بر مدار آفتاب : ترسیم زندگی بر مدار حیات رضوی

مشخصات کتاب

سرشناسه : پورامینی، محمد حسین، Pouramini,Muhammad Husayni - 13 54

عنوان و نام پديدآور : بر مدار آفتاب : ترسیم زندگی بر مدار حیات رضوی/ مولف محمدحسین پورامینی ؛ [به سفارش معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی].

مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1395 .

مشخصات ظاهری : 124 ص.

شابک : 0- 271 - 299 - 600 - 978

وضعیت فهرست نویسی : فیپای الکترونیکی

يادداشت : چاپ دیگر: دفتر نشر معارف، 1395 (فیپا).

یادداشت : کتابنامه .

عنوان دیگر : ترسیم زندگی بر مدار حیات رضوی.

موضوع : علی بن موسی (علیه السلام) ، امام هشتم ، 148 - 203 ق. -- اخلاق

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII—Ethics

موضوع :علی بن موسی (علیه السلام) ، امام هشتم ، 148 - 203 ق. -- فضایل

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII -- Virtues

موضوع : علی بن موسی (علیه السلام) ، امام هشتم ، 148 - 203 ق. -- احادیث

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII -- Hadiths

موضوع : اخلاق اسلامی

موضوع : Islamic ethics

موضوع : آداب معاشرت اسلامی

موضوع : Islamic etiquette

شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی

رده بندی کنگره : 47 BP / 35 / پ 93 ب 4 1395 الف

رده بندی دیویی : 297 / 957

شماره کتاب شناسی ملی : 4393839

عنوان: بر مدار آفتاب؛ سبک زندگی بر مدار حیات رضوینویسنده: محمدحسین پورامینی

تهیه و تولید: ادارۀ تولیدات فرهنگی آستان قدس رضوی

ویرایش محتوایی: ادارۀ تولیدات فرهنگی آستان قدس رضوی

ویرایش زبانی و صوری: محمدمهدی باقری، سیدحمید حیدری ثانی

ارزیاب علمی: حجج الاسلام والمسلمین محمدمهدی عبدخدایی، جواد محدثی، سیدمحمود مرویان حسینی

طراحی جلد: سیدحسن موس یزاده

صفحه آرایی: عباس پرچمی

ناشر: معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی

چاپخانه: مؤسسه فرهنگی قدس / مؤسسۀ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

نوبت چاپ: پنجم، 1398

شمارگان تاکنون: 730000

شمارگان: 3000

شابک: 0- 271 - 299 - 600 - 978

قیمت: 250000 ریال (غیرقابل فروش)

نشانی: مشهد، حرم مطهر، صحن جامع رضوی، ضلع غربی، بین باب الهادی (علیه السلام) و صحن غدیر، پلاک 183، مدیریت فرهنگی.

صندوق پستی:351-91735 تلفن: 32002567-051

سامانۀ پیامکی دریافت پیشنهادها و انتقادها: 3000802222

حق چاپ محفوظ است.

ص:1

اشاره

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

* دعای مطالعه

«اَللّهُمَّ اَخْرِجْنى مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَكْرِمْنِى بِنُورِ الْفَهْمِ اَللّهُمَّ افْتَحْ عَلَيْنا اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ انْشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ عُلُومِکَ بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ.»(1) (خدايا، مرا از تاريكی های وهم خارج كن و به نور فهم گرامی ام بدار. خدايا، درهاى رحمتت را به روى ما بگشا و خزانه هاى علومت را برایمان باز كن؛ به مهربانی ات، اى مهربان ترينِ مهربانان!)

ص: 2


1- عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای مطالعه.

تقدیم به:

تقدیم به ارواح قدسیِ ائمۀ معصومین (علیهم السلام) ، به ویژه مولا و مقتدای زمان، حضرت بقیةالله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ؛ شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس؛ مدافعان مظلوم حرم اهل بیت و زائران آستان ملکوتیِ امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) !

ص: 3

بر مدار آفتاب

سبک زندگی بر مدار حیات رضوی

نویسنده: محمدحسین پورامینی

ص: 4

فهرست

پیشگفتار ...... 11

درآمد .......... 13

فصل نخست:

پرتویی از آفتاب 15

1. تولد ......... 16

2. پدر ......... 16

3. مادر ........ 17

4. همسر ...... 17

5. فرزند ....... 17

6. امامت ...... 17

7. شهادت..... 18

8. زیارت....... 18

فصل دوم:

ارتباط با خدا 21

1. خداباوری... 22

وجود خدا.... 22

ارادۀ خدا .... 22

علم خدا..... 22

یگانگی خدا........... 23

شرک به خدا........... 23

2. انس با خدا........... 24

ایمان پذیری........... 24

خدااندیشی............ 25

بندگی خدا............ 25

نمازگزاری... 26

فلسفۀ نماز ............ 26

آداب نمازگزاری....... 27

حالات نماز ............ 27

نماز اول وقت.......... 28

شیوۀ نمازخواندن امام........... 29

اذان و اقامه ............ 30

سجده........ 30

تعقیبات نماز ........... 30

نماز جماعت............ 31

نماز جعفربن اب یطالب ............ 31

شب زنده داری.......... 31

روزه داری.... 32

حج.......... 33

ص: 5

دعاها و ذکرها......... 33

آیة الکرسی... 35

قرآن......... 35

اُنس با قرآن ........... 35

ختم قرآن ... 36

ارتباط با قرآن.......... 36

سفارش به قرآن ....... 37

معاداندیشی ........... 37

بهشت و جهنم ........ 38

فصل سوم:

حجت خدا 39

1. نیاز به امام ............ 40

2. اطاعت از اولی الامر..... 40

3. اهل بیت (علیهم السلام) .......... 41

4. امیرمؤمنان (علیه السلام) ........ 41

غدیر ....... 42

5. عاشورای حسینی..... 44

6. مهدویت... 45

7. زیارت...... 47

فصل چهارم:

خویشتن 51

1. سیمای ظاهری 50

چهره ........ 52

قامت........ 53

هیبت و وقار ........... 53

آراستگی..... 53

شانه ........ 53

خضاب...... 54

سرمه........ 54

خو شبویی............ 54

کوتاه کردن ناخن ..... 54

انگشتر ...... 55

پوشاک...... 56

جنس............ 56

آداب... 57

خوابیدن .... 57

آداب خواب...... 57

خندیدن..... 58

خوردن...... 59

میزان غذا ........ 59

ص: 6

آداب غذاخوردن ........... 59

اهمیت خوردن شام ......... 61

2. سیمای علمی......... 62

عالم آل محمد (علیه السلام) ..... 62

پاسخگویی ........... 62

گسترۀ شاگردان ...... 63

گسترش علوم......... 63

علم آموزی... 64

آگاهی به همۀ زبان ها ........... 64

3. سیمای اخلاقی....... 64

ادب......... 64

گفتار........ 65

اخلاق ....... 65

بردباری ..... 66

گذشت...... 66

اندیشه ...... 66

توکل ....... 67

تواضع....... 67

سپاسگزاری........... 68

مروّت ....... 68

راستی ....... 69

اخلاص...... 69

خاموشی..... 69

امانت داری... 70

هوای نفس... 70

گنا ه گریزی............ 70

حسابرسی نفس ........ 70

نهی از صفات رذیله ..... 70

خوش گمانی ........... 71

توبه .......... 71

انسان نمونه............ 71

جدال........ 72

اسراف نکردن.......... 72

منع از دشمنی و بدگویی......... 73

نیکی........ 73

نظم......... 74

مدیریت زمان.......... 74

مشورت...... 74

فعالیت اقتصادی...... 75

توجه به مشکلات یاران.......... 76

ص: 7

فصل پنجم:

خانواده 79

1. خانه ........ 80

خانۀ آسمانی ........... 80

فضای خانه....... 80

روزیِ حلال........ 80

خانۀ بزرگ ........ 81

خوش اخلاقی ........... 81

اعتدال در زندگی....... 81

والدین ...... 82

نیک یکردن...... 82

سپاسگزاری...... 82

پرهیز از عاق والدین........ 82

مادر.... 82

پدر..... 83

همسر ....... 83

ازدواج............ 83

روابط همسران ........ 86

فرزند ........ 86

فرزندآوری........ 86

تولد.... 86

رابطه و وظایف... 88

2. خویشاوندان.......... 91

صلۀ رحم..... 91

مهمان و مهمانی ...... 92

مهمان........... 92

مهمانی .......... 93

فصل ششم:

جامعه 95

1. خدمتکاران و کارگران .......... 96

معین کردن مبلغ ...... 96

انس با کارگر.......... 96

مشورت با کارگر....... 97

2.مردم....... 97

نظارت همگانی ....... 98

مهرورزی .... 98

معاشرت..... 98

3. ولایتعهدی ........... 99

ولایتعهدی با اجبار و تهدید ...... 99

ولایتعهدی؛ به صورت مشروط.... 99

ص: 8

چرایی پذیرش......... 100

فصل هفتم:

بهداشت و جامعه 101

1. بهداشت دهان و دندان ......... 102

2. بهداشت بدن ........ 103

3. بهداشت محیط...... 104

4. خوردنی ها ........... 104

نخود........ 104

خرما......... 104

نمک........ 104

سبزی....... 104

سویق ....... 105

کُندر ....... 105

کدو ....... 105

انار .......... 105

انجیر ...... 106

برنج........ 106

باقلا ........ 106

نان......... 107

کاسنی..... 107

انگور و مویز .......... 107

سیب....... 108

زیتون ...... 108

بِه .......... 108

عدس....... 109

چغندر ....... 109

خربزه........ 109

عسل........ 109

گوشت...... 110

5. نوشیدن ... 111

آب .......... 111

مشروبات الکلی ....... 111

6. نشستن ... 112

7. سفر ....... 112

8. بیماری .... 112

پیشگیری از بیماری... 113

9. عیادت..... 115

کتابنامه ...... 115

مسابقۀ فرهنگی بر مدار آفتاب...... 119

ص: 9

ص: 10

پیشگفتار

اهل بيت (علیهم السلام) گنجوران دانش اند. رودها و جویبارهای دانش که مزرعۀ جان انسان را در چهارده قرن اخير سيراب و شاداب ساخته است، از بلندای قامت آسمانی این کوه نور سرچشمه می گیرد. کلام نورانی امامِ عالمان و عارفان، علی (علیه السلام)

مؤید همین معناست: «یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لا یَرْقَی اِلَیَّ الطَّیْرُ»(1) و بی سبب نیست که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «اَنَا مَدِینَةُ اْلعِلْمِ و عَلِیٌّ بابُها.»(2)

دانش اهل بيت (علیهم السلام) از جنس دريافتنی است، نه آموختنی؛ علم حضوری است، نه حصولی؛ چراکه آنان حقيقت علم را با جان آسمانیِ خويش دريافته اند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در وصف عارفان که خود، مولای آنان اند، فرموده اند: «هَجَمَ بهِمُ اْلعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ اْلبَصِيرَةِ وَ باشَرُوا رُوحَ اْليَقِينِ.»(3)

پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) سرسلسلۀ اين خاندان نور و روشنايی، خود، درس ناخوانده و مكتب نرفته بودند؛ اما پيام و رسالتشان تلاوت، خواندن، آموختن، فراگرفتن و علم و آگاهی بود. رسالت ایشان با {اِقْرَأ}(4) آغاز شد و با دانش و بینش که جان های شیفته را سرشار می کند، تداوم یافت: {هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُ مِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ اْلحِکْمَةَ... .}(5)

پیامبر مهربانی (صلی الله علیه و آله و سلم) با رسالت خودشان، جان های مرده را از مرداب روزمرگی و ضلالت تا باغستان بهشتیِ حیات و زندگی رهنمون شدند و انسان اسیر در کژراه ها و پرتگاه های تباهی را به شاه راه هدایت و صراط مستقیم فرا خواندند و در تن مُردۀ آدمیت، روحی دوباره دمیدند: {اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ...}(6) و بار گران جهل و نادانی را از دوش آنان فرو نهادند: {یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاِغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ}(7) خاندان آن حضرت نيز، همانند ایشان، خورشيد دانش و آگاهی را در گذرگاه اعصار فراراه جويندگان دانش و بصيرت، تابان و

ص: 11


1- علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، نهج البلاغه، خطبۀ 3.
2- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الامام الرضا (علیه السلام) ، ص58.
3- علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، نهج البلاغه، حکمت 147.
4- علق، 1.
5- جمعه، 2.
6- انفال، 24.
7- اعراف، 157.

فروزان نگه داشتند و با بهره مندی از انوار الهی آن بزرگوار، مسير پويندگان را روشن و جان جويندگان را تابناک و سرشار ساختند.

امروز در عصر جاهلیت مدرن نیز، آنچه غبار راه انسان کمال جو را فرو می نشاند و می تواند راه او را روشن کند، بهره گیری و بازگشت به سرچشمۀ همان دانش و بصیرتی است که پیامبر اعظم و خاندان پاک و مطهرشان (علیهم السلام) به انسان هدیه کردند و شاید امروز بیش از هر روز و روزگاری، انسان به آنچه پیامبر رحمت و آگاهی برای بشر به ارمغان آورده است، نیازمند باشد.بی ترديد كاوش در سرچشمه های نور اهل بيت (علیهم السلام) و بازخوانیِ سيره و آموزه های آن بزرگواران در روزگار ما، مانند همۀ اعصار، خدمتی بزرگ به انسانيت است كه فراتر از آن، خدمتی متصور نيست؛ ازاين رو بر تمامی كسانی كه دل آنان برای انسان می تپد، فرض است كه با ژرف انديشی و ژرف كاوی در معارف اهل بيت (علیهم السلام) گوهرهای ناب و آموزه های رهايی بخش اين گنجينۀ عظيم و الهی را استخراج كنند و به بشر تشنه و جگرسوختۀ عصر حاضر ارائه کنند.

نوشتار حاضر دربرگيرندۀ موضوعات متعددی است پيرامون زندگی و سيرۀ عالم آ ل محمد، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) . امید آنکه نعمت بی نظیر زیارت پارۀ تن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را با بهره گیری از اندیشه و كلام و سيرۀ آن امام همام به فرصتی برای تأمين نيازهای معنوی و فكری خود تبدیل کنیم و مطالعۀ اين اثر، زمینه ای باشد تا توشه های سعادت و كمال را برای دنیا و آخرت خود برگيریم.

سیدجلال حسینی

معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی

ص: 12

درآمد

رفتار و کردار معصومان (علیهم السلام) همچون چراغ و نوری است که زندگی در پرتو شعاع نور ایشان، زیبا و فرح بخش می شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عترت پاک او (علیه السلام) به عنوان بهترین اسوه و الگو، کانون حیات سعادتمند بشر ند و همگان می توانند ابعاد گوناگون زندگی، حتی جزئی ترینِ آن را از سیره و سنّت ایشان استخراج کنند و رهنمای طول حیات خود از ولادت تا وفات قرار دهند.

آنچه در زندگی امام رضا (علیه السلام) همچون دیگر معصومان (علیهم السلام) آشکار است و می توان به آن به عنوان محوری در الگوگیری تکیه کرد، همه جانبه بودن سیره و سخن ایشان است که پیرویِ عملی از رهنمودهای الهی امام می تواند ما را به جامعیتی در شیوۀ زندگی رهنمون سازد.

این اثر با ارائۀ گوشه ای از حیات طیبۀ رضوی در ساحت های ارتباط با خدا، حجت خدا،خویشتن، خانه و خانواده، جامعه و بهداشت و سلامت، بر آن است تا سبک زندگی مؤمنانه را با تکیه بر سیرۀ امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بیان کند تا همگان بر مدار آن، شیوۀ زیستن را مشق کنند.

در پایان، لازم می دانم سپاس خود را از حجج الاسلام والمسلمین جواد محدثی و محمدباقر پورامینی و دیگر دوستان گرامی، به خاطر بیان نکات ارزنده و یادآوری های عالمانه شان ابراز کنم.

والسلام

محمدحسین پورامینی

ص: 13

ص: 14

فصل نخست: پرتویی از آفتاب

اشاره

ص: 15

{اِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً}(1)

خدا خواسته است که زمین هیچ وقت بدون حجت او نباشد. حجت خدا باعث اتصال زمین و آسمان می شود و سبب بارش رحمت و برکت خدا بر زمینی ها و آسمانی هاست. رجس و پلیدی در او راه ندارد و با طهارت و پاکیِ خود زمین را جانی تازه می بخشد. اگر امامی از این دنیا برود، زمین به امید جانشین او برجا می مانَد؛ چون اگر جانشین او نباشد...

زمین هیچ گاه بدون حجت الهی نخواهد ماند: «نوری» بعد از «نور» و «لطفی» به دنبال «لطف» که تا قیامت بر زمین باقی خواهند بود.

1. تولد

* در11ذی قعدۀ148 در مدینه به دنیا آمد.(2) هنگام تولد، پدرش در گوشش اذان گفت. از مادرش نقل است: «وقتی فرزندم، علی را به دنیا آوردم، پدرش امام کاظم (علیه السلام) پیش من آمد. فرزندم را در پارچۀ سفیدی پیچیده بودند. او را به دست آن حضرت دادم و ایشان در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه.»(3)

2. پدر

* پدر و اجداد ایشان به ترتیب عبارت اند از: امام موسی کاظم، امام جعفر صادق، امام محمد باقر، امام علی بن الحسین زین العابدین، امام حسین و امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) . (4)

* پدرش خیلی دوستش داشت. یکی از اصحاب تعریف می کند:

خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) رسیدم. دیدم فرزندش علی بن موسی (علیه السلام) را روی پای خود نشانده است و او را می بوسد و... . گاهی او را بر شانۀ خودش می گذارد و گاهی بغلش می کند و می گوید: «بابایت به قربانت!

ص: 16


1- احزاب، 33: «خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و کاملًا شما را پاک سازد.»
2- فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص40.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص9.
4- علی بن محمدبن صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفة الائمة، ج2، ص969.

چه بوی خوشی می دهی و چه اخلاق خوبی داری! فضایل [و شاخص بودن و عالم بودن] تو از الان معلوم است.»(1)

3. مادر

* نام مادرش نجمه(2) بود. نام های دیگری هم برای مادرش گفته اند: تُکتَم، تحیه، سکن و نجیه.(3) البته دو نام «تکتم» و «نجمه» مشهورتر است.

4. همسر

* می گویند نام همسر امام رضا (علیه السلام) «سبیکه» بوده است. سبیکه کنیزی بود منسوب به نوب، از نواحی مصر؛ برای همین، به «سبیکۀ نوبیه» شهرت دارد. (4) او را «خیزران» نیز می نامیدند. در متن های تاریخی، سبیکه را از خاندان ماریۀ قبطیه، همسر پیامبر، دانسته اند که او نیز مصری بود.(5)

5. فرزند

* امام جواد (علیه السلام) تنها فرزند بازمانده از اوست و پس از شهادت، به جز جواد، فرزندی نداشت.(6)

6. امامت

* وقتی 35 سال از عمرش گذشت، به امامت رسید و تا 55سالگی این منصب را به عهده داشت؛ پس دوران امامتش حدود 20 سال طول کشید.(7)

* امام موسی کاظم (علیه السلام) در طول دورۀ امامت خود، بسیاری از یاران و شیعیانش را از

ص: 17


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص32.
2- فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری باَعلام الهدی،ج2، ص40.
3- علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص374.
4- محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص273.
5- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج1، ص492.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص250؛ محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص271؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص86.
7- فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری باعلام الهدی، ج 2، ص41.

امامت فرزندش مطلع کرد. حسن بن حسن به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) گفت: «سؤالی از شما دارم.» فرمود: «از امامت بپرس.» عرض کرد: «منظورتان کیست؟ من جز شما امامی نمی شناسم.» امام فرمود: «پسرم علی امام توست که کنیۀ خود را به او بخشیده ام.» عرض کرد: «آقا، از سرگشتگی نجاتم بده. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود که امامت به عهدۀ تو و قائم به توست.» حضرت فرمود:

مگر من قائم نیستم؟! ای حسن، هر امامی که در میان مردم باشد، قائمِ آن هاست. پس از وفات، کسی که جانشین اوست، قائم و حجت خداست تا از میان ایشان برود. همۀ ما قائمیم. هرطور با من رفتار می کردی، با فرزندم علی نیز همان را انجام بده. به خدا، من این تصمیم را نگرفته ام. این تصمیم را خدا به خاطر محبتی که به او داشته، گرفته است.(1)

* در دیدار عده ای از شیعیان، به وصیت پدر بزرگوارش اشاره کرد:

وقتی عمر مبارکش به پایان رسید، به واسطۀ شخصی، نامه ای به من فرستاد که: «پسرم، اجلم رسید و عمرم تمام شد. تو جانشین پدرت هستی. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام رحلتش، علی (علیه السلام) را خواست و به او وصیت کرد و کتابی به او داد که در آن، نام های پیامبران و جانشینانشان بود... .»(2)

7. شهادت

* مأمون عباسی(3) او را در 55سالگی(4) در آخر ماه صفر سال 203(5) به شهادت رساند.

8. زیارت

* محل دفنش را یکی از باغ های بهشت توصیف می کرد: «در خراسان مکانی است که در آینده محل رفت وآمد فرشته ها خواهد شد. همیشه گروهی از فرشته ها از آسمان در این

ص: 18


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص26.
2- سعید بن هبةالله قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص351.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص311.
4- محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص247؛ محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج1، ص486.
5- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج2، ص312؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص3و293.

مکان فرود می آیند و گروهی از آنجا به طرف آسمان پرواز می کنند تا... وقتی که در صور دمیده شود.» از او پرسیدند: «پسر پیامبر، آنجا کجاست؟» جواب داد: «این مکان در توس قرار دارد و یکی از باغ های بهشت است.»(1)

* معصومان (علیهم السلام) زیارت ایشان را چنین توصیف کرده اند:

زیارت او مثل زیارت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.(2)

زیارت ایشان، برابر با هزار حج مقبول است.(3)

فرشته ها پیاپی برای زیارت او به زمین می آیند.(4)

زائران هشتمین امام، در روز قیامت شفاعت می شوند.(5)

زیارت امام رضا (علیه السلام) از زیارت امام حسین (علیه السلام) بهتر است.(6)

آتش جهنم بر زائران او حرام شده است.(7)

گناهان زائران او بخشیده خواهد شد.(8)و(9)

ص: 19


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص63.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص260.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)،عیون اخبار الرضا، ج2، ص257.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص63؛ محمدبن محمدبن حیدر شعیری، جامع الاخبار، ص31.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص137.
6- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج4، ص584.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص585؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص255.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص144.
9- توجه به این نکته ضروری است که این بخشودگی گناهان، بدونِ قیدوشرط نیست؛ بلکه به رعایت شروطی بستگی دارد.

ص: 20

فصل دوم: ارتباط با خدا

اشاره

ص: 21

{إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ حَنِيفاً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}(1)

امام را خدا برگزیده است. او آمده است تا دل وجان مؤمنان را به خدای هستی بخش متصل کند. او مشتاق هدایت مؤمنان است و همیشه سعی می کند مردم را به سمت شناخت خدا و مأنوس شدن با او بکشاند.

1. خداباوری

وجود خدا

* پیدایش ابر، وزیدن باد ها، حرکت خورشید و ماه و ستاره ها و نشانه های شگفت انگیز دیگر را دلایلی بر وجود مهندس و مخترعی برای این دستگاه بزرگ می گرفت.(2)

ارادۀ خدا

* در انجام شدن همۀ کارها، خواست خدا را علت اصلی می دانست و می فرمود: «خدا از عمل کردن به دستورهایش خشنود می شود و بندگانِ خود را در عبادت ها کمک می کند؛ اما دربارۀ گناهان، خواست خدا، مرتکب نشدن معصیت است و از انجام شدن آن خشمگین می شود و گنهکاران را عذاب می کند.»(3)

علم خدا

* می فرمود: «خدا همیشه همه چیز را قبل از آفریدن آن ها می داند؛ همان طورکه از آن ها بعد

ص: 22


1- انعام، 79: «من از روى اخلاص، پاک دلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمان ها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم.»
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج1، ص78و79.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص124.

