پیوند اشک و خون ناگسستنی است

مشخصات کتاب

سرشناسه:اسلامی، قاسم

عنوان و نام پديدآور:پیوند (اشک و خون) ناگسستنی است/ قاسم اسلامی.

مشخصات نشر:[تهران]: [بی نا]، 13xx.

مشخصات ظاهری:169ص.

وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری

موضوع:حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها

موضوع:واقعه کربلا، 61ق -- تاثیر

رده بندی کنگره:BP260/3 /الف5پ9 1300ی

رده بندی دیویی:297/74

شماره کتابشناسی ملی:1523172

خیراندیش دیجیتالی : بیادبود مرحوم حاج سید مصطفی سید حنایی

ص: 1

اشاره

تصویر

پیکر مطهر در خون غلطیده مدافع حریم مقدس مکتب حقه تشیع عالم بیدار، مجاهد نستوه، حضرت آیت الله شهید شیخ قاسم اسلامی(رضوان الله تعالی علیه)

ص: 2

تصویر

مدافع حرم مقدس کتب تشیع حضرت آیت الله شهید شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالى عليه)

ص: 3

تصویر

مدافع حرم مقدس کتب حقه تشیع حضرت آیت الله شهید شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالى عليه)

ص: 4

تصویر

شهید آیت الله شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالى عليه) و حضرت آیت الله العظمی سید محمد شیرازی (قدس سره)

تصویر

شهید آیت الله شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالى عليه) و حضرت آیت الله العظمی حاج سید حسن طباطبائی قمی (قدس سره)

ص: 5

تصویر

تشییع پیکر مطهر بزرگ پاسدار حریم مقدس مذهب حقه تشیع

عالم ربانی، مجاهد خستگی ناپذیر، شهید آیت الله شیخ قاسم اسلامی (قدس سره) - مرداد ماه 1359 - تهران

تصویر

آیت الله شیخ حسن اثنی عشری (رحمه الله) بر سر مزار آیت الله شهید قاسم اسلامی (قدس سره) - قبرستان شیخان قم -

ص: 6

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن مصحّح

مرحوم محبیث نوری (قدس سره) و به نقل از مجموعه شهید اول (رحمه الله) به، به نقل از کتاب الأنوار ابوعلی محمد بن همام، از احمد بن ابی هراسة باهلی، از ابراهیم بن اسحاق أحمری، از حماد بن اسحاق انصاری، از ابن سنان، از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به امام حسین (علیه السلام) که به سمت ایشان می آمدند می نگریستند، پس آن حضرت را در بغل خود نشاندند، و فرمودند: « إن لقتل الحسين حرارة في قلوب المومنین لا تبرد أبدا؛ حرارت شهادت امام حسین (علیه السلام) در قلب های مؤمنان سرد نشدنی است»، سپس امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «بأبي قتيل کل عبره؛ پدرم به فدای کشته هر اشکی»، سؤال کردند که: ای فرزند رسول خدا! این سخن شما به چه معناست؟ آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: «لا يذكره مؤمن إلا بکی؛ مؤمنان با یاد کردن آن حضرت (علیه السلام) اشک می ریزند» .(1)

طبق روایات وارده از آل الله اطهار (علیه السلام) گریستن وگریاندن و محزون شدن و محزون ساختن بر بلایای خاندانی رسالت مآب (علیه السلام) سرمنشأ رستگاری و علو درجات مؤمن می گردد؛ بدین سبب پس از شهادت جان گداز سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیه السلام) بسیاری از اهل دل چکامه ها سروده و مقتلها نگاشته اند و از سر سوزوگداز، احساس درونی خویش را بر صفحات کتاب به یادگار نهاده اند. (2)

ص: 7


1- 1. مستدرك الوسائل، ج10، ص318، ح 12084 (معتبره ابن سنان).
2- . سوره بقره، آیه 155.

علامه جليل شیخ محمد باقر مجلسی اصفهانی (قدس سره) و در دیباچه کتاب شریف جلاء العيون . که آن را در احوال چهارده معصوم (علیهم السلام) به نثر شیرین و روان فارسی به نگارش درآورده اند . در این زمینه اظهار می دارد: «چون به مقتضاي أخبار متواتره و آثار متظافره، تذكر وتذکیروگریستن وگریان گردانیدن و محزون شدن و محزون ساختن بر بلایا و سختي اهل بیت رسالت، که از مصیبت هاي جميع متقربان بارگاه احدیت عظیم تر است؛ وشرکای این مصائب از ملائكة مقربان وانبياي مرسلان و شایستگان بندگان ارض و سما ومرغاني هوا، و ماهيان دريا، ووحشیان صحرا، از همه این مصیبت ها بیشتر است؛ اعظم طاعات واشرف قربات است، و سبب نیل سعادات ورفع درجات می گردد. واطلاع براحوال سعادت مآل پیشوایان دين، ومقربان رب العالمين، موجب قوت ایمان و یقین می شود؛ و در هنگام نزول حوادث دوران وحدوث نوائب زمان، تفکر در آلام و مصائب ایشان و راضی شدن به قضای ربانی ودفع وساوس شیطانی تأثیر عظیم دارد».

بدین جهت در پستوی خلوت خود سوگ نامه ای حزین مینگارد و پس از حمد و ثناي الهي، اندوه و غم موجودات جهان چون: سيارات و ستارگان آسمان، پرندگان و مرغان هوا، جن وانس و فرشتگان و پیامبران، شب و روز و صبح و شام، کوه و دشت و دمن و گونه هاي مختلف گل های رنگارنگ را در مصيبت مولاي ما حضرت سید الشهداء (علیه السلام) عالم با وصف هاي آب دار به تصویر کشیده است و خود در پایان گوید: «... از آدم تا به خاتم، از عرصه خاک تا عالم افلاک، و از تحت ثری تا فوق ثریا ، داغ ماتش بر ناحیه کل اشیاست...».

ص: 8

مصیبت نامه سید الشهداء علیه السلام به خامه علامه مجلسی (قدس سره)

حمد و ستایش و ثنای بیرون از حد واحصا، مالک الملکی را سزاست که به مضمون آیه کریمه «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ»(1) ، صلاي ابتلا برگوش هوش باریافتگان بارگاه؛ احدیت خود رسانیده .

نخست از برای انبیا و اوصیا مائدة غم و شیلان الم کشانیده.

و از نوای « وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ »(2) به سربازان و جان سپاران جاده عبودیت را نوید «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(3) داده.

وجرعه های زهر ریاضت و جام های شربت شهادت برکام جان ایشان چشانیده .

وكامل عیاران بری از نقص وعیب را در بوته پرتاب بی شک وریب، به سوز رنج و الم وگداز محنت وستم از تاب برآورده.

در دارالضرب کاینات، نام با برکات ایشان را بر صفحات ليل ونهارنگاشته، رایج گردانیده.

ص: 9


1- . سوره بقره، آیه 155.
2- . سوره بقره، آیات 155-156.
3- . سورة آل عمران، آیه 169.

وسوداگران سفر عقبی را از نقد تمام عیار محبت بی غش ایشان، درهنگام «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ»(1)، سود بسیار ونفع بی شمار رسانیده.

وتحيات زاكيات وصلوات نامیات برآن شهباز بلند پرواز «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى».(2) .

و باریافته حریم حرم « قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» (3)،

و مخاطب گردیده خطاب مستطاب «دَنَا فَتَدَلَّى» (4)،

و مژده شنیده «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى» (5)،

فرستاده خاص پروردگار،

رساننده حجت استوار،

صاحب داهيه کبری و مصیبت عظمی، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ، سروری که از الم مصیبت سبط مظلوم آن که سید شهداست، و در ماتم خلف معصوم اوکه سلطان سریر کربلاست،

قدسیاني ملأ اعلی را سر به زانو است از روی اندوه و غم،

وكروبيان بالا را چین برابروست از زن والم.

عرش و کرسی، از دهشت واقعه اش در رعشه اند و اهتزاز.

وقلم، گریبان چاک زحسرت داهيه اش از لوح مانده باز.

ص: 10


1- . سوره شعرا، آیه 88.
2- . سورة إسراء آیه 1.
3- . سوره نجم، آیه 9.
4- . سوره نجم، آیه 8.
5- . سوره ضحی، آیه 5.

سيارات، از وحشت این خبر در دایره چرخ، سراسیمه وار گردیده حیران،

وثوابت ، از حيرت این حرف پرخطر چون نقطه، در مرکز سپهر پا کشیده به دامان .

زحل، سیاه پوش، غلغله درصوامع ملکوت انداخته،

و مشتری، شیون کنان، در عالم جبروت ، گیسو شکافته .

مریخ، از غصه این قصه دردناک، تیغ کشیده،

و خورشید، زردرو و ژولیده مو، [از اندوه] رنگ از چهره اش پریده .

زهره از الم، بررخساره چنگ زده وناله ای مانند نی از تنگناي دل کشیده .

عطارد، طومار آهش دردل پردرد پیچیده و صفحه عارض را از این عارضه چون روی نموده.

سپاه ماه، زناخن هلال، چهره خراشیده و از غصه گداخته، تا شده انگشت نما.

اختران را از وحشت این واقعه هايله، پراکندگی در میان فتاده بنات النعش وار.

و از سوزش این معامله، داغ انجم بربدن سوخته، فلک دوار شعله آه .

سهيل، آدیم جرم فلک را سوخته، ساخته سیاه،

ومشعل ثريا، در سنبله زار چرخ به هر دانه پروين آتش زده، کرده تباه.

كف الخضیب ، از سرپنجه ، خون چکان، کمر جوزا گرفته پاره ساخته .

درپوش حمایل و عقدتين، زالم این ماجرا وعقده این عزا گره شده؛ دردل،

آه کشان از غصه گریبان کرده چاک.

شهاب ، تیر غم اندوزافکنده بردل افلاک.

ص: 11

طاير، از اندوه سردرزیر پرکشیده ،

وذوذنب ، در دنبال این سر مگو از فكرناصواب، بسیاردویده .

قطب، نشسته حیران؛

فرقدان ، گشته سرگردان .

دریای پرخون شفق گشته موج خیز.

سحاب ماتم خواسته خون آبه .

شب، از دود آه، لباس سیاه بر تن دوخته؛

روز، از طپان چه آفتاب، چهره برافروخته .

شام، گیسوی مشکین از غم شکافته؛

صبح، گریبان از آلم پاره ساخته .

موطنان عرصه غبرا از سوز این عزا خاک عالم را به باد فنا داده ،

و از شعله آتش، داغ لاله روي شاهدان چمن هبا گردیده .

گل، گریبان تحمل دریده،

غنچه، از دلتنگی برخود پیچیده و از شنیدن این حرف وحشت اثر، خون جگر

خورده و سرانگشتی حیرت برلب گزیده.

لاله سوخته جگر برد صدپاره داغ الم نهاده،

نرگس، از خجالت سر به پیش افکنده ،

سنبل، جعد پریشان نشسته،

ارغوان، خون از دیده روان ساخته،

ریحان ، کسوت سیاه در برانداخته.

ص: 12

بنفشه، سر به زانوها نهاده ، نشسته غم گین؛

از گریستن، سفید گشته دیده نسرين.

سوسن، گشته سیه پوش،

زبان برقفا، نشسته خاموش.

شکوفه، سوخته، پنبه داغ،

نیلوفر، فتاده، آشفته دماغ .

پریده از چهره یاسمن،

بردار فنا آویخته نسترن ،

غنچه زنبق پوشیده کفن .

قمری، به گردن کرده رشته سیاه،

بلبل، در صحن چمن طوق کشیده ناله و آه.

جویبار، از لب خشکی، گریبان تا دامن خاک دریده ،

فواره، از تشنگی زبان به کام کشیده.

صرصر، خزان برگ، بابر ریاحین داده برباد،

از اندوه این واقعه از پا درافتاده سروو شمشاد .

[و] از غصه این خبر وحشت اثر مژغان ز آشیان پریده ،

ووحشیان در چراگاه رمیده.

دریا، موج برآورده از روی اضطراب،

ماهیان، از سوزدل گردیده کباب .

کوه ، از اندوه سنگ بر سینه زده،

ص: 13

زمین، از کین، چین بر جبین نهاده .

خیل انس، غم گین و پریشان احوال و آزرده و ملول،

و گروه جن، به آه و ناله وشيون مشغولند.

ملایک، در عالم ملکوت برداشته افغان،

وانبيا، در عرصه ناسوت گشته واحسین گویان .

آدم، از یاد غربت آن فتاده حیران در زمین،

ابراهیم، از سوز لب تشنه او کشیده آه آتشین.

اسماعیل، از سر وفاداری جان کرده قربانش،

نوح، از سیلاب اشک چشم طفلان او گرفته طوفانش.

داوود، در عزایش به صوت حزين کشیده ناله و فریاد،

وسلیمان ، در ماتمش تاج و تخت را داده برباد .

يعقوب را زهجرانش، دیده سفید گردیده در بیت الحزن ،

ويوسف، از تأسفش چاک کرده گریبان پیرهن

یحیی، در هوای سربازیش سرداد به طشت بریدن،

[و] زکریا، در شوق جان سپاریش تن داد که بر فرقش اره کشیدند.

ایوب، ممتحن به درد کرمان ، مجروح ساخته اعضا،

وشعيب، از یاد چشم گریانش چندان گریسته که گشته نابینا.

وخضر، از اندیشه سوز تشنگیش تلخ کام از آب حيوان، و از زندگی گشته

پشیمان، دست از حیات شسته،

ص: 14

وسکندر، درفکر عطش و بی آبیش در ظلمات الم برسرچشمه آب بقا

خشک لب نشسته.

و موسی، زاندوه واقعه اش درطور ماتم، شعله آه از شجره آگاهش زبانه کشیده ،

وعيسی، از حزن دامیه اش دردیر چهارم، جامه برخم افلاک نیل اندود کرده و

گریبان پیراهن دریده.

از آدم تا به خاتم، از عرصه خاک تا عالم افلاک، وازتحت ثری تا فوق ثريا، داغ

ماتمش بر ناصیه کل اشیاست،

واز المش هفت افلاک و شش جهات وپنج حواس و چهار عناصروسه مواليد

را درکون، يکان يکان، شیون برپاست؛

خاصه ذره بی مقدار محمدباقر بن محمدتقی، خادم خدمه اخبار، در ماتم آن

شهید از جور مخالف در ملک عراق.

امید که اشک این نامه سیه * هر دانه اوثمر [دهد] در محشر

یارب ! که سفید روی دارین بادا * این چهره نموده سرخ از خون جگر

* * * * *

ما و این رساله شریفه

با این وجود بی مایگان و سپاهیان شیطان آرام ننشسته و با نعره های نخراشیده خود به مبارزه و دشمنی با شعائر مقدسه حسینی (علیه السلام) برخاسته و کمر به نابودي آن شعائر الهی بلندمرتبه بسته اند؛ ولكن زهی خیال باطل که: «... وليجتهدنَّ أئمّة الكفر وأشياع الضّلالة في مَحْوِه وتطمِيسه فلايزداد أثره إلاّ ظهوراً وأمره الاّ عُلوّاً...»(1)

ص: 15


1- . کامل الزیارات، باب 88، ح1 (معتبره زائده).

در این میان عالمان بیدار و اصحاب قلم اهل ایمان ، شمشیر بران استدلال را از نیام کشیده و به مبارزه اهل باطل و سرکوبي لشگریان شیطان به پاخاسته اند ..

زیرا: رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) یا در مورد امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) وسيده زنان عالميان حضرت زهراء (سلام الله علیها) ودوآقاي جوانان اهل بهشت امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهما) فرمودند: «... من والاهم فقد والاني، ومن عاداهم قد عاداني، ومن عاداهم فقد عادانی ، و من ناواهم فقد ناوانی ، و من جفاهم فقد جفانی ، و من برهم فقد برنی ، و صل الله من وصلهم ، و قطع الله من قطعهم ، و نصرالله من اعانهم ، و خذل الله من خذلهم...»(1)

گوئی نصرت طلبي آن حضرت عا هنوز در عالم به گوش می رسد: «... هل من مغیث یرجوالله باغاثتنا؟! هل من معين یرجوا ما عند الله في إعانتنا؟!...»(2)

وهيهات از این که به نداي حضرت لبیک نگوئیم: «... فإنه من سمع واعيتنا أهل البيت ثم لم يجبنا کبه الله على وجهه في نار جهنم...».(3)

چه آن که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده: «... و خذل الله من خذلکم...»؛(4) و نیز در برخی از زیارات سيدالشهداء (علیه السلام) آمده است: «... ولعن الله من خذلک...».(5)

یکی از دانشمندان روشن ضمیر پرهیزگار، که از شیران بیشه دفاع از مذهب حقه شيعه دوازده امامی بوده، و قدمی بلکه کمتر از قدمی از کیان تشیع کوتاه نیامد تا نامش بر صحيفه شهيدان فضيلت منقوش شد، و قلم به دوا خون خود زده و تا

ص: 16


1- . من لا يحضره الفقیه، ج 4، ص179، ح 5404 (معتبره ابن عباس).
2- . لهوف، ص116 (مرسله سید ابن طاوس).
3- . امالی شیخ صدوق، مجلس 30، ح 1 (معتبره ابن منصور).
4- . کامل الزیارات، باب 26، ح 7 (معتبره ابی بصیر).
5- . المقنعة، ص 466 (مرسله شیخ مفید).

آخرین نفس به تنزیه شریعت سید المرسلین (صلی الله علیه و آله) از شبهات پرداخت؛ اختر تابنده آسمان فضیلت، شهید در خون غلطیده، آیت الله حاج شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالی علیه) می باشد؛ که عمر با برکت خود را در نابودي شبهات مبطلين صرف نموده و تصنیفات شریف و پر قیمتی از خود به جای گذارد.. .

در این میان، کتاب شریف «پیوند اشک و خون ناگسستنی است» ایشان که در دفاع از شعائر مقدس حسینی (علیه السلام) تا به رشته تحریر درآمده است، همچون خورشیدی فروزان خفاشان را کور و دزدان عقائد مؤمنان را رسوا نموده است..

ولكن آه..آه..آه.. که بازار علم بی مشتری و بازار دین فروشی پر رونق است !!

از آن جا که این اثر گران سنگ بعد از شهادت آن شهید والامقام (قدس سره) چاپ مجدد نشده بود، بر آن شدیم که تصحیحی نو از آن را تقديم طالبان حقیقت کنیم..

و این قدم مبارک آغاز مسیر شریف بازنشر آثار علمی آن شهید سعید می باشد..

والله من وراء القصد..

خادم خادمان آستان مقدس رضوی (علیه السلام) ، علی بروجردی

در جوار کریمه اهل بیت (سلام الله علیهم) حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

شب جمعه، دوم رجب الأصب 1441 هجری، لیلة الرغائب

ص: 17

ص: 18

بسم الله الرحمن الرحیم

مروری بر زندگی شهید

شهید، در لحظه، لحظه حیات خویش،

شهادت می دهد: غربت انسان را،

و حکایت شهادتش

- در واپسین لحظات رنج زیستن -

حکایت رنجی است، که:

دور از نیستان، بر انسان گذشته است.

کدامین شهید را دیده ای

که:

سیراب در ، مسلخ عشق، نشسته باشد؟

که: خالق - حماسه انسان -

در اوج شور بنده خویش

لبان تشنه می جوید

ص: 19

اثر پیش رو:

پیوند «اشک و خون» ناگسستنی است

یکی از آخرین نوشته های شهیدی است، که در آن، این چنین به ستایش خون سید و آقای شهیدان حضرت ابا عبد الله الحسین (سلام الله علیه) بر می خیزد:

عاشقی که در راه خدا او به عشق خدا و برای خدا جان دهد ، و قطرات خون دلش از چشمه های جوشان پیکر مقدسش ، جاری گردد ، دلباخته اش را چنان شیدا می کند که دست از پا نمی شناسد ، و مجنون وار ، بر مظلومیتش چندان آه از دل می کشد که وجودش را طوفانی نموده ، و سیل اشک بر مزارش جاری گردد. خون شهید بر دفتر هستی می ریزد و به آیین خدایی رنگ ثبات ، و بقا ، و دوام می دهد.

اشک، غبار فراموشی را از برگ ارغوانی خون می شوید، تا شهید همیشه زنده بماند و نوای عاشقانه «لا اله الا الله» را به گوش جانیان برسانم.

ص: 20

خون از دل مجروح شهید راه خدا می جوشد.

است نیز از همان کانون مقدس الهام می گیرد و از چشم عاشقان ، بر گونه می ریزد تا درخت پاک شهادت را تا ابدیت تر و تازه نگه دارد.

مردان خدا، در راه خدا، جان به کف، قطرات خون خویش نثار می کنند.

از حیات گذرای این تشنه دل می شویند

خون می دهند،

تا نام مجوب خویش را بردفتر آفرینش تثبیت نمایند.

با اهداء خون،

با سرمایه بیکران خون،

با قلم خون،

ص: 21

آری.... با قلم خون دل خویش، دفتر بقا دین خالد را امضا می کند.

از دل شید خون می چکد.

از دل عاشق، اشک خونین می ریزد.

شهید ، با خونش آیین خدایی را استوار می سازد.

عاشق با اشکش نام شهید و هدف مقدس او را جاودانه می سازد.

و خود اندک زمانی بعد، در غروب نیمه ماه، قائم به تکبير خدا، در خون خویش می غلطد، تا تداوم "نهضت ثارالله (سلام الله علیه)" را، شهادت دهد.

* * *

با اذان مؤذن پیر، در " نیم رنگ روشنی نیلگون فجر" پای بر جهان فانی می گذارد، تا شصت سال بعد، در هنگامه اذان، خلق را اذان دهد، که: "... سفلگانی که حقوق حقه آسمانی ایشان (اوصیاء معصومین نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) ) [را] غصب نموده، وقلوب مقدسه ایشان را آزرده اند، بادین خدا به جنگ درآمده، ومستحق آتش قهر الهی و دوزخ ابدی اند . (1)

ص: 22


1- . قسمتی از وصیت نامه شهید.

"شهید پیر" بعد از اتمام دوران دبستان، مقدمات را در تهران نزد آقای "فومنی" خواند و در سن شانزده سالگی به قم رفت تا درک محضر بزرگان دین نماید.

وحدود هشت سال بعد یعنی در ابتدای جوانی، به درجه اجتهاد رسید و از دست آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری (قدس سره) و آیت الله العظمی یثربی کاشانی (قدس سره) ، اجازت اجتهاد دریافت نمود.

سپس بعد از مدتی تدریس در حوزه علميه قم، به تهران آمد و در مدرسه "خان مروی" به تدریس علوم دینیه مشغول گشت.

این ایام مقارن بود با هجوم به ساحت قدس اولیاء دین، وائمة معصومین (سلام الله علیهم)، و آنان که در باطن باکیان اسلام مخالف بودند، و جیره خوارانی که اعتقادات مذهبی مردم منافي منافع پست دنیوي آنان بود، چون: کسروی و غیره ... از هر سوی به مقدسات مذهبی مردم هجوم آورده و سعی درتشکیک و تضعیف مباني عقیدتی مردم داشتند.

چنین بود که "شهید پیر" کرسی درس را رها نمود و به مبارزه با ملحدین، و مغرضین پرداخت. و به گفته شهید پیرن ... دیدم که در این زمان، اسلام وتشيع غریب است و دشمنان غدار، ووجود من در سنگر منبر، سودمندتر، پس کرسی تدریس رها کردم، و به منبر شدم ....

و در طول این سالیان دراز، هرجا که دشمنان اسلام و تشیع سعی در تخریب مبانی این دین مبین نموده اند، "شهید پیر" گذشته از همه هستی خویش، با تمامي توانش حضور داشته و تزویر آنان را برملا ساخته است.

از نخستین کتابش "خروج خردجال" تا آخرین کتابش "ترورچیان عقائد".

ص: 23

"شهید پیر" می دانست، که: تمامی این تجاوزات ریشه ای جزنظام سفاک حاکم ندارد، وهم اوست که به پیروی از دستور بیگانگان، جهت تحکیم نظام فرعونی خویش و به باد دادن تمامي ثروت های مادی جامعه، کمر به نابودی سرمایه های معنوی مردم بسته است و تنها سد استوار در برابر خواست های شیطانی آنها، مکتب مقدس "تشيع" است ولاغير.

به همین دلیل از همان ابتداء به ستیز با این قدرت اهریمنی پرداخت، و تا آن جا که در توان داشت در افشاء رژیم کوشید و با آن مبارزه کرد..

و در تمامی عمر پر برکتش سه چه مشهود است ولاغير:

یا بر منبر در حال سخن گفتن،

یا در خانه در حال نوشتن،

یا در زندان پوسیدن...

در سالیان آخر عمر، بریک چیزدعا می نمود، ومدام از خدایش می خواست: "شهادت" هرچند که "عالم"، حیاتش "شهادت" است، اما "شهادت" گواه رنجی است که در حیاتش کشیده است.

***

عافیت جویان، به نصیحت نشستند، که:

این زمان، سخن به درشتی نشاید،

به خطابه ای ملایم بسنده کن،

که زمان، زمان تقیه است.. ونشاید که این چنین...

در زندان به بندش کشیدند بارها و بارها...

ورنج زن و فرزندان را مثالش آوردند، و به خاموشی اش می خواندند...

ص: 24

اما آن کس که سردر راه عشق محبوب نهاده است را چه باک که بر بندش کشند، وزن و فرزندانش با چشمانی اشکباروشکمی گرسنه ودلی ترسان سر بر فرش نهند و به خواب روند.

"... من آن گوینده که هزاران جرم و جنایت و فساد اخلاقی و روحی، از نظر دين در اجتماع ببیند، وابدأ تأثری پیدا نکند نیستم. من مسلمانم و راستی به اسلام عقیده دارم. من به دست پدرپاک تربیت شده ام، من از پستان مادری عفیفه شیر خورده ام، من در مکتب جعفری تربیت شده ام. من نمی توانم، نباید هم بتوانم، هزاران بی عفتی و بی ناموسی و شراب خوارگی و جنایت و فسق و فجور در اجتماع ببینم و قدرت نهی از منکر نداشته باشم، در عین حال ساکت بنشینم، و از اداء وظیفه مذهبی ام خودداری کنم. چطور چنین باشم و خود را مسلمان بدانم و حال آنکه پیشوای بزرگ مسلمانان فرمود: «من أصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛(1) کسی که صبح کند و برای معاضدت مسلمین همت نگمارد مسلمان نیست». چه کمکی بالاتر و برتراز حفظ ناموس قرآن، و نگاه داری مسمانان از الغزشها و از جرم و جنایاتی که جهان اسلام را این گونه مورد تهدید قرار داده است. من چگونه این مفاسد را ببینم و لب فرو بندم و چون روباه صفتان برای طعمه چند روزه خود پوزه تقلب و حیله به کاسه این و آن بمالم. آخر این دین با خون شهدائی تعبیه شده که هر قطره خونشان اشرف تر از تمامی حطام دنیا است. این دین حنیف گذشته از ذوات مقدسه معصومين (علیهم السلام) عمار یاسرها داده، رشید هجری ها داده، مالک اشترها، و میثم تمارها، وسعيد بن جبيرها، و هزاران افراد مبارزو شجاع و

ص: 25


1- . الكافي، ج2، ص163، ح1 (موثقه سکونی).

زنده دل از دست داده تا توانسته حقانیت خود را پس از قرون متمادی در جهان بشریت ابرازو پرچم کلمه طيبه لا إله إلا الله را استوار گرداند. اگر نگویم، جواب بانی اسلام را چه بگویم؟ چه عذری آورم که پذیرفته شود؟... آیا رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نخواهد فرمود: تو با چه عذری خود را از تبلیغ دینی که به قیمت جان من و بچه هایم تمام شد معاف داشتی؟ مگر هنگامی که من تبلیغ رسالت خود نمودم میلیون ها خطر جلوی چشمم مجسم نبود؟ من با جامعه ای غرق شرک و بت پرستی روبه رو شدم ، کوشیدم تا ارواح گمراه مردم را به هدایت کشانیدم. من جان دادم ولی از گفتار پاک خود دست نکشیدم، من از تهدیدات نهراسیدم، و از صفوف آراسته دشمن وحشتی در خود راه ندادم، با قدرت غیبی، خدایان پوشالی، و جرثومه های پلید شرک را درهم کوفتم. استهزاء شدم، دیوانه ام خواندند، سنگم زدند، پایم را مجروح کردند، قصد کشتنم نمودند، دور خانه ام را گرفته و محاصره ام کردند، به انواع زجر وشکنجه تن دادم، ولی از حق دفاع نموده و با نابه کاری ها جنگیدم و سرانجام پیروز شدم، وفرعون های عصر خود را با شمشیر بران منطق به خاک هلاک کشانیده و جامعه را از منجلاب شقاوت و بدبختی نجات دادم؛ آیا در برابر این بیانات سراپا حقیقت پاسخی خواهم داشت ؟! به خدای یگانه، نه.

اگر وجود مقدس علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بفرماید من آن یگانه رادمردی بودم که پس از رحلت حبيب و پسرعمم پیغمبر بزرگ اسلام به قوانین خلفای جور راضی نگردیده، و از هرگونه امر به معروف و نهی از منکر مضایقه نکردم تا آن که فرصت برای نبرد با شمشیر نیز مقتضی شد، با رؤسای کفروزندقه و معاویه صفتان جنگیدم تا قطرات خون خود در محراب عبادت پس از احقاق حق و

ص: 26

ابطال باطل نثارراه محبوب بی همتا نمودم و به دنیا اعلام داشتم: معاوية بن ابی سفیان با پلیدی ونابه کاری ها و قانون شکنی ها و ترویج فحشاء و منکرات و تعطیل احکام قرآن مقدس اسلام بر رقبات مردم حکومت می کند...

اگر حسن بن علي (علیهما السلام) بفرماید من پس از شهادت پدر پاک بازم مرات عدیده برای مبارزه با شامیان و هوی پرستان لشگرهای انبوه فرستادم وابدا به ظلم و جور و فسق و فجور راضی نگردیدم تا جان خود نثار جانان نمودم...

اگر حسین بن علی (علیهما السلام) پرچم دار نهضت مقدس و خونین کربلا که جهانی هنوز مبهوت کیفیت جانبازي او وکودکانی عزیز و اصحاب باوفایش می باشد، بفرماید: من پس از شهادت برادرم حسن بن علی (علیهما السلام) چون فسق و فجور مردم و ظلم بی حد یزید سگ باز شراب خوار را دیدم و از بی ناموسی و بی عفتی اش اطلاع داشتم، نتوانستم خود را راضی کنم که در رأس جامعه مسلمانان مردی جامع جميع مفاسد اخلاقی حکومت کند و قانون مقدس اسلام را زیر پا بگذارد و شب و روز در پي شهوت رانی و هتک به نوامیس مردم و ترتیب مجالس شراب و قمار باشد، و در عين حال او را خليفه مسلمانان معرفی کنند، لذا باکمال جوانمردی و رشادت، خود و کودکان و اصحاب پاکم را مهیای چنان نبرد خونینی که چشم روزگار ندیده و جهانی را در حیرت فرو برده نمودم تا توانستم به دنیا اعلام کنم که برای تحکیم مبانی مقدس دین باید از همه چیز گذشت...

و تو این همه دیدی ...

و سکوت پیشه کردی !!

چه پاسخی دهم ؟!

ص: 27

من پیرو همین پیشوایانی عالی قدر اسلامم...(1)

"شهید پیر"، براین ایمان خویش بماند، تا زمان موعود فرا رسید .

هنگامه اذان ، به حیاط شد، ووضوساخت با زبان روزه، وقامتی چون کوه استوار، به سوی کعبه می ایستد، با خدای خویش تنها...

الله أكبر الله أكبر

الله أكبر الله أكبر

خدوندا، خدايا

ای قدرت مطلق هستی،

ای پناه بی پناهان ...

أشهد أن لا إله إلا الله

أشهد أن لا إله إلا الله

من با کوله باری از رنج..

من با چشمانی اشکبار..

با تمامی ایمان خویش..

به " یکتائی ات" و به " بزرگی ات" شهادت می دهم.

أشهد أن محمدا شول الله

أشهد أن محمدا رسول الله

وای محمد الله ،

ص: 28


1- . خاطرات زندان که "شهید پیر" در سال 1335 نوشته است.

پیامبر بزرگ خدا،

شهادت می دهم که:

بربتان شوریدی، بربت پرستان نیز..

وخلق را به یکتائي "الله" فراخواندی،

تا هر آن کس که مظلوم است، برظالم بشورد..

و هر آن کس که ظالم است، بر آتش خشم خدای بسوزد .

أشهد أن عليا ولي الله

أشهد أن علي ولي الله

وای امیرمؤمنان على (علیه السلام) ،

ای آتش سوزانی دل های عاشق..

وای مظلوم بزرگ تاریخ..

وای یادگار لحظه های غربت انسان؛

من همیشه شهادت داده ام و اکنون نیز...

سفله ای به در می خواندش، "شهید پیر" گوئیا می داند که کیست، خندان، با صلابت یک کوه، وقدم هائی متین، به در منزل می رود ...

مؤذّن بر بالای مناره، فریاد می زند:

أشهد أن علیا ولي الله

أشهد أن عليا ولي الله

واودر بستر خونین خویش، بر این شهادت، شهادت می دهد.

ص: 29

شهید والا مقام حضرت آیت الله شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالی علیه) تألیفات بسیاری در زمینه های مختلف فقهی، مذهبی، و اجتماعی، از خود به یادگار نهاد، که (با نهایت تأسف و افسوس) اکثر آنها هنوز به چاپ نرسیده است.

در این جا به ذکر نام بعضی از آنها به ترتیب حروف الفباء) می پردازیم:

1) الأبحاث اللاهوتية (مخطوط).

2) اخلاق علوی.

3) الأربعين العلوية (مخطوط).

4) از بعثت تا رحلت.

5) از رحلت تا شهادت.

6) الاستصحاب ( مخطوط).

7) اسلام چه می گوید؟ (مخطوط).

8) اشکی بریز.

9) امامت در اسلام.

10) الإنسان الملکوتی (مخطوط).

11) إيضاح المطالب في شرح المكاسب (مخطوط).

12) آغاز جنگ خانوادگی در اسلام

13) بخوانند و آتش انقلاب را بنشانند.

14) پدر، مادر پوزش می طلبیم.

15) پیوند اشک وخون ناگسستنی است - کتابی که در دست دارید - .

16) ترورچیان عقائد (مخطوط).

17) تشیع یا مکتب نهائی انسان ها.

ص: 30

18) تقریرات درس آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری (مخطوط).

19) تقریرات درس آیت الله العظمی یثربی کاشانی (مخطوط).

20) تقلید اعلم.

21) تلفنی از برزخ (مخطوط).

22) تيسير الوصول في شرح كفاية الأصول ( مخطوط).

23) چگونه باز می گردیم (مخطوط).

24)حجاب در اسلام.

25) حجية خبر الواحد ( مخطوط).

26) حکم ریش تراشی از نظر اسلام.

27) خاطرات زندان ( مخطوط).

28) خرد داوری کند.

29) خروج خردجال .

30) الخلود (مخطوط).

31) دومین جنگ خانوادگی در اسلام .

32) رساله ای در قاعده لاضرر ولا ضرار (مخطوط).

33) روحانیت.

34) ریشه خیانت های اموی.

35) سخنی چند با علی شریعتی .

36) سومین جنگ خانوادگی در اسلام.

37) سیری در احادیث (مخطوط).

38) شرح بالفيه علامه سید بحرالعلوم (مخطوط).

39) شرح بر رسائل (مخطوط).

ص: 31

40) شرح برلمعه (مخطوط).

41) شرح بر معالم (مخطوط).

42) شرح بر منظومه ملا هادی سبزواری (مخطوط).

43) شفاعت .

44) غوغای نافرجام.

45) کتاب الطلاق ( مخطوط).

46) الكوكب الدري (مخطوط).

