حضرت خديجه سلام الله عليها در بستر رحلت

مشخصات کتاب

حضرت خديجه سلام الله عليها در بستر رحلت

پدیدآورنده: واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان

نوع: مقاله

تعداد صفحات: 29

منبع: دانشنامه حضرت خدیجه

ص:1

سال، ماه و روز رحلت خديجه سلام الله عليها

حضرت خديجه سلام الله عليها به دليل اسلام خواهي، و مقاومت در اين راه، حدود سه سال يا چهار سال همراه پيامبر صلي الله عليه و آله و بني هاشم، در شعب ابيطالب، در محاصره ي شديد اقتصادي قرار گرفت.

با توجه به اينكه خديجه سلام الله عليها در اين وقت دوران 63 تا 65 سالگي را مي گذرانيد، يعني در دوران و سنين پيري قرار داشت، فشارهاي بسيار سخت و گوناگون جسمي و روحي كه هنگام محاصره بر محاصره شوندگان، به خصوص بر افراد سالخورده اي مانند ابوطالب پدر بزرگوار علي عليه السلام، و خديجه سلام الله عليها وارد شد، به راستي كمرشكن و خرد كننده بود. ايثار و مقاومت آنها باعث شد كه زنده ماندند. وگرنه شرايط سخت محاصره يك نوع شكنجه و مرگ تدريجي بود، و محاصره شوندگان را از پاي در مي آورد.

از اين رو مطابق روايات وقتي كه مشركان، پايان دوران محاصره را اعلام كردند، پس از آزادي، چندان نگذشت كه ابوطالب و خديجه سلام الله عليهاهر دو با فاصله چند روز در بستر رحلت افتاده، و پس از اندك مدتي رحلت كردند، ودر حقيقت به شهادت رسيدند.

طبق پاره اي از روايات، دو ماه پس از آزادي از محاصره، ابوطالب عليه السلام از دنيا رفت، و پس از سه روز خديجه سلام الله عليها نيز رحلت كرد. و مطابق نقل ديگر فاصله ي بين رحلت ابوطالب و خديجه سلام الله عليها سي

ص: 1

و پنج روز يا يك ماه، يا شش ماه بوده است.(1)

در كتاب ارزشمند الغدير به نقل از مدارك متعدد آمده: «ابوطالب در نيمه ي شوال سال دهم بعثت از دنيا رفت، سي و پنج روز بعد از رحلت او: حضرت خديجه سلام الله عليها وفات كرد. با رحلت اين دو يار باوفا، حزن شديدي بر پيامبر صلي الله عليه و آله عارض شد، از اين رو آن حضرت، آن سال را «عام الحزن» (سال غم و اندوه) ناميد.(2)

ابن ابي الحديد، عالم معروف اهل تسنن نقل مي كند كه ابوطالب در آغاز سال يازدهم بعثت رحلت كرد.

علامه سروي در مناقب مي نويسد: «ابوطالب پس از گذشت نه سال و هشت ماه از بعثت از دنيا رفت.» و محدث راوندي نقل مي كند: ابوطالب در آخر سال دهم بعثت رحلت نموده و سه روز بعد از او، خديجه سلام الله عليها وفات كرد.»(3)

هنگامي كه حضرت خديجه سلام الله عليها در بستر رحلت قرار گرفت، پيامبر صلي الله عليه و آله و فرزندان همواره در بالين خديجه سلام الله عليها بودند، و از او پرستاري مي كردند، در اين مدت ماجراهايي رخ داد كه در اينجا نظر شما را به برخي از آنها كه دست يافته ايم جلب مي كنيم:

دلداري دادن پيامبر صلي الله عليه و آله به خديجه سلام الله عليها

از معاذبن جبل نقل شده گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله به بالين خديجه سلام الله عليها آمد، ديد او در حال جان سپردن است، فرمود:

«اكره ما نزل بك يا خديجة، وقد جعل الله في الكراه خيرا كثيرا فاذا قدمت علي ضرائرك فاقرأ هل مني السلام؛

اي خديجه! براي آنچه

ص: 2


1- بحار، ج 19، ص 5 و 58 و 14 و 24.
2- الغدير، ج 7، ص 372.
3- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 14، ص 61.

از رنج و اندوه كه براي تو پيش آمده نگران و اندوهگين هستم، ولي خداوند در رنج و اندوه، خير بسيار قرار داده است، هنگامي كه به نزد همشوها و همدم هاي خود وارد شدي. سلام مرا به آنها برسان.»

خديجه سلام الله عليها عرض كرد: «اي رسول خدا! آن همدم ها كيستند؟»

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آنها عبارتند از: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم، كليمه (كلثم) خواهر موسي.»

خديجه سلام الله عليها گفت:

«بالرفاء و البنين يا رسول الله؛ گوارا و مبارك باد اي رسول خدا.»(1)

جمله ي «بالرفاء والبنين» اصطلاحي است كه در آن عصر در عروسي ها به عنوان مبارك باد گفته مي شد، تقريبا معادل فارسي آن چنين است: «به به از اين ديدار، مبارك و پر ثمر باد»

در يكي از اين روزها پيامبر صلي الله عليه و آله به خديجه سلام الله عليها فرمود: «آيا نمي داني كه خداوند مرا در بهشت همسر تو نموده است؟!»(2)

وصيت خديجه سلام الله عليها در مورد شب عروسي حضرت زهرا سلام الله عليها

اسماء بنت يزيد بن سكن(3) كه با كنيه ام سلمه خوانده مي شد، و غير از ام سلمه همسر پيامبر صلي الله عليه و آله بود مي گويد: هنگامي كه حضرت خديجه سلام الله عليها در بستر رحلت قرار گرفت به عيادتش رفتم، وقتي كه مرا ديد گريه كرد گفتم: «آيا در مورد مرگ گريه مي كني، با اينكه تو سرور زنان دو جهان، و همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله هستي، و آن حضرت با زبان خود تو را به بهشت مژده داده است؟»

خديجه سلام الله عليها فرمود: «گريه ام براي مرگ نيست، بلكه در مورد

ص: 3


1- مجمع البيان، ج 10، ص 30، بحار، ج 19، ص 20 و 24 (با اندكي تفاوت)
2- زندگاني فاطمة الزهراء، از عمادزاده، ص 36.
3- - قابل توجه اين كه در متن، «اسماء بنت عميس» آمده، و اين اشتباه است زيرا اسماء بنت عميس در آن هنگام همسر جعفر طيار بود، و هنگام رحلت خديجه (سلام الله عليها) و عروسي فاطمه (سلام الله عليها) در حبشه به سر مي برد، از اين رو بعضي گفته اند: «اسمآء بنت يزيد بن سكن» است كه با كنيه ام سلمه خوانده مي شد (در اين باره به بحار، ج 43، ص 134 با توجه به پاورقي آن، مراجعه شود)

فاطمه سلام الله عليها است، هر دختري در شب زفاف خود نياز به بانويي دارد تا به او كمك كند و مرحم اسرار او باشد، و نيازهاي او را برطرف سازد، ولي فاطمه سلام الله عليها هنوز بزرگ نشده، نگرانم كه در شب عروسيش كسي نباشد تا به جاي من از او مادري و سرپرستي كند.»

