المنه علی المستضعفین فی جعلهم ائمه والوارثین: بررسی برخی اخبار، آیات و علایم آخرالزمان و زمان غیبت و آن چه که به حضرت صاحب العصر والزمان علیه السلام مربوط است

مشخصات کتاب

سرشناسه : کرم پور بهشت آبادی، محمدباقر، 1360-

عنوان و نام پديدآور : المنه علی المستضعفین فی جعلهم ایمه والوارثین: بررسی برخی اخبار، آیات و علایم آخرالزمان و زمان غیبت و آن چه که به حضرت صاحب العصر والزمان علیه السلام مربوط است/ محمدباقر کرم پوربهشت آبادی؛ اعداد و تنظیم علی کرم پوربهشت آبادی.

مشخصات نشر : قم: خورشید علم، 1399.

مشخصات ظاهری : 207 ص.

شابک : 200000 ریال 978-600-96888-0-7 :

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 205 - 207؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر : بررسی برخی اخبار، آیات و علایم آخرالزمان و زمان غیبت و آن چه که به حضرت صاحب العصر والزمان علیه السلام مربوط است.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -

موضوع : Muhammad ibn Hasan‪‪, Imam XII

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- احادیث

موضوع : Muhammad ibn Hasan, Imam XII -- Hadiths

موضوع : مهدویت

موضوع : Mahdism

موضوع : مهدویت-- احادیث

موضوع : Mahdism-- Hadiths

شناسه افزوده : کرم پور بهشت آبادی، علی، 1371-، گردآورنده

رده بندی کنگره : BP224

رده بندی دیویی : 297/462

شماره کتابشناسی ملی : 7428030

وضعيت ركورد : فیپا

ص: 1

اشاره

كيفيت سلام بر امام زمان عليه السلام

در زيارت سرداب كيفيت

سلام بر امام زمان عليه السلام

در زيارت سرداب

سلام الله و بركاته

و تحياته و صلواته

على مولاي صاحب الزمان

صاحب الضياء و النور

و الدين المأثور

و اللواء المشهور

و الكتاب المنشور

و صاحب الدهور و العصور

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 99 ؛ ص84

ص: 2

المنة علي المستضعفين في جعلهم ائمه و الوارثين

بررسي برخي اخبار، آيات و علائم آخرالزمان و زمان غيبت

و آن چه كه به حضرت صاحب العصر و الزمان عليه السلام مربوط است

محمد باقر كرم پور بهشت آبادي

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

مقدمه

اشاره

السلام عليك يا حجه بن الحسن ((عجل الله فرجك))

سپاس خداوندي را كه توفيق برائت از دشمنان اهل بيت (علیهم السلام)و تمسك به دامان شما خاندان وحي (علیهم السلام) را به ما عنايت فرمود و شما را وسيله هدايت و نجات بر بندگان خود قرار داد. شكر بي پايان كه توفيق كسب فيض از محضر خدمه علوم شما اهل بيت (علیهم السلام)را به ما تفضل فرمود: آنان كه در سايه شما به ملوك و پادشاهان اعتنا و توجهي نمی كنند، از درب پر فيض شما به دربي ديگر نمى روند و دنيا و مظاهر آن را به سخره گرفته؛ تاج و زينتشان از تاج ملائك، زمين را مايه آرامش و قرار و هستي را فخر و زينت اند.

آنان كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) بديدارشان مشتاق و دعاي امام صادق (علیه السلام) بدرقه راهشان و فرشتگان آسمان بال هاي خود را براي آنها پهن كرده و گسترده اند. اي كاش اسلاف آن ها زنده بوده و می ديدند چه فرزنداني را در خدمت اسلام پروريده و چه نجومی را به آسمان علوم اهل بيت (علیهم السلام)تقديم داشته اند، كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدانان بر انبياء ساير امم (علیهم السلام) تفاخر می كند.

مكتبي كه در سايه آن چنين استوانه هاي از علم و معرفت و تقوي رشد نموده و چنين پهلواناني عرصه فقه و فقاهت را درنورديدند. آنان كه مايه روشني چشم علم و دانش و خدمتگزار آستان مقدس حضرت امام مهدي(علیه السلام) هستند و حضرتش متوليهدايت

ص: 7

و رشد و بالندگي آنهاست و آنان را مرجع هدايت مردم و حجت خويش بر عباد در زمان غيبت قرار داده است. كثرالله امثالهم و رزقناالله شفاعتهم.

در تفسير قمی در تفسير آيه شريفه الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ آمده است كه ايشان از پدرشان از محمد بن فضل از ابي الحسن (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: همانا رحم آل محمد در عرش معلق است و می گويد خداوندا پيوند ده هر كه به من بپيوندد و قطع كن هر كه مرا قطع نموده است و اين امر براي همه رحم ها خواهد بود و اين آيه در شأن رحم آل محمد (علیهم السلام)نازل شده است.(1)

لذا به مقتضاي آيه سعي نمودم مطالبي در شأن و فضايل امام منتظر (علیه السلام) و وظايف شيعيان در عصر ظهور و راهنمايي هاي وارد شده از ائمه (علیهم السلام)در مورد حوادث متعدد زمان غيبت را به زبان خلاصه و ايجاز به گونه اي كه براي عموم مردم به صورت سهل الوصول در اختيار بوده باشد تا ضمن بيان ساده تر، دسترسي سريع تر به اهم وظايف و رهنمودهاي ائمه (علیهم السلام) داشه باشند. هم از بحث استدلالي و علمی كه مربوط به مقام ديگر است پرهيز شود تا آن چه كه مورد نياز و متناسب با شرايط غيبت است به عموم معرفي گردد به اين اميد كه اين امر از مصاديقصله رحم آل محمد (علیهم السلام) و ايفاي عهد و بيعت با ولايت و محبت و مودت آن بزرگواران باشد.

ص: 8


1- بحار الأنوار ؛ ج 23 ؛ ص265 - تفسير القمّيّ: 340.

هدف ما در اين مقال، بررسي اختلاف نسخ نيست، بلكه هدف اطلاع بر اخبار مشهور براي آماده سازي ذهن جهت نوعي آگاهي و زمينه سازي براي توجه بيش تر به اين امر و توجه به وظيفه هر فرد نسبت به اين امر حساس و حياتي است. قصد ما تأليف صرف كتابي علمی نيست، بلكه وسيله اي براي آشنايي عموم مردم و مخاطبين و تسهيل در آشنايي با برخي وظايف خود در زمان غيبت و آشنايي به شرايط و علائم آن و ايجاد وسيله اي براي ذكر حضرت (علیه السلام) به روش آسان و توجه مستمر به آن جناب مقدس است.

استفاده از مطالب علمی و مستند كه در كتب اصحاب به صورت متواتر ذكر شده و جمع بندي موارد ضروري تر براي مخاطبين امروز تا فاصله بين ترجمه و سردرگمی در آن و جستجوي در مصادر متعدد آن ها را خسته نكند و شوق و ذوق مخاطبين سريع تر و زودتر به مفاهيم منتخبه برسد.

ذكر چهارده نكته مهم

اشاره

اگر چه بناي ما بر طولاني نمودن كلام نيست، اما برخي نكات كه توجه به آن ها ضروري است را لازم دانستم كه متذكر شوم؛

اول:

پيمودن راه حق همراه با دشواري، سختي و تحمل مصايب و مشكلات است؛به صورت طبيعي براي رسيدن به هر هدف بزرگي نياز به تلاش و كوششي در همان اندازه خواهد بود و قطعا پيمودن راه حق و حقيقت همراه با ناملايمات و مشكلات

ص: 9

است كه اگر تحمل شوند راه خروج از آنها براي به ثمر نشستن اهداف ائمه (علیهم السلام) هموار خواهد شد كما اين كه در طول تاريخ اگر مردم بر راه حق استوار می ماندند و تحمل سختي ها آن را می نمودند اين همه ناملايمات و آشوب در دنيا ديده نمی شد، كما اين كه از نظر عرف و عقل هم مسلم است كه رسيدن به هر هدفي نيازمند تلاش، كار و پذيرفتن سختي هاي آن راه است، بديهي است كه هر چه هدف بزرگتر و والاتر باشد با تلاش و دشواري بيشتري همراه است: در كافي شريف روايت شده است كه:

سَهْلٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ التَّمِيمی قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْخَثْعَمی قَالَ: قَالَ لَمَّا سَيَّرَ عُثْمَانُ أَبَا ذَرٍّ إِلَى الرَّبَذَةِ شَيَّعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَقِيلٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ 3 وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَلَمَّا كَانَ عِنْدَ الْوَدَاعِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام)؛

يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ إِنَّمَا غَضِبْتَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَأَرْحَلُوكَ عَنِ الْفِنَاءِ وَ امْتَحَنُوكَ بِالْبَلَاءِ وَ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتِالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً فَلَا يُؤْنِسْكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشْكَ إِلَّا الْبَاطِل...(1)

اى ابوذر تو براى خوشنودى خدا به خشم آمدى، پس به آن كه براى او خشمگين شدى اميدوار باش، اين قوم (بني اميه) بر دنياى خود از تو ترسيدند – كه مبادا ايشان

ص: 10


1- كافي شريف – ج 8 – ص 207

را مفتضح نمايي – لكن تو بر دين خود از آنها ترسيدى؛ پس آن چه كه براى آن از تو مى ترسند به دستشان ده و از آن صرف نظر كن و براى آنچه كه بر آن مى ترسى از اين جماعت بگريز؛ پس اين قوم چه بسيار نيازمند به آنچه تو آنها را منع نمودى هستند و تو نيز چه بسيار بى نيازى از آن چه كه تو را از آن منع نمودند؛ لكن به زودي در فرداي قيامت خواهي دانست كه سود از آن كيست؛ و چه كسى رشك و حسرت بسيار خواهد برد، و اگر آسمان ها و زمين ها بر بنده اى بسته شود لكن آن بنده، با تقوي و خدا ترس و پرهيزكار باشد، خداوند براى او راه خلاص و برون رفت از مشكلات قرار مي دهد (آن چنان كه در قرآن كريم مى فرمايد: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ(1) يعنى هر كس تقوي داشته و پرهيزكار باشد خداوند متعال براى او راه نجات قرار دهد، و از جائي كه گمان ندارد او را روزى مى دهد)؛پس جز حق با تو انس نمى گيرد؛ و از تو گريزان نمى شود مگر باطل؛ و اگر دنياى ايشان را مى پذيرفتى هر آينه تو را دوست مى داشتند، و اگر از دنيا چيزى براى خود جدا مى نمودى و طالب آن مي بودي تو را در امان مى گذاشتند (زيرا مي دانند كه اهل دنيا براي حفظ دنيا بسياري امور را مرتكب خواهد شد)؛

ص: 11


1- س 65 طلاق - آيه 2 و 3

براي آشنايي بيش تر با كيفيت وظيفه شيعيان در دوران غيبت و سختي هاي آن و روايات وارد شده در اين باب كه راهنماي همگان است می توانيد به كتب و رساله هاي غيبت شيخ مفيد و « الغيبة للنعمانى»، از ابو عبد الله، محمد بن ابراهيم بن جعفر كاتب نعمانى(رحمة الله)، مشهور به ا بن زينب، از راويان بزرگ شيعه در اوايل قرن چهارم هجرى و شاگرد شيخ كليني (رحمة الله) است و شامل رواياتى از ائمه معصومين (علیهم السلام) در باره غيبت امام زمان (علیه السلام) و خصوصيات آن حضرت و دوران ظهور و غيبت است، مراجعه نماييد.

دوم:

استقامت در عقيده و استمرار بر آن

در كافي شريف نقل شده است كه: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي مَنْ آذَى عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ مِنْ خَلْقِي فِي الْأَرْضِ فِيمَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ مَعَ إِمَامٍعَادِلٍ لَاسْتَغْنَيْتُ بِعِبَادَتِهِمَا عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقْتُ فِي أَرْضِي وَ لَقَامَتْ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ بِهِمَا وَ لَجَعَلْتُ لَهُمَا مِنْ إِيمَانِهِمَا أُنْساً لَا يَحْتَاجَانِ إِلَى أُنْسِ سِوَاهُمَا.(1)

ص: 12


1- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 2 ؛ ص350

محمد بن يحيي از احمد بن محمد از ابن محبوب از هشام بن سالم نقل كرده كه گويد از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه می فرمود: خداوند عزوجل می فرمايد: هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد، اذن جنگ با من را به خود داده است و هر كس بنده مؤمن مرا اكرام كند از غضب من ايمن خواهد بود، و اگر از تمام مخلوقات من در روي زمين بين مشرق و مغرب فقط يك نفر مؤمن به همراه امامی عادل باشد، به سبب عبادت اين دو آن ها را از تمام مخلوقاتم كه روي زمين است بي نياز می سازم، و آسمان ها و زمين هاي هفتگانه را به سبب آن ها برپا نگه خواهم داشت، و به سبب ايمان آن دو نفر انسي برايشان قرار می دهيم كه به مؤانست و هم نشيني ديگري نيازمند نباشند.

مفاد روايت بسيار روشن است كه اگر انسان با عقيده صحيح عمل صالحي انجام دهد و بر آن پايبند باشد، خداوند او را كفايت می كند. اين روايت يك راهنماي كلي براي توجه به اين نكته است كه انسان در اثر خوف و ترس از عواقب بعضي امور نبايد دست از وظيفه شرعي و اخلاقي خود بكشد تا مبادا در تنگنا نيفتد، بلكه ثبات در عقيده و عمل صالح اقتضاي توجه ويژه پروردگار را دارد كه همواره به مؤمنين رحيم بوده و نصرتش به آنان نزديك است، يعني با اندك سبب و اقتضاي از اين رحمت ونصرت بهره مند می گردند. و لذا در قرآن كريم مي فرمايد: و الو اسقاموا لاسقيناهم ماء غدقا(1)

و البته بعد از صبر و اسقامت، نصر و كمال هدايت خواهد بود.

ص: 13


1- سوره 72 – جن – آيه 16

براي آشنايي بيش تر با خصوصيات دوره قبل از ظهور و بعد از آن می توانيد به كتاب الغيبة كه نام ديگر آن،« إثبات الغيبة» است، اثر شيخ الطائفة، شيخ طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى (رحمة الله) در باره غيبت امام زمان (علیه السلام)و مسائل مربوط به آن است كه به صورت مدلل نگاشته شده است، مراجعه نماييد.

سوم:

انتظار فرج و توجه جدي شيعيان به وظيفه خود در مقابل امام و مولاي خود؛

به وظايف شيعه در قبال امام خود و اين كه تلاش در اين راه داراي اجر و ثواب بوده و هر قدمی در اين راه، داراي تاثير خواهد بود. به طور قطع مساله ظهور براي خيلي افراد كه حاضر نيستند تسليم حكم خداوند باشند و ظالمين و كساني كه از دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) را ياري نمايند، امري دشوار و نامطلوب است و براي تاخير آن تلاش مي نمايند ولي بر مؤمنين لازم است كه از هر قدمي كه توان آن را دارند كوتاهي ننمايد زيرا كه وعده الهي قطعا محقق خواهد شد و اگر به سبب اين مردم و اين زمان نباشد توسط عده اي ديگر و در زمان ديگري رخ خواهد داد و قوم و گروهي كه تلاش بيشتر و خالصانه تري نمايند مي توانند اين توفيق عظيم كهنصرت دين خدا و ياري امام عصر (علیه السلام) را نصيب خود نمايند كه متعدد در دعاها به ما تعليم دادند اين درخواست و آرزو را در مقام عمل و واقعا داشته باشيم كه از معروف ترين اين دعاها فرازي از زيارت عاشوراست كه مي فرمايد: وَ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ

ص: 14

مِنْ آلِ مُحَمَّد و در فقره اي در ادامه فرموده وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكُمْ- مَعَ إِمَامٍ مَهْدِي (1) كه اگر امكان نصرت امام مهدي (علیه السلام) و خوانخواهي امام حسين (علیه السلام) مطلوب و ممكن نبود، اهل بيت (علیهم السلام) آن را به ما تعليم نمي دادند ولي نيل به اين امر با تقوي و معرفت و توسل به ائمه معصوم (علیه السلام) با قيد دوري و برائت از دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) ميسر است؛

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در وصاياي خود به اميرالمومنين (علیه السلام) مي فرمايد: وَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ فَإِنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه و آله) قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ، وَ لَا يَزَالُ شِيعَتُنَا فِي حُزْنٍ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِيَ الَّذِي بَشَّرَ بِهِ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً، كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً (2)

و امام رضا (علیه السلام) نيز در ضمن روايتي فرمودند:مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَج (3)

و وجه اهميت صبر و انتظار فرج اين است كه لازمه انتظار فرج تقواي الهي و لازمه آن دوري از محرمات و اتيان واجبات و عمل در مسير شرع است و صبر نيز به صبر بر طاعت و صبر بر معصيت و صبر بر نائبه معني شده كه اين نيز توضيح همان قيد تقوي است.

ص: 15


1- كامل الزيارات ؛ النص ؛ ص177
2- الإمامة و التبصرة من الحيرة ؛ المقدمة ؛ ص21
3- قرب الإسناد (ط - الحديثة) ؛ متن ؛ ص380

براي آشنايي بيشتر به كتاب نجم ثاقب در احوال امام غائب (علیه السلام) درباره امام دوازدهم شيعيان حضرت ولى عصر (علیه السلام) كه به قلم ميرزا حسين محدث نورى(رحمة الله) تاليف شده و به احوال شخصى، اثبات امام عصر (علیه السلام)، حكايت ملاقات كنندگان و وظايف مؤمنان نسبت به آن حضرت در عصر غيبت مى پردازد.

چهارم:

توجه به اين امر كه غيبت امر ايجابي است كه به سببي عارض شده است و در صورت برطرف شدن موانع حضور رخ خواهد داد، لذا بايد دعا كردن و تضرع به درگاه خداوند متعال از طرف شيعيان و مواليان حضرت ادامه يابد. و اين امري مسلم است كه غيبت و محروميت ما از ناحيه امام (علیه السلام) نيست و امام (علیه السلام) اقتضاي حضور را دارد و اگر مانعي هست از طرف مردم است.امام رضا (علیه السلام) در ضمن روايتي در تفسير آيه و لتسئلن يومئذ عن النعيم(1) فرمود:

.... النَّعِيمَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ مُوَالاتُنَا يَسْأَلُ اللَّهُ عِبَادَهُ عَنْهُ بَعْدَ التَّوْحِيدِ وَ النُّبُوَّة(2)

مراد از نعيم محبت و ولايت ما اهل بيت (علیهم السلام) است كه خداوند بعد از توحيد و نبوت درباره آن از مردم سؤال خواهد كرد. آيا در زمان حضور موالات نسبت به امام (علیه السلام) مهم تر است يا در زمان غيبت؛

ص: 16


1- سوره تكاثر.آيه 8.
2- عيون الأخبار ... ؛ ج 2 ؛ ص129

و آيا در زمان غيبت از موالات نسبت به حضرت مهدي (علیه السلام) سوال نمي شود؛

و در ساير موارد امر به همراهي و ياري و نصرت امام مهدي (علیه السلام) مي شود و درخواست خونخواهي از مظلوميت اهل بيت (علیهم السلام) مي شود و اين معني موالات است كه اگر بخواهد تحقق يابد، بايد شيعيان نسبت به مولاي خود وظايفشان را انجام دهد و اين امر از چند جهت داراي اهميت مضاعف است:

اول اين كه امام معصوم (علیه السلام) در زندان غيبت و در اثر افعال ما مغلول اليد و در پرده حجاب است و ما توجه نداريم و اين چه موالاتي است كه نه تنها نصرت و ياري نداريم بلكه به سبب اعمال خود، حضرت را رنجانده و باعث زنداني شدن اوهستيم؟ آيا براي اين امر جوابي هست كه روايت فرموده در اين مورد سوال خواهد شد؟

دوم: حضرت چون اهداف همه انبياء و اولياء و اجداد مطهرش(علیهم السلام) را بايد پياده و جاري نمايد و دنيا را پر از عدل و داد نمايد، باز از اين جهت نيز اجراي اين امر به تاخير مي افتد؛

سوم: حضرت منتقم خون اجداد مطهر خود (علیهم السلام) و امام حسين (علیه السلام) و ساير خون هاي به ناحق ريخته اجداد طاهرينش مي باشيد كه با اين مصايب، قلب حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا سلام الله عليها داغدار و محزون و مجروح است و شفاي قلوب آن بزرگواران و ارتفاع پرچم و علم اهل بيت (علیهم السلام) كه سالهاست بر زمين مانده است و بايد بدست حضرت افراشته گردد، نيز به تاخير مي افتد.

ص: 17

لذا اميرالمومنين (علیه السلام) در ضمن روايتي مي فرمايد:

وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُم (1)

و شما مردمي هستيد با قلوب خود ادعاي دوستي و محبت ما می كنيد، ولي در عمل و كردار با ما مخالفت می كنيد.و اين گونه كجا معناي موالات اهل بيت (علیهم السلام) كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را مزد و اجر رسالت خويش قرار داده است، حاصل می شود مگر اين كه انسان در مسير اطاعت و ولايت و برائت از دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) بوده و با امام زمان (علیه السلام) در آشتي و صلح باشد و با توسل به آن بزرگواران (علیهم السلام) در مسيري كه خداوند متعال خواسته، براي ياري دين خدا قدم بردارد؛

و مهم اين كه هيچ فردي در هيچ شرايطي و با هر حال و وضعيتي نبايد تصور نمايد من ياراي نصرت حق را ندارم و يا خود را حقير و يا نااميد پندارد بلكه به طور مسلم رأفت اهل بيت (علیهم السلام) به گونه اي است كه طالب صادق را مي پذيرند و راه و مسيري كه بايد جاري شود از عدل و داد و حكومت الهي، كه ظرفيت براي تلاش و ياري همه افراد هست و اهل بيت (علیهم السلام) و مشي و سيره آن بزرگواران به گونه اي به افراد مي نگرند تا به هر گونه ممكن به بهانه وجود هر گونه خير و استعداد كه بتوان در افراد پيدا كرد، و به اين بهانه از افراد دستگيري نمايند؛ فلذا ياس و نااميدي و حقير و

ص: 18


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 52 ؛ ص110

ناتوان شمردن و كار را تمام شده دانستن فريب و دام شيطان است، زيرا كه راهي كه به اين طريق شما را از آن منع مي كند پر است از سعادت و بهجت و خوشبختي و رضايت و نعمت هاي بزرگ و عظيم در زير سايه ولايت مولا اميرالمومنين (علیه السلام) و يازده فرزندگراميش سلام الله عليهم اجمعين.براي فهم بهتر اين امر به كتاب مكيال المكارم في فوائد الدعا للقائم اثر عالم جليل القدر سيد محمدتقى موسوى اصفهانى(رحمة الله) است كه مشتمل بر علل، فوايد و نتايج دعا براى حضرت ولى عصر (علیه السلام)و نيز وظايف منتظران و شيعيان آن حضرت (علیه السلام) در زمان غيبت است؛

پنجم:

توجه و ياد حضرت و تشكيل مجالس دعا براي فراگير نمودن مساله انتظار و معرفي آن به عنوان يك وظيفه همگاني براي تمام شيعيان، كه هم بنفسه موضوعيت داشته و در مجلسي كه ذكر اهل بيت (علیهم السلام) گفته شود سبب نزول رحمت است و از طرفي احياء امر اين بزرگواران است. چون به هر اندازه امر اهل بيت (علیهم السلام) احيا شود امر دشمنانشان محو مي شود؛

اميرالمومنين (علیه السلام) پس از اين كه خبر شهادت محمد بن ابي بكر به او رسيد فرمود؛

ص: 19

إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا [نُقِصُوا] بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا [نُقِصْنَا] حَبِيبا(1)حزن ما بر اين امر به اندازه خوشحالي دشمن ما است مگر اين كه از آنان دشمني كم شده و از ما دوستي كم شده است. يعني واضح است كه خوشحالي دشمن باعث حزن دوستان و حزن دشمن باعث خوشحالي دوستان می شود.

كتاب دار السلام عالم جليل شيخ محمود عراقي (رحمة الله) ديگر هديه اي است كه در اختيار شيعه است.

ششم:

ترسيم دوره حضور و تلاش براي رسيدن به آن، زيرا كه بيان روايات از آن دوران با شكوه سبب علاقه و تشويق بيشتر و عطش مضاعف براي حضور حضرت است. بصائر الدرجات محمد بن حسن صفار(رحمة الله)، كمال الدين شيخ صدوق(رحمة الله) و ارشاد شيخ مفيد (رحمة الله) نيز درباره مبحث امامت و حضرت بحث مفصل كرده اند.

هفتم:

همراهي با امام عصر (علیه السلام) آرزوي همه ائمه و اولياء (علیهم السلام)است: روشن است كه هدف همه انبياء (علیهم السلام) برپاي حكومت عدل و اثبات كلمه توحيد است. جلوه كامل تمام

ص: 20


1- نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص532

شرايع گذشته دين اسلام است كه توسط خاتم انبياء (صلی الله علیه و آله)به بشر هديه داده شد و پس از تلاش ها و جانفشاني هاي بسيار ائمه اطهار (علیهم السلام) به دست امام عصر (علیه السلام) به ثمر نهايي می رسد. پسحضرت هم از اين جنبه كه موجب تعالي نهايي و اجراي كامل اسلام است ثمره ائمه و انبياء (علیهم السلام) است.

ديگر منبع مهم جلد 52 كتاب شريف بحار علامه مجلسي (رحمة الله) است كه به اخبار حضرت پرداخته است و نيز جلد 23 تا 27 كه روايات مباحث مربوط به امامت است. مطالعه كتاب تكاليف الانام في غيبه الامام تاليف عالم بزرگوار علي اكبر همداني (رحمة الله) نيز مغتنم است.

هشتم:

منتظرين واقعي حضرت خود اهل بيت (علیهم السلام)هستند: پس از آن جا كه ثمره زحمات و تلاش هاي ائمه به دست مبارك حضرت می باشد و حضرت اهداف و خواسته هاي اجداد طاهرينش (علیهم السلام) را عملي می نمايد و از اين جهت كه ظلم هاي بسيار زياد و طاقت فرسا و غير قابل بيان بر حضرات ايشان وارد شده و حقوق اهل بيت(علیهم السلام) منع شده و خون بسياري از فرزندان ايشان توسط دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به ناحق ريخته شده – از طفل در شكم مادر تا طفل شش ماهه و سه ساله گر چه اين خاندان كلهم نور واحد بوده و خلقت نوري دارند و بزرگ و كوچكشان در حدي از عظمت اند كه لا يقاس بآل محمد من هذه الامه احد - و در علم ازلي پروردگار مقرر است كه

ص: 21

حضرتش انتقام خون هاي به ناحق ريخته و حقوق و مناصب غصب شده ايشان را بگيرند، لذا خود اهل بيت(علیهم السلام) منتظرين واقعي ظهور حضرت هستند. مطالعه كتاب دلائل الامامه تاليف ابي جعفر محمد بن جرير رستم طبري (رحمة الله)توصيه ديگر ما به علاقمندان است. البته خرائج و جرائح راوندي(رحمة الله)، احتجاج طبرسي (رحمة الله) و كشف الغمه نيز درباره امامت توصيه شده است.

نهم:

حضرت به شيعيان خود اشراف كامل و عنايت ويژه دارند و مواليان آن حضرت قطعا از دوستان ايشان مراقبت و دستگيري مي كنند كما اين كه در توقيعات متعدد و به اقتضاي عموماتي كه در شأن امام (علیه السلام) وارد شده است اين معني استفاده می شود: كما اين كه در روايتي از امام رضا (علیه السلام) - و نيز از امام اميرالمومنين (علیه السلام) مشابه آن وارد شده است - وارد شده كه در شأن امام فرمود:

... و الأب الشفيق، مفزع العباد في الدواهي و الحاكم و الآمر و الناهي، مهيمن اللّه على الخلائق و أمينه على الحقائق، حجّة اللّه على عباده و محجّته في أرضه و بلاده(1)

امام، پدر مهربان، پناه بندگان در هنگام مصايب سنگين، حكم كننده و امر و نهي كننده، نگهبان امر خدا براي بندگان، امين خداوند بر بندگان، حجت خداوند بر بندگان و مسير و جاده رسيدن به خداوند در زمين است.

ص: 22


1- إلزام الناصب ... ؛ ج 1 ؛ ص33

و در توقيع شيخ مفيد(رحمة الله) آمده است كه حضرتش فرمود:... وَ إِنَّا غَيْرُ مُهْمَلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا [وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ] عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا فَمَا يُحْبَسُ عَنْهُمْ مُشَاهَدَتُنَا إِلَّا لِمَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ :

همانا ما در مراعات احوال شما اهمال نداريم و ياد شما را فراموش نمی كنيم و اگر اين امر نبود، حتماً شدت و بلا بر شما نازل می شد و دشمنانتان شما را ريشه كن می نمودند و اگر شيعيان ما – كه خداوند آن ها را بر اطاعتش موفق بدارد – قلوبشان مجتمع می شد، سعادت لقاي ما از ايشان به تأخير نمی افتاد:

پس چيزي موجب دوري آن ها از ما نمی شود مگر آن چه از اعمال آن ها كه ما از آن كراهت داريم. و اين نشاگر رحمت و عطوفت خاص نسبت به شيعيان است و اگر خود، آن چه شايسته شيعه نيست، مرتكب نشوند، از بركات حضور حضرت بهره مند خواهند شد و اين امر وجه ديگري از انتفاع از حضرت را بيان فرموده كه مشروط به شرط است و در علم اصول مسلم است كه اگر مولي علم به انتفاي شرطي داشته باشد امر به آن مشروط نمی كند و اين دليل كافي است بر امكان تحقق اين مشروط كه فيض به لقاي حضرت است.(1)

ص: 23


1- امر و مطلوبيت از اين خطاب نيز فهميده می شود،: خطابات شارع لزوما به صيغه امر نيست بلكه با مضارع مثل يعتق رقبه و يا لا جناح عليكم كه مفيد وجوب قصر است و يا بيان محبوبيت و يا تجسم برزخي عمل است كما اين كه مي فرمايد: احب الاعمال الي ... و اين ها جعلشان اين گونه بوده و مطلوبيت و يا مبغوضيت را مي رسانند.

براي معرفي بهتر حضرت به همراه ادله معتبر به كتاب الزام الناصب في اثبات الحجه الغايب(علیه السلام) تأليف شيخ علي بن زين العابدين حايري يزدي مراجعه نماييد.

كتب رجعت و جلاء العيون علامه مجلسي(رحمة الله) و مدينه المعاجز بحراني (رحمة الله) و نوائب الدهور سيد اجل ميرجهاني(رحمة الله) نيز حاوي نكات ارزنده است.

دهم:

اهداف همه انبياء و اولياء به دست حضرت محقق می شود، كما اين كه اشاره شد. پس حضرت غايت همه غايات و منتهاي آرزوي هر آرزومند و حد اعلي هر مكتب است؛ براي آشنايي بيشتر با كلمات آن سرور به كتاب المختار من كلمات الامام المهدي عليه السلام تاليف شيخ محمد غروي (رحمة الله) مراجعه نماييد. اعلام الوري طبرسي (رحمة الله) و احقاق الحق قاضي شوشتري (رحمة الله) نيز مفيد فائده است.

يازدهم:

از لوازم توجه به حضرت است و اين كه باب استغاثه به حضرت همواره باز است و نواب حضرت در اين امر نقش دارند، كما اين كه در عريضه هاي كه نوشته می شود، باز در آخر اين بزرگواران را خطاب می كنيم و اين معني را علامه مجلسي(رحمة الله) فرموده: در اين حالات روحاني در انديشه ات اين گونه باشد كه نامه را به دست آن

ص: 24

حضرت تسليم كرده اي: زيرا، نامه به دستش مباركش می رسد و به خواست خدا، حاجت و خواسته ات برآورده می شود.(1)

محدث نوري(رحمة الله) فرموده است: از اين روايت شريف استفاده می شود كه اين چهار بزرگوار، كه در زمان غيبت صغري و اوليه امام زمان (علیه السلام) به عنوان واسطه بين امام شيعيانش بودند و پاسخ ها و نامه ها را عرضه می داشتند و پاسخ ها و نامه هاي آن امام عزيز را به صاحبانش می رساندند:

در زمان غيبت طولاني و كبراي امام زمان (علیه السلام) نيز در ركاب گرامی و ارزشمند آن حضرت هستند و اين مقام (واسطه بودن) را هنوز در اختيار دارند.(2)

المقنع سيد علم الهدي(رحمة الله) كه برخي امور فقهي و حدود و امور ديگر در زمان غيبت را ذكر كردند و الامامه و التبصره شيخ صدوق (رحمة الله) و اثبات الوصيه مسعودي (رحمة الله) نيز مفيد است.

دوازدهم:

مهم ترين راه تقرب به حضرت تحصيل رضايت حضرت است كما اين كه در روايات متعدد نيز به آن اشاره شده است. منبع ديگر كتاب تبصره الولي ممن رأي القائم المهدي تاليف عالم بزرگوار سيد هاشم بحراني (رحمة الله) است. البته دارالسلام، العبقري، بحار شريف، كشف الاستار و نجم الثاقب هم مثل بقيه ذكر كرده اند.

ص: 25


1- بحارالانوار ج 94 ص 30
2- نجم الثاقب ص 790

سيزدهم:

بهترين راه براي استقامت تحصيل معرفت امام (علیه السلام) و جايگاه ايشان است كه اگر به خوبي تبيين شود ريشه خيلي از ترس ها و شك ها و اعمالي كه سبب دوري از راه حق است، خشكانده می شود. استمرار بر زيارات معصومين (علیهم السلام) و توسل به دامان آن بزرگواران و ادعيه مربوط به آن ها، سبب تحصيل معرفت و ارتقاء روحي و شناخت جايگاه حقيقي ائمه معصوم (علیهم السلام) و اشراف و دستگيري آنان براي شيعيان است.

مجموعه ادعيه و زيارات حضرت (علیه السلام) در كتاب شريف صحيفه مهديه(علیه السلام) تأليف الاستاذ الجليل سيد سيستاني گردآوري شده كه براي اهل عمل مغتنم است؛ براي آشنايي با عنايات حضرت و تشرفات و الطاف حضرت (علیه السلام)می توانيد به كتاب العبقري الحسان تأليف عالم جليل القدر شيخ علي اكبر نهاوندي(رحمة الله) مراجعه نماييد.

چهاردهم:

مطالعه در احوالات شيعيان و مصائب آنان در طول تاريخ حياتي و لازم است كه چگونه معارف دين را به دست ما رسانده اند كه نوعي سيره را به ما می آموزد كه ازمتابعت كامل معصوم (علیه السلام) در هر امري دوري نكنيم تا بدين وسيله از سلامت در دين برخوردار شده و در دوران غيبت در دام شياطين نيفتيم. مطالعه كتب ملاحم و فتن چون كتاب التشريف بالمنن از تاليفات سيد جليل سيد بن طاووس (رحمة الله) مغتنم است؛

ص: 26

مسلک اول: بیان اخبار و روایاتی حول امام (علیه السلام)

اشاره

* بشارت امام مهدی (علیه السلام)

ص: 27

ص: 28

بيان اخبار و رواياتي حول امام (علیه السلام)؛ بشارت امام مهدي (علیه السلام)

مقصد اول؛ بشارت امام مهدي (علیه السلام)

در كتاب دلائل الإمامة آمده است:(1)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِيِّ، فَإِنَّهُ يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ عَلَى شِدَّةٍ وَ زَلَازِلَ، يَسَعُ اللَّهُ لَهُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بشارت دهيد به مهدي(علیه السلام)؛ كه او در آخرالزمان در هنگام شدت و اضطراب خواهد آمد و زمين را از عدل و داد پر می كند.

و نيز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن حديث ديگري فرمودند:

لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي (2).....

قيامت برپا نمی شود تا اين كه مردي از اهل بيت من (علیهم السلام) مالك زمين شود .... كه روايات و اخبار در اين باب بسيار است و در فضيلت حضرت و بشارت به ايشان از همه معصومين (علیهم السلام) روايت وارد شده است.

همه ائمه نور واحد بوده و اولين و آخرين آن بزرگواران يك هدف كه هدايت و كمال بشر و استقرار عدالت در سراسر عالم را داشته اند و اقتضاي اين امر در همه آن بزرگواران بوده است كما اين كه در بعضي روايات نيز نجات نهايي و هدايت امت

ص: 29


1- دلائل الامامه – ص 467
2- دلائل الامامه – ص 481

آخرالزمان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده است زيرا كه ايشان، صاحب شريعت است؛ اما اين امر به سبب و توسط امام زمان (علیه السلام) محقق می شود:

در كتاب اختصاص منسوب به شيخ مفيد از امام صادق يا امام باقر (علیهما السلام)آمده است:(1)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ أَوَّلُنَا دَلِيلٌ عَلَى آخِرِنَا وَ آخِرُنَا مُصَدِّقٌ لِأَوَّلِنَا وَ السُّنَّةُ فِينَا سَوَاءٌ وَ إِذْ حَكَمَ اللَّهُ حُكْماً أَجْرَاهُ

اولين از ما (اهل بيت و ائمه) راهنمايي كننده به آخرين ما هستيم و آخرين ما تصديق كننده اولين مان هستيم و سنت نزد همه ما يكي است و وقتي خداوند حكمی را جعل نمايد آن را به فعل می رساند.