47) ماذا تقضون ؟

48) متعه در اسلام

49) معراج (مخطوط).

50) منابرایام (مخطوط).

51) مهر تابان در تفسیر قرآن (یک جلد مطبوع و باقی مجلدات مخطوط).

52) نبرد با شایعه سازی.

53) نظام روحانی و سیاسی در اسلام .

54) نقدی بر کتاب شاهراه اتحاد ( مخطوط).

55) وسواس خناس.

ودیگر نوشته جات ...

از خدای بزرگ مسئلت داریم که ما را توان دهد تا بتوانیم گامی کوچک در راه خواست های این مرد بزرگ و جلیل برداریم . (1)

ص: 32


1- . برگرفته از کتاب امامت در اسلام تألیف شهید آیت الله شیخ قاسم اسلامی (رحمه الله) (مقدمه ناشر).

تصدیق اجتهاد شهید شیخ قاسم اسلامی (قدس سره) از آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی (قدس سره)

تصویر

ص: 33

تصدیق اجتهاد شهید شیخ قاسم اسلامی (قدس سره) از آیت الله سید محمدتقی موسوی خوانساری (قدس سره)

تصویر

ص: 34

بسم الله الرحمن الرحیم

پیوند

«اشک و خون»

ناگسستنی است

شهید آیت الله شیخ قاسم اسلامی (رضوان الله تعالی علیه)

ص: 35

ص: 36

شهید کوی عشق

با قطرات خونش

آئین خدایی را می سازد.

[كامل الزيارات: حدثني حکیم بن داود، عن سلمة بن الخطاب ، عن الحسن بن علي، عن العلاء بن رزين القلاء، عن محمد بن مسلم،] عن أبي جعفر (علیه السلام)، قال: «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ دَمْعَةً حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اَللَّهُ بِهَا فِي اَلْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً، هر مؤمنی که بر مصیبت شهادت حسین بن علی) علت از دیدگانش اشک بریزد به اندازه ای که بر گونه اوجاری گردد، خداوند او را در غرفه هائی از بهشت فرود آورد و هشتاد سال و یا زیاده از آن در آن جا شکنی می گزیند» .

.کامل الزيارات، باب 32، ح 9 (معتبرة محمد بن مسلم).

ص: 37

إلى الله أشكو، ومن جنابک استغیث، یا صاحب الرمان عجل الله تعالی فرجه الشریف !

«... فَعَلَی الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا، فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِیَّاهُمْ، فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ [فَلْتُذْرَفِ] فَلْتَذْرِفِ الدُّمُوعُ وَ لْیَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یَضِجَّ الضَّاجُّونَ وَ یَعِجَّ الْعَاجُّونَ . اَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ اَیْنَ اَبْناءُ الْحُسَیْن...اَیْنَ بَقِیَّةُاللهِ الَّتی لا تَخْلوُ مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیَه...أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ [الْمُتَّخَذُ] لِإِعَادَةِ الْمِلَّةِ وَ الشَّرِيعَةِ أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لِإِحْيَاءِ الْكِتَابِ وَ حُدُودِهِ أَيْنَ مُحْيِی مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ...أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ...» دعای ندبه .

ترجمه: «... پس البته باید شیعیان) برپاکان اهل بیت (حضرت) محمد و علی صلی الله عليهما وآلهما اشک بریزند و برایشان ندبه و فغان کنند و برای مثل آن بزرگواران اشک از دیدگان جاری سازند و ناله و شیون و فریاد از دل برکشند که کجاست حسن بن علی) عالي ؟! کجاست حسین بن علی) عل ؟! کجایند فرزندان (حضرت) حسین علیه السلام؟! کجاست (حضرت) بقية الله که جهان از عترت هادی (و راهنمای امت) خالی نخواهد بود؟! ... کجاست ذخیره (آل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ) که فرائض وسنن ( فراموش شده و از دست رفته اسلام) را تجدید نماید؟! کجاست آن عزیزی که برای بازگردانیدن ملت وشریعت (مقدسه اسلام) انتخاب گردیده است؟! کجاست آنکه آرزومندیم کتاب (خدا) وحدود آن را زنده کند؟! کجاست آن (سروری ) که دوستان (خدا) را عزيز ودشمنان (خدا) را ذلیل و خوار می گرداند؟!...» .

اَللّ-هُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ

بحق اجداده المکرمین المعصومین المنتجبین

آمین رب العالمین!

چشم به راه قدمت: اسلامی

ص: 38

به نام خدا

دل نوشته

تقدیم:

به تو..

به تو ای عزیز عزیزان !

وای خون خدا!

وای جگرگوشه رسول مصطفی !

وای نوردیده ولی بی همتا!

وای حبه فؤاد بتول عذراء!

«أنت وهم، وکلکم نور واحد»

تقدیم به تو:

ای چراغ هدایت! و کشتی نجات!

تقدیم به تو ای دادرس مظلومان!

این غلام سالخورده ات که عمری در راه ولای تو، عاشقان تو را به راه تو، به راه خواسته تو، به راه عشق تو، و ایمان تو، به راهی که صمیمانه قیام کردی، و مردانه جان دادی، رهنمون بودم؛ اکنون دست غار روزگار، در کنج قفس، با پروبال بسته محبوسم کرده، و در دریای عشق تو غوطه ورم ... به گنجی نشسته ام، و به تو می نگرم ودرتو فکر می کنم...

ص: 39

می سوزم ومیسازم ... به امید آن روز که پردرآرم، و از این ظلمت کده به کوی توخرامم، وسیمای دل آرای تو بینم.

سخن خدا از لب های تو.. لب های تو.. آه..آه..

آری، از لب های تو بشنوم،

و از دیده ، اشک.. بریزم، خون جاری سازم..

نی، نی، لبخند دل نواز از تو بینم، وجان گیرم ...

ای آغاز و انجام آرزوهای من!

این هدیه موری است به ساحت سلیمان کربلا..

به امید آنکه بپذیردم و قبول درگاهش افتد..

این سطوری است که به عشق تو، و عزیزان دل باخته، و پرسوخته جان به کف نیم روز مکتب عاشقانه تونوشته شده ...

بدان آرزو که در روز حشر، نوازشم فرمائی،

انعامم دهی،

و از چشمه احسانت حیات جاویدم بخشی.

شفيعم گردی،

دستم گیری،

خدای منان را از این بنده پریشان روزگار، خوشنود فرمائی..

آمين، ثم آمین یا رب العاليين!

خاکسار کوی عشقت: اسلامی

ص: 40

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشگفتار

پیوند اشک و خون ،ناگسستنی است

عاشقی که در راه خدا و به عشق خدا و برای خدا جان دهد، و قطرات خون دلش از چشمه های جوشان پیکر مقدسش، جاری گردد، دلباخته اش را چنان شیدا می کند که دست از پا نمی شناسد، و مجنون وار، بر مظلومیتش چندان آه از دل می کشد که وجودش را طوفانی نموده، و سیل اشک بر مزارش جاری گردد.

خون شهید بردفتر هستی می ریزد و به آئین خدائی رنگ ثبات، و بقاء، ودوام می دهد.

اشک، غبار فراموشی را از برگ ارغوانی خون می شوید، تا شهید همیشه زنده بماند و نوای عاشقانه «لا إله إلا الله» را به گوش جهانیان برساند.

خون از دل مجروح شهید راه خدا می جوشد. اشک نیز از همان کانون مقدس الهام می گیرد و از چشم عاشقان ، برگونه می ریزد تا درخت پاک شهادت را تا ابدیت ترو تازه نگه دارد.

مردان خدا، در راه خدا، جان به کف، قطرات خون خویش نثار می کنند. از حیات گذرای این نشئه دل می شویند.

خون می دهند، تا نام محبوب خویش را بر دفتر آفرینش تثبیت نمایند.

ص: 41

با اهداء خون،

با سرمایه بیکران خون ،

با قلم خون،

آری.. با قلم خون دل خویش، دفتر بقاء دين خالد را امضا می کند.

از دل شهید خون می چکد.

از دل عاشق، اشک خونین می ریزد.

شهید با خونش آئین خدائی را استوار می سازد.

عاشق با اشکش نام شهید و هدف مقدس او را جاودانه می سازد .

کیست آن شهید ؟!

کدامست آن خون ؟!

که می تواند این چنین طوفانی به پا کند!!

دل ها را خونین، و چشم ها را اشک بار سازد.

عالمی را واله، جهانی را ماتم زده، ملک و ملکوت را متزلزل ، جن وانس را گریان ، و در آفرینش این چنین طوفانی به پا می کند؟!

در عزایش:

انبیاء گریان..

اولیاء نالان ..

حمله عرش خدا مضطرب..

فرشتگان مقرب متغير..

آسمان و زمین، طوفانی و متزلزل ..

حیوان و گیاه و جماد را در ماتم فرو برده است..

ص: 42

دل ها را سوزان..

واشک ها را ریزان نموده ..

کیست آن شهید ؟!

کدامست آن خون ؟!

آن شهید:

شهید نینواست،

حسین زهراست،

جگرگوشه رسول خداست،

نور چشم على مرتضاست،

خامس آل عباست، برادر عزیز عقیله بنی هاشم زینب کبراست .

که بدین تاج کرامت، متوج گردیده، و با مکتبی نیمروز، با نثار خون خود، و خون عزیزانش که پروانه وار دور شمع مقدس وجود نازنینش گشتند و پرپر زدند و جان دادند، و به کتاب انسانیت حیات جاوید بخشیدند.

آری!

خون پاک حسین عزیز است که:

کتاب شرف، و فضیلت را برای همیشه امضا کرده است .

خون حسین عزیز است که:

ظلم و ستم را تا ابد محکوم کرده است .

خون حسین عزیز است که:

با نهضت بی مانندش انسانیت را صفا بخشیده است.

ص: 43

خون حسین عزیز است که:

کتاب خدا، و حلال و حرام خدا را تضمین کرده است .

خون آن سرور شهیدان است که:

در طول زمان و عرض زمین، جویبارهائی از اشک جاری ساخته است .

خون جان جانان است که:

جهانی را در ماتش جریحه دار کرده است.

همین خون است که:

چنان با قطرات اشک، پیوند جاودانه برقرار کرده است که هرگز گسسته نمی گردد.

آری!

پیوند اشک و خون ناگسستنی است.

ص: 44

بسم الله الرحمن الرحیم

رسواسازي خائنین

یکی از بلایای بزرگ، و خیانت های نابخشودنی، و بسیار خطرناک استعمار، که با القاء شبهات واهيه در قلوب برخی ساده لوحان، و ناآگاهان موجب تلاطم فکری، شده است، و سم پاشی های متداومشان عوام الناس را تا حدودی از نزاکت، وادب اجتماعی، و تعهدات دینی و اخلاقی منحرف کرده، و نادرا بعضی را به گستاخی نیز واداشته است، و با تبلیغات همه جانبه، افکار را مشوش نموده و ایادی خائن خود را آماده بهره برداری نموده اند، حمله جسورانه به «شعائر حسینی عليه الصلاة والسلام» است!!!! که در شکل های مختلف، و اطوار گوناگون مراسم عزاداری سرور شهیدان، و مجالس عزا، و مجامع وعظ و خطابه ، و حتی ذکر مصائب شهیدان راه حق، و عزیزترین عزیزان خدا را مورد حمله قرار داده، بلکه قدم فراتر نهاده و از جسارت به خطباء عالی قدر مکتب مقدس تشیع، و پوزخند به خطابه ها، و سخنرانی ها نیز دریغ ندارند! !!!

وعناصری چند شناخته شده، وابسته به استعمار مشئوم که هدفی جز تضعیف بنیان تشیع به سود اربابان خود ندارند، به طور مداوم با وسائل مختلفی که در اختیار گرفته اند، و فعالیت شبانه روز، ساده لوحان را دچار یک نوع افسارگسیختگی بد انجام نموده، و از موقعیت بسیار حساس روز، و آشفتگی ها که به بار آورده اند سوء استفاده نموده و با کمک دیگر دشمنان اسلام و تشیع، آتش اختلاف را دامن زده، و خرمن کهنسال مظاهر تشیع را با تبلیغات سوء شان، به آتش کشیده، و قلوب پیروان این آئین پاک را جریحه دار نموده، و در حقیقت،

ص: 45

وحدت و یکپارچگی ات را به خطر می اندازند!! و با تشکیل مجالسی به نام «اسلامی!» که هیچ گونه شایستگی آن را ندارند، از طریق سخنرانی ها که متأسفانه برخی نااهلان، از این بازار آشفته با شتاب عجیبی به بهره برداری پرداخته اند، به کلی افکار جمعی را پریشان نموده، و در لباس های گوناگون، به نام «اسلام راستين !! » عقائد را به دست باد سپرده و حنظل تلخ را با تزوير خاص به خود در شکل عسل، به خورد ایشان داده، و چنین وانمود می کنند که تظاهرات دینی در قالب «شعائر حسینی» که قرنها مورد امضا عموم طبقات این امت بلکه مایه و پایه افتخار ایشان بوده، و جهانی را تا امروز، شیدای این عاطفه انسانی نموده بوده اند، با اصول تمدن، و مشی روشن فکران، سازش ندارد، و کوشش دارند که با القاء اباطیل، و سخنان ناروا عقائد حقه شیعه و شعائر دینی را به یغما ببرند!! و جاده را برای تسلط کامل استعمار، هموار ساخته، و بنیان عمیق و کهن تشیع و لوازم آن، و اساس بقاء این دین مبین، یعنی مجالس عزاداری را که بهترین، و مؤثرترین وسیله برای نیل به اهداف مقدسه اسلامی، و زنده ترین الگو برای دعوت به آزادی و آزادگی، و نافذترین کلاس آموزشی برای قیام علیه بیداد و ستمگری، و روشن ترین درس، جهت إبقاء مكتب خالد آسمانی است از بیخ و بن برکنند!!

این بینوایان، و آلات بدون ارادۀ غرب، و تربیت یافتگان مکتب های ضد انسانی که با تمام قوا برای خاموش کردن این نور خدائی به پا خاسته اند!! با پخش سخنانی بی مغز، و کلماتی بی معنا، بدون هرگونه مجوز عقلانی و انسانی، به سفسطه های جاهل پسندانه پرداخته، و گه گاه، با مغالطات، واحيانا با ناسزاهائی که خود لایق ترند اعاظم شیعه را مورد تجاسر شدید قرار داده، و اساس تشيع، و قرآن آسمانی، و شعائر حسینی را که در طول عمر آن نیمروز مکتب عزیزان خدا إلى

ص: 46

زماننا هذا، موجب نشر تعالیم قرآن عظیم، و وظائف فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی بوده و هست به مسخره گرفته، و با کمال گستاخی به حمله پرداخته اند!! و سعی دارند تا این اساس عميق و پرریشه را که در تار و پورد فرد شیعه، و تربیت یافتگان مکتب ولايت اثری خالدگذارده است از بن برکنند!! و حساس ترین کانون نشر حقایق اسلامی را نابود سازند!!

و شگفت آنکه این خیانت بزرگ را برای مجتمع شیعه در لفافه خدمت ، چون کپسولی جدید که تازه به بازار آورده اند به ناآگاهان، و معاندان، که با رشوة: روشنفکر» سرگردانشان کرده اند می خورانند!!

متأسفانه بسیاری از ایشان نیز به اقتضاء طبیعت حیوانی و ضعف نیروی علمی و عقلانی، و ناآگاهی های اصیل اجتماعی و عدم تدبر در عمق اسلام، و قرآن عزيزو نداشتن تعلیم صحیح، از این نام جدید، و صورت جالب، و عوام فریب، غروری در خود احساس کرده، و تعزیه گردان معركه ایشان شده، و چنان آتش سوزنده ای به پا کرده اند که اگر به سرعت از آن جلوگیری نشود بیم آن می رود که این خرمن ارزنده به تل خاکستری تبدیل گردد.

اینان نمی خواهند بدانند که در عصری این چنین و مجتمعی که صدها بلا و دردهای کشنده اجتماعی از طریق استعمارگران گلویش را می فشارد، و نفسها را در سینه ها تنگ کرده، و زبان ها را در دهان ها از حرکت افکنده، وقت آن نیست که آتشهای نمرودی به پا ساخته و همه چیز این ملت را بسوزانند.

ملتی که با خواست خدا و برکت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت عليهم الصلاة والسلام با دست خالی ولی قلبی مملو از ایمان، برفرعون و فرعونیان، غالب آمده و پایگاه ظلم و بیدادگری را از بن برکنده است و

ص: 47

هنوز نفسی راحت نکشیده سزاوار نیست این چپاول گران غرب زده از فرصتی که به دست آورده اند چون بازار را آشفته می بینند، سوء استفاده نموده و به غارت عقائد بپردازند!! و چنین انتظار هم داشته باشند که در برابر این خیانت بزرگ، همه مهر سکوت بردهان زده، ولب از لب برندارند، و دربست، مقدسات مذهبی را به دست تاراج ایشان بسپارند!!

راستی چه انتظار غلط و بی جائی!!

بی پرده بگویم:

اگر در برابر حملات استعمار، که متأسفانه در گوشه و کنار، در سیمای فریبای گرگان میشنما آغاز گردیده بی تفاوت بمانیم و جنبشی از خود نشان ندهیم، ویا حداقل، نالهای نزنیم، همه سرمایه های اصلی مان را برابر چشممان، یکی پس از دیگری خواهند ربود و بعد افسوس سودی نخواهد داشت.

این دشمنان دوست نما!! گوئیا هنوز نمی خواهند احساس خطر کنند که با این شيوه، صد در صد استعمارگران را بر مسلمانان چیره تر نموده و احتمالا موجب امحاء اساس اسلام خواهند گردید!!

و هنوز ندانسته اند که حفظ وحدت واقعی اسلامی، و تشل حقیقی، وابسه به ارج نهادن به شعائر اسلامی و حفظ ناموس مقدس تشيع و بسط مآثر ارزنده شیعه است، و با این حرکات مذبوحانه، گرچه تا حدودی موجب تلاطم شده اند ولی بالنتيجة نمی توانند ارتباط، و عشق، و خلوص و ارادت این امت را با خندان رسالت قطع نمایند.

برادران مسلمان!

دوست داران اهل بیت علیهم السلام !

ص: 48

شما که احساس خطر می کنید، و می بینید این گرگان آدم خوار، شب و روز با نواهای شوم خویش با همه مقدسات مذهبی شما به جنگ درآمده اند، اگر حت مسئولیت واقعی اسلامی (نه مسئولیت خود ساخته جعلی نمایشی دارید، بر شما از همه چیز لازم تر حفظ کیان اسلام شیعی است، و بدانید اگر در برابر این وظیفه خطیر ساکت بنشینید، و از مقدسات دینی و شعائر مذهبی خود دفاع نکنید، ایادی استعمار، و جیره خواران اجنبی همه چیز شما را به یغما خواهند برد! و بر شما است که با منطق نیرومند خود و استمداد از علماء واقعی شیعی و مراجع بزرگوار تقلید، این وساوس شیطانی را از مجتمع دور نموده و شجاعانه این گروه معدود شناخته شده خودکامه را به جای خود بنشانید.

به راستی در حیرتم که: این خوراک تازه ای را که دشمنان تشیع، به فرمان بری از فرماندهان شان در قالب حمله به «شعائر حسینی» به بازار آورده اند!! در حالی که شخصیت، و حيثيت، و سروری، و آقائی ملت شیعه و این همه موفقیت که نصیبش گردیده از نهضت مقدس حسینی با الهام گرفته، و خط مشی شهداء واقعه طق بوده است که سرمشق مبارزه علیه ظلم و بیدادگری به این ملت عطا کرده است، و این نعمت بزرگ را به برکت آن مکتب به دست آورده اند، چرا نمکدان شکسته، و با عزیزان خدا فاصله گرفته، و حتی بر قطرات اشکی که در سوگ شان از دل های سوخته می ریزد پوزخند می زنند؟ !!

زهی بی انصافی و نمک نشناسی!!

راستی بهت آور است که تاریخ زندگی این ملت در طی قرون ، تا این زمان، ابدا!

سابقه نداشته که این گونه با شعائر اسلامی مبارزه شود!!

ص: 49

مگر می توان فراموش کرد که پدران و اجداد ما، شرف و ناموس، و عفت و انسانیت، و اخلاق، و کوتاه س خن: درس آزادگی، و راه خداشناسی، و انسان دوستی، و وظیفه شناسی، و قیام علیه ظلم و بیدادگری را که سرلوحه برنامه های این دین خالد آسمانی است در پرتوهمین مکتب و در سایه شعائر حسینی علیه السلام ، و مکتب اهل بیت علیهم السلام آموخته اند و عموم طبقات ، از عالم و جاهل، پیر و برنا، وضیع و شریف و خرد و کلان، سرتعظیم برابر این اساس مقدس زنده جاوید فرود آورده، و همه ساله بلکه همواره در هر شب و روز هدف مقدس حسینی، طلیعه زندگی شان بوده، و از آن چشمه جوشان ... درس حریت انسانی، و پیوند با خدا، و اصلاح معاش و معاد می گرفته اند، چه شد که با خوراک سمی کشنده ای، که مأموران مأجور، به بازار آورده اند!! سيرة پدران شرافتمند، و مادران ناموس دوستی خویش را به کلی فراموش نموده، و از این نور انسانیت، به سود حیات مادی و معنوی خود نتیجه نمی گیرند؟ !!

چرا مردم در خواب خرگوشی فرو رفته و از اینان نمی پرسند که این سم مهلک کشنده را که تازه به بازار آورده اند، از کجا، و به دست کی، و برای چه آورده اند ؟!!

سربسته بگویم که: چرا این به (اصطلاح) روشن فکران !! از عناصر مارک دار، و سردمداران این همه انحرافات و حملات، به مکتب مقدس تشيع و نهضت مقدس حسینی علیه السلام و شعائر مذهبی نمی پرسند که اگر این یقه دریدن های دایه های مهربان تر از مادر، حقیقتا برای حمایت از اسلام است، چرا در برابر بی دینی ها، و لاابالی گری ها، و تجاسرات علنی به همه شؤون دین و مظاهرتشيه که مشهود همه است، و خیانت هائی که شده و می شود، و برای هیچ کس نقطه ابهامی باقی نمانده و مصلحت اندیشان امت و واقع بینان، می دانند که این

ص: 50

عناصر محدود مأمور مأجور، مصممند مجتمع ما را به سوی آلودگی های اخلاقی خطرناکی بکشانند!! مهر سکوت بر لب زده وابدأ اعتراضی نمی کنند؟ !!

اگر راست می گویند که باید با هدف مشئوم «بی خدایان» جنگید، چرا بین «بی خدایان» فرق می گذارند ؟ !!

و شرم آور این که جمعی نیز نخود آش ایشان شده و در بعضی مجامع و مجالس که برای پیاده کردن اهداف غیر اسلامی خود راه یافته اند، یقه چاک می زنند! و از هرگونه تخلف، نسبت به احکام اسلام، باک ندارند ؟ !!

چرا با از دست دادن بسیاری از مسائل اسلام راستین مهر سکوت برلب زده، بلکه عملا با حاشیه نشینان مجالس آن طرازان خدانشناس، از تبلیغات ایشان علیه مذهب مقدس تشیع حمایت می کنند؟!!

چرا در برابر آلودگی های نگفتنی که همه چیز ملت را به خطر انداخته جنبشی ندارند، و خون در رگ هایشان بر نمی شود، و هیچ گونه تعصبی هم به خرج نمی دهند؟ !!

چرا به روحانیت شیعه و علماء والا مقام و شخصیت های وارسته که به حق، واجد نیابت عامه اند در حد إعجاب ، جسارت می کنند؟!!

از صدر اسلام تا این زمان هرگز سابقه نداشت که تا این اندازه به مقام منیع علم، اهانت و جسارت شود و شرم آور این که اگر کسی هم به دفاع برخیزد به صد گونه تهمت آلوده اش کنند!!

چرا آنان که به وسیله قلم و بیان زهرآلود خود، این قماش دل باختگان غافل را از جاده مستقیم دین منحرف ساخته اند هنوز نامشان و نوشته هایشان که عموما موجب انهدام عقائد نونهالان است، نقل مجالس است! و با همه انحرافاتی که

ص: 51

داشته اند وعموم علماء راستین شیعه گواهی داده اند باز هم با کمال بی انصافی با احترام از ایشان نام می برند، نه از خدا حیا می کنند، و نه از رسول خدا شرم می نمایند، و نه از روز جزا می هراسند!! ولی آنان را که به حکم وظیفه مشت های خائنانه ایشان را باز کرده اند مورد انواع تهدید قرار می دهند!!

فعلا از این بحث می گذریم و از خداوند منان قطع ایادی دشمنان اهل بیت علیهم السلام و روحانیت شیعه و مکتب تشیع را خواهانیم.

آنان که پنداشته اند به قیام مقدس حسینی و نهضت واقعه طق ارج می نهند ولی افکار و اعتقادات شان برخلاف هدف حضرت حسین علیه السلام است بدانند حسینی نیستند.

مگر نهضت مقدس حضرت حسین علیه السلام برای ابقاء مکتب تشیع و برقراری احکام حلال و حرام، و تخلق امت به آداب و رسوم و سنن انسانی، و ایجاد ارتباط میان دلها برهدف مقدس تشیع، و تعظیم شعائر اسلامی، وامر به معروف و نهی از منکر، و دوستی با دوستان خدا، و دشمنی با دشمنان خدا، و بالجملة: تضمین حیات مادی و معنوی بشریت نبوده است؟

آیا آنان که خود را حسینی قالب می زنند!! و با شؤون تشيع به مبارزه برخاسته اند نباید تا این اندازه درک داشته باشند که با این کردارشان نه تنها حضرت حسین علیه السلام بلکه پیغمبر خدا و پروردگار عزیز متعال نیز از ایشان بری و بیزارند؟ آیا ترویج عقائد باطله و تخریب عقائد حقه و تبلیغات مسموم ضد تشيع بلکه ضد اسلامی منافی با هدف مقدس حسینی نیست؟ آیا ترویج از کتب ضاله که تشخیص آن منحصرا با فقهاء شیعه و علماء بزرگواران تشیع است جنگ علنی با هدف حضرت حسین بن علی علیه السلام نمی باشد ؟!!

ص: 52

آیا تکثیر نوشته های زهر آلودی را که عموم علماء ارجمند شیعه، خواندن، و نشر دادن آنها را منع و تحریم کرده اند، عناد باهدف مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام و کوبیدن محتوای نهضت حسینی نیست ؟ !!

نوشته جاتی که گذشته از اهانت صریح به روحانیت شیعه، به ویژه امثال: علامه مجلسی ها، و خواجه نصيرها، و علامه حلی ها، و گلینی ها و صدها بزرگان دیگر که همه از ارکان علمی این دین مبین اند، و اگر فرضا بخواهیم از آثار ایشان چشم بپوشیم راه آگاهی و درک مسائل اسلامی بر همه مسدود خواهد شد حتی برای آنها که به برکت وجود کتب تألیفی ایشان عظم و استخوانی به دست آورده اند.

به حریم مقدس تشیع نیز اهانت های غیرقابل وصف شده است، ترویج از آنها جنگ علنی و مستقیم با حضرت حسین بن علی علیه السلام نمی باشد ؟!!

آنان که از این عناصر ضد دین صريحا ويا در لفافه حمایت می کنند، هرکه و در هر موقعیتی باشند، به یقین شمشیر برقلب مقدس حضرت حسین علیه السلام فرود آورده و با اجداد کبارش به ستیزه برخاسته اند و مسلما از پیروان دشمنان آن حضرتند، و در روز قیامت، با بنی مروان محشور خواهند بود... بدانند، یا ندانند. و بخواهند، یا نخواهند.

عجب اینجاست که هرگونه حمله به ذوات مقدسه اهل بیت علیهم السلام در هر قالب میشود کسی را حق دفاعی نمی باشد!! بلکه اجبار باید شنید و سوخت و ساخت !! ولی کوچک ترین اهانت به عناصر غرب زده که محصولی جزلاابالی کردن امت، و دریدن پرده حیای نوباوگان، و بسیج منحرفان، جهت مبارزه علیه

ص: 53

شیعه و تشیع در عمرشان نداشته اند در سر حد کفر!! تلقی شده، و اهانت کننده را به اشد مجازات که به گفته جهالشان حداقل آن اعدام است محکوم می کنند!!!!

آیا این است معنی اسلام راستین ؟ !!

آیا این است معنی پیروی از نهضت مقدس حضرت حسین علیه السلام ؟!!

آیا دیکتاتوری فکری و زورگوئی معنائی جز این دارد ؟ !!

کدام منطق، و کدام خرد، و کدام انسا آزاده ای این گونه حکم می کند که هتاکان در هتک شان به تمام نوامیس شیعه کاملا آزاد باشند و به سود مالیخولیاهای خود از هر بوق و کرنا و وسائل جمعی بتوانند استفاده کنند!! ولی دیگران که در مقام دفاع از حملات ناجوان مردانه ایشان بر می آیند این چنین مورد

حمله قرار بگیرند!!

آیا این است معنی آزادی فکری ؟!!

اگر آنان در هتک شان آزادند دیگران (به طریق اولی برای حفظ نوامیس دین شان باید آزاد باشند و هیچ کس بوده و غلام حلقه به گوش کسی نیست که این گونه مورد حمله و دشنام قرار بگیرد!!

نمیدانم این عناصرغرب زده و جیره خوار، کی می خواهند از خواب غفلت بیدار شوند؟...

گمانم این است که هنگامی بیدار می شوند که به کلی کار از کار گذشته و در

چنگال قهر خدا گرفتار شده و راه فراری برایشان باقی نمانده باشد.

«... يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى(1)»

آن هنگام است که انسان متذکر شود و کجا این تذکر برای او سودمند افتد؟ !» .

ص: 54


1- سوره مباركه الفجر (89)، آیه شریفه 23.

کجا، و کی حضرت حسین علیه السلام به این اهانت ها نسبت به مکتب مقدس تشیع راضی بوده که این غرب زدگان وسیله نشر کتاب های گمراه کننده تضعیف شیعه را فراهم می آورند ؟!!

چرا این بزرگواران !! وجود صدها مجالس و مجامع ضد تشيع، اعصاب مبارک شان !! را ناراحت نکرده و جنبشی از خود نشان نمی دهند و به قول معروف: «ککشان هم نمی گرد» و هیچگونه مسئولیتی نیز در برابر این سیل مدهش احساس نمی کنند!! و تنها شعائر حسینی و تشکیل مجالس عزا برای آموزش نهضت مقدس حضرت حسین علیه السلام و ریزش اشک برای عزیزان خدا اعصاب مبارک شان !! را متشنج نموده! و به مبارزه برخاسته اند!! و در حالی که الفبای مسائل علمی اسلامی، و اسرار کتاب مقدس آسمانی را نمی دانند هم گستاخانه نظر می دهند، و هم به توهین و جسارت های نگفتنی به ارکان شیعه، خود را می آلایند!!

چرا در برابر این همه بلایای خانمان سوز که مجتمع را شدیدا تهدید می کند و نسل آینده را به بی بند و باری مدهشی سوق می دهد احساسی (شرع پسند) نشان نمی دهند و همه را نادیده گرفته و بی اهمیت تلقی می کنند!! وحتى ناله ای از دل نمی کشند!! و تنها مراسم عزاداری و «شعائر حسینی» است که این نگون بختان و فرزندان تربیت یافته سینه چاک شان را از خود، بی خود نموده و در قالب های شرم آور، تا حد هتاکی شدید به همه شؤون این شعائر زنده جاوید می تازند؟ !!

نفرین بر این کج فکری و کوته نظری !!

از این گذشته این شعائر دینی که قرن هاست شیعیان و محبان، و عشاق حضرت حسین علیه السلام بدان عشق می ورزند، مسئله نو، و مستحدثی نبوده و نیست

ص: 55

که این چنین قوای خویش را علیه آن بسیج کرده اند!! بلکه قرن ها است که پس از واقعه «طف» همه پیروان مکتب تشیع از عالی و دانی، عالم و جاهل، شهری و بدوی، غنی و فقیر، ملتزم بوده و هستند، و از سنت های جاوید و ارزنده ای است که تا امروز دین آسمانی خداي لا يزال را در کمال عظمت زنده نگاه داشته است.

مگر چه شده است که یک باره به این سنت سنه رنگ «بدعت» داده – والعياد بالله - آن را از بالاترين و روشن ترین مصادیق حرام در شریعت لقب داده !! و مورد استكراه، واستنكار گردیده است!!

بدیهی است دست خیانت استعمار که در هر زمان به صورتی از آستین به در می آید و برای امحاء آثار شریعت مقدسه اسلام به أطوار مختلف، افکار را از مسیر صحيح انسانی منحرف نموده و با پنجه خونین خیانت کار خود جلادوار به وسیله ایادی دست نشانده اش ابلهان را به این روز تاریک انداخته اند که حتی به خود اجازه داده اند که در عاصمة تشيع و مهد تربیت یافتگان مکتب مقدس ولائی که گوشت، و پوست، و رگ، و استخوان، و پی، و روان و همه سرمایه وجودی شان با محبت و عشق به این خانواده عجین شده و دین و آئین تابناک شان به قيل خون پاک شهیدان و مجالس سوگی که در عزای شان به پا می سازند برجا مانده و با پیروی از ثقل اصغر، ثقل اکبر را حفظ کرده و پرچم توحید را به پا نگاه داشته اند، اراده دارند یک باره از میان بردارند و سرمایه های ایمانی این ملت را به دست باد سپارند که راستی مصیبتی بس عظیم و جان گداز است.

ولی ایادی استعمار باید بدانند:

این جوش و خروشی که برای این هدف مشئوم و نابود ساختن «شعائر حسینی علیه السلام» از خود نشان می دهند، و فعالیتی را که در این راه غلط آغاز

ص: 56

کرده اند، و پی گیر، در حمایت از استعمار، پیش می روند، عن قريب با رگبار قيام عاقلانه پرچم داران تشیع، میدان هوس بازی را خالی کرده و سفره حرکات مذبوحانه شان برچیده می گردد.

آری! باید بدانند که:

رزم با خاندان رسالت (عليهم الصلاة والسلام) سرانجامی جز رسوائی نخواهد داشت، و با همه تلاشی که می کنند، توفیق بر مقصود نیافته و بر مراد شوم خویش فائق نخواهند آمد، و هرچه نیز تهیه و خرج کنند، حقیقت، و معنویت، واساس این شعائر که در خون شیعه در جریان است و از طرف دیگر، دست توانای خدای حسین علیه السلام از آن حمایت می کند از میان نمی رود، بلکه هرچه حمله مغرضانه ایشان بیشتر می شود، شیعیان شرافت مند غیور، در عقیده خود جازم تر گردیده و دائرة شعائر، مبسوط تر می گردد، و به کوری چشم این خفاشان، و معاندان شیطان سیرت... دست غیب، ریشه جفاکاری های شان را از بن برکنده و طاغیان خون آشام و به پیشروان ملحدشان را به خانه خاموشان خواهد فرستاد، و به نکبتی گرفتار شوند که هرچه برگذشته خود افسوس خورند سودی نبرند، بلکه پنجه عدالت، قهارانه گلوهایشان را خواهد فشرد، و ذرهای بدتر از گناه شان پذیرفت نخواهد شد، و پیشروان از پیروان ، و پیروان از پیشروان بیزاری خواهند جست...

چنان که ذات اقدس احدیت در کتاب آسمانی اش بدین موضوع، تصریح فرموده است: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ * وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ(1)»

ص: 57


1- سوره مباركه البقرة (2)، آیات شریفه 166 و 167.