اسماء مي گويد: عرض كردم: «اي خانم من! من با خدا عهد مي كنم كه اگر خداوند تا آن وقت به من عمر داد، به جاي تو براي فاطمه سلام الله عليها مادري كنم.»

اين عهد همچنان در خاطرم بود، حضرت خديجه سلام الله عليها رحلت كرد، هجرت به مدينه به پيش آمد، و سرانجام شب عروسي فاطمه سلام الله عليها (در سال دوم هجرت، اندكي بعد از جنگ بدر) فرا رسيد، پيامبر صلي الله عليه و آله پس از انجام مراسم عروسي، به همه ي زنان دستور داد كه به خانه هاي خود بروند، همه رفتند، ولي من طبق عهدي كه با خديجه سلام الله عليها داشتم ماندم، پيامبر صلي الله عليه و آله در تاريكي مرا ديد، فرمود: كيستي؟ گفتم: اسماء هستم. فرمود: «مگر دستور ندادم كه از خانه بيرون برويد؟»

عرض كردم: اي رسول خدا! پدر و مادرم به فداي تو، آري چنين دستور فرمودي، و من قصد مخالفت با دستور تو را ندارم، ولي با حضرت خديجه سلام الله عليها عهد و پيماني بسته ام، آنگاه داستان عهد و پيمان را براي پيامبر صلي الله عليه و آله بيان كردم.

آن حضرت تا نام خديجه سلام الله عليها و وصيت او را شنيد، بي اختيار

ص: 4

گريه كرد، آنگاه به من فرمود: «تو را به خدا براي وفاي به عهدت در اينجا مانده اي؟»

عرض كردم: سوگند به خدا آري.

پيامبر صلي الله عليه و آله براي من دعاي خير كرد.(1)

خوف خديجه سلام الله عليها از مرگ

با اينكه حضرت خديجه سلام الله عليها نهايت فداكاري را براي اسلام نمود، و به طور مكرر از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله به او مژده ي بهشت داده شد، در عين حال خائف بود، و در آستانه ي مرگ، از ترس خدا هراسان بود، و خود را بنده ي كوچك و ناچيزي مي دانست، و از درگاه خدا مي خواست كه در عالم قبر و برزخ خشنود گردد، از پيامبر صلي الله عليه و آله تقاضاي دعا و طلب مغفرت نمودن داشت، و از آن حضرت مي خواست كه هنگام مرگ و خاك سپاري، او را مورد لطف خاص قرار دهد، در قبرش بخوابد، و با اين كار، رحمت الهي را وارد قبر سازد و....

در آن هنگام فاطمه سلام الله عليها حدود پنج سال داشت، گويا خديجه سلام الله عليها شرم داشت از پيامبر صلي الله عليه و آله تقاضاي ديگر كند، فاطمه سلام الله عليها را واسطه قرار داد، به او فرمود: «دختر جان! نزد پدر برو، و از او بخواه پيكرم را با يكي از روپوشهاي خود كفن نموده و بپوشاند.»(2)

فاطمه سلام الله عليها واسطه شد، و اين تقاضاي خديجه سلام الله عليها نيز روا گرديد. اين تقاضاي خديجه سلام الله عليها از اينرو بود تا آن لباس موجب نورهايي از رمت الهي گردد و او را در عالم برزخ و روز قيامت

ص: 5


1- كشف الغمه، بحار، ج 43، ص 138.
2- اقتباس از الوقايع والحوادث، ج 1، ص 132.

خشنود سازد.

رحلت جانسوز خديجه سلام الله عليها

مطابق نقل معروف، حضرت خديجه سلام الله عليها در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت از دنيا رفت. در اين سال با فاصله اندك دو ياراستوار و مخلص پيامبر صلي الله عليه و آله يعني ابوطالب عليه السلام و خديجه سلام الله عليها رحلت كردند.

پيامبر صلي الله عليه و آله از رحلت آنها بسيار ناراحت و غمگين شد، و آن سال را «عام الحزن» (سال اندوه) ناميد.

علامه طبرسي مي نويسد:

«ورد علي رسول الله امران عظيمان و جزع جزعا شديدا؛ با رحلت ابوطالب عليه السلام و خديجه سلام الله عليها دو فاجعه ي عظيم براي پيامبر صلي الله عليه و آله رخ داد. به طوري كه پيامبر صلي الله عليه و آله به شدت بي تاب و اندوهگين گرديد.»(1)

و به نقل علامه مجلسي «فلزم بيته و اقل الخروج؛ پيامبر صلي الله عليه و آله در اين هنگام خانه نشين شد. او كمتر از خانه بيرون مي آمد.»(2)

دلداري خداوند به حضرت زهرا سلام الله عليها در سوگ مادر

امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامي كه خديجه سلام الله عليها رحلت كرد:

«جعلت فاطمة تلوذ برسول الله و تدور حوله، و يقول يا ابه! اين أمي؟؛

حضرت زهرا سلام الله عليها به پدر پناه برد، و اطراف پدر مي چرخيد و مي گفت: اي بابا! مادرم كجاست؟»(3)

در اين هنگام جبرئيل نازل شد و به پيامبر صلي الله عليه و آله عرض كرد: «پروردگارت به تو فرمان مي دهد كه به فاطمه سلام الله عليها سلام برسان و به او بگو: مادرت در خانه اي در بهشت است كه از يك قطعه ي بلورين ساخته شده، كه پايه اش از طلا

ص: 6


1- اعلام الوري، ص 62 و 63.
2- - بحار، ج 19، ص 21.
3- - طبق بعضي از روايات، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در جواب او فرمود: «مادرت در قصري است كه آن قصر داراي چهار در است و آن درها به بهشت گشوده مي شوند.» (بحار، ج 22، ص 509.)

و ستونش از ياقوت سرخ مي باشد، و بين آسيه سلام الله عليها و مريم دختر عمران سلام الله عليها قرار گرفته است.»

فاطمه سلام الله عليها گفت: «خدا سلام است، و از او است سلام، و به سوي او سلام است.»(1)

در نقل ديگر آمده: فاطمه سلام الله عليها به پيامبر عرض كرد: مادرم كجاست؟ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «في بيت من قصب؛ در خانه اي بلورين بدون هرگونه رنج و ناآرامي در كنار مريم و آسيه سلام الله عليها است» فاطمه سلام الله عليها پرسيد: «آيا منظور از قَصَب همين ني ها است؟» پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «نه، آن خانه با گوهر و لؤلؤ و ياقوت، آراسته و تنظيم شده است.» (2)و (3)

آوردن كفن از سوي خدا براي خديجه سلام الله عليها

در كتاب «الخصائص الفاطميه» نقل شده: طبق روايت مشهور، هنگامي كه حضرت خديجه سلام الله عليها رحلت كرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند كفن مخصوصي براي خديجه سلام الله عليها نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آوردند، و اين علاوه بر اينكه مايه ي بركت براي خديجه سلام الله عليها بود، مايه ي تسلي خاطر رسول خدا صلي الله عليه و آله گرديد، و به اين عنوان تقرير و تجليل جالبي از طرف خداوند به حضرت خديجه سلام الله عليها به عمل آمد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پيكر مطهر حضرت خديجه سلام الله عليها را با آن كفن پوشانيد، سپس جنازه ي او را با همراهان به سوي قبرستان معلي كه در دامنه ي كوه حجون در بالاي مكه قرار گرفته بردند، تا در كنار مادرش حضرت آمنه سلام الله

ص: 7


1- المجالس شيخ مفيد ص 110، بحار، ج 16، ص 1.
2- - صحيح بخاري، طبق نقل زندگاني فاطمة الزهراء، از: عمادزاده، ص 27.
3- اسوه ايثار و مقاومت، ص 258 تا 264.

