كه نظير آن را انبياء و ائمه عليهم السلام - البته با مرتبه نازله - موظف به انجام اش بودند. اگر اين شرايط براى خود حضرت امير عليه السلام هم بود، چنين مى كرد. و امّا به مسجد رفتن حضرت امير عليه السلام ، بدين جهت بود كه او موظف بود در عمل، به طريق عادى و نه از راه علم غيب عمل كند. كه بيان آن شرح ديگر دارد.
س3: با وجود آنكه فرعون قصد جان موسى عليه السلام را نموده بود خداوند متعال به او دستور داد تا فرعون را بيم دهد و فرمود: «اذْهبا إلى فرْعَوْنَ إنَّه طَغى فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّنا» (2)، هم چنين با وجودى كه بزرگان قريش مى خواستند رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را به قتل برسانند خداوند متعال پيامبر
ص:20
گرامى اش را امر مى نمايد كه «ادْفَعْ بالَّتِى هِى أَحْسَن» (1)، پس چه دليلى دارد كه امام حسين عليه السلام به دليل اينكه يزيد و اتباعش قصد جان وى را كرده بودند روش پيامبران الهى عليهم السلام را پيشه خود ننمود؟ يعنى مانند حضرت موسى با قول ليّن و سخن نرم عمل نكرد؟ و آيا جهاد نوعى خشونت شمرده مى شود؟
اگر شخصى تاريخ واقعه كربلا را مطالعه كرده باشد خواهد ديد كه امام حسين عليه السلام و ياران گرامى شان نهايت سعى خود را در پند و اندرز دشمنان و بازداشتن آنها از جنگ، به عمل آوردند ولى متأسفانه اين كوشش ها بى نتيجه ماند. با تمام اينها حضرت عليه السلام به ياران خود اجازه آغاز نمودن پيكار را ندادند بلكه منتظر ماندند تا دشمنان جنگ را شروع نمايند، بنابراين جهاد آن حضرت همانند جهاد جدّ گرامى اش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با مشركان، يهوديان و ديگران جهاد دفاعى محسوب مى شود.
س4: آيا همانگونه كه برخى افراد اظهار مى كنند حضرت امام حسين عليه السلام خواستار حكومت و قدرت بودند؟
امام حسين عليه السلام جز ماندگارى دين اسلام كه در حال فروپاشى بود خواستار چيز ديگرى نبودند، بنابر اين چگونه مى توان تصور
ص:21
نمود كه حضرت عليه السلام با وجود اينكه به شهادت خود آگاه بودند، خواستار حكومت و قدرت باشند؟ ايشان هنگام خروج از مكه در همين زمينه فرمودند: «زمانى را مى بينم كه اندام هاى من در ميانه راه كربلا و نواويس توسط گرگ ها پاره پاره خواهد شد» (1)؛ امام عليه السلام به برادر گرامى اش محمد بن حنفيه در وصيت خود مى فرمايد: «هر كس به من بپيوندد شهيد مى شود و آنكه مرا رها كند پيروزى را نخواهد ديد» (2).
س5: در عصمت امامان اهل بيت عليهم السلام و از آن جمله امام حسن مجتبى عليه السلام هيچ شكى نيست، هم چنين در اينكه صلح و آتش بس و پيمان نامه ايشان با معاويه به مصلحت امت اسلامى بوده و باعث آشكار شدن ماهيت او براى همگان شده است نيز ترديدى نيست؛ ولى اين نكته برايم قابل درك نيست كه: از آنجا كه اگر يكى از طرف هاى پيمان نامه شرايط آن را نقض نمايد، طرف ديگر حق باطل كردن معاهده را دارد و معاويه نيز از همان ابتدا شرايط پيمان نامه را زير پا گذاشت پس به چه دليلى حضرت امام حسن عليه السلام با او نجنگيد و يا اقدامى عليه او انجام نداد؟
ص:22
واكنش حضرت عليه السلام در مقابل اين پيمان شكنى چه بوده است ؟ موضع گيرى حضرت امام حسين عليه السلام در آن زمان چه بوده است ؟ چرا كه بعضى از اشخاص اين مطلب را ترويج مى نمايند كه حضرت امام حسين عليه السلام در اين مورد مخالف برادر گرامى شان امام حسن عليه السلام بودند؟ آيا امام حسين عليه السلام ميان امضا كنندگان اين پيمان نامه بودند؟ چرا امام حسين عليه السلام نيز تا ده سال پس از شهادت حضرت امام حسن عليه السلام يعنى تا زمان مرگ معاويه در حالى كه شرايط عهدنامه از سوى معاويه نقض مى شد هم چنان به پيمان نامه پاى بند بودند و به جنگ عليه او اقدام نكردند؟
صلح امام حسن عليه السلام به دليل امكان پذير نبودن جنگ و جهاد، همراهى نكردن مردم و مايل نبودن آنان به پيكار بوده است كه اين مطلب را سندهاى تاريخى تأييد مى نمايد. امام حسين عليه السلام نيز با برادر گرامى شان موافق و همراه بودند و به همان دلايل ياد شده - و نه پيمان نامه - در ده سال پس از شهادت برادر گرامى اش امام حسن عليه السلام اقدامى ننمودند، ولى بعد از به خلافت رسيدن يزيد و از بين رفتن اين دلايل بازدارنده و فراهم آمدن شرايط قيام فوراً اقدام به قيام نمودند.
س6: خداوند متعال مى فرمايد: «وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة»(1)،
ص:23
هر كس كه اين آيه شريفه و سيره حضرت امام حسين عليه السلام را قرائت كند به نظرش خواهد رسيد كه اقدام و روش حضرت امام حسين عليه السلام از نمونه هاى به هلاكت افكندن خود مى باشد زيرا ايشان به اختيار خود به سوى كشته شدن شتافت، پاسخ شما به اين موضوع چيست ؟
مسأله حرمت هلاك كردن جان خود اگر به طور حتم جزء احكام ضرورى شريعت نباشد احتمال آن زياد است، و منظور از به هلاكت افكندن، از بين بردن جان در غير مواردى است كه خداوند متعال به آنها امر فرموده است، بنابراين آيه مذكور امام حسين عليه السلام را شامل نمى شود زيرا عمل ايشان جهاد در راه دين خدا و دفاع در برابر شكسته شدن حرمت خويش بوده است.
ص:24
ص:25
ص:26
س7: بهترين اهداف قيام امام حسين عليه السلام چه بود؟ بيان فرماييد.
نويسندگان اسلامى، عمده ترين اهداف قيام امام حسين عليه السلام را در چند هدف مشخص تصوير كرده و بيان داشته اند كه اينك به اختصار به هر يك از آنها اشاره مى شود:
1. نهضت امام حسين عليه السلام در راستاى ايفاى وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بوده و اصلاح امت اسلامى از بزرگترين اهداف آن حضرت بوده است.
يكى از نويسندگان اين نظريه را اظهار كرده است. او مى نويسد:
يك «مهاجم» نمى خواهد فقط خودش را حفظ كند، مى خواهد طرف مقابل را از بين ببرد و لو به قيمت شهادتش باشد. منطق امر به معروف و نهى از منكر، منطق حسين عليه السلام را، منطق شهيد كرد. منطق شهيد، منطق كسى است كه براى جامعه خود، پيام
ص:27
دارد و اين پيام را جز با خون با چيز ديگرى نمى خواهد بنويسد».
2. عده اى آن را حركتى ضد استبدادى عليه رژيم يزيدى براى استقرار حكومت اسلامى، دانسته اند. آيت الله ميرزاى نائينى در رساله «تنبيه الامة و تنزيه الملة» چنين نظريه اى را ارائه مى دهد. او مى گويد:
«خضوعِ نفس قدسيه حضرتش(امام حسين عليه السلام ) از آن(استبداد) اباء فرموده، از براى حفظ حُرّيت خود و توحيد پروردگارش، تمام هستى و دارائى را فدا [كرده] و اين سنت كريمانه(آزادى) را براى احرار امت استوار و از شوائب عصبيت مذمومه تنزيهش فرمود».(1)
3. بعضى هم هدف عمده نهضت امام حسين عليه السلام را «عدالت خواهى» دانسته اند، چنانچه درباره نهضت عاشورا چنين مى نويسد: «نه فقط على عليه السلام شهيد راه عدالت و فريادرساى دادگرى است، بلكه حسين عليه السلام نيز شهيد راه عدالت است. به گفته خود امام حسين عليه السلام : «نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى به عمل نمى آيد؟ در چنين شرايطى مؤمن بايد مشتاق لقاى پروردگار باشد.»
مجموع اين اهداف و انگيزه ها مى تواند نهضت عظيم امام حسين عليه السلام را توجيه كند و براى هدايت امت، چراغ راه و الگوى زندگى گرداند.
ص:28
س8: عده اى اين گونه مى انديشند كه حادثه كربلا در مقطعى از زمان اتفاق افتاده و امروزه چه نيازى به احياى آن است. نظر جنابعالى در اين زمينه چيست ؟
اين كه در روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام آمده كه؛ «شيعيان ما عمل ما را احياء مى كنند؛ رحم الله من احيا امرنا»، تنها مربوط به آموزش هاى اهل بيت عليهم السلام نيست، بلكه سيره امامان در زندگى، براى مسلمانان و جامعه همه انسانها اسوه و الگو مى باشد.
قطعاً امام حسين عليه السلام يكى از رادمردان و آزادى خواهان دنيا است. مهاتما گاندى در نهضت استقلال طلبى خود در هند، از نهضت كربلاى حسين عليه السلام الهام گرفته است، چنانچه مارتين لوتركينگ رهبر سياه پوستان آمريكا از نهضت گاندى الهام گرفته است.
اخذ و اقتباس از روش ها، سيره ها، الگوها، ويژه جامعه و اشخاص معين نيست و تنها اختصاص به جهان اسلام ندارد. شواهد تاريخى اين مسأله را ثابت مى كند. چه اين مبارزه و نهضت، مبارزه منفى باشد يا مثبت، سياسى باشد يا اقتصادى؛ پس نهضت و قيام امام حسين عليه السلام به عنوان مرد آزادى خواه، نه تنها در گذشته بلكه در هر عصر و زمان زنده بوده و براى آزادى خواهان پيام دارد. به قول آن نويسنده، قيام مسيح پيام
ص:29
ندارد اما نهضت و قيام حسين عليه السلام داراى پيام است. قطعاً اين پيام نه در انحصار يك قوم و نه مخصوص يك زمان معين، بلكه پيامى فرا زمانى و فرا مكانى است.
س9: آيا امام توانست به اهداف خود جامعه عمل بپوشاند؟!
چنانچه يكى از نويسندگان اشاره دارد، بذر افشانى يك نهضت و فراهم سازى زمينه هاى تحول اجتماعى مى تواند در كوتاه مدت و بلند مدت مطرح باشد. طبيعى است كه يك انقلاب در طولانى مدت آثار و ثمرات خود را پس مى دهد و افراد جامعه و يك ملت را بيدار مى كند. اين حقيقت در نهضت امام عليه السلام نيز صادق است.
بعد از شهادت امام حسين عليه السلام نخستين آثار نهضت حسينى آشكار شد. و توابين در سال 64 هجرى بر ضد سلطنت اموى قيام كردند و بنيان نظام فرزندان ابوسفيان را به لرزه درآوردند.
در حقيقت خون سيد الشهداء عليه السلام خون بهايى براى هر نهضت آزادى خواهانه بود.
در سال 121 زيد قيام كرد و در سال 125 يحيى فرزند او بر عليه بنى اميه شورش نمود.
در نهضت زيد، علويان، ايرانيان و عراقيان شركت داشتند و مبارزه با ستم و برافراشتن پرچم عدل را خواستار بودند، اين
ص:30
نهضت ها زمينه را براى قيام كلى ايرانيان و ابومسلم خراسانى فراهم ساخت كه سرانجام دولت اموى ساقط گرديد. (1)
س10: چرا امام حسين عليه السلام همانند برادرش، با يزيد از در صلح برنيامد؟
رابطه اين دو امام با دودمان بنى اميه رابطه خصمانه بود و چنانچه امام حسن عليه السلام در مدائن با معاويه پيكار كرد. اما بعد از امضاى قرارداد آتش بس و صلح نامه، به جهت رعايت عقد صلح نامه، ايشان با معاويه از در پيكار برنيامدند، پس از آن كه امام حسن عليه السلام به شهادت رسيد، امام حسين عليه السلام به جهت رعايت احترام امام حسن عليه السلام و امضاى صلح، هرگز به معاويه تعرضى نداشت. تنها در چند مورد مانند قتل حُجر بن عَدى و يارانش نامه تند و اعتراض آميزى به او نوشت.
ولى بعد از آن كه معاويه پسرش يزيد را به عنوان ولايت عهدى بر مسلمين تحميل كرد، امام حسين عليه السلام نيز همانند بعضى ديگر زير بار آن نرفت تا آن كه معاويه از دنيا رفت. يزيد خام و ناپخته از سر بى شعورى با نامه اى تهديدآميز به حاكم مدينه (وليد بن عتبة بن ابى سفيان)، امام حسين عليه السلام را به اخذ بيعت و دستگيرى دستور داد، امام حسين عليه السلام از بيعت امتناع كرده و از
ص:31
مدينه خارج شد. در اين هنگام نامه هاى كوفيان به سوى او روانه گرديد كه از او براى تشكيل حكومت اسلامى دعوت كرده بودند.
امام عليه السلام ، پسر عموى خود مسلم بن عقيل را براى بررسى اوضاع كوفه به سوى آن شهر گسيل داشت. مسلم ضمن تأييد دعوت كوفيان، تأكيد كرد كه حضرتش به عراق بيايد و در كوفه حكومت تشكيل دهد و از اين جهت امام عليه السلام در نهم ذى الحجة سال 60 از مكه خارج شد و رهسپار عراق گرديد. ولى متأسفانه اوضاع كوفه به جهت فرماندار جديد عبيدالله بن زياد و اعزام نيرو، تغيير يافت. حضرت مسلم به شهادت رسيد.
امام حسين عليه السلام پس از اطلاع از شهادت مسلم، همانند قبل از آن مصمم بود كه به راه خود ادامه دهد و وظيفه امر به معروف و مبارزه با خاندان غاصب استبدادى را ادامه دهد. برخورد با نيروهاى حرّ بن يزيد رياحى، تلاشى تازه بود و امام مى خواست با هماهنگى او، وارد كوفه شود و كار را يكسره نمايد.
او دعوت خود را علنى ساخته بود و فضايح بنى اميه را افشا مى كرد و در ضمن اصحاب خود را براى برخورد با نيروى بنى اميه آماده مى ساخت. وقتى كه حر از طرف ابن زياد براى نزول به كوفه و تسليم به حاكم آن، او را فراخواند، امام حسين عليه السلام از موضع شجاعت و كرامت خاندان هاشمى، سخت از اين دعوت امتناع كرد. راه شهادت را كه در جنگ هاى اسلامى يكى از دو پيروزى حساب مى شد (احدَى الحُسنَيَين) انتخاب فرمود و به شهادت رسيد.
ص:32
مى توان گفت ابن زياد و دار و دسته بنى اميه مهم ترين عامل در موضوع قضيه «طَفّ » و داستان كربلا بودند و امام حسين عليه السلام و يارانش را به شهادت رساندند. (1)
س11: چرا مسلمانان نتوانسته اند با عبرت گرفتن از قيام امام حسين عليه السلام وضعيت نابهنجار خود را سامان بخشند؟!
اكثريت اهل سنت از يك طرف به جهت برخوردار نبودن از اعتقاد به امامت اهل بيت عليهم السلام و نبود سنت عاشورايى در ميان آنها، و از طرف ديگر اعتماد به حاكمان و توجيه سياسى كار ايشان -كه اگر حاكم اسلامى عادل شد بايد شكرگزار و اگر ظالم شد، بايد صبر پيشه كرد و تحمل نمود -كه يك فلسفه سياسى غلطى است و از دوران قديم در ميان اهل سنت حاكم بوده و همواره نظم را، بر تحقق عدالت تقدم داشته اند، در نهضت هاى اسلامِ سُنّى مانند اخوان المسلمين، و جماعت مسلمين، چندان موفقيتى به دست نياورده و نهضتشان به شكست انجاميده است.
اما اهل تشيع در چند مورد در كشورهاى شيعه نشين با الهام گيرى از نهضت امام حسين عليه السلام توانسته اند استقلال طلبى و نهضت اجتماعى بپا دارند و هويت سياسى خود را اعلام
ص:33
نمايند. نهضت استقلال طلبى مسلمانان عراق به رهبرى علماى شيعه و مراجع تقليد در انقلاب 1920 كه به استقلال عراق از استعمار انگليس انجاميد، نمونه اى از اين باب است. اما متأسفانه با اين كه ابتدا شيعيان استقلال عراق را به دست آوردند، ولى بعداً عقب نشينى كرده و موضوع حكومت به دست اقليت اهل سنت در عراق افتاد كه در مدت زيادى حاكمان بعثى ناسيوناليست با استبداد كامل آن را اداره كردند.
ايرانيان مسلمان نيز گرچه در برهه اى از زمان با الهام گيرى از نهضت حسينى در نهضت مشروطيت، توانستند حكومت تشكيل دهند، ولى متأسفانه انحراف نهضت مشروطيت از اهداف اسلامى خود به وسيله لائيك ها و روشنفكران وابسته، آنها و به ويژه عالمان دينى را منفعل ساخت و سرانجام به انزوا كشاند. چنانچه آيت الله نائينى تئوريسين جناح اسلامى نهضت مشروطه، كتاب خود (تنبيه الامة و تنزيه الملّة) را جمع كرد و از نهضت دور نشست.
س12: چگونه مى توان از عاشورا، در راستاى توحيد امت اسلامى و اقامه حكومتى به دور از خشونت و همراه با عفو و گذشت استفاده كرد؟
تحولات اجتماعى به دو گونه و صورت تحقق مى يابد: 1. رفرم و اصلاح، 2. انقلاب و جهش.
ص:34
در تحول اصلاحى، جامعه آرام آرام به اهداف اصلاحى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و... خود دست مى يابد و هرگز دست به خونريزى نمى زند. چنانچه اين تحول در آغاز نهضت اسلامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مكه و هجرت او به مدينه رخ داده و پيامبر عرصه هاى فرهنگى و سياسى را بدون خونريزى فتح كرده است كه مسيح نيز همين طور است. اما انقلاب اجتماعى، همواره همراه با خشونت و خونريزى صورت مى گيرد. زيرا تضاد ميان نيروهاى ارتجاعى و نيروهاى اصلاح گر و انقلابى شديد مى باشد و در نتيجه به خونريزى و مقاومت منتهى مى شود. امثال آن در انقلاب بازگشت به اهداف اسلامى دوره عثمان، انقلاب فرانسه و الجزاير در دنيا مشاهده مى شود. به نظر من اين موضوع بستگى به شرايط جامعه مسلمين دارد كه در چه مرحله اى از تمدن و شرايط اجتماعى به سر مى برند، اگر آگاهانه باشد، قطعاً خون بر شمشير پيروز است، چنانچه در ايران اتفاق افتاد و يا برخورد و خشونت ظهور مى يابد، چنانچه در مورد انقلاب فرانسه (17 اكتبر) و الجزاير ديده مى شود.
س13: گفته مى شود كه براى احياى انديشه سيد الشهداء و در نتيجه اجراى احكام الهى احتياجى به اقامه شعائر حسينى(از قبيل سينه زنى، زنجير زنى) كه امروزه به شكل گسترده در ميان شيعه و فرقه هاى مذهبى ديگر از قبيل هندوها نيز مطرح مى باشد وجود ندارد؛ اين مسأله، امرى مطابق با قوانين
ص:35
شرعى و عرفى نبوده، بلكه وسيله اى براى تمسخر ديگران است و لذا از توانايى هاى خود جهت جلوگيرى از اقامه آن، بيشترين استفاده را مى كنند، اين سياست استعمارى را چگونه تفسير مى كنيد؟
ابلاغ پيام يك نهضت و انتقال آن به نسل ها و ملت ها، قطعاً بايد با نوعى تجمع، شعار و ابراز احساسات خاص همراه باشد، چنانچه اين مراسم در ابلاغ پيام مسيح از سوى كاتوليك ها و احياى آيين هاى خاص در روز جهانى كار، پيام آزادى ابراهام لينكن (فروزاندن مشعل آزادى) با تجمع در زير مجسمه آزادى، در همه ملت ها با آداب و رسوم مختلف ديده مى شود.
طبيعى است ابلاغ پيام عاشورا به ملت هاى مسلمان و آزادى خواه، بايد از راه يادآورى شعارها، كلمات، و خطبه هاى شهداى عاشورا صورت بگيرد و اين مسأله تنها از راه اقامه مراسم عزادارى و ياد يادآوران امكانپذير است.
اگر امروزه وسايل ارتباط جمعى گسترده شده، بهتر است از آنها نيز استفاده شود.
اما اين كه عده اى اين مراسم را به نحو خاص اقامه مى كنند، چنانچه در سؤال يادآورى شده است، طبعاً آنها نوعى آداب و رسوم محلى، قومى مى باشد.
ولى در عين حال، حتى در آن نوع مراسمى كه ضرر جانى مهلك براى انسان نداشته باشد، بى اشكال است، بلكه ابراز آن همان گونه كه جمعى از علماى بزرگ شيعه، همه آنها را از شعائر مذهبى
ص:36
مى دانند، بدون شك بسيار مؤثر مى باشد... و از كارهاى بسيار خوب است، حتى بعضى از بزرگان دين آنها را در بعضى موارد واجب دانسته اند.