از آفریدنشان خبر دارد.»(1)

یگانگی خدا

* در مسیر مسافرت مَروْ، وارد نیشابور شد. هنگامی که می خواست به سمت مرو حرکت کند، راویان حدیث خدمتش رسیدند و عرض کردند: «ای پسر پیامبر، از شهر ما می روی و حدیثی برای ما روایت نمی کنی که از آن استفاده کنیم؟!» او که در کجاوه ای نشسته بود، سر خود را از آن بیرون آورد و فرمود: «از پدرم موسی بن جعفر (علیه السلام) شنیدم که فرمود از پدرش حضرت صادق (علیه السلام) شنیده است که...» و همین طور از پدرانش یک یک نام برد تا به حضرت علی (علیه السلام) رسید که از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بود که از جبرائیل نقل می کرد: «از خدا شنیدم که فرمود: ‘لا اِلَهَ اِلَّا الله قلعۀ من است. هرکس به قلعۀ من وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود.’» وقتی مَرکب به راه افتاد، امام سرش را از کجاوه بیرون آورد و ادامه داد: «کلمۀ توحید با مقررات و شروطش قلعۀ الهی است و من از شروط داخل شدن به آن هستم.»(2)

شرک به خدا

* می گفت:

به شیعیان من بگویید: «خدا قطعاً نیکوکارانِ آن ها را آمرزیده و خطای گنهکارانشان را بخشیده است؛ مگر کسی را که به خدا مشرک شود یا دوستی از دوستانم را آزار دهد یا کینۀ آن ها را به دل بگیرد. خدا او را اصلاً نخواهد بخشید تا از کردار نادرستش دست بردارد. هر وقت این اعمال نادرست را ترک کند، آمرزش خدا را شامل خود کرده است؛ وگرنه روح ایمان از قلبش بیرون می رود و از ولایت ما خارج می شود و ولایت ما برایش فایده ای نخواهد داشت. از این گمراهی به خدا پناه می برم.»(3)

ص: 23


1- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج1، ص107؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج54، ص162.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص135.
3- محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، ص247؛ حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص102و103.

2. انس با خدا

ایمان پذیری

* ایمان را اعتقاد قلبی و اقرار با زبان و عمل با اعضای بدن(1) می دانست.

* ایمان داشتن را یک درجه بهتر از مسلمان شدن می دانست و پرهیزکاربودن را یک درجه برتر از ایمان داشتن و یقین را یک درجه بهتر از پرهیزکاری. می فرمود: «بین بنده های خدا، هیچ چیز کمتر از یقین، توزیع نشده است.»(2)

* خاطرنشان می کرد: «مؤمن تا این سه خصلت را نداشته باشد، مؤمن نیست: یک خصلت از خدایش و یک خصلت از پیامبرش و یک خصلت از امامش. خصلتی که از خدا باید داشته باشد، رازداری است. خدا فرموده است: {عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ اَحَداً * اِلّا مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَّسُولٍ...}.(3) آن خصلت پیامبر، خوش رفتاری با مردم است؛ زیرا خدا پیامبرش را به خوش رفتاری با مردم دستور داده است: {خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ}.(4) خصلتی هم که از امامش باید داشته باشد، صبر در سختی و گرفتاری است.»(5)

* برای ایمان چهار ستون ذکر می کرد: «توکل بر خدا، راضی بودن به خواست خدا، تسلیم بودن در برابر دستورهای خدا و واگذارکردن کارها به خدا.»(6)

* شیعیان و مؤمنان حقیقی را کسانی می دانست که به یکی بودن خدا اقرار کنند و به این امور ایمان داشته باشند: معراج، پرسش در قبر، حوض کوثر، شفاعت، آفریده شدن بهشت و دوزخ و صراط، روز قیامت، وجود میزان در روز قیامت، زنده شدن دوباره، پاداش و حسابرسی.(7)

ص: 24


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص227.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص51.
3- جن، 26و27: «دانای غیب است و هیچ کس را از غیبِ خود آگاه نمی کند * مگر رسولانی که آن ها را برگزیده است... .»
4- اعراف، 199: «راه عفو را در پیش بگیر و به نیکوکاری فرمان بده.»
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص329.
6- عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاِسناد، ص354.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، صفات الشیعة، ص51.

خدااندیشی

* همیشه به یاد خدا بود. رجاءبن ابی ضحاک می گوید: «به خدا، هیچ کس را ندیدم که به اندازۀ او باتقوا باشد و ذکر خدا بگوید و از خدا بترسد.»(1)

* نام و یاد خدا در هر حالی بر زبانش بود و این فرهنگ را به یاران خود منتقل می کرد. هر وقت می خواست یادداشتی برای نیازمندی هایشان بنویسد، این طور می نوشت: {بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ} و در ادامۀ آن می افزود: «اَذْكُرُ اِنْ شاءَ اللهُ» (به خواست خدا، به خاطر خواهم آورد)؛ سپس هرچه می خواست، یادداشت می کرد.(2)

* در همۀ وقت هایش ذکر خدا را می گفت.(3)

* توصیه می کرد به خدا خوش بین باشیم: «هرکس به خدا خوش بین باشد، خدا هم مثل همین طرز تفکرش با او رفتار می کند.»(4)

بندگی خدا

* چون می خواست بندگی کردنش خالصانه باشد، قسم خورده بود هر وقت به ذهنش خطور کند که بهتر از فلان غلام سیاه است، برده ای آزاد کند و ثروتش را انفاق کند؛ مگر آنکه واقعاً با انجام دادن عمل صالحی، از آن غلام بهتر شده باشد.(5)

* روزی مأمون به او گفت: «من از کمالات و علم و تقوا و عبادت تو باخبرم و تو را برای خلافت شایسته تر می دانم.» حضرت فرمود: «افتخارم بندگی خداست. امیدوارم با زهد و تقوا، از شر دنیا نجات پیدا کنم و با نرفتن دنبال حرام ها به سعادت اخروی برسم و با تواضع در دنیا، به بزرگی نزد خدا دست یابم.»(6)

* بهترین بنده را کسی می دانست که کارهای خوب انجام می دهد و از کرده های خود خوش حال است؛ اما هر وقت مرتکب گناه می شود، استغفار می کند و هر وقت چیزی به او داده می شود، سپاسگزار است و اگر مصیبتی به سرش بیاید، صبوری می کند و هر زمان از

ص: 25


1- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص57.
2- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص443.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص180.
4- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص449.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص96.
6- محمدبن علی بن شهرآشوب سَرَوی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص362و363.

کسی خشمگین شد، می بخشد.(1)

نمازگزاری

* نماز را راه نزدیک شدن هر انسانِ باتقوایی به خدا می شمرد و می فرمود: «اَلصَّلاةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقِی.»(2) (نماز وسیلۀ نزدیک شدن به خدا برای هر شخص پرهیزکاری است.)

* می گفت: «نماز و مداومت یاد خدا در شب و روز باعث می شود که انسان مولا و مدبّر و خالق خود را فراموش نکند و در برابر خدا سرکشی نکند.»(3)

* عبادت واقعی را نه به فراوانی نماز و روزه، بلکه به تفکر می دانست.(4)

* بر مراقبت از نمازهای پنج گانه پافشاری می کرد و از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «شیطان تا زمانی که انسان مؤمن مواظب نمازهای پنج گانه اش باشد، از او می ترسد؛ اما وقتی که حق نماز ها را از بین ببرد، شیطان جرئت پیدا می کند به سروقتش برود و او را دچار گرفتاری های بزرگ بکند.»(5)

فلسفۀ نماز

* دربارۀ علت واجب شدن نماز این طور می گفت: «تا بنده به خداییِ خدا توجه و اقرار کند و مبارزه با شرک و ایستادن در برابر خدا در نهایتِ فروتنی و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش گناهانِ گذشته و گذاشتن پیشانی بر زمین، همه روزه انجام شود. همچنین انسان همیشه هوشیار باشد، غبار فراموش کاری بر دلش ننشیند، مست و مغرور نشود، افتاده و خاکی باشد و علاقه مند به نعمت های دینی و دنیوی و طالب افزایش آن شود. همین توجه به خدا و ایستادن در برابر او، انسان را از گناهان باز می دارد و جلوی انواع فساد را می گیرد.»(6)

ص: 26


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص317.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص7.
3- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج16، ص294.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج2، ص 55.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص28.
6- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج16، ص294.

آداب نمازگزاری

* برای نماز آدابی قائل بود: «اگر برای نماز ایستادی، تلاش کن با حالت خواب آلودگی و وارفتگی و تنبلی نباشی. با آرامش و وقار نمازت را بخوان. در نماز، سربه زیر و افتاده باش و برای خدا تواضع کن و از خدا بترس. در حالت ترس و امید و با طمأنینه و نگرانی، مثل بندۀ فراری و گناهکاری که جلوی مولایش ایستاده است، پیش خدای عالمیان بایست. پاهایت را کنار هم بگذار و قامتت را راست نگه دار و به طرف راست و چپ توجه نکن. طوری باش که انگار خدا را می بینی؛ چون اگر تو او را نمی بینی، او که تو را می بیند.»(1)

* وقتی می خواست وضو بگیرد، نمی گذاشت کسی کمکش کند و می فرمود: «وضوگرفتن هم عبادت است. دوست ندارمکسی در این کار شریکم شود.»(2)

حالات نماز

* با الهام گرفتن از سیرۀ جدش، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، اهل دعا و عبادت و نماز بود و از آن لذت می برد. عبادت های او باعث می شد در دل مردم محبوب تر شود. روزی مأمون از رجاءبن ضاک پرسید: «حال و رفتار رضا در طول راهِ مدینه تا طوس چطور بود؟» وی وقتی به دعا ها و عبادت ها و نمازهای حضرت در طول راه اشاره کرد، مأمون گفت: «پسر ضحاک، او بهترین و عالم ترین و عابدترین فرد روی زمین است. مبادا چیزی را که در طول راه از او دیده ای، برای دیگران بگویی. می خواهم فضیلت او فقط از زبان من شنیده شود.»(3)

* نزدیک ترین حالت بنده به خدا را زمانی می دانست که برای خدا سجده می کند.(4)

* وقتی پیراهنش را به دِعبل هدیه داد، گفت: «دِعبل، قدر این پیراهن را بِدان و خوب مواظبش باش که من در آن هزار شب و هر شبی هزار رکعت نماز خوانده ام و در آن هزار بار قرآن را ختم کرده ام.»(5)

ص: 27


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص101.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص104.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص183.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج3، ص265.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج79، ص310.

نماز اول وقت

* روشش این بود که بر خواندن نماز در اول وقت اصرار می کرد؛ به طوری که تأخیرانداختنِ بدون عذرِ نماز را جایز نمی دانست.(1)

* روزی در خراسان و هنگام نماز، امام به ابراهیم بن موسی فرمود: «اذان بگو.» او از امام اجازه خواست که صبر کند تا همراهان هم برسند. حضرت فرمود: «خدا تو را بیامرزد. نمازِ اول وقت را بدون عذر تأخیر نینداز و نمازت را اول وقت بخوان.» ابراهیم بی معطلی بلند شد و اذان گفت و آن ها نماز را اول وقت خواندند.(2)

* در هر زمان و مکانی به نماز اول وقت توجه می کرد و حتی در وسط گفت وگوهای علمی و جلسه های ارشاد و وعظ نیز آن را رها نمی کرد. یکی از نشست های مناظره و بحث او با عُمران صابی در حالِ برگزاری بود. عمران از دانشمندان بزرگ بود و دربارۀ توحید با حضرت گفت وگو می کرد. در این جلسه که مأمون نیز حضور داشت، امام پرسش های عمران را با حوصله و شمرده شمرده و با استدلال های واضح پاسخ می داد و او را به سمت توحید و یگانگی خدا هدایت می کرد. هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسید، وقت نماز شد. حضرت به مأمون نگاهی کرد و فرمود: «وقت نماز رسید.» عمران صابی که به حقایقی دست یافته بود، از امام این طور خواست: «آقای من، گفت وگو و پاسخ هایت را قطع نکن. دل من آمادۀ پذیرش حرف های شماست.» حضرت فرمود: «نماز را می خوانیم و بعد به گفت وگو ادامه می دهیم.» آن وقت امام و همراهان بهخواندن نماز مشغول شدند و پس از نماز، حضرت به گفت وگو با عمران ادامه داد.(3)

* راز تأکید بر خواندن نماز در اول وقت را چنین بیان می کرد: «مردم نماز را در سه حالت می خوانند: بعضی ها اول وقت، بعضی ها آخر وقت، بعضی ها هم بین اول و آخر وقت. آن کسی که اول وقت نماز می خواند، رضوان الله شاملش می شود. کسی که وسط وقت می خواند، مشمول عفو خدا و آن کسی که آخر وقت می خواند، مشمول غفران الله می شود. مطمئناً اول وقت، بهترین زمان است.»(4)

ص: 28


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص71.
2- سعیدبن هبة الله قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص338؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص49.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص435.
4- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص71.

شیوۀ نمازخواندن امام

* در نماز واجب و مستحب و در شب، سوره های گوناگون را می خواند. رجاءبن ابی ضحاک که در سفر امام از مدینه تا مرو همراهش بود، نمازهای امام را این طور وصف می کند: «اولِ ظهر، شش رکعت نماز مستحبی می خواند که پس از سورۀ حمد، سوره های کافرون و توحید را می خواند و در دو رکعتی که پس از نماز جعفر طیار قرائت می کرد، سوره های ملک و انسان را تلاوت می کرد. همچنین در رکعت وتر، سوره های فلق و ناس را می خواند. در نمازهای واجبش، پس از سورۀ حمد، سورۀ قدر را تلاوت می فرمود و نیز در ظهر جمعه، سورۀ جمعه و سورۀ منافقون را و در نماز عشا در شب جمعه، سورۀ اعلی را و در نماز صبحِ روز دوشنبه و پنجشنبه، در رکعت دوم، پس از حمد، سورۀ غاشیه را.»(1)

* در تمام نمازهای خود {بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ} را بلند می گفت.(2)

* در نمازهای واجب، همیشه در رکعت اول، سورۀ حمد و قدر و در رکعت دوم، سورۀ حمد و توحید را قرائت می کرد.(3)

* پس از نماز صبح، در نمازخانۀ خود می نشست و مشغول گفتنِ «سُبْحانَ الله» (تسبیح) و «لا اِلَهَ اِلَّا الله» (تهلیل) و «اللهُ اَکْبَر» (تکبیر) می شد و صلوات می فرستاد، تا زمانی که آفتاب می زد. سپس سرش را به سجده می گذاشت و تا مدتی از طلوع نمی گذشت، سرش را از سجده برنمی داشت.(4)

* در قنوت نماز ها این دعا را می خواند: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْاَعَزُّ الْاَكْرَمُ.»(5)

* نافلۀ مغرب و نماز شب و شفع و وتر و نافلۀ صبح را در مسافرت ترک نمی کرد؛ ولی نافله های روز را نمی خواند.(6)

ص: 29


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص94.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص94.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص206.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص180.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182: «خدایا، بیامرز و رحم کن و ببخش آنچه از من می دانی. تو قطعاً عزیز و بزرگوار و کریمی.»
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182.

اذان و اقامه

* به اذان گفتن قبل از نماز سفارش می کرد: «هرکس اذان و اقامه بگوید، دو صف از فرشته ها پشت سرش نماز می خوانند و هرکس اقامه بگوید و اذان نگوید، یک صف با او نماز می خوانند: در طرف راستش یک فرشته و در طرف چپش نیز یک فرشته.» سپس فرمود:«دو صف را غنیمت بدان.»(1)

* به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «در روز قیامت، مؤذن ها از همۀ مردم گردن فرازترند؛ یعنی آقا و رئیس اند.»(2)

* شخصی از بیماریِ خود و از اینکه بچه دار نمی شود، به او شکایت کرد. حضرت به او فرمود که در منزلش با صدای بلند اذان بگوید. آن شخص می گوید: «این کار را انجام دادم و خدا بیماری ام را برطرف کرد و بچه های زیادی به من داد.»(3)

سجده

* زیباترین رکن نماز را سجده می دانست و می فرمود: «این رکن در نماز و حتی در خارج نماز، نزدیک ترین حالت انسان به خداست.»(4)

* سجده های طولانی می کرد. خودش تعریف می کرد: «روزی باد شدیدی شروع به وزیدن کرد و من در سجده بودم. هرکس دنبال جایی بود که خودش را از باد حفظ کند؛ ولی من همین طور در سجده بودم تا باد تمام شد.»(5)

تعقیبات نماز

* در سفر، پس از هر نمازی که شکسته می خواند، سی بار «سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا اِلَهَ اِلَّا اللهُ وَ اللهُ اَكْبَرُ» می گفت و می فرمود: «این، جای آن دو رکعتِ نخوانده را پر می کند و مثل این است که نماز، کامل خوانده شده باشد.»(6)

ص: 30


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص287.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص61.
3- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 3، ص308.
4- .سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص329.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص7.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182.

* قبل از اینکه شروع به خواندن دعا کند، به محمد و آل او صلوات می فرستاد و در نماز و خارج نماز، صلوات را زیاد تکرار می کرد.(1)

نماز جماعت

* می گفت نماز جماعت از نماز فُرادا بهتر است: «هر رکعت از جماعت به اندازۀ دوهزار رکعت از فراداست.»(2)

* در پاسخ به این پرسش که «چرا نماز به جماعت قرار داده شده است؟» به حکمت نماز جماعت اشاره فرمود: «برای آنکه اخلاص و یکتاپرستی و اسلام و عبادت خدا علنی و مشهور باشد... . فایده های دیگری هم مسلماً در نمازجماعت وجود دارد؛ مثل رسیدگی به فقرا، یاری بیچاره ها، نیکوکاری، دوری از گناه و پیشگیری از وقوع بسیاری از گناه ها.»(3)

نماز جعفربن ابی طالب

* به خواندن نماز جعفر طَیّار مقید بود. آن را در چهار رکعت می خواند و در هر دو رکعت، سلام می داد و در رکعت دومِ هر نماز، پیش از رکوع و پس از تسبیح،(4) قنوت می گرفت.(5)

شب زنده داری

* نماز شب و نماز شفع و وتر و نافلۀ صبح را هیچ وقت ترک نمی کرد؛ حتی در مسافرت.(6)

* شب ها کم می خوابید و بیشتر بیدار بود. بیشتر شب ها تا سحر برای عبادت بیدار می ماند.(7)

* به خواندن نماز شب توصیه می کرد:

هر بندۀ مؤمنی در آخر شب بلند شود و هشت رکعت نماز و دو رکعت شفع

ص: 31


1- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا، ص43.
2- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص417.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص109.
4- در نماز جعفر طیار، سیصد تسبیح گفته می شود که ازجمله، پانزده بار در هر رکعت پس از قرائت و پیش از رکوع است.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص181.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص94.
7- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص91.

و یک رکعت وتر بخواند و هفتاد مرتبه در دعای دست خود استغفار کند، خدا او را از عذاب قبر و عذاب جهنم پناه می دهد و عمرش را طولانی می کند و روزی اش را افزایش می دهد.(1)

* در نظر او، خانه هایی که در آن، شب هنگام نماز خوانده می شود [و در نماز، قرآن تلاوت می شود]، روشنی و نور به آسمان و ساکنان آسمان می دهند؛ همان طور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می کنند.(2)

* موقعی که یک سوم آخر شب می رسید، از رختخوابش بلند می شد؛ درحالی که به تکبیر و تسبیح و تهلیل مشغول بود و «اَسْتَغْفِرُ الله» (استغفار) می گفت، مسواک می زد و وضو می گرفت و به نماز مشغول می شد. هشت رکعت نماز می خواند و در هر دو رکعت، سلام می داد. در دو رکعت اول، سورۀ حمد و توحید را سه مرتبه قرائت می کرد. بار دیگر بر می خاست و دو رکعت شفع را می خواند. در هر دو رکعت، حمد را یک بار و توحید را سه بار می خواند و در رکعت دوم، بعد از قرائت و قبل از رکوع، قنوت می گرفت. بعد از اینکه سلام می داد، نماز وتر را شروع می کرد و در آن، سورۀ حمد را یک بار و توحید را سه بار می خواند. بعد از توحید، یک بار سوره های فلق و ناس را می خواند و قبل از رکوع، قنوت می گرفت و در قنوت خود می گفت: «اَللَّهُمَّ اهْدِنا فِيمَنْ هَدَيْتَ وَ عافِنا فِيمَنْ عَافَيْتَ وَ تَوَلَّنا فِيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بارِکْ لَنا فِيما اَعْطَيْتَ وَ قِنا شَرَّ ما قَضَيْتَ فَاِنَّکَ تَقْضِی وَ لا يُقْضَى عَلَيْکَ اِنَّهُ لا يَذِلُّ مَنْ والَيْتَ وَ لا يَعِزُّ مَنْ عادَيْتَ تَبارَكْتَ رَبَّنا وَ تَعالَيْتَ.» پس از اینکه نمازش تماممی شد، مشغول تعقیبات می شد. وقتی که نزدیک طلوع آفتاب می شد، برمی خاست و دو رکعت نافلۀ صبح را می خواند.(3)

روزه داری

* خیلی روزه می گرفت. سه روز روزه در هر ماه را از دست نمی داد و می فرمود: «روزۀ این سه روز، مثل روزه گرفتن همۀ سال است.»(4)

ص: 32


1- محمدبن احمد فتال نیشابوری (ابن فتال نیشابوری)، روضة الواعظین و بصیرة المعتظین، ج2، ص320.
2- محمدبن احمد فتال نیشابوری (ابن فتال نیشابوری)، روضة الواعظین و بصیرة المعتظین، ج2، ص320.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص181و182.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص184.

* نمازش را قبل از افطارکردن می خواند.(1)

حج

* رفتن به حج را رفتن به مهمانی خدا می دانست و ازجمله حکمت های امر به آن را این گونه بیان می کرد: «رسیدن به حضور خداوند متعال و طلب رحمت و مغفرت و توبه از گناهان.»(2)

دعاها و ذکرها

* به خواندن دعا سفارش می کرد. می فرمود: «بروید سراغ سلاح پیامبران!» پرسیدند: «سلاح پیامبران دیگر چیست؟!» گفت: «سلاح انبیا دعاکردن است.»(3)

* قبل از دعا، ابتدا صلوات بر محمد و آلش می فرستاد و پیوسته این صلوات را در نماز و غیرِنماز، بر زبان مبارکش جاری می ساخت.(4)

* اغلب اوقات ذکر خدا بر لبش بود .(5)

* هنگام خروج از منزلش، این دعا را می خواند: «بِسْمِ اللهِ خَرَجْتُ وَ بِسْمِ اللهِ وَلَجْتُ وَ عَلَى اللهِ تَوَكَّلْتُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِيمِ.» (به نام خدا بیرون می روم و به نام خدا وارد می شوم و به خدا توکل می کنم. همۀ قدرت ها از خداست.)(6)

* از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این طور تأکید می کرد: «کلمۀ ̓لا اِلَهَ اِلَّا الله’ در نزد خدا بسیار ارزشمند است. هرکس مخلصانه آن را بگوید، سزاوار بهشت می شود و هرکس به دروغ بگویدش، مال و جانش حفظ می شود؛ ولی سرانجام به جهنم خواهد افتاد.»(7)

* از پدرانش نقل می کرد تا به حضرت علی (علیه السلام) می رسید که از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بود: «هرکس در هر روز صد مرتبه بگوید: ‘لا اِلَهَ اِلَّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ’، خدا به او

ص: 33


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص119.
3- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص270.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص180. .
6- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص351.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص23.