عليها به خاك بسپارد.(1)

در آنجا قبري براي حضرت خديجه سلام الله عليها آماده كردند، رسول خدا صلي الله عليه و آله در ميان قبر رفت و خوابيد، سپس بيرون آمد و آن گوهر پاك را در آنجا به خاك سپرد.(2)

علامه مجلسي در بحارالانوار و ديگران مي نويسند: «هنوز در آن وقت نماز ميت واجب نشده بود، از اين رو نماز ميت بر خديجه سلام الله عليها خوانده نشد، پيامبر صلي الله عليه و آله پس از آماده شدن قبر، وارد قبر شد و او را به خاك سپرد.»(3)

اندوه جانكاه پيامبر صلي الله عليه و آله در فراق خديجه سلام الله عليها

چنانكه گفتيم پيامبر صلي الله عليه و آله از فراق حضرت خديجه سلام الله عليها بسيار اندوهگين شد، چرا كه حضرت خديجه سلام الله عليها در طول بيست و پنج سال زندگي مشترك با پيامبر صلي الله عليه و آله همواره در شب و روز همدم و مونس و يار مخلص و شريك غمهاي پيامبر صلي الله عليه و آله بود، و از سوي ديگر افرادي بودند كه به خاطر خديجه سلام الله عليها و ابوطالب عليه السلام به پيامبر صلي الله عليه و آله آسيبي نمي رساندند، ولي بعد از وفات خديجه سلام الله عليها و ابوطالب عليه السلام دست آزارشان به آن حضرت باز گرديد. و به راستي پيامبر صلي الله عليه و آله پس از بازگشت از قبرستان به سوي خانه و ديدار حضرت زهرا سلام الله عليها كه در آن وقت خردسال بود، چه حالتي داشت، و چگونه مي توانست جاي خالي خديجه سلام الله عليها را پس از بيست و پنج سال ايثار و مقاومت، بنگرد؟ عظمت اين مصيبت و

ص: 8


1- گرچه طبق بعضي از روايات قبر حضرت آمنه (سلام الله عليها) مادر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در سرزمين «ابواء» بين مدينه و مكه است، ولي محدث محلاتي مي نويسد: «حق اين است كه پيكر آمنه (سلام الله عليها) را از آنجا انتقال داده و در حجون به خاك سپردند.» (رياحين الشريعه، ج 2، ص 412).
2- رياحين الشريعه، ج 2، ص 271- كشف الغمه، ج 2، ص 79.
3- - بحار، ج 16، ص 13، شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 14، ص 76.

فاجعه را جز خداي بزرگ نمي داند. و شايد بتوان گفت كه در زندگي حضرت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هيچ مصيبت و حادثه ي تلخي براي آن حضرت، همانند رحلت جانسوز حضرت خديجه سلام الله عليها نبود، كه به حق جگرسوز و كمرشكن بود. چرا كه وجود حضرت خديجه سلام الله عليها عامل مهمي در ساختار زندگي درخشان رسول خدا صلي الله عليه و آله و حيات و پيشرفت اسلام، در سالهاي آغاز بعثت بود، اگر وجود خديجه سلام الله عليها در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله داراي اين تأثير عظيم نبود، فقدان او موجب آن همه تأثر و اندوه وصف ناپذير پيامبر صلي الله عليه و آله نمي شد، و مرگ او موجب بي تابي پيامبر صلي الله عليه و آله نمي گشت، و سال مرگش را «سال حزن» اعلام نمي نمود. پيامبر صلي الله عليه و آله چنانكه خاطر نشان گرديد، سالهاي دراز بعد از رحلت خديجه سلام الله عليها از او به عظم ياد مي كرد، و سهم او را در پيشبرد اسلام، همواره يادآوري مي نمود، و در سوگش و ياد خاطراتش اشك مي ريخت، آيا آن همه تأثر و يادآوري بيانگر چيست؟!

موضع گيريهاي خديجه سلام الله عليها در دفاع از اسلام و محمد صلي الله عليه و آله از عوامل مهم تحكيم و گسترش اسلام بود، او اولين بانوي مسلمان بود، و ايثار و مقاومتش همطراز شمشير اميرمؤمنان علي عليه السلام به حساب مي آمد. چگونه پيامبر صلي الله عليه و آله آن همه فداكاري هاي او را فراموش كند، و رحلت جانسوزش را

ص: 9

يك حادثه ي معمولي تلقي نمايد؟!

اندوه جانكاه پيامبر صلي الله عليه و آله در فراق او، بيانگر عظمت ايثار، فداكاري ها و مقاومت هاي حضرت خديجه سلام الله عليها است، چرا كه رحلت خديجه سلام الله عليها يكي از ستون هاي استوار و محكم اسلام را ويران ساخت، و وفات دلخراش ابوطالب، چند روز قبل از او نيز فاجعه ي كمرشكن ديگري بود. از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله با از دست دادن اين دو يار استوار و پر صلابت، ديگر نمي توانست به زندگي خود در مكه ادامه دهد، به همين دليل ناگزير به هجرت به سوي مدينه شد.

در اين باره هرچه بگوييم كم گفته ايم، و نمي توانيم يكهزارم مطلب را ترسيم كنيم، چگونه مي توان تأثر و اندوه عميق پيامبر صلي الله عليه و آله از فراق خديجه سلام الله عليها را با زبان و قلم بيان كرد؟ آيا مي توان با يك ليوان معمولي آب دريا را برداشت؟(1)

مرقد مطهر حضرت خديجه سلام الله عليها

مرقد مطهر حضرت خديه سلام الله عليها در بالاي مكه در قبرستان حجون كه امروز به نام «قبرستان معلي» معروف است قرار دارد، قبرهاي عبدالمطلب و ابوطالب و خديجه سلام الله عليها در كنار هم با فاصله ي يكي دو متر هستند.

مسلمانان در سال 727 ه.ق بارگاهي بر سر مرقد منور حضرت خديجه سلام الله عليها بنا كردند، مردم مكه و ساير زايران كنار قبر او مي آمدند و در آنجا متوسل به حضرت خديجه سلام الله عليها مي شدند و راز و نياز با خدا مي كردند، و اظهار ادب و خلوص مي نمودند، و قصيده

ص: 10


1- اسوه ايثار و مقاومت، ص 265- 267.