س14: نقش امام حسين عليه السلام در جنبش هاى آزادى بخش و اصلاح طلب را چگونه ارزيابى مى كنيد؟
چنانچه قبلا اشاره شد، نهضت امام حسين عليه السلام نقش اول را در نهضت هاى آزادى بخش و عدالت خواهانه قرن هاى اول و دوم هجرى ايفا كرده و در عصر ما نقش اول را در نهضت آزادى هندوستان و الهام گيرى مهاتماگاندى و نهضت مشروطيت و انقلاب اسلامى ايران داشته و شواهد تاريخى نيز بر اين مطلب دلالت دارند.
س15: گاندى رهبر آزادى خواه هند مى گويد: «از حسين بن على عليهما السلام آموختم چگونه مظلوم باشم تا پيروز گردم». اين كلام نغز را چگونه تحليل مى كنيد و چرا مسلمانان، اين پيام را دريافت نكرده و نتوانسته اند خود را از چنگال حكومت هاى استبدادى و داراى حاكميّت فردى نجات دهند؟
به نظر اينجانب مفهوم جمله گاندى تنها در بعد مقاومت در برابر ستمگر خلاصه شده است. اما روش مقاومت را خود گاندى ابداع
ص:37
كرده است و در نتيجه كشور هند به استقلال رسيده و يكى از نمونه هاى كشورهاى دموكراتيك در جهان امروز است.
اگر مسلمانان نتوانسته اند از پيام آزادى خواهى امام حسين عليه السلام عبرت بگيرند به نظر مى رسد كه هنوز ريشه هاى استبداد در فرهنگ و ذهنيت مسلمانان (خشك) نشده است و هنوز كه هنوز است روابط اجتماعى بر مبناى تحميل و تقلب مبتنى مى باشد.
مسأله اصلى جوامع مسلمان استبداد است كه در قرن هاى اخير از سوى اصلاح گران مسلمان، در مصر و هند، دنبال شده است.
مادامى كه ريشه اين شجره خبيثه (به تعبير آيت الله نائينى) خشك نشده است، مسلمانان هرگز چهره يك حكومت مطلوب را مشاهده نخواهند كرد.
ولى اين هرگز به معناى آن نيست كه ملت هاى ما رشد نداشته و نمى توانند آزادى و دموكراسى را تمرين نمايند. اگر ملت هايى در حيات اجتماعى خود به مرحله اى از دموكراسى رسيده اند، قطعاً آنها، اين آزمايش هاى اجتماعى را، جلوتر از مسلمانان آغاز كرده اند و به آن مرحله از رشد اجتماعى نائل شده اند. پيمودن اين راه براى ما مسلمانان نيز ممكن است.
س16: چگونه مى توان از فلسفه قيام امام حسين عليه السلام در جهت احياى تعاليم اسلامى در غرب بهره جست ؟
ص:38
فضاى فرهنگى مغرب زمين با كشورهاى اسلامى متفاوت است، امروزه كشورهاى غربى از آزادى سياسى، فرهنگى نسبتاً مطلوبى برخوردارند و از دانشگاه هاى علمى وسيع بهره مند مى باشند. آنچه به نظر مى رسد اين كه، از چند راه مى توان اين مهم را انجام داد:
1. برگزارى سمينارها و كنفرانس ها؛ همچنان كه دانشمندان و مستشرقان با اقامه سمينارها و كنفرانس ها در دانشگاه ها به ارائه نظريات خود مى پردازند، دانشمندان مسلمان و مسلمانان انديشمند نيز مى توانند از اين ابزارها در ارائه ريشه هاى علمى و فلسفه قيام امام حسين عليه السلام استفاده نمايند.
2. ترجمه آثار؛ از طريق ترجمه آثار نويسندگان مسلمان در اين زمينه نيز مى توان به اين مهم دست يافت، چنانچه حامد الگار نويسنده مسلمان كه اخيراً نيز به كرامت تشيع نائل شده است، همين كار را انجام مى دهد.
3. ايجاد راديو و تلويزيون، از اين طريق مى توان پيام اسلام و نهضت امام حسين عليه السلام را به نسل هاى بعدى ابلاغ كرد.
4. راه اندازى نشريات و مجلات تبليغى؛ همانگونه كه مسيحيان و ديگر اديان استفاده مى كنند.
5. تهيه فيلم و نمايشنامه؛ با ساخت فيلم و نمايشنامه از نهضت كربلا مى توان پيام شهدا و عاشورا را تبليغ نمود.
ص:39
س17: برخى عقيده دارند كه شيعيان عراق حضرت امام حسين عليه السلام را به شهادت رساندند و از اين بابت است كه بعد از نفرين حضرت عليه السلام بر ايشان، تاكنون گرفتار اين نفرين بوده و هميشه در حال هلاكت و كشته شدن هستند به گونه اى كه اتفاقات اين روزهاى عراق بهترين دليل بر آن مى باشد. نظر حضرت عالى در اين مورد چه مى باشد؟
اگر به فرض محال معتقد باشيم كه شيعيان، خود، امام حسين عليه السلام را به شهادت رساندند، گناه شيعيان امروز چيست تا به نفرين حضرت امام حسين عليه السلام گرفتار بيايند؟! اگر اين گونه باشد كه اينان ادعا مى كنند، عدالت الهى زير سؤال مى رود.
علاوه بر اين بر اساس يافته هاى تاريخى -آنگونه كه يعقوبى در كتاب تاريخ خود ذكر مى كند -كوفه در زمان قيام امام حسين عليه السلام يك منطقه شيعه نشين نبوده است بلكه گروه هاى مختلفى از مردم؛ همانند مسمانان، خوارج، امويان، مسيحيان و يهوديان در اين شهر زندگى مى كرده اند و همين ها بودند كه در به شهادت رساندن امام حسين عليه السلام دست داشتند.
آنچه اين مطلب را تأييد مى كند خطاب حضرت امام حسين عليه السلام به آنان در روز عاشورا مى باشد كه فرمود: «اى شيعيان خاندان
ص:40
ابوسفيان واى بر شما باد». (1) و نيز جواب آنان هنگامى كه خطاب به آنها فرمود: «با من به كدامين گناه پيكار مى كنيد» (2) و پاسخ دادند: «به خاطر كينه اى كه از پدرت داريم با تو پيكار مى كنيم.»
س18: آيا اين درست است كه در زمان زندگى يكى از امامان ما، زيارت كربلا توسط خليفه عباسى زمان ممنوع شده بود؟ و مردم مجبور بودند فرزندان شان را به خاطر زيارت كربلا قربانى كنند؟ اگر صحيح است، آيا ممكن است مرجع معتبرى كه در اين مورد گفته باشد، معرفى نماييد؟ و هم چنين نظر و عكس العمل امام در آن زمان در مورد اين قربانى ها چه بوده است ؟
قربانى كردن فرزند براى زيارت امام حسين عليه السلام در هيچ جا نيست و هيچ مرجعى اجازه نداده است. بلى، روايات متعددى دلالت دارد بر اين كه در راه زيارت امام هر گونه ضرر بدنى متوجه بشود، نبايد ترك شود؛ دليل اش نيز واضح است و آن اين كه بقاى اسلام به قيام امام حسين عليه السلام بود و دوام آن به شعائر حسينى است.
ص:41
ص:42
ص:43
ص:44
س19: اين كه مشهور است شريح قاضى (1) فتوا به قتل امام حسين عليه السلام داد آيا سند مشهور دارد؟
ص:45
ظاهر اين است كه چنين نيست و لذا مختار تعرض شديد به او نكرد. فرد ديگرى به نام شريح بوده كه او فتوا داده است.
س20: آيا سخن امام حسين عليه السلام درباره اصحابشان كه فرمود:
«أما بعد فإنّى لا أعلم أصحاباً أوفى و لا خيراً من أصحابى» (1) دليل بر افضليت آنان بر سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و مالك اشتر مى باشد؟
هيچ محذورى ندارد كسانى كه امام حسين عليه السلام به ايشان اين جملات را فرموده افضل از آن چند نفر باشند.
س21: مفهوم جمله «ان لم يكن لكم دين و كنتم لاتخافون المعاد فكونوا احراراً فى دنياكم» (اگر دين نداريد و از معاد نمى هراسيد در دنيا آزاده باشيد) چيست و مفهوم اين كلام را چگونه تعبير مى كنيد؟
ص:46
به نظر ما مفهوم اين جمله بسيار گويا است و آن رعايت اصول آزادى خواهى و كرامت انسانى است. زيرا اصل آزادى خواهى، يكى از اصول انسانى و حقوق طبيعى انسان است و چندان ارتباطى با عقيده و مذهب ندارد اگر چه اسلام به عنوان يك عقيده آن را تأييد كرده و براى عمل به آن تأكيد مى كند ولى اصل آزادى خواهى چنانچه در اعلاميه جهانى حقوق بشر و انقلاب فرانسه نيز آمده است اصلى انسانى و مربوط به كرامت انسان است.
امام حسين عليه السلام مى گويد: اگر عراقيان معتقد به اسلام و معاد نباشند، لااقل اصل انسانيت خود را حفظ نمايند و در جنگ تن به تن، با آن كه مى جنگد مقابله نمايند و به كودكان و زنان كه در حال جنگ نيستند تعرض نكنند.
س22: عده اى بر اين عقيده اند كه اگر امام حسين عليه السلام مى دانست در كربلا به شهادت مى رسد اقدام به سفر نمى كرد، زيرا اين كار قتل نفس است و آن را حرام مى دانند. در قبال اين طرز تفكر چه مى توان گفت ؟
آگاهى امام از سرنوشت خود، واقعيتى است كه پيشاپيش از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و پدرش امام على عليه السلام به او رسيده بود، ولى علم به سرنوشت و آينده، هرگز او را وادار نمى كند كه مسير
ص:47
طبيعى خود را طى نكند. امام حسين عليه السلام در مكه اعلام كرد راهى كه او در پيش دارد راهى پر مخاطره است و فداكارى و از خود گذشتگى لازم دارد.
طبيعى است كسى كه با حكومتى مبارزه مى كند و ادعاى استقلال طلبى دارد، و قيام مى كند، حتى در عصر حاضر، آماده شهادت است و مى داند كه ممكن است در اين راه به شهادت برسد، چنانچه اين مسأله نه در مورد امام، بلكه در حق بسيارى از مبارزان و انقلابيون نيز صادق است و قيام، نسبت به امام حسين عليه السلام ، در انديشه بشرى نمى گنجد، امام حسين عليه السلام مى داند كه كشته شدنش سبب بقاء دين است، چون فساد مخالفين را ظاهر مى كند پس بايد راه خود را ادامه دهد و سرانجام به پيروزى نائل گردد.
س23: امام حسين عليه السلام به ياران خود فرمودند: «اينك شب فرا رسيده است، پس از تاريكى آن استفاده كنيد و سپس در شهرها و روستاهاى خود پراكنده گرديد و فرج الهى را انتظار بكشيد، زيرا اينان تنها مرا مى خواهند و اگر مرا به چنگ بياورند به ديگران كارى ندارند» (1)، آيا گناهى بر كسانى
ص:48
كه ايشان را ترك نمودند و يارى نكردند، هست ؟ چون خود امام عليه السلام بيعت را از آنان برداشت و يا آنگونه كه از كلام بانو زينب كبرى عليها السلام پيداست كه فرمود: «آيا يارانت را آزمودى ؟» تنها آزمونى جهت سنجش آنها بوده است ؟
امام حسين عليه السلام از ابتداى حركت از مدينه فرجام كار خود را بيان مى كرد و همراهانش را به فداكارى در راه خود، دعوت مى نمود، از آن جمله فرمود: «هر كس كه خواهان فدا كردن جان خود براى ما مى باشد و خود را براى ديدار پروردگارش آماده ساخته است به
ص:49
همراه ما روانه گردد». (1) با اين وجود گروهى از همراهان حضرت، اهداف دنيوى خود را دنبال مى كردند و امام حسين عليه السلام در شب عاشورا نمى خواستند كه از اين گروه كسى به اجبار همراه ايشان باقى بماند. البته اين به معناى معذور بودن آنها در يارى نكردن حضرت، نيست چرا كه يارى ايشان واجب بود.
س24: مفهوم و مقصود امام حسين عليه السلام از منع نمودن خواهر گرامى اش زينب كبرى عليها السلام در اين فرموده ايشان چيست: «خواهرم تو را سوگند مى دهم و از تو مى خواهم كه سوگند مرا نشكنى، چون به شهادت رسيدم بر [مصيبت] من گريبان چاك نكن و صورت خود را خراش مده و ناله و شيون ننما» (2)؟
آنچه به كمك قرائن بيرونى به دست مى آيد اين است كه امام حسين عليه السلام مى خواستند بانو زينب كبرى عليها السلام و زنان همراهشان نقش ايشان را در زمان بعد از شهادت حضرتش ادامه دهند و از
ص:50
آنجا كه ايفاى اين نقش نيازمند قدرت و سرسختى زيادى مى باشد، حضرت عليه السلام جهت راهنمايى ايشان اين گونه آشكار نمودن ضعف و ناتوانى را منع فرمودند و اين نهى يك نوع نهى ارشادى محسوب مى شود.
س25: آيا امام حسين عليه السلام در روز عاشورا نماز ظهر و عصر را جمعاً و بطور خوف نخواند؟
چون مستفاد از روايتى كه مفيد نقل فرموده و روايات ديگر اين است كه شهادت امام عليه السلام در آخر روز عاشورا و به حساب اهل فن تقريبا يك ساعت قبل از غروب شمس بوده، بنابر اين امام نماز ظهر و عصر را جمعاً خوانده و صلاة خوف بوده است كما اينكه در روايات تصريح شده است.
س26: در برخى از روايات آمده است كه حضرت امام حسين عليه السلام پس از اينكه در لحظات آخر عمر در برابر عمل انجام شده قرار گرفتند، از دشمنان خود تقاضا كردند كه او را در رفتن به سرزمينى ديگر آزاد بگذارند. اين مطلب تا چه اندازه واقعيت دارد؟
اگر اين مطلب درست باشد - هرچند كه از طريق معتبرى روايت نشده است - منظور امام حسين عليه السلام از اين گفته اتمام حجت بر
ص:51
آنان و اثبات اين موضوع مى باشد كه ايشان براى پيكار نيامده، بلكه به دعوت كسانى آمده است كه ايشان را براى حكومت و فرماندهى دعوت نموده بودند.
س27: در برخى از روايات آمده است كه حضرت امام حسين عليه السلام پس از بيرون آمدن خون از بدن مبارك خود و شيرخواره اش آن را به سوى آسمان پرتاب مى نمود و حتى يك قطره از آن به زمين بازنمى گشت. راز اين كار در چه چيزى نهفته است ؟
آنچه به اثبات رسيده اين است كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام خون مبارك فرزند شيرخوار خود و هم چنين خون مبارك خود را پس از ضربه خوردن توسط پيكان سه شعبه در قلب گرامى شان به سمت آسمان پرتاب كردند كه از اين خون حتى يك قطره هم به سمت زمين بازنگشت و دليل اين كار حضرت جلوگيرى از نزول عذاب الهى بر مردم بوده است.
س28: آيا اين مطلب اثبات شده است كه حضرت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا دو هزار نفر را كشته اند؟
ابن شهر آشوب در كتاب مناقب خود درباره حضرت سيدالشهدا عليه السلام بيان مى كند كه: «حضرت عليه السلام آنقدر پيكار نمود
ص:52
تا اينكه هزار و نهصد و پنجاه نفر را به قتل رسانيد كه البته بايد آمار مجروحان را نيز بدان افزود».
س29: آيا شعر: «اگر دين محمد سامان نمى شود مگر به كشتن من، پس اى شمشيرها مرا برباييد» (1) از حضرت امام حسين عليه السلام مى باشد؟
بيت مذكور سرودۀ شاعر معروف شيخ محسن ابوالحب مى باشد و در ديوان ايشان نيز آمده است ولى به عنوان زبان حال به حضرت امام حسين عليه السلام نسبت داده مى شود.
س30: با توجه به اينكه جهاد بر زنان واجب نمى باشد و مسئوليتى در قبال جنگ ندارند به چه دليلى امام حسين عليه السلام زنان را با خود به كربلا بردند؟
حضرت امام حسين عليه السلام به قصد جهاد به سوى كربلا حركت ننمودند تا گفته شود: چرا زنانى كه جهاد بر آنان واجب نيست را به همراه خود به كربلا بردند؟ بلكه ايشان در صحراى كربلا محاصره شدند و مجبور به دفاع از خود گرديدند؛ پس اين جهاد يك نوع جهاد دفاعى بوده است و با تمام اينها، حضرت عليه السلام زنان را از مشاركت در جهاد منع فرمودند.
ص:53
س31: عده اى عقيده دارند اين مطلب كه زنان خاندان امام حسين عليه السلام سربرهنه شده باشند از طريق درستى براى ما ثابت نشده است، اين سخن تا چه اندازه اى صحيح مى باشد؟
اين سخن صحيح و درست مى باشد زيرا زنان گرانقدر خاندان نبوت و امامت والاتر از اين هستند كه سربرهنه در برابر ديدگان افراد بيگانه ظاهر شوند. البته اين به معنى باطل بودن آنچه درباره خارج شدن زنان آشفته موى اهل بيت (بر اساس نقل زيارت ناحيه مقدسه) نمى باشد زيرا امكان دارد كه زنان اهل بيت عليهم السلام موهاى خود را براى نشان دادن ميزان غم و اندوه و آن هم از زير حجاب آشفته نموده باشند.
س32: آيا تفاوتى ميان انصار امام حسين عليه السلام با اصحابش وجود دارد؟
منظور از انصار كسانى هستند كه شخصى را در مواجهه با دشمنان يارى مى نمايند در حالى كه مقصود از اصحاب همراهان و ملازمان شخص مى باشد، چه او را در مواجهه با دشمنان يارى نمايند و چه يارى نكنند، به زبانى ديگر: رابطه ميان اين دو عنوان؛ رابطه عموم و خصوص من وجه است زيرا ممكن است شخصى توفيق نصرت را بيابد و در مقابل دشمنان به شخص
ص:54
يارى رساند در حالى كه توفيق مصاحبت و ملازمت شخص را نيابد، همانند آن شخص مسيحى كه به دست امام حسين عليه السلام ايمان آورد و همراه امام پيكار نمود. در مقابل، صاحب ممكن است به توفيق ملازمت و همراهى فرد دست پيدا كند اما موفق به يارى رساندن به هنگام پيكار با دشمنان نشود مانند محمد بن حنفيه، نيز ممكن است شخصى توفيق صحبت و نصرت را به صورت همزمان پيدا كند مانند حبيب ابن مظاهر(رضوان الله عليه).
س33: به چه دليل است كه حضرت عباس عليه السلام از آشاميدن آب خوددارى نمودند در حالى كه اين كار مقدمه يك عمل واجب يعنى نجات جان خود و ديگران مى باشد؟
دليلى كه ثابت نمايد آشاميدن آب باعث نجات جان مولايمان قمر بنى هاشم عليه السلام و ديگران مى شده است در دست نيست به ويژه اين كه حضرت امام حسين عليه السلام ايشان را از فرجام كار آگاه نموده بودند و حتى اگر يافته هاى تاريخى ثابت نمايند كه نوشيدن آب باعث نجات مى شده است باز هم نمى توان مطمئن بود كه اين عمل واقعاً وظيفه ايشان بوده است؛ چنانكه از ظاهر فرمايش ايشان در اين رجزخوانى مشهور كه: «به خدا كه اين از جمله اخلاق دينى من نمى باشد» نيز همين مطلب برداشت
ص:55
مى شود، به زبان ديگر نوشيدن آب بر ايشان حرام بوده است و ايشان نسبت به وظايف و تكاليفش از همه آگاه تر مى باشد و چرا نباشد وقتى كه معصوم عليه السلام در حق او مى فرمايد: «او به طور كامل از علم انباشته شده است.» (1)
س34: بين شهادت امام حسين عليه السلام و تدفين ايشان چند روز طول كشيده است ؟
روايات در اين زمينه گوناگون و متفاوت مى باشد، ولى گمان نزديك به علم، در اين رابطه اين است كه خاكسپارى امام حسين عليه السلام و يارانش در شامگاه دوازدهم محرم انجام گرفته است.
س35: آيا سر مبارك امام حسين عليه السلام به همراه كاروانيان به كربلا بازگشت و به همراه بدن مبارك دفن گرديد؟ و يا آنگونه كه اهالى مصر ادعا دارند در كشور مصر مدفون مى باشد؟
در زمينه دفن سر مبارك اختلافاتى وجود دارد كه از اين قرار است:
ص:56
نخست: نظرى كه ميان شيعيان اماميه و اهل تسنن مشترك مى باشد و آن اين كه سر مبارك بعد از شام به كربلا بازگشت و به همراه بدن شريف به خاك سپرده شد. اين نظر مشهور ميان شيعيان و عقيده جمعى از علماى شيعه بوده و برخى از معاصرين اين نظر را مورد اجماع علماى شيعه دانسته اند.
دوم: نظرى كه ميان اهل تسنن و مذهب اسماعيليه مشترك مى باشد و آن اين كه سر مبارك ابتدا در دمشق به خاك سپرده شد و سپس از آنجا به عسقلان و آنگاه به قاهره منتقل و در آنجا به خاك سپرده شد.
سوم: نظر ديگر كه برخى از علماى شيعه قائل به آن مى باشند اين است كه سر مبارك در نزد پدر گرامى شان عليه السلام در نجف اشرف مدفون مى باشد. صاحبان اين نظريه به جز آنچه از صاحب وسائل بر مى آيد مشخص نمى باشند و برخى از اخبار به آن اشاره نموده است ولى علما در پذيرفتن آن جانب احتياط را برگرفته اند.
چهارم: نظرى است كه برخى از اهل تسنن دارند و آن اين است كه سر مبارك در مدينه و در جوار قبر مادر گرامى اش حضرت زهرا صلى الله عليه و آله و سلم به خاك سپرده شد.
پنجم: گروهى نيز عقيده دارند كه سر مبارك به همراه بدن شريف به آسمان عروج نموده است.
