فعاليت هاي تجاري حضرت خديجه سلام الله عليها

مشخصات کتاب

فعاليت هاي تجاري حضرت خديجه سلام الله عليها

پدیدآورنده: واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

نوع: مقاله

تعداد صفحات: 15

منبع: دانشنامه حضرت خدیجه

ص:1

ثروتمندترين زن روزگار

غالب مردم شهر مكه، به حرفه تجارت اشتغال داشتند، و عزت و قدرت در آن شهر، از آن كساني بود كه ثروت و مكنت داشتند، گر چه در قبيله خود، از نظر تعداد نفرات كم بودند يا زياد، در آن جامعه اولويت با ثروتمنان بود، تا جايي كه براي رسيدن به ثروت از هيچ تلاشي دريغ نمي كردند، حتي اگر به قيمت خوردن مال يتيم و ضعيف و يا گرفتن ربا بود، تعرض به غريبه ها و خوردن اموال ضعفاء به حدي رايج شده بود كه عده اي از اهل انصاف جمع شدند و گروهي را تشكيل دادند به نام «حلف الفضول»، كه در آن هم پيمان شدند از حق ضعفا و ايتام دفاع كنند و مانع از چپاول زورگويان مكه شوند، و حضرت رسول صلي الله عليه و آله از شركت خود در آن پيمان به نيكي ياد مي كردند.

در چنين محيطي، اراده ي حقتعالي بر اين بود كه ثروتمندترين فرد و با عظمت ترين شخصيت، زني باشد كه در جواني داراي ثروتي است كه ثروتمندترين مرد مكه در خيال خود نيز به رقابت با وي نيانديشد، و آن زني كسي نيست جز ام المؤمنين حضرت خديجه كبري سلام الله عليها كه نام وي در صفحه ي تاريخ چون خورشيد فروزان مي درخشد.

آن گونه كه از مطالعه ي تاريخ بر مي آيد، ثروت حضرت خديجه سلام الله عليها، حاصل دسترنج خود وي بود، و به كوشش

ص: 1

و همت ايشان فراهم شده بود و از ارث و ميراث خبري نبود، به همين جهت پدر و عمويش هيچ گونه دخالت و تصرفي در امور و اموال ايشان نداشتند. بد نيست به گوشه اي از ثروت ايشان اشاره كنيم تا قدري از عظمت سخن را در يابيم، و اين مقدار از بيان ثروت ايشان، در حديست كه تاريخ براي ما نگه داشته است و از چنگ بدخواهان و حسودان و كينه توزان، به سلامت گذشته و به ما رسيده است و گرنه يقيناً ثروت و مكنت ايشان بيش از اين حرفها مي باشد. همين جمله كافيست كه از ايشان به ملكه عظيمۀ(1) تعبير كرده اند، او ملكه اي بود در نهايت عظمت.

الف) كان لها من الاموال و المواشي، شيء لا يحصي؛(2) براي ايشان از اموال و چهارپايان (اعم از اسب و شتر و گوسفند) عددي غير قابل شمارش بود، در آن زمان وقتي مي خواستند ثروت شخصي را بيان كنند، اشاره به اموال و چهارپاياني كه در تملك د اشت مي كردند، كه مثلاً فلان شخص صد رأس گوسفند، دو رأس اسب و چقدر نفر شتر دارد، ولي براي حضرت خديجه سلام الله عليها، به جهت كثرت اموال و احشام، آمار خاصي وجود نداشت و مي گفتند آن قدر مال و حشم دارد كه نمي توان شمرد.

ب) ليس بمكۀ اكثر مالاً من خديجه سلام الله عليها؛(3) در شهر مكه، كه اكثر اهل آن در پيشه ي تجارت مشغول بودند، كسي از خديجه عليها السلام ثروتمندتر نبود، و همين عبارت گوياي ثروت ايشان است، و بدين جهت بود كه بزرگان قريش به خواستگاري ايشان آمدند، و

ص: 2


1- بحارالانوار، ج 16، ص 20.
2- همان، ص 20.
3- همان، ص 21.