و نيز در اختصاص از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه فرمود:(2)

رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ نَحْنُ فِي الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِي مَجْرًى وَاحِداً فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ (علیه السلام)

فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا

همانا رسول خدا و ما در امر و نهي و حلال و حرام يك مسير را می پيمائيم و اما فضل رسول خدا و علي (علیه السلام) مختص ايشان است. و نيز در اختصاص آمده است كه

ص: 30


1- اختصاص – ص 267
2- همان؛

امام صادق (علیه السلام) در حديثي به اباالصباح فرموده:(1)

فَقَالَ لِي أَبُوعَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَا أَبَا الصَّبَّاحِ إِنَّهُ لَا يَجِدُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ مَا لآِخِرِنَا مَا لِأَوَّلِنَا

بنده به حقيقت ايمان نمی رسد تا اين كه علم پيدا كند به اين كه، هر آن چه براي اولين ما هست براي آخرين ما نيز خواهد بود. لذا از اين حيث همه ائمه (علیهم السلام) در مسير رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و يك آرمان را دنبال می نمايند. مطلب ديگر اين كه امام در هر عصر كه هدف غايي خلقت و جانشين خداوند بر روي زمين و حجت بر بندگان است بايد زنده و حي باشد.

و در اختصاص در روايتي از امام صادق (علیه السلام) فرموده است:(2)

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ الْحُجَّةَ لَا يَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَيٍّ يُعْرَفُ

حجت بر بندگان و خلق خدا نمی باشد مگر به امام زنده شناخته شده. و نيز در روايتي از امام رضا (علیه السلام) وارد شده است كه امام باقر (علیه السلام) به همين مضمون فرموده است.

مقصد دوم؛ شناخت و معرفت به امام (علیه السلام) در زمان حيات

اشاره

لذا در روايات فرمودند حجت خدا بايد زنده باشد و معرفت به امام حي و زنده شرط ايمانبوده و الا اگر كسي اين شرط را دارا نباشد مثل مردم جاهلي خواهد بود: يعني حيات و مرگ جاهليت داشتن و نداشتن، دائر مدار معرفت به امام حي و زنده است:

ص: 31


1- اختصاص – ص 268
2- همان؛

و در اختصاص منسوب به شيخ مفيد نقل شده است كه عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ گويد كه از امام أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (علیه السلام) شنيدم كه فرمود: مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً إِمَامٍ حَيٍّ يَعْرِفُهُ فَقُلْتُ لَمْ أَسْمَعْ أَبَاكَ يَذْكُرُ هَذَا يَعْنِي إِمَاماً حَيّاً فَقَالَ قَدْ وَ اللَّهِ قَالَ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ يَسْمَعُ لَهُ وَ يُطِيعُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً(1)

هر كس بدون اين كه امامی داشته باشد بميرد به مرگ جاهليت مرده است، امام زنده اي كه او را بشناسد. عرض كردم: از پدرتان اين را نشنيده بودم كه امام حي و زنده مراد باشد: فرمود: به خدا سوگند كه اين امر را رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است و نيز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر كس بميرد و امامی نداشته باشد كه كلام وي را شنيده و مطيع آن باشد به مرگ جاهلي مرده است.

اما به حسب ظاهر همه داراي امام هستند و به آن معرفت نيز دارند. اما امام حق و راه درست كدام است كه اين همه مورد سفارش است؛ دارا بودن برخي امور خارق عادت ملاك اين امر نيست چون اين امر ممكن است ثمره رياضت بوده و يا منشاء نفسانيداشته باشد. قرب معنوي و به صف ملك رسيدن هم دليل نمی شود، چرا كه ابليس نيز به اين امر نايل شد. حتي صيحه آسماني هم در تأييد حق و نيز باطل خواهد بود؛ زيرا

ص: 32


1- همان؛

كه گروه مخالف اميرمؤمنان (علیه السلام) نيز با صيحه آسماني و به همان روش مشابه تاييد می گردد لكن از طرف شيطان اين تاييد را دريافت مي كنند؛(1)

دارا بودن آيات الهي هم نمی تواند لزوما اثبات حقانيت نمايد زيرا كه بلعم باعورا نيز اين امر را دارا بود. در سوره اعراف می فرمايد: وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين(2) كه مفسرين فرمودند مراد بلعم باعوراست كه از آيات الهي هم به وي داده شده بود ولي وي در مسير الهي نبود. پس راه درست چگونه شناخته می شود با چند امر:

مراجعه به اخبار و شرع مقدس و منابع و متون و ثقافه ديني كه به خوبي توسط فقها و علماي عامل اين مسئله تبيين و شاخصه هاي آن را بيان نمودند.

درخواست دائمی و صادقانه و توسل به خداي تعالي و اوليائش كه از انسان دستگيري نمايند كه اگر كسي صادقانه طالب معرفت و كمال باشد تكويناً عوالم وجودي در مسير تكامل وي قدم برداشته و وي را ياري می دهند چرا كه همه اين زمينه ها به اذن امام (علیه السلام) بوده و وظيفه آن بزرگواران در جايگاه عالم هستي نيز همين مطلباست كه در مسير رضوان خداي تعالي از انسان دستگيري نمايند. يكي از معاني حقيقي تسبيح موجودات براي خداي متعال نيز حركت فطري و طبيعي و غريزي اين موجودات در

ص: 33


1- گرچه روايات تصريح دارند كه صيحه اول صحيح و برحق و صيحه دوم باطل است.
2- الأعراف : 175

راه خدمت به تكامل انسان است؛ و ملازمت با علماء حق و پرهيزگار كه جز به رضايت خدا و ائمه (علیهم السلام)نمی انديشد و در اين امر با مجاهدات معنوي و علمی توان شناخت راه صحيح از كجراهه را می دانند. كما اين در ملازمت با علماء رباني فوايد بسيار حاصل است و در علل الشرائع روايت است كه امام أَبِي الْحَسَنِ (علیه السلام) فرمود:(1)

اخْتِلَافُ أَصْحَابِي لَكُمْ رَحْمَةٌ:

رفت و آمد و ملازمت با اصحاب ما سبب رحمت براي شماست. مراد از اختلاف، اختلاف در فتوي نيست كما اين كه در روايتي از اميرالمومنين (علیه السلام) در وصف اهل بيت (علیهم السلام) می خوانيم:

وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ هُمْ كَالسَّمَاءِ الْمَرْفُوعَة(2) و در فرازي از زيارت جامعه كبيره و ساير روايات هم به اين معنا زياد آمده و روشن است. يعني رفت و آمد و نشست و برخاست با عالم رباني سبب و مزيد هدايت است؛

** معرفت امام(علیه السلام) حكمت است؛ در كافي شريف نقل مي كند؛(3)11- علي بن إبراهيم عن محمد بن عيسى عن يونس عن أيوب بن الحر عن أبي بصير عن أبي عبدالله (علیه السلام) في قول الله عز و جل و من يؤت الحكمة فقد أوتي خيرا كثيرا(4) فقال طاعة الله و معرفة الإمام

ص: 34


1- علل الشرايع- ج 2 ص 395
2- كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج 2 ؛ ص592
3- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 1 ؛ ص185
4- البقرة: 273.

ابوبصير نقل مي كند كه از امام صادق (علیه السلام) پرسيدم مراد از تفسير آيه و من يؤت الحكمة فقد أوتي خيرا كثيرا كدام است؛

فرمود طاعت خداوند و طاعت امام (علیه السلام) و در موضع ديگري باز نقل مي كند؛(1)

20- يونس عن ابن مسكان عن أبي بصير عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال سمعته يقول

و من يؤت الحكمة- فقد أوتي خيرا كثيرا(2) قال معرفة الإمام و اجتناب الكبائر التي أوجب الله عليها النار

مراد از حكمت و خير كثير معرفت امام (علیه السلام) و اجتناب كردن از گناهان كبيره است، كه خداي متعال آتش دوزخ را بر گردن آنها واجب كرده است». و در بحارالانوار از تفسير قمى نقل كرده كه علي بن قصير از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می كند كه پرسيدم؛(3)

قلت جعلت فداك قوله و لقد آتينا لقمان الحكمة قال أوتي معرفة إمام زمانه

فدايت شوم تفسير اين آيه چيست: وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ به لقمان حكمت آموختيم؛ فرمود معرفت امام زمان خودش به او داده مي شود؛

ص: 35


1- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 2 ؛ ص284
2- البقرة: 269.
3- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 24 ؛ ص86

و در نوادر المعجزات آمده است كه امام باقر (علیه السلام) در ضمن روايتي به جابر فرموده است: يا جابر، إنّا أهل البيت لا يقاس بنا أحد، من قاس بنا أحدا من البشر فقد كفر؛(1) اي جابر، ما اهل بيتي هستيم كه هيچ كس با ما قياس نمی شود: هر كس احدي را با ما قياس كند پس كافر شده است.

به سبب امام (علیه السلام) خداوند عبادت می شود

در دلائل الإمامة نقل شده است كه يعقوب سراج نقل كرده كه از امام صادق (علیه السلام) پرسيدم:

تَبْقَى الْأَرْضُ يَوْماً بِلَا عَالِمٍ مِنْكُمْ حَيٍّ ظَاهَرٍ، يَفْزَعُ إِلَيْهِ النَّاسُ فِي حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ. قَالَ: إِذَنْ لَا يُعْبَدُ اللَّهُ، يَا أَبَا يُوسُفَ.(2)آيا روزي هست كه زمين بدون عالمی از شما اهل بيت (علیهم السلام) باشد كه مردم در حلال و حرام خود به وي رجوع نمايند؛

فرمود: اي ابايوسف؛ در اين صورت خداوند پرستيده نمی شود؛ از اين بيان معلوم است كه اگر احكام الهي از غير مسير امام و حجت خدا و يا آن كساني كه خودشان فرمودند گرفته شود عمل به اين احكام عبادت محسوب نمی شود، زيرا كه از مسير صحيح و درست خودش نبوده است.

ص: 36


1- نوادر المعجزات ... ؛ ص267
2- دلائل الامامه (ط - الحديثة) ؛ ؛ ص433

يعني علاوه بر موافقت عمل با واقع، اخذ آن از مسيري كه شرع معين كرده و تعبد به آن نيز لازم است. و نيز اين اخبار عمومات فوقاني هستند كه مفيد اين معني هستند كه در هر عصري امامي از اهل بيت(علیهم السلام) در زمين خواهد بود؛

زمين بدون حجت نيست

در دلائل الإمامة آمده است كه امام باقر (علیه السلام) فرمود:

لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ لَمَاجَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا، كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ (1)

اگر امام شناخته شده اي نباشد؛ زمين اهل خود را فرا می گيرد آن گونه كه موج دريا اهل آن را دربرمی گيرد؛ يعني اهل زمين از حق و عبوديت و بندگي خداوند متعال روي بر مي گردانند؛ آن چه كه موجب هدايت مردم می شود امام است و اين ها در صورت معرفت به امام حاصل می شود.هم چنين در دلائل الإمامة آمده كه امام باقر (علیه السلام) فرمود:

لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا، وَ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِأَشَدِّ عَذَابِهِ، وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ أَمَاناً فِي الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ لَنْ يَزَالُوا بِأَمَانٍ مِنْ أَنْ تَسِيخَ بِهِمْ الْأَرْضُ مَا دُمْنَا بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُهْلِكَهُمْ، ثُمَّ لَا يُمْهِلَهُمْ، وَ لَا يُنْظِرَهُمْ، ذَهَبَ بِنَا مِنْ بَيْنِهِمْ، ثُمَّ يَفْعَلُ اللَّهُ (تَعَالَى) بِهِمْ مَا يَشَاءُ(2).

ص: 37


1- دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ؛ ؛ ص435
2- دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ؛ ؛ ص436

اگر زمين يك روز بدون امامی از ما باشد اهل خود را فرو می برد و خداوند آن ها را به اشد عذاب ها عذاب می كند: و اين به اين خاطر است كه خداوند ما را حجت بر روي زمين و مايه امان اهل آن قرار داده است: تا زماني كه ما در ميان آنان هستيم همواره در امان هستند: اما اگر خداي متعال اراده هلاك آنان را نمايد و به آنها مهلت نداده و به آنان نظر رحمت ننمايد، ما را از ميان آن ها برداشته، سپس هر كاري بخواهد با آنان می كند.

نكات

وجود امام مايه امان اهل زمين از تمام موجودات است.

امام حجت خداوند براي اهل زمين است.

امام يا بين مردم و ظاهر است و يا ظاهر نيست يعني امام ممكن است غائب باشد.

غيبت امام مقتضي هلاك مردم و نشانه عذاب الهي است.با وجود امام نظر رحمت الهي بر بندگان ممكن است.

لذا مشابه اين روايت در قرآن هم آمده است كه خداوند به رسول خويش در سوره انفال فرموده وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون (1) خداوند تا زماني كه تو در بين مردم هستي آنان را عذاب نمی كند و تا زماني كه استغفار می كنند آنان را عذاب نمی كند.

ص: 38


1- : الأنفال : آيه 33

نكات:

اول: جمله وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ را دوبار تكرار كرده يعني هم در صورت وجود سبب حكم يعني پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و هم در صورت استغفار اين حكم خواهد بود و نفرمود وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون كه توهم شود اين دو با هم علت حكم بوده و حيث، حيث تقييدي باشد يعني وجود هر كدام به تنهايي علت حكم كه عدم عذاب است، می باشد.

دوم: دانسته شد كه وجود امام (علیه السلام) مايه امان است و استغفار نيز مايه امان و عدم عذاب است است. پس چرا خداي متعال در سوره توبه به رسول خويش فرمود:

اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ (1) نه تنها اگر پيامبر(صلی الله علیهو آله)حضور داشته باشد بلكه اگر خود پيامبر هم بخواهد و به سببي تمسك كند كه آن سبب خودش هم در صورتي كه پيامبر (صلی الله علیه و آله)در بين امت نباشد اقتضاي اين را دارد كه مايه امان اهل ارض باشد و آن استغفار است، چرا اگر پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله)براي اين افراد استغفار نمايد و بلكه هفتاد بار و به كثرت استغفار نمايد آمرزيده نمی شوند، زيرا كه اينان اقتضاي آمرزش را خود، ضايع نموده اند؛

ص: 39


1- سوره توبه آيه 80

زيرا كه به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله)كافر شدند. كفر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حكم كفر به خدا و كفر به جانشينان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حكم كفر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، زيرا كه مراد از كفر عدم ايمان است و ايمان با متابعت در قول و فعل و سيره و همه احكام رسول خدا (صلی الله علیه و آله)محقق می شود. پس از اين آيه يك حكم كلي استفاده می شود كه اين آمرزش و استغفار شامل كساني است كه اهل ايمان هستند، يعني اگر اهل ايمان هستند استغفار مايه امان آنهاست و دوم اگر كافر به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نباشند استغفار براي آنها مفيد است ولو استغفار نكنند بلكه صرف وجود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بين امت براي افرادي كه به وي ايمان دارند مايه امنيت است. يعني آيه انصراف از كفار و غير اهل ايمان – كه روشن است - دارد ويا بشود گفت مراد از امان يافتن همان هدايت شدن است كه به سبب هدايت به سعادت و كمالي برسند كه در امنيت و سلامت قرار بگيرند.

هم چنين در الإمامة و التبصره نقل شده است كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود:(1)

اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِ الْأَرْضَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ، ظَاهِراً أَوْ خَافِياً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ بَيِّنَاتُكَ

خداوندا، تو زمين را از حجتت بر بندگانت خالي ننمودي؛ حجتي كه يا ظاهر است يا پنهان و گمنام، تا حجت و دلائل تو در زمين باطل نشود.

ص: 40


1- الامامه و التبصره – ص 26

نكات: زمين خالي از حجت نمی ماند؛

حجت ممكن است از ديده ها پنهان باشد و يا اين كه گمنام و ناشناخته باشد؛

قوام حجج و دلائل الهي به سبب حجت خداست. و اين خبر نيز از عمومات دال بر وجود حجت خداوند در هر عصر و زمان است؛ پس اين روايت مثل روايتي ديگري كه در قبل ذكر شد، می رساند كه حجت خدا ممكن است از ديده ها پنهان باشد و فائده حجت در اين صورت همان است كه حضرت مهدي عجل الله فرجه در پاسخ سؤالات اسحق بن يعقوب در توقيعي كه محمد بن عثمان رسانيده بود، و در كمال الدين نقل شده است؛ فرمود:وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ (1)....

و اما وجه فائده بردن از من در زمان غيبتم، مثل فائده بردن از خورشيد است در زماني كه ابرها آن را از ديده ها پوشانده است؛ و من به تحقيق امان اهل زمين هستم همان گونه كه ستارگان امان اهل آسمان هستند ....

مقصد سوم: تشتت و تفرقه و سرگرداني شيعه و ابتلائات قبل از ظهور

اشاره

در روايات بسياري آمده است كه انتظار فرج برترين اعمال شناخته شده و حفظ ايمان در آخرالزمان را بسيار دشوار دانسته اند. علي القاعده اين امر بايد به خاطر اهميت و

ص: 41


1- كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج 2 ؛ ص485

ملزومات آن باشد كه به طور طبيعي همراه با امتحانات دشوار و بلاهاي متعدد براي اهل ايمان است و آيا می توان پذيرفت اين همه فضائل و براي انتظار براي انتظاري به زبان و اسلامی به گفتار باشد، يا اقتضاي ابتلائات و شدت هايي را دارد؛

نعماني در غيبت نقل كرده كه امام صادق (علیه السلام) فرمود: لَمَّا بُويِعَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ خُطْبَةً ذَكَرَهَا يَقُولُ فِيهَا أَلَا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّسَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ.(1)

بعد از قتل عثمان؛ هنگامی كه با اميرالمؤمنين (علیه السلام) بيعت شد، خطبه اي ايراد فرمودند كه در آن آمده است: آگاه باشيد كه دوباره بليه و سختي هايي به شما می رسد، آن گونه كه هنگام بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اين بليه ها بود، و قسم به خدايي كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) را به حق مبعوث نمود هر آينه وسوسه می شويد وسوسه شدني؛ و غربال می شويد غربال شدني؛ تا اين كه پايين ترين و اسفل شما بالا برود و بالاترين

شما به پايين آيد، و سابقون سبقت خواهند گرفت؛ كساني كه قبل از اين امر تقصير داشتند و سابقون و پيشي گيرندگان قبل از اين امر تقصير نموده و عقب مانند؛ پس به خدا قسم

ص: 42


1- غيبت نعماني - ص201:

من هيچ نشانه اي نيست مگر اين كه به شما خبر دادم و امري خلاف واقع بيان نكردم و از اين امر و اين روز به شما خبر دادم؛

نكات: اول: قبل از ظهور امتحانات و ابتلائات دشواري براي اهل ايمان است؛

هدف از آنها غربال نمودن نااهل از اهل و كنار رفتن غير اهل ايمان است؛

ممكن است مراد از اسفل شما اسفل و پايين تر از لحاظ ايمان باشد كه سبقت از سايرين افراد كه گمان می رود پيشتاز هستند، خواهند گرفت:كه اگر مراد زمان بعد از ظهور و آغاز قيام باشد، يعني اين كه در آن زمان روشن و آشكار می شود كه اين افراد في الواقع از سابقين بوده اند نه اين كه در آن زمان سبقت بگيرند زيرا در آن زمان فرصت عمل تمام شده است و اين نوعي جدل است كه بگويد كساني را كه شما اسفل پنداشته ايد، في الواقع از سابقين بوده اند و روايت مربوط به گمنامی و بي توجهي به شيعيان در آخرالزمان مفيد همين معني است.

اگر چه در روايات به يوم الابدال هم اشاره شده است كه در آن بعضي از اهل ايمان به كفر گرايش مي يابند و بعض كفار و معاندين وارد امر امامت مي شوند لكن مراد از اسفل همان كساني است كه به حسب ظاهر و رتبه و منزلت كم ارزش مي دانند ولي به دليل بندگي خداي عزوجل عزيز و مكرم نزد خداوند و اولياء هستند زيرا در برخي اخبار ديگر نيز وارد شده است كه افرادي كه مردم به آن ها ترحم نموده و برايشان از روي ضعف دلسوزي مي نمايند فتوحات عظيم همراه اسلام مي يابند؛

ص: 43

و اگر مراد زمان قبل از ظهور باشد يعني اين كه امتحانات قبل از ظهور به قرينه غربال و وسواس هاي ايجاد شده زمينه و فرصتي ايجاد كند كه در سايه اين امتحان گروهي كه به دلائلي آمادگي لازم را پيدا نكرده بودند به اين امر نايل شوند، مناسب است كه با رواياتي كه ابتلائات سبب رشد و تعالي می داند، موافق است. همينطور پيشتازان ممكن است سقوط نمايند.نكته ديگر اين كه چون خداوند متعال اراده كرده كه بعد از خوف و شدت و عسر، جهان را سراسر عدل و امن قرار دهد لازمه آن اين است كه امتحانات متعدد براي اهل ايمان صورت پذيرد تا كساني كه در دل آن ها ناخالصي و نفاق و ريب است، يا خالص و كامل شده تا در صف ياران حضرت باشند، چون در غير اين صورت اين وعده الهي تحقق نخواهد يافت چون اگر افرادي كه داراي ناخالصي و نفاق هستند پس از فتح و پيروزي با همين شرايط حضور داشته باشند، اين نفاق و ناخالصي ظهور يافته و با ادعاهاي خارج از حد و تجري به حريم الهي و امامت و زياده خواهي هم زمينه مشكلات در جامعه اسلامی شده و هم مانع از تحقق امنيت و نصرت نهايي می شوند و اين خلاف غرض و اراده خداي متعال است كما اين كه در فتوحات اوليه اسلام و نيز در امم سابق و انبياء ماضي (علیهم السلام) نيز اين مسئله مكرر اتفاق افتاده است.

ص: 44

و نيز در غيبت نعماني آمده كه معمر بن خلاد از امام رضا(علیه السلام) نقل كرده كه شنيدم كه حضرت فرمود:(1) الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ثُمَّ قَالَ لِي مَا الْفِتْنَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا أَنَّ الْفِتْنَةَ فِي الدِّينِ فَقَالَ يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.الم آيا مردم گمان می كنند آيا رها می شوند وقتي می گويند ايمان آورديم و آزمايش نمی شوند. سپس به من فرمود: فتنه كدام است؛

عرض كردم: فدايت شوم آن چه ما شنيديم اين كه مراد فتنه در دين است؛ فرمود: مردم آن گونه كه طلا را می آزمايند آزمايش می شوند و همان گونه كه طلا خالص می شود، خالص می شوند.

پس امتحانات براي اهل ايمان است يعني وقتي ادعاي ايمان می كنند اين ادعا به بوته آزمايش سپرده می شود؛

و نيز امتحانات براي خالص سازي و در نتيجه افزايش درجه و ايمان و يا تشخيص سره از ناسره است؛

و باز در غيبت نعماني نقل شده است كه امام باقر (علیه السلام) فرمود: إِنَّ حَدِيثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ فَانْبِذُوهُ إِلَيْهِمْ نَبْذاً فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِيدُوهُ وَ مَنْ أَنْكَرَ فَذَرُوهُ إِنَّهُ لَا بُدَّ

ص: 45


1- غيبت نعماني – ص 202

مِنْ أَنْ تَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ الشَّعْرَةَ بِشَعْرَتَيْنِ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا.(1)

همانا از كلام شما قلوب مردان نيز می ترسند؛ پس مقداري از آن را به ايشان بگوييد؛ اگر پذيرفتند بيشتر بگوييد و اگر انكار كردند آن ها را رها كنيد؛ پس چاره و گريزي از فتنه بر شما نيست كه دوستان و خواص و ناهلان را نيز فرا گرفته و جدا مي كند وحتي كساني كه مويي واحد را به دو مو می شكافند نيز در فتنه كنار مي روند تا اين كه كسي باقي نمی ماند مگر ما و شيعيان ما؛

از اين روايت شدت فتنه و ابتلائات روشن می شود؛ و اين كه نجات يافتگان از آن تنها شيعيان هستند.

و نيز در غيبت نعماني از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه فرمود: (2)

أَنَّهُ قَالَ مَعَ الْقَائِمِ (علیه السلام) مِنَ الْعَرَبِ شَيْ ءٌ يَسِيرٌ فَقِيلَ لَهُ إِنَّ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِيرٌ قَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ سَيَخْرُجُ مِنَ الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِيرٌ.

با حضرت مهدي (علیه السلام) افراد اندكي از عرب خواهند بود؛ به حضرت عرض شد؛ از عرب افرادي زيادي متصف به اين امر هستند. فرمود:

ص: 46


1- همان؛
2- غيبت نعماني – ص 204

چاره اي نيست مگر اين كه انسان ها بايد پاك و جداسازي و غربال شوند و عده زيادي از غربال خارج خواهند شد.

مشابه اين مطلب روايت ديگري است كه در غيبت نعماني از امام أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) آمده است كه فرمود:(1)لَتُمَحَّصُنَّ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ تَمْحِيصَ الْكُحْلِ فِي الْعَيْنِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْعَيْنِ يَدْرِي مَتَى يَقَعَ الْكُحْلُ فِي عَيْنِهِ وَ لَا يَعْلَمُ مَتَى يَخْرُجُ مِنْهَا وَ كَذَلِكَ يُصْبِحُ الرَّجُلُ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا وَ يُمْسِي وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ يُمْسِي عَلَى شَرِيعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا وَ يُصْبِحُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا.

اي شيعيان آل محمد(علیهم السلام) هر آينه خالص خواهيد شد آن گونه كه سرمه را در چشم می گذارند؛ و صاحب چشم می داند چه زماني سرمه در چشم قرار می گيرد ولي نمی داند چه زمان خارج می شود؛ اين گونه است كه مردي صبح می كند در حالي كه بر شريعت و امر ماست و غروب از آن خارج است و شب می كند بر شريعت و امر ما ولي صبح می كند در حالي كه از آن خارج شده است.

نكات: اين روايت نيز شدت ابتلائات و دشواري امتحانات را می رساند؛

انتخاب يك امر مهمی بايد ملاك باشد كه در يك شب يا يك روز انسان را از مسير اهل بيت (علیهم السلام) جدا نمايد و يا وصل كند يعني اين امر داراي ملاك و مصلحت تام است؛

ص: 47


1- غيبت نعماني – ص 206

انسان هرچقدر هم اهل عبادات و كمالات و معلومات باشد در تمام لحظات بايد خداوند او را نگه دارد تا بر اين امر ثابت بماند؛

تا رسيدن به مقام مخلصين كه مستثني شده اند تضميني براي تثبيت ايمان وجود ندارد

و ممكن است مراد نزول درجه و ايمان باشد زيرا كه ايمان امري مشكك بوده و داراي درجات و شدت و ضعف است؛اين روايات نيز ناظر به نظام اسباب است، يعني امتحانات يا شرايط يا عقائدي براي انسان زينت داده می شود و يا در اثر اعمال صالح عقائد حقه اي آشكار خواهد شد كه به تبع آن انسان گمراه يا هدايت خواهد شد و همان طور كه مكرر بيان شد اين امر نيازمند مجاهده و مراقبه دارد و ثمره اعمال و عقائد انسان است كه به صورت ظاهري در خارج ظهور می يابد كما اين كه اهل بيت (علیهم

السلام) به مقتضاي اين امر به افراد عنايت می نمودند و هر كس را بر حسب قابليتش فيض می دادند و اين گونه نبود كه بدون تحصيل اقتضاي اين امر، فردي بتواند به حريم اهل بيت (علیهم السلام) تقرب يابد مگر به اندازه عمل، عقيده و معرفت صحيح خود.

تشتت در عقيده و لعن بعضي به بعض ديگر

امر ديگر تشتت در عقيده و لعن بعضي به بعض ديگر است:

در غيبت نعماني روايتي از عميره بنت نفيل آمده كه گويد شنيدم امام سجاد (علیه السلام) فرمود:

ص: 48

لَا يَكُونُ الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ يَتْفُلُ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ يَشْهَدَ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْكُفْرِ وَ يَلْعَنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَقُلْتُ لَهُ مَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ مِنْ خَيْرٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ يَقُومُ قَائِمُنَا وَ يَدْفَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ(1)امري كه منتظر آن هستيد واقع نمی شود تا اين كه بعضي از شما از بعضي ديگر برائت جوييد؛ و بعضي از شما بعضي ديگر را لعن كنيد؛ عرض كردم: در آن زمان هيچ خيري نيست. فرمود:

تمام خير در آن زمان است كه قائم ما (علیه السلام) قيام كرده و تمام اين امور را دفع می كند.

نكته: از ديگر امتحانات و ابتلائات آخرالزمان لعن كردن به شيعيان است زيرا كه لعن بعضي به بعضي از تمام مسلانان را دربر می گيرد. بديهي است كه شيعيان واقعي ساير شيعيان را مورد لعن قرار نمی دهند؛ چون اين امر با تقوي و تشرع شيعيان واقعي منافات دارد. مراد لعن ساير فرق و يا غلات هم نيست، زيرا اين گونه لعن نواصب و غلات از قديم هم بوده است و نيز اين موارد از محل بحث امام (علیه السلام) خارج است. اگرچه تكفير سايرين در اسلام سابقه ديرين دارد و در زمان اميرالمؤمنين (علیه السلام) خوارج نيز بقيه گروه ها را تكفير می نمودند. و اين امري عجيب است كه شيعيان را تكفير نمايند زيرا كه تا كسي را از دايره دين خارج ندانند او را لعن نمی كنند. لذا

ص: 49


1- همان؛

عجيب است كه نزد بعضي از فرق، اگر فردي كافر باشد در امان است، اما اگر مسلمان باشد تكفير شده و خونش هدر است و براي زنده ماندن بايد زير سايه كفر برود، لذا ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه نقل می كند:... قال أبو العباس و نحو ذلك أن واصل بن عطاء رحمه الله تعالى أقبل في رفقة فأحسوا بالخوارج فقال واصل لأهل الرفقة إن هذا ليس من شأنكم فاعتزلوا و دعوني و إياهم و كانوا قد أشرفوا على العطب فقالوا شأنك فخرج إليهم فقالوا ما أنت و أصحابك فقال قوم مشركون مستجيرون بكم ليسمعوا كلام الله و يفهموا حدوده قالوا قد أجرناكم قال فعلمونا فجعلوا يعلمونهم أحكامهم و يقول واصل قد قبلت أنا و من معي قالوا فامضوا مصاحبين فقد صرتم إخواننا فقال بل تبلغوننا مأمننا لأن الله تعالى يقول وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ قال فينظر بعضهم إلى بعض ثم قالوا ذاك لكم فساروا معهم بجمعهم حتى أبلغوهم المأمن.(1)

ابن عباس گويد: واصل بن عطاء در جلوي رفقاي خود در حال حركت بود كه به خوارج برخورد كرد. واصل به رفقاي خود گفت: برخورد با اين گروه كار شما نيست؛ كنار برويد و مرا با اينان تنها گذاريد. در حالي كه در معرض هلاكت بودند. گفتند اين امر كار شماست. پس واصل به سمت ايشان رفت؛ خوارج از وي پرسيدند: شما و

ص: 50


1- شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج 2 ؛ ص281

اصحابت كيستيد؟ واصل پاسخ داد ما قومی مشرك هستيم كه به شما پناه آورده ايم تا كلام خدا را بشنويم و حدود آن را بفهميم.خوارج گفتند: ما به شما پناه داديم؛ گفت: پس احكام را به ما تعليم دهيد. پس احكامی را به آنها تعليم دادند. واصل گفت:

من و آنان كه همراه من هستند اين احكام را پذيرفتيم. گفتند حال برويد در حالي كه شما برادران ما شده ايد. واصل گفت: بلكه ما را به جايي امن برسانيد زيرا كه خداي تعالي می فرمايد: اگر يكي از مشركين از تو پناه خواست او را امان بده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به محل امنش برسان.

واصل گويد: پس بعضي از آن ها به بعضي ديگر نگاه كرده و گفتند: بله اين حق شماست. پس با جمع خود همراه آنان رفتند تا به محل امن رسيدند.

غرض از اين امر و وقايع مشابه ان بيان امور آخرالزمان و امتحانات اهل ايمان است كه خداوند ما را در آنها ياري نمايد.(1)

و نيز در غيبت نعماني از امام أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) روايت شده كه فرمود:

لَا يَكُونُ ذَلِكَ الْأَمْرُ حَتَّى يَتْفُلَ بَعْضُكُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ وَ حَتَّى يَلْعَنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ حَتَّى يُسَمی بَعْضُكُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ.(2)

ص: 51


1- واصل شاگرد ابوهاشم عبدالله بن محمدحنفيه و حسن بصري و بنيان گذار فرقه معتزلي است كه در پي مخالفت با استادش حسن بصري اعتزال و گوشه گيري از درس ايشان گرفت و ابن ابي الحديد نيز از معتزلي هاست.
2- همان؛

اين امر اتفاق نمی افتد تا اين كه بعضي از شما به صورت بعضي ديگر آب دهان بيندازد و حتي ديگري را لعن كند و و حتي بعضي، بعضي ديگر را كذاب بنامد.

بسيار دشوار است كه يا در اثر اختلاف در عقيده و يا در اثر از بين رفتن رنگ و روي اسلامی و سست شدن عقائد و از بين رفتن رحم و مروت جامعه به چنين مصائبي گرفتار شود. اين گونه كه روايت فرموده عده اي كذاب خوانده می شوند و عده اي ديگران را به كذب متصف می نمايد.

و اين كه چه بسيار والديني فرزندان خود را رها نموده و يا فرزندان از هم گسيخته شده و در اثر اين اتهامات زدگي بر آنان تنگ شده است، امري است كه هم از اوصاف آخر الزمان است و هم از اوصاف قيامت كه شكل مختصر آن در دوره غيبت و فرار زن و فرزند و خويشان و سايرين از افراد به طور اعلي در قيامت اتفاق می افتد.

هم چنين در كتاب غيبت شيخ از اميرالمؤمنين (علیه السلام) روايت كرده كه فرمود:

وَ ذَكَرَ الْقَائِمَ (علیه السلام) فَقَالَ لَيَغِيبَنَّ عَنْهُمْ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ(1)

ذكر حضرت قائم (علیه السلام) را نمود. حضرت فرمود: از شما غايب خواهد شد تا اين كه فرد نادان می گويد خداوند را به آل محمد (علیهم السلام)نيازي نيست.

ص: 52


1- غيبت شيخ طوسي ص 340.

منظور اين نيست كه در زبان عين اين عبارات گفته شود، و مردمی كه ادعاي ايمان نمايند مطلبي را دعا نمايند كه خلاف همان ايمان ادعايي باشد و در اعتقاد و عمل بگويند كه به آل محمد (علیه السلام) نياز نيست، بلكه همين كه فرمايشات آن بزرگواران را اعتنا ننمايند و در عمل به كلام آنان تمسك نكنند، و بر خلاف سيره و روش آنان عمل نمايند و يا كلام آنان را تاويل داده و دوستان و مواليان ايشان را سبك شمارند، در عمل به معناي مخالفت قطعي با ائمه معصوم (علیهم السلام) است و گرنه جمع بين اين دو مطلب چگونه ممكن است؛

و نيز در غيبت شيخ آمده كه عبايه بن ربعي اسدي گويد شنيدم اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود:(1) [كَيْفَ] أَنْتُمْ إِذَا بَقِيتُمْ بِلَا إِمَامٍ هُدًى وَ لَا عَلَمٍ يُرَى يَبْرَأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ

چگونه خواهيد بود وقتي بدون امام هدايت و بدون علمی كه ديده شود، بمانيد و بعضي از شما از بعض ديگر برائت جويد. برائت يا در قول است كه همديگر را متهم می كنند – و اين غير از برائت از دشمنان و مخالفين اهل بيت (علیهم السلام) است - و يا در فعل است كه عملاً بعض ديگر را ايذاء می رسانند و هر دو سنگين اند چون؛

باعث مخالفت با امر امام (علیه السلام) و خلاف شرع مقدس است؛و سبب شكستگي قلب امام عصر (علیه السلام) می شود كه هم از بابت گناه و معصيت و هم از جهت ايذاء مومنين و عدم مراعات حقوق والاي آنان، قلب شريفشان مكدر می شود

ص: 53


1- غيبت شيخ طوسي- ص 341

چرا كه گناه در ابتدا حمله و نافرماني و تجري به مقام عصمت معصوم است و شيعيان نيز از اين جهت كه ايتام و فرزندان و شاخ و برگ امام عليه السلام هستند، ايذاء و ناراحتي و مصيبت ايشان، موجب ناراحتي پدر حقيقي آنان كه امام معصوم است می شود؛

از آن جهت كه گناه تكوينا در عالم اثر منفي دارد باز موجب ناراحتي امام (علیه السلام) و چه بسا تأخير ظهور حضرت شود كه آرزوي اهل بيت (علیهم السلام) و تمام انبياء سابق است و اين از ديگر جهات وزر و وبال گناه و معصيت است خاصه در برائت از عقائد حقه شيعه و مواليان و دوستان حضرت كه چقدر عظيم و گران است.