ثروت می دهد و فقر و فلاکت و آتش جهنم را از او دور می کند و راه بهشت را هم برایش باز می کند.»(1)

* شکر خدا را در مقابل نعمت ها توصیۀ نبوی می دانست: «هر موقع کسی روزی اش کم شد، باید از خدا بخشش بخواهد و هر وقت غمگین شد، باید ‘لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ’ بگوید.»(2)

* به گفتن «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ» توصیه می کرد: «این ذکر سبب می شود که خدا 99 بلا را از گوینده دفع کند.»(3)

* می فرمود: «هرکس بعد از نماز صبح صد مرتبه بگوید: ‘بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ’، به اسم اعظم خدا بسیار نزدیک خواهد شد؛ مانند نزدیک بودن سیاهی چشم به سفیدی آن. مطمئن باشید اسم اعظم بین همین کلمات است.»(4)

* ذکر «یا رَئُوفُ یا رَحِیم» را در هنگام مشکلات سفارش می کرد: «پدرم را در خواب دیدم. فرمود: ‘فرزندم، هر وقت مشکلی برایت پیش آمد، یا رَئُوفُ یا رَحِیمُ را زیاد بگو.‘»(5)

* سفارش می کرد وقتی کسی سوار مَرکبی شد، چنین بگوید: «بِسْمِ اللهِ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ {الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی هَدانا لِهَذا}(6) الآیَةَ وَ {سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما كُنّا لَهُ مُقْرِنِينَ}(7).» این را مایۀ محفوظ ماندن او و مَرکبش می دانست.(8)

* گفتن این دعا را برای شفای همۀ بیماری ها توصیه می کرد: «يا مُنْزِلَ الشِّفاءِ وَ مُذْهِبَ الدّاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] وَ اَنْزِلْ عَلَى وَجَعِیَ الشِّفاءَ.»(9)

آیة الکرسی

* به خواندن آیة الکرسی سفارش می کرد: «هرکس آیةالکرسی را صد مرتبه قرائت کند،

ص: 34


1- محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص279.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص46.
3- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص310.
4- علی بن موسی بن جعفربن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص316و317.
5- علی بن موسی بن جعفربن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص333.
6- اعراف، 43.
7- زخرف، 13.
8- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 6، ص540؛ عزیز الله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص53.
9- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 2، ص90.

مانند کسی است که همۀ عمرش خدا را عبادت کرده باشد.»(1)

* خواندن آیةالکرسی بعد از هر نماز را ارزشمند می دانست: «هرکسی این کار را بکند، هیچ گزنده ای به او آزار نخواهد رساند.»(2)

قرآن

* قرآن در نظرش این طور بود: «قرآن مانند ریسمانی محکم است که خدا برای دست گیری ما فرستاده است. قرآن راهیاست که خدا آن را برگزیده و به بهشت ختم می شود و از آتش جهنم آزادمان می کند. با گذشت زمان، زبانش کهنه نمی شود؛ چراکه برای زمان خاصی نیامده است. قرآن دلیل و برهان است و حجت بر هر انسانی. از هیچ طریقی هم، باطل نمی تواند واردش بشود. قرآن فرستاده ای از طرف خدای حکیمِ حمید است.»(3)

اُنس با قرآن

* خیلی قرآن می خواند و همه را به خواندنش تشویق می کرد. اصرارش این بود که قرآن در متن زندگی قرار بگیرد و انسان در هر موقعیتی سراغش برود؛ برای مثال: «هر وقت از چیزی ترسیدی، صد آیه از قرآن مجید را از هرجا که خواستی، بخوان و بعد سه بار بگو: ‘اَللَّهُمَّ ادْفَعْ عَنِّی الْبَلاءَ’.»(4)

* رسمش این بود که پس از نماز صبح، تا طلوع خورشید، در نمازخانه اش می نشست و به ذکر و دعا مشغول بود... . پس از آن، قرآنی می آوردند و از روی قرآن مشغول خواندن می شد.(5)

* هنگام خواب در رختخوابش، خیلی قرآن می خواند و هر موقع به آیه ای می رسید که در آن نکته ای دربارۀ بهشت یا جهنم آمده بود، گریه می کرد و از خدا بهشت را می خواست و از آتش جهنم به او پناه می برد.(6)

ص: 35


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص65.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص105.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص130.
4- احمد بن محمدبن فهد حلّی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص294.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص504.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص94.

ختم قرآن

* به ختم قرآن خیلی توجه می کرد: هر سه روز، قرآن را یک دور می خواند! می فرمود:

اگر بخواهم زودتر از سه روز آن را تمام کنم، می توانم؛ اما نمی خواهم این کار را بکنم؛ چون در موقع تلاوت، به هر آیه که می رسم، درباره اش فکر می کنم که راجع به چه چیزی و در چه زمانی نازل شده است. برای همین هم در هر سه روز، فقط یک بار قرآن را به پایان می رسانم.(1)

ارتباط با قرآن

* در همۀ پاسخ هایش، از قرآن دلیل می آورد و به قرآن استناد می کرد.(2)

* هنگام تلاوت قرآن، هر وقت به{يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا} می رسید، آهسته می گفت: «لَبَّيْکَ اللَّهُمَّ لَبَّيْکَ.»(3)

* سورۀ جحد(4) را که می خواند،{يا اَيُّهَا الْکافِرُونَ}را آهسته تلاوت می کرد. وقتی هم که تلاوت سوره را تمام می کرد، سه مرتبه می فرمود: «رَبِّیَ اللهُ وَ دِينِیَ الاِسْلَامُ.»(5)

* وقتی سورۀ تین را تلاوت می کرد، در پایان می فرمود: «بَلَى وَ اَنَا عَلَى ذَلِکَ مِنَ الشّاهِدِينَ.» هر وقت هم سورۀ قیامت رامی خواند، در آخر می گفت: «سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ بَلَی.» هنگام تلاوت سورۀ جمعه می فرمود: «{قُلْ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ} لِلَّذِينَ اتَّقَوْا {وَ اللهُ خَيْرُ الرّازِقِينَ}.»(6)

* در تمام زمینه ها و مسائل دینی و علمی و عقیدتی و فقهی، از این کتاب آسمانی و این منبع بابرکت الهی بهره می برد. ابراهیم بن ابی عباس نقل کرده است:

ندیدم چیزی از امام رضا (علیه السلام) بپرسند که جوابش را ندهد. جواب همه چیز

ص: 36


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص180.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص180؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص100و211.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص95.
4- نام دیگر سورۀ کافرون.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص183؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص94.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص183؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص94.

را می دانست. داناتر از او در زمان خودش هرگز مشاهده نکردم. مأمون دائم با پرسش های گوناگون، امام را آزمایش می کرد؛ اما امام به همۀ پرسش هایش جواب می داد. تمام گفته های امام رضا (علیه السلام) و پاسخ هایش برگرفته از قرآن کریم بود.(1)

سفارش به قرآن

* می فرمود: «برای خانوادۀ خویش سهمی از تلاوت قرآن در نظر بگیرید تا خیر و برکتِ خانواده، فراوان شود و اهل خانه [از نظر مالی] در وسعت قرار بگیرند.»(2)

* بر تلاوت مستمر قرآن تأکید می کرد: «شایسته است که مردم بعد از تعقیب نماز صبح، پنجاه آیه از قرآن مجید را تلاوت کنند.»(3)

معاداندیشی

* از قول جدش امام صادق (علیه السلام) مرگ را برای مؤمن مثل بوکردن خوش بوترینِ گل ها می دانست. وقتی مؤمن بویش می کُند، با بویِ خوشش از حال می رود و خستگی و دردش برطرف می شود. برای کافر، آن را مثل نیش افعی و عقرب و بلکه سخت تر از آن ترسیم می کرد.(4)

* وحشت بارترین مواقع برای مردم را سه زمان می شمرد: 1. روزی که از مادر متولد می شوند و چشمانشان متوجه دنیا می شود؛ 2. روزی که از جهان می روند و آخرت را با اهل آخرت مشاهده می کنند؛ 3. روزی که زنده مبعوث می شوند و داوری ها و احکامی را می فهمند که در دنیا مانند آن را ندیده بودند.(5)

* از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «اولین چیزهایی که در روز قیامت از بنده ها سؤال می شود، توحید و نبوت و دوستی علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.»(6)

ص: 37


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص660؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص90.
2- احمدبن محمد بن فهد حلّی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص287.
3- محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج2، ص138.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص274.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص107.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص130.

بهشت و جهنم

* صبر در برابر مشکلات و گرفتاری ها را برای رسیدن به بهشت الهی لازم می دانست.(1)

* تأکید می کرد کسانی که از آتش جهنم به خدا پناه می برند، اما شهوت های دنیوی را ترک نمی کنند، راستش خود را مسخره کرده اند!(2)

* دوستیِ علی (علیه السلام) را ایمان می دانست و دشمنی اش را کفر. می گفت: «اگر تقسیم بهشت و جهنم بر اساس دوستی و دشمنی با وی باشد، تقسیم کنندۀ بهشت و جهنم اوست.»(3)

* سه بار فرمود: «خوش به حال اهل قم؛ چون بهشت هشت در دارد که یکی اش مالِ قمی هاست.»(4)

* منکران خلقتِ بهشت و جهنم را تکذیب کنندۀ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) می دانست و می فرمود: «آنان از دوستی ما سهمی ندارند و همیشه در آتش جهنم خواهند بود.»(5)

* اباصلت از ایشان پرسید: «ای پسر پیامبر خدا، بهشت و جهنم الان آفریده شده اند؟» ایشان فرمود: «بله، آفریده شده اند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، موقع معراج وارد بهشت شد و جهنم را هم دید.»(6)

* همواره این طور با خدا نجوا می کرد: «اَللَّهُمَّ اَجِرْنِی مِنْ عَذابِکَ وَ مِنْ سَخَطِکَ.» (خدایا، از عذاب و خشمت حفظم کن.)(7)

ص: 38


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص356.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص356.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص86.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 57، ص215.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص116.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص118؛ احمدبن علی بن طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص409.
7- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص365.

فصل سوم: حجت خدا

اشاره

ص: 39

{...قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى...} (1)

خدا ارتباط با معصومان (علیهم السلام) را بر تمام مسلمانان واجب کرده است. این فریضه، مزد رسالت است و فرمان نبیّ مکرم. ارتباط با معصومان (علیهم السلام) علاوه بر اجرای فرمان الهی، موجب نزدیک شدن به خدا و رستگاری ابدی خواهد شد. خدا برکت و رحمت خود را توسط معصومان (علیهم السلام) بر اهل زمین نازل می کند. امید که با پناه بردن به آن نسل پاک، راه سعادت را در پیش بگیریم.

1. نیاز به امام

* همواره تأکید می کرد که خدا هیچ وقت زمین را بدون حجت نمی گذارد؛ چون اگر زمین از حجت خالی باشد و یک لحظه بدون امام بماند، زمینی ها را فرومی بَرد!(2)

* بودنِ امام و رهبری توانا، امانت دار، نگهبان و پاسدار را برای مردم ضروری می دانست: «اگر خدا برای مردم، امام و قیّم و امین و حافظ معیّن نمی کرد، ملت و دین از بین می رفت، سنت ها و احکام تغییر می کرد، بدعت گذاران دستورهای دین را زیاد و کم می کردند، ملحدان در آن تغییر به وجود می آوردند و در جامعۀ اسلامی شبهه ایجاد می شد؛ زیرا همۀ مردم از نظر عقل و فکر در یک سطح نیستند و به مربی نیاز دارند و بدون مربی، در موضوعات با هم اختلاف پیدا می کنند و با اختلافِ دیدگاه ها، جامعۀ خود را متلاشی می سازند.»(3)

2. اطاعت از اولی الامر

* اطاعت از «اولی الامر» را به دو دلیل لازم می دانست:

1. مردم در زندگی شان حدی دارند و مأمور شده اند که از آن حد تجاوز نکنند تا به فساد و تباهی گرفتار نشوند. این موضوع فقط وقتی محقق می شود که افراد امینی معیّن شوند

ص: 40


1- شورا، 23.
2- محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 1، ص179؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج1، ص88.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص101؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص253.

تا گرایش مردم به فساد را هشدار بدهند. اگر چنین نبود، هیچ کس از لذت و فساد دست نمی کشید و همیشه منفعت ظاهری خود را در نظر می گرفت. به همین جهت، برای مردم نگهبانانی مقرر شدند تا آنان را از فساد باز دارند و حدود و احکام را در میانشان برقرار کنند.

2. همه جا می بینیم که ملت ها و فرقه ها بدون رهبر نمی توانند زندگی کنند و مردم به ناگزیر در امور دین و دنیای خود باید رهبر داشته باشند. بر اساس حکمت خدای حکیم هم، جایز نیست که خدا خلق را رها کند تا بدون رهبر زندگی کنند؛ چون ثبات جامعه جز با وجود امام ممکن نیست و مردم با رهبر می توانند با دشمنان بجنگند و منافع را بین خود تقسیم کنند واجتماع خود را سروسامان دهند و حق مظلوم را از ظالم بگیرند.(1)

3. اهل بیت (علیهم السلام)

* مراد از «عترت طاهره» را کسانی می دانست که خدا در کتابش توصیفشان کرد و درباره شان فرمود: اِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً}(2) (خدا می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک کند.) نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره شان فرمود: «در میان شما دو چیز گران بها می گذارم تا با آن دو باشید، هیچ وقت گمراه نمی شوید. آن دو، کتاب خدا و عترتم هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند و در نهایت، در کنار حوض کوثر پیش من می آیند.»(3)

* به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت: «اگر ستاره ها باعث ایمنی اهل آسمان اند، فرزندان و اهل بیت من باعث ایمنی امتم هستند.»(4)

4. امیرمؤمنان (علیه السلام)

اشاره

* روزی مأمون به امام عرض کرد: «بزرگ ترین فضیلت امیرمؤمنان (علیه السلام) که قرآن بر

ص: 41


1- نک: محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص100و101.
2- احزاب، 33.
3- باقر شریف قَرْشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، ج1، ص259و260؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص229.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص27.

آن دلالت می کند، چیست؟» حضرت فرمود: «آیۀ مباهله(1) [یعنی آیۀ 61 سورۀ مبارکۀ آل عمران] است... خدا فرمود: {فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَى الْكاذِبِينَ}(2) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مباهله، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را دعوت کرد. هر دویِ آن ها فرزندش بودند. فاطمه (علیها السلام) را هم دعوت کرد که از زنان اشاره شده در آیه بود. اما امیرمؤمنان (علیه السلام) را که فراخواند، به حکم آیۀ شریفه، او جانِ رسول خدا به شمار می رود.»(3)و(4)

غدیر

غدیر(5)

* غدیر را همان روزی معرفی می کرد که خدا دین را کامل کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را در جایگاه خلافت و حکومت قرار داد و برتری و جانشینی اش را علنی کرد.

* روز غدیر را «روز کمال» معرفی می کرد و می فرمود: «روزی است که شیطان ها فراری می شوند؛ روزی است که اَعمال شیعیان و دوستان آل محمد (علیهم السلام) در آن پذیرفته می شود؛ روزی است که خدا اَعمال مخالفان را رد می کند و آن ها را ناچیز به حساب می آورد.»* غدیر را روزی توصیف می کرد که خدا آن را مخصوص محمد و آلش (علیهم السلام) قرار داد و

ص: 42


1- در این آیه به مناظرۀ مسیحیان نجران با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده است. آنان به تثليث معتقد بوده و برای حضرت عیسی (علیه السلام) جنبۀ خدایی قائل بودند؛ همچنین توصیف وحیانی قرآن دربارۀ عیسی (علیه السلام) را قبول نداشتند. در این توصیف، این بزرگوار، پیامبر و بندۀ پارسای خداوند معرفی شده است. پس از مؤثرنبودن صحبت ها و دلیل ها، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزه طلبانه به آنان پیشنهاد مباهله داد. عده ای از مسیحیان نجران، با مشاهدۀ درستی و اخلاص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهانشان، اسلام آوردند و گروه دیگر از عقوبت الهی هراسان شدند و تن به مباهله ندادند. آنان با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صلح کرده و درخواست کردند که با پرداخت جزیه، بر دین خود باقی بمانند. آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز پذیرفتند.
2- دراین باره پس از دانشی که به دست آورده ای، به هرکه با تو محاجه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خویشان نزدیکمان و خویشان نزدیکتان را فرابخوانیم و سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم.»
3- محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ص38؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص188.
4- سیدعلی اصغر بروجردی در کتاب طرائف المقال در توضیح سخن امام رضا (علیه السلام) می نویسد: «بدون تردید در صحنۀ مباهله، به غیر از اصحاب کساء، هیچ کسِ دیگر از مسلمانان حضور نداشت و اگر به غیراز علی (علیه السلام) مرد بافضیلت دیگری وجود داشت که به اندازۀ او نزد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) موقعیت و منزلت والایی کسب کرده بود، هیچ گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را به جای او گزینش نمی کرد یا حداقل به همراه علی (علیه السلام) او را نیز می آورد؛ اما آیۀ مباهله و شأن نزول آن گواهی می دهد که علی (علیه السلام) شایسته ترین و بافضیلت ترین فرد در میان یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود» (نک: سیدعلی اصغر جابلقی بروجردی، طرائف المقال فی معرفة طبقات الرواة، ج2، ص302).
5- نک: عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص18و19.

کسانی که در آن روز عبادت کنند یا به اهل وعیال خود چیزی ببخشند و به دوستانشان نیکی کنند، لطف و احسان خدا را از آنِ خود می سازند. خدا در آن روز از تلاش شیعیان تقدیر می کند و گناهانشان را می آمرزد و اعمالشان را قبول می کند.

* غدیر را روز مژده و عید اکبر می دانست و وعده می داد: «در آن روز، دعا مستجاب است.»

* سفارش می کرد که مردم در روز غدیر، پیراهن خوب بپوشند و لباس های سیاه به تن نکنند؛ چون غدیر روز ازبین رفتن غم ها و بخشیده شدن گناهانِ شیعیان امیرمؤمنان (علیه السلام) است.

* می گفت: «غدیر روزی است که باید در آن به طرف کارهای خیر دوید و از دیگران جلو زد و در آن روز باید بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) خیلی صلوات فرستاد.»

* معتقد بود غدیر روزی است که خدا در آن، دین اسلام را کامل کرد و آن را پسندید. می گفت روز عید آل محمد (علیها السلام) است، روز قبولی اَعمال و راحتی مؤمنان است، در آن روز باید از خدا خیلی چیزها خواست و با دیگران هم دیدوبازدید کرد.

* روز غدیر را روز دوستی و روز رسیدن به رحمت خدا ذکر می کرد.

* می فرمود: «در روز عید غدیر، هر وقت همدیگر را ملاقات کردید، بگویید: «اَلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلایَةِ اَمِيرَ الْمُؤمِنِينَ وَ الْاَئِمَّةِ (علیهم السلام) .»

* سفارش می کرد: «در روز غدیر، موقع روبه روشدن با هم، لبخند بزنید و با مؤمنان با روی گشاده گفت وگو کنید؛ چراکه هرکس در روز غدیر با چهرۀ خندان با برادران ایمانی اش روبه رو شود، خدا نیز روز قیامت با مهربانی به وی نگاه می کند و هزار حاجتش را خواهد داد و برای او در بهشت، قصری از گوهر سفید خواهد ساخت و چهره اش را نورانی خواهد کرد.»

* غدیر را روز آراستگی می دانست و بشارت می داد:

هرکس در روز غدیر خود را زینت کند و به خودش برسد، خدا گناهانش را می آمرزد و فرشته ها را مأمور می کند تا برایش اعمال خوب بنویسند و درجاتش را بالا ببرند و اگر در آن سال بمیرد، شهید مرده است و اگر زنده بماند، خوشبخت خواهد شد.

ص: 43

* به اطعام و دیدن مؤمنان در روز غدیر توصیه می کرد:

کسی که در روز غدیر به مؤمنی غذا بدهد، مانند این است که همۀ پیامبران و صدیقان را اطعام کرده باشد. اگر به زیارت برادر ایمانی خود برود، خدا هفتاد نور در قبر او روشن می کند و قبرش را وسعت می دهد و روزی هفتادهزار فرشته از اودیدار می کنند و مژدۀ بهشت به او می دهند.

* کسانی که ولایت علی (علیه السلام) را پذیرفتند، مانند آن هایی می دانست که آدم را سجده کردند و کسانی که ولایت علی (علیه السلام) را قبول نکردند، به شیطان تشبیه می کرد. می گفت: «در این روز، این آیه نازل شد: {اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}(1) خدا همۀ پیامبران را در روزی مانند غدیر مبعوث کرد.»

* دربارۀ عظمت غدیر نزد خدا می فرمود: «همین بس که برای پیغمبر خود، در این روز جانشین انتخاب کرد.»

5. عاشورای حسینی

* روش پدر بزرگوارش را توصیف می کرد: «وقتی مُحرّم می شد، پدرم خنده نداشت و غصه فرامی گرفتش. این وضع تا روز دهم ادامه داشت. روز دهم روز مصیبت و اندوه و گریه اش بود و می فرمود:‘امروز حسین کشته شد.’(2) ازاین رو می فرمود: ‘کسی که روز عاشورا روز مصیبت و غم و گریه اش باشد، خدا روز قیامت را روز خوش حالی اش قرار می دهد؛ چراکه شیعه در اندوه اهل بیت، غمگین و در خوش حالی شان شاد است و روز عاشورا روز غم اهل بیت است.’»(3)

* تشویق می کرد به گریه بر مصیبت عاشورا: «اگر برای حسین (علیه السلام) گریه کنی، به قدری که اشک هایت بر صورتت جاری بشود، خدا هر گناهی را که مرتکب شده ای، می آمرزد.»(4)

* شاعران را به سرودن شعر و مرثیه برای امام حسین (علیه السلام) ترغیب می کرد. شاعر

ص: 44


1- مائده، 3.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)،امالی الصدوق، ص128.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص284.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص130.

اهل بیت، دِعبل خُزاعی، این قضیه را این طور تعریف کرده است:

ایام محرم بود که به زیارت امام رضا (علیه السلام) رفتم. دیدم آن حضرت با حالت غم واندوه نشسته است و اصحاب هم دورش جمع شده اند. مرا که دید، فرمود: «دعبل، دوست دارم شعری بخوانی. این روز ها روزهای غم و غصه ای است که به سر خاندان ما آمده است و خدا گناه های کسی را که بر مصیبت جدم امام حسین (علیه السلام) گریه کند، می آمرزد.» سپس از جایش بلند شد و پرده ای نصب کرد و اهل خانه را پشت آن پرده قرار داد تا در مصائب جدشان عزاداری کنند. بعد، رو به من کرد و فرمود: «برای جدم، حسین، مرثیه ای بخوان.» اشعاری خواندم و صدای گریۀ امام رضا (علیه السلام) و خانواده اش بلند شد.(1)

* می فرمود: «اگر دوست دارید ثوابی ببرید، مانند ثواب کسانی که همراه حسین بن علی (علیه السلام) شهید شدند، هر وقت به یادش افتادید، بگویید: {يا لَيْتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً}(2) (کاش با آنان می بودم و به پیروزی بزرگ می رسیدم.)»(3)* از کاسبی در روز عاشورا نهی می کرد: «هرکس در روز عاشورا دنبال تأمین نیازمندی هایش نرود، خدا نیازهای دنیا و آخرتش را برآورده می کند.»(4)

6. مهدویت

* قائم اهل بیت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چهارمین فرزند خود می دانست و بشارت می داد: «خدا به دست او زمین را از ظلم وستم پاک می کند. مردم در متولدشدنش شک می کنند و او قبل از ظهورش، مدتی از چشم ها پنهان است. هر وقت ظهور کند، زمین را روشن می کند و عدل را در جامعه برقرار می سازد.»(5)

* مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را همان کسی می دانست که زمین برای او درنَوَردیده می شود.

ص: 45


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص257.
2- نساء، 73.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص300.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)،امالی الصدوق، ص129.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص372؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج2، ص241.

ندادهنده، مردم را به او دعوت می کند و همۀ اهل زمین صدایش را می شنوند: «حجت خدا در زمین ظاهر شده است. از او پیروی کنید که حق با اوست. خدا فرمود: {اِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ}(1) (اگر بخواهیم، می توانیم چنان معجزه ای از آسمان برایشان بفرستیم که به آن گردن بنهند و به زور ایمان بیاورند.)»(2)

* وعده می داد:

امامِ بعد از من، فرزندم محمد است و پس از او فرزندش علی خواهد بود و پس از وی، فرزندش حسن و سپس فرزند او حجت قائم است که مردم در غیبت، انتظارش را می کشند. در هنگام ظهور حجت، مردم از او فرمان می برند. اگر از دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خدا آن روز را آن قدر طولانی می کند تا او ظهور کند و جهان را از عدل وداد پر سازد.