چون آن حضرت كسي را هم شأن خويش نمي ديد، نمي پذيرفت. كساني كه به خواستگاري ايشان مي آمدند كه تاريخ در ثروت شان مي نويسد: چهارصد كنيز و غلام داشتند.(1)

(و معلوم است كه نگهداري چهارصد كنيز و غلام چه هزينه اي را بر ارباب آنها تحميل مي كند و اين بيانگر ثروت آن ارباب مي باشد) و ايشان حتي نمي پذيرفت با آنان سخن بگويد.

ج) كان لخديجه (عليها السلام) في كل ناحيۀ عبيد و مواشي، حتي قيل: ان لها ازيد من ثمانين الف جمل متفرقۀ في كل مكان، و كان لها في كل ناحيۀ تجارۀ و في كل بلد مال، مثل مصر و الحبشۀ و غيرها؛(2) براي حضرت خديجه سلام الله عليها در هر سو و ناحيه، غلامان و احشام و اغنام بود، تا جايي كه گفته شد: براي حضرت خديجه سلام الله عليها بيش از هشتاد هزار شتر در مناطق مختلف براي تجارت قرار داشت، به غير از اينها در مناطق مختلفي چون مصر و حبشه تجارت خانه داشتند و عده اي براي ايشان مشغول به تجارت بودند. با دقت نمودن به اين جمله: «ازيد من ثمانين الف جمل»؛ بيش از هشتاد هزار شتر، روشن مي شود كه باز هم آمار دقيقي از تعداد شتران تجاري آن حضرت در دست نيست و گمان ها به بيش از هشتاد هزار مي رود، و هنگامي كه توجه كنيم به مسئله نگهداري و رعايت اين شتران و تعداد غلاماني كه متصدي اين كارها هستند، پي به ظاهري از ثروت حضرت خديجه سلام الله عليها مي بريم، و اين فقرات، نشانگر تجارت جهاني آن حضرت بوده

ص: 3


1- بحارالانوار، ج 16، ص 63؛ و ج 108، ص 215.
2- همان، ج 16، ص 22.

كه در شهرها و كشورهاي مختلفي چون مصر و حبشه تجارتخانه داشتند و اين دلالت بر قدرت بالاي مديريتي حضرت خديجه سلام الله عليها دارد و آن نيز ناشي از دانش وسيع آن بزرگوار مي شد، كه با سني جوان، آن حضرت، از نبوغ فوق العاده اي برخوردار بودند، حقيقتاً او زني عادي نبوده است. و ديگر نيازي به توضيح نيست كه حفظ ارتباط با نيروهاي تجارتي در آن زمان، و حسابرسي مرتب به داد و ستد و سودهاي حاصله از آن، چقدر توان و احاطه مي طلبد، كه يك زن در سن جواني، تمام آن صفت هاي عالي را، آن هم به بهترين و عالي ترين شكل ممكن دارا باشد كه او را به برترين فرد مكه مبدل سازد.

د) كان لخديجه (عليها السلام) داراً واسعۀ تسع اهل مكۀ جميعاً؛(1) براي حضرت خديجه عليها السلام منزل وسيع و بزرگي بود كه تمامي مردم مكه را در بر مي گرفت، و قد جعلت اعلاها قبۀ من الحرير الازرق؛ كه در بالاي اين منزل گنبدي از ابريشم آبي رنگ قرار داده بودند، و قد رقمت في جوانبها صفۀ الشمس و القمر و النجوم؛ و در آن نقش هاي خورشيد و ماه و ستارگان منقش شده بود، و قد ربطته من حبال الابريسم و اوتاد الفولاد؛ و آن گنبد ابريشمي زيبا را با طناب هايي از ابريشم و ميخ هايي از فولاد، محكم كرده بودند.