ولى آنچه من از ميان روايات بسيار و روشن انتخاب كرده ام اين است كه به آسمان عروج نكرده و در زمين موجود مى باشد كه
ص:57
اين امر به تواتر آمده است. اما در مورد محل دقيق دفن رأس مبارك هر چه جستجو كردم نتوانستم به صورت قاطع محل آن را معين نمايم، زيرا همانگونه كه بسيارى اذعان دارند دلايل هيچ كدام از نظريه ها قاطع نمى باشد.
صاحب كتاب تذكرة الخواص در اين باره چه زيبا گفته است كه:
«به طور كلى سر و يا بدن مبارك در هر كجا كه باشد در جان ها و دل ها قرار دارد و در فكر و انديشه ها جاى گرفته است».
هم چنين يكى از بزرگان ما سروده است:
مولى حسين را نجوييد در شرق و يا غرب زمين
و همه را رها كنيد و راهتان را كج كنيد به سوى من، زيرا محل شهادت او در دل من جاى دارد (1).
س36: روايت هاى صحيح و درست در مسأله خاك سپارى سرهاى شهداى كربلا به همراه بدن هاى شريف چه مى باشد؟ و در چه منابعى موجود است ؟
آنچه «سبط » در كتاب «تذكره» خود آورده است و نزد محدثان و مورخان مشهور مى باشد و «طبرى»، «اسفرائنى»، «دينورى» و ديگران نيز بيان كرده اند اين است كه: سرهاى شهدا به همراه
ص:58
رأس شريف امام حسين عليه السلام از كربلا به كوفه و از آنجا به شام منتقل گرديد و سپس به كربلا عودت داده شد و در كنار اجساد به خاك سپرده شد.
در كتاب ترجمه «تاريخ اعثم كوفى» آمده است: «يزيد، على بن حسين را با همراهانش به سمت مدينه روانه نمود و سرهاى شهيدان را به آن باز گردانيد، پس به سمت مدينه حركت نمودند و در روز بيستم ماه صفر به كربلا رسيدند، پس سر را نزد بدن شريف به خاك سپردند و سرهاى شهدا را نيز در همان جا دفن كردند».
در كتاب «تاريخ حبيب السير» نيز آمده است:
«يزيد بن معاويه سرهاى شهيدان را به على بن حسين عليه السلام سپرد و او آنها را در بيستم ماه صفر در كنار بدنهاى گرامى به خاك سپرد و سپس به سمت مدينه منوره رهسپار گرديد.»
در ادامه اين مطلب مى خوانيم:
«اين درست ترين روايت هاست كه به دست رسيده است».
س37: راز و هدف از تلاوت آيه شريفه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِن آيَاتِنَا عَجَباً» (1) توسط رأس شريف حضرت سيدالشهدا عليه السلام چه بوده است ؟
ص:59
تلاوت آيه شريفه مذكور از جمله امورى است كه به خودى خود آشكار مى باشد، چه مقصود حضرت عليه السلام اين بوده كه مشخص نمايد سخن گفتن سر بريده شده بر بالاى نيزه، يك نشانه الهى است و دليلى براى شگفتى از آن وجود ندارد؛ زيرا از طريق قرآن ثابت شده است كه اصحاب كهف هم ده ها سال پس از مرگشان سخن گفتند، بنابراين همان گونه كه اين نشانه الهى، مظلوميت و كرامت اصحاب كهف را نشان مى دهد، درباره سيدالشهدا عليه السلام نيز همين مطلب صدق مى كند.
س38: آيا اين روايت كه بيان مى دارد حضرت زينب عليها السلام سر مبارك خود را به چوب كجاوه زدند و خون از زير نقاب حضرت جارى شد، روايت درستى مى باشد؟
بله. اين روايت بدون شك معتبر مى باشد.
س39: گفته مى شود كه گروهى از قبيله بنى اسد سرهاى خود را جهت همدردى با امام حسين عليه السلام مجروح ساختند، شعار: «اى كاش همراه تو بوديم آقاى من و سود بزرگ نصيبمان مى شد» را سر دادند و يكى از معصومين عليه السلام نيز اين عمل آنان را تأييد فرمودند، آيا روايتى در دست مى باشد كه اين مطلب در آن آمده باشد؟
ص:60
روايت بنى اسد در كتابهاى معتبر موجود نيست.
س40: آيا بازگشت كاروان اسيران اهل بيت عليهم السلام در اربعين حسينى در همان سال نخست شهادت امام حسين عليه السلام اتفاق افتاد؟ و يا اين بازگشت در سال بعد بوده است ؟
پس از تحقيق و جستجوى كامل، مطمئن شديم كه بازگشت كاروان اسيران در اربعين حسينى همان سال شهادت حضرت امام حسين عليه السلام صورت گرفته است.
س41: حضرت امام سجاد عليه السلام چگونه توانست خود را به كربلا برساند و اجساد مبارك را به خاك بسپارد؟
آنگونه كه از برخى روايات بر مى آيد ايشان از طريق طى الارض به كربلا رسيدند كه البته اين گونه مسائل خارق العاده براى معصومين عليهم السلام سخت نمى باشد و طبق بسيارى از آيات و روايات، كثيرى از انبياء الهى و اوصياء از اينگونه امور بهره برده اند.
ص:61
س42: مختار كه انتقام حضرت امام حسين عليه السلام را گرفت در دوره كدام امام زندگى مى كرد؟ و چگونه انتقام حضرت عليه السلام را از قاتلان ايشان گرفت ؟
مختار در دوره امام على بن الحسين عليه السلام مى زيست و قيام او در كوفه و چهارده روز مانده به ربيع الثانى سال شصت و شش هجرى صورت گرفت. وى ابراهيم اشتر را در هفتم محرم سال شصت و هفت هجرى به جنگ ابن زياد روانه ساخت و گفت: «تا كشندگان حسين بن على عليهم السلام و خاندانش را نكشم هيچ خوردنى و آشاميدنى برايم گوارا نيست»، او عمر بن سعد، شمر بن ذى الجوشن، خولى بن يزيد و ديگر عاملان شهادت سيدالشهداء عليه السلام را به قتل رساند. مدت حكومت او در كوفه يك سال و نيم بود و پس از آن در سن شصت و هفت سالگى به شهادت رسيد.
س43: به نظر حضرت عالى احتمالاً دليل اين كه حضرت امام حسين عليه السلام گريبان حضرت قاسم بن الحسن عليه السلام را چاك دادند چه بوده است ؟
روايتى در كتاب «مدينة المعاجز» وجود دارد كه بيان مى نمايد:
«امام حسين عليه السلام گريبان هاى قاسم عليه السلام را دريد، عمامه اش را دو نيم نمود، سپس آن را بر صورتش آويزان كرد، آنگاه لباس هايش
ص:62
را به صورت كفن بر او پوشاند، شمشيرش را در ميان بست و به سمت ميدان جنگ روانه ساخت»، جدا از موضوع ميزان اعتبار اين روايت، آنچه از ظاهر آن بر مى آيد اين است كه دليل پاره نمودن گريبان اين بوده است كه لباس ها به شكل كفن درآيند.
س44: بُرَير كه به همراه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد كيست ؟
برير، مردى پارسا، پرهيزكار و قارى قرآن بود، از بزرگان قاريان قرآن كريم به شمار مى آمد و گفته شده كه بهترين قارى زمان خود بوده است. ايشان از بندگان صالح خداوند بود و از شجاعان گرانقدر و از بزرگان كوفه شمرده مى شد. از او در واقعه كربلا، ماجراها، سخنان و پندهايى نقل شده كه ميزان قدرت ايمانش را نشان مى دهد.
س45: حميد بن مسلم كه ماجراى كربلا را روايت نموده است تا چه ميزان قابل اعتماد مى باشد؟
حميد بن مسلم در ميان رجال ذكر نشده و تنها شيخ طوسى او را از اصحاب حضرت امام سجاد عليه السلام به شمار آورده است. وى ظاهراً شيعه مى باشد ولى وضعيت مورد اعتماد بودن سخنانش بر ما پوشيده است. اما به هر حال استفاده از رواياتش اشكالى ندارد
ص:63
زيرا چنانكه از سخنانش بر مى آيد شخصيت بى طرفى بوده كه جز اصل ماجرا و رساندن خبر آن به ديگران چيز ديگرى برايش اهميت نداشته و در اين امر، همانند روزنامه نگاران دوران ما عمل نموده است.
س46: با اين كه محدث نورى در «لؤلؤ و مرجان» از «شيخ مفيد و شيخ طوسى و شيخ كَفْعَمىٖ و علامه حِلّى» رضوان الله عليهم اجمعين روايت فرموده كه اهل بيت پيامبر عليهم السلام روز اربعين از شام به طرف مدينه حركت كردند و ورود اهل بيت عليهم السلام به كربلا را در روز اربعين علمائى مانند علامه مجلسى رحمه الله در زاد المعاد، فاضل بيرجندى رحمه الله در وقايع الشهور، محدث قمى رحمه الله در منتهى الامال، دكتر آيتى رحمه الله در بررسى تاريخ عاشورا رد فرموده اند نظر حضرت عالى چيست ؟
اين امر مورد اختلاف است. ولى به نظر من، ورود به كربلا همان اربعين اول بوده است.
س47: نقش حضرت زينب عليها السلام در واقعه عاشورا چه بود؟
قطعاً فداكارى و شهادت طلبى امام حسين عليه السلام و يارانش، در شرايط بسيار سخت صحراى كربلا، با وضع فجيعى به پايان رسيد و امام حسين عليه السلام شهيد شد. ولى تكميل رسالت او و ابلاغ
ص:64
پيام شهدا، اگر چه به طور ظاهرى به وسيله راويانى مانند «حميد بن مسلم» صورت گرفته اما رسانيدن اصل پيام و ابلاغ آن به قوم خواب رفته كوفه و شام و در طول تاريخ به نسل هاى مسلمان، به وسيله حضرت زينب عليها السلام بوده است.
حضرت زينب عليها السلام قافله سالار خيل اسيران است. شير زنى است سخنور و شجاع كه در مراحل حساس اسارت در كوفه و شام، سخنرانى هاى آتشين در دفاع از نهضت حسينى ايراد كرده است. بهتر است كه سخنرانى او و خواهرش ام كلثوم در كوفه، در كتاب هاى تاريخى ملاحظه شود تا حقيقت نقش حضرت زينب عليها السلام در تكميل رسالت حسينى روشن گردد.
ص:65
ص:66
ص:67
ص:68
س48: از ميان امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام كدامشان برتر مى باشد؟ آيا آنها از نظر فضيلت برابر هستند؟ زيرا از يكى از علما خواندم كه به چند دليل امام حسن عليه السلام از برادرشان امام حسين عليه السلام برتر مى باشند، از آن جمله روايت صدوق است از هشام بن سالم، در كمال الدين كه روايت كرده است از امام صادق عليه السلام پرسيدم: از ميان حسن عليه السلام و حسين عليه السلام كدام يك برتر مى باشد؟ فرمود: حسن عليه السلام از حسين عليه السلام برتر است.
و از آن جمله اينكه امام حسن عليه السلام بر امام حسين عليه السلام مقام امامت داشت از آنجا كه امام هر زمانى از تمام مردم زمان خود افضل است و امكان ندارد كه برابر باشد زيرا ترجيح دادن چيزى بدون دليل شايسته نمى باشد، خواهشمنديم نظر خود را در اين باره بيان فرماييد؟
مقايسه امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام بر پايه دوره امامت امام حسن عليه السلام از اساس، نادرست بوده و درست اين است كه اگر
ص:69
قرار بر مقايسه باشد هر يك از اين دو امام را در دوره امامت خود او مورد مقايسه قرار دهيم كه نتيجه مقايسه اين مى شود كه اين دو بزرگوار امام هستند چه قيام كنند و چه قيام ننمايند و هيچ كدام بر ديگرى برترى ندارد. درست است كه نهضت امام حسين عليه السلام باعث بقا و استمرار دين اسلام گرديد اما اين نهضت بدون صلح امام حسن عليه السلام امكان پذير نمى گرديد.
س49: با توجه به اين مطلب كه تمامى ائمه اطهار عليهم السلام با وجود نقش هاى مختلفى كه بر عهده داشته اند يك هدف واحد را دنبال مى نمودند، كدام نقش از اين ميان دشوارتر محسوب مى شود؟ و اگر تمامى آنها يكسان هستند به چه دليلى به امام حسين عليه السلام كرامت هايى (1) عطا شده كه به هيچ يك از فرزندانشان عطا نشده است ؟
در اين موضوع كه نقش امام حسين عليه السلام دشوارتر بوده است هيچ جاى شكى نيست، و مصائبى كه بر ايشان و خاندان بزرگوارشان گذشت به مراتب از مصائب فرزندان گرامى اش دشوارتر بوده است؛ به همين دليل است كه مزايايى براى حضرتش قرار داده شده است كه براى غير از او قرار داده نشده است. و اين همان مطلبى است كه در روايت مشهورى از امام باقر عليه السلام به آن اشاره شده است: «خداوند، حسين عليه السلام را در مقابل كشته شدنش اين
ص:70
گونه پاداش داد كه؛ امامت را در نسل او، و شفا را در تربتش قرار داد، دعا را در نزديكى قبرش مستجاب مى گرداند و روزهاى زيارتش و رفت و آمد آن را از عمر زائرش محسوب نمى كند» (1).
س50: اگر بر طبق فرموده خداوند متعال:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الاِْسْلاَمَ دِينا» (2)
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دين را كامل نموده است پس نقش امام حسين عليه السلام نسبت به دين چيست ؟
منظور از كامل شدن دين خدا در اين آيه شريفه، تعيين اميرمؤمنان على عليه السلام به عنوان ولى، امام، خليفه و نگاهبان دين و اسلام مى باشد. اين نقش و مسئوليت پس از او به فرزندان گرامى اش و از آن جمله به حضرت امام حسين عليه السلام بايد منتقل شود و اين بدان معنى است كه كامل شدن دين خدا بدون امامت حضرت سيدالشهدا عليه السلام و تلاش هاى دوران امامتش ممكن نمى باشد.
ص:71
س51: آيا بانو زينب كبرى عليها السلام و حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام معصوم مى باشند؟ دلايل شما بر عصمت ايشان چه مى باشد؟
هر دوى اين بزرگواران از لحاظ فضل و صفات والا و كمال چنان هستند كه بلافاصله در مقام بعد از معصومين عليهم السلام قرار مى گيرند و چنان است كه بعد از چهارده تن معصومين عليهم السلام ، كسى برتر از آنان نمى باشد ولى عصمت به همان چهارده نفر معصومين اختصاص دارد. (يعنى اين بزرگواران عصمت از گناه داشتند امّا عصمت كبراى امامت و حفظ از هر خطاى كوچك كه مخصوص امامان است را نداشتند) (1).
س52: روايتى توسط بانو حكيمه دختر امام جواد عليه السلام نقل شده و شيخ طوسى در كتاب الغيبة آن را آورده است، در اين روايت مى خوانيم:
«حضرت امام حسين عليه السلام در حقيقت تنها در ظاهر به خواهر خود وصيت فرمودند و هر چه به حضرت زينب عليها السلام نسبت داده مى شد در حقيقت به صورت مخفيانه از حضرت امام زين العابدين عليه السلام صادر مى گرديد» ميزان درستى اين روايت را بيان فرماييد؟
ص:72
اين روايت بدون اشكال و معتبر مى باشد.
س53: آيا حضرت على اكبر عليه السلام ازدواج نموده بودند؟
در زيارت حضرتش عليه السلام توسط امام صادق عليه السلام آمده است كه:
«درود بر تو و خاندانت و خانواده ات و پدرانت و فرزندانت و مادران گرامى ات كه خداوند ناپاكى را از آنان دور نمود و آنها را پاكيزه قرار داد» (1).
روايتى از امام رضا عليه السلام نيز وجود دارد كه بيان مى نمايد ايشان همسرى به نام ام ولد داشته اند و شايد به همين علت است كه كنيه ايشان ابوالحسن بوده است.
س54: نظر حضرت عالى درباره داستان ازدواج حضرت قاسم عليه السلام كه توسط طُريحى در كتاب الْمُنْتَخَبِ ، سيّد بَحرانى در كتابِ مَدينة المَعاجز، حائرى در كتاب مَعالى السِّبطَيْن، شعرانى در كتاب ترجمه نَفَسُ الْمَهمُوم و ديگران آورده اند چه مى باشد؟
ص:73
نظر ما همان نظر علامه مامقانى مى باشد كه مى فرمايند: «آنچه او در كتاب المنتخب درباره داستان ازدواج ايشان آورده است را نه من و نه ساير محققان در كتاب هاى سيره و مقتل معتبر پيدا ننموديم».
س55: بعضى از كتاب ها مانند «كتاب اغانى، تأليف ابوالفَرَج اصفهانى و كتاب أعلام النِّساء تأليف عمر كَحّاله» عنوان مى كنند كه خانم سكينه عليها السلام دختر امام حسين عليه السلام خواننده، شاعر و اديب بوده و با بسيارى از شاعران، خوانندگان و اديبان مشهور تاريخ ديدار مى كرده است. نظر حضرت عالى درباره اين گونه سخن ها چيست ؟
درباره اين بانوى گرامى(جانها به فدايش) از پدر ايشان حضرت امام حسين عليه السلام روايت شده است كه: «سكينه اغلب اوقات با خداوند متعال خلوت مى كرد و به هيچ چيز ديگر توجه نداشت» (1) و اين سخن تمامى ادعاهاى مشابه با موارد مذكور را رد مى كند، هر آنچه در اين باره گفته شده تنها در كتاب اغانى از ابوالفرج اصفهانى آمده است كه او نويسنده اى خبيث از بنى اميه مى باشد و خود كتاب هم درباره لهو و طرب و آواز است.
ص:74
س56: امام حسين عليه السلام مى فرمايد: «خدايا تو مى بينى كه از دست اين بندگان نافرمانت، چه مى كشم» (1)، «عبد» كسى است كه از بندگى شيطان، نجات يافته و نافرمان، آن است كه شيطان را عبادت و بندگى مى كند؛ حال چگونه است كه امام حسين عليه السلام ، آنان را هم، بنده خدا مى خواند و هم نافرمان ؟
در روايت مذكور، منظور از عِباد(بندگان) كسانى است كه در مالكيت حقيقى خداوند، قرار دارند؛ مالكيت حقيقى به معناى تسلّط كامل مالك بر مملوك است به گونه اى كه مالك، زمام ايجاد و بقاى مملوك را در اختيار دارد و انسان نافرمان هر چند از اين نقطه نظر، بنده خداوند به شمار مى آيد اما در واقع با اطاعت از امر و نهى شيطان، او را بندگى مى كند.
س57: منظور از ذبح و يا قربانى عظيم در اين آيه شريفه «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْح عَظِيم» (2) چه مى باشد؟
آيه دو مفهوم ظاهرى و باطنى در خود دارد. مفهوم ظاهرى قربانى عظيم، گوسفندى مى باشد كه جبرئيل از سوى خداوند
ص:75
سبحان به زمين آورد تا به جاى اسماعيل عليه السلام قربانى شود و از آنجايى كه از سوى خداوند متعال بوده از آن با تعبير عظيم ياد شده است.
اما مفهوم باطنى آن اين است كه: منظور از قربانى و ذبح عظيم، حضرت سيدالشهدا امام حسين عليه السلام مى باشد به اين ترتيب كه چون در عالم ذَر آنچه را كه در مورد اسماعيل عليه السلام و نياز به قربانى به جاى او، بر پيامبران و امامان عليهم السلام عرضه شد، حضرت امام حسين عليه السلام داوطلب گرديد تا ذبح عظيم باشد و به جاى اسماعيل عليه السلام در كربلا قربانى گردد، البته نه به خاطر شخص حضرت اسماعيل عليه السلام بلكه از اين جهت كه ايشان جدّ پدربزرگ گرامى اش حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و پدر و مادر بزرگوارش حضرت اميرمؤمنان على عليه السلام و حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مى باشد و از اين جهت است كه حضرت امام حسين عليه السلام جان گرامى اش را فداى وجود اين گراميان نمود.
(چون اين بزرگواران بايد از صلب حضرت اسماعيل بيرون مى آمدند؛ در عالم معنا بلاى او را به جان خريد تا اجداد و پدرانشان را حفظ كند و در عالم دنيا با تأخير زمانى به عهد آسمانى خود عمل كرد اين يكى از حكمت هاى بلاى حضرت حسين عليه السلام است).
س58: چه رابطه اى ميان سوره فجر و واقعه كربلا وجود دارد؟
ص:76
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه: «سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانيد زيرا سوره حسين بن على عليهم السلام مى باشد». (1)روايت ديگرى علت رابطه ميان اين سوره و امام حسين عليه السلام را مشخص مى سازد. در اين روايت آمده است كه ابو أسامه از امام صادق عليه السلام پرسيد:
به چه دليلى اين سوره ويژه امام حسين عليه السلام گرديد؟
امام عليه السلام فرمودند: آيا اين كلام خداوند متعال [در اين سوره] را نشنيده اى كه:
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَادْخُلِى جَنَّتِى (2)»؟ همانا كه منظور حسين بن على عليهم السلام است. زيرا اوست كه به راستى داراى نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند مى باشد.
ولى اين مطلب كه به چه دليل از سيدالشهدا عليه السلام به نفس مطمئنه تعبير شده است داراى نكته ها و رازهايى است كه اينك مجال پرداختن به آنها نيست.