بيان شدت و عسرت شيعه قبل از ظهور

نعماني در كتاب غيبت آورده كه مفضل بن عمر گويد:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ قَدْ ذَكَرَ الْقَائِمَ (علیه السلام) فَقُلْتُ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ أَمْرُهُ فِي سُهُولَةٍ؛

فَقَالَ لَا يَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى تَمْسَحُوا الْعَلَقَ وَ الْعَرَقَ.(1)به امام صادق (علیه السلام) وقتي كه ذكر حضرت مهدي (علیه السلام) شد، عرض كردم: اميدوارم امر ايشان با سهولت و آساني باشد. فرمود: اين امر نمی شود تا اين گوشت و استخوان شما به هم مخلوط شوند.

ص: 54


1- الغيبة ( للنعماني) ؛ النص ؛ ص284

پس: امر ظهور همراه با شدت و ابتلاء شديد است؛

و نيز مهم اين است كه با همه شدت همراه با عافيت در دين و عقيده باشد.

مقصد چهارم؛ برخي ديگر از علائم ظهور حضرت (علیه السلام)

اشاره

بيان بعضي از آيات كتاب:

علامه مجلسي در بحارالانوار روايت كرده كه محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) نقل می كند كه فرمود:(1) إِنَّ لِقِيَامِ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ تَكُونُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُؤْمِنِينَ قُلْتُ وَ مَا هِيَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ

براي قيام قائم (علیه السلام) علاماتي است از خداوند براي مؤمنين. عرض كردم. خداوند مرا فداي شما كند. آنها كدامند؛ فرمود: كلام خداي تعالي است كه فرمود: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ يَعْنِي الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (2) قَالَ نَبْلُوهُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ مِنْ مُلُوكِ بَنِي فُلَانٍ فِي آخِرِ سُلْطَانِهِمْ شما را آزمايش می كند يعني مؤمنين قبل از قيام را، با خوف و گرسنگي و نقص در اموال و جان و ثمرات و بشارت باد به صابرين؛ و فرمود: مراد از خوف، خوف از ملوك بني فلان – بني عباس دوم - است تا آخر سلطنت آنان.

ص: 55


1- بحارالانوار – ج 52 ص 202
2- البقرة: 155.

وَ الْجُوعِ بِغَلَاءِ أَسْعَارِهِمْ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ قَالَ كَسَادُ التِّجَارَاتِ وَ قِلَّةُ الْفَضْلِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَنْفُسِ قَالَ مَوْتٌ ذَرِيعٌ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ قِلَّةِ رَيْعِ مَا يُزْرَعُ

و مراد از جوع افزايش قيمت ها و مراد از نقص در اموال كسادي تجارت و خريد و فروش و كمی سود و مراد از نقص در انفس مرگ زودرس و مراد از نقص ثمرات تلف و كمی محصول است.

وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ عِنْدَ ذَلِكَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ

ثُمَّ قَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ هَذَا تَأْوِيلُهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ (1) ؛

و در اين هنگام به صابران بشارت بده به تعجيل فرج. سپس به من فرمود: اي محمد تأويل آيه اين است كه خداي متعال می فرمايد و كسي تأويل آن را نمی داند مگر راسخون در علم؛ و تعبير عبارت بشيء من الخوف است يعني خوف كامل نيست بلكه مقداري از خوف بر شما قرار می دهيم؛با وجود غيبت ظاهري امام (علیه السلام) فرض كمی از خوف نيز بر اهل ايمان بسيار است؛

اين امر هم يكي از علائمی است كه براي مدعياني كه همگي ادعاي خدمتگزاري و پيروي از امام عصر (علیه السلام) را دارند كه آيا گوشه اي از اين خوف و هراس را چشيده اند و يا باعث خوف و ترس هستند؟ آيا از كساني اند كه نياز به تقيه از آنها نيست

ص: 56


1- آل عمران: آيه 7

بلكه نوع مردم آن ها را بي اعتبار و ذليل می پندارند و يا از آناني هستند كه بايد از آنان تقيه نمود؟

و در غيبت نعماني آمده كه اصبغ بن نباته گويد شنيدم كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود: إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ الْقَائِمِ سِنِينَ خَدَّاعَةً يُكَذَّبُ فِيهَا الصَّادِقُ وَ يُصَدَّقُ فِيهَا الْكَاذِبُ وَ يُقَرَّبُ فِيهَا الْمَاحِلُ وَ فِي حَدِيثٍ وَ يَنْطِقُ فِيهَا الرُّوَيْبِضَةُ فَقُلْتُ وَ مَا الرُّوَيْبِضَةُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ أَ وَ مَا تَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ قَوْلَهُ- وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ (1) قَالَ يُرِيدُ الْمَكْرَ فَقُلْتُ وَ مَا الْمَاحِلُ قَالَ يُرِيدُ الْمَكَّارَ.(2)

در زمان پيش از ظهور قائم (علیه السلام) سال هاي فريب دهنده است كه در آن راستگو در آن بسيار دروغگو شمرده می شود و كاذب در آن بسيار تصديق می شود و ماحل در آن مقرب خواهد بود، و در حديث است كه رويبضه به نطق و سخن می آيدو عرض كردم: مراد از رويبضه و ماحل چيست؛ فرمود: آيا قرآن نمی خوانيد كه فرمود: وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ مكر خدا شديد است، گفتم ماحل چيست؛ مراد حيله گر است.

و نهي از اين امور در روايات بسيار وارد شده است. اميرالمؤمنين (علیه السلام) به نوف می فرمايد: .... يَا نَوْفُ إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ عَشَّاراً أَوْ شَاعِراً أَوْ شُرْطِيّاً أَوْ عَرِيفاً ..... (3)

ص: 57


1- الرعد: 13.
2- غيبت نعماني – ص 278
3- الخصال ؛ ج 1 ؛ ص338

اي نوف بپرهيز از اين كه مامور اخذ ماليات يا شاعر يا شرطه - آن كس به ستم مردم را جلب كند- يا آن كه ياران خود را معرفي می كند-جاسوس- باشي؛ و روشن است تبعيت از غير معصوم در اين موارد تخلف از كلام اميرالمومنين (علیه السلام) است؛ و در مورد مكر و شدت آن در تفسير بعض آيات مثل و ان كان مكرهم لتزول منه الجبال(1)

در الزام الناصب از امام صادق (علیه السلام) وارد شده؛ ان مكر بني العباس بالقائم (علیه السلام) لتزول منه قلوب الرجال كه مراد از شدت مكر مكري است كه پادشاهان و ملوك بني عباس با قائم (علیه السلام) مي كنند، مي باشد؛ كه قلوب مردم را گمراه مي كند؛(2)

و در نهج البلاغه فرموده است:يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ [الْإِمَاءِ] النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَان (3)

زماني بر مردم خواهد آمد كه در آن كسي مقرب نمی شود جز ماحل- حيله گر- و زيرك دانسته نمی شود جز فاجر، و ضعيف شمرده نمی شود جز فرد منصف، در اين زمان صدقه غرامت شمرده می شود، و صله رحم را منت می دانند، و عبادات را

ص: 58


1- ابراهيم – آيه 46
2- الزام الناصب؛ ج 1 - ص 69
3- نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص485

موجب فخر و سربلندي بر مردم می دانند، در آن زمان پادشاه با زنان مشورت كرده، كودكان امير شده و خواجگان تدبير امور را بر عهده دارند.

نكات: بزرگ ترين مرض و بيماري هاي روحي كه باعث هلاكت فرد است عداوت نسبت به اهل بيت (علیهم السلام) است؛

عداوت ناشي از عدم معرفت صحيح و شايسته است كه موجب هلاكت ابدي است؛

اين عداوت و بغض نوعي عذاب است كه به سبب آن انسان به هلاكت می افتد زيرا جريان امور عالم توسط اسباب صورت می پذيرد؛

از مشاهده سيره و تاريخ روشن می شود كه انكار اهل بيت(علیهم السلام) به صورت دفعي نيست بلكه تدريجي حاصل می شود و ناشي از معرفت غلط و اعمال ناشايستاست و اين كه اگر معرفت صحيح و اعمال صالح باشد قبل از افتادن به بوته آزمايش و شك و ريب در مورد حقانيت اهل بيت(علیهم السلام) كما اين كه از عبارت تشخيص حق و باطل هنگام صيحه فهميده می شود انسان به وادي سلامت می رسد، مگر اين كه در اثر عداوت و اعمال غير صالح در شك بيفتد و توضيح بسيار بسيار مهم اين كه روش باطل و مشي باطل و تفكر غلط و عداوت نسبت به اهل بيت (علیهم السلام) به گونه اي نيست كه به صورت روشن و واضح براي انسان روشن باشد تا از آن دوري بجويد بلكه شيطان راه باطل را به گونه اي زيبا و حق جلوه می دهد كه انسان آن را مسير حق می پندارد و براي تقرب به خداوند آن را می پيمايد و لذا اين نكته بسيار مهمی است

ص: 59

كه تشخيص حق از باطل امر اساسي است و اگر كسي از قبل به اين فكر نباشد و خود را مهيا نكند در آن شرايط دشوار نمی تواند از امتحان موفق بيرون آيد.

لذا تصور نشود كه مثلا در زمان معاويه لعنه الله مردم به خوبي امروز به بطلان وي و مخالفتش با اسلام آگاه بودند و با وي مقابله نمی كردند بلكه عمده اشتباهات در نوع نگرش و برداشت غلط آن ها بود كه معاويه لعنه الله را بر حق می پنداشتند. كما اين كه در قضيه حسن بصري و ياري نكردن اميرالمومنين (علیه السلام) در جنگ جمل واضح است.نكته ديگر اين كه جهل در احكام و فرعيات معذر است و عذاب را از مكلف بر می دارد اما در اصول و اعتقادت كه اسلام اساس را بر تحقيق خود فرد گذاشته اگر بر اساس تحقيق نباشد نمی پذيرد زيرا كه اگر غير اين باشد چرا ائمه ما (علیهم السلام) لشكريان ابن زياد را كه براي تقرب به خدا با امام خود جنگيدند را مقصر می شمارند. يعني صرف قصد و نيت و گمان اين كه انسان تصور نمايد بر صراط مستقيم است، و بر اين اساس عمل نمايد، انسان را نجات نمی دهد، بلكه بايد عقيده صحيح باشد و موافقت در عمل و دوري از دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) در عرض واحد موجود باشد.

و ديگر اين كه همانگونه كه از روايات بر می آيد در آن لحظه امتحان مؤمن فقط آن را تصديق می كند نه اين كه انتخاب نمايد بلكه قبلا انتخاب كرده و به آن ايمان آورده و در آن لحظه نهايي كه امتحان است آن را تصديق می كند، كما اين كه در روايت ديگري در غيبت نعماني آمده است كه عبدالرحمن بن مسلمه جريري گويد: به امام

ص: 60

صادق (علیه السلام) عرض كردم: اهل عامه ما را سرزنش می كنند و می گويند در آن هنگام حق گو و باطل گو از كجا شناخته می شوند؟ فرمود: شما چه جوابي به آنان می دهيد؟ عرض كردم: هيچ گونه جوابي نمی دهيم. فرمود: به آنان بگوييد: وقتي اين امر اتفاق افتد كسي آن را تصديق می كند كه قبل از اتفاق افتادنش به آن ايمان داشته باشد. خداي متعال می فرمايد:أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛(1)

آيا كسي كه به سوي حق هدايت می كند سزاوارتر و محق تر است كه پيروي شود يا كسي كه به سوي حق هدايت نمی كند پس شما را چه شده است و چگونه حكم مي كنيد؛

و نيز در غيبت نعماني آمده كه ابي بصير(رحمه الله علیه) گويد: از امام صادق (علیه السلام) از قول خداي متعال عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ(2) پرسيدم كه عذاب خزي و خواري در دنيا كدام است؛

فرمود: مَا هُوَ عَذَابُ خِزْيِ الدُّنْيَا فَقَالَ وَ أَيُّ خِزْيٍ أَخْزَى يَا أَبَا بَصِيرٍ مِنْ أَنْ يَكُونَ الرَّجُلُ فِي بَيْتِهِ وَ حِجَالِهِ وَ عَلَى إِخْوَانِهِ وَسْطَ عِيَالِهِ إِذْ شَقَّ أَهْلُهُ الْجُيُوبَ عَلَيْهِ وَ

ص: 61


1- سوره يونس – آيه 35
2- فصلت: 16.

صَرَخُوا فَيَقُولُ النَّاسُ مَا هَذَا فَيُقَالُ مُسِخَ فُلَانٌ السَّاعَةَ فَقُلْتُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ(علیه السلام) أَوْ بَعْدَهُ قَالَ لَا بَلْ قَبْلَهُ.(1)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: چه عذابي از اين خوارترو بدتر كه مردي در خانه اش و در كنار خويشان و اهل بيت خود نشسته و ناگهان اهل بيت وي برايش گريبان خود را چاك زده و فرياد مي كنند؛ مردم می پرسند چه شده است؛ می گويند: فلانيهمين حالا مسخ شده است. پرسيدم قبل از قيام قائم (علیه السلام) يا بعد از قيام؛ فرمود: خير، بلكه قبل از قيام قائم (علیه السلام)؛

ادامه بيان اخبار و روايات در علائم و وقايع مربوط به ظهور

** سفياني كه رأس دشمنان حضرت است؛

شيخ صدوق در كمال الدين نقل مي كند كه؛

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ أَبِي (علیه السلام) قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) يَخْرُجُ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ وَ هُوَ رَجُلٌ رَبْعَةٌ وَحْشُ الْوَجْهِ ضَخْمُ الْهَامَةِ بِوَجْهِهِ أَثَرُ جُدَرِيٍّ إِذَا رَأَيْتَهُ حَسِبْتَهُ أَعْوَرَ اسْمُهُ عُثْمَانُ وَ أَبُوهُ عَنْبَسَةُ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ أَبِي سُفْيَانَ حَتَّى يَأْتِيَ أَرْضاً ذَاتَ قَرَارٍ وَ مَعِينٍ فَيَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِهَا.(2)

ص: 62


1- الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص269
2- كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج 2 ؛ ص651

عمر بن اذينه گويد امام صادق (علیه السلام) از اميرالمومنين (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: فرزند زن جگرخوار از سرزميني خشك خروج می كند و او مردي است ميان قامت و كريه الوجه، سر بزرگ دارد و در چهره اش اثر آبله ديده می شود كه وقني او را می بيني تصور می كني يك چشم دارد، اسم وي عثمان و اسم پدرش عنبسه و از اولاد ابوسفيان است و تا سرزميني كه داراي ثبات و قرار است – كوفه- می آيد و بر منبر آن می نشيند.

فتح پنج شهر توسط سفياني از علائم فرج

باز در كمال الدين وارد شده است كه:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْبَجَلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ اسْمِ السُّفْيَانِيِّ فَقَالَ وَ مَا تَصْنَعُ بِاسْمِهِ إِذَا مَلَكَ كُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِينَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِينَ فَتَوَقَّعُوا عِنْدَ ذَلِكَ الْفَرَجَ قُلْتُ يَمْلِكُ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يَمْلِكُ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ لَا يَزِيدُ يَوْماً.(1)

ابي منصور بجلي گويد: از امام صادق (علیه السلام) اسم سفياني را پرسيدم. فرمود با اسم او چه كار داري؟ وقتي پنج منطقه دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را مالك شد، شما منتظر فرج باشيد. عرض كردم 9 ماه حكومت دارد؟ فرمود: 8 ماه حكومت دارد و يك روز بيشتر از آن نيست.

ص: 63


1- همان؛

نداي آسماني

باز در كمال الدين و تمام النعمة آمده است كه:

عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِيلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِيسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْأَخِيرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِهِ.(1)معلي بن خنيس از امام صادق (علیه السلام) نقل می كند كه فرمود: نداي جبرئيل از آسمان و نداي ابليس از زمين است: پس از صداي اول تبعيت كنيد و برحذر باشيد از صوت و نداي دوم كه با آن فريفته می شويد.

كيفيت سلام بر حضرت

در كمال الدين نقل شده است: عن جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ:

إِنَّ الْعِلْمَ بِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صلی الله علیه و آله)لَيَنْبُتُ فِي قَلْبِ مَهْدِيِّنَا كَمَا يَنْبُتُ الزَّرْعُ عَلَى أَحْسَنِ نَبَاتِهِ فَمَنْ بَقِيَ مِنْكُمْ حَتَّى يَرَاهُ فَلْيَقُلْ حِينَ يَرَاهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ رُوِيَ أَنَّ التَّسْلِيمَ عَلَى الْقَائِمِ (علیه السلام) أَنْ يُقَالَ لَهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ.(2)

امام باقر (علیه السلام) فرمود؛ علم به قرآن خداى عز و جل و سنت پيغمبرش (صلی الله علیه و آله)در دل مهدى ما (علیه السلام) مثل بهترين زراعت ها و به بهترين وجه رشد خوهد كرد؛

ص: 64


1- كمال الدين و تمام النعمة؛ ج 2 ص 652
2- كمال الدين و تمام النعمة – ج 2 ص 653

پس هر كدام از شما كه زمان ايشان را ببيند چون او را ديد بگويد؛

السلام عليكم يا اهل بيت الرحمة و النبوة و معدن العلم و موضع الرساله

و روايت شده است كه سلام دادن به قائم (علیه السلام) اينست كه گفته شود السلام عليك يا بقية اللَّه في ارضه؛

ياران خاص و حلقه دوم

باز شيخ اجل صدوق در كمال الدين و تمام النعمة نقل كرده است:(1)

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) كَمْ يَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ (علیه السلام) فَإِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهُ يَخْرُجُ مَعَهُ مِثْلُ عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ وَ مَا يَخْرُجُ إِلَّا فِي أُولِي قُوَّةٍ وَ مَا تَكُونُ أُولُو الْقُوَّةِ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ.

ابو بصير گويد مردى از اهل كوفه از امام صادق (علیه السلام) پرسيد؛ چند نفر همراه با امام قائم (علیه السلام) در ظهور همراه حضرت هستند؛ ايشان می گويند همراهان قائم (علیه السلام) مانند شماره اهل بدرند كه سيصد و سيزده تن بودند؛ امام (علیه السلام) فرمود قائم (علیه السلام) ظهور نكند مگر با نيروى مهمى و نيروى مهم كمتر از ده هزار نباشد؛ البته سيصد و سيزده نفر ياران خاص و رتبه اول و ده هزار نفر نيروي مهم بعد از آن ها هستند و در برخي روايت بيش از ده هزار نفر هم ذكر شده كه خواهد آمد ان شاء الله؛

پنج مورد از علائم حتمي

ص: 65


1- كمال الدين و تمام النعمة – ج 2 ص 654

مرحوم مجلسي در بحارالانوار نقل مي كند كه: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ خَمْسٌ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ (علیه السلام) الْيَمَانِيُّ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْمُنَادِي يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ(1)امام صادق (علیه السلام) فرمود: قبل از قيام حضرت پنج امر واقع می شود: يماني، سفياني، منادي اي كه از آسمان ندا می كند، فرورفتن در بيداء و قتل نفس زكيه.

** صورتي در ماه در ماه رجب سال ظهور؛

باز نعماني در غيبت فرموده:(2) عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: الْعَامُ الَّذِي فِيهِ الصَّيْحَةُ قَبْلَهُ الْآيَةُ فِي رَجَبٍ قُلْتُ وَ مَا هِيَ قَالَ وَجْهٌ يَطْلُعُ فِي الْقَمَرِ وَ يَدٌ بَارِزَةٌ

داود بن سرحان از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: در آن سالى كه صيحه آسماني خواهد شد؛ پيش از آن در ماه رجب علامتي خواهد بود؛ عرض كردم آن علامت كدام است؛ فرمود: صورتى در ماه آشكار مى شود و دستى ظاهر و آشكار ديده مي شود.

** نداي آسماني؛ باز نعماني در غيبت نقل فرمود: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْيَمَانِيُّ مِنَ

ص: 66


1- بحار الانوار – ج 52 – ص 203
2- غيبت نعماني – ص 252

الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ وَ فَزْعَةٌ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْيَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.(1)

عبد اللَّه بن سنان از امام صادق(صلی الله علیه و آله) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:نداء آسماني از محتومات است و سفياني از محتومات است و يمانى از محتومات است و قتل نفس زكيه از محتومات است و كف دستى كه از آسمان بيرون مى آيد از محتومات است؛

و نيز فرمود: و وحشتى كه در ماه رمضان است كه خفته را بيدار و بيدار را هراسان مي كند و دوشيزه ها را از پشت پرده و خيام بيرون كشاند.

ممكن است معني خفته را بيدار كند اين باشد كه فرد غافل و جاهل و نادان را آگاه به مساله مي كند؛ و ندايي كه همه مي شنوند بيان امور و وقايعي هم باشد كه شيوع و اخبار آن به همه طوايف به زبان هاي خودشان برسد غير از صيحه خاص؛

خروج سفياني و يماني و مرواني و شعيب بن صالح قبل از ظهور

باز نعماني در غيبت فرموده:

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: قَبْلَ هَذَا الْأَمْرِ السُّفْيَانِيُّ وَ الْيَمَانِيُّ وَ الْمَرْوَانِيُّ وَ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ فَكَيْفَ يَقُولُ هَذَا هَذَا(2)

ص: 67


1- همان؛
2- غيبت نعماني – ص 253

قبل از ظهور، سفياني و يماني و مرواني و شعيب بن صالح خروج مي كنند پس چگونه قائليد كه اين امر – خروج بعض افراد در زمان امام عليه السلام - فرج و ظهور قائم (علیه السلام) است؛يعني بيان امام عليه السلام بر عدم تطبيق و تعجيل است و قائم (علیه السلام) كه منتظر او هستيد بعد از سفياني و يماني و مرواني و شعيب بن صالح خواهد بود:

سيصد و سيزده نفر ياران خاص

باز در كمال الدين نقل شده است:(1) أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) قَالَ: الْمَفْقُودُونَ عَنْ فُرُشِهِمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً(2) وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ (علیه السلام).

امام سجاد زين العابدين (علیه السلام) فرمود؛ ياران حضرت كه از بستر خود براى يارى امام قائم (علیه السلام) ناپديد مي شوند سيصد و سيزده نفر به شماره اهل بدر هستند؛ كه صبح آن شب در مكه حاضر مي شوند و اين همان قول خداوند متعال است كه فرمود؛ هر كجا كه باشيد خدا شما را همه را گرد هم خواهد آورد؛ اين ها اصحاب قائم (علیه السلام) هستند؛

ص: 68


1- كمال الدين – ج 2 ص 654
2- البقرة: 148.

** نقش پرچم حضرت؛ و باز در كمال الدين نقل شده است كه: عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: ذَكَرْنَا خُرُوجَ الْقَائِمِ (علیه السلام) عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَلَنَا أَنْ نَعْلَمَ ذَلِكَ فَقَالَ يُصْبِحُ أَحَدُكُمْ وَ تَحْتَ رَأْسِهِ صَحِيفَةٌ عَلَيْهَا مَكْتُوبٌ طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ

وَ رُوِيَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي رَايَةِ الْمَهْدِيِّ (علیه السلام) الْبَيْعَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.(1)

عبد الله عجلان گويد؛ ما در خدمت امام صادق (علیه السلام) ظهور قائم (علیه السلام) را ياد آور شديم به او عرض كرديم از كجا براى ما فراهم شود كه اين موضوع را بدانيم - و چگونه علم به آن پيدا كنيم - فرمود: نشانه اين است كه هر كدام از – اصحاب خاص – صبح كه از خواب برخيزد در زير بالين خود صحيفه اي مي بيند كه بر آن مكتوب است؛

طاعة معروفة؛ اطاعت با شوق و افتخار

و روايت شده است كه بر روي پرچم مهدى (علیه السلام) اين كلام است؛

بيعت براى خداى عز و جل است.

** همراهي با پرچم اهل بيت عليهم السلام موجب نجات؛ تقديم و تاخير از آن سبب هلاكت است؛

شيخ صدوق در كمال الدين نقل مي كند كه: عن عُبَيْدِ بْنِ كَرِبٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً (علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ رَايَةً مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا مَحَقَ وَ مَنْ تَبِعَهَا لَحِقَ.(2)

ص: 69


1- كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج 2 ؛ ص654
2- همان؛

عبيد بن كرب گويد از على (علیه السلام) شنيدم می فرمود:

براى ما خاندان و اهل بيت پرچمى است كه هر كه از آن پيش افتد از دين خدا بيرون شده است و هر كس كه از آن عقب بماند و در موقع لازم به آن ملحق نشود نابود خواهد شد و هر كس همراه و ملازم آن باشد به حق رسيده است.

نداي آسماني براي شرق و غرب

باز در غيبت نعماني نقل شده است:(1) عَنْ شُرَحْبِيلَ قَالَ:

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام وَ قَدْ سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ عليه السلام فَقَالَ إِنَّهُ لَا يَكُونُ حَتَّى يُنَادِيَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَسْمَعُ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْفَتَاةُ فِي خِدْرِهَا.

شرحبيل گويد: ابو جعفر امام باقر عليه السلام در پاسخ پرسشى كه از امام (علیه السلام) درباره امام قائم (علیه السلام) نمودم فرمود:

اين امر – ظهور و يا خروج – اتفاق نخواهند افتاد تا اين كه مناديي از آسمان ندا دهد كه صدايش را اهل شرق و اهل غرب بشنوند و حتي دوشيزه هاي پشت پرده نيز اين صدا به گوششان برسد؛

ممكن است غير از نداي آسماني كه پس از قتل نفس زكيه است مراد ديگر و وجوه ديگري كه از لوازم اين شنيدن اهل شرق و غرب باشد اطلاع يافتن شرق و غرب بر

ص: 70


1- غيبت نعماني – ص 257

وقايع و فتن و مقدماتي باشد كه زمينه ظهور باشد و شنيدن دوشيزه گان نيز كنايه از اين باشد كه شدت شيوع و اطلاع و اگاهي مردم نسبت به اين اتفاقات در حد اعلي باشد كه به همه و كساني كه در معرض مستقيم اخبار نيستند و نيز به طور تكويني به آنان برسد؛ مثل بسياري از اتفاقاتي كه تاثير آن ها به گونه اي است كه شدت و اثر گذاري آن ها به حدي باشد كه همه را تحت تاثير بگذارد و از وقوع و تاثيرات آن برخوردار شوند مثل گراني ها و امراض و جنگ ها و بلاهاي طبيعي و .. زيرا كه در قرب ظهور ظلم و نابساماني مثل سرما كه به خانه ها نفوذ مي كند و بر همه مردم اثر مي گذارد لذا در اخبار ظهور است كه بعد از ظهور عدالت مثل نفوذ سرما كه اثر آن كاملا محسوس است به خانه ها وارد مي شود و اين ممكن است همين اطلاع يافتن مردم همه دنيا به زبان هاي خود بر اخبار مقدمات و لوازم ان بوده باشد و البته نداي خاص و به نام بعد از اين وقايع منافاتي با اين وجوه ندارد؛

اگر احوال عمومی آخرالزمان به گونه اي است كه هرج و مرج و بي ديني و بي عفتي همراه است آيا دوشيزه اي در آن چنان زماني در پس پرده هست؛ پاسخ اين كه بله؛ متدينين از اهل ايمان براي حفظ حريم الهي و رعايت تقوي همواره سختي ها متوجه خود نموده و به شرع مقدس احترام می گذارند كه اين مراعات هم سبب استمرار سيره صحيح بوده و هم حجت را بر ديگران تمام نموده و هم از الطاف و مواهب خاص اهل بيت (علیهم السلام) بهره مند می شوند كما اين كه در تشرف عالم جليلالقدر سيد

ص: 71

محمدباقر مجتهدسيستاني و بانويي كه هفت سال براي حفظ حجاب خود از منزل بيرون نيامدند واضح است.

و اين كه شايد مراد از اخبار در اين روايت كه دوشيزگان در پس پرده نيز می شنوند انشاء باشد به اين معني كه دوشيزگان از اهل ايمان بايد اين گونه باشند و خود را حفظ نموده و در پرده حجاب و عفاف باشند ولو در آخرالزمان و چنيني شرايطي كه ميل به گناه و معصيت و پرده دري و گستاخي مزيد احترام بين اهل باطل است.

و ديگر اين كه موضوعات در احكام در مواردي انصراف به نوع دارد و نوع از متدينين و اهل ايمان اين گونه هستند و اگر در دوره اي و مقطعي خلاف اين امر باشد مخل به موضوع نيست.

علامات منظم قبل از ظهور

باز در غيبت نعماني نقل شده است كه:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّامِتِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا مِنْ عَلَامَةٍ بَيْنَ يَدَيْ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ بَلَى قُلْتُ وَ مَا هِيَ قَالَ هَلَاكُ الْعَبَّاسِيِّ وَ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَيْدَاءِ وَ الصَّوْتُ مِنَ السَّمَاءِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخَافُ أَنْ يَطُولَ هَذَا الْأَمْرُ فَقَالَ لَا إِنَّمَا هُوَ كَنِظَامِ الْخَرَزِ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً.(1)

ص: 72


1- غيبت نعماني – ص 262

محمد بن صامت از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده كه: خدمت امام عليه السلام عرض كردم: هيچ نشانه اى قبل از ظهور نيست؛ فرمود: بلي هست؛ عرض كردم: آن نشانه كدام است؛

فرمود: نابودى عباسى و خروج سفيانى و كشته شدن نفس زكيه و فرو رفتن زمين در بيداء و نداي آسماني؛ عرض كردم: فدايت شوم می ترسم كه اين كار به درازا بكشد و طولاني شود؛ فرمود: خير؛ مثل رشته منظم - زنجيروار - به دنبال هم اتفاق خواهند افتاد؛

** نداي رحماني و شيطاني؛ در غيبت نعماني نقل شده است كه: نَاجِيَةَ الْقَطَّانِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ الْمُنَادِيَ يُنَادِي أَنَّ الْمَهْدِيَّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ فَيُنَادِي الشَّيْطَانُ إِنَّ فُلَاناً وَ شِيعَتَهُ عَلَى الْحَقِّ يَعْنِي رَجُلًا مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ.(1)

ناجيه قطان گويد كه شنيدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود:

منادي آسماني اين گونه ندا مي دهد؛ مهدي آل محمد عليهم السلام فلاني فرزند فلاني است و شيطان نيز ندا مي دهد؛ همانا فلاني و پيروانش بر حق هستند – يعني مردي از بني اميه ( كه در اخبار است شيطان ندا مي دهد كه عثمان بر حق و مظلوم كشته شده است؛)

ص: 73


1- الغيبة ( للنعماني) ؛ النص ؛ ص264

** مرگ و قتل مردم و نداي آسماني؛ در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ يَشْمَلُ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ حَتَّى يَلْجَأَ النَّاسُ عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى الْحَرَمِ فَيُنَادِي مُنَادٍ صَادِقٌ مِنْ شِدَّةِ الْقِتَال فِيمَ الْقَتْلُ وَ الْقِتَالُ صَاحِبُكُمْ فُلَانٌ.

عبد اللَّه بن سنان گويد: شنيدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود:

مرگ و كشتاري مردم را فرا خواهد گرفت تا اين كه مردم به حرم پناهنده خواهند شد؛ پس بعد از شدت جنگ و قتال منادي صادقي ندا مي دهد؛ اين قتل و كشتار براي چيست؛ صاحب شما فلاني – مهدي (علیه السلام) – است؛

** قائم (علیه السلام) و سفياني در يك سال؛

باز در غيبت نعماني وارد شده است كه: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ وَ الْقَائِمُ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ.

محمد بن مسلم گويد كه امام باقر (علیه السلام) فرمود: سفيانى و قائم (علیه السلام) در يك سال خواهند بود؛ و اين يك علامت خاص است كه علاوه بر اصل وقوع آن خبر از زمان آن مي دهد؛

** مرگ خليفه؛ باز در غيبت نعماني نقل شده است: (2)

؛

ص: 74


1- غيبت نعماني – ص 267
2- غيبت نعماني – ص 267

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: بَيْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاكِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ يُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِيفَةٍ يَكُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِيعاً

ابوبصير گويد؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتي كه مردم در عرفات وقوف كرده اند، سوارى كه بر شتر تندرويي سوار است می رسد و خبر مرگ خليفه اي را مي دهد كه مرگ او سبب فرج آل محمد (صلی الله علیه و آله) و فرج همه مردم است؛

وَ قَالَ (علیه السلام) إِذَا رَأَيْتُمْ عَلَامَةً فِي السَّمَاءِ نَاراً عَظِيمَةً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ تَطْلُعُ لَيَالِيَ فَعِنْدَهَا فَرَجُ النَّاسِ وَ هِيَ قُدَّامَ الْقَائِمِ (علیه السلام) بِقَلِيلٍ.

و نيز فرمود: وقتي كه نشانه اى در آسمان ديديد: آتش بزرگى كه از جانب مشرق كه چند شب شعله ور است در آن وقت فرج مردم فرا رسيده است و اين امر اندكى پيش از قائم(علیه السلام) خواهد بود. پس اين آتش نيز از علامات نزديك ظهور است؛

** غضب خداوند، مرگ هايي كه بين آن ها مرگ هايي ديگر رخ مي دهد؛

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ قَالَ: سَأَلَ ابْنُ الْكَوَّاءِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) عَنِ الْغَضَبِ فَقَالَ هَيْهَاتَ الْغَضَبُ هَيْهَاتَ مَوْتَاتٌ بَيْنَهُنَّ مَوْتَاتٌ وَ رَاكِبُ الذِّعْلِبَةِ وَ مَا رَاكِبُ الذِّعْلِبَةِ مُخْتَلِطٌ جَوْفُهَا بِوَضِينِهَايُخْبِرُهُمْ بِخَبَرٍ فَيَقْتُلُونَهُ ثُمَّ الْغَضَبُ عِنْدَ ذَلِكَ.

ص: 75


1- غيبت نعماني – ص 268

ابى طفيل گويد ابن كواء از اميرالمؤمنين (علیه السلام) از غضب پرسيد؛ امام (علیه السلام) فرمود: چه بسيار كه تا غضب مانده است؛ كو تا غضب؛ مرگ هائى خواهد بود كه ميان آن مرگ ها مرگ هائى ديگر روى مي دهد و نيز بايد آن كس كه سوار بر شتر تندرو است بيايد؛ و آن سوار بر شتر تندرو كدام است؛ شترى كه ميانش با بند كمرش به هم آميخته باشد و آن سوار به آنان خبرى می دهد كه او را مى شناسد اين هنگام است كه آن غضب فرا می رسد؛

كه اين خبر هم در ادامه اخبار سابق است؛ اين خبر كه فرمود مرگ خليفه اي است كه بعد از آن فرج و گشايش خواهد بود؛ اما آن چه در عنوان غضب نقل شده اين كه بعد از قتل نفس زكيه خداوند غضب مي كند؛

** مرگ خليفه اي بدون ياور و عذر پذيرنده؛ در غيبت نعماني وارد شده است كه:(1) عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ: يُقْتَلُ خَلِيفَةٌ مَا لَهُ فِي السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِي الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ يُخْلَعُ خَلِيفَةٌ حَتَّى يَمْشِيَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَيْسَ لَهُ مِنَ الْأَرْضِ شَيْ ءٌ وَ يُسْتَخْلَفُ ابْنُ السَّبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ أَبُو الطُّفَيْلِ يَا ابْنَ أُخْتِي لَيْتَنِي أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ كُورَةٍ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ تَتَمَنَّى يَا خَالِ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ حُذَيْفَةَ حَدَّثَنِي أَنَّ الْمُلْكَ يَرْجِعُ فِي أَهْلِ النُّبُوَّةِ.

حذيفة بن يمان گويد: خليفه اى كشته مى شود كه نه در آسمان عذر پذيرنده اي دارد و نه در زمين ياورى براي او خواهد بود؛ و خليفه اى از خلافت خلع مى شود كه بر روى

ص: 76


1- غيبت نعماني – ص 268 و 269

زمين راه رود و هيچ چيز از زمين براي او نباشد و ابن السبيه را جانشين خود نمايد؛ گويد: ابو طفيل گفت: اى فرزند برادرم كاش كه من و تو از اهل زمان او مي بوديم؛ راوى گويد: گفتم: اي دائى؛ چرا چنين آرزوئى مي كند؛ گفت: به خاطر آن كه حذيفه برايم حديث كرد كه حكومت به اهل بيت نبوت (علیهم السلام) برخواهد گشت؛

و اين در اخبار زياد آمده است كه دنيا براي متقين است و دولت اهل بيت (علیهم السلام) آخرين دولت هاست؛

اختلاف بني عباس از علائم فرج شيعه

در غيبت نعماني نقل شده است كه: (1)

عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ ...

