سرشناسه : کوفی ، فرات بن ابراهیم ، -307؟ق .
عنوان قراردادی : تفسیر فرات الکوفی .فارسی
عنوان و نام پديدآور : متن و ترجمه تفسیر فرات کوفی/ تالیف ابی القاسم فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفی؛ ترجمه معصومه آعبدالله، حکیمه حاجی علی اکبر؛ تحقیق محمد الکاظم.
مشخصات نشر : تهران: دلیل ما ، 1391.
مشخصات ظاهری : 727 ص.
شابک : 220000ریال :978-964-397-792-4
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه: ص. [725] - 727؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن 3ق.
شناسه افزوده : آعبدالله، معصومه، - ، مترجم
شناسه افزوده : حاجی علی اکبر، حکیمه، 1362 - ، مترجم
شناسه افزوده : کاظم ، محمد
رده بندی کنگره : BP93 /ک9ت7041 1391
رده بندی دیویی : 297/1726
شماره کتابشناسی ملی : 2697106
ص: 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ص: 2
تقديم به ساحت مقدس کريمه اهل بيت، محدثه آل طة، فاطمه معصومه(علیهاالسلام)
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِی زُمْرَتِکُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ وَ سَقَانَا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ علی بن ابیطالب(علیه السلام) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُرِیَنَا فِیکُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ یَجْمَعَنَا وَ إِیَّاکُمْ فِی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ محمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا یَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَکُمْ إِنَّهُ وَلِیٌّ قَدِیرٌ.
ص: 3
تصویر
ص: 4
تصویر
ص: 5
تصویر
ص: 6
تصویر
ص: 7
تصویر
ص: 8
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ (1)»
فالقلم قلم من نور و کتاب من نور في لوح محفوظ يشهده المقربون و كفى بالله شهيدا(2).
و بحق القلم و ما جرى و اللّوح و ما احصى.(3)
سپاس و ستایش خدای را که اصل خیر و سرچشمه فیض است و جان و خرد را مالک و مراد.
و سلام و تحیت بیکران بر «محمّد» مصطفی(صلی الله علیه وآله ) با آن مصطفای دار وجود که از نام «حميد» حق ساطع، و در سرای ملکوت احمد(4)و به دار مُلک «محمّد»(صلی الله علیه وآله ) نام گرفت. و درود بی کران بر وصی او، «امیر عوالم»، آن موجود عرشی که در کوتاه مدتی بر فرش فرود آمد. تنها کعبه می توانست تجلی وجودش را پذیرا باشد و تنها محراب مسجد کوفه توان تحمل بار سنگین شهادتش را داشت. و سلام و صلوات بر
ص: 9
خاندان معصومش، ائمه اطهار(علیهم السلام)، آنان که کاخ ملکوت را با نام خویش روشن ساختند. خداوند جان و خرد به وجودشان بنازد و ماسوا به هستی شان ببالند.
معاشر الناس! «النور من الله عزّوجلّ في مسلوكُ، ثمَّ في علئٍ ثمَّ في النسل منه الى القائم المهدی علیه السلام(1).»
ای گروه مردم! نور خدا در من قرار گرفته است سپس در على(علیه السلام) و سپس در نسل او تا قائم مهدی (علیه السلام).
قرآن کتاب آسمانی و معجزه جاودان رسول اکرم (صلی الله علیه وآله )و هدیه ای از جانب خداوند است. بدون تردید همه افراد بشر به جز مخاطبان اصلی این کتاب یعنی پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام)از فهم عظمت آن ناتوان اند. دستیابی به گوهر مکنون این کتاب جز از طریق اهل بیت(علیهم السلام) که عِدل و شریک قرآن اند، میسر نمی شود. خداوند تبارک و تعالی شأن تبیین و تفسیر قرآن را به حضرت رسول (صلی الله علیه وآله ) واگذار نموده است، آنجا که می فرماید:
«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ»(2)
و این ذکر (قرآن) را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم بیان کنی. و ایشان در حدیث ثقلین، مردم را به پیروی از این دو سفارش کردند.
«کتاب الله و عترتی» عترت ایشان
ص: 10
حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله ) درباره کتاب الله فرمود: ليس من القرآن آية إلا و لها ظهر و بطن(1).
در قرآن آیه ای نیست مگر این که ظاهری دارد و باطنی.
و امام محمّد باقر(علیه السلام) در توضیح این بیان فرمود:
ظَهرُهُ تَنزيلُهُ و بَطنُهُ تَأويلُهُ(2)
ظاهرش تنزیل آن است و باطنش تأویل آن.
همچنین فرمود: «جز اوصیای پیغمبر کسی را نرسد که ادّعا کند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.(3)»
در همین رابطه امام جعفر صادق(علیه السلام)چنین می فرماید: «وظیفه مردم آن است که قرآن را آنگونه که نازل شده است قرائت کنند و هر گاه به تفسیر آن محتاج شدند منحصراً به ما و به سوی ما روانه شوند.(4)»
شیخ صدوق نیز در کتاب التوحيد روایتی از حضرت علی(علیه السلام) آورده اند که خطاب به فردی چنین فرمود:
بپرهیز از این که قرآن را تفسیر به رأی کنی! بلکه باید آن را از علما فراگیری؛ چرا که بسیاری از آیات هستند که شبیه کلام بشرند، در حالی که قرآن کلام خداست و تأويل آن مانند کلام بشر نیست؛ همان طور که هیچ یک از مخلوقات شبیه او نیست. عمل خداوند بزرگوار و متعال به هیچ یک از اعمال بشر شباهت ندارد و کلام خداوند نیز به کلام انسان ها
ص: 11
شباهتی ندارد. کلام خداوند متعال، صفت اوست و کلام بشر، اعمال آنهاست. پس کلام خداوند را به کلام بشر، تشبیه مکن که در این صورت هلاک و گمراه می شوی.(1)
از روایات فوق نیز در می یابیم که کسی جز اهل بیت(علیهم السلام) شأن مفسر بودن را برای قرآن ندارد و اگر کسانی می خواهند دست به توضیح و تشریح آیات قرآن بزنند، فقط و فقط باید از این باب وارد شوند. «انا مدينةُ العلم و علىٌ بابُها.» علم به تفسیر و تأويل تنها نزد وارثان بر حقّ قرآن است که همتایان قرآن اند. همان بزرگوارانی که چشمه نور تأويل اند- سلام خداوند بر همه ایشان باد.
با توجه به روایات مذکور اهمیت تفاسیر روایی شیعه همچون البرهان، نورالثقلین، تفسیر قمی و... روشن می شود. تفسیر فرات کوفی نیز یکی از تفاسیر روایی شیعه است که محدّث بزرگوار جناب فرات کوفی با این نگرش خاص اهل بیتی احادیث را جمع آوری نموده است. خداوند ایشان را قرین رحمت خویش فرماید. ما نیز با استمداد از سیره سخاوتمندانه صاحب لوای «سلوني قبل أن تفقدونی» توفیق کتابت یافتیم و با اعتماد به لطف ویژه علوی برآن شدیم تا منتخبی از آن را اعراب گذاری و ترجمه نموده؛ آیینه دار شعاعی از انوار مقدس امام المتقين، قائد العزّ المحجّلين، حبل الله المتین، صراط المستقیم، بناء عظیم حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) در قرآن باشیم.
ص: 12
«اللّهمّ و ذلّل قلوبنا لهم بالطاعة و المناصحه و المحبة و حسن الموازرة و التسليم»(1)
پروردگارا! دل های ما را مطیع و خاضع در اطاعت و قبول نصیحتشان و محبت و حسن خدمت و تسلیم اوامرشان بگردان.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ، الْعُلَمَاءِ الصَّادِقِينَ، الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ، دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ، وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ، وَ حُجَجِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ، الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِكَ...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهل بَیتِهِ، صَلاةً زَاکِیَةً نَامِیَةً، کَثِیرَةً دَائِمَةً طَیِّبَةً، لا یُحِیطُ بِهَا إِلا أَنْتَ وَ لا یَسَعُهَا إِلا عِلْمُکَ وَ لا یُحْصِیهَا أَحَدٌ غَیْرُکَ
ص: 13
ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی، یکی از محدثان و رجال حدیث در نیمه دوم سده سوم هجری و دهه نخست قرن چهارم است.
به استناد گزینش نوع روایات - تطبيق برخی آیات قرآن با اهل بیت(علیهم السلام) - فرات را می توان از جمله عالمان بزرگی دانست که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) پرورش یافته است. او همچنین از نخستین مفسرانی است که با درک دقیق و عمیق از میزان اهمیت و حساسیت آموزه های خاندان اهل بیت(علیهم السلام) در عرصه قرآن و معارف قرآنی به تنظیم و نگارش تفسیری با رویکردی متفاوت از صحابیان و تابعان و در ساختاری روایی به نقل از پیامبران(صلی الله علیه و آله) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) همت گماشته است. نکته دیگر این که فرات نخستین فردی است که از او مجموعه ای روایی - تطبیقی به اهل بیت ما در تفسير تأويل قرآن با این بافت و ترکیب خاص باقی مانده است.(1)
ص: 14
در منابع تاریخی، رجالی و شرح حال نگاری متقدمان، کمترین اطلاعی از تاریخ ولادت و وفات، موقعیت و شرایط زندگی، افکار و اندیشه ها و آثار احتمالی دیگر وی (جز تفسیر فرات) در اختیار نیست. اینکه فرات در کدامین سرزمین ولادت و یا وفات یافته به روشنی پیدا نیست؛ تنها نکته ای که مسلم و قطعی است، لقب «كوفي» اوست.
به استناد قراینی (زمان مرگ برخی از مشایخ فرات)، دوران بالندگی و شکوفایی علمی فرات را دورۂ غیبت صغری ذکر کرده اند. وی با محدثان بزرگی از سرزمین قم چون علی بن ابراهیم و محمّد بن حسن فروخ صفار هم عصر بوده است.
عبیدالله بن عبدالله بن احمد معروف به حاکم حسکانی از علمای عامه قرن پنجم نیز در کتابش شواهد التنزيل حدود 70 روایت از کتاب فرات نقل کرده است.
از قرن یازدهم کتاب تفسیر فرات به دست بزرگانی چون ملا محسن فیض کاشانی، شیخ حرّ عاملی(1)،
قاضی سعید قمی، علامه مجلسی، شیخ محمّد قمی مشهدی و ابوالحسن عاملی اصفهانی رسیده است.
این عالمان فرات و تفسیر او را ستوده اند. شیخ حرّ عاملی در کتاب وسائل الشيعه 12 مورد، محدث نوری در مستدرک وسائل 37 مورد و شیخ محمّد مشهدی در تفسیر کنز الدقائق 12 مورد از فرات بن ابراهیم روایت آورده است. و نیز علامه مجلسی تقریبا تمام روایات کتاب فرات را یا به طور مستقیم و یا از طریق برخی کتابهای شیخ
ص: 15
صدوق در بحارالانوار روایت کرده است.
در قرون بعدی پس از علامه مجلسی، میرزای خوانساری تفسیر فرات را با تفاسیری چون تفسیر عیاشی، تفسیر قمی و.. همسان و همسنگ شمرده و آن را تفسیری «کبیر» خوانده است. مرحوم حاج شیخ عباس قمی در الفوائد الرضویه آورده است: «فرات کوفی محدث حمید و مفسر عمید صاحب تفسیر کبیر بر قرآن مجید.(1)»
مامقانی از عالمان سده چهاردهم بر محتوای روایات آمده در تفسیر فرات تكیه و تأکید کرده و آن را مهم ترین دلیل اعتبار کتاب و راوی آن شمرده است و ضمن تأکید بر اعتماد شیخ صدوق، شیخ حرّ عاملی و علامه مجلسی به فرات، سخن مجلسی را در این باره بازگو کرده و از این اعتمادها بالاترین درجه حسن را برای فرات نتیجه گرفته است.(2)
سید محسن امین، صاحب اعیان الشیعه او را از اصحاب امام رضا(علیه السلام) دانسته (3)
و در نگاه عده ای دیگر، وی از اصحاب امام جواد(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) شمرده شده(4)
و برخی دیگر وی را از
ص: 16
رجال و اصحاب عصر امام جواد دانسته اند.(1)
تفسیر فرات کوفی از جمله قدیمی ترین تفاسیر مأثور بر جای مانده از قرن سوم و اوایل قرن چهارم است که در آن مفسر فقط به ذکر روایت یا روایاتی ذیل برخی آیات از بعضی سوره ها بسنده کرده و هیچگونه تفسیر و اظهار نظری درباره روایت یا آیه نداشته است. سلسله سند راویان توسط فرات کوفی ذکر شده که ما در این کتاب فقط راوی پیش از معصوم (علیه السلام) را عنوان کردیم. بیش از دویست نفر از راویان «ثقه» هستند.
بیشتر روایات این کتاب جنبه تأویلی دارند. در تأويل رجوع به غایت و حقیقت امر نهفته است؛ به عبارت دیگر، خداوند از بیان یک آیه به جز اراده ای که از تنزیل آن داشته، مقصود یا مقاصد و نیات دیگری هم داشته است که در بطن آن آیه نهفته است. (2)
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرمود:
ليس من القرآن آيةٌ الّا و لها ظهرٌ و بطن.(3)
در قرآن آیه ای نیست مگر این که ظاهری دارد و باطنی.
امام محمّد باقر(علیه السلام) در توضیح این بیان فرمود:
ظَهره تنزيلُهُ و بَطنُهُ تأويلُه.(4)
ص: 17
ظاهرش تنزیل آن است و باطنش تأويل آن.
تأويل چشیدن نعمتی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن را چنین توصیف کرد:
ما أنعم الله عوج على عبير بعد الإيماني بالله، أفضل من العلم بكتاب الله و المعرفة بتأويله(1).
خداوند به هیچ بندهای پس از ایمان به خدا، نعمتی برتر از علم به قرآن و شناخت تأويل آن نبخشیده است.
خداوند سبحان و ذوات مقدسه محمّد و آل محمّد: را بسیار شاکر و سپاسگزاریم که ما را مورد لطف و مرحمت خویش قرار دادند تا گلچینی از فرات را تدوین نماییم. امیدواریم به قبول حسن از ما بپذیرند و به انتظار روزی هستیم که قائد و پیشوا و سرور ما، امام زمان حضرت مهدی(علیه السلام)، حجت برحق خداوند ظهور نمایند و معالم دین را آشکار سازند و قرآن را ایشان برای ما تفسير و تأويل فرمایند.
أیْنَ المُؤَمَّلُ لِاِحیاءِ الکِتابِ وَ حُدُودِهِ...
أَيْنَ مُحْيِی مَعَالِمِ الدِّينِ وَ أَهْلِهِ...
تفسیر فرات بیان تفسیر و تأويل قرآن از کلام معصوم است(2).
رود فراتی است که در کویر همیشه زمان جاری است. ماء معین و
ص: 18
چشمه زلالی که روح تشنه دوستداران علی(علیه السلام) را سیراب می کند. قطره ای از دریای فضایل اوصیای پیامبر است. احیای این کتاب گام کوچکی در جهت تحقق ابلاغ مهم(1)
نبی اکرم در خطبه غدیر است. خطبه غدیری که شناسنامه شیعه و هویت اسلام است(2).
حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) در فرازی از آن فرمود:
مَعاشِرَ النّاسِ! انَّ فَضائِلَ عَلِی بْنِ أَبیطالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ وَقَدْ أَنْزَلَها فِی الْقُرْآنِ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِیها فی مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَأَکُمْ بِها وَعَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.(3)
ای مردم! به راستی فضایل علی بن ابیطالب(علیه السلام) نزد خداوند عزوجّل است که در قرآن آن فضایل را نازل فرموده و بیشتر از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره آن ها به شما خبر داد و آن ها را برای شما تعریف کرد، تصدیقش نمایید.
یا رسول الله! دعوت شما را به گوش جان شنیدیم - «سَمِعنَا وأَطَعنا...».
الحمد لله الّذي هَدانا لِهذا و ما كُنّا لِنَهتَدِيَ لَولا أن هَدَانَا الله ...
غدير 89
ص: 19
این تفسیر آیات قرآن کریم است که از [لسان مبارک] ائمه اطهار(علیهم السلام) روایت شده است.
١- عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: نَزَلَ اَلْقُرْآنُ أَرْبَاعاً رُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ وَ لَنَا كَرَائِمُ اَلْقُرْآنِ . وَ قَالَ ابنُ عَبَّاسٍ: قال النَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إنَّ الله تَعَالَى أنزَلَ فِي عَلِیٍّ کَرَائِمَ القُرآنِ.
اصبغ بن نباته گفت: حضرت علی(علیه السلام) فرمود: قرآن در چهار بخش نازل شده است؛ بخشی درباره ما، بخشی درباره دشمنان ما، بخشی درباره سنت ها و مثل ها و بخشی درباره واجبات و احکام که گرانبهاترین بخش آن در باره ماست. ابن عباس گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: همانا خداوند متعال گرانبهاترین بخش قرآن را در باره على(علیه السلام) نازل فرمود.
2- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ : مَا نَزَلَتْ «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا» إِلاَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رَأْسَهَا وَ أَمِيرَهَا وَ شَرِيفَهَا وَ لَقَدْ عَاتَبَ اَللَّهُ أَصْحَابَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَمَا ذُكِرَ عَلِيٌّ إِلاَّ بِخَيْرٍ.
ابن عباس گفت: هرگاه آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید» نازل شد،
ص: 1
حضرت علی(علیه السلام) سرآمد و امیر و ارجمند مخاطبان آن بود. خداوند متعال همه اصحاب پیامبر را سرزنش کرده امّا از حضرت على(علیه السلام) تنها به نیکی یاد کرده است.
3- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: مَا فِي اَلْقُرْآنِ آيَةُ «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا» إِلاَّ وَ عَلِيٌّ أَمِيرُهَا وَ شَرِيفُهَا وَ مُقَدَّمُهَا وَ لَقَدْ عَاتَبَ اَللَّهُ أَصْحَابَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَا ذَكَرَ عَلِيّاً إِلاَّ بِخَيْرٍ قَالَ قُلْتُ وَ أَيْنَ عَاتَبَهُمْ؟ قَالَ قَوْلُهُ«إِنَّ اَلَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعانِ»(1) لَمْ يَبْقَ مَعَهُ أَحَدٌ غَيْرُ عَلِيٍّ وَ جَبْرَئِيلَ .
ابن عباس گفت: هر جا در قرآن آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید» هست، حضرت علی(علیه السلام) امیر و ارجمند و پیشرو مخاطبان آن است. خداوند اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را سرزنش کرده اما از حضرت علی(علیه السلام) تنها به نیکی یاد کرده است. کسی پرسید: کجا آنان را سرزنش کرده است؟ گفت: آنجا که فرمود: «کسانی از شما که در روز برخورد دو گروه با یکدیگر در جنگ احد روی گردان شدند.» در آن روز هیچ کس جز حضرت علی(علیه السلام) و جبرئیل در کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نماند.
ص: 2
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (فاتحة الكتاب، 7-6)
ما را به راه راست هدایت فرما؛ راه کسانی که به آن ها نعمت دادی، نه کسانی که مورد خشم قرار گرفته اند، و نه گمراهان.
4- محمّد بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه: ِ«اهْدِنَا اَلصِّراطَ اَلْمُسْتَقِيمَ» دِينَ اَللَّهِ اَلَّذِي نَزَّلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى محمّد - صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «صِراطَ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ اَلْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ اَلضّالِّينَ» قَالَ شِيعَةُ عَلِيٍّ اَلَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمْ تَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا .
امام سجاد(علیه السلام) از پدر بزرگوارش(علیه السلام) از جد بزرگوارش(علیه السلام) نقل فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) درباره کلام حق تعالی فرمود: «ما را به راه راست هدایت فرما» یعنی همان دین خداوند که جبرئیل بر محمّد(صلی الله علیه وآله ) نازل کرد. و درباره «راه کسانی که به آن ها نعمت دادی، نه کسانی که مورد خشم
ص: 3
قرار گرفته اند؛ و نه گمراهان» فرمود: شیعیان علی(علیه السلام) کسانی اند که با ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) به آن ها نعمت دادی و بر آنان خشم نگرفتی و گمراه نشدند.
ص: 4
«وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (البقرة، 25)
[ای پیامبر] به آنان که ایمان آورده اند وکارهای نیک انجام داده اند، بشارت ده.
5- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: فِيمَا نَزَلَ مِنَ اَلْقُرْآنِ خَاصَّةً فِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيٍّ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيهِمُ السَّلاَمُ دُونَ اَلنَّاسِ مِنْ سُورَةِ اَلْبَقَرَةِ «وَ بَشِّرِ» اَلْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ عُبَيْدَةَ بْنِ اَلْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ.
ابن عباس گفت: از جمله آیاتی که به طور خاص درباره رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت ایشان و نه سایر مردم نازل شده است آیه « وَبَشِّرِ » می باشد. این آیه درباره حضرت على(علیه السلام)، حمزه، جعفر و عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است.
6- عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ «وَ بَشِّرِ اَلصّالِحاتِ» قَالَ: اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ اَلْأَوْصِيَاءُ مِنْ بَعْدِهِ وَ شِيعَتُهُمْ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فِيهِمْ «أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً »(1)
إِلَى آخِرِ
ص: 5
اَلْآيَةِ.
جابر از امام محمّد باقر(علیه السلام) روایت کرده که ایشان درباره آیه« وَبَشِّرِ» فرمود: منظور از «کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند» حضرت علی(علیه السلام) و جانشینان پس از او و شیعیانش می باشند؛ که خداوند درباره ایشان فرموده: «برای آن ها باغهایی است که از زیر درختان آن نهرها جاری است. هر گاه از میوه ای روزی آنان شود، گویند: این همان است که پیش از این در دنیا به ما روزی داده شده بود. و همانند آن نیز برای آن ها آورده شود، و در آنجا همسران پاک و پاکیزه ای دارند و در آنجا جاودان اند.»
«يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ » (البقرة، 26)
بسیاری را با آن گمراه می گرداند و بسیاری را هدایت می کند، و حال آنکه جز بیرون روندگان از حدود الهی را با آن گمراه نمی کند.
7- عَن جَابِر عَنِ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : وَ أَمَّا قَوْلُهُ « يُضِلُّ بِهِ اَلْفاسِقِينَ» قَالَ فَهُوَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُضِلُّ اَللَّهُ بِهِ مَنْ عَادَاهُ وَ يَهْدِي مَنْ وَالاَهُ قَالَ « وَ ما يُضِلُّ بِهِ » يَعْنِي عَلِيّاً «إِلاَّ اَلْفاسِقِينَ» يَعْنِي مَنْ خَرَجَ مِنْ وَلاَيَتِهِ فَهُوَ فَاسِقٌ.
جابر از امام محمّد باقر(علیه السلام) روایت کرده که ایشان درباره آیه« يُضِلُّ بِهِ» فرمود: منظور، حضرت علی(علیه السلام)
است که خداوند به وسیله او کسانی را که با او دشمنی می ورزند گمراه می کند و کسانی را که با او دوستی می ورزند، هدایت می کند. و نیز کلام حق تعالی «و حال آن که جز بیرون روندگان از حدود الهی را با آن گمراه نمی کند» حضرت علی(علیه السلام) را منظرو دارد؛ یعنی هر که از ولایت او خارج شود، او (از حدود الهی) بیرون رفته است.
ص: 6
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ» (البقرة، 30)
و [به یاد آور] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین جانشینی قرار خواهم داد.[فرشتگان] گفتند: آیا در آن کسی را قرار می دهی که فساد کند و خون ها بریزد؟
8- عَنْ صَالِحِ بْنِ مِيثَمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: بَيْنَا أَنَا فِي اَلسُّوقِ إِذَا أَتَانِيَ اَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ فَقَالَ لِي وَيْحَكَ يَا مِيثَمُ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ آنِفاً حَدِيثاً صَعْباً شَدِيداً فَأَنْ يَكُونَ كَمَا ذَكَرَ قُلْتُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ حَدِيثَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ قَدِ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ. قَالَ: فَقُمْتُ مِنْ فَوْرِي فَأَتَيْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَدِيثٌ أَخْبَرَنِي بِهِ اَلْأَصْبَغُ عَنْكَ قَدْ ضِقْتُ بِهِ ذَرْعاً. قَالَ: فَمَا هُوَ؟ فَأَخْبَرْتُهُ بِهِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ لِي: اِجْلِسْ يَا مِيثَمُ أَوَ كُلَّ عِلْمِ اَلْعُلَمَاءِ يُحْتَمَلُ؟ قَالَ اَللَّهُ لِمَلاَئِكَتِهِ: «إِنِّي جاعِلٌ اَلدِّماءَ» إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ فَهَلْ رَأَيْتَ اَلْمَلاَئِكَةَ اِحْتَمَلُوا اَلْعِلْمَ قَالَ قُلْتُ هَذِهِ وَ اَللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ تِلْكَ قَالَ وَ اَلْأُخْرَى مِنْ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَيْهِ اَلتَّوْرَاةَ فَظَنَّ أَنْ لاَ أَحَدَ فِي اَلْأَرْضِ أَعْلَمُ مِنْهُ فَأَخْبَرَهُ اَللَّهُ تَعَالَى أَنَّ فِي خَلْقِي مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْكَ وَ ذَاكَ إِذْ خَافَ عَلَى نَبِيِّهِ اَلْعُجْبَ قَالَ فَدَعَا رَبَّهُ أَنْ يُرْشِدَهُ إِلَى ذَلِكَ اَلْعَالِمِ قَالَ فَجَمَعَ اَللَّهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلْخَضِرِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَخَرَقَ اَلسَّفِينَةَ فَلَمْ يَحْتَمِلْ ذَلِكَ مُوسَى وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ فَلَمْ يَحْتَمِلْهُ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ فَلَمْ يَحْتَمِلْ ذَلِكَ. وَ أَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَإِنَّ نَبِيَّنَا فَنَبِيُّنَا محمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخَذَ بِيَدِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ، فَقَالَ: اَللَّهُمَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ فَهَلْ رَأَيْتَ اَلْمُؤْمِنُونَ اِحْتَمَلُوا ذَلِكَ إِلاَّ مَنْ عَصَمَهُمُ اَللَّهُ مِنْهُمْ أَلاَ فَأَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ خَصَّكُمْ بِمَا لَمْ يَخُصَّ بِهِ اَلْمَلاَئِكَةَ وَ
ص: 7
اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلْمُؤْمِنِينَ بِمَا اِحْتَمَلْتُمْ مِنْ أَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
صالح پسر میثم به نقل از پدرش گفت: هنگامی که در بازار بودم، اصبغ بن نباته نزد من آمد و گفت: وای بر تو ای میثم! هم اکنون حدیثی دشوار و سخت از حضرت علی(علیه السلام) شنیدم که به راستی هم چنین است. گفتم: چه حدیثی؟ گفت: شنیدم که فرمود: «همانا حديث ما اهل بیت دشوار است و دشوار انگاشته می شود و جز فرشته ای مقرب یا پیامبری فرستاده شده یا مؤمنی که خداوند قلبش را از برای ایمان آزموده باشد، هیچ کس آن را بر نمی تابد.» من بی درنگ برخاستم و نزد امیر مؤمنان(علیه السلام) رفتم و عرض کردم: ای امیر مؤمنان! فدایت شوم! اصبغ حدیثی از شما برایم بازگفت که سینه ام از شنیدنش به تنگ آمد. فرمود: چه حدیثی ؟ چون ایشان را از آن سخن آگاه کردم، لبخندی زد و فرمود: بنشین ای میثم! آیا تمام دانش علما بر تابیده می شود؟ خداوند به فرشتگانش فرمود: «من در زمین جانشینی قرار خواهم داد. [فرشتگان] گفتند: آیا در آن کسی را قرار میدهی که فساد کند و خون ها بریزد؟» به نظر تو آیا فرشتگان این دانش را؟ عرض کردم: به خدا سوگند این سخن بزرگ تر از آن است. فرمود: نمونه دیگر موسی(علیه السلام) است که خداوند تورات را بر او نازل فرمود و او پنداشت که هیچ کس بر زمین از او داناتر نیست. از این رو خداوند او را خبر داد که در میان آفریدگان من کسی هست که از تو داناتر است؛ چراکه از این که پیامبرش به خودبینی درافتد، بیم داشت. آنگاه موسی از پروردگارش خواست که آن دانا را به او بنمایاند. و خداوند او را با خضر رویارو کرد و او آن کشتی را سوراخ کرد و موسی این کار را برنتابید و باز او آن پسر بچه را کشت و موسی برنتابید و باز او آن دیوار را برپا داشت و موسی برنتابید. و اما در باره مؤمنان؛ پیامبر ما حضرت
ص: 8
محمّد(صلی الله علیه وآله ) در روز غدیر خم دست مرا گرفت و فرمود: خداوندا! هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. آیا به جز کسانی که خداوند آنان را در پناه خود داشت، مؤمنان این سخن را برتابیدند؟ بدانید و مژده دهید و نوید دهید؛ چراکه خداوند شمارا به امری اختصاص داد که هیچ کس از فرشتگان و پیامبران و مؤمنان را به آن اختصاص نداد: شما امر رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) را بر تابیدید.
«وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» (البقرة، 31)
و به آدم همه نامها را آموخت. سپس آن ها را به فرشتگان عرضه داشت.
9- عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ يَزِيدَ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لاَ شَيْءَ فَخَلَقَ خَمْسَةً مِنْ نُورِ جَلاَلِهِ وَ جَعَلَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ اَلْمُنْزَلَةِ فَهُوَ اَلْحَمِيدُ وَ سَمَّى اَلنَّبِيَّ محمّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ اَلْأَعْلَى وَ سَمَّى أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً وَ لَهُ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى فَاشْتَقَّ مِنْهَا حَسَناً وَ حُسَيْناً وَ هُوَ فَاطِرٌ فَاشْتَقَّ لِفَاطِمَةَ مِنْ أَسْمَائِهِ اِسْماً فَلَمَّا خَلَقَهُمْ جَعَلَهُمْ فِي اَلْمِيثَاقِ فَإِنَّهُمْ عَنْ يَمِينِ اَلْعَرْشِ وَ خَلَقَ اَلْمَلاَئِكَةَ مِنْ نُورٍ فَلَمَّا أَنْ نَظَرُوا إِلَيْهِمْ عَظَّمُوا أَمْرَهُمْ وَ شَأْنَهُمْ وَ لُقِّنُوا اَلتَّسْبِيحَ فَذَلِكَ قَوْلُهُ:« وَ إِنّا لَنَحْنُ اَلصَّافُّونَ`وَ إِنّا لَنَحْنُ اَلْمُسَبِّحُونَ»(1)
فَلَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ تَعَالَى آدَمَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ نَظَرَ إِلَيْهِمْ عَنْ يَمِينِ اَلْعَرْشِ فَقَالَ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلاَءِ قَالَ يَا آدَمُ هَؤُلاَءِ صَفْوَتِي وَ خَاصَّتِي خَلَقْتُهُمْ مِنْ نُورٍ جَلاَلِي وَ شَقَقْتُ لَهُمْ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِي قَالَ يَا رَبِّ فَبِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ عَلِّمْنِي أَسْمَاءَهُمْ قَالَ يَا آدَمُ فَهُمْ عِنْدَكَ أَمَانَةٌ سِرٌّ مِنْ سِرِّي لاَ يَطَّلِعُ عَلَيْهِ غَيْرُكَ إِلاَّ بِإِذْنِي قَالَ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا آدَمُ أَعْطِنِي عَلَى ذَلِكَ اَلْعَهْدَ فَأَخَذَ عَلَيْهِ اَلْعَهْدَ ثُمَّ عَلَّمَهُ أَسْمَاءَهُمْ «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلائِكَةِ» وَ لَمْ يَكُنْ عَلَّمَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ
ص: 9
« فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ. `قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكِيمُ `قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»(1)
عَلِمَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ أَنَّهُ مُسْتَوْدَعٌ وَ أَنَّهُ مُفَضَّلٌ بِالْعِلْمِ وَ أُمِرُوا بِالسُّجُودِ إِذْ كَانَتْ سَجْدَتُهُمْ لآِدَمَ تَفْضِيلاً لَهُ وَ عِبَادَةً لِلَّهِ إِذْ كَانَ ذَلِكَ بِحَقٍّ لَهُ وَ أَبَى إِبْلِيسُ اَلْفَاسِقُ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ فَقَالَ«ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ»(2)
قَالَ«أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»(3)
قَالَ فَقَدْ فَضَّلْتُهُ عَلَيْكَ حَيْثُ أَمَرْ [تُ] بِالْفَضْلِ لِلْخَمْسَةِ اَلَّذِينَ لَمْ أَجْعَلْ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً وَ لاَ مِنْ شِيعَتِهِمْ
فَذَلِكَ اِسْتِثْنَاءُ اَللَّعِينِ«إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِينَ»(4)
قَالَ« إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ»(5)
وَ هُمُ اَلشِّيعَةُ.
عبدالرحمن بن یزید از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده که ایشان فرمود: خداوند تبارک و تعالی بود و هیچ چیز نبود. آن گاه از نور جلال خویش پنج تن را آفرید و از نام های نازل شده خود بر هر یک از آنان نامی نهاد: او حمید است و پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را محمّد نامید، او اعلى است و امیرمؤمنان را على(علیه السلام) نامید؛ او نام های حسنه دارد و نام های حسن و حسین(علیهماالسلام) را از آن برگرفت؛ او فاطر است و برای حضرت فاطمه(علیها السلام) نامی از نام های خود برگرفت. چون ایشان را بیافرید، ایشان را در پیمان نهاد و در آن هنگام ایشان سمت راست عرش بودند. سپس فرشتگان را از نوری بیافرید و وقتی فرشتگان دیده سوی ایشان گشودند، امر و شأن ایشان را بزرگ داشتند و تسبیح گفتن را آموختند و این همان کلام حق تعالی است: «و به راستی ما صف زدگانیم و به راستی ما تسبیح گویانیم.» چون
ص: 10
خداوند متعال آدم(علیه السلام) را بیافرید، از سمت راست عرش به ایشان نگریست و گفت: پروردگارا! اینان کیستند؟ فرمود: ای آدم! اینان برگزیدگان من و گزیدگان من هستند که از نور جلال خویش آفريدمشان و نامی از نام های خویش برایشان برگرفتم. گفت: پروردگارا! تو را به حق خود برایشان نامشان را به من بیاموز. فرمود: ای آدم! پس این امانتی نزد تو باشد و سری از اسرارم باشد که جز تو هیچ کس نبایست از آن آگاه شود مگر آن که خود اجازه دهم. گفت: پذیرفتم ای پروردگار من! و خداوند فرمود: ای آدم! در این باره با من عهد ببند. این گونه خداوند از او عهد گرفت و سپس نام های ایشان را به او آموخت و آنگاه ایشان را بر فرشتگان عرضه داشت و حال آن که نام هایشان را به آنان نیاموخته بود. «پس فرمود: اگر راست می گویید مرا از نام های ایشان باخبر کنید. فرشتگان گفتند: منزهى تو! ما هیچ نمی دانیم مگر آنچه را که خود به ما آموخته ای. همانا تو دانای حکیمی. [خداوند] فرمود: ای آدم! آنان را از نام های ایشان آگاه کن.» این چنین فرشتگان دانستند که امانتی نزد او به ودیعه نهاده شده و او به سبب علمی از آنان برتری داده شده است. از این رو به آنان امر شد که سجده کنند تا با سجده به او برتری اش را بپذیرند و خدا را بپرستند؛ چرا که این حق او بود، اما ابلیس بدکار از امر پروردگارش سرپیچید. خداوند فرمود: «هنگامی که به تو امر کردم، چه چیز تو را بازداشت که سجده نکردی؟ (ابلیس) گفت: من از او بهترم.» خداوند فرمود: من او را بر تو برتری بخشیده ام؛ چرا که او برتری آن پنج تن را پذیرفت؛ همان پنج تنی که تو را بر آنان و شیعیانشان مسلط نگرداندم. و این همان استثنایی است که ابلیس ملعون گفت: «به جز آن بندگانت که از میان دیگر بندگان خالص شده اند.» و خداوند فرمود:
ص: 11
مسلماً تو بر بندگان من تسلّطی نداری.»
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ (البقرة، 37)
سپس آدم کلماتی را از پروردگارش فرا گرفت، و خداوند توبه اش را پذیرفت.
10- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا نَزَلَتِ اَلْخَطِيئَةُ بِآدَمَ وَ أُخْرِجَ مِنَ اَلْجَنَّةِ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يَا آدَمُ اُدْعُ رَبَّكَ قَالَ: حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ مَا أَدْعُو قَالَ قُلْ رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ اَلْخَمْسَةِ اَلَّذِينَ تُخْرِجُهُمْ مِنْ صُلْبِي آخِرَ اَلزَّمَانِ إِلاَّ تُبْتَ عَلَيَّ وَ رَحِمْتَنِي فَقَالَ لَهُ آدَمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا جَبْرَئِيلُ سَمِّهِمْ لِي قَالَ قُلْ رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ محمّد نَبِيِّكَ وَ بِحَقِّ عَلِيٍّ وَصِيِّ نَبِيِّكَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ بِحَقِّ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ سِبْطَيْ نَبِيِّكَ إِلاَّ تُبْتَ عَلَيَّ وَ رَحِمْتَنِي. فَدَعَا بِهِنَّ آدَمُ فَتَابَ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى: «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» وَ مَا مِنْ عَبْدٍ مَكْرُوبٍ يُخْلِصُ اَلنِّيَّةَ وَ يَدْعُو بِهِنَّ إِلاَّ اِسْتَجَابَ اَللَّهُ لَهُ.
ابن عباس گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: زمانی که آدم خطا کرد و از بهشت بیرون شد، جبرئیل نزد او آمد و گفت: ای آدم! پروردگارت را بخوان. گفت: ای دوست من جبرئیل! چگونه او را بخوانم؟ گفت: بگو خدایا! به حق آن پنج تنی که از پشت من در آخرالزمان خارج می کنی، از تو می خواهم که توبه مرا بپذیری و به من رحم کنی. آدم گفت: ای جبرئیل! آن ها را برای من نام ببر. جبرئیل گفت: بگو پروردگارا! به حق پیامبرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) و به حق وصیّ او على(علیه السلام) و به حق دختر پیامبرت فاطمه(علیها السلام) و به حق حسن و حسین(علیهماالسلام) دو نوه پیامبرت از تو تقاضا دارم که توبه ام را بپذیری و به من رحم کنی. این چنین آدم به این نام ها خدا را خواند و خداوند توبه او را پذیرفت و
ص: 12
این همان سخن خداوند متعال است: «سپس آدم کلماتی را از پروردگارش فرا گرفت و خداوند توبه اش را پذیرفت.» پس هر بنده گرفتاری خداوند را با نیت خالص به این نام ها بخواند، خداوند دعایش را مستجاب می فرماید.
«فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى» (البقرة، 38)
پس اگر هدایتی از من به سوی شما بیاید.
11- عن أبي جعفر الباقر(علیه السلام): وقوله: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى» قال: فَهُوَ علیُّ بنُ اََبِي طالبٍ(علیه السلام)
جابر گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: منظور از هدایت در این آیه، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
«وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» (البقرة، 420)
و به عهد و پیمان من وفا کنید، تا [من نیز] به عهد و پیمان شما وفا کنم.
12- عَنْ سَمَاعَةَ بنِ مِهرَانَ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قال: قَوْلُ اللهِ تَعَالَى: «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» قَالَ: أَوْفُوا بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَرْضٌ مِنَ اَللَّهِ عَلَى مَا فَرَضَ اَللَّهُ أُوفِ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ .
سماعة بن مهران گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) در باره این آیه فرمود: منظور این است که بر پیمان ولایت علی بن ابیطالب(علیه السلام) که از واجبات الهی است، وفا کنید تا من نیز به عهد خویش با شما که همانا بهشت است، وفا کنم.
«وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ» (البقرة، 43)
ص: 13
و با رکوع کنندگان رکوع کنید.
13- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ : وَ قَوْلُهُ « وَ اِرْكَعُوا» آن ها نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَاصَّةً وَ هُمَا أَوَّلُ مَنْ صَلَّى وَ رَكَعَ.
ابن عباس گفت: آیه « وَ اِرْكَعُوا» درباره پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و حضرت علي(علیه السلام) نازل شد و آن دو، نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع به جای آوردند.
«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ» (البقرة، 45)
و به وسيله صبر (روزه) و نماز یاری بجویید، و به راستی که آن (نماز) دشوار است مگر بر فروتنان.
14- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ اِسْتَعِينُوا» اَلْخَاشِعُ اَلذَّلِيلُ فِي صَلاَتِهِ اَلْمُقْبِلُ عَلَيْهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
ابن عباس درباره آیه « وَ اسْتَعِينُوا» گفت: منظور از خاشع و فروتن در نماز و کسی که روی به نماز می آورد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و على(علیه السلام) است.
«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقرة،82)
و کسانی که ایمان آورده اند و کارهای نیک انجام داده اند، ایشان اهل بهشت اند و در آن جاودان اند.
15- قَوْلُهُ: «وَالَّذِينَ آمَنُوا»، نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً وَ هُوَ أَوَّلُ مُؤْمِنٍ وَ أَوَّلُ مُصَلٍّ مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ.
ص: 14
ابن عباس درباره این آیه گفت: این آیه مخصوص حضرت على(علیه السلام) نازل شد و او نخستین کسی بود که ایمان آورد و با پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نماز گزارد.
«بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَی غَضَبٍ» (البقرة، 90)
خود را به بد چیزی فروختند [و آن این] که به آن چه خدا نازل کرده بود از روی حسد کافر شدند، که [چرا] خدا از فضلش به هر یک از بندگانش که خواهد نازل می کند. پس [از سوی خداوند] مستحق خشمی بر خشم دیگر شدند.
16- عن جابر عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِهَذِهِ اَلْآيَةِ وَ قَوْلُهُ: «بِئْسَمَا اِشْتَرَوْا... بَغْياً» فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ اَللَّهُ فِي عَلِيٍّ «أَنْ يُنَزِّلَ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» يَعْنِي عَلِيّاً. قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: «فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ» يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ «وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ» فِي حَقِّهِمْ.
جابر گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: جبرئیل(علیه السلام) این آیه را در باره حضرت علی(علیه السلام) نازل کرد. خداوند درباره او فرمود: «خداوند از فضلش به هر یک از بندگانش که خواهد نازل می کند.» یعنی حضرت علی(علیه السلام). خداوند متعال فرمود: «مستحق خشمی بر خشم دیگر شدند.» یعنی بنی امیّه و «برای کافرین عذابی خوارکننده است» در حق بنی امیه است.
«مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ» (البقرة، 98)
بگو: هر کس دشمن خدا و فرشتگان و پیامبرانش و جبرئیل و میکائیل باشد،
ص: 15
[کافر است و باید بداند که] خداوند به یقین دشمن کافران است.
17- عَنْ أَبِي كَهْمَسٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: يَنْجُو فِيَّ ثَلاَثَةٌ وَ يَهْلِكُ فِيَّ ثَلاَثَةٌ يَهْلِكُ اَللاَّعِنُ وَ اَلْمُسْتَمِعُ وَ اَلْمُقِرُّ وَ اَلْمَلِكُ اَلْمُتْرَفُ اَلَّذِي يُبْرَأُ عِنْدَهُ مِنْ دِينِي وَ يُغْضَبُ عِنْدَهُ مِنْ حَسَبِي وَ يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ بِلَعْنِي إِنَّمَا حَسَبِي حَسَبُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ دِينِي دِينُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يَنْجُو فِيَّ ثَلاَثَةٌ اَلْمُحِبُّ اَلْمُوَالِي وَ اَلْمُعَادِي مَنْ عَادَانِي وَ اَلْمُحِبُّ مَنْ أَحَبَّنِي فَإِذَا أَحَبَّنِي عَبْدٌ أَحَبَّ مُحِبِّي وَ شَايَعَ فِيَّ فَلْيَمْتَحِنِ اَلرَّجُلُ مِنْكُمْ قَلْبَهُ فَإِنَّ اَللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ فَيُحِبَّ بِهَذَا وَ يُبْغِضَ بِهَذَا إِنَّهُ مَنْ أَشْرَبَ قَلْبَهُ حُبَّ غَيْرِنَا قَاتَلَنَا أَوْ أَلَّبَ عَلَيْنَا فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اَللَّهَ عَدُوُّهُ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ اَللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ.
ابن كهمس می گوید: حضرت علی(علیه السلام) فرمود: سه گروه از مردم در ارتباط با من نجات می یابند و سه گروه به هلاکت می رسند. و اما هلاک شوندگان: لعنت کننده بر من؛ کسی که لعنت بر من را می شنود و آن را می پذیرد؛ پادشاه ستمگری که نزد او از دین من برائت می جویند و نسبت به نسب من خشمگین می شوند و با لعنت بر من به او تقرّب می جویند، و حال آن که نسب من نسب رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و دین من دین رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) است. و اما نجات یافتگان: کسی که مرا دوست می دارد و پیرو من است؛ دشمن کسی که با من دشمنی می کند؛ دوستدار کسی که مرا دوست می دارد. پس اگر بنده ای مرا دوست بدارد، دوستان مرا نیز دوست می دارد و از من پیروی می کند. هر یک از شما باید دل خود را بیازماید؛ زیرا خداوند در سینه هیچ کس دو دل قرار نداده تا با یکی دوست بدارد و با دیگری
ص: 16
دشمنی ورزد. کسی که قلبش را از محبت غير ما سیراب کرده، به جنگ با ما برخاسته و یا با دشمن ما متحد شده است. پس باید بداند که خداوند و جبرئیل و میکائیل دشمن او هستند و خداوند دشمنی کافران است.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (البقرة، 138)
رنگ خدا را بپذیرید و چه کسی از نظر رنگ از خدا بهتر است؟
18- محمّد بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «صِبْغَةَ اَللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللّهِ صِبْغَةً» قَالَ صِبْغَةُ اَلْمُؤْمِنِينَ بِالْوَلاَيَةِ فِي اَلْمِيثَاقِ.
محمّد بن علی از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده است که ایشان درباره این کلام حق تعالی فرمود: منظور، رنگی است که مؤمنان در روز میثاق از ولایت پذیرفتند.
«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» (البقرة، 143)
و این گونه شما را امتی میانه رو قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید و پیامبر [نیز] بر شما گواه باشد.
19 - قَوْلُهُ تَعَالَى: «وَ كَذلِكَ» قَالَ: نَحْنُ أمة اَلْأُمَّةُ اَلْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ فِي أَرْضِهِ.
محمّدبن علی گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: ما همان امت میانه رو هستیم و ما گواهان خداوند بر آفریدگانش و حجت او در زمینش هستیم.
20- عَنْ مَيْمُونٍ اَلْبَانِ مَوْلَى بَنِي هِشَامٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى «وَ كَذلِكَ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: مِنَّا شَهِيدٌ عَلَى كُلِّ زَمَانٍ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فِي زَمَانِهِ وَ اَلْحَسَنُ فِي زَمَانِهِ وَ
ص: 17
اَلْحُسَيْنُ فِي زَمَانِهِ وَ كُلُّ مَنْ يَدْعُو مِنَّا إِلَى أَمْرِ اَللَّهِ تَعَالَى.
از میمون البان بنده بنی هاشم روایت شده، امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: از ما اهل بیت(علیهم السلام
در هر زمان شاهد و گواهی هست؛ علی بن ابیطالب(علیه السلام) گواه زمان خود امام حسن(علیه السلام)ا گواه زمان خود؛ و امام حسین(علیه السلام) گواه زمان خویش بودند. همچنان است هر که از ما اهل بیت به سوی امر خداوند متعال دعوت کند.
«يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (البقرة، 185)
خداوند برای شما آسانی می خواهد و سختی نمی خواهد.
21- عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: « يُرِيدُ اَللّهُ...اَلْعُسْرَ» اَلْآيَةَ قَالَ فَذَلِكَ اَلْيُسْرُ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
يونس بن يعقوب گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) در باره این آیه فرمود: منظور از «آسانی» امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) است.
«وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» (البقرة، 189)
و نیکی آن نیست که از پشت خانه ها وارد آن ها شوید، بلکه نیکی آن است که کسی پرهیزکار باشد و از درِ خانه ها وارد آن ها شوید، و از خدا پروا کنید؛ باشد که رستگار گردید.
22- عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْعَلاَءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى:«لَيْسَ اَلْبِرَّ أَنْ
ص: 18
تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ»(1)
وَ قَوْلُهُ «وَ لَيْسَ اَلْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا اَلْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ اَلْبِرَّ مَنِ اِتَّقى وَ أْتُوا اَلْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» قَالَ مُطِرُوا بِالْمَدِينَةِ فَلَمَّا تَقَشَّعَتِ اَلسَّمَاءُ وَ خَرَجَتِ اَلشَّمْسُ خَرَجَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي أُنَاسٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ فَجَلَسَ وَ جَلَسُوا حَوْلَهُ إِذْ أَقْبَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِمَنْ حَوْلَهُ هَذَا عَلِيٌّ قَدْ أَتَاكُمْ نَقِيَّ اَلْقَلْبِ نَقِيَّ اَلْكَفَّيْنِ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَمَالاً وَ يَقُولُ صَوَاباً تَزُولُ اَلْجِبَالُ وَ لاَ يَزُولُ عَنْ دِينِهِ قَالَ فَلَمَّا دَنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَجْلَسَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَنَا مَدِينَةُ اَلْحِكْمَةِ [اَلْعِلْمِ] وَ أَنْتَ بَابُهَا فَمَنْ أَتَى اَلْمَدِينَةَ مِنَ اَلْبَابِ وَصَلَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ بَابِيَ اَلَّذِي أُؤْتَى مِنْهُ وَ أَنَا بَابُ اَللَّهِ فَمَنْ أَتَانِي مِنْ سِوَاكَ لَمْ يَصِلْ وَ مَنْ أَتَى سِوَايَ لَمْ يَصِلْ فَقَالَ اَلْقَوْمُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا يَعْنِي بِهَذَا اِسْأَلُوا بِهِ عَلَيْنَا قُرْآناً قَالَ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ بِهِ قُرْآناً « لَيْسَ اَلْبِرُّ» إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ .
حسین بن ابی علاء از امام جعفر صادق(علیه السلام) ان روایت کرده است که ایشان درباره این آیه و نیز کلام خداوند متعال «نیکی آن نیست که رو سوی مشرق و مغرب بگردانید» فرمود: در مدینه بارانی بارید. چون آسمان صاف و خورشید پدیدار شد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) در میان جمعی از مهاجران و انصار بیرون آمد و ایشان نشست و آن جمع کنار ایشان حلقه زدند. در آن دم حضرت على(علیه السلام) از راه رسید و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) رو به اطرافیان خود فرمود: این مرد على(علیه السلام) است که با دلی پاک و دستانی پاک نزدتان آمده است، علی بن ابی طالب(علیه السلام) که صاحب کمال و گفتاری نیک است و اگر کوهها از جا کنده شوند، او از دینش بیرون نمی شود. چون حضرت علی(علیه السلام) به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) نزدیک شد، ایشان وی را رو به روی خود نشانید و فرمود: ای علی! من شهر حکمت هستم و تو درِ آن هستی، پس هر که از
ص: 19
در به شهر آید، به آن می رسد. ای علی! تو در من هستی که از آن وارد می شوند و من در خداوند هستم، پس هر که جز از راه تو سوی من آید نخواهد رسید و هر که سوی کسی جز من آید، نخواهد رسید. در آن دم آن جماعت به یکدیگر گفتند: منظور چیست؟ از ایشان آیه ای در این باره بخواهید. آنگاه خداوند در این باره آیه ای نازل فرمود: «و نیکی آن نیست که از پشت خانه ها وارد آن ها شوید، بلکه نیکی آن است که کسی پرهیزکار باشد و از در خانه ها وارد آن ها شوید و از خدا پروا کنید؛ باشد که رستگار گردید.»
«ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» (البقرة، 199)
پس از آنجا که مردم باز می گردند، شما هم باز گردید.
23- عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَامَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيٍّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنَا عَنِ اَلنَّاسِ وَ أَشْبَاهِ اَلنَّاسِ وَ اَلنَّسْنَاسِ قَالَ فَقَالَ عَلِيٌّ أَجِبْهُ يَا حَسَنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ سَأَلْتَ عَنِ اَلنَّاسِ فَرَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلنَّاسُ لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ اَلنّاسُ» وَ نَحْنُ مِنْهُ وَ سَأَلْتَ عَنْ أَشْبَاهِ اَلنَّاسِ فَهُمْ شِيعَتُنَا وَ هُمْ مِنَّا وَ هُمْ أَشْبَاهُنَا وَ سَأَلْتَ عَنِ اَلنَّسْنَاسِ فَهُمْ هَذَا اَلسَّوَادُ اَلْأَعْظَمُ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ«إِنْ هُمْ إِلاّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً».(1)
حسین بن علوان گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارشان از امام سجاد(علیه السلام) نقل فرمود: مردی سوی حضرت علی(علیه السلام) برخاست و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! ما را از مردم و همانندانِ مردم و نسناس آگاه سازید. حضرت علی(علیه السلام) فرمود: ای حسن! پاسخش را بده. امام حسن(علیه السلام) فرمود:
ص: 20
از مردم پرسیدی؛ منظور از مردم، رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) است؛ چرا که خداوند متعال می فرماید: «پس از آنجا که مردم باز می گردند، شما هم بازگردید.»
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» (البقرة، 207)
و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا می فروشد و خداوند به بندگان [خاص خود] مهربان است.
24- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ» قَالَ: نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حِينَ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَيْثُ طَلَبَهُ اَلْمُشْرِكُونَ .
ابن عباس درباره این آیه گفت: چون مشرکان قصد جان رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) را کردند و حضرت على شب را در بستر ایشان گذراند، این آیه درباره وی نازل شد.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً» (البقرة، 208)
ای کسانی که ایمان آورده اید! همگی به صلح و سازش درآیید.
25- عَنْ شَرِيكٍ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اُدْخُلُوا فِي اَلسِّلْمِ كَافَّةً» قَالَ فِي وَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
شریک درباره این آیه گفت: منظور از «صلح و سازش» ولایت حضرت على (علیه السلام) است.
26- عَنْ أَبِي بَكْرٍ اَلْكَلْبِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «اُدْخُلُوا فِي اَلسِّلْمِ كَافَّةً» قَالَ فِي وَلاَيَتِنَا.
ص: 21
ابی بکر کلبی گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: منظور، در آمدن به ولایت ما اهل بیت است.
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ» (البقرة، 210)
آیا جز این انتظار دارند که خدا و فرشتگان در سایبان هایی از ابر به سوی آن ها بیایند؟
27- عَن عَبدِ اَلْوَاحِدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ : قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَنَا أُؤَدِّي مِنَ اَلنَّبِيِّينَ إِلَى اَلْوَصِيِّينَ وَ مِنَ اَلْوَصِيِّينَ إِلَى اَلنَّبِيِّينَ وَ مَا بَعَثَ اَللَّهُ نَبِيّاً إِلاَّ وَ أَنَا أَقْضِي دَيْنَهُ وَ أُنْجِزُ عِدَاتِهِ وَ لَقَدِ اِصْطَفَانِي رَبِّي بِالْعِلْمِ وَ اَلظَّفَرِ وَ لَقَدْ وَفَدْتُ إِلَى رَبِّي اِثْنَتَيْ عَشْرَةَ وِفَادَةً فَعَرَّفَنِي نَفْسَهُ وَ أَعْطَانِي مَفَاتِيحَ اَلْغَيْبِ. ثُمَّ قَالَ: يَا قَنْبَرُ مَنْ عَلَى اَلْبَابِ بِالْبَابِ قَالَ: مِيثَمٌ اَلتَّمَّارُ مَا تَقُولُ إِنْ أُحَدِّثْكَ فَإِنْ أَخَذْتَهُ كُنْتَ مُؤْمِناً وَ إِنْ تَرَكْتَهُ كُنْتَ كَافِراً ثُمَّ قَالَ: أَنَا اَلْفَارُوقُ اَلَّذِي أَفْرُقُ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ أَنَا أُدْخِلُ أَوْلِيَائِيَ اَلْجَنَّةَ وَ أَعْدَائِيَ اَلنَّارَ أَنَا! قَالَ اَللَّهُ «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ يَأْتِيَهُمُ اَللّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ اَلْغَمامِ وَ اَلْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ اَلْأَمْرُ وَ إِلَى اَللّهِ تُرْجَعُ اَلْأُمُورُ» .
عبدالواحدبن علی گفت: امیر مؤمنان حضرت على(علیه السلام) فرمود: من از پیامبران به اوصیا و از اوصیا به پیامبران می رسم. خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخته جز آن که من دین او را می پردازم و وعده هایش را عملی می سازم. پروردگارم مرا در علم و پیروزی برگزیده است. من دوازده مرتبه بر درگاه پروردگارم وارد شدم و او خود را به من شناسانید و کلیدهای غیب را به من عطا فرمود. ناگاه حضرت ابر فرمود: ای قنبر! چه کسی بر در است؟ عرض کرد: میثم تمار. فرمود: چه میگویی اگر تو را
ص: 22
حدیثی گویم که اگر به آن عمل کنی، مؤمن باشی و اگر آن را واگذاری، کافر باشی؟ سپس فرمود: من آن جداکننده ام که میان حق و باطل را جدا می کنم و دوستانم را به بهشت و دشمنانم را به دوزخ وارد می کنم؛ من! خداوند متعال فرمود: «آیا جز این انتظار دارند که خدا و فرشتگان، در سایبان هایی از ابر به سوی آن ها بیایند؟ و حال آن که همه کارها انجام شده و همه چیزها سوی خدا بازگردانده می شود.»
« بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ » (البقرة، 248)
بازمانده ای است از آن چه خاندان موسى وهارون بر جای نهاده اند.
28- عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: خَرَجَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ نَحْنُ قُعُودٌ فِي اَلْمَسْجِدِ بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ صِفِّينَ وَ قَبْلَ يَوْمِ اَلنَّهْرَوَانِ فَقَعَدَ عَلِيٌّ وَ اِحْتَوَشْنَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنَا عَنْ أَصْحَابِكَ فَقَالَ سَلْ فَذَكَرَ قِصَّةً طَوِيلَةً وَ قَالَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ فِي كَلاَمٍ لَهُ طَوِيلٍ إِنَّ اَللَّهَ أَمَرَنِي بِحُبِّ أَرْبَعَةِ رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِي وَ أَمَرَنِي أَنْ أُحِبَّهُمْ وَ اَلْجَنَّةُ تَشْتَاقُ إِلَيْهِمْ فَقِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ سَكَتَ فَقَالُوا مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ عَلِيٌّ ثُمَّ سَكَتَ فَقَالُوا مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ عَلِيٌّ وَ ثَلاَثَةٌ مَعَهُ وَ هُوَ إِمَامُهُمْ وَ قَائِدُهُمْ وَ دَلِيلُهُمْ وَ هَادِيهِمْ لاَ يَنْثَنُونَ لاَ يَثْنُونَ وَ لاَ يَضِلُّونَ وَ لاَ يَرْجِعُونَ وَ لاَ يَطُولُ عَلَيْهِمُ اَلْأَمَدُ فَتَقْسُوَ قُلُوبُهُمْ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادُ فَذَكَرَ قِصَّةً طَوِيلَةً ثُمَّ قَالَ اُدْعُوا لِي عَلِيّاً فَأَكْبَبْتُ عَلَيْهِ فَأَسَرَّ إِلَي أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ ثُمَّ أَقْبَلَ إِلَيْنَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالتَّوْرَاةِ مِنْ أَهْلِ اَلتَّوْرَاةِ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالْإِنْجِيلِ مِنْ أَهْلِ اَلْإِنْجِيلِ وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالْقُرْآنِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُرْآنِ وَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ مَا مِنْ فِئَةٍ تَبْلُغُ مِائَۀَ ناسٍ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ وَ أَنَا عَارِفٌ بِقَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ سَلُونِي عَنِ
ص: 23
اَلْقُرْآنِ فَإِنَّ فِي اَلْقُرْآنِ بَيَانَ كُلِّ شَيْءٍ فِيهِ عِلْمُ اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ وَ إِنَّ اَلْقُرْآنَ لَمْ يَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالاً«وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اَللّهُ وَ اَلرّاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ»(1)
لَيْسَ بِوَاحِدٍ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْهُمْ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ إِيَّاهُ فَعَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ لاَ تَزَالُ فِي عَقِبِنَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ ثُمَّ قَرَأَ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ «بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ» وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ اَلْعِلْمُ فِي عَقِبِنَا إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ.
سلیم بن قیس گفت: پس از بازگشت امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) از صفین و پیش از فرارسیدن جنگ نهروان ما در مسجد نشسته بودیم که حضرت(علیه السلام) آمد و ما ایشان را در میان گرفتیم. مردی عرض کرد: ای امیر مؤمنان! ما را از یاران خود خبر دهید. چون آن مرد این سؤال پرسید، حضرت(علیه السلام) قصه ای دراز بیان کرد و فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) شنیدم که در سخنی طولانی فرمود: همانا خداوند مرا به دوستی چهار تن از اصحابم فرمان داد و امر فرمود تا ایشان را دوست بدارم و البته بهشت به آنان شوق می ورزد. عرض شد: آنان کیستند ای رسول خدا؟! فرمود: علی بن ابی طالب(علیه السلام). و دیگر چیزی نفرمود. باز عرض کردند: آنان کیستند ای رسول خدا؟! فرمود: على(علیه السلام) و سه تن که با اویند و او امام و رهبر و راهنما و هدایتگر آنان است، به بیراهه نمی روند و گمراه نمی شوند و از راه باز نمی گردند و آرزوها نزدشان به درازا نمی کشد تا مبادا که دل هایشان سخت شود؛ ایشان سلمان و ابوذر و مقداد هستند. سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) قصه ای دراز بیان کرد و فرمود: على(علیه السلام) را نزد من فراخوانید. من سوی ایشان رهسپار شدم و ایشان هزار باب دانش را که هر یک رو به هزار باب گشوده می شد، در گوش من نجوا کرد. در آن دم حضرت
ص: 24
على (علیه السلام) رو سوی ما کرد و فرمود: از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست دهید، چه به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید من به تورات از اهل تورات آگاه ترم و من به انجيل از اهل انجيل آگاه ترم و من به قرآن از اهل قرآن آگاه ترم و به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید تا به روز قیامت هیچ گروهی شمارش به صد تن نخواهد رسید جز آن که من کنون رهبر و فرمانده اش را می شناسم. از من درباره قرآن بپرسید چه در قرآن بیان همه چیز آمده و در آن دانش پیشینیان و پسینیان همه آمده و البته قرآن جای هیچ سخنی برای هیچ سخنوری نگذاشته است، که «تأويل آن را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند». ایشان یک نفر نیستند و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) یکی از آنهاست که خداوند این دانش را به او آموخت و او آن را به من آموخت و از آن پس این دانش تا به روز قیامت به همراه ماست. سپس امیرمؤمنان(علیه السلام) با قرائت فرمود: «بازمانده ای است از آن چه خاندان موسى وهارون به جای نهاده اند». من نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله ) همچون هارون نسبت به موسی(علیه السلام) می باشم و تا آنگاه که قیامت برپا شود، دانش به همراه ماست.
«إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ» (البقرة، 249)
خداوند شما را به رودخانه ای می آزماید.
29- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ : إِنَّ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ اِسْماً لاَ يَعْرِفُهُ اَلنَّاسُ قُلْتُ: [قُلْنَا] وَ مَا هِيَ؟ قَالَ: سَمَّاهُ نَهَراً فَقَالَ: «إِنَّ اَللّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ» كَمَا اِبْتَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ خَرَجُوا إِلَى [مِنَ اَلَّذِينَ اَلَّذِينَ مِنَ اَلدِّينِ] قِتَالِ جَالُوتَ فَابْتَلاَهُمْ بِنَهَرٍ فَابْتَلاَكُمْ بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْعَارِفُ فِيهَا نَاجٍ وَ اَلْمُقَصِّرُ فِيهَا مُذْنِبٌ وَ اَلتَّارِكُ لَهَا هَالِكٌ .
ابن عباس گفت: در کتاب خدا برای حضرت على(علیه السلام) اسمی هست که
ص: 25
مردم آن را نمی دانند. به او گفتم: آن چیست؟ گفت: خداوند او را «رودخانه» نامیده است؛ آنجا که می فرماید: «خداوند شما را به رودخانه ای می آزماید.» و همان گونه که بنی اسرائیل را هنگامی که به جنگ با جالوت رفتند به آن رودخانه آزمود، شما را نیز به ولایت حضرت على(علیه السلام) آزمود. پس هر که او را بشناسد، نجات یابد، و هر که در حق او کوتاهی کند، به گناه درافتد و هر که او را ترک کند، هلاک شود.
«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ
وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ» (البقرة 253)
آنان پیامبرانی هستند که بعضی را بر بعضی برتری دادیم، از ایشان کسی هست که خدا با او سخن گفته است، و درجات بعضی را بالا برده است و به عیسی پسر مریم نشانه های روشن دادیم و او را به روح القدس تأیید کردیم و اگر خدا می خواست، کسانی که پس از ایشان بودند، بعد از آنکه نشانه های روشنی برای آن ها آمد با یکدیگر جنگ نمی کردند؛ ولی اختلاف کردند. پس بعضی از ایشان ایمان آوردند و بعضی کافر شدند. و اگر خدا می خواست با یکدیگر جنگ نمی کردند، ولی خداوند آنچه را می خواهد انجام می دهد.
30- عَنْ أَصْبَغَ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِاَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: بِمَا نُسَمِّي هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمَ اَلَّذِينَ تُقَاتِلُ اَلدِّينُ وَاحِدٌ وَ اَلصَّلاَةُ وَاحِدَةٌ وَ اَلْمَنَاسِكُ وَاحِدَةٌ ثُمَّ قَدْ نَادَينَا إِلَى اَلصَّلاَةِ فَنَادَوْا بِمِثْلِ مَا قَدْ نَادَيْنَا فَبِمَا نُسَمِّيهِمْ قَالَ: نُسَمِّيهِمْ بِمَا سَمَّاهُمُ
ص: 26
اَللَّهُ تَعَالَى. قَالَ: فَقَالَ اَلرَّجُلُ: يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ مَا كُلُّ مَا قَالَ اَللَّهُ نَعْلَمُهُ. قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «تِلْكَ اَلرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ» إِلَى قَوْلِهِ «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ» فَلَمَّا وَقَعَ اَلاِخْتِلاَفُ مُؤْمِنٍ وَ كَافِرٍ كُنَّا نَحْنُ أَوْلَى بِاللَّهِ وَ بِالنَّبِيِّ وَ بِكِتَابِهِ وَ بِالْقُرْآنِ وَ بِالْحَقِّ «وَ لَوْ شاءَ اَللّهُ مَا اِقْتَتَلُوا» قَاتَلْنَاهُمْ بِمَشِيَّةِ اَللَّهِ وَ إِرَادَتِهِ «وَ لكِنَّ اَللّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ» فَقَالَ اَلْأَصْبَغُ قَالَ اَلرَّجُلُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ كُفَّارٌ وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ قَالَ فَرَأَيْتُهُ يَحْمِلُ بِالسَّيْفِ حَتَّى يَضْرِبَ بِهِ اَلْكَتِيبَةَ.
اصبغ بن نباته گفت: مردی به خدمت امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) رسید و عرض کرد: ما این قومی را که با آنان به جنگ برخاسته ای چه بنامیم حال آن که میان ما دین یکی و نماز یکی و مناسک یکی است و وقتی ما از برای نماز ندا سردهیم، آنان نیز همچون ندای ما را سر می دهند؛ حال ما اینان را چه بنامیم؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: ما همان نامی را بر اینان می نهیم که خداوند به آن نامیدشان. آن مرد عرض کرد: ای امیرمؤمنان! ما همه آن چه را که خداوند فرموده نمی دانیم! امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود: «آنان پیامبرانی هستند که بعضی را بر بعضی برتری دادیم» تا آنجا که «بعضی از ایشان ایمان آوردند و بعضی کافر شدند). پس هنگامی که میان مؤمن و کافر در حقانیت اختلاف افتد، بی تردید ما به خداوند و پیامبر و کتاب و قرآن و حق سزاوارتریم. «و اگر خدا می خواست با هم جنگ نمی کردند» ما با خواست و اراده خداوند با آنان جنگیدیم، با این حال خداوند آن چه را خود می خواهد، انجام می دهد. در آن دم آن مرد عرض کرد: ای امیرمؤمنان! به پروردگار کعبه سوگند که اینان کافرند و من دیدم که او این بگفت و شمشیر برکشید و به دل آن سپاه زد.
«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»(البقرة، 265)
ص: 27
مثل کسانی که اموالشان را برای طلب خشنودی خدا انفاق میکنند...
31- عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَوْلُهُ: «مَثَلُ اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اَللّهِ»: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
امام جعفر صادق(علیه السلام) در باره این آیه فرمود: درباره حضرت علی(علیه السلام) نازل شده است.(1)
« الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ » (البقرة، 274)
آنان که اموال خویش را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداششان نزد پروردگارشان [محفوظ است] و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
32- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً» قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ كَانَ لَهُ أَرْبَعُ دَرَاهِمَ فَتَصَدَّقَ بِدِرْهَمٍ لَيْلاً وَ بِدِرْهَمٍ نَهَاراً وَ بِدِرْهَمٍ سِرّاً وَ بِدِرْهَمٍ عَلاَنِيَةً فَنَزَلَتْ فِيهِ هَذِهِ اَلْآيَةُ.
ابن عباس گفت: این آیه درباره حضرت على(علیه السلام) نازل شد. او چهار درهم داشت که درهمی از آن را در شب و درهمی را در روز و درهمی را پنهان و درهمی را آشکار صدقه داد و این چنین این آیه درباره ایشان نازل شد.
33- عَنْ أَبِي عَبْدِاَلرَّحْمَنِ اَلسُّلَمِيِّ قَالَ: إِنِّي لَأَحْفَظُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَرْبَعَ مَنَاقِبَ مَا يَمْنَعُنِي أَنْ أَذْكُرَهَا إِلاَّ اَلْحَسَدُ قَالَ: فَقِيلَ لَهُ اُذْكُرْهَا فَقَرَأَ هَذِهِ اَلْآيَةَ ذَاتَ يَوْمٍ «اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً» إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ قَالَ وَ مَا كَانَ يَمْلِكُ
ص: 28
يَوْمَهُ ذَلِكَ إِلاَّ أَرْبَعَةَ دَرَاهِمَ فَأَعْطَى دِرْهَماً بِاللَّيْلِ وَ دِرْهَماً بِالنَّهَارِ وَ دِرْهَماً سِرّاً وَ دِرْهَماً عَلاَنِيَةً.
ابی عبدالرحمن سلّمی گفت: من از حضرت على(علیه السلام) چهار فضیلت را به یاد دارم که تنها حسادت مرا از بیان آن ها باز می دارد. کسی گفت: آن ها را بازگو. و روزی ابی عبدالرحمن این آیه را قرائت کرد: «آنان که اموال خویش را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق می کنند تا به پایان آیه؛ سپس گفت: روزی حضرت علی(علیه السلام) چهار درهم بیشتر نداشت؛ درهمی را در شب، درهمی را در روز، درهمی را پنهان و درهمی را آشکار بخشید.
34۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «َلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً» قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ أَنْفَقَ أَرْبَعَ دَرَاهِمَ أَنْفَقَ فِي سَوَادِ اَللَّيْلِ دِرْهَماً وَ فِي وُضُوحِ اَلنَّهَارِ دِرْهَماً وَ سِرّاً دِرْهَماً وَ عَلاَنِيَةً دِرْهَماً فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَيُّكُمْ صَاحِبُ هَذِهِ اَلنَّفَقَةِ فَأَمْسَكَ اَلْقَوْمُ فَأَعَادَهَا اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَامَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ أَنَا يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَتَلاَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ» يَعْنِي ثَوَابَهُمْ «عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ» مِنْ قِبَلِ اَلْعَذَابِ «وَ لاهُمْ يَحْزَنُونَ» مِنْ قِبَلِ اَلْمَوْتِ يَعْنِي فِي اَلْآخِرَةِ.
ابن عباس گفت: این آیه درباره حضرت على(علیه السلام) نازل شد؛ از این قرار که او چهار درهم انفاق کرد: در سیاهی شب درهمی، در روشنایی روز درهمی، پنهانی درهمی و آشکارا درهمی. وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: کدام یک از شما این گونه انفاق کرده است؟ هیچ کس از یاران پاسخ نداد. پیامبر(صلی الله علیه وآله )
باز پرسید. این بار حضرت علی(علیه السلام) برخاست و عرض کرد: من ای رسول خدا! آن گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله ) تلاوت فرمود، «پاداش شان نزد پروردگارشان محفوظ است.» یعنی ثواب
ص: 29
ایشان «و نه بیمی بر آنان است» از عذاب «و نه اندوهگین می شوند» به خاطر مرگ یعنی در آخرت.
«آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ» (البقرة، 285)
پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است، ایمان آورده و مؤمنان [نیز].
35- عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ محمّد بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ قَالَ لِيَ اَلْعَزِيزُ «آمَنَ اَلرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» قُلْتُ «وَ اَلْمُؤْمِنُونَ» قَالَ صَدَقْتَ يَا محمّد عَلَيْكَ اَلسَّلاَمُ مَنْ خَلَّفْتَ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ قُلْتُ خَيْرَهَا لِأَهْلِهَا قَالَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ يَا محمّد إِنِّي اِطَّلَعْتُ إِلَى اَلْأَرْضِ اِطِّلاَعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا وَ اِشْتَقَقْتُ لَكَ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِي لاَ أُذْكَرُ فِي مَكَانٍ إِلاَّ ذُكِرْتَ مَعِي فَأَنَا مَحْمُودٌ وَ أَنْتَ محمّد ثُمَّ اِطَّلَعْتُ اَلثَّانِيَةَ فَاخْتَرْتُ عَلِيّاً وَ اِشْتَقَقْتُ لَهُ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِي فَأَنَا اَلْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ يَا محمّد إِنِّي خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ اَلْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ أَشْبَاحَ نُورٍ مِنْ نُورِي وَ عَرَضْتُ وَلاَيَتَكُمْ عَلَى اَلسَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِهَا وَ عَلَى اَلْأَرَضِينَ وَ مَنْ فِيهِنَّ فَمَنْ قَبِلَ وَلاَيَتَكُمْ كَانَ عِنْدِي مِنَ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ عِنْدِي مِنَ اَلْكُفَّارِ. يَا محمّد لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ أَوْ يَصِيرَ كَالشَّنِّ اَلْبَالِي ثُمَّ أَتَانِي جَاحِداً لِوَلاَيَتِكُمْ مَا غَفَرْتُ لَهُ حَتَّى يُقِرَّ بِوَلاَيَتِكُمْ يَا محمّد تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَبِّ قَالَ اِلْتَفِتْ عَنْ يَمِينِ اَلْعَرْشِ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا أَنَا بِالْأَشْبَاحِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ اَلْأَئِمَّةِ كُلِّهِمْ حَتَّى بَلَغَ اَلْمَهْدِيَّ صَلَوَاتُ اَللَّهِ وَ سَلاَمُهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ فِي ضَحْضَاحٍ مِنْ نُورٍ قِيَامٌ يُصَلُّونَ وَ اَلْمَهْدِيُّ [فِي] وَسْطِهِمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقَالَ لِي يَا محمّد هَؤُلاَءِ اَلْحُجَجُ وَ
ص: 30
هُوَ اَلثَّائِرُ مِنْ عِتْرَتِكَ فَوَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي إِنَّهُ لَحُجَّةٌ وَاجِبَةٌ لِأَوْلِيَائِي مُنْتَقِمٌ مِنْ أَعْدَائِي.