* توضیح می داد که زمان ظهور و قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند روز قیامت، نامعلوم است و فقط خدا می داندَش. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کرد که از آن جناب پرسیدند: «قائم چه وقت ظهور می کند؟» فرمود: «قیام او مانند روز قیامت است که خدا می فرماید: {لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها اِلّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ اِلّا بَغْتَةً}(3) (جز او هیچ کس آن را در موقعِ خود آشکار نمی کند. تحمل این حادثه برای آسمان ها و زمین سخت است و یک دفعه سراغتان می آید.)»(4)

* سؤال کردند: «آیا شما صاحب الامر هستید؟» در پاسخ فرمود:

من صاحب امر هستم؛ اما آن صاحب امری نیستم که جهان را پس از ظلم وستم پر از عدل وداد می کند. قائم و صاحب امر هنگامی که خروج کند، در سن پیرمردان خواهدبود و با هیکل و چهرۀ جوانان. قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدنی بسیار قوی دارد و اگر بخواهد، درختی تنومند را از جای می کَند. عصای موسی و انگشتر سلیمان با او خواهد بود. او چهارمین فرزند من است

ص: 46


1- شعراء، 4.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص372؛ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج2، ص241.
3- اعراف، 187.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص154؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص373.

که خدا از چشم ها پنهانش می کند و هر گاه اراده کند، او را ظاهر می کند تا جهان را پس از آنکه پر از ستم شده است، پر از عدالت کند.(1)

* می فرمود: «از نشانه های مهم او این است که گذر شب و روز پیرش نمی کند، تا زمانی که اَجَلش برسد.»(2)

* رجعت را امری واقعی می دانست که در امت های گذشته نیز بوده است و در قرآن هم آمده است. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کرد:

هرچه در امت های گذشته روی داده است، در این امت نیز روی خواهد داد. هر وقت مهدی که از فرزندان من است ظهور کند، عیسی (علیه السلام) با وی نماز خواهد خواند. اسلام در آغاز غریب بود و بار دیگر غریب خواهد شد و خوش به حال غریبان!» گفتند: «ای پیامبر، بعدش چه می شود؟» گفت: «حق به حق دار خواهد رسید.»(3)

* همیشه به دعا برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سفارش می کرد.(4)

7. زیارت

* اباصلت هروی از او پرسید: «پسر رسول خدا، نظر شما دربارۀ این حدیثِ نقل شده چیست: ‘مؤمنان در بهشت از خانه های خودشان، خدایشان را زیارت می کنند’؟» حضرت فرمود:

اباصلت، خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر همۀ آفریده هایش، حتی فرشته ها و انبیا، برتری داده و اطاعت از او را اطاعت از خود دانسته و زیارت پیامبر را در دنیا و آخرت به منزلۀ زیارت خود شمرده است. خدا می فرماید: {مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ}(5) همچنین می فرماید:{اِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَکَ اِنَّما

ص: 47


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص376؛ فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری باَعلام الهدی، ج2، ص241.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص652؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص226.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص201و202؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج25، ص135؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص134.
4- نک: محمد محمدی ری شهری، دانش نامۀ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پایۀ قرآن، حدیث و تاریخ ، ج6، ص254.
5- نساء، 80: «هرکس از پیامبر پیروی کند، از خدا پیروی کرده است.»

يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ اَيْدِيهِمْ}(1) و پیامبر فرموده است: ‘هرکس در زمان حیات منیا بعد از مرگم زیارتم کند، خدا را زیارت کرده است.’ رتبه و مقام پیامبر در بهشت از تمام جایگاه ها بالاتر است. هرکس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را در جایگاه بهشتی اش زیارت کند، خدای متعال را زیارت کرده است.(2)

* دلیل زیارت امامان را این چنین بیان می کرد:

هر امامی بر گردن دوستان و شیعیانش حقی دارد و اگر کسی بخواهد به عهد خود وفادار بماند، باید به زیارت قبر آن ها برود. اگر کسی به زیارتشان رغبت نشان دهد و به گفته هایشان عمل کند، آن ها شفاعتش خواهند کرد.(3)

* مزار مادرش فاطمۀ زهرا (علیها السلام) را در مسجدالنبی می دانست: «ایشان در خانۀ خود به خاک سپرده شد. بعد، چون که بنی امیه مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را توسعه دادند، قبرش جزء مسجد شد.»(4)

* زیارت امیرمؤمنان (علیه السلام) را از زیارت امام حسین (علیه السلام) برتر می دانست.(5)

* به زیارت امام حسین (علیه السلام) تأکید می کرد: «هرکس ایشان را در کنار شط فرات زیارت کند، مانند کسی است که خدا را در عرشِ فرمانروایی اش زیارت کرده است.»(6)

* بر آن بود که هرکس قبر سید الشهدا (علیه السلام) را زیارت کند و حقش را بشناسد، خدا او را در جمع مقربان خود خواهد نوشت.

* می فرمود: «در اطراف قبر سیدالشهدا (علیه السلام) ، هفتادهزار فرشتۀ خاک آلود و غمگین هستند و تا روز قیامت بر امام حسین (علیه السلام) گریه می کنند.»(7)

* به زیارت امام حسین (علیه السلام) در نیمۀ رجب و شعبان سفارش می کرد و می فرمود:

زائر، پیش از زیارت باید غسل کند و هنگام زیارت دعای اُم داوود بخواند.

ص: 48


1- فتح، 10: «کسانی که با تو بیعت می کنند، در واقع با خدا بیعت می کنند. دست خدا برای بیعت کردن روی دست آن هاست.»
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص115.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج 2، ص459؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص577؛ محمد بن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج4، ص567.
4- محمد بن یعقوب بن کلینی رازی، الاصول من الکافی ، ج1، ص461؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص268.
5- سیدعبدالکریم بن احمدبن طاووس حلّی، فرحة الغری بصرحة القری، ص104.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج98، ص76.
7- سیدمرتضی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج3، ص321.

هر وقت خواست این اعمال را انجام دهد، باید روز سیزدهم و چهارده و پانزدهم را روزه بگیرد و ظهر روز پانزدهم غسل کند و پس از اینکه نماز ظهر و عصر را خواند، در جای خلوتی روبه قبله بنشیند و صد بار سورۀ حمد و توحید و بعد، ده بار آیةالکرسی را بخواند؛ سپس سوره های انعام، اسراء، کهف، لقمان، یس، صافات، سجده، شوری، دخان، فتح، واقعه، ملک و انشقاق را تا آخر قرآن قرائت کند. هر وقت قرائتش را تمام کرد، بگوید: «صَدَقَ اللهُ الْعَظيمُ اَلَّذِی لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَيّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الاِكْرامِ، الرَّحْمنُ الرَّحيمُ اَلْحَليمُ الْكَريمُ، اَلَّذی لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّميعُ اَلْبَصيرُ و الْخَبيرُ، شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لا إلهَ اِلّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ اوُلُو الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْكِرامُ وَ اَنَا عَلى ذلِکَمِنَ الشّاهِدِينَ.»(1)

* زائرِ پدرش، موسی بن جعفر (علیه السلام) را مانند کسی می دانست که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را زیارت کرده است.(2)

* در خصوص زیارت خواهرش، حضرت فاطمۀ معصومه (علیها السلام) می فرمود: «هرکس او را زیارت کند، بهشت نصیبش می شود.»(3)

ص: 49


1- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص9و10.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص582.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص99.

ص: 50

فصل چهارم: خویشتن

اشاره

ص: 51

{یا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اَللهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ} (1)

خودشناسی راهی برای خداشناسی است: دریچه ای برای شناخت خدا و عالم هستی و درک صحیح هدف آفرینش. امام می کوشید تا با ایجاد درک صحیح از انسان کامل، مردم را بدان سو هدایت کند. این انسانِ کامل باید در همۀ ابعاد به رشد و تعالی برسد: از خصوصیات و آداب و ویژگی های ظاهری گرفته تا رفتار با دیگران و جامعۀ پیرامون خود.

در این فصل، پس از اشاره ای اندک به ویژگی های ظاهری و فردیِ خود امام، به سیرۀ ایشان نیز دربارۀ آداب و رفتارهای فردی می پردازیم.

1. سیمای ظاهری

چهره

* برخی خرمایی رنگ و سرخ رو توصیفش کرده اند و برخی دیگر سفیدرو.(2) بسیاری مورخان بر آن اند که سیمای امام جذاب و سبزه بوده است.(3)

* روایات بر شباهت خاص او به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تأکید کرده اند. یوسف بن حاتم شامی می نویسد: «امام رضا (علیه السلام) شبیه ترین مردم به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. هرکس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب می دید، ایشان را به شکل و شمایل علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مشاهده می کرد.»(4)

ص: 52


1- حشر، 18: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از [مخالفت] خدا بپرهيزيد و هركس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.»
2- باقر شریف قَرْشی، حیاة الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص27.
3- مؤمن بن حسن شبلنجی شافعی، نور الابصار فی مناقب آل النبی المختار ، ص309؛ احمدبن یوسف قرمانی، اخبار الدّول و آثار الاوّل فی التاریخ، ص114.
4- یوسف بن حاتم شامی، الدر النظیم فی مناقب الائمة اللهامیم، ص678.

قامت

* قدوقامتِ میانه داشت و خوش اندام بود.(1)

هیبت و وقار

* چشم ها در برابرش متواضع بودند؛ چون به پیامبر و اوصیای امین او شبیه بود؛ ازاین رو تمام کسانی که می دیدندش، به او احترام می گذاشتند.(2)

* هیبتش به حدی بود که وقتی امام پیش مأمون می رفت، خودِ مأمون و خادمانش به سرعت پرده را برایش کنار می زدند.(3)

آراستگی

* امام ضمن حفظ آراستگیِ خود در خانه، بر مرتب بودن ظاهر مرد در خانه اش تأکید می کرد.(4)

* پاکیزگی را از اخلاق پیامبران بر می شمرد.(5)

* وقتی می خواست میان مردم بیاید، به سر و وضعش می رسید.(6)

شانه

* مقیّد بود موهایش را شانه کند. سلیمان بن یحیی می گوید:

یکی از روز ها که امام رضا (علیه السلام) می خواست از خانه بیرون برود، شانه ای خواست و شروع کرد به شانه زدن موهایش. سپس به من گفت: «سلیمان، پدرم از پدران خود نقل کرده است که رسول خداs فرمود: ’هر کسی هفت بار موهای سروصورتش را شانه بزند، هرگز دردی سراغش نمی آید.‘»(7)

ص: 53


1- باقر شریف قَرْشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص48.
2- نک: باقر شریف قَرْشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص48.
3- باقر شریف قَرْشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص48.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص100.
5- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص442.
6- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج 2، ص316.
7- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص 115.

خضاب

* ریش خود را با خضاب، مشکی می کرد.(1)

* خضاب کردن و خودآرایی مردان را مایۀ افزایش پاک دامنی زنان می دانست و تذکر می داد: «بعضی زن ها، چون شوهرانشان ژولیده بودند، عفت را ر ها کردند.»(2)

سرمه

* به سرمه کشیدن توصیه می کرد: «هرکس که چشمش ضعیف است، قبلِ خواب سرمه بکشد: چهار بار در چشم راست و سه بار در چشم چپ. این کار باعثِ رویش مژه و افزایش بینایی چشم می شود.»(3)

خوش بویی

* همیشه عطرآگین بود.(4)

* وقتی از خانه خارج می شد، بوی خوشش فضا را پر می کرد.(5)

* خودش را با عود هندیِ خام، بخور می داد. بعد با گلاب و مُشک خوش بو می کرد.(6)

* مردم را به خوش بویی تشویق می کرد و عطر زدن را اخلاق پیامبران می دانست(7) و می فرمود: «انسان نباید حتی یک روز عطرزدن را ترک کند. اگر نمی تواند، یک روزدرمیان خودش را خوش بو کند و اگر باز هم نتوانست، در روز جمعه حتماً به خودش عطر بزند.»(8)و(9)

کوتاه کردن ناخن

به کوتاه کردن ناخن در روزهای پنجشنبه سفارش می کرد و این کار را باعث پیشگیری از

ص: 54


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص100.
2- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص81.
3- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص46.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص 518،
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص104.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص179.
7- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص372.
8- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص372.
9- البته عطرزدن بانوان محترم در محیط های عمومی و در حضور نامحرمان، احکامی دارد که باید رعایت شود.

چشم درد می دانست.(1)

انگشتر

* می گفت انگشتر عقیق دست کنید و به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «تا وقتی انگشتر عقیق به دست دارید، هیچ یک از شما دچار غم نمی شوید.»(2)

* به قراردادن انگشتر در دست راست توصیه می کرد و به نقل از پدرانش می فرمود: «رسول خدا در دست راستش انگشتر می کرد.»(3)

* می گفت نقش انگشتر پدرانش این هاست: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) : {مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ}(4)، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) : {اَللهُ الْمَلِکُ}(5)، امام حسن (علیه السلام) : {اَلعِزَّةُ لِلهِ}، امام حسین (علیه السلام) : {اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِه}(6)، امام سجاد و امام باقر (علیهما السلام) : همان نقش انگشتر امام حسین (علیه السلام) ، امام صادق (علیه السلام) : «اَللهُ وَليّى وَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ»، امام موسی (علیه السلام) : {حَسْبِیَ اللهُ}(7).(8)

* نقش نگین انگشترش را این عبارت ها گفته اند: {حَسْبِىَ اللهُ}(9)، {ما شاءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ}(10)،(11) «وَلِیُّ اللهِ»(12)و «اَلْعِزَّةُ لِلهِ».(13)

* برای ازمیان رفتن فقر، انگشتر عقیق را توصیه می کرد و می فرمود: «عقیق نفاق را از دل های مردم می زداید.»(14)

* به نقل از امام صادق (علیه السلام) ، عقیق را در سفر، مایۀ حفاظت می دانست.(15)

ص: 55


1- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص372.
2- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الرضا (علیه السلام) ، ص62.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص63.
4- فتح، 29.
5- طه، 114.
6- طلاق، 3.
7- توبه، 129.
8- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص91.
9- توبه، 129.
10- کهف، 39.
11- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص473.
12- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص7.
13- محمدبن جریر طبری، دلائل الامامة، ص359.
14- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص363.
15- احمدبن محمد بن فهد حلّی ، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص129.

* به دست کردن انگشتر یاقوت را سفارش می کرد و آن را ازبین برندۀ پریشانی معرفی می کرد.(1)

* به نقل از جدش امام صادق (علیه السلام) ، دست کردن انگشتر یاقوت را سبب ازمیان رفتن تهی دستی می دانست.(2)

* می فرمود: «اگر کسی انگشتری با نگینِ عقیق در دست کند، فقیر نمی شود و حاجت هایش به بهترین شکل برآورده خواهد شد.»(3)

* می فرمود که هرکس شبش را این طور به صبح برساند، در آن روز خدا او را از شر بلاهای آسمانی و حادثه های زمینی حفظ می کند و در پناه خودش و رسولش قرار می دهد: انگشتری عقیق در دست راستش باشد، اول صبح و قبل از آنکه کسی او را ببیند، نگین آن را به طرف داخل دست برگرداند و سورۀ قدر را تا آخر بخواند و سپس بگوید: «آمَنْتُ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلانِيَتِهِمْ وَ وَلايَتِهِمْ.» (به خدایی که یکتاست و شریکی ندارد، ایمان آوردم و به جبت و طاغوت کفر ورزیدم و به نهان و آشکار آل محمد و ولایتشان ایمان آوردم.)(4)

پوشاک

جنس

* آنچه می پوشید، از پارچه های زبر و درشت بافت تهیه شده بود.(5)

* عبای کبود به دوش می انداخت .(6)

* روی پیراهن پشمی اش، لباسی از جنس خز می پوشید. برخی نادان های صوفیه، وقتی لباسِ خز بر تن او دیدند، به او اعتراض کردند: «چطور فکر می کنی زاهدی، وقتی داریم می بینیم لباس خز تنت کرده ای؟!» او لباس خزش را کنار زد و آن ها لباس پشمی را

ص: 56


1- محمدباقر مجلسی، حلیة المتقین، ص18.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص176.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص173.
4- احمدبن محمد بن فهد حلّی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص129.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص178
6- محمدبن حسن حر عاملى، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، ج5، ص33.

در زیرش دیدند. به آن ها فرمود: «این لباس پشمی را برای خدا تنم کرده ام و این لباس خز را برای مردم.»(1)

آداب

* همواره لباس را از سمت راست می پوشید؛(2)یعنی اول دست راستش را در پیراهن و پای راستش را در شلوار می کرد.

* هر وقت لباس نویی تهیه می کرد، ظرف آب می خواست. سوره های قدر و توحید و کافرون را ده مرتبه بر آن تلاوت می فرمود و آب را بر جامۀ خود می پاشید و می فرمود: «هرکس قبل از پوشیدن لباس نو، این کار را بکند، تا وقتی که نخی از آن باقی باشد، زندگی باوسعت و راحتی خواهد داشت.»(3)

* پوشیدنِ بهترین و پاکیزه ترین لباس ها را در روز جمعه، کار خوبی می دانست و می فرمود: «با بهترین عطر، خودتان را خوش بو کنید.»(4)

خوابیدن

اشاره

* خواب را فرمانروای مغز می دانست و مایۀ پایداری و نیرومندی جسم.(5)

* خواب [بموقع و اندازه] را سبب قدرت بدنِ انسان توصیف می کرد.(6)

* بیشترِ شب را تا سحر در بیداری به سر می برد و مشغول عبادت بود.(7)

آداب خواب

* از خواب بین الطلوعین(8) نهی می کرد: «بین طلوع سپیدۀ صبح تا طلوع خورشید، ملائکۀ الهی روزی های انسان ها را سهمیه بندی می کنند. هرکس در این زمان بخوابد، غافل و

ص: 57


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج80، ص222.
2- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص102؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص35.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص315.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص425و426.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص316.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص316.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.
8- حدّ فاصل طلوع فجر تا طلوع آفتاب.

محروم خواهد شد.»(1)

* بهتر می دانست که هنگام برخاستن از خواب، از سمت راست بلند شویم.(2)

* شب ها در رختخوابش، خیلی قرآن تلاوت می کرد.(3)

* می فرمود: «هر وقت می خواستید بخوابید، ابتدا بر پهلوی راست بخوابید و سپس بر پهلوی چپ.»(4)

* بعد از ناهار، به پشت می خوابید و پای راستش را روی پای چپ می گذاشت.(5)

* وقت خواب، آداب خاصی را رعایت می کرد. این آداب را این طور توضیح می داد:

ما اهل بیت پیامبر، هنگام خواب، ده رفتار داریم:

1. باوضو می خوابیم؛ 2. دست راست را زیر سروصورت می گذاریم؛ 3و4و5. 33 بارسُبْحانَ اللهِ و 33 بار اَلْحَمْدُ للهِ و 34 بار اَللهُ أکْبَرُ می گوییم؛

6. روبه قبله می خوابیم؛ 7و8. سورۀ حمد و آیةالکرسی می خوانیم؛ 9. آیۀ {شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لا اِلَهَ اِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ اُوْلُواْ الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا اِلَهَ اِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}(6) را می خوانیم؛ 10. سورۀ توحید یا قدر را تلاوت می کنیم.(7)

* می فرمود: «امیرمؤمنان (علیه السلام) سه شب را نمی خوابید: شب بیست وسوم ماه مبارک رمضان و شب [عید] فطر و شب نیمۀ شعبان؛ چون در این سه شب، روزی ها و اجل ها و آنچه در طول سال خواهد بود، تقسیم می شود.»(8)

خندیدن

* همیشه متبسم و خوش رو بود. در خوش معاشرتی، سرآمد و مثال زدنی بود. در خنده قهقهه نمی زد. فقط تبسم می کرد.(9)

ص: 58


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص504.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص316.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص182.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص316.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص419.
6- آل عمران، 18.
7- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص210.
8- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج88، ص123.
9- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.

خوردن

میزان غذا

* توصیه اش میانه روی در خوردن بود و می فرمود: «به اندازه غذا بخورید که متناسب با بدنتان باشد؛ آخر،بیش از آن دیگر ارزِش غذایی ندارد.»(1)* کم خوراک بود(2) و به کم خوری سفارش می کرد و آن را سبب سلامت تن می دانست: «اگر مردم در خوردن به کم بسنده می کردند، بدن هایشان سالم و تندرست بود.»(3)

* بدن را همچون زمین پاک و آماده برای زراعت می دانست که اگر در آبادانی و آبدِهی به آن مراقبت شود، به گونه ای که آب نه فراوان تر از نیاز به آن برسد تا آن را غرق کند و نه از اندازه کمتر باشد تا آن را گرفتار تشنگی سازد، آبادانی اش استمرار می یابد و خرّمی اش بیشتر می شود و کِشتش برکت پیدا می کند؛ اما اگر از آن غفلت شود، تباه می شود و علف هرز در آن می رویَد.(4)

* دربارۀ نوع و مقدار غذا توصیه اش جالب بود: «بررسی کن چه غذایی با تو و معده ات سازگار است و چه خوراکی برای تو گواراست و بدنت را نیرو می دهد. آن را اندازه بگیر و خوراک خودت کن.»(5)

آداب غذاخوردن

* می فرمود: «وعدۀ خوردن را با سبُک ترین غذا آغاز کن؛ یعنی غذایی به اندازۀ عادتت و برحسب اقامتگاه و فعالیت ها و زمانه ات.»(6)

* دست کشیدن از غذا را پیش از سیری مهم می شمرد: «درحالی که هنوز مقداری میل داری، از غذا دست بکش؛ چون که مایۀ سلامتی بدن و تیزهوشی است و برای خود انسان

ص: 59


1- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج16، ص220.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص137.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص142؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص362.
4- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص46و47.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج59، ص311.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار ، ج 59، ص311.

هم باعث سبکی.»(1)

* قبل از غذاخوردن، وقتی دستش را می شست، با دستمال خشکش نمی کرد؛ برعکسِ بعد از غذا که دستش را خشک می کرد.(2)

* موقعی که سفرۀ غذا برایش پهن می کردند، همۀ غلام ها و خدمتکارها را به سر سفره دعوت می کرد.(3)

* قبل از شروع غذا، ابتدا مقداری سرکه می نوشید. کسی عرض کرد: «قربانت شوم، شما که به ما امر کرده بودید غذا را با نمک شروع کنیم؟!» ایشان فرمود: «نمک هم مانند سرکه است: سرکه ذهن را قوی می کند و بر عقل آدمی می افزاید.»(4)

* برای فصل تابستان، غذاهایی با طبع سرد توصیه می کرد و برای زمستان، غذاهایی با طبع گرم و برای فصل های دیگر، غذاهای معتدل را.(5)

* هیچ گاه غذای داغ نمی خورد و به نقل از جدش امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرمود: «پیامبر هنگامی که غذایش داغ بود،نمی خوردش و می فرمود: ‘بگذارید سرد شود که در آن برکت است. خدا غذای داغ را به ما روزی نمی کند.’»(6)

* توصیه می کرد: «اگر در منزل مقداری از غذا بر زمین ریخت، باید جمعش کنید؛ اما اگر در صحرا بودید و مقداری از غذا روی زمین ریخت، خرده ریزه ها را جمع نکنید و برای پرنده ها و درنده ها بگذارید.»(7)

وقتی برای حضرت غذا می آوردند، یک سینی می طلبید و کنار سفره می گذاشت. آن وقت از بهترین غذاهای سفره در آن می گذاشت و دستور می داد که آن را به مساکین بدهند.6

* یکی از خادمانش گفته است: «وقتی ما مشغول غذا بودیم، حضرت احضارمان نمی کرد و پیِ کاری نمی فرستاد تا غذایمان تمام می شد. اگر هم سراغمان می آمد و سر

ص: 60


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار ، ج 59، ص311.
2- عزیزالله عطاردی، مسند الامام رضا (علیه السلام) ، المقدمه، ص48.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.
4- احمد بن محمدبن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص487؛ محمدبن یعق وب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص329.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص311.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص40.
7- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص349. 6. محمدباقر مجلسی ،بحار الانوار، ج49، ص97.