ترجمه: «هنگامی که پیشروان (ضلالت) از پیروان (خود) بیزاری جویند و شکنجه (که برای آنان آماده گردیده) را می بینند و هرگونه وسيله (نجات) از ایشان گسیخته می گردد، و پیروان (آن پیشروان چون این جفا از ایشان می بینند) خواهند گفت: اگر (كاش) برای ما بازگشتنی بود تا از ایشان بیزاری می جستیم همان طور که آنان از ما بیزاری می جویند. این چنین خداوند اعمال ایشان را با حسرت ها و پشیمانی ها به آنان نشان می دهد، و ایشان: (پیشروان و پیروان ایشان از آتش (قهر وغضب حق) بیرون نخواهند رفت و جاودانه در آن ماندگارند)».

عده انگشت شماری که به خود، لقب: «روشنفکر!!» داده اند، و مغرضانه به شعائر حسینی عال می تازند و گهگاه استهزاء و تمسخرهم می کنند!! و در مقام انحراف ابلهان، با تزوير خاص خود، این سنت سنیه را بدعت !! می نامند، گذشته از این که عقده های درونی خویش را ارضاء می کنند، عناد باطنی خود را نیز برملا ساخته اند!

در حالی که معنی بدعت در دین را نفهیمده و اصولا با مسائل اسلامی سرو کاری علمی و عملی ندارند، و مغرضانه موجب انحراف برخی از بوالهوسان گردیده، و کورانی هستند که عصاکش گوران دیگر شده اند!! و وقاحت را به جائی رسانیده اند که راستی شرم از بیان آن داریم !!

و حتی شنیدم، جوان ناپخته ای که متأسفانه معمم هم هست، و پدرش یکی از ائمه جماعات بوده، و سال هاست که از دنیا رفته (دایش بیامرزد) این فرزند برومند که برای آموختن علوم دینی، فرصتی به دست نیامرده، و فقط به افتخار لباس روحانیت نائل آمده، و میان قاف وغین فرقی نمی گذارد، از بازار روز استفاده کرده، و خود را در صفوف أحرار درآورده، و نماز جمعی را هم می سازد!! با

ص: 58

کمال بی ادبی، در محضر چند تن از ثقات علم بی پروا اظهار می دارد: این علامت ها که در عزاداری ها مظهر شعائر قرار گرفته، و گل های که در سوگ حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به دوش می کشند کمتراز: «گوساله سامری !» نمی باشد!! که بلافاصله مورد حمله قرار گرفته و مش منطق به دهانش کوبیده شده است، که به حقیقت باید گفت: زهی بی شرمی، و گستاخی!!

بدبختی را ببینید که یک کودک نوخاسته که چند صباحی در همان قریه، روضه خوان مجالس بوده، و اکنون که از طریق نامعلوم، به سود ویژه ای رسیده به کلی همه سوابق خویش را فراموش کرده و به همه چیز، پشت پا زد است، و خنده آور این که با جهل مرکبی که شدیدا مبتلا است در امور مذهبی به قضاوت پرداخته و نظر هم می دهد!! این بزرگوارا که تا دیروز، نان و آشش به برکت روضه خواندن در خانه ها فراهم می آمده، و با چند عنصر شناخته شده دیگری همانند خود که ایشان نیز سروته همین کرباسند، و همه این دانایان بیدانش، و پرهیزکاران بی تقوا را می شناسند، برای پیشبرد هدف مشئوم خویش همکاری نزدیک هم دارد!! ولی آن قدر ضعیف و شست عنصر است که تا این جسارت از او فاش شد و مورد حمله دیگران نیز قرار گرفت با کمال وقاحت آن را انکار نموده و مدعی شد: چگونه چنین سخنی از من باشد در حالی که گل های متعددی در انبار حسینیه ای که در اختیار دارم موجود است!!

شما را به خدا سوگند:

منطق را ببینید، و جرأت را تماشا کنید!! فوا عجبا: این عناصر بی ارزش و جسور که تا دیروز، ریزه خوار خوان نعمت خاندان رسالت بوده اند (گرچه شایسته این مقام شامخ نبوده اند و حتی معیشت خویش

ص: 59

را از این طریق تأمین می نموده اند، امروز که دست استعمار، از آستین به در آمده و علنا پنجه خود را بر همه شؤون اسلامی فرو برده است چگونه این بینوایان ، آلت غرب زدگان مأمور گردیده، و با شعائر دینی شعائر دینی و دیگر مسائل اسلامی در چه سیمائی مبارزه می کنند ؟ !!

این گدایان غرب که با ماسک وجاهت ملی!! هدفی جز تأمین معیشت خویش ندارند و از اموالی که بر دیگران حرام می دانند، خود در حد اعلای نگفتنی برخوردارند چگونه به خود اجازه داده اند تا این اندازه بی پروائی نشان دهند!! وما اگر بخواهیم این آلودگان را با همه شناسنامه دورانی کوتاه حیاتشان معرفی کنیم قادریم، ولی مصلحت اسلام از یک طرف، و شرف قلم از طرف دیگر، اجازه نمی دهد پرده از روی بسیاری از مطالب برداریم و همین مقدار را هم در پرده ابهام بیان نمودیم تا به طور کلی بدانید که عناصر دست نشانده نوکرهای لجن غرب، به سود اربابان خود برای نابود کردن اسلامی شیعی از چه راههائی سم پاشی می کنند!! و تا چه اندازه خود را آماده مبارزات شوم نموده اند!!

و شگفت آور این که اخیرا در نوارهائی از گویندگان معلوم الحالی که در حدود بیش از یک سال پیش به شهر مذهبی کاشان دعوت شده بود شنیدم که برای توجه دادن جمعی را به سوی خود و کسب شهرت!! در مجلسی مصر برانحراف ساده لوحان گردیده و علاوه بر مداحی نسبت به غرب زده ای که طبل رسوائی اش بر بام ها زده شد - و کانون پرده دری ها، و هرگونه حملات غیرانسانی همو بوده است و به کیفر اخروی-. مبارزاتش عليه تشيع، بلکه اسلام رسید، بر مخالفین این غرب زده حمله آورده و از گفتن آن چه را که خود سزاوارتر بوده مضایقه نکرده، و خنده آور این که فرمان حمله به مخالفین را نیز صادر کرده است !!

ص: 60

وا اسفا: بر جماعتی که رهبرشان عنصری این چنین باشد که پیش از غوره شدن، دم از مویزی می زند!! و بدون مجوز، متصدی مقام تبلیغ هم می شود! که نه به صلاح دین و نه به مصلحت امت است، و حقا اگر نقاب عامه حضرت ولی امر أرواحنا فداه بخواهند وی را به جرم گفته هایش کیفر دهند، حداقل باید صدها تازیانه بر بدنش بنوازند تا دیگران عبرت گرفته، و در این زمان که به حداکثر اتحاد واقعی نیازمندیم در چنین چهره های نازیبا نفاق افکنی رایج نگردد..

( به امید آن روز که إن شاء الله نزدیک است).

نابينايان به خود آیند

آن چه که خوشبختانه مايه امید است این است که: تعداد امثال این سخن پراکنان تازه کار، بسیار اندک و بوالهوسانی که تحت تأثیر آنگونه تبلیغات شوم قرار گرفته و یا می گیرند خیلی ناچیز است.

زیرا:

با این همه بزرگان اهل سخن، و گویندگان ورزیده، و پیرو مکتب مقدس تشیع و خانواده های تربیت یافته در مهد روحانیت شیعه، از پیرو بنا که اکثریت قریب به اتفاق این امت را تشکیل می دهند، عشق و ارادت ، و علاقه به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) چنان در تار و پودشان اثرگذارده که با صدها از این قبیل سخنان زهرآلود، از طریق مستقیم دین و اتکاء به مکتب اصیل آن بزرگواران منحرف نگردیده، و به قدر پشیزی بدین سخنان ناهموار ارزش قائل نیستند.

اینان ، همان طور که قديما مآثر تشیع را از بزرگان دین و علماء ارزشمند شیعه فرا می گرفتند و با کمال اطمینان بدان دل می بستند، اکنون نیز گوش فراسخن هم ایشان می دهند و ابدا لرزشی در خود احساس نمی کنند..

ص: 61

ولی تأسف ما در این است که چرا امروز که سرپرستی امت به عهده روحانیت با کفایت شیعه قرار گرفته است و باید گذشته از جبران از دست داده های پیشین، اندوخته ها و ذخیره های بیشتر، و بهتری به دست آوریم..

به ویژه که رهبر عالی قدر نهضت نیز با سخنان پرارج خود، مرارا نسبت به کیان تشيع وشعائر اسلامی، بالأخص تعظیم شعائر حسینی این همه سفارش اکید فرموده اند خیلی دور از انصاف است که عناصر معدودی خودسرانه، و بدون احساس هرگونه مسئولیت، سر از فرمان علماء و عظماء شیعه و پرچم داران تشیع باز زده و گستاخانه برخلاف مسیر حرکت کنند!!

و اگرچه این درد، به جهانی صعب العلاج گردیده و با تبلیغات دامنه داری که آغاز شده است درمان آن قدری سخت به نظر می رسد ولی در عین حال نباید از مقدور، مضایقه کرد و با این که در این وجيزه به طور اختصار و به قدر لزوم استدلالاتی براستحباب، و لزوم تعظیم شعائر حسینی علیه السلام نموده و تا آن جا که ضرورت داشته پاسخ معاندین را داده ایم .. ولی از نظر این که احکام شرع انور اسلام برای توده مردم عامی باید از طریق مرجعیت شیعه اخذ شود، و همه موظفند موضوعات دینی را از ایشان جویا گردند..

ما در این کتاب به برخی از فتاوای مراجع عظام نیز اشاره نموده ایم، و آنان که به خواب رفته اند لازم است که با توجه به نظريه مراجع شان از غفلت به خود آمده و از گناهان گذشته خویش نادم گردیده، با آب توبه دل های تاریک شده و زنگ گرفته خود را بشویند، و از خداوند متعال پوزش طلبیده، از این گران جانی به خود آیند و با مکتب اهل بیت(علیهم السلام) پیوندی برقرار سازند، و بدانند که این ناهمواری ها سرانجامی جزابتلاء به قهر خدا و با ذلت و خواری مردن ندارد.

ص: 62

عقده داران چه می گویند؟

آنان که با مطلق شعائر دینی، به خصوص «شعائر حسینی» مخالفند و در نوشته ها و گفته های خود، با کمال گستاخی این ست سنیه را مورد حمله قرار داده و به قصد: تشویش افکار عوام ، خزعبلاتی به هم بافته و مزورانه، با مقدسات دینی به مبارزه برخاسته اند!! هدفی جزغارت همه سرمایه شیعه به سود اجانب ندارند!! بلکه اصولا با اسلام راستین مخالفند..

ولی اینک آن جرأت و توانائی را ندارند که علنا به پاخیزند و رسما به ستیزه در آیند، چون می دانند در این صورت، بر مقصود خود نائل نمی گردند، لذا چون مگاران حرفه ای شب و روز، نقشه ها می کشند و از شاخی به شاخ دیگر می پرند، و همواره به نوائی مترتمند تا شاید بتوانند برخی از عوام را حداقل، به تزلزل فکری کشانده، و فرماندهان غرب را برای سود خود راضی نگه دارند.

از جمله: بدون استناد به دلیل، برای انجام مقصود مشئوم خود، مدعی شده اند که آن چه در مراسم عزای خامس آل عباء حضرت سیدالشهداء صلوات الله وسلامه عليه در مجتمعات شیعه مرسوم و متداول است مبنای صحیحی ندارد و این یکی از بدعت های شیعه است !! و چون اسلام «بدعت» در دین را حرام نموده پس توسل به این مراسم ممنوع و محکوم به حرمت است و باید این اساس برهم ریخته شده و به کلی غدغن گردد!! و حتی یکی از سردمداران این گونه خزعبلات، در نوشته خود به تمسخر نیز پرداخته است !!

در کتاب: «انسان و اسلام، ص192» پس از نقل داستانی جعلی و خودساخته که زمینه ای برای جسارت خود تهیه کرده باشد اشاره ای به وضع مسلمانان تانزانيا نموده و نامی از شیعیان آن جا برده، سپس می نویسد:

ص: 63

«اینها چون تشيع شان را از هندی ها گرفته اند و هندی ها هم از ایرانی ها، ماه محرم و عاشورا که می شد، بازهمان علم، و كتل، و شله، و إطعام، و بخور بخور و امثال اینها پیش می آمد - روز عزا شکمی از عزا در می آورند این یک سنت ایرانی است۔ آمیدم، نشستیم و گفتیم این چه کاری است اینها الآن درهر سال، پانصد تا ششصد هزار تومان و گاهی نزدیک به یک میلیون تومان صرف خوردن می شود بعد از هفت هشت ساعت هم که تولید مثل می کنند چیزی نمی شود و از بین می رود این مبلغ را به مصرفی برسانیم که ارزش داشته باشد...».(1)

نویسنده:

ببینید نامبرده با چه تزویری، هم شعائر را مورد تمسخر قرار داده !! وهم موضوع اطعام در ایام عزا را ناچیز و بی اثرشمرده است!! در حالی که یکی از ثمرات بسیار ارزنده و پرارزش مجامع عزا علاوه بر بهره برداری از مواعظ و تبلیغات دینی، همین اطعام به بینوایان واهل ایمان است که در روایات عديده ، شارع اسلام، امت را بدان تحریص و ترغیب فرموده است(2) .

ص: 64


1- 1. سلسلة الآثار الكاملة، ج19 (الإنسان والإسلام)، ص283.
2- 2. مصح می گوید: در مورد مستحب مؤكد بودن اطعام طعام به مؤمنین و فقرا از ایشان روایات متواترهای از خاندان وحی به ما رسیده است، همان گونه که مرحوم علامه محمد تقی مجلسی - در: لوامع صاحب قرانی، ج6، ص75- می فرماید: «و به عنوان تواتر منقول است از حضرت سید المرسلین و ائمه صادقین (صلوات الله عليهم) که: عمده افعالی که سبب نجاتست: طعام دادنست به همه کس سيما فقرا و مساکین و به غربا، و به همه کس سلام کردنست، و در شب نمازکردن است در وقتی که اکثر مردمان در خواب باشند. و در خصوص هر يك خصوصا إطعام احادیث متواتره وارد است، و ظاهرأ إطعام شامل ضیافت و دادن طعام باشد، و لازم نباشد که در خانه این کس بخورند، اگر چه بهتر آنست که بر سفره او خورده شود». من جمله: شیخ حر عاملی در: وسائل الشيعة، کتاب الأمر بالمعروف والنهي عن المنکر: باب 16 از ابواب فعل المعروف، نه حديث، و در همان، کتاب الأطعمة والأشربة: باب 26 از ابواب آداب المائدة، 32 حدیث، و در: همان، کتاب الأطعمة والأشربة: باب 30 از ابواب آداب المائدة، هفت حديث. و نیز: محث نوری با در: مستدرك الوسائل، کتاب: باب 16 از ابواب فعل المعروف، سه حديث، و در همان، کتاب الأطعمة والأشربة: باب 23 از ابواب آداب المائدة، پانزده حديث. و نیز: علامه مجلسی با در: بحار الأنوار، ج 71، ص359، تا ص 388، (كتاب العشرة: باب 23 از ابواب حقوق المؤمنين بعضهم على بعض وبعض أحوالهم)، پنج آیه شریف و 113 روایت شریف در این زمینه آورده است. ما چهار حدیث صحیح و معتبر از این احادیث را گلچین نموده و در این جا ذکر می کنیم: 1) صحیحه حماد بن عثمان: شیخ کلینی - در: کافی شریف، ج 4، ص50، ح2-، از علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از حماد بن عثمان، از امام صادق روایت کرده است: «من الإيمان حسن الخلق و إطعام الطعام؛ إطعام طعام و اخلاق نیکو از نشانه های ایمان است». همین حدیث را برقی - در: محاسن، ج2، ص389، ح 15 - از ابراهیم بن هاشم، از ابن ابی عمیر، از حماد بن عثمان، از امام صادق روایت کرده است. 2) موثقة كالصحيحه زراره: شیخ کلینی- در: کافی شریف، ج 4، ص51، ح8-، از علی بن ابراهيم، از محمد بن عیسی بن عبيد، از احمد بن محمد و ابن فضال، از ثعلبة بن ميمون، از زراره، از امام باقر روایت کرده است: «إن الله لا يجب إطعام الطعام، واراقة الدماء؛ خداوند عزیز و بلندمرتبه إطعام طعام و قربانی کردن را دوست دارد». همین حدیث را برقی - در: محاسن، ج 2، ص 389، ح 15 - از حسن بن على بن فضال، از ثعلبه، از محمد بن قیس، از امام باقر روایت کرده است: «إن الله يحب إطعام الطعام، وهراقة الماء». 3) موقه عبدالله بن میمون: شیخ گلینی - در: کافی شریف، ج4، ص51، ح10-، از علی بن ابراهیم، از محمد بن عیسی، از ابن قال، از عبدالله بن ميمون، از امام صادق، از پدرش امام باقر ، از پیامبر گرامی اسلام روایت کرده است: «الرزق أسرع إلى من يطعم الطعام من السکين في السنام؛ روزی به کسی که إطعام طعام می کند، زودتر از چاقو به کوهان شتر می رسد». همین حدیث را برقی - در: محاسن، ج2، ص390، ح 23 - از ابن فضال، از ميمون، از امام صادق از پیامبر گرامی اسلام روایت کرده است. 4) حسن صالح بن میثم: برقی - در: محاسن، ج 2، ص 391، ح 33 -، از علی بن حکم، از سیف بن عميرة، از حسان بن مهران، از صالح بن میثم، از امام باقر روایت کرده است: «إطعام مسلم یعدل عتق نسمة؛ إطعام یک مسلمان برابر با آزاد کردن یک برده است». همین حدیث را حسین بن سعید اهوازی (که: فخرالمحققين تمام احادیث او را صحیحه می داند) - در: المؤمن، ص65، ح170 - مرسلا از امام باقر روایت کرده است.

ص: 65

از این قبیل مطالب بلکه به درجات شدیدتر و زننده تر از این در نوشته های نامبرده به چشم می خورد و از مجموع نوشته های او این چنین به دست می آید که گوئیا نسبت به خاندان عصمت و طهارت عقده خاصی داشته که در هر فرصت مناسب با طرح موضوعی صریحا و یا کناية به حمله می پرداخته است!! و ما در کتاب هائی که در بررسی و نقد نوشته های او منتشر نموده ایم، بسیاری از این گونه هات او را متذکر شده ایم و در این جا نمی خواهیم مجددا آن خزعبلات را تکرار کنیم، و این نمونه را هم بدان جهت در این جا آوردیم تا فراموش نگردد که انحراف ساده لوحان و برخی از نوجوانان و این بلای هتاکی به همه نوامیس دین و بی حیائی و پرده دری، مستقیما مستند به همین بزرگوار!! بوده است که به فرمان غربی ها و خواست استعمارگران، محصول ناد ایشان را در کپسول اسلام به خورد ساده لوحان داد، و این لاابالی گری و گستاخی را که متأسفانه جماعتی مبتلا شده اند!! او ریشه و پایه و اساس بوده است !!

فعلا از این موضوع می گذریم و می پردازیم به پاسخ توهم

نا به جای مخالفین «شعائر حسینی علیه السلام»..

این که این بزرگواران !! شعائر حسینی را بدعت پنداشته و مورد حمله قرار داده اند ندانسته و یا مغرضانه به چاه ویل افتاده اند، زیرا:

ص: 66

اولا: آن چه را که دشمنان مکتب تشیع به الهام از استعمارگران در این باب گفته یا نوشته اند نمی تواند جزعقده درونی و عناد باطنی نسبت به این مکتب، چیز دیگری باشد و آنان که این توهم نادرست را امضا کرده اند، و وزر آن را به دوش می کشند، نادانی خود را برملا ساخته و آبروی خویش را برده اند و بعدا این مطلب را هم روشن خواهیم ساخت).

و ثانيا: اینان معنی بدعت را ندانسته و اصولا در مسائل اسلامی غوری ندارند، و ناآگاهانه موجب انحراف ساده لوحان شده اند، و علاوه براین به گفته خودشان گور خویش را کنده، و در چاه ویل بدعت در دین افتاده اند و به آن چه را که عنادا و يا جهلا ساخته و پرداخته اند و به توهم خویش، خود را از آن مبرا دانسته مبتلا شده اند، زیرا: بدعت به معنی نسبت دادن حکمی است به شارع مقدس که در دین چنان حکمی نرسیده باشد، یعنی: چیزی را حرام یا واجب یا مستحب بدانیم در حالی که دلیلی از شارع دین در دست نداشته باشیم، و اینکه مخالفين شعائر حسینی، این ستت را از مصادیق بدعت شمرده اند!! چون دلیلی از شارع بر مدعای خود ندارند بدون توجه مرتکب بدعت شده اند، زیرا بدون صلاحیت حکم حرمت را نسبت به شارع داده اند در حالی که شارع آن را حرام نکرده است.

بنابراین مدعیان بدعت بودن شعائر حسینی، و حرمت و ممنوعیت آن، بدون هرگونه دلیلی بر حرمت، بر شارع مقدس، افتراء زده اند و خلافی را مرتکب شده اند که از آن می رمیده اند!!

وثالثا: گذشته از این که دلیلی بر حرمت نداریم دلیل حلیت، بلکه استحباب و افضلیت اقامه شعائر حسینی در لسان آثار مرويه موجود است، بنابراین، آنان که حکم به جواز نموده اند، بدون دلیل حكم نکرده اند، زیرا: شارع اسلام از بیان حکم

ص: 67

آن ساکت نمانده تا دشمنان، وعقده داران « (افتراء على الله) حکم به منع آن نمایند، و با این حکم (غیرما أنزل الله(1))، خود و دیگران را به کیفر خداوند قهار مبتلا نمایند!! بلکه بر حسب آثار مسلمه موجوده صریحا به استحباب مؤكد آن حکم فرموده است ، و بالفرض، اگر حکم خاصی هم در این مورد صادر نشده باشد

از ادله عامه ، حكم آن را می توان استفاده کرد.

این مطلب نیز ناگفته نماند که:

احکام شرع انور اسلام باید متلقای از شارع دین باشد و هیچ کس را حقی نیست که با اندیشه و فکر خود، مستقلا و بدون استمداد از صاحب شرع حکمی کند و آن را نسبت به شارع دين دهد، و یا به قیاسات واستحسانات عقليه و سایر وجوه باطله تمسک جوید، بلکه مستند عموم احکام حلال و حرام و دیگر وظائف اقت، همان ادله اربعه: «کتاب، سنت، اجماع، وعقل» است که به هیچ وجه، تخطی از آن نمی توان نمود و در این مبانی استدلالی احکام اسلامی اگر دلیل خاصی نسبت به حکمی صادر نگردیده بود البته از ادله عامه استفاده خواهیم نمود، و این کار هم از عهده عموم امت خارج است،

زیرا:

به علت نداشتن معلومات کافی و فقدان سرمایه علمی و آشنا نبودن به طرق استدلال وعدم توانائی نسبت به استخراج احکام از ادله تفصيلية فوق حق مداخله در مطلق مسائل اسلامی را ندارند، و باید با کمال ادب از علماء، بزرگواران شیعه کسب فیض نموده و از فقهاء و متخصصین فن که اهل خبره اند احکام اسلامی را استفاده نمایند.

ص: 68


1- 1. مراجعه شود به: سوره مباركه المائدة (5)، آیات شریفه 44 و 45 و 47.

و در مورد «شعائر حسینی» علاوه برادلة خاضه، و احادیث مسلمه

مأثوره؛ حکم اباحه آن را از ادله عامه، از قبیل: عمومات کتاب، چون:

«... ما كُنّا مُعَذِّبِينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً (1)؛ ما بدون این که پیامبری را برای هدایت واتمام حجت به سوی مردم) بفرستیم، عذاب کننده (آنان) نبودیم]».

وَ ما كانَ اَللّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ...(2)؛ (و خدا بر آن نیست که قومی را پس از آن که هدایت کرد گم راه سازد، مگر آن که اموری را که باید از آن بپرهیزند برای آنان بیان کند و آنان مخالفت ورزند) »

لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ...(3)؛ تا هرکه هلاک می شود از روی دلیلی روشن هلاک شود، وهر که زندگی می کند از روی برهانی آشکار زندگی کند]».

و نظائر این آیات که دلالت دارند بر این که خداوند منان، بندگان خود را پیش از بیان حکم، مؤاخذه نمی نماید.

وهمچنین نصوص مآثر موجوده، نظير:

حدیث رفع: (محمد بن علي بن الحسين - في: التوحيد والخصال -، عن أحمد بن محمد بن يحيى، عن سعد بن عبد الله، عن يعقوب بن يزيد، عن حماد بن عيسى، عن حریز بن عبد الله، عن أبي عبد الله علیه السلام ، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله ] رفع عن أمتي تسعة أشياء ... وما لا يعلمون ....»(4)

ص: 69


1- 1. سوره مباركة الإسراء (17)، آیه شریفه 15.
2- 2. سوره مباركة التوبة (9)، آیه شریفه 115.
3- 3. سوره مباركة الأنفال (8)، آیه شریفه 42.
4- 4. وسائل الشيعة، کتاب الجهاد: الباب 56 من أبواب جهاد النفس وما يناسبه، ح 1 (صحیحه حريز) «از امت من نه چیز برداشته شده: ... و آن چه نمی دانند...».

وقال : قال الصادق علية : «کُلُّ شَیْ ءٍ مُطْلَقٌ حَتَّى یَرِدَ فِیهِ نَهْیٌ»(1)

الكافي: العدة، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن أبان الأحمر، عن حمزة بن الطيار، عن أبي عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال: «... إن الله يحتج على العباد ما آتاهم و عرفهم ....»(2)

الشيخ الطوسي - في: أماليه -، عن اللحسين بن إبراهيم القزويني، عن محمد بن وهبان، عن علي بن الحبشي، عن العباس بن محمد بن الحسين، عن أبيه، عن صفوان بن يحيى، عن الحسين بن أبي ممتدر، عن أبيه، عن أبي عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال: «الأشياء مطلقه ما لم يرد عليك أمرونهی(3)»

کافی: (عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد وأحمد بن محمد - جميعا-، عن ابن محبوب ، ) از عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله (عليه الصلاة والسلام)، روایت نموده که فرمود: «كل شيء يكون فيه حلال وحرام ، فهو حلال لك أبدا، حتى أن تعرف الحرام منه بعينه فتدعه(4)»، می توان استفاده نمود.

از فاضل نراقی نقل گردیده، که فرموده: در این باب دو دسته از روایات است: اول: روایاتی که دلالت دارد بر این که محرمات اسلام، محصور است به آنچه که در کتاب خدا بیان گردیده و براین معنا احادیثی وارد گردیده، که از آن جمله است:

ص: 70


1- .. وسائل الشيعة، کتاب الصلاة: الباب 19 من أبواب القنوت، ح3؛ وكتاب القضاء: الباب 12 من أبواب صفات القاضي وما يجوز أن يقضي به، ح 67 (مرسله صدوق ) «هر چیز مادامی که از ناحیه شارع) نهیی از آن وارد شود جایز است».
2- 2. بحارالأنوار، ج 2، ص280، ح 46 (موثقه حمزة بن الطيار) «خدا نسبت به آن چه به بندگان داده و به ایشان معرفی کرده احتجاج میکند».
3- 3. مستدرك الوسائل، کتاب القضاء: الباب 12 من أبواب صفات القاضي وما يجوز أن يقضي به، ح6 (معتبره ابی غندر) همه چیز مادامی که امر و نهیی بر آن وارد نشده باشد مطلق است».
4- 4. وسائل الشيعة، کتاب التجارة: الباب 4 من أبواب مایکتسب به، ح1 (صحيحه عبد الله بن سنان) «هر چیزی که حلال و حرام دارد، پس آن همیشه برتو حلال خواهد بود، مگر موقعی که حرام را بشناسی، که در آن صورت باید پرهیز کنی».

محمد بن یعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن محمد بن مسلم وزرارة، عن أبي جعفر(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال:

«... إنما الحرام ما حرم الله في القرآن(1) ». .

[محمد بن الحسن بإسناده، عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر ، أنه قال:] ليس الحرام الا ما حرم الله في كتابه ...(2)». .

محمد بن الحسن بإسناده ، عن الحسين بن سعيد، عن عبد الرحمان بن أبي نجران ، عن عاصم بن حميد، عن محمد بن مسلم، قال أبو عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : « ... إنما الحرام ما حرم الله ورسوله في كتابه ....(3)»

محمد بن الحسن بإسناده، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن أبان بن عثمان ، عن زرارة، عن أحدهما ، أنه قال: «... إنما الحرام ما حرم الله في كتابه ....»(4)

از این قبیل احادیث استفاده می شود که محرمات منحصر است به آن چه را که قرآن کریم به آن ناطق است، و جز آن یعنی: هرچه حکمش در قرآن کریم بیان نشده - محکوم به حليت است مگر آن که دلیلی بر حرمت، اقامه شود و این روايات ، به عمومش شامل اعيان خارجيه وافعال مکلفین می باشد.

ص: 71


1- . وسائل الشيعة، کتاب الأطعمة والأشربة: الباب 4 من أبواب الأطعمة المحرمة، ح1؛ والباب 1 من أبواب الأطعمة المباحة، ح2 (صحیحه محمد بن مسلم و زراره) «حرام صرفا همان است که خداوند متعال در قرآن تحریم فرموده است».
2- 2. وسائل الشيعة، کتاب الأطعمة والأشربة: الباب 5 من أبواب الأطعمة المحرمة، ح6؛ والباب 1 من أبواب الأطعمة المباحة، ح4 (صحیحه محمد بن مسلم) «حرام نباشد جز آن چه خدا در کتابش حرام کرده است».
3- 3. وسائل الشيعة، کتاب الأطعمة والأشربة: الباب 9 من أبواب الأطعمة المحترمة، ح20 (صحیحه محمد بن مسلم) فقط آن چه خدا و رسولش در کتابش حرام کرده حرام می باشد».
4- 4. وسائل الشيعة، کتاب الأطعمة والأشربة: الباب 7 من أبواب الأطعمة المحترمة، ح1 (موثقه زراره) «حرام صرفا همان است که خداوند متعال در کتابش تحریم فرموده است».

دوم: روایاتی است که به این مضمون وارد گردیده است: (محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد الله علی قال: سمعته يقول: «كل شيء هولك حلال حتى تعلم أنه حرام بعينه ....»(1)

بنابراین چون در مورد بحب ما «شعائر حسینی» دلیلی بر حرمت ، در کتاب خدا به چشم نمی خورد بر حسب روایات مذكوره، محکوم به حلیت است. و هم چنین احادیث دیگری که بالصراحة دلالت دارند بر این که هر موضوعی که حکم آن بالخصوص در شرع مقدس اسلام نرسیده باشد محکوم به اباحه و جواز است.

و از ادله نقليه: «کتاب و سنت» هم که بگذریم بر حسب قواعدی که در دست داریم و در كثب علمیه مشروح مضبوط است و طريق استدلال به آنها کاملا بررسی شده است که از آن جمله، قاعدة: «قبح عقاب بلا بيان» است، می توانیم حکم مورد بحث را استفاده نمائیم، زیرا: بنابراین قاعده ، آن چه دليل الزامی از طريق شارع مقدس بر آن وارد نشده باشد محکوم به اباحه است و عقل، حاکم است بر این که شارع اسلام بندگان را بدون بیان حکم، عقاب نمی فرماید و لذا قاعده مذکوره یکی از موضوعات مسلمه و بررسی شده در کتب اصولیه است که بسیاری از احکام شرعیه از آن استنتاج می گردد.

بنابر مذکورات، فرض اگر در مورد: «شعائر حسینی» دلیل خاصی هم در دست نداشته باشیم، همین ادله عامه در قول به اباحه کفایت می کند، و هرکه جز این بگوید، و نسبت به شارع بدهد، علاوه بر این که سخنی است دور از منطق شرع، و قولی است بدون دلیل متلقای از شارع، بدعتی در دین نهاده است.

ص: 72


1- 1. وسائل الشيعة، کتاب التجارة: الباب 4 من أبواب ما يكتسب به، ح4 (موثقة مسعدة بن صدقة) «هرچیزی برای تو حلال است تا زمانی که بدانی همان چیز خودش حرام است).

و این مطلب ناگفته نماند:

آنان که به ویژه در این روزها در لفافه، با محتوای «نهضت مقدس حسینی» به جنگ درآمده اند، و گاهی به عزاداری و گریه بر شهداء طق، و زمانی به مجالس وعظ و خطابه و برهه ای به شعائر حسینی، و اکثرا به خطباء و وعاظ حمله نموده و با کمال گستاخی به جسارت می پردازند!! گرچه غالبشان از مسائل اسلامی آگاهی ندارند و تحت تأثیر تبلیغات سوء ماجراجویانی قرار گرفته اند که هدف های دیگری دارند، و زنگ استعمار را در گوش عوام می نوازند! و به فرمان فرماندهان شان، مصممند که در سیمای مکتب مقدس تشيع، همه مظاهر اسلایم و شعائر مذهبی را به سود استعمارگران به دست باد سپارند!! و به نام نهضت حسینی محصول این نهضت را با حمله وقیحانه به «شعائر» نیست و نابود سازند و ملت مسلمان را به لاابالی گری و طغیان و استبداد غلط فکری و صدها بلایای خانمان سوز دیگر مبتلا نمایند.

(و آن چه عیان است، مستغنی از بیان است).

سردمداران این گونه شیطنت ها و عناصر محرک و معدودی که خود را به این خیانت بزرگ اجتماعی آلوده اند به يقين مزدوران اجانب و غلامان حلقه به گوش غرب و جیره خواران دست استعمارند که در هر فرصت مناسب می کوشند با اسلام عزیز و مکتب مقدس تشیع به مبارزه برخاسته و ریشه های اساسی آن را از بن برکنند!! و همه سنن شیعی را در نهایت ناجوانمردی گستاخانه از میان بردارند!! و این مکتب خالد را یک سره ویران ساخته تا خود سودی برند!!

و نمی خواهند بدانند و بفهمند که اقامة مجالس عزا و سوگواری و ندبه برحضرت سیدالشهداء (عليه الصلاة والسلام) و عزیزانی که پروانه وار دور

ص: 73

شمع مقدس ولایت جان سپرده اند، و ریختن اشک و ندبه برشهداء فضیلت محتوائی بس عالی و ارزنده دارد، زیرا:

همین مجالس است که: غرائز دست نخورده انسان های شرافتمند را تهییج نموده و درس آزادی و آزادگی و وظیفه شناسی، و ادب ، و حياء، و اخلاق انسانی به آدمی می دهد، و مبانی این دین حنیف را همین مجالس بر قرار داشته است، و به برکت قطرات اشک در سوگ حضرت حسین بن علی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) پایه های کیش مقدس اسلام، در قلوب استقرار یافته، و ارواح، جلاء خاصی نموده است.

همین اشک ها در مجالس عزا بوده که:

در طی سیزده قرن صدها هزار، گمراه یاغی و طاغی را به راه اسلام آورده و جهانی را در اسرار نهضت مقدسش واله نموده است.

همین مجالس و اشک ها بوده که: هزاران انقلاب معنوی در ارواح انسان های آزاده پدید آورده و دل ها را به خدا نزدیک کرده و پیمودن راه حق را به ما آموخته است.

همین مجالس واشک ها بوده که: حلال و حرام اسلام را، تا امروز از دست چپاول غارتگران سالم نگه داشته است.

همین مجالس و اشک ها بوده که:

مشت خیانت کاران را باز نموده، و امت اسلامی را به صلاح اخلاقی و اعتقادی مسلح نموده، و رنگ فساد و تبهکاری را از دامن اهل ولا بزدوده است، که متأسفانه از نواهائی که در گوشه و کنار، سرداده اند، چنین استشمام می شود که قصد دارند این همه شخصیت، و شرف را از مجتمع ما بربایند!!

ص: 74

آری! سیزده قرن است که از آغاز این نهضت به برکت اشک در

سوگ حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) می گذرد.

