طبقات راویان احادیث مهدویت از طریق اهل سنت

مشخصات کتاب

سرشناسه : عبداللهی، عبدالکریم، 1327 -

عنوان و نام پديدآور : طبقات راویان احادیث مهدویت از طریق اهل سنت/عبد الکریم عبداللهی.

مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1385.

مشخصات ظاهری : 644ص.

شابک : 55000ریال 964-444-972-X:

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص.[633]-644.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- احادیث اهل سنت

موضوع : محدثان اهل سنت

موضوع : مهدویت-- احادیث اهل سنت

شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره : BP115/ع16ط2 1385

رده بندی دیویی : 297/292

شماره کتابشناسی ملی : م85-21445

ص :1

اشاره

ص :2

طبقات راویان احادیث مهدویت از طریق اهل سنت

عبد الکریم عبداللهی.

ص :3

ص :4

فهرست مطالب

سخن ناشر 9

مقدمۀ آية اللّه استاد محمّد واعظزاده خراسانى 11

پيشگفتار 19

تعريف برخى از اصطلاحات 22

القاب علمى راويان به ترتيب اهميّت 26

الفاظ تعديل 27

الفاظ جرح 27

تدليس 28

توضيح برخى از رموز يا نشانه هاى اختصارى 29

يادآورى مهم 29

بخش نخست:طبقات راويان

طبقۀ نخست:صحابيان 33

طبقۀ دوم 67

ص:5

طبقۀ سوم 82

طبقۀ چهارم 109

طبقۀ پنجم 128

طبقۀ ششم 147

طبقۀ هفتم 169

طبقۀ هشتم 207

طبقۀ نهم 241

طبقۀ دهم 291

طبقۀ يازدهم 351

طبقۀ دوازدهم 390

طبقۀ سيزدهم و پس از آن 415

بخش دوم:احاديث نبوىّ دربارۀ مهدىّ عليه السّلام

رواياتى از ابو هريره 433

رواياتى از انس بن مالك 445

رواياتى از ثوبان هاشمىّ 446

رواياتى از جابر بن سمرة بن جناده سوائىّ و ابو جحيفه 448

رواياتى از جابر بن عبد اللّه انصارى 455

رواياتى از حذيفة بن يمان 460

روايتى از حسين بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلام 461

روايتى از ابو ايّوب انصارى خزرجىّ-خالد بن زيد بن كليب 462

رواياتى از ابو سعيد خدرىّ-سعد بن مالك 463

روايتى از ابو امامه باهلىّ-صدىّ بن عجلان 481

ص:6

روايتى از طلحة بن عبيد اللّه 482

رواياتى از ابو طفيل عامر بن واثله ليثىّ 483

روايتى از امّ المؤمنين عايشه 485

روايتى از عبد الرّحمن بن عوف 485

چند روايت از عبد اللّه بن حارث بن جزء زبيدىّ 486

روايتى از ابن عبّاس-عبد اللّه بن عبّاس 486

رواياتى از عبد اللّه بن عمر 487

رواياتى از عبد اللّه بن عمرو بن عاص 488

رواياتى از عبد اللّه بن مسعود 490

چند روايت از عثمان بن أبى العاص ثقفىّ 511

رواياتى از امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام 512

روايتى از علىّ هلالىّ-علىّ بن علىّ هلالىّ 520

روايتى از عمران بن حصين 521

روايتى از عوف بن مالك 522

رواياتى از قرّة بن إياس مزنىّ 522

رواياتى از ماجد صدفىّ 524

روايتى از ابو جحيفه وهب بن عبد اللّه سوائىّ 526

رواياتى از امّ سلمه هند 526

موضوع خسف 529

رواياتى از حفصه دربارۀ خسف 538

روايتى از امّ المؤمنين 539

روايتى از امّ حبيبه-رمله 540

رواياتى از صفيّه دربارۀ خسف در بيداء 541

ص:7

رواياتى از عايشه 542

روايتى از علىّ بن الحسين امام زين العابدين عليه السّلام 545

رواياتى از قتادة بن دعامه 546

فهارس

فهرست احاديث به ترتيب الفبا 551

فهرست موضوعى احاديث،به ترتيب الفبايى راويان صحابى 561

فهرست موضوعى براساس شمارۀ احاديث 567

فهرست طبقات راويان 570

فهرست راويان به ترتيب الفبا،همراه با شمارۀ طبقه و روايت 585

الف-شمارى از راويان معروف به«ابن...»585

ب-شمارى از راويان معروف به كنيه 588

ج-فهرست راويان به ترتيب الفبا 594

منابع و مآخذ 633

ص:8

سخن ناشر

«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوٰارِثِينَ»

قصص 5

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

پايبندى به مسأله مهدويت و باور داشت ظهور منجى و مصلحى بزرگ كه با انگيزه اى الهى كره خاكى را از ستم و رنجورى بپيرايد و پهنه گيتى را از عدل و داد آكنده كند،تنها پيام قرآن و اعتقاد فرقه هاى مختلف مسلمان نيست،بلكه كتابهاى مقدّس ديگر اديان الهى نيز نويدش را داده اند و كيشهاى كهن جهان هم در آثار مكتوب خود و در آموزه هاى فكرى خويش به شكل حقيقتى انكارناپذير از آن ياد كرده اند (1).

در ميان فرقه هاى مسلمان اين باور به عنوان يك اصل بنيادين فكرى تلقّى شده و بخش درخور توجهى از ميراث فرهنگى مسلمانان به اين موضوع اختصاص يافته است. (2)

در اين ميان،شيعه اماميه،مهدويت را يك ضرورت دينى و واجب اعتقادى دانسته، برپايه شواهد صحيح و مسلّم آن را منطبق بر حضرت مهدى-عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف-

ص:9


1- -براى نمونه بنگريد به تورات،كتاب اشعياى نبى فصل 11،بند 1 تا 10؛انجيل لوقا،فصل 12،بند 35-36؛عهد عتيق(مزامير)،مزمور 37،بند 9-12؛جاماسب نامه،121؛اوپانيشاد 737.
2- -بنگريد به كتابنامه هاى نگارش يافته پيرامون مهدويت و امام زمان-عجّل اللّه فرجه الشّريف-.

فرزند امام حسن عسكرى عليه السّلام مى داند.البته در گذر تاريخ بوده اند كم مايگان معدودى كه ترديدها و تشكيكهاى بى اساسى را در رويارويى با اين انطباق،مجال طرح داده اند (1)كه در برابر اين موج و پاسخ به آن شبهات نيز آثار انبوه متقنى با نگرشهاى حديثى و كلامى به رشته تحرير درآمده است.

گفتنى است كه در لابه لاى اين گونه آثار،كتابهايى گرانسنگ همچون كمال الدّين شيخ صدوق و الغيبة نعمانى و شيخ طوسى-رضوان اللّه تعالى عليهم-از زاويه واكاوى ابعاد گونه گون مسأله مهدويت و اثبات درستى انطباق آن بر امام مهدى عليه السّلام بر ديگر كتابهاى به قلم آمده،و برترى دارد.

كتاب حاضر-كه فراروى شماست-نيز تلاشى است ارزنده در همين راستا كه به خامه دانشور فرهيخته جناب حجة الاسلام و المسلمين عبد الكريم عبداللّهى نژاد فراهم آمده و اين بحث علمى را در گستره زبان فارسى پربارتر نموده است.

محتواى پژوهشى اين كتاب،طبقه بندى جامعى است از راويان احاديث مهدويت از طريق اهل سنّت و دستمايه اى براى بازشناسى صحابه و پسينيان آنان كه به نقل اخبار مهدويت پرداخته اند و همچنين وارسى ميزان وثوق و اعتبار هريك از آنها كه طبعا در پژوهشهاى ديگرى از اين دست مفيد و راهنما خواهد بود.

در اينجا سزامند است از آية اللّه استاد واعظزاده به خاطر مقدمه اى كه نگاشتند و از همكاران فاضل و كوشا آقايان جعفر بياتى و مسعود ضيايى كه با ويراستارى علمى و فنى خود،كتاب را به شكل كنونى آراستند تشكر و قدردانى شود.

بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى

ص:10


1- -در اين زمينه بنگريد به بخش پايانى كتاب تاريخ تطوّر الفكر الشيعى و ترجمۀ آن به نام مكتب در فرايند تكامل.

مقدمۀ آية اللّه استاد محمّد واعظ زاده خراسانى

اشاره

كتاب نفيس«طبقات راويان احاديث نبوى دربارۀ حضرت مهدى عليه السّلام از نگاه اهل سنّت»در نوع خود بى نظير است.مؤلف محترم حضرت حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى عبد اللّهى،ابتكار به خرج داده و روايات اهل سنّت را در اين خصوص از كتابهاى مختلف،همراه معرّفى طبقات راويان آنها از مدارك معتبر آنان،در اين كتاب گرد آورده اند،جابه جا،به تحقيق نيز پرداخته اند.

اين كتاب در دو بخش تنظيم گرديده است:بخش اول كه شامل طبقات راويان است و در حقيقت بخش اصلى كتاب را تشكيل مى دهد،طبقات راويان و شرح حال آنان را به ترتيب حروف تهجّى با شمارۀ طبقۀ هركدام و با ترجيح نظر ابن حجر عسقلانى در موارد اختلاف نظر اهل فن در تعيين طبقۀ يك راوى،دربر دارد.

در بخش دوم،متن روايات هريك از صحابه،به ترتيب موضوعى و با ذكر تمام سند و مكرّرات آمده است.امتياز اين بخش در آن است كه خواننده تمام روايات يك صحابى و موضوعاتى را كه وى دربارۀ حضرت مهدى عليه السّلام نقل كرده با سندهاى مختلف منتهى به آن صحابى،در جلو خود مى بيند،و مى تواند بداند راويان بلاواسطۀ هريك از اصحاب چه كسانى بوده اند و هركدام از اصحاب،چند موضوع را دربارۀ مهدى عليه السّلام، روايت نموده اند.

ص:11

مثلا با مراجعه به روايات أبو هريره در صفحات 433 تا 444 مى توانيم پى ببريم كه راويان از وى 10 نفرند و هركدام چند روايت دارند بدين قرار:

1-ابو صالح،دو روايت:شمارۀ 1 و روايت آخر پس از رقم 31.

2-بشير بن نهيك:يك روايت:شمارۀ 2.

3-محمّد بن سيرين:دو روايت:رقم 30 و 31.

4-قبيصة بن ذويب چهار روايت:رقمهاى 4 و 5 و 6 و 8.

5-ابو شراعة:سلمة بن مجنون:دو روايت:رقمهاى 7 و 9.

6-ابو سلمه:يك روايت:رقم 10.

7-سحيم:يك روايت:رقم 11.

8-ابو مسلم الأغرّ:يك روايت:رقم 12.

9-نافع مولى أبى قتادة:الأنصارىّ هشت روايت:رقمهاى 13 تا 21.

10-سعيد بن سمعان:هشت روايت:رقمهاى 22 تا 29.

از اين جدول با عناوين ذكر شده در كتاب،چند مطلب به دست مى آيد:

اولا:از بين صحابه،بيشترين روايات دربارۀ حضرت مهدى عليه السّلام ابو هريره نقل كرده است:جمعا 32 روايت.

ثانيا:در روايات أبو هريره عمدتا 8 عنوان آمده است:

1-ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است.

2-ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى احقاق حقّ قطعى است.

3-مقام والاى مهدى عليه السّلام.

4-از نشانه هاى پيش از ظهور:خروج رايات سياه از خراسان است.

5-خروج سفيانى از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام است.

6-نزول حضرت عيسى عليه السّلام و امامت حضرت مهدى عليه السّلام.

7-محلّ بيعت با مهدى عليه السّلام ميان ركن و مقام.

ص:12

8-وفور نعمت در حكومت مهدى عليه السّلام.

ثالثا:اين روايات هرچند در كتابهاى مختلف از طرق گوناگون رسيده است،تا 32 رقم.ولى بسيارى از آنها مكرّر است به خصوص رواياتى كه به يك راوى منتهى مى گردد،مانند روايات نافع مولى ابى قتادة،و روايات سعيد بن سمعان و جز آنها.

رابعا:با ارجاع مكرّرات به يك روايت،تعداد روايات أبو هريره بسيار كمتر از 32 روايت است.

و در همين جا يادآورى مى گردد كه اين قبيل روايات بايد زير يك رقم ذكر مى شدند تا باعث اشتباه و اغواى خوانندگان نشوند يا لا اقل در پايان روايات يك صحابى،به اين نكته اشاره مى گرديد كه روايات مكرّر،در اصل يك روايت به شمار مى آيند.

خامسا:با اين نوع گردآورى روايات،راه تحقيق در صحّت و سقم روايات-چنانكه ما انجام داده ايم-آسان مى گردد.اين امر دربارۀ روايات چند صحابى نيز صادق است.

و اگر راويان مذكور در بخش دوم كتاب را با ارجاع هر دسته از مكرّرات به يك روايت شماره كنيم،تعداد روايات،از عدد 284 كه در پايان اين بخش آمده خيلى كمتر خواهد بود.

سادسا:با مقايسۀ روايات و عناوين مذكور براى روايات هريك از راويان،معلوم خواهد شد كه يك عنوان مثلا«خروج سفيانى»را چند نفر از صحابه روايت كرده اند.

به هرحال بخش اول كتاب راه تحقيق و تفحّص در سند روايات را آسان نموده است،و صرف نظر از خود صحابه،راويان پى درپى هركدام از آنها را مى توان شناخت و ارزيابى كرد،و آن گاه به داورى دربارۀ روايات پرداخت.

اظهار نظر و نقد

اين جانب با قدردانى از زحمات جناب استاد عبد اللّهى و اعتراف به اينكه تاكنون

ص:13

كارى چنين تخصّصى و مستند دربارۀ روايات مربوط به حضرت مهدى عليه السّلام صورت نگرفته است-هرچند كسانى به گردآورى روايات بسيار پرداخته اند-در عين حال، براى دستيابى به آنچه درست تر مى دانم از يادآورى چند نكته ناچارم:

اول:بايد توجه كنيم كه از مجموع اين روايات با عناوين گوناگون يك مطلب قطعى به دست مى آيد،و آن اينكه اصل مسألۀ مهدى عليه السّلام و ظهور حضرتش امرى قطعى بوده است،چه در بين صحابه و چه كسان پس از ايشان.حال اگر كسى در مضامين برخى از اين روايات يا در سند آنها تشكيك كند به اصل مسأله،ضرر نمى رساند و نيز اگر اصل مسأله مورد ترديد بود مى بايد آنان دچار ترديد مى گرديدند.

من در اين باره يك سخنرانى كرده ام كه متن آن در جلد دوم مجموعۀ مقالات من «ميراث ماندگار»چاپ خواهد شد.در آن سخنرانى گفته ام:از خلال حوادث تاريخى به دست مى آيد كه اصل مسأله مهدىّ عليه السّلام در صدر اول قطعى بوده است.

مثلا طبرى نقل مى كند (1)كه هنگام خروج حضرت امام حسين عليه السّلام از مكه در روز عرفه،عبد اللّه بن عمرو بن عاص با فرزدق شاعر كه از كوفه مى آمد روبه رو شد و با اشاره به حضرت امام حسين عليه السّلام گفت:«هذا هو المهدىّ»و به اين خاطر ميان آن دو نفر سخن درگرفت.

ابن سعد در طبقات (2)در حالات عمر بن عبد العزيز نقل مى كند كه سعيد بن مسيّب درباره اش مى گفت:«هذا هو المهدىّ»ما از اين دو سخن مى فهميم كه نه تنها مسألۀ مهدى در آن هنگام مسلّم بود،بلكه در هنگام حكومت فاسد بنى اميه انتظار آمدن مهدى هم وجود داشته است و مصلحان را مهدى مى پنداشته اند.

ادعاى مختار ثقفى دربارۀ محمّد بن حنفيّه كه او مهدى است هرچند درست نبود،اما خطاى او در تطبيق بود و كسانى كه ادعاى او را رد مى كردند،همين خطاى او را دربارۀ محمد نادرست مى دانستند نه اصل خبر مهدى را.

ص:14


1- -در حوادث قيام امام حسين عليه السّلام.
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 333.

اين قبيل نكات تاريخى-و مانند اينها-دربارۀ كليۀ كسانى كه از قرن اول به بعد داعيۀ مهدويّت داشته اند صادق است،و آنها از يك امر قطعى و يك عقيدۀ همگانى، سوء استفاده مى كرده اند.

به نظر مى رسد اولين كسى كه از اين امر قطعى،استفاده كرده همان مختار ثقفى است، دربارۀ محمّد بن حنفيّه كه نام او محمد و كنيه اش ابو القاسم بوده،و با حديثى از رسول خدا درباره مهدى عليه السّلام تطبيق داده شده است.

سپس عبد اللّه بن حسن بن حسن با اصرار و تأكيد،امر مهدى را با فرزند خود محمد نفس زكيّه،منطبق دانست و عدّه اى با او به عنوان مهدى،بيعت كردند.حديث«اسمه اسمى و اسم أبيه اسم أبى»كه در چند سند راجع به مهدى آمده است،تحريف حديث رسول خداست جهت تطبيق بر«محمد بن عبد اللّه محض»ملقّب به«نفس زكيّه».

دوم:احاديث«خروج رايات سود از خراسان»در صفحات 435 و 436 به نقل دو راوى از ابو هريره،و در صفحات 446 و 447 به نقل يك راوى از ثوبان،به ظن قوى از مجعولات داعيان و حاميان بنى عباس است كه دربارۀ خروج ابو مسلم از خراسان جعل گرديده است.

عجيب است كه ابو جعفر منصور،بنا به روايت صفحه 487،از همين روايات براى اثبات خلافت بنى عباس بهره گرفته و به همين خاطر احتمالا نام فرزند و جانشين خود را«مهدى»گذارده است.منصور اين روايت را از پدرش از جدش«عباس»نقل كرده است.

در همين جا يادآور مى شود:علمهاى سياه بنى عباس،رمزى از فاجعۀ كربلا و شهادت امام حسين عليه السّلام بود كه بنى عباس به منظور تحريك احساسات مردم،عليه بنى اميه از آن حادثه بهره مى گرفتند و داعيان آنان هنگام تبليغ و دعوت،مصيبت امام حسين عليه السّلام را مى خواندند و ربطى به پرچم پيغمبر نداشته است،بلكه نقل شده پرچم رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله غالبا سفيد بوده است.

همچنين روايت شمارۀ 232 در صفحۀ 518 بر خروج ابو مسلم از«ماوراء النّهر»

ص:15

قابل انطباق است.

به نظر مى رسد حديث شمارۀ 151 در صفحۀ 489«حتّى يهرب صاحبهم،فيؤتى بين الرّكن و المقام،فيبايع و هو كاره...»بر خلفاى بنى عباس يا بنى اميه،منطبق باشد، بايد به تاريخ حوادث مكه،مراجعه شود.چطور با مهدى به زور و با اكراه بيعت مى كنند؟

سوم:در حديث شمارۀ 148 صفحۀ 486،عيسى در آخر امّت و مهدى در وسط امّت،آمده تا بر بنى عباس كه از خاندان پيغمبر بودند منطبق شود،درحالى كه در احاديث صفحۀ 438 و 439 عيسى و مهدى هردو باهم مى آيند و مهدى بر عيسى امامت مى كند.پس اين هم يك تحريف در روايات مهدى است.

چهارم:روايات جابر بن سمرة،شماره هاى 39 تا 53 از صفحه 449 تا صفحۀ 454 كه ظاهرا همه در اصل يك يا دو روايت اند و توسط جابر و پسر عمويش ابو جحيفة روايت شده به اين مضمون كه پيغمبر فرموده پس از وى 12 امير يا خليفه از قريش مى آيند ظاهرا به نفع بنى اميه جعل شده است به اين بيان:

أوّلا:عدد«اثنى عشر»در داستان حضرت موسى عليه السّلام و طوائف بنى اسرائيل آمده است.رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله نيز از بين انصار 12 نقيب،معيّن فرمود كه بنا به نقل ابن سعد در شرح حال آنان همه«كامل»شمرده مى شدند.كامل به كسى مى گفتند كه خط و شنا و اسب سوارى و تيراندازى مى دانست.همچنين در روايت،آن حضرت از«ائمه اثنى عشر»خبر داده است.در روايات جابر،از اين سابقۀ عدد 12 بهره گرفته شده و 12 امير يا خليفه را براى مشروعيت خلافت بنى اميه و ادامۀ آن جعل كرده اند.

ثانيا:«كلّهم من قريش»و نه«كلّهم من أهل بيتى»گفته اند تا قابل تطبيق بر بنى اميّه باشد،ضمنا ادّعاى خوارج كه«خلافت به قبيلۀ خاصى اختصاص ندارد»باطل گردد.

اصولا در آغاز خلافت ابو بكر،اختصاص خلافت به قريش،عليه انصار كه داوطلب خلافت بودند جعل شد و بنى اميّه هم با هدف ادامۀ خلافت خودشان به آن تمسّك مى كردند.

ثالثا:جابر بن سمرة مى گويد:پيغمبر جملۀ«كلّهم من قريش»را آهسته گفت تا به

ص:16

وى نگويند پيغمبر خطبه مى خواند و ما اين جمله را از وى نشنيديم.حال بايد از وى پرسيد چرا آهسته گفت؟

رابعا:ظاهر اين روايات آن است كه پيغمبر خبر داده پس از وى 12 امير يا خليفه متصدى اين مقام و منصب خواهند شد،نه اينكه بايد بشوند.و اگر مراد از آن 12 امير، ائمّۀ اهل بيت بود بايد به جاى«كلّهم من قريش»،«كلّهم من أهل بيتى»مى فرمود.ما مى دانيم كه از ائمۀ اهل بيت،تنها دو نفر-على و امام حسن عليهما السّلام-خلافت و امارت كرده اند:على عليه السّلام چهار سال و اندى و امام حسن فقط شش ماه و بقيۀ آنان به اين سمت قيام نكردند.

حال،بايد براى كشف اين تحريف و جعل،بررسى كنيم كه اين جابر بن سمره در عصر معاويه چه سمتى داشته است كه دست به چنين دروغى به نفع بنى اميه زده است؟

خامسا:علاوه بر همۀ آنچه گفته شد،در اين روايات نام«مهدى»نيامده است بلكه شارحان حديث،آن را بر حضرت مهدى عليه السّلام تطبيق داده اند.

متأسّفانه بسيارى از نويسندگان شيعه به اين نكات توجه نكرده،سعى نموده اند اين روايات را كه در حقيقت يك يا دو روايت است بر«ائمۀ اثنى عشر از اهل بيت»تطبيق دهند.

ما با آن همه روايات دربارۀ اهل بيت عليهم السّلام از جمله روايت متواتر«ثقلين»نيازى به اين قبيل روايات مبهم و مشكوك نداريم.به جز اين چند دسته از روايات كه مورد نقد قرار گرفت،روايات ديگر كتاب دربارۀ حضرت مهدى عليه السّلام قابل انطباق است،و حتى ضعف سند برخى از آنها به لحاظ انجبارشان با روايات ديگر ضررى به اصل مطلب نمى رساند.و السّلام عليه و على آبائه الطّاهرين.أللّهمّ عجّل فرجه،و اجعلنا من أعوانه و أنصاره.آمين يا ربّ العالمين.

محمّد واعظزاده خراسانى

ص:17

ص:18

پيشگفتار

اشاره

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الحمد للّه ربّ العالمين،و الصّلاة و السّلام على محمّد و آله الطّاهرين

شيوه اى كه در كتاب حاضر مورد نگارش احاديث،صحابيان و منابع،اعمال شده به شرح زير است:

1-اختصاص بخش پايانى كتاب،به ذكر متن احاديث مسند از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله دربارۀ مهدى عليه السّلام.

2-شماره گذارى روايات به منظور دستيابى آسان به آن در ارجاعات مربوط به طبقات راويان.

3-تنظيم احاديث براساس حروف الفبايى اسامى صحابه،بجز كسانى كه نام مشخّصى نداشته باشند؛مانند ابو هريره و بجز احاديث نقل شده توسط امّ حبيبه(رمله)و حفصه كه پس از نقل حديث خسف،توسط امّ سلمه،آمده است.

4-نقل روايات از كتابهاى روايى به ترتيب اهميّت و تاريخ نگارش.

5-ترتيب موضوعى احاديث.

6-پيروى از نظر«ابن حجر عسقلانىّ»،در صورت اختلاف نظر ميان عالمان رجال شناس در معرّفى اشخاص به نام يا كنيه يا ابن،و نيز در طبقه بندى؛مثلا«ابو ودّاك

ص:19

جبر بن نوف همدانى»را«ذهبىّ»در باب كنيه،(-ابو ودّاك)نوشته است،ولى ابن حجر در باب اسامى(-جبر بن نوف)آورده كه از نظر وى پيروى شده است.و نيز در طبقه بندى،ابو داود طيالسىّ را«ذهبىّ»در تذكرة الحفّاظ در طبقۀ هفتم نگاشته،امّا«ابن حجر او را در طبقۀ نهم يادآور شده كه از نظر وى پيروى شده است.

7-راويان احاديث خسف كه مستقيما مربوط به حضرت مهدى عليه السّلام نمى باشد،در طبقات راويان يادآورى نشده است.

8-در مورد راويانى كه تاريخ فوت آنان به دست نيامده،فقط به ذكر طبقه اكتفا شده است.

9-از كتاب طبقات ابن سعد و خليفة بن خيّاط،به ترتيب،با عناوين:الطبقات الكبرى و الطبقات،ياد شده است.

10-در هرجا كه از تقريب التّهذيب،صفحه اى ارائه شده است مقصود،چاپ دار المعرفه بيروت،سال 1395 ق.با تحقيق عبد الوهّاب عبد اللّطيف است.

11-با توجه به اينكه در آغاز تمامى رواياتى كه از كتاب مسند احمد بن حنبل(دورۀ شش جلدى،چاپ بيروت)نقل مى شود،عبارت«حدّثنا عبد اللّه،حدّثنى أبى»تكرار شده است،به منظور اختصار،عبارت مكرّر ياد شده-بجز در روايت شمارۀ 6 كه براى نخستين بار آمده،-حذف گرديده است.

12-رموز يا نشانه هاى اختصارى كه در كنار نام صحابه آمده به پيروى از نوشته ابن حجر در مقدّمه تقريب التّهذيب،و نيز مزّى،در مقدمۀ تهذيب الكمال بدين قرار است:

ععلامتجماعت(صاحبان صحاح شش گانه)

خ-بخارى در صحيح

م-صحيح مسلم

مق-مسلم در مقدّمه

د-سنن ابى داود

ص:20

س-سنن نسائى

ت-سنن ترمذىّ

ق-سنن ابن ماجه قزوينى

4-سنن چهارگانه(ابى داود،نسائى،ترمذى،ابن ماجه)

خت-تعليقات بخارى در صحيح

بخ-بخارى در الأدب المفرد

عخ-بخارى در خلق أفعال العباد

ز[ر]-بخارى در جزء القراءة خلف الإمام

ى-بخارى در رفع اليدين فى الصّلاة

مد-ابو داود در المراسيل

صد-ابو داود در فضائل الأنصار

خد-ابو داود در الناسخ

قد-ابو داود در القدر

ف-ابو داود در التفرّد

ل-ابو داود در المسائل

كد-ابو داود در مسند مالك

تم-ترمذىّ در الشمائل

ص-نسائى در خصائص امير المؤمنين علىّ بن أبى طالب رضى اللّه عنه

عس-نسائى در مسند علىّ رضى اللّه عنه

كن-نسائى در مسند مالك

فق-ابن ماجه قزوينى در التفسير

و براى كسى كه در جوامع شش گانه روايتى نباشد،كلمه«تمييز»آورده شده است.

ص:21

تعريف برخى از اصطلاحات

اشاره

با توجّه به لزوم آشنايى با پاره اى از اصطلاحات موجود در اين كتاب،مقتضى است به تعريف برخى از آنها پرداخته شود.

طبقه

واژۀ«طبقه»در لغت به معناى مرتبه است و نيز به گروهى گفته مى شود كه شبيه يكديگرند. (1)

اما در اصطلاح رجالى،عبارت است از گروه معاصر كه از جهت سنّ و سال،نزديك به هم و در اخذ حديث از مشايخ و استادان،مشترك باشند. (2)

ص:22


1- -بنگريد به:ابن الصّلاح شهرزورىّ،علوم الحديث،ص 357(در نوع 63 از انواع علوم الحديث)؛ مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 599؛سيوطى،جلال الدّين،تدريب الرّاوى،ج 2،ص 381؛فريد وجدى،دائرة المعارف القرن العشرين،ج 5،ص 686.
2- -بنگريد به:علوم الحديث،ص 357؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 599؛تدريب الرّاوى،ج 2،ص 381؛تهانوى در كشّاف اصطلاحات الفنون،ص 917، [1]نوشته است:«الطبقة...لغة: القوم المتشابهون،و في اصطلاح المحدّثين عبارة عن جماعة اشتركوا في السّن و لقاء المشايخ و الأخذ عنهم،فإمّا أن يكون شيوخ هذا الرّاوى شيوخ ذلك أو يماثل أو يقارن شيوخ هذا شيوخ ذلك،و بهما اكتفوا بالتشابه في الأخذ»و نيز بنگريد:نور الدّين عتر،منهج النّقد فى علوم الحديث،ص 145. [2]

صحابه

واژۀ«صحابه»به فتح صاد،جمع«صاحب»و در لغت به معناى يار است.

بجز اين مورد،جمع وزن فاعل بر فعاله،نيامده است (1).

و نيز«صحب»و«اصحاب»،جمع صاحب است؛مانند ركب و راكب،انصار و ناصر، و اشهاد و شاهد (2).

در كشّاف اصطلاحات الفنون آمده است:«صاحب»به معناى يار و همراه است و صاحبون،اصحاب،صحابه،صحبان،صحب و...،جمع صاحب است،و«صحابىّ» منسوب به صحابه مى باشد.

اما تعريف«صحابىّ»در اصطلاح رجالى،براساس نوشتۀ«ابن حجر عسقلانىّ» عبارت است از:«كسى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله را در حال ايمان،ديدار كرده باشد و با اسلام از دنيا رفته باشد». (3)

شمار صحابه در هنگام رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بيش از يكصد و چهارده هزار نفر بوده كه در حدود صد هزار نفر،از آن حضرت،استماع حديث كرده اند. (4)و آخرين صحابى كه چشم از دنيا فرو بست،ابو الطّفيل عامر بن واثله بود كه در سال 110 ه.درگذشت. (5)

يادآور مى شود كه از نظر اهل سنّت تمامى صحابۀ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله عادل مى باشند:

ص:23


1- -بنگريد به:ابن منظور،لسان العرب:«و لم يجمع فاعل على فعالة إلاّ هذا...قال الجوهريّ:الصّحابة، بالفتح:الأصحاب،و هو في الأصل مصدر،و جمع الأصحاب أصاحيب».
2- -همان،مادّۀ«صحب».
3- -الإصابة فى تمييز الصّحابة،ج 1،ص 7:« [1]أصحّ ما وقفت عليه فى تعريف الصّحابىّ أنّه:«من لقي النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم مؤمنا به و مات على الإسلام»،و هذا التعريف مبنيّ على الأصحّ المختار عند المحقّقين كالبخاريّ و أحمد بن حنبل و من تبعهما».و بنگريد به:تدريب الرّاوى،ج 2،ص 209.
4- -بنگريد به:الإصابة في تمييز الصّحابة،ج 1،ص 4.
5- -بنگريد به:شرح حال وى در همين كتاب.

«الصّحابة كلّهم عدول». (1)

عبادله

مراد از كلمۀ عبادله يعنى عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن عبّاس،عبد اللّه بن زبير و عبد اللّه ابن عمرو بن عاص،كه از صحابه هستند،و عبد اللّه بن مسعود از عبادله،شمرده نمى شود. (2)

خاطر نشان مى سازد كه به گفته«مسروق»،دانش صحابه به شش تن يعنى عمر، علىّ،ابىّ،زيد،ابو الدّرداء و ابن مسعود،و دانش اين شش تن به علىّ و عبد اللّه بن مسعود منتهى مى شود. (3)

تابعين

واژۀ تابعين،جمع تابع و«تابعىّ» (4)با ياى مشدّد و نسبت است.اين جمع برخلاف قياس است؛زيرا قياس،آن بود كه تابعيّين گفته شود.

«تابعىّ»در اصطلاح،عبارت است از كسى كه صحابىّ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را در حال ايمان ديدار كرده باشد و با اسلام از دنيا رفته باشد. (5)

ص:24


1- -تدريب الرّاوى،ج 2،ص 214؛و بنگريد به:علوم الحديث،ص 264؛مقدّمة ابن الصلاح و محاسن الاصطلاح،ص 427 و نيز الإصابة:«اتّفق أهل السنّة على أنّ الجميع عدول».
2- -تدريب الرّاوى،ج 2،ص 219:«و من الصّحابة العبادلة و هم ابن عمر،و...و ليس ابن مسعود منهم، قاله:احمد بن حنبل،قال البيهقيّ:لأنّه تقدّم موته».و بنگريد به:علوم الحديث،ص 266؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 430.
3- -علوم الحديث،ص 267؛تدريب الرّاوى،ج 2،ص 218؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 431.
4- -تدريب الرّاوى،ج 2،ص 234.
5- -كشّاف اصطلاحات الفنون:«التابعيّ بالياء المشدّدة عند أهل الشرع هو من لقي الصّحابيّ مؤمنا بالنبيّ صلّى اللّه عليه و سلم و مات على الإسلام».

تابعان داراى مراتب مختلفى مى باشند. (1)

مخضرم

واژۀ«مخضرم»به فتح راء،يعنى كسى كه زمان جاهليت و اسلام را درك كرده باشد، ولى موفّق به ديدار پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نشده باشد.

مخضرمان را از تابعان مى شمرند. (2)

مولى

در سند بسيارى از احاديث آمده كه«مولى فلان»يا«مولى بنى فلان».اين واژه ممكن است به يكى از معانى زير باشد: (3)

1-ولاى عتق؛يعنى مولى و مالك عبد پس از آزاد كردن وى،بر او ولاى عتق و آزاد كردن دارد،يعنى چنانچه عبد آزاد شده بميرد و وارثى نداشته باشد،مولاى پيشين كه او را آزاد كرده از او ارث مى برد،ازاين رو«مولى فلان»يعنى معتق و آزاد شدۀ فلانى،كه معمولا در كتابهاى رجالى به همين معنا به كار رفته است.

2-ولاء اسلام؛مانند ابو عبد اللّه محمد بن اسماعيل بخارى مولى الجعفيّين كه جدش «مغيره» (4)مجوسى بود و به دست«يمان بن اخنس جعفىّ»مسلمان شد،ازاين رو بخارى جعفىّ گفته مى شود كه منسوب به جعفيّين است.

ص:25


1- -بنگريد به:ابن حجر عسقلانىّ،تقريب التهذيب،ج 1،ص 5.
2- -علوم الحديث،ص 273؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 451؛تدريب الرّاوى،ج 2،ص 238:«و من التّابعين المخضرمون،واحدهم مخضرم(بفتح الرّاء)،و هو الّذى أدرك الجاهليّة و زمن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم و لم يره».
3- -بنگريد به:علوم الحديث،ص 359(نوع 64 از انواع علوم حديث)؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 602؛تدريب الرّاوى،ج 2،ص 382؛دراية الحديث،ص 20.
4- -بنگريد به:تدريب الرّاوى،ج 2،ص 382.

3-ولاء حلف؛و هم پيمانى؛مانند مالك بن انس(پيشواى مالكيان)كه از قبيله حمير است،ولى چون قبيلۀ حمير با قبيلۀ تيم قريش هم پيمان بودند،وى را تيمىّ نيز مى گويند.

القاب علمى راويان به ترتيب اهميّت

مسند

«مسند»به كسر نون،در اصطلاح يعنى كسى كه حديث را با سند نقل مى كند،خواه از روى علم و آگاهى يا صرف روايت باشد. (1)

محدّث

واژۀ«محدّث»،مقامى برتر از«مسند»است و در اصطلاح به كسى مى گويند كه سلسلۀ سند حديث و حال راويان آن را بداند. (2)

حافظ

«حافظ»در اصطلاح يعنى كسى كه افزون بر حفظ بسيارى از متون حديث،سنن پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلسلۀ سند آن را بداند و بر احوال راويان و طبقات مشايخ روايت،كاملا احاطه داشته باشد. (3)

حجّت

«حجّت»يعنى كسى كه افزون بر حفظ سيصد هزار حديث،سلسلۀ سند و متن آن را نيز بداند. (4)

ص:26


1- -بنگريد به:تدريب الرّاوى،ج 1،ص 43:«هو من يروي الحديث بإسناده،سواء كان عنده علم به أو ليس له إلاّ مجرّد رواية».
2- -بنگريد به:تدريب الرّاوى،ج 1،ص 43؛منهج النّقد في علوم الحديث،ص 76.
3- -بنگريد به:علوم الحديث و مصطلحه،ص 71.
4- -بنگريد به:منهج النّقد في علوم الحديث،ص 77. [1]

حاكم

«حاكم»يعنى كسى كه بر تمامى احاديث بجز اندكى،احاطۀ علمى داشته باشد. (1)

امير المؤمنين در حديث

اين مقام،برترين مراتب علمى راويان است. (2)

الفاظ تعديل

الفاظ تعديل برحسب نوشته سيوطىّ (3)داراى مراتب متعددى است:

1-توصيف به افعل،مانند:أوثق النّاس،أثبت النّاس.

2-تكرار الفاظ تعديل،مانند:ثقة ثقة،ثقة ثبت، (4)ثقة حجّة،ثقة حافظ.

3-ثقه،متقن،ثبت،حجّت،عدل،حافظ،ضابط.

4-صدوق،محلّه الصّدق،لا بأس به،مأمون،خيار،ليس به بأس.

5-شيخ،يكتب حديثه،ينظر فيه،حسن الحديث،صدوق سيّئ الحفظ،صدوق يهمّ، صدوق له أوهام،صدوق بآخره،(مرمىّ به:تشيّع،قدر،نصب و ارجاء نيز ملحق به اين مرتبه مى باشند).

6-صالح الحديث،يكتب حديثه للاعتبار،ينظر فيه،صدوق إن شاء اللّه،أرجو أن لا بأس به،صويلح،مقبول.

الفاظ جرح

الفاظ جرح نيز داراى مراتبى بدين شرح است:

ص:27


1- -بنگريد به:منهج النّقد في علوم الحديث،ص 77. [1]
2- -همان.
3- -بنگريد به:تدريب الرّاوى،ج 1،ص 342.
4- -در مصباح المنير،آمده است:«ثبت»به سكون باء،يعني متثبّت در امور،ثبت الجنان،يعني ثابت القلب،و رجل ثبت،به فتح باء،يعني عدل ضابط،كه جمع آن اثبات است.

1-ليّن الحديث،كتب حديثه،ينظر فيه اعتبارا،فيه مقال.

2-ليس بقويّ،يكتب حديثه للاعتبار.

3-ضعيف الحديث،ضعيف،منكر الحديث،حديثه منكر،واه ضعّفوه.

4-متروك الحديث،كذّاب،ساقط لا يكتب حديثه و لا يعتبر به و لا يستشهد، مردود الحديث،ضعيف جدّا،ذاهب،ذاهب الحديث،متّهم بالكذب،كذّاب دجّال، وضّاع،يضع،له بلايا،هذا الحديث من بلاياه.

از مراتب الفاظ جرح،تعبيرات زير است:

مضطرب،لا يحتجّ به،مجهول،لا شيء،ليس بذلك،ليس بذاك القويّ،فيه،في حديثه ضعف.

تدليس

«تدليس»در لغت به معناى فريفتن و در اصطلاح داراى اقسامى است، (1)از قبيل:

1-تدليس در اسناد؛يعنى حديثى از شخص معاصر نقل و چنين وانمود كند كه حديث را از او استماع كرده است؛مثلا بگويد:«قال فلان»يا«عن فلان»،در صورتى كه با او ملاقاتى نداشته و يا اگر ديدارى حاصل شده،شخصا از او حديثى نشنيده است.

يا در سلسلۀ سند،شخصى را كه ضعيف است،حذف كند تا حديث را در شمار احاديث خوب معرّفى كند.

2-تدليس در شيوخ؛يعنى نام يا كنيه يا لقب غير مشهور شيخ حديث را بياورد تا شناخته نشود. (2)

كسى كه اهل تدليس است،«مدلّس»و حديث تدليس شدۀ او را«مدلّس»مى نامند.

ص:28


1- -بنگريد به:مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 165 و 168(نوع 12 از انواع علوم حديث).
2- -بنگريد به:علوم الحديث،ص 66(نوع 12 از انواع علوم حديث)؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 165؛تدريب الرّاوى،ج 1،ص 223.

توضيح برخى از رموز يا نشانه هاى اختصارى

«ثنا»و«نا»يعنى حدّثنا

«أنا»يعنى أخبرنا

«ح»علامت حيلوله مى باشد؛يعنى چنانچه متنى به دو سند نقل شود هنگام انتقال از سندى به سند ديگر،حرف«ح»نوشته مى شود كه حائل ميان دو اسناد است و به نظر برخى رمز«الحديث»مى باشد. (1)

يادآورى مهم

همان گونه كه جلال الدّين عبد الرّحمن بن ابى بكر سيوطىّ با نقل برخى از احاديث پيامبر صلّى اللّه عليه و اله دربارۀ مهدى عليه السّلام،رموز«صح»،«ح»و«ض»را نگاشته است (2)،احاديثى كه از پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله دربارۀ حضرت مهدى عليه السّلام روايت شده به سه دستۀ صحيح،حسن و ضعيف تقسيم مى شود.

ص:29


1- -بنگريد به:علوم الحديث،ص 180(امر 15 از نوع 25)؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الاصطلاح،ص 320؛تدريب الرّاوى،ج 1،ص 86.
2- -بنگريد به:الجامع الصغير فى أحاديث البشير النّذير،دار الفكر للطّباعة و النشر و التّوزيع،بيروت،چاپ اول،1401 ق،ج 2،ص 672،حديث شماره 9241(حرف ميم):«المهدىّ من عترتى:من ولد فاطمة»،(د.ه.ك)،(صح)[1]؛شماره 9243:«المهدىّ منّا أهل البيت يصلحه اللّه فى ليلة»(حم.ه)، (ح)[2]؛شماره 9242:«المهدىّ من ولد العبّاس عمّى».(قط)،(ض)[3]. در توضيح اين رموز آمده است: [(1)]«لأبي داود،و لابن ماجة،و للحاكم في مستدركه،كلّهم عن أمّ سلمة،حديث صحيح». [(2)]«لأحمد في مسنده و لابن ماجة،كلاهما عن عليّ،حديث حسن». [(3)]«للدارقطنىّ في الأفراد عن عثمان.حديث ضعيف».

ص:30

بخش نخست: طبقات راويان

اشاره

ص:31

ص:32

طبقۀ نخست:صحابيان

ابو هريره/ع

ابو هريره دوسىّ،يكى از صحابيان مشهور كه در نام او و نام پدرش اختلاف فراوان بى مانندى است،«اختلفوا فى اسم أبى هريرة،و اسم أبيه اختلافا كثيرا لا يحاط به و لا يضبط فى الجاهليّة و الإسلام» (1)،«و قد اختلف فى اسمه اختلافا كثيرا لم يختلف فى اسم آخر مثله و لا ما يقاربه» (2).

رجال شناسان نام او و نام پدرش را چنين مى نگارند:

عبد الرّحمن بن صخر،عبد الرّحمن بن غنم،عبد اللّه بن عائذ،عبد اللّه بن عامر،عبد اللّه ابن عمرو،سكين بن دومه،سكين بن رزمه،سكين بن هاني،سكين بن ثرمل،سكين بن صخر،عامر بن عبد شمس،عامر بن عمير،برير بن عشرقه،عبد نهم،عبد شمس،غنم، عبيد بن غنم،عمرو بن غنم،عمرو بن عامر،سعيد بن حارث و...

به خاطر مشخص نبودن نام او و نام پدرش،زير عنوان كنيه«ابو هريره»نگاشته شد.

امّا علت ناميدن او به«ابو هريره»اين است كه او بچه گربه ها را همراه خود مى برد،

ص:33


1- -ابن عبد البرّ قرطبىّ،الاستيعاب( [1]ضميمۀ الإصابة في تمييز الصّحابة)ج 12،ص 168،ش 3208.
2- -ابن اثير جزرىّ،اسد الغابة،ج 6،ص 319،ش 6319. [2]

روزى بچه گربه اى در آستين خود داشت،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را ديد و به همين مناسبت،وى را به كنيۀ«ابو هريره»خطاب كرد (1).

ابو هريره در سال خيبر(محرّم سال 7 ه.)مسلمان شد،و احاديث بسيار زيادى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نقل مى كند.

او در دوران خلافت عمر بن خطّاب،مدتى به عنوان حاكم بحرين منصوب شد.

وى در سال 57،58 و يا 59 ه،در 78 سالگى درگذشت و وليد بن عقبة بن ابى سفيان،بر او نماز خواند.

صاحبان صحاح شش گانه به احاديث وى فراوان استناد جسته اند (2).

راويان از او:پسرش محرّر،ابن عبّاس،ابن عمر،انس،واثله،جابر،مروان بن حكم، قبيصة بن ذؤيب،سعيد بن مسيّب،بشير بن نهيك،حفص بن عاصم بن عمر بن خطّاب، سعيد بن مرجانه،سليمان بن يسار،شهر بن حوشب،عكرمه،طاووس بن كيسان،عامر شعبىّ،عطاء،مجاهد،ابن سيرين،محمّد بن زياد جمحىّ،نافع مولى ابن عمر،نافع مولى أبى قتاده،ابو زرعه عمرو بن جرير،حميد و ابو سلمه پسران عبد الرّحمن بن عوف،حسن بصرىّ،عامر بن سعد بن ابي وقّاص،سعيد بن سمعان،عبد اللّه بن عتبة بن مسعود،عروة ابن زبير،ابو صالح السّمّان،و... (3)

راوى احاديث شماره:1 تا 31.

ص:34


1- -بنگريد به:اسد الغابة،ش 3208.
2- -بنگريد به:ابن سعد،الطبقات الكبرى،ج 4،صص 325 تا 341 خليفة بن خيّاط،الطبقات،ج 1،ص 252 ش 717،ابن عبد البرّ قرطبىّ،الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 12،ص 167،ش 3208؛ابن اثير جزرىّ،اسد الغابة،ج 6،صص 318 تا 321 ش 6319؛مزّىّ،تهذيب الكمال في أسماء الرّجال،ج 22،ص 90،ش 8275؛ [1]ذهبى،تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 32 تا 36 ش 16؛ابن حجر عسقلانىّ، الإصابة في تمييز الصّحابة،ج 12،ص 63،ش 1180؛ [2]تهذيب التّهذيب،ج 10،صص 294،297،ش 8708، [3]ابن حجر عسقلانى،تقريب التهذيب،ج 2،ص 484.
3- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 32 و 33،تهذيب التّهذيب،ج 10،ص 295،ش 8708. [4]

انس بن مالك/ع

انس بن مالك بن نضر انصارى خزرجىّ نجّارى،ده سال با افتخار در خدمت پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله بود،در سال 93 هجرى در سن 103 سالگى در بصره درگذشت.

خود او نقل مى كند هنگامى كه پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله به مدينه هجرت كرد،ده ساله بودم كه مادرم«أمّ سليم»دختر ملحان،مرا به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله برد و عرض كرد براى او دعا كن.حضرت براى فراوانى مال و فرزند او دعا كرد و بر اثر اين دعا،مال فراوانى به دست آورد و در زمانى كه از دنيا رفت،داراى 120 فرزند و نوه بود.

او يكى از تيراندازان ماهر بود كه گاهى در مسابقۀ تيراندازى با پسران،برنده مى شد.

صاحبان صحاح به روايات او استناد مى كنند.

او از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،ابو بكر،عمر،عثمان،عبد اللّه بن رواحه،فاطمه زهرا عليها السّلام،ثابت بن قيس،عبد الرّحمن بن عوف،ابن مسعود،مالك بن صعصعه،ابوذرّ،ابيّ بن كعب، ابو طلحه،معاذ بن جبل،عبادة بن صامت و...روايت كرده است.

راويان از او:حسن،سليمان تيمىّ،ابو قلابه،اسحاق بن ابى طلحه،قتاده،محمّد بن سيرين،زهرىّ،سعيد بن جبير،و... (1)

راوى احاديث شماره:32،33.

ثوبان هاشمىّ/بخ م 4

ثوبان بن بجدد،ابو عبد اللّه از طايفۀ حمير يمن كه اسير شده بود،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله وى را خريد و آزاد كرد و او را در پيوستن به كسان خود و ماندن نزد خويش آزاد گذاشت،ولى

ص:35


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 7،صص 17 تا 26؛الطبقات،ج 1،صص 205 و 206،ش 575؛ الاستيعاب،(ذيل الإصابه)،ج 1،ص 205،ش 84؛اسد الغابة،ج 1،ص 151،ش 258؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 44،ش 23؛تهذيب التهذيب،ج 1،صص 390 و 391،ش 607؛ [2]تقريب التّهذيب، ج 1،ص 84.

او ماندن در حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را برگزيد و همواره در سفر و حضر،ملازم حضرت بود و پس از رحلت آن حضرت،مقيم شام شد و در سال 54 ه.در«حمص»درگذشت.

مسلم در صحيح و ابو داود،ابن ماجه،ترمذىّ و نسائى در سنن و بخارى در الأدب المفرد،به روايات او استناد كرده اند.

راويان از او:ابو اسماء رحبىّ،معدان بن ابى طلحه،جبير بن نفير حضرمىّ، ابو ادريس خولانىّ،ابو سلام حبشى،راشد بن سعد،عبد اللّه بن ابى جعد و... (1)

راوى احاديث شماره:34 تا 38.

جابر بن سمرة بن جناده سوائىّ/ع

پدرش نيز صحابى به شمار مى آيد،مادرش خالده دختر ابو وقّاص،خواهر سعد بن ابى وقّاص است.

جابر ساكن كوفه شد و در سال 74 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به حديث او استناد كرده اند.

او از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و از نامبردگان زير روايت كرده است:

پدرش،دائى اش:سعد بن ابى وقّاص،عمر بن خطّاب،علىّ بن ابى طالب،ابو ايّوب، نافع بن عتبة بن أبي وقّاص.

راويان از او:سماك بن حرب،تميم بن طرفه،جعفر بن ابى ثور،ابو عون ثقفىّ، عبد الملك بن عمير،حصين بن عبد الرّحمن،ابو اسحاق سبيعىّ،و... (2)

ص:36


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 7،ص 400؛الطبقات،ج 1،ص 15،ش 17 و ج 2،ص 747،ش 2710؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 2،ص 106،ش 283؛اسد الغابة،ج 1،ص 296،ش 624؛ [1]تهذيب الكمال،ج 3،ص 271،ش 844؛تهذيب التهذيب،ج 1،صص 573 و 574،ش 899؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 573.
2- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 6،ص 24،الطبقات،ج 1،ص 132،ش 397؛ [3]الاستيعاب( [4]ضميمۀ

راوى احاديث شماره:39 تا 53.

جابر بن عبد اللّه انصارىّ/ع

جابر بن عبد اللّه بن عمرو بن حرام بن ثعلبه خزرجىّ سلمىّ،ابو عبد اللّه انصارىّ،فقيه و مفتى مدينه،صحابى فرزند صحابى است.مادرش«نسيبه»دختر عقبة بن عدىّ بود.او آخرين صحابى مدينه است كه در سال 73 يا 77 يا 78 ه.در سنّ 94 سالگى درگذشت.

صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد مى كنند.

جابر احاديث بسيارى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله روايت كرد و در مسجد النّبى صلّى اللّه عليه و اله حلقه درسى داشت.

جابر مى گويد:در 19 غزوه،حضور داشتم و در روز بدر،به اصحاب آب مى دادم.

پدرش در جنگ احد به شهادت رسيد.جابر در جنگ صفّين با علىّ بن ابى طالب عليه السّلام بوده است (1).

راويان از او:فرزندان او:عبد الرّحمن،عقيل،محمّد؛و نيز سعيد بن مسيّب،محمود ابن لبيد،ابو الزّبير،عمرو بن دينار،ابو جعفر الباقر،محمّد بن منكدر،ابو نضره عبدى، حسن بن محمد بن حنفيّه،حسن بصرى،شعبىّ،عطاء بن ابى رباح،عروة بن زبير، مجاهد بن جبر،قعقاع بن حكيم و... (2)

ص:37


1- -بنگريد به:الطبقات،ج 1،ص 224،ش 623(نام مادرش أنيسه)؛الاستيعاب،( [1]ضميمۀ الإصابة)ج 2،صص 109 تا 111،ش 287؛اسد الغابة،ج 1،ص 307،ش 647؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 43، ش 21؛الإصابة،ج 2،ص 45،ش 1022؛تهذيب التهذيب،ج 2،صص 7 و 8،ش 911؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 122.
2- -تهذيب الكمال،ج 3،ص 292،ش 856؛تهذيب التهذيب،ج 2،صص 7 و 8 ش 911.

راوى احاديث شماره:54 تا 72.

جابر بن ماجد صدفىّ-ماجد صدفىّ

به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله رسيد و در فتح مصر شركت داشت. (1)

راوى احاديث شماره:243،244،245.

حجّاج بن عمرو بن غزيّة4/

حجّاج بن عمرو بن غزيّه انصارى مازنىّ،مدنىّ،صحابى كه ابو داود،ابن ماجه، ترمذىّ و نسائى در سنن خود از او حديث نقل كرده اند.

او همان شخصى است كه مروان بن حكم را در خانۀ عثمان بن عفّان در روز محاصره با شمشير مورد حمله قرار داد و نقش بر زمين ساخت ولى مروان،نمرد.

برحسب نوشتۀ ابو نعيم اصفهانى،حجّاج بن عمرو در جنگ صفين،با علىّ بن ابى طالب بوده است (2).

راويان از او:پسر برادرش:ضمرة بن سعيد،عبد اللّه بن رافع و عكرمه (3).

راوى احاديث شماره:142 و تكرار آن در شماره 227.

ص:38


1- -الإصابة،ج 2،ص 49،ش 1033.
2- -بنگريد به:الطبقات،ج 1،ص 230،ش 642؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)ج 2،ص 305،ش 486؛اسد الغابة،ج 1،ص 458،ش 1084؛ [1]الإصابة،ج 2،ص 216،ش 1619؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 2،ص 180،ش 1184؛تقريب التهذيب،ش 1184.
3- -تهذيب التهذيب،ج 2،ص 181،ش 1184. [3]

حذيفة بن اليمان/ع

حذيفة بن حسيل يا حسل بن جابر بن عمرو عبسىّ،واژۀ يمان،لقب پدرش مى باشد.

پدر حذيفه،حسل يا حسيل بن جابر بن عمرو ملقّب به اليمان است؛زيرا با طائفۀ يمانيها هم پيمان بود.

مادرش«رباب»دختر كعب بن عدىّ بن عبد الأشهل است.

حذيفه با پدر و برادرش صفوان،در غزوه احد حضور داشتند كه پدرش بر اثر اشتباه برخى از مسلمانان در هنگام شدت جنگ،كشته شد،پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله خواست ديۀ او را بپردازد كه حذيفه آن را نپذيرفت و به مسلمانان پرداخت.در غزوه خندق از سوى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مأمور كسب اطّلاع و بررسى موقعيت سپاه قريش شد كه با درايت و از خودگذشتگى،اين مأموريت خطير را در قلب سپاه دشمن با موفقيت،انجام داد (1).

حذيفه از بزرگان صحابه و رازدار پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله بود،و منافقان را مى شناخت و برابر نقل مسلم،پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله او را از اسرار گذشته و آينده تا قيامت آگاه ساخته بود.

«صح في مسلم (2)عنه أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم أعلمه بما كان و ما يكون إلى أن تقوم الساعة» (3).

عمر بن خطّاب،از او پرسيد كه آيا در ميان كارگزارانم،منافقى هست؟پاسخ داد، آرى،گفت:كيست؟حذيفه گفت:يادآور نمى شوم.و لذا هرگاه كسى مى مرد،و حذيفه بر جنازۀ او حاضر نمى شد،عمر بن خطاب،نيز حاضر نمى شد.

ص:39


1- -بنگريد به:ابن هشام،السيرة النبوية،ج 3،صص 92،93 و 242؛الطبقات،ج 1،ص 112،ش 324؛ الاستيعاب،ج 1،ص 318،ش 495؛اسد الغابة،ج 1،ص 468 ش 1113؛تهذيب التهذيب،ج 2، صص 197 و 198،ش 1209؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 156.
2- -بنگريد به:صحيح مسلم،بشرح النّووىّ،ج 18،صص 15 و 16،كتاب الفتن و أشراط السّاعة.
3- -تقريب التهذيب،ج 1،ص 156.

حذيفه در سال 21 هجرى در جنگ«نهاوند»حضور داشت و پس از كشته شدن فرمانده سپاه«نعمان بن مقرّن»پرچم را به دست گرفت،«همدان»،«رى»و«دينور»را در سال 22،فتح كرد و در فتح«جزيره»نيز حضور داشت.

سرانجام در سال 36 ه.پس از كشته شدن عثمان بن عفّان و آغاز خلافت علىّ بن ابى طالب عليه السّلام درگذشت.

«صفوان»و«سعيد»فرزندان حذيفه،برابر وصيت پدر،با علىّ بن ابى طالب عليه السّلام بيعت كردند و در جنگ صفّين به شهادت رسيدند (1).

صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

راويان از او:

صحابيان:جابر بن عبد اللّه،جندب بن عبد اللّه بجلىّ،عبد اللّه بن يزيد خطمىّ، ابو الطّفيل...

تابعان:حصين بن جندب ابو ظبيان،ربعىّ بن حراش،زرّ بن حبيش،زيد بن وهب، أبو وائل،ابو ادريس خولانىّ،اسود بن يزيد نخعىّ،همّام بن حارث،يزيد بن شريك (2)و...

راوى احاديث شماره:73،74.

حسين بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلام/ع

حسين بن علىّ بن ابى طالب بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف،قرشىّ هاشمىّ، ابو عبد اللّه مدنىّ،سبط پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله و ريحانۀ آن حضرت،يكى از دو سرور جوانان اهل بهشت،شبيه ترين مردم به رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله،خامس اهل كساء،مادرش فاطمه دخت

ص:40


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 15؛الطبقات،ج 1،ص 112،ش 324؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابه)، ج 1،ص 319،ش 495؛اسد الغابة،ج 1،ص 468،ش 1113.
2- -تهذيب الكمال،ج 4،ص 191،شماره 1130؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 198،ش 1209. [1]

رسول اللّه سرور زنان جهان،در ماه شعبان سال چهارم هجرى متولد شد،پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله در گوش او اذان گفت.

پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله در منقبت آن حضرت فرمود:«حسين منّى و أنا من حسين،أحبّ اللّه من أحبّ حسينا».

ابن حجر در تهذيب التهذيب،مى نويسد:قال شرحبيل بن مدرك الجعفىّ،عن عبد اللّه ابن نجىّ،عن أبيه أنه سافر مع علىّ بن أبى طالب،و كان صاحب مطهرته،فلمّا حاذوا نينوى،و هو منطلق إلى صفّين،نادى علىّ:صبرا أبا عبد اللّه،صبرا أبا عبد اللّه بشطّ الفرات.

قلت:من ذا أبا عبد اللّه؟

قال:دخلت على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و عيناه تفيضان،فقلت:يا نبىّ اللّه،أغضبك أحد؟قال:

بلى،قام من عندي جبريل قبل فحدّثنى أنّ الحسين يقتل بشطّ الفرات،و قال:هل لك أن أشمّك من تربته؟قلت:نعم،فمدّ يده فقبض قبضة من تراب فأعطانيها،فلم أملك عينيّ أن فاضتا (1).

و عن عمر بن ثابت،عن الأعمش،عن شقيق،عن أمّ سلمة قالت:كان الحسن و الحسين يلعبان بين يدي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم فى بيتي،فنزل جبريل،فقال:يا محمّد،إنّ أمّتك تقتل ابنك هذا من بعدك،و أومأ بيده إلى الحسين،فبكى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و ضمّه إلى صدره، ثمّ قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

«وضعت عندك هذه التّربة»،فشمّها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و قال:«ريح كرب و بلاء».و قال:

«يا امّ سلمة،إذا تحوّلت هذه التّربة دما فاعلمي أنّ ابني قد قتل».

فجعلتها امّ سلمة في قارورة،ثمّ جعلت تنظر إليها كلّ يوم و تقول:إنّ يوما تحوّلين دما ليوم عظيم.

و في الباب عن عائشة،و زينب بنت جحش،و أمّ الفضل بنت الحارث،و أبى امامة، و أنس بن الحارث،و غيرهم.

ص:41


1- -نيز بنگريد به:احمد بن حنبل،المسند،شرح احمد محمّد شاكر،ج 2،ص 60 حديث شماره 648.

و قال يحيى بن سعيد الأنصاريّ،عن عبيد بن حنين:حدّثني الحسين بن عليّ قال:

أتيت على عمر و هو يخطب على المنبر فصعدت إليه،فقلت له:إنزل عن منبر أبي و اذهب إلى منبر أبيك.فقال عمر:لم يكن لأبي منبر،فأجلسني معه.(بنگريد به:تهذيب التهذيب، ج 2،ص 318 تا 320 ش 1391).

حسين بن علىّ عليهما السّلام در مدينه اقامت داشت تا زمانى كه با پدرش به كوفه رفتند،در جنگ جمل و صفّين و نهروان،حضور داشت،و سرانجام در روز جمعه يا شنبه، عاشوراى سال 61 ه.در 56 سالگى به شهادت رسيد.

قاتل آن حضرت،سنان بن انس نخعى است و نه شمر يا عمر بن سعد كه فرمان قتل آن حضرت را داده اند.و في الصحيح أنّ رجلا من أهل العراق سأل ابن عمر عن دم البعوض يصيب الثّوب،فقال ابن عمر:انظروا إلى هذا يسأل عن دم البعوض و قد قتلوا ابن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم!و سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:«الحسن و الحسين ريحانتاى من الدّنيا»(أسد الغابة و الإصابة) (1).

در صحاح شش گانه به روايات آن حضرت استناد شده است (2).

راويان از او:برادرش:حسن بن علىّ عليهما السّلام،فرزندانش،علىّ،زيد،سكينه،فاطمه، نوه اش:ابو جعفر الباقر،شعبىّ،عكرمه،كرزتيمى،سنان بن ابى سنان،دؤلى،عبد اللّه بن عمرو بن عثمان،فرزدق و (3)...

راوى حديث شماره:75.

ص:42


1- -نيز بنگريد به:صحيح البخارى،ج 8،ص 217(باب المناقب).
2- -بنگريد به:الطبقات،ج 1،ص 12،ش 9؛اسد الغابة،ش 1173؛الإصابة،ج 2،صص 248 تا 253، ش 1720؛تهذيب التهذيب،ج 2،صص 318 تا 320،ش 1391؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 1391.
3- -همان.

حفصه،امّ المؤمنين/ع

حفصه،دختر عمر بن خطّاب عدوىّ،امّ المؤمنين،مادر او و برادرش عبد اللّه بن عمر، زينب دختر مظعون،خواهر عثمان بن مظعون است،گفته شده كه او پنج سال پيش از بعثت به دنيا آمد.حفصه از مهاجران است و قبلا همسر«خنيس بن حذافه سهمى»بود كه در غزوۀ بدر،حضور داشت و در مدينه فوت كرد و پس از انقضاء عدّه،عمر بن خطّاب نزد ابو بكر رفت و ازدواج با حفصه را به او پيشنهاد كرد ولى او چيزى نگفت،عمر بن خطّاب خشمگين شد و پيش عثمان بن عفّان رفت و به او پيشنهاد كرد و اين زمانى بود كه«رقيّه»همسر عثمان فوت كرده بود،عثمان گفت:فعلا قصد ازدواج ندارم.

عمر بن خطاب به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله رسيد و از عثمان شكايت كرد.حضرت فرمود:

كسى با حفصه ازدواج مى كند كه از عثمان بهتر است و لذا در سال سوم هجرت با او ازدواج كرد.

حفصه در جمادى الأولى سال 41 ه.يا-به گفته واقدى-در سال 45 ه.فوت كرد و مروان بن حكم بر او نماز خواند.

صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد جسته اند.

راويان از او:برادرش عبد اللّه بن عمر،حمزه پسر عبد اللّه بن عمر،امّ مبشّر انصاريه، مطّلب بن ابى وداعه،حارثة بن وهب،عبد اللّه بن صفوان بن اميّه،سواء خزاعىّ، عبد الرّحمن بن حارث بن هشام،مسيّب بن رافع و... (1)

راوى احاديث شماره:268،269.

ص:43


1- -الطبقات،ج 2،ص 868،ش 3257؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)، [1]ج 12،صص 257 تا 260،ش 3297؛اسد الغابة،ج 7،ص 65،ش 6845؛ [2]الإصابة،ج 12،ص 197،ش 294؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 10،ص 464،ش 8861؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 594.

ابو ايّوب انصارىّ/ع

خالد بن زيد بن كليب بن ثعلبه انصارى،ابو ايّوب انصارى خزرجىّ،مادرش هند دختر سعد يا سعيد بن عمرو بن امرئ القيس،از بزرگان صحابه كه در بيعت دوم عقبه و نيز در غزوه بدر و ديگر غزوه ها حضور داشت،هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم از مكّه معظّمه، هجرت كرد و پس از ورود حضرت به مدينه،تا زمانى كه مسجد النّبى صلّى اللّه عليه و سلم و نيز چند حجره ساخته شد،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در منزل او سكونت داشت،به هنگام برقرارى پيمان برادرى بين اصحاب،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله ميان او و مصعب بن عمير،اخوّت،برقرار كرد.

ابو ايّوب در تمام جنگهاى دوران خلافت علىّ بن ابى طالب عليه السّلام با آن حضرت بود، سرانجام در سال 50،51 يا 52،در قسطنطينيّه از بلاد روم،چشم از جهان فرو بست و در همان جا دفن گرديد.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

راويان از او:براء بن عازب،جابر بن سمره،زيد بن خالد جهنىّ،ابن عبّاس،ربيع بن خثيم،سعيد بن مسيّب،ابو امامه باهلىّ،و (1)...

راوى حديث شماره:76.

امّ حبيبه امّ المؤمنين/ع

رمله-ام حبيبه-همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،هفده سال پيش از بعثت متولد شد.پدرش ابو سفيان-صخر بن حرب بن اميّه-و مادرش صفيّه،دختر ابو العاص،عمّۀ عثمان بن عفّان-بود.

امّ حبيبه از مسلمانان نخستين است كه با همسرش عبيد اللّه بن جحش در مكه به

ص:44


1- -الطبقات الكبرى،ج 3،ص 484؛الطبقات،ج 1،ص 202،ش 563؛الاستيعاب(ضميمۀ الإصابة)، ج 3،ص 159،ش 600؛اسد الغابة،ج 2،صص 94 تا 96،ش 1361؛ [1]الإصابة،ج 3،صص 56 و 57، ش 1439؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 510،ش 1693؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 213.

اسلام،مشرّف شدند و به حبشه،هجرت كردند،عبيد اللّه در آنجا نصرانى شد و سپس درگذشت،و امّ حبيبه،توسّط نجاشى،پادشاه حبشه،به عقد پيامبر صلّى اللّه عليه و اله درآمد و به مدينه فرستاده شد.

خبر اين ازدواج كه به ابو سفيان رسيده گفت:«ذلك الفحل لا يقدح أنفه».

هنگامى كه ابو سفيان،پيش از فتح مكه به مدينه آمد و به خانۀ دخترش امّ حبيبه وارد شد،امّ حبيبه نگذاشت كه او روى فرش و تشكى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مى نشست بنشيند و صريحا به پدرش گفت:«انت امرؤ نجس مشرك».

امّ حبيبه در سال 44 ه.در مدينه چشم از جهان فرو بست.در صحاح شش گانه به روايات او استناد شده است.

راويان از او:دخترش:حبيبه،برادرانش:معاويه و عنبسه،پسر برادرش:عبد اللّه بن عتبة بن ابي سفيان،ابو الجرّاح،عروة بن الزبير،شهر بن حوشب،زينب دختر امّ سلمه، صفيّه دختر شيبه و... (1)

راوى حديث شماره:271.

ابو سعيد خدرىّ /ع

(2)

سعد بن مالك بن سنان بن عبيد انصارى،معروف به كنيۀ ابو سعيد خدرىّ،از صحابيان بلند آوازه و دانشمند كه احاديث فراوانى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله روايت كرده است،در غزوه احد،سنّش مقتضى شركت نبود ولى در غزوه هاى پس از آن،حضور داشت، پدرش از شهداى احد است،ابو سعيد مى گويد:پدرم در غزوه احد به شهادت رسيد،و

ص:45


1- -الطبقات الكبرى،ج 8،ص 96؛الطبقات،ج 2،ص 863،ش 3243؛الاستيعاب(ضميمۀ الإصابه)، [1]ج 13،ص 3،ش 3344؛اسد الغابة،ج 7،ص 115،ش 6924؛ [2]الإصابة،ج 12،ص 260،ش 432؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 1،ص 473،ش 8886؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 598.
2- -«خدرىّ»به ضمّ خاء و سكون دال،منسوب به«خدره»(اللّباب،ص 349). [5]

من بر اثر نادارى به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله رسيدم تا درخواستى داشته باشم،امّا همين كه حضرت مرا ديد،فرمود:

«من استغنى أغناه اللّه،و من يستعفف أعفّه اللّه[يستعفّ يعفّه اللّه]،فهميدم مقصود پيامبر صلّى اللّه عليه و اله من هستم،لذا بدون اظهار درخواست،برگشتم.

در روز جمعه سال 74 يا 64 يا 65 ه در 86 سالگى در مدينه چشم از جهان، فروبست و در بقيع،به خاك سپرده شد.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

راويان از او:ابن عبّاس،ابن عمر،جابر،زيد بن ثابت،ابو امامة بن سهل،ابو الطّفيل، عطاء بن أبى رباح،عبد اللّه بن خبّاب،ابو الودّاك،ابو جعفر الباقر،ابو نضره عبدىّ،ابراهيم نخعىّ،حسن بصرىّ،حفص بن عاصم،و... (1)

راوى احاديث شماره:77 تا 137

ابو امامه باهلىّ/ع

صدىّ بن عجلان،ابو امامه باهلىّ سهمىّ،صحابى مشهور.

نقل شده است كه در هنگام رهسپار شدن به يكى از غزوه ها از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله درخواست كرد تا از خداوند برايش طلب شهادت نمايد،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود:«اللّهمّ سلّمهم و أغنمهم».

ابو أمامه،در شام سكونت داشت،ولى در واقعه صفّين،با حضرت على عليه السّلام بود و در سال 86 ه.در شام از دنيا رفت.در صحاح شش گانه به روايات او استناد شده است.

ص:46


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى(هشت جلدى)،ج 5،ص 267؛الطبقات،ج 1،ص 205،ش 601؛ [1]الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابه)،ج 4،ص 162،ش 954؛اسد الغابة،ج 2،ص 365،ش 2035؛ [2]تهذيب الكمال،ج 7،ص 103،ش 2206؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 44؛الإصابة،ج 4،صص 165- 167،ش 3189؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 3،ص 289،ش 2327؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 289.

راويان از او:سليمان بن حبيب محاربىّ،شدّاد بن عمّار دمشقىّ،مكحول شامىّ، شهر بن حوشب،ابو سلاّم الأسود،و... (1)

راوى حديث شماره:138

صفيّه،امّ المؤمنين/ع

صفيّه دختر حيىّ بن اخطب بن سعيد[يا سعنة]بن ثعلبة بن عبيد بن كعب،امّ المؤمنين،از نوادگان هارون بن عمران بن فاهث بن لاوى بن يعقوب،برادر حضرت موسى بن عمران عليه السّلام از فرزندان«لاوى بن يعقوب»،مادرش«بره»دختر«سمو آل» است.او قبلا همسر«سلاّم بن مشكم»يهودى شاعر بود،و پس از آن به همسرى«كنانة ابن ابى الحقيق»-كه او نيز شاعر بود-درآمد.«كنانه»در غزوۀ خيبر كشته شد و «صفيّه»به اسارت درآمد،«و كانت صفيّة حليمة عاقلة فاضلة عاقلة من عاقلات النّساء»،او از زنان خردمند،حليم و باكمال بود.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را آزاد ساخت و با او ازدواج نمود.

هنگامى كه صفيّه در مدينه،به خانه«حارثة بن نعمان»وارد شد،زنان مدينه به ديدار او شتافتند،«عايشه»نيز با نقاب و به صورت ناشناس به ديدار او آمد،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه او را شناخته بود پس از خروج عايشه پرسيد:كيف رأيت يا عائشة؟»:عايشه!صفيّه را چگونه ديدى؟قالت:رأيت يهوديّة:در پاسخ گفت:زنى يهودى است.حضرت فرمود:

«لا تقولى ذلك؛فإنّها أسلمت و حسن إسلامها»اين سخن را مگو،زيرا او مسلمان شد و مسلمان خوبى است.