سفره بودیم، می فرمود: ’بلند نشوید تا غذایتان تمام شود.‘»(1)

* می فرمود: «گاهی که نعمتی به من می رسد، برایم گوارا نمی شود، تا وقتی بفهمم آنچه دربارۀ آن نعمت بر من واجب بوده است، به جا آورده ام.»(2)

* از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کرد که ایشان هرگاه غذایی می خورد، می گفت: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فِيهِ وَ ارْزُقْنا خَيْراً مِنْهُ.» (خدایا، آن را بر ما مبارک گردان و بهتر از این هم روزی مان کن.) وقتی هم شیر یا چیز دیگری می نوشید، می گفت: «اَللَّهُمَّ بارِکْ لَنا فِيهِ وَ ارْزُقْنا فِيهِ.» (خدایا، این را بر ما مبارک گردان و از این روزی مان کن.)(3)

* بعد از غذا به پشت دراز می کشید و پای راستش را روی پای چپ می انداخت.(4)

اهمیت خوردن شام

* به خوردن شام، حتی یک تکه نان، سفارش می کرد؛ چراکه شام شب به بدن نیرو می دهد.(5)

* وعدۀ شام را مهم می دانست: «در بدن انسان رگی به نامِ رگ عشاء هست که اگر کسی شام نخورد، آن رگ تا صبح وی را نفرین می کند و می گوید: ‘خدا گرسنه و تشنه ات کند که مرا گرسنه و تشنه گذاشتی.’»(6)

* تأکید می کرد هیچ کس خوردن شام را ترک نکند، حتی با لقمه ای نان یا جرعه ای آب.(7)

* می فرمود: «مردی که عمرش از چهل گذشته است، نباید شب، سرِ بی شام بر زمین بگذارد. خوردن شام، خواب را برای آدم دل چسب می کند و دهان را خوش بو.»(8)

ص: 61


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص102.
2- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص274.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص39.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص299.
5- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص322.
6- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص289.
7- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص289.
8- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص322.

2. سیمای علمی

عالم آل محمد (علیه السلام)

* او را «عالم آل محمد (علیه السلام) » نامیده اند(1) و به اقرار همه، دانشش بی پایان بود.(2)

* یکی از یارانش گفته است:

داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ندیدم. هر دانشمندی که با وی نشست وبرخاست می کرد، این را تصدیق می کرد. مأمون عباسی دانشمندانِ ادیان و فقیهان شرایع را در مجلسی جمع کرد و حضرت رضا (علیه السلام) را دعوت کرد تا با آنان گفت وگو کند. حضرت همه شان را مجاب کرد و همگی فضل و دانش وی را ستودند و به ناتوانی خودشان اعتراف کردند.(3)

پاسخ گویی

* دانش را گنج می دانست و کلیدش را پرسش؛ ازاین رو می فرمود: «بپرسید تا خدا رحمتش را ارزانی تان کند. چهار دسته از پرسش اجر می برند: سؤال کننده، آموزنده، شنونده و جواب دهنده.»(4)

* با نشاط و جدیت به راهنمایی مردم و پاسخ دادن به سؤالاتشان می پرداخت. شواهد این موضوع در تاریخ بسیار است؛ ازجمله یکی از یارانش می گوید: »در خدمت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بودیم؛ درحالی که خانۀ ایشان پر بود از مردم و آن ها سؤال می کردند و آن حضرت پاسخ می فرمود.»(5)

* هرچه از او می پرسیدند، جواب می گفت و هیچ پرسشی را بی پاسخ نمی گذاشت. پاسخ هایی هم که می داد، مستند به قرآن بود. خودش تعریف می کرد: «در مدینه در

ص: 62


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص100.
2- محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج13، ص1.
3- فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری باَعلام الهدی، ج2، ص64.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص28.
5- محمدبن علی بن شهرآشوب سَرَوی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص334.

روضۀ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می نشستم. علما هم در آنجا زیاد بودند. هر وقت در مسئله ای می ماندند، به من اشاره می کردند و مسائلشان را از من می پرسیدند. من هم به همۀ سؤال هایشان پاسخ می گفتم.»(1)

* پدرش امام کاظم (علیه السلام) به فرزندانش توصیه می کرد که همۀ مسائلتان را از او بپرسید و گفته هایش را نگه دارید.(2)

* مأمون بار ها با پرسش دربارۀ چیزهایی آزمایشش می کرد؛ اما امام صبورانه به وی پاسخ کامل می داد. خلیفه عالمان را جمع می کرد: دانشمندانِ دیگر ادیان همچون جاثلیق و رأس الجالوت، سران صابئان، مانند عمران صابی و هربذ اکبر و ابواسماعیل سندی، علمای زردشتی و مسیحی، متکلمانی مانند سلیمان مروزی و... . آنگاه از حضرت درخواست حضورمی کرد. آن ها از امام می پرسیدند و او یکی پس از دیگری در مناظره مغلوبشان می کرد.(3)

گسترۀ شاگردان

* جلسه های علمی اش مختص شیعیان نبود و بسیاری از دانشمندان سنی مذهب نیز در این جلسه ها شرکت می کردند. ابن جوزی، از اجتماع علمای بزرگ حدیث و پیشوایان سنی مذهب در نیشابور و استقبال از امام یاد کرده است. او از شخصیت هایی نام می برد که دور مَرکب امام حلقه زدند و از امام درخواست حدیث کردند: یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهویه، محمدبن رافع، احمدبن حرب و... .(4)

گسترش علوم

* برای تأکید بر گسترش علوم اهل بیت (علیهم السلام) ، این طور دعا می کرد: «خدا رحمت کند بنده ای را که علوم ما را زنده کند.» پرسیدند: «علوم شما را چگونه زنده کند؟» فرمود: «فرا بگیردشان و به مردم بیاموزاند؛ چون مردم اگر زیبایی های کلام ما را بدانند، از ما پیروی

ص: 63


1- فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری باَعلام الهدی، ج2، ص64.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص100.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص154تا178.
4- عبدالرحمن بن علی بن محمدبن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج10، ص120.

می کنند.»(1)

علم آموزی

* در علم آموزی، شرم وحیا را قبول نداشت: «کسی که علم ندارد، نباید از یادگیری خجالت بکشد.»(2)

آگاهی به همۀ زبان ها

* به تمام زبان ها مسلط بود و با افراد به زبان خودشان گفت وگو می کرد. احمدبن زیاد همدانی به نقل از اباصلت می گوید:

به خدا قسم، او فصیح ترینِ مردم و عالم ترین به هر زبانی بود. روزی به حضرت عرض کردم: «ای پسر پیامبر، متعجبم از اینکه شما به تمامی لغات با اختلافاتی که دارند، این طور تسلط دارید!» فرمود: «اباصلت، من حجت خدا بر بندگان اویم و خدا حجتی را بر قومی برنمی انگیزد که زبان آنان را نفهمد. این خبر به تو نرسیده است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: ’أُوتِینا فَصْلَ الْخِطابِ.‘ (به ما فصل خطاب داده اند)؟ مگر فصل خطاب غیر از دانستن زبان های مردم است؟»(3)

3. سیمای اخلاقی

ادب

* می فرمود که ادب، با رنج و سختی به دست می آید و کسی آن را به دست می آورد که برایش زحمت بکشد.(4)

* هرگز دیده نشد که در معابر عمومی آب دهان بیندازد.(5)

ص: 64


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص307.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص44.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص228.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 1، ص24.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.

* نقل می کرد هنگامی که آیۀ {لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ}(1) نازل شد، منادی فریاد زد: «هرکس مؤدب به ادب خدا نشود، در دنیا حسرت و افسوس خواهد خورد.»(2)

گفتار

* با حرف زدنش هیچ وقت به کسی ظلم نکرد.(3)

* با مردم خیلی نرم و آرام سخن می گفت.(4)

* به هیچ وجه کلام کسی را قطع نمی کرد، تا خودِ آن شخص از گفتن بازمی ایستاد.(5)

* هیچ کس ندید که او از خدمتکاران و کارگزاران خودش بد بگوید و دشنامشان بدهد.(6)

اخلاق

* بر خوش اخلاقی و خوش رفتاری با خانواده تأکید می کرد و به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «أَقْرَبُكُمْ مِنِّی مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيامَةِ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ.»(7) (در قیامت، کسی به من نزدیک تر است که در دنیا خوش اخلاق تر باشد و با خانوادۀ خودش نیکوکارتر.)

* اخلاق بد را نابودگر اعمال می دانست، مانند سرکه ای که شیرینی عسل را از بین می برد.(8)

* اخلاق عالی اش سرشار از بزرگواری و کرامت بود و می فرمود: «خاندان ما عفو را از

ص: 65


1- حجر، 88: «هرگز چشم خود را میفکن به نعمت های مادی که به گروه هایی از کافران دادیم.»
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 68، ص348.
3- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص316؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص179.
5- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص316؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص38.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص37.

آل یعقوب به ارث برده اند، شکر را از آل داوود و صبر را از آل ایوب.»(1)

بردباری

* در خصوصیات اخلاقی بر حِلم انگشت می گذاشت و بر آن بود که انسان تا بردبار نشود، نمی تواند عابد باشد: «دربنی اسرائیل رسم چنین بود که هیچ کس را با مدتی عبادت، عابد نمی دانستند؛ مگر اینکه پیش از آن، ده سال را در سکوت به سر برده بود.»(2)

گذشت

* باور داشت هر وقت دو گروه با یکدیگر درگیر بشوند، حتماً باگذشت ترینِ آن دو پیروز می شود.(3)

اندیشه

* عقل را موهبتی الهی می دانست.(4)

* می فرمود: «دوست هر فرد عقل اوست و دشمنش نادانی اش.»(5)

* هنگامی که از او دربارۀ عقل پرسیدند، فرمود: «عقلِ [اجتماعی] آن است که انسان غصه ها را فرو ببرد [و گرفتاری های زندگی را تحمل کند] و با دشمنان بسازد و با دوستان مدارا کند.»(6)

* برترین عبادت را تفکر دربارۀ خدا و قدرت او و اندیشیدن در عالَم خلقت می دانست: «عبادت به نماز و روزۀ زیاد نیست. عبادت و پرستش همان تفکر در اوامر خداست.»(7)

* باور داشت که تا ده خصلت در مسلمان نباشد، عقلش به کمال نمی رسد:

1. امید باشد که کار خیر از او سر بزند؛

ص: 66


1- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، المقدمة، ص46.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص111.
3- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص446.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 1، ص24.
5- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 1، ص11.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص283و284.
7- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج2، ص55.

2. مردم از شرّش در امان باشند؛

3. خوبیِ کم دیگران را بسیار در نظر بگیرد؛

4. خوبی فراوان خودش را کم به شمار بیاورد؛

5. هرچه از او بخواهند، ناراحت نشود؛

6. در تمام عمرش از دانش طلبی خسته نشود؛

7. فقر در راه خدا برایش از توانگری محبوب تر باشد؛

8. ذلت در راه خدا را بر عزت با دشمن خدا ترجیح دهد؛

9. گمنامی را بیشتر از شهرت بخواهد؛

10. به هرکس نگاه کند، بگوید: «او از من بهتر و پرهیزکارتر است.»(1)

توکل

* می فرمود: «هرکس می خواهد نیرومندترینِ مردم باشد، باید بر خدا توکل کند.»(2)

* دربارۀ تعریف توکل از او پرسیدند. پاسخ داد: «یعنی در برابر خدا از کسی نترسی.»(3)

تواضع

* در تعریف فروتنی می فرمود: «تواضع آن است که با مردم آن طور رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار کنند.»(4)

* برای تواضع مراتبی بیان می کرد که یکی از آن ها این بود: انسان قدر خودش را بشناسد و دلش آرام بگیرد. با مردم آن طور عمل کند که انتظار دارد مردم با او رفتار کنند. اگر از کسی بدی دید، با خوبی جبرانش کند. خشم خود را بخورد و مردم را ببخشد.(5)

* فروتنی اش مثال زدنی بود: «یک بار شخصی که امام را نمی شناخت، در حمام از امام خواست که بیاید او را کیسه بکشد. امام پذیرفت و مشغول شد. دیگران امام را به او معرفی

ص: 67


1- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ، ص443.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 68، ص143.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص240.
4- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص124.
5- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص124.

کردند و او با شرمندگی به عذرخواهی پرداخت؛ ولی امام، بی توجه به عذر خواهی اش، همچنان او را کیسه می کشید و دلداری اش می داد که طوری نشده است.»(1)

* بزرگواری اش به گونه ای بود که هنگام صرف غذا همۀ غلامان خود، از سفید تا سیاه را دعوت می کرد و در یک سفره با آن ها غذا می خورد. شخصی به او عرض کرد: «قربانتان شوم؛ بهتر بود برای این غلامان و خدمتگزاران سفره ای جداگانه می انداختید.» فرمود: «خدای همۀ ما یکی است و مادر و پدر ما هم یکی. پاداش را هم برای اعمال می دهند [نه رنگ پوست و شأن اجتماعی].»(2)

* بیشتر وقت ها این شعر را زمزمه می کرد: «إذا كُنْتَ فِى خَيْرٍ فَلا تَغْتَرِرْ بِهِ؛ وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّمْ.» (وقتی در ناز و نعمتی، به آن مغرور مباش؛ بلکه بگو: «خدایا، نعمت را کامل کن و سلامتی بده.»)(3)

سپاسگزاری

* سپاسگزاری از خدا و شکر نعمت هایش را توصیه می کرد: «قدر نعمت های خدا را بدانید. مبادا با معصیت، نعمت را از خود سلب کنید. با اطاعت و بندگی و شکر، بقای آن نعمت ها را بخواهید.»(4)

مروّت

دغدغۀ جوانمردی داشت و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می کرد:شش چیز از مروّت است: سه کار در وطن و سه رفتار در سفر.

در وطن: 1. تلاوت کلام الله مجید؛ 2. آبادکردن مساجد [با حضور در آن]؛ 3. اتحاد برادران در راه خدمت به جامعه.

در سفر: 1. زادوتوشه را بی دریغ در اختیار همسفران گذاشتن؛ 2.

ص: 68


1- محمدبن علی بن شهر آشوب سَرَوی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص362.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 8، ص230.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص178.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص182.

خوش خُلقی؛ 3. شوخی کردن بدون آمیختن با معصیت.(1)

راستی

* می فرمود: «در گفتار خویش راست گو باشید.»(2)

اخلاص

* بر اخلاص تأکید می کرد و دربارۀ اثر آن، به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «هر بنده ای چهل روز برای خدا مخلصانه عمل کند، چشمه های حکمت از دلش به زبانش جاری می شود.»(3)

خاموشی

* در کنار بردباری و دانش، سکوت را یکی از نشانه های فهم در دین می دانست و یادآور می شد: «سکوت یکی از درهای حکمت است و محبت ایجاد می کند و همۀ نیکی ها را به دنبال می آورد.»(4)

* می آموزاند: «زبانتان را نگه دارید تا عزیز باشید.»(5)

* سکوت و حفظ اسرار را ارزشمند می دانست و تذکر می داد: «پُرحرف ها همیشه در معرض لغزش اند.»(6)

* به نظرش، آدم پُرحرف هیچ موقع از سخن گفتن سیر نمی شود: هر وقت حرفش تمام شود، حرف دیگری شروع می کند.(7)

ص: 69


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص27.
2- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص102. محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، ص247.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص69.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج 1، ص158.
5- حسن بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1، ص103.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 68، ص288.
7- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص442.

امانت داری

* بر امانت داری اصرار می کرد: «امانت را ادا کنید.»(1)

هوای نفس

* نهی می کرد که دنبال نفْس بیفتیم. این پیروی را موجب ذلت می دانست.(2)

گناه گریزی

* گناه را مایۀ گرفتاری افراد می دانست: «هر وقت مردم گناه تازه ای مرتکب شوند که در گذشته انجامش نمی دادند، خدا به گرفتاریِ بی سابقه ای مبتلایشان می کند.»(3)

* معتقد بود ارتکاب گناهان کوچک، راه را باز می کند برای ارتکاب گناهان بزرگ: «اگر کسی در معصیت های کوچک از خدا نترسید، در معصیت های بزرگ هم نخواهد ترسید.»(4)

حسابرسی نفس

* می گفت نفس را محاسبه کنید: «هرکس خودش را حسابرسی کند، سود می برد و هرکس از حسابرسی خودش غفلت کند، ضرر می کند.»(5)

* از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کرد: «از ما نیست کسی که هر روز به حساب خودش رسیدگی نکند، خوب و بدِ خودش را نشناسد، و از خداوند برای کارهای خوبش فزونی و برای اعمال بدش آمرزش طلب نکند.»(6)

نهی از صفات رذیله

* خیانت به دیگری را خط قرمز می گرفت: «کسی که به مسلمانی خیانت کند، از ما

ص: 70


1- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص102؛ محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، ص247.
2- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص260.
3- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج2، ص275.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص180.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص352.
6- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص247.

نیست.»(1)

* جایگاه فریب کاران و نیرنگ بازان را آتش وعده می داد.(2)

* بخیل را از بهشت و مردم، دور و به جهنم نزدیک می دانست.(3)

* عُجب را تباه کنندۀ اعمال می دانست. برای خودبینی، چندین درجه قائل بود: یکی اینکه اعمال بد، در نظر انسان خوب جلوه کند و از آن ها خوش حال شود و تصور کند کار خوبی می کند. دیگر اینکه بنده به خدای خود ایمان بیاورد و درعین حال بر خدا منت بگذارد، با اینکه خدا بر او منت دارد.(4)

* می فرمود: «بخیل راحتی نمی چشد، حسود لذت نمی برد، پادشاهان وفا ندارند و دروغ گو از مردانگی بویی نبرده [است].»(5)

خوش گمانی

* سفارش می کرد به حُسن ظن به خدا: «’خدا می فرماید: من همان طورم که بنده ام گمان می کند. اگر گمانش خوب باشد، رفتار من خوب خواهد بود و اگر بد باشد، رفتار من هم بد خواهد شد.‘»(6)

توبه

* در توبه و استغفار، اکتفای به توبۀ زبانی را قبول نداشت: «لازم است توبه کننده با دل نیز پشیمان باشد؛ وگرنه خود را مسخره کرده است.»(7)

انسان نمونه

* اصالت گوهر (ریشه ای محکم در خویش)، طبع بزرگوار، خوی متین، جان شریف و

ص: 71


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی الصدوق، ص270.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص50.
3- [3]. محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص12.
4- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص444.
5- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص450.
6- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص72.
7- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص356.

ترس از خدا پنج صفتی بود که می فرمود: «اگر در کسی نباشد، در دنیا و آخرت به او امیدی نیست.»(1)

* انسان شایسته را چنین کسی می دانست: «دلش را پیرو فرمان خدا می کند و نیروهایش را در راه خشنودی خدا به کار می اندازد. می پذیرد که این، ذلت در راه حق است که به عزتِ همیشگی منتهی می شود، نه عزت در راه باطل. می داند که اندک غمی که در دنیا تحمل می کند، به نعمت دائمی در دنیایی بی پایان می رساندش. می فهمد که خوشی های فراوان این دنیا، اگر پیرو هوای نفسش باشد، او را به عذابی بی انتها می کشاند.»(2)

جدال

* می فرمود: «سکوت را روش خودتان کنید و جدال بیهوده نکنید که فایده ای برایتان ندارد.»(3)

اسراف نکردن

* یکی از دل واپسی هایش این بود که چیزی اسراف نشود. روزی تعدادی از خدمتکارانش مشغول میوه خوردن بودند. سیر که شدند، میوه های باقی مانده را دور انداختند. امام فرمود: «اگر شما سیر شده اید و به باقی غذا احتیاجی ندارید، نبایست آن را دور می انداختید. آخر، مردمانی هستند که به آن میوه ها نیاز دارند.»(4)

* از اسراف در هزینه های زندگی نهی می کرد: «در هزینه های خانواده اسراف نکنید که خدای بزرگ اسراف را نمی پسندد و می فرماید: {وَ الَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كانَ بَيْنَ ذَلِکَ قَوَاماً}(5) (و کسانی که هر وقت انفاق کنند، نه اسراف کارند و نه سخت گیر؛ بلکه در میان این دو، اعتدال دارند.)»(6)

ص: 72


1- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص446.
2- احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص321.
3- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، ج9، ص102؛ محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، ص247.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص102.
5- فرقان، 67.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج1، ص55.

منع از دشمنی و بدگویی

* با دشمنی و بدگویی مخالف بود: «خودتان را به دشمنی با یکدیگر و بدگویی از هم مشغول نکنید؛ چون با خود عهد کرده ام اگر کسی چنین کاری انجام دهد و دوستی از دوستانم را ناراحت و خشمگین کند، دعا کنم خدا او را در دنیا با شدیدترین عذاب ها مجازات کند و در آن دنیا هم زیان کار خواهد بود.»(1)

نیکی

* روشش احسان فراوان بود.(2)

* به تنگ دستان پنهانی صدقه می داد و این کار را بیشتر در شب های تاریک می کرد [تا احسانش باعث شرمندگیِ نیازمند نشود].(3)

* هرچه داشت، برای رفعِ مشکل نیازمندان هزینه می کرد. یک بار فضل بن سهل امام را برای انفاق همۀ مالش ملامت کرد. امام سرزنشش را به خودش برگرداند: «چیزی را که پاداش و کرامت بدان تعلق می گیرد، ضرر محسوب نکن.»(4)

* هر وقت سر سفرۀ غذا می نشست، ظرفی پیشش می گذاشتند و قبل از اینکه غذا را شروع کند، از غذاهای گوناگونی که در سفره بود، از هرکدام مقداری برمی داشت و در آن ظرف می گذاشت و سپس دستور می داد آن غذا را به فقرا بدهند. حضرت رضا (علیه السلام) در این هنگام آیۀ {فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ} (5)را قرائت می کرد و می فرمود: «چون خدا می دانسته است همۀ بندگانش قدرت ندارند برده بخرند و آزاد کنند، اطعام مساکین را مانند آزادکردن برده تلقی کرده است و از این راه، بندگانش را به طرف بهشت راهنمایی کرده است.»(6)*به انجام دادن کار نیک به صورت مخفی تشویق می کرد و ثوابش را معادل هفتاد حسنه می دانست.(7)

ص: 73


1- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص102؛ محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، ص247.
2- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص316.
3- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص316.
4- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج7، ص235.
5- بلد، 11.
6- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج4، ص52.
7- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص428.

* سفارش می کرد که به همه نیکی کنید. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کرد: «اگر نیکیِ تو به کسی برسد که شایسته اش است، خب لیاقتش را داشته است؛ اما اگر لیاقت خوبی را نداشته است، خودت که اهل خوبی کردن بوده ای!»(1)

نظم

* نظمش مشهور بود؛ مثلاً مسواک دانی داشت که پنج مسواک در آن بود. بر هریک نام یکی از نمازهای پنج گانه را نوشته بود و هنگام هر نماز، با یکی از آن ها مسواک می زد.(2)

مدیریت زمان

* با استناد به فرمودۀ پدر بزرگوارش،به مدیریت زمان سفارش می کرد: «بکوشید روزتان را در چهار بخش تنظیم کنید: بخشی برای عبادت و خلوت با خدا، بخشی برای تأمین معاش، بخشی برای معاشرت و مصاحبت با برادران و بخشی برای تفریح. از نشاطِ به دست آمده از تفریح، نیرویی برای انجام وظیفه در بخش های دیگر به دست می آورید.»(3)

مشورت

* به مشورت با دیگران سفارش می کرد. در پاسخ به این سؤال که «با چه کسی می توان مشورت کرد»، از پدران بزرگوارشان به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توصیه می کرد با فرد ترسو مشورت نکنند؛ چون کارها را دشوار جلوه می دهد و بدین وسیله فرد را از انجام دادن کارهای مهم بازمی دارد. همچنین می گفت با فرد بخیل هم مشورت نکنند؛ زیرا مشورت گیرنده را از هدفش که کمک به دیگران است، بازمی دارد. از مشورت با حریص هم نهی می کرد؛ چون او برای جمع آوری ثروت یا کسب مقام، ستم کردن را در نظر مشورت گیرنده خوب جلوه می دهد.(4)

* از پدران بزرگوارشان به نقل از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نصیحت می کرد: «قبل از شروع

ص: 74


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص35.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص137.
3- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فقه الرضا (علیه السلام) ، ص337.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص409.