ص:77
س59: آيا سند خبر «همانا روز حسين عليه السلام پلك هاى ما را زخم كرده و اشك هاى ما را ريزان نموده است» (1) كه از امام رضا عليه السلام روايت شده درست نيست ؟ و همان طور كه عده اى گفته اند، مى توان به دلالت آن اعتراض كرد؟
اين خبر را شيخ صدوق در امالى از جعفر بن محمد بن مسرور از حسين بن محمد بن عامر از عمويش عبداللّه بن عامر از ابراهيم بن ابى محمود از امام رضا عليه السلام نقل كرده است و در ميان راويان آن، كسى كه در او توقف شود وجود ندارد به جز ابن مسرور؛ كه او هم ثقه است، چون شيخ صدوق مكرر درباره او از «رحم اللّه» يا «رضى اللّه» استفاده كرده است، علاوه بر آن توثيق وى از سوى عده اى از متأخرين، براى اثبات وثاقتش نزد ما كافى است، همان طور كه ملّا وحيد بهبهانى احتمال داده است او همان جعفر بن قولويه باشد، و بر فرض صحت اين ادعا - كه بعيد نيز نيست - او از ثقه بودن بالاتر است.
س60: نظر حضرت عالى درباره اين مطلب چيست: «كارى كه امام حسين عليه السلام در كربلا به انجام رسانيد از تلاش ها و كارهاى بيست و سه سالۀ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، برتر مى باشد»؟
ص:78
در اين مطلب كه قيام امام حسين عليه السلام سبب بقا و پايدارى دين اسلام بوده است جاى هيچ شك و شبهه اى نيست و او را فضائل و برترى هايى است كه گفتار و نوشتار از بيان آنها عاجز است. اما اين مطلب كه عمل امام حسين عليه السلام از عمل جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برتر است بى گمان مورد رضايت خود ايشان نيز نمى باشد و مى بايست از بيان آن خوددارى كرد.
س61: از نظر اهل دل، از ميان دو مصيبت حضرت زهرا عليها السلام و حضرت امام حسين عليه السلام كداميك سخت تر مى باشد؟
پايه آنچه در روز كربلا اتفاق افتاد از روز سقيفه ريخته شد و اين مطلب را قاضى ابوبكر ابن ابى قريعه از علماى اهل سنت در اشعار خود آورده است: «و ديديد كه حسين در روز سقيفه كشته شد» (1) و از علماى تشيع، محقق اصفهانى نيز سروده است:
«آنچه از بلاها بر مادرش وارد آمد به حضرت زينب عليها السلام در صحراى كربلا به ارث رسيد» (2).
با تمام اينها آنچه از روايات بر مى آيد اين است كه مصيبت حضرت امام حسين عليه السلام به حتم سخت ترين مصائب بوده است
ص:79
چنانكه امام حسن عليه السلام به برادر گرامى شان امام حسين عليه السلام فرمودند: «روزى به سختى و طاقت فرسايى روز شهادت تو نيست يا ابا عبدالله».
س62: چگونه مى توان اين حقيقت را براى اهل سنّت، تبيين نمود كه پس از شهادت حسين عليه السلام ، آسمان براى ايشان گريست و پديده هايى از اين دست رخ داد؟
شما مى توانيد با استناد به كتاب هاى اهل سنّت، اين حقيقت را براى آنان تبيين نماييد؛ به عنوان مثال در كتاب هاى آنان آمده است كه در جريان جنگ صفين، از آسمان خون باريد و...
چنانكه ذَهَبى در «سِيَر أعلام النُبَلاء» (ج 4، ص 510) مى نويسد:
«... خونى تازه و خالص از آسمان باريدن گرفت و بر روى دجله فرود آمد...».
در تاريخ طبرى (ج 7، ص 389) نيز آمده است: خونى تازه و خالص از آسمان باريد.
هم چنين ابن كثير در البداية و النهاية (ج 7، ص 293) مى نويسد: ما در جنگ صفّين كه ميان على عليه السلام و معاويه در گرفت، حاضر بوديم، و بارش خون تازه و خالص از آسمان را به چشم خود مشاهده نموديم.
در مورد امام حسين عليه السلام و عاشورا نيز اين دست حوادث در كتب
ص:80
اهل سنّت، يافت مى شود چنانكه ابن عساكر، در «شرح حال امام حسين» ص 354 مى نويسد: «پس از يحيى بن زكريا، آسمان تنها براى يك نفر و آن هم حسين بن على عليهما السلام گريه كرد».
همين مطلب در كتاب هاى ذيل نيز آمده است:
1. بُغيَةُ الطَّلَب فى تاريخ حَلَب، صفحۀ 78/ أ، و در چاپى ديگر: 1 ص 93.
2. يَنابيٖعُ الْمَوَدَّة لِذَوىٖ الْقُربى، تأليف قُندوُزى حَنَفى، ج3 ص83، نيز در صفحات 15، 20، 91، 101، 102.
3. تاريخ مدينةُ دَمِشْق، تأليف ابن عَساكر، ج 14، ص 227.
4. سِيَرُ الْأعلام تأليف ذَهَبىٖ ، ج 3، ص 312، به نقل از فسوى.
5. تهذيب الكمال تأليف المزى، ج 6، ص 433.
6. نَظمُ دُرَرُ السَّمْطَيْن، تأليف زَرَندى حنفى، ص 222.
7. ذَخائر العُقبى فى مَناقب ذَوى القُربى، تأليف طبرى، ص 145.
س63: دشمنان اسلام در كشورهاى كم و بيش شيعه نشين، شبهه افكنى هاى گسترده اى را به ويژه عليه مسأله عاشورا و امام حسين عليه السلام به راه انداخته اند تا از اين طريق فضايل امام حسين عليه السلام و خاندان ايشان را در محافل شيعيان، زير سؤال ببرند. در ذيل به برخى از شبهه افكنى هاى مذكور اشاره مى رود:
1- سخن گفتن سر امام حسين عليه السلام ، امكان پذير نيست، چرا كه سخن گفتن سرِ بريده، معجزه بوده و معجزه تنها و تنها مخصوص پيامبران عليهم السلام است.
ص:81
2- حديث «ظرف شيشه اى ام سلمه»، (1) پذيرفتنى نيست.
3- توانايى برخى اصحاب امام حسين عليه السلام در قتل تعداد زيادى از دشمنان، محلّ ترديد و انكار است.
4- چرا ابوالفضل العباس هنگامى كه خود را به آب رساند از نوشيدن آن خوددارى نمود و حال آنكه در صورت نوشيدن آب، بهتر مى توانست به نبرد با دشمن بپردازد؟!
5 - گريه كردن براى امام حسين عليه السلام ، عملى غير اسلامى و دور از تمدّن است.
6- اصحاب امام حسين عليه السلام در مقايسه با برخى مؤمنان در دوره هاى بعد، از ارزش و جايگاه كمترى برخوردار هستند. «اين در حالى است كه امام حسين عليه السلام درباره اصحاب خود مى فرمايد: اصحابى وفادارتر و بهتر از اصحاب من، وجود ندارد».
7- كار به جايى رسيده است كه شبهه افكنان، آگاهى امام حسين عليه السلام نسبت به شهادت در روز عاشورا را زير سؤال مى برند و علم ايشان به بسيارى از مسائل و رويدادها را انكار مى كنند.
ديدگاه جنابعالى در مورد سخنان مذكور چيست ؟
در برابر اين سخنان و مبلّغان آن چه بايد كرد؟ و چگونه مى توان پاسخ اين مسائل را براى عامّه مردم بيان نمود؟
خواهشمندم در صورت امكان، تك تك شبهات فوق را به تفصيل پاسخ گوييد.
ص:82
در مورد انكار سخن گفتن سر مبارك امام حسين عليه السلام و محال بودن اين امر در مورد ائمه عليهم السلام بايد گفت:
ائمه عليهم السلام از ولايت تكوينى بهره مى برند و بر اساس اين ولايت، اختيار امور جهان در دستان آنان قرار دارد به گونه اى كه مى توانند به دلخواه خود در امور جهان، تصرّف نموده، برخى امور را ايجاد و برخى ديگر را از ميان بردارند؛ برخوردارى ائمه عليهم السلام از ولايت تكوينى، مسلّم و قطعى است و در اثبات آن همين بس كه قرآن كريم، برخوردارى از ولايت تكوينى را به افرادى نسبت مى دهد كه در جايگاهى پايين تر از ائمه عليهم السلام قرار دارند، به آيات ذيل دقّت كنيد:
«قالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ »، (1) «فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِى بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ * وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ * وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِى الْأَصْفادِ»، (2)
«أَنِّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ
ص:83
بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِى بُيُوتِكُمْ »، (1) در اين ميان آيات ديگرى نيز وجود دارد كه ولايت تصرّف در جهان طبيعت را براى برخى افراد، مورد تأييد قرار مى دهد.
حال كه قرآن كريم، داشتن ولايت تكوينى را براى افراد فوق، به اثبات مى رساند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و جانشين ايشان نيز - كه به تصريح قرآن (سوره رعد/43) از علم كتاب برخوردار است - به طريق اولى از اين ولايت، بهره مى برند.
روايات متواترى وجود دارد كه معجزات و كرامات معصومين عليهم السلام را به اثبات مى رساند و از جمله آنها مى توان به تصرّف ولايى در تصوير شير و تبديل شدن آن به يك شير درنده واقعى اشاره نمود.
ما بى هيچ تأويل و تفسيرى، اين روايات را مى پذيريم چرا كه معصومين عليهم السلام حتّى پس از رحلت نيز كراماتى همچون درمان بيمارى هاى لاعلاج، رفع دشوارى ها و... را به مَنَصّه ظهور گذاشته اند. مگر نه اين است كه روح صدّيقه كبرى پس از غسل و كفن به بدن ايشان بازگشت و حسن و حسين عليهما السلام را در آغوش گرفت ؟
ممكن است منكرانِ سخن گفتن سر مبارك امام حسين عليه السلام ،
ص:84
عدم وجود دليل را علّت انكار آن قلمداد كنند كه در اين صورت بايد سرى به كتابهاى تاريخى بزنند و روايات فراوان مربوط به حادثه مذكور را مطالعه نمايند. (كه مسلّمات تاريخ را نمى توان انكار كرد).
به اين ترتيب مشخص مى شود كه انكار حديث «ظرف شيشه اى ام سلمه» توجيهى ندارد زيرا اين حديث، تصرّف پيامبر عليهم السلام در طبيعت را خاطر نشان مى سازد و به همان دلايلى كه در مورد سخن گفتن سر مبارك امام حسين عليه السلام ، عرض شد نمى توان رخداد آن را انكار كرد.
در مورد آب نخوردن حضرت عباس عليه السلام كه به عنوان ايراد مطرح شده است بايد گفت: تأمّل در چگونگى شهادت ايشان، خود به خود پاسخى روشن به اين ايراد است كه؛ آب خوردن، توانايى ايشان را براى ادامه نبرد، افزون مى كرد! (1)شگفت آورترين ايراد مذكور در سؤال شما، اين است كه گريه كردن براى امام حسين عليه السلام ، عملى غير اسلامى و دور از تمدن محسوب مى شود و اين در حالى است كه روايات متواتر، گريه كردن براى امام حسين عليه السلام را مورد تشويق قرار داده اند.
من پيش از اين، ايراد مربوط به عدم آگاهى امام حسين عليه السلام از بسيارى امور و حوادث، از جمله شهادت در سرزمين كربلا را
ص:85
پاسخ گفته ام و اكنون برخى جوانب آن را بازگو مى كنم:
1- علم معصومين ناشى از شدّت ارتباط آنها با مبدأ وجود بوده و از علم و اراده خداوند، سرچشمه مى گيرد چرا كه معصومين عليهم السلام ، جايگاه علم خداوند هستند، علم آنها از علم خداوند و تابع اراده اوست و تنها و تنها چيزى را مى خواهند كه خداوند بخواهد، آنها با وجود اين علم، اراده اى جز اراده خداوند متعال ندارند و اراده خداوند، بر اراده آنان مسلّط است.
امام حسين عليه السلام در اشاره به اين حقيقت مى فرمايد: «رضايت خداوند، رضايت ما اهل بيت است»، (1) به اين معنا كه من از شهادت و پاره پاره شدن بدنم آگاهى دارم امّا عازم كربلا مى شوم زيرا اين كار، رضايت خدا را در پى دارد و رضايت خداوند، رضايت ماست.
برخى به امام حسين عليه السلام اعتراض نموده و او را از ادامه حركت بر حذر داشتند كه امام در پاسخ به آنان، حقيقت مذكور را مورد تأكيد قرار داد و فرمود: «خداوند مى خواهد كشته شدن مرا ببيند» (2).
2- خداوند متعال به علم خود عمل نمى كند (3) چرا كه در غير اين
ص:86
صورت -به تصريح روايات - هيچ پيامبرى را مبعوث نمى كرد، كتابى نمى فرستاد و به ارائه استدلال براى بندگان خود نمى پرداخت؛ از همين رو معصومين عليهم السلام هم كه پرتو علم خود را از علم خداوند، اقتباس نموده اند، به علم خود عمل نمى كنند.
(و مثل مردم عادى يا اخبار ظاهرى كه مى شنوند تكليف خود را مشخص مى كنند چون علوم باطنى در بسيارى از موارد تكليف، نمى آورد).
س64: عاشقان ابا عبداللّه عليه السلام ايام عاشورا كارهاى زيادى انجام مى دهند؛ نقش عقل بشر در اين كارها چيست ؟
نقش عقل در اين مرحله، با دو هدف مشخص مى شود:
اول؛ كار براى نگاه داشتن ريشه هاى عاشورا به عنوان يك مناره فكرى نورانى در جهان؛ از اين رهگذر كه اين امر جزء شعائرى است كه به ما دستور احياى آن داده شده و فرموده اند: «امر ما را زنده بداريد، خداى رحمت كند كسى را كه امر و راه ما را احيا كند» (1).
دوم؛ بهره گيرى از اين سالروز با استفاده از آنچه با اهداف امام حسين عليه السلام تناسب دارد و تطابق آن ها با سلوك عملى حيات فردى و اجتماعى خود.
ص:87
س65: حضرت رقيه در چه سالى و كجا متولد شده است ؟ آيا حضور ايشان در كاروان امام حسين عليه السلام و سفر امام به سوى كوفه قطعى است ؟
آنچه از تاريخ برمى آيد اين است كه حضرت رقيه عليها السلام بين سال 57 و 58 ه . ق در مدينه منوره متولد شد و وفاتش در دهم صفر 61 هجرى (1) در دمشق مى باشد، پس سه تا چهار سال داشته است.
ارباب مقاتل در مورد حضور او در واقعه كربلا نقل كرده اند كه امام حسين عليه السلام در بيشتر از يكجا و يك حادثه، نام او را به زبان رانده به خصوص در ساعات آخر عمر شريف آن حضرت، زمانى كه مى خواست با اهل و عيالش وداع كند با صداى بلند ندا داد:
اى خواهرم، اى ام كلثوم و تو اى زينب و تو اى رقيه و تو اى فاطمه و تو اى رباب بنگريد اگر كشته شدم گريبان چاك نكنيد و چنگ به صورت نزنيد و بيتابى نكنيد. «اللهوف فى قتلى الطفوف». وهم چنين در مقتل ابى مخنف كه قديمى ترين مقتل درباره اباعبدالله الحسين عليه السلام مى باشد آمده كه در روز عاشورا براى وداع با اهل بيت و عيالش ندا كردند:
(اى ام كلثوم، و اى سكينه، و اى رقيه و اى عاتكه و اى زينب، اى اهل بيت من درود من بر شما باد).
ص:88
س66: آيا اعتقاد به وجود مقدس حضرت رقيه، جزء باورها و اعتقادات خاص شيعيان است و يا در منابع اهل سنت نيز مى توان مصادرى يافت كه گويا و معترف به وجود حضرت رقيه باشند؟
جهت استناد به اين منابع براى شيعه و سنى، لطفا به آنها اشاره بفرماييد.
از منابع تشيع كه درباره حضرت رقيه سخن گفته اند مى توان به ارباب مقاتل و از منابع اهل سنت نيز مى توان به منابع زير اشاره نمود:
عبدالوهاب فرزند احمد شافعى مصرى (متوفى در سال 972 ه ) در كتابش «المنن: باب دهم» درباره مرقد رقيه عليها السلام چنين گفته است:
اين خانه، بقعه اى است در دمشق كه به وسيله آل پيامبر صلى الله عليه و آله و رقيه شهيده، دختر حسين عليها السلام شرف پيدا كرده است.
علامه شيخ حافظ سليمان القندورى الحنفى (متوفى در سال 1294 ه ) نام رقيه عليها السلام را از زبان اباعبدالله عليه السلام ذكر كرده:
(پس ندا كرد اى ام كلثوم، و اى سكينه، و اى رقيه ،و اى عاتكه، و اى زينب، و اى اهل بيت من درود من بر شما باد).
علامه حائرى در كتاب معالى السبطين مى نويسد:
دختران امام حسين عليه السلام عبارتند از: سكينه، فاطمه صغرى،
ص:89
فاطمه كبرى و رقيّه عليهنّ السّلام. (1) مادرش طبق نقل ها؛ امّ اسحاق و امّ جعفر قُضاعيّه يا شاه زنان بوده است. (2)
س67: كيفيت وفات حضرت رقيه عليها السلام را بيان فرماييد و آيا روايت خطيبان از ماجراى شام، درباره اينكه ايشان پس از اينكه در خواب امام را ديد و پس از آن با مشاهده سر بريده امام حسين عليه السلام از دنيا رفت، صحيح است ؟
حضرت رقيه در واقعه كربلا، دختربچه اى است كه به خاطر كمى سنش، كشته شدن پدرش را از او پنهان نمودند.
كتب تاريخى درباره كيفيت شهادتش اينگونه گفته اند:
حسين عليه السلام دختر كوچكى داشت كه بسيار او را دوست مى داشت و او نيز بسيار پدر را دوست مى داشت و در شام به همراه اسيران بود؛ در فراق پدر شب و روز گريه مى كرد به او مى گفتند او در سفر است.
شبى پدر را در عالم رؤيا ديد زمانى كه از خواب بيدار شد بسيار بى تابى كرد و گفت: پدرم و نور چشمم را برايم بياوريد.
هر چه اهل بيت عليهم السلام خواستند او را آرام كنند بيتابى و گريه او بيشتر مى شد: به خاطر گريه او حزن اهل بيت عليهم السلام برانگيخته شد و آنها نيز به گريه افتادند و بر سر و صورت زدند و بر سر خود
ص:90
خاك ريختند و موها را پريشان كرده و صداى شيون و فرياد آنها بالا رفت. يزيد فرياد و شيون آنها را شنيد و گفت: چه خبر است ؟ به او گفتند: دختر كوچك حسين عليه السلام پدرش را در خواب ديده، از خواب بيدار شده، پدرش را مى خواهد و گريه مى كند. زمانى كه لعين اين را شنيد، دستور داد: «سر پدرش را برايش ببريد و در مقابلش قرار دهيد تا آرام شود».
سر را در طبقى قرار داده و با پارچه اى پوشاندند؛ و در مقابلش قرار دادند. دختر پارچه را برداشت و سر را در بغل گرفت در حالى كه اين گونه مى گفت: اى پدر چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟ اى پدر چه كسى رگ گردن تو را بريده ؟ اى پدر چه كسى مرا در كودكى يتيم كرد؟ اى پدر يتيمه تا بزرگ شود چه كسى را دارد؟ اى پدر زنان بدون رو بند چه كسى را دارند؟ اى پدر بيوه زنان اسير چه كسى را دارند؟ اى پدر چشمان گريان چه كسى را دارند؟ اى پدر گمشده هاى غريب چه كسى را دارند؟ اى پدر بعد از تو كه را دارم ؟ بعد از تو من چه نااميدم، چه غريبم، اى پدر اى كاش من قربانى تو مى شدم. اى پدر اى كاش قبل از اين كور بودم.
اى پدر كاش جان مى دادم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى ديدم، پس لب هايش را بر لب شهيد مظلوم قرار داد و گريه كرد تا اينكه بيهوش شد.
امام زين العابدين عليه السلام به عمه اش فرمود: اى عمه اى زينب، يتيمه را از روى سر پدرم بلند كن كه زندگى را ترك كرده است زمانى كه حضرت زينب او را تكان داد روح مطهرش، دنيا را ترك
ص:91
كرده بود. صداى شيون و زارى بلند شد. گفته شده: اهل بيت برايش زن غساله اى آوردند كه او را غسل دهد. او وقتى لباس هاى كودك را در آورد گفت من او را غسل نمى دهم، زينب فرمود: چرا او را غسل نمى دهى ؟ گفت: مى ترسم بيمار باشد زيرا پهلوهاى او را كبود ديدم. زينب فرمود: به خدا سوگند او بيمار نيست وليكن اين ضربه تازيانه هاى اهل كوفه است.
س68: آيا زيارت حضرت رقيه جزء زيارت مشاهد مشرفه به شمار آمده و از اجر و ثواب برخوردار است ؟ آيا توسل و تضرع به حضرت رقيه جائز و در مظان استجابت قرار دارد؟
حرم حضرت رقيه عليها السلام در فاصله صد مترى مسجد اموى يا بيشتر از آن و در دمشق قرار دارد. مسلمانان شيعه و سنى در زيارت حرم شريفش جديت كرده اند به طورى كه اكنون در زمره مشاهد مشرفه اى قرار گرفته كه مردم از هر گوشه و كنار دنيا به سوى او مى شتابند. بسيارى از مردم با كوله بارى از حوائج به قبر او پناه مى برند و اين يتيمه را شفيع و وسيله خود در درگاه خداوند قرار مى دهند و خداوند حاجت هاى آنها را به بركت رقيه عليها السلام اجابت كرده و چه بسا بيمارانى كه شفا يافتند و چه قرض داران كه قرضشان ادا گشته و چه بسا گرفتارانى كه هم و غمشان برطرف شده و چه بسا اندوه و سختى كه زائل گشته است.