زمانى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بر صفيه وارد شد و او را گريان يافت،فرمود:چرا گريه مى كنى؟

ص:47


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 411؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 106،ش 297؛اسد الغابة،ج 3،ص 16،ش 2495؛ [2]الإصابة،ج 5،ص 133،ش 4054؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 4،ص 45،ش 2999؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 366.

قالت:بلغنى أنّ عائشة و حفصة تنالان منّى و تقولان:نحن خير من صفيّة،نحن بنات عمّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و أزواجه.

قال:ألا قلت لهنّ:كيف تكنّ خيرا منّى و أبى هارون و عمّى موسى و زوجى محمّد صلّى اللّه عليه و سلم.

صفيه در ماه رمضان سال 50 ه.چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح،به روايات او استناد كرده اند (1).

راويان از او:پسر برادرش،آزاد كرده هايش كنانه و يزيد بن معتّب،علىّ بن الحسين ابن علىّ،مسلم بن صفوان و اسحاق بن عبد اللّه بن حارث (2).

راوى احاديث شماره:272 تا 276

طلحة بن عبيد اللّه تيمىّ/ع

طلحة بن عبيد اللّه بن عثمان بن عمرو...تيمىّ،ابو محمّد مدنىّ،مادرش صعبه خواهر علاء بن حضرمىّ،يكى از پيشقدمان در اسلام،با جود و بخشش،و عضو شوراى شش نفرى بود.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در مكه ميان او و زبير اخوّت برقرار كرد.

طلحه با خواهر چهار تن از همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به شرح ذيل ازدواج كرد:

1-«امّ كلثوم»خواهر عايشه،دختر ابو بكر.2-«حمنه»خواهر زينب،دختر جحش.3-«فارعه»خواهر امّ حبيبه،دختر ابو سفيان.4-«رقيّه»خواهر امّ سلمه،دختر ابو اميّه.طلحه در غزوه احد،مجروح شد و دستش از كار افتاد.

او در جنگ جمل در سال 36 ه.در 63 يا 64 سالگى،توسط مروان بن حكم كشته

ص:48


1- -الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 13،ص 62،ش 3404؛اسد الغابة،ج 7،صص 169 تا 171،ش 7055؛الإصابة،ج 13،صص 14 تا 17،ش 647؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 10،ص 483،ش 8918؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 603.
2- -تهذيب الكمال،ج 22،ص 359،ش 4862؛تهذيب التهذيب،ج 10،ص 384،ش 8918. [3]

شد.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

وى،همچنين از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و نيز از ابو بكر و عمر،روايت كرده است.

راويان از او:فرزندانش:محمّد،موسى،يحيى،عمران،عيسى و اسحاق؛عايشه، پسر برادرش عبد الرّحمن بن عثمان،جابر بن عبد اللّه انصارى و... (1)

راوى حديث شماره:139

ابو الطّفيل/ع

عامر بن واثلة بن عبد اللّه بن عمرو بن جحش ليثىّ،ابو الطّفيل،مشهور به همين كنيه، در سال احد،زاده شد و در سال 110 ه.از دنيا رفت و آخرين صحابى است كه چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

او دوستدار علىّ بن ابى طالب عليه السّلام و از اصحاب آن حضرت بود و علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را بر تمامى صحابه مقدّم مى داشت و به گفته ابن حجر،شيعه بود.

از ابو طفيل نقل شده كه گفت:

رأيت النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم يقسّم لحما بالجعرانة،فجاءت امرأة،فبسط لها رداءه،فقلت:من هذه؟

قالوا:امّه الّتى أرضعته.

راويان از او:پسرش:سلمة بن ابى الطّفيل،زهرىّ،ابو الزّبير،قتادة،سعيد بن إياس جريرىّ،عكرمة بن خالد مخزومىّ،عمارة بن ثوبان،عمرو بن دينار،فرات القزّاز،قاسم ابن ابى بزّة،يزيد بن حبيب،علىّ بن زيد بن جدعان،فطر بن خليفه،و... (2)

ص:49


1- -الطبقات الكبرى،ج 3،ص 214؛الطبقات،ج 1،ص 39،ش 92؛ [1]الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 5،ص 235،ش 1280؛اسد الغابة،ج 3،ص 85،ش 2625؛ [2]الإصابة،ج 5،ص 232،ش 4259؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 4،ص 113،ش 3108؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 379.
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 457 و ج 6،ص 64، [5]الطبقات،ج 1،ص 68،ش 176؛ [6]الاستيعاب-

راوى احاديث شماره:140 تا 143 و تكرار آن در شماره 225 تا 228.

عايشه،امّ المؤمنين/ع

عايشه دختر ابو بكر بن ابى قحافه،كنيه اش امّ عبد اللّه(كه پسر خواهرش بود)، مادرش امّ رومان دختر عامر بن عويمر بوده است.در شوال سال دهم بعثت به عقد پيامبر صلّى اللّه عليه و اله درآمد و در شوال سال دوم هجرت،مراسم عروسى برگزار شد.

در سال 57 يا 58 ه.در 66 يا 67 سالگى در مدينه درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند (1).

راويان از او:از خويشاوندان:خواهرش ام كلثوم دختر ابو بكر،برادر رضاعى اش عوف بن حارث بن طفيل،پسران برادرش قاسم و عبد اللّه پسران محمّد بن ابى بكر، دختران برادرش حفصه،و اسماء دختران عبد الرّحمن،پسران خواهرش عبد اللّه و عروه پسران زبير بن عوّام.

از صحابيان:عمرو بن عاص،ابو موسى اشعرى،ابو هريره،ابن عمر،ابن عبّاس،و...

از تابعان:سعيد بن مسيّب،شعبىّ،عطاء بن أبى رباح،مجاهد،نافع مولى ابن عمر،و... (2)

راوى احاديث شماره:144،277،278.

ص:50


1- -الطبقات الكبرى،ج 8،صص 58 و 256؛الطبقات،ج 2،ص 866،ش 3251؛ [1]الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 13،ص 84،ش 3429؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 27؛الإصابة،ج 13،ص 38،ش 701؛ تهذيب التهذيب،ج 10،ص 487،ش 8930؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 606.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 28؛تهذيب التّهذيب،ج 10،ص 488،ش 8930.

عبد الرّحمن بن عوف/ع

عبد الرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن حارث بن زهرة قرشىّ،زهرىّ، ابو محمّد،مادرش شفاء يا صفيّه از طايفۀ زهره است،او ده سال پس از عام الفيل زاده شد،دوبار هجرت كرد(هجرت به حبشه و هجرت به مدينه)،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در مكه ميان او و سعد بن ربيع،و در مدينه ميان او و عثمان،برادرى قرار داد.او يكى از مسلمانان نخستين است،در غزوه احد مجروح شد و جراحت پايش باقى ماند،همچنين عضو شوراى شش نفرى منصوب از جانب عمر بن خطّاب،جهت انتخاب خليفه سوم بوده است.او داراى سرمايۀ فراوانى بود به گونه اى كه هزار شتر،سه هزار گوسفند و صد اسب از خود باقى گذاشت و در سال 31 يا 32 ه.در 75 سالگى در مدينه درگذشت.

صاحبان صحاح به روايات او استناد كرده اند (1).

راويان از او:فرزندانش:ابراهيم،حميد،عمر،مصعب و ابو سلمه،و نيز ابن عبّاس، ابن عمر،جابر،انس،مالك بن اوس بن حدثان،نوفل بن اياس هذلىّ و... (2)

راوى حديث شماره:145.

عبد اللّه بن حارث بن جزء زبيدىّ/د،ت،ق

(3)

عبد اللّه بن حارث بن جزء بن عبد اللّه بن معدى كرب...زبيدىّ،ابو حارث،ساكن مصر،و آخرين صحابى است كه در مصر از دنيا رفت،متوفاى سال 88 ه.

ص:51


1- -الطبقات الكبرى،ج 3،ص 32؛الطبقات،ج 1،ص 34،ش 77؛الاستيعاب(ضميمۀ الإصابة)،ج 6، ص 68،ش 1447؛اسد الغابة،ج 3،صص 480 تا 485،ش 3364؛الإصابة،ج 6،ص 311،ش 5171؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 5،ص 153،ش 4084؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،همان شماره.
2- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 153،ش 4084. [3]
3- -«جزء»به فتح جيم و سكون(ز)،(تقريب التهذيب).

ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه از او روايت نقل كرده اند (1).

راويان از او:عبيد اللّه بن مغيره،سليمان زياد حضرمىّ،عمرو بن جابر حضرمىّ،يزيد بن ابى حبيب،مسلم بن يزيد صدفىّ،و... (2)

راوى احاديث شماره:146 و 147.

عبد اللّه بن عبّاس/ع

عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب هاشمىّ،ابو العبّاس (3)،پسر عموى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مادرش امّ الفضل(-لبابه،خواهر ميمونه همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله)،سه سال پيش از هجرت، زاده شد و در زمان رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله 13 ساله بود،و بر اثر دعاى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه فرمود:

«اللّهمّ علّمه الحكمة و تأويل القرآن»،«اللّهمّ فقّهه في الدّين و علّمه التّأويل»،«اللّهمّ زده علما و فقها»از نظر علمى در ميان صحابه از فقيهان برجسته و از مفسران نامور بود به گونه اى كه او را بحر و حبر الأمّه مى ناميدند.او در جنگ صفّين،با علىّ بن ابى طالب عليه السّلام بوده است.هنگامى كه در طائف-كه به فرمان عبد اللّه بن الزبير به آنجا تبعيد شده بود-در سال 78 ه.چشم از جهان فروبست،محمّد بن حنفيّه كه بر او نماز خوانده بود،دربارۀ وى گفت:اليوم مات ربّانىّ هذه الأمّة:امروز عالم ربانى امّت اسلامى از دنيا رفت.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند (4).

ص:52


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 497؛الطبقات،ج 1،ص 169،ش 497؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)، ج 6،ص 137،ش 1491؛اسد الغابة،ج 3،ص 203،ش 2871؛الإصابة،ج 6،ص 44،ش 4589؛ تهذيب التهذيب،ج 4،ص 264،ش 3349؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 407.
2- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 264،ش 3349. [1]
3- -به مناسبت نام پسر بزرگتر او كه عبّاس است.
4- -الطبقات،ج 1،ص 10؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 6،صص 258 تا 271،ش 1588؛اسد الغابة،ج 3،ص 290،ش 3035؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 40،ش 18؛الإصابة،ج 6،صص 130 تا 140،ش 4772؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 356،ش 3498؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 425.

راويان از او:از خويشاوندان:پسرش علىّ،نوه اش محمّد بن علىّ،برادرش كثير بن عبّاس،پسر برادرش عبد اللّه بن عبيد اللّه بن عبّاس.

از صحابيان:عبد اللّه بن عمر بن خطّاب،انس بن مالك،ابو الطّفيل و...

از تابعان:ابو امامة بن سهل بن حنيف،سعيد بن مسيّب،عبد اللّه بن حارث بن نوفل، ابو سلمة بن عبد الرّحمن،قاسم بن محمّد بن ابى بكر،علىّ بن حسين بن علىّ،عكرمه، عطاء،طاوس،كريب،سعيد بن جبير،مجاهد،عمرو بن دينار،محمّد بن سيرين،نضر بن انس بن مالك،ابو الزّبير مكّى،ابو نضره عبدىّ،اسماعيل بن عبد الرّحمن السّدّىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:148.

عبد اللّه بن عمر/ع

عبد اللّه بن عمر بن خطّاب بن نفيل قرشىّ عدوىّ،ابو عبد الرّحمن،مادر وى و مادر خواهرش حفصه،زينب،دختر مظعون بن حبيب جمحىّ است.در سال سوم بعثت، متولد شد،پيش از آنكه به حدّ تكليف برسد،مسلمان شد و حتّى گفته اند پيش از پدرش،عمر بن خطّاب،مسلمان شد و پيش از پدرش هجرت كرد،در هنگام غزوه بدر 14 ساله بود و به خاطر كمى سن،اجازۀ شركت نيافت ولى در غزوه خندق،شركت داشت.در دوران خلافت علىّ بن ابى طالب عليه السّلام،با آن حضرت نبود و لذا در هنگامى كه فوتش نزديك شد از اين رفتارش پشيمان بود و مى گفت:ما آسى على شيء إلاّ أنّي لم أقاتل مع عليّ-رضى اللّه عنه-الفئة الباغية.

در سال 73 يا 86 ه،در مكه درگذشت و حجّاج بر او نماز خواند.در صحاح شش گانه به روايات او استناد شده است (2).

ص:53


1- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 356،ش 3498. [1]
2- -الطبقات الكبرى،ج 4،صص 142 تا 18 [2]8؛الطبقات،ج 1،ص 49،ش 120؛الاستيعاب،(ضميمۀ-

راويان از او:فرزندانش:بلال،حمزه،زيد،سالم،عبد اللّه،عبيد اللّه و عمر؛نوه اش:

ابو بكر بن عبيد اللّه،عروة بن الزّبير،موسى بن طلحه،سعيد بن مسيّب،حميد بن عبد الرّحمن بن عوف،قاسم بن محمّد بن ابى بكر،طاوس،عطاء عكرمه،مجاهد،سعيد ابن جبير،ابو الزّبير،عبيد بن جريح،ابو الصّديق النّاجى،و... (1)

راوى احاديث شماره:149،150.

عبد اللّه بن عمرو عاص/ع

عبد اللّه بن عمرو بن عاص بن وائل بن هاشم بن سعيد بن سعد بن سهم،سهمىّ، ابو محمّد و ابو عبد الرّحمن،مادرش ريطه دختر منبّه بن حجّاج سهمىّ،11 سال از پدرش كوچك تر بود يعنى در 12 سالگى پدرش،متولد شد و پيش از پدرش،مسلمان گرديد.

پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را بر پدرش ترجيح مى داد،در امور عبادى مانند نماز،روزه و...بسيار كوشا بود،زبان سريانى را مى دانست،در جنگ صفّين با سپاه معاويه بود ولى سخت پشيمان شده بود،استغفار مى كرد و مى گفت:مرا با جنگ مسلمانان چكار؟!اى كاش بيست سال پيش مرده بودم.

فندم ندامة شديدة على قتاله مع معاوية،و جعل يستغفر اللّه و يتوب إليه،و يقول:ما لي و صفّين،ما لي و لقتال المسلمين!...أستغفر اللّه عزّ و جلّ من ذلك و أتوب إليه،لوددت أنّي متّ قبله بعشرين سنة.

ازاين رو هنگامى كه حسين بن علىّ عليهما السّلام به او فرمود:آيا مى دانى كه من محبوب ترين اهل زمين به پيش اهل آسمان هستم؟پاسخ داد:آرى به پروردگار كعبه سوگند.

ص:54


1- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 407،ش 3580.

فرمود:چه چيز تو را وادار كرد كه در صفين با من و پدرم بجنگى؟به خدا سوگند پدرم از من بهتر بود.

پاسخ داد:آرى چنين است ولى پدرم عمرو مرا قسم داد و وادارم كرد،پس او را اطاعت كردم.

عبد اللّه بن عمرو عاص،در ذيحجه سال 63 ه.در طائف درگذشت (1).

راويان از او:انس بن مالك،ابو امامة بن سهل بن حنيف،عبد اللّه بن حارث بن نوفل، سعيد بن مسيّب،جبير بن نفير،زرّ بن حبيش،پسرش محمّد بن عبد اللّه بن عمرو،نوه اش شعيب بن محمّد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاص،طاووس،شعبىّ،عروة بن الزبير،جبير بن نفير،عبد الرّحمن بن جبير بن نفير،عطاء بن يسار،ابو الزّبير مكّىّ،عمرو بن دينار و... (2)

راوى احاديث شماره:151،تا 153

عبد اللّه بن مسعود/ع

عبد اللّه بن مسعود بن غافل بن حبيب،هذلىّ،ابو عبد الرّحمن،مادرش امّ عبد دختر عبد بن سواء نيز از قبيله هذيل است.و ازاين رو پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از او تعبير به«ابن امّ عبد» كرد،ابن مسعود در گذشته چوپان بود،او از مسلمانان نخستين به شمار مى رود و به گفته ابو نعيم اصفهانى،ششمين نفرى است كه مسلمان شد.دوبار هجرت كرد،يك بار از مكّه به حبشه و بار دوم به مدينه،او يكى از چهره هاى علمى در ميان صحابه است،نخستين شخصى است كه در مسجد الحرام،قرآن را آشكارا در ميان انجمن قريش با صداى بلند

ص:55


1- -الطبقات الكبرى،ج 4،صص 261 تا 268؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 58،ش 149؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 6،ص 338،ش 1618؛اسد الغابة،ج 3،ص 349،ش 3090؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 41،ش 19؛الإصابة،ج 6،ص 176،ش 4838؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 414،ش 3589؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 436.
2- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 414،ش 3589. [3]

تلاوت كرد.

پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در آغاز اسلام به او فرمود:«إنّك لغلام معلّم»و پيش از هجرت،ميان او و زبير،و پس از هجرت،ميان او و سعد بن معاذ،برادرى قرار داد.او كفشدار پيامبر گرامى بود.عمر بن خطّاب،او را حاكم كوفه قرار داده بود ولى عثمان بن عفّان،او را از كوفه به مدينه،احضار نمود و عزل كرد.

ابن مسعود در مدينه،بيمار شد،عثمان بن عفّان به عيادت او رفت و گفت:از چه ناراحتى؟پاسخ داد:از گناهانم.

گفت:خواسته ات چيست؟جواب داد:رحمت پروردگارم.

گفت:دستور دهم طبيب برايت بيايد؟پاسخ داد:الطّبيب أمرضني:طبيب مرا بيمار كرد.گفت:دستور دهم حقوقت را بپردازند (1)؟جواب داد:زمانى كه به آن نياز داشتم نپرداختى،اكنون بدان نيازى ندارم.

گفت:براى دخترانت؟پاسخ داد:آيا بر دخترانم از فقر مى ترسى،من به آنان دستور دادم هر شب سوره واقعه را بخوانند.از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله شنيدم كه مى فرمود:هركس سوره واقعه را هر شب بخواند،هرگز دچار فقر نخواهد شد.

ابن مسعود در سال 32 ه.در مدينه،چشم از جهان فرو بست و زبير يا عمّار ياسر بر او نماز خواند و طبق وصيّت او كه شبانه دفنش كنند و به عثمان خبر ندهند،شبانه در بقيع دفن شد.

صاحبان صحاح شش گانه،به روايات او استناد كرده اند (2).

ص:56


1- -چون حقوق او از دو سال پيش از فوتش،توقيف شده بود.(بنگريد به:اسد الغابه،ج 3،صص 389 و 390).
2- -السيرة النبويّة،ج 1،ص 336؛الطبقات الكبرى،ج 3،صص 150 تا 161؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 36، ش 86؛الإستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 7،ص 20 تا 35؛ش 1659؛اسد الغابه،ج 3،صص 384 تا 390،ش 3177؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 13 تا 16؛الإصابة،ج 6،صص 214 تا 217،ش 4945؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 4،ص 487،ش 3710؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 450.

راويان از او:پسرانش:عبد الرّحمن و ابو عبيده،پسر برادرش:عبد اللّه بن عتبة بن مسعود.

صحابيان:ابو سعيد خدرىّ،انس،جابر،ابن عمر،ابو موسى اشعرىّ،حجّاج بن مالك اسلمىّ،ابو امامه،ابو الطّفيل،ابن زبير،ابن عبّاس،ابو رافع آزاد كرده پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،عبد اللّه بن حارث زبيدىّ،قرّة بن إياس،و...

تابعان:علقمه،اسود بن يزيد،مسروق،ربيع بن خثيم،زيد بن وهب،شريح بن حارث قاضى،حارث بن سويد تيمىّ،زرّ بن حبيش،ابو عمرو شيبانىّ،عبيدة بن عمرو سلمانىّ،ابو الأحوص عوف بن مالك،عمرو بن ميمون اودىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:154 تا 211.

عثمان بن ابى العاص/م،4

عثمان بن ابى العاص بن بشر بن عبد بن دهمان،ثقفىّ،طائفى،ابو عبد اللّه،صحابى نامدار،عضو هيأت بلند پايۀ طائف بود كه پس از فتح مكه،عازم مدينه شدند و به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله رسيدند و سرانجام مسلمان شدند.عثمان بن ابى العاص ثقفى طائفى، از همۀ اعضاء هيأت اعزامى مسلمان شده كوچك تر بود ولى در فراگيرى قرآن و احكام اسلام،علاقه مندى فوق العاده اى از او ديده مى شد،لذا پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را به عنوان حاكم طائف منصوب كرد،و آخرين سفارشى كه به او كرد،اين بود كه نماز را خفيف بخواند و مراعات حال ناتوان ترين نمازگزاران را بنمايد.

او حاكم موفّقى بود،پس از رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،مردم طائف را از ارتداد بازداشت و گفت:شما آخرين مردم از نظر تشرّف به اسلام بوديد،پس نخستين آنان از نظر ارتداد نباشيد:«كنتم آخر النّاس إسلاما،فلا تكونوا أوّلهم ارتدادا».

ص:57


1- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 487،ش 3710. [1]

در سال 15 ه.از جانب عمر بن خطّاب،حاكم عمان و بحرين شد.و در 51 يا 55 ه.

در حدود 120 سالگى در بصره درگذشت.در صحيح مسلم،سنن ابو داود،ابن ماجه، ترمذىّ و نسائى،به روايات او استناد شده است.

راويان از او:پسر برادرش يزيد بن حكم بن ابى العاص،سعيد بن مسيّب،نافع بن جبير بن مطعم،موسى بن طلحة بن عبد اللّه،حسن،ابن سيرين و... (1)

راوى احاديث شماره:212،213.

امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام/ع

علىّ بن ابى طالب بن عبد المطّلب بن هاشم،ابو الحسن هاشمىّ،امير المؤمنين (2)، مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم،پسر عموى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله و همسر دخترش (3)فاطمۀ زهرا عليها السّلام،در كعبه به دنيا آمد (4)،و در ماه رمضان سال 40 هجرى در 63 سالگى به شهادت رسيد (5).

به گفتۀ محمّد بن اسحاق(58-151 ه.)از نعمتهاى خداوند بر او اين است كه پيش از اسلام در دامان پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله بوده و نخستين كسى است كه از ميان مردان به آن

ص:58


1- -ابن هشام،السيرة النبويّة،ج 4،صص 184 و 185؛ [1]الطبقات الكبرى،ج 5،ص 508 و ج 7،ص 40؛ الطبقات،ج 1،ص 122،ش 360؛ [2]اسد الغابة،ج 3،صص 579 تا 581 ش 3575؛ [3]الإصابة،ج 6،ص 388،ش 5433؛ [4]تهذيب التهذيب،ج 5،صص 491 و 492،ش 4621؛ [5]تقريب التهذيب،ج 2،ص 10.
2- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 697،ش 4898؛ [6]تقريب التهذيب،ج 1،ش 39.
3- -همان.
4- -مسعودى،مروج الذّهب،ج 2،ص 358:(و [7]كان مولده في الكعبة...و استشهد و هو ابن ثلاث و ستّين سنة).
5- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 13:(و قد استشهد أمير المؤمنين...).

حضرت،ايمان آورده و نبوّت او را تصديق كرد (1).

در الاستيعاب آمده كه براساس روايت سلمان،ابوذرّ،مقداد،خبّاب،جابر،ابو سعيد خدرىّ و زيد بن ارقم،علىّ بن ابى طالب-رضى اللّه عنه-نخستين كسى است كه اسلام آورد (2).

و حتّى به گفته ى مسعودى:برحسب باور بسيارى،او هرگز به خدا شرك نياورده بود تا از نو اسلام بياورد،بلكه در تمامى كارها همواره پيرو پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم بود و با اين حال، بالغ شد،خداوند به او عصمت داد و به راه راست استوارش ساخت و توفيق پيروى از پيامبرش به او عنايت فرمود،زيرا آن دو در انجام طاعات،ناچار و مجبور نبودند بلكه با اختيار و قدرت،طاعت پروردگار و موافقت امر خدا و اجتناب از مناهى الهى را برگزيدند (3).

در امتاع الأسماع آمده:علىّ بن ابى طالب،هرگز به خدا،شرك نياورد،چون خداى متعال،خير او را خواست پس وى را در كفالت پسر عمويش حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و سلم قرار داد، هنگامى كه وحى بر پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و سلم آمد(و به نبوت برانگيخته شد)خديجه-رضى اللّه عنها-را خبر كرد،خديجه او را تصديق نمود و خديجه،علىّ بن ابى طالب و زيد بن حارثه با پيامبر،نماز مى خواندند (4).

در الطبقات الكبرى و الاستيعاب به نقل از زيد بن ارقم آمده:نخستين كسى كه با پيامبر

ص:59


1- -السيرة النّبويّة،ج 1،ص 262:(و [1]قال ابن اسحاق:...و كان ممّا أنعم اللّه به على عليّ بن أبي طالب- رضى اللّه عنه-أنّه كان في حجر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قبل الإسلام). مقريزىّ،إمتاع الأسماع،ج 1،ص 17:(و [2]كان مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم في منزله بين أهله كأحد أولاده يتبعه في جميع أحواله).
2- -الإستيعاب(ضميمة الإصابة)،ج 8،ص 132،ش 1855؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 698،ش 4898.
3- -مروج الذّهب،ج 2،ص 283.
4- -امتاع الأسماع،ج 1،ص 61. [3]

خدا صلّى اللّه عليه و سلم نماز گزارد علىّ بن ابى طالب رضى اللّه عنه است (1).

حاكم نيشابورى،از«ابن عبّاس»نقل مى كند:علىّ هو أوّل عربىّ و أعجمىّ صلّى مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله نخستين شخصى كه در ميان عرب و عجم،با پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نماز گزارد، علىّ عليه السّلام است (2).

پس از نزول آيه 214 سوره شعراء،(خويشاوندان نزديكت را هشدار بده)،پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله در خطاب به خويشاوندان درباره علىّ بن ابى طالب،فرمود:

«انّ هذا أخى و وصيّى و خليفتى فيكم،فاسمعوا له و اطيعوا»:

اين شخص برادر،وصى و جانشين من در ميان شماست،سخن او را بشنويد و فرمانش را اطاعت كنيد.

در اين هنگام،حاضران از جاى برخاستند و ريشخندكنان به ابو طالب گفتند:

به تو دستور داد كه فرمانبر پسرت باشى و از او اطاعت كنى (3).

و نيز پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به علىّ بن ابى طالب،فرمود:

«أنت منّى بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبىّ بعدى» (4).

«أنت اخى فى الدّنيا و الآخرة» (5).

در روز غدير خمّ فرمود:«من كنت مولاه فعلىّ مولاه،اللّهمّ و ال من والاه و عاد من عاداه» (6).

ص:60


1- -الطّبقات الكبرى،ج 1،ص 13؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 8،ص 143.
2- -المستدرك،ج 3،ص 120.
3- -طبرى،تاريخ الأمم و الملوك،ج 2،ص 63؛ [1]ابن اثير،الكامل فى التّاريخ،ج 2،ص 63؛ [2]كنز العمّال،ج 13،ص 133،ش 36419 به نقل از ابن اسحاق،ابن جرير،ابن أبى حاتم و...
4- -الطبقات الكبرى،ج 9،ص 14 و 15؛ [3]الاستيعاب( [4]ذيل الاصابة)،ج 8،ص 146؛تذكرة الحفّاظ،ج 1، ص 10؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 699،ش 4898؛ [5]التّاج الجامع للاصول،ج 3،ص 332 و 333.
5- -همان ص 149؛ [6]سيوطىّ،تاريخ الخلفاء،ص 152؛ [7]التّاج الجامع للاصول،ج 3،ص 335.
6- -همان،ص 151؛ [8]تهذيب التهذيب،ج 5،ص 699 و ص 700؛ [9]تاريخ الخلفاء،ص 151؛ [10]التاج الجامع

در روز خيبر فرمود:«لأعطينّ الرّاية غدا رجلا يحبّ اللّه و رسوله[و يحبّه اللّه و رسوله]،ليس بفرّار،يفتح اللّه على يديه» (1).

هنگامى كه آيه إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (2)نازل شد،پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و سلم،فاطمه،علىّ،حسن و حسين-رضى اللّه عنهم-را به خانۀ امّ سلمه فراخواند و فرمود:

«اللّهمّ إنّ هؤلاء أهل بيتى،فأذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيرا» (3).

گروهى از صحابه روايت كردند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و سلم درباره علىّ رضى اللّه عنه فرمود:«لا يحبّك إلاّ مؤمن،و لا يبغضك إلاّ منافق» 4.

و نيز فرمود:«من أحبّ عليّا فقد أحبّنى،و من أبغض عليّا فقد أبغضنى،و من آذى عليّا فقد آذانى،و من آذانى فقد آذى اللّه» 5.

و نيز فرمود:«أنا مدينة العلم و علىّ بابها،فمن أراد العلم فليأته من بابه» 6.

و نيز در مورد اصحاب فرمود:«أقضاهم علىّ بن أبى طالب» 7.

عمر بن خطّاب،گفته است:«علىّ اقضانا» 8.

از سعيد بن مسيّب،نقل شده كه گفت:كان عمر يتعوّذ باللّه من معضلة ليس لها

ص:61


1- -همان و نيز صحيح ال [1]بخارىّ،ج 4،ص 207(با اندكى تفاوت).
2- -سوره احزاب،آيه 33.
3- -الاست [2]يعاب(ذيل الإصابة)،ج 8،ص 151؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 10؛التّاج الجامع للاصول،ج 3، ص 348 و 335.

أبو الحسن...و كان عمر يقول:لو لا علىّ لهلك عمر (1):

عمر بن خطّاب هنگامى كه ابو الحسن علىّ بن ابى طالب،حضور نداشت،از مسائل دشوار به خدا پناه مى برد و مى گفت:اگر علىّ بن ابى طالب نبود،عمر بن خطّاب هلاك شده بود.

احمد بن حنبل گفته است:فضائلى كه براى علىّ بن ابى طالب،روايت شده براى هيچ يك از صحابه،نقل نشده است. (2)

راويان از او:فرزندان حضرت:حسن،حسين،محمّد،(معروف به محمّد بن حنفيّه)، عمر،فاطمه،محمّد بن عمر بن علىّ و...

صحابيان:عبد اللّه بن مسعود،براء بن عازب،ابو هريره،ابو سعيد خدرىّ،بشر بن سحيم غفارىّ،زيد بن ارقم،صهيب رومىّ،ابن عبّاس،ابن عمر،ابن الزّبير،عمرو بن حريث،جابر بن سمره،جابر بن عبد اللّه،ابو جحيفه،ابو امامه،ابو ليلى انصارىّ،ابو موسى، ابو الطّفيل عامر بن واثله و...

تابعان:زرّ بن حبيش،زيد بن وهب،ابو الأسود دؤلىّ،حارث بن سويد تيمىّ،حارث ابن عبد اللّه اعور،حرمله مولى اسامة بن زيد،ربعىّ بن حراش،شريح بن هانئ،شريح بن نعمان صائدىّ،ابو وائل شقيق بن سلمه،شبث بن ربعىّ،سويد بن غفله،عامر بن شراحيل شعبىّ،مطرّف بن عبد اللّه بن شخّير،نافع بن جبير بن مطعم،يزيد بن شريك تيمىّ، ابو الخليل حضرمىّ و... (3)

راوى احاديث شماره:214 تا 235.

ص:62


1- -همان.
2- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 701. [1]
3- -همان،ج 5،ص 698،ش 4898. [2]

علىّ هلالىّ

برحسب آنچه در اسد الغابة،ج 4،ص 127 شماره 379 و الإصابة،ج 2،ص 511، شماره 5996،آمده و حديثى از وى نقل كرده نامبرده بايد از صحابه پيامبر باشد كه فرزندش علىّ نيز از او روايت كرده است.

راوى حديث شماره 236.

عمران بن حصين/ع

عمران بن حصين بن عبيد بن خلف بن عبد نهم...خزاعىّ،ابو نجيد.

برابر نوشتۀ ابن حجر،او و ابو هريره در سال خيبر،مسلمان شدند.وى از فقيهان و فاضلان صحابه به شمار مى رود كه تعدادى حديث از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله روايت كرده است.

عمر بن خطّاب،او را براى تعليم احكام دينى به بصره فرستاده بود.در جنگ صفين شركت نكرد و خود را كنار كشيد.مدت كوتاهى در بصره قاضى بود،سپس استعفا داد و در سال 52 يا 53 ه.در آنجا چشم از جهان فرو بست.گروهى از تابعان بصره و كوفه از او روايت كرده اند.در صحاح شش گانه به روايات او استناد شده است (1).

راويان از او:پسرش:نجيد،زرارة بن أوفى،حسن بصرىّ،محمّد بن سيرين،عامر شعبىّ،ابو الأسود دؤلىّ،ابو رجاء عطاردىّ،ربعىّ بن حراش،مطرّف و يزيد پسران عبد اللّه بن شخّير،حكم بن اعرج،صفوان بن محرز،عبد اللّه بن رباح انصارىّ،ابو قتاده عدوىّ،ابو نضره عبدىّ و... (2)

راوى حديث شماره:237.

ص:63


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،صص 9 تا 12؛الطبقات،ج 1،ص 234،ش 660؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 9،ص 19،ش 1969؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 29 و 30،ش 14؛الإصابة،ج 7،ص 155،ش 6005؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 234،ش 5335؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 82.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 29،ش 14؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 234،ش 5335. [2]

عوف بن مالك اشجعىّ/ع

عوف بن مالك بن ابى عوف اشجعىّ غطفانىّ،ابو حمّاد يا ابو عبد الرّحمن يا ابو عبد اللّه، بنا به نوشتۀ ابن سعد،پيامبر صلّى اللّه عليه و اله ميان او و ابو الدّرداء،برادرى قرار داد.او در فتح مكّه حضور داشت،ساكن دمشق شد و در سال 73 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد كرده اند (1).

راويان از او:ابو مسلم خولانى،جبير بن نفير،عاصم بن حميد سكونىّ،كثير بن مرّه، ابو ادريس خولانىّ،ابو المليح بن اسامه،سيف شامىّ،عبد الرّحمن بن عامر،حبيب بن عبيد،راشد بن سعد،و... (2)

راوى حديث شماره:238

قرّة بن اياس/بخ،4

قرّة بن اياس بن هلال بن رياب مزنىّ،ابو معاويه بصرىّ،از صحابه،در خندق حضور داشت،ساكن بصره شد.او جدّ اياس قاضى ابو واثله است.

وى در سال 64 ه.درگذشت.بخارى در الأدب المفرد،ابو داود،ابن ماجه،ترمذىّ و نسائى در سنن خود به روايات او استناد كرده اند.

پسرش معاويه از او روايت مى كند (3).

راوى احاديث شماره:239 تا 242.

ص:64


1- -الإصابه،ج 7،ص 179،ش 6096؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 281،ش 5406؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 90.
2- -تهذيب التهذيب،ج 6،ص 281،ش 5406. [2]
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 32؛الطبقات،ج 1،ص 85،ش 240؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 9،ص 151،ش 2110؛الإصابة،ج 8،ص 153،ش 7095؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 501،ش 5727؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 125.

ماجد صدفىّ

بنابر اينكه راوى حديث از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،ماجد صدفى باشد كه توسط پسرش جابر براى قيس بن جابر بن ماجد صدفى روايت شده است،ماجد،از صحابيان مى باشد. (1)اما بنابر آنچه در الاستيعاب (2)،آمده راوى حديث از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،جابر بن عبد اللّه صدفى است كه نوۀ پسرى او؛عبد الرحمن بن قيس بن جابر صدفى از او يعنى از جدّش روايت كرد.

راوى احاديث شماره:243،244،245.

وهب بن عبد اللّه سوائىّ -ابو جحيفه/ع

(3)

وهب بن عبد اللّه سوائىّ،مشهور به كنيۀ«ابو جحيفه»،صحابى معروف،و از اصحاب علىّ بن ابى طالب،ملقّب به«وهب الخير»و«وهب اللّه»ساكن كوفه،متوفّاى سال 74 ه.ق در عراق صاحبان صحاح شش گانه از وى حديث،نقل كرده اند.

«ابن اثير»در اسد الغابه،نوشته است:وى از صغار صحابه بود«ذكروا أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم توفّي و أبو جحيفة لم يبلغ الحلم،ولكنّه سمع من رسول اللّه،و جعله عليّ بن أبي طالب على بيت المال بالكوفة،و شهد معه مشاهده كلّها،و كان يحبّه و يثق إليه و يسمّيه وهب الخير،و وهب اللّه أيضا.

«ابن حجر»دربارۀ وى مى نويسد:«صحابيّ معروف،و صحب عليّا»،«و ولاّه شرطة الكوفة لمّا ولي الخلافة»،«و استعمله على خمس المتاع».

ابو جحيفه،از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،علىّ بن ابى طالب و براء بن عازب،روايت مى كند.

راويان از او:پسرش:عون بن ابى جحيفه،عامر شعبىّ،ابو اسحاق سبيعىّ،سلمة بن

ص:65


1- -بنگريد به:الإصابة،ج 2،ص 49،ش 1033،حرف جيم(جابر بن ماجد صدفى).
2- -الإستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،ج 2،ص 111،ش 289.
3- -«سوائىّ»به ضم سين و فتح واو و سكون الف.(اللّباب،ج 1،ص 574).

كهيل،اسماعيل بن ابى خالد،زياد بن زيد الأعسم،ابو عمر المنبّهىّ،علىّ بن الأقمر، حكم بن عتيبه (1).

راوى حديث شماره:49

هند،امّ سلمه،امّ المؤمنين/ع

هند دختر ابو اميّة بن مغيرة بن عبد اللّه...مخزومىّ،امّ سلمه،امّ المؤمنين،مادرش عاتكه دختر عامر بن ربيعه است.پدرش ابو اميّه يكى از بخشنده ترين اشخاص و مشهور به كرم و ملقّب به«زاد الرّاكب»بود.هرگاه به سفر مى رفت،همسفر او توشه اى برنمى داشت.همسر امّ سلمه به نام عبد الرّحمن بن عبد الأسد،ملقّب به ابو سلمه،در جنگ احد مجروح شد و پس از 5 يا 7 ماه بر اثر اين جراحت از دار دنيا رفت و امّ سلمه، به ازدواج پيامبر صلّى اللّه عليه و اله درآمد و در سال 62 يا 61 ه.در 84 سالگى درگذشت.

در صحاح شش گانه به روايات وى استناد شده است. (2)

راويان از او:فرزندانش:عمر بن ابى سلمه و زينب دختر ابى سلمه،عبد اللّه بن رافع، نافع،سفينه،سليمان بن يسار،اسامة بن زيد بن حارثه،عبد اللّه بن عبّاس،صفيّه دختر شيبه،سعيد بن مسيّب،ابو وائل،شعبىّ،عبد الرّحمن بن ابى بكر،عروة بن الزّبير و... (3)

راوى احاديث شماره:246 تا 267

ص:66


1- -بنگريد به:الإستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)،شماره 2732 باب اسامى،شماره 2891 باب كنيه؛اسد الغابة،ج 6،ص 48،ش 5752؛تهذيب الكمال،ج 19،ص 483،ش 7354؛الإصابة فى تمييز الصّحابة،ج 10،ص 321،ش 9167؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 181،ش 7760؛ [1]تقريب التهذيب، ج 2،ص 338،ش 119.
2- -الطبقات الكبرى،ج 8،ص 86؛ [2]الطبقات،ج 2،ص 867،ش 3255؛الاستيعاب،(ضميمۀ الإصابة)، ج 13،ص 172،ش 3511؛اسد الغابة،ج 7،ص 289؛الإصابة،ج 13،ص 161؛ [3]تهذيب التهذيب، ج 10،ص 508،ش 8986؛ [4]تهذيب التهذيب،ج 2،ص 617. [5]
3- -تهذيب التهذيب،ج 10،ص 509،ش 8986. [6]

طبقۀ دوم

اسود بن يزيد بن قيس نخعىّ/ع

اسود بن يزيد بن قيس نخعىّ،ابو عمرو يا ابو عبد الرّحمن،مخضرم (1)،فقيه،زاهد، عابد،دانشمند كوفه،پسر برادر علقمه(دانشمند كوفه)،دائى ابراهيم نخعىّ فقيه،و برادر عبد الرحمن بن يزيد،از راويان طبقۀ دوم،متوفّاى سال 74 يا 75 ه.در كوفه.

ابن عليّه از ميمون ابو حمزه،نقل كرد كه اسود بن يزيد و نيز پسرش هشتاد بار به سفر حج و عمره رفتند.نضر بن اسماعيل نقل كرده كه عبد الرّحمن بن اسود در هر روز هفتصد ركعت نماز مى خواند.

از ابن ابى خيثمه،نقل شده است كه اسود بن يزيد با ابو بكر،عمر،و عثمان،حج گزارده است و روزگار خود را به روزه سپرى مى كرد.

صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

مشايخ او:ابو بكر،عمر،علىّ،ابن مسعود،حذيفه،بلال،عايشه،ابو موسى و...

راويان از او:پسرش:عبد الرّحمن،برادرش:عبد الرّحمن،پسر خواهرش:ابراهيم بن يزيد نخعىّ،عمارة بن عمير،ابو اسحاق سبيعىّ،ابو بردة بن ابى موسى اشعرىّ،محار بن

ص:67


1- -واژۀ«مخضرم»يعنى كسى كه زمان جاهليّت و زمان اسلام را درك كرده،ولى موفّق به زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نشده باشد.(لسان العرب،ماده خضرم).

دثار (1).

راوى حديث:بى شماره پس از شماره 206.

جبير بن نفير حضرمىّ حمصىّ/بخ م 4

(2)

جبير بن نفير بن مالك بن عامر حضرمىّ،ابو عبد الرّحمن يا ابو عبد اللّه حمصىّ،ثقه، جليل،مخضرم،از بزرگان تابعين است كه در سال 80 ه.يا پس از آن درگذشت.

بخارى در الأدب المفرد و مسلم،ابو داود،ابن ماجه،ترمذىّ و نسائى در صحيح و سنن،رواياتى از او نقل كرده اند.

جبير بن نفير،از نامبردگان زير،روايت كرده است:

ابو بكر،عمر،ابو ذرّ،ابو الدّرداء،مقداد بن الأسود،خالد بن الوليد،عبادة بن صامت، ابن عمر،معاويه،ثوبان،عقبة بن عامر جهنىّ و...

راويان از او:پسرش:عبد الرّحمن بن جبير،خالد بن معدان،مكحول،سليم بن عامر، ابو الزّاهريّه،حبيب بن عبيد،صفوان بن عمرو،و... (3)

راوى حديث شماره:238.

ربعىّ بن حراش /ع

(4)

ربعىّ بن حراش بن جحش بن عمرو بن عبد اللّه بن بجاد كوفىّ،ابو مريم عبسىّ، تابعى،ثقه،عابد،مخضرم،كه در سال 100 يا 101 يا 104 ه.درگذشت.

ص:68


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 50،ش 29؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 353،ش 550؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 77.
2- -به تصغير.
3- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 7،ص 440؛ [2]الطبقات،ج 2،ص 788،ش 2896؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 52،ش 32؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 32،ش 945؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ش 126.
4- -به كسر راء و سكون باء،و كسر حاء(بنگريد به:تقريب التهذيب).

صاحبان صحاح شش گانه از او رواياتى نقل كرده اند.

ربعىّ بن حراش،از عمر بن خطّاب،علىّ بن ابى طالب،ابن مسعود،ابو موسى،عمران ابن حصين،حذيفة بن اليمان،و...روايت مى كند.

راويان از او:منصور بن معتمر،عبد الملك بن عمير،ابو مالك اشجعىّ،شعبىّ،نعيم بن أبى هند،حصين بن عبد الرّحمن،و... (1)

راوى حديث شماره:73.

زرّ بن حبيش /ع

(2)

زرّ بن حبيش بن حباشة بن أوس اسدىّ،كوفىّ،ابو مريم،مخضرم،ثقه،جليل، دانشمند فاضل،از اصحاب علىّ بن ابى طالب عليه السّلام،و به گفتۀ عاصم:ابو وائل عثمانىّ،و زرّ،علوىّ بود و هردو در يك مسجد نماز مى خواندند،ولى ابو وائل در مقام تعظيم زرّ، برمى آيد.

او در سال 81،82 يا 83 ه.در سن 120 يا 127 سالگى چشم از جهان فروبست.

در صحاح شش گانه رواياتى از او نقل شده است.

وى از نامبردگان زير روايت مى كند:

عمر بن خطّاب،عثمان بن عفّان،علىّ بن ابى طالب،ابو ذرّ،ابن مسعود،عبد الرّحمن ابن عوف،عبّاس،سعيد بن زيد،حذيفه،ابىّ بن كعب،صفوان بن عسّال،عائشه و...

راويان از او:عاصم بن بهدله،عبدة بن ابى لبابه،اسماعيل بن ابى خالد،عدىّ بن ثابت،ابو اسحاق شيبانىّ،اعمش،ابراهيم نخعىّ،منهال بن عمرو،عيسى بن عاصم،

ص:69


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 127؛الطبقات،ج 1،ص 349،ش 1104؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 69، ش 65؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 62،ش 1941؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 243.
2- -به كسر زاء و تشديد راء،و حبيش مصغّرا(بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 1،ص 259.)

شعبىّ،زبيد بن اليامىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:74،154 تا 204.

سعيد بن مسيّب-ابن مسيّب/ع

سعيد بن مسيّب بن حزن بن ابى وهب بن عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم قرشىّ مخزومىّ،مادرش:امّ سعيد دختر عثمان بن حكيم بن اميّه،كنيه اش؛ابو محمّد،داماد ابو هريره،شيخ الإسلام،فقيه مدينه،از تابعان بزرگ و فقيهان سترگ،كه«قتاده»:دربارۀ او گفت:ما رأيت أحدا قطّ أعلم بالحلال و الحرام منه.ابن حبّان در«الثّقات»گفته است:

سعيد بن مسيّب به لحاظ فقهى،دينى،وارستگى و عبادت از سروران تابعان است.بر حسب گفتۀ ابن حجر،حديث شناسان،اتفاق نظر دارند كه مرسلات او صحيح ترين مرسل هاست،حتّى در«تذكرة الحفّاظ»آمده كه احمد بن حنبل و جز او گفته اند:

«مرسلات سعيد صحاح».

در تهذيب التهذيب آمده كه سعيد بن مسيّب،از عمر بن خطاب،نقل مى كند كه مى گفت:«عسى أن يكون بعدي أقوام يكذبون بالرّجم يقولون:لا نجده في كتاب اللّه،لو لا أن أزيد في كتاب اللّه ما ليس فيه لكتبت أنّه حقّ،قد رجم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،و رجم أبو بكر، و رجمت».

سعيد بن مسيّب در سال دوم خلافت عمر(15 ه.)زاده شد و در سال 94 ه.در 79 سالگى چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح شش گانه،به روايات او استناد كرده اند.

مشايخ او:عمر بن خطّاب،عثمان بن عفّان،علىّ بن ابى طالب،سعد بن ابى وقّاص، حكيم بن حزام،ابن عباس،ابن عمر،ابن عمرو عاص،پدرش مسيّب،معمر بن عبد اللّه بن

ص:70


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 104،الطبقات،ج 1،ص 317،ش 983؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 57، ش 40؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 146،ش 2072؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 259.

نضله،ابوذرّ،ابو الدّرداء،حسّان بن ثابت،زيد بن ثابت،عثمان بن ابى العاص،ابو قتاده، ابو موسى،ابو سعيد،پدر همسرش:ابو هريره،عايشه،اسماء دختر عميس،خوله دختر حكيم،فاطمه دختر قيس،امّ سلمه،امّ شريك و...ولى به گفتۀ«ذهبىّ»عمده روايات مسندش از ابو هريره است.

راويان از او:پسرش:محمّد،سالم بن عبد اللّه بن عمر،زهرىّ،قتاده،شريك بن ابى نمر،يحيى بن سعيد انصارىّ،داود بن ابى هند،ابو جعفر الباقر و... (1)

راوى احاديث شماره:139،246 تا 253.

ابو وائل شقيق بن سلمه/ع

شقيق بن سلمه اسدىّ،ابو وائل كوفىّ،مخضرم،عاصم بن بهدله از او نقل مى كند كه هفت سال از جاهليت را درك كرده است.طبق نوشته ابن سعد،وى ثقه و كثير الحديث است،در تقريب التهذيب آمده كه در زمان خلافت عمر بن عبد العزيز در سنّ 100 سالگى درگذشت و برحسب نوشتۀ خليفة بن خيّاط و ذهبى،در سال 82 ه.فوت كرد.در صحاح شش گانه رواياتى از او نقل شده است.

مشايخ او:ابو بكر،عمر،عثمان،علىّ بن ابى طالب،ابن مسعود،معاذ بن جبل،سعد ابن ابى وقّاص،حذيفه،سهل بن حنيف،خبّاب بن ارتّ،ابو مسعود انصارىّ،ابو موسى اشعرىّ،ابو هريره،عايشه،امّ سلمه،اسامة بن زيد،اشعث بن قيس،براء بن عازب،جرير ابن عبد اللّه،حارث بن حسّان،سلمان بن ربيعه،شيبة بن عثمان،و ديگر صحابيان و تابعان.

راويان از او:اعمش،منصور،حصين بن عبد الرحمن،حبيب بن ابى ثابت،عاصم بن

ص:71


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 5،ص 119؛الطبقات،ج 2،ص 611،ش 2096؛تهذيب الكمال،ج 7،ص 297،ش 2340؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 54،ش 38؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 372 تا 375،ش 2470، [1]تقريب التهذيب،ج 1،ش 305.

بهدله،عمرو بن مرّه،سعيد بن مسروق ثورىّ (1)و...

راوى احاديث شماره:194،203.

عبد الحميد بن واصل-ابو واصل باهلىّ

عبد الحميد بن واصل(ابو واصل باهلىّ)كه ابن حبّان وى را در الثّقات از محدّثان و راويان طبقۀ دوم برشمرده است.

مشايخ او:انس،ابن مسعود،ابن عبّاس،ابو اميّه الحبطىّ.

راويان از او:شعبه،عمّار بن بشير،عبد الكريم بن مالك جزرىّ،محمّد بن سلمه حرّانىّ،عتّاب بن بشير.

بخارى در التاريخ الكبير نوشته است:

«و قال محمّد ابو يحيى:أخبرنا إسماعيل بن عبيد بن أبي كريمة،حدّثنا محمّد بن سلمة،عن أبي واصل عبد الحميد الباهليّ البصريّ،عن أبي الصّدّيق الناجي،عن الحسن ابن يزيد السّعديّ أحد بني بهدلة،عن أبي سعيد-رضى اللّه عنه-عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج رجل من أمّتي... (2)

راوى حديث شماره:135.

عبد اللّه بن حارث بن نوفل-صاحب صالح ابو الخليل/ع

عبد اللّه بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبد المطّلب بن هاشم،هاشمىّ،ابو محمّد مدنىّ،ملقّب به ببّه،مادرش هند دختر ابو سفيان بن حرب بن اميّه،هنگامى كه متولّد

ص:72


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 6،صص 96 و 180؛الطبقات،ج 1،ص 356،ش 1114؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 60،ش 46؛تهذيب التهذيب،ج 3،صص 649 و 650،ش 2894؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 354،ش 2894.
2- -التاريخ الكبير،ج 3،ق 2(قسم دوم از جزء سوم)،ص 45،ش 1654؛الجرح و التعديل،ج 3،ق 1 (قسم اوّل از جزء سوم)،ص 18،ش 97.

شد،مادرش هند به نزد خواهرش امّ حبيبه-همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله-آمد،حضرت وارد شد و از نوزاد پرسيد،امّ حبيبه،گفت:اين نوزاد،پسر عموى شما و پسر خواهرم است.

حضرت او را مورد لطف قرار داد و براى او دعا كرد.

او يكى از تابعان مورد وثوق،ظاهر الصّلاح،كثير الحديث و به گفتۀ ابن حبّان از فقيهان اهل مدينه بود.

عبد اللّه بن حارث،در سال 84 يا 99 ه.در عمان،چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح شش گانه،از او رواياتى نقل كرده اند.

مشايخ او:عمر بن خطّاب،عثمان بن عفّان،علىّ بن ابى طالب،پدرش،عموى جدش:عبّاس بن عبد المطّلب،عبد المطّلب بن ربيعة بن حارث بن عبد المطّلب،ابن مسعود،حكيم بن حزام،صفوان بن اميّه،ابن عبّاس،ابن عمرو بن عاص،عبد اللّه بن خبّاب بن ارتّ،عايشه،ميمونه،امّ سلمه،و...

راويان از او:پسرانش:عبيد اللّه،اسحاق،عبد الملك بن عمير،ابو اسحاق سبيعىّ، سليمان بن يسار،صالح ابو الخليل،زهرىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:254،255،256،263،264،265،266.

عبد اللّه بن زرير غافقىّ/د س ق

(2)

عبد اللّه بن زرير غافقىّ مصرىّ،از تابعان مورد وثوق و مرمىّ به تشيّع كه به گفتۀ ابن سعد در جنگ صفّين،با علىّ بن ابى طالب بوده است.

از او روايت شد كه:قال لي عبد الملك بن مروان:ما حملك على حبّ أبي تراب،إلاّ أنّك أعرابيّ جاف!

ص:73


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 4،ص 56؛الطبقات،ج 1،ص 45،ش 1511؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 265،ش 3352؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 408،ش 3352.
2- -به تصغير.

قال:فقلت له:و اللّه لقد قرأت القرآن قبل أن يجتمع أبواك.

ابن حبّان در الثّقات نوشته است كه او در سال 83 ه.درگذشت.

در سنن ابو داود،نسائى و ابن ماجه قزوينى رواياتى از او نقل شده است.

وى از علىّ بن ابى طالب و عمر بن خطّاب،روايت كرده است.

راويان از او:ابو الخير اليزنىّ،ابو افلح همدانىّ،ابو علىّ همدانىّ،بكر بن سواده جذامىّ،عبد اللّه بن حارث،عبد اللّه بن هبيره و... (1)

راوى احاديث شماره:233،234،235.

عبيدة بن عمرو سلمانىّ/ع

(2)

عبيدة بن عمرو سلمانىّ (3)،مرادىّ،ابو عمرو كوفىّ،مخضرم،از تابعان بزرگ و فقيه سترگ،كه در زمان فتح مكه يعنى دو سال پيش از رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در يمن،مسلمان شد ولى موفّق به ديدار آن حضرت نگرديد،او از تابعان مورد وثوق،ثبت و فقيه بزرگى است كه هرگاه براى شريح،مشكلى پيش مى آمد به او مى نوشت و خواستار حلّ مشكل مى شد.

«ذهبىّ»درگذشت او را در سال 72 ه.و«ابن حجر»در زمان«مختار»و پيش از سال 70 ه.مى داند.

صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد جسته اند.

او از علىّ بن ابى طالب،ابن مسعود و ابن زبير روايت مى كند.

راويان از او:عبد اللّه بن سلمه مرادى،ابراهيم نخعىّ،ابو اسحاق سبيعىّ،محمّد بن

ص:74


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 510؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 754،ش 2747؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 300،ش 3410؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 415.
2- -به فتح عين و سلمانىّ،به سكون يا فتح لام.
3- -منسوب به سلمان بن يشكر بن ناجيّة بن مراد(بنگريد به:الطبقات،ج 1،ص 332،ش 1045).

سيرين،ابو حسّان اعرج،عامر شعبىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:207،211.

عروة بن زبير بن عوّام/ع

عروة بن زبير بن عوّام بن خويلد بن اسد بن عبد العزّى بن قصىّ أسدىّ ابو عبد اللّه قرشىّ مدنىّ،مادرش«اسماء»دختر ابو بكر،يكى از تابعان موثّق،فقيه نامور مدينه، كثير الحديث،صائم النّهار و قائم اللّيل بود بجز در شبى كه پايش قطع شد.وى در سال 94 ه.در 67 سالگى درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،مادرش،برادرش عبد اللّه،خاله اش عايشه،علىّ بن ابى طالب، زيد بن ثابت،اسامة بن زيد،سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل،حكيم بن حزام،عبد اللّه بن جعفر،عبد اللّه بن عبّاس،عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن عمرو بن عاص،ابو ايّوب،ابو هريره، عمرو بن عاص،امّ حبيبه دختر ابو سفيان،جابر بن عبد اللّه انصارى،نعمان بن بشير،و...

راويان از او:فرزندانش:عبد اللّه،عثمان،هشام،محمّد و يحيى؛ابو بردة بن ابى موسى،زهرىّ و... (2)

راوى حديث شماره:144

علقمة بن قيس نخعىّ/ع

علقمة بن قيس بن عبد اللّه بن مالك بن علقمة بن سلامان بن كهل بن بكر بن عوف بن نخع،ابو شبل(يا شبيل)نخعىّ كوفىّ،عموى اسود و عبد الرّحمن پسران يزيد بن قيس،

ص:75


1- -الطبقات،ج 1،ص 332،ش 1045؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 50،ش 27؛تهذيب التهذيب،ج 5، صص 444 و 445،ش 4546؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 547.
2- -الطبقات،ج 2،ص 603،ش 2066؛تذكرة الحفاظ،ج 1،ص 62،ش 51؛تهذيب التهذيب،ج 5، صص 545 تا 549،ش 4698؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 19.

دائى ابراهيم بن يزيد نخعىّ،يكى از تابعان موثّق و ثبت،فقيهى برجسته و عابد كه در زمان حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،متولّد شد،قابوس بن ابى ظبيان گويد:به پدرم گفتم:به چه دليل صحابه را رها مى كنى و به سراغ علقمه مى روى؟

در پاسخ گفت:اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نيز از او مى پرسيدند و استفتاء مى كردند. (1)

علقمه و برادرش ابىّ بن قيس،در جنگ صفّين با علىّ بن ابى طالب عليه السّلام بودند كه ابىّ به شهادت رسيد و پاى علقمه آسيب ديد.

«و قطعت رجل علقمة يومئذ فكان يقول:ما أحبّ أنّ رجلي أصحّ ما كانت،و إنّها لما أرجو بها[به]من حسن الثّواب من ربّي عزّ و جلّ» (2).

علقمه در جنگ خراسان،شركت داشت،و نيز دو سال در«خوارزم»و مدتى در «مرو»اقامت داشت.

در پاورقى تهذيب التهذيب،ج 5،ص 643 از علقمه نقل مى كند:

«كنت رجلا قد أعطاني اللّه حسن الصّوت بالقرآن،و كان ابن مسعود يرسل إليّ فأقرأ عليه،فإذا فرغت من قراءتي قال:زدنا فداك أبي و أمّي؛فإنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:«إنّ حسن الصّوت زينة القرآن».روايت شده است كه وى در يك شب،ختم قرآن نمود.

او بعد از سال 62 يا بعد از 70 ه.در 90 سالگى،چشم از جهان فرو بست.در صحاح شش گانه رواياتى از او نقل شده است.

علقمه از نامبردگان زير،روايت كرده است:

عمر،عثمان،علىّ بن ابى طالب،حذيفه،ابو الدّرداء،ابن مسعود،ابو موسى،خبّاب، خالد بن الوليد،عايشه و...

راويان از او:پسر برادرش:عبد الرّحمن بن يزيد بن قيس،پسر خواهرش:ابراهيم

ص:76


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 48،ش 24.
2- -تاريخ الطبرى،ج 5،ص 23؛ [1]الكامل فى التاريخ،ج 3،ص 307. [2]

ابن يزيد نخعىّ،ابراهيم بن سويد نخعىّ،عامر شعبىّ،ابو وائل شقيق بن سلمه،ابو اسحاق سبيعىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:205 تا 210.

علىّ بن علىّ هلالىّ

علىّ بن علىّ مكّىّ هلالىّ،از پدرش علىّ هلالىّ كه از صحابيان شمرده مى شود، روايت مى كند،و سفيان بن عيينه از او روايت مى كند (2).

راوى حديث شماره:236.

قبيصة بن ذؤيب خزاعىّ/ع

(3)

قبيصة بن ذؤيب بن حلحلة بن عمرو بن كعب،خزاعىّ،ابو سعيد يا ابو اسحاق مدنىّ، ساكن دمشق،از تابعان مورد وثوق،از فقيهان و صالحان مدينه و از فرزندان صحابه به شمار مى رود كه برخى نيز او را از صحابيان شمرده اند.در سال فتح مكه متولد و در كودكى به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آورده شد و حضرت براى او دعا كردند.

به گفتۀ ابن سعد در سال 76 و به گفته خليفه در سال 86 ه.در شام از دنيا رفت.در صحاح ستّه به روايات او استناد شده است.

مشايخ او:عمر بن خطّاب،بلال،عثمان بن عفّان،حذيفه،عبد الرّحمن بن عوف،زيد ابن ثابت،عبادة بن صامت،عمرو بن عاص،محمّد بن مسلمه،تميم دارىّ،ابو الدّرداء،

ص:77


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 86؛الطبقات،ج 1،ص 334،ش 1054؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 48، ش 24؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 642،ش 4820؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 31.
2- -المعجم الكبير،ج 3،ص 57،ش 2675؛اسد الغابة،ج 4،ص 127،ش 3790؛ [1]الإصابة،ج 2،ص 511،ش 5996. [2]
3- -«قبيصه»به فتح قاف و كسر باء،«ذؤيب»به تصغير.(تقريب التهذيب).

مغيرة بن شعبه،ابو هريره،عايشه،امّ سلمه و...و نيز به نحو ارسال از ابى بكر.

راويان از او:پسرش:اسحاق،زهرىّ،رجاء بن حيوه،عثمان بن اسحاق بن خرشه، عبد اللّه بن موهب،عبد اللّه بن ابى مريم مولى بنى ساعده،مكحول،ابو قلابه جرمىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:4،5،6 و 8.

قيس بن جابر صدفىّ

بنابر اينكه راوى حديث از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،جابر بن عبد اللّه صدفىّ باشد(بنگريد به:

الاستيعاب،ج 2،ص 111،ش 289).

ازاين رو چنانچه قيس بن جابر صدفىّ از صحابيان نباشد،از تابعان خواهد بود.

جابر بن ماجد صدفىّ

امّا بنابر اينكه راوى حديث از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،ماجد صدفىّ باشد(بنگريد به:الإصابة، ج 2،ص 49،ش 1033)و جابر بن ماجد صدفىّ از صحابيان نباشد قطعا از تابعان خواهد بود.

راوى احاديث شماره:243 تا 245.

كثير بن مرّه حضرمىّ/ر 4

كثير بن مرّه حضرمىّ،رهاوىّ،ابو شجره يا ابو القاسم حمصىّ.

از تابعان ثقه،فقيه و عالم اهل شام،كه هفتاد تن از بدريان را درك كرد تا جايى كه برخى او را از صحابيان،پنداشتند.درگذشت او در حدود سالهاى 70 تا 80 ه.بوده است.

ص:78


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 447؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 792،ش 2916؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 477،ش 5700؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 122.

بخارى در القراءة خلف الإمام،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه،از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:معاذ بن جبل،عمر بن خطّاب،عبادة بن صامت،ابو الدّرداء،ابو فاطمه ازدىّ،تميم دارىّ،عقبة بن عامر،ابن عمر،ابو هريره،ابن عمرو،عوف بن مالك اشجعىّ، عبد اللّه بن فيروز ديلمىّ،و...

راويان از او:ابو الزّاهريّه،حدير بن كريب،خالد بن معدان،مكحول،سليم بن عامر، عبد الرّحمن بن جبير بن نفير،نضر بن علقمه،شريح بن عبيد،سليمان بن موسى و... (1)

راوى احاديث شماره:150،153.

محمّد بن حنفيّه/ع

محمّد بن علىّ بن ابى طالب،ابو القاسم مدنىّ،معروف به محمّد بن حنفيّه؛حنفيّه،لقب مادرش خوله دختر جعفر بن قيس بن مسلمة بن ثعلبة بن يربوع بن ثعلبة بن دؤل بن حنفيّه است كه از تبار حنفيّه مى باشد.

او يكى از تابعان ثقه،و عالمان صالح مدينه بود كه در دوران خلافت عمر،متولد شد.

گروهى در هنگام سلام بر او،مى گفتند:«السّلام عليك يا مهديّ».

محمّد بن حنفيّه،مى گفت:

«أجل أنا مهديّ أهدي إلى الخير،و لكن إذا سلّم أحدكم فليقل:السّلام عليك يا محمّد».آرى،من هدايت شده اى هستم كه ديگران را به خير و خوبى رهنمون مى شوم ولى هرگاه يكى از شما خواست سلام كند(به عنوان مهدى بر من سلام نكند،بلكه)بايد بگويد:السّلام عليك يا محمّد.

ص:79


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 7،ص 448؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 792،ش 2917؛تهذيب الكمال،ج 15،ص 381،ش 5549؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 51،ش 31؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 565،ش 5823؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 133.

محمّد بن حنفيّه يكى از نيرومندترين افراد بود به گونه اى كه داستانهاى شگفت انگيزى در خصوص نيرومندى او نقل شده است.

در وفيات الأعيان (1)آمده:و كان شديد القوّة،و له في ذلك أخبار عجيبة،منها ما حكاه المبرّد في كتاب الكامل،أنّ أباه عليّا رضى اللّه عنه،استطال درعا كانت له،فقال:لينقص منها كذا و كذا حلقة،فقبض محمّد بإحدى يديه على ذيلها و بالاخرى على فضلها،ثمّ جذبها، فقطع من الموضع الّذي حدّه أبوه.

و كان عبد اللّه بن الزّبير إذا حدّث بهذا الحديث غضب و اعتراه إفكل،و هو الرّعدة،لأنّه كان يحسده على قوّته.و كان ابن الزّبير أيضا شديد القوى.

و من قوّته أيضا ما حكاه المبرّد (2)(:داستان نامۀ پادشاه روم به معاويه و ارائۀ ديدنيهاى روزگار با اعزام فردى بلند قامت،و فرد ديگرى كه بسيار نيرومند بود...)

محمّد بن حنفيّه،در سال 81 يا 82 ه.چشم از جهان فروبست.صاحبان صحاح شش گانه از او احاديثى را نقل كرده اند.

وى از پدرش:علىّ بن ابى طالب،و نيز از عثمان،عمّار،معاويه،ابو هريره و ابن عبّاس،روايت مى كند.

راويان از او:فرزندانش:ابراهيم،حسن،عبد اللّه،عمر،عون،پسر برادرش:محمّد بن عمر بن علىّ بن ابى طالب،نوۀ برادرش:ابو جعفر محمّد بن علىّ بن الحسين،پسر خواهرش:

عبد اللّه بن محمّد بن عقيل،عطاء بن ابى رباح،منهال بن عمرو،محمّد بن قيس بن مخرمه، منذر بن يعلى ثورىّ،محمّد بن نشر همدانىّ،سالم بن ابى جعد،عمرو بن دينار و... (3)

راوى أحاديث:214 تا 224.

ص:80


1- -وفيات الأعيان،ج 4،ص 170. [1]
2- -الكامل،ج 1،ص 307،باب 35. [2]
3- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 91؛ [3]الطبقات،ج 2،ص 580،ش 1971؛ [4]شيرازى،طبقات الفقهاء، ص 32،تهذيب التهذيب،ج 7،ص 333،ش 6409؛ [5]تقريب التهذيب،ج 2،ص 192.

مطرّف بن عبد اللّه شخّير /ع

(1)(2)

مطرّف بن عبد اللّه بن شخّير بن عوف بن كعب،حرشىّ،عامرىّ،ابو عبد اللّه بصرىّ.

يكى از تابعان ثقه و داراى فضل و ادب،وارستگى و خرد.

از غيلان بن جرير نقل شده است:«كان بينه و بين رجل كلام فكذب عليه،فقال مطرّف:اللّهمّ إن كان كاذبا فأمته،فخرّ مكانه ميّتا».

مطرّف در سال 95 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به روايات وى استناد مى كنند.

مشايخ او:پدرش،عثمان،علىّ بن ابى طالب،ابوذرّ،عمّار بن ياسر،عمران بن حصين،عياض بن حمار (3)،عبد اللّه بن مغفّل مزنىّ،عثمان بن ابى العاص،عايشه، معاويه و...

راويان از او:برادرش:ابو العلاء بصرىّ يزيد بن عبد اللّه بن شخّير،پسر برادر ديگرش:

عبد اللّه بن هانئ بن عبد اللّه بن شخّير،حميد بن هلال،ابو نضره،حسن بصرىّ،غيلان بن جرير،سعيد بن ابى هند،حميد،ثابت بن اسلم بنانىّ،سعيد جريرىّ،قتاده،محمّد بن واسع،و... (4)

راوى حديث شماره:237.

ص:81


1- -به ضم ميم و فتح طاء و تشديد راء مكسوره.
2- -به كسر شين و تشديد خاء مكسوره.
3- -«عياض»به كسر عين و تخفيف ياء،«حمار»به كسر حاء و تخفيف ميم.(بنگريد به:تقريب التهذيب، ج 2،ص 95).
4- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 141؛الطبقات،ج 1،ص 467،ش 1570؛تهذيب الكمال،ج 18، ص 143،ش 6593؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 64،ش 54؛تهذيب التّهذيب،ج 8،ص 205، ش 6977؛ [1]تقريب التّهذيب،ج 2،ص 253.

طبقۀ سوم

ابو بكر بن ابى موسى/ع

ابو بكر،پسر ابو موسى اشعرىّ كوفىّ،نامش:عمرو يا عامر از برادرش«ابو برده» بزرگ تر بود.او يكى از تابعان ثقه و كوفىّ و داراى مذهب اهل شام بود به گونه اى كه از ديدن قاتل عمّار بن ياسر خوشحال مى شد.وى در سال 106 ه.درگذشت.

در تهذيب التهذيب آمده است:و كان يذهب مذهب أهل الشام،جاءه«أبو غادية الجهنيّ»قاتل عمّار فأجلسه إلى جانبه،و قال:مرحبا بأخى.

صاحبان صحاح شش گانه،به روايت وى استناد كرده اند.

او از پدرش:ابو موسى،و نيز از براء بن عازب،جابر بن سمره،ابن عبّاس و اسود بن هلال،روايت مى كند.

راويان از او:ابو جمره ضبعىّ،ابو عمران جونىّ،بدر بن عثمان،عبد اللّه بن ابى السّفر، ابو اسحاق سبيعىّ،يونس بن ابى اسحاق،و... (1)

راوى حديث:45.

ص:82


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 269؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 365،ش 1154؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 10، صص 42 و 43،ش 8270؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 400.

ابو الجرّاح مولى امّ حبيبه/د

ابو الجرّاح كه از او در الإصابه به نام«جرّاح اشجعى»ياد شده است.آزاد كردۀ امّ حبيبه همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است كه ابن حبّان از او در الثّقات،نام مى برد و ابن حجر،او را يكى از راويان طبقۀ سوم و مقبول،معرّفى مى كند.

گفته شده كه نامش«زبير»است.وى از امّ حبيبه و عثمان بن عفّان،روايت مى كند.

در سنن ابو داود از او روايت نقل شده است.

راويان از او:سالم بن عبد اللّه بن عمر،عبد الواحد بن عمير استاد عيسى بن يزيد مروزىّ (1).

راوى حديث شماره:271.

ابو خالد بجلىّ احمسىّ/بخ د ت ق

ابو خالد بجلىّ احمسىّ كوفىّ،اسمش:سعد يا هرمز يا كثير،پدر اسماعيل بن ابى خالد احمسىّ،ابن حبّان از او در«الثقات»نام مى برد و ابن حجر او را يكى از راويان طبقۀ سوم و مقبول،معرّفى مى كند.

وى از ابو هريره و جابر بن سمره،روايت مى كند و پسرش:اسماعيل از او روايت مى كند.

بخارى در الأدب المفرد،ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه در سنن،به روايت وى استناد كرده اند (2).

راوى حديث شماره:43.

ص:83


1- -الإصابه،ج 2،ص 72،ش 113(جرّاح اشجعى)؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 58،ش 8293؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 405.
2- -تهذيب التهذيب،ج 10،ص 91،ش 8356؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 416.

ابو سلمة بن عبد الرّحمن بن عوف/ع

ابو سلمة بن عبد الرّحمن بن عوف بن عبد عوف زهرىّ مدنىّ-عبد اللّه بن عبد الرحمن بن عوف،نامش:عبد اللّه-آن گونه كه در الطبقات آمده:عبد اللّه بن عبد الرحمن بن عوف،و ابن عبد البرّ،مى گويد:صحيح تر همين است كه نامش عبد اللّه باشد-يا اسماعيل و يا اينكه نامش همان كنيه اوست.

نام مادرش:تماضر،دختر اصبغ بن عمرو بن ثعلبة بن ضمضم بن عدىّ...

او يكى از تابعان بزرگ و عالمان ثقه و كثير الحديث مدينه بود كه در سال 94 ه.و يا به گفتۀ ابن سعد در سال 104 ه.در 72 سالگى چشم از جهان فرو بست.

