ابواب رحمت

مشخصات کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم

سرشناسه : نمازی شاهرودی، علی، 1293 - 1363.

Namazi Shahrood, Ali

عنوان و نام پديدآور : ابواب رحمت/ علی نمازی شاهرودی؛ تحقیق سعید کمالی؛ ویراستار محمد ربانی.

مشخصات نشر : مشهد : انتشارات ولایت، 1399.

مشخصات ظاهری : 442 ص.

فروست : مجموعه آثار؛6.

شابک : 480000 ریال 978-622-95484-8-6 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

موضوع : اسلام -- مطالب گونه گون

موضوع : Islam -- Miscellanea

شناسه افزوده : کمالی، سعید، 1357-ة

رده بندی کنگره : BP11

رده بندی دیویی : 297/02

شماره کتابشناسی ملی : 7426748

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ برحمتک یا ارحم الراحمین

ص: 2

ابواب رحمت

علامه حاج شيخ علی نمازی شاهرودی(رحمة الله علیه)

تحقیق

سعید کمالی

ص: 3

نام كتاب: ابواب رحمت

مؤلف: آیت الله علامه حاج شيخ علی نمازی شاهرودی(رحمة الله علیه)

تحقيق: سعید کمالی

ويراستار: محمد ربانی

نوبت چاپ: اول (ناشر)

تاریخ چاپ: 1399ش _ 1442ق

تيراژ: 1500 نسخه

چاپخانه: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

ناشر: انتشارات ولایت

شابك: 6_8_95484_622_978

مراکز پخش:

مشهد، انتشارات ولایت، تلفن: 09151576003

مشهد، کتابفروشی طالبیان، خیابان آخوند خراسانی 1/20، جنب مسجد الزهراء(علیهاالسلام) تلفن: 38555947 _ 051

قم، خیابان معلم، انتشارات دارالتفسیر، تلفن: 7744212 _ 0251

تهران، خیابان شریعتی، روبروی ملک، خیابان شبستری، خیابان ادیبی، پلاک 26، انتشارات نبأ، تلفن: 75504683 _ 021

قیمت : 48000 تومان

ص: 4

بسم الله الرحمن الرحیم

<اُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة>

علم و معرفت بزرگ ترین و بهترین نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به بندگان صالح خویش عطا می فرماید و آن ها را در مسیر عبودیت و کمال بندگی به سوی خود با آن یاری می دهد. برترین مباهات بندگان خدا نیز، برخورداری از این نعمت گرانسنگ است. عالمان ربانی و عارفان حقیقی کسانی هستند که در راه بندگی خدا همواره پیامبران الهی و امامان معصوم _ صلوات الله علیهم اجمعین _ را چراغ راه خویش قرار داده و هیچ گاه از سلوک طریق علمی و عملی آنان احساس خستگی به خود راه نداده اند و از هر طریق دیگری غیر از راه امامان(علیهم السلام) دوری و بیزاری جسته اند.

مؤسسۀ عالم آل محمد(علیه السلام)با هدف احیای آثار چنین بزرگانی، که در طول تاریخ تشیع همواره مدافع و پشتیبان معارف اصیل وحیانی و علوم راستین اهل بیت(علیهم السلام)بوده اند، سامان یافته است و امید دارد با توجهات خاص حضرات معصومین(علیهم السلام)توفیق احیای آثار ارزشمند آن بزرگان را بیابد.

ص: 5

«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»

ص: 6

فهرست مطالب

مقدمه تحقیق. 11

مقدمه 17

تذکر به معرفت فطرى. 17

نقش پیامبران در تذکر به معرفت فطرى. 19

تذکر پیامبران به احکام عقل. 20

احکام عقل و حجیت آن. 21

تذکر به ذات مقدس صانع. 24

تذکر به حکمت خلقت. 26

اهمیت تقوا 29

تفسیر تقوا و صفت متقی. 31

باب اول: اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین(علیهم السلام)/ 35

صفات پروردگار. 37

خلقت نورانی اهل بیت(علیهم السلام)38

صفاتى چند از امام( علیه السلام )و عظمت مقام آنان. 39

نفوذ اراده پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)در موجودات. 42

نفوذ اراده امیرالمؤمنین(علیه السلام)در موجودات. 43

نفوذ اراده حضرت مجتبى(علیه السلام)در مخلوقات. 45

نفوذ اراده سیدالشهدا(علیه السلام)در موجودات. 45

نفوذ اراده امام سجاد(علیه السلام)در خلایق. 46

نفوذ اراده امام باقر(علیه السلام) در خلایق. 48

نفوذ اراده امام صادق(علیه السلام)در ممکنات. 49

ص: 7

نفوذ اراده امام کاظم(علیه السلام)در مخلوقات. 50

نفوذ اراده امام رضا(علیه السلام)در مخلوقات. 51

نفوذ اراده امام جواد(علیه السلام)در ممکنات. 52

نفوذ اراده امام هادى(علیه السلام)در خلایق. 52

نفوذ اراده امام عسکرى(علیه السلام)در مقدورات. 53

72 حرف اسم اعظم نزد پیامبر و ائمه(علیهم السلام)است. 54

تمام کتب و آثار انبیا نزد ائمه(علیهم السلام)است. 55

علوم ملائکه و أنبیاء و آثار آنان نزد ائمه(علیهم السلام)جمع است. 56

علم رسول اللّه و ائمه(علیهم السلام)زیاد مى شود 57

قرآن کتاب مبین است. 62

امام(علیه السلام) کتاب مبین ناطق است. 65

چند روایت در احاطه علم امام 67

ولایت ائمه(علیهم السلام) 69

عرضه شدن ولایت ائمه(علیهم السلام)بر مخلوقات. 70

امام(علیه السلام) اعظم آیات الهى و اسماء حُسنى مى باشد 72

توسل انبیا به محمد و آل محمد(علیهم السلام) 73

توسل حضرت موسی به محمد و آل محمد(علیهم السلام)74

توسل بنی اسرائیل به محمد و آل محمد(علیهم السلام)75

توسل قریش به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و اله وسلم)قبل از ظهور. 82

توسل کفار به محمد و آل محمد(علیهم السلام)82

توسل عمار. 83

بعضی دیگر از اوصاف و شؤون ائمه(علیهم السلام)84

وجوب ولایت و فوائد آن. 90

اسلام بر پنج چیز بنا شده 92

ص: 8

باب دوم: فلسفه و فضیلت نماز و اجزای آن / 93

فصل اول: وجوب نماز. 95

فصل دوم: حرمت تضییع نماز و استخفاف به آن. 97

فصل سوم: فضیلت و شرافت و فواید نماز. 103

فصل چهارم: فضیلت و شرافت حضور قلب در نماز. 111

فصل پنجم: فضیلت اجزای نماز. 115

فصل ششم: در آداب نماز و وصف تمام آن از اول تا آخر. 201

فصل هفتم: فضیلت تعقیب نماز. 207

تعقیبات مختصه 212

فصل هشتم: سجده شکر. 217

فصل نهم: فضیلت و ثواب نماز جماعت. 219

فصل دهم: نمازهای مستحبی در هر شب و روز هفته 223

باب سوم: انفاق / 237

فصل اول: وجوب زکات، عذاب مانع الزکات. 243

زکات فطره 246

فصل دوم: وجوب خمس.. 247

فصل سوم: حرمت حبس حقوق مردم 249

فصل چهارم: فضیلت و شرافت قرض دادن. 251

فصل پنجم: فضیلت صدقه و اقسام آن. 253

فصل ششم: صله رحم و فضیلت و ثواب آن و حرمت قطع رحم 257

فصل هفتم: فضیلت و ثواب اطعام مؤمن. 261

فصل هشتم: اعانت ضعیف.. 263

فصل نهم: فضیلت و شرافت تعلیم کارهای خیر. 265

باب چهارم: فلسفه و احکام روزه / 269

فصل اول: وجوب روزه و عذاب تارک آن. 271

فصل دوم: فضیلت و شرافت روزه ماه مبارک رمضان. 273

ص: 9

فصل سوم: فضیلت ماه مبارک رمضان. 275

فصل چهارم: فضیلت شب قدر و تعیین آن. 281

فصل پنجم: آداب روزه دار. 289

فصل ششم: در ثواب و فضیلت افطار دادن به مؤمن روزه دار در ماه رمضان. 293

باب پنجم: اسرار حج و مسائل آن / 295

فصل اول: وجوب حج. 297

فصل دوم: فضیلت و شرافت حج و عمره 301

فصل سوم: خلقت کعبه و حقیقت حجرالاسود و تاریخ خانه کعبه و 315

فصل چهارم: حج ملائکه و حضرت آدم و پیامبران(علیهم السلام)325

فصل پنجم: بیان کیفیت حج و مناسک آن. 329

باب ششم: توبه / 345

باب هفتم: احادیث مَنْ بَلَغْ / 357

باب هشتم: نیت کارهای خیر و آرزو کردن آن/ 361

باب نهم: صبر / 369

باب دهم:اصلاح ذاتُ البَین / 375

باب یازدهم: خوش گمانی به خدا / 379

باب دوازدهم: خوف از خدا / 385

باب سیزدهم:احسان به والدین / 391

باب چهاردهم: امر به معروف و نهی از منکر/ 403

فهرست­ها 417

فهرست آيات کریمه 419

فهرست روایات شریفه 429

فهرست منابع. 433

چکیده 444

بيان مؤسسه 447

ص: 10

مقدمه تحقیق

بسم الله الرحمن الرحیم

دين مجموعه­ای از اعتقادات و احكام و اخلاق می باشد كه هر كدام از اين امور مانند يک ستون برای دين هستند، كه با نبود هر يك از آن ها خلاء در دين فرد مشاهده می شود؛ بنابراین با توجه به اهميت مسائل اعتقادی که سرآمد دین میباشد،كه شارع مقدس بر پايه و استحكام اصلی آن در دين تاكيد می كند_ و بر اساس آن چه که از وجود مبارک امام صادق(علیه السلام)به ما رسیده که:

إِنَّ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيد...؛(1)

همانا پایه دین توحید است... .

بر آن شدیم که بگوییم چنان كه فطرت بشر بر توحيد است؛ يك انسان وارسته و معتقد، فطرتش آگاه به احكام و اخلاقياتی كه خداوند از او خواسته است، می باشد و آن چه كه شارع مقدس بيان كرده است را با فطرتش هماهنگ می­بيند، لذاست كه قلب هايی كه متوجه الله هستند همچنان كه از سكون و آرامش خاصی برخوردارند از تعبد به فروعات دين و آداب اخلاقی نيز بهره­مندند.

اين كتاب كه با نام «ابواب رحمت» مزين شده، نمونه ای از بروز دادن يك دوره فشرده از دين (اعتقادات و احكام و اخلاق) است كه پرتو رحمت الهی دربردارنده چنين شخصی كه عامل به روايات معصومين(علیهم السلام)میباشد، خواهد بود.

ص: 11


1- . التوحيد، ص96(باب پنجم)؛ بحارالأنوار،ج4، ص264، ح13(باب چهارم از ابواب اسمائه تعالی... از كتاب التوحيد).

شرح حال مؤلف

*شرح حال مؤلف(1)

آيت الله حاج شيخ علی نمازی شاهرودی در سال 1333 هجری قمری و در خانواده ای مذهبی و اهل علم به دنيا آمد. پدر ايشان مرحوم حاج شيخ محمد بن اسماعيل نمازی شاهرودی از علمای به نام شاهرود بود که اجازه اجتهاد خود را از مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانی و مرحوم فيروزآبادی گرفته بود و تأليفات سودمندی از ايشان به يادگار مانده است.

مرحوم حاج شيخ علی نمازی که از استعداد بی نظير و پشتکار خستگی ناپذيری برخوردار بود، از کودکی نزد پدر و ديگر اساتيد آن سامان به تحصيل

سطوح همت گماشت و در نوجوانی افزون بر گذراندن سطوح عالی، حافظ قرآن نيز گشت.

ايشان پس از فراگيری سطوح مقدماتی و عالی در شاهرود، رهسپار حوزه پربرکت آن زمان خراسان در مشهد شد و از محضر عالمان بزرگ آن ديار بهره مند گرديد.

مهم ترين ويژگی تحصيلی مرحوم حاج شيخ علی نمازی، کسب فيض از محضر مرحوم آيت الله ميرزا مهدی اصفهانی در فقه، اصول و معارف بوده است. ايشان تا زمان رحلت اين استاد برجسته مدت پانزده سال کمال استفاده را از محضر وی می­نمايد و ضمن آشنايی کامل با مبانی معارفی، فقهی و اصولی ايشان به ترويج اين مبانی همت می گمارد.

پس از رحلت مرحوم ميرزا مهدی اصفهانی، ايشان رهسپار نجف اشرف می شوند تا در کنار مرقد مولايشان از عالمان آن حوزه نيز بهره مند شوند و پس از مدتی به مشهد بازگشته، مشغول تدريس و تبليغ معارف اهل بيت(علیهم السلام)می گردند. اين عالم بزرگوار همواره مورد تکريم اهل فضل بود و همت خود را صرف تدريس و تربيت طلاب و نشر معارف و حقايق ناب تشيع می کرد.

مرحوم علامه نمازی از حافظه قوی برخوردار و تلاش و پشتکارش ستودنی و بی نظير بود. ايشان افزون بر آشنايی با علم تاريخ،علوم غريبه، طب قديم، رياضی،

ص: 12


1- . شرح کامل تر و معرفی آثار مرحوم آیت الله علامه حاج شیخ علی نمازی شاهرودی در مقدمه کتاب اثبات ولایت که جلد دیگر این مجموعه آثار فارسی ایشان است، آمده است.

گياه شناسی، زبان عربی و فرانسه و حفظ کامل قرآن، توجه ويژه ای نيز به روايات و احاديث ائمۀ معصومين(علیهم السلام)داشته، به گونه ای که پنج بار مجموعه بحارالأنوار را به طور کامل مطالعه و بررسی کردند که حاصل اين پژوهش ده جلد کتاب ارزشمند مستدرک سفينة البحار و هشت جلد مستدرکات علم رجال الحديث گرديد. ايشان همچنین چندين بار کتب أربعه، الغدير، احقاق الحق و ساير کتب روايی را به صورت عميق مطالعه نمودند که حاصل آن ده ها جلد کتاب ارزشمند و ماندگار بوده است.

کتاب «ابواب رحمت»از جمله کتاب هایی است که مرحوم آیة الله علامه نمازی شاهرودی آن را در سفرهای خود نگاشته اند که این امر، حکایت از إشراف کامل و دقیق ایشان بر متون روایی و قرآنی دارد.

تسلط ایشان بر متون دینی به قدری قابل تحسین بوده که مرحوم آیة الله العظمی مرعشی نجفی به ایشان لقب «مجلسی زمان» را داده اند.

مرحوم آیة الله علامه نمازی شاهرودی در این کتاب با تمسک به آیات و روایات مطالبی را در اصول و فروع دین بیان داشته که مطالعه آن، موجب ازدیاد معرفت خوانندگان محترم و سبب انس و الفت آن ها با آیات و روایات و معارف دینی می­گردد.

یکی از علل بیگانگی افراد با معارف دینی، عدم تسلط آن ها به لغت عرب می­باشد که ترجمه روان و دقیق روایات به زبان فارسی توسط مرحوم علامه، یکی از ویژگی های مهم این کتاب تلقی شده و زمینه فهم معارف دین را برای ناآشنایان به لغت عرب به خوبی فراهم آورده است.

سرانجام در شب دوشنبه دوم ذی الحجه 1405 هجری قمری، مصادف با 28 مرداد 1364 هجری شمسی در مشهد ديده از جهان فرو بست و به ديدار معبود شتافت. پيکر پاک و مطهر اين عالم بزرگ باشکوه تمام تشييع و در حرم رضوی آرام گرفت.

گزارش مباحث كتاب

کتاب ابواب رحمت به خواهش جمعی از مومنین جهت یادگیری معالم دین به

ص: 13

نگارش در آمده است.

در مقدمه کتاب تذکر به معرفت فطری و تأثیر انبیای الهی در بروز و ظهور این معرفت و حجیت عقل و اهمیت تقوا مطرح شده و متن کتاب از 14 باب تشکیل شده است که به ترتیب از این قرار است:

باب اول: در مورد اعتقاد به ولایت ائمه اطهار(علیهم السلام)و نفوذ قاهره ایشان بر اشیاء و بودن اسم اعظم در نزد آنان و میزان علم اهل البیت(علیهم السلام)و عرضه شدن ولایتشان و وجوب تبعیت از ولایت می باشد.

باب دوم: پیرامون فضیلت نماز واجزای آن است که شامل ده فصل به نام های وجوب نماز، حرمت تضییع و استخفاف آن، شرافت و فوایدش، حضور قلب، فضیلت اجزایش، آداب و تعقیباتش، سجده شکر، فضیلت نماز جماعت و نمازهای مستحبی در هر شب و روز هفته می باشد.

باب سوم: بحث انفاق را مطرح کرده که در آن به 9 فصل اشاره می نماید: زکات، خمس، حرمت حبس حقوق مردم، فضیلت قرض دادن و صدقه، صله رحم و حرمت قطع آن، فضلیت اطعام مومن، اعانت ضعیف و شرافت تعلیم کارهای خیر.

باب چهارم: احکام روزه می باشد که در آن به هفت فصل اشاره شده است: وجوب روزه و عذاب تارک آن، شرافت روزه ماه مبارک رمضان وفضیلت آن ماه و شب های قدرش، آداب روزه دار، ثواب افطار دادن.

باب پنجم: در مورد اسرار حج و مسائل آن است که درپنج فصل و فصل آخر آن در دو مقصد تنظیم شده است و موضوعات آن بدین قرار است: وجوب حج، فضیلت حج و عمره، خلقت کعبه و حقیقت حجرالاسود، حج ملائکه و أنبیاء گرامی، بیان کیفیت حج و عمره و مناسک آن.

باب ششم در موضوع توبه و باب بعد آن به بررسی احادیث من بلغ، پرداخته شده و در باب هشتم نیت کارهای خیر و آرزو کردن آن مطرح گردیده و در باب نهم به موضوع صبر و در باب دهم به فضیلت اصلاح بین مردم پرداخته شده است. در

ص: 14

باب یازده هم خوش گمانی به خدا و باب بعد به خوف از خدا و در باب سیزده هم به موضوع احسان به والدین و در نهایت به موضوع امر به معروف و نهی از منکر پرداخته شده است.

ويژگی های اين تحقيق

اين کتاب سودمند در زمان حيات مؤلف چندین بار به چاپ رسیده است. و پس از ايشان نیز به اهتمام فرزند برومندشان با ویرایش و اصلاحات، چندین بار به زیور چاپ آراسته گردیده است. آن چه در اين چاپ مورد اهتمام بوده به اين شرح است:

_ تکميل تبويب مطالب، متناسب با محتوای آن؛

_ مدرک يابی تمام موارد کتاب؛

_ اضافه کردن کتاب نامه و نمايۀ آيات و روایات در انتهای کتاب؛

با تشکر از همه عزیزان در مؤسسه عالم آل محمد(علیهم السلام) المعارفیة، بالخصوص صدیق ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای شیخ مرتضی اعدادی، که زمینه انتشار این اثر گرانقدر را فراهم آورده و گام به­سزایی در جهت نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام)برداشته اند.

امید که این مختصر تلاش از حقیر و آن مؤسسه محترم، ران ملخی باشد به درگاه سلیمان وجود و سلطان جود، حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

به امید نیم نگاهی

جمعه 16 فروردین 1399

سعید کمالی

ص: 15

ص: 16

مقدمه

اشاره

الحمدلله ربّ العالمین کما هو أهله. ولا إله غیره. وصلّى الله على أشرف خلقه محمّد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین واللعنة على أعدائهم أجمعین من الآن إلى قیام یوم الدین.

تذکر به معرفت فطرى

حمد بی حد و سپاس بی عد برای خداوند یکتای بی همتا، همان طوری که سزاوار ذات قدوس اوست.

آن خداوندی که آسمان ها و زمین ها را خلق فرمود، نور و ظلمت قرار داد، خورشید و ماه و ستارگان را چراغ های روشن قرار داد، از آسمان آب نازل فرموده در زمین جای داد و از آن چاه ها و چشمه ها و قنات ها و نهرها جاری فرمود، زمین مرده را به آن آب زنده کرد و انواع گیاهان را برای منافع خلق از زمین رویانید، بر زمین تیره فرش زمردین سبز گسترانید و درختان را لباسی از برگ پوشانید، بادها را برای بهره خلق و باردار کردن درختان فرستاد، و اقسام میوه را از درختان و نباتات بیرون آورد، و در کوه ها معدن هایی که نظام دنیا بدون آن تمام نشود قرار داد، و انسان و حیوان را از زمین رویانیده، نشو و نمای آنان را از آن چه از زمین بیرون می آید، قرار داد؛ قال تعالی: <وَالله اَنْبَتَکُمْ مِنَ الاَرْضِ نَبَاتَاً>،(1) و قال تعالی: <هُوَ اَنْشَاَکُمْ مِنَ الاَرْضِ>،(2) و قال سبحانه: <مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ>،(3) وجود نطفه انسان و حیوان را از مأکولات و مشروبات،

ص: 17


1- . نوح (71)، آیۀ 17: و خدا شما را از زمین [مانند] گیاهی رویانید.
2- . هود (11)، آیۀ 61: او شما را از زمین به وجود آورد.
3- . طه (20)، آیۀ 55: شما را از زمین آفریدیم.

و بقا و نمو و ترقی آن را به آن ها قرار داد.

آن خدایی که خود را به خَلق خود معرفی فرمود، آیات خود را به آنان نمایاند و از عالَم ذر، معرفت خود را در قلوبشان جای داده در آن عالم ایشان را به خود متوجه کرد. آنگاه، به آنان فرمود: <اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ>؟(1)

همه گفتند:

«بلی». پس از آن، رسول خاتم را در آن عالم به ایشان نمایش داد و به آنان فرمود: «وَهَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِي»، سپس برای ایشان امیرالمؤمنین را ظاهر کرد و به آنان فرمود: «وَهَذا عَلِيٌّ اَمِیرُالمُؤمِنِینَ»، همه متوجه شدند و مشاهده کردند.(2)

پس معرفت ذات قدوس حق و اینان در قلوب ایشان ثابت و برقرار شد و آنان را بدان رنگ فرمود؛ و همین است <فِطْرَةَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیهَا>(3) و همان صِبغَةَ اللّه.(4)

پس چون معرفت در قلوب ثابت و برقرار هست، اگر از آنان بپرسی:

<مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالاَرْضَ>؛ کیست که آسمان ها و زمین را آفرید؟ <لیقُولُنَّ اللهُ>؛(5)

خواهند گفت: خدا آفریده است.

اگر هم در تاریکی های صحرا گرفتار شوند و یا در میان دریا دچار بادهای مخالف و موج های مُعانِف:(سخت) گردند، همه متوجه ذات مقدس او شوند و از او نجات خواهند و به او امیدوار شوند و از غیر، منقطع گشته به او متوسل شوند. پس چون آن ذات مقدس کریم و قادر غیر متناهی آنان را نجات دهد، شکر نکنند

ص: 18


1- . الأعراف (7)، آیۀ 172 : <وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ>: و چون پروردگارت از پسران آدم، از پشت هایشان، نژادشان را بیاورد و آن هارا بر خودشان گواه کرد که مگر من پروردگار شما نیستم! گفتند: چرا، گواهی می دهیم. تا روز رستاخیز نگویید که از این نکته غافل بوده ایم.
2- . الکافی، ج 2، ص8، ح1؛ بحارالأنوار، ج5، ص250، ح41(باب دهم از ابواب العدل از کتاب العدل والمعاد)؛ روایات مربوط به میثاق؛ عالم ذر در مستدرک سفینة البحار، ج10، ص237 «مادۀ: وثق».
3- . الروم (30)، آیۀ 30: سرشت خداوند که مردم را بر آن سرشته است.
4- . اشاره به آیۀ 138 از سوره البقرة (2): <صِبغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ، صبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عابِدُونَ>: رنگ خدا و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش­کنندگان اوییم.
5- . لقمان (31)، آیۀ 25.

و کافر شوند و منکر او گردند.(1)

وی برای اتمام حجت مکرر، آنان را در بأساء و ضراء مبتلا سازد و ایشان را به خود متوجه و متذکر فرماید.

نقش پیامبران در تذکر به معرفت فطرى

همچنین او انبیا و رسل را برای یادآوری ذات قدوس خود فرستاد(2) و لطف فرمود که قبل از بعثت انبیا(علیهم السلام)خَلْق را به بأساء و ضراء مبتلا کرده، و خود را به آن ها اظهار نمود؛ و نور معرفت فطری را روشن فرموده، ظلمات حجاب غفلت ها و آمال را برطرف کرد و امیدهای به اغیار را قطع فرمود که متوجه ذات مقدس او شوند و متذکر خالق گردند تا وقتی که انبیا مبعوث شوند، محتاج به زحمت اثبات صانع نگردند؛ بلکه فقط به آن ذات مقدسی که در وقت ابتلا به او متوجه شدند و از او نجات خواستند، یادآوری کنند.

قال تعالی:

<وَمَا اَرْسَلْنا في قَرْیةٍ مِنْ نَبِيٍّ اِلّا اَخَذْنَا اَهْلَها بِالبَأسَاءِ وَالضَّراءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ>.(3)پس پیغمبران می فرمودند: اِتَّقُوا اللهَ.(4) وَاعْبُدُوا اللهَ مَا لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیرُهُ.(5) یعنی: آن

ص: 19


1- . اشاره به سورۀ الإسراء (17)، آیۀ 67: <وَإِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِیاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ؛ کَانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً>: و زمانی که در دریا سختی و آسیبی به شما رسد، هر که را جز او می­خوانید ناپدید و گم می­شود، و هنگامی که شما را به سوی خشکی نجات دهد، روی می­گردانید. وانسان بسیار ناسپاس است. سوره العنکبوت (29)، آیۀ 65: <فَإِذا رَکِبُوا فِي الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکُونَ>: پس زمانی که در کشتی سوار می شوند خدا را در حالی که ایمان و عبادت را برای او خالص می­کنند، می­خوانند، و چون به سوی خشکی می رهاندشان به ناگاه به آئین شرک روی می­آورند.
2- . اشاره به کلام حضرت امیر(علیه السلام) در خطبه اول نهج البلاغه، ص43: فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ و­وَاتَرَ إِلَیهِمْ أَنْبِیاءَهُ لِیسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَیذَکرُوهُمْ مَنْسِيّ نِعْمَتِه: خداوندپیامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چند گاه، متناسب با خواست های انسان ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت­های فراموش شده را به یاد آورند. بحارالأنوار،ج 11، ص60، ح70(باب اول از ابواب النبوة العامة... از کتاب النبوة).
3- . الأعراف (7)، آیۀ 94: هیچ پیامبری را در شهری نفرستادیم مگر آن­که اهلش را به تهیدستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم، باشد که فروتنی و زاری کنند.
4- . المائدة (5)، آیۀ 112 : <اتَّقُوا اللَه إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِینَ>؛ از خدا بترسید اگر ایمان آورده­اید.
5- . الأعراف(7)، آیۀ 59: <لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَکمْ مِنْ إِلَهٍ غَیرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیکُم عَذَابَ یوْمٍ عَظِیمٍ>: اوست خدايى كه بادها را به بشارت باران رحمت خويش در پيش فرستد تا ابرهاى سنگين را بر دارند ما آن ها را به شهر و ديارى كه از بى آبى مرده است برانيم و به آن سبب باران فرستيم و هر گونه ثمر و حاصل بر آوريم و مانند اين زمين مردگان را هم از خاك بر انگيزيم شايد كه متذكر شويد.

ذات مقدسی را که در شداید به او متوسل شدید ملاحظه کنید، از او غفلت ننمایید، نعمت او را کفران نکنید. و او را عبادت کنید. برای شما خدایی مگر آن ذات مقدس نیست. و پروردگار مشرق و مغرب و همه عالمیان و آفریننده تمام موجودات اوست. و تذکر به افعال او می دادند، و معجزات برای اثبات آن که من رسول او هستم و تمام کلمات من حق است می آورند، تا مردم تسلیم اوامر و نواهی آنان بشوند.

تذکر پیامبران به احکام عقل

و قرارداد وظیفه پیغمبران را که مردم را متذکر عقل و احکام آن بنمایند، و دفاین عقول(1)

را برای مردم ظاهرنمایند، لطایف اسرار احکام عقل را برای

آنان هویدا نمایند، و آنان را ارشاد به احکام عقلیه بنمایند، پس تذکر دهند به آن ذات مقدسی که نور مقدس عقل را در قلوب روشن کرد مانند چراغ در خانه.

فرمود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)

آگاه باشید که مَثَل عقل در قلوب مَثَل چراغ است در خانه.(2)

همان طوری که به روشنایی چراغ تمییز می دهند بین اشیا در خانه، همان طور به نور مقدس عقل تمییز می دهند بین خوبی و بدی افعال و خوبی ادب و بدی بی ادبی، و خوبی انصاف و رحم و بدی بی انصافی و بی رحمی، و خوبی احسان و زشتی اذیت و ظلم. و عقلا را عقل ملزم نماید به تشکر منعم حقیقی و مجازی، و بفهماند به آن ها بدی کفران و بی حقوقی و ملاحظه نکردن محسن و منعم خود را.

و به عقل ظاهر می شود بر عاقل، هنگامی که مراجعه به خود و حقیقت خود نماید، که فرا گرفته او را نعمت­های ظاهری و باطنی و قوای جسمانی و روحانی. و

ص: 20


1- . اشاره به کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)در خطبه اول نهج البلاغه، ص43: «وَیحْتَجُّوا عَلَیهِمْ بِالتَّبْلِیغِ ویثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول». بحارالأنوار، ج 11، ص60، ح70(باب اول از ابواب النبوة العامّة از کتاب النبوة).
2- . علل الشرایع، ج1، ص98، ح1؛ بحارالأنوار، ج1، ص99، ح14(باب دوم از ابواب العقل و الجهل از کتاب العقل والعلم والجهل).

هرچه دقت او بیشتر شود، نعمت بر او بیشتر ظاهر می شود. و همین نظر و توجه نیز نعمتی است که هرکس موفق نمی شود. و واضح است که هستی این نعمت ها و بقای آن ها به اختیار خودش و امثال خودش نیست.

مثلاً واضح است که عقل و فهم و شعور و قوه فکریه و حافظه و حیات و قوت و قدرت در تحت اختیار خودش و دیگری نیست. همه به طبیعت خود، این ها را دوست دارند و زیاد شدن آن را می خواهند و برای آنان میسر نیست. و اگر یکی از این نعمت های ظاهری و باطنی از او گرفته شود، مالک برگردانیدن آن نیست. پس واضح است که این نعمت ها در تحت اختیار خودش نیست.

پس عقل الزام می کند که باید نعمت ها را بشناسد و سپاس منعم را به جا بیاورد. و اگر نکرد، خود را مستحق زوال نعمت کرده و خویش را در خطر عذاب انداخته. و به نور عقل دفع ضرر واجب است. و از جمله شکر منعم است که باید در تحت فرمان او باشد و وظیفه بندگی، را انجام دهد و بندگی، فحص از احکام آقا و اطاعت مولاست.

احکام عقل و حجیت آن

به نور عقل ظاهر است خوبی عقل و علم و فهم و شعور و بدی جهل و نادانی و بی شعوری و نافهمی. و بدی هر بدی و خوبی هر خوبی به آن روشن است. و به آن کشف شود نیکویی عدالت و رحمت و رأفت و عفت و عصمت و حمیت و غیرت و رغبت و رفقت و رقت و قناعت و طاعت و عافیت و

سلامت و عطوفت و مودت و محبت و مواسات و صداقت و امانت و شهامت و فتوت و جرأت و معرفت و نظافت و نزاکت و حکمت و برکت و سهولت و مدارا و وقار و سکونت و حفظ و محافظت و اُلفت و سخاوت و میمنت و رضایت و عزت و زهادت و عفو و کرامت و صفح و احسان و سعادت و برّ و خدمت به نوع و زینت کردن خود به راستی و درست کرداری و حقیقت و ادای ودیعت و امانت و صدق حدیث و حُسن معاشرت و ملاطفت و منقبت و فضیلت و دادن نعمت و رفع شدت و حسن

ص: 21

عبادت و بشاشت و اعانت و رشادت و سماحت و صیانت و هدایت و رزانت و مداومت بر خیر و نصرت و استقامت و رساندن بهره و منفعت و اصلاح و رفع نزاع و خصومت و دفع اذیت و ادای نصیحت و مراقبت و استکانت و صله صاحبان قرابت و تفقد حالات اهل مسکنت و ذلت.

تمامی این ها صفاتی است که عقل حکم می کند به خوبی این ها و بزرگواری و شرافت و رفعت صاحب این صفات و بدی کسی که این ها در او نباشد و دارای ضد این ها باشد.

و نور عقل ظاهر می کند بدی اضداد این صفات را که عبارت باشد از جهالت و حماقت و بلادت و ظلم و اذیت و شرارت و طمع و حرص و قساوت و غضب کردن و هتاکی کردن و انتقام کشیدن و تعدی نمودن و مکر و خدیعت و عداوت و خیانت و معصیت و دروغ گفتن و غیبت نمودن و رسوا کردن مردم و هتک حرمت و عِرض آنان نمودن و قطع رحم و عقوق والدین و نمامی کردن و خودنمایی و خودپسندی و مغرور به خود بودن و ریا و عُجب و درشتی کردن در رفتار و کردار و خِفت و شقاوت و استنکاف و کسالت و بخالت و منازعت و مجادلت و تکبر از حق و حقیقت و شماتت به مصیبت و شدت و معصیت و اسراف و غفلت و بی غیرتی و بی حَمیتی و قذارت و نکبت و کثافت و انداختن خود و غیر در شدت و زحمت و محنت و خوشحالی کردن در مصیبت و بَلیه دیگری و توبیخ و سرزنش کردن به مردم و بدی در معاشرت و تضییع حقوق دیگران و اغوا و گمراه کردن ودزدی کردن و بی حیایی و سماجت و لجاجت و خصومت و جدال و تکبر نمودن بر دیگران و غیر این ها از صفات خبیثه و اخلاق رذیله که عقل کاشف است از بدی آن ها و کسی که متصف به آن ها باشد.(1)

انسان عاقل به نور عقل تمیز می دهد بین خوب و بد این ها.(2) و این عقل که

ص: 22


1- . ر.ک: الکافی، ج1، ص2، ح14؛ بحارالأنوار، ج1، ص110، ح7(باب چهارم از ابواب العقل و الجهل... از کتاب العقل و العلم و الجهل...).
2- . اشاره به حدیث امام صادق(علیه السلام) : ...وَعَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِيحِ. الکافی، ج1، ص29، ح35.

حجت خداست بر عاقل و پیغمبر باطنی است،(1)

خطا نمی کند در احکام خود و خطا در تشخیص عاقل است.

عقل بیان می کند حق و باطل را، پس بر عاقل است که تبعیت از حق نماید و ترک باطل نماید و مطیع عقل باشد. پس اگر متابعت آن نمود و امتثال فرمان او را کرد و هرچه عقل حکم به خوبی آن کرد انجام داد و آن چه بد دانست ترک کرد، هر آینه عقل هدایت می کند او را به سوی پیغمبر ظاهری.(2) و به همین جهت است که حجّت بر تمام عقلای دنیا تمام است و عذری برای کسی باقی نمی ماند.

و به برکت اطاعت عقل، هدایت می کند او را خداوند متعال به سوی راه حق و عقل او را زیاد می کند و سعادت دنیا و آخرت را به او لطف می فرماید. و هرکس که مخالفت حکم عقل کرد و با آن که عقل بدی آن چیز را برای او ظاهر کرد، باز آن بد را انجام داد و ترک نمود کارهای خوب را که عقل کاشف خوبی آن است، خدا او را در دنیا و آخرت به جزای مخالفتش از احکام عقلیه هدایت نمی کند. و کسی که خداوند او را هدایت نکند پس گمراه است.

قال تعالی: <وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لَا یَعْقِلُونَ>.(3)

و قال تعالی:

<اِنَّ اللهَ لَایَهْدِي القَوْمَ الظّالِمینَ>؛(4)

به درستی که خدا هدایت نمی کند ظالمین را.

ص: 23


1- . اشاره به حدیث امام کاظم(علیه السلام)إِنَّ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَینِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وحُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالْأَنْبِیاءُ والْأَئِمَّةُ(علیهم السلام)وَأَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ. الکافی، ج1، ص16، ح12؛ بحارالأنوار، ج1، ص137، ح7(باب چهارم از ابواب العقل و الجهل... از کتاب العقل والعلم والجهل).
2- . آری، عقل حکم می کند که برای اطلاع از اوامر و نواهی الهی، باید به رسولان الهی رجوع شود. پس انسان عاقل با رجوع به پیامبران، دین الهی را اخذ کرده و با سرسپردگی به آیین پروردگار، سرانجام خود را، بهشت جاویدان قرار می دهد . امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرمایند: مَنْ کَانَ عَاقِلاً کَانَ لَهُ دِینٌ ومَنْ کَانَ لَهُ دِینٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ: کسی که عاقل باشد دین­دار است و دین­دار داخل بهشت می شود؛ الکافی، ج1، ص11، ح6؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص206، [20290] 5(باب هشتم از ابواب جهاد النفس و ما یناسبه... از کتاب الجهاد)؛ بحارالأنوار، ج1، ص91، ح20(باب اول از ابواب العقل و الجهل... از کتاب العقل و العلم و الجهل). (محقق)
3- . یونس (10)، آیۀ 100: و پليدى كفر و بدبينى را خدا بر مردم نادان و بى خرد مقرر داشته است.
4- . المائدة (5)، آیۀ 51.

و ظلم بر دو قسم است؛ ظلم به دیگران، و ظلم به خود به وارد شدن در مهلکه کفر و شرک و فسق و فجور.

قال تعالی:

<وَالله لَایَهْدِي القَوْمَ الفاسِقینَ>؛(1)

خداوند هدایت نمی کند فاسقین را.

تذکر به ذات مقدس صانع

خداوند متعال به نور عقل حجت را بر بشر تمام می کند که:

ای عقلای دنیا، واضح است که هیچ حرکتی بدون حرکت دهنده و هیچ فعلی بدون فاعل و هیچ صنعتی بدون سازنده و هیچ بنایی بدون بنّا صورت وقوع نپذیرد. آیا عقل می پذیرد که فرش و پارچه ای که می بینی بدون بافنده و به خودی خود پیدا شود؟! و اگر مجسمه حیوان یا جماد یا شجر یا نباتی ببینید، آیا حکم می کنید که این ها به خودی خود شده است؟! اگر کسی بگوید این ها به خودی خود این طور شده است، حتماً می گویید دیوانه است؛ بلکه اگر کسی بگوید خشتی به خودی خود ساخته شده، حکم به دیوانگی او می نمایید.

آیا احتمال می دهید این طیاره که در هوا سیر می کند و این ماشین و دستگاه چراغ برق به خودی خود و بدون سازنده پیدا شده باشد؟ آیا چراغ خانه شما بدون روشن کننده خودش روشن می شود؟ آیا غذا بدون طباخ طبخ می شود؟ نه چنین است! هیچ چیز بدون سازنده نیست.

پس واضح است که این آسمان با عظمت و این زمین با اهمیت و این ماه و خورشید و ستاره بدون سازنده نیست.

اَفِي الله شَکٌ فاطِرِ السَّماواتِ وَالاَرْضِ؛(2)

آیا در خدا شکی هست و حال آن که او خلق کننده آسمان ها و زمین است؟!

ص: 24


1- . التوبة (9)، آیۀ 24.
2- . إبراهیم (14)، آیۀ 10.

حضرت امام رضا(علیه السلام) می فرماید:

بِصُنْعِ اللهِ یسْتَدَلُّ عَلَیهِ؛(1)

به مصنوعات خدا استدلال مى شود برای اثبات ذات قدوس حق.

در روایت احتجاج، امیرالمؤمنین (علیه السلام)فرمود:

نظر کن به سوی خورشید و ماه و درخت و آب و سنگ و رفت و آمد شب و روز و جریان دریاها و زیادی آن ها و قله های بلند کوه ها و لغت ها و زبان های مختلف. پس وای برای کسی که انکار کند تقدیرکننده و تدبیر نماینده امور را! گمان می کنند که آن ها مثل گیاهند. مگر نیست برای آن ها زارعی و برای صورت های مختلفه آن ها صانعی؟! ندارند حجتی برای دعوی

خودشان. آیا می شود که بنا بدون بانی باشد؟ یا جنایتی واقع شود بدون جنایت کننده؟.(2)

و زندیق از حضرت صادق (علیه السلام) سؤال کرد: چیست دلیل بر وجود صانع عالم؟ حضرت فرمود:

وجود افعال دلالت می کند که صانع آن ها را درست نموده است. آیا نمی بینی که چون ببینی بنای محکمی را، علم حاصل می کنی که بانی او را بنا کرده و هرچند بانی را مشاهده نکرده ای؟!(3)

و آن حضرت به اِبن اَبِی العوجا که از مَلاحده آن زمان بود فرمود:

آیا مصنوع هستی یا غیر مصنوع؟ عرض کرد: غیر مصنوع، پس حضرت فرمود: اگر مصنوع می بودی چگونه بودی؟ پس جواب نداد و بیرون شد.(4)

حضرت(علیه السلام) واضح فرمود برای او مصنوعیت او را و اینکه بدیهی است که قدیم نیست و نبوده و بعد درست شده، و مصنوع بدون صانع نیست، و صانع باید مثل

ص: 25


1- . التوحید، ص35، ح2؛ بحار الأنوار، ج4، ص228، ح3(باب چهارم از ابواب اسمائه تعالی و... من کتاب التوحید) و ج3، ص 55، ح28(باب سوم از کتاب التوحید).
2- . الإحتجاج، ج1، ص205؛بحارالأنوار، ج3، ص26، ح1(باب سوم از کتاب التوحید).
3- . الکافی، ج1، ص81؛ بحارالأنوار، ج3، ص29، ح3(باب سوم از کتاب التوحید).
4- . التوحید، ص293، ح2؛ بحارالأنوار، ج3، ص31، ح4(باب سوم از کتاب التوحید).

مصنوع نباشد، و إلا مصنوع می شود.

و نیز آن حضرت به یکی از زنادقه فرمایشی فرمود که ملخص آن این است که:

خود را خودت ساختی یا نه؟ اگر خودت خود را ساختی، پس موجود بودی که ساختی خود را، یا معدوم. اگر موجود بودی، دیگر محتاج به ساختن نبودی. و اگر معدوم بودی، واضح است که معدوم نمی تواند موجودی بسازد. پس واضح است که خودت خود را نساختی بلکه دیگری تو را ساخته است که به هیچ وجه مثل تو نیست و اوست پروردگار عالمیان.(1)

< وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ>.(2)

و حضرت امیر(علیه السلام)فرمود:

سرگین شتر و الاغ که می بینی، دلالت کند بر شتر و الاغ. و آثار قدم دلالت می کند بر این­که کسی از این راه رفته. پس چگونه آسمان با این علو و عظمت و لطافت و زمین با این کیفیت دلالت نکنند بر وجود مقدس لطیف خبیر؟!(3)

تذکر به حکمت خلقت

و عقل نیز حکم می کند که هیچ عاقلی کار لغو و بیهوده نمی کند چه رسد به دانای حکیم علی الاطلاق. پس ای جماعت عقلای دنیا، آیا گمان می کنید خداوند تعالی شما را بیهوده و لغو آفریده؟!(4) آیا خیال می کنید فقط برای خوردن و آشامیدن و پوشیدن و خوابیدن شما را به دنیا آورده؟! آیا می پندارید همه را برای منفعت شما ایجاد فرموده است ولی مقصودی برای خلقت شما ندارد؟! نه چنین است! شما را برای عبادت خلق کرده است. خودش فرمود:

ص: 26


1- . التوحید، ص290، ح10؛ بحارالأنوار، ج3، ص50، ح23(باب سوم از کتاب التوحید).
2- . الاخلاص (112)، آیۀ 4.
3- . روضة الواعظین، ج1، ص31؛ متشابه القرآن، ج1، ص47؛ بحار الأنوار ، ج3، ص55، ح27 (باب سوم از کتاب التوحید).
4- . المؤمنون (23)، آیۀ 115 : <أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثَاً<.

<ما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالانْسَ اِلّا لِیعْبُدُونِ>؛(1)

خلق نکردم جن و اِنس را مگر برای آن که عبادت کنند مرا.

و در چند روایت در تفسیر برهان و بحار از ائمه دین(علیهم السلام)نقل شده که در تفسیر این آیه شریفه فرموده اند:

خَلَقَهُمْ لِلْعِبادَةِ؛(2)

خدا آفریده آنان را برای عبادت.

و اما معرفت را در قلوب ایشان خداوند قرار داده. باید عبادت کنند تا معرفت زیاد شود و ترقی نمایند در درجات معارف و کمالات و به اطاعت و عبادت است که قابل می شوند برای فیوضات و مراحم حضرت حق، و منفعت عبادت عاید به خود آنان می شود. چون واضح است که منزه است ذات مقدس از اینکه چیزی در او اثر نماید و کمالی و فایده ای به او برسد؛ چون ناقص نیست.

ذات مقدس خالق متعال از تمامی نقایص منزه است و از خلقت خلق چیزی به علم و قدرت او اضافه نمی شود. علم و قدرت و صفات او بعد از خلق، همان طوری است که قبل از خلق بوده و هیچ تغییر و تبدیل و کم و زیاد شدن در ذات مقدس او راه ندارد.

از صحف حضرت موسى کلیم(علیه السلام) نقل شده است که خداوند تبارک و تعالىمى فرماید:

اى بندگان، من خلق نکردم خلق را براى زیاد شدن چیزى براى خودم، یا براى دفع وحشت و تنهایى، یا براى آن که از آن ها کمکى بخواهم برای چیزى که عاجز باشم، و نه برای جلب منفعت یا دفع مضرت. و اگر جمیع خلق من از اهل آسمان ها، شب و روز عبادت مرا کنند، در ملک من چیزى زیاد نشود.(3)

ص: 27


1- . الذاریات (51)، آیۀ 56.
2- . البرهان­فی­تفسیر­القرآن، ج3، ص147؛ بحارالأنوار، ج5، ص314، ح6(باب 15 از ابواب العدل از کتاب العدل و المعاد).
3- . علل­ الشرائع، ج1، ص13(باب نهم)؛ بحارالأنوار، ج5، ص313،ح4(باب15 از ابواب العدل از کتاب العدل و المعاد).

حضرت صادق(علیه سلام)فرمود:

خلق نکرده خداوند خلق را براى جلب منفعتى از آن ها براى خود یا دفع ضررى از خود، بلکه خلق کرد براى آن که به آنان منفعت رساند و به نعیم ابدى برساند آنان را.(1)

از احتجاج طبرسی نقل شده که امیرالمؤمنین(علیه سلام)فرمود:

اى مردم، خداوند تعالى چون خلق فرمود خلایق را، خواست که دارای آداب و کمالات و اخلاق شریفه شوند. و دانست که آنان که این طور نمى شوند مگر آن که بشناساند به آنان آن چه برای آنان نفع دارد و آن چه ضرر دارد. و این هم نمى شود مگر به امر و نهى؛ یعنى به اینکه به آن چه نافع است امر فرماید و از آن چه ضرر دارد نهى نماید. و امر و نهى تمام نشود مگر با وعد و وعید.(2)

پس واضح است عقلاً و نقلاً که خلق فرمود خلق را برای آن که آنان را به مقام عالی رساند. پس به لطف خود به آن ها نور عقل مرحمت فرمود که هادی باطنی باشد. و هادی ظاهری که پیغمبران باشند فرستاد برای ارشاد به احکام هادی باطنی (یعنی: عقل). و هادی باطنی را اساس تکمیلات و بیانات هادی ظاهری قرار داد. و علت دیگر برای فرستادن هادی ظاهری آن است که صلاح و فساد نظام را و خیر و شر و مرضیات و مبغوضات حق را به آنان بفهماند. پس هر چه صلاح و خیر و مَرْضی بود مورد امر شد و هرچه ضد آن بود مورد نهی شد. از این جهت است که مردم محتاج به پیغمبران هستند که بفهمانند به آنان آن چه را خدا دوست دارد و آن چه را که دشمن دارد تا به متابعت پیغمبران به انواع کمالات رسند و به مخالفت به اسفل سافلین روند؛ به عبادت در درجات کمالات ترقی نمایند، و به معصیت به درکات تنزل

نمایند. پس راه ترقی و سعادت دنیا و آخرت اطاعت است.

قال تعالی:

<قُلْ اَطیعُوا الله وَاَطیعُوا الرَّسوُلَ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَاِنَّما عَلَیهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیکمْ مَا حُمِّلْتُمْ

ص: 28


1- . علل الشرائع، ج1، ص9؛ بحارالأنوار، ج5، ص313، ح2.
2- . الإحتجاج، ج1، ص207؛ بحارالأنوار، ج5، ص316، ح13.

وَاِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا>؛(1)

بگو ای پیغمبر: اطاعت کنید خدا و رسول را. پس اگر اعراض کنید، پس بر عهده پیغمبر است تبلیغ رسالت و بر مردم است اطاعت و اگر اطاعت کنید شما پیغمبر را، به هدایت و سعادت مى رسید.

اهمیت تقوا

از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)روایت شده که فرمود:

خصلتی است که هر کس ملازم آن باشد، اطاعت نماید او را دنیا و آخرت و به بهشت رسد. عرض شد: چیست آن؟ فرمود: تقوا است.(2)

و خداوند تعالی در آیات کتاب مجید و قرآن حمید مدح تقوا و متقی را فرموده است.

پس فرمود: بهترین زاد و توشه تقوا است.(3)

و فرمود: جامه تقوا بهترین جامه هاست.(4)

و فرمود: خدا دوست دارد متقین را.(5)

و فرمود: کسانی که ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند، برای ایشان است بشارت در دنیا و آخرت.(6)

در تفسیر برهان روایاتی نقل کرده که بشارت در دنیا وقت مرگ است که پیغمبر و امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی و سیدالشهدا(علیه السلام) او را بشارت به بهشت دهند و جای او را در بهشت به او نمایش دهند.(7)

و فرموده: خدا ولی متقین است.(8)

ص: 29


1- . النور (24)، آیۀ 54.
2- . کنزالفوائد، ج2، ص10؛ بحارالأنوار، ج67، ص285، ح7(باب 56 از أبواب مکارم الأخلاق از کتاب ایمان و کفر).
3- . البقرة (2)، آیۀ 197: <وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَاتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب>.
4- . الأعراف (7)، آیۀ 26: <وَلِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ>.
5- . آل عمران (3)، آیۀ 76: <وَاتَّقى فَإِنَّ الله يُحِبُّ الْمُتَّقين>.
6- . یونس (10)، آیات 63 و64: <الَّذينَ آمَنُوا وَكانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِي الْآخِرَة>.
7- . ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص42_37 ذیل همین آیات.
8- . الجاثیة (45)، آیۀ 19: <وَالله وَلِيُّ الْمُتَّقين>.

و فرموده: بهشتی که متقیان را وعده داده اند چنان است که نهرها زیر آن جاری است و مأکولات آن همیشگی و سایه آن برقرار است. این بهشت سرانجامِ اهل تقوا و آتش جهنم سرانجامِ کافران است.(1)

و فرمود: نجات می دهد خداوند کسانی را که تقوا نمایند. نرسد به آنان بدی و محزون نشوند.(2)

و فرمود: بهشت مهیا شده برای متقین.(3)

و فرمود: خداوند قبول می فرماید از متقین.(4)

و فرمود: نیست از شما کسی مگر آن که وارد جهنم می شود. هست این از امورات حتمیه مقدر شده. پس نجات می دهیم متقین را و ظالمین در جهنم می مانند.(5)

و فرمود: کسی که تقوا نماید، برطرف می کند خدا از او سیئات او را و اجر او را بزرگ فرماید.(6)

و فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر تقوا داشته باشید، قرار می دهد خداوند برای شما فرقان را (یعنی نوری که تمیز دهید به آن بین حق و باطل و خیر و شر را) و برطرف کند از شما بدیهای شما را و می آمرزد شما را.(7)

این دو آیه اخیر دلالت دارد بر این­که تقوا کفاره بدی ها می شود.

و فرمود: به درستی که گرامی­ترین شما نزد خدا آن کسی است که تقوای او بیشتر باشد.(8)

ص: 30


1- . الرعد (13)، آیۀ 35: <مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ أُكُلُهٰا دٰائِمٌ وَ ظِلُّهٰا تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكٰافِرِينَ النّٰارُ >.
2- . الزمر (39)، آیۀ 61: <وَ يُنَجِّي الله الَّذينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون>.
3- . آل عمران (3)، آیۀ 133: <... وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمٰاوٰاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ>.
4- . المائدة (5)، آیۀ 27: <إِنَّما يَتَقَبَّلُ الله مِنَ الْمُتَّقين>.
5- . مریم (19)، آیات 71_72: <وَإِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا* ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيّاً>.
6- . الطلاق (65)، آیۀ 5: <... وَ مَنْ يَتَّقِ اللّٰهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئٰاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً >.
7- . الأنفال (8)، آیۀ 29: <يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا الله يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَالله ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ>.
8- . الحجرات (49)، آیۀ 13: <إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ الله أَتْقاكُم>.

پس تقوا درجات دارد؛ هر چه بیشتر بهتر. و چون خداوند تقوا را دوست دارد و تمام سعادت دنیا و آخرت در تقوا می باشد، وصیت فرمود خلق خود را به تقوا، چنان که در قرآن مجید خبر داده است.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)نوشت به سوی اهل مصر:

بر شما باد به تقوا و پرهیزکاری از خدا، که تقوا جامع تمام خیرات است و نیست خیری غیر تقوا.(2)

و سؤال کردند از آن حضرت که: کدام عمل افضل است؟ فرمود: تقوا.(3)

تفسیر تقوا و صفت متقی

بدان که نازل­ترین درجه تقوا آن است که بعد از اقرار و اعتقاد به وحدانیت و رسالت رسولان و تصدیق پیغمبران و افضلیت خاتم پیغمبران(علیهم السلام)اقرار کند و اعتقاد داشته باشد به ولایت امیرالمؤمنین و یازده فرزندان طیبین و طاهرین او و این­که آنان خلفای حقند و هر چه فرمودند حق است و بیزاری بجوید از دشمنان آنان. قال تعالی:

<فَمَن اَظلَمُ مِمَّنَ کَذَبَ عَلَی الله وکذَّبَ بِالصِّدقِ اِذ جاءَهُ اَلَیسَ فِي جَهَنَّم مَثوَی لِلکَافِرینَ* وَالَّذی جَآءَ بِالصِّدقِ وَصَدَّقَ بِهِ اُولئِکَ هُمُ المُتَّقُونَ...>.(4)

در تفسیر برهان و بحار روایاتی نقل کرده که در این آیات مراد از «صدق» ولایت است. <وَالَّذِي جاءَ بِالصِّدْق> رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)است که ولایت را از جانب خدا آورده است.(5)

پس معنی آیه شریفه به ضمیمه فرمایش امیرالمؤمنین و حضرت صادق و

ص: 31


1- . یونس (10)، آیات 63و64: <... وَ كٰانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرىٰ فِي الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا وَ فِي الْآخِرَةِ...>.
2- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص419، ح7؛ بحارالأنوار، ج67، ص66، ح11(باب 45 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
3- . الأمالی (للصدوق)، ص394(مجلس62)؛ بحارالأنوار، ج67، ص288، ح16(باب 56 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
4- . الزمر (39)، آیات 32_ 33: پس چه کسی ستم­کارتر است از آن­که بر خدا دروغ بندد و سخن راست و درست را چون به سوی او آمد تکذیب کند؟ آیا دوزخ جایگاهی برای کافران نیست؟* اما کسی که سخن راست بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند.
5- . بحارالأنوار، ج24، ص37، ح11(باب 26 از ابواب الآیات النازلة فیهم... از کتاب الإمامة)؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص710، ح9218.

حضرت کاظم(علیه السلام)این می شود: کیست ظالم تر از کسی که دروغ ببندد بر خدا و تکذیب نماید به ولایت اهل بیت عصمت و طهارت وقتی که آورد پیغمبر ولایت را از جانب خداوند؟! آیا نیست جهنم جای کافرین؟! و اما آن کسی که آورد ولایت را و آن که تصدیق کرد به آن، پس آنانند متقین. برای ایشان است آن چه بخواهند از نعمت های نزد پروردگارشان. این است جزای محسنین.

برطرف می کند خدا گناهان آنان را و مزد ایشان را بهتر از آن چه کردند به ایشان می دهد.

از امالی صدوق از امیرالمؤمین(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

حبیب من رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)بسیار به من می فرمود: یا علی، محبت تو تقوا و ایمان است.(1)

قال تعالی:

<مَنْ جَاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْها وهُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئذٍ آمِنُونَ* وَمَنْ جاءَ بَالسَّیئَةِ فَکبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ...>؛(2)

هر کس بیاورد حسنه را، پس براى او خوبى است از برکت آن حسنه و ایشان از فزع قیامت ایمنند. و کسى که بیاورد سیئه را، پس انداخته مى شوند در آتش جهنم.

ای عاقل منصف، فکر کن چه حسنه ای است که موجب خیر می شود و اسباب ایمنی از فزع قیامت است. باید حسنه ای باشد که از تمام حسنات بهتر و مهم­تر باشد. و همچنین این سیئه که در آیه آمده باید از تمام سیئات بدتر باشد. واضح است که این حسنه ولایت و محبت اهل بیت پیغمبر و ائمه دین(علیهم السلام)می باشد، و این سیئه عداوت ایشان است.

در تفسیر برهان از کلینی(رحم به سند خود از امام صادق از امام باقر از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که در ضمن حدیثی بعد از قرائت این آیه شریفه فرمود:

حسنه معرفت ولایت و محبت ما اهل بیت است. و سیئه انکار ولایت و دشمنی با ماست.(3)

ص: 32


1- . الأمالی (للصدوق)، ص25(مجلس هفتم).
2- . النمل (27)، آیات 89_ 90.
3- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص232، ح8062؛ الکافی، ج1، ص185، ح14.

و همین حدیث را از امالی شیخ و از محمد بن عباس به دو سند(1)

و از شیخ طبرسی نقل کرده است و هفت روایت دیگر به این مفاد نیز نقل کرده است.(2)

و در بحار(3)

متجاوز از شش روایت معتبر برای اثبات این مطلب نقل کرده است.

و درجه اعلای تقوا آن است که هرچه واجب است انجام دهد و هر چه حرام است ترک نماید. چنان که امام صادق(علیه السلام)اشاره به این فرموده اند. و از این درجه بالاتر آن که علاوه بر این هر چیز را که احتمال وجوب آن را می دهد انجام دهد و آن چیزی را که احتمال حرمت آن را می دهد ترک نماید. و از این بالاتر آن که علاوه بر آن مستحبات را انجام دهد و مکروهات را ترک نماید. هر چه عمل و زهد و عبادت او بیشتر، تقوای او بیشتر و عزت و قرب او بالاتر خواهد بود. و مقدم بر عمل علم به آن هاست. پس رتبه علم مقدم است.

و به مقتضای حدیث نبوی(صلی الله علیه و اله وسلم): «اَلدّالُّ عَلَى الخَیرِ کَفَاعِلِه»(4) و احادیث قضای حاجت مؤمنین، این حقیر فقیر علی بن محمد بن اسماعیل النمازی الشاهرودی، درخواست جمعی از مؤمنین را اجابت نمودم و عده ای از ارکان احکام دین را در چهارده باب در سلک تحریر در آوردم و آن را مسمىٰ نمودم به «ابواب رحمت». امید است که استفاده کنندگان این حقیر را فراموش نکنند و دعا و طلب رحمت برای حقیر بنمایند.

مشهد مقدس رضوی(علیه السلام)

علی نمازی شاهرودی

ص: 33


1- . الأمالی (للصدوق)، ص417(مجلس 14).
2- . مجمع البیان، ج7، ص371.
3- . بحارالأنوار، ج24، ص41(باب 28 از ابواب الآیات النازلة فیهم... از کتاب الإمامة)؛ و همچنین در ج27، ص85 و ص122(باب چهارم ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم و... از ابواب ولایتهم وحبهم و... از کتاب الإمامة) و ص170(باب هفتم أنّه لا تقبل الأعمال إلّا بالولایة از ابواب ولایتهم وحبهم و... از کتاب الإمامة) و ج36، ص81 و ص102(باب چهارم ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم و... از کتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام)و ج39، ص292(باب 87 حبه و بغضه(علیه السلام)و أن حبه إیمان... از ابواب فضائله ومناقبه... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)روایات داله بر مُدعا نقل کرده است.
4- . کسی که باعث کار خیری شود مانند کسی است که کار خیر را انجام می­دهد. الکافی، ج4، ص27، ح4؛ بحارالأنوار، ج71، ص409، ح10(باب 30از ابواب حقوق المومنین بعضهم علی بعض... از کتاب العشرة).

ص: 34

باب اول (1) : اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین(علیهم السلام)

اشاره

باب اول که اعظم تمام ابواب است و به عظمت آن چیزی نمی رسد، اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه دین(علیهم السلام)می باشد بعد از ایمان به خدا و پیغمبران(علیهم السلام)و بیان این جمله به طور اجمال این است که اعتقاد نماید به قلب و اقرار کند به زبان بر آن که:

ص: 35

ص: 36

صفات پروردگار

ذات مقدس جل و علا تمام موجودات را ابداع و ایجاد کرده و هیچ شبیه و نظیر و شریک ندارد و مثل و مانند ندارد. و منزه است از صفات و حالات مخلوق. هر چه در مخلوق جاری است و مخلوق متصف به آن می شود، در خالق جاری نیست. و منزه است از آن چه غیر ذات مقدس خودش و پیغمبران و خلفای او بگویند.

علم و عقل و فهم و شعور و ادراک و فکر به عین ذات قدوس او نمی رسند. و هرچه این ها بدان رسید، معلوم و معقول و مفهوم و مدرک می شود و آن مخلوق است.

و خداوند تعالی خود را در عالم ذر معرفی فرموده و ثابت کرده در قلوب معرفت خود را و رنگ فرموده ارواح را به معرفت خود و خلفای خود. ولی امور دنیا آن ها را غافل نموده و لذا باید رفع غفلت نمود و تذکر داد.

آن ذات مقدس به هر چیزی دانا و بیناست. و برای علم و قدرت و کمالات او نهایتی نیست. و هرچه بخواهد می شود. و اگر به هر مخلوقی که خلق فرموده، به اندازۀ تمام آن چه خلق فرموده لطف فرماید، ذره ای از کرم و غنای او کم نشود. و چگونه کم شود و حال آن که اگر بخواهد مضاعف نماید تمام آن چه خلق فرموده به عدد کل مخلوقات، به یک اراده و خواست مضاعف می شود.

ص: 37

خدای سبحان به لطف و کرم بی نهایت خود، امید هرکس را که به رحمت او امیدوار باشد ناامید نمی کند. پس هرکس به او برسد ثوابی بر عملی پس آن عمل را به رجای آن ثواب انجام دهد، خداوند کریم آن ثواب را به او لطف می فرماید، هرچند آن خبر در واقع دروغ باشد.

و به لطف و کرم خود پیغمبران را فرستاد تا مردم را متذکر به ذات مقدس حق بنمایند و آنان را متوجه نعمت های حق نمایند تا شکر منعم را ادا نمایند، و صلاح و فساد را برای مردم واضح کنند و مردم را ارشاد به احکام عقل بنمایند و لطایف و دفاین آن را ظاهر کنند،

و رفع فتنه و فساد و نزاع از بین مردم بنمایند، و بندگان به اطاعت و تبعیت پیغمبران، درجات کمالات را سیر

کنند.

و خاتم پیغمبران محمد مصطفی(صلی الله علیه و اله وسلم)را فرستاد برای تکمیل مکارم اخلاق و تتمیم قوانین سعادت بشر. و برای او دوازده خلیفه و وصی معین فرمود که بعد از پیغمبر اکرم افضل و اشرف کل مخلوقات می باشند.

اینک برای زیاد شدن معرفت مؤمنین، خلاصه مستفاد از آیات و روایت متواترات را به طور اجمال عرض می نمایم ان شاء اللّه تعالی.

خلقت نورانی اهل بیت(علیهم السلام)

بدانید که خداوند تبارک و تعالی بود و هیچ چیزی با او نبود. و چون اراده فرمود خلق نماید، اول چیزی که ایجاد فرمود تکلم فرمود به کلمه ای، پس آن نوری شد و از آن، نورِ محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)و اهل بیت و ائمه دین(علیهم السلام)را خلق فرمود. پس تکلم فرمود به کلمه ای دیگر، پس شد روح. پس آن را ساکن در نور کرد و جای داد در ابدان مقدسه آن ها، پس شدند اشباح نور و تسبیح و تقدیس و تکبیر و تحمید می نمودند. و هیچ چیز با آن ها نبود؛ نه آسمانی و نه زمینی و نه عرشی و نه کرسی و نه لوح و نه قلم و نه خورشید و نه ماهی و نه مَلَکی و نه خلقی غیر آن ها.

پس به همین طور مشغول عبادت بودند تا مدت های طولانی که مقدار آن را خدا می داند و قابل احصا و عد نیست در عقول ما. آن گاه از نور مقدس پیغمبر عرش و

ص: 38

کرسی را خلق فرمود. و از نور امیرالمؤمنین علیه السلام تمام ملائکه ی مقربین را خلق فرمود. و از نور حضرت زهرا(علیهما السلام)آسمان ها و زمین ها را خلق فرمود. و از نور حضرت مجتبی (علیه السلام)خورشید و ماه را خلق نمود. و از نور سیدالشهدا(علیه السلام)بهشت و حورالعین را خلق کرد.

و تمام اشیا به ذات خود نوری ندارند و مظلم الذات می باشند و به نور آن وجودات مقدسه موجودات روشن شده اند.

و نور مقدس آنان بود که در کوه طور به اندازه ای که روشنایی از سوراخ سوزن بیرون می شود، برای حضرت موسی تجلی کرد و کوه پراکنده شد و زمین به لرزه درآمد و حضرت موسی علیه السلام افتاد و غش کرد.

و نور مقدس آن ها چراغی است که خداوند در عالم مخلوقات روشن فرموده و احاطه دارد بر جمیع مخلوقات و خداوند تعالی در قرآن مجید تعبیر از آن به «سراج منیر» فرموده است.(1)

و نور علم و عقل و فهم و شعور از نور آن ها اقتباس شده است. و ظهور هر چیزی به نور مقدس آنان می باشد. و آیات نور(2)

بیان انوار مقدسۀ آن هاست.

چنان که در روایات متواترات تصریح به آن شده است.(3)

صفاتى چند از امام(علیه السلام)و عظمت مقام آنان

به واسطه شرافت و فضیلتی که خداوند(جل و جلالة)به آن ها لطف فرموده است، آن ها را به خود نسبت داده مثل خانه کعبه که به واسطه شرافت آن، خداوند به خودش نسبت داده و فرموده: «بیت اللّه الحرام»؛ یعنی: خانه خداوند تعالی.

همان طوری که عقلاً مانعی ندارد که خاک و سنگ را خدا به آن شرافتی دهد پس به خود نسبت دهد، همچنین چشم و گوش و دست آنان را خدا شرافت دهد

ص: 39


1- . الأحزاب (33)، آیۀ 46: <وَداعِياً إِلَى الله بِإِذْنِهِ وَسِراجاً مُنيرا>.
2- . النور (24)، آیۀ 35:<الله نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي الله لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَيَضْرِبُ الله الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَالله بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ>.
3- . برای مطالعه بیشتر به کتاب نورالأنوار از همین مؤلف مراجعه شود.

و به خود نسبت دهد پس بگوید عین اللّه و اذن اللّه و ید اللّه و غیره.

پس چشم آن ها چشم خداوند تعالی شده است که همه خلایق گذشته و آینده نزد آن ها واضح و آشکار است و هیچ چیز از انظار آن ها غایب نیست و می بینند و مشاهده می کنند جمیع ممکنات را همان طوری که ما سکه ای را در کف دست خود مشاهده می کنیم. چنان که امام صادق(علیه السلام)در روایات مستفیضه کافی تصریح به آن فرموده است.(1)

و گوش شنوای آنان گوش شنوای خداوند(جل و جلالة)شده است و اصوات خلایق و خطورات قلبیه، تمام را می شنوند و بر گوش آنان چیزی مخفی نیست.

و زبان آنان زبان خدا شده که گویا شده در عالم خلق که هرچه بگویند حق است و از جانب حق تعالی گویند.

و دست آنان دست خدا شده که در عالم مبسوط است به رحمت و نعمت.

و قلوب مقدسه آنان ظرف اراده و مشیت خداست که هرچه بخواهند خدا خواسته است(2)

و آیه شریفه: <وَمَا تَشاؤُونَ اِلّا اَنْ یشاءَ اللهُ>(3) مخصوص آن هاست واحدی با آن ها در این فضیلت شرکت ندارند. چنان که در روایات بیان آن شده است. و به هر کاری قدرت دارند. و خون آن ها خون خدا شده است. پس ایشانند:

عَینُ الله النّاظِرةُ في خَلْقِه، واُذْنُ الله السّامِعةُ، ولِسانُهُ النّاطِقُ فی خَلْقِهِ، ویدُ الله الباسِطَةُ عَلى خَلْقِهِ بِالرَّأفةِ وَاَلرَّحْمَةِ، وَجَنْبُ الله تَعالى وَوَجْهُ الله الباقِی الَّذی لایفْنی وَبِنُورِهِ اَضاءَ کُلّشَیءٍ، وبابُ الله الَّذی مِنْهُ یؤْتی، وَمَقاماتُهُ الَّتی لا تَعْطیلَ لَها، وَحجابُ الله الَّذینَ یحْجُبُونَ مَنْ اَرادَ الله مِنْ غَیرِ طَریقِهِمْ فَیضِلُّونَهُ عَنِ الطّریقِ، ونَفْسُ الله القائِمَةُ بِالسُّنَنِ، وثارُ الله وابْنُ ثارِهِ، وَآیاتُ الله وَبَیناتُهُ، وکتابُهُ النّاطِقُ (که همه علوم در قلوب مقدسه آنان ثبت و ضبط شده است) وفَضْلُ الله تَعَالَى ورَحْمَتُهُ وَنِعْمَتُهُ، وَحَبْلُ الله المَتینُ وصِراطُهُ المُسْتَقیمُ الَّذی مَنْ سَلَک غَیرَهُ اَضَلَّهُ الله تَعالى وَخَتَمَ عَلی قَلْبِهِ وجَعَلَ عَلى سَمْعِهِ وَبَصَرِهِ غِشاوَةً

ص: 40


1- . الکافی، ج1، ص229، ح4(باب أنه لم یجمع القرآن کله إلّا الأئمة و أنهم یعلمون علمه کله).
2- . بصائر الدرجات، ص 517، ح47(باب18 از جزء دهم)؛ تفسیر القمی و البرهان فی تفسیر القرآن ذیل سوره تکویر، آیۀ29؛ بحارالأنوار، ج5، ص114، ح44(باب سوم از ابواب العدل از کتاب العدل و المعاد).
3- . التکویر (81)، آیۀ 29: و شما کافران راه حق نمی خواهید مگر آن­که خداوند جهانیان بخواهد.

فَلا یقْتَبسُ مِنْ نُورِ مَعارِفِ القُرْآنِ جزاءً لِطَلَبِهِ العِلْمَ والمَعْرفَةَ مِنْ غَیر البابِ الَّذی فَتَحَهُ الله لِخَلْقِهِ، وَکلِماتُ الله تَعالى وَحُرُماتُ الله وَشعائِرُ الله وجَلالُ الله وَکرامَتُهُ عَلى خَلْقِهِ، وَخُزّانُ الله فی اَرْضِهِ وسَمائِهِ وخَلْقِهِ، وحِزْبُ الله وَ بَقیةُ الله وَبَیتُ الله الحَقیقی وَکعْبَتُهُ وَقِبْلَتُهُ وَخُزّانُ عِلْمِ الله وَحَمَلَةُ عَرْشِهِ.(1)

قال الصادق(علیه السلام)فی ضمن زیارة ابی عبداللّه الحسین (علیه السلام) المرویة فی الکافی و التهذیب و غیرهما:

اِرادَةُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ اُمُورِهِ تَهْبِطُ اِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم... .(2)

و در بحارالأنوار فی حدیث المعراج قالت الملائکة لرسول للّه(صلی الله علیه و اله وسلم)

فَما اُنزِلَ مِنَ الله فَإِلَیکمْ وما صَعِدَ اِلَى الله فَمِنْ عِنْدِکم... .(3)

پس بیعت با آن ها بیعت با خداست. و اطاعت آن ها اطاعت خداست. و معصیت آنان معصیت خداست. و حکم آن ها حکم خداست. و زیارت آنان زیارت خداست. و محبت آنان محبت خداست. و دشمنی با آنان دشمنی با خداست. و اراده آنان اراده خداست. و مشیت آنان مشیت خداست.

و خداوند(جل و جلالة)واجب فرمود تکویناً بر تمام موجودات و مخلوقات که باید

در تحت فرمان و اراده آنان باشند.(4)

ص: 41


1- . تمام آن چه عرض شد، مفاد روایات کثیره مذکور در الکافی و غیره می باشد؛ تفصیل مواضع این روایات در سفینة البحار در ماده هر کلامی بیان شده. همچنین، در مستدرک سفینة البحار بیان مواضع این روایات را به طور مبسوط نموده ام.
2- . اراده پروردگار در تقدیر اموراتش به سوی شما نازل می شود و از ناحیه شما صادر می شود؛ الکافی، ج4، ص577، ح2؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص54، ح 1[131]؛ بحارالأنوار، ج98، ص153، ح3(باب 18 از ابواب فضل زیارة... از کتاب المزار).
3- . تقدیرات الهی به سوی شما نازل می­شود و هر آن­چه به سوی خداوند بالا می­رود از ناحیه شماست. تفسیر فرات الکوفی، ص370، ح503؛ المحتضر، ص78؛ بحارالأنوار، ج15، ص8، ح8(باب اول از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
4- . در این زمینه احادیث فراوانی وجود دارد. مثلا امام باقر(علیه السلام)در ضمن حدیث مفصلی می­فرمایند: إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِید. الإختصاص،ص 272؛ بحارالأنوار،ج 46، ص240، ح23(باب پنجم از ابواب تاریخ ابی جعفر... از کتاب تاریخ علی بن الحسین(علیهم السلام)...)؛ یا امام حسین (علیه السلام)در ضمن حدیثیمی فرمایند: واللهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیئاً إِلَّا وقَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَا. مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام) ج 4، ص51؛ بحارالأنوار، ج 44، ص183، ح8(باب 25 از ابواب مایختص بتاریخ... از کتاب تاریخ فاطمة والحسن والحسین(علیهم السلام) لازم به ذکر است که مرحوم مؤلف در کتاب اثبات ولایت (فصل چهارم)، روایات فراوانی را در این زمینه، جمع آوری نموده است.

و این است ولایت و ریاست کلیه بر کل ممکنات. هرچه بخواهند بشود. و نمی خواهند مگر آن چه خدا بخواهد و سبقت نمی گیرند بر خدا به گفتار، و به امر خدا کار می کنند. <عِبادٌ مُکرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ>.(1)

نفوذ اراده پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)در موجودات

اشاره

لذا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) اشاره فرمود:

به ماه پس شق شد؛(2) و به آن درختان خرما، پس متفرق شدند؛(3) و به سنگریزه، پس گویا شد؛(4)و به سوسمار، پس تکلم نمود و شهادت به رسالت داد؛(5) و به آن چوب، پس شمشیر شد؛(6) و به آن درخت، پس آمد و سجده کرد؛(7) و به سنگ و کلوخ و هر چه اطراف او بودند، پس شهادت به رسالت او دادند؛(8)

و به کوه، پس ساکن

ص: 42


1- . الأنبیاء (21)، آیات 26_27: «بلكه همه مخلوق خدا و بندگان مقرب او می باشند* قبل از دستور و فرمان خدا كارى نكنند و به امر پروردگار به انجام امور می­پردازند.»
2- . دربارۀ شق القمر، رجوع شود به البرهان فی تفسیر القرآن ذیل سوره قمر، آیۀ1؛ بحارالأنوار، ج17، ص347(باب سوم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
3- . تفسیر القمی، ذیل سوره احزاب، آیۀ26و27؛ بحارالأنوار، ج17، ص372، ح25(باب چهارم از ابواب معجزاته (صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
4- . المناقب، ج1، ص90 ؛ بحارالأنوار، ج17، ص377، ذیل حدیث49(باب دوم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
5- . کفایة الاثر، ص172؛ قصص الأنبیاء، ص309، ح383؛ بحار الأنوار، ج17، ص401، ح17(باب پنجم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
6- . مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص119؛ بحارالأنوار، ج17، ص382، ح50(باب چهارم از ابواب معجزاته (صلی الله علیه و اله وسلم) از کتاب تاریخ نبینا.
7- . الأمالی (للصدوق)، ص614، ح10(مجلس 89)؛ بحار الأنوار، ج17، ص370، ح21(باب چهارم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)ااز کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
8- . الکافی، ج1، ص94، ح9؛ بحار الأنوار، ج17، ص373، ح27(باب چهارم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم).

شد؛(1)

و به آن چوب، پس چراغ روشن شد؛(2)

و به حیوانات، پس اقرار به رسالت و اظهار حاجت نمودند؛(3) و غیر آن از معجزات آن سرور که از احصا و شمارش ما خارج است.

و تفصیل تمام آن چه گفتیم و بگوییم در بحار در ابواب معجزات مذکور است.

نفوذ اراده امیرالمؤمنین(علیه السلام)در موجودات

همچنین ولی اللّه علی خَلقِه امیرالمؤمنین(علیه السلام)شاره فرمود به خورشیدِ غروب کرده، پس برگشت و با او تکلم فرمود.(4)

و به آن خارجی فرمود: اِخْسَأ _ و این خطاب به سگ است یعنی: گم شو _ پس سر او سر سگ شد.(5)

و به آن ناصبی دیگر، پس سگ سیاه شد. پس اظهار ذلت کرد، رحمت او را فرا گرفت و آدم شد.(6)

و فرمود به آن میت دفن شده:

برخیز به اذن خدا. پس برخاست و نشست بر سر قبر. و مکرر مرده هایی زنده کرد.(7)

ص: 43


1- . الخرائج والجرائح، ج1، ص31 ، ح34؛ بحار الأنوار، ج17، ص376، ح36(باب چهارم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
2- . مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص118؛ بحار الأنوار، ج17، ص380، ح50(باب چهارم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
3- . الأمالی (للطوسی)، ص453، ح17[1011](مجلس16)؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص95؛ بحارالأنوار، ج17، ص397، ح10(باب پنجم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)ز کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)
4- . مناقب ابن شهرآشوب، ج2، ص322؛ بحارالأنوار، ج41، ص175، ح1(باب 109 از ابواب معجزاته (علیه السلام) از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیهم السلام)مرحوم علامه مجلسی در بحار الأنوار، ج41، ص166 بابی منعقد فرموده به نام (باب 109رد الشمس له وتکلم الشمس معه(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)
5- . کشف الغمة، ج2، ص74؛ بحارالأنوار، ج33، ص280، ح545(باب 20 از ابواب ما جری بعد... از کتاب الفتن والمحن).
6- . الخرائج والجرائح، ج1، ص219، ح63؛ بحارالأنوار، ج41، ص199، ح12(باب110 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)
7- . الفضائل، ص4؛ بحارالأنوار ، ج40، ص276، ح40 وج41، ص192، ح2(باب 110 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)

و کلامی به گوش زاذان فرمود، و آب دهن خود در دهان او انداخت، فوری حافظ تمام قرآن شد بعد از آن که هیچ قرآن را یاد نداشت مگر سوره ای که در نماز می خواند.(1)

و دست مبارک را زد به آن درخت خشک شده که پوست آن ریخته شده بود و فرمود:

بشو به اذن خدا درخت سبز میوه دهنده. پس فوری سبز و خرم

شد و میوه داد.(2)

و اشاره به آن درخت انار خشک شده کرد، پس سبز شد و انار داد.(3)

و چوب زردی زد به فرات و فرمود:

منفجر شو. پس دوازده چشمه شد، هر چشمه­ای مثل کوهی.(4)

و زلزله ای واقع شد، پس دست مبارک را زد به زمین و آرام کرد آن را و فرمود:

ساکن شو. پس ساکن شد.(5)

و یک قبضه سنگریزه برداشت و اراده فرمود جواهر شد.(6)

و وارد شد بر رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم) و حال آن که مبتلا به تب شدیدی بود، پس دست مبارک بر سینه پیغمبر گذاشت و فرمود: ای اُمِّ مِلْدَم (اسم تب است) خارج شو از

ص: 44


1- . الخرائج والجرائح، ج1، ص195، ح30؛ بحار الأنوار، ج41، ص195، ح6(باب110 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)
2- . بصائرالدرجات، ص254، ح3؛ بحارالأنوار، ج41، ص248، ح1(باب 112 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام)
3- . الخرائج والجرائح، ج1، ص219، ح64؛ بحارالأنوار، ج41، ص249، ح4(باب 112 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)
4- . الخرائج والجرائح، ج1، ص231، ح76؛ بحارالأنوار، ج33، ص46، ح391(باب 14 از ابواب ما جری از کتاب الفتن والمحن).
5- . علل الشرائع، ج2، ص556، ح8؛ بحارالأنوار، ج41، ص254، ح14(باب 112 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)
6- . بصائر الدرجات، ص375، ح3(باب دوم از جزء هشتم)؛ بحارالأنوار، ج41، ص255، ح15(باب 112 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)

بدن پیغمبر. پس خارج شد از بدن پیغمبر. پس پیغمبر حرکت کرد و فرمود: یا علی، خدا تو را فضیلت داده به خصلت­هایی که از آن جمله است که تمام دردها در فرمان تو است. پس نیست چیزی که آن را زجر و دفع کنی مگر آن که منزجر و مندفع شود.(1)

و غیر آن زیاد است.

نفوذ اراده حضرت مجتبى(علیه السلام)در مخلوقات

همچنین ابو محمد الحسن المجتبی(علیه السلام)به آن مرد شامی فرمود:

برخیز ای زن! آیا حیا نمی کنی که بین مردها می نشینی؟! پس فوری زن شد و زوجه او مرد شد و مجامعت کردند فرزندی

خنثی متولد شد.(2)

و مرد دیگر از بنی امیه که جسارت و بی ادبی در مجلس معاویه به آن حضرت کرد، پس حضرت نفرین کرد و فوری زن شد و فَرْج او فَرْج زن شد و ریش او ریخت.(3)

و غیر آن زیاد است.

نفوذ اراده سیدالشهدا(علیه السلام)در موجودات

همچنین مولی الاولین و الآخرین ابا عبداللّه الحسین(علیه السلام) آب دهن انداخت به پیشانی حَبابه والبیه که مرض پیسی در او ظاهر شده بود، برطرف شد.(4)

و احیا کرد زنی را که وصیت نکرده بود، پس وصیت کرد و بعد از دنیا رفت.(5)

و عیادت فرمود عبداللّه بن شداد را که مبتلا به تب سختی بود، پس به ورود امام(علیه السلام) تب از او برطرف شد. پس حضرت فرمود:

ص: 45


1- . مناقب ابن شهرآشوب، ج2، ص334؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص568، ح23؛ بحارالأنوار، ج41، ص202، ح16(باب 110 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)
2- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص8 ؛ بحارالأنوار، ج43، ص327، ذیل ح6(باب 15از ابواب ما یختص بالإمام... از کتاب تاریخ فاطمة والحسن والحسین(علیهم السلام)
3- . الخرائج والجرائح، ج1، ص236، ح2؛ بحارالأنوار، ج44، ص89، ح2(باب 20از ابواب ما یختص بالإمام... از کتاب تاریخ فاطمة والحسن والحسین(علیهم السلام)
4- . بصائرالدرجات، ص270، ح6(باب سوم از جزء ششم)؛ بحارالأنوار، ج44، ص180، ح1(باب 25 از ابواب ما یختص بتاریخ... از کتاب تاریخ فاطمة والحسن والحسین(علیهم السلام)
5- . الخرائج والجرائح، ج، 1، ص245، ح1؛ فرج المهموم، ص227؛ بحارالأنوار، ج44، ص180، ح3.

قسم به خداوند که خلق نکرده خدا چیزی را مگر آن که امر کرده آن را که اطاعت کند ما را.(1)

و دو زن در طفل شیرخواری نزاع می کردند، حضرت فرمود:

ای طفل، سخن گو به اذن خدا. پس به سخن آمد و عرض کرد: آقا، من بچه این و آن نیستم بلکه بچه فلان چوپان می باشم. پس امر فرمود سنگسار کردند آن زن را.(2)

و غیر این ها زیاد است.

نفوذ اراده امام سجاد(علیه السلام)در خلایق

همچنین آقا زین العابدین و سید الساجدین(علیه السلام)امر فرمود حجرالاسود را که شهادت دهد به امامت آن حضرت نزد محمد بن حنفیه، پس حجرالاسود فرمود:

ای محمد، تسلیم کن امر را به سوی پسر برادرت که او احق است از تو و اوست امام تو.(3)

فرمود امام سجاد(علیه السلام)به منجِمی:

آیا نمی خواهی دلالت کنم تو را بر مردی که از وقتی که بر ما وارد شدی تا حال، چهارده عالم را سیر کرده هر عالمی سه مقابل دنیا و از جای خود حرکت نکرده؟ عرض کرد: کیست؟ فرمود: من. و اگر بخواهی خبر دهم تو را به آن چه خورده ای و آن چه در خانه ذخیره نموده ای.(4)

و حَبابه والبیه صد و سیزده سال از عمرش گذشته بود. حضرت دعا فرمود و جوانی او برگشت و اشاره به او فرمود، حایض شد همان وقت.(5)

ص: 46


1- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص51؛ بحارالأنوار، ج44، ص183، ح8.
2- . ر.ک: عوالم العلوم، ج17، ص49، ح1؛ مدینة المعاجز، ج3، ص500؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص51؛ بحارالأنوار، ج44، ص184 ذیل ح11. جریان مرتبط به دعوای دو مرد در رابطه با یک زن و بچه می­باشد.
3- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص147؛ بحارالأنوار، ج46، ص22، ذیل ح1(باب سوم از ابواب تاریخ سید الساجدین... از کتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی و...).
4- . بصائرالدرجات، ص400، ح13(باب 12 از جزء هشتم)؛ بحارالأنوار، ج46، ص26، ح12.
5- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص135؛ کمال الدین، ج2، ص537، ح2؛ بحارالأنوار، ج46، ص27، ح13.

حضرت به ابو خالد کابلی فرمود:

فردا مرد ثروتمندی از شام می آید و دختر او دیوانه می باشد. به او بگو: من دختر تو را به ده هزار درهم معالجه می کنم. پس آمد و فردا رفت و به امر امام(علیه السلام)به گوش او گفت: ای خبیث، علی بن الحسین می فرماید: دور شو از این دختر. پس گفت و خوب شد.(1)

سنگریزه را برای اُمِّ سلیم یاقوت قرمز قرار داد.(2)

ابوحمزه ثُمالی نقل می نماید که عبداللّه بن عمر مشرف شد خدمت امام سجاد(علیه السلام)عرض کرد: آقا، شما می فرمایید که یونس بن متی مبتلا به حبس شکم ماهی شد. برای توقفش در ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

بلی؛ مادرت به عزایت بنشیند! پس عرض کرد: به من نمایش بده.

ابوحمزه می گوید: پس چشم های من و او را بست. پس ساعتی نگذشت امر فرمود چشم­ها را باز نمودیم و خودمان را لب دریا دیدیم و موج­ها در حرکت بود. پس احضار نمود ماهی را و عرض می کرد: لبیک! لبیک یا ولی اللّه! حضرت فرمود: تو کیستی؟ عرض کرد: من ماهی یونس هستم. ای آقای من،

خداوند هیچ پیغمبری از آدم تا خاتم نفرستاد مگر آن که ولایت شما را بر او عرضه داشت. هر کس قبول کرد، سالم ماند و خلاص شد. و هرکس توقف کرد، مبتلا شد.

از جمله یونس گفت: چگونه ولایت کسی را که ندیدم قبول نمایم؟! پس خدا به من وحی فرستاد که یونس را فرو برم. پس فرو بردم و چهل روز در شکم من ماند و ندا می کرد: لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَک اِنّی کنْتُ مِنَ الظّالِمین. قبول کردم ولایت علی بن ابی طالب و ائمه از فرزندان او را. پس وقتی که ایمان آورد امر کرد خدا مرا که من او را بیرون اندازم، پس بیرون انداختم.(3)

ص: 47


1- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص145؛ بحارالأنوار، ج46، ص31، ح24.
2- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص133؛ بحارالأنوار، ج46، ص34، ذیل حدیث28.
3- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص138؛ بحارالأنوار، ج46، ص39،ذیل حدیث 33(باب الثالث از ابواب تاریخ سیدالساجدین(علیه السلام)).

در قصه معروف مرد بلخی که تحفه ها و هدیه ها برای حضرت می آورد، وقتی که عیالش اظهار کرد، که شما این تحفه ها و هدیه ها را می برید و حضرت عوض آن به شما چیزی نمی دهد، وقتی که مشرف شد خدمت امام(علیه السلام) و غذا میل فرمودند، به دست امام آب ریخت میان طشت، پس ثلث آن پر شد، فرمود:

چه می بینی؟ عرض کرد: آب. امام فرمود: یاقوت اَحمر است. پس فرمود: آب بریز. پس آب ریخت. پس فرمود: چیست؟ عرض کرد: آب است. فرمود: این زمرد است. پس در مرتبه سوم آب ریخت، دُر سفید شد. و به امر امام(علیه السلام)آب سه جوهر گران بها شد. و فرمود: این ها را عوض تحفه ها و هدیه ها برای عیالت ببر و عذر ما را بخواه. و در آخر قصه که عیال او فوت کرد، امر فرمود عزرائیل را که روح او را برگرداند، پس برگردانید و زنده شد.(1)

نفوذ اراده امام باقر(علیه السلام) در خلایق

همچنین حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)پس از آن که آن مرد شامی وفات کرد، حضرت او را زنده کرد و بعد از زنده شدن اظهار کرد، که بعد از قبض روح من بانگ منادی را شنیدم که ندا می کرد: روح را برگردانید! که امام باقر(علیه السلام)امر فرموده است.(2)

و در میان صحرا که خیمه او را زدند، آمد نزد آن نخل و فرمود:

اطعام کن ما را. پس رطب قرمز و زرد از آن ریخت و میل فرمود.(3)

و دست مبارک را به چشم های ابوبصیر که اَعمی بود مالید، خوب و بینا شد چنان که همه را دید. پس امام(علیه السلام)فرمود:

اگر خواهی بینا باش و حسابت بر خدا باشد. و اگر خواهی مثل اول شوی و ثواب تو بهشت باشد. پس گفت: بهشت برای من بهتر است. پس دست

ص: 48


1- . بحارالأنوار، ج46، ص47، ذیل ح49.
2- . الأمالی (للطوسی)، ص410، ح71[923](مجلس14)؛ بحارالأنوار، ج46، ص233، ح1(باب پنجم از ابواب تاریخ ابی جعفر(علیه السلام)از کتاب تاریخ علی بن الحسین(علیهم السلام)).
3- . بصائرالدرجات، ص253، ح2(باب 13 از جزء پنجم)؛ بحارالأنوار، ج46، ص236، ح10.

مالید، مثل اول نابینا شد.(1)

و امام(علیه السلام)فرمود:

گمان می کنید ما شما را نمی بینیم و کلام شما را نمی شنویم؟! بد گمانی کردید! اگر این طور باشد برای ما فضیلتی بر مردم نخواهد بود.(2)

و نمایش دادن حضرت به جابر ملکوت زمین را و سیر دادن او را به پنج عالم.(3)

و غیر این زیاد است؛ اکتفا به همین مقدار می شود.

نفوذ اراده امام صادق(علیه السلام) در ممکنات

همچنین امام به حق ناطق جعفر صادق (علیه السلام) فرمود به آن نخله خاویه _ یعنی قطع شده _ :

اطعام کن ما را؛ پس رطب­های مختلف الألوان از آن ریخت و خوردند و سیر شدند.(4)

در حال طواف ابوبصیر عرض کرد: خدا همه این خلق را می آمرزد؟ فرمود: اکثر این ها بوزینه و خوک می باشند. پس دست مبارک به چشم او کشید، دید مخالفین را به صورت بوزینه و خوک. پس ترسید. پس امام(علیه السلام) دو مرتبه دست

کشید مثل اول شد.(5)

و با پای مبارک زد به آن گاو مرده، او را زنده کرد به اذن خداوند.(6)

و فرمود: بیاور کلید را. راوی می گوید: کلید را به حضرت دادم. پس به اراده آن حضرت شیر شد. فرمود: بگیر و نترس. پس گرفتم باز مثل اول شد.(7)

ص: 49


1- . الکافی، ج1، ص470، ح3؛ بحارالأنوار، ج46، ص237، ح13.
2- . الخرائج والجرائح، ج1، ص288، ح22؛ بحارالأنوار، ج46، ص255، ح54.
3- . بصائرالدرجات، ص404، ح4(باب 13 از جزء هشتم)؛ بحارالأنوار، ج46، ص280، ح82.
4- . بصائرالدرجات، ص254، ح5(باب13 از جزء هشتم)؛ بحارالأنوار، ج47، ص76، ح45.
5- . بصائرالدرجات، ص270، ح4(باب سوم از جزء ششم)؛ بحارالأنوار، ج47، ص79، ح58.
6- . الخرائج والجرائح، ج1، ص294، ح1؛ بحارالأنوار، ج47، ص115، ح151.
7- . الخرائج والجرائح، ج1، ص306 ، ح10؛ بحارالأنوار، ج47، ص117، ح154.

و به اراده حضرت آتش تنور هارون مکی را نسوزانید.(1)

و پای مبارک را زد به زمین و اراده فرمود، پس آب موجود شد مثل برف. پس وضو گرفتند و نماز خواندند. و بعد از نماز فرمودند به راوی: ای داوود، میل به رطب داری؟ عرض کرد: بلی. و در آن محل چوب خرمایی بود پوسیده. پس دست مبارک را زد به آن، پس سبز شد و سی و دو نوع از انواع رطب داد. پس دست مبارک را زد و فرمود:

برگرد به حالت اول. پس شد آن چه فرمود.(2)

و معجزات حضرت زیاد است.

نفوذ اراده امام کاظم(علیه السلام)در مخلوقات

همچنین آقا موسی الکاظم(علیه السلام)با دست مبارک صورت آن زن را که به عقب سر برگشته بود برگردانید به طرف رو و اصلاح فرمود.(3)

و به امر خود ابرها را حاضر نمود و ابری که مأمور طالقان و ابر رحمت بود علی بن صالح طالقانی را بر آن نشانید و به آن امر فرمود او را به زمین طالقان برساند، به کمتر از چشم به هم زدن به طالقان رسید.(4)

و در مجلس هارون الرشید شخصی شعبده بازی کرد و بی ادبی به حضرت کرد، حضرت به صورت شیری که در دیوار بود فرمود: بگیر ای شیر دشمن خدا را. پس به اراده حضرت شیر شد و وارد مجلس شد و او را درید و خورد و اثری از او باقی نماند. پس آن حضرت به قدرت خدا که داشت هم خلق فرمود و هم روزی داد و هم عذاب فرمود.(5)

ص: 50


1- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص237؛ بحارالأنوار، ج47، ص123، ح172.
2- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص241؛ بحارالأنوار، ج47، ص139، ذیل حدیث188.
3- . تفسیر عیاشی ذیل سورۀ الرعد، آیۀ 11، ج2، ص205، ح18؛ بحارالأنوار، ج48، ص39، ح15 (باب چهارم از ابواب تاریخ الإمام العلیم... از کتاب تاریخ علی بن الحسین(علیهم السلام)...).
4- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص301؛ بحارالأنوار، ج48، ص39، ح16.
5- . الأمالی (للصدوق)، ص148، ح19(مجلس 29)؛ بحارالأنوار، ج48، ص41، ح17.

و مثل پدر بزرگوارش پای مبارک را به آن گاو مرده زد و او را زنده کرد. (1)

و در مورد دیگر الاغ مرده را به اراده خود زنده کرد.(2)

و معجزات آن حضرت زیاد است و در بحار و غیره ضبط شده است.

نفوذ اراده امام رضا (علیه السلام) در مخلوقات

همچنین آقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)در صحرا با جماعتی که در خدمت حضرت بودند تشنگی بر آن ها غالب شد، اراده ایجاد آب کرد در موضع معین، پس آب موجود شد و خوردند و سیراب شدند.(3)

محمد بن فضیل به دو مرض مبتلا بود، یکی در پهلو و یکی در پا، اشاره به پهلوی او فرمود، به اراده حضرت خوب شد. و نسبت به پا اراده نفرمود و ترغیب به صبر نمود.(4)

در قضیه استسقای حضرت و آمدن باران و کلمات مداحین در مدح آن حضرت، ملعونی فضیلت حضرت را انکار کرد و کلمات کفرآمیز گفت و اظهار کرد به حضرت که: اگر راست می گویی زنده کن این دو صورت شیر را و مسلط کن بر من. پس آن حضرت بر او غضب کرد و فرمود به آن دو صورت شیر:

بگیرید این فاجر را! و به اراده حضرت آمدند و او را ربودند و اثری از او باقی نماند.(5)

و این ماجرا معروف و مشهور است.

ص: 51


1- . بصائرالدرجات، ص272، ح2(باب چهارم از جزء ششم)؛ بحارالأنوار، ج48، ص55، ح62.
2- . الخرائج والجرائح، ج1، ص314، ح7؛ بحارالأنوار، ج48، ص71، ح95.
3- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام) ج2، ص216، ح25(باب 47 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج49، ص37، ح20(باب سوم از ابواب تاریخ الإمام المرتجی و... از کتاب تاریخ علی بن موسى الرضا ومحمد بن علی الجواد(علیهم السلام)...).
4- . عیون أخبار الرضا، ج2، ص221، ح39(باب47 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج49، ص42، ح31(باب سوم از ابواب تاریخ الإمام المرتجی... از کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا(علیهم السلام)).
5- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام) ج2، ص167، ح1(باب41 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج49، ص180، ح16(باب 14از ابواب تاریخ الإمام المرتجی... از کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا(علیهم السلام)).

نفوذ اراده امام جواد(علیه السلام)در ممکنات

اشاره

همچنین آقا ابوجعفر الجواد(علیه السلام)وقتی که در گهواره بود محمد بن میمون نامه حضرت رضا(علیه السلام)را برای او آورد و حال آن که اَعمی بود، حضرت جواد(علیه السلام)

دست مبارک را بر چشم های او کشید، به یک اراده چشم او خوب شد.(1)

و همچنین بادی در زانوی کنیزی واقع شده بود، حضرت از روی لباس دست به زانوی او مالیدند، خوب شد.(2)

و همچنین چشم های محمد بن سنان را شفا داد و حضرت رضا7 امر فرمود که مخفی نما این را. و تا مدتی که مخفی نمود خوب بود، بعد که ظاهر نمود برگشت درد.(3)

و به اراده حضرت عصای در دستش شهادت به امامت او داد.(4)

و غیر این ها زیاد است.

نفوذ اراده امام هادى(علیه السلام)در خلایق

همچنین آقا ابوالحسن علی الهادی(علیه السلام)صالح بن سعید به ایشان عرض کرد: آقا شما را اذیت کردند و جای دادند در محل فقرا. پس حضرت به یک اشاره و اراده باغ های خرم فرح انگیز دل ربا که در او بود حوریه های خوش­بو و ولدان خوش­رو مثل لؤلؤ مکنون و مرغان و آهوان خوش منظر به او ارائه داد و فرمود: هر جا باشم این ها با ما و نوکران مایند.(5)

و آن سنگ ریزه را در دهان خود مکید و بیرون کرد و بعد ابوهاشم جعفری به دهن گذاشت گفت: واللّه از جای خود حرکت نکردم تا به هفتاد و سه لغت سخن می گویم.(6)

ص: 52


1- . الخرائج والجرائح، ج1، ص372 ، ح1؛ بحارالأنوار، ج50، ص46، ح21(باب سوم از ابواب تاریخ الإمام التاسع... از کتاب تاریخ علی بن موسى الرضا ومحمد بن علی الجواد(علیهم السلام)).
2- . الخرائج والجرائح، ج1، ص376، ح3؛ بحارالأنوار، ج50، ص46، ح22.
3- . رجال کشی، ص582، ح 1092؛ بحارالأنوار، ج50، ص66، ح47.
4- . الکافی، ج1، ص353 ، ح9؛ بحارالأنوار، ج50، ص68، ح50.
5- . الکافی، ج1، ص498، ح2؛ بحارالأنوار، ج50، ص132، ح15(باب سوم از ابواب تاریخ الإمام العاشر... از کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا ومحمد بن علی الجواد(علیهم السلام)).
6- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص408؛ بحارالأنوار، ج50، ص136، ح17.

و یک مقداری سنگ ریزه از زمین برداشت و اراده فرمود، طلای احمر شد و به ابوهاشم لطف فرمود.(1)

در مجلس متوکل شعبده بازی نانها را ترتیب داد، به طوری که وقتی امام خواست نان بردارد، نان پرید. اهل مجلس خندیدند. پس حضرت دست مبارک را به آن صورت شیر که در پرده بود زد و فرمود:

بگیر او را! پس یک­مرتبه شیری شد، درنده و از جای جست و آن خبیث را بلعید و اثری از او باقی نماند و او دیگر دیده نشد.(2)

در مجلس متوکل پرنده ها از چهار طرف صدا می کردند، به طوری که مردم کلمات یکدیگر را نمی شنیدند. حضرت وارد شد و به اراده و تصرف امام، تمام ساکت و صامت شدند، تا آن که حضرت خارج شد، بعد پرنده ها مشغول آواز شدند.(3)

نفوذ اراده امام عسکرى(علیه السلام)در مقدورات

همچنین آقا امام حسن عسکری(علیه السلام)به یک اراده آن اسب چموش را که احدی قدرت نزدیک شدن به او را نداشت، رام و ذلیل نمود.(4)

احمد بن اسحاق عرض کرد: آقا، من نمی توانم به پهلوی راست بخوابم، باید به پهلوی چپ بخوابم و خیلی افسرده ام جهت این قسمت؛ _چون خواب منافقین است_. پس حضرت دست راست به پهلوی چپ او و دست چپ به پهلوی راست او سه مرتبه کشید. احمد گفت: من دیگر به پهلوی چپ نتوانستم بخوابم.(5)

و معجزات حضرت و همچنین معجزات آقا امام زمان ولی عصر «صلوات اللّه علیه

ص: 53


1- . الخرائج والجرائح، ج2، ص673، ح 3؛ بحارالأنوار، ج50، ص138، ح22.
2- . الخرائج والجرائح، ج1، ص400، ح 6؛ بحارالأنوار، ج50، ص146، ح30.
3- . الخرائج والجرائح، ج1، ص403، ح9؛ بحارالأنوار، ج50، ص148، ح33.
4- . الغیبة (للطوسی)، ص215؛ بحارالأنوار، ج50، ص251، ح6(باب سوم از ابواب تاریخ الإمام ابی محمد العسکری(علیه السلام)از کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا ومحمد بن علی الجواد(علیهم السلام)
5- . الکافی، ج1، ص513 ، ح 27؛ بحارالأنوار، ج50، ص286، ح61(باب سوم از ابواب تاریخ الإمام ابی محمد العسکری(علیه السلام)از کتاب تاریخ علی بن موسی الرضا(علیهم السلام)).

وعلی آبائه الطاهرین» از حد و شمارش خارج است و قدرت بر احصای آن نیست.

آری؛ این بزرگواران بر هر چیزی دانا و توانا هستند و بر آن ها هیچ ذره ای مخفی نیست.

و اصحاب آن بزرگواران که تابع صرف آن ها بودند، به مقامات و کرامات عالیه رسیدند؛ مانند سلمان و میثم تمار و رُشَید هَجَری و حبیب بن مظاهر اسدی و ابوحمزه ثُمالی و جابر جُعفی و امثال آن ها.

و در هر زمان از قبور مقدسه ائمه(علیهم السلام)معجزات و کراماتی ظاهر می شود که کتاب ها در خصوص آن ها نوشته شده و این مختصر گنجایش ذکر آن ها را ندارد.(1)

اینک به ذکر مطالبی که اساس تمام علوم و کمالات پیغمبر و ائمه(علیهم السلام) می باشد می پردازیم.

72 حرف اسم اعظم نزد پیامبر و ائمه ما(علیهم السلام)است

اسم اعظم خداوند عزوجل هفتاد و سه حرف است. و چنان که امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)در روایات کثیره فرموده اند:

نزد حضرت آدم(علیه السلام)بیست و پنج حرف بود.

نزد حضرت نوح(علیه السلام) بیست و پنج حرف بود. و در بعضی روایات پانزده حرف فرمودند.

نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام)هشت حرف بود.

نزد حضرت موسی(علیه السلام)چهار حرف بود.

نزد آصف بن برخیا وصی حضرت سلیمان7 یک حرف بود که به آن زمین را شکافت و تخت بلقیس را به یک چشم به هم زدن از شهر سبا برای حضرت سلیمان(علیه السلام)حاضر کرد و بعد زمین را مثل اول نمود.

نزد حضرت عیسی(علیه السلام)دو حرف بود که به آن دو حرف مرده ها را زنده می کرد، و

ص: 54


1- . تفصیل تمام معجزات را که بیان کردیم در بحارالأنوار از کتب معتبره نقل فرموده است.و مرحوم محدث قمی در سفینة البحار، ج3، ص411_416، و حقیر در مستدرک سفینة البحار، ج7، ص92_103 «مادۀ: عجز»، به طور مبسوط بیان مواضع آن را نموده ایم. والحمدلله کما هو أهله. (مؤلف)

پیس و کور مادرزاد را شفا می داد، و از گل صورت مرغ درست می کرد و می دمید مرغ می شد و می پرید. و بقیه معجزاتش به این دو حرف بود.

نزد پیغمبر ما(صلی الله علیه واله وسلم) هفتاد و دو حرف از آن می باشد. و یک حرف نزد خدا مخفى است.

و تمام آن چه پیغمبر می داند نزد ائمۀ اثنا عشر(علیهم السلام)می باشد. و آنانند وارث پیغمبران.(1)

تمام کتب و آثار انبیا نزد ائمه(علیهم السلام)است

تمام کتاب هایی که از آسمان بر پیغمبران نازل شده و تمام علوم و آثار انبیاء صحف آدم(علیه السلام)و ادریس(علیه السلام)و ابراهیم(علیه السلام)، و تورات موسی(علیه السلام)، و انجیل عیسی(علیه السلام)، و زبور داود(علیه السلام)و عصای موسی(علیه السلام)، و آن سنگی که عصا را به آن می زد و دوازده چشمه ظاهر می شد، و تابوت بنی اسرائیل، و پیرهن یوسف(علیه السلام)، و انگشتر سلیمان(علیه السلام)و غیر آن هر چه داشتند تمام نزد پیغمبر ما(صلی الله علیه واله وسلم)جمع و تمام نزد ائمه(علیهم السلام)می باشد.