تصور كنيد، ثروتمندترين زن مكه، بلكه ثروتمندترين شخص آن، بايد خانه اي داشته باشد كه در خور مقام و شأن او باشد، فلذا خانه ي ايشان نيز بي نظير و به گونه اي

ص: 4


1- همان، ص 22.

است كه در تاريخ مكه چنين خانه اي براي غير ايشان وصف نشده است. و در آن تمام اصناف و انواع خوراكي ها و ميوه جات از طائف و شام همواره براي پذيرايي ميهمانان فراهم بود.(1)و(2)

چگونگي تجارت

استخدام كارگزاران

خديجه بانويي تاجر و با شرف و ثروتمند بود. وي مردان را به اجاره مي گرفت و به آنها سرمايه مي داد كه به مضاربه تجارت كنند. عموهاي پيامبر صلي الله عليه كه قصد داشتند همسري براي آن حضرت بگيرند، نزد خديجه رفتند و از وي خواستند تا سرمايه اي در اختيار محمد قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از اين تجارت ازدواج كند.(3)

خديجه با ثروت فراوان و تجارت گسترده اش، بانوي توانگر حجاز به شمار مي آمد و به خوشخويي و خردمندي زبانزد بود. چون خديجه با پيامبر پيوند زناشويي بست، در تدبير امور مربوط به داخل و خارج خانه و نيز در پرورش فرزنداني پاك و شايسته، همسري نمونه قلمداد مي شد.

چون پيامبر اكرم، به رسالت مبعوث شد، خديجه پيش از هر كس ديگري به اسلام گرويد و خود را با تعاليم ارزشمند اسلام هماهنگ كرد و با پشتكاري بي نظير در تبليغ گسترش اسلام از هيچ تلاشي فروگذاري نكرد. وي همچنين همه ي ثروت خود را براي پيشبرد اسلام در راه خدا و در دست پيامبر صلي الله عليه و آله قرار داد تا آن حضرت هرگونه كه خود مي داند و مي خواهد، آن را در راه خدا مصرف كند.

از آنجا كه در آغاز نخستين كساني كه

ص: 5


1- همان، ج 16، ص 25.
2- حضرت خديجه كبري سلام الله عليها ثروتمندترين زن روزگار، ص 4-8.
3- محدثات شيعه، ص 157.

به دعوت پيامبر گرويدند، مردم مستمند وتهيدست بودند. روسل خدا با كمال سخاوت، ثروت خديجه را به مصرف زندگي تازه مسلمانان تنگدست مي زساند و بردگان را با پول خديجه مستقيماً و يا به واسطه ي كسانِ ديگري چون ابوبكر، كه مردي توانگر بود، مي خريد و آزادشان مي كرد. توانگران قريش نيز مي دانستند كه ابوبكر با ثروت خديجه و به دستور رسول اكرم به خريد بردگان مي پردازد.

اين بخشش پايان ناپذير از سوي خديجه به پيامبر تقديم شده بود كه حتي يك كيمه هم از روي هوا و هوس سخن نمي گفت تا مگر يك حقيقت را آشكار سازد. حقيقتي كه اينك بر دوش مكتب، چونان نشاني افتخار آميز جلوه گر است. اين حقيقت آن بود كه پيامبر فرمود: «اسلام به شمشير علي و ثروت خديجه استوار شد.»(1)

استخدام كارگزاران در بازار بصري و داستان ابومويهب راهب

بكر بن عبدالله اشجعي از پدرانش نقل مي كند در آن سالي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به شام رفت، عبد مناۀ بن كنانه و نوفل بن معاويه نيز براي تجارت به شام رفتند. آنان را «ابومويهب» راهب ملاقات كرد و از آنان پرسيد:

شما كيستيد؟

گفتند: تاجراني از اهل حرم از قريش هستيم.

پرسيد: از كدام تيره ي قريش؟ پاسخ او را دادند.