اشک هائی که از دیدگان اهل بیت عصمت و طهارت در مصائب عزیزان از دست رفته و به خون طپیده شان در طول سفر کوفه و شام از دیدگان شان بریخت، نه تنها کاخ بیداد بنی امیه را از ریشه برکند بلکه چنان پایه توحید و قرآن عزیز را محکم کرد که تا روز واپسین فراموش شدنی نیست.

آیا آنان که با شعائر حسینی به مبارزه برخاسته اند، و برندبه و ریزش اشک برشهداء طف خرده می گیرند. و برای رسیدن به اهداف خود چنین وانمود می کنند که عاشورای حسینی تنها درس مبارزه و ستیز با دشمن آموخته است و از دیگر ثمرات این نهضت مقدس غافل مانده اند اشتباه نکرده و علاوه براین بدان چه که می گویند مؤمنند؟!!

چرا به «شعائر حسینی» که تعظيم آن، موجب ابقاء مکتب است پوزخند می زنند؟!!

چرا به برخی از مقدسات مذهبی جسارت می کنند؟ !!

چرا این گونه روحانیون و علماء والامقام را که پاسداران واقعی احکام شرع انور اسلامند مورد حمله قرار داده و با کمال بی ادبی و بی حیائی بدیشان جسارت می کنند ؟ !!

چرا بسیاری از محرمات اسلام را مغرضانه حلال می شمرند ؟!!

چرا نوامیس خود را از همه قيود اسلامی آزاد کرده و به دلخواه خود به این سو و آن سو کشیده و پرده لحجب و حیای شان را درده و از تخلفات شان جلوگیری نمی کنند؟ !!

ص: 75

چرا زنان و دختران خود را بر خلاف آداب مکتب مقدس تشیع می سازند و در برابر آزادی های غلطی که به دست آورده اند ممانعت نکرده بلکه آنان را بر ترک وظائف خویش بیشتر تشجیع می کنند ؟!!

چرا در تجاوز به حقوق و حدود مالی مسلمانان، دست چپاول گران را به حکم اسلام را قطع نمی کنند؟!!

چرا از عناصر ضد دين در حد إعجاب جانب داری می کنند؟ !!

چرا از کتاب های گمراه کننده که بنیان عقائد نونهالان را به آتش می کشد حمایت نموده و از نشر آنها جلوگیری نمی نمایند ؟ !!

چرا از هرگونه تهمت و افترا به استوانه های علمی شرم نمی نمایند ؟!!

چرا؟ و چرا؟ و چرا؟...

آیا این است معنی اسلام راستین ؟ !!

آیا جانب داری از نهضت مقدس حسینی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) وقدم جای قدم سربازان فداکار جان به کف واقعه طف گذاردن این چنین است که به نام حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) با تمام شعائر اسلامی و احکام قرآنی، و مقدسات مذهبی و سنن اخلاقی، و مبانی اجتماعی به جنگ درآمده، و بنیان مکتب مقدس قرآن عزیز را وارونه جلوه دهند!! و دل خوش دارند که حسینی عمل می کنند!! و مخالفین خود را که تحت تأثیر خزعبلات ایشان قرار نگرفته و به حکم وظیفه، با جرائم آنان شریک و سهیم نگردیده اند با کمال وقاحت یزیدی انگارند ؟!!

زهی بی شرمی، و بی حیائی!!

آنان که با مجالس سوگواری حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) خو گرفته اند، و به برکت همین مجالس، خلفا عن سلف خود را با آداب و سنن اسلامی

ص: 76

آراسته اند، و به همه لوازم اسلامی و احکام قرآنی آن طور که نواب عامة حضرت ولی عصر امام زمان (عليه الصلاة والسلام) فرمان داده اند ملتزم اند و قولا وعملا قدم از حدود احکام قرآنی بیرون نمی نهند.

به تحقیق شاگردان مکتب حضرت حسین اند، نه هرتازه به دوران رسیده ای که با صدها پلیدی اعتقادی، وافعالی، و اخلاقی در سیمای جانب داری از انقلاب حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به همه شؤون مذهبی تاختن گرفته، و از هر فسادی روی گردان نمی باشد!!

این ها نمی دانند، و یا نمی خواهند بدانند که حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) با شمشیرش عليه همین فجایع اخلاقی و اعتقادی قیام نموده و ریشه ظلم را از اعماق جامعه انسانی برانداخت و با قطرات خونش درخت توحید را آبیاری نموده و راه ارتباط با خدا را آموخت.

هدف مقدس آن ولی بزرگوار حق، تنهایزید و یزیدیان نبود بلکه هردیوسیرتی که با اصول اسلام و مبانی قرآن عزیز به مبارزه برخاسته بود گرچه با سیمای اسلامی متظاهر گردیده و سنگ اسلام را منافقانه به سینه می کوبید، حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) کوبید.

شهادت حضرت سیدالشهداء برای این نبود که به ما درس شمشیر به دست گرفتن و تهدید به شمشیربیاموزد، بلکه هدف عالی آن بزرگوار، از این رهگذر این بوده که مبانی اسلامی را آن طور که جد بزرگوارش بیان داشته تحکیم فرماید.

او با بیدادگری، دین شکنی، ناموس دری، دعوت به باطل، مبارزه با احکام، تفرقه، نفاق، بذر کفر و زندقه و الحاد، تخریب مبانی قرآن، سازش با ستمکار، توهین به مقدسات، و دیگر مفاسد اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی جنگید..

ص: 77

نه با توحید، نه با خاتمیت، نه با ولایت، نه با علوم اولیاء، نه با امامت، نه با روحانیت، نه با واجبات و محرمات اسلام، نه با نماز، نه با روزه، نه با حج، نه با شفاعت، نه با اعتقاد به بهشت و دوزخ، نه با صراط و قیامت ، نه... نه... نه...

این عناصر شناخته شده ای که در سایه پرچم مقدس حسینی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) تا این اندازه جرأت جسارت پیدا نموده و مذكورات فوق را پوزخند می زنند باید بدانند که با هدف مقدس حسینی به جنگ درآمده اند و محققا یزیدی هستند.

اینان معنی ظلم را ندانسته، و به کلی پرده حیا را دریده، و خود را از مکتب مقدس تشیع و ولایت اهل بیت علیهم السلام جدا ساخته، و از «عروة الوثقی» و حبل متین دین سرباز زده و ناخودآگاه (یا: خودآگاه) خود را در چاه ویل افکنده اند.. .

مگر (ظلم:) از نظر اسلام، مصداقش مشخص نشده که این ناپختگان، با عدم بضاعت علمی و دل هائی آکنده از صدها غرض هرکس در محور فکر علیل خود، نقشی ترسیم نموده و معنائی برای آن می نماید، و بی پروا، به مبارزه می پردازد!

آیا تعطیل نماز، به معنی واقعی آن، ترک روزه، از میان بردن و به هدر دادن خمس، و یا نا به جا مصرف کردن وجوه واجبة شرعیه، ترک حج به معنی حقیقی آن که در طول عمر اسلام با توجه به مسائل و احکام بیان شده از مصدر فقهاء اهل بیت علیهم السلام مورد عمل بوده است، و اکنون علاوه بر این که وسیله تجارت گردیده و معنویتش را از دست داده، مناسکش نیز در قالب های دیگری پیاده می شود!! از دست دادن مقامی که السلام برای زن مقرر فرموده، و در شکل زننده ای که فعلا به نام اسلام مشهود است!! و محتوای آن به کلی از دست رفته!! و دیگر احکامی که دگرگونه شده و مورد بی اعتنائی قرار گرفته!! و این سموم کشنده در کام بیکامان، چون عسل مصفا شیرین آمده است!! و با حرص شديدی این آتش خانمان سوز را دامن

ص: 78

زده اند و بسیاری از تخلفات و محرمات را متأسفانه به نام اسلام مرتکب می شوند!! موسیقی را تحلیل، و غنا را در حد استحباب !! برده اند!! مأكول و مشروب مسلمان وضع ناهنجاری پیدا کرده است !! اموال مسلمانان را به یغما می برند و حاضر نیستند از شرع انور تمکین کنند!!

کوتاه سخن اینکه: به صدها بلایای خانمان سوز از قبیل مذکورات، مبتلا

گردیده اند و خوشحال و مسرور هم به نظر می رسند!!

آیا نمی خواهند فکر کنند که اسلام راستین، که همان اسلام حسینی

است جز این است که ایشان هستند ؟!!

آیا دین مبین اسلام را ملعبه قرار دادن، بارزترین شاخص، وظاهرترین

مصداق ظلم و بیدادگری نیست؟!! آیا عاملین این همه مفاسد، و قبائح، ظالم نیستند ؟!!

اینها اگر راست می گویند، و بی ریا برابر ظلم قد علم کرده اند، نخست باید با خود، با نفس اماره خود، با شهوات و هوسات خود، با حرص و آز خود، با پلیدی های اعتقادی و اخلاقی خود بجنگند، و در پرتو مکتب حسینی به معنی واقعی آن که همان مکتب محمدی و علوی است خویشتن را اصلاح نمایند.

ولی افسوس که غالب آن ها، دست شان کوتاه و خرما بر نخیل است. برادران مسلمان، پیروان مکتب مقدس ولایت: قطرات خون مقدس حسین عزیز و یارانش ریخته نشد مگر برای تحکیم و تثبيت احکام قرآن کریم، و حفظ مکتب مقدس تشیع، آنان که علیه این هدف به مبارزه برخاسته اند!!! میگویند و می نویسند، و حمله می کنند، و به هیچکس حق پاسخ گفتن نمی دهند!! بدانید حسینی نیستند.

ص: 79

باری ! گرچه دردهای درونی ام بسیار، و اندوهم توصیف نشدنی، و ملالتم ناگفتنی، و تأسفاتم را یارای نوشتن نیست، ولی چه می توان کرد که دل می سوزد و براین مصیبت ها از دیده ، خون می ریزد.

در هر حال، دفتر خاطرات خود را می بندم، و می گذارم و می گذرم...

ص: 80

احادیثی در ثواب گریه بر سیدالشهداء(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )

اینک می پردازیم به نمونه هائی از احادیث مرویه در ثواب گریه، و ریزش اشک در مصائب حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، و برخی از آثار مهمة مترتب بر آن:

فقیه عصر، و مرجع عالیقدر شیعه، زعیم معظم حوزه علمیه نجف اشرف، آیت الله العظمی، حاج سید ابوالقاسم خوئی دامت برکاته ، که حقا وزنه ای است در علوم اسلامی، و ذخیره ای است از علماء ماضين (أدام الله عمره)، در کتاب معجم رجال الحديث» در ترجمه «ابن قولویه قمی قدس سره » (متوفای سال 367 ه ق)

به نقل از نجاشی(1) - آن رجالي بزرگ شیعه - می نویسد:

«كان أبوالقاسم من ثقات أصحابنا وأجلائهم في الحديث والفقه(2).

این بزرگوار: (ابن قولويه قی) در کتاب «کامل الزيارات» روایات بسیاری در ثواب

گریه بر مصائب حضرت سیدالشهداء علي نقل نموده .

وما چند نمونه از آن ها را در این جا می آوریم:

حدثني أبي رحمه الله علیه وجماعة مشايخي، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسن الحسين -خ) بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن ربعي بن عبد الله، عن الفضيل بن يسار، عن أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال: «ما لكم لاتأتونه -يعني: قبر الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) - فان أربعة آلاف ملک یبکون (یبکونه - خ) عند قبره إلى يوم القيامة(3) »

ترجمه: «چه می شود شما را که به زیارت قبر (مطهر) حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) نمی روید؟! همانا چهارهزار فرشته بر مزار آن حضرت مستقرند و تا روز قیامت بر آن مظلوم گریه می کنند».

ص: 81


1- .. نگا: رجال النجاشي، ص 123، رقم 318.
2- 2. معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 76، رقم 2263 «ابوالقاسم از بزرگان و ثقات اصحاب ما در حدیث و فقه بود».
3- 3. کامل الزیارات، باب 27، ح 1 (صحيحه فضيل بن يسار).

حدثني أبي رحمه الله وعلي بن الحسين - جميعا-، عن سعد، عن إبراهيم بن هاشم، عن ابن فضال ، عن ثعلبة، عن مبارك العطار، عن محمد بن قیس، قال: قال لي أبو عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) :

«عند قبر الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) أربعة آلاف ملک شعث غبر یبکونه إلى يوم القيامة(1)».

ترجمه: محمد بن قیس گوید: حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به من فرمود: «نزد قبر حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) چهارهزار فرشته ژولیده موی و غبارآلود است که گریه می کنند بر آن حضرت تا روز قیامت».

حدثني أبي رحمه الله ، عن سعد بن عبد الله ، عن الحسن بن علي بن عبد الله بن المغيرة، عن العباس بن عامر، عن أباني، عن أبي حمزة الثمالي، عن أبي عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال: «إن الله وكل بقبر الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) أربعة آلاف ملک شعث غبریبکونه من طلوع الفجر إلى زوال الشمس، فإذا زالت الشمش هبط أربعة آلاف ملک، وصعد أربعة آلاف ملک، فلم یزل یبکونه حتی يطلع الفجر».(2)

ترجمه: آبان، از ابوحمزه ثمالی، و او از حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود: «خداوند متعال بر قبر (حضرت) حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) چهارهزار فرشته ژولیده موی غبارآلود گمارده است که از طلوع فجر تا زوال شمس بر آن حضرت گریه می کنند و چون خورشید زائل می شود چهار هزار فرشته (دیگر) به زمین می آیند و آن چهارهزار فرشته می روند و این ها نیز با طلوع فجر، پی گیر، بر آن حضرت می گریند».

حدثني أبي رحمه الله ، عن سعد بن عبد الله ، عن محمد بن الحسين، عن الحسن بن محبوب ، عن صباح الحذاء ، عن محمد بن مروان، عن أبي عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال:

سمعته يقول: «زوروا الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ولوكل سنة، فإن كل من أتاه عارفا بحقه غيرجاحد

ص: 82


1- 1. کامل الزیارات، باب 27، ح 6 (معتبرة محمد بن قيس).
2- 2.کامل الزیارات، باب 27، ح 11 (موثقه ابی حمزه ثمالی).

لم يكن له عوض غیر الجنه، ورزق رزقا واسعا، وآتاه الله بفرج عاجل، إن الله وکل بقبر الحسين بن علي علیهما السلام أربعة آلاف ملک کلهم یبکونه، ويشيعون من زاره إلى أهله، فإن مرض عادوه، وإن مات شهدوا جنازته بالاستغفار له، والترحم علیه(1)».

ترجمه: محمد بن مروان، از حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده، گوید: حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) می فرمود: «زیارت کنید (حضرت) حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) را گرچه در هرسال یک مرتبه) باشد، زیرا: هرکس به زیارت (مرقد مطهر) آن حضرت برود در حالی که حق او را بشناسد و منکر نباشد پاداشی جز بهشت برای او نمی باشد، و روزی فراخی نصیب او گردد و خداوند در دنیا گشایشی به او می دهد، همانا خداوند

متعال چهارهزار فرشته برقبر حضرت حسین علت گمارده که بر آن حضرت) گریه می کنند، و هرکس او را زیارت کند تا باز گردد و به خانه خود رسد وی را مشایعت می نمایند، و اگر بیمار گردد به عیادتش می روند، و اگر بمیرد بر جنازه اش حاضر می شوند برای استغفار و (نزول) رحمت حق بر او» .

حدثني أبي رحمه الله ، عن سعد بن عبد الله، عن أبي عبد الله الجاموراني، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن أبيه، عن أبي عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال: سمعته يقول: «إن البكاء والجزع مکروه للعبد في كل ما جزع ما خلا البكاء، والجزع على الحسين بن علي(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فانه فيه مأجور(2)».

ترجمه: راوی می گوید: از حضرت صادق علت شنیدم می فرمود: «گریستن و جزغ کردن برای بنده در هر مصیبتی که آدمی را به جزع می آورد مکروه است مگر گریه و جزع بر حسین عالی که در آن مأجور نیز هست».

ص: 83


1- .. کامل الزيارات، باب 27، ح13 (معتبرة محمد بن مروان).
2- کامل الزیارات، باب 32، باب 2 (معتبرة على بن ابی حمزة بطائنی).

حدثني حکیم بن داود، عن سلمة بن الخطاب، عن الحسن بن علي، عن العلاء بن رزين القلاء، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال: «أیما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) دمعه تسيل على خيده بواه الله بها غرفا في الجنة یسکنها أحقابا(1)».

ترجمه: محمد بن مسلم، از حضرت باقر(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود: «هر مؤمنی که بر مصیبت شهادت (حضرت) حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) از دیدگانش اشک بریزد به اندازه ای که برگونه اوجاری گردد، خداوند او را در غرفه هائی از بهشت فرود آورد و هشتاد سال و یا زیاده از آن در آن جا شکنی می گزیند».

حدثني محمد بن أحمد بن الحسين العسكري، عن الحسن بن علي بن مهزیار، عن أبيه، عن محمد بن سنان، عن محمد بن إسماعيل، عن صالح بن عقبة ، عن أبي عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال: «مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ ع بَيْتاً مِنْ شِعرٍ فَبَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ اَلْجَنَّةُ فَلَمْ يَزَلْ حَتَّى قَالَ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي اَلْحُسَيْنِ ع شِعْراً فَبَكَى وَ أَظُنُّهُ قَالَ أَوْ تَبَاكَى فَلَهُ اَلْجَنَّةُ .(2)».

ترجمه: صالح بن عقبه ، از حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود: «کسی که در مصیبت حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) یک بیت شعر بخواند سپس گریه کند و ده نفر را بگریاند پاداش او و ایشان بهشت است، و کسی که یک بیت شعردر مصیبت آن حضرت بخواند و گریه کند و ثه نفر را بگریاند برای او و ایشان بهشت است»، و همواره آن حضرت همین پاداش را برای گرییدن و گریاندن می فرمود، تا آن که فرمود: «هرکس یک بیت شعر در مصیبت حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بخواند و گریه کند

ص: 84


1- 1. کامل الزیارات، باب 32، ح 9 (معتبرة محمد بن مسلم).
2- 2. کامل الزیارات، باب 33، ح 7 (معتبرة صالح بن عقبة).

- ( راوی گوید:) وگمان دارم فرموده باشد، یا خود را به صورت گریه کنندگان درآورد - پاداش او (نیز) بهشت است».

حدثني أبي، عن سعد بن عبد الله، عن الحسن بن موسی الخشاب ، عن إسماعيل بن مهران ، عن علي بن أبي حمزة، عن أبي بصير، قال: قال أبو عبد الله(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال الحسين بن علي(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ): «أنا قتيل العبرة لايذكرني مؤمن إلااستعبر».(1)

ترجمه: ابوبصیر گوید: حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: حسین بن علی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرموده: «من کشته اشک چشمم، هیچ مؤمنی به یاد من نمی افتد مگر آن که اشک از دیدگانش جاری می گردد».

«معالي السبطين»: [ وفي البحار(2) : قال : قال الصادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : «ما من عبد یحشر یوم القيامة الا و عیناه باکیتان الا الباکین علی جدی الحسین علیه السلام ، فانه یحشر و عینه قریره ، والبشاره تلقاه و السرور علی وجهه و الخلق فی الفزع و هم آمنون... فیقال للباکین علی الحسین : ادخلوا الجنه فیابون و یختارون مجلس الحسین ...(3)».

ترجمه: حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: «هیچ بنده ای در روز قیامت محشور نمی گردد مگر آن که دیدگانش گریان است جز گریه کنندگان بر جدم (حضرت) حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) که محشور می شود و دیدگانش روشن است و

ص: 85


1- .کامل الزیارات، باب 36، ح 3 (معتبره ابی بصیر).
2- 2. بحار الأنوار، ج45، ص207، ح13 (با اندک اختلاف). کامل الزيارات [باب 26، ح 6 (معتبره زرارة) ]: [حدثني محمد بن جعفرا الحميري، عن أبيه، عن علي بن محمد بن سالم، عن محمد بن خالير، عن عبد الله بن حماد البصري، عن عبد الله بن عبد الرحمان الأصم، عن أبي يعقوب، عن أبان بن عثمان، عن زرارة، قال: أبو عبد الله : ( ما من عند یحشر إلا وعيناه باكية إلا الباكين على جدی [الحسين )، فإنه يخشر عینه قريرة، والبشارة تلقاه، والسرور [بين] على وجهه، والخلق في الفزع وهم آمنون .. یقال لهم: ادخلوا الجنة، فيأبون، ويختارون مجلسه وحديئه ...
3- 3. معالي السبطين في أحوال السبطين الإمامين الحسن والحسين علیهما السلام ، ص91 .

به وی بشارت داده می شود (به بهشت) و سرور و شادی در روی او مشهود است و همه خلایق در فرع هستند ولی ایشان در امان می باشند ... و به گریه کنندگان (حضرت) حسین علت گفته می شود: داخل بهشت شوید و ایشان امتناع می ورزند و اختیار می نمایند مجلس حسين عليه السلام را».

«معالي السبطين(1) »: قال الصادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : «رحم الله شیعتنا، لقد شارکونا في المصيبة بطول الحزن والحسرة على الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )(2)». .

ترجمه: حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: «خداوند رحمت کند شیعیان ما را زیرا در مصیبت حضرت حسین علیه السلام) و دوام اندوه و حسرت بر مصائب آن حضرت با ما شریک و سهیم اند».

در مصدر سابق(3)، پس از نقل حدیث فوق، از «شیخ تستری» نقل نموده، که فرموده است: «اعلم! أن مجرد الحضور والجلوس في هذه المجالس التي انعقدت لأصل التذكر والتذكار لمناقب أهل البيت والبكاء والتباكي على مصائبهم له أجر عظيم وفوائد جليلة في الدنيا والآخرة.

منها: ما [في أمالي الشيخ الصدوق(4) : حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق ، قال : أخبرنا أحمد بن محمد الهمداني، عن علي بن الحسن بن علي بن فضال، عن أبيه، قال: ]

ص: 86


1- 1. بحار الأنوار، ج 43، ص 222، ح 7 (با اختلاف). عقاب الأعمال ص 217، عقاب من قتل الحسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ح3]: [حدثني محمد بن علي ماجيلويه، عن محمد بن يحيى العطار، عن محمد بن أحمد الأشعري، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن سنان، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد الله عالي، قال: ... «رحم الله شيعتنا، شيعتنا والله هم المؤمنون، قد والله شركونا في المصیبه بطول الحزن والحسرة».
2- 2. معالي السبطين في أحوال السبطين الإمامين الحسن والحسين ص95.
3- 3. معالي السبطين في أحوال السبطين الإمامين الحسن والحسين ، ص95.
4- 4. أمالي الصدوق ، مجلس 17، ح4 (موثقه ابن فضال).

قال الرضا(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : "من تذکر مصابنا، وبکی ا ارتكب مناکان معنا في درجتنا يوم القيامة، ومن ذکر بمصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلسا یحیا فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب(1) "

ومنها: أنها محبوبة لله ولرسوله صلی الله علیه و آله ولأوصيائه علیهم السلام...(2)».

ترجمه: «بدان که تنها حضور، و جلوس در مجالسی که برای تذکر و به یاد آوردن مناقب و فضائل اهل بیت علیهم السلام برپا می گردد، و گریستن و (یا) خود را به صورت گریه کننده درآوردن بر مصائب ایشان دارای پاداش ( بسیار عظیمی است، و در دنیا و آخرت فوائد مهمه ای در بردارد که :

از آن جمله است:

بنا به فرموده حضرت رضا علیه السلام : "هرکس متذکر مصائب ما گردد و بر آن چه برما وارد گردیده اشک بریزد روز قیامت در درجه ما محشور خواهد بود، و کسی که مصائل ما را به یاد آورد و بگرید و دیگران را (نیز) بگریاند دیدگانش در روزی که همه دیدگان گریان است گریان نشود، و کسی که در مجلس (فضائل و مناقب) ما بنشیند و امر (ولایت) ما را احیا کند دلش نمیرد در روزی که همه دل ها مرده است از شدت کيفر وابتلاء به عذاب حق)".

و دیگر از ثمرات و فوائد مجالس فوق این است که: محبوب خدا و رسول خدا ع و اوصياء او می باشد».

مقتل خوارزمی(3) »: (أخبرني الشيخ الإمام سيف الدين أبوجعفر محمد بن عمر بن علي -كتابة ، أخبرني الشيخ الإمام أبوالحسن زید بن الحسن بن علي البيهقي، أخبرني السيد(4)

ص: 87


1- 111
2- 222
3- بحار الأنوار، ج1، ص200، ح 6.
4- نگا: الخصائص الحسينية ، ص182 في خواص مجالس البكاء (مختصر).

الإمام النقيب علي بن محمد بن جعفر الأسترآبادي، حدثني السيد الإمام زين الإسلام أبو جعفر محمد بن جعفر بن علي الحسني، حدثني السيد الإمام أبوطالب يحيى بن الحسين، أخبرني أبوالعباس الحسني، أخبرني محمد بن جعفر القزاداني، حدثني علي بن إبراهيم بن هاشم، عن أبيه، از حنان بن سدير، از پدرش، از حضرت باقر(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود:(1) «کان ابی علی بن الحسین علیه السلام اذا حضرت الصلاه یقشعر جلده و یصفز لونه و ترتعد فرائصه و یقف شعره و یقول - ودموعه تجری علی خدیه - : لو علم العبد من یناجی ما انفتل . وبرزیوما الی الصحراء فتبعه مولی له فوجده قد سجد علی حجاره خشنه قال مولاه: فوقفت حیث اسمع شهیقه و بکاءه فوالله لقد احصیت علیه الف مره و هو یقول : لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله تعبدا ورقا لا اله الا الله ایمانا و صدقا ثم رفع راسه من سجوده و ان لحیته ووجهه قد غمرا بالماء من دموع عینیه.

فقال له مولاه: یا سیدی! اما آن لحزنک ان ینقضی؟ و لبکائک ان یقل؟ فقال له:

ویحک ان یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم کان نبیا ابن نبی وله اثنا عشرابنا ، فغیب الله تعالی واحدا منهم فشاب راسه من الحزن واحدودب ظهره من الغم و ذهب بصره من البکاء وابنه حی فی الدنیا و انا رایت ابی واخی و سبعه و عشرین من اهل بیتی صرعی مقتولین فکیف ینقضی حزنی ویقل بکائی؟!(2)». .

ترجمه: «پدر بزرگوارم) على بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام در وقت نماز مضطرب می گردید، و اندام (مبارکش) می لرزید و رنگ چهره اش زرد می شد، و شانه هایش از شدت خوف خدا) بی قرار می گردید و موی (بدن مبارک) آن حضرت می ایستاد، و در حالی که قطرات اشک بر گونه مبارکش جاری بود،

ص: 88


1- 1. نگا: حلية الأبرار، ج 4، ص 242، ح 13؛ ووسائل الشيعة، کتاب الطهارة: الباب 87 من أبواب الدفن وما يناسبه، ح 11 (مرسلا).
2- 2. مقتل الحسین علیر، ص 142، ح 2.

می فرمود: اگر بنده بداند با که مشغول مناجات است (هرگز) آن را ترک نمی کند. روزی آن حضرت به بیابان رفت و بنده آزاد شده اش پی آن حضرت را گرفت و روان شد (تا جائی که آن حضرت را در حال سجده یافت که بر سنگ سختی پیشانی گذارده است. آن بنده آزاد شده گوید: من در جائی قرار گرفته بودم که ناله و صدای گریه آن حضرت را بشنوم، به خدا سوگند همانا برشمردم که هزار مرتبه فرمود: "لا إله إلا الله حقا حقا، لا إله إلا الله تعبدا ورقا، لا إله إلا الله إيمانا وصدقا". سپس سر از سجده برداشت در حالی که محاسن و صورت مبارکش را قطرات اشک دیدگانش فراگرفته بود. عرض کرد: یا سیدی ! آیا نیامده است آن زمان که اندوه شما برطرف گردد؟ و گریه و زاری شما تقلیل یابد؟ امام(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بدو فرمود: وای بر توا يعقوب بن اسحاق بن ابراهیم پیامبر (و) پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند متعال یکی از فرزندان او را از دیدگانش ناپدید گردانید و در اثر این فراق، موی سرش از شدت) اندوه و غم سپید گردید، و پشتش از غصه خمید، و از کثرت) گریه چشمانش را از دست بداد، در حالی که فرزندش در دنیا زنده بود ولی من (با دیدگان خود) دیدم پدر و برادر و بیست و هفت تن از اهل بیتمان را که بدن های (طيب و طاهر) شان پس از شهادت، به زمین افکنده بود، پس با این مصیبت عظما) چگونه اندوهم پایان پذيرد و گریه ام تقلیل یابد؟!».

ونیز در همان (مصدر سابق(1))، از ابوالحسن علی بن احمد عاصمی نقل می نماید که گفت: خبرداد مرا «شيخ قضات اسماعیل بن احمد بیهقی»، از آپدرش شیخ سنت ابوبکر احمد بن حسین بیهقی از « ابوعبدالله حافظ» که گفت: از « ابوالحسن علی بن محمد ادیب» با اسنادش شنیدم که گفت: «أن رأس الحسين بن علي(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) لما

ص: 89


1- . نگا: بحار الأنوار، ج45، ص 128 وص273 (مرسلا).

صليب بالشام، اخفی خالد بن معدان- وهو: من أفضل التابعين - شخصه من أصحابه، فطلبوه شهرا فوجدوه، فسألوه عن عزلته، فقال لهم: أما ترون ما نزل بنا؟

ثم أنشدهم:

جاءوا براسک یا ابن بنت محمد*متزملا بدمائه تزمیلا

قتلوک عطشانا ولم یترقبوا*فی قتلک التاویل والتنزیلا

وکانمابک یا ابن بنت محمد*قتلوا جهارا عامدین رسولا

ویکبرون بان قتلت وانما*قتلوا بک التکبیروالتهلیلا(1)

ترجمه: «چون سر بریده (حضرت) حسین بن علی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) در شام به نیزه آویخته شد!! خالد بن معدان - که: از افضل تابعین است - خود را از یارانش پنهان نمود، در طلب او شدند و پس از یک ماه وی را یافتند، چون از غزلت او جویا شدند، بدیشان گفت: آیا (مگر) نمی بینید چه (بلا و مصیبی) برما نازل گردیده؟

سپس این اشعار را برایشان بخواند (که حاصل ترجمه اش این است):

ای پسر دختر پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) ! سر مطهر تو را به شام آوردند در حالی که قطرات خون، صورت دل آرایت را چون پرده ای از گل ارغوانی پوشانیده بود، تورا تشنه شهید نمودند اما ندانستند که تنزل و تأويل (قرآن و همه احکام آن را در کشتن توهدف تیر بلا قرار داده اند، ای پسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) ! به کشتن تو گوئیا متعمدا و آشکارا رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) را کشته اند، تکبیرگویان، تورا بکشتند در حالی که به کشتن تو در حقیقت) تکبیر (الله اكبر) و تهلیل (لا إله إلا الله) را نشانه گرفته بوده اند!!» .

خوارزمی» در مقتلش(2) : (به نقل از سید حفاظ ابومنصور شهردار بن شيرويه دیلمی - در آنچه از همدان برای او نوشته - ، از ابوالفتح - اجازة - ، از ابوالطيب

ص: 90


1- مقتل الحسین ص142 رقم 3
2- .. مقتل الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص 142، رقم 3.

بابلی، اشعاری از «ابوالنجم بدر بن ابراهيم الدينوري»، از محمد بن إدريس شافعی) نقل نموده که چند بیت آن این است -:

قتیلا بلاجرم کان قیصه*صبیغ بماء الارجوان خضیب

فللسیف إعْوال وللرمح رنة*وللخیل من بعدالصهیل نحیب

تزلزلت الدنیا لال محمد*وکادت لهم صم الجبال تذوب

و غارت نجوم واقشعرت کواکب*و هتک أستار وشق جیوب (1)

حاصل ترجمة ابيات فوق این است:

شهیدی که هیچ جرمی نداشت، پیراهنش گوئیا با آب ارغوانی رنگ آمیزی و خضاب شده است، شمشیر( ها) بانگ برآورده و نیزه (ها) صدای گریه شان بلند بوده، اسبان پس از فریاد و شیهه شان سخت می گریستند، دنیا برای مظلومیت) آل محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) حالت اضطرابی به خود گرفته و به جنبش درافتاده بود و برای آن مظلومان ، نزدیک بود از این فتنه و بلا کوه ها گداخته و آب گردد، ستارگان فروریخته و مضطرب گردیدند، پرده ها دریدن گرفت و یقه ها چاک زده شد» .

و در مصدر سابق، اشعار دیگری از شعراء عرب نقل نموده . که از آن جمله اند:

ابوالحسن علی بن احمد نیشابوری (2)» ، که معروف است به: «فنجگردی» که یکی از قراء نیشابور است، و در سال 513 هجری وفات کرده است.

دعبل بن علی خزاعی(3)»، شاعر معروف اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) ، که در سال 246 هجری وفات نموده است.

ص: 91


1- مقتل الحسين عليلا، ص 143، رقم 4.
2- مقتل الحسین علیه السلام، ص 145، رقم 6.
3- مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص 147، رقم 10 وص149، رقم 11ورقم 150 ، رقم 12 رقم 13 وص151، رقم 14 وص163، رقم 27

ابوالحسن علی بن احمد جوهری جرجانی(1)»، که در حوالی سال 380 هجری وفات کرده است.

« اسماعیل بن عباد(2) "»، متوفای سال 385 هجری.

جعفر بن عفان طائی (3)» ، که مرگش در سال 150 هجری است.

على بن وصيف (4)»، که در سال 366 هجری از دنیا رفته است.

منصور بن سلمة بن زبرتان نمري (5) »، شاعر معروفی است، که در سال 190 هجری به فرمان هارون کشته شد.

«شلیمان بن فئة خزاعی (6)»، که وفاتش در سال 126 هجری در دمشق بوده است.

عقبة بن عميق سهمیه (7)»، که از قبیله بنی سهم بن عوف بن غالب بوده، و زندگی اش در قرن اول هجری است.

محمد بن عبد العزيز (8)»، معروف به «سوسی»، که در حوالی سال 370 هجری درگذشته است.

« مرحوم فاضل دربندی» در مقدمه سوم «أسرار الشهادة» مطلبی دارد که نقل آن در این جا خالی از فائده نیست، و آن این است که:

ص: 92


1- مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص153، رقم 17 وص154، رقم 18.
2- مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص157، رقم 20 وص158، رقم 21.و رقم 22 و ص 159 رقم 23 و ص 160 رقم 24 و ص 169 رقم 34 و ص 170 رقم 35 و ص 176 رقم 51
3- مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص163، رقم 28 وص164، رقم 29.
4- مقتل الحسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، ص164، رقم 30.
5- مقتل الحسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص 167، رقم 31 ورقم 32.
6- مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص168، رقم 33 وص172، رقم 39.
7- مقتل الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، ص171، رقم 37.
8- مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ص173، رقم 42 ورقم 43 وص174، رقم 44 ورقم 45 ورقم 46 وص175، رقم 47.

بنابر آن چه که از احادیث متكثرة مرویه استفاده می شود این است که:

انشاد) خواندن شعر در مصائب حضرت سیدالشهداء عليه الصلاة والسلام و گریاندن اهل ایمان و عشاق آن بزرگوار موجب فوز عظیم و غفران حق، ودخول در بهشت ابدی است.. ولی سخن این جاست که: آیا مقصود از انشاد شعرکه مضمون احادیث مرویه است "من أنشد شعرا (1)" آن است که:

[1]. خود، شعری بگوید و در مجالس سوگواری بخواند؟

[2]. با آن که مراد، مطلق خواندن شعر است، چه از خود خواننده باشد یا دیگری؟

آنچه به نظر می رسد این است که: متبادر از لفظ: (إنشاد) معنی اعم است، یعنی: خواندن. که قدر جامع هردو معنی متقدم است، چنان که "صاحب قاموس" می نویسد: "أنشده الشعر: قرأه (2)" .