يعقوب بن سراج گويد به ابى عبد اللَّه امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: فرج شيعان شما چه زمان خواهد بود؛ فرمود: هنگامى كه فرزندان عباس به اختلاف بيفتند و پايه هاى حكومتشان سست شود و طمع در آنان بندد كسى كه قدرت طمع در آن ها نداشت؛ البته فرج و گشايش نسبي است كه با هر واقعه اي بخشي از فرج است و فرج كل بعد از ظهور و قتل سفياني است و به حسب افراد نيز همين گونه است كه براي بعضي فرج و گشايشي به نسبت ديگر افراد و به نسبت ساير ازمان خواهد بود؛

ص: 77


1- غيبت نعماني – ص 270

ديگر اين كه هم با زوال بني اميه فرج نسبي و هم با زوال نسبي گشايش براي شيعه اتفاق افتاده است؛ اگر چه بعد از آن نيز ظلم طواغيت ادامه داشته است؛ و اين بني عباس هم ممكن است بني عباس اول باشد كه زوال و انقراض آن براي شيعه گشايش بود و هم بني عباس دوم؛ كه قرائن علائم نزديك به ظور غالبا قرينه است بر اين كه در اين موارد بني عباس دوم مراد است؛

... وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ وَ ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قُلْتُ وَ مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللَّه (صلی الله علیه و آله)

فَقَالَ سَيْفُهُ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ رَايَتُهُ وَ قَضِيبُهُ وَ فَرَسُهُ وَ لَأْمَتُهُ وَ سَرْجُهُ

و عرب عنان گسيخته و افسارش رها شود – كنترلش از دست برود - و هر كس كه وسيله دفاع و علمي دارد آن را بر افرازد و ادعا كند؛ و سفيانى ظاهر شود و يمانى روي آورد و امرش را آغاز كند و حسنى حركت كند؛

در اين هنگام صاحب اين امر با تراث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از مدينه به سوى مكه خروج خواهد كرد؛

عرض كردم تراث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چيست؛ فرمود: شمشير او و زره او و عمامه او و برد و عباى پشمين او و پرچم او و عصاى – يا شمشير بران - او و اسب او و آلات جنگى او و زين او؛

ص: 78

و باز در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ فَقَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ فَذَكَرَ الْحَدِيثَ بِعَيْنِهِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى ذِكْرِ اللَّأْمَةِ وَ السَّرْجِ وَ زَادَ فِيهِ حَتَّى يَنْزِلَ بِأَعْلَى مَكَّةَ ...

يعقوب سراج گويد به ابى عبد اللَّه امام صادق (علیه السلام)عرض كردم: فرج شيعه شما چه وقت خواهد بود؛ فرمود: هنگامى كه بنى عباس به اختلاف افتند و اركان حكومتشان سست شود و عين حديث بالا را ذكر كرده تا اين كلام كه؛ به آلات جنگى و زين و اضافه نموده است كه: تا بر بالاي مكه فرود آيد؛

... فَيُخْرِجَ السَّيْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ يَلْبَسَ الدِّرْعَ وَ يَنْشُرَ الرَّايَةَ وَ الْبُرْدَةَ وَ يَعْتَمَّ بِالْعِمَامَةِ وَ يَتَنَاوَلَ الْقَضِيبَ بِيَدِهِ وَ يَسْتَأْذِنَ اللَّهَ فِي ظُهُورِهِ فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ فَيَأْتِي الْحَسَنِيُّ فَيُخْبِرُهُ الْخَبَرَ فَيَبْتَدِرُهُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ ...

پس شمشير را از غلافش بيرون می كشد و زره خود را مى پوشد و پرچم خود را برافراشته و عباي خود را باز می كند و عمامه بر سر مى گذارد و عصا – يا شمشير خود - را به دست می گيرد و از خداوند متعال اذن ظهور مى طلبد؛ در اين حين بعضى از خادمان آن حضرت از امر حضرت آگاه مى شود؛ پس نزد حسنى مى آيد و خبر

ص: 79


1- غيبت نعماني – ص 270

حضرت را به او مى رساند؛ حسنى زودتر اقدام به خروج می كند؛ پس اهل مكه بر عليه او بر مي خيزند؛

(زيرا شمشير حضرت تا اين زمان مغمد بود و حال از غلاف بيرون مي آيد؛ و نيز مراد از عمامه ظاهرا عمامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله)است؛)

... فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامی فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَيُبَايِعُهُ النَّاسُ وَ يَتَّبِعُونَهُ وَ يَبْعَثُ عِنْدَ ذَلِكَ الشَّامی جَيْشاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيُهْلِكُهُمُ اللَّهُ دُونَهَا ...

پس اهل مكه او را مي كشند و سرش را به نزد شامى مى فرستند؛ در اين هنگام صاحب اين امر ظاهر مى شود؛ پس مردم با او بيعت كنند و از او تبعيت كنند و شامي سپاهى را روانه مدينه می كند ولى به خداوند متعال قبل از رسيدن به مدينه آنان را هلاك می كند

... وَ يَهْرُبُ مِنَ الْمَدِينَةِ يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ بِالْمَدِينَةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ (علیه السلام) إِلَى مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ بِصَاحِبِ الْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ صَاحِبُ الْأَمْرِ نَحْوَ الْعِرَاقِ وَ يَبْعَثُ جَيْشاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَأْمُرُ أَهْلَهَا فَيَرْجِعُونَ إِلَيْهَا؛

و در آن روز هر كس از اولاد على (علیه السلام) كه در مدينه باشد، از مدينه فرار كرده و خود را به مكه مى رساند و خود را به صاحب اين امر ملحق مي كند؛

و صاحب اين امر به سوى عراق حركت مي كند و سپاهى به سوى مدينه روانه می كند و امر مي كند كه اهل و خاندانش به مدينه باز گردند؛

ص: 80

گرمي شديد هوا؛ تغييرات طبيعي و اقليمي

در غيبت نعماني نقل شده است:(1) أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ:

سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السلام) يَقُولُ قَبْلَ هَذَا الْأَمْرِ بَيُوحٌ فَلَمْ أَدْرِ مَا الْبَيُوحُ فَحَجَجْتُ فَسَمِعْتُ أَعْرَابِيّاً يَقُولُ هَذَا يَوْمٌ بَيُوحٌ فَقُلْتُ لَهُ مَا الْبَيُوحُ فَقَالَ الشَّدِيدُ الْحَرُّ

احمد بن محمد بن ابى نصر گويد از امام رضا (علیه السلام) شنيدم كه می فرمود: بيش از اين امر بيوح خواهد شد؛ و من نمي دانستم مراد از بيوح چيست؛ پس به حج رفتم و شنيدم عربى مى گفت: امروز روز بيوح است به او گفتم: بيوح چيست؛ گفت: يعنى بسيار گرم. البته لزوما مراد امام (علیه السلام) همين معني لغوي بوده باشد ثابت نيست لكن اين از معاني محتمل است و تغييرات اقليمي و نابهنجاري در آن ممكن است از علائم آخر الزمان باشد، كما اين كه در برخي اخبار ديگر به آن تصريح شده است؛ و در اخبار ديگر به معني پيوسته بودن يا آشفتگي و نابساماني است كه اين معني چون از خود اخبار است اولي است؛

خورشيد و ماه گرفتگي

در غيبت نعماني نقل شده است:(2) ؛ عَنْ بَدْرِ بْنِ الْخَلِيلِ الْأَسَدِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ (علیه السلام) فَذَكَرَ آيَتَيْنِ تَكُونَانِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ (علیه السلام) لَمْ تَكُونَا مُنْذُ

ص: 81


1- غيبت نعماني – ص 271
2- همان؛

أَهْبَطَ اللَّهُ آدَمَ (صلی الله علیه و آله) أَبَداً وَ ذَلِكَ أَنَّ الشَّمْسَتَنْكَسِفُ فِي النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْقَمَرَ فِي آخِرِهِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا بَلِ الشَّمْسُ فِي آخِرِ الشَّهْرِ وَ الْقَمَرُ فِي النِّصْفِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِنِّي لَأَعْلَمُ بِالَّذِي أَقُولُ إِنَّهُمَا آيَتَانِ لَمْ تَكُونَا مُنْذُ هَبَطَ آدَمُ.

بدر بن خليل اسدى گويد در نزد امام باقر (علیه السلام) بودم كه فرمودند؛ دو نشانى و علامت پيش از قيام قائم (علیه السلام) خواهد بود كه از وقتى كه خداوند متعال آدم(علیه السلام) را به زمين فرود آورده است، هرگز آن دو نشانى واقع نشده است و آن اينكه آفتاب در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن گرفته می شوند.

كه مضامين اين اخبار نيز كثير است و اين اخبار كه دال بر وقوع علامت و نشانه خاص در ماه هاي خاص مثل رجب و محرم و رمضان و ذي الحجه و ماه هاي ديگر است غير از اخباري است كه مدت زمان آن ها را مشخص كرده است؛ يعني دسته اي از اخبار روز اين اتفاق و طايفه ديگر مدت زمان آن را نيز بيان نموده اند؛ مردى به آن حضرت عرض كرد يا ابن رسول اللهs؛ بلكه آفتاب در آخر ماه و ماه در نيمه آن گرفتگي دارد؛، امام باقر (علیه السلام) به او فرمود:

من بهتر می دانم چه می گويم آن دو نشانى نشانه هائى است كه از هبوط آدم (علیه السلام) تا آن روز اتفاق نيفتاده است؛ هم زماني اين دو علامت با هم نيز ممكن است مراد باشد؛

ص: 82

به هم خوردن حساب منجمين

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1) عَنْ وَرْدٍ أَخِي الْكُمَيْتِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ هَذَا الْأَمْرِ انْكِسَافَ الْقَمَرِ لِخَمْسٍ تَبْقَى وَ الشَّمْسِ لِخَمْسَ عَشْرَةَ وَ ذَلِكَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ عِنْدَهُ يَسْقُطُ حِسَابُ الْمُنَجِّمِين؛

ورد- برادر كميت- گويد امام باقر (علیه السلام) فرمود: پيش از اين امر به پنج روز قبل از اتمام ماه رمضان ماه گرفتگى خواهد بود و پانزده روز پيش از اتمام ماه، گرفتگى آفتاب و اين در ماه رمضان خواهد بود و آن هنگام حساب ستاره شناسان و منجمين به هم خواهد خورد؛

و نيز در غيبت نعماني نقل شده است:(2) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: عَلَامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدِيِّ كُسُوفُ الشَّمْسِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ مِنْهُ.

ابى بصير گويد امام صادق(علیه السلام) فرمود: نشانه خروج مهدى (علیه السلام) گرفتگى آفتاب در سيزدهم يا چهاردهم از ماه رمضان است؛ و جمع بين اين اخبار تنافي ندارد؛ هم به لحاظ روز وقوع و هم به لحاظ مقدار زمان؛

** خروج قومي از مشرق؛ و باز در غيبت نعماني در خبري نقل شده است:

ص: 83


1- همان؛
2- غيبت نعماني – ص 272

عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.(1)

ابى خالد كابلى گويد امام باقر (علیه السلام) فرمود:

گوئى قومى را مى بينم كه از خاور خروج كرده اند و خواستار حق هستند ولى به آنان داده نمی شود سپس باز خواستار حق خود مي شوند و به آنان نمي دهند؛ چون چنين بينند شمشيرهاي خود را برهنه كنند – و سلاح به دست مي گيرند - و بر گردن هاي خود مي گذارند؛ پس در اين وقت حق آنان را به آنان بدهند لكن آنان نمي پذيرند تا آنكه قيام كنند و پرچم خود را جز به صاحب شما تحويل نمي دهند؛ كشته گانشان شهيدند، آگاه باشيد كه اگر من آن روز را درك مى كردم جان خود را براى يارى صاحب اين امر نگاه می داشتم؛

ما اين روايت را به عنوان روايت قتلاهم شهداء مفصل شرح داديم كه با توجه به دو طايفه اخبار كه عمده آن ها تصريح بر عدم خروج و قيام دارد و پرچم ها و رايات مورد تاييد ائمه (علیهم السلام) مثل يماني و خراساني و حسني و نيز قرائن متعدد از ساير اخبار اين قوم ظاهرا – و العلم عندالله – بايد بعد از زماني باشد كه ائمه (علیهمالسلام) اجازه

ص: 84


1- غيبت نعماني – ص 273

حركت به شيعه داده و آنان را دعوت به رسيدن به پرچم اهل بيت (علیهم السلام) نموده اند باشد كه علامت اصلي آن ها خسف بيداء و نداي آسماني است و در برخي اخبار ديگر علامت ديگر نيز وارد شده است؛

وقايع خراسان و سجستان

در غيبت نعماني نقل شده است كه: عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ قَالَ: مَا دَخَلْنَا عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام) قَطُّ إِلَّا قَالَ خُرَاسَانَ خُرَاسَانَ سِجِسْتَانَ سِجِسْتَانَ كَأَنَّهُ يُبَشِّرُنَا بِذَلِكَ

معروف ابن خربوذ گويد هيچ وقت خدمت امام باقر(علیه السلام) نرسيديم مگر آن كه فرمود:

خراسان خراسان، سجستان سجستان، گويا با اين كلام به ما مژده اى می داد؛ كه ظاهرا به خراسان قديم منصرف است كه تا بلخ و طالقان و مرو است و قرائن متعدد موجود است كه خراسان ايران مراد نيست و مكرر ذكر شد؛

** از بين رفتن وحدت شيعيان و نيز برافراشتن پرچم هاي متعدد؛

در غيبت نعماني نقل شده است كه: عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَقُولُ إِذَا ظَهَرَتْ بَيْعَةُ الصَّبِيِّ قَامَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ بِصِيصِيَتِهِ (1)ابى الجارود گويد: شنيدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود: هنگامي كه بيعت پسر بچه ظاهر شود هر كس كه آلت دفاعى و اسباب قدرتي داشته باشد آن را علم مي نمايد و از آن استفاده مي كند؛

ص: 85


1- غيبت نعماني – ص 274

حكومت همه طوايف قبل از ظهور- و دولت اهل بيت (علیهم السلام)

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا يَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا يَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّينَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْلِ

هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود؛ اين امر واقع نخواهد شد تا اين كه هيچ صنفى از مردم نماند مگر آن كه بر مردم حكومت و امارت كنند تا آنكه كسى نگويد؛ اگر ما حكومت به دست مي گرفتيم با عدالت رفتار مى كرديم، سپس قائم (علیه السلام) به حق و عدالت قيام می كند.

** نداي آسماني حتمي و كشتار اكثر مردم قبل از ظهور؛

در غيبت نعماني نقل شده است كه: عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) النِّدَاءُ حَقٌّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ حَتَّى يَسْمَعَهُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ وَ قَالَ (علیه السلام) لَا يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى يَذْهَبَ تِسْعَةُ أَعْشَارِ النَّاسِ (2)هشام بن سالم از زراره نقل كرده كه گويد به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: آيا نداي آسماني واقع خواهد شد؛ فرمود: آرى به خدا قسم تا آن جا كه هر قومى به زبان خودشان آن ندا را می شنوند، و نيز فرمود: اين امر صورت نخواهد گرفت تا آن كه نه

ص: 86


1- همان؛
2- همان؛

دهم از مردم از بين بروند؛ البته اين اخبار متعدد است و ميزاني كه بيان نمودند نيز تفاوت دارد و يك سوم از مردم و نيمي از مردم و دو سوم و پنج هفتم هم در اخبار وارد شده است؛ كه با توجه به امراض و بيماري ها و نيز جنگ هاي متعدد منطقه اي و جهاني و بلاهاي طبيعي اين امر مي تواند رخ دهد؛

زوال ملك بني عباس

باز در غيبت نعماني آمده است: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِذَا هُدِمَ حَائِطُ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ مِنْ مُؤَخَّرِهِ مِمَّا يَلِي دَارَ ابْنِ مَسْعُودٍ فَعِنْدَ ذَلِكَ زَوَالُ مُلْكِ بَنِي فُلَانٍ أَمَا إِنَّ هَادِمَهُ لَا يَبْنِيهِ.(1)

حديث كرد براي ما عبد الواحد بن عبد اللَّه بن يونس كه گويد: حديث كرد براي ما محمد بن جعفر قرشى كه گويد: حديث كرد براي ما محمد بن حسين بن ابى الخطاب كه گويد: حديث كرد براي ما محمد بن سنان از حسين بن مختار و او از خالد قلانسىكه امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتي كه ديوار مسجد كوفه از انتهاي آن كه به خانه ابن مسعود چسبيده است ويران شد، حكومت بنى فلان – بني عباس - زائل خواهد شد، آگاه باشيد كه ويران گر آن ديوار دوباره آن را تجديد بنا نخواهد كرد – دوباره ساخته

ص: 87


1- غيبت نعماني – ص 276

نخواهد شد؛ و اين امري است كه در خيلي از مواضع اتفاق مي افتد و برخي نيز بعد از ظهور اين گونه خواهند بود لكن مواضعي از محل فتن مثل كوفه و بصره و شام نوعا اين گونه هستند كه هر كدام علامت واقعه اي بوده و آباداني آن ها ممكن است مجددا اتفاق نيفتد؛

دوازده مدعي غير صادق

باز در غيبت نعماني آمده است كه:(1) .. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَا يَقُومُ الْقَائِمُ حَتَّى يَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا كُلُّهُ يُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ أَنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَيُكَذِّبُهُمْ.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: قائم (علیه السلام) قيام نخواهد كرد تا آن كه دوازده نفر قيام كنند و همگى مدعي هستند كه قائم (علیه السلام) را ديده اند و حضرت تكذيبشان خواهد كرد.

البته به طور خاص در مورد بني هاشم نيز وارد شده است كه قبل از ظهور دوازده نفر از بني هاشم خروج مي كنند و همگي دعوت به نفس مي كنند لكن در اين خبر فرموده ادعاي مشاهده يا مشاهده خاص دارند كه فرموده حضرت تكذيبشان مي كند؛** حرب قيس؛ باز در غيبت نعماني آمده است كه:

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ تَحَرَّكَ حَرْبُ قَيْسٍ (2)

؛ امام صادق(علیه السلام) فرمود: پيش از قيام قائم (علیه السلام) جنگ قيس به جنبش خواهد آمد و در اخبار ملاحم و فتن و اخبار غيبي امير المومنين (علیه السلام) در باب جزيره قيس و سواحل آن ذكر شد؛

ص: 88


1- غيبت نعماني – ص 277
2- همان؛

خروج كاسر العينين از صنعاء قبل از سفياني

باز در غيبت نعماني آمده است: عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) السُّفْيَانِيُّ فَقَالَ أَنَّى يَخْرُجُ ذَلِكَ وَ لَمَّا يَخْرُجْ كَاسِرُ عَيْنَيْهِ بِصَنْعَاءَ(1)

عبيد بن زرارة گويد در محضر امام صادق(علیه السلام) از سفيانى سخن به ميان آمد؛ فرمود سفياني كجا خروج كند تا آن كه كاسر العينين در صنعاء خروج نكرده باشد؛ در بعض اخبار در خروج هم زمان سفياني و خراساني و يماني نقل شده است؛ لكن مقيداتي در خروج زودتر يماني وارد شده است و نيز طبق اين خبر قبل از سفياني علامت ديگري خواهد بود و آن خروج فردي كه جشمش خواب آلود است از صنعاست؛

** قبل از سفياني شيصباني خروج مي كند؛ 8- عن جابر الجعفي قال:(2)

سألت أبا جعفر الباقر (علیه السلام) عن السفياني فقال و أنى لكم بالسفياني حتى يخرج قبلهالشيصباني يخرج من أرض كوفان ينبع كما ينبع الماء فيقتل وفدكم فتوقعوا بعد ذلك السفياني و خروج القائم (علیه السلام)

عمرو بن شمر از جابر جعفي نقل كرده كه گويد؛ از امام باقر (علیه السلام) از سفياني پرسيدم فرمود؛ كجا سفياني خواهد بود تا اين كه قبل از او شيصباني از ارض كوفه خروج كند و هم چون چشمه اي از زمين مي جوشد و گروه هايي از قوم شما را به قتل رساند،

ص: 89


1- همان؛
2- الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص302

در اين هنگام منتظر سفياني و خروج قائم (علیه السلام) باشيد؛ شيصباني گرچه بر شيطان و يا فرد شيطاني اطلاق مي شود لكن طبق بعض اخبار از رجال بني العباس در كوفه است؛

** موت احمر و ابيض و هجوم ملخ ها؛ باز در غيبت نعماني آمده است كه: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بَيْنَ يَدَيِ الْقَائِمِ مَوْتٌ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْيَضُ وَ جَرَادٌ فِي حِينِهِ وَ جَرَادٌ فِي غَيْرِ حِينِهِ أَحْمَرُ كَالدَّمِ فَأَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَبِالسَّيْفِ وَ أَمَّا الْمَوْتُ الْأَبْيَضُ فَالطَّاعُونُ (1)

اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرمود: قبل از قائم (علیه السلام) مرگ سرخ و مرگ سفيد است و – هجوم - ملخ ها در فصل خود و ملخ هايي در غير فصل خود كه مثل خون سرخ رنگ است خواهد بود؛ و اما مرگ سرخ شمشير است و مرگ سفيد طاعون است؛ كه اخبار زيادي در باب موت سرخ با شمشير و موت سفيد با طاعون وارد شده است؛ لكن خبري در معاني الاخبار نقل شده است كه مفيد براي مقام است؛

** معناي موت احمر؛ شيخ صدوق در معاني الاخبار نقل مي كند؛(2)باب معنى الفقر الذي هو الموت الأحمر 1- ... عن أبي عبد الله عليه السلام قال: الفقر الموت الأحمر فقيل الفقر من الدنانير و الدراهم قال لا و لكن من الدين

امام صادق (علیه السلام) فرمود؛ فقر همان موت احمر است؛ پرسيده شد آيا مراد فقر دينار و درهم است؛ فرمود؛ خير بلكه فقر در دين است؛ اين كه موت احمر در كنار موت

ص: 90


1- همان؛
2- معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص259

ابيض است احتمال همان مرگ به شمشير را تقويت مي كند اما طبق مقتضاي اخبار آخر الزمان فقر در دين شايع مي شود و واضح است دوري از تعاليم دين و شرع مقدس سبب و مقتضي هلاكت است؛

جنگ قرقيسا و سفره اي براي وحوش و طيور

باز در غيبت نعماني آمده است كه:(1) عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْمَنْصُورِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ مَائِدَةً وَ فِي غَيْرِ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَأْدُبَةً بِقِرْقِيسِيَاءَ يَطَّلِعُ مُطَّلِعٌ مِنَ السَّمَاءِ فَيُنَادِي يَا طَيْرَ السَّمَاءِ وَ يَا سِبَاعَ الْأَرْضِ هَلُمُّوا إِلَى الشِّبَعِ مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ

حذيفة بن منصور گويد كه امام صادق(علیه السلام) فرمود: براي خداوند متعال مائده و سفره اى است در شهري نزديك نهر فرات كه قرقيسيا نام دارد؛ كه يك منادي ازآسمان ندا مي دهد؛ اى پرندگان آسمان و اى درندگان زمين بشتابيد و شكم خود را از گوشت هاى ستم كاران سير كنيد؛

** ندا به اسم قائم(علیه السلام)؛ باز در غيبت نعماني نقل شده است كه: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ قَالَ يُنَادَى بِاسْمِ الْقَائِمِ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قُمْ.(2)

ابى بصير گويد امام صادق(علیه السلام) براي ما حديث كرد و فرمود؛ منادي قائم (علیه السلام) را به نام ندا مي دهد كه فلان فرزند فلان بپاخيز و قيام كن؛

** فتنه اي در شام؛ در غيبت نعماني نقل شده است:

ص: 91


1- غيبت نعماني – ص 278
2- غيبت نعماني – ص 279

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: يَا جَابِرُ لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ (علیه السلام) حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ وَ يَكُونُ قَتْلٌ بَيْنَ الْكُوفَةِ وَ الْحِيرَةِ قَتْلَاهُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ.(1)

جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: اى جابر، قائم (علیه السلام) ظهور نمی كند تا اين كه در شام مردم را فتنه اى فرا گيرد كه به دنبال راه گريز و مفر باشند و آن را نيابند و قتل و كشتارى در ميان كوفه و حيره اتفاق افتد كه از هر دو گروه به يك ميزان كشته شود و منادي اي از آسمان ندا سر دهد؛** صدايي از شام و بشارتي بر فرج و گشايش؛ باز در غيبت نعماني نقل شده است: مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: تَوَقَّعُوا الصَّوْتَ يَأْتِيكُمْ بَغْتَةً مِنْ قِبَلِ دِمَشْقَ فِيهِ لَكُمْ فَرَجٌ عَظِيمٌ(2)

محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل كرده كه فرمود: به انتظار صدائى باشيد كه به طور ناگهاني از سوى دمشق به شما خواهد رسيد و در آن صدا براي شما فرجى بزرگ خواهد بود؛ البته اين صدا ممكن است اعلان و آگاهي بر برخي امور نيز باشد؛ و باز در غيبت نعماني نقل شده است:(3) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: يَقُومُ الْقَائِمُ يَوْمَ عَاشُورَاءَ؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود؛ امام قائم (علیه السلام) در روز عاشورا قيام خواهد كرد؛

ص: 92


1- همان؛
2- همان؛
3- غيبت نعماني – ص 282

مسلک دوم: بلاهای آخرالزمان، علائم ظهور، عسرت شیعه و فضیلت صبر

اشاره

ص: 93

ص: 94

مقصد اول؛ برخي علائم آخرالزمان؛

اشاره

بيان بعضي اخبار؛ اندراس قرآن و اسلام و فقهاي اهل فتنه

در كافي شريف نقل مي كند؛(1)

479- علي بن إبراهيم عن أبيه عن النوفلي عن السكوني عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال قال أمير المؤمنين (علیه السلام) قال رسول الله(صلی الله علیه و آله)؛

سيأتي على الناس زمان لا يبقى من القرآن إلا رسمه و من الإسلام إلا اسمه يسمون به و هم أبعد الناس منه مساجدهم عامرة و هي خراب من الهدى فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة و إليهم تعود؛

اميرالمؤمنين (علیه السلام) فرموده كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است؛ زمانى بر مردم خواهد آمد كه از قرآن جز نامى نماند و از اسلام جز اسمي نمي ماند؛ مردم آن زمان خود را مسلمان مي نامند ولي دورترين افراد از اهل اسلام هستند؛ مساجد آنان آباد است ولي از هدايت خالي است؛ فقهاي اين دوران بد ترين فقهاى زير آسمانند كه فتنه از آن ها برآيد و به آنان بازگردد.

كمياب شدن كسب حلال و برادر ديني

در تحف العقول نقل مي كند؛(2) و قال عليه السلام يأتي على الناس زمان ليس فيه شي ء أعز من أخ أنيس و كسب درهم حلال؛

ص: 95


1- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 8 ؛ ص307
2- تحف العقول ؛ النص ؛ ص368

امام صادق (علیه السلام) فرمود؛ زماني بر مردم خواهد آمد كه كمياب ترين شيء در آن زمان برادر مطمئن و مونس و كسب درهم حلال است

زنان غرق در شهوات

شيخ صدوق در فقيه نقل مي كند؛(1)

-4374 و- روى الأصبغ بن نباتة عن أميرالمؤمنين عليه السلام قال سمعته يقول؛

يظهر في آخر الزمان و اقتراب الساعة و هو شر الأزمنة نسوة كاشفات عاريات متبرجات من الدين داخلات في الفتن مائلات إلى الشهوات مسرعات إلى اللذات مستحلات للمحرمات في جهنم خالدات

اصبغ بن نباته گويد: از امير مؤمنان (علیه السلام) شنيدم كه می فرمود:

در آخر الزمان نزديك به قيامت كه بدترين زمان ها است، زنانى ظاهر مي شوند: حجاب هاي خود را مراعات نمي كنند و برهنه هستند و زينت خود براي غير آشكار مي كنند؛ در فتنه ها و آشوب ها داخل مي شوند و به شهوات عامل و قائل هستند، به لذت ها سرعت مي گيرند و حرام ها را حلال مي شمارند و – در نتيجه اين اعمال و عقائد خود – در جهنم داخل مي شوند؛

فضل اهل ايمان در آخرالزمان

ص: 96


1- من لا يحضره الفقيه ؛ ج 3 ؛ ص390

شيخ صدوق در فقيه نقل مي كند در وصيه النبي صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود؛(1)

يا علي أعجب الناس إيمانا و أعظمهم يقينا قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي و حجب عنهم الحجة فآمنوا بسواد على بياض

اى على؛ شگفت آورترين افراد به لحاظ ايمان، و بزرگ ترين يقين، از آن قومي است كه در آخر الزمان هستند. پيامبر را نديده اند، و حجت خداوند از آنان غايب است، لكن به سياهى بر سفيدى ايمان آورده اند؛

ساير علائم؛ ده نشاني ديگر

** ساير علائم؛ فتال نيشابوري در روضه الواعظين نقل مي كند؛(2)

مجلس في ذكر أشراط الساعة؛ قال الله تعالى أتى أمر الله فلا تستعجلوه. و قال اقترب للناس حسابهم و هم في غفلة معرضون. و قال تعالى في سورة الأنبياء و اقترب الوعد الحق. .... و قال تعالى اقتربت الساعة و انشق القمر و روى رجل قال كنا جلوسا في المدينة في ظل حائط رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و كان رسول الله في غرفة فاطلع علينا فقال فيما أنتم

ص: 97


1- من لا يحضره الفقيه ؛ ج 4 ؛ ص366
2- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج 2 ؛ ص484

قلنا نتحدث قال عما ذا قلنا عن الساعة فقال إنكم لا ترون الساعة حتى تروا قبلها عشر آيات طلوع الشمس من مغربها و الدجال و دابة الأرض و ثلاثة خسوف تكون في الأرض خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزيرة العرب و خروج عيسى عليه السلام و خروج يأجوج و مأجوج و يكون في آخر الزمان نار تخرج من اليمن من قعر الأرض لا تدع خلفها أحدا تسوق الناس إلى المحشر كلما قاموا قامت لهم تسوقهم إلى المحشر

خداوند متعال در سوره قمر فرموده است: قيامت نزديك شد و ماه شكافته شد؛ مردى روايت مى كند و مى گويد: در مدينه، كنار ديوار خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نشسته بوديم و پيامبر (صلی الله علیه و آله) در حجره يى بودند؛ به ما نظر كرده و فرمودند: چه مى كنيد؛

گفتيم: سخن مى گفتيم. فرمود: در چه امري سخن مي گوئيد؛ گفتيم: در باره قيامت

فرمودند: شما قيامت را نخواهيد ديد تا آن كه پيش از آن ده علامت اتفاق افتد؛ طلوع خورشيد از مغرب، دجال، دابة الارض، و سه خسوف و فرورفتگي در زمين؛

يكى در مشرق، ديگرى در مغرب و سومى در جزيرة العرب، و خروج عيسى (علیه السلام) و خروج يأجوج و مأجوج؛و در آخرالزمان آتشى در يمن از اعماق زمين بيرون مى آيد كه هيچ چيز را باقى نمى گذارد و همه را به سوى محشر پيش مى راند و هر مقدار از آن بگريزند همچنان ادامه دارد و آنان را به سوى محشر مى راند؛

ص: 98

علامات و بلاياي طبيعي از زلزله و خورشيدگرفتگي و طوفان

و در ادامه نقل مي كند؛(1)

قال الباقر عليه السلام إن الزلازل و الكسوفين و الرياح الهائلة من علامات الساعة فإذا رأيتم من ذلك فتذكروا قيام الساعة و افزعوا إلى مساجدكم

امام باقر (علیه السلام) فرموده است: زلزله هاى متعدد و دو بار خورشيد گرفتگي – يا خورشيد و ماه گرفتگي - و باد ها و طوفان هاى وحشت آور و ترسناك از نشانه ها و علامات قيامت است و هر وقت اين علامات را مى بينيد از برپايى قيامت ياد كنيد و به مساجد خود پناه بريد؛

كه ظاهرا مراد از مساجد مطلق محل عبادت است و گرنه در آخرالزمان مساجد نيز طبق اخبار از هدايت خالي و تهي است كه اخبارش ذكر شد؛

عبادت كنندگان نادان و قاريان فاسق

در روضه الواعظين نقل مي كند؛(2)

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) يكون في آخر الزمان عباد جهال و قراء فسقةرسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: در آخر الزمان، عبادت كنندگان نادان و قاريان قرآن فاسق خواهند بود؛ كه اين امر بر اساس ناداني در فهم تعاليم دين است كه سبب مي شود فرد

ص: 99


1- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج 2 ؛ ص484
2- همان؛

گمراه شود و موارد صحيح و راه درست را نداند زيرا برخي گمراهي ها عقوبت است؛ و قاريان نيز چون به غنا و مجالس معصيت و يا داخل شوندگان در دنيا خواهند بود مورد مذمت هستند؛

پانزده خصلت كه سبب بلا مي شود

باز در روضه الواعظين نقل مي كند؛(1)

و قال (صلی الله علیه و آله) إذا عملت أمتي خمس عشرة خصلة حل بهم البلاء قيل و ما هن يا رسول الله قال إذا اتخذوا الفي ء دولا و الأمانة مغنما و الزكاة مغرما و أطاع الرجل زوجته و عق أمه و بر صديقه و جفا أباه و شرب الخمر و لبس الحرير و الديباج و اتخذوا المعازف و القينات و أكرم الرجل مخافة شره و كان زعيم القوم أرذلهم و لعن آخر هذه الأمة أولها و ارتفعت الأصوات في المساجد فليتوقعوا خلالا ثلاثة ريحا حمراء و خسفا و مسخا

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند؛

هر گاه امت من پانزده عمل را انجام دهند بلاها بر ايشان نازل مى شود؛ سوال كردند: آن اعمالي كه سبب نزول بلا مي شود كدام هستند؛فرمودند: هر گاه فيء را دولت و سرمايه بدانند؛ و امانت را غنيمت شمرند، و زكوات و صدقات را غرامت دادن مي دانند و بيهوده صرف كنند، و مرد از همسرش پيروى

ص: 100


1- همان؛

نمايد و از مادرش نافرماني و سرپيچى كند، و با دوستش نيكى و با پدرش ستم و جفا كند؛

و شرب خمر نمايد و مردان لباس ابريشم و ديبا بپوشند و از ابزار لهو و لعب و آلات ان استفاده نمايد و استفاده از كنيزهاي آوازه خوان – بساط لهو و لعب آشكار و شايع شود -؛

و افراد را براي حفظ ماندن از شرشان تكريم مي كنند، و پيشوا و رهبر قوم پست ترين ايشان باشد، و آيندگان اين امت پيشينيان و قدماي اين امت را لعنت كنند، قيل و قال و هياهو در مساجد بلند شود؛ در اين هنگام سه امر را توقع داشته باشند و منتظر سه عذاب باشند؛ بادها و طوفان هاى سرخ و فرو شدن زمين و مسخ و دگرگون شدن افراد؛

يعني ممكن است در دين و شكل و تفكر و عقيده تبدل ايجاد شود و اين كه فرمود كنيزهاي اهل غنا زياد شود امري واضح است گرچه امروزه نام كنيز در ميان نيست لكن برده داري فكري شايع است؛ و سر و صدا و قيل و قال در مساجد امري واضح است كه امروزه ديده مي شود كه در مواردي محل هياهو و تبليغات هاست؛** تخيير بين ناتواني و سركشي؛ باز در روضه الواعظين نقل مي كند؛(1)

ص: 101


1- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج 2 ؛ ص485

و قال (صلی الله علیه و آله) يأتي على الناس زمان يخير الرجل بين العجز و الفخور فمن أدرك ذلك الزمان فليخير العجز على الفخور

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: زمانى بر اين مردم فرا مى رسد كه انسان مخير ميان ناتوانى يا تكبر و سركشى مى شود؛ هر كس آن زمان را درك كند بايد ناتوانى را بر سركشى و غرور و فخر برگزيند؛ اگر انسان در چنين شرايطي واقع شد ناتواني را بر سركشي برگزيند يعني اگر مخير است بين اين كه ناتوان از ورود به محل شبهه و معصيت و يا امري باشد كه موجب هلاكت است بهتر از آن است كه وارد شده و با ورود به حرام و شبهه از مصاديق سركشي و تجري باشد. و اين عبارتي روشن است كه اگر انسان در طاعت خداوند ضعيف بوده و يا در گمنامی و بي اعتباري و ... باشد به از آن است كه در معصيت و شبهه و دست زدن به اموري مخاطره آميز كه موجب هلاكت دين و دنياست متجري و قوي باشد.

** قتل و كشته شدن [ تخريب و تكفير] علماء؛ و قال (صلی الله علیه و آله) يأتي الناس زمان يقتل فيه العلماء كما يقتل اللصوص فيا ليت العلماء تحامقوا في ذلك الزمان (1)باز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: زماني بر مردم مى آيد كه در آن علماء همچون دزدان كشته مى شوند. اى كاش در آن زمان، علماء خود را به نادانى و جهالت بزنند؛

ص: 102


1- همان؛

اين تعبير كه فرمود اى كاش در آن زمان، علماء خود را به نادانى بزنند؛ زيرا كه در اين صورت خود را از حفظ می نمايند و چه بسا قوم و گروهي را نيز از ورود به اباطيل نگه دارند.