در کتاب شریف کافی باب آن که ائمه(علیهم السلام)وارث علم پیغمبر و جمیع انبیا و

ص: 55


1- . تمام آن چه در مطلب اول بیان کردیم در روایات زیاد مذکور است. مواضع آن در بحارالأنوار، ج4، ص210، ح 4و5(باب سوم از ابواب اسمائه تعالی و... از کتاب التوحید)، دو روایت از کتاب شریف بصائر الدرجات، ص208، ح3(باب13از جزء چهارم) و در ج11، ص68، ح 25و26(باب دوم: نقش خواتیمهم وأشغالهم وأمزجتهم وأحوالهم فی حیاتهم وبعد موتهم(علیهم السلام)از کتاب النبوة)، دو روایت از کتاب شریف بصائرالدرجات، ص208، ح3(باب 13 از جزء چهارم)؛ در بحارالأنوار، ج13، ص358، ح 65(باب11: ما ناجى به موسى(علیه السلام)ربه وما أوحی إلیه من الحکم و... از کتاب النبوة) از کتاب الکافی، ج1، ص308؛ در ج14، ص113_ 115، ح5_11(باب نهم: قصته(علیه السلام)مع بلقیس از کتاب النبوة)، شش روایت از الکافی، ج1، ص230،ح1 و بصائرالدرجات، ص208، ح1(باب13 از جزء چهارم) و غیره(تفسیر نور الثقلین، ج4، ص88، ح69) و در بحارالأنوار، ج17، ص134، ح11و12(باب17: علمه علیه السلام وما دفع إلیه من الکتب والوصایا وآثار الأنبیاء علیهم السلام و... از کتاب تاریخ نبینا (ص) از الکافی، ج1، ص230، ح2 وبصائر الدرجات، ص208، ح2(باب 13 از جزء چهارم) نقل فرمود؛ در بحارالأنوار، ج27، ص25، ح1_5(باب12: أن عندهم الاسم الأعظم وبه یظهر منهم الغرائب از کتاب الإمامة)، پنج روایت از بصائر الدرجات نقل کرده. و از این روایات استفاده می شود تمام کمالات و علوم پیغمبران نزد ائمه هست با زیادی و از آن ها کارهای پیغمبران گذشته برمی آید. و از روایت استفاده می شود که ائمه(علیهم السلام)از تمام پیغمبران غیر از پیغمبر خاتم(صلی الله علیه واله وسلم)افضل و اشرفند.(مؤلف)

اوصیا می باشند، هفت روایت که دلیل بر این است نقل می فرماید.(1)

از جمله از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

به درستی که خدای(عزوجل) عطا نفرموده، پیغمبران را چیزی مگر آن که آن را به محمد(صلی الله علیه واله وسلم) عطا فرموده، و فرمود: به تحقیق که عطا کرده شده محمد(صلی الله علیه واله وسلم)جمیع آن چه به پیغمبران داده شده. و نزد ماست صحفی که خدا فرموده؛ صحف ابراهیم و موسی... .(2)

علوم ملائکه و أنبیاء و آثار آنان نزد ائمه(علیهم السلام)جمع است

برای خداوند(عزوعجل)دو علم است؛ یک علم مخزون و مکنون که احدی نمی داند آن را مگر ذات مقدس، و علمی دیگر که به ملائکه مقربین و أنبیاء و مرسلین تعلیم فرموده و ائمه(علیهم السلام)تمام آن را می دانند.(3)

در کتاب کافی به سند خود از ابوبصیر از امام صادق7 نقل کرده که فرمود:

به­درستی­که برای خدای(عزوعجل)دو علم است. یکی علمی است مکنون و مخزون که احدی نمی داند آن را مگر خودش جل و علا. و از او می باشد بدا. و علمی است که تعلیم فرموده به ملائکه و انبیا و مرسلین، پس ما می دانیم آن را.(4)

ص: 56


1- . الکافی، ج1، ص223، ح1_ 5(باب أن الأئمة ورثوا علم النبی وجمیع الأنبیاء والأوصیاء الذین من قبلهم).
2- . الکافی، ج1، ص225، ح 5؛ شیخ ثقه جلیل محمد بن الحسن الصفار در بصائر در جزء سوم متجاوز از بیست روایت که مفاد آنها این است نقل کرده. و در بحارالأنوار، ج13، ص226، ح27(باب هفتم از ابواب قصص موسی(علیهم السلام)... از کتاب النبوة...) و در ج17(باب علم پیغمبر (ص) و آن چه دفع شده به سوی او از کتاب ها و وصایا و آثار أنبیاء(علیهم السلام)) و ص130_ 146، ح1_ 40(باب 17 از کتاب تاریخ نبینا (ص) و در ج18، ص 7، ح7(باب ششم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه واله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه واله وسلم)) و ص106، ح3(باب 11 از ابواب معجزات (ص) از کتاب تاریخ نبینا (ص)، روایات زیاد دال بر آن نقل فرموده است. و در ج26، ص 180_ 222، ح1_ 48(باب 13از ابواب علومهم علیهم السلام... از کتاب الإمامة)، به این مفاد روایات بسیار نقل کرده است.
3- . الکافی، ج1، ص223.
4- . الکافی، ج1، ص147، ح8؛ بصائر الدرجات، ج 1، ص109، ح2؛ بحارالأنوار، ج 4، ص109، ح27(باب سوم از ابواب الصفات از کتاب التوحید).(مؤلف)

و در باب آن که ائمه(علیهم السلام)می دانند جمیع علومی که به ملائکه و انبیا رسیده، چهار روایت نقل کرده که دلیل بر این است.(1)

و در بصائر به سند خود از جعفر بن بشیر از امام جواد(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

برای خداوند دو علم است؛ علمی است مبذول، و علمی است مکنون. پس اما مبذول، پس نیست چیزی که می دانند آن را ملائکه و رسولان مگر آن که ما می دانیم آن را. و اما مکنون پس آن نزد خداوند است... .(2)

علم رسول اللّه و ائمه(علیهم السلام)زیاد مى شود

پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)شب و روز علم آن ها زیاد می شود و برای آن ها حادث می شود علم هایی که نمی دانستند؛ خصوص شب و روز جمعه. هرچه به امام وقت تعلیم می شود، اول به پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و امام قبل تعلیم می شود، بعد به امام متأخر. خلاصه روز به روز و ساعت به ساعت در ترقی و ازدیاد هستند.

قال تعالی:

Pوَقُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً...O؛(3)

بگو ای پیغمبر: ای پروردگار من، زیاد کن علم مرا.

در کتاب کافی(4) در باب آن که اگر علم ائمه(علیهم السلام)زیاد نشود، هر آینه علم را تمام خواهند نمود، چهار روایت نقل فرموده از امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)که فرمودند:

لولا اَنّا نَزْدادُ لَأَنْفَذْنا؛

اگر در ما زیاد نشود، هر آینه تمام می کردیم.

ص: 57


1- . الکافی، ج1، ص255، ح1_ 4(باب أنّ الأئمة(علیهم السلام) یعلمون جمیع العلوم التی خرجت إلى الملائکة والأنبیاء والرسل(علیهم السلام)).
2- . بصائرالدرجات، ج1، ص112، ح18(باب21 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج 26، ص165، ح19(باب 12 از ابواب علومهم از کتاب الإمامة). در بصائرالدرجات به همین مفاد روایت جعفر بن بشیر بیشتر از پانزده روایت از ائمه(علیهم السلام)نقل کرده است. و در بحارالأنوار، ج4، ص110، ح28(باب سوم از ابواب الصفات از کتاب التوحید)؛ ج26، ص160، ح3و ص 163، ح9. (مؤلف)
3- . طه (20)، آیۀ 114.
4- . الکافی، ج1، ص254، ح1(باب لو لا أن الأئمة(علیهم السلام) یزدادون لنفد ما عندهم).

زراره خدمت امام باقر(علیه السلام)عرض کرد: چیزی به شما زیاد می شود که

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نمی داند؟ فرمود:

وقت زیاد شدن عرضه می شود به پیغمبر پس به ائمه ای که قبل از ما بودند، بعد به ما می رسد.(1)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

خارج نمی شود چیزی از نزد خداوند تعالی تا آن که ابتدا می شود به پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)پس به امیرالمؤمنین(علیه السلام)پس به امام بعد از امام، تا آن که امام آخر اعلم از امام قبل نشود.(2)

در کافی در باب دیگر که علم ائمه(علیهم السلام)شب های جمعه زیاد می شود، سه روایت نقل کرده که: شب های جمعه ارواح طیبه طاهره پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)به عرش می روند و طواف می کنند هفت مرتبه و نزد هر قائمه از قائمه های عرش دو رکعت نماز می خوانند، پس برمی گردند با علمی زیاد شده. و اگر این نبود علم را تمام می کردند.(3)

و از مطالب گذشته که از مسلمات روایات متواترات می باشد و شک و شبهه ای در او نیست و هر یک شاهد و مؤید دیگری است، استفاده می شود که:

پیغمبر ما(صلی الله علیه و اله وسلم)و خلفای او ائمه هادین مهدیین(علیهم السلام)داناترین کل مخلوقات آسمانی و زمینی و تواناترین کل موجودات می باشند. و تمام کمالات در علم و

ص: 58


1- . الکافی، ج1، ص255، ح3؛ بحارالأنوار،ج 17، ص136، ح16(باب 17 از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).
2- . الکافی، ج1، ص255، ح4؛ الإختصاص، ص313؛ بحارالأنوار،ج 26، ص92، ح20(باب سوم از ابواب علومه(علیهم السلام)از کتاب الإمامة).
3- . الکافی، ج1، ص253، ح1_3(باب فی أن الأئمة(علیه السلام)یزدادون فی لیلة الجمعة)؛ در بصائرالدرجات هفت روایت به همین مضمون نقل کرده است؛ در یک باب، بصائر الدرجات، ج 1، ص130، ح1_7، 8(باب هشتم از جزء سوم: باب ما یزاد الأئمة فی لیلة الجمعة من العلم المستفاد). و همچنین در بحارالأنوار، ج22، ص552، ح9_13(باب سوم از ابواب ما یتعلق بإرتحاله... از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)) و ج26، ص20، ح 6و7 و ص55 ، ح 114(باب اول از ابواب علومهم(علیهم السلام)از کتاب الإمامة) و غیر این موارد روایات زیاد که تمام دلیل مطلوب است نقل کرده است.و به همین مقدار اکتفا می شود و تفصیل موارد این را در کتاب مستدرک سفینة البحار، ج7، ص330_376 «مادۀ: علم» بیان نموده ایم. (مؤلف)

قدرت جمع است و این هر دو صفت در آن ها به نحو اتم و اکمل و اوفی می باشد. و در مخلوق خلقی نیست، هرکس و هرچه باشد، مگر آن که به درجه آن ها نمی رسد، بلکه علم جمیع خلایق به علم آن ها مثل نسبت قطره است به دریا؛ همان طوری که آن ملک به خضر پیغمبر(علیه السلام)فرمود.(1)

پس ایشانند اعلم کل مخلوقات و افضل و اشرف کل موجودات. و هیچ چیز بر آن ها مخفی نیست. و واجب است اطاعت آن ها بر کل ممکنات. و تمام موجودات رعیت آن ها می باشند و خداوند آن ها را ریاست داده بر تمام مخلوقات.

و خداوند اجلّ است که ریاست تامه و خلافت عامه به کسی بدهد و حالات افراد رعیت را بر آن ها مخفی گذارد(2) و لغات آن ها را به او نفهماند. لذا در روایات زیادی وارد شده که ملکوت آسمان ها و زمین ها بر آن ها عرضه داشته شده و عالمند به آن چه گذشته و آن چه بیاید تا روز قیامت(3)

و تمام لغات افراد بشر(4)

و حیوانات را می دانند و هیچ صوتی بر آن ها مخفی نیست.(5)

و ایشانند خزانه علم خداوند و حَمَله عرش پروردگار.(6) و نزد آن ها کتاب هایی

ص: 59


1- . این روایت در بحارالأنوار، ج40، ص177، ح60 و ص186، ح71(باب 93 از ابواب کرائم خصاله... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))، و ج13، ص312، ح52(باب دهم از ابواب قصص موسی(علیه السلام)از کتاب النبوة)، و ج26، ص199، ح12(باب 15 از ابواب علوهم(علیهم السلام)از کتاب الإمامة) مذکور است. و در تفسیر القمی در آخر سوره رعد به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)همین مفاد را نقل فرموده است.
2- . الکافی، ج1، ص262، ح6؛ بصائر الدرجات،ج 1، ص124، ح2(باب پنجم از جزء سوم)؛ بحارالأنوار، ج26، ص109، ح2(باب ششم از ابواب علومهم(علیهم السلام)از کتاب الإمامة).
3- . رجوع شود به تفاسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل آیۀ75 از سوره الأنعام: <نُرِی إِبْراهیمَ مَلَکوتَ السَّماواتِ والْأَرْضِ ولِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِین>. مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج26، ص109 بابی منعقد فرموده اند به نام (أنّهم(علیهم السلام)لا یحجب عنهم علم السماء والأرض والجنة والنار وأنّه عرض علیهم ملکوت السماوات والأرض ویعلمون علم ما کان وما یکون إلى یوم القیامة). (مؤلف)
4- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص228، ح3(باب54 از جزء دوم)؛ مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج26، ص190 بابی منعقد فرموده اند به­نام (أنّهم(علیهم السلام) یعلمون، جمیع الألسن واللغات ویتکلمون بها).
5- . الخرائج والجرائح، ج1، ص312، ح5؛ بحارالأنوار، ج48، ص70، ح93(باب چهارم از ابواب تاریخ الإمام العلیم... از کتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد(علیهم السلام)...).
6- . الکافی، ج1، ص192، ح1؛ بصائر الدرجات، ج 1، ص61، ح3(باب سوم از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج26، ص106، ح9(باب پنجم از ابواب علومهم از کتاب نّهم(علیهم السلام)الإمامة).

می باشد که در آن اسامی پادشاهان روی زمین تا آخر دنیا می باشد.(1)

و اسامی اهل بهشت و جهنم را می دانند. و هرکس را می دانند که اهل ایمان است یا اهل کفر(2)

و مقدرات او چیست و کی می میرد و بعداً چه می کند.(3)

و شهدای خداوند تعالی می باشند بر خلق خداوند جل جلاله.(4) و ارکان خلق اند و علامت های حق و حقیقت و میزان عدالت و سعادتند. و اهل ذکرند که خداوند در قرآن امر به سؤال از آن ها فرموده که فرمود:<فَاسْأَلُوا اَهْلَ الذِّکرِاِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَموُنَ>(5).(6)

و آن هایند ملجأ و پناه گاه کل مخلوقات(7)

و صاحبان شب قدر که ملائکه و روح بر آن ها نازل می شوند.(8) و ایشانند صاحبان انوار الهی.

و تمام این ها که به عرض خوانندگان رساندم، مفاد روایات متواترات است.

ص: 60


1- . بصائرالدرجات، ص169، ح2(باب دوم از جزء چهارم)، در بصائرالدرجات و بحارالأنوار، ج26، ص155 بابی منعقد می باشد به نام(باب10: فی أنّ عندهم کتبا فیها أسماء الملوک الذین یملکون فی الأرض از کتاب الإمامة).
2- . الکافی، ج1، ص438، ح1؛ مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج26، ص117 بابی منعقد فرموده اند به نام (باب هفتم یعرفون الناس بحقیقة الإیمان وبحقیقة النفاق وعندهم کتاب فیه أسماء أهل الجنة وأسماء شیعتهم وأعدائهم وأنه لا یزیلهم خبر مخبر عما یعلمون من أحوالهم).
3- . رجوع شود به تفاسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل آیه 75 از سورۀ الأنعام (6): <نُرِي إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين>. مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج26، ص109 بابی منعقد فرموده اند به نام (أنهم(علیهم السلام)لا يحجب عنهم علم السماء و الأرض و الجنة و النار و أنه عرض عليهم ملكوت السماوات و الأرض و يعلمون علم ما كان و ما يكون إلى يوم القيامة).
4- . الکافی، ج1، ص190، ح1؛ بحارالأنوار، ج23، ص335، ح1(باب 20 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
5- . النحل(16)، آیۀ 43.
6- . الکافی، ج1، ص210، ح2؛ بحارالأنوار، ج23، ص172، ح1(باب نهم از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة)؛ و تفاسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل سورۀ النحل (16)، آیۀ 43.
7- . مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص435؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص739، ح54؛ بحارالأنوار ، ج69، ص44، ح53(باب 94 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
8- . الکافی، ج1، ص247، ح2؛ کمال الدین، ج1، ص304، ح19؛ بحارالأنوار، ج25، ص79، ح65 (باب سوم از ابواب خلقهم وطینتهم... از کتاب الإمامة).

علم همه چیز در امام(علیه السلام)احصا شده است؛ قال تعالی: <وَکُلّ شَیءٍ اَحْصَیناهُ في اِمَامٍ مُبینٍ>.(1)

و پیغمبر در روز غدیر در آن خطبه مفصله فرمود:

ای جماعت های مردم، هیچ علمی نیست مگر آن که خداوند(عزوعجل)احصا کرده آن را در من. و هر علمی که من عالم شدم، احصا و ضبط کردم من آن را در متقین از اولاد امیرالمؤمنین(علیه السلام). و هیچ علمی نیست مگر آن که تعلیم کردم علی(علیه السلام)را. و اوست امام مبین.(2)

و در روایت معانی الاخبار از امام باقر(علیه السلام)از پدرش از جدش(علیه السلام)نقل است که فرمود: وقتی که این آیه نازل شد، ابوبکر و عمر حرکت کردند و عرض کردند: یا رسول اللّه، آن تورات است؟ فرمود:

نه. عرض کردند: انجیل است؟امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود: نه. عرض کردند: قرآن است؟امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود: نه. پس ظاهر شد، پس فرمود رسول اللّه: این است آن امامی که احصا کرده خداوند(عزوعجل)در

او علم هر چیزی را.(3)

و در کتاب تفسیر قمی(4) از ابن عباس نقل کرده از مولا که فرمود:

منم واللّه امام مبین؛ بیان می کنم حق را از باطل... .(5)

ص: 61


1- . یس(36)، آیۀ 12.
2- . الإحتجاج، ج1، ص55 ؛ بحارالأنوار، ج35، ص428، ح3(باب 23 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)).
3- . معانی الأخبار، ص95، ح1؛ بحارالأنوار، ج35، ص427، ح2.
4- . تفسیر القمی، ج2، ص212؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص566؛ بحارالأنوار، ج35، ص427، ح2(باب 23 از ابواب النازلة فی شأنه).
5- . نیز در تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن در ذیل آیۀ شریفه روایاتی بر این­که امام مبین أمیرالمؤمنین (ع) است نقل کرده. و همچنین در بحارالأنوار، ج24، ص158، ح24(باب 46 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة)، و ج35، ص427، ذیل حدیث1(باب 23 ازابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))، و ج37، ص208، ح86(باب 52 النصوص الدالة... از کتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام)) و ج40، ص176، ذیل حدیث113(باب 93 از ابواب کرائم خصائله... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))؛ ج47، ص130، ح179(باب پنجم از ابواب تاریخ الإمام... از کتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد(علیه السلام)...)، روایات داله بر آن مذکور است.

قرآن کتاب مبین است

قرآن شریف کتاب مبین صامت است و در آن علوم گذشته و آینده جمع است. و عالم به آن، امام7 می باشد.(1) و توضیح این اجمال این است:

خدای تعالی در سوره زخرف فرمود:

Pحَم * وَالکِتابِ المُبینِ* اِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبیاً لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ* وَاِنَّهُ فی اُمِّ الکتابِ لَدَینا لَعَلی حَکیمُO؛(2)

«حم» اسمی است از اسامی پیغمبر ما محمد(صلی الله علیه و اله وسلم).(3)

یعنی: قسم به کتاب مبین، به درستی که ما قرار دادیم آن را قرآن عربی. امید است که شما بفهمید.

و برحسب روایات وارده در تفسیر برهان مراد از «علی» در آیه شریفه امیرالمؤمنین (ع) است که اوست حکیم.(4)

از این آیه شریفه استفاده می شود که کتاب مبین همین قرآن شریف عربی است.

در سوره یوسف فرمود:

Pالر تِلْک آیاتُ الکتابِ المُبینِ* اِنّا اَنْزَلْناهُ قُرآناً عَرَبِیاً لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَO؛(5)

این است آیات کتاب مبین. به درستی که ما نازل کردیم آن را قرآن عربی شاید شما تعقل کنید.

و ظاهر این آیه هم دلیل است که همین آیات قرآن، آیات کتاب مبین است که

ص: 62


1- . بصائرالدرجات، ص127، ح2(باب ششم از جزء سوم)؛ بحارالأنوار، ج26، ص110، ح7(باب ششم از ابواب علوهم از کتاب الإمامة).
2- . الزخرف (43)، آیات 1 _4.
3- . الکافی، ج1، ص478، ح4؛ بحارالأنوار، ج16، ص87، ح12(باب ششم از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).
4- . تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل سورۀ زخرف(43)، آیۀ 4؛ معانی الاخبار، ص32، ح3؛ بحارالأنوار، ج24، ص11، ح4(باب 24 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
5- . یوسف (12)، آیۀ 2.

نازل شده به لغت عرب.

و برای توضیح همین مطلب فرموده در سوره حِجر:

<الر تِلْکَ آیاتُ الکتابِ وَقُرْآنٍ مُبینٍ>؛(1)

و این است آیات کتاب و قرآن مبین. یعنی واضح کننده حق و باطل.

و در سوره شعرا و قصص فرموده:

<تِلْک آیاتُ الکتابِ المُبینِ>.(2)

و در سوره نمل فرموده:

<طس تِلْکَ آیاتُ القُرْآنِ وَکتابٍ مُبینٍ>؛(3)

این است آیات قرآن و کتاب مبین.

و در سوره لقمان فرموده:

Pالم* تِلْک آیاتُ الکتابِ الحَکیمِ* هُدیً وَرَحْمَةً لَلْمُحْسِنینَ>؛(4)

این است آیات کتاب حکیم که محکم است و بطلان و انقطاع برای آن نیست، هدایت و رحمت است برای محسنین. یعنی خوبی کنندگان.

و در سوره دخان فرمود:

<حم* وَالکتابِ المُبینِ* اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکةٍ>؛(5)

حم* قسم به کتاب مبین که ما نازل کردیم آن را در شب مبارک* یعنی شب قدر.

چنان­که در آیه دیگر فرمود: <اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ القَدرِ>.(6)

و در سوره مائده فرمود:

<قَدْ جائَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَکتابٌ مُبینٌ* یهْدی بِهِ الله مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ

ص: 63


1- . الحجر (15)، آیۀ 1.
2- . الشعراء (26)، آیۀ 2؛ القصص (28)، آیۀ 2.
3- . النمل (27)، آیۀ 1.
4- . لقمان (31)، آیات 1_3.
5- . الدخان (44)، آیات 1_3.
6- . القدر (97) آیۀ 1: به درستى كه ما فرو فرستاديم اين قرآن مشهور و معروف را در شب قدر.

السَّلامِ وَیخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِهِ وَیهْدیهِمْ اِلَی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ>؛(1)

به تحقیق آمد شما را نور و کتاب مبین _ یعنی قرآن شریف _ هدایت می کند خداوند به وسیله آن هر کس را که تابع رضای حق شود به سوی راه­های سلام _ یعنی سلامت دنیا و آخرت و فیض بهشت _ و بیرون می کند آنان را از ظلمات جهل و گمراهی به سوی نور علم و هدایت به اذن خودش. و هدایت می کند خدا آن ها را به سوی صراط مستقیم.

پس از مجموع این آیات استفاده می شود که کتاب مبین همین قرآن عربی است که قرائت و تلاوت می­شود.

و در مقام معرفی آن، ذات قدوس حق در سوره نحل می­فرماید:

<وَنَزَّلْنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ>؛(2)

و نازل کردیم بر تو کتاب را که بیان هر چیزی در آن هست.

و در سوره انعام می فرماید:

<مَا فَرَّطْنا فِي الکِتابِ مِنْ شَيءٍ>؛(3)

تفریط نکردیم در کتاب چیزی را.

یعنی چیزی را نگذاشتیم که ذکر نکرده باشیم آن را در کتاب بلکه تمام را ذکر کردیم.

و حق تعالی در سوره یونس می فرماید:

<وَمَا یعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الاَرْضِ وَلَا فِي السَّماءِ وَلَا اَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَلَا اَکبَرَ اِلّا في کِتَابٍ مُبینٍ>؛(4)

پنهان نمی شود، از پروردگار تو چیزی که به اندازه سنگینی ذره ای باشد در زمین و نه در آسمان و نیست کوچک­تر از این و نه بزرگ­تر مگر آن­که در کتاب مبین ضبط است.

و می فرماید:

ص: 64


1- . المائدة (5)، آیات 15و16.
2- . النحل (16)، آیۀ 89.
3- . الأنعام (6)، آیۀ 38.
4- . یونس (10)، آیۀ 61.

<وَمَا مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَالاَرْضِ اِلّا فِي کِتَابٍ مُبینٍ>؛(1)

و نیست چیز غایبی در آسمان و زمین مگر آن که در کتاب مبین ضبط است.

و در سوره انعام می فرماید:

<وَلَا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ اِلّا فِي کِتَابٍ مُبینٍ>­؛(2)

و نیست دانه ای در تاریکی های زمین و نه چیز تری و نه خشکی مگر آن­که در کتاب مبین بیان شده و مضبوط است.

و در سوره سباء می فرماید:

<عَالِمِ الغَیبِ لایعْزُبُ عَنْهُ مِثْقال ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَلَا فِي الاَرْضِ وَلَا اَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَلَا اَکبَرُ اِلّا في کِتَابٍ مُبینٍ>؛(3)

خدا عالم غیب است. و پنهان نمی شود از او چیزی که به قدر سنگینی ذره ای باشد در آسمان­ها و نه در زمین. و نیست کوچک­تر از این و نه بزرگ تر مگر آن که در کتاب مبین ضبط می باشد.

و در سوره هود می فرماید:

<وَمَا مِنْ دابَّةٍ فِي الاَرْضِ إلّا عَلَی الله رِزْقُها وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَمُسْتَوْدَعَها کُلُّ في کِتَابٍ مُبینٍ>.(4)

از این آیات استفاده می شود علم مقدار کل مخلوقات و کیفیت آن ها و آثار و احوال آن­ها تمام در کتاب مبین صامت که همین قرآن است محفوظ و مضبوط است. و علم آن نزد امام(علیه السلام)که کتاب مبین ناطق و امام مبین است می باشد.

امام(علیه السلام)کتاب مبین ناطق است

از ضروریات مذهب شیعه است که تمام علوم قرآن نزد وجود مقدس امام(علیه السلام)هست

ص: 65


1- . النمل (27)، آیۀ 75.
2- . الأنعام (6)، آیۀ 59.
3- . سبأ (34)، آیۀ 3.
4- . هود (11)، آیۀ 6: هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر این­که روزی او بر خداست و او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می داند همه در کتابی بیان شده است.

و ائمه(علیهم السلام)می باشند راسخین در علم که تأویل قرآن را می دانند(1) و مراد به <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتَابِ> امام است.(2)

قال تعالی: <قُلْ کَفَی بِالله شَهیداً بَیني وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ>.(3) بلکه­ کتاب اللّه ناطق و کتاب مبین ناطق امیرالمؤمنین(علیه السلام)است.

در تفسیر قمی به سند خود از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)در ذیل آیه شریفه: <ذلِکَ الکِتابُ لَارَیبَ فیهِ هدی لِلْمَتَّقینَ> نقل کرده که حضرت فرمود:

کتاب علی(علیه السلام)است. شکی در او نیست. بیان است برای شیعیان ما. (4)

در بحار از تفسیر حضرت عسکری(علیه السلام)همین مفاد را نقل کرده است.(5)

در بحار از کتاب شریف کافی به سند خود از یعقوب بن جعفر نقل کرده که گفت: من بودم خدمت امام کاظم(علیه السلام)که مردی نصرانی آمد و سؤالاتی کرد. از جمله سؤال کرد: آقا خبر ده مرا از آیه: <حم* وَالکِتابِ المُبینِ * اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکةٍ>. تفسیر آن در باطن چیست؟ حضرت فرمود: اما «حم» پس محمد(صلی الله علیه واله وسلم)است. تا آن که

ص: 66


1- . الکافی، ج1، ص213، ح1؛ بحارالأنوار، ج23، ص198، ح31(باب دهم از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
2- . ر.ک: تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل سورۀ الرعد(13)، آیۀ 43؛ بحارالأنوار، ج26، ص172، ح39(باب12 از ابواب علومهم از کتاب الإمامة).
3- . در بحارالأنوار، ج35، ص429(باب 24: أنه (ع) الذی عنده علم الکتاب از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)) زیاده از بیست روایت از کتب معتبره شیعه مثل بصائر و تفسیر القمی و إحتجاج طبرسی و غیره نقل فرموده و هشت روایت از طریق عامه که مراد از <مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ> امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم السلام)می باشند. و در بحارالأنوار، ج23، ص189_ 205 (باب دهم: أنهم(علیهم السلام)أهل علم القرآن والذین أوتوه والمنذرون به والراسخون فی العلم از کتاب الإمامة( روایات داله بر این نقل فرموده. و همچنین در ج26، ص160، ح6؛ ، ص170، ح36(باب12 از ابواب علوهم از کتاب الإمامة)؛و ص194، ح1 و ص197، ح8(باب 15از ابواب علومهم از کتاب الإمامة) و ج39، ص91، ح5(باب 75 از ابواب فضائله... از کتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام))و ج40، ص146، ذیل حدیث53(باب 93از ابواب کرائم خصائله... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))و ص212، ح 12(باب 95 از ابواب کرائم خصائله... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))، و غیره نقل کرده که از حد تواتر بیشتر است بلکه داخل در ضروریات مذهب شیعه است.
4- . تفسیر القمی، ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 2؛ بحارالأنوار، ج35، ص402، ح18(باب 20 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)).
5- . بحارالأنوار، ج41، ص244، ح13(باب 111 از ابواب معجزاته(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام)).

فرمود: و اما «کتاب مبین» پس امیرالمؤمنین(علیه السلام)است ... . (1)

و در تفسیر برهان(2)

و کتاب شریف کافی(3) در باب مولد آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام)از همین راوی از آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام)این حدیث را نقل کرده است.

چند روایت در احاطه علم امام

اکنون از باب تیمن چند روایت که ان شاء اللّه تعالی شاهد و دلیل مطالب گذشته است ذکر می کنیم.

روایت اول: در کافی، به سند حسن یا صحیح از عبدالاعلی بن اَعْین نقل کرده که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

منم فرزند رسول خدا. و من می دانم کتاب خدا را. و در آن است پیدایش خلق و آن چه شونده است تا روز قیامت. و در آن است خبرهای آسمان و زمین و بهشت و جهنم و آن چه شده و آن چه خواهد شد. می دانم تمام این ها را مثل آن که نظر به کف دست خود می کنم. به درستی که خدا می فرماید: <فیهِ تِبْیانُ کُلِّ شَیءٍ>. یعنی: در کتاب است بیان هر چیزی.(4)

روایت دوم: در کافی، در باب ان که ائمه(علیهم السلام)می دانند آن چه شده و آن چه می شود و چیزی بر آن­ها مخفی نیست، شش روایت برای این مدعا ذکر نموده که از جمله: جماعتی خدمت حضرت صادق(علیه السلام)بودند و شنیدند که فرمود: من می دانم آن چه در اسمان ها می باشد و آن چه در زمین و آن چه در بهشت و آن چه در جهنم است و آن چه شده و آن چه خواهد شد. پس مقدار زمانی صبر فرمود و چون دید این بزرگ آمد بر شنوندگان، فرمود: همه این ها را از کتاب خدا می دانم. به درستی که خدا

ص: 67


1- . بحارالأنوار، ج24، ص319، ح28(باب 67 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة)؛ الکافی، ج1، ص479، ح4(باب مولد أبی الحسن موسى بن جعفر(علیهم السلام)).
2- . البرهان فی تفسیر القرآن، ذیل سوره الدخان (44)، آیۀ 1_3.
3- . الکافی، ج1، ص479.
4- . الکافی، ج1، ص61، ح8(باب الردّ الی الکتاب و السنّة)؛ بصائر الدرجات، ج 1، ص197، ح2(باب هشتم از جزء چهارم)؛ بحارالأنوار، ج89، ص98، ح68(باب هشتم از ابواب فضله و احکامه... از کتاب القرآن).

می فرماید: <فیهِ تِبْیانُ کُلّ شَیء>.(1)

نظیر این دو روایت چند روایت دیگر در کافی و در بحار می باشد.

روایت سوم: در بحار، در باب آن که محجوب نیست از ائمه(علیهم السلام)علم آسمان و زمین و بهشت و آتش و آن که عرضه داشته شده بر آن ها ملکوت آسمان ها و زمین ها و می دانند آن چه شده و آن چه خواهد شد تا روز قیامت، بیش از بیست روایت متضمن و دلیل عنوان باب از بصائر و غیره نقل فرموده.(2)

از جمله از مفضل نقل کرده که گفت: داخل شدم بر امام صادق(علیه السلام)، فرمود:

ای مفضل، آیا می شناسی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)را به کنه معرفت آنان؟

مفضل گفت: عرض کردم: ای آقای من، چیست کنه معرفت آنان؟ فرمود: ای مفضل، هر کس عارف به کنه معرفت آنان باشد هست مؤمن در مقام اعلی.

عرض کردم: بیان فرمایید. حضرت فرمود: بدانی که آنان می دانند آن چه را خدا خلق فرموده و ایجاد کرده. و ایشانند کلمه تقوا و خزینه دار آسمان ها و زمین ها و کوه ها و رمل ها و دریاها و نهرها و چشمه ها. و ساقط نمی شود برگی از درخت ها مگر آن که می دانند. و نیست دانه ای در تاریکی های زمین و نه تر و خشکی مگر آن که در کتاب مبین است و آنان می دانند تمام آن ها را.

پس مفضل گفت: عرض کردم: آقا، دانستم و قبول کردم و ایمان آوردم. فرمود: بلی ای مفضل، ای مکرم، ای طیب، خوشا به حال تو و کسانی که دارای این عقاید باشند.(3)

و احادیث متواتر دیگر بر این مضمون می باشد و به همین قدر اکتفا می شود.

ص: 68


1- . الکافی، ج1، ص261، ح6(باب أن الأئمة(علیهم السلام)یعلمون علم ما کان وما یکون وأنه لا یخفى علیهم الشی ء)؛ بحارالأنوار ، ج89، ص86، ح21(باب هشتم از ابواب فضله و احکامه... از کتاب القرآن).
2- . بحارالأنوار، ج26، ص109، ح1 تا 22(باب ششم از ابواب علومهم از کتاب الإمامة).
3- . تاویل الآیات، ج1، ص478؛ بحارالأنوار، ج26، ص116، ح22(باب ششم از ابواب علومهم از کتاب الإمامة).

ولایت ائمه(علیهم السلام)

این است معنی ولایت که ملزم شدند کل مخلوقات از جانب خداوند(عزوعجل)که تحت فرمان آنان باشند به هر طور و به هر کیفیت که بخواهند بشوند. و نمی خواهند مگر آن چه را خدا بخواهد و قلوب مقدسه آن ها محل اراده و مشیت خداوند تعالی است.

و آیه شریفه: <وَمَا تَشاؤُونَ اِلّا اَنْ یَشاءَ الله>(1) مخصوص به ذوات مقدسه ائمه(علیهم السلام)می باشد. چنان که روایات در تفسیرش وارد شده.(2)

و آن­ها هستند مقصود از آیه شریفه:

<عِبادٌ مُکرَمُونَ * لَایَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ>؛(3)

بندگان مکرم خدا که سبقت نمی گیرند بر خدا به گفتار، و به امر او رفتار می کنند.

و محبت آنان را خدا واجب کرده مثل محبت خود.(4)

و آنان را اولی به تصرف در امور مخلوقات و افراد انسان قرار داده از خودشان. رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)در حدیث متفق علیه بین فریقین فرمود:

اَلَسْتُ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکمْ؟ قالُوا: بلی. قال (صلی الله علیه واله وسلم)مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ فَعَلی مَوْلاهُ... .(5)

و آنان هستند متصرف در همه مخلوقات به اذن پروردگار(6) و همه برای خاطر آنان

ص: 69


1- . التکویر (81)، آیۀ 29.
2- . رجوع شود به تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل آیه؛ در بحارالأنوار، ج25، ص372، ح23(باب 13 از ابواب علامات الإمام(علیه السلام)از کتاب الإمامة).
3- . سورۀ الأنبیاء (21)، آیات 26و27 . رجوع شود به تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل آیه؛ در بحارالأنوار، ج26، ص7، ح1(باب 14 از ابواب علامات الإمام(علیه السلام)... از کتاب الإمامة).
4- . خداوند در قرآن مزد و اجر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)را، محبت و مودت به اهل بیت ایشان قرار داده؛ فرموده: <قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى> شوری(42)، آیۀ 23.
5- . البدایة والنهایة، ج5، ص231؛ معانی الأخبار، ص67، ح8 ؛ بحارالأنوار، ج37، ص123، ح17 (باب 52 از ابواب النصوص الدالة... از کتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام)).
6- . در این زمینه احادیث فراوانی وجود دارد. مثلا امام باقر(علیه السلام)در ضمن حدیث مفصلی می فرمایند: إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِید. بصائر الدرجات، ج 1، ص375، ح5(باب دوم از جزء هشتم)؛ بحارالأنوار،ج 46، ص 240، ح23(باب پنجم از ابواب تاریخ ابی جعفر... از کتاب تاریخ علی بن­الحسین ومحمد­بن­علی وجعفر­بن­محمد ...) و امام حسین(علیه السلام)در ضمن حدیثی می فرمایند: وَاللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیئاً إِلَّا وقَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَا. مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)ابن شهرآشوب، ج 4، ص51؛ بحارالأنوار، ج 44، ص183، ح8(باب 25 از ابواب ما یختص بتاریخ الحسین بن علی(علیهم السلام)از کتاب تاریخ فاطمة والحسن والحسین(علیهم السلام)). لازم به ذکر است که مرحوم مؤلف در کتاب (اثبات ولایت) فصل چهارم، روایات فراوانی را در این زمینه، جمع آوری نموده است.

خلق شده اند.(1) و بهشت که از نور آن­ها است(2) خانه عیش و زندگانی خودشان و شیعیان و دوستان آنان قرار داده شده است. و جهنم محبس دشمنان آنان می باشد.(3)

عرضه شدن ولایت ائمه(علیهم السلام)بر مخلوقات

ولایت آنان عرضه شد بر مخلوقات در روز غدیر. هرچه و هر کس قبول کرد، خوب و طیب شد. و هر کس و هرچه قبول نکرد، پست و ردی و خبیث شد.

قال تعالی: <إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ...> (4) و در روایات زیاد وارد شده که مراد از این «امانت» ولایت است که عرضه داشته شد بر آسمان ها و زمین ها و کوه ها و سایر چیزها. ملخص و ملفق

روایات متواترات که بعداً به موارد آن ها اشاره می شود آن است که:

اول آسمانی که قبول کرد آسمان هفتم بود. پس زینت داد خداوند(عزوعجل)او را به عرض و کرسی. سپس آسمان چهارم بود و او را مزین کرد به بیت المعمور. سپس آسمان دنیا بود و آن را مزین کرد به ستاره ها.

و عرضه داشته شد بر زمین ها. پس سبقت گرفت زمین مکه، پس آن را مزین فرمود به کعبه مشرفه. سپس زمین مدینه بود، پس مزین فرمود آن را به قبر محمد

ص: 70


1- . معانی الاخبار، ص124، ح1؛ قصص الأنبیاء، ص44، ح10؛ بحارالأنوار، ج27، ص5، ح10(باب دهم از ابواب سائر فضائلهم... از کتاب الإمامة).
2- . معانی الاخبار، ص124؛ بحارالأنوار، ج11، ص164، ح9(باب سوم از ابواب قصص آدم وحواء و... از کتاب النبوة).
3- . معانی الأخبار، ص108، ح1؛ بحارالأنوار، ج11، ص172، ح19(باب سوم از ابواب قصص آدم وحواء و... از کتاب النبوة).
4- . الأحزاب (33)، آیۀ 72.

مصطفی(صلی الله علیه واله وسلم). سپس کوفه بود که زینت داد آن را به قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام). سپس زمین شام بود، پس آن را مزین فرمود به بیت المقدس. و هر زمینی که قبول کرد، طیب شد و گیاه و ثمرات آن شیرین و خوش گوار و آبش زلال شد. و هر زمینی که قبول نکرد، شوره زار و بد و گیاه و آب آن تلخ شد.

و عرضه داشته شد بر کوه ها. اول کوهی که اقرار کرد سه کوه بود: کوه عقیق، و کوه فیروزه و کوه یاقوت. سپس سبقت گرفتند کوه های دیگر و معدن طلا نقره و غیره شدند. و آن چه قبول نکرد، دارای چیزی نشد. و اول این سه کوه عقیق بود که اقرار کرد به وحدانیت ذات مقدس حق و نبوت رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)و وصایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام)و یازده فرزندان طیبین و طاهرین او و برای شیعیان و دوستان آنان به بهشت.

و عرضه داشته شد بر آب ها. آن آبی که قبول کرد، شیرین و خوش گوار شد. و آن چه قبول نکرد، تلخ و شور شد.

و عرضه داشته شد بر گیاه ها، آن چه قبول کرد شیرین و خوب شد و آن چه قبول نکرد تلخ شد. و عرضه داشته شد بر پرنده ها، آن چه قبول کرد، فصیح و خوش آواز شد. و آن چه قبول نکرد، بد شد. و اول پرنده ای که قبول کرد، بازهای سفید و قنبره ها که در فارسی چکاوک گویند بود. و اول پرنده ای که انکار کرد بوم بود که جغد باشد و برای این مبتلا شد که روز نمی تواند ظاهر شود برای آن که پرنده ها با آن دشمنند. و دیگر عنقا بود که غایب شد در دریاها. و هردو را به سبب انکار ولایت خداوند لعنت کرده است.

و عرضه داشته شد بر حبوب. اول دانه های که اقرار کرد برنج بود که اقرار کرد به وحدانیت حق و رسالت رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)و وصایت و امامت امیرالمومنین(علیه السلام)و برای موحدین این امت به بهشت.

و عرضه داشته شد بر میوه ها، آن چه قبول کرد، شیرین و خوشمزه شد. و آن چه قبول نکرد، تلخ و ترش و دارای کرم و بدمزه شد.

و عرضه داشته شد بر بنی اسرائیل. آن کسانی که قبول نکردند، مسخ شدند. خلاصه بر تمام مخلوقات عرضه داشته شد، آن چه قبول کرد صاحب امتیاز و

ص: 71

شرافت شد، و آن چه قبول نکرد بد شد.(1)

امام(علیه السلام)اعظم آیات الهى و اسماء حُسنى مى باشد

از آن چه گذشت ظاهر شد که وجود مقدسه آن ها اعظم آیات تکوینی الاهی است و اعظم اسماء الاهی هستند. و از آنان شریفتر و بهتر و بالاتر اسمی برای خدا نیست. پس آنانند اسماء اللّه الحسنی. قال تعالی:

<وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِهَا>.(2)

برای خداست اسماء حسنی. پس بخوانید خدا را به آن اَسماء.

در تفسیر برهان از کافی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده. که فرمود در این آیه:

ما هستیم واللّه اسما حُسنی که خدا از احدی چیزی را مگر به قبول نمی کند معرفت ما.(3)

یعنی چیزی از احدی که دارای معرفت ما نباشد قبول نیست. و نیز روایت دیگر مثل این نقل فرموده است.

از شیخ مفید در اختصاص به سند خود از امام باقر(علیه السلام)از جابر انصاری از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)در ضمن حدیثی نقل کرده است که فرمود:

ای جابر، اگر می خواهی دعا کنی پس مستجاب شود، پس بخوان خدا را به

ص: 72


1- . مدرک تمام آن چه عرض کردم در بحارالأنوار، ج27، ص262، ح5(باب 16 از ابواب ولایتهم وحبهم و... از کتاب الإمامة)؛ ص 281، ح4(باب 17از ابواب ولایتهم وحبهم و... از کتاب الإمامة)؛ ج23، ص279، ح19_27(باب 16از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة)؛ ج36، ص150، ح127(باب 39از ابواب الآیات النازلة فی شأنه... از کتاب تاریخ امیرالمؤمنین(علیه السلام))؛ ص 216، ح18(باب 40 از ابواب النصوص علی امیرالمؤمنین(علیه السلام)از کتاب تاریخ امیرالمؤمنین(علیه السلام))؛ ص261، ح82(باب41 از ابواب النصوص علی امیرالمؤمنین(علیه السلام)از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))؛ ج39، ص148، ح13(باب80 از ابواب فضائله از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام))؛ ج11، ص172، ح19(باب سوم از ابواب قصص آدم و... از کتاب النبوة)؛ ج66، ص261(باب 37 از ابواب الإیمان و... از کتاب الإیمان والکفر) می باشد.
2- . الاعراف (7)، آيۀ 180.
3- . الکافی، ج1، ص143، ح4؛ تفسیر العیاشی،ج 2، ص42، ح119؛ بحارالأنوار، ج 91، ص5، ح7 (باب 28 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء)؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص617، ح4092. (مؤلف)

اسماء آنان که محبوب ترین اسماء است نزد خداوند.(1)

یعنی اسم پیغمبر محمد(صلی الله علیه واله وسلم)و امیرالمؤمنین علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)، به قرینه اول روایت.

از کتاب بشارة المصطفی از ابوحمزه ثُمالی از امام باقر(علیه السلام)نقل است که فرمود:

هرکس بخواند خدا را به سبب ما و به واسطه ما، رستگار می شود. و اگر بخواند به غیر ما، هلاک شده و طلب هلاکت نموده.(2)

توسل انبیا به محمد و آل محمد(علیهم السلام)

لذا حضرت آدم(علیه السلام)متوسل شد به محمد و آل محمد و به حق آنان خدا را قسم داد تا توبه اش قبول شد. و همین بود کلماتی که حضرت آدم(علیه السلام)تلقی کرد از جانب پروردگارش.(3)

چنان­که در روایات زیادی که در تفسیر برهان در ذیل آیه شریفه: <فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبّهِ کلِماتٍ>(4) نقل فرمود، تصریح شده است.

نوح پیغمبر(علیه السلام)در میان کشتی وقتی که ترسید از غرق شدن، خدا را به حق محمد و آل محمد خواند و نجات خواست، خداوند او را نجات داد.

و حضرت ابراهیم(علیه السلام)وقتی که میان آتش او را انداختند، سؤال کرد از خدا به حق محمد و آل محمد و نجات خواست، خداوند او را نجات داد. (5)

حضرت یعقوب(علیه السلام)متوسل شد، جبرئیل بر او نازل شد عرض کرد: آیا تعلیم نکنم به تو دعایی که خدا چشم تو را شفا دهد و یوسف و ابن یامین را به تو برگرداند؟

ص: 73


1- . الإختصاص، ص222، ح14؛ بحارالأنوار، ج22، ص348، ح63(باب دهم از ابواب ما یتعلق به... از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه واله وسلم)).
2- . الأمالی(للطوسی)، ص172، ح41[289](مجلس ششم)؛ بشارة المصطفی، ج2، ص96؛ بحارالأنوار، ج23، ص102، ح10(باب ششم از ابواب جمل الأحوال الأئمة الکرام(علیه السلام)از کتاب الإمامة).
3- . الکافی، ج8، ص304، ح472؛ در تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل آیه؛ بحارالأنوار، ج11، ص177، ح23(باب سوم از ابواب قصص آدم وحواء... از کتاب النبوة).
4- . البقرة (2)، آیۀ 37.
5- . الأمالی(للصدوق)، ص218، ح4(مجلس 39)؛ بحارالأنوار، ج26، ص319، ح1(باب هفتم از ابواب سائر فضائلهم... از کتاب الإمامة).

فرمود: بلی. عرض کرد: بگو آن دعایی که پدرت آدم خواند و توبه اش قبول شد و نوح گفت و از غرق شدن نجات یافت و ابراهیم(علیه السلام)گفت و آتش بر او سرد و سلامت شد. حضرت یعقوب فرمود: چیست؟ عرض کرد: بگو، پروردگار من سؤال می کنم از تو به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که یوسف و ابن یامین را به من برگردانی و چشم مرا شفا دهی. پس گفت و فرج رسید و چشم او خوب شد.(1)

حضرت یوسف(علیه السلام)در زندان عرض کرد:

خدایا، من از تو سؤال می کنم به حق محمد و اهل بیت او که به من فرج دهی. پس گفت و فرج او رسید.(2)

توسل حضرت موسی به محمد و آل محمد(علیهم السلام)

حضرت موسی (علیه السلام)وقتی که عصا را انداخت و از او ترسید گفت: خدایا، سؤال می کنم از تو به حق محمد و آل محمد که مرا ایمن بگردان. پس خدا فرمود: <لَا تَخَفْ اِنَّکَ اَنْتَ الاَعْلَى>.(3) یعنی: نترس تویی اعلی.

وقتی که عصا را زد به دریا، خداوند را خواند به حق آنان، پس خدا دریا را شکافت و آن را خشک نمود برای عبور بنی اسرائیل.

و وقتی که بنی اسرائیل گفتند: ایمان نمی آوریم تا آن که خدا را ببینیم، صاعقه آنان را گرفت و سوزانید. حضرت موسی(علیه السلام)به باقی فرمود: آیا شما قبول می کنید و اگر نه ملحق به آنان می شوید؟ گفتند: ما نمی دانیم این صاعقه آنان را برای چه سوزانیده. پس از پروردگارت سؤال کن به حق محمد و آل محمد که اینان را زنده کند تا ما از آن ها سؤال کنیم که برای چه صاعقه آن ها را سوزانید. پس دعا کرد به همین دعا و زنده شدند. پس سؤال کردند از آن ها. پس جواب دادند: علت صاعقه برای تأبی و توقف

ص: 74


1- . الأمالی(للصدوق)، ص246 ، ح7(مجلس46)؛ بحارالأنوار، ج12، ص260، ح23(باب نهم از ابواب قصص إبراهیم(علیه السلام)از کتاب النبوة).
2- . قصص الأنبیاء، ص132، ح135؛ بحارالأنوار، ج12، ص291، ح76(باب نهم از ابواب قصص إبراهیم(علیه السلام)... از کتاب النبوة).
3- . طه (20)، آيۀ 68.

ما بود از اعتقاد به نبوت محمد(صلی الله علیه واله وسلم)و اعتقاد به امامت علی(علیه السلام)و هر آینه به تحقیق دیدیم بعد از مرگ که در ممالک پروردگار و آسمان ها و حجاب ها و عرش و کرسی و بهشت­ها و جهنم، کسی نافذ تر نیست فرمان او از فرمان محمد و آل محمد و اعظم از حیث سلطنت و ریاست. وقتی که ما را به آتش بردند، محمد و علی ملائکه آتش را ندا کردند: اینان را عذاب نکنید که می خواهند زنده شوند به برکت ما.(1)

توسل بنی اسرائیل به محمد و آل محمد(علیهم السلام)

وقتی که فرعون فرزندان بنی اسرائیل را می کشت و زنده می گذاشت زن های آنان را و کارهای سخت به آنان واگذار می کرد، خدا وحی فرستاد به موسی: بگو به بنی اسرائیل که در ابتدای هر عملی صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند تا آن که کار بر آنان آسان شود و آنان که فراموش می کردند، از بام به زمین می افتادند و یا به تعب و مشقت می رسیدند، چون متذکر شدند بر خود بخوانند این ذکر صلوات را _ یا کس دیگر بر آنان بخواند اگر نمی توانند خودشان بخوانند _ پس می خواندند و خوب می شدند.

و بعضی از زنان بنی اسرائیل بچه خود را می بردند در صحرا یا غار کوهی می گذاشتند و ده مرتبه صلوات بر او می خواندند، پس خدا ملکی

می فرستاد که او را تربیت کند _ و از یک انگشت او شیر و از انگشت دیگر غذا بیرون می شد _ تا آن که بزرگ می شد. و آنانی که به این دستور عمل می کردند و سالم می ماندند بیشتر بودند از آنانی که کشته شدند.

و زنان بنی اسرائیل را به کنیزی می گرفتند. پس بنی اسرائیل به سوی موسی(علیه السلام)ضجه می کردند و می گفتند: اینان دختران و خواهران ما را می گیرند و زنا می کنند. پس امر شد که زنان وقتی که مردی از فرعونیان را می دیدند، بر خودشان بخوانند ذکر شریف صلوات را. پس می خواندند و شر آنان برطرف می شد به برکت صلوات.

(بقیه روایات در مورد صلوات در باب دوم بیاید ان شاء اللّه تعالی). (2)

ص: 75


1- . تفسیر امام حسن عسکری (ع)، ج1، ص256، ح125 ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 55؛ بحارالأنوار، ج26، ص328، ح11(باب هفتم از ابواب سائر فضائلهم... از کتاب الإمامة).
2- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص243(ذیل سوره البقرة (2)، آیۀ 49)؛ بحارالأنوار، ج91، ص61، ح48(باب 29 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء).

و وقتی که موسی(علیه السلام)با بنی اسرائیل رسیدند به دریا و وقت غرق شدن فرعون و تابعین او رسید، وحی فرستاد خداوند(عزوعجل)به سوی موسی: بگو برای بنی اسرائیل تجدید کنند اقرار به وحدانیت مرا و اعتقاد نمایند به رسالت آقای خلق من و تجدید کنند ولایت امیرالمؤمنین علی و آل طیبین او را و بگویند: خدایا، به جاه و جلالت آنان ما را از روی آب بگذران، تا آب دریا مثل زمین شود.

پس حضرت موسی به آنان فرمود، ولی قبول نکردند. و اما کالب بن یوحنا اطاعت کرد و به دستور عمل نمود و رفت با اسب خود بر روی دریا. پس آب دریا مثل زمین شد و او رفت آن طرف دریا و برگشت و فرمود: ای بنی اسرائیل، اطاعت کنید موسی را؛ که نیست این دعا مگر مفتاح درهای بهشت و اسباب بستن درهای جهنم و نازل کننده روزی ها و جلب کننده است برای بندگان خدا رضایت حق تعالی را. پس قبول نکردند و گفتند: نمی رویم مگر بر زمین. پس خدا وحی فرستاد به سوی موسی: بزن عصا را به دریا و بگو: خدایا، به جاه محمد و آل طیبین او که دریا را برای ما بشکافی. پس عمل کرد و شکافته شد. حضرت موسی فرمود: وارد شوید. گفتند: زمین گل است می ترسیم میان آن فرو رویم. پس خدا فرمود: بگو ای موسی: خدایا، به جاه محمد و آل طیبین او که خشک نما زمین را. پس گفت و خشک شد.

حضرت موسی(علیه السلام)فرمود: داخل شوید عرض کردند ما دوازده قبیله می باشیم. در تقدم و تأخر خوف فتنه و فساد داریم. پس امر فرمود خدا موسی را که: عصا را دوازده مرتبه بزن به دوازده موضع دریا و بگو: خدایا، به جاه محمد و آل طیبین او که دوازده محل درست شود. پس گفت و کرد و شد.

باز گفتند: طوری شود که هر یک از ما در حال عبور دیگری را ببینیم و از حال یکدیگر خبردار باشیم. پس خدا وحی فرستاد به موسی که: عصا را به آب های اطراف بزن و بگو: خدایا، به جاه محمد و آل طیبین او که طاق وسیع قرار بدهی برای این آب ها که یکدیگر را ببینند. پس گفت و شد و عبور کردند. بعد فرعونیان وارد شدند و تمام غرق شدند. (1)

ص: 76


1- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص245(ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 50)؛ بحارالأنوار، ج91، ص6، ح8(باب 28از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء).

و وقتی که در صحرای تیه بنی اسرائیل تشنه شدند و گریه و ضجه کردند، حضرت موسی عرض کرد: الهی به حق محمد سید أنبیاء و به حق علی سید اوصیا و به حق فاطمه سیده زنان و به حق حسن سید أولیاء و به حق حسین افضل شهدا و به حق عترت و خلفای آن­ها آقایان خوبان و پاکیزگان دنیا، که بندگان خود را سیراب نمایی. پس خدا وحی فرستاد: ای موسی، بزن عصای خود را به سنگ. پس زد و دوازده چشمه جاری شد. آشامیدند و سیراب شدند.(1)

و وقتی که بنی اسرائیل گوساله پرست شدند و حضرت موسی(علیه السلام)از مناجات برگشت، به قدرت پروردگار گوساله گویا شد و گفت: ای موسی، مخذول نشدند اینان به عبادت من مگر برای تهاون و استخفاف به صلوات بر محمد و آل طیبین او و انکار ولایت اهل بیت پیغمبر و نبوت رسول اللّه و وصایت وصی او. (2)

و حضرت موسی به آنان فرمود: باید توبه کنید و آن هایی که گوساله را عبادت نکردند بکشند آنان را که عبادت کردند. وقتی که توبه کردند و کشته شدند، آمرزیده می شوند و جای آنان بهشت می باشد. پس تسلیم شدند برای کشته شدن. پس کشندگان گفتند: مصیبت ما بزرگ تر است که به دست خودمان پدران و مادران و فرزندان و برادران و خویشان خود را به قتل رسانیم.

پس خدا وحی فرستاد: ای موسی، این برای این است که اینان از آنان دوری و با آنان دشمنی نکردند. بگو به آنان که بخوانند خدا را به محمد و آل طیبین او تا آسان شود. گفتند و آسان شد و کشتند جماعت کثیری از آنان را. پس الهام شدند و گفتند بعضی به بعضی دیگر: آیا خدا قرار نداده توسل به محمد و آل طیبین او را امری که ناامید نمی شود به آن درخواستی و امیدی؟! و همچنین توسل می جستند انبیا و مرسلین، پس چرا ما متوسل نشویم به محمد و آل محمد؟!

ص: 77


1- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص261(ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 60)؛ بحارالأنوار، ج91، ص8، ح10(باب 28از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء).
2- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص248(ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 51)، بحارالأنوار، ج13، ص230، ح42(باب هفتم از ابواب قصص موسی(علیه السلام) و... از کتاب النبوة).

پس اجتماع کردند و ضجه کردند و عرض کردند:

یا رَبَّنا بِجاهِ مُحَمَّدِ الاَکرَمِ وَبِجاهِ عَلَی الاَفْضَلِ الاَعْظَمِ وَبِجَاهِ فاطِمَةَ ذِی الفَضْلِ وَالعِصْمَةِ وبِجاهِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ سِبْطَی سَیدِ المُرْسَلینَ وَسَیدَي شَبابِ اَهْلِ الجِنانِ اَجْمَعینَ وَبِجَاهِ الذرِّیةِ الطَّیبَةِ الطّاهِرَةِ مِنْ آلِ طَه وَیَس، گناهان ما را بیامرز و از لغزش ما بگذر و حکم قتل را از ما برطرف گردان.

پس ندا شد به حضرت موسی که از قتل دست بردارند که سؤال کردند از من بعضی از آنان به دعایی و قسم دادند مرا به قسمی که اگر کسانی گوساله پرستیدند از من سؤال می کردند که آنان را توفیق دهم و نگه داری کنم که گوساله نپرستند هر آینه می کردم، و اگر شیطان قسم می داد مرا که به آن هدایت کنم او را، هر آینه هدایت می کردم او را، و اگر نمرود یا فرعون قسم می دادند مرا به آن، هر آینه نجات می دادم آنان را. پس قتل از آنان برطرف شد و حسرت می خوردند که چرا ما این دعا را نکردیم که خدا ما را از فتنه نگه بدارد.(1)

و وقتی در بنی اسرائیل قتلی واقع شد و آمدند نزد حضرت موسی(علیه السلام)که بیان فرماید کشنده را، خدا وحی فرستاد: ای موسی، اجابت فرما سؤال آنان را و از من درخواست کن تا بیان فرمایم قاتل را تا خود قاتل قصاص شود و غیر او سالم بماند از تهمت و غرامت؛ که من اراده دارم به این کار توسعه دهم روزی مردی از خوبان امت تو را که دین و عمل او صلوات بر محمد و آل طیبین او و تفضیل محمد و علی است بر کل خلایق. و در این قضیه او را غنی می گردانم و بعضی از ثواب های او را در دنیا به او بدهم.

پس حضرت موسی درخواست کرد. پس خدا وحی فرستاد که: بفرما که خدا امر می فرماید که شما گاوی بکشید. گفتند: آیا با ما سخریه می کنی؟ فرمود: پناه می برم از اینکه باشم از جاهلان. عرض کردند: از پروردگار خود سؤال فرما که بیان فرماید صفت آن گاو را. پس خدا وحی فرستاد که: آن گاو نه بزرگ و نه کوچک و وسط است بین این دو حد. عرض کردند: سؤال کن که رنگ آن چیست. وحی شد که: آن گاوی

ص: 78


1- . قصص الأنبیاء، ص170، ح197؛ التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص254 (ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 54)؛ بحارالأنوار، ج91، ص7، ح9(باب 28 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء).

است زرد خوش رنگ فرح بخش. عرض کردند: سؤال کن که بیان فرماید خصوصیات آن را. پس خداوند تعالی وحی فرمود:ای موسی، بگو که آن گاوی است کار نکرده و آب نکشیده و سالم است از تمام عیوب و رنگ دیگر ندارد. و این گاو فقط به نزد جوانی بود که در خواب پیغمبر و امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم السلام)را دیده بود و به او فرموده بودند که: چون دوست ما بودی و فضیلت می دادی ما را بر خلایق، می خواهیم بعض ثواب تو را در دنیا به تو بدهیم. وقتی که آمدند برای خریدن گاو نفروش مگر به امر مادرت که خدا تلقین می کند او را چیزی که غنی شوی تو و اعقاب تو پس از خواب بیدار شد و خوشحال گشت.

پس آمدند برای خریدن گاو. مادر او مضاعف کرد قیمت گاو را تا آن که گفت: به اندازه پُری پوست گاو بزرگ طلا بدهید. قبول کردند و خریدند و کشتند و قطعه ای از دم گاو را گرفتند و آن قطعه را به آن مقتول زدند و گفتند: خدایا، به جاه محمد و آل طیبین او که این کشته شده را زنده کن و او را گویا فرما که خبر دهد از کشنده خود. پس زنده شد به سلامت تام و تمام و گفت:

ای موسی، ای پیغمبر خدا، دو پسر عموی من حسد بردند مرا جهت دختر عموی من، پس مرا کشتند و سر این محل انداختند که دیه مرا بگیرند.

پس حضرت موسی آن دو نفر قاتل را گرفت و کشت. و قبل از زنده شدن هرچه می زدند زنده نمی شد. حضرت موسی فرمود: اول پول گاو را بدهید. پس دادند و بعد زدند، و زنده شد. بعضی از بنی اسرائیل به حضرت موسی عرض کردند، در مقابل آن کشته شده که زنده شده بود: نمی دانیم کدام یک عجیب تر است؛ زنده شدن این کشته شده و اِخبار کردنش از قاتل خود یا غنی کردن خدا این جوان را به این مال زیاد!

پس خدا وحی فرستاد به سوی موسی: بگو برای بنی اسرائیل: هر کس میل دارد که زندگانی او در دنیا خوب شود و در بهشت محل او عظیم شود و هم ندیم پیغمبر و آل او شود، پس به جا بیاورد همان کاری که این جوان کرد؛ و آن این بود که شنید از حضرت موسی ذکر محمد و آل طیبین او را و بر آنان صلوات می فرستاد و آنان را بر جمیع خلایق از جن و انس و ملائک فضیلت می داد. پس به این جهت این مال را به او رسانیدم برای

ص: 79

آن که متنعم به نعمات شود و احسان به اهلش بنماید و با دشمنان مدارا نماید.

آن جوان عرض کرد: ای پیغمبر خدا، چگونه نگه داری کنم این مال را و خودم را از شر دشمنان و حسودان؟ حضرت موسی(علیه السلام)فرمود: بخوان به آن مال ها صلوات بر پیغمبر و آل طیبین او را؛ که آن خدایی که به برکت صلوات این مال را به تو عطا فرمود، این مال را به برکت همین صلوات حفظ خواهد فرمود. پس می گفت آن جوان و مالش از شر دزدان و حسودان محفوظ ماند.

و آن مرد کشته شده گفت: خدایا، من از تو سؤال می کنم به آن سؤالی که این جوان کرد از توسل و صلواتش بر پیغمبر و آل طیبین او که مرا در دنیا باقی گذاری و از نعمت های دنیا بهره ور گردانی و دشمنان و حسودان را از من دور فرمایی و روزی فراوان خوبی به من لطف فرمایی.

پس خدا وحی فرستاد به موسی(علیه السلام)که: این کشته شده شصت سال عمر کرد و هفتاد سال دیگر به او عمر می دهم با بدن صحیح تا از نعمت ما بهره ور گردد و با دختر عموی خود ازدواج کند. و ای موسی، اگر این جوان قاتل مثل آن جوان متوسل می شد به محمد و آل طیبین او، او را از حسد نگه داری می نمودم. و اگر با توبه از من سؤال می کرد و متوسل می شد، من او را رسوا نمی کردم. و اگر بعد از رسوا شدن از من سؤال می کرد، و متوسل به محمد و آل طیبین او می شد، من کار او را از نظرها می بردم که مردم فراموش کنند.

پس مردم ضجه کردند به سوی موسی که: این قبیله فقیر شد به واسطه این پول زیاد که از آنان گرفته شده. پس دعا کن که خدا بر ما وسعت دهد. پس حضرت موسی(علیه السلام)فرمود: وای بر شما! چقدر کور است قلب های شما! آیا نشنیدید دعای آن جوان و دعای آن شخص کشته شده را؟! شما هم مثل آنان دعا کنید و متوسل شوید به محمد و آل طیبین او.

پس دعا کردند و گفتند: خدایا، به سوی تو ملتجی شدیم و به فضل و کرم

تو اعتماد کردیم. پس فقر و احتیاج را از ما برطرف گردان به جاه محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و طیبین از آل او.

پس خدا وحی فرستاد به سوی موسی که: بزرگان آنان بروند به فلان خرابه و از

ص: 80

آن جا گنجی که ده هزار هزار دینار دارد استخراج کنند و از هر کس هر چه گرفتند رد کنند و باقی را تقسیم کنند. این برای خاطر توسل آنان بوده.(1)

و در بحار از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود: خداوند تعالی به سبب ما آهن را برای داود(علیه السلام)نرم کرد.(2)

و سلیمان بن داود سؤال کرد از خدا به سبب ما اهل بیت که عالم به نطق پرندگان شد. (3)

در تفسیر آیه شریفه در سورۀ بقره: Pوَلَمّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِن عِنْدِالله مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُواO…؛(4)

در تفسیر عسکری(علیه السلام) توسل یهود را در ده سال قبل از ظهور محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)بیان کرده که دچار طایفه اسد و غَطَفان شدند و به رسم همیشگی دعا کردند و سؤال کردند به حق محمد و آل طیبین او خدا آنان را بر دشمنان غالب کرد.

و همچنین وقتی که دشمنان آب را بر روی آنان بستند و تشنگی بر آنان سخت شد، دعا کردند و گفتند: خدایا به جاه محمد و آل طیبین او که بر ما آب نازل گردان. پس باران فراوانی نازل شد و سیراب شدند.

و از عجایب قضایا قضیه اصحاب رقیم بود. و آنان سه نفر بودند که در غار کوهی قرار گرفتند، یک مرتبه سنگ بزرگی افتاد مقابل آن غار و مسدود شد.

پس متوسل شدند و خدا را به جاه محمد و آ ل طیبین او قسم دادند، پس سنگ برطرف شد. و تفصیل این قضایا در تفسیر عسکری(علیه السلام)،(5) و در بحار،(6) و در تفسیر برهان(7) مذکور است.

ص: 81


1- . تفسیر امام حسن عسکری (ع)، ص273(ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 67)؛ بحارالأنوار، ج13، ص266، ح7(باب هفتم از ابواب قصص موسی(علیه السلام)از کتاب النبوة).
2- . دلائل الامامة، ص152؛ بحارالأنوار، ج41، ص266، ذیل حدیث22(باب 112 از ابواب معجزاته (ع) از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)).
3- . بحارالأنوار، ج42، ص56(باب 117 ما ورد من غرائب معجزاته (ع) بالأسانید الغریبة).
4- . البقرة (2)، آیۀ 89.
5- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص398(ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 89).
6- . بحارالأنوار، ج91، ص10_15، ح11(باب 28 از ابواب الدعا از کتاب الذکر والدعاء).
7- . البرهان فی تفسیر القرآن، ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 89.

توسل قریش به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و اله وسلم)قبل از ظهور

یکی از اجداد پیغمبر عبدالمطلب بود که اسم او شیبة الحمد بود. عمویش مطلب شیبه را آورد در مکه معظمه و اظهار نکرد که این شبیه پسر برادر من است و گفت این بنده من است، لذا معروف شد به عبدالمطلب.

وقتی که وارد حرم شدند، بین دو چشم شیبه که عبدالمطلب باشد، نوری ظاهر بود. قریش به او متبرک می شدند. هر زمان مصیبت بر آنان وارد می شد، یا بلیه ای به آنان متوجه می شد، یا قحطی بر آنان نازل می شد، توسل می جستند به نور مقدس پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و خدا آن بلیه و شدت را از آنان برطرف می کرد.

و عجیب ترین قضیه ای که برای آنان پیش آمد، قضیه اصحاب فیل بود که عبدالمطلب با جماعتی دعا کردند و گفتند: خدایا، به برکت این نوری که به ما بخشیده ای، ما را از این هم و غم نجات ده و دشمن ما را دفع نما. پس به برکت آن نور مقدس تمام اصحاب فیل هلاک شدند و آن مرغان بر سر آنان دانه ای انداختند که آن دانه از مغز سر داخل می شد و از دُبُر آنان خارج می شد.(1)

و راجع به این موضوع سوره ای در قرآن نازل شده است.(2)

توسل کفار به محمد و آل محمد(علیهم السلام)

در بحار مذکور است که: در مکه کفار عرض کردند به پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که هُبَل _ که بت آنان بود_ ما را شفا می دهد و مرض و دردها و بدبختی ما را برطرف می کند. پیغمبر فرمود: دروغ گفتید. خدا شفا می دهد. عرض کردند: اگر پروردگاری داری که غیر او پروردگاری نیست، پس سؤال کن از او که ما را مبتلا سازد به این دردها و بعد ما از هبل سؤال می کنیم که ما را شفا دهد.

پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد: شما بر یک عده از آنان نفرین کن و علی(علیه السلام)بر عده ای دیگر. پس پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)بر بیست نفر از آنان نفرین کرد و امیرالمومنین(علیه السلام)

ص: 82


1- . بحارالأنوار، ج15، ص65، ذیل ح48(باب الاول بدء خلقه وما جرى له فی المیثاق وبدء نوره وظهوره(صلی الله علیه واله وسلم)من لدن آدم(علیه السلام)واز کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).
2- . الفیل (105).

بر ده نفر. از جای خود حرکت نکردند تا آن که مبتلا به بَرَص و فلج و جذام و لقوه و نابینایی شدند.

پس ایشان را آوردند نزد هبل و دعا کردند که هبل شفایشان دهد. ناگهان هبل به صدای بلیغ آنان را ندا کرد: ای دشمنان خدا، چه قدرتی برای من می باشد؟! قسم به آن خدایی که محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)را به حق فرستاده و او را افضل انبیا و مرسلین قرار داده، اگر نفرین کند پیغمبر بر من، هر آینه اجزای من چنان متلاشی و متفرق می شود که اثری از من باقی نماند.

وقتی که شنیدند ضجه کردند به سوی پیغبمر(صلی الله علیه و اله وسلم). پیغمبر فرمود: بیست نفر نزد من بیایند و ده نفر را نزد علی(علیه السلام)ببرید. آنان را آوردند. پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود به آن بیست نفر: چشم­های خود را بر هم گذارید و بگویید: خدایا، به جاه آن کسی که ما را به جاه او مبتلا کردی، ما را عافیت ده، به حق محمد و

علی و طیبین از آل آنان. و همچنین حضرت امیر به آن ده نفر فرمود. پس گفتند و فوری خوب شدند. و آن سی نفر ایمان آوردند با بعضی از اهالی آنان. (1)

توسل عمار

در بحار قضیه محاجه عمار با یهود را نقل فرموده از تفسیر حضرت عسکری(علیه السلام)که: آمدند یهود نزد پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و عرض کردند: ای محمد، این عمار ادعا می کند که اگر امر فرمایی او را، آسمان را به زمین و زمین را به آسمان می برد. اگر راست می گویی، پس بگو این سنگی که این جا افتاده است که دویست نفر نمی توانند آن را حرکت دهند، عمار حرکت دهد.

پس فرمود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم): ای عمار، اطاعت مرا اعتقاد کن و بگو:

اللّهم بجاه محمد و آله الطیبین، قوّت ده مرا بر حمل این سنگ، تا خدا آسان کند بر تو همان طوری که بر کالب بن یوحنا آسان کرد عبور از دریا را به سبب توسلش به ما. پس گفت و سنگ را بلند کرد در بالای سر خود و عرض کرد:

ص: 83


1- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص377؛ بحارالأنوار، ج17، ص262، ح5(باب دوم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).

پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)این سبک تر است نزد من از خلالی که به دست خود نگه دارم... .(1)

و در بحار از صدوق در چند کتابش از امام باقر(علیه السلام)نقل فرموده که فرمود:

بنده ای هفتاد خریف در میان آتش جهنم می ماند. و هر خریفی هفتاد سال است. پس خدا را قسم می دهد به محمد و اهل بیت او که مرا رحم فرما. پس جبرئیل را خدا می فرستد و او را بیرون می کند از آتش. پس خدا فرماید: قسم به عزت خود، اگر سؤال نمی کردی مرا به حق محمد و اهل بیت او، هر آینه طولانی می شد مکث تو در آتش. لکن حتم کردم بر خودم که سؤال نکند مرا بنده ای به حق محمد و اهل بیت او مگر آن که او را بیامرزم. و من حال تو را آمرزیدم. (2)

و غیر از این زیاد است. و همین مقدار کافی است.

بعضی دیگر از اوصاف و شؤون ائمه(علیهم السلام)

واضح و آشکارا باشد که امام(علیه السلام)که دارای صفات و کمالات گذشته است،

منحصر است به همان دوازده نفر که آنان را خدا و پیغمبرش معین فرموده اند و مصلح حقیقی عالم بشریت و رافع فتنه و فساد و تکمیل کننده خلق می باشند. و غیر آنان رافع ظلمات جهالات و ضلالات نیستند چون که کامل نیستند. و نقص و جهل غیر آنان واضح است.

احتیاج خلایق به ائمه(علیهم السلام)واضح است. و محتاج نبودن امامان به دیگران نیز واضح است. چون احدی نقل نکرده است که ائمه در مشکلی عاجز بمانند و مراجعه به اغیار نمایند. پس اینان هادی الی الحق می باشند. <اَفَمَنْ یَهْدِي اِلَی الحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمْ مَنْ لایَهِدِّي اِلّا اَنْ یُهْدَی>.(3)

ص: 84


1- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص515(ذیل بقره (2)، آیۀ 109)؛ بحارالأنوار، ج91، ص17، ح12 (باب 28 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء).
2- . بحارالأنوار، ج91، ص1، ح1(باب 28 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء)؛ الأمالی (للصدوق)، ص672، ح4(مجلس96)؛ الأمالی (للطوسی)، ص675، ح4 [1425] (مجلس37).
3- . یونس (10)، آیۀ 35: آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوارتر است كه تابع او شوند يا كسى كه هدايت نمى شود مگر آن­كه او را هدايت كنند.

لذا در هر زمانی باید حجتی از جانب خدا باشد. و مردم چون علم غیب و واقعیت مردم و عاقبت کار را نمی دانند، نمی توانند امام و حجت معین کنند. چون ممکن است مصلحی که معین می کنند، مفسد باشد. و لذا باید عالم به غیب تصریح نماید و امام قبل امام بعد را معین بفرماید.(1)

و مردم معذور نیستند در ترک معرفت و ولایت. و هر کس بمیرد و امام را نشناسد، مرده است به مردن زمان جاهلیت.(2)

و اگر یکی از دوازده امام(علیه السلام)را انکار نماید، گویا تمام آنان را انکار کرده و مثل آن کسی است که تمام پیغمبران را قبول کرده و پیغمبر خاتم(صلی الله علیه و اله وسلم)را قبول نکرده. (3)

و مردم راه حق را پیدا نمی کنند و به معرفت خدا نمی رسند مگر به توسط پیغمبر ما(صلی الله علیه و اله وسلم)و ائمه(علیهم السلام)و وسیله بین خالق و مخلوق آنان می باشند. (4)

و در حدیث متفق علیه بین عامه و خاصه، پیغمبر آنان را قرین قرآن قرار داده و امر به تمسک به قرآن و عترت با هم نموده و فرموده: از یکدیگر جدا نمی شوند تا بر من سرِ

ص: 85


1- . اشاره به حدیث امام سجاد(علیه السلام)که فرمودند: الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ الْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا مَنْصُوصاً: امام از خاندان ما [اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و اله وسلم)] باید معصوم باشد؛ عصمت در ظاهر وجود کسى نیست که تشخیص داده شود و به همین، جهت باید امام مَنْصُوص باشد [یعنی توسط خداى متعال برگزیده شود چون او به عصمت که یک نیروى معنوى است آگاهى دارد]. معانی الأخبار، ص132، ح1؛ بحارالأنوار، ج25، ص194، ح5 (باب ششم از ابواب علامات الإمام... از کتاب الإمامة).
2- . اشاره به حدیث معروف ائمه معصومین(علیهم السلام)که فرمودند: مَنْ مَاتَ ولَمْ یعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جاهِلِیَّة: هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. کمال الدین وتمام النعمة،ج 2، ص409، ح9؛ رجال الکشی، ص424، ح799؛ بحارالأنوار،ج 23، ص89، ح35(باب چهارم از ابواب جمل الأحوال الأئمة... از کتاب الإمامة). مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج23، ص76 بابی منعقد نموده اند به نام (باب چهارم: وجوب معرفة الإمام وأنه لا یعذر الناس بترک الولایة وأن من مات لا یعرف إمامه أو شک فیه مات میتة، جاهلیة وکفر ونفاق از کتاب الإمامة) که دیدن روایات باب، خالی از لطف نمی باشد.
3- . مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج23، ص95 بابی منعقد نموده اند به­نام (باب پنجم: أن من أنکر واحدا منهم فقد أنکر الجمیع).
4- . مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج23، ص99 بابی منعقد نموده اند به­نام (باب ششم: أن الناس لا یهتدون إلا بهم وأنهم الوسائل بین الخلق وبین الله وأنه لا یدخل الجنة إلا من عرفهم).

حوض کوثر وارد شوند. و مادامی که مردم متمسک به هر دو شوند، گمراه نمی شوند. (1)

و از این خبر استفاده می شود که عترت و قرآن باقی هستند تا روز قیامت. و این اِخبار به غیب است که حضرت فرموده و از معجزات باقیه است که می بینیم تا حال بوده و خواهد بود.

و آنان را خداوند کشتی نجات قرار داده مثل کشتی نوح(علیه السلام). هر کس وارد نشود، در هلاکت و ضلالت غرق می شود و ظلمات جهالت و ضلالت بر او احاطه می کند.(2)

و آنان را اهل ذکر و عالم به قرآن قرار داده و واجب کرده که مردم از آنان سؤال کنند و جواب بر آنان واجب نیست.(3) چون­که خدا آنان را برگزیده و انتخاب فرموده و آنان را حامل علم خود و حامل عرش و دانای به تمام نکات و مطالب قرآن قرار داده.(4)

و محبت آنان را اجر و مزد رسالت پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)قرار داده.(5) و آنان را پدر مهربان این امت قرار داده.(6)

ص: 86


1- . منابع اهل سنت : السنن الکبری، ج5، ص45؛ مسند احمد، ج3، ص14و17و26؛ و حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج3، ص109 بعد از نقل حدیث می گوید: «هذا حدیث، صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله». برای اطلاع بیشتر از منابع این حدیث در کتب اهل سنت، رجوع شود به کتاب «خلاصه عبقات الانوار، حدیث ثقلین» تألیف آیت الله سید علی حسینی میلانی. مرحوم علامه مجلسی در بحارالأنوار، ج23، ص104 بابی منعقد نموده اند به نام (باب هفتم: فضائل أهل البیت(علیهم السلام)والنص علیهم، جملة من خبر الثقلین والسفینة وباب حطة وغیرها).
2- . عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص27 ، ح10(باب31 از جزء دوم)؛ الأمالی(للطوسی)، ص60، ح57 [88](مجلس دوم)؛ بحارالأنوار، ج23، ص105، ح3(باب هفتم از ابواب جمل الأحوال الأئمة(علیهم السلام)از کتاب الإمامة).
3- . الکافی، ج1، ص210، ح3و6؛ تفسیر القمی، ج 2، ص68؛ بحارالأنوار، ج23، ص174، ح3 (باب نهم از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
4- . ر.ک: الکافی، ج1، ص213، ح1؛ بحارالأنوار، ج23، ص198، ح31؛ تأویل الآیات، ص478؛ بحارالأنوار، ج26، ص116، ح22.
5- . اشاره به آیۀ 23 سوره الشوری (42).
6- . اشاره به قسمتی از حدیث امام رضا(علیهم السلام) که فرمودند:... الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ؛ الْوَالِدُ الشَّفِیق...؛ الکافی، ج1، ص198، ح1؛ الأمالی(للصدوق)، ص674، ح1(مجلس97)؛ معانی الاخبار، ص96، ح2؛ کمال الدین وتمام النعمة، ج 2، ص675، ح32؛ بحارالأنوار، ج 25، ص123، ح4 (باب چهارم از ابواب علامات الإمام... از کتاب الإمامة).

و خداوند پادشاهی عظیمی به آنان لطف فرموده. چون اطاعت آنان را بر

مخلوقات تکویناً واجب نموده. (1)

و آنان هستند انوار خدایی در عالم ممکنات و چراغی اند که خدا آنان را روشن فرموده در مخلوقات و به نور آنان تمام خلایق روشنند و یکدیگر را می فهمند. و به نور آنان مخلوقات ادراک موجودات را می کنند. و نور عقل پرتوی است از نور آنان.

و خداوند اشاره به انوار آنان فرموده و آیات نور را در شأن نور آنان فرستاده(2) و آنان را خانه علم و کمال و نور قرار داده. و بلند فرموده مقامات آنان را و آنان را شهدای خلق قرار داده.(3)

و در باطن قرآن از ولایت آنان تعبیر فرموده، به ایمان و اسلام و یُسْر و بِرّ و تقوا و قرب و صدق و صلاح و حسنه و حُسنی و نعمت و فضل و رحمت و علامت و هدایت و سِلْم و سلامت و معروف و عدل و احسان و قسط و میزان و صلاة و زکات و حج و صیام. و تمام آیات خیر و مدح درباره آنان و شیعیانشان است.

و از دشمنان و مخالفین آنان تعبیر فرموده به: کفار و مشرکین و جِبْت و طاغوت و لات و عزی و اصنام و فجار و اشرار و اصحاب شمال و سیئه و عسر و شر و ضلالت و کذب و فساد و نقمت و غوایت و ضلالت و سخط و عقوبت و شجره خباثت و شرارت و امام ضلالت و هادی به سوی آتش جهنم و رساننده به درکات جحیم و شقاوت و فسق و عصیان و فحشا و منکر و بغی و عدوان. بلکه تمام آیات مذمت و قبح و شرارت درباره آنان است.

و از معرفت آنان تعبیر به حکمت فرموده.(4)

پس فرمود: <وَ مَنْ یؤْتَی الحِکمَةَ فَقَدْ اُوتِيَ خَیراً کَثیراً>.(5)

ص: 87


1- . در این زمینه احادیث فراوانی وجود دارد. رجوع شود به بحث قبل (ولایت ائمه(علیهم السلام)) لازم به ذکر است که مرحوم مؤلف در کتاب «اثبات ولایت» فصل چهارم، روایات فراوانی را در این زمینه جمع آوری نموده است.
2- . النور (24)، آیۀ 35.
3- . اشاره به حدیث امام جواد(علیه السلام)که فرمودند: ... وأشهَدَهُم خَلقَها ...؛ بحارالأنوار، ج25، ص25، ح44(باب اول از ابواب خلقهم وطینتهم... از کتاب الإمامة).
4- . الکافی، ج1، ص185، ح11؛ در تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل سورۀ البقرة (2)، آیۀ 269؛ بحارالأنوار، ج24، ص86، ح2(باب 32 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
5- . البقرة (2)، آیۀ 269.

از آنان در قرآن شریف تعبیر فرموده به: راسخون در علم و آیاتُ اللّه تعالی و بَیناتُه و کتابُ اللّه تعالی و اولی الامر و شهداءُ عَلَی الناسِ و مؤمنون و ابرار و متقون و سابقون و مقربون و سبیل مقیم و صراط مستقیم و مُتَوَسمون و صادقون و صدیقون و شهدا و صالحون و نجوم و علامات و حَبْلُ اللّه المتین و العروةُ الوثقَی الّتی لَاانْفِصامَ لَها و صافّون و مُسَبِّحون والسَّفَرَةُالکرامُ البَرَرَة و اهل رضوان و درجات و بحر و لؤلؤ و مرجان و ماء مَعین و بِئْرٌ معطّلةٌ عنِ استفادةِالناس و قصر مَشید محکم مشرف بر کل مخلوقات و سحاب و رحمت و ظل ممدود و فاکهه کثیره وسَبْعُ المَثانی و اولی النُّهی و اولوالالباب و عبادالرحمن و شجره طیبه که می دهد میوه و بهره خود را همیشه به اذن پروردگار و هدی و هادون و خیرُ أئمةٍ اُخْرِجَت لِلناسِ و خلفاء اللّه و متقین که در آخر سلطنت ظاهری با آن­هاست. قال تعالی: <وَالعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ>. و مستضعفین که خدا اراده فرموده که آنان متمکن در زمین بشوند و امامان و پیشوایان خلق باشند و دشمنان آنان را برگرداند تا عذاب دنیا را بچشند و قصاص ظلم ها را بنمایند و کلمات اللّه تعالی و حُرُماتُ اللّه تعالی.

و ایشانند مرحومین در قرآن و ایام و شُهور دوازده گانه و اهل اَعراف که داخل بهشت نمی شود مگر کسانی که آنان را بشناسند. و مردم را در قیامت نگه می دارند و از ولایت آنان سؤال می کنند.(1)

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و أمیرالمؤمنین(علیه السلام)هستند که در قیامت خطاب می شود به آنان:

<القِیَا فِي جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنیدٍ>؛(2)

بیاندازید شما دو نفر در جهنم هر کفار عنید را.(3)

ص: 88


1- . تفسیر القمی، ج1، ص289، ح55(ذیل آیات 33 تا 36 سورۀ توبه)؛ تفسیر العیاشی، ج2، ص88(ذیل آیۀ 36 سورۀ توبه)؛ ر.ک: الکافی، ج2، ص382و408؛ تفسیر نورالثقلین، ج2، ص35، ح139.
2- . ق (50)، آیۀ 24.
3- . الأمالی(للطوسی)، ص290، ح563، ح10(مجلس11)؛ تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل سوره ق (50)، آیۀ 24؛ بحارالأنوار، ج7، ص338، ح27(باب 17 از ابواب المعاد و... از کتاب العدل والمعاد).

پس دوستان را به بهشت و دشمنان را به جهنم می فرستند. و به همین نحو قسمت می کنند اهل بهشت و جهنم را.

صورت حضرت امیر(علیه السلام)در عرش و آسمان ها می باشد و ملائکه او را زیارت می کنند. هفتاد هزار ملک همیشه طلب مغفرت می کنند برای دوستان ائمه(علیهم السلام).(1)

از اعظم واجبات محبت و قبول ولایت آن هاست.(2) و تمام نمی شود این مگر با دشمنی با دشمنان آنان و دشمنی با دوست دشمن آنان.(3)

ثواب محبت آنان در روایات متواترات بیان شده و همچنین ذم عداوت با آنان و این که دشمن نمی دارد آنان را مگر منافق.(4)

دشمنی با آنان سبب خلود در جهنم أبدالآباداست.(5) و ولایت آنان امان است از آتش(6) و دوستی با آنان علامت حلال زادگی است. و دشمنی آنان علامت حرام زادگی است.(7)

ص: 89


1- . بشارة المصطفی، ج2، ص160؛ بحارالأنوار، ج39، ص110، ح18(باب 76 از ابواب فضائله... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)).
2- . الکافی، ج2، ص18، ح3؛ بحارالأنوار، ج65، ص376، ح21(باب 27 از ابواب الإیمان و... از کتاب الإیمان والکفر).
3- . کنزالفوائد، ج2، ص12؛ بحارالأنوار، ج27، ص63، ح22(باب اول از ابواب ولایتهم و... از کتاب الإمامة)؛ مرحوم علامه مجلسی(رحمة الله علیه)در بحارالأنوار، ج27، ص51 فصلی منعقد نموده اند به­نام (أبواب ولایتهم وحبهم وبغضهم(علیهم السلام)).
4- . الإرشاد، ج1، ص39؛ الأمالی (للصدوق)، ص102، ح3(مجلس22)؛ بحارالأنوار، ج27، ص230، ح36 و ج27، ص78، ح12(باب دهم از ابواب ولایتهم و... از کتاب الإمامة) مرحوم علامۀ مجلسی در بحارالأنوار، ج27، ص73 بابی به نام (باب الرابع ثواب حبهم ونصرهم وولایتهم وأنها أمان من النار)؛ همچنین در ج27، ص218 بابی به نام (باب العاشر ذم مبغضهم وأنه کافر حلال الدم وثواب اللعن على أعدائهم) منعقد نموده اند.
5- . الخصال، ج2، ص610، ح10؛ بحارالأنوار، ج27، ص88، ح39(باب چهارم از ابواب ولایتهم و... از کتاب الإمامة).
6- . الأمالی(للصدوق)، ص474، ح8(مجلس 72)؛ بحارالأنوار، ج27، ص88، ح35(باب چهارم از ابواب ولایتهم و ... از کتاب الإمامة).
7- . مرحوم علامه مجلسی در بحار، ج27، ص145 بابی منعقد نموده اند به­نام(باب پنجم أن حبهم(علیهم السلام) علامة طیب الولادة وبغضهم علامة خبث الولادة ).

دوست و ولی ایشان می یابد بهره محبت آنان را در وقت مرگ و در قبر و وقت بیرون شدن از قبر و وقت حساب و نزد میزان و نزد حوض و نزد صراط و نزد تطایر نامه اعمال که در این اوقات از فزع و سختی ها و ترس ها و تاریکی ها و عذاب و رسوایی ایمن خواهد شد.(1) و وقت مرگ چهارده معصوم(علیهم السلام)نزد او حاضر می شوند و او را بشارت به بهشت و ایمنی و نعمت می دهند.(2)

و هریک از شیعیان و دوستان آنان که بمیرد، شهید مرده است.(3)

چنان که در روایات بیان شده(4) و استدلال فرمودند به آیه شریفه: <وَالَّذینَ آمَنُوا بِالله وَ رُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ الصِّدّیقُونَ والشُّهِداءُ عِنْدَ رَبِّهِم>.(5)

وجوب ولایت و فوائد آن

به حسب عد ه اى از روایات متواترات که در بحار(6)

از کتب معتبره نقل فرموده است: عمل هیچ عمل کننده و عبادت هیچ عابدی را خدا قبول نمی کند مگر با ولایت امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم السلام)

و بدون ولایت اعمال باطل و عاطل است <کَرِمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرّیحُ فی یوْمٍ عَاصِفٍ>(7)

ص: 90


1- . المحاسن، ج1، ص152، ح75؛ بحارالأنوار، ج27، ص162، ح10(باب ششم از ابواب ولایتهم و... از کتاب الإمامة).
2- . الأمالی (للطوسی)، ص144، ح19_1140(مجلس37)؛ بحارالأنوار، ج27، ص165، ح22. مرحوم علامه مجلسی0 در بحارالأنوار، ج27، ص157 بابی منعقد نموده اند به­نام (باب ششم: ما ینفع حبهم فیه من المواطن وأنهم(علیهم السلام)یحضرون عند الموت وغیره وأنه یسأل عن ولایتهم فی القبر).
3- . تهذیب الأحکام، ج6، ص167، ح4؛ بحارالأنوار، ج24، ص38، ح15(باب 26 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
4- . بدان که: آن چه در این مطلب ذکر نمودیم یک دوره تأویل قرآن وباطن فرقان است. و برای هر یک از جملات آن، روایات زیاد دال بر آن ذکر شده است وتمام در بحارالأنوار، ج23 و غیره عنوان باب قرار داده شده است. و بیان مواضع آن در سفینة البحار و مستدرک سفینة البحار به نحو مبسوط ذکر نمودم. پس خوب تأمل و دقت کن تا ابواب علم به تأویل قرآن برای تو باز شود والحمدلله رب العالمین کما هو أهله.
5- . الحدید (57)، آیۀ 19؛ در تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین ذیل آیه.
6- . بحارالأنوار، ج27، ص166.
7- . إبراهیم (14)، آیۀ 18: به خاکستری می مانند در مقابل تند باد روز طوفانی آن­ها توانایی ندارند.

و <کَسَرابٍ بِقیعةٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتّی اِذا جاءَهُ لَمْ یجِدْهُ شَیئاً>.(1)

قال تعالی: <وَقَدِمْنا اِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعْلناهُ هَباءً مَنْثُوراً>(2) که تفسیر شده اعمال مخالفین است که هباءً منثورا می شود.(3)

و به آنان تفسیر شده در روایات <وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ خاشَعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیةً>؛(4) یعنی: صورت هایی در دنیا خاضع و خاشع می باشند عمل کننده اند به عبادات در ظاهر اما ناصب می باشند.(5)

و بر حضرت امیر(علیه السلام)اشخاصی را مقدم می دانند. اینان وارد می شوند در آتش سوزنده و آمرزش خدا بر ایشان نیست. چون خدا فرموده: <وَاِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَاَمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی>؛(6)

و به درستی که من آمرزنده هستم کسی را که توبه کند (از کفر و شرک) و ایمان بیاورد (به خدا و پیغمبر) و عمل صالح نماید پس راه پیدا کند و هدایت یابد (به سوی ولایت).

چنان که در روایات کثیره بیان شده است و اگر بنده ای عبادت کند خدا را مابین رکن و مقام هزار سال بلکه تمام عمر دنیا و بمیرد بدون ولایت خداوند او را به رو در آتش جهنم افکند چنان­که در روایات متواتره وارده از پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)تصریح به این شده است. (7)

ص: 91


1- . النور (24)، آیۀ 39: كارهاى آن ها مانند سرابى است كه تشنه آن را آب مى بيند، همين كه مى رسد به آن جا چيزى نمى بيند.
2- . الفرقان (25) ، آیۀ 23: و ما توجه به اعمال فاسد بى خلوص آن ها كرده و همه را باطل و نابود مى گردانيم.
3- . بصائر الدرجات، ص426، ح15(باب چهارم از جزء نهم)؛ در تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل آیه؛ بحارالأنوار، ج23، ص344، ح37(باب 20 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
4- . الغاشیة (88)، آیات 2_ 4.
5- . تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل آیه؛ بحارالأنوار، ج8، ص356، ح10و 13(باب 27از ابواب المعاد و... از کتاب العدل والمعاد).
6- . طه (20)، آیۀ 82.
7- . مناقب (ابن شهرآشوب)، ج3، ص198؛ بحارالأنوار، ج39، ص257، ح34(باب 87 از ابواب فضائله... از کتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)).

اسلام بر پنج چیز بنا شده

به حسب روایات بسیار اسلام بنا شده بر پنج چیز: نماز و زکات و حج و صوم و ولایتِ امیرالمؤمنین و ائمه دین(علیهم السلام). و در آن چهارتای اول رخصتی در بعضی اوقات واقع شده، لکن در ولایت هیچ رخصتی در هیچ وقت داده نشده است. و روایات زیادی به این مضمون در وسائل و مستدرک و بحار می باشد.(1)

از آن جمله در کافی به سند صحیح از زراره از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

بنا شده اسلام بر پنج چیز: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره عرض کرد: آقا، کدام یک از این پنج چیز بهتر است؟ فرمود: ولایت افضل است. برای این که ولایت مفتاح است و امام که صاحب ولایت است راهنما و دلیل است بر تمام آن ها. پس بعد از آن نماز است. چون پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)فرمود: نماز عمود دین است. و بعد از آن زکات که قرین نماز است (یعنی در آیات قرآن با هم ذکر شده) پس حج و بعد روزه. _ تا آن­که فرمود:_ اگر مردی شب ها در حال قیام نماز باشد و روزها روزه بگیرد و جمیع مالش را صدقه دهد و جمیع روزگار را حج کند و ولایت ولی اللّه را نشناسد و اعمال او به دلالت ولی خدا نباشد، حقی به ثواب ندارد و از اهل ایمان نیست... .(2)

بدان­که: به حسب آیات و روایات دین تمام پیغمبران دین اسلام بوده است و دینی برای خدا غیر دین اسلام نبوده است. و این پنج چیز در تمام شرایع پیغمبران بوده است، ولی خصوصیات آن فرق دارد.

ص: 92


1- . وسائل الشیعه، ج1، ص13(باب اول: وجوب العبادات الخمس الصلاة والزکاة والصوم والحج والجهاد)؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص69(باب اول: وجوب العبادات الخمس الصلاة والزکاة والصوم والحج والجهاد)؛ بحارالأنوار، ج65، ص329(باب27: دعائم الإسلام والإیمان وشعبهما وفضل الإسلام از کتاب الإیمان والکفر).
2- . الکافی، ج2، ص18، ح5؛ بحارالأنوار، ج65، ص332، ح10(باب27 از ابواب الإیمان والإسلام و... از کتاب الإیمان والکفر).

باب دوم (2) : فلسفه و فضیلت نماز و اجزای آن

اشاره

باب دوم از ابواب رحمت نماز است که هزاران باب از آن منفتح می شود.

بدان­که: بعد از معرفت خداوند تبارک و تعالی و اقرار به انبیا و مرسلین و اوصیا(علیهم السلام)عملی و عبادتی بالاتر و شریف تر از نماز نیست. و در این جا چند فصل است:

ص: 93

ص: 94

فصل اول 1 : وجوب نماز

بدان­که وجوب نماز از ضروریات دین است و منکر آن _ با التفات به آن که ضروری است _ کافر می باشد و مرتد و نجس است. و اما تارک آن بدون انکار کافر است، لکن نجس نیست.

و در روایات زیاد به تارک صلاة کافر گفته شده است و معروف بین اصحاب و روات بوده. لذا سؤال می کردند از امام صادق(علیه السلام): آقا، شما چرا می فرمایید تارک نماز کافر است و لکن شراب خوار و زنا کننده و دزد را کافر نمی دانید؟ و فرق آن چیست؟ فرمود:

زنا کننده برای خاطر شهوت زنا می کند. و همچنین شراب خوار و دزد برای تحصیل مال دزدی می کند. اما تارک نماز برای شهوت و لذت نیست، بلکه نیست مگر استخفاف و بی اعتنایی به فرمان خدا و اهمیت ندادن به آن. و این سبب کفر است.(1)

ص: 95


1- . الکافی، ج2، ص386، ح9؛ قرب الأسناد، ص47، ح154؛ بحارالأنوار، ج79، ص214، ح27 (باب اول از ابواب فضلها و... از کتاب الطهارة).

ص: 96

فصل دوم 2 : حرمت تضییع نماز و استخفاف به آن

قال تعالی: <فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ الّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ>.(1)

ویل در لغت یعنی: وای. لکن در مقدمه تفسیر برهان (مرآة الانوار) در لغت «ویل» نقل فرموده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

ویل وادیی است در جهنم که کافر ساقط می شود در آن چهل خریف... .(2)

و در روایت دیگر خریف را هفتاد سال معین کرده اند؛(3)چنان­که گذشت.

در تفسیر قمی در سوره مطففین از امام باقر(علیه السلام)نقل شده است که در ضمن حدیثی فرمود: ویل چاهی است در جهنم. (4)

و بالجمله خدا در این آیه فرمود: ویل برای نماز خوانندگان؛ آنان که ضایع کننده هستند نماز را.

و تفسیر «ساهون» به تضییع کنندگان نماز در روایت کافی و تهذیب از آقا موسی

ص: 97


1- . الماعون (107)، آیات 4و5.
2- . مرآة الأنوار (مقدمه تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن)، ص332 «لغت ویل»؛ تفسیر مجمع البیان، ج1، ص278؛ تفسیر نورالثقلین، ج1، ص93؛ المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص507.
3- . معانی الأخبار، ص226(باب معنی الخریف)؛ بحارالأنوار، ج91، ص1، ح1(باب 28 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعاء).
4- . تفسیر القمی، ج2، ص410، ذیل سورۀ المطففین (83)، آیۀ 1؛ بحارالأنوار، ج100، ص106، ذیل حدیث2(باب دوم از ابواب التجارات و... از کتاب العقود والإیقاعات).

بن جعفر(علیهم السلام)بیان شده است. (1)

و قال تعالی:

<فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ اَضاعُوا الصَّلاة واتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیاً>؛(2)

پس بیاید بعد از آن ها جماعتی که ضایع کنند نماز را و تبعیت نمایند از شهوات. اینان وارد غَی می شوند. یعنی در گمراهی و خسارت واقع می شوند، یا آن­که از راه بهشت دور می شوند.

در بحار از کتاب کنز جامع الفوائد نقل کرده به سند خود از آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام)که فرمود در تفسیر این آیه شریفه:

غَی کوهی است از مس که دور می زند در وسط جهنم.(3)

پس ضایع کننده نماز و تابع شهوات وارد در آن کوه می شود.

در وسائل از صدوق در عیون به سند خود از حضرت رضا(علیه السلام)از پدر بزرگوارش(علیه السلام)نقل کرده که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

وقتی که روز قیامت شود، بنده را احضار می کنند. اول چیزی که از او سؤال می کنند نماز است. اگر تام و تمام نماز را انجام داده بود که خوب است؛ و اگر نه، او را در آتش می اندازند. (4)

و نقل فرمود امام(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

نماز را ضایع نکنید؛ که هرکس نماز خود را ضایع کند، محشور شود با قارون و هامان و ثابت است بر خدا که او را با منافقین قرار دهد. پس ویل برای کسی

ص: 98


1- . الکافی، ج3، ص268، ح5؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص239، ح16؛ بحارالأنوار، ج80، ص6 (باب ششم از ابواب اهمیتها و... از کتاب الصلاة).
2- . مریم (19)، آیۀ 59.
3- . تأویل الآیات الظاهرة، ص298؛ کنز الدقائق وبحر الغرائب، ج8، ص249؛ بحارالأنوار،ج 23، ص223، ح37(باب 12 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة)؛ بحارالأنوار، ج 24، ص374، ح102(باب 67 از ابواب الآیات النازلة فیهم از کتاب الإمامة).
4- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص31، ح45؛ وسائل الشیعه، ج4، ص29، ح6 [4430]؛ بحارالأنوار، ج79، ص207، ح15(باب الأول فضل الصلاة وعقاب تارکها از کتاب الطهارة).

که بر نماز خود محافظت نکند و طریقه پیغمبرش را انجام ندهد. (1)

در کتاب کافی به سند صحیح از زراره از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)در مسجد نشسته بود. ناگاه مردی داخل شد در مسجد و مشغول نماز شد، پس رکوع و سجود را تمام انجام نداد و عجله کرد. پس پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود: منقار زد مثل منقار زدن کلاغ به زمین. اگر این طور نماز بخواند و بمیرد، بر غیر دین من می میرد. (2)

و نیز از عبداللّه بن میمون قداح نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام)دیدند مردی را که مثل منقار زدن مرغ سر را به زمین برای سجده می گذارد و فوری حرکت می دهد. فرمود: چند وقت است این طور نماز می خوانی؟ عرض کرد: از فلان وقت است. حضرت فرمود: مثل تو نزد خدا مثل کلاغ است آن وقتی که منقار به زمین می زند. اگر این طور باشی و بمیری، بر غیر ملت ابی القاسم محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)خواهی مرد. (3)

در کتاب شریف کافی به سند صحیح از زراره از امام باقر7 است که فرمود:

نماز را سبک و کوچک نشمارید؛ که پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)در وقت وفات فرمود: نیست از من کسی که استخفاف کند به نماز خود. و نیست از من کسی که شراب بخورد. و واللّه وارد نمی شود بر من سرِ حوض کوثر.(4)

ص: 99


1- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص31، ح46؛ بحارالأنوار، ج80، ص14، ح23(باب ششم از ابواب اهمیتها و... از کتاب الصلاة) و همین روایت را در مستدرک الوسائل، ج3، ص28، ح 4 [2932](باب هفتم از ابواب اعداد الفرائض... از کتاب الصلاة) از کتاب صحیفة الرضا(علیه السلام)، ص60 نقل کرده است. (مؤلف)
2- . الکافی،ج 3، ص268، ح6؛ الأمالی(للصدوق)، ص483، ح8؛ بحارالأنوار، ج81، ص234، ح8(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة). و همین روایت را در وسائل الشیعه، ج4، ص37، ح6 [4452] وذیل آن (باب نهم از ابواب اعداد الفرائض... از کتاب الصلاة) به سندهای دیگر نیز نقل کرده است و در کتاب المحاسن، ج1، ص79، ح5 تألیف احمدبن ابی عبداللّه البرقی که از ثقات و معتمدین اصحاب حضرت جواد و حضرت هادی(علیهم السلام)بوده است همین مضمون را نقل کرده است. (مؤلف)
3- . المحاسن، ج1، ص82، ذیل حدیث11؛ بحارالأنوار، ج81، ص242، ذیل ح27(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج3، ص269، ح7؛ بحارالأنوار، ج80، ص9، ح3(باب ششم از ابواب اهمیتها و... از کتاب الصلاة).

و همچنین در کافی به سند صحیح از آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام)نقل کرده که فرمود:

چون که وقت وفات پدرم امام صادق(علیه السلام)رسید، فرمود به من: ای فرزند من، به کسی که استخفاف کند به نماز شفاعت ما نمی رسد. (1)

و به مضمون این دو روایت، روایات دیگر در وسائل و غیره نقل کرده است. (2)

و در کافی و تهذیب(3)

به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

واللّه از عمر شخص پنجاه سال می گذرد و خدا از او یک نماز قبول نکرده است. پس این چقدر سخت است! اگر همسایه و یا رفیقت این طور برای تو نماز بخواند، قبول نمی کنی آن را برای استخفافش به آن. به درستی که خدا قبول نمی کند مگر خوب را. پس چگونه قبول کند آن چه به آن استخفاف می شود؟!(4)

در کافی و تهذیب به سند خودشان از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده اند که رسول اللّه (صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

شیطان همیشه از مؤمن ترسان است، اما تا مادامی که محافظت بر نمازهای پنج گانه بنماید. پس وقتی که ضایع کرد آن ها را، جرأت بر او می کند و او را داخل گناهان بزرگ می کند.(5)

در بحار و مستدرک از سید ابن طاووس در کتاب فلاح السائل از فاطمه زهرا سیده زنان عالم و علی ابیها و بعلها و بنیها نقل کرده که سؤال کرد از پدر بزرگوارش

ص: 100


1- . الکافی، ج3، ص270، ح15؛ بحارالأنوار، ج47، ص7، ح23(باب اول از ابواب تاریخ الإمام الهمام... از کتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد(علیهم السلام)).
2- . وسائل الشیعه، ج4، ص23(باب ششم: تحریم الاستخفاف بالصلاة والتهاون بها).
3- . تهذیب الأحکام، ص204.
4- . الکافی، ج3، ص269، ح9؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص240، ح18؛ بحارالأنوار، ج81، ص261 (باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
5- . الکافی، ج3، ص269، ح8؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص236، ح2؛ بحارالأنوار، ج79، ص202، ذیل حدیث2(باب اول از ابواب فضلها وعللهاو... از کتاب الصلاة).