جابر بن یزید از امام محمّد باقر(علیه السلام) روایت کرده است که ایشان فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: چون شبانه مرا به آسمان بردند، خداوند شکست ناپذیر به من فرمود: «پیامبر به آن چه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است، ایمان آورده. من گفتم: «[و نیز] مؤمنان.» فرمود: راست گفتی ای محمّد! سلام بر تو، چه کسی را پس از خودت برای این امت جانشین گذارده ای؟ گفتم: کسی که برای امت بهترین است. فرمود: علی بن ابی طالب(علیه السلام)؟ گفتم: بله ای پروردگارم! فرمود: من سوی زمین نگریستم و تو را از آنجا برگزیدم و برایت نامی از نام های خود برگرفتم و این چنین در هیچ کجا از من یاد نمی شود جز آنکه از تو نیز به همراه من یاد شود؛ من محمود هستم و تو محمّد. سپس بار دیگر نگریستم و على(علیه السلام) را برگزیدم و برایش نامی از نام های خود برگرفتم؛ من اعلى هستم و او على. ای محمّد! من تو را و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) و حسن و حسین(علیهماالسلام) و امامان زاده وی را (علیهم السلام) چونان اشباح نور از نور آفریدیم و ولایت شما را بر آسمان ها و اهلشان و بر زمین ها و هر که در آنهاست، عرضه داشتم؛ پس هر که ولایت شما را پذیرفت، از نزدیکان درگاه من شد و هر که آن را انکار کرد، از کافران درگاه من شد. ای محمّد! اگر بنده ای مرا چونان عبادت کند که بند بندش بگسلد یا همچون مشکی پوسیده شود، پس در حالی نزد من بیاید که منکر ولایت شماست، هیچ او را نخواهم آمرزید تا این که به ولایت شما اقرار کند. ای محمّد! آیا دوست داری که ایشان را به تو نشان دهم؟ گفتم: بله ای پروردگار من! فرمود: رو سوی سمت راست عرش کن. من چنین کردم و ناگاه اشباح علی(علیه السلام) و فاطمه(علیهاالسلام) و حسن و حسین(علیهماالسلام) و دیگر امامان را تا به مهدی(علیه السلام)- که سلام و درود خداوند بر همه ایشان
ص: 31
باد - در موجی از نور دیدم که به نماز ایستاده اند و مهدی(علیه السلام) را چون ستاره ای درخشان در میان گرفته اند. آن گاه خداوند فرمود: ای محمّد! اینان حجت های من هستند و این مرد خونخواه خاندان توست که به عزت و جلالم سوگند او از برای دوستان من حجتی واجب است و از دشمنان من انتقام می گیرد.
36- عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ اَلْيَمَانِ قَالَ : دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ يُقَبِّلُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ قَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَ تُقَبِّلُهَا وَ هِيَ ذَاتُ بَعْلٍ فَقَالَ لَهَا أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ عَرَفْتِ وُدِّي لَهَا لاَزْدَدْتِ لَهَا وُدّاً إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلرَّابِعَةِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَقَامَ مِيكَائِيلُ ثُمَّ قَالَ لِي: اُدْنُ قُلْتُ أَدْنُو وَ أَنْتَ حَاضِرٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ إِنَّ اَللَّهَ- عَزَّوَجَلَّ- فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ اَلْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلاَئِكَتِهِ اَلْمُقَرَّبِينَ وَ فُضِّلْتَ أَنْتَ خَاصَّةً يَا محمّد فَدَنَوْتُ فَصَلَّيْتُ بِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ اَلرَّابِعَةِ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلسَّادِسَةِ إِذَا أَنَا بِمَلَكٍ مِنْ نُورٍ عَلَى سَرِيرٍ مِنْ نُورٍ وَ حَوْلَهُ صَفٌّ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ اَلسَّلاَمَ وَ هُوَ مُتَّكِئٌ فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ أَيُّهَا اَلْمَلَكُ سَلَّمَ عَلَيْكَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي مِنْ خَلْقِي فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمَ وَ أَنْتَ مُتَّكِئٌ؟ فَوَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لَتَقُومَنَّ وَ لَتُسَلِّمَنَّ عَلَيْهِ وَ لاَ تَقْعُدْ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ فَقَامَ اَلْمَلَكُ وَ عَانَقَنِي ثُمَّ قَالَ: مَا أَكْرَمَكَ عَلَى رَبِّ اَلْعَالَمِينَ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى اَلْحُجُبِ نُودِيتُ «آمَنَ اَلرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ» فَأُلْهِمْتُ وَ قُلْتُ «وَ اَلْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ» ثُمَّ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي اَلْجَنَّةَ وَ أَنَا مَسْرُورٌ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ مُكَلَّلَةٍ بِالنُّورِ فِي أَصْلِهَا مَلَكَانِ يَطْوِيَانِ اَلْحُلِيَّ وَ اَلْحُلَلَ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا أَنَا بِتُفَّاحٍ لَمْ أَرَ تُفَّاحاً أَعْظَمُ مِنْهُ فَأَخَذْتُ وَاحِدَةً فَفَلَقْتُهَا فَخَرَجَتْ عَلَيَّ مِنْهَا حُوراً كَأَنَّ أَجْنَاحَهَا مَقَادِيمُ أَجْنِحَةِ اَلنُّسُورِ فَقُلْتُ: لِمَنْ أَنْتِ فَبَكَتْ وَ قَالَتْ: لاِبْنِكَ اَلْمَقْتُولِ ظُلْماً اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ
ص: 32
أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْيَنَ مِنَ اَلزُّبْدِ وَ أَحْلَى مِنَ اَلْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَةً فَأَكَلْتُهَا وَ أَنَا أَشْتَهِيهَا فَتَحَوَّلَتِ اَلرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِي صُلْبِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَى اَلْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ، فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَإِذَا اِشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ اَلْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ اِبْنَتِي فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ .
حذيفة بن یمان گفت: عایشه نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) رسید و حال آن که ایشان حضرت فاطمه(علیها السلام) را می بوسید. عایشه عرض کرد: ای رسول خدا! آیا هنوز او را می بوسی، حال آن که شوهر دارد؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: به خدا سوگند اگر می دانستی چقدر دوستش دارم، تو نیز بیش از پیش دوستش میداشتی؛ چرا که چون مرا به آسمان چهارم فراز بردند، جبرئیل اذان سر داد و میکائیل اقامه گفت و سپس جبرئیل به من گفت: نزدیک بیا! گفتم: من بیایم حال آن که تو خود هستی؟ گفت: بله، خداوند عزوجل پیامبران فرستاده شده اش را بر فرشتگان مقرب خود برتری بخشیده و تو را ای محمّد به گونه ای ویژه برتری داده است. من جلو رفتم و پیشاپیش اهل آسمان چهارم نماز گزاردم. در آن دم فرشته ای از نور را دیدم که پیرامونش فرشتگان صف زده بودند. من به او سلام کردم و او سلامم را پاسخ گفت و حال آن که بر تخت تکیه زده بود. ناگهان خداوند متعال به او وحی فرمود: ای فرشته! حبیب من و برگزیده من از میان آفریدگانم بر تو سلام کرد و تو در حالی پاسخش را دادی که بر تخت تکیه زده بودی. به عزت و جلالم سوگند که بایست بایستی و بر او سلام گویی و تا به روز قیامت هیچ نشینی. آن گاه آن فرشته برخاست و مرا در آغوش کشید و گفت: چقدر نزد پروردگار جهانیان ارجمند هستی! وقتی به حجاب ها رسیدم، به من ندا داده شد: «پیامبر به آن چه از سوی پروردگارش بر او
ص: 33
نازل شده است، ایمان آورده.» آن گاه من الهام گرفتم و گفتم: «[و نیز] مؤمنان همگی به خداوند و فرشتگانش و کتاب هایش و فرستادگانش ایمان آورده اند.» سپس جبرئیل دست مرا که شادمان بودم گرفت و به بهشت درآورد و ناگاه من آنجا درختی از نور و آراسته به نور دیدم که دو فرشته تا به قیامت بر پایش دیبا و حریر می پوشاندند. من پیش رفتم و ناگهان سیبی دیدم که هرگز سیبی بزرگ تر از آن ندیده بودم. آن را برداشتم و میانش را شکافتم. در آن دم از میانش پری سیاه چشمی سوی من بیرون آمد که بال هایش همچون بال های پرندگان تیز پرواز بود. گفتم: تو از برای کیستی؟ ناگاه گریست و گفت: از برای حسین بن علی(علیه السلام) پسر تو که به ستم کشته می شود. من باز پیش رفتم و ناگهان رطبی نرم تر از کره و شیرین تر از عسل دیدم. آن را برداشتم و با میل بسیار خوردم و در آن دم آن رطب به نطفه ای در پشتم دگرگون شد. وقتی بر زمین فرود آمدم، با خدیجه همبستر شدم و او فاطمه (علیها السلام) را باردار شد. پس فاطمه(علیها السلام) فرشته ای از جنس انسان است که من هر گاه دلتنگ بوی بهشت می شوم، دخترم فاطمه (علیها السلام) را می بویم.
ص: 34
« قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ» (آل عمران، 15)
بگو: آیا شما را به بهتر از این (متاع دنیا) خبر دهم؟
37۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ:« قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذِينَ اِتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ» إِلَى آخِرِ اَلْآيَتَيْنِ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ عُبَيْدَةَ بْنِ اَلْحَارِثِ.
ابن عباس گفت: این آیه درباره علی بن ابی طالب(علیه السلام) و حمزة بن عبدالمطلب و عبيدة بن الحارث نازل شده است.
« شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » (آل عمران، 18)
خداوند که برپا دارنده عدل و داد است، گواهی داد که هیچ معبودی جز او نیست.
ص: 35
و فرشتگان و صاحبان علم نیز [گواهی دادند] که او قیام به قسط دارد و جز او که توانای حکیم است، هیچ معبودی نیست. 38- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِهِ: «شَهِدَ اَللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ اَلْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا اَلْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ لاّ هُوَ اَلْعَزِيزُ اَلْحَكِيمُ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُوَ كَمَا شَهِدَ لِنَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ اَلْمَلائِكَةُ» فَأَقَرَّتِ اَلْمَلاَئِكَةُ بِالتَّسْلِيمِ لِرَبِّهِمْ وَ صَدَّقُوا وَ شَهِدُوا أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ كَمَا شَهِدَ لِنَفْسِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ أُولُوا اَلْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ» فَإِنَّ أُولِي اَلْعِلْمِ اَلْأَنْبِيَاءُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْأَوْصِيَاءُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ هُمْ قُيَّامٌ بِالْقِسْطِ كَمَا قَالَ اَللَّهُ وَ اَلْقِسْطُ هُوَ اَلْعَدْلُ فِي اَلظَّهْرِ وَ اَلْعَدْلُ فِي اَلْبَطْنِ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: او همچنان است که خود برای خویش گواهی داده است. و اما آنجا که فرمود «و فرشتگان»؛ آنان به تسلیم بودن برای پروردگارشان اقرار کردند و تصدیق نمودند و گواهی دادند که هیچ خدایی جز او نیست همچنان که خود برای خویش گواهی داده است. و اما آنجا که فرمود «و صاحبان علم نیز گواهی دادند که او قيام به قسط دارد»، صاحبان علم همان پیامبران و اوصیا هستند - که سلام و درود بر ایشان باد . و ایشان اند که قیام به قسط دارند و قسط در ظاهر عدالت است و عدالت در باطن حضرت علی (علیه السلام) است(1).
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ* ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(آل عمران، 34-33)
بی تردید خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانیان برگزید.
ص: 36
فرزندانی که بعضی از آنان از نسل بعضی دیگرند و خدا شنوای داناست.
39- عَنْ خَيْثَمَةَ اَلْجُعْفِيِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنْ آدَمَ وَ نُوحٍ كَانَا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَيْهِ قَالَ يَا خَيْثَمَةُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ اَلرُّسُلِ إِلاَّ وَ قَدْ كَانُوا عَلَى مَا نَحْنُ عَلَيْهِ يَا خَيْثَمَةُ إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ فِي اَلسَّمَاءِ هُمْ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى «إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى اَلْعالَمِينَ`ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» إِنَّمَا هُمُ اَلصَّفْوَةُ اَلَّذِينَ اِرْتَضَاهُمْ لِنَفْسِهِ .
خیثمه جعفی گفت: به امام محمّد باقر(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم! مرا از آدم و نوح(علیهما السلام) خبر دهید، آیا ایشان بر راه ما بودند؟ حضرت(علیه السلام) فرمود: ای خیثمه! فرشتگان آسمان نیز بر راه شما هستند و این همان کلام حق تعالی است: «بی تردید خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و نیز آل عمران را بر جهانیان برگزید. فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند.» ایشان همان برگزیدگان اند که خداوند آنان را برای خود پسندیده است.
40- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِلْحَسَنِ يَا بُنَيَّ قُمْ فَاخْطُبْ حَتَّى أَسْمَعَ كَلاَمَكَ قَالَ يَا أَبَتَاهْ كَيْفَ أَخْطُبُ وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى وَجْهِكَ أَسْتَحْيِي مِنْكَ قَالَ فَجَمَعَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أُمَّهَاتِ أَوْلاَدِهِ ثُمَّ تَوَارَى عَنْهُ حَيْثُ يَسْمَعُ كَلاَمَهُ فَقَامَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْوَاحِدِ بِغَيْرِ تَشْبِيهٍ اَلدَّائِمِ بِغَيْرِ تَكْوِينٍ اَلْقَائِمِ بِغَيْرِ كُلْفَةٍ اَلْخَالِقِ بِغَيْرِ مَنْصَبَةٍ اَلْمَوْصُوفِ بِغَيْرِ غَايَةٍ اَلْمَعْرُوفِ بِغَيْرِ مَحْدُودِيَّةٍ اَلْعَزِيزِ لَمْ يَزَلْ قَدِيماً فِي اَلْقِدَمِ رُدِعَتِ اَلْقُلُوبُ لِهَيْبَتِهِ وَ ذَهِلَتِ اَلْعُقُولُ لِعِزَّتِهِ وَ خَضَعَتِ اَلرِّقَابُ لِقُدْرَتِهِ فَلَيْسَ يَخْطُرُ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ مَبْلَغُ جَبَرُوتِهِ وَ لاَ يَبْلُغُ اَلنَّاسُ كُنْهَ جَلاَلِهِ وَ لاَ يُفْصِحُ اَلْوَاصِفُونَ مِنْهُمْ لِكُنْهِ عَظَمَتِهِ، وَ لاَ تَبْلُغُهُ اَلْعُلَمَاءُ بِأَلْبَابِهَا وَ لاَ أَهْلُ اَلتَّفَكُّرِ
ص: 37
بِتَدْبِيرِ أُمُورِهَا، أَعْلَمُ خَلْقِهِ بِهِ اَلَّذِي بِالْحَدِّ لاَ يَصِفُهُ، يُدْرِكُ اَلْأَبْصارَ وَلا تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصارُ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ.
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَلِيّاً بَابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً، أَقُولُ قَوْلِي هَذَا وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلْعَظِيمَ لِي وَ لَكُمْ.
فَقَامَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَبَّلَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ «ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اَللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».
امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: حضرت علی(علیه السلام) به امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرمود: پسرم برخیز و خطبه ای بخوان تا سخنرانی تو را بشنوم. امام حسن(علیه السلام) فرمود: ای پدر! چه طور خطبه بخوانم حال آن که بر روی شما می نگرم و از شما شرم دارم. از این رو حضرت علی(علیه السلام) مادران فرزندان خود را گرد آورد و خود را در مکانی که سخن او را می شنید، پنهان کرد. آنگاه امام حسن(علیه السلام) برخاست و فرمود: سپاس خداوند یگانه را که مانندی ندارد، پایداری است که ایجاد نشده و بی هیچ تکلفی برجاست و بی هیچ زحمتی می آفریند و موصوفی است که برای وصفش غایتی نیست و معروفی است که برای شناختش حدّی نیست و عزیزی است که همواره در قدمتش قدیم است. قلب ها از هیبتش در هراس و عقل ها در برابر عزتش سرگشته و گردن ها در برابر قدرتش خاضع اند. اندازه جبروتش بر قلب هیچ بشری خطور نمی کند و مردم به ژرفای جلالش نمی رسند و بیان ژرفای عظمتش خارج از فصاحت واصفان است و دانشمندان با خردهایشان و ارباب اندیشه با تدبیر امورشان به او نخواهند رسید. داناترین آفریدگانش به او کسی است که او را به حدّ و اندازه وصف نمی کند. دیدگان را در می یابد و دیدگان او را در نمی یابند و او لطيف و
ص: 38
آگاه است. امّا بعد، همانا على(علیه السلام) بابی است که هر کس به آن در آید، مؤمن است و هر کس از آن بیرون رود، کافر است. این سخن را می گویم و از خداوند برای خود و شما آمرزش خواستارم. آنگاه حضرت علی(علیه السلام) برخاست و میان دو دیده ایشان را بوسید و فرمود: «فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل ] بعضی دیگرند و خدا شنوای داناست.»
41- عَنْ أَبِي مُسْلِمٍ اَلْخَوْلاَنِيِّ قَالَ: دَخَلَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ عَائِشَةَ وَ هُمَا يَفْتَخِرَانِ وَ قَدِ اِحْمَرَّتْ وُجُوهُهُمَا فَسَأَلَهُمَا عَنْ خَبَرِهِمَا فَأَخْبَرَتَاهُ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَائِشَةُ أَ وَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اَللَّهَ «اِصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ» وَ عَلِيّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرَ وَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ «عَلَى اَلْعالَمِينَ» .
ابی مسلم خولانی گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله ) بر حضرت فاطمه(علیها السلام) و عایشه وارد شد در حالی که آنان بر یکدیگر مفاخره می کردند و چهره هاشان سرخ شده بود. حضرت از ماجرا جویا شد و آنان ایشان را خبر دادند. پیامبر(صلی الله علیه وآله ) به عایشه فرمود: ای عایشه! آیا نمی دانی که خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران و علی(علیه السلام) و حسن و حسین (علیهماالسلام) و حمزه و جعفر و فاطمه(علیها السلام) و خدیجه(علیها السلام) را بر جهانیان برگزید؟
42- عَنْ بُرَيْدَةَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى اَلْيَمَنِ وَ خَالِداً إِلَى اَلْخَيْلِ وَ قَالَ إِذَا اِجْتَمَعْتُمَا فَعَلِيٌّ عَلَى اَلنَّاسِ. قَالَ: فَلَمَّا قَدِمْنَا إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فُتِحَ عَلَى اَلْمُسْلِمِينَ وَ أَصَابُوا مِنَ اَلْغَنَائِمِ غَنَائِمَ كَثِيرَةً وَ أَخَذَ عَلِيّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَارِيَةً مِنَ اَلْخُمُسِ قَالَ: فَقَالَ خَالِدٌ: يَا بُرَيْدَةُ اِغْتَنِمْهَا إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخْبِرْهُ وَ إِنَّهُ يَسْقُطُ مِنْ عَيْنَيْهِ. فَقَالَ: بُرَيْدَةُ: فَقَدِمْتُ اَلْمَدِينَةَ وَ دَخَلْتُ اَلْمَسْجِدَ فَأَتَيْتُ مَنْزِلَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي بَيْتِهِ وَ نَفَرٌ عَلَى بَابِهِ جُلُوسٌ قَالَ: وَ إِلَيْكَ اَلْمَفَرُّ عِنْدَ اَلنَّاسِ أَئِمَّةً! قَالَ: فَقَالُوا: يَا بُرَيْدَةُ مَا اَلْخَبَرُ؟ قَالَ: خَبَرُ فَتْحِ اَللَّهِ عَلَى اَلْمُسْلِمِينَ فَأَصَابُوا مِنَ اَلْغَنَائِمِ مَا لَمْ
ص: 39
يُصِيبُوا مِثْلَهَا. قَالُوا: فَمَا أَقْدَمَكَ؟ قَالَ بَعَثَنِي خَالِدٌ أُخْبِرَ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِجَارِيَةٍ أَخَذَهَا عَلِيّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلْخُمُسِ قَالَ: فَأَخْبِرْهُ فَإِنَّهُ يَسْقُطُ مِنْ عَيْنَيْهِ. قَالَ: وَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَسْمَعُ اَلْكَلاَمَ.
بریده گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) على(علیه السلام) را سوی یمن و خالد را سوی خیل فرستاد و فرمود: زمانی که هر دو لشکر به هم رسیدید، علی(علیه السلام) امیر باشد. بریده گفت: وقتی به حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله ) می آمدیم، مسلمانان پیروز شده و غنایم بسیاری به دست آورده بودند و علی(علیه السلام) کنیزی را از خمس برداشت. خالد گفت: ای بریده! این فرصت را غنیمت شمار و به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) برو و به ایشان خبر بده. بی تردید علی(علیه السلام) از چشمان پیامبر می افتد. بریده گفت: به مدینه آمدم و داخل مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) شدم و به در منزل ایشان رفتم. پیامبر(صلی الله علیه وآله ) در منزل بود و چند نفری هم کنار در نشسته بودند. آن ها گفتند: ای بریده! چه خبر؟ بریده گفت: خبر فتح و ظفری که خداوند به مسلمانان کرامت فرموده و ایشان غنایم بسیاری به دست آورده اند که تا به حال همانندش به دست ایشان نرسیده است. گفتند: چه چیز تو را واداشت که نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) بیایی ؟ بریده گفت: خالد مرا فرستاده تا به پیامبر(صلی الله علیه وآله ) خبر دهم که على(علیه السلام) از غنایم بابت خمس کنیزی برداشته است. گفتند: این خبر را به حضرت بگو، بی تردید علی(علیه السلام) از چشم پیامبر(صلی الله علیه وآله ) می افتد. بریده گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) کلام ما را می شنید.
قَالَ: فَخَرَجَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُغْضَباً كَأَنَّمَا يُقْفَأُ فِي حَبِّ اَلرُّمَّانِ فَقَالَ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَنْتَقِصُونَ عَلِيّاً؟! مَنْ يَنْقُصْ عَلِيّاً فَقَدْ يَنْقُصُنِي وَ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي، إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، خَلَقَهُ اَللَّهُ مِنْ طِينَتِي وَ خُلِقْتُ مِنْ طِينَةِ إِبْرَاهِيمَ وَ أَنَا أَفْضَلُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ فَضْلُ إِبْرَاهِيمَ
ص: 40
لِي «ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ» وَيْحَكَ يَا بُرَيْدَةُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِعَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي اَلْخُمُسِ أَفْضَلَ مِنَ اَلْجَارِيَةِ اَلَّتِي أَخَذَهَا وَ أَنَّهُ وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي قَالَ فَلَمَّا رَأَيْتُ شِدَّةَ غَضَبِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ اَلصُّحْبَةِ إِلاَّ بَسَطْتَ لِي يَدَكَ حَتَّى أُبَايِعَكَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ جَدِيداً قَالَ فَمَا فَارَقْتُ[ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى بَايَعْتُهُ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ جَدِيداً .
حضرت خشمگین بیرون آمد و گویی چون اناری سرخ شده بود و فرمود: چه می پندارند کسانی که از منزلت على(علیه السلام) می کاهند؟ هر که از منزلت على(علیه السلام) بكاهد، از منزلت من کاسته و هر که از علی(علیه السلام) جدا شود، از من جدا شده است. علی(علیه السلام) از من است و من از اویم. خداوند او را از گل من و مرا از گل ابراهیم سرشته و حال آن که من از ابراهیم برترم و برتری ابراهیم از آن من است. «فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند.» وای بر تو ای بریده! آیا ندانستی که حق على(علیه السلام) در خمس بیشتر از کنیزی است که برای خود اختیار کرده و او بعد از من ولی شماست؟ بریده گفت: چون شدت خشمگینی رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) را دیدم، عرض کردم: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) دست مبارکتان را باز کنید تا با شما از نو بر اسلام بیعت کنم. من از پیامبر(صلی الله علیه وآله )جدا نشدم تا این که با ایشان از نو بر اسلام بیعت کردم(1).
43- عَنْ عُبَيْدِبْنِ وَائِلٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا ذَرٍّ اَلْغِفَارِيَّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ بِالْمَوْسِمِ وَ قَدْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى
ص: 41
اَلنَّاسِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا جُنْدَبُ بْنُ اَلْيَمَانِ أَبُوذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى «إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى اَلْعالَمِينَ`ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اَللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» فَمحمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ نُوحٍ وَ اَلْآلُ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ اَلصَّفْوَةُ وَ اَلسُّلاَلَةُ مِنْ إِسْمَاعِيلَ وَ اَلْعِتْرَةُ اَلْهَادِيَةُ مِنْ محمّد- علَيْهِمُ اَلصَّلاَةُ وَ اَلسَّلاَمُ وَ اَلتَّحِيَّةُ وَ اَلْإِكْرَامُ- بِهِ شُرِّفَ شَرِيفُهُمْ وَ بِهِ اِسْتَوْجَبُوا اَلْفَضْلَ عَلَى قَوْمِهِمْ، فَأَهْلُ بَيْتِ اَلنَّبِيِّ فِينَا كَالسَّمَاءِ اَلْمَرْفُوعَةِ وَ اَلْأَرْضِ اَلْمَبْسُوطَةِ وَ اَلْجِبَالِ اَلْمَنْصُوبَةِ وَ اَلْكَعْبَةِ اَلْمَسْتُورَةِ وَ اَلشَّمْسِ اَلْمُشْرِقَةِ وَ اَلْقَمَرِ اَلسَّارِي وَ اَلنُّجُومِ اَلْهَادِيَةِ وَ اَلشَّجَرَةِ اَلزَّيْتُونَةِ أَضَاءَ زَيْتُهَا وَ بُورِكَ فِي زَبَدِها. وَ مِنهُم وَصِيُّ مُحمّدٍ فِي عِلْمِهِ وَ مَعْدِنُ اَلْعِلْمِ بِتَأْوِيلِهِ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ وَ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَكْبَرُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، أَلاَ أَيَّتُهَا اَلْأُمَّةُ اَلْمُتَحَيِّرَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا أَمَ وَ اَللَّهِ لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَا عَالَ وَلِيُّ اَللَّهِ وَ لاَ طَاشَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اَللَّهِ وَ لاَ تَنَازَعَتْ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ فِي شَيْءٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا إِلاَّ وَ عِلْمُ ذَلِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَذُوقُوا وَبَالَ مَا كَسَبْتُمْ [أمركم]«وَ سَيَعْلَمُ اَلَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» .
عبیدبن و ایل گفت: ابوذر غفاری را در موسم حج دیدم در حالی که رو به مردم کرده بود و چنین می گفت: ای مردم! هر که مرا می شناسد که می شناسد، و هر که مرا نمی شناسد بداند که من جندب پسر سکن، ابوذر غفاری هستم و از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) شنیدم که فرمود: همچنان که خداوند متعال فرمود: «بی تردید خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانیان برگزید، فرزندان که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند و
ص: 42
خدا شنوای داناست»، محمّد(صلی الله علیه وآله ) از نوح است و آل از ابراهیم است و برگزیدگان و دودمان از اسماعیل(علیه السلام) هستند و عترتِ هدایت کننده از محمّد(صلی الله علیه وآله ) است که این شریفان از وجود او شرافت یافته اند و به واسطه او مستوجب فضل و برتری بر قوم خود شده اند. پس اهل بیت پیامبر«علیهم السلام» در میان ما همچون آسمان برافراشته و زمین گسترده و کوه های استوار و کعبه پنهان و خورشید درخشان و ماه جاری و ستارگان هدایت گرند. ایشان همچون درخت زیتون اند که روغنش نورافشان و عصاره اش بابرکت است. وصیّ پیامبر(صلی الله علیه وآله ) در علم و نیز معدن علم تأویل او و پیشوای سپیدرويان عالم و صدّیق اکبر، علی بن ابی طالب(علیه السلام) از ایشان است. ای امت متحيّر و سرگردان پس از پیامبر! به خدا سوگند اگر آن کسی را که خدا و رسولش مقدّم داشتند، مقدّم می داشتید و آن را که خدا و رسولش پس راندند، باز پس می زدید؛ هیچ ولی خدایی فقیر نمی شد و هیچ تیری از فرایض الهی به خطا نمی رفت و این امت پس از پیامبر شان در هیچ چیزی اختلاف نمی کردند مگر اینکه علم آن نزد اهل بیت پیامبرتان بود. پس بچشید وبال آن چه را کسب کردید: «زود باشد که بدانند آنان که ستم کردند به کجا خواهند رفت.»
« كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ» (آل عمران، 37)
هرگاه زکریّا در محراب بر او وارد می شد رزق و روزی نزد او می یافت، گفت: ای مریم! این (روزی) از کجا به تو می رسد؟ مریم گفت: این از نزد خداوند است. خداوند به هر کس بخواهد، بی شمار روزی می دهد.
ص: 43
44- عَنْ أَبِي سَعِيدٍ اَلْخُدْرِيِّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: أَصْبَحَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَاتَ يَوْمٍ قَالَ: يَا فَاطِمَةُ عِنْدَكِ شَيْءٌ تُغَذِّينِيهِ؟ قَالَتْ: لاَ وَ اَلَّذِي أَكْرَمَ أَبِي بِالنُّبُوَّةِ وَ أَكْرَمَكَ بِالْوَصِيَّةِ مَا أَصْبَحَ اَلْغَدَاةَ عِنْدِي شَيْءٌ وَ مَا كَانَ شَيْءٌ أُطْعِمْنَاهُ مُذْ يَوْمَيْنِ إِلاَّ شَيْءٌ كُنْتُ أُوثِرُكَ بِهِ عَلَى نَفْسِي وَ عَلَى اِبْنَيَّ هَذَيْنِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا فَاطِمَةُ أَ لاَ كُنْتِ أَعْلَمْتِينِي فَأَبْغِيَكُمْ شَيْئاً. فَقَالَتْ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ إِلَهِي أَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ مَا لاَ تَقْدِرُ عَلَيْهِ.
ابی سعید خُدری گفت: یک روز صبح حضرت على(علیه السلام) به حضرت فاطمه(علیهاالسلام) فرمود: ای فاطمه! آیا چیزی داریم تا برای خوردن به من بدهی؟ فرمود: خیر، سوگند به خدایی که پدرم را به پیامبری و تو را به جانشینی او گرامی داشت، امروز هیچ خوراکی ندارم. از دو روز پیش نیز هر خوراکی بود، من تو را در خوردن آن بر خودم و بر دو فرزندم، حسن و حسین(علیهماالسلام) برگزیدم. على(علیه السلام) فرمود: ای فاطمه! چرا مرا آگاه نساختی تا چیزی برایتان تهیه کنم؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: ای اباحسن! از خدای خود شرم دارم تا تو را به امری ناچار کنم که در توان نیست!
فَخَرَجَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ عِنْدِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَااَلسَّلاَمُ وَاثِقاً بِاللَّهِ بِحُسْنِ اَلظَّنِّ فَاسْتَقْرَضَ دِينَاراً، فَبَيْنَا اَلدِّينَارُ فِي يَدِ ع عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُرِيدُ أَنْ يَبْتَاعَ لِعِيَالِهِ مَا يُصْلِحُهُمْ فَتَعَرَّضَ لَهُ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ فِي يَوْمٍ شَدِيدِ اَلْحَرِّ قَدْ لَوَّحَتْهُ اَلشَّمْسُ مِنْ فَوْقِهِ وَ آذَتْهُ مِنْ تَحْتِهِ فَلَمَّا رَآهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ و كرمه أَنْكَرَ شَأْنَهُ فَقَالَ: يَا مِقْدَادُ مَا أَزْعَجَكَ هَذِهِ اَلسَّاعَةَ مِنْ رَحْلِكَ؟ قَالَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ خَلِّ سَبِيلِي وَ لاَ تَسْأَلْنِي عَمَّا وَرَائِي فَقَالَ: يَا أَخِي إِنَّهُ لاَ يَسَعُنِي أَنْ تُجَاوِزَنِي حَتَّى أَعْلَمَ عِلْمَكَ فَقَالَ: يَا أَبَا اَلْحَسَنِ رَغْبَةً إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَيْكَ أَنْ تُخَلِّيَ سَبِيلِي وَ لاَ تَكْشِفَنِي عَنْ حَالِي فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي إِنَّهُ لاَ يَسَعُكَ أَنْ تَكْتُمَنِي
ص: 44
حَالَكَ فَقَالَ: يَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَمَّا إِذَا أَبَيْتَ فَوَ اَلَّذِي أَكْرَمَ محمّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ أَكْرَمَكَ بِالْوَصِيَّةِ مَا أَزْعَجَنِي مِنْ رَحْلِي إِلاَّ اَلْجُهْدُ وَ قَدْ تَرَكْتُ عِيَالِي يَتَضَاغَوْنَ جُوعاً فَلَمَّا سَمِعْتُ بُكَاءَ اَلْعِيَالِ لَمْ تَحْمِلْنِي اَلْأَرْضُ فَخَرَجْتُ مَهْمُوماً رَاكِباً رَأْسِي هَذِهِ حَالِي وَ قِصَّتِي فَانْهَمَلَتْ عَيْنَا عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْبُكَاءِ حَتَّى بَلَّتْ دَمْعَتُهُ لِحْيَتَهُ فَقَالَ لَهُ: أَحْلِفُ بِالَّذِي خَلَقَكَ مَا أَزْعَجَنِي إِلاَّ اَلَّذِي أَزْعَجَكَ مِنْ رَحْلِكَ وَ قَدِ اِسْتَقْرَضْتُ دِينَاراً فَهَاكَهُ فَقَدْ آثَرْتُكَ عَلَى نَفْسِي فَدَفَعَ اَلدِّينَارَ إِلَيْهِ.
على(علیه السلام) با امیدواری و توكل بر خداوند از نزد فاطمه(علیهاالسلام) بیرون رفت و یک دینار قرض کرد. در آن هنگام که دینار در دستش بود و می خواست برای خانواده اش چیزی بخرد که به کارشان آید، در روزی بسیار گرم با مقداد بن اسود رو به رو شد و حال آن که خورشید سرش را سوزانده بود و پایش را آزار داده بود. چون حضرت وی را دید، خود را از یاد برد و فرمود: ای مقداد! چه چیز تو را در چنین ساعتی از روز از منزل خارج کرده؟ عرض کرد: ای اباحسن! مرا به حال خود واگذار و از حال دلم مپرس. حضرت فرمود: ای برادر! شایسته نیست که از نزد من بگذری و حال تو را جویا نشوم. عرض کرد: ای اباحسن! از خدا و تو خواهانم که مرا به حال خود واگذاری و از حال من مپرسی. حضرت فرمود: ای برادر! روا نیست که حال خود را از من پنهان کنی. عرض کرد: ای اباحسن! حال که اصرار دارید، می گویم، سوگند به خدایی که محمّد(صلی الله علیه وآله ) را به پیامبری و شما را به جانشینی او گرامی داشت، فشار زندگی مرا واداشته که این ساعت از روز از منزل خارج شوم، خانواده ام را در حالی ترک کرده ام که از گرسنگی تلف می شدند، چون گریه آنان را شنیدم، نتوانستم برجا بمانم و اندوهناک و از خود بی خود بیرون آمدم؛ این حال و قصه من بود. اشک
ص: 45
از چشمان حضرت جاری شد، تا جایی که محاسن ایشان تر گشت. سپس به مقداد فرمود: سوگند به خدایی که تو را آفرید، همین امر نیز مرا از منزل بیرون آورده است. یک دینار قرض کرده ام و تو را در استفاده از آن بر خود مقدم می دارم. سپس دینار را به او داد.
وَ رَجَعَ حَتَّى دَخَلَ مَسْجِدَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَصَلَّى فِيهِ اَلظُّهْرَ وَ اَلْعَصْرَ وَ اَلْمَغْرِبَ فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمَغْرِبَ مَرَّ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ فِي اَلصَّفِّ اَلْأَوَّلِ فَغَمَزَهُ بِرِجْلِهِ فَقَامَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُقْتَفِياً خَلْفَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى لَحِقَهُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ اَلْمَسْجِدِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَرَدَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَلْ عِنْدَكَ شَيْءٌ تَعَشَّيْنَاهُ فَنَمِيلَ مَعَكَ فَمَكَثَ مُطْرِقاً لاَ يُحِيرُ جَوَاباً حَيَاءً مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ يَعْلَمُ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ اَلدِّينَارِ وَ مِنْ أَيْنَ أَخَذَهُ وَ أَيْنَ وَجَّهَهُ وَ قَدْ كَانَ أَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَى نَبِيِّهِ محمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ يَتَعَشَّى اَللَّيْلَةَ عِنْدَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى سُكُوتِهِ فَقَالَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ مَا لَكَ لاَ تَقُولُ لاَ فَأَنْصَرِفَ أَوْ تَقُولُ نَعَمْ فَأَمْضِيَ مَعَكَ قَالَ حَيَاءً وَ تَكَرُّماً فَاذْهَبْ بِنَا.
حضرت بازگشت و داخل مسجد شد و نماز ظهر و عصر و مغرب را به جا آورد، پس از آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) نماز مغرب را به پایان رسانید، از مقابل حضرت على(علیه السلام) عبور کرد و در حالی که حضرت در صف اول بود، با پا به او اشاره کرد. حضرت علی(علیه السلام) برخاست و پشت سر ایشان به راه افتاد و در یکی از درهای مسجد به ایشان رسید و سلام کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله ) سلامش را پاسخ داد و فرمود: ای اباحسن! آیا برای شام غذایی دارید تا به نزد شما آییم؟ حضرت علی(علیه السلام) سر به زیر انداخت و درنگ کرد و از شرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) در جواب ماند. حال آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) از ماجرای دینار و این که او آن را از کجا آورده و به کجا رسانده بود، خبر داشت و
ص: 46
خداوند به ایشان وحی کرده بود که آن شب شام را نزد علی بن ابیطالب(علیه السلام) تناول فرماید. وقتی پیامبر(صلی الله علیه وآله ) سکوت على(علیه السلام) را دید فرمود: ای اباحسن! چه چیز مانع توست که بگویی نه، تا من بروم یا بگویی آری، تا با تو بیایم؟! حضرت على(علیه السلام) فرمود: به خاطر تکریم و شرم است، با ما بیایید.
فَأَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَانْطَلَقَا حَتَّى دَخَلاَ عَلَى فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ عَلَيْهَا السَّلاَمُ وَ هِيَ فِي مُصَلاَّهَا قَدْ قَضَتْ صَلاَتَهَا وَ خَلْفَهَا جَفْنَةٌ تَفُورُ دُخَاناً فَلَمَّا سَمِعَتْ كَلاَمَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي رَحْلِهَا خَرَجَتْ مِنْ مُصَلاَّهَا فَسَلَّمَتْ عَلَيْهِ وَ كَانَتْ أَعَزَّ اَلنَّاسِ عَلَيْهِ فَرَدَّ اَلسَّلاَمَ وَ مَسَحَ بِيَدِهِ عَلَى رَأْسِهَا وَ قَالَ لَهَا يَا بِنْتَاهْ كَيْفَ أَمْسَيْتِ رَحِمَكِ اَللَّهُ تَعَالَى عَشِّينَا غَفَرَ اَللَّهُ لَكِ وَ قَدْ فَعَلَ. فَأَخَذَتِ اَلْجَفْنَةَ فَوَضَعَتْهَا بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
قَالَ فَوَضَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَفَّهُ اَلطَّيِّبَةَ اَلْمُبَارَكَةَ بَيْنَ كَتِفَيْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَغَمَزَهَا ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ هَذَا بَدَلٌ بِدِينَارِكَ هَذَا جَزَاءٌ بِدِينَارِكَ «مِنْ عِنْدِ اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»
ثُمَّ اِسْتَعْبَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَاكِياً ثُمَّ قَالَ: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي هُوَ أَبَى لَكُمْ أَنْ تَخْرُجَا مِنَ اَلدُّنْيَا حَتَّى يَجْزِيَكُمَا هَذَا يَا عَلِيُّ فِي اَلْمَنَازِلِ اَلَّذِي جَزَى فِيهَا زَكَرِيَّا وَ يَجْزِيَكِ يَا فَاطِمَةُ فِي اَلَّذِي جُزِيَتْ فِيهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ: «كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا اَلْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» .
رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) دست على(علیه السلام) را گرفت و با هم به راه افتادند تا به خانه فاطمه(علیها السلام) وارد شدند. فاطمه(علیهاالسلام) در مصلای خویش بود و نمازش را خوانده بود و پشت سرش کاسه ای بود که بخار از آن برمی خاست. وقتی
ص: 47
صدای پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را در خانه اش شنید از مصلایش خارج شد و سلام کرد و حال آنکه حضرت فاطمه (علیها السلام) عزیز ترین افراد نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) بود. پیامبر سلامش را پاسخ داد و دستی بر سرش کشید و به او فرمود: دخترم! روزت را چگونه گذرانده ای؟ خدایت رحمت کند، شام ما را بده، خدا تو را بیامرزد و البته چنین کرده است. حضرت فاطمه(علیها السلام) کاسه غذا را برداشت و در مقابل حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و على(علیه السلام) قرار داد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) دست پاک و مبارک خود را بین دو کتف على(علیه السلام) گذاشت و با اشاره به او فرمود: اى على! این به جای دینار توست، این پاداش دینار توست «از نزد خداوند است. خداوند به هر کس بخواهد، بی شمار روزی می دهد. در این هنگام اشک از چشمان مبارک رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) جاری شد و فرمود: سپاس و ستایش از آن خداوندی است که نپذیرفت از دنیا بروید تا این که پاداشتان را بدهد. ای علی! خداوند در آن جایگاه هایی که به زکریا پاداش داد به تو پاداش می دهد. همچنین به تو ای فاطمه در آن جایگاهی پاداش می دهد که به مریم پاداش داد.
«إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ*الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ* فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» (آل عمران، 61-59)
در حقیقت، مَثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: باش، پس موجود شد. حق از جانب پروردگار توست، پس
ص: 48
از شک کنندگان مباش. پس بعد از آنکه علم برای تو حاصل شد، هر کس در مورد آن (حق) با تو محاجّه کند بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان (کسی که به منزله خود ماست) و خودتان را بخوانیم، سپس تضرّع و زاری نماییم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
45۔ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِهِ: «أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ» اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَااَلسَّلاَمُ «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيٌّ عَلْيهِ اَلسَّلاَمُ «وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ» فَاطِمَةُ اَلزَّهْرَاءُ عَلَيْهَااَلسَّلاَمُ.
امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره آیه مباهله فرمود: منظور از « أَبْنَاءَنَا »، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) و منظور از « َأَنْفُسَنَا » پیامبر (صلی الله علیه وآله ) و علی(علیه السلام) منظور از«َنِسَاءَنَا» فاطمه(علیها السلام) است.
46- عَنِ اَلشَّعْبِيِّ قَالَ: جَاءَ اَلْعَاقِبُ وَ اَلسَّيِّدُ اَلنَّجْرَانِيَّانِ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَدَعَاهُمْ إِلَى اَلْإِسْلاَمِ فَقَالاَ: إِنَّنَا مُسْلِمَانِ. فَقَالَ: إِنَّهُ يَمْنَعُكُمَا مِنَ اَلْإِسْلاَمِ ثَلاَثٌ أَكْلُ اَلْخِنْزِيرِ وَ تَعْلِيقُ اَلصَّلِيبِ وَ قَوْلُكُمْ فِي عِيسَى اِبْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالاَ وَ مَنْ أَبُو عِيسَى فَسَكَتَ فَنَزَلَ اَلْقُرْآنُ «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ» اَلْآيَةِ ثُمَّ نَبْتَهِلْ«فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّهِ عَلَى اَلْكاذِبِينَ» فَقَالاَ: نُبَاهِلُكَ. فَتَوَاعَدُوا لِغَدٍ فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ لاَ تُلاَعِنْهُ فَوَ اَللَّهِ لَئِنْ كَانَ نَبِيّاً لاَ تَرْجِعُ إِلَى أَهْلِكَ وَ لَكَ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ أَهْلٌ وَ لاَ مَالٌ فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ قَدَّمَهُمْ وَ جَعَلَ فَاطِمَةَ وَرَاءَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمَا: تَعَالَيَا فَهَذَا أَبْنَاؤُنَا اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَ هَذَا نِسَاؤُنَا فَاطِمَةُ وَ أَنْفُسُنَا لعَلِيٌّ فَقَالاَ: لاَ نُلاَعِنُكَ.
شعبی گفت: عاقب و سیّد نصرانی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمدند و حضرت آنان را به اسلام دعوت کرد. عرض کردند: ما مسلمانیم. حضرت فرمود: سه چیز مانع مسلمانی شماست: خوردن گوشت خوک، آویزان کردن
ص: 49
صلیب و سخن شما درباره عیسی بن مریم. عرض کردند: چه کسی پدر عیسی(علیه السلام) است؟ حضرت ساکت شد تا این که این آیه نازل شد: «در حقیقت، مَثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل آدم است که او را از خاک آفرید.» عرض کردند: با تو مباهله می کنیم؛ و برای فردای آن روز قرار گذاشتند. یکی از آن دو به رفیقش گفت: با او مباهله نکن، به خدا سوگند اگر او پیامبر باشد، به سوی اهلت بر نمی گردی و برای تو در روی زمین خانواده و مالی باقی نمی ماند. چون صبح شد، پیامبر دست علی(علیه السلام) و حسنین(علیهما السلام) را گرفت و آن ها را در جلو و فاطمه(علیها السلام) ای را در پشت سر ایشان قرار داد. سپس به آن دو فرمود: بیایید؛ این پسران ما حسن و حسین(علیهما السلام) و این زنان ما فاطمه(علیها السلام)و این خودمان که على(علیه السلام) است. آن گاه عرض کردند: با تو در این لعنت کردن شرکت نمی کنیم.
47- عَنِ اَلشَّعْبِيِّ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتِ اَلْآيَةُ«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ» أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يتكئ على عليٍّ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ وَ تَبِعَتْهُمْ فَاطِمَةُ قَالَ: فَقَالَ: هَؤُلاَءِ أَبْنَاؤُنَا وَ هَذِهِ نِسَاؤُنَا وَ هَذِهِ أَنْفُسُنَا عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ. فَقَالَ رَجُلٌ لِشَرِيكٍ: يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ «إِنَّ اَلَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ اَلْبَيِّناتِ وَ اَلْهُدى»(1)
إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ قَالَ يَلْعَنُهُمْ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى اَلْخَنَافِسِ فِي جُحْرِهَا ثُمَّ غَضِبَ شَرِيكٌ وَ اِسْتَشَاطَ فَقَالَ يَا مُعَافَا فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ اِبْنُ اَلْمُقْعَدِ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنَّهُ لَمْ يَعْنِكَ فَقَالَ: أيقَعُ إِنَّمَا أَرَادَنِي تَرَكْتُ ذِكْرَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
شعبی گفت: زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله )، على(علیه السلام)،حسن وحسین(علیهماالسلام) را پشت زد و فاطمه(علیها السلام) در پی ایشان بود و فرمود:
ص: 50
ایشان پسران ما و این زنان ما و این خودمان. مردی گفت: ای اباعبدالله! «به راستی کسانی که دلایل روشن و نشانه های هدایتی را که ما نازل کرده ایم، پنهان می کنند»، آنان اند که خدا و لعنت کنندگان لعنتشان می کنند. فرمود: هر چیزی آنان را لعن می کند حتی سوسک در سوراخش....
48- أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرٍ مُعَنْعَناً(1):
عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : لَمَّا قَدِمَ وَفْدُ نَجْرَانَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَدِمَ فِيهِمْ ثَلاَثَةٌ مِنَ اَلنَّصَارَى مِنْ كِبَارِهِمْ اَلْعَاقِبُ وَ قَيْسٌ وَ اَلْأُسْقُفُّ فَجَاءُوا إِلَى اَلْيَهُودِ وَ هُمْ فِي بَيْتِ اَلْمَدَارِسِ فَصَاحُوا بِهِمْ يَا إِخْوَةَ اَلْقِرَدَةِ وَ اَلْخَنَازِيرِ هَذَا اَلرَّجُلُ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ قَدْ غَلَبَكُمْ اِنْزِلُوا إِلَيْنَا. فَنَزَلَ إِلَيْهِمْ اِبْنُ صُورِيَا اَلْيَهُودِيُّ وَ كَعْبُ بْنُ اَلْأَشْرَفِ اَلْيَهُودِيُّ فَقَالُوا لَهُمْ: إحْضِرُوا غَداً نَمْتَحِنْهُ. قَالَ: وَ كَانَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا صَلَّى اَلصُّبْحَ قَالَ هَاهُنَا مِنَ اَلْمُمْتَحَنَةِ أَحَدٌ فَإِنْ وَجَدَ أَحَداً أَجَابَهُ وَ إِنْ لَمْ يَجِدْ أَحَداً قَرَأَ عَلَى أَصْحَابِهِ مَا نَزَلَ عَلَيْهِ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ فَلَمَّا صَلَّى اَلصُّبْحَ جَلَسُوا بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لَهُ اَلْأُسْقُفُّ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فِدَاكَ أَبِي مُوسَى مَنْ أَبُوهُ؟ قَالَ: عِمْرَانُ. قَالَ: فَيُوسُفُ مَنْ أَبُوهُ؟ قَالَ: يَعْقُوبُ. قَالَ فَأَنْتَ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي مَنْ أَبُوكَ قَالَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ قَالَ فَعِيسَى مَنْ أَبُوهُ قَالَ فَسَكَتَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رُبَّمَا اِحْتَاجَ إِلَى شَيْءٍ مِنَ اَلْمَنْطِقِ فَيَنْقَضُّ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ فَيَصِلُ لَهُ مَنْطِقَهُ فِي أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ اَلْعَيْنِ فَذَاكَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى«وَ ما أَمْرُنا إِلاّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ(2)».
ص: 51
احمد بن جعفر روایت کرده است: حضرت علی(علیه السلام) فرمود: چون جماعت نصارای نجران به حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله ) آمدند، پیشاپیش آنان سه تن از بزرگانشان به نام عاقب و قیس و اسقف به نزد یهودیانی که در بیت المدارس بودند، رفتند و فریاد بر آوردند که ای برادران میمون و خوک! این مرد در میان شماست و بر شما چیره گشته است؟ بیایید پایین! ابن صوریای یهودی و کعب بن اشرف یهودی به سوی آنان آمدند و گفتند: فردا حاضر شوید تا او را بیازماییم. پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله ) هرگاه نماز صبح را می خواند، می فرمود: از طایفه ممتحنه کسی اینجا هست؟ اگر کسی بود، حضرت به پرسش او می پرداخت و اگر کسی نبود، بر یاران خود هر آن چه را که در آن شب نازل شده بود، قرائت می فرمود. چون پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نماز صبح را به جا آورد، نصارای نجران روبه رویش نشستند و اسقف عرض کرد: ای اباقاسم! پدرم به فدایت! پدر موسی که بود؟ فرمود: عمران. عرض کرد: پدر یوسف که بود؟ فرمود: يعقوب. گفت: پدر و مادرم به فدایت، پدر شما چه کسی بود؟ فرمود: عبد الله بن عبدالمطلب. عرض کرد: پدر عیسی که بود؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله ) سکوت فرمود؛ چرا که هرگاه ایشان در جست وجوی لفظی بود، جبرئیل در چشم به هم زدنی خود را از آسمان هفتم به ایشان می رساند و لفظ را در اختیارش می گذاشت و این کلام خداوند متعال است که «و فرمان ما جز یک بار نیست؛ همچون یک چشم بر هم زدن».
قَالَ: فَجَاءَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: هُوَ رُوحُ اَللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ فَقَالَ لَهُ اَلْأُسْقُفُّ: يَكُونُ رُوحٌ بِلاَ جَسَدٍ قَالَ فَسَكَتَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» قَالَ: فَنَزَا اَلْأُسْقُفُّ نَزْوَةً إِعْظَاماً
ص: 52
لِعِيسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنْ يُقَالَ لَهُ مِنْ تُرَابٍ. ثُمَّ قَالَ: مَا نَجِدُ هَذَا يَا محمّد فِي اَلتَّوْرَاةِ وَ لاَ فِي اَلْإِنْجِيلِ وَ لاَ فِي اَلزَّبُورِ وَ لاَ نَجِدُ هَذَا إِلاَّ عِنْدَكَ قَالَ فَأَوْحَى اَللَّهُ إِلَيْهِ « فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ » فَقَالُوا أَنْصَفْتَنَا يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَمَتَى مَوْعِدُكَ قَالَ: بِالْغَدَاةِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ. قَالَ فَانْصَرَفَ اَلْيَهُودُ وَ هُمْ يَقُولُونَ: لاَإِلَهَ إِلاَّاَللَّهُ مَا نُبَالِي أَيَّهُمَا أَهْلَكَ اَللَّهُ: اَلنَّصْرَانِيَّةَ أَوِ اَلْحَنِيفِيَّةَ إِذَا هَلَكُوا غَدا.ً
در آن دم جبرئیل آمد و عرض کرد: او روح خدا و کلمه او بوده است. اسقف عرض کرد: آیا روح بی جسد می شود؟ حضرت سکوت کرد و خداوند متعال به او وحی فرمود: «در حقیقت مَثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل آدم است که او را از خاک آفرید.» اسقف از شنیدن نام عیسی(علیه السلام) تکان خورد و برای بزرگداشت عیسی(علیه السلام) که گفته شد از خاک است، برجست. سپس عرض کرد: ای محمّد(صلی الله علیه وآله )! ما این مطلب را در تورات و انجيل و زبور نیافته ایم و جز از تو نشنیده ایم. آن گاه خداوند متعال به آن حضرت وحی فرمود: «بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان (کسی که به منزله خود ماست) و خودتان را بخوانیم.» عرض کردند: ای اباقاسم! منصفانه است، چه وقت وعده ما خواهد بود؟ حضرت فرمود: فردا ان شاء الله. یهودیان برگشتند و می گفتند: لااله الا الله، فرقی ندارد کدام یک از این دو گروه هلاک شوند، نصرانی یا حنيفيه!
قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا صَلَّى اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلصُّبْحَ أَخَذَ بِيَدِي فَجَعَلَنِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَخَذَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَجَعَلَهَا خَلْفَ ظَهْرِهِ وَ أَخَذَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ بَرَكَ لَهُمْ بَارِكاً فَلَمَّا رَأَوْهُ قَدْ فَعَلَ ذَلِكَ نَدِمُوا وَ تَوَامَرُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ قَالُوا وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَنَبِيٌّ وَ لَئِنْ بَاهَلَنَا لَيَسْتَجِيبَنَّ اَللَّهُ لَهُ عَلَيْنَا فَيُهْلِكَنَا وَ لاَ يُنْجِينَا مِنْهُ شَيْءٌ إِلاَّ أَنْ نَسْتَقِيلَهُ.
ص: 53
قَالَ فَأَقْبَلُوا يَسْتَتِرُونَ فِي خَشَبٍ كَانَ فِي اَلْمَسْجِدِ حَتَّى جَلَسُوا بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالُوا يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَقِلْنَا قَالَ نَعَمْ قَدْ أَقَلْتُكُمْ أَمَا وَ اَلَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَوْ بَاهَلْتُكُمْ مَا تَرَكَ اَللَّهُ عَلَى ظَهْرِ اَلْأَرْضِ نَصْرَانِيّاً وَ لاَ نَصْرَانِيَّةً إِلاَّ أَهْلَكَهُ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: چون پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و نماز صبح را به جا آورد، دست مرا گرفت و پیش روی خود قرار داد و فاطمه(علیهاالسلام) ای را پشت سر خود و حسن و حسین(علیهماالسلام) را در راست و چپ خود قرار داد و برایشان از خدا برکت خواست. چون نصارا این کار را از حضرت دیدند، پشیمان شدند و در میان خود مشورت کردند و گفتند: به خدا سوگند که او پیامبر است و اگر با ما مباهله کند، هر آینه خدا دعایش را مستجاب می کند و ما را به هلاک خواهد رساند و هیچ چیزی ما را از آن نجات نخواهد بخشید، مگر این که ما از مباهله برگردیم.
آنان در حالی که خود را با چوب های درون مسجد پوشانده بودند پیش آمدند تا این که در حضور حضرت نشستند و عرض کردند: ای اباقاسم! از آن مباهله که با ما دارید، منصرف شوید.
ایشان فرمود: آری، منصرف شدم، اما سوگند به خدایی که مرا بر حق برانگیخت، اگر با شما مباهله می کردم، خداوند بر زمین هیچ مرد و زن نصرانی بر جا نمی گذاشت مگر آنکه او را هلاک می کرد.
49- عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ قَالَ: قَدِمَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُ اَلْمَسِيحِ بْنُ أَبْقَى وَ مَعَهُ اَلْعَاقِبُ وَ قَيْسٌ أَخُوهُ وَ مَعَهُ حَارِثُ بْنُ عَبْدِ اَلْمَسِيحِ وَ هُوَ غُلاَمٌ وَ مَعَهُ أَرْبَعُونَ حِبْراً فَقَالَ: يَا محمّد كَيْفَ تَقُولُ فِي اَلْمَسِيحِ فَوَ اَللَّهِ إِنَّا لَنُنْكِرُ مَا تَقُولُ: قَالَ: فَأَوْحَى اَللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اَللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» قَالَ فَنَحَرَ نَحْرَةً فَقَالَ إِجْلاَلاً لَهُ مِمَّا يَقُولُ بَلْ هُوَ اَللَّهُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ « فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ
ص: 54
بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ » إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ فَلَمَّا سَمِعَ بِذِكرِ اَلْأَبْنَاءِ غَضِبَ غَضَباً شَدِيداً وَ دَعَا اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فَأَقَامَ اَلْحَسَنَ عَنْ يَمِينِهِ وَ اَلْحُسَيْنَ عَنْ يَسَارِهِ وَ عَلِيّاً إِلَى صَدْرِهِ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَاالسَّلاَمُ إِلَى وَرَائِهِ فَقَالَ: هَؤُلاَءِ أَبْنَاؤُنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أَنْفُسُنَا، فَائْتِنَا لَهُ بِأَكْفَاءٍ. قَالَ: فَوَثَبَ اَلْعَاقِبُ فَقَالَ: أُذَكِّرُكَ اَللَّهَ أَنْ تُلاَعِنَ هَذَا اَلرَّجُلَ فَوَ اَللَّهِ إِنْ كَانَ كَاذِباً مَا لَكَ مِنْ مُلاَعَنَتِهِ خَيْرٌ وَ إِنْ كَانَ صَادِقاً لاَ يَحُولُ اَلْحَوْلُ وَ مِنْكُمْ نَافِخُ ضَرْمَةٍ قَالَ: فَصَالَحُوهُ كُلَّ اَلصُّلْحِ.
شهر بن حوشب گفت: عبدالمسیح بن ابقی به همراه عاقب و برادرش قیس و حارث بن عبد المسيح که جوان بود و چهل نفر از نصارا به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمد و عرض کرد: ای محمّد! درباره مسیح چه می گویی؟ به خدا سوگند ما آن چه را می گویی رد می کنیم. آنگاه خداوند به حضرت وحی فرمود: «در حقیقت َمثَل عیسی نزد خدا همچون مَثَل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: باش، پس موجود شد.»
در آن دم او خرّه ای کشید و برای تجلیل از عیسی در برابر آنچه حضرت فرمود، عرض کرد: خیر، او خداست. آن گاه خداوند متعال نازل فرمود: «پس بعد از آنکه علم برای تو حاصل شد، هر کس در مورد آن (حق) با تو محاجّه کند بگو: بیایید تا بخوانیم...» رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) چون در آیه ذکر پسران را شنید، خشمناک شد و حسن و حسین(علیهماالسلام) و علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) را فراخواند و حسن(علیه السلام) را از راست و حسین(علیه السلام) را از چپ و على(علیه السلام) را در مقابل سینه و فاطمه(علیها السلام) را در پشت سر خود قرار داد. سپس فرمود اینان پسران و زنان و خود ما هستند، کسانی را بیاورید که با ایشان برابر باشند. در آن دم عاقب به سوی عبدالمسيح جلو دوید و گفت: خدا را به یادت می آورم که با این مرد ملاعنه نکنی. به خدا سوگند اگر او دروغگو
ص: 55
باشد، برای ما در ملاعنه با او خبری نیست و اگر راستگو باشد، سالی به سر نیامده هیچ جانداری از شما بر جا نمی ماند. این شد که با حضرت بی هیچ کم و کاست صلح کردند.
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آل عمران، 103)
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
50- عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ فِي هَيْئَةِ أَعْرَابِيٍّ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا مَعْنَى « وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَا نَبِيُّ اَللَّهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ حَبْلُهُ فَخَرَجَ اَلْأَعْرَابِيُّ وَ هُوَ يَقُولُ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ اِعْتَصَمْتُ بِحَبْلِهِ .
امام محمّد باقر(علیه السلام) از قول جدّ بزرگوارشان (صلی الله علیه وآله ) فرمود: مردی با ظاهر یک اعرابی نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله ) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! معنی این آیه چیست؟ حضرت فرمود: من پیامبر خدا و على(علیه السلام) ریسمان خداوند است. اعرابی خارج شد، در حالی که می گفت: به خدا و رسولش ایمان آوردم و به ریسمان او چنگ زدم.
«يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ» (آل عمران، 106)
روزی که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه گردد.
51- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ [أَبُو] جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلْحَبْلُ اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فِيهِ « وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ تَرَكَهُ خَرَجَ مِنَ اَلْإِيمَانِ.
ابان بن تغلب گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) همان ریسمانی است که خداوند متعال درباره آن فرمود: «و همگی به
ص: 56
ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.» پس هر که به آن تمسّک جوید، مؤمن است و هر که آن را رها کند، از ایمان خارج شده است.
52_ اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : يُحْشَرُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ شِيعَةُ عَلِيٍّ رِوَاءً مَرْوِيِّينَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ وَ يُحْشَرُ أَعْدَاءُ عَلِيٍّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ ظَامِئِينَ ثُمَّ قَرَأَ «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ » مِثْلُهُ.
حسین بن سعید روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: شیعیان علی(علیه السلام) در روز قیامت، سیراب شده و سیراب کننده با چهره هایی سفید و دشمنان ایشان عطشان و سیاه روی محشور می گردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: «روزی که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه گردد.»
«ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ» (آل عمران، 112)
هر کجا یافت شوند، [مهر] خواری و ذلت بر آنان زده شده است، مگر به ریسمانی از خدا و ریسمانی از مردم چنگ زنند. 53- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ محمّد بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ اَلذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اَللّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ اَلنّاسِ» قَالَ: مَا يَقُولُ اَلنَّاسُ فِيهَا؟ قَالَ: قُلْتُ مَا تَقُولُ فِيهَا؟ قَالَ فَقَالَ لِي: حَبْلٌ مِنَ اَللَّهِ كِتَابُهُ- وَ حَبْلٌ مِنَ اَلنَّاسِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
ابان بن تغلب گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: مردم درباره آن چه می گویند؟ عرض کردم: شما درباره اش چه می فرمایید؟ فرمود: ریسمانی از خدا کتاب او و ریسمانی از مردم علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
ص: 57
«لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ» (آل عمران، 128)
هیچ چیزی از این امر به دست تو نیست.
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ اَلْجُعْفِيِّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَرَأْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «لَيْسَ لَكَ مِنَ اَلْأَمْرِ شَيْءٌ » قَالَ: فَقَالَ: أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: بَلَى وَ اَللَّهِ لَقَدْ كَانَ لَهُ مِنَ اَلْأَمْرِ شَيْءٌ وَ شَيْءٌ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ فَمَا تَأْوِيلُ قَوْلِهِ «لَيْسَ لَكَ مِنَ اَلْأَمْرِ شَيْءٌ» قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَرَصَ أَنْ يَكُونَ اَلْأَمْرُ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ بَعْدِهِ فَأَبَى اَللَّهُ. ثُمَّ قَالَ: وَ كَيْفَ لاَ يَكُونُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْأَمْرِ شَيْءٌ وَ قَدْ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَمَا أَحَلَّ كَانَ حَلاَلاً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ مَا حَرَّمَ كَانَ حَرَاماً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ .
جابر بن یزید جعفی گفت: نزد امام محمّد باقر(علیه السلام) این آیه را قرائت کردم. ایشان فرمود: بله، به خدا سوگند چیزی و چیزی از این امر نزد او بود. به ایشان عرض کردم: فدایت شوم! تأويل آن چیست؟ فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) می خواست بعد از ایشان علی بن ابی طالب(علیه السلام) امیر باشد، خداوند نپذیرفت. سپس فرمود: چگونه هیچ چیز از این امر به دست او نباشد در حالی که خداوند این مهم را به او تفویض کرده: هر چه او حلال کند، حلال است و هر چه حرام کند، حرام است.
«وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * وَمَا محمّد إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ » (آل عمران، 144- 143)
و مسلماً شما پیش از آن که با مرگ روبه رو شوید، آرزوی آن را می کردید، سپس [اسباب] آن را در [جنگ احد] دیدید، در حالیکه [فقط به کشته شده ها]
ص: 58
نگاه می کردید [و به شهادت تن در نمی دادید] و محمّد(صلی الله علیه وآله ) جز پیامبری که پیش از او پیامبران دیگری گذشتند، نیست. پس اگر بمیرد و یا کشته شود به عقب بر می گردید؟ [یعنی از دین خود بر می گردید؟]
54- عَنْ حُذَيْفَةَبْنِ اَلْيَمَانِيِّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ بِالْجِهَادِ يَوْمَ أُحُدٍ فَخَرَجَ اَلنَّاسُ سِرَاعاً يَتَمَنَّوْنَ لِقَاءَ اَلْعَدُوِّ عَدُوِّهِمْ وَ بَغَوْا فِي مَنْطِقِهِمْ وَ قَالُوا: وَ لِلَّهِ لَئِنْ لَقِينَا عَدُوَّنَا لاَ نُوَلِّي حَتَّى نُقْتَلَ عَنْ آخِرِنَا رَجُلٌ أَوْ يَفْتَحَ اَللَّهُ لَنَا. قَالَ: فَلَمَّا أَتَوُا اَلْقَوْمَ اِبْتَلاَهُمُ اَللَّهُ بِالَّذِي كَانَ مِنْهُمْ وَ مِنْ بَغْيِهِمْ فَلَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى اِنْهَزَمُوا عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلاَّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَبُو دُجَانَةَ سِمَاكُ بْنُ خَرَشَةَ اَلْأَنْصَارِيُّ فَلَمَّا رَأَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَا قَدْ نَزَلَ بِالنَّاسِ مِنَ اَلْهَزِيمَةِ وَ اَلْبَلاَءِ رَفَعَ اَلْبَيْضَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ جَعَلَ يُنَادِي أَيُّهَا اَلنَّاسُ أَنَا لَمْ أَمُتْ وَ لَمْ أُقْتَلْ وَ جَعَلَ اَلنَّاسُ يَرْكَبُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً لاَ يَلْوُونَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لاَ يَلْتَفِتُونَ إِلَيْهِ فَلَمْ يَزَالُوا كَذَلِكَ حَتَّى دَخَلُوا اَلْمَدِينَةَ فَلَمْ يَكْتَفُوا بِالْهَزِيمَةِ حَتَّى قَالَ أَفْضَلُهُمْ رَجُلٌ فِي أَنْفُسِهِمْ: قُتِلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا أَيِسَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْقَوْمِ رَجَعَ إِلَى مَوْضِعِهِ اَلَّذِي كَانَ فِيهِ فَلَمْ يَزَلْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَبُو دُجَانَةَ اَلْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا أَبَا دُجَانَةَ ذَهَبَ اَلنَّاسُ فَالْحَقْ بِقَوْمِكَ فَقَالَ أَبُو دُجَانَةَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا عَلَى هَذَا بَايَعْنَاكَ وَ بَايَعْنَا اَللَّهَ وَ لاَ عَلَى هَذَا خَرَجْنَا يَقُولُ اَللَّهُ تَعَالَى«إِنَّ اَلَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اَللّهَ يَدُ اَللّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»(1)
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: يَا أَبَا دُجَانَةَ أَنْتَ فِي حِلٍّ مِنْ بَيْعَتِكَ فَارْجِعْ فَقَالَ أَبُو دُجَانَةَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لاَ تُحَدِّثُ نِسَاءُ اَلْأَنْصَارِ فِي اَلْخُدُورِ أَنِّي أَسْلَمْتُكَ وَ رَغِبَتْ نَفْسِي عَنْ نَفْسِكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لاَ خَيْرَ فِي اَلْعَيْشِ بَعْدَكَ.
حذيفة بن یمانی گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) در روز احد مسلمانان را به جهاد
ص: 59
امر کرد و مردم هم در پی دستور ایشان با سرعت تمام بیرون آمدند و حال آنکه آرزوی دیدار با دشمنشان را داشتند، در گفتارشان زیاده روی کردند و گفتند: به خدا سوگند اگر دشمن مان را ملاقات کنیم، هرگز به آن ها پشت نمی کنیم تا یا همگی کشته شویم یا خداوند پیروزی را نصیب ما گرداند. هنگامی که مسلمانان با دشمن روبه رو شدند، خداوند آن ها را با همان سخنان و آرزوهایی که می گفتند، آزمود. ولی آن ها فقط مدت کوتاهی توانستند در میدان جنگ بمانند و پس از مدتی به جز حضرت على(علیه السلام) و ابودجانه سماک بن خرشه انصاری شکست خوردند از کنار پیامبر گریختند. وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرار مسلمانان را دید، کلاه خود را از سر مبارکش برداشت و مردم را این گونه ندا داد: ای مردم! من نمرده ام و کشته نشده ام. اما مردم فرار می کردند و بر یکدیگر سوار می شدند و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) توجهی نمی کردند و همین گونه در اضطراب و فرار بودند تا داخل مدینه شدند، آن ها به این فرار و شکست هم اکتفا نکردند و آن کس که به گمانشان برترین آن ها بود، گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) کشته شده است.
وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) از آن قوم ناامید شد، به سوی جایگاه قبلی خود بازگشت و حضرت علی(علیه السلام) و ابودجانه را دید که هنوز آنجا بودند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای ابادجانه! مردم رفتند، تو هم به قومت بپیوند. ابودجانه عرض کرد: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله )! ما این گونه با تو و با خدا بیعت نکرده بودیم و با این نیّت از شهر بیرون نیامده ایم. مگر نه این است که خداوند می فرماید: «در حقیقت کسانی که با تو بیعت می کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می کنند، دست خدا بالای دست های آنان است»؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ابادجانه تو در بیعتت بر جایی، تو هم بازگرد.
ص: 60
ابودجانه گفت: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آیا زنان انصار در خانه هایشان نمی گویند که من اسلام آوردم اما برای حفظ جانم از شما روگرداندم؟ ای رسول خدا! بعد از شما در زندگی خیری نخواهد بود.
قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَلاَمَهُ وَ رَغْبَتَهُ فِي اَلْجِهَادِ اِنْتَهَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى صَخْرَةٍ فَاسْتَتَرَ بِهَا لِيَتَّقِيَ بِهَا مِنَ اَلسِّهَامِ سِهَامِ اَلْمُشْرِكِينَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَبُو دُجَانَةَ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى أُثْخِنَ جِرَاحَةً فَتَحَامَلَ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ مُثْخَناً لاَ حَرَاكَ بِهِ.
قَالَ وَ عَلِيٌّ لاَ يُبَارِزُ فَارِساً وَ لاَ رَاجِلاً إِلاَّ قَتَلَهُ اَللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ حَتَّى اِنْقَطَعَ سَيْفُهُ فَلَمَّا اِنْقَطَعَ سَيْفُهُ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اِنْقَطَعَ سَيْفِي وَ لاَ سَيْفَ لِي فَخَلَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَيْفَهُ ذو [ذَا] اَلْفَقَارِ فَقَلَّدَ [هُ] عَلِيّاً وَ مَشَى إِلَى جَمْعِ اَلْمُشْرِكِينَ فَكَانَ لاَ يَبْرُزُ [يبري] لَهُ [إليه] أَحَدٌ إِلاَّ قَتَلَهُ فَلَمْ يَزَلْ عَلَى ذَلِكَ حَتَّى وَهَتْ دُرَّاعَتُهُ [ذراعيه وهيت دراعة] فَفَرِقَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَلِكَ فِيهِ فَنَظَرَ رَسُولُ اَللَّهِ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ] إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ قَالَ:
اَللَّهُمَّ إِنَّ محمّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ جَعَلْتَ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَزِيراً مِنْ أَهْلِهِ لِتَشُدَّ بِهِ عَضُدَهُ وَ تُشْرِكَهُ فِي أَمْرِهِ وَ جَعَلْتَ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي فَنِعْمَ اَلْأَخُ وَ نِعْمَ اَلْوَزِيرُ اَللَّهُمَّ وَعَدْتَنِي أَنْ تُمِدَّنِي بِأَرْبَعَةِ آلاَفٍ« مِنَ اَلْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ» اَللَّهُمَّ وَعْدَكَ وَعْدَكَ « إِنَّكَ لا تُخْلِفُ اَلْمِيعادَ» وَعَدْتَنِي أَنْ تُظْهِرَ دِينَكَ« عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْمُشْرِكُونَ.
چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) این سخنان او را شنید و اشتیاقش را به جهاد دید، به سوی صخره ای رفت تا از تیرهای مشرکان در امان باشد. ابودجانه هم دیری نپایید که زخمی سخت خورد و طاقت آورد و به سختی خود را به پیامبر رسانید و در کنار ایشان نشست، او از شدت ضعف قادر به حرکت
ص: 61
نبود. ولی حضرت علی(علیه السلام) همچنان مبارزه می کرد و با هیچ پیاده و سوارهای رو به رو نمی شد مگر آن که خداوند با دستان مبارک او وی را نابود می کرد. این مبارزه ادامه یافت تا این که شمشیر حضرت شکست. حضرت علی(علیه السلام) به سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمد و فرمود: ای رسول خدا! شمشیرم شکست و دیگر شمشیری ندارم. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) شمشیر خود ذوالفقار را باز کرد و به کمر حضرت علی(علیه السلام) بست و او دوباره به مشرکان حمله برد و با هر کس که مبارزه می کرد او را از پا در می آورد، تا این که زره اش پاره شد و همچنان بر جا ماند تا آنکه بالاپوش او نیز پاره شد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) از این صحنه برای علی(علیه السلام) نگران شد و سوی آسمان نگریست و فرمود: «خداوندا! همانا محمّد بنده و رسول توست. برای هر پیامبری از خویشانش وزیری قرار داده ای تا یاورش و شریک امورش باشد. برای من نیز وزیری از خویشانم، برادرم علی بن ابی طالب(علیه السلام) را قرار دادی، آری او چه برادر خوب و چه نیکو وزیری است. پروردگارا! به من وعده داده ای تا مرا با چهار هزار فرشته پی درپی یاری کنی. خداوندا! وعده ات را خواهانم که می دانم تو خلف وعده نمی کنی. به من وعده داده ای که دین خودت را بر همه ادیان چیره گردانی؛ هر چند که مشرکان نخواهند.»
قَالَ فَبَيْنَمَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْعُو رَبَّهُ وَ يَتَضَرَّعُ إِلَيْهِ إِذْ سَمِعَ دَوِيّاً مِنَ اَلنَّاسِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى كُرْسِيٍّ مِنْ ذَهَبٍ وَ مَعَهُ أَرْبَعَةُ آلاَفٍ«مِنَ اَلْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ» وَ هُوَ يَقُولُ لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِيٌّ وَ لاَ سَيْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلصَّخْرَةِ وَ حَفَّتِ اَلْمَلاَئِكَةُ بِرَسُولِ اَللَّهِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ اَلَّذِي أَكْرَمَكَ بِالْهُدَى لَقَدْ عَجِبَتِ اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ لِمُوَاسَاةِ هَذَا اَلرَّجُلِ لَكَ بِنَفْسِهِ فَقَالَ:
ص: 62
يَا جَبْرَئِيلُ مَا يَمْنَعُهُ [و ما يصنعه فما يصنعه] يُوَاسِينِي بِنَفْسِهِ وَ هُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ وَ أَنَا مِنْكُمَا حَتَّى قَالَهَا ثَلاَثاً.