حاصل آن که امارات مسلمه، دلالت دارد بر این که: لفظ: (إنشاد) همه جا به معنی عام، استعمال شده است، حتی آن که بسیاری از مشاهیر روات و احادیث و اشعار، به (منشد) لقب یافته اند، بدین جهت که اشعار شعرا را می خوانده اند، و این مطلب برآگاهان کب ادب و سیر و رجال و اخبار پوشیده نیست.

نتیجه آن که: (منشد شعر) در مجالس عزاء کسی است که شعری در مصائب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بخواند، و به برکت آن دیدگانی را گریان کند، اما کسی که اشعار ساخته خود را می خواند مشمول هر دو عنوان است (عنوان: خواننده غیرسراینده، و

ص: 93


1- نگا: وسائل الشيعة، کتاب الحج: الباب 104 من أبواب المزار ومايناسبه؛ ومستدرك الوسائل، کتاب الحج: الباب 83 من أبواب المزار وما يناسبه.
2- نگا: تاج العروس من جواهر القاموس، ج5، ص279، مادة نشد.

عنوان: خواننده سراینده)، که علاوه بر پاداش خواندن شعر، مشمول اخبارن "من قال في أهل البيت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) وبنى لهم بيت، بنى الله تعالى له بيتا في الجنۃ" نیز می گردد...(1)».

ابن مغازلی شافعی» در کتاب: «مناقب (2)»: [بالإسناد، حدثنا الربعي، از فضیل بن یسار نقل نموده که گفت: قيل لأبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : أي قبور الشهداء أفضل؟ قال: [ أول أفضل الشهداء عند الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ؟ فاليري فيي. بييرو إ ؤل قبره أربعين ألف ملي شغث بر يكون علي؛ إلى يوم القيامة (3)»..

ترجمه: به حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) عرض شد: کدام یک از قبور شهیدان (راه خدا) افضل است؟ فرمود: «مگر حسین علل افضل شهیدان نمی باشد؟ به آن خدائی که جانم دريد (قدرت) اوست همانا اطراف قبر مطهر آن حضرت چهل هزار فرشته ژولیده موی و غبارآلوده است که تا روز قیامت بر آن بزرگوار می گریند» .

عالم متعبد، و فقیه متورع، و زاهد، و محقق بی نظیری که حقا از مفاخر علماء امامیه و مشاهیر محققین، و عالمی بس جلیل القدر و ربانی است، معروف به «مقدس اردبیلی قدس الله نفسه الزكية»، در کتاب: «حديقة الشيعة (4)» می نویسد:

دیگر از جمله آثار مترتبه برشهادت آن حضرت آن است که: هرکه در ماتم آن حضرت برید یا خود را گریان کند او را بهشت واجب می شود؛ چه از رسول (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) مروی است که فرمود: "من بكى على الحسين أوباگی وبث له الجنه (5)، یعنی: هر که بر حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بگرید یا آن که خود را گریان کند بهشت بر او واجب می شود".

ص: 94


1- إكسير العبادات في أسرار الشهادات، ج1، ص167 المقدمة الثالثة.
2- مناقب ابن المغازلي، ص314، ح 451.
3- نگا: کامل الزیارات، باب 27، ح 9 وباب 37، ح 2 (صحيحه ربعی بن عبد الله).
4- حديقة الشيعة، ج 2، ص 677
5- نگا: كتاب النقض، ص 373 وص592. و نیز نگا: تعليقات نقض، ج 2، ص 1318، رقم 214.

ودر (عیون اخبار الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) (1)) مذکور است که: "هرکه واقعه امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )؟ وآن چه بدورسيده ياد کند و قطره ای آب از دیده ببارد، حق تعالی گناهان او را بیامرزد، و هرکه را در خاطر بگذرد که کاشکی من آن روز بودمی تا در پیش امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) جان فدا کردمی، ثواب او مثل ثواب کسی باشد که با آن حضرت شهید شده باشد".

و از آن حضرت مروی است که فرمود: "من دمعت عيناه فيينا معه أو قطرث علينا قظره بوأه الله الجنة"(2). ومعنی این حديث نزدیک به آن است که در حديث: "من بکی على الحسين (3)"" مذکور شد.

ودر (امالی(4)) مذکور است که: شخصی در خدمت امام جعفر صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) شعری در مرثیه امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) خواند، و آن حضرت گریست، و فرمود که: "هرکه شعری بخواند که از مراثی آن حضرت باشد و جمعی را به گریه در آورد اگر همه یک کس باشد البته او را بهشت واجب می شود ....

غواص بحار (اخبار) آل محمد (صلوات الله عليهم أجمعين)، عالم ورع جلیل القدر، و محدث خبير بصير: «علامه مجلسی (عطر الله مرقده الشريف)»، که در احیاء آثار تشیع مادر نظیرش را نزاد، و مکتب اوصیاء رسول خدا را با قلم علمي پرارزشش تا روز واپسین تضمین نموده است، در کتاب: «بحار الأنوار(5)»، در موضوع مورد بحث احادیث نقل نموده ، که از آن جمله است:

ص: 95


1- نگا: عيون أخبار الإمام الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، باب 28، ح 58 (صحیحه ران بن شبیب).
2- نگا: کامل الزیارات، باب 32، ح 4 (معتبرة منذر).
3- نگا: بحار الأنوار، ج45، ص 257، ح15؛ کامل الزيارات، باب 32.
4- امالی شیخ صدوق (قدس سره)، مجلس 29، ح 6 (معتبره ابی عمارة منشد).
5- نگا : بحار الأنوار، ج44، ص281، ح 13 وص282، ح16 وح 17 وص283، ح 18 وص285، ح 22 وح23 و ص 286، ح 24.

الأمالي الشيخ الطوسي (1): المفيد، عن الحسين بن محمد النحوي، عن أحمد بن مازن ، عن القاسم بن شليمان، عن بكر بن هشام، عن إسماعيل بن مهران، عن الأصم، عن محمد بن مسلم، قال: سمعت أبا عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، يقول: «إن الحسين بن

علي (عَلَيْهِما السَّلاَمُ )عند ربه (عزوجل)ينظر إلى معشير ومن له من الشهداء معه، وينظر إلى زواره ، وأعرف بهم وبأسمائهم وأسماء آبائهم وبدرجاتهم ومنزلتهم عند الله (عزوجل) من أحدکم بولده، وإنه ليرى من بيكيه و يستغفرله، ويسأل آباءه (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )أن يستغفرواله...»..

ترجمه: محمد بن مسلم گوید: از حضرت صادق(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) شنیدم می فرمود: «همانا حضرت حسین بن علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )در سایه عنایت خداوند(عزوجل) برلشگر خود و سربازانی که جان به کف در رکاب او شرب شهادت نوشیدند ناظر است و (نیز) بر زائران ( مرقد منور) خود نظر (لطف و مرحمت) دارد، و نسبت به زوار، و نام های ایشان و نام های پدرانشان و درجه و منزلت شان در نزد خداوند (عزوجل) شناساتر است از عارف بودن یکی از شما نسبت به فرزندانتان و به یقین، گریه کننده (کان بر مصائبش) را می بینند و برای او آمرزش می طلبد، و از پدران ( بزرگوارانش) می خواهد که برای گریه کنندگانش استغفار کنند...».

لأمالي الشيخ الصدوق (2): حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطار، قال: حدثنا أبي محمد بن يحيى، قال: حدثنا محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري، عن

ص: 96


1- أمالي الشيخ الطوسي، مجلس 2، ح 43 (معتبرة محمد بن مسلم).
2- أمالي الشيخ الصدوق، مجلس 29، ح 6 (معتبره ابی غمارة منشد). کامل الزيارات: حدثني أبو العباس، عن محمد بن الحسين، عن الحسن بن علي بن أبي عثمان، عن حسن بن علي بن أبي المغيرة، عن أبي عمارة المنشد، عن أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال: قال لي: «یا با غمارة! أنشدني في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال: فأنشدته، فبكي، ثم أنشدته، فبكي، ثم أنشدته، فبکی، قال: فو الله ما زلت أنشده ويبكي حتى سمعت البكاء من الدار، فقال لي: «يا أبا عمارة؛ من أنشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )شغر فأنکی خمسين فله الجنة، ومن أشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )شغر فأبکی ثلاثين قله الجنة، ومن أنشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،شعرفابکی عشرين فله الجنه، ومن أشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، شعرأ فأبکی عشره فله الجنه، ومن أشد في الحسين(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، شعرأ فأبکی واحدأ فله الجنة، ومن أنشد في الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،شعرأ فبکی فله الجنة، ومن أشد في الحسین شعرأ فتباکی فله الجنه» (کامل الزيارات، باب 33، ح 2).

الحسن بن الحسين الؤلؤي، عن الحسن بن علي بن أبي عثمان، عن علي بن المغيرة، عن أبي عمارة المنشد)، عن أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،، قال: قال لي: «یا أبا عمارة! أنشدني في الحسين بن علي (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،»، قال: فأنشدته فبكي، ثم أنشدته فبكى، قال: فوالله ما زلت أنښه ويبكي حتى سمعت البكاء من الدار، قال: فقال لي: «یا أبا عمارة؛ من أشد في الحسين بن علي(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،فأبکی خمسين فله الجنه، ومن أشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،شعرأفأبکی ثلاثين قله الجنه، ومن أشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،فابكی عشرين فله الجنه، ومن أنشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،فأبکی عشره فله الجنه، ومن أشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،فابکی واحد فله الجنه، ومن أشد في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،فابکی فله الجه، ومن أشد في الحسين فتباکی فله الجنه».

ترجمه حدیث فوق به طور خلاصه:

ابوغماره گوید: حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، به من فرمود: «ای ابوغماره! در مصائب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )،شعری بخوان» ، من شعری خواندم، اشک از دیدگان آن حضرت بریخت، پس شعر (دیگری) خواندم (باز) اشک از دیدگان آن حضرت جاری گشت. ابوعماره گوید: به خدا سوگند همواره شعر می خواندم، و آن حضرت می گریست تا جائی (اهل خانه به گریه درآمدند) صدای ناله ایشان را می شنیدم . سپس فرمود: «ای ابوعماره! هرکس در (مصائب) حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، شعری بخواند و پنجاه نفر، (یا) سی نفر، (یا) بیست نفر، (یا) ده نفر، و (حتی یک نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است». سپس فرمود: «کسی که در مصائب) حسین عل شعری بخواند و اشک بریزد جزای او بهشت است، و کسی که شعری بخواند. و تباکی کند (خود را به زی گریه کننده درآورد) پاداش او (نیز) پاداش بهشت است».

ص: 97

نویسنده می گوید: در حدیث فوق، عدد (چهل) در تعداد گریه کنندگان دیده نمی شود، وما حديث را مطابق نسخه ای که در دست داشته ایم نقل نمودیم و به نظر می رسد که هنگام طبع، سقطی رخ داده باشد.

اختیار معرفة الرجال (1): حدثني نصر بن الصباح، قال: حدثني أحمد بن محمد بن عيسى، عن يحيى بن عمران، قال: حدثنا محمد بن سنان ، عن زيد الشحام، قال: کنا عند أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )- ونحن جماعة من الكوفتين-، فدخل جعفربن عفان على أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، فقربه وأدناه، ثم قال: «یا جعفر»، قال: لبيك، جعلني الله فداك، قال: «بلغني أنك تقول الشعر الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )وتمجيد!؟» فقال له: نعم، جعلني الله فداك، فقال: «قل»، فأنشده صلى الله عليه فبكى ومن حوله، حتی صارت له الدموع على وجهه ولحيته، ثم قال: «یاجعفر! والله لقد شهدک ملائکة الله المقربون هاهنا، یسمعون قولك في الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، ولقد بكواكما بكينا أو أكثر، ولقد أوجب الله تعالى لك يا جعفر في ساعته الجنة بأسرها، وغفر الله لك..»

ترجمه: زید شام گوید: ما جماعتی از اهل کوفه بودیم، که در محضر مقدس حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )مشرف بودیم، جعفر بن محقان بر آن بزرگوار وارد شد، امام (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) او را قب داشته و نزدیک خود قرارش داد، سپس فرمود: «یا جعفر! به من رسیده است تودر (مصائب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )شعر(های) نیکو می گوئی!» گفتم:) آری! لبیک، خداوند مرا فدای توکند، فرمود: «(اکنون) بگو(= شعری بخوان)»، پس شعری برای آن حضرت (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ) خواندم، آن بزرگوار و آنان که در خدمت وی بودند به گریه درآمدند تا آن جا که قطرات اشک بر چهره و محاسن مبارک آن حضرت جاری گردید، سپس فرمود: «ای جعفر! به خدا سوگند فرشتگان مقرب

ص: 98


1- رجال الكشي، ص289، ح 508 (معتبره زید شام).

خدا در این جا حاضرند و اشعار تو را در (مصائب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )می شنوند و همانند ما بلکه بیش از ما گریه می کنند، و به يقين خداوند متعال، بهشت را هم اکنون برای تو واجب گردانید تمامش را، و خدا تو را بخشید، ای جعفر!» .

أمالي الشيخ الصدوق (1): حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )، قال: حدثنا الحسين بن محمد بن عامر، عن عنيه عبد الله بن عامر، عن إبراهيم بن أبي محمود، قال: قال الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ): «إن المحرم شهرکان أهل الجاهلية يجرمون فيه القتال، فاستحلت في دماؤنا، وهتک فيه؛ حرمتنا، وسبی فيه ذراریناونساؤا، وأضرمت النيران في مضاربا، وانتهب مافيهامن ثقلنا و لم ترع لرسول الله حرمتة في أمرنا، إن يوم الحسين أقرح جفوننا، وأسبل دموعنا، وأذل عزيزنا بأرض کرب وبلاء، وأؤرثتنا الكرب والبلاء إلى يوم الإنقضاء ، فعلى مثل الحسيني فلیبک الباکون، فإن البكاء يحط الذنوب العظام....

ترجمه: ابراهیم بن ابی محمود، از حضرت رضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود: «همانا محترم ماهی است که مردم در زمان جاهلیت، قتال (و جنگ و کشتار) در این ماه را حرام می دانستند ولی به دست بیداد ستمکاران و ظلم و طغیان جنایتکاران) در این ماه (حرام) خون های ما ریخته شد، و پرده حرمت ما دریده شد، و فرزندان و زنان ما اسیر شدند، و در جایگاه های ما آتش های سوزنده) افروخته شد، و گوهرهای گران بهائی از آن جا به غارت برده شد، و احترام رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) در حق ما رعایت نشد. همانا روز شهادت حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) پلک چشمان ما را مجروح نمود، و قطرات اشک ما را پیاپی بریخت و (برحسب ظاهر در چشم دنیاداران) عزیز ما را ذلیل گردانید در زمین کرب و بلاء، و ما را تا روز انقضاء (پایان دنیا)

ص: 99


1- أمالي الشيخ الصدوق، مجلس 27، ح 2 (صحیح ابراهيم بن ابی محمود).

وارث کرب و بلاء نمود، پس البته باید گریه کنندگان، بر مثل حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) اشک بریزند، زیرا گریه بر آن مظلوم گناهان بزرگ را تقلیل می دهد...».

كامل الزيارات (1): حدثني حکيم بن داود، سلمة بن الخطاب، عن علي بن يف، عن بكر بن محمد، عن قيل بن فضالة، عن أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، قال: «من ذکرنا عنده ففاضت عيناه حرم الله وجهه على النار.

ترجمه: فضیل بن فضاله، از حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود:

کسی که به یاد ما (اهل بیت) بیافتد، پس (بر مصائب و مظلومیت ما) قطرات اشک از چشمانش جاری گردد خداوند روی او را بر آتش حرام گرداند».

اعيون أخبار الإمام الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) (2)، وأمالي الشيخ الصدوق (3): حدثنا محمد بن علي ماجيلويه (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه، عن الريان بن شبيب، قال: دخلت على الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) في أول يوم من المحرم، فقال لي: «یا ابن شبيب ! أصائم أنت؟» - إلى أن قال (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) :- «یا ابن شبيب ! إن کنت باکیا لشيء فابک للحسين ابن علي بن أبي طالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، فإنه ذبح کما الكبش، وقتل معه من أهل بيته ثمانية عشر رجلا، ما لهم في الأرض شبیهون ، ... یا ابن شبیب! إن بكيت على الحسين حتى تصیر دموعک على خديك غفر الله لك کل ذنب أذنبته ....

ترجمه: (محمد بن علی ماجيلويه، از اعلی بن ابراهيم، از پدرش، از ريان بن شبيب، نقل نموده که گفت: در نخستین روز ماه محرم بر حضرت رضا (عليه الصلاة والسلام) وارد گردیدم،

آن حضرت به من فرمود: «ای پسر شبیب ! آیا تو روزه هستی؟»

ص: 100


1- کامل الزیارات، باب 32، ح 10 (معتبرة فضیل بن فضالة).
2- عيون أخبار الإمام الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، باب 28، ح 58 (صحیحه رتان بن شبیب).
3- أمالي الشيخ الصدوق، مجلس 27، ح 5 (صحیحه ريان بن شبیب).

-تا آن جا که فرمودند: «ای پسر شبیب! اگر قصد گریه برای چیزی را داری پس بر حسین بن علی بن ابی طالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) گریه کن، همانا او را ذبح نمودند همان گونه که گوسفند را سر می برند، و با او هیجده تن از اهل بیت اش شهید گردیدند که در زمین همانندی نداشتند...

ای پسر شبیب! اگر بر حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) گریان شدی به اندازه ای که قطرات اشک بر گونه هایت سرازیر گردد خداوند همه گناهانی را که مرتکب شده ای می آمرزد». .

كامل الزيارات(1) : حدثني محمد بن جعفر، عن محمد بن الحسين، عن ابن أبي عمير، عن عبد الله بن حسان ، عن ابن أبي شعبة، عن عبد الله بن غالب، قال: دخلت على أبي عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فأنشدته مرثية الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فلما انتهي إلى هذا الموضع:

لبلیته تسقوا حسینا

بمسقاة الثری غیرالتاب

فصاحث باكية من وراء الستر: «یا أبتاه» .

ترجمه: عبد الله بن غالب گوید: بر حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) وارد گردیده و مرثیه حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) را بر آن حضرت بخواندم، و چون به این جارسیدم:

لبلیتة تسقوا حسینا

بمسقاة الثری غیرالتراب

صدای گریه کننده ای از پشت پرده به - «یا أبتاه» - بلند شد.

علامه مذکور (مرحوم علامه مجلسی ) در «بحار الأنوار(2)»، از بعض مؤلفات علماء شیعه نقل نموده که: از سید علی حسینی حکایت شده که گفت:

ان مجاورا في مشهد مولاي علي بن موسى الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) - مع جماعة من المؤمنين-، فلما كان اليوم العاشرمن شهر عاشوراء ابتدأ رجل من أصحابنايقرأ مقتل

ص: 101


1- كامل الزيارات، باب 33، ح 3 (صحيحه عبد الله بن غالب).
2- بحار الأنوار، ج44، ص293، رقم 38.

الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، فوردت رواية عن الباقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، أنه قال: "من ذرفت عيناه على مصاب الحسين ولؤمثل جناح البعوضة غفر الله له ذنوبه و لوكانت مثل زبد البحر"(1)، وكان في المجلس معنا جاهل مرکب يدعي العلم، ولا يعرفه، فقال: ليس هذا بصحيح، والعقل لا يعتقده، و البحث بیننا، وافترقنا عن ذلك المجلس، وهو مصرعلى العناد في تكذيب الحدیث، فنام ذلك الرجل تلك الليلة، فرأى في منامه: کأن القيامة قد قامت، و حشرالناس في صعید صفصف، لاترى فيها عوجا ولا أمتا، وقد نصیب الموازين، وامتد الصراط، ووضع الحساب، ونشرت الكتب، وأشعرت النیران، وزخرفت الجنان، واشتد الحرعلیه، وإذا هو قد عطش عطشا شدیدا، وبقي يطلب الماء، فلا يجده، فالتفت يمينا وشمالا، وإذا هو بحوض عظيم الطول والعرض، قال: قلت في نفسي: هذا هو الكوثر، فإذا فيه ماء أبرد من الثلج، وأحلی من العذب، وإذا عندالحوض رجلان وامرأتة، أنوارهم تشرق على الخلاثق، ومع ذلك لبسهم السواد، وهم باکون محزونون، فقلت: من هؤلاء ؟ فقيل لي: هذا محمد المصطفي، وهذا الإمام علي المرتضی، وهذا الطاهرة فاطمة الزهراء، فقلت: مالي أراهم بسین السواد، وباکین، ومحزونین ؟ فقيل لي: أليس هذا يوم عاشوراء يوم مقتل الحسين - فهم محزونون لأجل ذلك؟ قال: فدنوت إلى سيدة النساء فاطمة وقلت لها: يا بنت رسول الله ! إني عطشان، فنظرت إلي سررا، وقالت لي: أنت الذي

تنکرفضل البكاء على مصاب ولدي الحسين، ومهجة قلبي، وقرة عيني الشهيد، المقتول ظلما وعدوانا، لعن الله قاتليه، وظالمیه، ومانعیه من شرب الماء، قال الرجل: فانتبهت من نومي فزعا مرعوبا، واستغفرت الله كثيرا، وندمت على ماکان مني، وأتيت إلى أصحابي الذين كنت معهم، وخیرت برؤياي، وتبث إلى الله » .

ص: 102


1- نگا: المحاسن، ج1، ص63، ح110 (صحيحه فضيل بن يسار).

ترجمه: من با جماعتی از مؤمنین مجاور مشهد مولایم (حضرت) علی بن موسی الرضا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بودم، چون روز عاشورا شد، یکی از یاران ما که به خواندن مقتل حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) آغاز نموده بود، حدیثی از حضرت باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) نقل نمود که آن حضرت فرموده: «کسی که بر مصیبت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) اشکش جاری گردد، خداوند گناهان او را بیامرزد، گرچه همانند کف دریا باشد».|

در آن مجلس، جاهل مرکبی با ما بود که گرچه مدعی علم (و دانش) بود، ولی چیزی از علوم) نمی دانست، پس از استماع حديث) گفت: این حديث صحت ندارد، و خرد آن را نمی پذیرد!!

پس از سخن او) بحث بسیاری به میان آمد، و پس از پایان مجلس) همه از هم جدا شدیم، ولی آن مرد، هنوز برناد خود در تکذیب حدیث، اصرار می ورزید!!

مرد مزبور) همان شب که در خانه خود به خواب رفت در عالم رؤیا دید: گوئیا قیامت برپا گردیده و مردم، در صحنه (پهناور) زمینی محشور گردیده اند، که نه پستی در آن مشاهده می شود، و نه بلندی، و میزان های سنجش (اعمال) برپا، و صراط، وحساب (خلایق) برقرار (و آغاز گردیده، و نامه های (اعمال) منتشر، و آتش (جهنم) افروخته، و بهشت آراسته گردیده، حرارت بر او شدید شد، و تشنگي سختی بروی غلبه کرد، و تنها جویای آب بود، ولی به هر طرف روان می گردید) آب نمی یافت، تا آن که به راست و چپ خود نظر انداخت ، ناگهان حوض پر عرض و طولی را مشاهده کرد.

در این حالت دهشتناک) آن مرد گوید: به خود گفتم این باید حوض کوثر باشد.

ص: 103

چون در آن نظر افکندم دریافتم که آبش از برف سردتر و از عسل شیرین تر است، و اطراف حوض دو مرد و یک بانو قرار گرفته اند که انوارشان (چون خورشید تابان) برهم خلایق تابنده بود، و در عین حال، لباس سیاهی در بر نموده و با اندوه ( فراوان، از دیده) اشک می ریزند.

پس گفتم: این بزرگواران کیانند؟ گفته شد: این شخصیت، حضرت محمد مصطفی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) است، و این بزرگوار، حضرت علی مرتضی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، و این بانوي طاهره، حضرت فاطمه زهراء (عَلَيْهِا السَّلاَمُ ) است.

پس گفتم: چه شده است که ایشان را با لباس سیاه، و چشم اشکبار، و دلی محزون و اندوہ ناک می بینم؟

گفته شد: مگر امروز، عاشوراء - روز شهادت حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) - نمی باشد؟ آن مرد گوید: (چون این سخن بشنیدم) به حضرت زهراء سیده زنان، فاطمه (عَلَيْهِا السَّلاَمُ ) - خود را نزدیک کردم، و عرضه داشتم: ای دختر رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) ! من تشنه ام، آن حضرت در کمال غضب، با گوشه چشم به من نگریست و فرمود: تو همانی که انکار کردهای فضیلت بكاء و گریستن بر مصائب فرزندم حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) را! او خون دل من و نور چشم من است که به ظلم وعدوان شهید گردیده است، خداوند لعنت کند شندگاني او وستم کنندگان براو، و آنان را که از آشامیدن آب منعش نمودند.

آن مرد گوید: پس از این با ترس و وحشت از خواب بیدار شده، و به درگاه خدا استغفار بسیار نمودم، و از آن چه که پیش از این از من صادر شده بود پشیمان شده، و رو سوي دوستان خود که در جمع ایشان بودم آوردم، و خواب خود را برای ایشان نقل نموده، و به سوی خداوند (عزوجل)توبه نمودم.

ص: 104

در کتاب: «معالي السبطين(1)» از کتاب: «أسرار الشهادة (2)» نقل نموده که:

فتحعلی شاه قاجار را یکی از صلحاء در خواب دید که حالی بس خوش و نیکو دارد، و تاج سلطنت بر سر، و لباس های پادشاهی در برنموده، و مورد اعزاز و احترام و اکرام است. به او گفتم: به چه چیز به این مقام و درجه رفيعه نائل گردیدی؟

گفت: به خدا سوگند، پروردگار متعال از گناهان من نمی گذشت، و به این مقام و رتبه نرسیدم، مگر به واسطه یک عمل در داستانی که برایم خ داد.

و آن این است: در یکی از شب های عمرم در حال حیات که هوا صاف و شفاف بود، بسیار تشنه بودم، به اندازه ای که از شدت عطش از خواب بیدار گردیده و با صدای بلند از کنیزان و زنان خود طلب آب نمودم، هیچ یک از ایشان از خواب برنخاست، در حالی که ظرفها مملو از آب سرد گوارا بود که در میان یخ قرار داده شده بود، و با ظروف آب چندان فاصله ای نداشتم، و چون عطش بیشتر غلبه نمود، دوباره ایشان را صدا زدم، این باره نیز هیچ یک از خواب برنخاستند، شديدا تصمیم گرفتم ایشان رابه عقوبتی سخت مبتلا سازم، ناگهان در چنین حالتی بحرانی به یاد تشنگی حضرت سید الشهداء افتادم که با لب های تشنه آن هم هنگام شهادت چه بر آن عزیزترین عزیزان خدا گذشته است، و صیحه ای زده و چون بچه مرده بر خود پیچیده و اشکم جاری گشت، و در همین حال بودم که یکی از کنیزان، قدح آبی بیاورد، ولی من از قبول آن خودداری نموده و آب نیاشامیدم، و هم چنان اشک می ریختم، و نوحه سرائی می کردم، و صیحه می زدم، و فریاد می کشیدم، تا به حال شوه افتادم.

و این موهبت عظیمه و مرتبه رفيعه برای همین عمل خالصانه من است.

ص: 105


1- معالي السبطین، ص 103.
2- نگا: إكسير العبادات في أسرار الشهادات، ص255 المقدمة السادسة.

اگر بخواهیم تمام احادیثی را که از طرق فريقين در فضیلت مجالس عزای حضرت سید الشهداء (روحي وأرواح العالمين له الفداء)، و آثاری که در دنیا و آخرت مترتب بر آن است در این جا بیاوریم، و هم چنین مؤيدات بسیاری که به وجوه مختلفه از لسان بزرگان دین شنیده و یا در کتاب های شان دیده می شود متعرض شویم، باید کتاب های مفصلی تألیف نمائیم، و چون نظر ما در این وجیزه، تنها ذكر نمونه ای بود در فضیلت مجالس سوگواری، ولزوم حفظ «شعائرحسینی»، و پاسخ مخالفين، لذابه علاقمندانی که طالب بیش از مذكوراتند، کتاب های مفضله ای را که در این باب تألیف گردیده توصیه می نمائیم.

و بر احدی پوشیده نیست که:

اقامة مجالس عزا و سوگواری برای حضرت سید الشهداء (عليه الصلاة والسلام) مخصوص محبین اهل بیت رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) کاری نیست، بلکه عموم فرق اسلامی بدین شتی تهیه معتقد، ودیدگان همه امت در عزای این گوهر بی بدیل آفرینش اشک بار است، و نه تنها فرق اسلامی، بلکه دیگر طوائف وقبائل و مذاهب، حتى آنان که منکر نبوت اند، و یا اسلام را نپذیرفته اند، و به ولایت اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) عقیده ندارند، چون يهود، و نصارا و جز آنان، همه و همه به مجالس عزای حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) معتقد، و به آثار مترته بر آن معترف اند، حتی به تواتر رسیده است که بسیاری از طوائف هنود، و آتش پرستان چون در اقامه این گونه مجالس، آثار عجیبه مشاهده کرده اند، و کثیرا نیازهای خود را به برکت توسل به آن حضرت به دست آورده، و مشکلات شان حل شده، و یا بیماری های شان به طفیل نام مقدس آن شلاله أطيبين شفا یافته است، ملازم تعزیه داری و توسل به آن حضرت بوده و هستند، و آن عزیز خدا را گره گشای مشکلات خود می دانند.

ص: 106

چنان که در کتاب: «معالي السبطين (1)» [از «أسرار الشهادة (2) » ) نقل گردیده که:

یکی از بازرگانان معروف هندوستان، ملقب به: « افتخار الدولة» ساکن: «لكهنو) که منصب: « مستوفی الممالکی» را دارا بود، و از نظر عقیده، مسلمان نبوده، بلکه همان عقائد سخيفة باطلة هنود را داشته است، در هر سال، وجوه بسیاری در ماه محترم برای اقامه مجالس عزای حضرت سید الشهداء (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) اختصاص داده، و هنگام عاشوراء بذل می نمود، در یکی از سال ها که میزان کمتری بذل نمود، در فاصله کمی به بیماری شدیدی مبتلا گشت که تدریجا حال او رو به وخامت رفته وچیزی نمانده بود که تلف شود، و در حالتی شبیه به حالت نزع، در بیهوشي عمیقی فرو ریخت، و پس از ساعتی از آن حالت بیروت آمده و از بیماری برست و شفا یافت، و بی درنگ به دین مقدس اسلام مشرف گردید، همه شگفت زده و انگشت حیرت به دندان گرفته ، علت از برء معجزه آسا را از وی جویا شدند؟

گفت: در حالتی بس نزار که سر از پا نمی شناختم و رابطه ام از همه جا قطع شده بود، و نمی دانستم در چه عالمی به سر می برم.

ناگهان وجود مقدس حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) در برابر دیدگانم متمنيل گردید، چون چشم به جمال دل آرای اش دوختم، فرمود: «برخیز، خداوند به برکت اقامة مجالس عزا برای مصائب من تورا عافیت بخشید». این بشنیدم، و دیگر چیزی ندیده، و احساس کردم که سلامت خویش را بازیافته ام.

و چنان که نوشته اند: نام برده از آن پس به تعلم احکام اسلام، و معرفت حلال و حرام پرداخته، و پس از چندی عازم مجاورت در جوار تربت مقدسه آن حضرت

ص: 107


1- نگا: معالي السبطین، ص98.
2- نگا: إكسير العبادات في أسرار الشهادات، ج1، ص75 المقدمة الأولى.

می شود، و همه اهل و عیال و خانواده خود را که به قيل او اسلام اهل بیت را پذیرا شده بودند به عتبه مقدسه آن حضرت کوچ داد، و اموال نفیسه ای را وقف مرقد منورآن حضرت نمود، و در میان مجاورین در آن زمان، أعبد، و ازهد از او نبود.

و نیز، داستان عجیب دیگری نقل می نماید(1)، و آن این است که:

مردی از ساکنان بعض بلاد هند که از محبین اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) بوده و مال فراوانی داشته است، چنین عادت داشته که در ایام عاشورای حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به اقامه مجالس عزا می پرداخته و از هرگونه مخارج واطعام دریغ نمی داشته است، و پس از پایان هر عاشورا مجموع فرش هائی را که برای پذیرائیاز میهمانان و واردین این مجلس اختصاص داده بود بین فقراء تقسیم می نمود.

سالیان دراز بر همین و تیره عمل می کرد، تا آن که اهل عناد، از او نزد حاکم وقت که از مبغضين اهل بیت عالی بوده سعایت کردند، واعلام داشتند که فلان مرد رافضی مذهب است وسيرة او این است که در هر سال، برای حسین بن علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) مجالس عزا برپا می کند و اطعام مفصلی می نماید، حاکم چون این بشیند فرمان داد وی را گت بسته احضار نمایند و از دشنام، و ضرب، و هتک او نیز دریغ نکنند و کلیه اموال او حتی لباس هایش را مصادره کنند، و تمام هستي او از جمله خدامش را از وی بستانند!! مأمورین نیز چنین کردند، و چیزی که برای او باقی ماند، یک زن صالحه و یک فرزند بود که در کنار هم در حد اعلای قناعت، چشم به درگاہ عنایت حق، به زندگی پرداختند؛ چون ماه محرم رسید، به عادت سالیانه اش متوجه عاشورای حسینی شده، دلش به درد آمد و صدای ناله اش

ص: 108


1- نگا: معالي السبطین، ص98. و نیز، نگا: إكسير العبادات في أسرار الشهادات.

بلند شد، زیرا: دیگرنه مالی داشت که همانند گذشته مجلس عزائی برپا کند و نه راه دیگری برای رسیدن به این هدف مقدس برای او باقی مانده بود.

آن زن صالحه چون همسر عزیز خود را مهموم و مغموم دید، (از علت آن جویا شد و گفت: تو را چه می شود که این گونه ناله و آفغان سرداده و اشک میریزی؟ آن مرد، عقده درونی و راز دل خویش برملا ساخت. زن صالحه چون از ریشه اضطراب او واقف گشت، درنگی نموده، و سردر جیب فکرت فروبرد، سپس سر برداشت، و گفت: محزون مباش، ما فرزندی داریم که در این مخمصه می تواند حل مشکل کند. برخیزو او را برگیر و به یکی از بلاد بعيده، و نواحي دور افتاده هند برو به عنوان برده وی را بفروش، و در مراجعت، از ثمنی که به دست می آوری مجلس عزای حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) را همانند سنوات گذشته برپا کن، آن مرد چون این سخن بشنید بسیار مسرور گشت ، بالفور، فرزند خود را طلبيد و قصه خویش بازگفت، و از تصمیم خود وی را آگاه ساخت.

پسربگفت: پدرجان! قصد داری مرا فدای فرزند رسول خدا محمد مصطفی (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) ، و عزيز على مرتضی علی و فاطمه زهرا (عَلَيْهِا السَّلاَمُ ) نمائی؟

آپدرش گفت: آری ، نوردیده، و قوت دلم؛ پسر با آغوش باز تسلیم عزم پدر شد و این تصمیم عاشقانه را به دیده مئت، خریدار گردید.

پدر عزم سفر نمود، و دست پسر را گرفته، به یکی از بلاد بعيدة هند رهسپار گردید، چون به آن بلد رسید وی را به بازار آورده، به مشتریان عرضه داشت.

جوانی پیش آمد که آثار جلالت و عظمت از اندام موزونش ظاهر بود، و سیمائی بس جميل و زیبا داشت که نور خیره کننده ای از آن ساطع بود .