از بين رفتن علم و ظاهر شدن ناداني

و قال (صلی الله علیه و آله) إن من أشراط الساعة أن يرفع العلم و يظهر الجهل و يشرب الخمر و يفشو الزنا و تقل الرجال و تكثر النساء حتى إن الخمسين امرأة فيهن واحد من الرجال(1)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند؛

از نشانه ها و شروط قيامت اين است كه علم از بين مى رود و نادانى و جهالت آشكار مى شود. و شرب خمر رايج مي شود و زنا رواج مى يابد و شمار مردان كاسته شده و شمار زنان زياد مى شود، به طوري كه براى هر پنجاه زن يك مرد خواهد بود؛

گناهان سبب بلاها؛و قال (صلی الله علیه و آله) إذا فشا فيكم خمس حل بكم خمس إذا فشا فيكم الزنا كانت الزلزلة و إذا فشا فيكم الربا كان الخسف و إذا منعت الزكاة هلكت البهائم و إذا جار السلطان قحط المطر و إذا حقرت الذمة كانت الدولة للمشركين على المسلمين

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند؛ وقتي پنج امر در بين شما آشكار شد به پنج عقوبت مبتلا مي شويد؛ وقتي زنا شايع شد زلزله رخ مي دهد؛ و وقتي ربا شايع شد، فرورفتن زمين

ص: 103


1- همان؛

خواهد بود؛ وقتي زكات پرداخت نشود چهارپايان مي ميرند؛ وقتي سلطان جور و ظلم نمايد باران نمي بارد؛ و وقتي اهل ذمه تحقير شوند و با آنان مكر شود، مشركين بر مسلمين مسلط مي شوند؛

سوال كردن در باره حاجت

در اصول سته عشر نقل شده است؛(1)

اخبرنى رجل عن اسحق بن عمار قال سمعت ابا عبد الله (علیه السلام) يقول: ياتى على الناس زمان من سئل عاش و من سكت مات قال قلت جعلت فداك فان ادركت ذلك الزمان فما اصنع قال فقال ان كان عندك ما تنيلهم فانلهم و الا فاعنهم بجاهك

و در كافي شريف به اين كيفيت نقل شده است؛(2)باب النوادر؛ 1- الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن سليمان بن سفيان عن إسحاق بن عمار عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال: يأتي على الناس زمان من سأل الناس عاش و من سكت مات قلت فما أصنع إن أدركت ذلك الزمان قال تعينهم بما عندك فإن لم تجد فتجاهد

اسحق بن عمار گويد از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه فرمود؛ زماني بر مردم خواهد آمد كه هر كس حاجت خود را ابراز كند و سوال نمايد زنده مي ماند و هر كس ساكت

ص: 104


1- الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري) ؛ المتن ؛ ص126
2- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 4 ؛ ص46

بماند مي ميرد؛ عرض كردم فدايتان شوم؛ اگر آن زمان را درك كردم چه عملي انجام دهم؛ فرمود اگر از آن چه نزد توست مردم ياري كن و الا تلاش نماي؛

غربت اسلام در آخرالزمان

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): إنّ الدّين بدأ غريبا و سيعود غريبا كما بدأ فطوبى للغرباء؛

اين مسلمانى در ابتدا غريب بود و زود گردد غريب چنان كه اوّل بود با آخر الزّمان؛ پس خوش باد غريبان را يعنى آنان را كه در آن زمانه دين نگاه دارند.(1)

كه مضمون اين حديث مشهور است و تفسيري از ساير روايات است كه وقتي فرمودند مشاوره با زنان است و امور به دست نااهلان و مؤمن نيز ضعيف بوده و ماحل و رويبضه تصديق می شود قهراٌ مؤمن غريب و اسلام ضعيف و مندرس خواهد بود؛

اقامه دين در آخرالزمان و عدالت جهاني

در بهجه النظر سيد بحراني در بخشي از وصيت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به سيدتنا فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمده است؛(2)

... يقوم الدين في آخر الزمان كما قمت به في أول الزمان، و يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا؛... دين در آخرالزمان اقامه خواهد شد آن گونه كه در آغاز اسلام اقامه شده بود، و زمين پر از عدل خواهد شد آن گونه كه از جور و ظلم پر شده بود؛

ص: 105


1- شرح فارسى شهاب الأخبار... ؛ متن ؛ ص364
2- بهجة النظر ... ؛ ؛ ص169

غربت و اندراس مربوط به دوران غيبت است و اقامه دين و بسط عدالت براي بعد از ظهور و دولت كريمه و مقدسه اهل بيت (علیهم السلام) است؛

سلطه زنان و ولايت كودكان

در كافي شريف نقل مي كند؛(1)

25- عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن موسى بن عمر الصيقل عن أبي شعيب المحاملي عن عبد الله بن سليمان عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال قال أمير المؤمنين (علیه السلام)

ليأتين على الناس زمان يظرف فيه الفاجر و يقرب فيه الماجن و يضعف فيه المنصف قال فقيل له متى ذاك يا أمير المؤمنين فقال إذا اتخذت الأمانة مغنما و الزكاة مغرما والعبادة استطالة و الصلة منا قال فقيل متى ذلك يا أمير المؤمنين فقال إذا تسلطن النساء و سلطن الإماء و أمر الصبيان

عبد اللَّه بن سليمان از امام صادق (علیه السلام) روايت می كند كه امير المؤمنين (علیه السلام) فرمود:

زمانى بر مردم مى آيد كه فاجر و زناكار به ناز و نعمت برسد و مطلوب مي باشد، و انسان پست و فرومايه مقرب مى شود و مرد با انصاف ضعيف می شود؛

عرض كردم: يا امير المؤمنين(علیه السلام)؛ اين امر در چه زماني رخ مي دهد؛

فرمود: زماني كه زنان و كنيزان بر مردم و امورشان مسلط شوند و كودكان به حكومت رسند؛

ص: 106


1- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 8 ؛ ص69

خروج عرب زشت روي و خورشيدگرفتگي علامت فرج

در بخشي از روايت امام كاظم (علیه السلام) كه در زندان و در جواب علي بن سويد آمده است نقل شده است؛(1) .... ليس من أخلاق المؤمنين الغش و لا الأذى و لا الخيانة و لا الكبر و لا الخنا و لا الفحش و لا الأمر به فإذا رأيت المشوه الأعرابي في جحفل جرار فانتظر فرجك و لشيعتك المؤمنين و إذا انكسفت الشمس فارفع بصرك إلى السماء و انظر ما فعل الله عز و جل بالمجرمين فقد فسرت لك جملا مجملا و صلى الله على محمد و آله الأخيار..... از اخلاق مؤمن نيست كه غش كند و اذيت نمايد و خيانت كند و كبر ورزد و فحاشي نمياد و يا امر به فحاشي ودشنام دادن نمايد؛ پس هر وقت عرب زشت روى بيابانى را در ميان لشكر عظيم جرارى ديدى، منتظر فرج و گشايش خودت و شيعيان باش، و هنگامى كه خورشيدگرفتگي واقع شد سرت را به سوي آسمان بلند كن و ببين خداوند با مجرمين چه می كند، كه من با اين بيان مطالب مجمل را براى تو تفسير كردم و صلى اللَّه على محمد و آله الاخيار؛

گرفتگي خورشيد و ماه و مدت گرفتگي در اخبار نزديك ظهور در اخبار متعدد ذكر شده است و مراد از اين عرب زشت رو ممكن است و محتمل است سفياني بوده باشد

ص: 107


1- كافي شريف – ج 8 ص 126

زيرا هم به زشت منظر بودن وي و هم داشتن لشكر بسيار وي در اخبار اشاره شده است؛

خلافت و حكومت اهل بيت (علیهم السلام) بعد از قتل سفياني

در كافي شريف نقل مي كند؛(1)

509- حميد بن زياد عن أبي العباس عبيد الله بن أحمد الدهقان عن علي بن الحسن الطاطري عن محمد بن زياد بياع السابري عن أبان عن صباح بن سيابة عن المعلى بن خنيس قال:ذهبت بكتاب عبد السلام بن نعيم و سدير و كتب غير واحد إلى أبي عبد الله عليه السلام حين ظهرت المسودة قبل أن يظهر ولد العباس بأنا قد قدرنا أن يئول هذا الأمر إليك فما ترى قال فضرب بالكتب الأرض ثم قال أف أف ما أنا لهؤلاء بإمام أ ما يعلمون أنه إنما يقتل السفياني

از معلى بن خنيس روايت شده كه گويد:

در موقع ظاهر شدن پرچم هاي سياه و قبل از قيام بنى عباس، عبد السلام بن نعيم و سدير و ديگران نامه هائى براى امام صادق (علیه السلام) نوشتند كه: ما قدرت داريم شما را به خلافت برسانيم، در اين باره چه مي فرمائيد؛ راوى گفت: امام صادق (علیه السلام) نامه ها را

ص: 108


1- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 8 ؛ ص331

بر زمين زد، و فرمود: اف اف؛ من امام اينها نيستم؛ آيا اين افراد نمی دانند كه تا سفيانى كشته نشود خلافت و حكومت به ما نمی رسد؛ - كه مكرر اين معني ذكر شد؛

هرج و مرج و بسته شدن راه ها و از بين رفتن حرمت ها

در كفايه الاثر در حديثي از جابر از رسول خدا (علیه السلام) نقل مي كند؛(1)

... و منا مهدي هذه الأمة إذا صارت الدنيا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و أغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيرا و لا صغير يوقر كبيرامهدى اين امت از ماست؛ در وقتى كه دنيا هرج و مرج شود، و آشوب و فتنه ها ظاهر شود، و راه ها بسته شود و بعض مردم بعض ديگر را غارت كنند؛ نه بزرگ تر بر كوچك رحم كند و نه كوچك تر احترام بزرگ را نگه دارد؛

ترس و گرسنگي و نقص در اموال و جان ها و محصولات

در كافي شريف نقل مي كند؛(2)

6- أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد ابن عقدة قال حدثني أحمد بن يوسف بن يعقوب أبو الحسن الجعفي من كتابه قال حدثنا إسماعيل بن مهران عن الحسن بن علي بن أبي حمزة عن أبيه عن أبي بصير قال قال أبو عبد الله (علیه السلام)؛ لا بد أن يكون قدام القائم سنة يجوع فيها الناس و يصيبهم خوف شديد من القتل و نقص من الأموال و الأنفس و

ص: 109


1- كفايه الاثر – ص 63
2- الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص250

الثمرات فإن ذلك في كتاب الله لبين ثم تلا هذه الآية و لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرين

ابو بصير گويد كه امام صادق (علیه السلام) فرمود:

قبل از قيام قائم (علیه السلام) به ناچار سالي خواهد بود كه در آن سال مردم گرسنه شوند و به واسطه كشته شدن و كاهش اموال و جان ها و محصول و ميوه ها و ثمرات سخت به هراس و وحشت افتند زيرا كه اين امر در كتاب خدا بيان شده است و آنگاه امام صادق (علیه السلام) اين آيه را خواند: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛

گرسنگي عام و گرسنگي خاص

در تفسير عياشي نقل مي كند؛(1)

125 عن الثمالي قال سألت أبا جعفر (علیه السلام) عن قول الله «لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع» قال: ذلك جوع خاص و جوع عام، فأما بالشام فإنه عام و أما الخاص بالكوفة يخص و لا يعم، و لكنه يخص بالكوفة أعداء آل محمد عليه الصلاة و السلام فيهلكهم الله بالجوع، و أما الخوف فإنه عام بالشام و ذاك الخوف إذا قام القائم (علیه السلام) و أما الجوع فقبل قيام القائم (علیه السلام) و ذلك قوله «و لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع»

ص: 110


1- تفسير العياشي ؛ ج 1 ؛ ص68

ثمالي گويد از امام باقر (علیه السلام) سؤال كردم؛

منظور از آيه شريفه وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ ... چيست؛

فرمود: مضمون اين آيه گرسنگي خاص و عام است.

آن كه در شام است عام است و خاص آن، گرسنگى است كه خداوند در كوفه اختصاص به دشمنان خاندان پيغمبر و آل محمد (علیهم السلام) می دهد و به وسيله گرسنگي آنها را مى كشد و اما خوف و ترس نيز عام آن، در شام است كه مردم آن جادچار چنان ترس و گرسنگى می شوند كه هنگام قيام قائم (علیه السلام) است ولي جوع و گرسنگي قبل از قيام قائم (علیه السلام) است و اين مراد خداي متعال است كه فرمود؛ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ؛

اختلاف احزاب، رايات سود خراسان و صدايي در شهر رمضان

باز نعماني در كتاب غيبت نقل مي كند؛(1)

- 8- أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد قال حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهيم بن قيس قال حدثنا الحسن بن علي بن فضال قال حدثنا ثعلبة بن ميمون عن معمر بن يحيى عن داود الدجاجي عن أبي جعفر محمد بن علي (علیه السلام) قال: سئل أمير المؤمنين (علیه السلام) عن قوله تعالى- فاختلف الأحزاب من بينهم (2) فقال انتظروا الفرج من ثلاث فقيل يا أمير المؤمنين و ما هن فقال اختلاف أهل

ص: 111


1- الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص251
2- . مريم: 37.

الشام بينهم و الرايات السود من خراسان و الفزعة في شهر رمضان فقيل و ما الفزعة في شهر رمضان فقال أ و ما سمعتم قول الله عز و جل في القرآن إن نشأ ننزل عليهم من السماء آية فظلت أعناقهم لها خاضعين (1) هي آية تخرج الفتاة من خدرها و توقظ النائم و تفزع اليقظان

در غيبت نعمانى از امام محمد باقر (علیه السلام) روايت می كند كه فرمود:از حضرت اميرالمؤمنين (علیه السلام) از اين آيه فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ (2) ؛ احزاب با هم اختلاف پيدا كردند، سؤال شد كه فرمود:

با ديدن سه علامت منتظر آمدن مهدى (علیه السلام) باشيد؛

راوى سوال كرد يا امير المؤمنين (علیه السلام) آن ها كدام هستند؛ فرمود: اول اختلافى كه در بين اهل شام پديد مى آيد، و ظهور پرچم هاى سياه از خراسان و وحشت و صدايي مهيب در ماه رمضان؛ عرض شد كه وحشت در ماه رمضان چيست؛ فرمود:

آيا اين آيه شريفه را نشنيده اى كه خداوند متعال در قرآن می فرمايد: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ؛ وحشت صدائى است كه از آسمان شنيده مى شود، به طورى كه دختران از پرده ها بيرون مى دوند و آنها كه خواب هستند بيدار می شوند، و آنان كه بيدارند هراسان می گردند؛

ص: 112


1- الشعراء: 4.
2- سوره مريم آيه 37.

فرج كل بعد از هلاك مردي از بني عباس

در غيبت نعماني نقل مي كند؛(1)

16- أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد قال حدثني علي بن الحسن عن علي بن مهزيار عن حماد بن عيسى عن الحسين بن المختار قال حدثني ابن أبي يعفور قال: قال لي أبو عبد الله (علیه السلام) أمسك بيدك هلاك الفلاني اسم رجل من بني العباس وخروج السفياني و قتل النفس و جيش الخسف و الصوت قلت و ما الصوت أ هو المنادي فقال نعم و به يعرف صاحب هذا الأمر ثم قال الفرج كله هلاك الفلاني من بني العباس

عبد اللَّه بن ابى يعفور روايت نموده كه امام صادق (علیه السلام) فرمود:

نابودى فلانى – كه مردي از بني عباس است - و خروج سفيانى و كشته شدن نفس زكيه و فرو رفتن لشكر در زمين و ندائي از آسمان را به عنوان علامت در دست خود نگه دار؛ عرض كردم: مراد از ندا چيست؛ آيا همان منادي – كه در اخبار ديگر هم ذكر شده است – مي باشد؛

فرمود: بلي؛ به همين نداى آسمانى صاحب الامر شناخته می شود، سپس فرمود: ظهور كامل، نابودى فلانى از بني العباس است؛

اين كه فرج كل را بعد از هلاك عباسي شمرده است دال بر اين است كه فرج و گشايش نيز نسبي و مرحله به مرحله است و در هر واقعه اي و زماني بخشي از آن

ص: 113


1- الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص257

اتفاق مي افتد كما اين كه در برخي اخبار سقوط بني اميه يا سقوط بني عباس اول را تعبير فرج نموده اند در حالي كه فرج براي عده اي بوده و به از اين نوع ظلم رهايي بوده ولي به ظلم و بلايي ديگر مبتلا شده اند لكن فرج و گشايش مرحله به مرحله حاصل مي شود؛ و عباسيان به عنوان غاصبين خلاف يكي از عمده ترين دشمنان حضرت (علیه السلام) هستند كه در برخي اخبار وارد شده است كه با سفياني هم ميجنگند و از برخي اخبار مستفاد است كه تجديد حكومت بني عباس به وسيله فارس ها در آخر الزمان است؛

مقصد دوم؛ ساير علامات وقت ظهور

اشاره

شيخ مفيد در كتاب ارشاد نقل مي كند:(1)

در [فصل في ذكر علامات الإمام المهدي (علیه السلام)] و باب (باب ذكر علامات قيام القائم (علیه السلام) و مدة أيام ظهوره و شرح سيرته و طريقة أحكامه و طرف مما يظهر في دولته و أيامه صلوات الله عليه) اين علائم را نقل كرده است؛

قد جائت الأخبار بذكر علامات لزمان قيام القائم المهدي (علیه السلام) و حوادث تكون أمام قيامه و آيات و دلالات فمنها: اخباري كه علامات زمان قيام و ظهور قائم(علیه السلام) است و حوادثى كه قبل و قريب ظهور واقع مى شود را بيان نموده است وارد شده است كه از جمله اين علامات اين موارد است؛

ص: 114


1- الإرشاد ...، ج 2، ص: 368

خروج السفياني و قتل الحسني و اختلاف بني العباس في الملك الدنياوي و كسوف الشمس في النصف من شهر رمضان و خسوف القمر في آخره على خلاف العادات

خروج سفيانى، كشته شدن سيد حسنى، اختلاف بنى عباس بر سر ملك دنيوى، خورشيدگرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماه گرفتگي غير متعارف در آخر ماه رمضان؛در اخبار متعدد اختلاف بين رجال بني العباس از علائم زوال حكومت آن ها و فرج شيعيان شمرده شده است؛

و خسف بالبيداء و خسف بالمغرب و خسف بالمشرق و ركود الشمس من عند الزوال إلى وسط أوقات العصر و طلوعها من المغرب و قتل نفس زكية بظهر الكوفة في سبعين من الصالحين

و فرو رفتن زمين در بيداء و يك فرورفتگى در زمين در مغرب و ديگرى در مشرق پديد مى آيد؛ و خورشيد از زوال ظهر تا عصر از حركت می ايستد و توقف مي كند؛ و خورشيد از سمت مغرب طلوع می كند و نفس زكيه همراه با هفتاد مرد صالح در بيرون كوفه كشته مي شوند؛

و ذبح رجل هاشمي بين الركن و المقام و هدم سور الكوفة و إقبال رايات سود من قبل خراسان و خروج اليماني و ظهور المغربي بمصر و تملكه للشامات و نزول الترك الجزيرة و نزول الروم الرملة

ص: 115

و كشته شدن مردى هاشمى در بين ركن و مقام؛ و خراب شدن ديوارهاي مسجد كوفه؛ و آمدن پرچم ها و رايات سود - سياه - از خراسان؛ و خروج يمانى؛

و ظاهر شدن مغربي در مصر و تصرف كردن شامات؛ و فرود آمدن لشكر ترك در جزيره –موصل- و فرود آمدن روميان در رمله –فلسطين-؛و طلوع نجم بالمشرق يضي ء كما يضي ء القمر ثم ينعطف حتى يكاد يلتقي طرفاه و حمرة تظهر في السماء و تنتشر في آفاقها و نار تظهر بالمشرق طولا و تبقى في الجو ثلاثة أيام أو سبعة أيام

و طلوع ستاره اى از شرق كه همانند ماه می درخشد، سپس اين ستاره گرفته شده و هلالي و كمانى مى شود به طورى كه دوسر آن نزديك است به هم برسد؛

و سرخى در آسمان ظاهر مى شود و در آفاق و كناره هاي آسمان پخش می گردد، و آتشى دنباله دار و ممتد در سمت مشرق نمايان مى شود كه سه روز يا هفت روز در آسمان می ماند؛

و طلوع نجم بالمشرق يضي ء كما يضي ء القمر ثم ينعطف حتى يكاد يلتقي طرفاه و حمرة تظهر في السماء و تنتشر في آفاقها و نار تظهر بالمشرق طولا و تبقى في الجو ثلاثة أيام أو سبعة أيام

و طلوع ستاره اى از شرق كه همانند ماه می درخشد، سپس اين ستاره گرفته شده و هلالي و كمانى مى شود به طورى كه دو سر آن نزديك است به هم برسد؛

ص: 116

و سرخى در آسمان ظاهر مى شود و در آفاق و كناره هاي آسمان پخش می گردد، و آتشى ممتد در سمت مشرق نمايان مى شود كه سه روز يا هفت روز در آسمان می ماند؛و خلع العرب أعنتها و تملكها البلاد و خروجها عن سلطان العجم و قتل أهل مصر أميرهم و خراب الشام و اختلاف ثلاثة رايات فيه و دخول رايات قيس و العرب إلى مصر و رايات كندة إلى خراسان و ورود خيل من قبل المغرب حتى تربط بفناء الحيرة

و عرب افسار گسيخته شده و از قيد و بند آزاد می شود و شهرها و بلاد را تصرف نموده و از فرمان پادشاه عجم بيرون مى آيند؛

اهل مصر حاكم خود را مى كشد؛ و شام ويران مى شود؛

صاحبان سه پرچم در شام به اختلاف مي افتند؛ پرچم هاى قيس و عرب به مصر وارد مي شوند، و رايات و پرچم قبيله كِنده – رجل كندي - به خراسان می رود، و لشكرى از سمت غرب مى آيد و در ويرانه هاى حيره منزل می كند؛

** خروج شصت نفر مدعي پيغمبري و دوازده نفر از نسل ابوطالب (علیه السلام) كه دعوت به نفس دارند؛

و إقبال رايات سود من المشرق نحوها و بثق في الفرات حتى يدخل الماء أزقة الكوفة و خروج ستين كذابا كلهم يدعي النبوة و خروج اثني عشر من آل أبي طالب كلهم يدعي الإمامة لنفسه

ص: 117

و رو آوردن پرچم هاى سياه از مشرق به طرف حيره؛ و شكافى در نهر فرات پديد مى آيد تا اين كه آب آن كوچه هاى كوفه را فرا می گيرد؛ و خروج شصت نفر دروغ گوو كذاب كه همه مدعى پيغمبرى هستند؛ و قيام دوازده نفر از نسل ابو طالب(علیه السلام) كه همه ادعاى امامت و دعوت به نفس دارند؛

و إحراق رجل عظيم القدر من شيعة بني العباس بين جلولاء و خانقين و عقد الجسر مما يلي الكرخ بمدينة السلام و ارتفاع ريح سوداء بها في أول النهار و زلزلة حتى ينخسف كثير منها

و سوختن مردى عظيم المنزله از بنى عباس در بين جلولا و خانقين، و بسته شدن پلى در بغداد نزديك محله كرخ؛

و بلند شدن باد سياهى در اول روز در بغداد؛ و زلزله اى در بغداد كه بسيارى از مردم را در زمين فرو می برد؛

و خوف يشمل أهل العراق و موت ذريع فيه و نقص من الأنفس و الأموال و الثمرات و جراد يظهر في أوانه و في غير أوانه حتى يأتي على الزرع و الغلات و قلة ريع لما يزرعه الناس

و ترسى كه اهل عراق را فرا مى گيرد؛ و مرگ هاى ناگهاني و سريع كه آن ها را در بر می گيرد، و نقصان و آفت در جان ها و اموال و محصولات آنها مى افتد؛

ص: 118

و هجوم ملخ هاى به موقع – در فصل آن ها - و بي موقع مى آيد كه غلات و زراعت آنها را می خورد و محصولات زراعت آن ها كاهش می يابد؛و اختلاف صنفين من العجم و سفك دماء كثيرة فيما بينهم و خروج العبيد عن طاعة ساداتهم و قتلهم مواليهم

و اختلاف دو گروه از عجم ها – غير عرب -، كه خون بسيارى در ميان آن ها ريخته مى شود، و خروج بردگان از فرمانبردارى سروران خود؛ و كشتن اربابان و رؤساي خود؛

و مسخ لقوم من أهل البدع حتى يصيروا قردة و خنازير و غلبة العبيد على بلاد السادات

و بعضى از بدعت گذاران در دين مسخ شده و به صورت ميمون و خوك در می آيند و بردگان بر شهرهاى بزرگان و اربابان خود غلبه مي كنند؛

و نداء من السماء حتى يسمعه أهل الأرض كل أهل لغة بلغتهم و وجه و صدر يظهران من السماء للناس في عين الشمس و أموات ينشرون من القبور حتى يرجعوا إلى الدنيا فيتعارفون فيها و يتزاورون

و ندائى از آسمان مى آيد به طورى كه تمام ساكنان زمين هر كس به زبان و لغت خودش آن را مى شنود – يا از آن آگاه مي شود - و يك صورت و سينه اي براى مردم در خورشيد ظاهر مي شود؛

ص: 119

و بعض اموات از قبرها بيرون آمده و به دنيا بر می گردند و با مردم معاشرت كرده و به ملاقات يكديگر مي روند؛ثم يختم ذلك بأربع و عشرين مطرة تتصل فتحيا بها الأرض من بعد موتها و تعرف بركاتها و تزول بعد ذلك كل عاهة عن معتقدي الحق من شيعة المهدي (علیه السلام) فيعرفون عند ذلك ظهوره بمكة فيتوجهون نحوه لنصرته كما جاءت بذلك الأخبار

سپس اين علائم با آمدن بيست و چهار باران خاتمه مى يابد، كه زمين هاى مرده را زنده و سرسبز مي كند و بركات آن آشكار می شود، و تمام آفت ها از پيروان حق از شيعيان مهدى (علیه السلام) برطرف مى شود؛

در آن هنگام متوجه می شوند كه مهدى (علیه السلام) از مكه ظهور مى كند، و براى يارى حضرت به سمت مكه مى روند، آن گونه كه در اخبار وارد شده است؛

نكات: اول: شصت نفر دروغگو كه همه مدعى پيغمبرى هستند، خواهند آمد و قيام دوازده نفر از نسل ابو طالب (علیه السلام) كه همه ادعاى امامت دارند؛ كه اين روايت امر ادعاي امامت اين مدعيان را باطل مي داند.

دوم: صدائى از آسمان مى آيد به طورى كه تمام ساكنان زمين هر كس به زبان خود آن را مى شنود؛

شايد قبل از اين كه اين امري به صورت ماوراء طبيعي و در نظام معجزه اتفاق افتد مقدمات و امارات مربوط به چنين اتفاقاتي به صورت طبيعي و لوازم آن در نظام

ص: 120

طبيعي صورت پذيرد مثل برخي از اتفاقاتي كه امروزه در شام و عراق و ديگر مناطق اتفاق مي افتد و شيوع و اگاهي آن به گونه اي است كه در همه جاي عالم ودر بين نوع مردم فراگير شدده است يعني قبل از وقوع معجزه و تصديق نهايي و بينه الهي مقدمات و اطلاعاتي منتشر مي شود كه همگان از آن آگاه خواهند بود ولو از زبان هاي مختلف باشند كه اين امر شايد اشاره به اين است كه اقوام و ملل متفاوت نيز خبردار خواهند شد.

سوم: آفت به جان و مال و محصول آنها مى افتند؛

و ملخ هاى به موقع و بي موقع مى آيد و غله و كشت و زرع آنها را می خورد و زراعت آنها تقليل می يابد كه امروزه ملموس تر شده است.

آتشي در آسمان؛ ترس بر اهل عراق

باز شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند؛(1)

الحسين بن يزيد عن منذر الخوزي عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال سمعته يقول يزجر الناس قبل قيام القائم (علیه السلام) عن معاصيهم بنار تظهر في السماء و حمرة تجلل السماء و خسف ببغداد و خسف ببلد البصرة و دماء تسفك بها و خراب دورها و فناء يقع في أهلها و شمول أهل العراق خوف لا يكون لهم معه قرار

ص: 121


1- الإرشاد ... ؛ ج 2 ؛ ص378

منذر حوزى روايت كرده كه از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود:

قبل از قيام قائم (علیه السلام) مردم به وسيله آتشى كه در آسمان براى آن ها آشكار مى شود از گناهان و معاصي خود متنبه می شوند؛ و نيز سرخى كه در آسمان ظاهرمی شود، و خسف و فرو رفتن زمين در بغداد، و خسف و فرو رفتن زمين در بصره و نيز خون هائى كه در بصره ريخته مى شود؛ و خرابى خانه هاى بصره، و نابودى و هلاكي كه دامن اهل بصره را فرا گيرد؛ و هراسي كه اهل عراق را فرا می گيرد به گونه اي كه با اين ترس آرامش نخواهند داشت؛

نداي آسماني بر تمييز بين اهل حق و باطل

در تفسير عياشي نقل مي كند؛(1) ؛ 157 عن عجلان أبي صالح قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) يقول؛ لا تمضي الأيام و الليالي حتى ينادي مناد من السماء: يا أهل الحق اعتزلوا، يا أهل الباطل اعتزلوا، فيعزل هؤلاء من هؤلاء و يعزل هؤلاء، من هؤلاء- قال: قلت: أصلحك الله- يخالط هؤلاء هؤلاء بعد ذلك النداء قال: كلا إنه يقول في الكتاب «ما كان الله ليذر المؤمنين على ما أنتم عليه- حتى يميز الخبيث من الطيب»

عجلان بن ابى صالح گويد از امام صادق (علیه السلام) شنيدم می فرمود: روزها و شب ها به پايان نمی رسد تا اينكه صدائى از آسمان شنيده مى شود كه می گويد: اى اهل حق، اى اهل باطل؛

ص: 122


1-

از هم جدا شويد پس هر دو گروه از هم ديگر جدا می شوند؛عرض كردم: بعد از اين جدا شدن آيا باز هم اهل حق و باطل به هم مخلوط می شوند؛ فرمود: خير؛ خداوند در قرآن می فرمايد:

ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ (1)

خداوند اهل ايمان را به اين حال كه شما هستيد نمی گذارد تا اين كه بدان را از خوبان آن ها تميز دهد؛

مساجد آخر الزمان

اميرالمومنين (علیه السلام) در حكت 369 نهج البلاغه مي فرمايد؛(2)

و قال (علیه السلام) يأتي على الناس زمان لا يبقى فيهم من القرآن إلا رسمه و من الإسلام إلا اسمه و مساجدهم يومئذ عامرة من البناء خراب من الهدى سكانها و عمارها شر أهل الأرض منهم تخرج الفتنة و إليهم تأوي الخطيئة يردون من شذ عنها فيها و يسوقون من تأخر عنها إليها يقول الله سبحانه فبي حلفت لأبعثن على أولئك فتنة [أترك] تترك الحليم فيها حيران و قد فعل و نحن نستقيل الله عثرة الغفلة

زماني بر مردم خواهد آمد كه از قرآن جز رسم و خط آن و از اسلام جز اسم آن باي نمي ماند؛ مساجد آن ها به لحاظ بنا آباد است ولي به لحاظ هدايت و رشد خراب

ص: 123


1- سوره آل عمران آيه 179.
2- نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ ص540

است و ساكنين آن بدترين اهل زمين هستند؛ فتنه از آن ها آغاز مي شود و به آن هابر مي گردد؛ هر كس از فتنه ها كناره گيرد فتنه را به او باز مي گردانند و هر كه از فتنه عقب بماند او را به سمت فتنه سوق مي دهند و مي رسانند؛ خداوند سبحان قسم خورده است كه فتنه اي در بين آن ها بر مي انگيزم كه حليم و اهل خرد در آن سرگردان شود و اين كار را انجام داده است و از خداوند مي خواهيم كه از لغزش ها در فتنه ها درگذرد؛

و در سابق هم ذكر شد كه امام صادق (علیه السلام) روايت می كند كه: پيغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: زمانى بر اين امت خواهد آمد كه از قرآن جز رسم و از اسلام جز اسم نماند، آن ها خود را مسلمان می نامند، در حالى كه از هر كس به اسلام دورترند؛ مساجد آنها به صورت آباد ولى از لحاظ هدايت و تقوى خراب است؛

دانايان آنان بدترين دانايانى هستند كه در زير آسمان زندگى می كنند، فتنه و آشوب از آنها سر می زند و هم به سوى آنها باز می گردد.

نكات: اول: دانايان آنان بدترين دانايانى هستند كه در زير آسمان زندگى می كنند؛ زيرا وقتي دانايان در موقع ظهور بدعت يا به بدعت كمك كرده و يا ساكت باشند علي القاعده بدترين دانايان هستند چون هدف از علم و دانايي هدايت است – اگر ارشاد جاهل در موضوعات واجب است ناظر به غير از زمان ظهور بدعت است ولي در زمان بدعت بروز علم واجب است و نمي توان گفت در احكام و عقائد لازم نيست.-

ص: 124

به علاوه اين كه در قرآن كريم و نيز در نهج البلاغه در وصف زمان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) آمده است كه به جاهليت معروف شدند و توصيفاتي در نهج البلاغه آمده است كه تصور آن براي عقلا مشكل است ولي همين قوم را ظرف چند سال بعد قرآن كريم به خاطر امر به معروف كردن و نهي از منكر نمودن بهترين امت مي داند و اين يكي از قدرت هاي اسلام است كه به وسيله احكام و خطابات خود زمينه و ابزار ارتقاء جامعه و انسان را در اختيار حجت خود قرار مي دهد تا چنين تحولات و دگرگوني هايي را در آن ايجاد نمايد

يعني حكم يا خطاب و امر و وجوب يا عمل في الواقع سبب و اقتضاء است براي رشد جامعه و فرد و ابزارهايي چنين قدرتمند فقط در اختيار اسلام هست كه مي تواند با يك حكم و خطاب بدترين اقوام را به بهترين امت تبديل نمايد.

ديگر اين كه خطابات و احكام اجتماعي ابزاري است در دست حاكم اسلامي يعني رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و چهارده معصوم (علیهم السلام) براي مديريت جامعه اسلامي و رشد آن از طرفي و از طرف ديگر همين احكام ابزاري است براي تقويت جايگاه نبوت و امامت زيرا كه امر به خوبي ها و گرد هم آمده در حج و نماز و زكات و ... يعني جمع شده بر محور پيامبر خدا و اهل بيت بزرگوارش و در واقع ما در حج و نماز از مقام نبوت و امامت تجليل نموده و با شفاعت و تمسك ايشان به خداوند تقرب مي جوئيم.

ص: 125

از طرفي شرط قبولي اعمال ولايت جانشينان رسول خدا يعني اميرالمومنين و يازده فرزند بزرگوارش (علیهم السلام) است كه بدون ولايت آن حضرت، عملي فائده ندارد و از اين جهت نيز خداوند بر ولايت اميرالمومنين (علیه السلام) تكيه كرده و آن را تقويت نموده است

از ديگر جهت اين كه خود خداوند در قرآن فرموده شما برتر هستيد؛ ‹‹انتم الاعلون››(1)

و لازمه برتري جامعه و رشد آن اصلاح و رشد جامعه است و ما اگر به دنبال اين برتري هستيم راه آن راه ولايت اميرالمومنين (علیه السلام) و در جايي ديگر فرموده ‹‹ لن يجعل الله للكافرين علي المومنين سبيلا››(2) يعني به حسب اقتضا چنين جعلي صورت نگرفته است و جامعه مهدوي (علیه السلام) نيز حد نهايي و اعلاي آن رشد اجتماعي و امنيت و سلامت اجتماعي براي برتري اسلام و اهل آن كه از لوازم آن تمسك به احكام الهي است و از نتايج آن برتري اسلام و اهل آن است، مي باشد؛

لذا بر همه ماست كه براي زمينه سازي چنين حكومتي جهاد كنيم و براي ياري چنين مولاي عظيم الشأني قدم برداريم و امر ايشان را به همه برسانيم و بحث تفصيلي در اين مورد مجالي ديگر نياز دارد؛

ص: 126


1- آل عمران- آيه 149
2- نساء – آيه 141

مقصد سوم؛ تمحيص و خالص سازي شيعيان

اشاره

نعماني در غيبت نقل مي كند؛(1)

- 12- و أخبرنا علي بن أحمد قال أخبرنا عبيد الله بن موسى العلوي عن علي بن إسماعيل الأشعري عن حماد بن عيسى عن إبراهيم بن عمر اليماني عن رجل عن أبي جعفر (علیه السلام) أنه قال:

لتمحصن يا شيعة آل محمد تمحيص الكحل في العين و إن صاحب العين يدري متى يقع الكحل في عينه و لا يعلم متى يخرج منها و كذلك يصبح الرجل على شريعة من أمرنا و يمسي و قد خرج منها و يمسي على شريعة من أمرنا و يصبح و قد خرج منها

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود:

اى گروه شيعيان آل محمد؛ همچون سرمه اى كه در چشم مى گذارند خالص می شويد؛ و كسى كه سرمه به چشم می كشد می داند سرمه كى وارد چشم مى شود ولى نمی داند چه زماني از بين می رود؛ همين گونه شما نيز صبح در راه دين و امر ما هستيد، ولى شب از دين بيرون رفته است؛ و نيز در وقت شب بر اعتقاد به امر ما و دين حق می باشد لكن صبح از دين خارج شده است؛

و باز نقل مي كند كه امام صادق (علیه السلام) فرمود؛13- و أخبرنا علي بن أحمد قال أخبرنا عبيد الله بن موسى عن رجل عن العباس بن عامر عن الربيع بن محمدالمسلي من بني مسلية عن مهزم بن أبي بردة الأسدي و غيره عن أبي عبد الله (علیه السلام) أنه قال:

ص: 127


1- الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص206

و الله لتكسرن تكسر الزجاج و إن الزجاج ليعاد فيعود كما كان و الله لتكسرن تكسر الفخار فإن الفخار ليتكسر فلا يعود كما كان و و الله لتغربلن و و الله لتميزن و و الله لتمحصن حتى لا يبقى منكم إلا الأقل و صعر كفه (1)

به خداوند قسم؛ همچون شكستن شيشه شكسته مي شويد و شيشه را اگر بخواهند به حالت اول برگردانند بر مي گردد؛ و به خدا قسم مثل شكستن سفال شكسته مي شويد ولي سفال را اگر بخواهند نمي توانند به حال اول برگردانند؛ و به خدا قسم شما غربال مي شويد و تمييز داده مي شويد و آزمايش مي شويد تا اين كه از بين شما جز اندكي باقي نماند و كف خود را نشان مي دهد – كنايه از بي اعتنايي به رو گرداندن مردم و ابراز ناراحتي از عدم ثبات مردم بر دين حق و صراط مستقيم؛

علائم ديگر؛ دابه الارض، عيسي (علیه السلام) و دجال و اختلاف شديد بين مردم؛

علامه مجلسي در بحار نقل مي كند: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِي قَوْلِهِ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً(2) وَ سَيُرِيكَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ آيَاتٍ مِنْهَا دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ الدَّجَّالُ وَ نُزُولُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَاامام محمد باقر (علیه السلام) در تفسير آيه إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ يعنى خداوند قادر است كه عذابى از بالايتان، فرو فرستد، به ابي الجارود فرمود:

ص: 128


1- غيبت نعماني – ص 207
2- الأنعام: 37.