در صحاح شش گانه به روايات وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش:عبد الرّحمن بن عوف،عثمان بن عفّان،طلحه،ابو قتاده،ابو اسيد، عايشه،ابو هريره،حسّان بن ثابت،عبادة بن صامت،ابو الدّرداء،اسامة بن زيد،ثوبان، نافع بن عبد الحارث،مغيره،ابن عمرو بن عاص،ابن عبّاس،ابن عمر،ابو سعيد خدرىّ، انس،جابر،عطاء بن يسار،و ديگر صحابيان و تابعان.

راويان از او:پسرش:عمر،فرزندان برادرانش:سعد بن ابراهيم بن عبد الرّحمن، عبد المجيد بن سهيل بن عبد الرحمن،زرارة بن مصعب بن عبد الرحمن،اعرج،عروة بن الزّبير،زهرىّ،يحيى بن ابى كثير بن عبد اللّه بن اشجع،عمرو بن دينار،عمران بن انس، محمّد بن عمرو بن علقمه،و... (1)

راوى احاديث شماره:10،145.

ص:84


1- -الطبقات،ج 2،ص 606،ش 2027؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 63،ش 52؛تهذيب التهذيب،ج 10، صص 130 تا 132،ش 8426؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 430.

بشير بن نهيك /ع

(1)

بشير بن نهيك سدوسىّ يا سلوسىّ،ابو الشّعثاء بصرىّ،يكى از راويان ثقه طبقۀ سوم است كه از بشير بن خصاصيّه و ابو هريره روايت مى كند.

صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

راويان از او:يحيى بن سعيد انصارى،ابو مجلز،عبد الملك بن عبيد،خالد بن سمير، نضر بن انس بن مالك،و... (2)

راوى حديث شماره:2.

بكر بن عمرو-ابو الصّدّيق ناجى/ع

بكر بن عمرو(يا بكر بن قيس)،ابو الصّدّيق ناجى،بصرىّ،يكى از راويان ثقه طبقۀ سوم است كه در سال 108 ه.درگذشت.در صحاح شش گانه احاديثى از او نقل شده است.

ابو الصّدّيق ناجى از ابن عمر،ابو سعيد و عايشه،روايت مى كند.

راويان از او:قتاده،عاصم الأحول،علاء بن بشير مزنىّ،وليد بن مسلم عنبرىّ، مطرّف بن شخّير،و... (3)

راوى احاديث شماره:78،82،84،88،91 تا 96،98 تا 119،135.

ص:85


1- -به فتح نون و كسر هاء(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 223؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 472،ش 1597؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 1،ص 489،ش 771؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 104.
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 226؛الطبقات،ج 1،ص 491،ش 1674؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 507،ش 793؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1 ص 106.

حبيب بن ابى ثابت/ع

حبيب بن ابى ثابت قيس بن دينار،ابو يحيى كوفىّ،يكى از تابعان ثقه و فقيهان بلندپايه كوفه،و از راويان طبقۀ سوم است كه ابو يحيى القتّات كوفىّ دربارۀ وى مى گويد:با حبيب بن ابى ثابت،به طائف وارد شديم،پس گويا پيامبرى،بر آنان وارد شد. (1)در تقريب التهذيب،آمده است:ثقة فقيه جليل،و كان كثير الإرسال و التّدليس.او در سال 119 يا 122 ه.رخت از جهان بربست.صاحبان صحاح شش گانه،به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:ابن عبّاس،ابن عمر،انس بن مالك،ابو عبد الرّحمن سلمىّ،ابو وائل، سعيد بن جبير،زيد بن ارقم،ابو الطّفيل،ابراهيم بن سعد بن ابى وقّاص،نافع بن جبير بن مطعم،مجاهد،عطاء،طاووس،زيد بن وهب،عطاء بن يسار،و...

از همسالانش:ذرّ بن عبد اللّه همدانىّ،محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس،و نيز از عروة بن الزّبير،و...

راويان از او:مشعر،شعبه،سفيان ثورىّ،ابو بكر بن عيّاش،اعمش،ابو اسحاق شيبانىّ،حصين بن عبد الرّحمن،مسعودىّ،ابن جريج،مطرّف بن طريف،ابو الزّبير،عطاء ابن ابى رباح،و... (2)

راوى احاديث شماره:143،228.

ص:86


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 116.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 320، [1]الطبقات،ج 1،ص 369؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 116،ش 100؛ تهذيب التهذيب،ج 2،صص 153 تا 155،ش 1134؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 148.

حدير بن كريب-ابو الزّاهريّه /ز م د س ق

(1)(2)

حدير بن كريب حضرمىّ يا حميرىّ،ابو الزّاهريّه حمصىّ،يكى از راويان صدوق طبقۀ سوم است،كه گروهى از رجال شناسان،او را ثقه و كثير الحديث،معرّفى كرده اند، وى در سال 100 ه.درگذشت.

بخارى در جزء القراءة،مسلم در صحيح،ابو داود،نسائى،و ابن ماجه در سنن،به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:حذيفه،ابو الدّرداء،عبد اللّه بن عمرو بن عاص،ابو امامه،ابو ثعلبه،كثير ابن مرّه و...

راويان از او:پسرش:حميد،ابو مهدىّ سعيد بن سنان،معاوية بن صالح،عقيل بن مدرك،و... (3)

راوى حديث شماره:238.

حسن بصرىّ/ع

حسن بن ابى الحسن يسار بصرىّ،ابو سعيد،نام مادرش:خيره خدمتكار امّ سلمه، يكى از تابعان ثقه،فقيه فاضل نامدار،دانشمند بلندپايه عابد،كه در حديث،ارسال و تدليس داشته است.و در سال 110 ه.در سنّ نزديك به 90 سالگى،درگذشت و نضر ابن عمرو مقبرى بر او نماز خواند.در صحاح شش گانه،به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:ابىّ بن كعب،سعد بن عباده،عمر بن خطّاب اند-ولى او آنان را درك نكرده بود-ثوبان،عمّار بن ياسر،ابو هريره،عثمان بن ابى العاص-ولى از آنان نشنيده

ص:87


1- -به تصغير.
2- -به كسر هاء و فتح ياء مشدّد.
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 450؛الطبقات،ج 2،ص 796،ش 2943؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 196،ش 1206؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 156.

بود-،عثمان،علىّ بن ابى طالب،ابو موسى،عمران بن حصين،مغيرة بن شعبه، عبد الرّحمن بن سمره،سمرة بن جندب،ابن عبّاس،ابن عمر،ابن عمرو بن عاص، معاويه،معقل بن يسار،انس،جابر،عمرو بن تغلب و ديگر صحابيان و تابعان.

راويان از او:قتاده،ايّوب،ابن عون،يونس بن عبيد،خالد الحذّاء،هشام بن حسّان، جرير بن حازم،شيبان نحوىّ،يزيد بن ابراهيم تسترىّ،عوف اعرابى،بكر بن عبد اللّه مزنىّ،ابو الأشهب،سعيد جريرىّ،سماك بن حرب،معلّى بن زياد،منصور بن زاذان،معبد ابن هلال،و... (1)

راوى حديث شماره:211.

حسن بن يزيد سعدىّ

حسن بن يزيد سعدىّ،يكى از بنى بهدله،از راويان مقبول طبقۀ سوم است كه ابن حبّان.از او در الثّقات نام برده است.

او از ابو سعيد خدرىّ،روايت مى كند و ابو الصّدّيق ناجى از او روايت مى كند (2).

راوى حديث شماره:135.

ذكوان-ابو صالح/ع

ذكوان ابو صالح سمّان زيّات مدنىّ،مولى جويريه دختر احمس غطفانىّ،يكى از راويان ثقه،ثبت،مستقيم الحديث،صالح الحديث،كثير الحديث طبقۀ سوم است كه در سال 101 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:ابو هريره،ابو الدّرداء،ابو سعيد خدرىّ،عقيل بن ابى طالب،جابر،ابن

ص:88


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 156؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 502،ش 1726؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 71، ش 66؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 246،ش 1283؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 165.
2- -تهذيب التهذيب،ج 2،ص 301،ش 1355؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 173.

عمر،ابن عبّاس،معاويه،عايشه،امّ حبيبّه،امّ سلمه سعد بن ابى وقّاص،سعيد بن جبير،و...

راويان از او:فرزندانش:سهيل،صالح و عبد اللّه،عطاء بن ابى رباح،عبد اللّه بن دينار، زيد بن سالم،اعمش،عاصم بن بهدله،عبد العزيز بن رفيع،عمرو بن دينار،زهرىّ،يحيى بن سعيد انصارىّ (1).

راوى حديث شماره:1.

سعيد بن سمعان/ز[ر]د ت س

سعيد بن سمعان انصارىّ،زرقىّ،يكى از تابعان ثقه طبقۀ سوم است كه بخارىّ در«جزء القراءه خلف الإمام»ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ،و ابن ماجه،در سنن از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو هريره،ابن حسنه.

راويان از او:ابن ابى داود،سابق بن عبد اللّه الرّقّىّ،محمّد بن ابى ذئب (2).

راوى احاديث شماره:22 تا 29.

ابو شراعه سلمة بن مجنون

ابو شراعه سلمة بن مجنون،از ابن عبّاس و ابو هريره روايت مى كند،و داود بن عبد الجبّار،از او روايت كرده است. (3)

وى از تابعان و گويا از راويان طبقۀ سوم باشد.

راوى احاديث شماره:7 و 9.

ص:89


1- -تهذيب التهذيب،ج 3،ص 42،ش 1903؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 238.
2- -تهذيب الكمال،ج 7،ص 224،ش 2275؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 335،ش 2404؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 298.
3- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 536،ش 10287؛لسان الميزان،ج 3،ص 71،ش 267 و نيز ج 6،ص 393،ش 585.

سليمان بن حبيب محاربىّ/خ د ق

سليمان بن حبيب محاربىّ،ابو ايّوب دارانىّ،يا ابو بكر و يا ابو ثابت دمشقىّ،يكى از تابعان ثقۀ طبقۀ سوم كه چهل سال،قاضى دمشق بود،ابن حبّان در الثّقات چنين مى نويسد:عمر بن عبد العزيز او را به عنوان قاضى دمشق،گمارده بود.

او در سال 126 ه.درگذشت.بخارىّ در صحيح،ابو داود و ابن ماجه قزوينى در سنن به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:ابو امامه،ابو هريره،معاويه،انس،وليد بن عبادة بن صامت،عمر بن عبد العزيز،معاوية بن ابى سفيان،و...

راويان از او:زهرىّ،عمر بن عبد العزيز(كه از همسالان او بودند)،عبد العزيز بن عمر ابن عبد العزيز،اوزاعىّ،عثمان بن ابى العاتكه،ابو كعب،ايّوب بن موسى سعدىّ بلقاوىّ، عبد الوهّاب بن بخت،و... (1)

راوى حديث شماره:138.

شعيب بن محمّد/بخ ز 4

شعيب بن محمّد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاص حجازىّ سهمىّ،يكى از تابعان صدوق طبقۀ سوم (2)به شمار مى رود كه بخارىّ،ابو داود و جز اينان گفته اند كه از جدش:

عبد اللّه بن عمرو عاص،حديث شنيده است.در تقريب التهذيب،آمده است:«ثبت سماعه من جدّه».

بخارىّ در الأدب المفرد و جزء القراءة،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در سنن،به

ص:90


1- -الطبقات،ج 2،ص 799،ش 2960؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 464،ش 2620؛ [1]تقريب التهذيب، ج 1،ص 322.
2- -مؤلّف تقريب التهذيب،وى را از راويان طبقه هشتم شمرده است.

روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:جدش:عبد اللّه بن عمرو عاص،ابن عبّاس،ابن عمر،معاويه،عبادة بن صامت و پدرش محمّد بن عبد اللّه.

راويان از او:پسرانش:عمرو،و عمر،ثابت البنانىّ،ابو سحابه زياد بن عمرو،سلمة ابن ابى الحسام،عثمان بن حكيم،عطاء خراسانى (1).

احاديث:151،152.

عامر بن سعد/ع

عامر بن سعد بن ابى وقّاص زهرىّ مدنىّ،تابعىّ ثقه و كثير الحديث كه در سال 104 ه.درگذشت.بخارى،مسلم،ابو داود،ترمذىّ و نسائى در صحيح و سنن،به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:پدرش،عثمان،عبّاس بن عبد المطّلب،ابو ايّوب انصارىّ،اسامة بن زيد، ابو هريره،ابو سعيد،ابن عمر،عايشه،ام سلمه،و...

راويان از او:پسرش:داود،پسران برادرانش:اسماعيل بن محمّد،اشعث بن اسحاق و بجاد بن موسى،پسر خواهرش:سعد بن ابراهيم بن عبد الرّحمن بن عوف،و نيز پسر خواهرش:محمّد بن محمّد بن اسود زهرىّ،نوۀ عمويش:هاشم بن هاشم بن عتبة بن ابى وقّاص،سعيد بن مسيّب كه از همسالان اوست،مجاهد،زهرىّ،محمد بن ابراهيم بن حارث تيمىّ،عطاء بن يسار،عمرو بن دينار،موسى بن عقبه،بكير بن مسمار،سالم ابو النّضر،ابو طواله،عثمان بن حكيم،محمّد بن منكدر،مهاجر بن مسمار،و... (2)

راوى حديث شماره:48.

ص:91


1- -الجرح و التعديل،ج 351/1/2؛الطبقات،ج 2،ص 725،ش 2628؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 643،ش 2884؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 353.
2- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 155،ش 3172؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 387.

عامر بن شراحيل-شعبىّ/ع

عامر بن شراحيل شعبىّ حميرىّ،ابو عمرو كوفىّ،از تابعان علاّمه،حافظ نامدار،فقيه فاضل و ثقه طبقۀ سوم،در سال ششم خلافت عمر(19 ه.)متولّد شد و در سال 109 ه.

در 90 سالگى به مرگ مفاجات در كوفه چشم از جهان فرو بست.

در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مكحول دربارۀ او گفته است:ما رأيت أفقه منه.ابن عيينه مى گويد:العلماء ثلاثة:ابن عبّاس فى زمانه،و الشّعبيّ في زمانه،و الثّورىّ في زمانه.

از ابن سيرين نقل شده است:وارد كوفه شدم.ديدم براى«شعبىّ»مجلس درس بزرگى است كه تدريس مى كند درحالى كه بسيارى از اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم،زنده بودند.

قيل للشّعبيّ:من أين لك هذا العلم كلّه؟

قال:بنفي الاعتماد،و السير في البلاد،و صبر كصبر الجماد،و بكور كبكور الغراب.

«شعبى»توجّه ويژه اى به حديث داشت آن هم حديثى كه مورد قبول اهل حديث باشد و لذا مى گويد:كره الصّالحون الأوّلون الإكثار من الحديث،و لو استقبلت من أمري ما استدبرت ما حدّثت إلاّ بما أجمع عليه أهل الحديث.

از اين روست كه به گفتۀ احمد عجلىّ:مرسل الشّعبيّ صحيح،لا يكاد يرسل إلاّ صحيحا.و نيز از او نقل شد:إنّا لسنا بالفقهاء ولكنّا سمعنا الحديث فرويناه،الفقهاء من إذا علم عمل.

درباره نيروى حافظۀ قوىّ او«ابن شبرمه»مى گويد:از«شعبىّ»شنيدم كه مى گفت:

ما كتبت سوادا في بيضاء إلى يومي هذا،و لا حدّثني رجل بحديث قطّ إلاّ حفظته،و لا أحببت أن يعيده عليّ.

درباره لاغرى خود مى گويد:إنّي زوحمت في الرّحم:در رحم مادر مزاحمت شده ام.

ربيعة بن يزيد مى گويد:قعدت إلى الشّعبيّ بدمشق في خلافة عبد الملك،فحدّث رجل من الصّحابة عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم أنّه قال:

ص:92

«اعبدوا ربّكم و لا تشركوا به شيئا،و أقيموا الصّلاة،و آتوا الزّكاة،و أطيعوا الامراء فإن كان خيرا فلكم،و إن كان شرّا فعليهم و أنتم منه برآء».

فقال له الشّعبيّ:كذبت. (1)

شعبّى مى گويد:پانصد تن از صحابيان را درك كردم.

او از اشخاص نامبردۀ زير روايت مى كند:

از صحابيان:علىّ بن ابى طالب،سعد بن ابى وقّاص،سعيد بن زيد،زيد بن ثابت، قيس بن سعد بن عباده،ابو موسى اشعرىّ،ابو مسعود انصارىّ،ابو هريره،مغيرة بن شعبه، ابو جحيفه سوائىّ،نعمان بن بشير،براء بن عازب،معاويه،جابر بن عبد اللّه،جابر بن سمره،جرير بن عبد اللّه،زيد بن ارقم،ضحّاك بن قيس،سمرة بن جندب،عامر بن شهر، عبادله اربعه (2)،عبد اللّه بن مطيع،عدىّ بن حاتم،عمرو بن حريث،عمران بن حصين، عوف بن مالك،ابو سعيد خدرىّ،انس،عايشه،ام سلمه،ميمونه،و...

از تابعان:حارث الأعور،خارجة بن صلت،زرّ بن حبيش،ربيع بن خثيم،شريح قاضى،علقمة بن قيس،و...

راويان از او:ابو اسحاق سبيعىّ،سعيد بن عمرو بن اشوع،بيان بن بشر،داود بن ابى هند،زبيد اليامىّ،ابو اسحاق شيبانى،اعمش،منصور،مغيره،سماك بن حرب،عاصم الأحول،ابن عون،ابو الزّناد،عبد اللّه بن ذكوان،عبد الملك بن سعيد بن ابجر،ابو حصين اسدىّ،و... (3)

راوى احاديث شماره:42،44،46،47،51،52،53.

ص:93


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 79 تا 85،ش 76.
2- -يعنى:عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن عبّاس،عبد اللّه بن الزّبير،عبد اللّه بن عمرو بن عاص(بنگريد به مقدمه كتاب،ص 12).
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 246؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 363،ش 1144؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 79 تا 88،ش 76؛تهذيب التهذيب،ج 4،صص 156 تا 159،ش 3175؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 387.

عباية بن ربعىّ-ابن ربعىّ

عبايه(به فتح عين)بن ربعى از تابعان و گويا از راويان طبقۀ سوم باشد.

در ميزان الاعتدال (1)،و لسان الميزان (2)،آمده است،او از علىّ بن ابى طالب،روايت مى كند،و موسى بن طريف از او روايت مى كند و كلاهما من غلاة الشّيعة.له عن علىّ:

«أنا قسيم النّار»و نيز حديث ديگرى را روايت مى كند كه:«علىّ الصّراط» (3).

راوى حديث شماره:76.

عبد اللّه بن زيد-ابو قلابه رقاشىّ/ع

عبد اللّه بن زيد بن عمرو(يا عامر)بن نابل بن مالك بن عبيد بن علقمة بن سعد، ابو قلابه رقاشىّ،جرمىّ،بصرىّ،يكى از اعلام بصره و از تابعان ثقه،فاضل و كثير الإرسال طبقۀ سوم است كه به گفتۀ عجلىّ؛فيه نصب يسير.

ابو قلابه براى گريز از قضا،پنهان شد و از وطنش گريخت و به مصر رفت.

«مسلم بن يسار»دربارۀ او گفت:لو كان أبو قلابة من العجم لكان موبذ موبذان-يعنى قاضى القضاة-.

او در عريش مصر در سال 104 يا 106 يا 107 ه.از جهان رخت بربست در حالى كه دستان،پاها و بينايى اش را از دست داده و با اين حال،سپاسگزار بود (4).صاحبان در صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:از صحابيان:سمرة بن جندب،ثابت بن ضحّاك،انس بن مالك انصارىّ، انس بن مالك كعبىّ ابو زيد عمرو بن اخطب،عمرو بن سلمه جرمىّ،ابن عبّاس،ابن عمر،

ص:94


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 387،ش 4188.
2- -لسان الميزان،ج 3،ص 247،ش 1082.
3- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 387،ش 4188؛لسان الميزان،ج 3،ص 247،ش 1082.
4- -و قد ذهبت يداه و رجلاه و بصره و مع ذلك يحمد اللّه و يشكره.

معاويه،هشام بن عامر،نعمان بن بشير،ابو هريره و...

از تابعان:عمويش ابو مهلّب جرمىّ،ابو اسماء رحبىّ،ابو المليح بن اسامه،و...

راويان از او:ايّوب،خالد الحذّاء،ابو رجاء سلمان مولى ابى قلابه،يحيى بن ابى كثير، عاصم الأحول،داود بن ابى هند،غيلان بن جرير،اشعث بن عبد الرّحمن جرمىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:34 تا 38.

عبد اللّه بن هبيره سبائىّ/م،4

عبد اللّه بن هبيرة بن اسعد بن كهلان سبائىّ حضرمىّ،ابو هبيره مصرىّ،از راويان ثقه طبقۀ سوم است كه در سال 126 ه.در سن 85 سالگى درگذشت.مسلم،ابو داود، ترمذى،نسائى و ابن ماجه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:مسلمة بن مخلّد (2)،عكرمة مولى عبّاس،قبيصة بن ذؤيب،و...

راويان از او:بكر بن عمرو،جبير بن نعيم،ابن لهيعه،و... (3)

راوى حديث شماره:234.

عطيّة بن سعد عوفىّ/بخ د ت ق

عطيّة بن سعد بن جنادة عوفىّ،جدلىّ،قيسىّ كوفىّ،ابو الحسن،از راويان طبقۀ سوم است كه ابن جمر،او را بدين گونه توصيف مى كند:صدوق يخطئ كثيرا و كان شيعيّا مدلّسا.

ص:95


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 94،ش 85؛تهذيب التهذيب،ج 4،صص 307 تا 309،ش 3421؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 417.
2- -با لام مشدّد(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 512؛الطبقات،ج 2،ص 752،ش 2737؛تهذيب الكمال،ج 13،ص 90،ش 4540؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 520،ش 3777؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 458.

او با«ابن اشعث»خروج كرد.«حجّاج»به«محمّد بن قاسم ثقفىّ»نوشت،سبّ علىّ ابن ابى طالب را به عطيّه عوفىّ پيشنهاد كند!اگر انجام نداد،چهار صد تازيانه بر او بزند و ريش او را بتراشد!عطيّه از انجام اين پيشنهاد خوددارى كرد،پس حكم حجّاج درباره او اجرا شد.

ابن حجر مى نويسد:قال الساجيّ:ليس بحجّة،و كان يقدّم عليّا على الكلّ.

قال ابن عديّ:...كان يعدّ مع شيعة أهل الكوفة.

او در سال 111 ه.چشم از جهان فرو بست.بخارى در الأدب المفرد،ابو داود، ترمذىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:ابو سعيد،ابو هريره،ابن عبّاس،ابن عمر،زيد بن ارقم،عكرمه،عدىّ بن ثابت،عبد الرّحمن بن جندب يا ابن خبّاب.

راويان از او:پسرانش:حسن و عمر،اعمش،حجّاج بن ارطاة،عمرو بن قيس ملائىّ،مطرّف بن طريف،اسماعيل بن ابى خالد،سالم بن ابى حفصه،ادريس أودىّ، عمران بارقىّ،زياد بن خيثمه جعفىّ،ابان بن تغلب،و... (1)

راوى احاديث شماره:80،125،134.

علىّ بن الحسين زين العابدين/ع

علىّ بن الحسين بن امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب هاشمىّ،ابو الحسين،ابو الحسن، ابو محمّد،ابو عبد اللّه مدنىّ،زين العابدين،نام مادرش«فتاة»يا«سلاّمه»يا«غزاله»،از تابعان طبقۀ سوم است كه ابن حجر در تقريب التّهذيب دربارۀ وى مى نويسد:«ثقة ثبت، عابد فقيه فاضل مشهور»،و در تهذيب التّهذيب،ديدگاه رجال شناسان را در توصيف آن حضرت،چنين نوشته است:

ص:96


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 102؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 371،ش 1185؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 590،ش 4755؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 24.

«ابن سعد»:كان ثقة مأمونا كثير الحديث،عاليا،رفيعا،ورعا.

«زهرىّ»:ما رأيت قرشيّا أفضل من عليّ بن الحسين،و كان مع أبيه يوم قتل و هو مريض،و نيز از زهرىّ نقل شده است:ما رأيت أحدا أفقه منه،ولكنّه كان قليل الحديث، و كان من أفضل أهل بيته و أحسنهم طاعة.

«سعيد بن مسيّب»مى گويد:ما رأيت أورع منه.

«جويرية بن أسماء» (1)گفته است:ما أكل عليّ بن الحسين بقرابته من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم درهما قطّ.

«ابن عيينه»مى گويد:حجّ عليّ بن الحسين،فلمّا أحرم و استوت به راحلته اصفرّ لونه و انتفض و وقع عليه الرّعدة،و لم يستطع أن يلبّي.فقيل له:ما لك لا تلبّي؟

فقال:أخشى أن أقول:لبّيك،فيقال لي:لا لبّيك.فقيل له:لابدّ من هذا.فلمّا لبّى غشي عليه و سقط من راحلته،فلم يزل يعتريه ذلك حتّى قضى حجّه.

«مصعب بن زبير»از«مالك»نقل مى كند:و لقد أحرم عليّ بن الحسين،فلمّا أراد أن يقول:لبّيك،قالها فأغمي عليه حتّى سقط من ناقته فهشم،و لقد بلغني أنه كان يصلّي في كلّ يوم و ليلة ألف ركعة إلى أن مات،و كان يسمّى زين العابدين لعبادته.

از امام باقر عليه السّلام نقل مى كند:إنّ أباه عليّ بن الحسين قاسم اللّه ما له مرّتين،و قال:إنّ اللّه يحبّ المؤمن المذنب التّوّاب.

يونس بن بكير،از محمد بن اسحاق نقل مى كند:كان ناس من أهل المدينة يعيشون لا يدرون من أين كان معاشهم،فلمّا مات عليّ بن الحسين فقدوا ما كانوا يؤتون به باللّيل.

ابو نعيم اصفهانى،از عمرو بن دينار،نقل مى كند:دخل عليّ بن الحسين،على محمّد ابن أسامة بن زيد في مرضه،فجعل يبكي.فقال:ما شأنك؟قال:عليّ دين.قال:كم هو؟ قال:خمسة عشر ألف دينار.قال:فهو عليّ.

ص:97


1- -جويرية بن أسماء بن عبيد ضبعىّ از محدثان طبقۀ هشتم مى باشد.«جويريه»تصغير جاريه است. (بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 1،ص 136).

از زهرىّ نقل شده است كه آن حضرت در واقعه كربلا در روز عاشوراى سال 61 ه.

23 ساله بود.

مزّىّ مى نويسد:

سئل عليّ بن الحسين عن كثرة بكائه،فقال:لا تلوموني؛فإنّ يعقوب فقد سبطا من ولده،فبكى حتّى ابيضّت عيناه و لم يعلم أنّه مات،و نظرت أنا إلى أربعة عشر رجلا من أهل بيتي ذبحوا في غداة واحدة،فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا؟!

رحلت آن حضرت در سال 94 يا 95 ه.بوده است.در طبقات الحفّاظ،آمده است كه آن حضرت در سال 33 ه.ق به دنيا آمد.

ابو بكر بن ابى شيبه مى گويد:أصحّ الأسانيد كلّها:الزّهريّ عن عليّ بن الحسين عن أبيه عن عليّ.

صاحبان صحاح شش گانه،به روايت آن حضرت استناد جسته اند.

آن حضرت از نامبردگان زير روايت كرده است:

پدرش:حسين بن علىّ عليهما السّلام،عمويش:حسن بن علىّ عليهما السّلام،جدش:علىّ بن ابى طالب عليه السّلام به نحو ارسال،ابن عبّاس،عايشه،ابو هريره،مسور بن مخرمه،صفيّه همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،ام سلمه،سعيد بن مسيّب،و...

راويان از او:فرزندانش:ابو جعفر محمّد بن علىّ،زيد،عبد اللّه و عمر،ابو سلمة بن عبد الرّحمن،زيد بن اسلم،عاصم بن عمر،زهرىّ،منهال بن عمرو،ابو حمزه ثمالىّ، يحيى بن سعيد،سعيد بن مرجانه و... (1)

راوى احاديث شماره:75،279.

ص:98


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،صص 181،285 و 432؛الطبقات،ج 2،ص 598،ش 2044؛حلية الأولياء و طبقات الأصفياء،ج 3،ص 141؛تهذيب الكمال،ج 13،ص 237،ش 4634؛تذكرة الحفّاظ،ج 1، ص 74،ش 71؛تهذيب التّهذيب،ج 5،ص 669،ش 4855؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 35؛طبقات الحفّاظ،ص 30.

عمر بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلام4/

عمر بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلام هاشمىّ،معروف به عمر اكبر،نام مادرش:«صهباء» دختر عبّاد از خاندان تغلب،از راويان تابعى و ثقه طبقۀ سوم كه در سال 67 ه.

درگذشت.

ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در سنن،به روايت وى استناد جسته اند.او از پدرش روايت مى كند.

راويان از او:فرزندانش:محمّد،عبيد اللّه و علىّ،ابو زرعه عمرو بن جابر حضرمىّ (1).

راوى احاديث شماره:230،231.

عمرو بن عبد اللّه همدانىّ-ابو اسحاق سبيعىّ /ع

(2)

عمرو بن عبد اللّه بن عبيد ابو اسحاق سبيعىّ،همدانىّ كوفىّ،يكى از اعلام تابعى ثقه، عابد و كثير الحديث و از راويان طبقۀ سوم.وى در سال 29 يا 32 ه.به دنيا آمد و در سال 126 يا 127 يا 129 ه.در سنّ 96 سالگى درگذشت.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

گفته مى شود از سيصد استاد حديث،روايت مى كند از جمله:

سليمان بن صرد خزاعىّ،زيد بن ارقم،براء بن عازب،عبد اللّه بن عمرو،عدىّ بن حاتم،جابر بن سمره،نعمان بن بشير،أسود بن يزيد نخعى،سعيد بن جبير،حارث الأعور،مسروق بن اجدع،ابو الأحوص جشمى،ابو برده و ابو بكر پسران ابو موسى،و...

راويان از او:پسرش:يونس،نوه اش اسرائيل بن يونس،و نوۀ پسرى ديگرش يوسف

ص:99


1- -الطبقات،ج 2،ص 580،ش 1970؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 91،ش 5112؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 61.
2- -به فتح سين و كسر باء(بنگريد به:تقريب التهذيب).

بن اسحاق،قتاده،سليمان تيمىّ،اسماعيل بن ابى خالد،اعمش،فطر بن خليفه،جرير بن حازم،شعبه،ثورىّ،ابو الأحوص(عوف بن مالك بن نضله،ابو الأحوص كوفىّ)،زائدة بن قدامه،عمرو بن قيس ملائىّ،شريك،ابو بكر بن عيّاش،سفيان بن عيينه،مطرّف ابن طريف،مسعودىّ،عمر بن عبيد طنافسىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:201.

عمرو بن مرثد-ابو اسماء رحبىّ/بخ م 4

عمرو بن مرثد،ابو اسماء رحبىّ دمشقىّ،گفته شده نامش عبد اللّه و رحبىّ،منسوب به رحبه،از قرّاء دمشق است.وى از تابعان مورد وثوق طبقۀ سوم مى باشد كه در زمان حكومت عبد الملك بن مروان،درگذشت.

بخارى در الأدب المفرد،مسلم در صحيح،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در سنن،به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:ثوبان،ابوذر،شدّاد بن اوس،معاوية بن ابى سفيان،ابو هريره،و...

راويان از او:ابو الأشعث صنعانىّ،ابو قلابه جرمىّ،شدّاد ابو عمّار،مكحول شامى، راشد بن داود صنعانىّ،يحيى بن حارث ذمارىّ،ربيعة بن يزيد قصير،صالح بن جبير،... (2).

راوى احاديث شماره:34،35،36،37.

ص:100


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 313؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 375،ش 1210؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 114،ش 99؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 172،ش 5236؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 73.
2- -الطبقات،ج 2،ص 787،ش 2886؛تهذيب الكمال،ج 14،ص 329،ش 5029؛تهذيب التهذيب، ج 6،ص 206،ش 5288؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 78.

مجاهد بن جبر /ع

(1)

مجاهد بن جبر مكّىّ،ابو الحجّاج مخزومىّ مقرئّ،مفسّر،و از راويان عالم طبقۀ سوم، كه مدتى ملازم ابن عبّاس بود.خود او مى گويد:قرآن را سه بار بر ابن عبّاس،عرضه نمودم،هر آيه اى را مى پرسيدم در چه مورد و چگونه نازل شده است.

قتاده مى گويد:داناترين بازماندگان در زمينۀ تفسير،مجاهد است.او در سال 21 ه.

در دوران خلافت عمر،به دنيا آمد و در سال 103 يا 104 ه.در مكه و در حال سجده در سنّ 83 سالگى از دنيا رفت.صاحبان صحاح به روايت وى استناد كرده اند.

مجاهد از نامبردگان زير،روايت كرده است:

علىّ بن ابى طالب،سعيد بن ابى وقّاص،عبادلۀ اربعه(عبد اللّه بن عبّاس،عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن زبير و عبد اللّه بن عمرو عاص)،ابو سعيد خدرىّ،جابر بن عبد اللّه، ابو هريره،عايشه،امّ سلمه،جويريه دختر حارث،امّ هانى دختر ابو طالب،و...

راويان از او:ايّوب سختيانىّ،عطاء،عكرمه،ابن عون،عمرو بن دينار،فطر بن خليفه،ابو اسحاق سبيعىّ،ابو الزّبير مكّىّ،يونس بن ابى اسحاق،قتاده،حبيب بن ابى ثابت،اعمش،منصور،و.. (2)

راوى احاديث شماره:256 تا 259.

محمّد بن سيرين انصارىّ-ابن سيرين/ع

محمّد بن سيرين انصارىّ،ابو بكر بن ابى عمره،نام مادرش صفيّه،از تابعان ثقه و از راويان طبقۀ سوم،عالم بلندپايه،و علاّمه در تعبير خواب كه به گفته ابن سعد:كان ثقة،

ص:101


1- -به فتح جيم و سكون باء(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 466؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 702،ش 2535؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 92، ش 83؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 48،ش 6745؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 229.

مأمونا،عاليا،رفيعا،فقيها،إماما،كثير العلم،ورعا و كان به صمم.

شعيب بن حبحاب از شعبىّ نقل مى كند كه گفت:عليك بذلك الأصمّ يعنى:محمّد بن سيرين.دو سال از خلافت عثمان،باقى بود كه ابن سيرين به دنيا آمد و در شوال سال 110 ه.صد روز پس از فوت حسن بصرىّ،چشم از جهان فرو بست و نضر بن عمرو مقبرى بر او نماز خواند.

صاحبان صحاح به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:انس بن مالك،زيد بن ثابت،حسن بن علىّ بن ابى طالب،حذيفة بن يمان،ابو هريره،عمران بن حصين،ابن عبّاس،ابن عمر،سليمان بن عامر،سمرة بن جندب،عثمان بن ابى العاص،معاويه،ابو الدّرداء،ابو سعيد،ابو قتاده،ابو بكر ثقفىّ، عايشه،امّ عطيّه،و...

راويان از او:شعبىّ،ثابت:خالد الحذّاء،داود بن ابى هند،ابن عون،ايّوب،قرّة بن خالد،ابو هلال محمّد بن سليم،عوف اعرابىّ،هشام بن حسّان،يونس بن عبيد،جرير بن حازم،عاصم الأحول،قتاده،مالك بن دينار،مهدىّ بن ميمون،اوزاعىّ،عمران القطّان، منصور بن زاذان،علىّ بن زيد بن جدعان و... (1)

راوى احاديث شماره:3،30،31.

محمّد بن عبد اللّه بن عمرو عاص/د ت س

محمد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاص سهمىّ طائفىّ،از راويان مقبول طبقۀ سوم كه در سنن ابو داود،ترمذىّ و نسائى،به روايت وى استناد شده است.

او از پدرش عبد اللّه بن عمرو عاص،روايت مى كند.

ص:102


1- -الطبقات الكبرى،ج 3،ص 358؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 502،ش 1728؛تهذيب الكمال،ج 16،ص 345،ش 5869؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 77،ش 74؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 200،ش 6187؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 169.

راويان از او:پسرش:شعيب،حكيم بن حارث فهمى (1).

راوى احاديث شماره:151،152.

محمّد بن منكدر-ابن منكدر/ع

محمّد بن منكدر بن عبد اللّه بن هدير بن عبد العزّى...ابو عبد اللّه قرشىّ،تيمىّ،مدنىّ، يكى از اعلام،سرور قاريان،و از راويان ثقه و فاضل طبقۀ سوم كه در سال 130 يا 131 ه.در سنّ 76 سالگى درگذشت.

شبى در حال تهجّد،سخت گريست،برادرانش از او دليل گريه اش را پرسيدند.

گفت:اين آيه را تلاوت كردم:

وَ بَدٰا لَهُمْ مِنَ اللّٰهِ مٰا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ. (2)

از سوى خداوند امورى براى آنان آشكار شود كه هرگز گمان نمى كردند.

و گفته شد در حال احتضار،جزع و بيتابى بسيار داشت و مى گفت:أخشى هذه الآية،أخشى أن يبدو لى ما لم أكن أحتسب (3).

از او نقل شده كه گفت:چهل سال نفسم را سختى دادم و مهار كردم تا رام شد.

صاحبان صحاح ستّه به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،عمويش ربيعه،ابو هريره،ابن عبّاس،جابر،انس،سعيد بن مسيّب،ابو ايّوب،ابو قتاده،عايشه،ابو امامة بن سهل بن حنيف،يوسف بن عبد اللّه بن سلام،ابن زبير،ابن عمر،عبد اللّه بن ابى رافع،عروة بن زبير،و...

راويان از او:پسرانش:يوسف و منكدر،پسر برادرش:ابراهيم بن ابى بكر بن منكدر، شعبه،معمر،روح بن قاسم،عمرو بن دينار،زهرىّ،ايّوب،يونس بن عبيد،ابو حازم

ص:103


1- -تهذيب التهذيب،ج 7،صص 251 و 252،ش 6281؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 179.
2- -سورۀ زمر،آيۀ 47. [1]
3- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 127.

سلمة بن دينار،جعفر بن محمّد الصّادق،محمّد بن واسع،ابن جريج،علىّ بن زيد بن جدعان،ابن ابى ذئب،محمّد بن سوقه،ابو غسّان محمّد بن مطرّف،مالك،حبيب بن شهيد،اوزاعىّ،ثورىّ،ابو عوانه،ابن عيينه،و... (1)

راوى حديث شماره:72.

معاوية بن قرّة بن اياس/ع

معاوية بن قرّة بن اياس بن هلال بن رياب...مزنىّ،ابو اياس بصرىّ،از راويان طبقۀ سوم،دانشمند ثقه،كه در سال 113 ه.در 76 سالگى چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح شش گانه،به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:پدرش:قرّة بن اياس،معقل بن يسار مزنىّ،ابو ايّوب انصارىّ،عبد اللّه بن مغفّل،انس بن مالك،حسن بن علىّ بن ابى طالب،شهر بن حوشب،و...

راويان از او:پسرش:اياس،نوه اش:مستنير بن اخضر بن معاويه،ثابت البنانىّ،حزم ابن ابى حزم،خالد بن ايّوب،سماك بن حزب،زيد العمّىّ،قرّة بن خالد،منصور بن زاذان، مطر الورّاق،قتاده،شعبه،ابو عوانه،تمّام بن نجيح،و... (2)

راوى احاديث شماره:98،239 تا 242.

منذر بن مالك-ابو نضره/خت م 4

منذر بن مالك بن قطعه،ابو نضره عبدىّ،عوقىّ بصرىّ،مشهور بن كنيه،از راويان ثقه طبقۀ سوم كه در سال 108 يا 109 ه.درگذشت و طبق وصيّتش،حسن بصرى بر او

ص:104


1- -الطبقات،ج 2،ص 670،ش 3389؛ [1]تهذيب الكمال،ج 17،ص 263،ش 6221؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 127،ش 114؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 444،ش 6581؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 210.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 221؛ [3]الطبقات،ج 1،ص 493،ش 1681؛تهذيب الكمال،ج 18،ص 119،ش 6657؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 251،ش 7047؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 261.

نماز خواند.

بخارى در تعليقات،مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استناد كرده اند.

وى از نامبردگان زير،روايت كرده است:

علىّ بن ابى طالب،ابو موسى اشعرىّ،ابوذرّ غفارىّ،ابو هريره،ابو سعيد،ابن عبّاس، ابن الزّبير،ابن عمر،عمران بن حصين،سمرة بن جندب،انس،جابر،أسير[-يسير]بن جابر،قيس بن عباد،مطرّف بن عبد اللّه الشّخّير،و...

راويان از او:سليمان تيمىّ،ابو مسلم سعيد بن يزيد،عاصم الأحول،قتاده،داود بن ابى هند،يحيى بن ابى كثير،ابو عقيل دورقىّ،كهمس بن حسن،عوف اعرابىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:62 تا 71،79،81،82،83،86،87،89،90،120 تا 124،126 تا 130،132،133،136،212،213.

نافع مولى ابى قتاده-نافع بن عبّاس/ع

نافع بن عبّاس،ابو محمّد اقرع،گفته شد وى مولى عقيله غفاريّه بود،ولى چون ملازم با ابو قتاده بود،معروف به مولى ابى قتاده شد.و به او ابن عيّاش اقرع نيز گفته شده است.

او از راويان ثقه طبقۀ سوم است كه صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

وى از ابو قتاده و ابو هريره،روايت مى كند.

راويان از او:سالم ابو النّضر،عمرو بن كثير بن فليح،اسيد (2)بن ابى اسيد البرّاد،صالح

ص:105


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 208؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 500،ش 1718؛تهذيب التهذيب،ج 8،صص 347 و 348،ش 7169؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 275.
2- -به فتح همزه(بنگريد به:تقريب التهذيب).

ابن كيسان و زهرىّ. (1)

راوى احاديث شماره:13،14 تا 21.

نافع الفقيه مولى ابن عمر/ع

نافع ابو عبد اللّه مدنىّ،آزاد شده و خدمتكار ابن عمر از راويان ثقه،ثبت،فقيه نامدار كثير الحديث،كه عبد اللّه بن عمر بن ابان دربارۀ وى گفت:خداوند به وجود«نافع»بر ما منّت نهاد،و نيز گفت:عمر بن عبد العزيز او را به مصر گسيل داشت تا به مردم آنجا احكام دينى بياموزد.

او در يكى از سالهاى 117 تا 120 ه.درگذشت.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:مولى او:ابن عمر،عايشه،امّ سلمه،ابو هريره،رافع بن خديج،ابو لبابه، ابو سعيد خدرىّ،فرزندان عبد اللّه بن عمر:عبد اللّه،عبيد اللّه،سالم و زيد،قاسم بن محمّد، عبد اللّه بن محمّد بن ابى بكر،و...

راويان از او:ايّوب سختيانىّ،عبيد اللّه بن عمر العمرىّ،ابن عون،ابن جريج،اوزاعىّ، مالك بن انس،عقيل بن خالد،ليث بن ابى سليم،جرير بن حازم،ابن اسحاق،عطاء خراسانىّ،مطر الورّاق،ايّوب بن موسى القرشىّ،ليث بن سعد،پسرش:ابو بكر بن نافع،و... (2)

راوى حديث شماره:149.

ص:106


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 304؛الطبقات،ج 2،ص 631،ش 2207؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 467،ش 7354؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 295.
2- -الطبقات،ج 2،ص 641،ش 2244؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 99،ش 92،تهذيب التهذيب،ج 8، ص 473،ش 7366؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 296.

وهب بن منبّه/خ م د ت س فق

وهب بن منبّه بن كامل...يمانىّ صنعانىّ،ابو عبد اللّه ابناوىّ،تابعىّ،ثقه و قاضى صنعاء از راويان طبقۀ سوم،پدرش منبّه از هرات خراسان بود كه«كسرى»او را به يمن تبعيد كرد.در عهد پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مسلمان شد.وهب بن منبّه،به هرات،رفت وآمد مى كرد.

نقل شده است در مدت چهل سال،چيزى را كه صاحب روح باشد سبّ نكرد،و نيز «لبث عشرين سنة لم يجعل بين العشاء و الصّبح وضوءا».

وى متّهم به عقيدۀ«قدر»بود كه بعدا از اين عقيده برگشت،و از او نقل شده كه مى گفت:كنت أقول بالقدر حتّى قرأت بضعة و سبعين كتابا من كتب الأنبياء في كلّها:«من جعل إلى نفسه شيئا من المشيئة فقد كفر»فتركت قولي.

براساس نوشته«ذهبىّ»او عالم به علم الأديان بود:و عنده من علم أهل الكتاب شىء كثير،فإنّه صرف عنايته إلى ذلك و بالغ.

وهب بن منبّه در سال 34 در زمان خلافت عثمان،متولد شد و در سال 110 يا 113 يا 114 يا 117 ه.درگذشت و گفته شده سبب مرگ او كتك يوسف بن عمر بوده است.

بخارى و مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى در صحيح و سنن،و ابن ماجه در تفسير از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو هريره،عبد اللّه بن عمر،ابن عبّاس،ابو سعيد،جابر بن عبد اللّه،عبد اللّه ابن عمرو بن عاص،انس،عمرو بن شعيب،ابو خليفه بصرىّ و برادرش:همّام بن منبّه،و...

راويان از او:پسرانش:عبد اللّه و عبد الرحمن،پسران برادرش:عبد الصّمد و عقيل پسران معقل بن منبّه،نواده اش:ادريس بن سنان،عمرو بن دينار،سماك بن فضل،عوف اعرابىّ،اسرائيل ابو موسى،و... (1)

راوى حديث شماره:57.

ص:107


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 543؛الطبقات،ج 2،ص 732،ش 2652؛ [1]تهذيب الكمال،ج 19،ص 487،ش 7361؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 100،ش 93؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 183،ش 7767؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 339.

هلال بن عمرو كوفىّ/د

هلال بن عمرو كوفىّ،بنا به نوشتۀ ابن حجر،از راويان مجهول طبقۀ سوم است كه از علىّ بن ابى طالب عليه السّلام،حديث«يخرج رجل من أهل النّهر يقال له الحارث»را روايت مى كند.

ابو الحسن شيخ مطرّف بن طريف از او روايت مى كند.

ابو داود در سنن،از او حديث ياد شده را نقل كرده است (1).

راوى حديث شماره:232.

ص:108


1- -تهذيب التهذيب،ج 9،ص 92،ش 7625؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 324.

طبقۀ چهارم

اسحاق بن عبد اللّه بن ابى طلحه/ع

اسحاق بن عبد اللّه بن ابى طلحه،زيد بن سهل انصارىّ نجّارىّ مدنىّ ابو يحيى، مادرش امّ سلمه دختر رفاعة بن رافع بن مالك بن عجلان،از تابعان كه به ثقه و حجّت، توصيف شده است و در سال 132 ه.يا پس از آن درگذشت.

در صحاح شش گانه،از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش،انس،عبد الرّحمن بن ابى عمره،طفيل بن أبىّ بن كعب،علىّ بن يحيى بن خلاّد انصارىّ،و...

راويان از او:يحيى بن سعيد انصارىّ،اوزاعىّ،ابن جريج،مالك،همّام،حمّاد بن سلمه،سفيان بن عيينه،و... (1)

راوى حديث شماره:32.

ص:109


1- -الطبقات،ج 2،ص 662،ش 3353؛ [1]الجرح و التعديل،ج 1،ص 226؛تهذيب التهذيب،ج 1،صص 256 و 257،ش 396؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 59.

اسماعيل بن ابى خالد احمسىّ/ع

اسماعيل بن ابى خالد احمسىّ بجلىّ،از تابعان كه به ثقه ثبت،توصيف شده است،به گفته ابو نعيم در«الحليه»دوازده تن از صحابه را درك كرد كه از برخى از آنان،حديث، استماع كرد و برخى را تنها رؤيت نمود.او در سال 146 ه.چشم از جهان فرو بست.

صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد مى كنند.

مشايخ او:از صحابيان:پدرش،ابو جحيفه سوائىّ،عبد اللّه بن ابى اوفى،عمرو بن حريث،ابو كاهل.

از تابعان:زيد بن وهب،محمّد بن سعد،قيس بن ابى حازم،طارق بن شهاب،شعبىّ.

او همچنين از همسالان خود روايت مى كند.

راويان از او:شعبه،سفيانين،زائده،ابو اسامه،يزيد بن هارون،ابن نمير،يحيى القطّان،عبيد اللّه بن موسى،و... (1)

راوى حديث شماره:43.

جبر بن نوف همدانىّ-ابو الودّاك /م د ت س ق

(2)

جبر بن نوف همدانىّ بكالىّ،ابو الودّاك كوفىّ،از تابعان كه در تقريب التهذيب به «صدوق يهم»توصيف شده و ابن حبّان او را در الثقات نوشته است.

مشايخ او:ابو سعيد خدرىّ،و شريح قاضى.مسلم در صحيح،ابو داود،ترمذىّ، نسائى و ابن ماجه در سنن از او روايت نقل كرده اند.

راويان از او:مجالد،قيس بن وهب،ابو اسحاق،يونس بن ابى اسحاق،علىّ بن

ص:110


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 6،ص 344؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 389،ش 1263؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 153،ش 148؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 304،ش 473، [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 68.
2- -به فتح واو و تشديد دال(تقريب التهذيب).

ابى طلحه،اسماعيل بن ابى خالد و ابو التّيّاح (1). (2)

راوى حديث شماره:131.

حارث بن يزيد حضرمىّ/م د س ق

حارث بن يزيد حضرمىّ،ابو عبد الكريم مصرىّ،ابن حجر،او را به ثقه،ثبت،عابد توصيف كرده است و از ليث نقل مى كند هرروز 600 ركعت نماز مى خواند.او در سال 130 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،نسائى و ابن ماجه از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:جنادة بن أميّه،جبير بن نفير،علىّ بن رباح،عبد الرّحمن بن حجيرة،ناعم مولى امّ سلمه،و...

راويان از او:بكر بن عمرو،سعيد بن ابى ايّوب،سعيد بن يزيد قتبانىّ (3)،ليث،ابن لهيعه،وليد بن مغيره،يحيى بن ايّوب،اوزاعىّ،و... (4)

راوى حديث شماره:234.

سالم بن ابى حفصه عجلىّ/بخ ت

سالم بن ابى حفصه عجلىّ،ابو يونس كوفىّ،از راويان طبقۀ چهارم كه ابن حجر دربارۀ او چنين مى نويسد:صدوق في الحديث إلاّ أنّه شيعىّ غال،و ذهبىّ،نوشته است:

و كان من رؤوس من يتنقّص أبا بكر و عمر.

ص:111


1- -با تاى مفتوح و ياى مشدّد(تقريب التهذيب).
2- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 6،ص 299؛الطبقات،ج 1،ص 366،ش 1158؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 584،ش 10718؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 26،ش 935؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 125.
3- -به كسر قاف و سكون تاء(بنگريد به:تقريب التهذيب).
4- -الطبقات،ج 2،ص 758،ش 2775؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 132،ش 1103؛ [2]تقريب التهذيب، ج 1،ص 145.

و نيز حديث زير را از او نقل مى كند:

ابن فضيل،عن سالم بن أبي حفصة،عن أبي حازم،عن أبى هريرة-مرفوعا:«من أحبّ الحسن و الحسين فقد أحبّني،و من أبغضهما فقد أبغضنى».

در تهذيب التهذيب،آمده:قال ابن عيينة:قال عمر بن ذرّ لسالم:أنت قتلت عثمان، فجزع و قال:أنا؟قال:نعم،أنت ترضى بقتله.

سالم بن ابى حفصه،در نزديك به سال 140 ه.چشم از جهان فرو بست.بخارى در «الأدب المفرد»و ترمذىّ در سنن،از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو حازم اشجعىّ،زاذان كندىّ،شعبىّ،عطيّه عوفىّ،محمّد بن كعب قرظى،منذر ثورىّ،و...

راويان از او:اسرائيل،سفيانين،محمّد بن فضل،و... (1)

راوى حديث شماره:224.

سعيد بن يزيد بن مسلمه ازدىّ/ع

سعيد بن يزيد بن مسلمه ازدىّ،طاحى،ابو مسلمه بصرىّ،از راويان مورد وثوق طبقۀ چهارم.

صاحبان صحاح شش گانه از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:انس،ابو نضره،عكرمه،ابو قلابه،مطرّف و يزيد پسران عبد اللّه بن شخّير، حسن بصرىّ،و...

راويان از او:شعبه،ابراهيم بن طهمان،حمّاد بن زيد،عبّاد بن عوّام،خالد بن عبد اللّه، بشر بن مفضّل،ابن عليّه(-اسماعيل)،يزيد بن زريع،و... (2)

ص:112


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 110،ش 3046؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 245،ش 2245؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 279.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 256؛الطبقات،ج 1،ص 522،ش 1817؛تهذيب التهذيب،ج 3، [1]ص

راوى احاديث شماره:120،128،129،130 و پس از شماره 133.

سليمان بن عبيد

سليمان بن عبيد سلمى بصرىّ،از راويان ثقه كه«ابن معين»وى را توثيق نموده و «ابو حاتم»دربارۀ او گفته است:صدوق.

وى از«ابو الصّدّيق ناجى»روايت مى كند.گويا وى از راويان طبقۀ چهارم باشد.

راويان از او:يحيى بن قطّان،خالد بن حارث،نضر بن شميل. (1)

راوى حديث شماره:112.

سماك بن حرب/خت م 4

سماك بن حرب بن اوس بن خالد بن نزار بن معاوية بن حارثه ذهلىّ بكرىّ، ابو المغيره كوفىّ،از راويان صدوق طبقۀ چهارم و از تابعان كه از او نقل شده،80 تن از صحابه را درك كردم.ولى روايت او از خصوص عكرمه،مضطرب است و نيز در پايان عمر دچار دگرگونى شد.

در«ميزان الاعتدال»آمده است:صدوق صالح من أوعية العلم،مشهور.روى ابن المبارك،عن سفيان:أنّه ضعيف.قال جرير الضّبّىّ:أتيت سماكا فرأيته يبول قائما، فرجعت و لم أسأله،فقلت:خرف.

او در سال 123 ه.درگذشت.بخارى در تعليقات،و نيز مسلم،ابو داود،ترمذىّ، نسائىّ و ابن ماجه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:جابر بن سمره،نعمان بن بشير،انس بن مالك،ضحّاك بن قيس،ثعلبة بن

ص:113


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 2،ق 1(قسم اول از جلد دوم)،ص 129،ش 561؛تاريخ الإسلام،ج 9،ص 159،(وفيات 141-160 ه).

حكم،عبد اللّه بن زبير،طارق بن شهاب،ابراهيم نخعىّ،تميم بن طرفه،جعفر بن ابى ثور، سعيد بن جبير،شعبىّ،عكرمه،علقمة بن وائل،معاوية بن قرّه،و...

راويان از او:پسرش سعيد،اسماعيل بن ابى خالد،اعمش،داود بن ابى هند،حمّاد ابن سلمه،شعبه،ثورىّ،شريك،ابو الأحوص،حسن بن صالح،زائده،زهير بن معاويه، اسرائيل،ابراهيم بن طهمان،شيبان بن عبد الرحمن نحوى،مالك بن مغول،ابو عوانه،و... (1)

راوى احاديث شماره:41،45،50 و پس از شماره 46.

عبد الرّحمن بن جبير/بخ م 4

عبد الرّحمن بن جبير (2)بن نفير 3حضرمىّ،ابو حميد يا ابو حمير حمصىّ،از راويان ثقه و صالح الحديث كه در سال 118 ه.درگذشت.بخارى در الأدب المفرد،مسلم در صحيح،ابو داود،ترمذى،نسائى و ابن ماجه در سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش،انس بن مالك،خالد بن معدان،كثير بن مرّه،و...

راويان از او:يحيى بن جابر طائىّ،معاوية بن صالح،يزيد بن حمير،ثور بن يزيد، زهير بن سالم،صفوان بن عمرو،اسماعيل بن عيّاش،و... (3)

راوى حديث شماره:150.

ص:114


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 323؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 372،ش 1193؛ [2]ميزان الاعتدال،ج 2،ص 232،ش 3548؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 517،ش 2699؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 332.
2- 2 و 3) -هردو به تصغير.
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 455؛ [4]الطبقات،ج 2،ص 794،ش 2926؛ [5]ميزان الاعتدال،ج 2،ص 553،ش 4836؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 66،ش 3934؛ [6]تقريب التهذيب،ج 1،ص 475.

عبد الرّحمن بن نجيح

عبد الرّحمن بن نجيح دمشقى،گويا از راويان طبقۀ چهارم باشد.

مشايخ او:سليمان الخواص.

راوى از او:ابو الحسن احمد بن ابى الحوارى (1)متوفاى 230 ه.

راوى حديث شماره:238.

عبد العزيز بن رفيع اسدىّ/ع

(2)

عبد العزيز بن رفيع اسدىّ،ابو عبد اللّه مكّىّ طائفىّ،ساكن كوفه،از تابعان ثقه و راوى طبقۀ چهارم،در تهذيب التّهذيب از«جرير»نقل مى كند:

كان أتى عليه نيّف و تسعون سنة،فكان يتزوّج فلا تمكث المرأة معه من كثرة جماعه.

او در سال 130 ه،درگذشت و در آن هنگام بيش از 70 سال از عمرش گذشته بود.

صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:انس،ابن زبير،ابن عبّاس،ابن عمر،ابو الطّفيل،زيد بن وهب،تميم بن طرفه،اميّة بن صفوان جمحىّ،شدّاد بن معقل،عبد اللّه بن ابى قتادة،عبد اللّه بن قبطيّه، عطاء بن أبي رباح،و...

راويان از او:عمرو بن دينار،اعمش،مغيره،ابو اسحاق شيبانىّ،اسرائيل بن طهمان، شعبه،حسن بن صالح،شريك،ابو الأحوص،ابو بكر بن عيّاش،ابو حمزه مروزىّ،جرير، سفيانين،و... (3)

راوى احاديث شماره:260،261.

ص:115


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 2،ق 2،ص 295،ش 1399.
2- -به تصغير.
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 323؛الطبقات،ج 1،ص 384،ش 1246؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 239،ش 4219؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 509.

عبد اللّه بن عبيدة بن نشيط/خ

عبد اللّه بن عبيدة بن نشيط ربذىّ،از راويان ثقه طبقۀ چهارم كه در سال 130 ه.

توسط خوارج در«قديد»كشته شد.بخارى در«صحيح»از او حديث نقل مى كند.

مشايخ او:جابر،سهل بن سعد،عقبة بن عامر جهنىّ،عبيد اللّه بن عبد اللّه بن عتبه، علىّ بن حسين بن علىّ بن ابى طالب،عمر بن عبد العزيز،و...

راويان از او:برادرانش:موسى و محمّد؛صالح بن كيسان،عمرو بن عبد اللّه بن أبى الأبيض. (1)

راوى حديث شماره:58.

عبد الملك بن عمير بن سويد لخمىّ/ع

عبد الملك بن عمير بن سويد لخمىّ،ابو عمرو يا ابو عمر كوفىّ معروف به قبطىّ،از تابعان ثقه،فصيح و دانشمند،كه در پايان عمر در نيروى حافظه اش دگرگونى حاصل شد.و در ذيحجّه سال 136 ه.در سنّ 103 سالگى درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:اشعث بن قيس،جابر بن سمره،عدىّ بن حاتم،جرير،عبد اللّه بن زبير، مغيرة بن شعبه،نعمان بن بشير،عمرو بن حريث،عطيّه قرظىّ،ربعىّ بن حراش،عبد اللّه ابن حارث بن نوفل،ابو الأحوص جشمىّ،و...

راويان از او:پسرش موسى؛شهر بن حوشب،اعمش،سليمان تيمىّ،زائده،مسعر، سفيان ثورىّ،شعبه،جرير بن ابى حازم،اسماعيل بن ابى خالد،زهير بن معاويه،

ص:116


1- -الطبقات،ج 2،ص 663،ش 2359؛الجرح و التعديل،ج 101/2/2؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 459، ش 4440؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 388،ش 3548؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 431.

ابو عوانه،حمّاد بن سلمه،شريك،نخعىّ،سفيان بن عيينه،و... (1)

راوى احاديث شماره:39،40.

عبيد اللّه بن قبطيّه كوفىّ/ى م د س

عبيد اللّه بن قبطيّه كوفىّ،از راويان تابعى و مورد وثوق طبقه چهارم كه بخارى در رفع اليدين،مسلم،ابو داود و نسائىّ در صحيح و سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:جابر بن سمره،امّ سلمه،حارث بن عبد اللّه بن ابى ربيعه،عبد اللّه بن صفوان بن اميّه،ابو رجاء عطاردىّ.

راويان از او:عبد العزيز بن رفيع،بحر بن كنيز السقّاء،فرات القزّاز و مسعر (2).

راوى احاديث شماره:260،261.

علىّ بن زيد بن جدعان/بخ م 4

علىّ بن زيد بن عبد اللّه بن ابى مليكه زهير بن عبد اللّه بن جدعان...تيمىّ،ابو الحسن قرشىّ،بصرىّ،دانشمند بصره،پدرش منسوب به جدّ جدّش مى باشد.او نابينا به دنيا آمد.

او از راويان تابعى شيعى و به گفته برخى رافضىّ طبقۀ چهارم بوده كه سخن دانشمندان رجالى درباره او مختلف است:

«يعقوب بن شيبه»او را به ثقه و صالح الحديث،توصيف مى كند.«احمد عجلىّ» گفته است:كان يتشيّع،لا بأس به،و«مرّه»گفته است:يكتب حديثه،و ليس بالقويّ، «ابو حاتم»مى گويد:ليس بقويّ،يكتب حديثه،«بخارى»و«ابو حاتم»گفته اند:لا يحتجّ

ص:117


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 315؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 377،ش 1217؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 135،ش 123؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 310،ش 4324؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 521.
2- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 404،ش 4463، [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 538.

بحديثه.يزيد بن زريع گفته است:رأيته و لم أحمل عنه،لأنّه كان رافضيّا.

«ابن عديّ»:لم أر أحدا من البصريّين و غيرهم امتنعوا من الرواية عنه،و كان يغلو في التشيّع،و مع ضعفه يكتب حديثه.

«جريريّ»گفته است:أصبح فقهاء البصرة عميانا ثلاثة:قتادة،و عليّ بن زيد،و أشعث الحدّانيّ.

از او روايت شده:إذا رأيتم معاوية على هذه الأعواد فاقتلوه(بنگريد به:تهذيب التهذيب).او در سال 129 يا 131 ه.درگذشت.بخارى در الأدب المفرد،مسلم،ابو داود، ترمذىّ نسائى و ابن ماجه،در صحيح و سنن،از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:انس بن مالك،سعيد بن مسيّب عروة بن زبير،ابو عثمان نهدىّ،ابو نضره عبدىّ،حسن بصرىّ،سلمة بن محمّد بن عمّار بن ياسر،عدىّ بن ثابت،ابن منكدر،و...

راويان از او:قتادة،حمّادين،زائده،زهير بن مرزوق،سفيانين،شعبه،همّام بن يحيى،مبارك بن فضاله،ابن عون،عبد الوارث بن سعيد،جعفر بن سليمان،هشيم، اسماعيل بن عليّه،معتمر بن سليمان،و... (1)

راوى احاديث شماره:37،38،130،212،213.

عمارة بن جوين-ابو هارون/عخ ت ق

عمارة بن جوين،ابو هارون عبدىّ بصرىّ،مشهور به كنيه«ابو هارون»از راويان تابعىّ شيعىّ طبقۀ چهارم است كه در تقريب التهذيب دربارۀ وى آمده:متروك،و منهم من كذّبه.

در ميزان الاعتدال از«دارقطنىّ»نقل مى كند:يتلوّن خارجىّ و شيعىّ،فيعتبر بما روى

ص:118


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 252؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 517،ش 1789؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 140،ش 133؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 127،ش 5844؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 685،ش 4878؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 37.

عنه الثوريّ.و از«يحيى القطّان»نقل مى كند:

قال شعبة:كنت أتلقّى الرّكبان أسأل عن أبي هارون العبديّ،فقد فرأيت عنده كتابا فيه أشياء منكرة فى عليّ رضى اللّه عنه،فقلت:ما هذا الكتاب؟قال:هذا الكتاب حقّ.

و از«ابن عديّ»چنين نقل مى كند:حدّثنا الحسن بن سفيان،حدّثني عبد العزيز بن سلاّم،حدّثني عليّ بن مهران،سمعت بهز بن أسد،سمعت شعبة يقول:أتيت أبا هارون فقلت له:أخرج إليّ ما سمعته من أبي سعيد.فأخرج إليّ كتابا،فإذا فيه:حدّثنا أبو سعيد«أنّ عثمان أدخل حفرته و إنّه لكافر باللّه»فدفعت الكتاب في يده و قمت.

او در سال 134 ه.درگذشت.بخارى در أفعال العباد،ترمذىّ و ابن ماجه در سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو سعيد خدرىّ،ابن عمر.

راويان از او:عبد اللّه بن عون،عبد اللّه بن شوذب،ثورىّ،حمّادين،حكم بن عبدة،خالد بن دينار،جعفر بن سليمان،صالح مرّىّ،نوح بن قيس،هشيم،علىّ بن عاصم،و... (1)

راوى احاديث شماره:96،98،102،103.

ابو زرعه عمرو بن جابر حضرمىّ/ت ق

عمرو بن جابر حضرمىّ،ابو زرعه مصرىّ،از تابعان ضعيف و شيعى طبقۀ چهارم است،ولى ابو حاتم او را صالح الحديث معرّفى مى كند،ابن حجر در تهذيب التهذيب مى نويسد:«برقى»از او در شمار كسانى كه ثقه مى باشند ياد كرده،امّا به خاطر شيعه بودن،تضعيف شده است.و نيز يعقوب بن سفيان او را در رديف ثقات،ياد مى كند،و ترمذىّ،حديث او را صحيح دانسته است.

ابو زرعه،پس از سال 120 ه.درگذشت،ترمذىّ و ابن ماجه،به حديث وى استناد

ص:119


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 246؛الطبقات،ج 1،ص 520،ش 1806؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 173،ش 6018؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 16،ش 4991؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 49.

كرده اند.

مشايخ او:جابر بن عبد اللّه،سهل بن سعد،عبد اللّه بن حارث بن جزء،عمر بن علىّ ابن ابى طالب،كثير بن مرّه،اعمش،و...

راويان از او:پسرش:عمران،عكرمة بن عمّار،سعيد بن ابى ايّوب،ضمام بن اسماعيل،ابن لهيعه،بكر بن مضر،هانئ بن منذر كلاعىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:146،147،230،231.

عمرو بن دينار مكّىّ/ع

عمرو بن دينار مكّىّ،ابو محمد الأثرم جمحىّ،از فقيهان برجسته و مفتى مكّه،و از حافظان و راويان تابعى ثقه و ثبت طبقۀ چهارم،كه از ابن ابى نجيح دربارۀ وى نقل شده است:ما كان عندنا أحد أفقه و لا أعلم من عمرو بن دينار،لا عطاء،و لا مجاهد،و لا طاووس.

هنگامى كه از عطاء پرسيدند،ما را به چه كسى مى سپارى؟پاسخ داد:عمرو بن دينار.

ابن عيينه دربارۀ او گفته است:ثقة،ثقة،ثقة.

عمرو بن دينار،شب را به سه بخش،تقسيم مى كرد،يك سوم آن براى خواب،و يك سوم براى آموزش حديث،و يك سوم براى نماز.

او در سال 46 ه.زاده شد و در اوّل سال 126 ه.در 80 سالگى درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:ابن عبّاس،ابن زبير،ابن عمر،ابن عمرو عاص،ابو هريره،جابر بن عبد اللّه،ابو الطّفيل،حسن بن محمّد بن علىّ بن ابى طالب،وهب بن منبّه،سعيد بن جبير، عروة بن زبير،ابن ابى مليكه،عكرمه،ابو جعفر محمّد بن علىّ بن الحسين،زهرىّ،و...

ص:120


1- -الطبقات،ج 2،ص 760،ش 2788؛الجرح و التعديل،ج 223/1/3؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 25، ش 6341؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 122،ش 5158؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 66.

راويان از او:قتاده،ايّوب،ابن جريج،شعبه،حمّادين،سفيانين،جعفر الصّادق،مطر الورّاق،هشيم،ابو عوانه،منصور بن زاذان،و... (1)

راوى احاديث:79،83،86،87،139.

عون بن ابى جحيفه/ع

عون بن ابى جحيفه وهب بن عبد اللّه سوائىّ كوفى،از راويان ثقه طبقۀ چهارم، متوفّاى سال 116 ه.كه صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى،استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش:ابو جحيفه،مسلم بن رياح ثقفىّ،منذر بن جرير بجلىّ، عبد الرّحمن بن سمير،مخنف بن سليم،مالك بن صحار،و...

راويان از او:يونس بن ابى يعفور عبدىّ،شعبة بن حجّاج،سعيد بن مسروق ثورىّ، پسرش:سفيان ثورىّ،قيس بن ربيع،مالك بن مغول،حجّاج بن ارطاة،ادريس بن يزيد الأودىّ،ابو خالد الدالانىّ،اشعث بن سوّار،خالد الزّيّات،رقبة بن مصقله،زبير بن عدىّ، مسعر بن كدام،هيثم بن حبيب،و... (2)

راوى حديث شماره:49.

عيسى بن هلال بصرىّ

گويا از راويان طبقۀ چهارم است.

«ابن ابى حاتم»از قول پدرش نقل مى كند:عيسى بن هلال بصرىّ،از كثير مولى ابن سمره،روايت كرده و عمران بن حدير از عيسى بن هلال،روايت كرده است.

ص:121


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 479؛الطبقات،ج 2،ص 706،ش 2554؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 113،ش 98؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 140،ش 5188؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 69.
2- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 14،ص 453،ش 5134؛تهذيب التّهذيب،ج 6،ص 283،ش 5409؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 90،ش 797.

«بخارىّ نوشته است:عيسى بن هلال،از كثير روايت كرده،ابن حدير و عبد الملك بن مروان از او روايت كرده اند (1).

راوى حديث شماره:2.

قتادة بن دعامه-ابو الخطّاب/ع

قتادة بن دعامة بن قتادة بن عزيز بن عمرو بن ربيعة بن عمرو بن حارث بن سدوس، ابو الخطّاب سدوسىّ بصرىّ،از عالمان به قرآن و فقه و از راويان تابعى ثقه و ثبت طبقۀ چهارم كه نابينا متولّد شد.

قتادة از نيروى حافظه سرشار و فوق العاده اى برخوردار بود به گونه اى كه نقل شده، چندين روز از سعيد بن مسيّب،مى پرسيد،تا اينكه سعيد به او گفت:آيا تمام آنچه تاكنون پرسيدى،حفظ كردى؟

پاسخ داد:آرى،آن گاه يكى پس از ديگرى پرسش و پاسخى كه در طول چند روز رد و بدل شده بود دقيقا بيان كرد.

ازاين رو«سعيد»گفت:گمان نمى كنم خداوند،مانند تو را آفريده باشد.

نقل شده كه قتاده مرمىّ به قدر است و همواره در مقام فراگيرى بود تا در سال 117 يا 118 ه.در 55 سالگى درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:انس بن مالك،ابو الطّفيل،ابو سعيد خدرىّ،عمران بن حصين،و سعيد بن مسيّب،عكرمه،حسن بصرىّ،محمّد بن سيرين،صالح ابى الخليل،عطاء بن ابى رباح، ابو قلابه جرمىّ،شعبىّ،مطرّف بن عبد اللّه بن الشّخّير،و...

راويان از او:ايّوب سختيانىّ،سليمان تيمىّ،جرير بن حازم،شعبه،مسعر،يزيد بن ابراهيم تسترىّ،هشام دستوائىّ،مطر الورّاق،همّام بن يحيى،عمرو بن حارث مصرىّ،

ص:122


1- -التاريخ الكبير،ج 3،قسم 2،ص 386،ش 2723؛الجرح و التعديل،ج 3،ص 291،ش 2.161

معمر،شيبان نحوىّ،سلاّم بن ابى مطيع،حمّاد بن سلمه،اوزاعىّ،عمران القطّان،قرّة بن خالد،منصور بن زاذان،ابو عوانه،و... (1)

راوى احاديث شماره:33،81،82،89،90،123،237،254 تا 259،263 تا 266،280 تا 284.

قحذم بن سليمان

قحذم،مولى ابى بكره،كه يزيد بن ابى كبشه،از او روايت كرده و محبّر بن قحذم از او روايت مى كند.

گويا وى از راويان طبقۀ چهارم است.

در لسان الميزان،نوشته است:عقيلىّ،او و پسرش را در الضّعفاء،ذكر كرده و گفته است:

«في حديثهما وهم و غلط».ولى ابو نعيم براى وى جرح و تعديلى يادآور نشده است (2).

راوى احاديث:239،242.

محمّد بن ابراهيم تيمىّ/ع

محمّد بن ابراهيم بن حارث بن خالد...قرشىّ تيمىّ،ابو عبد اللّه مدنىّ،مادرش حفصه، دختر ابو يحيى(-عمرو)از تابعان مورد وثوق طبقۀ چهارم كه در سال 120 ه.رخت از جهان بربست.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد نموده اند.