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم): چه چیز می باشد برای آن کسی که سبک شمارد و استخفاف نماید به نماز خود؟ پس پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

ای فاطمه، هر کس استخفاف کند به نماز از مردان و زنان، خداوند تعالی او را مبتلا فرماید به پانزده چیز؛ شش در دنیا، و سه در وقت مرگ، و سه در میان قبر، و سه در روز قیامت.

اما آن شش که در دنیا مبتلا شود: اول آن که برکت از عمر او برداشته می شود. و همچنین برکت از روزی او برداشته خواهد شد. و محو می کند خدا سیمای خوبان را از صورت او. و هر عملی که انجام دهد، اجر و ثواب برای او نخواهد بود. و دعای او به سوی آسمان بلند نشود. و ششم آن­که: نیست برای او بهره ای در دعای خوبان.

و اما آن سه که در وقت مرگ مبتلا شود: اول آن­که: می میرد ذلیل و خوار. دوم آن­که: می میرد گرسنه. سوم آن­که: می میرد تشنه که اگر تمام نهرهای دنیا را به خوراک او دهند سیراب نشود.

و اما آن سه که در قبر مبتلا شود، پس اول آن که: خدا موکل می نماید به او ملکی که او را در قبر از جای برکند و در قَلَق و اضطراب اندازد. و دوم: قبر بر او تنگ می شود. و سوم: قبر او تاریک خواهد شد.

واما آن سه که در قیامت مبتلا شود: اول آن­که: خدا بر او موکل می کند ملکی را که او را به رو بر زمین کشد و خلایق بر او نظر می کنند. و دوم آن­که: حساب او سخت شود. و سوم آن که: خدای تعالی نظر لطف به او نفرماید و پاکیزه نکند او را. و برای او است عذاب دردناک.(1)

و از این روایات شدت حرمت تضییع نماز و استخفاف به آن معلوم شد.

و علامه متبحر کامل حاج شیخ جعفر شوشتری در منهج الرشاد فرموده:

بدان که: سبک شمردن نماز بر چند قسم است:

اول آن که: آن را چیزی نداند. و این باعث کفر است.

ص: 101


1- . فلاح السائل، ص22؛ مستدرک الوسائل، ج3، ص23، ح1[2922](باب ششم از ابواب اعداد الفرائض و... از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج80، ص21، ح39(باب ششم از ابواب اهمیتها و... از کتاب الصلاة).

دوم آن که: آن را ترک کند.

سوم آن که: مسائل آن را درست نکند و در فکر صحت و بطلان آن نباشد.

چهارم آن که: در بند وقت آن نباشد.

و پنجم آن که: نماز قضا به ذمه او باشد و در صدد به جا آوردن آن ها نباشد و سال به سال تأخیر بیندازد تا آن که قدری از عمر او بگذرد و هنوز در ذمه او باشد. و ظاهر این است که بر فرض قول به اینک قضا موسع است، توسعه آن به این مقدار نیست که به حد تهاون و سهل انگاری برسد. انتهی

ص: 102

فصل سوم 3

فضیلت و شرافت و فواید نماز

قال تعالی: <اَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیلِ اِنَّ الحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئات>؛(1)

اقامه کن نماز را دو طرف روز و در وقت شب به درستی که حسنات می بَرند و برطرف می کنند گناهان را.

در تفسیر برهان در ذیل آیه شریفه روایاتی نقل کرده از کافی و غیر آن که مفاد آن ها این است که این نمازهای پنج گانه یومیه حسنات می باشند که برطرف می کنند و پاک می کنند گناهان ما بین نمازها را. یعنی نماز ظهر مثلاً کفاره گناهان از صبح تا ظهر است، و نماز عصر کفاره گناهان ما بین ظهر و عصر، و نماز مغرب کفاره گناهان ما بین عصر و مغرب است، و هکذا. و این نمازها به منزله نهر جاری است بر درِ خانه شخص.

پس همان طوری که اگر این شخص شبانه روزی پنج مرتبه میان آب بدن خود را بشوید کثافتی بر او باقی نمی ماند، همچنین این نماز کثافت گناه را پاک می کند. (2)

در کافی به سند صحیح از معاویة بن وهب است که گفت: سؤال کردم از امام صادق(علیه السلام): افضل چیزی که بندگان به سبب آن مقرب درگاه الاهی می شوند

ص: 103


1- . هود (11)، آیۀ 114.
2- . ر.ک: تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل آیه؛ تفسیر العیاشی،ج 2، ص161، ح74؛ بحارالأنوار، ج79، ص220، ح41(باب اول از ابواب فضلها و... از کتاب الصلاة).

چیست؟ فرمود امام(علیه السلام):

نمی دانم چیزی را که بعد از معرفت افضل باشد از این نمازها.آیا نمی بینی که بنده صالح عیسی(علیه السلام)فرمود: <وَ اَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ مادُمْتُ حَیاً>(1)؟! یعنی: وصیت کرد مرا خداوند به نماز و زکات مادامی که زنده باشم.(2)

و به سند صحیح دیگر از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

محبوب ترین اعمال نزد خدای(عزوعجل)نماز است. و این نماز وصیت آخر انبیاست....(3)

و در روایت دیگر فرمود امام صادق(علیه السلام):

وقتی که بنده مشغول نماز شود، رحمت بر او نازل شود از طرف آسمان و ملائکه اطراف او را می گیرند و ملکی او را ندا می کند: اگر بداند این نمازگزار چه ثواب ها در نماز برای او هست، منصرف از نماز نمی شود.(4)

و در روایت دیگر امام باقر(علیه السلام)فرمود که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

وقتی که قیام کند بنده مؤمن در نماز، نظر لطف فرماید خدا به او تا آن که تمام کند و رحمت او را فراگیرد از بالای سرش تا افق آسمان و نیز ملائکه اطراف او را بگیرند تا افق آسمان و خدا ملکی به او موکل گرداند که بگوید به او: ای نمازگزار، اگر بدانی چه کسی به تو نظر دارد و با که مناجات می کنی، التفات به غیر نمی کنی و از جای خود دور نمی شوی. (5)

و در روایت دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

مَثَل نماز مَثَل عمود خیمه است. وقتی که عمود برپا وثابت باشد، نفع دارد

ص: 104


1- . مریم (19)، آیۀ 31.
2- . الکافی، ج3، ص264، ح1؛ بحارالأنوار، ج79، ص225، ح50(باب اول از ابواب فضلها و... از کتاب الصلاة).
3- . الکافی، ج3، ص264، ح2؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص210، ح638؛ وسائل الشیعه، ج4، ص38، ح2[4454](باب دهم از ابواب اعداد الفرائض از کتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج3، ص265، ح4؛ وسائل الشیعه، ج4، ص32، ح3[4435](باب هشتم از ابواب اعداد الفرائض از کتاب الصلاة).
5- . الکافی، ج3، ص265، ح5؛ بحارالأنوار، ج81، ص260، ذیل حدیث59(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).

طناب و میخ ها و پرده ها. و اما وقتی که شکست عمود، نفع ندارد طناب و میخ و پرده.(1)

و در روایت صحیح دیگر فرمود امام صادق(علیه السلام):

هر کس خداوند از او یک نماز قبول فرماید، عذاب نکند او را. و هر کس یک حسنه از او قبول فرماید، عذاب نکند او را. (2)

و در روایت دیگر فرمود امام صادق(علیه السلام):

کسی که دو رکعت نماز بخواند و بداند آن چه را در نماز می گوید، منصرف شود از نماز و حال آن که بین او و خدا گناهی باقی نباشد.(3)

تمام این روایات را از کافی نقل کردم. و نیز در کافی و تهذیب از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

یک نماز واجب بهتر است از بیست حج. و یک حج بهتر است از خانه ای مملو از طلا که در راه خدا صدقه دهد تا تمام شود.(4)

در تهذیب از یونس بن یعقوب نقل کرده که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

حج بهتر است از دنیا و آن چه در دنیاست. و نماز واجب افضل است از هزار حج.(5)

حقیر گوید: این اختلاف شاید جهت اختلاف نمازها و نمازگزارها باشد.

صدوق در من لایحضره الفقیه نقل فرموده است از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

ص: 105


1- . الکافی، ج3، ص266، ح9؛ بحارالأنوار، ج79، ص218، ح36(باب اول از ابواب فضلها وعللها... از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج3، ص266، ح11؛ وسائل الشیعه، ج4، ص33، ح7[4439](باب هشتم از ابواب اعداد الفرائض از کتاب الصلاة).
3- . الکافی، ج3، ص266، ح12؛ بحارالأنوار، ج81، ص240، ذیل حدیث22(باب 16 مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج3، ص265، ح7؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص237، ح4[935]؛ بحارالأنوار، ج79، ص227، ح55(باب اول از ابواب فضلها و... از کتاب الصلاة).
5- . تهذیب الأحکام، ج2، ص240، ح22[953]؛ وسائل الشیعه، ج4، ص40، ح8[4460](باب دهم از ابواب اعداد الفرائض... از کتاب الصلاة).

اطاعت خدا خدمت خداست در زمین. و نیست چیزی از خدمت خدا که معادل نماز باشد.(1)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

اول چیزی که به حساب بنده رسیدگی می شود نماز است. اگر قبول شود، سایر اعمال قبول می شود. و اگر رد شود، سایراعمال نیز رد می شود.(2)

در بحار از کتاب علل صدوق از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

وقتی که انسان در نماز باشد، جسد او و لباسهایش و هر چیزی که اطراف اوست تسبیح می گوید.(3)

در وسائل از کتاب مجالس شیخ طوسی از زریق نقل کرده که گفت: عرض کردم خدمت امام صادق(علیه السلام): کدام یک از اعمال افضل است بعد از معرفت؟ فرمود:

چیزی نیست بعد از معرفت که معادل نماز باشد. و نیست بعد از معرفت و نماز چیزی مثل زکات. و نیست بعد از این ها چیزی مثل روزه. و نیست بعد از این ها مانند حج. و راهنمای احکام این ها معرفت ماست. و خاتمه آن نیز معرفت ماست. و نیست بعد این ها مثل احسان به برادران دینی و مواسات آن ها به دادن درهم و دینار.

تا آن که فرمود: ندیدم چیزی را که زودتر باعث غنا و ثروت شود و دفع فقر کند مثل مداومت حج. و نماز واجب معادل است نزد خدا با هزار حج و عمره خوب قبول شده. و هر آینه حج نزد خدا بهتر است از خانه مملو از طلا، _ نه بلکه از پُری دنیا طلا و نقره _ که انفاق کند آن را در راه خداوند تعالی... .(4)

در مستدرک از شهید ثانی در کتاب اسرارالصلاة از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

ص: 106


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص208، ح623؛ بحارالأنوار، ج79، ص219، ح39(باب اول از ابواب فضلها وعللها... از کتاب الصلاة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص208، ح626؛ بحارالأنوار، ج79، ص236، ح64.
3- . علل الشرایع، ج2، ص336، ح2؛ بحارالأنوار، ج79، ص213، ح25.
4- . الأمالی (للطوسی)، ص694، ح21[1478](مجلس17)؛ وسائل الشیعه، ج1، ص27، ح34[34](باب اول از ابواب العبادات)؛بحارالأنوار، ج71، ص318، ح79(باب 20 از ابواب حقوق المؤمنین... از کتاب العشرة).

وقتی که بنده مشغول نماز شود و میل و قلب او به سوی خدا باشد، منصرف شود از نماز مثل روزی که از مادر متولد شده است.(1)

و همچنین از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

هر وقت بنده مشغول نماز شود، شیطان می آید نزد او می گوید: یاد کن کارهای دنیا را. و او را متوجه دنیا می کند تا آن که قلب او پراکنده شود و شک بنماید.(2)

صدوق در کتاب خصال فرمود: در نماز بیست و نه خصلت است. پس به سند خود نقل کرده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که در جواب سؤال از نماز فرمود:

نماز از شرایع دین است. و در آن است رضایت و خشنودی پروردگار. و آن است طریقه انبیا. و برای نمازگزار است محبت ملائکه. و هدایت. و ایمان. و نور معرفت. و برکت در روزی. و راحتی بدن است. و باعث کراهت و دوری شیطان است. و اسلحه هست بر کافر.

و اجابت دعاست. و باعث قبولی اعمال است. و زاد و توشه است برای مؤمن از منزل دنیا به سوی سفر آخرت. و شفیع است بین او و بین ملک الموت. و اُنس است برای او در قبر. و به منزله فرش است برای پهلوی او در قبر. و جواب است برای منکر و نکیر.

و می باشد نماز بنده در روز قیامت وقت حشر تاجی بر سر او، و نوری بر صورت او، و لباسی بر بدن او، و پرده ای بین او و بین آتش جهنم، و حجتی بین او و بین پروردگار، و نجاتی برای بدن او از آتش، و جواز عبور بر صراط که بگذرد. و کلید است برای رفتن به بهشت. و مهریه های حورالعین است. و نماز قیمت بهشت است. و به نماز می رسد بنده به درجات عالی. برای این که نماز تسبیح است. و تهلیل و تحمید و تکبیر و تمجید و تقدیس حق تعالی و گفتار و دعاست.(3)

ص: 107


1- . مستدرک الوسائل، ج4، ص102، ح23[4234](باب دوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة)؛ رسائل (الشهید الثانی(رحمة الله علیه))، ص122.
2- . مستدرک الوسائل، ج4، ص101، ح19[4230](باب دوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة)؛ رسائل (الشهید الثانی(رحمة الله علیه))، ص105.
3- . الخصال، ج2، ص522، ح11؛ بحارالأنوار، ج79، ص231، ح56(باب اول از ابواب فضلها وعللها از کتاب الصلاة).

بدان که: نماز عبادت پروردگار است و باید خالص برای خدا باشد و احدی را با خدا شریک نکند. و چون خدای تعالی می فرماید: من از همه شرکا غنی ترم. اگر با کسی در جزئی شریک شدم، هیچ نمی خواهم و تمام را واگذار به شریک می کنم. و این مفاد در روایات مستفیضه نقل شده است.قال تعالی:

<فَمَنْ کَانَ یَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَلَایُشْرِکُ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ اَحَداً>؛(1)

یعنی: کسی که امید لقای پروردگار را دارد، باید عمل صالح کند و احدی را شریک در عبادت پروردگار نگرداند.

و در چند روایت است که امام(علیه السلام)فرمود:

کسی که عمل کند برای غیر خدا، خدا او را واگذار می کند به آن غیر در روز قیامت و می فرماید: اجر خود را از او بگیر. (2)

در کتاب محاسن برقی از امام باقر(علیه السلام)نقل است که فرمود:

اگر بنده ای عمل کند برای رضای خدا و برای آخرت و داخل کند در آن رضایت احدی از مردم را، خواهد بود مشرک. (3)

و از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که عمل کند برای مردم، ثواب او بر عهده مردم است.(4)

و فرمود:

ریا شرک است.(5)

ص: 108


1- . الکهف (18)، آیۀ 110.
2- . الأمالی (للصدوق)، ص581، ح22؛ بحارالأنوار، ج81، ص227، ذیل ح12(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
3- . المحاسن، ج1، ص121، ح135؛ ثواب الأعمال، ص242؛ بحارالأنوار، ج69، ص297، ح28 (باب 116 از ابواب الکفر... از کتاب الإیمان والکفر).
4- . الکافی، ج2، ص293، ح3؛ بحارالأنوار، ج69، ص281، ح3.
5- . الکافی، ج2، ص293، ح3؛ بحارالأنوار، ج69، ص281، ح3.

و فرمود: خدا می فرماید:

کسی که عمل کند برای من و برای غیر من، پس آن عمل برای غیر خواهد بود.(1)

و رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

دوری کنید از ریا، که آن شرک است. و خوانده می شود ریا کننده در روز قیامت به چهار اسم: ای فاجر، ای کافر، ای غادر، ای خاسر، عمل تو محو شده و اجر تو باطل شده. برای تو امروز خلاصی نیست. اجر خود را طلب کن از آن کس که برای او عمل را انجام دادی.(2)

و غیر این روایات زیاد است و در وسائل و مستدرک نقل کرده اند.(3)

و از این روایات استفاده می شود که ریا مفسد عبادت است، چه در اجزای واجبه باشد یا در اجزای مستحبه، یا در اوصاف نماز، در ابتدا باشد یا در اثنا باشد.

ص: 109


1- . المحاسن، ج1، ص252، ح271؛ ثواب الأعمال، ص242؛ بحارالأنوار، ج69، ص299، ح32.
2- . ثواب الأعمال، ص255، بحارالأنوار، ج69، ص295، ح19.
3- . وسائل الشیعه، ج1، ص64(باب11: تحریم قصد الریاء والسمعة بالعبادة از ابواب مقدمات العبادات)؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص103(باب11: تحریم قصد الریاء والسمعة فی العبادة از ابواب مقدمات العبادات).

ص: 110

فصل چهارم 4

فضیلت و شرافت حضور قلب در نماز

بدان که: حضور قلب روح نماز است و نماز به منزله جسد است. اگر این حضور قلب در تمام نماز بود، پس تمامش قبول می شود. و اگر نه، همان مقداری که حضور قلب داشته قبول می شود. بسا می شود نصف آن قبول می شود، و گاه ثلث آن، و گاه می شود ربع آن، و همچنین.

و معنی اقبال قلب و حضور آن است که: قلب خود را حاضر در نماز کند و بفهمد چه می گوید. و متذکر عظمت و جلال حق شود به طوری که حاصل شود در قلب او هیبت از خداوند. و به ملاحظه آن که او مقصر است، حالت حیا و خوف برای او دست دهد و رجا به ملاحظه توسعه رحمت پروردگار.

و برای اقبال و حضور قلب مراتب و درجات است. اعلای درجات آن بود که برای امیرالمؤمنین(علیه السلام)بود که تیر را از پای یا بدن او بیرون کردند احساس نکرد.(1)

و سزاوار است که نمازگزار خاشع و خاضع باشد و اعضا و جوارح او ساکن و مثل ساق درخت باشد که حرکت نکند از اجزای بدن او چیزی مگر آن چه باد حرکت دهد؛ و به جای سجده نظر کند؛ و با وقار و سکینه نماز بخواند؛ و نماز بخواند مثل کسی که نماز را وداع می کند و تجدید توبه و استغفار کند؛ و از ریا و عُجب و خودپسندی و سایر محرمات اجتناب کند؛ و حبس حقوق برادران نکند تا آن که نماز او قبول شود. و حبس حقوق علاوه بر آن که مانع قبولی نماز می شود، سبب حبس او در قیامت به مدت

ص: 111


1- . کشف الیقین، ص118؛ ارشاد القلوب، ج2، ص217.

پانصد سال می شود. چنان که در فصل سوم از باب سوم بیاید ان شاء اللّه تعالی.

در روایت علل و عیون از فضل بن شاذان از حضرت رضا(علیه السلام)آمده که در مقام بیان علت و حکمت نماز فرمودند:

در نماز اقرار به ربوبیت حق است و برای مردم صلاح است. برای این که در آن است اقرار به وحدانیت و نبودن شریک برای خداوند؛ و ایستادن در مقابل حق تعالی با حالت ذلت و استکانت و خضوع؛و اعتراف و طلب عفو از لغزش و گناهان گذشته؛ و نهادن صورت بر زمین هر روز و شب، برای این که بنده متذکر خدا باشد و فراموش نکند و خاشع و ترسان باشد و طلب زیادتی نعمت کند در دین و دنیای خود با آن­که در نماز ترک فساد است. و این نماز در هر روز و شب تکرار شده، برای آن که بنده خالق و مدبر خود را فراموش نکند؛ که اگر فراموش کرد، طاغی و یاغی می شود علاوه بر آن که یاد خالق سبب ترک معصیت و مانع از فساد است. (1)

و در مقام بیان عدد رکعات فرمود:

اصل نماز یک رکعت بوده چون خدا می دانست که بندگان ادا نمی کنند این یک رکعت را با آداب و وظایف آن و آن را تام و کامل با حضور قلب انجام نمی دهند، لذا یک رکعت دیگر به آن اضافه کرده که تکمیل کند نقص در رکعت اول را، پس دو رکعت واجب فرمود. پس پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)چون دانست که بندگان این دو رکعت را به طور تام و تمام و به کمال انجام نمی دهد، به نماز ظهر و عصر و عشاء دو رکعت ضمیمه کرد که چهار رکعت تمام شود. و در نماز مغرب برای آسانی بر مردم، یک رکعت اضافه کرد. چون وقت مغرب کارهای مردم زیاد است. و در نماز صبح اضافه نکرد چون قلب ها در آن وقت خالی است از فکرهای دنیا و حضور قلب او در آن وقت از سایر نمازها بیشتر می باشد. (2)

ص: 112


1- . علل الشرایع، ج2، ص317، ح2؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص99، ح1(باب 34 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج79، ص261، ح10(باب دوم از ابواب فضلها وعللها... از کتاب الصلاة)؛ وسائل الشیه، ج4، ص159، ح11[4800](باب 10 از ابواب المواقیت از کتاب الصلاة).
2- . علل الشرایع، ج1، ص251، ح9؛ عیون أخبار الرضا، ج2، ص99، ح1(باب34 از جزءدوم)؛ بحارالأنوار، ج79، ص271، ح19(باب دوم از ابواب فضله وعللها... از کتاب الصلاة)؛ وسائل الشیعه، ج4، ص53، ح22[4494](باب 13 از ابواب اعداد الفرائض... از کتاب الصلاة).

از ثواب الاعمال و مجالس مفید به سند صحیح از ابراهیم کرخی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود در ضمن حدیثی:

من دوست دارم برای مرد مؤمن شما وقتی که مشغول نماز می شود به قلب خود متوجه خدا شود و مشغول نکند قلب خود را به امر دنیا. پس هیچ مؤمنی نیست که اقبال کند در نمازش به سوی خدای تعالی، مگر آن­که خدا هم به او اقبال فرماید ودل­های مؤمنین را به سوی محبت او بگرداند با محبت خدا او را.(1)

از محاسن به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

هر کس نماز بخواند و اقبال نماید به نماز خود و با خود خیالات دیگر نکند در بین نماز و غافل نباشد در نماز، خداوند تعالی به او اقبال فرماید به مقدار آن چه او اقبال در نماز داشته. بسا می شود نصف آن قبول شود. یا ثلث یا ربع یا خمس آن. و به نماز نافله امر شده برای آن­که نقص نماز واجب کامل شود.(2)

از خصال صدوق از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که فرمود در ضمن حدیثی:

نماز بنده قبول نمی شود مگر مقدار آن چه اقبال داشته به قلب خود به نماز. مردی عرض کرد: ما هلاک شدیم. فرمود امام(علیه السلام): نه، خدا این را به نافله ها تمام می کند.(3)

از محاسن از امام کاظم(علیه السلام)نقل شده که فرمود به علی بن یقطین:

امر کن اصحابت را که زبان های خود را، از گفتار بد نگه دارند و خصومت در دین را ترک کنند و در عبادت خدا جدیت کنند و وقتی که مشغول نماز می شوند، پس نماز خود را خوب بخوانند و رکوع و سجود را تمام کنند و قلب

ص: 113


1- . ثواب الأعمال، ص135؛ الأمالی (للمفید)، ص149، ح7(مجلس18)؛ بحارالأنوار، ج81، ص240، ح24(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص105، ح1[4248](باب سوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
2- . المحاسن، ج1، ص29، ح14؛ بحارالأنوار، ج81، ص241، ح26(باب16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص106، ح2[4249](باب سوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
3- . الخصال، ج2، ص517، ح4؛ بحارالأنوار، ج46، ص61، ح19(باب پنجم از ابواب تاریخ سید الساجدین... از کتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد...)؛ وسائل الشیعه، ج9، ص397، ح8[12325](باب 13 از ابواب الصدقة از کتاب الزکاة).

خود را به کارهای دنیا مشغول نکنند؛ که من شنیده ام از پدرم امام صادق(علیه السلام)که ملک الموت از مؤمنین در وقت­های نماز واجب خبر می گیرد.(1)

در کافی و تهذیب از امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)است که فرمودند:

برای تو است از نمازت همان مقداری که اقبال به قلب داشتی.پس اگر در تمام نماز غفلت داشت و قلب او مشغول به چیزهای دیگر بود، پیچیده می شود این نماز و به صورت صاحبش زده می شود. (2)

از ثواب الاعمال از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند آن چه را می گوید در نماز، منصرف شود از نماز و حال آن که نباشد بین او و بین خداوند گناهی و تمام آمرزیده شود. (3)

از جامع بزنطی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

وقتی که مشغول نماز می شوی، پس خاشع شو در نماز و با خود خیالات دیگر نکن اگر می توانی، و خاضع شو به گردن خود. (4)

از لب اللباب از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)نقل شده که فرمود:

خدا نماز آن کسی را که قلب خود را با بدنش در نماز حاضر نکند قبول نمی کند.(5)

و تمام این روایات با روایات بسیار دیگر که به مضمون این ها می باشد، در وسائل و مستدرک و بحار موجود است.

ص: 114


1- . مشکاة الانوار، ص68؛ بحارالأنوار، ج81، ص262(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص102، ح25[4236](باب دوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج3، ص363، ح4؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص342، ح5[1417]؛ بحارالأنوار، ج81، ص260، ذیل ح59؛ وسائل الشیعه، ج5، ص476، ح1[7104](باب سوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
3- .الکافی، ج3، ص266، ح12؛ ثواب الأعمال، ص44؛ بحارالأنوار، ج81، ص240، ذیل حدیث22؛ وسائل الشیعه، ج5، ص475، ح7[7102](باب دوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
4- . بحارالأنوار، ج81، ص222، ح6(باب 15 از ابواب مکان المصلی ... از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص86، ح5[4207](باب اول از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
5- . المحاسن، ج1، ص260، ح317؛ بحارالأنوار، ج81، ص242(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص111، ح3[4261](باب پنجم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).

فصل پنجم 5

فضیلت اجزای نماز

اشاره

این فصل درباره فضلیت اجزای نماز است تا فضیلت نماز و اهمیت آن واضح شود و آن­که افضل است از هزار حج و عمره قبول شده، چنان که گذشت.

اهمیت طهارت و حکمت و اهمیت و ثواب وضو

بدان که: طهارت شرط صحت نماز است و بدون آن نماز باطل است، چه عمداً و چه سهواً و چه جهلاً باشد. و آن ابتدای نماز است.

در وسائل از مشایخ ثلاثه از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

نماز سه ثلث است: یک ثلث طهارت، یک ثلث رکوع و یک ثلث سجود.(1)

از عیون و علل از حضرت رضا(علیه السلام)نقل است که در مقام بیان علت و حکمت وضو فرمود:

وضو برای این است که بنده طاهر باشد وقتی که قیام می کند به انجام نماز و مناجات با پروردگار، و مطیع باشد او را در آن چه امر فرموده، و پاک و پاکیزه باشد از کثافات و نجاسات، و دفع شود کسالت و نعاس از او، و تزکیه شود قلب او برای قیام در محضر مقدس پروردگار. و این وضو واجب است برای

ص: 115


1- . الکافی، ج3، ص273، ح8؛ وسائل الشیعه، ج6، ص310، ح1 [8049](باب نهم از ابواب الرکوع از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج80، ص162، ذیل حدیث2(باب 13 از ابواب اهمیتها... از کتاب الصلاة).

نمازی که رکوع و سجود دارد، نه آن چه رکوع و سجود ندارد مثل نماز میت.(1)

از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

آیا نمی ترسد آن کسی که بدون وضو نماز می خواند که زمین او را فرو برد؟!(2)

در کتاب محاسن از صَفْوان جمال از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

مردی را در میان قبر نشانیدند و به او گفتند: صد تازیانه از عذاب می خواهیم به تو بزنیم. گفت: من طاقت ندارم. کم کردند تا آن که رسید به یکی. گفت: طاقت ندارم. گفتند: چاره ای نیست. گفت: برای چه عمل می زنید؟ گفتند: برای این که یک روز بدون وضو نماز خواندی و بر ضعیفی گذشتی و او را یاری نکردی. پس یک تازیانه به او زدند، پس قبر او مملو از آتش شد.(3)

در کتاب کافی باب نوادر کتاب طهارت از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

وضو شرط ایمان است.(4)

در کتاب جعفریات از آن حضرت نقل است که فرمود:

وضو نصف ایمان است.(5)

و در مکاتبه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)به سوی محمدبن ابی بکر فرمود:

ص: 116


1- . علل الشرایع، ج1، ص251، ح9؛ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص99، ح1(باب34 از جزء دوم)؛ وسائل الشیعه، ج1، ص394، ح13[1032](باب 15 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص234، ح7(باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص383، ح1127؛ وسائل الشیعه، ج1، ص367، ح1 [969](باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
3- . المحاسن، ج1، ص78، ح1؛ بحارالأنوار، ج77، ص233، ح6(باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة) و این روایت را در کتاب وسائل الشیعة، ج 1، ص368، ح2[970](باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهاة) از صدوق در کتاب علل الشرایع، ج1، ص309، ح1و ثواب الأعمال، ص224 و کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص58، ح130و محاسن برقی نقل کرده است. (مؤلف)
4- . الکافی، ج3، ص72، ح8؛ وسائل الشیعة، ج 1، ص366، ح5[964](باب از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج73، ص140، ح54(باب 18 از ابواب آداب الحمام و... از کتاب العشرة).
5- . الجعفریات، ص169؛ مستدرک الوسائل، ج 1، ص288، ح9[631](باب اول از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص238، ح12(باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).

بدان که وضو نصف ایمان است.(1)

در کتاب کافی از سَماعه است که گفت: فرمود آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام):

هر کس برای نماز مغرب وضو بگیرد ، وضوی او کفاره گناهان واقع شده در آن روزش است غیر از کبائر. و هرکس وضو بگیرد برای صبح، هست وضوی او کفاره گناهان شبش غیر از کبائر.(2)

در کافی و کتاب من لایحضر از امام باقر(علیه السلام)از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله وسلم)است که به آن مرد ثقفی فرمود:

آمدی که سؤال کنی از وضو و نمازت چه ثواب دارد. اما وضویت، پس وقتی که دست خود را به آب زدی و «بسم اللّه الرحمن الرحیم»گفتی، گناهانی که به دست کردی آمرزیده می شود. و وقتی که صورت را شستی، گناهانی که به چشم و دهان کردی بخشیده می شود. و وقتی که دست ها را شستی، گناهانی که به دست ها انجام دادی آمرزیده می شود. و وقتی که سر و پاها را مسح کشیدی، آن گناهانی که به قدم کردی و به سوی آن رفتی پراکنده می شود... .(3)

در کتاب من لایحضر و تهذیب نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

هر کس یاد کند اسم خدا را بر وضویش، گویا غسل کرده است.(4)

و روایت شده که:

ص: 117


1- . الأمالی (للمفید)، ص260، ح3(مجلس 31)؛ بحارالأنوار، ج77، ص266، ح17(باب سوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
2- . الکافی، ج3، ص70، ح5؛ وسائل الشیعة،ج 1، ص376، ح2[991](باب هشتم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص305، ح14(باب چهارم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة) و مرحوم کلینی به سند دیگر در الکافی، ج3، ص72، ح9 نیز این روایت را نقل کرده و صدوق نیز در کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص50، ح103(باب حد الوضوء وترتیبه وثوابه) آن را نقل کرده است. (مؤلف)
3- . الکافی، ج3، ص71، ح7؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص202، ح2138؛ بحارالأنوار، ج77، ص230، ح2(باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص49، ح101؛ تهذیب الأحکام، ج1، ص358، ح3[1073]؛ بحارالأنوار، ج77، ص315، ذیل حدیث3(باب پنجم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).

هر کس وضو بگیرد و یاد کند اسم خدای تعالی را، جمیع جسدش پاک شود. و وضو تا وضوی دیگر کفاره گناهان مابین دو وضوست. و اگر اسم خدا را نبرد، پاک نشود از جسدش مگر آن چه آب به آن رسیده است.(1)

در کتاب وسائل در روایتِ آمدنِ یهودی و سؤالاتش از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)از علت وضو و غیر آن، عرض کرد: ای محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)جزا و ثواب وضو گیرنده چیست؟ فرمود:

اول که دست به آب می زند، شیطان از او دور می شود. و وقتی که مضمضه کند، خداوند نورانی کند قلب و زبان او را به حکمت. و وقتی که استنشاق کند، ایمن می کند او را خدا از آتش و روزی می کند به او بوی بهشت را. و وقتی که صورت خود را بشوید، خداوند روی او را سفید گرداند در روزی که روهایی سفید و روهایی سیاه شود. و وقتی که دست ها را بشوید، خداوند حرام کند بر او غل های آتش را. و وقتی که مسح سر کشد، گناهانش را خدا دفع فرماید. و وقتی که قدم را مسح کند، خدا او را بر صراط بگذراند روزی که قدم­ها می لغزد.(2)

در تفسیر امام عسکری(علیه السلام)است که فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

وقتی که بنده وضو می گیرد و صورت خود را می شوید، گناهان صورت او ریخته می شود. و وقتی که دست ها را می شوید، گناهان دست ها ریخته می شود. و وقتی که مسح سر بکشد گناهان سرش بریزد. و وقتی که پاها را مسح نماید یا بشوید جهت تقیه، گناهان پاها می ریزد.

و اگر بگوید در اول وضو: بسم اللّه الرحمن الرحیم، تمام اعضای او از گناه پاک شود.

و اگر در آخر وضو یا غسل بگوید: سُبْحانَک اللّهمَّ وَ بِحَمْدِک. اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ. اَسْتَغْفِرُک وَاَتُوبُ اِلَیک. واَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک. وَاَشْهَدُ اَنَّ

ص: 118


1- . علل الشرائع، ج 1، ص289، ح1؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص50، ح102؛ بحارالأنوار، ج77، ص314، ح2(باب پنجم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
2- . الأمالی (للصدوق)، ص187، ح1(مجلس35)؛ وسائل الشیعه، ج1، ص396، ح7 [1036] (باب 15 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص229، ح1(باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).

عَلیاً وَلیک وَخَلیفَتُک بَعْدَ نَبِیک وَاَنَّ اَوْلیاءَهُ خُلَفاؤُک وَاَوْصیاءَهُ اَوْصیاؤُک، گناهان او ریخته می شود مانندی که برگ ها از درخت­ها می ریزد. و خلق فرماید خدا به عدد هر قطره از قطرات وضویش یا غسلش ملکی که تسبیح کند خدا را و تقدیس کند و تهلیل و تکبیر گوید و صلوات بر محمد و آل طیبین او بفرستد و ثواب این ها برای وضو گیرنده می باشد... .(1)

کیفیت وضوی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

شیخ صدوق در کتاب شریف من لایحضره الفقیه نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

یک روز امیرالمؤمنین(علیه السلام)نشسته بود با فرزندش محمد ابن الحنفیه فرمود: ای محمد، ظرف آبی حاضر کن برای وضوی نماز. پس محمد آب را حاضر کرد.

پس مقداری آب به دست راست گرفت و بر دست چپ ریخت پس فرمود: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ. وَالحَمْدُللّه الَّذی جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَمْ یجْعَلْهُ نَجِساً».

پس استنجا کرد و فرمود:«اللّهمَّ حَصِّنْ فَرْجی وَاَعِفَّهُ. وَاسْتُرْعَوْرَتِی. وحَرِّمْنی عَلَی النّار».

پس مضمضه کرد و فرمود: «اللّهمَّ لَقَّنی حُجَّتی یوْمَ القاک وَاَطْلِقْ لِسانی بِذِکرِک وَشُکرِک».

پس استنشاق فرمود و گفت: «اللّهمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَیَّ ریحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنی مِمَّنْ یشُمُّ رِیحَها ورَوْحَها وَطِیبَها».

پس صورت مبارک را شست و فرمود: «اللّهمَّ بَیِّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الوُجُوهُ. وَلاتُسَوِّدْ وَجْهی یوْمَ تَبْیضُّ فیهِ الوُجُوهُ».

پس دست راست را شست و فرمود: «اللّهمَّ اَعْطِنی کِتابِی بِیمینِی وَالخُلْدَ فِی الجِنانِ بِیَسارِی وَحاسِبْنی حِساباً یَسیراً».

پس دست چپ را شست و فرمود: «اللّهمَّ لَاتُعْطِنی کِتابِی بِشِمالِی وَلَا تَجْعَلها مَغْلُولَةً اِلی عُنُقی. وَاَعُوذُبِک رَبّی مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیران».

پس مسح سر کشید و فرمود:«اللّهمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِک وَ بَرَکاتِک وَ عَفْوِک».

ص: 119


1- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص521، ح319؛ بحارالأنوار، ج77، ص316، ذیل حدیث7 (باب پنجم از ابواب الوضوء از کتاب الهارة).

پس مسح پا کشید و فرمود: «اللّهمَّ ثَبَّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الاَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْیِی فِیمَا یُرْضِیکَ عَنِّی یَاذَا الجَلالِ وَالاِکرام».

پس سر بلند کرد و فرمود: ای محمد، هرکس مثل من وضو بگیرد و بگوید مثل آن چه من گفتم، خلق فرماید خدای تعالی از هر قطره ملکی که تسبیح و تقدیس و تکبیر گوید، پس بنویسد

خداوند ثواب این را برای او تا روز قیامت.(1)

در کتاب فقه الرضا فرمود:

هر مؤمنی که بخواند در بین وضویش <إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ> را، از گناهان خارج شود مانند روزی که از مادر متولد شده است.(2)

در کتاب مستدرک از جامع الاخبار نقل کرده از امام باقر(علیه السلام)که فرمود:

هر کس عقب وضو آیة الکرسی را یک مرتبه بخواند، خدا به او ثواب چهل سال عطا فرماید ، و چهل درجه برای او بلند گرداند، و چهل حوریه به او تزویج فرماید.(3)

از لب اللباب است که فرمود آن حضرت(صلی الله علیه و اله وسلم):

هر کس قبل از وضو هفت مرتبه «لا اله الا اللّه» بگوید، به او در بهشت هفت مقابل دنیا عطا می شود.(4)

و در خبر است:

وقتی که با طهارت شود بنده، خارج کند خداوند از او هر نجاست و خباثت را. و هر کس وضو بگیرد پس وضو را خوب انجام دهد، خارج شود از گناهان مثل

ص: 120


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص41، ح84؛ بحارالأنوار، ج77، ص318، ح12(باب پنجم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ وسائل الشیعه، ج1، ص401، ح1[1046](باب16 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ این روایت در کتاب الکافی، ج3، ص70، ح6 و تهذیب الأحکام، ج1، ص53، ح2[153] و المحاسن، ج1، ص45، ح61 برقی نیز نقل شده است. (مؤلف)
2- . فقه الرضا(علیه السلام)، ص69؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص320، ح4[722](باب 24 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص315، ح5.
3- . جامع الأخبار، ص45؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص321، ح8[726]؛ بحارالأنوار، ج77، ص317، ح9.
4- . مستدرک الوسائل، ج1، ص323، ذیل حدیث12[730]: يُعْطَى فِي الْجَنَّةِ مِقْدَارَ الدُّنْيَا كُلِّهَا عَشْرَ مَرَّات.

روزی که از مادر متولد شده است.(1)

تمام این روایات را در کتاب مستدرک و وسائل و بحار با روایات دیگر که به مفاد و مضمون این هاست نقل کرده اند.

و در هر سه کتاب چند روایت از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده اند که مضمون

آن ها این است:

چشم را وقت وضو گرفتن باز کنید که آب به آن برسد. امید است که آتش جهنم را نبیند.(2)

در هر سه کتاب روایاتی ذکر کرده اند که مضمون آن ها این است:

هرکس با وضو بخوابد، فراش او مثل مسجد خواهد بود و گویا تمام شب را به عبادت اِحیا کرده است.(3)

از کتاب دعوات قطب راوندی از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل شده است که:

هر کس با وضو بخوابد، اگر در آن شب بمیرد، شهید مرده است.(4)

از کتاب امالی مفید و مجالس ابن الشیخ از اَنَس از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل شده که در ضمن حدیثی فرمود:

ای اَنَس، طهور را زیاد کن؛ که خدا عمرت را زیاد می کند. و اگر می توانی شب و روز با طهارت باش؛ که اگر با طهارت مردی، شهید خواهی بود.(5)

ص: 121


1- . مستدرک الوسائل، ج1، ص358، ح21[847](باب 47 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص50، ح104؛ وسائل الشیعه، ج1، ص486، ح1[1287] و ذیل آن(باب 53 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص349، ح1[812] _ 3[814](باب 45 از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص336، ح8و9 وذیل آن­ها(باب هفتم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
3- . المحاسن، ج1، ص47، ح64؛ وسائل الشیعه، ج1، ص378، ح2[1001]_ ح3[1002](باب نهم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج73، ص182، ح3_7(باب 39 از ابواب آداب السهر و... از کتاب العشرة).
4- . دعوات، ص214، ح577؛ بحارالأنوار، ج73، ص183، ح7(باب 39 از ابواب السهر و... از کتاب العشرة).
5- . الأمالی (للمفید)، ص60، ح5(مجلس هفتم)؛ بحارالأنوار، ج77، ص304، ح12(باب چهارم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
وجوب و ثواب غسل جنابت

اما غسل جنابت، پس وجوب آن از ضروریات است. و علت شستن تمام بدن آن است که منی از جمیع بدن خارج می شود چنان که پیغمبر و حضرت رضا(علیهم السلام)فرموده اند.(1)

در کتاب امالی صدوق در روایتِ آمدن یهودی خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و

سؤالاتش عرض کرد: ثواب آ ن کسی که غسل کند از حلال چیست؟ پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

مؤمن وقتی مجامعت کند با عیالش، هفتاد هزار ملک بال های خود را باز می کنند و رحمت بر او نازل شود. و وقتی که غسل کند، بنا کند خداوند برای او به هر قطره خانه ای در بهشت... .(2)

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)در روایت مفصلی فرمود:

دیدم مردی از امت خودم را که مهیا شده برای او عذاب قبر، پس وضوی او آمد و مانع شد. و دیدم مردی از امت خودم را، و پیغمبران حلقه حلقه جمع بودند، نزد هر حلقه آمد ممنوع شد، پس غسل جنابت او آمد دست او را گرفت و پهلوی من نشانید.(3)

از لب اللباب نقل شده که پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

هر کس از حیض یا جنابت غسل کند، عطا کند خدا به او به هر قطره چشمه ای در بهشت و به عدد هر مویی که بر سرش و جسدش می باشد قصری در بهشت وسیع تر از هفتاد مقابل دنیا نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه خطور کرده به قلب بشری.(4)

این روایات را در کتاب وسائل و مستدرک و بحار نقل کرده اند.

ص: 122


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص75، ح170؛ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص99، ح1(باب 34از جزء دوم)؛ وسائل الشیعه، ج2، ص179، ح4[1869](باب دوم از ابواب الجنابة از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج78، ص1، ح1 و ص4، ح4(باب اول از ابواب اغسال... از کتاب الطهارة).
2- . الأمالی (للصدوق)، ص191، ح1(مجلس35)؛ وسائل الشیعه، ج2، ص179، ح2[1867]( باب دوم از ابواب الجنابة از کتاب الطهارة)؛ بحارالأنوار، ج78، ص1، ح1(باب اول از ابواب اغسال... از کتاب الطهارة).
3- . الأمالی (للصدوق)، ص230، ح1(مجلس41)؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص39، ح19[9019] (باب 24 از ابواب وجوب الحج.... از کتاب الحج)؛ بحارالأنوار، ج7، ص290، ح1(باب 15 از ابواب المعاد و... از کتاب العدل والمعاد).
4- . مستدرک الوسائل، ج2، ص41، ح14 [1355](باب37 از ابواب الحیض از کتاب الطهارة).
تفسیر لفظ مقدس اللّه

اما فضیلت اجزای نماز، بدان که: لفظ مقدس «اللّه» اسم جلاله ذات مقدس حق می باشد و اسماء دیگر اسم صفت می باشد. و معنی لفظ الله آن که آن ذات مقدس مستجمع جمیع کمالات است و همه خلایق در حقیقت و کنه ذات او متحیرند.(1)

عقل و فهم و شعور و ادراک و فکر و تمام قوای ظاهری و باطنی عاجزند که به قوه خود آن ذات قدوس را ادراک کنند، بلکه ذات مقدس خودش را درعالم ذر معرفی فرموده و خود را به آنان نمایش داده و فرموده: <اَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلَی>(2) و معرفت را در قلوب آن­ها ثابت فرموده(3)و نفوس را رنگ به معرفت خود فرموده.(4)

و پیغمبران را برای تذکر و رفع غفلت فرستاده. و برای تزکیه قلوب از اوساخ موهومات ارسال رسل فرموده. و خودش آنان را مبتلا به بأساء و ضراء نموده تا آن که امیدها از غیر حق منقطع شود و معرفت فطری ظاهر شود.

و راه زیاد شدن معرفت و سیر در درجات را نماز قرار داده. فرمود:

الصَّلاةُ مِعْراجُ المُؤْمِنِ وَقُرْبانُ کُلِّ تَقي.(5)

و مردم را موظف فرموده که در نماز تسبیح و تنزیه و تکبیر و تمجید کنند و از غیر خدا اعراض کنند و موانع را برطرف کنند تا خدا به آن­ها نظر لطف فرماید و رحمت بر آن ها فرستد و معرفت آن ها را زیاد فرماید و در درجات کمال و عرفان آنان را سیر دهد.

ص: 123


1- . حضرت سجاد(علیه السلام)در زیارت امین الله می فرمایند: اللَّهُمَ إِنَ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَة؛ «خدایا، دل­های خاشعان حیران توست.»
2- . اعراف (7)، آیۀ 172.
3- . اشاره به حدیث امام صادق(علیه السلام)در کتاب المحاسن،ج1، ص241، ح225؛ بحارالأنوار، ج3، ص280، ح16(باب11: الدین الحنیف والفطرة وصبغة الله والتعریف فی المیثاق از كتاب التوحید).
4- . اشاره به حدیث امام صادق(علیه السلام)در کتاب الکافی، ج2، ص14، ح1؛ بحارالأنوار، ج3، ص280، ح15(باب11: الدین الحنیف والفطرة وصبغة الله والتعریف فی المیثاق از كتاب التوحید).
5- . متن روایات به این صورت است: «الصَّلاةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقي» الکافی، ج3، ص265، ح6؛ بحارالأنوار، ج79، ص307، ح4(باب چهارم از ابواب فضلها وعللها... از كتاب الصلاة). درکتاب شرح فروع الکافی مازندرانی آمده: «قد أجمع أهل العلم على أنها أفضل العبادات، وأنها معراج المؤمن، وقربان كل تقی». شرح فروع الكافی مازندرانی، ج 2، ص347.

شیخ صدوق از حضرت عسکری(علیه السلام)نقل کرده که در تفسیر آیه شریفه عظیمه: <بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ> و کلمه مقدسه «اللّه» فرموده:

هُوَ الله الَّذي یتَالَّهُ اِلَیهِ عِنْدَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ کُلُّ مَخْلُوقٍ عِنْدَ انْقِطاعِ الرَّجاءِ عَنْ کلِّ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَتَقَطُّعِ الاَسْبِابِ مِنْ جَمیعِ مَنْ سِواهُ. تَقُولُ: بِسمِ اللهِ. اَی: اَسْتَعینُ عَلی اُموری کُلِّهَا بِالله الَّذی لاتَحِقُّ العِبادَةُ اِلّا لَهُ... ؛ (1)

یعنی: اوست الله، یعنی آن ذات مقدسی که تمام مخلوقات وقت حاجت و شدت به سوی او پناه می برند آن وقتی که امیدها از تمام مخلوقات قطع شده و اسباب نجات از جیمع ما سوی منقطع گردیده. می گویی: بسم الله. یعنی استعانت می خواهم برای انجام تمام کارها به آن ذات قدوسی که سزاوارنیست عبادت مگر برای او؛ فریادرس است وقتی که از او خواهند؛ و اجابت کننده است وقتی که او را بخوانند و به او ملتجی و پناهنده شوند.

تاآن­که فرمود: مردی حرکت کرد خدمت مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام)عرض کرد:یا امیرالمؤمنین اِخبار فرما مرا از «بسم اللّه الرحمن الرحیم»؛ چیست معنی آن؟ فرمود:

قول تو «اللّه» اعظم اسمی است از اسماء الهی. و اوست اسمی که سزاوار نیست احدی به او نامیده شود غیر آن ذات مقدس.

آن مرد عرض کرد: تفسیرش چیست؟ حضرت فرمود: اللّه اوست که نزد حاجت و شدت هر مخلوقی رو به او می آورد، وقتی که امیدها و اسباب از غیر او منقطع شود... .(2)

در کتاب بحار چند روایت نقل نموده از امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)که مفاد آن ها این است:

هر کس ده مرتبه «یا اللّه» بگوید، خطاب می رسد: لبیک ای بنده من؛ حاجت خود را بخواه.

و اگر «یا رب» ده مرتبه بگوید، پروردگار گوید: لبیک؛ حاجت را سؤال کن.

ص: 124


1- . التوحید، ص230، ح5؛ بحارالأنوار، ج89، ص232، ح14(باب 29 از ابواب فضائل سور القرآن از كتاب القرآن).
2- . التفسیر المنسوب الی الإمام حسن العسکری علیه السلام، ج1، ص27، ح9.

و همچنین اگر گفت: «یا اللّه یا ربّی»مکرر تا ان که نفس قطع شود، پروردگار فرماید: سؤال کن حاجت خود را.

و اگر بگوید: یا ربِّ، یا ربِّ سه مرتبه، ندا می شود: سؤال کن حاجت خود را.

و اگر بگوید: یا رب یا رب تا آن­که نفس قطع شود، گفته می شود به او: لبیک؛ حاجت تو چیست؟

و اگر بگوید: «یا ربی یا اللّه» تا آن که نفس قطع شود، اجابت شود و گفته می شود به او: لبیک؛ حاجت تو چیست؟

تمام این ها صریح کلام امام(علیه السلام)بود و در بحار مذکور است.(1)

و گفته اند: کلمه اللّه اسم اعظم است برای چند وجه:

اول آن که: هر حرفی از آن بردارند، معنی ثابت و برقرار است.

دوم آن که: مشهورترین اسماء است.

سوم آن که: مقدمه است بر سایر اسماء.

چهارم آن که: در کلمه توحید و شهادتین مذکور است.

پنجم آن که: از همه اسماء بیشتر است در قرآن؛ که گفته اند در 2807 موضع در قرآن مجید ذکر شده است.

ششم آن که: در کلام حضرت امیر علیه السلام که در اول صفحه قبل ذکر شد اشاره به این شده. هفتم آن که: در کلمه مقدسه: «اللّه اکبر» ایماء(2)به این می باشد. بلکه تسبیحات اربعه مؤید همین است که ذکر عظمت آن بزودی بیاید ان شاء اللّه تعالی.

هشتم آن که: صفت واقع نمی شود، به خلاف سایر اسماء که صفات اسم و دلالت بر صفت خاص می کند، به خلاف لفظ مقدس اللّه که دلالت بر ذات می کند.

نهم آن که: خداوند در قرآن مجید از ذات مقدس خود خبر می دهد به علم و قدرت و ربوبیتِ و سایر صفات و غالباً به لفظ الله تعبیر می فرماید. فرموده: <اِنّي اَنَا الله رَبُّ

ص: 125


1- . بحارالأنوار،ج 90، ص233(روایات باب 12 از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن)؛ و نقل کرده است از کتاب قرب الاسناد، ص2 و المحاسن( برقی)، ج1، ص35، ح29 و رساله محاسبة النفس(سید ابن طاووس)، ص37 و الدعوات(راوندی )، ص45، ح109. (مؤلف)
2- . ایماء: اشاره.

العالَمینَ>؛(1) <وَاِنّي اَنَا اللهُ لَا اِلهَ اِلّا اَنَا فَاعْبُدْني>؛(2)<الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمِینَ>؛(3)<وَالله عَلَی کُلِّ شَيءٍ شَهیدٌ>؛(4)<اِنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَيءٍ قَدیرٌ>؛(5)<وَالله مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ>؛(6)<اِنَّ الله غَفُورٌ رَحیمٌ>؛(7)<اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ>؛(8)<اِنَّ اللهَ غَنيٌّ حَمیدٌ>؛(9) <وَالله ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ>(10) <اِنَّ الله کانَ عَلیَّاً کَبِیرَاً>(11) <قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَيءٍ>؛(12)و هکذا.

و اگر سایر آیات راجع به این موضوع را خواهی که تدبر کنی تا عظمت و جلالت اسم مقدس الله و رب بر تو ظاهر شود، پس مراجعه کن به کتاب بحار و غیر آن زیاد است.(13)و ملاحظه کن اخبار فضیلت تسبیحات اربعه رابه حالت جمعی یا انفرادی و ان شاء اللّه تعالی ذکر خواهیم کرد.

بیان عظمت اسم مقدس رب

اما اسم مقدس «رب» بعد از اسم مبارک اللّه، مقدم است بر سایر اسماء.

قال تعالی: <الحَمْدُ لله رَبِّ العالَمَینَ>؛(14) <وَذلِکُمُ الله رَبُّکُمْ>؛(15)<وَتَبارَکَ الله رَبُّ العَالَمینَ>؛(16) و هکذا در موارد دیگر.

ص: 126


1- . القصص (28)، آیۀ 30.
2- . طه (20)، آیۀ 14.
3- . الفاتحة (1)، آیۀ 2 .
4- . المجادلة (98)، آیۀ 6.
5- . البقرة (2)، آیۀ 20.
6- . البروج (85)، آیۀ 20.
7- . البقرة (2)، آیۀ 173.
8- .البقرة (2)، آیۀ 220.
9- . البقرة (2)، آیۀ 267.
10- . آل عمران (3)، آیۀ 174.
11- . النساء (4)، آیۀ 34.
12- . الرعد (13)، آیۀ 16.
13- . بحارالأنوار، ج90، ص236(باب 22: اسماء الحسنی) و ص223(باب 11: اسم اعظم) و ج4، ص74(باب دوم: العلم) و ص134(باب چهارم: القدرة) و ص184(باب سوم: عدد اسماء الله تعالی).
14- . الفاتحة (1)، آیۀ 2.
15- . الأنعام (6)، آیۀ 102.
16- . الأعراف (7)، آیۀ 54.

قال تعالی: <تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِي الجَلالِ وَالاِکرَامِ>؛(1) <وَسَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاَعْلَی>.(2)

و نزد جمعی اسم مقدس رب اسم اعظم است زیرا که:

جملات دعائیه قرآنیه از انبیا و غیر هم مُصَدر به اسم شریف «ربنا» یا کلمه «رب» شده. و نقل شده که جملات دعای مصدر به «رَبّنا» در 31 محل ذکر شده.

و حق تعالی نیز اسناد دعوت و استجابت را به این لفظ داده فرموده است: <اُدْعُوا رَبَّکُمْ>؛(3)و قال: <فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ>.(4)

پس در دعاهای حضرت آدم و حوا نقل فرموده: <قَالَا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنَا>.(5)

و در دعاهای نوح است: <رَبِّ انْصُرْنی بِما کذَّبُونِ>؛(6) <فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِر>(7)و <رَبِّ اَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکاَ>(8) و <رَبِّ اِنَّ ابْني مِنْ اَهْلي>.(9) و غیر این ها زیاد است. و در دعای هود: <رَبِّ انْصُرْني بِمَا کذَّبُونِ>.(10)

و در دعای ابراهیم خلیل: <رَبِّ هَبْ لِي حُکماً وَالحِقْني بِالصّالِحینَ>(11) و <رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ... رَبَّنا وَابْعَثْ فِیهِم>.(12) و غیر این­ها زیاد است و در آیاتی که دعای آن حضرت را نقل کرده به کلمه رب یا ربنا بوده است.

و در دعای لوط: <رَبِّ نَجِّني وَاَهْلی مِمّا یَعْمَلُونَ>؛(13) <رَبِّ انْصُرْني عَلَی القَوْمِ المُفْسِدینَ>.(14)

ص: 127


1- . الرحمن (55)، آیۀ 78.
2- . الأعلی (87)، آیۀ 1.
3- . الأعراف (7)، آیۀ 55.
4- . آل عمران (3)، آیۀ 195.
5- . الأعراف (7)، آیۀ 23.
6- . المؤمنون (23)، آیۀ 26.
7- . القمر (54)، آیۀ 10.
8- . المؤمنون (23)، آیۀ 29 .
9- . هود (11)، آیۀ 45 .
10- . المؤمنون (23)، آیۀ 39 .
11- . الشعراء (26)، آیۀ 83.
12- . البقرة (2)، آیات 128و129 .
13- . الشعراء (26)، آیۀ 169.
14- . العنکبوت (29)، آیۀ 30.

و در دعای شعیب: <رَبَّنَا افْتَحْ بَینَنا وَبَینَ قَوْمِنا بِالحَقِّ>.(1)

و در دعای موسی: <رَبِّ اِنّي ظَلَمْتُ نَفْسي رَبِّ بِمَا اَنْعَمْتَ عَلَيَّ>(2) و <رَبِّ نَجِّني>؛(3)<رَبَّنا اِنَّکَ آتَیتَ فِرْعَوْنَ... رَبَّنَا اطْمِسْ>؛(4)<رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري>؛(5)

و غیر این­ها که مقتضی احصا نیست.

و در دعای سلیمان: <رَبِّ اغْفِرْلي وَهَبْ لي مُلْکاً>؛(6)<رَبَّ اَوْزِعْني اَنْ اَشْکرَ...>.(7)

و در دعای زکریا: <رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرّیةً طَیبَةً>؛(8)

<رَبِّ اَنّی یَکُونُ لي غُلامٌ>؛(9)<رَبِّ اجْعَلْ لی آیةً>.(10)و در دعای عیسی: <قالَ عیسی ابْنُ مَرْیمَ اللّهمَّ رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَینَا مائِدَةً مِنَ السَّماء>.(11)

و در دعای حواریین: <رَبَّنا آمَنّا بِما اَنْزَلْتَ>.(12)

و در دعای اصحاب کهف: <رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً>.(13)

و در دعای پیغمبر ما(صلی الله علیه و اله وسلم): <رَبَّنا لَا تُؤاخِذْنا اِنْ نَسینا اَوْ اَخْطَأْنا>.(14)

و غیر ذلک از حد احصا خارج است.

تفسیر اسم مقدس رحمن

اما اسم مقدس «رحمن» پس لفظ خاص است _ یعنی این اسم مخصوص خداوند

ص: 128


1- . الأعراف (7)، آیۀ 89.
2- . القصص (28)، آیۀ 16 .
3- . القصص (28)، آیۀ 21.
4- . یونس (10)، آیۀ 88.
5- . طه (20)، آیۀ 25.
6- . ص (38)، آیۀ 35.
7- . النمل (27)، آیۀ 19.
8- . آل عمران (3)، آیۀ 38.
9- . آل عمران (3)، آیۀ 40.
10- . آل عمران (3)، آیۀ 41.
11- . المائده (5)، آیۀ 114.
12- . آل عمران (3)، آیۀ 53.
13- . الکهف (18)، آیۀ 10.
14- . البقرة (2)، آیۀ 286.

است _ و معنی عام؛ یعنی دلالت دارد بر رحمت واسعه حق که در دنیا شامل مؤمن و کافر است. به خلاف رحیم که لفظ عام است و معنی خاص؛ یعنی رحمت کننده مؤمنین است در آخرت.

و از موارد استعمال در قرآن، عظمت اسم مقدس رحمن نیز استفاده می شود. مثل قوله تعالی: <قُلِ ادْعُوا الله اَوِ ادْعُوا الرّحْمنَ>.(1)و قوله: <عِبادُ الرَّحْمن>.(2) و قوله: <وَاِذا قیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ>.(3)و غیر این­ها از آیات سوره مریم و سوره فرقان.

تکبیرات نماز

اما تکبیر که یاد کردن ذات مقدس حق است به بزرگی و عظمت به لفظ «اللّه اَکبر» یعنی: خدا بزرگ تر است از این که احدی بتواند او را توصیف و تعریف کند. چون که عقل و فهم و شعور و فکر به او راه ندارد.

در کتاب خصال صدوق از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

تکبیرات پنج نماز نود و پنج است که از جمله تکبیر قنوت است. (4)

در هر یک از نمازهای چهار رکعتی بیست و یک تکبیر است. و نماز مغرب شانزده تکبیر. و نماز صبح یازده تکبیر است. جمع این ها نود تکبیر است. و پنج تکبیر برای قنوت است، تمام نود و پنج تکبیر می شود. و همین شرح تکبیرات در کافی و غیر آن نقل شده است.(5)و واجب فقط پنج تکبیر می باشد.

و دست بلند کردن در حال تکبیر نماز، زینت نماز و عبودیت است؛ چنان که در روایات است. (6)

ص: 129


1- . الإسراء (17)، آیۀ 110.
2- . الفرقان (25)، آیۀ 63.
3- . الفرقان (25)، آیۀ 60.
4- . الخصال، ج2، ص593، ح3؛ بحارالأنوار، ج81، ص361، ح11(باب 22 از ابواب مکان المصلی... از كتاب الصلاة).
5- . الکافی، ج3، ص310، ح6؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص87، ح92[324]؛ بحارالأنوار، ج81، ص381، ح37.
6- . علل الشرایع، ج1، ص264، ح9؛ فقه القرآن، ج1، ص107؛ بحارالأنوار، ج81، ص351 و ص362، ح15.
فضیلت تکبیر

شیخ صدوق در ثواب الاعمال و شیخ کلینی نقل کرده اند از رِبْعی از فُضَیل: گفت شنیدم او را که فرمود:

زیاد کنید تهلیل و تکبیر را؛ که نیست چیزی محبوب تر به سوی خدااز تکبیر و تهلیل.(1)

و صدوق از ابو حمزه ثُمالی نقل کرده که گفت: شنیدم از امام سجاد(علیه السلام)که فرمود:

هر کس تکبیر کند خدا را وقت شام صد مرتبه مثل آن کسی هست که صد بنده آزاد کرده است. (2)

برقی در کتاب محاسن نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم):

هر کس فرود آید در صحرایی پس بگوید: «لا اله الّا اللّه واللّه أکبر»، خدا پر می کند آن صحرا را از حسنات، بزرگ باشد یا کوچک. (3)

بدان که: آن چه ما در فضیلت اجزای نماز از صدوق نقل کنیم، پس از ثواب الاعمال می باشد. و آن چه از برقی نقل کنیم، پس آن در کتاب محاسن می باشد. و آن چه از مجلسی نقل کنیم، پس در کتاب بحار است.

و به حسب کلام پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که خواهد آمد ان شاء اللّه، تکبیر اعلی کلمات است و محبوب ترین آن هاست نزد خداوند تبارک و تعالی.(4)

و ان شاء اللّه روایات دیگر در ضمن روایات فضیلت تسبیحات اربعه بیاید.

فضیلت و عظمت «لا إله إلّا اللّه»

صدوق نقل کرده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

ص: 130


1- . الکافی، ج2، ص506، ح2؛ ثواب الأعمال، ص4؛ بحارالأنوار، ج90، ص202، ح38(باب پنجم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن)؛ حقیر گوید: مراد از ربعی، ربعی بن عبداللّه است. و مراد از فضیل، فضیل بن یسار است. و هر دو ثقه و جلیل اند. و مراد فضیل امام باقر یا امام صادق(علیهم السلام)می باشد که از او شنیده. و فضیل از اصحاب اجماع است، (مؤلف) ر.ک: مستدرکات علم رجال، ج3، ص383، ش5559 و ج6، ص225، ش11647؛ معجم رجال الحدیث، ج7، ص161، رقم4502 و ج13، ص335، رقم9436.
2- . ثواب الأعمال، ص163؛ بحارالأنوار، ج83، ص252، ح17(باب 45 از كتاب الصلاة).
3- . المحاسن، ج1، ص33، ح24؛ بحارالأنوار، ج90، ص219، ح4(باب نهم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).
4- . علل الشرایع، ج1، ص250، ح8؛ بحارالأنوار، ج90، ص166، ح1(باب دوم از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القرآن).

خداوند(عزوعجل)به حضرت موسی بن عمران فرمود: ای موسی، اگر آسمان ها و عمارت کنندگان آن­ها (یعنی ملائکه) و زمین های هفت گانه در کفه میزانی باشد و «لا اله الّا اللّه» در کفه دیگر، هر آینه «لا اله الّا اللّه» برتری نماید بر آن ها.(1)

و همچنین نقل کرده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که:

هر کس بمیرد و شهادت به «لا اله الّا اللّه» دهد، داخل بهشت شود.(2)

و همچنین از امام باقر(علیه السلام)از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده است که فرمود:

مرده های خود را «لا اله الّا اللّه» تلقین کنید؛ که گناهان را منهدم می کند. عرض کردند: یا رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)کسی که در حال صحت بگوید؟ فرمود: این منهدم کننده تر است. به درستی که «لا اله الّا اللّه» انس است برای مؤمن در حال حیات و وقت مرگ و وقت خارج شدن از قبر. (3)

و همچنین از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

ثمن و قیمت بهشت «لا اله الّا اللّه» می باشد. (4)

و همچنین از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

هر که «لا اله الّا اللّه» بگوید، برای او درختی در بهشت از یاقوت قرمز کاشته می شود... .(5)

و همچنین ابوحمزه ثُمالی گفت: شنیدم از امام باقر(علیه السلام)که فرمود:

نیست چیزی که عظیم تر باشد ثواب او از شهادت به «لا اله الّا اللّه» برای آن­که معادل خدا چیزی نیست و اَحدی با او شریک نیست. (6)

و همچنین پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود: قول مؤمن:

ص: 131


1- . ثواب الأعمال، ص2؛ بحارالأنوار، ج90، ص196، ح18(باب پنجم از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القرآن).
2- . ثواب الأعمال، ص2، بحارالأنوار، ج90، ص203، ذیل ح41.
3- . ثواب الأعمال، ص2، بحارالأنوار، ج90، ص203، ح41.
4- . ثواب الأعمال، ص2؛ بحارالأنوار، ج90، ص201، ح33.
5- . ثواب الأعمال، ص3؛ بحارالأنوار، ج90، ص201، ح34.
6- . ثواب الأعمال، ص3؛ بحارالأنوار، ج90، ص194، ح8. و همین روایت از الکافی، ج2، ص516، ح1 نیز نقل شده است.

«لا اله الّا اللّه». محو می کند گناهان او را که در صحیفه اعمالش می باشد.(1)

از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

هر کس بگوید: «لا اله الّا اللّه» مخلصاً، داخل بهشت شود. و اخلاص آن این است که مانع شود او را از محرمات.

و همین مضمون را از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نیز نقل کرده است.(2)

در روایت از امام صادق(علیه السلام)و پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که:

هر کس «لا اله الّا اللّه» بگوید و صدای خود را بلند کند و بکشد صوت خود را در تمام این کلام شریف، گناهان او بریزد مثل آن که برگ از درخت می ریزد. (3)

و روایت دیگر از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که مفاد آن این است:

شهادت «لا اله الّا اللّه» از امیرالمؤمنین(علیه السلام)و شیعیان او قبول است.(4)

جناب برقی به سند خود از ابان بن تَغْلِب از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

ای ابان، وقتی که رفتی کوفه پس روایت کن این حدیث را: هر کس شهادت دهد به این که نیست الهی مگر ذات مقدس اللّه(جل وجلاله)از روی اخلاص، ثابت شود برای او بهشت. ابان عرض کرد:آقا،از هر صنفی نزد من می آیند. برای همه مردم این حدیث را نقل کنم؟ حضرت فرمود: بلی ای ابان، به همه بگو چون روز قیامت شود و اولین و آخرین جمع شوند، گرفته می شود از آن­ها کلمه مقدسه «لا اله الّا اللّه» مگر از کسانی که بر امر ولایت ما باشند.

و همین حدیث را در کافی هم نقل کرده است. (5)

در کتاب وسائل از حضرت رضا(علیه السلام)و از پدران بزرگوارش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم) نقل کرده که فرمود:

ص: 132


1- . ثواب الأعمال، ص4؛ بحارالأنوار، ج90، ص201، ح37.
2- . ثواب الأعمال، ص5؛ بحارالأنوار، ج90، ص197، ح21؛ 22.
3- . ثواب الأعمال، ص6؛ بحارالأنوار، ج90، ص202، ح39.
4- . ثواب الأعمال، ص7؛ بحارالأنوار، ج90، ص202، ح40.
5- . المحاسن، ج1، ص32، ح23؛ الکافی، ج2، ص520، ح1؛ بحارالأنوار، ج3، ص12، ح25(باب اول از كتاب التوحید).

«اشهد ان لا إله إلّا اللّه» کلمه ای است عظیم و کریم نزد خدا. هر کس از روی اخلاص بگوید، مستوجب بهشت شود. و اگر از روی دروغ بگوید، در دنیا جان و مال او محفوظ است و بازگشت او به سوی آتش خواهد بود.(1)

تمام این روایات در کتاب وسائل و مستدرک و بحار با روایات زیاد دیگرکه به مضمون این هاست با ثواب های دیگر نقل کرده.(2)و فرموده اند در همین روایات که: بهترین عبادات «لا اله الّا اللّه» می باشد.(3) و هیچ گفتاری مثل «لا اله الّا اللّه» نیست.(4)

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

هیچ ذکری افضل از «لا اله الّا اللّه» نیست. و هیچ دعایی افضل از استغفار نیست.(5)

و فرمود:

هر کس بگوید: «لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له» پس برای اوست بهشت. (6)

و نقل فرموده حضرت رضا(علیه السلام)از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

ص: 133


1- . التوحید، ص23، ح18؛ وسائل الشیعه، ج7، ص213، ح14[9143](باب 44 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج3، ص5، ح13(باب اول از کتاب التوحید).
2- . مستدرك الوسائل، ج 5، ص324(باب 27: استحباب التكبیر والتسبیح والتحمید والتهلیل مائة مرة كل یوم از ابواب الذکر از کتاب الصلاة) و ص325(باب 28: استحباب الإكثار من التسبیحات الأربع خصوصا فی الصباح والمساء از ابواب الذکر از کتاب الصلاة) و ص328 (باب 29: استحباب التهلیل والتكبیراز ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ وسائل الشیعة، ج7، ص183(باب30: استحباب التكبیر والتسبیح والتحمید والتهلیل مائة مرة كل یوم از ابواب الذکر از کتاب الصلاة) و ص185(باب31: استحباب الإكثار من التسبیحات الأربع خصوصا فی الصباح والمساء از ابواب الذکر از کتاب الصلاة) و ص190(باب 32:استحباب التهلیل والتكبیراز ابواب الذکر از کتاب الصلاة) و ص208(باب44: اسْتِحْبَابِ التَّهْلِيلِ وَاخْتِيَارِهِ عَلَى أَنْوَاعِ الْأَذْكَارِ وَالْعِبَادَاتِ الْمَنْدُوبَة)؛ بحارالانوار، ج3، ص1(باب اول: ثواب الموحدین... از کتاب التوحید) و ج90، ص192(باب پنجم: التهلیل وفضله و... از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القرآن).
3- . الکافی، ج2، ص517، ح2؛ ثواب الأعمال، ص4؛ بحارالأنوار، ج90، ص195، ح13(باب پنجم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).
4- . ثواب الأعمال، ص3؛ بحارالأنوار، ج90، ص195، ح11.
5- . المحاسن، ج1، ص291، ح441؛ دعوات، ص20، ح17؛ بحارالأنوار، ج90، ص204، ح42.
6- . التوحید، ص22، ح15؛ بحارالأنوار، ج90، ص196، ح17.

خدا می فرماید: کلمه «لا اله الّا اللّه» حصن من است. هر کس از روی اخلاص و عقیده قلب بگوید، داخل شده در حصن من. و هر که داخل حصن من شود، ایمن است از عذاب من.(1)

و در بعضی روایات فرمود: بِشَرْطِها وَشُرُوطِها؛ واَنَا مِنْ شُرُوطِها. (2)

حقیر گوید: شاید مراد از «شرطها» قبول رسالت پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)باشد، و

مراد از «شروط» قبول امامت و خلافت دوازده امام(علیهم السلام)می باشد.

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود: افضل کلام «لا اله الّا اللّه» است؛ و افضل دعا «الحمدللّه» است.(3) و غیر این ها که در کتاب مستدرک نقل کرده ام،(4) و مقداری در ثواب تسبیحات اربعه بیاید ان شاء اللّه.

فضیلت حمد پروردگار

تحمید یعنی حمد و ستایش ذات مقدس حق کردن به کلمه «الحمدللّه» مثلاً. معنی «الحمدللّه ربّ العالمین» یعنی اقرار و اعتراف کردن به اینکه جمیع خوبیها در کل مخلوقات ملک خداست و هر کس هر چه خوبی دارد خدا به او داده و خدا اولی است به آن خوبی از خود آن کس. و «رب العالمین» یعنی: مالک و آفریننده و نگهدار تمام عالمیان.

قال تعالی: <وَلَئِنْ شَکَرْتُمْ لَاَزیدَنَّکُمْ>؛(5)

اگر شکر کنید، هر آینه زیاد می کنم نعمت شما را.

صدوق نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

ص: 134


1- . الأمالی (للصدوق)، ص235، ح8(مجلس 41)؛ بحارالأنوار، ج3، ص13، ح27(باب اول از کتاب التوحید).
2- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص135، ح4(باب37از جزء دوم)؛ ثواب الأعمال، ص6؛ بحارالأنوار، ج90، ص198، ح24 وج49 ، ص120 ، ح1 و ص123، ح4(باب 11 از ابواب تاریخ الإمام المرتجی... از كتاب تاریخ علی بن موسى الرضا و...).
3- . مستدرک الوسائل، ج5، ص363، ح18[6092](باب 36 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة).
4- . ر.ک: مستدرک سفینة البحار، ج10، ص549 «مادۀ: هلل».
5- . ابراهیم (14)، آیۀ 7.

هر کس بگوید وقت صبح «الحمد للّه ربّ العالمین» چهار مرتبه، پس ادا کرده شکر نعمت­های روز را. و اگر شب بگوید، شکر شب را ادا کرده است.

و همین حدیث را در کافی نیز نقل کرده است.(1)

در کتاب کافی از محمد بن مروان نقل کرده که گفت: عرض کردم خدمت امام صادق(علیه السلام): کدام عمل محبوب­تر است نزد خدای تعالی؟ فرمود:

این­که خدا را حمد کنی.(2)

در کافی نیز از مفضل نقل کرده که گفت: عرض کردم خدمت امام صادق(علیه السلام): تعلیم فرما مرا دعای جامعی. فرمود:

حمد کن خدا را؛ که هر کس نماز می خواند دعا می کند حمد کننده را و می گوید: «سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَه».(3)

صدوق از زید شحام نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که بگوید: «الحَمْدُللّه کما هُوَ اَهْلُه» مشغول می کند نویسندگان آسمان را. عرض کرد: چگونه؟ حضرت فرمود: می گویند: خدایا، ما غیب نمی دانیم. (یعنی مقدار اهلیت خدا را برای حمد نمی دانند.) خدا می فرماید: همان طور که گفته بنویسید و ثواب او بر من است.(4)

در تفسیر برهان از کلینی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

استر پدرم مفقود شد. پس فرمود: اگر رد کند خدا استر مرا، هر آینه حمد

ص: 135


1- . الکافی، ج2، ص503، ح1؛ ثواب الأعمال، ص13؛ بحارالأنوار، ج90، ص216؛ ذیل حدیث21(باب هفتم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).
2- . الکافی، ج2، ص503، ح2؛ وسائل الشیعه، ج7، ص171، ح1[9033](باب 18 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة).
3- . الکافی، ج2، ص503، ح1؛ وسائل الشیعه، ج6، ص322، ح2[8085](باب 17 از ابواب الرکوع از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص216، ح21(باب هفتم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).
4- . ثواب الأعمال، ص13؛ بحارالأنوار، ج90، ص211، ح11(باب هفتم از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القرآن)؛ و نظیر این را در کتاب مستدرک الوسائل، ج5، ص305، ح1[5933](باب 18 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة) نقل کرده است.

می کنم خدا را به حمدهایی که بپسندد آن را. زمانی نگذشت که استر را آوردند. پس سر بلند کرد و فرمود: الحمدللّه. و چیز دیگر نفرمود. پس فرمود چیزی از حمد باقی نگذاشتم. جیمع انواع حمد را برای خدای تعالی قرار دادم و تمام داخل این است. (1)

صدوق از هیثم نقل کرده که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

هیچ نعمتی خدا به بنده اش نداده، هر چه باشد، پس حمد کند خدا را، مگر آن که حمد او افضل و اعظم و اوزن خواهد بود از آن نعمت.(2)

از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

طعام خورنده شکر کننده برای اوست مثل اجر روزه دار محتسب. و صحیح و سالم شکر کننده برای اوست مثل اجرمریض صبر کننده.(3)

از امالی شیخ از پیغمبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود:

«لا اله الّا اللّه» نصف میزان اعمال است. و «الحمدللّه» مملو می کند آن را.(4)

و از خصال از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

شکر هر نعمتی، هر چند بزرگ باشد، این است که حمد کنی خدا را.(5)

در کتاب مستدرک از حضرت رضا(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که حمد کند خدا را بر نعمتی، پس شکر کرده او را. و حمد او افضل است.

ص: 136


1- . البرهان فی تفسیر القرآن ذیل سوره فاتحه، آیات 1_7، ح2[269]؛ الکافی، ج2، ص97، ح18؛ بحارالأنوار، ج46، ص290، ح15(باب ششم از ابواب تاریخ ابی جعفر(علیه السلام)از كتاب تاریخ علی بن الحسین(علیهم السلام)).
2- . ثواب الأعمال، ص182؛ وسائل الشیعه، ج7، ص174، ح3[9041]( باب 22 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج68، ص51، ح72(باب 61 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).
3- . الکافی، ج2، ص94، ح1؛ ثواب الأعمال، ص182؛ وسائل الشیعه، ج16، ص310، ح4[21627] (باب هشتم از ابواب فعل المعروف از کتاب الأمر بالمعروف...)؛ بحارالأنوار، ج68، ص56، ح87.
4- . الأمالی (للطوسی)، ص19، ح21[21](مجلس اول)؛ وسائل الشیعه، ج7، ص174، ح2[9040] (باب 22 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص210، ح7(باب هفتم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).
5- . الخصال، ج1، ص21، ح73؛ وسائل الشیعه، ج7، ص175، ح6[9044](باب 22 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج68، ص42، ح40 .

از آن نعمت.(1)

از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

اگر خدا عطا فرماید به بنده ای تمام دنیا را، پس بگوید بنده: «الحمدللّه» پس این «الحمدللّه» از آن چه داده شده افضل است.(2)

و فرمود:

قول بنده: «الحمدللّه» سنگین تر است در میزان اعمال از هفت آسمان و هفت زمین.(3)

در کتاب وسائل و مستدرک متجاوز از شصت روایت در مدح تحمید و شکر و فضیلت آن نقل کرده. و در بحار متجاوز از چهل روایت نقل کرده. برای رعایت اختصار ترک شد.

فضیلت تسبیح و تنزیه خداوند از آن چه لایق به او نیست

اما تسبیح، پس در آیات قرآن زیاد ترغیب شده و بیان شده که تمام اشیا تسبیح خداوند تبارک و تعالی می گویند. و معنی «سُبْحانَ اللّه» تنزیه خداوند است از آن چه لایق به او نیست.یعنی: خداوند منزه و مبراست از هرچه کفار و مشرکین و ظالمین بگویند. و در پنج نماز در رکوع و سجود 153 تسبیح است هر رکعتی نُه عدد.

از کتاب توحید و معانی الاخبار نقل شده که سؤال کردند از امیرالمؤمنین(علیه السلام): تفسیر «سبحان اللّه» چیست؟ فرمود:

تعظیم جلال خدای(جل وجلالة)است. و تنزیه خداست از هرچه هر مشرکی بگوید. پس وقتی که آن را بنده بگوید، تمام ملائکه بر او صلوات می فرستند. یعنی طلب رحمت می کنند از خدا برای او.(4)

ص: 137


1- . مستدرک الوسائل، ج5، ص312، ح16[5953](باب 20 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ الکافی، ج2، ص96، ح13؛ بحارالأنوار، ج68، ص31، ح8.
2- . مستدرک الوسائل، ج5، ص314، ح24[5961].
3- . مستدرک الوسائل، ج5، ص314، ح26[5963].
4- . التوحید، ص311، ح1؛ معانی الاخبار، ص9، ح3؛ و این خبر را در مستدرک الوسائل، ج5، ص322،Û Ü ح1[5991] (باب 26 از ابواب الدعاء از کتاب الصلاة) و بحارالأنوار، ج90، ص177،ح3 (باب سوم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن). از کتاب فضائل ثقه جلیل شاذان بن جبرئیل نقل کرده. (مؤلف)

جناب برقی نقل کرده از امام باقر(علیه السلام)که فرمود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم):

وقتی که بنده بگوید: «سبحان اللّه» خدا را تنزیه کرده و حق است بر خدا که او را یاری فرماید.(1)

و نیز از ابوبصیر نقل کرده که گفت:

شنیدم او را (یعنی امام باقر یا صادق(علیه السلام)) که می فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند: کسی که بگوید: «سبحان اللّه» بدون تعجب، خداوند خلق فرماید از کلام او پرنده سبزی که در سایه عرش جای گیرد و تسبیح کند و نوشته شود ثواب آن برای او تا روز قیامت.(2)

و در مستدرک و بحار از عُدة الداعی نقل کرده که در ضمن حدیثی حضرت سلیمان(علیه السلام)فرمود:

یک ذکر تسبیح که خدا قبول فرماید، بهتر است تمام آن چه به آل داود داده شده است.

و در حدیث دیگر فرمود:

این ثواب برای این است که ثواب تسبیح باقی می ماند و ملک سلیمان فانی می شود.(3)

و در حدیث دیگر در بحار فرمود:

یک تسبیح در نامه عمل مؤمن، بهتر است از آن چه به سلیمان داده شده. برای این که تسبیح باقی است و آن فانی است.(4)

ص: 138


1- . المحاسن، ج1، ص37، ح36؛ بحارالأنوار، ج90، ص183، ح19 .
2- . المحاسن، ج1، ص37، ح40؛ وسائل الشیعه، ج7، ص183، ح5 [9067](باب29 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص183، ح21.
3- . عدة الداعی، ص261؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص323، ح4[5994](باب26 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص184، ح26.
4- . مجموعۀ ورام، ج1، ص129؛ بحارالأنوار، ج14، ص72، ح11(باب پنجم از ابواب قصص سلیمان... از كتاب النبوة).

و نقل کرده از کتاب قصص الانبیا و تفسیر قمی که:

ملکی از آسمان ندا کرد که: ثواب یک تسبیح اعظم است از آن چه دیدید.(1)

صدوق به سند صحیح نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که بگوید: «سبحان اللّه و بحمده سبحان اللّه العظیم و بحمده» خدا برای او سه هزار حسنه بنویسد ، و از او سه هزار گناه محو کند، و برای او سه هزار درجه بلند کند، و از آن کلام پرنده ای در بهشت خلق فرماید که خدا را تسبیح کند و ثواب تسبیح او برای گوینده این کلام باشد.(2)

در کتاب وسائل و بحار از معانی الاخبار به سند خود نقل کرده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

کسی که بگوید: «سبحان اللّه و بحمده» خدا برای او هزار هزار حسنه بنویسد، و از او هزار هزار گناه محو کند، و برای او هزار هزار درجه بلند کند. و اگر زیادتر گوید، خداوند حسنات او را زیادتر کند. و کسی که خدا را استغفار کند، او را بیامرزد. (3)

در کتاب مستدرک از سید ابن طاووس در کتاب فلاح السائل از ربیع بن محمد المسلی در کتاب اصل خود به اسنادش از محمد بن طلحه از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرموده:

کسی که بگوید: «سبحان اللّه و بحمده سبحان اللّه العظیم» بدون تعجب، خدا از او هزار گناه محو کند، و برای او هزار حسنه ثابت کند، و برای او هزار شفاعت بنویسد، و برای او هزار درجه بلند کند، و خدا از این کلمه پرنده سفیدی خلق فرماید که بپرد و بگوید: «سبحان اللّه وبحمده سبحان اللّه العظیم» تا روز قیامت و نوشته شود برای گوینده این کلام.(4)

ص: 139


1- . قصص الأنبیاء، ص209، ح272؛ تفسیر القمی، ج2، ص238؛ بحارالأنوار، ج14، ص72، ح11(باب پنجم از ابواب قصص سلیمان... از کتاب النبوة).
2- . ثواب الأعمال، ص12؛ بحارالأنوار، ج90، ص182، ح17 (باب سوم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).
3- . معانی الأخبار، ص411، ح98؛ وسائل الشیعه، ج7، ص183، ح3[9065](باب 29 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص178، ح7(باب سوم از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القرآن).
4- . فلاح السائل، ص223؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص391، ح20[6164](باب 41 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج83، ص270، ح39 (باب 45 از كتاب الصلاة).

و روایات دیگر در بحار و وسائل و مستدرک در فضیلت تسبیح نقل کرده اند، برای رعایت اختصار ترک شد.

فضیلت و شرافت تسبیحات اربعه

تسبیحات اربعه یعنی: سبحان اللّه. والحمدللّه. و لا اله الّا اللّه. و اللّه اکبر.

قال تعالی: Pوَالباقیاتُ الصّالِحاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَخَیرٌ اَمَلاًO؛(1)

باقیات صالحات نزد پروردگارت از حیث ثواب و بهره بهتر است.

در روایات مبارکات «باقیات صالحات» تفسیر شده به تسبیحات اربعه.

در کافی به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که در ضمن حدیثی فرمود:

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند: کسی که صد مرتبه تکبیر بگوید، هست افضل از صد بنده آزاد کردن. کسی که تسبیح بگوید صد مرتبه، هست افضل از بردن صد بُدْنه (شتر یا گاو) به سوی قربانی مکه. و کسی که حمد کند خدا را صد مرتبه، هست افضل از صد اسب در راه خدا فرستادن. و کسی که صد مرتبه «لا اله الّا اللّه» بگوید، افضل تمام مردم است از حیث عمل در آن روز مگر کسی که زیادتر بگوید.(2)

و نیز در کتاب کافی به سند خود از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که در ضمن حدیثی فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند به مردی:

وقت صبح و شام بگو: «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر» که به هر تسبیحی که بگویی ده درخت در بهشت از انواع میوه برای تو هست. و این کلمات «باقیات صالحات» است.(3)

ص: 140


1- . الکهف (18)، آیۀ 46.
2- . الکافی، ج2، ص505، ح1؛ الأمالی (للصدوق)، ص70، ح1 (مجلس17)؛ وسائل الشیعه، ج7، ص183، ح1 [9068] (باب 30از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص170، ح11(باب دوم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن) و همین خبر را صدوق در کتاب ثواب الأعمال، ص10 و غیر آن نقل فرموده است. (مؤلف)
3- . الکافی، ج2، ص506، ح4؛ وسائل الشیعه، ج7، ص185، ح2[9071](باب 31 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص167، ح2.

و در کافی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود: امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند:

تسبیح نصف میزان است. و «الحمدللّه» میزان را پر می کند. و «اللّه اکبر» ما بین آسمان و زمین را پر می کند.

و این روایت را در مستدرک از جعفریات و غیره نقل کرده است.(1)

در کافی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

ثمن و قیمت بهشت «لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر» است. (2)

در کتاب امالی صدوق به سند خود از امام حسن مجتبی(علیه السلام)نقل کرده در روایت سؤالات یهودی از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که عرض کرد یهودی: یا محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)خبر ده مرا از آن کلماتی که اختیار کرد خداوند آن ها را برای حضرت ابراهیم(علیه السلام)وقتی که بنا کرد خانه کعبه را. پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)فرمود:

آن کلمات «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر» است. یهودی عرض کرد: تفسیر آن چیست؟ پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:خداوند عزوجل دانست که اولاد آدم دروغ می بندند بر خدا، پس فرمود: «سبحان اللّه». یعنی مبرّا و منزه می باشم از آن چه می گویند.

و اما «الحمدللّه» پس خدا دانست که بندگان ادا نمی کنند شکر نعمت های او را، پس حمد فرمود خودش را قبل از آن که حمد کنند او را. و آن است اول کلام. اگر این کلمه نبود، خدا نعمتی به کسی نمی داد.

و اما «لا اله الّا اللّه» پس اقرار به وحدانیت است. قبول نمی کند خدا اعمال را مگر به برکت این کلمه. و آن است کلمه تقوا. سنگین می کند خدا به این کلمه

ص: 141


1- . الکافی، ج2، ص506، ح3؛ الجعفریات، ص169؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص325، ح1 [5999] (باب 28 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص175، ح22.
2- . الکافی، ج2، ص517، ح1؛ وسائل الشیعه، ج7، ص190، ح2[9083] (باب 32 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ شبیه همین مضمون در بحارالأنوار، ج90، ص201، ح33 (باب پنجم از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القرآن).

میزان اعمال را در روز قیامت.

و اما «اللّه اکبر» پس این اعلی کلمات است و محبوب ترین کلمات است به سوی خداوند. یعنی: نیست چیزی بزرگ تر از خدا. و افتتاح نمی شود نماز مگر به این کلمه، برای کرامت و بزرگواری این کلمه نزد خدا. و آن است اسم اکرم خدا.

یهودی عرض کرد: راست فرمودی ای محمد(صلی الله علیه و اله وسلم). ثواب این کلمات چیست؟ فرمود:وقتی که بنده بگوید: «سبحان اللّه» تسبیح کند با او آن چه دون عرش است و عطا می شود به گوینده آن ده مقابل آن ها.

و وقتی که بگوید: «الحمدللّه» خدا انعام می فرماید به او نعمت های دنیا را در حالی که متصل باشد به نعمت های آخرت. و این کلمه ای است که اهل بهشت می گویند وقتی که داخل بهشت شوند.و اما «لا اله الّا اللّه» پس بهشت ثواب اوست... .(1)

از کتاب امالی و ثواب الاعمال روایتی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که آن حضرت از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل فرمود که:

برای گوینده هر کلمه از این چهار کلمه یک درخت در بهشت می باشد.(2)

از کتاب تفسیر قمی به دو سند صحیح و امالی شیخ به سند دیگر از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)وقت معراج به بهشت وارد شدند، دیدند ملائکه مشغول بنایی می باشند، گاهی می ایستند. پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

چرا توقف می کنید؟ عرض کردند: تا آن که مخارج ما برسد. فرمود: مخارج شما چیست؟ عرض کردند: مخارج ما گفتار مؤمن است در دنیا: «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر». چون بگوید، مشغول شویم. و چون نگوید،

ص: 142


1- . الأمالی (للصدوق)، ص187، ح1(مجلس35)؛ وسائل الشیعه، ج7، ص187، ح7[9076]؛ بحارالأنوار، ج90، ص166، ح1(باب دوم از ابواب الأذکار وفضلها از کتاب القران).
2- . الأمالی (للصدوق)، ص607، ح16(مجلس88)؛ ثواب الأعمال، ص11؛ وسائل الشیعه، ج7، ص186، ح5 [9074]؛ بحار الأنوار، ج 90، ص168، ح3.

ما متوقف می شویم. (1)

از کتاب ثواب الاعمال روایتی نقل شده از امام صادق(علیه السلام)از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

سپری برای آتش جهنم تهیه کنید به گفتن «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر».(2)

عظمت و شرافت و ثواب شهادتین

بدان که: شهادت به وحدانیت حق جل و علا و شهادت به رسالت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)دو رکنی است برای اسلام و ایمان که بدون این کلمه شخص از کفر و شرک خارج نشود و داخل در سعادت ایمان نمی شود. و به آن دو از نجاست و خباثت و عداوت حق و رجاسَت و لعنت و نکبت کفر و شرک پاک و پاکیزه می شود.

و این دو اول طریق است به درجات سعادت و نیل به کمالات دنیا و آخرت اگر این شهادت از روی اخلاص و حقیقت باشد، باعث نجات و سعادت دنیا و آخرت است. و اگر از روی نفاق و تدلیس باشد، باعث راحتی دنیا و پاکی بدن او و محفوظ بودن جال و مال او و امثال این می شود.

در کتاب کافی از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که بگوید: «أشهد أن لا اله الّا اللّه وحده لا شریک له و أشهد أنّ محمدّاً عبده و رسوله» بنویسد خدا برای او هزار حسنه.(3)

صدوق از امام صادق(علیه السلام)از امام باقر(علیه السلام)نقل نموده که فرمود:

کسی که فقط شهادت بدهد به «لا اله الّا اللّه» نوشته شود برای او ده حسنه. پس

ص: 143


1- . تفسیر القمی، ج1، ص21؛ ج2، ص53؛ الأمالی (للطوسی)، ص474، ح4[1035]؛ وسائل الشیعه، ج7، ص188، ح10[9079](باب31 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص169، ح7.
2- . ثواب الأعمال، ص11؛ وسائل الشیعه، ج7، ص186، ح4[9073](باب 31 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص171، ح13.
3- . الکافی، ج2، ص518، ح1؛ المحاسن، ج1، ص40، ح47؛ وسائل الشیعه، ج7، ص215، ح1 [9149](باب 46 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة).

اگر شهادت به رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)داد، نوشته شود برای او دو هزار هزار حسنه.(1)

صدوق به سند خود از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود در تفسیر آیه: <وَمَا کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ>: خداوند ندا فرمود:

ای امت محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)رحمت من سبقت گرفته بر غضب من عطا کردم شما را قبل از آن­که از من سؤال کنید. و آمرزیدم شما را قبل از آن­که استغفار کنید. هر کس از شما ملاقات کند مرا و شهادت دهد این­که نیست خدایی مگر من و این­که محمد بنده من و رسول من است، داخل می کنم او را در بهشت به رحمت خود.(2)

در کتاب مستدرک از امالی مفید ثانی(3) به سند خود از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

قسم به آن کسی که جان من به ید قدرت اوست، نمی گوید «أشهد أن لا اله الّا اللّه و أنّ محمّداً عبدُهُ وَ رَسولُهُ» را احدی مگر آن که خدا بدن او را بر آتش حرام می کند.(4)

صدوق در کتاب ثواب الاعمال به سند صحیح از فُضَیل بن یسار از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

ده خصلت است که هر کس خدا را ملاقات کند و آن ها را دارا باشد، داخل بهشت شود: شهادت به لا اله الّا اللّه، و این­که محمد رسول اللّه است، و اقرار به آن چه پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرموده و آورده از جانب خدا، و انجام نماز، و دادن زکات،

ص: 144


1- . ثواب الأعمال، ص9؛وسائل الشیعه، ج7، ص216، ح2[9150]؛ بحارالأنوار، ج90، ص200، ح29( باب پنجم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن). و همین روایت را جناب برقی در المحاسن، ج1، ص33، ح25 به سند دیگر از امام باقر(علیه السلام)به همین طور نقل کرده است. (مؤلف)
2- . ثواب الأعمال، ص10؛ وسائل الشیعه، ج7، ص216، ح3[9151]؛ بحارالأنوار، ج3، ص12، ح24 (باب اول از كتاب التوحید).
3- . مفید ثانی (حسن به محمد بن حسن طوسی)، لقب پسر مرحوم شیخ طوسی می باشد.
4- . الأمالی (للطوسی)، ص259، ح471(مجلس دهم)؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص366، ح1[6100](باب 38 از ابواب الذکر از كتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج90، ص199، ح28 (باب پنجم از ابواب الأذکار وفضلها از كتاب القرآن).

و روزه ماه رمضان، و حج خانه خدا، و ولایت اولیاء اللّه، و بیزاری از دشمنان خدا، و اجتناب از هر مُسِکری. (1)

روایات زیاد در بیان ثواب اقرار و شهادت به وحدانیت در بحار مذکور است. (2)

و امیرالمؤمنین(علیه السلام)در خطبه وسیله که در بحار از تحف العقول نقل کرده می فرماید:

«أشهد أن لا اله الّا اللّه وحده لاشریک له و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» دو شهادتی است که رفیع و عالی می کند قول را و مضاعف می کند عمل را. سبک است میزان حسناتی که نباشد این دو شهادت در آن. و سنگین است اگر باشد در آن. و به این دو است فوز و سعادت به رفتن بهشت و نجات از آتش و جواز عبور از صراط. و به شهادت داخل بهشت می شوید... .(3)

در بحار از احتجاج طبرسی روایت کرده که قاسم بن معاویه گفت: عرض کردم خدمت امام صادق(علیه السلام): این مردم نقل می کنند که در شب معراج پیغمبر صلی الله علیه وآله دید بر عرش نوشته شده: لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه، أبوبکر الصدیق. حضرت فرمود:

سبحان اللّه! تغییر دادند تمام شریعت حتی این را؟! عرض کردم. بلی پس امام فرمود: به درستی که خدای(جل و جلالة)وقتی که عرش را خلق کرد، نوشت بر قائمه های عرش: لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه، علی أمیرالمؤمنین.

و وقتی که آب را خلق فرمود، نوشت در مجرای آب: لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه، علی أمیرالمؤمنین.

و وقتی که خلق کرد کرسی را، نوشت بر قائمه های آن: لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه، علی أمیرالمؤمنین.

ص: 145


1- . ثواب الأعمال، ص14؛ بحارالأنوار، ج65، ص377، ح24 (باب 27 از ابواب الإیمان والإسلام از كتاب الإیمان والكفر). و همین روایت را در کتاب الخصال، ج2، ص432، ح15و16 به دو سند نقل کرده است و برقی در کتاب المحاسن، ج1، ص13، ح38 به سند خود نقل فرموده است. (مؤلف)
2- . بحارالأنوار، ج 3، ص1(باب اول: ثواب الموحدین والعارفین وبیان وجوب المعرفة وعلته وبیان ما هو حق معرفته تعالى از كتاب التوحید).
3- . تحف العقول، ص92؛ بحارالأنوار، ج74، ص280، ح1 (باب 14 از ابواب المواعظ والحکم از كتاب الروضة).

و زمانی که لوح را خلق فرمود، نوشت در آن: لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه، علی أمیرالمؤمنین.

و وقتی که اسرافیل را خلق کرد، نوشت بر جبهه او: لا اله الّا اللّه، محمد رسول اللّه، علی أمیرالمؤمنین.

تا آن­که فرمود _ بعد از بیان آن­که همین کلمات شریفه بر بال جبرئیل و اکناف آسمان­ها

و اَطباق زمین و سر کوه ها و بر خورشید و ماه نوشته شده _ :

پس وقتی که کسی بگوید: «لا اله الّا اللّه محمد رسول اللّه» پس باید بگوید: «علی أمیرالمؤمنین ولی اللّه».(1)

فضیلت و ثواب صلوات

بدانکه: روایات زیاد فوق حد تواتر در فضیلت و شرافت و عظمت ثواب صلوات وارد شده. و در وسائل و مستدرک متجاوز از 110 روایت نقل کرده.(2) و ما تیمناً و تبرکاً چند روایت ذکر می کنیم:

در کتاب کافی به سند خود از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

وقتی که ذکر شود پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)پس زیاد صلوات بر او فرستید؛ که هر کس یک مرتبه صلوات فرستد، خدای تعالی هزار صلوات در هزار صف از ملائکه بر او فرستد و هیچ­چیز از مخلوقات باقی نماند مگر آن­که بر این بنده صلوات می فرستند برای صلوات خدا و ملائکه بر او. پس کسی که رغبت در این نکند، پس او جاهل است و مغرور و خدا و پیغمبر و اهل بیت از او بیزارند.(3)

ص: 146


1- . الإحتجاج، ج1، ص158؛ بحارالأنوار، ج27، ص1، ح1 (باب دهم از ابواب سائر فضائلهم... از كتاب الإمامة).
2- . وسائل الشیعة، ج 7، ص192_ 208 (باب 34: استحباب الإكثار من الصلاة على محمد وآله(علیهم السلام)واختیارها على ما سواها) تا (باب 43: استحباب تقدیم الصلاة على محمد وآل محمد(علیهم السلام)كلما ذكر أحد من الأنبیاء(علیهم السلام)أراد أن یصلی علیه از ابواب الذکر از كتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج5، 328_ 356 (از باب 31 تا35 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة).
3- . الکافی، ج2، ص492، ح6؛ وسائل الشیعة،ج 7، ص193، ح4[9090] (باب34 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة).

و همین روایت را صدوق نقل کرده.(1) و معنی صلوات خدا وملائکه بیاید ان شاء اللّه تعالی.

شیخ کلینی به سند صحیح از محمد بن مسلم از امام باقر یا صادق(علیهم السلام)نقل کرده است که فرمود:

نیست در میزان اعمال چیزی سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد _صلوات اللّه علیهم اجمعین. و به درستی که اعمال در میزان گذاشته می شود پس سبک می باشد، پس صلوات را می گذارند پس سنگین می شود.(2)

صدوق از امام باقر(علیه السلام)از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

من روز قیامت نزد میزان اعمال می باشم. پس کسی که سنگین شود سیئات او بر حسناتش، می آورم صلواتی که او برمن فرستاده و به سبب آن حسنات او را سنگین می کنم.(3)

در بحار از کتاب عیون و امالی صدوق از امام رضا(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که قدرت ندارد بر چیزی که کفاره گناهان او شود، پس زیاد کند صلوات بر محمد و آلش را؛ که این، گناهان را منهدم می کند.

و فرمود:

صلوات نزد خدا با تسبیح و تهلیل و تکبیر معادل است.(4)

از کتاب علل به سند خود از حضرت امام علی نقی(علیه السلام)نقل کرده که:

خدا ابراهیم را برای کثرت صلوات او بر محمد و آل محمد(علیهم السلام)خلیل خودگرفت.(5)

از کتاب معانی الاخبار از ابو حمزه نقل شده که گفت: سؤال کردم از امام

ص: 147


1- . ثواب الأعمال، ص154.
2- . الکافی، ج2، ص494، ح15؛ وسائل الشیعه، ج7، ص192، ح1[9087].
3- . ثواب الأعمال، ص155؛ وسائل الشیعه، ج7، ص195، ح11[9097].
4- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج1، ص294، ح52(باب28 از جزء اول)؛ الأمالی (صدوق)، ص73، ح4؛ بحارالأنوار، ج91، ص47، ح2(باب29 از ابواب الدعاء از کتاب الذکر والدعا).
5- . علل الشرایع، ج1، ص34، ح3(باب32 از جزء اول)؛ بحارالأنوار، ج91، ص54، ح23.

صادق(علیه السلام)از کلام خدا: <اِنّ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبيّ>. فرمود:

صلوات خدا، فرستادن رحمت است. و از ملائکه، تزکیه است. و از مردم، دعا می باشد.

راوی عرض کرد: چگونه صلوات فرستیم؟ فرمود: بگویید:

صَلَواتُ اللهِ وَصَلَواتُ مَلائِکَتِهِ وَ اَنْبیائِهِ وَرُسُلِهِ وَجَمیعِ خَلْقِهِ عَلی مُحَمَّدٍ وآل مُحَمَّدٍ. وَالسَّلامُ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ وَرَحَمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.

راوی عرض کرد: ثواب آن چیست؟ فرمود:

واللّه از گناهان خارج شود مثل روزی که از مادر متولد شده است.(1)

تمام این روایات را در وسائل نقل کرده و در باب اول ذیل مطلب هفتم روایاتی در فضیلت صلوات گذشت.

فضیلت اذان و اقامه و مقام مؤذن

بدان­که: در روایات مستفیضه وارد شده که:

هر کس با اذان و اقامه نماز بخواند، دو صف از ملائکه پشت سر او نماز بخوانند، و اگر با اقامه تنها نماز بخواند، یک صف نماز بخوانند.(2)

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)در روایتی فرمود:

دو طرف صف دیده نشود.(3)

و در بعضی از روایات دیگر فرمودند:

حد صف بین مشرق و مغرب است.(4)

مفضل سؤال کرد از امام صادق(علیه السلام): چقدر است مقدار صف؟ فرمود:

اقل آن مابین مشرق و مغرب است.و اکثر آن مابین آسمان و زمین می باشد.(5)

ص: 148


1- . معانی الاخبار، ص367، ح1؛ بحارالأنوار، ج91، ص55، ح27.
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص287، ح887 ؛ وسائل الشیعه، ج5، ص382، ح6 [6855] (باب چهارم از ابواب الأذان والإقامة از كتاب الصلاة).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص287، ح889؛ وسائل الشیعه، ج5، ص382، ح5 [6854].
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص287، ح887؛ وسائل الشیعه، ج5، ص382، ح6 [6855].
5- .ثواب الأعمال، ص33؛ وسائل الشیعه،ج5، ص382، ح7[6856].

تمام این روایات را در وسائل نقل کرده است.

صدوق در کتاب شریف من لایحضره الفقیه نقل کرده است که در حدیث مناهی پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

کسی که اذان بگوید محض رضای پروردگار و اجر خود را از خدا خواهد، عطا فرماید خدای(عزوعجل)به او ثواب چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق، و داخل می شود به شفاعت او چهل هزار گناه­کار از امت من در بهشت. آگاه باشید! وقتی که مؤذن می گوید: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» صلوات فرستد بر او هفتاد هزار ملک و استغفار کنند برای او، و هست در روز قیامت در سایه عرش تا آن که حساب خلایق تمام شود. و می نویسد ثواب قول مؤذن را که می گوید: «أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه» چهل هزار ملک... .

و در بحار این روایت را از مجالس صدوق نیز نقل کرده است.(1)

و فرمود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم):

برای مؤذن است در مابین اذان و اقامه مثل اجر شهید آغشته به خون در راه خدا.(2)

و همین روایت را در کتاب تهذیب مسنداً نقل کرده است.(3)

در تهذیب به سند صحیح از معاویة بن وهب از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمودند:

کسی که در بلدی از بلاد مسلمین یک سال اذان بگوید، برای او بهشت واجب شود.

و همین روایت را صدوق در کتاب ثواب الاعمال به سند صحیح و در من لایحضره الفقیه مرسلاً نقل فرموده است.(4)

ص: 149


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص17، ح4968؛ الأمالی (صدوق)، ص433، ح1 (مجلس67)؛ بحارالأنوار، ج81، ص130، ح22(باب 13 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
2- . تهذیب الأحکام، ج2، ص283، ح32[1130]؛ بحارالأنوار، ج81، ص147، ذیل ح40.
3- . تهذیب الأحکام، ج2، ص64، ح24[231]؛ بحارالأنوار، ج81، ص149، ذیل ح43، با کمی تفاوت با روایت قبلی.
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص285، ح881؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص283، ح28[1126]؛ ثواب الأعمال، ص31؛ بحارالأنوار، ج81، ص146 ذیل حدیث 40.

و در هر سه کتاب از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که اذان بگوید هفت سال برای رضایت خدا، می آید روز قیامت و حال آن که گناهی بر او نباشد.(1)

در تهذیب و غیر تهذیب از ثقة الاسلام کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود:

آمرزیده می شود برای مؤذن به اندازه مد و کشش صوتش. و هر چیزی که بشنود اذان او را، شهادت می دهد برای او.(2)

در کتاب من لایحضره الفقیه روایت مفصلی از بِلال از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)در فضیلت اذان نقل کرده است که از جمله بلال گفت: شنیدم از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم):

هرکس در راه خدا اذان یک نماز را بگوید از روی ایمان و طلب اجر و ثواب خدا و تقرباً الی الله تعالی، خدا گناهان گذشته او را بیامرزد، و منت نهد بر او که او را در باقیمانده عمر نگه داری کند، و بین او و بین شهدا در بهشت جمع کند.(3)

در روایت علل فضل بن شاذان از حضرت رضا(علیه السلام)است که در بیان علت اذان فرمود:

جهت آن­که ابتدا شده در اذان به تکبیر و ختم شده به تهلیل، این است که خدای(عزوعجل)اراده فرموده که ابتدا و ختم شود به ذکر او و اسم او. و اسم مقدس اللّه در اول تکبیر است و در لا اله الّا اللّه آخر می باشد... .(4)

بدان­که: در جواز ترک اذان خلاف و اشکالی نیست و روایات صریحه بر آن وارد شده است. و اما اقامه باید مردان ترک نکنند آن را بنا بر احتیاط وجوبی. چون روایت

ص: 150


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص286، ح883؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص283، ح30[1128]؛ ثواب الأعمال، ص31؛ بحارالأنوار، ج81، ص146، ح40.
2- . الکافی، ج3، ص307، ح28؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص52، ح15[175]؛ وسائل الشیعه، ج5، ص374، ح11[6827] (باب دوم از ابواب الأذان والإقامة از كتاب الصلاة).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص294، ح905؛ بحارالأنوار، ج81، ص123، ح21(باب 13 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
4- . علل الشرایع، ج1، ص258، ح9؛ بحارالأنوار، ج81، ص143، ح39.