ثُمَّ حَمَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَمَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْمَلاَئِكَةُ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى هَزَمَ جَمْعَ اَلْمُشْرِكِينَ وَ تَشَتَّتَ أَمْرُهُمْ فَمَضَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ مَعَهُ اَللِّوَاءُ قَدْ خَضَبَهُ بِالدَّمِ وَ أَبُو دُجَانَةَ [رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ] خَلْفَهُ فَلَمَّا أَشْرَفَ عَلَى اَلْمَدِينَةِ فَإِذَا نِسَاءُ اَلْأَنْصَارِ يَبْكِينَ [عَلَى] رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِسْتَقْبَلَهُ أَهْلُ اَلْمَدِينَةِ بِأَجْمَعِهِمْ وَ مَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى اَلْمَسْجِدِ وَ نَظَرَ إِلَيْهِ [إلى] اَلنَّاسُ فَتَضَرَّعُوا إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ أَقَرُّوا بِالذَّنْبِ وَ طَلَبُوا اَلتَّوْبَةَ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ فِيهِمْ قُرْآناً يَعِيبُهُمْ بِالْبَغْيِ اَلَّذِي كَانَ مِنْهُمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ [تَعَالَى] «وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ اَلْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» يَقُولُ قَدْ عَايَنْتُمُ اَلْمَوْتَ وَ اَلْعَدُوَّ فَلِمَ نَقَضْتُمُ اَلْعَهْدَ وَ جَزِعْتُمْ مِنَ اَلْمَوْتِ وَ قَدْ عَاهَدْتُمُ اَللَّهَ أَنْ لاَ تَنْهَزِمُوا حَتَّى قَالَ بَعْضُكُمْ قُتِلَ محمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ [وَ عَلِيٌّ وَ أَبُو دُجَانَةَ ] فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى «وَ ما محمّد إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ» إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ.
هنوز پیامبر در دعا و تضرع به سوی پروردگار بود که بانگی از مردم شنید. سر برآورد و جبرئیل(علیه السلام) را بر کرسی زرینی دید که چهار هزار فرشته پشت سر هم به همراه دارد و می گوید: «هیچ جوانمردی جز على(علیه السلام) و هیچ شمشیری جز ذوالفقار نیست.» جبرئیل(علیه السلام) بر آن صخره فرود آمد و فرشتگان اطراف پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را گرفتند و بر ایشان سلام کردند. جبرئیل(علیه السلام) عرض کرد: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) سوگند به آن کس که تو را با هدایت گرامی داشت، فرشتگان مقرب الهی از حمایت این مرد با جان خویش از تو در شگفتی اند. حضرت فرمود: چرا با جان خویش از من حمایت نکند حال آن که او از من و من از اویم. جبرئیل(علیه السلام) گفت: من نیز از شما هستم و این جمله را سه بار تکرار کرد.
ص: 63
سپس حضرت على(علیه السلام) همراه با جبرئیل(علیه السلام) و فرشتگان به مشرکان حمله کردند و خداوند متعال آن ها را در هم شکست و پراکنده شدند و امورشان در هم ریخت.
پس از آن رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) راهی مدینه شد، در حالی که حضرت على(علیه السلام) در مقابل ایشان با پرچمی آغشته به خون می رفت و ابودجانه نیز پشت سرش می آمد. هنگامی که نزدیک مدینه شدند، زنان انصار که برای رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) می گریستند، چون ایشان را دیدند، همگی به استقبال ایشان رفتند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) به سوی مسجد رفت و مردم در حالی که به ایشان می نگریستند، به سوی خداوند و رسولش تضرع و زاری می کردند و به گناه خویش اعتراف و طلب توبه می کردند. در این هنگام خداوند آیه ای نازل فرمود که آن ها را به خاطر آن سرکشی و سخنانی که در ابتدا داشتند، سرزنش کرد و فرمود: «و شما مرگ را پیش از آن که با آن روبه رو شوید، سخت آرزو می کردید، پس آن را دیدید و همچنان نگاه می کردید.»
یعنی شما مرگ و دشمن را نظاره کردید، پس چرا عهد خود شکستید و از مرگ گریختید؟ در حالی که با خداوند عهد کرده بودید که فرار نکنید و حتی گفتید: محمّد(صلی الله علیه وآله ) کشته شده است. خداوند متعال نیز این آیه را نازل فرمود: «و محمّد، جز فرستاده ای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود از عقیده خود بر می گردید؟ و هر کس از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند، و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش می دهد.»
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّكُمْ رَغِبْتُمْ بِأَنْفُسِكُمْ عَنِّي وَ وَازَرَنِي عَلِيٌّ وَ وَاسَانِي فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي وَ فَارَقَنِي فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ.
ص: 64
قَالَ وَ قَالَ حُذَيْفَةُ لَيْسَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ يَعْقِلُ [أَنْ] يَشُكَّ فِيمَنْ لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ أَنَّهُ أَفْضَلُ مِمَّنْ أَشْرَكَ بِهِ وَ مَنْ لَمْ يَنْهَزِمْ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَفْضَلُ مِمَّنِ اِنْهَزَمَ وَ أَنَّ اَلسَّابِقَ إِلَى اَلْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ أَفْضَلُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ. سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای مردم! شما جان های خود را از من و یاری من دریغ داشتید و تنها حضرت علی(علیه السلام) با جان خود مرا حمایت کرد. هر که از او اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر که از او روی گرداند، از من روی گردانده است و در دنیا و آخرت از من جداست. حذیفه گفت: بر انسان عاقل سزاوار نیست در این شک کند که کسی که به خدا شرک نورزیده برتر از کسی است که به او شرک ورزیده و کسی که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرار نکرده، برتر از کسی است که از ایشان فرار کرده و آن کس که در ایمان آوردن به خدا و رسولش پیشی جسته است، او برترین است و همانا او علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
55- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ فِي حَيَاةِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ» وَ اَللَّهِ لاَ نَنْقَلِبُ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اَللَّهُ وَ اَللَّهِ لَئِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ لَأُقَاتِلَنَّ عَلَى مَا قَاتَلَ عَلَيْهِ وَ مَنْ أَوْلَى بِهِ مِنِّي وَ أَنَا أَخُوهُ وَ وَارِثُهُ وَ اِبْنُ عَمِّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ.
ابن عباس گفت: حضرت علی(علیه السلام) در زمان پیامبر می فرمود: خداوند متعال در قرآن می فرماید: «آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود بر می گردید؟» به خدا سوگند که بعد از آن که خداوند هدایتمان کرد از عقیده خود باز نمی گردیم و به خدا سوگند اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، من در راه آن چه او برایش جنگید، میجنگم. کیست که از من به او نزدیک تر باشد در حالی که من برادر و وارث و پسر عموی او هستم.
ص: 65
«إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ» (آل عمران، 153)
او به یاد آورید هنگامی که راه خویش را در پیش گرفته و می گریختید و به کسی توجّه نمی کردید و پیامبر شما را فرا می خواند.
عَنِ اَلْحَسَنِ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ: حِينَ اِنْجَفَلَ عَنْهُ يَوْمَ أُحُدٍ فِي قَوْلِهِ [تَعَالَى] «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ اَلرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ » فَلَمْ يَبْقَ مَعَهُ مِنَ اَلنَّاسِ غَيْرُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ رَجُلٌ مِنَ اَلْأَنْصَارِ فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا عَلِيُّ قَدْ صَنَعَ اَلنَّاسُ مَا تَرَى فَقَالَ لاَ وَ اَللَّهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لاَ أَسْأَلُ عَنْكَ اَلْخَبَرَ مِنْ وَرَاءُ فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِيُّ أَمَّا فَاحْمِلْ عَلَى هَذِهِ اَلْكَتِيبَةِ فَحَمَلَ عَلَيْهَا فَفَضَّهَا فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّ هَذِهِ لَهِيَ اَلْمُوَاسَاةُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنِّي مِنْهُ وَ هُوَ مِنِّي فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا مِنْكُمَا.
ثُمَّ أَقْبَلَ وَ قَالَ مَا صَنَعْتُ مَا حَدَّثْتُ بِهَذَا اَلْحَدِيثِ مُنْذُ سَمِعْتُهُ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ مَعَ حَدِيثٍ آخَرَ سَمِعْتُهُ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَا حَدَّثْتُ بِهَذَيْنِ اَلْحَدِيثَيْنِ مُنْذُ سَمِعْتُهُمَا وَ مَا أُخْبِرُ لِأَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ أَنْ يَكُونَ أَشَدَّ حُبّاً لِعَلِيٍّ مِنِّي وَ لاَ أَعْرَفَ بِفَضْلِهِ مِنِّي وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَسْمَعَ هَذَا مِنِّي هَؤُلاَءِ اَلَّذِينَ يَغْلُونَ وَ يُفْرِطُونَ فَيَزْدَادُوا شَرّاً فَلَمْ أَزَلْ بِهِ أَنَا وَ أَبُو خَلِيفَةَ صَاحِبُ مَنْزِلِهِ يَطْلُبُ إِلَيْهِ حَتَّى أَخَذَ عَلَيْنَا أَنْ لاَ نُحَدِّثَ بِهِ مَا دَامَ حَيّاً فَأَقْبَلَ فَقَالَ:
حَدَّثَنِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ: أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دَعَا عَلِيّاً فَقَالَ يَا عَلِيُّ اِحْفَظْ عَلَيَّ اَلْبَابَ فَلاَ يَدْخُلَنَّ أَحَدٌ اَلْيَوْمَ فَإِنَّ مَلاَئِكَةً مِنْ مَلاَئِكَةِ اَللَّهِ اِسْتَأْذَنُوا رَبَّهُمْ أَنْ يَتَحَدَّثُوا إِلَي اَلْيَوْمَ إِلَى اَللَّيْلِ فَاقْعُدْ فَقَعَدَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى اَلْبَابِ فَجَاءَ عُمَرُبْنُ
ص: 66
اَلْخَطَّابِ فَرَدَّهُ ثُمَّ جَاءَ وَسَطَ اَلنَّهَارِ فَرَدَّهُ ثُمَّ جَاءَ عِنْدَ اَلْعَصْرِ فَرَدَّهُ وَ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ قَدِ اِسْتَأْذَنَ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سِتُّونَ وَ ثَلاَثُمِائَةِ مَلَكٍ.
فَلَمَّا أَصْبَحَ عُمَرُ غَدَا إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَدَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيّاً فَقَالَ وَ مَا أَعْلَمَكَ أَنَّهُ قَدِ اِسْتَأْذَنَ عَلَيَّ ثَلاَثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ ملك؟ فَقَالَ: وَ اَلَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مَا مِنْهُمْ مَلَكٌ اِسْتَأْذَنَ عَلَيْكَ إِلاَّ وَ أَنَا أَسْمَعُ صَوْتَهُ بِأُذُنِي وَ أَعْقِدُ بِيَدِي حَتَّى عَقَدْتُ ثَلاَثَمِائَةٍ وَ سِتُّون سِتِّينَ وَ ثَلاَثَمِائَةٍ قَالَ: صَدَقْتَ يَرْحَمُكَ اَللَّهُ حَتَّى أَعَادَهَا رَسُولُ اَللَّهِ ثَلاَثاً.
حسن گفت: از عبدالله بن عباس شنیدم که می گفت: هنگامی که در روز احد مردم از کنار پیامبر(صلی الله علیه وآله ) پراکنده شدند، چنان که خداوند نیز می فرماید «[و به یاد آورید] هنگامی که راه خویش را در پیش گرفته و می گریختید و به کسی توجه نمی کردید و پیامبر شما را فرا می خواند و تنها حضرت على(علیه السلام) و مردی از انصار در کنار حضرت باقی ماندند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای علی! می بینی مردم چه کردند؟! حضرت على(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند درباره پشت سر هیچ خبری نمی خواهم. پیامبر(صلی الله علیه وآله )
به او فرمود: بر این سپاه حمله کن. حضرت حمله کرد و آن ها را پراکنده کرد. جبرئیل(علیه السلام) عرض کرد: ای رسول خدا! واقعاً با جان خویش از تو حمایت کرد؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله ) پاسخ داد: علی از من و من از علی ام. جبرئیل(علیه السلام) عرض کرد: من هم از شمایم. بعد از آن راوی رو به ما کرد و گفت: از زمانی که این حدیث و حدیث دیگری را از ابن عبّاس درباره حضرت على(علیه السلام) شنیده ام، این دو را برای کسی نگفته بودم؛ حال آن که در میان مردم کسی را نمی شناسم که على(علیه السلام) را بیشتر از من دوست بدارد و بیشتر از من از برتری او آگاه باشد؛ ولی ناخرسندم از این که این را کسانی که غلو می کنند
ص: 67
و افراط می ورزند، از من بشنوند و شرشان بیشتر شود.
راوی گفت: من و ابوخلیفه که صاحب منزل او بود، رهایش نکردیم و از او خواهش کردیم که آن حدیث را نیز برایمان بگوید، او نیز از ما عهد گرفت که تا زمانی زنده بودنش این حدیث را به کسی نگوییم. آنگاه رو به ما کرد و گفت: عبدالله بن عباس برایم نقل کرده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) تا حضرت علی(علیه السلام) را فراخواند و به او فرمود: ای علی! امروز بر در خانه ام بنشین و مواظب باش تا کسی داخل نشود؛ چرا که امروز تا شب فرشتگانی از فرشتگان خداوند از پروردگارشان اجازه خواسته اند تا امروز نزد من آیند و تا شب با من سخن بگویند.
حضرت علی(علیه السلام) در کنار در نشست، در این هنگام عمر بن خطاب آمد، حضرت علی(علیه السلام) او را بازگرداند. دوباره هنگام ظهر آمد، حضرت او را بازگرداند. بار دیگر هنگام عصر آمد، حضرت باز هم او را بازگرداند و به او خبر داد که سیصد و شصت فرشته از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) اجازه ورود خواسته اند.
صبح فردا عمر نزد حضرت رسول(صلی الله علیه وآله ) آمد و آنچه را که حضرت على(علیه السلام) به او گفته بود، به پیامبر(صلی الله علیه وآله ) خبر داد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) حضرت على(علیه السلام) را صدا زد و فرمود: ای علی! از کجا می دانستی که سیصد و شصت فرشته نزد من آمده بودند؟ فرمود: سوگند به خدایی که شما را به حق برانگیخت، فرشته ای از شما اجازه ورود نمی خواست مگر آنکه صدایش را با گوش خود می شنیدم و با دستانم آن ها را می شمردم تا به سیصد و شصت رسید. پیامبر(صلی الله علیه وآله )
فرمود: راست گفتی خدا تو را رحمت کند. و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) این کلام را سه بار بازگفت.
ص: 68
«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا» (آل عمران، 154)
سپس بعد از آن اندوه، آرامشی (به صورت خواب سبکی) بر شما فرو فرستاد.
56- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ اَلْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً» نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ غَشِيَهُ اَلنُّعَاسُ يَوْمَ أُحُدٍ .
ابن عباس گفت: این آیه درباره حضرت على(علیه السلام) نازل شد که در روز احد به خواب سبکی رفت.
«وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ» (آل عمران، 157)
و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید.
57- جَعْفَرُ بْنُ محمّد اَلْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ اَلْآيَةِ «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اَللّهِ أَوْ مُتُّمْ» قَالَ: قَالَ: أَتَدْرُونَ مَا سَبِيلُ اَللَّهِ؟ قَالَ: قُلْتُ: لاَ وَ اَللَّهِ إِلاَّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ. فَقَالَ سَبِيلُ اَللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ ذُرِّيَّتُهُ وَ مَنْ قُتِلَ فِي وَلاَيَتِهِ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ مَنْ مَاتَ فِي وَلاَيَتِهِ مَاتَ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ .
جعفر بن محمّد فزاری روایت کرده است: شخصی از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه پرسید، ایشان فرمود: آیا می دانی منظور از راه خدا چیست؟ عرض کرد: به خدا سوگند نمی دانم مگر آن که از شما بشنوم. فرمود: منظور از راه خدا حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و فرزندان اوست، هر که در پناه ولایت او کشته شود، در راه خدا کشته شده و هر که در پناه ولایت او درگذرد، در راه خدا در گذشته است.
«الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ» (آل عمران، 172)
کسانی که دعوت خدا و رسول را پس از آنکه [در أحد] زخمی شدند، پذیرفتند،
ص: 69
برای کسانی از آنان که نیکویی کردند و پرهیزکاری نمودند، پاداشی بزرگ است.
58- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ: وَ قَوْلُهُ «اَلَّذِينَ اِسْتَجابُوا لِلّهِ وَ اَلرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ اَلْقَرْحُ » يَعْنِي اَلْجِرَاحَةَ «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اِتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ» قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تِسْعَةِ نَفَرٍ مَعَهُ بَعَثَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي أَثَرِ أَبِي سُفْيَانَ حِينَ اِرْتَحَلَ فَاسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
ابن عباس گفت: «قرح» به معنای جراحت و زخم است و این آیه درباره حضرت علی(علیه السلام) و نُه نفر از همراهانش نازل شد، زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آنان را در پی ابوسفیان فرستاد و آن ها دعوت خدا و رسول او را اجابت کردند(1).
«وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا» (آل عمران، 186)
و از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و (نیز) از کسانی که شرک آورده اند، آزار بسیار خواهید شنید.
59- وَ أَيْضاً عَنْهُ: وَ قَوْلُهُ: «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ اَلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً» نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَاصَّةً وَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ خَاصَّةً عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ .
ص: 70
ابن عباس گفت: این آیه به طور اخص درباره رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و اهل بیت ایشان(علیهم السلام) نازل شده است.
+
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران، 200)
ای کسانی که ایمان آورده اید! شکیبایی کنید و در شکیبایی پایدار باشید، و از مرزها محافظت کنید و از خدا پروا نمایید. باشد که رستگار شوید.
60- وَ عَنْهُ أَيْضاً: وَ قَوْلُهُ: «اصْبِرُوا» فِي أَنْفُسِكُمْ «وَ صابِرُوا» عَدُوَّكُمْ «وَ رابِطُوا» فِي سَبِيلِ اَللَّهِ «وَ اِتَّقُوا اَللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
وَ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ .
ابن عباس گفت: «شکیبایی کنید» در وجودتان «و در شکیبایی پایدار باشید» در برابر دشمنتان «و [از مرزها) حفاظت کنید» در راه خدا «و از خدا پروا نمایید. باشد که رستگار شوید»؛ این آیه درباره رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و علی بن ابی طالب(علیه السلام) و حمزة بن عبدالمطلّب نازل شد.
ص: 71
«وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا»(النساء، 1)
و از خدا که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید و از [بریدن پیوند با] خویشاوندان پروا نمایید. همانا خداوند مراقب شماست.
61۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ اِتَّقُوا اَللّهَ اَلَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ اَلْأَرْحامَ» نَزَلَتْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ ذَوِي أَرْحَامِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ كُلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ يَنْقَطِعُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ مَنْ كَانَ مِنْ سَبَبِهِ وَ نَسَبِهِ «إِنَّ اَللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً» يَعْنِي حَفِيظاً .
ابن عبّاس گفت: کلام خداوند متعال «و از خدا که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید و از[ بریدن پیوند با] خویشاوندان پروا نمایید» درباره رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و اهل بیت و خویشاوندان ایشان نازل شد؛ چراکه تمامی خویشی های سببی و نسبی در روز قیامت قطع خواهد شد،
ص: 72
مگر آن چه از سبب و نسب حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) باشد. «همانا خداوند مراقب شماست»؛ یعنی خداوند شما را بسیار محافظت می کند.
جَعْفَرُ بْنُ محمّد اَلْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ أَهْلَ بَيْتِي مِنْ طِينَةٍ لَمْ يَخْلُقِ اَللَّهُ مِنْهَا أَحَداً غَيْرَنَا وَ مَنْ ضَوُا إِلَيْنَا [ب: وَ مَنْ يَتَوَلاَّنَا] فَكُنَّا أَوَّلَ مَنِ اِبْتَدَأَ مِنْ خَلْقِهِ فَلَمَّا خَلَقَنَا فَتَقَ بِنُورِنَا كُلَّ [أطعة طِينَةٍ طَيِّبَةٍ] وَ أَحْيَا بِنَا كُلَّ طِينَةٍ طَيِّبَةٍ ثُمَّ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى هَؤُلاَءِ خِيَارُ خَلْقِي وَ حَمَلَةُ عَرْشِي وَ خُزَّانُ عِلْمِي وَ سَادَةُ أَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ سَادَةُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ هَؤُلاَءِ هُدَاةُ اَلْمُهْتَدِينَ وَ المُهتَدَاءُ بِهِمْ، مَنْ جَاءَنِي بِوَلاَيَتِهِمْ أَوْجَبْتُهُمْ جَنَّتِي وَ أَبَحْتُهُمْ كَرَامَتِي وَ مَنْ جَاءَنِي بِعَدَاوَتِهِمْ أَوْجَبْتُهُمْ نَارِي وَ بَعَثْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي.
ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: وَ نَحْنُ أَصْلُ اَلْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ وَ تَمَامِهِ وَ مِنَّا اَلرَّقِيبُ عَلَى خَلْقِ اَللَّهِ وَ بِهِ إِسْدَادُ أَعْمَالِ اَلصَّالِحِينَ وَ نَحْنُ قَسَمُ اَللَّهِ اَلَّذِي يُسْأَلُ بِهِ وَ نَحْنُ وَصِيَّةُ اَللَّهِ فِي اَلْأَوَّلِينَ وَ وَصِيَّتُهُ فِي اَلْآخِرِينَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اَللَّهِ جَلَّ جَلاَلُهُ «اِتَّقُوا اَللّهَ اَلَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ اَلْأَرْحامَ إِنَّ اَللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً».
جعفر بن محمّد فزاری روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) از قول پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: خداوند متعال من و اهل بیتم را از گلی سرشت که هیچ کس جز ما و دوستداران ما را از آن نسرشته است. ما نخستین کسانی بودیم که خداوند آفرینش ایشان را آغاز کرد. چون ما را آفرید، از نور ما هر سرشت پاکی را پدید آورد و از ما هر سرشت پاکی را زنده گرداند. سپس خداوند متعال فرمود: ایشان بهترین آفریدگان من و حاملان عرش من و نگاهبانان علم من و سرور اهل آسمان و زمین اند. اینان هدایتگران هدایت یافته اند که هدایت هدایت یافتگان از ایشان است. هر که با ولایت ایشان سوی من آید، بهشتم را بر او واجب خواهم
ص: 73
ساخت و کرامتم را به او خواهم بخشید و هر که با دشمنی اینان به سوی من آید، جهنّمم را بر او واجب می کنم و عذابم را بر آنان می فرستم. امام جعفر صادق(علیه السلام) در ادامه فرمود: ما اصل ایمان به خدا و فرشتگان او و تمامیت او هستیم و مراقبت بر آفریدگان خدا از جانب ماست و قوام اعمال نیکوکاران با حضرت علی(علیه السلام) انجام می گیرد و ما سوگند خدا هستیم که از آن سؤال می شود و ما به پیشینیان و سفارش او به پسینیان هستیم. و این کلام خداوند جلّ جلاله است که فرمود: «و از خدا که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید و از بریدن پیوند با خویشاوندان پروا نمایید. همانا خداوند مراقب شماست.»
«وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا» (النساء، 29)
خودتان را نکشید [و در معرض خطر قرار ندهید] بی تردید خداوند به شما مهربان است.
62- عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ: فِي قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» قَالَ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ.
عبیدبن کثیر گفت:امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال خودتان را نکشید» فرمود: یعنی اهل بیت پیامبرتان را.
«إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيمًا» (النساء، 31)
اگر از گناهان بزرگی که از [ارتکاب] آن ها نهی شده اید، دوری کنید، بدیهای شما را می زداییم و شما را به جایگاه شایسته ای وارد می کنیم.
ص: 74
63- عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرَ اَلصَّادِقَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: اَلْكَبَائِرُ سَبْعٌ فِينَا نَزَلَتْ وَ مِنَّا اُسْتُحِلَّتْ فَأَكْبَرُ اَلْكَبَائِرِ اَلشِّرْكُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ« اَلنَّفْسَ اَلَّتِي حَرَّمَ اَللّهُ» وَ قَذْفُ اَلْمُحْصَنَةِ وَ عُقُوقُ اَلْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ اَلْيَتِيمِ وَ اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ وَ إِنْكَارُ حَقِّنَا.
فَأَمَّا اَلشِّرْكُ بِاللَّهِ فَقَدْ أَنْزَلَ اَللَّهُ فِينَا مَا أَنْزَلَ وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ فِينَا مَا قَالَ فَكَذَّبُوا [فَقَدْ كَذَّبُوا] اَللَّهَ وَ كَذَّبُوا بِرَسُولِهِ.
وَ أَمَّا قَتْلُ اَلنَّفْسِ اَلَّتِي حَرَّمَ اَللّهُ فَقَدْ قَتَلُوا اَلْحُسَيْنَ في وَ أَهْلَ بَيْتِهِ.
وَ أَمَّا قَذْفُ اَلْمُحْصَنَةِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَى مَنَابِرِهِمْ.
وَ أَمَّا عُقُوقُ اَلْوَالِدَيْنِ فَقَدْ عَقُّوا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي ذُرِّيَّتِهِ.
وَ أَمَّا أَكْلُ مَالِ اَلْيَتِيمِ فَقَدْ مَنَعُوا حَقَّنَا مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ.
وَ أَمَّا اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ فَقَدْ أَعْطَوْا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ بَيْعَتَهُ طَائِعِينَ غَيْرَ كَارِهِينَ ثُمَّ فَرُّوا عَنْهُ وَ خَذَلُوهُ. وَ أَمَّا إِنْكَارُ حَقِّنَا فَوَ اَللَّهِ مَا يَتَعَاجَمُ فِي هَذَا أَحَدٌ.
معلّی بن خنیس گفت: از امام جعفر صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: هفت كبيره در مورد ما نازل شد و آن چه حلال شمرده شد، از ماست. بزرگ ترین کبیره ها شرک به خداوند است و قتل نفسی که خدا حرام کرده و بدگویی کردن از زن همسردار و نافرمانی از والدین و خوردن مال يتيم و فرار از جنگ و انکار حق ما. و اما شرک به خداوند؛ خداوند آن چه را می دانید درباره ما نازل کرد و پیامبر آن چه را می دانید درباره ما گفت، اما آنان خدا را دروغگو برشمردند و رسول او را دروغگو برشمردند. و اما قتل نفسی که خداوند حرام کرد؛ آنان حسين(علیه السلام) و اهل بیتش را کشتند. و اما بدگویی کردن از زن همسردار، آنان از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) بر روی منبرهاشان بد گفتند. و اما نافرمانی والدین؛ آنان از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) در مورد فرزندانش نافرمانی کردند. و اما خوردن مال يتيم؛ آنان ما را از حقّ
ص: 75
خود در کتاب خدا به دور داشتند. و اما فرار از جنگ؛ کسانی که با رغبت و بدون اجبار با امیر مؤمنان(علیه السلام) بیعت کردند، از او فرار کردند و تنهایش گذاشتند. و اما انکار حق ما؛ به خدا سوگند این بر هیچ کس پوشیده نیست.
« وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى » (النساء، 36)
و خدا را پرستش کنید؛ و چیزی را شریک او نسازید، و به پدر و مادر و خویشاوندان نیکی کنید.
64- محمّد بْنِ سَعِيدٍ اَلْأَحْمَسِيُّ مُعَنْعَناً: عَنْ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ اُعْبُدُوا اَللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» قَالَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمَا اَلْوَالِدَانِ «وَ بِذِي اَلْقُرْبى» قَالَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ .
محمّدبن سعید احمسی گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال «و خدا را پرستش کنید و چیزی را شریک او نسازید و به پدر و مادر و خویشاوندان نیکی کنید» فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و علی بن ابی طالب(علیه السلام) از همان والدین هستند و ذی القربی امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) می باشد.
65۔ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا مَاتَ رَأَى رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَحْضُرَانِهِ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَا أَحَدُ اَلْوَالِدَيْنِ وَ عَلِيٌّ اَلْآخَرُ قَالَ قُلْتُ وَ أَيُّ مَوْضِعٍ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ قَالَ قَوْلُهُ «اُعْبُدُوا اَللّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» .
ابی بصیر گفت: ازامام جعفر صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: مؤمن به هنگام
ص: 76
مرگ، رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و حضرت علی(علیه السلام) را می بیند که هر دو بر پیکرش حاضر می شوند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: من یکی از والدین و على(علیه السلام) والد دیگر است. ابی بصیر گفت: عرض کردم: این کلام در کجای کتاب خداست؟ امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: کلام حق تعالی: «واعبدوا الله ولا تشركوا به شيئا وبالوالدين إحسانا».
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا»(النساء، 47)
ای کسانی که کتاب به شما داده شده است! به آن چه نازل کرده ایم که تصدیق کننده آن چیزی (کتایی) است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم و به پشت سرشان بازگردانیم، یا آن ها را لعنت کنیم همان گونه که اصحاب سَبْت [کسانی که حرمت روز شنبه را شکستند] را لعنت کردیم و امر خدا [در هر حال] انجام می شود.
66- عَن جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى محمّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِهَذِهِ اَلْآيَةِ هَكَذَا «يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْكِتَابِ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا» فِي عَلِيٍّ «مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ» إِلَى آخِرِ اَلْآيَةِ.
جابر گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: جبرئیل(علیه السلام) این آیه را بر محمّد(صلی الله علیه وآله ) این گونه نازل کرد: «ای کسانی که کتاب به شما داده شده است! ایمان آورید به آن چه نازل کرده ایم» درباره على(علیه السلام) «که تصدیق کننده آن چیزی است که با شماست» تا پایان آیه.
«إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ» (النساء،
ص: 77
بی تردید، خداوند این گناه را که به او شرک آورند، نمی آمرزد و به جز آن را برای کسی که بخواهد می آمرزد.
67- عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى «إِنَّ اَللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ» قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ طَاعَتِهِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ» فَإِنَّهُ وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
جابر گفت: درباره کلام خداوند متعال «إِنَّ اَللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ» از امام محمّد باقر(علیه السلام) پرسیدم، ایشان فرمود: ای جابر! خداوند این گناه را که به ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) و اطاعت از او شرک آورند، نمی آمرزد و نیز آنجا که فرمود: «و به جز آن را برای کسی که بخواهد می آمرزد» منظور، ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا» (النساء، 54)
یا بر مردم به خاطر این که خدا از فضل خویش به آنان داده است، حسد می برند؟ ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگ ارزانی داشتیم.
68- عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى « أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» قَالَ فَنَحْنُ اَلنَّاسُ وَ نَحْنُ اَلْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اَللَّهُ مِنَ اَلْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اَللَّهِ جَمِيعاً «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» جَعَلْنَا مِنْهُمُ اَلرُّسُلَ وَ اَلْأَنْبِيَاءَ وَ اَلْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِهَا فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ يُكَذِّبُونَ بِهَا فِي آلِ محمّد عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ « فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ
ص: 78
عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً ». (النساء، 55)
بُریده گفت: نزد امام محمّد باقر(علیه السلام) بودم و درباره کلام خداوند متعال «یا بر مردم به خاطر این که خدا از فضل خویش به آنان داده است، حسد می ورزند؟» پرسیدم. ایشان فرمود: مردم ما هستیم و ما مورد حسادت واقع شدیم بر آن چه که خداوند از امامت به ما و نه هیچ یک از دیگر آفریدگان عطا فرمود. «ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان فرمانروایی بزرگ ارزانی داشتیم». از آنان رسولان و پیامبران و امامان(علیهم السلام) را قرار دادیم، پس چگونه است به آنچه در مورد آل ابراهيم گفته شد، اقرار می کنند، ولی در مورد آل محمّد(صلی الله علیه وآله ) آن را تکذیب می نمایند؟ «پس از ایشان کسانی هستند که به او ایمان می آورند و کسانی از ایشان از او اعراض دارند».
69- عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي هَذِهِ اَلْآيَةِ «أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ اَلْكِتابَ وَ اَلْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» قَالَ نَحْنُ اَلنَّاسُ اَلَّذِينَ قَالَ اَللَّهُ وَ نَحْنُ اَلْمَحْسُودُونَ وَ نَحْنُ أَهْلُ اَلْمُلْكِ وَ نَحْنُ وَرِثْنَا اَلنَّبِيِّينَ وَ عِنْدَنَا عَصَا مُوسَى وَ إِنَّا لَخُزَّانُ اَللَّهِ فِي اَلْأَرْضِ لاَ بِخُزَّانٍ [عَلَى] ذَهَبٍ وَ لاَ فِضَّةٍ وَ إِنَّ مِنَّا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِما اَلسَّلاَمُ.
ابراهیم گفت: به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم! درباره این آیه چه می فرمایید؟
ایشان فرمود: ما همان مردمی هستیم که خداوند فرمود و ما مورد حسادت واقع شدیم و ما صاحب فرمانروایی هستیم و ما از پیامبران ارث برده ایم و عصای موسی نزد ماست و ما خزانه داران خدا در زمین هستیم و
ص: 79
نه خزانه داران طلا و نقره و همانا رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) از ما هستند.
70- محمّد بْنُ اَلْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : قَوْلَهُ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ «وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً» قَالَ اَلْمُلْكُ اَلْعَظِيمُ أَنْ جَعَلَ مِنْهُمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اَللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَا اَللَّهَ فَهَذَا اَلْمُلْكُ اَلْعَظِيمُ.
محمّدبن قاسم بن عبید روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال درباره آل ابراهیم «و به آنان فرمانروایی بزرگ ارزانی داشتیم» فرمود: فرمانروایی بزرگ این است که امامان(علیهم السلام) را از ایشان قرار دادیم، هر که ایشان را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و هر که از ایشان نافرمانی کند، خدا را نافرمانی کرده است؛ پس فرمانروایی بزرگ این است.
« إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»( النساء، 58)
خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید.
71- عَنِ اَلشَّعْبِيِّ: عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى: «إِنَّ اَللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اَلْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» قَالَ أَقُولُهَا وَ لاَ أَخَافُ إِلاَّ اَللَّهَ هِيَ وَ اَللَّهِ وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
شعبی درباره این آیه گفت: این را می گویم و جز از خدا نمی ترسم: به خدا سوگند امانت همان ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(النساء، 59)
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول و صاحبان امر را که از شما هستند،
ص: 80
اطاعت کنید.
72- عَنْ زَيْدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْأَنْمَاطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ محمّد بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ وَ هُوَ يَخْطُبُنَا بِالْمَدِينَةِ وَ يَقُولُ: «أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ » قَالَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيُ عَنِ اَلْمُنْكَرِ.
زیدبن حسن انماطی گفت: از محمّدبن عبد الله بن حسن در حالی که در مدینه برای ما خطبه می خواند، شنیدم که گفت: «خدا و رسول و صاحبان امر را که از شما هستند، اطاعت کنید» یعنی صاحبان امر که امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
73- عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً: عَنْ عَمِّيَ اَلْحُسَيْنِ : أَنَّهُ سَأَلَ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى: «أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» قَالَ: أُولِي اَلْفِقْهِ وَ اَلْعِلْمِ قُلْنَا: أَخَاصُّ أَمْ عَامٌّ؟ قَالَ: بَلْ خَاصُّ لَنَا.
عبیدبن کثیر گفت: ازامام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه سؤال شد. ایشان فرمود: صاحبان امر، صاحبان فقه و علم هستند. عرض کردیم: این عام است یا خاص؟ فرمود: فقط مخصوص ماست.
74- جَعْفَرُ بْنُ محمّد اَلْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً: عَن أَبِي جَعفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَن قَولِ اللهِ تَعَالَى: «أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» قَالَ: فَأُولِي الأَمرِ فِي هَذِهِ الآية هُم آلُ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
جعفر بن محمّد فزاری گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: صاحبان امر در این آیه خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله ) هستند.
75- عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ : سَأَلْتُ جَعْفَرِ بْنِ محمّد عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى «أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» أَكَانَتْ طَاعَةُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُفْتَرَضَةً؟ قَالَ كَانَتْ
ص: 81
طَاعَةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَاصَّةً مُفْتَرَضَةً لِقَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« مَنْ يُطِعِ اَلرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اَللّهَ»(1)
وَ كَانَتْ طَاعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ طَاعَةِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
ابی مریم گفت: ازامام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم که آیا اطاعت از امام علی(علیه السلام) واجب است؟ فرمود: اطاعت از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) به طور اخصّ به استناد آیه «هر کس پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را اطاعت کند، خدا را اطاعت نموده است» واجب است و اطاعت از علی(علیه السلام) اطاعت از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) است.
76- عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَرِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ محمّد بْنَ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ وَ سَأَلَهُ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى «أَطِيعُوا اَللّهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِمِنْكُمْ» قَالَ: أُمَرَاءُ سَرَايَا وَ كَانَ أَوَّلُهُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
عبدالله بن جریر گفت: از محمّد بن عمربن على شنیدم که چون ابان بن تغلب درباره این آیه از او پرسید، در پاسخ گفت: صاحبان امر فرماندهان سپاه هستند و نخستین ایشان علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
77 – اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «أُولِي اَلْأَمْرِمِنْكُمْ» قَالَ: عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
حسین بن سعید گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: منظور از «أُولِي اَلْأَمْرِمِنْكُمْ» على(علیه السلام) است.
78- عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً: عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ- رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ- قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: یَا عَلِیُّ مَنْ بَرِءَ عَنْ وَلاَیَتِکَ فَقَدْ بَرِءَ عَنْ وَلاَیَتِی، وَ مَنْ بَرِءَ مِنْ وَلاَیَتِی فَقَدْ بَرِءَ مِنْ وَلاَیَهِ اللَّهِ.
یَا عَلِیُّ طَاعَتُکَ طَاعَتِی وَ طَاعَتِی طَاعَۀُ اللَّهِ، فَمَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أََطَاعَنِی وَ مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ، وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَحُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَعَزُّ مِنَ الْجَوْهَرِ وَ مِنَ الْیَاقُوتِ
ص: 82
الْأَحْمَرِ وَ مِنَ الزُّمُرُّدِ وَ قَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ مُحِبِّینَا أَهْلَ الْبَیْتِ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لاَ یَزِیدُ فِیهِمْ رَجُلٌ وَ لاَ یَنْقُصُ مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» فَهُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
عبیدبن کثیر روایت کرده است: سلمان فارسی(رضی الله عنه) گفت: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای علی! هر که از ولایت تو بیزاری جوید، از ولایت من بیزاری جسته و هر که از ولایت من بیزاری جوید، از ولایت خدا بیزاری جسته است. ای علی! اطاعت از تو اطاعت من است و اطاعت من اطاعت از خداست؛ پس هر که تو را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است. سوگند به خدایی که به حق مرا به پیامبری برانگیخت، دوستی ما اهل بیت از گوهر و یاقوت قرمز و زمرّد عزیزتر است و خداوند میثاق دوستداران ما اهل بیت(علیهم السلام) را در «ام الكتاب» محفوظ داشته است در حالی که تا روز قیامت یک نفر به آن افزوده نمی شود و یک نفر هم کم نمی گردد.
و این کلام خداوند متعال است که فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول و صاحبان امر را که از شما هستند، اطاعت کنید.» او علی بن ابیطالب(علیه السلام) است.
79- عَنْ عِیسَی بْنِ السَّرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: أَخْبِرْنِی عَنْ دَعَائِمِ اَلْإِسْلاَمِ الَّتِی عَلَیْهَا لاَ یَسَعُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ التَّقْصِیرُ عَنْ مَعْرِفَۀ شَیْءٍ مِنْهَا الَّتِی مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَۀ شَیْءٍ مِنْهَا فَسَدَ عَلَیْهِ دِینُهُ وَ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ یُضَیَّقْ مَا هُوَ فِیهِ بِجَهْلِ شَیْءٍ جَهِلَهُ. قَالَ: شَهَادَۀٌ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ الْإِیمَانُ بِرَسُولِهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ الزَّکَاۀُ وَ الْوَلاَیَۀُ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ بِهَا وَلاَیَۀُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. قَال قُلْتُ: هَلْ فِی الْوَلاَیَۀِ شَیْءٌ دُونَ
ص: 83
شَیْءٍ فَضْلٌ یُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» فَکَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.
عیسی بن سری گفت: به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرض کردم: مرا از پایه های دین آگاه سازید که هیچ کس مجاز نیست در شناخت آن ها کوتاهی کند و هر که در شناخت آن ها کوتاهی کند، دینش تباه می شود و عملش از او پذیرفته نمی شود و ندانستن او را از نادانی اش معذور نمی دارد. فرمود: گواهی دادن به لا اله الا الله و ایمان به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و اقرار به آن چه از جانب خدا آورده و زكات و ولایتی که خداوند به آن امر فرموده و آن همانا ولایت آل محمّد(صلی الله علیه وآله ) است. عرض کردم: آیا در ولایت فضیلتی هست که برای کسی که بدان پایبند باشد، شناخته شود؟ فرمود: بله؛ کلام خداوند متعال «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا و رسول و صاحبان امر را که از شما هستند اطاعت کنید که منظور از صاحبان امر علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
80- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» قَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا مَنَعَهُ أَنْ یُسَمِّیَ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ فِی کِتَابِهِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَتَقُولُونَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عَلَی رَسُولِهِ الصَّلاَۀَ وَ لَمْ یُسَمِّ ثَلاَثاً وَ أَرْبَعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَ أَنْزَلَ الْحَجَّ فَلَمْ یُنْزِلْ طُوفُوا أُسْبُوعاً فَفَسَّرَ لَهُمْ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» قَالَ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَيْهِم السَّلاَمُ فَقَالَ فِیهِ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ.
ص: 84
محمّدبن عمر زهری روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال «خدا و رسول و صاحبان امر را که از شما هستند اطاعت کنید» فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شد. عرض کردم: مردم می گویند چرا خداوند نام على(علیه السلام) و اهل بیتش(علیهم السلام) را در کتاب خود نیاورده است؟ فرمود: به آنان بگویید که خداوند نماز را بر رسولش نازل کرد، ولی از سه رکعت یا چهار رکعت نام نبرد و این پیامبر(صلی الله علیه وآله ) بود که آن را برای مردم تفسیر کرد و نیز حج را نازل کرد، ولی نازل نکرد که هفت دور طواف کنید و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آن را برای آنان تفسیر کرد و نیز نازل کرد «خدا و رسول و صاحبان امر را که از شما هستند اطاعت کنید که این آیه درباره على و حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه وآله ) درباره آن فرمود: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست.
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیْتِی إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ لاَ یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّی یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ فَأَعْطَانِی ذَلِکَ، فَلاَ تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ، إِنَّهُمْ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًی وَ لَنْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلاَلَهٍ وَ لَوْ سَکَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لَمْ یُبَیِّنْ أَهْلَهَا لاَدَّعَاهَا آلُ عَبَّاسٍ وَ آلُ عَقِیلٍ وَ آلُ فُلاَنٍ وَ آلُ فُلاَنٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِی کِتَابِهِ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»(1)
فَکَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَهُ عَلَیْهِمْ السَّلاَمُ تَأْوِیلَ هَذِهِ الْآیَهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِیَدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمْ السَّلاَمُ فَأَدْخَلَهُمْ تَحْتَ الْکِسَاءِ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ ثَقَلاً وَ أَهْلاً فَهَؤُلاَءِ ثَقَلِی وَ أَهْلِی فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِکَ فَقَالَ إِنَّکِ إِلَی خَیْرٍ وَ لَکِنَّ هَؤُلاَءِ ثَقَلِی وَ أَهْلِی فَمَا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کَانَ عَلِیٌّ أَوْلَی النَّاسِ بِهَا لِکِبَرِهِ وَ لَمَّا
ص: 85
بَلَغَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَقَامَهُ وَ أَخَذَهُ بِیَدِهِ.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش می کنم، که من از خداوند خواسته ام میان آن دو جدایی نیفکند تا آنکه آن دو را در قیامت بر حوض کوثر بر من وارد کند و خداوند پذیرفت. پس به خاندان من تعلیم ندهید که آنان از شما داناترند، خاندان من شما را از راه حق به در نمی کنند و به راه گمراهی نمی کشانند.
اگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) لب فرو می بست و خاندان خود را معرفی نمی کرد، خاندان عباس و عقیل و فلان کس و فلان کس مدعی می شدند که خاندان ایشان اند. اما خداوند در کتابش نازل فرمود: «خداوند فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و مطهر سازد، پاک گرداندنی کامل که مخصوص شماست.»
که علی بن ابی طالب(علیه السلام) و حسن و حسین و فاطمه (علیهم السلام) تأویل این آیه بودند و از این رو رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) دست علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را گرفت و ایشان را در خانه امّ سلمه به زیر عبا گرد آورد و فرمود: خداوندا! هر پیامبری چیزی گرانبها و خاندانی دارد و اینان داشته گرانبها و خاندان من هستند.
امّ سلمه عرض کرد: مگر من از خاندان شما نیستم؟ رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: تو به راه خیر هستی، ولی اینان داشته گرانبهای من و خاندان من هستند.
از این رو چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) درگذشت، حضرت علی(علیه السلام) از آنجا که مسن بود و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) درباره اش ابلاغ کرده بود و برپایش داشته بود و دستش را گرفته بود، از همه مردم به امیری سزاوارتر بود.
ص: 86
«وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا» (النساء، 69)
و هر کس از خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله ) اطاعت کند، اینان با کسانی هستند که خداوند بر آنان نعمت [خاص] داده (یعنی) پیامبران و صدق پیشگان و شهیدان و نیکوکاران، و آنان چه نیکو رفیقانی هستند.
81- عَنْ أَصْبَغَ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: لَمَّا هَزَمْنَا أَهْلَ اَلْبَصْرَةِ جَاءَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى اِسْتَنَدَ إِلَى حَائِطٍ مِنْ حِيطَانِ اَلْبَصْرَةِ فَاجْتَمَعْنَا حَوْلَهُ وَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ رَاكِبٌ وَ اَلنَّاسُ نُزُولٌ فَيَدْعُو اَلرَّجُلَ بِاسْمِهِ فَيَأْتِيهِ ثُمَّ يَدْعُو اَلرَّجُلَ بِاسْمِهِ فَيَأْتِيهِ ثُمَّ يَدْعُو اَلرَّجُلَ بِاسْمِهِ فَيَأْتِيهِ حَتَّى وَافَاهُ مِنَّا سِتُّونَ شَيْخاً كُلُّهُمْ قَدْ صَغَّرُوا اَللِّحَى وَ عَقَصُوهَا وَ أَكْثَرُهُمْ يَوْمَئِذٍ مِنْ هَمْدَانَ فَأَخَذَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ طَرِيقاً مِنْ طُرُقِ اَلْبَصْرَةِ وَ نَحْنُ مَعَهُ وَ عَلَيْنَا اَلدِّرْعُ وَ اَلْمَغَافِرُ مُتَقَلِّدِي اَلسُّيُوفِ مُتَنَكِّبِي اَلْأَتْرِسَةِ حَتَّى اِنْتَهَى إِلَى دَارٍ قَوْرَاءَ فَدَخَلْنَا فَإِذَا فِيهَا نِسْوَةٌ يَبْكِينَ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ صِحْنَ صَيْحَةً وَاحِدَةً وَ قُلْنَ هَذَا قَاتِلُ اَلْأَحِبَّةِ فَأَمْسَكَ عَنْهُنَّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ قَالَ أَيْنَ مَنْزِلُ عَائِشَةَ فَأَوْمَأْنَ إِلَى حُجْرَةٍ فِي اَلدَّارِ فَحَمَلْنَا عَلِيّاً عَنْ دَابَّتِهِ فَأَنْزَلْنَاهُ فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَلَمْ أَسْمَعْ مِنْ قَوْلِ عَلِيٍّ شَيْئاً إِلاَّ أَنَّ عَائِشَةَ كَانَتِ اِمْرَأَةً عَالِيَةَ اَلصَّوْتِ فَسَمِعْنَا قَوْلَهَا كَهَيْئَةِ اَلْمَعَاذِيرِ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ.
اصبغ بن نباته گفت: وقتی اهل بصره را شکست دادیم، حضرت على(علیه السلام) به یکی از دیوارهای شهر بصره تکیه داد و ما اطراف ایشان جمع شدیم و امیرمؤمنان سوار و مردم پیاده بودند. ایشان هر شخصی را با اسمش می خواند و آن کس که اسمش خوانده شده بود، نزد حضرت می رفت. حضرت اسامی را خواند تا این که شصت نفر از بزرگان نزد ایشان حضور
ص: 87
یافتند و محاسن آنان زرد شده بود و آن را بافته بودند و اکثر آن ها اهل همدان بودند. آنگاه امیر مؤمنان(علیه السلام) راهی از راههای بصره را پیش گرفت و ما نیز همراه ایشان بودیم و زره ها و کلاهخود بر تن داشتیم و شمشیر بر کمر بسته بودیم و سپر در دست داشتیم، تا این که حضرت وارد خانه ای فراخ و عظیم شد و ما هم داخل شدیم. در آنجا زنانی گریه می کردند و چون حضرت را دیدند، یکصدا فریاد برآوردند و گفتند: این مرد همان قاتل عزیزان ماست. حضرت سکوت کرد و به آن ها فرمود: منزل عایشه کدام است؟ آن ها سوى حجره ای که در آن خانه بود، اشاره کردند. حضرت على(علیه السلام) از مرکب پایین آمد و به منزل عایشه وارد شد. اصبغ گفت: من از سخنان حضرت على(علیه السلام) چیزی نشنیدم، جز صدای عایشه را که بلند بود و مانند عذرخواهی می گفت: من نکردم.
ثُمَّ خَرَجَ عَلَيْنَا أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ فَحَمَلْنَاهُ عَلَى دَابَّتِهِ فَعَارَضَتْهُ اِمْرَأَةٌ مِنْ قِبَلِ اَلدَّارِ فَقَالَ أَيْنَ صَفِيَّةُ قَالَتْ لَبَّيْكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَالَ أَلاَ تَكُفِّينَ عَنِّي هَؤُلاَءِ اَلْكَلَبَاتِ اَلَّتِي يَزْعُمْنَ أَنِّي قَاتِلُ اَلْأَحِبَّةِ لَوْ قَتَلْتُ اَلْأَحِبَّةَ لَقَتَلْتُ مَنْ فِي تِلْكِ اَلدَّارِ وَ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى ثَلاَثِ حُجَرٍ فِي اَلدَّارِ قَالَ فَضَرَبْنَا بِأَيْدِينَا عَلَى قَوَائِمِ اَلسُّيُوفِ وَ ضَرَبْنَا بِأَبْصَارِنَا إِلَى اَلْحُجَرِ اَلَّتِي أَوْمَى إِلَيْهَا فَوَ اَللَّهِ مَا بَقِيَتْ فِي اَلدَّارِ بَاكِيَةٌ إِلاَّ سَكَنَتْ وَ لاَ قَائِمَةٌ إِلاَّ جَلَسَتْ.
سپس امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) از منزل عایشه سوی ما بیرون آمد و ما ایشان را بر مرکب خود سوار کردیم که ناگاه زنی از جلوی آن خانه جلوی ایشان را گرفت. حضرت فرمود: صفيّه کجاست؟ عرض کرد: من هستم ای امیر مؤمنان! حضرت به او فرمود: چرا جلوی این سگان را که گمان می کنند من عزیزانشان را کشته ام نمی گیری؟ اگر من عزیزان آن ها
ص: 88
را کشته بودم، همه اهل این خانه را نیز می کشتم. و با دست مبارک خود به آن سه حجره اشاره کرد. ما نیز دست به قبضه شمشیر بردیم و چشم دوختیم که حضرت به آن حجره اشاره کرد. به خدا سوگند همه گریه کنان در آن خانه ساکت شدند و هر کس ایستاده بود، بر جای خود نشست.
قُلتُ: يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَمَنْ كَانَ فِي تِلْكَ اَلثَّلاَثِ حُجَرٍ قَالَ أَمَّا وَاحِدَةٌ فَكَانَ فِيهَا مَرْوَانُ بْنُ اَلْحَكَمِ جَرِيحاً وَ مَعَهُ شَبَابُ قُرَيْشٍ جَرْحَى وَ أَمَّا اَلثَّانِيَةُ فَكَانَ فِيهَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلزُّبَيْرِ وَ مَعَهُ آلُ اَلزُّبَيْرِ جَرْحَى وَ أَمَّا اَلثَّالِثَةُ فَكَانَ فِيهَا رَئِيسُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ يَدُورُ مَعَ عَائِشَةَ أَيْنَ مَا دَارَتْ قُلْتُ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَؤُلاَءِ أَصْحَابُ اَلْقَرْحَةِ فَهَلاَّ مِلْتُمْ عَلَيْهِمْ بِهَذِهِ اَلسُّيُوفِ قَالَ يَا اِبْنَ أَخِي أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ كَانَ أَعْلَمَ مِنْكَ وَسِعَهُمْ أَمَانُهُ إِنَّا لَمَّا هَزَمْنَا اَلْقَوْمَ نَادَى مُنَادِيهِ لاَ يُدَفَّفْ عَلَى جَرِيحٍ وَ لاَ يُتْبَعْ مُدْبِرٌ وَ مَنْ أَلْقَى سِلاَحَهُ فَهُوَ آمِنٌ سُنَّةٌ يُسْتَنُّ بِهَا بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا.
ثُمَّ مَضَى وَ مَضَيْنَا مَعَهُ حَتَّى اِنْتَهَيْنَا إِلَى اَلْمُعَسْكَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْهُمْ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ وَ قَيْسُ بْنُ سَعْدٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ زَيْدُ بْنُ حَارِثَةَ وَ أَبُو لَيْلَى فَقَالَ أَ لاَ أُخْبِرُكُمْ بِسَبْعَةٍ هُمْ مِنْ أَفْضَلِ اَلْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى قَالَ أَبُو أَيُّوبَ بَلَى وَ اَللَّهِ فَأَخْبِرْنَا يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّكَ كُنْتَ تَشْهَدُ وَ نَغِيبُ قَالَ فَإِنَّ أَفْضَلَ اَلْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى سَبْعَةٌ مِنْ بَنِي عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ لاَ يُنْكِرُ فَضْلَهُمْ إِلاَّ كَافِرٌ وَ لاَ يَجْحَدُ إِلاَّ جَاحِدٌ.
گفتم: ای ابا قاسم (كنيه اصبغ)، در آن خانه ها چه کسانی بودند؟ گفت: در یکی از آن ها مروان بن حکم با جوانان قریش بود که همگی مجروح بودند و در حجره دوم عبدالله بن زبیر و فرزندان زبیر بودند که آن ها نیز زخمی بودند و در حجره سوم رئيس بصره بود که هر کجا عایشه می رفت، همراه
ص: 89
او بود. گفتم: ای اباقاسم چرا آن دشمنان زخمی را نکشتید؟ گفت: ای فرزند برادرم، امیرمؤمنان (علیه السلام) از تو آگاه تر است، ایشان به آنان امان داد. هنگامی که اهل بصره را شکست دادیم، منادی حضرت این گونه ندا سر داد: «در کشتن زخمی شتاب نمی شود و فراری تعقیب نمی شود و هر کس سلاح زمین نهاد، در امان است؛ این سنتی است که از امروز به بعد اجرا می شود.» سپس حضرت به راه افتاد و ما همراه او بودیم تا به لشکرگاه رسیدیم. گروهی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) مانند ابوایوب انصاری و قیس بن سعد و عمار بن یاسر و زیدبن حارثه و ابولیلی برخاستند و به نزد حضرت آمدند. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: آیا شما را از هفت تن خبر دهم که در روزی که خداوند آفریدگان را گرد می آورد، آنان برترین ایشان اند؟ ابوایوب عرض کرد: ای امیرمؤمنان شما را به خدا سوگند به ما بگو، چرا که شما در پیشگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) حاضر بودی و ما غایب بودیم. حضرت فرمود: در روزی که خداوند آفريدگان را گرد آورد، برترین آن ها هفت تن از فرزندان عبدالمطلب هستند که برتری آن ها را جز کافر و جاحد انکار نمی کند.
قَالَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ: سَمِّهِمْ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ لِنَعْرِفَهُمْ قَالَ: إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ، وَ إِنَّ أَفْضَلِ الرُّسُلِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ إِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّةٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا وَصِيُّ نَبِيِّهَا حَتَّى يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ وَ إِنَّ أَفْضَلَ اَلْأَوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ إِنَّ أَفْضَلَ اَلنَّاسِ بَعْدَ اَلْأَوْصِيَاءِ اَلشُّهَدَاءُ وَ إِنَّ أَفْضَلَ اَلشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ رحمه الله ذَا الجَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ اَلْمَلاَئِكَةِ لَمْ يُحِلَّا بِحِلْيَتِهِ أَحَدٌ مِنَ اَلْآدَمِيِّينَ فِي اَلْجَنَّةِ شَيْءٌ شَرَّفَهُ اَللَّهُ بِهِ، وَ اَلسِّبْطَانِ اَلْحَسَنَانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ وَلَدَتْ إِیَّاهُمَا وَ اَلْمَهْدِيُّ يَجْعَلُهُ اَللَّهُ مِنْ أَحَبَّ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ.
ص: 90
ثُمَّ قَالَ: أَبْشِرُوا- ثَلاَثاً: «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ اَلرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ عَلِیماً».(1)
عماربن یاسر گفت: ای امیرمؤمنان نام آن ها را بگو تا بشناسیمشان. حضرت فرمود: در روزی که خداوند آفريدگان را گرد می آورد، برترین آن ها رسولان الهی هستند که برترین رسولان حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) است. سپس برترین هر امتی پس از پیامبرش وصیّ آن پیامبر است تا زمانی که پیامبری دیگر آن قوم را دریابد و برترین اوصیا وصیّ محمّد(صلی الله علیه وآله ) است. سپس برترین مردم پس از اوصیا، شهیدان اند و برترین شهیدان حمزه سیّدالشهدا می باشد و نیز جعفربن ابی طالب که با دو بال به همراه فرشتگان پرواز می کند و هیچ یک از آدمیان آراستگی او را ندارند و این چیزی است که خداوند وی را با آن گرامی داشته است و نیز دو نوه پیامبر، حسن و حسین(علیهماالسلام) سروران جوانان اهل بهشت و نیز آنکه ایشان را به دنیا آورد و همچنین حضرت مهدی(علیه السلام) که خداوند او را دوست داشتنی ترین ما اهل بیت قرار می دهد. سپس سه بار فرمود: بشارت باد بر شما و این آیه را تلاوت فرمود: «و هر کس از خدا و پیامبر اطاعت کند، اینان با کسانی هستند که خداوند بر آنان نعمت [خاص] داده (یعنی) پیامبران و صدق پیشگان و شهیدان و نیکوکاران، و آنان چه نیکو رفیقانی هستند. این فضل از جانب خداست و خدا در دانایی [به احوال خلق] کافی است.»
82- عَنْ سُلَيْمَانَ اَلدَّيْلَمِيِّ قَالَ : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو بَصِيرٍ وَ قَدْ
ص: 91
أَخَذَهُ اَلنَّفَسُ فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا اَلنَّفَسُ اَلْعَالِي؟ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ كَبِرَ سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ اِقْتَرَبَ أَجَلِي وَ لَسْتُ أَدْرِي مَا أَرِدُ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّكَ لَتَقُولُ هَذَا؟ فَقَالَ: وَ كَيْفَ لاَ أَقُولُ هَذَا؟ وَ ذَكَرَ كَلاَماً ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اَللَّهُ فِي كِتَابِهِ اَلْمُبِينِ: «فَأُولئِكَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَداءِ وَ اَلصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً » فَرَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْآيَةِ اَلنَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ فِي هَذَا اَلْمَوْضِعِ « اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَداءِ » وَ أَنْتُمُ اَلصَّالِحُونَ فَتَسَمُّوا بِالصَّلاَحِ كَمَا سَمَّاكُمُ اَللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ.
سلیمان دیلمی گفت: نزد امام جعفر صادق(علیه السلام) بودم که ابوبصیر در حالی که نفس نفس میزد، خدمت ایشان رسید. هنگامی که نشست، امام جعفر صادق(علیه السلام) رو به او کرد و فرمود: ای ابامحمّد! چرا بلند نفس می کشی؟ ابوبصير عرض کرد: فدایت شوم ای فرزند رسول خدا! پیر و ناتوان شده ام و زمان مرگم نزدیک شده؛ با این وجود نمی دانم در آخرت چه حالی خواهم داشت. امام فرمود: ای ابامحمّد! تو هم چنین می گویی؟ ابوبصیر عرض کرد: چرا نگویم؟ امام(علیه السلام) فرمود: ای ابا محمّد! همانا خداوند شما را در قرآن یاد کرده و فرموده: «آنان همدم کسانی هستند که خدا نعمتشان داده از پیامبران، راستگویان، شهیدان و نیکوکاران و چه نیکو رفیقانی هستند. در این آیه مقصود از پیامبران رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) است و راستگویان و شهیدان ما هستیم و نیکوکاران شمایید. پس به نیکوکاری معروف شوید، همانگونه که خداوند شما را چنین نامیده است.
ص: 92
«وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (النساء، 83)
و حال آنکه اگر آن را به پیامبر و یا صاحبان امر که از ایشان هستند، بازگردانند، قطعا اهل استنباط از آن، آن را در می یافتند.
83- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: يَا جَابِرُ إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ذَكْوَانُ أَجْرَدُ ذَعِرٌ لاَ يُؤْمِنُ وَ اَللَّهِ بِهِ إِلاَّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ إِنَّمَا اَلشَّقِيُّ اَلذَّامُّ اَلْهَالِكُ مِنْكُمْ مَنْ تَرَكَ اَلْحَدِيثَ عَلَيْهِ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَعَرَفْتُمُوهُ وَ لاَنَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ فَتَمَسَّكُوا بِهِ فَإِنَّهُ اَلْحَقُّ اَلْمُبِينُ وَ مَا ثَقُلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تُطِيقُوهُ [أ، ر: تُطِيعُوهُ] وَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَحْمِلُوهُ فَرُدُّوا إِلَيْنَا فَإِنَّ اَلرَّادَّ عَلَيْنَا مُخْبَثٌ أَ لَمْ تَسْمَعِ اَللَّهَ يَقُولُ «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى اَلرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ اَلَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ».
امام محمّد باقر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای جابر! همانا حديث ما خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله ) دشوار است و دشوار انگاشته می شود و تیز و عریان و هراسناک است و به خدا سوگند به آن ایمان نمی آورد مگر فرشته ای مقرب یا پیامبری مرسل یا بندۂ مؤمنی که خداوند قلب او را به ایمان آزموده است. هر که حدیث آل محمّد(صلی الله علیه وآله ) را رها کند، بدبخت و گنهکار و هلاک شده است. اگر آن را شناختید و قلب هاتان به آن نرم گردید، به سوی آن تمسک جویید که آن حقیقت روشنگر است. اما اگر بر شما سنگین آمد و طاقتش را نداشتید و بر شما سخت آمد و تحمل پذیرش آن را نداشتید، آن را به ما برگردانید. پس بدانید کسی که حديث ما خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله ) را رد کند، پلید است. آیا نشنیدی که خداوند فرمود: «و حال آن که اگر آن را به پیامبر و یا صاحبان امر که از ایشان هستند، بازگردانند، قطعاً اهل
ص: 93
استنباط از آن، آن را در می یافتند.»
«وَمَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطَانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا» ( النساء، 119)
و هر کس شیطان را به جای خدا، سرپرست (خود) بگیرد مسلما زیانی آشکار کرده است.
84- عَنْ سُفْيَانَ قَالَ : قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا سُفْيَانُ لاَ تَذْهَبَنَّ بِكَ اَلْمَذَاهِبُ عَلَيْكَ بِالْقَصْدِ وَ عَلَيْكَ أَنْ تَتَّبِعَ اَلْهُدَى قُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ مَا اِتِّبَاعُ اَلْهُدَى قَالَ كِتَابُ اَللَّهِ وَ لُزُومُ هَذَا اَلرَّجُلِ. فَقَالَ لِي يَا سُفْيَانُ أَنْتَ لاَ تَدْرِي مَنْ هُوَ. قُلْتُ: لاَ وَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي مَنْ هُوَ قَالَ فَقَالَ لِي وَ اَللَّهِ لَكِنَّكَ آثَرْتَ اَلدُّنْيَا عَلَى اَلْآخِرَةِ وَ مَنْ آثَرَ اَلدُّنْيَا عَلَى اَلْآخِرَةِ حَشَرَهُ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَعْمَى قَالَ قُلْتُ [فَقُلْتُ] يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِي مَنْ هَذَا اَلرَّجُلُ لَعَلَّ اَللَّهَ يَنْفَعُنِي بِهِ. قَالَ: يَا سُفْيَانُ هُوَ وَ اَللَّهِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنِ اِتَّبَعَهُ فَقَدْ أُعْطِيَ مَا لَمْ يُعْطَ أَحَداً وَ مَنْ لَمْ يَتَّبِعْهُ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً هُوَ وَ اَللَّهِ جَدُّنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، يَا سُفْيَانُ إِنْ أَرَدْتَ اَلْعُرْوَةَ اَلْوُثْقَى فَعَلَيْكَ بِعَلِيٍّ فَإِنَّهُ وَ اَللَّهِ يُنْجِيكَ مِنَ اَلْعَذَابِ يَا سُفْيَانُ لاَ تَتَّبِعْ هَوَاكَ فَتَضِلَّ عَنْ سَوَاءِ اَلسَّبِيلِ.
سفیان گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) به من فرمود: ای سفیان! مبادا راه های گوناگون تو را با خود ببرند، راه میانه را پی گیر و از هدایت پیروی کن. عرض کردم: پیروی از هدایت چیست؟ فرمود: کتاب خدا و پیروی از این مرد. سپس فرمود: سفيان! تو نمی دانی آن مرد کیست؟ عرض کردم: به خدا سوگند نمی دانم. امام فرمود: به خدا سوگند تو دنیا را بر آخرت ترجیح داده ای و هر که دنیا را بر آخرت مقدّم دارد، خداوند روز قیامت او را کور محشور می کند. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) ! بگویید
ص: 94
آن مرد کیست؟ امید است خداوند از او مرا بهره مند کند. فرمود: سفيان! به خدا سوگند آن مرد امیر مؤمنان حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. هر که پیرو او باشد، نعمتی دارد که به هیچ کس چنان نعمتی داده نشده و هر که از او سر باز زند، زیانی آشکار کرده است، به خدا سوگند او جدّ ما علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. ای سفیان! اگر می خواهی به دستاویز محکمی چنگ زنی، دست به دامان على(علیه السلام) بینداز که به خدا سوگند او تو را از عذاب نجات می بخشد. ای سفیان! از هوای نفست پیروی مکن که از راه منحرف خواهی شد.
«وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا» (النساء، 159)
و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او ایمان می آورد و روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود.
85- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ اَلْكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ» قَالَ لاَ يَبْقَى أَحَدٌ يَرُدُّ عَلَى عِيسَى اِبْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا جَاءَ بِهِ فِيهِ إِلاَّ كَانَ كَافِراً وَ لاَ يَرُدُّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَحَدٌ مَا قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلاَّ كَانَ كَافِراً.
ابان بن تغلب گفت:امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: آن که هر چه عیسی بن مریم از جانب خداوند آورد را انکار کرد، کافر بود و هر آن کس که آنچه را پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره حضرت علی(علیه السلام) آورده است، انکار کند، کافر است.
86- عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا
ص: 95
عَلِيُّ إِنَّ فِيكَ مَثَلَ مِنْ عِيسَى اِبْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ اَلْكِتابِ إِلاّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ اَلْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً» يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لاَ يَمُوتُ رَجُلٌ يَفْتَرِي عَلَى عِيسَى اِبْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى يُؤْمِنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَقُولَ فِيهِ اَلْحَقَّ حَيْثُ لاَ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً وَ إِنَّكَ عَلَى مِثْلِهِ لاَ يَمُوتُ عَدُوُّكَ حَتَّى يَرَاكَ عِنْدَ اَلْمَوْتِ فَتَكُونَ عَلَيْهِ غَيْظاً وَ حُزْناً حَتَّى يُقِرَّ بِالْحَقِّ مِنْ أَمْرِكَ وَ يَقُولَ فِيكَ اَلْحَقَّ وَ يُقِرَّ بِوَلاَيَتِكَ حَيْثُ لاَ يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً وَ أَمَّا وَلِيُّكَ فَإِنَّهُ يَرَاكَ عِنْدَ اَلْمَوْتِ فَتَكُونُ لَهُ شَفِيعاً وَ مُبَشِّراً وَ قُرَّةَ عَيْنٍ.
عبیدبن کثیر روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: ای علی! مثل تو همانند عیسی بن مریم است. خداوند می فرماید: «و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر این که پیش از مرگش به او ایمان می آورد و روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود.»
ای علی! هر که بر عیسی بن مریم دروغ بست، پیش از مرگش به او ایمان آورد و درباره او حق را گفت، اما هنگامی بود که دیگر هیچ سودی برایش نداشت. تو هم مانند عیسی بن مریم هستی. دشمنت در هنگام مرگ تو را می بیند و تو بر او خشمناک و اندوهگین هستی تا این که او به ولایت تو اقرار می کند، ولی هنگامی است که دیگر هیچ سودی برایش ندارد، اما دوستت تو را به هنگام مرگ می بینند و تو شفيع و بشارت دهنده و روشنی چشم او هستی.
« قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا » (النساء، 174)
از سوی پروردگارتان برهانی آمده است و نوری آشکار را به سوی شما
ص: 96
فرستادیم.
87- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ طَلْحَهَ الْخُرَاسَانِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِهَذِهِ الْآیَهِ «یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً» فِی عَلِیِّ وَ الْبُرْهَانُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَوْلُهُ: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ»(1)
قَالَ: بِوَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
احمدبن محمّدبن طلحه خراسانی روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: جبرئیل بر حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله)؛ این آیه را نازل کرد: «ای مردم، از سوی پروردگارتان برهانی آمده است و نوری آشکار را به سوی شما فرستادیم» که نوری آشکار در وجود على(علیه السلام) و برهان، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است « پس اما کسانی که به خدا ایمان آوردند و به (ریسمان الهی) چنگ زدند» یعنی به ولایت
علی بن ابی طالب(علیه السلام).
ص: 97
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» (المائده، 3)
امروز دین شما را برایتان کامل کردم، و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.
88- عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لِلْمُسْلِمِینَ عِیدٌ أَفْضَلُ مِنَ اَلْفِطْرِ وَ اَلْأَضْحَی وَ یَوْمِ الْجُمُعَهِ وَ یَوْمِ عَرَفَهَ؟ قَالَ فَقَالَ لِی: نَعَمْ أَفْضَلُهَا وَ أَعْظَمُهَا وَ أَشْرَفُهَا عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً، وَ هُوَ «الْیَوْمُ الَّذِی أَکْمَلَ اللَّهُ فِیهِ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَی نَبِیِّهِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً» قَالَ قُلْتُ وَ أَیُّ یَوْمٍ هُوَ قَالَ فَقَالَ لِی إِنَّ أَنْبِیَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَانُوا إِذَا أَرَادَ أَحَدُهُمْ أَنْ
ص: 98
یَعْقِدَ الْوَصِیَّهَ وَ الْإِمَامَهَ لِلْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ فَفَعَلَ ذَلِکَ جَعَلُوا ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیداً وَ إِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی نَصَبَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِیّاً لِلنَّاسِ عَلَماً وَ أُنْزِلَ فِیهِ مَا أُنْزِلَ وَ کَمَلَ فِیهِ الدِّینُ وَ تَمَّتْ فِیهِ النِّعْمَهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ. قَالَ: قُلْتُ: وَ أَیُّ یَوْمٍ هُوَ فِی السَّنَهِ؟ قَالَ فَقَالَ لِی: إِنَّ الْأَیَّامَ تَتَقَدَّمُ وَ تَتَأَخَّرُ فَرُبَّمَا کَانَ یَوْمَ السَّبْتِ وَ اَلْأَحَدِ وَ اَلْإِثْنَیْنِ إِلَی آخِرِ الْأَیَّامِ. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَعْمَلَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ؟ قَالَ: هُوَ یَوْمُ عِبَادَهٍ وَ صَلاَهٍ وَ شُکْرٍ لِلَّهِ تَعَالَی وَ حَمْدٍ لَهُ وَ سُرُورٍ لِمَا مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکُمْ مِنْ وَلاَیَتِنَا وَ إِنِّی أُحِبُّ لَکُمْ أَنْ تَصُومُوهُ.
فرات بن احنف گفت: به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم! آیا مسلمانان عیدی برتر از عید فطر و قربان و یا روز جمعه و روز عرفه دارند؟ امام به من فرمود: بله؛ برترین و بزرگ ترین و شریف ترین اعیاد از نظر منزلت نزد خداوند همان روزی است که دین را کامل و این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.» به امام عرض کردم: این روز، چه روزی است؟ امام فرمود: هرگاه یکی از پیامبران بنی اسرائیل می خواست پیمان وصایت و امامت برای وصی خود ببندد و چنین می کرد، آنان آن روز را عید قرار می دادند و این روز همان روزی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) حضرت على(علیه السلام) را پیشوای مردم قرار داد و آنچه را که درباره ایشان نازل شده بود، اعلام کرد و در این روز دین کامل و نعمت بر مؤمنان تمام گشت. عرض کردم: آن، چه روزی در سال است؟ فرمود: روزها پیش و پس می رود، شاید شنبه باشد و شاید یکشنبه یا دوشنبه یا روزی دیگر. عرض کردم: شایسته است در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمود: این روز، روز عبادت و نماز و شکرگزاری و حمد خداوند است و این روز، روز شادمانی است؛ چرا که خداوند به
ص: 99
واسطه ولایت ما اهل بیت بر شما منت نهاده است و من دوست دارم که شما این روز را روزه بگیرید.
89- حَدَّثَنَا یَقْطِینٌ الْجَوَالِیقِیُّ: عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَاصَّهً دُونَ النَّاسِ.
يقطين جوالیقی گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان(علیه السلام) فرمود: خداوند این آیه را به طور خاص درباره حضرت على(علیه السلام) و نه کس دیگر نازل فرمود.
90- عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ حِینَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» قَالَ فَکَانَ کَمَالُ الدِّینِ بِوَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
ابی جارود گفت: از امام محمّدباقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: زمانی که خدای متعال این آیه را نازل فرمود، کمال دین با ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) صورت گرفت.
91- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ : بَیْنَمَا اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیُّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِمَکَّهَ أَیَّامَ الْمَوْسِمِ إِذِ الْتَفَتَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَی عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ هَنِیئاً لَکَ وَ طُوبَی لَکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَنْزَلَ عَلَیَّ آیَهً مُحْکَمَهً غَیْرَ مُتَشَابِهَهٍ ذِکْرِی وَ إِیَّاکَ فِیهَا سَوَاءٌ فَقَالَ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً بِیَوْمِ عَرَفَهَ وَ یَوْمِ جُمُعَهٍ.
ابن عباس(رضی الله عنه) گفت: زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و حضرت علی(علیه السلام) در موسم حج در مکه بودند، پیامبر(صلی الله علیه وآله ) به على(علیه السلام) رو کرد و فرمود: گوارا باد بر تو! خوشا به حالت ای اباحسن! خداوند بر من آیه ای محکم و غیر متشابه نازل کرد که در آن ذکر من و تو یکسان است و فرمود «امروز دین شما را
ص: 100
برایتان کامل کردم» در روز عرفه و روز جمعه.
هَذَا جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یُخْبِرُنِی عَنِ اللَّهِ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُکَ أَنْتَ وَ شِیعَتَکَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ رُکْبَاناً غَیْرَ رَجَّالَهٍ عَلَی نَجَائِبَ فَرَحْلُهَا مِنَ النُّورِ فَتُنَاخُ عِنْدَ قُبُورِهِمْ فَیُقَالُ لَهُمْ: ارْکَبُوا یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَیَرْکَبُونَ صَفّاً مُعْتَدِلاً أَنْتَ إِمَامُهُمْ إِلَی اَلْجَنَّهِ حَتَّی إِذْ صَارُوا إِلَی الْفَحْصِ ثَارَتْ فِی وُجُوهِهِمْ رِیحٌ یُقَالُ لَهَا الْمُثِیرَهُ فَتَذْرِی فِی وُجُوهِهِمُ الْمِسْکَ الْأَذْفَرَ فَیُنَادُونَ بِصَوْتٍ لَهُمْ نَحْنُ اَلْعَلَوِیُّونَ فَیُقَالُ لَهُمْ: إِنْ کُنْتُمُ اَلْعَلَوِیُّونَ فَأَنْتُمُ الْآمِنُونَ «وَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ».