مشايخ او:ابو سعيد خدرىّ،جابر بن عبد اللّه،انس بن مالك،قيس بن عمرو انصارىّ، عايشه،علقمة بن وقّاص،خالد بن معدان،عطاء بن يسار،ابو سلمة بن عبد الرّحمن،و...

راويان از او:پسرش:موسى،هشام بن عروه،يحيى بن ابى كثير،ابن اسحاق،

ص:123


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 229؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 511،ش 1764؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 385،ش 6864؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 482،ش 5706؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 123.
2- -بنگريد به:لسان الميزان،ج 5،ص 17؛اخبار اصبهان،ج 2،ص 165.

اوزاعىّ،اسامة بن زيد ليثىّ و... (1)

راوى حديث شماره:271.

محمّد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلام-ابو جعفر الباقر/ع

امام محمّد بن علىّ بن الحسين بن علىّ بن ابى طالب هاشمىّ،ابو جعفر الباقر،مادرش «امّ عبد اللّه»دختر حسن بن علىّ بن ابى طالب-عليهم السّلام-مشهور به لقب«باقر»يعنى شكافندۀ علم،از فقيهان مدينه و تابعى ثقه،كثير الحديث و از راويان طبقۀ چهارم(56- 114 ه.در 57 سالگى). (2)صاحبان صحاح به حديث آن حضرت،استناد كرده اند.

امام محمّد باقر[عليه السّلام]از نامبردگان زير روايت كرده است:

پدرش،امام علىّ بن ابى طالب عليه السّلام،جدّ مادرى و نيز جدّ پدرى اش يعنى امام حسن و امام حسين-عليهما السّلام-عموى پدرش:محمّد بن حنفيّه،پسر عموى جدّش:عبد اللّه بن جعفر ابن ابى طالب،جابر بن عبد اللّه،ابو سعيد خدرىّ،ابن عبّاس،ابن عمر،سمرة بن جندب، ابو هريره،عايشه،امّ سلمه،انس،سعيد بن مسيّب،و...

راويان از آن حضرت:پسرش:امام جعفر بن محمّد-عليهما السّلام-ابان بن تغلب،ابو حمزه ثمالىّ،جابر بن يزيد جعفىّ،سدير زهرى،عمرو بن دينار،اعمش،اوزاعىّ،ابن جريج، مكحول بن راشد،و... (3)

در ترجمه«محمّد بن زكريّا هلالىّ»مى آيد كه در كتاب ميزان الاعتدال،و لسان الميزان، نوشته است:الصوليّ،حدّثنا الغلابيّ،حدّثنا ابراهيم بن بشّار،عن سفيان،عن أبي الزّبير،

ص:124


1- -الطبقات،ج 2،ص 639،ش 2238؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 124،ش 108؛ميزان الاعتدال،ج 3، ص 445،ش 7097؛لسان الميزان،ج 5،ص 20؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 6،ش 5890؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 140.
2- -بنگريد به:تهذيب التهذيب،ج 7،ص 331. [3]
3- -الطبقات،ج 2،ص 638،ش 2233؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 124،ش 109؛تهذيب التهذيب،ج 7، ص 330،ش 6403؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 192.

قال:كنّا عند جابر،فدخل عليّ بن الحسين،فقال جابر:دخل الحسين،فضمّه النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم إليه و قال:

«يولد لابني هذا ابن يقال له عليّ،إذا كان يوم القيامة نادى مناد:ليقم سيّد العابدين، فيقوم هذا.و يولد له[ولد يقال له]محمّد،إذا رأيته يا جابر فاقرأ عليه منّي السّلام» (1).

راوى احاديث شماره:267،279.

محمّد بن مسلم بن تدرس-ابو الزّبير/ع

محمّد بن مسلم بن تدرس اسدىّ،ابو الزّبير مكّىّ،از حافظان صدوق كه داراى تدليس بوده و دربارۀ وى نقل شده است:كان أكمل الناس عقلا،و أحفظهم.

ابن عدىّ گفته است:در صداقت ابو الزّبير همين بس كه«مالك»از او روايت مى كند فإنّ مالكا لا يروي إلاّ عن ثقة.

او در سال 126 ه.پيش از عمرو بن دينار درگذشت.صاحبان صحاح به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:عبادله،جابر،ابو الطّفيل،سعيد بن جبير،عايشه،عكرمه،طاووس، صفوان بن عبد اللّه بن صفوان،عبيد اللّه بن عمرو،نافع بن جبير بن مطعم،اعرج،و...

راويان از او:عطاء،زهرىّ،ايّوب،ابن عون،اعمش،ابن جريج،هشام بن عروه، عبيد اللّه بن عمر،ابو خيثمه زهير بن معاويه،زيد بن أبى انيسه،ابراهيم بن طهمان،حمّاد ابن سلمه،هشام دستوائىّ،يزيد بن ابراهيم،ابو عوانه،هشيم،ثورىّ،ابن عيينه،و... (2)

راوى احاديث شماره:54 تا 56،59 تا 61.

ص:125


1- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 3،ص 550،ش 7537؛لسان الميزان،ج 5،ص 168،ش 571.
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 481؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 706،ش 2555؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 126،ش 113؛ميزان الاعتدال،ج 3،صص 37 تا 40،ش 8169؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 415، ش 6543؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 207.

محمّد بن مسلم بن عبيد اللّه-ابن شهاب-زهرىّ/ع

محمّد بن مسلم بن عبيد اللّه بن عبد اللّه بن شهاب بن عبد اللّه بن حارث بن زهرة بن كلاب بن مرّه قرشىّ،زهرىّ،ابو بكر،حافظ مدنىّ،دانشمند حجاز و شام،از تابعان بلندپايه و از راويان برجسته طبقۀ چهارم كه در حدود دو هزار حديث دارد كه نيمى از آن،مسند است.

«ابن سعد»درباره او گفته است:قالوا:و كان الزّهريّ ثقة،كثير الحديث و العلم و الرواية،فقيها،جامعا.

«ذهبىّ»نوشته است:إنّه حفظ القرآن فى ثمانين ليلة.

از«ابن شهاب»دربارۀ وى چنين نقل شده است:من سنّة الصلاة أن يقرأ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ ،ثمّ فاتحة الكتاب،ثمّ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ ثمّ سورة،و كان يقول:أوّل من قرأ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ سرّا بالمدينة عمرو بن سعيد بن العاص. (1)

و نيز از«عمرو بن دينار»نقل شده است:ما رأيت الدّينار و الدّرهم عند أحد أهون منه عند الزّهريّ كأنّها بمنزلة البعر.

قال اللّيث:كان ابن شهاب يكثر شرب العسل و لا يأكل التفّاح.

«نسائىّ»گفته است:از بهترين سندى كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم روايت مى شود:زهرىّ از علىّ ابن الحسين،از پدرش،از جدّش مى باشد.

زهرىّ در سال 50 يا 51 ه.زاده شد و در سال 123 يا 124 و يا 125 ه.درگذشت.

در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:عبد اللّه بن عمر بن خطّاب،عبد اللّه بن جعفر،انس بن مالك،سهل بن سعد، جابر،ابو الطّفيل،محمود بن ربيع،قبيصة بن ذؤيب،حسن و عبد اللّه پسران محمّد ابن حنفيّه،سعيد بن مسيّب،ابو امامة بن سهل،عروة بن زبير،اعرج،عطاء بن ابى رباح،علىّ

ص:126


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 110.

بن الحسين بن علىّ،علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس،قاسم بن محمّد بن ابى بكر،ابو هريره،و...

راويان از او:عطاء بن ابى رباح،ابو الزّبير مكّىّ،عمر بن عبد العزيز،عمرو بن دينار، ايّوب سختيانىّ،برادرش:عبد اللّه،ابن مسلم زهرىّ،اوزاعىّ،ابن جريج،اسحاق،محمّد ابن علىّ بن الحسين،محمّد بن منكدر،هشام بن عروه،مالك،معمر،زبيدىّ،عقيل بن خالد،ابن ابى ذئب،يونس بن يزيد،ليث،اسحاق بن يحيى كلبىّ،سفيان بن عيينه،و... (1)

راوى احاديث شماره:4 تا 6،8،13 تا 21،75،144.

ص:127


1- -الطبقات الكبرى،ج 4،ص 126؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 652،ش 2302؛ [2]تذكره الحفّاظ،ج 1،ص 108، ش 97؛تهذيب التهذيب،ج 7،صص 420 تا 424،ش 6548؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 207.

طبقۀ پنجم

ابراهيم بن محمّد ابن حنفيّه-ابراهيم بن محمّد بن علىّ بن ابى طالب/

ت عس ق

ابراهيم بن محمّد بن علىّ بن ابى طالب هاشمىّ،پدرش معروف به محمّد بن حنفيّه،از راويان صدوق طبقۀ پنجم،كه«عجلىّ»او را به«ثقه»،توصيف كرده و ابن حبّان نيز از او در الثّقات نام برده است.

ترمذىّ در سنن،نسائى در مسند علىّ و ابن ماجه در سنن به حديث او استناد كرده اند (1).

او از پدرش و نيز از جدّش به نحو مرسل،روايت مى كند.

راويان از او:ياسين عجلىّ،عمر مولى غفره،محمّد بن اسحاق،ايّوب بن سيّار،حمّاد بن عبد الرّحمن انصارىّ.

راوى احاديث شماره:214 تا 224.

ص:128


1- -تهذيب التهذيب،ج 1،ص 176،ش 253؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 42.

ابراهيم نخعىّ-ابراهيم بن يزيد بن قيس/ع

ابراهيم بن يزيد بن قيس بن اسود بن عمرو بن ربيعة بن ذهل نخعىّ،ابو عمران كوفىّ، فقيه عراق،مفتى كوفه،از دانشمندان با اخلاص و از راويان ثقه و كثير الإرسال طبقۀ پنجم (1)كه از مشهور شدن پرهيز داشت.از«هنيده»همسر ابراهيم نقل شده است:ابراهيم يك روز در ميان روزه دار بود.

ابراهيم از ترس حجّاج،پنهان بود،هنگامى كه خبر مرگ حجّاج را به او مژده دادند، سجده كرد و از خوشحالى گريست.فسجد و بكى من الفرح.او در سال 50 ه.به دنيا آمد و در سال 96 ه.از دنيا رفت.وقتى خبر درگذشت او به«شعبىّ»رسيد،گفت:ما خلف بعده مثله،صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:علقمه،مسروق،ابو معمر،همّام بن حارث،شريح قاضى،سهم بن منجاب،اسود،ربيع بن خثيم،و...از عايشه نيز روايت مى كند ولى ثابت نشده است كه از او حديثى شنيده باشد.

راويان از او:اعمش،منصور،ابن عون،زبيد اليامىّ،حمّاد بن ابى سليمان فقيه، سماك بن حرب،حكم بن عتيبه،مغيرة بن مقسم ضبّىّ،ابراهيم بن مهاجر،و... (2)

راوى احاديث شماره:205 تا 210.

ص:129


1- -به نظر مى رسد با توجه به اينكه حدود سال 50 ه.به دنيا آمده و عايشه را ديده است و در سال 96 ه در سن نزديك به 50 ه.از دنيا رفت،بايد از راويان طبقه سوم باشد همان گونه كه در«الطبقات»و تذكرة الحفّاظ از طبقه سوم شمرده شده و نه از راويان طبقه پنجم كه در«تقريب التهذيب»آمده است.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 270؛الطبقات،ج 1،ص 362،ش 1140؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 73، ش 70؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 74،ش 252؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 194،ش 293؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 46.

ايّوب سختيانىّ /ع

(1)

ايّوب بن ابى تميمه كيسان سختيانىّ،ابو بكر بصرىّ،از حافظان بلندپايه،و از فقيهان عابد و راوى طبقۀ پنجم كه به صفات زير توصيف شده است:

ثقه،ثبت،جامع،كثير العلم،حجّت و عدل.

از حمّاد بن زيد نقل شده است:ايّوب،برترين شخصى است كه با او همنشين شدم و سخت ترين شخص در پيروى از سنّت بود.او با يزيد بن وليد،دوست بود،اما هنگامى كه يزيد به حكومت رسيد،ايّوب چنين گفت:اللّهمّ أنسه ذكري.و نيز از«حمّاد»نقل شده كه مردى را به خوشرويى و تبسّم او نديدم.از هشام بن حسّان نيز نقل شده كه او چهل بار حج انجام داده است.

«ذهبى»در تذكرة الحفّاظ،از او كرامت زير را نقل كرده است:

كان أيّوب في طريق مكّة،فأصاب الناس عطش و خافوا.فقال أيّوب:تكتمون عليّ؟ قالوا:نعم؛فدوّر دائرة و دعا فنبع الماء فرووا و سقوا الجمال،ثمّ أمرّ يده على الموضع فصار كما كان.

ايّوب سختيانىّ در سال 66 يا 68 ه.زاده شد و در سال 131 ه.در 65 يا 63 سالگى درگذشت.در صحاح شش گانه به روايات او استناد شده است.

مشايخ او:عمرو بن سلمه جرمىّ،أبو العاليه رياحىّ،سعيد بن جبير،ابو قلابه،عبد اللّه ابن شقيق،ابن سيرين،نافع بن عاصم،عطاء،عكرمه،اعرج،عمرو بن دينار،ابو رجاء عطاردىّ،و...

راويان از او:شعبه،معمر،حمّادين،سفيانين،معتمر بن سليمان،ابن عليّه،اعمش، قتاده،عبد الوارث،مالك،ابن اسحاق،و... (2)

ص:130


1- -به فتح سين،سكون خاء،كسر تاء و فتح ياء.(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 246؛الطبقات،ج 1،ص 522،ش 1818؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 130،ش 117؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 413،ش 647؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 89.

راوى حديث شماره:213.

حكم بن عتيبه كوفىّ/ع

حكم بن عتيبه،ابو محمد كندىّ كوفىّ،از حافظان ثقه،ثبت،فقيه و از راويان تابعى طبقۀ پنجم است،مؤلّف«تهذيب التهذيب»از«عجلىّ»نقل مى كند:و كان من فقهاء أصحاب إبراهيم،و كان صاحب سنّة و اتّباع،و كان فيه تشيّع إلاّ أنّ ذلك لم يظهر منه.

او در سال 50 ه.متولد شد و در سال 113 يا 114 يا 115 ه.چشم از جهان فروبست،و زيد بن ارقم صحابى بر او نماز خواند.

صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:از صحابيان:ابو جحيفه سوائىّ،زيد بن ارقم-گفته شده:از او حديث نشنيده است-عبد اللّه بن ابى اوفى.

از تابعان:شريح قاضى،قيس بن ابى حازم،موسى بن طلحه،يزيد بن شريك تيمىّ، سعيد بن جبير،مجاهد،عطاء،طاووس،عبد الرّحمن بن ابى ليلى،ابراهيم،و...

راويان از او:منصور،ابو اسحاق سبيعىّ،ابو اسحاق شيبانى،قتاده،از تابعان،و نيز ابان بن صالح،حجّاج بن دينار،اوزاعىّ،مسعر،شعبه،ابو عوانه،و... (1)

راوى احاديث شماره:(بى شمارۀ پس از شمارۀ 206)،207.

خالد بن مهران-خالد الحذّاء/ع

خالد بن مهران ابو المنازل (2)بصرىّ،ملقّب به حذّاء،از حافظان و محدّثان بصره و از راويان ثقه و كثير الحديث طبقۀ پنجم است.امّا لقب حذّاء به خاطر اين بود كه در نزد

ص:131


1- -الطبقات،ج 1،ص 376،ش 1213؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 117،ش 102؛تهذيب التهذيب،ج 2، ص 394،ش 1511؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 192.
2- -به فتح ميم يا ضمّ آن(تقريب التهذيب).

كفشگران مى نشست.ولى خود او كفشگر نبود.

ابن حجر از«حمّاد بن زيد»نقل مى كند كه در نيروى حافظه اش دگرگونى پديد آمده بود و نيز مى نويسد:و عاب عليه بعضهم دخوله فى عمل السّلطان.

و از ابن سعد نقل مى كند:و كان قد استعمل على العشور بالبصرة.

او در سال 141 يا 142 و يا 143 ه.از دنيا رخت بربست.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن شقيق،ابو رجاء عطاردى،ابو عثمان النّهدى،ابو قلابه،عكرمه، عبد الرحمن بن ابى بكر،عطاء بن ابى رباح،فرزندان ابن سيرين:انس و محمّد و حفصه،و...

راويان از او:حمّادين،سفيان ثورىّ،شعبه،ابن عليّه،بشر بن مفضّل،استادش:

محمد بن سيرين؛ابو اسحاق سبيعىّ،اعمش،منصور،ابن جريج،و... (1)

راوى احاديث:34،تا 36.

داود بن ابى هند/خت م 4

داود بن ابى هند قشيرىّ،ابو بكر يا ابو محمّد بصرىّ،نام ابو هند:دينار بن عذافر،يا طهمان است.

داود بن ابى هند،مفتى اهل بصره و از حافظان و راويان ثقه و كثير الحديث طبقۀ پنجم،كه به گفتۀ ابن حجر:كان يهم بأخرة.

او در سال 50 ه.متولد شد و در سال 140 يا 139 ه.در بازگشت از سفر حج درگذشت.بخارى به حديث او استشهاد،و مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه به

ص:132


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 259؛الطبقات،ج 1،ص 525،ش 1828؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 149،ش 143؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 642،ش 2466؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 537،ش 1738؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 219.

روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:عكرمه،شعبىّ،زرارة بن ابى اوفى،ابو العاليه،سعيد بن مسيّب،سماك بن حرب،عاصم الأحول،محمّد بن سيرين،مكحول شامى،و...

راويان از او:شعبه،حمّادين،ابن عليّه،يحيى القطّان،يزيد بن هارون،ثورىّ،ابن جريج،عبد الوارث بن سعيد،و... (1)

راوى احاديث شماره:44،52،63،66،68،71،121،122،124،126،127،132،133.

زيد ابو الحوارىّ-زيد بن الحوارىّ-زيد العمّى4/

زيد بن الحوارىّ،ابو الحوارىّ،العمّىّ،بصرىّ،قاضى هرات،گفته مى شود:نام پدرش «مرّه»بود.از راويان ضعيف طبقۀ پنجم كه به گفته ابو حاتم:ضعيف الحديث،يكتب حديثه و لا يحتجّ به.

جهت نامگذارى او به«عمّىّ»اين است كه هرگاه از چيزى پرسيده مى شد،مى گفت:

تا از عمويم بپرسم.(سمّى العمّيّ:لأنّه كان كلّما سئل عن شيء،قال حتّى أسأل عمّي).

مشايخ او:انس،سعيد بن مسيّب،ابو وائل،سعيد بن جبير،عكرمه،حسن،عروة بن زبير،معاوية بن قرّه،ابو الصّدّيق النّاجى،ابو نضره عبدىّ،و...

راويان از او:پسرانش:عبد الرّحمن و عبد الرّحيم،شعبه،اعمش،مسعودىّ،مسعر، جابر جعفىّ عمارة بن ابى حفصه،مطرّف بن طريف،ابو اسحاق فزارىّ،هشيم،و...

ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه،از او حديث نقل كرده اند (2).

راوى احاديث شماره:91،92،99،113 تا 119.

ص:133


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 255، [1]الطبقات،ج 1،ص 525،ش 1827؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 146،ش 140؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 25،ش 1879؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 235.
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 102،ش 3003؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 223،ش 2203؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 274.

سعيد بن اياس-جريرىّ/ع

سعيد بن اياس جريرىّ،ابو مسعود بصرىّ،از حافظان ثقه،حجّت،محدّث اهل بصره، كه سه سال پيش از فوت،دچار اندكى اختلاط و دگرگونى در نيروى حافظه شد.

جريرى در سال 144 ه.درگذشت.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ابو الطّفيل،ابو عثمان النهدىّ،ابو نضره عبدىّ،عبد اللّه بن شقيق،ابو العلاء يزيد بن عبد اللّه بن الشّخّير،عبد اللّه بن بريده،و...

راويان از او:شعبه،ثورىّ،حمّادين،ابن عليّه،بشر بن مفضّل،ابو قدامه،ابن مبارك، وهيب،معمر،يزيد بن زريع،يزيد بن هارون،ابو اسامه،عبد الوهّاب بن عطاء الخفّاف،و... (1)

راوى احاديث شماره:62،64،65،67،69،70.

سليمان بن ابى سليمان-ابو اسحاق شيبانىّ/ع

ابو اسحاق شيبانىّ كوفىّ،سليمان بن ابى سليمان،در نام پدر سليمان،اختلاف است، در«الطبقات»سليمان بن خاقان،و در تذكرة الحفّاظ،سليمان بن فيروز،و در تهذيب التهذيب سليمان بن مهران يا عمرو آمده است.

ابو اسحاق شيبانىّ از حافظان و راويان ثقه طبقۀ پنجم است،ابن معين او را به ثقه و حجت،و ابو حاتم به ثقه،صدوق و صالح الحديث،توصيف كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن ابى اوفى،زرّ بن حبيش،شعبىّ،ابراهيم نخعىّ،عكرمه مولى ابن عبّاس،حبيب بن ابى ثابت،عدىّ بن ثابت،و...

ص:134


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 261؛الطبقات،ج 1،ص 526،ش 1832؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 155،ش 150؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 127،ش 3142؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 301، ش 2347؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 291.

راويان از او:پسرش:اسحاق؛ابو اسحاق سبيعىّ،عاصم الأحول،ابراهيم بن طهمان، ابو اسحاق فزارىّ،ثورىّ،شعبه،جرير بن عبد الحميد،علىّ بن مسهر،ابن عيينه، مسعودىّ،هشيم،ابو بكر و حسن پسران عيّاش،ابن ادريس،ابو عوانه،جعفر بن عون،و... (1)

راوى حديث شماره:173.

سليمان بن مهران-اعمش/ع

سليمان بن مهران اسدىّ،كاهلىّ،ابو محمّد كوفىّ،اعمش،از حافظان وارسته،شيخ الإسلام،عالم به علوم قرآنى و حديث و از راويان ثقۀ طبقۀ پنجم ولى اهل تدليس در حديث بود كه اصلش از منطقه«رى»و يا طبرستان است.

عجلىّ گفته است:كان ثقة،ثبتا في الحديث،و كان محدّث أهل الكوفة في زمانه، و لم يكن له كتاب،و كان رأسا في القرآن عسرا،سيّئ الخلق،عالما بالفرائض،و كان لا يلحن حرفا،و كان فيه تشيّع.

عيسى بن يونس درباره عظمت روح و بى اعتنايى او به سرمايه داران و قدرتمداران مى گويد:ما رأيت الأغنياء و السّلاطين عند أحد أحقر منهم عند الأعمش مع فقره و حاجته.

اعمش در روز عاشوراى سال 61 ه.به دنيا آمد و در ربيع الأول سال 148 ه.در 87 سالگى از دنيا رفت.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن ابى اوفى،ابو وائل،زرّ بن حبيش،ابراهيم نخعىّ،ابو عمرو شيبانىّ،ابو حازم اشجعىّ،سليمان بن مسهر،مجاهد بن جبر،و...

راويان از او:حكم بن عتيبه،ابو اسحاق سبيعىّ،سليمان تيمىّ،شعبه،سفانين، ابراهيم بن طهمان،ابو اسحاق فزارىّ،زائده،ابو بكر بن عيّاش،شيبان نحوىّ،ابن مبارك،

ص:135


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 345؛الطبقات،ج 1،ص 383،ش 1242؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 153، ش 147؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 482،ش 2644؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 325.

ابن نمير،فضيل بن عياض،هشيم،وكيع،ابو نعيم،و... (1)

راوى احاديث شماره:74،76،80،125،164،190.

صالح بن مسلم/د-موسى بن مسلم بن رومان

صالح بن مسلم بن رومان (2)مكى كه درست آن صالح بن موسى بن مسلم بن رومان است.

«ابو داود»به روايت او استناد كرده است.وى از ابو الزّبير،روايت مى كند،ازاين رو گويا از راويان طبقۀ پنجم است.

راويان از او:يزيد بن هارون،يونس بن محمّد المؤدّب،موسى بن اسماعيل. (3)

راوى حديث شماره:53.

صفوان بن عمرو سكسكىّ/بخ م 4

صفوان بن عمرو بن هرم سكسكىّ،ابو عمرو حمصىّ،از تابعان،راوى ثقه و مأمون طبقۀ پنجم كه در سال 100 يا 108 ه.درگذشت.بخارى در الأدب المفرد،مسلم در

ص:136


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 342،الطبقات،ج 1،ص 381،ش 1228؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 154،ش 149؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 224،ش 3517؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 506،ش 2690؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 331.
2- -بنگريد به:تهذيب التهذيب،ج 8،ص 426،ش 7293؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 288؛در ضمن نام موسى بن مسلم بن رومان نوشته است:«و قد ينسب إلى جدّه و يقال:صالح بن مسلم بن رومان،كذا وقع،و الصواب:صالح بن موسى بن رومان».
3- -بنگريد به:التاريخ الكبير،ج 4،ص 40،ش 2856؛الجرح و التعديل،ج 4،ص 79،ش 1819؛ الثّقات،ج 6،ص 464 و در چاپ ديگر،ج 3،ص 449،ش 2133؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 301، ش 3828؛لسان الميزان،ج 3،ص 177،ش 711؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 426،ش 7293؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 288 و نيز ج 1،ص 363 زير نام صالح بن مسلم بن رومان.

صحيح،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن بسر مازنىّ صحابىّ،جبير بن نفير،شريح بن عبيد حضرمىّ، راشد بن سعد،سليم بن عامر،و...

راويان از او:ابن مبارك،ابو اسحاق فزارىّ،اسماعيل بن عيّاش،معاوية بن صالح حضرمىّ،وليد بن مسلم،ابو اليمان،و... (1)

راوى احاديث شماره:150،153.

عبد الملك بن ابى سليمان عرزمىّ كوفىّ/خت م 4

(2)

عبد الملك بن ابى سليمان ميسره عرزمىّ،ابو محمّد يا ابو سليمان و يا ابو عبد اللّه،از حافظان و راويان تابعى طبقۀ پنجم كه شمارى از رجال شناسان وى را توثيق نموده اند.

ترمذىّ مى گويد:او ثقه و مأمون است و ما كسى را جز«شعبه»نمى دانيم كه درباره او حرفى داشته باشد،ولى«ابن حجر»مى نويسد:صدوق له أوهام.

او در ذيحجۀ سال 145 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه به حديث او استناد كرده اند ولى بخارى به آن استشهاد كرده است.

مشايخ او:انس بن مالك،سعيد بن جبير،عطاء بن ابى رباح،سلمة بن كهيل،انس ابن سيرين،ابن الزّبير،ابو حمزه ثمالى،و...

راويان از او:شعبه،ثورىّ،ابن مبارك،قطّان،زهير بن معاويه،زائده،حفص بن غياث،علىّ بن مسهر،ابو عوانه،هشيم،يزيد بن هارون،عبد الرّزّاق،و... (3)

ص:137


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 467؛الطبقات،ج 2،ص 809،ش 3025؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 54،ش 3015؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 368.
2- -به فتح عين و سكون راء،و فتح زاء(بنگريد به:اللباب،و تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 350؛الطبقات،ج 1،ص 389،ش 1262؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص-

راوى احاديث شماره:151،152.

عكرمة بن عمّار/خت م 4

عكرمة بن عمّار عجلىّ،ابو عمّار يمامىّ،بصرىّ الأصل،از راويان تابعى طبقۀ پنجم كه شمارى از دانشمندان رجالى،او را توثيق نموده اند و ابن حبّان نيز از وى در«الثّقات» نام برده است.از«عاصم بن علىّ»نقل شده كه گفت:او مستجاب الدّعوه بود،امّا ابن حجر،نوشته است:صدوق يغلط و في روايته عن يحيى بن أبي كثير اضطراب،و لم يكن له كتاب.

او در سال 159 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،ترمذى،نسائى و ابن ماجه به روايت او استناد كرده اند و بخارى نيز از باب استشهاد نقل كرده است.

مشايخ او:هرماس بن زياد صحابى،اسحاق بن عبد اللّه بن ابى طلحه،مكحول، يحيى بن ابى كثير،عطاء بن ابى رباح،هشام بن حسّان،و...

راويان از او:شعبه،ثورىّ،وكيع،يحيى القطّان،ابن مبارك،ابن مهدىّ،ابو النّضر،زيد بن الحباب،عبد الصّمد بن عبد الوارث،عاصم بن علىّ،ابو الوليد طيالسىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:32.

عمرو بن شعيب/ز 4

عمرو بن شعيب بن محمّد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاص قرشىّ سهمىّ،ابو ابراهيم يا ابو عبد اللّه مدنىّ يا طائفىّ،ساكن مكّه و مهاجر به طائف،از راويان صدوق طبقۀ پنجم،كه

ص:138


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 555؛الطبقات،ج 2،ص 744،ش 2698؛ميزان الاعتدال،ج 3،صص 90 تا 93،ش 5713؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 628،ش 4811؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 30.

در سال 118 ه.در طائف درگذشت.بخارى در جزء القراءة،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه،به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،عمّه اش:زينب دختر محمّد،سعيد بن مسيّب،زينب دختر ابو سلمه ربيبه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،طاووس،سليمان بن يسار،مجاهد،عطاء،زهرىّ،و...

راويان از او:عطاء،مكحول،زهرىّ،يحيى بن سعيد،عاصم الأحول،قتادة،ايّوب سختيانىّ،ابو اسحاق شيبانىّ،اوزاعىّ،حكم بن عتيبه،ابن عون،داود بن ابى هند،مطر الورّاق،مثنّى الصّبّاح،ابن لهيعه،و... (1)

راوى احاديث شماره:151،152.

عمرو بن مرّه جملىّ(ع)

عمرو بن مرّة بن عبد اللّه بن طارق...،ابو عبد اللّه مرادىّ جملىّ كوفىّ،نابينا.از حافظان و راويان ثقه،عابد و متّهم به ارجاء،كه در سال 116 و يا 118 ه.درگذشت.صاحبان صحاح،روايات او را نقل كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن ابى أوفى،سعيد بن مسيّب،عبد الرّحمن بن ابى ليلى،ابو وائل، عمرو بن ميمون اودىّ،ابراهيم نخعىّ،و...

راويان از او:پسرش:عبد اللّه؛ابو اسحاق سبيعىّ،اعمش،منصور،زيد بن ابى انيسه، مسعر،علاء بن مسيّب،اوزاعىّ،مسعودىّ،ثورىّ،شعبه،عوّام بن حوشب،و... (2)

راوى احاديث شماره:172،182.

ص:139


1- -الطبقات،ج 2،ص 726،ش 2632؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 263،ش 6383؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 159،ش 5217؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 72.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 315؛الطبقات،ج 1،ص 377،ش 1216؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 121،ش 105؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 288،ش 6447؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 209،ش 5291؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 78.

فطر بن خليفه/خ 4

فطر بن خليفه قرشىّ مخزومىّ،ابو بكر حنّاط كوفىّ،كه به گفتۀ ابن حجر،از راويان تابعىّ صدوق مرمىّ به تشيّع طبقۀ پنجم است.

نظرات شمارى از عالمان رجالى دربارۀ او بدين شرح است:

احمد بن حنبل:ثقة صالح الحديث.يحيى بن سعيد:ثقة.ابن معين:ثقة شيعىّ، ابو حاتم:صالح الحديث.نسائىّ:لا بأس به،ثقة حافظ كيّس.عبد اللّه بن احمد بن حنبل به نقل از پدرش:ثقة صالح الحديث،حديثه حديث رجل كيّس إلاّ أنّه يتشيّع.

عجلىّ:كوفىّ ثقة،حسن الحديث،و كان فيه تشيّع قليل.

ساجى:و كان يقدّم عليّا على عثمان.

ابو بكر بن عيّاش:ما تركت الرّواية عنه إلاّ لسوء مذهبه.

احمد بن يونس:كنت أمرّ به و أدعه مثل الكلب.

در ميزان الاعتدال از«جعفر الأحمر»نقل مى كند:سمعت فطر بن خليفة في مرضه يقول:ما يسرّني أنّ مكان كلّ شعرة في جسدي ملك يسبح اللّه لحبّي أهل البيت.

او در سال 153 يا 155 ه.چشم از جهان فرو بست.بخارى،ابو داود،ترمذىّ، نسائى و ابن ماجه به روايات او استناد مى كنند.

مشايخ او:ابو الطّفيل عامر بن واثله،پدرش،منذر ثورىّ؛ابو وائل،ابو اسحاق سبيعىّ، مجاهد بن جبر،قاسم بن ابى بزّه،عطاء بن ابى رباح،عاصم بن بهدله،و...

راويان از او:ابن مبارك،وكيع،قطّان،سفيانين،فضل بن موسى،محمّد بن بشر، عبيد اللّه بن موسى،فريابىّ،يحيى بن آدم،ابو اسامه،قبيصه،ابو نعيم فضل بن دكين،و... (1)

راوى احاديث شماره:140،141،142،193،195،199،201،225،226،227.

ص:140


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 364؛الطبقات،ج 1،ص 393،ش 1275؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 363،ش 6779؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 428،ش 5629؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 114.

قاسم بن ابى بزّه/ع

قاسم بن ابى بزّه مكّىّ،ابو عبد اللّه يا ابو عاصم قارى مخزومىّ،همدانىّ الأصل،نام پدرش:نافع يا يسار و يا نافع بن يسار مكّىّ،از راويان تابعى ثقه طبقۀ پنجم،كه در سال 124 يا 114 يا 115 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل مى كنند.

مشايخ او:ابو الطّفيل،سعيد بن جبير،عكرمه،مجاهد،سليمان بن قيس،عطاء خراسانى،و...

راويان از او:فطر بن خليفه،عمرو بن دينار،ابن جريج،شعبه،مسعر،حجّاج بن ارطاة،هشام دستوائىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:140 تا 142،225 تا 227.

محمّد بن اسحاق بن يسار/خت م 4

محمّد بن اسحاق بن يسار،مدنىّ،ابو بكر يا ابو عبد اللّه مطّلبىّ،ساكن عراق،از حافظان و راويان طبقۀ پنجم،يكى از عالمان برجسته و صاحب تصنيف در خصوص مغازى و سير است كه مرمىّ به تشيّع و قدر مى باشد.

شمارى از عالمان رجالى،او را ثقه مى دانند.ابن حبّان در الثّقات مى نويسد:دو نفر يعنى هشام و مالك دربارۀ او حرف دارند،و سپس نظر آن دو را مورد نقد و رد قرار مى دهد.ابن حجر او را صدوق و تدليسگر معرفى مى كند.

او در يكى از سالهاى 150 تا 153 ه.از دنيا رفت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در صحيح و سنن،روايت او را نقل كرده اند و بخارى نيز به آن استشهاد نموده است.

ص:141


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 5،ص 479؛الطبقات،ج 2،ص 706،ش 2557؛تهذيب التهذيب، ج 6،ص 439،ش 5640؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 115.

مشايخ او:پدرش،عموهايش:عبد الرّحمن و موسى؛اعرج،عبيد اللّه بن عبد اللّه بن عمر،محمّد بن ابراهيم بن حارث تيمىّ،قاسم بن محمّد بن ابى بكر،زهرىّ،ابن منكدر، مكحول،عطاء بن ابى رباح،و...

راويان از او:يحيى بن سعيد انصارىّ،جرير بن حازم،ابن عون،حمّادين،سفيانين، شعبه،ابن ادريس،هشيم،ابو عوانه،سلمة بن فضل رازىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:271.

مكحول شامىّ/ز[ر]م 4

مكحول دمشقىّ،ابو عبد اللّه بن ابى مسلم هذلىّ،از فقيهان حافظ و مفتى دمشق و از راويان تابعى،ثقه،كثير الإرسال و بلندآوازه طبقۀ پنجم،كه اصالة اهل كابل و يا از خاندان فارسى و كسرى و نام پدرش سهراب بود.پس از اسير شدن آزاد شد،و از عالمان برجسته به شمار مى آيد كه در فراگيرى دانش،سخت كوشا بود.ابن اسحاق از او نقل مى كند:طفت الأرض في طلب العلم.

ذهبىّ از زهرىّ نقل مى كند:عالمان،چهار تن هستند:سعيد بن مسيّب در مدينه، شعبىّ در كوفه،حسن در بصره،و مكحول در شام.

و قيل:كان فى لسانه لكنة يجعل القاف كافا.

سال درگذشت مكحول را از 112 تا 118 ه.نوشته اند.مسلم،ابو داود،ترمذى، نسائى و ابن ماجه در صحيح و سنن،و بخارى در«جزء القراءة خلف الإمام»از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو امامه باهلىّ،واثلة بن اسقع،انس بن مالك،محمود بن ربيع،جبير بن نفير،سليمان بن يسار،طاووس،و...

ص:142


1- -الطبقات،ج 2،ص 678؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 172،ش 167؛تهذيب التهذيب،ج 7،صص 35 تا 41،ش 5929؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 144.

راويان از او:اوزاعىّ،ايّوب بن موسى،علاء بن حارث،زيد بن واقد،ثور بن يزيد، حجّاج بن ارطاة،عكرمة بن عمّار،نعمان بن منذر،محمّد بن اسحاق،و... (1)

راوى حديث شماره:229.

منصور بن معتمر/ع

منصور بن معتمر بن عبد اللّه سلمىّ،ابو عتّاب كوفىّ از فقيهان متعبّد بلندپايه،و از راويان حافظ،حجّت،ثقه،ثبت و صالح طبقۀ پنجم كه ذهبىّ از«زائدة»دربارۀ او چنين نقل مى كند:

صام منصور أربعين سنة و قام ليلها و كان يبكي اللّيل كلّه،فإذا أصبح كحل عينيه و برق شفتيه و دهن رأسه،فتقول له أمّه:أقتلت قتيلا؟فيقول:أنا أعلم بما صنعت نفسي.

أخذه يوسف بن عمر أمير العراق ليولّيه قضاء الكوفة فامتنع،فدخلت عليه،و قد جيء بالقيد ليقيّده،ثمّ خلّى عنه.

و نيز از احمد عجلىّ نقل مى كند:منصور،شخصى صالح و متعبّد بود و كسى دربارۀ او اختلاف نداشت،أكره على القضاء فقضى شهرين،قال:و فيه تشيّع قليل.و كان قد عمش من البكاء(و صام ستّين سنة و قامها)،قالت فتاة لأبيها:يا أبت الأسطوانة التي كانت في دار منصور ما فعلت؟قال:يا بنيّة ذاك منصور كان يصلّي باللّيل و قد مات.قال الثّوريّ:لو رأيت منصورا يصلّي،لقلت يموت السّاعة.

منصور در سال 132 ه.رخت از دنياى فانى بربست.صاحبان صحاح شش گانه به روايات او استناد كرده اند.

مشايخ او:ابو وائل،زيد بن وهب،ابراهيم نخعىّ،حسن بصرىّ،ربعىّ بن حراش،

ص:143


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 453؛الطبقات،ج 2،ص 793،ش 2925؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 107،ش 96؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 177،ش 8749؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 332،ش 7153؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 273.

تميم بن سلمه،سعد بن عبيده،سعيد بن جبير،مجاهد،منهال بن عمرو شعبىّ،ابو حازم اشجعىّ،و...

راويان از او:ايّوب،اعمش،سليمان تيمىّ،سفيان ثورىّ،شعبه،شيبان،مسعر، شريك،فضيل بن عياض،زائده،زهير بن معاويه،ابو الأحوص(سلاّم بن سليم)،و... (1)

راوى حديث شماره:73.

يحيى بن ابى كثير طائىّ/ع

يحيى بن ابى كثير طائىّ ابو نصر يمامىّ،نام پدرش:يسار،يا صالح،يا نشيط،و يا دينار.

وى از محدّثان صاحب نام ثقه،ثبت ولى داراى تدليس و ارسال است.

در تذكرة الحفّاظ آمده است:و قد روى أنّ يحيى امتحن و ضرب و حلق؛لكونه انتقص بني أميّة.

او در سال 129 يا 132 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه از او روايت نقل كرده اند.

ابو حاتم گفته است:او هيچ يك از صحابه را درك نكرد،تنها انس را در مسجد الحرام ديد كه نماز مى خواند،ازاين رو روايت او از انس به نحو مرسل است.

مشايخ او:ابو سلمة بن عبد الرّحمن بن عوف،ابو قلابه،ابو نضره عبدىّ،هلال بن ابى ميمونه،عكرمه،عطاء،و...

راويان از او:پسرش:عبد اللّه؛عكرمة بن عمّار،معمر بن راشد،هشام دستوائىّ،ايّوب سختيانىّ،اوزاعىّ،هشام بن حسّان،همّام بن يحيى،ايّوب بن نجّار،ابان العطار،شيبان

ص:144


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 6،ص 337؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 381،ش 1230؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 142،ش 135؛تهذيب التهذيب،ج 8،صص 358 تا 360،ش 7187؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2، ص 276.

نحوىّ،عمران القطّان،و... (1)

حديثى به روايت يحيى بن ابى كثير از ابو سلمه از ابو هريره،نقل شده كه با حذف سلسله سند بدين شرح است:

يحيى بن ابي كثير،عن ابي سلمة،عن ابي هريرة،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«حاجّ آدم موسى،فقال:أنت الذي أخرجت الناس من الجنّة و أشقيتهم.فقال:يا موسى،أنت الذي اصطفاك اللّه برسالاته و كلامه،تلومني على أمر كتبه اللّه عليّ أو قدّره عليّ قبل أن يخلقني[بأربعين سنة]قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:فحجّ آدم موسى» (2).

راوى حديث شماره:10.

يزيد بن ابى زياد هاشمىّ/خت م 4

يزيد بن ابى زياد قرشىّ هاشمىّ،كوفىّ،از راويان طبقۀ پنجم،كه«ابن حجر»دربارۀ او مى نويسد:ضعيف،كبر فتغيّر،صار يتلقّن،و كان شيعيّا.

و نيز شمارى از عالمان رجالى،مانند نسائى،ابن معين و...او را حافظ و قوى نمى دانند،«ابن سعد»گفته است:كان ثقة في نفسه إلاّ أنّه اختلط في آخر عمره،فجاء بالعجائب.

«ابن حبّان»نيز مى گويد:صدوق است جز اينكه در زمان پيرى دچار دگرگونى در حافظه شده...فسماع من سمع منه قبل التغيّر صحيح.

ولى«يعقوب بن سفيان»و«ابن شاهين»او را به عدالت و وثاقت،توصيف مى كنند.

او در سال 47 ه،زاده شد و در سال 136 ه،در سنّ نزديك به 90 سالگى درگذشت.

ص:145


1- -بنگريد به:الطبقات،ج 1،ص 514،ش 1780؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 128،ش 115؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 402،ش 9607؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 285،ش 7911؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 356.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 129.

مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن از او روايت،نقل كرده اند و نيز بخارى به روايت او استشهاد نموده است.

مشايخ او:ابراهيم نخعىّ،مجاهد،عكرمه،محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس،و...

راويان از او:اسماعيل بن ابى خالد،زائده،شعبه،زهير بن معاويه،هشيم،ابو عوانه، ابو بكر بن عيّاش،شريك،سفيانين،جرير بن عبد الحميد،علىّ بن مسهر،محمّد بن فضيل،و... (1)

راوى احاديث شماره:205،206،208،209،210.

ص:146


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 340؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 382،ش 1236؛ [2]ميزان الاعتدال،ج 4،ص 423،ش 9695؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 344،ش 7996؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 365.

طبقۀ ششم

ابو الحسن كوفىّ/د

بنابر آنچه در تقريب التهذيب آمده است ابو الحسن كوفى از راويان مجهول طبقۀ ششم مى باشد كه«ابو داود»از او حديث،نقل كرده است.

مؤلّف ميزان الاعتدال نوشته است:ابو الحسن[س]عن هلال بن عمرو،عن عليّ:

يخرج رجل من وراء النّهر يقال له الحارث،تفرد عنه مطرّف بن طريف.

در تهذيب التهذيب نيز مشابه عبارت ياد شده آمده است. (1)

راوى حديث:232.

جرير بن عبد الحميد بن قرط /ع

(2)

جرير بن عبد الحميد بن قرط ضبّىّ،كوفىّ،ابو عبد اللّه رازىّ،از راويان ثقۀ طبقۀ ششم، متولد 107 ه.در يكى از قريه هاى اصفهان،بزرگ شدۀ كوفه،ساكن رى و قاضى آنجا

ص:147


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 515؛تهذيب التهذيب،ج 10،ص 81،ش 8335؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2، ص 412.
2- -به ضم قاف،و سكون راء(تقريب التهذيب).

بود كه در سال 188 ه.در همان شهر وفات يافت.

مشايخ او:منصور بن معتمر،اعمش،عبد الملك بن عمير،ابو اسحاق شيبانىّ،يحيى ابن سعيد انصارىّ،سليمان تيمىّ،عاصم احول،عبد العزيز بن رفيع،يزيد بن ابى زياد،و...

راويان از او:علىّ بن مدينى،اسحاق بن راهويه،قتيبه،يوسف بن موسى قطّان،احمد بن حنبل،عثمان بن ابى شيبه،ابو خيثمه،يحيى بن معين،و... (1)

راوى احاديث شماره:206،260،261.

امام جعفر بن محمّد الصّادق عليه السّلام/بخ م 4

جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسين بن علىّ بن ابى طالب،هاشمىّ علوىّ مدنىّ، ابو عبد اللّه،معروف به صادق،از راويان صدوق،فقيه،امام طبقۀ ششم. (2)مادرش«أمّ فروه»دختر قاسم بن محمّد بن ابى بكر (3)،كه ديدگاه برخى عالمان رجالى دربارۀ آن حضرت بدين شرح است.

ابن ابى حاتم از پدرش نقل مى كند:ثقة لا يسأل عن مثله.

ابن عدىّ:و هو من ثقات الناس كما قال يحيى بن معين.

عمرو بن ابى المقدام:كنت إذا نظرت إلى جعفر بن محمّد علمت أنّه من سلالة النبيّين.

ابن حبّان در الثّقات:كان من سادات أهل البيت فقها،و علما،و فضلا.

نسائى در الجرح و التعديل:ثقة.

ص:148


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 381؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 398،ش 1300؛و ج 2،ص 842،ش 3167؛ تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 271،ش 257؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 394،ش 1466؛تهذيب التهذيب، ج 2،ص 41،ش 957؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 127.
2- -ولى مؤلّفان تذكرة الحفّاظ و طبقات الحفّاظ،آن حضرت را در طبقۀ پنجم برشمرده اند.
3- -مادر«امّ فروه»،«اسماء»دختر عبد الرّحمن بن ابى بكر است،ازاين رو مى فرمود:«ولدني أبو بكر مرّتين».

قال مالك:إختلفت إليه زمانا فما كنت أراه إلاّ على ثلاث خصال:إمّا مصلّ،و إمّا صائم،و إمّا يقرأ القرآن،و ما رأيته يحدّث إلاّ على طهارة (1).

ابو حنيفه:ما رأيت أفقه من جعفر بن محمّد.

صالح بن ابى الأسود:سمعت جعفر بن محمّد،يقول:سلوني قبل أن تفقدوني؛فإنّه لا يحدّثكم أحد بعدي بمثل حديثي (2).

در تهذيب الكمال،مى نويسد:

قال ابو العبّاس بن عقدة:حدّثنا جعفر بن محمّد بن حسين بن حازم،قال:حدّثني إبراهيم بن محمّد الرّمّانيّ،أبو نجيح قال:سمعت حسن بن زياد يقول:سمعت أبا حنيفة و سئل:من أفقه من رأيت؟فقال:ما رأيت أحدا أفقه من جعفر بن محمّد،لمّا أقدمه المنصور الحيرة،بعث إلىّ،فقال:يا أبا حنيفة،إنّ الناس قد فتنوا بجعفر بن محمّد،فهيّئ له من مسائلك الصّعاب،قال:فهيّأت له أربعين مسألة،ثمّ بعث إليّ أبو جعفر،فأتيته بالحيرة، فدخلت عليه و جعفر جالس عن يمينه،فلمّا بصرت بهما دخلني لجعفر من الهيبة ما لم[يدخلني]لأبي جعفر،فسلّمت،و أذن لي،فجلست،ثمّ التفت إلى جعفر،فقال:يا أبا عبد اللّه،تعرف هذا؟قال:نعم،هذا أبو حنيفة،ثمّ أتبعها؛قد أتانا،ثمّ قال:يا أبا حنيفة، هات من مسائلك،نسأل أبا عبد اللّه،و ابتدأت أسأله،و كان يقول في المسألة:أنتم تقولون فيها كذا و كذا،و أهل المدينة يقولون كذا و كذا،و نحن نقول كذا و كذا،فربّما تابعنا و ربّما تابع أهل المدينة،و ربّما خالفنا جميعا،حتّى أتيت على أربعين مسألة ما أخرم منها مسألة، ثمّ قال أبو حنيفة:أليس قد روينا أنّ أعلم النّاس أعلمهم باختلاف النّاس؟!

آن حضرت در سال 80 ه.متولد شد و در سال 148 ه.به شهادت رسيد.

امام صادق عليه السّلام،از اشخاص زير روايت كرده است:

پدرش؛محمّد بن منكدر،عبيد اللّه بن ابى رافع،عطاء،عروة بن الزّبير،جدّ

ص:149


1- -بنگريد به:تهذيب التهذيب،ج 2،ش 994. [1]
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 166.

مادرى اش:قاسم بن محمّد؛نافع،زهرىّ،مسلم ابن ابى مريم،و...

راويان از او:پسرش:موسى بن جعفر؛ابان بن تغلب،شعبه،سفيانين،مالك،حاتم بن اسماعيل،يحيى القطّان،ابو عاصم النّبيل،ابن جريج،ابو حنيفه،وهيب بن خالد،يحيى ابن سعيد انصارىّ.

دراوردىّ گفته است:لم يرو مالك عن جعفر حتى ظهر أمر بني العبّاس.

صاحبان صحاح،بجز بخارى به حديث آن حضرت،استناد جسته اند،و بخارى نيز در الأدب المفرد از آن حضرت،حديث نقل كرده است (1).

راوى حديث شماره:279.

خلف بن حوشب-ابو يزيد اعور/خت عس

خلف بن حوشب كوفىّ،عابد،ابو يزيد،يا ابو عبد الرّحمن و يا ابو مرزوق اعور،از راويان ثقه طبقۀ ششم،متوفّاى پس از 140 ه.بخارى در جزء القراءة،و نسائىّ در مسند علىّ از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،اياس بن سلمة بن اكوع،عطاء بن ابى رباح،عمرو بن مرّه،مجاهد،و...

راويان از او:شعبه،مسعر،ابن عيينه،شريك،ابو بدر شجاع بن وليد،مروان بن معاويه،و... (2)

راوى احاديث شماره:172،182.

ص:150


1- -الطبقات،ج 2،ص 673،ش 2409؛تهذيب الكمال،ج 3،ص 418،ش 933؛تذكرة الحفّاظ،ج 1، ص 166،ش 162؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 414،ش 1519؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 68،ش 998؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 132؛طبقات الحفّاظ،ص 72،ش 155.
2- -بنگريد به:تهذيب التهذيب،ج 2،ص 568،ش 1787؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 225.

داود بن عبد الجبّار كوفىّ مؤذّن

با توجّه به طبقۀ مشايخ او،و راويان از او،گويا از راويان طبقۀ ششم باشد.

در ميزان الاعتدال و لسان الميزان،نظرات رجال شناسان،دربارۀ او بدين صورت نقل شده است:

بخارىّ:منكر الحديث.نسائىّ:متروك:ابن خراش:كوفيّ لا بأس به،ابو حاتم و ابو زرعه:منكر الحديث،ساجىّ:فيه لين،آجرىّ:ضعيف الحديث.وى از تابعان روايت مى كند.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،ابراهيم بن جرير بن عبد اللّه،سلمة بن مجنون صاحب ابى هريره.

راويان از او:سويد بن سعيد،يحيى حمّانىّ،سليمان بن داود،ابو الربيع زهرانىّ،سعيد بن محمّد جرمىّ (1).

راوى احاديث شماره:7،9.

زياد بن بيان رقّىّ/د ق

زياد بن بيان رقّىّ،از راويان صدوق و عابد كه ابو داود و ابن ماجه روايت او را دربارۀ مهدىّ،نقل كرده اند.

مشايخ او:علىّ بن نفيل جدّ ابو جعفر نفيلىّ،ميمون بن مهران،سالم بن عبد اللّه.

راويان از او:ابو المليح رقّيّ،جعفر بن برقان،ابن عليّه و هانئ بن فرّوخ (2).

راوى احاديث شماره:246 تا 253.

ص:151


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 10،ش 2622؛لسان الميزان،ج 2،ص 419،ش 1736؛تاريخ الإسلام،ج 12،ص 148،ش 103( [1]وفيات 181-190 [2] ه).
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 87،ش 2927؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 181،ش 2126؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 265.

سعيد بن عمرو بن اشوع همدانىّ/خ م ت

سعيد بن عمرو بن اشوع همدانىّ،اهل كوفه و قاضى آن،از راويان ثقه و مرمىّ به تشيّع طبقۀ ششم كه در حدود سال 120 ه.درگذشت.بخارىّ،مسلم و ترمذىّ به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:شريح بن نعمان صائدىّ،شريح بن هانئ،حسن بن ربيعه،شعبىّ ابو بردة ابن ابى موسى،يزيد بن سلمه جعفىّ،(ولى او را درك نكرده است)،و...

راويان از او:سعيد بن مسروق ثورىّ و پسرش:سفيان بن سعيد؛خالد الحذّاء،زكريا ابن ابى زائده،ليث بن ابى سليم،حبيب بن ابى ثابت،سلمة بن كهيل،ابو اسحاق سبيعىّ، عبد الملك بن عمير،و... (1)

راوى حديث شماره:51.

صالح بن ابى مريم ضبعىّ -ابو الخليل/ع

(2)

صالح بن ابى مريم ضبعىّ،ابو الخليل بصرىّ،از راويان طبقۀ ششم كه ابن معين و نسائى،او را توثيق كرده اند و ابن حبّان نيز در الثقات از او نام مى برد،ولى ابن عبد البرّ در التمهيد گفته است:لا يحتجّ به.صاحبان صحاح شش گانه،روايت او را نقل كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن حارث بن نوفل،مجاهد،ابو علقمه هاشمىّ،اياس بن حرمله و يا حرملة بن اياس،مسلم بن يسار و...و نيز به صورت ارسال از ابو قتاده،ابو موسى، ابو سعيد،و...

راويان از او:عطاء بن ابى رباح،مجاهد كه استاد اوست،قتاده،ابو الزّبير،منصور بن

ص:152


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 327؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 374،ش 1204؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 3،ص 356،ش 2442؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 302.
2- -به ضم ضاد و فتح با،منسوب به ضبيعة بن قيس(بنگريد به:تقريب التهذيب).

معتمر،ايّوب سختيانىّ،عبد اللّه بن شبرمه،و... (1)

راوى احاديث شماره:254،تا 256،259،263،تا 266.

عاصم بن بهدله-ابن ابى النّجود/ع

عاصم بن بهدله-ابن ابى النّجود اسدىّ،كوفىّ،ابو بكر مقرئ،از قاريان هفت تن كه «ابن حجر»او را اين چنين توصيف مى كند:صدوق له أوهام حجّة فى القراءة و حديثه فى الصّحيحين مقرون.

ابن حبّان او را در الثقات نام مى برد،و از«عجلىّ»نقل شده كه او عثمانى بوده است.

ابن معين گفته است:ثقة لا بأس به.

او در سال 128 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه،از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:زرّ بن حبيش،ابو عبد الرّحمن السّلمىّ،ابو وائل،ابو صالح السّمّان، ابو رزين،مسيّب بن رافع،مصعب بن سعد،معبد بن خالد،سواء خزاعىّ،و...

راويان از او:اعمش،منصور،عطاء بن ابى رباح،شعبه،سفيانين،حمّادين،سعيد بن ابى عروبه،زائده،ابو خيثمه(زهير بن معاويه)،شريك،ابو عوانه،حفص بن سليمان، ابو بكر بن عيّاش و... (2)

شمارى از راويان كه حديث پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را دربارۀ مهدى عليه السّلام از عاصم روايت كرده اند همراه با شماره حديث،به شرح ذيل مى باشند:

1-محمّد بن ابراهيم ابو شهاب1/،162،163.

2-عثمان بن عبد اللّه بن شبرمه154/،155.

3-سفيان بن عيينه156/،161،158،185.

ص:153


1- -تهذيب التهذيب،ج 4،ص 26،ش 2965؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 362.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 320؛الطبقات،ج 1،ص 369،ش 1176؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 2،ص 357،ش 4068؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 131،ش 3137؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 383.

4-اعمش164/،190.

5-ابو بكر بن عيّاش159/،160،167،202.

6-عمر بن عبيد طنافسىّ166/،169،171،179.

7-سفيان ثورىّ168/،175،176،177،194،200.

8-ابو اسحاق شيبانىّ173/.

9-عبد اللّه بن حكيم بن جبير174/.

10-عبد الملك بن ابى غنيّه178/.

11-ابو الأحوص سلاّم بن سليم180/،189.

12-عمرو بن قيس ملاّئىّ181/.

13-حمزة بن الزّيّات183/.

14-سليمان بن قرم184/،202.

15-شعبه186/،200.

16-واسط بن حارث187/،191.

17-هشام بن ابى عبد اللّه دستوائىّ188/.

18-زائده192/،194،196،197،200،203.

19-فطر بن خليفه193/،199،201.

20-يحيى بن ثعلبه202/.

21-حمّاد بن سلمه202/.

22-قيس بن ربيع202/.

راوى احاديث شماره:1،154 تا 171،173 تا 181،183 تا 194،196 تا 204.

ص:154

عبد اللّه بن عون بن ارطبان-ابن عون/ع

عبد اللّه بن عون بن ارطبان مزنىّ،ابو عون بصرىّ،از راويان حافظ،ثقه،ثبت،فاضل و كثير الحديث طبقۀ ششم كه در علم و عمل از همسالان ايّوب بود.

عبد الرّحمن بن مهدى دربارۀ او گفته است:در عراق،دانشمندتر از ابن عون،در سنّت نبود.ابن مدينى مى گويد:او در مدينه از قاسم و سالم،در بصره از حسن و ابن سيرين،در كوفه از شعبىّ و نخعىّ،در مكه از عطاء و مجاهد،و در شام از مكحول و رجاء بن حيّات،حديث شنيده است.

از بكّار سيرينى نقل شده كه يك روز در ميان روزه مى گرفت.

ابن عون در سال 66 ه.به دنيا آمد و در ماه رجب سال 150 ه.از دنيا رفت.در صحاح شش گانه از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:سعيد بن جبير،ابو وائل،ابراهيم نخعىّ،عطاء،مجاهد بن جبر،شعبىّ، حسن بصرىّ،قاسم بن محمّد بن ابى بكر،انس بن سيرين،محمّد بن سيرين،زياد بن جبير،و...

راويان از او:حمّاد بن زيد،اسماعيل بن عليّه،اسحاق ازرق،يزيد بن هارون، ابو عاصم و محمد بن عبد اللّه انصارى،مسلم بن ابراهيم،اعمش،داود بن ابى هند،ثورىّ، شعبه،قطّان،ابن مبارك،وكيع،عبّاد بن عوّام،هشيم،بشر بن مفضّل،ازهر بن سعد السّمّان،نضر بن شميل،و... (1)

راوى احاديث شماره:42،47.

ص:155


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 7،ص 261؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 528،ش 1838؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 156،ش 152؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 424،ش 3609؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 439.

عبد الملك بن عبد العزيز-ابن جريج/ع

عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج رومىّ اموىّ،ابو الوليد و ابو خالد مكّىّ،از عالمان برجسته،حافظ و فقيه مكّه و صاحب تصانيف،و از راويان ثقه طبقۀ ششم و داراى تدليس و ارسال در حديث كه برابر نقل از احمد بن حنبل،نخستين شخصى است كه كتابهايى تصنيف كرد.از او نقل شده كه هفده سال ملازم عطاء بودم،و از ابن مدينىّ نقل شده:لم يكن في الأرض أعلم بعطاء من ابن جريج.

ابو عاصم گفته است:كان ابن جريج من العبّاد،كان يصوم الدهر إلاّ ثلاثة أيام من الشهر.و كانت له امرأة عابدة.«جرير»گفته است:كان ابن جريج يرى المتعة،تزوّج ستّين امرأة.و از«شافعىّ»نقل شده كه مى گفت:استمتع ابن جريج بتسعين امرأة. (1)

او در سال 80 ه.به دنيا آمد و در سال 150 يا 151 ه.درحالى كه بيش از 70 سال از عمرش مى گذشت رخت از جهان بربست.در صحاح شش گانه،از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش:عبد العزيز،مجاهد،عطاء بن ابى رباح،عمرو بن شعيب،نافع مولى ابن عمر،زهرىّ،عطاء خراسانىّ،عكرمه،عمرو بن دينار،ابو الزّبير،محمد بن منكدر،ايّوب سختيانىّ،جعفر الصّادق،حارث بن ابى ذباب،زياد خراسانىّ،قاسم بن ابى بزّه،هشام بن حسّان،يحيى بن سعيد انصارىّ،و...

راويان از او:پسرانش:عبد العزيز و محمّد؛سفيانين،مسلم بن خالد،اسماعيل بن عليّه،حجّاج بن محمّد مصّيصىّ،ابو عاصم،وكيع،عبد الرّزّاق،اوزاعىّ،يحيى بن سعيد انصارىّ(از استادانش)،حمّاد بن زيد،عبد الوهّاب ثقفىّ،اسماعيل بن عيّاش،زهير بن محمّد تميمىّ،ابن مبارك،قطّان،وليد بن مسلم،غندر،ابو اسامه،علىّ بن مسهر،و... (2)

راوى احاديث شماره:54،56،59،تا 61.

ص:156


1- -در ميزان الاعتدال،ج 3،ص 659،آمده است:«هو أحد الأعلام الثقات...و هو مجمع على ثقته مع كونه تزوّج نحوا من سبعين امرأة نكاح متعة كان يرى الرخصة فى ذلك و كان فقيه أهل مكّة فى زمانه».
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 491؛الطبقات،ج 2،ص 710،ش 2580؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 169،ش 164؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 303،ش 4317؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 520.

علاء بن بشير مزنىّ/د

علاء بن بشير مزنىّ:كه ابن حجر وى را از راويان مجهول طبقۀ ششم،معرفى مى كند، ولى ابن حبّان،او را در الثّقات آورده است.

او از ابو الصّدّيق ناجى روايت مى كند.

معلّى بن زياد قردوسىّ كه از او روايت مى كند دربارۀ او مى گويد:و كان ما علمته شجاعا عند اللّقاء،بكّاء عند الذّكر.

در ميزان الاعتدال حديث شماره 93 را از مسند احمد بن حنبل نقل مى كند (1).

راوى احاديث شماره:93 تا 95.

علىّ بن نفيل/د ق

علىّ بن نفيل بن زرّاع نهدىّ،ابو محمّد جزرىّ حرّانىّ،جدّ عبد اللّه بن محمّد نفيلىّ،از راويان طبقۀ ششم كه«ابو حاتم»و«ابن حجر»دربارۀ او گفته اند:لا بأس به،«ابن حبّان» از او در الثقات نام برده است.

در ميزان الاعتدال حديث شماره 253 از او نقل شده است.

او در سال 125 ه.درگذشت.ابو داود و ابن ماجه از او حديث نقل كرده اند (2).

مشايخ او:سعيد بن مسيّب و شبيب بن ديسم باهلىّ.

راويان از او:زياد بن بيان،ثورىّ،ابو المليح الرّقّىّ،ابو روح النّضر بن عربىّ و جعفر ابن برقان.

راوى احاديث شماره:246 تا 253.

ص:157


1- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 3،ص 97،ش 5719؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 291،ش 5419؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 91.
2- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 160،ش 5959؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 749،ش 4959؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 45.

عمارة بن ابى حفصه/خ،4

عمارة بن ابى حفصه نابت،و يا ثابت،ازدىّ عتكىّ،ابو روح و يا ابو الحكم.از راويان ثقه طبقۀ ششم.

در تهذيب التهذيب آمده:له فى الصحيح حديث عائشة،لمّا فتحت خيبر قلنا الآن نشبع من التمر.و عند(ق)فى ذكر المهدىّ.

وى در سال 132 ه.درگذشت.بخارىّ،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو عثمان نهدىّ،عكرمه مولى ابن عبّاس،حسن بصرىّ،زيد العمّى، ضحّاك بن مزاحم،ابو عثمان خراسانى،و...

راويان از او:حسين بن واقد قاضى مرو،محمّد بن مروان عقيلىّ،شعبه،يزيد بن زريع،يزيد بن هارون،علىّ بن عاصم،و... (1)

راوى احاديث شماره:115 تا 119.

عمرو بن قاسم كوفى

عمرو بن قاسم بن حبيب تمّار،ابو علىّ.«ابن عدىّ»دربارۀ وى گفته است:و هو مع ضعفه يكتب حديثه.

او از منصور بن معتمر روايت مى كند (2)و با توجه به اينكه مشايخ وى در طبقۀ پنجم قرار دارند،گويا از راويان طبقۀ ششم باشد.

راوى احاديث شماره:208،210.

ص:158


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 257؛الطبقات،ج 1،ص 520،ش 1803؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 6،ص 19،ش 4994؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 49.
2- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 284،ش 6424؛لسان الميزان،ج 4،ص 373،ش 1102.

عمرو بن قيس ملائىّ /بخ م 4

(1)

عمرو بن قيس ملائىّ،ابو عبد اللّه كوفىّ،از راويان ثقه،متقن و عابد طبقۀ ششم كه به گفته عجلىّ:ثقة،من كبار الكوفيّين،متعبّد،و كان الثّورىّ يتبرّك به،و كان يبيع الملاء.

وى در سال 146 ه.درگذشت و ابو داود محل درگذشت او را،«سجستان»مى داند.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،عكرمه،منهال بن عمرو،حكم بن عتيبه،عاصم بن ابى النّجود،و...

راويان از او:اسماعيل بن ابى خالد،ثورىّ،اسماعيل بن زكريّا،ابو اسحاق أشجعىّ، ابو خالد الأحمر،سعد بن صلت شيرازىّ،و... (2).

راوى احاديث شماره:181،207،211.

عوف بن ابى جميله-اعرابىّ/ع

عوف بن ابى جميله عبدىّ هجرىّ،ابو سهل بصرىّ،معروف به عوف اعرابىّ،عوف صدوق و اعرابىّ.او از راويان ثقه،صالح الحديث و كثير الحديث طبقۀ ششم،مرمىّ به قدر و تشيّع است.محمّد بن عبد اللّه انصارىّ مى گويد:«داود بن ابى هند»را ديدم كه به عوف مى گفت:ويلك يا قدرىّ.و نيز«بندار»درباره او گفت:كان قدريّا رافضيّا شيطانا.

«ابن حبّان»در«الثقات»تاريخ تولد او را 59 ه.نوشته است.

عوف اعرابى در سال 146 يا 147 ه.در سنّ 87 سالگى چشم از جهان فرو بست.و صاحبان صحاح،از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو العاليه،ابو رجاء عطاردىّ،ابو عثمان نهدىّ،حسن بصرىّ و برادرش

ص:159


1- -به ضم ميم و تخفيف لام و مد(تقريب التهذيب)،در الأنساب آمده است:هذه النسبة إلى الملاءة التي تستتر بها النّساء،و ظنّى أنّ هذه النسبة إلى بيعها.بنابراين«ملائى يعنى كسى كه چادر زنانه مى فروشد».
2- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 284،ش 6427؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 199،ش 2578؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 77.

سعيد بن ابى الحسن،انس و محمّد پسران سيرين،زرارة بن اوفى،علقمة بن وائل،يزيد فارسىّ،ابو نضره عبدىّ،و...

راويان از او:شعبه،ثورىّ،ابن مبارك يحيى بن سعيد،قطّان،هشيم،غندر،مروان ابن معاويه،معتمر بن سليمان،روح بن عباده،جعفر بن سليمان ضبعىّ،ابن عليّه،ابن ابى عدىّ،ابو زيد انصارىّ نحوىّ،محمّد بن عبد اللّه انصارىّ،ابو عاصم،هوذة بن خليفه،و... (1)

راوى احاديث شماره:3،104،106،107،109،111.

عيّاش بن عبّاس قتبانىّ/ز م 4

عيّاش بن عبّاس قتبانىّ حميرىّ،ابو عبد الرّحيم و يا ابو عبد الرّحمن مصرىّ،از راويان ثقه طبقۀ ششم كه برخى از صحابه مانند عبد اللّه بن حارث بن جزء را نيز ديده بود،وى در سال 133 ه.درگذشت.بخارى در جزء القراءة،مسلم،ابو داود،ترمذىّ، نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن،از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:سالم ابو النّضر،عيسى بن هلال،ابو الخير مرثد يزنىّ،عبد اللّه بن زرير غافقىّ،و...

راويان از او:پسرانش:عمر و عبد اللّه؛يحيى بن ايّوب،ابن لهيعه،شعبه،ليث،سعيد ابن ابى ايّوب،و... (2)

راوى احاديث شماره:233 تا 235.

ص:160


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 258؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 526،ش 1833؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 137،ش 127؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 305،ش 6530؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 279،ش 5404؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 89.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 516؛ [4]الطبقات،ج 2،ص 758،ش 2772؛تهذيب التهذيب،ج 6، ص 314،ش 5463؛ [5]تقريب التهذيب،ج 2،ص 95.

ليث بن ابى سليم/خت م 4

ليث بن ابى سليم بن زنيم (1)قرشىّ،ابو بكر كوفىّ،نام پدرش:ايمن يا انس،يا زياد و يا عيسى،وى از راويان صدوق،صالح و عابد طبقۀ ششم است كه در اواخر زندگى، دچار اختلاط شد و در سال 143 يا 148 ه.درگذشت.بخارى به حديث او استشهاد كرده است و مسلم،ابو داود،ترمذى،نسائىّ و ابن ماجه از او حديث نقل كرده اند.

در ميزان الاعتدال احاديثى به روايت او نقل شده،مانند:

«من قال أنا عالم فهو جاهل»،«يسّروا و لا تعسّروا،و إذا غضب أحدكم فليسكت».

مشايخ او:طاووس،مجاهد،عطاء،عكرمه،نافع،ابو اسحاق سبيعىّ،ابو الزّبير مكّىّ، ابو بردة بن موسى،شهر بن حوشب،ثابت بن عجلان،زيد بن ارطاة،منهال بن عمرو،و...

راويان از او:شعبة بن حجّاج،ابن عليّه،ابو معاويه،ثورىّ،يعقوب بن عبد اللّه قمّىّ، جرير بن عبد الحميد،زائدة بن قدامه،شريك،محمّد بن فضيل،معتمر بن سليمان،قاسم ابن مالك،ابو الأحوص،و... (2)

راوى حديث شماره:267.

مجالد بن سعيد همدانىّ/م 4

مجالد بن سعيد بن عمير...همدانىّ،ابو سعيد و ابو عمرو كوفىّ،از راويان طبقۀ ششم كه قوى نيست و در پايان عمر دچار دگرگونى شد.

مؤلّف ميزان الاعتدال نوشته است:قال النّسائيّ:ليس بالقويّ.و ذكر الأشجع أنّه شيعيّ.

و قال البخاريّ في الضّعفاء:ابن أبي القاضي،حدّثني عبد اللّه بن جرير-رجل من بني

ص:161


1- -با زاء و نون و به تصغير(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 349؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 388،ش 1259؛ميزان الاعتدال،ج 3،صص 420 تا 423،ش 6997؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 611،ش 5881؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 138.

سعد،حدثنا عبد اللّه بن نمير،عن مجالد،عن الشّعبيّ،عن ابن عبّاس قال:لمّا ولدت فاطمة بنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم سمّاها المنصورة،فنزل جبرائيل:فقال:يا محمّد،اللّه يقرئك السّلام.و يقرئ مولودك السّلام،و هو يقول:ما ولد مولود أحبّ إليّ منها،و أنّها قد لقّبها باسم خير مما سمّيتها،سمّاها فاطمة،لأنّها تفطم شيعتها من النّار.

مجالد در سال 144 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:شعبىّ،قيس بن ابى حازم،ابو ودّاك جبر بن نوف،زياد بن علاقه،محمّد ابن نشر همدانىّ،مرّه همدانىّ،و...

راويان از او:پسرش:اسماعيل؛اسماعيل بن ابى خالد،جرير بن حازم،شعبه، سفيانين،ابن مبارك،هشيم،حمّاد بن زيد،سعيد بن زيد،عيسى بن يونس،حفص بن غياث،ابن فضيل،ابن نمير،يحيى قطّان،و... (1)

راوى احاديث شماره:46،131.

محمّد بن سلمه/ز م 4

محمّد بن سلمة بن عبد اللّه باهلىّ،ابو عبد اللّه حرّانىّ،از راويان ثقه كه در تذكرة الحفّاظ در طبقۀ ششم ولى در تقريب التهذيب در طبقۀ يازدهم نوشته شده كه احتمالا اشتباه باشد.او در سال 191 ه.درگذشت.