هر کاری، دربارۀ آن خوب تأمل کنید تا پشیمان نشوید.»(1)

فعالیت اقتصادی

* کوشش در راه کسب مال را اجتناب ناپذیر می دانست: «مردم ناگزیرند برای زندگی شان تلاش کنند؛ پس کوشش در راهکسب مال را ترک نکنید.»(2)

* ارزش معنوی کار در نظرش آن قدر بود که مقام کارگر را فراتر از مقام جهادکنندگان در راه خدا می دانست: «آن که با کار و کوشش دنبال مواهب زندگی برای تأمین خانواده اش باشد، پاداشی بزرگ تر از پاداش مجاهدان راه خدا دارد.»(3)

* خدا را مالک حقیقی جان ها و مال ها و دیگر چیز ها می دانست و بر این بود که آنچه در دست مردم است، عاریه است.(4)

* کم فروشی، ریخت وپاش، خیانت، رباخوری و... را نهی می کرد.(5)

* بر پرداخت زکات تأکید می کرد و سرّ وجوبش را تأمین زندگی فقیران می دانست.(6)

* می فرمود: «اگر توانگران از مال خودشان حق فقیران و نیازمندان را ندهند، اموالشان در معرض نابودی خواهد بود.»(7)

* بر آن بود که خدا مردم سالم را مکلف کرده است به بیماران و افراد ناتوان و گرفتار رسیدگی کنند؛ چون قرآن مجید چنین فرموده است: {لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ...}(8) (قطعاً دربارۀ مال ها و جان هایتان امتحان می شوید... .)(9)* به توانگران و ثروتمندان توصیه می کرد با فقیران و نیازمندان، مهربان باشند و به

ص: 75


1- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص293.
2- محمدبن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، ج17، ص32.
3- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص445.
4- محمدرضا حکیمی و محمد حکیمی و دیگران، الحیاة، ج 5، ص383.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص127.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص369؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص8و9؛ محمدرضا حکیمی و محمد حکیمی و دیگران، الحیاة، ج5، ص201.
7- محمدرضا حکیمی و محمد حکیمی و دیگران، الحیاة، ج5، ص201.
8- آل عمران، 186.
9- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص369؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص8؛ محمدرضا حکیمی و محمد حکیمی و دیگران، الحیاة، ج5، ص201.

آن ها کمک و با آن ها همراهی کنند و در امور دینی یاری شان دهند.(1)

* زکات را تذکری برای مال داران می دانست که باید از آن پند بگیرند و به فکر نیازمندان باشند: «ثروتمندان باید خدا را سپاسگزار باشند که به آن ها نعمت و ثروت ارزانی کرده است. توانگران باید همیشه در حال تضرع باشند و از خدا بترسند و حقوق واجب شرعی شان را بدهند تا روزی، مانند فقیران، مستحق زکات نشوند.»(2)

* از ربا نهی می کرد و عامل نابودیِ اموال می دانستش.(3)

* ربا را برای این حرام می دانست که با رباخواری، کار خوب از میان می رود و مال ها تلف می شود و مال داران به سودگرفتن روی می آورند و وام دادن و پرداختن به کارهای واجب و انجام کارهای نیک را فراموش می کنند. می فرمود: «در همۀ این ها، تباهی و ستم [بر قرض گیرندگان] و نابودی اموال [مردم] است.»(4)

* برای ثروت اندوزی را نتیجه یکی از این پنج خصلت را «باید» می شمرد: بخیل بودن، داشتن آرزوی دور ودراز، حریص بودن به دنیا، قطع صلۀ رحم و فداکردن آخرت برای دنیا.(5)

* بدترینِ مردم از نظر زندگی اقتصادی را کسانی معرفی می کرد که با معاش خود برای دیگران معاشی نسازند و کسی در پرتو زندگی آن ها زندگی نکند.(6)

* از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ثروتمندی که حقوق مالی اش را ادا نکند،جزوِ نخستین گروهی می دانست که وارد آتش می شوند.»(7)

توجه به مشکلات یاران

* درخواستی را که می توانست انجام بدهد، اصلاً رد نمی کرد.(8)

ص: 76


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص369؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص8؛ محمدرضا حکیمی و محمد حکیمی و دیگران، الحیاة، ج5، ص201.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص369؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص8.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص93و94؛ محمدرضا حکیمی و محمد حکیمی و دیگران، الحیاة، ج4، ص460 و ج5، ص610و611.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص566.
5- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص287.
6- حسن بن علی بن شعبۀ حرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ، ص448.
7- حسین بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص28.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.

* مردم، خیلی از مسائل و نیازمندی هایشان را با او مطرح می کردند و او نیز به راحتی و با مهربانی برای برآوردن خواسته شان اقدام می کرد. ابومحمد غفاری می گوید:

قرض سنگینی برایم پیش آمد و خیلی غمگین شدم. برای ادای این دِین، به جز علی بن موسی، کسی را سراغ نداشتم. یکی از روز ها صبحِ زود خدمتش رسیدم و پس از گرفتن اجازۀ ورود، به حضورشمشرّف شدم. همان ابتدا فرمود: «ابومحمد، از خواسته ات اطلاع دارم و باید قرض تو را بپردازم.» شب که شد، غلامش افطار آورد و افطار کردیم. فرمود: «ابومحمد، شب در اینجا می خوابی یا می روی؟» عرض کردم: «سید و سرور من، اگر نیازمندی ام را رفع کنی و من بروم، بهتر است.» در این هنگام، دست خود را زیر فرش برد و مُشتی از زیر آن برداشت و به من داد. از منزل آن حضرت که بیرون آمدم، نزدیک چراغی رفتم و به آنچه مرحمت کرده بود، نگاه کردم. معلوم شد که آن ها دینارهای سرخ و زرد هستند. اولین دیناری که دیدم، رویش نوشته بود: «ابومحمد، این، 50 دینار است. از آن، 26 دینار را برای قرضت و 24 دینار را برای مخارج خانواده ات مصرف کن.» صبح که شد، از آن دینار مخصوص اثری نبود.(1)

ص: 77


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص218.

ص: 78

فصل پنجم: خانواده

اشاره

ص: 79

{فِی بُيُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الاَصالِ} (1)

خانه محل آرامش است و خانواده علت آن. این آرامش را در هیچ جای دیگری نمی توان یافت و همین است که سبب عروج روح و یاد خدا و سعادتمندی انسان ها می شود. امام راهنمای ما به سوی آرامش و سعادت است؛ پس توصیه ها و روش های معصومان (علیهم السلام) در خصوص خانه و خانواده بهترین الگو برای رسیدن به این سعادت است.

1. خانه

خانۀ آسمانی

فضای خانه

* خانه را محل آرامش می دانست. برای همین، هیچ کس در منزلش و در حضورش صدایش را بلند نمی کرد.(2)

آسایش

* برای آنان که امکانات دارند، لازم می شمرد که خانوادۀ خود را در رفاه و آسایش قرار دهند.(3)

* می فرمود: «شایسته است که مرد از نظر مالی به خانواده اش بیشتر توجه کند تا آرزوی مرگش را نکنند.»(4)

روزیِ حلال

* کسب روزیِ حلال را برای خانواده بسیار مهم می شمرد و بر آن تأکید می کرد: «هرکس

ص: 80


1- نور، 36: «[اين چراغ پرفروغ] در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند [تا از دستبرد شياطين و هوس بازان در امان باشد؛] خانه هايى كه نام خدا در آن ها برده مى شود و صبح و شام در آن ها تسبيح او مى گويند.»
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص179.
3- محمدبن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج21، ص540.
4- محمدبن حسن حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج21، ص540.

روزی را از راه حلالش بجوید و برای خود و خانواده اش هزینه کند، اجرش بیشتر از اجر جهادکنندۀ در راه خداست.»(1)

خانۀ بزرگ

* وسیع بودن منزل را می پسندید: «لذت زندگی دنیا در دو چیز است: بزرگ بودن خانه و داشتن دوستان زیاد.»(2)

* برای یکی از خدمتکارانش منزلی خرید و فرمود: «منزل قبلی ات کوچک است. در این ساکن شو.» مرد گفت: «آخر پدرم در آنجا زندگی می کرد.» فرمود: «اگر پدرت متوجه نبود، تو هم باید مانند او باشی؟!»(3)

خوش اخلاقی

*به خوش اخلاقی و خوش رفتاری با خانواده توصیه می کرد و به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «اَقْرَبُکُمْ مِنِّى مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيامَةِ اَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُکُمْ لِاَهْلِهِ.» (در قیامت، کسی به من نزدیک تر است که در دنیا خوش اخلاق تر باشد و باخانوادۀ خودش نیکوکارتر.)(4)

اعتدال در زندگی

* به میانه روی در زندگی سفارش می کرد و به نقل از محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «خانه ای را نسازید که در آن سکونت نمی کنید. چیزی را که نمی خورید، انباشته نکنید. از خدایی که به سویش محشور می شوید، حساب ببرید.»(5)

* می فرمود: «باید مخارج خود و خانواده تان بر پایۀ میانه روی باشد.»(6)

ص: 81


1- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص88.
2- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا، ج2، ص374.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج73، ص153.
4- محمدبن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج12، ص153.
5- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج2، ص48.
6- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص255.

والدین

نیکی کردن

* نیکی به پدر و مادر را حتی اگر مشرک باشند، واجب می دانست؛ ولی مرز اطاعتشان را جایی معیّن می کرد که اطاعتشان به معصیت خدا نکشد.(1)

* شخصی از امام پرسید: «پدر و مادرم، اگر به حق امامت معتقد نباشند، برایشان دعا بکنم؟» جواب داد: «برایشان دعا کن و از طرفشان صدقه هم بده. اگر زنده اند و به امامت معتقد نیستند، با آن ها مدارا کن؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: ’خدا مرا برای مهروزی فرستاد، نه نافرمانی.‘»(2)

سپاسگزاری

* می فرمود: «خدا به سپاسگزاری از خودش و از پدر و مادر، با هم، فرمان داده است؛ ازاین رو کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، انگار از خدا سپاسگزاری نکرده است.»(3)

پرهیز از عاقّ والدین

* می فرمود: «خدا عاق والدین را حرام کرده است و این به دلیل خروج از اطاعت خدا و تعظیم نکردن والدین و کفران نعمت و ابطال شکر است. اگر عاق والدین حرام نشده بود، نسل ادامه نمی یافت و احترام پدر و مادر از بین می رفت و کسی حقوقشان را نمی شناخت و درنتیجه، قطعِ رحم می شد و پدر و مادر، اولادشان را ترک می کردند و فرزندان هم از نیکی کردن به آن ها دست می کشیدند.»(4)

مادر

* حق مادر را واجب ترین حق می دانست؛ چراکه مادر به گونه ای فرزند رامی کند

ص: 82


1- محمدبن حسن حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج16، ص155.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج2، ص159؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج71، ص47.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج71، ص68.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج71، ص75.

که هیچ فرد دیگری را این طور حمل نمی کند. مادر با گوش و چشم و همۀ اعضای بدن خودش از فرزند مراقبت می کند و از این کارش شاد است و به آن امید بسته. بارداریِ فرزند آن قدر سخت است که هیچ کس تحملش را ندارد. مادر راضی می شود که خودش گرسنه باشد و فرزندش سیر، خودش تشنه باشد و فرزندش سیراب، خودش بی لباس بماند و فرزندش پوشیده و خودش در آفتاب بماند و فرزندش در سایه. می فرمود: «پس تشکر از مادر لازم است و خوبی کردن به او باید به اندازۀ این فداکاری اش باشد؛ گرچه کسی قدرتش را ندارد که حتی کوچک ترین حق مادر را جبران کند، مگر اینکه خدا کمکش کند. خدا مادر را در کنار خودش قرار داد و فرمود: {...أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَيْکَ إِلَیَّ الْمَصِيرُ}(1) (شکر من و پدر و مادرت را به جا بیاور؛ چون [همۀ شما] به سوی من برمی گردید.)»(2)

پدر

* خیلی به حرف شنوی از پدر، خوش رفتاری با او، سربه زیری در برابرش، احترام گذاشتن به او و نیز آرام سخن گفتن در حضورش تأکید می کرد؛ چراکه پدر را مانند ریشه و پسر را مثل شاخه می دانست: «اگر پدر نبود، خدا پسر را هم خلق نمی کرد.»(3)

* توصیه می کرد از پدر در دنیا به بهترین صورت اطاعت شود و ادامه می داد: «پس از مرگش، برای او دعا و طلب رحمت کنید.»(4)

همسر

ازدواج
ضرورت ازدواج

* ازدواج را زمینه ساز کمال فرد می دانست. می گفت زنی نزد امام باقر (علیه السلام) رسید

ص: 83


1- لقمان، 14.
2- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص334.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج71، ص76و77.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج71، ص 77.

و گفت: «برای رسیدن به فضل و کمال، می خواهم هیچ وقت ازدواج نکنم.» حضرت فرمود: «این کار را نکن. اگر خودداری از ازدواج فضیلت و کمالی داشت، حتماً فاطمه (علیها السلام) سراغش می رفت؛ درحالی که هیچ کس در فضیلت و کمال از او جلوتر نیست.»(1)

* به عقیدۀ او، عبادت فرد متأهل در نظر خدا باارزش تر است. نقل می کرد روزی فردی نزد امام باقر (علیه السلام) رسید. حضرت از او پرسید: «ازدواج کرده ای؟» گفت: «نه.» فرمود: «دنیا و همۀ آن چیزهایی را که در دنیاست دوست ندارم، اگر شبی را بدون همسر به سر کنم. دو رکعت نمازی که فرد متأهل می خواند، برتر از عمل فرد مجردی است که شب زنده داری می کند و روز ها روزه است.»(2)

* ازدواج را سبب گسترش روابط اجتماعی افراد می دانست و می فرمود که اگر دربارۀ ازدواج، دستوری از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم صادر نشده بود، فایده هایی مثل نزدیک شدن خویشاوندان و پیوند با غریبه ها کافی بود که انسان عاقلِ هدفمند را به ازدواج ترغیب کند.(3)

زمان ازدواج

* توصیه می کرد ازدواج به تأخیر نیفتد و حدیثی قدسی در تأیید سخن خود ذکر می کرد: «دختران شما همانند میوۀ درخت اند. میوۀ درخت هر وقت رسید، راهی جز چیدنش نیست؛ چون اگر چیده نشود، تابش خورشید فاسدش می کند و مزه اش را از بین می برد. وقتی دختران به آن حد رسیدند که زنانِ دیگر آن موقعیت را دریافته اند، حتماً باید شوهر کنند؛ چون اگر شوهری برایشان در نظر گرفته نشود، از فساد و تباهی در امان نیستند.»(4)

شروط ازدواج

* در ازدواج، ویژگی های معنوی را بااهمیت تر از مسائل مادی می دانست: «هر وقت خواستگاری آمد که دین دار و بااخلاق بود، به او جواب مثبت بده و از تنگ دستی اش

ص: 84


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج100، ص219.
2- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص256.
3- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص373.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج16، ص223.

نترس. خدا فرموده است: {...إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ...}(1) (...اگر تنگ دست اند، خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد... .)»(2)

* در نظرش، اخلاقِ خوب گزینه ای مهم برای خواستگار بود. شخصی نوشته بود: «یکی از نزدیکانم دخترم را از من خواستگاری کرده است؛ ولی اخلاق بدی دارد.» جواب داد: «اگر بداخلاق است، دخترت را به او نده.»(3)

* می فرمود: «سودمندترین موهبتی که نصیب بندۀ خدا می شود،همسر با تقوا و خوبی است که مرد هر وقت می بیندش،شاد شود و هرگاه شوهرش به مسافرت میرود،ناموس و مال او را حفظ کند.‘»(4)

* در میزان مهریه، بهترین مقدار را مهرالسُنّه(5) می دانست: «وقت ازدواج، تلاش کنید مقدار مهریه از مهرالسنه بیشتر نشود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مقدار مهریه ازدواج کرد.»(6)

مراسم ازدواج

* توصیه اش این بود که جشن ازدواج در آرامش شب باشد: «ازدواج در شب، سنت اسلام است. آخر، خدا شب را مایۀ آرامش قرار داده است و زن ها هم مایۀ آرامش اند.»(7)

* برگزاری مراسم و غذادادن به دیگران در هنگام ازدواج را از سنت های اسلامی برمی شمرد.(8)

ص: 85


1- نور، 32.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج100، ص372.
3- محمدبن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج20، ص81.
4- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص256.
5- [5]. «مهرالسنة» مهریه ای است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای همسران خود قرار می داد و مقدار آن 500 مثقال نقره است (نک: علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص525).
6- ؛ حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، ص62؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج100، ص350؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص261.
7- محمدبن حسن حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج20، ص91؛ محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص367.
8- حسین بن علی بن شعبۀحرّانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص445.

روابط همسران

* سفارش می کرد که برای خانوادۀ خویش سهمی از تلاوت قرآن بگذارید تا خیر و برکت برای خانواده فراوان شود و اهل خانه از نظر مالی در وسعت قرار بگیرند.(1)

* به نقل از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یادآور می شد: «خدا به زنان نسبت به مردان مهربان تر است و هر مردی که زنی از محارمش را خشنود کند، خدا در روز قیامت خوش حالش خواهد کرد.»(2)

* بهترین زن، در نگاه او، پنج ویژگی دارد: «1. آسان گیر؛ 2. نرم خو؛ 3. موافق و همراه؛ 4. هر وقت شوهرش خشمگین شود، خوابش نبرَد تا وقتی که شوهرش از او رضایت پیدا کند؛ 5. هر موقع شوهرش بیرون برود، از خانه و خانواده اش در نبودِ او مراقبت کند. این طور زنی، یکی از مأموران خداست و مأمور خدا ناامید نمی شود.»(3)

فرزند

فرزندآوری

* فرزندآوری را لازمۀ تداوم زندگی می دانست: «آن کسی که از خودش فرزندی به جا نگذارد، مثل این است که هرگز میان مردم زندگی نکرده است؛ اما کسی که از خودش فرزندی به یادگار بگذارد، نمُرده و در میان مردم زنده است.»(4)

تولد
اذان گفتن در گوش

* سفارش می کرد هنگام تولد فرزند، در گوش راست او اذان بگوییم و در گوش چپش اقامه.(5)

ص: 86


1- محمدبن حسن حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج6، ص200.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص6.
3- .محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص325.
4- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص219.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج101، ص 116.
نام گذاری

* بهره مندی از نام نیک را حق فرزند می دانست.(1)

* نام گذاری فرزند در روز هفتم را توصیه می فرمود.(2)

* تأکید می کرد: «برای فرزندانتان نام نیکو انتخاب کنید؛ چون روز قیامت با همان نام ها صدایشان می زنند.»(3)

* بر نامیدن فرزندان به «محمد» تشویق می کرد(4) و می فرمود: «خانه ای که در آن نام محمد باشد، صبح و شبش به خوبی می گذرد.»(5)

* می فرمود: «فقر راه نخواهد یافت به خانه ای که در آن نام محمد، علی، حسن، حسین، جعفر، طالب یا عبدالله و از زنان نام فاطمه وجود داشته باشد.»(6)

عقیقه

* عقیقۀ پسر و دختر در روز هفتم را سفارش می کرد.(7)

تراشیدن موهای سر نوزاد

* می گفت یکی از آداب پس از ولادت، این است: «تراشیدن موهای سر نوزاد در روز هفتم و صدقه دادن از طلا یا نقره به اندازۀ وزن مو ها.»(8)

ختنه

* به ختنه کردن پسربچه ها در روز هفتم توصیه می کرد. از محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کرد: «فرزندانتان را روز هفتمِ تولد ختنه کنید؛ زیرا به این وسیله، پاک تر می شوند و زودتر گوشت بر بدنشان می روید.»(9)

ص: 87


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص239.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص125.
3- احمدبن محمد بن فهد حلّی ، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص87.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج101، ص128.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج101، ص131.
6- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص277.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا ، ج2، ص125.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص125.
9- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص28.
شیر مادر

* برای کودک، هیچ چیزی را بهتر از شیر مادرش نمی دانست.»(1)

رابطه و وظایف
علاقه و انس با فرزند

* به فرزندش، جواد، خیلی علاقه داشت.(2) پس از تولد جوادش، تمام شب کنار گهواره اش بیدار ماند.(3)

* پسرش جواد را فقط با کُنیه اش یاد می کرد و مثلاً می فرمود: «پسرم ابوجعفر به من این چنین نوشته است و من به ابوجعفر چنین نوشتم.» این در حالی بود که جواد (علیه السلام) دوران کودکی را می گذرانید؛ ولی امام از او پیوسته به بزرگی یاد می کرد.(4)

* در صحبت با فرزندش بسیار صمیمی بود و با تعابیری مثل «یا حبیبی»(5) صدایش می کرد.(6)

* به شیوه های مختلف به فرزندش محبت می کرد. گاهی اوقات اوج علاقه اش را در قالب این عبارت نشان می داد: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی» (پدر و مادرم به قربانت!)(7)

* راوی می گوید: «خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم؛ درحالی که جوادالائمه (علیه السلام) را روی زانویش گذاشته بود و به او موز می خوراند.»(8)

مراقبت از فرزند

* بر معاشرت های فرزندش نظارت می کرد. در نامه ای به امام جواد (علیه السلام) نوشت: «فرزندم، شنیده ام وقتی سوار می شوی و قصد بیرون رفتن داری، غلام ها

ص: 88


1- عزیزالله عطاردی، مسند الإمام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص278.
2- محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج1، ص131و132.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 50، ص15.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص240؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج1، ص215 .
5- ای رفیق من.
6- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج 2، ص362؛ عزیز الله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج1، ص214.
7- علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب (علیه السلام) ، ص218.
8- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص187.

از روی بُخل از درِ کوچک بیرون می برندت که مبادا کسی از تو خیری ببیند. به حقی که بر گردنت دارم، از تو می خواهم رفت وآمدت جز از درِ بزرگ نباشد. هر وقت قصد سوارشدن و بیرون رفتن داری، همراهت کیسه های درهم و دینار باشد تا هر وقت کسی چیزی از تو خواست، حتماً به او بدهی. اگر از عمو هایت کسی از تو درخواست کمکی کرد، مبادا از 50 دینار به او کمتر ببخشی. بیشتر از 50 دینار را هم خودت می دانی. همچنین اگر از عمه هایت کسی از تو مالی طلبید، مبادا به او از 25 دینار کمتر ببخشی. بیشتر از این مبلغ را هم خودت می دانی. می خواهم که خدا به تو برتری بدهد؛ پس انفاق کن و از این نترس که خدا بر تو سخت بگیرد یا تهی دست شوی.»(1)

دعا برای فرزند

* برای فرزندش دعا می کرد.(2)* دعای کودکان را،تا هنگامی تا هنگامی که به گناه نزدیک نشده اند، مستجاب می دانست.(3)

تربیت کودکان

* در عرصۀ تربیت فرزند، با تأکید بر روش عملی، توصیه می کرد: «به فرزندتان دستور بدهید صدقه بدهد.»(4)

* به گفتن اذان در خانه توصیه می کرد؛ چون «با این کار، کودکان با آن ذکر آشنا می شوند.»(5)

* از او دربارۀ شخصی پرسیدند که پسر نوجوانش را به نماز وادار کرده بود و آن فرزند گاهی نماز را ترک می کرد. امام فرمود: «این پسر چند سال دارد؟» گفتند: «آقا، هشت ساله

ص: 89


1- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 4، ص43.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 50، ص103.
3- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الرضا (علیه السلام) ، ص55.
4- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص207.
5- سیدمحمد حسینی قزوینی، موسوعة الامام الرضا (علیه السلام) ، ج5، ص409.