باز پرسيد: كسي از قريش غير از شما هم آمده است؟

گفتند: آري، جواني از بني هاشم به نام محمد صلي الله عليه و آله.

ابومويهب گفت: به خدا سوگند! او را مي خواستم.

گفتند: به خدا سوگند در ميان قريش گمنام تر اط او نيست و او را «يتيم قريش» مي گويند و او اكنون اجير

ص: 6


1- هدايتگران راه نور: زندگينامه چهارده معصوم، ص 247.

زني به نام «خديجه» است. با او چكار داري؟

در اين هنگام راهب سر خود را تكان مي داد و مي گفت: اوست، پس از آن دو خواست كه محمد صلي الله عليه و آله را به او نشان دهند.

مي گويند: او را در «بازار بصري» رها كرديم و مشغول سخن گفتن بود كه محمد صلي الله عليه و آله نمايان شد، راهب گفت: اين همان است. و مدتي با او خلوت كرد و در گوشي با وي سخن گفت. سپس ميان دو چشم محمد صلي الله عليه و آله را بوسيد و چيزي از جيب خود در اورد كه نفهميديم آن چه بود، ولي محمد صلي الله عليه و آله نپذيرفت. وقتي كه از او جدا شد، به ما گفت: از من بشنويد كه به خدا سوگند او پيامبر اين عصر است و به زودي مبعوث مي شود و مردم را با گفتن «لا اله الا الله» دعوت مي كند، وقتي اين گونه ديديد از او پيروي كنيد.(1)

استخدام مردان پاكدامن ودرستكار

خديجه دختر خويلد كه زن خردمند كاردان با عفت و با شرافت و ثروتمندي بود و مردان درستكا پاكدامن را براي رسيدگي به كارهاي خود و انجام بازرگاني اجير مي كرد و با آنان قرارداد مي بست كه چقدر از سود تجارت متعلق به آنان و چقدر از آن خود او باشد. و همين كه پيش از بعثت درستي و امانت پيغمبر اكرم را شنيد و از اخلاق حميده ي آن وجود مبارك آكاه شد از آن حضرت خواست كه عامل وي باشند و براي بازرگاني به شام برون و بيش از ساير عاملان حق

ص: 7


1- جلوه هاي اعجاز معصومين عليهم السلام، الخرائج و الجرائح برگزيده فارسي، ص 757.

العمل دريافت دارند و چون آن حضرت تجارت را به طور مطلوب و با امانت انجام دادند، خديجه ي كبري به آن حضرت پيشنهاد ازدواج داد و حضرت رسول پيشنهاد آن بانوي بزرگ را پذيرفته و با وي همسر شدند.(1)

سفر به شام

همين كه خديجه از راستگويي و امانت و مكارم اخلاق رسول خدا خبر يافت، نزد وي فرستاد و به او پيشنهاد كرد كه از با سرمايه «خديجه» و همراه غلام وي «ميسره»(2) براي تجارت شام رهسپار شود بيش تر از آنچه به ديگران مي داده است به وي خواهد داد. رسول خدا پذيرفت و با «ميسره» رهسپار شد تا به شام رسيد.(3)

ميسره كارگزار خديجه سلام الله عليها

فلما بلغ اثنتي عشرۀ سنۀ، خرج مع عمه ابي طالب الي الشام حتي بلغ بُصري فرآه بحيرا الراهب فعرفه بصفته، فجاء و اخذ بيده، و قال: هذا سيد العالمين، هذا رسول رب العالمين، هذا يبعثه الله رحمۀ للعالمين. فقيل له: و ما علمك بذلك؟ قال: انكم حين اقبلتم من العقبه لم يبق شجره و لا حجر الا خرّ ساجداً و لا يسجدان الا لنبي، و انا نجده في كتبنا. و سأل اباطالب، فرده خوفا عليه من اليهود. ثم خرج ثانياً الي الشام مع ميسرۀ غلام خديجه ي تجارۀ لها قبل ان يتزوجها حتي بلغ الي سوق بصري، فباع تجارته.(4)