معتبری که ظاهر یا صریح باشد در جواز ترک اقامه نقل نشده است مگر روایت دعائم که دلالت آن بر جواز ترک اذان و اقامه واضح است لکن از حیث سند معتبر نیست. و باقی روایاتِ راجعه به اقامه همه اثبات آن را می کند. و خدشات آن کسانی که قائل به استحباب اقامه هستند در ادله وجوب، مورد اشکال و تأمل می باشد. پس حجتی تمام نشده برای ما در جواز ترک اقامه.

و اما زنان، پس روایات صریحه بر جواز ترک آنان اذان و اقامه را وارد شده است.(1)

و اذان و اقامه در غیر نمازهای یومیه مشروع نیست.

تأویل تکبیرات و افعال نماز

مجلسی در بحار فرموده: یافتم به خط شیخ محمد بن علی الجبعی که نقل فرمود از خط شهید «قدس اللّه روحهما» فرمود شهید: روایت کرده جابربن عبداللّه انصاری از امیرالمؤمنین(علیه السلام)که در مقام بیان تأویل نماز فرمود:

تأویل تکبیر اول نماز این که خطور بدهی در قلب: خدا بزرگ تر است از این که توصیف شود به صفت قیام و قعود.

واما تأویل تکبیر دوم: بزرگ تر است از این که توصیف شود به حرکت یا سکون.

ودر تکبیر سوم: بزرگ تر است از این که توصیف شود به جسمیت یا تشبیه شود به چیزی و ادراک شود به قیاسی.

ودر تکبیر چهارم: بزرگ تر است از این که آن چه عارض مخلوق شود عارض بر او شود یا مرضی بر او وارد شود.

ودر پنجم: بزرگ­تر است از آنکه توصیف شود به جوهر یا عرض، یا حلول کند خدا در چیزی یا چیزی در او حلول کند.

و در ششم: بزرگ تر است از آن که محل صفات و حالات مخلوق واقع شود. و منزه است از زوال و انتقال و تغیر از حالی به حالی شدن و کم و زیاد شدن.

و در هفتم: بزرگ تر است از آن که حواس ظاهره و باطنه او را ادراک نماید.

ص: 151


1- . تهذب الأحکام، ج2، ص58، ح42[202]؛ وسائل الشیعة، ج 5، ص405 (باب 14 از ابواب الأذان والإقامة از كتاب الصلاة).

و تأویل کشیدن گردن در حال رکوع آن که خطور در قلب دهی: خدایا، ایمان آوردم به تو هر چند گردن مرا بزنند.

و تأویل سر برداشتن از رکوع وقتی که بگویی: «سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِده الحَمْدُ للّه رَبِّ العالَمین» آن است که یعنی: اجابت کند خدا کسانی را که حمد خدا می کنند و تمام حمد برای خدای پروردگار عالمیان است آن خدایی که من نبودم. پس مرا ایجاد کرد.

و تأویل سجده اول آن که در حال سجده خطور به قلب دهی که: من از زمین خلق شده ام.

و تأویل سر برداشتن از سجده اول آن که: خدایا، مرا از زمین بیرون کردی.

و تأویل سجده دوم آن که: خدایا، مرا به زمین برمی گردانی.

و سر برداشتن از سجده دوم یعنی: خدایا، مرا باز از قبر بیرون می آوری برای روز قیامت.

و تأویل نشستن آن که خطور دهی به قلب خود: خدایا، من اقامه کردم حق را و می راندم باطل را.

و تأویل تشهد تجدید ایمان و اسلام است. و اما «السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» ترحمی است از جانب خدای متعال و معنای او آن که امان است برای شما از عذاب روز قیامت.

پس فرمود امیرالمؤمنین(علیه السلام): کسی که این تأویلات را که بیان کردم نداند، نماز او ناقص است.(1)

عظمت و اهمیت «بسم اللّه الرحمن الرحیم»

بدان­که: آیه شریفه: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» اعظم آیات قرآن است؛ چنان که

امام صادق(علیه السلام)در روایت خالد بن مختار فرموده و آقا ابوالحسن الکاظم(علیه السلام)در روایت

ص: 152


1- . بحارالأنوار، ج81، ص253، ح52 (باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص107، ح5[4252] (باب سوم از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).

سلیمان جعفری فرموده است. (1)

و نیز اکرم آیاتِ قرآن می باشد؛ چنان که امام باقر(علیه السلام)در روایت ابوحمزه و در روایت محمد بن الفضل الاَزْدی تصریح فرموده است. و این روایات را در کتاب مستدرک و بحار و تفسیر برهان از تفسیر عیاشی و غیره نقل فرموده اند.(2)

و نیز افضل آیات سوره حمد است؛ چنان که امام صادق(علیه السلام)در روایت صحیحه تهذیب و در روایت سعد بن عمرالجلاب تصریح فرموده است.(3)

در تهذیب به سند حسن از عبداللّه بن یحیی الکاهلی از امام صادق(علیه السلام)از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم» نزدیک تر است به سوی اسم اعظم از ناظر چشم به سوی سفیدی آن. (4)

در کتاب تفسیر برهان از صدوق به سند صحیح از امام رضا(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم» نزدیک تر است به سوی اسم اعظم از سیاهی چشم به سفیدی آن.

این روایت را به سند دیگر در تفسیر برهان و کتاب وسائل و بحار نقل کرده اند. و در کتاب بحار به سند دیگر از امام عسکری(علیه السلام)نقل کرده است.(5)

ص: 153


1- . تفسیر العیاشی، ج1، ص21، ح14و16؛ بحارالأنوار، ج89، ص238، ح38 و40 (باب 29 از ابواب فضائل سور قرآن... از كتاب القرآن).
2- . تفسیر العیاشی، ج1، ص19، ح4؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص167، ح11[4395](باب هشتم از ابواب القراءة فی الصلاة از کتاب الصلاة)؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص97، ح236 .
3- . تهذیب الأحکام، ج2، ص289، ح13[1157]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص57، ح2[7337] (باب 11 از ابواب القراءة فی الصلاة از كتاب الصلاة).
4- . تهذیب الأحکام، ج2، ص289، ح1[1159]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص57، ح3[7338].
5- . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص5، ح11(باب30 از جزء دوم)؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص96، ح230 و ص99، ح245؛ بحارالأنوار، ج75، ص371 (باب 29 از ابواب المواعظ والحکم از كتاب الروضة) و ج89، ص233، ح15 و ص257، ح52(باب 29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).

در کتاب کافی به سند خود از فرات بن احنف از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده است که فرموده:

اول هر کتابی که از آسمان نازل شده «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بوده است.

و وقتی که «بسم اللّه الرحمن الرحیم» گفتی، پس باک نیست که استعاذه نکنی.

و وقتی که بخوانی «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را، می پوشاند تو را در آن چه بین آسمان و زمین است.(1)

مجلسی فرموده:

یعنی می پوشاند تو را از عذاب خدا، یا عیب هایت را از ملائکه یا از مردم و جن نیز.(2)

در کتاب تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)مذکور است که امام صادق(علیه السلام)فرمودند:

بسا می شود بعضی شیعیان ما ترک کند در ابتدای کارهای خودشان «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را، پس خدا او را به بلیه ای مبتلا فرماید برای آن­که متنبه فرماید او را بر شکرگزاری خدا و ثناگویی خدای عزوجل و محو کند از او عیب و عار این نقص را که ترک بسم اللّه نموده است.

پس امام بیان فرمود قضیه عبداللّه بن یحیی که در محضر مقدس حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)روی کرسی نشست و چون «بسم اللّه الرحمن الرحیم» نگفت، از کرسی به زمین افتاد و سر او شکست و خون جاری شد. حضرت فرمود:

آیا نمی دانی که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)حدیث فرمود مرا از جانب خدای(عزوجل)که: هر امری که اسم خدای در آن ذکر نشود، ابتر است. یعنی عاقبت خیر ندارد.

عبداللّه بن یحیی عرض کرد:بلی _ پدر و مادرم فدای تو باد _ دیگر ترک بسم اللّه نمی کنم. حضرت فرمود: در این هنگام بهره و سعادت خواهی دید.

عرض کرد: یا امیرالمؤمنین(علیه السلام)، چیست تفسیر «بسم اللّه الرحمن الرحیم»؟ حضرت فرمود:

بنده در وقت قرائت قرآن یا هر کاری که می خواهد انجام دهد بگوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» یعنی: به برکت این اسم این کار را انجام می دهم. و هر

ص: 154


1- . الکافی، ج3، ص313، ح3؛ وسائل الشیعه، ج6، ص59، ح8 [7343](باب11 از ابواب القراءة فی الصلاة از کتاب الصلاة).
2- . مرآة العقول، ج15، ص108.

امری که ابتدای آن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» باشد، آن مبارک است. (1)

تا آن که فرمود: خدای(عزوعجل)می فرماید:

ای بندگان من که محتاج به رحمت من می باشید، من در هر حال و در هر وقت احتیاج و ذلت عبودیت را لازمه ذات شما قرار دادم. پس به سوی من پناهنده شوید در هر کاری که وارد می شوید. و امید تمامی آن را دارید؛ که من اگر اراده کنم که بخششی به شما نمایم، کسی قدرت منع آن ندارد، و اگر اراده کنم که منع کنم شما را، کسی قدرت ندارد غیر من بر عطای به شما. پس بگویید در ابتدای هر کاری کوچک یا بزرگ «بسم اللّه الرحمن الرحیم».

تا آن که فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)فرمودند:

هر کس او را کاری محزون کند، پس بگوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» از روی اخلاص و اقبال و توجه قلب به سوی این کلام شریف، از یکی از دو کار خالی نیست؛ یا به حاجت دنیای خود می رسد، یا ذخیره می شود برای او در آخرت نزد ذات مقدس حق. و آن چه نزد خداست بهتر و باقی تر است برای مؤمنین.(2)

و امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم» آیه ای است از فاتحة الکتاب. و آن هفت آیه است. تمام آن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است.

شنیدم از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)که فرمود: ذات مقدس حق فرمود: ای محمد <وَلَقَدْ آتَیناک سَبْعاً مِنَ المَثانی وَالقُرْآنَ العَظِیم>.(3) یعنی: «ما لطف کردیم به تو سبع المثانی را _ که سوره حمد است _ و قرآن عظیم را.» پس خدا بر من منت نهاد به این سوره شریفه و آن را معادل قرآن قرار داده. و فاتحة الکتاب اعظم و اشرف گنج های عرش است.

ص: 155


1- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص22، ح7؛ بحارالأنوار، ج89، ص240، ح49(باب29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
2- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص28، ح9؛ التوحید، ص232، ح5؛ بحارالأنوار، ج89، ص244، ح 49.
3- . الحجر (15)، آيۀ 87.

و خدا مخصوص کرد به آن محمد(صلی الله علیه واله وسلم)را و مشرف کرد خدا او را به آن، و اَحدی با او شریک نیست مگر حضرت سلیمان که «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را خدا فقط به او داد.

پس کسی که بخواند آن را در حالی که معتقد باشد به ولایت محمد و آل طیبین او و منقاد باشد برای امر آنان و تصدیق کننده باشد به ظاهر و باطن آنان، خدا عطا فرماید به او به هر حرفی از آن حسنه ای که هر حسنه افضل باشد از دنیا و آن چه در دنیاست. و هرکس استماع کند آن را، به اندازه ثلث ثواب خواننده به او داده شود.(1)

حقیر گوید: شاید مراد این باشد که به حضرت سلیمان لفظ «بسم اللّه الرحمن الرحیم» داده شده و مراد از روایت فرات که گذشت آن باشد که معنی «بسم اللّه ...» در اول هر کتابی به لسان قومی که کتاب بر آن­ها نازل می شده بوده است.

برقی در کتاب محاسن به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که در ضمن حدیثی فرمود:

کسی که وضو بگیرد و اسم خدا را نبرد، شیطان در وضوی او شرکت دارد. و وقتی که غذا بخورد، یا آب بیاشامد، یا لباسی بپوشد، یا هر کار دیگری بکند، سزاوار است که اسم خدا را بر آن ببرد. اگر نکرد، شیطان در آن شرکت می کند.(2)

و همین روایت را جعفر بن محمد بن شریح در کتاب خود از حمیدبن شعیب از جابرجعفی از امام باقر یا صادق(علیه السلام)نقل کرده است.(3)

در کتاب جامع الاخبار از ابن مسعود از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)نقل کرده که فرمود:

کسی

که بخواند «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را، بنویسید خدا برای او چهار هزار حسنه،

ص: 156


1- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج1، ص301، ح60(باب28 از جزء اول)؛ بحارالأنوار، ج89، ص245، ح49.
2- . المحاسن، ج2، ص430، ح252؛ بحارالأنوار، ج63، ص369، ح5؛ ج77، ص328، ح16 (باب پنجم از ابواب الوضوء از كتاب الطهارة).
3- . الأصول الستة عشر، ص235،ح70[274]؛ مستدرک الوسائل، ج17، ص13، ح7[20600](باب هفتم از ابواب الأشربة المباحة از کتاب الأطعمة والأشربة).

و محو فرماید از او چهار هزار گناه، و بلند کند خدا برای او چهار هزار درجه.(1)

و روایت کرده است از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)که فرمود:

کسی که بخواند «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را، خدا برای او در بهشت هفتاد هزار قصر یاقوت قرمز بنا کند، در هر قصری هفتاد هزار خانه از لؤلؤ سفید، در هر خانه هفتاد هزار تخت از زبر جد سبز، بالای هر تختی هفتاد هزار فرش از سندس و استبرق و بر او حوریه ای است. و برای این حوریه هفتاد هزار گیسوست آراسته شده به در و یاقوت و نوشته شده بر رخسار راست او: «محمد رسول اللّه» و بر رخسار چپ:«علیٌّ ولی اللّه» و بر پیشانی: «الحسن» و بر زنخدان: «الحسین» و بر دو لب او: «بسم اللّه الرحمن الرحیم».

راوی عرض کرد: یا رسول اللّه، برای کیست این کرامت؟ فرمود:

برای کسی است که به حرمت و تعظیم بگوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم».(2)

محدث قمی در الکنی والألقاب و صاحب روضات الجنات نقل کرده اند که:

سبب توبه بِشْر حافی آن بود که در بین راه قطعه ای یافت که در آن نوشته بود: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و قدم های مردم در راه بر آن واقع شده بود. این قطعه را گرفت و تمیز کرد و چند درهم عطر خرید پس قطعه ورقه را خوشبو نمود و در شکاف دیوار قرار داد. پس در خواب دید گوینده ای می گوید: ای بشر، اسم مرا خوشبو کردی و پاک نمودی، من تو را طیب و پاکیزه قرار می دهم در دنیا و آخرت. پس صبح که شد توبه کرد. (3)

در کتاب تفسیر حضرت عسکری(علیه السلام)در ذیل آیه شریفه: <لَیسَ البِرُّ...>، امام(علیه السلام)فرمود:

به درستی که خدا فضیلت داد محمد(صلی الله علیه واله وسلم)را به فاتحة الکتاب بر جمیع پیغمبران که به احدی از پیغمبران این فضیلت را نداده مگر حضرت سلیمان که فقط به او

ص: 157


1- . جامع الاخبار، ص42؛ بحارالأنوار، ج89، ص258 (باب 29 از ابواب فضائل سور القرآن... از كتاب القرآن).
2- . جامع الاخبار، ص42؛ بحارالأنوار، ج89، ص258 (باب 29 از ابواب فضائل سور القرآن... از كتاب القرآن).
3- . الکنی والألقاب، ج2، ص167 (باب الحاء)؛ روضات الجنات، ج2، ص129_130 به نقل از القواعد الفقهیة، ج7، ص361.

«بسم اللّه الرحمن الرحیم»را لطف فرموده. پس وقتی که سلیمان این آیه شریفه را خواند، عرض کرد: ای پروردگار من، چقدر کلمات شریفه ای است! به درستی که از جمیع ممالکی که به من بخشیدی نزد من عزیزتر و بهتر است. خداوند فرمود: چگونه این طور نباشد و حال آن که نیست مردی یا زنی که مرا نام نهد به این نام ها و این آیه شریفه را بر زبان جاری کند مگر آن که ثابت می کنم برای او هزار مقابل ثواب کسی که هزار مقابل ممالک تو را صدقه بدهد. ای سلیمان، این آیه هفت یک سوره حمد است که می بخشم به محمد(صلی الله علیه واله وسلم)سید تمام پیغمبران... .(1)

عظمت و فضیلت و ثواب سوره مبارکه حمد

عظمت سوره مبارکه حمد از اخبار گذشته استفاده می شود. چون که آن را به ازای قرآن و معادل قرآن و اشرف گنج های عرش قرار داده است.

صدوق در من لایحضر از فضل بن شاذان از امام رضا(علیه السلام)نقل کرده که در روایتِ بیان علل احکام فرمود:

ابتدا شده در نماز به سوره حمد، برای آن که در قرآن مجید و سایر کلام نیست کلامی که جمع شده باشد در او جوامع خیر و حکمت الاهیه مانند سوره مبارکه حمد... .(2)

صدوق در کتاب ثواب الاعمال از علی بن ابی حمزه بَطائنی نقل کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام)فرمود:

اسم اعظم خدا در سوره مبارکه حمد جدا جدا شده.

و همین روایت در کتاب مستدرک از سید ابن طاووس به سند دیگر و در کتاب تفسیر برهان و بحار نقل شده است.(3)

ص: 158


1- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص591، ح353؛ بحارالأنوار، ج24، ص383، ح108 (باب67 الآیات النازلة فیهم از كتاب الإمامة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص310، ح926؛ بحارالأنوار، ج82، ص54، ح46 (باب23 از كتاب الصلاة).
3- . ثواب الأعمال، ص104؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص97، ح233 (ذیل سوره فاتحه)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص158، ح6[4366](باب اول از ابواب القراءة فی الصلاة از كتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج89، ص234، ح16(باب29 فضائل سور القرآن... از كتاب القرآن).

در کتاب کافی به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

اگر بخوانم حمد را بر میتی هفتاد مرتبه پس زنده شود، عجب نیست.(1)

و به سند دیگر از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

هر مریضی که الحمد او را خوب نکند، هیچ چیز دیگر او را خوب نمی کند.

و به سند دیگر نیز این روایت نقل شده است.(2)

در تفسیر برهان از عیاشی از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)نقل کرده است که فرمود به جابر بن عبداللّه:

آیا نمی خواهی تعلیم کنم تو را افضل سوره ای که خدا در قرآن نازل فرموده است؟ عرض کرد: بلی، پس او را سوره حمد تعلیم کرد و فرمود: آن از هر دردی شفا هست مگر مرگ.(3)

از کتاب امالی شیخ از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

کسی که به او علتی و مرضی برسد، پس حمد را در گریبانش هفت مرتبه بخواند. اگر خوب نشد، هفتاد مرتبه بخواند. که من برای او عافیت را ضامن هستم.(4)

از کتاب مناقب ابن شهر آشوب نقل شده که یکی از دو دست هِشام بن عَدی الهَمْدانی در جنگ صفین جدا شد. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام)دست او را گرفت و بر محل خودش گذاشت و چیزی خواند، خوب شد. عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، چه خواندی؟ حضرت فرمود: سوره حمد. چون که فهمید در نظرش کوچک آمد، دست او از محل افتاد دیگر حضرت به او اعتنا نفرمود. (5)

ص: 159


1- . الکافی، ج2، ص623، ح16؛ بحارالأنوار، ج89، ص257. اگر کلام امام(علیه السلام)صورت معلوم خوانده شود، ترجمه حدیث به صورت موجود در متن، صحیح است ولی اگر به صورت مجهول خوانده شود (لو قُرِءَت الحمد ...) معنی این گونه می شود: اگر خوانده شود حمد بر میتی هفتاد مرتبه و سپس زنده شود، عجب نیست.
2- . الکافی، ج2، ص626، ح22؛ بحارالأنوار، ج89، ص261، ح58 و ص237، ح35.
3- . تفسیر عیاشی، ج1، ص20، ح9؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص98، ح241؛ بحارالأنوار، ج89، ص237، ح34.
4- . الأمالی (للطوسی)، ص284، ح553؛ بحارالأنوار، ج89، ص231، ح13.
5- . مناقب ابن شهرآشوب، ج2، ص336؛ بحارالأنوار، ج89، ص223، ح1.

از کتاب طب الائمه از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

هر وقت به پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)کسالتی یا چشم زخمی یا درد سری عارض می شد، دست مبارک خود را باز می کرد و سوره حمد و معوذتین (سوره قل أعوذ برب الناس و قل أعوذ برب الفلق) می خواند، پس دست خود را به صورت می کشید، درد و کسالت برطرف می شد.(1)

از طب الائمه از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

هر کس سوره مبارکه حمد و قل هو اللّه احد او را خوب نکند،پس هیچ چیز او را خوب نمی کند. و هر مرضی به این دو سوره شریفه دفع می شود.(2)

از امام صادق(علیه السلام)است که به یکی از دوستان که مبتلا به تب شدید بود فرمود:

سر خود را در میان گریبان پیرهن داخل کن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد را بخوان، پس عمل کرد، فوری خوب شد.(3)

و از امام(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

حمد را بر دردی هفتاد مرتبه نخواندم مگر آن که ساکن شد، و اگر بخواهید تجربه کنید، لکن شک نکنید.(4)

شیخ طبرسی در کتاب مکارم الاخلاق از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)نقل کرده که فرمود:

برای هر دردی هفت مرتبه حمد خواندن شفاست، و اگر صد مرتبه بخواند و روح از جسد خارج شده باشد، خداوند روح او را برمی گرداند. (5)

در بحار از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)است که فرمود:

کسی که فاتحة الکتاب را بخواند، خدا به او به عدد تمام آیات که نازل فرموده، ثواب عطا می فرماید.(6)

ص: 160


1- . طب الائمه، ص39؛ بحارالأنوار، ج89، ص364، ح4 (باب125 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
2- . طب الائمه، ص39؛ بحارالأنوار، ج89، ص234، ح20 (باب29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
3- . طب الائمه، ص52؛ بحارالأنوار، ج89، ص235، ح21.
4- . طب الائمه، ص53؛ بحارالأنوار، ج89، ص235، ح22.
5- . مکارم الأخلاق، ص363؛ بحارالأنوار، ج89، ص257، ح51.
6- . مکارم الأخلاق، ص363؛ بحارالأنوار، ج89، ص258، ذیل حدیث51.

در حدیث سؤالات یهودی از پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)همین مفاد را پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)در جواب یهودی فرموده است.(1)

و در حدیث دیگر فرمود:

کسی که فاتحة الکتاب را قرائت کند، اجرش مثل آن کسی که دو ثلث قرآن را تلاوت کرده می باشد. و مثل آن است که بر هر مرد و زن مؤمنی تصدق کرده.

و در حدیث دیگر رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)فرمود:

قسم به آن کسی که جان من به ید قدرت اوست، خدا نازل نکرده در تورات و انجیل و زبور و قرآن مثل این سوره شریفه. و آن است اُمّ القرآن و سبع المثانی... .(2)

و این دو روایت اخیر را شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان نیز ذکر فرموده است. و روایات گذشته را در کتاب وسائل و مستدرک نقل کرده اند.(3)

در بحار از دعوات راوندی نقل کرده از امیرالمؤمنین از پیغمبر(علیهم السلام)که فرمود:

جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد(صلی الله علیه واله وسلم)به درستی که خدای تعالی بر تو هیچ سوره ای از قرآن نازل نکرده مگر آن­که در آن حرف «فا» می باشد _ و هر فایی از آفت است _ مگر سوره حمد که «فا» در آن نیست.(4)

از کتاب تفسیر عیاشی از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

شیطان چهار مرتبه به صدای بلند گریه کرد: اول آن روزی که خدا او را لعنت کرد، و آن روزی که به زمین آمد، و آن روزی که پیغمبر صلی الله علیه وآله مبعوث شد، و دیگر آن روزی که اُمّ الکتاب _ یعنی سوره حمد _ نازل شد.(5)

ص: 161


1- . الأمالی (للصدوق)، ص194؛ بحارالأنوار، ج89، ص228، ح7.
2- . جامع الاخبار، ص43؛ بحارالأنوار، ج89، ص259.
3- . مجمع البیان، ج1، ص88؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص231_233 (روایات باب37 استحباب تكرار الحمد وقراءتها سبعین مرة على الوجع از ابواب قراءة القرآن... از كتاب الصلاة)؛ مستدرك الوسائل، ج 4، ص298_ 301.
4- . الدعوات (للراوندی)، ص188، ح523؛ بحارالأنوار، ج89، ص261.
5- . تفسیر العیاشی، ج1، ص20، ح8؛ بحارالأنوار، ج89، ص237، ح33.

در کتاب مستدرک از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

قرائت حمد برای هر دردی شفاست مگر مرگ.(1)

و از ابو سلیمان نقل کرده که گفت:

در جنگی خدمت پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)بودیم. مردی بیهوش افتاد. یکی از اصحاب سوره فاتحة الکتاب را در گوش او خواند، حرکت کرد و خوب شد. پس این را خدمت پیغمبر(صلی الله علیه واله وسلم)عرض کردیم. پس فرمود: این سوره اُمّ القرآن است. و آن است شفا از هر دردی.(2)

در اول تفسیر برهان از مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که عبداللّه بن عباس خدمت حضرت برای تفسیر قرآن مشرف شد. حضرت او را برای شب وعده داد. پس در شب حاضر شد. حضرت فرمود:

اول قرآن چیست؟ عرض کرد: فاتحة الکتاب. حضرت فرمود: اول فاتحه چیست؟ عرض کرد: بسم اللّه. حضرت فرمود: اول «بسم اللّه» چیست؟ عرض کرد: بسم. باز فرمود: اول بسم چیست؟ عرض کرد: با. پس حضرت شروع فرمود در تکلم در «با» تا آخر شب. وقتی که نزدیک صبح شد فرمود: اگر شب ادامه می داشت، ما نیز در کلام خود ادامه می دادیم.(3)

و در حدیث دیگر فرمود:

اگر بخواهیم سنگین می کنم بار هفتاد شتر را در تفسیر فاتحة الکتاب.(4)

یعنی از بیانات من کتاب ها در تفسیر فاتحة الکتاب نوشته شود که اگر بر هفتاد شتر بار شود سنگین شود.

ص: 162


1- . مستدرک الوسائل، ج4، ص300، ح5[4739](باب 30 از ابواب قراءة القرآن... از کتاب الصلاة)؛ الدعوات للراوندی، ص189، ح524.
2- . مستدرک الوسائل، ج4، ص301، ح9[4743] (باب30 از ابواب قراءة القرآن... از كتاب الصلاة).
3- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص4، ح3.
4- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص4، ح4؛ بحارالأنوار، ج40، ص157(باب93 از ابواب کرائم خصاله... از كتاب تاریخ أمیر المؤمنین علیه السلام).
اسامی سوره مبارکه حمد

از آن چه ذکر کردیم، اسامی سوره حمد فهمیده می شود:

اول: فاتحة الکتاب.

دوم: سوره حمد، چون حمد و ستایش در آن است.

سوم: اُمّ الکتاب؛ یعنی اصل الکتاب، اصل کتاب که گویا کتاب از آن حاصل شده است. مثل آن­که زمین­ها چون از زمین کعبه توسعه یافته، اسم زمین مکه اُمّ القری شده است.

پس اُمّ الکتاب اصل کتاب است. چون مطالب قرآن به نحو اجمال در آن جمع است. برای آن­که مطالب قرآن یا راجع به وحدانیت و ربوبیت و صفات پروردگار است و یا راجع به عبودیت و بیان طریق مستقیم است و این­که سالکین آن در نعمت و راحت و الطاف پروردگارند، و آن طریقه معصومین می باشد که خطا و گناهی نمی کنند که غضب و عذاب شامل آن ها شود، و از راه حق خارج نمی شوند که داخل اهل ضلال شوند. و یا مطالبش راجع به قصص انبیا و حالات آن­هاست. و یا راجع به کفار و مشرکین است که تمام این مطالب به نحو اجمال در سوره حمد است.

چهارم: اُمّ القرآن، به همان مناسبتی که در اُمّ الکتاب بیان کردیم.

پنجم: سوره شفا، چون برای همه دردها شفاست.

ششم: سبع المثانی، سبع یعنی هفت، چون هفت آیه است، و مثانی است زیرا در رکعت اول و دوم نماز تکرار می شود.

تفسیر سوره مبارکه حمد

تفسیر سوره مبارکه حمد به نحو اختصار این است.

شیخ ثقه جلیل و فاضل نبیل علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود به شش سند معتبر نقل فرموده از امام باقر و امام صادق و امام رضا(علیهم السلام)که فرمودند در تفسیر آیه شریفه:

<بسم اللّه>: «با» بهاء خداست (یعنی اشاره است به حسن و جمال و عظمت ذات مقدس.) و «سین» سناء خداست (یعنی اشاره است به رفعت و علو

ص: 163

پروردگار جل جلاله) و «میم» ملک خداست (یعنی اشاره است به پادشاهی و سلطنت ذات پاک احدیت) و «اللّه» برای اِلاه تمام موجودات اسم است. «رحمن» است به جمیع خلق در دنیا (یعنی مؤمن و کافر در دنیا مشمول نعمت­های خداوندند) و «رحیم» است به مؤمنین فقط (یعنی بعد از مرگ رحمت ذات مقدس مخصوص مؤمنین است).(1)

و همین روایت از کافی و غیر آن نیز نقل شده است. و همچنین شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است.(2)

<الحمدللّه>؛ یعنی: تمام حمد و ستایش و ثنا وخوبی که در عالم مخلوقات و موجودات می باشد ملک و مخصوص ذات مقدس حق است. و هر خوبی که نزد هر مخلوقی می باشد همه از ناحیه ذات پاک او و از اثر لطف و مرحمت اوست. و هرگز موجودی مالک نعمتی نخواهد شد مگر به تملیک و بخشش او. و هر حسن و کمال نعمتی که نزد ممکنات است همه از طرف اوست. و حدوث و بقا و محل آن همه به خواست و اراده اوست. لَاخَیرَ و لَا نِعْمَةَ اِلّا مِنَ اللّه تَعَالی، وَلَا حَولَ وَلَا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه تَعَالی، مَا شَاءَ اللّه، لَا یَأْتي بِالخَیرِ اِلّا اللّه، ولَا یَصْرِفُ السُّوءَ اِلّا اللّه، وکُلُّ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللّه تَعَالی.

<رب العالمین>؛ یعنی: خالق و مالک و صاحب و پرودگار تمام عالمیان است که همه به خواست و اراده او ایجاد شده اند و با بقای او باقی اند. و هیچ موجودی نمی تواند آنی و کمتر از آن خود را نگه­داری کند مگر به خواست و اراده و نگه­داری او. لا اله الّا هو الحی القیوم.

و مناسب است در این جا بیان مختصری کنیم از «عالَمین» _ بحول اللّه تعالی و قوته _ و ابتدا نماییم به روایاتی که ثقه جلیل و محدث نبیل شیخ القمیین و سید المحدثین عظیم القدر والمنزلة محمد بن الحسن الصفار که از بزرگواران اصحاب حضرت عسکری(علیه السلام)بود.

ص: 164


1- . تفسیر القمی، ج1، ص28؛ بحارالأنوار، ج89، ص228، ح8 (باب29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
2- . الکافی، ج1، ص114، ح1؛ التوحید، ص230، ح2.

در کتاب شریف بصائر به سند خود از امام سجاد(علیه السلام)نقل کرده که به منجمی فرمود:

آیا دلالت کنم تو را بر کسی که از اول زمانی که بر ما وارد شدی تا حال چهارده عالم را سیر کرده و هر عالمی سه مقابل دنیاست و از جای خود حرکت نکرده؟ عرض کرد: کیست؟ فرمود: من. و اگر بخواهی خبر دهم تو را به آن چه خوردی و آن چه ذخیره کردی. (1)

و این خبر را در بحار از کتاب اختصاص شیخ مفید و بصائر نقل کرده است.(2)

و نیز در بصائر از حضرت ابوالحسن(علیه السلام)در ضمن حدیثی نقل کرده که فرمود:

برای خدا هفتاد هزار عالَم است که از عدد انس و جن بیشترند... .(3)

شیخ صدوق در کتاب خصال نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

برای خدای(جل وجلالة)دوازده هزار عالَم است. و هر عالَمی از هفت آسمان و هفت زمین بزرگ تر است. هر عالمی خیال می کنند که غیر خودشان عالم دیگر نیست، و حجت خدا بر آن ها من هستم.(4)

و این خبر را در بحار از کتاب خصال و کتاب منتخب البصائر به دو سند از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است. (5)

در آخر کتاب خصال نقل کرده از امام باقر(علیه السلام)که در ضمن حدیثی فرمود:

خیال می کنی که خدا همین یک عالَم را خلق کرده و بشری غیر از شما خلق نکرده است؟ نه چنین است! بلکه هزار هزار عالَم و هزار هزار آدم خلق فرموده است...

ص: 165


1- . بصائر الدرجات، ص400، ح13(باب12 از جزء هشتم).
2- . الإختصاص، ص319؛ بحارالأنوار، ج46، ص26، ح12 (باب سوم از ابواب تاریخ سید الساجدین... از كتاب تاریخ علی بن الحسین...).
3- . بصائر الدرجات، ص492(باب14 از جزء دهم)؛ بحارالأنوار، ج54، ص330، ح15(باب دوم از ابواب کلیات احوال العالم... از كتاب السماء والعالم).
4- . الخصال، ج2، ص639، ح14؛ بحارالأنوار، ج27، ص41، ح1(باب15 از ابواب سائر فضالهم... از كتاب الإمامة).
5- . مختصر البصائر، ص76، ح47؛ بحارالأنوار، ج54، ص320، ذیل حدیث2(باب دوم از ابواب کلیات احوال العالم... از کتاب السماء والعالم).

و این خبر را در بحار از کتاب توحید و خصال نقل کرده است.(1)

و غیر این روایات زیاد است که در تفسیر برهان در ذیل آیه شریفه و در بحار مذکور است.(2)

<الرَّحْمن>؛ یعنی: بسیار رحم و مهربانی کننده است بر جمیع مخلوقات(3)در دنیا بر مؤمن و کافر که همه را مشمول رحمت و نعمت و الطاف خود قرار می دهد، هر چند معصیت او نمایند و منکر او گردند، و به واسطه کفر و شرک، نعمت را از آنان قطع نمی کند.

<الرَّحیم>؛ یعنی: لطف کننده و مهربان است به مؤمنین(4)که احکام و تکالیف آنان را سهل و آسان قرار داده و تکلیف شاق به آنان نکرده است.

در تفسیر امام عسکری(علیه السلام)نقل کرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام)که فرمود:

خدا رحمت را آفرید و آن را صد قسمت قرار داد، یک قسمت آن را در تمام خلق تقسیم فرموده و به هریک هرچه خواسته لطف فرموده. و به این رحمت است که انسان و حیوان یکدیگر را رحم می کنند. و قیامتی که شود این قسمت را با آن 99 قسمت دیگر برای خود جمع کرده و رحم می فرماید به آن مؤمنین را.(5)

<مالِک یوْمِ الدّینِ>؛ مالک یعنی: صاحب اختیار روز جزاست که آن روز قیامت و حساب خلایق است؛ هر وقت بخواهد قیامت را اقامه می کند و خلایق را محشور می فرماید و بین آنان به آن چه بخواهد حکومت می فرماید. و در ضمن اقرار است به

ص: 166


1- . الخصال، ج2، ص652، ح54؛ التوحید، ص277، ح2؛ بحارالأنوار، ج54، ص321، ح3(باب دوم از ابواب کلیات احوال العالم... از کتاب السماء والعالم).
2- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص108، ح279؛ بحارالأنوار، ج27، ص46 و ج75، ص320_ 349(باب 23 از ابواب مواعظ الصادق... از کتاب الروضة).
3- . تفسیر القمی، ج1، ص28؛ بحارالأنوار، ج89، ص229، ح5 (باب29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
4- . تفسیر القمی، ج1، ص28؛ بحارالأنوار، ج89، ص229، ح5 (باب29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
5- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص37، ح13؛ بحارالأنوار، ج4، ص183، ح10 (باب دوم از ابواب اسمائه تعالی... از كتاب التوحید).

روز قیامت و حساب و مجازات اعمال.

و امام سجاد و امام صادق(علیهم السلام)قرائت این آیه شریفه را مکرر می فرمودند.(1)

<ایَّاکَ نَعْبُدُ>؛ یعنی: خدایا، تو را عبادت می کنیم و اَحدی را با تو شریک نمی کنیم. و این اقرار به خلوص نیت است در عبادت و رغبت و تقرب است به سوی خدای تعالی.

<وَ اِیَّاکَ نَسْتَعینُ>؛ یعنی: خدایا، از ذات مقدس تو استعانت می جوییم که ما را اعانت فرمایی بر اطاعت و بندگی خودت تا آن که ادای عبادت و انجام وظیفه کنیم به همان کیفیت که خواستی و ما را توفیق اجتناب از محرمات لطف فرمایی و از شر شیطان انسی و جنی و گمراهان و موذیان و ظالمان نگه داری فرمایی. و این شاهد است بر آن­که امورات به ید قدرت حق است و تفویض به خلق نشده است.

<اِهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ>؛ یعنی: هدایت و ارشاد فرما ما را به راه مستقیم و آن به آن نور هدایت را در قلب ما روشن فرما؛ که اگر یک آن نور ندهد خاموش است و در ضلالت و تاریکی واقع خواهیم شد. مثل آن که اگر یک آن قوت و قدرت و حیات ندهد، مرگ به ما خواهد رسید. و این درخواست است که در جمیع امور ما را موفق به طریق مستقیم فرما.

در تفسیر برهان از شیخ صدوق به سند خود از مفضل نقل کرده که گفت: سؤال کردم از امام صادق(علیه السلام)از تفسیر «صراط». فرمود:

آن طریق است به سوی معرفت خدا. و آن دو صراط است؛ یکی در دنیا، و دیگری در آخرت. اما آن­که در دنیاست، پس آن امام واجب الاطاعه است که هر کس او را بشناسد و اقتدا به او نماید، عبور کند بر صراطی که در آخرت بر جِسْر جهنم است. و اگر امام را نشناخت، قدم او از صراط قیامت بلغزد و در آتش جهنم واقع شود.(2)

ص: 167


1- . الکافی، ج2، ص602، ح13؛ بحارالأنوار، ج89، ص239، ح42و43و44 (باب 29 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
2- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص113، ح287 (ذیل آیه)؛ معانی الاخبار، ص32، ح1؛ بحارالأنوار، ج24، ص11، ح3 (باب24 از ابواب الآیات النازلة ... از كتاب الإمامة).

و در روایات زیاد تفسیر شده «صراط مستقیم» بر وجود مقدس امام(علیه السلام).(1)و امام صادق(علیه السلام)این آیه شریفه را زیاد تکرار می فرمود.(2)

<صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ>؛ یعنی: راه آن کسانی که نعمت دادی به آنان، و مراد نعمت های ظاهری نیست. چون کفار و مشرکین نیز در نعمت­های ظاهری شرکت دارند. بلکه مراد نعمت­های باطنی است که نعمت هدایت و معرفت خدا و پیغمبران است. و آن، صراط انبیا و ائمه(علیهم السلام)می باشد.

<غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضّالّینَ>؛ یعنی: نه راه کسانی که مورد غضب می باشند و نه راه گمراهان، و آنان کسانی هستند که در غیر طریق پیغمبران و ائمه(علیهم السلام)وارد می شوند و از طریق مستقیم منحرفند.

فضیلت و شرافت و ثواب تلاوت قرآن

در وسائل به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)در وصیت رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)به امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که فرمود:

بر تو باد به تلاوت قرآن بر هر حالت که هستی. (3)

شیخ کلینی و صدوق نقل کرده اند از امام باقر(علیه السلام)که فرمود:

کسی که در نماز ایستاده قرائت قرآن کند، خدا برای او به هر حرفی صد حسنه بنویسد و اگر در نماز نشسته بخواند، به هر حرفی پنجاه حسنه و اگر در غیر نماز بخواند، به هر حرفی ده حسنه برای او نوشته شود.(4)

ص: 168


1- . معانی الأخبار، ص32، ح3؛ و روایات باب معنى الصراط در تفسیر القمی و البرهان فی تفسیر القرآن و نورالثقلین، ذیل آیه؛ بحارالأنوار، ج35، ص373، ح20 و21؛ روایات باب 16 از ابواب الآیات النازلة... از كتاب تاریخ أمیرالمؤمنین(علیه السلام)
2- . تفسیر العیاشی، ج1، ص24، ح26؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص221، ح2[4541] و 4[4543] (باب50 از ابواب القراءة فی الصلاة از کتاب الصلاة).
3- . الکافی، ج8، ص79، ح33؛ وسائل الشیعه، ج6، ص186، ح1[7687](باب11 از ابواب قراءة القرآن... از کتاب الصلاة).
4- .الکافی، ج2، ص611، ح1؛ ثواب الأعمال، ص101؛ بحار الأنوار، ج89، ص200، ح16 (باب23 از ابواب فضله واحکامه... از كتاب القرآن).

جناب کلینی نقل کرده از سید الشهدا(علیه السلام)که فرمود:

کسی که یک آیه از کتاب خدا را در نماز ایستاده بخواند، خدا برای او به هر حرفی صد حسنه بنویسد و اگر در غیر نماز بخواند، به هر حرفی ده حسنه و اگر استماع قرآن کرد، به هر حرفی یک حسنه برای او نوشته شود... .(1)

شیخ کلینی نقل فرموده از امام سجاد(علیه السلام)و از امام صادق(علیه السلام)که فرمودند:

کسی که حرفی از کتاب خدا را بدون آن که قرائت کند گوش بدهد، خدا برای او حسنه ای بنویسد و از او گناهی محو فرماید و برای او درجه ای بلند فرماید، و اگر یک حرف ظاهری (یعنی از حفظ یاد بگیرد بدون تعلم خط) از او یاد گرفت، بنویسد خدا برای او ده حسنه، و محو کند از او ده گناه، و بلند کند برای او ده درجه. بعد فرمودند: نمی گویم به هر آیه ولکن به هر حرفی «با، یا، تا» و مثل آن­ها.

و فرمودند:

کسی که یک حرف در نماز نشسته بخواند، خدا برای او پنجاه حسنه بنویسد، و از او پنجاه گناه محو فرماید، و بلند فرماید برای او پنجاه درجه و اگر در نماز ایستاده بخواند، خدا برای او به هر حرفی صد حسنه بنویسد، و از او صد گناه محو فرماید، و برای او صد درجه بلند نماید... .(2)

و مفاد این روایات را کسان دیگر نیز نقل کرده اند. و در کتاب وافی نقل شده است. (3)

و به حسب روایات مستفیضه نظر کردن به قرآن شریف عبادت است(4)

ص: 169


1- . الکافی، ج2، ص611، ح3؛ بحارالأنوار، ج89، ص201.
2- . الکافی، ج2، ص612، ح6؛ وسائل الشیعه، ج6، ص188، ح6[7692](باب 11 از ابواب قراءة القرآن... از کتاب الصلاة).
3- . عدة الداعی، ص288؛ الوافی، ج 9، ص1728، ح10؛ بحارالأنوار، ج89، ص201.
4- .الکافی، ج2، ص613 (روایات باب قراءة القرآن فی المصحف و از جمله آنها ، ح5)؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص204(باب19از ابواب قراءة القرآن ... از کتاب الصلاة).

و وضو گرفتن برای قرائت قرآن مستحب است.(1)

در کتاب وسائل و بحار از عُدةالداعی نقل کرده اند که فرمود معصوم(علیه السلام):

برای قاری قرآن به هر حرفی در نماز ایستاده، صد حسنه است؛ و در نماز نشسته، پنجاه حسنه؛ و با وضو و طهارت در غیر نماز، بیست و پنج حسنه؛ و بدون طهارت، ده حسنه. آگاه باشید! نمی گویم «المر» یک حرف است، بلکه برای الف ده حسنه، و برای لام ده حسنه، و برای میم ده حسنه... .(2)

فضیلت و ثواب قرائت سورۀ شریفۀ «قل هو اللّه أحد»

فضیلت و ثواب قرائت سورۀ شریفۀ «قل هو اللّه أحد» پس زیادتر از آن است که بتوان احصا کرد. در تفسیر برهان و در کتاب وسائل و مستدرک و بحار و کتاب وافی روایات زیاد در ابواب متفرق در مدح و عظمت و فضیلت و شرافت این سوره شریفه نقل کرده اند.

از آن جمله روایات زیادی است که مفاد آن ها این است: کسی که یک مرتبه سوره قل هو اللّه را بخواند، گویا ثلث قرآن را خوانده است. و اگر دو مرتبه بخواند، گویا دو ثلث قرآن را خوانده. و اگر سه مرتبه بخواند، مثل آن است که تمام قرآن را خوانده است. (3)

از کتاب توحید صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

کسی که «قل هو اللّه أحد» را یک مرتبه بخواند، گویا ثلث قرآن و ثلث تورات و ثلث انجیل و ثلث زبور را قرائت کرده است.(4)

کلینی در کتاب کافی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

پدرم امام باقر(علیه السلام)می فرمود:

«قل هو اللّه أحد» ثلث قرآن است. و «قل یا أیهاالکافرون» ربع قرآن است.(5)

ص: 170


1- . عدة الداعی، ص287؛ بحارالأنوار، ج89، ص201.
2- . وسائل الشیعه، ج6، ص196، ح3[7718](باب13 از ابواب قراءة القران... از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج77، ص312، ح31 (باب چهارم از ابواب الوضوء از كتاب الطهارة).
3- . المحاسن، ج1، ص153، ح77؛ وسائل الشیعه، ج6، ص223، ح5[7787](باب31 از ابواب قراءة القرآن... از کتاب الصلاة).
4- . التوحید، ص95، ح15؛ بحارالأنوار، ج89، ص348، ح11(باب 124 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
5- . الکافی، ج2، ص621، ح7؛ بحارالأنوار، ج89، ص334 (باب 112 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).

حقیر گوید: گذشت که سوره حمد دو ثلث قرآن است.(1) و بیاید روایت صدوق از امام رضا(علیه السلام)از پدرانش که رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)فرمودند:

کسی که اذا زلزلت را چهار مرتبه بخواند، مثل کسی است که تمام قرآن را خوانده.(2)

شیخ کلینی در کافی به سند خود از مفضل نقل کرده است که گفت: امام صادق(علیه السلام)فرمود:

ای مفضل،خود را از شر مردم نگه داری کن به برکت آیه شریفه «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و به برکت «قل هو اللّه أحد». بخوان آن را از طرف راست و چپ و پیش رو و عقب سر و از بالای سر و پایین پا. و وقتی که داخل شدی بر سلطان جابری، بخوان این را سه مرتبه در وقتی که نظر می کنی به سوی او، و دست چپ را ببند و باز نکن تا از نزد او خارج شوی.(3)

و همچنین شیخ کلینی در کافی به سند خود نقل کرده است از امام باقر(علیه السلام)که فرمود:

کسی که «قل هو اللّه أحد» را یک مرتبه بخواند، برکت بر او نازل شود. و اگر دو مرتبه بخواند، برکت بر او و اهل او نازل شود. و اگر سه مرتبه بخواند، برکت بر او و اهل او و همسایه هایش نازل می شود. و اگر دوازده مرتبه بخواند، بنا کند خدا برای او دوازده قصر در بهشت. و اگر صد مرتبه بخواند، آمرزیده شود گناهان 25 ساله او غیر از گناهان راجع به خونریزی و اموال مردم. و اگر چهارصد مرتبه بخواند، برای اوست ثواب چهارصد شهید که در راه خدا خون آنان ریخته شده است... .(4)

و همچنین شیخ کلینی در کافی و صدوق در ثواب الاعمال از امام صادق(علیه السلام)

ص: 171


1- . جامع الاخبار، ص43؛بحار الأنوار، ج89، ص259.
2- .عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص37، ح102(باب31)؛ بحارالأنوار، ج89، ص333، ح1 (باب112 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
3- . الکافی، ج2، ص624، ح20؛ بحارالأنوار، ج89، ص351، ح22 (باب124 از ابواب فضائل سور القرآن... از کتاب القرآن).
4- . الکافی، ج2، ص619، ح1؛ بحارالأنوار، ج89، ص355.

نقل کرده اند که رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)فرمود:

بعد از موت سعد بن مُعاذ هفتاد هزار ملک آمدند _ و از آنان بود جبرئیل _ و بر سعد نماز خواندند. گفتم: ای جبرئیل، به چه چیز سعد مستحق شد که شما بر او نماز بخوانید؟ عرض کرد: به قرائتش «قل هو اللّه أحد» را ایستاده و نشسته و سواره و پیاده و در حال رفتن به جایی و برگشتن از جایی.(1)

و شیخ کلینی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

کسی که در وقت خواب صد مرتبه «قل هو اللّه أحد» را بخواند، گناهان پنجاه ساله او آمرزیده شود.

و این روایت به چند سند در کتاب وسائل و مستدرک نقل شده است.(2)

در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

وقتی که شخص در محل خواب خود جای می گیرد و یازده مرتبه«قل هو اللّه أحد»را بخواند، محفوظ شود خانه او و خانه های اطرافش.(3)

در کتاب مستدرک از شیخ کفعمی در جنة الأمان الواقیه از خاتم الانبیا(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

کسی که قل هو اللّه و معوذتین را سه مرتبه وقت خواب بخواند، مثل کسی است که قرائت قرآن کرده و برای اوست به هر آیه از قرآن ثواب پیغمبری از پیغمبران، و از گناهان خارج شود مثل روزی که از مادر متولد شده. و اگر در آن شب یا روز بمیرد، شهید مرده است.(4)

و بعضی روایات دیگر بیاید.

ص: 172


1- . الکافی، ج2، ص622، ح13؛ ثواب الأعمال، ص128؛ بحارالأنوار، ج89، ص346، ح6.
2- . الکافی، ج2، ص620، ح4؛ وسائل الشیعه، ج6، ص227، ح1 تا3[7795]؛ (باب33 از ابواب قراءة القرآن... از كتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص290، ح1و2[4714].
3- . ثواب الأعمال، ص128؛ بحارالأنوار، ج73، ص201، ح15 (باب 44 از ابواب آداب السهر والنوم... از كتاب العشرة).
4- . المصباح الکفعمی، ص421؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص293، ح5[4720].
تفسیر و تأویل سورۀ شریفۀ «قل هو اللّه أحد»

تفسیر و تأویل این سوره شریفه به نحو اختصار این است:

«قل»، یعنی: بگو ای محمد(صلی الله علیه و اله و سلم)«هو»، یعنی: اوست خدای یگانه. کلمه «هو» اشاره است به آن ذات مقدسی که غایب است از حواس ظاهره و باطنه. و آن مرکب است از دو حرف: «ها» و «واو». ها تنبیه است به ثبوت ذات مقدس و آن نفی تعطیل است. و واو اشاره به غایب از حواس است و آن نفی تشبیه است.(1) و به این کلمه شریفه واضح شد که نفی و تعطیل کفر است و تشبیه شرک است. پس آن ذات مقدس ثابت است و قوای ظاهری و باطنی به ذات مقدس او راه ندارد، و هر محسوسی و معلومی و معقولی و مفهومی و مُدْرکی مخلوق است، و ذات مقدس محاط علم و عقل و فهم و شعور و ادراک نمی شود.

«اللّه اَحَدٌ»، یعنی: خدا یکی است. امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

اللّه معنای او معبودی است که خلق به او پناهنده می شوند و در او متحیرند، و اوست مستور از ادراک چشم ها، و محجوب است از اوهام و خطرات قلبیه.(2)

و امام باقر(علیه السلام)فرمود:

معنای اللّه آن معبودی است که خلق از درک کردن ماهیت او و از احاطه کردن به کیفیت او عاجزند.(3)

احد است، احدی المعنی است، احدی الصفات است، فرد است در تمام صفات هیچ مثل و مانند و نظیر و شبیه ندارد.(4)

<اللّه الصَّمَدُ>، یعنی: ذات مقدس اللّه(جل و جلالة) صمد است. یعنی غنی بالذات است و همه به او محتاجند و از او حاجت می خواهند و رفع احتیاجات تمام خلایق از

ص: 173


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص802؛ بحارالأنوار، ج3، ص221، ح12 (باب ششم از كتاب التوحید).
2- . التوحید، ص89، ح2؛ بحارالأنوار، ج3، ص222، ذیل ح12.
3- . التوحید، ص89، ح2؛ بحارالأنوار، ج3، ص222، ذیل ح12.
4- . تفسیر العیاشی، ج1، ص59، ح94؛ بحار الأنوار، ج99، ص370، ح3(باب سوم از ابواب زیارة اولاد الأئمة... از کتاب المزار)؛ اشاره به سوره شوری(42)، آیۀ11: <لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی ءٌ>.

او به اوست. و صمد است که برای آقایی و بزرگواری عظمت و مجد او نهایت نیست، دائم و باقی است، زوال و فنا برای او نیست.

و امام باقر(علیه السلام)فرمود:

«الصمد» پنج حرف است. الف دلیل بر إنیت و حقیقت ذات قدوس حق که غایب است از ادراک حواس، و لام دلیل است بر الوهیت ذات مقدس؛

و این الف و لام مستورند و به زبان ها ظاهر نمی شوند و به گوش شنیده نمی شوند. (یعنی وقتی که بگویی: «اللّه الصمد» الف و لام الصمد نه به زبان جاری است و نه به گوش شنیده می شود) و لکن در نوشتن ظاهر می شوند. و این دلیل است بر آن­که ذات مقدس جل و علا به لطافت بی نهایت خود مخفی است و به حواس ادراک نمی شود و بزرگ­تر است از آن که توصیف شود به زبان گویندگان و واقع شود در گوش شنوندگان. برای آن که تفسیر الله آن است که خلق متحیرند از ادراک ماهیت و حقیقت او و حواس و اوهام به او راه ندارد. چون اوست ابداع کننده اوهام و خلق کننده حواس. و ظهور این الف و لام در نوشتن دلیل است بر آن که ذات مقدس حق ربوبیت و الوهیت خود ظاهر کرد در ابداع مخلوقات و در ترکیب ارواح لطیفه در اجساد کثیفه. پس وقتی که بنده به خود نظر کند، روح خود را نمی بیند، چنان­که لام «الصمد» واضح نمی شود و به زبان و گوش جاری نمی شود و داخل در حواس نمی شود و چون نظر به کتابت کند، ظاهر شود لام. و همچنین وقتی که بنده تفکر کند در حقیقت باری تعالی و کیفیت او متحیر شود و فکر او احاطه نکند و به تصور او در نیاید، برای آن­که ذات مقدس حق خالق صور و اوهام است. و وقتی که نظر کند به سوی خلق خدا و آن چه خدا ایجاد فرموده و ثابت کرده و نوشته در اوراق تکوینات، ثابت شود برای او ذات مقدس که اوست خالق و صانع این موجودات و ترکیب کننده ارواح در اجساد.

و اما صاد، پس دلیل است بر آن که ذات مقدس خدا صادق است و قول و کلام او صدق است، و دعوت کرده بندگان خود را به سوی تبعیت صدق، و

ص: 174

وعده داده به صدق محل صدق را که بهشت باشد.

و اما میم، پس دلیل است بر ملک و پادشاهی ذات قدوس که همیشه بوده و خواهد بود و زوال و فنا و تغییر و تبدیل برای او نیست.

و اما دال، پس دلیل است بر دوام مالک او و آن که ذات مقدس دائم است و متعالی است از کون و زوال، و اوست مکون و درست کننده کائنات، و به خواست و اِراده اوست حدوث و بقای تمام کائنات.

پس امام باقر(علیه السلام)فرمود:

اگر می یافتم کسانی که متحمل علم بودند، هر آینه منتشر می کردم توحید و اسلام و ایمان و دین و شرایع را از «الصمد». و چگونه بیابم و حال آن­که جدم امیرالمؤمنین(علیه السلام)نیافت... .(1)

<لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ>، یعنی: از او متولد نشده چیزی، نه عُزَیر چنان­که نصاری گفتند، و نه خورشید و ماه و ستارگان چنان­که مجوس گفتند، و نه ملائکه چنان که مشرکین گفتند، و نه خلق. منزه است از آن که چیزی از او خارج شود و ذات مقدس از چیزی خارج شود. نه از چیزی موجود شده و نه موجودات را از چیزی آفریده. تَعالَی اللّه عَمّا یقولُ الظّالمونَ عُلُوّاً کبیراً.

اهل بصره نوشتند خدمت سید الشهدا ابی عبداللّه الحسین(علیه السلام)و سؤال کردند از تفسیر کلمه مقدسه «الصمد». پس حضرت مرقوم فرمودند:

بسم اللّه الرّحمن الرحیم وارد نشوید در تفسیر قرآن بدون علم، و جدال نکنید در قرآن، و تکلم نکنید در آن بدون علم؛ که شنیدم از جدم رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند: کسی که تکلم کند در قرآن بدون علم، پس جای او در جهنم خواهد شد.

و بدرستی که خدای سبحانه و تعالی تفسیر کرده صمد را، فرموده:

«اللّه اَحَدُ اللّه الصَّمَدُ». سپس تفسیر آن را فرموده:

«لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکنْ لَه کُفُواً اَحَدٌ». خارج نشده از او چیزی کثیف مثل

ص: 175


1- . التوحید، ص92، ح6؛ بحارالأنوار، ج3، ص224، ح15(باب ششم از کتاب التوحید).

بچه و سایر اجسام که از اجسام مخلوقه خارج می شود، و نه چیز لطیفی مثل نفس.

و بر او واقع نمی شود، چُرت و خواب و خطورات و هم و غم و حزن و بهجت و خنده و گریه و ترس و امیدواری و خستگی و گرسنگی و سیری.

متعالی و منزه است از آن که حالات و صفات مخلوق بر او عارض شود و از او چیزی خارج شود.

«وَ لَمْ یُولَد»، و ذات مقدس نیز از چیزی متولد نشده و از چیزی خارج و حاصل نشده همان طوری که اشیای کثیفه از عناصر خود خارج می شوند، مثل آن که چیزی از چیزی خارج می شود، و حیوان و گیاه از زمین خارج می شود، و آب از چشمه و میوه از درخت بیرون می شود؛ و نه مانند خارج شدن اشیای لطیفه از مرکز خود، مثل بینایی از چشم، وشنیدن از گوش، و بوییدن از بینی، و چشیدن از دهن، و کلام از زبان، و معرفت و تمیز دادن خیر و شر از قلب، و آتش از سنگ. منزه و مبراست از آن که از چیزی خارج شود، بلکه اوست صمد که نه از چیزی خارج شده و نه در چیزی هست و نه بر چیزی قرار گرفته. ایجاد کننده خلق کننده و انشاء کننده تمام موجودات است به قدرت خود... .

«وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً اَحَدٌ» یعنی: و نیست برای او مثل و مانند و هیچ چیز شبیه و نظیر او نیست.(1)

فضیلت و شرافت و ثواب سور ه مبارکه قدر

در کتاب وافی و تفسیر برهان و وسائل و مستدرک در ابواب متعدده روایات زیاد مشتمل بر ثواب های عظیم و اجرهای جزیل برای سوره قدر نقل کرده اند.(2) از جمله آن ها شیخ کلینی در کافی و صدوق در ثواب الاعمال از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده اند که فرمود:

ص: 176


1- . التوحید، ص90، ح5؛ بحارالأنوار، ج3، ص223، ح14(باب ششم از کتاب التوحید).
2- . الوافی، ج 9، ص1755، ح8و9؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص209، ح1[7751](باب23: جواز القراءة سرا وجهرا واختیار السر از ابواب قراءة القرآن... از کتاب الصلاة)؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ذیل سوره القدر؛ مستدرك الوسائل، ج 4، ص360_ 366، ح137[4935] و 154[4952](باب 44: استحباب قراءة سور القرآن سورة سورة از ابواب قراءة القرآن... از کتاب الصلاة).

کسی که اِنّا أنزلنا را به صدای بلند بخواند، مثل کسی خواهد بود که شمشیر خود را آشکار کشیده در راه خدا. و اگر آهسته بخواند، مثل کسی خواهد بود که به خون خود آغشته شده است در راه خدا. و اگر ده مرتبه بخواند، هزار گناه او آمرزیده شود.(1)

شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال بعد از این روایت نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که اِنّا أنزلنا را در واجبی از واجبات خدایی بخواند، منادی ندا کند:

ای بنده خدا، گناهان گذشته تو آمرزیده شد. پس عمل را از سر بگیر.(2)

شیخ طبرسی از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

کسی که سوره قدر را بخواند، عطا شود به او مثل اجر کسی که ماه رمضان را روزه گرفته و احیا کرده شب قدر را. و همین خبر را راوندی و غیره نقل کرده اند.(3)

شیخ صدوق نقل کرده از اسماعیل بن سهل گفت:

نوشتم خدمت آقا امام جواد(علیه السلام). تعلیم فرما مرا چیزی را که چون انجام دهم با شما باشم در دنیا و آخرت. پس آقا نوشت به خط مبارک خود. _ که می شناختم خط آن حضرت را _ : زیاد کن تلاوت اِنّا أنزلنا را و لب خود را تازه کن به استغفار.(4)

فضیلت و ثواب سوره جحد

به حسب عده ای از روایات، این سوره معادل ربع قرآن است.(5)

شیخ کلینی در کافی نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)فرمود:

ص: 177


1- . الکافی، ج2، ص621، ح6؛ ثواب الأعمال، ص124؛ بحارالأنوار، ج89، ص327، ح4 (باب110 از ابواب فضائل سور القرآن... از كتاب القرآن).
2- . ثواب الأعمال، ص124؛ بحارالأنوار، ج89، ص327، ح3.
3- . مجمع البیان، ج10، ص784؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص360، ح137[4935 ] پس از نقل این حدیث می فرماید: الراوندی عنه؟ص؟ مثله، ولی در کتب مرحوم راوندی این حدیث یافت نشد.
4- . ثواب الأعمال، ص165؛ بحارالأنوار، ج89، ص328، ح5 (باب110 از ابواب فضائل سور القرآن... از كتاب القرآن).
5- . الکافی، ج2، ص621، ح7؛ بحارالأنوار، ج89، ص342.

کسی که وقت خواب قل یا أیها الکافرون و قل هو اللّه را بخواند،نوشته شود برای او برات بیزاری از شرک.(1)

و شیخ صدوق در ثواب الاعمال نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که «قل یا أیها الکافرون« و «قل هو اللّه» را در فریضه ای از فرایض بخواند، خدا او و پدر و مادرش و اولاد او را بیامرزد. و اگر شقی باشد، اسم او از اشقیا محو شود و ثابت شود در دیوان سُعدا. و خدا او را با سعادت زنده بدارد و بمیراند و مبعوث کند او را مثل شهید.(2)

قنوت

از اجزای نماز قنوت است که در تمام نمازها در رکعت دوم بعد از قرائت و قبل از رکوع مستحب موکد است. و در قنوت ذکر و دعا و ثنای حق وارد شده و مخیر است که سه مرتبه «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بگوید، یا سه مرتبه «سبحان اللّه» یا پنج مرتبه «سبحان اللّه»، یا صلوات یا دعای بر مؤمنین و مؤمنات به گفتن: «اللّهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ المُؤْمِنات»، یا هرچه از دعا و ثنا بر زبان جاری شود.

و اما فضیلت و ثواب «سبحان اللّه» و «بسم اللّه» و صلوات گذشت.

فضیلت و ثواب دعا کردن برای مؤمنین

اما دعا کردن؛ پس آیات و روایات در مدح و شرافت دعا از حد احصا خارج است. چند روایت از کتاب وسائل نقل می کنیم و اکتفا می کنیم به ذکر عین کلام امام(علیه السلام)فرمودند:

دعا افضل عبادات(3)و احب اعمال است نزد پروردگار عالم.(4)

دعا رد می کند قضا و قدر الهی را.(5)

ص: 178


1- . الکافی، ج2، ص626، ح23؛ وسائل الشیعه، ج6، ص228ح2[7799](باب34 از ابواب قراءة القرآن... از كتاب الصلاة).
2- . ثواب الأعمال، ص127؛ بحارالأنوار، ج89، ص340، ح5.
3- .الکافی، ج2، ص466، ح1؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص31،ح7[8631](باب سوم از ابواب الدعاء از كتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج2، ص467، ح8؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص30، ح4 [8628].
5- . الکافی، ج2، ص469، ح2و3؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص36، ح4[8646] و ح5[8647].

دعا مفتاح هر رحمت است، و باعث برآوردن حاجات است.(1)

دعا مخ عبادات است.هیچ مؤمنی نیست که دعا کند مگر آن که مستجاب شود برای او؛ یا در دنیا به مقصد می رسد، یا تأخیر انداخته می شود برای آخرت او، یا کفاره گناهان او می شود.(2)

دعا سلاح مؤمن و عمود دین و نور آسمان ها و زمین می باشد.(3)

اگر وقت بلیه ای شخص دعا کرد، مدت بلیه کوتاه خواهد بود. و اگر دعاء نکرد، طولانی می شود.(4)

و دعا است که شفا هست از هر دردی. (5)

خدا دوست دارد تضرع در دعا را. و آن، دست به دعا بلند کردن است.(6)

همچنین الحاح (اصرار) در دعا محبوب و مطلوب است.(7)

و کسی که الحاح کند، به حاجت خود خواهد رسید.(8)

اگر اول و آخر دعا صلوات فرستاد، به مقصد می رسد. چون خدا اجل و اکرم است از این­که اول و آخر را مستجاب و وسط را رد کند.(9)

اگر ده مرتبه «یا اللّه»(10)بگوید، یا ده مرتبه «یا ربّ»(11)یا مکرر «یا اللّه یا ربّ یا اللّه یا

ص: 179


1- . الکافی، ج2، ص470؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص26، ح7[8613].
2- . اعلام الدین، ص278؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص26، ح9[8615].
3- . الکافی، ج2، ص468، ح1؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص38، ح3[8654].
4- . الکافی، ج2، ص471، ح2؛ وسائل الشیعه، ج7، ص51، ح1[8694].
5- . الکافی، ج2، ص470، ح1؛ وسائل الشیعة، ج 7، ص45، ح1[8677].
6- . الکافی، ج2، ص479، ح2؛ وسائل الشیعه، ج7، ص46، ح1[8679].
7- . جامع الأخبار، ص131؛ مستدرك الوسائل، ج 5، ص193، ح3[5666](باب18 از ابواب الدعاء از کتاب الصلاة).
8- . الکافی، ج2، ص475، ح3و5؛ وسائل الشیعه، ج7، ص58، ح1[8714] و ح3[8716].
9- . الکافی، ج2، ص494، ح16؛ وسائل الشیعه، ج7، ص95، ح11[8833] (باب 36 از ابواب الدعاء از کتاب الصلاة).
10- . الکافی، ج2، ص519 ، ح1؛ وسائل الشیعه، ج7، ص85، ح1[8795].
11- . الکافی، ج2، ص520، ح1و2؛ وسائل الشیعه، ج7، ص85، ح2[8796] و ح3[8797].

ربّ» بگوید تا آن­که نفس قطع شود(1)،یا آن­که مکرر «یا ربّ یا اللّه یا ربّ یا اللّه» بگوید تا نفس قطع شود،(2) یا آن­که هفت مرتبه «یا أرحم الراحمین» بگوید،(3)یا آن­که در حال سجده سه مرتبه بگوید: «یا اللّه یا رباه یا سیداه»(4)خداوند تعالی می فرماید: حاجت خود را بخواه.

توسل به محمد و آل محمد(علیهم السلام)در دعا مطلوب و مرغوب و باعث قبولی است. و در این خصوص روایات زیاد ذکر شده که بعضی از آن در مطلب هفتم گذشت.(5)

اگر کسی برای برادران دینی دعا کند، ملکی برای او دعا می کند و می گوید: خدا به تو دو مقابل آن بدهد.(6)

آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام)فرمود:

کسی که در غیاب برای برادر دینی دعا کند، ندا کرده می شود از عرش که: برای تو باد صد هزار مقابل آن چه درخواست کردی برای برادر دینی خود.(7)

در مقصد دوم از مناسک حج در عرفات روایت مفصلی مربوط به این مطلب خواهد آمد ان شاء اللّه.

از تفسیر علی بن ابراهیم قمی به سند خود نقل است که: عرض کرد راوی خدمت امام صادق(علیه السلام)که:

من مشغول می کنم خود را به دعا برای برادران دینی و برای کسانی که دارای ولایت شما هستند، فرمود:

خدای تبارک و تعالی مستجاب می کند دعای غایب را برای مؤمنین و مومنات

ص: 180


1- . المحاسن، ج1، ص35، ح30؛ وسائل الشیعه، ج7، ص86، ح7[8801].
2- . الکافی، ج2، ص520، ح3؛ وسائل الشیعه، ج7، ص85، ح4[8798].
3- . الدعوات، ص45، ح109؛ وسائل الشیعه، ج7، ص88، ح17[8811].
4- . الأمالی (للصدوق)، ص411، ح6؛ وسائل الشیعه، ج7، ص86، ح5[8799].
5- . وسائل الشیعه، ج7، ص97 (باب 37: استحباب التوسل فی الدعاء بمحمد وآل محمد(علیهم السلام)از ابواب الدعاء از کتاب الصلاة).
6- . الکافی، ج2، ص507، ح4؛ وسائل الشیعه، ج7، ص107،ح3[8866].
7- . الکافی، ج2، ص508، ح6؛ وسائل الشیعه، ج7، ص110،ح1[8878].

و برای کسانی که اهل مودت و محبت ما هستند، و خداوند تعالی به عدد هر مؤمنی که از اول زمان حضرت آدم(علیه السلام)تا روز قیامت بیاید، حسنه ای برای او ثبت کند... .(1)

شیخ کلینی در کتاب کافی به سند خود نقل کرده است از امام صادق(علیه السلام)که فرمود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم):

هیچ مؤمنی نیست که دعا کند برای مؤمنین و مؤمنات، مگر آن که برمی گرداند خدا بر او مثل آن چه دعا کرده برای آنان و خواسته جهت آنان از جانب هر مرد مؤمن و زن مؤمنه که گذشته از اول روزگار تا روز قیامت. و بسا می شود که در روز قیامت امر می شود که بنده گناه­کار را به رو انداخته بکشانند او را طرف آتش جهنم، پس مؤمنین و مؤمنات می گویند: ای پروردگار ما، این شخص دعا می کرده برای ما، پس ما را شفیع او گردان. پس نجات می یابد به برکت شفاعت آن­ها.(2)

و همین مضمون را شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال به سند دیگر نقل کرده است.(3)

شیخ صدوق در ثواب الاعمال به سند صحیح از صفوان از آقا موسی الکاظم(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

کسی که دعا کند برای برادران از مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات، خدا موکل فرماید از جانب هر مؤمنی ملکی را که برای او دعا کند.(4)

و به همین سند صحیح از حضرت رضا(علیه السلام)نقل است که فرمود:

هیچ مؤمنی نیست که دعا کند برای مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات

ص: 181


1- . تفسیر القمی، ج1، ص67؛ وسائل الشیعه، ج7، ص110ح14[8877].
2- . الکافی، ج2، ص507، ح5؛ بحارالأنوار، ج90، ص386، ح15(باب 16 از ابواب الدعاء از کتاب القرآن).
3- . ثواب الأعمال، ص161؛ وسائل الشیعه، ج7، ص114، ح1[8886](باب 43 از ابواب الدعاء از کتاب القرآن).
4- . ثواب الأعمال، ص161؛ بحارالأنوار، ج90، ص387، ح19 .

زنده ها و مرده های آنان را، مگر آن­که بنویسد خدا برای او به عدد هر مرد مؤمن و زن مؤمنه حسنه ای از زمان آدم تا روز قیامت.(1)

و به سند دیگر از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

کسی که هر روز 25 مرتبه بگوید: «اللّهمّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسْلِمینَ وَالمُسْلِماتِ»._ یعنی: خدایا، بیامرز مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات را _ بنویسد خدا برای او به عدد هر مؤمنی که گذشته و آن­که باقی مانده تا روز قیامت حسنه ای، و از او گناهی محو فرماید، و برای او درجه ای بلند فرماید.(2)

و همین روایات را با روایات دیگر که به مضمون این هاست در کتاب وسائل و مستدرک و بحار نقل کرده اند.(3)

از این روایات استفاده می شود عظمت و فضیلت جمله مقدسه «سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَهُ». برای این که این کلمه دعاست برای تمام کسانی که حمد خدا می کنند که آنان تمام مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات هستند. پس در این کلمه دعا کرده به همه آن­ها می گوید: «سَمِعَ اللّه لِمَنْ حَمِدَهُ». یعنی: اجابت فرماید خداوند تعالی کسانی را که حمد او می کنند. چنان که در اوایل همین باب گذشت.

عظمت و فضیلت رکوع و سجود

اما رکوع و سجود، پس در ابتدای فصل پنجم از همین باب کلام امام صادق(علیه السلام)گذشت که فرمود: نماز سه ثلث است؛ یکی طهور (که وضو و غسل و تیمم است)، و یکی رکوع، و دیگری سجود.(4)و این کمال اهمیت به رکوع و سجود است که نماز با این عظمت و اهمیت سه قسمت شده است و این سه قسمت اعظم و اهم تمام

ص: 182


1- . ثواب الأعمال، ج161؛ وسائل الشیعه، ج7، ص116ح6[8891](باب43 از ابواب الدعاء از کتاب القرآن).
2- . ثواب الأعمال، ص161؛ وسائل الشیعه، ج7، ص114ح3[8888]؛ بحارالأنوار، ج90، ص384، ح5.
3- . مستدرک الوسائل، ج5، ص228 (باب 35 تا 41 از ابواب الدعاء از کتاب الصلاة)؛ آدرس احادیث بحارالأنوار؛ وسائل الشیعه هم قبلا مشخص گردیده است.
4- . الکافی، ج3، ص273، ح8؛ وسائل الشیعه، ج6، ص310، ح1[8049](باب نهم از ابواب الرکوع از کتاب الصلاة).

اجزای نماز است چنان­که گویا تمام نماز همین سه جزء شده است. بلکه طهور نیز مقدمه این دو است و نمازی که رکوع و سجود ندارد، طهور نیز برای آن لازم نیست. مثل نماز میت که چون رکوع و سجود ندارد، طهور برای آن واجب نیست. چنان که امام هشتم(علیه السلام)در روایت علل اشاره به این فرموده است.(1)

و خداوند تبارک و تعالی رکوع و سجود را در قرآن مجید امر فرموده و واجب کرده. فرمود در سوره حج:

<یَا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ>؛(2)

ای کسانی که ایمان آورده اید، رکوع و سجود و عبادت کنید پروردگار خود را... .

شیخ طوسی در تهذیب به سند موثق از سَماعه نقل کرده است که گفت: سؤال کردم از امام(علیه السلام)(امام صادق یا امام کاظم(علیه السلام)) از رکوع و سجود: آیا در قرآن نازل شده؟ فرمود:

بلی، خدای(عزوعجل)فرمود: <یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکعُوا وَ اسْجُدُوا>. عرض کردم: حد رکوع و سجود چیست؟ فرمود اما آن چه در رکوع کفایت می کند، پس سه تسبیح است. می گویی:سبحان اللّه، سبحان اللّه، سبحان اللّه، و کسی که می تواند، پس طولانی رکوع کند رکوع و سجود را آن چه می تواند و مشغول شود در تسبیح و تحمید و تمجید و دعا و تضرع؛ که نزدیکترین حالات بنده به ذات مقدس پروردگار، آن وقتی است که در سجده باشد... .(3)

در کتاب کافی به سند صحیح از زراره نقل کرده است که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

سه چیز است که سبب زیاد شدن عمر و باقی ماندن نعمت ها است برای بنده. عرض کرد: چیست؟ فرمود: طول دادن رکوع و سجود در نماز، و طول

ص: 183


1- . علل الشرایع، ج1، ص251، ح9؛ بحار الأنوار، ج6، ص58، ح1(باب 23 از ابواب العدل از کتاب العدل والمعاد).
2- . الحج (22)، آیۀ 77.
3- . تهذیب الأحکام، ج2، ص77ح55[287]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص305ح4[8036](باب ششم از ابواب الرکوع از كتاب الصلاة).

دادن نشستن بر سر سفره طعام وقتی که اطعام می کند... .(1)

در کافی به سند خود از سعید بن جناح نقل است که گفت:

بودم خدمت ابو جعفر(علیه السلام)(یعنی امام جواد(علیه السلام)به قرینه راوی) در منزل آن حضرت در مدینه، پس ابتدا فرمود: هرکس رکوع خود را تام و تمام نماید، از وحشت قبر ایمن باشد.(2)

و همین روایت را صدوق در کتاب ثواب الاعمال نقل فرموده است.(3)

فقیه کامل ابن ادریس در آخر کتاب سرائر نقل کرده از کتاب شریف ثقه جلیل حسن بن محبوب که از اصحاب حضرت رضا(علیه السلام)بود از حارث بن الاحول از بُرَید عِجْلی که گفت: عرض کردم خدمت حضرت باقر(علیه السلام): در نماز کثرت قرائت افضل است یا طول دادن رکوع و سجود؟ امام علیه السلام فرمود:

طول دادن رکوع و سجود در نماز افضل است. مگر نشنیدی که خدا در قرآن می فرماید: «فَاقْرَؤُوا ما تَیسَّرَ مِنْهُ»؟ یعنی: قرائت کنید آن چه میسر شد از قرآن. و فرمود: «اَقیمُوا

الصَّلاةَ». یعنی: به پا بدارید نماز را. امام(علیه السلام) فرمود: قصد کرده خداوند از اقامه نماز طول دادن رکوع و سجود را. راوی عرض کرد: کثرت قرائت افضل است یا کثرت دعا؟ فرمود: کثرت دعا افضل است... . (4)

و همین حدیث را در کتاب مستدرک از سید ابن طاووس نقل کرده است.(5)

و مستحب است صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)در حال قیام و رکوع و سجود.

در کتاب کافی از امام باقر(علیه السلام)نقل است که فرمود:

کسی که بگوید در حال رکوع و سجود و قیام: «صلّی اللّه عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد» بنویسد خدا برای او مثل ثواب رکوع و سجود و قیام.(6)

ص: 184


1- . الکافی، ج4، ص49، ح15؛ وسائل الشیعه، ج6، ص305ح[8037]5 .
2- . الکافی، ج3، ص321، ح7؛ بحارالأنوار، ج82، ص107، ح15 (باب 26 از ابواب الرکوع از كتاب الصلاة).
3- . ثواب الأعمال، ص33 .
4- . مستطرفات السرائر، ص598؛ بحارالأنوار، ج82، ص117، ح26.
5- . فلاح السائل، ص30؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص439ح1[5113](باب19 از ابواب الرکوع از کتاب الصلاة).
6- . الکافی، ج3، ص324، ح13؛ بحارالأنوار، ج82، ص108، ح16 .

در کافی از عبداللّه بن سلیمان است که گفت: سؤال کردم از امام صادق(علیه السلام): شخص در نماز واجب یاد می کند پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)را در حال رکوع و سجود پس صلوات می فرستد در آن حالت. فرمود:

خوب است. صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)مثل تکبیر و تسبیح است. و ده حسنه است. هیجده ملک بر هم سرعت می گیرند که آن را به رسول اللّه برسانند. (1)

و در اوایل همین باب روایاتی در مورد عجله کردن در رکوع و سجود و تمام نکردن آن آمد و گذشت که:

اگر این طور نماز بخواند و بمیرد، بر غیر دین پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)خواهد مرد، چنان که پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)و امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند.(2)

و به حسب روایات در هریک از رکوع و سجود سه مرتبه «سبحان اللّه» کافی است.(3)یا آن که در رکوع یک مرتبه «سبحان ربّی العظیم وبحمده» و در سجده یک مرتبه «سبحان ربّی الأعلی وبحمده» بگوید کفایت می کند.(4)و اگر سه مرتبه بگوید افضل است. و هفت مرتبه، بالاتر و بهتر است.(5)

شیخ کلینی به سند موثق و شیخ طوسی به سند صحیح نقل کرده اند از ابان بن تَغْلِب که گفت: وارد شدم بر امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت نماز می خواندند.پس شمردم در رکوع و سجود حضرت شصت مرتبه تسبیح فرمودند.(6)

و در روایت دیگر در نماز عصر با جماعت سی و سه مرتبه یا سی و چهار مرتبه

ص: 185


1- . الکافی، ج3، ص322، ح5؛ وسائل الشیعه، ج6، ص326، ح1[8097].
2- . الأمالی (للصدوق)، ص483، ح8(مجلس73)؛ بحارالأنوار، ج81، ص234، ح8(باب 16 از ابواب مکان مصلی... از کتاب المزار).
3- . تهذیب الأحکام، ج2، ص77، ح54؛ وسائل الشیعه، ج6، ص302، ح1[8027](باب پنجم از ابواب الرکوع از کتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج3، ص329، ح1؛ وسائل الشیعه، ج6، ص300ح5[8022].
5- . تهذیب الأحکام، ج2، ص76، ح50؛ وسائل الشیعه، ج6، ص299، ح1[8018].
6- . الکافی، ج3، ص329، ح2؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص299، ح61؛ بحارالأنوار، ج47، ص50، ح80 (باب چهارم از ابواب تاریخ الإمام الهمام... از کتاب تاریخ علی بن الحسین و...).

تسبیح را تکرار فرمودند.(1)

از کتاب مصباح الشریعه که منسوب است به امام صادق(علیه السلام)فرمودند:

رکوع نمی کند برای خدا بنده ای از روی حقیقت و اخلاص، مگر آن که ذات مقدس حق جل و علا او را به نور بهاء خود مزین فرماید، و در سایه کبریایی خود او را جای دهد، و لباس برگزیده های خود را به او بپوشاند.

و رکوع در مرتبه اول واقع شده است و سجود در مرتبه دوم. پس اگر مرتبه اول را خوب انجام داد، صلاحیت دارد برای دوم. و رکوع اظهار ادب است. و در سجود قرب حق است. کسی که خوب ادای ادب نکند، صلاحیت مقام قرب را ندارد.

پس رکوع کن رکوع خاشع برای خدا در حالتی که ذلیل به قلب خود بوده و ترسان در تحت سلطنت پروردگار و کوچکی کننده به جوارح و محزون باشی از آن­که فوت شود از تو ثواب و بهره رکوع کنندگان.(2)

و فرمود:

خسارت نکرده واللّه و زیان بر او وارد نشده آن کسی که انجام دهد حقیقت سجود را، هرچند یک مرتبه باشد در تمام مدت عمر. و رستگار و سعادتمند نیست آن کسی که خلوت کند با پروردگار خودش در حال سجود مثل خدعه کننده که بدن حاضر باشد و قلب غافل و لاهی باشد از آن­چه خدا مهیا فرموده برای سجده کننده از انس در عاجل یعنی: (مأنوس شدن با خدا در دنیا) و راحتی در آخرت. و دور نخواهد شد هرگز از مقام قرب پروردگار کسی که خوب انجام دهد عمل تقرب خود را در سجود. و نزدیک به مقام قرب نخواهد شد آن کسی که بد انجام دهد آداب سجود را و تضییع کند حرمت آن را به آن­که قلب خود را متوجه غیرخدا کند در حال سجودش.

پس سجده کن سجود شخص متواضع ذلیل که می داند خلق شده از خاک که زیر قدم­های مردم است و مرکب شده از منی نجس که پلید است نزد همه

ص: 186


1- . الکافی، ج3، ص329، ح3؛ بحارالأنوار، ج47، ص50، ح81.
2- . مصباح الشریعة، ص89؛ بحارالأنوار، ج82، ص108، ح17 (باب 26 از ابواب الرکوع از كتاب الصلاة).

و ایجاد شده بعد از آن که نبوده.

و خداوند تعالی قرار داده معنی سجود را سبب تقرب به سوی ذات مقدس خود به قلب و سر و پنهانی و روح. پس کسی که به مقام قرب حق نزدیک شود، از غیر خدا دور می شود. آیا نمی بینی که سجود در ظاهر مخفی شدن از خلق است و حالتی است که تمام نمی شود مگر آن­که پنهان از خلق شود و محجوب شود از تمام آن­چه چشم آن را می بیند؟ همچنین خدا اراده کرده که در باطن و قلب از خلق دور شود و متوجه به غیرخدا نشود.

پس کسی که در نماز قلب او متوجه چیزی غیر از خدا باشد، پس قلب او نزد آن چیز بوده و نزدیک به اوست و از حقیقت آنچه خدا آن را اراده فرموده و در نمازش از او خواسته است دور شده، و نیز از ساحت قدس رب العزه دور گردیده.ذات اقدسش در قرآن شریف می فرماید:

<مَا جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ في جَوْفِهِ>؛(1)

خدا برای احدی دو قلب در جوف او قرار نداده.

کنایه از آن که دو قلب ندارد که یک قلب متوجه خدا و یک قلب متوجه غیرخدا شود. به هریک که توجه کرد، از دیگری دور می شود.

و رسول اللّه صلی الله علیه وآله فرمود که: خداوند(عزوعجل)می فرماید:

هرگاه مطلع شدم بر قلب بنده ای که اخلاص دارد در اطاعت من و طلب می کند رضایت و خشنودی مرا، خودم اصلاح می کنم آن قلب را و تربیت و تکمیل می کنم آن را. و اما کسی که در نمازش به غیر من مشغول شود، به خودش استهزا می کند و اسم او در دیوان خاسرین و زیان­کاران نوشته می شود.(2)

در کتاب وسائل روایات زیاد در مدح و شرافت سجود و فضیلت طول دادن آن از پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)نقل کرده.(3)

ص: 187


1- . الأحزاب (33)، آیۀ4.
2- . مصباح الشریعه، ص91؛ بحارالأنوار، ج82، ص136، ح16 (باب 27 از کتاب الصلاة).
3- . وسائل الشیعه، ج6، ص378_383 (باب 23و24 از ابواب السجود از کتاب الصلاة).

از آن جمله از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)روایت کرده که فرمود:

سجود را طول بدهید. زیرا هیچ عملی شدیدتر نیست بر شیطان از این که ببیند پسر آدم را که سجده می کند. چون که شیطان مأمور به سجده شد و اطاعت نکرد، اما فرزند آدم مأمور شد و اطاعت کرد.(1)

و همین مضمون را امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود در روایت اربعمائة یعنی آن روایتی که مشتمل بر چهارصد مطلب راجع به دین و دنیا و آخرت است.(2)

شخصی برای پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)خدمتی انجام داد، حضرت فرمود:

حاجت تو چیست بخواه، عرض کرد: بهشت می خواهم، حضرت فرمود: قبول کردم؛ لکن اعانت کن ما را به طول دادن سجود.(3)

امام صادق(علیه السلام)و امام هشتم(علیه السلام)فرمودند:

نزدیک ترین حالات بنده به مقام مقدس قرب حق تعالی آن وقتی می باشد که مشغول سجده شده باشد.(4)

آقا سید سجاد(علیه السلام)در صحرا سجده کرد و هزار مرتبه فرمود:

لا اِلهَ اله حَقّاً، لا اِلهَ اِلّا الله تَعَبُّداً وَرِقّاً، لا اِلهَ اِلّا اِلَه اِیماناً وَصِدْقاً.(5)

حضرت صادق(علیه السلام)نزد درخت خرمایی وضو گرفته و رکوع و سجود فرمودند و در سجده پانصد مرتبه تسبیح فرموده، بعد دعا کردند.(6)

ص: 188


1- . علل الشرایع، ج2، ص340، ح2(باب 39 از جزء دوم)؛ وسائل الشیعه، ج6، ص381، ح13[8241] (باب23از ابواب السجود از کتاب الصلاة).
2- . الخصال، ج2، ص616 ،ح1؛ بحارالأنوار، ج10، ص94، ح1 (باب هفتم از ابواب احتجاجات امیرالمؤمنین... از كتاب الاحتجاج).
3- . الکافی، ج3، ص266، ح8؛ بحارالأنوار، ج82، ص165، ح14 (باب 29 از کتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج3، ص264، ح3؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص209، ح268؛ بحارالأنوار، ج82، ص162، ذیل ح3 و ص163، ح9 .
5- . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص209؛ وسائل الشیعه، ج6، ص382ح15[8243].
6- . الکافی، ج8، ص143، ح111؛ بحارالأنوار، ج47، ص37، ح38 (باب چهارم از ابواب تاریخ الإمام... از كتاب تاریخ علی بن الحسین و...).

امام صادق(علیه السلام)از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

هر که یک سجده کند، خدا یک گناه از او محو فرماید و یک درجه برای او بلند فرماید.(1)

تمام شد آن چه از کتاب وسائل نقل نمودیم.

و امّا اخبار منقوله در کتاب مستدرک:

از کتاب امالی شیخ صدوق از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

مردی آمد خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)عرض کرد: یا رسول اللّه، گناهان من زیاد شده و عمل من ضعیف است. رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود: زیاد سجده کن؛ که سجود گناهان را می ریزد چنان که باد برگ های درخت را می ریزد.(2)

از کتاب علل نقل است که راوی عرض کرد خدمت امام صادق(علیه السلام): برای چه ذات قدوس حق حضرت ابراهیم را خلیل خود گرفت؟ آن بزرگوار فرمود:

برای کثرت سجود او بر زمین بود.(3)

از کتاب دعوات قطب راوندی از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

سجود منت های عبادت بنی آدم است.(4)

حقیر گوید: یعنی نهایت درجات عبادت سجود است که از او بالاتر و شریف تر نیست.از کتاب اعلام الدین از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل است که فرمود:

مردی آمد خدمت خاتم الانبیا(صلی الله علیه و اله و سلم)عرض کرد: عملی را به من تعلیم فرما که چون انجام دهم خدا و مخلوق مرا دوست بدارند. و مال من زیاد شود و بدنم صحیح باشد و عمرم طولانی شود و خدا محشور فرماید مرا با شما.

ص: 189


1- . ثواب الأعمال، ص34؛ وسائل الشیعه، ج6، ص381، ح10[8238].
2- . الأمالی، (للصدوق)، ص499، ح11(مجلس75)؛ مستدرک الوسائل،ج 4، ص470، ح1 [5188] (باب 18 از ابواب السجود از کتاب الصلاة).
3- . علل الشرائع، ج1، ص34، ح1(باب32)؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص470، ح[5189]2؛ بحارالأنوار، ج82، ص163، ح7 .
4- . الدعوات، ص33، ح70؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص472، ح6[5193].

حضرت فرمود: شش چیز خواستی که محتاج است به شش عمل و باید انجام دهی تا به مقصد برسی. اگر خواهی خدا تو را دوست بدارد، از خدا بترس و پرهیزکاری کن. و اگر خواهی مردم تو را دوست بدارند، پس احسان کن به ایشان و اعتنا به اموال آنان نکن. و اگر می خواهی مال تو زیاد شود، پس تزکیه کن آن را. و اگر می خواهی بدنت صحیح باشد، پس صدقه زیاد بده. و اگر خواهی عمرت طولانی شود، پس صله رحم کن. و اگر می خواهی با من محشور شوی، پس طولانی کن سجده را در مقابل خدای یگانه.(1)

از کتاب لب اللباب از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

زمینی که مؤمن بر آن سجده می کند، روشنایی می دهد به سوی آسمان(2).(3)

فضیلت استغفار

یکی از اجزای مستحبه نماز استغفار بعد از تسبیحات اربعه و بین دو سجده است به گفتن «اَسْتَغْفِرُ اللّه رَبّي وَاَتُوبُ اِلَیه».(4)

ص: 190


1- . اعلام الدین، ص268؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص472، ح7[5194].
2- . سجده بر تربت امام حسین(علیه السلام)؛یكی از دستورات اسلامی و مورد تأكید حضرات أئمه معصومین و بزرگان شیعه، سجده كردن بر مهر تربت امام حسین(علیه السلام)در نمازها می باشد. مستدرك سفینة البحار، ج4، ص473 لغت «سجد»: روی مُعاویة بن عمار قالَ: كانَ لأَبی عَبْدِ الله خَریطَةُ دیباجٍ صَفْراء فِیها تُرْبَةُ أبی عَبْدِ الله(علیه السلام)، فَكانَ إذا حَضَرَتِ الصَّلاة صَبَّهُ عَلی سَجَّادَتِهِ وسَجَدَ عَلَیهِ ثُمَّ قالَ: السّجُودُ عَلی تُرْبَةِ الحسین(علیه السلام)یخْرِقُ الحُجُبَ السَّبْعِ؛ معاویة بن عمار می گوید: امام صادق(علیه السلام)بسته پارچه طلایی رنگی داشتند كه داخل آن خاك تربت امام حسین(علیه السلام)بود. هرگاه می خواستند نماز به جا آورند آن را روی سجاده باز می كردند؛ بر آن سجده می كردند. و فرمود: سجده بر تربت امام حسین(علیه السلام)می گذرد از حجاب های هفت­گانه. مرحوم مجلسی در بحارالأنوار، ج85، ص153 می فرماید: جمله «خرق الحجب» كنایه است از قبولی نماز و بالا رفتن آن به سوی آسمان. (حسن نمازی)
3- . مستدرک الوسائل، ج4، ص485، ح7[5230].
4- . الکافی، ج3، ص312، ح8؛مستدرک الوسائل، ج4، ص83، ح1[4203](باب اول از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).

بدان که: آیات و روایات مبارکات در مدح و فضیلت استغفار زیاد است و در کتاب وسائل و مستدرک و بحار نقل کرده اند.(1)

از آن جمله شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود: بهترین دعاها استغفار است.(2)

و امیرالمؤمنین(علیه السلام)تعبیر فرمودند از استغفار به «مِمْحاة».(3) یعنی: آلت محو که گناهان را محو می کند. یا مراد آن است که زیاد محو می کند گناهان را.

از جعفریات به سندش از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل است که فرمود:

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند: برای هر دردی دوایی است. و دوای گناهان استغفار است که آن مِمْحاة است. و صدوق همین خبر را نقل کرده.(4)

از کتاب دعوات راوندی از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

ابواب بلیات را به استغفار دفع کنید.(5)

و فرمود:

استغفار را در خانه ها و مجالس و سر سفره طعام و در بازارها و راه ها، هرجا باشید، زیاد کنید. چرا که نمی دانید مغفرت خدا کی نازل می شود.(6)

معنای ذکرِ هنگام قیام

یکی از اجزای نماز گفتن «بِحَوْلِ اللّهِ وَقُوَّتِهِ اَقُومُ واَقْعُدُ» است در وقت قیام. یعنی: به

ص: 191


1- . مستدرك الوسائل، ج 4، ص202 (باب 31از ابواب القراءة فی الصلاة از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج2، ص504، ح1؛ وسائل الشیعه، ج7، ص176، ح2[9047](باب23 از ابواب الذکر از کتاب الذکر از کتاب الصلاة).
3- . الأمالی (للطوسی)، ص88، ح134(مجلس سوم)؛ وسائل الشیعه، ج7، ص177، ح7[9052].
4- . الجعفریات، ص228؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص316، ح1[5972](باب 21 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة).
5- .الدعوات، ص18، ح3(با اختلاف اندک)؛ وسائل الشیعه، ج7، ص42، ح7[8667] (باب نهم از ابواب الدعاء از کتاب الصلاة).
6- . مستدرک الوسائل، ج5، ص319، ح13[5984].

حول و قوه خدا می ایستم و می نشینم. و این، اقرار و اعتراف است که شخص به حول و قوتی که خدا داده کارها را انجام می دهد و افعال از بندگان صادر است و حول و قوه از خدا است. و این، تبری و بیزاری جستن است از قدریه.(1)

و قدریه در روایات بر جبریه(2) و مفوضه(3)هر دو اطلاق شده است.

نقل شده که: شخصی در مقابل منصور دوانیقی به امام صادق(علیه السلام)دروغ بست و قسم خورد. حضرت فرمود:

این طور قسم یاد کن. بگو: از حول و قوه خدا بری باشم و متمسک به حول و قوه خودم باشم اگر دروغ بگویم.

به امر امام(علیه السلام)این طور قسم یاد کرد و هنوز کلام او تمام نشده بود که افتاد و مرد. و چون خدا حول و قوه به او نداد سَقَط شد.(4)

فضیلت تشهد و صلوات

اما تشهد و صلوات، فضیلت و شرافت آن گذشت. و در این جا اکتفا می کنیم به نقل چند حدیث:

از کتاب مصباح الشریعة که منسوب است به امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که فرمود:

تشهد ثنا و ستایش ذات مقدس حق است. پس بنده خدا باش در پنهانی و برای خدا در اعضا و جوارح و افعال خاضع باش، چنان که در گفتار و ادعا بنده خدایی (یعنی در گفتار و کردار بنده خدا باش).و وصل کن راستی زبان را به صفا و راستی پنهان؛ که خدا تو را بنده قرار داده است و امر فرموده که بندگی کنی به قلب و زبان و اعضا و جوارح... .(5)

ص: 192


1- . مستطرفات السرائر، ص602، ح3؛ بحارالأنوار، ج82، ص183، ح5 (باب 31 از کتاب الصلاة).
2- . الطرائف، ج2، ص344؛ بحارالأنوار، ج5، ص47، ح73 (باب اول از ابواب العدل از كتاب العدل والمعاد).
3- . تفسیر القمی، ج1، ص226؛ بحارالأنوار، ج5، ص9، ح13 .
4- . الکافی، ج6، ص445، ح3؛ بحارالأنوار، ج47، ص203، ح44 (باب ششم از ابواب تاریخ علی بن الحسین و محمد بن علی... از كتاب تاریخ علی بن الحسین...).
5- . مصباح الشریعه، ص93؛ بحارالأنوار، ج82، ص284، ح11 (باب 34 از كتاب الصلاة).

از کتاب شریف تفسیر امام عسکری(علیه السلام)است که فرمود:

وقتی که نماز خوانده برای تشهد اول و دوم بنشیند، خداوند تبارک و تعالی می فرماید: ای ملائکه من، بنده من خدمت و عبادت مرا تمام کرد و نشست که مرا ثنا گوید و به محمد نبی و پیغمبر من صلوات فرستد. هر آینه من ثنا گویم بر او در ملکوت آسمان ها و زمین، و هر آینه صلوات می فرستم بر روح او در میان ارواح... .(1)

در کتاب وسائل از شیخ صدوق به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)باعث تمامی نماز است. و نمازی نیست برای شخص وقتی که صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)را ترک کند.(2)

از شیخ طوسی به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

تمامی روزه به دادن زکات است (زکات فطره)؛ چنانکه صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)سبب تمامی نماز است. کسی که روزه بگیرد و زکات را عمداً ندهد، روزه ای برای او نیست. و همچنین کسی که نماز بخواند و عمداً صلوات را ترک کند، پس نمازی برای او نیست... . (3)

حقیقت و فضیلت سلام

قال تعالی: <فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ الله مُبارَکَةً طَیِّبَةً>؛(4)

وقتی که داخل خانه شدید پس سلام کنید بر خودتان (به این که شما بر اهل خانه سلام کنید و اهل خانه که جواب سلام شما را دادند، چون شما سبب سلام ایشان شدید، پس بر خودتان سلام کردید). این سلام تحیتی است از جانب خدا مبارک (یعنی با برکت) و طیب (یعنی باعث پاکیزگی شما است).

ص: 193


1- . تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)، ص522؛ بحارالأنوار، ج82، ص286، ح13.
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص183، ح2085؛ وسائل الشیعه، ج6، ص407، ح1[8297](باب دهم از ابواب التشهد از كتاب الصلاة).
3- . تهذیب الأحکام، ج2، ص159، ح83[625]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص407، ح2[8298].
4- . النور (24)، آیۀ 61 .

پس به حسب این آیه شریفه با روایات وارده در تفسیر برهان(1)، سلام تحیت است از جانب خدا که مبارک و طیب است. پس وقتی که سلام کردی بر کسی، یعنی تحیت مبارک و طیب از جانب خدا بر تو باد. و این مصداق دعاست برای غیر.

و شاهد دیگری برای این که سلام تحیت است کلام خداوند تبارک و تعالی که فرمود:

«دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فیهَا سَلامٌ»؛(2) یعنی: گفتار مؤمنین در بهشت «سُبْحانَک اللّهمَّ» می باشد و تحیت آن­ها در آن­جا سلام است.

در کتاب بحار و وسائل از کتاب علل شیخ صدوق نقل کرده اند که:

خداوند به آدم(علیه السلام)فرمود: برو نزد این جماعت ملائکه و بگو:

السّلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته. پس سلام کرد بر آنان. پس ملائکه عرض کردند: وعلیک السلام ورحمة اللّه وبرکاته. وقتی که برگشت، ذات مقدس حق فرمود: این سلام تحیت تو و تحیت اولاد تو است بعد از تو تا روز قیامت.(3)

و مضمون این خبر را در کتاب مستدرک از کتاب تحفة الاخوان از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است.(4)

در مستدرک از تفسیر ابوالفتوح رازی از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

سلام تحیت است برای ملت ما، و امان است برای ذمه ما.(5)

از کتاب تحفة الاخوان از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل شده که فرمود:

سلام در میان قومی افشا نشود مگر آن که از عذاب ایمن شوند. پس اگر شما آن را انجام دهید، داخل بهشت شوید.(6)

ص: 194


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص102، ح2[7730] و3[7731].
2- . یونس (10)، آیۀ 10 .
3- . علل الشرائع، ج1، ص102، ح1؛ وسائل الشیعه، ج12، ص67ح4[15661](باب 39 از ابواب احکام العشرة... از کتاب الحج)؛ بحارالأنوار، ج11، ص142، ح11(باب دوم از ابواب قصص آدم وحواء... از كتاب النبوة).
4- . مستدرک الوسائل، ج8، ص360، ح8 [9667] (باب 32 از ابواب احکام العشرة... از کتاب الحج).
5- . تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ج1، ص205؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص360، ح10 [9670].
6- . مستدرک الوسائل، ج8، ص363ح12[9682].

از کتاب روضة الواعظین از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

سلام از اسماء اللّه است. پس افشا کنید بین خودتان؛ که مرد مسلمان وقتی که مرور می کند بر جماعتی و بر آنان سلام می کند، اگر آنان رد سلام نکردند، رد می کند بر سلام کننده آن کسی که بهتر و پاکیزه تر است از آنان.(1)

و در چند روایت وارد شده که سلام مستحب و جواب آن واجب است.(2)

در کتاب وسائل از شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

کسی که بگوید: «السلام علیکم» ده حسنه به او داده شود. و کسی که بگوید: «سلام علیکم و رحمة اللّه» بیست حسنه برای او می باشد. و اگر گفت: «سلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته» پس سی حسنه برای او می باشد.(3)

و چند روایت در کتاب مستدرک به این مضمون نقل کرده است.(4)و دربعضی از آن روایات تصریح شده که ثواب جواب دهنده سلام نیز همین طور است.(5)

از تفسیر ابوالفتوح رازی از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

بین سلام کننده و جواب دهنده صد حسنه است. 99 حسنه برای سلام کننده، و یکی برای جواب دهنده سلام می باشد.(6)

از کتاب محاسن از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

برای سلام هفتاد حسنه است. 69 عدد آن برای ابتدا کننده به سلام، و یکی برای جواب دهنده است.(7)

ص: 195


1- . روضة الواعظین، ج2، ص459؛ بحارالأنوار، ج73، ص10(باب 97 از ابواب التحیة والتسلیم... از کتاب العشرة).
2- . الکافی، ج2، ص670، ح2؛ وسائل الشیعه، ج12، ص57،ح1[15637].
3- . الکافی، ج2، ص645، ح9؛ وسائل الشیعه، ج12، ص66، ح1[15658].
4- . مستدرک الوسائل، ج8، ص366 (باب 37: كیفیة السلام وما یستحب اختیاره... از ابواب احکام العشرة... از كتاب الحج).
5- . مستدرک الوسائل، ج8، ص367، ح5[9695].
6- . تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ج6، ص42 (ذیل آیۀ 86 سوره نساء)؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص357، ح7 [9655] (باب 31 از ابواب احکام العشرة... از کتاب الحج).
7- . روایت به این مضمون درالمحاسن یافت نشد. جامع الاخبار، ص88؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص357، ح8[9656].

در کتاب وسائل از کتاب کشف الغُمه از کتاب دلائل عبداللّه بن جعفر حِمْیری از اسحاق ابن عمار از امام صادق(علیه السلام)است که در ضمن حدیثی فرمود:

مؤمن که مرور می کند بر مؤمنین و بر آنان سلام می کند، پس ملائکه رد می کنند و می گویند: سلام علیکم و رحمة اللّه وبرکاته أبداً.(1)

در کتاب قرب الاسناد از هارون بن مسلم از مَسْعَدة بن صدقه از امام صادق از امام باقر(علیهم السلام)از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

کسی که از میان مجلس حرکت می کند، رفقایش را وداع کند به سلام، پس اگر آنان داخل در کار خیری شدند، شریک آنان خواهد بود، و اگر در باطل وارد شدند، باکی بر او نیست.(2)

در کتاب وسائل از شیخ طوسی در کتاب مجالس خود به سندش از جابر از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

ملکی از خداوند تعالی سؤال کرد که خدا به او قوه شنیدن تمام کلمات بندگان را عطا فرماید، پس خداوند به او عطا فرمود. پس نیست احدی از مؤمنین که بگوید: «صلّی اللّه علی محمد وآله وسلّم» مگر آن­که آن ملک می گوید: «وعلیک السلام»و عرض می کند خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)یا رسول اللّه، فلانی بر تو سلام رسانیده پس رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)می فرماید: و بر او باد سلام.(3)

در کتاب وسائل هشت روایت از کتاب کافی و تهذیب و غیره نقل کرده که:

سلام بر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)از راه دور به پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)می رسد.(4)

ص: 196


1- . کشف الغمة، ج2، ص197؛ وسائل الشیعه، ج12، ص76، ح1[15684](باب47 از ابواب احکام العشرة... از کتاب الحج).
2- . قرب الاسناد، ص46، ح152؛ بحارالأنوار، ج73، ص9، ح36(باب 97 از ابواب التحیة والتسلیم... از کتاب العشرة).
3- . الأمالی (للطوسی)، ص678، ح16[1437](مجلس 37)؛ وسائل الشیعه، ج12، ص71، ح4[15670] (باب 43 از ابواب احکام العشرة... از کتاب الحج).
4- . الکافی، ج4، ص552، ح5و، ص553، ح7؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص3،ح1 و2 و ص7، ح4[11]؛ کامل الزیارات، ص14، ح17؛ وسائل الشیعه، ج14، ص337.339، ح1[19344] و ح7[19350](باب چهارم از ابواب المزار و ما یناسبه از کتاب الحج).

در کتاب مستدرک ده روایت نقل کرده است که صلوات و سلام از هر جا باشد، به پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)می رسد.(1)و همچنین نسبت به ائمه دین(علیهم السلام)روایات زیاد نقل کرده اند که سلام از دور به آنان می رسد.(2) و این از جمله واضحات معارف حقه است.