ص:92
س69: نظرتان درباره دسته هاى عزادارى در سالروز وفات ام البنين چيست ؟ آيا اين كار بدعت است ؟
كسى كه گفته اين كار بدعت است معناى بدعت را نمى داند؛ و سخن صحيح آن است كه اين كار يكى از امور راجح و طاعات مستحب است.
س70: عده اى با اين بهانه كه ام البنين جزء معصومين عليهم السلام نيست، مانع برپايى دسته هاى عزا در سالروز وفات ايشان مى شوند؛ نظر شما چيست ؟
اگر جواز [ برپايى عزادارى] مختص معصومين عليهم السلام بود، نبايد براى عباس بن على، على اكبر، حضرت زينب و شهدا و قهرمانان كربلا و... عزادارى مى شد. كسى كه چنين حرفى را مى زند از مردم عادى شيعه نيز نيست چه رسد به اين كه از علماى آنها باشد؛ همه مواردى كه بر استحباب عزادارى نسبت به اين افراد دلالت دارد بدون هيچ تفاوتى، بر استحباب عزادارى براى اين زن بزرگ معظم نيز دلالت مى كند. من براى كسانى كه اين دسته هاى عزادارى را برپا مى كنند دعا مى كنم و از ايشان مى خواهم مرا دعا كنند.
ص:93
ص:94
ص:95
ص:96
س71: آداب زيارت عاشورا چيست ؟ آيا ابتدا بايد دو ركعت نماز زيارت را به جا آورد و آنگاه زيارت را خواند يا آنكه شيوه ديگرى را بايد در پيش گرفت ؟ زيارت نامه كمتر شناخته شده اى هم وجود دارد، آيا هر دو زيارت نامه، نتيجۀ يكسانى دارند يا خير؟
من ابتدا يكى از زيارت نامه هاى امام على بن ابى طالب عليه السلام را مى خوانم، آنگاه دو ركعت نماز مى گزارم، سپس يك صد بار تكبير مى گويم، آنگاه زيارت عاشورا را مى خوانم، بعد از آن يك صد بار ستمكاران را لعنت مى كنم و يك صد بار سلام و درود مى فرستم، آنگاه دعاى وارده در اين زمينه را مى خوانم، سپس در سجده دعا مى كنم، بعد از آن دو ركعت نماز مى گزارم و آنگاه دعاى علقمه را مى خوانم.
گمان من اين است كه با انجام اعمال مذكور، همه موارد وارده در روايات مختلف، رعايت مى شود.
زيارت نامه كمتر شناخته شده اى كه به آن اشاره كرديد، ارزش خاص خود را دارد امّا در مقايسه با زيارت نامه مشهور، از ارزش
ص:97
كمترى برخوردار است رواياتى در دست است كه فضيلت حيرت آور اين زيارت نامه مشهور را آشكار مى كند.
اميدوارم كه خداوند، ما و شما را توفيق دهد كه همه روزه و تا آخرين روز عمر خود، زيارت عاشورا را به جا آوريم.
س72: آيا لعن هاى زيارت عاشورا در اصل بوده يا بعد به آن اضافه شده است ؟
در اصل بوده است و زيارت عاشورا با همه خصوصياتش، سند معتبر دارد.
س73: در زيارت عاشورا آمده است: «خدايا، اوّلى، دوّمى، سوّمى و چهارمى را لعنت كن» (1)، اين چهار ملعون چه كسانى هستند؟
علما در تعيين مصاديق اين چهار تن، دچار اختلاف شده اند و نمى توان به يقين، در مورد ديدگاه هاى آنان اظهار نظر كرد؛ زيارت عاشورا توسط امام باقر عليه السلام تعليم داده شد و بهتر است كه انسان هنگام خواندن عبارت مذكور، همان افراد مورد نظر امام باقر عليه السلام را مدّ نظر قرار دهد.
ص:98
س74: مقصود از ابن مرجانه در زيارت عاشورا كيست ؟ و اگر مقصود، ابن زياد است پس چرا ابن مرجانه به ابن زياد عطف شده است ؟
ابن مرجانه همان عبيدالله بن زياد است و عطف به واو به خاطر شناساندن بيشتر او و شايد تشريفى باشد، همچنان كه مى گوييم: «حسين بن على، و ابن فاطمه»، البته احتمال دارد كه عطف به واو، توهينى و براى بيان پستى پدر و مادر عبيدالله باشد چنانكه در زيارت مى خوانيم: «و عبيد الله بن زياد يعنى ابن مرجانه را لعنت كن.» (1) چون مادرش در زنا شهرت داشته است.
س75: اين روزها فرهنگ شبهه افكنى در مورد زيارت عاشورا، سند آن و ذكر لعن در آن، شايع شده است به گونه اى كه برخى، زيارت عاشورا و سند آن را انكار مى كنند و برخى ديگر بر اين باورند كه زيارت عاشورا اگر صحيح هم باشد، ذكر لعن در آن ساختگى است، نظر جنابعالى چيست ؟
سند زيارت عاشورا، آن قدر قوى است كه نمى توان به هيچ روى، آن را مورد تشكيك قرار داد و ذكر لعنت در آن هم، در متن معتبر حديث، وجود دارد. (2)
ص:99
س76: آيا متن و سند زيارت عاشورا صحيح است ؟ و آيا در ميان علماى شيعه، كسى هست كه آن را ضعيف بداند؟
بله، متن و سند آن صحيح است و بعيد مى دانم كه هيچ عالم محقّقى اين زيارت نامه معتبر را ضعيف قلمداد كرده باشد، اينجانب بحمدالله پنجاه سال است كه هر روز اين زيارت نامه را مى خوانم و از خداوند متعال مى خواهم تا پايان عمر مرا از اين توفيق، محروم نكند.
س77: سؤال الف) برخى طلبه ها در مورد جواز لعن، تشكيك مى كنند و از همين رو ذكر لعنت و نفرين در زيارت عاشورا را نمى پسندند، ديدگاه شما چيست ؟
سؤال ب) آيا مى توان حقوق شرعى، كفّاره و نذورات را به اين تشكيك كنندگان اختصاص داد؟
الف: در قرآن و روايات معتبر و متواتر، برخى گروه ها مورد لعن و نفرين قرار گرفته اند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1. لعن كسانى كه با اهل بيت عليهم السلام از در جنگ و دشمنى درآيند.
2. لعن كسانى كه به اهل بيت عليهم السلام ستم كنند.
ص:100
3. لعن كسانى كه با اهل بيت عليهم السلام دشمنى كرده و كينه آنها را در دل داشته باشند.
4. لعن كسانى كه در اعتقادات و شيوه زندگى با اهل بيت عليهم السلام مخالف باشند و ولايت آنها را ترك كنند.
5. لعن دروغگويان و يا كسانى كه به خدا و رسول صلى الله عليه و آله و سلم دروغ بندند.
6. لعن شراب فروش و حامل آن و نيز لعن كسى كه درخت انگور را به منظور تهيه شراب در زمين، غرس كند و يا بر سر سفره اى بنشيند كه در آن شراب باشد حتّى در صورتى كه از آن ننوشد.
7. در مورد زنا و ساير محرّمات مانند لعن كسى كه استمنا كند.
8. لعن كسى كه برخى واجبات را ترك كند مانند زنى كه بدون اجازه شوهر، از خانه خارج شود.
9. لعن كسى كه برخى مكروهات را انجام دهد و نيز موارد ديگرى كه روايات مربوط به آن، قابل شمارش نيست.
ب: خير، اختصاص هيچ يك از حقوق شرعى به اينان جائز نيست. زيرا كسى كه دين خود را از شبهات، حفظ نكند، چگونه مى تواند از حقوق خدا كه در اختيارش قرار مى گيرد، پاسدارى كند؟!
س78: آيا مى توان به هنگام خواندن زيارت عاشورا، لعن و سلام را يك بار ذكر كرد اما در پايان گفت: (صدبار) و عبارت آن را بدين صورت
ص:101
قرائت نمود كه: «خداوندا! نخستين ستمكار در حق محمّد و آل محمد و نيز آخرين پيرو آن ستمكار را لعنت كن. خدايا! لعنت كن آن گروهى را كه با حسين عليه السلام جنگيدند، با دشمنان او همراهى و بيعت كردند و بر قتل او اصرار ورزيدند، خداوندا! همه را لعنت كن يك صد بار»؟ (1)تكرار صد باره لعن و سلام در زيارت عاشورا، آثار و ثوابى دارد كه در قرائت مورد نظر شما يافت نمى شود.
س79: آيا خواندن زيارت عاشورا در روزهايى غير از روز عاشورا، مثلا در ماه مبارك رمضان يا روز جمعه به قصد ورود يا رجاء مستحب است ؟
بلى، مستحب است.
س80: آيا زيارت عاشورا حديث قدسى است يا نه ؟
روايات متعددى در فضيلت و كيفيت آن از امامين صادقين عليهما السلام رسيده است، ولى همانگونه كه حاجى نورى رحمه الله مى فرمايد اين زيارت از احاديث قُدسيه و از مُنشِئات حضرت حق تعالى است.
ص:102
س81: در زيارت وارث آمده است: «السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ آدَمَ صَفوَةِ اللهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارِثَ نوحٍ نَبى اللهِ ، السَّلامُ عَلَيكَ يا وارثَ إبراهيمَ خَليلِ اللهِ » (1)، پرسش من اين است كه: حال كه همه فضائل انبياء عليهم السلام از سوى رسول اعظم صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت وى عليهم السلام به آنها افاضه شده است، پس چگونه مى توان سيدالشهدا عليه السلام را وارث آدم، نوح و ابراهيم عليهم السلام دانست ؟ از اين گذشته، نور امام حسين عليه السلام پيش از انبياى گذشته عليهم السلام آفريده شده است، پس چگونه مى تواند وارث آنان باشد و حال آنكه خلقت وى پيش از آنان، صورت پذيرفته است ؟
وراثت، گاه به معناى انتقال و گاه به معناى همانندى است، به عنوان مثال اگر عالِمى فوت كند و شخصيتى همانند او در علم و پرهيزگارى وجود داشته باشد مى گويند: وى وارث آن عالم است، سيد الشهدا عليه السلام نه به معناى نخست كه به معناى دوم، وارث انبيا عليهم السلام است و هيچ ايرادى متوجه اين امر نيست.
س82: در برخى زيارت نامه هاى امام حسين عليه السلام آمده است:
«صلوات خدا بر شما، روحها، اجساد، شاهد، غايب، ظاهر و باطن شما
ص:103
باد» (1)، مى خواهم تفاوت موجود ميان دو واژه «اجسام» و «اجساد» را بدانم؛ آيا اين دو يك معنا دارند يا اينكه معناى آنها متفاوت است ؟
جسد هم براى دلالت بر مفهوم بدن بكار مى رود و هم براى دلالت بر مفهوم «خون».
جسم نيز هم وجود مادى را در بر مى گيرد و هم وجود نورى و مثالى، بنابر اين احتمال مى رود كه مراد از اجساد، خون و مراد از اجسام، بدن باشد.
اين احتمال هم وجود دارد كه اجساد به معناى بدنهاى مادى و اجسام به معناى اجسام نورى يا مثالى باشد، به هر حال چه احتمال نخست، صحيح باشد و چه احتمال دوم، قدر مسلّم آن است كه هر دو معنا، شايستگى سلام و تحيت را دارند.
س83: ابن قولويه قمى در كتاب «كامل الزيارات» زيارت نامه اى را از قول امام صادق عليه السلام براى زيارت امام حسين عليه السلام نقل كرده است، امام صادق عليه السلام در اين زيارت نامه، جدش امام حسين عليه السلام را چنين مخاطب خود قرار مى دهد كه:
«خداوند، زمين و مردمان آن را مسؤول خون و انتقام تو قرار داد» (2)
ص:104
معناى اين بخش از زيارت نامه مذكور و به خصوص عبارت «ضَمَّنَ الأرضَ وَ مَن عَلَيها» چيست ؟ «دَم» و «ثأر» (1) به چه معنا هستند و آيا معناى واحدى ندارند؟
به نظر مى رسد كه مراد از «ضَمَّنَ » اين است كه خداوند همه انسانها را مسؤول و عامل جنايت قتل حسين عليه السلام مى داند، مى گويند: ضَمَّنَ فُلانٌ فُلاناً قيمَةَ مالِه الّذى أتلَفَهُ (2)، يعنى جبران ارزش مال خود را بر عهده او گذاشت، حرف واو در عبارت «وَثأرِكَ » عطف تفسيرى بوده و تنها براى توضيح مطلب، آورده شده است.
س84: آيا زيارت ناحيه از سند خاصى بهره مى برد؟
آيا سند آن معتبر است ؟
و در صورت عدم برخوردارى از يك سند خاص، آيا مضمون آن صحيح و ثابت شده است ؟
واژه زيارت ناحيه براى دو نوع زيارت به كار مى رود:
1. زيارت امام حسين عليه السلام كه در كتاب «المزار الكبير» از
ص:105
بزرگ ترين كتاب هاى معتبر زيارت آمده و بى ترديد از زياراتى است كه از معصومين عليهم السلام ، نقل شده و توسط علماى بزرگ شيعه، ثبت شده است. هر چند برخى عبارات اين زيارت، مورد انتقاد قرار گرفته است اما در اعتبار و انتساب آن به معصومين عليهم السلام ، ترديدى وجود ندارد زيرا به تصريح صاحب كتاب «المزار الكبير»، اين زيارت از جمله زياراتى است كه امام عصر عليه السلام آن را به يكى از نوّاب اربعه تعليم داده است.
2. زيارت شهداى كربلا كه آن هم از زيارت نامه هاى معتبر است تا جايى كه برخى علماى رجال از اين زيارت نامه براى تأييد نام اصحاب حسين عليه السلام در روز عاشورا استفاده مى كنند و ذكر نام، ستايش و درود بر آنان از سوى امام عصر عليه السلام را بهترين نشانه تأييد آن مى دانند.
س85: آيا زيارت امام حسين عليه السلام موجب آمرزش همه گناهان مى شود؟
در روايات متعدد مى خوانيم كه زيارت امام حسين عليه السلام از جمله عوامل آمرزش گناه محسوب مى شود اما اين امر نه به صورت عليت تامّه، كه به صورت اقتضايى است و اين بدان معناست كه تأثيرگذارى زيارت امام حسين عليه السلام در گرو تحقق شرايط و عدم وجود موانع مى باشد؛ درست همانند آتش كه ذاتاً سوزاننده است اما تنها در صورتى تأثيرگذارى خود را اعمال مى كند كه
ص:106
شرايطى همچون نزديك شدن يك جسم خاص به آن، حاصل شود و موانعى چون رطوبت و مانند آن در كار نباشد.
س86: برترين زيارت نامه براى زيارت امام حسين عليه السلام چيست ؟
ترجيح زيارت نامه اى بر زيارت نامه ديگر، بسيار دشوار مى نمايد اما بر اساس دلايل موجود، زيارت عاشورا را بهترين زيارت نامه دانسته اند. تأثير آن از حج مستحب، بيشتر است.
س87: زيارت امام حسين عليه السلام بهتر است يا زيارت امام رضا عليه السلام ؟
رواياتى كه زيارت امام رضا عليه السلام را برتر از زيارت امام حسين عليه السلام مى دانند، علت آن را هم مورد اشاره قرار داده اند و از آنها چنين برمى آيد كه اين برترى، مطلق نيست، بلكه مربوط به زمان هاى گذشته مى شود كه مردم به خاطر مسائل امنيتى، كمتر به زيارت امام رضا عليه السلام مى رفتند و تمايلى به زيارت ايشان نداشتند.
براى اثبات اين موضوع، به روايت معتبرى از على بن مهزيار اشاره مى كنيم و آن اينكه: به امام جواد عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، زيارت امام رضا عليه السلام بهتر است يا زيارت ابا عبدالله الحسين عليه السلام ؟ فرمود: زيارت پدرم، برتر است زيرا همه مردم به
ص:107
زيارت اباعبدالله مى روند اما جز خواص شيعه، كسى به زيارت پدرم نمى رود» (1).
عبدالعظيم حسنى نيز در روايتى معتبر مى گويد: «به امام جواد عليه السلام عرض كردم: نمى دانم به زيارت قبر اباعبدالله عليه السلام بروم يا به زيارت پدر شما عليه السلام ، چه مى فرماييد؟
فرمود: همانجا بايست، آنگاه در حالى كه اشك بر گونه هايش جارى بود وارد شد و فرمود: زائران قبر اباعبدالله عليه السلام فراوان هستند اما زائران قبر پدرم در طوس اندك هستند» (2).
ص:108
ص:109
ص:110
س88: ضابطه شرعى برپايى عزادارى حسينى چيست ؟
عزادارى؛ الف: نمايانگر مظلوميت و در عين حال عظمت حركت امام حسين عليه السلام باشد؛ ب: يكى از راه هاى ابراز حزن و جزع باشد؛ ج: شامل هيچ فعل حرامى نشود، و مستلزم آن نيز نباشد.
س89: نظرتان درباره اين سخن چيست: «عزادارى جزء امور توقيفيه است.»؟
اين حرف كه عزادارى جزء امور توقيفيه است، حرفى اشتباه است و دليلى بر آن وجود ندارد؛ بلكه ادله، نشان دهنده محبوبيت تعظيم عزادارى است، اما تطبيق عنوان عزادارى بر مصاديق آن به مكلفين واگذار شده است.
ص:111
س90: آيا برپايى عزادارى حسينى، سنت معصوم است كه ما ملزم باشيم آن را انجام دهيم يا صرفا تراوشات عاطفى و انفعالى و تحت تأثير مظلوميت عظيم امام حسين عليه السلام است ؟
يكى از فقها و محققين چه نيكو فرموده است كه: «جزع و گريه در مصيبت ها، هر قدر مصيبت بزرگ باشد، مكروه و ناپسند شمرده شده است اما امام صادق عليه السلام در حديثى معتبر مى فرمايد:
«هرگونه جزع و گريه اى مكروه است مگر جزع و گريه بر حسين عليه السلام » (1).
و گريبان چاك زدن و صورت خراش دادن بنا بر قول مشهور حرام است اما امام صادق عليه السلام در حديثى معتبر مى فرمايد:
«بر مثل حسين بايد كه گريبان چاك زد و به صورت زد و گونه خراشيد».
و اذيت نفس و خونين كردن بدن به ويژه از سوى بزرگان و ارباب عزادارى مذمت شده است، اما امام مهدى(عج) در زيارت ناحيه مى فرمايد: «من صبح و عصر بر تو ندبه مى كنم و به جاى اشك ها بر تو خون مى گريم» (2).
ص:112
پيش از آن جدش امام زين العابدين عليه السلام اين سخن را فرموده بود. با اين سخنان روشن مى شود كه همه شعائر حسينى ريشه در روايات معصومين عليهم السلام و احاديث مباركشان دارد و صرفا تراوشات عاطفى نيستند.
س91: آيا ممكن است آيه مباركه «ذلك مَن يُعظّم شعائر اللّه فإنّها مِن تقوى القلوب» را بر شعائر مبارك حسينى مثل بر سر زدن و گريه تطبيق داد؟
شعائر الهى نشانه هايى است كه خداوند براى اطاعتش قرار داده است پس بر صورت زدن و گريه بر حسين عليه السلام از بزرگ ترين نشانه هاى الهى است.
س92: بر فرض صحت تطبيق آيه «تعظيم شعائر» بر شعائر حسينى، آيا اين آيه فقط بر شعائر حسينى كه مستقيماً در روايات به آن دستور داده شده است مثل گريه تطبيق مى يابد يا اين كه بر هر كارى كه از شعائر حسينى در عرف شمرده مى شود اگرچه در مورد آن شعائر نصّ مستقيم نباشد؟ و در يك كلام مختصر؛ آيا عنوان (شعائر اللّه) از عناوين توقيفيّه است يا نه ؟
ص:113
شعائر الهى از عناوين توقيفيّه نيست.
س93 : در روايات متعدد آمده كه گريه بر سيدالشهداء عليه السلام باعث بخشش همه گناهان مى باشد اگرچه گناهان خيلى زياد باشد. بعضى تعجب مى كنند كه چه طور ممكن است كه چند قطره اشك باعث بخشوده شدن گناهان بزرگ باشد. اميدواريم كه توضيح بفرماييد.
اين جملات در مقام بيان مقتضى مانند آن كه؛ «آتش مى سوزاند» است. همان طورى كه اين جمله شرائطى دارد مانند تماس داشتن و نبود موانعى مانند رطوبت، كه با عدم شرط و وجود مانع، سوزنده نيست.
همين طور اين جمله كه گريه بر امام حسين عليه السلام موجب بخشش گناهان است شرايطى دارد از قبيل عقايد حقه و ندامت از گناهان گذشته و بنا داشتن بر مرتكب نشدن آن گناهان در زمان هاى آينده و اداى حق الناس و... .
س94: معنى و مفهوم جزع و بيتابى چيست ؟ و آيا بى تابى بر مصائب اهل بيت عليهم السلام از عموميت حكم كراهت بى تابى در موقع مصيبت مستثنى شده است ؟
ص:114
جزع، آشكار كردن غم و ناراحتى است و مقابل جزع، صبر است.
معنى شايع جزع و بى تابى، در اصطلاح جزع بر مصيبت است و در روايات نهى از بى تابى موقع مصيبت زدگى وارد شده است و فقها به زشتى و كراهت آن فتوا داده اند، لكن امام صادق عليه السلام در حديثى معتبر مى فرمايند: گريه و بى تابى همه جا مكروه است مگر بر حسين صلوات الله عليه.
در نص هاى صريح به گريه و تباكى (حالت گريه پيدا كردن) براى امام حسين عليه السلام دستور داده اند و تحريض و تشويق بر اين امر بدانجا رسيده است كه اشكى به اندازه بال مگسى را سبب بخشش تمام گناهان شمرده اند.