جبرئیل(علیه السلام) مرا از سوی خداوند خبر داد که همانا او در روز قیامت تو و شیعیانت را سوار بر اشترانی که رحل های آن ها از نور است، برخواهد انگیخت. آن اشتران را نزد قبور ایشان می خوابانند و به ایشان گفته می شود: ای دوستان خدا! سوار شوید. آنگاه آنان در صف هایی آراسته سوار می شوند و در حالی که تو پیشاپیش ایشان هستی، به سوی بهشت می روید، تا این که به آرامگاه می رسند و بر چهره هایشان بادی می وزد که آن را ريح مثيره می گویند که بر روی آنان مشک تند بوی می افشاند و آنگاه ایشان به آوازی ندا سر می دهند: ما علويون هستیم. در آن دم به ایشان می گویند: اگر شما علویون هستید، در امانید: «و در این روز نه ترسی بر شماست و نه اندوهناک می شوید».
«وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (المائده، 5)
و هر کس به ایمان کافر شود، قطعا عملش تباه می گردد و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
ص: 101
92- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ : إِنَّ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَسْمَاءً لاَ یَعْرِفُهَا النَّاسُ قُلْنَا وَ مَا هِیَ قَالَ سَمَّاهُ الْإِیمَانَ فَقَالَ: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ» الْآیَهَ .
ابن عباس گفت: برای حضرت علی(علیه السلام) در کتاب خدا نام هایی است که مردمان نمی شناسند. گفتیم: آن نام ها چیست؟ گفت: خدا او را ایمان نامید و فرمود: «و هر کس به ایمان کافر شود، قطعا عملش تباه می شود و در آخرت از زیانکاران خواهد بود».
93 - جَعفَر بنُ مُحمّدِ الفَزَاریُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ: «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَۀِ مِنَ الْخاسِرِینَ» قَالَ فَالْإِیمَانُ فِی بَطْنِ اَلْقُرْآنِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَمَنْ کَفَرَ بِوَلاَیَتِهِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَۀِ مِنَ الْخاسِرِینَ.
جعفر بن محمّد فزاری روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: ایمان در باطن قرآن علی بن ابیطالب(علیه السلام) است، پس هر که به ولایت او کافر شود، عملش تباه گردیده و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ» (المائده، 11)
ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی قصد کردند که بر شما دست یازند و [خداوند] دست آنان را از شما بازداشت.
94 - عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ
ص: 102
الْمُؤْمِنُونَ» نَزَلَتْ فِی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَزِیرِهِ حِینَ أَتَاهُمْ یَسْتَعِینُهُمْ فِی الْقَتِیلَیْنِ .
ابن عباس گفت: این آیه درباره رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) و علی بن ابی طالب(علیه السلام) وزیر ایشان نازل شد، زمانی که ایشان را در (جنگ احد) یاری می کرد.
«وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا» (المائده، 37)
و حال آن که از آن بیرون آمدنی نیستند.
95- عَنْ حُمْرَانَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی «وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها» قَالَ: کَأَنَّکَ تُرِیدُ الْآدَمِیِّینَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: کَانُوا حُوسِبُوا وَ عُذِّبُوا وَ أَنْتُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِی اَلْجَنَّهِ قَالَ اللَّهُ إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِیٍّ هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِی اَلنَّارِ أَبَدَ الْآبِدِینَ وَ دَهْرَ الدَّاهِرِینَ هَکَذَا تَنْزِیلُهَا .
حمران گفت: ازامام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: گویی ظاهری را از آن اراده کردی؟ عرض کردم: بله. فرمود: حساب پس دهید و شادمان باشید که شما در بهشت، جاودان هستید. خداوند فرمود: دشمنان على (علیه السلام) تا ابد در آتش جاودان هستند و چنین بود که این آیه نازل شد.
« فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ » (المائده، 54)
به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.
96 - فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ قَالَ عَلِیٌّ وَ شِیعَتُهُ .
ص: 103
فرات به نقل از حسین بن سعيد گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: منظور از این آیه حضرت علی(علیه السلام) و شیعیان ایشان است.
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (المائده، 55)
جز این نیست که سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده اند، همانانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات میدهند.
97- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی مَسْجِدِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلاَمٍ جَالِسٌ فِی صَحْنِ اَلْمَسْجِدِ، قَالَ: فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ؟ قَالَ: لاَ وَ لَکِنَّهُ صَاحِبُکُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَزَلَ فِیهِ: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ، وَ نَزَلَ فِیهِ «یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ. فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَوْمَ غَدِیرِخُمٍّ وَ قَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ.
عبد الله بن عطاء گفت: با امام محمّد باقر(علیه السلام) در مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) نشسته بودم، در حالی که عبدالله بن سلام نیز در صحن مسجد نشسته بود. عرض کردم: فدایت شوم! آیا این فرد، همان کسی است که علم کتاب نزد اوست؟ امام فرمود: خیر، بلکه چنین کسی ولیّ شما علی بن ابیطالب(علیه السلام) است که درباره اش نازل شد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» تا آخر آیه و نیز « یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» تا آخر آیه. پس پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست حضرت علی(علیه السلام) را در روز غدیر خم گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، علی(علیه السلام) مولای اوست.
98- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
ص: 104
کَانَ یُصَلِّی ذَاتَ یَوْمٍ فِی مَسْجِدٍ فَمَرَّ بِهِ مِسْکِینٌ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ تُصُدِّقَ عَلَیْکَ بِشَیْءٍ؟ قَالَ نَعَمْ مَرَرْتُ بِرَجُلٍ رَاکِعٍ فَأَعْطَانِی خَاتَمَهُ. وَ أَشَارَ بِیَدِهِ فَإِذَا هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُوَ وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِی.
فرات گفت: حسین بن سعید روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مسجد نماز می خواند که مسکینی از کنار ایشان گذشت. پیامبر(صلی الله علیه وآله) از او پرسید: آیا کسی به تو چیزی صدقه داد؟ عرض کرد: بله، از کنار مردی عبور کردم که در رکوع بود و انگشترش را به من عطا کرد و با دست به علی بن ابی طالب(علیه السلام) اشاره کرد. در آن دم این آیه نازل شد: «جز این نیست که سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده اند، همانانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زكات می دهند.» پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: او پس از من ولیّ شماست.
99۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَاصَّهً.
ابن عباس گفت: این آیه به طور خاص درباره حضرت على(علیه السلام) نازل گشت.
100۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» إِلَی قَوْلِهِ «وَ هُمْ راکِعُونَ» قَالَ: أَتَی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلاَمٍ وَ رَهْطٌ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ الظُّهْرِ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ بُیُوتُنَا قَاصِیَهٌ وَ لاَ مُتَحَدَّثَ دُونَ هَذَا اَلْمَسْجِدِ وَ إِنَّ قَوْمَنَا لَمَّا أَنْ رَأَوْنَا قَدْ صَدَّقْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ تَرَکْنَا دِیْنَهُمْ أَظْهَرُوا لَنَا الْعَدَاوَهَ وَ أَقْسَمُوا أَنْ لاَ یُخَالِطُونَا وَ لاَ یُجَالِسُونَا وَ لاَ یُکَلِّمُونَا فَشَقَّ عَلَیْنَا فَبَیْنَا
ص: 105
هُمْ یَشْکُونَ إِلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» فَتَلاَ عَلَیْهِمْ فَقَالُوا رَضِینَا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ.
وَ أَذَّنَ بِلاَلٌ بِالصَّلاَهِ وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَی اَلْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ یُصَلُّونَ بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَاعِدٍ وَ إِذَا مِسْکِینٌ یَسْأَلُ فَدَعَاهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: هَلْ أَعْطَاکَ أَحَدٌ شَیْئاً؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: مَاذَا؟ قَالَ خَاتَمَ فِضَّهٍ. قَالَ: مَنْ أَعْطَاکَ؟ قَالَ: ذَاکَ الرَّجُلُ الْقَائِمُ. فَإِذَا هُوَ عَلِیُّ قَالَ: أَنَّی أَعْطَاکَ؟ قَالَ أَعْطَانِیهِ وَ هُوَ رَاکِعٌ. فَزَعَمُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کَبَّرَ عِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»(1)
الْآیَۀُ .
ابن عباس درباره این آیه گفت: عبد الله بن سلام به همراه گروهی از اهل کتاب نزدیک نماز ظهر خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمدند و عرض کردند: ای رسول خدا! خانه های ما دور است و جز در این مسجد هم سخنی نداریم. قوممان وقتی دیدند که ما خداوند و رسولش را تصدیق کرده ایم و دین آنان را ترک کرده ایم، آشکارا با ما دشمنی کردند و سوگند خوردند که با ما در نیامیزند و با ما همنشین نشوند و با ما سخن نگویند و از این رو ما به سختی درافتاده ایم. در همان حال که آنان به پیامبران گلایه می کردند، ناگاه این آیه نازل شد «جز این نیست که سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آورده اند و پیامبر آن را برای ایشان تلاوت فرمود و آنان عرض کردند: از خدا و رسولش و مؤمنان خشنود هستیم.
در آن دم بلال اذان گفت و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) سوى مسجد بیرون رفت و حال آنکه مردم نماز می خواندند و برخی در رکوع و برخی در سجود و
ص: 106
برخی در قعود بودند و در همان اوان تهیدستی نیز دریوزه می کرد. پیامبر او را فراخواند و فرمود: آیا کسی چیزی به تو عطا کرده است؟ عرض کرد: بله. فرمود: چه؟ عرض کرد: انگشتری نقره. فرمود: چه کسی به تو عطا کرد؟ عرض کرد: آن مرد که در قیام است. و آن مرد حضرت علی(علیه السلام) بود. پیامبر فرمود: چگونه به تو عطا کرد؟ عرض کرد: در حالی که در رکوع بود به من عطا کرد. در آن هنگام همه دریافتند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله )؛ تکبیر گفت و فرمود: «و هر کس خداوند و پیامبرش و کسانی را که ایمان آورده اند، دوست بدارد، [بداند که] بی تردید گروه خداوند پیروز است.»
101۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ : لَمَّا نَزَلَتْ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ جَاءَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَی اَلْمَسْجِدِ فَإِذَا سَائِلٌ فَدَعَاهُ قَالَ: مَنْ أَعْطَاکَ مِنْ هَذَا اَلْمَسْجِدِ؟ قَالَ مَا أَعْطَانِی إِلاَّ هَذَا الرَّاکِعُ وَ السَّاجِدُ- یَعْنِی عَلِیّاً. فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَهَا فِیَّ وَ فِی أَهْلِ بَیْتِی. قَالَ: وَ کَانَ فِی خَاتَمِ عَلِیٍّ الَّذِی أَعْطَاهُ السَّائِلَ سُبْحَانَ مَنْ فَخْرِی بِأَنِّی لَهُ عَبْدٌ .
ابن عباس گفت: زمانی که این آیه نازل شد، حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) به سوی مسجد آمد و سائلی را دید، او را فراخواند و فرمود: آیا کسی به تو چیزی داده است؟ عرض کرد: فقط آن مردی که در رکوع و سجود است- یعنی على(علیه السلام). پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: سپاس خدایی را که این را درباره من و اهل بیتم قرار داد. بر روی انگشتری که حضرت علی (علیه السلام) به سائل داد، این جمله بود: پاک و منزه است خدایی که افتخارم بندگی اوست. 103- عَلِیِّ بْنِ زِیَادٍ الْقَصَّارُ مُعَنْعَناً: عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ: مَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَحَبَّ اَلنَّبِیَّ وَ مَنْ أَحَبَّ اَلنَّبِیَّ، أَحَبَّنَا وَ مَنْ أَحَبَّنَا، أَحَبَّ شِیعَتَنَا، فَإِنَّ
ص: 107
اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَحْنُ وَ شِیعَتَنَا مِنْ طِینَهٍ وَاحِدَهٍ وَ نَحْنُ فِی اَلْجَنَّهِ لاَ نُبْغِضُ مَنْ یُحِبُّنَا وَ لاَ نُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَنَا، اقْرَؤُوا إِنْ شِئْتُمْ: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ قَالَ الحَادِثُ صَدَقَ وَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ إِلاَّ فِیهِ.
علی بن زیاد قصار روایت کرده است: حضرت علی(علیه السلام) فرمود: هر که خدا را دوست بدارد، پیامبرش را دوست دارد و هر که پیامبر را دوست بدارد، ما را دوست دارد و هر که ما را دوست بدارد، شیعیان ما را دوست دارد؛ چراکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ما اهل بیت و شیعیان ما از یک سرشت آفریده شده ایم و همگی در بهشت هستیم. آن که را دوستمان بدارد، دشمن نمی داریم و آنکه را دشمنمان بدارد، دوست نمی داریم. اگر می خواهید، بخوانید: «جز این نیست که سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آوردند» تا آخر آیه. حارث گفت: به خدا سوگند راست گفت، این آیه تنها در مورد او نازل شد.
103- حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ زَکَرِیَّا الدِّهْقَانُ مُعَنْعَناً: عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ یَقْرَأُ سُورَهَ الْمَائِدَهِ فَقَالَ: اکْتُبْ. فَکَتَبْتُ حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی هَذِهِ الْآیَهِ: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» ثُمَّ أَتَی رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یَخْفِقُ بِرَأْسِهِ کَأَنَّهُ نَائِمٌ وَ هُوَ یُمْلِی عَلَیَّ بِلِسَانِهِ حَتَّی فَرَغَ مِنْ آخَرِ السُّورَۀِ اَلْمَائِدَۀِ ثُمَّ انْتَبَهَ فَقَالَ لِی: اکْتُبْ فَأَمْلَی عَلَیَّ مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِی خَفَقَ عِنْدَهَا فَقُلْتُ: أَلَمْ تُمْلِ عَلَیَّ حَتَّی خَتَمْتَهَا فَقَالَ: اللَّهُ أَکْبَرُ ذَلِکَ الَّذِی أَمْلَی عَلَیْکَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَمْلَی عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سِتِّینَ آیَهً وَ أَمْلَی عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ أَرْبَعاً وَ سِتِّینَ آیَهً.
محمّد بن عیسی بن زکریای دهقان روایت کرده است: حضرت على(علیه السلام) فرمود: بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) وارد شدم در حالی که ایشان سوره مائده را قرائت می کرد. فرمود: بنویس. من نوشتم تا این که به این آیه رسیدم: «جز
ص: 108
این نیست که سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان آوردند.» سپس رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) سر تکان داد و گویی در خواب بود و این سوره را بر لب داشت تا این که آن را به پایان رساند و آنگاه به خود آمد و به من فرمود: بنویس. و از آنجایی که شروع به سر تکان دادن کرده بود بر من املا کرد. عرض کردم: آیا املا نکردید و من به پایانش رساندم؟ فرمود: الله اكبر، آن که بر تو املا کرد، جبرئیل بود. سپس حضرت على(علیه السلام) فرمود: و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) شصت آیه را بر من املا کرد و جبرئيل شصت و چهار آیه را املا کرد.
«وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» (المائده، 56)
و هر کس خدا و پیامبرش و کسانی را که ایمان آورده اند، دوست بدارد [بداند که] بی تردید گروه خداوند پیروزند.
104۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ قَوْلُهُ: «وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
ابن عباس گفت: منظور این آیه حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» (المائده، 67)
ای پیامبر! آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن و اگر چنین نکنی پیام او را ترساندهای و خداوند تو را از گزند مردم نگاه می دارد.
105- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَرَأَیْتُ ابْناً لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلاَمٍ
ص: 109
جَالِساً فِی نَاحِیَهٍ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ: زَعَمُوا أَنَّ أَبَا هَذَا الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ اَلْکِتَابِ. قَالَ: لاَ ذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: أَوْحَی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: قُلْ لِلنَّاسِ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ، فَمَا بَلَغَ بِذَلِکَ وَ خَافَ النَّاسَ فَأَوْحَی إِلَیْهِ: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فَأَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ قَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ.
عبد الله بن عطا گفت: نزد امام محمّد باقر(علیه السلام) نشسته بودم که یکی از پسران عبد الله بن سلام را دیدم در گوشه ای نشسته است. به امام محمّد باقر(علیه السلام) عرض کردم: مردم می پندارند پدر این مرد کسی است که علمی از کتاب دارد. فرمود: خیر، آن کس، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) وحی شد: به مردم بگو: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست. امّا پیامبر(صلی الله علیه وآله ) این را ابلاغ نکرد و از مردم ترسید. در آن دم به ایشان وحی شد: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیام او را نرسانده ای و خداوند تو را از گزند مردم نگاه می دارد.» پس پیامبر(صلی الله علیه وآله ) روز غدیر خم دست علی بن ابی طالب(علیه السلام) را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست.
106- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یُوسُفَ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ حِینَ أَتَتْهُ عَزْمَهٌ مِنَ اللَّهِ فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ فَنُودِیَ فِی النَّاسِ فَاجْتَمَعُوا وَ أَمَرَ بِشَجَرَاتٍ فَقُمَّ مَا تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ ثُمَّ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ وَلِیُّکُمْ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ؟ قَالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ
ص: 110
عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ- ثَلاَثَ مَرَّاتٍ .
جعفر بن احمد بن يوسف روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: چون اراده این امر از سوی خداوند به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) رسید، ایشان در روزی بسیار گرم بیرون رفت و در میان مردم ندا سرداد و چون گرد آمدند، فرمان داد تا بوته هایی آوردند و بر خار تپه کردند. سپس فرمود: ای مردم! ولی شما کیست که از شما به خودتان سزاوارتر است؟ عرض کردند: خدا و رسولش. فرمود: هر که من مولای اویم، على مولای اوست، خداوندا! دوست بدار هر که او را دوست دارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار کن هر که او را خوار کند. و سه بار این سخن را باز گفت.
107- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ الْقُرَظِیِّ قَالَ: کَانَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یَتَحَارَسُهُ أَصْحَابُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فَتَرَکَ الْحَرَسَ حِینَ أَخْبَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی أَنَّهُ یَعْصِمُهُ مِنَ النَّاسِ.
محمّدبن کعب قرظی گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را یاران ایشان نگاهبانی می کردند که خداوند این آیه را نازل فرمود، چون خداوند پیامبران را خبر داد که او را از گزند مردم نگاه می دارد، پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نگاهبانان را ترک گفت.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ»(المائده، 87)
ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهای پاکیزه ای را که خداوند برای شما حلال کرده، حرام مکنید.
ص: 111
108- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ فِی قَوْلِهِ: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ» الْآیَهَ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ أَصْحَابِهِ مِنْهُمْ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ سَلْمَانُ حَرَّمُوا عَلَی أَنْفُسِهِمُ الشَّهَوَاتِ وَ هَمُّوا بِالْإِخْصَاءِ.
ابن عباس گفت: این آیه درباره حضرت على(علیه السلام) و یارانش همانند عثمان بن مظعون و عمار بن یاسر و سلمان نازل شد، که شهوات را بر خویشتن حرام کرده بودند و تجرّد پیش گرفته بودند.
ص: 112
«فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ * فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (الأنعام، 45-44)
پس چون آن چه را که به آنان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند، درهای همه چیز را بر آنان گشودیم، تا اینکه به آن چه به آن ها داده شد شادمان شدند. ناگهان آنان را [به عذاب] گرفتیم، پس آنگاه ناامید شدند. پس ریشه آن گروهی که ستم کردند قطع گردید. و سپاس از آن خداوند، پروردگار جهانیان است.
109- عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی«فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ» إِلَی «رَبِّ الْعالَمِینَ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَمَّا قَوْلُهُ «فَلَمّا
ص: 113
نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ» یَعْنِی فَلَمَّا تَرَکُوا وَلاَیَۀَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أُمِرُوا بِهَا.
جابر گفت: درباره این آیه از امام محمّد باقر(علیه السلام) پرسیدم. ایشان فرمود: کلام حق تعالی «پس چون آن چه را که به آنان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند»، یعنی آن هنگام که ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) را ترک کردند، حال آن که به آن امر شده بودند.
«وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (الأنعام، 54)
و هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان بر خویش رحمت را مقرّر داشته است.
110۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ: «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» الْآیَۀُ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ حَمْزَۀَ وَ جَعْفَرٍ وَ زَیْدٍ .
ابن عباس گفت: این آیه درباره حضرت علی(علیه السلام) و حمزه و جعفر و زید نازل شد.
«الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» (الأنعام، 82)
کسانی که ایمان آورده اند و ایمانشان را به ظلم درنیامیخته اند، آنان اند که ایمنی از آن آنهاست و ایشان هدایت یافتگان اند. 111- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» قَالَ
ص: 114
أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: یَا أَبَانُ أَنْتُمْ تَقُولُونَ هُوَ الشِّرْکُ بِاللَّهِ وَ نَحْنُ نَقُولُ هَذِهِ الْآیَهُ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَنَّهُ لَمْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ طَرْفَهَ عَیْنٍ قَطُّ وَ لَمْ یَعْبُدِ اَللاَّتَ وَ اَلْعُزَّی وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ صَلَّی مَعَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَهَذِهِ الْآیَهُ نَزَلَتْ فِیهِ.
ابان بن تغلب گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم، ایشان فرمود: ای ابان! شما می گویید که آن شرک به خداست و ما می گوییم این آیه در مورد امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) است؛ زیرا لحظه ای به خدا شرک نورزید و هرگز لات و عزی را نپرستید و او نخستین کسی بود که با پیامبر نماز گزارد و او نخستین کسی بود که پیامبر را تصدیق کرد، پس این آیه در مورد او نازل گشت.
112- عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» قَالَ: یَا أَبَا مَرْیَمَ هَذِهِ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَاصَّۀً مَا أَلْبَسَ إِیمَانَهُ بِشِرْکٍ وَ لاَ ظُلْمٍ وَ لاَ کَذِبٍ وَ لاَ سَرِقَهٍ وَ لاَ خِیَانَۀٍ.
ابی مریم گفت: ازامام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: ای ابا مریم! به خدا سوگند این آیه به طور خاص درباره على بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شد؛ چرا که هرگز ایمانش به شرک و دروغ و دزدی و خیانت آمیخته نشد.
«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ» (الأنعام، 112)
و این چنین برای هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انسی و جنی قرار دادیم.
113- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ فِی قَوْلِهِ: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا» نَزَلَتْ فِی اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
ص: 115
وَ فِی أَبِی جَهْلٍ.
ابن عباس گفت: این آیه درباره پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ابوجهل نازل شد.
«أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الأنعام، 122)
آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برای او قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همچون کسی است که در تاریکی هاست و از آن ها بیرون آمدنی نیست؟ اینگونه برای کافران، آن چه انجام می دادند، آراسته شده است.
114- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ«أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ» إِلَی آخِرِ الْآیَۀِ أَبُوجَهْلِ بْنُ هِشَامٍ.
ابن عباس گفت: این آیه درباره ابوجهل بن هشام است.
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ»(الأنعام، 153)
و این راه راست من است، پس از آن پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی نکنید که شما را از راه او جدا می سازد.
115- عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» قَالَ: أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَلْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ عَلَیها السَّلاَمُ هُمْ صِرَاطُ اللَّهِ فَمَنْ أَتَاهُ سَلَکَ السَّبِیلَ.
حمران گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) شنیدم که درباره این آیه فرمود:
ص: 116
امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) و امامان زاده فاطمه زهرا(علیها السلام) همان راه خداوند هستند که هر که به آن بپیوندد، راه را در می نوردد.
116- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَرْزَهَ قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذْ قَالَ- وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» فَقَالَ رَجُلٌ: أَلَیْسَ إِنَّمَا یَعْنِی اللَّهُ فَضْلَ هَذَا الصِّرَاطِ عَلَی مَا سِوَاهُ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَذَا جَوَابُکَ یَا فُلاَنُ أَمَّا قَوْلُکَ فَضْلُ اَلْإِسْلاَمِ عَلَی مَا سِوَاهُ کَذَلِکَ، وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ «هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ»(1)
فَإِنِّی قُلْتُ لِرَبِّی مُقْبِلاً عَنْ غَزْوَهِ تَبُوکَ الْأُولَی اللَّهُمَّ إِنِّی جَعَلْتُ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نُبُوَّهَ لَهُ مِنْ بَعْدِی فَصَدِّقْ کَلاَمِی وَ أَنْجِزْ وَعْدِی وَ اذْکُرْ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْقَلْبِ کَمَا ذَکَرْتَ هَارُونَ فَإِنَّکَ قَدْ ذَکَرْتَ اسْمِی فِی اَلْقُرْآنِ فَقَرَأَ آیَهً فَأَنْزَلَ تَصْدِیقَ قَوْلِی فَرَسَخَ جَسَدُهُ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْقِبْلَهِ وَ تَکْذِیبِ اَلْمُشْرِکِینَ حَیْثُ حِینَ شَکَوْا فِی مَنْزِلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَنَزَلَ: «هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» وَ هُوَجَالِسٌ عِنْدِی فَاقْبَلُوا نَصِیحَتَهُ وَ اسْمَعُوا قَوْلَهُ، فَإِنَّهُ مَنْ یَسُبُّنِی یَسُبُّ اللَّهُ وَ مَنْ سَبَّ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَدْ سَبَّنِی.
محمّدبن حسن ابراهیم روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: ابوبرزه برای ما چنین گفت: ما نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) بودیم که ایشان با دست به حضرت علی(علیه السلام) اشاره کرد و فرمود: «این راه راست من است، پس از آن پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی نکنید.» مردی عرض کرد: مگر منظور از این آیه این نیست که خداوند این راه را بر دیگر راهها فضیلت بخشید؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای فلانی! این جواب توست: این که گفتی خداوند اسلام را بر دیگر دین ها فضیلت بخشید، همین گونه است. و
ص: 117
اما کلام خداوند متعال «این راهی راست است که [حفظ] آن بر عهده من است»، هنگامی که از غزوه تبوک اول باز می گشتم، به پروردگارم گفتم: خداوندا! من على را برای خود به منزله هارون برای موسی قرار دادم، جز آن که پس از او دیگر پیامبری نیست، پس کلامم را تصديق كن و وعده ام را به انجام برسان و از علی در قرآن یاد کن؛ همچنان که از هارون ياد کردی و از نام من در قرآن یاد کردی. آنگاه آیه ای قرائت فرمود. پس تصدیق سخنم را نازل کرد و این گونه در آن زمان که آنان در منزلت علی بن ابی طالب(علیه السلام) شک کردند، تن او در برابر اهل این قبله و تکذیب مشرکان استوار گشت، و نازل شد «این راهی راست است که [حفظ] آن بر عهده من است» و آن کس کنار من نشسته است، پس نصیحتش را بپذیرید و کلامش را بشنوید که هر کس مرا ناسزا گوید، خداوند را ناسزا گفته و هر کس على(علیه السلام) را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است. 117- عَنْ أَبِی مَالِکٍ الْأَسَدِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» قَالَ: فَبَسَطَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَدَهُ الْیَسَارَ ثُمَّ دَوَّرَ فِیهَا یَدَهُ الْیُمْنَی ثُمَّ قَالَ: نَحْنُ صِرَاطُهُ الْمُسْتَقِیمُ فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ یَمِیناً وَ شِمَالاً ثُمَّ خَطَّ بِیَدِهِ .
ابی مالک اسدی گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم، ایشان دست چپ خود را گشود و دست راستش را حلقه کرد و در آن نهاد و فرمود: ما راه راست او هستیم، پس از آن پیروی کنید و از راههای دیگر پیروی نکنید که از چپ و راست شما را از راه او جدا می سازد. سپس حضرت با دستش خطی کشید.
«يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ
ص: 118
قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» (الأنعام، 158)
روزی که بعضی از آیات پروردگار تو بیاید ایمان کسی که از پیش ایمان نیاورده و یا در حال ایمانش کار خیری نکرده است، سودی به او نمی بخشد.
118- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها» یَعْنِی صَفْوَتَنَا وَ نُصْرَتَنَا. قُلْتُ: إِنَّمَا قَدَّرَ اللَّهُ عَنْهُ بِاللِّسَانِ وَ الْیَدَیْنِ وَ الْقَلْبِ. قَالَ: یَا خَیْثَمَهُ إِنَّ نُصْرَتَنَا بِاللِّسَانِ کَنُصْرَتِنَا بِالسَّیْفِ وَ نُصْرَتَنَا بِالْیَدَیْنِ أَفْضَلُ وَ الْقِیَامَ فِیهَا!
یَا خَیْثَمَهُ إِنَّ اَلْقُرْآنَ نَزَلَتْ أَثْلاَثاً فَثُلُثٌ فِینَا وَ ثُلُثٌ فِی عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ وَ لَوْ أَنَّ آیَهً نَزَلَتْ فِی قَوْمٍ ثُمَّ مَاتُوا أُولَئِکَ مَاتَتِ الْآیَهُ إِذَا مَا بَقِیَ مِنَ اَلْقُرْآنِ شَیْءٌ إِنَّ اَلْقُرْآنَ یَجْرِی مِنْ أَوَّلِهِ إِلَی آخِرِهِ وَ آخِرِهِ إِلَی أَوَّلِهِ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَلِکُلِّ قَوْمٍ آیَهٌ یَتْلُونَهَا.
یَا خَیْثَمَهُ إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ بَدَا غَرِیباً وَ سَیَعُودُ غَرِیباً فَطُوبَی لِلْغُرَبَاءِ وَ هَذَا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَکُلٌّ عَلَی هَذَا.
یَا خَیْثَمَهُ سَیَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لاَ یَعْرِفُونَ اللَّهَ مَا هُوَ وَ التَّوْحِیدَ حَتَّی یَکُونَ خُرُوجُ اَلدَّجَّالِ وَ حَتَّی یَنْزِلَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ عَلَیها السَّلاَمُ مِنَ السَّمَاءِ وَ یَقْتُلَ اللَّهُ اَلدَّجَّالَ عَلَی یَدَیْهِ وَ یُصَلِّیَ بِهِمْ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ، أَلاَ تَرَی أَنَّ عِیسَی یُصَلِّی خَلْفَنَا وَ هُوَ نَبِیٌّ إِلاَّ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ مِنْهُ.
جعفربن محمّد فزاری روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: یعنی برگزیده ما و پیروزساز ما- که خداوند فرجش را نزدیک گرداند. عرض کردم: خداوند برای یاری او زبان ها و دستان و قلب هایی مقدر فرموده است. فرمود: ای خیثمه! یاری ما با زبان همچون یاری ما با
ص: 119
شمشیر است و یاری ما با دست و به پا خاستن در راه ما برتر است. ای خیثمه! قرآن در سه ثلث نازل شد، ثلثی درباره ما و ثلثی درباره دشمن ما و ثلثی درباره واجبات و احکام. اگر چنین بود که آیه ای درباره قومی نازل شود و سپس آنان بمیرند و آن آیه نیز بمیرد، آن گاه هیچ چیز از قرآن باقی نمی ماند. همانا قرآن از آغاز تا پایانش و از پایان تا آغازش تا آسمانها و زمین برپاست، در جریان است. پس برای هر قومی آیه ای است که آن را تلاوت می کنند.
ای خیثمه! اسلام غریب آغاز شد و غریب باز خواهد گشت، پس خوشا به حال غریبان که این به دست مردم است و همه بر این روش اند.
ای خیثمه! به زودی زمانی بر مردم می آید که خدا و یگانگی او را نمی شناسند؛ تا این که بیرون شدن دجّال فرا می رسد و عیسی بن مریم(علیه السلام) نازل می شود و خداوند دجّال را به دستان او هلاک می کند و مردی از ما اهل بیت پیشاپیش ایشان نماز می گذارد. آیا نمی دانی که عیسی پشت ما نماز می گذارد و حال آن که او پیامبر است؟ بدان که ما برتر از اوییم.
«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا» (الأنعام، 160)
هر کس کار نیکی به جای آورد، برای او ده برابر آن است و هر کس کار بدی به جای آورد جز به مانند آن جزا داده نمی شود.
119- عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزی إِلاّ مِثْلَها» فَمَا الْحَسَنَهُ وَ مَا السَّیِّئَهُ؟ قَالَ: قُلْتُ: أَخْبِرْنِی یَا اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ: الْحَسَنَهُ السِّتْرُ وَ السَّیِّئَهُ إِذَاعَهُ
ص: 120
حَدِیثِنَا.
اسحاق بن عمار صیرفی گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: کار نیک و کار بد چیست؟ عرض کردم: مرا آگاه ساز ای پسر رسول خدا! فرمود: کار نیک پنهان داشتن و کار بد افشا کردن حديث ماست.
120 - مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَرَأَ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» فَإِذَا جَاءَ بِهَا مَعَ الْوَلاَیَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا، «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی اَلنّارِ»(1)
جَهَنَّمَ لاَ یُخْرَجُ مِنْهَا وَ لاَ یُخَفَّفُ عنها الْعَذَابُ «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ» مِنْ غَیْرِهِمْ اَیُجَازَی إِلاَّ مِثْلَهَا.
وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» مَا هِیَ الْحَسَنَهُ الَّتِی مَنْ جَاءَ بِهَا أَمِنَ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ؟ قَالَ الْحَسَنَهُ وَلاَیَتُنَا وَ حُبُّنَا «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی اَلنّار»ِ وَ لَمْ یَقْبَلْ لَهُمْ عَمَلاً وَ لاَ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً فَهُوَ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
محمّد بن قاسم بن عبید روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) آیه «هر کس کار نیکی به جای آورد، برای او ده برابر آن است» را خواند و فرمود: با ولایت است که برای او ده برابر آن است. «و کسی که کار بدی به جای آورد به رو در آتش افکنده خواهد شد» جهنمی که هرگز از آن خارج نمی گردد به او از عذاب آن تخفیف داده نخواهد شد و هر کس کار بدی به جای آورد» کسی جز آن کسان، تنها همانند کار بدش مجازات می شود. پرسیدم: آن کار نیکی که هر کس انجام دهد از هراس روز قیامت در امان است، چیست؟ فرمود: آن کار نیک ولایت و دوست داشتن ماست. «و هر کس بدی آورد چهره هایشان در آتش واژگون شود.» و هیچگونه عملی از
ص: 121
آنان پذیرفته نمی شود، آن کار بد، دشمنی کردن با ما اهل بیت است؛ آیا به چیزی جز کردارشان جزا داده می شوند؟
121- عَنْ أَبِی حَنِیفَهَ سَابِقِ الْحَاجِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ یَقُولُ: «وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ» قَالَ: الْإِذَاعَهُ عَلَیْنَا حَدِیثَنَا «وَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ» حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ السَّیِّئَهُ بُغْضُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
ابی حنیفه سابق الحاج گفت: از عبدالله بن حسن شنیدم که می گفت: حضرت درباره کلام حق تعالی «گناهانشان آنان را احاطه کرد» فرمود: منظور افشا کردن حدیث ماست. و «هر کس کار نیکی به جای آورد» کار نیک، دوست داشتن ما اهل بیت و کار بد دشمنی کردن با ما اهل بیت است.
ص: 122
«وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ»(الاعراف، 40)
و وارد بهشت نمی شوند تا اینکه شتر در سوراخ سوزن در آید.
122- عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَائِشَهَ بِنْتِ أَبِی بَکْرٍ أَنَّ أَصْحَابَ اَلْجَمَلِ وَ أَصْحَابَ اَلنَّهْرَوَانِ مَلْعُونُونَ عَلَی لِسَانِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لا یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ حَتّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ .
ابی طفیل(رضی الله عنه) گفت: شنیدم امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) فرمود: حافظان احادیث پیامبر در میان اصحاب ایشان(صلی الله علیه وآله) و عایشه دختر ابوبکر می دانند که اصحاب جمل و اصحاب نهروان بر زبان پیامبر(صلی الله علیه وآله) مورد لعنت قرار گرفتند و وارد بهشت نمی شوند تا این که شتر در سوراخ سوزن در آید.
ص: 123
«وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» (الاعراف، 44)
و اهل بهشت اهل جهنم را ندا دهند که «ما آن چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود حق یافتیم؛ آیا شما [نیز] آن چه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟ گویند: آری.» در این هنگام بانگ زننده ای در میان آن ها بانگ می زند که «لعنت خدا بر ستمکاران باد».
123- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: إِنَّ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَسْمَاءً لاَ یَعْرِفُهَا النَّاسُ قَالَ قُلْنَا وَ مَا هِیَ قَالَ سَمَّاهُ اللَّهُ فِی اَلْقُرْآنِ مُؤَذِّناً وَ أَذَاناً فَأَمَّا قَوْلُهُ تَعَالَی «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» فَهُوَ الْمُؤَذِّنُ بَیْنَهُمْ یَقُولُ أَلاَ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِوَلاَیَتِی وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّی .
ابن عباس گفت: برای علی بن ابیطالب(علیه السلام) در کتاب خدا نام هایی است که مردم نمی دانند. گفتیم: کدام نام ها؟ فرمود: خداوند در قرآن او را مؤذن و اذان نامید، و اما منظور از کلام خداوند متعال در آیه «در این هنگام بانگ زننده ای در میان آن ها بانگ می زند که لعنت خدا بر ستمکاران باد» على(علیه السلام) است که بین ایشان مؤذن است و می فرماید: همانا لعنت خدا بر ستمکاران، همان کسانی که ولایت مرا تکذیب کردند و حق مرا سبک شمردند.
124- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : مَا أَحَدٌ فِی اَلتَّوْرَاۀِ وَ لاَ فِی اَلْإِنْجِیلِ وَ لاَ فِی اَلزَّبُورِ إِلاَّ عِنْدَنَا اسْمُهُ وَ اسْمُ أَبِیهِ وَ إِنَّ فِی اَلتَّوْرَاۀِ
ص: 124
مَکْتُوبٌ: أَلا لَعْنَۀُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ.
فرات گفت: حسین بن سعید روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: در تورات و انجیل و زبور احدی نیست مگر آن که اسم او و پدرش نزد ماست و در تورات نوشته شده: «لعنت خدا بر ستمکاران باد.»
فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِی اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَزِیعٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
فرات گفت: حسن بن علی بن بزیع روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: «در این هنگام بانگ زننده ای در میان آن ها بانگ می زند.» منظور، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
« وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ »(الاعراف، 26)
و بر اعراف (بلندی های آن حايل) مردانی هستند که همه را به سیمایشان می شناسند.
عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَجَاءَهُ اِبْنُ الْکَوَّاءِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی- عَزَّوَجَلَّ: «لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(1)
فَقَالَ لَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ نَحْنُ الْبُیُوتُ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ أَنْ تُؤْتَی مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُیُوتُهُ الَّتِی یُؤْتَی مِنْهُ، فَمَنْ یأتینا وَ آمَنَ بِوَلاَیَتِنَا فَقَدْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا، وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَقَدْ أَتَی الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا.
اصبغ بن نباته گفت: نزد امیر مؤمنان حضرت علی(علیه السلام) نشسته بودم که ابن
ص: 125
کَوّاء وارد شد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! مرا از کلام خداوند عزّوجلّ باخبر ساز: «نیکی آن نیست که از پشت خانه ها وارد آن ها شوید، بلکه نیکی آن است که کسی پرهیزکار باشد و از در خانه ها وارد آن ها شوید.» امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود: ما خانه هایی هستیم که خداوند امر فرمود تا از درهای آن وارد شوید و ما درِ خداوند و خانه های خداوند هستیم که از آنجا وارد می شوند. پس کسی که به سوی ما آید و به ولایت ما ایمان آورد، از درها وارد خانه ها شده است و کسی که با ما مخالفت نماید و دیگران را بر ما برتری دهد، از پشت خانه ها وارد آن ها شده است.
فَقَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ»؟ فَقَالَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِأَسْمَائِهِمْ وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لاَ یُعْرَفُ اللَّهُ إِلاَّ بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نُوقَفُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ بَیْنَ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ فَلاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ رِزْقٌ مِنَ اللَّهِ لَوْ شَاءَ عَرَّفَ النَّاسَ نَفْسَهُ حَتَّی یَعْرِفُوا حَدَّهُ وَ یَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ وَ لَکِنَّا جُعِلْنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ.
عرض کرد «و بر اعراف مردانی هستند که همه را به سیمایشان میشناسند» چه؟ فرمود: ما اعراف هستیم که یارانمان را به نام هایشان می شناسیم و ما اعراف هستیم که خداوند تنها از راه ما شناخته می شود و ما اعراف هستیم که در روز قیامت میان بهشت و جهنم می ایستیم و تنها کسی وارد بهشت می شود که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم و تنها کسی وارد جهنم می شود که ما را نشناسد و ما او را نشناسیم. این رزقی از جانب خداوند است، اگر می خواست مردم او را می شناختند و حدّ او را می دانستند و از درش وارد می شدند؛ امّا ما را درهای خود و راه و طریق
ص: 126
خود و دری که از آن به سویش وارد می شوند، قرار داد.
قَالَ فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلاَیَتِنَا وَ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَإِنَّهُمْ «عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ»(1)
فَلاَ سَوَاءٌ مَا اعْتَصَمَ بِهِ الْمُعْتَصِمُونُ وَ لاَ سَوَاءٌ مَا اعْتَصَمَ بِهِ النَّاسُ وَ لاَ سَوَاءٌ حَیْثُ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ فَإِنَّمَا ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَهٍ یَفْرُغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَهٍ تَجْرِی عَلَیْهِمْ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی لاَ انْقِطَاعَ لَهَا وَ لاَ نَفَادَ .
فرمود: هر که از ولایت ما روی گرداند و غیر ما را بر ما برتری دهد، آنان «از راه راست منحرف اند»؛ آنچه که پناه آورندگان به آن چنگ می اندازند، همه یکسان نیست و آنچه که مردم به آن چنگ می اندازند، همه یکسان نیست و چنین نیست که هر که به هر کجا رفت یکسان باشد، بلکه مردم سوی چشمه هایی گل آلود رفته اند که یکی در دیگری می ریزد؛ اما آنان که سوی ما آمده اند، سوی چشمه هایی زلال آمده اند که به اذن خداوند متعال بی هیچ گسست و پایانی بر ایشان جاری اند.
125- عَنْ حَبَّهَ الْعُرَنِیِّ أَنَّ اِبْنَ الْکَوَّاءِ أَتَی عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا آیَتَانِ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی قَدْ أَعْیَتَانِی وَ شَکَّکَتَانِی فِی دِینِی قَالَ: وَ مَا هُمَا؟ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی «وَ عَلَی اَلْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ» قَالَ: وَ مَا عَرَفْتَ هَذِهِ إِلَی السَّاعَۀِ؟ قَالَ لاَ قَالَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ مَنْ عَرَفَنَا دَخَلَ اَلْجَنَّۀَ وَ مَنْ أَنْکَرَنَا دَخَلَ اَلنَّارَ.
حبّه عرنی گفت: ابن كَوّاء خدمت امام علی(علیه السلام) آمد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! این دو آیه در کتاب خداوند متعال چیست که مرا در دینم سرگشته کرده و به تردید درانداخته است؟ امام فرمود: کدام آیه ها؟ عرض کرد: کلام خداوند متعال: «و بر اعراف مردانی هستند که همه را به سیمایشان می شناسند»؟ فرمود: تاکنون معنی آن را نفهمیده ای؟ عرض
ص: 127
کرد: نه. فرمود: اعراف ما هستیم، هر که ما را بشناسد، وارد بهشت می شود و هر که ما را انکار کند، وارد جهنم می گردد.
قَالَ: وَ قَوْلُهُ: «وَ الطَّیْرُ صَافّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»(1)
قَالَ: وَ مَا عَرَفْتَ هَذِهِ إِلَی السَّاعَهِ قَالَ لاَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مَلاَئِکَهً عَلَی صُوَرٍ شَتَّی فَمِنْهُمْ مَنْ صَوَّرَهُ عَلَی صُورَۀِ الْأَسَدِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ صَوَّرَهُ عَلَی صُورَهِ فَرَسٍ[نَسْرٍ]وَ لِلَّهِ مَلَکٌ عَلَی صُورَهِ دِیکٍ بَرَاثِنُهُ تَحْتَ الْأَرْضِ السَّابِعَهِ السُّفْلَی وَ عَرْفُهُ مُثَنًّی تَحْتَ اَلْعَرْشِ نِصْفُهُ مِنْ نَارٍ وَ نِصْفُهُ مِنْ ثَلْجٍ فَلاَ الَّذِی مِنَ النَّارِ یُذِیبُ الَّذِی مِنَ الثَّلْجِ وَ لاَ الَّذِی مِنَ الثَّلْجِ یُطْفِئُ الَّذِی مِنَ النَّارِ فَإِذَا کَانَ کُلُّ سَحَرٍ خَفَقَ بِجَنَاحَیْهِ وَ صَاحَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلاَئِکَهِ وَ الرُّوحُ مُحَمَّدٌ خَیْرُ الْبَشَرِ وَ عَلِیٌّ خَیْرُ الْوَصِیِّینَ فَصَاحَتِ الدِّیَکَهُ.
عرض کرد: و کلام حق تعالی «و پرندگان بال گشاده خدای را تسبیح می گویند، هر یک نماز و تسبیح خود را می داند» چه؟ فرمود: معنی آن را نیز تاکنون نفهمیده ای؟ عرض کرد: خیر. فرمود: خداوند فرشتگان را بر صورت های گوناگونی آفرید، برخی از آنان را صورت شیر بخشید و برخی را صورت عقاب بخشید. خداوند فرشته ای بر صورت خروس دارد که چنگال هایش به زیر زمین زیرین هفتم است و تاجش به زیر عرش دو نیم شده است؛ نیمی از آتش و نیمی از برف که نه آنکه از آتش است، آن برفی را آب می کند و نه آن که از برف است، آن آتشی را خاموش می کنند. به هنگام هر سحرگاه او بال می زند و بانگ بر می آورد که پاک و مقدّس است پروردگار فرشتگان و روح، محمّد(صلی الله علیه وآله) برترین آدمی است و على(علیه السلام) برترین اوصیاست. آنگاه دیگر خروسها نیز بانگ بر می آورند.
126- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «وَ عَلَی اَلْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ»
ص: 128
قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عَلَی سُوَرِ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ یَعْرِفُونَ الْمُحِبِّینَ لَهُمْ بِبَیَاضِ الْوُجُوهِ وَ الْمُبْغِضِینَ لَهُمْ بِسَوَادِ الْوُجُوهِ .
ابن عباس درباره کلام خداوند متعال: «و بر اعراف مردانی هستند که همگی را با سیمایشان می شناسند، گفت: ایشان پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) هستند که بر دیوار میان بهشت و جهنم دوستداران خویش را از سپیدی چهره هایشان و کینه توزان خویش را از سیاهی چهره هایشان می شناسند.
«وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ» (الاعراف، 145)
و برای او (موسی) در آن لوح ها از هر چیزی نگاشتیم.
127- عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَتَّابٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلاَّ أَعْطَاهُ مِنَ الْعِلْمِ بَعْضَهُ مَا خَلاَ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّهُ أَعْطَاهُ مِنَ الْعِلْمِ کُلَّهُ فَقَالَ «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»(1)
وَ قَالَ: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» وَ قالَ: «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ اَلْکِتابِ»(2)
وَ لَمْ یُخْبِرْ أَنَّ عِنْدَهُ عِلْمَ اَلْکِتَابِ وَ الْمَنُّ لاَ یَقَعُ مِنَ اللَّهِ عَلَی الْجَمِیعِ وَ قَالَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»(3)
فَهَذَا الْکُلُّ وَ نَحْنُ الْمُصْطَفَوْنَ وَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» فَهِیَ الزِّیَادَهُ الَّتِی عِنْدَنَا مِنَ الْعِلْمِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْأَنْبِیَاءِ وَ لاَ ذُرِّیَّهِ الْأَنْبِیَاءِ غَیْرِنَا، فبهذا الْعِلْمُ عِلْمُنَا الْبَلاَیَا وَ الْمَنَایَا وَ فَصْلَ الْخِطابِ.
علی بن احمد بن عتاب روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) از پدر بزرگوارشان(علیه السلام) نقل فرمود: خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت جز
ص: 129
آن که بخشی از علم را به او عطا فرمود؛ به جز پیامبر(صلی الله علیه وآله) که از علم، تمامی آن را به ایشان عطا کرد و فرمود: «بیان کننده هر چیزی است». خداوند فرمود: «و برای او (موسی) در آن لوح ها از هر چیزی نگاشتیم»، و فرمود: «کسی که نزد او دانشی از علم کتاب بود» و حال آنکه چنین خبر داد که نزد او تمامی علم کتاب بود و کسی از سوی خدا بر تمام دست نیافت، امّا درباره حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) فرمود: «سپس این کتاب را به آن کسانی از بندگانمان که برگزیدیم، به میراث دادیم» و این تمامی آن بود و ما برگزیدگان هستیم، پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: «پروردگارا! مرا از علم بیفزا» و این همان افزوده ای است که از علم نزد ماست، علمی که نزد هیچ یک از اوصیاء و پیامبران و یا فرزندان پیامبران جز ما نیست و ما از این علم بلاها و مرگها و فصل الخطاب را دانستیم.
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» (الاعراف، 172)
و [به یاد آور] هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذرّیه آن ها را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت که آیا [من] پروردگار شما نیستم؟
128- فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَتَّابٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَوْ أَنَّ الْجُهَّالَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ یَعْرِفُونَ مَتَی سُمِّیَ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ لَمْ یُنْکِرُوا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَ ذُرِّیَّهِ آدَمَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ ذَلِکَ فِیمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِی کِتَابِهِ قَالَ اللَّهُ فَنَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ کَمَا قَرَأْنَاهُ یَا جَابِرُ أَلَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» وَ إِنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ عَلِیّاً عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ فَوَ اللَّهِ لَسَمَّاهُ اللَّهُ تَعَالَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی
ص: 130
الْأَظِلَّهِ حَیْثُ أَخَذَ مِن ذُرِّیَّهِ أخذ آدَمَ مِیثَاقَ.
فرات گفت: علی بن عتاب روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: اگر نادانان این امّت می دانستند چه هنگام حضرت علی(علیه السلام) امیرمؤمنان نام گرفت، او را انکار نمی کردند؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی از فرزندان آدم پیمان گرفت، و این در آنچه خداوند بر محمّد(صلی الله علیه وآله) در کتابش نازل کرده، آمده است، خداوند چنین فرمود و جبرئیل آن را نازل کرد؛ همچنان که خود خوانده ایم ای جابر! آیا نشنیده ای که خداوند متعال در کتابش می فرماید: «هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آن ها را بر گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: آری. و این که محمّد رسول خداست و على(علیه السلام) امیرمؤمنان است. پس به خدا سوگند خداوند متعال در عالم اظلّه به آن هنگام که از فرزندان آدم پیمان گرفت، او را امیر مؤمنان نام نهاد.
129- عَنْ أَبِی خَدِیجَۀَ قَالَ: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَتَی سُمِّیَ عَلِیٌّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ اثْنَانِ. قَالَ: قُلْتُ: مَتَی؟ قَالَ: فَقَالَ لِی: فِی الْأَظِلَّهِ حِینَ أَخَذَ اللَّهُ الْمِیثَاقَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا بَلی مُحَمَّدٌ نَبِیُّکُمْ عَلِیٌّ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَلِیُّکُمْ .
ابی خدیجه گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: اگر مردم می دانستند چه هنگام حضرت على(علیه السلام) امیرمؤمنان نام گرفت، هیچ دو نفری درباره او اختلاف پیدا نمی کردند. عرض کردم: چه هنگام؟ فرمود: در عالم اظلّه، هنگامی که خداوند از فرزندان آدم، در پشت ایشان، پیمان گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری.
ص: 131
و محمّد(صلی الله علیه وآله) پیامبر شماست و علی(علیه السلام) امیرمؤمنان ولیّ شماست.
130- فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْفَارِسِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: یَا عَلِیُّ قَالَ: لَبَّیْکَ! قَالَ لَهُ أَتَی اَلشَّیْطَانُ الْوَادِیَ فَأْتِ الْوَادِیَ فَانْظُرْ مَنْ فِیهِ فَأَتَی الْوَادِیَ فَدَارَ فِیهِ فَلَمْ یَرَ أَحَداً حَتَّی إِذَا صَارَ عَلَی بَابِهِ لَقِیَ شَیْخاً فَقَالَ: مَا تَصْنَعُ هُنَا؟ قَالَ أَرْسَلَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ تَعْرِفُنِی قَالَ یَنْبَغِی أَنْ تَکُونُ أَنْتَ هُوَ یَا مَلْعُونُ قَالَ: نَعَم قَالَ: فَمَا بُدٌّ مِنْ أَنْ أُصَارِعَکَ. قَالَ: لاَ بُدَّ مِنْهُ، فَصَارَعَهُ فَصَرَعَهُ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُمْ عَنِّی یَا عَلِیُّ حَتَّی أُبَشِّرَکَ، فَقَامَ عَنْهُ فَقَالَ: بِمَ تُبَشِّرُنِی یَا مَلْعُونُ؟ قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَۀِ صَارَ اَلْحَسَنُ عَنْ یَمِینِ اَلْعَرْشِ وَ اَلْحُسَیْنُ عَنْ یَسَارِ اَلْعَرْشِ یُعْطُونَ شِیعَتَهُمُ الْجَوَائِزَ مِنَ اَلنَّارِ.
فرات گفت: اسماعیل بن اسحاق بن ابراهيم فارسی روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: اى على! ایشان فرمود: گوش به فرمانم. فرمود: شیطان به این صحرا می آید؛ سوی این صحرا برو و بنگر تا چه کسی آنجاست. حضرت علی(علیه السلام) به صحرا رفت و چرخی زد، اما هیچ کس را ندید. چون سوی خانه راهی شد، پیرمردی را دید که به ایشان عرض کرد: اینجا چه می کنی؟ فرمود: مرا رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرستاده است. عرض کرد: مرا می شناسی؟ فرمود: بایست تو همان ملعون باشی. عرض کرد: آری. فرمود: باید با تو مبارزه کنم. عرض کرد: گریزی نیست. حضرت با او مبارزه کرد و بر زمینش زد. عرض کرد: ای علی! برخیز تا تو را مژده ای بدهم. حضرت برخاست و فرمود: چه مژده ای ای ملعون؟! عرض کرد: چون روز قیامت فرارسد، حسن(علیه السلام) بر سمت راست عرش و حسین(علیه السلام) بر سمت چپ عرش می ایستند و به شیعیان خویش امان نامه جهنّم می دهند.
ص: 132
قَالَ فَقَامَ إِلَیْهِ فَقَالَ: أُصَارِعُکَ مَرَّۀَ أُخْرَی، قَالَ: نَعَمْ فَصَرَعَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُمْ عَنِّی حَتَّی أُبَشِّرَکَ فَقَامَ عَنْهُ فَقَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَيْهِ الصلاۀُ وَ السَّلاَمُ أَخْرَجَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْ ظَهْرِهِ مِثْلَ الذَّرِّ، قَالَ: فَأَخَذَ مِیثَاقَهُمْ فَقَالَ: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟ قالُوا بَلی. قَالَ: فَأَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ فَأَخَذَ مِیثَاقَ مُحَمَّدٍ وَ مِیثَاقَکَ فَعَرَفَ وَجْهَکَ الْوُجُوهُ وَ رُوحَکَ الْأَرْوَاحُ، فَلاَ یَقُولُ لَکَ أَحَدٌ أُحِبُّکَ إِلاَّ عَرَفْتَهُ، وَ لاَ یَقُولُ لَکَ أَحَدٌ أُبْغِضُکَ إِلاَّ عَرَفْتَهُ.
حضرت سوی او رفت و فرمود: باری دیگر با تو مبارزه می کنم. امیرمؤمنان بر زمینش زد. عرض کرد: برخیز تا تو را مژده ای دهم. از رویش برخاست. عرض کرد: چون خداوند آدم(علیه السلام) را آفرید، ذریّه اش را همچون ذرّات از پشتش خارج کرد و از آنان پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری. پس خداوند آنان را بر خودشان گواه ساخت و درباره محمّد(صلی الله علیه وآله ) از آنان پیمان گرفت و درباره تو از آنان پیمان گرفت و چهره ها را به چهره تو و روح ها را به روح تو شناسانید. پس هیچ کس به تو نمی گوید دوستت دارم جز آن که تو او را می شناسی و هیچ کس به تو نمی گوید با تو دشمنم جز آن که تو او را می شناسی.
قَالَ: قُمْ صَارِ عْنِی، قَالَ: ثَالِثَهً؟ قَالَ: نَعَمْ فَصَارَعَهُ فَأَعْرَقَهُ ثُمَّ صَرَعَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فَقَالَ: یَا عَلِیُّ لاَ تُبْغِضْنِی قُمْ عَنِّی حَتَّی أُبَشِّرَکَ، قَالَ: بَلَی وَ أَبْرَأُ مِنْکَ وَ أَلْعَنُکَ، قَالَ: وَ اللَّهِ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ مَا أَحَدٌ یُبْغِضُکَ إِلاَّ أَشْرَکْتُ فِی رَحِمِ أُمِّهِ وَ فِی وُلْدِهِ فَقَالَ لَهُ أَمَا قَرَأْتَ کِتَابَ اللَّهِ: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ اَلشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً»(1).
حضرت فرمود: برخیز و مبارزه کن. عرض کرد: برای بار سوم؟ فرمود: آری. پذیرفت و عرق از او به راه افتاد و سپس امیرمؤمنان بر زمینش زد.
ص: 133
عرض کرد: ای علی! با من دشمنی مکن، برخیز تا تو را مژده ای دهم. فرمود: چیست ای کسی که از تو بیزارم و لعنت بر تو! عرض کرد: ای پسر ابی طالب! به خدا سوگند هیچ کس با تو دشمنی نمی کند جز آنکه در رحم مادرش و با پدرش شریک شده ام، مگر در کتاب خدا نخوانده ای: «و در اموال و فرزندان با آن ها شریک شو، و به آنان وعده بده و شیطان آنان را جز به فریب وعده نمی دهد.»
131- فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُبْنُ الْقَاسِمِ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَوْلَهُ تَعَالَی: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ قَالَ: أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ قَالَ: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی. قَالَ: فَإِنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ إِنَّ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ خَلِیفَتِی وَ أَمِینِی وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْمَعْرِفَهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَالِقُهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللّهُ»(1).
فرات گفت: محمّد بن قاسم روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال «و [به یاد آور] هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آن ها را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت که آیا [من] پروردگار شما نیستم؟» فرمود: خداوند از پشت آدم ذریّه اش را تا روز قیامت بیرون آورد و آنان چون ذرات بیرون آمدند و او خود را به آنان شناسانید و خود را به آنان و اگر چنین نبود، هیچ کس پروردگارش را نمی شناخت فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس همانا محمّد(صلی الله علیه وآله ) بنده من و رسول من است و على
ص: 134
امیرمؤمنان(علیه السلام)، خليفه من و امین من است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: هر نوزادی بر این شناخت زاده می شود که خداوند متعال آفریننده اوست و این کلام حق تعالی است: «و اگر از آن ها بپرسی چه کسی ایشان را آفریده، می گویند: خدا.»
132- عَنْ مِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ مَا قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: کَیْفَ أَمْسَیْتَ؟ قَالَ وَیْحَکَ یَا مِنْهَالُ أَمْسَیْنَا کَهَیْئَهِ آلِ مُوسَی فِی آلِ فِرْعَوْنَ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَهُمْ، أَمْسَتِ اَلْعَرَبُ تَفْتَخِرُ عَلَی اَلْعَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَتْ قُرَیْشٌ تَفْتَخِرُ عَلَی اَلْعَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً مِنْهَا وَ أَمْسَی آلُ مُحَمَّدٍ- عَلَیْهِمُ الصَّلاَۀُ وَ السَّلاَمُ وَ التَّحِیَّهُ وَ الْإِکْرَامُ وَ رَحْمَۀُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ- مَخْذُولِینَ مَقْهُورِینَ مَقْبُورِینَ، فَإِلَی اللَّهِ نَشْکُو غَیْبَهَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا .
منهال بن عمرو گفت: پس از آنکه امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید، بر امام سجاد(علیه السلام) وارد شدیم و من به ایشان عرض کردم: چگونه شب را گذرانده اید؟ فرمود: وای بر تو ای منهال! همچون خاندان موسی در میان خاندان فرعون که فرزندان ایشان را سر می بریدند و زنانشان را زنده نگه می داشتند، شب را عرب در حالی سپری کرد که بر عجم می بالید و می گفت محمّد(صلی الله علیه وآله ) از اوست و قریش شب را در حالی سپری کرد که بر عرب می بالید و می گفت محمّد (صلی الله علیه وآله ) از آنان است و خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله ) که سلام و صلوات و درود و ارج و رحمت و برکات خداوند بر ایشان باد، در حالی شب را سپری کردند که بی کس واگذاشته شده بودند و غم زده بودند و به خاک سپرده شده بودند، پس به سوی خدا از نبود پیامبرمان محمّد(صلی الله علیه وآله ) و از همدستی دشمنان علیه ما شکوه می کنیم.
ص: 135
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ - يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ» (الانفال، 1)
به نام خداوند بخشاینده مهربان از تو درباره انفال سؤال میکنند. بگو انفال از آن خدا و پیامبر است.
133 - أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ قَالَ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلّهِ وَ اَلرَّسُولِ» فِیمَنْ نَزَلَتْ؟ قَالَ: فِینَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ خَاصَّهً مَا شَرِکَنَا فِیهَا أَحَدٌ.
قُلْتُ فَإِنَّ أَبَا الْجَارُودِ رَوَی عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّهُ قَالَ الْخُمُسُ لَنَا مَا احْتَجْنَا إِلَیْهِ فَإِذَا اسْتَغْنَیْنَا عَنْهُ فَلَیْسَ لَنَا أَنْ نَبْنِیَ الدُّورَ وَ الْقُصُورَ قَالَ فَهُوَ کَمَا قَالَ زَیْدٌ وَ قَالَ إِنَّمَا سَأَلْتَ عَنِ الْأَنْفَالِ فَهِیَ لَنَا خَاصَّهً .
ص: 136
ابان بن تغلب گفت: ازامام جعفر صادق(علیه السلام) پرسیدم: این آیه درباره چه کسی نازل شده است؟ ایشان فرمود: به خدا سوگند مخصوص ما خاندان پیامبر و احدی در آن با ما شریک نیست. عرض کردم: ابا جارود از زیدبن علی روایت کرد که وی گفت: خمس برای ما اهل بیت است تا زمانی که به آن نیازمندیم و هنگامی که از آن بی نیاز شدیم، در پی آن نیستیم که خانه ها و قصرها بنا کنیم. امام فرمود: همان طور است که زید گفته، و از انفال پرسیدی، بدان که مخصوص ما خاندان است.
«كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ يَنْظُرُونَ» (الانفال، 6)
گویی به سوی مرگ رانده می شوند و حال آن که خود می نگرند.
134- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ: «وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ اَلشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ» قَالَ: أَمَّا قَوْلُهُ: «وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً» فَإِنَّ السَّمَاءِ فِی الْبَطْنِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الْمَاءَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَعَلَ عَلِیّاً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً» وَ أَمَّا قَوْلُهُ: «لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ» فَذَلِکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ قَلْبَ مَنْ وَالاَهُ فَذَلِکَ قَوْلُهُ «لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ» وَ أَمَّا قَوْلُهُ: «وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ اَلشَّیْطانِ» فَإِنَّهُ یَعْنِی مَنْ وَالَی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ الرِّجْسَ وَ تَابَ عَلَیْهِ.
جعفر بن محمّد فزاری روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره کلام حق تعالی «و از آسمان آبی بر شما فرو ریزانید تا شما را با آن پاک گرداند و وسوسه شیطان را از شما بزداید و دل هایتان را محکم سازد و گام هایتان را بدان استوار سازد» فرمود: و امّا کلام حق تعالی «و از آسمان
ص: 137
بارانی بر شما فرو ریزانید»، آسمان در باطن، رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) است و آب، امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) است که خداوند او را از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) قرار داد و این کلام حق تعالی است و از آسمان بارانی بر شما فرو ریزانید». و امّا كلام حق تعالی «تا شما را با آن پاک گرداند» منظور، حضرت علی(علیه السلام) است که خداوند با او قلب دوستدارانش را پاک گرداند و این کلام او تبارک و تعالی است «تا شما را با آن پاک گرداند»، و اما کلام حق تعالی و وسوسه شیطان را از شما بزداید» یعنی حضرت على(علیه السلام) را دوست بدارد، خداوند پلیدی را از او می زداید و توبه اش را می پذیرد.
«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى» (الانفال، (41)
و بدانید هر غنیمتی به دست آورید، یک پنجم آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان [پیامبر] است.
135- عَنْ دَیْلَمِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: إِنَّا لَقِیَامٌ بِالشَّامِ إِذْ جِیءَ بِسَبْیِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّی أُقِیمُوا عَلَی الدَّرَجِ إِذْ جَاءَ شَیْخٌ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی قَتَلَکُمْ وَ قَطَعَ قَرْنَ الْفِتْنَهِ. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَیُّهَا الشَّیْخُ فَقَدْ أَنْصَتُّ لَکَ حَتَّی أَبْدَیْتَ لِی عَمَّا فِی نَفْسِکَ مِنَ الْعَدَاوَۀِ، هَلْ قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: هَلْ وَجَدْتَ لَنَا فِیهِ حَقّاً خَاصَّهً دُونَ اَلْمُسْلِمِینَ؟ قَالَ: لاَ. قَالَ: مَا قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ؟ قَالَ: بَلَی قَدْ قَرَأْتُ اَلْقُرْآنَ. قَالَ فَمَا قَرَأْتَ الْأَنْفَالَ: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی» أَتَدْرُونَ مَنْ هُمْ؟ قَالَ: لاَ. قَالَ: فَإِنَّا نَحْنُ هُمْ، قَالَ إِنَّکُمْ لَأَنْتُمْ هُمْ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: فَرَفَعَ الشَّیْخُ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَتُوبُ إِلَیْکَ مِنْ قَتْلِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مِنْ عَدَاوَۀِ
ص: 138
آلِ مُحَمَّدِ .
از دیلم بن عمر نقل است که گفت: هنگامی که اسیران آل محمّد(صلی الله علیه وآله) را به شام آوردند ما آنجا بودیم، آنان(علیهم السلام) را بر پلکان مسجد بر پای داشتند که ناگاه پیرمردی شامی نزد ایشان آمد و گفت: سپاس خداوندی را که شما را کشت و شاخ فتنه را برید! امام سجاد(علیه السلام) به او فرمود: ای پیر مرد! من سکوت کردم تا آن چه در دل از دشمنی داشتی آشکار کردی. آیا قرآن خوانده ای؟ عرض کرد: آری. فرمود: آیا به حقی که مخصوص ماست و شامل دیگر مسلمانان نمی شود، برخورده ای؟ عرض کرد: نه. فرمود: پس قرآن نخوانده ای. عرض کرد: بارها خوانده ام. امام فرمود: آیا این آیه سوره انفال را نخوانده ای: «و بدانید هر غنیمتی به دست آورید، یک پنجم آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان پیامبر است.» آیا می دانی آن ها چه کسانی هستند؟ عرض کرد: نه. فرمود: ما همان خویشاوندان پیامبر می باشیم. پیرمرد عرض کرد: آیا واقعا شما آنان هستید؟ فرمود: آری. پیر مرد شامی دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا به درگاهت از کشتن خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله) و دشمنی با خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله) توبه می کنم.
«لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ» (الانفال، 42)
تا هر کس که هلاک (گمراه) می شود، از روی دلیل روشنی هلاک شود و آن که زنده (هدایت) می شود از روی دلیل روشنی زنده شود.
عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: رَأَیْتُ اِبْنَ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا تُوُفِّیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْکُوفَهِ وَ قَدْ قَعَدَ فِی الْمَسْجِدِ مُحْتَبِیاً وَ وَضَعَ مِرْفَقَهُ عَلَی رُکْبَتَیْهِ وَ أَسْنَدَ یَدَهُ تَحْتَ خَدِّهِ وَ قَالَ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی قَائِلٌ فَاسْمَعُوا «فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ
ص: 139
فَلْیَکْفُرْ»(1)
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: إِذَا مَاتَ عَلِیٌّ وَ أُخْرِجَ مِنَ الدُّنْیَا ظَهَرَتْ فِی الدُّنْیَا خِصَالٌ لاَ خَیْرَ فِیهَا. فَقُلْتُ: وَ مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: تَقِلُّ الْأَمَانَهُ وَ تَکْثُرُ الْخِیَانَهُ حَتَّی یَرْکَبَ الرَّجُلُ الْفَاحِشَهَ وَ أَصْحَابُهُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ، وَ اللَّهِ لَتَضَایَقُ الدُّنْیَا بَعْدَهُ بِنَکْبَهٍ. أَلاَ وَ إِنَّ الْأَرْضَ لاَ یَخْلُو مِنِّی مَا دَامَ عَلِیٌّ حَیّاً فِی الدُّنْیَا بَقِیَّهٌ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ فِی الدُّنْیَا عِوَضٌ مِنِّی بَعْدِی، عَلِیٌّ کَجِلْدِی، عَلِیٌّ کَلَحْمِی، عَلِیٌّ عَظْمِی، عَلِیٌّ کَدَمِی، عَلِیٌّ عُرُوقِی، عَلِیٌّ أَخِی وَ وَصِیِّی فِی أَهْلِی وَ خَلِیفَتِی فِی قَوْمِی وَ مُنْجِزُ عِدَاتِی وَ قَاضِی دَیْنِی قَدْ صَحِبَنِی عَلِیٌّ فِی مُلِمَّاتِ أَمْرِی وَ قَاتَلَ مَعِی أَحْزَابَ اَلْکُفَّارِ، وَ شَاهَدَنِی فِی الْوَحْیِ وَ أَکَلَ مَعِی طَعَامَ الْأَبْرَارِ وَ صَافَحَهُ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِرَاراً نَهَاراً جِهَاراً وَ قَبَّلَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَدَّ عَلِیٍّ الْیَسَارَ وَ شَهِدَ جَبْرَئِیلُ وَ أَشْهَدَنِی أَنَّ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ الطَّیِّبِینَ الْأَخْیَارِ وَ أَنَا أُشْهِدُکُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ لاَ تَتَسَاءَلُونَ مِنْ عِلْمِ أَمْرِکُمْ مَا دَامَ عَلِیٌّ فِیکُمْ فَإِذَا فَقَدْتُمُوهُ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَقُومُ الْآیَهُ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ»
سلیمان بن يسار گفت: در زمان وفات امیرمؤمنان(علیه السلام) در کوفه ابن عباس(رضی الله عنه) را دیدم، که در مسجد نشسته است. دامن لباس را روی پایش انداخته بود و آرنجش را روی زانوانش گذاشته بود و دستش را به زیر گونه اش نهاده بود و گفت: ای مردم، منم که سخن می گویم، بشنوید: «پس هرکه خواهد ایمان بیاورد و هرکه خواهد کفر ورزد.» از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) شنیدم که می فرمود: هرگاه حضرت علی(علیه السلام) درگذشت و از این دنیا برده شد، در این دنیا خصلت هایی ظاهر می شود که هیچ خیری در آن نیست. عرض کردم: ای رسول خدا! این خصلت ها چیست؟ حضرت(صلی الله علیه وآله ) فرمود: امانتداری کم و خیانت بسیار می شود تا جایی که مرد نزد زن بدکار می رود و دوستانش به او نگاه می کنند، بدانید که زمین از من خالی
ص: 140
نیست تا آن زمان که علی(علیه السلام) زنده است و او باقی مانده؛ من است، پس از من علی(علیه السلام) در این دنیا جایگزین من است و علی(علیه السلام) همچون پوست من است و علی(علیه السلام) همچون گوشت من است و علی(علیه السلام) همچون استخوان من است و على(علیه السلام) همچون خون من است و علی(علیه السلام) رگ های من است و علی(علیه السلام) برادر من است و وصی من در میان خاندانم و جانشین من در میان قومم و به انجام رسان وعده های من و قاضی دین من است. علی(علیه السلام) در دشواری های کارم با من همراه بوده و با من با گروه های کافران نبرد کرده است و در وحی شاهد من بوده و با من غذای نیکان را خورده و جبرئیل بارها در روز روشن دست در دست او نهاده و جبرئیل بر گونه چپ علی(علیه السلام) بوسه زده و جبرئیل خود دیده و نزد من گواه بوده که علی(علیه السلام) از پاکان برگزیده است و من ای جماعت مردم برایتان گواهی می دهم که تا علی(علیه السلام) در میانتان است، نزد یکدیگر جویای علم امرتان نشوید که چون او را از دست دهید، در آن هنگام این آیه بر پا می شود: «تا هر کس که هلاک می شود، از روی دلیل روشنی هلاک شود و آن که زنده می شود، از روی دلیل روشنی زنده شود.»
«الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا» (الانفال، 66)
اکنون خداوند بار شما را سبک کرد و معلوم داشت که شما در سستی هستید.
عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لاَ یَکُونُ النَّاسُ فِی حَالِ شِدَّۀٍ إِلاَّ کَانَ شِیعَتِی أَحْسَنَ النَّاسِ حَالاً، أَمَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ الْمُبِینِ«الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا» فَخَفَّفَ عَنْهُمْ مَا لاَ یُخَفِّفُ عَنْ غَیْرِهِمْ.
اصبغ بن نباته گفت: امیرمؤمنان حضرت على(علیه السلام) فرمود: مردم بر حالی سخت دچار نمی شوند جز آن که شیعیان من بهترین حال را در میان مردم
ص: 141
دارند، آیا نشنیده اند که خداوند در کتاب روشنگر خویش می فرماید: «اکنون خداوند بار شما را سبک کرد و معلوم داشت که شما در سستی هستید»، خداوند از آنان باری را می کاهد که از غیر ایشان نمی کاهد.
ص: 142
«بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ * فَسِیحُوا فِی الأرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ * وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ * إِلا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ * فَإِذَا انْسَلَخَ الأشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ
ص: 143
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ * وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ * کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ * کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلا وَلا ذِمَّةً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ * اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلا فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ * لا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلا وَلا ذِمَّةً وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ * فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * وَإِنْ نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ» (التوبه، 12۔1)
[این آیات اعلام] بیزاری از سوی خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانی است که با آن ها پیمان بسته اید. پس چهار ماه در زمین بگردید و بدانید که شما عاجزکننده خدا نیستید، و خداوند خوارکننده کافران است. و [این پیام] اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به مردم در روز حجّ اکبر که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند، پس اگر توبه کنید آن برای شما بهتر است و اگر روی بگردانید بدانید که شما عاجزکننده خدا نیستید، و کسانی را که کافر شدند به عذابی دردناک بشارت ده؛ مگر کسانی از مشرکان که با آن ها پیمان بسته اید، و چیزی از آن (پیمان) را نکاستند، و کسی را بر ضدّ شما پشتیبانی نکردند، پس پیمان آنان را تا پایان مدّتشان تمام کنید، بی تردید خداوند پرهیزکاران را
ص: 144
دوست دارد. پس هرگاه ماه های حرام به پایان رسید، مشرکان را هر کجا که یافتید بکشید یا آنان را [به اسارت] بگیرید و حبس کنید و در هر کمینگاهی به کمینشان بنشینید؛ پس اگر توبه کنند و نماز بر پا دارند و زکات دهند [دست از آنان بردارید و] راهشان را باز کنید؛ زیرا خداوند آمرزنده مهربان است. و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد او را پناه بده، تا سخن خدا را بشنود، سپس او را به جای امنش برسان، این (امان دادن) به سبب آن است که آن ها گروهی هستند که نمی دانند. چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و نزد پیامبرش [محترم] خواهد بود؟ [و حال آنکه در دل نیّت پیمان شکنی دارند، پس با آن ها پیمانی محترم نخواهد بود] مگر [در مورد] کسانی که با آن ها کنار مسجدالحرام پیمان بستید. پس تا زمانی که [بر سر پیمانشان] برای شما پایدار ماندند، شما نیز برای آن ها [بر سر پیمانتان] پایدار بمانید، به راستی خداوند پرهیزکاران را دوست دارد. چگونه [برای مشرکان عهد و پیمانی است؟] و حال آنکه اگر بر شما چیره شوند نه خویشاوندی را در مورد شما رعایت می کنند و نه پیمانی را، شما را با زبان خود خشنود می کنند و حال آن که دلشان ابا دارد و بیشتر آن ها بیرون روندگان [از دایره ایمان] هستند. آیات خدا را به بهای اندکی فروختند و [مردم را] از راه او باز داشتند، و به راستی بد است آن چه می کردند. در مورد هیچ مؤمنی خویشاوندی و پیمانی را رعایت نمی کنند و آن ها همان تجاوزکاران اند. پس اگر توبه کنند و نماز برپا دارند و زکات بدهند، برادران دینی شما هستند و اما آیات [خود] را برای گروهی که می دانند به تفصیل بیان می نماییم. و اگر سوگندهای خود را پس از پیمانشان بشکنند و در دین شما زبان به طعنه گشایند، پس با پیشوایان کفر پیکار کنید، به راستی
ص: 145
آنها [هیچ تعهدی به] سوگندی ندارند، باشد که باز ایستند.
136- عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ لِعَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اسْماً فِی اَلْقُرْآنِ مَا یَعْرِفُونَهُ قَالَ قُلْتُ أَیُّ اسْمٍ قَالَ: «وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ» قَالَ: فَقَالَ الْأَذَانُ مِنَ اللَّهِ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
حکیم بن جبیر گفت: امام سجاد(علیه السلام) فرمود: در قرآن برای حضرت على(علیه السلام) اسمی است که آن را نمی دانند. عرض کردم: کدام اسم؟ فرمود: «و [این پیام] اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به مردم در روز حجّ اكبر.» به خدا سوگند آن اعلام از سوی خدا همان علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
137- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ» یَقُولُ: بَرَاءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مِنَ الْعَهْدِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ غَیْرَ أَرْبَعَهِ أَشْهُرٍ کَانَ بَیْنَ اَلنَّبِیِّ وَ بَیْنَ اَلْمُشْرِکِینَ وَلْثٌ مِنْ عُقُودٍ فَأَمَرَ اللَّهُ رَسُولَهُ أَنْ یَنْبِذَ إِلَی کُلِّ ذِی عَهْدٍ عَهْدَهُمْ إِلاَّ مَنْ أَقَامَ الصَّلاَهَ وَ آتَی الزَّکَاهَ فَلَمَّا کَانَتْ غَزْوَهُ تَبُوکَ وَ دَخَلَتْ سَنَهُ تِسْعٍ فِی شَهْرِ ذِی الْحِجَّهِ الْحَرَامِ مِنْ مُهَاجَرَهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَزَلَتْ هَؤُلاَءِ الْآیَاتُ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حِینَ فَتَحَ مَکَّهَ لَمْ یُؤْمَرْ أَنْ یَمْنَعَ اَلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَحُجُّوا وَ کَانَ اَلْمُشْرِکُونَ یَحُجُّونَ مَعَ اَلْمُسْلِمِینَ فَتَرَکَهُمْ عَلَی حَجِّهِمُ الْأَوَّلِ فِی اَلْجَاهِلِیَّهِ وَ عَلَی أُمُورِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا فِی طَوَافِهِمْ بِالْبَیْتِ عُرَاهً وَ تَحْرِیمِهِمُ اَلشُّهُورَ الْحَرَامَ وَ الْقَلاَئِدَ وَ وُقُوفِهِمْ بِالْمُزْدَلِفَهِ فَأَرَادَ الْحَجَّ فَکَرِهَ أَنْ یَسْمَعَ تَلْبِیَهَ اَلْعَرَبِ لِغَیْرِ اللَّهِ وَ الطَّوَافَ بِالْبَیْتِ عُرَاهً فَبَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَبَا بَکْرٍ إِلَی اَلْمَوْسِمِ وَ بَعَثَ مَعَهُ بِهَؤُلاَءِ الْآیَاتِ مِنْ بَرَاءَهَ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَقْرَأَهَا عَلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَرْفَعَ الخَمسَ مِنْ قُرَیْشٍ وَ کِنَانَهَ وَ خُزَاعَهَ إِلَی عَرَفَاتٍ فَسَارَ أَبُو بَکْرٍ
ص: 146
حَتَّی نَزَلَ بِذِی الْحُلَیْفَهِ، فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ إِنَّهُ لَنْ یُؤَدِّیَ عَنِّی غَیْرُکَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ. یَعْنِی عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ. فَبَعَثَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی أَثَرِ أَبِی بَکْرٍ لِیَدْفَعَ إِلَیْهِ هَؤُلاَءِ الْآیَاتِ مِنْ بَرَاءَهَ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُنَادِیَ بِهِنَّ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ وَ هُوَ یَوْمُ النَّحْرِ وَ أَنْ یُبْرِئَ ذِمَّهَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ مِنْ کُلِّ عَهْدٍ وَ حَمَلَهُ عَلَی نَاقَتِهِ الْعَضْبَاءِ.
ابن عباس درباره کلام خداوند متعال «[این آیات اعلام] بیزاری از سوی خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانی است که با آن ها پیمان بسته اید، پس چهار ماه در زمین بگردید» گفت: بیزاری از سوی خدا و پیامبرش نسبت به پیمانی است که در غیر از آن چهار ماه با آن مشرکان بسته اید. میان پیامبر و مشرکان پیمان هایی سست بر قرار بود. پس خداوند به رسولش امر کرد تا با هر کس که با او پیمانی دارد، پیمان رها کند مگر با کسانی که نماز به پا دارند و زکات بپردازند.
هنگام غزوه تبوک و در ذي الحجه در سال 9 هجری این آیات نازل شد. چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) مکه را فتح کرد، از جانب خدا فرمانی به ایشان داده نشد که مشرکان را از حج گزاردن منع کند، بلکه مشرکان همراه با مسلمانان حج می گزاردند و پیامبر(صلی الله علیه وآله ) با هم آنان را رها کرده بود تا به همان شیوه جاهلیت حج گزارند. آن ها بر اساس عقاید جاهلی خود عریان حج می گزاردند و ماه های حرام، قلائد و وقوف در مزدلفه را هم ممنوع کرده بودند. هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) اراده حج فرمود، دوست نداشت که «لبیک» عرب را برای غیر خدا بشنود، و عریان طواف کردن آنان را ببیند. از این رو ابوبکر را همراه این آیات از سوره برائت به موسم حج فرستاد و به او امر فرمود تا این آیات را در روز حج اكبر برای مردم بخواند و تا روز عرفات پنج چیز را از قریش، کنانه و خزاعه بردارد.
ص: 147
ابو بکر به راه افتاد تا به ذي الحليفه(1)
رسید. در این هنگام جبرئیل(علیه السلام) بر پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نازل شد و به ایشان عرض کرد: خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «جز خودت یا شخصی که از خودت باشد، کس دیگری این پیام و آیات را از سوی من ابلاغ نکند.» یعنی علی(علیه السلام). پیامبر(صلی الله علیه وآله ) حضرت علی(علیه السلام) را به دنبال ابوبكر فرستاد تا وی آیات سوره برائت را به او بسپارد و به حضرت فرمان داد تا در روز حج اکبر که همان روز قربانی است، مردم را فراخواند و بگوید که خدا و رسولش از هر عهدی با مشرکان برائت می جویند. این چنین پیامبر(صلی الله علیه وآله ) حضرت علی(علیه السلام) را بر شتر خویش که «عضباء» نام داشت، سوار کرد.
فَسَارَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَی نَاقَهِ اَلرَّسُولِ فَأَدْرَکَهُ بِذِی الْحُلَیْفَهِ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُوبَکْرٍ قَالَ: أَمِیرٌ أَوْ مَأْمُورٌ؟ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعَثَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِتَدْفَعَ إِلَیَّ بَرَاءَۀً. قَالَ: فَدَفَعَهَا إِلَیْهِ وَ انْصَرَفَ أَبُوبَکْرٍ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی نَزَعْتَ مِنِّی بَرَاءَۀَ؟! أَنَزَلَ فِیَّ شَیْءٌ؟ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّ جَبْرَئِیلَ نَزَلَ عَلَیَّ فَأَخْبَرَنِی أَنَّ اللَّهَ یَأْمُرُنِی أَنَّهُ لَنْ یُؤَدِّیَ غَیْرِی أَوْ رَجُلٌ مِنِّی وَ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَهٍ وَاحِدَهٍ وَ النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّی، أَمَا تَرْضَی یَا أَبَابَکْرٍ أَنَّکَ صَاحِبِی فِی اَلْغَارِ؟ قَالَ: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ.
حضرت علی(علیه السلام) سوار بر شتر پیامبر(صلی الله علیه وآله ) به راه افتاد، تا این که در ذی الحليفه به ابوبکر رسید. زمانی که ابوبکر حضرت علی(علیه السلام) را دید، به ایشان عرض کرد: امیری یا مأمور؟ فرمود: پیامبر(صلی الله علیه وآله ) مرا فرستاده تا سورة برائت را به من بدهی. ابوبكر سورة برائت را به ایشان داد و به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) بازگشت و عرض کرد: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) ! چه شد که مرا از ابلاغ این سوره بی نصیب ساختی؟ آیا درباره من چیزی نازل شده
ص: 148
است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و به من خبر داد که خداوند به من امر کرده است که این سوره را جز من یا شخصی که از من باشد، کس دیگری ابلاغ نکند. من و علی(علیه السلام) از یک درخت واحدیم و مردم از درختان گوناگون دیگر هستند. آیا خشنود نیستی که تو یار من در غار بوده ای؟ عرض کرد: آری ای رسول خدا!
کَانَ یَوْمُ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ وَ فَرَغَ النَّاسُ مِنْ رَمْیِ جَمْرَهِ الْکُبْرَی قَامَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ اَلْجَمْرَهِ فَنَادَی فِی النَّاسِ فَاجْتَمَعُوا إِلَیْهِ فَقَرَأَ عَلَیْهِمُ الصَّحِیفَهَ بِهَؤُلاَءِ الْآیَاتِ «بَراءَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ(1)» إِلَی قَوْلِهِ: «فَخَلُّوا سَبِیلَهُم(2)» ثُمَّ نَادَی أَلاَ لاَ یَطُوفَنَّ بِالْبَیْتِ عُرْیَانٌ وَ لاَ یَحُجَّنَّ مُشْرِکٌ بَعْدَ عَامِهِ هَذَا وَ إِنَّ لِکُلِّ عَهْدٍ عَهْدَهُ إِلَی مُدَّتِهِ وَ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُدْخِلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ کَانَ مُسْلِماً وَ إِنَّ أَجَلَکُمْ أَرْبَعَهُ أَشْهُرٍ إِلَی أَنْ تَبْلُغُوا بُلْدَانَکُمْ فَهُوَ قَوْلُهُ «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ(3)» وَ أَذِنَ النَّاسَ کُلَّهُمْ بِالْقِتَالِ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا فَهُوَ قَوْلُهُ: «وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ» قَالَ: إِلَی أَهْلِ خُزَاعَۀَ وَ بَنِی مُدْلِجٍ وَ مَنْ کَانَ لَهُ عَهْدٌ غَیْرِهِمْ، «یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ» قَالَ فَالْأَذَانُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ النِّدَاءَ الَّذِی نَادَی بِهِ.
روز حج اكبر بود و مردم از رمی جمره كبرى فارغ شده بودند که امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) در کنار جمره ایستاد و در میان مردم ندا سر داد. مردم به دور حضرت جمع شدند و ایشان نامه را با این آیات برای آن ها قرائت فرمود: «[این آیات] اعلام بیزاری از سوی خدا و پیامبرش
ص: 149
نسبت به آن مشرکانی است که با آن ها پیمان بسته اید.» تا آنجا که فرمود: «راهشان را باز کنید. سپس ندا سر داد: بدانید از این پس دیگر کسی برهنه طواف نکند و از سال بعد مشرکی به حج نمی آید و هر کس با رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) پیمانی بسته است تا انقضای مدت آن پیمان برقرار است، بدانید که خداوند تنها مسلمانان را وارد بهشت می کند و شما فقط چهار ماه فرصت دارید تا به شهرهای خود برسید؛ چراکه خداوند می فرماید: «پس چهار ماه در زمین بگردید.» و اگر از این پس ایمان نیاورید، خداوند به همه اجازه پیکار داده است، خداوند می فرماید: «و [این پیام] اعلامی است از سوی خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اكبر.» به اهل خزاعه و بنی مدلج و کسانی که عهدی با پیامبر دارند، «روز حج اکبر» آن اعلام، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) است، همان ندایی که وی برآورد.
قَالَ: فَلَمَّا قَالَ: «فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ» قَالُوا: وَ عَلَی مَا تُسَیِّرُنَا [أ،ر: تُسِرنَا]أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ فَقَدْ بَرِئْنَا مِنْکَ وَ مِنِ ابْنِ عَمِّکَ إِنْ شِئْتَ الْآنَ الطَّعْنَ وَ الضَّرْبَ، ثُمَّ اسْتَثْنَی اللَّهُ مِنْهُمْ فَقَالَ: «إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» فَقَالَ: الْعَهْدُ مَنْ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَلْثٌ مِنْ عُقُودٍ عَلَی الْمُوَادَعَهِ [المُرادَعۀ. المُردِعَۀ] مِنْ خُزَاعَۀَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ قَالَ هَذَا لِمَنْ کَانَ لَهُ عَهْدٌ وَ لِمَنْ خَرَجَ عَهْدُهُ فِی أَرْبَعَهِ أَشْهُرٍ لِکَیْ یَتَفَرَّقُوا عَنْ مَکَّهَ وَ تِجَارَتِهَا فَیَبْلُغُوا إِلَی أَهْلِیهِمْ ثُمَّ إِنْ لَقِیَهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ قَتَلُوهُمْ وَ الْأَرْبَعَهُ أَشْهُرٍ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ فِیهَا دِمَاءَهُمْ عِشْرُونَ مِنْ ذِی الْحَجَّۀِ وَ اَلْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ وَ عَشْرٌ مِنْ رَبِیعٍ الْآخَرِ فَهَذِهِ أَرْبَعَهُ أَشْهُرٍ الْمُسَیَّحَاتُ مِنْ یَوْمِ قِرَاءَۀِ الصَّحِیفَهِ الَّتِی قَرَأَهَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) فرمود: «پس چهار ماه در زمین بگردید»،
ص: 150
مشرکان گفتند: به چه دلیل ما فقط چهار ماه فرصت داریم؟ ما از تو و پسر عمویت بیزاریم و اگر تو بخواهی با تو نبرد خواهیم کرد. سپس خداوند گروهی از آن ها را استثنا کرد و فرمود: «مگر کسانی از مشرکان که با آن ها پیمان بسته اید.» حضرت علی(علیه السلام) نیز فرمود: عهد کسانی از خزاعه که با پیامبر برای صلح پیمانی سست بسته اند.
و اما کلام خداوند متعال: «پس چهار ماه در زمین بگردید، این برای کسانی است که با ایشان عهدی داشتند نیز کسانی که در طی چهار ماه عهدشان به پایان می رسد تا از مکه خارج شوند و تجارتشان را به پایان رسانند و به خانواده خود ملحق شوند. پس اگر بعد از این چهار ماه آنان را دیدند، آنان را بکشند.
و آن چهار ماهی که خداوند در آن ها خون آنان را حرام کرد، بیست روز از ذی الحجّه و محرّم و صفر و ربيع الاول و ده روز از ربيع الآخر است. این همان چهار ماه حرام است، از روزی که امیرمؤمنان این نامه را قرائت فرمود.
ثُمَّ قَالَ: «وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخْزِی اَلْکافِرِینَ» یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَالَ: فَیُظْهِرُ نَبِیَّهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ ثُمَّ اسْتَثْنَی فَنَسَخَ مِنْهَا فَقَالَ: «إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» هَؤُلاَءِ بَنُو ضَمْرَهَ وَ بَنُو مُدْلِجٍ حَیَّانِ مِنْ بَنِی کِنَانَهَ کَانُوا حُلَفَاءَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِی غَزْوَهِ بَنِی الْعُشَیْرَهِ مِنْ بَطْنِ تُبَّعٍ «ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً» یَقُولُ لَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَهُمْ بِغَدْرٍ، «وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً» قَالَ: لَمْ یُظَاهِرُوا عَدُوَّکُمْ عَلَیْکُمْ «فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ» یَقُولُ: أَجَلِهِمُ الَّذِی شَرَطْتُمْ لَهُمْ «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» قَالَ الَّذِینَ یَتَّقُونَ اللَّهَ فِیمَا حَرَّمَ عَلَیْهِمْ وَ یُوفُونَ بِالْعَهْدِ قَالَ: فَلَمْ یُعَاهِدِ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ هَؤُلاَءِ الْآیَاتِ أَحَداً.
ص: 151
سپس فرمود: «و بدانید که شما عاجزکننده خدا نیستید و خداوند خوار کننده کافران است.» ای رسول خدا! و این گونه پیامبرش(صلی الله علیه وآله) را پشتیبانی کرد. سپس استثنایی قایل شد و بخشی از آیه را نسخ کرد و فرمود: «مگر کسانی از مشرکان که با آن ها پیمان بسته اید». ایشان همان بنوضمره و بنومدلج حيّان از بنی کنانه از هم پیمانان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غزوه بنی عشیره از جمله تبابعه بودند. «و چیزی از آن (پیمان) را نکاستند»، یعنی عهد و پیمانشان را با مکر و نیرنگ نشکستند، و کسانی را بر ضد شما پشتیبانی نکردند» یعنی از دشمنانتان بر ضد شما پشتیبانی نکردند، « پس پیمان آن ها را تا پایان مدتشان تمام کنید). یعنی پایانی که با آنان شرط کرده اید، «بی تردید خداوند پرهیزکاران را دوست دارد» یعنی کسانی که در آن چه بر آنان حرام گشته بود، تقوا پیشه کردند و به عهد خود وفا کردند. حضرت در ادامه فرمود: پس از نزول این آیات پیامبر(صلی الله علیه وآله) با احدی از مشرکان پیمان نیست.
قَالَ: قَالَ: ثُمَّ نُسِخَ ذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ «فَإِذَا انْسَلَخَ اَلْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» قَالَ هَذِهِ الَّذِی ذَکَرْنَا مُنْذُ یَوْمَ قَرَأَ عَلِیُّ[بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الصَّحِیفَهَ یَقُولُ[قَالَ]فَإِذَا مَضَتِ الْأَرْبَعَهُ الْأَشْهُرِ قَاتِلُوا الَّذِینَ انْقَضَی عَهْدُهُمْ فِی اَلْحِلِّ وَ اَلْحَرَامِ «حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ. ثُمَّ اسْتَثْنَی فَنَسَخَ مِنْهُمْ فَقَالَ: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ» قَالَ: مَنْ بَعَثَ إِلَیْکَ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ یَسْأَلُکَ لِتُؤْمِنَهُ حَتَّی یَلْقَاکَ فَیَسْمَعَ مَا تَقُولُ وَ یَسْمَعَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَهُوَ آمِنٌ فَأَجِرْهُ «حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ اللّهِ» وَ هُوَ کَلاَمُکَ بِالْقُرْآنِ فَآمِنْهُ «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» یَقُولُ: حَتَّی یَبْلُغَ مَأْمَنَهُ مِنْ بِلاَدِهِ.
ثُمَّ قَالَ «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ» إِلَی آخِرِ الْآیَۀِ فَقَالَ: هُمَا بَطْنَانِ بَنُو ضَمْرَهَ وَ بَنُو مُدْلِجٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ هَذَا فِیهِمْ حِینَ غَدَرُوا، ثُمَّ قَالَ تَعَالَی «کَیْفَ
ص: 152
وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً» إِلَی ثَلاَثِ آیَاتٍ قَالَ: هُمْ قُرَیْشٌ نَکَثُوا عَهْدَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ الْحُدَیْبِیَهِ وَ کَانُوا رُؤُوسَ اَلْعَرَبِ فِی کُفْرِهِمْ ثُمَّ قَالَ: «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ».
حضرت فرمود: سپس آن سخن نسخ شد و خداوند نازل فرمود: «پس هرگاه ماه های حرام به پایان رسید.» این آیه همان آیه ای است که گفتیم حضرت علی(علیهم السلام) در آن روز از صحیفه خواند، می گوید: هنگامی که این چهار ماه به پایان رسید، با کسانی که عهدشان را در حلال و حرام نقض کردند، «هر کجا که آنان را یافتید» پیکار کنید، تا پایان آیه. سپس استثنا شد و از میان آنان نیز برخی نسخ شد: «و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد، او را پناه بده تا سخن خدا را بشنود» یعنی اگر کسی از مشرکان به سوی تو آمد و از تو خواست تا پناهش دهی تا تو را ببیند و سخنان تو و آن چه را بر تو نازل شده بشنود، او در امان است، پس پناهش ده «تا سخن خدا را بشنود» که همان کلام تو از قرآن است، پس او را ایمن دار، سپس او را به جای امنش برسان» تا به مأمن خود در سرزمینش برسد.
سپس فرمود: «چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و نزد پیامبرش محترم خواهد بود؟» تا پایان آیه. منظور، دو گروه بنی ضمره و بنی مدلج است که چون حیله گری کردند، خداوند این آیه را در بارۀ آنان نازل کرد و سپس فرمود: «چگونه برای مشرکان عهد و پیمانی است؟ و حال آنکه اگر بر شما چیره شوند نه خویشاوندی را در مورد شما رعایت می کنند و نه پیمانی را» تا سه آیه بعد. منظور، قریشیان هستند که در جنگ حدیبیه پیمان خود با پیامبر را شکستند و عرب ها را در کفرشان رهبری کردند. سپس فرمود: «با پیشوایان کفر پیکار کنید، به راستی آن ها سوگندی ندارند، باشد که باز ایستند.»
ص: 153
138 - اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَزِیعٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَا مَعْشَرَ اَلْمُسْلِمِینَ «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ» ثُمَّ قَالَ: هَؤُلاَءِ هُمْ وَ رَبِّ اَلْکَعْبَۀِ یَعْنِی أَهْلَ صِفِّینَ وَ اَلْبَصْرَۀِ وَ اَلْخَوَارِجِ.
حسن بن علی بن بزیع روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: ای جماعت مسلمانان! «با پیشوایان کفر پیکار کنید، به راستی آن ها سوگندی ندارند، باشد که باز ایستند.» سپس حضرت فرمود: سوگند به پروردگار کعبه که آن ها همان اهل صفين و بصره و خوارج هستند.
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً»(التوبه،16)
آیا گمان کرده اید که [به حال خود] واگذار می شوید و حال آنکه خداوند هنوز کسانی را که از میان شما جهاد کردند و غیر از خدا و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگرفتند، مشخص نساخته است؟
139. جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً: عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِأَنَسٍ: یَا أَنَسُ انْطَلِقْ فَادْعُ لِی سَیِّدَ اَلْعَرَبِ- یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَتْ عَائِشَهُ: أَلَسْتَ سَیِّدَ اَلْعَرَبِ؟ قَالَ: أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لاَ فَخْرَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ اَلْعَرَبِ. فَلَمَّا جَاءَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعَثَ اَلنَّبِیُّ إِلَی اَلْأَنْصَارِ فَلَمَّا صَارُوا إِلَیْهِ قَالَ لَهُمْ مَعْشَرَ اَلْأَنْصَارِ أَلاَ أَدُلُّکُمْ عَلَی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی؟ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَحُبُّوهُ کَحُبِّی وَ الْزَمُوهُ کالزامی فَمَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَحَبَّنِی فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَبَاحَهُ جَنَّتَهُ وَ أَذَاقَهُ بَرْدَ عَفْوِهِ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَ اللَّهَ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی اَلنَّارِ وَ أَذَاقَهُ أَلِیمَ عَذَابِهِ، فَتَمَسَّکُوا
ص: 154
بِوَلاَیَتِهِ وَ لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوَّهُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَهً فَیَغْضَبَ عَلَیْکُمُ الْجَبَّارُ.
جعفر بن محمّد بن سعید روایت کرده است: امام سجاد(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) به انس فرمود: ای انس! سرور عرب را نزد من فراخوان - یعنی حضرت علی(علیه السلام) - عایشه عرض کرد: مگر شما سرور عرب نیستید؟ پیامبر فرمود: من سرور فرزندان آدم (علیه السلام) هستم و این فخر فروشی نیست و علی بن ابی طالب(علیه السلام) سرور عرب است. چون حضرت علی(علیه السلام) آمد، پیامبر به دنبال انصار فرستاد و هنگامی که آمدند به آن ها فرمود: ای جماعت انصار! آیا می خواهید شما را به چیزی هدایت کنم که اگر به آن تمسک جویید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد؟ این شخص علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. همچون من دوستش بدارید و همچون من همراهی اش کنید. هر که او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هر که خدا را دوست بدارد، خداوند بهشت خود را به او ارزانی می دارد و بخشش شیرین خود را به او می چشاند و هر که با او دشمنی کند، با من دشمنی کرده و هر که با من دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده و هر که با خدا دشمنی کند، خداوند او را با صورت در آتش می افکند، و عذاب دردناکش را به او می چشاند. پس به ولایت او تمسک جویید و به جای او با دشمن او دمساز نشوید که خداوند جبّار بر شما خشم می گیرد.
«مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ أُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ»(التوبه،17)
مشرکان نمی توانند مساجد خدا را آباد کنند در حالی که به کفر خویش گواه اند؛ آنان اند که اعمالشان ناچیز شده و در آتش جاودان اند.
ص: 155
140۔ عَنِ ابنِ عَباسِ: وَ فِی قَوْلِهِ: «ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدِینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ» نَزَلَتْ فِی اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَبِی طَلْحَهَ بْنِ عُثْمَانَ مِنْ بَنِی عَبْدِ الدَّارِ .
ابن عباس گفت: این آیه در مورد عباس بن عبدالمطلب و ابی طلحه بن عثمان از پسران عبدالدار نازل شد.
«أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ *الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ*يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ*خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» (التوبه، 22-19)
آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همچون [عمل] کسی پنداشتید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟! نزد خدا برابر نیستند و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند. کسانی که ایمان آوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کردند، نزد خدا مرتبه ای بزرگ تر دارند و آنان همان رستگاران اند. پروردگارشان به آنان بشارت رحمتی از سوی خود و خشنودی و باغ هایی را می دهد که در آن ها نعمت برای آنان پایدار است. همیشه در آن ها جاودان اند، به راستی نزد خداوند پاداشی بزرگ است.
141۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: افْتَخَرَ شَیْبَهُ بْنُ عَبْدِ الدَّارِ وَ اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالَ
ص: 156
شَیْبَهُ فِی أَیْدِینَا مَفَاتِیحُ اَلْکَعْبَهِ نَفْتَحُهَا إِذَا شِئْنَا وَ نُغْلِقُهَا إِذَا شِئْنَا فَنَحْنُ خَیْرُ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ اَلْعَبَّاسُ: فِی أَیْدِینَا سِقَایَهُ الْحَاجِّ وَ عِمَارَهُ اَلْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَنَحْنُ خَیْرُ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، إِذْ مَرَّ عَلَیْهِمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَرَادَا أَنْ یَفْتَخِرَا فَقَالاَ لَهُ: یَا أَبَا الْحَسَنِ نُخْبِرُکَ بِخَیْرِ النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؟ هَا أَنَا ذَا فَقَالَ شَیْبَهُ فِی أَیْدِینَا مَفَاتِیحُ اَلْکَعْبَهِ نَفْتَحُهَا إِذَا شِئْنَا وَ نُغْلِقُهَا إِذْ شِئْنَا فَنَحْنُ خَیْرُ النَّاسِ بَعْدَ اَلنَّبِیِّ، وَ قَالَ اَلْعَبَّاسُ فِی أَیْدِینَا سِقَایَهُ الْحَاجِّ وَ عِمَارَهُ اَلْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَنَحْنُ خَیْرُ النَّاسِ بَعْدَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
ابن عباس گفت: شیبه پسر عبدالدار و عباس پسر عبدالمطلب فخر می ورزیدند. شیبه گفت: کلیدهای کعبه در دست ماست، هرگاه بخواهیم آن را می گشاییم و هرگاه بخواهیم آن را می بندیم، پس ما بهترین مردمان پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) هستیم. عباس گفت: آب دادن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام در دستان ماست، پس ما بهترین مردمان پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) هستیم. در آن هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) بر آن دو گذر کرد، خواستند تا بر ایشان فخر بفروشند و عرض کردند: ای اباحسن! تو را از بهترین مردمان پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) خبر دهیم؟! ما هستیم. شبیه عرض کرد: کلیدهای کعبه در دست ماست، هرگاه بخواهیم آن را می گشاییم و هرگاه بخواهیم آن را می بندیم، پس ما بهترین مردمان پس از پیامبریم. عباس عرض کرد: آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام به دست ماست، پس ما بهترین مردمان پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) هستیم.
فَقَالَ لَهُمَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَلاَ أَدُلُّکُمَا عَلَی مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْکُمَا؟ قَالاَ لَهُ: وَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ: الَّذِی ضَرَبَ رَقَبَتَکُمَا حَتَّی أَدْخَلَکُمَا فِی اَلْإِسْلاَمِ قَهْراً،
ص: 157
قَالاَ: وَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ: أَنَا فَقَامَ اَلْعَبَّاسُ مُغْضَباً حَتَّی أَتَی اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخْبَرَهُ بِمَقَالَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَلَمْ یَرُدَّ اَلنَّبِیُّ شَیْئاً فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِؤُکَ السَّلاَمَ وَ یَقُولُ لَکَ: «أَجَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ اَلْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ فَدَعَا اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْعَبَّاسَ فَقَرَأَ عَلَیْهِ الْآیَهَ فَقَالَ: یَا عَمِّ قُمْ اُخْرُجْ هَذَا الرَّحْمَنِ یُخَاصِمُکَ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) به آن دو فرمود: آیا کسی را به شما معرفی کنم که از شما بهتر است؟ عرض کردند: کیست؟ فرمود: کسی که شمشیر بر گردن شما گذاشت تا این که شما را به اجبار به اسلام واداشت. عرض کردند: او کیست؟ فرمود: من. عباس عصبانی برخاست و نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفت و ایشان را از سخن حضرت على(علیه السلام) باخبر کرد. پیامبر هیچ پاسخش را نداد تا این که جبرئیل(علیه السلام) فرود آمد و عرض کرد: ای محمّد! خداوند سلامت رسانید و فرمود: «آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همچون [عمل] کسی پنداشتید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ نزد خدا برابر نیستند.» تا آخر آیه. پیامبر(صلی الله علیه وآله) عباس را فراخواند و این آیه را برایش خواند. سپس فرمود: ای عمو! برخیز و خارج شو که خدای رحمان با تو در مورد على(علیه السلام) مخاصمه کرد.
142- عَنِ اَلْکَلْبِیِّ قَالَ: تَفَاخَرَ بَنُوشَیْبَهَ وَ بَنُواَلْعَبَّاسِ فَقَالَ هَؤُلاَءِ: لَنَا السِّقَایَهُ، وَ قَالَ هَؤُلاَءِ: لَنَا الْحِجَابَهُ، فَنَزَلَ «أَجَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ اَلْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ» فِی عَلِیٍّ قَالَ جَابِرُبْنُ الْحُرِّ: قُلْتُ لِلْکَلْبِیِّ: نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ خَاصَّهً؟ قَالَ نَعَمْ .
کلبی گفت: بنوشیبه و بنوعباس تفاخر می کردند، آنان گفتند: آب دادن
ص: 158
حاجیان با ماست و اینان گفتند: پرده داری کعبه با ماست. تا این که این آیه در مورد حضرت علی(علیه السلام) نازل شد: «آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همچون (عمل) کسی پنداشتید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است ؟!» جابربن حرّ گفت: به کلبی گفتم: آیا این آیه مخصوص حضرت على(علیه السلام) است؟ گفت: بلی.
143- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا فَتَحَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَکَّهَ أَعْطَی اَلْعَبَّاسَ السِّقَایَهَ وَ أَعْطَی عُثْمَانَ بْنَ طَلْحَهَ الْحِجَابَهَ وَ لَمْ یُعْطِ عَلِیّاً شَیْئاً فَقِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَعْطَی اَلْعَبَّاسَ السِّقَایَهَ وَ أَعْطَی عُثْمَانَ بْنَ طَلْحَهَ الْحِجَابَهَ وَ لَمْ یُعْطِکَ شَیْئاً. قَالَ: مَا أَرْضَانِی بِمَا فَعَلَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ.
قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی هَذِهِ الْآیَهَ: «أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ إِلَی «أَجْرٌ عَظِیمٌ» نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
محمّد زهری روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) از قول پدر بزرگوارش(علیه السلام) فرمود: زمانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) مکه را فتح کرد، آب دادن به حاجیان را به عباس و پرده داری کعبه را به عثمان بن طلحه واگذار کرد و به على(علیه السلام) چیزی واگذار نکرد. آنگاه به على(علیه السلام) عرض شد: پیامبر سقایت را به عباس و پرده داری را به عثمان بن طلحه واگذار کرد، ولی به شما چیزی واگذار نکرد. حضرت علی(علیه السلام) فرمود: به آنچه خدا و رسولش انجام دادند، بسیار خشنودم. آنگاه خداوند متعال این آیات را در مورد حضرت على(علیه السلام) نازل فرمود.
«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ» (توبه، 100)
ص: 159
و پیشی گیرندگان نخستین از مهاجران و انصار .
144-جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ مُعَنْعَناً: عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ حَمِدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ قَالَ اَلسّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ فَکَمَا أَنَّ لِلسَّابِقِینَ فَضْلَهُمْ عَلَی مَنْ بَعْدَهُمْ کَذَلِکَ لِأَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَضِیلَتُهُ عَلَی السَّابِقِینَ بِسَبْقِهِ السَّابِقِینَ.
وَ قَالَ «أَجَعَلْتُمْ سِقایَهَ الْحاجِّ وَ عِمارَهَ اَلْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ» وَ اسْتَجَابَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ وَاسَاهُ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ عَمُّهُ حَمْزَهُ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ وَ قَدْ کَانَ قُتِلَ مَعَهُ کَثِیرٌ فَکَانَ حَمْزَهُ سَیِّدَهُمْ بِقَرَابَتِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَعَلَ اللَّهُ لِجَعْفَرٍ جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلاَئِکَهِ فِی اَلْجَنَّهِ حَیْثُ یَشَاءُ وَ ذَلِکَ لِمَکَانِهِمَا وَ قَرَابَتِهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْزِلَتِهِمَا مِنْهُ وَ صَلَّی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَی حَمْزَهَ سَبْعِینَ صَلاَهً مِنْ بَیْنِ الشُّهَدَاءِ الَّذِینَ اسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ جَعَلَ لِنِسَاءِ اَلنَّبِیِّ فَضْلاً عَلَی غَیْرِهِمْ لَمَکَانِهِنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الصَّلاَهَ فِی مَسْجِدِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِأَلْفِ صَلاَهٍ عَلَی سَائِرِ الْمَسَاجِدِ إِلاَّ الْمَسْجِدَ الَّذِی ابْتَنَاهُ إِبْرَاهِیمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِمَکَّهَ لِمَکَانِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ فَضْلِهِ، وَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ النَّاسَ الصَّلَوَاتِ فَقَالَ قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ فَحَقُّنَا عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْنَا مَعَ الصَّلاَهِ فَرِیضَهً وَاجِبَهً مِنَ اللَّهِ وَ أَحَلَّ اللَّهُ لِرَسُولِهِ الْغَنِیمَهَ وَ أَحَلَّهَا لَنَا وَ حَرَّمَ الصَّدَقَاتِ عَلَیْهِ وَ حَرَّمَهَا عَلَیْنَا کَرَامَهً أَکْرَمَنَا اللَّهُ وَ فَضِیلَهً فَضَّلَنَا اللَّهُ بِهَا .
جعفر بن محمّدبن هشام روایت کرده است: امام حسن(علیه السلام) پس از حمد و ثنای خداوند متعال فرمود: «و پیشی گیرندگان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکی از آنان پیروی کردند.» همچنان که
ص: 160
پیشی گیرندگان بر کسانی که پس از ایشان هستند برتری دارند، پدرم حضرت علی(علیه السلام) نیز بر پیشی گیرندگان برتری دارد؛ چرا که وی از آنان پیشی گرفت.
خداوند در قرآن می فرماید: «آیا آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همچون (عمل) کسی پنداشتید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است» و دعوت رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) را پاسخ گفته و با جان خویش به ایشان قوّت قلب داده است؟ پس از آن حمزه(علیه السلام) سرور شهیدان عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله ) است که به همراه او بسیاری کشته شدند، ولی حمزه(علیه السلام) به جهت نزدیکی که با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله ) داشت، سرور آن ها بود. پس از آن خداوند به جعفر طیّار دو بال داد که به وسیله آن دو با فرشتگان در بهشت هرجا بخواهد پرواز می کند و این موقعیت به واسطه مقام آن دو در نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و نزدیکی آن ها با ایشان بود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله ) در بین شهیدانی که با حمزه(علیه السلام) به شهادت رسیدند، تنها بر پیکر حمزه(علیه السلام) هفتاد نماز خواند و خداوند زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را به سبب جایگاه آنان نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) بر زنان دیگر برتری بخشید و نماز در مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) را برابر با هزار نماز در دیگر مساجد به جز مسجد الحرام که ابراهیم(علیه السلام) در مکه بنا کرد، قرار داد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) به مردم صلوات آموخت و فرمود: بگویید خداوندا درود بفرست بر محمّد و خاندان محمّد همانگونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادی، همانا که تو ستودنی و بزرگ هستی. پس حقّ ما بر هر مسلمانی این است که به همراه نماز خود بر ما صلوات بفرستد که این از سوی خداوند متعال فرض و واجب است. خداوند غنیمت را برای پیامبرنیز برای ما حلال کرد و صدقه را برای پیامبر و نیز برای ما حرام
ص: 161
کرد، این کرامتی است که خداوند بدان ما را ارج نهاد و فضیلتی است که خداوند بدان ما را برتری بخشید.
«وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ» (التوبه، 102)
و گروهی دیگر به گناهان خود اعتراف کردند، کاری نیک را با [کار] دیگری که بد است، به هم آمیختند، امید است خداوند توبه آنان را بپذیرد.
145- عَنْ خَیْثَمَهَ الْجُعْفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِی: یَا خَیْثَمَهُ أَبْلِغْ مَوَالِیَنَا مِنَّا السَّلاَمَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَمْ یَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلاَّ بِالْعَمَلِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّمَا عَنَی بِمَعْرِفَتِنَا وَ إِقْرَارِهِ بِوَلاَیَتِنَا وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ» وَ الْعَسَی مِنَ اللَّهِ وَاجِبٌ وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِی شِیعَتِنَا الْمُذْنِبِینَ.
خیثمه جعفی گفت: بر امام محمّد باقر(علیه السلام) وارد شدم، ایشان به من فرمود: ای خیثمه! به دوستان ما سلام ما را برسان و ایشان را آگاه کن که به آن چه نزد خداست نمی رسند مگر با عمل. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: سلمان از ما اهل بیت است، و این به خاطر شناخت ما و اقرار به ولایت ما بود؛ این همان کلام خداوند متعال است: «کار نیک را با [کار] دیگری که بد است، به هم آمیختند، امید است خداوند توبه آنان را بپذیرد.» امید به خداوند واجب است و این آیه در حق شیعیان گناهکار ما نازل شده است.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ» (التوبه، 111)
ص: 162
به راستی خداوند از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای] این که بهشت از آن آنان باشد، خریده است؛ [اینان] در راه خدا کارزار می کنند و می کشند و کشته می شوند [خداوند به آن ها وعده بهشت داده] وعده ای که [وفای به آن] در تورات و انجیل و قرآن بر او واجب است.
146- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: کَانَ اَلْحُسَیْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعَ أُمِّهِ تَحْمِلُهُ فَأَخَذَهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ سَالِبَکَ وَ أَهْلَکَ اللَّهُ الْمُتَوَازِرِینَ عَلَیْکَ وَ حَکَمَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ أَعَانَ عَلَیْکَ.
قَالَتْ فَاطِمَۀُ الزَّهْرَاءُ عَلَیهَا السَّلاَمُ: یَا أَبَۀِ أَیَّ شَیْءٍ تَقُولُ؟ قَالَ: یَا بِنْتَاهْ ذَکَرْتُ مَا یُصِیبُ بَعْدِی وَ بَعْدَکِ مِنَ الْأَذَی وَ الظُّلْمِ وَ الْغَدْرِ وَ الْبَغْیِ، وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ فِی عَصَبَهٍ کَأَنَّهُمْ نُجُومُ السَّمَاءِ یَتَهَادَوْنَ إِلَی الْقَتْلِ وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی مُعَسْکَرِهِمْ وَ إِلَی مَوْضِعِ رِحَالِهِمْ وَ تُرْبَتِهِمْ.
قَالَتْ: یَا أَبَۀُ و أَیْنَ هَذَا الْمَوْضِعُ الَّذِی تَصِفُ؟ قَالَ: مَوْضِعٌ یُقَالُ لَهُ کَرْبَلاَءُ وَ هِیَ دَارُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ عَلَیْنَا وَ عَلَی الْأُمَّهِ یَخْرُجُ عَلَیْهِمْ شِرَارُ أُمَّتِی وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ شَفَعَ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ مَا شُفِّعُوا فِیهِ وَ هُمُ الْمُخَلَّدُونَ فِی اَلنَّارِ.
جعفر بن محمّد فزاری ازامام جعفر صادق(علیه السلام) روایت کرده است که ایشان فرمود: امام حسین(علیه السلام) در آغوش مادرش بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله ) امام حسین(علیه السلام) را گرفت و فرمود: خداوند قاتلت را و آن که تو را چپاول می کند لعنت گوید، خدا کسانی را که علیه تو دست در دست هم می دهند، هلاک کند و بین من و کسانی که دشمنت را یاری می کنند، حکم فرماید. حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: پدر جان چه می گویید؟ فرمود: دخترم! به یاد آن آزار و ظلم و ستم و مکری افتادم که بعد از من و تو دچار حسین خواهد شد، او در آن روز در میان گروهی است که گویی ستارگان
ص: 163
آسمان اند و به سوی شهادت می شتابند و گویی من لشکرگاه و خیمه و تربت آنان را می بینم. حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: پدر! این محلی که شما آن را توصیف می کنید، کجاست؟ فرمود: جایی است که آن را کربلا می نامند و آنجا برای ما و این امت خانه کرب و بلاست. اشرار امّت من علیه ایشان خروج می کنند و اگر همه کسانی که در آسمانها و زمین ها هستند برای احدی از آن ها نزد خدا شفاعت کنند، پذیرفته نخواهد شد و آنان در آتش جاودان خواهند بود.
قَالَتْ یَا أَبَۀُ فَیُقْتَلُ؟ قَالَ نَعَمْ یَا بِنْتَاهْ وَ مَا قُتِلَ قِتْلَتَهُ أَحَدٌ کَانَ قَبْلَهُ، وَ تَبْکِیهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ الْمَلاَئِکَهُ وَ الْوَحْشُ وَ النَّبَاتَاتُ وَ الْبِحَارُ وَ الْجِبَالُ، وَ لَوْ یُؤْذَنُ لَهَا مَا بَقِیَ عَلَی الْأَرْضِ مُتَنَفِّسٌ وَ یَأْتِیهِ قَوْمٌ مِنْ مُحِبِّینَا لَیْسَ فِی الْأَرْضِ أَعْلَمَ بِاللَّهِ وَ لاَ أَقْوَمَ بِحَقِّنَا مِنْهُمْ، وَ لَیْسَ عَلَی ظَهْرِ الْأَرْضِ أَحَدٌ یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ غَیْرُهُمْ أُولَئِکَ مَصَابِیحُ فِی ظُلُمَاتِ الْجَوْرِ وَ هُمُ الشُّفَعَاءُ وَ هُمْ وَارِدُونَ حَوْضِی غَداً أَعْرِفُهُمْ إِذَا وَرَدُوا عَلَیَّ بِسِیمَاهُمْ وَ کُلُّ أَهْلِ دِینٍ یَطْلُبُونَ أَئِمَّتَهُمْ وَ هُمْ یَطْلُبُونَّا وَ لاَ یَطْلُبُونَ غَیْرَنَا وَ هُمْ قُوَّامُ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ یَنْزِلُ الْغَیْثُ.
فَقَالَتْ فَاطِمَۀُ الزَّهْرَاءُ عَلَیهَا السَّلاَمُ یَا أَبَۀِ إِنّا لِلّهِ، وَ بَکَتْ. فَقَالَ لَهَا: یَا بِنْتَاهْ إِنَّ أَهْلَ اَلْجِنَانِ هُمُ الشُّهَدَاءُ فِی الدُّنْیَا بَذَلُوا «أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا، قَتْلَهٌ أَهْوَنُ مِنْ مَیْتَتِهِ، مَنْ کُتِبَ عَلَیْهِ الْقَتْلُ خَرَجَ إِلَی مَضْجَعِهِ، وَ مَنْ لَمْ یُقْتَلْ فَسَوْفَ یَمُوتُ.
حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: پدر! آیا او کشته خواهد شد؟ فرمود: آری دخترم! چنان که هیچ کس پیش از او همچون او کشته نشده است. آسمانها و زمین ها و فرشتگان و وحوش و گیاهان و دریاها و کوه ها بر او می گریند و اگر خدا اجازه می داد دیگر هیچ کس بر روی زمین بر جا
ص: 164
نمی ماند که نفس بکشد. گروهی از دوستداران ما نزدش می آیند که در روی زمین به خدا عالم تر و به حق ما ثابت تر از ایشان نخواهد بود و در روی زمین هیچ کس جز ایشان رو سوی او نمی کند. آنان در تاریکی های ستم چراغ های درخشنده اند و صاحب مقام شفاعت اند. چون فردا بر حوض من وارد شوند، آنان را از سیمایشان خواهم شناخت و چون اهل هر دینی امامان خود را بطلبند، آنان غیر از ما کسی را نخواهند طلبید. آنان باعث قوام زمين اند و باران به خاطر آنان نازل می شود. در آن دم حضرت فاطمه(علیها السلام) فرمود: ای پدر! ما از برای خداییم، و گریست. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: اهل بهشت کسانی هستند که در دنیا از جان و مالشان به [بهای] این که بهشت از آن آنان باشد می گذرند. «[اینان] در راه خدا کارزار می کنند و می کشند و کشته می شوند [خداوند به آن ها وعده بهشت داده است] وعده ای که وفای به آن بر او واجب است.» آن چه نزد خداست بهتر است از دنیا و آنچه در آن است و شهید شدن از مردن آسان تر است. هر کس کشته شدن برایش رقم خورده باشد، به قتلگاه خود خواهد رفت و کسی که کشته نشود، يقيناً خواهد مرد.
یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ أَمَا تُحِبِّینَ أَنْ تَأْمُرِینَ غَداً بِأَمْرٍ فَتُطَاعِینَ فِی هَذَا الْخَلْقِ عِنْدَ الْحِسَابِ، أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ یَکُونَ ابْنُکِ مِنْ حَمَلَهِ اَلْعَرْشِ، أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ یَکُونَ أَبُوکِ یَأْتُونَهُ یَسْأَلُونَهُ الشَّفَاعَهَ، أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ یَکُونَ بَعْلُکِ یَذُودُ الْخَلْقَ یَوْمَ الْعَطَشِ عَنِ اَلْحَوْضِ فَیَسْقِی مِنْهُ أَوْلِیَاءَهُ وَ یَذُودُ عَنْهُ أَعْدَاءَهُ أَ مَا تَرْضَیْنَ أَنْ یَکُونَ بَعْلُکِ قَسِیمَ اَلنَّارِ یَأْمُرَ اَلنَّارَ فَتُطِیعَهُ یُخْرِجُ مِنْهَا مَنْ یَشَاءُ وَ یَتْرُکُ مَنْ یَشَاءُ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَنْظُرِینَ إِلَی الْمَلاَئِکَهِ عَلَی أَرْجَاءِ السَّمَاءِ یَنْظُرُونَ إِلَیْکِ وَ إِلَی مَا تَأْمُرِینَ بِهِ وَ یَنْظُرُونَ إِلَی بَعْلِکِ قَدْ حَضَرَ الْخَلاَئِقُ وَ هُوَ یُخَاصِمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ فَمَا تَرَیْنَ اللَّهَ صَانِعٌ بِقَاتِلِ وَلَدِکِ وَ قَاتِلِیکِ
ص: 165
إِذَا أَفلِجَت حُجَّتُهُ عَلَی الْخَلاَئِقِ وَ أُمِرَتِ اَلنَّارُ أَنْ تُطِیعَهُ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ تَکُونَ الْمَلاَئِکَهُ تَبْکِی لاِبْنِکِ وَ یَأْسَفُ عَلَیْهِ کُلُّ شَیْءٍ أَمَا تَرْضَیْنَ أَنْ یَکُونَ مَنْ أَتَاهُ زَائِراً فِی ضَمَانِ اللَّهِ وَ یَکُونُ مَنْ أَتَاهُ بِمَنْزِلَهِ مَنْ حَجَّ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ وَ اعْتَمَرَ وَ لَمْ یخلُو مِنَ الرَّحْمَهِ طُرْفَۀَ عَیْنٍ وَ إِذَا مَاتَ مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ بَقِیَ لَمْ تَزَلِ الْحَفَظَهُ تَدْعُو لَهُ مَا بَقِیَ وَ لَمْ یَزَلْ فِی حِفْظِ اللَّهِ وَ أَمْنِهِ حَتَّی یُفَارِقَ الدُّنْیَا.
قَالَتْ: یَا أَبَۀَ سَلَّمْتُ وَ رَضِیتُ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، فَمَسَحَ عَلَی قَلْبِهَا وَ مَسَحَ عَیْنَیْهَا فَقَالَ: إِنِّی وَ بَعْلَکِ وَ أَنْتِ وَ أَبْنَیکِ فِی مَکَانٍ تَقَرُّ عَیْنَاکِ وَ یَفْرَحُ قَلْبُکِ .
ای فاطمه دختر محمّد(صلی الله علیه وآله)! آیا دوست نداری فردا به هنگام حساب از هر فرمانی که درباره این خلق دادی، اطاعت شود، آیا راضی نیستی که پسرت از حاملان عرش باشد، آیا راضی نیستی که مردم نزد پدرت بیایند و طلب شفاعت کنند، آیا راضی نیستی شوهرت خلق را در روز تشنگی از حوض کوثر باز دارد تا دوستانش را از آن بنوشاند و دشمنانش را از آن براند، آیا راضی نیستی شوهرت دهنده سهم دوزخ باشد و به دوزخ فرمان دهد و آن از او اطاعت کند و او هر که را بخواهد از آن بیرون آورد و هر که را بخواهد در آن رها کند، آیا راضی نیستی فرشتگان را بنگری که در جای جای آسمان ایستاده اند و به تو و آن چه دستور می دهی می نگرند، و نیز به شوهرت می نگرند که با خلایقی که حاضر شده اند، نزد خدا مخاصمه می کند، چه می بینی که خداوند با قاتل فرزندت و قاتلان خودت چه می کند؛ در آن هنگام که حجّتش را بر تمامی آفریدگان آشکار می سازد و دوزخ فرمان می گیرد که از او اطاعت کند. آیا راضی نیستی که فرشتگان بر پسرت گریه کنند و همه چیز برای او اندوهناک شود، آیا راضی نیستی که هر کس به زیارت او برود، در امان خدا باشد و همچون کسی باشد که
ص: 166
حجّ کعبه به جا آورده و عمره رفته است و یک چشم بر هم زدن از رحمت خدا دور نباشد و هرگاه بمیرد، شهید مرده باشد و مادامی که زنده باشد، فرشتگان برایش دعا کنند و پیوسته در حفظ و امان خدا باشد تا دنیا را ترک گوید.
حضرت فاطمه(علیهاالسلام) فرمود: پدر! تسلیم و راضی شدم و بر خدا توکل کردم. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست بر قلب و چشمان حضرت فاطمه(علیها السلام) کشید و فرمود: من و شوهرت و تو و دو فرزندت در جایگاهی خواهیم بود که چشم تو روشن و قلب تو خوشحال شود.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» (التوبه، 119)
ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
147- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» قَالَ: مَعَ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
ابان بن تغلب گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: «از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید، یعنی با حضرت على(علیه السلام).
148۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِ اللَّهِ: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» قَالَ مَعَ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَصْحَابِهِ.
ابن عباس درباره کلام خداوند متعال «از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید» گفت: یعنی با حضرت علی(علیه السلام) و یارانش.
149۔ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ: وَ قَوْلُهُ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» نَزَلَتْ فِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ خَاصَّهً.
ابن عباس گفت: آیه«اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» ویژه حضرت
ص: 167
على(علیه السلام) و اهل بیتش(علیهم السلام) نازل گشت.
150- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا نَزَلَتِ الْآیَۀُ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» الْتَفَتَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَتَدْرُونَ فِیمَنْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَۀُ؟ قَالُوا: لاَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا نَدْرِی فَقَالَ أَبُو دُجَانَۀَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ کُلُّنَا مِنَ الصَّادِقِینَ آمَنَّا بِکَ وَ صَدَّقْنَاکَ، قَالَ: لاَ یَا أَبَا دُجَانَۀَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی ابْنِ عَمِّی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَاصَّهً دُونَ النَّاسِ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ.
ابی سعید گفت: چون آیه «اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» نازل شد، پیامبر(صلی الله علیه وآله ) رو به اصحاب خود کرد و فرمود: آیا می دانید این آیه درباره چه کسی نازل شد؟ عرض کردند: خیر ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله )! ما نمی دانیم. ابودجانه عرض کرد: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله )! همه ما از راستگویان هستیم که به تو ایمان آوردیم و تو را تصدیق کردیم. حضرت فرمود: ای ابادجانه! این آیه به طور خاص و بدون شراکت دیگران درباره پسر عموی من امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) نازل شد و او از راستگویان است.
151- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ کَعْبٍ الْقُرَظِیِّ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْأَحْزَابِ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَفَا اللّهُ عَنْکَ أَوْضَعْتُهُمُ السِّلاَحَ مَا زِلْتُ بِمَنْ مَعِی مِنَ الْمَلاَئِکَهِ نَسُوقُ اَلْمُشْرِکِینَ حَتَّی نَزَلْنَا بِهِمْ حَمْرَاءَ الْأَسَدِ اخْرُجْ وَ قَدْ أُمِرْتَ بِقِتَالِهِمْ وَ إِنِّی عَادٌ بِمَنْ مَعِی فَیَزُولُ بِهِمْ حُصُونُهُمْ حَتَّی یَلْحَقُونَا فَأَعْطَی أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الرَّایَۀَ وَ خَرَجَ فِی أَثَرِ جَبْرَئِیلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ تَخَلَّفَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ لَحِقَهُمْ فَجَعَلَ کُلَّمَا مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِأَحَدٍ فَقَالَ: مَرَّ بِکُمُ الْفَارِسُ؟ فَقَالُوا: مَرَّ بِنَا دِحْیَۀِبْنُ خَلِیفَۀِ، وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ یُشْبِهُ بِهِ. قَالَ: فَخَرَجَ یَوْمَئِذٍ عَلَی فَرَسٍ مُکَفَّرٍ بِقَطِیفَۀٍ أُرْجُوَانٍ أَحْمَرَ فَلَمَّا نَزَلَتْ بِهِمْ جُنُودُ اللَّهِ نَادی مُنَادِیهِمْ یَا أَبَا لُبَابَهَ بْنَ عَبْدِ الْمُنْذِرِ مَا لَکَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَذَا یَدْعُونَ
ص: 168
فَأْتِهِمْ وَ قُلْ مَعْرُوفاً، فَلَمَّا اطَّلَعَ عَلَیْهِمْ انْتَحَبُوا فِی وَجْهِهِ یَبْکُونَ وَ قَالُوا یَا أَبَا لُبَابَهَ لاَ طَاقَۀَ لَنَا الْیَوْمَ بِقِتَالِ مَنْ وَرَائِکَ .
محمّدبن کعب قرظی گفت: چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) از جنگ احزاب بازگشت، جبرئیل(علیه السلام) به ایشان عرض کرد: خدایت به سلامت دارد که شکستشان دادی. من با فرشتگان همراهم پیوسته مشرکان را پس راندیم تا آن که آنان را به حمراء الاسد رساندیم. برخیز که به نبرد با آنان فرمان داده شده ای و من با همراهانم باز می گردم و دژهای آنان را در هم میکوبیم تا به ما بپیوندند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) بیرق خود به امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) سپرد و او در پی جبرئیل(علیه السلام) راهی شد و پیامبر که بازمانده بود، در پی آنان به راه افتاد تا به ایشان رسید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) در راه هر گاه بر کسی گذر می کرد، می فرمود: آیا سواره ای بر شما نگذشت؟ عرض می کردند: دحية بن خلیفه بر ما گذر کرد؛ چراکه جبرئیل(علیه السلام) شبیه او بود. در آن روز ایشان بر اسبی جوان با زینتی از پارچه قرمز راهی شد و چون سپاهیان خداوند بر آنان فرود آمدند، منادی آنان ندا سر داد: ای ابا لبابة بن عبدالمنذر چه شده است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: اینان تو را فرا می خوانند، سویشان برو و سخنی نیک بگو. چون وی بر آنان پدیدار شد، پیش رویش نزار و گریان شدند و گفتند: ای ابا لبابه! ما امروز هیچ توان آن نداریم تا با اینان که در پی تواند نبرد کنیم.
ص: 169
«وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ» (یونس، 15)
و هرگاه آیات ما که روشن است بر آنان خوانده شود، کسانی که به دیدار [ثواب و عقاب] ما امید ندارند می گویند: قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را عوض کن. بگو: برای من ممکن نیست که آن را از پیش خودم عوض کنم. جز از آن چه به من وحی می شود، پیروی نمی کنم.
152- عَنْ أَبِی حَمْزَۀَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «اِئْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ» فَقَالَ: أَبُوجَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَلِکَ قَوْلُ أَعْدَاءِ اللَّهِ لِرَسُولِ اللَّهِ مِنْ خَلْفِهِ وَ هُمْ یَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ لاَ یَسْمَعُ قَوْلَهُمْ: لَوْ أَنَّهُ جَعَلَ إِمَاماً غَیْرَ عَلِیٍّ أَوْ بَدَّلَهُ مَکَانَهُ فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً
ص: 170
عَلَیْهِمْ قَوْلَهُمْ: «قُلْ ما یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِی» یَعْنِی أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحی إِلَیَّ» مِنْ رَبِّی فِی عَلِیٍّ فَذَلِکَ قَوْلُهُ «اِئْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ».
ابوحمزه ثمالی گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره کلام خداوند متعال «قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را عوض کن» پرسیدم. ایشان فرمود: این سخن دشمنان خداوند است که پشت سر رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) گفتند و گمان می کردند که خداوند سخن آن ها را نمی شنود: ای کاش او امامی جز على می نهاد یا جایگاه او را عوض می کرد! خداوند در پاسخ آنان فرمود: «بگو: برای من ممکن نیست که آن را از پیش خودم عوض کنم.» یعنی امیرمؤمنان حضرت على(علیه السلام) را و «جز از آن چه به من وحی می شود، پیروی نمی کنم» یعنی از سوی پروردگارم درباره حضرت علی(علیه السلام)، پس این بود کلام خداوند متعال: «قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را عوض کن».
153- عَنْ زَیْدِبْنِ عَلِیٍّ فِی هَذِهِ الْآیَهِ:
«وَ اللّهُ یَدْعُوا إِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»(یونس، 25)
و خداوند به سرای سلامت (بهشت) فرا می خواند، و هر که را بخواهد به راه راست هدایت می کند.
قَالَ إِلَی وَلاَیَهِ[ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ]عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
زید بن علی گفت: در این آیه ولایت حضرت على(علیه السلام) منظور است.
«فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» (یونس، 32)
ص: 171
بعد از حق جز گمراهی چیست؟ پس چگونه [از راه راست] برگردانده می شوید؟
154- عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَسَنِ التَّمِیمِیُّ الْبَزَّازُ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِم السَّلاَمُ قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَی مِنْبَرِ اَلْکُوفَهِ وَ کَانَ فِیمَا قَالَ: وَ اللَّهِ إِنِّی لَدَیَّانُ النَّاسِ یَوْمَ الدِّینِ وَ قَسِیمٌ بَیْنَ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ، لاَ یَدْخُلُهَا الدَّاخِلُ إِلاَّ عَلَی أَحَدِ قِسْمَیَّ، وَ إِنِّی الْفَارُوقُ الْأَکْبَرُ، وَ إِنَّ جَمِیعَ الرُّسُلِ وَ الْمَلاَئِکَۀِ وَ الْأَرْوَاحِ خُلِقُوا لِخَلْقِنَا لَقَدْ أُعْطِیتُ التِّسْعَ الَّتِی لَمْ یَسْبِقْنِی إِلَیْهَا أَحَدٌ، عُلِّمْتُ فَصْلَ الْخِطَابِ، وَ بُصِّرْتُ سَبِیلَ الْکِتَابِ، وَ أُزْجَلُ إِلَی السُبُحَاتِ وَ عُلِّمْتُ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلاَیَا وَ الْقَضَایَا وَ بِی کَمَالُ الدِّینِ، وَ أَنَا النِّعْمَهُ الَّتِی أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَی خَلْقِهِ کُلُّ ذَلِکَ مَنٌّ مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَیَّ وَ مِنَّا الرَّقِیبُ عَلَی خَلْقِ اللَّهِ، وَ نَحْنُ قَسَمُ اللَّهِ وَ حُجَّتُهُ بَیْنَ الْعِبَادِ إِذْ یَقُولُ اللَّهُ اِتَّقُوا اللّهَ: «الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً(1)».
عبدالرحمان بن حسن تمیمی روایت کرده است: امام جعفر صادق(علیه السلام) از پدر بزرگوارش از جد بزرگوارش(علیهم السلام) نقل کرد که ایشان فرمود: حضرت علی(علیه السلام) در کوفه بر منبر خطبه ای خواند و در آن فرمود: به خدا سوگند منم مزد دهنده مردم در روز جزا و منم قسمت کننده بهشت و دوزخ، هیچ کس داخل بهشت و دوزخ نمی شود مگر به تقسیم من و من جداکننده بین حق و باطل هستم و همه فرستادگان و فرشتگان و ارواح برای ما خلق شده اند. به من نُه چیز عطا شده که هیچ کس سوی آن ها بر من پیشی نگرفته است؛ به من فصل الخطاب تعلیم داده شده است و من به راه های کتاب و راندن و به صدا در آوردن ابرها بينا شده ام. علم به مرگ ها و بلاها و قضاها به من داده شده است و حکومت ها و کمال دین به وجود من
ص: 172
است و من آن نعمتی هستم که خدا بر خلق خود ارزانی داشته است و همه اینها منّت های خداوند است که به من ارزانی داشته است و نگهبان بر خلق خدا از ما قرار داده شده است و ماییم سوگند خدا و حجت او در میان بندگان. خداوند می فرماید: «از خدا که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید، و از [بریدن پیوند با] خویشاوندان پروا نمایید. همانا خداوند مراقب شماست.»
فَنَحْنُ أَهْلُ بَیْتٍ عَصَمَنَا اللَّهُ مِنْ أَنْ نَکُونَ فَتَّانِینَ أَوْ کَذَّابِینَ أَوْ سَاحِرِینَ أَوْ زَیَّافِینَ، فَمَنْ کَانَ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ فَلَیْسَ مِنَّا وَ لاَ نَحْنُ مِنْهُ، إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ طَهَّرَنَا اللَّهُ مِنْ کُلِّ نَجَسٍ نَحْنُ الصَّادِقُونَ إِذَا نَطَقْنَا، وَ الْعَالِمُونَ إِذَا سُئِلْنَا، أَعْطَانَا اللَّهُ عَشْرَ خِصَالٍ لَمْ تَکُنْلِأَحَدٍ قَبْلَنَا وَ لاَ تَکُونُ لِأَحَدٍ بَعْدَنَا: الْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ وَ اللُّبُّ وَ الْفُتُوَّۀُ وَ الشَّجَاعَهَ وَ السَّخَاوَۀُ وَ الصَّبْرُ وَ الصِّدْقُ وَ الْعَفَافُ وَ الطَّهَارَۀُ، فَنَحْنُ کَلِمَهُ التَّقْوَی وَ سَبِیلُ الْهُدَی وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَی وَ الْحُجَّهُ الْعُظْمَی وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَی وَ الْحَقُّ الَّذِی أَقَرَّ اللَّهُ بِهِ «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنّی تُصْرَفُونَ» .
ماییم اهل بیتی که خداوند ما را از این که فتنه گر و دروغ پرداز و جادوگر و تقلّب کار باشیم معصوم داشته است. پس کسی که در او اندکی از این خصال باشد از ما نیست و ما از او نیستیم. خدا ما اهل بیت را از هرگونه ناپاکی طهارت بخشید. چون به سخن در آییم راستگویانیم و چون از ما پرسیده شود دانایان. خداوند به ما ده خصلت عطا کرده که به هیچ کس پیش و پس از ما آن را نداده است: بردباری و علم و خردمندی و جوانمردی و شجاعت و سخاوت و صبر و صدق و عفاف و طهارت. ماییم كلمه تقوا و راه هدایت و نمونه والا و حجّت عظما و ریسمان استوار و آن حقّی که خداوند مقرّر داشت: «بعد از حق جز گمراهی چیست؟ پس
ص: 173
چگونه [از راه راست] برگردانده می شوید؟»
«قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ» (یونس، 58)
بگو: تنها باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند، که آن بهتر است از آنچه دشمنان فراهم می آورند.
155-جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ». قَالَ: فَضْلُ اللَّهِ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِرَحْمَتِهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.
جعفر بن محمّد فزاری روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: در آیه «بگو تنها باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند، که آن بهتر است از آن چه فراهم می آورند» فضل خدا پیامبر(صلی الله علیه وآله) و رحمت او، امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) است.
156- عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ» فَمَنْ قَسَمَ اللَّهُ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ مِنْ سُلْطَانِ هَؤُلاَءِ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
زید بن ارقم گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «بگو تنها باید به فضل و رحمت خدا [شاد باشید]» کسی که خداوند دوستی ما اهل بیت را قسمتش کرده باشد، این برایش بهتر است از سلطنت آنان و بهتر است از آنچه که آنان فراهم می آورند.
157- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ رَاکِبٌ وَ خَرَجَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ یَمْشِی فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: یَا أَبَا الْحَسَنِ إِمَّا أَنْ تَرْکَبَ وَ إِمَّا أَنْ تَنْصَرِفَ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ
ص: 174
تَرَکَبَ إِذَا رَکِبْتُ وَ تَمْشِیَ إِذَا مَشَیْتُ وَ تَجْلِسَ إِذَا جَلَسْتُ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ حَدّاً مِنْ حُدُودِ اللَّهِ لاَ بُدَّ لَکَ مِنَ الْقِیَامِ وَ الْقُعُودِ فِیهِ، وَ مَا أَکْرَمَنِی اللَّهُ بِکَرَامَهٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَکْرَمَکَ بِمِثْلِهَا خَصَّنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ الرِّسَالَۀِ وَ جَعَلَکَ وَلِیَّ ذَلِکَ تَقُومُ فِی صَعْبِ أُمُورِهِ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا آمَنَ بِی مَنْ کَفَرَ بِکَ وَ لاَ أَقَرَّ بِی مَنْ جَحَدَکَ، وَ لاَ آمَنَ بِاللَّهِ مَنْ أَنْکَرَکَ وَ إِنَّ فَضْلَکَ لَمِنْ فَضْلِی وَ إِنَّ فَضْلِی لِفَضلِ اللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی: «قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ».
جعفر بن محمّد فزاری روایت کرده است امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) از منزل خارج شد در حالی که سواره بود. حضرت على(علیه السلام) نیز ایشان را همراهی می کرد در حالی که پیاده راه می رفت. پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرمود: ای ابا حسن! یا سوار شو و یا برگرد؛ چرا که خداوند به من امر کرده که چون من سوار باشم تو نیز سوار باشی و چون من پیاده باشم تو نیز پیاده باشی و چون من نشستم تو نیز بنشینی؛ جز آن که حدّی از حدود خدا در کار باشد و چاره ای جز قیام و قعود در آن نداشته باشی. خداوند به هیچ ارجی مرا ارجمند نداشته جز آن که به همانندش تو را نیز ارج نهاده است. مرا ممتاز به نبوت و رسالت نمود و تو را ولیّ و جانشین آن قرار داد که به کارهای دشوارش رسیدگی می کنی. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخت، آن که به تو کافر باشد، به من ایمان ندارد و آن که تو را تکذیب کند، مرا تصدیق نکرده و آن که تو را انکار کند، به خداوند ایمان نیاورده است. فضل تو از فضل من و فضل من از فضل خداست. و این همان کلام پروردگارم است: «بگو: باید به فضل و رحمت خدا شاد باشد که آن بهتر است از آنچه [دشمنان] فراهم می آورند.»
وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ مَا خُلِقْتَ إِلاَّ لِیُعْرَفَ بِکَ مَعَالِمُ الدِّینِ وَ یُصْلَحَ بِکَ لِی دَارِسُ السَّبِیلِ، وَ لَقَدْ
ص: 175
ضَلَّ مَنْ ضَلَّ عَنْکَ وَ لَمْ یَهْتَدِ إِلَی اللَّهِ مَنْ لَمْ یَهْتَدِ إِلَیْکَ وَ إِلَی وَلاَیَتِکَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی: «وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی(1)»؛ یَعْنِی إِلَی وَلاَیَتِکَ. وَ لَقَدْ أَمَرَنِی رَبِّی أَنْ أَفْتَرِضَ مِنْ حَقِّکَ مَا أَمَرَنِی أَنْ أَفْتَرِضَهُ مِنْ حَقِّی فَحَقُّکَ مَفْرُوضٌ عَلَی مَنْ آمَنَ بِی کَافْتِرَاضِ حَقِّی عَلَیْهِ، وَ لَوْلاَکَ لَمْ یُعْرَفْ حِزْبُ اللَّهِ، وَ بِکَ یُعْرَفُ عَدُوُّ اللَّهِ، وَ لَوْ لَمْ یَلْقَوْهُ بِوَلاَیَتِکَ مَا لَقُوهُ بِشَیْءٍ، وَ إِنَّ مَکَانِی لَأَعْظَمُ مِنْ مَکَانِ مَنْ تَبِعَنِی.
ای علی! به خدا سوگند تو تنها از آن رو آفریده شده ای که نشانه های دین از تو شناخته شود و راه های فرسوده از تو بهبود یابد، به راستی آن که از تو گمراه شود، گمراه است و آن که سوی تو و ولایت تو راه نیابد، سوی خدا راه نیافته است و این همان کلام پروردگارم است: «و به راستی من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد، سپس هدایت یابد.» یعنی سوی ولایت تو هدایت شود. خداوند مرا امر کرده تا آن حقی را که برای خود واجب گرداندم، برای تو نیز واجب گردانم. پس هر که به من ایمان آورد، همچنان که حقّ من بر او واجب است، حق تو نیز بر او واجب گردد. اگر تو نبودی حزب خدا شناخته نمی شد و به وسیله تو دشمن خدا شناخته می شود و هر که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، بدون هیچ چیز او را ملاقات کرده است و بی تردید جایگاه من والاتر است از جایگاه کسی که در پی من می آید.
وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکَ: «یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ(2)» یَعْنِی مِنْ وَلاَیَتِکَ یَا عَلِیُّ «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ(3)»، فَلَوْ لَمْ أُبَلِّغْ مَا أُمِرْتُ بِهِ لَحَبِطَ
ص: 176
عَمَلِی وَ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ بِغَیْرِ وَلاَیَتِکَ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ، مَوْعُودٌ مَا أَقُولُ لَکَ إِلاَّ مَا یَقُولُ رَبِّی وَ إِنَّ الَّذِی أَقُولُ لَکَ لَمِنَ اللَّهِ نَزَلَ فِیکَ فَإِلَی اللَّهِ أَشْکُو تَظَاهُرَ أُمَّتِی عَلَیْکَ وَ إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مَا یَرْکَبُونَکَ بِهِ بَعْدِی.
أَمَّا إِنَّهُ یَا عَلِیُّ مَا تَرَکَ قِتَالِی مَنْ قَاتَلَکَ، وَ لاَ سَلَّمَ لِی مَنْ نَصَبَ لَکَ وَ إِنَّکَ لَصَاحِبُ الْأَکْوَابِ وَ صَاحِبُ الْمَوَاقِفِ الْمَحْمُودَهِ فِی ظِلِّ اَلْعَرْشِ أَیْنَمَا أُوقَفُ فَتُدْعَی إِذَا دُعِیتُ وَ تُحَیَّا إِذَا حُیِّیتُ وَ تُکْسَی إِذَا کُسِیتُ، حَقَّتْ کَلِمَهُ الْعَذَابِ عَلَی مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ قَوْلِی فِیکَ وَ حَقَّتْ کَلِمَهُ الرَّحْمَهِ لِمَنْ صَدَّقِنی، وَ مَا رَکِبْتُ بِأَمْرٍ إِلاَّ وَ قَدْ رَکِبْتَ بِهِ، وَ مَا اغْتَابَکَ مُغْتَابٌ وَ لاَ أَعَانَ عَلَیْکَ إِلاَّ هُوَ فِی حَیِّزِ إِبْلِیسَ، وَ مَنْ وَالاَکَ وَ وَالَی مَنْ هُوَ مِنْکَ مِنْ بَعْدِکَ کَانَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبُ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
و خداوند این آیه را درباره تو نازل فرمود: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است [به مردم] ابلاغ کن». یعنی ولایت تو را ای علی! «و اگر [چنین] نکنی، پیام او را نرسانده ای». اگر آنچه را که بدان امر شده بودم ابلاغ نمی کردم، هر آینه عملم تباه می شد و هر کس خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، عملش تباه شده است. چنین است که هر آنچه برایت می گویم، همه سخن پروردگارم است که درباره تو نازل شده است. از روی گرداندن امتم بر تو و از آن چه که پس از من در حق تو روا می دارند، به سوی خدا شکایت می کنم. ای علی! آن که با تو بجنگد، از جنگ با من کناره نگرفته و آن که با تو جنگ افروزد، با من در آشتی نیست. همانا تو صاحب اكواب و مواقف محموده در زیر سایه عرش خدایی. هر کجا بایستم و مرا فراخوانند، تو نیز فراخوانده می شوی و چون زنده شوم، تو نیز زنده می شوی و چون لباس بر تنم شود، تو نیز پوشانده میشوی. کلمه عذاب برای کسی که قول مرا در مورد تو تصدیق نمی کند،
ص: 177
راست است و کلمه رحمت برای کسی که مرا تصدیق کند، حق است. پا در امری نگذاشته ام جز آن که تو در آن پا گذاشته ای. هیچ غیبت کننده ای تو را بد نمی گوید و هیچ کس دشمن تو را یاری نمی دهد جز آنکه در جرگه ابلیس است و آن کس که تو را یار باشد و آن کس را که پس از تو از توست یار باشد، او در گروه حزب الله است و ایشان رستگارند.
«فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ» (یونس، 94)
و اگر نسبت به آن چه به سوی تو نازل کرده ایم در شکّی، پس از کسانی که کتاب [آسمانی] را پیش از تو می خواندند، سؤال کن.
158- عَنْ زُرَارَۀَبْنِ أَعْیَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ آیَۀٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی نَسْأَلُکَ قَالَ: وَ مَا هِیَ؟ قُلْتُ: قَوْلُهُ: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ» مَنْ هَؤُلاَءِ الَّذِینَ أُمِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِسُؤَالِهِمْ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ فَصَارَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَهِ جَمَعَ اللَّهُ لِیَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الْمَلاَئِکَهَ فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَقَامَ الصَّلاَهَ ثُمَّ تَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَصَلَّی بِهِمْ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ بِمَ تَشْهَدُونَ قَالُوا نَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ فَهُوَ مَعْنَی قَوْلِهِ «فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ».