پس وقتی که می گوید: «السّلامُ علیک أیها النبی و رحمة اللّه و برکاته».(3)

پس به می رسد و جواب سلام می دهد، و ملک هم بر او سلام می کند. و وقتی پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)که می گوید: «السّلامُ علینا و علی عباداللّه الصالحین».(4)

پس سلام کرده بر جمیع مؤمنین و مؤمنات که صالحان و خوبانند.

و وقتی که بگوید: «السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته».(5)

پس اگر امام جماعت باشد، در قلب خود خطور می دهد که سلام و تحیت باد بر دو ملک که بر او موکلند و بر مأمومین. و مأموم خطور می دهد: سلام بر دو ملک و امام و مأمومین راست و چپ باد. و منفرد، خطور می دهد: سلام بر دو ملک باد.

و در «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصالحین». خطور می دهد: سلام بر ما و بر پیغمبران و ائمه(علیهم السلام)و ملائکه و سایر خوبان از بندگان خداوند تعالی. (6)

شیخ صدوق در کتاب شریف من لایحضر نقل کرده که: مردی عرض کرد به امیرالمؤمنین(علیه السلام): چیست معنای بلند کردن پای راست و گذاشتن پای چپ بر زمین در حال تشهد؟ حضرت فرمود:

تأویلش این است که: خدایا، بمیران باطل را و به پا دار حق را. عرض کرد:

ص: 197


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص186_189(روایات باب چهارم استحباب زیارة قبر النبی(صلی الله علیه و اله و سلم)ولو من بعید والتسلیم علیه والصلاة علیه از ابواب المزار و ما یناسبه از كتاب الحج).
2- . بحارالأنوار، ج98، ص365_376 (روایات باب 32 زیارته(علیهم السلام)و سائر الأئمة(علیهم السلام)حیهم ومیتهم من البعید از ابواب فضل زیارة سید شباب اهل الجنة... از کتاب المزار).
3- . یعنی: سلام و تحیت و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد ای پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم). (مؤلف)
4- . یعنی: سلام بر ما و بر بندگان خوبان خداوند باد. (مؤلف)
5- . یعنی: سلام بر شما باد و رحمت خدا و برکات او. (مؤلف)
6- . علل الشرائع، ج2، ص359، ح1(باب 77 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج82، ص304، ح9(باب 35 از كتاب الصلاة).

چیست معنای قول امام جماعت: «السلام علیکم»؟ فرمود: امام از جانب خدای تعالی ترجمه می کند به اهل جماعت می گوید: امان و سلامتی برای شما باد در روز قیامت از عذاب خدا.(1)

در کتاب بحار و وسائل از کتاب علل شیخ صدوق به سند خود از مفضل نقل کرده است که گفت:سؤال کردم از امام صادق(علیه السلام)از علت سلام نماز، تا آن که گفت: عرض کردم خدمت امام(علیه السلام): برای چه سلام ختم نماز و تحلیل آن (یعنی حلال شدن مبطلات نماز) شده است؟ فرمود:

برای آن­که سلام تحیت ملکین است، و در انجام دادن نماز با حدود مقرره و رکوع و سجود و سلام، سلامتی بنده است از آتش، و در قبولی نماز قبولی سایر اعمال حاصل است. و وقتی که نماز سالم شد، جمیع اعمال سالم است، و اگر سالم نشد و رد شد، تمام اعمال رد می شود(2).(3)

تفصیل نوافل مرتبه

بدان­که:نماز واجب هفده رکعت است. و نافله آن 34 رکعت است. جمعاً 51 رکعت نماز شمرده شده است.(4)

ص: 198


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص320، ح945؛ بحارالأنوار، ج81، ص255(باب 16 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
2- . مرحوم حاج آقا رضا عماد زاده، مرد خدا؛ عمل، محب حقیقی اهل بیت(علیهم السلام) شیفته مكتب اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، فقید علم و تقوا در كتاب یادنامه اش ص245 نقل می كند و می نویسد: «از مرحوم مولی حسین (عمادالواعظین) طاب ثراه كه از اساتید منبر و بزرگان محدثین بودند شنیدم بنده كه فرمودند: در شب معراج خداوند بخشنده تخت و تاج، بیننده قعر بحر عجاج (كف دریای خروشان) صدائی خلق فرمود شبیه به صدای علی(علیه السلام)آن بحر علم مواج؛ السلام علیك أیها النبی ورحمة الله وبركاته و پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)جواب دادند: السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین و ندا رسید: السلام علیكم ورحمة الله وبركاته. پس به این نحو سنت شد در آخر نماز». حسن نمازی
3- . علل الشرائع، ج2، ص359، ح1؛ وسائل الشیعه، ج6، ص417، ح11[8320](باب اول از ابواب التسلیم از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج82، ص304، ح9(باب 35 از ابواب مکان المصلی... از كتاب الصلاة).
4- . الکافی، ج3، ص443، ح2؛ وسائل الشیعه، ج4، ص46، ح3[4474](باب 13 از ابواب اعداد الفرائض... از کتاب الصلاة).

و تفصیل نوافل مرتبه این است:

هشت رکعت نافله نماز ظهر که قبل از نماز ظهر افضل است.

و هشت رکعت نافله نماز عصر که قبل از نماز عصر افضل است.

و جایز است انجام این شانزده رکعت از طلوع آفتاب تا غروب هر وقت روز که خواست.(1)

و چهار رکعت نافله مغرب بعد از نماز مغرب.

و دو رکعت نشسته نافله عشا که یک رکعت ایستاده محسوب می شود، که امام باقر(علیه السلام)آن را دو رکعت نشسته می خواند و امام صادق(علیه السلام)یک رکعت ایستاده می خواند.(2)

و یازده رکعت نافله شب که در هر وقت شب خواند جایز است.(3)و افضل آن است که بعد از نصف شب خوانده شود.(4) و به هر کیفیتی خواند مانعی ندارد، لکن افضل مراعات کیفیت وارده است. خصوصاً یک رکعت نماز وِتر که در آن هفتاد مرتبه استغفار مستحب است.(5)و بهتر هفتاد مرتبه «استغفر اللّه و أتوب الیه» گفتن است.(6)و هفت مرتبه بگوید: هذا مقام العائذ بک من النار.(7) و سیصد مرتبه بگوید. العفو العفو.(8)و قبل از آن که برای خود دعا کند، برای چهل مؤمن دعا کند و بعد برای

ص: 199


1- . وسائل الشیعه، ج4، ص231_234(باب 37: جواز تقدیم نوافل الزوال... از ابواب المواقیت از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج3، ص446، ح15؛ وسائل الشیعه، ج4، ص48، ح9[4481](باب 13 از ابواب اعدا الفرائض... از کتاب الصلاة).
3- . الخصال، ج2، ص603، ح9؛ وسائل الشیعه، ج4، ص57، ح25[4497].
4- . تهذیب الأحکام، ج3، ص233، ح116[607]؛ وسائل الشیعه، ج4، ص 252، ح9[5067](باب 44 از ابواب المواقیت از کتاب الصلاة).
5- . الکافی، ج3، ص450، ح33؛ بحارالأنوار، ج84، ص207، ح20(باب 12 زا ابواب النوافل الیومیه... از کتاب الصلاة).
6- . المحاسن، ج1، ص53، ح80؛ بحارالأنوار، ج84، ص210، ح24 .
7- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص489، ح1406؛ بحارالأنوار، ج84، ص287، ح79 .
8- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص489، ح1408؛ بحارالأنوار، ج84، ص277 .

خود دعا کند که ان شاء اللّه مستجاب می شود.(1) و به هر یک از این دستورات که عمل کند مانعی ندارد. و در تقدیم و تأخیر هر یک در قنوت باکی نیست.

و دو رکعت نافله صبح را قبل از فریضه صبح بخواند. و جایز است که آن را به نافله شب متصل کند.(2)

ص: 200


1- . عدة الداعی، ص182؛ بحارالأنوار، ج84، ص221، ح31 .
2- . تهذیب الأحکام، ج2، ص133ح281[518]؛ بحارالأنوار، ج80، ص77(باب 35 از ابواب اهمیتها واعداها... از کتاب الصلاة).

فصل ششم 6

در آداب نماز و وصف تمام آن از اول تا آخر

کیفیت نماز خواندن امام صادق(علیه السلام)و مستحبات نماز

در این فصل به روایت صحیح حماد بن عیسی که در کتاب کافی و تهذیب و من لایحضر و غیر این ها به اسانید صحیحه نقل شده اکتفا می کنیم.

حماد گوید: امام به حق ناطق جعفرالصادق(علیه السلام)به من فرمود:

ای حماد، خوب می توانی نماز بخوانی؟ گفتم: ای آقای من، کتاب حَریز را که در نماز است می دانم. فرمود: برخیز یک نمازی بخوان.

حماد می گوید: حرکت کردم و نمازی خواندم. فرمود: چقدر قبیح است که شخصی شصت یا هفتاد سال بر او بگذرد و یک نماز تام و تمام کامل انجام نداده باشد!

حماد گفت: پس من در نفس خود ذلت و خواری یافتم و عرض کردم: فدای تو شوم؛ مرا نماز تعلیم فرما.

پس امام(علیه السلام)حرکت کرد و قد راست رو به قبله ایستاد. و دست های خود را بر دو ران خود گذاشت و انگشت ها را به یکدیگر چسبانید و قدم ها را به فاصله سه انگشت باز از یکدیگر قرار داد. و انگشت­های پا را نیز روی به قبله گذاشت. و با خشوع فرمود: اللّه اکبر.

ص: 201

پس سوره حمد را با تأنی قرائت فرمود و بعد سوره «قل هو اللّه أحد» را.

پس از تمام شدن قرائت، به اندازه نفس کشیدنی صبر فرمود،سپس دست ها را مقابل صورت بلند کرد و در حال ایستاده فرمود: اللّه اکبر.

و پس از تمام شدن تکبیر، رکوع فرمود در حالی که دو کف دست را بر دو زانو گذاشته و انگشت های دست باز و دو زانو را عقب زده و پشت مبارک آن حضرت راست و مستقیم بود به طوری که اگر یک قطره آب یا روغن بر پشت آن حضرت می ریختند به هیچ طرفی نمی رفت برای مساوی بودن سطح پشت حضرت. و گردن را کشیده و چشم ها را بر هم گذاشته، پس سه مرتبه با تأمل فرمود: سبحان ربّی العظیم و بحمده.

سپس سر از رکوع برداشتند. و وقتی که بدن حضرت قد راست آرام گرفت، فرمود: سمع اللّه لمن حمده.

پس از آن در همان حال ایستاده دست ها را مقابل صورت بلند کرد و فرمود: اللّه اکبر.

و سپس برای سجده سرازیر شد به طوری که دست ها را مقابل زانوها گذاشت و انگشت ها را بسته مقابل صورت پس سه مرتبه فرمود: سبحان ربّی الأعلی و بحمده. و هیچ چیز از بدنش را بر یکدیگر نگذاشته، اعضا و جوارح را از یکدیگر جدا فرمود.

و سجده فرمود بر هشت موضع: دو کف دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پا، پیشانی و بینی. و فرمودند:

هفت موضع واجب است. و گذاشتن بینی بر زمین مستحب است.

پس سر از سجده برداشتند. وقتی که راست نشستند، فرمودند: اللّه اکبر.

پس بر ران چپ نشسته و پشت قدم راست را بر کف پای چپ قرار داد و فرمود: استغفراللّه ربّی و اتوب الیه. پس در حال نشسته تکبیر فرمود.

و بعد مثل سجده اول به سجده دوم عازم شد، و هیچ عضوی از اعضای آن حضرت بر عضو دیگر نچسبیده بود، نه در حال رکوع و نه در حال سجود. و

ص: 202

بازوهای حضرت باز بود و ذراع دست­ها را در حال سجود بر زمین نگذاشت.

پس به همین طور دو رکعت نماز خواند. و انگشت های دست ها در حال تشهد به هم چسبیده بود و بعد از تشهد سلام فرمود.

پس فرمودند: ای حماد، این طور نماز بخوان.(1)

و اما سایر آداب نماز که از روایات استفاده می شود _ غیر آن­چه از صحیحه حماد که ذکر نمودیم استفاده شد_:

اول آن که: در حال قیام سرشانه ها را پایین انداخته بلند نکند.(2)

دوم آن که: نظر به موضع سجود بیندازد.(3)

سوم: اعتماد و سنگینی خود را بر هر دو پا قرار دهد.(4)

چهارم: با خضوع و خشوع باشد مثل بنده ذلیل مقابل مولای جلیل.(5)

پنجم: هنگام رکوع ابتدا دست راست را بر زانوی راست و بعد دست چپ را بر زانوی چپ بگذارد و نظر به مابین قدمین باشد و گردن و سر مطابق پشت نه بالاتر و نه پایین تر باشد.(6)

ششم: برای سجده ابتدا دست ها را بر زمین گذارد بعد زانوها را و هنگام قیام برعکس، اول زانوها را از زمین بلند کند سپس دست­ها را.(7)

و تمام پیشانی را بر زمین

ص: 203


1- . الکافی، ج3، ص311، ح8؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص81، ح69[301]؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص300، ح915؛ بحارالأنوار، ج81، ص185، ح1 (باب 15 از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج3، ص334، ح1؛ وسائل الشیعه، ج5، ص461، ح3[7079](باب اول از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
3- 3. الکافی، ج3، ص334، ح1؛ وسائل الشیعه، ج5، ص461، ح3[7079](باب اول از ابواب افعال الصلاة از کتاب الصلاة).
4- . الفقه المنسوب الی الإمام الرضا7، ص99؛ بحارالأنوار، ج81، ص204، ح3.
5- . الکافی، ج3، ص300، ح3؛ بحارالأنوار، ج81، ص250، ح44.
6- . الکافی، ص319، ح1؛ وسائل الشیعه، ج6، ص334، ح1[8115](باب 28 از ابواب الرکوع از کتاب الصلاة).
7- . تهذیب الأحکام 2، ص78، ح59[291]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص337، ح1[8117](باب اول از ابواب السجود از کتاب الصلاة).

بگذارد(1) و نظر به طرف بینی کند.(2)

هفتم: در حال تشهد و نشستن بعد از سجده اول و دوم، دست راست بر ران راست و دست چپ بر ران چپ باشد.(3) و غیر این­ها که از روایات گذشته استفاده می شود.

هشتم: مسواک کردن است که مستحب مؤکد است در وقت وضوی نماز و در وقت خواندن نماز.

در کتاب کافی به سند حسن از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

دو رکعت نماز با مسواک، افضل است از هفتاد رکعت بدون مسواک... .(4)

و همین روایت را در کتاب وسائل از شیخ کلینی و صدوق و برقی نقل کرده است.(5)

نهم: شانه کردن ریش است.

چند روایت در تفسیر آیه شریفه: <خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ>(6) وارد شده که فرمودند:

از جمله زینت شانه کردن ریش وقت هر نماز واجب یا مستحب است.(7)

دهم: نماز خواندن در حالی که عطر استعمال کرده باشد و بوی خوش به خود زده باشد که نماز با آن افضل است از هفتاد نماز بدون آن؛ چنان­که امام صادق(علیه السلام)فرموده است و در کتاب وسائل آن را از شیخ کلینی و شیخ صدوق نقل کرده است.(8)

یازدهم: نماز خواندن با عمامه است.

ص: 204


1- . تهذیب الأحکام، ج2، ص298، ح55[1199]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص356، ح3[8172].
2- . بحارالأنوار، ج81، ص208 ، ح3.
3- . در این زمینه حدیثی یافت نشد ولی در کتب فقهیه، از مستحبات تشهد ذکر شده است. ر.ک: المقنعة (شیخ مفید)، ص107 و اللمعة الدمشقیة، ص31 و . . . .
4- . الکافی، ج3، ص22، ح1؛ وسائل الشیعه، ج2، ص19، ح2[1353](باب پنجم از ابواب السواک از کتاب الطهارة).
5- . المحاسن، ج2، ص561، ح949؛ الخصال، ج2، ص480، ح52؛ وسائل الشیعه، ج2ص20، ح2 [1353] (باب پنجم از ابواب السواک از کتاب الطهارة).
6- . الأعراف(7)، آیۀ31: بگیرید زینت خود را وقت هر سجده یعنی وقت نماز. (مؤلف)
7- . الکافی، ج6، ص489، ح7؛ بحارالأنوار، ج73، ص116، ح1 (باب 15 از ابواب آداب الحمام... از کتاب العشرة).
8- . الکافی، ج6، ص510، ح7؛ ثواب الأعمال، ص40؛ وسائل الشیعه، ج4، ص435، ح5[5639] (باب 43 از ابواب لباس المصلی از کتاب الصلاة).

پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

دو رکعت نماز با عمامه بهتر است از چهار رکعت نماز بدون عمامه.

و این روایت را در کتاب وسائل از مکارم الاخلاق نقل کرده است.(1)

دوازدهم: نماز خواندن با انگشتر عقیق افضل است.

در وسائل از کتاب عُدة الداعی نقل کرده است از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

دو رکعت نماز با عقیق معادل هزار رکعت نماز بدون عقیق است.(2)

سیزدهم: نماز خواندن با جَزْع یمانی است.

در کتاب وسائل از عیون اخبارالرضا(علیه السلام)نقل کرده از امام هشتم از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود به امیرالمؤمنین(علیه السلام):

نماز بخوان در جزع یمانی و به دست راست قرار ده. آیا نمی دانی که نماز با جزع مقابل هفتاد نماز است و آن تسبیح و استغفار می کند و ثواب آن برای صاحبش می باشد.(3)

چهاردهم: نماز در مسجد است که در وسائل از عقاب الاعمال از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

کسی که به سوی مسجدی از مساجد برود، به هر قدمی که برمی دارد تا به منزل خود برگردد، در نامه عمل او ده حسنه نوشته می شود، و از او ده گناه محو می شود، و برای او ده درجه بلند می شود.(4)

از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود در ضمن حدیثی:

نماز فُرادی در مسجد 24 نماز محسوب می شود.(5)

و اما فضیلت نماز جماعت، بعداً بیاید ان شاء اللّه.

ص: 205


1- . مکارم الأخلاق، ص119؛ وسائل الشیعه، ج4، ص464ح1[5735].
2- . عدة الداعی، ص130؛ وسائل الشیعه، ج5، ص91، ح10[6012](باب 53 از ابواب احکام الملابس... از کتاب الصلاة).
3- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص132، ح18(باب 35 از جزء دوم)؛ وسائل الشیعه، ج5، ص96، ح2[6026].
4- . ثواب الأعمال، ص280؛ وسائل الشیعه، ج5، ص201، ح3[6328](باب چهارم از ابواب احکام المساجد از کتاب الصلاة).
5- . الأمالی (للطوسی)، ص696، ح29[1486](مجلس39)؛ بحارالأنوار، ج80، ص367، ح24 (باب هشتم از ابواب مکان المصلی... از کتاب الصلاة).

ص: 206

فصل هفتم 7

فضیلت تعقیب نماز

بدان­که: به حسب روایات مذکوره در کتب وسائل و مستدرک، از جمله مستحبات تأکید شده تعقیب نماز است، و آن از تجارت و سفر به سوی شهرها زودتر روزی را می رساند.(1)

و کسی که نماز واجب بخواند و مشغول تعقیب باشد تا نماز واجب دیگر، پس مهمان خدا است و خدا مهمان خود را اکرام می کند.(2)

در وسائل پنج روایت به اسانید معتبره از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

کسی که نماز واجب بخواند، یک دعای مستجاب نزد خدا دارد.(3)

و همین مفاد را امام صادق(علیه السلام)فرموده است.(4)

و به حسب روایت صحیح که شیخ طوسی و ابن ادریس نقل کرده اند امام صادق(علیه السلام)فرمود:

دعا از قرائت قرآن افضل است.(5)

ص: 207


1- . تهذیب الأحکام، ج2، ص104، ح159[391]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص429، ح1[8352](باب اول از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص58، ح5358.
2- . الکافی، ج3، ص341، ح3؛ بحارالأنوار، ج82، ص322، ذیل ح10(باب 36 از کتاب اللصاة).
3- . وسائل الشیعه، ج6، ص431، ح9[8360]، 11[ 8362 ]، 15[8366] و10[8361].
4- . المحاسن، ج1، ص50، ح72؛ وسائل الشیعه، ج6، ص432، ح12[8363].
5- . تهذیب الأحکام، ج2، ص104، ح162[394]؛ مستطرفات، ج3، ص551؛ بحارالأنوار، ج90، ص298، ح29(باب 16 از ابواب الدعاء از کتاب القرآن).

در روایت شیخ کلینی و شیخ طوسی وارد شده که امام(علیه السلام)فرمود:

دعا بعد از نماز واجب، از دعا بعد از نافله افضل است.(1)

در کتب کافی و تهذیب و من لایحضر به سند صحیح از زراره از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده اند که فرمود:

دعا بعد از نماز واجب، از نماز نافله افضل است.

و این روایت را در وسائل نقل کرده است.(2)

تعقیب بر دو قسم است: اول مشترک مابین نمازها، دوم مختص.

تعقیبات مشترکه

تعقیب مشترک چند چیز است:

اول: بعد از سلام سه مرتبه «اللّه اکبر» بگوید.(3)

دوم: تسبیح حضرت زهرا(علیهم السلام)و علی ابیها و بعلها و بنیها. و در آن پنج روایت است که تمام آن در کتاب کافی است:

روایت اول: به سند صحیح از عبداللّه بن سِنان از امام صادق7 نقل کرده که فرمود:

کسی که بعد از نماز واجب تسبیح حضرت زهرا(علیهم السلام)بگوید، هنوز از جای خود حرکت نکرده، خدا گناهان او را بیامرزد. و ابتدا «اللّه اکبر» گوید.

روایت دوم: امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که بعد از نماز واجب تسبیح حضرت زهرا(علیهم السلام)بگوید که صد ذکر است و بعد «لا إله إلا اللّه» بگوید، خدا بیامرزد او را.

ص: 208


1- . الکافی 3، ص341، ح4؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص104، ح160[392]؛ بحارالأنوار، ج82، ص324، ح17(باب 36 از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج3، ص342، ح5؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص328، ح963؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص103، ح157[389]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص436، ح1[8381](باب پنجم از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).
3- . علل الشرائع، ج2، ص360، ح1(باب 87 از جزء دوم)؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص51، ح5342(باب 12 از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).

روایت سوم: امام صادق(علیه السلام)فرمود:

ما اطفال خود را به تسبیح حضرت زهرا(علیهم السلام)امر می کنیم همان طوری که امر می کنیم آن ها را به نماز. پس ملازم آن باش و ترک نکن؛ که بنده ای که ملازم آن باشد شقی نخواهد شد.

روایت چهارم: امام باقر(علیه السلام)فرمود:

عبادت نشده خدا به چیزی از تمجید یا تحمید که افضل باشد از تسبیح حضرت زهرا(علیهم السلام) و اگر چیزی بهتر از آن بود،پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)به دخترش لطف می فرمود.

روایت پنجم: امام صادق(علیه السلام)فرمود:

تسبیح حضرت زهرا(علیهم السلام)بعد از هر نمازی محبوب تر است به سوی من از هزار رکعت نماز در هر روز.

تمام شد روایات کافی.(1) و این پنج روایت را در کتاب تهذیب نقل فرموده.(2)و شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال روایت اول و سوم و پنجم را نقل کرده.(3)و این روایات را در کتاب وسائل از این بزرگان و دیگران نقل فرموده.(4)و در کتاب مستدرک روایت اول و پنجم را ذکر کرده است.(5)

سوم: بعد از هر نماز از خدا بهشت و تزویج به حورالعین را سؤال کند و پناه ببرد به خدا از آتش که در چند روایت امر و ترغیب به آن شده.(6)

چهارم: خواندن آیة الکرسی بعد از هر نمازی.

در روایات وسائل و مستدرک فضایل زیادی برای آن از پیغمبر و ائمه(علیهم السلام)نقل

ص: 209


1- . الکافی، ج3، ص343_342، ح6 و7 و13 و14 و 15.
2- . تهذیب الأحکام، ج2، ص105، ح167_163[399_395].
3- . ثواب الأعمال، ص163_ 164.
4- . وسائل الشیعه، ج6، ص439، ح1[8384] و ص440، ح3[ 8386 ] و ص441، ح2[8391] و ص443، ح1و2[8396] (باب نهم از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).
5- . مستدرک الوسائل، ج5، ص35، ح3و4[5300] (باب ششم از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).
6- . الخصال، ج2، ص629، ح10؛ بحارالأنوار، ج83، ص19، ح17(باب 38 از کتاب الصلاة).

فرموده اند که ملخص آن این است که:

هیچ گزنده ای به او ضرر نمی رساند و گویا در رکاب پیغمبران در راه خدا جهاد کرده تا آن که شهید شده. و نماز او قبول و در امان خدا خواهد بود.(1)

پنجم: در کتاب شریف محاسن برقی در باب 56 به سند صحیح از اسحاق بن عمار نقل کرده است که امام صادق(علیه السلام)فرمودند:

کسی که بعد از نماز واجب هنوز زانوها را از حالت نماز تغییر نداده، ده مرتبه بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللّه وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ اِلهاً واحِداً اَحَداً صَمَداً لم یتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً». خداوند متعال از او چهل هزار هزار گناه را محو فرماید، و چهل هزار هزار حسنه در نامه عملش ضبط فرماید، و مثل کسی هست که دوازده مرتبه قرآن خوانده، پس حضرت به من التفات نموده فرمود: من صد مرتبه می گویم و شما ده مرتبه بگویید.(2)

و این روایت را در کتاب وسائل و بحار از محاسن نقل کرده مثل آن چه نقل کردیم، لکن کلمه واجب را نقل نکرده اند. و این روایت را در کتاب کافی به سند خود از عمر بن یزید از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده، لکن فرموده هر روز ده مرتبه بگوید و در تمام اعداد45000 فرموده است با فضیلت زیادتر.(3)و مجلسی در مرآت فرموده:

این روایت را شیخ صدوق در کتاب توحید و ثواب الاعمال مثل کافی نقل کرده، لکن در همه 45000000 فرموده با ثواب زیادتر.(4)

حقیر گوید: در کتاب محاسن باب 15 به سند خود از عمر بن یزید از امام صادق(علیه السلام)مثل روایت کافی نقل کرده است.(5) و عمل کردن به هر دو روایت یا به هر

ص: 210


1- . وسائل الشیعه، ج6، ص469_467(روایات باب 23)؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص68_66 (روایات باب 21 ).
2- . المحاسن، ج1، ص51، ح73؛ وسائل الشیعه، ج6، ص473، ح12[8476].
3- . الکافی، ج2، ص519، ح1؛ بحارالأنوار، ج90، ص207، ح10 (باب ششم از ابواب الأذکار و فضلها... از کتاب القرآن).
4- . مرآة العقول، ج12، ص205، ح1؛ ثواب الأعمال، ص8؛ التوحید، ص30، ح35؛ وسائل الشیعه، ج7، ص219، ح1[9160](باب 48 از ابواب الذکر از کتاب الصلاة).
5- . المحاسن، ج1، ص31، ح19.

یک کافی است.

ششم: خواندن قل هو اللّه أحد است. امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، پس ترک نکند قرائت سوره «قل هو اللّه» را بعد از هر نماز واجب؛ که کسی که بخواند خدا برای او خیر دنیا و آخرت را جمع کند و پدر و مادر او را بیامرزد... .

و این روایت را در کتاب وسائل از شیخ صدوق و کلینی نقل کرده است.(1)

هفتم: خواندن «سبحان اللّه والحمدللّه ولا اله الّا اللّه واللّه أکبر» سی مرتبه است که پیغمبر (صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که این کلمات را سی مرتبه بعد از نماز بگوید، دفع شود از او خراب شدن خانه و غرق شدن و سوختن و افتادن در چاه و خوردن حیوان درنده او را و مرگ بد. و سایر بلیات که نازل می شود در آن روز، از همه محفوظ ماند.

و این روایت را در وسائل و مستدرک به چند طریق معتبر و صحیح نقل کرده اند.(2)

و از امالی صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

کسی که چهل مرتبه بعد از نماز واجب بگوید: «سبحان اللّه والحمدللّه ولا اله الّا اللّه واللّه أکبر» و سپس از خدا سؤال کند، داده شود به او آن­چه سؤال کرده است.(3)

و به سند دیگر از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

کسی که نماز واجب بخواند و بعد سی مرتبه تسبیح نماید، گناهی بر بدنش باقی نماند.

و این روایات را در وسائل و بحار نقل کرده اند.(4)

ص: 211


1- . الکافی، ج2، ص622، ح11؛ ثواب الأعمال، ج128؛ وسائل الشیعه، ج6، ص486، ح3 [8508](باب 29 از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).
2- . تهذیب الأحکام، ج2، ص107، ح174؛ وسائل الشیعه، ج6، ص453ح1[8421]؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص53، ح1[5345].
3- . الأمالی (للصدوق)، ص 182، ح11(مجلس34)؛ وسائل الشیعه، ج6، ص455ح6[8426].
4- . الأمالی شیخ، صدوق، ص 271، ح6(مجلس 46)؛ وسائل الشیعه، ج6، ص454، ح5[8425]؛ بحارالأنوار، ج83، ص21، ذیل حدیث19(باب 38 از کتاب الصلاة).

تعقیبات مختصه

تعقیب نماز صبح

بدان که: تاکید زیاد شده به تعقیب نماز صبح تا طلوع آفتاب. و تأثیر آن در زیاد شدن روزی بیشتر است از تجارت و سفر دریا؛ چنان­که در چند روایت ذکر شده است.(1)

در چند روایت پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که بعد از نماز صبح از جای خود حرکت نکند و ذکر خدا گوید تا طلوع آفتاب، خدا او را از آتش دوزخ بپوشاند و ثواب حج در نامه عمل او نوشته شود.(2)

از کتاب مجالس صدوق از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود به عثمان بن مظعون:

کسی که نماز صبح با جماعت بخواند، پس در جای خود تا طلوع آفتاب مشغول ذکر خدا باشد، برای او خواهد بود در بهشت فردوس هفتاد درجه که دوری ما بین هر درجه تا درجه دیگر به اندازه هفتاد سال دویدن اسب تندرو است.(3)

و در اینجا به ذکر چهار امر اکتفا می کنیم:

اول: در کتاب کافی به سه طریق از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که بعد از نماز صبح و مغرب هفت مرتبه بگوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم لا حول و لا قوّة اِلّا باللّه العلی العظیم» خدا از او هفتاد نوع بلیات را که کوچک­تر آن­ها باد و پیسی و دیوانگی و جذام باشد دفع فرماید. و اگر شقی باشد، از اشقیا محو شود و در سعدا نوشته شود.(4)

و این روایات را در کتاب وسائل و غیره از دیگران نیز نقل کرده اند.(5) و در تعقیب

ص: 212


1- . الکافی، ج5، ص310، ح27 وج6، ص491، ح11؛ وسائل الشیعه، ج6، ص459، ح3[8440] و ج7، ص359، ح16[9575](باب 16 از ابواب صلاة الجمعة... از کتاب الصلاة).
2- . الأمالی (للصدوق)، ص585، ح3(مجلس86)؛ وسائل الشیعه، ج6، ص458، ح2[8439].
3- . الأمالی (للصدوق) ، ص66، ح1(مجلس16)؛ وسائل الشیعه، ج6، ص460، ح8[8445].
4- . الکافی،ج2، ص531، ح25_27؛ بحارالأنوار، ج83، ص132، ح9(باب 43 از کتاب الصلاة).
5- . تهذیب الأحکام ،ج2، ص106، ح172[404]؛ وسائل الشیعه، ج6، ص478، ح9[8487] و 10 [8488] (باب 25 از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة)؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص99، ح4(باب 26 از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة)

نماز مغرب بعضی از تعقیبات نماز صبح بیاید.

دوم: شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال به سند حسن از صباح بن سَیابه از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

آیا نمی خواهی به تو چیزی تعلیم کنم که خدا رویت را از حرارت جهنم نگه دارد؟ عرض کرد: بلی، فرمود: بعد از فجر صد مرتبه بگو: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد» تا خدا صورت تو را از آتش نگه­داری فرماید. (1)

سوم: شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال از جابر از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که بعد از نماز فجر هفتاد مرتبه استغفار نماید، خدا او را بیامرزد و هر چند عمل کند در آن روز بیشتر از هفتاد هزار گناه. و کسی که بیشتر از هفتاد هزار گناه کند، خیری در او نیست. (2)

و همین روایت را در خصال نقل کرده و بعد از آن فرموده:

در روایت دیگر هفتصد گناه ذکر کرده است. (3)

چهارم: در کتاب مستدرک از شیخ کفعمی در جُنّة الواقیه از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

کسی که بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهمّ صلّ علی محمد و آل محمد وعجّل فرجهم» نمیرد تا آن که درک خدمت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را کند. (4)

شیخ جلیل ابن ادریس در آخر سرائر از کتاب شریف جامع بَزَنْطی از ابوبصیر

ص: 213


1- . ثواب الأعمال، ص155؛ بحارالأنوار، ج83، ص135، ح16(باب 43: التعقیب المختص بصلاة الفجر از کتاب الصلاة).
2- . ثواب الأعمال، ص165؛ بحارالأنوار، ج80ص 111، ح16 (باب دهم از ابواب اهمیتها... از کتاب الصلاة).
3- . الخصال ،ج2، ص581، ح4؛ بحارالأنوار، ج83، ص134، ح15(باب 43: التعقیب المختص بصلاة الفجر از کتاب الصلاة).
4- . المصباح الکفعمی، ص422؛ مصباح المتهجد، ج1، ص368؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص96، ح5[5426](باب 24 از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).

نقل کرده که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

صلوات بر محمد و آل محمد بین ظهر و عصر معادل هفتاد رکعت نماز است.

در بحار همین حدیث را به همین کیفیت نقل کرده است.(1) ولکن در کتاب وسائل نقل فرموده که معادل هفتاد حج است. (2)

تعقیب مختص نماز عصر

تعقیب مختص نماز عصر، پس هفتاد مرتبه استغفار است. (3)

در کتاب وسائل از امالی ابن الشیخ(4) به سند خود از حضرت رضا(علیه السلام)از پدرانش(علیهم السلام)از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که به کسی فرمود:

وقتی که نماز عصر را خواندی، پس استغفار کن 77 مرتبه تا گناهان 77 ساله تو بریزد. عرض کرد: من 77 سال گناه ندارم؟ فرمود:

پس قرار بده برای خود و پدرت. عرض کرد: برای من و پدرم این اندازه گناه نیست. فرمود:

قرار ده برای خود و پدرت و مادرت. عرض کرد: نیست برای من و پدر و مادرم این اندازه گناه، فرمود: برای خود و پدر و مادر و خویشان خود قرار ده.(5)

از امالی شیخ صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

کسی که بعد از عصر هفتاد مرتبه استغفار کند، خداوند تعالی برای او در آن روز

ص: 214


1- . السرائر، ج3،ص577؛ بحارالأنوار، ج83، ص 75، ح9.
2- . وسائل الشیعه، ج7، ص400، ح7[9686] (باب 48 از ابواب صلاة الجمعة... از کتاب الصلاة).
3- . الأمالی (للصدوق)، ص255، ح8(مجلس44)؛ بحارالأنوار، ج83، ص79، ح5 (باب 40 تعقیب العصر المختص بها از کتاب الصلاة).
4- . ظاهرا مرحوم شیخ حر(رحمة الله علیه)کتاب امالی را برای فرزند شیخ طوسی (ابو علی) می داند؛ گر چه این اختلاف بین علما وجود دارد که کتاب مربوط به شیخ است یا فرزند شیخ، و احتمالاً این اختلاف ناشی از املای کتاب توسط فرزند شیخ می­باشد. (محقق)
5- . الأمالی (للطوسی)، ص 507، ح17[1110](مجلس18)؛ وسائل الشیعه، ج6، ص483، ح4 [8500] (باب 27 از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة).

هفتصد گناه او را بیامرزد. و اگر او آن قدر گناه نداشته باشد، پس برای پدرش، و اگر برای پدرش نبود، پس برای مادرش... .(1)

از کتاب مصباح شیخ طوسی از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که بعد از عصر هفتاد مرتبه استغفار کند، خدا برای او هفتصد گناه را بیامرزد.(2)

و قریب به مضمون این روایات را در کتاب مستدرک نقل کرده است. و همین روایات را در بحار نقل کرده است.(3)

و دیگر: ده مرتبه سوره انّا أنزلنا خواندن بعد از نماز عصر است که ثواب زیادی دارد.(4)

تعقیب نماز مغرب

تعقیب نماز مغرب علاوه از مشترکات و آن چه در تعقیب نماز صبح ذکر کردیم:

در کتاب مستدرک از سید ابن طاووس در کتاب فلاح السائل به سند صحیح از معاویة بن عمار از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

کسی که بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب هنوز از جای خود حرکت نکرده و تکلم نکرده، بگوید: «اِنَّ اللّه وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النّبي یا اَیهَا الّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا

تَسْلیماً اللّهمَّ صلِّ عَلی مُحمّدٍ النَّبی وَعَلی ذُرّیتِهِ وَعَلی اَهْلِ بَیتِهِ» خداوند تعالی صد حاجت او را برآورد؛ هفتاد در آخرت و سی حاجت در دنیا.

و همین روایت را در کتاب ثواب الاعمال نقل کرده است.(5)

ص: 215


1- . الأمالی (للصدوق)، ص255، ح8(مجلس44)؛ بحارالأنوار، ج83، ص78، ح2.
2- . مصباح المتهجد، ص73؛ وسائل الشیعه، ج6، ص482، ح1[8498].
3- . مستدرک الوسائل، ج5، ص98_ 96(باب 25: استحباب الاستغفار بعد العصر سبعین مرة فصاعدا وقراءة القدر عشرا از ابواب التعقیب و ما یناسبه از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج83، ص78، ح2و ح5 و ذیل ح6.
4- . مصباح المتهجد، ص73؛ بحارالأنوار، ج83، ص80، ح7 .
5- . ثواب الأعمال، ص156؛ فلاح السائل، ص230؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص100، ح6[5436].
تعقیب نماز عشا

در کتاب مستدرک از سید ابن طاووس در کتاب فلاح السائل از امام جواد(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که بخواند سوره «انّا أنزلنا» را هفت مرتبه بعد از نماز عشا، تا صبح در ضمان خدا خواهد بود.(1)

ص: 216


1- . فلاح السائل، ص257؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص102، ح9[5439].

فصل هشتم 8

سجده شکر

در روایات زیاد تأکید شده و ترغیب به آن مکرر فرمود ه اند.(1)و این سجده ادای شکر توفیق خداست بنده اش را به نماز و عبادت،(2)و موجب زیادی توفیق و رضایت پروردگار است. و اگر در نماز تقصیری بوده که به نافله ها تمام نشده، به این سجده تمام می شود.(3)

و اقل ذکر آن چنین است که سه مرتبه بگوید:

«شکراً للّه. شکراً للّه. شکراً للّه»(4) و طول دادن و زیاد گفتن آن مستحب است بهتر آن که صد مرتبه بگوید: «شکراً شکراً» یا صد مرتبه: «عفواً عفواً».(5) و تمام آن چه گفتیم کلام امام(علیه السلام)بوده است.

ص: 217


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص332؛ وسائل الشیعه، ج7، ص5(باب اول از ابواب سجدتي الشکر از کتاب الصلاة).
2- . علل الشرائع، ج2، ص360، ح1(باب 79 از جزء دوم)؛ بحارالأنوار، ج83، ص198، ح5(باب 44 از کتاب الصلاة).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص333، ح979؛ بحارالأنوار، ج83، ص205، ذیل ح19.
4- .علل الشرائع، ج2؛ ، ص360، ح1؛ بحارالأنوار، ج83، ص198، ح5.
5- .الکافی، ج3، ص344، ح20؛ بحارالأنوار، ج83، ص197، ح4.

ص: 218

فصل نهم 9

فضیلت و ثواب نماز جماعت

در چند روایت وارد شده که نماز جماعت 25 مقابل نماز فُرادی می باشد.(1)و در روایتی 27 مقابل است.(2) و در تهذیب نقل کرده که راوی از حضرت رضا(علیه السلام)سؤال کرد: نماز واجب فُرادی در مسجد کوفه افضل است یا نماز جماعت؟ فرمود:

نماز در جماعت افضل است.(3)

در کتاب محاسن برقی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)از پدرانش از امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

کسی که نماز صبح و عشا را در جماعت بخواند، او در ذمه خدا خواهد بود. و کسی که او را ظلم کند، پس گویا به خدا ظلم کرده. و کسی که او را حقیر شمارد، خدا را حقیر شمرده است.(4)

و همین روایت را در کتاب من لایحضر از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است.(5)

ص: 219


1- . الکافی، ج3، ص371، ح1؛ بحارالأنوار، ج85، ص97، ح67(باب دوم از کتاب الصلاة).
2- . بحارالأنوار، ج85، ص19، ح31(باب اول از کتاب الصلاة).
3- . تهذیب الأحکام، ج3، ص25، ح7[88]؛ وسائل الشیعه، ج5، ص240، ح4[6442](باب 33 از ابواب احکام المساجد از کتاب الصلاة).
4- . المحاسن، ج1، ص52، ح76؛ بحارالأنوار، 85، ص12، ح22.
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص377، ح1098.

و در کتاب من لایحضر در حدیث مناهی پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که به طرف مسجد جهت نماز جماعت رود، برای او خواهد بود به هر قدمی هفتاد هزار حسنه و مثل این درجات برای او بلند می شود. و اگر در این حالت بمیرد، هفتاد هزار ملک بر او موکل شوند که عیادت کنند از او در قبرش و بشارت دهند او را و انیس او باشند و استغفار کنند برای او تا قیامت.(1)

در کتاب تحف العقول از حضرت رضا(علیه السلام)است که در روایت بیان احکام شریعت فرمود:

فضیلت جماعت بر فُرادی به هر رکعت دو هزار رکعت است.(2)

از کتاب خصال و مجالس در حدیث آمدن یهودی خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که آن حضرت فرمود:

اما نماز جماعت، پس صف های امت من در زمین مثل صف های ملائکه است در آسمان، و یک رکعت در جماعت مقابل 24 رکعت است. و هر رکعتی محبوب تر است نزد خداوند از عبادت چهل سال. و چون روز قیامت شود، پس هیچ مؤمنی نیست که برود به سوی جماعت، مگر آن­که تخفیف دهد خدا برای او هول های قیامت را و امر می شود که او را به بهشت ببرند.(3)

در کتاب مستدرک و بحار از شهید ثانی در کتاب روض الجنان نقل کرد از کتاب امام و مأموم تصنیف شیخ ابومحمد جعفر بن احمد القمی به سند خود از ابوسعید خُدْری که گفت: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

جبرئیل با هفتاد هزار ملک بعد از نماز ظهر نزد من آمدند. پس جبرئیل عرض کرد: ای محمد(صلی الله علیه و اله و سلم)پروردگارت تو را سلام می رساند و دو هدیه برای تو فرستاده که به سوی هیچ پیغمبری نفرستاده.

ص: 220


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص17 ، ح4968؛ بحارالأنوار، ج85، ص8، ذیل ح11.
2- . تحف العقول، ص417؛ بحارالأنوار، ج85، ص4، ح4(باب اول از کتاب الصلاة).
3- . الخصال، ج2، ص355، ح36؛ الأمالی (للصدوق)، ص195، ح1(مجلس 35)؛ بحارالأنوار، ج85، ص6، ح8.

فرمود: آن دو هدیه چیست؟ عرض کرد: سه رکعت نماز وتر است و نماز پنج گانه در جماعت.

فرمود: ای جبرئیل، ثواب جماعت برای امت من چیست؟ عرض کرد: ای محمد(صلی الله علیه و اله و سلم)وقتی که دو نفر بودند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 150 نماز بنویسد؛ و اگر سه نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 600 نماز بنویسد؛ و اگر چهار نفر شدند،

خدا برای هر یک به هر رکعتی 1200 نماز بنویسد؛ و اگر پنج نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 2400 نماز بنویسد؛ و اگر شش نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 4800 نماز بنویسد؛ و اگر هفت نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 9600 نماز بنویسد؛ و اگر هشت نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 19200 نماز بنویسد؛ و اگر نه نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 36400 نماز بنویسد؛ و اگر ده نفر شدند، خدا برای هر یک به هر رکعتی 72800 نماز بنویسد؛ و اگر از ده نفر زیاد شدند، پس اگر دریاهای آسمان­ها و زمین مرکب شوند و درخت­ها قلم و جن و انس با ملائکه نویسنده شوند، قدرت ندارند که ثواب یک رکعت را بنویسند.

ای محمد(صلی الله علیه و اله و سلم)یک تکبیر که مؤمن درک کند با امام، برای او از شصت هزار حج و عمره بهتر است. و از هفتاد هزار مقابل دنیا و آن­چه در دنیاست بهتر است. و یک رکعت نماز که مؤمن با امام انجام دهد، از صد هزار دینار که صدقه دهد آن را بر مساکین بهتر است. و یک سجده که مؤمن با امام انجام دهد در جماعت، از آزاد کردن صد بنده بهتر است.(1)

ص: 221


1- . جامع الأخبار، ص76؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص443، ح3[7184](باب اول از ابواب صلاة الجماعة از کتاب الصلاة)؛ بحارالأنوار، ج85، ص14، ح26(باب اول از کتاب الصلاة).

ص: 222

فصل دهم 10

نمازهای مستحبی در هر شب و روز هفته

نمازهای مستحبی دو قسم است:

قسم اول آن که مختص به وقتی است. دوم آن که همیشه می شود انجام داد.

اما قسم اوّل، پس اکتفا می کنیم به عده ای از نمازهای ایام و لیالی هفته و انتخاب می کنیم از کتاب شریف جمال الأسبوع تألیف السید العارف الکامل السید ابن طاووس و از کتاب مصباح شیخ طوسی که در وسائل از او نقل کرده است.

پس ما هر چه از سید ابن طاووس نقل می کنیم، در کتاب جمال الاسبوع دیده ایم. و هر چه از شیخ نقل کنیم، مال کتاب مصباح است که به توسط وسائل از او نقل کنیم. و قاعده ما همین است مگر آن که تصریح بر خلاف کنیم.

اما نماز شب شنبه: سید ابن طاووس از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که شب شنبه دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و قل هو اللّه أحد و «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر» 25 مرتبه، خدا گناهان او را بیامرزد و خارج شود از گناهان مثل روزی که از مادر متولد شده است.(1)

و همچنین سید و شیخ نقل کرده اند از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

ص: 223


1- . جمال الأسبوع، ص 45؛ بحارالأنوار، ج87، ص280 (باب نهم از ابواب فضل یوم الجمعة... از کتاب الصلاة).

کسی که شب شنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و آیة الکرسی سه مرتبه و قل هو اللّه أحد یک مرتبه و پس از سلام نماز آیة الکرسی را سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او و پدر و مادرش را بیامرزد. و او از کسانی خواهد بود که شفاعت پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)به او برسد ان شاء اللّه تعالی.(1)

و اما روز شنبه: سید ابن طاووس به سند خود از ابو محمد الحسن العسکری «صلوات اللّه علیه وعلی آبائه الطیبین» نقل کرده که فرمود:

در کتاب های پدرانم(علیهم السلام)قرائت کردم: کسی که روز شنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره حمد و قل هو اللّه احد و آیة الکرسی را بخواند، خدا او را در درجه پیغمبران و شهدا و صالحین بنویسد. و ایشان خوب رفیقانند.(2)

و همچنین سید از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

کسی که روز شنبه وقت چاشت گاه ده رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک مرتبه حمد و سه مرتبه قل هو اللّه أحد بخواند، پس گویا هزار هزار بنده از اولاد اسماعیل را آزاد کرده. و خداوند تعالی به او ثواب هزار شهید و هزار صدیق عطا فرماید.(3)

و اما شب یک شنبه: سید نقل فرموده از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

کسی که شب یک شنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و یازده مرتبه آیة الکرسی بخواند، خدا او را در دنیا و آخرت حفظ فرماید و گناهان او را بیامرزد... .(4)

ص: 224


1- . مصباح المتهجد، ص 251؛ جمال الأسبوع، ص134؛ وسائل الشیعه، ج8، ص174، ح1[10341](باب 49 از ابواب بقیة الصلاة... از کتاب الصلاة).
2- . جمال الأسبوع، ص 40؛ وسائل الشیعه، ج8، ص178، ح18[10358].
3- . جمال الأسبوع، ص 47؛ بحارالأنوار، ج87، ص282 .
4- . جمال الأسبوع، ص54؛ بحارالأنوار، ج87، ص285(باب نهم از ابواب فضل یوم الجمعه... از کتاب الصلاة).

و همچنین سید از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که شب یک شنبه چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک مرتبه حمد و پنجاه مرتبه قل هو اللّه بخواند، خدا جسد او را بر آتش حرام فرماید.(1)

حقیر گوید: این نماز مطابق نماز حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)می باشد(2)که در وسائل از کلینی و شیخ نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که بخواند آن را، بین او و بین خدا گناهی باقی نماند.(3)

ان شاء اللّه بعداً بیاید.

و همچنین شیخ طوسی نقل فرموده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

کسی که شب یک شنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره حمد و آیة الکرسی و سوره سبّح اسم ربّک الاعلی و قل هو اللّه هر کدام یک مرتبه، بیاید در روز قیامت و روی او مثل ماه شب چهارده باشد... .(4)

و همین نماز را سید نقل کرده، لکن سید دو رکعت فرموده به همین کیفیت و ثواب.(5)

و اما روز یکشنبه: سید ابن طاووس از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

کسی که روز یکشنبه وقت چاشت گاه دو رکعت نماز بخواند و در رکعت اول حمد یک مرتبه و انّا أعطینا سه مرتبه و در رکعت دوم حمد یک مرتبه و قل هو اللّه سه مرتبه، عطا شود به او برات بیزاری از آتش و برات بیزاری از نفاق و امان از عذاب. و گویا بر تمام مساکین صدقه داده و ده مرتبه حج کرده است... .(6)

و اما شب دوشنبه: سید نقل کرده از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

ص: 225


1- . جمال الأسبوع، ص55؛ بحارالأنوار، ج87، ص285.
2- . مصباح المتهجد، ص292؛ جمال الأسبوع، ص 248؛ بحارالأنوار، ج88، ص172، ح5(باب اول از ابواب سائر الصلوات... از کتاب الصلاة).
3- . الکافی، ج3، ص468، ح2؛ تهذیب الأحکام، ج3، ص188، ح8[427]؛ وسائل الشیعه ج8، ص115، ح1[10206](باب 13 از ابواب بقیة الصلاة... از کتاب الصلاة).
4- . مصباح المتهجد، ص252؛ وسائل الشیعه، ج8، ص175، ح3[10343].
5- . جمال الأسبوع، ص 135؛ بحارالأنوار، ج87، ص320 .
6- . جمال الأسبوع، ص58؛ بحارالأنوار، ج87، ص287.

کسی که شب دوشنبه دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره حمد و آیة الکرسی و قل هو اللّه و قل أعوذ بربّ الناس و قل أعوذ بربّ الفلق هر کدام یک مرتبه، وقتی که فارغ شد، ده مرتبه استغفار کند، خدا برای او ثواب ده حج و ده عمره که از روی اخلاص برای خداوند عزوجل به جا آورده باشد بنویسد.(1)

و اما روز دوشنبه: سید ابن طاووس به سند خود از امام حسن عسکری(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که روز دوشنبه ده رکعت نماز بخواند و در هر رکعت حمد و قل هو اللّه ده مرتبه بخواند، قرار دهد خدا برای او نوری در روز قیامت که روشنایی دهد موقف را تا آن­که جمیع خلق خدا در آن روز به او غبطه برند.(2)

و اما شب سه شنبه: سید از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که دو رکعت نماز در شب سه شنبه بخواند، و در رکعت اول سوره حمد و انّا أنزلنا یک مرتبه و در رکعت دوم سوره حمد یک مرتبه و قل هو اللّه هفت مرتبه، خدا بیامرزد او را و درجات او را بلند فرماید... .(3)

نماز دیگر: سید از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که بخواند شب سه شنبه دو رکعت نماز، در هر رکعت حمد و آیة الکرسی و قل هو اللّه احد و آیه شهداللّه و انّا أنزلنا هر کدام یک مرتبه، عطا فرماید خداوند به او هر چه سؤال کند.(4)

و اما روز سه شنبه: سید ابن طاووس از حضرت عسکری(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که روز سه شنبه شش رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره حمد و آیه «آمن الرسول» الی آخره و سوره اذا زلزلت یک مرتبه، خدا گناهان او را بیامرزد تا

ص: 226


1- . جمال الأسبوع، ص65؛ بحارالأنوار، ج87، ص290.
2- . جمال الأسبوع، ص41؛ وسائل الشیعه، ج8، ص179، ح20[10360].
3- . جمال الأسبوع، ص77؛ بحارالأنوار، ج87، ص298.
4- . جمال الأسبوع، ص78؛ وسائل الشیعه، ج8، ص176، ح10[10350](باب 49 از ابواب بقیة الصلاة... از کتاب الصلاة).

آن­که خارج شود از گناهان مثل روزی که از مادر متولد شده است.(1)

و اما شب چهارشنبه: سید از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که شب چهارشنبه دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره حمد و آیة الکرسی و قل هو اللّه احد و انّا أنزلنا هر کدام یک مرتبه، خدا گناهان او را بیامرزد... .

و همین را شیخ نقل فرموده است.(2)

و اما روز چهارشنبه:سید از حضرت عسکری(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که روز چهارشنبه چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره حمد و قل هو اللّه أحد و سوره انّا أنزلنا یک مرتبه بخواند، خدا توبه او را از گناهان قبول فرماید و حوریه تزویج او فرماید.(3)

نماز دیگر: سید از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که روز چهارشنبه دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت حمد و اذا زلزلت یک مرتبه و قل هو اللّه أحد سه مرتبه، خدا از او ظلمت قبر را تا روز قیامت بر طرف فرماید، و به هر آیه شهری خدا به او عطا فرماید با هزار هزار نور، و عبادت یک سال برای او نوشته شود... .(4)

و اما شب پنجشنبه: سید ابن طاووس از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که شب پنجشنبه شش رکعت نماز بخواند و در هر رکعت حمد و آیة الکرسی و قل یا أیها الکافرون یک مرتبه و قل هو اللّه احد سه مرتبه، بخواند و بعد از سلام آیة الکرسی را سه مرتبه بخواند، اگر از اشقیا باشد، محو شود و داخل در سعدا شود.(5)

ص: 227


1- . جمال الأسبوع، ص41؛ وسائل الشیعه، ج8، ص179، ح21[10361].
2- . مصباح المتهجد، ص255؛ جمال الأسبوع، ص 141؛ وسائل الشیعه، ج8، ص177، ح12 [10352].
3- .جمال الأسبوع، ص41؛ وسائل الشیعه، ج8، ص179، ح22[10362].
4- . جمال الأسبوع، ص93؛ بحارالأنوار، ج87، ص306 .
5- . جمال الأسبوع، ص98؛ بحارالأنوار، ج87، ص309.

و همچنین سید و شیخ طوسی نقل کرده اند از ابن مسعود که گفت: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که شب پنجشنبه بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه و آیة الکرسی پنج مرتبه و قل یا أیها الکافرون و قل هو اللّه أحد و معوذتین هر کدام پنج مرتبه، و وقتی که از نماز فارغ شد، پانزده مرتبه استغفار کند و ثواب این نماز را برای پدر و مادر قرار دهد، حق پدر و مادر را ادا کرده است.(1)

و همچنین سید و شیخ نقل کرده اند از انس بن مالک از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

کسی که شب پنجشنبه چهار رکعت نماز بخواند، هر دو رکعت به یک سلام، در هر رکعت حمد هفت مرتبه و انّا أنزلنا یک مرتبه، و بعد از نماز صد مرتبه «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد» و صد مرتبه «اللّهمّ صلّ علی جبرئیل»، خدا به او هفتاد هزار قصر در بهشت عطا فرماید... .(2)

و در روایت دیگر فرموده:

اگر روز پنجشنبه نیز این نماز را بخواند، همین ثواب برای او خواهد بود ان شاء اللّه تعالی.(3)

و اما روزپنجشنبه: نماز حاجت که تجربه کردیم، سید ابن طاووس به دو سند از مفضل بن عمر نقل کرده که گفت:من و اسحاق بن عمار و داود بن کثیرالرقی و داود بن­احیل و سیف التمار و معلَّی­بن­خُنَیس و حَمْران بن­اَعْین نزد امام صادق(علیه السلام)بودیم. ناگهان داخل شد مردی که اسم او اسماعیل بن قیس الموصلی بود. و ما مشغول تکلم بودیم. و امام صادق(علیه السلام)در حال سجده بود. وقتی که حضرت سربلند کرد، نظر کرد به سوی اسماعیل و فرمود:

این غم و افسردگی چیست؟ عرض کرد: ای آقای من، فدای تو شوم؛ به حق

ص: 228


1- . مصباح المتهجد، ص255؛ جمال الأسبوع، ص 141؛ وسائل الشیعه، ج8، ص177، ح14 [10354].
2- . مصباح المتهجد، ص252؛ جمال الأسبوع، ص 142؛ وسائل الشیعه، ج8، ص175، ح5 [10345].
3- . جمال الأسبوع، ص143؛ وسائل الشیعه، ج8، ص177، ح15[10355].

شما قسم است که طاقتم به نهایت رسیده و سینه ام تنگ شده. حضرت فرمود: چرا نماز حاجت نمی خوانی؟ عرض کرد: چگونه بخوانم فدایت شوم؟

فرمود: چون روز پنج شنبه شود، بعد از وقت چاشت غسل کن و به محل نماز خود برو و چهار رکعت نماز بخوان، در هر رکعت حمد و انّا أنزلنا ده مرتبه پس چون سلام دادی، صد مرتبه بگو: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد». پس دست ها را طرف آسمان بلند کند و بگو: «یا اللّه یا اللّه» ده مرتبه. پس انگشت شهادت خود را حرکت داده و بگو: «یا ربّ یا ربّ» تا آن که نفس قطع شود. پس دست ها را برابر روی خود به جانب قبله بکش و پهن کن و بگو: «یا اللّه یا اللّه» ده مرتبه. پس بگو:

یا اَفْضَلَ مَنْ رُجِی، ویَا خَیرَ مَنْ دُعِی، ویَا اَجْوَدَ مَنْ سَمَحَ واَکرَمَ مَنْ سُئِلَ، یَا مَنْ لایعْزُبُ عَلَیهِ مَا یفْعَلُهُ، یَا مَنْ حَیثُ مَا دُعِی اَجَابَ، اَسْاَلُکَ بِمُوجبَاتِ رَحْمَتِک وَعَزائِمِ مَغْفِرَتِکَ، وَاَسْاَلُکَ بِاَسْمائِکَ العِظامِ وَبِکلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ عَظیمٌ، وَاَسْاَلُکَ بِوَجْهِکَ الکریمِ وَ بِفَضْلِکَ العَظیم، وَاَسْاَلُکَ بِاسْمِکَ العَظیمِ العَظیمِ دَیانِ الدّینِ مُحْیی العِظامِ وَهِی رَمیمٌ، اَسْاَلُکَ بِاَنَّکَ اللّه لَا اِلهَ اِلّا اَنْتَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ وَاَنْ تَقْضِی حاجَتی وَتُیسِّرَ لی مَنْ اَمْری فَلا تُعَسِّرَ عَلَی وَتُسَهِّلَ لِی مَطْلَبَ رِزْقی مِنْ فَضْلِک الواسِعِ، یا قاضِی الحاجاتِ، یَا قَدیراً عَلی مَا لایقْدِرُ عَلَیهِ غَیرُکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَاَکرَمَ الاَکرَمَینَ.

امام صادق(علیه السلام)فرمود: پس بگو آن را چند مرتبه. پس عمل کرد و چند مرتبه نماز را تکرار کرد و فرج شد برای او... .(1)

نماز دیگر برای حاجت در روز پنجشنبه: سید از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که روز پنجشنبه چهار رکعت نماز بخواند، هر دو رکعت به یک سلام، در رکعت اول یک مرتبه حمد و یازده مرتبه سوره قل هو اللّه أحد، و در رکعت دوم بعد از حمد 21 مرتبه سوره قل هو اللّه أحد، و در رکعت سوم بعد از حمد 31

ص: 229


1- . جمال الأسبوع، ص106؛ بحارالأنوار، ج87، ص314 (باب نهم از ابواب فضل یوم الجمعه... از کتاب الصلاة).

مرتبه قل هو اللّه أحد، و در رکعت چهارم بعد از حمد 41 مرتبه قل هو اللّه أحد، بعد از تمام شدن نماز 51 مرتبه بخواند قل هو اللّه أحد، و بعد بگوید: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد» 51 مرتبه، پس به سجده برود و در سجود بگوید: یا اللّه یا اللّه، صد مرتبه، پس دعا کن هر چه خواهی. که فرمود: کسی که این نماز را بخواند و این کلمات را بگوید، اگر از خدا بخواهد که کوه­ها از جا کنده شود، اجابت شود؛ یا باران بخواهد، نازل شود، و حجابی

مابین او و خدا نباشد. و به درستی که خدا غضب می کند بر کسی که این نماز را بخواند و حاجت سؤال نکند.(1)

نماز شب جمعه: سید ابن طاووس از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که شب جمعه دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هو اللّه أحد هفتاد مرتبه، و بعد از سلام هفتاد مرتبه استغفار کند، برای او ثواب زیاد و عظیمی خواهد بود.(2)

که مشروحا، در روایت ذکر فرموده است.

نماز دیگر: شیخ طوسی از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که بخواند شب جمعه یا روز جمعه قل هو اللّه أحد را دویست مرتبه در چهار رکعت، که هر رکعتی پنجاه مرتبه شود، خدا تمام گناهان او را بیامرزد اگر چه مثل کف دریا باشد.(3)

و همین نماز را سید نقل کرده و دعایی بعد از آن ذکر فرموده.(4)و در جای دیگر بدون دعا نقل کرده است.(5) و این روایت را در کافی ذکر کرده و مقید به وقتی نکرده

ص: 230


1- . جمال الأسبوع، ص110؛ بحارالأنوار، ج87، ص315(باب نهم از ابواب فضل یوم الجمعه... از کتاب الصلاة).
2- . جمال الأسبوع، ص126؛ بحارالأنوار، ج86، ص322.
3- . مصباح المتهجد، ص261؛ وسائل الشیعه، ج7، ص393، ح6[9669](باب 45 از ابواب صلاة الجمعة... از کتاب الصلاة).
4- . جمال الأسبوع، ص117؛ بحارالأنوار، ج86، ص319، ح27.
5- . جمال الأسبوع، ص147.

است و دعایی برای آن نقل نکرده است.(1)

اما نمازهای روز جمعه: سید ابن طاووس به سند خود از حضرت عسکری(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که نماز بخواند روز جمعه چهار رکعت و در هر رکعت حمد و سوره تبارک الذی بیده الملک و حم السجده را بخواند، خدا او را داخل بهشت فرماید. و او را شفیع اهل بیتش قرار دهد. و از فشار قبر و اهوال قیامت او را ایمن گرداند. و وقت این نمازها (نمازهای ایام هفته که از حضرت عسکری نقل شده) از طلوع آفتاب تا وقت ظهر است.(2)

و همچنین سید از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که روز جمعه دو رکعت نماز بخواند، در یکی از این دو رکعت حمد یک مرتبه (و در نسخه کتاب مستدرک سوره حمد صد مرتبه)(3) و قل هو اللّه أحد صد مرتبه، پس بعد از تشهد و سلام بگوید: «یا نُورَ النُّورِ، یا اللّه یا رحمنُ یا رَحیمُ، یا حَی یا قَیومُ، اِفْتَحْ لی اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ مَغْفِرَتِکَ، وَ مُنَّ عَلَی بِدُخُولِ جَنَّتِک، وَ اَعْتِقْنی من النار». هفت مرتبه، خداوند تعالی هفتاد مغفرت به او لطف فرماید که به یکی از آن ها دنیای او اصلاح شود و باقی برای او در بهشت درجات شود. و ثواب او را نداند احدی مگر خداوند(عزوعجل).(4)

و همچنین سید از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

کسی که خواهد فضیلت روز جمعه را درک کند، پس بخواند قبل از ظهر چهار رکعت در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیةالکرسی پانزده مرتبه، و بعد از فراغ از

ص: 231


1- . الکافی، ج3، ص468، ح1.
2- . جمال الأسبوع، ص42؛ وسائل الشیعه، ج8، ص180، ح24[10364].
3- . مستدرک الوسائل، ج6، ص54، ح5[6416](باب 31 از ابواب صلاة الجمعه... از کتاب الصلاة).
4- . جمال الأسبوع، ص 128؛ بحارالأنوار، ج86، ص366، ح59 (باب چهارم از ابواب نفس یوم الجمعه... از کتاب الصلاة).

نماز، هفتاد مرتبه استغفار کند، و بگوید: «لا حول ولا قوّة الّا باللّه العلی العظیم» پنجاه مرتبه، و بگوید: «لا اله الّا اللّه وحده لاشریک له» پنجاه مرتبه، و بگوید: «صلّی اللّه علی النبيّ الاُمّی وَآله» پنجاه مرتبه، وقتی که این­ها را انجام داد، هنوز از جای خود حرکت نکرده، او را از آتش آزاد فرماید.(1)

و در جای دیگر که نقل کرده، بعد از آیةالکرسی قل هو اللّه أحد را پانزده مرتبه اضافه فرموده.(2) و در نقل شیخ نیز با قل هو اللّه می باشد.(3)

و همچنین سید روایت کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که بخواند سوره ابراهیم و سوره حجر را در دو رکعت نماز در روز جمعه، او را هرگز فقر و دیوانگی و بلوا نمی رسد.(4)

و این دو نماز آخر را شیخ نیز نقل فرموده است.

نماز حضرت محمد و آل محمد(علیهم السلام)

قسم دوم از نمازهای مستحبی که مخصوص به وقتی نیست:

نماز اول: نماز رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)است.

سید ابن طاووس به سند خود نقل کرده از حضرت رضا(علیه السلام)که فرمود:

دو رکعت نماز می خوانی، در هر رکعت حمد و انّا أنزلنا پانزده مرتبه، پس رکوع می کنی و در رکوع نیز پانزده مرتبه می خوانی انّا أنزلنا را؛ و بعد از رکوع و در سجده اول و بعد از سجده اول و در سجده دوم و بعد از سجده دوم هر یک پانزده مرتبه انّا انزلنا (که در هر رکعت 105 مرتبه انّا أنزلنا می شود). و رکعت دوم نیز به همین کیفیت است.

چون این نماز را خواندی، بین تو و خداوند تعالی گناهی باقی نمی ماند و خداوند

ص: 232


1- . جمال الأسبوع، ص129؛ بحارالأنوار، ج86، ص366، ح60.
2- . جمال الأسبوع، ص152؛ وسائل الشیعه، ج7، ص370، ح5 [9606](باب 39 از ابواب صلاة الجمعة... از کتاب الصلاة).
3- . مصباح المتهجد، ص316.
4- . جمال الأسبوع، ص133؛ مصباح المتهجد، ص319؛ وسائل الشیعه، ج7، ص371، ح9 [9610].

آن ها را می آمرزد، و هرچه از خدا بخواهی، به تو داده خواهد شد.

و سید دعایی بعد از آن ذکر کرده، و اما شیخ دعا را ذکر نکرده. و دعا در مفاتیح مذکور است، به آنجا مراجعه شود.(1)

نماز دوم: نماز امیرالمؤمنین(علیه السلام)است.

در کافی به سند معتبر از ابوبصیر است که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که چهار رکعت نماز بخواند با دویست مرتبه قل هو اللّه احد، در هر رکعت پنجاه مرتبه، از نماز منصرف شود در حالی که بین او و خداوند تعالی گناهی نباشد مگر آن­که خداوند آن را بیامرزد.(2)

و همین روایت را شیخ در تهذیب نقل فرموده.(3) و در کافی به سند دیگر از عبداللّه بن سِنان از امام صادق(علیه السلام)همین مفاد را نقل کرده.(4)و همچنین در کتاب وسائل از امالی صدوق و کتاب من لایحضر و ثواب الاعمال از امام صادق(علیه السلام)و همین نماز را نقل فرموده است.(5) و سید همین را از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده با تصریح به اینکه این نماز امیرالمؤمنین(علیه السلام)می باشد.(6)

نماز سوم: نماز حضرت زهرا(علیهم السلام)است.

در کتاب من لایحضر از کتاب محمد بن مسعود العیاشی به سند خود از هِشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که چهار رکعت نماز بخواند و در هر رکعت پنجاه مرتبه قل هو اللّه أحد بخواند، نماز فاطمه(علیهم السلام)هست، و آن نماز اوّابین است.(7)

ص: 233


1- . جمال الأسبوع، ص246؛ مصباح المتهجد، ص290؛ مفاتیح الجنان، نماز حضرت رسول(صلی الله علیه و اله و سلم)؛ بحارالأنوار، ج88، ص169، ح1(باب اول از ابواب سائر الصلوات... از کتاب الصلاة).
2- . الکافی، ج3، ص468، ح1؛ وسائل الشیعه، ج8، ص113، ح5[10201].
3- .[3] تهذیب الأحکام، ج3، ص310، ح7[961].
4- . الکافی، ج3، ص468، ح2؛ وسائل الشیعه، ج8، ص115،ح1[10206].
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص564، ح1557؛ ثواب الأعمال، ص 40؛ الأمالی (للصدوق)، ص98، ح3(مجلس21)؛ وسائل الشیعه، ج8، ص113، ح1و2[10197] (باب دهم از ابواب بقیة الصلاة... از کتاب الصلاة).
6- . جمال الأسبوع، ص 248؛ بحارالأنوار، ج88، ص172، ح5.
7- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص564، ح1557؛ بحارالأنوار، ج88، ص171، ح4.

و در کتاب مستدرک از عیاشی همین را نقل فرموده.(1)

نماز چهارم: نماز مولانا الحسن المجتبی(علیه السلام)در روز جمعه مثل نمازاست، چنان که امیرالمؤمنین(علیه السلام)سید ابن طاووس فرموده.

و نماز دوم حضرت مجتبی(علیه السلام)چهار رکعت، در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید 25 مرتبه. و این را نیز سید نقل فرموده.(2)

قطب راوندی فرموده: نماز امام حسن و امام حسین(علیه السلام)دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و 25 مرتبه سوره قل هو اللّه أحد.(3)

نماز پنجم: نماز ابی عبداللّه الحسین(علیه السلام)گذشت. و سید نماز مفصلی با دعای طولانی نقل فرموده که این مختصر گنجایش ذکر آن را ندارد.(4)

نماز ششم: نماز امام سجاد زین العابدین(علیه السلام)چنانکه سید فرموده چهار رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید صد مرتبه.(5)

قطب راوندی فرموده: نماز حضرت سجاد(علیه السلام)دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیة الکرسی صد مرتبه.(6)

نماز هفتم: نماز حضرت باقر(علیه السلام). سید فرموده دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و «سبحان اللّه و الحمدللّه ولا اله الّا اللّه واللّه اکبر» صد مرتبه.(7)

قطب راوندی گفته: دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و صد مرتبه آیۀ <شهداللّه> تا آخر.(8)

ص: 234


1- . تفسیر العیاشی، ج2، ص286، ح44 (ذیل الإسراء (17)، آیۀ 25)؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص294، ح3[6863](باب از ابواب بقیة الصلوات... از کتاب الصلاة).
2- . جمال الأسبوع، ص 270؛ بحارالأنوار، ج88، ص185، ح11.
3- . الدعوات، ص88؛ بحارالأنوار، ج88، ص191، ح12 .
4- . جمال الأسبوع، ص 270؛ بحارالأنوار، ج88، ص185، ح11 .
5- . جمال الأسبوع، ص 274؛ بحارالأنوار، ج88، ص187 .
6- . الدعوات، ص 88؛ بحارالأنوار، ج88، ص191، ح12 .
7- . جمال الأسبوع، ص 275؛ بحارالأنوار، ج88، ص188 .
8- . الدعوات، ص 88؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص381، ح3[7035](باب 43 از ابواب بقیة الصلوات... از کتاب الصلاة).

نماز هشتم: نماز امام صادق(علیه السلام)سید فرموده دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و شهداللّه صد مرتبه.(1)

قطب راوندی فرموده: چهار رکعت، در هر رکعت حمد یک مرتبه و تسبیحات اربعه صد مرتبه.(2)

نماز نهم: نماز حضرت کاظم(علیه السلام)چنان که سید و قطب راوندی فرموده اند دو رکعت است، هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید دوازده مرتبه.(3)

نماز دهم: نماز حضرت رضا(علیه السلام)چنان که سید و قطب راوندی فرموده اند شش رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره هل أتی ده مرتبه.(4)

نماز یازدهم: نماز امام جواد(علیه السلام)سید فرموده دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید هفتاد مرتبه.(5)

و همین نماز را قطب راوندی به امام هادی(علیه السلام)نسبت داده و نماز حضرت جواد را فرموده چهار رکعت، در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل هو اللّه أحد چهار مرتبه.(6)

نماز دوازدهم: نماز امام علی النقی الهادی(علیه السلام)سید فرموده دو رکعت است، رکعت اول بعد از حمد یس، و در دوم سوره حمد و سوره الرحمن.(7)

نماز سیزدهم: نماز امام حسن عسکری(علیه السلام)مطابق نقل سید چهار رکعت است، در دو رکعت اول بعد از حمد پانزده مرتبه سوره «اذا زلزلت»، و در دو رکعت آخر بعد از حمد پانزده مرتبه سوره توحید.(8)

قطب راوندی فرموده: دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه و «قل هو اللّه

ص: 235


1- . جمال الأسبوع، ص 276؛ وسائل الشیعه، ج8، ص184، ح1[10374].
2- . الدعوات، ص 88؛ بحارالأنوار، ج88، ص191، ح12 .
3- . جمال الأسبوع، ص 276؛ دعوات، ص 88؛ بحارالأنوار، ج88، ص188 .
4- . جمال الأسبوع، ص 277؛ الدعوات، ص 88؛ بحارالأنوار، ج88، ص189 .
5- . جمال الأسبوع، ص 278؛ بحارالأنوار، ج88، ص189 .
6- . الدعوات، ص 89؛ بحارالأنوار، ج88، ص191، ح12 .
7- . جمال الأسبوع، ص 278؛ بحارالأنوار، ج88، ص189 .
8- . جمال الأسبوع، ص 279؛ بحارالأنوار، ج88، ص190 .

أحد» صد مرتبه.(1)

نماز چهاردهم: نماز امام زمان(علیه السلام)دو رکعت است، در هر رکعت حمد یک مرتبه، وقتی که به آیه: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسیدی، صد مرتبه تکرار می کنی، و بعد باقی حمد و سوره توحید یک مرتبه؛ و سید بعد این نماز، دعای اللّهمّ عظم البلاء را نقل کرده، و قطب صد مرتبه صلوات را فرموده، و بعد حاجت بخواهد.(2)

نماز پانزدهم: شیخ صدوق در من لا یحضر به طریق صحیح از ابن ابی عُمَیر از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که بخواند دو رکعت نماز، در هر رکعت شصت مرتبه سوره «قل هو اللّه أحد»، منصرف شود و بین او و خداوند گناهی نباشد.

و این نماز را شیخ کلینی و شیخ طوسی نقل کرده اند.(3)

نماز شانزدهم: در کتاب مستدرک از سید ابن طاووس در کتاب فلاح السائل به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که بعد از مغرب چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت بعد از حمد پانزده مرتبه قل هو اللّه أحد، از نماز مغرب منصرف شود و حال آن که بین او و خداوند تعالی گناهی نباشد.(4)

ص: 236


1- . الدعوات، ص 89؛ بحارالأنوار، ج88، ص191، ح12 .
2- . جمال الأسبوع، ص280؛ الدعوات، ص 89؛ بحارالأنوار، ج88، ص190، ح11 و ص191، ح12 .
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص564، ح1558؛ الکافی، ج3، ص468، ح3؛ تهذیب الأحکام، ج3، ص310) ح8[962]؛ وسائل الشیعه، ج8، ص114، ح1[10204](باب 11 از ابواب بقیة الصلوات... از کتاب الصلاة)
4- . فلاح السائل، ص247؛ مستدرک الوسائل، ج4، ص172، ح3[4409](باب دهم از ابواب القرآءة فی الصلاة از کتاب الصلاة).

باب سوم (3) :انفاق

اشاره

ص: 237

ص: 238

باب سوم از ابواب رحمت انفاق در راه خداست از آن­چه خداوند به او لطف فرموده؛ چه مال باشد و چه علم و چه قوت و قدرت که به قوت خود ضعیف را اعانت کند. مثلاً دست کوری را بگیرد و او را به مقصدش برساند، و اعانت کند مسافر یا غیر مسافر را برای برداشتن متاعش، یا دفع کند شر ظلم ظالم را از مظلوم و امثال آن.

و چه وجاهت و آبرو و اعتبار باشد که خدا به او لطف فرموده، که سعی کند بر برآوردن حاجت برادر دینی خود، یا دفع کند غیبتی یا تهمتی را از برادر دینی.

تمام این­ها و امثال این ها انفاق است از آن چه خدا روزی فرموده است و داخل است در معنی کلام اللّه مجید در اول سوره بقره که فرمود: <وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ>؛(1) و امام عسکری(علیه السلام)بیان فرموده است.(2)

و چنان که از کلمات امام صادق(علیه السلام)در روایت تحف العقول استفاده می شود، اقسام انفاق پنج قسم است و هر قسمی چند وجه می شود:

اول:انفاق بر شخص خودش می باشد.

دوم:انفاق بر کسی که واجب النفقه او می باشد.

سوم:انفاق در ادای دیون.

چهارم:انفاق در صِلات و احسانات.

پنجم: سایر انفاقات واجبه لازمه.

اما قسم اول، پس انفاق در لوازم شخصی خود و رفع احتیاجات خود از خوردن و

ص: 239


1- . البقرة(2)، آیۀ3 : از آن­چه ما روزی دادیم به آنان انفاق می کنند. (مؤلف)
2- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)ص75، ح38؛ بحارالأنوار، ج93، ص168، ح14(باب 18 از ابواب الصدقه از كتاب الزكاة والصدقة).

آشامیدن و لباس پوشیدن و زن گرفتن و خدمت کار گرفتن و بخشش های او در اموری که محتاج است مثل آن که اجیری بگیرد برای اصلاح لوازم خود یا حمل، یا حفظ و نگهداری متاعی و امثال این ها.

اما قسم دوم، پس انفاقات بر فرزندان و پدر و مادر و همسر و مملوکش است. و این انفاق در حال وسعت یا شدت بر او لازم است.

اما قسم سوم، پس زکات واجب و حج واجب و انفاق در جهاد واجب است.

اما قسم چهارم، صله و احسان است به کسانی که مافوق او هستند و به قوم و خویش و مؤمنین و صدقات و احسانات به اهلش.

اما قسم پنجم، پس ادای دین و ادای عاریه و قرض دادن و پذیرایی مهمان که واجب است در طریقه و سنت پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)(1)

بدان که: انفاق محکوم می شود به احکام خمسه:

اول: واجب؛ و آن دادن خمس و زکات و انفاق بر کسانی است که واجب النفقه او می باشند و ادای دیون و مواردی که انجام واجبی از واجبات یا ترک حرامی از محرمات متوقف باشد بر انفاق مال به طوری که بدون آن نشود و مانند این­ها.

دوم: مستحب؛ مثل صدقات و احسانات و بعضی از درجات صله رحم و توسعه بر عیال و در راه اقامه مستحبات و غیر این­ها.

سوم: مباح؛ و آن انفاق در موارد حلال است که فعل و ترک آن مساوی باشد.

چهارم: مکروه؛ و آن انفاق در مواردی است که ترک آن در نظر شارع راجح باشد.

پنجم: حرام؛ و آن انفاق در مصارف حرام و در راه اماته حق و احیای باطل و ترک واجب و فعل حرام و امثال این­ها مثل اسراف و تبذیر و در راه ترویج باطل و اهل بدعت و ضلالت و ساختن و خریدن و درست کردن آلات لهو و لعب مثل تار و طنبور و نی و دف و طبل و کمانچه و سُرنا و پیانو و امثال این ها.

در کتاب مستدرک نقل کرده از ثقه جلیل و متکلم فقیه نبیل ابو محمد الفضل بن شاذان نیشابوری _ که از بزرگواران اصحاب عسکریین(علیهم السلام)بوده است و 180

ص: 240


1- . تحف العقول، ص336؛ بحارالأنوار، ج93، ص166، ح7.

کتاب تصنیف کرده _­­­­(1) در کتاب غیبت خود به سند صحیح روایت کرده از سعید بن جُبَیر از عبداللّه بن عباس از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که در خطبۀ شریفۀ حجة الوداع در علامت های آخرالزمان فرمود:

ظاهر می شود شطرنج و نرد و طبل و زن­های مغنیه (غنا خواننده) و آلات طرب و تار و طنبور و نی و دف و امثال این ها. و مردم میل به این ها می کنند و تحصیل این­ها می کنند. آگاه باشید! هرکس اعانت کند صاحبان این ها را به چیزی از درهم و دینار یا لباس و خوراک یا غیر آن، پس گویا با مادر خود هفتاد مرتبه در میان خانه کعبه زنا کرده. و در این هنگام مسلط می شوند بر آنان اشرار... .(2)

در وسائل در ابواب مکاسب محرمه متجاوز از پنجاه روایت در مذمت و حرمت آلات لهو و لعب و استماع آن نقل کرده است. و در مستدرک متجاوز از چهل روایت در این باب نقل کرده است.(3)

و در این باب چند فصل است:

ص: 241


1- . مستدرک علم رجال الحدیث، ج6، ص208_207، ش11566.
2- . مستدرک الوسائل، ج11، ص372، ح11[13294](باب 49 از ابواب جهاد النفس... از كتاب الجهاد)؛ جامع الأحادیث الشیعه، ج22، ص422.
3- . وسائل الشیعه، ج17، ص312_326(باب 100 _104: تحریم استعمال الملاهی بجمیع أصنافها وبیعها وشرائها از ابواب ما یکتسب به از كتاب التجارة)؛ مستدرک الوسائل، ج13، ص215_ 225( باب 79_83: تحریم استعمال الملاهی بجمیع أصنافها وبیعها وشرائها از ابواب ما یکتسب به از کتاب التجارة).

ص: 242

فصل اول 1

وجوب زکات، عذاب مانع الزکات

بدان که: وجوب زکات از ضروریات دین است. و منکر آن با التفات به آن­که ضروری است، مرتد و کافر است.(1)

و خداوند تعالی زکات را در قرآن مجید قرین نماز قرار داده است(2)و هیچ­یک بدون دیگری قبول نیست.(3)

و زکات سبب نمو مال(4)و ترقی در ایمان(5)و سلامتی جان(6)و مال(7)و پاکیزگی از کثافت گناه است.(8)

قال تعالی: <وَالَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّةَ وَلَایُنْفِقُونَها فِي سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمْ* یُوْمَ یُحْمیٰ عَلَیها فِي نارِ جَهَنَّمَ...>؛(9)

کسانی که ضبط و جمع می کنند طلا و نقره را و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند

ص: 243


1- . وسائل الشیعه، ج9، ص31(باب چهارم از ابواب ما تجب فیه الزکاة... از كتاب الزكاة)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص24.
2- . البقرة (2)، آیات43 و 83 و 110 و 177 و . . . .
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص10، ح1584 و ح1591؛ وسائل الشیعه، ج9، ص22، ح2[11421] و ح10[ 11429] و ح17[ 11436] و ح22[11441](باب سوم: تحریم منع الزكاة).
4- . الأمالی (للطوسی)، ص296، ح29[582]؛ بحارالأنوار، ج93، ص14، ح27(باب اول از ابواب الزکاة و بعض ما... از کتاب الزکاة و الصدقه).
5- . نهج البلاغه، خطبه 199، ص495؛ بحارالأنوار، ج93، ص23، ذیل ح53.
6- . الکافی ،ج4،ص،2، ح2؛ بحارالأنوار، ج93، ص119، ح17(باب 14 از ابواب الصدقه از کتاب الزکاة و الصدقه).
7- . الکافی، ج4، ص61، ح5؛ بحارالأنوار، ج93، ص20، ح45 و ص130، ح6 .
8- . الکافی، ج9، ص432؛ بحارالأنوار، ج93، ص23، ذیل ح53.
9- . التوبة (9)، آیات34و35.

(یعنی زکات واجب آن را نمی دهند)(1) پس بشارت ده ای پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)آن ها را به عذاب دردناک، روزی که داغ می کنند آن پول ها را در آتش جهنم پس می زنند آن را بر پیشانی ها و پشت ها و پهلوهای آنان (و می گویند:) این همان پول های شماست که ضبط کردید و زکات آن را ندادید. پس بچشید عذاب آن چه کردید.

حقیر گوید: ظاهر آیه آن است که عین همان پول هاست که در آتش داغ می کنند و به آنان می زنند. و استبعادی ندارد. آن خدایی که بدن انسان را بعد از خاک شدن زنده می کنند، پول ها را هم می آورد.

قال تعالی: <وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ القِیامَةِ...>؛(2)

گمان نکنند کسانی که بخل می کنند در مالی که خدا به آنان لطف فرموده و حق واجب آن را نمی دهند که این برای آنان خیر است، بلکه شر و عذاب است. بر گردن آنان طوق خواهد شد آن­چه حق واجب آن را در روز قیامت ندادند.

در کافی به سند معتبر از حَریز نقل شده است که امام صادق(علیه السلام)فرمود:

هیچ کسی نیست که دارای طلا و نقره باشد و منع کند زکات آن را و ندهد، مگر آن که خداوند حبس فرماید او را در روز قیامت در صحرایی و مسلط فرماید بر او افعی گزنده ای. هرچه می خواهد فرار کند، برای او ممکن نیست. پس وقتی که بیچاره می شود تسلیم می شود، پس او را می گزد و می شکند مانند آن که شما ترب را می شکنید و ریزه ریزه می کنید، پس درست می شود و طوق می شود بر گردن او. و این است معنی کلام خدا که فرمود: <سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلوا بِهِ یُوْمَ القِیَامَةِ>. و همچنین آن کسی که زکات حیوانات را نمی دهد، خدا مسلط کند بر او حیوانات را که او را بگزند و پایمال کنند. و همچنین زکات غلات زمین را که ندهد، آن زمین تا طبقه هفتم برای او طوق عذاب شود.(3)

ص: 244


1- . الأمالی (للطوسی)، ص519ح49[1142](مجلس 18)؛ بحارالأنوار، ج70، ص139، ح8(باب 123از ابواب الکفر ومساوی الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).
2- . آل عمران (3)، آیۀ 180.
3- . الکافی، ج3، ص505، ح19؛ بحارالأنوار، ج93، ص16، ح37(باب اول از ابواب الزکاة وما بعض... از كتاب الزكاة والصدقة).

در کتاب کافی به سند صحیح از زراره از امام صادق(علیه السلام)نقل فرموده است که:

هر بنده که مقدار یک درهم از مورد حق مضایقه نماید، مبتلا شود که در غیر حق دو مقابل آن صرف نماید. و هیچ کسی نیست که حق واجب در مال خود را منع کند، مگر آن که خداوند طوق کند او را به ماری از آتش در روز قیامت.(1)

و به همین مضمون روایات دیگر نقل شده در کتاب کافی و وسائل و غیره.(2)

و در چند روایت وارد شده که:

ملعون است، ملعون است، آن مالی که زکات آن داده نشود.(3)

و فرمودند:

کسی که یک قیراط، زکات را ندهد، نه مؤمن است و نه مسلمان.(4)

پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)به چند نفری که زکات نمی دادند فرمودند:

برخیزید از مسجد ما بروید زیرا که زکات نمی دهید.(5)و در وقت مرگ کسی که زکات نداده درخواست بازگشت به دنیا می کند که جبران آن را بکند و برای او ممکن نخواهد بود.(6)

و از چند روایت استفاده می شود کسی که زکات نمی دهد، خون او حلال است، لکن اجرای این حکم مخصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.(7)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که قیراطی از زکات را منع کند، پس اگر بخواهد یهودی یا نصرانی بمیرد.(8)

در وصیت پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)به امیرالمؤمنین(علیه السلام)آمده است:

ص: 245


1- . الکافی، ج3، ص504، ح7؛ وسائل الشیعه،ج 9، ص43ح1[11479]( باب ششم از ابواب ما تجب فیه الزکاة... از کتاب الزکاة).
2- . الکافی، ج3، ص502؛ وسائل الشیعه، ج9، ص22، ح3[11422].
3- . الکافی، ج3، ص504، ح8 و ج2، ص258، ح26؛ وسائل الشیعه،ج 9، ص23، ح4[11423]؛ بحارالأنوار، ج64، ص218، ح26(باب 12 از ابواب ما تجب فیه الزکاة... از كتاب الإیمان والكفر).
4- . الکافی، ج3، ص503، ح3؛ بحارالأنوار، ج93، ص21، ح48..
5- . الکافی، ج3، ص503، ح2؛ بحارالأنوار، ج18، ص130(باب 11 از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله و سلم)از كتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله و سلم)).
6- . الکافی، ج3، ص504، ح11؛ بحارالأنوار، ج93، ص21.
7- . الکافی، ج3، ص503، ح5؛ ثواب الأعمال، ص 235؛ بحارالأنوار، ج93، ص20، ح47 و ج52، ص371، ح162(باب 27 از ابواب نصوص من الله... از کتاب تاریخ امام الثانی العشر(عجل الله تعالی الشریف)).
8- . الکافی، ج3، ص505، ح14؛ بحارالأنوار، ج93، ص20 .

یا علی، کافر شده به خدای عظیم از این امت ده طایفه. و شمرد یکی از آن ها را مانع الزکات.(1)

و تمام آن در فصل اول از باب پنجم بیاید ان شاء اللّه تعالی.

روایات در مذمت منع زکات در کتاب وسائل و مستدرک زیاد است.(2)

زکات فطره

فرقی نیست در حرمت منع زکات بین زکات مال و زکات بدن که زکات فطره باشد. و زکات در عده ای از آیات تفسیر به زکات فطره شده است.(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

کسی که زکات فطره بدهد، خداوند تعالی تمام و برطرف می کند نقص زکات مالش را.(4)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که روزه بگیرد و زکات فطره را عمداً ندهد، روزه ای برای او نیست.(5)

و در روایت دیگر دادن زکات فطره را سبب قبول روزه دانسته.(6)و اگر فطره خود و عیالش را نداد، خوف مرگ هست برای آن کسی که فطره او را نداده است.(7)و این روایات را در کتاب وسائل نقل کرده است.

و بالجمله وجوب آن از واضحات است. و فقیر شرعی که جایز باشد برای او گرفتن زکات، واجب نیست که زکات بدهد.(8)

ص: 246


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص356 ، ح5762 ؛ بحارالأنوار، ج93، ص13، ح20(باب اول از ابواب الزکاة و بعض ما یتعلق بها از کتاب الزکاة و الصدقه).
2- . وسائل الشیعه، ج9، ص20(باب سوم: تحریم منع الزكاة از ابواب ما تجب فیه الزکاة... از کتاب الزکاة)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص18.
3- . تهذیب الأحکام، ج4، ص89، ح10[262]؛ وسائل الشیعه، ج9، ص320، ح10[12119].
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص183، ح2084؛ وسائل الشیعه، ج9، ص318، ح4[12113](باب اول از ابواب زکاة الفطرة از کتاب الزکاة).
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص183، ح2085؛ وسائل الشیعه، ج9، ص318، ح5[12114].
6- . معانی الأخبار، ص235، ح1؛ بحارالأنوار، ج93، ص313، ح8(باب 38 از ابواب الصوم از کتاب الصوم).
7- . الکافی، ج4، ص174، ح21؛ بحارالأنوار، ج93، ص104، ح5.
8- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج9، ص321(باب دوم: عدم وجوب الفطرة على الفقیر وهو من لا یملك كفایة سنته از ابواب زکاة الفطرة از کتاب الزکاة)؛ العروة الوثقی والتعلیقلات علیها، ج11، ص415 (مسألۀ4).

فصل دوم 2

وجوب خمس

وجوب خمس مستفاد از قرآن و روایات است. قال تعالی:

<وَاعْلَمُوا اَنَّ ما غَنِمتُمْ مِنْ شَيءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي القُرْبیٰ...>.(1)

این سه قسمت در این زمان سهم امام(علیه السلام)گفته می شود. و سه قسمت دیگر برای یتیم های سادات و مسکین های آنان و در راه مانده های از بنی هاشم است که به آنان داده می شود.(2)

شیخ صدوق به سند قوی از ابوبصیر نقل کرده که عرض کرد خدمت امام باقر(علیه السلام) چیست کوچک­ترین چیزی که انسان به سبب آن داخل در آتش جهنم می شود؟ فرمود:

خوردن یک درهم مال یتیم است، و ما هستیم آن یتیم.(3)

در توقیع مقدس امام زمان(عجل الله و تعالی الشریف)فرمود:

ص: 247


1- . الأنفال (8)، آیۀ 41: بدانید به درستی که آن چه فایده ای و بهره ای بردید، پس خمس آن داده می شود. و شش قسمت می شود؛ برای خدای تعالی، و برای رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)، و برای ذی القربی (که ائمه اثنا عشر(علیهم السلام)باشند).
2- . وسائل الشیعه، ج9، ص483 (باب اول از ابواب ما یجب فیه الخمس از کتاب الخمس)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص277.
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص41، ح1650؛ بحارالأنوار، ج93، ص186، ح11.

کسی که از اموال ما به ناحق بخورد، پس در واقع آتش را می خورد و وارد جهنم خواهد شد.(1)

و در توقیع دیگر فرمود:

لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم باد بر آن کسی که یک درهم از مال ما را به وجه حرام بخورد.(2)

و غیر این روایات که به مضمون این­هاست در کتاب وسائل و مستدرک نقل کرده اند.

ص: 248


1- . کمال الدین، ج2، ص520، ح49؛ بحارالأنوار، ج53، ص182، ح11(باب 31 از ابواب نصوص من الله... از كتاب تاریخ الإمام الثانی عشر عجل الله تعالی فرجه الشریف).
2- . کمال الدین، ج2، ص522، ح51؛ بحارالأنوار، ج53، ص183، ح12 .

فصل سوم 3

حرمت حبس حقوق مردم

حبس حقوق مردم حرام است؛ خواه زکات و خمس باشد یا دیون دیگر.

در کتاب کافی به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که خود را از انفاق به حق منع کند _ یعنی در مورد حق انفاق نکند _ مبتلا شود که در باطل دو مقابل آن را صرف و خرج کند.(1)

از امام باقر(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

خداوند زنده می کند در قیامت جماعتی از مردم را که دست های آنان بسته شده به گردن های آنان و ملائکه آنان را سرزنش می کنند و می گویند اینان کسانی هستند که خداوند به آنان مال و ثروت داده و آنان حق خدا را ندادند.(2)

از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

کسی که حبس کند حق مؤمن را، خداوند در روز قیامت پانصد سال ایستاده او را حبس می کند. و منادی از جانب خدا ندا کند؛ این ظالمی است که حق خدا را حبس کرده. پس چهل سال او را توبیخ می کنند و بعد امر می شود او را به آتش برند.(3)

ص: 249


1- . الکافی، ج3، ص504، ح7 و ص506، ح21؛ وسائل الشیعه، ج9، ص43، ح1و2 [11479_11478](باب ششم از ابواب ما تجب فیه الزکاة... از کتاب الزکاة).
2- . الکافی، ج3، ص506، ح22؛ بحارالأنوار، ج93، ص21، ح49(باب اول از ابواب الزکاة و بعض... از كتاب الزكاة والصدقة).
3- . الخصال، ج1، ص328، ح20؛ بحارالأنوار، ج100، ص147، ح6(باب سوم از ابواب الدین والقرض از كتاب العقود والإیقاعات).

و همین روایت را در کتاب محاسن برقی نقل کرده است. و همچنین اعلام الدین این حدیث را از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است. (1)

در حدیث مناهی رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

کسی که حق مسلمانی را حبس کند، خدا برکت از روزی او برمی دارد، مگر آن­که توبه کند. تا آن که فرمود: و کسی که تأخیر بیندازد حق صاحب حقی را با آن که قدرت ادای آن حق را دارد، پس به هر روزی که تأخیر می اندازد، گناه عشار (یعنی کسانی که از مردم به ظلم مالیات می گیرند) بر گردن او نوشته می شود.(2)

در بحار از خصال و امالی صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

ذات مقدس حق قسم خورد که سه طایفه را در بهشت جای ندهد: کسی که رد کند بر خدای تعالی، یا کسی که رد کند بر امام(علیه السلام)یا کسی که حق مؤمنی را حبس کند... .(3)

پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

شهیدی را بر در بهشت حبس کردند به واسطه سه درهم که یهودی از او طلب کار بود و نداده بود.(4)

در کتاب خصال در روایت بیان امام صادق(علیه السلام)شرایع دین را، از جمله گناهان کبیره شمرده اند حبس حقوق را بدون فقر و عُسر و شدت.(5) و همچنین امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیهم السلام)این را از گناهان کبیره شمرده اند.(6)

ص: 250


1- . المحاسن، ج1، ص100، ح72؛ اعلام الدین، ص404 با اندکی تفاوت.
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص15، ح4968 ؛ بحارالأنوار، ج73، ص335، ح1(باب 67 از ابواب النوادر از كتاب العشرة).
3- . بحارالأنوار، ج8، ص357، ح16(باب 27 از ابواب المعاد و... از كتاب العدل والمعاد)؛ الخصال ، ص151، ح185؛ این حدیث در الأمالی شیخ صدوق یافت نشد.
4- . الإحتجاج، ج1، ص224؛ بحارالأنوار، ج10، ص47، ح1(باب دوم از ابواب إحتجاجات امیرالمؤمنین از كتاب الإحتجاج).
5- . الخصال، ص610؛ بحارالأنوار، ج76، ص9، ح11(باب 68 از ابواب المعاصی... از كتاب الروضة).
6- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص127، ح1(باب 35)؛ بحارالأنوار، ج76، ص12، ح12.

فصل چهارم 4

فضیلت و شرافت قرض دادن

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

ثواب صدقه ده مقابل است. و اما قرض، هجده مقابل آن است.

در کتاب کافی و فقیه از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

ثواب صدقه ده مقابل است. و ثواب قرض هجده مقابل است. و صله و احسان به برادران دینی بیست مقابل، و صله رحم 24 مقابل آن است.(1)

از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

قرض بدهم پولی را دوست تر دارم از آن که آن را صدقه و رایگان دهم. و کسی که قرض بدهد و مدت آن را معین کند، پس در وقت رسید مدت پول او را رد نکرد، پس به هر روزی که تأخیر می افتد از آن وقت ثواب صدقه یک دینار برای او ثبت می شود.(2)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که برای خشنودی خدای تعالی به برادر دینی خود قرض الحسنه دهد، ثواب او مثل ثواب صدقه خواهد بود تا وقتی که آن پول به او رد شود.(3)

ص: 251


1- . الکافی، ج4، ص10، ح3؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص67، ح1738؛ وسائل الشیعه، ج16، ص318، ح5[21653](باب 11 از ابواب فعل المعروف از کتاب الجهاد).
2- . ثواب الأعمال، ص 138؛ وسائل الشیعه، ج18، ص329، ح1[23783](باب ششم از ابواب الدین و القرض از کتاب التجارة).
3- . ثواب الأعمال، ص 138؛ وسائل الشیعه، ج18، ص330، ح2[23784].

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

کسی که قرض دهد برادر مسلمانش را، می باشد برای او به هر درهمی که قرض داده ثواب و حسنات به قدر وزن کوه احد و کوه طور سینا. و وقتی که داد، اگر مدارا کند در مقابل مطالبه آن، از صراط مثل برق جهنده بگذرد. و کسی که برادر مسلمانش نزد او شکایت از فقر کند و به او قرض ندهد، خداوند بهشت را بر او حرام می کند.

و این روایات را در کتاب وسائل و غیره از ثواب الاعمال نقل کرده است.(1)

در حدیث مناهی پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که محتاج شود به او برادر دینی او که قرض خواهد و او ندهد با آن که قدرت و تمکن دارد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.(2)

در کتاب من لایحضر در باب اعتکاف از امام حسن مجتبی(علیه السلام)نقل کرده که در ضمن حدیثی فرمود: حدیث کرد مرا پدرم از جدم رسول اللّه صلی الله علیه وآله که فرمود:

کسی که سعی کند در برآوردن حاجت برادر دینی خود، گویا عبادت کرده نه هزار سال که روزها روزه و شب ها به عبادت قیام کرده.(3)

و این روایت را دیگران هم نقل کرده اند با اضافه بعضی از آن ها که حضرت فرمود:

سعی در حاجت بهتر است از سی سال اعتکاف.(4)

ص: 252


1- . ثواب الأعمال، ص 289؛ وسائل الشیعه، ج18، ص331، ح5[23787].
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص15، ح4968؛ بحارالأنوار، ج73، ص335، ح1(باب 67 از ابواب النوادر از کتاب العشرة).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص189، ح2108؛ بحارالأنوار، ج94، ص129، ح5(باب 66 از ابواب الإعتکاف از کتاب الصوم).
4- . اعلام الدین، ص442؛ بحارالأنوار، ج94، ص129، ح6 .

فصل پنجم 5

فضیلت صدقه و اقسام آن

بدان­که: آیات و روایات در فضیلت صدقه دادن زیاد و خارج از حد احصاست. و از آیات و روایات استفاده می شود که:

صدقات را ذات مقدس حق قبول می فرماید،(1)و سبب برکت و زیادی مال می شود، و باعث ادای دین می شود.(2)

صدقه مردن بد را برطرف می کند،(3)و عمر را زیاد می کند.(4)

صدقه از صاحبش هفتاد مردن بد را برطرف می کند.(5)

و زمین قیامت آتش است غیر از محل ایستادن مؤمن که صدقه او به سایه بر سرش می افکند.(6)

و مفتاح روزی صدقه است.(7)

صدقه سپری از آتش است.(8)

ص: 253


1- . اشاره به سوره التوبة (9)، آیۀ 104. التوحید، ص161، ح2؛ بحارالأنوار، ج4، ص2، ح3(باب اول از ابواب تأویل الآیات... از کتاب التوحید).
2- . الکافی، ج4، ص9، ح1؛ بحارالأنوار، ج93، ص134(باب 14 از ابواب الصدقة از كتاب الزكاة والصدقة).
3- . الکافی، ج4، ص2، ح1؛ بحارالأنوار، ج93، ص179، ح16(باب 21 از ابواب الصدقة از کتاب الزکاة و الصدقة).
4- . الکافی، ج4، ص9، ح3؛ بحارالأنوار، ج93، ص126، ح39(باب 14 از ابواب الصدقة از كتاب الزكاة والصدقة).
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص66، ح1729؛ بحارالأنوار، ج93، ص119، ح17.
6- . الکافی، ج4، ص3، ح6؛ بحارالأنوار، ج93، ص124، ح36 .
7- . الکافی، ج4، ص9، ح3؛ بحارالأنوار، ج93، ص134 .
8- . الخصال، ص635؛ بحارالأنوار، ج10، ص113(باب هفتم از ابواب إحتجاجات امیرالمؤمنین از كتاب الإحتجاج).

در چند روایت فرمودند: طلب نزول روزی کنید بر خود به سبب صدقه دادن.(1)

فرمودند: مداوا کنید مریض های خود را به صدقه دادن.(2)

صدقه بهتر از بنده خریدن است.(3)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

ملک الموت مأمور قبض روح می شود، پس اگر صدقه دهد، اجلش برمی گردد.(4)

و مواردی از ائمه(علیهم السلام)بیان فرموده اند که اجل آنان بعد از رسیدن به واسطه صدقه برگشت و خدا مرگ را از ایشان برطرف کرد.(5)

صدقه سبب آمرزش گناهان است.

خداوند صدقه را تربیت می کند و بزرگ می کند آن را مثل کوه احد و روز قیامت به او رد می شود.(6)

اگر صبح و اول شب صدقه داد، خداوند(جل وجلالة)نحسی آن روز و شب را و بلیات آن را از او برطرف می کند(7) و شر آن چه نازل می شود از آسمان به زمین از صدقه دهنده برطرف می شود.(8)

قضا و قدر بد را صدقه برطرف می کند.(9)

به صدقه دردها دفع می شود.(10)

و از سوختن و غرق شدن و خانه خراب شدن و دیوانگی و هفتاد قسم بلیات،

ص: 254


1- . الکافی، ج4، ص10، ح4؛ بحارالأنوار، ج93، ص121، ح25.
2- . الکافی، ج4، ص3، ح5؛ بحارالأنوار، ج93، ص118، ح13و، ص120،ح 22 .
3- . ثواب الأعمال، ص 140؛ بحارالأنوار، ج93، ص124، ح37 .
4- . ثواب الأعمال، ص 139؛ بحارالأنوار، ج93، ص123، ح32 .
5- . الکافی، ج4، ص5، ح3 و ص7، ح10 و11؛ بحارالأنوار، ج4، ص121، ح67(باب سوم از ابواب الصفات از كتاب التوحید) و ج14، ص324، ح36(باب 21 از ابواب قصص عیسی و أمه وابویها از کتاب النبوة) و ص502، ح27(باب 32 از ابواب الصفات از كتاب التوحید) و ج93، ص135.
6- . الکافی، ج4، ص47، ح6؛ بحارالأنوار، ج93، ص126، ح43.
7- . الکافی، ج4، ص6، ح9؛ بحارالأنوار، ج47، ص52، ح84(باب چهارم از ابواب تاریخ الإمام الهمام مظهر الحقائق... از كتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی...) .
8- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص67، ح1733؛ وسائل الشیعه، ج9، ص384 ، ح3[12295] و 5[12297](باب هشتم از ابواب الصدقة از کتاب الزکاة).
9- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص368؛ وسائل الشیعه، ج9، ص384، ح4[12296].
10- . تحف العقول، ص202؛ بحارالأنوار، ج59، ص269، ح62(باب 88 از ابواب الأدویة و خواصها از كتاب السماء والعالم).

صاحب صدقه محفوظ می باشد. (1)

صدقه شب، غضب پروردگار را برطرف می کند ، و گناه عظیم را محو می کند، و حساب را آسان می کند. صدقه روز مال و عمر را زیاد می کند.(2)

صدقه روز، گناه را آب می کند مثل آن که آب نمک را مضمحل و مستهلک می کند .(3)

صدقه پنهان بهتر از صدقه آشکارا است.(4)

صدقه بر رَحِم فقیر بهتر است.(5)

تمام آن­چه در این فصل گفتیم مضمون روایات کتاب وسائل و ترجمه کلمات پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)و امام(علیه السلام)بود. و به همین مقدار اکتفا می کنیم.(6)

در کتاب مستدرک از کنز کراجکی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

ملعون است، ملعون است، کسی که خدا به او مالی ببخشد و هیچ صدقه ندهد. آیا نشنیدی کلام رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)را که فرمود: یک درهم صدقه افضل است از نماز خواندن ده شب؟(7)

از امالی شیخ طوسی از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

کسی که یک درهم در راه خدا عطا کند، خدا برای او هفتصد حسنه بنویسد.(8)

حقیر گوید: این مفاد مطابق قرآن است. قال تعالی:

<مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُم فِي سَبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في

ص: 255


1- . الکافی، ج4، ص5، ح2؛ بحارالأنوار، ج59، ص269، ح61 .
2- . الکافی، ج4، ص8، ح3؛ بحارالأنوار، ج93، ص125، ح39(باب 14 از ابواب الصدقة از كتاب الزكاة والصدقة).
3- . الأمالی (للصدوق)، ص367، ح15(مجلس58)؛ بحارالأنوار، ج93، ص176، ح1.
4- . الکافی، ج4، ص8، ح2؛ بحارالأنوار، ج52، ص127، ح20(باب 22 از ابواب النصوص من الله... از كتاب تاریخ الإمام الثانی عشر(عجل الله تعالی الشریف)).
5- . الکافی، ج4، ص10، ح2؛ بحارالأنوار، ج93، ص179، ح17(باب 21 از ابواب الصدقة از کتاب الزکاة والصدقة).
6- . وسائل الشیعه، ج9، ص480_367( ابواب الصدقة از كتاب الزكاة).
7- . کنزالفوائد، ص150؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص157، ح15[7903](باب اول از ابواب الصدقة از کتاب الزکاة).
8- . الأمالی (للطوسی)، ص182، ح8[306]؛ بحارالأنوار، ج93، ص122، ح28 .

کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّة...>؛(1)

مثل آن کسانی که انفاق می کنند مال خود را در راه خدا مثل دانه ای ست که هفت خوشه از آن بروید و در هر خوشه صد دانه باشد. و خدا مضاعف می کند برای هرکه بخواهد.

در مستدرک از علامه حلی در رساله سعدیه و ابن ابی جمهور در عوالی اللئالی از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده اند که فرمودند:

صدقه پنج قسم است: یکی به عموم مردم، که ده مقابل شود. دوم به صاحبان بلیه و مرض و آفت، که یکی هفتاد مقابل می شود. سوم صدقه به قومان و خویشان، که یکی هفتصد مقابل می شود.چهارم صدقه به اهل علم، که یکی هفت هزار می شود. پنجم صدقه در راه مردگان، که یکی هفتاد هزار مقابل می شود.(2)

در وسائل از شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

اگر صدقه و احسان به برادران ایمانی جاری شود بر هشتاد دست _ یعنی صاحب اولی به کسی دهد و آن کس به شخص دیگر و آن شخص به دیگری تا هشتاد نفر _ همه هشتاد نفر اجر و ثواب می برند و از اجر صاحبش کسر نمی شود.(3)

در خطبه ای پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

صدقه اگر بر چهل هزار دست جاری شود، برای هریک مثل اجر و ثواب مالک اول خواهد بود... .(4)

حقیر گوید: باید متوجه باشد که در این کار منت و اذیت و ریا و عُجب وارد نشود که صدقه باطل می شود. قال تعالی:

<لَاتُبطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالمَنِّ وَالاَذی>؛(5)

ص: 256


1- . البقرة (2)، آیۀ 261.
2- . مستدرک الوسائل، ج7، ص195، ح10[8016](باب از ابواب الصدقة از كتاب الزكاة)؛ عوالی اللئالی، ج1، ص354، ح21.
3- . الکافی، ج4، ص17، ح2؛ وسائل الشیعه، ج9، ص425، ح1[12397](باب 26 از ابواب الصدقة از کتاب الزکاة).
4- . ثواب الأعمال، ص 290؛ بحارالأنوار، ج73، ص369(باب 67 از ابواب النوادر از كتاب العشرة).
5- . البقرة (2)، آیۀ 264.

ای کسانی که ایمان آورده اید، باطل نکنید صدقات خود را به منت و اذیت کردن.

و همچنین ریا عمل و عبادت را باطل می کند.(1)

ص: 257


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص605؛ بحارالأنوار، ج65، ص159(باب 19 از ابواب الإیمان والإسلام... از کتاب الإیمان والکفر).

فصل ششم 6

صله رحم و فضیلت و ثواب آن و حرمت قطع رحم

بدان­که: آیات و روایات مبارکات در مدح و شرافت و فضیلت صله رحم و حرمت قطع رحم زیاد و از حد تواتر افزون است.

ملخص و ملفق آن ها این است که: صله رحم عمر را زیاد می کند، و اجل رسیده را برمی گرداند، و مال را زیاد و اولاد را افزون می کند، و خانه ها را آباد و ایمان را می افزاید، و اعمال پاکیزه و بلیات و فقر را برطرف می کند.(1)

از حضرت رضا(علیه السلام)از آباء کرام خود از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

کسی که ضمانت کند برای من به یک خصلت که انجام دهد،من برای او به چهار چیز ضمانت می کنم. او صله رحم کند تا خدا او را دوست بدارد، و روزی او را توسعه دهد، و عمر را زیاد کند، و او را داخل بهشت کند.(2)

حضرت صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل فرمود که:

شخص صله رحم می کند و از عمر او سه سال باقی مانده، پس سی سال می شود. و سی سال باقیمانده قطع رحم می کند، پس سه سال می شود.(3)

ص: 258


1- . ر.ک: بحارالأنوار، ج71، ص94(باب سوم: صلة الرحم و إعانتهم والإحسان الیهم... از ابواب آداب العشرة... از کتاب العشرة).
2- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص37، ح93(باب31)؛ بحارالأنوار، ج71، ص92، ح16.
3- . الأمالی (للطوسی)، ص480، ح1049(مجلس17)؛ بحارالأنوار، ج71، ص93، ح21 .

و فرمود:

صله رحم آباد می کند خانه ها را و عمر را زیاد می کند.(1)

و فرمود:

صله رحم حساب را آسان می کند و از مرگ بد نگه­داری می کند.(2)

در کافی 33 روایت به مضمون آن چه گفتیم نقل فرموده. و یکی از آن روایات این است که پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

جمعیتی که فاجر باشند و از خوبان نباشند، صله رحم کنند، مال های آنان زیاد و عمرهای آنان طولانی می شود. پس چگونه خواهد بود اگر ابرار و خوبان صله رحم کنند؟!(3)

شیخ صدوق در کتاب من لایحضر و غیره مناهی رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)را نقل فرموده که از آن جمله پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که برود به سوی صاحب قرابت خود (یعنی بین او و آن کس خویشی باشد) و از مال دنیا هم برای او ببرد. برای آن که صله رحم کند، خداوند به او عطا فرماید اجر صد شهید. و برای او خواهد بود به هر قدمی که برمی دارد، چهل هزار حسنه، و از او چهل هزار گناه محو شود، و برای او چهل هزار درجه بلند شود. و گویا صد سال عبادت خدا کرده است.(4)

امام عسکری(علیه السلام)در تفسیرش نقل فرموده از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

کسی که مراعات کند حق خویشان خود را، به او در بهشت هزار درجه عطا شود. و دوری مابین هر درجه تا درجه دیگر به اندازه دویدن اسب خوب تندرو در صد سال است. یکی از درجات از نقره و دیگری از طلا و دیگری از لؤلؤ و دیگری از زمرد و دیگری از زبرجد و دیگری از مشک و دیگری از عنبر، و این

ص: 259


1- . الکافی، ج2، ص152، ح14؛ بحارالأنوار، ج71، ص120، ح82 .
2- . الأمالی (للطوسی)، ص480، ح18[1049]؛ بحارالأنوار، ج71، ص93، ح21 .
3- . الکافی، ج2، ص155، ح21؛ بحارالأنوار، ج71، ص125، ح88 .
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص16؛ بحارالأنوار، ج71، ص89، ح6 .

درجات از همین جنس ها می باشد.

و کسی که مراعات کند حق خویشان پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)را (سادات را) به او آن­قدر درجات داده شود که خدا داند. و زیادتی درجات او بر آن کسی که مراعات حق خویشان خود را می کند، مثل زیادتی و فضیلت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)و امیرالمؤمنین(علیه السلام)است بر پدر و مادر خودش.(1)

اما حرمت قطع رحم، پس از واضحات قرآن و روایات است و نتیجه آن عکس نتیجه صله رحم است: عمر را کوتاه می کند، و مال و اولاد را کم و خانه ها را خراب می کند، و خانه ایمان را نیز خراب می کند.(2)

و امیرالمؤمنین(علیه السلام)آن را از گناهانی که وسیله سرعت فنا و زوال است شمرده اند.(3) و سبب انقطاع نسل می شود.(4)

فرمود امام باقر(علیه السلام)

در کتاب امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که سه خصلت است که صاحب آن نمی میرد تا آن­که به جزا و وبال آن برسد: ظلم و تعدی کردن، و قطع رحم، و قسم دروغ خوردن.(5)

در روایات از آن تعبیر به «حالِقة» شده، یعنی می تراشد و مستأصل و نابود می کند دین اشخاص را.(6)

و روایات در مذمت و حرمت آن زیاد است. به همین مقدار اکتفا می کنیم.

ص: 260


1- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)ص333، ح202؛ بحارالأنوار، ج71، ص90، ح8 .
2- . وسائل الشیعه، ج21، ص192(باب 95 از ابواب تحریم قطعیة الأرحام از ابواب أحکام الأولاد از کتاب از کتاب النکاح) .
3- . الکافی، ج2، ص347، ح7؛ بحارالأنوار، ج71، ص137، ح107(باب سوم از ابواب اداب العشرة... از کتاب العشرة).
4- . معانی الأخبار، ص264، ح1؛ بحارالأنوار، ج71، ص94، ح24 .
5- . الکافی، ج2، ص347، ح4؛ بحارالأنوار، ج71، ص99، ح43 .
6- . الکافی، ج2، ص346، ح1و2؛ بحارالأنوار، ج71، ص132، ح101و102.

ص: 261

فصل هفتم 7

فضیلت و ثواب اطعام مؤمن

آیات و روایات در مدح اطعام مؤمن زیاده از حد احصا است.

در کتاب کافی بیست روایت در مدح و شرافت آن نقل فرموده که خلاصه آن این است که امام(علیه السلام)فرمود:

کسی که مؤمنی را سیر کند، بهشت برای او ثابت شود.(1)

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که سه نفر از مسلمانان را اطعام کند، خدا او را از سه بهشت اطعام فرماید؛ بهشت فردوس، و بهشت عدن، و درخت طوبی.(2)

امام(علیه السلام)فرمود:

اطعام دو نفر مؤمن از یک بنده آزاد کردن افضل است.(3)

فرمود:

کسی که مؤمنی را سیر کند، خدا او را از میوه های بهشت اطعام فرماید. و احدی ثواب او را نداند مگر ذات مقدس حق.(4)

ص: 262


1- . الکافی، ج2، ص200، ح1؛ بحارالأنوار، ج71، ص369، ح63(باب 23 از ابواب حقوق المؤمنین... از کتاب العشرة).
2- . الکافی، ج2، ص200، ح3؛ بحارالأنوار، ج71، ص371، ح65 .
3- . الکافی، ج2، ص201، ح4؛ بحارالأنوار، ج71، ص367، ح49 .
4- . الکافی، ج2، ص201، ح5 و6 و17؛ بحارالأنوار، ج71، ص373، ح42 و 68 و 79.

امام(علیه السلام)فرمود:

حق مهمان بر میزبان بیشتر و بالاتر است، زیرا وقتی که وارد می شود به آمرزش صاحب خانه و اهل بیتش وارد می شود و روزی خدا را می خورد، و وقتی که خارج شود گناهان آنان را برطرف می کند.(1)

و فرمود:

یک خوراک که برادر مسلمانت نزد تو بخورد و سیر شود، از یک بنده آزاد کردن بهتر است.(2)

و به این مضمون چند روایت وارد شده است.(3)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

اطعام کنم مؤمنی را محبوب تر است به سوی من از آزاد کردن ده بنده و ده حج.

و فرمود:

اطعام مؤمن احیای مؤمن است وَمَنْ اَحْیا مُؤمِناً فَکانَّما اَحْیا النّاسَ جَمیعاً.(4)

تمام شد روایات کافی.

شیخ صدوق در آخر ثواب الأعمال خطبه پیغبمر(صلی الله علیه و اله و سلم)را نقل کرده است که از آن جمله فرمود:

کسی که طعامی را جهت ریا و سمعه اطعام کند (یعنی برای خودنمایی و رضایت خلق) خدای تعالی به او از صدید جهنم به مثل آن طعام اطعام فرماید. و خدا قرار می دهد این طعام را آتش در شکم او تا آن­که حکم فرماید

ص: 263


1- . الکافی، ج2، ص201، ح8؛ بحارالأنوار، ج71، ص362، ح20 .
2- . الکافی، ج2، ص203، ح13؛ بحارالأنوار، ج71، ص366، ح45 .
3- . الکافی، ج2، ص201، ح4 و ص203، ح14و15و16و19؛ بحارالأنوار، ج71، ص363، ح25و ص364، ح32 و ص366، ح44_47.
4- . الکافی، ج2، ص204، ح20؛ بحارالأنوار، ج71، ص379، ح82(باب 23 از ابواب حقوق المؤمنین... از کتاب العشرة).

بین مردم.(1)

ص: 264


1- . ثواب الأعمال، ص 286؛ بحارالأنوار، ج73، ص366(باب 67 از ابواب النوادر از كتاب العشرة).

فصل هشتم 8

اعانت ضعیف

بدان­که: به حکم عقل و نقل اعانت ضعیف و مظلوم واجب و لازم بر هر فردی است. و در روایات زیادی ارشاد به این حکم عقل فرموده اند و فرموده اند:

ذات مقدس حق مؤمن را اعانت می کند مادامی که این مؤمن در مقام اعانت برادر مؤمن خود باشد.(1)

شیخ صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

هیچ مؤمنی نیست که مؤمن مظلومی را اعانت کند، مگر آن که از یک ماه روزه گرفتن و اعتکاف در مسجدالحرام افضل است. و کسی که مؤمنی را یاری کند، خدا او را در دنیا و آخرت یاری می­کند و اگر یاری نکند با آن­که قدرت یاری دارد خدا او را در دنیا و آخرت یاری نکند.(2)

و غیر این روایات زیاد است که در بحار ذکر فرموده است.(3)

ص: 265


1- . الکافی، ج2، ص200، ح5؛ بحارالأنوار، ج71، ص322، ح89(باب 20 از ابواب حقوق المؤمنین... از كتاب العشرة).
2- . ثواب الأعمال، ص 147؛ بحارالأنوار، ج72، ص20، ح17(باب 33 از ابواب حقوق المؤمنین... از کتاب العشرة).
3- . بحارالأنوار، ج71، ص341_283(باب 20: قضاء حاجة المؤمنین والسعی فیها وتوقیرهم وإدخال السرور علیهم... از ابواب حقوق المؤمنین... از کتاب العشرة) و ج72، ص23_17(باب 33 نصر الضعفاء والمظلومین وإغاثتهم وتفریج كرب المؤمنین... از ابواب حقوق المؤمنین... از کتاب العشرة).

و گذشت در فصل اهمیت و فضیلت وضو که:

کسی را که در قبر تازیانه عذاب زدند و قبر او پر از آتش شد، به جهت آن که یک روز بی وضو نماز خوانده بود و عبور کرد به ضعیفی و او را یاری نکرد.(1)

در خبر مناهی پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

کسی که سعی کند در برآوردن حاجت نابینایی و حاجت او را برآورد، خداوند تعالی به او برات نجات از نفاق و از آتش عطا فرماید و هفتاد حاجت دنیای او را برآورد.(2)

ص: 266


1- . المحاسن، ج1، ص78، ح1؛ بحارالأنوار، ج77، ص233، ح6(باب دوم از ابواب الوضوء از کتاب الطهارة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص16؛ بحارالأنوار، ج73، ص335(باب 67 از ابواب النوادر از كتاب العشرة).

فصل نهم 9

فضیلت و شرافت تعلیم کارهای خیر

بدان­که: آیات و روایات در فضیلت علم و عالم و متعلم زیاد است و احصای آن میسور نیست. ما به ذکر چند روایت می پردازیم:

شیخ کلینی در کتاب کافی به سند خود از ابوبصیر نقل کرده که گفت: شنیدم از امام به حق ناطق جعفرالصادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که کار خیری را به دیگری تعلیم دهد، برای او خواهد بود مثل ثواب آن کسی که عمل کند به دستور او.

عرض کرد: اگر آن دیگری به دیگری تعلیم کرد، بازجاری است برای اولی؟ فرمود: بلی؛ اگر به تمام مردم تعلیم دهد، مثل ثواب همه برای یاد دهنده خواهد بود.

عرض کرد: اگر شخص اول یاد دهنده بمیرد؟ فرمود: هر چند بمیرد ثواب برای او جاری است.(1)

و در بصائر همین خبر را به دو سند از ابوبصیر نقل کرده.(2)

ص: 267


1- . الکافی، ج1، ص35، ح3؛ بحارالأنوار، ج2، ص17، ح43(باب هشتم از ابواب العلم از كتاب العقل والعلم والجهل).
2- . بصائرالدرجات، ص5، ح11و13(باب دوم از جزء اول).

و همچنین در بصائر به سند خود از جابر از امام باقر(علیه السلام)است که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

برای تعلیم دهنده عمل خیر حیوانات روی زمین و ماهیان دریا و هر صاحب روحی که در هواست و جمیع اهل آسمان و زمین استغفار می کنند. و عالم و متعلم در اجر و ثواب مساوی هستند... .(1)

و در روایت دیگر برای عالم فضیلتی علاوه بیان فرموده اند.(2)

و همچنین در بصائر از جابر از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمود:

طلب آمرزش می کنند برای معلم کار خیر، حیوانات زمین و ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگی که در زمین و آسمان است.(3)

در ثواب الاعمال به سند خود از امام صادق7 نقل است که فرمود:

کسی که کلام حقی بگوید و مردم به آن عمل کنند، برای او خواهد بود مثل ثواب کسانی که عمل به آن می کنند. و اگر کلام باطلی بگوید که وسیله ضلالت و گمراهی و معصیت مردم شود، برای او خواهد بود مثل گناه آن کسانی که به آن باطل عمل کنند.(4)

و روایات بر این مضامین زیاد است و در ابواب متفرقه ذکر کرده اند. و از این روایات استفاده می شود که:

هر کس خیری تعلیم دهد، چه واجب باشد و چه مستحب مثل عبادات و اجزای آن و ذکرها و دعاها و قرائت قرآن و سائر اعمال خیریه، برای او خواهد بود مثل ثواب و اجر تمام کسانی که عمل کنند به آن مادامی که این عمل خیر را انجام

ص: 268


1- . بصائرالدرجات، ص3، ح1؛ بحارالأنوار، ج2، ص17، ح40 .
2- . بصائرالدرجات، ص4، ح8؛ بحارالأنوار، ج1، ص173، ح35(باب اول از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
3- . بصائرالدرجات، ص4، ح5؛ بحارالأنوار، ج2، ص17، ح41.
4- . ثواب الأعمال، ص 132؛ بحارالأنوار، ج2، ص19، ح52.

می دهند. و اگر چه یاد دهنده بمیرد، ثواب برای او جاری است و در نامه حسنات او ضبط می شود و ثواب آن از او منقطع نمی شود.

و همچنین است اعمال شر و باطل، که هر کس باعث وقوع آن شود، در نامه سیئات او مثل گناه عمل کنندگان ثبت می شود، هر چند بمیرد.

در کتاب کافی به سند صحیح از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

آن کسی که از شما تعلیم علمی دهد، برای اوست اجر و ثوابی مثل اجر و ثواب متعلم علاوه بر فضیلتی که دارد... .(1)

و همچنین در کافی به سند صحیح دیگر از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که تعلیم دهد راه هدایت و سعادتی را، برای او خواهد بود مثل اجر کسانی که به دستور او عمل کنند و از اجر عمل کنندگان هیچ کسر نمی شود. و کسی که تعلیم کند راه ضلالت و گمراهی را، برای او خواهد بود مثل گناه آن کسانی که عمل به آن می کنند و از گناه عمل کنندگان کسر نمی شود.(2)

و همین مفاد را در ثواب الاعمال به سند دیگر از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده است. و همچنین جناب برقی در محاسن دو روایت دیگر از امام باقر(علیه السلام)به همین مضمون نقل کرده است.(3)

در احتجاج طبرسی از امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که در جواب زندیقی نقل فرمود از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

کسی که سنت و طریقه حقی میان مردم قرار دهد، برای او خواهد بود مثل اجر و ثواب کسانی که به آن عمل کنند و ثواب از او منقطع نمی شود تا روز قیامت. و اگر طریقه باطلی دائر کند، برای او خواهد بود مثل گناه عمل کنندگان به آن تا

ص: 269


1- . الکافی، ج1، ص35، ح2؛ بحارالأنوار، ج1، ص174، ح36(باب اول از ابواب العلم وآدابه... از کتاب العلم والعقل والجهل).
2- . الکافی، ج1، ص35، ح4؛ بحارالأنوار، ج2، ص19، ح53.
3- . ثواب الأعمال، ص 132؛ المحاسن، ج1، ص27، ح8 و 9؛ وسائل الشیعه، ج16، ص173، ح9[21278] و ح7[21276](باب 16 از ابواب الأمر والنهی... از کتاب الأمر بالمعروف...).

روز قیامت.(1)

و روایات ثواب تعلیم و تعلم و عظمت و فضیلت و اجر و شرافت آن زیاده از حد احصا است، روایت راجع به مطلوب مذکور است. و در باب چهاردهم روایات مربوط به این­جا بیاید ان شاء اللّه تعالی.

ص: 270


1- . الإحتجاج، ج1، ص251؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص230ح10[13964]؛ بحارالأنوار، ج90، ص117(باب129 احتجاجات أمیر المؤمنین(علیه السلام)على الزندیق ... از كتاب القرآن)؛ در کتاب مستدرک، ج12، ص228_232(باب 15:استحباب اقمة السنن... از ابواب الأمر والنهی... از کتاب الأمر بالمعروف...) چهارده روایت دلیل بر این مدعا نقل کرده است. و در وسائل الشیعه، ج19، ص171_175(باب اول: استحبابها از کتاب الوقوف والصدقات) هفت روایت نقل کرده که مفاد آن­ها بیان چیزهایی است که بعد از مرگ ثواب آن به انسان می رسد و از آن جمله مدعا را شمرده است. و در ج2، ص444، ح3_6 [2600_2603](باب 28: استحباب الصلاة عن المیت... از ابواب احتضار وما یناسبه از کتاب الطهارة) روایات دلیل مدعا را نقل فرموده است. (مؤلف)

باب چهارم (4) : فلسفه و احکام روزه

اشاره

ص: 271

ص: 272

باب چهارم از ابواب رحمت روزه است. و در این جا چند فصل بیان می شود:

فصل اول 1

وجوب روزه و عذاب تارک آن

بدان­که: وجوب روزه ماه رمضان از ضروریات دین است. و منکر آن با التفات و توجه به آن که ضروری است، کافر و نجس است. و اگر خورنده روزه ماه مبارک رمضان بدون عذر شرعی، حلال بداند خوردن روزه را و اظهار کند که گناهی بر او نیست، حد او کشتن است. و اگر اظهار کرد که بد کرده و گناه کار است، او را تازیانه می زنند. و در مرتبه سوم او را می کشند. (1)ولکن احتیاط آن است که در مرتبه سوم هم او را تازیانه بزنند و بعد در مرتبه چهارم او را بکشند.(2)

شیخ صدوق در کتاب عقاب الاعمال به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که یک روز از ماه مبارک رمضان را افطار کند، روح الایمان از او خارج می­شود.(3)

ص: 273


1- . ر.ک: الکافی، ج4، ص103، ح5 و 6؛ وسائل الشیعه، ج10، ص248، ح1و2[13334](باب دوم از ابواب احکام شهر رمضان از كتاب الصیام) .
2- . ر.ک: این احتیاط به خاطر روایت مرسل شیخ طوسی در کتاب المبسوط، ج1، ص129 می باشد. (مؤلف)
3- . ثواب الأعمال، ص 236؛ بحارالأنوار، ج93، ص340، ح5(باب 46 از ابواب صوم شهر رمضان... از کتاب الصوم).

شیخ مفید در مقنعه مثل این را از امام صادق(علیه السلام)نقل فرموده. و در وسائل و مستدرک از کتاب­های دیگر هم نقل کرده اند.(1)

ص: 274


1- . المقنعه، ص347؛ وسائل الشیعه، ج10، ص251، ح4و5[13338_13337]؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص402، ح4[8529](باب دوم از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام).

فصل دوم 2

فضیلت و شرافت روزه ماه مبارک رمضان

بدان­که: چند روایت در کتاب کافی و غیره نقل کرده اند از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)و امام صادق(علیه السلام)که فرمودند:

روزه سپری است که شخص را از آتش نگه می دارد.(1)

در کتاب من لایحضر از امام مجتبی(علیه السلام)است که فرمود: جماعتی از یهود خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)آمدند: اعلم آنان سؤالاتی کرد. از آن جمله عرض کرد: جزا و ثواب کسی که ماه رمضان را روزه بگیرد چیست؟ فرمود:

نیست مؤمنی که برای خدا ماه مبارک رمضان را روزه بگیرد، مگر آن که خداوند تعالی ثابت می کند برای او هفت خصلت:

اول آن­که: حرام در جسد او آب می شود.

دوم آن­که: به رحمت خدای تعالی نزدیک می شود.

سوم آن­که: جبران می کند تقصیر حضرت آدم(علیه السلام)را که ترک اولی کرد و از آن درخت خورد.

چهارم آن­که: سکرات مرگ بر او آسان می شود.

پنجم آن­که: سبب ایمنی از گرسنگی و تشنگی روز قیامت است.

ششم آن­که: خدا به او برات بیزاری و نجات از آتش را عطا فرماید.

هفتم آن­که: خدا به او از طعام­های طیبه بهشت اطعام فرماید.

ص: 275


1- . الکافی، ج4، ص62، ح1و3؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص74، ح1871؛ بحارالأنوار، ج93، ص255، ح35(باب 30 از ابواب الصوم از کتاب الصیام).

عرض کرد: راست فرمودی ای محمد(صلی الله علیه و اله و سلم)... .(1)

و از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

روزه دار در عبادت خداست هرچند در خواب باشد، مادامی که مسلمانی را غیبت نکند.(2)

پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

خدا ملائکه ای موکل فرموده که برای روزه داران دعا کنند.(3)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

خواب روزه دار عبادت است. و سکوت او تسبیح است. و عمل او قبول است. و دعای او مستجاب است.(4)

روایات من لایحضر تمام شد؛ و این روایات را در وسائل از کتاب­های دیگر نیز نقل فرموده است.

در تهذیب به سند خود از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)آورده است که فرمود:

ماه رمضان ماهی است که خدا روزه آن را واجب کرده. پس کسی که از روی ایمان و اخلاص برای خشنودی خداوند تعالی روزه بگیرد، از گناهان خارج شود مثل روزی که از مادر متولد شده است.(5)

و این مفاد را در کتاب مستدرک از چند کتاب از پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده.(6)

در خصال به سند حسن از امام حسن(علیه السلام)است که فرموده:

کسی که ده ماه رمضان پی در پی روزه بگیرد، داخل بهشت شود.(7)

ص: 276


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص73، ح1769؛ وسائل الشیعه، ج10، ص240، ح4[13317](باب اول از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص74، ح1772؛ وسائل الشیعه، ج10، ص137، ح3[13044](باب دوم از ابواب آداب الصائم از کتاب الصیام).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص76، ح1778؛ وسائل الشیعه، ج10، ص396، ح3[13675](باب اول از ابواب الصوم المندوب از کتاب الصیام).
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص76، ح1783؛ وسائل الشیعه، ج10، ص401، ح17[13689].
5- . تهذیب الأحکام، ج4، ص152، ح4[421]؛ بحارالأنوار، ج93، ص375، ح63.
6- . مستدرک الوسائل، ج7، ص397، ح5[8514] و7[8516] و ص400، ح13[8522](باب اول از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام).
7- . الخصال، ج2، ص445، ح42؛ بحارالأنوار، ج93، ص365، ح39 .

فصل سوم 3

فضیلت ماه مبارک رمضان

بدان­که: روایات در بیان فضیلت و شرافت آن خارج از حد احصا است، زیرا که در آیات و اخبار و ادعیه بیان آن شده، و ما به ذکر چند روایت اکتفا می کنیم. و تمام آن در کتاب وسائل و بحار و مستدرک مذکور است.

بدان­که: به حسب روایت تفسیر امام عسکری(علیه السلام)

رحمت خداوند بر بندگان خود در ماه مبارک رمضان هزار مقابل تمام یازده ماه دیگر است.(1)

و در عده ای از روایات امام(علیه السلام)فرمود:

برای خدا در هر شب از ماه رمضان آزاد شدگانی از آتش است، مگر آن کسی که بر مسکر افطار کند، یا کینه و عداوت برادر دینی را در قلب داشته باشد که آزاد نمی شود تا آن که کینه و عداوت او برطرف شود، یا صاحب شطرنج که او نیز آزاد نمی شود.(2)

در بحار از کتاب ثقه جلیل حسین بن سعید اهوازی _ که از اصحاب امام رضا

ص: 277


1- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص663؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص432، ح14[8597]؛ بحارالأنوار، ج93، ص373، ح61.
2- . الکافی، ج6، ص435، ح5؛ وسائل الشیعه، ج17، ص319، ح4[22649](باب 102 از ابواب ما یکتسب به از کتاب التجارة)؛ بحارالأنوار، ج93، ص340، ح3.

و امام جواد(علیه السلام)است _ نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمودند:

رمضان ماه خداست. _ تا آن­که فرمود:_ کسی که روزه داری را افطار دهد، پس برای او مثل اجر روزه دار خواهد بود و از اجر او هیچ کسر نمی شود. و ماه رمضان ماه آزادی نامیده شده برای آن­که در هر شبانه روزی خداوند تعالی ششصد نفر را از آتش آزاد می کند و در آخر ماه به اندازه تمام آن­چه در همه ماه آزاد کرده آزاد می فرماید.(1)

از کتاب عیون اخبارالرضا(علیه السلام)نقل است که به سند خود از امام هشتم(علیه السلام)از آبای گرامی اش(علیهم السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده که فرمود:

در شب اول ماه مبارک رمضان متمردین از شیاطین غل می شوند. و در هر شب هفتاد هزار نفر آمرزیده می شود. و وقتی که شب قدر شود، خدا می آمرزد به عدد تمام آن چه در ماه رجب و شعبان و رمضان تا شب قدر آمرزیده، مگر شخصی که بین او و برادرش کینه باشد که آمرزش آنان تأخیر می افتد تا وقتی که بین آنان خوب شود.(2)

از کتاب مجالس شیخ مفید از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل است که فرمود:

در آخر هر روزی از ماه رمضان در هر وقت افطار خداوند تعالی هزار هزار نفر را از آتش آزاد می فرماید. و در شب و روز جمعه هر ساعتی هزار هزار نفر را از آتش آزاد می فرماید که همه آنان مستحق آتش شده باشند. و در آخر ماه رمضان به اندازه تمام ماه رمضان آزاد می شوند.(3)

در روایت سید ابن طاووس در اقبال از امام صادق(علیه السلام)از امام سجاد(علیه السلام)نقل

ص: 278


1- . نوادر الأشعری، ص16؛ وسائل الشیعه، ج10، ص318، ح29[13503](باب 18 از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام)؛ بحارالأنوار، ج93، ص381، ح6(باب 49 از ابواب صوم شهر رمضان... از کتاب الصیام).
2- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص71، ح331(باب31)؛ وسائل الشیعه، ج10، ص315، ح21[13495]؛ بحارالأنوار، ج94، ص36، ح16(باب 55 از ابواب صوم شهر رمضان... از کتاب الصوم).
3- . الأمالی (للمفید)، ص229، ح3(مجلس27)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص429، ح13[8596](باب 11 از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام)؛ بحارالأنوار، ج93، ص337، ح1.

شده که در ضمن حدیثی فرمودند:

در هر شب از ماه رمضان وقت افطار هفتاد هزار هزار نفر از آتش آزاد می شوند که همه مستحق آتش شده باشند. و در شب آخر به اندازه تمام ماه آزاد می شوند... .(1)

حقیر گوید: این اختلاف شاید جهت اختلاف استعداد رُوات باشد. و تنافی در بین روایات نیست، زیرا که هیچ یک نفی دیگری را نمی کند.

از عیون و غیره نقل شده از امیرالمؤمنین(علیه السلام)که بیان فرمود خطبه رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)را و در آن پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

ای مردم، به سوی شما ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش گناهان اقبال کرده. ماهی است که در نزد خدا بهترین ماه هاست. و روزهای آن بهترین روزها و شب های آن بهترین شب­ها، و ساعت های آن بهترین ساعت هاست.

این، ماهی است که دعوت شده اید در آن به مهمانی خدای تعالی و مورد کرامت های خدا شده اید. نَفَس های شما در این ماه تسبیح، و خواب شما عبادت، و اعمال شما قبول، و دعای شما مستجاب است.

پس از پروردگار خود سؤال کنید با نیت صاف و قلب پاکیزه که خدا شما را برای روزه گرفتن این ماه و تلاوت قرآن شریف توفیق دهد؛ که شقی آن کسی است که در این ماه عظیم از آمرزش خدای محروم شود.

یاد کنید به واسطه گرسنگی و عطشتان در این ماه از گرسنگی و تشنگی قیامت. و بر فقرا و مساکین خودتان صدقه دهید. و بزرگان خود را احترام بگزارید. و کوچک ها را رحم کنید. و صله رحم کنید.

زبان ها و گوش ها را از حرام نگه دارید. و مهربانی کنید بر یتیم های مردم تا آن که بعد از شما به یتیم های شما مهربانی شود.

توبه کنید از گناهان خود. و دست به دعا بلند کنید در وقت نمازها که بهترین

ص: 279


1- . اقبال الأعمال، ص261؛ وسائل الشیعه، ج10، ص317، ح28[13502]؛ بحارالأنوار، ج95، ص187(باب هشتم از ابواب اعمال شهر رمضان... از کتاب أعمال السنین والشهور).

وقت هاست و خدا به بندگانش در وقت نمازها نظر رحمت فرموده، دعای آنان را مستجاب می کند.

ای مردم، شما در گروی اعمال خود می باشید و گناهان شما از شما جدا نمی شود. پس جدا کنید و از گرو خارج شوید به استغفار و طلب آمرزش از خدای مهربان. و پشت خود را سبک کنید از سنگینی بار گناه به طول دادن سجده ها. و بدانید که خدای تعالی قسم یاد کرده به عزت خود که عذاب نکند نماز خوانندگان و سجده کنندگان را و آنان را نترساند به آتش در روز

قیامت.

ای مردم، هر یک از شما که مؤمن روزه داری را در این ماه افطار دهد، ثواب یک بنده آزاد کردن برای او خواهد بود و گناهان گذشته او آمرزیده شود.

عرض شد: یا رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)تمام ما قدرت این کار را نداریم؛ فرمود:

خود را از آتش نگه دارید به افطار دادن مؤمن اگر چه به یک ریزه خرما یا شربت آب باشد.

ای مردم، کسی که در این ماه خُلق خود را خوب نماید، خوش خلقی او وسیله عبور او از صراط خواهد بود.

و کسی که از زحمت زیردستان و نوکران بکاهد _ به آن که کارهای سبک و آسانی به آنان مراجعه کند _ خدا از حساب روز قیامت او بکاهد.

و کسی که شر خود را از مردم باز دارد، خداوند غضب خود را از او باز دارد.

و کسی که اکرام نماید در این ماه یتیمی را، خدا اکرام فرماید او را بعد از مرگ.

و کسی که صله رحم کند، خدا رحمت خود را شامل حال او می فرماید.

و کسی که قطع رحم کند، خدا رحمت خود را از او قطع فرماید.

و کسی که در این ماه نماز مستحبی بخواند، برات بیزاری و نجات از آتش برای او نوشته شود.

و کسی که انجام دهد واجبی از واجبات را، ثواب او مثل کسی خواهد بود که

ص: 280

هفتاد واجب را در ماه های دیگر انجام داده.

و کسی که زیاد کند ذکر صلوات بر من را، خدا میزان اعمال او را سنگین گرداند.

و کسی که در این ماه یک آیه از قرآن مجید را تلاوت کند، برای او خواهد بود مثل ثواب کسی که یک ختم قرآن کند در ماه های دیگر... .(1)

در بحار و مستدرک از کتاب نوادر راوندی به سند خود از ابو سعید خُدْری از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)نقل کرده است که فرمود:

درهای آسمان در شب اول ماه رمضان باز می شود، و تا شب آخر بسته نمی شود. پس نیست بنده ای که نماز بخواند در شب ماه رمضان، مگر آن که خدا برای او به هر سجده ای 1500 حسنه بنویسد، و برای او خانه ای در بهشت از یاقوت قرمز بنا کند. _ تا آن­که فرمود:_ و به هر سجده ای که کرده در شب یا روز، به او درختی در بهشت داده شود که شخص سواره صد سال در سایه آن سیر می کند. و وقتی که روز اول را روزه می گیرد، کفاره گناهان مابین دو ماه رمضان او می شود. و به هر روزی که روزه می گیرد، داده می شود قصری که هزار درب از طلا دارد، و استغفار می کنند برای او هفتاد هزار هزار ملک... .(2)

و به سند دیگر از عبداللّه بن مسعود نقل است که گفت: شنیدم از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمود:

کسی که ماه رمضان را روزه بگیرد و قصد کند اگر زنده بود سال آینده را نیز روزه بگیرد، پس اگر در این بین بمیرد، داخل بهشت شود. و هر خرجی می کند روز قیامت از آن سؤال شود مگر مخارج ماه مبارک رمضان که در مورد احسان به بندگان خدا صرف شود و کفاره گناهان او خواهد بود. و کسی که در ماه رمضان صدقه دهد، اگر چه به اندازه سنگینی ذره ای باشد، پس این صدقه

ص: 281


1- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج1، ص295، ح53(باب 28)؛ وسائل الشیعه، ج10، ص313ح20 [13494]؛ بحارالأنوار، ج93 ، ص356، ح25.
2- . مستدرک الوسائل، ج7، ص421، ح2[8585]؛ بحارالأنوار، ج93، ص344، ح8 .

او در نزد خدا از کوه های زمین که طلا باشد و آن را در غیر ماه رمضان صدقه دهد سنگین تر است._ تا آن که فرمود:_ و کسی که دو رکعت نماز در ماه رمضان بخواند، حساب می شود برای او هفتصد هزار رکعت نماز در غیر ماه رمضان. چون ثواب عمل مضاعف می شود در ماه رمضان.

بعضی عرض کردند: یا رسول اللّه، تا چقدر مضاعف می شود؟ فرمود:

خبر داد به من جبرئیل که حسنات هزار هزار مقابل می شود....(1)

از امالی صدوق از امام علی النقی(علیه السلام)نقل است که فرمود:

وقتی که خداوند با حضرت موسی تکلم فرمود، حضرت موسی(علیه السلام)عرض کرد: الهی جزا و ثواب آن کسی که ماه رمضان را برای رضایت و خشنودی تو روزه بگیرد چیست؟ خداوند فرمود: ای موسی، روز قیامت او را در محلی جای می دهم که هیچ نترسد.

عرض کرد: الهی، اگر برای خشنودی مردم روزه بگیرد جزای او چیست؟ خداوند فرمود: مثل کسی می باشد که روزه نگرفته است.(2)

و این حدیث را در کتاب دیگر از امام باقر(علیه السلام)نیز نقل کرده است.(3)و روایات در بحار و وسائل و مستدرک در فضیلت روزه ماه رمضان زیاد نقل کرده اند.(4)به همین مقدار اکتفا می کنیم.

ص: 282


1- . مستدرک الوسائل، ج7، ص422، ح3[8586]؛ بحارالأنوار، ج93، ص345، ح9 .
2- . فضائل الأشهر الثلاثة، ص87؛ بحارالأنوار، ج66، ص412، ح131(باب 38 از ابواب الإیمان والإسلام... از کتاب الإیمان والکفر).
3- . الأمالی (للصدوق)، ص207، ح8(مجلس 37)؛ بحارالأنوار، ج93، ص363، ح33.
4- . وسائل الشیعه، ج10، ص303_318(باب 18 از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص420_438(باب 11 از ابواب احکام شهر رمضان...)؛ بحارالأنوار، ج93، ص337_375(باب 46 از ابواب صوم شهر رمضان...).

فصل چهارم 4

فضیلت شب قدر و تعیین آن

بدان­که: به حسب آیات سوره قدر و اوایل سوره حم دخان و روایات مبارکات متواترات:

شب قدر شبی است که تمام امور و وقایع سال از کوچک و بزرگ، مرگ­ها و روزی­های مردم و بلیات و تمام آن چه تا سال آینده واقع می شود، در شب قدر مقدر می شود به نحو مفصل از جزئی و کلی.(1) و ملائکه و روح _ که از ملائکه اعظم است(2)_ نازل می شوند و تمام مقدرات را از جانب پروردگار عالم بر اشرف کل مخلوقات عرضه می دارند. مثل نوکران که از جانب سلطان قانون جریان امور کشور را بر رئیس الوزراء عرضه بدارند.

و به حسب ظاهر آیات و روایات متواترات شب قدر استمرار دارد و انقطاعی برای آن نیست تا روز قیامت و هر سال ادامه دارد. و در این اختلافی بین امامیه نیست. و اکثر علمای عامه نیز قبول دارند.

چنان­که فخر رازی که از بزرگان عامه است در تفسیرش از جمهور علمای خودشان نقل کرده که شب قدر باقی است و در ماه رمضان است، و هشت قول در تعیین آن، از ماه مبارک رمضان، از آنان نقل کرده است.(3)

ص: 283


1- . بحارالأنوار، ج94، ص12، ح19 و ص14، ح 24 و ص16،ح 33 و ص17، ح 37(باب 53 از ابواب صوم شهر رمضان... از کتاب الصوم).
2- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص701، ح11762؛ بحارالأنوار، ج25، ص59، ح29 و ص60، ح31 و ص64،ح 45(باب سوم از ابواب خلقهم وطینتهم... از كتاب الإمامة).
3- . التفسیر الکبیر، ج32، ص230 .

مجلسی در مرآت نقل کرده:

که بعضی از عامه معتقدند که مشتبه است در تمام شب های سال. و بعضی از آنان گفته که مشتبه است در شب­های ماه شعبان و ماه رمضان. و اکثر ایشان آن را در ماه رمضان می دانند؛ لکن بعضی از آنان در شب اول ماه رمضان، و بعضی هفدهم، و بعضی بیست و هفتم، و بعضی منحصر در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم می دانند، و بعضی در دو شب آخر از این سه شب.(1)

و بین علمای امامیه اختلافی نیست در این که از این سه شب خارج نیست. و دلیل بر این از روایات مبارکات زیاد است و از حد تواتر بیشتر است و در وسائل و مستدرک و بحار نقل کرده اند.(2)

این شب قدر از نعمت های بزرگ است که خدا بر رسول اللّه و ائمه(علیهم السلام)لطف فرموده است که ملائکه و روح بر امام نازل می شوند و بر آن حضرت سلام می کنند و مقدرات را بر او عرضه می دارند.

و این، دلیل قطعی بر وجود مقدس امام(علیه السلام)است که باید تا روز قیامت در زمین باشد و باید در جمیع کمالات مثل پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)باشد مگر جهت نبوت و باید طوری باشد که قابل باشد مثل پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)که ملائکه و روح بر او نازل شوند و بر او سلام کنند و تمام مقدرات را بر او عرضه دارند و او عالم به جمیع آن باشد. و غیر معصوم کسی قابل این نیست.

و این مطلب را احدی از خلفای جور نفهمیدند و ادعای آن نیز نکردند. و ممکن نیز نبود که ادعا کنند. چون جهل آنان به احکام و موضوعات از جمله بدیهیات و قطعیات نزد دوستان و تابعین آن هاست چه رسد به طایفه شیعه که از واضحات نزد همه است.

ص: 284


1- . مرآة العقول، ج3، ص82 .
2- . وسائل الشیعه، ج10، ص361_354(باب 32: تعیین لیلة القدر وأنها فی كل سنة وتأكد استحباب الغسل... از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص477_463؛ بحارالأنوار، ج94، ص1(باب 53: لیلة القدر وفضلها وفضل اللیالی التی تحتملها از ابواب صوم شهر رمضان از کتاب الصوم).

اما ائمه(علیهم السلام)ادعای آن فرمودند و اثبات آن کردند به خبر دادن از مَغیبات و وقایع آینده و بیان فرمودند به گفتار و کردار آن وجود مقدسی را که بر او ملائکه و روح نازل می شوند.

چون نزول ملائکه و روح در شب های قدر صریح قرآن است و قابل انکار نیست، پس شخص قابلی نظیر پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)که از خطا محفوظ باشد، باید در زمین باشد که ملائکه و روح بر او نازل شوند. و او امام بر حق است که ادعای آن کرد و اثبات آن نیز فرمود.

چنان­که در روایات بصائر الدرجات از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که امیر المؤمنین(علیه السلام)در صبح شب قدر سال اول بعد از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله و سلم)فرمود:

از من سؤال کنید هر چه خواهید از امر کوچک مثل ذره و کوچک تر آن و بزرگ تر آن و تمام آن چه واقع می شود تا 360 روز دیگر تا به شما خبر دهم. و همه را به تعلیم ذات مقدس حق می دانم... .(1)

و همچنین سایر ائمه(علیهم السلام)ادعای آن فرمودند و اثبات آن نیز فرمودند.(2)

در کتاب کافی از حضرت ابو جعفر(علیه السلام)نقل است که فرمود:

ای جماعت شیعه، اثبات کنید حقانیت مذهب خودتان را به سوره مبارکه «انّا أنزلناه» که غالب می شوید بر خصم خود. قسم به خدا که این سوره حجت خداست بر خلق که به آن ثابت می شود امامت و خلافت حقه الهیه؛ و این سوره بزرگ­ترین و شریف­ترین مطالب دینی است که به آن مراجعه کنید در اثبات دین خود، و عظمت و کثرت و نهایت علم ما را می رساند. (چون کاشف از شب قدر است که غرایب و مکنونات علم آنان را می رساند).(3)

از روایت دیگر از آن حضرت ظاهر می شود که شب قدر از اول دنیا تا آخر دنیا بوده و هست و حجتی از جانب خدا بوده برای پیغمبر یا وصی پیغمبر، که ملائکه و روح بر او نازل شوند. در زمان حضرت آدم(علیه السلام)بر آدم نازل می شدند، و بعد از وصی

ص: 285


1- . بصائر الدرجات، ص222، ح12(باب سوم از جزء پنجم)؛ بحارالأنوار، ج94، ص20، ح44(باب 53 از ابواب صوم شهر رمضان از کتاب الصوم).
2- . الکافی، ج1، ص532، ح11؛ بحارالأنوار، ج94، ص15، ح25.
3- . الکافی، ج1، ص249، ح6؛ بحارالأنوار، ج25، ص71، ح62(باب سوم از ابواب خلقهم وطینتهم... از کتاب الامامة).

آدم، و در زمان هر پیغمبر بر خود پیغمبر و بعد بر وصی او تا زمان رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)، و بعد بر امیرالمؤمنین و امامان از فرزندان او صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین تا امام دوازدهم حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی الشریف)، که در این زمان بر آن حضرت نازل می شوند و بعد از او بر امامان قبل که به دنیا رجعت می کنند، و همین طور تا آخر فنای دنیا(1)؛که زمین از حجت خالی نبوده و نخواهد بود تا آخر دنیا و اگر نباشد زمین اهلش را فرو برد. چنان که در روایات کثیره بیان فرمودند.(2)

در کافی نقل کرده که شخصی خدمت امام(علیه السلام)عرض کرد: چگونه من بدانم که شب قدر در هر سال می باشد؟ حضرت فرمود:

وقتی که ماه رمضان شود، در هر شب صد مرتبه سوره حم دخان را بخوان تا شب بیست و سوم که خواهی فهمید تصدیق آن چه سؤال کردی. یعنی شب قدر را می فهمی.(3)

اما فضیلت آن، پس ذات مقدس حق تعالی فرمود: <لَیلَةُ القَدْرِ خَیرٌ مِنْ الفِ شَهْرٍ>؛(4) یعنی: یا رسول اللّه، شب قدری که ما به تو و اهل بیت تو دادیم، بهتر است از هزار ماهی که بنی امیه بعد از تو سلطنت کنند. چون رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)در عالم رؤیا مشاهده فرمودند که بنی امیه بعد از او بالای منبرش می روند و مردم را گمراه می کنند، افسرده شد، این آیات بر او نازل شد و فهماند حق تعالی به آن حضرت که بنی امیه هزار ماه سلطنت می کنند و شب قدر از هزار ماه بهتر است.(5)

و وجه دیگر آن که: یعنی عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت هزار ماهی که شب قدر در آن نباشد. چنان­که امام صادق(علیه السلام)فرموده است.(6)

ص: 286


1- . الکافی، ج1، ص250، ح7؛ بحارالأنوار، ج25، ص73، ح63 .
2- . الکافی، ج1، ص179_ 178 ؛ بحارالأنوار، ج23، ص56_ 1(باب اول الاضطرار إلى الحجة وأن الأرض لا تخلو من حجة از ابواب جمل احوال الأئمة... از کتاب الإمامة).
3- . الکافی، ج1، ص252، ح8؛ بحارالأنوار، ج25، ص82، ح68.
4- . القدر(97)، آیۀ3: شب قدر از هزار ماه بهتر است.
5- . الکافی، ج4، ص159، ح10؛ بحارالأنوار، ج28، ص77، ح36(باب دوم از كتاب الفتن والمحن).
6- . الکافی، ج4، ص157، ح4؛ بحارالأنوار، ج95، ص149(باب هفتم از ابواب اعمال شهر رمضان... از كتاب أعمال السنین والشهور).

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

قلب شهر رمضان شب قدر است.(1)

اما تعیین آن، فرمود خدای تعالی: <شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فِیهِ القُرْآنُ>؛(2)

و نیز فرمود: <اِنّا اَنزَلْناهُ فی لَیلَةِ القَدْر>؛(3)از این دو آیه استفاده می شود که شب قدر در ماه رمضان است.

و از روایات زیاد استفاده می شود که شب قدر خارج از شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم نیست و همین مورد اتفاق است و اختلافی در آن نیست.(4)

و از عده ای از روایات استفاده می شود که شب قدر خارج از شب بیست و یکم و بیست و سوم نیست.

در کتاب کافی به سند صحیح از حَسان بن مهران از امام صادق علیه السلام است که سؤال کرد از شب قدر، حضرت فرمود:

طلب کن آن را در شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم.

و این روایت را در کتاب خصال به سند صحیح نقل کرده است.(5)

در کتاب کافی به سند دیگر از ثُمالی آورده که گفت: خدمت امام صادق(علیه السلام)بودم که ابوبصیر عرض کرد: فدایت شوم، آن شبی که امید شب قدر در آن هست کدام است؟

فرمود: در بیست و یک یا بیست و سوم.

عرض کرد: اگر قوت اِحیا و عبادت دو شب را نداشته باشم؟ فرمود: دو شب برای درک فضیلت شب قدر چیزی نیست. عرض کرد: اگر اختلاف در ماه شود؟ فرمود: چهارشب چیزی نیست. عرض کرد: فدایت شوم؛ شب بیست و سوم شب جهنی است؟ فرمود: همین طور گفته می شود.

عرض کرد: فدایت شوم؛ سلیمان بن خالد روایت کرده که اسماء حُجاج نوشته

ص: 287


1- . الکافی، ج4، ص66، ح1؛ بحارالأنوار، ج94، ص11، ح13.
2- . البقرة (2)، آیۀ 185: قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
3- . القدر (97)، آیۀ 1: ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
4- . وسائل الشیعه، ج10 ، ص358، ح9[13598] و ص360، ح21[13610](باب 32 از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام)؛ مرآة العقول، ج3، ص82 .
5- . الکافی، ج4، ص156، ح1؛ بحارالأنوار، ج94، ص16، ح32.

می شود در شب نوزدهم. فرمود: اسماء حُجاج و مرگ­ها و بلیات و روزی­ها و تمام آن­چه تا سال آینده واقع می شود در شب قدر نوشته می شود. پس طلب کن در شب بیست و یکم و بیست و سوم. و در آن دو شب صد رکعت نماز بخوان و احیا بدار و غسل کن ... .(1)

و این روایت را در کتاب تهذیب و کتاب من لایحضر نقل کرده است. و از مجالس شیخ طوسی نیز نقل شده.(2)

در کافی به سند صحیح از حُمْران است که سؤال کرد از امام باقر(علیه السلام)از کلام خدای تعالی: <انّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ>؛(3)امام(علیه السلام)فرمود: بلی؛ آن شب قدر است که در هر سال در ماه رمضان است در دهه آخر... .(4)

و به قرینۀ سایر روایات تمام دهه آخر مراد نیست بلکه شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم مراد است. و همین روایت را در کتاب من لایحضر نیز نقل فرموده است.(5)

شیخ طوسی در تهذیب به سند موثق از سَماعه نقل کرده است که امام(علیه السلام)

فرمود:

در شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان صد رکعت نماز بخوان غیر از آن سیزده رکعت نافله شب و صبح. و بیدار باش تا صبح و در نماز و دعا و تضرع باشی؛ که امید است شب قدر در یکی از آن دو شب باشد. و شب قدر از هزار ماه بهتر است. گفتم: چگونه بهتر است از هزار ماه؟ فرمود:

عمل در آن بهتر است از عمل هزار ماه که شب قدر در آن نباشد... .(6)

و به سند موثق مثل صحیح از زراره از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که سؤال کرد از شب قدر، حضرت فرمود:

ص: 288


1- . الکافی، ج4، ص156، ح2؛ بحارالأنوار، ج94، ص2، ح4(باب 53 از ابواب صوم شهر رمضان از کتاب الصوم).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص159، ح2029؛ تهذیب الأحکام، ج3، ص58، ح4[201]؛ الأمالی (للطوسی)، ص690، ح10[1467].
3- . الدخان(44)، آیۀ3: به درستی که ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم.
4- . الکافی، ج4، ص157، ح6؛ بحارالأنوار، ج94، ص19، ح41.
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص158، ح2024.
6- . تهذیب الأحکام، ج3، ص58، ح2[199]؛ بحارالأنوار، ج94، ص3.

شب بیست و یکم یا بیست و سوم است. عرض کرد: آیا نیست یک شب؟ فرمود: بلی شب قدر یکی است. عرض کرد: خبر ده مرا به آن. فرمود: عمل خیر را در دو شب انجام ده.(1)

و همین مضمون را از عیاشی از زراره از عبدالواحد بن المختار از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده اند.(2)

در کتاب من لایحضر به سند موثق از سَماعه از امام صادق(علیه السلام)است که در ضمن شمردن اقسام غسل­ها فرمود:

غسل شب اول ماه رمضان مستحب است. و غسل شب بیست و یکم و بیست و سوم سنت است. برای این­که امید است که یکی از این دو شب شب قدر باشد. و این روایت را در کافی و تهذیب نقل فرموده اند.(3)

از عیاشی از شهاب بن عبد ربه نقل است که خدمت امام صادق(علیه السلام)عرض کرد: خبر فرما مرا به شب قدر. فرمود:

آن شب بیست و یکم یا بیست و سوم است.(4)

و از این روایات استفاده می شود که شب قدر از شب بیست و یکم و بیست و سوم خارج نیست. و روایات دیگر که دلیل بر این مدعاست در کتاب وسائل و مستدرک نقل کرده اند.(5)

و از عده ای از روایات استفاده می شود که شب قدر شب بیست و سوم می باشد.

شیخ صدوق در کتاب خصال فرموده:

ص: 289


1- . تهذیب الأحکام، ج3، ص58، ح3[200]؛ بحارالأنوار، ج94، ص4، ح5.
2- . مجمع البیان به نقل از تفسیر العیاشی، ج10، ص787؛ وسائل الشیعه، ج10، ص360، ح19[13608](باب 32 از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص78، ح176؛ وسائل الشیعه، ج3، ص304، ح3 [3710](باب اول از ابواب الاغسال المئونة از كتاب الطهارة).
4- . وسائل الشیعه، ج10، ص360، ح20[13609].
5- . وسائل الشیعه، ج10، ص361_354(باب 32 :تعیین لیلة القدر وأنها فی كل سنة وتأكد استحباب الغسل... از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام)؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص463.

اتفاق کردند مشایخ ما بر این که شب قدر شب بیست و سوم است.(1)

و آن شب جُهَنی است؛ چنان که در چند روایت تصریح به آن شده است. و قضیه آن این است که:

شخصی از طایفه جُهَینه در اطراف مدینه جای داشت. آمد در ماه رمضان خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)عرض کرد: یا رسول اللّه، من دارای شتران و گوسفندان و غلامان هستم. پس دوست دارم معین فرمایی برای من شبی را که حاضر شوم خدمت شما. پس پیغمبر او را خواند نزدیک خود و آهسته در گوش او کلماتی فرمود: پس مردم می دیدند که هر وقت شب بیست و سوم ماه رمضان می شد، می آمد در مدینه خدمت پیغمبر صلی الله علیه وآله و صبح که می شد به محل خود برمی گشت.(2)

در مستدرک نقل کرده که: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)اهل و عیال خود را در شب بیست و سوم بیدار می کرد و آب بر صورت آن هایی که خواب بودند می ریخت که بیدار باشند. و همچنین فاطمه زهرا(علیه السلام)نمی گذاشت احدی از اهل خانه بخوابد و مهیا می شدند برای بیداری شب از روز، و می فرمود:

محروم کسی است که از خیر این شب محروم شود.(3)

از سید ابن طاووس نقل کرده است از ضمره انصاری از پدرش که شنید از پیغمبر؟ص؟ که فرمود:

شب قدر شب بیست و سوم است.(4)

و روایاتی در وسائل و مستدرک نقل کرده اند که تصریح شده به این­که شب بیست و سوم شب قدر است. و در بحار نیز روایات معتبره برای این مطلب نقل کرده، برای رعایت اختصار ترک شد.

ص: 290


1- . الخصال، ص519 ، ح7؛ وسائل الشیعه، ج10، ص354، ذیل ح1[13590].
2- . تهذیب الأحکام، ج4، ص330، ح100[1032](باب 72 از کتاب الصیام)؛ وسائل الشیعه، ج10، ص359، ح16[13605].
3- . دعائم الاسلام، ج1، ص282؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص470، ح15[8680].
4- . الاقبال، ج1، ص207؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص473، ح23[8688].

فصل پنجم 5

آداب روزه دار

بدان که: روزه دار که از خوردن و آشامیدن و جماع کردن و طلب خروج منی کردن و سر فرو بردن زیر آب و دروغ بر خدا و پیغمبر و امام بستن و باقی ماندن بر جنابت تا صبح و قی کردن و غبار غلیظ به حلق رساندن و تنقیه کردن به چیز روان امساک می کند، نباید به همین مقدار اکتفا کند، بلکه برای تحصیل کمال روزه و درک ثواب های بی نهایت، باید اعضا و جوارح خود را از حرام نگه دارد. مثلاً گوش و چشم و زبان و دست و پا را از آن چه خدا بر آن ها حرام کرده نگه داری کند. و برای تکمیل روزه قلب خود را نیز باید از کثافات گناه و اخلاق رذیله و خبیثه پاک کند.

در کتاب کافی به سند خود از جابر از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)به جابربن عبداللّه فرمودند:

ای جابر، این ماه رمضان است. کسی که روزه بگیرد و مقداری از شب را قیام به عبادت کند و شکم و فرج و زبان خود را از حرام نگه دارد، از گناهان خارج شود مثل بیرون شدن او از ماه رمضان.

جابر عرض کرد: یا رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)چقدر این حدیث خوب است! فرمود:

ای جابر، چقدر این شرط ها سخت است!(1)

ص: 291


1- . الکافی، ج4، ص87، ح2؛ بحارالأنوار، ج93، ص371، ح55(باب 46 از ابواب صوم شهر رمضان از کتاب الصوم).

از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

وقتی که روزه گرفتید، پس زبان ها را نگه دارید. و چشم های خود را از حرام بپوشانید. و نزاع و حسد با یکدیگر نکنید. و فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)شنید که زنی در حال روزه به کنیز خود بدگویی کرد و کلمات زشت گفت. پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)امر فرمود غذا حاضر کنند، پس به آن زن فرمود: از این غذا بخور. عرض کرد: من روزه دارم. حضرت فرمود: چگونه روزه داری و حال آن­که بد گفتی و فحش دادی به کنیزت؟!

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

وقتی که روزه گرفتی، پس باید روزه بگیرد و خودداری کند گوش و چشمت از حرام و کارهای بد. و ترک کن مِراء و جدال را و اذیت خادم را. و باید وقار روزه بر تو باشد و روزی که روزه می گیری مثل غیر روزه نباشد.(1)

و به این مضمون ها روایات زیاد است.(2)

شیخ مفید و غیره نقل کرده اند از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

روزه دار در عبادت است، هر چند خواب باشد، اما مادامی که مسلمانی را غیبت نکند.(3)

از کلمات امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که فرمود:

روزه اجتناب از محرمات است همان طوری که از خوردن و آشامیدن اجتناب می کند.(4)

و فرمودند:

چقدر روزه دارهایی که بهره ای از روزه ندارند مگر تشنگی.(5)

ص: 292


1- . الکافی، ج4، ص87، ح3؛ بحارالأنوار، ج93، ص294، ح23(باب 36 از ابواب الصوم از کتاب الصوم).
2- . الکافی، ج4، ص89_87؛ بحارالأنوار، ج93، ص288_296.
3- . المقنعة، ص304؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص74، ح1772؛ بحارالأنوار، ج93، ص247، ح2(باب 30 از ابواب الصوم از کتاب الصوم).
4- . الغارات، ج2، ص343؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص367ح4[8433]؛ بحارالأنوار، ج93، ص294، ح21(باب 36 آداب الصائم).
5- . نهج البلاغه، حکمت 145، ص495؛ بحارالأنوار، ج93، ص294، ح22.

سید ابن طاووس از صحیفه ادریس(رحمة الله علیه) نقل کرده که فرمود:

وقتی که داخل در روزه شدید، پس نفوس خود را از کثافات و نجاسات پاک کنید. و با قلب های سالم و خالص و پاکیزه از فکرهای بد و خطورات قلبی ناشایسته روزه بگیرید.

و چنان که دهن های شما از خوردنی ها امساک می کند، پس باید اعضا و جوارح شما هم از گناهان امساک کند. و به درستی که خدا راضی نمی شود از شما که فقط از خوردن و آشامیدن امساک کنید، بلکه باید از تمام منکرات و کارهای بد خودداری نمایید.(1)

ص: 293


1- . سعد السعود، ص39؛ بحارالأنوار، ج93، ص293، ح17 .

ص: 294

فصل ششم 6

در ثواب و فضیلت افطار دادن به مؤمن روزه دار در ماه رمضان

در خطبه رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)گذشت که فرمود:

کسی که در ماه رمضان مؤمن روزه داری را افطار دهد، ثواب یک بنده آزاد کردن برای او نوشته می شود و گناهان گذشته او آمرزیده می شود.(1)

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که روزه داری را افطار دهد، مثل ثواب آن روزه دار برای او خواهد بود.(2)

از حضرت موسی الکاظم(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

افطار دادن تو برادر روزه دارت را، از روزه گرفتن تو افضل است.(3)

حضرت صادق(علیه السلام)به سَدیر فرمود:

افطار دادن تو روزه دار را معادل است با یک بنده از فرزندان اسماعیل آزاد کردن.

و این روایات را در کتاب وسائل از کافی و تهذیب و من لایحضر و غیره نقل کرده است. و روایات دیگر به این مضمون ها نقل کرده. بلکه در بعضی روایات افطار مؤمن را از بنده آزاد کردن بهتر دانسته اند.(4)

ص: 295


1- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج1، ص296، ح53(باب 28)؛ وسائل الشیعه، ج10، ص313، ح20 [13494](باب 18 از ابواب احکام شهر رمضان از کتاب الصیام).
2- . الکافی، ج4، ص68، ح1؛ وسائل الشیعه، ج10، ص138، ح7[13046].
3- . الکافی، ج4، ص68، ح2؛ وسائل الشیعه، ج10، ص139، ح4[13048].
4- . الکافی، ج4، ص68، ح4؛ تهذیب الأحکام، ج4، ص201، ح3_ 1[579_ 581]؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص134، ح1952_ 1954؛ وسائل الشیعه، ج10، ص137، ح1[13045] و ص139، ح3 [13047].

کسی که روزه مستحبی بگیرد و بعد اتفاقاً وارد شود بر برادر دینی خود پس درخواست کند از این روزه دار که افطار کند نزد او، مستحب است که بپذیرد و افطار کند و برادر دینی خود را خوشحال سازد؛ که امام(علیه السلام)فرمود:

ثواب او ده مقابل می شود.(1)

و در روایت دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود:

اگر افطار کند و بخورد و روزه خود را نگوید و نفهماند که منتی بر او شود، خداوند(عزوعجلة)ثواب یک سال روزه برای او بنویسد.

و به سند دیگر همین مضمون نیز نقل شده است.(2)

و در روایت دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود:

افطار تو نزد برادر مسلمانت افضل است از روزه ات هفتاد مقابل یا نود مقابل.

و این روایات را در کتاب کافی نقل کرده. و در کتاب وسائل از کافی و من لایحضر و علل و محاسن و غیره نقل کرده است.(3)و چند روایت دیگر نقل کرده که افطار از روزه افضل است و ثواب آن بزرگ تر است از روزه گرفتن. و اگر روزه مستحبی باشد و عصر باشد، باز هم افطار از روزه گرفتن افضل است؛ چنان­که امام کاظم(علیه السلام)در روایت کافی فرموده است.(4)

و به حسب اطلاق روایات می توان گفت اگر روزه قضای موسع باشد، باز هم افطار افضل است، لکن قبل از ظهر، و بعد از ظهر افطار جایز نیست.

ص: 296


1- . الکافی، ج4، ص150، ح2؛ وسائل الشیعه، ج10، ص151، ح1[13084](باب هشتم از ابواب آداب الصائم از کتاب الصیام).
2- . الکافی، ج4، ص150، ح3و4؛ بحارالأنوار، ج94، ص125، ح3؛ وسائل الشیعه، ج10، ص153، ح5[13088].
3- . الکافی، ج4، ص151، ح6؛ وسائل الشیعه، ج10، ص153(باب هشتم از ابوب الصائم از کتاب الصیام)؛ علل الشرائع، ج2، ص387(باب120)؛ المحاسن، ج2، ص411، ح145؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص84، ح1798 و 1797.
4- . الکافی، ج4، ص151، ح5؛ وسائل الشیعه، ج10، ص154، ح7[13090].

باب پنجم (5) : اسرار حج و مسائل آن

اشاره

باب پنجم از ابواب رحمت عبادت شریفه حج است. و در این جا چند

فصل بیان می شود:

ص: 297

ص: 298

فصل اول 1

وجوب حج

بدان که: حج از ارکان دین است. و وجوب آن از ضروریات دین است. و منکر آن با التفات به ضروری بودن آن، مرتد و کافر و نجس است. و کسی که بدون عذر شرعی ترک کند آن را، با اعتقاد داشتن به وجوب آن و اعتراف به معصیت خود نمودن، کافر است اما نجس نیست و در ظاهر محکوم به احکام اسلام می باشد.

خدای تعالی فرمود:

<لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً وَمَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمینَ>.(1)

برای خدا بر عهده مردم واجب است حج خانه خدا هرکس استطاعت حج برای او حاصل شود. و کسی که کافر شود( یعنی ترک حج نماید)(2) پس خدا غنی است از تمام عالمیان و محتاج به احدی نیست.

در کتاب وسائل از شیخ طوسی به سند صحیح از معاویة بن عمار از امام صادق(علیه السلام)نقل است که سؤال کرد از آیه شریفه «وَ مَنْ کفَرَ»، فرمود:

ص: 299


1- . آل عمران(3)، آیۀ97 .
2- . تهذیب الأحکام، ج5، ص18، ح4[52]؛ وسائل الشیعه، ج11، ص28، ح11[14160](باب ششم از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).

یعنی کسی که ترک حج کند.(1)

و همچنین روایت را در تفسیر برهان از عیاشی نیز مفصل نقل کرده.(2)

و در حدیث کنانی از امام صادق(علیه السلام)نیز کفر تفسیر شده به ترک حج.(3)

در احتجاج طبرسی نقل شده است از امیرالمؤمنین(علیه السلام)که در ضمن احتجاج با خوارج لعنهم اللّه تعالی فرمود:

اگر مردم ترک حج کنند، خانه کعبه کافر نمی شود، بلکه مردم به سبب ترک حج کافر می شوند... .(4)

شیخ صدوق در کتاب من لایحضر در حدیث وصیت های پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)به امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

یا علی(علیه السلام)به خدای عظیم، از این امت ده طایفه کافر شده اند: نَمام و سخن چین، و سحر کننده، و دیوث، و آن کسی که جماع کند در دُبُر زنی که زوجه او نباشد، و آن کسی که با حیوانی جمع شود، و آن کسی که با زنی که محرم او هست زنا کند، و آن کسی که سعی می کند که ایجاد فتنه و فساد در میان مردم کند. _ تا آن­که فرمود:_و مانع الزکات، یعنی کسی که زکات نمی دهد، و کسی که مستطیع شود و حج نکند و بمیرد.

و این روایت از خصال نیز نقل شده است.(5)

در کتاب کافی به سند صحیح از ذَریح مُحاربی از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

ص: 300


1- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج4، ص352، ح5762؛ وسائل الشیعه، ج11، ص31، ح3[14164].
2- . تفسیر العیاشی، ج1، ص190، ح108؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص664، ح10[1844]؛ بحارالأنوار، ج96، ص110، ح15(باب 13 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
3- . تفسیر العیاشی، ج1، ص192، ح112؛ بحارالأنوار، ج96، ص110، ح17 .
4- . الإحتجاج، ج1، ص189؛ وسائل الشیعه، ج11، ص32، ح4[14165](باب هفتم از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص356؛ الخصال، ج2، ص451، ح56؛ بحارالأنوار، ج74، ص49(باب سوم از ابواب المواعظ والحکم از کتاب الروضه).

کسی که بمیرد و حج نکند، پس یهودی یا نصرانی بمیرد، مگر آن­که مانع او احتیاج فاحش باشد، یا مرضی که طاقت حج را نداشته باشد، یا سلطانی مانع او شود.(1)

و این روایت را شیخ در تهذیب و صدوق در من لایحضر و شیخ مفید در مقنعه و برقی در محاسن و محقق در کتاب معتبر نقل کرده اند.(2)

و نیز در معتبر از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که بمیرد و حج نکند، پس یهودی یا نصرانی بمیرد.(3)

و به این مضمون در کتاب مستدرک چند روایت نقل کرده است.(4)

در کافی به سند خود از ابوبصیر نقل نموده که گفت: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که بمیرد و حج نکرده باشد و تمکن و ثروت و صحت بدن داشته باشد، پس او داخل در آن کسانی است که خداوند تعالی فرمود: <وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ القِیامَةِ اَعْمی>؛(5) راوی از روی تعجب گفت: سبحان اللّه! اعمی محشور شود؟! فرمود: بلی، خدا او را به سبب ترک حج کور کرده و از طریق حق منحرف نموده.(6)

در کتاب کافی به سند خود از ابوبصیر است که گفت: سؤال کردم از امام صادق(علیه السلام)از کلام خدای تعالی که فرمود:

ص: 301


1- . الکافی، ج4، ص268، ح1و5؛ بحارالأنوار، ج96، ص20، ح72 و ص22، ح86(باب دوم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
2- . تهذیب الأحکام، ج5، ص17، ح1[49]؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص447، ح2935؛ المحاسن، ج1، ص88، ح31؛ المقنعه، ص386؛ المعتبر، ج2، ص746.
3- . المعتبر، ج2، ص746 ؛ وسائل الشیعه، ج11، ص32، ح5[14166].
4- . مستدرک الوسائل، ج8، ص18 ،ح1_6[89527_8952](باب ششم از ابواب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
5- . طه (20)، آیۀ124: او را در روز قیامت کور و نابینا محشور می کنیم.
6- . الکافی، ج4، ص269، ح6؛ وسائل الشیعه، ج11، ص27، ح7[14156].

<مَنْ کَانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ اَعْمی وَاَضَلَّ سَبیلاً>؛(1) حضرت فرمود:

این آن کسی است که تأخیر می اندازد حج واجب را تا آن که مرگ او می رسد.(2)

حقیر گوید: مراد تأخیر بدون عذر شرعی است.

در کتاب شریف من لایحضر روایت کرده از محمد بن فضیل گفت: سؤال کردم از آقا ابوالحسن (یعنی امام کاظم)(علیه السلام)از آیه شریفه: <مَنْ کانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ اَعْمی وَ اَضَلُّ سَبیلاً>، فرمود:

این آیه نازل شده درباره کسی که تأخیر بیندازد حِجة الاسلام را و نزد او مال و ثروت باشد به اندازه حج، پس بگوید امسال حج می کنم، پس حج نکند. و به همین طور تأخیر می اندازد تا آن که بدون حج می میرد.(3)

ص: 302


1- . الإسراء(17)، آیۀ72: کسی که در این دنیا کور باشد، پس او در آخرت کور و گمراه تر است.
2- . الکافی، ج4، ص629، ح2؛ وسائل الشیعه، ج11، ص26، ح5[14154].
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص447، ح2933؛ وسائل الشیعه، ج11، ص27، ح8 [14157].

فصل دوم 2

فضیلت و شرافت حج و عمره

در کتاب شریف من لایحضر به طریق صحیح از محمد بن قیس از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده است در حدیثی که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

بدان وقتی که متوجه سفر حج شوی و مرکب خود را سوار شوی و بسم اللّه بگویی و به طرف مکه سیر نمایی، به هر پایی که مرکب سواری تو بلند می کند و می گذارد، یک حسنه برای تو نوشته شود و یک گناه از تو محو شود.

و وقتی که احرام بستی و لبیک گفتی، به هر لبیک که بگویی، ده حسنه برای تو نوشته شود و ده گناه از تو محو گردد.

و وقتی که به خانه کعبه هفت مرتبه طواف کردی، این طواف برای تو پیمانی خواهد بود نزد خدا که خدا تو را عذاب نکند.

و وقتی که نزد مقام حضرت ابراهیم علیه السلام دو رکعت نماز خواندی، خدا برای تو به برکت این دو رکعت دو هزار رکعت نماز قبول شده بنویسد.

و وقتی که بین صفا و مروه هفت مرتبه سعی کردی، برای تو خواهد بود نزد خدا مثل اجر آن کسی که پیاده از بلد و شهر خود حج کند و مثل آن کسی که هفتاد بنده مؤمن آزاد کرده است.

و وقتی که وقوف کنی به عرفات تا غروب، پس گناهان تو آمرزیده می شود هر

ص: 303

چند به اندازه ریگ عالج(1)و کف دریا باشد.

وقتی که سنگ ریزه انداختی به آن محل های مخصوص، به هر سنگ ریزه ده حسنه خدا برای تو در آینده از عمرت بنویسد.

و وقتی که سر تراشیدی، برای تو به عدد هر مویی یک حسنه در آینده از مدت عمرت نوشته می شود. و وقتی که قربانی کردی، به هر قطره از خون آن حسنه ای برای تو نوشته گردد... .(2)

و این حدیث را در کتاب شریف تهذیب نقل کرده است.(3)

در کتاب کافی به سند صحیح از معاویة بن عمار از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده است که در ضمن حدیثی فرمود:

طواف خانه کعبه و سعی بین صفا و مروه، وسیله آمرزش گناهان شخص است مثل روزی که از مادر متولد شده است. و سنگ انداختن به جمرات، ذخیره روز قیامت است. و در سر تراشیدن، به هر مویی نوری است برای شخص در روز قیامت. و در روز عرفه اگر به اندازه ریگ عالج و قطره های باران و روزهای دنیا گناه داشته باشد، در آن روز منقطع می شود.(4)

در حدیث دیگر فرمود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم):

ثواب حج بهشت است. و عمره کفاره گناهان است.(5)

در حدیث دیگر امام باقر(علیه السلام)فرمود:

شخص حاجی وقتی که در مقام تجهیز حج برمی آید، به هر قدمی که برمی دارد

ص: 304


1- 1. در مجمع نقل كرده از بعضی كه ریگ عالج محیط است به اكثر زمین عرب و از بعضی دیگر كه: آن كوه هایی است وصل به یكدیگر، اعلای آن متصل است به نزدیك یمامه و پایین آن به نجد... .
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص202، ح2138؛ بحارالأنوار، ج96، ص3، ح3(باب دوم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
3- . تهذیب الأحکام، ج5، ص20، ح3[57].
4- . الکافی، ج4، ص261، ح37؛ بحارالأنوار، ج96، ص13، ح42.
5- . الکافی، ج4، ص253، ح4؛ وسائل الشیعه، ج11، ص96، ح6[14332](باب 38 از ابواب وجوب الحج والعمرة از کتاب الحج).

در راه تهیه جهاز حج، ده حسنه برای او نوشته شود، و ده گناه از او محو شود، و ده درجه برای او بلند شود، تا آن که جهاز حج تمام شود. و وقتی که به مرکب برای حج سوار شود، به هر پایی که این حیوان می گذارد و برمی دارد، مثل این ثواب برای او نوشته شود تا حج تمام شود. و وقتی که اعمال تمام شد، گناهان او را خدا بیامرزد... .(1)

و این حدیث را تهذیب نیز نقل کرده است.(2)

در حدیث دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود:

حج کننده در ضمان خداست. پس اگر بمیرد در وقت رفتن، خدا گناهان او را بیامرزد. و اگر در حال احرام بمیرد، خدا او را مبعوث کند در قیامت در حالی که لبیک گویان باشد. و اگر در یکی از دو حرم بمیرد، داخل در آمنین محشور شود. و اگر در برگشتن بمیرد، خدا جمیع گناهان او را بیامرزد.(3)

و در حدیث دیگر مرد عربی آمد خدمت رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)و عرض کرد: من مال زیادی دارم. مرا امر بفرما به عملی که به ثواب حج برسم. فرمود:

اگر به اندازه وزن کوه ابوقبیس طلا در راه خدا انفاق کنی، به ثواب حج نخواهی رسید.(4)

و این روایت با روایت بعد را در تهذیب نیز نقل فرموده است. (5)

و در حدیث دیگر به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که در راه مکه وقت رفتن یا برگشتن بمیرد، از فزع اکبر در قیامت ایمن شود.(6)

ص: 305


1- . الکافی، ج4، ص254، ح9؛ وسائل الشیعه، ج11، ص96، ح8[14334].
2- . تهذیب الأحکام، ج5، ص19، ح1[55].
3- . الکافی، ج4، ص256، ح18؛ وسائل الشیعه، ج11، ص99، ح15[14341].
4- . الکافی، ج4، ص258، ح25؛ بحارالأنوار، ج96، ص26، ح110.
5- . تهذیب الأحکام، ج5، ص19، ح2[56] و ص23، ح14[68].
6- . الکافی، ج4، ص263، ح45؛ بحارالأنوار، ج7، ص302، ح55(باب 15 از ابواب المعاد و... از کتاب العدل والمعاد).

در حدیث دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود:

حج از هفتاد بنده آزاد کردن افضل است. راوی عرض کرد: چیزی مثل حج نیست. فرمود: بلی هیچ چیز مثل حج نیست. و یک درهم در راه حج افضل است از دو هزار درهم در غیر حج که در راه خدا خرج کند.(1)

در حدیث صحیح از معاویة بن عمار از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

حج کنندگان سه قسمند: قسم اول کسانی هستند که از آتش آزاد می شوند. دوم کسانی می باشند که از گناهان خارج می شوند مثل روزی که از مادر متولد شده اند. و سوم آن کسانی که اهل بیتشان و مالشان محفوظ می باشد. پس این کم ترین بهره حج است. (2)

و این روایت را در تهذیب نیز به سند صحیح نقل کرده است. و به سند صحیح دیگر در کتاب کافی از هشام بن الحکم از امام صادق(علیه السلام)مثل همین حدیث نقل شده است.(3)

در حدیث دیگر از جابر از امام باقر(علیه السلام)نقل است که فرمود:

حاجی بر سه قسم است: افضل همه آن کسی است که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود و خدا او را از عذاب قبر ایمن گرداند. و پایین دست این آن کسی است که فقط گناهان گذشته او آمرزیده شود. و از این پایین تر آن کسی که مال و عیالش محفوظ می شود.(4)

شیخ صدوق در من لایحضر بعد از این خبر فرموده:و روایت شده که:

او (یعنی صنف سوم) کسی است که حج او قبول نشده است.(5)

ص: 306


1- . الکافی، ج4، ص260، ح31؛ وسائل الشیعه، ج11، ص120، ح3[14404](باب 43 از ابواب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
2- . الکافی، ج4 ، ص253، ح6؛ بحارالأنوار، ج96، ص26، ح111.
3- . تهذیب الأحکام، ج5، ص21، ح5[59]؛ الکافی، ج4، ص262، ح40.
4- . الکافی، ج4، ص262، ح39؛ بحارالأنوار، ج96، ص7، ح13.
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص226، ح2253؛ وسائل الشیعه، ج11، ص101، ح23 [14349](باب 38 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).

در حدیث دیگر امام صادق(علیه السلام)به ابو الورد فرمود:

اما شما از حج که برمی گردید، آمرزیده می شوید. و اما غیر شما (یعنی مخالفین مذهب شیعه) پس اهل و عیال ایشان محفوظ می شود.(1)

تمام این اخبار در کتاب شریف کافی هست.

در کافی در باب نوادر از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که در جواب آن کسی که در میان مسجدالحرام سؤال کرد که کیست که از همه، گناهانش بزرگ­تر است، فرمود:

کسی که در موقف عرفات و مشعرالحرام باشد و سعی کند بین این دو کوه (یعنی صفا و مروه) پس طواف خانه کعبه نماید و نماز طواف در محل پشت مقام ابراهیم(علیه السلام)بخواند،بعد در قلب خود بگوید، یا گمان کند، که خدا او را نیامرزیده. پس این از همه مردم گناهش بزرگ تر است.(2)

بدان­که: در کتاب شریف کافی متجاوز از پنجاه روایت در مدح و شرافت حج نقل فرموده. و بنده به همین مقدار اکتفا می کنم.

شیخ در تهذیب به سند صحیح از محمد بن مسلم از امام باقر یا صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمودند:

دوست دارند کسانی که در قبرها آرمیده اند ای کاش تمام دنیا و آن­چه در دنیا می باشد، بدهند و یک حج در نامه عمل آنان ثبت شود. (3)

در کتاب شریف من لایحضر تألیف شیخ صدوق 94 روایت در فضیلت و شرافت حج و عمره نقل کرده.(4)

و ما چند حدیث از آن انتخاب می کنم.

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

کسی که دنیا و آخرت می خواهد، پس قصد کند خانه کعبه را (یعنی حج کند).

ص: 307


1- . الکافی، ج4، ص263، ح46؛ وسائل الشیعه، ج11، ص101، ح24[14350].
2- . الکافی، ج4، ص541، ح7؛ وسائل الشیعه، ج11، ص96، ح7[14333].
3- . تهذیب الأحکام، ج5، ص23، ح13[67]؛ وسائل الشیعه، ج11، ص110، ح1[14378](باب 41 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص229_ 201(باب فضائل الحج).

و کسی که از مکه برگردد و قصد کند که سال آینده حج کند، عمر او زیاد شود. و کسی که خارج شود و قصد برگشتن نکند، پس این شخص اجل و عذاب او نزدیک شده است.(1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

کسی که صدا بلند کند به گفتن لبیک، تمام چیزهایی که در طرف راست و چپ او هست تا آخر دنیا همه با او در این ذکر لبیک همراهی می کنند. و دو ملک به او بگویند: بشارت باد تو را ای بنده خدا. و بشارت نمی دهد خدا کسی را مگر به بهشت. و کسی که در احرام خود هفتاد مرتبه لبیک گوید از روی ایمان و اخلاص، خداوند هزار ملک را شاهد می گیرد بر بیزاری او از آتش و بیزاری او از انفاق. و کسی که به حرم برسد، پس از مرکب پیاده شود و غسل کند و کفش خود را به دست بگیرد، پس پای برهنه داخل حرم شود جهت تواضع برای خدای(عزوعجل)، خداوند از او صد هزار گناه محو کند، و برای او صد هزار حسنه بنویسد، و برای او صد هزار درجه بنا کند، و برای او صد هزار حاجت برآورد... .(2)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که به سوی کعبه نظر کند و حق ما و حرمت ما را بشناسد همان طوری که حق و حرمت کعبه را می شناسد، خدا تمام گناهان او را بیامرزد، و از او اندوه دنیا و آخرت را برطرف کند.(3)

و روایت شده:

ص: 308


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص219 و220، ح2222 و 2224؛ وسائل الشیعه، ج11، ص151، ح3[14499](باب 57 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص203و204، ح2140 و 2141؛ وسائل الشیعه، ج12، ص379، ح2 [16559](باب 37 از ابواب الإحرام از کتاب الحج) و ص387، ح1[16577].
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص204، ح2142؛ وسائل الشیعه، ج13، ص263، ح5[17703](باب 29 از ابواب الطواف و... از کتاب الحج).

کسی که به کعبه نظر کند، تا مادامی که نظر می کند حسنه برای او نوشته شود و گناه از او محو شود.(1)

و روایت شده که:

نظر به سوی کعبه عبادت است. و نظر به والدین عبادت است. و نظر به قرآن شریف عبادت است، هر چند نخواند. و نظر به صورت عالم عبادت است. و نظر به سوی آل محمد(علیهم السلام)عبادت است. (2)

و پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

نظر به سوی امیرالمؤمنین(علیه السلام)عبادت است.(3)

و در خبر دیگر:

یاد امیرالمؤمنین(علیه السلام)عبادت است. (4)

و نیز فرمود:

کسی که قصد خانه کعبه را کند جهت حج یا عمره و خالی از کِبر باشد، از گناهان خارج شود مثل روزی که از مادر متولد شده است. و کبر آن است که جاهل به حق باشد و طعنه زند بر اهلش. و کسی که این طور باشد، گویا با خدا نزاع کرده است.(5)

امام صادق(علیه السلام)در تفسیر آیه شریفۀ <وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً>(6) فرمود:

کسی که این خانه را قصد کند و بداند که این خانه ای است که خدا امر کرده

ص: 309


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2143؛ بحارالأنوار، ج96، ص65، ح45(باب پنجم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2144؛ بحارالأنوار، ج96، ص65، ح46.
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2145؛ بحارالأنوار، ج96، ص60، ح24.
4- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2146؛ وسائل الشیعه، ج16، ص348، ح9[21730](باب 23 از ابواب فعل المعروف از کتاب الجهاد).
5- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2147؛ وسائل الشیعه، ج11، ص93، ح1[14327](باب 38 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
6- . آل عمران (3)، آیۀ97: کسی که داخل خانه شود ایمن است.

به زیارت آن و به حق معرفت ما اهل بیت عارف باشد، در دنیا و آخرت ایمن خواهد بود.(1)

و آن حضرت فرمود:

داخل شدن در کعبه، داخل شدن در رحمت خداست. و خارج شدن از آن، خارج شدن از گناهان است... .(2)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

به درستی که برای خدا اطراف کعبه 120 قسم رحمت است؛ شصت قسم آن برای طواف کنندگان، و چهل قسم برای نماز خوانندگان، و بیست قسم برای نظر کنندگان.(3)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

برآوردن حاجت مؤمن از ده طواف بهتر است.(4)

و روایت شده:

کسی که می خواهد مال او زیاد شود، پس مکث بر صفا و مروه را طولانی کند.(5)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

اگر ممکن شود برای تو، تمام نمازهایت را از واجب و غیر واجب در حطیم که افضل مکان های زمین است بخوان. و حطیم مابین درِ خانه کعبه و حجرالاسود است و آن موضعی است که خدا توبه آدم(علیه السلام)را در آن جا قبول کرد. و بعد از

ص: 310


1- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص205، ح2148؛ وسائل الشیعه، ج11، ص98، ح11[14337].
2- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص206، ح2149؛ بحارالأنوار، ج96، ص370، ح8(باب 64 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
3- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص207، ح2153؛ بحارالأنوار، ج96، ص202، ح9(باب 36 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج.).
4- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص208، ح2159؛ مستدرک الوسائل، ج9، ص403، ح4[11186](باب 29 از ابواب الطواف از کتاب الحج).
5- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص209، ح2169؛ وسائل الشیعه، ج13، ص479، ح2[18250](باب پنجم از ابواب السعی از کتاب الحج).

حطیم نماز در حِجْر اسماعیل افضل است. و بعد از حجر مابین رکن عراقی و درِ خانه کعبه افضل است؛ و آن موضعی است که در زمان قبل مقام ابراهیم(علیه السلام)آن جا بوده. و بعد این محلی که الآن مقام در آن جا هست افضل است. لکن نماز طواف باید در پشت مقام که الآن هست خوانده شود.(1)

و کسی که در مسجدالحرام یک نماز بخواند، خداوند تمام نمازهای او را قبول می فرماید آن چه خوانده و آن چه بعد بخواند. و نماز در مسجدالحرام مقابل صد هزار نماز است.(2)

آقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)فرمود:

کسی که سه نفر از مؤمنین را به حج ببرد، پس به تحقیق جان خود را به این قیمت از خدا خریده و خدا از او سؤال نکند از کجا مال را تهیه کرده و کسب کرده از حلال یا حرام. و کسی که چهار مرتبه حج کند، به او تنگی و سختی قبر نرسد. و وقتی که بمیرد، این حج هایی که نموده خدا به بهترین صورتی آن را مصور می فرماید و در مقابل او میان قبر تا روز قیامت مشغول نماز شوند، و ثواب این نمازها برای او باشد. و بدان که یک رکعت از آن نمازها معادل هزار رکعت نماز آدمی است. و کسی که پنج مرتبه حج کند، خدا او را هرگز عذاب نکند. و کسی که ده حج کند، خدا او را هرگز حساب نکند. و کسی که بیست حج کند، جهنم را نبیند و صدای آن را نشنود... .(3)

و به سند موثق مثل صحیح از اسحاق بن عمار است که گفت: عرض کردم خدمت امام صادق(علیه السلام)مردی از من مشورت حج کرد و ضعیف الحال بود، من صلاح او ندانستم و دستور ترک حج دادم. فرمود:

سزاوار است که یک سال مریض شوی. اسحاق گوید: من یک سال مریض شدم.(4)

ص: 311


1- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص209، ح2170؛ وسائل الشیعه، ج5، ص275، ح7[6532](باب 53 از ابواب احکام المساجد از کتاب الصلاة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه ،ج2 ،ص 209، ح2171و2172؛ بحارالأنوار، ج96، ص231، ح7.
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص216و217، ح2208 و 2209 و2210؛ بحارالأنوار، ج96، ص112، ح1(باب 15 ثواب بذل الحج) و ص20، ح74 و76و 77(باب دوم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
4- . کتاب من لایحضره الفقیه، ج2، ص221، ح2234؛ بحارالأنوار، ج47، ص368، ح85(باب 11 از ابواب تاریخ الإمام الهمام... از كتاب تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی...).

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

بترسد آن کسی که مانع حج برادر دینی خود می شود از این که به او فتنه برسد در امر دنیای خود به اضافه آن­چه در آخرت به او خواهد رسید.(1)

و از امام صادق(علیه السلام)سؤال شد: آیا کسی که به نیابت دیگری حج می کند ثواب دارد؟ فرمود:

برای او ثواب ده حج است و او و پدر و مادر و پسر و دختر و برادر و خواهر و عمو و عمه و دایی و خاله اش آمرزیده می شود. به درستی که خدا واسع و کریم است.(2)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که به نیابت کسی حج می کند، با صاحب حج شریک است تا آن که طواف واجب را انجام دهد. و بعد از طواف هر عملی کرد مخصوص خودش باشد. (3)

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

اگر هزار نفر را در حج شریک کنی، برای هر یک ثواب یک حج خواهد بود و از ثواب حج تو هیچ کسر نمی شود.

و این روایت را در کافی نقل کرده است.(4) و روایت شده که:

اجر و ثوابی برای او اضافه می شود به سبب احسانی که به آنان در این کار کرده.(5)

تمام شد روایاتی که از من لایحضر در این مقام انتخاب کردیم.

و مراد شرکت در حج مستحب است نه واجب.

ص: 312


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص221، ح2235؛ بحارالأنوار، ج96، ص15، ح45(باب دوم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص222، ح2239؛ وسائل الشیعه، ج11، ص165، ح6[14535](باب اول از ابواب النیابة فی الحج از کتاب الحج).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص222، ح2240؛ وسائل الشیعه، ج11، ص165، ح7 [14536].
4- . الکافی، ج4، ص317، ح10؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص223، ح2242؛ وسائل الشیعه، ج11، ص202، ح4[14625](باب 28 از ابواب النیابة فی الحج از کتاب الحج).
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص223، ح2243؛ وسائل الشیعه، ج11، ص204، ح9[14630].

در خطبه رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)که در آخر ثواب الاعمال نقل شده فرمود:

کسی که به سفر حج یا عمره خارج شود ، پس به هر قدمی که برمی دارد تا وقتی که برگردد، صد هزار هزار حسنه برای او نوشته می شود، و از او هزار هزار گناه محو می شود، و برای او هزار هزار درجه بلند می شود. و به هر درهمی که تا برگشتن خرج می کند، هزار هزار درهم برای او نزد پروردگار ثابت است. و در ضمان خداوند تعالی هست. پس اگر او را بمیراند، داخل در بهشت فرماید. پس غنیمت بدانید دعای او را وقتی که برمی گردد، مادامی که وارد گناهان نشده، که دعای او رد نمی شود. _ تا آن که فرمود:_ کسی که جانشین حج کننده یا عمره کننده می شود و امورات اهل و عیال او را به خوبی اداره می کند، مثل ثواب حج کننده یا عمره کننده در نامه عمل او ثبت بشود و از اجر و ثواب خود حاجی کسر نمی شود.(1)

در ثواب الاعمال به سند معتبر از ابوبصیر است که امام صادق(علیه السلام)فرمود:

کسی که حج کند و قصدش در این حج خدا باشد و قصد او ریا و نمایش خلق نباشد، خدا البته او را می آمرزد.(2)

و به سند دیگر از سیف تمار از امام صادق(علیه السلام)مثل این را نقل کرده.(3)

و به سند دیگر از هارون بن خارجه از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

حج دو قسم است؛ یکی برای خدا، و دیگری برای مردم. پس کسی که برای خدا حج کند، ثواب او بهشت است. و کسی که برای مردم حج کند، ثواب او بر عهده مردم است در روز قیامت.(4)

در کافی به سند خود از علی بن ابی حمزه از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

ص: 313


1- . ثواب الأعمال، ص292؛ بحارالأنوار، ج73، ص372(باب 67 از ابواب النوادر از كتاب العشرة).
2- . ثواب الأعمال، ص46؛ بحارالأنوار، ج96، ص24، ح101(باب دوم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
3- . ثواب الأعمال، ص50؛ وسائل الشیعه، ج11، ص109، ح2[14377](باب 40 از ابواب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
4- . ثواب الأعمال، ص50؛ وسائل الشیعه، ج11، ص109، ح1[14376].

یک درهم که در راه حج صرف کنی، افضل است از بیست هزار درهم که در راه حقِ غیر حج صرف و خرج کنی. (1)

و به سند دیگر از ابوبصیر است که امام صادق(علیه السلام)فرمود:

یک حج بهتر است از خانه ی مملو از طلا که تمام آن را صدقه دهد. (2)

و گذشت در فصل فضل و شرافت نماز کلام امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

هر آینه حج نزد خدا بهتر است از خانه مملو از طلا بلکه از پری دنیا طلا و نقره که آن را در راه خدای تعالی انفاق کند. (3)

در کتاب من لا یحضر از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

یک درهمی که در راه حج خرج کنی بهتر است برای تو از صد هزار درهم که در راه­های حق دیگر خرج کنی. (4)

و روایت شده:

یک درهم در حج از هزار هزار درهم در غیر حج بهتر است. و یک درهم که احسان کند به امام(علیه السلام)، مثل هزار هزار درهم در حج است.(5)

در کتاب محاسن برقی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

اگر کسی از شما مثل کوه ابو قبیس طلا داشته باشد و در راه خدا خرج کند، معادل حج نخواهد بود. و هر آینه یک درهم که حاجی خرج می کند، معادل

ص: 314


1- . الکافی، ج4، ص255، ح15؛ وسائل الشیعه، ج11، ص115، ح5[14389](باب 42 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
2- . الکافی، ج3، ص265، ح7؛ بحارالأنوار، ج79، ص227، ح55(باب اول از ابواب فضلها وعللها... از کتاب الطهاره).
3- . الأمالی (للطوسی)، ص 694، ح1478(مجلس39)؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص46، ح3[9038](باب 27 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص225، ح2247؛ بحارالأنوار، ج96، ص15، ح46(باب دوم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج ).
5- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص225، ح2248؛ وسائل الشیعه، ج11، ص117، ح11[14395](باب 42 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).

است با دو هزار هزار درهم در راه خدای تعالی.(1)

در کتاب کافی نقل کرده که:

مردی خدمت امام سجاد(علیه السلام)رسید. حضرت فرمود: از حج مراجعت کرده ای؟ عرض کرد: بلی. حضرت فرمود: ثواب حج را می دانی؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: کسی که حج کند و طواف خانه کعبه نماید و دو رکعت نماز طواف بخواند، خدا برای او هفتاد هزار حسنه بنویسد، و او از هفتاد هزار گناه محو نماید، و برای او هفتاد هزار درجه بلند کند، و هفتاد هزار حاجت او برآورده شود. و برای او ثواب هفتاد هزار بنده آزاد کردن بنویسد که قیمت هر بنده ده هزار درهم باشد.(2)

بدان­که: در کتاب شریف وسائل متجاوز از 130 روایت، و در کتاب مستدرک متجاوز از پنجاه روایت در فضیلت و شرافت حج نقل کرده اند. و حقیر به این مقدار اکتفا می کنم.(3)

بدان­که: به حسب روایات اگر مال او از حرام باشد و در راه حج و غیره صرف کند، از او قبول نمی شود و اجر و ثوابی ندارد. چنان­که در وسائل از کتاب مجالس صدوق به سند خود از امام باقر(علیه السلام)است که فرمود:

کسی که مالی از خیانت یا از ربا یا از دزدی یا از خیانت در غنائم تهیه کند و آن را در زکات و صدقه و حج و عمره خرج کند، از او قبول نشود. (4)

در خطبه ای رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

کسی که مالی از حرام تحصیل کند، خدا از او صدقه و نه آزاد کردن بنده و نه حجی و نه عمره ای قبول نمی کند. و خدا برای او به عدد اجزای این مال گناه بنویسد. و اگر از آن مال باقی بماند بعد از مرگ او، آن مال وسیله رسیدن او به

ص: 315


1- . المحاسن، ج1، ص64، ح114؛ بحارالأنوار، ج96، ص8، ح20 .
2- . الکافی، ج4، ص411، ح1؛ بحارالأنوار، ج96، ص9، ح22 .
3- . وسائل الشیعه، ج11(باب­های 41 و42 و43 و44 و... از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج)؛ مستدرک الوسائل، ج8، ص3 کتاب الحج در آدرس های قبل آمد.
4- . الأمالی (للصدوق)، ص 442، ح4؛ وسائل الشیعه، ج11، ص145، ح5[14482].

آتش خواهد بود. (1)

ص: 316


1- . ثواب الأعمال، ص 283؛ بحارالأنوار، ج100، ص17، ح76(باب اول از ابواب المکاسب از كتاب العقود والإیقاعات).

فصل سوم 3

خلقت کعبه و حقیقت حجرالاسود و تاریخ خانه کعبه و مسجدالحرام

بدان که: تمام آن چه نقل می کنیم در کتاب کافی از امام(علیه السلام)است مگر آن چه تصریح به خلافت آن شود.

خدای تعالی فرمود: <اِنَّ اول بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً...>.(1)

بدان که: به حسب کلام امام باقر و امام صادق(علیه السلام)اول مرتبه که خدا اراده فرمود زمین را خلق فرماید، باد را به آب مسلط فرمود، پس آب به حرکت آمده، موج تولید شد. آن­گاه از موج کفی ایجاد شد و آن در موضع خانه کعبه جمع شد. و از آن خانه کعبه ایجاد شد.(2)و آن مانند بلور سفید بود و درخشندگی و روشنایی می داد،(3) تا آن که (تعیین آن به حسب روایتی دو هزار سال است)(4) خدا اراده فرمود که زمین را خلق کند. پس زمین را کشید از زیر کعبه تا محل مِنا، پس از مِنا کشید تا عرفات،

ص: 317


1- . آل عمران(3)، آیۀ96: به درستی که اول خانه ای که خلق شد برای مردم، آن خانه ای است که در مکه است و آن خانه کعبه است.
2- . الکافی، ج4، ص189، ح7؛ بحارالأنوار، ج54، ص204، ح150(باب اول از ابواب کلیات أحوال العالم... از کتاب السماء والعالم).
3- . الکافی، ج4، ص189، ح4؛ بحارالأنوار، ج11، ص217، ح30(باب چهارم از ابواب قصص آدم وحواء... از كتاب النبوة).
4- . بحارالأنوار، ج54، ص206، ح157(باب اول از کلیات أحوال العالم از کتاب السماء والعالم).

پس از آن کشید تا هرجا خواست. پس زمین از عرفات گرفته شده، و عرفات از مِنا، و مِنا از کعبه.(1) پس زمین کعبه اصل و منشأ و مادر تمام زمین است. و این معنی اُمّ القری است.(2)و موضع کعبه درخشندگی داشت تا آن که هابیل فرزند آدم(علیه السلام)کشته شد. پس سیاه و تیره شد.(3) و خانه کعبه مطابق با بیت العمور است که در آسمان است و آن مطابق با عرش پروردگار است.(4)

و ملائکه به بیت العمور مدت هفت سال طواف می کردند. و هر روز هفتاد هزار ملک می آمدند طواف می کردند و دیگر برنمی گشتند و استغفار می کردند به جهت آن که وقتی که خدا فرمود: من می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم، آنان گفتند: آیا قرار می دهی در زمین کسی را که فساد کند و خون ریزی نماید؟ خدا فرمود: من می دانم آن چه را شما نمی دانید. پس خداوند این خانه را برای آدم و اولاد او قرار داد که بیایند و طواف کنند و آمرزیده شوند.(5)

اما حجرالاسود، پس او ملکی از بزرگان ملائکه بود. وقتی که ذات مقدس حق عهد و میثاق گرفت از ملائکه به اقرار و اعتراف کردن به ربوبیت حق و رسالت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)و وصایت و ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)اول ملکی که شتاب کرد در قبول کردن، این ملک بود. و از همه ملائکه محبت او برای محمد و آل محمد(علیهم السلام)شدیدتر بود.

پس از این جهت خدا او را از بین ملائکه انتخاب کرد و عهد و میثاق اولاد آدم را نزد او به ودیعت سپرد. پس امین خلق شده و خدا امر فرمود مردم را که بیایند هر سال نزد او و اقرار و اعتراف میثاق را تجدید کنند.

ص: 318


1- . الکافی، ج4، ص189، ح3؛ بحارالأنوار، ج54، ص203، ح148.
2- . بحارالأنوار، ج54، ص29 ، ح4.
3- . الکافی، ج4، ص189، ح4؛ بحارالأنوار، ج11، ص217، ح30.
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص190، ح2110؛ بحارالأنوار، ج55، ص5، ح2(باب چهارم از ابواب کلیات احوال العالم... از كتاب السماء والعالم).
5- . الکافی، ج4، ص188، ح2؛ بحارالأنوار، ج96، ص205، ح18(باب 36 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).

پس خداوند او را در بهشت انیس و رفیق حضرت آدم(علیه السلام)قرار داد. پس وقتی که حضرت آدم مخالفت کرد و ترک اولی نمود، فراموش کردند عهد و میثاق را که خدای تعالی از او و اولاد او گرفت به وحدانیت حق و رسالت محمد رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)و وصایت و ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)

و وقتی که خدا توبه آدم را قبول کرد، خداوند این ملک را به صورت در سفیدی قرار داد و به نزد حضرت آدم(علیه السلام)قرار گرفت. چون چشم حضرت آدم(علیه السلام)به او واقع شد، مأنوس شد به او اما نمی شناخت او را. پس خداوند او را گویا کرد عرض کرد: ای آدم، مرا می شناسی؟ جواب داد: نه. عرض کرد: بلی فراموش کردی. ناگهان به صورت اول که در بهشت با آدم بود گشت.

عرض کرد: ای آدم، یاد بیاور آن عهد و میثاق را.

پس حضرت آدم متذکر شد و حرکت کرد طرف او و او را دربرگرفت و گریه کرد و او را بوسید و اقرار و اعتراف به آن عهد و میثاق را تجدید کرد. پس دو مرتبه به صورت در سفید شد که درخشندگی داشت و نور می داد.

پس حضرت آدم آن را گرفت و بر شانه خود قرار داد جهت احترام و تعظیم آن. و گاهی جبرئیل آن را می گرفت. تا آن که آوردند آن را در مکه معظمه و هر روز و شب حضرت آدم تجدید عهد و میثاق می کرد. تا آن که کعبه بنا شد و آن را در آن محل گذاشت.

و بوسیدن حاجی آن را و استلام آن، تجدید اقرار عهد و میثاق است و تجدید بیعت است. و خطاب به او می کنند و می گویند: «اَمانَتي اَدَّیتُهَا وَمِیثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لي بِالمُوَافَاةِ».(1)

امام فرمود:

واللّه وفا نکردند مگر شیعیان ما. و محافظت آن عهد و میثاق نکرد احدی مگر

ص: 319


1- .[1] تفسیر العیاشی، ج2، ص38، ح105؛ بحارالأنوار، ج96، ص190، ح5(باب 33 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج): یعنی: شاهد باش که من امانت خود را ادا کردم و قبول کردم و دارم آن عهد میثاق را، برای آن­که برای من به وفا در روز قیامت شهادت بدهی.

شیعیان ما. و شیعیان ما می آیند نزد حجرالاسود پس او می شناسد آنان را و تصدیق می کند آنان را. و اما مخالفین پس تکذیب می کند آنان را. و شهادت می دهد برای شیعیان به وفا و برای مخالفین به انکار و کفر. و اوست حجت خدا در روز قیامت. و روز قیامت با زبان گویا و چشم بینا به صورت اول می آید _ و خلق او را می شناسند و نمی توانند او را انکار کنند_ و شهادت می دهد. برای وفا کنندگان و انکار کنندگان.(1)

و به حسب روایات کتاب علل که در بحار نقل کرده:

این حجر مثل در سفیدی درخشان و روشنی دهنده بود و بر اثر تماس دست های اهل فسق و کفر و شرک سیاه شد. و اگر دست های ایشان به آن نمی رسید، هر صاحب بلیه و مرضی که می آمد خود را به آن می مالید، خوب می شد و شفا می یافت.(2)

و به حسب بعضی روایات:

وقتی که حضرت ابراهیم(علیه السلام)و اسماعیل(علیه السلام)بنای خانه کعبه را می کردند و رسیدند به محل حجرالاسود، کوه ابوقبیس ندا کرد حضرت ابراهیم(علیه السلام)را که: ای ابراهیم، امانتی نزد ما داری و آن حجرالاسود است. پس حجرالاسود را به حضرت ابراهیم(علیه السلام)داد و حضرت آن را در محل خود گذاشت.(3)

اما حرم و مسجد، پس به حسب روایات کافی: وقتی که حضرت آدم از بهشت بیرون شد و به زمین مکه رسید، از تنهایی و نشنیدن آن چه در بهشت می شنید، شکایت کرد نزد پروردگار. خداوند برای او از بهشت یاقوت قرمزی فرستاد. پس آن را در محل خانه کعبه گذاشت و طواف می کرد اطراف آن. پس روشنایی آن رسید تا

ص: 320


1- . الکافی، ج4، ص184، ح3؛ بحارالأنوار، ج96، ص223، ح19(باب 40 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
2- . علل الشرائع، ج2، ص427، ح10(باب161)؛ بحارالأنوار، ج96، ص219.
3- . الکافی، ج4، ص205، ح4؛ وسائل الشیعه، ج13، ص212، ح4[17583](باب 11 از ابواب مقدمات الطواف... از کتاب الحج).