هاي بسيار فصيح و پر محتوا كه اديبان عرب در شأن حضرت خديجه سلام الله عليها سروده بودند، در لوح هايي نوشته و در آن بارگاه نصب مي نمودند، و در سالروز ولادت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مسلمانان به سوي مرقد منور آن حضرت مي رفتند و اظهار نشاط و شادماني مي نمودند، و ماجرا به همين منوال ادامه داشت تا اينكه در سال 1344 ه.ق با تسلط وهابيان بي رحم و سبك مغز همه ي آن بارگاههاي مقدس را- به بهانه باطل مبني بر اينكه توسل به آنها يك نوع شرك است- ويران كردند، و از آن زمان تاكنون مرقد منور حضرت خديجه سلام الله عليها و ساير بزرگان همچون قبرستان بقيع در مدينه مهجور و مخروب است، و وهابيان از تعمير قبرها به صورت آبرومند جلوگيري مي نمايند. سال گذشته كه توفيق انجام عمره نصيبم شد، با گروه كاروان به قبرستان معلي رفتيم، در پشت ديوار سنگي كنار جاده، با فاصله ي حدود صد متر تا قبر حضرت خديجه سلام الله عليها، قبر او و قبر ابوطالب عليه السلام و... را به ما نشان دادند و همانجا زيارتنامه خوانديم، و براي ما درست مشخص نشد كه قبر شريف خديجه سلام الله عليها كدام است؟ به راستي تا كي بايد اين گونه به مسلمانان شيفته ي خاندان رسالت جفا و ظلم شود؟! و آنها دلسوخته گردند و نتوانند كنار مرقد بزرگواراني همچون خديجه سلام الله عليها و ابوطالب عليه السلام بروند؟!

يابن العسكري اي حجت بر حق! كه مي دانم جگرت از دست آن نااهلان منسوب به اسلام كباب است، ببين

ص: 11

با ما چه مي كنند، و نمي گذارند دستي بر قبر ارجمند جده ات حضرت خديجه سلام الله عليها آن بانوي بزرگ دو جهان، بكشيم، و در كنار مرقد پر بركت او با خداي بزرگ راز و نياز كنيم.

اي حجت حق پرده ز رخسار برافكنكز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم

شمشير كجت راست كند قامت دين راهم قامت ما را كه ز هجر تو خميديم

ما تشنه لب اندر لب دريا متحيرآبي به جز از خون دل خود نچشيديم

وا اسفاه! از اين محروميت.آه و فغان از آن همه ظلم و جور.

در اينجا توجه به اين نكته لازم است كه قبرستان ابوطالب غير از شعب ابوطالب است، زيرا شعب ابوطالب نزديك كعبه در پشت كوه ابوقبيس قرار دارد، ولي قبرستان ابوطالب (معلي) در بالاي كعبه، بيش از يك كيلومتر دورتر از كعبه قرار گرفته است.(1)

پريشاني پيامبر (صلي الله عليه و آله) از فراق ابوطالب عليه السلام و خديجه سلام الله عليها

چند روزي از رحلت جانسوز دو يار مهربان پيامبر صلي الله عليه و آله يعني خديجه سلام الله عليها و ابوطالب عليه السلام نمي گذشت، كه كافران جرأت بيشتر يافتند. روزي پيامبر صلي الله عليه و آله در يكي از كوچه هاي مكه عبور مي كرد، ناگاه يكي از مزدوران قريشي ظرفي پر از خاكروبه را بر سر و روي آن حضرت ريخت، هر وقت چنين حوادث تلخي براي پيامبر رخ مي داد به خانه باز مي گشت و خديجه سلام الله عليها با كمال مهر و محبت، سر و صورت آن حضرت را مي شست، و برخوردهاي پر عطوفت خديجه سلام الله عليها مرهمي بر زخم هاي پيامبر صلي الله عليه و آله بود، اينك پيامبر

ص: 12


1- همان، ص 268 و 269.

صلي الله عليه و آله به خانه بازگشته، ولي جاي خالي خديجه سلام الله عليها را مي نگرد، به راستي كه پيامبر صلي الله عليه و آله در اين حال، بسيار رنجيده خاطر شد... يكي از دختران پيامبر صلي الله عليه و آله - شايد فاطمه سلام الله عليها بود- در حالي كه گريه مي كرد به جاي مادرش خديجه سلام الله عليها آب آورد تا سر و روي پيامبر صلي الله عليه و آله را بشويد، پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «دخترم! گريه نكن، خداوند گزند دشمن را از پدرت دفع خواهد كرد...»(1)

آري فراق خديجه سلام الله عليها براي پيامبر صلي الله عليه و آله بسيار جان سوز و دردآور بود، از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله هميشه از او ياد مي كرد، و با اشك و شور و ابراز احساسات، از محبت هاي بي شائبه او قدرداني مي نمود.

سوگ خواني حضرت علي عليه السلام در رحلت ابوطالب و خديجه عليهالسلام

اعيني جودا بارك الله فيكماعلي ها لكين لا تري لهم مثلا

علي سيد الطحاء و ابن رئيسهاو سيدة النسوان اول من صلي

مهذبة قد طيب الله خيمهامباركة والله ساق له الفضلا

فبت اقاسي الهم والثكلامصابهما ادحي الي الجود الهوا

لقد نصرا في الله دين محمدعلي من بغي في الدين قد رعيا الا

يعني اي دو چشمانم! اشك بريزيد خدا آن را در مورد شما مبارك كند در مورد رحلت ابوطالب و خديجه عليهماالسلام كه بي نظير بودند.

بگرييد درباره ي رحلت جانسوز سرور بطحاء و فرزند رييس مكه (ابوطالب) و براي رحلت جانسوز سرور زنان، همو كه نخستين زني بود كه نماز با پيامبر اسلام صلي

ص: 13


1- سيره ي ابن هشام، ج 2، ص 58.

الله عليه و آله خواند.

همان پاك بانويي كه خداوند هودج و پيرامون او را پاك ساخته، بانوي پربركتي كه خداوند او را رهرو فضايل و برتري ها نموده است.

شب كردم در حالي كه دچار اندوه جانكاه رحلت اين دو بزرگوار و فراق آنها شدم، و مصيبت جان سوز آنها، شبانه روز مرا تيره و تار ساخته است.

اين دو شخص آيين محمد صلي الله عليه و آله را براي خدا ياري كردند، و با ستمكاران و ياغيان، با آخرين توان مبارزه نمودند.(1)

گريه و راز و نياز امام حسين عليه السلام در كنار قبر خديجه سلام الله عليها

امام حسين عليه السلام بيست و پنج بار پياده از مدينه به مكه براي انجام مراسم حج و عمره مسافرت كرد، روايت شده در يكي از سفرها انس بن مالك همراه آن حضرت بود، او مي گويد: امام حسين عليه السلام كنار مرقد شريف حضرت خديجه سلام الله عليها آمد و در آنجا (به ياد خاطرات فداكاري هاي خديجه سلام الله عليها و ظلم هايي كه به او شد) گريه كرد سپس به من فرمود: از من فاصله بگير، من كنار رفتم، در نزديك او در كناري پنهان شدم، مشغول نماز شد، نمازش به طول كشيد، شنيدم او در نماز خود چنين با خدا مناجات مي كرد.

يا رب يا رب انت مولاهفارحم عبيدا اليك ملجاه

يا ذا المعالي عليك معتمديطوبي لمن كنت انت مولاه

طوبي لمن كان خائفا ارقايشكوا الي ذي الجلال يلواه

و ما به علة و لا سقماكثر من حبه لمولاه

اذا اشتكي بثه و غصتهاجابه الله ثم لباه

اذا ابتلي بالظلام مبتهلااكرمه الله ثم ادناه

يعني: اي پروردگار و خدايي كه تو مولا و سرورش هستي به

ص: 14


1- همان، ص 270.