زرارةبن اعین گفت: به امام محمّد باقر(علیه السلام) عرض کردم: در باره آیه ای از کتاب خدا سؤالی داریم. فرمود: کدام آیه؟ عرض کردم: كلام حق تعالی و اگر نسبت به آن چه به سوی تو نازل کرده ایم در شکّی، پس از کسانی که کتاب آسمانی را پیش از تو می خواندند، سؤال کن.» آنان چه
ص: 178
کسانی اند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) به سؤال کردن از آنان امر شده است؟ ایشان فرمود: چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) را شبانه سوی آسمان بردند و ایشان به آسمان چهارم رسید، خداوند پیامبران و صدّیقان و فرشتگان را برای ایشان گرد آورد. آن گاه جبرئیل(علیه السلام) اذان گفت و نماز به پا داشت و رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) پیش آمد و نماز آنان را امامت کرد و چون نماز را به پایان رسانید فرمود: به چه چیز شهادت می دهید؟ عرض کردند: شهادت می دهیم که هیچ خدایی جز خداوند یگانه نیست و تو رسول خدایی و على(علیه السلام) امیرمؤمنان است. این همان معنی کلام خداوند است که فرمود: «پس از کسانی که کتاب [آسمانی] را پیش از تو می خواندند، سؤال کن.»
ص: 179
«وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ» (هود، 7)
و عرش او بر آب بود.
159- عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً: عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: شَهِدْتُ أَبِی عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ وَ عِنْدَهُ کَعْبُ الْأَحْبَارِ وَ کَانَ رَجُلاً قَدْ قَرَأَ اَلتَّوْرَاهَ وَ کُتُبَ الْأَنْبِیَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: یَا کَعْبُ مَنْ کَانَ أَعْلَمَ بَنِی إِسْرَائِیلَ بَعْدَ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ؟ قَالَ: کَانَ أَعْلَمُ بَنِی إِسْرَائِیلَ بَعْدَ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ یُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَ کَانَ وَصِیَّ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ مِنْ بَعْدِهِ وَ کَذَلِکَ کُلُّ نَبِیٍّ خَلاَ مِنْ قَبْلِ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ مِنْ بَعْدِهِ کَانَ لَهُ وَصِیٌّ یَقُومُ فِی أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ.
فَقَالَ لَهُ عُمَرُ فَمَنْ وَصِیُّ نَبِیِّنَا وَ عَالِمُنَا؟ أَبُوبَکْرٍ؟ قَالَ وَ عَلِیٌّ سَاکِتٌ لاَ یَتَکَلَّمُ فَقَالَ کَعْبٌ: مَهْلاً فَإِنَّ السُّکُوتَ عَنْ هَذَا أَفْضَلُ کَانَ أَبُوبَکْرٍ رَجُلاً حَظِیَ بِالصَّلاَحِ
ص: 180
فَقَدَّمَهُ اَلْمُسْلِمُونَ لِصَلاَحِهِ، وَ لَمْ یَکُنْ بِوَصِیٍّ فَإِنَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ لَمَّا تُوُفِّیَ أَوْصَی إِلَی یُوشَعَ بْنِ نُونٍ فَقَبِلَهُ طَائِفَهٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ أَنْکَرَتْ فَضْلَهُ طَائِفَهٌ فَهِیَ الَّتِی ذَکَرَ اللَّهُ فِی اَلْقُرْآنِ «فَآمَنَتْ طائِفَهٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَهٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِینَ(1)» وَ کَذَلِکَ الْأَنْبِیَاءُ السَّالِفَهُ وَ الْأُمَمُ الْخَالِیَهُ لَمْ یَکُنْ نَبِیٌّ إِلاَّ وَ قَدْ کَانَ لَهُ وَصِیٌّ یَحْسُدُهُ قَوْمُهُ وَ یَدْفَعُونَ فَضْلَهُ.
عبیدبن کثیر روایت کرده است: امام حسن(علیه السلام) فرمود: پدرم را نزد عمربن خطاب دیدم حال آنکه کعب الاحبار نیز آنجا بود و او مردی بود که تورات و کتب پیامبران را خوانده بود. عمر به او گفت: ای کعب! پس از موسی بن عمران چه کسی داناترین بنی اسرائیل بود؟ گفت: داناترین مرد بنی اسرائیل پس از موسی، یوشع بن نون بود که پس از موسی بن عمران وصیّ او بود. هر پیامبری که پیش از موسی و پس از او بود، جانشینی داشت که پس از او به کار امّتش می پرداخت. عمر به او گفت: وصیّ پیامبر ما و دانای ما کیست؟ ابوبکر؟ در این هنگام حضرت علی(علیه السلام) ساکت بود و سخنی نمی گفت. کعب گفت: آرام باش که در این باره سکوت بهتر است. ابوبکر مردی نیکوکار بود که مسلمانان برای نیکوکاری اش او را مقدم داشتند، اما وصیّ نبود. هنگامی که موسی بن عمران در گذشت، يوشع بن نون را وصیّ خود قرار داد. گروهی از بنی اسرائیل او را پذیرفتند و گروهی برتری او را منکر شدند و این همان است که خداوند در قرآن از آن یاد کرد: «پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کفر ورزیدند، آن گاه کسانی را که ایمان آوردند [ضدّ] دشمنانشان یاری کردیم تا چیره شوند.» در میان پیامبران گذشته و
ص: 181
امّت های پیشین هر پیامبری یک وصیّ داشت که قومش بر او حسد می بردند و برتری او را انکار می کردند.
فَقَالَ: وَیْحَکَ یَا کَعْبُ فَمَنْ تَرَی وَصِیَّ نَبِیِّنَا؟ قَالَ کَعْبٌ: مَعْرُوفٌ فِی جَمِیعِ کُتُبِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْکُتُبِ الْمُنَزَّلَهِ مِنَ السَّمَاءِ عَلِیٌّ أَخُو اَلنَّبِیِّ الْعَرَبِیِّ یُعِینُهُ عَلَی أَمْرِهِ یُؤَازِرُهُ عَلَی مَا نَاوَأَهُ، لَهُ زَوْجَهۀٌ مُبَارَکَۀٌ وَ لَهُ مِنْهَا ابْنَانِ یَقْتُلُهُمَا أُمَّتُهُ مِنْ بَعْدِهِ. وَ یُحْسَدُ وَصِیُّهُ کَمَا حَسَدَتِ الْأُمَمُ أَوْصِیَاءَ أَنْبِیَائِهَا فَیَدْفَعُونَهُ عَنْ حَقِّهِ وَ یَقْتُلُونَ وُلْدَهُ مِنْ بَعْدِهِ کَحَذْوِ الْأُمَمِ الْمَاضِیَهِ. قَال:َ فَأُفْحِمَ عُمَرُ عِنْدَهَا وَ قَالَ یَا کَعْبُ لَئِنْ صَدَقْتَ فِی کِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَلِیلاً لَقَدْ کَذَبْتَ کَثِیراً. فَقَالَ کَعْبٌ: وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَطُّ وَ لَکِنْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ لَمْ یَکُنْ لِی بُدٌّ مِنْ تَفْسِیرِهِ وَ الْجَوَابِ فِیهِ، فَإِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّ أَعْلَمَ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ نَبِیِّهَا لِأَنِّی لَمْ أَسْأَلْهُ عَنْ شَیْءٍ إِلاَّ وَجَدْتُ عِنْدَهُ عِلْماً تُصَدِّقُهُ بِهِ اَلتَّوْرَاهُ وَ جَمِیعُ کُتُبِ الْأَنْبِیَاءِ.
فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: اسْکُتْ یَا ابْنَ اَلْیَهُودِیَّهِ فَوَ اللَّهِ إِنَّکَ لَکَثِیرُ التَّخَرُّصِ بِکَذِبٍ فَقَالَ کَعْبٌ: وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ أَنِّی کَذَبْتُ فِی شَیْءٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ مُنْذُ جَرَی لِلَّهِ عَلَیَّ الْحُکْمُ، وَ لَئِنْ شِئْتَ لَأُلْقِیَنَّ عَلَیْکَ شَیْئاً مِنْ عِلْمِ اَلتَّوْرَاۀِ فَإِنْ فَهِمْتَهُ فَأَنْتَ أَعْلَمُ مِنْهُ وَ إِنْ فَهِمَهُ فَهُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: هَاتِ بَعْضَ هَنَاتِکَ.
عمر گفت: وای بر تو ای کعب! پس به نظر تو وصیّ پیامبر ما کیست؟ کعب گفت: او در کتب همه پیامبران و کتب آسمانی معروف است، او همان على(علیه السلام) برادر پیامبرعربی است که در امورش یاور او و در برابر دشمنانش، پشتیبان اوست. او همسری بزرگوار و از او دو پسر دارد که امّتش پس از او آن دو را می کشند و به وصىّ او حسد می برند؛ همان گونه که امّت های گذشته به اوصیای پیامبرانشان حسد بردند، پس به
ص: 182
دنباله روی از امّت های پیشین او را از حقّش باز می دارند و فرزندانش را به قتل می رسانند. عمر مبهوت شد و گفت: ای کعب! اگر درباره کتاب خدا کمی راست گفتی، در کنار آن بسیار هم دروغ گفتی.
کعب گفت: من هرگز درباره کتاب خدا دروغ نگفته ام، ولی از من چیزی پرسیدی که چاره ای جز بیان پاسخ و توضیح آن را نداشتم. من خوب می دانم که دانا ترین این امّت پس از پیامبرشان، امیرمؤمنان على(علیه السلام) است؛ زیرا من هر چه از او پرسیدم، دانشی نزد او یافتم که تورات و کتب همه پیامبران تصدیق کننده آن بود. عمر به او گفت: ای یهودی زاده! ساکت شو، به خدا سوگند که تو حدس و گمان های دروغ بسیاری داری. کعب گفت: به خدا سوگند از زمانی که مکلف شده ام، یاد ندارم که درباره چیزی از کتاب خدا دروغ گفته باشم، اگر می خواهی گوشه ای از دانش تورات را بر تو عنوان می کنم، اگر فهمیدی، تو از او داناتری و اگر او آن را فهمید، پس او از تو داناتر است. عمر به او گفت: برخی از آن چه نزدت است بیاور.
فَقَالَ کَعْبٌ: أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ» فَأَیْنَ کَانَتِ الْأَرْضُ وَ أَیْنَ کَانَتِ السَّمَاءُ وَ أَیْنَ کَانَ جَمِیعُ خَلْقِهِ؟ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: وَ مَنْ یَعْلَمُ غَیْبَ اللَّهِ مِنَّا إِلاَّ مَا سَمِعَهُ رَجُلٌ مِنْ نَبِیِّنَا قَالَ: وَ لَکِنَّ أَخَاکَ أَبَا حَسَنٍ لَوْ سُئِلَ عَنْ ذَلِکَ لَشَرَحَهُ بِمِثْلِ مَا قَرَأْنَاهُ فِی اَلتَّوْرَاۀِ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: فَدُونَکَهُ إِذَا اختَلَفَ الْمَجْلِسُ.
قَالَ: فَلَمَّا دَخَلَ عَلَی عُمَرَ أَصْحَابُهُ أَرَادُوا إِسْقَاطَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ کَعْبٌ: یَا أَبَا الْحَسَنِ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ: «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: نَعَمْ.
کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ حِینَ لاَ أَرْضٌ مَدْحِیَّهٌ، وَ لاَ سَمَاءٌ مَبْنِیَّهٌ وَ لاَ صَوْتٌ یُسْمَعُ،
ص: 183
وَ لاَ عَیْنٌ تَنْبُعُ، وَ لاَ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَ لاَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، وَ لاَ نَجْمٌ یَسْرِی، وَ لاَ قَمَرٌ یَجْرِی، وَ لاَ شَمْسٌ تُضِیءُ، وَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ، غَیْرَ مُسْتَوْحِشٍ إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، یُمَجِّدُ نَفْسَهُ وَ یُقَدِّسُهَا کَمَا شَاءَ أَنْ یَکُونَ کَانَ.
کعب گفت: درباره این آیه که خداوند می فرماید: «و عرش او بر آب بود» برایم توضیح بده؛ در این هنگام، زمین و آسمان و همه آفریدگان الهی کجا بوده اند؟ عمر به او گفت: تنها کسی از ما امور غیبی را می داند که از پیامبرمان(صلی الله علیه وآله) چیزی شنیده باشد. گفت: ولی گمان می کنم که اگر این مسئله از ابا حسن(علیه السلام) پرسیده شود، آن را همان گونه که ما در تورات خوانده ایم، بیان کند. عمر به او گفت: پس هنگامی که به مجلس وارد شد، نزدیک او شو و از او بپرس. هنگامی که على(علیه السلام) بر عمر و یارانش وارد شد، خواستند که امیرمؤمنان على(علیه السلام) شکست بخورد، کعب گفت: ای اباحسن! درباره این سخن خداوند که می فرماید «و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر است» برایم توضیح بده. امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) فرمود: آری؛ عرش او بر آب بود، آن گاه که هیچ زمینی گسترده نبود و هیچ آسمانی بنا نشده بود و هیچ آوایی شنیده نمی شد و هیچ چشمه ای نمی جوشید و هیچ فرشته مقرّبی نبود و هیچ پیامبر فرستاده شده ای نبود و هیچ ستاره ای شب روی نمی کرد و هیچ ماهی در گردش نبود و هیچ خورشیدی نمی تابید و عرش او بر آب بود بدون آن که دلتنگ هیچ یک از آفریدگانش باشد، خود را بزرگ می داشت و تقدیس می نمود و آن چنان که می خواست باشد، بود.
ثُمَّ بَدَأَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ فَضَرَبَ بَزَارِخَ الْبُحُورِ فَثَارَ مِنْهَا مِثْلُ الدُّخَانِ کَأَعْظَمِ مَا یَکُونُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَبَنَی بِهَا سَمَاءً رَتْقاً ثُمَّ دَحَی الْأَرْضَ مِنْ مَوْضِعِ اَلْکَعْبَهِ وَ هِیَ وَسَطُ
ص: 184
الْأَرْضِ فَطَبَقَت إِلَی الْبِحَارِ، ثُمَّ فَتَقَهَا بِالْبُنْیَانِ وَ جَعَلَهَا سَبْعاً بَعْدَ إِذْ کَانَتْ وَاحِدَهً ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ الَّذِی أَنْشَأَهُ مِنْ تِلْکَ الْبُحُورِ فَخَلَقَهَا سَبْعاً طِبَاقاً بِکَلِمَتِهِ الَّتِی لاَ یَعْلَمُهَا غَیْرُهُ، وَ جَعَلَ فِی کُلِّ سَمَاءٍ سَاکِناً مِنَ الْمَلاَئِکَهِ خَلَقَهُمْ مَعْصُومِینَ مِنْ نُورٍ مِنْ بُحُورٍ عَذْبَهٍ وَ هُوَ بَحْرُ الرَّحْمَهِ وَ جَعَلَ طَعَامَهُمُ التَّسْبِیحَ وَ التَّهْلِیلَ وَ التَّقْدِیسَ.
فَلَمَّا قَضَی أَمْرَهُ وَ خَلْقَهُ اسْتَوَی عَلَی مُلْکِهِ فَمُدِحَ کَمَا، یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یُمْدَحَ یُحْمَدَ، ثُمَّ قَدَّرَ مُلْکَهُ فَجَعَلَ فِی کُلِّ سَمَاءٍ شُهُباً مُعَلَّقَهً کَوَاکِبَ کَتَعْلِیقِ الْقَنَادِیلِ مِنَ الْمَسَاجِدِ مَا لاَ یُحْصِیهَا غَیْرُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی، وَ النَّجْمُ مِنْ نُجُومِ السَّمَاءِ کَأَکْبَرِ مَدِینَهٍ فِی الْأَرْضِ.
سپس خواست که خلق را بیافریند، موج دریاها را به راه انداخت و چیزی چون دود که گویی بزرگ ترین آفریده خدا بود برخاست و آنگاه آسمانی بسته از آن بنا کرد و سپس زمین را از زیر جای کعبه برکشید و پهن کرد که آن قسمت وسط زمین است. سپس آن را با دریاها متصل کرد و بعد از آن که یکی شدند، آن ها را هفت طبقه قرار داد. سپس به آسمان پرداخت و آن، دودی بود برخاسته از آبی که از آن دریاها بر پایش داشته بود، آنگاه به کلمه ای که هیچ کس جز او آن را نمی داند، آسمان را در هفت طبقه بیافرید و در هر آسمانی فرشتگانی را قرار داد که آن ها معصوم بودند از گناه و از نوری برگرفته از دریاهای خوشگوار که همان دریای رحمت است خلق شده بودند و طعام آن ها را تسبیح و تهلیل و تقدیس قرار داد. پس از این که کارش و خلقتش انجام گرفت، بر ملک خود استوار شد و آن چنان که شایسته او بود، ستوده شد؛ سپس ملک خود را اندازه گرفت و در هر آسمانی اخترانی فروزان مانند چراغ هایی که در مساجد آویزانند آویخت و جز ذات بلند مرتبه خودش کسی بر شمار آن ها آگاه نیست.
ص: 185
یک ستاره آسمان همچون بزرگترین شهر در روی زمین است.
ثُمَّ خَلَقَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ فَجَعَلَهُمَا شَمْسَیْنِ فَلَوْ تَرَکَهُمَا تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کَمَا کَانَ ابْتِدَائِهِمَا فِی أَوَّلِ مَرَّهٍ لَمْ یَعْرِفْ خَلْقُهُ اللَّیْلَ مِنَ النَّهَارِ وَ لاَ عَرَفَ الشَّهْرَ وَ لاَ السَّنَهَ وَ لاَ عَرَفَ الشِّتَاءَ مِنَ الصَّیْفِ وَ لاَ عَرَفَ الرَّبِیعَ مِنَ الْخَرِیفِ، وَ لاَ عَلِمَ أَصْحَابُ الدَّیْنِ مَتَی یَحِلُّ دَیْنُهُمْ، وَ لاَ عَلِمَ الْعَامِلُ مَتَی یَنْصَرِفُ فِی مَعِیشَتِهِ، وَ مَتَی یَسْکُنُ لِرَاحَهِ بَدَنِهِ، فَکَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ أَرْأَفَ بِعِبَادِهِ وَ أَنْظَرَ لَهُمْ فَبَعَثَ جَبْرَئِیلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَی إِحْدَی الشَّمْسَیْنِ فَمَسَحَ بِهَا جَنَاحَهُ فَأَذْهَبَ مِنْهَا الشُّعَاعَ وَ النُّورَ وَ تَرَکَ فِیهَا الضَّوْءَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ: «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَهَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَهَ النَّهارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ وَ کُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلاً(1)» وَ جَعَلَهُمَا یَجْرِیَانِ فِی الْفَلَکِ وَ الْفَلَکُ یَجْرِی فِیمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مُسْتَطِیلٌ فِی السَّمَاءِ إستطَالَتُهُ ثَلاَثَهِ فَرَاسِخَ یَجْرِی فِی غَمْرَهِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ، کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَلَی عَجَلَۀِ یَقُودُهُمَا ثَلاَثُمِائَهِ مَلَکٍ بِیَدِ کُلِّ مَلَکٍ مِنْهَا عُرْوَهٌ یُجْرُونَهَا فِی غَمْرَهِ ذَلِکَ الْبَحْرِ، لَهُمْ زَجَلٌ بِالتَّهْلِیلِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّقْدِیسِ، لَوْ بَرَزَ وَاحِدٌ مِنْهَا مِنْ غَمْرِ ذَلِکَ الْبَحْرِ لاَحْتَرَقَ کُلُّ شَیْءٍ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ حَتَّی الْجِبَالُ وَ الصُّخُورُ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ.
سپس خورشید و ماه را آفرید و هر دو را تابنده قرار داد و اگر خداوند تبارک و تعالی آن ها را همچون آفرینش آغازین آن ها رها کرده بود، دیگر شب از روز و ماه از سال شناخته نمی شد و دیگر زمستان از تابستان و بهار از پاییز جدا نمی گردید. دینداران نیز وقت اعمال و وظایف دینی خود را نمی دانستند و کارگر نمی دانست چه زمانی باید به دنبال کسب روزی خود برود و چه زمانی استراحت کند. اما خداوند
ص: 186
تبارک و تعالی به بندگانش مهربان و رئوف بود و در کارشان نگریست و جبرئیل را سوی یکی از آن دو ستاره تابان فرستاد و او پَر خود را بر آن کشید و این گونه تابش و نور را از آن برد و روشنی را در آن برجا گذاشت و این همان کلام خداوند متعال است: «شب و روز را دو نشانه قرار دادیم، سپس نشانه شب [نور ماه] را محو کردیم و نشانه روز را روشن قرار دادیم تا از پروردگارتان فزونی طلبید و تا شمارش سال ها و حساب چیزهای دیگر را بدانید، و هر چیزی را که به آن نیاز دارید به تفصیل بیان کردیم.» و آن دو را در فلک به جریان انداخت و فلک را میان آسمان و زمین جاری ساخت و درازایش را به اندازه سه فرسخ رو به آسمان نهاد و آن در فراز و نشیب خورشید و ماه در جریان است و هر یک از این دو بر چرخی است و سیصد فرشته آن دو چرخ را می دانند که در دست هر یک از آنان حلقه ای است که آن را در ژرفای آن دریا می کشند و با تهليل و تسبیح و تقدیس در راه اند و اگر یکی از آنان سر از ژرفای آن بحر بیرون کند، هر آینه همه آنچه بر روی زمین است، در آتش بسوزد، حتی کوهها و صخره ها و هر آن چه خداوند متعال آفریده است.
فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ النُّجُومَ وَ الْفَلَکَ وَ جَعَلَ الْأَرَضِینَ عَلَی ظَهْرِ حُوتٍ أَثْقَلَهَا فَاضْطَرَبَتْ فَأَثْبَتَهَا بِالْجِبَالِ.
فَلَمَّا اسْتَکْمَلَ خَلْقَ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ خَالِیَهٌ لَیْسَ فِیهَا أَحَدٌ قَالَ «لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ(1)».
ص: 187
فَبَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَخَذَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ قَبْضَهً فَعَجَنَهُ بِالْمَاءِ الْعَذْبِ وَ الْمَالِحِ وَ رَکَّبَ فِیهِ الطَّبَائِعَ قَبْلَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهِ الرُّوحُ فَخَلَقَهُ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَلِذَلِکَ سُمِّیَ آدَمَ لِأَنَّهُ لَمَّا عُجِنَ بِالْمَاءِ اسْتَأْدَمَ فَطَرَحَهُ فِی الْجَبَلِ کَالْجَبَلِ الْعَظِیمِ وَ کَانَ إِبْلِیسُ یَوْمَئِذٍ خَازِناً عَلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَهِ یَدْخُلُ فِی مَنْخِرِ آدَمَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ دُبُرِهِ ثُمَّ یَضْرِبُ بِیَدِهِ فَیَقُولُ لِأَیِّ أَمْرٍ خُلِقْتَ لَئِنْ جُعِلْتَ فَوْقِی لاَ أَطَعْتُکَ وَ لَئِنْ جُعِلْتَ أَسْفَلَ مِنِّی لاَ أُعِبینُکَ فَمَکَثَ فِی اَلْجَنَّهِ أَلْفَ سَنَهٍ مَا بَیْنَ خَلْقِهِ إِلَی أَنْ یُنْفَخَ فِیهِ الرُّوحُ فَخَلَقَهُ مِنْ مَاءٍ وَ طِینٍ وَ نُورٍ وَ ظُلْمَۀٍ وَ رِیحٍ، وَ النُّورُ مِنْ نُورِ اللَّهِ فَأَمَّا النُّورُ فَیُورِثُهُ الْإِیمَانَ وَ أَمَّا الظُّلْمَهُ فَتُورِثُهُ الضَّلاَلَ وَ الْکُفْرَ، وَ أَمَّا الطِّینُ فَیُورِثُهُ الرِّعْدَهَ وَ الضَّعْفَ وَ الإِقشعرَارَ عِنْدَ إِصَابَۀِ الْمَاءِ فَیَنْبَعِثُ بِهِ عَلَی أَرْبَعِ الطَّبَائِعِ عَلَی الدَّمِ وَ الْبَلْغَمِ وَ الْمِرَارِ وَ الرِّیحِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: «أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً(1)».
هنگامی که خداوند آسمان ها و زمین و شب و روز و ستارگان و فلک را آفرید و زمین ها را بر پشت ماهی قرار داد، بر او سنگینی کرد و لرزید، از این رو خداوند به وسیله کوه ها آن را آرام کرد. زمانی که آفرینش آنچه در آسمانها بود به پایان رسید، حال آن که آن روز زمین خالی بود و هیچ کس در آن نبود، خداوند به فرشته ها فرمود: «من در زمین جانشینی قرار خواهم داد [فرشتگان] گفتند: آیا در آن کسی را قرار می دهی که فساد کند و خون ها بریزد؟ و حال آن که ما به ستایش تو تسبیح می گوییم؛ و تو را به پاکی یاد می کنیم [خداوند] فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.» خداوند جبرئیل را فرستاد تا از سطح زمین مشتی خاک بیاورد، آن گاه آن را با آب شیرین و آب شور خمیر کرد و پیش از آن که روح در آن دمیده شود، طبایع را در آن در آمیخت و این گونه او را از ادیم
ص: 188
زمین(یعنی سطح زمین) آفرید و از این رو او آدم نام گرفت و چون با آب آمیخته شد، صورت آدم گرفت و خداوند او را همچون کوهی سترگ بر کوهی نهاد. در آن روز ابلیس دربان آسمان پنجم بود، او از سوراخ بینی آدم واردش می شد و از پشت او بیرون می آمد و با دست خود بر او می زد و می گفت: از برای چه آفریده شده ای؟ اگر فراتر از من قرار گیری از تو فرمان نمی برم و اگر فروتر از من قرار گیری، تو را یاری نمی رسانم. از روزی که خلق شد تا جان در او دمیده شد، هزار سال در بهشت ماند، سپس خداوند او را از آب و گل و نور و تاریکی و باد و پرتوی از نور خود آفرید. نور ایمان را در او به ارمغان نهاد و تاریکی، گمراهی و کفر را و گل، لرز و ناتوانی و تب را به هنگام برخورد با آب. در حقیقت او دارای چهار طبع است؛ از این رو خداوند می فرماید: «آیا آدمی به یاد نمی آورد که ما او را پیش از این حالت آفریدیم در حالی که چیزی نبود.»
قَالَ فَقَالَ کَعْبٌ: یَا عُمَرُ بِاللَّهِ أَ تَعْلَمُ کَعِلْمِ عَلِیٍّ؟ فَقَالَ: لا.َ فَقَالَ: کَعْبٌ: عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیُّ الْأَنْبِیَاءِ وَ مُحَمَّدٌ خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عَلِیٌّ خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ لَیْسَ عَلَی الْأَرْضِ الْیَوْمَ مَنْفُوسَهٌ إِلاَّ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَعْلَمُ مِنْهُ، وَ اللَّهِ مَا ذَکَرَ مِنْ خَلْقِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ الْمَلاَئِکَهِ شَیْئاً إِلاَّ وَ قَدْ قَرَأْتُهُ فِی اَلتَّوْرَاهِ کَمَا قَرَأْتُ قَالَ فَمَا رُئِیَ عُمَرُ غَضِبَ قَطُّ مِثْلَ غَضَبِهِ ذَلِکَ الْیَوْمَ.
کعب گفت: ای عمر تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو دانشی همانند دانش علی بن ابی طالب(علیه السلام) داری؟ گفت: نه. کعب گفت: علی بن ابی طالب(علیه السلام) وصیّ تمام پیامبران است و محمّد مصطفی(صلی الله علیه وآله) خاتم پیامبران الهی است و علی بن ابی طالب(علیه السلام) نیز خاتم اوصیا است. امروز هیچ موجود زنده ای در عالم نیست مگر آن که علی بن ابی طالب(علیه السلام)
ص: 189
از او داناتر است. به خدا سوگند آن چه على(علیه السلام) از آفرینش آدم و جن و آسمان و زمین و فرشتگان ذکر کرد، من در تورات خوانده بودم همان گونه که او خوانده است. امام حسن(علیه السلام) فرمود: هیچ روزی عمر را خشمگین تر از آن روز ندیده بودم.
« فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ» (هود، 12)
پس شاید قسمتی از آن چه را که به تو وحی شده است، ترک کنی و سینه ات از آن تنگ شود.
160-عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَأَلْتُ رَبِّی مُوَاخَاهَ عَلِیٍّ وَ مُؤَازَرَتَهُ وَ إِخْلاَصَ قَلْبِهِ وَ نَصِیحَتَهُ فَأَعْطَانِی. قَالَ: فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ یَا عَجَباً لِمُحَمَّدٍ. وَ اللَّهِ لَشَنَّهٌ بَالِیَهٌ فِیهَا صَاعٌ مِنْ تَمْرٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا سَأَلَ، أَلاَ سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ مَلَکاً یُعِینُهُ أَوْ کَنْزاً یَتَقَوَّی بِهِ عَلَی عَدُوِّهِ. قَالَ: فَبَلَغَ ذَلِکَ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَضَاقَ مِنْ ذَلِکَ صَدْرُهُ قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی: «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ» قَالَ: فَکَانَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یُسَلِّی مَا بِقَلْبِهِ.
ابی جارود از امام محمّد باقر(علیه السلام) روایت کرده است که ایشان فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود: «از خدای خویش برادری علی و پشتیبانی و اخلاص قلب و نصیحتش را درخواست کردم و پرودگار آنچه را که خواستم به من عطا فرمود.»
مردی از اصحاب پیامبر گفت: شگفتا از محمّد(صلی الله علیه وآله ) که چنین دعاهایی می کند. به خدا سوگند، سبدی فرسوده که در آن یک صاع خرما باشد، نزد من محبوب تر است از آنچه او خواسته است. چرا محمّد(صلی الله علیه وآله ) دعا نکرد
ص: 190
تا فرشته و ملکی او را یاری دهد، یا چرا گنجی طلب نکرد تا با آن قوی شود و بر دشمنانش غالب گردد؟! هنگامی که این سخنان به گوش پیامبر(صلی الله علیه وآله ) رسید، غمگین شد و خداوند این آیه را نازل فرمود: «پس شاید از [بیم] این که بگویند چرا گنجی بر او نازل نشده یا چرا فرشته ای به همراه او نیامده است؟ قسمتی از آن چه را که به تو وحی شده است، ترک کنی و سینه ات از آن تنگ شود. تو تنها بیم دهنده ای و خداوند بر هر چیزی نگاهبان است.»
و این چنین قلب پیامبر(صلی الله علیه وآله ) تسلی یافت.
«أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ» (هود، 17)
آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است.
161- عَنْ زَاذَانَ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: لَوْ ثُنِیَتْ لِیَ الْوِسَادَهُ فَجَلَسْتُ عَلَیْهَا لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ التَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِمْ بِقَضَاءٍ یَزْهَرُ یَصْعَدُ إِلَی اللَّهِ، وَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آیَۀٌ فِی لَیْلٍ أَوْ فِی نَهَارٍ، وَ لاَ سَهْلٍ وَ لاَ جَبَلٍ، وَ لاَ بَرٍّ وَ لاَ بَحْرٍ، إِلاَّ وَ قَدْ عَرَفْتُ أَیَّ سَاعَهٍ نَزَلَتْ، وَ فِیمَنْ نَزَلَتْ وَ مَا مِنْ قُرَیْشٍ رَجُلٌ جَرَی عَلَیْهِ الْمَوَاسِی إِلاَّ وَ قَدْ نَزَلَتْ فِیهِ آیَهٌ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَسُوقُهُ إِلَی اَلْجَنَّهِ أَوْ تَقُودُهُ إِلَی نار.
قَالَ: فَقَالَ قَائِلٌ: فَمَا نَزَلَتْ فِیکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» فَمُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ أَنَا الشَّاهِدُ مِنْهُ أَتْلُو آثَارَهُ .
زاذان گفت: از حضرت علی(علیه السلام) شنیدم که فرمود: اگر کرسی قضاوت برایم گذاشته شود تا بر آن بنشینم و بر آفریدگان حکم کنم، هر آینه می توانم میان پیروان تورات به کتاب تورات و میان پیروان انجیل به
ص: 191
کتاب انجیل و میان پیروان زبور به کتاب زبور و میان پیروان فرقان به فرقان حکم کنم. به خدا سوگند به هر آیه ای که در شب یا روز، در بیابان یا کوه، در خشکی یا دریا نازل شده است، تا آنجا آگاهم که می دانم در چه روز و ساعتی و درباره چه کسی نازل شده است. هیچ یک از قریشیان نیست که برایش حادثه ای روی داده باشد جز آن که آیه ای در کتاب خدا درباره او نازل شده است که یا او را سوی بهشت می برد و یا سوی دوزخ می راند. در این میان مردی برخاست و عرض کرد: ای امیرمؤمنان! چه آیه ای درباره شما نازل شده است؟
حضرت علی(علیه السلام) فرمود: «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجتی روشن است و به دنبال او شاهدی از [جنس] او می آید [همچون کسی است که این چنین نیست؟]» حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) حجت روشن از جانب پروردگارش است و من آن شاهد هستم که به دنبال او می آیم.
«وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ» (هود، 40)
و جز اندکی به او ایمان نیاوردند.
162- عَنْ زَیْدِ بْنِ سَلاَّمٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ إِنَّ خَیْثَمَهَ الْجُعْفِیَّ حَدَّثَنِی عَنْکَ أَنَّهُ سَأَلَکَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: «وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ» فَأَخْبَرْتَهُ أَنَّهَا جَرَتْ فِی شِیعَهِ آلِ مُحَمَّدٍ. فَقَالَ صَدَقَ وَ اللَّهِ خَیْثَمَهُ لَهَا کَذَا حَدَّثْتُهُ .
زیدبن سلام جعفی گفت: بر امام محمّد باقر(علیه السلام) وارد شدم و عرض کردم: خدایت شایسته داشت! خیثمه جعفی برای من از شما روایتی درباره کلام خداوند متعال «و جز اندکی به او ایمان نیاوردند» نقل کرده است؛ او می گوید: شما فرموده اید این آیه درباره شیعیان خاندان محمّد(صلی الله علیه وآله ) جاری شد. امام(علیه السلام)؟ فرمود: به خدا سوگند خیثمه راست گفته است، من برایش
ص: 192
چنین گفته ام.
«وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا» (هود، 50)
و به سوی [قوم] عاد برادرشان هود را [فرستادیم]... .
«وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا» (هود، 61)
و به سوی [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم]... .
«وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا» (هود، 84)
و به سوی [ساکنان شهر] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم]... .
163- عَنْ یَحْیَی بْنِ مُسَاوِرٍ قَالَ: أَتَی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: أَبُوکَ قَتَلَ الْمُؤْمِنِینَ! فَبَکَی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ: ثُمَّ مَسَحَ وَجْهَهُ وَ قَالَ: وَیْلَکَ وَ بِمَا قَطَعْتَ عَلَی أَبِی أَنَّهُ قَتَلَ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ بِقَوْلِهِ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا فَقَاتَلْنَاهُمْ عَلَی بَغْیِهِمْ. قَالَ: أَمَا تَقْرَأُ اَلْقُرْآنَ؟ قَالَ: إِنِّی أَقْرَأُ، قَالَ: أَمَا سَمِعْتَ قَوْلَهُ: «وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً، وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً، وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً»؟ قَالَ: بَلَی. قَالَ کَانَ أَخَاهُمْ فِی عَشِیرَتِهِمْ أَوْ فِی دِینِهِمْ؟ قَالَ فِی عَشِیرَتِهِمْ ثُمَّ قَالَ: فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ.
یحیی بن مساور گفت: مردی از اهالی شام نزد امام سجاد(علیه السلام) آمد و عرض کرد: آیا شما علی بن حسین(علیه السلام) هستید؟ ایشان فرمود: آری. عرض کرد: پدر شما مؤمنان را کشت. حضرت گریست و سپس دست بر صورت مبارکش کشید و فرمود: وای بر تو، از کجا قاطعانه می گویی که پدر من مؤمنان را کشته است؟ عرض کرد: به خاطر سخنش که گفت: برادرانمان بر ما ستم کردند و ما هم آنان را به خاطر ستمشان کشتیم. امام(علیه السلام) فرمود: آیا قرآن می خوانی؟ عرض کرد: بله، می خوانم. حضرت فرمود: آیا این
ص: 193
سخن خداوند را نشنیده ای که می فرماید: « و به سوی [قوم] عاد برادرشان هود را [فرستادیم] و به سوی [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم] و به سوی [ساکنان شهر] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم].» عرض کرد: بله، شنیده ام. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: آیا برادری هود و صالح و شعيب با قومشان از جهت قبیله ای بود یا از جهت دینی؟ عرض کرد: قبیله ای. حضرت فرمود: اندوهم را زدودی، خداوند اندوهت را بزداید.
«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (هود، 86)
اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است.
164- عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: نُسَلِّمُ عَلَی اَلْقَائِمِ بِإِمْرَهِ الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ لاَ ذَلِکَ اسْمٌ سَمَّی اللَّهُ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ یُسَمَّی بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لاَ بَعْدَهُ إِلاَّ کَافِرٌ. قَالَ: فَکَیْفَ نُسَلِّمُ عَلَیْهِ؟ قَالَ: تَقُولُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ. قَالَ: ثُمَّ قَرَأَ جَعْفَرٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «بَقِیَّتُ اللّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».
عمر بن زاهر گفت: مردی به امام جعفر صادق(علیه السلام) عرض کرد: آیا بر حضرت قائم(علیه السلام) به عنوان امیرمؤمنان سلام کنیم؟ ایشان فرمود: خیر، خداوند این نام را مخصوص امیرمؤمنان على(علیه السلام) قرار داده و هیچ کس پیش یا پس از او این نام را نگرفته جز این که کافر باشد. عرض کرد: پس چگونه بر ایشان سلام کنیم؟ امام(علیه السلام) فرمود: می گویی: سلام بر تو ای باقی مانده خدا! سپس امام این آیه را تلاوت فرمود: «اگر مؤمن باشید، باقی مانده خدا برای شما بهتر است.»
«وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» (هود، 98)
ص: 194
و [آتش] بد محلّ ورودی است که به آن وارد می شوند.
165- عَلِیُّ بْنُ حُمْدُونٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ اللَّهُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ عَلِیّاً فِی طَبَقَتِکَ فَجَعَلْتُهُ أَفْضَلَ الْوَصِیِّینَ وَ خَیْرَ مُعْتَمَدٍ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ جَعَلْتُهُ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ جَعَلْتُهُ إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ جَعَلْتُهُ ضِیَاءً وَ نُوراً لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ جَعَلْتُهُ صِرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ وَ جَعَلْتُهُ سَبِیلَ الصَّالِحِینَ وَ جَعَلْتُ لِمَنْ عَادَاهُ اَلنّارَ «وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ».
على بن حمدون گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: خداوند فرمود: ای محمّد! به راستی که علی در طبقه توست و من او را برترین اوصیا و بهترین معتمد برای مؤمنان و امیر ایشان و امام پرهیزکاران و روشنایی و نور سفیدرویان و راه راست و راه نیکوکاران قرار دادم و برای هر که با او دشمنی کند، چنین قرار دادم: «[ آتش ] بد محل ورودی است که به آن وارد می شوند».
«وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ» (هود، 109)
و مسلماً ما بهره آنان را به تمام و کمال بی هیچ کاستی به ایشان خواهیم داد.
166- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ»یَعْنِی بَنِی هَاشِمٍ نُوَفِّیهِمْ مُلْکَهُمُ الَّذِی أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ: وَ هُوَ سِتُّونَ وَ مِائَهُ سَنَهٍ.
ابن عباس درباره کلام خداوند متعال در آیه «و مسلما ما بهره آنان را به تمام و کمال بی هیچ کاستی به ایشان خواهیم داد» گفت: یعنی به بنی هاشم بهره ملکی را که خداوند بر آنان بی هیچ کاستی واجب کرده است، خواهیم داد و آن يكصد و شصت سال است.
ص: 195
«وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ» (یوسف، 38)
و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده ام.
167-عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِبْنِ وَاثِلَهَ قَالَ: خَطَبَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ وَفَاهِ أَبِیهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الْآیَهَ قَوْلَ یُوسُفَ النَّبِیِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:«وَ اتَّبَعْتُ مِلَّۀَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ» فَالْجَدُّ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی ثُمَّ قَالَ: أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ وَ أَنَا ابْنُ النَّذِیرِ وَ أَنَا ابْنُ الَّذِی أُرْسِلَ رَحْمَۀً لِلْعالَمِینَ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِی کَانَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ یَنْزِلُ فِیهِمْ وَ مِنْهُمْ کَانَ یَعْرُجُ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ الَّذِینَ افْتَرَضَ اللَّهُ مَوَدَّتَهُمْ وَ وَلاَیَتَهُمْ فَقَالَ فِیمَا أَنْزَلَ عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ
ص: 196
یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ(1)» وَ اقْتِرَافُ الْحَسَنَهِ مَوَدَّتُنَا.
ابی طفیل عامر بن واثله گفت: امام حسن(علیه السلام) پس از وفات پدر بزرگوارش(علیه السلام)خطبه ای ایراد فرمود و خداوند را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: هرکه مرا می شناسد که می شناسد و اگر کسی مرا نمی شناسد، همانا من حسن بن محمّد(صلی الله علیه وآله ) هستم. سپس این آیه را که سخن حضرت يوسف(علیه السلام) است، تلاوت فرمود: «و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و يعقوب پیروی کرده ام.» و در ادامه فرمود: من فرزند آن مژده دهنده ام و من فرزند آن هشدار دهنده ام و من فرزند کسی هستم که او رحمتی برای جهانیان بود و من از اهل بیتی هستم که خداوند هرگونه ناپاکی را از ایشان زدود و آنان را به تمام پاک گردانید بخشید، و من از اهل بیتی هستم که جبرئیل(علیه السلام) در میان ایشان نازل می شد و از میان ایشان عروج می کرد و من از اهل بیتی هستم که خداوند مودّت و ولایت ایشان را واجب ساخت. و در آنچه بر حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله ) نازل کرد، فرمود: بگو: از شما برای آن (تبلیغ رسالت) هیچ مزدی نمی خواهم، جز دوستی درباره خویشاوندان [نزدیکم]. و هر کس حسنه ای کسب کند برایش در آن (حسنه) زیبایی و نیکویی می افزاییم. به راستی خداوند آمرزنده شکر گزار است.» که کسب حسنه، دوستداری ماست.
«نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ» (یوسف، 76)
مراتب هرکه را بخواهیم بالا می بریم و برتر از هر صاحب علمی عالمی است.
168- عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ هَاشِمٍ الدُّورِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: هَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ مَلَأً مِنْ
ص: 197
مَلاَئِکَۀِ السَّمَاءِ الرَّابِعَۀِ یُجَادِلُونَ فِی شَیْءٍ حَتَّی کَثُرَ بَیْنَهُمُ الْجِدَالُ فِیهِ وَ هُمْ مِنَ الْجِنِّ مِنْ قَوْمِ إِبْلِیسَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ: «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ(1)» فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی الْمَلاَئِکَهِ قَدْ کَثُرَ جِدَالُکُمْ فَتَرَاضَوْا بِحَکَمٍ مِنَ الْآدَمِیِّینَ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ، قَالُوا: قَدْ رَضِینَا بِحَکَمٍ مِنْ أُمَّۀِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالُوا: رَضِینَا بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَهْبَطَ اللَّهُ مَلَکاً مِنْ مَلاَئِکَهِ سَمَاءِ الدُّنْیَا بِبِسَاطٍ وَ أَرِیکَتَیْنِ فَهَبَطَ عَلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَأَخْبَرَهُ بِالَّذِی جَاءَ فِیهِ، فَدَعَا اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَقْعَدَهُ عَلَی الْبِسَاطِ وَ وَسَّدَهُ بِالْأَرِیکَتَیْنِ ثُمَّ تَفَلَ فِی فِیهِ ثُمَّ قَالَ: یَا عَلِیُّ ثَبَّتَ اللَّهُ قَلْبَکَ وَ صَیَّرَ حُجَّتَکَ بَیْنَ عَیْنَیْکَ ثُمَّ عُرِجَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ فَإِذَا نَزَلَ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ اللَّهَ یُقْرَؤُکَ السَّلاَمَ وَ یَقُولُ لَکَ: «نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ».
عبد الله بن محمّد بن هاشم دوری روایت کرده است: امام محمّد باقر(علیه السلام) از قول پدران بزرگوارش (علیهم السلام) فرمود: در حالی که پیامبر(صلی الله علیه وآله ) در خانه ام سلمه بود، جبرئیل(علیه السلام) بر ایشان نازل شد و گفت: ای محمّد! گروهی از فرشتگان آسمان چهارم درباره امری مشاجره کردند، تا جایی که مشاجره میانشان بالا گرفت و آنان از جنیان قوم ابلیسی بودند که خداوند در کتابش فرمود: «(جز ابلیس) که از جن بود و از [دایره] فرمان پروردگارش بیرون رفت» خداوند به فرشتگان وحی فرمود که جدال میانتان بالا گرفته است، با یکدیگر توافق کنید تا یکی از آدمیان میان شما قضاوت کند. گفتند: ما به قضاوت یکی از امّت محمّد(صلی الله علیه وآله ) رضایت می دهیم و گفتند: به علی بن ابی طالب(علیه السلام) رضایت می دهیم. از این رو خداوند فرشته ای از آسمان دنیا را با یک فرش و دو اورنگ فرو فرستاد و او بر پیامبر(صلی الله علیه وآله ) فرود آمد و به ایشان خبر داد که به چه دلیل آمده است.
ص: 198
پیامبر(صلی الله علیه وآله ) علی بن ابی طالب(علیه السلام) را فراخواند و او را بر آن فرش نشانید و بر آن دو اورنگ بر بالش نهاد و از دهان خویش دهان او را عطرآگین کرد و فرمود: اى على! خداوند قلبت را استوار سازد و حجت تو را بین دو چشمانت قرار دهد. سپس حضرت را سوی آسمان بالا بردند و چون حضرت فرود آمد، عرض کرد: ای محمّد! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «مراتب هرکه را بخواهیم بالا می بریم و برتر از هر صاحب علمی عالمی است.»
«وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف، 106)
و بیشتر آنان به خدا ایمان نمی آورند مگر اینکه حقیقتا مشرک اند.
169- عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ بِبَقِیعِ الْغَرْقَدِ فَقَالَ: وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ فِیکُمْ رَجُلاً یُقَاتِلُ النَّاسَ عَلَیتَأْوِیلِ اَلْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ اَلْمُشْرِکِینَ عَلَی تَنْزِیلِهِ وَ هُمْ فِی ذَلِکَ یَشْهَدُونَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» فَیَکْبُرُ قَتْلُهُمْ عَلَی النَّاسِ حَتَّی یَطْعَنُوا عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ یَسْخَطُوا عَمَلَهُ کَمَا سَخِطَ مُوسَی مِنْ أَمْرِ السَّفِینَهِ وَ قَتْلِ الْغُلاَمِ وَ إِقَامَۀِ الْجِدَارِ وَ کَانَ خَرْقُ السَّفِینَهِ وَ قَتْلُ الْغُلاَمِ وَ إِقَامَهُ الْجِدَارِ لِلَّهِ رِضًا وَ سَخِطَ ذَلِکَ مُوسَی.
ابوذر غفاری گفت: همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) در قبرستان بقیع بودم که ایشان فرمود: سوگند به آنکه جانم به دست اوست، در میان شما مردی است که با مردم به خاطر تأويل قرآن می جنگد؛ همان گونه که من با مشرکان به خاطر تنزیل آن جنگیدم و حال آن که آنان در آن جنگ به یگانگی خدا شهادت می دهند. «و بیشتر آنان به خدا ایمان نمی آورند مگر این که [حقیقتاً] مشرک اند». قتل آنان بر مردم دشوار می نماید تا آنجا که
ص: 199
به ولیّ خدا زخم زبان می زنند و از کارش به خشم می آیند، چنان چه موسی(علیه السلام) در امر کشتی و قتل پسر بچه و برپا نمودن دیوار به خشم آمد؛ در حالی که سوراخ کردن کشتی و قتل پسر بچه و برپا نمودن دیوار همه برای رضای خدا انجام گرفت، ولی موسی(علیه السلام) از آن به خشم آمد.
«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» (یوسف، 108)
بگو: این راه من است، من و کسی که از من پیروی می کند با بینایی به سوی خدا فرا می خوانیم.
170- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلبَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِی هَذِهِ الْآیَۀِ: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» قَالَ: هِیَ وَ اللَّهِ وَلاَیَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لاَ یُنْکِرُهُ أَحَدٌ إِلاَّ ضَالٌّ وَ لاَ یَنْتَقِصُ عَلِیّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ ضَالٌّ.
ابان بن تغلب گفت: امام جعفر صادق(علیه السلام) درباره این آیه فرمود: آن راه، به خدا سوگند ولایت ما اهل بیت است که هیچ کس جز گمراه آن را انکار نمی کند و هیچ کس از منزلت حضرت علی(علیه السلام) نمی کاهد جز گمراه.
171- عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لاَ نَالَتْنِی شَفَاعَۀُ جَدِّی إِنْ لَمْ تَکُنْ هَذِهِ الْآیَۀُ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ خَاصَّهً: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللّهِ عَلی بَصِیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ ما أَنَا مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» .
عبدالحمید گفت: امام محمّد باقر(علیه السلام) فرمود: شفاعت جدّم مرا در نمی یافت اگر نبود که این آیه به طور اخص درباره حضرت علی(علیه السلام) نازل شد: «بگو: این راه من است، من و کسی که از من پیروی می کند با بینایی به سوی خدا فرا می خوانیم، و خداوند منزه است و من از مشرکان نیستم.»
ص: 200
172- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» قَالَ: مَنِ اتَّبَعَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ .
جعفر بن محمّد فزاری گفت: از امام محمّد باقر(علیه السلام) درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: منظور از کسی که از من پیروی می کند، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.
ص: 201
« إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (الرعد،7)
تو فقط بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.
173- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ : کُنْتُ جَالِساً مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ نَزَلَ فِی عَلِیِّ علیه السلام «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ أَنَاالْمُنْذِرُ وَ بِعَلِیٍّ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ
عبد الله بن عطاء گفت: با امام محمد باقر علیه السلام نشسته بودم که ایشان فرمود: این آیه درباره حضرت علی علیه السلام نازل شد: «تو فقط بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است.» پس پیامبر فرمود: من بیم دهنده ام و هدایت شوندگان با على ال هدایت می شوند.
174 -الْبَرَاءِ بْنِ عِیسَی التَّمِیمِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ » قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا الْمُنْذِرُ وَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ الْهَادِی إِلَی أَمْرِی
ص: 202
براء بن عیسی تمیمی روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: رسول خدا فرمود: من بیم دهنده ام و تو ای علی هدایت کننده به سوی امر من هستی.
175- عَنِ اِبْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ لَمْ یَکُنْ بَیْنِی وَ بَیْنَ رَبِّی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لاَ سَأَلْتُ رَبِّی حَاجَهً إِلاَّ أَعْطَانِی خَیْراً مِنْهَا فَوَقَعَ فِی مَسَامِعِی: « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» فَقُلْتُ: إِلَهِی أَنَا الْمُنْذِرُ فَمَنِ الْهَادِی؟ فَقَالَ اللَّهُ ذَاکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ غَایَهُ الْمُهْتَدِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ مَنْ یَهْدِی مِنْ أُمَّتِکَ بِرَحْمَتِی َی اَلْجَنَّهِ
ابن مسعود گفت: رسول خدا این فرمود: چون شبانه مرا سوی آسمان بردند، میان من و پروردگارم حتی فرشته ای مقرب یا پیامبری مرسل نبود و هر آنچه از پروردگارم خواستم، بهتر از آن را به من عطا فرمود و آنگاه در گوشم پیچید: «تو فقط بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.» پرسیدم: خداوندا! من بیم دهنده ام، چه کسی هدایت کننده است؟ خدا فرمود: او على بن ابی طالب علیه السلام است که غایت هدایت پیشه گان و امام پرهیزکاران و سرور روسفیدان است و همان کسی است که امیر تو را با رحمت من به بهشت هدایت می کند.
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ» (الرعد،11)
برای او [آدمی] فرشتگانی هستند که پی در پی او را از پیش رو و از پشت سر به
فرمان خدا محافظت می کنند.
176- عن أبي الجوازة في قوله تعالى: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحفِظُونَهُ مِن أَمرِ اللهِ» قَالَ هَذِهِ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله خَاصَّةً.
ص: 203
ابی جوازه گفت: این آیه مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله است.
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » (الرعد، 28)
[همان] کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام میگیرد. آگاه
باشید. که دلها تنها با یاد خدا آرام میگیرد.
177- مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» قَالَ:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام تَدْرِی فِیمَنْ نَزَلَتْ قَالَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فِیمَنْ صَدَّقَ لِی وَ آمَنَ بِی وَ أَحَبَّکَ وَ عِتْرَتَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ سَلَّمَ الْأَمْرَ لَکَ وَ لِلْأَئِمَّهِ مِنْ بَعْدِکَ
محمد بن قاسم بن عبید روایت کرده است: امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: میدانی این آیه درباره چه کسی نازل شد؟ حضرت على علیه السلام فرمود: خدا و رسولش داناترند. رسول خدا فرمود: درباره کسی است که مرا تصدیق کند و به من ایمان بیاورد و تو را و پس از تو خاندانت را دوست بدارد و تسلیم امر تو و امامان پس از تو باشد.
«الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ » (الرعد، 29)
کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، زندگي خوش و نیکویی بازگشت، از آن آنهاست.
ص: 204
178- فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ مُعَنْعَناً عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» قَالَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ فَدَخَلْتُ اَلْجَنَّهَ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَهٍ کُلُّ وَرَقَهٍ مِنْهَا تُغَطِّی الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا تَحْمِلُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ وَ الطَّعَامَ مَا خَلاَ الشَّرَابَ وَ لَیْسَ فِی اَلْجَنَّهِ قَصْرٌ وَ لاَ دَارٌ وَ لاَ بَیْتٌ إِلاَّ فِیهِ غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا وَ صَاحِبُ الْقَصْرِ وَ الدَّارِ وَ الْبَیْتِ حُلِیُّهُ وَ حُلَلُهُ وَ طَعَامُهُ فَهُوَ مِنْهَا فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ الشَّجَرَهُ؟ قَالَ هَذِهِ طُوبَی فَطُوبَی لَکَ وَ لَکَثِیرٍ مِنْ أُمَّتِکَ قُلْتُ فَأَیْنَ مُنْتَهَاهَا _ یَعْنِی أَصْلُهَا_ قَالَ فِی دَارِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ابْنِ عَمِّکَ
فرات بن ابراهیم کوفی روایت کرده است: ابن عباس درباره این آیه گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چون شبانه مرا سوی آسمان بردند، به بهشت درآمدم و در آنجا درختی را دیدم که هر برگ از آن دنیا را با هر آنچه در آن است، می پوشانید و انواع زیورها و جامه ها و غذاها را به جز شراب بر خود داشت و در بهشت هیچ کاخ و سرا و خانه ای نیست مگر آن که در آن شاخه ای از شاخه های آن درخت بر اهل آن سایه افکنده و زیور و جامه ها و غذای صاحب آن و سرا و خانه از آن شاخه است. گفتم: ای جبرئیل! این چه درختی است؟ گفت: درخت طوبی است، خوشا به حال تو و بسیاری از امت. گفتم: پایان آن کجاست؟ یعنی ریشه آن. فرمود: در خانه علی بن ابی طالب علیه السلام پسر عمویت.
179-عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ فِی اَلْجَنَّهِ لَشَجَرَهً یُقَالُ لَهَا طُوبَی مَا فِی اَلْجَنَّهِ دَارٌ إِلاَّ وَ فِیهَا غُصْنٌ مِنْ أَغْصَانِهَا أَحْلَی مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْیَنُ مِنَ الزُّبْدِ أَصْلُهَا فِی دَارِی وَ فَرْعُهَا فِی دَارِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ.
ابن عباس گفت: رسول خدا فرمود: در بهشت درختی است که به آن طوبی می گویند. هیچ خانه ای در بهشت نیست مگر آن که شاخه ای از
ص: 205
شاخه های طوبی در آن آمده است که شیرین تر از عسل و نرم تر از کره است و ریشه آن در خانه من و شاخه آن در خانه علی بن ابی طالب علیه السلام است.
180- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: « اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» قَالَ:شَجَرَهٌ أَصْلُهَا فِی دَارِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی اَلْجَنَّهِ وَ فِی کُلِّ دَارِ مُؤْمِنٍ مِنْهَا غُصْنٌ یُقَالُ لَهَاشَجَرَهُ طُوبَی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ بِحُسْنِ الْمَرْجِعِ.
ابن عباس درباره این آیه گفت: درختی است که ریشه آن در خانه على علیه السلام در بهشت است و در خانه هر مؤمنی شاخه ای از آن است و به آن درخت، طوبی گفته می شود که با نیکویی بازگشت و نیکویی جایگاه بازگشت برای آنان است.
181-عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی کَلاَمٍ ذَکَرَهُ وَ مَا طُوبَی فِی طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ قَالَ شَجَرَهٌ فِی اَلْجَنَّهِ غَرَسَهَا اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ تُنْبِتُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ وَ الثِّمَارَ مُتَدَلِّیَهً عَلَی أَفْوَاهِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ إِنَّهُ لَیَقَعُ عَلَیْهَا الطَّیْرُ الْمُشْتَهِی مِنْهُ شِوَاءً وَ قَدِیداً فَیَأْتِیهِ عَلَی مَا یَشْتَهِی وَ إِنَّ أَغْصَانَهَا لَتُرَی مِنْ وَرَاءِ سُورِ اَلْجَنَّهِ وَ هِیَ فِی مَنْزِلِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام لَنْ یُحْرَمَهَا وَلِیُّهُ وَ لَنْ یَنَالَهَا عَدُوُّهُ
ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره طوبی و این آیه فرمود: طوبی درختی در بهشت است که خداوند به دست خود آن را کاشته است و از روح خود در آن دمیده است و زیورها و جامه ها و میوه هایی می رویاند که همه در دسترس بهشتیان است و هر آینه بر آن پرندگانی با گوشت های کبابی و قطعه ای لذیذ به هر گونه ای که دل بخواهد، می نشینند و هر آینه شاخه های آن از ورای پرچین های بهشت دیده می شود و آن در منزل علی بن ابی طالب علیه السلام است که او آن را بر دوستدارش حرام نمی کند و
ص: 206
دست دشمنش هرگز به آن نمی رسد.
182- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ قَوْلِهِ «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» قَالَ شَجَرَهٌ فِی اَلْجَنَّهِ أَصْلُهَا فِی دَارِی وَ فَرْعُهَا عَلَی أَهْلِ اَلْجَنَّهِ ثُمَّ سُئِلَ بَعدَ ذَلکَ فَقَالَ شَجَرَهٌ فِی اَلْجَنَّهِ أَصْلُهَا فِی دَارِ عَلِیٍّ وَ فَرْعُهَا عَلَی أَهْلِ اَلْجَنَّهِ قالوا: یَا رَسُولَ اللهِ سَأَلنَاکَ فَقُلْتَ أَصْلُهَا فِی دَارِی ثُمَّ سَأَلنَاکَ فَقُلْتَ أَصلُهَا فِی دَار عَلِیٍّ ؟ فَقَالَ: إنَّ دَاری وَ دَارَ عَلِیٍّ وَاحِدَهٌ
فرات گفت: محمد بن احمد روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: درباره کلام خداوند متعال «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» که از پیامبر پرسیده شد. حضرت فرمود: درختی در بهشت است که ریشه آن در خانه من و شاخه آن در خانه بهشتیان است. پس از آن باز درباره اش پرسیدند، حضرت فرمود: درختی در بهشت است که ریشه آن در خانه علی و شاخه آن در خانه بهشتیان است. پرسیدند: ای رسول خدا! ما از شما دو بار پرسیدیم، یک بار فرمودید ریشه این درخت در خانه من است و بار دیگر فرمودید در خانه على علیه السلام حضرت فرمود: خانه من و خانه على یکی است.
183- إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْفَارِسِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ فَصِرْتُ فِی سَمَاءِ الدُّنْیَا حَتَّی صِرْتُ فِی السَّمَاءِ السَّادِسَهِ فَإِذَا أَنَا بِشَجَرَهٍ لَمْ أَرَ شَجَرَهً أَحْسَنَ مِنْهَا وَ لاَ أَکْبَرَ مِنْهَا فَقُلْتُ یَا حَبِیبِی مَا هَذِهِ الشَّجَرَهُ؟ قَالَ هَذِهِ طُوبَی یَا حَبِیبِی قَالَ فَقُلْتُ مَا هَذَا الصَّوْتُ الْعَالِی الْجَهْوَرِیُّ؟ قَالَ هَذَا صَوْتُ طُوبَی قُلْتُ أَیَّ شَیْءٍ یَقُولُ؟ قَالَ یَقُولُ: وَا شَوْقَاهْ إِلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام
ص: 207
اسماعیل بن اسحاق بن ابراهيم فارسی روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام از قول پدران بزرگوارش علیهم السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چون شبانه مرا سوی آسمان بردند، از آسمان دنیا گذشتم تا این که به آسمان ششم رسیدم و در آنجا درختی را دیدم که تا پیش از آن درختی به آن بزرگی و نیکویی ندیده بودم. عرض کردم: ای حبیب من! این چه درختی است؟ فرمود: حبیب من این درخت طوبی است. عرض کردم: این صدای بلند و رسا از کجاست؟ فرمود: این صدای طوبی است. عرض کردم: چه
می گوید؟ فرمود: می گوید ای علی! چقدر مشتاق تو هستم!
184 - فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی:«اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» فَبَلَغَنِی أَنَّ طُوبَی شَجَرَهٌ فِی اَلْجَنَّهِ ثَابِتَهٌ فِی دَارِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هِیَ لَهُ وَ لِشِیعَتِهِ وَ عَلَی تِلْکَ الشَّجَرَهِ أَسْفَاطٌ فِیهَا حُلَلٌ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ یَکُونُ لِلْعَبْدِ مِنْهَا أَلْفُ أَلْفِ سَفَطٍ فِی کُلِّ سَفَطٍ مِائَهُ أَلْفِ حُلَّهٍ لَیْسَ مِنْهَا حُلَّهٌ إِلاَّ مُخَالِفَهً لِلَوْنِ الْأُخْرَی إِلاَّ أَنَّ أَلْوَانَهَا کُلَّهَا خُضْرٌ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ فَهَذَا أَعْلَی تِلْکَ الشَّجَرَهِ وَ وَسَطُهَا ظِلُّهُمْ یُظِلُّ عَلَیْهِمْ یَسِیرُ الرَّاکِبُ فِی ظِلِّ تِلْکَ الشَّجَرَهِ مِائَهَ عَامٍ قَبْلَ أَنْ یَقْطَعَهَا وَ أَسْفَلُهَا ثَمَرُهَا مُتَدَلٍّ عَلَی بُیُوتِهِمْ یَکُونُ مِنْهَا الْقَضِیبُ مِثْلَ الْقَصَبَهِ فِیهَا مِائَهُ لَوْنٍ مِنَ الْفَوَاکِهِ مَا رَأَیْتَ وَ لَمْ تَرَ وَ مَا سَمِعْتَ وَ لَمْ تَسْمَعْ مُتَدَلٍّ عَلَی بُیُوتِهِمْ کُلَّ مَا قَطَعُوا مِنْهَا ثَمَّ یَنْبُتُ مَکَانَهُ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی «لا مَقْطُوعَهٍ وَ لا مَمْنُوعَهٍ» وَ تُدْعَی تِلْکَ الشَّجَرَهُ طُوبَی وَ یَخْرُجُ نَهَرٌ مِنْ أَصْلِ تِلْکَ الشَّجَرَهِ فَیَسْقِی جَنَّهَ عَدْنٍ وَ هِیَ قَصْرٌ مِنْ لُؤْلُؤَهٍ وَاحِدَهٍ لَیْسَ فِیهَا صَدْعٌ وَ لاَ وَصْلٌ لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ اَلْإِسْلاَمِ کُلُّهَا عَلَی ذَلِکَ الْقَصْرِ لَهُمْ فِیهِ سَعَهٌ لَهَا أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ
ص: 208
وَ کُلُّ بَابٍ مِصْرَاعَیْنِ مِنْ زَبَرْجَدٍ وَ یَاقُوتٍ عَرْضُهَا اثْنَی عَشَرَ مِیلاً لاَ یَدْخُلُهَا إِلاَّ نَبِیٌّ أَوْ صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ مُتَحَابٌّ فِی اللَّهِ أَوْ ضَیْفٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ تِلْکَ مَنَازِلُهُمْ وَ هِیَ جَنَّهُ عَدْنٍ
فرات گفت: محمد بن حسن بن ابراهیم روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: به من چنین رسیده که طوبی درختی است در بهشت که در خانه علی بن ابی طالب علیه السلام استوار شده و از برای او و شیعیان اوست. بر آن درخت سبدهایی است پر از دیباهایی ابریشمین و زربافت که هزار هزار سبد از آن برای یک تن از آنان است و در هر سبد صد هزار دیباست که هر یک رنگی متفاوت از دیگری دارد و حال آنکه تمامی آنها رنگی سبز از ابریشم و زربافت دارند و این فراز آن درخت بود. این همه در میان آن درخت بر او و شیعیانش سایه می افکند و حال آن که اگر سوار کار در سایه آن درخت صد سال ره بسپرد، باز در سایه آن درخت است. بر پای آن درخت میوه هایش بر خانه های ایشان آویخته است و هر ترکه ای از آن همچون نی است و صد رنگ میوه دارد که نه من دیده ام و به شما و نه من شنیده ام و نه شما؛ هر آنچه از آن بچینند، باز جایش می روید، چنانکه خداوند متعال فرمود: «نه قطع شود و نه باز داشته شود. به آن درخت، طوبی گویند که رودی از ریشه آن بیرون می آید که فردوس برین را سیراب می کند و آنجا قصری از مرواریدی یگانه است که هیچ دل آزاری در آن نیست و هیچ همتا ندارد و اگر تمامی اهل اسلام در آن قصر گرد آیند، برای ایشان گشاده باشد و هزار هزار در دارد و هر در از آن دو لنگه از زبرجد و یاقوت دارد و دوازده میل عرض دارد و تنها پیامبران و صديقان و شهیدان و جانبازان راه خدا و مهمانی از مؤمنان به آن در می آیند؛ آنجا منزلگاه های ایشان است و همانا فردوس
ص: 209
برین است.
185- عَنْ سَلْمَانَ قَالَ : قَالَتْ بَعْضُ أَزْوَاجِ اَلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَکَ تُحِبُّ فَاطِمَهَ حُبّاً مَا تُحِبُّهُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ؟ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ انْتَهَی بِی جَبْرَئِیلُ إِلَی شَجَرَهِ طُوبَی فَعَمَدَ إِلَی ثَمَرَهٍ مِنْ أَثْمَارِ طُوبَی فَفَرَکَهُ بَیْنَ إِصْبَعَیْهِ ثُمَّ أَطْعَمَنِیهِ ثُمَّ مَسَحَ یَدَهُ بَیْنَ کَتِفَیَّ ثُمَّ قَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُبَشِّرُکَ بِفَاطِمَهَ مِنْ خَدِیجَهَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ فَلَمَّا أَنْ هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ فَکَانَ الَّذِی کَانَ فَعَلِقَتْ خَدِیجَهُ بِفَاطِمَهَ فَإِذَا أَنَا اشْتَقْتُ إِلَی اَلْجَنَّهِ أَدْنَیْتُهَا فَشَمِمْتُ رِیحَ اَلْجَنَّهِ فَهِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّهٌ
سلمان گفت: یکی از همسران پیامبر به ایشان عرض کرد: ای رسول خدا ص! چگونه است که شما فاطمه علیها السلام را بسیار دوست می دارید و هیچ یک از اهل بیتتان را این گونه دوست نمی دارید؟! حضرت فرمود: چون شبانه مرا سوی آسمان بردند، جبرئیل علیه السلام مرا به سمت درخت طوبی برد. میوه ای از میوه های درخت طوبی را چید و آن را بین انگشتانش فشرد و از آن به من داد تا بخورم. سپس میان دو کتفم را نوازش کرد و گفت: ای محمد! خداوند متعال تو را به وجود فاطمه علیها السلام از خدیجه دختر خویلد مژده می دهد. زمانی که سوی زمین فرود آمدم، خدیجه علیها السلام فاطمه علیها السلام را باردار شد. هنگامی که دلتنگ بهشت می شوم، او را به خود نزدیک می کنم و بوی بهشت را از او استشمام می کنم، او فرشته ای از جنس آدمی است.
186۔ عِیسَی بْنُ مِهْرَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : لَمَّا نَزَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» قَامَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیُّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا طُوبَی قَالَ یَا مِقْدَادُ شَجَرَهٌ فِی اَلْجَنَّهِ لَوْ یَسِیرُ الرَّاکِبُ الْجَوَادُ لَسَارَ فِی ظِلِّهَا مِائَهَ عَامٍ قَبْلَ أَنْ یَقْطَعَهَا
ص: 210
وَرَقُهَا وَ بُسْرُهَا بُرُودٌ خُضْرٌ وَ زَهْرُهَا رِیَاضٌ صُفْرٌ وَ أَفْنَاؤُهَا سُنْدُسٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ ثَمَرُهَا حُلَلٌ خُضْرٌ وَ طَعْمُهَا زَنْجَبِیلٌ وَ عَسَلٌ وَ بَطْحَاؤُهَا یَاقُوتٌ أَحْمَرُ وَ زُمُرُّدٌ أَخْضَرُ وَ تُرَابُهَا مِسْکٌ وَ عَنْبَرٌ وَ حَشِیشُهَا زَعْفَرَانٌ وَ الْخَوْجُ یَتَأَجَّجُ مِنْ غَیْرِ وَقُودٍ یَتَفَجَّرُ مِنْ أَصْلِهَا السَّلْسَبِیلُ وَ الرَّحِیقُ وَ الْمَعِینُ وَ ظِلُّهَا مَجْلِسٌ مِنْ مَجَالِسِ شِیعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَأْلَفُونَهُ وَ یُتَحَدَّثُ بِمَجْمَعِهِمْ وَ بَیْنَا هُمْ فِی ظِلِّهَا یَتَحَدَّثُونَ إِذْ جَاءَتْهُمُ الْمَلاَئِکَهُ یَقُودُونَ نُجُباً جُبِلَتْ مِنَ الْیَاقُوتِ ثُمَّ نُفِخَ الرُّوحُ فِیهَا مَزْمُومَهً بِسَلاَسِلَ مِنْ ذَهَبٍ کَأَنَّ وُجُوهَهَا الْمَصَابِیحُ نَضَارَهً وَ حُسْناً وَبَرُهَا خَزٌّ أَحْمَرُ وَ مِرْعِزَّی أَبْیَضُ مُخْتَلِطَانِ لَمْ یَنْظُرِ النَّاظِرُونَ إِلَی مِثْلِهَا حُسْناً وَ بَهَاءً وَ ذَلِکَ ذُلُلٌ مِنْ غَیْرِ مَهَانَهٍ نُجَبَاءُ مِنْ غَیْرِ رِیَاضَهٍ عَلَیْهَا رِحَالٌ أَلْوَانُهَا مِنَ الدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ مُفَضَّضَةً بِاللُّؤْلُؤِ وَ الْمَرْجَانِ صَفَائِحُهَا مِنَ الذَّهَبِ الْأَحْمَرِ مُلَبَّسَهً بِالْعَبْقَرِیِّ وَ الْأُرْجُوَانِ فَأَنَاخُوا تِلْکَ النجابی إِلَیْهِمْ ثُمَّ قَالُوا لَهُمْ رَبُّکُمْ یُقْرِئُکُمُ السَّلاَمَ فَتَزُورُونَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَیْکُمْ وَ یُحِبُّکُمْ وَ تُحِبَّونَهُ وَ یَزِیدُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ سَعَتِهِ فَإِنَّهُ ذُو رَحْمَهٍ وَاسِعَهٍ وَ فَضْلٍ عَظِیمٍ
عیسی بن مهران گفت: امام جعفر صادق علیه السلام از قول پدران بزرگوارش علیه السلام از حضرت علی علیه السلام فرمود: هنگامی که این آیه بر پیامبر نازل شد، «زندگی خوش و نیکویی بازگشت، از آن آنهاست»، مقداد بن اسود کندی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، طوبی در این آیه شریفه به چه معناست؟ حضرت فرمود: ای مقداد! در بهشت درختی هست که اگر سوار تیزتک در سایه آن درخت صد سال راه بسپرد، باز هم به زیر سایه آن درخت است. برگ و خرمای آن درخت گوارا و سبز است و گل های آن بوستانی زرد و خوشه های آن ابریشمین و زربافت است و میوه آن زیورهای سبز و شیره آن زنجبیل و عسل است و دشت پیرامونش یاقوت سرخ و زمرد سبز و خاکش مشک و عنبر است و
ص: 211
گیاهش زعفران است که بی هیچ افروختنی برافروزد و از ریشه اش چشمه سلسبيل و رحیق و معین می جوشد و سایه اش مجلسی از مجالس شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام است که وی در آنجا با ایشان سخن می گوید و هنگامی که ایشان در سایه آن درخت به گفت وگو نشسته اند ناگاه فرشتگان، سوار بر شترانی برگزیده که از یاقوت پدید آمده اند، نزد ایشان می رسند و آنگاه روح در آن شتران دمیده می شود؛ به زنجیرهایی زرین لگام شده اند و گویی چهره هاشان از سرزندگی و زیبایی چراغ هایی روشن است و پشمشان آمیزه ای است از خز سبز و موی مجعد سپید که هیچ کس در زیبایی و درخشندگی همانندشان را ندیده است. شترانی رام بی آنکه خوار شده باشند و شترانی پرورده بی آن که به سختی درافتاده باشند و جهازهایی به رنگ درّ و یاقوت و نقره کوب با مروارید و مرجان بر آنها نهاده شده و پوستشان از طلای سرخ با پوشش رنگارنگ و ارغوان است. آنان را نزد ایشان بر زمین می نشانند و به ایشان گویند: پروردگارتان بر شما سلام می رساند، شما او را می نگرید و او سوی شما می نگرد و او دوستتان می دارد و شما دوستش میدارید و سپس او از فضل و بخشش بر شما می افزاید؛ چرا که او صاحب رحمت فراخ و فضل بزرگ است.