خداوند در آخر الزمان علاماتى را به تو نشان می دهد كه از جمله آن ها دابة الارض يعنى جنبنده روى زمين و خروج دجال و نزول عيسى بن مريم و طلوع خورشيد از مغرب است؛

اين كه در روايتي ابي الجارود باشد به صرف جاعل بودن و جرح وي روايت طرح نمي شود يا حتي برخي روايات ابوهريره و ابن ابي العوجاء و ديگران نيز اين گونه نيست كه به صرف برخوردن به اين راوي در سند كل روايت كنار گذاشته شود بلكه اين اخبار تواتر مضمومني و معنوي و در برخي وارد تواتر اجمالي دارند كه اگر تواتر اجمالي را بعض اعلام منكر شوند لكن تواتر مضموني وثوق آور است؛

خسف و دجال

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِي قَوْلِهِ قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباًمِنْ فَوْقِكُمْ قَالَ هُوَ الدَّجَّالُ وَ الصَّيْحَةُ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ وَ هُوَ الْخَسْفُ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ هُوَ اخْتِلَافٌ فِي الدِّينِ وَ طَعْنُ بَعْضِكُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ وَ هُوَ أَنْ يَقْتُلَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ كُلُّ هَذَا فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ.(1)و باز ابو الجارود از امام باقر (علیه السلام) روايت كرده كه در تفسير اين آيه قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ؛ اي پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بگو خداوند قادر است كه عذابى از فوق شما بر شما نازل كند؛ فرمود: اين عذاب دجال و نداى آسمانى است؛

ص: 129


1- [1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 52 ؛ ص181

يا: أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُم يا عذابى از زير پاى شما بفرستد؛ مراد خسف و فرو رفتن در بيابان است أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً؛ يا شما را گروه هاى مختلف به هم بريزد؛ مراد اختلافاتى است كه در امور دينى پيدا مى شود و از يك ديگر بدگوئى مي نمايند وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ؛ سختى بعضى از شما را به بعضى ديگر مى چشاند؛ مراد اين است كه بعضى از شما بعضى ديگر را به قتل رسانند و تمام اين عذاب ها و بليات در بين اهل قبله اتفاق مي افتد؛

كه جنگ هاي بين مسلمانان و اختلاف شديد بين مذاهب و حتي بين خود شيعيان مصداق اين خبر هستند؛ آن گونه كه حتي از اخبار فهم مي شود به طور خاص لعن و ابراز تبري و تعرض به يكديگر متاسفانه در خود شيعه هم اتفاق مي افتد و اين از اتفاقات ناگواري است كه موجب تضعيف شيعه مي شود؛

مقصد چهارم؛ فضيلت انتظار فرج

اشاره

فضيلت انتظار فرج و مدح شيعيان در زمان غيبت و آنچه كه شايسته است در آن زمان انجام داده شود؛در تفسير عياشي نقل مي كند؛(1)

52- عن أحمد بن محمد عن أبي الحسن الرضا (علیه السلام): قال: سمعته يقول؛

ما أحسن الصبر و انتظار الفرج، أ ما سمعت قول العبد الصالح «فانتظروا إني معكم من المنتظرين»

ص: 130


1- تفسير العياشي ؛ ج 2 ؛ ص20

احمد بن محمد گويد از امام رضا (علیه السلام) شنيدم كه فرمود؛ چه نيكوست صبر و انتظار فرج؛ آيا كلام عبد صالح را نشنيدي كه فرمود منتظر باشيد من هم همراه شما از منتظران خواهم بود؛

صبر و انتظار فرج

در الامامه و التبصره در بخشي از توقيع شريف امام عسكري (علیه السلام) به شيخ و معتمد خود شيخ صدوق نقل شده است؛ (1)

و عليك بالصبر و انتظار الفرج فإن النبي- صلى الله عليه و آله و سلم قال:

أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج

و لا يزال شيعتنا في حزن حتى يظهر ولدي الذي بشر به النبي- صلى الله عليه و آله و سلم- أنه يملأ الأرض عدلا و قسطا، كما ملئت ظلما و جورارسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود افضل اعمال امت من انتظار فرج است و همواره شيعيان ما در حزن و اندوه خواهند بود تا اين كه فرزندم كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن بشارت داده است ظاهر شود؛ او دنيا را پر از عدل مي كند آن گونه كه از ظلم و جور پر شده بود؛

البته در برخي اخبار مراد از صبر به روزه و در برخي اخبار به حضرت فاطمه صديقه عليهاالسلام تعبير شده است؛

ص: 131


1- الإمامة و التبصرة من الحيرة ؛ المقدمة ؛ ص20

و در كتاب فضائل ابن عقده نقل شده است؛(1)

... قال: فأي الأعمال أحب إلى الله عز و جل؟ قال: انتظار الفرج

از اميرالمومنين (علیه السلام) سؤال شده است كه محبوب ترين اعمال كدام است؛

فرمود؛ انتظار فرج؛

كه نشان مي دهد شيعه بايد در زمان غيبت با انتظار و تعامل با شيعيان و شبكه هاي وكالت احتياجات ديني و دنيوي اهل شيعه را فراهم نمايد و با دوري از تهاجمات و خشونت ها و دشمن تراشي بلكه با برهان و قول سليم بر تثبيت عقايد شيعه و برائت از دشمنان اهل بيت (علیهم السلام) از عقايد شيعه دفاع نمايد؛

و بايد كرامت و امنيت شيعيان را ملاحظه نمايند و از تحركات نسنجيده كه مورد مذمت و نهي ائمه معصوم (علیهم السلام)است، خودداري كنند؛

تقيه در برابر كفار و فسقه

صبر بر انتظار فرج؛

اين معني از اخبار متعدد فهم مي شود كه شيعه در زمان غيبت از فسقه و كفار تقيه نمايد و با تحريك آن ها جان خود و شيعيان را به خطر نيندازند مگر در مواردي كه تقيه نمودن ثمري ندارد يا لعن ظالمين به اهل بيت (علیهم السلام) كه جاي اختفا ندارد و در

ص: 132


1- فضائل ... ؛ ؛ ص120

اخبار متواتر و در لسان اعاظم علما وارد شده است يا در موارد بدعتي كه سكوت تاييد بدعت است ترخيص تقيه برداشته مي شود؛

همان گونه اخبار بر تقيه تاكيد فرمودند بر اظهار علم در موارد بدعت نيز تاكيد فرمودند و جمع بين آن ها به اين است كه در موارد بدعت اظهار علم واجب است و اقلا در احكام، ارشاد جاهل لزوم دارد و در عقايد در موضوعات نيز بر لزوم خود باقي است؛ كما اين كه در تفسير منسوب به امام عسكري(علیه السلام) وارد شده است؛(1)

ما يعرفهم الله من صبر شيعتنا على التقية- و استعمالهم التورية ليسلموا بها- من كفرة عباد الله و فسقتهم

كه دال بر مطلوبيت تقيه و توريه براي سالم ماندن شيعيان از كفار و فساق است؛

و باز در موضع ديگري نقل مي كند؛(2)و بالصبر على التقية من الفاسقين و الكافرين

و در محاسن نقل مي كند؛(3)

308 عنه عن حماد بن عيسى عن عمر بن أذينة عن محمد بن مسلم و إسماعيل الجعفي و عدة قالوا سمعنا أبا جعفر (علیه السلام) يقول

التقية في كل شي ء و كل شي ء اضطر إليه ابن آدم فقد أحله الله له

ص: 133


1- التفسير ... ؛ ؛ ص189
2- التفسير ... ؛ ؛ ص190
3- المحاسن ؛ ج 1 ؛ ص259

تقيه در همه اشياء جا دارد و هر جا انسان به اضطرار افتد بر او حلال مي شود؛ و اين اخبار مقيداتي دارد كه ذكرش مجال مي خواهد و در موضوعات هم مخصص دارد؛

و باز در محاسن برقي نقل شده است؛(1)

310 عنه عن أبيه و محمد بن عيسى اليقطيني عن صفوان بن يحيى عن شعيب الحداد عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر (علیه السلام) قال:

إنما جعلت التقية ليحقن بها الدماء فإذا بلغ الدم فلا تقية

تقيه براي حفظ جان است و اگر خون ريخته مي شود جايي براي تقيه وجود ندارد؛

باز در محاسن نقل مي كند؛(2)311 عنه عن علي بن فضال عن ابن بكير عن محمد بن مسلم عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال: كلما تقارب هذا الأمر كان أشد للتقية

هر آن چه زمان اين امر نزديك تر مي شود تقيه شديدتر خواهد بود؛

زيرا ظلم ظالمين بيشتر و قساوت قلوب مضاعف خواهد شد و لذا شيعيان بايد خود و ديگران را حفظ نمايند و آنان را به مخاطره نيندازند؛

چون طبق اخبار تا زمان قيام قائم (علیه السلام) دولت حبتري و سلطه غاصبان و مخالفان حقوق اهل بيت (علیهم السلام) ادامه خواهد داشت؛

ص: 134


1- همان
2- همان

مقصد پنجم؛ ضرورت علم و تفقه در دين

در شهاب الاخبار از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است؛ (1)

إنّ الفتنة تجي ء فتنسف العباد نسفا ينجو العالم منها بعلمه.

آخر الزّمان كه بيايد همه بندگان را خرد و مرد – ريزه ريزه - كند و بر باد بر دهد الا آن باشد كه آنكه عاقل باشد از آن فتنه رستگارى يابد به علم خود.

و چنان چه در مواعظ حضرت عيسي (علیه السلام) آمده است و در الوافي نقل شده است؛(2)

... بحق أقول لكم:إن الزرع لا يصلح إلا بالماء و التراب، كذلك الإيمان لا يصلح إلا بالعلم و العمل؛

به حقيقت به شما مي گويم؛ همان طور كه زراعت جز با آب و خاك رشد نمي كند همين طور ايمان جز با علم و عمل رشد و اصلاح نمي يابد؛

و لذا در كافي شريف نقل شده است؛(3)

12- أبو عبد الله الأشعري عن بعض أصحابنا رفعه عن هشام بن الحكم قال قال لي أبو الحسن موسى بن جعفر (علیه السلام)؛ يا هشام إن الله تبارك و تعالى بشر أهل العقل و

ص: 135


1- شرح فارسى شهاب الأخبار...؛ متن ؛ ص364
2- الوافي ؛ ج 26 ؛ ص299
3- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 1 ؛ ص13

الفهم في كتابه فقال فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه أولئك الذين هداهم الله و أولئك هم أولوا الألباب (1)

امام كاظم (علیه السلام) به هشام فرمود؛

يا هشام؛ خداوند تبارك و تعالي اهل عقل و فهم را در كتاب خود بشارت داده است كه فرمود؛ پس بشارت ده به بندگاني كه كلام را مي شنوند و لكن از بهترين آن تبعيت مي كنند؛ آن ها كساني هستند كه خداوند آن ها را هدايت نموده است و آن ها اولوالالباب هستند؛

و در ادامه اين روايت طولاني فرموده است؛ يا هشام نصب الحق لطاعة الله و لا نجاة إلا بالطاعة و الطاعة بالعلم و العلم بالتعلم و التعلم بالعقل يعتقد و لا علم إلا من عالمرباني و معرفة العلم بالعقل يا هشام قليل العمل من العالم مقبول مضاعف و كثير العمل من أهل الهوى و الجهل مردود

اي هشام؛ خداوند متعال حق را براي طاعت خود نصب نمود و نجات جز با طاعت خداوند صورت نمي گيرد و راه و نحوه طاعت جز با علم شناخته نمي شود و علم جز با تعلم حاصل نمي شود و تعلم جز با تعقل تثبيت نمي شود و علمي نيست جز نزد عالم رباني و معرفت علم با عقل است؛ اي هشام؛ عمل اندك از عالم قبول شده و ثوابش مضاعف است و عمل بسيار از نادان و اهل هوي رد مي شود؛ زيرا كه نادان و

ص: 136


1- الزمر: 20.

جاهل وظيفه خود را نمي شناسد و چه بسار در مسيري مقاومت و جهاد مي كند كه نه تنها مطلوبيتي ندارد بلكه مورد نهي معصومين (علیهم السلام) است و با اين عمل چگونه بتواند مقرب باشد فلذا ابتدا بايد از كلمات نوراني اهل بيت (علیهم السلام) وظيفه خود را تحصيل و به طور خاص عقيده صالح تشيع را بشناسد و با عمل صالح بر طبق اين معارف و عقايد رضايت مولاي خود را تحصيل نمايد؛

طبق اين كلام نوراني انسان بايد ابتدا وظيفه خود را در زمان غيبت با علم و از طريق اخبار اهل بيت (علیهم السلام) بداند و بعد از آن در راه آن تلاش نمايد تا عملش مقبول باشد و ثواب آن مضاعف؛ و در زمان غيبت به مقتضاي اخبار وظيفه شيعيان صبر و انتظار و تقيه و تعليم و تعلم و مساوات با برادران شيعه خود و دوري از قيل و قال و عدم ورود به حكومت ها و تشكل و دسته ها است كه اين جماعت نه چيزيدارند و نه به چيزي مي رسند؛ بلكه بايد در سايه عالمان رباني و فقهاي دين معارف دين خود را بياموزند و براي كسب حلال خود بكوشند و از منازعات بپرهيزند و به عمل و عقيده صالح در انتظار مولاي خود باشند كه طبق روايات هم صبر سبب گشايش است و هم در صورتي كه با حالت انتظار از دنيا برود مثل كسي است كه در خيمه خود حضرت بوده است؛ لذا در فقه منسوب به امام رضا (علیه السلام) وارد شده كه امام رضا (علیه السلام) فرمودند؛(1)

ص: 137


1- الفقه المنسوب إلى ... ؛ ؛ ص381

و أروي عن العالم (علیه السلام)؛ العامل على غير بصيرة كالسائر على غير الطريق لا يزيده سرعة السير إلا بعدا عن الطريق

كسي كه بدون آگاهي عملي انجام دهد مثل كسي است كه در بيراهه در حال سير و حركت است و هر چه سريع تر مي رود تنها از مقصد اصلي دورتر مي شود؛لذا اگر انسان وظيفه خود در شرايط حساس و اضطرار و دشوار و فتنه انگيز غيبت امام (علیه السلام) نداند بسيار دشوار است كه به سلامت به مقصد برسد؛ انجام واجب و ترك حرام و شناخت وظيفه و عقيده صالح بر اساس معارف و مباني تشيع به اندازه اي مهم است كه در اخبار متعدد براي انجام عملي يا ترك ان تعبير به اين شده كه به اندازه دنيا و هر چه در آن است ارزش دارد؛ فلذا انسان در اين دوران علاوه بر دعا براي تعجيل فرج در عمل نيز اين معني را تاييد نمايد و گرنه دعاي زباني و عمل خلافاخبار يا غير موافق احتياط چگونه مي تواند مقرب باشد؛ پس در اين زمان با صبر سازنده و تعليم علوم و معارف اهل بيت (علیهم السلام) كه در هر شرايطي لازم است و عمل صالح به انتظار امر فرج باشد و اگر بخواهد در اين زمينه عملي انجام دهد تا انتظار سازنده صدق نمايد بر اساس كلامي باشد كه ائمه (علیهم السلام) فرمودند و در محدوده اي باشد كه شرع تعيين نموده است و اگر غير از اين باشد اين اعمال نيز خود نمي تواند مقرب باشد؛ زيرا خداوند با معصيت عبادت نمي شود؛

ص: 138

مسلک سوم: علائم قریب ظهور، فضیلت صبر، وظائف شیعیان

اشاره

ص: 139

ص: 140

مسلک سوم؛ آن چه مربوط به دوران قریب ظهور است؛ فضل انتظار و وظیفه شیعیان

مقصد اول؛ ذکر بعض آیات و اخبار؛ تاکید بر صبر و انتظار؛

اشاره

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

قال علی بن الحسین (علیه السلام) لوددت انی ترکت فکلمت الناس ثلاثا ثم قضی الله فی ما احب ولکن عزمه من الله ان نصبر ثم تلا هذه الآیه-و لتعلمن نباه بعد حین(2) ثم تلا أیضا قوله تعالی- و لتسمعن من الذین اوتو الکتاب من قبلکم و من الذین أشرکوا اذی کثیرا و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور(3)

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: دوست داشتم که در کلام آزاد بودم و برای مردم سه امر را بیان می کردم و سپس خدا در باره من آن چه می خواست می کرد لکن عهدی با خدا بسته ایم که صبر کنیم؛

سپس این آیه را تلاوت فرمود: و لتعلمن نبا بعد حین؛

پس از گذشت زمانی خبرش را خواهید دانست؛ و سپس این آیه را نیز تلاوت نمود: و لتسمعن من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیرا و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور و حتما از آنان که پیش از شما کتاب

ص: 141


1- غيبت نعماني – ص 198
2- سوره ص: آیه 88
3- سوره آل عمران:آیه 186

آسمانى بر آنان نازل شد و از آنان كه شرك ورزيدند آزار و طعنه فراوان خواهيد شنيد و اگر صبر كنيد و پرهيزگار باشيد سبب نيرو و قوت اراده در كارها است؛

مرابطه با امام منتظر(علیه السلام)

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ (علیه السلام) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا فَقَالَ اصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّكُمْ وَ رابِطُوا إِمَامَكُمُ الْمُنْتَظَرَ.

امام باقر (علیه السلام) در معناى آيه شريفه اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا فرمود: صبر كنيد بر اداى واجبات و فرائض و مقابل دشمنان پايدارى كنيد و مراقب و مرتبط با امامتان كه به انتظارش هستيد باشيد؛

ياري ملائكه و شتاب نكردن در خروج

باز در غيبت نعماني نقل شده است كه: (2)؛

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ (3) قَالَ هُوَ أَمْرُنَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا تَسْتَعْجِلَ بِهِ حَتَّى يُؤَيِّدَهُ اللَّهُ بِثَلَاثَةِ أَجْنَادٍ الْمَلَائِكَةِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الرُّعْبِ وَ خُرُوجُهُ (علیه السلام)كَخُرُوجِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى- كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِ (4).

ص: 142


1- غيبت نعماني – ص 27
2- غيبت نعماني – ص 198
3- سوره النحل: آيه 1.
4- الأنفال: 5.

امام صادق (علیه السلام) در تفسير آيه شريفه أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ فرمود:

امر خدا همان امر ما است كه خداوند متعال امر فرموده است كه درباره آن شتاب نكنيد؛ تا آن كه خداوند او را به سه لشكر يارى فرمايد: فرشتگان و مؤمنين و رعب؛ و خروج آن حضرت (علیه السلام) مانند خروج رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله) است آن جا كه خداوند می فرمايد: همچنان كه پروردگارت تو را از خانه ات به حق و راستى بيرون آورد؛

اين معني متواتر است كه در امر حكومت و دولت اهل بيت عليهم السلام نبايد شتاب كرد تا اين كه علائم ذكر شده محقق شود و اين خبر نيز مفيد همين معني است كه سه كمك كار از ملائكه و مومنين و نيز رعب و ترس و وحشت در دل دشمنان به ياري لشكر اسلام خواهد آمد و تا احراز اين شرايط شتاب نشايد كه اگر ما شتاب كنيم خداوند با شتاب ما شتاب نمي كند؛

اخبار و روايات دال بر لزوم ارض و عدم قيام و خروج

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِي أَبِي (علیه السلام) لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِيجَانَ لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ ءٌ وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكُونُواأَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّكَ مُتَحَرِّكُنَا فَاسْعَوْا إِلَيْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يُبَايِعُ النَّاسَ عَلَى كِتَابٍ جَدِيدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِيدٌ وَ قَالَ وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ؛

ص: 143


1- غيبت نعماني – ص 194

امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم (علیه السلام) به من فرمود؛

به ناچار در آذربايجان آتشى روشن شود كه هيچ امري ياراي مقابله با آن را ندارد؛ و زماني كه اين اتفاق افتاد خانه نشين باشيد و تا ما در خانه نشسته ايم شما نيز بنشينيد و چون متحرك ما حركت كرد به سوى او بشتابيد و به سرعت او را اجابت نمائيد؛ - (هر گاه كسي از ما به پا خواست به سوي او بشتابيد مقصود مهدي (علیه السلام) مي باشد) - هر چند با دست و روي زانو باشد؛

به خدا قسم گوئى او را مي بينم كه در ميان ركن و مقام از مردم به كتاب جديدي بيعت می گيرد كه اين امر بر عرب سنگين خواهد بود؛ سپس فرمود واى بر حال ستمگران عرب از شرى كه نزديك شده است؛

ساكت ماندن و عدم شركت در مجالس خروج كنندگان

در غيبت نعماني نقل شده است:(1)

عن ابي الجارود عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ:قُلْتُ لَهُ (علیه السلام) أَوْصِنِي فَقَالَ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ تَلْزَمَ بَيْتَكَ وَ تَقْعُدَ فِي دَهْمَاءِ هَؤُلَاءِ النَّاسِ؛

ابي الجارود گويد به امام باقر (علیه السلام) عرض كردم؛ مرا وصيتى بفرمائيد؛ فرمود؛ وصيت می كنم كه تقوى داشته باشى و ملازم خانه خود باشي و در اجتماع اين مردم شركت نكنى

ص: 144


1- غيبت نعماني – ص 194

وَ إِيَّاكَ وَ الْخَوَارِجَ مِنَّا فَإِنَّهُمْ لَيْسُوا عَلَى شَيْ ءٍ وَ لَا إِلَى شَيْ ءٍ ؛ و مبادا با افرادى كه از خاندان ما خروج می كنند همگام باشى كه آنان نه خود چيزى دارند و نه به هدف خود می رسند

وَ اعْلَمْ أَنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مُلْكاً لَا يَسْتَطِيعُ النَّاسُ أَنْ تَرْدَعَهُ وَ أَنَّ لِأَهْلِ الْحَقِّ دَوْلَةً إِذَا جَاءَتْ وَلَّاهَا اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ أَدْرَكَهَا مِنْكُمْ كَانَ عِنْدَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ قَبَضَهُ اللَّهُ قَبْلَ ذَلِكَ خَارَ لَهُ

و بدان كه بنى اميه را حكومتى است كه مردم نمي توانند آن حكومت را از دست آنان بگيرند و اهل حق نيز دولتى دارند كه وقتى فرا رسيد خداوند زمامش را به دست هر كس از ما اهل بيت (علیهم السلام) كه بخواهد مى سپارد؛

پس هر كس از شماها كه زمان آن دولت را درك كند با ما در مقام اعلي بهشتى خواهد بود و اگر پيش از رسيدن به آن دولت از دنيا برود خداوند از برايش خير مقدر مي كند؛وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا تَقُومُ عِصَابَةٌ تَدْفَعُ ضَيْماً أَوْ تُعِزُّ دِيناً إِلَّا صَرَعَتْهُمُ الْمَنِيَّةُ وَ الْبَلِيَّةُ حَتَّى تَقُومَ عِصَابَةٌ شَهِدُوا بَدْراً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَا يُوَارَى قَتِيلُهُمْ وَ يُرْفَعُ صَرِيعُهُمْ وَ لَا يُدَاوَى جَرِيحُهُمْ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْمَلَائِكَةُ

و بدان كه هيچ جمعيت و گروهي براي بر طرف كردن ستم و يا عزيز نمودن دين قيام نمی كند مگر آنكه مرگ و بليه و گرفتارى دامن گيرشان شود تا زماني كه جمعيتى قيام

ص: 145

كنند كه در بدر با رسول خدا بودند كه كشته شدگان آن ها به خاك سپرده نشود و به زمين افتادگان شان برداشته نشوند و مجروحين آن ها مداوا نشوند؛ عرض كردم آن ها چه كساني هستند؛ فرمود: فرشتگان؛

اخبار دال بر نصرت ملائكه متعدد ذكر شده است و اين كه طايفه اي خروج مي كنند كه شكست نمي خورند نيز در اخبار وارد شده است؛ و اين كه فرموده است كلازم خانه خودتان باشيد يا خانه نشين باشيد يا فرمودند حصير و فرش خانه خود باشيد مراد اين است كه سردسته گروه ها و عامل جمعيت ها و طوايف براي خروج و قيام نشويد بلكه آن طور كه فرمودند بعد از علائمي كه در اخبار وارد شده است مثل علامات حتمي ظهور و خسف بيداء و نداي آسماني و علامت واضح سفياني ساكت باشيد؛

روگرداني امام (علیه السلام) از مردم

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) عَلَى الْمِنْبَرِ إِذَا هَلَكَ الْخَاطِبُ وَ زَاغَ صَاحِبُ الْعَصْرِ وَ بَقِيَتْ قُلُوبٌ تَتَقَلَّبُ فَمِنْ مُخْصِبٍ وَ مُجْدِبٍ هَلَكَ الْمُتَمَنُّونَ وَ اضْمَحَلَّ الْمُضْمَحِلُّونَ وَ بَقِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ قَلِيلٌ مَا يَكُونُونَ ثَلَاثُمِائَةٍ أَوْ يَزِيدُونَ تُجَاهِدُ مَعَهُمْ عِصَابَةٌ جَاهَدَتْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) يَوْمَ بَدْرٍ لَمْ تُقْتَلْ وَ لَمْ تَمُتْ.

ص: 146


1- غيبت نعماني – ص 195

امير المؤمنين (علیه السلام) بر فراز منبر فرمود: وقتى كه خاطب هلاك شود؛ و صاحب زمان و عصر رو برگرداند؛ و قلوبي باقى بماند كه زير و رو شوند؛ بعضي از آن ها قلوبي هستند پر خير و بركت و بعض ديگر بى خير و بركت؛ آرزومندان و تمنا كنندگان هلاك شوند و از هم پاشيدگان و پراكنده شونده ها از هم پاشيده شده و پراكنده شوند واهل ايمان باقى بمانند و تعداد كمي سيصد نفر يا كمي بيشتر و خواهند بود؛ همراه آن ها گروهى خواهند جنگيد كه به همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به روز بدر جنگيدند كه نه كشته مي شوند و نه مي ميرند؛ عجيب است كه امام (علیه السلام) كه مظهر رافت و رحمت خداوند است از جامعه اي روگردان شده و غايب شود و اين به خاطر كثرت معاصي و عدم مراعات حق امام(علیه السلام) است؛

** هلاكت شدن محاضير و عجله كنندگان؛ ( كشته شدن آن ها يا هلاك دين و آخرت) – صبر كردن سبب نجات و گشايش؛شيخ كليني در كافي شريف نقل مي كند:(1)

411- عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد عن محمد بن علي عن حفص بن عاصم عن سيف التمار عن أبي المرهف عن أبي جعفر (علیه السلام) قال: الغبرة على من أثارها هلك المحاضير قلت جعلت فداك و ما المحاضير قال المستعجلون أما إنهم لن يريدوا إلا من يعرض لهم ثم قال يا أبا المرهف أما إنهم لم يريدوكم بمجحفة إلا

ص: 147


1- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج 8 ؛ ص273

عرض الله عز و جل لهم بشاغل ثم نكت أبو جعفر (علیه السلام) في الأرض ثم قال يا أبا المرهف قلت لبيك قال أ ترى قوما حبسوا أنفسهم على الله عز ذكره لا يجعل الله لهم فرجا بلى و الله ليجعلن الله لهم فرجا

امام باقر (علیه السلام) فرمود: غبار فتنه بر ضرر كسي است كه آن را برانگيزد – و آن كه از او تبعيت كند- محاضير: (اسب هاى تندرو) هلاك شدند، عرض كردم: محاضير چيست؛ فرمود كسانى كه شتابزدگى می كنند و آن ها اراده كسي را نمي كنند مگر اين كه خود متعرضشان شود؛ سپس فرمود اي ابامرهف؛ آن ها اراده هيچ بليه و گرفتاري بر عليه شما نمي كنند مگر اين كه خداوند گرفتاري براي آن ها ايجاد مي كند – تا از شما منصرف شوند – سپس با دست مبارك بر زمين كشيدند و فرمود اي ابومرهف؛ عرض كردم لبيك يا مولاي من؛آيا گمان مي كني قومي كه براي خداوند عزوجل صبر نمايند خداوند براي آن ها فرج و گشايش قرار نمي دهد بلي به خدا قسم خداوند براي آن ها راه فرج و گشايش قرار مي دهد؛

يعني خروج و قيام سبب حل مشكلات نيست و عجله و شتابزدگي راه چاره نيست بلكه با صبر و عمل به دستورات معصومين (علیهم السلام) خداوند براي شيعيان راه فرج و گشايش نسبي و كامل را بتدريج قرار مي دهد؛

تاكيد بر صبر و عدم فتنه انگيزي

ص: 148

نعماني در غيبت نقل مي كند؛(1)-

5- أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد قال حدثنا حميد بن زياد الكوفي قال حدثنا علي بن الصباح بن الضحاك عن جعفر بن محمد بن سماعة عن سيف التمار عن أبي المرهف قال:

قال أبو عبد الله (علیه السلام) هلكت المحاضير قال قلت و ما المحاضير- قال المستعجلون و نجا المقربون و ثبت الحصن على أوتادها كونوا أحلاس بيوتكم فإن الغبرة على من أثارها و إنهم لا يريدونكم بجائحة إلا أتاهم الله بشاغل إلا من تعرض لهم

ابومرهف گويد امام صادق (علیه السلام) فرمود: محاضير - اسب هاى سريع و تندرو- هلاك شدند؛ عرض كردم: محاضير چيست؛ فرمود كسانى كه شتابزدگى می كنند ومقربين – كه صبر مي كنند و فرج را قريب مي شمارند - نجات يافتند و قلعه و كوه بر فراز پايه هاى همچون ميخ خود ثابت و پا بر جا است – تا اين كه موعدش فرا برسد – پس كنج خانه هاى خود را از دست مدهيد كه غبار فتنه بر زيان كسى است كه فتنه را بر انگيزاند – و نيز كساني كه از فتنه تبعيت كنند - و آنان در باره شما بليه و توطئه اى را اراده نمی كنند مگر آن كه خداوند مشغوليت و گرفتاري برايشان پيش مى آورد مگر كسي كه خود متعرض آنان شود؛ كه تعرض به و تهاجم و دشمن تراشي را نفي مي كند و صبر و عدم شتابزدگي را سبب نجات مي داند ولي واضح است وقتي

ص: 149


1- الغيبة( للنعماني) ؛ النص ؛ ص196

فقته اي بر انگيخته مي شود دود فتنه هم به چشم آغاز كننده آن و هم كساني كه از او تبعيت نمايند خواهد رفت؛

و باز نقل مي كند كه امام باقر(علیه السلام) فرمود؛(1)10-

أخبرنا محمد بن همام و محمد بن الحسن بن محمد بن جمهور جميعا عن الحسن بن محمد بن جمهور عن أبيه عن سماعة بن مهران عن صالح بن ميثم و يحيى بن سابق جميعا عن أبي جعفر الباقر (علیه السلام) أنه قال: هلك أصحاب المحاضير و نجا المقربون و ثبت الحصن على أوتادها إن بعد الغم فتحا عجيبا

اصحاب محاضير و شتاب كنندگان هلاك شدند، و مقرببين نجات يافتند و قلعه بر پايه خود استوار است و بعد از غم فتح و گشايش عجيبي خواهد بود؛** ياري با سلاح بعد از اجتماع اهل بيت (علیهم السلام)– رد برخي رايات سود خراسان؛

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(2)

عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمی قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبَانٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ ذَلِكَ حِينَ ظَهَرَتِ الرَّايَاتُ السُّودُ بِخُرَاسَانَ فَقُلْنَا مَا تَرَى فَقَالَ اجْلِسُوا فِي بُيُوتِكُمْ فَإِذَا رَأَيْتُمُونَا قَدِ اجْتَمَعْنَا عَلَى رَجُلٍ فَانْهَدُوا إِلَيْنَا بِالسِّلَاحِ

ص: 150


1- غيبت نعماني ؛ ص198
2- غيبت نعماني – ص 197

ابى بكر حضرمى گويد: من و ابان به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسيديم و اين به هنگامى بود كه پرچم هاى سياه در خراسان ظاهر شده بود عرض كرديم شما در اين باره چه مي فرمائيد؛

فرمود: در خانه خودتان بنشينيد و هر وقت ديديد كه ما اهل بيت عليهم السلام بر مردي اجتماع كرديم آن وقت با سلاح به يارى ما برخيزيد؛

زيديه –خروج كنندگان - سپر بلاي شيعيان

و باز در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

َابِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ الْزَمُوا بُيُوتَكُمْ فَإِنَّهُ لَا يُصِيبُكُمْ أَمْرٌ تُخَصُّونَ بِهِ أَبَداً وَ يُصِيبُ الْعَامَّةَ وَ لَا تَزَالُ الزَّيْدِيَّةُ وِقَاءً لَكُمْ أَبَداً.امام صادق (علیه السلام) فرمود:

زبان هاى خود را نگهداريد و در خانه هاى خود ساكت بنشينيد؛ پس هرگز بليه و گرفتاري خصوص شما را نخواهد گرفت بلكه اگر بليه و گرفتاري واقع شود همگانى خواهد بود و همواره زيديه سپر بلاى شما خواهند بود؛

ممكن است مراد از زيديه كساني باشند كه قائل به قيام با سلاح و خروج بوده باشد به اين قرينه كه دعوت به سكوت مي نمايند و خانه نشيني را توصيه مي نمايد ولي طوائفي كه اين عمل را انجام دهند خود در معرض هلاك واقع مي شوند؛

ص: 151


1- غيبت نعماني – ص 197

مقصد دوم؛ عدم خروج و تسليم شدن برابر امر اهل بيت (علیهم السلام) سبب نجات؛

اشاره

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَوْماً وَ عِنْدَهُ مِهْزَمٌ الْأَسَدِيُّ فَقَالَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَتَى هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَهُ فَقَدْ طَالَ عَلَيْنَا فَقَالَ يَا مِهْزَمُ كَذَبَ الْمُتَمَنُّونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ وَ إِلَيْنَا يَصِيرُونَ؛

عبدالرحمن بن كثير گويد روزى در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم و مهزم اسدى نيز خدمت امام (علیه السلام) حضور داشت؛ عرض كرد خدا مرا فداى شماگرداند؛ اين امر كه انتظار آن را مي كشيد چه زماني خواهد بود؛ كه زمان آن طولاني شد؛ فرمود:

اى مهزم؛ آرزومندان و تمناكنندگان دروغ گفتند و شتاب كنندگان هلاك شدند و تسليم شدگان امر ما نجات يافتند و بازگشت امر آن ها به سوي ما خواهد بود؛

در روايت ديگر هم وارد شده است كه آرزومندان هلاك شدند و اين كه در اين خبر فرموده كاذب هستند چون با تمني و آرزو در وقوع امر اهل بيت (علیهم السلام) گرچه مطلوب و سازنده است لكن بايد در محدوده شرعي كه از اهل بيت (علیهم السلام) وارد شده تكليف خود را انجام دهند و هر اقدامي را انجام ندهند تا سبب هلاك آن ها بشود؛

** خروج كننده؛ قبل از قائم (علیه السلام) مثل جوجه اي است كه بازيچه شود؛

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(2)

ص: 152


1- غيبت نعماني – ص 198
2- غيبت نعماني – ص 199

أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ (علیه السلام) قَالَ: مَثَلُ خُرُوجِ الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ كَخُرُوجِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَثَلُ مَنْ خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ مَثَلُ فَرْخٍ طَارَ فَوَقَعَ مِنْ وَكْرِهِ فَتَلَاعَبَتْ بِهِ الصِّبْيَانُ.