بخارىّ در جزء القراءة،مسلم در صحيح،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در سنن،از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:دائى او:ابو عبد الرّحيم خالد بن ابى يزيد؛ابن عجلان،هشام بن حسّان، ابن اسحاق،و...

ص:162


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 349؛الطبقات،ج 1،ص 387،ش 1255؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 438،ش 7070؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 45،ش 6742؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 229.

راويان از او:عبد اللّه بن محمّد،ابو جعفر نفيلىّ،احمد بن حنبل،محمّد بن الصّبّاح جرجرائىّ،هاشم بن قاسم حرّانىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:135.

محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس/م 4

محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس هاشمىّ،پدر سفّاح و ابو جعفر منصور دوانيقىّ، مادرش،«علامه»دختر عبيد اللّه بن عبّاس،وى از راويان ثقه طبقۀ ششم است،از«ابن الحكم»نقل شده:كان من أجمل الناس،و كان أوّل من نطق بالدعوة العبّاسيّة،و قد انتشرت دعوته،و كثرت شيعته،و بلغ من السّنّ نيّفا و ستّين سنة و أوصى إلى ابنه ابراهيم.

و كان ابتداء دعوة بني العبّاس إلى محمّد و لقّبوه بالإمام.

او در سال 124 يا 125 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه،از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:جدّش:ابن عبّاس[ولى ثابت نشده كه از جدّش حديث شنيده باشد و لذا بايد به نحو ارسال،روايت كرده باشد،پس مرسل است]،پدرش،عمر بن عبد العزيز، سعيد بن جبير،عبد اللّه بن محمّد بن حنفيّه،كه برابر نوشته ابن سعد:«كان أبو هاشم عبد اللّه ابن محمّد بن الحنفيّة أوصى إليه،و دفع إليه كتبه و قال له:هذا الأمر في ولدك».

راويان از او:پسرانش:سفّاح و ابو جعفر منصور،برادرش:عيسى بن علىّ؛حبيب بن ابى ثابت،هشام بن عروه،يزيد بن ابى زياد،و... (2)

راوى حديث شماره:148.

ص:163


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 316،ش 296؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 181،ش 6151؛ [1]تقريب التّهذيب،ج 2،ص 166.
2- -الطبقات،ج 2،ص 799،ش 2959؛تاريخ الإسلام،ج 8،ص 223؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 7،ص 334،ش 6410؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 193.

محمّد بن عمرو/ع

محتمل است محمود بن عمرو،تصحيف شده از محمد بن عمرو باشد كه از ابو سلمة بن عبد الرّحمن روايت مى كند.

محمّد بن عمرو بن علقمة بن وقّاص ليثىّ،ابو عبد اللّه يا ابو الحسن مدنىّ،از راويان صدوق طبقۀ ششم است كه صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

وى در سال 145 ه.وفات يافت.

مشايخ او:پدرش،ابو سلمة بن عبد الرّحمن،سعيد بن حارث،و...

راويان از او:موسى بن عقبه،شعبه،ثورىّ،حمّاد بن سلمه،معتمر بن سليمان، دراوردىّ،ابن ابى عدىّ،معاذ بن معاذ،ابن عتيبه،ابو بكر بن عيّاش،و... (1)

راوى حديث شماره:145.

مطر بن طهمان ورّاق/خت م 4

مطر بن طهمان ورّاق،ابو رجاء خراسانىّ،سلمىّ،ساكن بصره،از راويان صدوق ولى كثير الخطاء طبقۀ ششم.ابن ابى حاتم از پدرش نقل مى كند كه وى صالح الحديث است، او در سال 125 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه از او حديث، نقل كرده اند و نيز بخارى به روايت او استشهاد نموده است.

مشايخ او:عكرمه،عطاء،حميد بن هلال،معاوية بن قرّه،شهر بن حوشب،عكرمة ابن خالد،حسن بصرىّ،قتاده،عمرو بن دينار،حكم بن عتيبه،نافع مولى ابن عمر، ابو الزّبير،و...

راويان از او:ابراهيم بن طهمان،ابو هلال راسبىّ،حمّادين،معمر بن هشام دستوائىّ،

ص:164


1- -تهذيب التهذيب،ج 7،ص 352،ش 6440؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 196.

همّام،شعبه،و... (1)

راوى احاديث شماره:88،101،102،103،105،108،110.

مطرّف بن طريف كوفىّ/ع

مطرّف بن طريف،ابو بكر يا ابو عبد الرّحمن كوفىّ،از راويان ثقه و فاضل طبقۀ ششم، متوفّاى سال 141 يا 142 و يا 143 ه.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:شعبىّ،ابو اسحاق سبيعىّ،عبد الرّحمن بن ابى ليلى،حبيب بن ابى ثابت، حكم بن عتيبه،عطيّه عوفىّ،عطاء بن نافع،و...

راويان از او:ابو عوانه،هشيم،ابو جعفر رازىّ،اسماعيل بن زكريّا،سفيانين،محمّد ابن فضيل،علىّ بن عاصم،و... (2)

راوى حديث شماره:232.

موسى بن عبد اللّه جهنىّ/م ت س ق

موسى بن عبد اللّه،ابن عبد الرحمن جهنىّ،ابو سلمه كوفىّ،از راويان ثقه و عابد طبقۀ ششم،متوفّاى 144 ه.مسلم،ترمذىّ نسائىّ و ابن ماجه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:زيد بن وهب،شعبىّ،مجاهد،نافع مولى ابن عمر،و...

راويان از او:شعبه،يحيى بن سعيد قطّان،ثورىّ،علىّ بن مسهر،عبد اللّه بن نمير،

ص:165


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 254؛الطبقات،ج 1،ص 515،ش 1785؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 126،ش 8587؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 198،ش 6970؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 252.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 345؛الطبقات،ج 1،ص 384،ش 1247؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 204،ش 6976؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 253.

مروان بن معاويه،ابن ابى زائده،جعفر بن عون،و... (1)

راوى احاديث شماره:113،114.

موسى بن عبيده ربذىّ/ت ق

موسى بن عبيدة بن نشيط بن عمرو بن حارث ربذىّ،ابو عبد العزيز مدنىّ،از راويان ضعيف،صالح و عابد طبقۀ ششم.متوفّاى 153 ه.ترمذىّ و ابن ماجه،از او حديث نقل كرده اند.

در ميزان الإعتدال از«زيد بن الحباب»نقل شده است:كنّا عند موسى بن عبيدة بالرّبذة، فأقمنا عنده،و مرض و مات،فأتينا قبره و معي رفيق لي،فجعل ريح المسك يفوح من قبره،فجعلت أقول لرفيقي:أما تشمّ؟أما تشمّ؟و ليس بالرّبذة يومئذ مسك و لا عنبر.

مشايخ او:برادرانش:عبد اللّه و محمّد؛عبد اللّه بن دينار،ايّوب بن خالد،علقمة بن مرثد،قاسم بن مهران،محمّد بن ثابت،و...

راويان از او:پسر برادرش:بكّار بن عبد اللّه؛ثورىّ،ابن مبارك،عيسى بن يونس دراوردىّ،زيد بن الحباب،وكيع،عبد اللّه بن نمير،جعفر بن عون،عبيد اللّه بن موسى،و... (2)

راوى حديث شماره:58.

هشام بن حسّان ازدىّ/ع

هشام بن حسّان ازدىّ قردوسىّ،ابو عبد اللّه بصرىّ،از راويان بلندپايه و از حافظان ثقه طبقۀ ششم،متوفّاى اوّل ماه صفر 148 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او

ص:166


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 353؛الطبقات،ج 1،ص 385،ش 1250؛ميزان الإعتدال،ج 4،ص 209،ش 8887؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 408،ش 7267؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 285.
2- -الطبقات،ج 2،ص 683،ش 2452؛ميزان الإعتدال،ج 4،ص 213،ش 8895؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 411،ش 7271؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 286.

استناد كرده اند.

مؤلف تذكرة الحفّاظ،نوشته است:قال الفلاّس:كان هشام بن حسّان من البكّائين، و العابدين،أحضرت إلى بابه الجمل و الزاد و السفرة ليحجّ،فشقّ على أمّه و أخذها شبه الرّعدة فبطل من أجلها،فلمّا توفّيت كان لا يدع الحجّ،و كان يديم الصوم سوى يوم الجمعة من أجل أمّه،فلمّا ماتت سرد الصوم.

و قال حمّاد بن سلمة:كانت رؤية هشام بن حسّان تبكي.

مشايخ او:حسن بصرىّ،حميد بن هلال،محمّد،انس و حفصه فرزندان سيرين، عكرمه،هشام بن عروه،و...

راويان از او:سفيانين،حمّادين،عكرمة بن عمّار،شعبه،زائده،حفص بن غياث، عبد اللّه بن ادريس،ابراهيم بن طهمان،ابن جريج،ابن عليّه،جرير بن عبد الحميد،هشيم، يزيد بن زريع،ابن ابى عدىّ،يحيى القطّان،ابن مبارك،عبد الأعلى،عبد اللّه بن نمير، محمد بن عبد اللّه انصارى،نضر بن شميل،وهب بن جرير،يزيد بن هارون،ابو عاصم، فضيل بن عياض،ابو معاويه الضّرير،اسباط بن محمد،و... (1)

راوى احاديث شماره:30،31.

يحيى بن اسماعيل/سى

يحيى بن اسماعيل بن جرير بن عبد اللّه،بجلىّ كوفىّ،از راويان طبقۀ ششم (2)كه«ابن

ص:167


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 271؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 528،ش 1839؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 163،ش 158؛ميزان الإعتدال،ج 4،ص 295،ش 9220؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 42،ش 7568؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 318.
2- -با توجه به اينكه يحيى بن اسماعيل...از جعفر بن علىّ بن خالد بن ج [3]رير بن عبد اللّه بجلىّ،روايت مى كند و جعفر بن علىّ...،نيز از ابو الأحوص سلاّم بن سليم روايت مى كند كه در طبقه هفتم قرار دارد، بعيد است كه يحيى بن اسماعيل در طبقه ششم باشد،بلكه محتمل است كه جعفر بن علىّ...در طبقه-

حبّان»وى را در الثقات آورده،ولى«ذهبى»از«دارقطنىّ»نقل مى كند:لا يحتجّ به،و «ابن حجر»نوشته است:ليّن الحديث.نسائى از او حديث نقل كرده است.

مشايخ او:شعبىّ،نافع مولى ابن عمر و قزعة بن يحيى.

راويان از او:عبد العزيز بن عمر بن عبد العزيز،هشيم،حسن بن قتيبه مدائنىّ (1).

راوى احاديث شماره:180،189.

ص:168


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 361،ش 9456؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 198،ش 7786؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 342.

طبقۀ هفتم

ابان بن يزيد عطّار/خ م د ت س

ابان بن يزيد عطّار بصرىّ،ابو يزيد،از راويان حافظ و ثقه طبقۀ هفتم،كه در حدود سال 160 ه.درگذشت.بخارى،مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:حسن،ابو عمران جونىّ،قتاده،عمرو بن دينار،يحيى بن ابى كثير،يحيى ابن سعيد انصارىّ،هشام بن عروه،عاصم بن بهدله،مطر الورّاق،و...

راويان از او:ابو داود،حبّان،مسلم،عفّان،موسى تبوذكىّ،ابن مبارك،قطّان، ابو الوليد،يزيد بن هارون،و... (1)

راوى حديث شماره:128.

ص:169


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 284؛الطبقات،ج 1،ص 538،ش 1886؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 210،ش 195؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 16،ش 20؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 125،ش 154؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 31.

ابو بكر بن عيّاش اسدىّ كوفىّ/خ مق 4

ابو بكر بن عيّاش بن سالم اسدىّ،كوفى،حنّاط مقرئ،كه در نام وى اختلاف است تا جايى كه تا ده نام گفته شده،ازاين رو مشهور به كنيه مى باشد و به گفتۀ رجال شناسان، قول صحيح تر اين است كه نام او همان كنيه اش مى باشد.

ابو بكر بن عيّاش،شيخ الإسلام كوفىّ از راويان حافظ،ثقه و عابد طبقۀ هفتم است كه در اواخر زندگى دچار اختلال در قوّه حافظه شده بود.

از پسرش،ابراهيم بن ابى بكر بن عيّاش نقل شده كه گفته است:لمّا نزل بأبي الموت، قلت:يا أبت ما اسمك؟قال:يا بنيّ،إنّ أباك لم يكن له اسم،و إنّ أباك أكبر من سفيان بأربع سنين،و إنّه لم يأت فاحشة قطّ،و إنّه يختم القرآن من ثلاثين سنة كلّ يوم مرّة.(تهذيب التهذيب)

در تذكرة الحفّاظ آمده است:قال يحيى الحمّانيّ:لمّا احتضر أبو بكر بكت أخته[ابنته].

فقال:ما يبكيك؟انظرى إلى تلك الزّاوية قد ختمت فيها عشر ألف ختمة.

ابو بكر بن عيّاش در سال 95 يا 96 و يا 100 ه.به دنيا آمد،و در سال 194 ه.در سنّ نزديك به 100 سالگى از دنيا رفت.صاحبان صحاح از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش،اسماعيل سدّى،عثمان بن عاصم،ابو اسحاق سبيعىّ،عبد الملك ابن عمير،عبد العزيز بن رفيع،يزيد بن ابى زياد،سفيان تمّار،ابو اسحاق شيبانىّ،عاصم ابن بهدله،مطرّف بن طريف،ابو حمزه ثمالىّ و...

راويان از او:ثورىّ،ابن مبارك،ابو داود طيالسىّ،يعقوب قمّىّ،ابن مهدىّ،ابن يونس،ابو نعيم،ابن مدينىّ،احمد بن حنبل،ابن معين،پسران ابن شيبه،اسماعيل بن ابان ورّاق،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،ابو كريب،ابو هشام رفاعى،و... (1)

راوى احاديث شماره:159،160،167،202.

ص:170


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 386؛الطبقات،ج 1،ص 398،ش 1299؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 265، ش 250؛تهذيب التهذيب،ج 10،ص 37،ش 8265؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 399.

اسرائيل بن يونس/ع

اسرائيل بن يونس بن ابى اسحاق همدانىّ السّبيعىّ،ابو يوسف كوفىّ،متولد سال 100 ه.و متوفاى 160 يا 161 و يا 162 ه.ق،از راويان طبقۀ هفتم كه صاحبان صحاح شش گانه از وى روايت نقل كرده اند و نظر رجال شناسان دربارۀ او به شرح زير است:

«احمد»:ثقة ثبت.«ابو حاتم»:صدوق من أتقن أصحاب أبي إسحاق.«ابن حزم ظاهرىّ»:ضعيف.«نسائىّ»:ليس به بأس.«ذهبىّ»:قلت:إسرائيل اعتمده البخاريّ و مسلم في الأصول،و هو في الثّبت كالأسطوانة،فلا يلتفت إلى تضعيف من ضعفه.«ابن حجر عسقلانىّ»:ثقة تكلّم فيه بلا حجّة.

مشايخ او:جدش:ابو اسحاق عمرو بن عبد اللّه السّبيعىّ؛زياد بن علاقه،زيد بن جبير،عاصم بن بهدله،عاصم الأحول،سماك بن حرب،اعمش،اسماعيل بن عبد الرّحمن سدّىّ،ابراهيم بن مهاجر،جابر بن يزيد جعفىّ،حمّاد بن عبد الرّحمن انصارىّ،منصور بن معتمر،هلال الوزّان،و...

راويان از او:پسرش:مهدىّ؛ابو احمد زبيرىّ،نضر بن شميل،ابو داود سليمان بن داود طيالسىّ،ابو الوليد هشام بن عبد الملك طيالسىّ،عبد الرزّاق،وكيع بن جرّاح،يحيى ابن آدم،محمّد بن سابق بغدادىّ،ابو غسّان مالك بن اسماعيل النهدىّ،ابو نعيم فضل بن دكين،علىّ بن جعد،قبيصة بن عقبه،و... (1)

راوى حديث شماره:50.

اسماعيل بن رافع بن عويمر انصارىّ/بخ ت ق

اسماعيل بن رافع بن عويمر يا ابن ابى عويمر،انصارىّ مدنىّ،ساكن بصره،داراى كنيۀ ابو رافع،از راويان ضعيف الحفظ طبقۀ هفتم كه در حدود 150 ه.درگذشت.

ص:171


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال فى أسماء الرّجال،ج 2،ص 100،ش 396؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 1،ص 208، ش 820؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 277،ش 434؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 64،ش 460.

بخارى در الأدب المفرد،و نيز ترمذىّ و ابن ماجه در سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:ابن ابى مليكه،سعيد مقبرىّ،زيد بن اسلم،ابن منكدر،و...

راويان از او:برادرش:اسحاق؛عبد الرّحمن محاربىّ،وكيع،وليد بن مسلم، ابو عاصم،ليث بن سعد و... (1)

راوى احاديث شماره:77،85،97،137.

حمزة بن حبيب الزّيّات/م 4

حمزة بن حبيب بن عمارة الزّيّات قارى،ابو عماره كوفىّ تيمىّ،شيخ القرّاء،از راويان صدوق و زاهد طبقۀ هفتم،متولد سال 80 ه.و متوفّاى 156 يا 158 ه.در«حلوان».

مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه به روايت وى استناد كرده اند.

«ابو بكر بن منجويه»گويد:كان من علماء زمانه بالقراءات،و كان من خيار عباد اللّه عبادة و فضلا و ورعا و نسكا،و كان يجلب الزّيت من الكوفة إلى حلوان.

مشايخ او:حكم بن عتيبه،حبيب بن ابى ثابت،طلحة بن مصرّف،عدىّ بن ثابت، ابو اسحاق سبيعىّ،ابو اسحاق شيبانىّ،اعمش،منصور بن معتمر و...

راويان از او:ابن مبارك،حسن بن علىّ جعفىّ،محمّد بن فضيل،وكيع،و... (2)

راوى حديث شماره:183.

ص:172


1- -الطبقات،ج 2،ص 683،ش 2451؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 1،ص 227،ش 872؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 308،ش 477؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 69.
2- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 605،ش 2297؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 440،ش 1577؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 199.

رزين بن حبيب جهنىّ/ت

رزين بن حبيب جهنىّ،يا بكرىّ كوفىّ،رمّانىّ،تمّار،بيّاع الأنماط (1)،كه به او رزين جهنىّ رمّانىّ گفته مى شود،در مقابل رزين بيّاع الأنماط كه راوى ديگرى است.

رزين جهنىّ رمّانىّ،از راويان ثقه و صالح الحديث طبقۀ هفتم است.

در سنن ترمذىّ از او حديثى دربارۀ شهادت امام حسين عليه السّلام نقل شده است.

مشايخ او:اصبغ بن نباته،شعبىّ،ابو جعفر الباقر،و...

راويان از او:ثورىّ،ابن مبارك،وكيع،عيسى بن يونس،عبيد اللّه بن موسى،ابو نعيم، و... (2)

راوى حديث شماره:279.

رشدين بن سعد مهرىّ ،ابو الحجّاج/ت ق

(3)4

رشدين بن سعد بن مفلح بن هلال مهرىّ،ابو الحجّاج مصرىّ،از راويان ضعيف طبقۀ هفتم است.ابن حجر،از ابن يونس نقل مى كند:كان صالحا في دينه فأدركته غفلة الصّالحين فخلط فى الحديث.

وى در سال 110 ه.زاده شد و در سال 188 ه.در 78 سالگى درگذشت.در سنن ترمذىّ و ابن ماجه از او حديث نقل شده است.

مشايخ او:اوزاعىّ،عمرو بن حارث،معاوية بن صالح،ضحّاك بن شرحبيل،يونس ابن يزيد،و...

راويان از او:بقيّه،ابن مبارك،مروان بن محمّد،پسرش:عبد القاهر بن رشدين،

ص:173


1- -النّمط:ضرب من البسط.(لسان العرب).
2- -تهذيب الكمال،ج 6،ص 202،ش 1891؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 101،ش 2003؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 245.
3- 3 و 4) -به كسر راء و سكون شين،«مهرى»به فتح ميم و سكون هاء،(اللّباب،و تقريب التّهذيب).

ضمرة بن ربيعه،ابو كريب،قتيبه،و... (1)

راوى احاديث شماره:4،5،6،8،230،235.

زائدة بن قدامه ثقفىّ/ع

زائدة بن قدامه ثقفىّ،ابو الصّلت كوفىّ،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هفتم كه«ابن حجر» نقل مى كند:كان لا يحدّث قدريّا و لا صاحب بدعة يعرفه،و نيز از احمد بن يونس نقل مى كند:رأيت زهير بن معاوية جاء إلى زائدة فكلّمه في رجل يحدّثه فقال:من أهل السّنّة هو؟قال:ما أعرفه ببدعة.فقال:من أهل السّنّة هو؟فقال زهير:متى كان النّاس هكذا؟ فقال زائدة:متى كان النّاس يشتمون أبا بكر و عمر رضي اللّه عنهما.

او در اوائل سال 161 ه.درگذشت،در صحاح شش گانه،به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،عبد الملك بن عمير،سليمان تيمىّ،اسماعيل بن ابى خالد،اسماعيل سدّىّ،سماك بن حرب،هشام بن عروه،ابو اسحاق شيبانىّ،اعمش، هشام بن حسّان،و...

راويان از او:ابن عيينه،حسين بن علىّ جعفىّ،ابن مهدىّ،معاوية بن عمرو،ابو نعيم، ابن مبارك،ابو اسامه،ابو اسحاق فزارىّ،طيالسيان،طلق بن غنّام،ابو حذيفه نهدىّ،احمد ابن يونس و... (2)

راوى احاديث شماره:192 تا 194،196،197،200

ص:174


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 517؛الطبقات،ج 2،ص 765،ش 2804؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 49، ش 2780؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 103،ش 2006؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 251.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 378؛الطبقات،ج 1،ص 396،ش 1291؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 215،ش 202؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 131،ش 2046؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 256.

سعيد بن عبد العزيز تنوخىّ ،دمشقىّ/بخ م 4

(1)

سعيد بن عبد العزيز بن ابى يحيى تنوخىّ دمشقىّ،فقيه و مفتى اهل دمشق پس از اوزاعىّ،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ هفتم كه مى گفت:ما كتبت حديثا قط،يعني كان يحفظ.

از حاكم ابو عبد اللّه نقل شده است كه او در تقدّم،فضل،فقه و امانت،براى مردم شام، همچون مالك براى مردم مدينه بود.

از او نقل شده است كه:لا خير في الحياة إلاّ لصموت واع و ناطق عارف.و نيز:«لا أدري»نصف العلم.

پاسخ نمى داد جز اينكه مى گفت:لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه،هذا رأي و الرأي يخطئ و يصيب.و نيز نقل شده،هرگاه موفق به نماز جماعت نمى شد،گريه مى كرد.

مردى به او گفت:أطال اللّه بقاءك.او گفت:بل عجّل اللّه بي إلى رحمته.

او در سال 90 ه.زاده شد و در سال 167 يا 168 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود، ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن و نيز بخارى در الأدب المفرد به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:عبد العزيز بن صهيب،زهرىّ،ربيعة بن يزيد دمشقىّ،بلال بن سعد، سليمان بن موسى،عطيّة بن قيس،مكحول،ابو الزّبير،نافع،قتاده،و...

راويان از او:ثورىّ،شعبه،ابن مبارك،بقيّه،حجّاج بن محمد،مروان بن محمّد، وكيع،وليد بن مسلم،يحيى بن سعيد قطّان،ابو مسهر،و... (2)

راوى احاديث شماره:82،123.

ص:175


1- -به فتح تاء و ضمّ نون مخفّف،منسوب به شمارى از قبايل در بحرين(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 468؛الطبقات،ج 2،ص 809،ش 3024؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 219،ش 205؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 149،ش 3231؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 349،ش 2432؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 301

سفيان بن حسين/خت م 4

سفيان بن حسين بن حسن،ابو محمّد يا ابو حسن،واسطىّ از راويان ثقه طبقۀ هفتم كه در روزگار حكومت مهدىّ عبّاسى يا در آغاز حكومت هارون الرّشيد،در«رى» درگذشت.«بخارىّ»به روايت وى استشهاد كرده و نيز در جزء القراءة خلف الامام،و الأدب المفرد،از او روايت كرده،در صحيح مسلم،سنن ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه، به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:اياس بن معاويه،حسن بصرىّ،حكم بن عتيبه،حميد الطّويل،داود الورّاق،علىّ بن زيد بن جدعان،محمّد بن سيرين،محمّد بن مسلم بن شهاب زهرىّ،و...

راويان از او:ابراهيم بن صدقه،حصين بن نمير،شعبة بن حجّاج،عبّاد بن عوّام،عمر ابن عبد اللّه بن رزين،عمر بن علىّ مقدّمىّ،مبشّر بن عبد اللّه بن رزين،محمّد بن يزيد واسطىّ،هشيم بن بشير،يزيد بن هارون،ابو سفيان حميرىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:51.

سفيان ثورىّ/ع

سفيان بن سعيد بن مسروق ثورى،ابو عبد اللّه كوفىّ،منسوب به ثور بن عبد مناة بن ادّ ابن طابخه،فقيه عابد بلندآوازه،راوى ثقه و حافظ نامدار طبقۀ هفتم،داراى تدليس در حديث،در سال 97 ه.متولد و در سال 161 ه.در 64 سالگى در بصره درگذشت.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

از ثورىّ،نقل شده است:العالم طبيب الدّين،و الدّرهم داء الدّين،فإذا جذب الطّبيب الدّاء إلى نفسه فمن يداوي غيره.

مشايخ او:پدرش،ابو اسحاق شيبانىّ،ابو اسحاق سبيعىّ،عبد الملك بن عمير،

ص:176


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 7،ص 344،ش 2381؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 310.

اسماعيل بن ابى خالد،حبيب بن ابى ثابت،اعمش،منصور،عمرو بن مرّه،فطر بن خليفه، و...از اهل كوفه.زياد بن علاقه،عاصم احول،سليمان تيمىّ،اسرائيل بن ابى موسى، خالد الحذّاء،داود بن ابى هند،ابن عون،و...از اهل بصره.عمرو بن دينار ايّوب بن موسى ابن عجلان،ابن منكدر،ابو الزّبير،هشام بن عروه،يحيى بن سعيد انصارىّ،و...از اهل حجاز،و بسيارى ديگر.

راويان از او:جعفر بن برقان،ابو اسحاق فزارىّ،ابان بن تغلب،شعبه،زائده،اوزاعىّ، مالك،زهير بن معاويه،مسعر،عبد الرّحمن بن مهدىّ،يحيى بن سعيد قطّان،ابن مبارك، جرير،حفص بن غياث،ابو اسامه،زائدة بن حباب،عبد الرزّاق،عيسى بن يونس،عبد اللّه ابن نمير،فضيل بن عياض،وليد بن مسلم،يحيى بن يمان،وكيع،يزيد بن زريع،يزيد بن هارون،ابو نعيم،ابو حذيفه نهدىّ،و بسيارى ديگر (1).

راوى احاديث شماره:34،35،36،40،73،165،168،170،175،176،177،194،200، 203،204.

سلاّم بن سليم-ابو الأحوص كوفىّ/ع

سلاّم بن سليم حنفىّ،ابو الأحوص كوفىّ،از راويان ثقه،حافظ و متقن طبقۀ هفتم كه با مالك و حمّاد بن زيد در يك سال يعنى در 179 ه.درگذشتند،در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،عاصم بن سليمان،سماك بن حرب،زياد بن علاقه، منصور بن معتمر،اعمش،بيان بن بشر،سعيد بن مسروق ثورىّ،عاصم بن كليب، عبد العزيز بن رفيع،و...

ص:177


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 371؛الطبقات،ج 1،ص 395،ش 1285؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 203،تا 207،ش 198؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 169،ش 3322؛تهذيب التهذيب،ج 6،صص 397 تا 400،ش 2519؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 311.

راويان از او:يحيى بن آدم،وكيع،ابن مهدىّ،ابو نعيم،سعيد بن منصور،پسران شيبه، سويد بن سعيد،و... (1)

راوى حديث شماره:189.

سليمان بن قرم /خت د ت س

(2)

سليمان بن قرم بن معاذ تيمىّ ضبّىّ،ابو داود بصرىّ نحوىّ،«ابن حجر»او را از راويان بد حافظه و شيعىّ طبقۀ هفتم،معرفى مى كند.از«احمد»نقل شده:لا أرى به بأسا لكنّه يفرط في التّشيّع.از«ابن حبّان»نقل شده:كان رافضيّا،غاليا في الرفض.

در سنن ابو داود،ترمذىّ و نسائىّ از او حديث،نقل شده است.بخارى نيز به روايت وى استشهاد كرده است.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،ابن منكدر،اعمش،سماك بن حرب،عاصم بن بهدله، و...

راويان از او:سفيان ثورىّ،حسين بن محمّد مروزىّ،يعقوب بن اسحاق حضرمىّ، يونس بن محمّد مؤدّب،ابو الأحوص،بكر بن عيّاش،ابو داود طيالسىّ،و... (3)

راوى احاديث شماره:184،202.

ص:178


1- -الطبقات،ج 1،ص 397،ش 1297؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 250،ش 236؛ميزان الاعتدال،ج 2، ص 176،ش 3344؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 569،ش 2779؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 342.
2- -به فتح قاف و سكون راء.
3- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 219،ش 3599؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 498،ش 2675؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 329.

سويد بن ابراهيم جحدرىّ/بخ

سويد بن ابراهيم جحدرىّ،ابو حاتم حنّاط بصرىّ،صاحب الطّعام،از راويان صدوق بد حافظه طبقۀ هفتم كه در سال 167 ه.درگذشت بخارىّ در الأدب المفرد از او حديث نقل كرده است.

مشايخ او:حسن بصرىّ،عبد الملك بن ابى سليمان،قتاده،مطر الورّاق،حجّاج بن ارطاة،و...

راويان از او:يحيى بن سعيد قطّان،يونس بن محمّد مؤدّب،حسن بن بلال،صفوان ابن عيسى،ابو الوليد طيالسىّ،موسى بن اسماعيل،طالوت بن عباد صيرفىّ،شيبان فرّوخ و... (1)

راوى حديث شماره:145.

شعبة بن حجّاج/ع

شعبة بن حجّاج بن ورد عتكىّ ازدىّ،ابو بسطام واسطىّ،بصرىّ،ساكن و محدّث بصره.از راويان ثقه،حافظ و عابد طبقۀ هفتم كه در سال 82 ه.زاده شد و در ماه رجب سال 160 ه.درگذشت.شعبه نخستين شخصى است كه در صدد بررسى محدّثان برآمد.

در تهذيب التهذيب آمده:أوّل من تكلّم في الرجال شعبة،ثمّ تبعه القطّان،ثمّ أحمد و يحيى...و هو أوّل من فتّش بالعراق عن أمر المحدّثين،و جانب الضّعفاء و المتروكين،و صار علما يقتدى به،و تبعه عليه بعده أهل العراق.

از«حاكم»نقل شده كه از چهارصد تن از تابعان،حديث شنيده است.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ابان بن تغلب،ابراهيم بن عامر بن مسعود،معاوية بن قرّه،عمرو بن مرّه،

ص:179


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 247،ش 3619؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 557،ش 2763؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 340.

انس بن سيرين،يحيى بن ابى كثير،قتاده،اسماعيل بن ابى خالد،اسماعيل بن عليّه، جابر جعفىّ،جعفر الصّادق،حبيب بن ابى ثابت،حجّاج بن عاصم،حكم بن عتيبه،خالد الحذّاء،داود بن ابى هند،داود بن يزيد اودىّ،زيد بن الحوارىّ،سعيد بن ابى برده،سعيد ابن مسروق ثورىّ،سعيد جريرىّ،سفيان ثورىّ،سلمة بن كهيل،سليمان اعمش، سليمان تيمىّ،سليمان شيبانىّ،سماك بن حرب،سويد بن عبيد،عاصم بن بهدله،عاصم الأحول،عبد اللّه بن عون،عبد الرحمن اصبهانىّ،عبد العزيز بن رفيع،عبد العزيز بن صهيب،عبد الملك بن عمير،عثمان بن غياث،عطاء بن ابى مسلم خراسانىّ،عكرمة بن عمّار،علقمة بن مرثد،علىّ بن زيد بن جدعان،عمارة بن ابى حفصة،عمرو بن دينار، عوف اعرابىّ،قاسم بن ابى بزّه،قاسم بن مهران،ليث بن ابى سليم،مالك بن انس،مسعر ابن كدام،مسلم بن اعور،منصور بن معتمر،منهال بن عمرو،هشام دستوائىّ،يحيى بن سعيد انصارىّ،يزيد بن ابى زياد،و بسيار ديگر.

راويان از او:ايّوب،اعمش،ثورىّ،يحيى القطّان،ابن مهدىّ،وكيع،ابن ادريس،ابن مبارك،يزيد بن زريع،ابو داود،ابن عليّه،ابراهيم بن طهمان،ابو اسامه،شريك قاضى، عيسى بن يونس،هشيم،يزيد بن هارون،محمّد بن جعفر،غندر،محمّد بن ابى عدىّ، نضر بن شميل،سليمان بن حرب،و بسيارى ديگر (1).

راوى احاديث شماره:39،91،186،200.

شيبان بن عبد الرّحمن،ابو معاويه/ع

شيبان بن عبد الرّحمن تميمىّ،نحوىّ،ابو معاويه بصرىّ،ساكن كوفه،مربّى فرزندان امير داود بن علىّ،از راويان ثقه،حافظ و صاحب كتاب طبقۀ هفتم،كه منسوب به نحو بن

ص:180


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 280، [1]الطبقات،ج 1،ص 535،ش 1868؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 193،ش 187؛تهذيب التهذيب،ج 3،صص 628 تا 633،ش 2867؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 351.

شمس از تبار ازد است و نه منسوب به علم نحو.متوفّاى 164 ه.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:حسن بصرىّ،قتاده،حكم،يحيى بن ابى كثير،زياد بن علاقه،منصور بن معتمر،عبد الملك بن عمير،سماك بن حرب،اعمش،و...

راويان از او:زائدة بن قدامه،ابو حنيفه نعمان بن ثابت،ابو داود،طيالسىّ،معاوية بن هشام،حسن بن موسى،عبد الرّحمن بن مهدىّ يونس بن محمّد،ابو النّضر،يحيى بن ابى بكير،وليد بن مسلم،ابو نعيم،عبيد اللّه بن موسى و... (1)

راوى احاديث شماره:105،108،114.

عبّاد بن عبّاد بن حبيب/ع

عبّاد بن عبّاد بن حبيب بن مهلّب بن ابى صفره ازدىّ عتكىّ،ابو معاويه بصرىّ،از راويان ثقه طبقۀ هفتم،كه به گفتۀ احمد:ليس به بأس،و كان رجلا عاقلا أديبا.

وى در 18 رجب سال 181 ه.چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:عاصم احول،ابو جمرة نصر بن عمران ضبعىّ،هشام بن عروه،عوف اعرابىّ،مجالد،يونس بن خبّاب،و...

راويان از او:احمد بن حنبل،يحيى بن معين،قتيبه،مسدّد،احمد بن منيع،و... (2)

راوى حديث شماره:131.

ص:181


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 377 و ج 7،ص 322؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 395،ش 1287 و ج 2،ص 850،ش 3205؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 218،ش 204؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 660،ش 2910؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 356.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 260،ش 247؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 185،ش 3218؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 392.

عبّاس بن بكّار

عبّاس بن بكّار ضبّىّ،بصرىّ،متوفّاى سال 222 ه.در بصره در 93 سالگى.با توجه به اينكه از راويان طبقۀ ششم روايت مى كند و از معمّرين است،گويا از راويان طبقه هفتم باشد.

«دارقطنى»او را كذّاب مى داند.«ذهبىّ»و«ابن حجر»در ميزان الاعتدال،و لسان الميزان،روايات زير را به عنوان اباطيل مناكير از او نقل مى كنند:

1-عن خالد بن عبد اللّه،عن بيان،عن شعبة،عن أبي جحيفه،عن عليّ-مرفوعا:«إذا كان يوم القيامة نادى مناد:يا أهل الجمع،غضّوا أبصاركم عن فاطمة حتّى تمرّ على الصّراط إلى الجنّة».

2-عن خالد بن أبي عمرو الأزديّ،عن الكلبيّ،عن أبى صالح،عن أبي هريرة قال:

«مكتوب على العرش:لا إله إلاّ اللّه وحدي،محمّد عبدي و رسولي،أيّدته بعليّ».

3-حدّثنا عبد اللّه زياد الكلابيّ[الكلبيّ]عن الأعمش،عن زرّ،عن حذيفة،-مرفوعا -في المهديّ،فقال سلمان:يا رسول اللّه،من أيّ ولدك؟

قال:«من ولدي هذا»و ضرب بيده على الحسين. (1)

مشايخ او:ابو بكر هذلىّ،خالد بن عبد اللّه،عبد اللّه بن مثنّى انصارىّ و...

راويان از او:قطن بن ابراهيم،اسحاق بن وهب علاّف،محمّد بن زكريّا غلابىّ، ابو حاتم رازىّ،محمّد بن عثمان بن ابى سويد و... (2)

راوى حديث شماره:74.

ص:182


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 387،ش 4160؛لسان الميزان،ج 3،ص 238،ش 1052.
2- -تاريخ الإسلام،ج 16،ص 214،ش 196. [1]

عبد الرّحمن بن عمرو-اوزاعىّ /ع

(1)

عبد الرحمن بن عمرو بن ابى عمرو يحمد شامىّ،ابو عمرو اوزاعىّ،از فقيهان نام آور و از محدّثان ثقه،جليل القدر،كثير العلم و الفقه و الحديث،و از راويان طبقۀ هفتم،كه در سال 88 ه.در بعلبك،به دنيا آمد،در تذكرة الحفّاظ نوشته است:ولد ببعلبك و ربّي يتيما فقيرا في حجر أمّه،تعجز الملوك أن تؤدب أولادها أدبه في نفسه.

از«ابن مهدىّ»نقل شده است كه پيشوايان حديث،چهار تن هستند:اوزاعىّ،مالك، ثورىّ و حمّاد بن زيد.

و نيز در شرح حال اوزاعىّ آمده كه به هفتاد هزار مسأله،پاسخ گفته است.

از«ابو مسهر»نقل مى شود:كان الأوزاعيّ يحيي اللّيل صلاة و قرآنا و بكاء.ابن حجر نوشته است:أرادوا الأوزاعيّ على القضاء فامتنع.

سرانجام در سال 157 يا 158 ه.در بيروت چشم از جهان فرو بست،سبب درگذشت او را«ابن حجر»چنين نوشته است:فدخل الحمّام فزلق فسقط و غشي عليه و لم يعلم به حتّى مات.ولى«ذهبىّ»در تذكرة الحفّاظ،سبب مرگش را در حمّام به صورت ديگرى نقل مى كند.صاحبان صحاح شش گانه،به روايات او استناد جسته اند.

مشايخ او:عطاء بن ابى رباح،زهرىّ،محمّد بن ابراهيم تيمىّ،يحيى بن ابى كثير، قتاده،نافع مولى ابن عمر،محمّد بن سيرين،يحيى بن سعيد انصارى و بسيارى ديگر.

راويان از او:شعبه،ابن مبارك،وليد بن مسلم،هقل بن زياد،يحيى بن سعيد القطّان، عبد الرزّاق،بقيّه،ابو اسحاق فزارىّ،اسماعيل بن عيّاش،مخلد بن يزيد حرّانىّ،هيثم بن حميد،عيسى بن يونس،ابو عاصم النّبيل و بسيارى ديگر (2).

راوى احاديث شماره:10،20،138،243.

ص:183


1- -اوزاعىّ،منسوب به محلّۀ مشهورى است در دمشق.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 488؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 808،ش 3021؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 178 تا 183،ش 177؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 580،ش 4929؛تهذيب التهذيب،ج 5،صص 148 تا 151،ش 4078؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 493.

عبد اللّه بن حكيم بن جبير

عبد اللّه بن حكيم بن جبير اسدىّ كوفىّ،با توجه به اينكه از راوى طبقۀ ششم،روايت مى كند پس گويا از راويان طبقۀ هفتم است.

«ذهبىّ»دربارۀ وى نوشته است:«رافضيّ غال كأبيه».

او از پدرش روايت مى كند،و ابراهيم بن اسحاق صينىّ،از او حديثى را كه مشابه موضوع است روايت كرده است. (1)

راوى حديث شماره:174.

عبد اللّه بن عمر بن حفص/م 4

عبد اللّه بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطّاب عدوىّ،مدنىّ،ابو عبد الرّحمن عمرىّ،از راويان ضعيف ولى عابد طبقۀ هفتم كه«ابن حبّان»دربارۀ او مى گويد:كان ممّن غلب عليه الصّلاح و العبادة،حتّى غفل عن حفظ الأخبار و جودة الحفظ للآثار، فلمّا فحش خطؤه استحقّ الترك.

او براساس نوشته«ابن سعد»به حمايت از«محمد بن عبد اللّه بن حسن»خروج كرد، «منصور دوانيقى»او را زندانى نمود و بعدا آزاد شد.

وى در سال 171 يا 172 يا 173 ه.درگذشت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ، و ابن ماجه،در صحيح و سنن از او حديث،نقل كرده اند.

مشايخ او:نافع،زيد بن اسلم،سعيد مقبرىّ،سالم بن ابى النّضر،سعد بن سعيد انصارىّ،برادرش:عبيد اللّه بن عمر بن حفص،و...

راويان از او:پسرش:عبد الرّحمن؛عبد الرّحمن بن مهدىّ،ليث بن سعد،ابن وهب،

ص:184


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 411،ش 4277؛لسان الميزان،ج 3،ص 277،ش 1165.

عبد الرّزّاق،يزيد بن ابى حكيم،و... (1)

راوى حديث شماره:149.

عبد اللّه بن لهيعه -ابن لهيعه/م د ت ق

(2)

عبد اللّه بن لهيعة بن عقبة...حضرمىّ،ابو عبد الرحمن مصرىّ،فقيه،قاضى،و محدّث مصر،از راويان صدوق طبقۀ هفتم كه پس از سوختن كتابهايش در سال 170 ه.دچار خلط گرديد.وى در سال 96 ه.به دنيا آمد و در روز يك شنبه،نيمه ربيع الأول 174 ه.

از دنيا رفت.مسلم،ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن،از او حديث نقل كرده اند.

ابن لهيعه،در سال 155 به مدت 9 ماه،عهده دار منصب قضاء در مصر بود و «منصور»ماهانه 30 دينار براى وى مقرر كرده بود.

مشايخ او:اعرج،ابو الزّبير،عطاء بن ابى رباح،عطاء بن دينار،كعب بن علقمه،ابن منكدر،يزيد بن ابى حبيب،عبد اللّه بن هبيره،محمّد بن عجلان و بسيارى ديگر.

راويان از او:نوۀ او:احمد بن عيسى بن عبد اللّه،پسر برادرش:لهيعة بن عيسى بن لهيعه،ثورىّ،شعبه،عمرو بن حارث،ليث بن سعد،ابن مبارك،ابن وهب،وليد بن مسلم،قتيبة بن سعيد و بسيارى ديگر (3).

راوى احاديث شماره:55،146،147،149،230،231،233،235،244،245.

ص:185


1- -الطبقات،ج 2،ص 672،ش 2403 و ص 680،ش 2438؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 465،ش 4472؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 405،ش 3579؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 434.
2- -به فتح لام و كسر هاء(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 516؛الطبقات،ج 2،ص 763،ش 2798؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 237،ش 224؛ميزان الاعتدال،ج 2،صص 475 تا 483،ش 4530؛تهذيب التهذيب،ج 4،صص 449 تا 454؛ش 3655؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 444.

در«ميزان الاعتدال»احاديث زير به روايت«ابن لهيعه»نقل شده است:

عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم«من نام بعد العصر فاختلس عقله فلا يلومنّ إلاّ نفسه».

و حدّثنا أبو يعلى،حدّثنا كامل بن طلحة،حدّثنا ابن لهيعة،حدّثني يحيى بن عبد اللّه المعافريّ،عن أبي عبد الرّحمن الحبليّ،عن عبد اللّه بن عمرو-أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال في مرضه:ادعوا لي أخي،فدعي أبو بكر فأعرض عنه،ثمّ قال:ادعوا لي أخي،فدعي له عثمان،فأعرض عنه،ثمّ دعي له عليّ فستره بثوبه و أكبّ عليه،فلمّا خرج من عنده،قيل له:ما قال لك؟قال:علّمنى ألف باب،كلّ باب يفتح ألف باب.

قلت:كامل صدوق.و قال ابن عديّ:لعلّ البلاء فيه من ابن لهيعة؛فإنّه مفرط في التشيّع. (1)

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ...-ابو جعفر منصور دوانيقى

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب بن هاشم،ابو جعفر منصور(95-158 ه.)با توجه به اينكه از پدرش(:محمّد بن علىّ بن...)كه از راويان طبقۀ ششم مى باشد روايت مى كند،گويا وى از راويان طبقۀ هفتم است.

شايان ذكر است كه وى در ذيحجّه سال 95 ه.به دنيا آمد و در ذيحجّه سال 136 ه.

به خلافت رسيد و در ذيحجّه سال 158 ه.در 63 سالگى در سفر مكه از دنيا رفت و در «حجون»به خاك سپرده شد. (2)

راوى حديث شماره:148.

ص:186


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 516؛الطبقات،ج 2،ص 763،ش 2798؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 237،ش 224؛ميزان الاعتدال،ج 2،صص 475 تا 483،ش 4530؛تهذيب التهذيب،ج 4،صص 449 تا 454؛ش 3655؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 444.
2- -بنگريد به:الكامل فى التاريخ،ج 6،ص 19 و نيز بنگريد:تاريخ الطّبرى،ج 6،صص 12 و 307؛تاريخ بغداد،ج 10،ص 53،ش 5179.

عبد الملك بن حميد بن ابى غنيّه /ع

(1)

عبد الملك بن حميد بن ابى غنيّه خزاعىّ كوفىّ،اصفهانىّ الأصل،از راويان ثقه طبقه هفتم است كه صاحبان صحاح شش گانه به حديث او استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،ابو اسحاق سبيعىّ،ابو اسحاق شيبانىّ،ثابت بن عبيد انصارىّ، حكم بن عتيبه،عاصم بن ابى النّجود،حسن بن قيس،اعمش،و...

راويان از او:پسرش،ثورىّ،وليد بن مسلم،وكيع،ابو نعيم،يحيى بن ابى زائده،و... (2)

راوى حديث شماره:178.

عثمان بن عبد اللّه شبرمه

«بخارى»به حديث عثمان بن شبرمه درباره«مهدىّ»اشاره مى كند.ابن ابى حاتم رازى نوشته است:وى از عاصم بن ابى النّجود،روايت كرده است (3).پس گويا وى از راويان طبقۀ هفتم است.

راوى از او:ابن فضيل.

راوى احاديث شماره:154،155.

عدىّ بن ابى عماره بصرىّ

عدىّ بن ابى عماره نميرىّ بصرىّ الذارع (4)،با توجه به اين كه از راوى طبقۀ ششم،

ص:187


1- -به فتح غين و كسر نون و تشديد ياء(تقريب التهذيب).
2- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 294،ش 4302؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 518.
3- -التاريخ الكبير،ج 6(قسم دوم از جزء دوم)،ص 227،ش 2245؛الجرح و التعديل،(قسم اول از جلد سوم)،ج 6،ص 154،ش 843.
4- -در«اللّباب»ج 1،ص 441 [2] آمده است:«الذارع»بفتح الذال المعجمة و بعد الألف راء،و في آخرها عين مهملة،هذه النسبة إلى ذرع الثياب و الأرض،...

روايت كرده،گويا وى از راويان طبقۀ هفتم است.

«ذهبىّ»و«ابن حجر»نوشته اند:«عقيلىّ»گفته است:در حديث وى اضطراب است.

ولى«ابن ابى حاتم»نوشته است:ليس به بأس.و«ابن حبّان»نيز وى را در الثّقات يادآور شده است.

مشايخ او:قتاده،زياد بن عبد اللّه نميرىّ،معاوية بن قرّه.

راويان از او:علىّ بن مدينىّ،ابراهيم بن موسى،قطن بن نسير،قاسم بن عيسى طائىّ،و محدّثان بصره،و... (1)

راوى حديث شماره:88.

عقيل بن معقل يمانىّ/د

(2)

عقيل بن معقل بن منبّه يمانىّ،پسر برادر وهب بن منبّه،از راويان صدوق طبقۀ هفتم كه در سنن ابو داود از او حديث نقل شده است.

مشايخ او:عموهايش:همّام و وهب.

راويان از او:پسرش ابراهيم،پسر برادرش:يوسف بن عبد الصّمد بن معقل،غوث بن جابر بن غيلان بن منبّه،هشام بن يوسف صنعانىّ،عبد الرّزّاق. (3)

راوى حديث شماره:57.

ص:188


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 2،ص 4،ش 15؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 62،ش 559؛لسان الميزان،ج 4،ص 160،ش 381.
2- -به فتح عين.
3- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 622،ش 4803؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 29.

عكرمة بن ابراهيم ازدىّ

عكرمة بن ابراهيم ازدىّ موصلىّ،ابو عبد اللّه،قاضى رى،كه گويا از راويان طبقۀ هفتم است.

ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ وى بدين شرح است:

«ابن ابى حاتم رازى»:ليس بشيء.«نسائىّ»:ليس بثقة،ضعيف.«عقيلىّ»:في حفظه اضطراب.«ابن يونس»:قدم مصر ثمّ ولي قضاء الرّيّ.

مشايخ او:عاصم،عبد الملك بن عمير،ادريس بن يزيد،مطر،هشام بن عروه.

راويان از او:علىّ بن جعد،ابو جعفر نفيلىّ،عمرو بن ربيع بن طارق،هشام بن عبيد اللّه. (1)

راوى حديث شماره:110.

علىّ بن صالح بن حىّ/م 4

علىّ بن صالح بن صالح بن حىّ همدانىّ،ابو محمّد يا ابو الحسن كوفىّ،برادر حسن بن صالح كه دو قلو بودند،وى از راويان ثقه و عابد طبقۀ هفتم است كه در سال 151 يا 154 ه.چشم از جهان فرو بست.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن،از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش،ابو اسحاق سبيعىّ،سلمة بن كهيل،سماك بن حرب،اعمش، منصور،يزيد بن ابى زياد،عاصم بن بهدله،حكيم بن جبير،اشعث بن ابى الشّعثاء،و...

راويان از او:برادرش،ابن عيينه؛وكيع،ابن نمير،علىّ بن قادم،معاوية بن هشام،

ص:189


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 2،ص 11،ش 42؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 89،ش 5708؛ لسان الميزان،ج 4،ص 181،ش 470.

خالد بن مخلد،عبيد اللّه بن موسى،ابو نعيم،و... (1)

راوى حديث شماره:205.

عمران بن داور -عمران قطّان-ابو العوّام قطّان/خت 4

(2)

عمران بن داور العمّىّ،ابو العوّام،قطّان بصرىّ،از راويان طبقۀ هفتم كه به گفتۀ«ابن حجر»:صدوق يهم،و رمي برأي الخوارج،كه در يكى از سالهاى ميان 160 و 170 ه.از دنيا رفت.در سنن ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه از او حديث نقل شده و بخارى نيز به حديث او استشهاد نموده است.

مشايخ او:قتاده،محمّد بن سيرين،ابو جمره ضبعىّ،ابو اسحاق شيبانىّ،ابان بن ابى عيّاش،سليمان تيمىّ،يحيى بن ابى كثير،معمر بن راشد،و...

راويان از او:ابن مهدىّ،ابو داود طيالسىّ،سهل بن تمّام بن بزيع،شعيب بن بيان، محمّد بن بلال،عبد اللّه بن رجاء،ابو عاصم ضحّاك بن مخلد،عمرو بن عاصم،عمرو بن مرزوق،و... (3)

راوى احاديث شماره:81،89،90،263 تا 266.

در ميزان الاعتدال دربارۀ«عمران قطّان»از«ابو داود»نقل شده است:أفتى في أيّام إبراهيم بن عبد اللّه بن حسن بفتوى شديدة فيها سفك الدماء.

در تهذيب التهذيب از«يزيد بن زريع»نقل شده است:كان حروريّا،كان يرى السّيف على أهل القبلة.

ص:190


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 374؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 395،ش 1283؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 5،ص 696،ش 4893؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 38.
2- -به فتح واو(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 284؛الطبقات،ج 1،ص 532،ش 1856؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 236،ش 6282؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 238،ش 5341؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 83.

قلت:في قوله حروريّا نظر،و لعلّه شبّهه بهم،و قد ذكر أبو يعلى في مسنده القصّة عن أبي المنهال في ترجمة قتادة عن انس و لفظه:قال يزيد كان إبراهيم-يعني ابن عبد اللّه بن حسن-لمّا خرج يطلب الخلافة استفتاه عن شيء فأفتاه بفتيا قتل بها رجال مع إبراهيم، انتهى.و كان إبراهيم و محمّد خرجا على المنصور في طلب الخلافة؛لأنّ المنصور كان في زمن بني أميّة بايع محمّدا بالخلافة،فلمّا زالت دولة بني أميّة و ولي المنصور الخلافة تطلّب محمّدا فألحّ في طلبه،فظهر بالمدينة و بايعه قوم،و أرسل أخا إبراهيم إلى البصرة فملكها و بايعه قوم فقد أنّهما قتلا و قتل معهما جماعة كثيرة،و ليس هؤلاء من الحروريّة في شيء.

فضيل بن مرزوق/ى م 4

فضيل بن مرزوق الأغرّ،رقاشىّ،كوفىّ،ابو عبد الرّحمن،از راويان صدوق طبقۀ هفتم و مرمىّ به تشيّع است كه در حدود سال 160 ه.درگذشت.

ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ او به اين شرح است:

«ابن معين»:صالح الحديث إلاّ أنّه شديد التشيّع.«احمد»:لا أعلم إلاّ خيرا.«ذهبى»:

كان معروفا بالتشيّع من غير سبّ.«هيثم بن جميل»:فضيل بن مرزوق-كه از پيشوايان هدايت،زهد و فضل بود-به نزد«حسن بن صالح بن حىّ»آمد،فأخبره أنّه ليس عنده شيء،فقام الحسن فأخرج ستّة دراهم،و أخبره أنّه ليس عنده غيرها،فقال:سبحان اللّه! ليس عندك غيرها و أنا آخذها،فأخذ ثلاثة و ترك ثلاثة.

در صحيح و سنن مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه از او حديث نقل شده و نيز بخارى در رفع اليدين في الصّلاة،از او حديث نقل كرده است.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،عدىّ بن ثابت،عطيّه عوفىّ،اعمش،ميسرة بن حبيب، شقيق بن عقبه،حسن مثلّث يعنى حسن بن حسن بن حسن بن علىّ بن ابى طالب،و...

راويان از او:زهير بن معاويه،وكيع،يزيد بن هارون،عبد الغفّار بن حكم،حسين بن

ص:191

علىّ جعفىّ،ابو اسامه،فضل بن موفّق،يحيى بن آدم،محمّد بن فضيل،زيد بن حباب، ابو نعيم،علىّ بن جعد،و... (1)

از او حديثى نقل شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم فرمود:...و إن تؤمّروا عليّا-و لا أظنّكم فاعلين-تجدوه هاديا مهديّا،يسلك بكم الطّريقة (2).

راوى حديث شماره:134.

قاسم بن فضل حدّانىّ /بخ م 4

(3)

قاسم بن فضل بن معدان حدّانىّ ازدىّ،ابو مغيره بصرىّ،ساكن در ميان بنى حدّان،از راويان ثقه طبقۀ هفتم،مرمىّ به ارجاء كه در سال 167 ه.درگذشت.در صحيح مسلم و سنن ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه و نيز بخارىّ در الأدب المفرد از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش،ابو نضره،سعيد بن مهلّب،نضر بن شيبان،ابو جعفر محمّد بن علىّ ابن الحسين،يوسف بن سعد،و...

راويان از او:ابن مهدىّ،وكيع،يونس بن محمّد،ابو داود طيالسىّ،ابن هشام مخزومىّ،نضر بن شميل،ابن مبارك،قبيصه،موسى بن اسماعيل،مسلم بن ابراهيم، ابو وليد طيالسىّ،شيبان بن فرّوخ،عبد اللّه بن معاويه جمحىّ،و... (4)

راوى حديث شماره:84.

ص:192


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال فى أسماء الرّجال،ج 15،ص 119،ش 5355؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 362،ش 6772؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 425،ش 5626؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 113.
2- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 362.
3- -به ضم حاء و تشديد دال(تقريب التهذيب).
4- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 377،ش 6831؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 458،ش 5670؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 119.

قيس بن ربيع اسدىّ/د ت ق

قيس بن ربيع اسدىّ،ابو محمّد كوفىّ،از حافظان نامدار و راوى صدوق طبقۀ هفتم.

«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق تغيّر لما كبر،أدخل عليه إبنه ما ليس من حديثه فحدّث به.

«ابو داود طيالسىّ»گفته است:إنّما أتى قيس من قبل ابنه،كان ابنه يأخذ حديث النّاس فيدخلها في فرج كتاب قيس و لا يعرف الشّيخ.

از احمد پرسيده شد:لم ترك الناس حديثه؟فقال:كان يتشيّع،و يخطئ في الحديث.

از«محمّد بن عبيد»نقل شده است:استعمل أبو جعفر قيسا على المدائن،فكان يعلّق النّساء بثديهن و يرسل عليهن الزنابير.و نيز از او نقل شده است:ما زال أمره مستقيما حتى استقضي،فقتل رجلا،يعني أقام عليه الحدّ فمات.

وى در يكى از سالهاى 165 تا 168 ه.درگذشت.در سنن ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه،از او حديث نقل شده است.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،عمرو بن مرّه،ابن ابى ليلى،ابو هاشم رمّانى،سماك بن حرب،اعمش،سدّىّ،اسود بن قيس،هشام بن عروه،و...

راويان از او:ابن تغلب،شعبه،ثورىّ،عبد اللّه بن نمير،ابو معاويه،عبد الرّزّاق،وكيع، ابو داود طيالسىّ،يزيد بن هارون،عفّان،عبد الكريم بن محمّد جرجانىّ،موسى بن داود ضبّىّ،ابو الوليد،يحيى بن عبد الحميد حمّانى،علىّ بن جعد،و... (1)

راوى احاديث شماره:76،202.

ص:193


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 377؛الطبقات،ج 1،ص 395،ش 1288؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 226،ش 211؛ميزان الاعتدال،ج 3،صص 393 تا 396،ش 6911؛تهذيب التهذيب،ج 6،صص 527 تا 530،ش 5763؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 128.

ليث بن سعد فهمىّ/ع

ليث بن سعد بن عبد الرّحمن فهمىّ،ابو الحارث،مصرىّ،اصفهانىّ الأصل،از فقيهان بلندآوازه و از راويان ثقه طبقۀ هفتم كه در شب جمعه،نيمۀ شعبان سال 175 ه.در 81 سالگى،چشم از جهان فرو بست.در صحاح شش گانه به حديث او استناد شده است.

از«شافعى»نقل شده است:اللّيث أفقه من مالك إلاّ أنّ أصحابه لم يقوموا به.و از يحيى بن بكير نقل شده است:هو أفقه من مالك،لكنّ الحظوظ لمالك.

خليفۀ عباسى ابو جعفر منصور،حكومت مصر را به او پيشنهاد كرد،نپذيرفت و گفت:

أضعف عن ذلك:لأنّي من الموالي،قال:ما بك ضعف معي،ولكن ضعفت نيّتك.

از«عثمان بن صالح سهمىّ»نقل شده است:كان أهل مصر ينتقصون عثمان حتّى نشأ فيهم اللّيث،فحدّثهم بفضائل عثمان،فكفّوا،و كان أهل حمص ينتقصون عليّا حتّى نشأ فيهم إسماعيل بن عيّاش،فحدّثهم بفضائل عليّ،فكفّوا عن ذلك.

ليث شخص متمكّن،متموّل و با سخاوتى بود،نقل شده است:

«منصور بن عمّار»بر او وارد شد،هزار دينار به منصور داد،پس از آتش سوزى خانۀ «ابن لهيعه»،هزار دينار به وى پرداخت،و نيز هزار دينار به«مالك بن انس»پرداخت و...

مشايخ او:عطاء بن ابى رباح،ابن ابى مليكه،محمّد بن عجلان،زهرىّ، ابو الزّبير مكّىّ،يزيد بن ابى حبيب،يحيى بن سعيد انصارىّ،هشام بن عروه،سعيد مقبرىّ،قتاده،عبد اللّه بن عمر،ابو قبيل،كثير بن فرقد،صفوان بن سليم،يحيى بن ايّوب، عقيل،يونس بن يزيد بن محمّد قرشىّ،و بسيارى ديگر.

راويان از او:محمّد بن عجلان(استاد ليث)،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،يحيى بن يحيى قرطبىّ،قتيبة بن سعيد،هشام بن سعد،ابن لهيعه،قيس بن ربيع،ابن مبارك،ابن وهب،مروان بن محمد،ابو النّضر،ابو الوليد بن مسلم،ابو سلمه خزاعى،يحيى بن عبد اللّه

ص:194

ابن بكير و بسيارى ديگر (1).

راوى احاديث شماره:13،21.

مالك بن انس اصبحىّ/ع

مالك بن انس بن مالك بن ابى عامر بن عمرو بن حارث...اصبحىّ حميرىّ،ابو عبد اللّه مدنىّ،پيشواى مذهب مالكىّ،شيخ الإسلام از راويان طبقۀ هفتم،كه در سال 93 ه.به دنيا آمد و در سال 179 ه.در 86 سالگى از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

«ابن سعد»او را چنين توصيف مى كند:كان ثقة،مأمونا،ثبتا،ورعا،فقيها،عالما، حجّة.

از مالك نقل شده كه ابو جعفر منصور،خليفه عبّاسى،به او گفت:أنت و اللّه أعقل الناس و أعلم الناس،قلت:لا و اللّه يا أمير المؤمنين.قال:بلى ولكنّك تكتم،لئن بقيت لأكتبنّ قولك كما تكتب المصاحف،و لأبعثنّ به إلى الآفاق فأحملهم عليه(تذكرة الحفّاظ).

برابر نوشتۀ«ابن خلدون»وى كتاب الموطّأ را به اشاره«منصور»نوشته است.

«أحمد بن حنبل»علّت كتك خوردن او را چنين گفته است:ضربه بعض الولاة في طلاق المكره و كان لا يجيزه.

مشايخ او:نافع مولى ابن عمر،زهرىّ،عامر بن عبد اللّه بن زبير بن عوّام،ابن منكدر، سعيد مقبرىّ،صفوان بن سليم،عبد اللّه بن دينار،علاء بن عبد الرّحمن،هشام بن عروه، ابو الزّبير مكّىّ،ايّوب سختيانىّ،جعفر بن محمّد الصّادق،و بسيارى ديگر.

ص:195


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 517؛الطبقات،ج 2،ص 763،ش 2799؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 224،ش 210؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 423،ش 6998؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 606،ش 5880؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 138.

راويان از او:ابن مبارك،ابن وهب،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،يحيى بن سعيد انصارىّ،يحيى بن يحيى اندلسىّ،يحيى بن بكير،قتيبه،اوزاعىّ،ثورىّ،شعبة بن حجّاج،ابن جريج،ابراهيم بن طهمان،ليث بن سعد،ابن عيينه،ابو اسحاق فزارىّ يحيى ابن سعيد قطّان،عبد الرّحمن بن مهدىّ،زيد بن حباب،شافعىّ،ابو نعيم،ابو عاصم، ابو الوليد طيالسىّ،اسماعيل بن ابى اويس،ابو مسهر،و بسيارى ديگر. (1)

راوى حديث شماره:72.

مالك بن مغول /ع

(2)

مالك بن مغول بن عاصم...بجلىّ،كوفىّ،ابو عبد اللّه،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هفتم است كه در سال 159 ه.درگذشت در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:ابو اسحاق سبيعىّ،سماك بن حرب،نافع مولى ابن عمر،ابو الأشقر،حكم ابن عتيبه،و...

راويان از او:ابو اسحاق(استادش)،شعبه،مسعر،ثورىّ،زائده،ابن عيينه،اسماعيل ابن زكريّا،يحيى بن سعيد قطّان،وكيع،ابن مبارك،ابو معاويه ابن نمير،ابو اسامه،زيد بن حباب،عبد الرّحمن بن مهدىّ،ابو نعيم،عمرو بن مرزوق،و... (3)

راوى حديث شماره:53.

ص:196


1- -الطبقات،ج 2،ص 688،ش 2479؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 207 تا 213،ش 199؛مقدمۀ ابن خلدون،صص 17 و 18؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 8،ص 6،ش 6685؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 223.
2- -به كسر ميم و سكون غين و فتح واو(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 365؛ [3]الطبقات،ج 1،ص 34،ش 1277؛ [4]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 193، ش 186؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 23،ش 6714؛ [5]تقريب التهذيب،ج 2،ص 226.

مثنّى بن صبّاح/د ت ق

مثنّى بن صبّاح يمانىّ،ابناوىّ (1)،ابو عبد اللّه يا ابو يحيى،ساكن مكّه،از راويان ضعيف و عابد طبقۀ هفتم كه در پايان زندگى دچار اختلاط شده است.وى در سال 149 ه.

درگذشت.در سنن ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه از او حديث،نقل شده است.

مشايخ او:طاووس،مجاهد،عبد اللّه بن ابى مليكه،عطاء بن أبى رباح،عمرو بن دينار،عمرو بن شعيب،عطاء خراسانى،قاسم بن ابى بزّه،و...

راويان از او:ابن مبارك،عيسى بن يونس،فطر بن خليفه،عبد الرّزّاق،وليد بن مسلم،محمّد بن سلمه حرّانىّ،علىّ بن عيّاش حمصىّ و... (2)

راوى حديث شماره:139.

محمّد بن ابراهيم ابو شهاب كنانى

گويا از راويان طبقۀ هفتم است.

عبد الرّحمن بن ابى حاتم محمّد رازىّ،از پدرش نقل مى كند كه محمّد بن ابراهيم ابو شهاب كنانى كوفى،مشهور نيست ولى حديث وى نوشته مى شود.

«ابن حبّان»او را در الثقات،يادآور شده و«بخارىّ»نوشته است:او از«عاصم بن بهدله»،حديثى دربارۀ«مهدىّ»روايت كرده و«مسدّد بن مسرهد»از او روايت مى كند. (3)

راوى احاديث شماره:1،162،163.

ص:197


1- -به فتح همزه،سكون باء و سپس نون(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 491؛الطبقات،ج 2،ص 711،ش 2581؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 435،ش 7061؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 39،ش 6735؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 228.
3- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 7(قسم دوم از جلد سوم)،ص 185،ش 1046؛التاريخ الكبير،ج 1 (قسم اول از جزء اول)،ص 25،ش 26؛الثقات،ج 9،ص 39 و در ج 5(تحقيق شده)،ص 411،ش 3042؛لسان الميزان،ج 5،ص 25.

محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ليلى-ابن ابى ليلى4/

محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ليلى انصارىّ،ابو عبد الرّحمن،كوفى،فقيه قرآن شناس مفتى و قاضى كوفه،از راويان صدوق بدحافظه طبقۀ هفتم كه در ماه رمضان سال 148 ه.چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح شش گانه،احاديثى از او نقل كرده اند.پدر او از تابعان بوده است.

وى نخستين كسى است كه يوسف بن عمر ثقفى از او درخواست قضاوت در كوفه را نمود.

مشايخ او:برادرش:عيسى،پسر برادرش:عبد اللّه بن عيسى،نافع مولى ابن عمر، ابو الزّبير مكّىّ،شعبىّ،عطاء(عطاء بن أبى رباح)،عطيّه،حكم بن عتيبه،عمرو بن مرّه، سلمة بن كهيل،منهال بن عمرو،داود بن علىّ،و...

راويان از او:پسرش عمران،شعبه،سفيانين(سفيان ثورىّ و سفيان بن عيينه)،زائده، وكيع،ابن جريج،قيس بن ربيع،ابو الأحوص،عيسى بن يونس،محمّد بن ربيعه،علىّ بن هاشم بن بريد،عبيد اللّه بن موسى،ابو نعيم،و... (1)

راوى حديث:بدون شماره پس از شماره 206.

محمّد بن عبد الرّحمن بن مغيره-ابن ابى ذئب/ع

محمد بن عبد الرّحمن بن مغيرة بن حارث بن ابى ذئب هشام بن...قرشىّ عامرىّ، ابو حارث مدنىّ،از راويان ثقه،فقيه و فاضل طبقۀ هفتم،متولد سال 80 ه.و متوفّاى 158 يا 159 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

«بغوىّ»از«احمد»نقل مى كند:كان رجلا صالحا يأمر بالمعروف.

ص:198


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 171،ش 165؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 284،ش 6326؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 184 حرف ميم شماره 460.

«واقدى»گفته است:كان من أورع النّاس و أفضلهم و كانوا يرمونه بالقدر،و ما كان قدريّا،لقد كان ينفي قولهم و يعيبه،ولكنّه كان رجلا كريما يجلس إليه كلّ واحد...و كان يصلّي اللّيل أجمع،و يجتهد في العبادة،...و أخبرني أخوه أنّه كان يصوم يوما و يفطر يوما.

مشايخ او:برادرش:مغيره؛عكرمه مولى ابن عبّاس،شعبة بن دينار،زهرىّ،سعيد ابن سمعان،محمّد بن منكدر،محمّد بن قيس مدنىّ،و...

راويان از او:ابن مبارك،يحيى قطّان،ابو نعيم،قعنبىّ،اسد بن موسى،احمد بن يونس،ثورىّ،وليد بن مسلم،عبد اللّه بن نمير،اسحاق بن سليمان رازىّ،عبد اللّه بن وهب،و... (1)

راوى احاديث شماره:15،18،22 تا 29.

مسعر بن كدام/ع

(2)

مسعر بن كدام بن ظهير...هلالىّ،عامرىّ،ابو سلمه كوفىّ،از راويان حافظ و نامدار،و راوى ثقه،ثبت و فاضل طبقۀ هفتم كه در سال 153 يا 155 ه.وفات يافت.در صحاح شش گانه به روايات او استناد شده است.

از او نقل شده كه ابو جعفر منصور،منصب دولتى به او پيشنهاد كرد و او پوزش خواست:دعاني أبو جعفر المنصور ليولّيني،فقلت:إنّ أهلي يقولون لي:لا نرضى اشتراءك لنا في شيء بدرهمين و أنت تولّيني-أصلحك اللّه-أنّ لنا قرابة و حقّا،فأعفاني.

مسعر،معتقد به مذهب مرجئه بود،ازاين رو سفيان و حسن بن صالح،در تجهيز جنازۀ او حاضر نشدند.

«ذهبىّ»در ميزان الاعتدال مى نويسد:قلت:الإرجاء مذهب لعدّة من أجلّة العلماء،

ص:199


1- -الطبقات،ج 2،ص 684،ش 2459؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 191،ش 185؛ميزان الاعتدال،ج 3، ص 620،ش 7837؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 286،ش 6328؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 184.
2- -«مسعر»به كسر ميم و سكون سين و فتح عين،«كدام»به كسر كاف و تخفيف دال(تقريب التهذيب).

لا ينبغي التحامل على قائله.

مشايخ او:عدىّ بن ثابت،حكم بن عتيبه،قتاده،عمرو بن مرّه،عطاء،عبد الملك بن عمير،ابو اسحاق سبيعىّ،حبيب بن ابى ثابت،عمرو بن عامر،علقمة بن مرثد،اعمش، منصور،و...

راويان از او:سفيان بن عيينه،يحيى قطّان،ابو نعيم،خلاّد بن يحيى،سليمان تيمىّ، شعبه،ثورىّ،مالك بن مغول،ابن مبارك،ابن نمير،وكيع،محمّد بن بشر عبدىّ،يحيى بن سعيد انصارىّ،ابو اسامه،و... (1)

راوى حديث شماره:33.

معلّى بن زياد قردوسىّ /خت م 4

(2)

معلّى بن زياد قردوسىّ،ابو الحسن بصرىّ،از راويان صدوق،قليل الحديث و زاهد طبقۀ هفتم است.«ابو حاتم»و«ابن حبّان»او را به ثقه توصيف كردند.

مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن،و نيز بخارى از باب استشهاد از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:حسن بصرى،معاوية بن قرّه،علاء بن بشير،و...

راويان از او:هشام بن حسّان،حمّاد بن زيد،جعفر بن سليمان،يوسف بن عطيّه صفّار،سعيد بن عامر ضبعىّ و... (3)

ص:200


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 364؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 393،ش 1272؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 188، ش 183،ميزان الاعتدال،ج 4،ص 99،ش 8470؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 136،ش 6877؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 243.
2- -به ضم قاف و سكون راء،منسوب به قراديس،تبارى از ازد،ساكن بصره(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 148،ش 8671؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 276،ش 7082؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 265.

راوى احاديث شماره:93،94،95.