بنده ي كوچكي كه پناهگاهش تو هستي رحم كن. اي خداي بزرگ و صاحب صفات كمال و جلال، بر تو تكيه مي كنم، خوشا به حال كسي كه تو مولا و سرورش هستي. خوشا به حال كسي كه درگاه تو ترسان و شب زنده دار است، و شكايت گرفتاري هاي خود را به سوي تو آورده و از تو تمناي رفع آن را دارد. چنين كسي گرفتاري و بيماريش، بيش از عشقش به مولايش نيست. هرگاه رفع رنجها و گرفتاري هايش را از درگاه خدا مي طلبد، خداوند خواسته ي او را به اجابت رسانده و به تمناي او جواب مثبت مي دهد. هنگامي كه به ستم ستمگران گرفتار و دچار شد، با تضرع رو به سوي تو آورده، آنگاه خداوند او را گرامي داشته و سپس او را به درگاه خود نزديك سازد.»

پس از آنكه مناجات امام حسين عليه السلام در كنار قبر خديجه سلام الله عليها به اينجا رسيد، ندايي در پاسخ او شنيده شد كه از درگاه الهي به او چنين مي گفت:

لبيك لبيك انت في كنفيو كلما قلت قد علمناه

صوتك تشتاقه ملائكتي فحسبك الصوت قد سمعناه

دعاك عندي يجول في حجب فحسبك الستر قد سفرناه

لو هبت الريح في جوانبه خر صريعا لما تغشاه

سلني بلا رعبة و لا رهبو لا حساب اني انا الله

يعني: بلي بلي تو در كنار و پناه من هستي، و هرچه را گفتي به آن آگاهي داريم.

فرشتگانم به صداي تو اشتياق دارند، براي ارزش راز و نياز تو همين بس كه ما آن را مي شنويم.

دعايت در درگاه من در

ص: 15

ميان حجابها(ي نور) جولان و گردش مي كنند، و همين تو را بس كه ما آن را از ميان حجاب ها آشكار مي كنيم.

هرگاه آن دعاها در گردش خود در مقامي قرار گيرند كه اگر در آن مقام مردي باشد، همان گونه كه در پرتو انوار شكوه و عظمت الهي مدهوش شوند، او مدهوش بيفتد. (يعني آن دعا در درون انوار درخشان الهي قرار گرفته و آن انوار آن را در بر مي گيرند، و موجب ارزش آن مي شوند.) بدون ترس و وحشت و حساب، از درگاه من تقاضا كن كه منم خداوند بر آورنده ي حاجات.(1)

رجعت حضرت خديجه سلام الله عليها هنگام ظهور حضرت قائم (عج)

مطابق روايات بسيار، هنگام ظهور امام قائم (عج)، پيامبر صلي الله عليه و آله و جمعي از اولياء خدا و ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و... به دنيا مراجعه نموده و در عصر درخشان ظهور، از دشمنان انتقام مي گيرند و مدتي دوباره در دنيا زندگي مي نمايد. در اين راستا نظر شما را به فرازي از گفتار امام صادق عليه السلام به يكي از شاگردان معروفش به نام مفضل بن عمر جلب مي كنيم:

«... سپس امام حسين عليه السلام در حالي كه به خونش رنگين است همراه ساير شهيدان كربلا ظاهر مي شوند، هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله او را با آن وضع مي نگرد گريه مي كند، اهل آسمانها و زمين از گريه ي او مي گريند... در جانب راست امام حسين عليه السلام حضرت حمزه، ودر طرف چپ او حضرت جعفر طيار حركت مي كنند، در اين هنگام خديجه سلام الله عليها مي آيد در حالي

ص: 16


1- مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 69، بحار، ج 44، ص 193.

كه محسن (فرزند شهيد فاطمه سلام الله عليها را در آغوش گرفته، همراه فاطمه بنت اسد (مادر علي عليه السلام مي آيند و بلند بلند گريه مي كنند، حضرت زهرا سلام الله عليها مادر محسن عليه السلام پشت سر آنها مي آيد و فرياد مي زند:

«هذا يومكم الذي كنتم توعدون؛ اين همان روزي است كه به شما وعده داده مي شد.»(1)

آنگاه حضرت امام صادق عليه السلام گريه كرد، به طوري كه محاسنش از اشك چشمش خيس شد، مفضل نيز گريه ي طولاني نمود...(2)

شكوه خديجه سلام الله عليها در عالم برزخ

اشاره

در جهان هستي، سه عالم وجود دارد: 1- عالم دنيا 2- عالم برزخ 3- عالم قيامت و آخرت

عالم برزخ حد فاصل بين آغاز مرگ تا برپا شدن قيامت است، چنانكه در فرازي از آيه 100 سوره ي مؤمنون مي خوانيم:

«و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون؛ و پشت سر آنها (پس از مرگ) برزخي است تا روز قيامت.»

در عالم برزخ، مؤمنان خالص مشمول الطاف و نعمتهاي خداوند هستند، ولي كافران و مجرمان در عذاب الهي به سر مي برند، چنانكه آيات و روايات متعدد بر اين مطلب دلالت دارند.

در رابطه با حضرت خديجه سلام الله عليها، روايات بيانگر عظمت مقام آن حضرت در عالم برزخ است در اينجا نظر شما را به چند مورد جلب مي كنيم:

1- قصر خديجه سلام الله عليها

هنگامي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله در بستر رحلت قرار گرفت و ساعات آخر عمر را مي پيمود، حضرت زهرا سلام الله عليها به بالينش آمد و پرسشهايي كرد، از جمله پرسيد:

«فاين والدتي خديجة؛

مادرم خديجه سلام الله عليها در كجاست؟»

رسول اكرم صلي الله

ص: 17


1- انبياء/ 103.
2- بحار، ج 53، ص 23.

عليه و آله فرمود:

«في قصر له اربعة ابواب الي الجنة؛ او در قصري است كه آن قصر داراي چهار در است، آن درها به بهشت گشوده مي شوند.»(1)

اين پاسخ، بيانگر مقام ارجمند حضرت خديجه سلام الله عليها در عالم برزخ است.