امام باقر (علیه السلام) فرمود:مثل خروج قائم ما اهل بيت (علیهم السلام) مانند خروج رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله) است و كسى كه از ما اهل بيت (علیهم السلام) پيش از قيام قائم (علیه السلام) خروج كند، مانند جوجه اى است كه پرواز كند و از آشيانه خود بيرون افتد ولي دستمايه و ملعبه و بازيچه كودكان شود؛

فضيلت انتظار امر اهل بيت (علیهم السلام)

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهما السلام) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مُنْتَظِراً كَانَ كَمَنْ هُوَ فِي الْفُسْطَاطِ الَّذِي لِلْقَائِمِ (علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر كس از شما كه به انتظار اين امر بميرد مثل كسى است كه در خيمه ويژه امام قائم (علیه السلام) باشد؛

كه اين امر دال بر فضل اخروي است و لذا با توجه به اخبار سابق كه به ابي مرهف خطاب شد صبر براي خدا موجب گشايش است؛

ص: 153


1- غيبت نعماني – ص 200

پس لزومي بر تحركات نسنجيده وجود ندارد زيرا صبر هم موجب گشايش در دنيا و آخرت و نيز داراي فضلي اين چنين است كه اگر با انتظار در بستر خود بميرد مثل كسي است كه در خيمه امام مهدي (علیه السلام) باشد پس چه لزومي دارد شتابزدگي كند و از دستور معصوم (علیه السلام) تخلف نمايد و خروج كند و با اين تفصيل درفرض صبر و تقيه و انتظار چه مصلحتي از او فوت مي شود تا با تحرك و خروج به دنبال آن باشد زيرا هم فرج و گشايش و هم منزلت اخروي بر صبر و انتظار وعده داده شده است؛

اعمالي كه سبب مي شود انسان از اصحاب قائم(علیه السلام) باشد

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1)

عن ابي بصير عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَايَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِينَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ (علیه السلام)

ابوبصير گويد امام صادق (علیه السلام) روزى فرمود:

آيا شما را خبر ندهم به عملي كه خداوند هيچ عملى را از بندگان بدون آن نمى پذيرد؛ عرض كردم بلي بفرمائيد؛ فرمود: شهادت دادن بر اين كه معبودى جز اللَّه نيست؛ و اين كه محمد (صلی الله علیه و آله) بنده او و فرستاده او است، و اقرار نمودن به آن چه خداوند متعال

ص: 154


1- غيبت نعماني – ص 200

به آن امر فرموده است؛ و ولايت ما اهل بيت (علیهم السلام)؛ و برائت و بيزارى از دشمنان ما اهل بيت (علیهم السلام)؛ - يعني دشمنان ما اهل بيت (علیهم السلام) و ما امامان به طور خاص - و تسليم شدن به امر ما؛ و ورع وپرهيزگاري خاص و اجتهاد در عمل و علم؛ و طمأنينه و آرامش در هزاهز و انتظار فرج قائم (علیه السلام)؛

ثُمَّ قَالَ إِنَّ لَنَا دَوْلَةً يَجِي ءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَكَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِيئاً لَكُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.

سپس فرمود:

براي ما اهل بيت (علیهم السلام) دولتي است كه هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد رساند؛

سپس فرمود:

هر كس دوست دارد از اصحاب و ياران امام قائم (علیه السلام) باشد بايد منتظر قائم (علیه السلام) باشد و بر اساس ورع و تقواي الهي عمل نمايد و به محاسن و كمالات اخلاقي نيكو عمل نمايد؛ پس اگر اجلش فرا رسيد و امام قائم (علیه السلام) پس از مرگ او قيام كرد اجر و پاداش او همانند اجر و پاداش كسى است كه امام قائم (علیه السلام) را درك كرده باشد؛ پس كوشا باشيد و با جد و جهد تلاش كنيد و به انتظار بنشينيد و گوارا باد بر شما اى گروهى كه مشمول رحمت خداوند هستيد؛

ص: 155

كه اين گروه خاص مراد شيعيان هستند – و قيد فرموده تسليم امر باشد و ولايت ما را بپذيرد و از دشمنان ما برائت جويد و اين اخبار مقيد و تبيين اين امر است كهبرائت از دشمنان ائمه (علیهم السلام) واجب است تا قبح اعمال ظلمه در جامعه حفظ شود و ظلمي كه به ائمه (علیهم السلام) وارد شده تبيين شود تا با اين تبري ديگران نيز از ادامه اين ظلم ها و تقويت ظلمه خودداري كنند؛

سكوت مردم تا زمان سكوت آسمان و زمين

در غيبت نعماني نقل شده است كه:(1) أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ:

اسْكُنُوا مَا سَكَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَيْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَكُمْ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آيَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ مِنَ النَّاسِ- أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا تَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهَا كَالصُّبْحِ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ

امام باقر (علیه السلام) كه فرمود:

تا آسمان و زمين ساكن است شما نيز ساكن و ساكت باشيد- يعنى بر احدي خروج نكنيد زيرا امر شما نه امرى است كه در خفاء و پنهانى انجام گيرد بلكه آن نشانه اى است از ناحيه خداوند متعال و از ناحيه مردم نيست؛ آگاه باشيد كه شناسايي اين امر از خورشيد روشن تر است كه بر هيچ نيكوكار و بد كارى پنهان نمي ماند – و همه آن را مي شناسند - آيا صبح را مي شناسيد؛

ص: 156


1- غيبت نعماني – ص 200

اين امر شما همانند صبح است كه خفاء و پنهان شدن در آن نيست؛ -يعني اين امر به وضوح قابل تشخيص خواهد بود و در صورت تعليم و تعلم و مراجعه به اخبار و كلامات مقدسه اهل بيت (علیهم السلام) مي توان آن را يافت و اين گونه نيست كه اگر كسي طالب حقيقت باشد راهي براي رسيدن به آن نداشته باشد لكن اين مسير با مراجعه به فقهاي دين و علماي رباني و عالم به اخبار كه مردم و جامعه را به معصومين (علیهم السلام) سوق مي دهند روشن مي شود؛

مقصد سوم؛ انتظار فرج با صبر

اشاره

علامه مجلسي در بحار شريف نقل مي كند؛

قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) مِنْ دِينِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّةُ وَ الصَّلَاحُ إِلَى قَوْلِهِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ.(1)

امام صادق (علیه السلام) فرمود:

ورع و عفت و صلاح و .... و انتظار فرج با صبر كردن از دين ائمه (علیهم السلام) است.

و باز نقل مي كند؛

عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ فَرَجِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.(2)رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: افضل اعمال امت من انتظار فرج خداي متعال است؛

ص: 157


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 52 ؛ ص122
2- همان؛

فضل ثبات ايمان در زمان غيبت

قَالَ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ (علیه السلام) مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلَايَتِنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: هر كس در زمان غيبت قائم (علیه السلام) ما بر ولايت ما ثابت باشد خداوند متعال اجر و پاداش هزار شهيد مثل شهداي بدر و احد به او عطا می نمايد؛(1)

ص: 158


1- بحار الأنوار .. ج 52 ص 53.

مسلک چهارم: اخبار دجال

اشاره

ص: 159

ص: 160

مسلک چهارم؛ اخبار دجال

مقصد اول؛ بیان برخی اخبار دجال

ایمان کافر به دجال و کفر مومن به دجال

در اصول سته عشر نقل شده است: قَالَ جَابِرٌ: وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَا مِنْ كَافِرٍ يُدْرِكُ الدَّجَّالَ إِلَّا آمَنَ بِهِ، وَ إِنْ مَاتَ وَ لَمْ يُدْرِكْهُ آمَنَ بِهِ فِي قَبْرِهِ، وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُدْرِكُ الدَّجَّالَ إِلَّا كَفَرَ بِهِ، وَ إِنْ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يُدْرِكَهُ كَفَرَ بِهِ فِي قَبْرِهِ، وَ إِنَّ بَيْنَ عَيْنَيِ الدَّجَّالِ مَكْتُوبٌ: كَافِرٌ يَعْرِفُهُ كُلُّ مُؤْمِنٍ.(1)

جابر گويد؛ از امام صادق (علیه السلام) شنيدم فرمود؛ هيچ كافري نيست كه دجال را درك كند مگر اين كه به او ايمان می آورد و اگر بميرد و او را درنيابد در قبر به وي ايمان آورد و هيچ مؤمني نيست كه دجال را درك كند مگر به دجال كافر شود و اگر قبل از دجال بميرد در قبر به او كافر می شود و در بين دو چشم دجال مكتوب است كه اين كافري است كه هر مؤمني او را مى شناسد؛

پيشوايان گمراه، بدتر از دجال

عَنْ يَحْيَى الْحَضْرَمی قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً (علیه السلام) يَقُولُ كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله) وَ هُوَ نَائِمٌ وَ رَأْسُهُ فِي حَجْرِي قِيلَ لِي مَا الدَّجَّالُ فَاسْتَيْقَظَ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله) مُحْمَرٌّ وَجْهُهُ فَقَالَ فِيمَا أَنْتُمْ

ص: 161


1- الأصول الستة عشر (ط - دار الحديث) ؛ ص222

فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) سَأَلُونِي عَنِ الدَّجَّالِ فَقَالَ لِغَيْرِ الدَّجَّالِ أَنَا أَخْوَفُ عَلَيْكُمْ مِنَ الدَّجَّالِ الْأَئِمَّةُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ يَسْفِكُونَ دِمَاءَ عِتْرَتِي أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ (1)

در احتجاج نقل شده است كه يحيي حضرمی گويد كه از اميرالمؤمنين (علیه السلام) شنيدم كه فرمود در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوديم كه در خواب بودند و سر مبارك ايشان روي زانوي من بود؛

از من سوال كردند كه دجال كيست؛ پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بيدار شدند در حالي كه رنگ چهره مباركشان سرخ شده بود؛ فرمود: در مورد چه امري صحبت مي كنيد؛ گفتم يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) از دجال از من سؤال كردند؛ فرمودند:

از غير دجال بيشتر از دجال بر شما ترس دارم؛ پيشواياني گمراه كه گمراه كننده هستند و خون اهل بيت من را می ريزند؛

پس من با هر كه با اهل بيتم بجنگد در جنگ هستم و با هر كس با اهل بيتم در صلح باشد، در صلح هستم؛

حذر از سه نفر در مورد دين

در كتاب سليم نقل شده است؛(2)

الحديث الرابع و الخمسون [1] سليم بن قيس قال: سمعت علي بن أبي طالب عليه السلام يقول قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

ص: 162


1- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ؛ ج 1 ؛ ص265
2- كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج 2 ؛ ص884

احذروا على دينكم ثلاثة رجال: رجل قرأ القرآن حتى إذا رئي عليه بهجته كأن رداء للإيمان غيره إلى ما شاء الله اخترط سيفه على أخيه المسلم و رماه بالشرك.

قلت: يا رسول الله، أيهما أولى بالشرك قال: الرامي به منهما.

سليم بن قيس مى گويد: از اميرالمومنين على بن ابى طالب (علیه السلام) شنيدم كه مى فرمود: پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: بر دين خودتان از سه نفر بر حذر باشيد:

مردى كه قرآن را مي خواند تا اين كه آثار بهجت و سرور را بر خود مى بيند به طورى كه گوئى لباس و ردائي از ايمان او را به امري كه خدا مى خواهد تغيير داده است؛ پس در اين حال شمشير بر روى برادر مسلمان خود مى كشد و او را متهم به شرك مى كند؛ عرض كردم: يا رسول اللَّه(صلی الله علیه و آله)؛ كدام يك از اين دو نفر به شرك سزاوارتر هستند؛ فرمود: آن كس كه تهمت شرك مى زند؛

و رجل استخفته الأحاديث كلما انقطعت أحدوثة كذب مثلها أطول منها، إن يدرك الدجال يتبعه.

و ديگر، مردى كه نقل ها و گفته ها و احاديث او را از راه صحيح منحرف كرده است، به طورى كه هر گاه گفته اى تمام مى شود با كذب مثل آن را طولانى تر از آن نقل مى كند و اين چنين كسى اگر دجال را دريابد پيرو او مى شود؛

ص: 163

و رجل آتاه الله عز و جل سلطانا فزعم أن طاعته طاعة الله و معصيته معصية الله، و كذب، لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق، لا طاعة لمن عصى الله

و ديگر، مردى كه خداوند متعال سلطنت و قدرتى به او داده است و گمان مي كند اطاعت او اطاعت خداوند و معصيت او معصيت خداوند است؛ در حالي كه دروغ مى گويد؛ زيرا هرگز اطاعت مخلوقى با معصيت خالق ممكن نيست؛ و از كسى كه معصيت خدا مى كند نبايد اطاعت كرد؛

مقصد دوم: اسباب ايمان به دجال

اشاره

اسباب ايمان به دجال و دفع شر آن؛ كه اخبار آن بسيار زياد و راه ها و دعاهاي رفع شر آن بسيار است و چند نكته مختصر ذكر مي شود؛

بغض اهل بيت (علیهم السلام) سبب هلاكت؛

در محاسن نقل شده است كه: أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَهُودِيّاً قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ شَهِدَ الشَّهَادَتَيْنِ قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا احْتَجَبَ بِهَاتَيْنِ الْكَلِمَتَيْنِ عَنْ سَفْكِ دَمِهِ أَوْ يُؤَدِّيَ الْجِزْيَةَ وَ هُوَ صَاغِرٌ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ بَعَثَهُ اللَّهُ يَهُودِيّاً قِيلَ وَ كَيْفَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنْ أَدْرَكَ الدَّجَّالَ آمَنَ بِهِ (1)

ص: 164


1- المحاسن ؛ ج 1 ؛ ص90

امام صادق (علیه السلام) فرمود؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس بغض ما اهل بيت (علیهم السلام)را داشته باشد خداوند متعال او را يهودي بر می انگيزد؛ عرض كردند؛ اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ولو اين كه اين فرد شهادتين را بگويد؛ فرمود: بله؛ او با اين كلمات – شهادتين - خون خود را از ريختن و دادن جزيه حفظ می كند ولي اين بهره اندكي است؛ سپس فرمود: هر كس به ما اهل بيت (علیهم السلام) بغض ورزد خداي متعال او را يهودي برمی انگيزد؛ عرض كردند؛ چگونه؛ فرمود: اگر دجال را ببيند به او ايمان می آورد؛ بهره اندك در مقابل نعمت بي پاياني است كه در سايه ولايت اهل بيت (علیهم السلام) و برائت از دشمنانشان به انسان مي دهند كه رضايت خداوند متعال و جنات نعيم و مرافقت با معصومين (علیهم السلام)در مقام اعلي بهشت البته قابل قياس نمي باشد كه نعمت دائمي است؛

روزه رجب سبب عافيت از فتنه دجال

در امالي صدوق آمده است: وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّارِ خَنْدَقاً أَوْ حِجَاباً طَوْلُهُ مَسِيرَةَ سَبْعِينَ عَاماً وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ عِنْدَ إِفْطَارِهِ لَقَدْ وَجَبَ حَقُّكَ عَلَيَّ وَ وَجَبَتْ لَكَ مَحَبَّتِي وَ وَلَايَتِي أُشْهِدُكُمْ يَا مَلَائِكَتِي أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ أَرْبَعَةَ أَيَّامٍ عُوفِيَ مِنَ الْبَلَايَا كُلِّهَا مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ وَ أُجِيرَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ

ص: 165

كُتِبَ لَهُ مِثْلُ أَجُورِ أُولِي الْأَلْبَابِ التَّوَّابِينَ الْأَوَّابِينَ وَ أُعْطِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فِي أَوَائِلِ الْعَابِدِين (1)

هر كس سه روز از ماه رجب روزه دارد خداى عز و جل ميان او و دوزخ خندقى قرار مي دهد يا حجاب و پرده اى به طول هفتاد سال راه قرار مي دهد؛ و خداوند متعال وقت افطارش به او می فرمايد؛ كه حق تو بر من واجب شد و محبت و ولايت تو بر من واجب است؛ اى فرشتگان من شاهد باشيد كه گناهان گذشته و آينده اش را بخشيدم؛ و هر كس چهار روز رجب را روزه دارد از تمام بلاها و جنون و جذام و برص در عافيت خواهد بود و از فتنه دجال و از عذاب قبر ايمن خواهد بود و خداوند متعال مثل اجر اولى الالباب توابين و اوابين برايش مي نويسد و نامه عملش در زمره عابدين به دست راستش داده مي شود؛

** قرائت سوره قارعه سبب امان از دجال؛ شيخ صدوق در ثواب الاعمال نقل مي كند؛(2)

ثواب قراءة سورة القارعة- بهذا الإسناد عن الحسين عن إسماعيل بن الزبير عن عمرو بن ثابت عن أبي جعفر (علیه السلام) قال:

من قرأ و أكثر من قراءة القارعة آمنه الله عز و جل من فتنة الدجال أن يؤمن به و من فيح جهنم إن شاء الله؛ ثواب قراءة سورة القارعة؛ عمرو بن ثابت روايت كرده است كه

ص: 166


1- الأمالي( للصدوق) ؛ النص ؛ ص535
2- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ النص ؛ ص125

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: هر كسى كه سوره قارعه را تلاوت كند و زياد آن را تلاوت نمايد خداوند متعال او را از فتنه دجال و ايمان آوردن به او ايمن مي دارد؛ و در قيامت او را از چرك جهنم نگه مي دارد، ان شاء اللَّه؛

متابعت هفتاد هزار نفر از دجال

در الزام الناصب نقل شده است؛(1)؛

و عن النبي(صلی الله علیه و آله): يتبع الدجال من أمتي سبعون ألفا عليهم السيجان

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود؛ متابعت مي كند دجال را از امت من هفتاد هزار نفر كه سرپوشي شبيه عمامه به سر دارند؛

دو دجال از نسل فاطمه سلام الله عليها

سيد بن طاوس در تشريف در ضمن روايتي از اميرالمومنين (علیه السلام) نقل مي كند؛(2)

..و كل من خرج من ولدي قبل المهدي فإنما هو جزور، و إياكم و الدجالين من ولد فاطمة، فإن من ولد فاطمة دجالين، و يخرج دجال من دجلة البصرة، و ليس مني، و هو مقدمة الدجالين كلهم»و هر كس از فرزندان من قبل از مهدي (علیه السلام) قيام كند كشته خواهد شد و بر حذر باشيد از دو دجال از نسل فاطمه سلام الله عليها؛ زيرا از نسل فاطمه سلام الله عليها

ص: 167


1- إلزام الناصب ...، ج 2، ص: 111
2- التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ؛ ؛ ص248

دو دجال به وجود خواهد آمد و دجالي نيز از دجله بصره خروج خواهد كرد و او از من نيست و او مقدمه همه دجال هاست؛ لذا دجال ها متعدد هستند؛

قتل دجال اصلي به دست امام مهدي (علیه السلام)

علامه مجلسي در روايتي از كمال الدين شيخ صدوق نقل مي كند؛(1)؛ 29- ك، إكمال الدين ابن إدريس عن أبيه عن محمد بن الحسين بن زيد عن الحسن بن موسى عن علي بن سماعة عن علي بن الحسن بن رباط عن أبيه عن المفضل قال قال الصادق عليه السلام؛ إن الله تبارك و تعالى خلق أربعة عشر نورا قبل خلق الخلق بأربعة عشر ألف عام فهي أرواحنا فقيل له يا ابن رسول الله و من الأربعة عشر فقال محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة من ولد الحسين (علیه السلام) آخرهم القائم الذي يقوم بعد غيبته فيقتل الدجال و يطهر الأرض من كل جور و ظلم

مفضل از امام صادق (علیه السلام) نقل مي كند كه فرمود؛ خداوند تبارك و تعالي چهارده نور در چهارده هزار سال قبل از خلقت خلائق آفريد و آن ارواح ما اهل بيت (علیهم السلام) بود؛ پس خدمت امام (علیه السلام) پرسيدند؛ اي فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)؛ اين چهارده نفر كدام هستند؛ فرمود؛ محمد و علي و فاطمه وحسن و حسين و نه امام از اولاد حسين صلوات الله عليهم اجمعين؛ و آخرين ايشان قائم (علیه السلام) است كه بعد از غيبت خود قيام مي كند و دجال را مي كشد و زمين را از هر ظلم و جوري پاك مي كند؛

ص: 168


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 25 ؛ ص15

مسلک پنجم: بشارت بر مستضعفین

اشاره

ص: 169

ص: 170

مقصد اول؛ بشارت بر مستضعفين

در هدايه الكبري نقل شده است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به سلمان فرمود؛(1)

... قال سلمان و اشتد بكائي و شوقي ثم قلت بعهد منك قال: و الذي بعث محمدا إنه لعهدي و من علي و فاطمة و الحسن و الحسين و التسعة الأئمة و كل من هو منا مظلوما فينا إي و الله يا سلمان ثم ليحضرن إبليس و جنوده و كل من محض الإيمان محضا و محض الكفر محضا ثم يؤخذ بالقصاص و الأوتار «و لا يظلم ربك أحدا» و نحن تأويل هذا الآية:

«و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم في الأرض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون» قال سلمان فقمت من بين يدي رسول الله (صلى الله عليه و آله) و لا أبالي متى لقيني الموت أو لقيته

قسم به كسي كه محمد را به پيامبري برگزيد اين عهدي است براي من و علي و فاطمه و حسن و حسين (علیهم السلام)و ائمه نه گانه از اولاد امام حسين (علیه السلام) و هر كسي از ما كه مظلوم بود و هر كسي كه در راه ما مظلوم بود؛... و تاويل اين آيه كه فرمود «و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين و

ص: 171


1- الهداية الكبرى ؛ ص376

نمكن لهم في الأرض و نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون» ما هستيم

و باز ابن حمدان خصيبي در هدايه الكبري نقل مي كند؛(1)

«و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين» الآية و الله يا مفضل إن تأويل هذه الآية فينا: …

كه امام صادق (علیه السلام) به مفضل فرمود؛ مراد از اين آيه «و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين» ما اهل بيت (علیهم السلام)هستيم؛

و باز ابن حيون در شرح الاخبار نقل مي كند؛

كه اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود؛(2)

[691] و بآخر، عن علي (علیه السلام)، أنه قال:

فينا نزلت هذه الآية «و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين»(3) اين آيه «و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين» در شان ما اهل بيت (علیهم السلام) نازل شده است؛** طلوع بدر؛ ابن حمدان خصيبي در هدايه الكبري نقل مي كند؛(4)؛ و عنه عن محمد بن يحيى الفارسي، عن محمد بن علي الصيرفي، عن إبراهيم بن هاشم، عن فرات بن

ص: 172


1- الهداية الكبرى ؛ ص421
2- شرح الأخبار ... ج 2 ؛ ص344
3- القصص: 5.
4- الهداية الكبرى ؛ ص361

أحنف، عن سعيد بن المسيب، عن زادان، عن سلمان الفارسي، قال: قال أمير المؤمنين (علیه السلام) فذكر المهدي القائم (علیه السلام)، و الله ليغيبن حتى يقول الجهال: ما بقي لله في آل محمد من حاجة، ثم يطلع طلوع البدر في وقت تمامه و الشمس في وقت إشراقها فتقر عيون و تعمى عيون.

سلمان فارسي گويد: امير المؤمنين على (علیه السلام) از قائم آل محمد (علیه السلام) سخن به ميان آورد و فرمود: به خدا قسم او چندان از ميان مردم غائب مى شود كه نادانان و جهال بگويند: خداوند چه احتياجى به آل محمد (علیهم السلام)دارد؛

سپس مثل طلوع ماه تمام و خورشيد در وقت نورافشاني خود طلوع مي كند كه چشم عده اي روشن و چشم عده اي كور مي شود؛

روشن است كه چشم مستضعفين و شيعيان روشن و چشم دشمنان حضرتش كور خواهد شد؛

مقصد دوم؛ جهاني شدن نداي توحيد؛ وفور نعمت ها در دوران مهدي (علیه السلام)؛

قيام قائم (علیه السلام) همگاني شدن نداي توحيد

و نيز علامه مجلسي از تفسير العياشي نقل مي كند:(1) عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه عليه السلام يَقُولُ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً-(2)

ص: 173


1- بحار الانوار – ج 52 – ص 340
2- آل عمران: 83

قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا يَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ.

رفاعه گويد از امام صادق (علیه السلام) شنيدم كه فرمود مراد خداوند كه مي فرمايد؛ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً يعني وقتي كه امام مهدي (علیه السلام) قيام نمايد جايي از زمين باقي نمي ماند، مگر نداي شهادت توحيد لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و نبوت أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) در آن شنيده خواهد شد؛

وفور نعمت ها

در روضه الواعظين نقل مي كند؛ (1)

و روى أبو سعيد الخدري قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) المهدي يكون في أمتي إن قصر عمره فسبع و إلا فثمان أو تسع تنعم أمتي في زمانه نعيما لم ينعموا مثله قط البر منهم و الفاجر يرسل السماء عليهم مدرارا و لا تحبس الأرض شيئا من نباتها و المال كدوس يأتيه الرجل فيسأله فيحثي له - و الصحيح في مقدار مدة ولاية القائم (علیه السلام) ما ذكرناه في باب إمامته (علیه السلام)ابو سعيد خدرى نقل مى كند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: مهدى (علیه السلام) ميان امت من ظهور خواهد كرد. اگر مدت حكومتش كوتاه باشد، هفت سال و گر نه هشت يا نه سال است و امت من به روزگار او به نعمتى مى رسند كه چنان نعمتى را نديده اند.

ص: 174


1- روضه الواعظين و تبصره المتعظين - ج 2 – ص 485

خاتمه: ادعیه و توسل مختصر به امام مهدی (علیه السلام)

اشاره

ص: 175

ص: 176

مقصد اول؛ مختصر ادعيه و نماز و زيارت براي توسل به امام مهدي (علیه السلام)

مقصد اول؛ ادعيه جامع مربوط به حضرت

و نيز مربوط به زمان غيبت در كتب متعدد ذكر شده اند اما از باب تبرك چند دعا ذكر مي شود:

علامه مجلسي در بحار شريف نقل مي كند؛(1) هر كس اين دعا را بعد از نماز هر فريضه بخواند امام مهدي (علیه السلام) را در خواب يا بيداري زيارت خواهد كرد؛

69- اختيار ابن الباقي، عن الصادق عليه السلام أنه قال: من قرأ بعد كل فريضة هذا الدعاء فإنه يرى الإمام م ح م د بن الحسن عليه و على آبائه السلام في اليقظة أو في المنام؛

بسم الله الرحمن الرحيم اللهم بلغ مولانا صاحب الزمان أينما كان و حيثما كان من مشارق الأرض و مغاربها سهلها و جبلها عني و عن والدي و عن ولدي و إخواني التحية و السلام عدد خلق الله و زنة عرش الله و ما أحصاه كتابه و أحاط علمه اللهم إني أجدد له في صبيحة هذا اليوم و ما عشت فيه من أيام حياتي عهدا و عقدا و بيعة له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول اللهم اجعلني من أنصاره و نصاره الذابين عنه و الممتثلين لأوامره و نواهيه في أيامه و المستشهدين بين يديه اللهم فإن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته على عبادك حتما مقضيا فأخرجني من قبري مؤتزرا كفني

ص: 177


1- بحار الأنوار ؛ ج 83 ؛ ص61

شاهرا سيفي مجردا قناتي ملبيا دعوة الداعي في الحاضر و البادي اللهم أرني الطلعةالرشيدة و الغرة الحميدة و اكحل بصري بنظرة مني إليه و عجل فرجه و سهل مخرجه اللهم اشدد أزره و قو ظهره و طول عمره اللهم اعمر به بلادك و أحي به عبادك فإنك قلت و قولك الحق ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس فأظهر اللهم لنا وليك و ابن بنت نبيك المسمى باسم رسولك صلواتك عليه و آله حتى لا يظفر بشي ء من الباطل إلا مزقه- و يحق الله الحق بكلماته و يحققه اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الأمة بظهوره- إنهم يرونه بعيدا و نراه قريبا و صلى الله على محمد و آله

دعاي غريق

باز علامه مجلسي در بحار نقل مي كند؛

عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) سَتُصِيبُكُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ يُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى لَا يَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِيقِ قُلْتُ وَ كَيْفَ دُعَاءُ الْغَرِيقِ قَالَ تَقُولُ

عبدالله بن سنان گويد كه امام صادق (علیه السلام) فرمود شبهاتي براي شما خواهد آمد كه بدون علم و نشانه اي كه ديده شود و بدون امامي كه هدايت كند باقي مي مانيد و كسي از آن فتنه ها نجات نمي يابد مگر كسي كه دعاي غريق را ملازمت نمايد؛ عرض كردم دعاي غريق كدام است؛ فرمود مي گوئي؛

ص: 178

يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقُلْتُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ قُلْ كَمَا أَقُولُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك (1)

دعاي معرفت

علامه مجلسي در بحار شريف نقل مي كند؛(2)

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فِي حَدِيثٍ ذَكَرَ فِيهِ غَيْبَةَ الْقَائِمِ (علیه السلام) قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَأَيَّ شَيْ ءٍ أَعْمَلُ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِنْ أَدْرَكْتَ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَالْزَمْ هَذَا الدُّعَاءَ

زراره از امام صادق (علیه السلام) در ضمن حديث طويلي كه در آن ذكر غيبت قائم (علیه السلام) شده بود نقل مي كند كه گويد به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم اگر آن زمان را درك نمايم كدام اعمال افضل است: فرمود؛

اي زراره اگر آن روز را درك كردي بر اين دعا ملازم باش؛ كه اين دعا به دعاي معرفت مشهور است و روشن است كه اگر كسي امام خود را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است، فلذا اهميت و جايگاه معرفت امام(علیه السلام)، حياتي است كه درخواست آن تعليم داده مي شود؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَلَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ

ص: 179


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 92 ؛ ص326
2- همان؛

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي (1)

و باز در موضع ديگر به اين كيفيت نقل كرده است؛ باز علامه مجلسي در بحار آورده است: بِإِسْنَادِنَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجُعْفِيِّ الْمَعْرُوفِ بِالصَّابُونِيِّ فِي جُمْلَةِ حَدِيثِ بِإِسْنَادِهِ وَ ذَكَرَ فِيهِ غَيْبَةَ الْمَهْدِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قُلْتُ كَيْفَ تَصْنَعُ شِيعَتُكَ قَالَ عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ وَ إِنَّهُ سَيَبْدُو لَكُمْ عَلَمٌ فَإِذَا بَدَا لَكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ تَمَسَّكُوا بِمَا بَدَا لَكُمْ قُلْتُ فَمَا نَدْعُو بِهِ قَالَ تَقُولُ

اللَّهُمَّ أَنْتَ عَرَّفْتَنِي نَفْسَكَ وَ عَرَّفْتَنِي رَسُولَكَ وَ عَرَّفْتَنِي مَلَائِكَتَكَ وَ عَرَّفْتَنِي وُلَاةَ أَمْرِكَ اللَّهُمَّ لَا آخُذُ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ وَ لَا أَقِي إِلَّا مَا وَقَيْتَ اللَّهُمَّ لَا تُغَيِّبْنِي عَنْ مَنَازِلِ أَوْلِيَائِكَ وَ لَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي اللَّهُمَّ اهْدِنِي لِوَلَايَةِ مَنِ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ (2).

دعاي عهد

علامه مجلسي در بحار شريف نقل مي كند؛(3) -111- صبا، [مصباح الزائر] عن جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) أنه قال: من دعا إلى الله أربعين صباحا بهذا العهد كان من

ص: 180


1- همان؛
2- همان؛
3- بحار الأنوار ؛ ج 53 ؛ ص95

أنصار قائمنا فإن مات قبله أخرجه الله تعالى من قبره و أعطاه بكل كلمة ألف حسنة و محا عنه ألف سيئة و هو هذا

امام صادق (علیه السلام) فرمود كه هر كس اين دعا را چهل صبح بخواند از ياوران قائم (علیه السلام) خواهد بود و اگر قبل از ظهور از دنيا برود خداوند متعال او را از قبرش بر مي انگيزد و به ازاي هر كلمه اش حسنه اي به او عطا مي كند و هزار گناه از او محو مي كند و دعا اين است؛

اللهم رب النور العظيم و رب الكرسي الرفيع و رب البحر المسجور و منزل التوراة و الإنجيل و الزبور و رب الظل و الحرور و منزل القرآن العظيم و رب الملائكة المقربين و الأنبياء و المرسلين اللهم إني أسألك بوجهك الكريم و بنور وجهك المنير و ملكك القديم يا حي يا قيوم أسألك باسمك الذي أشرقت به السماوات و الأرضون- و باسمك الذي يصلح به الاولون و الآخرون، يا حى قبل كل حى، و يا حى بعد كل حى، و يا حى حين لا حى، و يا محيى الموتى و مميت الاحياء يا حى لا إله إلا انت - يا حي قبل كل حي لا إله إلا أنت اللهم بلغ مولانا الإمام الهادي المهدي القائم بأمرك صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين عن المؤمنين و المؤمنات في مشارق الأرض و مغاربها سهلها و جبلها برها و بحرها و عني و عن والدي من الصلوات زنة عرش الله و مداد كلماته و ما أحصاه علمه و أحاط به كتابه اللهم إني أجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشت من أيامي عهدا و عقدا و بيعةله

ص: 181

في عنقي لا أحول عنها و لا أزول أبدا اللهم اجعلني من أنصاره و أعوانه و الذابين عنه و المسارعين إليه في قضاء حوائجه و المحامين عنه و السابقين إلى إرادته و المستشهدين بين يديه اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته على عبادك حتما فأخرجني من قبري مؤتزرا كفني شاهرا سيفي مجردا قناتي ملبيا دعوة الداعي في الحاضر و البادي اللهم أرني الطلعة الرشيدة و الغرة الحميدة و اكحل ناظري بنظرة مني إليه و عجل فرجه و سهل مخرجه و أوسع منهجه و اسلك بي محجته فأنفذ أمره و اشدد أزره و اعمر اللهم به بلادك و أحي به عبادك فإنك قلت و قولك الحق ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت أيدي الناس-(1) فأظهر اللهم لنا وليك و ابن بنت نبيك المسمى باسم رسولك حتى لا يظفر بشي ء من الباطل إلا مزقه و يحق الحق و يحققه و اجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادك و ناصرا لمن لا يجد له ناصرا غيرك و مجددا لما عطل من أحكام كتابك و مشيدا لما ورد من أعلام دينك و سنن نبيك صلي الله عليه و آله و سلم و اجعله ممن حصنته من بأس المعتدين اللهم و سر نبيك محمدا صلي الله عليه و آله و سلم برؤيته و من تبعه على دعوته و ارحم استكانتنا بعده اللهم اكشف هذه الغمة عن الأمة بحضوره و عجل لنا ظهوره إنهم يرونه بعيدا و نراه قريبا العجل يا مولاي يا صاحب الزمان برحمتك يا أرحم الراحمين

ص: 182


1- الروم: 41.

ثم تضرب على فخذك الأيمن بيدك ثلاث مرات و تقول العجل يا مولاي يا صاحب الزمان ثلاثا

سپس سه بار بر روي پاي خود – به حالت اضطرار – بزن و بگو العجل يا مولاي يا صاحب الزمان؛

دعاي عهد ديگر

باز علامه مجلسي در بحار نقل مي كند:(1)

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ مَرَةً وَاحِدَةً فِي دَهْرِهِ كُتِبَ فِي رِقِّ الْعُبُودِيَّةِ وَ رُفِعَ فِي دِيوَانِ الْقَائِمِ (علیه السلام) فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا نَادَى بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ ثُمَّ يُدْفَعُ إِلَيْهِ هَذَا الْكِتَابُ وَ يُقَالُ لَهُ خُذْ هَذَا كِتَابُ الْعَهْدِ الَّذِي عَاهَدْتَنَا فِي الدُّنْيَا وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً(2) وَ ادْعُ بِهِ وَ أَنْتَ طَاهِرٌ تَقُولُ

امام باقر (علیه السلام) فرمود؛

هر كس اين دعا را در طول عمر خود يك بار بخواند از شمار بندگان آزاد شده نوشته مي شود و نامش در دفتر قائم (علیه السلام) نوشته مي شود و وقتي قائم (علیه السلام) قيام كند او را به نام و نام پدرش صدا مي زنند و اين مكتوب به او داده شده و به او گفته مي شود اين كتاب عهد را بگير كه اين عهد را با ما در دنيا بسته اي و اينهمان قول خداوند

ص: 183


1- بحار الانوار – ج 92 – ص 337
2- [2] مريم: 87.