معمر بن راشد بصرىّ/ع

(1)

معمر بن راشد ازدىّ،حدّانىّ،ابو عروه بصرىّ،ساكن يمن از محدّثان سرشناس و از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هفتم،كه به گفتۀ خود از 14 سالگى از قتاده،حديث فراگرفت.

وى نخستين مصنّف يمن است.

«ابن حبّان»در الثّقات او را اين چنين توصيف مى كند:كان فقيها،حافظا،متقنا،ورعا.

«عبد الرّزّاق»گفته است:ده هزار حديث از معمر يادداشت كردم.

او در تجهيز جنازۀ حسن بصرى،حضور داشت.

در ميزان الاعتدال آمده است:و روى أنّ معن بن زائدة أمير اليمن بعث إلى معمر بذهب، فردّه،و قال لزوجته:إن علم بهذا أحد فارقتك.

او در رمضان سال 153 ه.در 58 سالگى رخت از جهان بربست.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:زهرىّ،قتاده،عمرو بن دينار،زياد بن علاقه،يحيى بن ابى كثير،عاصم، احول،ايّوب،هشام بن عروه،محمّد بن منكدر،عطاء خراسانىّ،عبد الكريم جزرىّ و...

راويان از او:سفيانين،ابن مبارك،غندر،ابن عليّه،يزيد بن زريع،عبد الرّزّاق، استادانش:يحيى بن ابى كثير،ابو اسحاق سبيعىّ،ايّوب و عمرو بن دينار؛ابان عطّار،ابن جريج،عمران قطّان،هشام دستوائىّ،شعبه،هشام بن يوسف،عبد اللّه بن معاذ،و... (2)

راوى احاديث شماره:16،17،19،98،257،258،281 تا 284.

ص:201


1- -به سكون عين بر وزن«جعفر»(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 546، [1]الطبقات،ج 2،ص 736،ش 2665؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 190،ش 184،ميزان الاعتدال،ج 4،ص 154،ش 8682؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 282،ش 7087؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 266.

مهاجر بن مسمار زهرىّ/م ت فق

مهاجر بن مسمار،زهرىّ،مولى سعد،مدنىّ،از راويان مشهور،مقبول و صالح الحديث طبقۀ هفتم كه در صحيح مسلم،سنن ترمذىّ،و تفسير ابن ماجه قزوينى از او حديث روايت شده است.

وى در سال 105 ه.درگذشت ابن حبّان او را در الثقات يادآور شده است.

مشايخ او:عامر و عايشه فرزندان سعد بن ابى وقّاص.

راويان از او:ابن ابى ذئب،موسى بن يعقوب زمعىّ،يعقوب بن جعفر بن ابى كثير، خالد بن الياس،حاتم بن اسماعيل (1).

راوى حديث شماره:48.

واسط بن حارث

واسط بن حارث بن حوشب،پسر برادر العوام،از اهل واسط كه«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده است.گويا وى از راويان طبقۀ هفتم باشد.

مشايخ او:عاصم،نافع العمرى،عطاء،قتاده.

راويان از او:يوسف بن حوشب،عبد اللّه بن خراش و... (2)

راوى احاديث شماره:187،191.

ص:202


1- -تهذيب التهذيب،ج 8،ص 373،ش 7207؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 278.
2- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 328،ش 9321؛لسان الميزان،ج 6،ص 214،ش 751؛تاريخ الإسلام،ج 9،ص 659؛( [2]وفيات،141-160 ه.).

وهيب بن خالد بصرىّ/ع

(1)

وهيب بن خالد بن عجلان باهلىّ،ابو بكر بصرىّ،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هفتم كه در اواخر زندگى اندكى دچار دگرگونى شده است.وى در سال 165 و يا 169 ه.در 58 سالگى درگذشت.در صحاح شش گانه از او حديث،نقل شده است.

مشايخ او:منصور بن معتمر،ايّوب،عبد اللّه بن طاووس،سهل بن صالح،خالد الحذّاء،داود بن ابى هند،سعيد جريرىّ،يحيى بن سعيد انصارىّ،جعفر الصّادق عليه السّلام، هشام بن عروه،عبيد اللّه بن عمر،ابن شبرمه،و...

راويان از او:اسماعيل بن عليّه،عفّان،مسلم بن ابراهيم،ابن مبارك،ابن مهدىّ، قطّان،يحيى بن آدم،ابو داود،ابو الوليد طيالسيان،ابو هشام مخزومىّ،سليمان بن حرب، موسى بن اسماعيل،سهل بن بكّار،سفيان بن فرّوخ،و... (2)

راوى احاديث شماره:44،47.

هشام بن ابى عبد اللّه دستوائىّ /ع

(3)

هشام بن ابى عبد اللّه سنبر (4)،ابو بكر بصرىّ،دستوائىّ،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هفتم و داراى مذهب قدريّه،كه در سال 154 ه.در 78 سالگى وفات يافت.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:قتاده،حمّاد بن ابى سليمان،يحيى بن ابى كثير،مطر الورّاق،بقيّه،

ص:203


1- -به تصغير،(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 287؛الطبقات،ج 1،ص 540،ش 1896؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 235،ش 222؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 186،ش 7769؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 339.
3- -به فتح دال،سكون سين و فتح تاء،منسوب به دستواء كه قريه اى است در اهواز،و هشام،تاجر و فروشنده پارچه هايى از آنجا بود،ازاين رو منسوب به آنجاست.(اللّباب،ج 1،ص 418). [3]
4- -سنبر بر وزن جعفر(تقريب التهذيب).

اسماعيل بن عيّاش،سعيد،و...

راويان از او:عبد الصّمد بن عبد الوارث،محمّد بن ابى عدىّ،عبد الرّحمن بن مهدىّ، ابو داود،نسائىّ،ابن ماجه،ابو زرعه،ابو حاتم،محمّد بن عوف طائىّ،يعقوب بن سفيان،و... (1)

راوى احاديث شماره:188،254،255،256،259.

همّام بن يحيى عوذىّ /ع

(2)

همّام بن يحيى بن دينار ازدىّ عوذىّ،ابو عبد اللّه يا ابو بكر بصرىّ،از راويان ثقه طبقۀ هفتم،كه در رمضان سال 164 يا 165 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:حسن،عطاء بن ابى رياح،يحيى بن ابى كثير،ابو جمره ضبعىّ،قتاده،نافع مولى ابن عمر،انس بن سيرين،ابن جريج،و...

راويان از او:حبّان بن هلال،عفّان،حجّاج بن منهال،ثورىّ،ابن مبارك،ابن عليّه، وكيع بن مهدىّ،عبد الصّمد بن عبد الوارث،يزيد بن هارون،ابو داود،عمرو بن عاصم، موسى بن اسماعيل،ابو نعيم و... (3)

راوى حديث شماره:280.

ص:204


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 279؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 531،ش 1851؛ [2]تهذيب الكمال،ج 19،ص 258،ش 7176؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 164،ش 159؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 300،ش 9229؛ تهذيب التهذيب،ج 9،ص 51،ش 7578؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 319.
2- -به فتح عين و سكون واو و كسر ذال(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 282؛ [4]الطبقات،ج 1،ص 536،ش 1876؛ [5]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 201،ص 194؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 74،ش 7599؛ [6]تقريب التهذيب،ج 2،ص 321.

ياسين عجلىّ-ياسين بن شيبان-ياسين بن سيّار يا ابن سنان/ق

ياسين بن شيبان يا ابن سنان عجلىّ كوفىّ،از راويان طبقۀ هفتم كه«ابن ماجه»از او روايت نقل كرده است،«ابن حجر»،دربارۀ او نوشته است:لا بأس به.

در ميزان الاعتدال آمده:أبو نعيم،حدّثنا ياسين العجلىّ،عن ابراهيم بن محمّد،عن أبيه عن علىّ-مرفوعا:«المهديّ منّا أهل البيت يصلحه اللّه في ليلة».

راويان از او:وكيع،ابن نمير،قاسم بن مالك مزنىّ،ابو داود الحفرىّ،و ابو نعيم. (1)

راوى احاديث شماره:214 تا 223.

يحيى بن ثعلبه

گويا وى از راويان طبقۀ هفتم باشد.

ذهبىّ نوشته است:يحيى بن ثعلبه،ابو المقوّم،كه دارقطنىّ او را ضعيف مى داند.وى از حكم بن عتيبه روايت كرده است.

ابن حجر مى نويسد:يحيى بن ثعلبه،ابو المقوّم،عن الحكم بن عبد اللّه ضعّفه الدارقطنيّ (2).

راوى حديث شماره:202.

يونس بن يزيد ايلىّ /ع

(3)

يونس بن يزيد بن ابى نجّاد،يا ابن نجّاد ايلىّ،ابو يزيد،مولى معاوية بن ابى سفيان،از

ص:205


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 359،ش 9444؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 191،ش 7773؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 341.
2- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 367،ش 9472؛لسان الميزان،ج 6،ص 244،ش 860.
3- -به فتح الف و سكون ياء(تقريب التهذيب).

راويان ثقه طبقه هفتم،كه در سال 159 ه.وفات يافت.صاحبان صحاح شش گانه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:برادرش:ابو علىّ بن يزيد؛زهرىّ،نافع مولى ابن عمر،هشام بن عروه، عكرمه،و...

راويان از او:جرير بن حازم،ليث بن وهب،عمرو بن حارث،پسر برادرش:عنبسة ابن خالد بن يزيد ايلىّ،اوزاعىّ،سليمان بن بلال،ابن مبارك،قاسم بن مبرور،بقيّة بن وليد،حسّان بن ابراهيم كرمانىّ،عثمان بن عمر بن فارسىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:4،5،6،8،13،14.

ص:206


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 520؛الطبقات،ج 2،ص 762،ش 2797؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 162،ش 156؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 484،ش 9924؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 470،ش 8201؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 386.

طبقۀ هشتم

ابراهيم بن اسحاق صينىّ

(1)

ابو اسحاق ابراهيم بن اسحاق صينىّ جعفىّ كوفىّ،متوفّاى سال 230 ه.با توجّه به اينكه برخى از مشايخ وى از راويان طبقۀ هفتم مى باشند،گويا او از راويان طبقۀ هشتم باشد.

«دارقطنىّ»دربارۀ او گفته است:متروك الحديث،امّا«ابن ابى حاتم»فلم يذكر فيه جرحا.و«ابن حبّان»وى را در الثّقات،يادآور شده و نيز در تاريخ الاسلام،آمده است:كان صدوقا ضريرا.

مشايخ او:قيس بن ربيع،مالك بن انس،فضيل بن عياض،و...

راويان از او:موسى بن اسحاق انصارىّ خطمىّ،محمّد بن عثمان بن ابى شيبه،مطيّن، حضرمىّ. (2)

راوى حديث شماره:174.

ص:207


1- -«سمعانى»در الأنساب،نوشته است:«الصينى،منسوب إلى صينيّة،مدينة بين واسط و الصليق بالعراق».
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 1،قسم 1،ص 85،ش 203؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 18،ش 31؛ تاريخ الإسلام،ج 16،ص 56،ش 31؛ [1]لسان الميزان،ج 1،ص 30،ش 51.

ابراهيم بن عقيل صنعانىّ/د

ابراهيم بن عقيل بن معقل بن منبّه صنعانىّ،از راويان صدوق طبقۀ هشتم،كه به گفتۀ احمد بن حنبل دسترسى به او دشوار بود:كان عسرا،أقمت على بابه يوما أو يومين حتّى وصلت إليه فحدّثني بحديثين.

يحيى بن معين مى گويد:ابراهيم و پدرش از راويان ثقه هستند.

مشايخ او:پدرش،و«ابن حبّان»در الثقات مى نويسد:وى از عموى پدرش وهب ابن منبّه،نيز روايت مى كرد.

راويان از او:احمد بن حنبل،پسر عمويش:اسماعيل بن عبد الكريم بن معقل بن منبّه،و... (1)

راوى حديث شماره:57.

ابراهيم بن محمّد بن حارث ابو اسحاق فزارىّ/ع

ابو اسحاق فزارىّ،ابراهيم بن محمّد بن حارث بن اسماء...فزارىّ،ابو اسحاق كوفىّ، ساكن مصّيصه،از راويان ثقه،حافظ و صاحب تصانيف طبقه هشتم و پسر عموى مروان ابن معاويه فزارىّ.و نيز صاحب كتاب السير كه مدافع سرسخت سنّت بود كه«عجلىّ» دربارۀ او گفته است:كان ثقة،رجلا صالحا،صاحب سنّة،و هو الذي أدّب أهل الثّغر و علّمهم السّنّة،و كان يأمر و ينهى،و إذ دخل الثّغر رجل مبتدع أخرجه،و كان كثير الحديث،و كان له فقه.و نيز«ابو مسهر»مى گويد:قدم ابو اسحاق دمشق فاجتمع عليه الناس ليسمعوا منه،فقال لي:أخرج إلى الناس فقل لهم:من كان يرى القدر فلا يحضر مجلسنا،و من كان يرى رأي فلان فلا يحضر مجلسنا،و من كان يأتي السّلطان فلا يحضر مجلسنا،فخرجت فأخبرتهم.

ص:208


1- -تهذيب التهذيب،ج 1،ص 166،ش 234؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 40.

«ابن نديم»در الفهرست،نوشته است:إنّه أوّل من عمل في الإسلام اصطرلابا،و له فيه تصنيف.

ابو اسحاق فزارىّ در سال 185 ه.درگذشت،در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:عبد الملك بن عمير،ابو اسحاق سبيعىّ،اعمش،اوزاعىّ،موسى بن عقبه، يحيى بن سعيد انصارىّ،مالك،شعبه،ثورىّ،ابان بن ابى عيّاش،و...

راويان از او:عبد اللّه بن مبارك،محمّد بن عبد الرّحمن بن سهم،استادش:اوزاعىّ؛ محمّد بن سلام بيكندىّ،محمّد بن كثير مصّيصىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:176.

اسماعيل بن ابراهيم بن مقسم اسدىّ-ابن عليّه /ع

(2)

اسماعيل بن ابراهيم بن مقسم اسدىّ،ابو بشر بصرىّ،معروف به ابن عليّه،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ هشتم،نام مادرش عليّه،و جدّش مقسم كه به گفتۀ«ابن سعد»:كان من سبي القيقانيّة ما بين خراسان و زابلستان،و كان إبراهيم بن مقسم تاجرا بالكوفة،فيقدم البصرة بتجارته،فيبيع و يرجع فيخلف،فتزوّج عليّة بنت حسّان،و كانت نبيلة عاقلة و....

ابن عليّه در سال 110 ه.زاده شد و در سال 193 ه.يعنى در 83 سالگى درگذشت.

در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ايّوب سختيانىّ،علىّ بن جدعان،محمّد بن منكدر،عبد اللّه بن ابى نجيح، جريرىّ،سليمان تيمىّ،عاصم احول،ابن عون،معمر،عوف اعرابىّ،و بسيارى ديگر.

راويان از او:ابن جريج،شعبه،عبد الرّحمن بن مهدىّ،احمد،اسحاق،بندار،بقيّه،حمّاد

ص:209


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 488؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 815،ش 3053؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 273،ش 259؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 171،ش 244؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 41.
2- -به ضم عين،فتح لام و تشديد ياء مفتوحه.

بن زيد،ابن وهب،ابو خيثمه،پسران ابى شيبه،علىّ بن حجر،ابن نمير،و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:62،65،69،120،129.

اسماعيل بن عيّاش حمصىّ/ى 4

اسماعيل بن عيّاش بن سليم عنسىّ (2)،ابو عتبه حمصىّ،محدّث شام،و از راويان طبقۀ هشتم كه به گفته«ابن حجر»:صدوق في روايته عن أهل بلده مخلّط في غيرهم.

در ميزان الاعتدال از«عثمان بن صالح سهمىّ»نقل شده است:كان أهل حمص يتنقّصون عليّا حتّى نشأ فيهم إسماعيل بن عيّاش،فحدّثهم بفضائله،فكفّوا عن ذلك. (3)

در تذكرة الحفّاظ آمده است:وى در سال 106 ه.متولد شد و در سال 181 ه.

درگذشت.بخارى،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:صفوان بن عمرو،اوزاعىّ،زبيدىّ،يحيى بن سعيد،هشام بن عروه،ابن جريج و بسيارى ديگر.

راويان از او:ابو مسهر،ابو اليمان،عثمان بن ابى شيبه،ثورىّ،اعمش،ليث بن سعد، بقيّه،وليد بن مسلم،ابن مبارك،ابو داود طيالسىّ،يحيى بن معين،يحيى بن يحيى نيشابورى و بسيار ديگر (4).

راوى احاديث شماره:139،150،153.

ص:210


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 325؛الطبقات،ج 2،ص 852،ش 3211؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 322،ش 303؛ميزان الاعتدال،ج 1،صص 216 تا 220،ش 843؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 290، ش 450؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 65.
2- -منسوب به عنس بن مالك.
3- -بنگريد به شرح حال«ليث بن سعد فهمىّ»از راويان طبقۀ هفتم.
4- -الطبقات،ج 2،ص 811،ش 3038؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 253،ش 240؛ميزان الاعتدال،ج 1، صص 240 تا 244،ش 923؛تهذيب التهذيب،ج 1،صص 331 تا 335،ش 511؛ [2]تقريب التهذيب، ج 1،ص 73.

بشر بن مفضّل رقاشىّ/ع

بشر بن مفضّل بن لاحق رقاشىّ،ابو اسماعيل بصرىّ،از راويان حافظ،ثقه،ثبت و عابد طبقۀ هشتم،كه در سال 186 يا 187 ه.وفات يافت در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

از«علىّ بن مدينى»نقل شده است:هر روز،چهار صد ركعت نماز مى خواند و يك روز در ميان روزه مى گرفت.

مشايخ او:يحيى بن سعيد انصارىّ،جريرىّ،خالد الحذّاء،محمّد بن منكدر،ابن عون،داود بن ابى هند،سهيل بن ابى صالح،و...

راويان از او:علىّ بن مدينىّ،احمد بن حنبل،نصر بن علىّ،عثمان بن ابى شيبه، يحيى بن يحيى نيشابورىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:120.

بهلول بن مورّق /ق

(2)

بهلول بن مورّق،ابو غسّان مصرىّ،شامىّ الأصل،از راويان صدوق طبقۀ هشتم كه ابو زرعه و ابو حاتم درباره او گفته اند:لا بأس به.ابن حبّان وى را در الثقات يادآور شده است،و ابن ماجه،از او حديث نقل كرده است.

مشايخ او:اوزاعىّ،موسى بن عبيده،ثور بن يزيد حمصىّ و بشر بن منصور سليمىّ. (3)

راويان از او:اسحاق بن منصور كوسج،بندار،ابو موسى،عمرو بن علىّ،ابو خيثمه،

ص:211


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 290؛الطبقات،ج 1،ص 541،ش 1904؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 309،ش 286؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 478،ش 748؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 101.
2- -به ضم ميم،و فتح واو،و كسر راء مشدّد.
3- -به فتح سين(بنگريد به:تقريب التهذيب).

حفص بن عبد اللّه حلوانىّ و... (1)

راوى حديث شماره:58.

تليد بن سليمان كوفىّ/ت

تليد بن سليمان بن محاربىّ،ابو سليمان يا ابو إدريس كوفىّ،اعرج،كه به گفتۀ«ابن حجر»از راويان رافضىّ ضعيف طبقۀ هشتم است كه در سنن ترمذىّ از او حديث نقل شده است.

در تهذيب التهذيب نظرات برخى از عالمان رجالى دربارۀ او به اين شرح نوشته شده است:احمد بن حنبل:كان مذهبه التشيّع،و لم نر به بأسا.

قال عبّاس الدّوريّ،عن يحيى بن معين:

كان ببغداد،و قد سمعت منه،و ليس بشيء.و قال في موضع آخر:كذّاب،كان يشتم عثمان،و كلّ من شتم عثمان أو طلحة أو واحدا من أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم دجّال،لا يكتب عنه،و عليه لعنة اللّه و الملائكة و النّاس أجمعين.و قال أيضا:قعد فوق سطح مع مولى لعثمان،فتذاكروا أمر عثمان،فتناوله تليد،فأخذه مولى عثمان،فرمى به من فوق السطح فكسر رجليه،فكان يمشي على عصا.

قال أبو داود:رافضيّ خبيث،رجل سوء يشتم أبا بكر و عمر،و...

مشايخ او:ابو الجحّاف (2)،يحيى بن سعيد انصارىّ،عبد الملك بن عمير،حمزة الزّيّات،عطاء بن سائب.

راويان از او:احمد بن حنبل،اسحاق بن موسى،ابن نمير،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،

ص:212


1- -تهذيب الكمال،ج 3،ص 170،ش 763؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 523،ش 819؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 109.
2- -به فتح جيم و حاء مشدد(تقريب التهذيب،ج 2،ص 405).

نعيم بن حمّاد خزاعىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:183.

جعفر بن سليمان ضبعىّ /بخ م 4

(2)

جعفر بن سليمان ضبعىّ،ابو سليمان بصرىّ ساكن در ميان طايفۀ بنى ضبيعه،از راويان صدوق طبقۀ هشتم كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق زاهد لكنّه كان يتشيّع.در ميزان الاعتدال و تهذيب التهذيب آمده كه به«عبد الرّزّاق»گفته شد:مذهب تشيّع را از چه كسى گرفتى.عمّن أخذت هذا المذهب؟فقال:قدم علينا جعفر بن سليمان فرأيته فاضلا حسن الهدي،فأخذت هذا عنه.

«ابن حبّان»در الثقات نقل مى كند كه به جعفر بن سليمان گفته شد:إنّك تسبّ أبا بكر و عمر!قال:أمّا السّبّ فلا،ولكنّ البغض ما شئت،فإذا هو رافضيّ مثل الحمار.

و نيز«ابن حبّان»گفته است:كان جعفر من الثّقات في الروايات،غير أنّه ينتحل الميل إلى أهل البيت،و لم يكن بداعية إلى مذهبه،و ليس بين أهل الحديث من أئمّتنا خلاف أنّ الصّدوق المتقن-إذا كانت فيه بدعة و لم يكن يدعو إليها-الاحتجاج بخبره جائز.

قال الدّوريّ:كان جعفر إذا ذكر معاوية شتمه،و اذا ذكر عليّا قعد يبكي.

از جمله احاديثى كه درباره عليّ بن ابى طالب روايت كرده اين است:

«ما تريدون من عليّ!عليّ منّي و أنا منه،و هو وليّ كلّ مؤمن بعدي».

او در ماه رجب سال 178 ه.چشم از جهان فرو بست.صاحبان صحاح از او روايت نقل كرده اند.

ص:213


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 7،ص 136،ش 3582؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 358،ش 1339؛تاريخ الإسلام،ج 13،ص 138،ش 58( [1]وفيات سال 191-200)؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 536،ش 841؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 112.
2- -به ضم ضاد و فتح باء(تقريب التهذيب).

مشايخ او:ثابت البنانىّ،جعد ابى عثمان يشكرىّ،جريرىّ،حميد بن قيس اعرج، ابن جريج،عوف اعرابى،عطاء بن سائب،كهمس بن حسن،مالك بن دينار،و...

راويان از او:ثورىّ،ابن مبارك،عبد الرّحمن بن مهدىّ،عبد الرزّاق،سيّار بن حاتم، يحيى بن يحيى نيشابورىّ،قتيبة بن سعيد،و... (1)

راوى احاديث شماره:93،95.

حارث بن نبهان جرمىّ/ت ق

حارث بن نبهان جرمىّ،ابو محمّد بصرىّ كه به گفتۀ«ابن حجر»راوى متروك طبقۀ هشتم است.وى پس از سال 160 ه.درگذشت و به گفتۀ«احمد»رجل صالح،لم يكن يعرف الحديث،و لا يحفظ منكر الحديث.ترمذىّ و ابن ماجه از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ابو اسحاق،عاصم بن بهدله،عتبة بن يقظان،اعمش،ايّوب،معمر، ابو حنيفه و...

راويان از او:جعفر بن سليمان ضبعىّ،ابن وهب،مسلم بن ابراهيم،عبد الواحد بن غياث،طالوت بن عبّاد و... (2)

راوى احاديث شماره:79،83،86،87.

ص:214


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 288؛الطبقات،ج 1،ص 540،ش 1898؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 241،ش 227؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 408،ش 1505؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 761،ش 984؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 131.
2- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 444،ش 1649؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 128،ش 1096؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 144.

حسن بن عمر،ابو المليح الرّقّىّ /بخ د س ق

(1)

حسن بن عمر يا حسين بن عمرو بن يحيى فزارىّ،ابو المليح الرّقّىّ،از راويان ثقه طبقۀ هشتم كه در سال 181 ه.در سنّ بيش از 90 سالگى درگذشت.ابو داود،نسائىّ و ابن ماجه در سنن،و نيز بخارى در الأدب المفرد از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ميمون بن مهران،زياد بن بيان رقّىّ،علىّ بن نفيل،زهرىّ،و...

راويان از او:ابن مبارك،بقيّه،عمرو بن خالد حرّانىّ،احمد بن عبد الملك،ابن واقد حرّانىّ،عبد اللّه بن جعفر الرّقّىّ،و... (2)

راوى احاديث شماره:246 تا 253.

حمّاد بن زيد بن درهم/ع

حمّاد بن زيد بن درهم (3)ازدىّ،جهضمىّ،ابو اسماعيل بصرىّ(98-179 ه.)،از محدثان ثقه،ثبت،و فقيه طبقۀ هشتم كه گفته شده ضرير بوده است كه ممكن است بر او عارض شده باشد،چون نقل شده كه او را در حال نوشتن حديث ديده اند.

«عجلىّ»گفته است:كان له أربعة آلاف حديث،كان يحفظ و لم يكن له كتاب.

«عبد الرّحمن بن مهدىّ»او را يك تن از چهار پيشواى مردم زمان خويش،معرفى مى كند:سفيان ثورىّ در كوفه،مالك در حجاز،اوزاعىّ در شام و حمّاد بن زيد در بصره.

و نيز مى گويد:ما رأيت أحدا أعلم من حمّاد بن زيد،و لا سفيان و لا من مالك.

«ابن حجر»مى نويسد:وى در ماه رمضان سال 179 ه.در 81 سالگى درگذشت.

ص:215


1- -در اللباب، [1]آمده است:«الرقّي»بفتح الرّاء و تشديد القاف،هذه النسبة إلى الرّقّة،و هي مدينة على طرف الفرات.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 484؛الطبقات،ج 2،ص 827،ش 3098؛ [2]تاريخ الإسلام،ج 12،ص 493،ش 452؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 2،ص 285،ش 1324؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 169.
3- -در«تذكرة الحفّاظ»آمده است:«و درهم جدّه من سبي سجستان من موالى آل جرير بن حازم».

در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ابان بن تغلب،ايّوب سختيانىّ،محمّد بن زياد،ابو حمزه ضبعىّ،انس بن سيرين،عمرو بن دينار بصرىّ،ثابت البنانىّ،عبد العزيز بن صهيب،عاصم بن بهدله، عاصم احول،ابو عمران جونىّ،هشام بن عروه،عبيد اللّه بن عمر عمرىّ و بسيارى ديگر.

راويان از او:عبد الرّحمن بن مهدىّ،علىّ بن مدينى،عبد اللّه بن مبارك،عبد اللّه بن وهب،قطّان،سفيان بن عيينه،سفيان ثورىّ،مسلم بن ابراهيم،مسدّد،ابو اسامه،سلمان ابن حرب،عفّان بن مسلم،قتيبة بن سعيد،و بسيارى ديگر. (1)

راوى حديث شماره:94.

حمّاد بن سلمة بن دينار بصرىّ/خت م 4

حمّاد بن سلمة بن دينار بصرىّ،ابو سلمه،عالم برجسته نحوى،فصيح،شيخ الإسلام، حافظ،محدّث ثقه و عابد طبقۀ هشتم كه در سال 167 ه.در سنّ نزديك به 80 سالگى درگذشت.

مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت او استناد جسته اند و نيز بخارىّ به روايت او استشهاد كرده است.

نقل شده است كه او از«ابدال»شمرده مى شود و علامة الأبدال أن لا يولد لهم،تزوّج سبعين امرأة فلم يولد له.

مشايخ او:دائى اش:حميد الطّويل؛ابن ابى مليكه،ابو جمرة ضبعى،انس بن سيرين، ابو عمران جونى،قتاده،سماك بن حرب،ثابت البنانىّ،محمّد بن زياد قرشىّ،ابو الزّبير مكّىّ،عبد الملك بن عمير،عمرو بن دينار،هشام بن عروه،يحيى بن سعيد انصارىّ،

ص:216


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 286؛الطبقات،ج 1،ص 540،ش 1895؛ [1]تهذيب الكمال،ج 5،ص 167،ش 1463؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 228،ش 213؛تاريخ الإسلام،ج 11،ص 94،ش 67؛ تهذيب التهذيب،ج 2،ص 421،ش 1557؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 197.

ايّوب سختيانىّ،خالد الحذّاء،داود بن ابى هند،سليمان تيمىّ و بسيارى ديگر.

راويان از او:ابن مبارك،قطّان،ابن مهدىّ،عفّان،ابن جريج،ثورىّ،شعبه،ابو داود، ابو سلمه تبوذكىّ،ابو نصر تمّار،هدبة بن خالد،شيبان بن فرّوخ،و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:41،101،102،103،130،202،212،237.

حنان بن سدير صيرفىّ(-حبّان بن سدير،حبّان بن مدير صيرفىّ )

(2)(3)

حنان بن سدير بن حكيم بن صهيب صيرفىّ كوفىّ كه گويا از راويان طبقۀ هشتم است.«ابن حبّان»وى را در الثقات نام مى برد.

مشايخ او:پدرش:سدير،عمرو بن قيس ملائىّ،جعفر بن محمّد،امّى الصّيرفىّ، محمّد بن طلحة بن مصرّف و ديگران.

راويان از او:علاء بن عمرو حنفىّ،علىّ بن محمّد طنافسىّ،عيسى بن سعيد مرادىّ رازىّ،عبّاد بن يعقوب،محمّد بن ثواب هبّارىّ،محمّد بن جنيد عابد.

در پاورقى لسان الميزان نوشته است:«فى فهرس الطوسيّ-حنّان أبو الفضل الصّيرفيّ...

واقفيّ،روى عن أبي عبد اللّه و أبي الحسن،و عمّر عمرا طويلا،ثقة إلاّ أنّ بعض الأصحاب توقّف في روايته». (4)

راوى احاديث شماره:207،211.

ص:217


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 282؛الطبقات،ج 1،ص 537،ش 1878؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 202،ش 197؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 590،ش 2251؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 423،ش 1558؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 197.
2- -به تخفيف نون.
3- -ابن حجر در لسان الميزان،ج 2،ص 166،نوشته است:«و أنا أخشى أن يكون هذا هو حنان بن سدير، تصحف اسمه و اسم أبيه».
4- -بنگريد به:لسان الميزان،ج 2،ص 367،ش 1510؛الجرح و التعديل،ج 1،ق 2(قسم دوم از جلد اول)ص 299؛تاريخ الإسلام،ج 13،ص 164،ش 83( [3]وفيات 191-200 [4] ه.).

خالد بن عبد اللّه طحّان/ع

خالد بن عبد اللّه بن عبد الرّحمن بن يزيد طحّان واسطىّ،مزنىّ،ابو الهيثم،راوى ثقه و ثبت طبقۀ هشتم،كثير المال،آمر بالمعروف،متولّد 110 ه.و متوفّاى 182 ه.

«احمد بن حنبل»دربارۀ او گفته است:كان ثقة صالحا في دينه،بلغني أنّه اشترى نفسه من اللّه ثلاث مرّات أو أربعا فتصدّق بوزن نفسه فضّة.

صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:اسماعيل بن ابى خالد،بيان بن بشر،حميد الطّويل،سليمان تيمىّ،ابن عون،خالد الحذّاء،مطرّف بن طريف،داود بن ابى هند،ابو اسحاق شيبانىّ و...

راويان از او:زيد بن الحباب،عبد الرّحمن بن مهدىّ،وكيع،يحيى قطّان،عفّان،عمرو بن عون،مسدّد،سعيد بن منصور،محمّد بن الصّبّاح الدّولابىّ،قتيبه و... (1)

راوى حديث شماره:209.

خلف بن وليد

خلف بن وليد،ابو جعفر يا ابو الوليد عتكىّ بغدادىّ جوهرىّ،ساكن مكه،متوفّاى سال 212 ه.در مكه،از راويان ثقه كه گويا در طبقۀ هشتم قرار دارد.

مشايخ او:شعبة بن حجّاج،اسرائيل بن يونس،مبارك بن فضاله،ايّوب بن عتبه، شريك،هشيم،شهاب بن خراش،عبّاس بن عبّاد مهلّبىّ،ابو جعفر رازىّ،يحيى بن سلمه، ابن ابى زائده،عبد اللّه اشجعىّ،مروان بن معاوية فزارىّ.

راويان از او:احمد بن حنبل،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،يعقوب دورقىّ،ابراهيم بن هانى نيشابورىّ،محمّد بن اسحاق صاغانىّ،عبّاس الدّورىّ.

در تاريخ بغداد آمده است:أخبرنا أبو عمر بن مهديّ،أخبرنا محمّد بن مخلّد العطّار،

ص:218


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 313؛الطبقات،ج 2،ص 847،ش 3190؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 259،ش 246؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 518،ش 1706؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 215.

حدّثنا ابراهيم بن هاني،حدّثنا يحيى بن عبد اللّه و خلف بن الوليد قالا:حدّثنا أبو جعفر الرازيّ،عن قتادة،عن أنس قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«تسحّروا؛فإنّ في السّحور بركة» (1).

راوى احاديث شماره:50،131.

داهر بن يحيى رازىّ

وى احتمالا از راويان طبقۀ هشتم باشد.

در ميزان الاعتدال آمده است:رافضيّ بغيض.

ذكر العقيليّ من حديث عبد اللّه بن داهر،عن أبيه،عن الأعمش،عن عباية الأسديّ، عن ابن عبّاس،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم أنّه قال:يا أمّ سلمة،إنّ عليّا لحمه من لحمي،و هو بمنزلة هارون من موسى منّي،غير أنّه لا نبيّ بعدي.

قال ابن عبّاس:ستكون فتنة،فمن أدركها فعليه بخصلتين:كتاب اللّه،و عليّ بن أبي طالب،فإنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول و هو آخذ بيد عليّ:«هذا اوّل من آمن بي،و اوّل من يصافحني يوم القيامة،و هو فاروق هذه الامّة،يفرق بين الحقّ و الباطل،و هو يعسوب الدّين،و المال يعسوب الظّلمة،و هو الصدّيق الأكبر،و هو خليفتي من بعدي».فهذا باطل.

«ابن حجر»در لسان الميزان نوشته است:و إنّما لم يذكروه؛لأنّ البلاء كلّه من ابنه عبد اللّه،و قد ذكروه و اكتفوا به،و قد ذكره العقيليّ كما مضى،و قال:كان يغلو في الرّفض، ثمّ ساق الحديث المذكور و قال:قوله:«أنت منّي بمنزلة هارون من موسى»صحيح،و أمّا سائر الحديث فليس بمعروف،ثمّ أخرج في ترجمته طعنا في عباية شيخ الأعمش. (2)

راوى حديث:بدون شماره پس از شماره 206.

ص:219


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 1،ق 2،ص 370،ش 1687؛تاريخ بغداد،ج 8،ص 320،ش 4415؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 15،ص 144،ش 124. [2]
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 2،ص 3،ش 2587؛لسان الميزان،ج 2،صص 413 تا 414،ش 1704.

سعيد بن حسن

سعيد بن حسن بن سعيد إسكاف،وى از عيسى بن زريق بجلىّ و او از اعمش روايت كرده است و ابو حامد از او روايت مى كند. (1)گويا وى از راويان طبقۀ هشتم باشد.

راوى احاديث شماره:159،160.

سفيان بن عيينة هلالىّ كوفىّ/ع

سفيان بن عيينة بن ابى عمران،ميمون هلالىّ،ابو محمّد كوفىّ،ساكن مكه،از عالمان بلندپايه،ثقه،حافظ،فقيه و حجّت طبقۀ هشتم كه سرانجام دچار دگرگونى در حافظه شد.

«ابن عيينه»هفتاد بار موفّق به انجام حج شد كه از خود وى نقل مى شود:قد وافيت هذا الموضع سبعين مرّة أقول في كلّ سنة:أللّهمّ لا تجعله آخر العهد من هذا المكان،و إنّي قد استحييت من اللّه من كثرة ما أسأله ذلك،فرجع فتوفّي في السّنة الداخلة.

«ابن حجر»نوشته است:او در ماه رجب 198 ه.در 91 سالگى درگذشت.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:عمرو بن دينار،زهرىّ،زياد بن علاقه،ابو اسحاق سبيعىّ،ابو اسحاق شيبانىّ،اسود بن قيس،عبد اللّه بن دينار،منصور بن معتمر،عبد الملك بن عمير،ابان بن تغلب،ايّوب سختيانى،اسماعيل بن ابى خالد،جعفر الصادق،حميد الطّويل،عاصم الأحول،عاصم بن بهدله،علىّ بن زيد بن جدعان،ابن عجلان عمرو بن علقمه،مطرّف ابن طريف،اعمش،و بسيارى ديگر.

راويان از او:استادانش:اعمش،ابن جريج،شعبه،ثورىّ و مسعر؛ابن مبارك،ابن مهدىّ،شافعىّ،احمد بن حنبل،يحيى بن معين،ابن نمير،ابو خيثمه،فلاّس،زعفرانىّ،

ص:220


1- -بنگريد به:أخبار اصبهان،ج 1،ص 329.

ابو اسحاق فزارىّ،حمّاد بن زيد،ابو الأحوص،ابو معاويه،وكيع،يحيى قطّان،ابو اسامه، ابو نعيم،عبد الرزّاق،علىّ بن مدينىّ،پسران ابى شيبه و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:156،157،158،161،185،236،262.

سورة بن الحكم،صاحب الرّأي

سورة بن الحكم،صاحب الرّأي،كوفيّ ساكن بغداد.گويا از راويان طبقۀ هشتم باشد.

مشايخ او:عبد اللّه بن حبيب بن ابى ثابت،شيبان بن عبد الرّحمن،سليمان بن ارقم، سويد بن ابراهيم جحدرىّ ابو حاتم.

راويان از او:محمّد بن هارون الفلاّس المخرمىّ،حسن بن داود بن مهران المؤدّب، عبّاس بن محمّد الدّورىّ،احمد بن ابى عمران الخيّاط. (2)

راوى حديث شماره:202.

سهل بن عامر بجلىّ

با توجّه به اينكه از راويان طبقۀ هفتم،روايت مى كند،گويا وى از راويان طبقۀ هشتم است.

ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ او بدين شرح است:

«ابن ابى حاتم رازىّ»:سمعت أبي يقول:...هو ضعيف الحديث...«ذهبىّ»:كذّبه أبو حاتم،و قال البخاريّ:منكر الحديث.«ابن حجر»:«ابن حبّان»او را در الثقات ياد كرده و گفته است:يعقوب بن ابى سفيان،از او روايت مى كند.«ابن عدىّ»دربارۀ او مى گويد:

ص:221


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 497؛الطبقات،ج 2،ص 718،ش 2596؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 262،ش 249؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 170،ش 327؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 403،ش 2525؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 312.
2- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 9،ص 227،ش 4802. [2]

أرجو أنّه لا يستحقّ الترك.

مشايخ او:مالك بن مغول،جعفر الأحمر،اسرائيل،شريك،فضيل بن مرزوق،يزيد ابن عمر،عبيدة بن حميد.

راويان از او:ابو شيبه ابراهيم بن عبد اللّه بن ابى شيبه،داود جعفرىّ،حسن بن علىّ ابن عفّان،احمد بن عثمان بن حكيم،احمد بن اشكاب (1)،ابو عبد اللّه صفّار. (2)

راوى حديث شماره:134.

شريك بن عبد اللّه نخعىّ/خت م 4

شريك بن عبد اللّه بن ابى شريك نخعىّ،ابو عبد اللّه كوفىّ،قاضى واسط و سپس قاضى كوفه،از راويان صدوق و كثير الخطاء طبقۀ هشتم كه پس از بر عهده گرفتن منصب قضا در كوفه،دچار دگرگونى در حافظه شد.

شريك در سال 177 يا 178 ه.در 83 سالگى درگذشت.در صحيح مسلم و سنن ابو داود،ترمذى،نسائىّ و ابن ماجه از او روايت نقل كرده اند و نيز بخارى به روايت او استشهاد نموده است.

ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ او به اين شرح است:

«ابن حجر»:كان عادلا فاضلا عابدا،شديدا على أهل البدع.

«احمد بن حنبل»:كان عاقلا صدوقا محدّثا،شديدا على أهل الرّيب و البدع.

ساجىّ مى گويد:ينسب إلى التشيّع المفرط...و كان فقيها،و كان يقدّم عليّا على عثمان.در ميزان الاعتدال آمده است:«ابن معين»گفته است:جدّ شريك بن عبد اللّه،سنان

ص:222


1- -به فتح همزه و كسر آن،قيل منصرف،و قيل غير منصرف كما في المغني،و الصفّار بائع الأواني الصّفريّة.(بنگريد به:تقريب التهذيب).
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 2،ق 1،ص 202،ش 873؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 239،ش 3583؛لسان الميزان،ج 3،ص 119،ش 413.

ابن انس نخعىّ،قاتل حسين بن علىّ عليه السّلام است.

از او روايت شده كه مى گفت:عليّ خير البشر،فمن أبى فقد كفر.

و نيز اين حديث را،روايت كرده است:لكلّ نبيّ وصيّ و وارث،و إنّ عليّا وصيّي و وارثي.

درباره او آمده است:إنّ شريكا دخل على المهديّ فقال:لا بدّ من ثلاث:إمّا أن يلي القضاء،أو أن تؤدّب ولديّ و تحدّثهم،أو أن تأكل عندي أكلة،ففكّر ساعة فقال:الأكلة أخفّ عليّ.

فأمر المهديّ بعمل ألوان من المخّ المعقود بالسّكّر و غير ذلك،فأكل.فقال الطبّاخ:ليس يفلح بعدها.

فحدّثهم بعد ذلك،و علّمهم العلم،و ولي القضاء.

مشايخ او:زياد بن علاقه،ابو اسحاق سبيعىّ،عبد الملك بن عمير،اسماعيل بن ابى خالد،عاصم بن سليمان احول،سماك بن حرب،اعمش،منصور،عاصم بن بهدله،هشام ابن عروه و...

راويان از او:استادانش:ابان بن تغلب و محمّد بن اسحاق؛ابن مهدىّ،وكيع،ابو النّضر هاشم بن قاسم،ابو اسامه،يزيد بن هارون،ابو نعيم،پسران ابى شيبه،قتيبة بن سعيد، پسرش:عبد الرّحمن بن شريك؛عبّاد بن يعقوب رواجنىّ و (1)...

راوى احاديث شماره:37،38.

ص:223


1- -بنگريد به:الطبقات الكبرى،ج 6،ص 378؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 397،ش 1295؛ [2]مروج الذّهب،ج 3،ص 320؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 232،ش 218؛ميزان الاعتدال،ج 2،صص 270 تا 274،ش 3697؛تاريخ الإسلام،ج 11،صص 165 تا 177،ش 131؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 3،ص 622،ش 2864؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 351.

عبد اللّه بن ادريس اودىّ /ع

(1)

عبد اللّه بن ادريس بن يزيد بن عبد الرّحمن اودىّ،ابو محمّد كوفىّ،فقيه نامدار، متصلّب و پاى بند به سنّت،راوى ثقه و عابد طبقۀ هشتم،متولد 120 ه.و متوفّاى 192 ه.در 72 سالگى.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد جسته اند.

از«خطيب»روايت شده است:إنّ الرّشيد عرض عليه القضاء فأبى،و وصله فردّ عليه،و سأله أن يحدّث ابنه(المأمون)،فقال:إذا جاءنا مع الجماعة حدّثناه،فقال له:

وددت أنّى لم أكن رأيتك،فقال:و أنا وددت أنّي لم أكن رأيتك.

«ابو خيثمه»گفته است:از ابن ادريس شنيدم،مى گفت:

كلّ شراب مسكر كثيره فإنّه محرّم يسيره إنّي لكم من شربه نذيره.

مشايخ او:پدرش،عمويش:داود؛هشام بن عروه،اعمش،ابن جريج،منصور، عبيد اللّه بن عمر،اسماعيل بن ابى خالد،داود بن ابى هند،ابن عجلان،يحيى بن سعيد انصارىّ،مالك بن انس،شعبه،يزيد بن ابى زياد و...

استادش:مالك بن انس،ابن مبارك،پسران ابى شيبه،احمد بن حنبل،يحيى بن معين، ابو خيثمه،ابو موسى محمّد بن مثنّى و... (2)

راوى حديث شماره:206.

عبد الوارث بن سعيد/ع

عبد الوارث بن سعيد بن ذكوان تميمىّ عنبرىّ،تنّورىّ (3)،ابو عبيده بصرىّ،از راويان ثقه،ثبت و حافظ طبقۀ هشتم،ضرب المثل در فصاحت و مرمىّ و متّهم به مسلك قدرىّ،

ص:224


1- -به سكون واو(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 389؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 399،ش 1303؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 282،ش 262؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 232،ش 3295؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ش 401.
3- -به فتح تاء و تشديد نون(تقريب التهذيب).

ازاين رو«حسن بن ربيع»گفته است:كنّا نسمع من عبد الوارث،فإذا أقيمت الصّلاة ذهبنا،فلم نصلّ خلفه.

«ابو عمر جرمىّ»مى گويد:ما رأيت فقيها أفصح من عبد الوارث و كان حمّاد بن سلمه أفصح منه.

عبد الوارث در سال 102 ه.به دنيا آمد و در ماه محرم سال 180 ه.در بصره در 78 سالگى از دنيا رفت.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:ايّوب سختيانىّ،عبد العزيز بن صهيب،داود بن ابى هند،خالد الحذّاء، سعيد جريرىّ،سليمان تميمىّ،قاسم بن مهران و...

راويان از او:مسدّد،قتيبه،پسرش:عبد الصّمد،ثورىّ،عفّان بن مسلم،ابو سلمه، يحيى بن يحيى نيشابورىّ،شيبان بن فرّوخ،علىّ بن مدينىّ،بشر بن هلال و... (1)

راوى احاديث شماره:66،68،121،127،133.

عبد الوهّاب بن عبد المجيد ثقفىّ/ع

عبد الوهّاب بن عبد المجيد بن الصّلت بن عبيد اللّه بن حكم بن أبى العاص ثقفىّ، ابو محمد بصرىّ،از راويان بلندپايه،ثقه و حافظ طبقۀ هشتم كه سرانجام دچار دگرگونى و اختلاط شد،وى در سال 194 ه.در 84 سالگى درگذشت.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ايّوب سختيانىّ،مالك بن دينار،خالد الحذّاء،حميد الطّويل،ابن عون، داود بن ابى هند،سعيد جريرىّ،عوف اعرابىّ،عبيد اللّه بن عمر،يحيى بن سعيد انصارىّ، جعفر بن محمد بن علىّ،ابن جريج و...

ص:225


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 289؛الطبقات،ج 1،ص 541،ش 1900؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 257، ش 243؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 677،ش 5307؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 342،ش 4374؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 527.

راويان از او:شافعىّ،احمد بن حنبل،بندار،حفص بن عمر بن ربال،پسران ابن شيبه، ابو خيثمه،ابو موسى،مسدّد،قتيبة بن سعيد،سويد بن سعيد،ابو غسّان مسمعىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:64،67،71.

عبيد اللّه بن عمرو اسدىّ رقّىّ /ع

(2)

عبيد اللّه بن عمرو بن ابى الوليد ابو وهب اسدىّ،جزرىّ رقّىّ،فقيه و مفتى جزيره، راوى ثقه طبقۀ هشتم،متولد 101 ه.و متوفّاى 180 ه در رقّه.در صحاح شش گانه به حديث او استناد شده است.

مشايخ او:زيد بن ابى انيسه،عبد الملك بن عمير،معمر،يحيى بن سعيد انصارىّ، اعمش،ايّوب سختيانىّ،ثورىّ،عبد الكريم بن مالك و...

راويان از او:عبد اللّه بن جعفر رقّىّ،بقيّه،اسماعيل بن عبد اللّه رقّىّ و... (3)

راوى احاديث شماره:257،258.

علىّ بن حوشب فزارىّ/د

(4)

علىّ بن حوشب فزارىّ،ابو سليمان دمشقىّ،از راويان طبقۀ هشتم كه«ابن حجر» دربارۀ او نوشته است:لا بأس به،و«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده است.

ص:226


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 289؛الطبقات،ج 1،ص 542،ش 1905؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 321،ش 300؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 680،ش 5321؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 350،ش 4384؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 528.
2- -اهل رقّه(الطبقات).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 484؛ [3]الطبقات،ج 2،ص 827،ش 3097؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 241،ش 228؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 402،ش 4459؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 537.
4- -بر وزن جعفر(تقريب التهذيب).

«عجلىّ»نيز وى را توثيق مى كند.در سنن ابو داود از او حديث نقل شده است.

مشايخ او:پدرش،مكحول شامىّ،ابو سلاّم الأسود،ابو قبيل معافرىّ.

راويان از او:وليد بن مسلم،مروان بن محمّد،زيد بن يحيى بن عبيد و... (1)

راوى حديث شماره:229.

علىّ بن مسهر /ع

(2)

علىّ بن مسهر قرشىّ،ابو الحسن كوفىّ،حافظ،قاضى موصل،راوى ثقه طبقۀ هشتم كه به گفتۀ«عجلىّ»:جامع فقه و حديث است.

از«يحيى بن معين»نقل شده است وى پس از عهده دار شدن منصب قضا در «ارمنستان»،دچار ناراحتى چشم شد و بر اثر دسيسۀ قاضى پيشين،نابينا شد و به كوفه برگشت:

و عن يحيى بن معين أنّه ولي قضاء أرمينيّة،فاشتكى عينه فدسّ القاضي الّذي كان بأرمينيّة إليه طبيبا.فقال قاض كان قبله للكحّال:أذهب بصره و أعطيك مالا،ففعل،و رجع إلى الكوفة أعمى.

وى در سال 189 ه.درگذشت.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:ابو اسحاق شيبانىّ،داود بن ابى هند،اسماعيل بن ابى خالد،عاصم الأحول،يحيى بن سعيد انصارىّ،هشام بن عروه،عبيد اللّه بن عمر،موسى جهنىّ، اعمش،عبد الملك بن ابى سليمان،مطرّف بن طريف،عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج و...

راويان از او:بشر بن آدم،سويد بن سعيد،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،علىّ بن

ص:227


1- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 679،ش 4869؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 36.
2- -به ضم ميم و سكون سين و كسر هاء.

حجر،و... (1)

راوى حديث شماره:173.

عمر بن عبيد طنافسىّ /ع

(2)

عمر بن عبيد بن ابى اميّه طنافسىّ حنفىّ،الإيادىّ،ابو حفص كوفى،راوى صدوق طبقۀ هشتم،متوفّاى سال 185 يا 187 و يا 188 ه،«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده است و نيز مؤلّف ميزان الاعتدال،وى را ثقه معرفى مى كند.در صحاح شش گانه از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:پدرش،سماك بن حرب،ابو اسحاق سبيعىّ،عبد الملك بن عمر،سعيد بن مسروق،اعمش و...

راويان از او:احمد بن حنبل،ابو كريب،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،و... (3)

راوى احاديث شماره:45،166،169،171،179.

عمرو بن ابى قيس رازىّ ازرق/خت 4

(4)

عمرو بن ابى قيس رازىّ،ازرق،كوفىّ ساكن رى،راوى صدوق طبقۀ هشتم كه«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده است.

ص:228


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 290،ش 270؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 742،ش 4950؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 44.
2- -به فتح طاء و نون،و كسر فاء(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 387؛ [2]الطبقات،ج 1،ص 398،ش 1298؛ [3]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 213،ش 6165؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 86،ش 5104؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 60.
4- -منسوب به«رى»كه برخلاف قياس است.

شمارى از اهل رى به حضور«ثورىّ»رسيدند و از او حديث پرسيدند.در پاسخ گفت:مگر«ازرق»يعنى عمرو بن ابى قيس در نزد شما نيست؟

در سنن ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه از او روايت نقل شده و نيز بخارى به روايت او استشهاد كرده است.

مشايخ او:عاصم بن ابى النّجود،ابو اسحاق سبيعىّ،منصور بن معتمر،منهال بن عمرو، ايّوب سختيانىّ،سماك بن حرب،حجّاج بن ارطاة،مطرّف بن طريف،محمّد بن منكدر و...

راويان از او:هارون بن مغيره،يحيى بن ضريس رازىّ و...و اهل رىّ. (1)

راوى حديث شماره:198.

عمرو بن عبد الغفّار

احتمالا عمرو بن عبد الغفّار فقيمى (2)پسر برادر حسن بن عمرو فقيمىّ است گويا وى از راويان طبقۀ هشتم باشد كه ديدگاه رجال شناسان دربارۀ او بدين شرح است:

«ابن ابى حاتم رازى»:ضعيف الحديث.«ذهبىّ»:متروك الحديث و متّهم به وضع.«ابن مدينىّ»:رافضيّ،تركته لأجل الرّفض...«ابن حبّان»وى را در الثقات،يادآور شده است.

مشايخ او:اعمش،عمويش حسن بن عمرو،ابو حمزه ثمالىّ.

راويان از او:حسين بن علىّ بن يزيد صدائىّ (3)اكفانىّ،قتيبة بن سعيد. (4)

راوى حديث شماره:186.

ص:229


1- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 285،ش 6429؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 200،ش 5279؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 77.
2- -به ضم فا و فتح قاف.
3- -به ضم صاد و تخفيف دال،منسوب به«صداء».(بنگريد به:تقريب التهذيب)
4- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 1،ص 246،ش 1363؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 272،ش 6403؛لسان الميزان،ج 4،ص 369،ش 1086.

عنبسة بن ابى صغيره

گويا وى از راويان طبقۀ هشتم است.

در ميزان الاعتدال،آمده است:«أتى عن الأوزاعيّ بخبر باطل».

«ابن حجر»پس از ذكر حديث،به روايت«عنبسة بن ابى صغيره»از«اوزاعىّ» نوشته است:

«و ما أدري لم حكم على هذا الحديث بالبطلان،و لم يحك تضعيف عنبسة عن غيره» (1).

راوى حديث شماره:138.

قاسم بن مالك مزنىّ/خ م ت س ق

قاسم بن مالك مزنىّ،ابو جعفر كوفىّ،راوى صدوق طبقۀ هشتم،كه«ابن حبّان»او را در الثقات،يادآور شده و نيز«ابن معين»وى را توثيق كرده است.

تاريخ درگذشت وى در تهذيب التهذيب پس از 190 ه.و در تقريب التهذيب پس از 170 ه.ذكر شده است.بخارى،مسلم،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ابن عون،خالد الحذّاء،سعيد جريرىّ و...

راويان از او:احمد،ابن مدينىّ،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،يحيى بن معين، محمّد بن عبد اللّه بن نمير،زهير بن حرب،عمرو بن زراره نيشابورىّ،زياد بن ايّوب طوسىّ و... (2)

راوى حديث شماره:215.

ص:230


1- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 301،ش 6511؛لسان الميزان،ج 4،ص 383.
2- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 378،ش 6834؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 461،ش 5675؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 119.

كثير بن جعفر

كثير بن جعفر بن ابى كثير،برادر اسماعيل (1)بن جعفر بن جعفر مولى بنى زريق انصارىّ،گويا از راويان طبقۀ هشتم است.

مشايخ او:پدرش،زيد بن سالم،ابو طواله،علاقه و زيادة پسران عبد اللّه بن زيد،از بنى حارثه.

راويان از او:ابراهيم بن منذر،ابو ثابت محمد بن عبد اللّه. (2)

راوى حديث شماره:149.

كدام بن مسعر بن كدام

گويا از راويان طبقۀ هشتم است.

مشايخ او:شعبه،سعيد بن عبيد،صلت بن بهرام،علاء بن عبد الكريم.

راويان از او:يحيى بن سعيد قطّان،عبد اللّه بن داود خريبىّ (3). (4)

راوى حديث شماره:33.

مؤمّل بن عبد الرّحمن ثقفىّ

(5)

مؤمّل بن عبد الرّحمن بن عبّاس بن عبد اللّه ثقفىّ بصرىّ،ساكن مصر،از راويان ضعيف طبقۀ هشتم.

در تهذيب التهذيب آمده است:قلت:و ساق له ابن عديّ عدّة أحاديث واهية،و منها

ص:231


1- -اسماعيل بن جعفر...از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هشتم مى باشد(تقريب التهذيب،ج 1،ص 68).
2- -الجرح و التعديل،ق 2،ج 3،ص 150،ش 836.
3- -منسوب به«خريبه»محلّى است در بصره(بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 1،ص 412).
4- -الجرح و التعديل،ج 7(قسم دوم از جلد سوم)،ص 174،ش 989.
5- -به همزه و بر وزن محمّد(تقريب التهذيب).

من رواية الوقار،عنه،عن عوف،عن محمّد،عن أبي هريرة-مرفوعا:يكون في آخر الزّمان خليفة لا يفضّل عليه أبو بكر و عمر.

مشايخ او:حميد الطّويل،محمّد عجلان،عوف اعرابىّ،حمّاد بن سلمه و...

راويان از او:ابو يحيى الوقار،محمّد بن ميمون،ابو كريب،محمّد بن العلاء همدانىّ كوفى و... (1)

راوى حديث شماره:3.

محبّر بن قحذم

گويا وى از راويان طبقۀ هشتم است.

«ذهبىّ»نوشته است:وى پدر داود است و از پدرش:«قحذم»روايت مى كند و ضعيف مى باشد. (2)

در«لسان الميزان»مى نويسد:ذكره العقيليّ فقال روى عن أبيه،و في حديثهما وهم و غلط،ثمّ روى عن محفوظ عن داود بن المحبّر عن أبيه عن جدّه عن معاوية بن قرّة،عن انس في المهديّ،ثمّ أخرج من طريق معمر عن أبي هارون عن معاوية بن قرّة عن أبي الصّدّيق عن أبي شعبة،و قال هذا أولى. (3)

راوى احاديث شماره:239،240 تا 242.

محمّد بن ابراهيم بن...عبّاس بن عبد المطّلب

محمّد بن ابراهيم بن محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب هاشمىّ،كه

ص:232


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 229،ش 8953؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 438،ش 7313؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 290.
2- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 441،ش 7080.
3- -لسان الميزان،ج 5،ص 17،ش 61.

از سوى مهدىّ عبّاسىّ و رشيد،والى دمشق بوده،پدرش ابراهيم معروف به ابراهيم امام متوفّاى 132 ه.گويا وى از راويان طبقۀ هشتم است.

محمد بن ابراهيم در زمان خلافت منصور،چندين سال،امير الحاج بود و در زمان خلافت هارون الرّشيد در سال 185 ه.در 63 سالگى در بغداد درگذشت و«امين»پسر و وليعهد«هارون»بر او نماز خواند و در گورستان معروف به«عبّاسيّه»به خاك سپرده شد.

مشايخ او:جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسين،عبد الصمد بن علىّ،ابن ابى ليلى، عمويش:ابو جعفر منصور عبد اللّه بن محمد بن علىّ.

راويان از او:پسرش:موسى،نوه اش:عبد الصّمد بن موسى هاشمىّ. (1)

راوى حديث شماره:148.

محمّد بن اسماعيل بن ابى فديك /ع

(2)

محمد بن اسماعيل بن مسلم بن ابى فديك،ديلىّ،ابو اسماعيل مدنىّ،از محدّثان حافظ و صدوق طبقۀ هشتم،«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده و«ابن معين»و برخى ديگر وى را توثيق كرده اند.وى در حدود سال 200 ه.درگذشت،اما«ابن حجر» سال وفات او را 180 ه.مى داند.صاحبان صحاح شش گانه به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:پدرش،سلمة بن وردان،محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ذئب،ضحّاك بن عثمان،هشام بن سعد و...

راويان از او:محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم،شافعىّ،احمد،حميدىّ قتيبه،دحيم و... (3)

راوى حديث شماره:48.

ص:233


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 1،ص 384،ش 357؛تاريخ الإسلام،ج 12،ص 355،ش 306. [1]
2- -به شكل مصغّر و نامش دينار است(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 437؛الطبقات،ج 2،ص 693،ش 2501؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 345،ش 330؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 483،ش 7236؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 53،ش 5940؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 145.

محمّد بن دينار/د ت

محمّد بن دينار،ازدىّ،سپس طاحىّ،ابو بكر بن أبى الفرات،از راويان صدوق طبقه هشتم كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق بد حافظه،مرمىّ به قدر،كه پيش از درگذشت دچار دگرگونى شد.ابو داود و ترمذىّ به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:ابو مسلمه سعيد بن يزيد،هشام بن عروه،يونس بن عبيد،سعيد بن اياس جريرىّ،قرّة بن خالد و...

راويان از او:عبد الصّمد بن عبد الوارث،ابو سلمه،قعنبىّ،قتيبة بن سعيد،ابو الوليد طيالسىّ،عفّان و...

راوى روايت عايشه:أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم كان يقبّلها و يمصّ لسانها. (1)

راوى حديث:پس از شماره 133.

محمّد بن مروان بن قدامه عقيلىّ/مدق

محمّد بن مروان بن قدامه عقيلىّ،ابو بكر بصرىّ يا عجلىّ،راوى صدوق طبقۀ هشتم، كه«ابن حبّان»و«ابن معين»وى را توثيق كرده اند،امّا«ابن حجر»نوشته است:صدوق له أوهام.ابو داود و ابن ماجه از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:يونس بن عبيد،داود بن ابى هند،عبد الملك بن ابى نضره،هشام بن حسّان،عمارة بن ابى حفصه و...

راويان از او:مسدّد،يحيى بن معين،ابو بكر بن ابى شيبه،محمّد بن ابى السّرىّ عسقلانىّ،نصر بن علىّ جهضمىّ و... (2)

ص:234


1- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 541،ش 7504؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 143،ش 6088؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 160.
2- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 33،ش 8155؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 410،ش 6534؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 206.

راوى احاديث شماره:30،31،115 تا 119.

مرجّى بن رجاء يشكرىّ/خت

(1)

مرجّى بن رجاء يشكرىّ،ابو رجاء بصرىّ،از راويان صدوق طبقۀ هشتم كه بخارى به روايت او استشهاد كرده است.

مشايخ او:ايّوب سختيانىّ،حميد الطّويل،هشام بن عروه،عمارة بن ابى حفصه و...

راويان از او:ابو النّضر،عبد الصّمد بن عبد الوارث،حرمىّ بن عمارة بن ابى حفصه و... (2)

راوى حديث شماره:2.

مروان بن معاويه فزارىّ/ع

مروان بن معاوية بن حارث بن اسماء...فزارىّ،ابو عبد اللّه كوفىّ،ساكن مكّه،و سپس دمشق،پسر عموى ابو اسحاق فزارىّ،محدّث ثقه،حافظ و راوى طبقۀ هشتم و داراى تدليس كه در ذيحجه سال 193 ه.يك روز پيش از ترويه به مرگ مفاجات درگذشت.

در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:اسماعيل بن ابى خالد،عاصم الأحول،حميد الطّويل،سليمان تيمىّ، يحيى بن سعيد انصارىّ،عوف اعرابىّ،مالك بن مغول و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد بن حنبل،اسماعيل بن راهويه،ابو خيثمه،ابو كريب،يحيى بن معين،حميدىّ،علىّ بن مدينىّ،ابو بكر بن ابى شيبه،ابن نمير،دحيم،قتيبه و بسيارى

ص:235


1- -به ضم ميم و فتح راء و تشديد جيم(تقريب التهذيب).
2- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 87،ش 8411؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 100،ش 6820؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 237.

ديگر. (1)

راوى حديث شماره:43.

مطّلب بن زياد/بخ ص ق

(2)

مطّلب بن زياد بن ابى زهير ثقفىّ،قرشىّ،كوفىّ،راوى صدوق طبقۀ هشتم،متوفّاى 185 ه.بخارى،در الأدب ابن ماجه در سنن و نيز نسائىّ در خصائص علىّ از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:ليث بن ابى سليم،زياد بن علاقه،سدّىّ،عبد اللّه بن محمّد بن عقيل، ابو بكر بن عبد اللّه اصفهانىّ،زيد بن علىّ بن الحسين و...

راويان از او:احمد،اسحاق،ابن مبارك،ابو الوليد طيالسىّ،ابن معين،ابو بكر عثمان پسران ابن ابى شيبه،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،سفيان بن وكيع و... (3)

راوى حديث شماره:267.

وليد بن محمّد موقّرىّ /ت ق

(4)

وليد بن محمّد موقّرىّ قرشىّ،ابو بشر بلقاوىّ،مولى بنى اميّه(مولى يزيد بن عبد الملك)از راويان طبقۀ هشتم،كه پيش از ماه رمضان سال 182 ه.درگذشت.كه ترمذىّ و ابن ماجه قزوينى در سنن از او حديث نقل كرده اند.

ص:236


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 295،ش 275؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 93،ش 8437؛تهذيب التهذيب، ج 8،ص 116،ش 6847؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 239.
2- -به تشديد طاء.
3- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 128،ش 8591؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 209،ش 6984؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 254.
4- -به ضم ميم،فتح واو و قاف مشدّد.بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 2،ص 335.

نظر برخى از رجال شناسان درباره او بدين شرح است:

«ابن معين»:ليس بشيء.«علىّ بن مدينىّ»:ضعيف لا يكتب حديثه.«جوزجانىّ»:

كان غير ثقة.«نسائىّ»:ليس بثقة،منكر الحديث.«ابو زرعه رازىّ»:ليّن الحديث.

مشايخ او:عطاء خراسانىّ،زهرىّ،ثور بن يزيد،ضحّاك بن مسافر.

راويان از او:عبد اللّه بن عثمان خراسانىّ،وسّاج بن عقبه،محمّد بن عائذ،ابو مسهر، عبد اللّه بن يوسف التّنّيسىّ،علىّ بن حجر،ابو نعيم حلبىّ،مسيّب بن واضح و... (1)

راوى حديث شماره:75.

وليد بن مسلم دمشقىّ/ع

وليد بن مسلم قرشىّ،ابو العبّاس دمشقىّ،عالم شام،فقيه نامدار،محدّث ثقه و حافظ طبقۀ هشتم كه«ابن حجر»نوشته است:ثقة،لكنّه كثير التّدليس و التسوية.

از«احمد بن حنبل»نقل شده:در ميان شاميان،خردمندتر از او نديدم.مصنّفات وليد ابن مسلم،هفتاد كتاب است.

او در سال 119 ه.به دنيا آمد و در پايان سال 194 يا در آغاز 195 ه.از دنيا رفت.

صاحبان صحاح به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:اوزاعىّ،صفوان بن عمرو،ابن جريج،ابن ابى ذئب،سعيد بن عبد العزيز، ثورىّ،اسماعيل بن رافع،زهير بن محمّد تميمىّ،شيبان نحوىّ،عبد الرّحمن بن نمير، هشام بن حسّان،ابو غسّان،محمّد بن مطرّف و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد بن حنبل،اسحاق بن راهويه،علىّ بن مدينىّ،دحيم،هشام بن عمّار،ابو خيثمه،ليث بن سعد،بقيّة بن وليد،حميدىّ،اسحاق بن منصور انصارىّ،

ص:237


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 19،ص 450،ش 7328؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 346،ش 9400؛ تاريخ الإسلام،ج 12،ص 441،ش 399؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 9،ص 165،ش 7734؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 335،حرف ميم شماره 86.

ابو قدامه،سويد بن سعيد و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:10،15،20،77،82،85،97،123،137،144،178،229،230، 244،245.

يزيد بن زريع بصرىّ/ع

(2)

يزيد بن زريع عيشىّ،تميمىّ،ابو معاويه بصرىّ،محدّث بصره،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ هشتم،كه در چهارشنبه هشتم شوّال 182 ه.در 81 سالگى وفات يافت.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:ايّوب سختيانىّ،خالد الحذّاء،سليمان تيمىّ،سعيد بن اياس جريرىّ، هشام بن حسّان،ابن عون،شعبه،ثورىّ،معمر بن راشد،هشام دستوائىّ،عوف اعرابىّ و...

راويان از او:نصر بن علىّ جهضمىّ،علىّ بن مدينىّ،ابن مهدىّ،ابن مبارك،عفّان، يحيى بن يحيى نيشابورىّ،مسدّد،خليفة بن خيّاط و... (3)

راوى حديث شماره:42.

يعقوب بن عبد اللّه قمّىّ /خت 4

(4)

يعقوب بن عبد اللّه بن سعد بن مالك بن هانئ بن عامر بن ابى عامر اشعرىّ،ابو الحسن

ص:238


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 470؛الطبقات،ج 2،ص 813،ش 3046؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 302،ش 282؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 347،ش 9405؛تاريخ الإسلام،ج 13،ص 456،ش 344؛ تهذيب التهذيب،ج 9،ص 167،ش 7737؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 336.
2- -به تصغير(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 289؛الطبقات،ج 1،ص 541،ش 1901؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 256،ش 242؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 340،ش 7992؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 364.
4- -در«تقريب التهذيب»آمده است:قمّى،به ضم قاف و تشديد ميم.

قمّىّ،از راويان طبقۀ هشتم كه«ابن حجر»دربارۀ وى نوشته است:صدوق يهم،ولى «ابو القاسم طبرانىّ»گفته است:كان ثقة.و نيز«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده است.

«ابو نعيم اصفهانىّ»مى گويد:هنگامى كه«جرير بن عبد الحميد»او را ديد،گفت:هذا مؤمن آل فرعون.«محمّد بن حميد رازىّ»گفته است:وارد بغداد شدم«احمد»و«ابن معين»به استقبالم آمدند و از احاديث يعقوب قمّىّ پرسيدند.

يعقوب قمّىّ در سال 174 ه.چشم از جهان فرو بست.ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت او استناد كرده اند و بخارىّ نيز به آن استشهاد نموده است.

مشايخ او:برادرش:عبد الرّحمن؛اعمش،حفص بن حميد قمّىّ،ليث بن ابى سليم،و...

راويان از او:ابن مهدىّ،ابو الربيع زهرانىّ،ابو داود الحفرىّ،عمرو بن رافع قزوينىّ، محمد بن حميد رازىّ،منصور بن سلمه خزاعىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:159،160.

يوسف بن حوشب شيبانىّ

يوسف بن حوشب شيبانىّ كوفىّ،وى از ابن يزيد اعور،درباره مهدىّ روايت كرده،و عبد اللّه بن عمر مشكدانه از او حديث نقل كرده است. (2)بنابراين گويا از راويان طبقۀ هشتم باشد.

راوى احاديث شماره:172،182،187،191.

ص:239


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 452،ش 9815؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 408،ش 8101؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 376.
2- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 463،ش 9862؛لسان الميزان،ج 6،ص 320،ش 1146.

يونس بن ابى يعفور /م ق

(1)

يونس بن ابى يعفور وقدان يا واقد،عبدىّ كوفىّ،از راويان طبقۀ هشتم،كه مسلم و ابن ماجه،از او روايت نقل كرده اند،و ابن حبّان،او را در الثقات،يادآور شده است.

ديدگاه رجال شناسان دربارۀ وى:

«ابن معين»،«نسائىّ»و«احمد»:ضعيف.«ابو حاتم»:صدوق.«ابن عدىّ»:هو عندي ممّن يكتب حديثه.«ساجىّ»:فيه ضعف،و كان ممّن يفرط في التشيّع.

«دارقطنىّ»:ثقة.«ابن حجر»:صدوق يخطئ كثيرا.

مشايخ او:عون بن ابى جحيفه،پدرش:ابو يعفور عبدىّ،برادرش:عبد اللّه بن ابى يعفور،اسماعيل بن كثير سلمىّ،اسود بن قيس،حمّاد بن عبد الرّحمن انصارىّ،سفيان ثورىّ،علىّ بن نزار بن حيّان،عمّار دهنىّ،ليث بن ابى سليم،زهرىّ.

راويان از او:سعيد بن منصور،محمّد بن سعيد اصبهانىّ،اسماعيل بن ابان الورّاق، جعفر بن حميد كوفىّ،عبّاد بن زياد اسدىّ،ساجىّ،عبّاد بن يعقوب اسدىّ الرّواجنىّ، عثمان بن محمّد بن ابى شيبه،فضيل بن عبد الوهّاب الشكرىّ،محمّد بن بكير حضرمىّ، يحيى بن عبد اللّه الرّقّىّ،و... (2)

راوى حديث شماره:49.

ص:240


1- -با فتح ياء،سكون عين و ضم فاء(تقريب التهذيب).
2- -تهذيب الكمال،ج 20،ص 569،ش 7783؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 485،ش 9925؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 472،ش 8202؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 382،ش 497.

طبقۀ نهم

ابراهيم بن حسين همدانىّ -ابن ديزيل

(1)(2)

ابو اسحاق ابراهيم بن حسين بن علىّ بن مهران بن ديزيل كسائىّ همدانىّ،معروف به لقب«دابّه عفّان» (3)و«سيفنّه» (4)از راويان ثقه،مأمون و حافظ طبقۀ نهم،كه در پايان ماه شعبان سال 281 ه.درگذشت.«حاكم»درباره او گفته است:ثقة مأمون.