2- خيمه ي شكوهمند خديجه سلام الله عليها

ابوبصير مي گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم، پاي خود را بر زمين زد و حركت داد، ناگاه دريايي ديدم [مكاشفه اي شد و خود را در عالم برزخ يافتم] در آنجا كشتي هايي از نقره مشاهده كردم، آن حضرت سوار بر كشتي شد، من نيز سوار شدم و كشتي حركت كرد تا به محلي كه در آنجا خيمه هايي از نقره (شكوهمند) وجود داشت رسيد، آن حضرت به يكي از خيمه ها وارد شد، سپس بيرون آمد، آنگاه به من فرمود: آيا آن خيمه اي را كه نخست وارد آن شدم ديدي؟ عرض كردم آري، فرمود: آن خيمه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله است، (خيمه ديگري را نشان داد و فرمود:) اين خيمه ي حضرت علي عليه السلام است، خيمه ي سوم خيمه فاطمه سلام الله عليها است خيمه ي چهارم خيمه ي خديجه سلام الله عليها است، خيمه ي پنجم خيمه امام حسن عليه السلام، خيمه ي ششم خيمه ي امام حسين عليه السلام است، خيمه ي هفتم خيمه ي امام سجاد عليه السلام است، خيمه ي هشتم خيمه ي پدرم امام باقر عليه السلام است، خيمه ي نهم خيمه ي من است، هر يك از ما كه از دنيا مي رويم، داراي خيمه اي هستيم كه در آن سكونت مي كنيم.»(2)

3- انتظار خديجه سلام الله عليها براي استقبال از روح علي عليه السلام

هنگامي كه اميرمؤمنان

ص: 18


1- امالي صدوق، ص 387، بحار، ج 22، ص 509.
2- - بصائر الدرجات، ج 8، ص 119، بحار، ج 47، ص 91، و ج 6، ص 24.

علي عليه السلام ضربت خورد و در بستر شهادت قرار گرفت، فرزندانش در بالينش بودند و گريه مي كردند. آن بزرگوار گاهي مدهوش مي شد، يك بار چشم گشود و فرزندش حسن عليه السلام را در بالينش ديد كه گريه مي كند و مي گويد: «آه كمرم قطع شد، بر من بسيار سخت است كه تو را اينگونه بنگرم.» حضرت علي عليه السلام او را چنين دلداري داد:

«يا بني لا جزع علي ابيك بعد اليوم، هذا جدك محمد المصطفي و جدتك خديجة الكبري، و امك فاطمة الزهراء، والحوار العين محدقون منتظرون قدوم ابيك، فطب نفسا، و قرعينا، وكف عن البكاء؛

پسر جان! پس از امروز، ديگر اندوه و ناراحتي براي پدرت نيست، اين جد تو محمد برگزيده خدا صلي الله عليه و آله و جده ي تو خديجه بانوي بزرگ اسلام سلام الله عليها، و مادرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، و حوريان بهشت هستند كه چشم انتظار دوخته اند و در انتظار ورود پدرت (به عالم برزخ) هستند، خود را آرام و خشنود كن، و چشمت روشن باد، و گريه نكن.»

نظير همين مطلب در مورد امام حسين عليه السلام رخ داد، آن حضرت چشم باز كرد، و ديد فرزندش امام حسين عليه السلام در بالينش نشسته و گريه ي جانسوز مي كند، با همان گفتار فوق، حسين عليه السلام را دلداري داد.»(1)

4- آمدن خديجه سلام الله عليها به بالين سكينه سلام الله عليها در عالم خواب

هنگامي كه سكينه سلام الله عليها دختر امام حسين عليه السلام پس از ماجراي كربلا، به صورت اسير با همراهان وارد شام شد، در عالم خواب، خواب طولاني ديد كه در فرازي از آن آمده فرمود: ناگاه ديدم پنج سراپرده

ص: 19


1- بحار، ج 42، ص 83.

از نور از آسمان به زمين نشست، و پنج زن ارجمند از ميان آنها خارج شدند و به سوي من آمدند، پرسيدم: اين بانوان كيستند؟ شخصي كه معرفي مي كرد گفت: اولي حوا مادر بشر، دومي آسيه دختر مزاحم، سومي مريم دختر عمران، چهارمي خديجه دختر خويلد است پرسيدم اين زن پنجم كيست كه دستهايش را بر سر نهاده، گاهي (از شدت ناراحتي) بر زمين مي افتد و گاهي بر مي خيزد گفت: «اين فاطمه سلام الله عليها دختر محمد صلي الله عليه و آله مادر پدرت مي باشد.»

با خود گفتم: سوگند به خدا به حضورش مي روم و تمام حوادثي را كه براي ما پيش آمده به اطلاع او مي رسانم، با شتاب و سرعت نزد او رفتم تا به او رسيدم و در پيش رويش در حالي كه گريه مي كردم ايستادم و گفتم:

«يا امتاه! جحدوا والله حقنا، يا امتاه! بددوا والله شملنا، يا امتاه استباحوا والله حريمنا، يا امتاه قتلوا والله الحسين ابانا؛

اي مادر جان! سوگند به خدا حق ما را انكار كردند، اي مادر جان! سوگند به خدا جمع ما را پراكنده ساختند، اي مادر جان! سوگند به خدا حريم حرمت ما را شكسته و مباح نمودند، اي مادر جان! سوگند به خدا پدرمان حسين عليه السلام را كشتند.»

حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود:

«كفي صوتك يا سكينة، فقد قطعت نياط قلبي، و اقرحت كبدي هذا قميص ابيك الحسين لاي فارقني حتي القي الله به؛ سكينه جانم! ديگر سخن نگو، زيرا رگ قلبم را پاره كردي و جگرم را شعله ور نمودي، اين پيراهن پدرت حسين عليه

ص: 20

السلام است، كه از من جدا نخواهد شد تا با آن خدا را ملاقات كنم.»(1)

5- ورود شكوهمند خديجه سلام الله عليها با همراهان به كربلا

محدث خيبر محمد بن جعفر مشهدي (از علماي قرن ششم ه ق.) در كتاب «المزار الكبير» نقل مي كند: روايت شده سليمان اعمش گفت: در كوفه همسايه اي از اهل تسنن داشتم، با او زياد محشور بودم، روزي به او گفتم: «نظر تو در مورد زيارت مرقد امام حسين عليه السلام چيست؟»

اول در پاسخ من گفت: «بدعت است، و بدعت موجب گمراهي و دخول در جهنم مي باشد.»

از پاسخ نارواي او بسيار ناراحت و خشمگين شدم. با همين حال از نزد او برخاستم و رفتم، و با خود گفتم: بامداد زود نزد او مي روم و فضايل اميرمؤمنان عليه السلام را بيان مي كنم كه با بيان اين فضايل، خداوند چشمهاي او را اندوهگين كند.» (يعني قلبش را پر از غم كند تا آثار آن در چشمانش پيدا باشد).

بامداد فرا رسيد به در خانه ي او رفتم، كوبه ي در را زدم، ناگاه صدايي از پشت در شنيدم كه مي گفت: «آن شخص (همسايه ام) اول شب به قصد زيارت مرقد امام حسين عليه السلام حركت كرده است.»

من با سرعت حركت كرده خود را به كاروان زائران رساندم همان همسايه را در ميان آنها ديدم كه مشغول نماز بود، پس از نماز به او گفتم: «تو شب گذشته مي گفتي زيارت مرقد امام حسين عليه السلام بدعت است... ولي چطور اكنون به زيارت مرقد او مي روي؟»

گفت: من آن هنگام با تو سخن گفتم، به امامت امامان خاندان رسالت عليهم السلام اعتقاد نداشتم، وقتي كه

ص: 21


1- لهوف سيد بن طاووس، ص 220، بحار، ج 45، ص 140 و 141 (با تلخيص)

از نزدم رفتي، و من خوابيدم، در عالم خواب چيزهايي ديدم كه وحشت زده شدم، و از عقيده ي قبل خود بازگشتم.