است.» حضرت رضا (علیه السلام) با تعجب فرمود: ««سبحان الله! هشت ساله است و نمازش را ترک می کند؟!» گفتند: «بچه است. گاهی خسته و ناراحت می شود.» امام فرمود: «هرطوری که راحت است، نمازش را بخواند.»(1)

تنبیه کودکان

* از تنبیه بدنی کودکان نهی می کرد: «فرزندتان را تنبیه بدنی نکنید. به جایش با او قهر کنید. البته مراقب باشید که قهرکردنتان هم طولانی نشود.»(2)

بازی کودکان

* بازی کردن با کودکان را مهم می شمرد و می فرمود: «حسن و حسین نزد جدشان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بازی می کردند و شب که می شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت: ‘حالا بروید پیش مادرتان.’»(3)

احترام به فرزند

* وقتی امام جواد (علیه السلام) بر بستر شهادت پدرش وارد شد، ایشان از بستر برخاست، به سویش رفت، دست بر گردنش انداخت، به سینه فشردش، میان دو چشمش را بوسید و با او سخن گفت.(4)

* به نقل از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «پنج چیز را تا آخر عمر ر ها نخواهم کرد... و پنجم سلام کردن به کودکان است. می خواهم بعد از من این رسم بماند.»(5)

برادر

در میان برادران، برای برادر بزرگ تر جایگاه ویژه ای قائل بود: «مقام برادر بزرگ تر

ص: 90


1- محمدبن حسن حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج4، ص20.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج101، ص 99.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص266.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص243.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص81.

خاص است و در خانه جایگاه پدری دارد.»(1)

2. خویشاوندان

صلۀ رحم

* بر صلۀ رحم تأکید می کرد: «خدا تقوای الهی را با صلۀ رحم همراه ساخت؛ درنتیجه هرکس صلۀ رحم نکند، تقوای الهی ندارد.»(2)

* می فرمود: «خدا دستور سه چیز را به همراه دستور سه چیز دیگر صادر فرموده است: 1. دستور نماز را همراه با دستور زکات. پس هرکس نماز بخواند و زکات نپردازد، نمازش پذیرفته نیست؛ 2. دستور سپاسگزاری از خود را همراه دستور سپاس از پدر و مادر. پس هرکس از پدر و مادر خود سپاسگزار نباشد، از خدا سپاسگزار نبوده است؛ 3. دستور تقوای از خدا را همراه با دستور صلۀ رحم. پس هرکس صلۀ رحم نکند، تقوای الهی نداشته است.»

* به ملاقاتِ یکدیگر سفارش می کرد: «این کار موجب نزدیک شدن به من است.»(3)

* به بزرگداشت بزرگان خاندان و صلۀ رحم تاکید می کرد و آزار نرساندن به ارحام را برترین مصداق صلۀ رحم می دانست.(4)

* برای طولانی شدن عمر، وسیله ای جز صلۀ رحم نمی شناخت و می فرمود: «خدا به سبب صلۀ رحم، سی سال بر عمر انسان می افزاید و به سبب قطع رحم، سی سال از عمر انسان می کاهد.»(5)

* به محبت به قوم وخویش تأکید می کرد: «به خویشاوند محبت کن و با او ارتباط برقرار کن، اگرچه با جرعه ای آب. البته بهترین صلۀ رحم خودداری از آزارِ اوست.»(6)

* صلۀ رحم را باعث افزایش مال و مایۀ محبوبیت بین خویشاوندان می دانست(7) و

ص: 91


1- حسن بن علی بن شعبۀ حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص442.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج1، ص156.
3- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج9، ص102؛ محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الاختصاص، ص247.
4- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص170.
5- محمدبن یعقوب کلینی رازی،الاصول من الکافی، ج 2، ص 152و153.
6- حسن بن علی بن شعبۀ حرانی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ص445.
7- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص267.

به نقل از اجدادش می فرمود:

«صلۀ رحم و خوش رفتاری با همسایه ها اموال را زیاد می کند.»(1)

* از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کرد: «هرکس انجام دادن یک کار را به من تعهد بدهد، من چهار چیز را به او قولمی دهم: او با ارحام خود رفت وآمد کند. قول می دهم خدا دوستش داشته باشد و روزی اش را سرشار کند و عمرش را طولانی سازد و او را به بهشت ببرد.»(2)

مهمان و مهمانی

مهمان

* مهمان را دوست می داشت و بر پذیرایی از مهمان و احترام به او پافشاری می کرد. یکی از یارانش نقل می کند:

شبی امام مهمان داشت. در میان صحبت، چراغ نقصی پیدا کرد. مهمانِ امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند؛ اما امام نگذاشت و خودش این کار را کرد و فرمود: «ما از مهمان هایمان نمی خواهیم کاری انجام بدهند.»(3)

* به مهمانش بسیار توجه داشت و به او خدمت می کرد. یکی از اصحابش می گوید: «در خدمت حضرت بودم. بسیار تشنه ام بود؛ ولی نمی خواستم از آن حضرت آب بخواهم. حضرت خودش آب خواست و کمی نوشید و به من هم داد و فرمود: ‘محمد، بنوش. آب خنک و گوارایی است.’»(4)

* استقبال از مهمان نیز از آدابی است که در سیره اش نقل کرده اند. در روایتی آمده است که در خراسان برای استقبال گروهی از آل ابی طالب که به دیدارش آمده بودند، از محل سکونتش بیرون رفت.(5)

ص: 92


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 71، ص97.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص37.
3- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص283.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص31.
5- سعیدبن هبةالله قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص337.
مهمانی

* سادگی در مهمانی را توصیه می کرد و این طور مثال می زد:

مردی امام علی (علیه السلام) را دعوت کرد. امام فرمود: «اگر سه چیز را به من قول بدهی، دعوتت را می پذیرم.» گفت: «چه چیز آقا؟» فرمود: «برای من چیزی از بیرون خانه تهیه نکنی. همانی را بیاوری که در خانه داری. خانواده ات را هم به زحمت نیندازی.» گفت: «قبول.» آن وقت حضرت دعوتش را قبول کرد.(1)

* بر آمدوشدِ مؤمنان با یکدیگر تأکید می کرد: «آدم بخشنده از غذای مردم می خورَد تا مردم هم در سرِ سفرۀ او حاضر شوند و از غذاهای او بخورند؛ ولی بخیل برای اینکه مردم از غذایش نخورند، از خوردن طعام دیگران خودداری می کند.»(2)

ص: 93


1- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج72، ص451.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج4، ص41.

ص: 94

فصل ششم: جامعه

اشاره

ص: 95

{یا أَيُّهَا النَّاسُ إِنّا خَلَقْناكُم مِّنْ ذَكَرٍ وَ أُنثَى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا}(1)

اجتماعی بودنِ انسان او را ناگزیر از برقراری ارتباط با دیگران می کند. از سوی دیگر، انسان ها دربارۀ همدیگر حقوق و تکالیفی دارند. برقراری ارتباط صحیح در هر جامعه ای وابسته به اصول و قواعدی است و امام می کوشد تا با تعریف این اصول و قواعد و عمل به آن ها، راه ارتباطی صحیح با جامعه را برای ما روشن کند.

1. خدمتکاران و کارگران

معین کردن مبلغ

* رعایت حقوق مردم، قاعده ای قطعی و خدشه ناپذیر در زندگی اجتماعی اش بود. می فرمود: «هرکس را برای کاری آوردید، حتماً قبلاً مُزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام بدهد، اگر سه برابرِ مزدش را هم به او بدهید، باز گمان می کند مزدش را کم داده اید! ولی اگر قرارداد ببندید و به مقدارِ معیّن شده بپردازید، از شما خوش حال خواهد بود که طبق قرار عمل کرده اید. اگر هم بیش از مقدارِ تعیین شده چیزی به او بدهید، هرچند کم و ناچیز باشد، می فهمد که بیشتر پرداخته اید و سپاسگزار خواهد بود.»(2)

انس با کارگر

* وقتی منزل را خلوت می دید، تمام غلامان و اطرافیانش را جمع می کرد، برای آن ها حدیث می خواند و با آن ها انس می گرفت. آن ها نیز با او مأنوس می شدند.(3)

ص: 96


1- حجرات، 13: «اى مردم، ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد.»
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج5، ص288و289.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 49، ص164.

مشورت با کارگر

*می فرمود پدر بزرگوارش حتی با خدمتکارانش هم مشورت می کرد و در مقابل اعتراض دیگران پاسخ می داد: «اگر خدا بخواهد، چه بسا به زبان آنان در کار ما گشایشی رخ بدهد.»(1)

2.مردم

اشاره

* بر حقوق همسایه پافشاری می کرد: «کسی که همسایه اش از اذیتش آسایش نداشته باشد، از ما نیست.»(2)

*می فرمود پدر بزرگوارش بعد از انجام واجبات، نزد خدا، کاری بهتر از خوش حال کردن مؤمن سراغ نداشت.(3)

* وقتی در مدینه بر مرکبی سوار می شد و در معابر و کوچه های این شهر رفت وآمد می کرد، مردم گرفتاری هایشان را با او در میان می گذاشتند و امام هم نیاز ها و خواسته هایشان را با کمال فروتنی و محبت برآورده می ساخت؛ به طوری که بین آنافراد و حضرت، مثل قوم وخویش ها، انس و صمیمیت برقرار شده بود. بین امام و مردم جهان اسلام، مکاتباتی هم صورت می گرفت و اهالی شهرهای گوناگون برای نامه های امام احترام ویژه ای قائل بودند و توصیه ها و دستورالعمل های این نوشته ها را با دل وجان به کار می بستند.(4)

* با ادیان و فرقه های مختلف، عادلانه و عاقلانه برخورد می کرد و نمی گذاشت ظلمی به آن ها بشود. البته، در مقابل، بسیار حساب شده از ماهیت انحرافی شان پرده برمی داشت. از نیشابور نامه ای به مأمون رسید به این مضمون که مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده است ثروت زیادِ باقی مانده از او را میان فقرا تقسیم کنند. قاضی نیشابوری هم آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: «سرور من، دربارۀ این موضوع چه می فرمایید؟» امام فرمود: «زردشتیان برای بینوایانِ مسلمان وصیت نمی کنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس که همان مقدار از مالیات های مسلمانان

ص: 97


1- محمدبن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج12، ص45.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص24.
3- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص339.
4- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص167.

بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد.»(1)

نظارت همگانی

* به رفتار مأمون عباسی هم ایراد می گرفت و نصیحت می کردش و کارهای خلافی را که مرتکب می شد، زشت می شمرد. مأمون در ظاهر قبول می کرد و ناراحتی اش را پنهان می کرد.(2)

* در مواقع مختلف و متعدد، به رفتارهای نادرست بستگان نزدیک خویش اعتراض می کرد تا از انتساب به او سوءاستفاده نکنند و خلاف هایشان را به حساب او نگذارند. برادر امام به نام زیدبن موسی در مدینه قیام کرد و کشتار و آتش سوزی در خانه های عباسیان راه انداخت. او را نزد مأمون فرستادند. حضرت رضا (علیه السلام) هم در برخورد با او وقتی زید گفت: «من برادر تو و فرزند پدرت هستم» فرمود: «تو تا وقتی برادر منی که در اطاعت خدا باشی.»(3)

* به امربه معروف و نهی ازمنکر سفارش می کرد و اخطار می داد: «در صورت ترک کردن این کار، شرورترین افراد بر شما مسلط می شوند و هرچقدر هم که خوبانِ شما دعا و نفرین کنند، مستجاب نخواهد شد.»(4)

* به نقل از جدّ بزرگوارش حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: «امت من هر وقت امربه معروف و نهی ازمنکر را ترک کردند، باید در انتظار عذاب خدا باشند.»(5)

مهرورزی

* محبت کردن و الفت با مردم را ارزشمند می دانست: «اساس خردورزی، پس از ایمان به خدا، جلب دوستی مردم است.»(6)

معاشرت

* برخورد و معاشرت مطلوب در نظرش به گونه ای بود که خودش با رعایت آن، در دل های

ص: 98


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص15.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص308.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص218.
4- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص50.
5- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص382.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص35.

مردم نفوذ فراوان یافته بود.(1) می فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم به خوبی معاشرت می کرد و با نرمی و آرامش با آن ها سخن می گفت.»(2)

* به احترام گذاشتن به بزرگان خیلی سفارش می کرد.(3)

* به دیدوبازدید تشویق می کرد و از قول پدر بزرگوارش می فرمود: «به دیدارِ هم بروید. همدیگر را دوست داشته باشید. دستِ هم را فشار دهید. از هم عصبانی نشوید.»(4)

* می فرمود: «هرکس اندوه و مشکل مؤمنی را برطرف کند، خدا در روز قیامت غصه را از قلبش برطرف می کند.»(5)

* دربارۀ معاشرت با دیگران می فرمود: «با دوستان فروتنی کنید و با دشمنان با احتیاط رفتار کنید. با عموم مردم هم با گشاده رویی برخورد کنید.»(6)

3. ولایتعهدی

ولایتعهدی با اجبار و تهدید

با اجبار و تهدیدهای فراوانِ مأمون، ولایتعهدی را پذیرفت(7) و فرمود: «قَدْ عَلِمَ اللهُ كَراهَتِی لِذلِکَ...»(8) (خداوند می داند که این کار به اجبار بود... .)

ولایتعهدی؛ به صورت مشروط

* ولایتعهدی را به صورت مشروط پذیرفت؛ به طوری که این پذیرشِ مشروط، موضعی منفی و شگفت انگیز در برابر حاکمیت تلقی می شد؛ زیرا فرمود:«ولایتعهدی را به شرطی می پذیرم که کسی را به مقامی نگمارم و از کاری برکنار نکنم. سنتی را دگرگون نسازم و

ص: 99


1- محمدبن احمدبن عثمان ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج1، ص121.
2- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص477.
3- علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص170.
4- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص339.
5- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 2، ص200.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 71، ص167.
7- علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج4، ص7.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص139.

از دخالت در کارهای حکومت برکنار باشم و فقط طرف مشورت قرار گیرم.»(1)

چرایی پذیرش

* شخصی به ایشان اعتراض کرد که: «شما اهل بیت که انسان هایی پاک و مطهرید و از ستمگران بیزارید، چرا ولایتعهدی را پذیرفتید و در دستگاه طاغوتی مأمون وارد شدید؟!». در پاسخ فرمود: «شأن پیامبر بیشتر است یا شأن جانشین پیامبر؟» گفت: «شأن پیامبر.» امام دوباره پرسید: «پادشاه مُشرک بدتر است یا پادشاه مسلمانِ فاسق؟» گفت: «پادشاه مشرک.» فرمود: «آیا جرم کسی بدتر است که خودش همکاری با دستگاه جور را درخواست کند، یا کسی که به زور، وادار به همکاری اش کنند؟» گفت: «جرم آن کسی که خود درخواست کند.» امام رضا (علیه السلام) بعد از این پاسخ ها فرمود: «یوسفِ صدیق، پیامبر بود و عزیز مصر، کافرِ مشرک. حضرت یوسف (علیه السلام) خود تقاضا کرد که با حکومت کفر همکاری کند. قرآن در این زمینه، از زبان آن نبیِ والامقام می فرماید: {اجْعَلْنی عَلَی خَزائِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ}(2) (مرا به سرپرستی خزینه های سرزمین [مصر] بگمار که پاسداری دانا هستم.) [البته حضرت یوسف با این عمل خود می خواست مقامی را بگیرد که بتواند از آن، بهترین استفاده را بکند.] عزیز مصر کافر بود و مأمون مسلمانِ فاسق. یوسف (علیه السلام) پیامبر بود و من وصیّ پیامبرم. یوسف (علیه السلام) پیشنهاد همکاری با حکومت داد؛ ولی مرا به این کار مجبور کرده اند.»(3)

ص: 100


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص166و167.
2- یوسف، 55.
3- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص138و139.

فصل هفتم: بهداشت و جامعه

اشاره

ص: 101

{یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ...(1)}

بدن ابزار روح است برای شناخت و عبادت و خدمت. وسیله ای است که می تواند روح را در مسیر سعادت یاری دهد. توجه به سلامتی جسم، در ابعاد مختلف مادی و معنوی، کارایی این ابزار را افزایش می دهد. امام، هم به سلامت جسم خودش اهمیت می داد و هم تأثیر رعایت بهداشت بر سلامت و سعادت روح را به همه یادآور می شد و دراین باره فرهنگ سازی می کرد.

1. بهداشت دهان و دندان

* وقتی در یک سوم آخر شب برای نمازشب برمی خاست، پس از ذکر تسبیح و حمد و استغفار، مسواک می زد.(2)

* بهترین وسیله را برای مسواک زدن، تارچۀ اراک(3) می دانست و می فرمود: «چنانچه به اندازه باشد، دندان ها را برق می اندازد، دهان را خوش بو می سازد، لثه را تقویت می کند و در برابر پوسیدگی مفید خواهد بود؛ اما استفادۀ زیادیِ آن، مینای دندان ها را نازک و آن ها را لَق می کند و ریشۀ آن ها را هم سست خواهد کرد.»(4)

* برای سفیدشدن دندان می فرمود: «مقداری نمک بسیار سفید بردارید و نرم بسایید و با آن، مسواک بزنید.»(5)

* از اجداد شریفش نقل می کرد که امیرمؤمنان (علیه السلام) به فرزندانش دستور می داد:

ص: 102


1- بقره، 172: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم، بخوريد.»
2- سیدمحمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص223.
3- »اَراک» درختی است كه در عربی »شجر السواک» نام دارد و در فارسی «درخت مسواک». در تقسیم بندی گیاهان از گروه «سالوادور» (Salvadoraceae) به شمار می آید و نام علمی اش «سالوادورا پرسیكا»(Salvadora Persica) است. درخت اراک، همانند درخت انار، ارتفاع كم و برگ های پهن و همواره سبز دارد. چوبش سست و خاردار است و گل هایش سفید یا سرخ رنگ. میوه ای خوشه ای مانند انگور و سبزرنگ می دهد که اندكی تلخ است. در طب سنتی، از میوه و برگش برای درمان بسیاری دردها بهره می برند و از شاخه اش چوب مسواک می گیرند.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص317.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص317.

«هر وقت مسواک زدید، اگر خواستید آب بنوشید، اول سه بار مضمضه اش کنید»؛(1) یعنی آب را در دهان بچرخانید و دور بریزید.

* برای جلوگیری از فاسدشدن دندان ضروری می دانست: «هرکس می خواهد دندان هایش فاسد نشود، حتماً هرگاه شیرینی می خورد، پس از آن قطعه نانی هم بخورد.»(2)

* توصیه می کرد پس از غذا دهانمان را با گیاه سُعد بشوییم و دندان هایمان را با آن تمیز کنیم. این کار را سبب استحکام دندان ها می دانست.(3)

2. بهداشت بدن

* بدن انسان را مملکتی مجسم می کرد که: «قلب در آن پادشاه است؛ رگ های بدن و مغز، کارگران آن اند؛ خانۀ آن پادشاه، قلب انسان است و سرزمین آن پادشاه، بدن انسان. دست ها و پا ها و چشم ها و لب ها و زبان و گوش ها نیز یارانش هستند».(4)

* به نظرش، حمام رفتن باعث اعتدال بدن می شود: «حمام چرک را می برد، رگ وپِی را نرم می سازد، اندام های بزرگ راتقویت می کند و مواد زائد و عفونت ها را هم از بین می برد.»(5)

* شیعیان را به رعایت آداب و مستحبات روز جمعه فرامی خواند: «شست وشوی سروصورت با خطمی،(6) ناخن گرفتن، کوتاه کردن سبیل، عطرزدن و... .»(7)

* آموزش می داد: «روز سه شنبه ناخن بگیرید و روز چهارشنبه حمام بروید. روز پنجشنبه حجامت کنید و روز جمعه خود را خوش بو سازید.»(8)

ص: 103


1- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص153.
2- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص39.
3- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص191.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص309؛ منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص19.
5- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص255.
6- گیاهی است از رستۀ خبّازیات (پنیرکیان) که ساقۀ بلند و برگ های پهن و گل های شیپوری به رنگ های سرخ و سفید دارد. اصل این گیاه از خاورمیانه است. گیاهی است دیگر از همین تیره که در مکان های مرطوب می روید و فواید و خواص پزشکی دارد و از آن به عنوان داروی ملیّن استفاده می شود.
7- حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، ص414.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص279.

3. بهداشت محیط

* می گفت جاروزدن ورودیِ خانه، رزق وروزی را به آن خانه می آورد.(1)

4. خوردنی ها

نخود

* نخود پخته را پیش از غذا و پس از آن می خورد و می فرمود: «نخود پخته برای درد کمر خوب است.»(2)

خرما

* به خرما خیلی علاقه داشت و با اشتیاق میل می کردش. نقل می کرد: «جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اجدادم همه خرمادوست بودند. شیعیان ما هم چون از سرشت ما آفریده شده اند، خرما دوست دارند.»(3)

نمک

* غذایش را با نمک شروع می کرد.(4)

* به خوردن نمک تشویق می کرد و می گفت که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) چنین فرموده است: «علی، نمک را فراموش نکن. نمک دوای هفتاد بیماری است.»(5)

سبزی

* همراه غذا سبزی می خورد.(6)

ص: 104


1- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 73، ص176.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج63، ص263.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص103.
4- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص487.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص42.
6- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص176.

* پای سفره ای که در آن سبزی نبود، نمی نشست.(1)

سویق

* سویق(2) را خوراکی خوب معرفی می کرد و می افزود: «اگر گرسنه باشید، سیرتان می کند و اگر سیر باشید، غذایتان را هضم خواهد کرد.»(3)

کُندر

* سفارش می کرد کُندر زیاد بخوریم و آن را در دهان بگذاریم و بجویم؛ چراکه بلغم(4) را پاک می کند و معده را تمیز و عقل را استوار و غذا را زودهضم.(5)

کدو

* در قرآن کریم در داستان یونس پیامبر (علیه السلام) ، از «شجرۀ یقطین» اسم برده شده است.(6) منظور از آن را کدو می دانست(7) و به نقل از امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرمود: «خوردن کدو را فراموش نکنید؛ چون عقل را زیاد می کند.»(8)

* به پخت کدو سفارش می کرد: «کدو دلِ اندوهگین را آرام می کند.»(9)

انار

* به خوردن انار ترغیب می کرد: «هر دانه ای از انار که در معده قرار می گیرد، دل را روشن می سازد و شیطان را چهل روز از قلب آن شخص دور می کند.»(10)

ص: 105


1- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص176.
2- قاووت یا پوره.
3- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص334.
4- یکی از خلط های چهارگانه (اخلاط اربعه) در طبِ اخلاطی بوده است.
5- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص444.
6- صافات، 146: {وَ اَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِّنْ یَقْطِینٍ} (و بوتۀ کدویی بر او رویاندیم [تا در سایۀ برگ های پهن و مرطوبش آرامش یابد.])
7- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص520.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص36.
9- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص347.
10- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص35.

* می فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر موقع انار می خورد، کسی را با خود شریک نمی کرد و می فرمود: ‘در هر اناری، یک دانه از دانه های بهشت هست.’»(1)

* خوردن انارِ شیرین را سبب افزایش نطفۀ مرد و زیبابی کودک می دانست.(2)

* تجویز می کرد که انارِ ملس (ترش وشیرین) را بمکیم؛ چون به ما نیرو می دهد و خون را زنده می سازد.(3)

* می گفت انار را به همراه پوست نازکِ میان دانه هایش بخوریم. این سبب صاف و پاک شدن معده است.(4)

انجیر

* برای انجیر خواص مختلفی بیان می کرد: «انجیر بوی دهان را از بین می برد و استخوان را محکم می کند و مو رامی رویاند و درد ها را زایل می سازد. انجیر شبیه ترین چیز به میوه های بهشت است.»(5)

برنج

* سرآمدِ غذاهای دنیا و آخرت را گوشت و برنج می دانست.(6)

* بهترین دارو برای درمان شخصِ مبتلا به سل را نانِ برنج معرفی می کرد.(7)

باقلا

* خوردن باقلا را مایۀ محکم شدن استخوان های ساق و تولید خونِ تازه در بدن می دانست.(8)

ص: 106


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص43.
2- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص546؛ محمدبن یعقوب کلینی رازی،الاصول من الکافی، ج6، ص355.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص320.
4- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الامام الرضا (علیه السلام) ، ص79؛محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص43.
5- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص554.
6- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص347.
7- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص274.
8- احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج2، ص506.