مشايخ او:ابو مسهر،عفّان،ابو نعيم ملائىّ،مسلم بن ابراهيم،علىّ بن عيّاش و...

راويان از او:ابو عوانه،احمد بن هارون برديحىّ،احمد بن مروان دينورىّ،ابو الحسن علىّ بن ابراهيم قطّان،عبد الرّحمن بن حمدان الجلاّب،احمد بن اسحاق بن مجاب الطّبسىّ و... (5)

راوى حديث:266.

ص:241


1- -به فتح هاء و ميم،و ذال(اللباب،ج 2،ص 293). [1]
2- -به فتح دال و كسر آن.
3- -لكثرة ملازمته إيّاه.
4- -«سيفنّة»طائر لا يحطّ على شجرة إلاّ أكل ورقها،و كذا كان إبراهيم لا يأتي شيخا إلاّ و ينزفه.
5- -بنگريد به:تاريخ مدينة دمشق،ج 4،ص 387،ش 392؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 608،ش 633؛ تاريخ الإسلام،ج 21،ص 106،ش 113( [3]وفيات 281-290 [4] ه.)؛لسان الميزان،ج 1،ص 48،ش 108.

ازهر بن سعد سمّان/خ م د ت س

ازهر بن سعد سمّان،ابو بكر باهلىّ بصرىّ،راوى ثقه طبقۀ نهم،متوفّاى 203 ه.در 94 سالگى.بخارىّ،مسلم،ابو داود،ترمذىّ و نسائىّ در صحيح و سنن به روايت او استناد جسته اند.

«عقيلىّ»مى گويد حديثى به روايت او در امر فاطمه عليها السّلام به تسبيح است.

مشايخ او:سليمان تيمىّ،يونس بن عبيد،ابن عون،هشام دستوائىّ.

راويان از او:علىّ بن مدينىّ،اسحاق،بندار،ذهلىّ،ابن مبارك،ابو مسعود رازىّ، كديمىّ و... (1)

راوى حديث شماره:42.

اسباط بن محمّد قرشىّ/ع

اسباط بن محمّد بن عبد الرّحمن...قرشىّ،كوفىّ،ابو محمّد،راوى ثقه طبقۀ نهم.متولّد سال 105 ه.و متوفّاى 200 ه.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:اعمش،مطرّف بن طريف،ابو اسحاق شيبانىّ،محمّد بن عجلان، ثورىّ و...

راويان از او:پسرش:عبيد بن اسباط،احمد بن حنبل،ابن ابى شيبه،ابن نمير، اسحاق بن راهويه و... (2)

راوى حديث شماره:168.

ص:242


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 294؛الطبقات،ج 1،ص 544،ش 1919؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 342،ش 325؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 172،ش 696؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 221،ش 335؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 51.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 393؛الطبقات،ج 1،ص 403،ش 1327؛ [2]ميزان الاعتدال،ج 1،ص 175،ش 711؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 230،ش 348؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 53.

اسحاق بن سليمان رازىّ/ع

اسحاق بن سليمان رازىّ،ابو يحيى،كوفىّ الأصل،ساكن رىّ،دانشمند برجسته محدّث ثقه و فاضل طبقۀ نهم،متوفّاى سال 200 يا 199 ه.در رىّ،صاحبان صحاح به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:مالك،ابن ابى ذئب،حريز بن عثمان،حنظلة بن ابى سفيان،عنبسة بن سعيد رازىّ،ابو جعفر رازىّ و...

راويان از او:احمد بن حنبل،ابو خيثمه،قتيبه،ابن نمير،ابو كريب،و... (1)

راوى احاديث شماره:26،28،29.

اسحاق بن منصور سلولىّ/ع

اسحاق بن منصور سلولىّ،ابو عبد الرّحمن،راوى صدوق طبقۀ نهم،متوفّاى 204 يا 205 ه.كه به خاطر تشيّع،دربارۀ او حرف است،«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده و«عجلىّ»گفته است:كوفيّ،ثقة،و كان فيه تشيّع.

در صحاح شش گانه به حديث او استناد شده است.

مشايخ او:اسرائيل،زهير بن معاويه،ابراهيم بن يوسف بن ابى اسحاق سبيعىّ و...

راويان از او:ابو نعيم،پسران ابى شيبه،ابو كريب،ابن نمير عبّاس الدّورىّ (2)و... (3)

راوى حديث شماره:184.

ص:243


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 381؛الطبقات،ج 2،ص 842،ش 3170؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 354،ش 344؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 252،ش 385؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 58.
2- -به ضم دال و سكون واو،منسوب به«الدّور»محلّى است در بغداد.
3- -تهذيب التهذيب،ج 1،ص 266،ش 415؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 61.

اسد بن موسى اموىّ/خت د س

اسد بن موسى بن ابراهيم بن وليد بن عبد الملك بن مروان اموىّ،ملقّب به«اسد السّنّه»متولد سال 132 ه.(سال نابودى حكومت امويان).متوفّاى 212 ه.در 80 سالگى،راوى صدوق طبقه نهم كه«ابن حجر»نوشته است:فيه نصب.

وى داراى تصانيفى است كه«نسائىّ»دربارۀ آن گفته است:لو لم يصنّف كان خيرا له.

ابو داود و نسائىّ به روايت او استناد كرده اند و بخارىّ نيز به روايت وى استشهاد كرده است.

مشايخ او:ابن ابى ذئب،حمّاد بن سلمه،شعبه،شيبان،مسعودىّ،ليث بن سعد، معاوية بن صالح و...

راويان از او:ربيع بن سليمان مرادى،دحيم،احمد بن صالح مصرىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:29،103.

اسماعيل بن عبد الكريم صنعانىّ/د فق

اسماعيل بن عبد الكريم بن معقل بن منبّه،ابو هشام صنعانىّ،راوى صدوق طبقۀ نهم، متوفّاى 210 ه.ابو داود و ابن ماجه از او روايت،نقل كرده اند.

مشايخ او:پسر عمويش:ابراهيم بن عقيل،عمويش:عبد الصّمد بن معقل و...

راويان از او:احمد بن حنبل،حارث بن ابى اسامه،ذهلىّ،ابو الأزهر،اسحاق بن راهويه،ابو خيثمه،محمّد بن رافع،محمّد بن عوف و... (2)

راوى حديث شماره:57.

ص:244


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 402،ش 403؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 207،ش 815؛تهذيب التهذيب، ج 1،ص 276،ش 432؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 63.
2- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 548؛ [2]الطبقات،ج 2،ص 739،ش 2676؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 1،ص 326،ش 501؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 72.

بشر بن موسى

بشر بن موسى ابو علىّ اسدىّ بغدادىّ،كه«ذهبىّ» (1)وى را از محدّثان طبقۀ نهم مى داند (2).متولد 190 ه.و متوفّاى 288 ه.

«خطيب»مى گويد:كان ثقة،أمينا،حافظا عاقلا،ركينا.

مشايخ او:روح بن عباده،ابو نعيم،هوذة بن خليفه،ابو عبد الرّحمن مقرئ،اصمعىّ، خلاّد بن يحيى،يحيى بن اسحاق،حميدىّ،حسن بن موسى الأشيب،و...

راويان از او:اسماعيل صفّار،ابن نجيح،محمّد بن مخلد،النّجّاد،ابو علىّ بن الصوّاف، ابو بكر شافعى،ابو بكر بن مالك قطيعىّ،ابو القاسم طبرانىّ. (3)

راوى احاديث شماره:50،109.

حارث بن ابى اسامه

حارث بن محمّد بن ابى اسامه داهر،ابو محمّد تميمىّ بغدادى،از محدّثان و حافظان صاحب مسند،متولّد 186 ه.و متوفّاى روز عرفه سال 282 ه.كه مؤلّف تذكرة الحفّاظ وى را در طبقۀ نهم ذكر نموده است.

شمارى از عالمان رجالى،وى را توثيق كرده اند و برخى گفته اند:صدوق،و برخى نيز او را ضعيف دانسته اند.

ص:245


1- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 611،ش 636.
2- -ولى برحسب طبقه بندى«ابن حجر»در تقريب التهذيب كه ملاك كار نويسنده است،هوذة بن خليفه (يعنى استاد بشر)،در طبقه نهم قرار دارد كه قهرا بايد«بشر»در طبقه دهم و يا يازدهم باشد. خاطر نشان مى سازد كه شماره هاى طبقه بندى ذهبىّ در تذكرة الحفّاظ،معمولا،چند شماره كمتر از شماره بندى طبقات ابن حجر است.
3- -الجرح و التعديل،ج 1،ق 1،ص 367،ش 1415؛تاريخ بغداد،ج 7،ص 86،ش 3523؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 133،ش 162( [1]وفيات 281-290 ه.).

مشايخ او:يزيد بن هارون،عبد الوهّاب الخفّاف،علىّ بن عاصم،عبد اللّه بن بكر، روح بن عباده و...

راويان از او:ابو جعفر محمّد بن جرير طبرىّ،ابو بكر نجّاد،ابو بكر بن خلاّد نصيبىّ، ابو بكر شافعىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:57،111.

حجّاج بن محمّد مصّيصىّ اعور/ع

(2)

حجّاج بن محمّد مصّيصىّ اعور،ابو محمّد،ترمذىّ الأصل،ساكن بغداد و سپس مصّيصه،محدّث ثقه،حافظ و ثبت طبقۀ نهم،كه در پايان عمر،دچار اختلاط شد.«ابن معين»دربارۀ وى به پسرش گفته است:لا تدخل عليه أحدا.و او در سال 206 ه.در بغداد،چشم از جهان فرو بست.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

مشايخ او:ابن جريج،حريز (3)بن عثمان،ابن ابى ذئب،ليث،شعبه،يونس بن ابى اسحاق،حمزة الزّيّات و...

راويان از او:احمد،يحيى بن معين،يوسف بن سعيد بن مسلم،يحيى بن يحيى، ابو خيثمه،قتيبه،الدّورىّ،و بسيارى ديگر. (4)

راوى احاديث شماره:54،56،59 تا 61،142.

ص:246


1- -تاريخ بغداد،ج 8،ص 218،ش 4332؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 619،ش 646؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 442،ش 1644؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 146،ش 193(وفيات 281-290 ه.)؛طبقات الحفّاظ،ص 272،ش 626.
2- -به كسر ميم و تشديد صاد.
3- -به فتح حاء و كسر راء.(بنگريد به:تقريب التهذيب).
4- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 489؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 815،ش 3056؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 345،ش 329؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 464،ش 1746؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 182،ش 1187؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 154.

حسن بن موسى اشيب/ع

حسن بن موسى اشيب،ابو علىّ بغدادىّ،بزرگ مقام و عهده دار منصب قضا در حمص و سپس طبرستان و موصل،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ نهم،كه در سال 209 يا 210 ه.در رىّ وفات يافت،«ابو حاتم»مى گويد:در تشييع جنازۀ او در رىّ حضور داشتم.صاحبان صحاح به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:حمّادين،ابن ابى ذئب،شعبه،سفيان،جرير بن حازم،زهير بن معاويه، ابن لهيعه،حريز بن عثمان،ليث و...

راويان از او:احمد بن حنبل،ابو خيثمه،ابو اسحاق جوزجانىّ،حجّاج بن شاعر،بشر ابن موسى،پسران ابى شيبه،عبّاس الدّورىّ،حارث بن ابى اسامه و... (1)

راوى حديث شماره:102.

حسين بن عمرو عنقزىّ

(2)

با توجه به اينكه وى مروىّ عنه طبقۀ دهم مى باشد پس گويا از راويان طبقۀ نهم است.

«ذهبىّ»از«ابو زرعه»نقل مى كند:كان لا يصدق.در لسان الميزان،آمده است:قال ابو حاتم:ليّن يتكلّمون فيه.

مشايخ او:پدرش:عمرو بن محمّد،عثمان بن علىّ،ابراهيم بن يوسف بن اسحاق بن ابى اسحاق سبيعىّ،يونس بن بكير،عيسى بن حنيفه.

ص:247


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 337؛الطبقات،ج 2،ص 854،ش 3226؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 369،ش 364؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 524،ش 1956؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 296،ش 1346؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 171.
2- -به فتح عين و قاف،منسوب به«عنقز»كه نوعى از گل مى باشد.(بنگريد به:لسان الميزان).

راويان از او:ابو حاتم رازىّ و... (1)

راوى حديث شماره:181.

حفص بن عمر بن ميمون عدنىّ/ق

حفص بن عمر بن ميمون عدنىّ صنعانىّ،ابو اسماعيل،ملقّب به فرخ (2)،راوى ضعيف طبقۀ نهم.در سنن ابن ماجه از او روايت نقل شده است.

مشايخ او:مالك بن مغول،ثور بن يزيد،حكم بن ابان،شعبه،مالك،ابن ابى ذئب و...

راويان از او:نصر بن علىّ جهضمىّ،ابو الرّبيع زهرانىّ،عبّاس ترقفىّ و... (3)

راوى حديث شماره:53.

حمّاد بن اسامه-ابو اسامّه/ع

حمّاد بن زيد قرشىّ،مشهور به كنيۀ ابو اسامه كوفىّ،از راويان طبقۀ نهم،كه در سال 201 ه.در سنّ هشتاد سالگى وفات يافت.روايات وى در صحاح شش گانه،نقل شده است.

در ميزان الاعتدال،از«احمد بن حنبل»نقل شده:«ابو اسامة،ثقة،كان أعلم النّاس بأمور النّاس و أخبار أهل الكوفة،كان ثبتا لا يكاد يخطئ».

در تقريب التهذيب،آمده است:«ثقة،ثبت،ربّما دلّس،و كان بآخره يحدّث من كتب غيره».

ص:248


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 1،ق 2،ص 61،ش 278؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 545،ش 2037؛ لسان الميزان،ج 2،ص 307،ش 1261.
2- -به فتح فاء و سكون راء(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 560،ش 2130؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 373،ش 1477؛تقريب التهذيب،ج 1،ش 188.

مشايخ او:هشام بن عروه،اسرائيل بن يونس،اسماعيل بن ابى خالد،سفيان ثورىّ، سليمان اعمش،شريك بن عبد اللّه نخعىّ،شرحبيل بن مدرك جعفىّ،مجالد بن سعيد همدانىّ،عبد الرّزّاق بن همّام،سعد بن سعيد انصارىّ،كهمس بن حسن،ابن جريج،فطر ابن خليفه،شعبة بن حجّاج،مسعر بن كدام،حمّاد بن زيد،عوف اعرابىّ.

راويان از او:شافعىّ،احمد بن حنبل،يحيى بن معين،اسحاق بن راهويه،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،حسن بن علىّ حلوانىّ،حسين بن جنيد دامغانىّ،ابو خيثمه،زهير بن حرب،قتيبة بن سعيد،عبد اللّه و عثمان پسران محمّد بن ابى شيبه،محمّد بن رافع نيشابورىّ،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،محمود بن غيلان مروزىّ،عبد الرّحمن بن مهدىّ،و بسيارى ديگر (1).

راوى حديث شماره:46.

داود بن محبّر /قد ق

(2)

داود بن محبّر بن قحذم (3)بن سليمان طائىّ،ثقفىّ،بكراوىّ،ابو سليمان بصرىّ،ساكن بغداد،صاحب كتاب العقل،از راويان طبقۀ نهم كه«ابن حجر»نوشته است:متروك،و أكثر كتاب العقل الّذي صنّفه موضوعات.«ابن معين»دربارۀ او گفته است:ما زال معروفا بالحديث،يكتب الحديث،و ترك الحديث،ثمّ ذهب فصحب قوما من المعتزلة فأفسدوه، و هو ثقة.

او در هشتم جمادى الأولى سال 206 ه.در بغداد،از دنيا رفت.ابو داود و ابن ماجه

ص:249


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 5،ص 155،ش 1453؛تذكرة الحفّاظ،ش 301،ميزان الاعتدال،ج 1، ص،588،ش 2235؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 415،ش 1546؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 195، ش 529.
2- -به فتح باء مشدد(تقريب التهذيب).
3- -به فتح قاف،و سكون حاء و فتح ذال(تقريب التهذيب).

از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:حمّادين،اسود بن شيبان،خليل بن احمد،ربيع بن صبيح،همّام بن يحيى،شعبه و...

راويان از او:محمّد بن يحيى بن عبد الكريم ازدىّ،فضل بن سهل اعرج،حسين بن عيسى بسطامىّ،حسن بن مكرم،حارث بن ابى اسامه و... (1)

راوى احاديث:239 تا 242.

داود بن منصور نسائىّ/س

داود بن منصور نسائىّ،ابو سليمان ثغرىّ (2)،ساكن بغداد كه پس از عهده دار شدن منصب قضا در مصّيصه،ساكن آنجا شد.وى در سال 223 ه.درگذشت.«ابن حجر» دربارۀ او نوشته است:صدوق يهمّ،كرهه أحمد للقضاء.

«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده است.و«نسائى»او را توثيق كرده و به روايت او استناد جسته است.

مشايخ او:ليث،ابراهيم بن طهمان،جرير بن حازم،حمّاد بن زيد،عبد الوارث بن سعيد،قيس بن ربيع،ابو بكر بن عيّاش و...

راويان از او:يوسف بن سعيد بن مسلم،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،ابو حاتم و... (3)

راوى حديث شماره:47.

ص:250


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 20،ش 2646؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 20،ش 1873؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 234.
2- -ثاء و غين(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 21،ش 2650؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 23،ش 1877؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 234.

روّاد بن جرّاح عسقلانىّ/ق

(1)

روّاد بن جرّاح،ابو عصام عسقلانىّ،خراسانىّ الأصل،از راويان صدوق طبقۀ نهم كه سرانجام،دچار اختلاط شد.«ابن حجر»نوشته است:و في حديثه عن الثّوريّ ضعف شديد.

مشايخ او:ثورىّ،ابو سعد ساعدىّ،سعيد بن عبد العزيز،ابراهيم بن طهمان و...

راويان از او:پسرش:عصام،ابو بكر بن ابى شيبه،اسحاق بن راهويه،يحيى بن معين، عبّاس ترقفىّ و... (2)

راوى حديث شماره:73.

زكريّا بن يحيى مصرىّ مالكىّ-ابو يحيى الوقار

(3)

با توجّه به اينكه مروىّ عنه او در طبقۀ هشتم قرار دارد گويا وى از راويان طبقۀ نهم باشد.

در لسان الميزان،آمده است:او متولد سال 174 ه.و متوفّاى جمادى الآخرۀ سال 254 ه.مى باشد.

«ذهبىّ»ديدگاه رجال شناسان را دربارۀ زكريّا بن يحيى مصرىّ،بدين گونه نگاشته است:«ابن عدىّ»:يضع الحديث،كذّبه صالح جزرة.

«ابن يونس»:كان فقيها صاحب حلقة،عاش ثمانين سنة.و قيل:كان من الصّلحاء و العبّاد الفقهاء،نزح عن مصر أيّام محنة القرآن إلى طرابلس الغرب.

«عقيلىّ»او را در الضّعفاء و«ابن حبّان»در الثّقات،يادآور شده اند.در تاريخ الإسلام آمده است:و كان من كبار الفقهاء المالكيّة و صلحائهم.

ص:251


1- -به تشديد واو(تقريب التهذيب).
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 55،ش 2795؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 114،ش 2023؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 253.
3- -به فتح واو،و قاف مخفّف(اللّباب).

مشايخ او:ابن القاسم،ابن عيينه،ابن وهب،سعيد الآدم و محدّثان پس از او.

راويان از او:ابو حاتم رازىّ،محمّد بن المعافى البيروتىّ،محمّد بن اسماعيل المهدىّ، حسن بن سفيان،حسن بن علىّ بن قديد و... (1)

راوى حديث شماره:3.

زيد بن حباب عكلىّ /ز م 4

(2)

زيد بن حباب بن ريّان،ابو الحسين عكلىّ،كوفىّ،خراسانىّ الأصل،ساكن كوفه،از راويان صدوق و صالح طبقۀ نهم،متوفّاى سال 203 ه.كه براى فراگيرى حديث به مصر،خراسان و اندلس سفر كرد.

«ابن حجر»نوشته است:صدوق يخطئ في حديث الثوريّ.بخارىّ در جزء القراءة خلف الإمام،مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن،به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:ابن ابى ذئب،عكرمة بن عمّار يمامىّ،مالك بن انس،ثورىّ،يونس بن ابى اسحاق و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد،يحيى بن ابى طالب،پسران ابى شيبه،ابو خيثمه،ابو كريب،علىّ ابن مدينيّ،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،ابراهيم جوزجانىّ،محمّد بن رافع نيشابورىّ،و بسيارى ديگر. (3)

راوى احاديث شماره:24،94،95.

ص:252


1- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 2،ص 77،ش 2892 و ج 4،ص 587،ش 10731؛تاريخ الإسلام،ج 19،ص 141،ش 211؛ [1]لسان الميزان،ج 2،صص 485 تا 488،ش 1950.
2- -به ضم حاء«حباب»و ضمّ عين و سكون كاف،و كسر لام«عكلىّ»(اللّباب و تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 402؛ [2]الطبقات،ج 1،ص 405،ش 1335؛ [3]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 350،ش 338؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 100،ص 2997؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 219،ش 2195؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 273.

زيد بن ابى الزّرقاء/د س

زيد بن ابى الزّرقاء يزيد ثعلبىّ،موصلىّ ابو محمّد،ساكن رمله،از راويان ثقه طبقۀ نهم كه بر اثر فتنه اى كه در سال 93 ه.در موصل پديد آمد،وى به رمله مهاجرت كرد و در سال 194 ه.درگذشت.ابو داود و نسائىّ به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:ابو حذيفة اليمان،عيسى بن طهمان،اوزاعىّ،مالك،ثورىّ،ليث،سعيد، جعفر بن برقان،جرير بن حازم،حمّاد بن سلمه،مسعر بن كدام،و...

راويان از او:پسرش:هارون،قاسم بن يزيد جرمىّ،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ و... (1)

راوى حديث شماره:233.

سعيد بن هبيره

سعيد بن هبيرة بن عديس بن انس بن مالك كعبى،ابو مالك مروزىّ كه«ابو حاتم» دربارۀ او گفته است:ليس بالقويّ.گويا از راويان طبقۀ نهم باشد.

مشايخ او:داود بن ابى الفرات،سعيد بن زيد برادر حمّاد بن زيد،ابو هلال راسبىّ، حمّاد بن سلمه،جرير بن حازم،جويرة بن اسماء.

راويان از او:عبدة بن عبد الرّحيم مروزىّ،احمد بن سعيد دارمىّ،احمد بن منصور مروزىّ معروف به«زاج»،رجاء بن مرجّا مروزىّ،سرىّ بن خزيمه. (2)

راوى حديث شماره:213.

ص:253


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 103،ش 3008؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 227،ش 2210؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 274.
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 2،ق 1،ص 70،ش 297؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 162،ش 3289؛ تاريخ الإسلام،ج 14،ص 171،ش 167( [1]وفيات،201-210 ه.)؛لسان الميزان،ج 3،ص 48،ش 181.

سلمة بن فضل ابرش/د ت فق

سلمة بن فضل ابرش انصارىّ،ابو عبد اللّه،قاضى رىّ و راوى مغازى از ابن اسحاق،از راويان صدوق و كثير الخطاء طبقۀ نهم كه پيش از منصب قضا،معلّم بود.

از«ابن معين»روايت شده كه گفته است:سلمة الأبرش رازيّ يتشيّع،قد كتب عنه، و ليس به بأس.و نيز از او نقل شده:ثقة،كتبنا عنه،كان كتب مغازيه أتمّ،ليس في الكتب أتمّ من كتابه.أمّا ابو زرعه گفته است:كان أهل الرّيّ لا يرغبون فيه لسوء رأيه و ظلم فيه.

او در سال 191 ه.در رىّ در 110 سالگى درگذشت.ابو داود و ترمذى در سنن و نيز ابن ماجه به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:محمّد بن اسحاق بن يسار،ابو جعفر رازىّ تميمىّ،ابراهيم بن طهمان، ثورىّ،ابو خيثمه جعفىّ و...

راويان از او:كاتبش:عبد الرّحمن بن سلمه رازىّ،ابن معين،عثمان بن ابى شيبه، محمّد بن حميد رازىّ،محمّد بن عيسى دامغانىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:271.

سليمان بن داود،ابو داود طيالسىّ/خت م 4

سليمان بن داود بن جارود،ابو داود طيالسىّ بصرىّ،فارسىّ الأصل،از محدّثان و راويان ثقه و حافظ طبقۀ نهم،متوفّاى 204 ه.در هفتاد و چند سالگى.

مشايخ او:ابن عون،هشام بن ابى عبد اللّه دستوائىّ،جرير بن حازم،حمّادين،زائده، زهير بن معاويه،شعبه،ثورىّ،سليمان بن قرم،شيبان نحوىّ،عمران قطّان،ابو عوانه و...

راويان از او:احمد بن حنبل،عمرو بن علىّ فلاّس،بندار،ابن فرات،عبّاس الدّورىّ،

ص:254


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 192،ش 3410؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 439،ش 2580؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 318.

علىّ بن مدينىّ،حجّاج بن شاعر،ابو موسى،يونس بن حبيب اصفهانىّ و... (1)

راوى حديث شماره:22.

طالوت بن عبّاد

طالوت بن عبّاد صيرفىّ ضبعىّ،ابو عثمان بصرىّ پدر عثمان بن طالوت جحدرىّ، شيخ معمّر،متوفّاى سال 238 ه.در سنّ بيش از 90 سالگى،از راويان صدوق كه«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده است. (2)

گويا از راويان طبقۀ نهم باشد.

مشايخ او:فضال بن جبير،ابو امامه باهلىّ،ربيع بن مسلم،حمّاد بن سلمه،ابو هلال محمّد بن سليم،يمان ابو حذيفه،سعيد بن ابراهيم و...

راويان از او:يحيى بن محمّد حنّائىّ،علىّ بن سعيد بن رازىّ. (3)

راوى حديث شماره:145.

عامر بن ابراهيم بن واقد اصفهانىّ/س

عامر بن ابراهيم بن واقد بن عبد اللّه اصفهانىّ مؤذّن،مولى ابو موسى اشعرىّ،از راويان ثقه طبقۀ نهم،متوفّاى سال 201 يا 202 ه.نسائىّ به روايت وى استناد جسته است.

در اخبار اصبهان آمده:عامر بن ابراهيم،به نزد يعقوب قمّىّ رفت و يك ماه در خانۀ وى ماند تا تمام كتابهاى او را نوشت.

ص:255


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 351،ش 340؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 203،ش 3450؛تهذيب التهذيب، ج 3،ص 469،ش 2626؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 323.
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 2،ق 1،ص 495،ش 2178؛تاريخ بغداد،ج 3،ص 86،ش 1071؛ ميزان الاعتدال،ج 2،ص 334،ش 3975؛لسان الميزان،ج 3،ص 205،ش 926.
3- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 17،ص 204،ش 193. [1]

مشايخ او:يعقوب بن عبد اللّه قمّىّ،مالك بن انس،خطّاب بن جعفر بن ابى مغيره، حمّاد بن سلمه،اسماعيل بن خليفه قاضى اصفهان،مبارك بن فضاله و...

راويان از او:پسرانش:محمّد و ابراهيم،عمرو بن علىّ فلاّس،يونس بن حبيب عجلىّ،اسد بن عاصم،حفص بن عمر مهرقانىّ (1)و... (2)

راوى احاديث شماره:159،160.

عبد الحميد بن ابراهيم حضرمىّ/س

عبد الحميد بن ابراهيم حضرمىّ،ابو تقىّ حمصىّ،از راويان طبقۀ نهم كه«ابن حبّان» وى را در الثقات يادآور شده و«ابن حجر»نوشته است:صدوق إلاّ أنّه ذهبت كتبه فساء حفظه.

مشايخ او:عبد اللّه بن سالم اشعرىّ،سلمة بن كلثوم،عقبة بن معدان،عمرو بن واقد، اسماعيل بن عيّاش.

راويان از او:صفوان بن عمرو صغير،عمران بن بكّار،سليمان بن عبد الحميد بهرانىّ، محمّد بن عوف طائىّ و... (3)

راوى حديث شماره:238.

ص:256


1- -به كسر ميم،سكون هاء،كسر راء و فتح قاف،منسوب به قريه اى در رى(بنگريد به:پاورقى تقريب التهذيب،ج 1،ص 187).
2- -اخبار اصبهان،ج 2،ص 36؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 152،ش 3168؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 386.
3- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 537،ش 4762؛تاريخ الإسلام،ج 15،ص 249،ش 222( [2]وفيات 210- 220 [3] ه.)؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 19،ش 3856؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 386.

عبد الحميد بن عبد الرّحمن حمّانىّ /خ م د ت ق

(1)

عبد الحميد بن عبد الرّحمن حمّانىّ،ابو يحيى كوفىّ،خوارزمىّ الأصل،ملقّب به «بشمين» (2)،از راويان طبقۀ نهم،متوفّاى سال 202 ه.كه«ابن حجر»دربارۀ وى نوشته است:صدوق يخطئ و رمي بالإرجاء.

بخارىّ،مسلم،ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:يزيد بن ابى برده،اعمش،سفيانين،مالك بن مغول،مسعر بن كدام، ابو حنيفه و...

راويان از او:ابو بكر محمّد بن خلف حدّادىّ،ابو كريب،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،سفيان بن وكيع،حسين بن يزيد كوفىّ و... (3)

راوى حديث شماره:100.

عبد الرّحمن بن مهدىّ-ابن مهدىّ/ع

عبد الرّحمن بن مهدىّ بن حسّان بن عبد الرّحمن عنبرىّ،ابو سعيد بصرىّ،از عالمان نامدار و محدّث ثقه،ثبت،حافظ و رجال شناس طبقۀ نهم كه در سال 135 ه.به دنيا آمد و در سال 198 ه.در 63 سالگى از دنيا رفت.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

«ابراهيم بن زياد سبلان» (4)گفته است:«ابن مهدىّ»به من گفت:لو كان لي سلطان

ص:257


1- -به كسر حاء و تشديد ميم(تقريب التهذيب).
2- -به فتح باء و سكون شين و كسر ميم(تقريب التهذيب).
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 399؛الطبقات،ج 1،ص 403،ش 1325؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 542،ش 4784؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 30،ش 3877، [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 469.
4- -به فتح سين و باء(تقريب التهذيب،ج 1،ص 35).

لألقيت من يقول:إنّ القرآن مخلوق،في دجلة بعد أن أضرب عنقه.

«ساجىّ»از«علىّ بن مدينىّ»نقل مى كند:ما رأيت أعلم بالرجال من يحيى القطّان، و لا رأيت أعلم بصواب الحديث و الخطأ من ابن مهديّ (1).

مشايخ او:ايمن بن نابل،هشام دستوائىّ،شعبه،سفيانين،حمّادين،جرير بن حازم، عكرمة بن عمّار،مالك بن انس،مالك بن مغول،وهيب،عمران قطّان،و بسيارى ديگر.

راويان از او:ابن مبارك،احمد،ابن مدينىّ،بندار،عبد الرّحمن بن عمر رسته،ابن وهب،يحيى بن معين،يحيى بن يحيى،ابو خيثمه،پسران ابى شيبه،فلاّس و بسيارى ديگر. (2)

راوى حديث شماره:204.

عبد الرّزّاق صنعانىّ/ع

عبد الرّزّاق بن همّام بن نافع حميرىّ،ابو بكر صنعانىّ،از عالمان ثقه،حافظ،و صاحب تصانيف طبقۀ نهم كه«ابن حجر»نوشته است:اين مصنّف مشهور در پايان عمر، نابينا شد و دچار دگرگونى گشت و شيعه بود.وى در سال 126 ه.به دنيا آمد و در بيست سالگى دنبال فراگيرى دانش رفت.

از«ابن معين»نقل شده كه گفته است:سمعت من عبد الرزّاق كلاما يوما فاستدللت به على تشيّعه،فقلت:إنّ استاذيك الّذين أخذت عنهم كلّهم أصحاب سنّة:معمر،و مالك، و ابن جريج،و سفيان،و الأوزاعيّ-فعمّن أخذت هذا المذهب؟

قال:قدم علينا جعفر بن سليمان الضّبعيّ،فرأيته فاضلا حسن الهدي،فأخذت هذا منه.

از«مخلد شعيرىّ»نقل شده:در نزد عبد الرّزّاق بوديم،مردى،معاويه را ياد كرد،

ص:258


1- -تهذيب التهذيب،ج 9،ص 235: [1]شرح حال يحيى بن سعيد قطّان،ش 7836.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 297؛الطبقات،ج 2،ص 571،ش 1933؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 329،ش 313؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 182،ش 4133؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 499.

عبد الرّزّاق گفت:لا تقذر مجلسنا بذكر ولد أبي سفيان.

او در سال 211 ه.در 85 سالگى چشم از جهان فرو بست،در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش،عمويش:وهب؛معمر،سفيانين،جعفر بن سليمان،اوزاعىّ، مالك،يونس بن سليم صنعانىّ،ايمن بن نابل،عكرمة بن عمّار،ابن جريج،اسماعيل بن عيّاش و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد،احمد بن يوسف سلمىّ،سفيان بن عيينه،وكيع،ابو اسامه، ابو خيثمه،على بن مدينىّ،عمرو بن ناقد،حجّاج بن شاعر،محمّد بن مهران جمّال، ابو مسعود رازى و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث:16،17،19،34،36،93،281 تا 284.

عبد السّلام بن عبد الحميد

عبد السّلام بن عبد الحميد بن سويد،ابو الحسن امام مسجد حرّان،متوفّاى سال 244 ه.كه گويا از راويان طبقۀ نهم باشد.

ديدگاه برخى از عالمان رجالى دربارۀ وى بدين شرح است:«ابن عدىّ»:لا أعلم بحديثه بأسا.«ازدىّ»:تركوه.«ابن حبّان»وى را در الثقات،ياد كرده است.

مشايخ او:زهير بن معاويه،موسى بن اعين،و...

راويان از او:محمّد بن محمّد باغندىّ،ابو عروبه،برادرش:ابو معشر الفضل و... (2)

راوى حديث شماره:249.

ص:259


1- -الطبقات الكبرى،ج 5،ص 548؛الطبقات،ج 2،ص 738،ش 2673؛تهذيب الكمال،ج 11،ص 447،ش 3997؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 364،ش 357؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 608،ش 5041؛ تهذيب التهذيب،ج 5،ص 213،ش 4185؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 505.
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 2،ص 616،ش 5053؛تاريخ الإسلام،ج 18،ص 331،ش 277؛ [2]لسان الميزان،ج 4،ص 13،ش 29.

عبد الصّمد بن عبد الوارث بن سعيد/ع

عبد الصّمد بن عبد الوارث بن سعيد بن ذكوان تميمىّ عنبرىّ،تنّورىّ (1)،ابو سهل بصرىّ،محدّث بصره،از راويان صدوق طبقۀ نهم،متوفّاى پايان سال 206 ه.و آغاز سال 207 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،ابان عطّار،حمّاد بن سلمه،همّام بن يحيى،عكرمة بن عمّار، شعبه،هشام دستوائىّ و...

راويان از او:پسرش:عبد الوارث بن عبد الصّمد؛احمد،ابو خيثمه،هارون حمّال، حجّاج بن شاعر،ابو موسى،بندار،علىّ بن مسلم طوسىّ و... (2)

راوى احاديث:63،66،68،101،121،127،128،132،133،و بى شمارۀ پس از شماره 133،255،280.

عبد الغفّار بن عبد اللّه موصلىّ

عبد الغفّار بن عبد اللّه بن زبير،ابو نصر تمّار موصلىّ،متوفّاى سال 243 ه.كه گويا از راويان طبقۀ نهم باشد.«ابن حبّان»وى را در الثقات،يادآور شده است.

مشايخ او:ابو شهاب حنّاط،معافى بن عمران،علىّ بن مسهر،عبّاس بن فضل مقرى، عبد اللّه بن عطارد طائىّ مغربىّ.

راويان از او:ابو يعلى موصلىّ،ابراهيم بن يوسف هسنجانىّ و... (3)

راوى حديث شماره:173.

ص:260


1- -به فتح تاء و ضمّ نون مشدّد(تقريب التهذيب).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 344،ش 328؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 229،ش 4203؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 507.
3- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 1،ص 54،ش 285؛تاريخ الإسلام،ج 18،ص 334،ش 282، (وفيات 241-250 ه.).

عبد اللّه بن عبد القدّوس/خت ت

عبد اللّه بن عبد القدّوس تميمىّ السّعدىّ،كوفى ساكن رىّ،از راويان طبقۀ نهم كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق رمي بالرّفض،و كان أيضا يخطئ.«ابن عدىّ»گفته است:عامّة ما يرويه في فضائل أهل البيت.از«ابن معين»نقل شده كه دربارۀ او مى گويد:

رافضيّ خبيث.

ترمذى به روايت وى استناد و بخارى استشهاد كرده است.

مشايخ او:جابر جعفىّ،اعمش،عبد الملك بن عمير،ليث بن ابى سليم و...

راويان از او:عبّاد بن يعقوب رواجنىّ،محمّد بن حميد رازىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:164،و تكرار آن در شمارۀ 190.

عبد اللّه بن معاذ-ابن معاذ/ت ق

عبد اللّه بن معاذ بن نشيط صنعانىّ،از راويان طبقۀ نهم،متوفّاى پيش از 190 ه.كه «ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق تحامل عليه عبد الرزّاق.از ابن معين،نقل شده:كان ثقة إلاّ أنّ عبد الرّزّاق يكذّبه.ترمذى و ابن ماجه به روايت وى،استناد كرده اند.

مشايخ او:معمر،يونس بن يزيد.

راويان از او:ابراهيم بن منذر حزامىّ،ابو عبيدة بن فضيل بن عياض،ابو خيثمه،زهير ابن حرب،زبير بن بكّار و... (2)

راوى حديث شماره:283.

ص:261


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 457،ش 4431؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 382،ش 3536؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 430.
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 506،ش 4615؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 496،ش 3727؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 452.

عبد اللّه بن نمير همدانىّ/ع-ابن نمير

(1)

عبد اللّه بن نمير همدانىّ خارفىّ،ابو هشام كوفىّ،از محدّثان ثقه طبقۀ نهم،پدر حافظ بزرگ،محمّد بن عبد اللّه بن نمير«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:ثقة،صاحب حديث، من أهل السّنّة.متولد 115 ه.و متوفّاى 199 ه.در 84 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:موسى جهنىّ،اسماعيل بن ابى خالد،اعمش،يحيى بن سعيد،هشام بن عروه،يزيد بن ابى زياد،عبيد اللّه بن عمر،ثورىّ،ابن ابى ذئب،مالك بن مغول و...

راويان از او:پسرش:محمّد؛احمد بن حنبل،ابن معين،علىّ بن مدينى،ابو خيثمه، يحيى بن يحيى،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،ابو كريب،ابو موسى،ابو مسعود رازىّ و... (2)

راوى احاديث شماره:113،114،223.

عبد اللّه بن وهب مصرىّ/ع

عبد اللّه بن وهب بن مسلم قرشىّ،ابو محمّد مصرىّ الفقيه،از عالمان برجسته،ثقه، حافظ و عابد طبقۀ نهم،متولد 125 ه.و متوفّاى روز يك شنبه 26 شعبان 197 ه.در 72 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

وى در 17 سالگى دنبال فراگيرى علم رفت.از«احمد»نقل شده كه گفته است:كان ابن وهب له عقل و دين و صلاح.

«هارون بن عبد اللّه زهرىّ»گفته است:كان الناس بالمدينة يختلفون في الشيء عن

ص:262


1- -به تصغير(تقريب التهذيب).
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 394؛الطبقات،ج 1،ص 404،ش 1329؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 327،ش 311؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 516،ش 3767؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 457.

مالك فينتظرون قدوم ابن وهب حتّى يسألوه عنه.

«يونس بن عبد الأعلى»مى گويد:منصب قضا به ابن وهب پيشنهاد شد،فجنّن نفسه و لزم بيته،فاطّلع عليه رشدين بن سعد(از راويان طبقۀ هفتم)،و هو يتوضّأ في صحن داره،فقال له:يا أبا محمّد،لم لا تخرج إلى الناس تقضي بينهم بكتاب اللّه و سنّة رسول اللّه؟ فرفع إليه رأسه و قال:إلى هاهنا انتهى عقلك؟!أما علمت أنّ العلماء يحشرون مع الأنبياء، و أنّ القضاة يحشرون مع السلاطين.

مشايخ او:يونس بن يزيد،ابن جريج،مالك،سفيان ثورىّ،سفيان بن عيينه،ليث بن سعد،ابن لهيعه،هشام بن سعد و بسيارى ديگر.

راويان از او:حرملة بن يحيى،پسر برادرش:احمد بن عبد الرّحمن بن وهب، استادش:ليث بن سعد،عبد الرّحمن بن مهدىّ،سعيد بن ابى مريم،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،علىّ بن مدينىّ،يونس بن عبد الأعلى،ربيع بن سليمان مرادىّ،قتيبه و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:14،79،83،86،87.

عبد الملك بن قريب-اصمعىّ بصرىّ/م د ت

عبد الملك بن قريب بن عبد الملك بن علىّ اصمع...ابو سعيد باهلىّ،اصمعىّ،بصرىّ، از راويان صدوق سنّى طبقۀ نهم،متوفّاى 216 ه. (2)نزديك 90 سالگى.

مشايخ او:ابن عون،سليمان تيمىّ،حمّادين،خليل بن احمد،مالك بن انس،معتمر ابن سليمان و...

ص:263


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 518؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 765،ش 2805؛تهذيب الكمال،ج 10،ص 619،ش 3628؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 304،ش 283؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 521،ش 4677؛ تهذيب التهذيب،ج 4،ص 530،ش 3793؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 460.
2- -مؤلّف اخبار اصبهان سال وفات وى را 212 ه.نوشته است.

راويان از او:نصر بن علىّ جهضمىّ،يحيى بن معين،ابو حاتم،ابو قلابه،ابو حاتم سجستانىّ،پسر برادرش:عبد الرّحمن بن عبد اللّه بن قريب،بشر بن موسى اسدىّ و... (1)

راوى حديث شماره:33

عبد الوهّاب بن عطاء خفّاف/عخ م 4

عبد الوهّاب بن عطاء خفّاف،ابو نصر عجلىّ،بصرىّ ساكن بغداد،از راويان صدوق طبقۀ نهم،متوفّاى 204 يا 206 ه.

«ابن حجر»دربارۀ وى نوشته است:صدوق ربّما أخطأ،أنكروا عليه حديثا (2)في العبّاس يقال دلّسه عن ثور.بخارىّ در أفعال العباد و ديگر صاحبان صحاح از او روايت، نقل كرده اند.

مشايخ او:سليمان تيمىّ،حميد الطّويل،خالد الحذّاء،جريرىّ،ابن عون،ابن جريج، مالك،هشام بن حسّان،عبد اللّه بن عمرو...

راويان از او:احمد،حسن بن محمّد بن صبّاح زعفرانىّ،حارث بن ابى اسامه، اسحاق بن منصور كوسج،ابن معين،عمرو بن زراره نيشابورىّ،عبّاس الدّورىّ،يحيى ابن ابى طالب و... (3)

راوى حديث شماره:70.

ص:264


1- -اخبار اصبهان،ج 2،ص 130؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 314،ش 4329؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1، ص 521.
2- -...عن ابن عبّاس،قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:اللّهمّ اغفر للعبّاس و ولده مغفرة ظاهرة و باطنة،لا تغادر ذنبا، اللّهمّ اخلفه في ولده.(ميزان الاعتدال).
3- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 333؛الطبقات،ج 2،ص 853،ش 3217؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 339،ش 321؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 681،ش 5322؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 351،ش 4385؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 528.

عبيد اللّه بن موسى عبسىّ/ع

عبيد اللّه بن موسى بن باذام عبسىّ،كوفىّ،ابو محمّد،از حافظان ثقه،مقرئ و عابد و شيعى طبقۀ نهم،متولد 128 ه.و متوفّاى 213 ه.در 85 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

«ذهبىّ»در تذكرة الحفّاظ نوشته است:وى از عالمان بزرگ شيعه است.و در ميزان الاعتدال مى نويسد:عبيد اللّه بن موسى،شيخ البخاريّ،ثقة في نفسه،لكنّه شيعيّ متحرّق (1)،و كان ذا زهد و عبادة و إتقان.از«ابو مسلم بغدادى»نقل شده:تركه أحمد لتشيّعه (2)،ولى«بخارى»27 حديث از او روايت مى كند.

مشايخ او:هشام بن عروه،اسماعيل بن ابى خالد،اعمش،ثورىّ،ابن جريج، اوزاعىّ،أيمن بن نابل،شيبان،موسى بن عبيده ربذىّ و بسيارى ديگر.

راويان از او:بخارىّ،احمد بن ابراهيم دورقىّ،رازى،احمد بن حنبل،اسحاق، يحيى،عثمان بن ابى شيبه،عبّاس الدّورىّ،دارمىّ،حجّاج بن شاعر،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،سفيان بن عيينه،وكيع بن جرّاح،ابراهيم بن جوزجانىّ،محمّد بن سعد كاتب واقدى و بسيارى ديگر. (3)

راوى احاديث شماره:192،193،196.

ص:265


1- -در پاورقى آن آمده است:منحرف.و در تهذيب الكمال،آمده:كان محترفا شيعيّا.
2- -بنگريد به:تهذيب التهذيب.
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 400؛الطبقات،ج 1،ص 402،ش 1321؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 353،ش 343؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 16،ش 5400؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 411،ش 4477؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 539.

عثمان بن سعيد دارمىّ

عثمان بن سعيد بن خالد سجستانىّ،محدّث هرات،داراى مسند بزرگ،و صاحب تصانيفى در ردّ«جهميّه (1)،متولد سال 200 ه،و متوفّاى ذيحجه 280 ه.

مشايخ او:ابو اليمان بهرانىّ،سعيد بن ابى مريم،سليمان بن حرب و...

راويان از او:ابو عمرو احمد بن محمّد الحميرىّ،محمّد بن يوسف هروىّ،احمد بن محمّد بن عبدوس الطرائفىّ،ابو النّضر محمّد بن محمّد الفقيه و... (2)

راوى حديث شماره:251.

عثمان بن عمر بن فارس/ع

عثمان بن عمر بن فارس عبدىّ بصرىّ،بخارىّ الأصل،از محدّثان ثقه طبقۀ نهم، متوفّاى دوم ربيع الأوّل سال 209 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:ابن ابى ذئب،ابن عون،هشام بن حسّان،يونس بن يزيد ايلىّ،اسامة بن زيد ليثىّ،شعبه،علىّ بن مبارك،صالح بن رستم،مالك بن انس،و...

راويان از او:احمد،اسحاق،ابو خيثمه،عمرو بن علىّ،فلاّس،بندار،ابو موسى،

ص:266


1- -پيروان«ابو محرز جهم بن صفوان»كه جبرى مسلك و در نفى صفات بارى تعالى،با معتزله موافق بوده اند،ازاين رو در پايان روزگار حكومت بنى اميّه،سالم[سلم،مسلم]بن احوز مازنى،وى را در سال 128 ه.ق در مرو كشته است.بنگريد به:شهرستانى،الملل و النحل،ج 1،ص 113؛ [1]الجهميّة؛ أصحاب جهم بن صفوان،و هو من الجبريّة الخالصة ظهرت بدعته بترمذ،و قتله سلم بن أحوز المازني بمرو فى آخر ملك بني اميّة،و وافق المعتزلة في نفي الصّفات الأزليّة،و زاد عليهم بأشياء...و نيز بنگريد به:ابن اثير جزرىّ،الكامل فى التاريخ،ج 5،ص 342.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 621،ش 648؛طبقات الحفّاظ،ص 274،ش 628.

حجّاج بن شاعر،احمد بن منصور الرّمادىّ،ابو غسّان مسمعىّ و... (1)

راوى حديث شماره:18.

علىّ بن جميل

علىّ بن جميل رقّىّ،ابو الحسن متوفّاى سال 247 ه.كه«ابن حبّان»وى را كذّاب، قلمداد مى كند.گويا از راويان طبقۀ نهم است.

مشايخ او:جرير بن عبد الحميد،عيسى بن يونس،وليد بن مسلم.

راويان از او:حسين بن عبد اللّه بن يزيد قطّان،ابو عروبه،فضل بن عبد اللّه بن مخلد. (2)

راوى حديث شماره:250.

علىّ بن حجر سعدىّ مروزىّ/خ م ت س

(3)

علىّ بن حجر بن اياس...السّعدىّ،ابو الحسن مروزىّ،ساكن بغداد و سپس مرو،از محدّثان ثقه و حافظ طبقۀ نهم،متوفّاى سال 244 ه.در حدود 100 سالگى كه در صحيح بخارىّ و مسلم،و سنن ترمذىّ و نسائى به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش،اسماعيل بن عليّه،اسماعيل بن جعفر،جرير،ابن مبارك، دراوردىّ،وليد بن مسلم،علىّ بن مسهر،بقيّه،اسماعيل بن عيّاش،هشام بن بشير و...

راويان از او:بخارىّ،مسلم،ترمذىّ،نسائىّ،ابو بكر بن خزيمه،عبدان بن محمّد

ص:267


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 296؛الطبقات،ج 1،ص 545،ش 1924؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 378،ش 376؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 49،ش 5545؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 504،ش 4640؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 13.
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 3،ص 117،ش 5800؛لسان الميزان،ج 4،ص 209،ش 556؛تاريخ الإسلام،ج 18،ص 354،ش 317. [1]
3- -به ضم حاء و سكون جيم.(تقريب التهذيب).

مروزىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:62،120.

علىّ بن زياد يمامىّ-ابو العلاء بن زياد-عبد اللّه بن زياد/ق

علىّ بن زياد يمامىّ از راويان طبقۀ نهم كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صوابه:

أبو العلاء بن زياد،و اسمه عبد اللّه و از راويان ضعيف است.ولى«ابن ابى حاتم»دربارۀ او جرحى را يادآور نشده و«ابن حبّان»نيز وى را در الثّقات نگاشته است.

در تهذيب التهذيب آمده:عن عكرمة بن عمّار،عن اسحاق بن عبد اللّه بن أبي طلحة، عن انس حديث:«نحن ولد عبد المطّلب سادة أهل الجنّة»الحديث.و عنه سعد بن عبد الحميد.و نيز نوشته است:قلت:هو أبو العلاء عبد اللّه بن زياد،فلعلّه كان في الأصل حدّثنا أبو العلاء بن زياد،فتغيّرت،فصارت عليّ بن زياد و عبد اللّه بن زياد،هذا ذكره البخاريّ. (2)

در سنن ابن ماجه از او روايت نقل شده است.

راوى حديث شماره:32.

علىّ بن عبد العزيز بغوىّ

علىّ بن عبد العزيز بن مرزبان بن سابور،بغوىّ،مجاور مكّه و مصنّف مسند،متوفّاى سال 286 ه.كه مؤلّف تذكرة الحفّاظ وى را از راويان حافظ و صدوق طبقۀ نهم مى داند،و

ص:268


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 450،ش 457؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 659،ش 4840؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 33.
2- -تهذيب الكمال،ج 13،ص 269،ش 4653؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 424،ش 4326(عبد اللّه ابن زياد ابو العلاء)و ج 3،ص 127،ش 5843(علىّ بن زياد يمامىّ)؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 685، ش 4877؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 37.

در ميزان الاعتدال آمده است:ثقة،لكنّه يطلب على التحديث،و يعتذر بأنّه محتاج.

مشايخ او:ابو نعيم،عفّان،مسلم بن ابراهيم،قعنبىّ،علىّ بن جعد و...

راويان از او:پسر برادرش:ابو القاسم بغوىّ،طبرانىّ،علىّ بن محمّد بن مهرويه قزوينىّ،ابو علىّ حامد الرّفّاء و...

راوى دعاى علىّ رضى اللّه عنه:أللّهم ثبّتنا على كلمة العدل و الهدى و الصّواب،و قوام الكتاب،هادين مهديّين،راضين مرضيّين،غير ضالّين و لا مضلّين. (1)

راوى حديث شماره:199.

عمر بن سعد،ابو داود الحفرىّ /م 4

(2)

عمر بن سعد بن عبيد،ابو داود الحفرىّ،كوفىّ،نام جدّش:عبيد،از راويان ثقه و عابد طبقۀ نهم،متوفّاى 203 ه.صاحبان صحاح بجز بخارى به روايت وى استناد كرده اند.

«عجلىّ»گفته است:كان رجلا صالحا،متعبّدا،حافظا لحديثه ثبتا،و كان فقيرا متعفّفا.

مشايخ او:ياسين عجلىّ،ثورىّ،مسعر،مالك بن مغول،حفص بن غياث،يعقوب قمّىّ،ابو الأحوص،شريك،صالح بن حسّان و...

راويان از او:ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،احمد بن حنبل،اسحاق بن راهويه، علىّ مدينىّ،قاسم بن زكريّا بن دينار،و... (3)

راوى احاديث شماره:214،216،219.

ص:269


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 622،ش 649؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 143،ش 5882؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 227،ش 364؛ [1]لسان الميزان،ج 4،ص 241،ش 648؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 721،ش 4915. [2]
2- -به فتح حاء و فاء،منسوب به مكانى است در كوفه(تقريب التهذيب).
3- -تهذيب التهذيب،ج 6،ص 57،ش 5060؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 56.

عمر بن عبد اللّه بن رزين/م د

عمر بن عبد اللّه بن رزين بن محمّد...سلمىّ،ابو العبّاس نيشابورىّ،از راويان صدوق طبقۀ نهم متوفّاى سال 203 ه.«ابن حجر»درباره او نوشته است:صدوق له غرائب.

مشايخ او:برادرش:مبشّر،ابراهيم بن طهمان خراسانىّ،سفيان بن حسين واسطىّ ابو اسحاق و...

راويان از او:احمد بن يوسف سلمىّ،ابو الأزهر،و... (1)

راوى حديث شماره:51.

عمرو بن عاصم كلابىّ/ع

عمرو بن عاصم بن عبيد اللّه بن وازع كلابىّ قيسىّ،ابو عثمان بصرىّ،از محدّثان صدوق طبقۀ نهم،متوفّاى سال 213 ه.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:عمران قطّان،شعبه،جرير بن حازم،همّام بن يحيى،جدّش:عبيد اللّه بن وازع،حمّاد بن سلمه،معتمر بن سليمان و...

راويان از او:بخارىّ،دارمىّ،ابو خيثمه،ابو داود سجزىّ،بندار،ابراهيم جوزجانىّ و... (2)

راوى احاديث شماره:90،266.

ص:270


1- -تهذيب التهذيب،ج 6،ص 74،ش 5087؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 58.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 392،ش 391؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 269،ش 6391؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 167،ش 5223؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 72.

فضل بن دكين،ابو نعيم/ع

فضل بن دكين (1)عمرو بن حمّاد بن زهير،ابو نعيم ملائىّ (2)كوفىّ احول،مشهور به كنيۀ «ابو نعيم»،از محدّثان ثقۀ ثبت طبقۀ نهم و از استادان بخارىّ،متولّد 130 ه.و متوفّاى 218 يا 219 ه.در 88 يا 89 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استدلال شده است.

در ميزان الاعتدال آمده است:فضل بن دكين،ابو نعيم،حافظ حجّة إلاّ أنّه يتشيّع من غير غلوّ و لا سبّ.

«ابن جنيد ختّلى گويد:از«ابن معين»شنيدم كه مى گفت:كان أبو نعيم إذ ذكر إنسانا فقال هو جيّد و أثنى عليه،فهو شيعيّ،و إذا قال:فلان كان مرجئا،فأعلم أنه صاحب سنّة لأباس به.

قلت:هذا قول دالّ على أنّ يحيى كان يميل إلى الإرجاء،و هو خير من القدر بكثير.

در تهذيب التهذيب آمده است:«خطيب»در تاريخ خود،گفته است:كان أبو نعيم مزّاحا ذا دعابة،مع تديّنه و ثقته و أمانته.

«ابو عوف الدّورىّ»از«ابو نعيم»نقل كرده است كه:قال لي سفيان مرّة و سألته عن شيء،فقال لي:أنت لا تبصر النّجوم بالنّهار،فقلت:و أنت لا تبصرها كلّها باللّيل،فضحك.

مشايخ او:فطر بن خليفه،اعمش،ايمن بن نابل،يونس بن ابى اسحاق،ثورىّ،مالك ابن مغول،مالك بن انس،ابن ابى ذئب،هشام دستوائىّ،همّام بن يحيى،اسرائيل،مسعر ابن كدام،ابو خيثمه،زهير بن معاويه،شيبان نحوىّ،ابن عيينه و بسيارى ديگر.

راويان از او:بخارىّ،ابو بكر بن ابى شيبه،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،احمد بن حنبل، علىّ بن عبد العزيز بغوىّ،ابو خيثمه،عبّاس الدّورىّ،محمّد بن اسماعيل بن عليّه،عثمان

ص:271


1- -«دكين»لقب پدرش عمرو بن حمّاد است(تقريب التهذيب).
2- -به ضم ميم(تقريب التهذيب).

ابن ابى شيبه،يحيى بن معين و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:141 تا 143،195،199،201،217،220،221،222،223،225 تا 228.

كثير بن يحيى بن كثير

كثير بن يحيى بن كثير،ابو مالك حنفىّ بصرىّ،از اصحاب بصرى،متوفّاى سال 232 ه.از راويان صدوق كه در ميزان الاعتدال دربارۀ او نوشته است:شيعيّ،نهى عبّاس الغبريّ النّاس عن الأخذ عنه،گويا از راويان طبقۀ نهم باشد.

مشايخ او:ابو عوانه،سفيان بن عيينه،ثابت بن يزيد احول،مطر بن عبد الرّحمن و...

راويان از او:عبد اللّه بن احمد بن حنبل در زيادات المسند،ابراهيم بن هاشم بغوىّ، عبيد اللّه بن نعمان منقرىّ،هشام بن علىّ السّدوسىّ،ابو حاتم رازىّ،ابو زرعه،و...

در ميزان الاعتدال،از وى نقل شده است:عن ابى عوانه،عن خالد الحذّاء،عن عبد الرّحمن بن ابى بكرة عن أبيه،سمعت عليّا يقول:«ولي أبو بكر و كنت أحقّ النّاس بالخلافة»

قلت:هذا موضوع على أبي عوانة،و لم أعرف من حدّث به عن كثير. (2)

راوى حديث شماره:37

ص:272


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 400؛الطبقات،ج 1،ص 403،ش 1324؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 372،ش 369؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 350،ش 6720؛تهذيب التهذيب،ج 6،صص 397 تا 402،ش 5589؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 110.
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 2،ص 158،ش 885؛تهذيب الكمال،ج 15،ص 387،ش 5552؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 410،ش 6952؛تاريخ الإسلام،ج 17،ص 304،ش 331؛لسان الميزان،ج 4،ص 484،ش 1534.

مبشّر بن عبد اللّه/س

مبشّر بن عبد اللّه بن رزين (1)سلمىّ،ابو بكر شمندرىّ نيشابورىّ،برادر بزرگ تر عمر،و مسعود،فرزندان عبد اللّه بن رزين،از راويان ثقه طبقۀ نهم،متوفّاى سال 189 ه.كه «نسائى»به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:ابراهيم بن طهمان،ابو الأشهب جعفر بن حارث نخعىّ،حجّاج بن ارطاة، سفيان بن حسين واسطىّ،سفيان ثورىّ،محمّد بن اسحاق بن يسار،هارون بن موسى نحوىّ.

راويان از او:بشر بن حكم عبدىّ،نوادۀ پسرى برادرش:حسين بن منصور بن جعفر سلمىّ،برادرش:عمر بن عبد اللّه بن رزين سلمىّ نيشابورى. (2)

راوى حديث شماره:51.

محمّد بن ابراهيم بن ابى عدىّ-ابن ابى عدىّ/ع

محمّد بن ابراهيم بن ابى عدىّ كه گاهى منسوب به جدش مى شود،ابو عمرو بصرىّ، از راويان ثقه و حافظ طبقۀ نهم،متوفّاى 194 ه.در الطبقات آمده:محمّد بن ابى عدىّ،و نام ابى عدىّ،ابراهيم است.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:داود بن ابى هند،عوف اعرابىّ،سليمان تيمىّ،حميد الطّويل،ابن عون، شعبه،هشام بن حسّان،هشام دستوائىّ،خالد الحذّاء و...

راويان از او:احمد بن حنبل،بندار،يحيى بن معين،پسران ابى شيبه،قتيبة بن سعيد،

ص:273


1- -به فتح راء و كسر زاء.(بنگريد به:تقريب التهذيب).
2- -الجرح و التعديل،ج 4،ق 1،ص 344،ش 1575؛تهذيب الكمال،ج 17،ص 432،ش 6359؛تاريخ الإسلام،ج 12،ص 353،ش 303؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 8،ص 35،ش 6729؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2، ص 228،ش 905.

ابو غسّان مسمعىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:109،126.

محمّد بن ثور صنعانىّ-ابن ثور/د س

محمّد بن ثور صنعانىّ،ابو عبد اللّه عابد،از راويان ثقه طبقۀ نهم،متوفّاى سال 190 ه.

در سنن ابو داود و نسائىّ به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:معمر،ابن جريج،عوف اعرابىّ،يحيى بن علاء رازىّ.

راويان از او:پسرش:عبد الجبّار،عبد الرزّاق،فضيل بن عياض،زيد بن مبارك،نعيم ابن حمّاد مروزىّ،و... (2)

راوى احاديث شماره:281،283.

محمّد بن جعفر هذلىّ بصرىّ-غندر /ع

(3)

محمّد بن جعفر،مدنىّ،بصرىّ،ابو عبد اللّه،معروف به«غندر»از راويان طبقه نهم،كه «ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:ثقة،صحيح الكتاب إلاّ أنّ فيه غفلة.متوفّاى سال 193 يا 194 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

در تهذيب التهذيب از«يحيى بن معين»نقل شده است:اشترى غندر سمكا و قال لأهله:أصلحوه،و نام؛فأكلوا السّمك و لطّخوا يده،فلمّا انتبه قال:هاتوا السّمك،فقالوا:قد أكلت،قال:لا،قالوا:فشمّ يدك،ففعل،فقال:صدقتم ولكنّي ما شبعت.

ص:274


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 292؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 544،ش 1918؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 324،ش 305؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 12،ش 5898؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 141.
2- -الطبقات،ج 2،ص 739،ش 2671؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 79،ش 5988؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 149.
3- -به ضمّ غين،سكون نون و فتح دال.

ولى در ميزان الاعتدال آمده كه«غندر»داستان ماهى را انكار كرد و گفت:أما كان يدلّنى بطني.

مشايخ او:شعبه،عوف اعرابىّ،معمر بن راشد،حسين المعلّم،ابن جريج،هشام بن حسّان،ثورىّ،ابن عيينه و...

راويان از او:احمد بن حنبل،بندار،علىّ بن مدينىّ،اسحاق بن راهويه،يحيى بن معين،ابو خيثمه،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،محمّد بن أبان و... (1)

راوى احاديث شماره:39،91،104.

محمّد بن حمّاد طهرانىّ /ق

(2)

محمّد بن حمّاد طهرانىّ،ابو عبد اللّه رازىّ،عبد صالح،ساكن عسقلان،از محدّثان ثقه و حافظ طبقۀ نهم،متوفّاى ربيع الآخر سال 271 ه.در عسقلان،در سنّ بيش از 80 سالگى.ابن ماجه به روايت وى استناد جسته است.«ابن ابى حاتم»گفته است:با پدرم از او در«رىّ»،«بغداد»و«اسكندريّه»حديث شنيدم،او صدوق و ثقه است.

«محمّد بن يعقوب فرجىّ»مى گفت:من أراد أن ينظر إلى أحمد بن حنبل و إسحاق و تلك الطبقة،فلينظر إلى ابن الطّهرانيّ.

مشايخ او:عبد الرزّاق بن همّام،عبيد اللّه بن موسى،يعلى بن عبيد،ابو علىّ حنفىّ، ابو عاصم النّبيل ضحّاك بن مخلد،عفّان،اسماعيل بن عبد الكريم صنعانىّ،مكّىّ بن

ص:275


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 296؛الطبقات،ج 1،ص 544،ش 1920؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 300،ش 281؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 502،ش 7324؛تهذيب التهذيب،ج 7،صص 87 تا 89، ش 6000؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 151.
2- -به كسر طاء و سكون هاء(تقريب التهذيب)و در پاورقى آن آمده:الطهرانىّ:ينسب إلى طهران:قرية على باب اصبهان،كما في اللّباب.در پاورقى ميزان الاعتدال آمده:الضبط في خ،و اللّباب،و التقريب، و في س:الظهرانى،بالظاء(ميزان الاعتدال،ج 1،ص 560).

ابراهيم و...

راويان از او:ابن ماجه در سنن،ابو اسحاق ابراهيم بن محمّد بن ابى ثابت،عبد الرّحمن بن ابى حاتم،ابن ابى الدّنيا،ابو علىّ اسماعيل بن حسن عسقلانىّ و... (1)

راوى حديث شماره:220.

محمّد بن خازم،ابو معاويه ضرير/ع

محمّد بن خازم تميمىّ سعدىّ،ابو معاويه ضرير كوفىّ كه در كودكى(4 يا 8 سالگى) نابينا شد.از محدّثان ثقه،حافظ و ثبت طبقۀ نهم،متوفّاى 195 ه.در 82 سالگى و صاحبان صحاح شش گانه از او روايت نقل كرده اند.

وى مرمىّ به ارجاء است و حتّى«آجرىّ»از«ابو داود»نقل كرده كه رئيس مذهب مرجئه در كوفه بود.

«ابن حبّان»در الثقات نوشته است:كان حافظا متقنا ولكنّه كان مرجئا خبيثا.در ميزان الاعتدال آمده است:و قد اشتهر عنه الغلوّ أي التشيّع.

مشايخ او:اعمش،داود بن ابى هند،هشام بن عروه،ليث بن ابى سالم،ابو اسحاق شيبانى،اسماعيل بن ابى خالد،عاصم الأحول،حجّاج بن ارطاة،مالك بن مغول،هشام ابن حسّان و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد بن حنبل،ابن معين،ابو خيثمه،ابن جريج،يحيى القطّان،ابو الوليد طيالسىّ،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،علىّ بن عبد اللّه مدينىّ،يحيى بن نيشابورىّ، ابو كريب،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،قتيبة بن سعيد و بسيارى ديگر. (2)

ص:276


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 610،ش 635؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 527،ش 7443؛تاريخ الإسلام،ج 20،ص 442،ش 554؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 7،ص 115،ش 6044؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 155.
2- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 392؛ [3]الطبقات،ج 1،ص 399،ش 1304؛ [4]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص-

راوى احاديث شماره:80،99،113،122،124،125.

محمّد بن غالب تمتام

ابو جعفر محمّد بن غالب بن حرب ضبّىّ بصرىّ تمّار،ساكن بغداد كه«ذهبى»وى را از اصحاب شعبه و ثورىّ،و از حافظان طبقۀ نهم،متولّد سال 193 ه.متوفاى رمضان سال 283 ه.معرفى كرده،و«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده است.

مشايخ او:ابو نعيم فضل بن دكين،مسلم بن ابراهيم،عفّان بن مسلم،عبد اللّه بن مسلمه قعنبىّ،عبد الصّمد بن نعمان،ابو حذيفه.

راويان از او:ابو جعفر بن البخترىّ،اسماعيل صفّار،عثمان بن السّمّاك،ابو سهل بن زياد قطّان،ابو بكر شافعىّ و... (1)

راوى حديث شماره:253.

محمّد بن فضيل بن غزوان /ع

(2)

محمّد بن فضيل بن غزوان بن جرير ضبّىّ،ابو عبد الرّحمن كوفىّ،از محدّثان صدوق، عارف و مرمىّ به تشيّع طبقۀ نهم،متوفّاى 195 ه.كه صاحب چندين كتاب است و در صحاح شش گانه از او روايت نقل شده است.

ديدگاه برخى از عالمان رجالى دربارۀ او بدين گونه است:

ص:277


1- -تاريخ بغداد،ج 3،ص 143؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 615،ش 642؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 283،ش 491؛لسان الميزان،ج 5،ص 337،ش 1115؛طبقات الحفّاظ،ص 270،ش 619؛و نيز بنگريد:الجرح و التعديل،الثّقات،تاريخ جرجان و...
2- -به فتح غين و سكون زاء(تقريب التهذيب).

«ابن معين»:وى ثقه است.«احمد»:حسن الحديث شيعيّ.«ابن حبّان»در الثقات:كان يغلو في التشيّع.«ابو داود»:كان شيعيّا محترفا.«علىّ بن مدينيّ»:كان ثقة،ثبتا في الحديث.

مشايخ او:پدرش،اسماعيل بن ابى خالد،عاصم احول،ابو اسحاق شيبانىّ،هشام ابن عروه،يحيى بن سعيد انصارىّ،اعمش،ابو حيّان تيمىّ و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد بن حنبل،اسحاق بن راهويه،ثورىّ،ابو خيثمه،قتيبه،ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،ابو كريب،ابو هشام رفاعىّ،واصل بن عبد الأعلى،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،حسن بن عرفه و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:206،224.

مسلم بن حجّاج نيشابورىّ/ت

مسلم بن حجّاج بن مسلم قشيرىّ،ابو الحسين نيشابورىّ،محدّث ثقه،حافظ، صاحب تصانيفى چون صحيح مسلم،متولد 206 ه.و متوفّاى 261 ه.كه در تذكرة الحفّاظ وى را در طبقۀ نهم يادآور شده و ترمذىّ به روايت وى استناد جسته است.

مشايخ او:يحيى بن يحيى نيشابورىّ،قعنبىّ،احمد بن يونس يربوعىّ،اسماعيل بن ابى اويس،سعيد بن منصور،احمد بن حنبل،شيبان بن فرّوخ و بسيارى ديگر.

راويان از او:ابو عوانه اسفرائنىّ،ترمذىّ،ابراهيم بن ابى طالب،ابن خزيمه،محمّد ابن مخلد عطّار،ابو محمّد بن ابى حاتم رازىّ و... (2)

راوى احاديث شماره:14،15،40 تا 42،54،62،63،120،121،188،261.

ص:278


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 17،ص 155؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 315،ش 294؛ميزان الاعتدال، ج 4،ص 9،ش 8062؛تاريخ الإسلام،ج 13،ص 164،ش 83؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 7،ص 380،ش 6480؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 200.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 588،ش 613؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 150،ش 6894؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 245.

معاذ بن هشام دستوائىّ /ع

(1)

معاذ بن هشام بن ابى عبد اللّه سنبر دستوائىّ بصرىّ،ساكن يمن،از محدّثان صدوق طبقۀ نهم،متوفّاى سال 200 ه.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش:هشام دستوائىّ،ابن عون،شعبه،اشعث بن عبد الملك،يحيى بن علاء رازىّ و...

راويان از او:ابو غسّان مسمعىّ،احمد،اسحاق،ابن مدينىّ،ابن معين،بندار،فلاّس، عفّان،ابو خيثمه،ابو قدامه سرخسىّ و... (2)

راوى احاديث شماره:188،254.

معاوية بن هشام قصّار/بخ م 4

معاوية بن هشام قصّار ازدىّ،ابو الحسن كوفىّ،مولى بنى اسد،از راويان طبقۀ نهم كه «ابن حجر»نوشته است:صدوق له أوهام.متوفّاى 204 ه.مسلم،ابو داود،ترمذىّ، نسائىّ و ابن ماجه و نيز بخارىّ در الأدب المفرد از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:علىّ بن صالح،سفيان ثورىّ،شيبان نحوىّ،مالك بن انس،هشام بن سعد،حمزة بن حبيب الزّيّات،شريك و...

راويان از او:ابو بكر و عثمان پسران ابى شيبه،احمد،اسحاق،ابو كريب،و... (3)

راوى حديث شماره:205.

ص:279


1- -به فتح دال و سكون سين و فتح تاء(تقريب التهذيب در ضمن نام هشام).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 325،ش 307؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 133،8615؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 230،ش 7020؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 257.
3- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 138،ش 8634؛لسان الميزان،ج 6،ص 723،ش 4876؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 252،ش 7049؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 261.

معتمر بن سليمان تيمىّ/ع

معتمر بن سليمان بن طرخان تيمىّ،ابو محمّد بصرىّ،ملقّب به الطّفيل،محدّث بصره از راويان ثقه طبقه نهم،متولد 106 ه.و متوفّاى سال 187 ه.در 81 سالگى.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:پدرش،عبد الملك بن عمير،منصور بن معتمر،ايّوب سختيانىّ،داود بن ابى هند،اسماعيل بن ابى خالد،خالد الحذّاء،ايمن بن نابل،هشام بن حسّان و...

راويان از او:احمد بن حنبل،اسحاق،خليفة بن خيّاط،ابن مبارك،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،قعنبىّ،ابو كريب و... (1)

راوى احاديث شماره:78،84.