س95: آيا خواندن روضه ضعيف و وهن آميز، كه در كتب تاريخى و معتبر وجود ندارد، با عنوان تسامح در ادله سنن جائز است ؟
خواندن روضه وهن آميز جائز نيست بلاشك؛ اما ضعيف يعنى راوى آن قضيه موثق نباشد، بلى؛ به مقتضاى قاعده تَسامُح در ادلّۀ سُنَن مى توان خواند.
س96: آيا بر (سر و صورت) زدن در مجالس عزاى معصومين شرعاً رُجحان و برترى دارد؟ دليل چيست ؟
ص:115
حرفى در اين نيست كه پايدار ماندن اسلامِ برخاسته از قيام و نهضت رسول خدا، فقط با تحمل مصائب توسط ائمه معصومين عليهم السلام استمرار يافت و زنده كردن آن نهضت فقط با شعائرى كه شيعه به اقامه آنها مقيد مى باشد، چنانچه در هر نقطه جهان اين مجالس برگزار مى شود و شيعه در آن عزادارى كرده و بر سر و سينه مى زند، عمل جائزى است و آنگاه كه عنوان شعائر اسلامى بر آنها منطبق باشد رُجحان نيز پيدا مى كند.
س97: آيا غلتيدن در گِل و گِل مالى كردن تمام بدن تحت عنوان عزادارى امام حسين عليه السلام جائز است ؟
غلتيدن در گِل كار صحيحى نيست، اما مختصرى به عنوان عزادارى به پيشانى زدن مطلوب است.
س98: آيا گل مالى كردن عزاداران در حال عزادارى، توسط بعضى، چنانچه بعضى از عزاداران به دليل گلى شدن لباس يا به دليل ديگر ناراضى باشند، جائز است يا نه ؟
اگر راضى نباشند جائز نيست.
ص:116
س99: آيا حذف سخنرانى و وعظ و اندرز از مجالس عزادارى، به خاطر سوگوارى بيشتر جائز است ؟
جمع بين هر دو از افضل عبادات است.
س100: وقتى سايت هاى اينترنتى بسيارى وجود دارد كه مى توان از طريق آنها روضه ها و مجالس عزادارى امام حسين عليه السلام را گوش كرد، آن هم بدون اينكه زحمت رفتن به آن مجالس را داشت؛ فايده حضور در مجالس عزادارى امام حسين عليه السلام چيست ؟
مطلوب شارع مقدس، فقط شنيدن مجالس حسينى نيست، بلكه مطلوب ديگر آن، اجتماع مردم است؛ و سخن امام رضا عليه السلام كه فرمود:
«هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن، امر (و خط و مرام ما) احيا مى شود، دلش در روزى كه دل ها مى ميرند، نمى ميرد» (1)؛ و سخن امام صادق عليه السلام :
«اين گونه مجالس را دوست دارم، پس امر ما را زنده بداريد.
ص:117
خداى رحمت كند كسى را كه امر و راه ما را احيا كند» (1)؛ بر اين مطلب دلالت مى كند.
نيز، بر كسى اهميت اجتماع در تعظيم شعائر حسينى و استحكام و نشان دادن نيروى آن پوشيده نيست؛ و خواسته شارع در راستاى همين منافع است.
س101: آيا ريشخند و تمسخر سخنران منبر حسينى و انتقاد شديد از آنها با اين بهانه كه عقول مردم را به سخره مى گيرند و فقط از خواب ها حرف مى زنند؛ جايز است ؟ در حالى كه اين سخنان كذب و تهمت زدن به آنها است ؟
سخنران هاى منبر حسينى (اعزهم اللّه تعالى) قربانى شدن امام حسين عليه السلام را پيش چشم آشكار مى كنند و از شعائر مبارك حسينى - كه بقاى اسلام به آنها است - حمايت مى كنند؛ به همين دليل تمسخر و ريشخند آنها قطعا حرام است.
س102: آيا جايز است در سخنرانى هاى حسينى و دسته هاى عزادارى درباره مسائل سياسى سخن گفته شود؟
ص:118
هدف اساسى از منابر شريف حسينى و هيأت هاى معظم عزادارى احياى امر اهل بيت عليهم السلام از طريق برانگيختن مظلوميت و مصيبت هاى ايشان و تبيين ارزش ها و اصول آنها مى باشد؛ در نتيجه اگر موضوع سياسى، ابعاد شرعى و دينى - و نه صرفا موضوع سياسى - داشته باشد در سايه موازين شرعى، پرداختن به آن صحيح مى باشد در غير اين صورت خير.
س103: آيا بردن اطفال به مجالس تعزيه و عزادارى يا مجالس فاتحه رجحان دارد؟
بردن كودكان به آن مجالس نه تنها مانعى ندارد، بلكه خوب است تا كودك به حضور در چنين مجالسى عادت كند، و از يك سو حس دينى و از سوى ديگر حس اجتماعى او رشد يابد.
س104: گاهى ديده مى شود در بعضى مجالس جهت عزادارى ده شب اول ماه محرم مداحى دعوت شده و مبلغى حدوداً يك الى چهار ميليون تومان به او پرداخت مى شود.
ضمناً بعضى از مداحين قبلا مبلغ مذكور را قطعى مى كنند و چك مى گيرند. آيا پرداخت اين پول ها با وجود فقراى نيازمند و لزوم احتياجات اوليه اشكال شرعى دارد؟
ص:119
چنانچه اين وجه از پول هاى معين شده براى عزادارى نباشد و از اموال شخصى خودشان باشد، اشكال شرعى ندارد و اگر اين مبلغ را به مداح ندهند و به فقرا بدهند (كه معمولا چنين نيست) كار خوبى است.
س105: آيا اطعام عزاداران در مجالس عزاى معصومين عليهم السلام از كارهاى راجح و ثواب است ؟ و دليل رُجحان آن چيست ؟
هيچ اشكالى در زنده كردن مصائب اهل بيت عليهم السلام نيست كه آن مصائب موجب تقويت دين و احياى شعائر دينى است.
از جمله اسباب زنده كردن، تشكيل مجالس براى اداى حق بزرگ آنهاست و چگونگى اين امر راه هايى دارد كه يكى از نمونه هاى بارز آن اطعام مى باشد. اين مسأله موجب نشر دين مى گردد.
س106: آيا جائز است برنج حسينيه را براى مراسم اربعين حسينى و يا مراسم ديگر، به خارج از حسينيه برده و در جاى ديگر، آن را پخت كنند؟
مصرف در جاى ديگر و براى جمعيت ديگر جائز نيست؛ ولى پخت در جاى ديگر و صرف در حسينيه و يا براى جمعيت حسينيه جائز است.
ص:120
س107: آيا جائز است كه برنج خارجى موجود حسينيه با برنج ديگر معاوضه، و در حسينيه پخت شود؟
معاوضه برنج خارجى با برنج ديگر و صرف در حسينيه جائز است.
س108: آيا جائز است خدمه به نام حسينيه، از چند نفر پول جمع كنند و برنجى را براى حسينيه با آن پول بخرند و در حسينيه براى مراسم اعياد و وفيات ائمه اطهار عليهم السلام پخت كنند، بعد، درخواست همان مقدار برنج خارجى از حسينيه را بنمايند و آن برنج را گرفته، به خيريه و فقرا بدهند؟
آن پول جمع شده كه با آن برنج خريدند و صرف در حسينيه شده است، چيزى به ازاى آن حق ندارند و درخواست مذكور بى مورد است و نمى شود از برنج حسينيه به آن ها داد.
س109: آيا كسى از خدمه و دست اندركاران حسينيه مى تواند بدون اذن متولى، امناى حسينيه و هيئت مديره كه از نظر شرع و قانون رسمى هستند، در حسينيه فعاليتى، دخالتى و يا عملى انجام دهد، از نظر شرع مأذون است ؟
ص:121
خير، شرعاً مأذون نيستند.
س110: آيا كسى از خدمه و يا دست اندركاران حسينيه مى تواند تحت عنوانى به نام حسينيه (تحت عنوان؛ آشپزخانه، خدمه حسينيه، خيمه حسينيه، برق حسينيه، چراغ و لاله حسينيه و غيره) پول جمع آورى كند ومتوليان و امنا و هيئت مديره مخالف باشند؟
با توجه به اين كه همه هزينه هاى مناسبت ها را حسينيه با فاكتور رسمى مى پردازد و اعلام كرده كه هر نوع پولى را فقط بايد دفتر حسينيه تحويل بگيرد و برابر پول تحويل گرفته شده، رسيد و مهر رسمى حسينيه داده شود.
چنان چه پول جمع شده را تحويل دفتر حسينيه بدهند، اشكال ندارد، و اما خودشان بخواهند مصرف كنند، جائز نيست.
س111: آيا جائز است اگر متبرعى براى يك روز خاص در حسينيه درخواست كرد كه برايش پخت كنند، آن را در روز ديگرى پخت نمايند و يا اضافه پخت آن را در روز ديگر پخت كنند، بدون اين كه متبرع اطلاع داشته باشد؟
يا اين كه براى يك پخت، دو بار پول بگيرند و پول دوم را هزينه پخت ديگرى در حسينيه نمايند!؟
ص:122
در هر سه مورد سؤال، جواب منفى است و جائز نيست.
س112: وسايلى از پول عزاداران هيئتى خريدارى مى شود، اگر يك يا چند نفر از اعضاى هيئت به استفاده آن وسايل در جاهاى ديگر راضى نباشند، آيا مى توان از آن وسايل در جاى ديگر استفاده كرد؟
چنان چه صاحبان پول در وقت پول دادن مقيد كنند كه در جاى ديگر از آن چيزهايى كه از اين پول خريدارى مى شود استفاده نكنند، جائز نيست.
س113: اينجانب مداح اهل بيت عليهم السلام مى باشم، اگر براى مداحى، احاديثى در فضائل اهل بيت و مظلوميت آنها بگويم و از كتاب هايى چون منتهى الامال، نفس المهموم، بكاء الحسين، رياحين الشريعه و... استفاده كنم آيا اشكال دارد يا خير؟ در صورت عدم اشكال آيا بنده اجازه دارم ياخير؟
چنانچه غلو نباشد مطالبى كه در كتب مقاتل نوشته شده است اشكال ندارد، چون شنيده ام در ايام عزادارى و ذكر مصيبت حضرت سيد الشهداء عليه السلام مطالب غلوآميز بسيار رائج شده است و به همين دليل بهتر است شما هم در هنگام مداحى منابع
ص:123
آن را براى مردم ذكر كنيد. و توضيح دهيد كه از كتب و منابع موثق و مجاز استفاده مى كنيد. مداحى منصب بزرگ و بسيار با فضيلتى مى باشد و شايسته است كه با مطالب غير مشروع و غير صحيح آن را نابود نكنيد.
س114: حكم شخصى كه گفتن يا على، و يا حسين را بدعت و غير جائز مى داند چيست ؟
چنين شخصى منحرف است و بايد تعلم نموده و خود را موافق با مستحبات و واجبات كفائيه قرار دهد. (امّا كافر نيست).
س115: آيا تعزيه و اجراى آن درست است ؟
تعزيه از بهترين عبادات است و مى توان گفت از عوامل بقاء دين تعزيه است، خصوص براى حضرت سيد الشهداء عليه السلام .
س116: آيا تعزيه خوانى كه مشتمل بر تشكُّل مرد و زن و كوچك كردن حضرت زينب عليها السلام و معرفى امام سجاد عليه السلام به يك فرد بيمار و پاشيدن نقل و نبات و زدن ساز و نقاره و امثال آن هاست جائز است ؟ و شركت در آن چه حكمى دارد؟
ص:124
تشكل مرد به زن اشكالى ندارد؛ ولى بايد مراعات مقام رفيع صديقه صغرى زينب كبرى عليها السلام و امام سجاد عليه السلام بشود كه هيچ گونه اهانت به آن ها نشود.
س117: در ظهر عاشورا عزادارى امام حسين عليه السلام مقدم است يا نماز ظهر؟
وجود حضرت سيدالشهدا عليه السلام با آنكه ارزشش بسيار زياد است؛ خود را فداى دين كرد و براى اقامه نماز و احياء دين از جان خود و ياران با وفايش گذشت. بنابر اين نبايد در نماز كوتاهى كرد و لذا خود حضرت در حال جنگ -كه اگر من و تمام نويسندگان بخواهيم ارزش و عظمت آن حال را بنويسيم؛ قادر نيستيم - جنگ را رها نمود و اقامه نماز نمود لذا نماز مقدم است.
س118: يكى از مهم ترين انگيزه هاى اخلاقى و نجات دهنده هاى هميشگى توبه است كه بسيار مورد توجه قرآن بوده و در بسيارى از آيات تكرار شده است. آيا مهم ترين فرصتى كه براى ورود به باب توبه به انسان داده شده، ايام عاشورا است يا ماه رمضان ؟
ماه توبه چنان چه در نصوص شريف وارد شده، ماه رمضان است و محرّم ماه حزن، مصيبت و عزادارى سيد جوانان اهل بهشت
ص:125
مى باشد؛ و بر كسى پوشيده نيست كه اهل بيت عليهم السلام ، اشك ريختن بر حسين عليه السلام را گذرگاه بخشش و غفران تفسير كرده اند.
لذا بسيار خوب است كه انسان لحظات ماه عاشورا را ايستگاه بازگشت به سوى خدا قرار دهد.
س119: آيا جائز است پارچه و دستمال هايى را كه ايام محرّم بر سر عَلَم مى بندند به فروش برسانند و در عزادارى و تعمير حسينيه و يا مسجد مصرف نمايند؟
چنانچه وقف آن كار به خصوص نشده باشد؛ اشكالى ندارد.
س120: با توجه به اهميت عزادارى وسفارش اكيد ائمه هدى عليهم السلام مبنى بر عزادارى وگريه بر مصائب اهل بيت عليهم السلام حضرت عالى چه توصيه اى بر عزاداران در نحوه عمل به اين عبادت بزرگ مى فرماييد؟
همه نوع عزادارى از شعائر است مگر آنكه از محرمات داخل شود كه اساس را لكه دار مى كند وازآن بدتر جملات كفرآميز و عدم رعايت مقامات عاليه ائمه هدى عليهم السلام واهانت به مقدسات دين است.
ص:126
س121: در اينجا يك رسمى وجود دارد كه برخى از دينداران مغازه ها و بازارهاى تجارى خود را مى بندند و وظايف شغلى خود را در ايام شهادت معصومين عليهم السلام رها مى كنند، آيا اين رسم از امور راجح است ؟ علّت رُجحانش چيست ؟
اين رسم رائج متشرعين است و هيچ نهى اى در شرع در مورد اين عمل وارد نشده است. لذا مطلوب بودن آن فهميده مى شود مضاف بر آن، اين عمل از مصاديق زنده كردن مقام معصومين عليهم السلام و انكار و تقبيح ظلم بر آنها مى باشد.
س122: در دستجات عزادارى حسينى عليه السلام كه به خيابان و بازار مى روند و باعث بسته شدن راه عبور مى شوند آيا سدّ معبر حساب مى شود؟ البته كسانى كه از آن مسير عبور مى كنند اكثراً براى تماشاى عزادارى مى آيند.
اين گونه سدّ معبر جائز و بى اشكال است.
س123: مزد گرفتن بابت مداحى اهل بيت عليهم السلام و سخنرانى چه حكمى دارد؟
جائز است.
ص:127
س124: باتوجه به اينكه پوشيدن لباس سياه مكروه است بفرماييد: آيا ضرورت دارد در عزاى ائمه بپوشيم ؟
سياه پوشيدن درعزاى ائمه عليهم السلام بدون شك مكروه نيست بلكه مستحسن است، من خودم به پوشيدن سياه مقيدم؛ و در غير عزاداراى هم كراهت پوشيدن سياه معلوم نيست بلكه در زمان خاصى، زمان خلافت بنى عباس چون شعار آنان پوشيدن سياه بود نهى شده است، فعلا هيچ اشكال ندارد.
س125: آيا پوشيدن لباس سياه در مجالس عزاى معصومين عليهم السلام شرعاً رُجحان و برترى دارد؟ دليل رُجحانش چيست ؟
پوشيدن لباس سياه به خودى خود جائز است و اشكالى ندارد و در اين كه سياه پوشى از مصاديق زنده كردن امر ائمه شده و به نوعى بيان حزن به واسطه ظلم بر امام حسين عليه السلام است مطلبى است كه اشكالى در آن نيست. چون زنان فاطمى براى عزاى امام حسين عليه السلام چند سال سياه پوشيدند و سياه پوشى از مصاديق عزادارى كه به آن دستور داده شده، مى باشد و بين مردم نيز متعارف مى باشد و عرف مردم سياه پوشى را مصداق عزادارى شمارند.
ص:128
س126: نظر جنابعالى در مورد شمايل معصومين كه در عزادارى ها رائج است چيست ؟
به عنوان تبرك به احتمال آن كه امام به اين صورت باشند اشكال ندارد، ولى نسبت دادن جزمى به آنها كذب و حرام است.
س127: آيا با پول خمس نداده مى توان مجلس سوگوارى برپا داشت ؟
حرام نيست، ولى با اين تصرف، خمس اداء نمى شود و در ذمه باقى مى ماند، بايد پرداخت گردد.
س128: آيا آنچه از اموال كه در عزاى ائمه طاهرين، خاصه امام حسين عليه السلام مصرف مى شود بايد مُخَمَّس باشد يعنى خمس آن پرداخت شده باشد؟
در عزاى ائمه طاهرين عليهم السلام بهتر است مال حلال صرف شود، مالى كه تخميس نشده است صرف آن خلاف است.
س129: آيا گرفتن چند غذا و نذرى توسط يك نفر در مجالس عزادارى به گونه اى كه غذا به ديگر عزاداران نرسد، جائز است ؟
ص:129
خير جائز نيست، مگر با رضايت بانيان آن.
س130: بعضى از هَيَئآت حسينى كه مراسم شان تا نيمه شب طول مى كشد بلندگويى در بيرون هيئت دارند كه صداى آن تا صدها متر پخش مى شود و بسيارى از مردم كه بيمار و پير و كودك هستند ناراحت مى شوند. نظر حضرت عالى در اين خصوص چيست ؟
البته اين كار خوب نيست ولى نبايد سبب شود كه عزادارى تعطيل شود بلكه بايد عزادارى باشد و رعايت حال مردم هم بشود.
س131: شخصى در كتابش نوشته: شيعيان يك محل به نام «حسينيه» به نام حضرت عباس عليه السلام ، به نام حضرت زينب عليها السلام ، به نام حضرت صاحب الزمان(عج) و... درست مى كنند و نامش در زبان اردو «امام بارگاه» مى نهند و در اين محل مجالس عزادارى برگزار مى كنند و پول زيادى بر ساختمان خرج مى نمايند و براى آن محل احترام قائلند ولو احكام مسجد جارى نمى دانند اما احترام فوق العاده قائلند و خيال مى كنند كه در مجالس عزادارى و يا مجالس اعياد ائمه اطهار عليهما السلام ارواح آنها در مجالس حاضر مى شوند و نيز در ايام عزاى آن محل ها را سياهپوش مى كنند.
اين شخص صحبت را به درازا كشيد تا اينكه گفته: غير از مسجد هيچ جا
ص:130
تقدّس و احترام ندارد و همه اينها از بدعت هاست و مصرف كردن براى اين طور جاها جائز نيست.
لطفا بيان فرماييد جاى مخصوصى را به نام حسينيه بنا كردن، موجب تقدس و احترام آن مى شود؟ و مصرف كردن پول براى اين محل ها شرعا چگونه است آيا ثواب دارد؟ آيا اين محل ها كه در آنها ذكر مصائب اهل بيت عليهم السلام و عزاى آنها مى شود از شعائر الله به حساب مى آيد؟
احترام اين اماكن يك امر عرفى عقلايى است. شما ببينيد در تاريخ تمام اديان و عقلاء نسبت به محلى كه امر مهمى انجام شده است و يا شخصيت مهمى در آنجا زندگى كرده، چقدر اهميت قائلند.
س132: مرثيه خواندن خانم ها با بلندگو و سينه زنى در مجلس زنانه چه صورت دارد؟
مرثيه خوانى از عبادات بسيار با اهميت است و بايد حتى المقدور از امور غير شرعيه دور باشد البته خواندن خانم ها بدون شنيدن اجانب و نامحرمان هيچ اشكالى ندارد. سينه زدن خانم ها نيز در مجلس خانم ها هيچ اشكالى ندارد.
ص:131
س133: شركت زنان در ايام عادت در عزادارى و نشستن در معابر و كوچه ها به علت عدم جواز حضور در مسجد و با عبور و مرور افراد لااُبالى و بى بند و بار چه حكمى دارد؟
چنانچه خود زن ها رعايت موازين شرعيه را بنمايند، اشكال ندارد.
س134: زنان چگونه مى توانند در عزادارى سيد الشهداء عليه السلام شركت نمايند؟
زن ها به مجامع روضه خوانى بروند و مكان آنها از مردها جدا باشد و به بدن برهنه مردانِ سينه زن نگاه نكنند.
س135: در مجالس زنانه عزادارى؛ زنان مداحى و سخنرانى مى كنند و صداى آن ها با بلندگو به گوش مردان رهگذر مى رسد آيا اين عمل جائز است ؟
چنانچه صداى آن ها موجب تهييج شهوت نشود اشكالى ندارد.
ص:132
س136: تعداد زيادى از اهالى بدون خواندن صيغه شرعى نذر، طبق معمول گفته اند كه اگر مثلا فلان حاجت من برآورده شود، در راه حضرت ابوالفضل عليه السلام ، و يا روز طشت گذارى، جلوى دسته جات عزاداران حضرت سيدالشهداء عليه السلام يك قربانى مى كُشم و يا روز عاشورا، فلان مبلغ را خرج مى كنم؛ آيا خود اين شخص با در نظر گرفتن اهميت موضوع، مى تواند مبالغ آن نذرها را براى كمك به ساختن مسجد حضرت ابوالفضل عليه السلام ، مصالح ساختمانى بخرد و يا براى خريد مصالح، به متصديان امر تحويل دهد يا نه ؟
مبالغ آن نذورات را در غير موارد تعيين شده بر آن ها، جائز نيست صرف در ساختن مسجد نمود.