في المهد ينطق عن سعادة جده

أثر النجابة ساطع البرهان

ص: 109

او گفت: ای بزرگ! نسبت به این کودک چه اراده ای داری؟

پدر گفت: می خواهم او را بفروشم.

او گفت: به چند میدهی؟

پدر گفت: به فلان مبلغ، آن بزرگوار بدون آن که سخنی در قیمت به میان آورد آن کودک را گرفت و قیمت را داد؛ پدر، چون قیمت را گرفت، خوشحال به وطن بازگشت، چون به منزل رسید، و مشغول نقل قصه برای زن صالحه اش بود ناگهان متوجه شد که فرزند وارد خانه شده، و در کنارشان ایستاده است .

از روی تعجب گفتند: آیا به صورت فرار بازگشته ای؟

فرزندشان گفت: نه، پدر جان.

پدر گفت: پسرم! داستان تو عجیب به نظر می رسد، وعودت تو موجب حیرت من شده است، بگوتا بدانم پس از جدائی ما چه واقعه ای رخ داد که به بازگشتن تو منتهی گردید؟

آفرزندش گفت: پدرجان! چون توقیمت مرا از آن بزرگوار گرفتی، و از من جدا شدی، از فراق تواندوه عجیبی در خود احساس کردم، و بی اختیار اشک از دیدگانم بریخت، آن بزرگوار چون این حالت را در من مشاهده کرد، فرمود: برای چه می گریی؟

گفتم: برای جدائی از آقایم که بسی احسان به من می نمود .

آن بزرگوار گفت: تو (عبد) بنده نیستی، بلکه فرزند اوئی!!

گفتم: شما کیستی که از راز دل ما آگاهی؟

آن بزرگوار گفت: من همانم که در سوگم، پدرت مجالس عزا به پا می دارد ، أنا الغريب المسترد؟

ص: 110

أنا الذي قتلوني عشانا

من غریب رانده شده (از وطن) هستم!

منم آن کس که با لب تشنه شهیدم کردند!» .

اندوہ ناک مباش، من تو را به پدر و مادرت ملحق خواهم ساخت، و چون به حضور ایشان رسیدی، بگو: اموالی که حاکم از شما بستانده باز خواهد داد، و احسان بیشتری به شما خواهد کرد.

پدر جان! همین بزرگوار مرا به خانه رسانید، و از نظرم ناپدید گردید.

پدر و مادر، با فرزند، مشغول سخن بودند که ناگهان در خانه کوبیده شد، و مأموری این مرد صالح را به حضور حاکم بخواند، چون بدان جا رسید، حاکم وی را اعزاز و احترام بسیار نموده و از ستمی که بر او نموده بود عذرها خواست واموال وی را مسترد داشت، و به اقامة مجالس عزای حضرت سید الشهداء (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) تأكید فراوان کرده،

سپس بدو گفت: من در هر سال، ده هزار درهم به تو عطا می کنم که ضميمه بودجه مجالس عزاداری کنی، و بدان که من به برکت صفا و خلوص توبه مأمن ولایت آن حضرت راه یافته ام، و نعمت (تشيع) نصیبم گردیده است، و عموم اهل وأقربایم نیز به شرف تشیع مفتخر شده اند.

زیرا در عالم رؤيا امام مظلوم کلبه مرا مزین نموده، و فرمود: «کسی را که برای من مجلس تعزیه برپا می دارد، آزار می نمائی، و اموال او را مأخوذ میداری ؟ !! اگر آن چه را که از او ستانده ای ک؟ مسترد داری و خوشنودی وی را به دست آوری عفوت می کنم، و گرنه ( به امر خدا به زمین فرمان میدهم تا تو را با اموالت در خود فرو برد، شتاب کن در طلب آن مرد صالح، پیش از نزول بلا» .

ص: 111

ای مرد! آگاه و گواه باش که من اکنون استغفار می کنم، و از گذشته خویش توبه می نمایم، و بسی خورسندم که به برکت حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به راه راست هدایت گردیدم «والحمد لله رب العالمين».

نویسنده می گوید: از این قبیل معجزات و کرامات برای آن حضرت بیش از آن است که بتوان شمرد، و شاید کمترشيعه معتقد، و پاک طینتی باشد که نوعی از عنایات آن حضرت را بالعيان مشاهده نکرده باشد، و به قول معروف: (بیهوده سخن، بدین درازی نبود).

لذا می بینیم:

در طول سیزده قرن واندی که از واقعه جان گداز کربلا گذشته، در میان طوائف و قبائل، شعائر حسینی، و تعظیم در برابر سالار شهیدان مرسوم و معمول بوده، و هرقومی به اندازه درک و فهم، و به میزان توانائی خود نسبت به این مراسم، که از شن مؤكده، و نموداری از علاقه و عشق به حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) است وظائفی انجام داده، و به ساحت قدس ولایتش عرض ارادت نموده، و بر تراب عنبر بویش جبهه می ساید.

و از طرف دیگر نیز دیده ایم: آنان که با مجالس عزای حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به مخالفت برخاسته و أحيانا در مقام تعطیل آن برآمده اند، دیری نپائیده که بانكبت و بدبختی، ریشه و اساس زندگی شان از بن کنده شده، و بساطشان چون طوماری درهم پیچیده گردیده است.

و بهترین نمونه که هنوز در خاطره هاست ، داستان مبارزات شدید رضا خان با مجالس عزای حسینی است که سلطنتش، و دودمانش از هم پاشیده نشد مگر برای همین خیانت بزرگ، و اهانت به ساحت قدس اولیاء خدا.

ص: 112

آنان که امروزه می کوشند تا از این شعائر، ممانعت کنند و مغرضانه، به نام: کهنه پرستی، و سنت گرائی این فیض، وفوز عظیم را مانع شوند!! به هر بهانه و عنوانی که باشد، و در هر قالبی، این هدف مشئوم را پیاده کنند، باید بدانند که به سرنوشت ناپاکان دیروز مبتلا گردیده، و به زودی سفره حیاتشان برچیده شده، و از کیفر خدای قهار در امان نخواهند ماند.

راستی جای تعجب است که تنی چند، نوسال ناخته، و درس دین ناخوانده، و از اسرار اسلام بی خبر مانده، از فرصتی که به دست آمده چنان سوء استفاده کرده اند که مایه حیرت است، و تا آن جا مستر هوسات ، گردیده اند که از آینده خویش به کلی بی خبر مانده اند!! و فکر نمی کنند که آخر این خانه را صاحب خانه ای است، و این اهانت ها که به شعائر مقدسه حسینی، و مجالس عزا، و وعظ و خطابه می نمایند؟ نتیجه ای بس شوم دارد، و آینده ای بسیار اسف بار و چیزی نخواهد گذشت که دستم غیب عدالت رگ حیات شان را قطع خواهد نمود.

اما جوانان شرافت من معتقد، که محبت به خاندان عصمت و طهارت (عليهم الصلاة والسلام) در تار و پودشان اثر گذاشته، و با عشق به بقاء مکتب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به شعائر حسینی دل بسته و خو گرفته اند، به یقین خود را موظف می دانند که در مسائل اسلامی به علماء و بزرگان دانش، و متخصصین فن رجوع نموده، و درس اسلام شناسی، و وظائف فردی و اجتماعی را از ایشان بیاموزند، و توجه داشته باشند، و مسلما دارند که عموم علماء وفقهاء شیعه، خلفا عن شلف، در تعظیم شعائر حسینی کوشا بوده و هستند، و همواره در خانه های خود مجالس عزا برپا می داشتند، و اکنون نیز از این سنت سنیه دست برنداشته اند.

ص: 113

و به حکم توقيع مبارک حضرت بقية الله ، امام منتظر (صلوات الله وسلامه عليه):

. وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حدیثنا» (1)، برقاطبه مسلمين، لازم است بدیشان رجوع نموده، و از روش ایشان سرمشق بگیرند، و گوش فرا سخن هرزه درایان، و غرب زدگان، و مزدوران مکتب های استعمار ندهند.

مخالفین شعائر، تنها با «شعائر حسینی» به جنگ درنیامده اند، بلکه علاوه بر آن، با اسلام نیز مخالفند!! با اصول تشیع مخالفند!! با مکتب ولایت مخالفند!! با احکام قرآن مخالفند!! و چون می دانند که مجالس فوق الذکر، بهترین کانون نشر تعالیم اسلامی و احکام قرآنی است، و تنها راه سازندگی است، پرچم مخالفت برافراشته اند!!

بر شما تربیت یافتگان مکتب علوی و حسینی است که: عملا مشت محکم منطق را بر دهان این دون همتان بکوبید، و سيره قدما را فراموش ننموده بلکه بیش از پیش، در حرمت و حفظ و نگه داشت شن اسلامی کوشا باشید.

اللهم اشهد أني بلغت؛ [خدایا شاهد باش که من ابلاغ کردم !!))

و نیز بدانید:

آنان که خودسرانه با شعائر اسلامی به نام اسلام به جنگ درآمده اند!! نه تنها در این موضوع، بلکه در سایر موضوعات اسلامی نیز، حق هیچگونه اظهار رأی و نظری ندارند، زیرا: همان طور که قبلا نیز تذکر داده ایم، این وظیفه علمای اسلام و فقهاء شیعه است، نه در خور هضم سفلگان، که هر روز با قیافه گریه عوام فریبانه خود، از جهل ملت سوء استفاده نموده، و همه تن دینی را به دست چپاول سپرده اند!!

ص: 114


1- وسائل الشيعة، کتاب القضاء: الباب 11 من أبواب صفات القاضي، ح9 (توقيع شريف).

گاهی بدین سخن مترتمند که: این همه مال که صرف اطعام و تشکیل مجالس عزا می شود خوب است صرف امور عام المنفعة گردد!!

و زمانی: بر گریه و ریزش اشک، حمله می کنند!! و برهه ای نیز بر سینه زدن و دیگر مراسم که در «شعائر حسینی» متداول است می تازند!!

گرچه این مخزعبلات، فقط برای جلب ساده لوحان است، و نظری جز این ندارند که با این مهملات، به هدف های مشئوم خویش برسند!! و اصولا اینان، به حفظ و نگاه داشت احکام قرآن، و بقاء نظام معنوی مجتمع اسلامی مؤمن نیستند!!

و از این گذشته ، چرا این عزیزان بی جهت ، به شتن اسلامی پوزخند می زنند! و به سایر بیماری های روحی که عن قریب ریشه هستی شان را قطع خواهد کرد ابدا توجهی ندارند!! و حتی از مجالس هوس بازي خود سخنی به میان نمی آورند؟ !!

آن همه محافل که برای هوولعب تشکیل می شود!! و آن همه مال این ملتی بلاکش که شب و روز صرف غنا و موسیقی می گردد!! آن همه سینماها و مجامع حرام که برای همان ها آماده می گردد!! آن همه خوش گذاری ها که به بهانه هائی در داخل و خارج می نمایند!! | آن همه پول های سرسام آور که همه ساله صرف گشت و تفریح و شهوت رانی در بلوک غرب می نمایند!!

در قاموس اینان هیچ رادع و مانعی ندارد، چون با اصول فکری شان منطبق است !! چون با هدف شان موافق است!! چون از همه قيود آزادند!! و ایده ای جز این نداشته و ندارند!!

ص: 115

ولی تنها اشکال اساسی که به تازگی موفق به کشف آن شده اند، مراسم عزاداری و شعائر حسینی و شرکت در مجالس حسینی است!! که اعصاب مبارک شان را سخت کوفته و پلنگ وار بر پیروان مکتب مقدس تشیع حمله می کنند!!

نفرین بر این بی بند و باری !!

گوئیا زنده توانائی نیست که به این عزیزان بی جهت بگوید: گذشته از این که صرف مال، در سوگ حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) موجب مثوبت ونتائج مطلوبه أخروی است، در دنیا نیز آثار فراوانی دارد،

که از آن جمله:

برخورداری مستمندان، وضعفاء است، و از این ها گذشته، به برکت همین مجالس است که احکام اسلام، زنده و جاوید مانده و می ماند، و اصولا بهترین راه برای تبلیغ دین و احکام خدا همین مجالس است.

و همین شعائر است که دست ها را به هم متصل، و دل ها را به هم نزدیک نموده، و موجد وحدت معنوی، و تشگل واقعی اسلامی است، و عالی ترین مکتب عملی برای آموزش قيام عليه ظالم است، همین ناله ها و فریادها و شعارهای دسته جمعی خون شهیدان راه خدا را تازه می کند، و طوفانی که در دلها پدید می آورد کاخ بیداد ستم گران را ویران می سازد.

از این رو است که می بینیم:

عموم علماء و فقهاء شیعه، بدون استثناء، نه تنها خود به این وظیفه خطیر ملتزم اند، بلکه به اتفاق آراء (خلفا عن سلفي) امت را به حفظ وتعظيم آن موظف نموده، و به سنت مؤده بودن آن فتوا داده اند، بلکه در بعض فتاوا دیده می شود که برخی از ایشان ، إبقاء آن را از آلم لوازم دینی شمرده اند.

ص: 116

با توجه به مراتب بالا، شایسته نیست که به موهومات عناصرخاص خدانشناس معلوم الحال، و غلامان حلقه به گوش استعمار، توجهی داشت.

اما آنچه در مورد کیفیت این مراسم گفته و می گویند، و به بهانه توهماتی پنداشته اند که توانای بر جلوگیری از این سیل خروشان عشق حسینی می باشند، باید بدانند که مشت خود برسندان می کوبند، و نتیجه ای جز بی آبروئی و افتضاح خود نخواهند برد. و ما در این کتاب، پاسخ مالخولیائی های ایشان را به طور اختصارداده ایم.

اینک نظرات جمعی از علماء أعلام، و فقهاء گرام، و مراجع عظیم الشأن شیعه را زیب این کتاب می نمائیم تا همه بدانند :

آنان که با شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) علم مخالفت برافراشته اند، شیعه راستین و پیرو مکتب اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) نیستند، بلکه غالبا فرزنداني صيغه نخوانده مکتب های غربند، که بر آن شده اند همه سرمایه های شیعه را به یغما ببرند!!

نظرات و فتاوای فحول علماء شیعه

اشاره

سماحة آية الله العظمی، فقیه جامع الشرائط عصرخود، مرحوم حاج میرزا حسین نائینی - که عظمت و شخصیت علمی او بر همه اهل فن، مسلم و مستغنی از بیان است، استفتائی (را) که اهالی (بصره) از ایشان نموده اند، چنین پاسخ داده اند:

بیرون آمدن موکب های عزا، و حرکت نمودن در راه ها و خیابان ها در ایام عزا، بدون شبهه در شرع اسلام راجح است، و این موکب ها آظهر مصاديق إقامة عزاء مظلوم است، و سهل ترین وسیله برای تبلیغ دعوت حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) می باشد ... و لطمه زدن بر صورت، به اندازه ای که پوست صورت قرمز و یا سیاه شود، و حتی اگر

ص: 117

خون هم بیرون بیاید جایز است، و زنجیززدن نیز اشکالی ندارد، و قمه زدن اگربر استخوان صدمه ای وارد نیاورد، و از ضرر آن مأمون باشیم، بی اشکال است...(1)»..

نظريه فوق را عموم فقهاء شیعه نیزامضا نموده، و پذیرفته، و همین گونه فتوا داده اند، که از آن جمله اند:

مرحوم آية الله العظمی حاج میرزا عبدالهادی شیرازی (أعلى الله مقامه الشريف) .

بسمه تعالی

ما ذكره في هذه الورقة صحيح، إن شاء الله تعالی.

الأقل: عبد الهادي الحسيني الشيرازي».]

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید محمود شاهرودی (أعلى الله مقامه الشريف).

بسم الله الرحمن الرحیم

ما حررها شيخنا العلامة (قدس الله تربته الزكية) من الأجوبة عن المسائل المندرجة في هذه الصحيفة هو الحق عندنا.

ونسئل الله أن يوققنا وجميع المسلمين لإقامة شعائر المذهب الإمامية .

والرجاء من شان الشيعة (وفقهم الله تعالى أن يوهوا أمثال هذه الشعائر الدينية بين المحرمات التي تكون دائما سببة لزوالها.

إنه ولي التوفيق.

30 ذي الحجة الحرام سنة 1366 ه. ق

محمود الحسيني الشاهرودي».]

ص: 118


1- نگا: الفتاوی، ج3، ص575 تا ص 577، س 2059.

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید محسن حکیم (أعلى الله مقامه الشريف).

بسم الله الرحمن الحیم

ما سطره أستاذنا الأعظم(قدس سره) في نهاية المتانة وفي غاية الوضوح بل هو أوضح من أن يحتاج إلى أن يعضد بتسجيل فتوى الوفاق، والمظنون أن بعض المناقشات إنما نشأت من انضمام بعض الأمور من باب الاتفاق التي ربما تنافي مقام العزاء ومظاهر الحزن على سيد الشهداء (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فالأمل بل اللازم الاهتمام في تنزيهها عن ذلك والمواظبة على البكاء والحزن بين جميع من يقوم بهذه الشعائر المقدسة.

وما توفيقي إلا بالله ، عليه توكلت وإليه أنيب.

2 محرم الحرام 1397 ه. ق

محسن الطباطبائي الحكيم».]

مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ محمدحسن مظفر رضوان الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم وله الحمد

ما أفاده ي صحيح، لا إشكال فيه. والله المؤق.

محمد حسن بن الشيخ محمد المظفر».]

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید حسین حمامی موسوی رضوان الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

ما أفتى به الشيخ صحیح شرعا، إن شاء الله تعالی.

الأحقر: حسين الموسوي الحمامي».]

ص: 119

مرحوم آية الله العظمی حاج شیخ محمد حسين آل كاشف الغطاء رضوان الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

ما أفاده (أعلى الله مقامه) من ذكر فتاواه صحيح، إن شاء الله.

محمد الحسين آل كاشف الغطاء»].

مرحوم آية الله العظمی حاج شیخ محمد کاظم شیرازی رضوان الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

ما أفتى به (أعلى الله مقامه) صحيح

الأحقر: محمد کاظم الشيرازي».]

مرحوم آية الله العظمی حاج سید جمال الدين گلپایگانی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ )

بسم الله الرحمن الرحیم

ما حرره شيخنا الأستاذ (أعلى الله مقامه في هذه الورقة صحيح ومطابق لرأيي.

وأنا الأحقر: جمال الدين الموسوي الگلپایگاني».]

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید علی مدد موسوی قاینی رضوان الله علیه

بسم الله الرحمن الرحیم

ما رقمه الأستاذ طاب ثراه) هو الحق الذي لا يشك فيه إلا المرتابون.

حره الجاني: علي مدد القايني».]

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید عبدالأعلی موسوی (سبزواری] رضوان الله علیه

[« بسم تعالی

ص: 120

أن من أهم وسائل النجاة وأوثق أسباب التوسل: إقامة الشعائر اللحسينية وتعظيمها وإدامتها، فإنها من شعائر الله (جلت عظمته).

عبد الأعلى الموسوي السبزواري»

و جز ایشان از دیگر شخصیت های علمی که متفقا و بالصراحة فتوا به جواز مذكورات در « شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) » داده اند.

علامه کبیر شیخ خضر بن شلال رضوان الله علیه :

و محکم به جواز، در حدی روشن و مسلم است که حتی علامه كبير: «شیخ خضر بن شلال (رضوان الله تعالی علیه)» در کتاب: «أبواب الجنان»، می نویسد:

آن چه از مجموع احادیث مرویه، مخصوصا اخبار مأثوره در زیارت عتبة مقدسه حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) استفاده می شود، این است که: لطمه بربدن وارد آوردن، و اظهارجع نمودن در مصائب سرور شهیدات جایز است، گرچه انسان بداند به مرگ او منتهی می شود»(1).

علامه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی(قدس سره) و در کتاب: «الذريعة» به مناسبت نقل بعض از تألیفات مرحوم : «اخضر بنا شلال» می نویسد:

کتاب: (أبواب الجنان وبشائر الرضوان که در زیارات، وأعمال سال، و دیگر أحراز، و دعاهاست، تألیف: فقيه أورع زاهد، شیخ خضر بن شلال آل خدام

فکاری نجفی است که از شاگردان شیخ اکبر: (کاشف الغطاء) بوده، و در سال 1255 ه وفات کرده است. شیخ مزبور، کتاب: (أبواب الجنان) را با قلمی تألیف کرده که در عالم رؤيا وجود مقدس امیرالمؤمنین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به وی مرحمت فرموده است، و چون از خواب بیدار می شود قلم را در دست خود می بیند.

ص: 121


1- نگا: أبواب الجنان وبشائر الرضوان، ص291 وص292.

و این از کرامات او به شمار می رود (1)»

مرحوم آية الله العظمی شیخ محمد حسین آل كاشف الغطاء:

و از کتاب: (الآيات البينات) مرحوم آیة الله العظمی شیخ محمد حسين آل کاشف الغطاء نقل شده که می نویسد(2):

«... الجزع والبكاء في المصائب مهما عظمت قبيح مكروه، ولكن صادق أهل البيت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) يقول في حدي معتبر: (البكاء والجير مكروة إلا على الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )(3)..

شق الجيوب على الفقيد، وخمش الوجوه محرم في الأشهر، ولكن صادق أهل البيت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) يقول في حديث وثيق: (على مثل الحسين قلتشق الجيوب، والتحمش الوجوه، ولتلطم الخدود)(4).. .

إيذاء النفس وإدماء الجسد مرغوب عنه، مذموم، سيما بين الأعاظم، وأرباب العزائم، والحجة (رضوان الله تعالی علیه) يقول في: زيارة الناحية-: (فلاندبنک صباحأ ومساء، ولابكين عليك بدل الموع دما )(5)..

وقد سبقه إلى ذلك جده زین العابدین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، ففي بعض روایات المجلسي - على ما يعلق ببالي من زمن متقادم: (أن زين العابدین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) كان أحيانا إذا قدم إليه؛ قدح فيه ما بکی حتی یملأ دما )... (6)

ص: 122


1- نگا: الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 1، ص 74، رقم 367.
2- فتاوي العلماء الأعلام في تشجيع الشعائر الحسينية، ص 14 وص15
3- نگا: کامل الزیارات، باب 32، ح 2 (معتبرة على بن ابی حمزه).
4- نگا: وسائل الشيعة، كتاب الإيلاء والكارات: الباب 31 من أبواب الكقارات، ح1 (موثقه خالد بن سدير).
5- نگا: بحار الأنوار، ج98، ص238، ح 38 وص320، ح8 (زیارت ناحیه مقدسه).
6- نگا: بحار الأنوار، ج 46، ص108 تا ص110، باب 6.

وعلى هذه الوتيرة فاسحب وجر سائر الأعمال التي يؤتى بها بقصد الحزن والتوجع الفاجعة الطف، وأنها لعمر الله باب الرحمة الواسعة، وسفينة النجاة من كل هلكة ومن ذا يقدر على سد باب رحمة الله ؟! أو يقطع أعظم الذرائع والوسائل إلى الله؟!...(1)»..

خلاصه ترجمه عبارات متقدمه: «آه و افغان، و ریختن اشک در مصیبت ها گرچه بزرگ هم باشد، ناپسند و مکروه است، ولكن صادق اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) در حديث معتبر می فرماید: گریستن و افغان کشیدن مکروه است، مگر بر(حضرت) حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ...

و همچنین گریبان چاک زدن، و طپانچه برصورت زدن، در فقدان عزیزان بنابر أشهر) منع شده است، ولكن صادق اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) در حديث موثقی می فرماید: البته باید برای چون (حضرت) حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) گریبان ها چاک گردد، و صورتها با طپانچه خراشیده شود، و لطمه بر گونه ها وارد گردد..

نفس را آزردن، و از بدن خون درآوردن مورد اعراض است، و از آن نکوهش گردیده است، به خصوص از بزرگان و صابران و شکیبایان، ولی (حضرت) حجت (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ) - در: زیارت ناحیه - می فرماید: صبح و شام، برای توندبه می کنم، و به جای قطرات اشک از دیدگانم خون جاری می سازم)، و در این سیره و رويه

حضرت ولی عصر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ) جد بزرگوار) ش امام زین العابدين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) سبقت داشته است، چنان که در بعضی از روایات (منقوله علامه مجلسی ) - بنابر آنچه از گذشته به خاطر دارم - وارد گردیده که: (حضرت) زین العابدين عل هرگاه قدح آبی حضورش می آوردند (آن قدر) می گریست تا آن را پر از خون می نمود.

و سایر اعمالی که نمودار اندوه ، و برای ابراز درد مندی انجام می گردد، باید بر همین وتیره و طریقه باشد. و به خدا سوگند که این فاجعه، دری است از رحمت

ص: 123


1- موسوعة الشيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء، قسم الآثار الكلامية، ج 11 (الآيات البينات)، ص29.

واسعة (حق)، و کشتی نجات (امت) است از هرهلاکتی، و کیست که بتواند باب رحمت خدا را مسدود کند؟! و بزرگ ترین وسیله (قرب) به سوي خدا را قطع نماید؟! (مقصود این است که: هیچ قدرتی نمی تواند این آثار را نابود ساخته و این سيرة مرضيه را از میان بردارد، زیرا بزرگترین اثر مکتب نیم روز کربلاء، إحياء نام

خدا، و دین خدا، و کتاب و احکام خدا بوده است، و بر خداست چنان که خود، تضمین فرموده عظمت این روز، و یاد شهداي به خون غلطیده ای را که هیچ دیده، همانندشان ندیده، و نخواهد دید، از هر گزندی نگه دارد)».

و در جای دیگر از کتاب مزبور می نویسد(1):

أما الحكم الشرعي في تلك المظاهرات والمواكب: فلا إشكال في أن (اللطم على الصدور)، و(ضرب السلاسل على الظهور)، و(خروج الجماعات في الشوارع والطرقات بالمشاعل والأعلام) مباحة مشروعة، بل راجحة مستحبة، وهي وسيلة من الوسائل الحسينية، وباب من أبواب سفينة النجاة،

وأما الضرب بالطبول والأبواق) وأمثالها - مما لا يعد من آلات اللهو والطرب-: فلا ريب أيضا في إباحتها ومشروعيتها للإعلام والإشعار وتعظيم الشعار،

وأما الضرب بالسيوف أو الخناجر والإدماء): فهوکسوابقه مباح بمقتضى. أصل الإباحة، بل راجح بقصد إعلان الشعار للأحزان الحسينية (2)».

ترجمه:

«اما حکم شرعی در این مظاهرات، ومواكب (جمعیت ها که دست به دست هم داده و به حال اجتماع به عزاداری و تعظیم شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )می پردازند):

ص: 124


1- فتاوي العلماء الأعلام في تشجيع الشعائر الحسينية، ص 16.
2- موسوعة الشيخ محمد ځين آل كاشف الغطاء، قسم الآثار الكلامية، ج11 (الآيات البينات)، ص 14.

پس اشکالی نیست در لطمه بر سینه زدن و یا زنجیر زدن بر پشت نواختن، و بیرون آمدن (و حرکت) جمعیت ها در راه ها و خیابان ها با مشعل ها و پرچم های عزا) وعموم مذكورات، مباح و مشروع بلکه راجح و مستحب است، و این امور، یکی از وسائل حسینی، و بابی از ابواب کشتی نجات است.

اما طبل زدن و شیپور کشیدن و امثال اینها (که در شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )) معمول است، و از آلات لهوو طرب شمرده نمی شود، شکی نیست که این ها نیز مباح و مشروع است، زیرا: اینها وسيله آگاه کردن مردم و بزرگداشت شعار (شیعه) است.

واما قمه، و یا خنجر زدن (بر سر) و خون بیرون آوردن از بدن مثل مذكورات فوق به مقتضای اصل اباحه، مباح است، بلکه چون این گونه افعال، مصداق شعار، جهت مصائب حضرت حسین(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) است، راجح و مستحب است».

آية الله العظمی، مرحوم حاج شیخ عبدالله مامقانی قدس سره :

و در سؤالی که نسبت به همین گونه شعائر حسینی از: «سماحة المغفور له آية الله العظمی، مرحوم حاج شیخ عبدالله مامقانی(قدس سره) » شده است، به طوری که در جزوه : «فتاوي العلماء في تشجيع الشعائر الحسينية (1)» نقل گردیده، در رساله جداگانه ای موسوم به: «المواكب الحسينية (2)» چنین فتوا داده اند :

بسم الله الرحمن الرحیم

لا تنبغي الشبهة في هذه الأمور، بل لوأفتى فقيه متبحر بوجوبها كفاية في مثل هذه الأزمنة التي صمم فيها جمع على إطفاء نور أهل البيت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) لا يمكن تخطئته...) .

ص: 125


1- فتاوي العلماء الأعلام في تشجيع الشعائر الحسينية، ص 13 و 14.
2- رسائل الشعائر الحسينية، جا (المواكب الحسينية)، ص201 وص202.

ترجمه: «سزاوار نیست که در این امور (یعنی: شعائر حسینی(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : از سینه و زنجیر و قمه زدن و امثال اینها که معمول است از جهت إباحه و جواز) شبهه ای بشود، بلکه اگر فقیه و مجتهد متبخری به وجوب کفائی آن، در مثل چنین زمان ها که جماعتی بر آن شده و تصمیم گرفته اند، نور اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) را خاموش کنند، فتوا دهد، تخطئه او ممکن و میسر نیست...».

نویسنده می گوید:

ای کاش مرحوم مامقانی بزرگ و این آیت عظما، امروز سر از خاک بیرون می آورد و مینگریست که جنگ با اهل بیت و خاندان رسول خدا (صلوات الله عليهم أجمعین) نسبت به آن روز که معظم له چنین فتوایی داده اند، صدها برابر، شدیدتر، و جسورانه تر گردیده است و به یقین اگر امثال این بزرگوار در مثل این روزها می بودند بر وجوب عینی آن فتوی میدادند.

در هر حال: علاوه بر پاره ای فتاوای فقهای متقا مین که از پیش گذشت، عموم علمای عظام، و مراجع فخام موجودين (حفظهم الله)، نیز نه تنها از شعائر حسینی منع نفرموده اند بلکه متحد برسنت مؤگده بودن آن و لزوم تعظيم مطلق شعائر، فتوا داده اند و فقیه جامع الشرائطی نداریم که حتی در این موضوع، متوقف باشد تا چه رسد به این که خدای ناخواسته فتوا بر منع دهد.

وما اگر بخواهیم عموم فتاوای احیاء را نقل کنیم علاوه بر این که از دأب و دیدن ما بیرون است، مطلب به طول می انجامد، و برادران عزیزما، فتاوای جل مراجع بزرگ وار را در دفترچه ای منتشر کرده اند. و نیازی به نقل ما نمی باشد، فقط برای این که حتی نوسالان دینی ما نیز بدانند که نباید نسبت به شعائر اسلامی سبک باری نشان دهند، بلکه همه طبقات امت، به تعظيم آن موظفند..

ص: 126

و نیز بدانند که در دنیا و آخرت، واستقلال و تمامیت کشور، و بقاء و دوام اسلام شیعی، و قطع آیادی اجانب و استعمارگران، و قلع بنیان ظلم و بیدادگری، و دیگر بلایای خانمان سوز، همه و همه، بستگي تام به تعظیم شعائر اسلامی، به ویژه «شعائر حسینی» دارد، و همین ناله ها، و فریادها، و به سینه زدنها، و اشک ها، و مجالس عزاداری تا امروز، این کشور را از گزند بیگانگان حفظ کرده و إن شاء الله پس از این نیز نگه خواهد داشت.

بیانات رهبر بزرگوار امت:

لازم دانستیم قسمتی از بیانات رهبر بزرگوار امت، آية الله العظمی خمینی را در این جا بیاوریم، تا همه بدانند که سیره شیعه از روز نخست همین بوده، و در این عصر، و هر زمان دیگر نیز باید همین گونه باشد، و این شعائر به لحاظ آثارش باید تا پایان زندگی باقی بماند. اینک متن قسمتی از سخنرانی معظم له در شب اول محرم الحرام 1400 ه ق) پیرامون عزاداری حضرت سیدالشهداء (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) در جمع وعاظ قم که جداگانه منتشر شده است:

این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است و با دستور ائمه (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) اين مجالس بوده است، خیال نکنند بعضی از این جوانهای ما که این مجالس، مجالسی بوده است که گریه در آن بوده است؛ حالا ما باید گریه دیگر نکنیم. این يك اشتباه است که میکنند. حضرت باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، - شما بهتر می دانید- حضرت باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) وقتی که می خواستند فوت کنند وصیت کردند که ده سال - ظاهرا که در منی اجیرکنند کسی را، کسانی را که برای من گریه کنند. این چه مبارزه ای است ؟ حضرت باقر احتیاج به گریه داشت ؟ حضرت باقر می خواست چه کند گریه را؟ آن وقت هم در منی چرا؟ ایام حج و منی. این همین نقطه اساسی، سیاسی، روانی، انسانی است

ص: 127

که ده سال در آنجا گریه کنند. خوب مردم می آیند می گویند چه خبر است، چیست ؟ می گویند (جریان این طور بوده. این توجه میدهد نفوس مردم را به این مکتب. و ظالم را منهدم میکند و مظلوم را قوی میکند.... این دستجاتی که در ایام عاشورا راه می افتند خیال نکنند که ما این را تبدیل کنیم به راهپیمایی. راهپیمایی است خودش. اما راهپیمایی با یك محتوای سیاسی. همان طوری که سابق بود بلکه بالاتر. همان سینه زنی، همان نوحه خوانی، همانها رمز پیروزی ماست. در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. و همه گریه بکنند. از این هماهنگ تر چی؟ ... امروز هم که نزديك محرم است می بینیم که گفته می شود، حالا امیدوارم که صحیح نباشد-گفته می شود که بعضی از این جوانهای پاکدل ما بازی خورده اند، اگر يك آقایی بخواهد مثلا روضه بخواند می گویند که نه، دیگر روضه لازم نیست.... اینها ملتفت نیستند آنهایی که با روضه مخالفاند همانهایی بودند که با روحانیت مخالف بودند.... تكليف آقایان است روضه بخوانند. تکلیف مردم است دسته های شکوهمند بیرون بیاورند. دسته های سینه زن شکوهمند.... این اجتماعات است که ما را نگه داشته. این هماهنگیها هست که ما را نگه داشته. گولشان می زنند این جوانهای عزیز صافدل را می آیند توی گوشش می خوانند، خوب دیگر گریه می خواهیم چه کنیم ؟ گریه می خواهیم چه کنیم یعنی چه؟ ما تا ابد هم اگر برای سید الشهدا گریه بکنیم، برای سید الشهدا نفعی ندارد، برای ما نفع دارد، همین نفع دنیایی اش را شما حساب بکنید، آخرتی اش جای خودش.... (1)

ص: 128


1- صحیفه امام، ج 11، ص 97 وص98 وص99 وص100.

و در قسمتی از سخنرانی ( دوشنبه ، 30 مهرماه 1358) نیز خطاب به روحانیون غرب تهران که در اعلامیه ها منتشر است، فرموده اند:

... اینکه در روایت هست که: (کسی که گریه بکند یا بگریاند، یا به صورت گریه دار خودش را بکند، این جزایش بهشت است). این برای این است که حتی آنی که با صورت گریه دار خودش را، صورتش را می کند يك حال حزن به خودش میدهد و صورت گریه دار به خودش میدهد، این نهضت را دارد حفظ میکند؛ این نهضت امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) را حفظ میکند. ملت ما را این مجالس حفظ کرده. بیخود نبود که رضاخان - مأمورين ساواك رضاخان - تمام مجالس عزا را قدغن کردند.... بچه ها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله، مسأله (ملت گریه) است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید (ملت گریه)! آنها از همین گریه ها می ترسند، برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته هایی که بیرون می آیند، مقابل ظالم هستند؛ قیام کرده اند. اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ بشود. اینها یك شعائر سیاسی است که باید حفظ بشود. بازیتان ندهند این قلم فرساها! بازیتان ندهند این اشخاصی که با اسماء مختلفه و با مرامهای انحرافی می خواهند همه چیز را از دستتان بگیرند. و اینها می بینند که این مجالس، مجالس روضه، ذكر مصایب مظلوم وذكر جنایات ظالم، در هر عصرى [مظلومان را مقابل ظالم قرار می دهد. اینها ملتفت نیستند که اینها خدمت دارند می کنند به این کشور، خدمت دارند میکنند به اسلام. توجه ندارند جوانهای ما! بازی این بزرگها را نخورید. اینها

ص: 129

خیانتکاراند! اینهایی که تزریق میکنند به شما (ملت گریه)، (ملت گریه)، اینها خیانت می کنند. بزرگهایشان و اربابهایشان از این گریه ها می ترسند؛ جوانهای ما خیال نکنند که دارند يك خدمتی میکنند می روند توی مجلس اگرصحبت عزا بشود، می گویند نه، این را نگو، غلط است این حرف، باید این را بگوید، باید این ظلمها را بگوید، تا مردم بفهمند که چه گذشته آن وقت؛ و باید هر روز این کار بشود. این جنبه سیاسی دارد؛ جنبه اجتماعی دارد. بازی نخورید از این حرفهای نامربوطی که می زنند...(1)».