گفتم: چه خوابي ديدي؟

گفت: در عالم خواب شخص شكوهمندي داراي اوصافي چنين و چنان سواره ديدم، و در پيشاپيش او شخص شكوهمند ديگري بر اسب بود، پرسيدم اينها كيستند؟

به من گفتند: پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است و ديگري وصيش علي بن ابيطالب عليه السلام است، در اين هنگام چشمم را كشيدم و منظره اي در فضا ديدم، در آن منظره شتري از نور بود، و سراپرده اي بر پشت شتر نهاده بودند، پرسيدم اين شتر و سراپرده از آن كيست؟ و سرنشينان سراپرده كيانند؟ به من چنين پاسخ داده شد:

«لخديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمد؛

اين سراپرده و شتر مال خديجه دختر خويلد سلام الله عليها و فاطمه سلام الله عليها دختر محمد صلي الله عليه و آله است.»

جواني همراه آنها ديدم، پرسيدم اين جوان همراه آنها كيست؟ گفتند: حسن بن علي عليه السلام است.

پرسيدم: اينها كجا مي روند؟ گفتند: «اينها به زيارت قبر مظلوم و شهيد كربلا حسين بن علي عليه السلام مي روند.»

به طرف آن سراپرده رفتم، ناگاه ديدم نامه هايي (مانند ورق درخت) از فضا به زمين ريخته مي شود و آن نامه ها، امان نامه از سوي خدا براي زائران حسين در شبهاي جمعه از آتش جهنم بودند.

در اين هنگام ناگاه شنيدم منادي اين چنين ندا كرد: «آگاه باشيد، ما و شيعيانمان در درجه ي عالي بهشت هستيم.»

اي سليمان! پس از اين خواب، هرگز زيارت كربلا را

ص: 22

تا آخر عمر رها نمي كنم و از اين مكان مقدس جدا نخواهم شد.(1)

مقام ارجمند حضرت خديجه سلام الله عليها در قيامت

اشاره

مطابق پاره اي از روايات، مقام خديجه سلام الله عليها به خاطر ايثار و رنجهايش در راه پيشرفت دين اسلام، در روز قيامت بسيار ارجمند است، براي دريافت اين مطلب، نظر شما را به چند روايت زير جلب مي كنم:

1- حضرت خديجه سلام الله عليها بر فراز اعراف

در روز قيامت در آن هنگام كه بهشتيان به بهشت، و دوزخيان به دوزخ مي روند، جمعيتي درمانده و حيران در پشت گذرگاه مهم و بزرگي متوقف مي مانند، نام آن گذرگاه مهم و بلند «اعراف» است (زيرا كلمه ي اعراف از عرف گرفته شده و عرف به معني بلندي است، و يا به معني شناخت است، زيرا آنان كه بر فراز اعراف هستند، دوست و يا به معني شناخت است، زيرا آنان كه بر فراز اعراف هستند، دوست و دشمن را مي شناسند) در حقيقت اعراف، يك دژ مرتفع و بلندي است كه بين بهشتيان و دوزخيان حائل شده و فاصله انداخته، و حجاب بين آنها است، آنها صداي همديگر را مي شنوند ولي همديگر را نمي بينند، و بر فراز اعراف جمعي از اولياء بزرگ خدا هستند كه دوزخيان و بهشتيان را از چهره هايشان مي شناسند، و آنها اولياء آنان را كه اهل نجاتند، از آن گذرگاه و گردنه ي سخت مي گذرانند و به سوي بهشت روانه مي سازند، در قرآن در آيه 46 و 47 سوره ي اعراف در مورد مسأله ي اعراف چنين مي خوانيم:

«و بينهما حجاب و علي الأعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم و نادوا اصحاب الجنة ان سلام عليكم لم يدخوها و

ص: 23


1- المزار الكبير، ص 107، ج 101، ص 58.

هم يطعمون- و اذا صرفت ابصارهم تلقاء اصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمين؛

و در ميان آن دو (بهشتيان و دوزخيان) حجابي قرار دارد، و بر فراز اعراف مردان (ارجمندي) هستند كه هر يك از آن دو را از چهره هاشان مي شناسند.

و به بهشتيان صدا مي زنند كه «درود بر شما باد.» اما داخل بهشت نمي شوند. در حالي كه اميد آن را دارند- و هنگامي كه چشمشان به دوزخيان مي افتد مي گويند: پروردگارا ما را با گروه ستمگران قرار مده.»

شخصي از امام صادق عليه السلام پرسيد: «منظور از حجاب بين بهشتيان و دوزخيان چيست؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «آن حجاب، سوري است (يعني گذرگاه و گردنه و دژ بلندي است) بين بهشت و دوزخ.» سپس فرمود:

«قائم عليه محمد و علي الحسن والحسين و فاطمة و خديجة عليهم السلام، فينادون اين محبونا؟ اين شيعتنا؟ فيقبلون اليم، فيعرفونهم باسمائهم و اسماء ابائهم؛ بر فراز آن سور (اعراف) حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم، حسن و حسين عليهم السلام، فاطمه و خديجه- عليهماالسلام- قرار دارند، فرياد مي زنند: دوستان ما كجايند؟ شيعيان ما كجايند؟ دوستان و شيعيان به سوي آنها روانه مي گردند، آنها شيعيان و دوستانشان را با نامهاي خودشان و نامهاي پدرانشان مي شناسند، اين مطلب معني آيه ي «يعرفون كلا بسيماهم...» (آيه مذكور است) آنگاه دست شيعيان و دوستانشان را مي گيرند و آنها را از گذرگاه و گردنه ي اعراف، و پل صراط مي گذرانند و روانه ي بهشت مي سازند.»(1)

نتيجه اينكه: حضرت خديجه سلام الله عليها در قيامت، در

ص: 24


1- كنزالفوائد، ص 89.

كنار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، علي عليه السلام و حسن و حسين عليهم السلام و فاطمه سلام الله عليها بر فراز سور اعراف، براي شفاعت دوستان مي آيد، و مقام ارجمندش در آنجا در معرض ديد همگان قرار مي گيرد، و جزء شفاعت كنندگان در سطح بالا است.(1)

2- حضرت خديجه سلام الله عليها در پيشاپيش فاطمه سلام الله عليها در درگاه بهشت

امام باقر عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل مي كند كه فرمود: هنگامي كه روز قيامت فرا رسد براي رسولان و پيامبر صلي الله عليه و آله منبرهايي از نور نصب مي گردد، و منبر من در قيامت بلندترين منبرهاست... و همچنين براي اوصياء منبرهايي از نور نصب مي شود، كه منبر حضرت علي عليه السلام از همه ارجمندتر است، و همچنين براي فرزندان پيامبران منبرهايي از نور نصب مي شود كه منبر امام حسن و امام حسين عليهماالسلام از همه ي آنها با شكوه تر است، من و علي عليه السلام و حسن و حسين عليهم السلام به فرمان خدا خطبه مي خوانيم.