كارگزاران خديجه در بازار حباشه

ان رسول الله صلي الله عليه و آله لما استوي و بلغ اشده، و ليس له كثير مال استاجرته خديجه بنت خويلد الي سوق حباشه، و استاجرت معه رجلاً من قريش، فقال رسول الله صلي الله عليه و آله: «م رأيت صاحبۀ خيراً من خديجه ما كنا نرجع انا و صاحبي الا و عندها تحفۀ

ص: 8


1- تاريخ تمدن اسلام، ص 921.
2- سيره النبي ، ج1، ص 203.
3- تاريخ پيامبر اسلام، ص 68.
4- المنتخب من كتاب ازواج النبي صلي الله عليه و سلم، ص 24.

من طعام تخبئوه لنا»

قال الليث في حديثه: استأجرته بسقب يدفعه اليه غلامها ميسره اذا رجع من سفره. فرأي ميسرۀ من يمنه و خلقه و البركۀ في سفره، و الزيادۀ في الربح ما اشتد به حيه اياه، فقدم و هو يهتف به، فسبق الي خديجۀ فأخبرها خبر ما اصاب من لظفر و الربح، و ما رأي من سول الله صلي الله عليه و آله، قالت: فأرنيه فلما، اقبلت العير اشار لها اليه ، و اذا سحابۀ تظله و تسير معه. فامرت له بسقبٍ آخر و علقَهُ قلبها لما اراد الله بها من السعاده.

و قال هشام في حديثه عن ابيه: استاجرته الي الشام، و خرج معه غلامها ميسرۀ حتي قدما الشام، فنزل رسول الله صلي الله عليه و آله في ظل شجرۀ صومعۀ قريباً من راهب، فاطلع الراهب الي ميسرۀ و قال: من نزل تح الشجرۀ ؟ فقال: رجل من قريش من اهل الحرم. قال: ما نزل تحت هذه الشجرۀ قط الا نبي، قال: و كان رسول الله صلي الله عليه و آله اذا كانت الظهيرۀ ، واشتد الحر لم يزل ملكان يظلانه من الشمس. فلما قدم ميسرۀ علي خديجۀ اخبرها بقول الراهب، و ما رأي من الملكين، فبعثت الي رسول الله صلي الله عليه و آله فقالت: يابن عم اني قد رغبت فيك.(1)

كارگزاران خديجه در شام

خديجه از سالها پيش از آن كه به ازدواج پيامبر در آيد با شام تجارت مي كرد.(2)

تجارت خديجه از زبان حضرت ابوطالب عليه السلام

قد ذكرنا انه خرج مع ابي طالب و هو ابن استي عشرۀ سنۀ فلما بلغ خمساً و عشرين سنه قال له ابوطالب: انا رجل لا مال لي و قد اشتد علينا الزمان و هذه

ص: 9


1- المنتخب من كتاب ازواج النبي صلي الله عليه و سلم، ص 23 و 24.
2- بامداد اسلام، ص 12.

عير قومك قد حضر خروجها الي الشام و خديجه تبعث رجالاً من قومك ، فلو جئتها فعرضت نفسك عليا لاسرعت اليك.

و بلغ خديجه ما قال له ابوطالب فقال: انا اعطيك ضعف ما اعطي رجلا من قومك. فقال ابوطالب: هذا رزق قد ساقه الله اليك.(1)

اجير نشدن پيامبر به نقل از عمار

و اضاف عمار بن ياسر الي ذلك انها لم تستأجره في تجارتها و لم يكن اجيراً لاحد ابداً، كما اورد حديث روجه منها علي هذا النحو ابن كثير في تاريخه بعد ان اورد الصورۀ الاولي الشائعۀ بين المحدثين.(2)

ثروت خديجه سرمايه او در تجارت

خديجه زني عاقله و ثروتمند بود كه مردان با سرمايه و مال او تجارت مي كردند.(3)