اطراف حرم و آن را حضرت آدم(علیه السلام)نشان کرد. پس تا هرجایی که روشنایی رسید، به امر پروردگار حرم شد.(1)

و در روایت دیگر: جبرئیل خیمه ای از خیمه های بهشت برای حضرت آدم و حوا آورد و آن را در محل خانه کعبه گذاشت و آدم و حوا را در آن خیمه جای داد. و مقدار آن خیمه به اندازه چهار رکن خانه بود.

و عمود خیمه از یاقوت قرمز بود، مکه و اطراف آن را روشن کرد. و تا هرجایی که روشنایی آن رسید، خداوند آن را حرم قرار داد برای احترام خیمه و عمود چون از بهشت بود. و برای همین جهت خداوند(عزوعجل)قرار داد که حسنات و سیئات در حرم مضاعف می شود.

و طناب های خیمه را در اطراف خیمه کشیدند، پس تا هر جا رسید مسجد الحرام شد. و میخ ها و طناب ها نیز از بهشت بود.

و خدا به سوی جبرئیل وحی فرستاد:

ای جبرئیل، هفتاد هزار ملک را بیاور که حراست و نگه داری کنند خیمه را از شیاطین و انیس و مونس آدم(علیه السلام)باشند و اطراف خیمه جهت تعظیم و احترام خانه و خیمه طواف کنند.

پس ملائکه آمدند نزد خیمه و اطراف ارکان خانه طواف می کردند هرروز و شب همان طوری که طواف می کردند در آسمان اطراف بیت المعمور که در آسمان بود.

پس از گذشتن زمانی که خدا خواست، خدا به سوی جبرئیل وحی فرستاد که:

فرود آی نزد آدم و حوا و آنان را از موضع خانه دور کن. و بلند کند قواعد خانه را برای طواف ملائکه و اولاد آدم(علیه السلام)پس جبرئیل آمد و آدم و حوا را از خیمه بیرون کرد. و آدم را بر کوه صفا قرار داد. و حوا را بر کوه مروه گذاشت. و خیمه را از محل خانه برداشت.

ص: 321


1- . الکافی، ج4، ص195، ح1؛ بحارالأنوار، ج96، ص72، ح2(باب هفتم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).

حضرت آدم(علیه السلام)فرمود:

ای جبرئیل، آیا خدا بر ما غضب کرده که ما را از خیمه بیرون کردی و تفرقه بین ما انداختی؟ یا خدا راضی است و برای جریان تقدیر این کار را کردی؟ جبرئیل عرض کرد: این کار جهت غضب خدا نیست. و خدا سؤال نمی شود از آنچه می کند. ای آدم، این هفتاد هزار ملک که طواف می کنند و انیس تو هستند سؤال کردند از پروردگار که خدا بنا فرماید برای ایشان در مکان خیمه خانه ای را در مقابل بیت المعمور که طواف کنند اطراف آن. و خدا وحی فرستاد به سوی من که تو را از محل خیمه دور کنم و خیمه را بردارم. حضرت آدم(علیه السلام)فرمود: به تقدیرات خدای تعالی راضی هستیم.

پس به امر پروردگار جبرئیل(علیه السلام)سنگی از کوه صفا و سنگی از کوه مروه و سنگی از طور سینا و سنگی از کوه سلام که پشت کعبه هست گرفت و در محل خانه کعبه گذاشت و ارکان خانه را بلند کرد به آن مقدار و کیفیتی که خدا خواست. و خدا به سوی جبرئیل وحی فرستاد که: بنا را تمام کن به سنگ هایی از کوه ابوقبیس و برای خانه دو درب قرار بده یکی در طرف مشرق و دیگری طرف مغرب. پس جبرئیل آن را تمام کرد. چون تمام شد، ملائکه آمدند و اطراف آن طواف می کردند. و وقتی که ملائکه طواف کردند، حضرت آدم و حوا نظر کردند به اطراف ایشان، آمدند و آن دو نیز هفت مرتبه طواف کردند.

و این اخبار را در بحار از کتاب علل و غیره نقل کرده است. (1)

در کتاب کافی نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

حضرت ابراهیم(علیه السلام)و اسماعیل مسجد الحرام را مابین کوه صفا و مروه تجدید کردند. (2)

ص: 322


1- . بحارالأنوار، ج96، ص70، ح1(باب هفتم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج)؛ علل الشرائع، ج2، ص420، ح3(باب 159)؛ الکافی، ج4، ص195، ح2.
2- . الکافی، ج4، ص209، ح11؛ بحارالأنوار، ج12، ص104، ح14(باب پنجم از ابواب قصص ابراهیم(علیه السلام)از کتاب النبوة).

اما مقام حضرت ابراهیم(علیه السلام)، پس آن سنگی است که وقتی ابراهیم(علیه السلام)پاهای مبارک را روی آن گذاشت، به امر پروردگار میان آن سنگ فرو رفت. (1)

و به حسب روایت کافی و علل امام(علیه السلام)فرمود:

وقتی که بنای کعبه را حضرت ابراهیم(علیه السلام)تمام کرد، خداوند او را امر فرمود که میان مردم به حج اعلام فرماید. پس فرمود: هَلُمَّ اِلَی الحَجّ. پس تمام مردم که در رحم های زنان و اصلاب مردان بودند تا روز قیامت شنیدند و جواب دادند: لَبَّیک داعِی اللّه. پس کسی که ده مرتبه جواب داد، ده مرتبه حج می کند. و کسی که پنج مرتبه جواب داد، پنج مرتبه حج می نماید. و کسی که بیشتر یا کمتر جواب داد، به عدد جواب حج می کند. و کسی که جواب نداد، حج نمی کند. (2)

و به حسب روایت علل امام فرمود:

وقتی که ابراهیم(علیه السلام)مأمور به اعلام حج شد، بر روی مقام ایستاد و چنان بلند شد که به مقابل کوه ابوقبیس رسید. پس در میان مردم به حج ندا کرد... . (3)

در کافی به سند موثق از زراره از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که در ضمن حدیثی فرمود:

موضع مقام که حضرت ابراهیم(علیه السلام)گذاشت نزد دیوار خانه بود. پس پیوسته آن جا بود تا آن که اهل جاهلیت آن را آوردند به آن محلی که الآن در آن جا می باشد. پس رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)وقتی که فتح فرمود مکه معظمه را، برگردانید مقام را به آن­جایی که حضرت ابراهیم(علیه السلام)گذاشت. پس تا زمان ریاست عمربن الخطاب همین بود. پس عمر آن را تغییر داد و آورد آن را در محلی که زمان جاهلیت بود و الآن آن­جا می باشد. (4)

ص: 323


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص234، ح2282؛ بحارالأنوار، ج12، ص118، ح57.
2- . الکافی، ج4، ص206، ح6؛ علل الشرائع، ج2، ص419، ح1؛ بحارالأنوار، ج12، ص105، ح17.
3- . علل الشرائع، ج2، ص419، ح2؛ بحارالأنوار، ج12، ص106، ح18 .
4- . الکافی، ج4، ص223، ح2؛ بحارالأنوار، ج31، ص33(الباب 23 از كتاب المحن والفتن).

اما حِجْر اسماعیل(علیه السلام)، پس آن خانه اسماعیل است و در اوست قبر خودش و قبر مادرش هاجر و قبرهای پیغمبران. و عده ای از دختران حضرت اسماعیل در آن­جا دفن شده اند. (1)

حضرت صادق(علیه السلام)نماز خواند در حجر اسماعیل و مابین او و خانه مقدار دو زارع بود در مقابل میزاب و فرمود:

این­جا محل نماز خواندن شبیر و شبر دو فرزندان هارون است.(2)

فرمود:

مابین رکن یمانی و حجرالاسود هفتاد پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)دفن شده.(3)

و تمام آن چه در این فصل ذکر کردیم، در کتاب شریف کافی از ائمه دین «صلوات اللّه علیهم اجمعین» نقل کرده است.

ص: 324


1- . الکافی، ج4، ص210، ح13. 16؛ بحارالأنوار، ج12، ص117، ح54 – 56(باب پنجم از ابواب قصص ابراهیم(علیه السلام)از کتاب النبوة).
2- . الکافی، ج4، ص214، ح9؛ بحارالأنوار، ج13، ص11، ح17(باب اول از ابواب قصص موسی وهارون(علیهم السلام)از کتاب النبوة).
3- . الکافی، ج4، ص214، ح10؛ بحارالأنوار، ج14، ص464، ح34(باب 31 از ابواب قصص عیسی وأمه... از کتاب النبوة).

فصل چهارم 4

حج ملائکه و حضرت آدم و پیامبران(علیهم السلام)

فصل چهارم: حج ملائکه و حج حضرت آدم و انبیای کرام صلوات اللّه و سلامه علی نبینا و آله و علیهم اجمعین.

بدان که: اول کسی که حج کرد از اهل آسمان حضرت جبرئیلبود؛ چنان که حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام)در جواب مرد شامی فرمود. (1)

و دوهزار سال قبل از آدم(علیه السلام)ملائکه می آمدند و حج می کردند؛ چنان که حضرت صادق(علیه السلام)در روایت صحیح کافی و غیر آن فرمودند. (2)

در کتاب شریف من لایحضر به طریق صحیح از بُکیر بن اَعْین از زراره نقل کرده که گفت: خدمت امام صادق(علیه السلام)عرض کردم: خدا مرا فدای تو گرداند؛ مدت چهل سال است که از شما مسائل حج را سؤال می کنم و جواب می دهی و هنوز تمام نشده است. فرمود:

کعبه خانه ای است که قبل از آدم به دو هزار سال حج کرده می شد. می خواهی مسائل آن را در مدت چهل سال تمام کنی؟!(3)

ص: 325


1- . علل الشرائع، ج2، ص595(باب358)؛ بحارالأنوار، ج10، ص78(باب از ابواب إحتجاجات أمیرالمؤمنین(علیه السلام)از کتاب الإحتجاج).
2- . الکافی، ج4، ص194، ح4؛ کتاب من لا یحضره الفقیه ،ج2، ص230، ح2275؛ وسائل الشیعه، ج11، ص100، ح19[14345](باب 38 از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص519، ح3111؛ وسائل الشیعه، ج11، ص12، ح2 [14118](باب اول از ابواب وجوب الحج وشرائطه از کتاب الحج).

بدان که: به حسب روایات متواتره اسلام بنا شده بر پنج چیز: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت اهل بیت «صلوات اللّه علیهم اجمعین».(1) و دین پیغمبران به حسب کلام امام صادق(علیه السلام)در روایت مفصله مفضل، اسلام بوده است.(2)پس پیغمبران(علیهم السلام)این پنج عبادت را دارا بودند. و ما به نحو اجمال حج پیغمبران را بیان می کنیم ان شاء اللّه تعالی.

اما حج حضرت آدم(علیه السلام)، به حسب کلام امام صادق(علیه السلام)در روایات کافی و روایت صحیحه تفسیر قمی این است:

جبرئیل آمد نزد حضرت آدم(علیه السلام)و او را امر کرد در روز ترویه (هشتم ذی الحجه) غسل کند و احرام ببندد و لبیک بگوید. و او را آورد در منا و شب نهم آن جا ماند.

وقتی که صبح شد او را به سوی عرفات آورد. روز عرفه ظهر که شد، تلبیه را قطع کرد و امر کرد جبرئیل او را غسل کند. وقتی که نماز عصر خواند، او را نگه داشت در عرفات و مشغول دعا و تضرع و گریه بود، و اعتراف به تقصیر خود هفت مرتبه کرد، و از خدا آمرزش و قبول توبه را هفت مرتبه درخواست کرد.

و عرفات نامیده شد برای آن که آدم(علیه السلام)به تقصیر خود اعتراف کرد. و سنت شد برای فرزندان که آن جا اقرار به گناهان کنند همان طوری که آدم کرد.

پس آدم(علیه السلام)در عرفات به همین حال تا غروب باقی ماند. پس بعد از غروب جبرئیل او را به سوی مشعرالحرام آورد. و در بین راه نزد هر کوهی از آن هفت کوه که عبور می کرد، جبرئیل امر کرد او را که چهار تکبیر بگوید، تا آن که رسید به مشعرالحرام در وقتی که یک ثلث شب گذشته بود.

و چون به مشعر رسید، بین نماز مغرب و عشا جمع کرد، جبرئیل او را امر کرد که سنگ ریزه های جمرات را از مشعر بردارد. پس ماند تا صبح. وقتی که صبح شد امر کرد او را که برود بالای کوه مشعر و دعا و استغفار کند. و آدم(علیه السلام)را امر کرد که چون

ص: 326


1- . روایات الکافی، ج2، ص18؛بحارالأنوار، ج65، ص333_329(باب 27 از ابواب الإیمان والإسلام... از كتاب الإیمان والكفر).
2- .مختصر البصائر، ص436،ح5[512]؛ بحارالأنوار، ج53، ص4(باب 28 از ابواب النصوص من الله تعالی... از كتاب تاریخ الإمام الثانی عشر(عجل الله تعالی الشریف)).

آفتاب طلوع کند، به تقصیر خود هفت مرتبه اعتراف کند و درخواست توبه و آمرزش کند هفت مرتبه. پس به دستور عمل کرد.

پس جبرئیل آدم را طرف منا آورد. وقت چاشت به منا رسید. پس امر کرد او را که در مسجد منا دو رکعت نماز بخواند. پس امر کرد قربانی کند. پس قربانی کرد و آتشی آمد و قربانی او را سوزانید.

پس جبرئیل عرض کرد: ای آدم، خدا به تو احسان کرد و مناسک حج را تعلیم تو کرد که به سبب آن توبه تو را، قبول کرد و قربانی تو را قبول فرمود. پس سر خود را بتراش جهت تواضع برای خدا. پس جبرئیل یاقوتی از بهشت برای آدم آورد و حضرت آدم آن را بر سر خود کشید، پس موهای سرش ریخت. پس جبرئیل دست آدم را گرفت و او را آورد طرف مکه.

و چون به جمره اول رسید، شیطان برای آدم ظاهر شد و عرض کرد: ای آدم، کجا می روی؟ پس جبرئیل امر کرد: به او هفت سنگ ریزه بینداز. و با هر سنگ ریزه یک تکبیر بگو. پس آدم به دستور عمل کرد، پس شیطان رفت.

پس چون آدم به جمره دوم رسید، باز شیطان ظاهر شد. پس جبرئیل مثل اول دستور داد و آدم عمل کرد و شیطان رفت.

پس آدم نزد جمره سوم آمد. باز شیطان ظاهر شد. و باز به امر جبرئیل مثل اول و دوم عمل کرد.

پس جبرئیل او را به زیارت خانه کعبه آورد و امر کرد او را که طواف کند هفت مرتبه، پس کرد.

پس امر کرد که بین صفا و مروه سعی کند و به صفا ابتدا کند و به مروه ختم کند. پس هفت مرتبه سعی کرد.

پس باز امر کرد که طواف کند به خانه کعبه طواف النساء را، پس انجام داد. پس جبرئیل عرض کرد: ای آدم، خدا تو را آمرزید و توبه تو را قبول کرد و برای تو عیالت را

ص: 327

حلال کرد. (1)

حقیر گوید: به حسب ظاهر این روایات حج آدم(علیه السلام)همین بوده به همین کیفیت، و با شریعت پیغمبر ما فی الجمله اختلافی دارد، چنان که خواهی فهمید ان شاء اللّه تعالی.

بدان که: عمر حضرت آدم(علیه السلام) 930 سال بوده. و هفتصد مرتبه حج کرده و سیصد مرتبه عمره به جا آورده است. (2)

اما حج حضرت نوح(علیه السلام)، پس تفصیل آن در روایات بیان نشده، لکن اجمالاً در چند روایت در بحار و کافی بیان طواف حج و سعی صفا و مروه و آمدن در منا و طواف النساء در میان کشتی به سیر کردن کشتی از آن حضرت نقل شده است. (3)

اما حج حضرت ابراهیم و اسماعیل «علی نبینا و آله و علیهماالسلام»، پس در تفسیر قمی روایت صحیحه مفصله از امام صادق(علیه السلام)در بیان آوردن حضرت ابراهیم(علیه السلام)اسماعیل، و هاجر را به سوی مکه و آباد شدن مکه و جریان آب زمزم و بنای حضرت ابراهیم و اسماعیل خانه مکه را، تا آن­که امام صادق(علیه السلام)فرمود:

وقتی که بنا تمام شد، نازل شد جبرئیل روز ترویه بر حضرت ابراهیم(علیه السلام)و او را برد در منا، پس شب در منا ماند. پس انجام داد با ابراهیم(علیه السلام)به آن کیفیتی که با آدم(علیه السلام)رفتار کرد. (4)

ذوالقرنین با ششصد هزار نفر سواره حج کردند؛ چنان­که در بحار از قصص الانبیاء

ص: 328


1- . الکافی، ج4، ص190، ح1 و2؛ تفسیر القمی، ج1، ص44؛ بحارالأنوار، ج11، ص194، ح48(باب سوم از ابواب قصص آدم وحواء...از كتاب النبوة).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص229، ح2274؛ بحارالأنوار، ج11، ص114، ح38(باب اول از ابواب قصص آدم وحواء... از کتاب النبوة).
3- . الکافی، ج4، ص212، ح1 و2؛ بحارالأنوار، ج11، ص324، ح42 و ص340، ح79(باب سوم از ابواب قصص نوح... از کتاب النبوة).
4- . تفسیر القمی، ج1، ص60؛ بحارالأنوار، ج96، ص36، ح15(باب چهارم از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).

از حضرت ابو جعفر(علیه السلام)نقل کرده است و ابراهیم خلیل(علیه السلام)را ملاقات کرد. (1)

اما حج حضرت موسی بن عمران «علی نبینا و آله و علیهماالسلام»، به حسب روایات کافی از امام باقر و صادق(علیه السلام)این است: از رمله مصر احرام بست.(2) و با هفتاد پیغمبر از بنی اسرائیل حج کرد. لبیک می فرمودند و کوه ها جواب می دادند و همراهی می کردند. و می فرمود: لبَّیک، عبدُک ابْنُ عَبْدِک. و در روایت دیگر می فرمود: لَبَّیک یا کریمُ لَبَّیک.(3) و تفصیل آن در روایات مبارکات بیان نشده.

حضرت داود(علیه السلام)حج کرد.(4)

حضرت سلیمان(علیه السلام)با جن و انس و پرندگان و بادها حج کرد و بر خانه پارچه قبطی را پوشانید.(5) و حج سلیمان(علیه السلام)را در من لایحضر نیز نقل کرده.(6) و از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده است که اول کسی که پارچه پوشانید به خانه کعبه سلیمان بود که پارچه قبطی به آن پوشانید.(7)

در بحار نقل کرده که: سلیمان با جن و انس و شیاطین و حیوانات آمدند مکه و ماندند تا مناسک حج را تمام کردند. و هرروزی پنج هزار شتر و پنج هزار گاو و

ص: 329


1- . قصص الأنبیاء راوندی، ص122، ح124؛ بحارالأنوار، ج12، ص195، ح20(باب هشتم از ابواب قصص ابراهیم(علیه السلام)از کتاب النبوة).
2- . الکافی، ج4، ص213، ح5؛ بحارالأنوار، ج96، ص185، ح13(باب 32 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج)؛ مجمع البحرین، ج5، ص386، ذیل «مادۀ: رمل»:­­ رمله مصر موضعی است در راه مصر که معروف است. (مؤلف)
3- . الکافی، ج4، ص213، ح3 و 4؛ بحارالأنوار، ج13، ص11، ح16(باب اول از ابواب قصص موسی وهارون؟عهما؟ از کتاب النبوة)؛ ج96، ص185، ح14و15(باب 32 از ابواب الحج والعمرة از کتاب الحج).
4- . الکافی، ج4، ص214، ح11؛ بحارالأنوار، ج14، ص16، ح27(باب اول از ابواب قصص داوود(علیه السلام)از کتاب النبوة).
5- . الکافی، ج4، ص213، ح6؛ بحارالأنوار، ج14، ص75، ح19(باب پنجم از ابواب قصص سلیمان بن داوود(علیه السلام)از کتاب النبوة).
6- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص235، ح2285؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص207،ح1 [17567](باب دهم از ابواب مقدمات الطواف... از کتاب الحج).
7- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص235، ح2286؛ بحارالأنوار، ج14، ص75، ح20 .

بیست هزار گوسفند قربانی کردند.(1)

خاتم الأنبیاء(صلی الله علیه و اله وسلم)بیست مرتبه حج کرد.(2)

امام حسن(علیه السلام)بیست مرتبه پیاده از مدینه تا مکه حج نمود.(3)

امام حسین(علیه السلام)بیست و پنج مرتبه پیاده حج کرد و حال آن­که مرکب ها همراه بود.(4)

امام سجاد(علیه السلام)، بیست مرتبه حج کرد.(5)

ص: 330


1- . بحارالأنوار، ج14، ص128(باب نهم از ابواب قصص سلیمان بن داوود(علیه السلام)از کتاب النبوة).
2- . الکافی، ج4، ص245، ح3؛ بحارالأنوار، ج21، ص399، ح27(باب 36 از ابواب احواله(صلی الله علیه و اله وسلم)از كتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).
3- . الکافی، ج1، ص461، ح1؛ بحارالأنوار، ج44، ص150، ح19(باب 22 از ابواب ما یختص بالإمام الزکی سید شباب اهل الجنة... از كتاب تاریخ فاطمة والحسن و الحسین(علیهم السلام)).
4- . مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)، ج4، ص69؛ بحارالأنوار، ج44، ص193، ذیل ح5(باب 26 از ابواب ما یختص بتاریخ الحسین بن علی(علیهم السلام)... از كتاب تاریخ فاطمة والحسن و الحسین(علیه السلام)).
5- . المحاسن، ج2، ص635، ح133؛ بحارالأنوار، ج46، ص70، ح46(باب پنجم از ابواب تاریخ سید الساجدین وامام الزاهدین... از تاریخ علی بن الحسین ومحمد بن علی(علیه السلام)...).

فصل پنجم 5

بیان کیفیت حج و مناسک آن

اشاره

بدان­که: در این فصل مهمات احکام حج که زیاد مورد ابتلا می شود بیان می کنیم و فروع نادره را بیان نمی کنیم و از احکام متفق علیها تجاوز نمی کنیم، برای آن که هرکس در هر زمانی بتواند عمل کند و ما را از دعای خیر فراموش نفرماید. و ما در این­جا اکتفا می کنیم به احکام حج تمتع، چون مورد ابتلای غالب شیعه این است. و تفصیل آن در دو مقصد است:

مقصد اول در عمره تمتع، و دوم در حج تمتع.

مقصد اول: عمره تمتع

افعال عمره تمتع پنج است: احرام، و طواف، و دو رکعت نماز طواف، و سعی بین صفا و مروه، و تقصیر.

اما احرام؛ چون به میقات رسید غسل احرام به جا می آورد و لباس احرام می پوشد؛(1) یکی را لنگ قرار دهد که ما بین ناف و زانو را بپوشاند، و دیگری ردا که به شانه اندازد.

و احرام را عقب نماز واجب ادا یا قضا یا نماز مستحبی قرار دهد بهتر است. و بعد از نماز نیت احرام کند و حمد و ثنای الهی به جا آورد و صلوات بر محمد و آل

ص: 331


1- . الکافی، ج4، ص326، ح1؛ وسائل الشیعه، ج12، ص323، ح6[16410](باب 15 از ابواب الإحرام از کتاب الحج).

محمد بفرستد، و بعد دعای وارده را بخواند، و بعد لبیک را بگوید.(1)و کیفیت آن چنان که در کافی و وافی مذکور است این است که بگوید: لَبَّیکَ اللّهمَّ لَبَّیکَ. لَبَّیکَ لا شَریک لَکَ لَبَّیکَ. اِنَّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالمُلْک لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک.(2) و بهتر آن است که اضافه کند به این: ذَالمَعارِجِ لَبَّیکَ. لَبَّیکَ داعیاً اِلی دارِالسَّلامِ لَبَّیک. لَبَّیکَ غَفّارَ الذُّنوبِ لَبَّیکَ. لَبَّیکَ اَهْلَ التَّلْبیةِ لَبَّیکَ. لَبَّیکَ ذَالجَلالِ وَالاِکرامِ لَبَّیک. لَبَّیکَ مَرْهُوباً وَمَرْغُوباً اِلَیک لَبَّیک. لَبَّیکَ تُبْدِیءُ وَالمَعادُ اِلَیکَ لَبَّیکَ. لَبَّیکَ کشّافَ الکرَبِ العِظامِ لَبَّیک. لَبَّیکَ عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیکَ لَبَّیک. لَبَّیکَ یَا کریمُ لَبَّیکَ.

مستحب است برای مردان که بلند بگویند و تکرار آن کنند بعد از هر نماز واجب یا مستحب و وقتی که به محل بلندی بالا می روند یا پایین می آیند، و بعد از بیدار شدن و وقت سحرها(3) و طهارت شرط آن نیست.

مستحب است هفتاد مرتبه تکرار کنند؛ که در کافی نقل کرده از رسول اللّه(صلی الله علیه واله وسلم)که فرمود:

کسی که در وقت احرام هفتاد مرتبه از روی ایمان و اخلاص تلبیه بگوید، خدا هزار هزار ملک را برای بیزاری او از آتش و از نفاق شاهد می گیرد.(4)

و وقتی که خانه های مکه را دید تلبیه را قطع کند.(5)

و در لباس احرام شرط است که لباسی باشد که در آن نماز صحیح باشد.(6) پس در حریر و اجزای حیوان حرام گوشت و متنجس به نجاستی که نماز با آن جایز نباشد صحیح نیست. و در لباس سیاه مکروه است.(7) و اگر نجس شد، تطهیر کند یا عوض کند. و احوط ازاله نجاست است از بدن اگر نجس شد.

ص: 332


1- . الکافی، ج4، ص331، ح2؛ وسائل الشیعه، ج12، ص340، ح1[16462](باب 16از ابواب الإحرام).
2- . الکافی، ج4، ص249، ح7؛ الوافی، ج12، ص178، ح12[11724]؛ بحارالأنوار، ج21، ص396، ح19(باب 36 از ابواب احواله(صلی الله علیه و اله وسلم)... از كتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).
3- . الکافی، ج4، ص335، ح3؛ وسائل الشیعه، ج12، ص382، ح2[16569](باب 40 از ابواب الإحرام).
4- . الکافی، ج4، ص337، ح8؛ بحارالأنوار، ج96، ص188، ح20(باب 32 از ابواب الحج والعمرة).
5- . الکافی، ج4، ص399، ح1؛ وسائل الشیعه، ج12، ص388، ح1[16581](باب 43 از ابواب الإحرام).
6- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص334، ح2595؛ وسائل الشیعه، ج12، ص359، ح1[16505](باب 27 از ابواب الإحرام).
7- . الکافی، ج4، ص341، ح13؛ وسائل الشیعه، ج12، ص358، ح1[16504](باب 26 از ابواب الإحرام).

اما آن چه مُحْرِم بعد از تلبیه باید ترک کند، پس آن 24 چیز است:

اول: صید حیوان وحشی صحرایی مگر در صورت خوف اذیت آن. و حرام است کشتن و خوردن آن، _ هرچند مُحِل آن را صید کرده باشد _ و دلالت کردن صیاد را به آن به هر نحو که باشد.(1)و اما صید حیوان دریایی پس عیب ندارد.(2) و همچنین حیوان اهلی گرفتن و کشتن آن باکی نیست.

دوم: جماع کردن به زن و بوسیدن و بازی کردن و نگاه به شهوت، بلکه مطلق التذاذ و استمتاع به زن.(3)

سوم: عقد کردن زن برای خود یا غیر و همچنین شاهد شدن بر آن و اقامه شهادت کردن.(4)

چهارم: استمنا؛ یعنی: طلب نزول منی به دست یا غیر آن کردن.(5)

پنجم: استعمال طیب، _ یعنی: بوهای خوش _ به بوییدن یا مالیدن بر بدن یا خوردن یا پوشیدن لباس معطر. و ریاحین را نیز استعمال نکند.(6)

ششم: پوشیدن چیز دوخته و شبیه به دوخته برای مردان در حال اختیار. و برای زنان مانعی ندارد.(7)

هفتم: سرمه کشیدن به سیاهی که در آن زینت باشد هرچند قصد زینت نکند. بلکه

ص: 333


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص419_415(باب اول: تحریم صید البر كله على المحرم اصطیاداً و دلالة و إشارة و كذا الفراخ و البیض) و (باب دوم: تحریم أكل المحرم من صید البر حتى القدید و إن صاده محل از ابواب تروک الإحرام).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص427_425(باب ششم: أنه یحل للمحرم صید البحر و هو ما یبیض و یفرخ فیه كالسمك و... از ابواب تروک الإحرام).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص435_434(باب12: أنه یحرم على المحرم و المحرمة الجماع و التمكین منه و الاستمتاع... از ابواب تروک الإحرام).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص439_436(باب 14: جواز نظر المحرم إلى امرأته بغیر شهوة و... از ابواب تروک الإحرام).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص132(باب 15: أن من عبث بذكره حتى أمنى و هو محرم لزمه بدنة و الحج من قابل از ابواب کفارات الإستمتاع...).
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص446_442(باب 18: تحریم الطیب على المحرم والمحرمة وهو المسك و العنبر و... از ابواب تروک الإحرام).
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص473(باب 35: حكم لبس المخیط للرجل المحرم و لبسه ثوبا یزر أو یدرع...).

احوط اجتناب از مطلق سرمه است به قصد زینت خصوصاً اگر بوی خوش داشته باشد.(1)

هشتم: نگاه در آینه برای زینت.(2)

نهم: پوشیدن چکمه و جوراب و موزه و آن چه تمام پشت پا را بپوشد.(3)

دهم: فُسوق؛ یعنی: دروغ گفتن و فحش دادن و مفاخره کردن.(4)

یازدهم: جدال به گفتن «لا وَ اللّه» «بلی وَ اللّه». و احوط ترک مطلق یمین است. و در مقام ضرورت جایز است.(5)

دوازدهم: کشتن جانوران بدن و انداختن آن و از جایی که بهتر محفوظ است به جای پست تر نقل کردن بنا بر احوط.(6)

سیزدهم: انگشتر به قصد زینت به دست کردن بنابر احوط.(7)

چهاردهم: پوشیدن زیور برای زن جهت زینت، مگر آن­چه عادت داشته قبل از احرام باکی نیست.(8)

پانزدهم: روغن به بدن مالیدن بنابر احوط.(9)

شانزدهم: ازاله کردن مو از بدن خود یا غیره، مگر جهت ضرورت که باکی نیست. و همچنین باکی نیست به آن­چه بی قصد کنده می شود در وقت وضو یا غسل.(10)

هفدهم: پوشانیدن مرد سر خود را به هرچه باشد در حال اختیار. و اما وقت ضرورت

ص: 334


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص472_468(باب33: تحریم اكتحال المحرم و المحرمة بما فیه طیب و بالكحل الأسود...).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص472(باب34: تحریم النظر فی المرآة للمحرم و المحرمة للزینة فإن فعل فلیلب).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص500(باب 51: تحریم لبس الخفین و الجوربین على المحرم إلا...).
4- .ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص463(باب 32: تحریم الرفث و الفسوق و الجدال على المحرم و ...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص463(باب 32: تحریم الرفث و الفسوق و الجدال على المحرم و ...).
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص539(باب 78: تحریم قتل المحرم هوام الجسد كالقمل و ...).
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص490(باب 46: جواز لبس المحرم الخاتم للسنة و تحریم لبسه للزینة).
8- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص496(باب 49: جواز لبس المحرمة الحلی المعتاد لها ولو...).
9- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص458(باب 29: تحریم الادهان على المحرم).
10- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص531(باب 71: تحریم إخراج الدم و إزالة الشعر للمحرم إلا فی الضرورة) و ج13، ص159(باب دهم: أن المحرم إذا قلم أظفاره أو نتف إبطه أو حلق رأسه ناسيا أو جاهلا فلا شي ء عليه از ابواب بقیة کفارات الإحرام) و ج13، ص 161(باب 11: أن المحرم إذا تعمد نتف إبطیه لزمه دم شاة...) و ج13، ص170(باب 16: أن المحرم إذ مس شعره عبثا فسقط منه شی ء لزمه و...).

پس مانعی ندارد. و در حکم پوشانیدن سر است سر فرو بردن در آب که جایز نیست.(1)

هجدهم: پوشانیدن زن است روی خود را به هرچه باشد بنابر احوط.(2)

نوزدهم: سایه قرار دادن مردان بالای سرخود را وقت منزل طی کردن در حال اختیار نه وقتی که به منزل رسید و نه در اضطرار که مانعی ندارد مثل شدت سرما یا گرما یا مرض.(3)

بیستم: بیرون آوردن خون است از بدن خود بنابر احوط. و اما از بدن غیر و وقت خوف اذیت خون، پس مانعی ندارد.(4)

بیست ویکم: ناخن گرفتن مگر آن که او را اذیت کند.(5)

بیست و دوم: کندن دندان است بنا بر احوط.(6)

بیست و سوم: کندن درخت و گیاهی که در حرم روییده باشد، مگر آن که در ملک او یا منزل او یا خودش او را کاشته باشد که باکی نیست. و همچنین باکی نیست به کندن اِذْخِر و درخت میوه ها و درخت خرما.(7)

بیست و چهارم: سلاح برداشتن مثل شمشیر و غیره مگر جهت ضرورت که باکی نیست.(8)

اما طواف عمره: مستحب است غسل کند وقتی که می خواهد وارد حرم شود(9)و

ص: 335


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص507_ 505(باب55: تحریم تغطیة الرجل رأسه إذا أحرم و كذا الأذنان و...) و ج12ص 508(باب57: جواز وضع المحرم عصام القربة على رأسه عند الحاجة).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص496_ 493(باب48: تحریم النقاب للمرأة المحرمة و البرقع و تغطیة الوجه و...).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص519_515(باب 64: تحریم تظلیل الرجل المحرم على نفسه سائرا و...).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص532_ 531(باب 71: تحریم إخراج الدم و إزالة الشعر للمحرم إلا فی الضرورة) و ج12، ص515_ 512(باب 62: تحریم الحجامة على المحرم إلا للضرورة فیحتجم بغیر حلق و لا جز).
5- .ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص538(باب 77: تحریم تقلیم الأظفار للمحرم و إن طالت...) و ج 13، ص159(باب دهم: أن المحرم إذا قلم أظفاره أو نتف إبطه أو... از ابواب کفارات الإحرام) و ج13، ص162(باب 12: أن المحرم إذا تعمد قص الأظفار لزمه لكل ظفر ...).
6- .وسائل الشیعه، ج13، ص175، ح1[17520](باب 18 از ابواب کفارات الإحرام از کتاب الحج).
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص553_ 552(باب 86: تحریم قطع الحشیش و الشجر من الحرم للمحل و... از ابواب تروک الإحرام).
8- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج12، ص504(باب 54: جواز لبس المحرم السلاح عند الخوف).
9- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص197_ 195(باب اول: أنه یستحب لمن أراد دخول الحرم أن یغتسل و... از ابواب مقدمات الطواف...).

همچنین برای وارد شدن در مکه معظمه،(1) و چون رسید به درب مسجدالحرام، دعای وارد را بخواند، و با تأنی وارد شود،(2)و به نزدیک حجرالاسود رود و دست بردارد و حمد و ثنای الهی بکند و صلوات فرستد. و مستحب است رو و بدن را به حجرالاسود بمالد و ببوسد. و اگر نشد، دست بمالد. و اگر نتواند اشاره کند و دعای وارده را بخواند و بگوید: اَمانَتی اَدَّیتُها وَمیثاقی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لی بِالمُوافاةِ یوْمَ القیامةِ... .(3)

و طواف واجب را واجب است با طهارت از حدث اصغر و اکبر انجام دهد. و اما اگر طواف مستحب باشد، طهارت از حدث اصغر شرط نیست.(4)

و حال طواف واجب است طهارت بدن و لباس از نجاسات هر چه باشد،(5) و ختنه بودن،(6) و ستر عورت،(7) و نیت طواف کردن که هفت مرتبه طواف می کنم دور خانه برای اطاعت فرمان خداوند عالم، و بعد شروع کند به طواف و از حجرالاسود شروع کند به طوری که مرور به حجرالاسود کند.(8)و خانه را به طرف چپ قرار دهد و در تمام اجزای شوط به طوری که شانه چپ مطابق کعبه باشد. و به حجرالاسود ختم کند.(9) و حجر حضرت اسماعیل در مطاف واقع شود و در حال طواف داخل حجر نشود.(10)و طواف او بین خانه و مقام باشد(11) و روی شاذروان نباشد.(12) و هفت مرتبه بگردد.(13)

ص: 336


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص201_200(باب پنجم: استحباب الغسل لدخول مكة من فخ أو...).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص206_204(باب هشتم: استحباب دخول المسجد الحرام حافیا بسكینة و...).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص315_313(باب 12: استحباب الدعاء بالمأثور عند الحجر الأسود و...از ابواب الطواف).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص377_374(باب 38: اشتراط الطهارة فی صحة الطواف الواجب دون...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص399(باب 52: اشتراط الطواف بطهارة الثوب و البدن وحكم...).
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص377(باب 39: اشتراط الطواف بالختان دون الخفض).
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص400(باب 53: وجوب ستر العورة فی الطواف).
8- . وسائل الشیعه، ج13، ص357، ح3[17940 ](باب 31 از ابواب الطواف از کتاب الحج) و ص344، ح1[17909] و ص 324، ح1[17853].
9- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص344(باب 26: استحباب التزام المستجار فی الشوط السابع و...).
10- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص356 و357(باب 31: أن من طاف واجبا فاختصر فی الحجر وجب أن...).
11- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص350 و351(باب 28: وجوب كون الطواف بین الكعبة و المقام و...).
12- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص355_353(باب 30: وجوب إدخال الحجر فی الطواف بأن یمشی خارجه لا فیه و كذا الشاذروان).
13- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص331 و332(باب 19: وجوب كون الطواف سبعة أشواط).

و بعد از تمام شدن طواف واجب، واجب است دو رکعت نماز طواف را نزد مقام حضرت ابراهیم(علیه السلام)در پشت مقام _ و اگر نشد، در طرف راست و یا طرف چپ آن _ بخواند.(1) و اما نماز طواف مستحب، پس در همه مسجد می تواند بخواند.(2)

و در طواف مستحب موالات شرط نیست. پس جایز است قطع کند برای حاجت خود یا حاجت برادر دینی یا قدری استراحت کند یا جهت عیادت مریض که جواز قطع جهت این­ها مورد نصوص است. پس وقتی که برگشت از آن­جا که قطع کرده، تمام کند، چه کمتر از نصف باشد یا بیشتر.(3)

اما در طواف واجب احوط موالات است. پس اگر بدون عذر قطع کرد، باید از سر بگیرد، هر چند چهار شوط کرده باشد. و اگر با عذر مثل حدث قهری یا حیض یا مرض قطع کرد، پس مشهور آن است که اگر چهار شوط کرده بود، بقیه را انجام دهد، و اگر نه از سر بگیرد.(4)

و جایز است تأخیر سعی صفا و مروه تا آخر آن روز اگر جهت خستگی یا گرمی هوا باشد. تأخیر تا شب هم جایز است. و اما تا روز بعد، پس اختیاراً جایز نیست. و اما تأخیر با اضطرار مانع ندارد.(5)

پس بعد از طواف و دو رکعت نماز طواف، جهت سعی صفا و مروه بیاید.

و مستحب است که سعی را با طهارت از حدث اکبر و اصغر انجام دهد،(6)پس

ص: 337


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص424_ 422(باب 71: وجوب كون ركعتی الطواف الواجب خلف المقام...).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص426 و427(باب 73: جواز صلاة ركعتی الطواف المندوب حیث شاء من المسجد أو بمكة).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص384_ 378(باب 41 و42: أن من قطع الطواف الواجب و لو بدخول الكعبة أو ...) و ص382(باب 42: جواز قطع الطواف المندوب مطلقا و الواجب...).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص378(باب 40: أن من أحدث فی طواف الفریضة قبل تجاوز النصف و...) و ص386 و387(باب 45: أن من مرض قبل تجاوز النصف فی طواف واجب...) و ص455_453(باب 85: أن المرأة إذا حاضت فی أثناء الطواف الواجب قبل...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص410 و411(باب 60: استحباب تعجیل السعی بعد الطواف و جواز...).
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص495_493(باب 15: جواز السعی على غیر طهارة و كذا جمیع المناسك إلا... از ابواب السعی).

برود بالای کوه صفا و مقابل حجرالاسود بایستد و «اللّه اکبر» هفت مرتبه و تحمید و تهلیل هفت مرتبه بگوید، بعد دعای وارد را بخواند.(1)

و مستحب است وقوف بر صفا را طولانی کند که باعث زیادی مال می شود و مشغول ذکر و دعا و صلوات باشد.(2)

و اما واجبات آن، پس نیت کند که سعی می کنم برای اطاعت فرمان خداوند عالم، پس از کوه صفا ابتدا کند و برود تا مروه و احوط آن­که چهار زینه بالا رود.(3) این یک مرتبه. و بعد برگردد طرف کوه صفا و چهار زینه بالا رود. این دو مرتبه. پس، از صفا به مروه تا هفت مرتبه، و رفتن و برگشتن دو مرتبه حساب می شود. و به مروه ختم کند.(4)

و پیاده سعی کند افضل است.(5)و مشغول دعا و ذکر باشد بهتر است.(6) و موالات در آن واجب نیست. پس جایز است در بین قدری بنشیند یا برای حاجتی خارج شود و بعد از همان جا که قطع کرده تمام کند هرجا باشد.(7)

و وقتی که سعی تمام شد، پس تقصیر کند به شارب گرفتن یا ناخن گرفتن، یا قدری از موی سر یا ریش بگیرد، لکن سر نتراشد. و اگر جاهلاً یا ناسیاً تراشید، باکی نیست و چیزی بر او نیست.(8)و اما در عمره مفرده بین سر تراشیدن و تقصیر کردن مخیر است.(9)

و چون تقصیر کرد، تمام محرمات در حال احرام برای او حلال می شود مگر صید، آن نیز جهت حرم است نه جهت احرام.(10)

ص: 338


1- . وسائل الشیعه، ج13، ص476، ح1[18245](باب چهارم از ابواب السعی از کتاب الحج).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص479_ 481(باب پنجم: استحباب إطالة الوقوف على الصفا و المروة...).
3- .الدروس، ج1، ص410.
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص484_ 481(باب ششم: وجوب السعی سبعة أشواط و الابتداء بالصفا و ...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص498_ 496(باب16: جواز الركوب فی السعی و لو فی محمل لعذر و غیره للمرأة و...).
6- . وسائل الشیعه، ج13، ص481، ح1[18255] وح2[18256].
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص500 و501(باب 19: جواز قطع السعی لقضاء حاجة مؤمن و...).
8- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص509 _ 511(باب چهارم: وجوب التقصیر فی عمرة التمتع و عدم جواز الحلق... از ابواب التقصیر).
9- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص511 و512(باب پنجم: أن المعتمر عمرة مفردة مخیر بین الحلق و التقصیر...).
10- . وسائل الشیعه، ج12، ص557، ح1[17076](باب 88 از ابواب تروک الإحرام از کتاب الحج) .

و قبل از تقصیر، طواف مستحب نکند. بلکه اگر می خواهد طواف مستحب کند، بعد از تقصیر باشد.(1)

بدان­که: طواف مستحب قبل از حج افضل است از هفتاد طواف بعد از حج چنان که امام صادق(علیه السلام)فرمود.(2)و مستحب است در هر شبانه روزی ده طواف کند که هر طواف هفت شوط است؛ سه طواف اول شب، و سه طواف آخر شب، و دو در وقت صبح، و دو در بعدازظهر.(3)

و مستحب است برای حاجی 360 طواف نماید به عدد روزهای سال. پس اگر نتوانست 360 شوط. و اگر نتوانست، هر چه ممکن شد.(4)وجایز است طواف ها را متصل کند و بعد در هر جای مسجد که خواست برای هر طوافی دو رکعت نماز بخواند. (5)

مقصد دوم: حج تمتع

بدان که: مستحب است که احرام ببندد به جهت حج روز هشتم ذی حجه.(6) و تأخیر آن جایز است. اما تا وقتی که وقوف عرفات فوت نشود.(7) و اگر می ترسد که فوت شود واجب است که عجله کند و احرام ببندد به همان کیفیت که در احرام عمره تمتع گفتیم و نیت کند که برای حج تمتع جهت اطاعت فرمان خداوند عالم احرام می بندم.

و معنای احرام این است که محروم می کنم خودم را از ارتکاب محرمات حال احرام که همان 24 چیز است که گذشت.

ص: 339


1- . وسائل الشیعه، ج13، ص516، ح1[18344](باب نهم از ابواب التقصیر از کتاب الحج).
2- . الکافی، ج4، ص412، ح3؛ وسائل الشیعه، ج13، ص312، ح1[17822](باب دهم از ابواب الطواف).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص307(باب ششم: استحباب طواف عشرة أسابیع كل یوم و...).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص308 و309(باب هفتم: أنه یستحب للحاج أن یطوف ثلاثمائة و ستین أسبوعا ...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص426 و427(باب 73: جواز صلاة ركعتی الطواف المندوب حیث شاء من المسجد أو بمكة).
6- . الکافی، ج4، ص454، ح1؛ وسائل الشیعه، ج13، ص519، ح1[18348](باب اول از ابواب إحرام الحج والوقوف بعرفة).
7- . الحدائق الناضره، ج16، ص345؛ ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص520 و521(باب دوم: استحباب كون الخروج إلى منى عند الزوال من یوم... از ابواب إحرام الحج والوقوف بعرفة).

و محل این احرام مکه است در نزد علمای اعلام رضوان اللّه علیهم. و احوط احرام از مسجدالحرام است و از هر جای مسجد شد باکی نیست، و افضل آن پشت مقام ابراهیم(علیهم السلام)یا بین رکن و مقام یا در حجر اسماعیل است.(1)

و بهتر آن که بعد از نماز واجب باشد، هر چند نماز قضا باشد، یا بعد از نماز نافله هر چند دو رکعت باشد. اول غسل کند و بعد لباس احرام بپوشد، پس نماز بخواند، و نیت احرام را بعد از نماز کند. و بعد تلبیه گوید به همان کیفیت که گذشت و حرکت کند طرف منا.(2)

و مستحب است در شب نهم در منا باشد و مشغول ذکر و دعا باشد و نماز را در مسجد خیف بخواند و بعد از طلوع آفتاب روانه عرفات شود(3) و مشغول تلبیه باشد تا ظهر روز نهم،(4) و نیت کند که می باشم در عرفات از ظهر تا غروب(5) برای اطاعت فرمان خداوند عالم، و مشغول ذکر و دعاهای وارده و صلوات و دعا کردن برای مؤمنین و مؤمنات باشد، که بهتر برای او مستجاب می شود.(6)

و در کتاب کافی از علی بن ابراهیم قمی از پدرش نقل کرده که گفت: دیدم عبداللّه بن جندب را در موقف به بهترین حالتی دست­ها طرف آسمان با اشک ریزان. و احدی را به این حالت ندیدم. تا آن­که مردم منصرف شدند، به او اظهار کردم. گفت، واللّه دعا نکردم مگر برای برادران دینی. برای آن­که آقا موسی بن جعفر(علیهم السلام)به من خبر داد:

کسی که در غیاب برای برادر دینی دعا کند، ندا شود از عرش که: برای تو صد

ص: 340


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج11، ص339 و340(باب 21: وجوب الإحرام بحج التمتع من مكة و...از ابواب المواقیت).
2- . تهذیب الأحکام، ج5، ص167، ح5؛ وسائل الشیعه، ج12، ص408، ح1و2[16641_16640](باب 52 از ابواب الإحرام).
3- . تهذیب الأحکام، ج5، ص177، ح10؛ وسائل الشیعه، ج13، ص524، ح5[18360](باب چهارم از ابواب إحرام الحج والوقوف بعرفة).
4- . تهذیب الأحکام، ج5، ص182، ح14؛ وسائل الشیعه، ج13، ص530، ح4[18375].
5- . ر.ک: الحدائق الناضرة، ج16، ص374.
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص538_542(باب 14: استحباب الوقوف بعرفات على سكینة و وقار و...).

هزار مقابل آن باشد. پس نخواستم که ترک آن صد هزار کنم و دعا گویم برای خود که آیا مستجاب شود یا نشود.(1)

و زید نرسی _ که صاحب کتاب و اصل معتمد است و در مستدرک بیان توثیق و جلالت او را کرده و از اصحاب امام صادق و کاظم(علیهم السلام) می باشد(2) _ نقل کرده در کتاب خود که: دیدم معاویة بن وهب البجلی (ثقه جلیل است به اتفاق علما)(3)را در موقف مشغول دعا بود و تمام مردم را یک به یک اسم می برد و دعا می کرد و یک دعا برای خود نکرد. تا آن که در این موضوع به او مراجعه کردم گفت: شنیدم از آقای اولین و آخرین و آقای اهل آسمان و زمین امام صادق(علیه السلام)_ و اگر دروغ نسبت دهم به آن حضرت کور و کر شوم و از شفاعت جدش محروم باشم _ امام(علیه السلام) فرمود:

کسی که برای برادر مؤمن خود در غیاب او دعا کند، ملکی از آسمان اول ندا کند: ای بنده خدا، برای تو باد صد هزار مقابل آن­چه برای برادرت درخواست کردی. و ملکی از آسمان دوم ندا کند: خدا به تو دویست هزار مقابل آن بدهد. و همین طور تا آسمان هفتم که ندا کند خدا به تو هفتصد هزار مقابل آن بدهد. پس خداوند می فرماید: من کریم بی نهایتم برای تو هزار هزار مقابل آن باشد... . (4)

بدان­که: از ظاهر این دو حدیث اختصاص به موقف عرفات و روز عرفه فهمیده نمی شود، بلکه شامل همیشه است.

و واجب است که در عرفات تا غروب شرعی باشد.(5) و اگر عمداً وقوف در عرفات را ترک کند، حج او باطل است. و اما اگر اضطراراً ترک شد، حج صحیح است. و در شب دهم خود را به عرفات رساند، اگر ممکن شد. و اگر نشد، وقوف اختیاری مشعر

ص: 341


1- . الکافی، ج2، ص508، ح6؛ بحارالأنوار، ج90، ص384، ح8(باب 26 از ابواب الدعاء از كتاب القرآن).
2- . مستدرک الوسائل، ج19، ص62، ش6.
3- . مستدرکات علم رجال الحدیث، ج7، ص450، ش15051؛ معجم رجال الحدیث، ج19، ص244، ش12495.
4- . الاصول السته عشر، ص189؛ مستدرک الوسائل، ج10، ص28، ح1[11377](باب 16 از ابواب إحرام الحج والوقوف بعرفة از کتاب الحج).
5- .ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص556 و557(باب 22: عدم جواز الإفاضة من عرفات قبل الغروب و...).

او را کافی است.(1)

و چون غروب شرعی شد، حرکت کند طرف مشعرالحرام و مشغول استغفار و ذکر و دعا باشد و نماز مغرب و عشا را تأخیر بیندازد تا وقتی که به مشعر برسد. وقتی که برسد، نماز مغرب و عشا را با هم بخواند،(2) و هفتاد سنگ ریزه برای رمی جمرات در روز عید و ایام تشریق جمع کند،(3)چنان که ان شاء اللّه تعالی بیاید.

و وقت اختیاری وقوف مشعر از اول طلوع صبح است تا اول آفتاب. نیت کند وقوف مشعر می کنم برای اطاعت فرمان خدای تعالی و آن­جا بماند تا طلوع آفتاب و مشغول ذکر و دعا باشد برای خود و دیگران.(4)

و چون آفتاب طلوع کند، روانه شود طرف منا و مشغول ذکر استغفار باشد.(5)

و اگر سنگ ریزه را از مشعر نگرفته، از منا جمع کند.(6)

و وقتی که رسید به منا، واجب است در منا سه عمل انجام دهد: اول رمی جمره عقبه، دوم قربانی کردن، سوم سرتراشیدن.(7)

اما رمی جمره عقبه، یعنی سنگریزه انداختن به جمره عقبه. و وقت آن از طلوع آفتاب است تا غروب.(8)و شرط است در سنگ­ریزه که از حرم گرفته شده باشد و سنگ­ریزه باشد(9)_پس غیر سنگ کافی نیست _ و کسی دیگر او را در رمی استعمال

ص: 342


1- . ر.ک: مستدرک الوسائل، ج10، ص61(باب 19: باب آن... از ابواب الوقوف بالمشعر)؛ ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص35_37(باب 22: أن من فاته الوقوف بعرفات وجب علیه إتیانها و...).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص12(باب پنجم: استحباب تأخیر المغرب و العشاء حتى یصل... از ابواب الوقوف بالمشعر).
3- . الحدائق الناضرة، ج16، ص471؛ وسائل الشیعه، ج14، ص31، ح1و2[18513_18512].
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص20 و21(باب 11: وجوب الوقوف بالمشعر بعد الفجر و استحباب...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص25_27(باب 15: استحباب كون الإفاضة من المشعر قبل طلوع الشمس...).
6- . وسائل الشیعه، ج14، ص31، ح18512 و 18513؛ الحدائق الناضرة، ج16، ص471.
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص155_159(باب 39: وجوب الابتداء بالرمی ثم بالذبح ثم...).
8- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص68_70(باب 13: أن وقت الرمی ما بین طلوع الشمس و غروبها).
9- . الکافی، ج4، ص477، ح1و5؛ وسائل الشیعه، ج14، ص59، ح1 و2[18581_18580](باب چهارم از ابواب رمی جمره العقبه).

نکرده باشد، پس مستعمل کافی نیست.(1)و مستحب است پاک باشد(2) و به اندازه سر ناخن باشد و سیاه و سرخ و سفید نباشد به رنگ سرمه ای و نقطه دار باشد.(3)پس نیت کند رمی جمره عقبه می کنم قربةً الی اللّه تعالی. و واجب است که بیندازد، نه آن که بگذارد، و به جمره رساند، و یکی یکی اندازد، و هفت عدد باشد.(4)و مستحب است با طهارت باشد(5) و به دست راست اندازد(6) و در نزد هریک «اللّه اکبر» بگوید(7)و وقت ظهر باشد.(8)

و اما عمل دوم در منا قربانی است. باید گوسفند یا گاو یا شتر باشد و غیر این ها کافی نیست.(9)و اگر قدرت برخریدن نداشت، یا آن که حیوان نبود، ده روز روزه بگیرد؛ سه روز در ماه حج غیر دهم و ایام تشریق، و هفت روز بعد از برگشتن به وطن خود.(10)و اگر شتر باشد، باید پنج ساله داخل در شش باشد. و اگر گاو باشد، احوط آن است که دوساله داخل در سه باشد. و گوسفند یک سال داشته باشد. و اگر بز باشد، احوط دو ساله داخل در سه باشد.(11)

و شرط است که قربانی صحیح و تام الاجزاء باشد. پس کور و لنگ و بسیار پیر

ص: 343


1- .وسائل الشیعه، ج14، ص60، ح1 و2[18583_18582].
2- . الحدائق الناضرة، ج16، ص475.
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص33 و34(باب 20: كراهة كون حصى الجمار صماء أو سوداء أو... از ابواب الوقوف بالمشعر).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص268 و269(باب هفتم: أن من نقص حصاة و اشتبهت وجب أن یرمی كل... از ابواب العود الی المنی و رمی...) .
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص56 و57(باب دوم: استحباب الطهارة لرمی الجمار و عدم ... از ابواب رمی جمره العقبه).
6- . الکافی، ج4، ص481، ح3؛ وسائل الشیعه، ج14، ص68، ح2[18606](باب 12 از ابواب رمی جمره العقبه).
7- . الکافی، ج4، ص479، ح1؛ وسائل الشیعه، ج14، ص67، ح1و2[18603_18604].
8- . وسائل الشیعه، ج14، ص68، ح1[18605].
9- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص95(باب هشتم: وجوب كون الهدی من الإبل أو البقر أو... از ابواب الذبح از کتاب الحج).
10- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص185_178(باب 46: أن من لم یجد ثمن الهدی لزمه صوم ثلاثة أیام...).
11- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص103(باب 11: أن أقل ما یجزی فی الهدی و الضحیة الجذع من...).

و ناخوش کافی نیست. و حیوان خایه کشیده و کوبیده شده نباشد.(1)

و در منا واجب است در روز دهم یا یازدهم یا دوازدهم قربانی کند.(2)و تقدیم جایز نیست. و اگر عذر داشت به جهل یا فراموشی، تأخیر تا آخر ذی حجه مانعی ندارد؛ چنان­که علما فرموده اند.(3) و وقت ضرورت شب هم مانعی ندارد که قربانی کند.(4)

و اما عمل سوم پس سر تراشیدن است یا تقصیر به گرفتن ناخن یا شارب درباره مردان،(5)و درباره زنان و خنثی سر تراشیدن جایز نیست.(6) و آن کسی که صَروره است، یعنی حج اول اوست، احوط و افضل سرتراشیدن است. (7)و نیت کند که سر می تراشم یا ناخن می گیرم قربةً إلی اللّه تعالی.

و وقتی که سرتراشید تمام محرمات حال احرام حلال می شود مگر زن و بوی خوش. و اما صید جهت حرم جایز نیست مادامی که در حرم هست نه جهت احرام.(8)

و بدان­که: این ترتیب اعمال منا بر عالم و عامد است. و اگر از روی جهل و نسیان ترتیب به هم بخورد، مانعی ندارد. (9)

و وقتی که اعمال منا تمام شد، واجب است مراجعت به مکه برای طواف حج و دو رکعت نماز آن و سعی بین صفا و مروه و طواف النساء و نماز آن. و جایز است تأخیر آن تا آخر ایام تشریق.(10)و کیفیت طواف و سعی گذشت.

ص: 344


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص125(باب 21: وجوب كون الهدی كامل الخلقة ...).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص91(باب ششم: إجزاء الذبح بمنى یوم النحر و ثلاثة أیام بعده و...).
3- . العروة الوثقی والتعلیقات علیها.
4- . وسائل الشیعه، ج14، ص94، ح1 و 2[18683_18682](باب هفتم از کتاب الذبح از کتاب الحج).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص211(باب اول: وجوب أحدهما على الحاج بعد الذبح و... از ابواب الحلق والتقصیر از کتاب الحج).
6- .رک: وسائل الشیعه، ج14، ص226(باب هشتم: وجوب التقصیر عینا على المرأة).
7- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص221(باب هفتم: أن الحاج مخیر بین الحلق و التقصیر وكذا...).
8- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص232(باب 13: أن المتمتع إذا حلق حل له كل ما سوى ...).
9- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص155 باب 39: وجوب الابتداء... از ابواب الذبح).
10- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص246(باب دوم: وجوب طواف الحج عقیب الحلق إن لم یكن... از ابواب زیارة البیت از کتاب الحج).

و وقتی که طواف حج کرد و دو رکعت نماز آن را خواند و سعی صفا و مروه کرد، بوی خوش نیز بر او حلال می شود. و چون طواف النساء و نماز آن را انجام داد، زن نیز بر او حلال می شود. و اما صید پس برای خاطر حرم جایز نیست.(1)

و شب یازدهم و دوازدهم واجب است در منا بیتوته کند.(2)و اما شب سیزدهم، پس اگر در حال احرام از صید و زن اجتناب نکرده است، پس واجب است در منا بیتوته کند. و اگر از صید و زن اجتناب کرده، پس واجب نیست و جایز است برای او روز دوازدهم بعد از ظهر کوچ کند و برود.(3) و اگر اتفاقا نرفت و غروب در منا بود، واجب است شب در منا بماند و فردا که روز سیزدهم باشد هر وقت کوچ کردند مانعی ندارد.(4) و در بیتوته نیز نیت کند که امشب در منا قربةً الی اللّه تعالی می مانم.

واجب است در روزهایی که شب آن در منا بود، رمی جمرات کند. اول جمره اول و دوم وسطی، و سوم جمره عقبه، به ترتیب به همان کیفیت و شرایط که در رمی روز عید بیان کردیم. و اگر ترتیب به هم خورد، باید اعاده کند به طوری که ترتیب محقق شود.(5) مثلاً اگر اول جمره عقبه را کرده و بعد وسطی و بعد جمره اول، پس اعاده کند دوم و سوم را. و اگر سوم را بر دوم مقدم داشت، پس سوم را اعاده کند. و اگر چهارم سنگ انداخت و بعد باقی را فراموش کرد، اعاده واجب نیست هر چند افضل است، پس باقیمانده را قضا کند.

و جایز است برای صاحبان عذر آن که شب رمی جمرات کنند. و اما اختیاراً جایز نیست. (6) و اگر کسی رمی را فراموش کند، پس در فردا اول قضای گذشته را

ص: 345


1- . کتاب من لا یحضره الفقیه ،ج2، ص507، ح3095؛ وسائل الشیعه، ج14، ص232، ح1[19069](باب13 از ابواب الحلق والتقصیر از کتاب الحج).
2- . الإستبصار، ج2، ص300، ح1؛ وسائل الشیعه، ج14، ص274، ح3[19181](باب نهم از ابواب العود الی المنی... از کتاب الحج).
3- .رک: وسائل الشیعه، ج14، ص279_ 281(باب 11: أن من لم یتق الصید و النساء فی إحرامه ...).
4- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص277(باب دهم: أن من أمسى بمنى لیلة الثالث عشر وجب...).
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص265(باب پنجم: وجوب الابتداء برمی الأولى ثم الوسطى...).
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص70(باب14: جواز الرمی باللیل و قبل طلوع الشمس مع الخوف و العذر از ابواب رمی جمره العقبه از کتاب الحج).

انجام دهد و بعد وظیفه خود روز را به عمل آورد.(1)

و اما مستحبات منا و تکبیرات

بدان­که: کسانی که در منا هستند عقب پانزده نماز تکبیر می گویند. از بعد از نماز ظهر روز عید شروع می کنند و در سایر شهرها عقب ده نماز. و صورت تکبیر این است: اللّه اَکبَرُ. اللّه اَکبَرُ. لا اِله اِلّا اللّه. واللّه اَکبَرُ. اللّه اَکبَرُ. وِللّه الحَمْدُ. اللّه اَکبَرُ عَلی ماهَدانا. اللّه اَکبَرُ عَلی مَا رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاَنْعامِ.(2)

و مستحب است که جمیع نمازها را در مسجد خیف بخواند.(3) و در حدیث است:

کسی که در مسجد خیف صد رکعت نماز بخواند، معادل هفتاد سال عبادت باشد. و کسی که در مسجد خیف صد مرتبه «سبحان اللّه» بگوید، نوشته شود برای او ثواب بنده آزاد کردن. و کسی که در آن صد مرتبه «لا اله الّا اللّه »بگوید، برابر است با ثواب زنده کردن شخص. و کسی که صد مرتبه «الحمدللّه»بگوید، برابر است با خراج عراقین که در راه خدا صدقه دهد.(4)

و مستحب است به مکه برگردد برای وداع خانه کعبه(5)

و داخل شود در خانه کعبه؛ خصوصاً آن کسی که حج اول او باشد بیشتر تأکید شده که داخل خانه شود.(6) و در حدیث است که:

داخل شدن در کعبه داخل شدن در رحمت خداست و بیرون آمدن از آن بیرون آمدن از گناهان است... .(7)

ص: 346


1- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص72(باب 15: أن من فاته الرمی نهارا وجب علیه قضاؤه من...).
2- . الکافی، ج4، ص516، ح1؛ وسائل الشیعه، ج14، ص271، ح4[19171](باب هشتم از ابواب العود الی المنی...).
3- . الکافی، ج4، ص519، ح4؛ وسائل الشیعه، ج5، ص268، ح1[6511](باب 50 از ابواب احکام المساجد از کتاب الصلاة).
4- . کتاب من لا یحضره الفقیه ،ج1، ص230، ح689؛ وسائل الشیعه، ج5، ص269، ح1[6514].
5- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج14، ص287(باب18: استحباب وداع الكعبة بالمأثور و غیره و... از ابواب العود الی المنی...).
6- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج13، ص273(باب 35: تأكد استحباب دخول الكعبة للصرورة از ابواب الطواف وما یتبعها).
7- . الکافی، ج4 ، ص527، ح2؛ وسائل الشیعه، ج14، ص285، ح1[19216](باب16 از ابواب العود الی المنی...).

باب ششم (6) : توبه

باب ششم از ابواب رحمت توبه است.

ص: 347

ص: 348

بدان­که: ذات مقدس حق به لطف و رأفت و رحمتی که داشت دری باز فرمود به سوی رحمت خود برای بندگان و اسم آن را توبه گذاشت. پس در آیات کریمه زیاد ترغیب و تحریص به آن فرموده و فرمان اکید با تشدید به آن صادر گردیده.

و ذات مقدس اجل و اکرم است از این که در رحمت را باز نماید و امر فرماید و بندگان را به داخل شدن در آن پس بیایند و داخل شوند و او رد بفرماید و قبول نکند.

و در قرآن مجید در آیه شریفه: <اِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّه لِلَّذینَ یَعْمَلونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبِ فَاُولئِکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیهِمْ...>(1) و قال تعالی: <کتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...>؛(2) اخبار فرموده که: توبه ای که خداوند تعالی بر خود حتم فرموده که قبول فرماید، مخصوص کسانی است که از روی نادانی و جهالت معصیت و نافرمانی می کنند، چون خود را به خطر آتش و عذاب می اندازند، پس توبه کنند، هنوز مرگ را مشاهده نکرده اند، که اینان را خدا می بخشند و توبه آنان را قبول می فرماید. و اما کسانی که گناه می کنند و وقتی که مرگ آنان را رسید و عالم آخرت را مشاهده کردند آن وقت توبه می کنند، پس توبه آنان قبول نیست و در عذاب خواهند بود.

ص: 349


1- . النساء(4)، آیۀ 17: بى ترديد توبه نزد خدا فقط براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب كار زشت مى شوند، سپس به زودى توبه مى كنند؛ اينانند كه خدا توبه آنان را مى پذيرد.
2- . الأنعام(6)، آیۀ54: پروردگارتان رحمت را بر خود لازم و مقرّر كرده.

و در تفسیر برهان و بحار، از کتاب تفسیر عیاشی، از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود در ذیل این آیه شریفه: هر گناهی که بنده می کند، هر چند عالم به حرمت آن باشد، از روی جهالت است. چون خود را به خطر معصیت انداخته. و برای این جهت است که خدا حکایت می فرماید در قرآن از یوسف(علیه السلام)که به برادران فرمود: <هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَ اَخَیهِ اِذ اَنْتُمْ جاهِلُونَ>.(1) پس نسبت داد آنان را به جهل و نادانی برای آن­که خودشان را به خطر معصیت انداختند.(2)

و در کافی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود: رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

کسی که توبه کند یک سال از مرگش، خدا توبه او را قبول فرماید. بعد فرمود: سال زیاد است. اگر یک ماه قبل از مرگ توبه کند، خدا توبه او را قبول فرماید. پس فرمود: ماه زیاد است. اگر یک هفته قبل از مرگ توبه کند، خدا توبه او را قبول فرماید. باز فرمود: هفته زیاد است. اگر یک روز قبل از مرگ توبه کند، خدا توبه او را قبول فرماید. باز فرمود: روز زیاد است. اگر توبه کند قبل از آن­که مرگ را مشاهده کند، خدا توبه او را قبول فرماید.

و این روایت نیز از من لایحضر و ثواب الأعمال و کتاب حسین بن سعید نقل شده است.(3)

قال تعالی: <اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ وَیُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ>؛(4)

به درستی که خدا دوست دارد توبه کنندگان را و دوست دارد متطهرین را.

در روایت أربع­مائة امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند:

به سوی خدای(عزوجل)توبه کنید و در محبت خدا داخل شوید؛ که خدا

ص: 350


1- . یوسف (12)، آیۀ 89: آیا می دانید که با یوسف و برادرش چه رفتار کردید آن زمانی که شما جاهل بودید؟ (مؤلف)
2- . تفسیر العیاشی، ج1، ص228، ح62؛ بحارالأنوار، ج6، ص32، ح41(باب 20 از ابواب العدل از كتاب العدل و المعاد).
3- . الکافی، ج2، ص440، ح2؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص133، ح351؛ ثواب الأعمال، ص 179؛ بحارالأنوار، ج6، ص28، ح33.
4- . البقرة (2)، آیۀ 222.

توبه کنندگان را دوست دارد... .(1)

در روایت عیون رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

نیست چیزی محبوب تر به سوی خدا از مرد و زن مؤمن توبه کننده.(2)

حقیر گوید: کسی که خدا او را دوست بدارد، عذابش نمی کند. و از آیه هفتم در سوره مؤمن استفاده می شود که حَمَله عرش دعا می کنند و برای توبه کنندگان طلب آمرزش می کنند.(3)و کسانی که ملائکه برای آنان دعا کنند، آمرزیده می شوند.

در روایت عیون رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

توبه کننده از گناه مثل کسی هست که گناه نکرده است.

و همین حدیث را در کافی از امام باقر(علیه السلام)نیز نقل فرموده است.(4)

در روایت عیاشی از امام صادق(علیه السلام)است که فرمود:

خدا رحمت کند بنده ای را که به سوی خدا قبل از مرگ توبه کند. پس به درستی که توبه پاک کننده هست کثافت گناه را و نجات دهنده از هلاکت است. و خدا لازم فرموده بر خودش که قبول کند از خوبان بندگانش پس فرمود: <کَتَبَ رَبَّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...>.(5)

در کافی چهار روایت از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

ص: 351


1- . الخصال، ج2، ص623؛ بحارالأنوار، ج6، ص21، ح14.
2- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص29، ح33(باب 31)؛ بحارالأنوار، ج6، ص21، ح15.
3- . غافر(40)، آیۀ7: <الَّذینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ ومَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ویؤْمِنُونَ بِهِ ویسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَی ءٍ رَحْمَةً وعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا واتَّبَعُوا سَبیلَكَ وقِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ>: فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مى طلبند، [و مى گويند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اى، پس آنان را كه توبه كرده اند و راه تو را پيروى نموده اند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.
4- . الکافی، ج2، ص435، ح10؛ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص74، ح347(باب 31)؛ بحارالأنوار، ج6، ص41، ح75(باب20 از ابواب العدل از کتاب العدل والمعاد).
5- . تفسیر العیاشی، ج1، ص361، ح27؛ بحارالأنوار، ج6، ص33، ح45.

کسی که گناهی کند، هفت ساعت او را مهلت می دهند. اگر توبه و استغفار کرد، نوشته نمی شود. و اگر نکرد، نوشته می شود.(1)

در امالی صدوق در قضیه بهلول نباش که هفت سال نبش قبر می کرد و کفن ها را می دزدید و در آخر کار با آن دختر انصاریه که او را از قبر بیرون کرد و کفن او را گرفت، زنا کرد، سپس آمد خدمت رسول اللّه و کلماتی گفت و پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

خدا گناهان تو را می آمرزد هرچند مثل آسمان ها و ستاره ها و عرش و کرسی باشد. عرض کرد: گناه من بزرگ تر است. تا آن که گناه خود را نقل کرد. پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود: دور شو ای فاسق! من می ترسم به آتش تو بسوزم. پس بیرون شد و آمد میان کوه ها و دست ها را به گردن بست. و چهل روز گریه می کرد، تا آن­که توبه او قبول شد و آیه شریفه: <وَالَّذینَ اِذا فَعَلُوا فاحِشَةً...>(2) نازل شد و خداوند تعالی به پیغمبرش فرمود: ای محمد، بنده من با حالت توبه نزد تو آمد، او را دور کردی. پس به کجا رود و که را قصد کند که او را بیامرزد غیر من... .(3)

قال تعالی: <قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا اِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْلَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ>.(4)

بگو به کسانی که کافر شدند: اگر باز ایستند و ترک کفر کنند و از کار خود دست بردارند، آمرزیده می شود برای ایشان آن چه گذشته از گناهان آنان.

حقیر گوید: وقتی کفر و شرک که از همه گناهان بزرگ­تر و شدیدتر است این طور باشد، سایر گناهان به طریق اولی اگر ترک کرد و باز ایستاد، تمام آن آمرزیده می شود. و امام به این آیه تمسک فرمود برای عامل بنی امیه که اگر ترک کند، توبه او قبول می شود.(5)

ص: 352


1- . الکافی، ج2، ص437_ 439، ح2 و 3 و 5 و 9؛ بحارالأنوار، ج6، ص38، ح63 و65و ص41، ح77.
2- . آل عمران(3)، آیۀ135.
3- . الأمالی (للصدوق)، ص42، ح3(مجلس 11)؛ بحارالأنوار، ج6، ص23، ح26(باب 20 از ابواب العدل از کتاب العدل والمعاد).
4- . الأنفال(8)، آیۀ38.
5- . تفسیر العیاشی، ج2، ص55، ح47؛ بحارالأنوار، ج72، ص374، ح27(باب 82 از ابواب حقوق المؤمنین بعضهم علی بعض... از کتاب العشرة).

در بحار در خطبه شریفه رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

ای مردم، در قلب من القا شده: هر کسی که بر کار حرامی باشد، پس اعراض کند از آن جهت طلب ثواب خدا بیامرزد او را. (1)

و در حدیث معراج در بیان آصار (یعنی مشکلات و مشقات) امم سابقه که از این امت برداشته شده ذات مقدس حق به رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

کسی که از امت تو بیست یا سی یا چهل یا صد سال گناه کند، پس توبه کند و پشیمان شود. به اندازه چشم به هم زدنی، تمام آن ها را من می آمرزم... . (2)

در بحار از مناقب و کتاب کافی نقل کرده از ابوبصیر که گفت:

همسایه ای داشتم از کارکنان و تابعین سلطان، مالی به او رسید و کنیزهای مغنیات خرید و جمع می کرد مردم را و شراب می خوردند و آواز و ساز از آنان بلند بود. و من در اذیت بودم. و مکرر به او شکایت کردم، اثری نکرد. عاقبت اظهار کرد: من مبتلا شدم. اگر در نزد امامت (یعنی امام صادق(علیه السلام)) حال مرا بیان کنی، امید دارم که خدا مرا نجات دهد.

پس وقتی که من مشرف شدم محضر مقدس امام صادق(علیه السلام)حال او را بیان کردم. حضرت فرمود:

وقتی که مراجعت به کوفه کردی، همسایه ات به دیدن تو می آید. وقتی که آمد، به او بگو: یقُولُ لَکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ: دَعْ ما اَنْتَ عَلَیهِ، اَضْمَنُ لَک عَلَی اللّه الجَنَّةَ:برای تو جعفر بن محمد(علیهم السلام)می فرماید: ترک کن آن­چه را در آن هستی و بگذار تمام آن را و دست بردار از کار خود، تا برای تو بهشت را ضامن شوم.

ابوبصیر گفت: وقتی که برگشتم به کوفه، به دیدن من آمد. او را نگه داشتم تا خانه

ص: 353


1- . شرح نهج البلاغة لإبن ابی الحدید، ج14، ص223؛ بحارالأنوار، ج20، ص126(باب 12 از ابواب أحواله(صلی الله علیه و اله وسلم)من بعثته... از كتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).
2- . الإحتجاج، ج1، ص222؛ بحارالأنوار، ج17، ص291، ح7(باب دوم از ابواب معجزاته(صلی الله علیه و اله وسلم)از کتاب تاریخ نبینا(صلی الله علیه و اله وسلم)).

خلوت شد و فرمایش امام را به او رسانیدم. پس به گریه درآمد و مرا قسم داد که: آیا امام این را فرمود؟! من قسم یاد کردم. قبول کرد و گفت: ترک می کنم.

چند روز از این قضیه گذشت، مرا خواست. وقتی که رفتم، او را پشت درب عریان یافتم. گفت: ای ابوبصیر، در منزل من چیزی باقی نمانده، همه را بیرون کردم.

ابوبصیر گفت: من از رفقا برای لباس او پولی جمع کردیم. چند روزی گذشته مریض شد. مرا خواست. من می رفتم به دیدن او تا حال او سخت شد و بیهوش شد. وقتی که به هوش آمد گفت: ای ابوبصیر، به تحقیق وفا کرد امام(علیه السلام)برای من به بهشت؛ پس وفات کرد.

پس من در آن سال موفق به حج شدم و برای تشرف خدمت امام(علیه السلام)آمدم. هنوز من چیزی اظهار نکرده بودم و یک پای من در صحن منزل حضرت و یک پای بیرون منزل امام(علیه السلام)بود، فرمود: ای ابوبصیر، ما برای آن مرد همسایه ات وفا کردیم.(1)

در وسائل از شیخ از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که در ضمن حدیثِ قضیه آن مرد زنا کننده که خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)اقرار به زنا کرد فرمود:

اگر این مرد مخفی می کرد و توبه می کرد، بهتر بود برای او.(2)

و در کافی در حدیث آمدن آن زناکننده خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام)و اقرار کردنش به زنا چهار مرتبه و درخواستش اجرای حد را از آن حضرت، مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند:

چقدر زشت است بر آن کسی که بعضی از کارهای زشت را می کند پس خود را

ص: 354


1- . الکافی، ج1، ص474، ح5؛ بحارالأنوار، ج47، ص145، ذیل ح199(باب پنجم از ابواب تاریخ الإمام الهمام مظهر الحقائق... از کتاب تاریخ علی بن الحسین(علیه السلام))؛ ر.ک: مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)، ج4، ص240.
2- . تهذیب الأحکام، ج10، ص8، ح22؛ وسائل الشیعه، ج28، ص102، ح2[34323](باب 15 از ابواب حد الزنا از کتاب الحدود والتعزیرات).

در میان مردم رسوا می کند! چرا در خلوت میان خانه خود توبه نمی کند؟! قسم به خدا توبه او در خلوت از جاری کردن من حد را بر او افضل است. پس او را سنگسار کرد و حد زنای محصنه را بر او جاری کرد.(1)

در کتاب شریف من لایحضر نقل کرده که:

مردی خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام)آمد عرض کرد: من زنا کردم. مرا پاک کن. یعنی: حد بر من جاری کن تا من از این گناه پاک شوم. حضرت از او اعراض فرمود و فرمود:

بنشین. پس نشست. پس حضرت رو کرد به آن جماعتی که خدمت حضرت بودند و فرمود: آیا عاجز است آن کسی که این گناه را مرتکب می شود این که بر خود بپوشاند و خود را رسوا نکند همان طوری که خدا او را رسوا نکرده و پنهان فرموده بر خلق؟

باز دو مرتبه آن شخص حرکت کرد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، من زنا کردم. مرا پا ک فرما. حضرت فرمود: برای چه این اظهار را کردی؟ عرض کرد: جهت طلب پاکی از گناه. حضرت فرمود: کدام پاکی از توبه افضل است... . و سرانجام نیز آن شخص نفهمید و چهار مرتبه اقرار کرد و حد سنگسار بر او جاری شد.(2)

در تهذیب به سند موثق از عباد بن صُهَیب از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

مردی که مرتد شد، از او درخواست توبه می شود. اگر توبه کرد، او را به حال خود می گذارند. و اگر توبه نکرد، کشته می شود. و همچنین زن اگر توبه نکرد، او را حبس می کنند... . (3)

ص: 355


1- . الکافی، ج7، ص188، ح3؛ بحارالأنوار، ج40، ص292، ح48(باب 97 از ابواب کرائم خصاله... از كتاب تاریخ أمیر المؤمنین(علیه السلام)).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص31، ح5017؛ وسائل الشیعه، ج28، ص38، ح6[34159](باب 16 از ابواب مقدمات الحدود... از كتاب الحدود والتعزیرات).
3- . تهذیب الأحکام، ج10، ص144، ح30؛ وسائل الشیعه، ج28، ص331، ح4[34882](باب چهارم از ابواب حد المرتد از كتاب الحدود والتعزیرات).

و همین مفاد را ابن محبوب از عده ای از اصحاب از امام باقر و صادق(علیه السلام)نقل کرده؛ چنان که در کافی و تهذیب نقل کرده است.(1)

و در هر دو کتاب از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که:

از مرد مرتد تا سه روز درخواست توبه می شود. اگر توبه نکرد، روز چهارم کشته می شود.(2)

و روایات مطلقه در قبولی توبه مرتد زیاد است. پس اگر مرتد ملی باشد، پس توبه او قبول است و خلافی و اشکالی در او نیست. و مرتد ملی آن کسی است که اول کافر بوده سپس مسلمان شده بعد باز کافر شده، که اجماع است بر قبول توبه او.

و اگر مرتد فطری باشد، پس به حسب روایات، حاکم شرع در ظاهر توبه او را قبول نمی کند و حد را بر او جاری می کند، ولکن در باطن توبه او مابین خود و خدا قبول است. و مرتد فطری آن کسی است که در اسلام متولد شده و بزرگ شده پس مرتد شود.

جماعتی آمدند خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام)عرض کردند: السلامُ علیک یا ربنا؛ یعنی: سلام بر تو باد ای پروردگار ما. حضرت فرمود: من بنده خدا هستم و خدا مرا خلق فرموده؛ قبول نکردند. حضرت از آنان درخواست توبه کرد. آنان توبه نکردند. پس حضرت آنان را به حرارت آتش تلف کرد.(3)

بدان که: شخصی که توبه کرد، اگر نماز و روزه یا حج از او فوت شده، واجب است قضای آن ها را بکند. و اگر مال دیگران را به ظلم و غضب تصرف کرده و صاحب آن معین است، باید آن مقدار مال را به صاحبش رد کند، یا او را راضی گرداند. و اگر مقدار آن معین نیست لکن صاحب آن معلوم است، باید با مالک

ص: 356


1- . الکافی، ج7، ص256، ح3؛ تهذیب الأحکام، ج10، ص137، ح4 [543]؛ وسائل الشیعه، ج28، ص332، ح6[34884].
2- . الکافی، ج7، ص258، ح17؛ تهذیب الأحکام، ج10، ص138، ح7[546]؛ وسائل الشیعه، ج28، ص328، ح5[34876](باب سوم از ابواب حد المرتد از کتاب الحدود والتعزیرات).
3- . الکافی، ج7، ص257، ح8؛ بحارالأنوار، ج76، ص227، ح16(باب 97 از ابواب المعاصی والکبائر وحدودها از كتاب الروضة).

مصالحه کند و او را راضی گرداند. و اگر مقدار آن معین است و صاحب آن معلوم نیست و مأیوس است از او، باید آن مقدار را صدقه دهد به قصد صاحبش. و اگر مقدار و مالک آن معلوم نیست و به اموال او مخلوط شده است، پس باید خمس اموالی که مورد شبهه است بدهد تا مال برای او حلال شود و خدا صاحبش را راضی می فرماید. و توبه مال مخلوط به حرام بیرون کردن خمس آن است.

در کتاب شریف کافی و تهذیب و من لایحضر و غیره نقل شده است که: مردی مشرف شد خدمت مولا امیرالمؤمنین(علیه السلام)عرض کرد: اموالی کسب کرده ام که در مقام جمع کردن آن ملاحظه حلال و حرام را نکردم و از هر چه ممکن شد کسب کردم. و حال نمی دانم حلال و حرام آن را و بر من مشتبه شده. و می خواهم توبه کنم حضرت فرمودند:

خمس مال خود را بیرون کن و باقی برای تو حلال می شود. و ذات مقدس پروردگار راضی می شود به دادن خمس.(1)

و اما اگر غیبت کسی را کرده، پس هر وقت متذکر غیبت کردن خود شد، یا متذکر شد آن شخصی را که غیبت او را کرده، استغفار کند برای آن کسی که غیبت او را کرده. و این استغفار کفاره غیبت او است؛ چنان که امام صادق(علیه السلام)در روایت کافی فرمودند.(2)

و ظاهر این روایت آن است که واجب نیست به شخص غیبت کرده شده، مراجعه کند. واحوط و اولی آن است که به او مراجعت کند و از او رضایت بخواهد، لکن در صورتی که سبب توهین او نشود و باعث فتنه و فساد نگردد. و اگر خوف فتنه و فساد و توهین او باشد، جایز نیست به او مراجعه کند و همان استغفار کافی است.

ص: 357


1- . الکافی، ج5، ص125، ح5؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص368، ح186[1065]؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص189، ح3713؛ بحارالأنوار، ج93، ص191، ح8(باب 23 از ابواب الخمس وما یناسبه از كتاب الزكاة و الصدقة).
2- . الکافی، ج2، ص357، ح4؛ بحارالأنوار، ج72، ص241، ح4(باب 66 از ابواب حقوق المؤمنین بعضهم... از كتاب العشرة).

ص: 358

باب هفتم (7) : (طلب و امیدواری ثواب)

ص: 359

ص: 360

باب هفتم از ابواب رحمت طلب و امیدواری ثواب است برای عملی که برای او نقل شده که فلان ثواب معین را دارد و این­که اگر برای طلب آن ثواب، آن عمل خیر را انجام دهد، ثواب برای او هست، هر چند آن حدیث در واقع دروغ باشد.

برای این مدعا در وسائل نه روایت از کلینی و غیره نقل کرده.(1) از آن جمله در کتاب کافی به سند صحیح از هِشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کسی که ثوابی را برای عملی بشنود پس آن را انجام دهد، پس آن ثواب برای او هست، اگر چه حدیث در واقع دروغ باشد. (2)

و این حدیث را سید در کتاب اقبال نقل کرده از کتاب هشام بن سالم چنان­که در وسائل فرموده است.(3)

نیز در کافی از محمد بن مروان از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده است که فرمود:

کسی که به او ثوابی برای عملی برسد پس آن عمل را به امید آن ثواب به جا آورد، به او داده شود آن ثواب، هر چند آن حدیث به آن طوری که شنیده نباشد.(4)

ص: 361


1- . وسائل الشیعه، ج1، ص80_ 82(باب 18: باب استحباب الإتیان بکل عمل مشروع... از ابواب مقدمة العبادات).
2- . الکافی، ج2، ص87، ح1؛ وسائل الشیعه، ج1، ص81،ح6[187].
3- . اقبال الأعمال، ج3، ص171؛ بحارالأنوار،ج2، ص256، ح3(باب 30 از ابواب العلم از كتاب العقل والعلم والجهل).
4- . الکافی، ج2، ص87، ح2؛ بحارالأنوار، ج2، ص256، ح4.

و روایات دیگر نیز به همین مفاد است. و در مرآت فرموده که:

عامه نیز این روایات را از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده اند. و این احادیث مشهور بین عامه و خاصه است. و علما «رضوان اللّه تعالی علیهم» به آن تمسک فرموده اند. و این اخبار شریفه پشتیبان تمام روایاتی که در کتب معتبره شیعه از پیغمبر و ائمه دین(علیهم السلام)نقل شده می باشد.(1)

ص: 362


1- . مرآة العقول، ج8، ص113.

باب هشتم (8) : نیت کارهای خیر و آرزو کردن آن

باب هشتم از ابواب رحمت نیت کارهای خیر و آرزو کردن آن و دوست داشتن و راضی بودن به آن است واین که در این صورت ثواب آن در نامه عملش نوشته می شود و از اجر و ثواب عمل کننده هیچ کسر نمی شود.

ص: 363

ص: 364

در کافی به سند صحیح از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

بنده مؤمن فقیر وقتی که می گوید: خدایا، به من مال دنیا بده تا آن که کارهای خیر انجام دهم (مثل اطعام و افطار مؤمن و صله رحم و حج خانه خدا و زیارت پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و ائمه). اگر خدا صدق نیت او را دانست، برای او ثواب آن عمل را می نویسد. به درستی که خدا واسع است و کریم.(1)

و این حدیث شریف از کتاب محاسن برقی نیز نقل شده است.(2)

و در روایات زیاد وارد شده:

کسی که قصد کار خیری بکند، یک حسنه برای او نوشته شود. و اگر انجام داد، ده حسنه برای او نوشته می شود. و اگر قصد کار بدی کرد، برای او نوشته نمی شود. و اگر کرد، یک گناه برای او نوشته می شود.(3)

در روایات نقل شده:

جهت آن که اهل بهشت در بهشت همیشه هستند، آن است که قصد دارند همیشه بر ایمان و اعمال خیر ادامه دهند. (4)

ص: 365


1- . الکافی، ج2، ص85، ح3؛ بحارالأنوار، ج68، ص261، ح3(باب 75 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).
2- . المحاسن، ج1، ص261، ح320.
3- . الکافی، ج2، ص428، ح1؛ بحارالأنوار، ج68، ص252، ح14(باب 71 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
4- . الکافی، ج2، ص85، ح5؛ بحارالأنوار، ج67، ص209، ح30(باب 53 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).

در وسائل از سعد بن عبداللّه قمی از بصائر از علی بن ابی حمزه از امام کاظم(علیه السلام)نقل کرده که به علی بن ابی حمزه فرمود:

خدا فلانی را رحمت کند. آیا به تشییع جنازه او حاضر نشدی؟ عرض کرد: نه، لکن دوست داشتم به تشییع جنازه مثل او حاضر شوم. حضرت فرمود: ثواب تشییع برای تو نوشته شده

برای این نیت که داشتی. (1)

از کتاب خصال و ثواب الاعمال و مجالس صدوق نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

کسی که آرزو کند چیزی را که رضایت خدا در آن باشد، از دنیا بیرون نشود تا آن که عطا شود.(2)

حقیر گوید: یعنی توفیق داده شود که آن کار را انجام دهد، یا آن که خدا به او ثواب آن عمل را بدهد. و این روایت از جعفریات نیز نقل شده است.(3)

در تفسیر قمی در سوره بنی اسرائیل در ذیل آیه شریفه: <قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ>(4) نقل کرده از امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیهم السلام)که فرمود:

وقتی که روز قیامت شود و اعمال مؤمن بر او عرضه داشته شود، نظر می کند به گناهان خود رنگ او متغیر شود و اعضای او به لرزه در آید و فزع می کند. و وقتی که حسنات خود را می بینید خوشحال و فرحناک می شود و به ثواب خود نظر می کند بیشتر خوشحال می شود. پس خدا به ملائکه می فرماید: بیاورید نامه های آن اعمال که آن را نکرده است. پس می آورند و می بیند. عرض می کند: ای پروردگار، قسم به عزت تو که من این اعمال را نکردم. خدا می فرماید: راست گفتی. چون نیت آن ها را داشتی، ما برای تو نوشتیم و به

ص: 366


1- . مختصر البصائر، ص281،ح5 [282]؛ وسائل الشیعه، ج1، ص52، ح9[101](باب ششم از ابواب مقدمة العبادات).
2- . الأمالی (للصدوق)، ص578، ح12(مجلس85)؛ الخصال، ج1، ص4، ح7؛ ثواب الأعمال، ص 185؛ بحارالأنوار، ج68، ص261، ح1(باب 75 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان و الكفر).
3- . الجعفریات، ص154.
4- . الإسراء (17)، آیۀ 84: بگو هر كس بر طبق خلق و خوى خود عمل مى كند.

ثواب آن خواهی رسید. (1)

از عیون و امالی صدوق از امام هشتم حضرت رضا(علیه السلام)نقل شده که فرمود به ریان بن شبیب:

اگر دوست داری که برای تو باشد مثل ثواب آن کسی که در رکاب سیدالشهدا(علیه السلام)شهید شده، پس بگو وقتی که آنان را یاد کردی: «یا لَیتَنی کُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً»: ای کاش بودم با آنان در روز عاشورا و به فوز بزرگ می رسیدم.(2)

در بحار از بشارة المصطفی به سند خود از جابربن عبداللّه انصاری نقل کرده است در حدیث زیارت او حضرت ابی عبداللّه الحسین(علیه السلام)را خطاب کرد به شهدا و گفت: قسم به خدا ما با شما شرکت داشتیم در آن چه شما در آن بودید.

عطیه گفت: من به جابر عرض کردم: چگونه ما با آنان شرکت کردیم و حال آن که ما شمشیری نزدیم و آسیبی و صدمه ای بر ما وارد نشده و آنان شهید شدند و سرهای آنان از بدن ها جدا شده؟

جابر گفت: از حبیب خود رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)شنیدم که می فرمود:

کسی که قومی را دوست بدارد، محشور شود با آنان و کسی که عمل قومی را دوست بدارد، در عمل آنان شریک است. قسم به آن کسی که محمد(صلی الله علیه و اله وسلم)را به نبوت فرستاد، نیت من و نیت اصحاب من با حسین(علیه السلام)و اصحابش می باشد... .(3)

در روایت نهج مذکور است که:

وقتی که امیرالمؤمنین(علیه السلام)در جنگ جمل غالب شد، بعضی از اصحاب عرض کردند: دوست داشتم که برادر من حاضر بود و یاری کردن خدا شما را بر

ص: 367


1- . تفسیر القمی، ج2، ص26؛ بحارالأنوار، ج67، ص204، ح12(باب 53 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
2- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج1، ص300، ح58(باب 28)؛ الأمالی (للصدوق)، ص130، ح5(باب 27)؛ بحارالأنوار، ج98، ص102، ح3(باب 14از ابواب فضل زیارة سید شباب اهل الجنة...از كتاب المزار).
3- . بشارة المصطفی(صلی الله علیه و اله وسلم)، ص74؛ بحارالأنوار، ج65، ص130، ح62(باب 18 از ابواب الإیمان والإسلام... از كتاب الإیمان و الكفر).

دشمنانت می دید. امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود: آیا میل قلب برادر تو با ما بود؟ عرض کرد: بلی. حضرت فرمود: او با ما حاضر بود. و هر آینه حاضر بودند با ما جماعتی که هنوز نیامدند و در صلب پدران و رحم مادران هستند... .(1)

در روایت غیبة نعمانی و غیره نقل کرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام)که فرمود:

جمع کننده مردم رضا و غضب است. بعد فرمود: کشنده ناقه صالح یک نفر بود. چون همه راضی بودند، عذاب همه را گرفت. بعد فرمود: کسی که خیال کند کشنده من مؤمن است، گویا مرا کشته است... .(2)

در وسائل از جناب برقی در کتاب محاسن از محمد بن مسلم از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

جمع می کند مردم را رضا و غضب؛ کسی که راضی به امری باشد، داخل در آن است. و کسی که بد داشته باشد و از کاری غضبناک باشد، پس از آن کار خارج است.(3)

حقیر گوید: مراد آن است که هر واقعه که در دنیا واقع شود، هر کس در هر زمان و مکانی باشد، اگر بشنود آن واقعه را، و راضی باشد، گویا با آن کسانی که واقعه را انجام دادند جمع بوده؛ چه آن واقعه خیر باشد چه شر. و همچنین کسی که راضی نباشد، با آنان نیست، هر چند در ظاهر در میان جمعیت بوده است.

در روایت تحف العقول نقل کرده از امام جواد(علیه السلام)که فرمود:

کسی که حاضر باشد در واقعه ای و در باطن میل به آن نداشته باشد، پس گویا غایب بوده است و در آن جا نبوده. و اما کسی که غایب بوده لکن راضی به آن واقعه است، پس گویا با انجام دهندگان آن واقعه شرکت داشته است.(4)

ص: 368


1- . نهج البلاغه، خطبه 12، ص55؛ بحارالأنوار، ج97، ص96، ح8(باب دوم از ابواب الأمر بالمعروف و... از کتاب الجهاد).
2- . الغیبة، ص27؛ بحارالأنوار، ج2، ص266، ح27(باب 32 از ابواب العلم از كتاب العقل و العلم و الجهل).
3- . المحاسن، ج1، ص262، ح323؛ وسائل الشیعه، ج16، ص140، ح9[21185](باب پنجم از ابواب الأمر و النهی وما یناسبهما از کتاب الجهاد).
4- . تحف العقول، ص456؛ بحارالأنوار، ج97، ص81، ح38(باب اول از ابواب الأمر بالمعروف والنهی... از کتاب الجهاد).

و همین مفاد از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)و امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل شده است.(1)

و برای این جهت است که: کسانی که راضی به ظلم بنی امیه باشند، گویا در صحرای کربلا روز عاشورا در لشکر بنی امیه حاضر بودند و شریکند در قتل امام حسین(علیه السلام)چنان که از تفسیر حضرت عسکری(علیه السلام)نقل شده است.(2)و در زیارات لعنت کرده کسانی را که راضی به قتل حسین(علیه السلام)باشند.(3)

و از این جهت است که: در آیات کثیره گفتار و کردار یهود و نصارا را که در زمان های سابق بودند، خداوند تعالی به یهود و نصارای زمان پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نسبت داده است. چون اینان به گفتار و کردار آباء و اجداد خودشان راضی بودند، گویا اینان خودشان انجام دادند. و در روایات اشاره به همین مطلب شده است. (4)

و همچنین امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وقتی که ظاهر شود تمام اولاد بنی امیه را که به وجود آمدند تا زمان ظهور حضرت همه را خواهد کشت، چون به کار پدران خودشان راضی بودند؛ چنان که حضرت رضا(علیه السلام)در روایت وسائل فرمودند. (5)

در روایت علل و عیون از حضرت رضا(علیه السلام)که در بیان علت غرق شدن تمام قوم نوح(علیه السلام)است فرمودند:

آن هایی که در نزد نوح بودند آن حضرت را تکذیب کردند و سایرین راضی بودند، پس تمام غرق شدند. و کسی که غایب باشد و در کاری نباشد، لکن راضی باشد، هست مثل کسی که حاضر باشد و آن کار را انجام داده است.(6)

ص: 369


1- . تهذیب الأحکام، ج6، ص170، ح5؛ وسائل الشیعه، ج16، ص138، ح2[21178](باب پنجم از ابواب الأمر والنهی و ما یناسبهما از کتاب الجهاد).
2- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص369؛ بحارالأنوار، ج44، ص304، ح17(باب 36 از ابواب ما یختص بتاریخ الحسین بن علی(علیهم السلام)از كتاب تاریخ فاطمة و الحسن و الحسین(علیهم السلام)).
3- . فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ ولَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ ولَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِیتْ بِه، زیارت اربعین؛ بحارالأنوار، ج98، ص332(باب 25 از ابواب فضل زیارة سید شباب اهل الجنة... از كتاب المزار).
4- . تفسیر العیاشی، ج1، ص209(ذیل البقرة (2)، آیۀ 91)؛ بحارالأنوار، ج97، ص95، ح5و4(باب دوم از ابواب الأمر بالمعروف والنهی... از كتاب الجهاد).
5- .عیون أخبار الرضا(علیه السلام)،ج1، ص273، ح5(باب 28)؛ وسائل الشیعه، ج16، ص138، ح4[21180](باب پنجم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الجهاد).
6- . علل الشرائع، ج1، ص30، ح1؛ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص75، ح2(باب 32)؛ بحارالأنوار، ج11، ص320، ح25(باب سوم از ابواب قصص نوح(علیه السلام)از کتاب النبوة).

و از این جهت است که در روایات فرمودند: ظالم و اعانت کننده ظالم و راضی به ظلم تمام شرکای در ظلم می باشند.

در مکاتبه امیرالمؤمنین(علیه السلام)به سوی محمد بن ابی بکر و اهل مصر فرمودند:

به درستی که خدای تعالی بنده خود را به مقدار نیتش عطا می فرماید. وقتی که بنده دوست بدارد کار خیر و اهل خیر را و لکن موفق به انجام آن نشود، هست ان شاءاللّه تعالی مثل کسی که آن کار خیر را انجام داده است. چون رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)وقتی که از جنگ تبوک برگشتند فرمودند: در مدینه کسانی که مانع ایشان مرض آنان بوده و نیت آنان با ما بوده، اینان با ما بودند و با ما در اجر و ثواب کارهای ما شرکت داشتند... .(1)

و روایات داله بر مدعا زیاد است. (2) همین مقدار کافی است. و از این

روایات استفاده می شود که شخص باید در کمال مواظبت و دقت باشد و بیدارِ قلب خود باشد که میل و رضایت او طرف کارهای بد نباشد که با فاعل آن شریک شود و میل و رضایت و محبت و آرزوی خیر را کند تا آن که با اهل خیر شریک باشد.

ص: 370


1- . الغارات، ج1، ص141؛ بحارالأنوار، ج33، ص542، ح720(باب 30 از ابواب الامور والفتن الحادثه... از كتاب الفتن و المحن).
2- . محل این روایات و روایات دیگر که دلیل بر مدعا است، از قرار ذیل می باشد: بحارالأنوار، ج34، ص359(باب 35) و ج2، ص267، ح26(باب 32 از ابواب العقل والعلم والجهل) و ج8، ص311، ح79(باب 23 از ابواب المعاد وما یتبعه و...) و ج32، ص92، ح64(باب اول از ابواب ما جری بعد عثمان) و ج33، ص542(باب 30 از ابواب الأمور والفتن...) و ج11، ص320، ح25(باب سوم از ابواب قصص نوح(علیه السلام)) و ص378(باب ششم از ابواب قصص) و ج44، ص286، ح23(باب 34 از ابواب ما یختص بتاریخ الحسین بن علی(علیهم السلام))و ج67، ص204، ح10(باب53 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر) و ج68، ص248، ح10(باب71 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر) و ص262، ح4(باب75 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر) و ج97، ص81، ح38 (باب اول از ابواب الأمر بالمعروف و... از کتاب الجهاد) و ص94، ح96 (باب اول از ابواب الأمر بالمعروف و... از کتاب الجهاد)؛ مستدرک الوسائل، ج1، ص95، ح75 و ج2، ص91، ح63 (باب ششم از ابواب مقدمه العبادت)؛ وسائل الشیعة، ج1، ص49، ح2 و ص54، ح17 و ص48، ح5(باب پنجم: وجوب النیّة في العبادات الواجبة واشتراطها بها مطلقا از ابواب مقدمة العبادات).

باب نهم (9) : صبر

باب نهم از ابواب رحمت صبر است که در آیات قرآنی مدح و شرافت آن زیاد بیان شده است.

ص: 371

ص: 372

اجر و ثواب صبر کننده را خدا بی شمار قرار داده است. و رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)امر فرموده را که صبر کنندگان را بشارت دهد.(1) و فرموده: خدا دوست می دارد صبرکنندگان را.(2)و فرموده: خدا با صبرکنندگان است.(3) و فرموده: ملائکه در بهشت وارد می شوند بر مؤمنین و می گویند: سلام بر شما باد به سبب آن­چه صبر کردید.(4) و غیر این مفاد در آیات زیاد است.

در کتاب کافی نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)از وجود مقدس پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمودند:

نسبت صبر به ایمان مثل نسبت سر به بدن است.(5)

یعنی به همان مرتبه که سر در بدن اهمیت دارد و عضو مهم است و اگر نباشد بدن هیچ فایده ندارد، همچنین ایمانی که صبر با آن نباشد فایده ندارد.

در کافی از امام سجاد(علیه السلام)است که فرمود:

صبر نسبت به ایمان به منزله سر است از جسد. و ایمانی نیست برای کسی که صبر ندارد.(6)

و به سند صحیح نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

صبر نسبت به ایمان به منزله سر از جسد است. وقتی که سر نباشد، بدن

ص: 373


1- . البقرة (2)، آیۀ 155: <وَبَشِّرِ الصَّابِرين>.
2- . آل عمران (3)، آیۀ 146:< وَالله يُحِبُّ الصَّابِرينَ>.
3- . البقرة (2)، آیۀ 153:<إِنَّ الله مَعَ الصَّابِرين>.
4- . الرعد (13)، آیۀ 24و 23:<وَالْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ باب* سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار>.
5- .الکافی، ج2، ص88، ح3؛ بحارالأنوار، ج68، ص61، ح1(باب 62 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان و الكفر).
6- . الکافی، ج2، ص89، ح4؛ وسائل الشیعه، ج3، ص258، ح13[3572](باب 76 از ابواب الدفن وما یناسبه از كتاب الطهارة).

نباشد. و همچنین صبر اگر نبود، ایمان نیست.

و به سند صحیح دیگر همین مفاد از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است.(1)

و در خبر صحیح دیگر فرمود:

صبر سرِ ایمان است.(2)

و در روایت دیگر از امام باقر(علیه السلام)فرمود:

بهشت پیچیده شده است به مکاره و ناملایمات روزگار و صبر کردن در آن. پس کسی که صبر کند، داخل بهشت شود. و جهنم به لذات و شهوات نفسانی محفوف است. پس کسی که خود را در لذات و شهوات آزاد کند، داخل در آتش شود.(3)

مجلسی فرمود: مضمون این حدیث مورد اتفاق عامه و خاصه است.(4)

و به سند صحیح نقل کرده است از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که از مؤمنین مبتلا شود به بلایی و صبر کند، برای او مثل اجر هزار شهید هست.(5)

در بحار چند روایت و در جای دیگر روایت دیگری از کافی و خرائج و عیون به همین مفاد نقل کرده است.(6)

در کتاب کافی نیز از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

صبر سه قسم است: اول صبر در مصیبت و شدت، و دوم صبر بر اطاعت فرمان خدا، و سوم صبر کردن از معصیت و وارد نشدن در آن.

ص: 374


1- . الکافی، ج2، ص87، ح2 و ص89، ح5؛ بحارالأنوار، ج68، ص81، ح17و ص92 ذیل ح46(باب 62 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
2- . الکافی، ج2، ص87، ح1؛ بحارالأنوار، ج68، ص67، ح2.
3- . الکافی، ج2، ص89، ح7؛ بحارالأنوار، ج68، ص72، ح4.
4- . بحارالأنوار، ج68، ص72، ذیل حدیث4.
5- . الکافی، ج2، ص92، ح17؛ بحارالأنوار، ج68، ص78، ح14.
6- . بحارالأنوار، ج67، ص183(باب 52 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر)؛ الکافی، ج2، ص87؛ الخرائج والجرائح، ج1، ص360 و387؛ عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص221، ح39(باب47).

پس کسی که صبر کند به خوبی در مصیبت و ناگواری، خدا برای او سیصد درجه بنویسد. و دوری هر درجه تا درجه دیگر به اندازه مابین آسمان و زمین است.

و کسی که صبر کند بر اطاعت و در مشقات طاعات طاقت بیاورد و ترک طاعت نکند، خدا برای او ششصد درجه بنویسد؛ و از هر درجه تا درجه دیگر به اندازه منتهای زمین تا عرش است. و کسی که صبر کند و داخل معصیت نشود، خدا برای او نهصد درجه بنویسد. و فاصله مابین هر درجه تا درجه دیگر به اندازه مابین منتهای زمین تا منت های عرش است.(1)

تمام شد روایات منتخبه از کتاب کافی. و روایات دیگر در کافی و بحار و غیره زیاد نقل شده است. به همین مقدار اکتفا می کنیم.

در خطبه شریفه رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم) فرمودند:

مردی که در بداخلاقی زن صبر کند و برای خدا طاقت بیاورد، عطا فرماید خدای تعالی به او به هر مرتبه ای که صبر می کند به اندازه ثواب حضرت ایوب(علیه السلام)در بلایش و برای زن به هر روز وشبی گناه به اندازه رمل عالج نوشته می شود. و اگر زن بمیرد و او را راضی نکند، با منافقین در آتش محشور شود. و اگر زنی موافقت با شوهر نداشته باشد و بر زندگانی مرد صبر نکند و آن مقدار روزی که خدا به مرد داده و بر مرد سخت بگیرد و او را وادار کند به چیزهایی که قدرت آن را ندارد، خدا بر آن زن غضب می کند و حسنات او را قبول نمی فرماید مادامی که این طور باشد... . (2)

در کتاب وسائل روایاتی نقل کرده که فرموده اند:

ص: 375


1- . الکافی، ج2، ص91، ح15؛ بحارالأنوار، ج68، ص77، ح12(باب 62 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
2- . ثواب الأعمال، ص 287؛ بحارالأنوار، ج73، ص367(باب 67 از ابواب النوادر از كتاب العشرة).