سپس منادي خدا جبرئيل فرياد مي زند: «كجاست فاطمه دختر محمد سلام الله عليها؟ كجاست خديجه دختر خويلد؟ كجاست مريم دختر عمران؟ كجاست آسيه دختر مزاحم؟ كجاست ام كلثوم مادر يحيي بن زكريا؟»

همه بر مي خيزند، خداوند خطاب به مردم مي فرمايد: «اي مردم محشر! امروز بزرگي مقام و بزرگواري از آن كيست؟»

پيامبر، علي، حسن و حسين عليهم السلام مي گويند: «از آن خداي يكتا و تواناست» خداوند مي فرمايد: «اي مردم محشر! من مقام ارجمندي را براي محمد صلي الله عليه و آله و سلم، علي عليه السلام، حسن و حسين

ص: 25


1- حضرت خديجه اسطوره ايثار و مقاومت، ص 283.

عليهم السلام و فاطمه سلام الله عليها قرار دادم، سرها را در گريبان كنيد و چشمها را فرو خوابانيد، كه اينك اين فاطمه سلام الله عليها است كه به سوي بهشت عبور مي كند.»

جبرئيل شتري شكوهمند از شترهاي بهشت را مي آورد، فاطمه سلام الله عليها بر آن سوار شده در حالي كه صد هزار فرشته در جانب راست او، و صدهزار فرشته در جانب چپ او، و صد هزار فرشته پرهاي خود را در زير پاي آن شتر قرار مي دهند، تا اينكه آن حضرت را به درگاه بهشت مي رسانند.

در آنجا فاطمه سلام الله عليها به درگاه خداوند عرض مي كند: «مقام مرا به اهل محشر بشناسان.»

خداوند به او مي فرمايد: «بنگر كه هر كس از دوستان تو و دوستان ذريه ي تو است، دست او را بگير و وارد بهشت كن.»

امام باقر عليه السلام افزود: «سوگند به خدا فاطمه سلام الله عليها شيعيان و دوستانش را مانند مرغي كه دانه هاي نيك را از ميان دانه هاي گوناگون بر مي چيند، جدا مي كند، و از آنها شفاعت كرده و آنها را وارد بهشت مي نمايد.»(1)

در حديث آمده: آسيه، مريم و خديجه عليهماالسلام در پيشاپيش حضرت زهرا سلام الله عليها همانند پيشقراولان و حاجبان به سوي بهشت روانه مي گردند.(2)

3- خديجه سلام الله عليها با هفتاد هزار فرشته ي پرچمدار

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود روزي پيامبر صلي الله عليه و آله نزد فاطمه سلام الله عليها آمد و او را اندوهگين يافت، از علت پرسيد، فاطمه عرض كرد: به ياد قيامت و وقوف عريان در محشر افتادم، براي سختي آن روز غمگين شدم.

پيامبر صلي الله عليه

ص: 26


1- بحار، ج 43، ص 64 و 65 (با تلخيص).
2- همان، ص 37.

و آله فرمود: آري، آن روز، روز بزرگ است، ولي جبرئيل به من خبر داد كه... خداوند مي فرمايد: فرشته ي اسرافيل را به سه حُلّه (لباس فاخر) از نور نزد تو (اي فاطمه) مي فرستد، او به تو مي گويد، برخيز و اين لباسها را بپوش، آن را مي پوشي، هفتاد هزار حوريه نزد تو آيند و با ديدار تو خرسند شوند، تو همراه آنها و فرشتگان بسيار از قبر خود خارج شده و به سوي بهشت روانه مي شوي، در مسير راه حضرت مريم سلام الله عليها با هفتاد هزار حوريه ديگر نزد تو آيند، او به تو سلام كند و به همراهانت مي پيوندند.

«ثم تستقبلك امك خديجة بنت خويلد، اول المؤمنات بالله و برسوله، و معها سبعون الف ملك بايديهم الوية التكبير؛

سپس مادرت خديجه سلام الله عليها دختر خويلد، همان نخستين زني كه ايمان به خدا و رسولش آورد، همراه هفتاد هزار فرشته كه در دست آنها پرچم هاي تكبير (الله اكبر) است به استقبال تو مي شتابند.

سپس حوا سلام الله عليها و آسيه سلام الله عليها همراه هفتاد هزار حوريه ي (بانوان بهشت) مي آيند و همراه تو حركت مي كنند تا با هم به مركز اجتماع محشر مي رسيد، منادي حق در زير عرش ندا مي كند چشمهاي خود را فرو خوابانيد تا فاطمه سلام الله عليها دختر محمد صلي الله عليه و آله عبور كند، آنها چشم هاي خود را فرو خوابانند، در آن روز جز ابراهيم خليل عليه السلام و علي عليه السلام كسي به تو نمي نگرد.

حضرت حوا سلام الله عليها همراه خديجه

ص: 27

سلام الله عليها مادرت، در پيشاپيش تو هستند، سپس منبري از نور نصب گردد و تو بر فراز آن قرار گيري. جبرئيل نزد تو آيد و عرض مي كند: «چه حاجت داري؟» آنگاه تو حق خود را از ظالمان به خاندان نبوت طلب كني، خداوند همه ي آنها را به دوزخ اندازد...

جبرئيل بار ديگر گويد: «باز حاجت خود را بگو» تو مي گويي: «پروردگارا! به داد شيعيانم و شيعيان فرزندانم و شيعه ي شيعيانم برس.»

خطاب مي رسد آنها را بخشيدم، هر كس كه به تو توسل نمود و به درگاه تو چنگ زد، همراه تو با شكوه و جلال وارد بهشت مي شود.»(1)

سلام خدا و همه ي موجودات به تو اي خديجه!

هزاران سلام و درود خداوند بزرگ بر تو اي خديجه! بانوي خردمند، ايثارگر و باوفا، و هزاران سلام و درود پيامبران و امامان عليهم السلام واولياي خدا و شهيدان بر تو اي اسوه و اسطوره ي مقاومت و فداكاري، كه با گزينش قهرمانانه ي خود، انسانيت را روسفيد كردي، و به صدق و وفا، معني دادي، و به بانوان جهان، شخصيت و به او آبرو، عنايت كردي، اي همسر برگزيده ي خدا محمد صلي الله عليه و آله و مادر زهراي اطهر سلام الله عليها و مادر زن اميرمؤمنين علي عليه السلام و جده ي دوازده امام معصوم عليهم السلام!

سلامي خالص و گرم.

و در فرازي از زيارت نامه آن حضرت مي خوانيم:

«السلام عليك يا من انفقت ما لها في نصرة سيد الانبياء و نصرته ما استطاعت، و دافعت عنه الاعداء السلام عليك يا من سلم عليها جبرئيل و بلغها السلام من الله الجليل، فهنيئا لك بما اولاك

ص: 28


1- بحار، ج 8، ص 53 و 55.

الله من فضل؛

سلام بر تو اي كسي كه: ثروتش را در راه ياري سرور پيامبران، ايثار كرد. و آن حضرت را تا آخرين توان خود حمايت نمود، و گزند دشمنان را از آن حضرت دور كرد.

سلام بر تو اي كسي كه: جبرئيل عليه السلام بر او سلام نمود، و سلام خداوند بزرگ را به او ابلاغ كرد، گوارا باد بر تو اين امتيازات و افتخاراتي كه خداوند تو را به خاطر آنها بر ديگران برتري بخشيد.»(1)

ص: 29


1- حضرت خديجه اسطوره ايثار و مقاومت، ص 287.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109