خديجه كه وصف «محمد بن عبدالله» جوان محبوب مكه را به عنوان «محمد امين» شنيده بود، شخصاً از «محمد» خواست به ديدن او برود، وقتي «محمد» آمد. خديجه گفت: آنچه موجب شده است من شيفته ي تو شوم و مهر و محبت تو را صادقانه به دل گيرم، صاقت و امانت و اخلاق ستوده ي تو است. به همين جهت حاضرم سرمايه اي دو برابر آنچه به ديگران مي دهم در اختيارت بگذارم تا شخصاً اقدام به تجارت كني. علاوه دو غلام خود را نيز به تو مي سپارم تا در اين سفر تجاري همراه تو باشند و در كارها تو را ياري نمايند.

خديجه به غلامان خود دستور داد كاملاً تحت فرمان «محمد» باشند، و هنگام بازگشت هر چه از وي در سفر ديده اند، گزارش دهند.

«محمد» با مال التجاره ي خديجه همراه ساير بازرگانان مكه راهي سفر شام شد در اين سفر همه ي تجار سود بردند، به خصوص «محمد» كه بيش از

ص: 10


1- صفه الصفوه، ج1، ص 71.
2- سيره الائمه الاثني عشر، ج1، ص 46.
3- معارف و معاريف شامل احكام، اخلاق، تاريخ، علوم، اعلام و اصطلاحات اسلامي، ج2، ص 856.

ديگران سود برد. در بازگشت «ميسره» غلام خديجه به وي از كارهاي محمد در سفر جويا شده بود، گفت: تمام كارهاي او حساب شده و منظم و بر اساس عقل و درايت است. ميسره توضيح داد كه وقتي يكي از تجار از محمد خواست به دو بت «لات» و «عزي» سوگند ياد كند، محمد گفت: «چيزي در نزد من پست تر از لات و عزي نيست.» (1)

طبري وديگران نوشته اند كه چون راستگويي وامانت و خوش خلقي رسول خدا صلي الله عليه و آله كه زبانزد همگان بود به گوش خديجه هم رسيد كسي را نزد آن حضرت فرستاد و به او پيشنهاد كرد كه با غلام او ميسره براي تجارت به شام رود و در عوض سهمي بيشتر ازديگران دريافت دريافت كند رسول خدا اين موضوع را به اطلاع عم خود ابوطالب رسانيد او نيز گفت: هذا رزقٌ قد ساقه الله اليك؛ يعني اني كار موجب روزي و رزقي است كه خداوند آن را به سوي تو كشانده است.(2)

اما مقصود خديجه از فرستادن آن حضرت به شام براي اين نبود كه از وجود و امانت وي فقط براي ازدياد ثروت خويش از راه تجارت استفاده كند بلكه در نتيجه ي اطلاعاتي مه قبلاً درباره ي آينده ي او به دست آورده بود از نظر معنوي و روحاني شيفته ي وجود آن جناب گرديده بود زيرا خديجه نيز مصاحبه او را با بحيرا در سفر اول كه همراه عمويش ابوطالب عازم شام بود شنيده و مي دانست كه چه اينده ي درخشاني در انتظار اوست و عالوه بر آن جسته و گريخته از جاهاي ديگر

ص: 11


1- تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص 69.
2- طبقات الكبري، ج1، ص 130.

نيز اطلاعاتي به دست آورده بود.(1)

تجارت و ازدواج و تجارت در تابستان و زمستان

رسول خدا صلي الله عليه و آله سالهاي دوران جواني را كم كم پشت سر مي گذاشت و گر چه دست تقدير او را براي هدف بزرگتر و عالي تري كه نجات و سعادت بشريت در آن نهفته بود پرورش مي داد ولي پيش از آن كه به مقام نبوت رسيده و به رهبري جهانيان برخيزد مانند ساير مردم از انجام امور مربوط به كسب معيشت و تشكيل خانواده ناگزير بود.