هیچ مؤمنی نبوده و نخواهد بود مگر آن که همسایه ای موذی برای او خواهد بود.(1)

و اگر در قله کوهی باشد، شیطانی که او را اذیت کند با او خواهد بود برای آن که مأجور شود.(2)

و مردی آمد خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)و شکایت از همسایه کرد. حضرت فرمود: صبر کن. باز مرتبه دوم آمد و شکایت کرد. پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود: صبر کن ... .(3)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

سه چیز است که از ابواب خوبی است: سخاوت نفس، و خوبی در کلام، و صبر بر اذیت. (4)

از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

درجه ای در نزد خدای تعالی برای بنده می باشد که نمی رسد به آن درجه به عملش. پس خداوند تبارک و تعالی او را مبتلا می فرماید به بلیه ای در بدن او یا مال و اولاد او، پس اگر صبر نمود، خداوند او را به آن درجه می رساند.(5)

ص: 376


1- . الکافی، ج2، ص251، ح11؛ وسائل الشیعه، ج12، ص122، ح4[15827](باب 85 از ابواب احکام العشرة فی السفر والحضر از کتاب الحج).
2- . الکافی، ج2، ص250، ح3؛ وسائل الشیعه، ج12، ص122، ح3[15826].
3- . الکافی، ج2، ص668، ح13؛ وسائل الشیعه، ج12، ص123، ح7[15830].
4- . المحاسن ،ج1 ، ص6، ح14؛ وسائل الشیعه، ج12، ص125، ح13 [15836].
5- . المؤمن، ص26، ح45؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص66، ح1[1429](باب دوم از ابواب الإحتضار وما یناسبه از کتاب الطهارة).

باب دهم (10) : اصلاح ذاتُ البین

(فضیلت اصلاح بین مردم)

ص: 377

ص: 378

باب دهم از ابواب رحمت اصلاح بین مردم است که خدای تعالی در قرآن مکرر امر به آن فرموده و نهی فرموده از فساد کردن در میان مردم. (1)

در خطبه شریفه ای که در آخر ثواب الاعمال مذکور است، رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

کسی که برای اصلاح مابین مردم قدم بردارد، خدا رحمت فرستد بر او و ثواب شب قدر به او لطف بفرماید. و کسی که برای فساد بین مردم قدم بردارد، آن قدر گناه بر او نوشته شود که داخل جهنم شود و عذاب او مضاعف شود. _ تا آن­که فرمود:_ و کسی که برای اصلاح بین زن و شوهرش قدم بردارد، خدا به او عطا فرماید اجر ثواب هزار شهید که در راه خدا کشته شوند. و به هر قدمی که برمی دارد، عبادت یک سال برای او نوشته می شود.(2)

در کتاب کافی به سند صحیح و غیره از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

صدقه ای که خدا آن را دوست دارد اصلاح بین مردم است وقتی که فساد واقع شود، و نزدیک کردن آنان است به یکدیگر وقتی که از یکدیگر دوری و اجتناب می کنند.(3)

ص: 379


1- . الأعراف (7)، آیۀ 142؛ الأنفال(8)، آیۀ 1؛ الحجرات(49)، آیۀ 10.
2- . ثواب الأعمال، ص288؛ بحارالأنوار، ج73، ص367(باب 67 از ابواب النوادر از کتاب العشرة).
3- . الکافی، ج2، ص209، ح1؛ بحارالأنوار، ج73، ص44، ح6(باب 101 از ابواب التحیة والتسلیم... از کتاب العشرة).

و در چند روایت مذکور است که:

اصلاح کننده دروغگو نیست.(1)

حقیر گوید: مراد این است که در مقام اصلاح هرچه دروغ بگوید برای اصلاح، عیب ندارد؛ بلکه گاهی برای رفع فتنه و فساد واجب می شود.

در بحار از امالی شیخ، از امام صادق(علیه السلام)از پدرانش، از رسول اللّه؟ص؟ نقل کرده که فرمود:

بعد از انجام واجبات عملی بهتر از اصلاح بین مردم نیست.(2)

و در روایت دیگر پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

اصلاح بین مردم افضل از نماز و روزه است.(3)

شیخ صدوق در ثواب الاعمال این حدیث را نقل کرده است.(4)و از شیخ نقل شده که فرمود: مراد نماز و روزه مستحبی است.(5)

از کنز کراجکی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که فرمود:

ملعون است، ملعون است آن کسی که برادر دینی از او درخواست صلح کند و او قبول نکند.(6)

ص: 380


1- . الکافی، ج2، ص210، ح5 و ح7؛ بحارالأنوار، ج73، ص46، ح10و ص48، ح12.
2- . الأمالی (للطوسی)، ص522، ح1152(مجلس18)؛ بحارالأنوار، ج73، ص43، ح1.
3- . الأمالی (للطوسی)، ص522، ح1154(مجلس18)؛ بحارالأنوار، ج73، ص43، ح2 .
4- . ثواب الأعمال، ص 148؛ وسائل الشیعه، ج18، ص441، ح6[24005](باب اول از کتاب الصلح).
5- . الأمالی (للطوسی)، ص522، پاورقی 2(مجلس18).
6- . کنزالفوائد، ج1، ص150؛ بحارالأنوار، ج73، ص354، ح21(باب 67 از ابواب النوادر از کتاب العشرة).

باب یازدهم (11) : خوش گمانی به خدا

ص: 381

ص: 382

در سوره فتح خدا فرموده:

کسانی که به خدا گمان بد می برند، بر آنان باد دایره بد. (یعنی بدی ها آنان را مثل دایره احاطه می کند) و خدا بر ایشان غضب کرده و آنان را لعنت کرده. و برای آنان جهنم را مهیا فرموده. و بد جایی است.(1)

در کتاب کافی به سند صحیح از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود: یافتیم در کتاب امیرالمؤمنین(علیه السلام)که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)بر منبر فرمودند:

قسم به آن کسی که خدایی نیست مگر ذات مقدس او، داده نشده به هیچ مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت مگر به خوش گمانی و امیدواری او به خدا و خوش خلقی و اجتناب کردن او از غیبت مؤمنین.

و قسم به آن ذات مقدس، خدا مؤمنی را عذاب نمی کند بعد از توبه و استغفار مگر به بدگمانی و تقصیر او در امیدواری به خدا و بدخلقی و غیبت کردن او مؤمنین را.

و قسم به آن ذات مقدس که بنده مؤمن به خدا خوش گمان نمی شود مگر آن که خدا مطابق با همان گمانش با او رفتار خواهد کرد. چون خدا کریم است و به ید قدرت اوست تمام خیرات، حیا می کند که بنده گمان خوب به او برد

ص: 383


1- . الفتح (48)، آیۀ 6: <وَيُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْمُشْرِكينَ وَالْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِالله ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللهَ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَساءَتْ مَصيراً>.

پس گمان و امید او را قطع کند. پس به خدا خوش گمان شوید و به سوی او رغبت کنید.(1)

به سند صحیح دیگر از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند که: ذات مقدس حق می فرماید:

عمل کنندگان و عبادت کنندگان باید اعتماد بر اعمال خود نکنند، برای آن که آنان هر چه جدیت کنند در عبادت، باز مقصرند و عبادات آنان به اندازه نعمات و احسانات من نیست. و باید وثوق و اعتماد به رحمت من داشته باشند، و امیدوار به فضل من باشند، و اطمینان به خوش گمانی به سوی من داشته باشند؛ که در این هنگام رحمت من به آنان می رسد... .(2)

و به سند صحیح دیگر از امام هشتم حضرت رضا(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

به خدا خوش گمان باش؛ که خدا می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن می باشم. اگر گمان خوب داشت، با او خوب رفتار خواهد شد. و اگر گمان بد داشت، بد خواهد دید.(3)

و در روایت دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود:

خوش گمانی به خدا این است که امیدوار نباشی مگر به خدا و نترسی مگر از گناه خود.(4)

حقیر گوید: مراد این است که به تمام اعمال و عبادات که می کنی اعتماد و امیدوار نباش، بلکه به رحمت و فضل خدا امیدوار باش، و نترس مگر از گناه خود.

و در تفسیر قمی در سوره حم سجده به سند صحیح نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

ص: 384


1- . الکافی، ج2، ص71، ح2؛ بحارالأنوار، ج67، ص365، ح14(باب 59 ازابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).
2- . الکافی، ج2، ص71، ح1؛ بحارالأنوار، ج67، ص385، ح45.
3- . الکافی، ج2، ص72، ح3؛ بحارالأنوار، ج67، ص366، ح15.
4- . الکافی، ج2، ص72، ح4؛ بحارالأنوار، ج67، ص367، ح16.

آخر بنده ای که امر می شود او را به سوی آتش ببرند، التفاتی می کند. خدای تعالی می فرماید: برای چه التفات کردی؟ عرض می کند: ای پروردگار من این طور به تو گمان نداشتم. خدا می فرماید: پس چه گمان داشتی؟ عرض می کند: گمان من این بود که مرا بیامرزی و در بهشت جای دهی.

خداوند کریم جبار می فرماید: ای ملائکه من، به عزت و جلال و آلاء و علو مرتبه خودم قسم می خورم که این بنده یک ساعت به من گمان خوب نبرده است هرگز. و اگر یک ساعت گمان خوب به من می داشت، من او را به آتش نمی ترساندم. دروغ او را قبول کنید و او را داخل بهشت کنید ... .(1)

و این حدیث از ثواب الاعمال نیز به سند صحیح نقل شده است. و همچنین از کتاب حسین بن سعید اهوازی که از بزرگان اصحاب حضرت رضا و جواد(علیهم السلام)بوده است با سند صحیح نقل شده.(2)

در کتاب محاسن برقی نقل کرده از حضرت ابوجعفر(علیه السلام)(امام باقر یا جواد(علیهم السلام)) که فرمود:

بنده ای را در روز قیامت برای حساب نگه می دارند. پس امر می شود او را به سوی آتش برند. پس می گوید: قسم به عزت تو این طور به تو گمان نداشتم. پس خدا می فرماید: چه گمان داشتی؟ عرض کرد: گمان داشتم که مرا بیامرزی. خدا می فرماید: من تو را آمرزیدم.

امام(علیه السلام)فرمود:

واللّه در دنیا یک چشم به هم زدن به خدا گمان خوب نداشت. اگر به اندازه یک چشم به هم زدن در دنیا گمان خوب داشت، به آن ترس و شدت نمی رسید.(3)

ص: 385


1- . تفسیر القمی، ج2، ص264؛ بحارالأنوار، ج67، ص384، ح42.
2- . ثواب الأعمال، ص 173؛ الزهد، ص97،ح 262؛ بحارالأنوار، ج7، ص288، ح3(باب 14 از ابواب المعاد و... از كتاب العدل والمعاد).
3- . المحاسن، ج1، ص25، ح3؛ بحارالأنوار، ج67، ص387، ح51(باب 59 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).

به سند صحیح نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

بند ه ای گناه­کار را در قیامت می آورند، خدا به او می فرماید: آیا تو را امر نکردم که اطاعت کنی مرا؟! و آیا تو را نهی نکردم از معصیت؟! عرض می کند: ای پروردگار من، ولکن شهوت بر من غالب شد. اگر عذاب فرمایی، پس به سبب گناه من مرا عذاب کردی و ظلم به من نکردی.

پس امر می فرماید خداوند که او را به آتش برند. پس عرض می کند: من این طور گمان نداشتم. پس خدا می فرماید: چه بود گمان تو به من؟ عرض می کند: گمان خوب داشتم. پس امر می فرماید: او را به سوی بهشت برند. و خدا می فرماید: گمان خوب تو در این ساعت به تو منفعت رسانید.(1)

از امالی شیخ از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل شده که فرمود:

گمان خوب به خدا قیمت بهشت است.(2)

ص: 386


1- . المحاسن، ج1، ص25، ح4؛ بحارالأنوار، ج7، ص288، ح4(باب 14 از ابواب المعاد و... از كتاب العدل والمعاد).
2- . الأمالی (للطوسی)، ص379، ح814(مجلس 13)؛ بحارالأنوار، ج67، ص385، ح46(باب 59 از ابواب مکارم الأخلاق از كتاب الإیمان والكفر).

باب دوازدهم (12) : خوف از خدا

ص: 387

ص: 388

باب دوازدهم خوف از خداست. و مؤمن باید همیشه مابین خوف و رجا باشد. و در آیات زیاد تأکید و به خوف از خدا امر شده و وعده بهشت داده شده به کسی که از خدا بترسد.پس فرموده:

<وَلِمَنْ خَافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ>.(1)

کسی که بترسد از مقام پروردگارش، دو بهشت برای او هست.

و فرموده:

<اِنَّ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالغَیبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ کَبیرٌ>.(2)

کسانی که می ترسند از پروردگارشان در پنهانی، برای آمرزش و اجر بزرگ آن­هاست.

و غیر این آیات که در مدح و فضیلت خوف و خشیت از پروردگار عظیم به عظمت غیر متناهی و قادر به قدرت غیر متناهی فعال مایشاء و الحاکم لما یرید زیاد است. به همین اکتفا می شود.

در کتاب کافی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

در وصیت لقمان عجایبی است. و عجیب ترین آن ها این است که به پسر خود فرمود: بترس از خدا به طوری که بترسی که اگر محشور شوی با عبادت و کارهای خیر جن و انس، باز هم تو را عذاب کند. و به خدا امیدوار باش به طوری که امیدوار باشی که اگر گناه جن و انس داشته باشی، باز رحمت او شامل تو شود.

پس امام صادق(علیه السلام)فرمود که: پدرم امام باقر(علیه السلام)می فرمود:

ص: 389


1- . الرحمن (55)، آیۀ 46.
2- . الملک (67)، آیۀ 12.

هیچ مؤمنی نیست مگر آن که در قلب او دو نور است؛ یکی نور ترس، و دیگری نور امیدواری به رحمت. و هیچ یک بر دیگری زیادتی ندارد.(1)

و ذیل این، حدیث را به سند دیگر نیز نقل کرده است.(2)و صدر آن از امالی نیز نقل شده است.(3) و از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نیز صدر این حدیث نقل شده است.(4)

در کتاب خصال نقل کرده از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

ذات قدوس حق می فرماید قسم به عزت و جلال خودم، برای بنده خودم دو ترس و دو امنیت را جمع نمی کنم. اگر در دنیا از من ایمن بود و نترسید، او را در قیامت می ترسانم. و اگر در دنیا از من ترسید، او را در قیامت ایمن می کنم.(5)

از کتاب امالی صدوق از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

امیدوار باش به خدا به نحوی که باعث جرأت تو بر معصیت نشود. و بترس از خدا ترسی که تو را از رحمت حق تعالی ناامید نکند.(6)

از نهج نقل شده از امیرالمؤمنین(علیه السلام)که فرمود:

لاتَأمَنَنَّ عَلی خَیرِ هذِهِ الاُمَّةِ عَذابَ الله...؛ یعنی: ایمن نباش بر بهترین این امت عذاب خدا را. برای آن­که خدا در قرآن می فرماید: <فَلا یَأْمَنُ مَکرَ الله اِلّا القَوْمُ الخاسِرُونَ>؛ یعنی: ایمن نمی شود از مکر (عذاب) خدا مگر جماعت خاسرین. و برای بدترین این امت از رحمت خدا مأیوس نباش. چرا که خدا در قرآن می فرماید: <لَا یَیأَسُ مِنْ رَوْحِ الله اِلّا القَوْمُ الکافِرُونَ> یعنی: از رحمت خدا مأیوس نمی شود مگر کفار.(7)

ص: 390


1- . الکافی، ج2، ص67، ح1؛ بحارالأنوار، ج67، ص352، ح1(باب 59 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).
2- . الکافی، ج2، ص71، ح13؛ وسائل الشیعه، ج15، ص217، ح4[20314](باب 13از ابواب جهاد النفس وما یناسبه از کتاب الجهاد).
3- . الأمالی (للصدوق)، ص668، ح5؛ بحارالأنوار، ج67، ص384، ح40.
4- . جامع الأخبار، ص98؛ بحارالأنوار، ج67، ص394.
5- . الخصال، ص79، ح127؛ بحارالأنوار، ج67، ص379، ح28.
6- . الأمالی (للصدوق)، ص14، ح5؛ بحارالأنوار، ج67، ص384، ح39.
7- . نهج البلاغه، حکمت 377، ص542؛ بحارالأنوار، ج67، ص399، ح71.

از ترس های مهمی که در پیش است ترس از معامله خداست با بنده خود به عدل. چون خدا مختار است که با بنده خود به عدل رفتار کند یا به فضل. و اگر ذات مقدس حق به فضل و رحمت رفتار نکند، احدی به سعادت دنیا و آخرت نخواهد رسید.

قال تعالی: <وَلَوْ لا فَضْلُ اللهُ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ مازَکی مِنْکُمْ مِنْ اَحَدٍ اَبَداً...>؛(1)

اگر فضل و رحمت خدا بر بندگان نباشد، احدی خوب و پاکیزه نخواهد شد.

قال تعالی: <وَلَوْ یُؤاخِذُ اللهُ النّاسَ بِما کسَبُوا ما تَرَکَ عَلی ظَهرِها مِنْ دابَّةٍ...>.(2)

و به حکم نقل و عقل ظاهر است که خدا به قبول کردن حسنات بندگان مجبور نیست. پس اگر روز قیامت حسنات را قبول نکرد و در حساب بنده خود نیاورد، قبیح نکرده است. چون بندگان از حد تقصیر هیچ وقت خارج نمی شوند؛ چنان که خودش فرموده در روایت صحیحه ای که در باب قبل ذکر شد.(3)

در تفسیر برهان در سوره رعد در تفسیر آیه شریفه: <وَیَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ>(4) از شیخ طبرسی از هِشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

سوءالحساب این است که گناهان حساب شود و حسنات حساب نشود... .

و این حدیث را از عیاشی نیز نقل کرده است.(5)

و در روایت دیگر فرمود:

آن است که قبول نکند حسنات آنان را و مؤاخذه کند ایشان را به گناهان.

و این روایات را در بحار نقل کرده است.(6)

و از این گذشته باز می گوییم: بر فرض این که حسنات قبول شد و در حساب

ص: 391


1- . النور (24)، آیۀ 21.
2- . فاطر (35)، آیۀ 45: اگر خدا مردم را به كيفر گناهانشان مجازات مى كرد، هيچ جنبنده اى را بر پشت زمين وا نمى گذاشت.
3- . الکافی، ج2، ص71، ح1؛ بحارالأنوار، ج67، ص385، ح45(باب 59 از ابواب مکارم الأخلاق از کتاب الجهاد).
4- . الرعد (13)، آیۀ 21: و از حساب سخت و دشوار بيم دارند.
5- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص249؛ تفسیر العیاشی، ج2، ص210، ح38؛ بحارالأنوار، ج7، ص266، ح26(باب 11 از ابواب المعاد و... از كتاب العدل والمعاد).
6- . تفسیر العیاشی، ج2، ص210، ح 38؛ بحارالأنوار، ج7، ص266، ح25 .

آمد، جایز است به حکم عقل و نقل که خدا بفرماید: اَنَا اَولی بِحَسَناتِکَ مِنْکَ. وَاَنْتَ اَوْلی بِسَیئاتِک مِنی؛(1) یعنی: من اولی و سزاوارترم به حسنات تو از خودت. چون تمام آن را به حول و قوه و توفیق و تأیید و نعمات من انجام دادی که اگر نمی دادم نابود صرف بودی. و اما به سیئات، پس تو اولی و سزاوارتری به آن از من.

و اگر از این غمض نظر بکنیم و خدا حسنات را در حساب بنده آورد و به بنده ببخشد، باز رواست که بگوید: تمام حسنات تو به اندازه یک نعمت از نعمت هایی که من به تو لطف کرده ام نیست. پس حسنات عوض یکی از نعمت­ها و در مقابل آن نمی تواند قرار بگیرد چه رسد به تمام نعمات که هرگز تمام حسنات در مقابل تمام نعمات واقع نخواهد شد.

در بحار از کتاب حسین بن سعید اهوازی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

روز قیامت سه دیوان برای بنده می باشد: یکی دیوان نعمت های خدا، و دوم دیوان اعمال خیر، و سوم دیوان اعمال شر. پس مقابل می شود بین دیوان نعمت ها و بین دیوان اعمال خیر، پس فرا می گیرد آن را. و باقی می ماند دیوان گناهان.(2)

در بحار از امالی شیخ طوسی از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل کرده که فرموده:

بنده را در محکمه عدل الهی نگه می دارند. پس خدا می فرماید بسنجید نعمت های مرا که به او لطف کردم با اعمال او. پس نعمت ها اعمال بنده را فرا می گیرد. پس خدا می فرماید: نعمت­های مرا به بنده من ببخشید و اعمال خیر و شر او را مقایسه کنید.

پس اگر اعمال خیر با اعمال شر مساوی بود، خداوند کریم رحیم شر را محو می فرماید و او را داخل بهشت می فرماید. و اگر اعمال خیر او بیشتر بود، خدا عطا می فرماید به او به فضل و کرمش هر چه بخواهد. و اگر اعمال شر او زیادتر بود و بنده از اهل تقوا باشد و اهل شرک به خدا نباشد و از شرک اجتناب کرده باشد، این بنده از اهل مغفرت است، او را به رحمت خود می آمرزد _ اگر بخواهد _ و تفضل می فرماید بر او به عفو و بخشش خود.(3)

ص: 392


1- . الکافی، ج1، ص157، ح3؛ بحارالأنوار، ج5، ص15، ح20(باب اول از ابواب العدل از كتاب العدل والمعاد).
2- . الزهد، ص94، ح251؛ بحارالأنوار، ج7، ص273، ح44(باب 11 از ابواب المعاد و... از كتاب العدل والمعاد).
3- . الأمالی (للطوسی)، ص212، ح369؛ بحارالأنوار، ج7، ص262، ح14.

باب سیزدهم (13)

ص: 393

ص: 394

باب سیزدهم احسان به والدین است که در عده ای از آیات شریفه قرآن بعد از امر به عبادت آن را فرموده است.

پس سوره اِسراء می فرماید:

<وَقَضی رَبُّکَ اَنْ لاتَعْبُدُوا اِلّا اِیاهُ وَبِالوالِدَینِ اِحْساناً...>؛(1)

حکم فرمود پروردگار تو این­که عبادت نکنید مگر ذات مقدس یکتای بی همتا را و به والدین خوبی کردن. اگر این دو یا یکی از ایشان پیر شدند و نزد تو بودند، پس اُف به آنان نگو، و داد بر ایشان نزن. و گفتار خوب به آنان بگو. و کوچکی به آنان نما از روی مهربانی. و بگو: پروردگارا، رحم فرما آنان را، چون من کوچک بودم و مرا تربیت و نگه­داری کردند... .

در سوره لقمان می فرماید:

شکر کن مرا و والدین خود را. و اگر وادار کردند تو را که مشرک شوی به من، پس آنان را اطاعت نکن. و با آنان به طریق خوب معاشرت کن... .(2)

از این آیه استفاده می شود که در غیر طریقه معصیت و حرام باید آنان را اطاعت کند. و پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)بامر به اطاعت آنان فرموده؛ چنان­که در روایت محمد بن مروان خواهد آمد _ ان شاء اللّه تعالی.

ص: 395


1- . الإسراء (17)، آیۀ 23: <وَقَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَريما>.
2- . لقمان (31)، آیۀ 15: <وَإِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَصاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَاتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون>.

از کتاب محاسن برقی از امام صادق(علیه السلام)از رسول(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل شده که در ضمن حدیثی فرمود:

اطاعت کنید پدران خود را در آن چه به شما امر کردند. و آنان را در معصیت خدای تعالی اطاعت نمی کنید.(1)

در کافی به سند صحیح از ابی ولاد حناط نقل کرده که گفت: سؤال کردم از امام صادق(علیه السلام)از معنی کلام خدا: <وَبِالوالِدَینِ اِحْساناً> این احسان چیست؟فرمود:

احسان این است که معاشرت خود را با آنان خوب نمایی. و رفع احتیاجات آنان را کن که محتاج به سؤال از تو نشوند هر چند ایشان غنی باشند.

_ تا آن­که فرمود:_ اگر پیر شدند، اُف به ایشان نگو و داد بر آنان نزن. هر چند تو را اذیت کنند و بزنند. و گفتار خوب به آنان بگو. و اگر تو را زدند، پس بگو: خدا شما را بیامرزد. این گفتار کریم است که خدا امر فرموده. و فرمود:

چشم­های خود را نینداز به آنان مگر به رحمت و مهربانی. و صدای خود را از صدای آنان بلندتر نکن. و دست خود را به طرف آنان بلند نکن. و در راه رفتن مقدم بر آنان نشو.

و این حدیث شریف در من لایحضر به طریق صحیح از ابی ولاد نقل شده است. و از عیاشی نیز نقل شده است. (2)

در کتاب کافی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

کمتر عقوق و کوچک تر آن اُف گفتن است. و اگر خدا می دانست کوچک تر از آن را هر آینه نهی می فرمود.(3)

و به سند دیگر نیز این حدیث را نقل کرده است.(4) و دو روایت دیگر از امام صادق

ص: 396


1- . المحاسن، ج1، ص248، ح253؛ بحارالأنوار، ج71، ص76، ح71(باب دوم از ابواب آداب العشرة از کتاب العشرة).
2- . الکافی، ج2، ص157، ح1؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص407، ح5883؛ تفسیر العیاشی، ج2، ص285، ح39؛ بحارالأنوار، ج71، ص39، ح3.
3- . الکافی، ج2، ص348، ح1؛ بحارالأنوار، ج71، ص59، ح22.
4- . الکافی، ج2، ص349، ح9.

و امام باقر(علیهم السلام)نقل کرده که فرمودند:

عاق والدین بوی بهشت را نمی شنود. (1)

از این روایات با سایر روایات کافی و تفسیر برهان استفاده می شود که کوچک تر درجه عقوق اُف گفتن است، و ما فوق تمام درجات قتل است. و خدا این دو درجه را و هر چه مابین این دو درجه است حرام فرموده است.

در کافی به سند صحیح نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که به پدر و مادرش از روی دشمنی نظر کند، هر چند آنان به او ظلم کرده باشند، خدا نماز او را قبول نکند.(2)

در روایت دیگر امام صادق(علیه السلام)فرمود:

از عقوق است اگر نظر کند شخصی به ابوین خود از روی تندی و غضب.(3)

و این حدیث از کتاب حسین بن سعید نیز نقل شده است.(4)

در کتاب کافی از محمد بن مروان نقل کرده که فرمود: شنیدم از امام صادق(علیه السلام)که فرمودند:

مردی خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)آمد عرض کرد: یا رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)مرا وصیت فرما. فرمود: برای خدا شریک قرار نده چیزی را نه به قلب و نه به زبان، هر چند تو را به آتش بسوزانند و عذاب کنند، مگر وقت تقیه که به زبان تقیه کنی و قلب تو مطمئن به ایمان باشد. و نسبت به پدر و مادر، پس اطاعت کن آنان را و خوبی کن به ایشان، چه زنده باشند و چه مرده. و اگر امر کردند تو را که از اهل و مال خارج شوی، پس اطاعت کن که این از کمال ایمان است.(5)

ص: 397


1- . الکافی، ج2، ص348و349، ح3و6؛ بحارالأنوار، ج71، ص60، ح24و 27.
2- . الکافی، ج2، ص349، ح5؛ بحارالأنوار، ج71، ص61، ح26.
3- . الکافی، ج2، ص349، ح7؛ بحارالأنوار، ج71، ص64، ح28.
4- . الزهد ، ص38، ح103؛ وسائل الشیعه، ج21، ص502، ح7[27698](باب 104 از ابواب احکام الأولاد از کتاب النکاح).
5- . الکافی، ج2، ص158، ح2؛ بحارالأنوار، ج71، ص34، ح2(باب دوم از ابواب آداب العشرة از کتاب العشرة).

از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

مردی خدمت رسول اللّه آمد عرض کرد: من خیلی میل به جهاد در راه خدا دارم. پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ که اگر در جنگ کشته شدی، خواهی بود در نزد خدا زنده و از نعمت­های بهشتی روزی داده می شوی. و اگر در بین راه مرگ به تو رسید، اجر و ثواب تو نزد خدا خواهد بود. و اگر از جهاد برگشتی، از گناه پاک می شوی مثل روزی که از مادر متولد شدی.

عرض کرد: یا رسول اللّه، پدر و مادر من پیر شدند و مأنوس می باشند به من و میل ندارند از نزد آنان دور شوم. حضرت فرمود: نزد پدر و مادرت قرار بگیر. قسم به آن کسی که جان من به دست قدرت اوست، انس پدر و مادر به تو یک شبانه روزبهتر از جهاد یک سال است.

این روایت از کتاب امالی صدوق و غیره نیز نقل شده است. (1)

و به سند دیگر نقل کرده که: جوانی آمد خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)عرض کرد: من جهاد را دوست دارم، لکن مادری دارم میل ندارد. حضرت فرمود:

برگرد و در خدمت مادر باش. قسم به آن کسی که مرا به حق فرستاده، انس مادر به تو یک شب، از جهاد در راه خدا مدت یک سال بهتر است.(2)

و به سند دیگر نقل کرده که: عمار مشرف شد خدمت امام صادق(علیه السلام) و نقل کرد که فرزندش اسماعیل به او خوبی می نماید. حضرت فرمود:

من او را دوست داشتم. و حال دوستی من به او زیاد شد. به درستی که خواهر رضاعی رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)(دختر حلیمه سعدیه که شیر دهنده پیغمبر بود) آمد خدمت حضرت، چشم پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)به او افتاد، خوشحال شد و فرشی برای او پهن کرد و با او مشغول تکلم شد، و به صورت او خنده می کرد و با او مهربانی

ص: 398


1- . الکافی، ج2، ص160، ح10؛ الأمالی (للصدوق)، ص461، ح8(مجلس70)؛ بحارالأنوار، ج71، ص52، ح10.
2- . الکافی، ج2، ص163، ح20؛ بحارالأنوار، ج71، ص59، ح20.

می کرد، تا آن که حرکت کرد و رفت. بعد برادرش آمد و با او آن طور رفتار نکرد. عرض کردند: یا رسول اللّه، با خواهر رفتاری کردی که با برادر نکردی. حضرت فرمود: برای این بود که خوبی خواهر به پدر و مادرش بیشتر بود.(1)

و به سند صحیح از عبداللّه بن مُسْکان _ که به اتفاق علما از بزرگواران ثقات اصحاب امام کاظم(علیه السلام)بود (2)_نقل کرده از ابراهیم بن شعیب که گفت: عرض کردم خدمت امام صادق(علیه السلام)پدرم خیلی پیر شده و ضعف او زیاد شده به طوری است که ما او را برمی داریم و برای قضای حاجت می بریم. حضرت فرمود:

اگر می توانی خودت مباشر این کار باش و به غیر واگذار نکن، و به دست خود لقمه بر دهن او گذار؛ که این سپری است از آتش برای تو در فردای قیامت.

و این حدیث از کتاب حسین بن سعید و غیره نیز نقل شده است.(3)

و به سند صحیح نقل کرده که: مردی مشرف شد خدمت امام صادق(علیه السلام)عرض کرد: پدر و مادر من مخالفند. (یعنی عارف به حق شما نیستند). حضرت فرمود:

خوبی کن به آنان همان طوری که به دوستان ما خوبی می کنی.(4)

به سند دیگر نقل کرده از امام باقر(علیه السلام)که فرمود:

سه چیز است که خدا برای احدی رخصت در ترک آن نداده: ادای امانت به سوی صاحبش، خوب باشد یا بد؛ و وفا کردن به عهد و قرار داد، با خوب و بد؛ و خوبی کردن به پدر و مادر، چه خوب باشند چه بد.

و این روایت از خصال به دو سند نقل شده است.(5)

ص: 399


1- . الکافی، ج2، ص161، ح12؛ بحارالأنوار، ج71، ص55، ح12.
2- . مستدرکات علم رجال الحدیث، ج5، ص108، ش8748؛ معجم رجال الحدیث، ج11، ص347، ش7173.
3- . الکافی، ج2، ص162، ح13؛ الزهد ، ص35، ح91؛ بحارالأنوار، ج71، ص56، ح13 و ص82، ح88.
4- . الکافی، ج2، ص162، ح14؛ بحارالأنوار، ج71، ص56، ح14.
5- . الکافی، ج2، ص162، ح15 و ج5، ص132، ح1؛ الخصال، ص123، ح118 و ص128، ح129؛ بحارالأنوار، ج71، ص56، ح15و ص70، ح46.

و به سند دیگر نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

مردی خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)آمد عرض کرد: من دختری داشتم. چون بزرگ شد، او را لباس پوشیدم و زینت کردم و به چاه انداختم. کفاره این گناه چیست؟ حضرت فرمود: آیا مادرت زنده هست؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: خاله ات زنده است. عرض کرد: بلی. فرمود: خوبی کن به خاله ات که او به منزله مادر است تا کفاره گناه تو شود... .(1)

تمام این روایات را از کتاب کافی نقل کردم.

در بحار از امالی صدوق و شیخ نقل کرده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

کسی که دوست دارد که خدا بر او سکرات مرگ را سبک کند، پس صله رحم کند و به والدین خود خوبی کند. اگر این طور کرد، سکرات مرگ بر او آسان شود و فقر هرگز به او نرسد.(2)

در روایت أربعمائه امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند:

کسی که والدین خود را افسرده کند، پس عقوق والدین کرده.(3)

در روایات عیون در مکاتبه حضرت رضا(علیه السلام)برای مأمون فرموده است:

خوبی به والدین واجب است، هر چند مشرک باشند؛ لکن اطاعت نکند آنان را در چیزهایی که معصیت خالق باشد.(4)

از امالی شیخ نقل کرده از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

فرزند خوبی کننده به پدر و مادر هر نظری که به پدر و مادر خود می کند از روی مهربانی و رحمت، هست برای او به هر نظری ثواب حج قبول شده. عرض کردند: یا رسول اللّه، اگر روزی صد مرتبه نظر کند؟ حضرت فرمود: بلی... .

ص: 400


1- . الکافی، ج2، ص162، ح18؛ بحارالأنوار، ج71، ص58، ح18.
2- . بحارالأنوار، ج71، ص66، ح33؛ الأمالی (للصدوق)، ص389، ح14(مجلس 61)؛ الأمالی (للطوسی)، ص432، ح967(مجلس 15).
3- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص372؛ بحارالأنوار، ج71، ص72، ح54.
4- . عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ج2، ص124(باب 35)؛ بحارالأنوار، ج71، ص72، ح56.

و این حدیث از روضة الواعظین نیز نقل شده است.(1)

از قرب الاسناد نقل شده از امام صادق(علیه السلام)که فرمود:

داخل بهشت عاق والدین نمی شود، و مداومت کننده در خوردن شراب، و منت گذارنده در کارهای خیری که می کند.(2)

از امالی شیخ از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل شده که فرمود:رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمودند:

سه گناه است که عقوبت آن تعجیل می شود و تأخیر به آخرت نمی افتد: عقوق والدین، و ظلم کردن بر مردم، و کفران احسانات مردم.(3)

از کتاب علل صدوق از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

عقوق والدین از گناهان کبیره است. برا ی آن­که خدای(جل و جلالة)عاق را عصی شقی قرار داده.(4)

حقیر گوید: در روایات کثیرة که بیان گناهان کبیره شده، از جمله آن عقوق

والدین شمرده شده است.(5)

از بصائر الدرجات نقل کرده از ابراهیم بن مِهْزَم که گفت: شبی در خدمت امام صادق(علیه السلام)در مدینه بودم. وقتی که به منزل مراجعت کردم، بین من و مادرم کلماتی واقع شد و من در کلام خود با مادرم درشتی کردم. فردا که آمدم خدمت امام صادق(علیه السلام)ابتداءاً فرمود:

چرا دیشب با مادر درشتی کردی؟ نمی دانی که در شکم او مدتی مسکن داشتی و در دامن او پرورش یافتی و از پستان او شیر خوردی؟! عرض کرد:

ص: 401


1- . الأمالی (للطوسی)، ص307، ح618(مجلس 11)؛ روضة الواعظین، ج2، ص368؛ بحارالأنوار، ج71، ص73، ح59 .
2- . قرب الأسناد، ص40، ح267؛ بحارالأنوار، ج71، ص74، ح64.
3- . الأمالی (للطوسی)، ص13، ح17(مجلس اول)؛ بحارالأنوار، ج71، ص74، ح65.
4- . علل الشرائع، ج2، ص479، ح2(باب 229)؛ بحارالأنوار، ج71، ص74، ح66.
5- . الکافی، ج2، ص276، ح2؛ بحارالأنوار، ج76، ص12، ح14(باب 68 از ابواب المعاصی والکبائر وحدودها از كتاب الروضة).

بلی. فرمود: پس بر او درشتی نکن.(1)

از کنز کراجکی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

ملعون است ملعون است آن کسی که پدر و مادر خود را بزند. ملعون است ملعون است آن کسی که به پدر و مادر خود بدی کند. ملعون است ملعون است آن کسی که قطع رحم کند.(2)

و غیر این روایات زیاد است و این مختصر گنجایش ذکر تمام را ندارد. بدان که:

حقوق ابوین به موت آنان ساقط نمی شود و باید اولاد بعد از موت آنان ادای دیون آن­ها را بکند. اگر میت مال داشت دیون مالی او از اصل مال برداشته می شود. و اگر مال نداشت یا ممکن نشد که از اصل مال بردارند جهت ظلم ظالمی یا مانع دیگر، در ادای آن جدیت کنند از هر چه ممکن شد.

در کتاب کافی به سند خود از محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

بنده به ابوین خود در حال حیات آنان خوبی می کند، پس وقتی که موت آنان رسید، اگر دَین آنان را ادا نکند و برای آنان استغفار نکند، خدا او را عاق می نویسد. و اگر در حیات آنان عاق بوده و به آنان بدرفتاری کرده بوده، پس بعد از موت آنان دین آنان را ادا کند و برای ایشان استغفار کند، خدا او را از جمله خوبی کنندگان می نویسد و از عقوق خارج می شود.(3)

در مستدرک از سبط شیخ طبرسی در کتاب مشکاة الانوار از کتاب محاسن از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

از جمله حق والدین بر فرزند این است که دَین­های آنان را ادا کند و نذرهای آنان را وفا نماید. (یعنی اگر آنان نذری کردند و موفق به انجام آن نشدند،

ص: 402


1- . بصائرالدرجات، ص243، ح3؛ بحارالأنوار، ج71، ص76، ح70(باب دوم از ابواب از ابواب آداب العشرة از کتاب العشرة).
2- . کنزالفوائد، ج1، ص150؛ بحارالأنوار، ج71، ص85، ح99.
3- . الکافی، ج2، ص163، ح21؛ بحارالأنوار، ج71، ص59، ح21.

فرزند ادای این تکلیف واجب آنان را بکند). و کاری نکند که مردم به ابوین او بد بگویند. اگر این طور کند، از جمله خوبی کنندگان به ابوین نوشته می شود، هر چند در حیات آنان عاق بوده. و اگر دین­های آنان را ادا نکند و نذرهای آنان را انجام ندهد و کاری کند که مردم به ایشان بد گویند، عاق می شود، هر چند به آنان در حیاتشان خوبی می کرده.(1)

و قریب به این مضمون روایت دعوات راوندی از امام صادق(علیه السلام)است.(2)

شهید در کتاب ذکری(3) نقل کرده از سید ابن طاووس در کتاب غیاث سلطان الوری 34 خبر که 24 خبر آن به نحو خصوص و ده خبر به نحو عموم دلالت می کند که:

بر مؤمنین مستحب است جهت اموات خودشان تبرعاً و تقرباً الی اللّه تعالی انجام دهند عبادات و اعمال خیر را، که ثواب برای خودشان مضاعف می شود و اموات نیز منتفع می شوند و اگر در سختی و عذاب باشند، به سبب این تخفیف از آنان داده می شود.

مثلاً اگر انجام داده شود برای اموات نماز و روزه و زکات و حج و صدقه و غیر آن از کارهای خیر، ثواب آن به اموات می رسد و اگر چیزی از این­ها بر عهده اموات ثابت بوده، به انجام او ساقط می شود، و از اجر و ثواب عمل کننده هیچ کسر نمی شود، بلکه ثواب او مضاعف می شود. و این حکم ثابت است بر تمام مؤمنین و نسبت به اولاد تأکید شدید وارد شده.

ص: 403


1- . مستدرک الوسائل، ج2، ص112، ح3[1569](باب 20 از ابواب الإحتضار و ما یناسبه از کتاب الطهارة)؛ مشکاة الانوار، ص163.
2- . الدعوات للراوندی، ص126، ح311؛ بحارالأنوار، ج85، ص304، ح3(باب دوم از ابواب القضاء از كتاب الصلاة).
3- . ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج2، ص67.

ص: 404

باب چهاردهم (14)

ص: 405

ص: 406

باب چهاردهم از ابواب رحمت امر به معروف و نهی از منکر است که در قرآن مجید آیاتی راجع به این موضوع نازل شده و امر به آن شده است و مذمت و توبیخ بر تارک آن واقع شده است.

قال تعالی: <وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّةٌ یَدْعُوْنَ اِلَی الخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکرِ وَاُولئِکَ هُمْ المُفْلِحُونَ>؛(1)

باید جماعتی از شما دعوت کنند مردم را به سوی کارهای خیر و امر به معروف و نهی از منکر نمایند. اینان رستگاران و سعادتمندان دنیا و آخرت می باشند.

بدان­که: امر به معروف و نهی از منکر از همه واجبات مهم تر و شریف تر و عالی تر است. اقامه احکام مگر به آن نمی شود. و آن است طریقه أنبیاء و منهاج صلحا.

از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل شده که فرمود:

کسی که امر به معروف و نهی از منکر نماید، خلیفه خدا و پیغمبر در روی زمین است.(2)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند:

امر به معروف افضل اعمال خلق است.(3)

در کتاب وسائل از محاسن برقی از امام صادق(علیه السلام)از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

قسم به آن کسی که جان من به ید قدرت اوست، انفاقی نمی کنند مردم به

ص: 407


1- . آل عمران (3)، آیۀ 104.
2- . مستدرک الوسائل، ج12، ص179،ذیل حدیث7[13817](باب اول از ابواب الأمر والنهی و ما یناسبها از کتاب الجهاد).
3- . تصنیف غرر الحکم، ص331، ح7632؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص185، ح27[13837].

چیزی که از گفتار خوب محبوب­تر باشد.(1)

از کتاب خصال صدوق از امام صادق(علیه السلام)از پدرانش از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

کسی که به کار خیری امر کند، یا از کار بدی نهی کند، یا کسی را به سوی خیری دلالت کند یا به آن اشاره کند، پس او شریک در آن کار خیر خواهد بود. و همچنین کسی که به کار بدی امر کند، یا دلالت و اشاره کند به آن، پس او شریک در آن کار بد هست.

و این خبر از جعفریات و غیره نیز نقل شده است.(2)

شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده حدیث مفصلی که ملخص آن این است:

شیطان مشتبه کرد بر عابدی از عُباد بنی اسرائیل که آمد با زن فاحشه ای زنا کند. آن زن مرد عابد را از این کار منصرف کرد. اتفاقاً آن زن در آن شب از دنیا رفت. بر در خانه ی آن زن نوشته شود که: این زن اهل بهشت است. و مردم در امر او در شک و شبهه افتادند. پس خداوند تعالی به سوی حضرت موسی بن عمران(علیه السلام)وحی فرستاد: برو و بر آن زن نماز بخوان. و مردم را امر فرما که بر او نماز بخوانند. چون من او را آمرزیدم و بهشت را برای او ثابت کردم، به سبب مانع شدن او آن عابد را از معصیت من.(3)

حقیر گوید: سزاوار است که برادران دینی در این روایت شریفه خوب تأمل کنند و یکدیگر را مانع شوند از معصیت هر شخصی نسبت به هرکس که برای او ممکن

ص: 408


1- . المحاسن، ج1، ص15، ح41؛ وسائل الشیعه، ج16، ص123، ح15[21141](باب اول از ابواب الأمر والنهی وما یناسبها از کتاب الجهاد).
2- . الخصال، ص138، ح156؛ الجعفریات، ص88؛ بحارالأنوار، ج97، ص76، ح24(باب اول از ابواب الأمر بالمعروف... از کتاب الجهاد).
3- . الکافی، ج8، ص384، ح584؛ بحارالأنوار، ج14، ص495، ح20(باب32 از ابواب قصص عیسی وامه وابویها از كتاب النبوة).

است و از ثواب بی نهایت این کار خود را محروم نکنند و غفلت نورزند.

در مستدرک از امالی شیخ طوسی از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

در بنی اسرائیل عابدی بود مشغول عبادت بود، به دو پسر برخورد کرد که خروسی را گرفته بودند و پرهای آن را می کندند. این عابد به ایشان اعتنا نکرد و آنان را از این کار منع نکرد و مشغول عبادت شد. خدا وحی فرستاد به زمین که: او را فرو بر به خود. پس به زمین فرو رفت و تا آخر روزگار می رود.(1)

و از این روایت استفاده می شود شدت و اهمیت وجوب دفع ظلم ظالم از مظلوم به هر طوری که ممکن باشد.

در کتاب کافی به سند خود از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

به درستی که خدا دشمن دارد مؤمن ضعیفی را که دین ندارد. عرض شد: کیست آن مؤمنی که دین ندارد؟ فرمود: آن کسی که نهی از منکر نمی کند.(2)

در فصل نهم از باب سوم فضیلت و ثواب امر به معروف گذشت. و سزاوار است برای اهمیت این موضوع و ترغیب و تحریص کردن برادران دینی در این امر، علاوه بر آن­چه گذشته روایاتی نقل کنیم در فضیلت و شرافت بیان احکام و گفتن مسائل حلال و حرام و فضایل و مناقب سید انام و آل طیبین و طاهرین او سادات کرام علیهم صلوات اللّه الملک العلام و ثواب نشستن در این مجالس و گوش دادن به این کلمات و یاد گرفتن مسائل و دوست داشتن گوینده و شنونده و سؤال کننده.

در بحار از کتاب شریف صحیفة الرضا(علیه السلام)به سند خود از امام هشتم آقا علی بن موسی از پدران بزرگوارش(علیهم السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده که فرمود:

برای علم خزینه هایی است و مفتاح آن سؤال از عالم است. پس سؤال کنید خدا شما را رحمت فرماید _ و بدانید که ثواب داده می شود در آن چهار نفر: سؤال کننده و جواب دهنده، و گوش دهنده، و دوست­دار آنان.

ص: 409


1- . الأمالی (للطوسی)، ص669، ح1407(مجلس 36)؛ مستدرک الوسائل، ج12، ص180، ح10[13820] (باب اول از ابواب الأمر والنهی وما یناسبها از کتاب الجهاد).
2- . الکافی، ج5، ص59، ح15؛ وسائل الشیعه، ج16، ص122، ح13[21139](باب اول از ابواب الأمر والنهی و ما یناسبها از کتاب الجهاد).

همچنین از کنز کراجکی از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده است.

و در خصال صدوق به سند معتبر از امام صادق از امام باقر(علیهم السلام)همین حدیث نقل شده است. و دیگران نیز نقل کرده اند.(1)

در بحار از کتاب علل صدوق به سند صحیح از زراره و محمد بن مسلم و بُرَید نقل کرده که گفتند: مردی مشرف شد خدمت امام صادق(علیه السلام)عرض کرد: پسری دارم می خواهد از شما سؤال از حلال و حرام بنماید و سؤال نمی کند از آن­چه مهم برای او نیست. حضرت فرمود:

آیا مردم سؤال می کنند از چیزی که افضل از حلال و حرام باشد؟!

و این حدیث از کتاب محاسن برقی نیز نقل شده است.(2)

در بحار از عوالی اللئالی از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل فرموده که فرمود:

کسی که به شخصی مسأله ای تعلیم دهد، پس گویا مالک او شده است. عرض کردند: آیا او را بفروشد؟ فرمود: نه، ولکن حق فرمان به او را دارد که او را امر و نهی کند.(3)

در کتاب روضةالواعظین که از کتب معتبره شیعه است نقل کرده از پیغمبر(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

کسی که مسأله ای را یاد بگیرد، هزار قلاده نور در روز قیامت در گردن او انداخته شود، و هزار گناه او آمرزیده شود، و برای او در بهشت شهری از طلا بنا شود، و برای او به هر مویی که در جسد او هست ثواب حج و عمره نوشته شود.(4)

ص: 410


1- . صحیفة الرضا(علیه السلام)ص42، ح11؛ الخصال، ص244، ح101؛ کنزالفوائد، ج2، ص107؛ بحارالأنوار، ج1، ص197، ح3(باب سوم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
2- . المحاسن، ج1، ص229، ح168؛ علل الشرائع، ج2، ص394، ح10(باب 131)؛ بحارالأنوار، ج1، ص213، ح9(باب ششم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
3- . عوالی اللئالی، ج4، ص71، ح43؛ بحارالأنوار، ج2، ص44، ح14(باب دهم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
4- . روضة الواعظین، ج1، ص12؛ بحارالأنوار، ج1، ص180، ح66(باب اول از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).

و نقل کرده که مردی از انصار آمد خدمت رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)عرض کرد: یا رسول اللّه، وقتی که جنازه ای حاضر شود و مجلس عالم مهیا شود، کدامیک را شما بیشتر دوست داری که حاضر شوم؟ رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)فرمود:

اگر کسانی اطراف جنازه هستند که امور جنازه برگزار شود، پس حضور مجلس عالم بهتر است از حاضر شدن برای تجهیز هزار جنازه و از عیادت هزار مریض و از قیام به عبادت در هزار شب و از روزه گرفتن هزار روز و از هزار درهم که تصدق دهد و از هزار حج سوای حج واجب.

تا آن­که فرمود:

آیا نمی دانی به علم است که خدای تعالی اطاعت می شود؟ و به علم است که آن ذات قدوس عبادت می شود. و خیر دنیا و آخرت در علم است. و شر دنیا و آخرت در جهل است.

و این روایت شریفه از کتاب مشکاةالانوار تألیف محدث فاضل سبط شیخ طبرسی نیز نقل شده است. (1)

در بحار از تفسیر امام حسن عسکری(علیه السلام)در ذیل آیه شریفه: <وَاِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اِسْرائیلَ>(2) نقل فرموده که: زنی آمد خدمت صدیقه کبری فاطمه زهرا(علیهم السلام)عرض کرد: مادری ناتوان دارم که مسائلی از نماز بر او مشکل

شده است و مرا فرستاده خدمت شما که سؤال کنم. پس سؤال کرد و جواب شنید. باز مسأله دوم را سؤال کرد و جواب شنید. تا آن­که ده مسأله سؤال کرد و جواب شنید. پس عذرخواهی کرد و عرض کرد: باعث زحمت و مشقت شما نشوم؟حضرت زهرا(علیهم السلام)فرمود:

از هر چه خواهی سؤال کن. آیا اگر کسی اجیر شود برای برداشتن چیزی از جایی و بردن به جای دیگر و کرایه او صد هزار دینار باشد، آیا بر او این کار شاق و سنگین است؟ عرض کرد: نه. پس حضرت زهرا(علیهم السلام)فرمود: گرفتم من به هر مسأله ای لؤلؤ بیشتر از اندازه پُری مابین ثری (زمین) تا عرش. پس سزاوار است

ص: 411


1- . روضة الواعظین، ج1، ص12؛ مشکاة الانوار، ص135؛ بحارالأنوار، ج1، ص204، ح23(باب چهارم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
2- . البقره (2)، آیۀ 83.

که بر من سنگین نباشد.(1)

در کتاب کافی به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام)از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)نقل کرده است که فرمود:

مجالست اهل دین شرف دنیا و آخرت است.

و این روایت را دیگران نیز نقل کرده اند.(2)

در کافی از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

بنشینم در نزد کسی که وثوق به او دارم، نزد من از عمل یک سال بهتر است.(3)

شیخ کشی نقل کرده از سعد اسکاف که گفت: عرض کردم خدمت امام باقر(علیه السلام)که: من در مجالس می نشینم و فضایل شما را بیان می کنم. فرمود:

دوست دارم که در سر هر سی ذراعی یک نفر گوینده مثل تو باشد.(4)

در بحار از کتاب منیةالمرید تألیف شیخ شهید نقل کرده از رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

کسی که برساند به سوی امت من حدیثی را که به آن سنتی اقامه شود، یا بدعتی از بین برداشته شود، پس برای او بهشت ثابت است.(5)

و نیز نقل کرده از آن حضرت(صلی الله علیه و اله وسلم)که فرمود:

کسی که یاد بگیرد دو حدیثی که خودش به آن منتفع شود، یا به دیگری تعلیم کند که او منتفع شود، این برای او از عبادت شصت سال بهتر است.(6)

و نیز در بحار از کتاب عدة ّالداعی تألیف عالم جلیل ابن فهد نقل کرده از مولا امیر المؤمنین(علیه السلام)که فرمود:

ص: 412


1- . التفسیر المنسوب إلی الامام الحسن العسکری(علیه السلام)، ص340، ح216؛ بحارالأنوار، ج2، ص3، ح3(باب هشتم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
2- . الکافی، ج1، ص39، ح4؛ الأمالی (للصدوق)، ص60، ح10(مجلس 14)؛ بحارالأنوار، ج1، ص199، ح2(باب چهارم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).
3- . الکافی، ج1، ص39، ح5؛ منیة المرید، ص111.
4- . رجال الکشی، ص214، ح384؛ سفینة البحار، ج4، ص147.
5- . منیة المرید، ص371؛ بحارالأنوار، ج2، ص152، ح43(باب 19 از ابواب العلم از كتاب العقل والعلم والجهل).
6- . منیة المرید، ص372؛ بحارالأنوار، ج2، ص152، ح44.

نشستن یک ساعت نزد علما محبوب تر است نزد خدا از عبادت هزار سال.و نظر به سوی عالم محبوب­تر است نزد خدا از اعتکاف یک سال در بیت اللّه الحرام... .(1)

و در این جا پنج مسأله بیان می شود.

مسأله اول: در معنی معروف و منکر است. بدان که: معروف هر عمل خیری است که مطلوب شارع مقدس باشد چه واجب باشد چه مستحب. و منکر عمل قبیح حرام است که شارع مقدس نبود آن را خواسته است.

مسأله دوم: امر به معروفِ واجب و نهی از منکر واجب است در زمینه تحقق شرایط، به وجوب کفایی. و اما بعضی از درجات انکار منکر، مثل انکار به قلب، پس آن واجب عینی است و مشروط به شرطی نیست. و امر به مستحب، مستحب است. و باید در این مقام مدارا نماید و درشتی و توبیخ نکند تا بهتر اثر نماید. و اما نهی از منکر، پس واجب است. و ممکن است که بگوییم که نهی از مکروه نیز مستحب است.

و اما شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر پس چهار است:

اول: علم به معروف و منکر است تا بتواند انجام وظیفه کند و ایمن از غلط شود. و علم به اجتهاد یا تقلید یا اِخبار ثقه عدل حاصل می شود.

دوم: احتمال تأثیر بدهد. و اگر احتمال اثر نداد ساقط است.

سوم: نداند که فاعل منکر هر چند ترک واجب باشد منصرف شده و پشیمان شده از این کار. و اگر فهمید که منصرف شده و پشیمان است، دیگر واجب نیست. و اگر مجهول الحال بود یا اصرار او را می دانست، وجوب ساقط نمی شود.

چهارم: در این کار فسادی و ضرری نباشد. و اگر بر خودش یا بر مؤمنین خائف بود، وجوب ساقط است.

و از بعض علما نقل شده شرط پنجم برای وجوب و آن عمل امرکننده است به آن­چه امر می کند و ترک اوست محرماتی را که از آن نهی می کند. باید اول خودش به دستور عمل کند، بعد مردم را امر و نهی کند. و استدلال کرده اند به آیه شریفه:

ص: 413


1- . عدة الداعی، ص75؛ بحارالأنوار، ج1، ص205، ح33(باب چهارم از ابواب العلم وآدابه... از كتاب العقل والعلم والجهل).

<اَتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَتَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ>؛(1)

آیا شما امر می کنید مردم را به خوبی و فراموش می کنید خودتان را؟

<کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ الله اَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ>؛(2)

بزرگ است نزد خدا بدی آن­که بگویید چیزی را که خود نمی کنید.

در کتاب وسائل و روضة الواعظین از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

امر به معروف و نهی از منکر می کند آن کسی که در او سه خصلت باشد: عالم باشد (در جواهر نقل کرده که عامل باشد) به آن­چه امر می کند و تارک باشد آن­چه را نهی می کند. عادل باشد در آن­چه امر می کند و عادل باشد در آن­چه نهی می کند. و رفیق (یعنی با رفق و مدارا باشد در آن­چه امر می کند) و رفیق باشد در آن­چه نهی می کند.(3)

در کتاب خصال به سند صحیح از محمد بن ابی عُمَیر و او مرفوعاً از امام صادق(علیه السلام)نقل کرده که فرمود:

امر به معروف و نهی از منکر می کند آن کسی که در او سه خصلت باشد: عالم و عامل باشد به آن چه امر می کند. و تارک باشد آن­چه را نهی می کند _ الی آخره.(4)

از نهج از امیرالمؤمنین(علیه السلام)نقل شده که فرمود:

به معروف امر کنید و به آن عمل کنید. و از منکر نهی کنید و از آن باز ایستید. و این است و جز این نیست که امر شده ایم به نهی از منکر بعد از تناهی از آن (یعنی ترک کردن آن).(5)

ص: 414


1- . البقرة (2)، آیۀ 44.
2- . صف (61)، آیۀ 3.
3- . روضة الواعظین، ج2، ص365؛ وسائل الشیعه، ج16، ص130، ح10[21161](باب دوم از ابواب الأمر والنهی و ما یناسبها از کتاب الأمر بالمعروف...).
4- . الخصال، ص109، ح79؛ وسائل الشیعه، ج16، ص150، ح3[21210](باب دهم از ابواب الأمر والنهی و ما یناسبها از كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر وما یلق به).
5- . طبق نقل صاحب وسائل الشیعه، ج16، ص151، ح8[21215]؛ و با کمی تفاوت در نهج البلاغه، ص152، خطبه 105.

در خبر دیگر است که فرمود:

امر به معروف نمی کند آن کسی که خودش مأمور به انجام آن می باشد. و نهی از منکر نمی کند آن کسی که خودش از آن کار دست برنداشته.(1)

و این آیات و روایات دلیل بر سقوط نیست، بلکه تأکید است که خودش نیز عمل کند. و توبیخ و ذم است برای آن کسی که امر به معروف می کند و خودش ترک می­کند و نهی از منکر می کند و خودش عمل به منکر می کند. و تعریض است به خلفا و پیشوایان جور.

امیرالمؤمنین(علیه السلام)به محمد بن حنفیه فرمود:

ای پسر من، از دانشمندان مواعظ آنان را قبول کن. و عمل کننده تر باش به آن چه امر می کنی و ترک کننده تر از آن­چه نهی می کنی... .(2)

و آن حضرت فرمود:

کسی که خود را پیشوای مردم قرار می دهد، بر عهده اوست که اول خودش را به آداب و وظایف دینی آشنا کند و قبل از گفتن به زبان به سیرت و عمل، مردم را تربیت بکند. و کسی که این طور باشد سزاوارتر است به تجلیل از آن کسی که فقط مردم را تعلیم و تربیت می کند.(3)

کسی درخواست موعظه از آن حضرت کرد، به او فرمود:

نباش از جمله کسانی که امید به ثواب آخرت دارند بدون عمل.

_ تا آن­که فرمود:_مردم را نهی می کنند و خودشان ترک آن نمی کنند و امر می کنند و خود عمل نمی کنند.(4)

ص: 415


1- . الکافی، ج5، ص18، ح1؛ وسائل الشیعه، ج15، ص39 ، ح1[19949](باب نهم از ابواب جهاد العدو... از کتاب الجهاد).
2- . کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص387؛ وسائل الشیعه، ج16، ص149، ح2[21209](باب دهم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبها از كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر وما یلق به).
3- . نهج البلاغه، حکمت 73، ص480؛ بحارالأنوار ج2، ص56، ح33(باب 11 از ابواب العلم از کتاب العقل والعلم والجهل).
4- . نهج البلاغه، ص497، حکمت 150؛ بحارالأنوار، ج69، ص199، ح30(باب 105 از ابواب الکفر ومساوی الأخلاق از کتاب الإیمان والکفر).

و آن حضرت فرمود:

فساد در میان مردم ظاهر شد. کسی نیست که منکر را از بین بردارد. و نیست نهی کننده ای که خودش نکند. خدا لعنت کند کسانی را که امر به معروف می کنند و خود ترک آن می کنند و نهی از منکر می کنند و خود ترک آن نمی کنند.(1)

رسول اللّه(صلی الله علیه و اله وسلم)در شب معراج دیدند که مقراض می کنند لب­های جماعتی را به مقراض­هایی از آتش و می ریزند. فرمود: ای جبرئیل اینان کیستند؟ عرض کرد: اینان خطبای امت تو هستند؛ امر می کنند مردم را به خوبی و خودشان فراموش می کنند... .(2)

امام سجاد(علیه السلام) در وصف منافق فرمود:

او آن کسی است که نهی از منکر می کند و خود ترک آن نمی کند. و امر می کند به آن­چه خود عمل نمی کند.(3)

امام صادق(علیه السلام)به مفضل فرمود:

اهل نجات کسانی هستند که فعل آنان با قول آنان موافق باشد. و اگر نشد، مستودعند.(4)

اخبار منتخبه از کتاب وسائل تمام شد.(5)

مسأله سوم: انکار منکر سه درجه دارد:

اول انکار به قلب است. یعنی بد دانستن آن و راضی نبودن به آن است که متنفر و مشمئز باشد از آن. و این درجه بر همه واجب است و مشروط به شرطی نیست. و در

ص: 416


1- . نهج البلاغه، ص187، خطبه 129؛ بحارالأنوار، ج100، ص108، ح8(باب دوم از ابواب التجارات والبیوع از كتاب العقود والإیقاعات).
2- . ارشاد القلوب، ج1، ص16؛ وسائل الشیعه، ج16، ص151، ح11[21218](باب دهم از ابواب الأمر والنهی و ما یناسبهما از كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر وما یلق به).
3- . الکافی، ج2، ص396، ح3؛ وسائل الشیعه، ج15، ص342، ح11 [20694](باب 49 از ابواب جهاد النفس... از کتاب الجهاد).
4- . الکافی، ج1، ص45، ح5؛ وسائل الشیعه، ج16، ص150، ح4[21211](باب دهم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...).
5- . وسائل الشیعه، ج16، ص285_117(أبواب الأمر والنهی وما یناسبهما از كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر وما یلق به).

روایات تأکید شدید به آن شده. حتی آن­که اگر نکند، قلب او منکوس می شود. (1)

امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمود:

کسی که انکار منکر را به قلب و دست و زبان ترک کند، پس او میتی بین زندگان است.(2)

و در باب هشتم روایات داله بر این گذشت.

و درجه دوم و سوم انکار به زبان و دست است. و به هر درجه ای که ترک آن شود اکتفا می شود و درجه شدید را نباید عمل کند مگر وقتی که به درجه خفیف ترک منکر نشود.

پس واجب است اولاً راضی به آن نباشد و اظهار کراهت کند. و اگر ترک نشد و محتاج شد به اعراض و رو ترش کردن، باید چنین کند تا ترک منکر شود. و اگر به این نشد، باید هجران و دوری کند. چنان­که در روایات امر به آن و به اجتناب از مجالس آنان شده است و توعید شده که اگر نکند، خطر آن هست که مثل گناه عمل کننده به منکر در نامه عمل او ثبت شود.(3)

خلاصه به هر درجه ای که دفع منکر شد، به درجه شدیدتر نباید وارد شد. و اگر منکری واقع شد و مخفی بود، خود عمل کننده مورد و مستحق عذاب می شود. و اگر منکر آشکارا واقع شد و مردم با قدرت و تمکن از دفع آن رفع آن را نکردند، تمام مستوجب عذاب خواهند شد.(4)

مسأله چهارم: بر مؤمن واجب نیست که در مقام امر به معروف و نهی از منکر خود را در ذلت وارد کند، بلکه هیچ وقت حق ندارد خود را به ذلت بیندازد. و در

ص: 417


1- . نهج البلاغة، ص542، حکمت 375؛ وسائل الشیعه، ج16، ص134، ح10[21171](باب سوم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر وما یلق به).
2- . تهذیب الأحکام، ج6، ص181، ح23[274]؛ وسائل الشیعه، ج16، ص132، ح4 [21165](باب سوم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از كتاب الأمر بالمعروف والنهی عن المنكر وما یلق به).
3- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج16 ، ص137(باب پنجم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...) و ص143(باب ششم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...) و ص144(باب هفتم از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...).
4- . ر.ک: علل الشرائع، ج2، ص522، ح6(باب 298)؛ بحارالأنوار، ج97، ص78، ح36(باب اول از ابواب الأمر بالمعروف... از کتاب الجهاد).

چند روایت تصریح به آن شده است. و در کتاب کافی آخر ابواب امر به معروف آن روایات را ذکر کرده و تمام آن را در کتاب وسائل با زیادتر نقل کرده است. و همچنین در کتاب مستدرک روایاتی برای اثبات این مدعا ذکر کرده است.(1)

مسأله پنجم: حرام است محبت بقای ظالمین و معاشرت و مجالست با اهل بدعت و ضلالت و غوایت و سب کنندگان و عیب گویان اهل ایمان و هدایت و توقیر و تعظیم اهل بدعت. و واجب است بیزاری جستن و بد گفتن به اهل بدعت که طمع نکنند در فساد و خرابی دین مردم و مردم آنان را بشناسد و داخل در بدعت آنان نشوند.(2)

وَنسأل اللّه المغفرة لذنوبنا وذنوب المؤمنین و المؤمنات. إنّه غفور رحیم واسع کریم.

والحمدللّه ربّ العالمین کما هو أهله فی کلّ حال و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطیّبین الطاهرین المعصومین من الآن إلی قیام یوم الدین.

کتبه بیمناه الوازرة عليّ بن محمد بن إسماعیل النمازيّ الشاهروديّ في یوم الخمیس 14 ذیقعدة الحرام 1376 هجري علی هاجره آلاف ألوف التحیة والثناء.

والحمدللّه ربّ العالمین أوّلاً و آخراً أبداً دائماً سرمداً. ولا حول ولا قوّة إلّا باللّه العليّ العظیم.

اللّهمّ تقبّل منّا بفضلک وجودک وکرمک یا أرحم الراحمین. واجعل لنا لسان صدق فی الآخرین یا أکرم الأکرمین.

ص: 418


1- . ر.ک: الکافی، ج5، ص63(باب کراهة التعرض لما لایطیق)؛ وسائل الشیعه، ج16، ص158(باب 13 از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...)؛ مستدرک الوسائل، ج12 ، ص210(باب 11 از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...) و ص212(باب 12 از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...).
2- . ر.ک: وسائل الشیعه، ج16، ص317(باب 37: وجوب البراءة من أهل البدع وسبهم وتحذیر الناس...) و ص324(باب38: باب وجوب إظهار العلم عند البدع وتحریم كتمه) و ص326(باب39: باب تحریم التظاهر بالمنكرات وذكر جملة من المحرمات والمكروهات) و ص335(باب40: باب نوادر ما یتعلق بأبواب الأمر والنهی از ابواب الأمر والنهی وما یناسبهما از کتاب الأمر بالمعروف...).

فهرست ها

اشاره

· فهرست آيات کریمه

· فهرست روایات شریفه

· فهرست منابع

ص: 419

ص: 420

فهرست آيات مبارکه

الفاتحة (1)

آیه

صفحه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

1

153،154،155،171،178

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

2

126

الرَّحْمنِ الرَّحيم

3

166،213

مالِكِ يَوْمِ الدِّين

4

166

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين

5

167

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم

6

167

صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ...

7

168

البقرة (2)

ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين

2

66

الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا...

3

239

إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدير

20

126

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ

37

73

وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ

43

237

أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ

44

412

وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ

83

532

وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما...

89

81

رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً...

128

127

رَبَّناوَ ابْعَثْ فيهِمْ

129

127

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ...

138

18

إِنَّاللَّهَ مَعَ الصَّابِرين

153

371

ص: 421

البقرة

(2)

آیه

صفحه

وَ بَشِّرِ الصَّابِرين

155

371

إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم

173

126

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ

185

285

وَ لَيْسَ الْبِرُّ ...

189

157

وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْباب

197

29

إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم

220

126

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين

222

348

مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ...

261

255

لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى ...

264

256

أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميد

267

126

وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً

269

87

رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا

286

128

آل عمران (3)

رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً

38

128

رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي غُلام

40

128

رَبِّ اجْعَلْ لي آيَةً

41

128

رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْت

53

128

وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين

76

29

إِنَّ اول بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً ...

96

315

وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ...

97

297،307

وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ...

104

405

وَ جَنّةٍ عَرّضهَا

133

30

وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً

135

350

وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرين

146

371

وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيم

174

126

وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ...

180

244

فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُم

195

127

ص: 422

النساء(4)

آیه

صفحه

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ...

17

347

إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرا

34

126

المائدة (5)

قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين

15

64

يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ...

16

64

إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين

27

30

فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً

32

262

إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين

51

23

إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطيعُ...

112

19

قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً...

114

128

الانعام (6)

ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ ءٍ

38

64

كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ...

54

347،349

وَلا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ...

59

65

وَلا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ...

59

65

نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ...

75

60

ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ

102

126

الأعراف (7)

قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا

23

127

وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ

26

29

يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ

31

204

تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين

54

126

ادْعُوا رَبَّكُمْ

55

127

لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ

59

19

رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ

89

128

وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ

94

19

الأعراف (7)

أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ

الْخاسِرُون

99

388

وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين

128

88

أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى

172

18،124

وَ لِلهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها

180

72

ص: 423

الأنفال(8)

آیه

صفحه

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ

29

30

قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ...

38

350

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ...

41

247

التوبة (9)

وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين

24

24

وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها ...

34

243

يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ ...

35

243

يونس(10)

دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ

10

194

أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ...

35

84

وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ...

61

64

الَّذينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ

63

29،31

لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ...

64

29،31

رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ ... رَبَّنَا اطْمِسْ

88

128

وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يَعْقِلُون

100

23

هود(11)

وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ...

6

65

رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي

45

127

هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها فَاسْتَغْفِرُوهُ

61

17

وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ...

114

103

يوسف (12)

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين

1

63

إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون

2

63

لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون

87

388

قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ أَخيهِ إِذْ أَنْتُمْ...

89

348

سُبْحانَ اللَّه

108

185

ص: 424

الرعد (13)

آیه

صفحه

قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ

16

126

وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب...

21

389

وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ باب

23

371

سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار

24

371

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا...

35

30

قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ...

43

66

إبراهيم (14)

وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم

7

134

أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

10

24

كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ في يَوْمٍ عاصِفٍ

18

90

الحجر (15)

الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبين

1

63

وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيم

87

155

النحل (16)

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون

43

60

وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ ءٍ

89

64

ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة

125

5

الإسراء (17)

وَقَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ...

23

393

وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ...

67

19

وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ...

67

19

وَمَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ...

72

300

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ

84

364

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ

110

129

الکهف (18)

رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً

10

128

وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلا

46

140

فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ...

110

108

ص: 425

مريم (19)

آیه

صفحه

وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ...

31

104

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا...

59

98

وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا

71

30

ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيًّا

72

30

طه (20)

إِنَّني أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري

14

126

رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري

25

128

مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ...

55

17

قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى

68

74

وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ...

82

91

قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْما

114

57

وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى

124

299

الأنبیاء (21)

عِبادٌ مُكْرَمُون

26

42،69

لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون

27

42،69

لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين

87

47

الحجّ (22)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ

77

183

المؤمنون (23)

رَبِّ انْصُرْني بِما كَذَّبُون

26

127

رَبِّ أَنْزِلْني مُنْزَلاً مُبارَكاً

29

127

قالَ رَبِّ انْصُرْني بِما كَذَّبُونِ

39

127

أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُون

115

26

النور (24)

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ...

21

389

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها...

35

39

كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ...

39

91

قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ...

54

29

فاذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ...

61

193

ص: 426

الفرقان (25)

آیه

صفحه

وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا

23

91

وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمن

60

129

وَ عِبادُ الرَّحْمن

63

129

الشعراء (26)

تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين

2

63

رَبِّ هَبْ لي حُكْماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحين

83

127

رَبِّ نَجِّني وَ أَهْلي مِمَّا يَعْمَلُون

169

127

النمل (27)

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبين

1

63

رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ

19

128

وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ في كِتابٍ...

75

65

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ...

89

32

وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ ...

90

32

القصص (28)

تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبين

2

63

رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي فَاغْفِرْ لي

16

128

رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ

17

128

رَبِّ نَجِّني

21

128

فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي...

30

126

وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ

46

184

العنكبوت (29)

رَبِّ انْصُرْني عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدين

30

127

فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ

65

19

الروم (30)

فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها

30

18

لقمان (31)

الم

1

63

تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكيم

2

63

وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ...

15

393

مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

25

18

ص: 427

الأحزاب (33)

آیه

صفحه

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِه

4

187

وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيرا

46

39

إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ...

56

148،215

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ...

72

70

السبأ (34)

عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي...

3

65

الفاطر (35)

وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى...

45

389

یس (36)

وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبين

12

61

ص (38)

رَبِّ اغْفِرْ لي وَ هَبْ لي مُلْكاً

35

128

الزمر (39)

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ

32

31

وَ الَّذي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون

33

31

وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذينَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ

61

30

غافر (40)

الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ...

7

349

الشوری (42)

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً...

23

69

الزخرف (43)

حم

1

62

وَ الْكِتابِ الْمُبين

2

62

إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون

3

62

وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم

4

62

الدخان (44)

حم

1

63،67

وَ الْكِتابِ الْمُبين

2

63،67

إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرين

3

63،67،286

ص: 428

الجاثیة (45)

آیه

صفحه

وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقين

19

29

الأحقاف (46)

رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُر

15

128

الفتح (48)

وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكينَ وَ...

6

381

حجرات (49)

إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ

13

30

ق (50)

أَلْقِيا في جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنيد

24

88

الذاريات(51)

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون

56

27

القمر (54)

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِر

10

127

الرحمن (55)

وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان

46

387

تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرام

78

127

الحدید (57)

وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ...

19

90

المجادلة (58)

وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهيد

6

126

الصف (61)

كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُون

3

412

الملک (67)

إِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ...

12

387

الطلاق (65)

...وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً

5

30

إِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبير

12

387

نوح (71)

وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتا

17

17

ص: 429

المزمل (73)

آیه

صفحه

فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ

184

التکویر (81)

وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ

29

40،69

البروج (85)

وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحيط

20

126

الأعلی (87)

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى

1

127

الغاشیة (88)

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَة

2

91

عامِلَةٌ ناصِبَة

3

91

تَصْلى ناراً حامِيَة

4

91

القدر (97)

إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْر

1

63،152،181،182،215،286

لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر

3

284

الزلزلة (99)

إِذا زُلْزِلَتِ

1

171

الماعون (107)

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّين

4

97

الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون

5

97

الکافرون (109)

قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُون

1

170،178

الإخلاص (112)

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد

1

160،170،171،172،173

175،178،260

اللَّهُ الصَّمَد

2

173،175،176

لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَد

3

174،175

وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد

4

26،176

الفلق (113)

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق

1

160

الناس (114)

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس

1

160

ص: 430

فهرست روایات شریفه

معصوم(علیه السلام)

روایت

صفحه

إمام صادق(علیه السلام)

إِنَّ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيدُ

11

أمیرالمؤمنین

فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ

19

أمیرالمؤمنین

وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ...

20

إمام صادق(علیه السلام)

وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِيحِ

22

امام کاظم(علیه السلام)

إِنَّ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ...

23

إمام صادق(علیه السلام)

مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ...

23

إمام رضا(علیه السلام)

بِصُنْعِ اللَّهِ يُسْتَدَلُ عَلَيْهِ

25

عنهم(علیهم السلام)

خلقهم للعبادة

27

عنهم(علیهم السلام)

الذی جاء بالصدق

31

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

الدَّالُ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِه

33

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ...

40

امام صادق(علیه السلام)

إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ...

41

امام(علیه السلام)

فَمَا نَزَلَ مِنَ اللَّهِ فَإِلَيْكُمْ وَ مَا صَعِدَ إِلَى اللَّهِ...

41

امام باقر(علیه السلام)

إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيد

69و41

امام حسین(علیه السلام)

مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَا

42

امام صادق(علیهم السلام)

لولا أنّا نزداد، لأنفدنا

57

امام صادق(علیه السلام)

فِيهِ تِبْيَانُ كُلِ شَيْ ء

68و67

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

أ لَستُ أَولَى بِكُم مِن أَنفُسِكُم قَالُوا بَلَی قَالَ ...

69

امام باقر(علیه السلام)

إِنَّ اللَّهَ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيد

69

امام حسین(علیه السلام)

والله مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَا

69

حضرت موسی(علیه السلام)

يَا رَبَّنَا بِجَاهِ مُحَمَّدٍ الْأَكْرَمِ وَ بِجَاهِ عَلِيٍّ...

78

ص: 431

امام سجّاد(علیه السلام)

الْإِمَامُ مِنَّا لَا يَكُونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ...

85

امام(علیه السلام)

مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً...

85

امام رضا(علیه السلام)

الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ

86

امام جواد(علیه السلام)

وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا

87

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَ وَ بِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا...

118

امام(علیه السلام)

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي جَعَلَ الْمَاءَ...

119

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

لَاإِلهَ إِلَّا اللَّه

120

امام سجاد(علیه السلام)

اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَة

123

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِن

123

امام عسکری(علیه السلام)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، فقال: هو الله الذي...

124

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِ تَقِي

124

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَكْبَر

128

امام صادق(علیه السلام)

لَاإِلهَ إِلَّا اللَّه

130

امام باقر(علیه السلام)

لَاإِلهَ إِلَّا اللَّه

130

امام رضا(علیه السلام)

اشهد ان لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ

133

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَه

133

امام رضا(علیه السلام)

بشرطها وشروطها، وأنا من شروطها

133

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

الحمدلله

133،135،136

امام صادق(علیه السلام)

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين

134

امام صادق(علیه السلام)

سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَه

135،182

امام صادق(علیه السلام)

الْحَمْدُ لِلهِ كَمَا هُوَ أَهْلُه

135

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

سبحان الله

127

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

سبحان الله

137،138

امام صادق(علیه السلام)

سبحان الله

137

امام باقر(علیه السلام)

سبحان الله

137

امام صادق(علیه السلام)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ وَ سُبْحَانَ

اللَّهِ الْعَظِيم

139

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ

139

امام صادق(علیه السلام)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ بِحَمْدِهِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيم

139

امام باقر(علیه السلام)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر

140

امام صادق(علیه السلام)

وَ الْحَمْدُ لِلهِ

141

ص: 432

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

وَ اللَّهُ أَكْبَر

141

امام صادق(علیه السلام)

لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر

141

امام مجتبی(علیه السلام)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر

141

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر

141،142

امام باقر(علیه السلام)

اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و...

143

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمد عبده و...

144

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شريك له و...

145

امام صادق(علیه السلام)

لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، أبوبکر...

145

امام صادق(علیه السلام)

علی امیرالمومنین ولی الله

146

امام صادق(علیه السلام)

صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلَائِكَتِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ...

148

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

اشهد ان لا اله الا اللَّه / واشهد ان محمداً...

149

امام رضا(علیه السلام)

لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ

150

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين

152

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

153

امامین صادقین(علیهم السلام)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

153،154

امام رضا(علیه السلام)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

153

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

198،157،158

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

159

امام صادق(علیه السلام)

اللَّهُمَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات

182

امام باقر(علیه السلام)

صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد

184

امام صادق(علیه السلام)

سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه

184،200

امام صادق(علیه السلام)

سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه

184،200

امام صادق(علیه السلام)

سُبْحَانَ اللَّه

185،200،208

امام سجاد(علیه السلام)

لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً...

188

امام صادق(علیه السلام)

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْه

190،261

امام صادق(علیه السلام)

السُّجُودُ عَلَى تُرْبَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَخْرِقُ...

190

امام صادق(علیه السلام)

بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُد

192

حدیث قدسی

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ...

194

امام صادق(علیه السلام)

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ. وَ عَلَيْكَ...

194

ص: 433

امام باقر(علیه السلام)

صلّى اللَّه على محمّد واله وسلّم

192

امام صادق(علیه السلام)

سَلَامٌ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَبَدا

196

امام صادق(علیه السلام)

السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه

197

امام صادق(علیه السلام)

السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين

197،198،256

امام صادق(علیه السلام)

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه

197،198

امام صادق(علیه السلام)

أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْه

199

امام صادق(علیه السلام)

وَ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّار

199

امام کاظم(علیه السلام)

الْعَفْوَ الْعَفْوَ

199

امام صادق(علیه السلام)

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ إِلَهاً...

211

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر

211،217،223،235

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا...

212

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد

213

امام صادق(علیه السلام)

اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وعجل...

214

امام صادق(علیه السلام)

إِنَ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ وَ سَلِّمُوا...

215

امام رضا(علیه السلام)

شُكْراً لِلهِ شُكْراً لِلهِ شُكْراً لِلهِ

217

امام رضا(علیه السلام)

شُكْراً شُكْراً... عَفْواً عَفْواً

218

امام صادق(علیه السلام)

يَا أَفْضَلَ مَنْ رُجِيَ وَ يَا خَيْرَ مَنْ دُعِيَ وَ يَا...

229

رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم)

يَا نُورَ النُّورِ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا حَيُّ يَا...

231

امام صادق(علیه السلام)

مَنْ أَحْيَا مُؤْمِناً فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا

262

امام صادق(علیه السلام)

أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي...

317،334

امام(علیه السلام)

هَلُمَ إِلَى الْحَجّ...

320

امام(علیه السلام)

لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّه

325

امام صادق(علیه السلام)

لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْك

325

امام صادق(علیه السلام)

لَبَّيْكَ لَاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ...

330

امام رضا(علیه السلام)

اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا...

330

امام رضا(علیه السلام)

يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما

365

امام صادق(علیه السلام)

فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ...

367

أمیرالمؤمنین(علیه السلام)

لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَيْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّه

388

امام رضا(علیه السلام)

أَنَا أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْك وَ أَنْتَ أَوْلَى...

390

ص: 434

فهرست منابع

v القرآن الكريم

v نهج البلاغة

v الصحيفة السجاديّة

v مفاتيح الجنان

1. الاحتجاج علی اهل اللجاج. طبرسی، احمدبن علی (ت588ق). تحقیق:محمد باقر خرسان. مشهد: نشر مرتضی. چاپ اول: 1403ق.

2. الاختصاص. مفید، محمد بن محمد (ت413ق). تحقیق: علی اکبر غفاری. قم: نشر كنگره شيخ مفيد(رحمة الله)چاپ اول:1413ق.

3. اختیار معرفة الرجال. کشی، محمد بن عمر (ت460ق). مشهد: نشر دانشگاه مشهد. چاپ اول: 1409ق.

4. إرشاد القلوب إلى الصواب. ديلمى، حسن بن محمد (ت841ق). قم: نشر شريف رضی. چاپ اول : 1412 ق.

5. الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد. مفيد، محمد بن نعمان (ت413ق). تحقيق: مؤسسة آل البيت(علیهم السلام)لاحياء التراث، قم: نشر كنگره شيخ مفيد(رحمة الله)چاپ اول: 1413ق.

6. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار. طوسی، محمد بن حسن (ت460ق). تحقیق: حسن موسوی، خرسان. تهران: انتشارات دار الكتب الاسلاميه. چاپ اول: 1390ش.

7. الأصول الستة عشر. جمع از محدثان(قرن دوم). قم: دار الشبستري للمطبوعات. چاپ اول: 1405ق.

8. اعلام الدين فی صفات المومنین. ديلمى، حسن بن محمد(ت841 ق). قم: نشر شریف رضی. چاپ اول: 1408ق.

ص: 435

9. اقبال الاعمال. ابن طاووس، على بن موسى (ت664ق). تهران: دار الکتب الاسلامیة. چاپ دوم:1409ق.

10. الأمالی. مفيد، محمد بن محمد (ت413 ق). تحقیق: على اكبر غفارى. قم: نشر كنگره شيخ مفيد. چاپ اول: 1413 ق.

11. الأمالی. ابن بابويه (صدوق)، محمّد بن علی (ت381ق). نجف اشرف: مكتبة حيدرية. چاپ اول: 1369ق.

12. الأمالی. طوسی، محمد بن حسن (ت460ق). تصحیح: علی اکبر غفاری و بهزاد جعفری. قم: انتشارات دارالثقافة. چاپ اول: 1414ق.

1.بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار أئمّة الأطهار(علیهم السلام)مجلسی، محمّد باقر (ت1110ق). بیروت: منشورات دار إحیاء التراث العربی. چاپ دوم:1. 1403ق.

2. البدایة والنهایة. دمشقی، اسماعیل ابن کثیر (ت774ق). لبنان_ بیروت: دارإحیاء التراث العربی.چاپ اول: 1408ق.

3. البرهان فی تفسیر القرآن. بحرانی، سید هاشم (ت1107ق). قم: انتشارات مؤسسۀ بعثت. چاپ اول: 1374 ش.

4. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى. طبرى آملى، عماد الدين (ت553 ق). نجف اشرف: نشر المكتبة الحيدرية. چاپ دوم: 1383 ق.

5. بصائر الدرجات فی فضایل آل محمد(علیه السلام) صفار، محمد بن حسن (ت290ق). تحقیق: محسن کوچه باغی. قم: کتابخانۀ آیت الله مرعشی نجفی(رحمة الله)چاپ دوم:1404ق.

6. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة. حسینی استر آبادی غروی، علی (ت940ق). قم: مؤسسۀ نشر اسلامی. چاپ اول: 1409ق.

7. تحف العقول. حرانی، حسن بن شعبه (ت381ق). قم: موسسۀ نشر اسلامی. چاپ اول: 1404ق.

8. تحفة الاخوان فی خصائص الفتیان. عبد الرزاق کاشانى (ت736ق). تصحیح:

ص: 436

محمد دامادى. تهران: انتشارات بنیاد علمی فرهنگی. چاپ اول: 1359ش.

9. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم. آمدى، عبدالواحد بن محمد (ت550ق). تحقيق: مصطفى درايتى. قم: انتشارات مكتب الاعلام الاسلامى. چاپ اول: 1410ق.

10. التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب). فخر الدين رازى، محمد بن عمر (ت606ق). بيروت : دار الكتب العلميه. چاپ اول: 1421 ق.

11. تفسیر روض الجنان و روح الجنان. ابوالفتوح رازي، حسين بن علی (ت554ق). مشهد: انتشارات به نشر. چاپ سوم:1382ش.

12. تفسیر عیاشی. عیاشی، محمدبن مسعود(ت320ق). تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی. تهران: انتشارات مکتبة العلمیة. چاپ اول:1380ش.

13. تفسیر فرات الکوفی. کوفی، فرات بن ابراهیم (ت352ق). تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. چاپ اول: 1410 ق.

14. تفسیر قمی. قمی، علی بن ابراهیم (ت307ق). تحقیق: سید طیب موسوی جزایری. قم: انتشارات دارالکتاب. چاپ دوم:1404ق.

15. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب. قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا (ت1125ق).تحقیق: حسین درگاهی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. چاپ اول: 1368ش.

16. تفسیر نور الثقلین. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعة (ت 1112ق). تحقیق: هاشم رسولی محلاتی. قم: اسماعیلیان. چاپ چهارم: 1415ق.

التفسير المنسوب إلی الامام الحسن العسكری(علیه السلام) حسن بن على علیه السلام(ت260ق). قم: انتشارات مدرسه امام مهدى(عجل الله تعالی الشریف)چاپ اول:1409ق.

2. تفسير مجمع البيان. طبرسي، فضل بن حسن(ت548ق). تهران: منشورات ناصر خسرو. چاپ سوم: 1372 ش.

3. تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة. حر عاملی، محمد بن حسن (ت 1104ق). قم: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)لإحیاء التراث. چاپ اول: 1409ق.

4. التوحید. ابن بابویه(صدوق)، محمد بن علی(ت381ق). قم: مؤسسۀ نشر

ص: 437

اسلامی. چاپ اول: 1398ق.

5. تهذیب الأحکام. طوسى، محمد بن حسن (ت460ق). تحقیق: حسن موسوی خراسان.تهران: دار الكتب الإسلاميه. چاپ چهارم: 1407ق.

6. ثواب الاعمال. ابن بابویه(صدوق)، محمد بن على(ت381ق). تحقيق: على اكبر غفارى. تهران: مكتبة الصدوق. چاپ اول: 1391 ق.

7. جامع الأحادیث الشیعة. طباطبائی بروجردی، حسین(ت1380ق). تهران: انتشارات فرهنگ سبز. چاپ اول:1386ش.

8. جامع الأخبار. شعیری، محمد بن محمد (قرن ششم). نجف اشرف: مطبعة حیدریة. چاپ اول.

9. جعفريات_ الأشعثيات. ابن اشعث، محمد بن محمد (قرن چهارم) تهران: مکتبه النینوی الحدیثة. چاپ اول.

10. جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع. ابن طاووس، علی بن موسی (ت664ق). تحقیق: جواد قیومی. تهران: نشر آفاق. چاپ اول: 1371ش.

11. حدائق الناضرة في احكام العترة الطاهرة. بحرانی، يوسف بن احمد (ت1186ق).تحقیق: محمد تقی ایروانی. قم: موسسه نشر اسلامی. چاپ اول: 1405ق.

12. خرائج والجرائح. قطب الدین راوندی، سعيد بن هبة الله(ت573ق). قم: مؤسسه الإمام المهدی(عجل الله تعالی الشریف)چاپ اول: 1409ق.

13. الخصال. ابن بابويه(صدوق)، محمد بن علی (381ق). قم: مؤسسه نشر اسلامی. چاپ: 1403ق.

14. الدروس الشرعية في فقه الإمامية. عاملی(شهيد اول)، محمد(ت786ق). قم: مؤسسه نشر اسلامی . چاپ دوم : 1417ق.

15. دعائم الاسلام. تميمی مغربی، نعمان بن محمد (363ق). مصر: دارالمعارف. چاپ: 1385ق.

16. الدعوات. قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله (ت573ق). قم: انتشارات

ص: 438

مدرسة الإمام المهدي(عجل الله تعالی الشریف) چاپ اول: 1407ق.

17. دلائل الإمامة. طبرى، محمد بن جرير (قرن پنجم). تحقیق: قسم الدراسات الإسلامی. قم: انتشارات بعثت. چاپ اول: 1413 ق.

1. ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة. عاملى (شهيد اول)، محمد (ت786ق). قم: ناشرمؤسسۀ آل البيت(علیهم السلام)چاپ اول: 1419 ق.

2. رساله سعدیه. حلی، حسن بن یوسف (ت726ق). مصحح: علی اوجبی. تهران: انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. چاپ اول: 1382ش.

3. رسائل الشهيد الثانى. شهيد ثانى، زين الدين (ت965ق). قم: بوستان کتاب. چاپ اول: 1379 ش.

4. روض الجنان و روح الجنان. ابوالفتوح رازى، حسین بن علی (ت554ق). تصحيح: ابوالحسن شعرانى. تهران: انتشارات اسلامیه. چاپ اول: 1356ش.

5. روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات. خوانساری اصفهانی، سید محمدباقر(ت1313ق). قم: انتشارات اسماعیلیان. چاپ اول:1390 ق.

6. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین. فتال نیشابوری، محمدبن أحمد(ت 508ق). قم: نشر شریف رضی. چاپ اوّل: 1417ق.

7. الزهد. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد(ت254ق). تحقیق: غلامرضا عرفانيان يزدى. قم: انتشارات علميه. چاپ اول: 1402 ق.

8. سعد السعود للنفوس منضود. ابن طاووس، علی بن موسی (ت664ق). قم: دار الذخائر.

9. السنن الكبرى. نسائی، احمد بن شعیب (ت313ق). تحقيق: عبد الغفار سليمان البنداری، سيد كسروی حسن. بيروت: دار الكتب العلمية. چاپ اول: 1411ق .

10. شرح فروع الکافی. مازندرانی، محمد هادی بن محمد (ت1120ق). محققان: محمودی و درایتی و حمیداوی. قم: موسسه علمی فرهنگی دار الحديث. چاپ اول: 1430ق.

11. شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله (ت656ق). محقق: ابراهيم، محمد ابوالفضل. قم: انتشارات کتابخانه آيت الله

ص: 439

مرعشی نجفير(حمة الله) چاپ اول: 1404ق.

12. صحيفة الإمام الرضا(علیه السلام)مشهد : نشر كنگره جهانى امام رضا(علیه السلام)چاپ اول: 1406ق.

13. طبّ الأئمّة(علیهم السلام)عبدالله وحسين ابنا بسطام (قرن چهارم). تحقیق: محمد مهدی، خرسان. قم: نشرشريف رضي. چاپ دوم: 1411ق.

14. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف. ابن طاووس، على بن موسی (ت664ق). تحقیق: على عاشور. قم: انتشارات خيام. چاپ اوّل: 1400ق.

15. عدة الداعی و نجاح الساعی. ابن فهد حلى، احمد بن محمد(ت841 ق). تحقیق: موحدى قمى، احمد. قم: دار الكتب الإسلامی. چاپ اول: 1407ق.

16. عروة الوثقی. طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم (ت1338ق). قم: مؤسسه نشر اسلامی. چاپ سوم: 1426ق.

علل الشرايع. ابن بابویه(صدوق)، محمّد بن علی (ت381ق). قم:1. منشورات مکتبة الداوری. چاپ اول: 1385 ق.

2.عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية. ابن أبی جمهور،محمد بن زين الدين (ت940). تحقیق: مجتبى عراقى. قم: انتشارات دار سيد الشهداء. چاپ اول: 1405 ق.

3. عیون الأخبار الرضا(علیه السلام)ابن بابویه(صدوق)، محمدبن علی(ت 381ق). تحقیق: مهدی لاجوردی. تهران: نشر جهان. چاپ اول: 1378 ق.

4. الغارات. ثقفی، ابراهیم بن محمد (ت283). محقق: عبدالزهراء حسینی. قم: دارالکتب الاسلامی. چاپ اول:1410ق.

5. الغیبة. طوسی، محمد بن حسن(ت460ق). تحقیق: عباد الله تهرانی و علی احمد ناصح . قم: مؤسسۀ معارف اسلامی. چاپ اول: 1411 ق.

6. فضائل الأشهر الثلاثة. ابن بابویه(صدوق)، محمدبن علی (ت381ق). محقق: غلامرضا عرفانیان یزدی. قم: کتاب فروشی داوری. چاپ اول:1396ق.

7. الفضائل. ابن شاذان، أبو الفضل(ت600ق). قم: نشر شریف رضی. چاپ دوم :

ص: 440

1363 ش.

8. الفقه الرضا(علیه السلام)المنسوب إلى الإمام الثامن، علی بن موسی الرضا(علیه السلام)(203ق). مشهد: مؤسسة آل البيت(علیهم السلام)چاپ اول: 1406ق.

9. فقه القرآن. قطب الدین راوندي، سعيد بن هبة الله(ت573ق). تحقیق: سید احمد حسینی. قم: کتابخانه آیت الله العظمی نجفی مرعشی(رحمة الله) چاپ سوم: 1405ق.

10. فلاح السائل و نجاح المسائل. ابن طاووس، على بن موسى (ت664 ق). قم: بوستان كتاب. چاپ اول: 1406 ق.

11. قرب الإسناد. حميرى، عبدالله بن جعفر (ت304ق). قم: ناشر مؤسّسة آل البيت(علیهم السلام)لإحياء التراث. چاپ اول: 1413 ق.

12. قصص الأنبياء(علیهم السلام)قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله (ت573ق). تحقیق: غلامرضا عرفانيان يزدى. مشهد: مركز پژوهش­هاى اسلامى. چاپ اول: 1409ق.

13. الکافی. کلینی، محمد بن یعقوب (ت 329ق). تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی. تهران: دارالکتب الاسلامیه. چاپ چهارم: 1407ق.

14.کامل الزیارات. ابن قولویه، جعفر بن محمد (ت367ق). تحقیق: عبدالحسین امینی. نجف اشرف: دار المرتضویة. چاپ اول: 1356ش.

15. کتاب الوافی. فیض کاشانی، محمد محسن (ت1091ق). تحقیق: ضیاء الدین حسینی. اصفهان: کتابخانه امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) چاپ اول: 1406ق.

16. کتاب من لا یحضره الفقیه. ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی (ت381ق). تحقیق: علی اکبر غفاری. قم: موسسه نشر اسلامی. چاپ دوم: 1413ق.

کشف الغمة فی معرفة الائمه(علیهم السلام)اربلی، علی بن عیسی (ت 692ق).1. تحقیق: هاشم رسولی محلاتی. تبریز: انتشارات بنی هاشمی. چاپ اول: 1381ق.

2. کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين(علیه السلام)علامه حلی، حسن بن یوسف (ت726ق). تحقیق: حسین درگاهی. تهران: سازمان وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی. چاپ اول:1411ق.

3. کمال الدین و تمام النعمة. ابن بابویه(صدوق)، محمدبن علی (ت381ق).

ص: 441

تحقیق: علی اکبر غفاری. تهران: انتشارات اسلامیه . چاپ دوم: 1395ق.

4. کنز الفوائد. کراجکی، محمد بن علی (ت449ق). تحقیق: عبدالله نعمة. قم: انتشارات دار الذخائر. چاپ اول: 1410 ق.

5. الکنی والألقاب. قمی، عباس(ت1359ق). تهران : ناشر کتابخانه صدر. چاپ اول :1397ق.

6. كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثنی عشر(علیهم السلام)خزاز رازى قمی، على بن محمد (قرن چهارم). تحقیق: عبد اللطيف حسينى كوه كمرى. قم: انتشارات بيدار. چاپ اول: 1401ق.

7. اللمعة الدمشقیه فی فقه الامامیة. عاملی (شهیداول)، محمد بن مکی (ت786ق). قم: انتشارات دار التفسیر. چاپ اول : 1378ش.

8. اللهوف على قتلى الطفوف. ابن طاووس، على بن موسى (ت 664ق). تهران: انتشارات جهان. چاپ اول: 1348 ش.

9. المبسوط فی فقه الامامیة. طوسی، محمد بن حسن (ت460ق). محقق: محمد باقر بهبودی . تهران : مکتبه المرتضویه . چاپ اول:1387ش.

10. متشابه القرآن ومختلفه. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی (ت588ق). قم: انتشارات داربیدار. چاپ اول: 1369ق.

11. مجموعه ورّام. ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسی (ت605 ق). محمد رضا عطای. مشهد: انتشارات بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى. چاپ اول: 1369 ش.

12. محاسبة النفس. سید ابن طاووس، علی بن موسی (ت664ق). تحقیق: زین الدین بن علی، شهید ثانی. تهران: نشر مرتضوی. چاپ چهارم: 1376ش.

13. المحاسن.برقی، احمدبن محمد (ت280ق). تحقیق: سید جلال الدین محدث، قم: دارالکتب الاسلامیه. چاپ دوم: 1371ق.

14. المحتضر.حلی، حسن بن سلیمان (ت802ق). تحقیق: محمد علی اردوبادی غروی.نجف اشرف: مطبعة حیدریة.چاپ اول: 1330ق.

15. مختصر البصائر. حلى، حسن بن سليمان (ت802ق). مصحح: مشتاق مظفر.

ص: 442

قم: مؤسسة نشر اسلامی. چاپ اول: 1421 ق.

16.مرآة الانوار و مشکوة الاسرار (مقدمة البرهان).عاملی نباطی فتونی، أبوالحسن بن محمد طاهر (ت1139ق). قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعلیان. چاپ اول.

1. مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول. مجلسی، محمد باقر (ت1110ق). تهران: دار الکتب الاسلامیة. چاپ دوم: 1363ش.

2. مستدرک سفینة البحار. نمازی شاهرودی، علی (ت 1405ق). قم: مؤسسه نشر الاسلامی. چاپ دوم: 1427ق.

3. المستدرک علی الصحیحین. حاکم نیشابوری، أبی عبدالله (ت405ق). تحقیق: یوسف عبدالرحمن مرعشلی. بیروت: دارالمعرفة.

4. مستدرکات علم رجال الحدیث. نمازی شاهرودی، علی(ت1405ق). اصفهان: حسینیه عماد زاده. چاپ اول: 1412ق.

5. مستطرفات السرائر. حلی، ابن ادریس محمدبن احمد (ت598ق). قم: موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل بیت. چاپ اول:1420ق.

6. مسند احمد حنبل. حنبل، احمد (ت241ق). بیروت: دار الفکر. چاپ اول: 1430ق.

7. مشكاة الأنوار فی غرر الأخبار. طبرسی، علی بن حسن(ت600ق). نجف اشرف: مكتبة الحيدريّة. چاپ دوم: 1385ق .

8. مصباح الشريعة. منسوب به امام جعفر صادق(علیه السلام)(ت 148ق). بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. چاپ اول: 1400ق.

9. المصباح الكفعمی. كفعمى، ابراهيم بن على (ت905ق). قم: انتشارات دار الرضی. چاپ دوم: 1405ق.

10. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد. طوسی، محمد بن حسن (ت460ق). بیروت: مؤسسه فقه الشیعة. چاپ دوم:1411ق.

11. معانی الاخبار. ابن بابویه(صدوق)، محمد بن علی(ت381ق). تحقیق: علی

ص: 443

اکبر غفاری. قم: مؤسسه نشراسلامی.چاپ اول:1403ق.

12. المعتبر في شرح المختصر. محقق حلی، جعفر بن حسن (ت676 ق). قم: موسسۀ سید الشهداء(علیه السلام)چاپ اول: 1407ق.

13. معجم رجال الحدیث. سید أبوالقاسم خوئی (ت1413ق). قم: انتشارات دفتر آية الله العظمی الخوئی(رحمة الله) چاپ دوم:1409ق.

14. المقنعة. مفيد، محمد بن محمد (ت 413ق). قم: كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد(رحمة الله)چاپ اول: 1413ق.

15. مکارم الاخلاق. طبرسی، حسن بن فضل(ت548ق). قم: انتشارات شریف رضی. چاپ چهارم: 1412ق.

16. مناقب آل ابی طالب(علیهم السلام)ابن شهر آشوب، محمد بن علي(ت588ق). قم: انتشارات علامه. چاپ اول:1379ش.

17. المناقب (الكتاب العتيق). علوى، محمد بن على (ت445ق). محقق: حسين موسوى بروجردى. قم: ناشر دليل ما. چاپ اول: 1428 ق.

منیة المرید فی آداب المفید والمستفید. عاملی(شهید ثانی). زین الدین بن علی (ت966ق). تحقیق: رضا مختاری. قم: موسسه نشراسلامی. چاپ اول:1. 1409ق.

2. المؤمن.كوفى اهوازى، حسين بن سعيد (ت254ق). قم: انتشارات مدرسة الامام المهدى (عجل الله تعالی الشریف)چاپ اول: 1404ق.

3. النوادر. اشعری قمی، احمد بن محمد (ت280ق). قم: مدرسۀ امام مهدی(عجل الله تعالی الشریف) چاپ اول: 1408ق.

ص: 444

ابواب الرحمة

اشاره

العلّامة الشیخ علي النمازيّ الشاهروديّ(قدس سره)

التحقیق

الشیخ سعید الکماليّ

منشورات الولایة

1399 _ 1442

ص: 445

الملخّص

كتاب (ابواب رحمت) اثر من آثار المرحوم العلامة النمازي الشاهرودي، و في البدء أشار الى المعرفة الفطرية، ثم شرع في تبيين امور في ضمن اربعة عشر بابا وهي:

الباب الأوّل: الاعتقاد بولاية الائمة(علیهم السلام)؛

الباب الثاني: فضيلة الصلاة و اجزائها؛

الباب الثالث: الانفاق؛

الباب الرابع: مسائل الصوم، و من ثم يتطرق الى أسرار الحجّ و مسائله؛ و التوبة؛ والتحقيق في احاديث من بلغ؛ ونية العمل الصالح؛ والصبر ؛ وفضيلة الاصلاح بين الناس؛ وحسن الظن بالله؛ الخوف من الله؛ والاحسان بالوالدين.

و في الختام يذكر موضوع الامر بالمعروف و النهي عن المنكر.

________________________________________________________________________

منشورات الولایة

ایران _ مشهد مقدس _ السوق الکبیر

تلفن: 00989151162907 _ 00989151576003

ص: 446

BOOK SUMMARY

This book is yet another great treatise wrtitten by late Allameh Namazi Shahroudi.

The book discusses a number of religious topics.

After making important remarks about primordial gnosis, the author writes the book in fourteen chapters:

1. Belief in the devine authority of the Successors of the prophet.

2. The significance of the daily prayers.

3. Chariy.

4. Fasting.

5. Hajj

6. Repentance

7. In relation to the group of Hadiths reffered to as “Man-Balagh”

8. Intention

9. Patients

10. Reconciliation between people.

11. Expecting that which if good from Allah.

12. Fear of Allah

13. Doing good to parents. And finally about commanding good and forbidding evil.

______________________________________________________________

The publisher

Velayat publishers

Address: Iran, Mashhad, central bazaar, Velayat publisher.

Tel: 00989151576003 - 00989151162907

ص: 447

​The Gates of Mercy

Allamah shaikh Ali Namazi Shahroudi

Researched by:

Shaikh Saeed Kamaali

Velayat

Publishers

2020 - 1399

ص: 448

بيان مؤسسه

بسم الله الرحمن الرحیم

<اُدعُ إلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة>

علم و معرفت بزرگترین و بهترین نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به بندگان صالح خویش عطا می فرماید و آن ها را در مسیر عبودیت و کمال بندگی به سوی خود با آن یاری می کند. بزرگ ترین افتخار بندگان خدا برخورداری آن ها از این نعمت گرانسنگ است. عالمان ربانی و عارفان حقیقی کسانی هستند که در راه بندگی خدا همواره پیامبران الهی و امامان معصوم(علیهم السلام)را چراغ راه خویش قرار داده و از سلوک طریق علمی و عملی آن ها هیچ وقت احساس خستگی به خود راه نداده و از هر طریق دیگری غیر از راه امامان(علیهم السلام)دوری و بیزاری می جویند.

این بنیاد با هدف احیای آثار چنین بزرگانی که در طول تاریخ تشیع همواره مدافع و پشتیبان معارف اصیل وحیانی و علوم راستین أهل بیت(علیهم السلام) بوده اند تشکل می یابد.

امید است با توجهات خاص حضرات معصومین(علیهم السلام)در این راه توفیق یارشان باشد تا بتوانند قدم های مثبت مهمی در احیای آثار ارزشمند آن بزرگان با شرایط روز بردارند.

ص: 449

بسم الله الرحمن الرحیم

<اُدعُ إلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة>

Call on to the way of your lord with wisdom and good preaching

Knowledge is arguably God's most precious blessing given to humanity, with which they can understand, worship, and submit to the Almighty's commandments. It is indeed the greatest of His gifts for both in this life and the afterlife.

And those with divine understanding are the true inheritors of the prophets and their successors. Those are the people of wisdom who stop at nithing in carrying on their endeavor in seeking knowledge from its one and only source; The messengers of Allah.

ص: 450

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109