قَالَ فَیَتَحَوَّلُ کُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ عَلَی رَاحِلَتِهِ فَیَنْطَلِقُونَ صَفّاً وَاحِداً مُعْتَدِلاً لاَ یُفَوِّتُ مِنْهُمْ شَیْءٌ شَیْئاً وَ لاَ یُفَوِّتُ أُذُنُ نَاقَهٍ نَاقَتَهَا وَ لاَ بِرْکَهُ نَاقَهٍ بَرْکَهَا وَ لاَ یَمُرُّونَ بِشَجَرَهٍ مِنْ أَشْجَارِ اَلْجَنَّهِ إِلاَّ أَتْحَفَتْهُمْ بِأَثْمَارِهَا وَ رَحَلَتْ لَهُمْ عَنْ طَرِیقِهِمْ کَرَاهِیَهَ أَنْ تَنْثَلِمَ طَرِیقُهُمْ وَ أَنْ یُفَرَّقَ بَیْنَ الرَّجُلِ وَ رَفِیقِهِ
فَلَمَّا رُفِعُوا إِلَی الْجَبَّارِ جَلَّ جَلاَلُهُ قَالُوا: رَبَّنَا أَنْتَ السَّلاَمُ وَ مِنْکَ السَّلاَمُ وَ لَکَ یَحِقُّ
ص: 212
الْجَلاَلُ وَ الْإِکْرَامُ. قَالَ فَیَقُولُ اللَّهُ أَنَا السَّلاَمُ وَ مَعِیَ السَّلاَمُ وَ لِی یَحِقُّ الْجَلاَلُ وَ الْإِکْرَامُ فَمَرْحَباً بِعِبَادِیَ الَّذِینَ حَفِظُوا وَصِیَّتِی فِی أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّی وَ رَعَوْا حَقِّی وَ خَافُونِی بِالْغَیْبِ وَ کَانُوا مِنِّی عَلَی کُلِّ حَالٍ مُشْفِقِینَ
فَقَالُوا أَمَا وَ عِزَّتِکَ وَ جَلاَلِکَ مَا قَدَّرْنَاکَ حَقَّ قَدْرِکَ وَ مَا أَدَّیْنَا إِلَیْکَ کُلَّ حَقِّکَ فَائْذَنْ لَنَا فِی السُّجُودِ قَالَ لَهُمْ رَبُّهُمْ إِنِّی قَدْ وَضَعْتُ عَنْکُمْ مَئُونَهَ الْعِبَادَهِ وَ أَرَحْتُ عَلَیْکُمْ أَبْدَانَکُمْ وَ طَالَ مَا أَنْصَبْتُمْ لِیَ الْأَبْدَانَ وَ عَنَتُّمْ لِیَ الْوُجُوهَ فَالْآنَ أفضیتم إِلَی رُوحِی وَ رَحْمَتِی فَاسْأَلُونِی مَا شِئْتُمْ وَ تَمَنَّوْا عَلَیَّ أُعْطِکُمْ أَمَانِیَّکُمْ فَإِنِّی لَنْ أَجْزِیَکُمُ الْیَوْمَ بِأَعْمَالِکُمْ وَ لَکِنْ بِرَحْمَتِی وَ کَرَامَتِی وَ طَوْلِی وَ عَظِیمِ شَأْنِی وَ بِحُبِّکُمْ أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّی.
آنگاه هر یک از ایشان بر مرکب خود سوار می شوند و در صفی آراسته که هیچ یک جلو و عقب نباشند، به راه می افتند و حتی گوش و سینه های شتران نیز در کنار هم حرکت می کنند. به هر درخت از درختان بهشتی که می رسند، از میوه هایش به آنها پیشکش می کند و از سر راه آنها دور می رود تا مبادا وجود آن درخت باعث شود تا راهشان پیچ و خمی پیدا کند و یا آنها یکدیگر را گم کنند و بین دوستان جدایی افتد. چون به درگاه جبار بزرگ مرتبه رسند، گویند: پروردگارا تویی سلام و سلام از توست، جلال و بزرگواری شایسته توست. خداوند می فرماید: من سلامم و سلام با من است و جلال و بزرگواری شایسته من است. خوش آمدند بندگان من که سفارش مرا درباره خاندان پیامبر من حفظ کردند و حق مرا پاس داشتند و به غیب از من خوف کردند و در هر حال دلشان با من بود. آنان گویند: به عزت و جلالت سوگند ما چنان که باید، قدر تو را ندانستیم و آن گونه که باید حق تو را ادا نکردیم. به ما اجازه بده تا تو را سجده کنیم.
ص: 213
پروردگارشان به آنها می فرماید: من زحمت عبادت را از شما برداشتم و بدن های شما را در آسایش قرار دادم و شما مدت طولانی بدن های خود را برای عبادت من رنج دادید و چهره هایتان را برایم به خاک نهادید و هم اکنون به لطف و رحمت من رسیدید. حال هرچه دوست دارید از من بخواهید و آرزوهایتان را از من درخواست کنید تا برآورده سازم؛ زیرا من امروز فقط پاداش اعمال شما را نمی دهم، بلکه با رحمت و کرامت و بخشش و مقام بزرگم و به اندازه دوستی شما با اهل بیت پیامبرم صلی الله علیه و آله به
شما پاداش میدهم.
فَلاَ یَزَالُونَ یَا مِقْدَادُ مُحِبُّو عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فِی الْعَطَایَا وَ الْمَوَاهِبِ حَتَّی إِنَّ الْمُقَصِّرَ مِنْ شِیعَتِهِ لَیَتَمَنَّی فِی أُمْنِیَّتِهِ مِثْلَ جَمِیعِ الدُّنْیَا مُنْذُ یَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ إِلَی یَوْمِأُفَنَائَهَا. قَالَ لَهُمْ رَبُّهُمْ: لَقَدْ قَصَّرْتُمْ فِی أَمَانِیِّکُمْ وَ رَضِیتُمْ بِدُونِ مَا یَحِقُّ لَکُمْ فَانْظُرُوا إِلَی مَوَاهِبِ رَبِّکُمْ. فَإِذَا بِقِبَابٍ وَ قُصُورٍ فِی أَعْلَی عِلِّیِّینَ مِنَ الْیَاقُوتِ الْأَحْمَرِ وَ الْأَخْضَرِ وَ الْأَصْفَرِ وَ الْأَبْیَضِ یَزْهَرُ نُورُهَا فَلَوْ لاَ أَنَّهُ مُسَخَّرٌ إِذَا لَلَمَعَتِ الْأَبْصَارُ مِنْهَا فَمَا کَانَ مِنْ تِلْکَ الْقُصُورِ مِنَ الْیَاقُوتِ الْأَحْمَرِ فَهُوَ مَفْرُوشٌ بِالْعَبْقَرِیِّ الْأَحْمَرِ وَ مَا کَانَ مِنْهَا مِنَ الْیَاقُوتِ الْأَخْضَرِ فَهُوَ مَفْرُوشٌ بِالسُّنْدِس الْأَخْضَرِ وَ مَا کَانَ مِنْهَا مِنَ الْیَاقُوتِ الْأَبْیَضِ فَهُوَ مَفْرُوشٌ بِالْحَرِیرِ الْأَبْیَضِ وَ مَا کَانَ مِنْهَا مِنَ الْیَاقُوتِ الْأَصْفَرِ فَهُوَ مَفْرُوشٌ بِالرِّیَاضِ الْأَصْفَرِ، مَبْثُوثَهً بِالزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ وَ الْفِضَّهِ الْبَیْضَاءِ وَ الذَّهَبِ الْأَحْمَرِ قَوَاعِدُهَا وَ أَرْکَانُهَا مِنَ الْجَوْهَرِ یُنَوِّرُ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ أَعْرَاضِهَا بِنُورٍ مِثْلِ شُعَاعِ الشَّمْسِ عِنْدَهُ مِثْلِ الْکَوْکَبِ الدُّرِّیِّ فِی النَّهَارِ الْمُضِیءِ وَ إِذَا عَلَی بَابِ کُلِّ قَصْرٍ مِنْ تِلْکَ الْقُصُورِ «جَنَّتانِ(1) مُدْهامَّتانِ(2) فِیهِما عَیْنانِ نَضّاخَتانِ(3) فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَهٍ زَوْجانِ(4)»
ص: 214
ای مقداد! از آن پس، دوستداران علی بن ابی طالب علیه السلام غرق در عطاها و بخشش های پروردگارند، تا آنجا که کمترین فرد شیعه مثل تمام دنیا را از اول خلقت تا انتهای آن آرزو می کند، ولی پروردگارشان به آنها می فرماید: در آرزوهایتان کوتاهی کردید و به کمتر از شایستگی خود راضی شدید، حال به بخشش های پروردگارتان بنگرید. ناگهان شیعیان گنبدها و قصر هایی بر فراز آسمان هفتم از یاقوت سرخ و سبز و زرد و سفید می بینند که نورشان چنان می درخشد که اگر آن نور در تسخیر نبود، چشم ها را سفید می کرد. آن قصرهایی که از یاقوت سرخ است با نقش و نگار سرخ فرش شده و آنهایی که از یاقوت سبز است با ابریشم سبز فرش شده و آنهایی که از یاقوت سفید است با حریر سفید فرش شده و آنهایی که از یاقوت زرد است با گل های زرد فرش شده است و در سراسر شان زمرد سبز و نقره سفید و طلای سرخ گسترده شده است. پایه ها و ستون های قصرها از جواهر است و از درها و دیوارهایشان نوری می درخشد که نور شعاع آفتاب در برابر آن همچون نور ستاره درخشانی در روز روشن است.
در مقابل هر قصری در بوستان است. «دو بهشت... از [شدت] سرسبزی به سیاهی زند... در آن [دو بهشت] دو چشمه جوشان اند... در آن دو از هر
میوهای دو نوع است.»
فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ یَنْصَرِفُوا إِلَی مَنَازِلِهِمْ حُوِّلُوا عَلَی بَرَاذِینَ مِنْ نُورٍ بِأَیْدِی وِلْدَانٍ مُخَلَّدِینَ بِیَدِ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ حَکَمَهُ بِرْذَوْنٍ مِنْ تِلْکَ الْبَرَاذِینِ لُجُمُهَا وَ أَعِنَّتُهَا مِنَ الْفِضَّهِالْبَیْضَاءِ وَ أَثْفَارُهَا مِنَ الْجَوْهَرِ فَإِذَا دَخَلُوا مَنَازِلَهُمْ وَجَدُوا الْمَلاَئِکَهَ یُهَنُّونَهُمْ بِکَرَامَهِ رَبِّهِمْ
ص: 215
إِذَا اسْتَقَرُّوا قَرَارَهُمْ قِیلَ لَهُمْ «هَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قالُوا نَعَمْ(1)» رَبَّنَا رَضِینَا فَارْضَ عَنَّا قَالَ بِرِضَایَ عَنْکُمْ وَ بِحُبِّکُمْ أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّی حَلَلْتُمْ دَارِی وَ صَافَحَتْکُمُ الْمَلاَئِکَهُ فَهَنِیئاً هَنِیئاً«عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ(2)»لَیْسَ فِیهِ تَنْغِیصٌ فَعِنْدَهَا قَالُوا «اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ* اَلَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَهِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ(3)»
هنگامی که شیعیان حضرت علی علیه السلام می خواهند به منزل های خود بازگردند، آنها را بر مرکب هایی از نور سوار می کنند که مهار آنها به دست پسرانی زیبا و جاویدان است که در دست هریک دهنه یکی از آن مرکب هاست که مهار و افسار آن از نقره سفید و زین آن از جواهر است. چون به منزل هایشان وارد شوند، فرشتگان با کرامت خداوند به ایشان تبریک و تهنیت می گویند و هنگامی که در محل خود قرار گیرند، به آنها خطاب میشود: «آیا شما [نیز] آن چه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟» می گویند: پروردگارا! ما خشنودیم تو نیز از ما خشنود باش. خطاب می شود: به خاطر رضایت و خشنودی ام از شما و دوستی شما با اهل بیت پیامبرم به خانه من در آمديد و فرشتگان دست در دستانتان نهادند؛ گوارایتان باد، گوارایتان باد! «[خداوند به آنها بخششی قطع ناشدنی اعطا می کند.» که در آن هیچ ناگواری نیست. در این هنگام می گویند: «سپاس و ستایش از آن خداوندی است که اندوه را از [دل] ما برد، به راستی پروردگار ما آمرزند، شکر گزار است. همان که از فضل خویش ما را در این سرای اقامت [ابدی] جای داد، در اینجا نه
ص: 216
رنجی به ما می رسد و نه خستگی».
قَالَ عِیسَی بْنُ مِهْرَانَ: فَحَدَّثْتُ بِهِ أَصْحَابَ الْحَدِیثَ عَنْ هَؤُلاَءِ الثَّمَانِیَهِ فَقُلْتُ لَهُمْ أَنَا أَبْرَأُ إِلَیْکُمْ مِنْ عُهْدَهِ هَذَا الْحَدِیثِ لِأَنَّ فِیهِ قَوْمٌ مَجْهُولُونَ وَ لَعَلَّهُمْ إِن یَکُونُوا صَادِقِینَ فَرَأَیْتُ من لَیْلَتِی أَوْ بَعْدُ کَأَنَّ أتانی آت وَ مَعَهُ کِتَابٌ فِیهِ مِنْ مُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ یَحْیَی بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فُرَاتٍ وَ عَلِیِّ بْنِ الْقَاسِمِ الْکِنْدِیِّ وَ لَمْ أَلْقَ عَلِیَّ بْنَ الْقَاسِمِ وَ عِدَّهً بَعْدَهُ لَمْ أَحْفَظْ أَسَامِیَهُمْ کَتَبْنَا إِلَیْکَ مِنْ تَحْتِ شَجَرَهِ طُوبَی فَقَدْ أَنْجَزَ لَنَا رَبُّنَا مَا وَعَدَنَا فَاسْتَمْسِکْ بِهَذَا الْکُتُبِ فَإِنَّکَ لَنْ تَقْرَأَ مِنْهَا کِتَاباً إِلاَّ أَشْرَقَتْ لَهُ اَلْجَنَّهُ
عیسی بن مهران گفت: این حدیث را به روایت آن هشت راوی بر اهل حدیث بازگفتم و به آنان گفتم: من از ضمانت این حديث نزد شما شانه تهی می کنم؛ چرا که کسانی در آن ناشناس اند و امید است که ایشان راستگو بوده باشند؛ چرا که در شبی از این شب ها در خواب دیدم که کسی نزد من آمد و نوشته ای در دست داشت از محول بن ابراهیم و حسن بن حسین و یحیی بن حسن بن فرات و على بن قاسم کندی، حال آن که علی بن قاسم را ندیده ام، و چند تن پس از وی که نام هایشان را به یاد ندارم، نوشته بود: ما از زیر درخت طوبی برایت نگاشته ایم و پروردگار مان وعده مان را به انجام رسانید، این نگاشته ها را نگاه دار که هر گاه نگاشته ای از آنها را بخوانی، بهشت از آن نورانی می شود.
187- مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَاتَ یَوْمٍ یَا عَلِیُّ عَلِمْتَ أَنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام أَخْبَرَنِی أَنَّ أُمَّتِی تَغْدِرُ بِکَ مِنْ بَعْدِی فَوَیْلٌ ثُمَّ وَیْلٌ ثُمَّ وَیْلٌ لَهُمْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا وَیْلٌ؟ قَالَ وَادٍ فِی جَهَنَّمَ أَکْثَرُ أَهْلِهِ مُعَادُوکَ وَ الْقَاتِلُونَ لِذُرِّیَّتِکَ وَ النَّاکِثُ لِبَیْعَتِکَ فَطُوبَی ثُمَّ طُوبَی ثَلاَثَ مَرَّاتٍ
ص: 217
لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ وَفَی لَکَ قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا طُوبَی؟ قَالَ شَجَرَهٌ فِی دَارِکَ فِی اَلْجَنَّهِ لَیْسَ دَارٌ مِنْ دُورِ شِیعَتِکَ فِی اَلْجَنَّهِ إِلاَّ وَ فِیهَا غُصْنٌ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَهِ تَهْدِی عَلَیْهِمْ ِکُلِّ مَا یَشْتَهُونَ
محمدبن احمد گفت: حضرت علی علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای علی! بدان جبرئیل علیه السلام به من خبر داد که امتم پس از من با تو نیرنگ می کنند، پس وای بر آنان و سه بار تکرار فرمود: ویل برای آنان است. عرض کردم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! ویل چیست؟ فرمود: بیابانی است در جهنم که بیشتر اهل آن دشمنان تو و قاتلان فرزندان تو و پیمان شکنان بیعت با تو هستند. سپس سه بار فرمود: خوشا به حال آنان، طوبی برای کسی است که تو را دوست دارد و به عهد تو وفادار است. گفتم: ای رسول خدا ! طوبی چیست؟ فرمود: درختی در خانه تو در بهشت است که خانه ای از خانه های شیعیان تو در بهشت نیست، مگر آن که شاخه ای از آن درخت در خانه ایشان است و هر آن چه را دلشان بخواهد، سوی ایشان می فرستد.
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً » (الرعد، 38)
و بی تردید پیامبرانی را پیش از تو فرستادیم، و برای آنها همسران و فرزندانی
قرار دادیم.
188- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ : دَخَلْنَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا مِمَّنْ أَنْتُمْ ؟ فَقُلْنَا لَهُ مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَهِ فَقَالَ لَنَا: إِنَّهُ لَیْسَ بَلَدٌ مِنَ الْبُلْدَانِ وَ لاَ مِصْرٌ مِنَ الْأَمْصَارِ أَکْثَرَ مُحِبّاً لَنَا مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَهِ إِنَّ اللَّهَ هَدَاکُمْ لِأَمْرٍ جَهِلَهُ النَّاسُ فَأَحْبَبْتُمُونَا وَ أَبْغَضَنَا النَّاسُ وَ
ص: 218
صَدَّقْتُمُونَا وَ کَذَّبَنَا النَّاسُ وَ اتَّبَعْتُمُونَا وَ خَالَفَنَا النَّاسُ فَجَعَلَ اللَّهُ مَحْیَاکُمْ مَحْیَانَا وَ مَمَاتَکُمْ مَمَاتَنَا فَأَشْهَدُ عَلَی أَبِی أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ مَا بَیْنَ أَحَدِکُمْ وَ بَیْنَ أَنْ یَغْتَبِطَ وَ یَرَی مَا تُقِرُّ بِهِ عَیْنَیْهِ إِلاَّ أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی حَلْقِهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّهً» فَنَحْنُ ذُرِّیَّهُ رَسُولِ اللَّهِ ص
عبد الله بن ولید گفت: خدمت امام جعفر صادق علیه السلام رسیدیم، حضرت فرمود: شما از کدام طایفه هستید؟ عرض کردیم: ما از اهل کوفه هستیم. فرمود: اهل هیچ شهر و دیاری بیشتر از کوفه، دوستدار ما خاندان نیستند. خداوند شما را به راهی هدایت نموده که دیگران به آن جاهل اند، شما ما را دوست می دارید، در حالی که مردم به ما کینه می ورزند و شما ما را تصدیق میکنید، در حالی که مردم ما را تکذیب می کنند و شما ما را پیروی می کنید، در حالی که مردم از ما سرپیچی می کنند، خداوند زندگی شما را زندگی ما و مرگ شما را مرگ ما قرار دهد. من بر پدرم گواه هستم که می فرمود: فاصله بین شما و بین این که دیگران حسرت مقامتان را بخورند و این گونه از آینده خود شاد و خرم شوید، وقتی آشکار می شود که جانتان به اینجا برسد و سپس به گلوی مبارک خود اشاره کرد و فرمود: خداوند در کتاب خود فرموده است: «و بی تردید پیامبرانی را پیش از تو فرستادیم، و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم.» ما فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم.
ص: 219
«أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا » (ابراهیم،24-25)
آیا ندیدی که خداوند چگونه مثل زده است؟ [و در آن مثل] سخن پاکیزهای را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه اش [در زمین] ثابت و شاخه اش در آسمان است. میوه اش را در هر زمانی به اذن پروردگارش می دهد.
189-عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله جَذْرُها أَصْلُهَا وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَرْعُهَا وَ اَلْأَئِمَّهُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمَا أَغْصَانُهَا وَ عِلْمُ اَلْأَئِمَّهِ ثَمَرُهَا وَ شِیعَتُهُمْ وَرَقُهَا فَهَلْ تَرَی فِیهَا فَضْلاً؟ فَقُلْتُ لاَ وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَمُوتُ فَیَسْقُطُ وَرَقَهٌ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَهِ وَ إِنَّهُ لَیُولَدُ
ص: 220
فَتُورِقُ بِوَرَقَهٍ مِنْهَا فَقُلْتُ قَوْلُهُ «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» قَالَ یَعْنِی مَا یَخْرُجُ إِلَی النَّاسِ مِنْ عِلْمِ الْإِمَامِ حِینَ یُسْأَلُ عَنْهُ
عمر بن یزید گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره کلام خداوند عزوجل « [سخن پاکیزه] را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن [در زمین ] ثابت و شاخه اش در آسمان است» پرسیدم، ایشان فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله ریشه آن و حضرت على علیه السلام شاخه آن و امامان علیهم السلام از فرزندان ایشان شاخه های آن و میوه آن علم امامان و برگ آن شیعیان ایشان هستند. آیا چیز دیگری در آن می بینی؟ وقتی یکی از مؤمنان شیعه از دنیا می رود، یک برگ از درخت فرو می افتد و هر فرزندی از ایشان که زاده می شود یک برگ بر درخت می روید. عرض کردم: «میوه اش را در هر زمانی به اذن پروردگارش می دهد» چه؟ فرمود: منظور آن چیزی است که از علم امام سوی مردم بیرون می آید، چون آنان از وی بپرسند.
190- عَنْ أَبِی مِسْکِینٍ السَّرَّاجِ قَالَ : سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْآیَهِ: «أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» قَالَ نَحْنُ هُمْ قَالَ قُلْتُ «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» قَالَ یَخْرُجُ مِنَّا بَعْدَ حِینٍ فَیُقْتَلُ
ابن مسکین سراج گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه پرسیدم:
«ریشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است». فرمود: ما هستیم. سپس درباره قسمت دیگر آیه «میوه اش را در هر زمانی به اذن پروردگارش میدهد» پرسیدم. فرمود: از ما هر چند گاه یک نفر قیام می کند و کشته می شود.
«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ »(ابراهیم، 27)
خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، با سخن ثابت، محکم و استوار می گرداند.
ص: 221
191- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ» قَالَ: بِوَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام .
ابن عباس درباره این آیه گفت: یعنی با ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ (ابراهیم، 28)
آیا کسانی را که نعمت خدا را به کفران نعمت مبدل کردند و قوم خود را در سرای هلاکت جای دادند، ملاحظه نکردی؟
192- عَنْ هُبَیْرَهَ بْنِ یَرِیمَ قَالَ : کُنَّا عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَرَأَ: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ کُفْراً» قَالَ تَدْرِی فِیمَنْ نَزَلَتْ: قُلْتُ لاَ قَالَ: نَزَلَتْ فِی الْأَفْجَرَیْنِ مِنْ قُرَیْشٍ فِی بَنِی أُمَیَّهَ وَ بَنِی الْمُغِیرَهِ فَأَمَّا بَنُو الْمُغِیرَهِ فَقَطَعَ اللَّهُ دَابِرَهُمْ یَوْمَ بَدْرٍ وَ أَمَّا بَنُو أُمَیَّهَ فَمُتِّعُوا إِلَی حِینٍ
هبيرة بن يريم گفت: نزد امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام بودیم که ایشان قرائت فرمود: «آیا کسانی را که نعمت خدا را به کفران نعمت مبدل کردند، ملاحظه نکردی؟» سپس فرمود: آیا میدانی در چه مورد نازل شد؟ عرض کردم: خیر. فرمود: در مورد فاجران قریش، درباره بنی امیه و بنی مغیره نازل شد. بنی مغیره را خدا در روز بدر مقطوع النسل کرد و بنی امیه تا مدتی مهلت یافتند.
«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ» (ابراهیم، 35)
پروردگارا! این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور
ص: 222
بدار.
193- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ زَکَرِیَّا مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : إِنَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ اللَّهِ علیه السلام دَعَا رَبَّهُ فَقَالَ «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ » فَنَالَتْ دَعْوَتُهُ اَلنَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَکْرَمَهُ اللَّهُ بِالنُّبُوَّهِ وَ نَالَتْ دَعْوَتُهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَاخْتَصَّهُ اللَّهُ بِالْإِمَامَهِ وَ الْوِصَایَهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یَا إِبْرَاهِیمُ «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ» إِبْرَاهِیمُ «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ» قَالَ الظَّالِمُ مَنْ أَشْرَکَ بِاللَّهِ وَ ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ وَ لَمْ یَبْقَ أَحَدٌ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اَلْعَرَبِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُبْعَثَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِلاَّ وَ قَدْ أَشْرَکَ بِاللَّهِ وَ عَبَدَ الْأَصْنَامَ وَ ذَبَحَ لَهَا مَا خَلاَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَإِنَّهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَجْرِیَ عَلَیْهِ الْقَلَمُ أَسْلَمَ فَلاَ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ إِمَامٌ أَشْرَکَ بِاللَّهِ وَ ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَالَ «لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»
فرات گفت محمد بن عیسی بن زکریا روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: حضرت ابراهيم خليل الله يا به درگاه پروردگارش دعا کرد و گفت: «پروردگارا! این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار.» دعای او به پیامبران رسید و خداوند او را به نبوت گرامی داشت و سپس به علی بن ابی طالب علیه السلام رسید و خداوند او را به امامت و وصایت اختصاص داد و خداوند فرمود: ای ابراهیم! «تو را برای مردم امام قرار دادم.» ابراهیم «گفت: و از فرزندانم. خدا گفت: عهد من به ظالمان نمی رسد.»
ظالم کسی است که به خدا شرک بورزد و برای بتها قربانی کند. پیش از بعثت پیامبر به غیر از حضرت على علیه السلام ، تمامی عرب و قریش مشرک بودند و بت می پرستیدند و برای بتان قربانی می کردند و تنها
ص: 223
حضرت علی علیه السلام بود که پیش از آن که قلم بر او جاری گردد، اسلام آورد. پس روا نیست که امام به خدا شرک ورزد و برای تان قربانی کند؛ چرا که خداوند فرمود: «عهد من به ظالمان نمی رسد.»
«رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ » (ابراهیم، 37)
پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در درهای بی آب و علف، نزدیک خانه با حرمت تو سکنا داده ام، تا نماز را برپا دارند؛ پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان متمایل کن.
194- اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً: قال : کُنَّا فِی الْفُسْطَاطِ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وفِی الْفُسْطَاطِ نحوا مِنْ خَمْسِینَ رَجُلاً قَالَ: فَجَلَسَ بَعْدَ سُکُونٍ مِنَّا طَوِیلٍ فَقَالَ: مَا لَکُمْ لاَ تَنْطِقُونَ؟! لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنِّی نَبِیٌّ! لاَ وَ اللَّهِ مَا أَنَا کَذَلِکَ وَ لَکِنْ بِی قَرَابَهٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَرِیبَهٌ وَ وِلاَدَهٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَمَنْ وَصَلَنَا وَصَلَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَکْرَمَنَا أَکْرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ قَطَعَنَا قَطَعَهُ اللَّهُ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ مَنْزِلَهً؟ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ فَکَانَ هُوَ الرَّادَّ عَلَی نَفْسِهِ فَقَالَ تِلْکَ مَکَّهُ الْحَرَامُ الَّتِی وَضَعَهَا اللَّهُ لِنَفْسِهِ حَرَماً وَ جَعَلَ بَیْتَهُ فِیهَا ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ بُقْعَهٍ فِی مَکَّهَ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَهً؟ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ فَکَانَ هُوَ الرَّادَّ عَلَی نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِکَ اَلْمَسْجِدُ الْحَرَامُ ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ بُقْعَهٍ فِی اَلْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَعْظَمُ حُرْمَهً عِنْدَ اللَّهِ؟ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ فَکَانَ هُوَ الرَّادَّ عَلَی نَفْسِهِ فَقَالَ: ذَلِکَ بَیْنَ اَلرُّکْنِ الْأَسْوَدِ إِلَی بَابِ اَلْکَعْبَهِ ذَلِکَ حَطِیمُ إِسْمَاعِیلَ النَّبِیِّ نَفْسِهِ الَّذِی کَانَ یَکُونُ یَذُودُ فِیهِ غُنَیْمَهُ وَ یُصَلِّی فِیهِ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً صَفَّ قَدَمَیْهِ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ قَائِماً
ص: 224
بِاللَّیْلِ مُصَلِّیاً حَتَّی یَجِیئَهُ اللَّیْلُ وَ لَمْ یَعْرِفْ حَقَّنَا وَ حُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَیْئاً أَبَداً أَلاَ إِنَّ أَبَانَا إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ مِمَّا اشْتَرَطَ عَلَی رَبِّهِ أَنْ قَالَ: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» أَمَّا إِنَّهُ لَمْ یَعْنِ النَّاسَ کُلَّهُمْ فَأَنْتُمْ أَوْلِیَاؤُهُ وَ نُظَرَاؤُکُمْ وَ إِنَّمَا مَثَلُکُمْ فِی النَّاسِ مَثَلُ الشَّعْرَهِ السَّوْدَاءِ فِی الثَّوْرِ الْأَبْیَضِ وَ مَثَلُ الشَّعْرَهِ الْبَیْضَاءِ فِی الثَّوْرِ الْأَسْوَدِ ینْبَغِی لِلنَّاسِ أَنْ یَحُجُّوا هَذَا الْبَیْتَ وَ یُعَظِّمُوهُ لِتَعْظِیمِ اللَّهِ إِیَّاهُ وَ إِنْ تَلَقَّوْنَا حَیْثُمَا کُنَّا نَحْنُ الْأَدِلاَّءُ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی.
حسین بن سعید: حدود پنجاه مرد در زیر چادری خدمت امام محمد باقر علیه السلام بودیم. حضرت نشست و بعد از سکوت طولانی ما فرمود: چرا حرف نمی زنید؟ شاید گمان می کنید من پیامبرم! نه، به خدا من پیامبر نیستم ولی خویشاوندی نزدیکی با رسول خدا صلی الله علیه و آله دارم و از نسل نزدیک اویم، پس هر که به ما بپیوندد، خدا به او می پیوندد و هر که ما را گرامی بدارد، خدایش گرامی می دارد و هر که از ما ببرد، خدا از او می برد. آیا میدانید کدام قطعه از زمین مقامش نزد خدا بالاتر است؟ کسی چیزی نگفت، تا این که ایشان خود پاسخ داد و فرمود: آن مکه است که خدا آن را برای حرم خویش پسندید و خانه اش را آنجا قرار داد. سپس فرمود: آیا می دانید کدام قطعه زمین در مکه نزد خداوند با ارزش تر است؟ باز کسی چیزی نگفت تا اینکه ایشان خود پاسخ داد: آن مسجد الحرام است. سپس فرمود: می دانید کدام قطعه از مسجدالحرام نزد خداوند گرامی تر است؟ باز هم کسی چیزی نگفت تا این که ایشان خود پاسخ داد و فرمود: آن، فاصله بين حجرالاسود تا در خانه کعبه است که حطیم حضرت ابراهیم است. یعنی جایی که به گوسفندانش علف میداد و در آن نماز می خواند.
ص: 225
به خدا سوگند اگر بنده ای در این مکان بر دو پای خویش شبی را تا شبی دیگر به نماز بایستد، ولی حق و حرمت ما خاندان را نشناسد، خداوند هیچ از او نمی پذیرد. همانا از شرطهایی که پدر ما حضرت ابراهیم علیه السلام با خدای خویش نمود این بود که گفت: بار خدایا! «تو دل هایی از مردمان را به سوی آنها مایل گردان»، حضرت ابراهیم همه مردم را منظور نداشت، آن مردم شما و افرادی همچون شمایید. همانا مثل شما در میان مردم همچون یک موی سیاه در گاو سفید یا موی سفید در گاو سیاه است. سزاوار است مردم این خانه را حج گزارند و آن را بزرگ شمرند، چون خدایش بزرگ دانسته و نیز سزاوار است ما را در هر کجا هستیم، ملاقات کنند؛ چرا که ما راهنمایان مردم به سوی خدا هستیم.
195- أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ یَحْکِی قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ علیه السلام «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا قَالَ تَهْوِی إِلَیْهِ یَعْنِی اَلْبَیْتَ مَا قَالَ إِلاَّ إِلَیْهِمْ أَ فَتَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ إِتْیَانَ هَذِهِ الْأَحْجَارَ وَ التَّمَسُّحَ بِهَا وَ لَمْ یَفْرِضْ عَلَیْکُمْ إِتْیَانَنَا وَ سُؤَالَنَا وَ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؟! وَ اللَّهِ مَا فَرَضَ عَلَیْکُمْ غَیْرَهُ
احمد بن قاسم روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداوند متعال که از قول ابراهیم خلیل الله حکایت می کند: «پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در درهّ ای بی آب و علف، نزدیک خانه با حرمت تو سکنا داده ام، تا نماز را بر پا دارند؛ پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان متمایل کن» فرمود: به خدا سوگند او نگفت به سوی آن، یعنی خانه ، متمایل کن، بلکه گفت به سوی آنان متمایل کن؛ آیا می پندارید خداوند
ص: 226
آمدن کنار این سنگ ها و مسح آنها را واجب کرده اما آمدن نزد ما و پرسیدن از ما و محبت ما را واجب نکرده است؟ به خدا سوگند جز این را واجب نکرده است.
196- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هِیَ قُلُوبُ شِیعَتِنَا إِلَی مَحَبَّتِنَا.
ابن عباس درباره کلام خداوند متعال «پس دل های برخی از مردم را به سوی آنان متمایل کن» گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: منظور، قلوب شیعیان ماست که به سوی محبت ما متمایل اند.
ص: 227
«إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ * قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ * إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ » (الحجر، 42-40) «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ » (الحجر، 47)
مگر آن بندگانت که از میان سایر بندگانت خالص شده اند. فرمود: «این راهی راست است که [حفظ] آن بر عهده من است. مسلما تو بر بندگان من تسلط نداری..... در حالی که با یکدیگر برادرند و بر روی تختهایی روبه روی یکدیگر نشسته اند.
197- عَنْ سَلاَّمِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ الْجُعْفِیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقُلْتُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ فَإِنْ أَذِنْتَ لِی أَنْ أَسْأَلَکَ سَأَلْتُکَ فَقَالَ سَلْنِی عَمَّا شِئْتَ قَالَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ عَنِ اَلْقُرْآنِ؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ قُلْتُ مَا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ :
ص: 228
«قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ قَالَ صِرَاطُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقُلْتُ صِرَاطُ عَلِیٍّ!؟ فَقَالَ صِرَاطُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام .
سلام بن مستنیر جعفی گفت: بر امام محمد باقر علیه السلام وارد شدم و عرض کردم: خداوند مرا فدایت گرداند، من دوست ندارم باعث زحمت شما شوم اما اگر اجازه می دهید سؤالی از شما بپرسم. ایشان فرمود: هرچه می خواهی بپرس. عرض کردم: سؤالی درباره قرآن داشتم. فرمود: بپرس. عرض کردم: منظور از این آیه قرآن که خداوند می فرماید «این راهی راست است که [حفظ] آن بر عهده من است» چیست؟ فرمود: منظور، راه علی بن ابی طالب علیه السلام است. عرض کردم: راه حضرت علی علیه السلام امام علیه السلام فرمود: آری، راه علی بن ابی طالب علیه السلام است.
198- عَنْ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِأَبُو بَصِیرٍ وَ قَدْ أَخَذَهُ نَفَسُهُ فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِی؟ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ کَبِر سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ لاَ أَقُولُ هَذَا فَذَکَرَ کَلاَماً فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ: «إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا غَیْرَکُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُکَ؟ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی
فَقَالَ لَقَدْ ذَکَرَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا إِلاَّ اَلْأَئِمَّهَ وَ شِیعَتَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُکَ ؟
سلیمان دیلمی گفت: نزد امام جعفر صادق علیه السلام بودم که ابوبصیر، در حالی که نفس نفس می زد، بر آن حضرت وارد شد. هنگامی که نشست، امام ما رو به او کرد و فرمود: ای ابا محمد، چرا این گونه نفس می کشی؟
ص: 229
عرض کرد: فدایت شوم ای فرزند رسول خدا! پیر و ناتوان شده ام، با این وجود نمی دانم در آخرت چه حالی خواهم داشت! امام علیه السلام فرمود: ای ابا محمد! تو هم چنین می گویی؟! عرض کرد: قربانت گردم، چرا نگویم؟ و سخنی گفت. سپس حضرت فرمود: ای ابامحمد! خداوند شما را در قرآن کریم یاد کرده و فرموده: «در حالی که با یکدیگر برادرند و بر روی تخت هایی رو به روی یکدیگر نشسته اند.» به خدا سوگند در این آیه جز شما قصد کس دیگری را نداشته است. فرمود: ای ابامحمد! آیا خوشحالت کردم؟ عرض کرد: آری، فدایت شوم؛ باز هم بگویید. سپس فرمود: ای ابا محمد! همانا خداوند شما را در قرآن یاد کرده و فرموده «مسلما تو بر بندگان من تسلطی نداری» به خدا سوگند، در این آیه جز امامان علیهم السلام و شیعیانشان را قصد نداشته است، آیا خوشحالت کردم؟
199- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَی قَالَ : خَرَجَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ نَحْنُ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَهِ فَقَامَ فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَثْنَی عَلَیْهِ فَقَالَ: إِنِّی مُحَدِّثُکُمْ حَدِیثاً فَاحْفَظُوهُ وَ عُوهُ وَ لْیُحَدَّثْ مَنْ بَعْدَکُمْ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لِرِسَالَتِهِ خَلْقَهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی «اَللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ(1)» أَسْکَنَهُمُ اَلْجَنَّهَ وَ إِنِّی مُصْطَفٍ مِنْکُمْ مَنْ أُحِبُّ أَنْ أَصْطَفِیَهُ وَ أُوَاخِیَ بَیْنَکُمْ کَمَا آخَا اللَّهُ بَیْنَ الْمَلاَئِکَهِ فَذَکَرَ کَلاَماً فِیهِ طُولٌ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام لَقَدِ انْقَطَعَ ظَهْرِی وَ ذَهَبَ رُوحِی عِنْدَ مَا صَنَعْتَ بِأَصْحَابِکَ مَا صَنَعْتَ غَیْرِی فَإِنْ کَانَ مِنْ سَخْطَهٍ بِکَ عَلَیَّ فَلَکَ الْعُتْبَی وَ الْکَرَامَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ مَا أَنْتَ مِنِّی إِلاَّ بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی وَ مَا أَخَّرْتُکَ إِلاَّ لِنَفْسِی فَأَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ أَخِی وَ وَارِثِی قَالَ وَ مَا الَّذِی أَرِثُ مِنْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا وَرَّثَتِ الْأَنْبِیَاءُ مِنْ قَبْلِی قَالَ وَ مَا وَرَّثَتِ الْأَنْبِیَاءُ مِنْ قَبْلِی قَالَ کِتَابَ رَبِّهِمْ وَ سُنَّهَ نَبِیِّهِمْ أَنْتَ مَعِی یَا
ص: 230
عَلِیُّ فِی قَصْرِیْ فِی اَلْجَنَّهِ مَعَ فَاطِمَهَ بِنْتِی هِیَ زَوْجَتُکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ أَنْتَ رَفِیقِی ثُمَّ تَلاَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله «إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ» الْمُتَحَابِّینَ فِی اللَّهِ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَی بَعْضِ
عبد الله بن ابی اوفی گفت: در حالی که ما در مسجد مدینه بودیم، پیامبر صلی الله علیه و آله خارج شد و به پا خاست و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: سخنی برایتان می گویم، آن را به خاطر بسپارید و نگاه دارید و به اطلاع آنهایی که پس از شما می آیند برسانید. خداوند برای رسالت خود از میان آفریدگانش برگزید، همان طور که خود فرمود: «خداوند از فرشتگان و از مردم، فرستادگانی را بر می گزیند.» و در بهشت جایشان می دهد. من نیز از میان شما، آن کس را که دوست دارم بر می گزینم و در میان شما پیمان برادری برقرار میکنم، همان گونه که خداوند میان فرشتگان خود پیمان برادری بست. سپس حضرت کلامی طولانی در این باره ایراد کرد و آنگاه حضرت على علیه السلام فرمود: هنگامی که متوجه شدم در میان اصحابتان برادری برقرار کردید و مرا از این موقعیت محروم داشتید، چیزی نمانده بود که روح از بدنم جدا شود و پشتم بشکند. این بی توجهی اگر به خاطر آن است که بر من خشمگین شده اید، امید است که مرا مورد لطف و بخشش خود قرار بدهید!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سوگند به خدایی که مرا به حق برانگیخت، جایگاه تو نسبت به من همان جایگاه هارون نسبت به موسی است، جز آن که بعد از من پیامبری نخواهد بود. من تو را برای خود نگه داشته ام، من رسول خدا هستم و تو برادر و وارث من هستی. حضرت علی علیه السلام فرمود: ای رسول خدا من چه چیزی از شما ارث می برم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن چه که از پیامبران گذشته به امتشان رسید. همان کتاب
ص: 231
پروردگارشان و سنت پیامبرشان. ای علی! تو با دخترم فاطمه در قصر من در بهشت همراه من هستید. فاطمه علیها السلام در دنیا و آخرت همسر توست و تو دوست من هستی. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله تلاوت فرمود: «در حالی که با یکدیگر برادرند، بر روی تخت هایی رو به روی یکدیگر نشسته اند.» و به خداوند عشق می ورزند و به یکدیگر می نگرند.
200- عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ عَلَی کَتِفِهِ مِطْرَفٌ مِنْ خَزٍّ فَقُلْتُ لَهُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا یُثَبِّتُ اللَّهُ شِیعَتَکُمْ عَلَی مَحَبَّتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ؟ فَقَالَ:أَوَ لَمْ یُؤْمِنْ قَلْبُکَ؟ قَالَ بَلَی إلا إِنَّ فِی قَلْبِی قَرْحَهً.ثُمَّ قَالَ لِخَادِمٍ لَهُ ائتنی بِبَیْضَهٍ بَیْضَاءَ فَوَضَعَهَا عَلَی اَلنَّارِ حَتَّی نَضِجَتْ ثُمَّ أَهْوَی بِالْقِشْرِ فِی اَلنَّارِ وَ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی أَنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ هَوَی مُبْغِضُونَا فِی اَلنَّارِ هَکَذَا ثُمَّ أَخْرَجَ صُفْرَهً فَأَخَذَهَا عَلَی کَفِّهِ الْیُمْنَی ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّا لَصَفْوَهُ اللَّهِ کَمَا هَذِهِ الصُّفْرَهُ صَفْوَهُ هَذِهِ الْبَیْضَهِ ثُمَّ دَعَا بِخَاتَمِ فِضَّهٍ فَخَالَطَ الصُّفْرَهَ مَعَ الْبَیَاضِ وَ الْبَیَاضَ مَعَ الصُّفْرَهِ ثُمَّ قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ آبَائِی عَنْ جَدِّی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إنَّهُ قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ شِیعَتُنَا هَکَذَا بِنَا مُخْتَلِطِینَ وَ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ قَالَ «إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ ».
حنان بن سدير صیرفی گفت: خدمت امام جعفر صادق علیه السلام رسیدم و آن حضرت ردایی نگارین از خز بر شانه داشت. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا الله صلی الله علیه و آله ! چگونه خداوند شیعه شما را در محبت شما ثابت می دارد؟ فرمود: مگر قلبت ایمان نیاورده است؟ عرض کردم: آری، اما مختصر گره ای در قلبم است. حضرت به خادم خود فرمود: یک تخم مرغ سفید بیاور و آن را روی آتش گذاشت تا پخت و آنگاه پوست تخم مرغ را در آتش افکند. امام علیه السلام فرمود: پدرم از قول جدم مرا آگاه ساخت که چون روز قیامت فرارسد، کینه توزان ما این چنین در آتش افکنده
ص: 232
می شوند، سپس حضرت زرده تخم مرغ را در آورد و در کف دست راست خود قرار داد و فرمود: به خدا سوگند ما برگزیده خداوندیم همان گونه که این زرده برگزیده این تخم مرغ است.
سپس حضرت فرمود تا یک انگشتر نقره آوردند و سفیده را با زرده و زرده را با سفیده در آمیخت و فرمود: پدرم از قول پدرانم از جدم از رسول خدا مرا خبر داد که چون روز قیامت فرا رسد، شیعیان ما این گونه با ما در هم آمیخته اند. حضرت انگشتان خویش را در هم فشرد و آنگاه فرمود: «در حالی که با یکدیگر برادرند، بر روی تخت هایی روبه روی یکدیگر نشسته اند.»
«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ » (الحجر، 72)
به جان تو سوگند، آنها در مستی خود سرگردان اند.
201- عَنِ اَلْأَعْمَشِ قَالَ : خَرَجْتُ حَاجّاً إِلَی مَکَّهَ فَلَمَّا انْصَرَفْتُ بَعِیداً رَأَیْتُ عَمْیَاءَ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ رُدَّ عَلَیَّ بَصَرِی قَالَ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ قَوْلِهَا وَ قُلْتُ لَهَا أَیُّ حَقٍّ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَیْهِ إِنَّمَا الْحَقُّ لَهُ عَلَیْهِمْ فَقَالَتْ لِی مَهْ یَا لُکَعُ وَ اللَّهِ مَا ارْتَضَی هُوَ حَتَّی حَلَفَ بِحَقِّهِمْ فَلَوْ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ عَلَیْهِ حَقٌّ مَا حَلَفَ بِهِ قَالَ: قُلْتُ وَ أَیَّ مَوْضِعٍ حَلَفَ ؟ قَالَتْ قَوْلُهُ «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ» وَ الْعَمْرُ فِی کَلاَمِ اَلْعَرَبِ الْحَیَاهُ
قَالَ فَقَضَیْتُ حَجِّی ثُمَّ رَجَعْتُ فَإِذَا بِهَا مُبْصِرَهً فِی مَوْضِعِهَا وَ هِیَ تَقُولُ أَیُّهَا النَّاسُ حِبُّوا عَلِیّاً فَحُبُّهُ یُنْجِیکُمْ مِنَ اَلنَّارِ. قَالَ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهَا وَ قُلْتُ أَلَسْتِ الْعَمْیَاءَ بِالْأَمْسِ تَقُولِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ رُدَّ عَلَیَّ بَصَرِی؟ قَالَتْ بَلَی قُلْتُ حَدِّثِینِی بِقِصَّتِکِ قَالَتْ: وَ اللَّهِ مَا جُزْتَنِی إِذْ وَقَفَ عَلَیَّ رَجُلٌ فَقَالَ لِی: إِنْ رَأَیْتِ مُحَمَّداً وَ آلَهُ - سلامُ اللهِ
ص: 233
عَلَيهم - تَعْرِفِینَهُ؟ قُلْتُ لاَ وَ لَکِنْ بِالدَّلاَئِلِ الَّتِی جَاءَتْنَا قَالَتْ فَبَیْنَا هُوَ یُخَاطِبُنِی إِذْ أَتَانِی رَجُلٌ آخَرُ مُتَوَکِّئاً عَلَی رَجُلَیْنِ فَقَالَ مَا قِیَامُکَ مَعَهَا؟ قَالَ: إِنَّهَا تَسْأَلُ رَبَّهَا بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَنْ یَرُدَّ عَلَیْهَا بَصَرَهَا فَادْعُ اللَّهَ لَهَا، قَالَتْ:فَدَعَا رَبَّهُ وَ مَسَحَ عَلَی عَیْنَیَّ بِیَدِهِ فَأَبْصَرْتُ فَقُلْتُ: مَنْ أَنْتُمْ؟ فَقَالَ أَنَا مُحَمَّدٌ وَ هَذَا عَلِیٌّ قَدْ رَدَّ اللَّهُ عَلَیْکِ بَصَرَکِ اُقْعُدِی فِی مَوْضِعِکِ هَذَا حَتَّی یَرْجِعَ النَّاسُ وَ أَعْلِمِیهِمْ أَنَّ حُبَّ عَلِیٍّ یُنْجِیهِمْ مِنَ اَلنَّارِ.
اعمش گفت: به قصد حج سوی مکه به راه افتادم و هنگامی که دور شدم، در میان راه زنی نابینا را دیدم که می گفت: پروردگارا از تو می خواهم که به حق محمد و آل او علیهم السلام بینایی ام را به من بازگردانی. از سخنش متعجب شدم و به او گفتم: چه حقی برای محمد صلی الله علیه و آله و خاندانش بر خداوند است؟ این خداوند است که بر آنان حق دارد. به من گفت: ساکت ای فرومایه! به خدا سوگند خداوند خشنود نشد تا این که به حق ایشان سوگند خورد و اگر حقی برای ایشان بر او نبود، به آن حق سوگند یاد نکرده بود. گفتم: کجا خداوند سوگند خورده است؟ گفت: در این آیه که می فرماید:
«به جان تو سوگند، آنها در مستی خود سرگردان اند.» و در زبان عربی
عمر به معنای زندگی است. من حجّم را ادا کردم چون باز می گشتم ناگهان همان زن را دیدم که بینا شده بود و در همان جا نشسته بود و می گفت: ای مردم على علیه السلام را دوست بدارید، که دوستی او شما را از آتش نجات می دهد. به او سلام کردم و گفتم: تو همان نابینای دیروزی نیستی که میگفتی خدایا از تو می خواهم که به حق محمد و آل او بینایی ام را به من بازگردانی؟ گفت: آری. گفتم: داستانت را برایم بگو. گفت: به خدا سوگند هنوز از نزد من نرفته بودی که مردی کنار من ایستاد و گفت: اگر محمد و خاندان او را ببینی، می شناسی؟ گفتم: نه؛ اما با نشانه هایی که برایمان گفته اند می فهمم. در این هنگام که او با من در حال سخن بود، مرد دیگری که بر دو پای خود ایستاده بود آمد و گفت: چرا اینجا ایستاده اید؟ آن مرد گفت: او پروردگارش را به حق محمد و خاندانش سوگند داده است که
ص: 234
بینایی اش بازگردد، برای او دعا کن. او دعا کرد و با دستش بر چشمانم کشید، و آنگاه من بینا شدم. گفتم: شما کیستید؟ فرمود: من محمد صلی الله علیه و آله هستم و این مرد على علیه السلام است، خداوند بینایی ات را به تو بازگرداند، در جایت بنشین تا مردم بازگردند و به آنها بگو که دوستی علی علیه السلام آنها را از آتش نجات می دهد.
«إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ » (الحجر، 75)
به راستی در این امور برای اهل فراست نشانه هاست.
202- عن جابر: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : بَیْنَمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی مَسْجِدِ الْکُوفَهِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَهٌ تَسْتَعْدِی عَلَی زَوْجِهَا فَقَضَی لِزَوْجِهَا عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ فَقَالَتْ وَ اللَّهِ مَا الْحَقُّ فِیمَا قَضَیْتَ وَ مَا قَضَیتَ بِالسَّوِیَّهِ وَ لاَ تَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّهِ وَ لاَ قَضِیَّتُکَ عِنْدَ اللَّهِ بِالْمَرْضِیَّهِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا مَلِیّاً ثُمَّ قَالَ کَذَبْتِ یَا بَذِیَّهُ یَا سَلسَعُ أَوْ یَا سَلْفَعُ الَّتِی لاَ تَحِیضُ مِنْ حَیْثُ تَحِیضُ النِّسَاءُ
قال: فَوَلَّتِ الْمَرْأَهُ هَارِبَهً وَ هِیَ تَقُولُ: یَا وَیْلِی لَقَدْ هَتَکْتِ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ سِتْراً کَانَ مَسْتُوراً. قال: فَلَحِقَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ لَهَا: یَا أَمَهَ اللَّهِ لَقَدِ اسْتَقْبَلْتِ عَلِیّاً بِکَلاَمٍ سَرَرْتِنِی ثُمَّ إِنَّهُ نَزَعَکِ بِکَلِمَهٍ فَوَلَّیْتِ عَنْهُ هَارِبَهً تُوَلْوِلِینَ! فَقَالَتْ: إِنَّ عَلِیّاً وَ اللَّهِ أَخْبَرَنِی بِالْحَقِّ وَ بِمَا أَکْتُمُهُ مِنْ زَوْجِی مُنْذُ وَلِیَ عِصْمَتِی
قَالَ: فَرَجَعَ عَمْرٌو إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتْ فَقَالَ لَهُ فِیمَا تَقُولُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا نَعْرِفُکَ بِالْکِهَانَهِ! قَالَ لَهُ وَیْلَکَ یَا عَمْرُو إِنَّهَا لَیْسَتْ بِالْکِهَانَهِ مِنِّی وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَلَمَّا رَکَّبَ الْأَرْوَاحَ فِی أَبْدَانِهَا کَتَبَ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ کَافِرٌ وَ مَا هُمْ مُبْتَلَیْنَ فِی قَدْرِ أُذُنِ الْفَأْرَهِ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هُوَ الْمُتَوَسِّمَ
ص: 235
ثُمَّ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَ اَلْأَئِمَّهُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بَعْدِی هُمُ الْمُتَوَسِّمُونَ فَلَمَّا تَأَمَّلْتُهَا عَرَفْتُ مَا هِیَ عَلَیْهِ بِسِیمَاهَا
جابر گفت: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: امیر مؤمنان علی علیه السلام در مسجد کوفه بود که زنی نزد او آمد و از شوهر خود شکایت کرد. امیر مؤمنان على علیه السلام به نفع شوهر او حکم داد و از این رو آن زن خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند که آنچه قضاوت کردی مطابق حق نبود و تو به طور مساوی حکم نکردی و در میان مردم عدالت را رعایت ننمودی و داوری تو نزد خداوند پذیرفته نیست. امام نگاهی به او کرد و سپس فرمود: دروغ گفتی ای کنیز بی ادب، ای دروغگو! که مثل دیگر زنان حیض نمی شوی. آن زن در حالی که می گفت: ای وای، ای پسر ابوطالب سری را که پنهان بود فاش کردی، پا به فرار گذاشت. عمروبن حریث به دنبال او رفت و به او گفت: ای کنیز خدا! تو با على علیه السلام آن چنان سخن گفتی که ما را خوشحال کردی، اما او تو را با یک کلمه از جا کند و تو فرار کردی؟ گفت: به خدا سوگند که علی علیه السلام از حقیقتی خبر داد که من آن حقیقت را از وقتی که ازدواج کرده ام، از شوهرم پنهان می کردم. عمرو به سوی امیرمؤمنان علی علیه السلام برگشت و از سخنان آن زن خبر داد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان نمیدانستم غیب گویی هم میدانی! ایشان فرمود: وای بر تو ای عمرو! این غیب گویی نبود، همانا خداوند تبارک و تعالی روح ها را دو هزار سال پیش از خلقت بدن ها آفرید و چون روحها را در بدنها قرار داد، میان دو چشم آنها مؤمن یا کافر بودنشان و حتی به اندازه گوش یک موش گرفتاری و آزمایش های آنها را نوشت، آن گاه در قرآن که بر پیامبرش نازل نمود، فرمود: «به راستی در این امور برای اهل فراست نشانه هاست.» اهل فراست رسول خدا صلی الله علیه و آله و بعد از ایشان من و
ص: 236
سپس امامان پس از من از فرزندانم می باشند که اهل فراست هستند. از این رو چون در او نگریستم، از آن چه بر رخ داشت، حالش را دریافتم.
«وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ » (الحجر، 87)
و مسما به تو سبع المثانی (سورۂ حمد) و قرآن عظیم را دادیم.
203-عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ اَلْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» قَالَ: فَقَالَ لِی: نَحْنُ وَ اللَّهِ السَّبْعُ الْمَثَانِی وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نُزُولٌ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مَنْ عَرَفَنَا وَ مَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ الْیَقِینُ یَعْنِی الْمَوْتَ.
سماعة بن مهران گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: به خدا سوگند ما سبع مثانی هستیم و ما همان وجه الله هستیم که در میان شما قرار داریم، هرکه ما را بشناسد و یا نشناسد، در پیش او يقين که همان مرگ است، خواهد بود.
204- عَنْ حَسَّانَ الْعَامِرِیِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ اَلْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» قَالَ: لَیْسَ هَکَذَا تَنْزِیلُهَا إِنَّمَا هِیَ: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی نَحْنُ هُمْ وُلْدُ الْوَلَدِ وَ اَلْقُرْآنَ الْعَظِیمَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع
حسان عامری گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه پرسیدم، ایشان فرمود: تنزیل این آیه چنین نیست، بلکه این گونه است: و مسلماً به تو سبع المثانی را دادیم که ما زادگانِ آن فرزند هستیم و قرآن عظیم، علی بن ابی طالب علیه السلام است.
237
ص: 237
«وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ » (النحل، 16)
و نشانه هایی ایجاد کرد و آنها به وسیله ستارگان راه می یابند.
205- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی قَوْلِهِ: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» قَالَ: النَّجْمُ فَالنَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْعَلاَمَاتُ اَلْوَصِیُّ بِهِ یَهْتَدُونَ
علی بن محمد زهری گفت: امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود: ستاره رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه ها جانشینان پیامبرند که مردم با آنان
هدایت می شوند.
206- عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» قَالَ النَّجْمُ مُحَمَّدٌ وَ الْعَلاَمَاتُ اَلْأَوْصِیَاءُ عل
ابان بن تغلب گفت: از امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه پرسیدم، ایشان فرمود: ستاره حضرت محمد الله صلی الله علیه و آله و نشانه ها اوصیای او هستند.
ص: 238
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ » (النحل، 24)
و هرگاه به آنها گفته شود: پروردگارتان چه چیزی را نازل کرده است؟ گویند:
[آن چه نازل کرده] افسانه های پیشینیان است.
207- عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ : قَرَأَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله هَذِهِ الْآیَهَ هَکَذَا: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ فِی عَلِیٍّ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ»
ابی حمزه ثمالی گفت: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل علیه السلام این آیه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله از چنین خواند: «هرگاه به آنها گفته شود: پروردگارتان چه چیزی را نازل کرده است درباره على علیه السلام «گویند: افسانه های پیشینیان است.»
«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »(النحل، 32)
[همان] کسانی که فرشتگان جانشان را در حالی می گیرند که پاک و پاکیزهاند [و به آنها] می گویند: «سلامتی [از هر آفتی] بر شما باد. به پاداش آن چه انجام میدادید به بهشت در آیید»
208- عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ : یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَیْنَ اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ؟ قَالَ: فَیَقُومُ قَوْمٌ مبیاضین الْوُجُوهِ فَیُقَالُ لَهُمْ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ نَحْنُ الْمُحِبُّونَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَیُقَالُ لَهُمْ بِمَا أَحْبَبْتُمُوهُ فَیَقُولُونَ یَا رَبَّنَا بِطَاعَتِهِ لَکَ وَ لِرَسُولِکَ فَیُقَالُ لَهُمْ صَدَقْتُمْ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ .
ص: 239
زید بن علی گفت: در روز قیامت منادی ندا میدهد: کجا هستند آنان که فرشتگان جانشان را در حالی می گیرند که پاک و پاکیزه اند و به آنها می گویند: سلامتی از [هر آفتی] بر شما باد؟ پس گروهی با چهره های سفید بر می خیزند. از آنان پرسیده می شود شما چه کسانی هستید؟ آنها می گویند: ما دوستداران امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام هستیم. به آنها گفته می شود، به چه دلیل او را دوست می دارید؟ می گویند: پروردگارا! ما به خاطر اطاعتی که از تو و رسولت می داشت، او را دوست می داریم. به آنها گفته می شود: راست گفتید، به پاداش آن چه انجام میداده اید، به بهشت در آیید.
«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ » (النحل، 43 و الأنبياء، 7)
پس اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.
209۔اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ: نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ.
حسین بن سعید روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه
فرمود: ما اهل ذکر هستیم.
210- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قَالَ: هُمْ آلُ مُحَمَّدِ.
محمدبن حسن بن ابراهیم روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: ایشان خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستند.
«وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ *ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا
ص: 240
يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ » (النحل، 68-69 )
و پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و آن چه داربست می زنند، خانه هایی بساز سپس از همه میوه ها بخور و راه های پرودگارت را فرمانبردارانه در نورد. از شکم آنها نوشیدنی که رنگهای گوناگون دارد، بیرون می آید که در آن برای مردم نفاست
211- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: « وَ أَوْحی
رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً» قَالَ: هُمُ الْأَوْصِیَاءُ قَالَ قُلْتُ: قَوْلُهُ «أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً» قَالَ:یَعْنِی قُرَیْشاً قَالَ: قُلْتُ: قَوْلُهُ «وَ مِنَ الشَّجَرِ» قَالَ: یَعْنِی مِنَ اَلْعَرَبِ قَالَ: قُلْتُ: قَوْلُهُ «وَ مِمّا یَعْرِشُونَ» قَالَ: یَعْنِی مِنَ اَلْمَوَالِی قَالَ: قُلْتُ: قَوْلُهُ «فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً» قَالَ: هُوَ السَّبِیلُ الَّذِی نَحْنُ عَلَیْهِ مِنْ دِینِهِ قُلْتُ: قَوْلُهُ «فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ» قَالَ :یَعْنِی مَا یَخْرُجُ مِنْ عِلْمِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَهُوَ الشِّفَاءُ کَمَا قَالَ اللَّهُ : «شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ(1)»
محمدبن فضیل گفت: از امام موسی کاظم علیه السلام درباره کلام خداوند متعال
«و پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها خانه هایی بساز» پرسیدم، فرمود: آنان اوصيا هستند. عرض کردم: «این که از کوهها خانه هایی بساز» چه؟ فرمود: منظور قریش است. عرض کردم: «واز درختان» چه؟ فرمود: یعنی از عرب. عرض کردم: «و آن چه داربست می زنند» چه؟ فرمود: یعنی از موالی. عرض کردم: «و راههای پروردگارت را فرمانبردارانه در نورد» چه؟ فرمود: آن راهی است که دین ما بر آن
ص: 241
استوار است. عرض کردم: «که در آن برای مردم شفاست» چه؟ فرمود: یعنی آن چه از علم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام صادر می شود، شفاست، چنانچه خداوند فرمود: «شفایی برای آن چه در سینه هاست».
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى» (النحل، 90)
به راستی خداوند به عدالت و نیکوکاری و دادن حق خویشاوندان فرمان
می دهد.
212۔اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی» قَالَ: الْعَدْلُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ اَلْإِحْسانِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ ذِی الْقُرْبی فَاطِمَهُ وَ أَوْلاَدُهَاع .
حسین بن سعید روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: عدالت، رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیکوکاری، علی بن ابی طالب علیه السلام است و منظور از خویشاوندان، حضرت فاطمه علیها السلام و اولاد ایشان علیه السلام هستند.
ص: 242
«وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ » (الإسراء، 26)
«فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ » (الروم، 38)
به خویشاوند حقش را بده.
213- عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ علیه السلام یَقُولُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» أَعْطَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاطِمَهَ فَدَکَ.
فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ: رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَعْطَاهَا؟ قَالَ: فَغَضِبَ جَعْفَرٌ علیه السلام ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَعْطَاهَا..
ابی مریم گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فدک را به فاطمه علیهاالسلام بخشید.
ابان بن تغلب گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به او بخشید؟! امام جعفر صادق علیه السلام خشمگین شد و فرمود: خدا آن را به فاطمه بخشید.
ص: 243
214- عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ : لَمَّا نَزَلَتْ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» قَالَ :دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاطِمَهَ فَأَعْطَاهَا فَدَکَ.
ابوسعید خدری گفت: زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را فرا خواند و فدک را به او بخشید.
« وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا » (الإسراء، 33)
و هر کس مظلوم کشته شود، مسلما برای ولی او سلطه ای قرار می دهیم، پس او در کشتن نباید زیاده روی کند، بی تردید او یاری شده است.
215-جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی:«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» قَالَ: اَلْحُسَیْنُ علیه السلام «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً» قَالَ سَمَّی اللَّهُ اَلْمَهْدِیَّ مَنْصُوراً کَمَا سَمَّی أَحْمَدَ وَ محمد مَحْمُوداً وَ کَمَا سَمَّی عِیسَی اَلْمَسِیحَ علیه السلام .
جعفر بن محمد فزاری روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداوند متعال فرمود: «و هر کس مظلوم کشته شود، مسلما برای ولی او سلطه ای قرار میدهیم» یعنی امام حسین علیه السلام ، «پس او در کشتن نباید زیاده روی نماید، بی تردید او یاری شده است» خداوند حضرت مهدی علیه السلام را منصور نامیده است؛ همان گونه که احمد و محمد را محمود و عیسی را مسیح علت نام نهاد.
«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا » (الإسراء، 41)
و مسلما در این قرآن سخن را گوناگون گردانیدیم تا یاد کنند و پند گیرند ولی
ص: 244
جز نفرت به آنها نمی افزاید.
216- عَنْ جَابِرٍ قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا اَلْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا» قَالَ: یَعْنِی وَ لَقَدْ ذَکَرْنَا عَلِیّاً فِی کُلِّ آیَهٍ فَأَبَوْا وَلاَیَهَ عَلِیٍّ علیه السلام «وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً».
جابر گفت: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: خداوند متعال فرمود: «در این قرآن سخن را گوناگون گردانیدیم تا یاد کنند و پند گیرند». یعنی ما از على علیه السلام در هر آیه ای یاد کردیم، ولی از ولایت او سر باز زدند «و جز نفرت به آنها نمی افزاید».
217- عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا اَلْقُرْآنِ» قَالَ:یَعْنِی وَ لَقَدْ ذَکَرْنَا عَلِیّاً فِی کُلِّ اَلْقُرْآنِ وَ هُوَ الذِّکْرُ وَ ما یَزِیدُهُمْ إِلاّ نُفُوراً
آبی حمزه ثمالی گفت: امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداوند متعال «و مسلماً در این قرآن سخن را گوناگون گردانیدیم» فرمود: یعنی ما از علی علیه السلام در کل قرآن یاد کردیم و او ذکر است ولی جز نفرت به آنها نمی افزاید.
« وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا » (الإسراء، 46)
و هرگاه پروردگارت را در قرآن به تنهایی یاد کنی، در حالیکه رمنده اند به
پشتشان روی برمی گردانند.
218- عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ قَالَ : سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنِّی أَؤُمُّ قَوْمِی فَأَجْهَرُ بِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ نَعَمْ فَاجْهَرْ بِهَا قَدْ جَهَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ
ص: 245
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ مِنْ أَحْسَنِ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ فَإِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ یُصَلِّی جَاءَ أَبُو جَهْلٍ وَ اَلْمُشْرِکُونَ یَسْتَمِعُونَ قِرَاءَتَهُ فَإِذَا قَالَ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَضَعُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَ هَرَبُوا فَإِذَا فَرَغَ مِنْ ذَلِکَ جَاءُوا فَاسْتَمَعُوا قَالَ:وَ کَانَ أَبُو جَهْلٍ یَقُولُ إِنَّ اِبْنَ أَبِی کَبْشَهَ لَیُرَدِّدُ اسْمَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَیُحِبُّهُ فَقَالَ جَعْفَرٌ علیه السلام صَدَقَ وَ إِنْ کَانَ کَذُوباً قَالَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ: «وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی اَلْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلی أَدْبارِهِمْ نُفُوراً» وَ هُوَ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
عمرو بن شمر گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم و عرض کردم: من قوم خود را در نماز امامت میکنم و بسم الله الرحمن الرحيم را با صدای بلند می خوانم. ایشان فرمود: بله، بلند بخوان که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را بلند می خواند. سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله خوش صداترین مردم در تلاوت قرآن بود، زمانی که برای نماز شب بیدار می شد، ابوجهل و دیگر مشرکان می آمدند تا قرائت ایشان را بشنوند، چون به بسم الله الرحمن الرحیم می رسید، آنان انگشتان خود را در گوش هاشان می گذاشتند و فرار می کردند. وقتی پیامبر از آن رد می شد، بر می گشتند و می شنیدند. ابوجهل می گفت: پسر ابی کبشه اسم پروردگارش را تکرار می کند، به خاطر این که او را دوست دارد. او راست می گفت، گرچه بسیار دروغگو بود. پس خداوند نازل کرد: «و هرگاه پروردگارت را در قرآن به تنهایی یاد کنی، در حالی که رمنده اند به پشتشان روی بر می گردانند.» و آن ذکر همان بسم الله الرحمن الرحيم است.
«وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ » (الإسراء، 64)
و در اموال و فرزندان با آنها شریک شو.
ص: 246
219- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ : بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَالِسٌ إِذْ نَظَرَ إِلَی حَیَّهٍ کَأَنَّهَا بَعِیرٌ فَهَمَّ عَلِیٌّ بِضَرْبِهَا بِالْعَصَی فَقَالَ لَهُ اَلنَّبِیُّ ص: إِنَّهُ إِبْلِیسُ وَ إِنِّی قَدْ أَخَذْتُ عَلَیْهِ شُرُوطاً أَلاَّ یُبْغِضَکَ مُبْغِضٌ أَلاّ شَارَکَهُ فِی رَحِمِ أُمِّهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی: «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ».
عبد الله بن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود که ناگاه چشمش به ماری افتاد که اندازه شتر بود. علی علیه السلام خواست با عصا به او ضربه ای وارد سازد که پیامبر به او فرمود: او ابلیس است و من با او شرط کرده ام که کسی با تو دشمنی نکند مگر این که ابلیس در رحم مادرش با او شریک شود، چنانچه خداوند متعال فرمود: «و در اموال و فرزندان با آنها شریک شو».
«وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا » (الإسراء، 73)
و بی تردید نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کرده ایم فریب دهند، تا جز آن را بر ما به دروغ ببندی.
220- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِهَذِهِ الْآیَهِ: «وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ» قَالَ: تَفْسِیرُهَا فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ لَقَدْ أَرَادُوا أَنْ یَرُدُّوکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ فِی عَلِیٍّ إِنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنْ أَمَرَهُمْ بِوَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ..
جعفر بن محمد فزاری روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: جبرئیل علیه السلام این آیه را بر پیامبر نازل کرد که تفسیرش درباره حضرت علی علیه السلام است؛ آنان خواسته اند تو را از آنچه درباره علی به تو
ص: 247
وحی کرده ایم، منع کنند؛ خداوند به او وحی کرده بود که آنان را به ولایت حضرت علی علیه السلام فرمان دهد.
ص: 248
«مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا »(الكهف، 17)
هرکه را خداوند هدایت کند او راه یافته است، و هر که را راه [بهشت] ننماید، هرگز برای او سرپرست و راهنمایی نمی یابی.
221- عَنْ أَبِی أُمَامَهَ قَالَ : کُنَّا ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جُلُوساً فَجَاءَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ اتَّفَقَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قِیَامٌ فَلَمَّا رَأَی عَلِیّاً جَلَسَ فَقَالَ: یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ أَتَعْلَمُ لِمَ جَلَسْتُ؟ قَالَ اللَّهُمَّ لاَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله : خَتَمْتُ أَنَا النَّبِیِّینَ وَ خَتَمْتَ أَنْتَ الْوَصِیِّینَ فَحَقَّ اللَّهُ أَنْ لاَ یَقِفَ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ علیه السلام مَوْقِفاً إِلاَّ وَقَفَ مَعَهُ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَ إِنِّی أَقِفُ وَ تُوقَفُ وَ أُسْأَلُ وَ تُسْأَلُ فَأَعِدَّ الْجَوَابَ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّمَا أَنْتَ عُضْوٌ مِنْ أَعْضَائِی تَزُولُ أَیْنَمَا زِلْتُ
ص: 249
فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا الَّذِی تُسْأَلُ حَتَّی أَهْتَدِیَ؟ فَقَالَ یَا عَلِیُّ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ یُضْلِلْهُ فَلا هادِیَ لَهُ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقِی وَ مِیثَاقَکَ وَ أَهْلِ مَوَدَّتِکَ وَ شِیعَتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ فِیکُمْ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَرَأَ «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ(1)» هُمْ شِیعَتُکَ یَا عَلِیُّ .
ابي امامه گفت: روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد. ما همراه رسول خدا به پا خاستیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله با دیدن حضرت علی علیه السلام نشست. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای على! میدانی چرا نشستم؟ حضرت پاسخ داد: به خدا نمی دانم. رسول خدا فرمود: من خاتم پیامبران و تو خاتم وصيين هستی. به خدا سوگند در هر مقامی که موسی علیه السلام ایستاد، يوشع بن نون وصی او نیز ایستاد، هرگاه من می ایستم، تو نیز می ایستی و هر گاه من می پرسم، تو نیز می پرسی. ای علی! پاسخ مرا بده و مرا همراهی کن. تو عضوی از اعضای منی، هر جا کناره گرفتم تو نیز کناره می گیری، هرجا من حرکت کردم تو نیز مرا یاری کن. حضرت على علیه السلام فرمود: ای رسول خدا! چه چیز موجب هدایت خواهد شد؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: هر که را خدا هدایت کند، گمراه نخواهد شد و هر که را خدا گمراه کند، هدایت نخواهد شد. همانا خداوند از من و تو در مورد دوستداران و شیعیانمان پیمان گرفت و شفاعت من در روز قیامت به ایشان خواهد رسید. سپس این آیه را قرائت فرمود: «تنها خردمندان پند می گیرند.» ای علی! خردمندان همان شیعیان تو هستند.
«وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ» (الكهف، 83)
ص: 250
و اما آن دیوار، از آن دو پسر بچه یتیم در شهر بود.
222- عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ قَرَأَ الْآیَهَ: «وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً» قَالَ: حَفِظَهُمَا اللَّهُ بِصَلاَحِ أَبِیهِمَا وَ مَا ذُکِرَ مِنْهُمَا صَلاَحٌ فَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمَوَدَّهِ: أَبُونَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ جَدَّتُنَا خَدِیجَهُ وَ أُمُّنَا فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ وَ أَبُونَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام .
آبی جارود گفت: زید بن علی این آیه را خواند «و پدر شان مردی نیکوکار بود»، سپس گفت: خداوند به خاطر خیر و نیکوکار بودن پدر این دو بچه، آنها را حفظ کرد و از خوبی آن دو چیزی یاد نکرد. پس ما به دوست داشتن سزاوارتر هستیم؛ چرا که پدرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، جده ما حضرت خدیجه علیهاالسلام و مادرمان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و پدرمان امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است.
ص: 251
«يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا » (مریم، 85)
روزی که پرهیزگاران را به سوی خداوند رحمان، گروهی گرد آوردیم.
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ فِیهِمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا بَعَثَ النَّاسَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قُبُورِهِمْ بَیَاضُ وُجُوهِهِمْ کَبَیَاضِ الثَّلْجِ عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ بَیَاضُهَا کَبَیَاضِ اللَّبَنِ وَ عَلَیْهِمْ نِعَالٌ مِنْ ذَهَبٍ شِرَاکُهَا وَ اللَّهِ مِنْ نُورٍ یَتَلَأْلَأُ فَیُؤْتَوْنَ بِنُوقٍ مِنْ نُورٍ عَلَیْهَا رِحَالٌ مِنَ الذَّهَبِ قَدْ وُشِّحَتْ بِالزَّبَرْجَدِ وَ الْیَاقُوتِ لزمه نُوقِهِمْ سَلاَسِلُ الذَّهَبِ فَیَرْکَبُونَهَا حَتَّی یَنْتَهُونَ إِلَی اَلْجِنَانِ وَ النَّاسُ یُحَاسَبُونَ وَ یَغْتَمُّونَ، وَ هُمْ یَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ
فَقَالَ عَلِیُّ علیه السلام مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: هُمْ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ
ص: 252
تَعَالَی: «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً» قَالَ: عَلَی النَّجَائِبِ .
فرات گفت: حسین بن سعید روایت کرده است امام محمد باقر علیه السلام فرمود: عده ای از اصحاب و علی بن ابی طالب علیه السلام در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند که ایشان فرمود: چون خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت مردم را بر می انگیزد، گروهی از قبرهاشان خارج می شوند که چهره هایی به سفیدی برف دارند و جامه ای به سپیدی شیر بر تن دارند و پای افزاری از طلا بر پا دارند که به خدا بندهایش از نوری درخشنده است. آنان سوار بر ناقه ای از نور می شوند که جهازی از طلا بر آن است و با زبرجد و یاقوت آراسته شده و لگام ناقه هاشان زنجیرهایی زرین است. آنگاه به راه می افتند تا این که به بهشت می رسند و حال آن که مردم حساب پس می دهند و در دلهره اند، اما اینان می خورند و می آشامند. حضرت على علیه السلام فرمود: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله اینان چه کسانی اند؟ حضرت فرمود: ایشان شیعیان تواند و تو امام آنانی و این کلام خداوند متعال است که فرمود: «روزی که پرهیزگاران را به سوی خداوند رحمان، گروهی گرد آوریم.» فرمود: آنان بر روی شتران اهلی سوارند.
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا*فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا » (مریم، 96-97 )
به راستی کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، به زودی خداوند رحمان برای آنان در دلها محبتی قرار میدهد. جز این نیست که ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان کردیم تا به آن پرهیزگاران را بشارت و گروهی ستیزه جو را بیم دهی.
ص: 253
223- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قَالَ: مَحَبَّهً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام
ابن عباس درباره کلام خداوند متعال «کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، به زودی خداوند رحمان برای آنان در دلها محبتی قرار می دهد» گفت: منظور، محبت در قلوب مؤمنان است که در باره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.
224- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ : أَخَذَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَدِی وَ یَدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَعَلا بِنَا إِلَی ثَبِیرٍ ثُمَّ صَلَّی رَکَعَاتٍ ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ سَأَلَکَ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَشْرَحَ لِی صَدْرِی وَ تُیَسِّرَ لِی أَمْرِی وَ تُحَلِّلَ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی لِیَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخِی،اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی.
قَالَ: فَقَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ: سَمِعْتُ مُنَادِیاً یُنَادِی یَا أَحْمَدُ قَدْأُوتِیتَ مَا سَأَلْتَ قَالَ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ: یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْ یَدَکَ إِلَی السَّمَاءِ فَادْعُ رَبَّکَ وَ سَلْ یُعْطِکَ. فَرَفَعَ عَلِیٌّ َدَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ وُدًّا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» إِلَی آخِرِ الْآیَهِ فَتَلاَهَا اَلنَّبِیُّ عَلَی أَصْحَابِهِ فَتَعَجَّبُوا مِنْ ذَلِکَ عَجَباً شَدِیداً فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بِمَا تَعْجَبُونَ؟ إِنَّ اَلْقُرْآنَ أَرْبَعَهُ أَرْبَاعٍ فَرُبُعٌ فِینَا أَهْلَ الْبَیْتِ خَاصَّهً وَ رُبُعٌ فِی أَعْدَائِنَا وَ رُبُعٌ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْکَامٌ وَ إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِی عَلِیٍّ کَرَائِمَ اَلْقُرْآنِ.
ابن عباس گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله دست من و دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و ما را به منطقه ای به نام «ثبیر» برد، آنگاه چند رکعت نماز خواند و سپس دستانش را سوی آسمان بالا برد و فرمود: خدایا! موسی بن عمران
ص: 254
از تو درخواست کرد و من محمّد، پیامبر تو نیز از تو می خواهم که سینه مرا فراخ گردانی و کار مرا آسان سازی و گره از زبان من بگشایی تا سخن مرا درک کنند و برای من وزیری از خاندانم قرار بده؛ علی بن ابی طالب علیه السلام برادرم را، با او پشت مرا محکم کن و او را در کار من شریک گردان. ابن عباس گفت: شنیدم منادی ندا داد: ای احمد! آن چه را خواستی به تو داده شد، پیامبر به على علیه السلام فرمود: ای اباحسن! دست خود را سوی آسمان بلند کن و پروردگارت را بخوان و از او بخواه که به تو عطا خواهد کرد. علی دست خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا! برای من نزد خودت پیمانی قرار بده و برای من نزد خودت محبتی قرار بده. پس خداوند بر پیامبرش نازل کرد: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند به زودی خداوند رحمان برای آنان محبتی قرار می دهد.» پیامبر این آیه را بر اصحاب خود تلاوت کرد و همگی از آن به شدت تعجب کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از چه چیزی تعجب می کنید، همانا قرآن چهار قسمت است؛ یک چهارم آن درباره ما اهل بیت و یک چهارم آن درباره دشمنان ما و یک چهارم آن حلال و حرام و یک چهارم آن واجبات و احکام است و همانا خداوند درباره علی، برترین های قرآن را نازل کرده است.
225- عَنِ اِبْنِ الْحَنَفِیَّهِ فِی قَوْلِهِ: «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» قَالَ: لاَ تُلْقَی مُؤْمِناً إِلاَّ وَ فِی قَلْبِهِ وُدُّ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ أَهْلِ بَیْتِهِ علیه السلام .
ابن حنفیه گفت: منظور از این سخن خداوند «به زودی خداوند رحمان برای آنان محبتی قرار می دهد» آن است که مؤمنی را ملاقات نمیکنی مگر آن که در قلبش محبت علی بن ابی طالب علیه السلام و خاندانش قرار دارد.
ص: 255
226- جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْأَزْدِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ : قَالَ کَیْفَ أَصْبَحْتَ وَ اللَّهُ یَا عَلِیُّ عَنْکَ رَاضٍ وَ أَصْبَحَ وَ اللَّهُ رَبُّکَ عَنْکَ راض وَ أَصْبَحَ کُلُّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ عَنْکَ راضون إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ
قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیْکَ نَفْسُکَ فَیَا لَیْتَ نَفْسِیَ الْمُتَوَفَّاهُ قَبْلَ نَفْسِکَ قَالَ أَبَی اللَّهُ فِی عِلْمِهِ إِلاَّ مَا یُرِیدُ قُلْتُ فَادْعُ اللَّهَ لِی بِدَعَوَاتٍ تُصِیبُنِی بَعْدَ وَفَاتِکَ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْعُ لِنَفْسِکَ بِمَا تُحِبُّ حَتَّی أُؤَمِّنَ فَإِنَّ تَأْمِینِی لَکَ لاَ یُرَدُّ
قَالَ فَدَعَا عَلِیُّ اللَّهُمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتِی فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله آمِینَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ ادْعُ فَدَعَا بِتَثْبِیتِ مَوَدَّتِهِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ حَتَّی دَعَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ کُلَّمَا دَعَا دَعْوَهً قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله آمِینَ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا* فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا» فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله الْمُتَّقِینَ عَلِیُّ وَ شِیعَتُهُ
جعفر بن احمد ازدی گفت: امام جعفر صادق علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش از پدران بزرگوارش فرمود: امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام فرمود: خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم. ایشان به من فرمود: چگونه صبح را گذرانده ای؟ ای علی! به خدا سوگند در حالی صبح را گذرانده ای که پروردگارت و هر مرد و زن مؤمنی از تو راضی اند تا قیامت فرارسد.
عرض کردم: ای رسول خدا! کاش جان من پیش از شما از این دنیا پر کشد. پیامبر فرمود: خداوند چنین نخواسته است. عرض کردم: پس برای من دعا کنید، آن چنان دعایی که پس از درگذشت شما مشمول حالم گردد. حضرت فرمود: اى على! خودت به آنچه دوست می داری دعا کن، من ضمانت می کنم که رد نشود. على علیه السلام چنین دعا کرد: بار خدایا
ص: 256
دوستی مرا در قلوب مردان و زنان مؤمن تا روز قیامت پایدار فرما۔ آنگاه رسول خدا آمین گفت و فرمود: ای علی! دعا کن. او باز برای پایدار ماندن دوستی اش در قلوب مؤمنان تا روز قیامت دعا کرد. و این دعا سه بار تکرار شد و هر بار پیامبر آمین گفت. آن گاه جبرئیل اللا نازل شد و گفت: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، به زودی خداوند رحمان برای آنان در دلها محبتی قرار می دهد جز این نیست که ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان کردیم تا به آن پرهیزکاران را بشارت و گروهی ستیزه جو را بیم دهی. آن گاه پیامبر فرمود: پرهیزکاران، علی و شیعیان او هستند.
ص: 257
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي *وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي *وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي *يَفْقَهُوا قَوْلِي *وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي *هَارُونَ أَخِي *اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي *وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي*كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا *وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا *ِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا»(طه، 35-25)
(موسی) گفت: پروردگارا! سینه ام را برای من گشاده گردان، و کارم را برای من آسان کن، و از زبانم گره بگشا، تا سخنم را بفهمند، و از خاندانم وزیری برای من قرار ده، هارون برادرم را، پشتم را به او محکم کن، و او را در کار من شریک گردان، تا تو را تسبیح گوییم، و تو را بسیار یاد کنیم، به راستی تو به ما بینایی.
227- عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ قَالَتْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِإِزَاءِ ثَبِیرَ وَ هُوَ یَقُولُ أَشْرِقْ
ص: 258
ثَبِیرُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مَا سَأَلَکَ أَخِی مُوسَی أَنْ تَشْرَحَ لِی صَدْرِی وَ أَنْ تُیَسِّرَ لِی أَمْرِی وَ أَنْ تُحَلِّلَ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی. وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی عَلِیّاً أَخِی. اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی. کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً وَ نَذْکُرَکَ کَثِیراً. إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیراً
اسماء بنت عمیس گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله را در کوه ثبیر دیدم که می فرمود: بدرخش ای ثبير! خدایا از تو می خواهم آنچه را که برادرم موسی از تو خواست؛ که سینه ام را گشاده گردانی و کارم را آسان نمایی و گره از زبانم بگشایی تا سخنم را بفهمند و از خاندانم وزیری برای من قرار دهی، علی علیه السلام برادرم را و پشتم را به او محکم کنی و او را در کار من شریک گردانی تا تو را تسبیح گوییم و تو را بسیار یاد کنیم، به راستی تو به ما بینایی.
« إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى» (طه، 54 و 128)
به راستی در این امور برای خرمندان نشانه هاست.
228- جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی» قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ أُولِی النُّهَی وَ نَحْنُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ خُزَّانُهُ عَلَی دِینِهِ نَخْزَنُهُ وَ نَسْتُرُهُ وَ نَکْتُمُ بِهِ مِنْ عَدُوِّنَا کَمَا اکْتَتَمَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی أَذِنَ اللَّهُ لَهُ فِی الْهِجْرَهِ وَ جِهَادِ اَلْمُشْرِکِینَ فَنَحْنُ عَلَی مِنْهَاجِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ تَعَالَی بِإِظْهَارِ دِینِهِ بِالسَّیْفِ وَ نَدْعُو النَّاسَ إِلَیْهِ وَ نَضْرِبُهُمْ عَلَیْهِ عَوْداً کَمَا ضَرَبَهُمُ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَدْءاً
جعفر بن محمد فرازی گفت: امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود: به خدا سوگند ما خردمندان هستیم و ما اركان خدا در میان مردم و نگهبانان دین او هستیم که آن را نگاهبانی می کنیم و می پوشانیم و از
ص: 259
دشمنمان پنهان میداریم؛ چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را پنهان داشت تا اجازه هجرت و جهاد با مشرکان به او داده شد. ما پیرو راه رسول خداییم تا خداوند متعال اجازه دهد که دینش با شمشیر آشکار شود و ما مردم را دعوت میکنیم و در این راه شمشیر به کار می بریم چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز به کار برد.
« وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى » (طه، 61)
و مسلما هر کس [به خدا] دروغ بندد ناامید گردد.
229- مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ زَکَرِیَّا الدِّهْقَانُ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَی قَضِیباً مِنْ یَاقُوتَهٍ حَمْرَاءَ خَلَقَهُ بِقُدْرَتِهِ ثُمَّ ذَرَأَهُ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ آلَی عَلَی نَفْسِهِ أَنْ لاَ یَنَالَ الْقَضِیبَ إِلاَّ مَنْ تَوَلَّی مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ مَا یَنْتَظِرُ وَلِیُّنَا إِلاَّ أَنْ یَتَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلْجَنَّهِ وَ مَا یَنْتَظِرُ عَدُوُّنَا إِلاَّ أَنْ یَتَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ ثُمَّ أَوْمَی إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ أَوْلِیَاءُ هَذَا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاءُ هَذَا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ عَلَی لِسَانِ اَلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری.
محمدبن عیسی بن زکریا دهقان روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانا برای خداوند متعال شاخه ای از یاقوت سرخ است که به قدرتش او را آفرید و آن را بر روی زمین پراکنده ساخت، سپس به سوی خویش بالا بردش تا آن تنها به دوستداران محمد و آل محمد علیهم السلام برسد. جایگاه دوستداران ما در بهشت و دشمنان ما جایگاهشان آتش است، سپس به سوی حضرت على علیه السلام اشاره نمود و فرمود: دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدا هستند، این فضلی از جانب خداست که بر زبان پیامبر جاری
ص: 260
شد و مسلما هر کس به خدا دروغ بندد، ناامید گردد.
« وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى *وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى » (طه، 82-81)
و هر کس خشم من بر او فرود آید، بی تردید هلاک می شود، و به راستی من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد، سپس هدایت یابد.
230 - قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی:«وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی» قَالَ إِلَی وَلاَیَتِنَا
فرات بن ابراهیم کوفی گفت: امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداوند متعال «به راستی من آمرزند؛ کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد، سپس هدایت یابد» فرمود: یعنی به سوی ولایت ما اهل بیت.
231-عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ قَالَ : کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَجَاءَ عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی:«وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی* وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی» قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّ التَّوْبَهَ وَ الْإِیمَانَ وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لاَ یُقْبَلُ إِلاَّ بِالاِهْتِدَاءِ أَمَّا التَّوْبَهُ فَمِنَ الشِّرْکِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الْإِیمَانُ فَهُوَ التَّوْحِیدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ أَمَّا الاِهْتِدَاءُ فَبِوُلاَهِ الْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ
وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی» فَإِنَّمَا عَلَی النَّاسِ أَنْ یَقْرَءُوا اَلْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَی تَفْسِیرِهِ فَالاِهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَیْنَا یَا عَمْرُو .
سعید بن طریف گفت: خدمت امام محمد باقر علیه السلام بودم که عمروبن عبید
ص: 261
آمد و عرض کرد: مرا از کلام خداوند متعال و در آن از حد مگذرید، و هر کس خشم من بر او فرود آید بی تردید هلاک می شود و به راستی من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد سپس هدایت یابد» آگاه سازید. امام محمد باقر علیه السلام فرمود: توبه و ایمان و کار نیک را نمی پذیرد مگر با هدایت یافتن ؛ اما توبه یعنی از شرک توبه کردن و ایمان یعنی اقرار به یکتایی خدا و کار نیک انجام واجبات است و هدایت یافتن اعتقاد به صاحبان امر است و ما ایشان هستیم. و اما کلام حق تعالی «و هر کس خشم من بر او فرود آید بی تردید هلاک شود»، مردم باید قرآن را آن طور که نازل شده بخوانند و هر گاه احتیاج به تفسیر آن پیدا کردند، راهنمایی با ما و سوی ماست.
232-عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ: «وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی» قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّهُ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً وَ لَمْ یَهْتَدِ إِلَی وَلاَیَتِنَا وَ مَوَدَّتِنَا وَ یَعْرِفْ فَضْلَنَا مَا أَغْنَی عَنْهُ ذَلِکَ شَیْئاً
عبیدبن کثیر روایت کرده است امام محمد باقر علیه السلام فرمود: خداوند متعال در کتابش می فرماید: «به راستی من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد؛ سپس هدایت یابد» به خدا سوگند اگر کسی توبه کند و ایمان آورد و کار نیک انجام دهد، اما سوی ولایت و محبت ما هدایت نشود و فضیلت ما را نشناسد، هیچ یک از آن ها او را
بی نیاز نمی کند.
233- عَنْ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَیک«وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی» قَالَ:آمَنَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله «وَ عَمِلَ صالِحاً » قَالَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ «ثُمَّ
ص: 262
11
اهْتَدی» اهْتَدَی إِلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لاَ یَنْفَعُ أَحَدَکُمُ الثَّلاَثَهُ حَتَّی یَأْتِیَ بِالرَّابِعَهِ فَمَنْ شَاءَ حَقَّقَهَا وَ مَنْ شَاءَ کَفَرَ بِهَا فَإِنَّا مَنَازِلُ الْهُدَی وَ أَئِمَّهُ الْتُّقَی وَ بِنَا یُسْتَجَابُ الدُّعَاءُ وَ یُدْفَعُ الْبَلاَءُ وَ بِنَا یَنْزِلُ الْغَیْثُ مِنَ السَّمَاءِ وَ دُونَ عِلْمِنَا تَکِلُّ أَلْسُنُ الْعُلَمَاءِ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّهٍ وَ سَفِینَهُ نُوحٍ وَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِی یُنَادِی مَنْ فَرَّطَ فِینَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِالْحَسْرَهِ وَ النَّدَامَهِ وَ نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ الَّذِی مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ لاَ یَزَالُ مُحِبُّنَا مَنْفِیّاً مُودِیاً مُنْفَرِداً مَضْرُوباً مَطْرُوداً مَکْذُوباً مَحْزُوناً بَاکِیَ الْعَیْنِ حَزِینَ الْقَلْبِ حَتَّی یَمُوتَ وَ ذَلِکَ فِی اللَّهِ قَلِیلٌ
ابوذر غفاری درباره کلام خداوند متعال «به راستی من آمرزند؛ کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار نیک انجام دهد، سپس هدایت یابد» گفت: به آن چه حضرت محمد صلی الله علیه و آله آورده ایمان بیاورد «و کار نیک انجام دهد» واجبات را به جا آورد «سپس هدایت یابد» سوی دوستی خاندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله هدایت یابد. از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: سوگند به آن که مرا بر حق به پیامبری برانگیخت آن سه قسمت اول برایتان سودی نخواهید بخشید مگر که چهارمی را به جا آورید. هر که خواست، آن را برآورد و هر که خواست، به آن کفر ورزد. ما منزلگاههای هدایت و امامان پرهیزکاران هستیم و دعا به وسیله ما مستجاب می شود و بلا به وسیله ما دفع می گردد و باران از آسمان به وسیله ما می بارد و در مقابل علم ما زبان دانشمندان گنگ می شود و ما در ریزش گناهان و کشتی نوح هستیم و ما جنب خداوند هستیم که در روز قیامت هر که در مورد ما کوتاهی کرده باشد، ندای حسرت و پشیمانی سر می دهد. ما ریسمان محکم خداوندیم که هر که به آن چنگ زند، به راه
ص: 263
راست هدایت می یابد. دوستدار ما پیوسته در تبعید و آزار و تنهایی و ضربه خوردن و طردشدن و تهمت و حزن و اشک و اندوه به سر می برد تا از دنیا برود و این همه در راه خدا چیز اندکی است.
« فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا »(طه، 108)
و جز صدایی آهسته نمی شنوی.
234۔ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناًعَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ جَمَعَ اللَّهُ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ عُرَاهً حُفَاهً فَیَقِفُونَ عَلَی طَرِیقِ الْمَحْشَرِ حَتَّی یَعْرَقُوا عَرَقاً شَدِیداً وَ تَشْتَدُّ أَنْفَاسُهُمْ فَیَمْکُثُونَ بِذَلِکَ مِقْدَارَ خَمْسِینَ عَاماً قَالَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَثَمَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «فَلا تَسْمَعُ إِلاّ هَمْساً»
قَالَ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادٍ مِنْ تِلْقَاءِ اَلْعَرْشِ أَیْنَ اَلنَّبِیُّ الْأُمِّیُّ قَالَ فَیَقُولُ النَّاسُ قَدْ أَسْمَعْتَ فَسَمِّ بِاسْمِهِ قَالَ فَیُنَادِی أَیْنَ نَبِیُّ الرَّحْمَهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأُمِّیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ فَیَتَقَدَّمُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَمَامَ النَّاسِ کُلِّهِمْ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی اَلْحَوْضِ طُولُهُ مَا بَیْنَ أَیْلَهَ إِلَی صَنْعَاءَ فَیَقِفُ عَلَیْهِ ثُمَّ یُنَادِی بِصَاحِبِکُمْ فَیَتَقَدَّمُ أَمَامَ النَّاسِ فَیَقِفُ مَعَهُ ثُمَّ یُؤْذِنُ النَّاسَ وَ یَمُرُّونَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَبَیْنَ وَارِدٍ یَوْمَئِذٍ وَ بَیْنَ مَصْرُوفٍ عَنْهُ مِنْ مُحِبِّینَا بَکَی وَ قَالَ یَا رَبِّ شِیعَهُ عَلِیٍّ أَرَاهُمْ قَدْ صُرِفُوا تِلْقَاءَ أَصْحَابِ اَلنَّارِ وَ مُنِعُوا عَنْ اَلْحَوْضِ
قَالَ فَیَقُولُ لَهُ الْمَلَکُ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ لَکَ قَدْ وَهَبْتُهُمْ لَکَ یَا مُحَمَّدُ وَ صَفَحْتُ لَکَ عَنْ ذُنُوبِهِمْ وَ أَلْحَقْتُهُمْ بِکَ وَ بِمَنْ کَانُوا یَتَوَلَّوْنَ وَ جَعَلْتُهُمْ فِی زُمْرَتِکَ وَ أَوْرَدْتُهُمْ عَلَی حَوْضِکَ.
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فَکَمْ مِنْ بَاکٍ یَوْمَئِذٍ وَ بَاکِیَهٍ یُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ إِذَا رَأَوْا ذَلِکَ قَالَ فَلاَ یَبْقَی أَحَدٌ یَوْمَئِذٍ کَانَ یُحِبُّنَا وَ یَتَوَلاَّنَا وَ یَتَبَرَّأُ مِنْ عَدُوِّنَا وَ یُبْغِضُهُمْ إِلاَّ کَانَ فِی
ص: 264
حَیِّزِنَا وَ وَرَدَ حَوْضَنَا
جعفر بن محمد فزاری روایت کرده است امام محمد باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا رسد، خداوند گذشتگان و آیندگان را در یک سطح گرد می آورد، آنها در حالی که لخت و پا برهنه هستند، در راه محشر می ایستند و عرق شدیدی از آنها فرو می ریزد و نفس هایشان تنگ می شود و پنجاه سال در همین حال بر جا می مانند.
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: آنجاست که خداوند متعال فرمود: «و جز صدایی آهسته نمی شنوی». سپس ندادهنده ای از جانب خداوند ندا سر میدهد که پیامبر امی کجاست؟ مردم می گویند: سخنت شنیده شد، نام ببر. ندا میدهد: پیامبر رحمت، محمدبن عبدالله أمی صلی الله علیه و آله کجاست؟ | در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که پیشاپیش مردم قرار گرفته است، به راه می افتند تا به حوض کوثر می رسد؛ حوضی که بزرگی آن به اندازه فاصله ای است که از صنعا تا آبله می باشد، رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار حوض می ایستد و بعد سرور شما را ندا می دهد و او پیشاپیش مردم می آید و کنار ایشان می ایستد، سپس به مردم اجازه می دهند تا عبور کنند.
در اینجا گروهی از یاران و دوستان ما عبور می کنند و جلو بعضی را هم می گیرند، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله این وضع را مشاهده می کند، میگرید و می فرماید: بار خدایا اینک شیعیان علی علیه السلام را می بینم که سوی دوزخیان می روند و از حوض منع می شوند. در آن دم فرشته ای می آید و می گوید: خداوند متعال می فرماید: ای محمد! من آنها را به تو بخشیدم و به خاطر تو گناهان آنان را عفو کردم و آنها را به طرف تو و کسانی که دوستشان می داشتند، بر می گردانم و با گروه تو همراه می کنم و به آنها
ص: 265
اجازه می دهم تا بر حوض وارد شوند.
آنان در آن روز میگریند و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله را ببینند، فریاد وامحمدا سر می دهند. پس در آن روز هیچ کس از آنان که ما را دوست می داشتند و ولایت ما را پذیرفته بودند و از دشمنمان بیزار بودند، نمی ماند جز آن که در میان ما بر حوض وارد می شوند.
«وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا » (طه، 11)
و بی تردید هر کس بار ستم برداشت، [از رحمت الهی] ناامید گردد.
235- عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ : قَالَ أَبُو الْوَرْدِ وَ أَنَا حَاضِرٌ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام رَحِمَکَ اللَّهُ أَخْبِرْنِی عَنْ أَفْضَلِ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِهِ فَقَالَ شَهَادَهُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْمُحَافَظَهُ عَلَی الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ مَجْمُوعَهً وَ الدُّعَاءُ وَ التَّضَرُّعُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أَدَاءُ الزَّکَاهِ وَ حِجُّ اَلْبَیْتِ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ وَ کَثْرَهُ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الْکَفُّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ تَعَالَی وَ الصَّبْرُ عَلَی الْبَلاَءِ وَ تِلاَوَهُ اَلْقُرْآنِ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ کَفُّ اللِّسَانِ إِلاَّ أَنْ یَقُولَ خَیْراً وَ غَضُّ الْبَصَرِ
وَ اعْلَمْ یَا أَبَا الْوَرْدِ أَنَّ الاِجْتِهَادَ فِی دِینِ اللَّهِ الْمُحَافَظَهُ عَلَی الصَّلَوَاتِ الْمَجْمُوعَهِ وَ الصَّبْرُ عَلَی تَرْکِ الْمَعَاصِی وَ اعْلَمْ یَا أَبَا الْوَرْدِ وَ یَا جَابِرُ إِنَّکُمَا لَمْ تُفَتِّشَا مُؤْمِناً إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ عَنْ ذَاتِ نَفْسِهِ إِلاَّ عَنْ حُبِّ عَلِیِّ وَ إِنَّکُمَا لَمْ تُفَتِّشَا کَافِراً إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ عَنْ ذَاتِ نَفْسِهِ إِلاَّ وَجَدْتُمَاهُ یُبْغِضُ عَلِیّاً وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَضَی عَلَی لِسَانِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ علیه السلام أَنَّهُ لاَ یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُحِبُّکَ کَافِرٌ أَوْ مُنَافِقٌ «وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً» وَ لَکِنْ أَحِبُّونَا حُبَّ قَصْدٍ تُرْشَدُوا وَ تُفْلِحُوا أَحِبُّونَا مَحَبَّهَ اَلْإِسْلاَمِ
جابر بن یزید گفت: ابوورد به امام محمد باقر علیه السلام عرض کرد . در حالی که من نیز نزد آنها بودم: خدایت رحمت کند، مرا از برترین گونه ای که
ص: 266
خداوند به آن پرستش شده، آگاه سازید. ایشان فرمود: شهادت به یگانگی خدا و این که محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست و بر نمازهای پنجگانه مراقبت کردن و دعا و تضرع به سوی خدا و روزه ماه مبارک رمضان و پرداخت زکات و حج خانه خدا و نیکی به پدر و مادر و صله رحم و بسياري ياد خدا و اجتناب از محارم الهی و صبر بر بلاء و تلاوت قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و نگه داشتن زبان مگر برای سخن خیر و فرو بستن چشم. ای ابوورد باز بدان که اجتهاد در دین خدا و مراقبت بر تمامی نمازهای پنجگانه و صبر بر ترک معصیت ها. ای ابوورد و ای جابر! شما تا آنگاه که قیامت برپا شود، از درون جان هیچ مؤمنی خبر دار نمی شوید جز از راه خبرداری از دوستی او با على علیه السلام و نیز تا آنگاه که قیامت برپا شود، از درون جان هیچ خبردار نمی شوید جز این که دریابید او کینه على علیه السلام در دل دارد؛ چرا که خداوند متعال بر زبان حضرت محمد صلی الله علیه و آله جاری ساخت و ایشان به حضرت علی علیه السلام فرمود: به راستی که هیچ مؤمنی کینه توز تو نیست و هیچ کافر یا منافقی تو را دوست نمی دارد. هر کس بار ستم برداشت، [از رحمت الهی] نومید گردد.» پس ما را به قصد این که راه یابید و رستگار شوید، دوست بدارید و ما را به دوستی اسلام دوست بدارید.
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى »(طه، 124)
و هر کس از یاد من رو بگرداند، به راستی برای او زندگی تنگی خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم.
236- عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ
ص: 267
نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی» إِنَّ تَرَکَ وَلاَیَهَ عَلِیِّ أَعْمَاهُ اللَّهُ وَ أَصَمَّهُ عَنِ النِّدَاءِ وَ «ذِکْرِی» یَعْنِی ذِکْرِی مِنَ اَلرَّسُولِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع
ابن عباس درباره این آیه گفت: اگر کسی ولایت حضرت على علیه السلام را واگذارد، خداوند او را در برابر ندای خود نابینا و ناشنوا می کند و منظور از ذکر من، ذکر خداوند از رسول خدا درباره حضرت على علیه السلام
است.
ص: 268
«هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي » (الأنبياء، 24)
این [قرآن متضمن] یاد کسانی است که با من هستند و یاد کسانی است که پیش از من بودند.
237-مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِنَّ اَلنَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أُوتِیَ عِلْمَ النَّبِیِّینَ وَ عِلْمَ الْوَصِیِّینَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الْآیَهَ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله «هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی»
محمدبن احمد روایت کرده است: امام محمد باقر علیه السلام به نقل از امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام فرمود: علم همه پیامبران و اوصیا و علم هر آن چه تا به روز قیامت رخ می دهد، به پیامبر داده شده است؛ سپس حضرت علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود که خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله می فرماید: «این [قرآن متضمن] یاد کسانی است که با من هستند و یاد
ص: 269
کسانی است که پیش از من بودند».
« يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ » (الأنبياء، 69)
ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش.
238-مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: «قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ» قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَنْجَنِیقٍ عُمِلَ فِی الدُّنْیَا مَنْجَنِیقٌ عُمِلَ لِإِبْرَاهِیمَ بِسُورِ اَلْکُوفَهِ فِی نَهَرٍ یُقَالُ لَهُ کُونِی وَ فِی قَرْیَهٍ یُقَالُ لَهَا قَنْطَانَا فَلَمَّا عَمِلَ إِبْلِیسُ الْمَنْجَنِیقَ وَ أُجْلِسَ فِیهِ إِبْرَاهِیمُ صلی الله علیه و آله وَ أَرَادُوا أَنْ یَرْمُوا بِهِ فِی نَارِهَا أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِبْرَاهِیمُ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَ لَکَ حَاجَهٌ قَالَ مَا لِی إِلَیْکَ حَاجَهٌ بَعْدَهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ»
محمدبن زهری روایت کرده است امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود: نخستین منجنیقی که در دنیا به کار گرفته شد، منجنیقی بود که در حاشیه کوفه در رودی به نام گنی و در روستایی به نام قنطانا ساخته شد. چون ابلیس منجنیق را به کار انداخت و ابراهیم علیه السلام را در آن نشاند و خواستند او را در آتش بیندازند، جبرئیل نزدش آمد و گفت: سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو ای ابراهیم! چیزی می خواهی؟ فرمود: از تو چیزی نمی خواهم. پس از آن خداوند متعال فرمود: «ای آتش بر ابراهیم سرد و بی آسیب باش».
«سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ » (الأنبياء، 87)
منزهی تو، به راستی من از ستمکارانم.
239- مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَرَضَ وَلاَیَهَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَلَی
ص: 270
أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ فَقَبِلُوهَا مَا خَلاَ یُونُسَ بْنَ مَتَی فَعَاقَبَهُ اللَّهُ وَ حَبَسَهُ فِی بَطْنِ الْحُوتِ لِإِنْکَارِهِ وَلاَیَهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام حَتَّی قَبِلَهَا
قَالَ َبُو یَعْقُوبَ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ لِإِنْکَارِی وَلاَیَهَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَأَنْکَرْتُ الْحَدِیثَ فَأَعْرَضْتُهُ عَلَی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْمَدَنِیِّ فَقَالَ لِی لاَ تَجْزَعْ مِنْهُ فَإِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام خَطَبَ هُنَا بِالْکُوفَهِ فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَثْنَی عَلَیْهِ فَقَالَ فِی خُطْبَتِهِ: فَلَوْ لاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُقِرِّینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ فَقَامَ إِلَیْهِ فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ وَ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّا سَمِعْنَا اللَّهَ:«فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ(1)» فَقَالَ اقْعُدْ یَا بَکَّارُ فَلَوْ لاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُقِرِّینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ
محمدبن احمد روایت کرده است: امام جعفر صادق علیه السلام از قول پدر بزرگوارش علیه السلام از جد بزرگوارش علیه السلام نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشت. آنها پذیرفتند جز یونس بن متی که خداوند او را تنبیه کرد و به دلیل انکار ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام در شکم ماهی زندانی اش کرد، تا او نیز ولایت حضرت را پذیرفت.
ابویعقوب گفت: يونس در آن تاریکی فریاد زد که هیچ خدایی جز تو نیست؛ تو پاک و منزهی و من به سبب انکار ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام از ستمگران بوده ام. ابوعبد الله گفت: من این حدیث را انکار کردم و آن را بر عبد الله بن سليمان مدنی عرضه داشتم، او به من گفت: ناراحت نشو، امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام اینجا، در کوفه برای ما خطبه ای خواند و
ص: 271
پس از حمد و ثنای خداوند در خطبه خود فرمود: اگر یونس از اقرارکنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند. فلان کس از جا برخواست و گفت: ای امیر مؤمنان ما شنیده ایم که خداوند می فرماید: «و اگر نه این بود که او از تسبیح گویان بود.» حضرت فرمود: بنشین ای نابکار! اگر او از اقرارکنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند.
«إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ *لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ *لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ » (الأنبياء، 103-101)
و به راستی کسانی که نیکویی از سوی ما برای آنان پیشی گرفته است آنها از آن (دوزخ) دور شدگان اند. صدای آن را نمی شنوند، و آنان در آن چه دلشان بخواهد جاودان اند. آن ترس بزرگ آنان را اندوهگین نمی سازد و فرشتگان به استقبال آنها آیند [و گویند]: «این است روز شما که [به آن] وعده داده میشدید.»
240- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَهَبَ لَکَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ فَرَضِیتَ بِهِمْ إِخْوَاناً وَ رَضُوا بِکَ إِمَاماً فَطُوبَی لِمَنْ أَحَبَّکَ وَ صَدَقَ فِیکَ وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَبْغَضَکَ وَ کَذَبَ عَلَیْکَ
یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْعَلَمُ لِهَذِهِ الْأُمَّهِ مَنْ أَحَبَّکَ فَقَدْ أَحَبَّنِی فَازَ وَ مَنْ أَبْغَضَکَ هَلَکَ یَا عَلِیُّ أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا وَ هَلْ تُؤْتَی الْمَدِینَهُ إِلاَّ مِنْ بَابِهَایَا عَلِیُّ أَهْلُ مَوَدَّتِکَ کُلُّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ وَ کُلُّ
ص: 272
ذِی طِمْرَیْنِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَی اللَّهِ لَأَبَرَّ قَسَمَهُ یَا عَلِیُّ إِخْوَانُکَ کُلُّ طَاوٍ وَ بَاکٍ مُجْتَهِدٍ یُحِبُّ فِیکَ وَ یُبْغِضُ فِیکَ مُحْتَقَرٌ عِنْدَ الْخَلْقِ عَظِیمُ الْمَنْزِلَهِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی یَا عَلِیُّ مُحِبُّوکَ جِیرَانُ اللَّهِ فِی دَارِ الْفِرْدَوْسِ لاَ یَأْسَفُونَ عَلَی مَا خُلِّفُوا فِی دَارِ الدُّنْیَا یَا عَلِیُّ أَنَا وَلِیُّ مَنْ وَالَیْتَ وَ أَنَا عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَیْتَ یَا عَلِیُّ إِخْوَانُکَ الذُّبُلُ الشِّفَاهِ تُعْرَفُ الرَّهْبَانِیَّهُ فِی وُجُوهِهِمْ یَا عَلِیُّ إِخْوَانُکَ یَفْرَحُونَ فِی ثَلاَثِ مَوَاطِنَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ خُرُوجِ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَا وَ أَنْتَ شَاهِدُهُمْ وَ عِنْدَ الْمُسَاءَلَهِ فِی قُبُورِهِمْ وَ عِنْدَ الْعَرْضِ وَ اَلصِّرَاطِ إِذَا سُئِلَ الْخَلْقُ عَنْ إِیمَانِهِمْ فَلَمْ یُجِیبُوا
محمدبن حسن بن ابراهیم روایت کرده است: حضرت علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى على! خداوند تبارک و تعالی - دوستی و محبت بینوایان و مستضعفان در زمین را به تو بخشیده است. من به برادری با آنها راضی شدم و به امامت تو خشنود شدند. پس خوشا به حال کسی که تو را دوست می دارد و تصدیقت میکند و وای بر کسی که با تو دشمن است و تکذیبت می کند. ای علی! تو راهنمای این امتی، هر که تو را دوست بدارد، رستگار می شود و هر که به تو کینه ورزد، هلاک می شود. ای علی! من شهر علم هستم و تو دروازه آن و آیا جز از راه دروازه به شهر وارد می شوند؟ اى على! اهل مودت و دوستی تو کسی است که بسیار توبه کننده به درگاه الهی و بسیار نگه دارنده نفس است و لباس های مندرس دارد. ولی اگر خداوند را برای امری سوگند دهد، خداوند سوگندش را می پذیرد. ای علی! برادران تو همگی از بدی ها پاک و پاکیزه اند و اهل تلاش و کوشش در کار خیرند. در راه تو دوستی می کنند و در راه تو دشمنی می کنند. پیش مردم بی مقدارند و نزد خداوند منزلتی بزرگ دارند. ای علی! دوستان تو همسایگان خداوند در فردوس
ص: 273
برین هستند که بر آن چه از دنیا به جا گذاشته اند، افسوس نمی خورند. ای على! من دوست کسی هستم که تو او را دوست داری و دشمن کسی هستم که تو با او دشمنی. ای علی! برادران تو لب هایشان خشکیده و بی رغبتی نسبت به دنیا در چهره هایشان هویداست. ای علی! برادران تو در سه جا شاد می شوند؛ هنگام مرگ و جدا شدن روح از بدنهایشان و این در حالی است که من و تو ناظر بر آنانیم و هنگام سؤال و جواب در قبر و موقع عرضه اعمال و گذشتن از پل صراط به آن هنگام که از دیگر مردم در مورد ایمانشان سؤال می شود و قادر به جواب دادن نیستند.
یَا عَلِیُّ حَرْبُک حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حِزْبُکَ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّهِ یَا عَلِیُّ قُلْ لِإِخْوَانِکَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَ عَنْهُمْ إِذْ رضیک لَهُمْ قَائِداً وَ رَضُوا بِکَ وَلِیّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ الْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِینٌ وَ لَوْ لاَ مَنْ فِی الْأَرْضِ مِنْهُمْ مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهً یَا عَلِیُّ لَکَ کَنْزٌ فِی اَلْجَنَّهِ وَ أَنْتَ ذُو قَرْنَیْهَا شِیعَتُکَ تُعْرَفُ بِحِزْبِ اللَّهِ یَا عَلِیُّ وَ شِیعَتُکَ الْقَائِمُونَ بِالْقِسْطِ وَ خِیَرَهُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ یَا عَلِیُّ أَنَا أَوَّلُ مَنْ یَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْ رَأْسِهِ وَ أَنْتَ مَعِی ثُمَّ سَائِرُ الْخَلْقِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ عَلَی الْحَوْضِ تَسْقُونَ مَنْ رَضِیتُمْ وَ تَمْنَعُونَ مَنْ کَرِهْتُمْ وَ أَنْتُمُ الْآمِنُونَ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی ظِلِّ اَلْعَرْشِ یَفْزَعُ الْخَلاَئِقُ وَ لاَ یَفْزَعُونَ وَ یَحْزَنُ النَّاسُ وَ لاَ یَحْزَنُونَ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ(1)» «نَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی» إِلَی ثَلاَثِ آیَاتٍ یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تُطْلَبُونَ فِی الْمَوْقِفِ وَ أَنْتُمْ فِی اَلْجِنَانِ مُتَنَعِّمُونَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْمَلاَئِکَهَ وَ الْخُزَّانَ یَشْتَاقُونَ إِلَیْکُمْ وَ إِنَّ حَمَلَهَ اَلْعَرْشِ وَ الْمَلاَئِکَهَ لَیَخُصُّونَکُمْ بِالدُّعَاءِ وَ یَسْأَلُونَ اللَّهَ
ص: 274
لِمُحِبِّیکُمْ وَ یَفْرَحُونَ بِمَنْ قَدِمَ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ کَمَا یَفْرَحُ الْأَهْلُ بِالْغَائِبِ الْقَادِمِ بَعْدَ طُولِ الْغَیْبَهِ.
ای علی! جنگ با تو جنگ با من و صلح تو صلح با من است و حزب تو حزب من و حزب من حزب خداست. ای علی! به برادرانت بگو خداوند از آنها راضی شد؛ زیرا به پیشوایی تو بر آنها رضایت داد و آنها نیز به ولایت تو راضی شدند. ای علی! تو امیر مؤمنان و پیشوای روسفیدانی. ای على! شیعیان تو برگزیدگان اند. اگر تو و شیعیانت نبودید، دینی برای خدا برپا نمی شد و اگر شیعیان تو در زمین نبودند، آسمان قطره ای فرو نمی فرستاد. ای علی! برای تو گنجی در بهشت است و تو صاحب آن هستی و شیعیان تو به حزب خدا شناخته می شوند. ای علی! تو و شیعیانت قیام کننده به عدل و داد هستید و برگزیدگان خدا از میان خلق اویید. ای علی! من نخستین کسی هستم که از قبر بیرون می آیم؛ در حالی که تو با من هستی و سپس دیگر آفریدگان از قبرهایشان بیرون می آیند. ای علی! تو و شیعیانت بر سر حوض کوثر هر کس را دوست داشته باشید، سیراب می کنید و دشمنانتان را باز می دارید. شما روز ترس بزرگ به زیر سایه عرش در امانید، مردم می هراسند و شما نمی هراسید، مردم اندوهگین می شوند و شما اندوهناک نمی شوید، این آیه درباره شما نازل شده است: و آنان در آن روز از هراس ایمن هستند.» و آیه دیگر که خداوند می فرماید: «به راستی کسانی که به توفیق ما در نیکی ها پیشی گرفتند، از آن (دوزخ) دورند.» ای علی! در آن جایگاه به دنبال تو و شیعیانت می گردند و حال آن که شما در بهشت از نعمت های الهی بهره مندید. ای على! فرشتگان و نگاهبانان بهشت، مشتاق شما هستند و حاملان عرش و فرشتگان، به گونه ای ویژه، برای شما دعا می کنند و برای دوستان شما از
ص: 275
خدا درخواست می کنند. وقتی یکی از شیعیان تو بر فرشتگان وارد می شود، آن گونه شاد و خوشحال می شوند که اهل خانواده با آمدن مسافرشان که مدت های مدیدی از بین آنها رفته، شادمان می گردند.
یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ الَّذِینَ یَتَنَافَسُونَ فِی الدَّرَجَاتِ لِأَنَّهُمْ یَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِمْ مِنْ ذَنْبٍ یَا عَلِیُّ إِنَّ أَعْمَالَ شِیعَتِکَ سَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ فَأَفْرَحُ بِصَالِحِ مَا یَبْلُغُنِی مِنْ أَعْمَالِهِمْ وَ أَسْتَغْفِرُ لِسَیِّئَاتِهِمْ یَا عَلِیُّ ذِکْرُکَ فِی اَلتَّوْرَاهِ وَ ذِکْرُ شِیعَتِکَ قَبْلَ أَنْ یُخْلَقُوا بِکُلِّ خَیْرٍ وَ کَذَلِکَ فِی اَلْإِنْجِیلِ وَ أَهْلِ الْکِتَابِ عَنْ إِلْیَا یُخْبِرُونَکَ مَعَ عِلْمِکَ بِالتَّوْرَاهِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ مَا أَعْطَاکَ اللَّهُ مِنْ عِلْمِ الْکِتَابِ وَ إِنَّ أَهْلَ اَلْإِنْجِیلِ لَیُعَظِّمُونَ إِلْیَا وَ مَا یَعْرِفُونَهُ یُخْبِرُونَهُ فِی کُتُبِهِمْ یَا عَلِیُّ أَعْلِمْ أَصْحَابَکَ أَنَّ ذِکْرَهُمْ فِی السَّمَاءِ أَکْثَرُ وَ أَعْظَمُ مِنْ ذِکْرِهِمْ فِی الْأَرْضِ لَهُمْ بِالْخَیْرِ فَلْیَفْرَحُوا بِذَلِکَ وَ لْیَزْدَادُوا اجْتِهَاداً یَا عَلِیُّ إِنَّ أَرْوَاحَ شِیعَتِکَ لَتَصْعَدُ إِلَی السَّمَاءِ فِی رُقَادِهِمْ فَیَنْظُرُ الْمَلاَئِکَهُ إِلَیْهِمْ کَمَا یَنْظُرُ النَّاسُ إِلَی الْهِلاَلِ شَوْقاً إِلَیْهِمْ وَ مَا یَرَوْنَ مِنْ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی یَا عَلِیُّ قُلْ لِأَصْحَابِکَ الْعَارِفِینَ بِکَ یَتَنَزَّهُونَ عَنِ الْأَعْمَالِ الَّتِی یُقَارِفُهَا عَدُوُّهُمْ فَمَا مِنْ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ إِلاَّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ تَغْشَاهُمْ فَلْیَجْتَنِبُوا الدَّنَسَ یَا عَلِیُّ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَی مَنْ قَلاَهُمْ وَ بَرِئَ مِنْکَ وَ مِنْهُمْ وَ اسْتَبْدَلَ بِکَ وَ بِهِمْ وَ مَالَ إِلَی عَدُوِّکَ وَ تَرَکَکَ وَ شِیعَتَکَ وَ اخْتَارَ الضَّلاَلَهَ وَ نَصَبَ الْحَرْبَ لَکَ وَ لِشِیعَتِکَ وَ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَبْغَضَ مَنْ وَالاَکَ وَ نَصَرَکَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ وَ مَالَهُ فِینَا
ای علی! شیعیان تو کسانی هستند که در کسب درجات بهشت با یکدیگر رقابت دارند؛ زیرا آنها در حالی خدا را ملاقات می کنند که هیچ گناهی ندارند. ای علی! در هر روز جمعه اعمال شیعیانت بر من عرضه می شود، خبر کردار نیکشان مرا خوشحال می کند و برای گناهانشان آمرزش می طلبم. ای علی! ذکر تو و شیعیانت پیش از آن که آفریده شوند، در
ص: 276
تورات و نیز در انجیل با تمامی نیکیها آمده است. اهل کتاب تو را خبر می دهند با این که علم به تورات و انجیل و آنچه خداوند از علم کتاب تو را عطا کرده، نزد توست. اهل انجیل ایلیا را گرامی می دارند و آن چه را در کتاب هایشان از او می دانند، به او خبر می دهند. ای علی! یارانت را آگاه ساز که ذکر آنان در آسمان بیشتر و باشکوه تر از ذکر ایشان در زمین است و این سراسر برایشان نیکی است. پس باید به این مژده خوشحال باشند و بر کوشش خویش بیفزایند. اى على! هنگامی که شیعیان تو به خواب می روند، ارواحشان به آسمان بالا می رود و به سبب مقام و منزلتی که در پیشگاه خدا دارند، فرشتگان مشتاقانه به آن ها می نگرند، همان گونه که مردم به هلال ماه می نگرند. ای علی! به یارانت که مقام تو را می شناسند، بگو از رفتاری که دشمنانشان انجام می دهند پرهیز کنند؛ زیرا شبانه روز رحمت خداوند آنها را فرا می گیرد، پس باید از پلیدی دوری نمایند. ای علی! خشم و غضب خداوند سخت است بر کسی که با شیعیان تو دشمنی کند و از تو و شیعیانت بیزاری جوید و به جای تو و پیروانت دیگران را بدل گیرد و به دشمنانت بگرود و تو و پیروانت را واگذارد و گمراهی و ضلالت را برگزیند و بر ضد تو و شیعیانت جنگ برافروزد و نسبت به ما اهل بیت و نسبت به هر کسی که تو را دوست دارد و یاری می کند و جان و مالش را در راه ما می دهد، بغض و کینه ورزد.
یَا عَلِیُّ أَقْرِئْهُمْ مِنِّی السَّلاَمَ مَنْ لَمْ أَرَهُ مِنْهُمْ وَ لَمْ یَرَنِی فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ إِخْوَانِی وَ أَشْتَاقُ إِلَی رُؤْیَتِهِمْ الَّذِینَ یَتَمَسَّکُونَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ لْیَعْتَصِمُوا بِهِ وَ لْیَجْتَهِدُوا فِی الْعَمَلِفَإِنَّا لاَ نُخْرِجُهُمْ مِنَ الْهُدَی إِلَی ضَلاَلَهٍ أَبَداً وَ أَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی عَنْهُمْ رَاضٍ وَ أَنَّهُمْ یُبَاهِی بِهِمُ الْمَلاَئِکَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ بِرَحْمَتِهِ وَ بِأَنَّ الْمَلاَئِکَهَ تَسْتَغْفِرُ لَهُمْ
ص: 277
یَا عَلِیُّ لاَ تَرْغَبْ عَنْ نُصْرَهِ قَوْمٍ یَبْلُغُهُمْ أَوْ یَسْمَعُونَ أَنِّی أُحِبُّکَ فَأَحِبُّوکَ بِحُبِّی إِیَّاکَ وَ دَانُوا إِلَی اللَّهِ بِمَوَدَّتِکَ وَ أَعْطَوْا صَفْوَ الْمَوَدَّهِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ اخْتَارُوکَ عَلَی الْآبَاءِ وَ الْأَوْلاَدِ وَ سَلَکُوا طَرِیقَکَ وَ قَدْ حملوا علی الْمَکَارِهَ فِینَا فَأَبَوْا إِلاَّ نَصْرَنَا وَ بَذَلُوا الْمُهَجَ فِینَا مَعَ الْأَذَی وَ سُوءِ الْقَوْلِ وَ مَا یَسْتَذِلُّونَ بِهِ مِنْ مَضَاضَهِ ذَلِکَ فَکُنْ بِهِمْ رَحِیماً وَ اقْنَعْ بِهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ اخْتَارَهُمْ لَنَا بِعِلْمِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِینَتِنَا وَ اسْتَوْدَعَهُمْ سِرَّنَا وَ أَلْزَمَ قُلُوبَهُمْ مَعْرِفَهَ حَقِّنَا وَ شَرَحَ صُدُورَهُمْ وَ جَعَلَهُمْ یَتَمَسَّکُونَ بِحَبْلِنَا لاَ یُؤْثِرُونَ عَلَیْنَا مَنْ خَالَفَنَا مَعَ مَا یَزُولُ مِنَ الدُّنْیَا عَنْهُمْ وَ مَیْلِ السُّلْطَانِ عَلَیْهِمْ بِالْمَکَارِهِ وَ التَّلَفِ أَیَّدَهُمُ اللَّهُ وَ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ الْهُدَی فَاْعَتَصَمُوا بِهِ وَ النَّاسُ فِی عَمًی مِنَ الضَّلاَلَهِ مُتَخَبِّطِینَ فِی الْأَهْوَاءِ عَمًی عَنِ الْمَحَجَّهِ وَ عَمَّا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَهُمْ یُصْبِحُونَ وَ یُمْسُونَ فِی سَخَطِ اللَّهِ وَ شِیعَتُکَ عَلَی مِنْهَاجِ الْحَقِّ وَ الاِسْتِقَامَهِ لاَ یَسْتَوْحِشُونَ إِلَی مَنْ خَالَفَهُمْ لَیْسَ الرِّیَاءُ مِنْهُمْ وَ لَیْسُوا مِنْهُ أُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی
ای علی! سلام مرا به شیعیانت برسان، کسانی که نه من آنها را دیده ام و نه آنها مرا دیده اند و به آنها خبر بده که ایشان برادران من اند و مشتاق دیدارشان هستم. آنهایی که به ریسمان الهی تمسک می جویند، باید به آن چنگ زنند و در انجام کارهای نیک بکوشند؛ زیرا ما آنها را هرگز از هدایت به راه گمراهی و ضلالت بیرون نمی بریم. همچنین به آنها خبر ده که خداوند از آنها خرسند است و به وجود آنان بر فرشتگان مباهات می کند و در روزهای جمعه با نظر رحمت به آنها می نگرد و فرشتگان برای آنها آمرزش می طلبند. ای علی! روی برنتاب از یاری و نصرت گروهی که وقتی به آنها خبر می رسد و می شنوند که من تو را دوست دارم؛ به خاطر محبت من نسبت به تو، تو را دوست می دارند و با دوستی تو به خدا نزدیک می شوند و محبت قلبی و خالصانه خویش را به تو
ص: 278
ارزانی می دارند و تو را بر پدران و فرزندان خویش برمی گزینند و راه تو را می روند و در راه دوستی و محبت ما سختی ها به آنها تحمیل می شود، ولی آنان جز یاری ما و ایثار خونشان در راه ما از هر کار دیگری با وجود آزار و اذیت هایی که می کشند و سخنان بدی که می شنوند و رنج و مشقت هایی که از درد این مصیبت می برند، سر باز می زنند. پس نسبت به آنها مهربان باش و به آنان قناعت کن؛ زیرا خداوند آنها را برای ما با علم خود از میان مردم برگزیده و ایشان را از سرشت ما آفریده و اسرار ما را نزد آنها ودیعه نهاده و شناخت حق ما را در قلبشان ثابت و استوار ساخته و سینه هایشان را فراخ نموده و آنها را متمسک به ریسمان ولایت ما قرار داده است. آنها مخالفان ما را بر ما برنمی گزینند؛ هرچند این سبب شود منافع دنیا را از دست بدهند و پادشاهان به اذیت و آزار آنها رو آورند. خداوند آنها را تأیید فرماید و به راه هدایت واردشان کند. همان هدایتی که به آن چنگ زدند؛ در حالی که مردم در گمراهی به سر می بردند و در هواهای نفسانی حیران بودند و از دیدن راه حق و آن چه از نزد خدا آمده بود، کور بودند. مردم در خشم و ناخشنودی خداوند شب را به روز و صبح را به شب می رسانند و حال آن که شیعیان تو در راه روشن حق و پایداری بر آن ثابت و استوارند و از کسانی که با آنها مخالفند، نمی ترسند. ریا از آنها نیست و آنها نیز از ریا نیستند؛ اینان همان چراغ های درخشان در تاریکی اند.
241 - اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ اَلْعَرْشِ یَا مَعْشَرَ الْخَلاَئِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَمُرَّ بِنْتُ حَبِیبِ اللَّهِ إِلَی قَصْرِهَا فَاطِمَهُ علیهماالسلام ابْنَتِی عَلَیْهَا رَیْطَتَانِ خَضْرَاوَانِ حَوَالَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ
ص: 279
حَوْرَاءَ فَإِذَا بَلَغَتْ إِلَی بَابِ قَصْرِهَا وَجَدَتِ اَلْحَسَنَ قَائِماً وَ اَلْحُسَیْنَ نَائِماً مَقْطُوعَ الرَّأْسِ فَتَقُولُ لِلْحَسَنِ مَنْ هَذَا فَیَقُولُ هَذَا أَخِی إِنَّ أُمَّهَ أَبِیکِ قَتَلُوهُ وَ قَطَعُوا رَأْسَهُ فَیَأْتِیهَا النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ إِنِّی إِنَّمَا أَرَیْتُکِ مَا فَعَلَتْ بِهِ أُمَّهُ أَبِیکِ إِنِّی ادَّخَرْتُ لَکِ عِنْدِی تَعْزِیَهً بِمُصِیبَتِکِ فِیهِ وَ إِنِّی جَعَلْتُ تَعْزِیَتَکِ الْیَوْمَ أَنِّی لاَ أَنْظُرُ فِی مُحَاسَبَهِ الْعِبَادِ حَتَّی تَدْخُلِی اَلْجَنَّهَ أَنْتِ وَ ذُرِّیَّتُکِ وَ شِیعَتُکِ وَ مَنْ أَوْلاَکُمْ مَعْرُوفاً مِمَّنْ لَیْسَ هُوَ مِنْ شِیعَتِکِ قَبْلَ أَنْ أَنْظُرَ فِی مُحَاسَبَهِ الْعِبَادِ فَتَدْخُلُ فَاطِمَهُ ابْنَتِی اَلْجَنَّهَ وَ ذُرِّیَّتُهَا وَ شِیعَتُهَا وَ مَنْ أَوْلاَهَا مَعْرُوفاً مِمَّنْ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِهَا فَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ» قَالَ هَوْلُ یَوْمِ الْقِیَامَهِ «وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» هِیَ وَ اللَّهِ فَاطِمَهُ وَ ذُرِّیَّتُهَا وَ شِیعَتُهَا وَ مَنْ وَالاَهُمْ مَعْرُوفاً لَیْسَ هُوَ مِنْ شِیعَتِهَا
حسین بن سعید روایت کرده است: امام جعفر صادق علیه السلام به نقل از پدر شان و ایشان از پدران خویش فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چون خداوند تبارک و تعالی در روز قیامت مردم را گرد آورد، مرا به مقام محمود وعده می دهد و با این مقام به من وفا می کند. زمانی که روز قیامت برپا گردد، برای من منبری با هزار پله و نه همچون پله های شما برپا می شود و من از آن بالا می روم تا این که بر فراز آن می رسم. آنگاه جبرئیل علیه السلام بیرق حمد را برایم می آورد و آن را در دستان من قرار می دهد و می گوید: ای محمد صلی الله علیه و آله ! این مقام محمودی است که خداوند به تو وعده داده است. من نیز به على علیه السلام می گویم: بالا بیا! و او پلهای پایین تر از من قرار می گیرد و من بیرق حمد را در دست او قرار می دهم. سپس رضوان با کلیدهای بهشت می آید و می گوید: ای محمد! این مقام محمودی است که خداوند به تو وعده داده است. سپس کلیدها را در دستان من قرار می دهد و من آنها را به علی بن ابی طالب علیه السلام می سپارم.
ص: 280
سپس مالک، دربان دوزخ می آید و می گوید: ای محمد! این مقام محمودی است که خداوند به تو وعده داده است. این کلیدهای جهنم است، دشمن خود و فرزندان و امتت را در آتش انداز. من آنها را میگیرم و به علی بن ابی طالب علیه السلام می سپارم. جهنم و بهشت در آن روز برای من و علی از عروسی برای شویش مطیع تر هستند. و این کلام خداوند تبارک و تعالی در کتابش است که فرمود: «هر کافر لجوجی را به جهنم بیفکنید». ای محمد! و ای علی! دشمنانتان را در آتش بیفکنید. آنگاه من برمی خیزم و خداوند را چنان ثنا می گویم که هیچ کس پیش از من نگفته باشد و بعد از آن فرشتگان مقرب را و سپس پیامبران مرسل را و سپس امت های نیکوکار را ثنا می گویم و پس از آن می نشینم. آنگاه خداوند مرا ثنا میگوید و بعد از آن فرشتگانش و سپس پیامبرانش و سپس امت های نیکوکار مرا ثنا می گویند. در آن دم ندادهنده ای از دو سوی عرش ندا سر می دهد: ای جماعت آفریدگان! چشم فروگیرید تا دختر حبیب خدا سوى قصر ش گذر کند. در آن دم دخترم فاطمه علیهاالسلام در حالی که دو چادر سبز بر سر و هفتاد هزار پری سیاه چشم گرداگرد خود دارد، می گذرد و چون بر در قصر خویش می رسد، حسن علیه السلام را بر پا و حسین علیه السلام را درازکش و سر بریده می بیند. آن گاه به حسن علیه السلام می گوید: این کیست؟ می گوید: این برادرم است که امت پدرت او را کشتند و سرش را بریدند. در آن هنگام ندایی از جانب خداوند به او می رسد که ای دختر حبیب خدا! من آن چه را امت پدرت با او کردند، نشانت دادم؛ چرا که از پیش به خاطر مصیبتی که در او دیدی، تسلیتی برایت نزد خود گذاشته ام و آن این که بر حساب بندگانم نمی نگرم تا تو و فرزندانت و شیعیانت و هر آن که از غیر شیعیانت به تو نیکی کرده به بهشت در آیید.
ص: 281
آنگاه دخترم فاطمه علیهاالسلام و فرزندانش و شیعیانش و هر آنکه از غیر شیعیانش به او نیکی کرده، به بهشت در می آیند و این کلام خداوند متعال است در کتابش: «وحشت بزرگ آن ها را اندوهگین نمی کند. در روز قیامت، «و آنان در آن چه دلشان بخواهد جاودانه متنعم خواهند بود.» به خدا سوگند آنان فاطمه علیهاالسلام و فرزندانش و شیعیانش و هر آنکه از غیر شیعیانش به او نیکی کرده می باشند.
ص: 282
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ ... وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ. إِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ... وَ هُدُوا إِلی صِراطِ الْحَمِیدِ (الحج، 19، 21، 23 و 24)
این دو (گروه مؤمن و کافر) دشمن یکدیگرند که درباره پروردگارشان با هم مجادله کردند، پس کسانی که کافر شدند، برای آنان لباس هایی از آتش بریده شده است... و به آنها گویند: بچشید عذاب سوزان را. مسلما خدا کسانی را که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند به بهشتهایی در می آورد که از زیر درختان آن نهرها جاری است و به راه ستوده رهنمون میگردند.
242- عَنِ اَلسُّدِّیِّ قَالَ:«هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» الْآیَتَیْنِ نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ
ص: 283
حَمْزَهَ وَ عُبَیْدَهَ بْنِ الْحَارِثِ وَ فِی عُتْبَهَ بْنَ رَبِیعَهَ وَ اَلْوَلِیدِ بْنِ عُتْبَهَ وَ شَیْبَهَ بْنِ رَبِیعَهَ بَارَزَهُمْ یَوْمَ بَدْرٍ عَلِیٌّ وَ حَمْزَهُ وَ عُبَیْدَهُ بْنُ الْحَارِثِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَؤُلاَءِ الثَّلاَثَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَوَاسِطَهِ الْقِلاَدَهِ فِی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ هَؤُلاَءِ الثَّلاَثَهُ کَوَاسِطَهِ الْقِلاَدَهِ فِی اَلْکُفَّارِ
سدی گفت: این دو آیه درباره حضرت علی علیه السلام و حمزه و عبيدة بن حارث و درباره عتبة بن ربیعه و ولیدبن عتبه و شیبة بن ربیعه نازل شد که در روز بدر حضرت علی علیه السلام و حمزه و عبیده با آنان مبارزه کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این سه تن در روز قیامت همچون گوهر گردنبند در میان مسلمانان هستند و آن سه تن همچون گوهر گردنبند در میان کافران.
«وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ » (الحج، 27)
در میان مردم برای انجام مراسم حج بانگ برآور.
243- اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ مُعَنْعَناً عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً» قَالَ:فَأَسْمَعَ مَنْ فِی أَصْلاَبِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ فَأَجَابَهُ مَنْ آمَنَ وَ مَنْ سَبَقَ فِی عِلْمِ اللَّهِ أَنَّهُ یَحُجُّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ
حسین بن سعید روایت کرده است: ابن عباس درباره این آیه گفت: آنان که در پشت های پدران و رحمهای مادران بودند، شنیدند و آنهایی که ایمان آوردند و در علم خداوند پیش پیش گذشته بود که تا روز قیامت حج میگزارند، پاسخ دادند: لبیک اللهم لبیک.
«الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ » (الحج، 40)
ص: 284
آنانی که به ناحق از خانه هایشان بیرون رانده شدند [گناهی نداشتند] جز اینکه گفتند: پروردگار ما خداست.
244 قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ: «اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ» عَلِیٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ جَعْفَرٌ وَ حَمْزَهُ ع
علی بن محمدبن عمر زهری روایت کرده است امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: این آیه درباره امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام جعفر و حمزه است.
245 -قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَیْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ:«اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ» قَالَ نَزَلَ فِی عَلِیٍّ وَ جَعْفَرٍ وَ حَمْزَهَ وَ جَرَتْ فِی اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ التَّحِیَّهُ وَ الْإِکْرَامُ .
محمد بن قاسم بن عبید روایت کرده است: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: این آیه درباره امام على علیه السلام و جعفر و حمزه نازل شد و در مورد امام حسین علیه السلام جاری شد.
«الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ » (الحج، 41)
همان کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را برپا می دارند و زکات میدهند و به کار نیک امر میکنند و از کار بد باز می دارند.
246- قال: حدثنا فرات عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: «اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ» الْآیَهَ قَالَ فِینَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ
ص: 285
فرات گفت: امام محمد باقر علیه السلام درباره این آیه فرمود: به خدا سوگند این آیه درباره ما نازل شد.
247- عَنْ أَبِی خَلِیفَهَ قَالَ : دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو عُبَیْدَهَ الْحَذَّاءُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ یَا جَارِیَهُ هَلُمِّی بِمِرْفَقَهٍ قُلْتُ بَلْ نَجْلِسُ قَالَ یَا أَبَا خَلِیفَهَ لاَ تَرُدَّ الْکَرَامَهَ لِأَنَّ الْکَرَامَهَ لاَ یَرُدُّهَا إِلاَّ حِمَارٌ قُلْتُ کَیْفَ لَنَا بِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ حَتَّی نَعْرِفَ قَالَ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ:«اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» إِذَا رَأَیْتَ هَذَا الرَّجُلَ مِنَّا فَاتَّبِعْهُ فَإِنَّهُ هُوَ صَاحِبُهُ
ابو خلیفه گفت: من و ابوعبیده حذاء خدمت امام محمد باقر علیه السلام رسیدیم. ایشان فرمود: ای کنیز! بالش بیاور. عرض کردم: نه؛ می نشینم. فرمود: ای ابو خلیفه! احترام را رد مکن که تنها حمار احترام را رد می کند! عرض کردم: صاحب این امر چگونه بر ما پدید می آید تا او را بشناسیم؟ فرمود: کلام خداوند متعال: «کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را برپا می دارند و زکات میدهند و به کار نیک امر می کنند و از کار بد باز میدارند». چون چنین مردی را از ما دیدی، او را پیروی کن که او صاحب امر است.
248-عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ نَحْنُ الَّذِینَ وَعَدَکُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ «اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»
زید بن علی گفت: هنگامی که قائم آل محمد علیه السلام قیام کند، می فرماید: ای مردم! ما همان کسانی هستیم که خداوند در کتابش به شما وعده داد: «کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و به کار نیک امر می کنند و از کار بد باز می دارند.
ص: 286
سرانجام کارها از آن خداست.»
« وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ»(الحج، 45)
و [چه بسیار] چاههای رها شده و کاخ های بلند گچکاری شده [که بی صاحب مانده است].
249 قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتٌ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ: «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ» قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْقَصْرُ وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَهُ علئ ب أبي طالب علیه السلام
فرات روایت کرده است: امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه فرمود: رسول خدایای کاخهای بلند گچ کاری شده و علی بن ابی طالب علیه السلام چاه رها شده است.
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ» (الحج، 73)
ای مردم! مثلی زده شده به آن گوش فرادهید.
250- قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: «یا أَیُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ» قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً »
علی بن محمدبن زهری روایت کرده است: امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «ای مردم! مثلی زده شده به آن گوش فرا دهید» علی بن ابی طالب علیه السلام «بی گمان کسانی را که به جای خدا می خوانید، هرگز مگسی نمی آفرینند.»
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ *وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَ
ص: 287
مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ » (الحج، 78-77)
ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجده نمایید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که رستگار شوید. و در راه خدا آن گونه که سزاوار جهاد است، جهاد کنید. او شما را برگزیده است و در دین هیچ تنگی بر شما قرار نداده است. آیین پدرتان إبراهيم [را پیروی کنید] او پیش از این شما را مسلمان نامیده است و در این [قرآن نیز به این نام نامیده شده اید] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.
251- عَنْ بُرَیْدٍ قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَسَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» إِلَی آخِرِ السُّورَهِ قَالَ إِیَّانَا عَنَی وَ نَحْنُ الْمُجْتَبَوْنَ وَ لَمْ یَجْعَلْ عَلَیْنَا فِی الدِّینِ مِنْ ضِیقٍ وَ الْحَرَجُ أَشَدُّ مِنَ الضِّیقِ «مِلَّهَ أَبِیکُمْ» إِیَّانَا عَنَی خَاصَّهً «هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ» سَمَّانَا الْمُسْلِمِینَ «مِنْ قَبْلُ» فِی الْکُتُبِ الَّتِی مَضَتْ وَ «فِی هذا» اَلْقُرْآنِ «لِیَکُونَ اَلرَّسُولُ شَهِیداً» فَالرَّسُولُ الشَّهِیدُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَی النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ صَدَّقْنَاهُ وَ مَنْ کَذَّبَ کَذَّبْنَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ
برید گفت: خدمت امام محمد باقر علیه السلام بودم و از ایشان درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: ما را منظور دارد و ما برگزیده شدگانیم و بر ما در دین هیچ تنگی و دشواری قرار نداده که سخت تر از تنگی «آیین پدر تان» باشد؛ به طوری خاص ما را منظور دارد: «او شما را مسلمان نامیده است» ما را مسلمان نامیده است پیش از این در کتاب هایی که گذشت و «در
ص: 288
این» قرآن «تا این پیامبر بر شما گواه باشد» پیامبر بر ما گواه است و ما بر مردم گواهیم، هر که تصدیق کند، در روز قیامت او را تصدیق می کنیم و هر که تکذیب کند، در روز قیامت او را تکذیب می کنیم.
ص: 289
«يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ »(المؤمنون، 51)
ای پیامبران! از چیزهای پاکیزه بخورید.
252- عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ قَالَ : سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی:«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ قَالَ الرِّزْقُ الْحَلاَلُ .
ابی مریم گفت: از ابان بن تغلب شنیدم که گفت: از امام جعفر صادق علیه السلام درباره این آیه پرسیدم. ایشان فرمود: منظور رزق حلال است.
«إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ *وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ *وَالَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ *وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ *أُولَئِكَ
ص: 290
يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ (1)»
بی تردید آنانی که از ترس پروردگارشان بیمناک اند. و آنانی که به نشانه های پروردگارشان ایمان می آورند. و آنانی که به پروردگارشان شرک نمی ورزند. و آنانی که [از مال و جانشان ]آنچه را [که پیش از این] میدادند، [هم اکنون نیز] می دهند در حالیکه دلهاشان ترسان است از اینکه آنها به سوی پروردگارشان باز می گردند. اینها هستند که در خوبیها میشتابند و اینها هستند که در انجام آن بر یکدیگر پیشی میگیرند.
253-عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ «وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ» یَقُولُ یُعْطُونَ مَا أَعْطَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام لَمْ یَسْبِقْهُ أَحَدٌ.
آبی جارود گفت: از امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداوند متعال و آنانی که از مال و جانشان آن چه را که پیش از این میدادند، هم اکنون نیز می دهند در حالی که دلهاشان ترسان است از این که آنها به سوی پروردگارشان باز می گردند» پرسیدم. ایشان فرمود: در مورد کسانی است که آن چه می دادند هم اکنون نیز می دهند در حالی که دلهاشان ترسان است. «این ها هستند که در خوبی ها می شتابند و اینها هستند که در انجام آن بر یکدیگر پیشی می گیرند» حضرت علی علیه السلام است که هیچ کس بر او پیشی نگرفته است.
«وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ» (المؤمنون، 74)
ص: 291
کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، از راه راست منحرفاند.
254-قَالَ حَدَّثَنِی عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ عَنْ عَلِیِّ علیه السلام فِی قَوْلِهِ: «وَ إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ عَنِ اَلصِّراطِ لَناکِبُونَ» قَالَ عَنْ وَلاَیَتِهِ.
عبید بن كثير گفت: حضرت على علیه السلام فرمود: کسانی که از ولایت او منحرف اند.
«قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ *رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ *وَإِنَّا عَلَى أَنْ نُرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ » (المؤمنون، 93-95)
بگو: پروردگارا! اگر آنچه را [که از عذاب] به آنان وعده داده می شود به من بنمایی. پروردگارا! پس مرا در میان آن گروه ستمکار قرار مده. و بی تردید ما تواناییم بر اینکه آنچه را به آنان وعده می دهیم به تو بنماییم.
255- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : أَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام اَلنَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَنَّ أُمَّتَکَ سَیَخْتَلِفُونَ مِنْ بَعْدِکَ فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی اَلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله «قُلْ رَبِّ إِمّا تُرِیَنِّی ما یُوعَدُونَ*رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِی فِی الْقَوْمِ الظّالِمِینَ» قَالَ: أَصْحَابُ اَلْجَمَلِ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ «وَ إِنّا عَلی أَنْ نُرِیَکَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ» فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ جَعَلَ اَلنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله لاَ یَشُکُّ أَنَّهُ سَیُرَی ذَلِکَ
قَالَ جَابِرٌ بَیْنَمَا أَنَا جَالِسٌ إِلَی جَنْبِ اَلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ بِمِنًی یَخْطُبُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَی وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ أَ لَیْسَ قَدْ بَلَّغْتُکُمْ قَالُوا بَلَی قَالَ أَلاَ لاَ أُلْفِیَنَّکُمْ تَرْجِعُونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضِ أَمَا لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِکَ لَتَعْرِفُنِّی فِی کَتِیبَهٍ أَضْرِبُ وُجُوهَکُمْ فِیهَا بِالسَّیْفِ فَکَأَنَّهُ غُمِزَ مِنْ خَلْفِهِ فَالْتَفَتَ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا فَقَالَ أَوْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنّا مِنْهُمْ
ص: 292
مُنْتَقِمُونَ*أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ فَإِنّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ(1)» وَ هِیَ وَقْعَهُ اَلْجَمَلِ .
جابر بن عبد الله گفت: جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که امت تو پس از تو اختلاف خواهند کرد. خداوند به او وحی کرد: «بگو: پروردگارا! اگر آن چه را که از عذاب به آنان وعده داده می شود به من بنمایی. پروردگارا! پس مرا در میان آن گروه ستمکار قرار مده.» یعنی اصحاب جمل. پیامبر این بگفت و خداوند نازل کرد: «و بی تردید ما تواناییم بر این که آنچه را به آنان وعده می دهیم به تو بنماییم.» چون این آیه نازل شد، پیامبر شک نداشت که به زودی آن را خواهد دید. جابر گفت: در آن هنگام که در منا در کنار پیامبر نشسته بودم و ایشان برای مردم خطبه می خواند، خدا را حمد و ثنا گفت و فرمود: ای مردم! آیا من به شما ابلاغ نکردم؟ عرض کردند: آری. فرمود: شما را چنین نیابم که پس از من به کفر برگردید و یکدیگر را گردن بزنید! آگاه باشید که اگر چنین کنید، مرا در لشکری خواهید دید که صورتهای شما را با شمشیر می زنم. در آن دم گویی از پشت به ایشان اشاره شد؛ ایشان روی برگرداند و سپس رو سوی ما کرد و فرمود: و یا علی بن ابی طالب علیه السلام را چنین خواهید دید. آن گاه خداوند بر ایشان نازل فرمود: «پس اگر تو را از میان آنان ببریم، مسلم ما از آنان انتقام میگیریم. یا آن چه را به آنان از عذاب وعده داده ایم، به تو نشان می دهیم به راستی ما بر آنان تواناییم.» و در جنگ جمال چنین شد.
ص: 293
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ *فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ » (النور، 36-35)
خداوند نور آسمانها و زمین است. مثل نور او همچون چراغدانی است که در آن چراغی باشد، و آن چراغ در شیشه ای است، آن شیشه همچون ستارهای درخشان است که از درخت با برکت زیتونی که نه شرقی است و نه غربی افروخته میشود. نزدیک است روغنش از درخشندگی - هرچند آتشی بدان
ص: 294
نرسیده است - روشنی بخشد، نوری است بر روی نور دیگر، خداوند هرکه را بخواهد به نورش هدایت میکند. و خدا برای مردم این مثلها را می زند، و خداوند به هر چیزی داتاست. آن چراغ در خانه هایی است که خداوند اجازه داده اقدر و منزلت آنها رفعت یابند و نامش در آنها یاد شود، در آن خانه ها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند.
256- عَنْ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ بَلَغَنَا وَ اللَّهُ أَعْلَمُ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی «اَللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ» فَهُوَ نُورُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله «کَمِشْکاهٍ» الْمِشْکَاهُ هُوَ صَدْرُ نَبِیِّ اللَّهِ «فِیها مِصْباحٌ» وَ هُوَ الْعِلْمُ «اَلْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ» فَزُعِمَ أَنَّ الزُّجَاجَهَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عِنْدَهُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ» قَالَ لاَ یَهُودِیَّهٍ وَ لاَ نَصْرَانِیَّهٍ «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ» قَالَ یَکَادُ ذَلِکَ الْعِلْمُ أَنْ یَتَکَلَّمَ فِیکَ قَبْلَ أَنْ یَنْطِقَ بِهِ الرَّجُلُ «وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ» وَ زُعِمَ أَنَّ قَوْلَهُ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» هِیَ بُیُوتُ الْأَنْبِیَاءِ علیه السلاموَ بَیْتُ عَلِیِّ علیه السلام مِنْهَا
جابر گفت: امام محمد باقر علیه السلام درباره کلام خداو