تجار و بازرگانان مكه براي تجارت در سال دو مرتبه به خارج از عربستان مسافرت مي كردند تابستان ها به شام و زمستان ها به يمن روانه مي شدند كه در قرآن كريم نيز بدان اشاره شده است.(2) «لايلاف قريش ايلافهم رحلۀ الشتاء و الصيف».

ويژگي هاي حضرت خديجه سلام الله عليها در تجارت

اخلاق كريمانه و شرافت حضرت خديجه سلام الله عليها

ابوهريره مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمود: خداوند هيچ پيامبري را مبعوث نكرده است مگر اينكه چوپان گوسفند بوده است، يكي از اصحاب گفت: آيا شما هم چوپان گوسفند بوده ايد؟ پيامبر فرمود: آري من د رمقابل اجرت نيم دانگ براي اهل مكه چوپاني مي كردم. اين حديث را بخاري هم نقل نموده است.

جابر بن عبدالله مي گويد: پيامبر مي گفت دو سفر براي خديجه انجام دادم كه اجرت هر يك ماده شتري بود.

ابن اسحاق مي گويد: خديجه دختر خويلد بانويي شريف و ثروتمند و بازرگان بود كه مردان را اجير مي كرد كه براي او به طريق مضاربه كار كنند و براي آنها سهمي هم معين مي كرد، قريش هم كه اصلاً قبيله اي ابزرگان بودندن، چون موضوع راستي و امانت و اخلاق پاك پيامبر صلي الله

ص: 12


1- رحمت عالميان (حضرت محمد المصطفي صلي الله عليه و آله)، ص 143.
2- رحمت عالميان، ص 141.

عليه و آله را شنيد كسي پيش او فرستاد و پيشنهاد نمود كه حق الزحمه بيشتري به آن حضرت خواهد پرداخت و خدمتكار خود ميسره را هم همراه او خواهد نمود. پيامبر صلي الله عليه و آله اين پيشنهاد را پذيرفت و همراه كالاهاي بازرگاني خديجه و ميسره به شام رفت و حدود شام نزديك صومعه راهبي پيامبر زير سايه ي درختي فرود آمد، راهب از ميسره پرسيد اين كيست؟ گفت: مردي از اهل مكه و از قبيله ي قريش است. راهب گفت: زير سايه ي اين درخت كسي جز پيامبران نمي نشيند، پيامبر صلي الله عليه و آله كالاي خديجه را فروخت و آنچه لازم بود خريد و با كاروان به مكه روان گرديد، ميسره كه همراه او بود مي گويد هنگام ظهر و گرما دو فرشته با بالهاي خود بر پيامبر سايه مي افكندند و او همچنان بر شتر خود سوار بود و راه را قطع مين مود.

چون به مكه رسيدند پيامبر كالايي را كه از شام آورده بود فروخت و سود اين سفر دو برابر يا نزديك به دو برابر سفرهاي ديگر بود. ميسره هم گفتار راهب و موضوع سايه گستردن دو فرشته را براي خديجه گفت، خديجه بانويي

خردمند و دورانديش و شريف بود، خداوند هم خواست كه او را گرامي بدارد، اين بود كه پس از نقل مطالب، كسي به سراغ پيامبر فرستاد و پيغام داد كه اي پسر عمو من به واسطه ي خويشاوندي و شرف و بزرگواري تو و ارزش تو در ميان قوم و امانت و راستي و حسن خلق تو، مايل به ازدواج باتو هستم.