* توصیه می کرد باقلا را با پوست بخوریم: «معده را پاک می کند.»(1)

نان

* پرهیز می داد از اینکه نان را با کارد ببُریم. توصیه می کرد با دست تکه تکه اش کنیم.(2)

* برای فهماندن ارزش نان جو این طور مثال می زد: «برتریِ نان جو بر نان گندم مانند برتری اهل بیت بر مردم است.»(3)

* می فرمود: «خدا در نان جو برکت گذاشته است و هرکس نان جو بخورد، بیماری هایش بهبود می یابد.»(4)

* نان جو را غذای غالب پیامبران می دانست: «خدا روزیِ پیامبران خود را از نان جو قرار داده است.»(5)

کاسنی

* به خوردن کاسنی تشویق می کرد و خاطرنشان می کرد: «کاسنی درمان هزار بیماری است.»(6)

انگور و مویز

* از میان میوه ها، انگور را بیشتر دوست می داشت.(7)

* به خوردن انگور سفارش می کرد. از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت: «انگور را دانه دانه میل کنید. گواراتر می شود و هضمش آسان تر.»(8)

* سفارشش این بود که مویز قرمز را هر روز ناشتا بخوریم و به نقل از علی (علیه السلام) می فرمود:

ص: 107


1- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص183.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج6، ص304.
3- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص154؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص274.
4- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص154؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص274.
5- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص154؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص274.
6- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص178.
7- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص308.
8- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص35.

«هرکس ناشتا 21 دانه مویز قرمز بخورد، همیشه سالم خواهد بود.»(1)

توصیه می کرد روزانه هفت مثقال مویز را ناشتا بخوریم. تقویت حافظه نتیجۀ آن است.(2)

سیب

* می فرمود: «سیب منافع فراوانی دارد و بسیاری از بیماری ها و ناخوشی ها را بهبود می بخشد.»(3)

زیتون

* زیتون را غذایی مناسب وصف می کرد و می افزود: «دهان را خوش بو می کند، بلغم را می برد، رنگ چهره را روشن می کند، اعصاب را محکم می سازد و خشم را فرومی نشاند.»(4)

* دربارۀ روغن زیتون، به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توصیه می کرد: «روغن زیتون بخورید: معده را پاک می کند، بلغم را می زداید، اعصاب را تقویت می کند، بیماری های فرسوده کننده را از بین می برد، اخلاق را خوب می کند، روح را آرامش می دهد و اندوه را می برد.»(5)

بِه

* به سیرۀ جدش تمسک می کرد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بِه را بسیار دوست داشت و توصیه می کرد خوردنش را ترک نکنیم.»(6)

* از جد بزرگوارش، علی (علیه السلام) روایت می کرد:

روزی خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم. پیغمبر مشغول خوردن بِه بود و از آن به من هم مرحمت کرد و سپس فرمود: «علی، این بِه هدیۀ خداست و

ص: 108


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الرضا (علیه السلام) ، ص89؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص41.
2- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج59، ص324؛ منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص36.
3- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص173.
4- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص190.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص35.
6- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص172.

آن را به من و شما هدیه فرموده است.» در آن بِه، لذتی دیدم که در میوه ای دیگر ندیده بودم. سپس افزود: ‘علی، هرکس سه روز ناشتا بِه بخورد، ذهنش باز و هوشش زیاد می شود و از شرّ شیطان و لشکرش در امان خواهد ماند.’(1)

عدس

* عدس را پاک و بابرکت می دانست و امتیازاتش را این طور برمی شمرد: «عدس دل را نرم می کند و اشک را زیاد.»(2)

چغندر

* چغندر را تقویت کنندۀ عقل می دانست و تصفیه کنندۀ خون.(3)

* می گفت برگ چغندر برای بیماری مفید است: «به بیمارهایتان برگ چغندر بدهید؛ چون که در آن درمان است و هیچ مرضی ایجاد نمی کند و هیچ عارضه ای ندارد و خواب بیمار را هم آرام می کند.»(4)

خربزه

* از خوردن خربزه به صورت ناشتا نهی می کرد و آن را مایۀ سست شدن اندام می دانست.(5)

عسل

* عسل را درمان هر دردی معرفی می کرد: «خوردن یک قاشق عسل در ناشتا، بلغم را پایان می دهد، صفرا را فرومی نشاند، مانع از سودا می شود و ذهن را صفا می بخشد. اگر هم همراه با کندُر بخورد، حافظه اش قوی می شود.»(6)

ص: 109


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص73.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص41.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص217.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص217؛ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص343.
5- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص384.
6- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، ص346.

* راهکارش برای پیشگیری از سرماخوردگی در زمستان این بود که هر روز سه لقمه عسل با موم بخوریم.(1)

گوشت

* با الگوگیری از محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) گوشت را بهترین غذای دنیا و آخرت می دانست.(2)

* می فرمود: «هرکس چهل روز گوشت نخورَد، اخلاقش تغییر می کند و لاغر می شود.»(3)

* گوشت نپخته را سبب ایجاد کِرم در شکم می دانست؛ ازاین رو از خوردنش نهی می کرد.(4)

* به نظرش، گوشت گوسفندِ نر خوشمزه تر بود. می گفت: «اگر خدا گوشتی خوش طعم تر از گوشت گوسفندِ نر خلق می کرد، آن را فدای اسماعیل می کرد.»(5)

* بر رعایت آداب اسلامی در ذبح حیوانات تأکید می کرد. دلیل حرمت گوشت حیوانی را که با نام غیرخدا ذبح شده است، این چنین تشریح می کرد:

خدا بر مخلوقاتش واجب کرده است به وجود او اقرار کنند و فقط اسم او را ببرند. دیگر اینکه نباید آنچه واسطۀ تقرب به خداست، برابر باشد با آنچه برای عبادت و پرستش شیطان ها و بت هاست؛ زیرا بردن نام خدا، اقرار به ربوبیت و یگانگی وی است و بردن نام غیر او، اظهار شرک.(6)

* خوردن تمام پرندگان درنده و حیوانات وحشیِ درنده را حرام می دانست، با این استدلال که آن ها مردار و گوشت انسان ها و آلودگی ها و امثال آن ها را می خورند. می فرمود:

خدا نشانه هایی گذاشته برای تشخیص حیوانات وحشی از حلال گوشت و پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت. پدرم درهمین باره فرمود: «هر حیوان درنده ای که دندانِ نیش دارد و هر پرنده ای که چنگال دارد،

ص: 110


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص37و264.
2- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص327.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 63، ص67.
4- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص35.
5- عزیزالله عطاردی، مسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص324.
6- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص93؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص481و482.

حرام گوشت است. هر پرنده ای که سنگدان دارد، گوشتش حلال است.»(1)

تفاوت دیگری هم بین پرندگان حلال گوشت و حرام گوشت ذکر می کرد: «می توانی هر پرنده ای را که در وقت پرواز بالش را تکان می دهد، بخوری. حلال است. از پرندگانی که هنگام پرواز بالشان را صاف نگه می دارند، نخور که حرام گوشت اند.»(2)

5. نوشیدن

آب

* طعم آب را زندگی می دانست.(3)

* وقتی از آب زمزم می نوشید، می گفت: «بِسْمِ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ الشُّکْرُ لِلهِ.»(4)

* نوشیدن آب سرد را بعد از چیزهای گرم و همچنین بعد از شیرینی، برای دندان بسیار مضر می دانست و سبب ازبین رفتن دندان ها.(5)

* آب جوشانده را برای هر چیزی مفید می دانست و می فرمود آب جوشانده هیچ زیانی ندارد.(6)

مشروبات الکلی

* دلیل حرمت مشروب را این گونه بیان می کرد: «موجب فساد است. عقل شراب خوار را از بین می برد. او را وادار می کند که خدا را انکار کند و به خدا و پیامبرانش دروغ ببندد. فسادهای دیگری مانند قتل و نسبت ناروا دادن و مبادرت به زنا، ناشی از عرق خوری است. شراب خوری سبب می شود که فرد به پرهیز از محارم الهی، بی اعتنا شود و کم مبالات باشد.»(7)

ص: 111


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص482.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص482.
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج49، ص99.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج96، ص245.
5- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص35.
6- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص157.
7- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج2، ص475؛ محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج2، ص198و199.

6. نشستن

* نزد کسی هیچ وقت پای خود را دراز نمی کرد.(1)

* هرگز روبه روی کسی که نشسته بود، تکیه نمی داد.(2)

* تابستان روی حصیر می نشست و زمستان روی گلیم.(3)

7. سفر

* مُصر بود که مسافر وقتی معده اش پُر یا خالی است، از مسافرت کردن در هوای گرم پرهیز کند. می فرمود:

هرگاه قصد سفر دارید، غذا را به اندازه و از غذاهای سرد بخورید؛ مثل غذاهایی که از گوشت های لطیف مانند گوشت ماهی و جوجه با سرکه و ترشیجات تهیه می شود و همچنین غذاهای تهیه شده از گوشت گوساله و سرکه و زیتون و آبغوره و دیگر چیزهایی که طبیعت سرد دارند.(4)

8. بیماری

اشاره

می گفت بیماری برای مؤمن رحمت است و موجب تطهیر او می شود. برای کافر هم، عذاب و لعنت است! می فرمود: «بیماری، همدمِ مؤمن می ماند تا هنگامی که هیچ گناهی برایش نماند.»(5)

* بر آن بود که خدا قبل از آنکه بدن را به دردی گرفتار کند، حتماً برایش دارویی قرار می دهد که با آن درمان شود و هر نوع دردی، نسخه ای خاص برای درمان دارد.(6)

ص: 112


1- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184.
2- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص184؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج2، ص316.
3- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج 2، ص316.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص325؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الائمه (علیه السلام) ، ج 5، ص231.
5- محمدبن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص193.
6- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص309.

پیشگیری از بیماری

* برای پیشگیری از گوش درد پیشنهاد می کرد به هنگام خواب، در گوش هایمان پنبه بگذاریم.(1)

* بوییدن گل نرگس را توصیه می کرد، برای ایمنی از سرماخوردگی.(2)

* برای پیشگیری از زکام این گونه تجویز می کرد:

زمستان ها هر روز سه لقمه عسل با موم آن بخورد... و گل نرگس بو کند؛ چراکه بدن را در برابر زکام مقاوم می کند. سیاه دانه نیز همین طور است. اما در تابستان، هر روز یک خیار بخورد و از نشستن در آفتاب خودداری کند.(3)

* از خوردن زیادِ تخم مرغِ آب پز نهی می کرد: «نفس تنگی و نفس بریدگی می آورد.»(4)

* از زیاد نشستن در توالت نهی می کرد: «آدم را بیمار می کند.»(5)* خوردنِ هم زمانِ تخم مرغ و ماهی را زمینه ساز برخی بیماری ها می دانست.(6)

* حجامت را مفید می دانست و درباره اش می فرمود: «حجامتی که میان شانه ها صورت می گیرد، در بهبود ضربان قلبِ ناشی از شکم پُری و حرارت، سودمند است.»(7)

* میزان و مقدار حجامت را با سن فرد مرتبط می دانست: «کسی که بیست ساله است، هر بیست روز یک مرتبه حجامت کند و در سی سالگی هر سی روز یک بار و در چهل سالگی هر چهل روز یک بار. خلاصه اینکه هرکس بر حسب سنش به این ترتیب حجامت کند.»(8)

* می فرمود: «اگر کسی دوست دارد ناراحتیِ مثانه نداشته باشد، هیچ وقت نباید ادرارش را حبس کند.»(9)

* از آشامیدن آب در لابه لای غذاخوردن نهی می کرد: «هرکس می خواهد معده اش آزارش ندهد، روی غذا آب نخورد تا هنگامی که غذاخوردن را به پایان برساند. هرکه

ص: 113


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص37.
2- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص38.
3- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص37و38.
4- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص321.
5- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص28.
6- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص34.
7- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص31.
8- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص30.
9- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص323.

این طور کند، بدنش مرطوب و سردمزاج و معده اش ضعیف می شود و رگ هایش نیروی غذا را به خود نمی گیرند؛ زیرا اگر پشت سرِهم روی غذا آب ریخته شود، آن غذا در معده نارس و بدگوارش می شود.»(1)

9. عیادت

* توصیه می کرد که هر وقت بیمار شدیم، اطلاع دهیم تا مردم به عیادتمان بیایند و برای شفایمان دعا کنند؛ چون هرکسی که برای شفایمان دعا کند، امکان دارد دعایش مستجاب شود.(2)

ص: 114


1- منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، طب الرضا (علیه السلام) ، ص37؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص323.
2- محمدبن یعقوب کلینی رازی، الاصول من الکافی، ج 3، ص117.

کتابنامه

1. قرآن کریم.

2. ابن جوزی، عبدالرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى التاریخ الامم و الملوک، ج10، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

3. ابن شعبۀ حرانی، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، چ2، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین، 1404ق.

4. ابن شهرآشوب سَرَوی مازندرانى، محمدبن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج4، چ1، قم: علامه، 1379ق.

5. ابن صباغ مالكى، على بن محمد، الفصول المهمة فى معرفة الائمة، قم: دار الحديث، 1422ق.

6. ابن طاووس (سیدبن طاووس)، على بن موسى بن جعفر، مهج الدعوات و منهج العبادات، چ1، قم: دار الذخائر، 1411ق.

7. ابن فتال نیشابورى، محمدبن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، چ1، قم: دار الشریف الرضى، 1375ش.

8. ابن فهد حلّى، احمدبن محمد، عدة الداعى و نجاح الساعى، به تحقیق و تصحیح احمد موحدی قمی، چ1، بى جا: دار الکتب الاسلامى، 1407ق.

9. احمدى ميانجى، على، مكاتيب الائمة (علیهم السلام) ، به تحقیق و تصحیح مجتبی فرجی، ج5، چ1، قم: دار الحديث، 1426ق.

10. اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة فى معرفة الائمة، به تحقیق و تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، ج2، چ1، تبريز: بنى هاشمى، 1381ق.

11. اصفهانى، ابوالفرج على بن حسين، مقاتل الطالبيين، چ2، قم: دار الکتاب، 1385ق.

12. برقى، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، به تحقیق و تصحیح جلال الدین محدث، ج2، چ2، قم: دار الکتب الاسلاميه، 1371ق.

13. بروجردی، سیدعلی اصغر جابلقی، طرائف المقال فی معرفة طبقات الرواة، به تحقیق سیدمهدی رجائی، ج2، چ1، قم: کتابخانۀ عمومی آیت الله مرعشی نجفی (رحمة الله) ، 1410ق.

14. حسینی قزوینی، سیدمحمد، موسوعة الامام الرضا (علیه السلام) ، به اشراف ابوالقاسم خزعلی،

ص: 115

ج5، قم:مؤسسۀ تحقیقاتی حضرت ولّی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، 1428ق.

15. حكيمى، محمدرضا و محمد حکیمی و دیگران، الحياة، ترجمۀ احمد آرام، ج4و5، چ1، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1380ش.

16. حرّ عاملی، محمدبن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، ج2و4و6و12و20و21، چ1، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاِحیاء التراث، 1409ق.

17. حلّی، سیدعبدالکریم بن احمدبن موسی بن طاووس، فرحة الغری بصرحة القری، چ1، قم: الشریف الرضی، بی تا.

18.حمیرى، عبدالله بن جعفر، قرب الاِسناد، چ1، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاِحیاء التراث، 1413 ق.19. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب الی الصواب،ج1، چ1، قم: الشریف الرضی، 1412ق.

20. ذهبی، محمدبن احمدبن عثمان، سیر اعلام النبلاء، ج1و13، بیروت: الرسالة، 1996م.

21. راوندى، قطب الدین سعیدبن هبةالله، الخرائج و الجرائح، ج1، چ1، قم: مؤسسۀ امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، 1409ق.

22. شامى، جمال الدين يوسف بن حاتم، الدر النظيم فی مناقب الائمة اللهامیم، چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعۀ مدرسین، 1420ق.

23. شبلنجی شافعی، مؤمن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل النبی المختار، قم: ذوی القربی، 1384ش.

24. شعیری، محمدبن محمدبن حیدر، جامع الاخبار، چ1، قم: الشریف الرضی، 1405ق.

25. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، الخصال، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، ج1، چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین، 1362ش.

26. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، امالی الصدوق، چ6، تهران: کتابچى، 1376ش.

27. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ2، قم: الشريف الرضى، 1406ق.

28. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، صفات الشیعة، چ1، تهران:

ص: 116

اعلمی، 1362ش.

29. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، علل الشرایع، ج1و2، چ1، قم: کتاب فروشی داوری،1385ق.

30. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، به تحقیق و تصحیح مهدی لاجوردی، ج1و2، چ1، تهران: جهان، 1378ق.

31. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه قمی، کتابُ من لا یحضره الفقیه، ج1و2و3و4، چ2، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین، 1413ق.

32. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن على بن بابویه قمی، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، چ2، تهران:دار الکتب الاسلامیة، 1395ق.

33. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه قمی، التوحید، چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین، 1398ق.

34. صدوق (شیخ صدوق)، محمدبن علی بن بابویه قمی، معانی الاخبار، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، چ1، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین، 1403ق.

35. طباطبایی، سیدمحمدحسین، سنن النبی، تهران: دار الکتب الاسلامية، 1378ش.

36. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، چ5، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین، 1417ق.

37. طبرسى، احمدبن على، الاحتجاج، به تحقیق و تصحیح سیدمحمدباقر موسوی خرسان، ج2، چ1، مشهد: نشر مرتضى، 1403ق.

38. طبرسى، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، چ4، قم: الشریف الرضی، 1403ق.

39. طبرسى، على بن حسن، مشكاة الانوار فى غرر الاخبار، چ2، نجف: المكتبة الحيدرية، 1344ش.

40. طبرسى، فضل بن حسن، اِعلام الوری باَعلام الهدی، ج2، چ1، قم: مؤسسۀ آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1417ق.

41. طبری، محمدبن جریر، دلائل الامامة، چ1، قم: بعثت، 1413ق.

42. طوسى، محمدبن حسن، الامالى، چ1، قم: دار الثقافة، 1414ق.43. طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، به تحقیق و تصحیح سیدحسن موسوی

ص: 117

خرسان، ج2،چ4، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1407ق.

44. عطاردی، عزیزالله، مُسند الامام الرضا (علیه السلام) ، ج1و2، چ1، مشهد: آستان قدس (کنگره)، 1406ق.

45. عياشى، محمدبن مسعود، تفسير العياشى، به تحقیق و تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، ج1، چ1، تهران: علمیه، 1380ق.

46. فيروزآبادى، سيدمرتضى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج3، چ2، تهران: دار الکتب الاسلامية، 1392ق.

47. قَرْشی، باقر شریف، پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ،ترجمۀ سیدمحمد صالحی، ج1،چ1، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1382ش.

48. قرمانی، احمدبن یوسف، اخبار الدول و آثار الاول فی التاریخ، بیروت: عالم الکتب، 1992م.

49. قمی، حسن بن محمد حسن، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی بن عبدالملک قمی، تهران: انتشارات مجلس، 1353ش.

50. کلینى رازی، محمدبن یعقوب، الاصول من الکافى، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، ج1و2و3و4و5و6و8، چ4، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1407ق.

51. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، ج16و25و43و44و45و49و50و51و57و59و63و68و71و72و 73و75و79و80و88و96و98و100و101، چ2، بیروت: دار اِحیاء التراث العربی، 1403ق.

52. مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، قم: انتشارات مسجد جمکران، 1388ش.

53. محمدی ری شهری، محمد و دیگران، دانش نامۀ امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پایۀ قرآن، حدیث و تاریخ، ج6، چ1، قم: دار الحدیث، 1393ش.

54. مسعودی، على بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، چ3، قم: انصاریان، 1426ق.

55. مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، قم: الهادی، 1377ش.

56. مفید (شیخ مفید)، محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی، الاختصاص، به تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری و محمود محرمی زرندی، چ1، قم: کنگرۀ جهانی شیخ مفید،

ص: 118

1413ق.

57. مفید (شیخ مفید)، محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی، الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، به تحقیق و تصحیح مؤسسۀ آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، قم: کنگرۀ جهانی شیخ مفید، 1413ق.

58. مفید (شیخ مفید)، محمدبن محمدبن نعمان عکبری بغدادی، الفصول المختارة، چ1، قم: کنگرۀ جهانی شیخ مفید، 1413ق.

59. مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، ج1، تهران: دار الکتب الاسلامية، 1374ش.

60. منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الامام الرضا (علیه السلام) ، به تحقیق و تصحیح محمدمهدی نجف، چ1، مشهد: کنگرۀ جهانی امام رضا (علیه السلام) ، 1406ق.

61. منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، صحیفة الامام الرضا (علیه السلام) ، ترجمۀ نصیرالدین امیرصادقی، چ6، تهران: معراجى، 1381ش.

62. منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، فقه الرضا (علیه السلام) ، چ1، قم: مؤسسۀ آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث، 1406ق.

63. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1و2و7و9و15و16، چ1، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاِحیاء التراث،1408 ق.

ص: 119

مسابقۀ فرهنگی بر مدار آفتاب

توضیحات شرکت در مسابقه

* پرسش ها از متن موجود طرح شده است و افراد بالای دوازده سال می توانند در مسابقه شر كت کنند.

* به روش های زیر می توانید در مسابقات فرهنگی شركت کنید:

1. ارسال پاسخ به سامانۀ پیامکی :برای این کار،کافی است به ترتیب، نام مسابقه، شمارۀ گزینه های صحیح پرسش ها را به صورت یک عدد پنج رقمی از چپ به راست، به همراه نام و نام خانوادگی خود، به سامانۀ پیامکی 3000802222 ارسال کنید.

مثال: بر مدار آفتاب 12123 راضیه اکبری

2. مراجعه به بخش مسابقات پرتال جامع آستان قدس رضوی، به نشانی: www.razavi.aqr.ir

3. پاسخ به پرسش ها در پاسخ نامه:پاسخ نامۀ تکمیل شده را می توانید به صندوق های مخصوص مستقر در کیوسک های راهنمای زائر بیندازید یا به صندوق پستی 351 - 91735 ارسال کنید.

هزینۀ ارسال پاسخ نامه ازطریق«پست جواب قبول» پرداخت شده است و نیازی به استفاده از پاکت و تمبر نیست.

* آخرین مهلت شرکت در مسابقه، یک ماه بعد از دریافت کتاب است.

* قرعه کشی از بین پاسخ های کامل و صحیح و به صورت روزانه انجام می شود و نتیجۀ آن ازطریق سامانۀ پیامکی گفته شده به اطلاع برندگان می رسد.

تذکر:پیشنهادها و انتقادهای خود را در پیامک جداگانه ای ارسال کنید.

تلفن: 32002569-051

ص: 120

پرسش ها

پرسش اول. امام رضا (علیه السلام) برای مؤمن سه خصلت را برشمرده اند که یكی از آنها سنتی است از امامش. آن خصلت کدام است؟

1. مدارا و نرم رفتاری با مردم

2. پوشاندن راز خود و دیگران

3. صبر در سختی و گرفتاری

4. جهاد در راه خدا با جان و مال

پرسش دوم. حکمت نماز جماعت در کدام یک از گزینه های زیر بیان شده است؟

1. نیکوکاری

2. رسیدگی به فقرا

3. دوری از گناه

4. همۀ گزینه ها

پرسش سوم. سلاح پیامبران که امام رضا (علیه السلام) استفاده از آن را به مؤمنان توصیه فرمود ه اند، چیست؟

1. دعاکردن

2. علم آموزی

3. صبرکردن

4. رازداری

ص: 121

پرسش چهارم. امام رضا (علیه السلام) برترین عبادت را چه دانسته اند؟

1. انتظار فرج

2. تفکر در امر خدا

3. چیره آمدن بر عادت

4. استغفار قلبی

پرسش پنجم. امام رضا (علیه السلام) در شروط ازدواج، کدام ویژگی های خواستگار را بااهمیت تر می دانستند؟

1. دینداری و بااخلاق بودن

2. سلامت کامل جسمانی

3. ملیت و قومیت پُرآوازه

4. وضعیت مالی مناسب

ص: 122

تصویر

ص: 123

تصویر

ص: 124

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109