این بود قسمتی از دو سخنرانی رهبر معظم امت در اهمیت مجالس عزاداری و تعظیم شعائر دینی؛ و در این سخنرانی ها صريحا فرموده اند: کسانی که با روضه، و اشک ریختن، و مجالس عزاداری مخالفند همان ها هستند که با روحانیت مخالفند، این هائی که به شما تزریق می کنند: ملت گریه، ملت گریه، اینها خیانت می کنند، بزرگها، ارباب های شان از این گریه ها می ترسند.

معظم له صريحا مقرر داشته اند که: لزوما باید این مجالس عزا برپا باشد، و حتما دسته های شکوهمند بیرون بیاورند، دسته های سینه زن شکوهمند.

وحتی صریحا از آنان که براشک ریختن در مصائب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) حمله کرده اند انتقاد کرده، و فرموده اند: «گریه می خواهیم چه کنیم، یعنی چه؟!» .

امیدوارم هیچ گونه غرضی در میان نباشد و همه برادران این دو سخنرانی را با دقت کافی مطالعه کنند تا دریابند که معظم له علاوه بر تشریح ارزش «شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )» و آثار مترتبه برآن چگونه مشت مخالفین را باز نموده و صریحا فرموده اند: « آنان که با این شعائر مخالفند همان مخالفين روحانیت اند»

ص: 130


1- صحیفه امام، ج 10، ص 314 وص315 وص316.

مقصودشان چه قماش عناصری بوده است، که به طور کنایه، وظیفه وجدانی، و انسانی و اجتماعی، و اسلامی خود را ادا نموده اند.

و این که تصریحی به نام نکرده اند علتش واضح است، زیرا: موقعیت ایشان فعلا اجازه نمی دهد از شخص یا از اشخاص منحرف نامی ببرند.

وبرامت اسلامی است که سخنان دربار معظم له را آویز گوش قرار داده و با علاقه ای که به بقاء اسلام و تشیع دارند، با در دست داشتن حکم کلی فقیه، با کمال جدیت کوشش کنند، بروند، بپرسند، تحقیق کافی از اهل فن بی رض نمایند، نوشته ها را با دقت و بدون حب و بغض بررسی کنند تا دریابند مخالفین روحانیت کیانند؟! مخالفين شعائر اسلامی، به ویژه حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) کیانند؟!

مخالفین مکتب مقدس تشيع و مآثر شيعه کیانند؟! مخالفین منبر و محراب و روضه و عزاداری کیانند؟!

منحرف چه می گوید ؟

آیا قلم زنی که می نویسد:

«... من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن می دانم تا آية الله بهبهانی و بدتر از او علامه مجلسی را (1)». .

«واقعأشيعه جز چند آخوند درباری هیچ کس و هیچ چیز دیگر ندارد...(2)»!!.

ص: 131


1- با مخاطب های آشنا، ص12، س20.
2- با مخاطب های آشنا، ص11، س5.

«هرگز شما به خاطر نعمت وجودی مجلسی، و شیخ بهائی، و حتی خواجه نصیر طوسی نیست که تشیع را به عنوان تنها مذهب حق در دنیا و اسلام انتخاب کرده اید...(1)»!!.

«آخونده می گفت: نمیشه، رماله می گفت: ممکن نیست، زن مسلمون همینه که ما داریم... قرتیها هم قاه قاه می زدند زیر خنده...(2)».

این روحانیان از کتاب خدا هیچ نمیدانند، آن را نمی فهمند، خرافه ها و خیالات موهوم و هوسها و مصالح خویش را در آن می بینند، سخن خدا را تغییر می دهند، مسخ می کنند، راه خدا را سد می کنند، مال مردم را به باطل می چاند، اینها کتاب خدا را حمل می کنند، اما از آن هیچ نمی فهمند، بدان هیچ عمل نمی کنند، اینها همچون خرند، خری که: کتاب باردارد، چهارپائی براو کتابی چند، اینها را هیچ راه چاره ای نیست، اینها مثل سگ اند، بر آنان حمله بری پارس می کنند، و زبان می زنند، رهاشان کنی و به کارشان کاری نداشته باشی بازهم پارس می کنند و گاز می گیرند...(3)»!!.

ص: 132


1- با مخاطب های آشنا، ص11، س 7.
2- با مخاطب های آشنا، ص 222، س21 (حسن و محبوبه).
3- حسین وارث آدم (چاپ اول)، ص 29-ص30. و این مطلب ناگفته نماند که: پس از مرگ نویسنده این مهملات، رندان سینه چاک که به: (شد شتا) کردن نوشته ها و جابه جا کردن مطالب پرداختند، چون متوجه شدت گستاخی او در عبارت بالا شدند در چاپ های بعد، به جای این روحانیون)، (این احبار) را منظور نمودند!! شما را به خدا ببینید چه می کنند، دیگری فحش داده، ناسزا گفته و نوشته، حمله های وقیحانه کرده، از نوشتن هرچه به قلمش آمده مضایقه نکرده، و برهمه شؤون شیعی تاخت و تاز نموده و همه چیز را به مسخره گرفته و پوزخند زده، و بدون هرگونه ندامت و پشیمانی و یا معذرت خواهی از دنیا رفته، و به جای این که حدأقل، نوشته های او را از دسترس ساده لوحان خارج کنند، مصلحان خیراندیش!! بر تکثیر آنها می کوشند و به اصطلاح، از جانب او معذرت خواهی می کنند!! و چنین به نظر می رسد که گوئیا اینان نیز با اسلام شیعی، و روحانیت شیعه، و مظاهر، و مآثر تشیع، پدرکشته گی خاصی دارند!! و گرنه چه علت اساسی و اسلامی، و انساني دیگری برای این گونه ترویج وسیع از باطل، می توان تصور نمود؟!! که لا ينقطع از طريق وسائل ارتباط جمعی، و جرائد، و مجلات و بعض از سخنرانی ها تنها نقطه اتکاء، این نوشته های مسموم قرار گیرد؟!! به خدا سوگند: اگر اینان به خود آیند و متوجه خطای خود شوند، و از این خیره شري بد انجام، دست بدارند، و آتش اختلاف را بیش از این دامن نزنند، و فقط به سخنان رهبر عالی قدر امت، گوش فرا دارند، به یقین، موفقیت بی نظیری بیش از پیش نصیبمان خواهد شد، و نتیجه نهائی، سریع تر، و خوب تر، و عاقلانه تر حاصل خواهد گشت بدون این که لطمه ای به مکتب مقدش تشیع، و شیعه و روحانیت شیعه، و مظاهرو مآثر شیعه وارد آید. و ما به سهم خود از خدای منان بیداري همه اخوان را خواهانیم.

چون مسلم میدانم که شما هم تشیعی را که هلاكو و شاه سلطان حسین به عنوان صله ای در قبال عبودیت، و سجود خواجه نصیر، و تملق های پستانه مجلسی...(1)»!!.

«اسلام فردا دیگر اسلام ملا نخواهد بود...(2)!!!.

فلاسفه: چهره های فیوز تاریخ اند...(3)» !!.

وصدها عبارت رکیک و زننده دیگر...

چنین جرثومة هتا خطرناکی می توانسته ذی علاقه به اسلام شیعی، و روحانیت شیعه، و شعائر اسلامی به ویژه حسینی عالی باشد ؟ !!

آیا مصداق شاخص مسلم و قطعی مخالف روحانی، همو نبوده است ؟!!

ص: 133


1- با مخاطب های آشنا، ص11، س23.
2- با مخاطب های آشنا، ص141.
3- انسان و اسلام، ص181. و نیز: سلسلة الآثار الكاملة، ج19 (الإنسان والإسلام)، ص 0268

آیا با این همه ناسزا که به عموم روحانیون، به ویژه ارکان روحانیت، امثال: علامه مجلسی (روحي فداه)، و: شیخ بهائی، و خواجه نصیر طوسی، وغيرهم (رضوان الله عليهم أجمعين) گفته و یا نوشته است، چنان که نمونه هائی را ملاحظه کردید چنین نویسنده ای از نظر اسلام حرمتی دارد ؟ !!

آیا آنان که از زاو: «اسلام منهای آخوند» !!! جانب داری می کنند و بدون توجه به عواقب امر، نونهالان ساده لوح را به انحراف می کشاند!! بزرگ ترین مسئولیت خطیر را به دوش نگرفته اند ؟ !!

آیا آنان که کاذبانه دم از وحدت می زنند باترویج از امثال این گونه عناصر ضد روحانیت، ضد شعائر اسلامی، وضد مکتب تشیع، بزرگ ترین ضربه را بر پیکراسلام وارد نیاورده و علنا با فرمان رهبر عظیم الشأن: (دعوت به اتحاد) مخالفت بورزیده اند ؟ !!

معلوم نیست کی می خواهند به خود آیند و این جرائم را جبران کنند؟!!

وچرا تجاهل می کنند، و صدها انحرافات این نویسنده و همانند آن او را اغماض نموده و برای بیداری امت مسلمان به وظیفه نهی از منکر عمل نمی کنند، بلکه به عکس، امربه منکر می نمایند ؟!!

در این جا باز هم توجه شما را به سخنان رهبر معظم در پاسخ پرسش های: پروفسور حامد الگار) که درباره نقش: ( روحانیت در انقلاب اسلامی ایران) سؤالی کرده، جلب مینمائیم، تا هم موضع روحانیت شیعه برهمگان روشن تر گردد، وهم موضع گیری های دشمنانی دوست نما مشخص تر شود، و همه بدانند: اینها که با ماسک های مختلف، مانع رشد مادی و معنوی این ملت اند، همان ها هستند که به پیروی از نوشته های گمراه کننده، عامل پیاده کردن تز:

ص: 134

(اسلام منهای روحانیت )شده اند!! و شب و روز می کوشند تا اساس افتخار شیعه را درهم بشکنند و به مقصود نهائی خود برسند!! ولی باید بدانند که روحانیت شیعه در حمایت حضرت ولی عصر امام زمان (أرواحنا فداه)، همیشه موفق بوده، و هست، و خواهد بود. «... فأما الذبد فیذهب جفاء وأما ما ينفع الناس فيمكث في الأرض...(1)؛ اما آن کف (روی سیل وروی فلز گداخته در حالی که کناری رفته) به حالتی متلاشی شده از میان می رود، واما آنچه (چون آب و فلز خالص) به مردم سود می رساند، در زمین می ماند».

قسمتی از سخنان رهبر بزرگوار امت:

اینک متن قسمتی از سخنان معظم له ، نقل از: (کیهان، یک شنبه 9 دی ماه 1358 - دهم صفر 1400 ه. ق شماره 10893 ص9 ستون 7 / 8 / 9 / 10 ) به شرح زیر است:

«... در تمام این مراحل، روحانیت نقش اول داشت. یعنی دانشگاهيها، دانشجوها بازاری و همه اینها نقشی داشتند. لکن آنکه ملت را بسیج کرد، آن روحانیون بودند. یعنی هر محله ای که چندتا مسجدی که دارد، چهارتا روحانی دارد، مردم به آن اعتقاد دارند. اینکه من همیشه به ملت ایران سفارش کردم که این دژ محکم را از دست ندهید و به این روشنفکرهایی که می خواهند، و شاید میل داشته باشند که مملکتشان استقلالی داشته باشد، سفارش کردم که این یک سد بزرگی است که اگر از دست بدهید نمی توانید کاری انجام بدهید. اگر ما روحانیت را از این نهضت از اول برمی داشتیم، اصلا نهضتی نبود مردم به کس دیگری گوش نمیدادند.

مردم به این روشنفکرها گوش نمی دهند.

ص: 135


1- سوره مبارکه رعد (13)، آیه شریفه 17.

آنکه می تواند يك ملت را تجهیز کند و تا پای مرگ ببرد، آن این جمع است.

اینکه می گویید: روحانیت نقش مهمی داشته است، واقعا این طور است ما که مطلع هستیم بر میزان علاقه مردم به روحانیون شان، منتهاسعه شعاع نفوذ روحانيين مختلف است با هم. اما هرکدام در هر شعاعی هستند، آن عده ای که آنجا هستند به حرف او گوش می دهند. یعنی می بینند اگر چنانچه دنبال حرف این بروند، این برایشان سعادت است. و اگر هم کشته بشوند، سعادت است. اینها بودند که سرتاسر ایران را تجهیز کردند.

و این خطبا، روحانیون - ومسجديها خودشان آمدند و همه ملت آمدند. لكن آنکه ملت را به طور عمومی تجهیز کرد این طایفه بودند. و من همیشه از همه قشرها می خواهم اگر شما ملی هم هستید، اینها را حفظ کنید. الهی که حفظشان میکند. ملی هم هستید اینها را از دست ندهید.

الآن که ملاحظه می کنید دنبال این هستند که اینها را شکست بدهند. واین نه صلاح دینشان هست نه صلاح دنیایشان. من نمی خواهم تطهیر کنم این طایفه را که بگویم: هرکه عمامه سرش است این یك آدم صحیح و سالم است. من چنین ادعایی ندارم. لكن من می گویم: آنهایی که مخالف هستند با این جمعیت، این طور نیست، آنها که نقشه دارند این طور نیست که با بدها مخالف باشند، با خوبها مخالف هستند. با آنها که نفوذ دارند مخالفند. اگر چنانچه يك مقصد صحیحی بود که اینها صحبت می کردند خوب مطلبی بود. و باید این عده تصفیه بشوند. اما دريك موقعی که ملت ما دچاريك چنين آشوبی است. الآن که ملت ما مواجه است با يك قدرت بزرگ ، امروز روزی نیست که پشتیبانی ملت را، آن چیزی را که می تواند ملت را تجهیز کند ما آن را بشکنیم. ولو اینکه ما از یک کسی گله داریم و

ص: 136

اشکال داریم به يك کسی وکسانی، لكن وقت این نیست که آن را بشکنیم. و آنهایی که نقشه دارند همه را می خواهند بشکنند، منتها بتدريج:

آخوندها را از ملت جدا کنند!!

نقشه هائی در کار است که ملت ما را از این آخوندها جدا کنند، با دست خود ملت. آن چیزی که برای ملت سرمایه است و می تواند کار کند، آن را بگیرند و جدا کنند، چنانچه در زمان رضاشاه هم نقشه همین بود. و بعد هم یکی یکی از همان پایینترها بگیرند و بیایند بالاتر، برسند به آخرو این جمعیت را از بین ببرند. این است که آنچه اسلام را می تواند نقش بدهد در دنیا، و می تواند اسلام را در دنیا ابراز و ترویج کند، از دست مردم گرفته شود. و کوشش شده بود به اینکه:

علما را از مردم جدا کنند!! یعنی دین را از سیاست جداکنند!! دین، دین سیاست است. اسلام يك دینی است که احکام الهی آن هم سیاسی است...(1)».

نویسنده می گوید: با توجه به سخنان فوق ، و شناخت سبب اصلی مبارزه با روحانیت که معظم له کاملا تشریح فرموده اند برای هیچ کس مجالس تردیدی باقی نمی ماند که بزرگترین خطری که به خصوص، امروز احساس می گردد این است که در قالب جانب داری از اسلام، عناصر مشخص و معلوم الحالي با حيله خاص به خود، نقشه جدا کردن ملت را از روحانیت طرح نموده و به رنگ های مختلف، در مقام هدم این پایه اساسی مجتمع اسلامی هستند و هدفی جز نابودی اسلام به سود اجانب ندارند. در حالی که همین روحانیت بوده که سیادت مسلمین را تا امروز حفظ کرده و بعد نیز حفظ خواهد کرد، إن شاء الله تعالی.

و این که فرموده اند: آنها که با روحانیت مخالفند با خوب ها مخالفند...

ص: 137


1- نگا: صحیفه امام، ج 11، ص460 تا ص463.

أشهد بالله ، در میان طبقات روحانیون، کدام عالمی می تواند مدعی شود که وزن استخوان علمی، و خدماتش به اسلام و مکتب تشیع، و حفظ مآثر شيعه، همانند آمثال علامه مجلسی ها (قدس سره)است ؟ و به همین جهت است که مخالفین اسلام، مخالفين، استقلال مسلمانان، مخالفین سیادت مسلمین، لبه تیز حملات خود را نخست متوجه عظماء روحانیون شیعه کرده اند و بدون شک، این ها سود اجانب را در نظر دارند، نه سود اسلام و مسلمانان را!!

شما را به خدا سوگند می دهم خردمندانه، و منصفانه داوری کنید:

کسی که: گاندی آتش پرست را - العياذ بالله - بر علامه مجلسی مقدم میدارد!! کسی که: گورویچ یهودی کمونیست را بر شخصیت های روحانی شیعی مقدم می دارد!! کسی که: به قول علمای ارزشمند شیعه از حد اعلای جسارت دریغ نکرده است!! و هرچه به قلم شکسته اش آمده در نوشته هایش منعکس کرده است (نمونه هائی در صفحات قبل ملاحظه نمودید) فرد مسلم مخالف هتاک، و معاند گستاخ، نسبت به روحانیت نمی باشد ؟!!

آیا حاميان، ومروجین چنین عنصرعنود مطرود مردودی مخالفين روحانیت، و بالنتيجة به فرمایش رهبر معظم، مخالفین اسلام، و استقلال مسلمین وکشور اسلامی شیعی نیستند ؟!!

تا این زمان، حتی از دشمنان صریح شيعه، و روحانیت شیعه، و همچنین مظاهر تشیع در اندازه جسارت هائی که این غرب زده نموده است ندیده، که هم خود را به این خیانت بزرگ بیالوده، و هم جمعی را به بوالهوسی واداشته، و در لجن خزعبلات نوشته های خود فرو برده است !! و همو بوده که در قالب شناساندن اسلام، بدون لیاقت و شایستگی، آن هم اسلام ماسینیون مبلغ رسمی

ص: 138

مسیحیت، و اسلام گورویچ یهودی، و اسلام سارتر ضد خدا و همشیره مکرمه صهیونیسم، علاوه بر عناد شدیدش نسبت به شیعه با همه شعائر اسلامی نیز به چنگ درآمده و از هرگونه بی ادبی و گستاخی دریغ ننموده است!!

آیا در طول عمر اسلام و مکتب تشیع، گوینده و نویسنده و عالمی نبوده که مسائل اسلامی را بررسی کرده باشد و آن همه کتاب های ارزنده حول علماء شیعه را به دریا ریخته اند!! که مداوم، در بوق ها، و گرناها به نوشته های غرب زدگان متوسل می شوند ؟!! زهی بی انصافی!!

در هرحال: بسیار متأسفيم از آنان که نمی خواهند به حقیقت اعتراف کنند، و از بت های غرب زده به سود دنیای خیالی خود بدون هرگونه مجوزی (عقلانی و انسانی) دفاع می کنند!! و تیرهای اعتراضات معقول و به جا را مگارانه از چپ و راست می گردانند!! و به راستی در حیرتم که اینان فردای قیامت در دادگاه عدل حق چه پاسخی می توانند بدهند؟ !!

برخی انحرافات کتاب تشیع علوی و تشيع صفوى !!

ایک قسمتی از عین نوشته : (تشیع علوی و تشيع صفوى )!! چاپ اول را در این جا می آوریم تا ببینند قلم زن مزبور، چگونه با عبارت پردازی و پشت هم اندازی بر مجالس عزا حمله نموده، و شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) را به مسخره گرفته!! و حتی وقاحت را بدان جا رسانیده که مخالفین خود را عالم واقعی اسلامی نمی داند!!

در حالی که خود او به اقرار صریح اش از علوم اسلامی کاملا بی بهره بوده وحق داوری در این مباحث را نداشته است.

ص: 139

مشار إليه پس از جسارت ها که به روضه، و مجالس روضه خوانی می کند !! و س ینه زنی و زنجیرزنی ، و قمه زنی را وقیحانه الگوئی تقلیدی ازمسیحیت شمرده!!

می نویسد:

با این که از نظر اسلامی این آعمال، محکوم است و علمای حقیقی اسلامی نه تنها آن را تائید نکرده اند که جدا مخالف اند و این نمایش ها را برخلاف موازین علمی شرع می دانند ولی همواره و همه ساله در این دو سه قرن انجام می شده است...(1)». .

آیا شگفت آور نیست ؟ کسی که در مسائل علمی اسلامی بر ناداني خود معترف است و در دو جای نوشته هایش بالصراحة اعتراف به این موضوع کرده است (2)

اولا: حق داوری نداشته است، به ویژه عنصری که پریشانی فکری چنان مستأصلش کرده که بافته های خود را در: (کویر) بدین گونه تعبیر کرده است:

بی تابیهای من، تناقض های من، بی نظمی های من، همه زاده این پریشانی است، این حیرتی که امیدوارم توو هیچ یک از آنان که دوستشان می دارم بدان دچار نشوند (نامه ای به دوستم)"(3).

وثانيا: اگر دروغی بهم نبافته چرا نامی حتی از یکی از آن علمای حقیقی دراصطلاح خود، که شعائر حسینی را بر خلاف موازین علمی میدانند نبرده ؟ !!

ص: 140


1- تشیع علوی و تشیع صفوی، ص42، س 18.
2- نگا: تشیع علوی و تشيع صفوی (چاپ اول)، ص23، س 17؛ و انتظار مذهب اعتراض، ص22.
3- کویر، ص45.

وثالثا: چرا گستاخانه از «شعائر حسینی» تعبیر به (نمایش) کرده؟!

و رابعا: آن همه از مراجع عظام، و فقهاء عالی قدر تشيع، که جمعی از ایشان را در این کتاب، نام برده ایم و همه بالاتفاق، انواع شعائر را امضاء، نموده، و فتوا به استحباب مؤكد داده اند، چرا آن گونه به ایشان جسارت ضمنی نموده است، در حالی که عموم مراجع بزرگ وار موجودين بر شخصیت علمی و مراتب معنوی ایشان معترفند!! و اصولا چه حقی داشته که با مقدسات شیعی این گونه بازی کند؟

آیا این همه فتوای صریح بر مباح بودن، بلکه استحباب مؤگد مراسم عزاداری به ویژه بیانات صریح رهبر معظم و سایر مراجع و فقهاء عظام کفایت در امضاء آن نمی کند؟!!

این که می نویسد: علمای حقیقی با این مراسم مخالفند، علاوه بر تهمتی که زده است، جسارت شدیدی به روحانیت شیعه نکرده است ؟ !!

شما خود داوری کنید. و نیز در همان نوشته : (تشیع علوی و ...) می نویسد:

نوحه های دسته جمعی درست یادآور کورهای کلیسا است و پرده های سیاه که به شکل خاصی برسردر تکیه ها آویخته می شود، و غالبا اشعار (جودی و محتشم) و غیره برآن نقش شده، بی کم و کاست از پرده های کلیسا در مراسم تقلید شده...(1)».

و در (با مخاطب های آشنا می نویسد:

ص: 141


1- تشیع علوی و تشیع صفوی، ص44.

«... و در برابر این همه دشمنی ها و خطرها و زشتیها وخيانتها ودروغها و پستیها و بی رحمی ها و بی شرمیهای شیخ و ... تسبیح و هم سازي همیشگی استبداد و استعمار و هم صفی چکمه و نعلین ... و در برابر اینها که منابع عظیم و انرژی زاي خريت و جهل و تعصب را در اختیار ریا و سالوس و فریب خود دارند، و منبرها و محراب هاو هزارهامداح و روضه خوان و واعظ...(1)».

و در همان نوشته می نویسد:

بیا و ببین که همان ریش های بلند که تا دیروز به خصوص که تمام ماه رمضان امسال در مسجدها و تکیه ها، و سفره ها و مجالس زنانه، عربده می کشیدند، و هار شده بودند؟»(2).

شما را به خدا سوگند: کدام مسلمان شرافت منبر مکتب ديده علاقه مند به مآثر تشیع، و پایبند به لوازم اسلام، این چنین به خود اجازه می دهد که شعائر مذهبی) را در این درجه اهانت کند!! و نسبت به پرده های سیاهی که شعار مجالس عزای حسینی است این گونه تعبیر نماید!! و وعظ را به عربده) و واعظ را که بلندمرتبه ترین مقام مذهبی در مکتب تشیع است، به (عربده کش) تشبیه نماید ؟!!

آیا این بینوا بخت برگشته غرب زده افسارگسیخته در هرگونه جسارت به مقدسات اسلامی و به هر اندازه آزاد بوده واحدی را حق اعتراض براو نیست!! و نوشته های زهرآگین اش برخلاف مبانی اسلامی باید ترویج

ص: 142


1- با مخاطب های آشنا، ص52.
2- با مخاطب های آشنا، ص53.

بشود!! و کسی مجاز در پاسخ گفتن به او نباشد!! وگرنه به صدها تهمت ، و حمله های وقیحانه، و غیر انسانی تار و مارش را به باد می دهند؟

راستی شگفت آور است: آنان که از این جسور بی ادب جانب داری می کنند، گذشته از این که وزر سیئات او را به دوش می کشند، چگونه می تواند مدعی باشند که با مکتب تشیع و اخلاق اسلامی سرو کاری دارند؟!

گوئیاب زندگی مادی، واشتغالات دنیوی و دست یافتن برمردار طبیعت، چشم و گوش شان را کور و گرنموده، نه حقیقتی را می بینند، و درک می کنند، و نه سخن حقی را می شنوند!!

مگر رهبر بزرگ وار اقت، در سخنرانی شان در موضوع مجامع اسلامی نفرموده اند: همان نوحه خوانی، همانها رمز پیروزی ماست. در سرتاسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند. و همه گریه بکنند. از این هماهنگ تر چی؟(1)»..

با این صراحت، چطور پیروان این بزرگ وار به خود اجازه داده اند کسی را که با عبارات بسیار زننده فوق نوحه های دسته جمعی، و منبر و محراب ، ومدح، و روضه و وعظ را به باد هتک گرفته است خادم به اسلام !! و یا اسلام شناس معرفی کنند؟!!

آیا این است معنی اسلام شناسی؟!!!!

مگر دیگران از جسارت کردن به این و آن عاجزند، و یا باکی دارند... نه! عاجز نیستند، باک ندارند، تنها دین دارند، شرف و وجدان دارند، مذهب دارند، انسانیت دارند، و به وظائف اخلاقی و اجتماعی خود آشنا هستند که نمی توانند خود را به این گستاخیها آلوده نمایند.

ص: 143


1- صحیفه امام، ج 11، ص98.

با این نمونه ها در حمله به شؤون اسلامی و شیعی و شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) که از نویسنده فوق الذکر در این جا آوردیم شکی باقی نمی ماند در این که نامبرده اصولا نسبت به مذهب و روحانیت، به ویژه مظاهر، ومآثر، و شعائر شیعه عقده روانی خاصی داشته است !!

وبرحسب وظیفه انسانی و اجتماعی، برای پیش گیری از تأثیر تبلیغات جنون آمیز این قماش سردمداران لا أبالي غرب زده در روح جوانان پاک ساده لوح، که با امور دینی آشنائی نداشته و ندارند، بر عموم مسلمانان متعهد، و وظیفه شناس فرض است که: فعالیت ایشان را در نطفه خفه کنند، و از هرگونه اقدامات ایشان، که هیچ گونه صلاحیت علمی اسلامی ندارند (به اضافه غرب زدگی) جلوگیری به عمل آورند، و ایشان را از تشکیل مجالس سخنرانی، و تصدی مقام تبليغ، و نشر اکاذیب ، شدید مانع گردند، و نگذارند شمومات فکری، وزعبلاتی را که از غرب، تحفه آورده اند در مجتمع اسلامی رسوخ نماید، و بالمنية أمتی را به لجين بدعقیده گی و لاابالی گری و هرج و مرج فکری و اعتقادی بکشانند. نه آن که با خیره شری بر ترویج نوشته ها و گفته هاشان بدون هرگونه مجوزی اصرار ورزند، و علی رغم علمای ذی صلاحیت در امور دین، به بسط مالیخولاهاشان بپردازند.

به خدا سوگند:

این بزرگترین نقص عده انگشت شماری است که حساب نکرده، و آینده را در نظر نگرفته به عشق هدف های موهوم به چنین خیانت بزرگ اجتماعی دست زده اند!! خیره شری را ببینید از کجا تا به کجاست !!

مگر رهبر معظم، در سخنرانی خود نفرمودند: «آنهائی که با روضه مخالفند همان هایی بودند که با روحانیت مخالف بودند...» ؟!.

ص: 144

و نیز در سخنرانی ( دوشنبه، سیام مهرماه 58) نفرمودند: «... این قلمفرساها! بازیتان ندهند این اشخاصی که با اسماء مختلفه و با مرامهای انحرافی می خواهند همه چیز را از دستتان بگیرند.... اینهایی که تزریق می کنند به شما «ملت گریه»، «ملت گریه»، اینها خیانت می کنند. بزرگهایشان و اربابهایشان از این گریه ها می ترسند؛ ... بازی نخورید از این حرفهای نامربوطی که می زنند(1)....

آیا فرد مسلم، و مصداق مقطوعش همین نویسنده نیست؟!! آیا باز هم در مخالفت او با روحانیت و مجالس عزا، و شعائر اسلامی و مظاهر تشیع با عبارات صريحة متقدمه که ملاحظه کردید، برای مردان بی غرض، ابهامی باقی می ماند ؟!! آیا بیانات رهبر معظم، متوجه همین عناصر نالایق بی پروا نیست ؟!!

مگر لزومی دارد که حتما نام اشخاص، و یا شخص منحرف باشماره شناسنامه ، و آدرس منزل، و میزان سن، و نوع رنگ چهره، و طول قامت، و چاقی و لاغری، و مولد و مسکن، و ایل و تبارش باید ذکر گردد تا مورد نظر مشخص شود ؟!!

مگر خداوند منان در قرآن کریمش، بینهای جماعت معدودی از طاغیان و باغیان، که بردن نامشان ضروری بوده، همه فساق و فجار، و منافقین، و منحرفین این امت را نام برده است ؟ !! | یا آن که با اوصافی ایشان را تا پایان زندگی معرفی کرده است؟

مسلما جواب ، نوع دوم است.

رهبر معظم نیز از این رویه تبعیت کرده اند که با بیان اوصاف، منحرفین این مجتمع را معرفی کرده اند. و اینگونه راهنمائی برای خردمند بی غرض که هدفی جز دین ندارد کفایت میکند.

ص: 145


1- صحیفه امام، ج 10، ص316.

و برای این که نتیجه گیری، برای همه، حتی نونهالان، خیلی ساده انجام شود، و مورد نظر مشخص گردد، موضوع سخن را بدین گونه خلاصه میکنیم :

نویسنده نشريه: (تشیع علوی و تشيع صفوی) و دیگر نوشته های گمراه کننده، به علاوه بر انحرافات عدیده اش در مبدأ و معاد، و نبوت، و امامت، و سایزر مسائل اسلامی که مورد بررسی و نقد قرار گرفته و بر طالبان حقیقت و بی غرضان، انحرافات او در این موارد، مسلم گردیده است ، ده ها مورد نیز با روحانیت، وشعائر مذهبی به جنگ درآمده و شن و مظاهر اسلامی را مورد حمله قرار داده است .

و رهبر معظم که می فرماید: آنها که با شعائر مخالفند با روحانیت مخالفند، مأمور دیگرانند، و برای اربابان خود کار می کنند، و نباید گول آنان را خورد؛ مطلب را تمام کرده و وظیفه خود را انجام داده اند، و بر مردم است که از این پس، گرد سخنان این گونه گول زنان مأمور استعمار نگردند، و سردمداران تباهی و فساد هم به خود آیند، و حقیقت را بیش از این اخفا نکنند، و برعقائد جوانان، و ساده لوحان از همه جا بی خبر، رحم کنند.

.. وما على الرسول إلا البلاغ المبين؛ (1)

اوبر عهده پیامبر جزرساندن آشکار(پیام وحی) نیست» .

در این جا از ادامه موضوع صرف نظر نموده و بیش از این بسط نمی دهیم، و بر می گردیم به رشته سخن، در موضوع: «شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )؟». .

با توجه به احادیث متقدمة، وفتاوای حول فقهای شیعه (قديما وحديثا) و ادلة قاطعه برلزوم تعظیم شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) زمزمه هائی که از گوشه و کنار به گوش می رسد و عناصر دست نشانده ای به سم پاشی های وقیحانه اشتغال

ص: 146


1- سوره مباركه النور (24)، آیه شریفه 54؛ و سوره مباركه العنكبوت (29)، آیه شریفه 18.

ورزیده اند و خواستی جز محوآثارتشیع ندارند، هیچ گونه ارزشی عقلانی، و انسانی، و اسلامی، و حداقل وجدانی ندارد، و زعماء قوم، هرچه زودتر باید برای این سرطان مهلک، فکری نموده، و اخلال گران در عقائد را به جای خود بنشانند.

أعاذنا الله من شرور أنفسهم.

ص: 147

ص: 148

ایرادات واهی بر شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )

واما ایراداتی که عامیانه بر شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) شده و می شود، و عناصر فرصت طلب و ماجراجو که به سود هدف های مشئوم خویش، همواره آتشهائی می افروزند، و خواستی جزهدم نیان عقائد شیعی ندارند، و در سرسر مجری نیات پلید اجانب اند، گرچه گفته هاشان از بس شست بنیان است حتی ارزش انتقاد را ندارد، ولی برای این که عوام الناس ایشان را بهتر بشناسند، و دیگر، گوش فراسخن این دونان ندهند، و ایراداتشان را به دیوار بکوبند ناچاریم به طور اجمال پاسخی به آنان بدهیم، تا شاید به رسوایی های شان خاتمه داده و از عوام فریبی دست بدارند، و در پایان ماجراهایی که فراهم آورده اند بیاندیشند.

عمده ایراد ایشان در مراسم عزاداری موضوع حرمت اضرار به بدن است، و چنین توهم نموده اند که چون (سینه زدن و یا زنجیر و قمه زدن به بدن ضرر می رساند، و دین مقدس اسلام، اضرار را تحریم نموده است پس باید این شعائر، کنار گذارده شود!!

اینان، صرفا برای رسیدن به هدف، گرچه ارتباطی با عمق اسلام ندارند ولی در مقام عوام فریبی، این جا دست به دامن دین دراز نموده و از راه اسلام عقده خود را نشان داده اند!! در حالی که پاسخ این ادعا بسی روشن است.

زیرا: آنچه از ادله (حرمت اضرار) استفاده می شود این است که اگر اضرار، موجب تقبیح عقلاء باشد مسلما حرام است، ولی دلیلی نداریم که مطلق اضرار تحریم شده باشد، و در مورد: «شعائر حسینی (عليه الصلاة والسلام)»، نظر به این که فاجعه طق، و واقعة هائلة عاشوراء، و این مصیبت برا، واقعه ای بس عظیم بوده است، و تعظیم شعائر مرسومه ، موجب بقاء نهضت حسینی، و

ص: 149

نتیجه اش ابقاء احکام قرآن مبین است، نه تنها منعی از آن نشده بلکه از مجموع ادله و نظرات حول علمای شیعه، استفاده استحباب مؤگد آن می شود .