ص: 13

خديجه هم ميان زنان قريش از همه محترم تر و شريف تر و مالدارتر بود. آن چنان كه همه مردان قريش خواستار و آرزومند ازدواج با او بوده اند.(1)

ثروت خديجه سلام الله عليها

آنچه مسلم است خديجه هر چه داشت به پيغمبر بخشيد و حضرت نيز به اعتراف دوست و دشمن كسي نبود كه مال و ثروت بيندوزد، و چيزي براي روز مبادا نگهدارد. هر كس به او روي مي آورد، دست خالي بر نمي گشت. از حال مستمندان و افراد تهيدست بي خبر نبود. خديجه خود نيز چنين بود. اينك كه مرد نمونه ي مكه همسر او شده است، باز خانه ي وي ملجأ نيازمندان و مايه ي اميد دردمندان است. در مواقع قحط و غلا كه به واسطه ي نيامدن باران اهل باديه در سختي به سر مي بردند، حليمه مادر رضاعي پيامبر به مكه مي آمد و به فرزند شيرداده ي خود سر مي زد، و محمد امين او را سخت عزيز مي داشت. عبايش را زير پاي او پهن مي كرد و با وي به گفتگو مي نشست و چون آهنگ بازگشت مي كرد به نحو شايسته اي به وي مساعدت مي نمود.(2)

بزرگترين قافله، قافله ي حضرت خديجه سلام الله عليها است.

و اين را هم بدانم كه مردم با مال حضرت خديجه سلام الله عليها سفرهاي تجارتي به كشورهاي مختلف مي نمودند و بزرگترين قافله قافله ي حضرت بود.

و كانت علي الخط قافله خديجه – لم تكن الاولي بين القوافل؛ لا بجودۀ رحالها و لا بانتظام سمتها.

و لطمالما نظم عقدها (ميسرۀ) فعرج بها علي يثرب ليمسح عن اوراكها او حال الغبار، و ينفض عن كتفيه و عثاء السفر، ليعود فيستأنف السير

ص: 14


1- دلائل النبوه، ج1، ص 214 و 215.
2- تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص 80.

في قلب البوادي علي حد و اصم، ناشف الخفّ، يابس الوتر، لينكب في وادي سرحان مستأنسا بنسيمات رطيبه تنزلق اليه علي طول هذا الساحل المتاخم للبحر الاحمر، ليشرف – بعد طول عناء- علي البواسق الغوطيّۀ و ا لمخامل السندسيه التي تفترشها بلاد الشام.

اجل- الم تكن قافله خديجه القافله الاوي بين مكه و الغوطه، او بين مكه و العراق، فطالما شاهد وادي الرمّه و بريدۀ نجد خطوط القوافل منساقۀ علي حد و رتيب تساجلته اوديۀ الجزيرۀ و استعذبته آذان الابل.

و لكن قافلۀ خديجه هي القافله التي ستصبح عين القوافل، هي التي ستفقه معني الانفتاح، هي التي ستنتقل بالاحتكاك من مفهومه التجاري المادي المحدد الي انطلاقه الخير الواسع المفتوح- الي المدي الرجب- الي المدي الارحب الذي يوسع اجواء الجزيرۀ.

اجل- اجواء الجزيرۀ- الجزيرۀ- الجزيرۀ بالذات، الواسعۀ، المفتوحۀ، الهائمۀ الحدود- المتراميۀ الاطراف: من خليج العدن الي الخليج الفارسي، الي خليج العقبۀ- من حضرموت، الي الاحقاف- الي الربع الخالي، الدهماء، الي الحجاز، الي تيماء النفوذ... مع كل ما فيها و ما عليها من عشائر و قبائل و انماط عيش و وراثات تقاليد.

كل ذلك الوسع كان اشيق من ان يجمع شعباً و يسبغ عليه لوناً مجتمعياً سمح الاهاب رتيب القيافه.(1)

و مأموران حضرت خديجه سلام الله عليها صادر كننده و وارد كننده ي محصولات بوده اند.(2)

ص: 15


1- فاطمه الزهراء وتر في غمد، ص 56.
2- السيره النبويه في ضوء القرآن و السنه، «دراسه محرره، جمعت بين اصاله القديم و جده الحديث»، ج1، ص 99.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109