متعال است كه فرمود؛ مگر كسي كه نزد خداي متعال عهدي قرار داده است؛ و اين دعا را در حالي كه با طهارت هستي بخوان؛

اللَّهُمَّ يَا إِلَهَ الْآلِهَةِ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا آخِرَ الْآخِرِينَ يَا قَاهِرَ الْقَاهِرِينَ يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى عَلَوْتَ فَوْقَ كُلِّ عُلْوٍ هَذَا يَا سَيِّدِي عَهْدِي وَ أَنْتَ مُنْجِزٌ وَعْدِي فَصِلْ يَا مَوْلَايَ وَعْدِي وَ أَنْجِزْ وَعْدِي آمَنْتُ بِكَ وَ أَسْأَلُكَ بِحِجَابِكَ الْعَرَبِيِّ وَ بِحِجَابِكَ الْعَجَمی وَ بِحِجَابِكَ الْعِبْرَانِيِّ وَ بِحِجَابِكَ السُّرْيَانِيِّ وَ بِحِجَابِكَ الرُّومی وَ بِحِجَابِكَ الْهِنْدِيِّ وَ أَثْبَتِ مَعْرِفَتِكَ بِالْعِنَايَةِ الْأُولَى فَإِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا تُرَى وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِرَسُولِكَ الْمُنْذِرِ (صلی الله علیه و آله) وَ بِعَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الْهَادِي وَ بِالْحَسَنِ السَّيِّدِ وَ بِالْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ سِبْطَيْ نَبِيِّكَ وَ بِفَاطِمَةَ الْبَتُولِ وَ بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ عِلْمِكَ وَ بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الَّذِي صَدَقَ بِمِيثَاقِكَ وَ بِمِيعَادِكَ وَ بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْحَصُورِ الْقَائِمِ بِعَهْدِكَ وَ بِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الرَّاضِي بِحُكْمِكَ وَ بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَبْرِ الْفَاضِلِ الْمُرْتَضَى فِي الْمُؤْمِنِينَ وَ بِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ هَادِي الْمُسْتَرْشِدِينَ وَ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ خِزَانَةِ الْوَصِيِّينَ وَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْإِمَامِ الْقَائِمِ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ إِمَامِنَا وَ ابْنِ إِمَامِنَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ يَا مَنْ جَلَّ فَعَظُمَ وَ هُوَ أَهْلُ ذَلِكَ فَعَفَا وَ رَحِمَ يَا مَنْ قَدَرَ فَلَطُفَ أَشْكُو إِلَيْكَ ضَعْفِي وَ مَا قَصُرَ عَنْهُ عَمَلِي مِنْ تَوْحِيدِكَ وَ كُنْهِ مَعْرِفَتِكَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِالتَّسْمِيَةِ الْبَيْضَاءِ وَ بِالْوَحْدَانِيَّةِ الْكُبْرَى الَّتِيقَصُرَ عَنْهَا مَنْ

ص: 184

أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى وَ آمَنْتُ بِحِجَابِكَ الْأَعْظَمِ وَ بِكَلِمَاتِكَ التَّامَّةِ الْعُلْيَا الَّتِي خَلَقْتَ مِنْهَا دَارَ الْبَلَاءِ وَ أَحْلَلْتَ مَنْ أَحْبَبْتَ جَنَّةَ الْمَأْوَى آمَنْتَ بِالسَّابِقِينَ وَ الصِّدِّيقِينَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الَّذِينَ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً أَلَّا تُوَلِّيَنِي غَيْرَهُمْ وَ لَا تُفَرِّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ غَداً إِذَا قَدَّمْتُ الرِّضَا بِفَصْلِ الْقَضَاءِ آمَنْتُ بِسِرِّهِمْ وَ عَلَانِيَتِهِمْ وَ خَوَاتِيمِ أَعْمَالِهِمْ فَإِنَّكَ تَخْتِمُ عَلَيْهَا إِذَا شِئْتَ يَا مَنْ أَتْحَفَنِي بِالْإِقْرَارِ بِالْوَحْدَانِيَّةِ وَ حَبَانِي بِمَعْرِفَةِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ خَلَّصَنِي مِنَ الشَّكِّ وَ الْعَمَى رَضِيتُ بِكَ رَبّاً وَ بِالْأَصْفِيَاءِ حُجَجاً وَ بِالْمَحْجُوبِينَ أَنْبِيَاءَ وَ بِالرُّسُلِ أَدِلَّاءَ وَ بِالْمُتَّقِينَ أُمَرَاءَ وَ سَامِعاً لَكَ مُطِيعاً

هَذَا آخِرُ الْعَهْد الْمَذْكُور(1)

دُعَاءُ الْمَهْدِيِّ (علیه السلام)

علامه مجلسي در بحار شريف نقل كرده است:

وَ رَوَى الشَّهِيدُ رَحِمَهُ اللَّهُ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْإِسْتِدْرَاكِ لِبَعْضِ قُدَمَاءِ الْأَصْحَابِ عَنِ الشَّيْخِ عَبْدِ اللَّهِ الدُّورْيَسْتِيِّ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ إِلَى آخِرِ السَّنَدِ وَ ذَكَرَ الْأَدْعِيَةَ فَقَطْ إِلَى أَنْ قَالَ: دُعَاءُ الْمَهْدِيِّ (علیه السلام):

شهيد از كتاب استدراك از قدماي اصحاب اماميه از شيخ عبدالله دوريستي از از جدشان از پدرش از محمد بن بابويه از احمد بن ثابت تا آخر سند كه فقط ادعيه را نقل كرده نقل مي كند تا اين كه گويد؛ دعاي مهدي (علیه السلام)؛ يَا نُورَ النُّورِ يَامُدَبِّرَ الْأُمُورِ

ص: 185


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 92 ؛ ص337

يَا بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِي وَ لِشِيعَتِي مِنْ كُلِّ ضِيقٍ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ هَمٍّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيمُ.(1)

هم چنين در صحيفه مهديه(علیه السلام) فرموده است كه در روايتي است كه هنگام واقع شده صدايي عجيب كه تعبير به صيحه شده، در نيمه ماه مبارك رمضان و در طلوع صبح جمعه كه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) فرموده وقتي اين صدا را شنيديد به سجده بيفتيد و بگوئيد: سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا زيرا كه هر كس اين دعا را بخواند نجات يافته و هر كس انجام ندهد، هلاكت می يابد.(2)

هم چنين در اعلام الدين آمده است كه:

هر كس بعد از نماز ظهر روز جمعه هفت بار بگويد: اللَّهُمَّ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ از اصحاب قائم (علیه السلام) خواهد بود.(3)

دعايي بعد از تعقيبات نماز

در مكارم الاخلاق نقل مي كند؛

دعاء آخر: رُوِيَ أَنَّ مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ عَقِيبَ كُلِّ فَرِيضَةٍ وَ وَاظَبَ عَلَى ذَلِكَ عَاشَ حَتَّى يَمَلَّ الْحَيَاةَ وَ يَتَشَرَّفَ بِلِقَاءِ صَاحِبِ الْأَمْرِ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ هُوَ

ص: 186


1- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج 91 ؛ ص187
2- صحيفه…. ص 315.
3- أعلام الدين في صفات المؤمنين

هر كس اين دعا را بعد از هر نماز واجب بخواند و بر آن مواظبت كند نمي ميرد تا اين كه از عمرخود سيراب شود و به لقاء صاحب الامر (علیه السلام) نائل مي شود و دعا اين است؛

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ رَسُولَكَ الصَّادِقَ الْمُصَدَّقَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّكَ قُلْتَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِأَوْلِيَائِكَ الْفَرَجَ وَ النَّصْرَ وَ الْعَافِيَةَ وَ لَا تَسُوؤُنِي فِي نَفْسِي وَ لَا فِي فُلَانٍ

قَالَ وَ تَذْكُرُ مَنْ شِئْت (1)

و نام هر كس را هم كه مي خواهد ببرد.

دعاي سلامتي حضرت

شيخ جليل طوسي نقل كرده كه: از ائمه معصوم (علیهم السلام) به ما رسيده است كه: در شب يست و سوم ماه مبارك رمضان، اين دعا را در حال سجده يا ايستاده يا نشسته و در هر حالي و در تمامی ماه مبارك، و هر طور كه برايت امكان دارد و در تمام دوران عمرت تكرار كن: و بعد از بزرگداشت و اداي احترام به خداوند متعال و درود بر پيامبرش (صلی الله علیه و آله)بگو:

ص: 187


1- مكارم الاخلاق ص 284

اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلا (1)

و به جاي فلان بن فلان الحجه بن الحسن بگويد؛

مقصد دوم؛ زيارت و نماز استغاثه به امام زمان (علیه السلام)

اشاره

شيخ محمود عراقي در دارالسلام مي نويسد؛(2)

معجزه چهل و هشتم: [رفع غصه و الم با توجه و تضرع به سوى صاحب الزمان]

فاضل معاصر" نورى"- انار الله برهانه- روايت كرده از مجلد بيست و دوم بحار كه او روايت نموده از كتاب" قبس المصباح" تأليف" شيخ سهرشتى" كه او گفته:

«شنيدم از" شيخ ابى عبد الله حسين بن حسن بن بابويه" رضى الله عنه در سال چهارصد و چهل در شهر رى كه او روايت كرد از عم خود" ابى جعفر محمد بن على بن بابويه" رحمه الله، كه بعض از مشايخ قميين من ذكر نمود كه مرا امرى حادث شد كه دلم از آن تنگ گرديد و نمى توانستم كه اظهار آن به اهل و اخوان خود كنم و از اين جهت غمگين بودم. تا آن كه يك وقت در خواب ديدم مردى را با روى خوب و لباس مرغوب و بوئى نيكو، و چنان گمان كردم كه آن مرد، بعض از مشايخ قميين باشد كه نزد ايشان درس مى خواندم. پس با خود گفتم: تا چه وقت اين درد و غصه و

ص: 188


1- مصباح المتهجد ج 2 ص 630.
2- دار السلام ... ؛ ص313

الم را متحمل شوم و درد دل را به كسى نگويم. اين مرد از جمله مشايخ و علماى ما باشد و بايد درد خود را به او اظهار نمود؛ شايد نزد او در اين باب علاج و تدبيرى باشد.

ناگاه ديدم كه او بر من پيشدستى گرفت و قبل از سؤال من فرمود كه: رجوع كن در اين باب به سوى خدا و طلب يارى كن از صاحب الزمان عليه السلام و او را مفزع خود قرار داده، زيرا او معين خوبى است و او است عصمت اولياى مؤمنين. بعد از آن دست راست مرا گرفت و گفت: زيارت كن و سلام كن بر او و سؤال كن او را كه شفاعت كند از براى تو، به سوى خدا، در حاجت تو. پس به او گفتم: مرا تعليم كن كه چگونه بگويم؛ زيرا اين اندوه كه دارم، هر زيارت و دعايى كه مى دانستم از خاطرم برده.

چون آن مرد اين بشنيد، آه جانسوزى كشيد و گفت: لا حول و لا قوة الا بالله پس دست خود به سينه من كشيد و گفت: باكى بر تو نيست. برخيز و تطهير كن و دو ركعت نماز بكن. بعد از آن بايست رو به قبله در زير آسمان و بگو:

«سلام الله الكامل التام الشامل العام و صلواته الدائمة و بركاته القائمة على حجة الله و وليه في ارضه و بلاده و خليفته على خلقه و عباده سلالة النبوة و بقية العترة و الصفوة صاحب الزمان و مظهر الايمان و معلن احكام القرآن مطهر الارض و ناشر العدل في الطول و العرض الحجة القائم المهدي و الإمام المنتظر المرضي المرتضى

ص: 189

ابن الائمة الطاهرين الوصي ابن الأوصياء المرضيين الهادي المعصوم ابن الهداة المعصومين السلام عليك يا امام المسلمين و المؤمنين، السلام عليك يا وارث علم النبيين و مستودع حكمة الوصيين، السلام عليك يا عصمة الدين، السلام عليك يا معز المؤمنين المستضعفين، السلام عليك يا مذل الكافرين المتكبرين الظالمين، السلام عليك يا مولاي يا صاحب الزمان، السلام عليك يابن رسول الله السلام عليك يابن امير المؤمنين و ابن سيد الوصيين، السلام عليك يابن فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين، السلام عليك يابن الأئمة الحجج المعصومين و الامام على الخلق أجمعين، السلام عليك يا مولاي سلام مخلص لك في الولاية، أشهد أنك الإمام المهدي قولا و فعلا و أنك الذي تملأ الأرض قسطا و عدلا بعدما مئلت ظلما و جورا و عجل الله فرجك و سهل مخرجك و قرب زمانك و كثر أنصارك و أعوانك و أنجز لك ما وعدك و هو أصدق القائلين و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين (1) يا مولاي، يا صاحب الزمان، يابن رسول الله، حاجتي كذا و كذا ... فاشفع لي في نجاحها».

پس هر حاجت كه دارى ذكر كن در عوض كذا و كذا.

راوى گويد: پس از خواب بيدار شدم در حالتى كه يقين به راحت و فرج نمودم. چون ملاحظه وقت كردم، ديدم كه از شب زمانى وسيع باقيست. پس مبادرت كرده، اين

ص: 190


1- . سوره قصص، آيه 5.

زيارت را نوشتم كه از خاطرم نرود. بعد از آن تطهير كرده [و] به زير آسمان رفته، دو ركعت نماز به جا آوردم و در ركعت اول بعد از حمد، سوره فتح (1) و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره نصر را خواندم، چنان كه تعليم و تعيين كرده بود آن مرد.

پس سلام نماز گفته، برخواستم و رو به قبله ايستادم و آن زيارت را خواندم و حاجت خود را ذكر كردم و استغاثه به مولاى خود، حضرت صاحب الزمان- عليه سلام الرحمن- كردم. بعد از آن به سجده شكر رفتم و طول دادم در دعا، آن قدر كه ترسيدم وقت نماز شب برود. بعد از آن برخواستم و نماز شب را بجا آوردم. تا آن كه وقت صبح داخل شده، نافله و فريضه صبح بجا آوردم و مشغول تعقيب نماز صبح شدم و دعا كردم.

به خدا قسم كه هنوز آفتاب طلوع نكرده بود [كه] از آن شدت و حادثه اى كه داشتم، فرج دررسيد و ديگر در باقيمانده عمر، آن حادثه عود نكرد و احدى را تا امروز بر آن حادثه اطلاع نشد. «و المنة لله و له الحمد كثيرا»

مؤلف گويد: اين عمل هم مانند عمل سابق كه در معجزه چهل و چهارم مذكور شد، از مجربات حقير است و از اين هم آثار غريبه مشاهده كرده ام و اول دريافت اين عمل، در سفر دوم حقير- كه مقارن سال هزار و دويست و هفتاد و پنج بود- ظاهرا از نجف اشرف به همين بلد كه دار الخلافه طهران مى باشد از يكى از علما- طاب ثراه-گرديد

ص: 191


1- . سوره فتح، آيه 1.

كه [اين عمل را] از مجربات خود در مهمات كليه مى دانست و مضايقه مى نمود از تعليم آن به غير اهل. باعث بر تعليم حقير هم اخذ آن عمل سابق [توسط او] شد. در عوض چون مطلع شد بر آن و خواهش نمود، حقير هم بر اين مطلع شده، در عوض خواستم و [او] داد و لكن مستند به اين مأخذ نكرد؛ بلكه اجمالا مستند به رؤياى بعض صلحا نمود، و ذكر نمود كه از بعض اخيار به ما رسيده و مجرب گرديده.

حقير چون اصل مأخذ آن را نمى دانستم، اعتمادم بر عمل اول در قضاء حاجات بيشتر بود، تا آن كه در نجف اشرف به اين مأخذ مطلع شدم و ظاهر اين مأخذ چنان كه گذشت تعيين سوره فتح و سوره نصر است و آن عالم هم تعيين اين دو سوره كرد و فاضل معاصر مذكور هم در كتاب.

بلكه دور نيست كه خصوص وقت نيمه آخر شب هم معين باشد؛ زيرا در آن وقت راوى مأمور به عمل شد، و اطلاق در كلام- كه مستند غير آن وقت شود- نيست و قدر متيقن همان وقت است، و آن عالم هم آخر شب را تعيين نمود. بلكه معاصر مذكور از كتاب" بلد الامين كفعمى" نقل كرده كه به علاوه تعيين هردو سوره، غسل را هم قبل از نماز و زيارت اضافه كرده. اگرچه از كتاب" مصباح الزائر" عدم تعيين سوره اى را هم نقل نموده، و مستند اضافه و ذكر غسل در كلام" كفعمى" شايد لفظ تطهير در كلام راوى باشد، يا آن كه مستند ديگر داشته باشد غير مستند مذكور؛

ص: 192

چنان كه مستند اطلاق سوره در كلام" ابن طاووس" شايد اطلاق فقره اول كلام راوى باشد. اگرچه در فقره دوم مقيد كرده است و مقتضاى تقيد ثانى تقييد اول است.

پس اظهر تعيين سوره باشد، چنان كه تعيين وقت اقوى نباشد [بلكه] احوط باشد. لكن اظهر عدم اعتبار غسل است اگرچه احوط باشد، و در هر حال مراد از غسل، غسل زيارت باشد و عموم اخبار غسل زيارت به علاوه فتواى" كفعمى"، در شرعيت آن كافى باشد. پس مراعات تعيين سوره و وقت و غسل را ترك ننمايند و الله العالم.

فلذا مطلوبيت اين اجزاء و شرايط از تعيين سوره و وقت و غسل و انتصاف ليل و زير آسمان بودن قطعا اتم به مقصود است كه از اخبار ديگر هم ظاهر مي شود كه اين شرايط بنفسه نيز مطلوبيت دارند؛

نماز و دعاي فرج

در كتاب شريف صحيفه مهديه (علیه السلام) نقل شده است؛(1)

نماز و دعاى فرج براى رفع مشكلات مهم

ابو جعفر محمد بن جرير طبرى در كتاب «مسند فاطمه عليها السلام» مى گويد: ابو حسين كاتب گفت: كارى را از ابى منصور صالحان به عهده گرفتم و چيزى ميان من و او پيش آمد كرد كه لازم شد مخفى شوم و او در جستجوى من بود و تهديدم مى كرد.

ص: 193


1- صحيفه ... ؛ ص121

مدتى از ترس او مخفى شدم و در شب جمعه اى كه باد و باران مى وزيد به قبرستان قريش رفتم. آنجا براى دعا در حجره اى نشستم و از ابن جعفر قيم خواستم كه درها را ببندد و كوشش كند تا آن محل خلوت باشد و من براى دعا و نيايش با خدا خلوت كنم، و ايمن باشم از وارد شدن شخصى كه نسبت به او ايمن نيستم و از ديدارش بيمناكم. ابن جعفر درها را قفل كرد و شب به نيمه رسيد و آن قدر باد وزيد و باران باريد كه ديگر كسى به آنجا نمى توانست بيايد.

من دعا و زيارت و نماز مى خواندم تا اين كه در اين بين صداى پايى از كنار قبر مولاى مان حضرت موسى بن جعفر عليها السلام به گوشم رسيد؛

در اين هنگام مردى را ديدم كه زيارت مى خواند. در زيارتش به حضرت آدم و پيامبران اولو العزم عليهم السلام و هريك از ائمه عليهم السلام درود فرستاد تا به امام زمان صلوات الله عليه رسيد ولى آن حضرت را ياد نكرد. از اين كار او تعجب كردم و با خود گفتم: شايد فراموش كرد يا نمى داند يا مذهب اين مرد اين گونه است.

وقتى زيارتش به پايان رسيد دو ركعت نماز خواند و رو كرد به طرف قبر مولاى مان ابى جعفر امام جواد عليه السلام و مثل همان زيارت و سلام را خواند و دو ركعت نماز گزارد. درحالى كه من از او بيمناك بودم چون او را نمى شناختم. و او را جوانى از بزرگان ديدم كه لباس هاى سفيدى بر تن داشت و عمامه اى كه داراى تحت الحنك بود و ردايى كه بر دوش داشت.

ص: 194

به من گفت: اى ابا الحسين پسر ابى العلا؛ چرا دعاى فرج نمى خوانى؟ گفتم: چگونه است اى سرور من؟

فرمود: دو ركعت نماز مى خوانى و مى گويى:

يا من أظهر الجميل و ستر القبيح، يا من لم يؤاخذ بالجريرة و لم يهتك الستر، يا عظيم المن، يا كريم الصفح، يا مبتدئ النعم قبل استحقاقها، يا حسن التجاوز، يا واسع المغفرة، يا باسط اليدين بالرحمة، يا منتهى كل نجوى، و يا غاية كل شكوى، و يا عون كل مستعين، يا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها

«يا رباه» ده مرتبه، «يا سيداه» ده مرتبه، «يا مولاه» ده مرتبه، «يا غايتاه» ده مرتبه، «يا منتهى رغبتاه» ده مرتبه. أسألك بحق هذه الأسمآء، و بحق محمد و آله الطاهرين عليهم السلام إلا ما كشفت كربي، و نفست همي، و فرجت عني، و أصلحت حالي.

اى كسى كه زيبايى را آشكار كرد و زشتى را پوشانيد، اى آن كه به گناه مؤاخذه نكرده و پرده را ندرد، اى آن كه احسانش بر بندگان بزرگ و عفو و گذشت او بزرگوارانه است، اى آغازگر نعمت ها قبل از استحقاق آن، اى صاحب گذشت نيكو، و آمرزش فراگير، اى آن كه دستان رحمتش باز است، اى نهايت هر نجوا و رازگويى، و اى پايان هر شكوه و شكايت، اى يار هر يارى طلب، اى آغازگر نعمت ها قبل از استحقاق آن، اى پروردگارم؛ اى آقا و سرورم؛ اى مولايم، اى نهايت مقصودم؛ اى نهايت اشتياقم؛ از تو مى خواهم به حق اين نام ها و به حق محمد و آل پاكش- كه بر آنان درود باد- كه

ص: 195

بلا و سختى را از من برطرف كنى، و اندوهم را بزدايى، و گشايش در كارم دهى، و حالم را اصلاح نمايى. بعد از آن هرچه مى خواهى دعا كن، و حاجتت را بطلب؛ سپس گونه راست صورت را بر زمين گذاشته و صد مرتبه در آن حال مى گويى:

يا محمد يا علي، يا علي يا محمد، إكفياني فإنكما كافياني، و انصراني فإنكما ناصراني.

اى محمد اى على؛ اى على اى محمد؛ مرا كفايت كنيد كه همانا شما مرا كفايت كننده ايد و ياريم كنيد كه شما مرا يارى كننده ايد.

سپس گونه چپ صورت را بر زمين گذاشته و صد مرتبه مى گويى: «أدركني» (مرا درياب) و آن را بسيار تكرار كن. و سپس به اندازه يك نفس مى گوئى:

«الغوث [الغوث] الغوث» (به فريادم برس، به فريادم برس، به فريادم برس)؛ بعد سر از زمين بردار كه خداوند با بزرگواريش حاجتت را برآورده مى كند إن شاء الله.

وقتى به نماز و دعا مشغول شدم او خارج شد. بعد از نماز به سراغ ابن جعفر رفتم تا از او درباره آن مرد و چگونگى ورودش بپرسم. ديدم درها بسته و قفل هستند، تعجب كردم و با خود گفتم: شايد او از ابتداى شب اين جا بوده و من نمى دانستم. ابن جعفر قيم را صدا زدم. ابن جعفر از اطاقى كه روغن چراغ هاى حرم در آنجا بود آمد.

از او درباره اين مرد و چگونگى ورودش سئوال كردم. گفت: همان طور كه مى بينى درها بسته است و من آن را باز نكرده ام. دوباره جريان را از او جويا شدم، گفت: آن

ص: 196

مرد مولاى مان امام زمان صلوات الله عليه بود و من بارها ايشان را در مثل امشب و هنگامى كه اين جا خالى از مردم است ديده ام. با شنيدن اين حرف، تأسف و حسرت فراوان خوردم كه چرا ندانستم.

نزديك طلوع فجر از آنجا خارج شدم تا به محلى كه در آن مخفى شده بودم روانه شوم. آفتاب هنوز بالا نيامده بود كه كسانى از سوى ابن صالحان با امان نامه اى از وزير و نامه اى به خط خودش سراغ مرا از دوستانم مى گرفتند و به دنبال من مى گشتند. با يكى از دوستان مطمئن خود نزد او رفتم، برايم برخاست و مرا چنان احترام كرد كه هرگز مانند آن را به ياد نداشتم. رو كرد به من و گفت: حالت آن گونه شد كه به امام زمان ارواحنا فداه شكايت مرا نمودى؟

گفتم: من تنها دعا و درخواست كردم. گفت: واى بر تو، ديشب (شب جمعه) مولايم امام زمان صلوات الله عليه را در خواب ديدم كه مرا به نيكى كردن درباره تو امر فرمود و در اين مورد چنان به من تندى نمود كه ترسيدم. پس گفتم: لا إله إلا الله؛ شهادت مى دهم كه ائمه عليهم السلام بر حق اند و حق به آنان ختم مى شود؛ من ديشب آقايم را در بيدارى ديدم و به من چنين و چنان فرمودند. و آنچه با چشم خود ديده بودم شرح دادم.

ص: 197

ابى منصور از آن تعجب كرد و كارهاى بزرگ نيكى انجام داد. و به بركت مولايمان صاحب الزمان ارواحنا فداه آنچه فكر آن را هم نمى كردم، از سوى امير درباره من انجام شد.

مقصد سوم؛ رقعه مختصر به محضر امام زمان (علیه السلام)

در كتاب صحيفه مهديه(علیه السلام) نقل شده است؛(1)؛

1- كيفيت نوشتن نامه به محضر امام عصر عجل الله تعالى فرجه؛ بعضى از قضايا و فوائد را در زمينه نوشتن نامه حاجت به پيشگاه امام عصر ارواحنا فداه ذكر كرديم و اكنون به كيفيت و چگونگى عريضه مى پردازيم: عباراتى را كه در پى مى آيد در كاغذى نوشته و آن را بر روى قبر يكى از امامان عليهم السلام مى افكنى. يا آن را بسته و مهر كن و در ميان گل پاكى كه ساخته اى قرار ده؛ سپس آن را در جوى آب يا چاهى عميق يا بركه آبى بينداز كه نامه به محضر مقدس امام عصر ارواحنا فداه خواهد رسيد و آن حضرت، خودش عهده دار برآوردن خواسته ات مى گردد.

كيفيت نوشتن نامه بدين صورت است:

بسم الله الرحمن الرحيم كتبت يا مولاي صلوات الله عليك مستغيثا، و شكوت ما نزل بي مستجيرا بالله عز و جل ثم بك، من أمر قد دهمني، و أشغل قلبي، و أطال فكري، و سلبني بعض لبي، و غير خطير نعمة الله عندي، أسلمني عند تخيل وروده الخليل، و

ص: 198


1- صحيفه ... ؛ ص453

تبرأ مني عند ترآئي إقباله إلي الحميم، و عجزت عن دفاعه حيلتي، و خانني في تحمله صبري و قوتي. فلجأت فيه إليك، و توكلت في المسألة لله جل ثنآؤه عليه و عليك في دفاعه عني، علما بمكانك من الله رب العالمين، و لي التدبير و مالك الامور، واثقا بك في المسارعة في الشفاعة إليه جل ثنآؤه في أمري، متيقنا لإجابته تبارك و تعالى إياك بإعطآئي سؤلي. و أنت يا مولاي جدير بتحقيق ظني و تصديق أملي فيك في أمر كذا و كذا

به نام خداوند بخشنده مهربان اى مولاى من- كه درود خدا بر تو باد- به پيشگاه مقدست مى نويسم درحالى كه تو را به فرياد مى طلبم؛ و به تو از مشكلى كه برايم پيش آمده شكوه و شكايت مى نمايم، درحالى كه به خداوند و تو پناه آورده ام؛ از مصيبتى كه تحملش براى من مشكل است و قلبم را به خود واداشته است، و انديشه ام در موردش به درازا كشيده است، و مقدارى از عقل و خرد مرا زايل گردانده، و نعمت ارزشمندى را كه خدا به من داده است دگرگون ساخته است. هنگام گمان ورود اين مشكل، دوست صميمى من، مرا واگذاشت، و خويشاوند صميمى من نيز وقتى متوجه شد اين مشكل در راه است از من بيزارى جست. چاره جويى هاى من در مقابله با اين گرفتارى راه به جايى نبرده است، و بردبارى و نيروى من قادر به تحمل آن نيست و به وظيفه خود عمل نكرده است.

ص: 199

بدين سان، چاره اى نديدم جز آن كه به سرعت به آستان مقدست پناه آورم، و براى درخواست از خداوند- كه ستايش شكوهمند، از آن اوست- به خداوند و همچنين به حضرتت توكل كردم تا اين گرفتارى را از من دور كنيد.

اين گفتارهاى من، از (روى بى دقتى نيست؛ بلكه) علم دارم به جايگاه باعظمت تو نزد خداوندى كه پروردگار جهانيان است صاحب تدبير و مالك همه امور است. در اين حالات روحانى به تو اطمينان دارم و اميدوارم كه براى شفاعت نزد خداوند- كه ستايش او شكوهمند باد- در مورد انجام كارهاى مربوطه به من شتاب مى كنى؛

و از سويى نيز يقين و اعتقاد دارم كه خداوند- كه مرتبه اش والا و مبارك است- درخواست تو را با برآورده كردن درخواست من اجابت مى فرمايد. اى سرور و سالار من؛ خودت نيز آن قدر بزرگوار و سزاوار هستى كه مطمئن هستم گمانم را محقق مى سازى و آرزويم را به واقعيت پيوند مى دهى در مورد اين كارها-

(در اين قسمت حاجت نوشته شود)؛

فيما لا طاقة لي بحمله، و لا صبر لي عليه، و إن كنت مستحقا له و لأضعافه بقبيح أفعالي و تفريطي في الواجبات التي لله عز و جل، فأغثني يا مولاي صلوات الله عليك عند اللهف، و قدم المسألة لله عز و جل في أمري، قبل حلول التلف، و شماتة الأعدآء، فبك بسطت النعمة علي، و اسأل الله جل جلاله لي نصرا عزيزا، و فتحا قريبا، فيه بلوغ

ص: 200

الآمال، و خير المبادي، و خواتيم الأعمال، و الأمن من المخاوف كلها في كل حال، إنه جل ثنآؤه لما يشآء فعال، و هو حسبي و نعم الوكيل في المبدء و المال.

كه برايم سخت شده است و ديگر طاقت تحمل آنها را ندارم، و شكيبم در اين موارد تمام شده است؛ البته به خوبى مى دانم كه همه اين مشكلات، حق من است و سزاوار چند برابرش نيز هستم؛ چرا كه كارهاى زشت من، و كوتاهى و كندى در انجام واجباتى كه براى خداوند- شكوهمند بزرگ- است نتيجه اى جز اين مشكلات دربر نخواهد داشت. اى سرور و آقاى من؛- كه درود خداوند نثارت باد- با اين همه، در اين دل سوختگى و اندوه به فريادم برس؛

و در پيشگاه الهى درخواست انجام كارهاى من و برطرف شدن مشكلم را تقديم كن، و زودتر اين كار را انجام بده؛ پيش از آن كه تلفاتى به بار آيد، و دشمنان به مسخرگى و شماتت من بپردازند؛ زيرا، تنها به خاطر توست كه اين همه نعمت بر من گسترده شده است. نيز، از خداوند- شكوهمند- درخواست كن كه يارى بزرگ و ارزشمند، و فتح و پيروزى نزديك و سريع خود را نصيب من فرمايد؛

به گونه اى كه به آرزوهايم برسم و آغاز و پايان كارها نيز به نيكى باشد؛ و در هرحال از تمام ترسناك ها در امان باشم. اعتقادم بر اين است كه خداوند- كه ستايشش شكوهمند باد- هرچه بخواهد به طور كامل انجام مى دهد؛ و كفايت گر من و وكيل نيكوى من نيز در دنيا و آخرت، تنها خداست.

ص: 201

پس از آماده شدن نامه، به طرف جوى آب يا بركه (يا چاه) مى روى و يكى از چهار نايب خاص حضرت بقية الله ارواحنا فداه يعنى: جناب عثمان بن سعيد، پسرش محمد بن عثمان، حسين بن روح نوبختى، و على بن محمد سمرى قدس سره (كه راه هاى دستيابى و واسطه ما به آن حضرت هستند) را انتخاب مى كنى و با اين عبارات او را صدا زده و مى گويى:

يا فلان بن فلان، سلام عليك، أشهد أن وفاتك في سبيل الله، و أنك حي عند الله مرزوق، و قد خاطبتك في حياتك التي لك عند الله جل و عز و هذه رقعتي و حاجتي إلى مولانا عليه السلام، فسلمها إليه، فأنت الثقة الأمين.

اى (فلان فرزند فلان)؛

سلام و درود بر تو. گواهى مى دهم كه درگذشت تو در راه خدا بوده، و اينك تو نزد خداوند زنده هستى و روزى خاص او را دريافت مى كنى. و بدين سان، من در حياتى كه نزد خدا دارى تو را مخاطب قرار مى دهم، و اين نامه و عريضه و درخواست حاجت من به سرورمان حضرت مهدى عليه السلام است، پس آن را به حضرتش تسليم كن. به راستى كه تو مورد اطمينان و امانت دار هستى. آن گاه نامه را در جوى آب يا درون چاه يا بركه بينداز كه به خواست خداوند، خواسته ات برآورده خواهد شد؛

ص: 202

مصادر و منابع

قران کریم؛

مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 110جلد، دار إحياء التراث العربي - [بى جا] ([بى جا])، چاپ: 1.

طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، 2جلد، نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق.

كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، 1جلد، بعثت - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق.

ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، 1جلد، دار المرتضوية - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.

ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، 4جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

ابن بابويه، على بن حسين، الإمامة و التبصرة من الحيرة، 1جلد، مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف - قم، چاپ: اول، 1404 ق.

حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحديثة)، 1جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1413 ق

طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، 1جلد، دليل ما - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1427 ق.

قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، 2جلد، دار الكتاب - قم، چاپ: سوم، 1404ق.

ص: 203

عراقى، محمود بن جعفر، دار السلام در احوالات حضرت مهدى (عليه السلام) و ...، 1جلد، مسجد مقدس جمكران - قم (ايران)، چاپ: 2، 1384 ه.ش.

طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، 1جلد، مؤسسة فقه الشيعة - بيروت، چاپ: اول، 1411 ق.

ابن طاووس، على بن موسى، التشريف بالمنن في التعريف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، 1جلد، مؤسسة صاحب الأمر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) - قم، چاپ: اول، 1416ق.

فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، 2جلد، انتشارات رضى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1375 ش.

منسوب به على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، 1جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - مشهد، چاپ: اول، 1406 ق.

طوسى، محمد بن الحسن، الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، 1جلد، دار المعارف الإسلامية - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1411ق.

عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي، 2جلد، المطبعة العلمية - تهران، چاپ: اول، 1380 ق.

خزاز رازى، على بن محمد، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، 1جلد، بيدار - قم، 1401 ق.

مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، 2جلد، كنگره شيخ مفيد - قم، چاپ: اول، 1413 ق.

ص: 204

بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، بهجة النظر في إثبات الوصاية و الإمامة للأئمة الإثني عشر، 1جلد، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى - مشهد، چاپ: دوم، 1427 ق.

ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، 1جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: اول، 1403 ق.

ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق.

ابن عقده كوفى، احمد بن محمد، فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، 1جلد، دليل ما - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1424 ق.

حسن بن على عليه السلام، امام يازدهم، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق.

فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافي، 26جلد، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق.

ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه و آله، 1جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.

شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق

عده اى از علماء، الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، 1جلد، دار الشبستري للمطبوعات - قم، چاپ: اول، 1363 ش.

ص: 205

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، 1جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - ايران ؛ قم، چاپ: دوم، 1404 ق.

صحيفه مهديه. سيد مرتضي مجتهدي سيستاني. ترجمه موسسه اسلامی ترجمه. چاپ هجدهم. 1393.

يزدى حايرى، على، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف، 2جلد، مؤسسة الأعلمى - بيروت، چاپ: اول، 1422 ق.

ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة (اسلاميه)، 2جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران (ايران)، چاپ: 2، 1359 ه.ش.

ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، 10جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - قم، چاپ: اول، 1404ق.

خصيبى، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى، 1جلد، مؤسسة البلاغ - بيروت (لبنان)، چاپ: 1، 1377 ه.ش.

ابن حيون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، 3جلد، جماعة المدرسين في الحوزة العلمية بقم، مؤسسة النشر الإسلامي - قم (ايران)، چاپ: 1، 1409 ه.ق.

هلالى، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي، 2جلد، الهادى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.

برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، 2جلد، دار الكتب الإسلامية - قم، چاپ: دوم، 1371 ق.

ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق)، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش.

ص: 206

ابن بابويه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، 1جلد، دار الشريف الرضي للنشر - قم، چاپ: دوم، 1406 ق..

قضاعي، محمد بن سلامة، شرح فارسى شهاب الأخبار (كلمات قصار پيامبر خاتم (صلی الله علیه و آله))، 1جلد، مزكز انتشارات علمی و فرهنگي - تهران، چاپ: اول، 1361 ش.

ص: 207

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109