به خصوص، به موجب آثار وارده، خاندان عصمت و طهارت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) که از همه امت، به موارد حلال و حرام و شتن اسلامی، و شعائر مذهبی اعرف بوده اند، در این مصیبت کبرا لطمه بر بدن مطهر خود می زدند.

چنان که عقیله برا، صبريقه صغرا، زینب (عَلَيْهِا السَّلاَمُ ) پیشانی مبارک خود را بر چوبه محمل زد، و از زیرقناع آن بی بی خون جاری شد: (بحارالأنوار: أقول: رأيت في بعض الكتب المعتبرة: روی مرسلا"، عن مسلم الجصاص، قال: «إنها نطحت جبينها بمقدم المحمل حتی سال الدم من تحت قتاعها(1)؛ [آن عليا مخدره پیشانی مبارکش را به جلوی محمل کوبید تا آن جا که خون از زیر حجابش جاری شد».

و در زیارت ناحیه مقدسه - در: وصف مخدرات اهل بیت عصمت و طهارت عالی - وارد است: «... للشعورناشرات، وللخدود لاطمات ......(2)؛ موهای خود را در زیر حجاب خود) پریشان کردند، و بر گونه های خود لطمه می زدند».

و از این گذشته، اگر مطلق (إدماء) حرام باشد، باید مثلا (فصد) و حجامت هم حرام باشد، در حالی که بی شبهه این گونه امور، مشمول ادله حرمت (اضرار و إدماء) نمی باشد، چون مورد تقبیح عقلا نمی باشد.

ص: 150


1- نگا: بحار الأنوار، ج45، ص115؛ ورياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار (عَلَيْهِم السَّلاَمُ )، ج1، ص242؛ وعوالم العلوم والمعارف والأحوال من الآيات والأخبار والأقوال، ج17، ص373؛ وموسوعة الشيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء، قسم الآثار الكلامية، ج5 (الفردوس الأعلى)، ص42. می گویم: بنابر نقل مرحوم علامه شیخ محمد حسن مظفر (در: رسائل الشعائر الحسينية، ج1 (نصرة المظلوم)، ص 367] مرحوم علامه شیخ الشريعة اصفهانی (قدس سره) این خبر مرسل را صحیح می دانستند.
2- بحار الأنوار، ج98، ص240 (زیارت ناحیه مقدسه).

آری! اگر اضرار، به نحوی باشد که موجب هلاکت گردد، محکوم به حرمت است، ولی تنها در همین مورد خاص، نه در مطلق موارد، و حكم خاص، در حکم کلی نمی تواند مؤثر باشد، مثل این که: اگر روزه گرفتن برای کسی مضر باشد حرام است، ولی این حرم شخصیه، تأثیری در حکم وجوب مطلق روزه ندارد.

ولذا است که بعض از بزرگان فقهاء فرموده اند که: ادله: «حرمت اضرار» در موردی است که در مقابل، نفعی متصور نباشد، وگرنه موضوع از ادله حرمت اضرار خارج است، مثل این که: امر به وجوب زکات شده است، که بر حسب صورت، موجب ضرر، یعنی: تقلیل ثروت است، و یا امربه حج شده که موجب تحمل مشاق است، ولی چون خداوند منان در عوض آنها وعده انعام و اکرام فرموده است، از موضوع حکم، خارج اند.

ولی آن چه به نظر می رسد، آن است که: در این قبیل موارد، موضوع ضرر، منتفی نشده، بلکه کما مشمول عنوان حرمت اضرار نمی باشد، یعنی: به دلیل شرع، ملزم بر «تضرر» هستیم.

و به عبارت دیگر:

حكم شارع در مورد ضرر، جعل گردیده، البته در قبال منافع كبير أخروي، ولذا تحمل این گونه ضررها نه تنها منعی ندارد، بلکه لازم و واجب است.

پس در هر جا تحمل ضرر و مشقت، جهت هدفی عالی و عقلانی باشد، دلیلی بر حرمت آن نداریم، چنان که بسیاری از اهل ریاضات شرعیه، بدن خود را به تعب می اندازند برای تقویت جنبه روحاني خود، و یا اهل صنایع، عضلات خود را به سختی و رنج می اندازند برای تهیه نفقه خانواده خویش، و همچنین بعضی دیگر از احکام اسلام است که بر حسب صورت موجب مشقت و گاهی مستلزم ضرر نیز

ص: 151

می باشد، و در عین حال بدانها فرمان داده شده است، مثل باب (جهاد) که چه بسا منتهی به زخم برداشتن و حتی کشته شدن می گردد، معذلک اسلام آن را تجویز، بلکه واجب گردانیده است، و یا (ختان) که موجب بیرون آمدن خون از بدن است، نه تنها تحریم نشده، بلکه واجب هم گردیده است، و یا تعزیراتی که در اسلام مقرر گردیده، مسلمة بربد محکوم، ضرر می رساند، ولی برای بقاء نظام اجتماع، به لزوم اجرای آن فرمان داده شده است.

پس ما نمیتوانیم مطلقا، و در همه جا حكم به حرم (إضرار) بنمائیم، بلکه فقط این حکم در مواردی است که نتیجه ای عقلانی در میان نباشد.

و در موضوع بحث: «شعائر حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )» گرچه أحيانا زيان هائی بربدن وارد می شود، ولی نظر به این که اولاعقلاء از این قبیل زیان ها منع نمی کنند، و از این گذشته: آثار آن به حدی چشم گیر، و مورد اهمیت است که نه تنها عقلاء مذمتی نمی کنند، بلکه مدح هم می نمایند، زیرا بقاء و دوام نهضت حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )بستگی به احیاء همين شعائر دارد، و بالنتيجة: بقاء و دوام مکتب تشیع و اساس قرآن عزیز که تا به امروز در پرتو تبلیغات وسیع در همین مجالس حسینی و به برکت همین شعائر، باقی مانده است، و ما وارث پدراين شيعه وظیفه شناس، و بیدار، و متعهد دیروز می باشیم، که به برکت تشکیل همین مجالس عزاداری، و با آه ها، و ناله ها، و سینه زن ها، و سینه زدن ها، و به رو صورت کوبیدن ها، و دست زدن به تظاهرات وسیع در کوی و تنها، در تائید آن نهضت مقدس و احترام و آرج به خوبی ریخته شده مظلوم، واعلام مظالم بیدادگران نخستین، که نه تنها اسلام را با همه قيودش از گزند دشمنان خون آشام حفظ کردند، بلکه جهانی را متوجه عظمت اسلام نموده، و بیدادگران تاریخ را رسوا کرده اند، و این امانت الهی را به ما

ص: 152

سپرده اند. ما نیز موظفیم امانت مأخوذه تاریخی را بدون خیانت به دست آیندگاني خود بسپاریم، و همان طور که وعده داده اند، این مکتب مقدس، با پرچم عزاي حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) تا روز واپسین باقی خواهد ماند، در نگه داشت آن بکوشیم، و گوش فراسخي نااهلان و مغرضان، و مزدورانی استعمار ندهیم .

دیده گریان در سوگ شهیدان

و اما ایرادی که به گریستن در مصائب حضرت سیدالشهداء (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) می نمایند، و گاهی با اصطلاحات خاصی که از غرب زدگان به ارث برده اند، و با تیترهاي جديد که دل خود به آنها خوش کرده اند!! می گویند:

ملتي ما ملت گریه نیست !!

گریه چه اثری دارد!!

آیا گریه، بس نشده است ؟ !!

ما به جای گریه باید مشت بر سر دشمن بکوبیم !!

براي شهداء به جای گریه و تشکیل مجالس عزا باید جشن بگیریم !!

و امثال این سخنان نابه جا که از مخترعات، و کشفیات بسیار، بسیار علمي!!

تیپ تربیت شده جدید است !! و به همین الفاظ و عبارات خود را قانع کرده اند!!

در حالی که سخت در اشتباه افتاده اند،

زیرا

اولا: از نظر طبيعي، على التحقيق، چشم خشک و بی اشک، غالبا نمونه ای از تحجر، وسختي دل، و تاريكي باطن است.

و چشم اشک بار، مظهری است از رأفت و رحمت و نرمش دل .

ص: 153

و از این گذشته: طبیعی انسان است که گریه و ریزش اشک بسیاری از عقده های درونی و مصائب را برطرف می کند و حتی متخصصین فن گفته اند: بسیاری از بیماری ها داروي مؤثرش گریه است.

و از این هم که بگذریم:

می بینیم قرآن کریم در آیات متعدده اش از چشم اشکبار، بسی مدح و تمجید فرموده، و حتی به ملاحظاتی مت را بر گریستن، تشویق فرموده است.

در جائی می فرماید:

فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا ...(1)؛ كم خنده کنید و بسیار بگریید» .

و در جای دیگر می فرماید:

«...تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا...(2)؛ از جهت آن که حق (و راستی) را شناختند، می بینی چشمان شان اشک می ریزد، می گویند: پروردگار ما! ایمان آوردیم (آنچه بر پیغمبرت فرستاده ای...)).

و در موضوع آنان که نزد رسول خدا (صلوات الله عليهم أجمعین) آمده و خود را برای رفتن به میدان جنگ آماده نموده بودند، ولی وسیله ای که ایشان را به محل ببرد نبود، می فرماید: «... وأعینهم تفيض من الدمع حزنا...(3)؛ در حالی که براثر حزن و اندوه از چشم های شان اشک روان می گشت». .

و در وصف اهل ایمان می فرماید: «ويخرون للأذقان یبکون ويزيدهم ځشوعا(4)؛ و بر زنخدان ها می افتند، در حالی که می گویند، و قرآن بر خشوعشان می افزاید».

ص: 154


1- سوره مبارکه توبه (9)، آیه شریفه 82.
2- سوره مبارکه مائده (5)، آیه شریفه 83.
3- سوره مبارکه توبه (9)، آیه شریفه 92.
4- سوره مباركه إسراء (17)، آیه شریفه 109.

و در جای دیگر، ذات مقدس حق، مردم را به دعاء و کیفیت آن امر نموده، و می فرماید: «ادعوا ربكم تضرعا وخفيه إنه لا يحب المعتدين (1)؛ پروردگارتان را از روي خضوع و زاری بخوانید، همانا خدا متجاوزین را دوست نمی دارد».

و در جای دیگر می فرماید: «وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً... (2)

پروردگارت را در دل خود یادگن از روي تضرع و زاری و خوف وبیم» .

وهمچنین در احادیث بسیاری این صفتی ممتاز انسانی و ایمانی مورد مدح قرار گرفته است.

چنان که (در: کافی: از علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن ابی عمیر، از یکی از اصحابش، از حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت شده که فرمود: « أوحى الله (عزوجل)إلى موسى (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) : أن عباډي لم يتقربوا إلى بشيء أحب إلي من ثلاث خصال، قال موسی: یا رب! وما هن؟ قال: یا موسى! الزهد في الدنيا، والورع عن المعاصی، والبكاء من خشيتي ... [و أما البکاءون من خشيتي ففي الرفيع الأعلى يایشارکهم أحد..(3)"؛ خداوند با عزوجلال، وحی نمود به موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) که بندگان من تقرب به من پیدا نمی کنند به چیزی که محبوب تر از سه خصلت باشد، موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) عرض کرد: پروردگار من! آن خصلت ها کدام است ؟ فرمود: ای موسی! پارسائی دردنیا، و پرهیز از معاصی (و نافرمانی من، و گریه از خوف من ... پس [ آنان که از خوف من می گریند در رفيع أعلى (مقام خاص بندگان مقرب حق) هیچ کس با ایشان مشارکت نخواهد داشت». .

و در حدیثی دیگر، روایت شده در: أمالي الصدوق: حدثنا الشيخ الفقيه، أبوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن موسی بن بابويه القيمي (رحم الله)، قال: حدثنا أبي (رضوان الله علیه)ماله، قال:

ص: 155


1- سوره مباركه اعراف (7)، آیه شریفه 55.
2- سوره مبارکه اعراف (7)، آیه شریفه 205.
3- الكافي، ج2، ص482، ح 6 (صحیح ابن آبی عمیر).

حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، قال: حدثنا محمد بن سنان، عن المفضل بن عمر، قال: سمعت مولاي الصادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، يقول : در مناجات های موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) با خدا فرمود: «...( ها أنا) يَا اِبْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِي مِنْ قَلْبِكَ اَلْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِكَ اَلْخُضُوعَ وَ مِنْ عَيْنَيْكَ اَلدُّمُوعَ فِي ظُلَمِ اَللَّيْلِ وَ اُدْعُنِي فَإِنَّكَ تَجِدُنِي قَرِيباً مُجِيباً(1)؛ به خودم سوگند، ای پسرعمران! از دلت خشوع، واز بدنت خضوع به من عطا کن، و از چشمانت قطرات اشک جاری ساز، و مرا در تاریکی های شب بخوان، به یقین به تو نزدیک خواهم بود (و) جواب (خواسته های تو را می دهم».

و در حدیثی دیگر، (در: ممدة الداعي - مرسلا - از حضرت امیرالمؤمنين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )نقل شده که فرمود: «لماکلم الله موسى، قال: يا إلهي! ما جزاء من دمعت عيناه من خشيتك؟ قال: یا موسی! أقي وجهة من حرالنار، وأومنه من الفزع الأكبر(2)، زمانی که خداوند با موسی سخن گفت، (موسی) عرض کرد: پروردگار من! پاداش آنان که چشمانشان از خوف تو اشک می ریزد چیست؟ فرمود: ای موسی! صورت ایشان را از حرارت آتش (جهنم) حفظ می کنم، و در روز فزع اکبر (قیامت) درامان منند» .

و در حدیث قدسی - على مانقل {في، الكافي، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن علي بن أسباط، عنهم (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) قال}: - آمده که حق (تعالی) به حضرت عیسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: «... یا عیسی! صب لي الدموع من عينيك، واخشع لی بقلبك (3)..."؛ ای عیسی! از دیدگان خویش برای (خوف از) من اشک بریز، ودلي خود را براي من خاشع بساز.

ص: 156


1- أمالي الصدوق، مجلس 57، ح1 (معتبرة كالصحيحه مفضل بن عمر).
2- عدة الداعي ونجاح الساعي، ص169 (مرسلا). ونیز: أمالي الصدوق، مجلس 37، ح 8 (معتبره حضرت عبدالعظیم علیه السلام)؛ فضائل الأشهر الثلاثة (كتاب فضائل شهر رمضان)، ص 88، ح68 ( معتبره زیاد بن منذر).
3- الكافي، ج8، ص141، ح 103 (موثقة كالصحيحة على بن أسباط).

و در حدیثی (مرسل، در: إرشاد القلوب ) آمده که خداوند متعال، به حضرت موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) وحی فرستاد، و فرمود: « .. ما تعبد لي المتعبدون بمثل البكاء من خفیتي...(1)؛ اهل عبادت، عبادتی انجام نمی دهند که ثمره و نتیجه اش مثل گریستن از خوف من باشد».

او نیز دیلمی (رحم الله)، در: إرشاد القلوب، مرسلا روایت کرده: رسول خدا(صل الله علیه واله) به حضرت امیرالمؤمنین امام على (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: «یا علی! عليك بالبكاء من خشية الله، يبني لك بكل قطرة بيتا في الجنه(2)؛ یا علی! بر تو باد ریزش اشک از خوف خدا، که در برابر هر قطره اشک، خانه ای در بهشت ( برای تو) بنا می گردد».

و نیز روایت کرده که: رسول خدا (صل الله علیه و اله) فرمود: «البكاء من خشية الله يطنی بحارأ من غضب الله (3)" ، گریه از خوف خدا دریاهائی از غضب خدا را خاموش می سازد».

و(در: همان کتاب، مرسلا آمده است): روي: « أَنَّ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا بَكَى حَتَّى أَثَّرَتِ اَلدُّمُوعُ فِي خَدَّيْهِ وَ عَمِلَتْ لَهُ أُمُّهُ لُبَّاداً عَلَى خَدَّيْهِ يَجْرِي عَلَيْهِ اَلدُّمُوعُ(4)؛ روایت شده است که : حضرت یحیی بن زکریا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) آن قدر گریست که قطرات اشک در گونه های آن حضرت اثرگذارد (و خش مجروح گردید)، مادر (عزیز) ش نمدی بر گونه های او گذارد تا اشک چشم آن حضرت بر آن جاری گردد». .

او نیز مرسلا روایت کرده: حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: «ما دخلت على أبي قط إلا وجدثه باکيأ(5)؛ هرگز بر پدرم وارد نگردیدم مگر آن که آن حضرت را گریان دیدم».

ص: 157


1- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص 96 (مرسلا). ونیز: ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص 172 (صحيحه وصافی).
2- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص96 (مرسلا).
3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص96 (مرسلا).
4- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص96 وص97 (مرسلا).
5- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص97 (مرسلا)؛ و نیز: مجموعة وام، ج 2، ص199 (مرسلا).

(و نیز مرسلا روایت کرده:) رسول خدا (صل الله علیه واله)فرمود: «لا ترى النار: عین بکت من خشية الله، ولا عین سهرت من طاعة الله، ولا عین عضت عن محارم الله (1)؛ چشمی که از خوف خدا بگرید، و (یا) در فرمان بری او ( به شب بیدار بماند، و(يا) از محارم خدا خود را بپوشد، آتش (غضب خدا را نمی بیند».

(و نیز مرسلا روایت کرده: )رسول خدا (صل الله علیه و اله)فرمود: «البكاء من خشية الله مفتاح الرحمة، وعلامة القبول، وباب الإجابة (2)؛ گریستن از خوف خدا، کلید رحمت (حق)، ونشانه قبول شدن اعمال)، وباب اجابت (دعا) است».

و(ابن قولويه (رضوان الله تعالی علیه)، در: كامل الزيارات) در خبری از محمد بن عبدالله بن جعفر میری، از پدرش، از علی بن محمد بن سالم، از محمد بن خالد، از عبدالله بن حماد بصری، از عبدالله بن عبدالرحمان الأصم، از ابی یعقوب، از آبان بن عثمان ،] ژراره از حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت نموده که فرمود:

«... وكان جدي إذا ذكره (أي: الحسين) بکی حتى تملأ عيناة لحيته وحتى يبكي لبکائه رحمة له من رآه و إن الملائکة الذین عند قبره ليبكون فيبکی لبکائهم کل من في الهواء والسماء من الملائكة... (3)

جد ( بزرگ وار) م چون متذکر (مصائب) حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) میگردید، آن قدر می گریید که محاسن مبارک اش را اشک چشم پر مینمود، و هرکس آن حضرت را در چنین حالتی (گریه واضطراب) میدید برای شفقت به آن بزرگوار می گریست، و فرشتگانی که در کنار مرقد منور آن حضرت اند چون می گریند برای گریه آنان همه فرشتگانی که در هوا و آسمان اند می گریند» .

ص: 158


1- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص97 (مرسلا).
2- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج1، ص98 (مرسلا).
3- کامل الزيارات، باب 26، ح 6 (معتبره زراره).

و در خبر (ابن خارجه (در: كامل الزيارات، از محمد بن حسن ابن ولید، از صفار، از ابن عیسی، از محمد برقی، از آبان بن عثمان أحمر، از محمد بن حسین خراز، از هارون بن خارجه، از حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت شده که گفت: اعده (أي: الصادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )) فذکرنا الحسين بن علي (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )و علی قاتله لعنة الله ، فبکی أبو عبدالله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) وبکینا، قال: ثم رفع رأسه، فقال: قال الحسين بن علي(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) «أنا قتيل العبرة لايذکرنی مومن إلابکی(1)»؛ نزد حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بودیم، پس چون نام حضرت حسین بن علی؟ را بردیم که بر قاتلش لعنت خدا باد- آن حضرت اشکش جاری گشت، و ما نیز گریان شدیم، ابن خارجه گوید: پس از این آن حضرت سر مبارک خود را بلند کرد، و فرمود: حسین بن علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) فرمود: من کشته اشک چشمم، یاد نمی کند مرا مؤمنی مگر آن که چشمش گریان می گردد».

ولابن قولویه، در: كامل الزيارات ) در روایت دیگر از پدرش وابن بابویه و ابن الوليد(رحمهم الله) ، از سعد بن عبدالله ، از احمد بن محمد بن عیسی، از سعید بن جناح، از ابی یحیی حذاء، از بعضی از اصحاب ما، از امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) روایت کرده است که: حضرت امیرالمؤمنین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) به حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) نظری نموده، فرمود: «يا عبرة كل مؤمن !» فقال: «أنا يا أبتاه؟» قال: «نعم، يابُنيَ!(2)»؛ «ای (سبب ریزش) اشک چشم هر مؤمن»، حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) عرض کرد: «ای پدر ( بزرگ وار) مرا قصد داشتید؟» فرمود: «آری، ای فرزند (عزيز)م!».

و در کتاب منتخب طریحی (رضوان الله تعالی علیه) ، مرسلا حدیثی از حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )روایت شده که: «أنه إذا هل هلال عاشوراء اشتد حزنه، وعظم بكائه على مصاب

ص: 159


1- کامل الزیارات، باب 36، ح6 (موثقة هارون بن خارجه).
2- کامل الزیارات، باب 36، ح 1 (معتبره ابی یحیی حذاء). و نيز: إكسير العبادات في أسرار الشهادات، ج1، ص 104 المقدمة الثانية (مرسلا).

جده الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، والناس يأتون عليه من کل جانب ومکان يعزنهُ بالحسين، وینوحون معه على مصاب الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ...(1)؛ چون هلال عاشورای حسینی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ) می رسید اندوه آن حضرت شدید می گردید، و بر مصائب جدش حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) بسیار می گریست، و از هرگوشه وکنارو ناحیه ای مردم شرفیاب می شدند، و آن حضرت را بر مصائب) حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) تعزیت می گفتند، وبردردها، واندوه ، وغم حضرت حسین علت به صدای بلند نوحه سرائی نموده، واشک می ریختند» .

ابن قولویه قی (رضوان الله علیه)) که از اکابر و مفاخر علمای آقدمی شیعه است، و در سال 1367 ه ق وفات نموده، در کتاب : (کامل الزيارات):

از محمد بن جعفرراز، ازدائی اش محمد بن حسین رات، از محمد بن اسماعیل، از صالح بن عقبه، از ابوهارون مكفوف روایت کرده که گفت: قال أبو عبد الله (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) - في حديث طويل له -: «ومن ذكر الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) عندة فخرج من عينيه من الدموع مقدارجناح دباب کان ثوابه على الله(عزوجل) ولم يرض له بدون الجنة(2)؛ حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) - درحدیث مفصلی - فرمود: کسی که نام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) نزد او برده شود و از دیدگانش به اندازه بال مگسی اشک جاری گرد، ثواب و پاداش) آن برخدای با عزوجلال است، و خدا برای او راضی نمی گردد مگر بهشت را». .

ونیزدر (کامل الزيارات (3)"): [ابن قولويه (رحم الله) ، از پدرش ومحمد بن عبدالله و ابن بابویه وابن ولید (رحمهم الله)، از عبدالله بن جعفرچمیری، از موسی بن عمر، كان بصری، از معاوية بن وهب، روایت نموده که گفت: از حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) اجازه خواستم که شرفیاب شوم، اذنم داد، چون بر آن حضرت

ص: 160


1- المنتخب ظریحی ، ص 39 (مرسلا).
2- کامل الزیارات، باب 32، ح 3 وباب 33، ح 1 (معتبرة أبوهارون مکفوف).
3- کامل الزيارات، باب 40، ح 2 (معتبرة معاوية بن وهب).

وارد شدم در مصلای منزل، به نماز، اشتغال داشتند. پس نشستم تا نماز آن بزرگ وار پایان یافت، و شنیدم که در مناجات با پروردگار خود می فرمود:

اللهم يا من خصنا بالكرامة، ووعدتا بالشفاعة، و خصنا بالوصية، وأعطانا علم ما مضى وعلم ما بي، وجعل أفئدة من الناس تهوي إلينا، اغفرلي ولإخواني وزوار قبر أبي الحسين ... فارحم تلك الوجوه التي غيرتها الشمس، وارحم تلك الخدود التي تتقلب على حضرة أبي عبد الله الحسين (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، وارحم تلك الأعین التي جرت دموعها رحمه لنا، واحم تلك القلوب التي جزعت واحترفت لنا، وارحم تلك الصرخته التي كانت لنا...؛

پروردگارا!

ایزدی که ما را به بزرگی و ارجمندی مخصوص گردانیدی، و شفاعت (از غصات أممت را به ما وعده فرمودی، و به وصایت ما را برگزیدی، و علم گذشته و آینده را به ما عطا فرمودی، و دل های مردم را به سوی ما گردانیدی، برمت و برادران (ایمانی من و زیارت کنندگان قبر مطهر پدرم حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )ببخشای ... پس ترحم نما بر این صورت هائی که رنگ آنها در راه زیارت مرقد منور حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) از تابش آفتاب تغییر یافته است، و ترم نمابراین ژخسارها که بر

قبر مطهر حضرت ابی عبدالله الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) سائیده می شود، و ترحم نمابراین چشم ها که برای مهر و شفقت به ما قطرات اشک از آنها جاری است، و ترحم نما بر دل های سوخته ای که شکیبائی را برای تعلق به ما از دست داده اند، و ترحم نما بر این بانگ و فریادها که برای (مصائب) ما بر می خیزد ...

و جز اینها از احادیپ متکثره دیگری که در این باب وارد گردیده است، که چشم اشکبار، به ویژه اشکی که در عزای حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ریخته شود، مورد مدح قرار گرفته است.

ص: 161

البته (بكاء) و گریستن، محتوای متفاوتی دارد..

گاهی: ریزش اشک به علت رأفت و رحمت است، چنان که در روایات است که پیغمبراکرم(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ واله) که پس از نزول آیه شریفه: «و إن جهنم لموعدهم أجمعين، لها سبعة أبواب لکل باب منهم جزءُ مقسوم(1)؛ اومسلم دوزخ، وعده گاه همه آنان است. برای آن هفت دراست، برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده اند» به سختی گریست، و حتی اصحاب نیز بگریستند، و مسلما این جزع، برای ترم بر مت بوده است.

و زمانی نیز ریزش اشک برای خوف از خداست، چون گریه های حضرت امیرالمؤمنین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ )و اولاد طاهرینش (أرواح العالمين لهم الفداء)، و ناله و آنین حضرت سجاد(عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) در تاریکی های شب از خوف خدا معروف در احادیث است.

و گاهی: گریه، گریه فراق است، چون گریه حضرت یعقوب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) در فراق يوسفش، که آن قدر گریست تا چشمانش سفید شد: « وابيضت عيناه من الحزن(2)». .

و بر حسب مآثر وارده، مؤثرترین و برترین مستحبات گریه بر مصائب حضرت حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) است، ولذا می بینیم بسیاری از انبیاء (عَلَيْهِم السَّلاَمُ ) که از طريق وحی مصائب آینده واقعه (طف) به آنان اعلام می گردید به شدت گریان می شدند. چون حضرت آدم و موسی و دیگر انبیاء (عَلَيْهِم السَّلاَمُ )، و حتی فرشتگان، و بنى الجان بر مصائب آن حضرت عزادار بوده و هستند.

وبركب احاديبن کثیره، پس از واقعه (طق) صفوف انبیاء و اوصیاء و فرشتگان به زیارت مرقد منور آن حضرت می روند، و بر مصائبش اشک می ریزند.

ص: 162


1- سوره مبارکه حجر (15)، آیات شریفه 43 و 44.
2- سوره مبارکه یوسف علی (12)، آیه شریفه 84.

و چون نقل همه این احادیث به طول می انجامد، شما را به کتاب هائی که می توانید بر مفضلات واقف گردید، به ويژه ( بحار الأنوار علامه مجلسی(قدس سره) ) و (کامل الزيارات) و (کافی) و دیگر شب تألیفی ارجاع می دهیم.

ص: 163

ص: 164

اینک، خواننده بی غرض داوری کند:

آیا با این همه آثار متكره در فضیلت (بكاء) بر مصائب حضرت سیدالشهداء عليه الصلاة والسلام) که همه انبیاء و اولیاء و صلحاء را گریان کرده است که اگر بخواهیم به این مفضلات بپردازیم، علاوه بر این که کتاب های جداگانه می خواهد، برای روشن شد مطلب نیازی به بیش از مذكورات نمی بینیم - در جحان و استحباب مؤكد گریه نمودن بر مصائب آن حضرت کفایت نمی کند ؟ !!

آیا اشک ریختني رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ واله) از آغاز ولایت آن شهی! مظلوم که می فرمود: «ما لي ولآل أبي سفيان(1) ؛ من را چه با آل ابی شفیان)»، و گریه حضرت زهراء (عَلَيْهِا السَّلاَمُ ) بر مصائب آینده نور چشمش، واشک های حضرت امیرالمؤمنین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، واضطراب و اندوه و اشک بسیار حضرت سجاد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) تا پایان حیات که از شدت جزع برجاني مبارک آن حضرت خائف بودند، و گریه های حضرت صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) ، وطلب نمودن مرثیه خوان برای ندبه بر آن مظلوم و گریه های ممتد ولی عصر، امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) چنان که از پیش گذشت ، خردمندانه است که از همه اینها چشم بپوشم و خود را آلت دستی عناصر معلوم الحال هوس باز مزدور نمائيم؟! و از همه شعائر اسلامی به ویژه، این سنت مؤکد، که بنیان بقاء اسلام شیعی است دست بداریم ؟ !!!!

مگر تشکیل مجالس عزا، و ریزش اشک در سوگ حضرت حسین بن علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ ) و ژجحان آن، به زمان معینی اختصاص دارد ؟!! که پس از گذشت سیزده قرن و اندی که عموم طبقات أقت، از عالم و جاهل، شهری و روستائی، صغیر و کبیر، ملتزم به این شعائر بوده اند و به کم تعقد عمل به آثار مروه از اهل بیت (عَلَيْهِم السَّلاَمُ )

ص: 165


1- أمالی الشيخ الصدوق، مجلس 87، ح 5؛ وكمال الدين وتمام النعمة، ج 2، باب 48 ص533، ح1؛ والخرائج والجرائح، ج 3، ص 1145؛ وبحار الأنوار، ج44، ص 252، ح 2 (مسندا از ابن عباس).

مظاهرو شعائر اسلامی را حفظ نموده، و با خلوص نیت، و روحی پاک و منه، از صمیم قلب، به اقامه آن می پرداختند، و کوچک ترین - العياذ بالله - زبان درازی، و جسارت، و اهانتی نمی نمودند، اینک مگرچه شده، و چه واقعه تازه ای ژخ داده و چه مکتب جدیدی باز شده ، و چه احکام نوئی، به وسیله کدام پیغمبری به بازار آمده، و چه ژنسانسی پدید آمده، که به کلی همه ذخائر هزار و چهارصد ساله به دستی هوس مشتی عناصر ماجراجوسپرده شده ، و بوق و گرناها به راه انداخته و با این مکتب کهنسال و مآثر، و شعائرش به جنگ درآمده و پی ریز، عليه شؤون تشیع سم پاشی ها می کنند؟!!

مگر مجالس دینی، و مجامع مذهبی که در همین مساجد و تکایا، قرن ها کانون نشر حقائق اسلامی بود و تا امروز همین ها این مکتب را از گزندشمنان،و استعمارگران نگه داری می کرد چه زیانی داشت که اکنون با کمال تأسف، مجالس وعظ را به تالارهای سخنرانی، و سخنرانان اصیل ارزشمند اسلامی را به معلمين: فیزیک و شیمی، و جبر، ومقابله، و هندسه، و حساب (رجلا وامرأة) تبدیل نموده !!!! و به کلی آن معنویت، و روحانیت، واثر واقعی را از میان برده اند!!

آیا فردای قیامت، برابربانی اسلام، پاسخی دارند و از حکومت عدل حق نمی هراسند؟!!

آیا ستیزه در این حوسیع با شعائر اسلامی آینده خوبی در پیش خواهد داشت ؟ !!

مگر ریزش اشک در عزای شهیدان (واقعه طف) مانع انجام سایر وظایف دینیه است و با مبانی اسلامی منافاتی دارد که این چنین مغرضانه حمله کرده اند؟!!

ص: 166

وچرا نمی خواهند بفهمند که نه تنها منافات ندارد بلکه بهترین و مطلوب ترین و نزدیک ترین راه، برای رسیدن به مقاصد اسلامی، همین است و بس، و همان طور که در این کتاب، ملاحظه می کنید، و به اندازه نیاز، این موضوع را بررسی نموده ایم ، در طول عمر این مکتب، احکام و مقررات اسلام را همین مجالس، تضمین نموده، و چگونه سزاوار است ما از چنین اثر مثبت و ارزنده ای دست بداریم !!

جوان های مسلمان، و پایبند به مکتب تشیع نیز باید بدانند که: نواي شوم حمله به مجالس عزاداری و مجامع دینی، و شعائر اسلامی، و دیگر مقدسات مذهبی از نای همین غرب زدگان به گوش می رسد، و اگر از این تقليد مشئوم کورکورانه به زودی بیدار نشوند، همه سرمایه های اصیل اسلامی را به دست غارت ایشان سپرده اند!!!!

گرچه سخن بسیار داریم، و وقت بسیار کم، لذا: مطلب را به همین جا خاتمه میدهیم و آن چه نوشتیم، و می خواستیم بنویسیم در جمله های زیرین، خلاصه می کنیم :

آنها که در مبارزه با مکتب تشیع رفتند کاری یزیدی کردند...

آنها که ماندند و از ایشان حمایت می کنند، کاری غبيداللهی می کنند...

وگرنه محکوم به مرگ اند!!!

والسلام.

ص: 167

فهرست مطالب

سخن مصحح ....... 7

مصیبت نامه سيد الشهداء علی به خامه علامه مجلسی : ... 9

ما و این رساله شریفه: ........ 15

مروری بر زندگی شهید ....... 19

دل نوشته ........ 39

(پیش گفتار) ....... 41

(رسواسازي خائنين) .... 45

نابینایان به خود آیند .... 61

عقده داران چه می گویند؟ ...... 63

احادیثی در ثواب گریه بر سیدالشهداء (علیه السلام) ....... 81

نظرات و فتاوای فحول علماء شیعه ........ 117

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا عبدالهادی شیرازی (أعلى الله مقامه الشريف)... 118

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید محمود شاهرودی (أعلى الله مقامه الشريف)......118

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید محسن حکیم (أعلى الله مقامه الشريف). .... 119

مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ محمد حسن مظفر . .....119

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید حسین حمامی موسوی .....119

ص: 168

مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ محمد حسين آل کاشف الغطاء... 120

مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ محمدکاظم شیرازی ....... 120

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی ....... 120

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید علی مدد موسوی قاینی........ 120

مرحوم آیة الله العظمی حاج سید عبد الأعلى موسوی 1 سبزواری.....120

علامہ کبیر شیخ خضر بن شلال: ........ 121

مرحوم آیة الله العظمی شیخ محمد حسين آل کاشف الغطاء: ....... 122

آية الله العظمی، مرحوم حاج شیخ عبدالله مامقانی : ...... 125

نویسنده (میگوید): ........ 126

بیانات رهبر بزرگوارامت: ........ 127

(منحرف چه می گوید) ....... 131

قسمتی از سخنان رهبر بزرگوارامت: ...... 135

برخی انحرافات کتاب تشیع علوى وتشيع صفوی !! .... 139

ایرادات واهی بر شعائر حسینی (علیه السلام)....... 149

دیده گریان در سوگ شهیدان ..... 153

اینک، خواننده بی غرض داوری کند: ....... 165

فهرست مطالب ...... 168

ص: 169

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109