س137: باقيمانده نذورات يا هداياى مجلس امام حسين عليه السلام را چه بايد كرد؟
بايد در امور خير استفاده شود و بهتر است در شبيه به مصارف عزاى امام حسين عليه السلام مثل عزاى سائر ائمه مصرف شود.
س138: اگر كسى نذر كرده، هر سال ماه محرم قربانى بكشد و به مسجد معينى بدهد لكن حالا احساس مى كند متوليان مسجد گوشت هاى خوب
ص:133
را به مردم نمى دهند حالا نذر كننده مى تواند گوشت قربانى را ميان فقرا تقسيم كند؟
تا حد امكان بايد به مسجد بدهد؛ اگر ممكن نشد به فقرا بدهند.
س139: پول هاى نذرى كه براى هيئت حسينى جمع مى گردد آيا هيئت مى تواند از اين پول ها به كسانى كه احتياج دارند قرض الحسنه بدهد؟ و الا در چه مصرفى خرج شوند؟
مصرف اين پول ها بسته به قصد نذر كننده است.
س140: من نتوانستم روز عاشورا براى شركت در مراسم عزادارى اباعبداللّه الحسين عليه السلام از محل كارم مرخصى بگيرم؛ وظيفه من چيست ؟
بدون ترديد شركت در مراسم روز عاشورا از افضل مستحبات، و بلكه افضل اعمال آن روز مى باشد. بهتر است كسى كه - مرخصى ندارد و - نمى تواند در اين مراسم شركت كند، از حقوق خود معادل آن روز را كم كند و به عنوان هديه اى متواضعانه به حسينيه يا هيأت هاى عزادارى تقديم كند.
ص:134
س141: محل اخذ تربت سيدالشهداء (ارواحنا فداه) كه براى استشفاء جائز الأَكل است، حرمت تَنجيس دارد، سجده بر آن فضيلت دارد و براى تبرك مولود و همراه ميت و مسافر و دفع خطر استفاده مى شود؛ كجاست ؟
آيا شامل غبار روى ضريح مقدس مى شود؟ آيا خاكى كه از اطراف حرم مطهر سيدالشهداء عليه السلام جمع آورى مى شود به سبب جاروب كردن حكم تربت قبر مطهر را دارد؟ و اگر در اطراف قبر مطهر خاكى ريخته شود و جمع آورى شود آيا حكم تربت دارد و صدق تربت بر آن مى كند و احكام مطلق تربت بر آن جارى مى گردد؟ و رواياتى كه يك ميل تا ده ميل اطراف قبر مطهر را جزء تربت امام حسين عليه السلام شمرده است، آيا شامل تمام احكام تربت مى شود يا نه ؟ مهر و تسبيح كربلا كه در بازار رايج است با علم به اين كه از كنار قبر مطهر نيست يا با شك در آن، واجب الاحترام است ؟ و احكام تربت سيدالشهداء را دارد يا نه ؟ لطفاً احكام مزبور را به دليل كثرت ابتلا و احتياج مفصّلا مرقوم فرمائيد.
چند سؤال نموده ايد كه به ترتيب جواب داده مى شود:
1- تربتى كه خوردن آن براى استشفاء جائز است و مقيد است به آنكه زائد بر قدر نخود نباشد، آن است كه عرفاً از قبر و نزديك قبر باشد و تا هفتاد ذراع محتمل است؛ اما آنچه در روايات بيان شده هفتاد ذراع، و دويست و چهل متر در دويست چهل متر و در بعضى كتب فقهاء: «روى اربعة فراسخ و روى ثمانيه» چنين
ص:135
روايتى ديده نشده و آن رواياتى كه اشاره شد، همه اش ضعيف السند است به آنها جواز اكل ثابت نمى شود.
2- چنانچه آن خاك ها كم شود و خاك ديگرى بريزند بايد مدت زمانى بگذرد كه تربت قبر الحسين عليه السلام يا طين الحائر عرفاً بر آن صدق كند و اما مقدار خاكى كه با جاروب جمع مى شود، ظاهراً حكم تربت ندارد.
3- اما مهر و تسبيح كربلا كه رائج است ظاهراً از هر كجاى قبر و اطراف آن تا چهار ميل فضيلتى كه در روايات ذكر شده را دارد.
4- بقيه احكام غير لزومى مانند حكم مهر وتسبيح است.
س142: پيرامون زيارت امام حسين عليه السلام روايت مختلف است مثل «زر الحسين عليه السلام و لو على خوف» و غيره.
لطفا بفرماييد عمل به اين روايات در صورت خطر بر نفس يا مال، يا كتك خوردن، يا به زندان افتادن و يا... به چه وجهى مى باشد؟
در صورت خطر بر نفس جائز نيست اما بقيه امور، مانع از زيارت و مطلوبيت آن نيست.
س143: در صورتى كه رفتن به زيارت امام حسين عليه السلام خطر جانى يا مالى يا عرضى داشته باشد آيا جائز است به زيارت بروند؟
ص:136
در صورت خطر عرضى جائز نيست و در صورت خطر مالى يا جانى غير از هلاكت نفس جائز است. و در صورت خطر هلاكت نفس جائز نيست.
س144: آيا در شب هاى شهادت ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصاً در ايام ماه محرم و صفر مى توان صيغه عقد ازدواج را بدون مجلس و شيرينى خورى خواند؟
شرعاً جائز است.
س145: ايام شهادت ائمه عليهم السلام مثل عاشورا و شهادت هاى ديگر عروسى كنند جائز است يا خير؟
اگر قصد بى اعتنايى كنند چطور؟
شخص شيعه محب اهل بيت عليهم السلام ، ممكن نيست چنين كارى بكند. اگر كسى مرتكب شود لابد شيعه خالص نيست.
س146: آيا عطر زدن يا زينت در ماه محرم حرام است ؟
ص:137
بى ترديد عزادارى در دهه اول محرم - بلكه در ماه هاى محرم و صفر با هم - مطلوب است، و قطعا برخى زينت ها با اين عمل منافات دارد و انجام آن از طرف كسى كه ادعا مى كند محبت حسين عليه السلام را در دلش دارد، شايسته نيست؛ اما چيزى از آن ها به حد حرمت نرسيده است، مگر اين كه موجب هتك حرمت عزادارى شريف شود، يا با انگيزه تمسخر مصيبت عظيم حسينى باشد، مانند كارى كه برخى از ناصبى ها انجام مى دهند.
س147: آيا روضه خوانى و مداحى با استفاده از سبك ها و اسلوب ها و حتى اشعار خوانندگان غربى و طاغوتى جائز است ؟
خواندن با غنا و موسيقى جائز نيست، بدون آن جائز است.
س148: آيا طبل زدن در مراسم عزادارى سيدالشهداء عليه السلام در خيابان ها و يا نى زدن، جزء موسيقى حساب مى شود؟ و در صورت ايجاد مزاحمت در اوايل شب چه حكمى دارند؟
طبل زدن در عزاى سيد الشهداء عليه السلام موسيقى نيست و جائز است، و خيال نمى كنم كه شيعه محب اهل بيت عليهم السلام عزادارى در اوايل شب را مزاحمت بداند.
ص:138
س149: اشعار مداحان بايد در چه قالبى باشد؟ استفاده از اشعار سبك و بى مفهوم در مدح ائمه عليهم السلام چه حكمى دارد؟ استفاده از عبارت هايى چون «انا عبد الحسين»، «انا كلب الحسين»، «لا اله الا الزهرا» و...؛ چه حكمى دارد؟
مداحان بايد اخلاقيات و فضائل اهل البيت عليهم السلام و مصائب آنان را بخوانند و از الفاظ كفرآميز مانند لا اله الا الزهراء عليها السلام اجتناب كنند.
س150: آيا استفاده از آلات موسيقى از نى، ارگ و... و نواختن آهنگ هايى بعضاً طرب انگيز در دسته هاى عزادارى، شرعا جائز است يا خير؟
اين گونه امور خلاف است و بايد جلوگيرى نمود.
س151: آيا پول دادن به مرثيه سرايانى كه در لابه لاى اشعار خود بعضى از مطالب بى مدرك يا ضعيف السند را مطرح مى كنند يا با غنا مى خوانند صحيح است ؟ و آيا اصل عزادارى در اثر اين كار خلاف، حرام مى شود؟
غنا خواندن حرام است، ولى اصل عزادارى خوب است و حرام نمى شود.
ص:139
س152: آيا حديثى كه دلالت بر جواز استفاده از طبل و سنج و شيپور در عزاى حضرت سيدالشهداء عليه السلام داريد؟ راهنمايى بفرماييد؟
روايات زيادى درباره عزادارى آن حضرت وارد شده است و از اين امور نهى نشده است و مقتضاى اطلاق روايات، موجب جواز آن ها مى شود.
س153: آيا به غير از حديث امام رضا عليه السلام در اصول كافى حديث معتبرى درباره چرخاندن صدا در گلو كه بى اشكال باشد سراغ داريد؟ خبر واحد كه مطابق با كلام خدا نباشد دليل صحت است ؟
اگر مراد غنا است روايات متعددى در حرمت آن است. خبر واحد اگر مخالف صريح يا ظاهر قرآن نباشد، حجت است و لازم نيست موافق باشد. به علاوه آياتى وارد شده كه دلالت بر حرمت غنا مى كند در كتاب فقه الصادق مفصل نوشته ام.
س154: آيا گوش نمودن سرودها و موسيقى هاى شرعى، در روزهاى عزا و اندوه ائمه عليهم السلام در محرم و رحلت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت معصومه عليها السلام و غيره جائز مى باشد؟
ص:140
چنانچه آوازى، غنا و همراه موسيقى باشد، گوش دادن جائز نيست و الّا جائز است.
س155: بعضى از مداحان اهل بيت از عبارت هاى (من مستم، از همه خوشگل ترى) استفاده مى كنند آيا اين الفاظ اهانت به ساحت مقدس ائمه عليهم السلام حساب مى شود؟
به كاربردن الفاظ موهن در عزادارى ائمه معصومين عليهم السلام جائز نيست. مداحى شغل بسيار شريفى است و اجر جزيل دارد و حيف است كه اين عمل با اهانت به مقام اهل بيت عليهم السلام مبدل به خلاف شرع شود.
س156: آيا ريشخند و تمسخر شعائر حسينى، انتقاد شديد و كوچك شمردن كسى كه اين شعائر را زنده مى دارد و نيز كوچك شمردن شعائر حسينى جايز است ؟
شكى نيست كه بقاى رسالت پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله به قيام امام حسين عليه السلام و شهادت او است و بقاى قيام امام حسين عليه السلام به اقامه اين شعائر حسينى؛ بنابراين، تمسخر اين شعائر، به سخره گرفتن اسلام و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و يقينا حرام است.
ص:141
س157: نظر مبارك در مورد سينه زنى هاى ضربتى و زنجيرزنى هاى ضربتى در محرم و صفر چيست ؟
همه آنها از شعائر مذهبى است و كار بسيار خوبى است ولى بايد رعايت نمود كه ضرر جانى منجر به تلف نفس نشود.
س158: چگونه مى توان رجحان برخى روش ها و اسلوب هاى نوپديد در برپايى مصائب معصومين عليه السلام را اثبات كرد؟
در اخبار ثواب هاى زيادى بيان شده براى كسى كه مصلحت امام را رعايت مى كند و مال خود را در شئون معصومين عليهم السلام صرف مى نمايد.
ائمه شهيد شده اند و مصائب را تحمل كرده اند، نيز امام حسين عليه السلام همراه با نزديكان و اصحابش شهيد شدند و اهل بيتش اسير شدند چون كه ديدند طاغيان ظالم مى خواهند نور دين را خاموش سازند و واجبات را تعطيل نمايند. پس امام حسين عليه السلام دين و نماز را بر پاى داشت و آنچنان با اين قربانى شدن امر به معروف و نهى از منكر را به انجام رسانيد كه عقل ها مبهوت شدند و فهم ها حيران گشتند.
ص:142
س159: آيا سينه زدن در مراسم عزادارى ائمه اطهار عليهم السلام در شرع مقدس توصيه شده است ؟ و آن را به عنوان يك امر مستحبى مى شناسد؟
به عنوان عزادارى بسيار توصيه شده است و از افضل مقربات است.
س160: آيا سينه زنى و زنجير زدن در عزادارى كه منجر به كبودى بدن و گاهى جارى شدن خون مى شود جائز است ؟
بلى جائز است.
س161: آيا سينه زدن و زنجير زدن ريايى جائز است ؟
همانند نماز ريايى است. (و نماز ريايى باطل است)
س162: در بعضى از مجالس عزادارى، مردم برهنه شده و سينه مى زنند و ظاهراً بعضى از آقايان مراجع عظام(حفظهم الله و ابقاهم) بر جواز اين عمل فتوا داده اند، سؤالاتى در اين زمينه مطرح است:
الف. نفس اين عمل آيا مجوز شرعى دارد؟
ص:143
ب: در صورتى كه در بعضى از مجالس به عينه ديده مى شود بعضى از افراد از اين فرصت سوء استفاده كرده و اعمال منافى عفت و لااقل منافى شخصيت عزاداران (نگاه با لذت) انجام مى دهند، آيا جواز برهنه شدن هم چنان باقى است ؟
الف: خود عمل چون يكى از مصاديق عزادارى است، حَسَن است؛ و قطع نظر از آن، فى نفسه هم جائز است.
ب: عمل آن افراد حرام است، ولى موجب حرمت اين عمل نمى شود. مثلا كسى اگر در اثناء نماز به زن نامحرم نگاه كند، كارى خلاف شرع است ولى نماز صحيح است.
س163: آيا مجرد احتمال مفسده در برهنه شدن، دليل بر عدم جواز آن مى باشد يا انسان بايد طبق موازين شرعى به اين امر يقين پيدا كند؟
برهنه شدن خودش مفسده پيدا نمى كند، توأم با مفسده مى شود. به هر تقدير، آن امر توأم حرام است، نه برهنه شدن؛ به علاوه مجرد احتمال، اثر ندارد.
س164: درمورد عزادارى امام حسين عليه السلام و برهنه كردن سينه، سينه زدن، برسر زدن، چه مى فرماييد؟
ص:144
در مورد عزادارى امام حسين عليه السلام به نحو سينه زدن، زنجير زدن، بر سر و صورت زدن، همه اينها از شعائر مذهبى است و بسيار كار خوبى است. بقاء دين به بقاء اين شعائر بستگى دارد و لذا در همه زمان ها مانند زمان رضاخان پهلوى كه مى خواستند با دين مبارزه كنند اول با مراسم عزادارى امام حسين عليه السلام مبارزه نمودند.
س165: تأثير شعارهايى مانند «يالثارات الحسين» بر مسلمانان چيست ؟ چون عده اى ادعا مى كنند اين شعارها بين شيعيان و اهل سنت كينه ايجاد مى كند و موجب پرورش روح خشونت در ميان آنها مى شود؟
شعارهاى حسينى اهداف مختلف دارد. يكى از اين اهداف، برافروختن روحيه انقلابى در دل شيعيان نسبت به قاتلان امام حسين عليه السلام و افرادى است كه راضى به قتل او شدند، يعنى نواصب. و همه مسلمانان، شيعه و سنى، از اين افراد تبرى مى جويند.
به همين دليل تنها افرادى از اين شعارها مى ترسند كه قلب هايشان از بغض به امام حسين عليه السلام و عشق به يزيد بن معاويه پر شده است.
ص:145
س166: حكم عَلَم هايى كه در مراسم عزادارى امام حسين عليه السلام از آن ها استفاده مى شود و بعضى داراى نقش و نگارهايى نيز هستند چيست ؟
اشكالى ندارد.
ص:146
ص:147
ص:148
س167: در راستاى شعائر حسينى كه نسل به نسل از سلف صالح به دختران و پسران مؤمنين، رسيده است چه مسئوليت و تكليفى بر گردن آنهاست ؟ لطفاً نصايحى بفرماييد. (1)جوانان عزيز سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد!
در ايام محرم، ياد غمى بر ما فرو مى بارد كه قلب رسول خدا محمد صلى الله عليه و آله را دردمند كرد و اشك او را جارى ساخت، فاطمه زهرا عليها السلام را گرياند و فرشتگان آسمان را حتى پنجاه سال پيش از آنكه اتفاق بيفتد محزون نمود! غم روزى كه امام رضا عليه السلام درباره اش فرمود: «اين روزى است كه
ص:149
جگرهاى ما را زخمى نمود و اشك هاى ما را سرازير كرد و عزيزان ما را به ذلّت نشاند».
و امام عليه السلام فرمود: پس بر هم چون حسين عليه السلام بايد گريه كنندگان، گريه كنند. چرا كه گريه بر او گناهان را فرو مى ريزد، سپس فرمود:
پدرم؛ آنگاه كه ماه محرم مى رسيد خندان ديده نمى شد و غم و گرفتگى بر چهره او همواره هويدا بود تا زمانى كه ده روز مى گذشت، و چون روز دهم «عاشورا» مى رسيد آن روز، روز مصيبت و غم و گريه او بود و مى فرمود: امروز همان روز كشته شدن حسين عليه السلام است.
به راستى كه اسلام بزرگ و نهضت تازه آن اگر با نهضت مبارك حسين عليه السلام تغذيه و آبيارى نمى شد استمرار نمى يافت، كسى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم -آنكه از روى هواى نفس سخن نمى گويد و همه كلامش وحى الهى محسوب مى شود -درباره اش فرمود:
حسين از من است و من از حسينم. خدا دوست دارد كسى را كه حسين عليه السلام را دوست بدارد.
همانا بزرگداشت و زنده نگه داشتن ياد حسين عليه السلام در هر سال، آتش انقلاب او را عليه هر تجاوزگر و مجرمى شعله ور مى سازد و اين، همان شعله اى است كه در تمام پايه هايى كه ظالمان و كينه ورزان ساخته بودند نفوذ كرد و همان است كه محرك سقوط امويين و پيروانشان شد.
يادآورى محرم، كه مؤمنان در گذر تاريخ پيوسته آن را به شكل هاى مختلف زنده نگه داشته اند موجب شده تا آنان در
ص:150
مكتبى رشد يابند كه قتلگاهى براى دشمنان ايجاد كرده و به شمار مى آيد. از اين روست كه دشمنان همواره تلاش كرده اند تا با هر گونه شعار و نمادى كه اين ياد را در جان ها زنده مى سازد، دشمنى كنند.
عداوتى كه هيچ گاه به يك روش منحصر نبوده است تا آنجا كه حتى از زيارت قبر حسين عليه السلام نيز جلوگيرى نموده و حتى دست به قتل زائران او آلودند.
در مقابل اين كردارها، روشى پيش روى ماست كه از ائمه معصومين عليهم السلام ديده ايم. روشى كه اين بزرگواران همواره آن را رعايت كرده و بر آن ممارست داشته اند، توجيه و تهييج و تبيين نسبت به زنده نگاه داشتن ياد عاشورا و غم حسينى است تا آنجا كه آن را از برترين اعمال تقرب به خداوند برمى شمارند. اين روشى است كه ائمه عليهم السلام در طول عصرها پيوسته به آن تأكيد نموده و سفارش كرده اند هرگز به يك نمونه از روش هاى عزادارى سفارش نكرده اند بلكه امام صادق عليه السلام در يك توصيه كلى مى فرمايند: «امر ما را زنده كنيد. خدا رحمت كند كسى كه امر ما اهل بيت عليهم السلام را زنده گرداند. از اين دستور امام عليه السلام مى فهميم كه؛ هر عملى كه سهمى در زنده كردن ياد اين خاطره مصيبت بار داشته باشد. دوست داشتنى و مطلوب خواهد بود به ويژه اين كه با نيت خالص براى خدا و به هدف استجابت دستور ولى خدا -و پيراسته از آميختگى با كارهاى مخالف امر الهى -باشد.
در پايان تأكيد مى كنم؛ بر همۀ آزادگان، همانانى كه عاشق اند و
ص:151
عشق سالار آزادگان امام حسين عليه السلام را در دل دارند؛ لازم است كه كارشان را با شيوه اى انجام دهند كه يك عزادارى منسجم، اثرگذار و نفيس باشد. هر كس بخواهد گريه كند، يا سياه بپوشد، يا بر سر و سينه بزند، يا اطعام كند، يا خطبه بخواند و عواطف را تحريك نمايد و يا هر عملى را انجام دهد كه آن عمل در مورد اهل بيت عليهم السلام محسوب شود و سهمى در زنده كردن ياد آن قيام و مصائب واقع در آن داشته باشد، بداند كه اجر و پاداشش در نزد خداوند تبارك و تعالى آماده و محفوظ است.
س168: اخيرا طى بخشنامه اى گفته شده است كه برهنگى عزاداران حسينى در مساجد ممنوع است. نظر حضرتعالى در مورد اين قبيل دستورات چيست ؟
در جواب اين سؤال لازم است كه اول به چند مطلب اشاره كرده و بعد نظرم را در اين مورد بيان كنم: 1) اسلام قائم شد به انقلاب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و استمرار آن با قيام و انقلاب امام حسين عليه السلام بود و استمرار اين قيام با شعائر حسينيه است كه شيعه مقيّد به اقامه آن مى باشد و هر كجا و هر زمان كه اين شعائر اقامه شد اسلام رونق پيدا كرد و لذا استعمار كه از گسترش اسلام و شيعه ناراحت بود از اول امر با اقامه اين شعائر مخالفت مى كرد.
2) هر جا ائمه طاهرين عليهم السلام درباره عزادارى براى شهداء و
ص:152
مردگان دستوراتى داده اند همانجا نحوه عزادارى براى امام حسين عليه السلام را استثناء كرده اند. مثلا امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
چاك زدن پيراهن و خراشيدن صورت و خون جارى شدن در مصائب همه منهى عنه است ولى بر امام حسين عليه السلام اين كارها و حتى سيلى به صورت زدن مطلوب است، تا آنجا كه حضرت حجت(ارواح من سواه بفداه) مى فرمايند: «من بر امام حسين گريه مى كنم اگر اشكم خشك شد خون گريه مى كنم» و نظير اين از امام سجاد عليه السلام منقول است.
3) پيغمبر صلى الله عليه و آله فرموده اند همه احكام و قوانين را من بيان كردم و براى عمل به آنها بر تمام افراد است به قرآن و روايات رجوع كنند و به غير آنها رجوع نشود و اين احكام تا روز قيامت پابرجا است و نمى شود به چيز ديگر و كلام ديگر در عمل و عقيده رجوع نمود.
4) در اعمال اجتماعى و فردى همه مسلمانان غير مجتهد موظف به تقليد از اعلم علماء هستند.
بعد از اين مقدمات بايد گفت كه براى عزادارى حضرت سيدالشهداء عليه السلام روايات بسيار زيادى وارد شده است كه برهنه شدن مردان در مساجد و سينه زدن از بهترين مصاديق آن است، البته از آنجا كه نگاه به بدن نامحرم جائز نيست لذا هنگام برگزارى اينگونه مجالس نبايد بانوان حضور داشته باشند. حال بايد گفت كه آيا واقعاً سزاوار است دستور بدهند كه مردها كلاً نبايد اين چنين عزادارى كنند، اين حرف يعنى مردم برخلاف سيره متشرعه كه از علماء گرفته شده است عمل نمايند. من
ص:153
توصيه مى كنم كه اين خطاها را هر چه زودتر اصلاح كنند.
عزادارى براى حضرت سيدالشهداء عليه السلام از بهترين اعمال است كه در طول تاريخ، توسط شيعيان و دوستداران آن حضرت به بهترين نحو اقامه شده است و نيازى هم به صدور بخشنامه ندارد.
س 169: آيا نمايش تصوير و چهره حضرت ابوالفضل عليه السلام در سريال هاى تلويزيونى از نظر شرعى مشكلى ندارد؟ و آيا حتما تمام مسائل بايد از نظر شرعى مشكل داشته باشند كه بد محسوب بشوند؟ بايد گفت كه دل بسيارى از شيعيان محب اهل بيت عليهم السلام از نشان دادن تصوير حضرت ابوالفضل عليه السلام ناراحت مى شود چرا كه هر كسى تصورى نسبت به ايشان دارد كه احتمال مى رود با ايفاى نقش توسط يك هنرپيشه - كه در آينده در نقشهاى ديگرى نيز بازى خواهد كرد - اثرات سوئى در جامعه داشته باشد؟
انسان مركب از جسم و روح است و تمام فضائل حسنه متعلق به روح است نه جسم بلكه جسم فرمان بردار روح است و هرچه او دستور دهد عمل مى كند. بنابراين شخصيت و عظمت افراد به روح است و لذا در روايات وارد شده است كه
«اول ما خلق الله العقل» و خداى متعال فرمود: «و عزتى و جلالى ماخلقت خلقا احب الى منك اياك آمر و اياك اثيب» و عقل جوهر ملكوتى
ص:154
نورانى است كه خداى متعال او را از نور عظمت خودش خلق كرده است و تمام موجودات را از ظلمت عدم به واسطه او نور وجود عنايت فرمود، و لذا پيغمبر صلى الله عليه و آله هم مى فرمودند: «اول ما خلق الله نورى» و در روايات ديگر «روحى» و از نور پيغمبر صلى الله عليه و آله انوار انبياء و اولياءالله خلق شده اند و يكى از اولياء بزرگ حضرت ابوالفضل عليه السلام است كه داراى مقامات عاليه مى باشند و هيچ فيلم و نمايش و تصويرى ممكن نيست بتواند اندكى از مقام عالى آن حضرت را نشان دهد.
بنابراين به نظر من صورت حضرت نشان داده نشود زيرا اين كار نه تنها در بيان فضائل و برجستگى هاى شخصيت ايشان مؤثر نيست، بلكه ممكن است به دلايل مختلف حتى در درازمدت تأثير منفى نيز در ذهن افراد بگذارد.
ص:155
ص:156
پيام حضرت آيت الله العظمى روحانى«مد ظله العالى» به مناسبت ايام عزادارى حضرت سيد الشهداء عليه السلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
صدق الله العلى العظيم
جهان تشيع در آستانه فرارسيدن روزى بزرگ و يكى از ايام الله يعنى روز عاشورا، روز خون، شهادت و جانفشانى در راه حق مى باشد. روزى كه امام حسن مجتبى عليه السلام درباره آن فرمود:
«لا يوم كيومك يا اباعبدالله» همچنانكه امام رضا عليه السلام نيز درباره آن فرمود:
«إنّ يوم الحسين أقرح جفوننا و أسبل دموعنا، و أذّل عزيزنا يا أرض كربلا أورثتنا الكرب و البلاء إلى يوم القيمة فليبك الباكون».
هرچند شيعيان هر ساله اين روز را با برپايى مراسم عزادارى، بزرگ مى دارند، اما مطلبى كه اين روزها داغ و سوز دل شيعيان را دوچندان مى كند، برخى ديدگاه هاى انحرافى است كه از سوى افرادى مغرض به خصوص در بعضى از كشورهاى عربى مطرح مى شود و نسبت به فوايد و كارآمدى شعائر حسينى ترديد ايجاد مى كنند. شايد اگر اين صداهاى غرض آلود از
ص:157
درون مكتب تشيع نبود، درك و تحمل آن براى ما آسان تر بود. اما صد افسوس كه اينان با به تن كردن لباس تشيع و پنهان كردن خنجر خويش در زير اين لباس، مى كوشند به مكتب شيعه ضربه بزنند و با خنجر زهرآلود خويش انديشه تشيع را مسموم سازند.
سؤال اين است كه دليل اين كينه توزى ها نسبت به شعائر حضرت سيدالشهدا عليه السلام چيست ؟ آيا ارزش هاى اخلاقى و معارف دينى - همچون جانفشانى در راه عقيده، برخاستن در برابر طاغوت ها، ايستادگى و پايدارى در راه حق - كه در پى احياى اين شعائر در دلهاى مؤمنان نهادينه مى شود، اين غرض ورزان را به كينه توزى وا مى دارد؟ و يا ترس و وحشتى كه در دشمنان خدا مى افتد، آنان را نگران كرده است ؟!
چگونه است كه ادعاى حسينى بودن و دلبستگى به شعائر حسينى دارند، اما اينگونه در اين معارف مكتب تشيع تشكيك مى كنند؟ چرا به جاى مبارزه با اين شعائر، همه توان و تلاش خود را در راه افشاى جنايات يزيد و يزيديان نمى گذارند؟!
در اينجا با تمام وجود فرارسيدن سالروز اين مصيبت و فاجعه بزرگ را به حضرت صاحب العصر و الزمان - روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء - و به شيعيان مخلص و با ايمان آن حضرت تسليت عرض مى كنم و به همين مناسبت، نكات زير را خطاب به مؤمنين يادآور مى شوم:
اول: به يكايك فرزندان مؤمن خويش در سراسر جهان تشيع
ص:158
مى گويم: وظيفه شما در اين مرحله حساس تاريخى اين است كه همه تلاش خود را براى احياى اين روز بزرگ به كار بنديد.
اين مهم از رهگذر برگزارى مجالس سوگوارى، شركت در اين مراسم، اقامه شعائر الهى مرتبط با مسأله عاشورا و هزينه كردن اموال فراوان در اين راه ممكن مى شود. چرا كه اين تلاش ها، كمترين كارى است كه براى خنثى كردن نيرنگ افراد مغرض و پاسخ به شبهه افكنى ها بايد انجام داد. تجمع شيعيان موجب احياى فرهنگ اهل بيت عليهم السلام مى شود. هم چنانكه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نيز بر اين مسأله تأكيد ورزيده اند. ايشان مى فرمايند:
«فإنَّ فى اجتماعِكم ومذاكرتكم إحياءٌ لأمرنا، وخيرُ الناسِ بعدنا مَن ذاكرَ أمرَنا، ودعَا إلى ذِكرِنَا».
حتى در نقل ديگرى كه معتبرتر نيز مى باشد اين روايت با تعبيرى بسيار شگفت آور آمده:
«فإنَّ فى اجتماعِكم ومذاكرتكم إحياءَنا». به اعتقاد من، قلم از بيان معانى والاى آن ناتوان است.
بر اساس اين روايت روشن مى شود كه صرف حضور در مجالس و دسته هاى عزادارى، امرى بسيار مطلوب است.
بنابراين برخلاف آنچه برخى افراد غافل در داخل و خارج ترويج مى كنند، دنبال كردن مراسم عزادارى و سخنرانى از طريق تماشاى شبكه هاى مختلف ماهواره اى و تلويزيونى كافى نيست.
ص:159
زيرا روشن است كه همين حضور مؤمنان در مراسم و مجالس عزادارى فريادى رسا، بر سر ستم و ستمگران به شمار مى رود و موجب به لرزه درآمدن كاخ هاى مستكبران جهان مى شود.
دوم: به فرزندان مؤمن خويش كه در برپايى اين مجالس ذكر و هيئت هاى عزادارى فعاليت مى كنند، يادآور مى شوم كه اين كار جهادى و بزرگ خويش را ادامه بدهيد. اين تلاش هاى شما عزيزان از برترين اعمال جهادى در روزگار كنونى به شمار مى رود.
همانا اين مجالس دينى از مؤثرترين سلاح هايى است كه موجب مى شود ايمان بر قدرت هاى كفر و شيطانى چيره شود.
اين راه را ادامه بدهيد و نكند خداى ناكرده انسان هاى ضعيف النفس و كوردل براى محو اين شعائر در ميان شما نفوذ كنند. اميد است كه عزادارى هاى شما مورد تأئيد ذات اقدس الهى قرار گيرد.
سوم: اكنون روى سخن من با خطيبان و واعظان منبر حسينى است، از شما سخنوران دينى خواستارم تمام تلاش خود را در راه نشر معارف ائمه معصومين عليهم السلام ، بيان احكام شرعى و تحكيم باورهاى دينى به كار بگيريد.
هم چنين با استفاده از ادله نقلى محكم و استدلال هاى عقلى، به شبهات انحرافى پاسخ دهيد تا از طرفى، باورهاى مؤمنان را محكم تر از گذشته گردانيد و از سوى ديگر ضمن اثبات اصالت منبر و كارآمدى آن، بى پايه بودن ادعاهاى افراد
ص:160
مغرض، مبنى بر ناتوانى و ناكارآمدى منبر حسينى در بيان معارف الهى را بر همگان آشكار نمائيد.
هم چنين درخواست من از مداحان و مرثيه سرايان اهل بيت عليهم السلام اين است كه در نوحه سرايى ها آن طور كه متأسفانه امروزه در بعضى دسته هاى عزادارى ديده مى شود، از نغمه هاى لهوى و موسيقى هاى طرب آميز استفاده نكنند. از خداوند متعال مى خواهم منبر حضرت سيدالشهدا عليه السلام و مجالس مبارك ايشان را به واسطه مدّاحان متعهد و مؤمن حفظ نمايد. چرا كه اينان صداى رساى تشيع و زبان ناطق مكتب اهل بيت مى باشند.
در پايان بار ديگر لازم مى دانم همه شيعيان در سراسر جهان را به لزوم توجه روزافزون نسبت به اين روز بزرگ و پيام هاى راهگشاى آن توصيه كنم و از همگان مى خواهم در راه احياى اين يوم الله عظيم بكوشند. انشاء الله همگان در سايه عنايات الهى و لطف حضرت ولى عصر(عج) موفّق و مؤيد باشند.
والسلام عليكم جميعاً و رحمة الله و بركاته
سيد محمد صادق حسينى روحانى
محرم 1432 هجرى قمرى - آذر 1389 هجرى شمسى
ص:161
ص:162
معظم له از ابتداى زندگى علمى خويش در راستاى نشر معارف اهل بيت عليهم السلام و گسترش دانش اسلام، هرگز آرام نگرفتند. زمانى بر مسند تدريس مى نشينند و به تربيت و پرورش هزاران دانشمند فاضل و فرزانه مى پردازند و زمانى ديگر دست به قلم مى شوند و به تأليف كتب ماندگار اسلامى مى پردازند.
ايشان به محض ورود به حوزه علميه قم و احساس نياز جامعه حوزوى و اسلامى، همزمان با تدريس درس خارج فقه و اصول در سنين جوانى، دست به تأليف دايرة المعارف فقه اسلامى مى زنند. كتابى ماندگار كه بزرگان و اساتيد نام آورِ خبره حوزه، مراجع بزرگ تقليد و مدرسين، سر تعظيم و تمجيد در برابرش فرو مى آورند.
حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى(ره) دوبار كتاب «فقه الصادق» را همراه خود به جلسه تدريس شان مى برند و به عنوان سند از آن نقل قول و به آن استناد مى كنند.
حضرت آيت اللّه العظمى خويى (ره) طى نامه ايى مرقوم فرمودند كه:
من كتاب «فقه الصادق» را شخصاً براى آيت اللّه كاشف الغطاء بردم و گفتم:
ببيند من چه خدمت بزرگى به عالم اسلام و فقاهت نموده ام و چنين عالم محققى را تربيت كرده ام.
ص:163
رييس دانشگاه الازهر (مهم ترين و عالى ترين مركز علمى اهل تسنن) نيز طى نامه اى كتاب عظيم «فقه الصادق» را مى ستايد.
اين كتاب ساليان سال است كه يكى از رساترين، معتبرترين و مهم ترين منبع تدريس فقه و اصول تشيع است. يكى از دلايل مرجعيت و اعلميت ايشان، ناشى از اين تأليفات بخصوص كتاب گرانسنگ «فقه الصادق» است.
تاليفات
1- فقه الصادق (به زبان عربى): دايرة المعارف كامل فقه تشيع. اين كتاب عظيم و بزرگ كه به عنوان يك منبع مرجع شناخته شده است در 26 جلد بارها در داخل و خارج كشور به چاپ رسيده است. چاپ جديد آن هم اكنون در 41 جلد (با ذكر منابع و مصادر) منتشر شده است.
از تأليف كتاب عظيم «جواهر الكلام» كه شامل تمامى ابواب فقه مى باشد نزديك به 200 سال مى گذرد و كتاب «فقه الصادق» كه به اعتقاد بعضى از مراجع و بزرگانِ خبره حوزه، از «جواهر الكلام» رساتر و كامل تر است؛ اولين و كامل ترين دايرة المعارف تمام ابواب فقه در دو سده اخير است. اين كتاب كه در سنين جوانى معظم له به رشته تحرير درآمده، مورد عنايت خاصه تمامى مراجع تقليد و بزرگان حوزه هاى علميه است. اين كتاب در ميان علماء عامه (اهل تسنن) نيز شناخته شده و مورد استناد است.
كتاب «فقه الصادق» در دانشگاه هاى معروف غرب (بخش مطالعات اسلام شناسى) يكى از منابع مورد قبول و قابل استناد است.
2- «زبدة الاصول» (به زبان عربى): دوره كامل علم اصول فقه كه به
ص:164
صورت بحث استدلالى ارائه گرديده است. اين كتاب در 6 جلد مى باشد.
3- «منهاج الفقاهه» (به زبان عربى): در 6 جلد مى باشد كه حاشيه اى است بر «مكاسب» شيخ انصارى (ره) كه به شيوه اى نو و ابتكارى تمامى موارد ارائه شده را بحث و بررسى كرده اند.
4- «المسائل المستحدثه» (به زبان عربى): حضرت آيت اللّه مبتكر مسائل مستحدثه و ارائه مسائل جديد با ذكر مسايل فقهى، روايى هستند.
اين كتاب كه بارها وبارها در خارج و داخل كشور به چاپ رسيده است شامل ارائه مسائل جديد، نو و مورد ابتلاى جامعه با ذكر دلايل و مستندات فقهى، روايى و قرآنى مى باشد.
5- تعليق بر «منهاج الصالحين» در 3 جلد (به زبان عربى)
6- تعليق بر «عروة الوثقى» در 2 جلد (به زبان عربى)
7- تعليق بر «وسيلة النجاة» (به زبان عربى)
8- رساله در لباس مشكوك (به زبان عربى)
9- رساله در قاعده لاضرر (به زبان عربى)
10- الجبر و الاختيار (به زبان عربى)
11- رساله در قرعه (به زبان عربى)
12- مناسك الحج (به زبان عربى)
13- المسائل المنتخبه (به زبان عربى)
14- رساله در «فروع العلم الاجمالى» (به زبان عربى)
15- الاجتهاد و التقليد (به زبان عربى)
16- القواعد الثلاثه (به زبان عربى)
17- اللقاء الخاص (به زبان عربى) استفتائات
ص:165
18- «شرح مناسك الحج والعمرة» (به زبان عربى)
19- «اجوبة المسائل الاعتقادية» (به زبان عربى) استفتائات
20- «السيدة الزهرا عليها السلام بين الفضائل والظلامات» (به زبان عربى)
21- رساله «توضيح المسائل» (به زبان فارسى و اردو)
22- جبر و اختيار (به زبان فارسى)
23- «نظام حكومت در اسلام» (به زبان فارسى و تركى و اردو)
24- مناسك حج (به زبان فارسى)
25- منتخب احكام (به زبان فارسى)
26- «استفتائات قوه قضائيه و مؤسسه حقوقى وكلاى بين الملل» (به زبان فارسى)
27- احكام فقهى مسائل روز (به زبان فارسى)
28- استفتائات (پرسش و پاسخ هاى مسائل شرعى) (به زبان فارسى):
كه تاكنون در 7 جلد به صورت سؤال و جواب ارائه شده است.
29- «سلسله فتاوى و استفتائات»(به زبان عربى): شامل استفتائات و پاسخ هاى مسائل شرعى مى باشد كه در 18 جلد تهيه شده و هر جلد شامل 1000 سؤال و جواب است. كه تاكنون 2 جلد (التقليد والعقائد -الطهارة) آن به چاپ رسيده است.
30- فضائل و مصائب حضرت زهرا عليها السلام
31 -اجوبة المسائل (فى الفكر والعقيدة والتاريخ والاخلاق)
32 -راه سعادت
ص:166
1. سايت فارسى معظم له:
نسخه جديد سايت فارسى با ارائۀ اسناد و دستخطهاى منحصر به فردى كه براى اولين بار است منتشر مى شود -توسط بخش فرهنگى دفتر ايشان راه اندازى شده است. براى مشاهدۀ سايت ايشان مى توانيد به آدرس .www rohani .ir مراجعه نماييد.
در اين سايت بر زندگى نامه علمى و مبارزات سياسى ايشان به طور جداگانه پرداخته شده و تعدادى از بيانيه ها و سخنرانى هاى معظم له در دوران مبارزات ضد رژيم ستم شاهى نيز براى اطلاع محققان و جلوگيرى از تحريف تاريخ! قرار داده شده است.
در بخش ديگرى از سايت نيز تعدادى از نامه هاى تاريخى همچون نامه هاى آيت اللّه العظمى خوئى(ره) به ايشان، همراه با تصاوير آنها كه حاوى نكات بسيار مهمى هست، آورده شده؛ از جمله اين نامه ها مى توان به تأييد مقام علمى آيت اللّه العظمى روحانى(دام ظلّه) توسط آيت الله العظمى خوئى(ره) آن هم در حالى كه سن ايشان تنها 14 سال بوده است، اشاره كرد.
لازم به ذكر است امكان خريد مجموعه آثار عربى و فارسى معظم له - كه تاكنون 73 عنوان آن منتشر شده است -نيز در بخش انتشارات سايت، فراهم گشته است.
ص:167
2. پايگاه اطلاع رسانى مجموعه آثار (كتابخانه ديجيتال):
پايگاه اطلاع رسانى مجموعه آثار حضرت آيت اللّه العظمى روحانى (مدظله العالى) (در قالب كتابخانه ديجيتال) و به آدرس .www rohanibooks .COM راه اندازى شد. در اولين اقدام متن كامل مجموعه فقهى كم نظير «فقه الصادق» با امكان جستجوى قوى و پيشرفته در سايت قرار داده شده و به تدريج ساير كتب فقهى و اصولى ايشان نيز در اين سايت آورده خواهد شد. در طراحى اين پايگاه از قابليت هاى مفيد و منحصر به فرد موجود در نرم افزارها، و نيز قابليت هاى مفيد موجود در شبكه كه حتى در نرم افزارها قابل دستيابى نبوده، استفاده شده است.
3. سايت هاى دفتر استفتائات به زبان هاى عربى و فارسى:
نسخه جديد سايت هاى دفتر استفتائات حضرت آيت اللّه العظمى روحانى (مدّظلّه) براى پاسخ گويى سريع تر و ارتباط نزديك تر با مقلدين ايشان و همچنين پاسخ گويى به سؤالات اعتقادى هموطنان راه اندازى شده است. از جمله نكات مهم لحاظ شده در سايت، بخش سؤالات مرتبط هست كه در انتهاى هر سؤال شرعى و اعتقادى قرار داده شده است تا مخاطب امكان دسترسى آسان ترى نسبت به سؤالات مورد نياز خود داشته باشد. لازم به ذكر است كه در حال حاضر در هر كدام از اين دو سايت بيش از 4 هزار استفتاء موجود مى باشد و به طور هفتگى بر استفتائات موجود در آن اضافه مى شود. آدرس سايت فارسى دفتر استفتائات .www istefta.net آدرس سايت عربى دفتر: www istefta. COM مى باشد.
ص:168