موسى بن اسماعيل منقرىّ ،ابو سلمه تبوذكىّ /ع

(2)3

موسى بن اسماعيل منقرىّ،ابو سلمه تبوذكىّ بصرىّ،مشهور به نام و كنيه،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ نهم،متوفّاى ماه رجب سال 223 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد كرده اند.

در ميزان الاعتدال آمده:تكلّموا فيه بأنّه ثقة ثبت يا رافضيّ.«ابن حجر»نوشته است:

و لا التفات إلى قول ابن خراش:تكلّم الناس فيه.

ص:280


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 290؛الطبقات،ج 1،ص 541،ش 1903؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 266،ش 351؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 142،ش 8648؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 263،ش 7063؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 263.
2- 2 و 3) -«منقرىّ»،به كسر ميم،و سكون نون و فتح قاف.«تبوذكىّ»،به فتح تاء،ضم باء سكون واو و فتح ذال.درباره نام گذارى او به«تبوذكىّ»در«تذكرة الحفّاظ»آمده:چون خانه اى در تبوذك،خريده بود و يا قومى از تبوذك بر خانۀ او وارد شده بودند.در الطّبقات آمده:هو رجل من أهل رام هرمز،من قرية يقال لها:تبوذك فنسب إليها فقيل:تبوذكىّ.

مشايخ او:وهيب بن خالد،شعبه،حمّاد بن سلمه،جرير بن حازم،يزيد بن ابى ابراهيم تسترىّ،ابان عطّار،همّام بن يحيى،عبد الوارث بن سعيد،ابو عوانه و بسيارى ديگر.

راويان از او:ابو داود،ابو حاتم،ذهلىّ،بخارىّ،يحيى بن معين،احمد بن ابى خيثمه، ابو زرعه،ابو الأحوص عكبرى،محمّد بن غالب تمتام و... (1)

راوى حديث شماره:44.

موسى بن داود ضبّىّ/م د س ق

موسى بن داود ضبّىّ،ابو عبد اللّه طرسوسىّ خلقانىّ (2)،كوفىّ الأصل،ساكن بغداد، قاضى طرسوس،و مصنّف،از راويان صدوق،فقيه و زاهد طبقۀ نهم،متوفّاى سال 217 ه.«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق،فقيه،زاهد،له أوهام.مسلم،ابو داود، نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد نموده اند.

«ابن سعد»نوشته است:وى عهده دار منصب قضا در طرسوس بود تا در همانجا درگذشت.

مشايخ او:شعبه،سفيان،جرير بن حازم،مالك،ليث،ابو الأحوص،يزيد بن ابراهيم تسترىّ،حمّاد بن سلمه و...

راويان از او:احمد بن حنبل،ذهلىّ،عبّاس الدّورىّ،بشر بن موسى،علىّ بن مدينىّ، حجّاج بن شاعر،ابو موسى،ابو الأحوص عكبرىّ،عيسى بن يونس طرسوسىّ و... (3)

راوى حديث شماره:55.

ص:281


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 306؛الطبقات،ج 2،ص 575،ش 1952؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 394،ش 395؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 200،ش 8847؛لسان الميزان،ج 6،ص 733،ش 4955؛ تهذيب التهذيب،ج 8،ص 387،ش 7224؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 280.
2- -به ضم خاء و سكون لام(تقريب التهذيب).
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 378،ش 375؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 204،ش 8860؛تهذيب التهذيب، ج 8،ص 396،ش 7241؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 282.

موسى بن محمّد بلقاوىّ

موسى بن محمّد بن عطاء بن طاهر بلقاوىّ مقدسىّ،كه گويا از راويان طبقۀ نهم باشد، ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ وى بدين شرح است:«نسائى»مى گويد:ليس بثقة.«ابو زرعه»او را رمى به كذب مى كند.و«دارقطنىّ»مى گويد:متروك.

مشايخ او:مالك،شريك،عطّاف بن خالد،ابو المليح،وليد بن محمّد الموقّرىّ،حجر ابن حارث،هيثم بن حميد.

راويان از او:ربيع بن محمّد لاذقىّ،احمد بن خليد حلبىّ،بكر بن سهل الدّمياطىّ، عثمان بن سعيد دارمىّ،ابو الأحوص عكبرىّ (1)و...

راوى حديث شماره:75.

نضر بن شميل مازنىّ/ع

نضر بن شميل بن...مازن بن عمرو بن تميم،ابو الحسن نحوىّ بصرىّ،ساكن مرو،از عالمان در نحو و حديث و از راويان ثقه و ثبت طبقۀ نهم كه در سال 122 ه.در مرو به دنيا آمد و در سال 204 ه.در 82 سالگى از دنيا رفت.

آن گونه كه در تذكرة الحفّاظ آمده در 5 يا 6 سالگى با پدرش در فتنۀ خروج ابو مسلم (سال 128 ه.)از مرو خارج و در بصره ساكن شد.

او با منصب قضا به مرو برگشت و نخستين شخصى است كه احكام اسلامى را در مرو و خراسان رواج داد،وى داراى كتابهاى زيادى است.صاحبان صحاح به روايت وى استناد جسته اند.

ص:282


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 4،ق 1،ص 161،ش 715؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 219،ش 8915؛تاريخ الإسلام،ج 16،ص 419،ش 440؛( [1]وفيات 221-230 [2] ه.)؛لسان الميزان،ج 6،ص 127،ش 442.

مشايخ او:هشام بن عروه،حميد الطّويل،اسماعيل بن ابى خالد بن عون،هشام بن حسّان،ابن جريج،شعبه،حمّاد بن سلمه،خليل بن احمد نحوىّ،يونس بن ابى اسحاق و...

راويان از او:سعيد بن مسعود مروزىّ،اسحاق بن راهويه،يحيى بن يحيى نيشابورىّ،يحيى بن معين،علىّ بن مدينىّ،احمد بن سعيد دارمىّ ابو قدامه سرخسىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:112.

وكيع بن جرّاح/ع

وكيع بن جرّاح بن مليح رؤاسىّ،ابو سفيان كوفىّ،محدّث عراق،از راويان ثقه،حافظ برجسته و عابد طبقۀ نهم،كه در روز عاشوراى سال 197 ه.در بازگشت از سفر حج در 70 سالگى درگذشت.صاحبان صحاح به روايت وى استناد جسته اند.

گفته شده كه وى نيشابورىّ الأصل بوده و نيز به روايتى متولد يكى از آباديهاى اصفهان است (2).

«هارون الرشيد»از او خواست عهده دار منصب قضا در كوفه شود،ولى او نپذيرفت.

از«احمد بن حنبل»پرسيده شد،در نزد تو وكيع محبوب تر است يا يحيى بن سعيد؟ پاسخ داد:وكيع.براى اينكه وكيع با«حفص بن غياث»دوست بود،و همين كه حفص، قاضى شد،وكيع از او كناره گرفت،ولى يحيى بن سعيد كه با«معاذ بن معاذ»دوست بوده پس از قاضى شدن معاذ،از او كناره نگرفت.

درباره وى نقل شده كه:يصوم الدّهر،و يختم القرآن كلّ ليلة.«يحيى بن معين»گفته است:وكيع في زمانه كالأوزاعيّ في زمانه.

ص:283


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 373؛الطبقات،ج 2،ص 837،ش 3145؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 314،ش 293؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 258،ش 9067؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 502،ش 7414؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 301.
2- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 19،ص 391،ش 7289.

«ذهبى»در ميزان الاعتدال از«ابن مدينىّ»نقل مى كند:وكيع كان فيه تشيّع قليل.در تهذيب التهذيب از«ابن معين»نقل شده است:رأيت عند مروان بن معاوية لوحا مكتوب فيه أسماء شيوخ فلان كذا و فلان كذا،و وكيع رافضيّ.

«سعيد بن منصور»گفت:قدم وكيع مكّة و كان سمينا فقال له الفضيل بن عياض:ما هذا السّمن و أنت راهب العراق؟!قال:هذا من فرحي بالإسلام،فأفحمه.

مشايخ او:پدرش،هشام بن عروه،اعمش،اسماعيل بن ابى خالد،ابن عون،ابن جريج،سفيان ثورىّ،اوزاعىّ،جعفر بن برقان،شعبه،فضيل بن غزوان،مالك بن مغول، ابن ابى ذئب،هشام دستوائىّ،حمّاد بن سلمه،فضيل بن مرزوق،سعيد بن عبد العزيز تنوخىّ و بسيارى ديگر.

راويان از او:احمد،ابن مدينىّ،ابن مبارك،يحيى بن معين،پسران ابى شيبه، ابو كريب،عبد الرّحمن بن مهدىّ،ابو خيثمه،حميدىّ،قعنبىّ،يحيى بن يحيى نيشابورىّ و بسيارى ديگر. (1)

راوى حديث شماره:38.

وهب بن جرير/ع

وهب بن جرير بن حازم بن زيد-ابو العبّاس (2)ازدىّ بصرىّ،از محدّثان و راويان ثقه طبقۀ نهم،متوفّاى 206 ه.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش،هشام دستوائىّ،هشام بن حسّان،عكرمة بن عمّار،ابن عون،قرّة ابن خالد،شعبه،حمّاد بن زيد و...

ص:284


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 394؛الطبقات،ج 1،ص 400،ش 1308؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 306،ش 284؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 335،ش 9356؛تهذيب التهذيب،ج 9،صص 139 تا 145؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 331.
2- -در«تقريب التهذيب»آمده:ابو عبد اللّه.

راويان از او:احمد بن حنبل،اسحاق بن راهويه،علىّ مدينىّ،ابو خيثمه،يحيى بن معين،محمد بن رافع،ابو قدامه سرخسىّ،نصر بن علىّ جهضمىّ،بندار و... (1)

راوى احاديث شماره:256،259.

هارون بن مغيره بجلىّ /د ت

(2)

هارون بن مغيرة بن حكيم بجلىّ،ابو حمزه مروزىّ يا رازىّ،از راويان ثقه طبقۀ نهم، «آجرىّ»از«ابو داود»نقل مى كند:ليس به بأس،هو من الشّيعة.

مشايخ او:عمرو بن ابى قيس ملائىّ،عنبسة بن سعيد قاضى رىّ،حجّاج بن ارطاة، ثورىّ و...

راويان از او:پسرش:ابراهيم؛محمّد بن حميد رازىّ،ابن مبارك،يحيى بن معين و... (3)

راوى احاديث شماره:198،232.

هاشم بن قاسم ليثىّ،ابو النّضر/ع

هاشم بن قاسم بن مسلم بن مقسم ليثىّ،ابو النّضر بغدادىّ،خراسانىّ الأصل،ملقّب به قيصر،محدّث بغداد،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ نهم،متولد 134 ه.و متوفّاى ماه ذيقعده سال 207 ه.در 73 سالگى.صاحبان صحاح به روايت وى استناد جسته اند.

«احمد بن حنبل»گفته است:كان من الآمرين بالمعروف و النّاهين عن المنكر.و

ص:285


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 298؛الطبقات،ج 2،ص 572،ش 1936؛تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 336،ش 318؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 350،ش 9424؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 177،ش 7753؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 338.
2- -به فتح باء و جيم(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 287،ش 9173؛لسان الميزان،ج 6،ص 747،ش 5079؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 14،ش 7523؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 313.

«عجلىّ»گفته است:مردم بغداد به او افتخار مى كردند.

مشايخ او:ابن ابى ذئب،شعبه،عكرمة بن عمّار،حريز بن عثمان،زهير بن معاويه، سفيان،ليث و...

راويان از او:پسر يا نوه اش:ابو بكر بن ابى النّضر،احمد بن حنبل،اسحاق بن راهويه، علىّ بن مدينىّ،يحيى بن معين،عبّاس الدّورىّ،ابو بكر بن ابى شيبه،ابو خيثمه،حجّاج بن شاعر،ابو مسعود رازىّ،حارث بن ابى اسامه و... (1)

راوى احاديث شماره:2،26،105،108.

هدبة بن خالد/خ م د

(2)

هدبة بن خالد بن اسود بن...قيسىّ ثوبانىّ،ابو خالد بصرىّ،ملقّب به هدّاب 3(هدّاب ابن خالد)،محدّث بصره،از راويان ثقه و عابد طبقۀ نهم،متوفّاى 235 تا 239 ه.كه بخارىّ،مسلم،ابو داود در صحيح و سنن از او روايت نقل كرده اند.

وى در هنگام وفات«شعبه»حضور داشت و بر جنازۀ او نماز خواند.

«عبدان اهوازىّ»گفته است:به خاطر طولانى بودن نماز هدبه،پشت سر او نماز نمى خوانديم.در سجود نماز،سى و چند بار،ذكر تسبيح داشت.

مشايخ او:حمّادين،جرير بن خازم،ابان بن يزيد عطّار،برادرش:اميّة بن خالد، همّام بن يحيى و...

راويان از او:مسلم،بخارىّ،ابو داود،ابو حاتم،حارث بن ابى اسامه،بزّار،عبدان

ص:286


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 335؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 854،ش 3220؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 359،ش 350؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 290،ش 9188؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 21،ش 7536؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 314.
2- 2 و 3) -«هدبه»به ضمّ هاء و سكون دال،«هدّاب»به فتح هاء و تشديد دال(تقريب التهذيب).

اهوازىّ،بغوىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:41 و پس از شمارۀ 46.

هوذة بن خليفه/ق

هوذة بن خليفة بن عبد اللّه بن عبد الرّحمن بن ابى بكره ثقفىّ،بكراوىّ،ابو الأشهب بصرىّ،اصمّ،ساكن بغداد،از راويان صدوق طبقۀ نهم،متوفّاى 216 ه.در بيش از 90 سالگى.در سنن ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:عوف اعرابىّ،سليمان تيمىّ،عبد اللّه بن عون،ابن جريج،هشام بن حسّان،يونس بن عبيد،ابو حنيفه و...

راويان از او:پسرش:عبد الملك؛بشر بن موسى،حارث بن ابى اسامه،احمد بن حنبل،ابو بكر بن ابى شيبه،ابن سعد،يعقوب بن ابراهيم دورقىّ،ابو حاتم،عبّاس الدّورىّ و... (2)

راوى احاديث شماره:109،111.

يحيى بن سعيد بن فرّوخ -يحيى قطّان/ع

(3)

يحيى بن سعيد بن فرّوخ قطّان تميمىّ،ابو سعيد بصرىّ،محدّث زمان خويش،از عالمان برجسته و راوى ثقه،متقن و حافظ طبقۀ نهم،متولد 120 ه.و متوفّاى سال

ص:287


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 301؛الطبقات،ج 2،ص 577،ش 1964؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 465،ش 476؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 294،ش 9212؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 28،ش 7549؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 315.
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 4،ص 311،ش 9257؛تاريخ الإسلام،ج 15،ص 433،ش 435 (وفيات 211-220 ه.)؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 83،ش 7607؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 322. [3]تهذيب التهذيب،ج 9،ص 83،ش 7607؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 322.
3- -به فتح فاء و ضمّ راء مشدّد و سكون واو(تقريب التهذيب).

198 ه.در 78 سالگى.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استدلال كرده اند.

«اسحاق بن ابراهيم بن حبيب الشّهيدىّ»گفته است:كنت أرى يحيى القطّان يصلّي العصر،ثمّ يستند إلى أصل منارة مسجده،فيقف بين يديه عليّ بن المدينيّ و أحمد بن حنبل، و يحيى بن معين،و الشاذكونيّ،و عمرو بن عليّ،يسألونه عن الحديث و هم قيام هيبة له.

نوۀ او:«احمد بن محمّد بن يحيى»مى گويد:لم يكن جدّي يمزح و لا يضحك إلاّ تبسّما.

«ساجىّ»از«علىّ بن مدينىّ»نقل مى كند:ما رأيت أعلم بالرّجال من يحيى القطّان، و لا رأيت أعلم بصواب الحديث و الخطأ من ابن مهديّ.

«ابن معين»گفته است:يحيى قطّان،20 سال،هر شب ختم قرآن داشت.

«محمّد بن ابى صفوان»مى گويد:كانت نفقة يحيى القطّان من غلّته حنطة و شعير و تمر.

«ابو قدامه سرخسىّ»گويد:از يحيى بن سعيد شنيدم،مى گفت:كلّ من أدركت يقولون:الإيمان قول و عمل و...

مشايخ او:عوف اعرابىّ،سفيان ثورىّ،سفيان بن عيينه،جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسين،سليمان تميمىّ،حميد الطّويل،هشام بن عروه،يحيى بن سعيد انصارىّ، اعمش،عكرمة بن عمّار،ابن جريج،اوزاعىّ،مالك،شعبه و بسيارى ديگر.

راويان از او:پسرش:محمّد بن يحيى بن سعيد،نوه اش:احمد بن محمّد؛مسدّد، احمد،ابو خيثمه،علىّ بن مدينىّ،يحيى بن معين،استادانش:شعبه و سفيانين،ابو بكر بن ابى شيبه،عبد الرّحمن بن مهدىّ،معتمر بن سليمان،ابو قدامه سرخسىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:106،107،165،170،175.

ص:288


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 293؛ [1]الطبقات،ج 1،ص 542،ش 1909؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 298،ش 280؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 380،ش 9522؛تهذيب التهذيب،ج 9،صص 234 تا 237،ش 7836؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 348.

يحيى بن يمان عجلىّ/بخ م 4

يحيى بن يمان عجلىّ،ابو زكريّا،كوفىّ،از راويان و حافظان صدوق و كثير الخطاء طبقۀ نهم،متوفّاى سال 189 ه.كه پس از فلج شدن در پايان عمر دچار دگرگونى شد.

وى از اصحاب ثورىّ بود،و كان فقيرا صبورا.

مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ،ابن ماجه در صحيح و سنن،و بخارىّ در الأدب المفرد از او روايت نقل كرده اند.

«ابن ابى شيبه»گفته است:كان سريع الحفظ،سريع النسيان،به گونه اى كه در يك مجلس،500 حديث را از بر مى كرد و سپس فراموش مى كرد.

وى از انس روايت مى كند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم فرمود:«كاد الحسد أن يغلب القدر،و كاد الفقر أن يكون كفرا».

مشايخ او:پدرش،سفيان ثورىّ،هشام بن عروه،اسماعيل بن ابى خالد،منهال بن خليفه،اعمش،معمر،حمزة الزّيّات و...

راويان از او:پسرش:داود،بشر بن حارث،ابو كريب،پسران ابى شيبه،يحيى بن معين،عمرو بن الناقد،ابو هشام رفاعىّ،محمّد بن عبد اللّه بن نمير و... (1)

راوى احاديث شماره:194،203.

يزيد بن هارون بن زاذان/ع

يزيد بن هارون بن زاذان بن ثابت سلمىّ،ابو خالد واسطىّ،بخارىّ الأصل،از عالمان نامدار و از راويان ثقه،حافظ،متقن و عابد طبقۀ نهم،متولد 117 يا 118 ه.و متوفّاى

ص:289


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 391؛الطبقات،ج 1،ص 403،ش 1326؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 286،ش 265؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 416،ش 9661؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 321،ش 7958؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 361.

206 ه،نزديك به 90 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

او و«هشيم»در طول دادن نماز معروف بودند.از«عاصم بن علىّ»نقل شده كه:كان يزيد يقوم اللّيل و يصلّي الصبح بوضوء العتمة(ثلث اول شب،هنگام نماز عشاء)نيفا و أربعين سنة.وى در پايان عمر،نابينا شد.

مشايخ او:عاصم احول،يحيى بن سعيد انصارىّ،سليمان تيمىّ،سعيد جريرىّ، داود بن ابى هند،ابن عون،حميد الطّويل،اسماعيل بن ابى خالد،هشام بن حسّان،شعبه، ثورىّ،سليمان بن كثير،هشام دستوائىّ،هشيم و...

راويان از او:احمد،ابو بكر بن ابى شيبه،ابو خيثمه،حارث بن ابى اسامه،اسحاق بن راهويه،يحيى بن معين،علىّ بن مدينىّ،بندار،ابن نمير،عبد اللّه بن نمير،ابو قدامه،عبّاس الدّورىّ،... (1)

راوى احاديث شماره:23،25،212.

يونس بن حبيب اصفهانىّ

يونس بن حبيب اصفهانى،صاحب ابو داود طيالسىّ از محدّثان حافظ طبقۀ نهم، متوفّاى سال 267 ه. (2)

راوى حديث شماره:22.

ص:290


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 314؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 848،ش 3193؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 1،صص 317 تا 320،ش 298؛تهذيب التهذيب،ج 9،صص 381 تا 384،ش 8068؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2، ص 372.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 566،در ضمن شرح حال اسماعيل بن عبد اللّه بن مسعود عبدى اصفهانى به شماره 591.

طبقۀ دهم

ابراهيم بن ابى طالب،ابو اسحاق نيشابورىّ-ابن ابى طالب

ابراهيم بن محمّد بن نوح بن عبد اللّه،حافظ،شيخ خراسان،ابو اسحاق نيشابورىّ المزكّىّ الزّاهد،از محدّثان و راويان طبقۀ دهم،متوفّاى ماه رجب 295 ه.

«حاكم»گفته است:امام عصره بنيسابور في معرفة الحديث و الرّجال.

درباره هيبت او از«احمد بن اسحاق فقيه»نقل شده:در ميان محدّثان با هيبت تر از ابراهيم بن ابى طالب نديدم،كنّا نجلس بين يديه،كأنّ على رؤوسنا الطّير،لقد عطس أبو زكريّا العنبريّ فأخفى عطاسه،فقلت له سرّا:لا تخف[لا تخف]؛فلست بين يدي اللّه تعالى.

مشايخ او:اسحاق بن راهويه،محمّد بن ابان بلخىّ،محمّد بن مهران،داود بن رشيد و...

راويان از او:ابن خزيمه،ابو الوليد حسّان بن محمّد و... (1)

راوى حديث شماره:119.

ص:291


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 638،ش 661؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 94،ش 98؛الوافى بالوفيات، ج 6،ص 128،ش 2564.

ابراهيم بن اسحاق نيشابورىّ-انماطىّ

در تذكرة الحفّاظ آمده است:ابو اسحاق،ابراهيم بن اسحاق نيشابورىّ،از حافظان و راويان ثبت طبقۀ دهم،مصنّف تفسير،متوفّاى 303 ه.

مشايخ او:اسحاق بن راهويه،عثمان بن ابى شيبه،عبد اللّه بن رمّاح،محمّد بن حميد رازىّ،و...

راويان از او:ابن الشّرقىّ،ابو عبد اللّه اخرم،يحيى بن محمّد عنبرىّ و... (1)

راوى حديث شماره:119.

ابراهيم بن سعيد جوهرىّ/م 4

ابو اسحاق طبرىّ الأصل،ساكن بغداد،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،مصنّف و مسند،متوفّاى حدود 250 ه.كه مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد كرده اند.

در ميزان الاعتدال آمده است:پدرش سرمايه دار بود،از ابراهيم هروىّ نقل شده:حجّ سعيد الجوهرىّ،فحمل معه أربعمائة رجل سوى حشمه،و كان فيهم إسماعيل بن عيّاش و هشيم و كنت أنا معهم.

مشايخ او:مروان بن معاويه،ابو اسامه،ابن عيينه،ابو ضمره،واقدىّ،عبد الوهّاب ثقفىّ و...

راويان از او:صاحبان صحاح شش گانه بجز بخارىّ،زكريّا سجزىّ،ابو حاتم موسى ابن هارون و... (2)

راوى حديث شماره:146.

ص:292


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 701،ش 720؛طبقات الحفّاظ،ص 304،ش 698.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 515،ش 532؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 35،ش 99؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 146،ش 193؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 35.

ابراهيم بن عامر

ابراهيم بن عامر بن ابراهيم بن واقد بن عبد اللّه،ابو اسحاق اشعرىّ،مدنىّ،اصفهانىّ، مؤذّن،گويا از راويان طبقۀ دهم باشد،متوفّاى سال 260 ه.كه برادرش محمّد بر او نماز خوانده است.

مشايخ او:پدرش،ابو هانى،مسدّد،احمد بن عبد اللّه بن يونس،سعيد بن منصور، حسين بن حفص. (1)

راويان از او:پسرانش:عامر و محمّد،عبد اللّه بن جعفر بن فارس. (2)

راوى احاديث شماره:159،160.

احمد بن ابراهيم دورقىّ/م د ت ق

احمد بن ابراهيم بن كثير بن زيد دورقىّ،نكرى (3)،بغدادىّ،ابو عبد اللّه،معروف به دورقىّ،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى سال 246 ه.در حدود 80 سالگى.

مسلم،ابو داود،ترمذى و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:حفص بن غياث،جرير،هشيم،اسماعيل و ربعىّ پسران ابن عليّه،يزيد ابن هارون و...

راويان از او:مسلم،ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه،عبد اللّه بن احمد بن حنبل،يعقوب ابن شيبه و... (4)

راوى احاديث شماره:192،193،246.

ص:293


1- -بنگريد به:أخبار اصبهان،ج 1،ص 174. [1]
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 19،ص 68،ش 72. [2]
3- -به ضم نون،منسوب به بنى نكر از تبار عبد القيس.(تقريب التهذيب).
4- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 505،ش 520؛تاريخ الإسلام،ج 18،ص 31،ش 1؛ [3]تهذيب التهذيب،ج 1، ص 42،ش 3؛ [4]تقريب التهذيب،ج 1،ص 9.

احمد بن حنبل شيبانىّ مروزىّ/ع

احمد بن محمّد بن حنبل بن هلال بن اسد شيبانىّ،ابو عبد اللّه مروزىّ،ساكن بغداد،از محدّثان و راويان بلندآوازه ثقه،حافظ،فقيه و حجّت طبقۀ دهم،متولّد 164 ه.و متوفّاى 241 ه.در 77 سالگى.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استدلال كرده اند.

مادرش آبستن او بود كه از«مرو»خارج شد و او در بغداد به دنيا آمد.پسرش عبد اللّه گويد:پدرم در شبانه روز،300 ركعت نماز مى خواند.در تهذيب التهذيب آمده:او در قضيّۀ«محنت»،ثابت قدم ماند.و بذل نفسه للّه حتّى ضرب بالسّياط للقتل،فعصمه اللّه تعالى عن الكفر و جعله علما يقتدى به و ملجأ يلجأ إليه.«ابو الحسن بن زاغونىّ»گفته است:كشف قبر أحمد حين دفن الشريف أبو جعفر بن ابى موسى إلى جانبه فوجد كفنه صحيحا لم يبل و جنبه لم يتغيّر،و ذلك بعد موته بمائتين و ثلاثين سنة.

مشايخ او:هشيم،ابراهيم بن سعد،سفيان بن عيينه،يحيى بن ابى زائده،بشر بن مفضّل،اسماعيل بن عليّه،جرير بن عبد الحميد،يحيى بن سعيد قطّان،ابو داود طيالسىّ، عبد اللّه بن نمير،عبد الرزّاق،شافعىّ،غندر،معتمر بن سليمان و بسيارى ديگر.

راويان از او:بخارىّ،مسلم،ابو داود،ابو زرعه،مطيّن،پسرانش:عبد اللّه و صالح، ابو القاسم بغوىّ،ابن مهدىّ،شافعىّ،ابو الوليد،عبد الرّزّاق،وكيع،يزيد بن هارون،قتيبه، يحيى بن معين،علىّ بن مدينىّ،دحيم،ابو قدامه سرخسىّ،حرب كرمانىّ و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:6،17،18،19،24،25،26،27،38،46،47،55،56،65،66،92 تا 95،101،102،104،105،114،127 تا 132،142،143،161،169،170،171،212،217،

227،228،237،255،275،276.

ص:294


1- -الجرح و التعديل،ج 1،ق 1،ص 68،ش 126؛حلية الأولياء،ج 9،ص 161،ش 445؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 431،ش 438؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 97 تا 100،ش 106؛ [1]تقريب التهذيب، ج 1،ص 24.

احمد بن عبد الملك بن واقد حرّانىّ/خ س ق

احمد بن عبد الملك بن واقد حرّانىّ،ابو يحيى اسدىّ،كه گاهى منسوب به جدش مى شود.از راويان ثقه و سنّت گراى طبقۀ دهم،متوفّاى 221 ه.بخارىّ،نسائى و ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:حمّاد بن زيد،ابراهيم بن سعد،زهير بن معاويه،ابو المليح رقّىّ،ابو عوانة الوضّاح،و..

راويان از او:ابن ابى شيبه،احمد بن حنبل،ابو زرعه،ابو حاتم،تمتام،يعقوب بن شيبه و... (1)

راوى احاديث شماره:247 و 253.

احمد بن علىّ مثنّى-ابو يعلى موصلىّ

(2)

ابو يعلى موصلىّ،احمد بن علىّ بن مثنّى بن يحيى بن عيسى بن هلال تميمىّ،از محدّثان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،صاحب المسند الكبير،متولد شوّال 210 ه.و متوفّاى 307 ه.

«سمعانىّ»از«اسماعيل بن محمّد بن فضل»نقل مى كند:قرأت المسانيد كمسند العدنيّ،و مسند ابن منيع،و هي كالأنهار،و مسند ابي يعلى كالبحر يكون مجتمع الأنهار،به تعبيري:المسانيد كلّها كالأنهار،و مسند ابي يعلى كالبحر يكون مجمع الأنهار.

«يزيد بن محمّد ازدىّ»گفته است:كان أبو يعلى من أهل الصّدق و الأمانة و الدّين و الحلم،در روز درگذشت او بيشتر بازارها بسته شد و براى تشييع جنازۀ او جمعيت عظيمى حضور يافتند.

ص:295


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 463،ش 474؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 83،ش 76؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 20.
2- -منسوب به«موصل»به فتح ميم،سكون واو و كسر صاد(بنگريد به:پاورقى تقريب التهذيب،ج 1، ص 9.

مشايخ او:علىّ بن جعد،يحيى بن معين،محمّد بن منهال ضرير،غسّان بن ربيع، شيبانىّ بن فرّوخ،يحيى حمّانىّ و...

راويان از او:ابو حاتم بن حبّان،ابو علىّ نسائىّ،حمزة بن محمّد كنانىّ،ابو بكر اسماعيلىّ،ابو بكر بن مقرئ،ابو عمرو بن حمدان،نصر بن احمد المرجئ و... (1)

راوى احاديث شماره:2،28،58،68،69،88،106،107،133،(و بى شمارۀ پس از آن)،134،219،256،259.

احمد بن عمرو بن عبد الخالق بصرىّ-بزّار

ابو بكر احمد بن عمرو بن عبد الخالق بصرىّ،صاحب مسند از محدّثان و راويان ثقه و صدوق بلندآوازۀ طبقۀ دهم،متوفّاى 292 ه.وى در پايان عمر،براى گسترش علم به اصفهان،شام و...كوچ كرد.

مشايخ او:هدبة بن خالد،عبد الأعلى بن حمّاد نرسىّ،حسن بن علىّ بن راشد، عبد اللّه بن معاويه جمحىّ،محمّد بن يحيى بن فيّاض زمانىّ حنفىّ و...

راويان از او:عبد الباقى بن قانع،محمّد بن عبّاس بن نجيح،ابو بكر الختلىّ،عبد اللّه ابن حسن،ابو الشّيخ و... (2)

راوى حديث شماره:239.

احمد بن محمّد بن صدقه

ابو بكر احمد بن محمّد بن عبد اللّه بن صدقه بغدادىّ از محدّثان حافظ و راوى موصوف به ضبط و اتقان طبقۀ دهم،متوفّاى ماه محرّم سال 293 ه.

ص:296


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 707،ش 726؛طبقات الحفّاظ،ص 306،ش 703.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 653،ش 675؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 124،ش 505؛لسان الميزان،ج 1،ص 237،ش 750؛طبقات الحفّاظ،ص 285،ش 652.

مشايخ او:اسماعيل بن مسعود جحدرىّ،محمّد بن مسكين يمامىّ،محمّد بن حرب نسائىّ و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،ابن قانع،ابو بكر شافعىّ و... (1)

راوى حديث شماره:241.

احمد بن يحيى صوفىّ

مؤلّف«تذكرة الحفّاظ» (2)،در ضمن شرح حال حافظان طبقۀ دهم مانند«عبدان اهوازىّ»،سال وفات وى را 306 ه.نوشته است:«و فيها مات شيخ الصّوفيّة أبو عبد اللّه أحمد بن يحيى بن الجلاء».

راوى حديث شماره:184.

احمد بن موسى شامىّ[سامىّ] بصرىّ

(3)

«ذهبىّ»در تاريخ الإسلام (4)،نوشته است:

احمد بن موسى بن يزيد سامىّ بصرىّ از مسلم بن ابراهيم ازدىّ فراهيدىّ روايت كرده و طبرانىّ از او روايت مى كند.گويا وى از راويان طبقۀ دهم است.

راوى حديث شماره:264.

ص:297


1- -طبقات الحنابله،ابن ابى يعلى،ج 1،ص 64،ش 53؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 745،ش 746؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 64.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 689،ش 709.
3- -در المعجم الصّغير،ج 1،ص 67،ش 135،«الشّامىّ»است.
4- -تاريخ الإسلام،ج 21،ص 90،ش 92( [1]وفيات،281-290 ه).

اسماعيل بن عبد اللّه بن اويس/خ م د ت ق

اسماعيل بن عبد اللّه بن اويس بن مالك بن ابى عامر اصبحىّ،ابو عبد اللّه بن ابى اويس مدنىّ،پسر خواهر مالك بن انس،از راويان صدوق طبقۀ دهم (1).«ابن حجر»نوشته است:صدوق أخطأ في أحاديث من حفظه.متوفّاى سال 226 ه.بخارىّ،مسلم،ابو داود، ترمذىّ و ابن ماجه،در صحيح و سنن از او روايت نقل كرده اند.

مشايخ او:دايى اش:مالك بن انس،پدرش،برادرش:عبد الحميد؛سلمة بن وردان،و...

راويان از او:بخارىّ،مسلم،ابو خيثمه،دارمىّ،اسماعيل بن اسحاق قاضى،ابو حاتم، قتيبه،نصر بن علىّ جهضمىّ،حارث بن ابى اسامه و... (2)

راوى حديث شماره:72.

اسماعيل بن موسى فزارىّ-سدّىّ/عخ د ت ق

اسماعيل بن موسى فزارىّ(اسماعيل بن بنت السّدّىّ)كوفىّ،ابو محمّد يا ابو اسحاق، پسر دختر يا پسر خواهر سدّىّ،از راويان صدوق طبقۀ دهم،«ابن حجر»نوشته است:

صدوق يخطئ،رمي بالرّفض.«ابن عدىّ»گفته است:أنكروا منه غلوّا في التشيّع.متوفّاى سال 245 ه.ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه و نيز بخارىّ در كتاب أفعال العباد به روايت وى استناد كرده اند.

ديدگاه برخى از عالمان رجالى دربارۀ وى بدين صورت است:«ابن ابى حاتم»، و«مطيّن»:صدوق.«نسائىّ»:ليس به بأس.«ابن حبّان»در الثقات:يخطئ.

مشايخ او:مالك،شريك،ابن عيينه مالك بن انس،وليد بن مسلم و...

ص:298


1- -ذهبى در«تذكرة الحفّاظ»وى را از حافظان طبقۀ هفتم شمرده است.
2- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 409،ش 415؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 222،ش 854؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 321،ش 496؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 71.

راويان از او:ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه،ابو عروبه،ابن خزيمه،ساجىّ،ابو يعلى، مطيّن،بقىّ بن مخلد و... (1)

راوى احاديث شماره:208،210.

حامد بن ابى حامد مقرئ

حامد بن ابى حامد محمود بن حرب نيشابورىّ،ابو علىّ مقرئ،متوفّاى سال 266 ه.

كه گويا از راويان طبقۀ دهم باشد.

مشايخ او:اسحاق بن سليمان رازىّ،مكّىّ بن ابراهيم بلخىّ،عبد الرّحمن بن عبد اللّه دشتكىّ،يحيى بن يحيى و...

راويان از او:ابو العبّاس سرّاج،ابن خزيمه،ابو عبد اللّه بن اخرم،احمد بن علىّ بن حسّونه. (2)

راوى حديث شماره:29.

حامد بن يحيى بن هانئ بلخىّ/د

حامد بن يحيى بن هانئ بلخىّ،ابو عبد اللّه ساكن طرسوس،از محدّثان و راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى سال 242 ه.ابو داود به روايت وى استناد جسته است.

مشايخ او:سفيان بن عيينه،ايّوب نجّار،يحيى بن سليم طائفىّ،حسين جعفىّ،عمر ابن هارون بلخىّ،عبد اللّه بن حارث مخزومىّ و...

ص:299


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 541 در ضمن شماره 559؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 251،ش 958؛تاريخ الإسلام،ج 18،ص 178،ش 97؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 344،ش 532؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1، ص 75.
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 20،ص 76،ش 51. [2]

راويان از او:ابو داود،ابو زرعه،ابو حاتم،ابو اميّه طرسوسىّ،ابو خيثمه و... (1)

راوى حديث شماره:185.

حسن بن سفيان نسوىّ

حسن بن سفيان بن عامر،ابو العبّاس شيبانىّ نسوىّ،شيخ خراسان،صاحب«المسند الكبير»و«الأربعين»از محدّثان ثقه و راوى طبقۀ دهم،متوفّاى ماه رمضان سال 303 ه.

در قريۀ«بالوز»واقع در سه فرسخى«نساء»كه«ابن حبّان»گفته است:در هنگام دفن او حضور داشتم.

مؤلّف لسان الميزان از«يحيى بن زكريّا بن سنان بن عقده»نقل مى كند:كان من رجال الشّيعة و له كتاب النوادر.

مشايخ او:اسحاق،يحيى بن معين،شيبان بن فرّوخ،قتيبه،عبد الرّحمن بن سلاّم جمحىّ و...

راويان از او:ابو عمرو بن حمدان،ابن خزيمه،يحيى بن منصور قاضى،ابو على ابو حاتم بن حبّان و... (2)

راوى حديث شماره:223.

حسن بن صالح بن ابى الأسود

با توجه به اينكه مروىّ عنه وى در طبقۀ نهم قرار دارد،پس گويا از راويان طبقۀ دهم باشد.

ص:300


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 479،ش 492؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 141،ش 1118؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 146.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 703،ش 724؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 492،ش 1853؛لسان الميزان، ج 2،ص 211،ش 934.

«ازدىّ»درباره او گفته است:زائغ حائد عن الحقّ.«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده و گفته است:حسن بن صالح بن اسود ليثىّ.

مشايخ او:عموى او:منصور بن ابى الأسود و محدّثان عراق.

راوى از او:احمد بن عبدة الضّبّىّ (1). (2)

راوى حديث شماره:224.

حسن بن عرفة بن يزيد عبدىّ/ت س ق

حسن بن عرفة بن يزيد عبدىّ،ابو علىّ بغدادىّ مؤدّب،از راويان صدوق طبقۀ دهم، متوفّاى سال 257 ه.در بيش از 100 سالگى.ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:عمّار بن محمّد ثورىّ(پسر خواهر ثورىّ)،عيسى بن يونس،هشيم،ابن مبارك،ابو بكر بن عيّاش،ابن ادريس،اسماعيل بن عيّاش،ابن عليّه،يزيد بن هارون و...

راويان از او:ترمذىّ،ابن ماجه،ابو يعلى،اسماعيل بن عبّاس ورّاق،ابن ابى حاتم، محمد بن اسحاق صاغانىّ،بغوىّ،حسين بن يحيى قطّان،اسماعيل صفّار و... (3)

راوى حديث شماره:108.

ص:301


1- -منسوب به ضبّه،به فتح ضاد و تشديد باء.(تقريب التهذيب).
2- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 496،ش 1867؛لسان الميزان،ج 2،ص 214،ش 948.
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 502(ضمن شمارۀ 517)؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 271،ش 1312؛ تقريب التهذيب،ج 1،ص 168.

حسن بن علىّ معمرىّ

(1)

ابو علىّ حسن بن علىّ بن شبيب بغدادىّ،از عالمان راوى صدوق و حافظ طبقۀ دهم، متوفّاى ماه محرّم سال 295 ه.در 82 سالگى.

مشايخ او:خلف بن هشام،ابو نصر تمّار،علىّ بن مدينىّ،شيبان بن فرّوخ،دحيم و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،ابو بكر النّجّاد،احمد بن كامل،مفيد و... (2)

راوى حديث شماره:173.

حسين بن حسن اشقر/س

حسين بن حسن اشقر فزارىّ،كوفىّ،از راويان صدوق طبقۀ دهم كه«ابن حجر» دربارۀ او نوشته است:صدوق يهم و يغلو في التّشيّع.متوفّاى سال 208 ه.«نسائىّ»از او روايت نقل كرده است.«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده،و در ميزان الاعتدال از او حديثى نقل مى كند كه:«إذا كان يوم القيامة نادى مناد:يا أهل الجمع،غضّوا أبصاركم حتّى تمرّ فاطمة،فتمرّ و معها سبعون من الحور العين كالبرق اللاّمع.

مشايخ او:قيس بن ربيع،شريك،زهير،ابن عيينه،هشيم و...

راويان از او:احمد بن حنبل،ابن معين،فلاّس،ابن سعد،و... (3)

راوى حديث شماره:76.

ص:302


1- -علّت اينكه به او معمرىّ گفته شده اين است كه جدّ مادرى اش ابو سفيان معمرىّ،يا«معمر»بوده است.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 667،ش 687؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 504،ش 1894؛طبقات الحفّاظ، ص 290،ش 665.
3- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 531،ش 1986؛تاريخ الإسلام،ج 14،ص 106،ش 88؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 309،ش 1375؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 175.

حسين بن حفص همدانىّ/م ق

حسين بن حفص بن فضل بن يحيى بن ذكوان همدانىّ،ابو محمّد اصفهانىّ،كوفىّ الأصل،از راويان صدوق طبقۀ دهم،متوفّاى سال 210 يا 211 يا 212 ه.كه در صحيح مسلم و سنن ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مادرش«خالده»دختر عطاء بن سائب است.عطاء،اصفهانىّ الأصل بود كه در اصفهان به دنيا آمد و در خراسان رشد كرد و در نزد راويان،معروف به عطاء خراسانىّ است.

حسين بن حفص،دانش كوفيان را به اصفهان منتقل كرد و عهده دار منصب قضا و فتوا در اصفهان بود(و كان إليه القضاء و الفتوى و الرّياسة بها).

مشايخ او:سفيان ثورىّ،سفيان بن عيينه،اسرائيل،فضيل بن عياض،ابو يوسف قاضى(يعقوب بن ابراهيم)،وكيع بن جرّاح و...

راويان از او:فلاّس،يحيى بن حكيم،ابو قلابه رقاشىّ،ابو مسعود رازىّ،كديمىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:35،110.

حفص بن عمر بن صبّاح رقّىّ

حفص بن عمر بن صبّاح رقّىّ متوفّاى سال 285 يا 288 ه.كه در روزگار خويش، مسند رقّه بوده است،با توجه به اينكه از محدّثان طبقۀ هشتم و نهم،روايت مى كند و از مشايخ طبرانىّ است،گويا از راويان طبقۀ دهم مى باشد.

«ابن حبّان»وى را در الثقات،يادآور شده و گفته است:ربّما أخطأ.

مشايخ او:ابو نعيم،قبيصة بن عقبه،عبد اللّه بن رجاء،فيض بن فضل بجلىّ و...

ص:303


1- -اخبار اصبهان،ج 1،ص 274؛تاريخ الإسلام،ج 15،ص 120،ش 93؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 310،ش 1376؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 175.

راويان از او:عبّاس بن محمّد رافقىّ،ابو القاسم طبرانىّ،ابن صاعد،ابو عروبه،و... (1)

راوى حديث شماره:258.

حفص حلوانىّ

حفص بن عبد اللّه حلوانىّ،از راويان صدوق طبقۀ دهم،كه ابن ابى حاتم درباره اش گفته است:سمع منه ابي سنة 236 ه.بحلوان،و قال صدوق.

مشايخ او:بكّار بن عبد اللّه بن عبيده ربذىّ،حفص بن سليمان قارئ،عبدة بن سليمان،مروان بن معاوية فزارىّ،وكيع بن جرّاح،ابو بكر بن عيّاش و...

راويان از او:ابو حاتم،طبرانىّ. (2)

راوى حديث شماره:58.

حكم بن نافع-ابو اليمان/ع

حكم بن نافع بهرانىّ (3)،ابو اليمان حمصىّ مشهور به كنيه از محدّثان برجسته و راوى ثقه،ثبت و حافظ طبقۀ دهم،از موالى بهراء،متولّد سال 138 ه.و متوفّاى ماه ذيحجّه 222 ه.در حمص در 84 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:حريز بن عثمان،صفوان بن عمرو،شعيب بن ابى حمزه،سعيد بن عبد العزيز و...

راويان از او:ابو زرعه دمشقىّ،بخارىّ،احمد بن حنبل،يحيى بن معين،محمّد بن يحيى ذهلىّ،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،عبد اللّه دارمىّ،رجاء بن مرجّى،ابو حاتم،

ص:304


1- -بنگريد به:المعجم الصّغير،ج 1،ص 151؛تاريخ الإسلام،ج 20،ص 339،ش 351 و ج 21،ص 168،ش 238؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 566،ش 2155؛لسان الميزان،ج 2،ص 328،ش 1342.
2- -تهذيب الكمال،ج 3،ص 56،ش 1390؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 376،ش 1481. [1]
3- -به فتح باء(تقريب التهذيب).

ابو مسعود احمد بن فرات رازىّ و... (1)

راوى حديث شماره:139.

زكريّا بن حكيم

گويا از راويان طبقۀ دهم باشد.

زكريّا حكيم حبطىّ،بصرىّ،ابو يحيى،كه توثيق نشده است. (2)

راوى حديث شماره:221.

زهير بن حرب،ابو خيثمه نسائىّ/خ،م،د،س،ق

زهير بن حرب بن شدّاد (3)حرشىّ،ابو خيثمه نسائىّ ساكن بغداد،از محدّثان ثقه،ثبت و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى سال 234 ه.در 74 سالگى.

بخارىّ،مسلم،ابو داود،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:هشيم،ابن عيينه،جرير بن عبد الحميد،عبد اللّه بن ادريس،حفص بن غياث،ابن عليّه،عبد اللّه بن نمير،عبد الرّزّاق،معاذ بن هشام،يحيى قطّان،ابو النّضر و...

راويان از او:پسرش:ابو بكر احمد بن ابى خيثمه؛مسلم كه بيش از هزار حديث از او روايت كرد،بخارىّ،ابو داود،قزوينىّ،ابو يعلى موصلىّ،بغوىّ،ابو زرعه،ابو حاتم و... (4)

راوى احاديث شماره:15،28،62،63،68،69،106،107،121،133،و نيز بى شماره

ص:305


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 412،ش 418؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 581،ش 2205؛تهذيب التهذيب، ج 2،ص 401،ش 1523؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 193.
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 72،ش 2873؛لسان الميزان،ج 2،ص 478،ش 1927.
3- -نام جدّ ابو خيثمه،«اشتال»بود كه معرّب به«شدّاد»شد(تهذيب التهذيب). [2]
4- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 437،ش 443؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 169،ش 2108؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 264.

پس از شماره 133.

سعد بن عبد الحميد بن جعفر/ت س ق سعد بن عبد الحميد بن جعفر بن عبد اللّه بن حكم...انصارىّ،ابو معاذ مدنىّ،ساكن بغداد.از راويان صدوق طبقۀ دهم،متوفّاى 219 ه.كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:

صدوق له أغاليط.در سنن ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:علىّ بن زياد يمامىّ،(عبد اللّه بن زياد يمامىّ)،ابن ابى الزّناد و...

راويان از او:هديّة بن عبد الوهّاب،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،حجّاج بن شاعر، ابو بكر ابن ابى خيثمه،عبّاس الدّورىّ و... (1)

راوى حديث شماره:32.

سعيد بن مسعود مروزىّ

ابو عثمان سعيد بن مسعود بن عبد الرّحمن سلمىّ مروزىّ،محدّث و مسند،يكى از راويان مورد وثوق،متوفّاى سال 271 ه.در 90 سالگى.

با توجّه به اينكه مروىّ عنه وى در طبقۀ نهم و راوى از او در طبقه يازدهم قرار دارند،پس گويا وى از راويان طبقۀ دهم مى باشد.

مشايخ او:اسحاق بن منصور السّلولىّ،روح بن عباده،خلف بن تميم،محمّد بن مصعب قرقسانىّ،نضر بن شميل،يزيد بن هارون،يعقوب بن ابراهيم بن سعد،شبابه، ازهر بن سعد سمّان و...

راويان از او:عمر بن احمد بن مالك[علّك]،محمّد بن نصر مروزىّ فقيه،محمّد بن

ص:306


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 124،ش 3119؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 287،ش 2321؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 288.

احمد بن محبوب،و محدّثان مرو. (1)

راوى حديث شماره:112.

سعيد بن منصور بن شعبه خراسانىّ/ع

سعيد بن منصور بن شعبه خراسانىّ،ابو عثمان مروزىّ طالقانىّ،ساكن مكّه،حافظ، مصنّف و صاحب سنن،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى سال 227 ه،كه صاحبان صحاح شش گانه به روايات وى استناد جسته اند.

ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ وى:أحسن أحمد بن حنبل الثّناء عليه و فخّم أمره.«ابو حاتم»:ثقة،من المتقنين الأثبات.

مشايخ او:يونس بن ابى يعفور عبدىّ،مالك بن انس،حمّاد بن زيد،اسماعيل بن عليّه،اسماعيل بن عيّاش،جرير بن عبد الحميد،حسّان بن ابراهيم كرمانىّ،خلف بن خليفه،داود بن عبد الرّحمن العطّار،سفيان بن عيينه،ابو الأحوص سلاّم بن سليم،عبد اللّه ابن وهب،ابو شهاب عبد ربّه بن نافع الحنّاط،عبد العزيز بن محمّد الدّراوردىّ، عبد الوارث بن سعيد،ليث بن سعد،ابو معاوية محمّد بن خازم الضّرير،معتمر بن سليمان، مهدىّ بن ميمون،هشيم بن بشير،و...

راويان از او:محمّد بن علىّ بن زيد الصّائغ المكّىّ،مسلم،ابو داود،ابو ثور ابراهيم بن خالد كلبىّ،عبد اللّه دارمىّ،عبّاس بن عبد اللّه سندىّ،محمّد بن يحيى ذهلىّ،ابو حاتم رازىّ،ابو بكر احمد بن محمّد بن هانئ الأثرم،حرب كرمانىّ،احمد بن حنبل،حسن بن محمّد الصّبّاح زعفرانىّ،حسين بن اسحاق تسترىّ،خلف بن عمرو عكبرىّ،ابو زرعه رازىّ،ابو زرعه دمشقىّ،بشر بن موسى اسدىّ،احمد بن خليد حلبىّ،عثمان بن خرّزاد انطاكىّ،علىّ بن عبد العزيز بغوىّ،محمّد بن اسحاق صاغانىّ،محمّد بن يونس كديمىّ،

ص:307


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 2،ق 1،ص 95،ش 417؛سير أعلام النبلاء،ج 12،ص 504،ش 184؛تاريخ الإسلام،ج 20،ص 355،ش 387. [1]

معاذ بن مثنّى بن معاذ عنبرىّ،هارون بن عبد اللّه حمّال،و... (1)

راوى حديث شماره:49.

سليمان بن عبد الرّحمن دمشقىّ/خ 4

سليمان بن عبد الرّحمن بن عيسى بن ميمون تميمىّ دمشقىّ،ابو ايّوب،پسر دختر شرحبيل بن مسلم خولانىّ،از فقيهان مفتى دمشق و محدّث راوى طبقۀ دهم كه«ابن حجر»درباره اش نوشته است:صدوق يخطئ.متولد 153 ه.و متوفّاى ماه صفر 233 ه.

در 80 سالگى.بخارىّ،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:اسماعيل بن عيّاش،يحيى بن حمزه حضرمىّ،وليد بن مسلم،ابن عيينه، محمد بن شعيب بن شاپور،ابن وهب و...

راويان از او:ابو زرعه رازىّ،بخارىّ،ابو داود،ابراهيم جوزجانىّ،ابو حاتم،دمشقى، عمر بن منصور نسائىّ،جعفر بن محمّد فريابىّ و... (2)

راوى حديث شماره:243.

سهل بن تمّام بن بزيع /د

(3)

سهل بن تمّام بن بزيع،سعدى،بصرىّ،ابو عمرو،از راويان طبقۀ دهم كه«ابن حجر» درباره اش نوشته است:صدوق يخطئ.ابو داود به روايت او استناد كرده است.

مشايخ او:پدرش،عمران قطّان،ابو هاشم عمّار بن عماره زعفرانىّ،ابو الأشهب،

ص:308


1- -تهذيب الكمال،ج 7،ص 305،ش 2443؛تذكرة الحفّاظ،ش 422؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 159، ش 3277؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 376،ش 2473؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 306،ش 263.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 438،ش 444؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 212،ش 3487؛تهذيب التهذيب، ج 3،ص 491،ش 2664؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 327.
3- -به فتح باء و كسر زاء(تقريب التهذيب).

يزيد بن ابراهيم تسترىّ و..

راويان از او:ابو داود،ابو حاتم،ابو زرعه رازىّ،ابو قلابه رقاشىّ،محمّد بن محمّد تمّار بصرىّ،و... (1)

راوى احاديث شماره:81،264.

سويد بن سعيد هروىّ/م ق

سويد بن سعيد بن سهل بن شهريار هروىّ،ابو محمّد حدثانىّ (2)،انبارىّ هروىّ الأصل،ساكن حديثة النّورة (3)،تحت غابة و فوق الأنبار.

از راويان صدوق،حافظ و از قديميهاى طبقۀ دهم كه در اواخر عمر نابينا شد و در ماه شوّال سال 240 ه.در 100 سالگى وفات يافت.مسلم در صحيح و ابن ماجه در سنن به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:مالك،حفص بن ميسره،مسلم بن ميسره،ابن عيينه،شريك قاضى، ابراهيم بن سعد،علىّ بن مسهر،حمّاد بن زيد،دراوردىّ،وليد بن مسلم،عبد الوهّاب ثقفىّ و...

راويان از او:مسلم،ابن ماجه،اسحاق بن ابراهيم منجنيقى،ابو زرعه رازىّ،ابو حاتم، يعقوب بن شيبه،عبد اللّه بن احمد،مطيّن،قاسم بن زكريّا المطرّز،محمّد بن محمّد بن سليمان بن باغندى،ابو القاسم عبد اللّه بن محمّد بن عبد العزيز بغوىّ و...

از جمله احاديثى كه روايت كرده،عبارت است از:«الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة».«أنا مدينة العلم و علىّ بابها،فمن أراد المدينة فليأت باب المدينة».«تفترق

ص:309


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 237،ش 3570؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 535،ش 2726؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 335.
2- -به فتح حاء و ثاء(تقريب التهذيب).
3- -در اللّباب،آمده است:و هى مدينة على الفرات.

هذه الأمّة بضعا و سبعين فرقة،قوم يقيسون الرّأي يستحلّون به الحرام و يحرّمون به الحلال»،و... (1)

راوى احاديث شماره:7،9،156،157.

عبّاد بن يعقوب رواجنىّ /خ ت ق

(2)

عبّاد بن يعقوب رواجنىّ،اسدىّ،ابو سعيد كوفىّ،از راويان طبقۀ دهم،متوفّاى 250 ه.«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق رافضىّ.

بخارىّ،ترمذىّ،و ابن ماجه از او روايت نقل كرده اند.

در ميزان الاعتدال آمده:من غلاة الشّيعة و رؤوس البدع،لكنّه صادق في الحديث،و از «عبدان اهوازىّ»از ثقه اى،نقل مى كند:إنّ عبّاد بن يعقوب كان يشتم السّلف.«صالح جزره»گفته است:كان عبّاد بن يعقوب يشتم عثمان،و سمعته يقول:اللّه أعدل من أن يدخل طلحة و الزّبير الجنّة،قاتلا عليّا بعد أن بايعاه.

وى نخستين نويسندۀ كتاب،درباره«مهدىّ عليه السّلام»است.

مؤلّف ميزان الاعتدال نوشته است:«قاسم بن زكريّا مطرّز»مى گويد:دخلت على عبّاد بن يعقوب...كان مكفوفا فرأيت سيفا،فقلت:لمن هذا؟قال أعددته،لأقاتل به مع المهديّ،...

راوى حديث:«إذا رأيتم معاوية على منبرى فاقتلوه».

مشايخ او:شريك نخعىّ،عبّاد بن عوّام،اسماعيل بن عيّاش،حسين بن زيد بن علىّ علوىّ،حنان بن سدير صيرفىّ،محمّد بن فضيل بن غزوان،و...

ص:310


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 8،ص 205،ش 2626؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 454،ش 462؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 248،ش 3621؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 559،ش 2766؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 340.
2- -به تخفيف واو،جيم مكسوره و نون خفيفه(تقريب التهذيب).

راويان از او:بخارىّ مقرونا،ترمذىّ،ابن ماجه،ابو حاتم،ابو بكر بزّار،على بن سعيد بشر رازىّ،صالح بن محمّد جزره،ابن خزيمه،ابن صاعد،ابن ابى داود،قاسم بن زكريّا و مطرّز و... (1)

راوى حديث شماره:210.

عبدان بن احمد اهوازىّ

عبدان بن احمد بن موسى بن زياد،ابو محمّد اهوازىّ جواليقىّ قاضى،معروف به عبدان اهوازىّ(216-306 ه.)،صاحب تصانيف و از حافظان طبقۀ دهم مى باشد.

حاكم از ابو علىّ حافظ،نقل كرده كه مى گويد:چهار تن از پيشوايان حديث را ديده ام:ابراهيم بن ابى طالب،ابن خزيمه در نيشابور،نسائىّ در مصر و عبدان در اهواز كه صد هزار حديث از برداشت.

مشايخ او:هدبة بن خالد،كامل بن طلحه،محمّد بن بكّار بن ريّان،سهل بن عثمان عسكرى،هشام بن عمّار،خليفة بن خيّاط،وهب بن بقيّه،ابو بكر و عثمان پسران ابو شيبه،زيد بن حريش.

راويان از او:يحيى بن محمّد بن صاعد،عبد الباقى بن قانع،حمزه كنانىّ،ابو القاسم طبرانىّ،ابو بكر اسماعيلىّ،ابو عمرو بن حمدان،ابو بكر بن مقرى،و... (2)

راوى حديث شماره:187.

ص:311


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 541،ضمن شماره 560؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 379،ش 4149؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 198،ش 3239؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 394.
2- -تاريخ بغداد،ج 9،ص 378،ش 4955؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 688،ش 709؛تاريخ الإسلام،ج 23،ص 188،ش 285؛ [3]طبقات الحفّاظ،ص 299،ص 687.

عبد الأعلى بن حمّاد نرسىّ /خ م د س

(1)

عبد الأعلى بن حمّاد بن نصر باهلىّ،بصرىّ،ابو يحيى،معروف به نرسىّ،پسر عموى محدّث،عبّاس بن وليد نرسىّ از راويان طبقۀ دهم،متوفّاى 237 ه.كه ابو حاتم،ابن حبّان در الثقات و برخى ديگر وى را ثقه مى دانند و ابن حجر نوشته است:لا بأس به.

بخارىّ،مسلم،ابو داود و نسائىّ در صحيح و سنن به روايت او استناد جسته اند.

مشايخ او:مالك،وهيب بن خالد،حمّادين،يزيد بن زريع،معتمر بن سليمان،سلاّم ابن ابى مطيع،ابو الأحوص سلاّم بن سليم،عبد الرّحمن بن مهدىّ،و...

راويان از او:بخارىّ،مسلم،ابو داود،ابو حاتم رازىّ،ابو زرعه رازى،عبد اللّه بن ناجيه،ابو القاسم بغوىّ،ابو يعلى موصلىّ و... (2)

راوى حديث شماره:196.

عبد الجبّار بن عطّار/م ت س

عبد الجبّار بن علاء بن عبد الجبّار عطّار ابو بكر بصرىّ،ساكن مكّه،از راويان طبقۀ دهم،متوفّاى اوّل جمادى الأولى سال 248 ه.كه«ابن حجر»درباره اش نوشته است:لا بأس به.مسلم،ترمذىّ و نسائىّ در صحيح و سنن به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،سفيان بن عيينه،ابن مهدىّ،مروان بن معاويه فزارىّ،وكيع و...

راويان از او:مسلم،ترمذىّ،نسائىّ،حسن بن محمّد بن صبّاح زعفرانىّ،ابو حاتم، ابن خزيمه،ابن ابى عاصم و... (3)

راوى حديث شماره:158.

ص:312


1- -به فتح نون و سكون راء(تقريب التهذيب).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 467،ش 478؛تاريخ الإسلام،ج 17،ص 235،ش 235؛تهذيب التهذيب، ج 5،ص 3،ش 3834؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 464.
3- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 13،ش 3848؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 466.

عبد الرّحمن بن ابراهيم-دحيم /خ م د س ق

(1)

عبد الرّحمن بن ابراهيم بن عمرو...،ابو سعيد دمشقىّ،قاضى،معروف به لقب «دحيم»،ابن اليتيم،محدّث شام و عهده دار منصب قضا در اردن و فلسطين،از راويان ثقه،حافظ،متقن و فقيه طبقۀ دهم،متولد شوّال 170 ه.و متوفّاى رمضان سال 245 ه.

در فلسطين در 75 سالگى.

«حسن بن علىّ بن بحر»گفته است:در سال 212 ه.دحيم وارد بغداد شد،ديدم پدرم،احمد،ابن معين و خلف بن سالم در جلو او مانند كودكان نشسته اند.

مشايخ او:وليد بن مسلم،سفيان بن عيينه،مروان بن معاويه،ابن ابى فديك، ابو ضمره و...

راويان از او:بخارىّ،مسلم،ابو داود،نسائىّ،ابن ماجه،ابو زرعه رازىّ دمشقىّ، ابو حاتم،پسرانش:ابراهيم و عمرو،بقىّ بن مخلد،حسن بن محمّد بن صبّاح زعفرانىّ و... (2)

راوى حديث شماره:20.

عبد الرّحمن بن سلمه رازىّ

عبد الرّحمن بن سلمه رازى،كاتب سلمة بن فضل[ابو محمّد ازدانىّ]ابرش انصارىّ رازىّ،قاضى رىّ بوده است.

با توجه به اينكه مشايخ روايى او در طبقۀ نهم قرار دارند،گويا وى از راويان طبقۀ دهم باشد.

مشايخ او:يحيى بن ضريس،سلمة بن فضل.

ص:313


1- -به تصغير(تقريب التهذيب)،تصغير دحمان است.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 480،ش 494؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 44،ش 3899؛ [1]تقريب التهذيب، ج 1،ص 471.

راويان از او:محمّد بن ايّوب،محمّد بن عبّاس بن بسّام مولى بنى هاشم رازىّ. (1)

راوى حديث شماره:271.

عبد الغفّار بن داود حرّانىّ/خ د س ق

عبد الغفّار بن داود بن مهران...ابو صالح حرّانىّ،ساكن مصر،كاتب ابن لهيعه،از راويان ثقه و فقيه حنفى طبقۀ دهم،متولّد سال 140 ه.در آفريقا،او با پدرش به بصره رفت و در آنجا رشد كرد و فقيه شد سپس به مصر بازگشت و آنجا را وطن گزيد،و در سال 224 ه.در مصر درگذشت.«ابن عدىّ»گفته است:وى كاتب ابن لهيعه بود.

بخارى،ابو داود،نسائى و ابن ماجه به روايت او استدلال كرده اند.

مشايخ او:ابن لهيعه،حمّاد بن سلمه،ليث،ابن عيينه،شريك،اسماعيل بن عيّاش، زهير بن معاويه و...

راويان از او:بخارىّ،ابو داود،ابراهيم سعيد جوهرىّ،حرملة بن يحيى،ابو زرعه دمشقىّ،ابو حاتم،عثمان دارمىّ،ذهلىّ،يحيى بن معين،اثرم و... (2)

راوى احاديث شماره:146،248.

عبد اللّه بن جعفر رقّىّ/ع

عبد اللّه بن جعفر بن غيلان رقّىّ،ابو عبد الرّحمن قرشىّ،از راويان ثقه طبقۀ دهم،كه سرانجام دچار دگرگونى شد ولى اختلاط او فاحش نبود.

«هلال بن علاء»گفته است:وى در سال 216 ه.بينايى خود را از دست داد و در 218 ه.دچار دگرگونى شد و در سال 220 ه.چشم از جهان فرو بست.

ص:314


1- -الجرح و التعديل،ج 2،ق 2(قسم دوم از جلد دوم)،ص 241،ش 1141؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 439،ش 2850. [1]
2- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 266،ش 4261؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 514.

در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:ابو المليح حسن بن عمر رقّىّ،عبيد اللّه بن عمرو،عبد العزيز دراوردىّ، معتمر بن سليمان،موسى بن أعين و...

راويان از او:احمد بن ابراهيم دورقىّ،ابو حاتم رازىّ،دارمىّ،ابو الأزهر نيشابورىّ، اسماعيل بن عبد اللّه رقّىّ،محمّد بن ابى الحسين سمنانىّ،ابو زرعه دمشقىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:246،257.

عبد اللّه بن حسن بن ابراهيم انبارىّ

با توجّه به اينكه از راوى طبقۀ نهم روايت مى كند،گويا از راويان طبقۀ دهم است.

در ميزان الاعتدال (2)،آمده است:عن الأصمعيّ بخبر باطل في المهديّ.

در لسان الميزان (3)،آمده است:رواه الخطيب في تاريخه عن أبي نعيم،ثنا الحسين بن محمّد الزّعفرانيّ...

در تاريخ بغداد (4)،مى نويسد:عبد اللّه بن الحسن بن إبراهيم الأنباريّ،روى عن الأصمعيّ حديثا أخبرناه أبو نعيم الحافظ قال:حدّثنا الحسين بن محمّد بن عليّ الزّعفرانيّ،حدّثنا عليّ بن محمّد...حدّثنا عبد الملك بن قريب-يعني الأصمعيّ-قال:

سمعت كدام...

راوى حديث شماره:33.

ص:315


1- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 403،ش 4249؛تاريخ الإسلام،ج 15،ص 203،ش 200؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 4،ص 258،ش 3340؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 406.
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 406،ش 4264.
3- -لسان الميزان،ج 3،صص 270 و 271،ش 1152.
4- -تاريخ بغداد،ج 9،ص 434. [3]

عبد اللّه بن حسين بن جابر مصّيصىّ

عبد اللّه بن حسين بن جابر،ابو محمّد بغدادىّ،سپس مصّيصىّ بزّار كه گويا از راويان طبقۀ دهم باشد.

«ذهبىّ»دربارۀ وى از«ابن حبّان»نقل مى كند:«لا يجوز الاحتجاج به،كان يسرق الحديث».ولى«حاكم»او را ثقه مى داند.

مشايخ او:علىّ بن عيّاش حمصىّ،آدم بن ابى اياس،حسن بن موسى اشيب،عفّان ابن مسلم،هوذة بن خليفه و...

راويان از او:ابو عوانه،خيثمة الأطرابلسىّ،ابو الحسن بن حذلم،ابو القاسم طبرانىّ. (1)

راوى حديث شماره:75.

عبد اللّه بن داهر-ابن داهر

عبد اللّه بن داهر بن يحيى بن داهر رازىّ،ابو سليمان،معروف به احمرىّ،با توجه به اينكه از راوى طبقه نهم روايت مى كند پس گويا از راويان طبقه دهم است.وى از پدرش روايت مى كند و احمد بن ابى خيثمه از او روايت مى كند.

تعبير برخى از عالمان رجالى دربارۀ او بدين شرح است:«يحيى بن معين»:ما يكتب حديثه،انسان فيه خير.«احمد»و«يحيى»:ليس بشيء.«عقيلىّ»:رافضيّ خبيث.

در لسان الميزان،از«صالح بن محمّد»دربارۀ او نقل شده كه«إنّه شيخ صدوق».

برخى از احاديثى كه توسط او روايت شده بدين قرار است:

حدّثنا أبي،عن الأعمش،عن عباية الأسديّ،عن ابن عبّاس-مرفوعا:يا أمّ سلمة،إنّ عليّا لحمه من لحمي،و دمه من دمي...الحديث.

ص:316


1- -بنگريد به:لسان الميزان،ج 3،ص 272،ش 1154؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 203( [1]وفيات،281- 290 ه.).

عن ابن عبّاس:ستكون فتنة،فمن أدركها فعليه بالقرآن و علىّ بن أبي طالب،فإنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و هو آخذ بيد عليّ،يقول:هذا أوّل من آمن بي،و أوّل من يصافحني، و هو فاروق الأمّة،و هو يعسوب المؤمنين،و المال يعسوب الظّلمة،و هو الصّدّيق الأكبر، و هو خليفتي من بعدي.

«ابن عدىّ»دربارۀ او گفته است:عامّة ما يرويه في فضائل عليّ،و هو متّهم في ذلك. (1)

راوى احاديث شماره:164 و تكرار آن در شماره 190 و نيز حديث بى شماره پس از شماره 206.

عبد اللّه بن صالح/خت د ت ق

عبد اللّه بن صالح بن محمّد بن مسلم جهنىّ،ابو صالح مصرىّ،شاگرد و كاتب ليث بن سعد،از راويان صدوق طبقۀ دهم،متوفّاى سال 222 ه.در 85 سالگى.ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده اند و بخارى نيز استشهاد نموده است.

«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق كثير الغلط،ثبت في كتابه،و كانت فيه غفلة.

مشايخ او:موسى بن علىّ (2)بن رباح،معاوية بن صالح حضرمىّ،سعيد بن عبد العزيز تنوخىّ،ليث بن سعد،ابن لهيعه،ابن وهب،نافع بن يزيد و...

راويان از او:بخارىّ،ابو حاتم رازىّ،يحيى بن معين،دارمىّ،محمّد بن اسماعيل ترمذىّ،... (3)

راوى حديث شماره:251.

ص:317


1- -الكامل،ج 4،ص 228،ش 1046؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 416،ش 4295؛لسان الميزان،ج 3، ص 282،ش 1190.
2- -«علىّ»به تصغير،(بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 2،ص 286).
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 388،ش 389؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 440،ش 4383؛تهذيب التهذيب، ج 4،ص 338،ش 3474؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 423.

عبد اللّه بن عمر مشكدانه /م د س

(1)

عبد اللّه بن عمر بن محمّد بن ابان بن صالح بن عمير اموىّ،جعفىّ(منسوب به دايى اش:حسين بن علىّ جعفىّ)،ابو عبد الرّحمن قرشىّ كوفىّ محدّث خراسان،ملقّب به «مشكدانه»،از راويان صدوق طبقۀ دهم،كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق فيه تشيّع،متوفّاى سال 239 ه.«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده است.مسلم، ابو داود و نسائىّ به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:دايى اش،حسين بن علىّ جعفىّ،ابو الأحوص،ابن مبارك،ابن نمير، دراوردىّ،اسباط بن محمّد،محمّد بن فضيل و...

راويان از او:مسلم،ابو داود،بغوىّ،ابو زرعه،ابو حاتم و... (2)

راوى احاديث شماره:172،187،191.

عبد اللّه بن محمّد بن ابراهيم،ابو بكر بن ابى شيبه/خ م د س ق

عبد اللّه بن محمّد بن ابى شيبه ابراهيم بن عثمان بن خواستىّ عبسىّ،واسطىّ الأصل، ابو بكر بن ابى شيبه،كوفى برادر عثمان بن ابى شيبه،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم و صاحب تصانيف از مسند و مصنّف.متوفّاى سال 235 ه.صاحبان صحاح شش گانه بجز ترمذىّ،به روايت وى استناد كرده اند.

«ابو عبيد القاسم»گفته است:انتهى العلم إلى أربعة:فأبو بكر أسردهم له،و أحمد أفقههم فيه،و يحيى بن معين أجمعهم له،و عليّ بن المدينيّ أعلمهم به.

مشايخ او:شريك قاضى،ابو الأحوص،ابن مبارك،ابن عيينه،جرير بن عبد الحميد، هشيم،ابو بكر بن عيّاش،اسماعيل بن عيّاش،ابو اسامه،ابن مهدىّ،يزيد بن هارون و

ص:318


1- -به ضم ميم،و كاف و شين ساكن،به فارسى و زبان اهل خراسان يعنى ظرف مشك(تقريب التهذيب).
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 466،ش 4473؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 410،ش 3583؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 435.

بسيارى ديگر.

راويان از او:ابو زرعه رازىّ،بخارىّ،مسلم،ابو داود،ابن ماجه،ابو القاسم بغوىّ، جعفر فريابىّ،احمد بن حنبل،ابو حاتم،ابو يعلى،عبدان اهوازىّ،يوسف بن يعقوب نيشابورىّ و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:23،96،113،124،125،126،141،195،216،226،263،283

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن نفيل ،ابو جعفر/خ 4

(2)

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن نفيل...،ابو جعفر نفيلىّ حرّانىّ،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى 234 ه.بخارىّ،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استدلال كرده اند.احمد بن حنبل از او به عظمت،ياد مى كرد.

مشايخ او:ابو المليح رقّىّ،خطّاب بن قاسم حرّانىّ،مالك،زهير بن معاويه، دراوردىّ،ابن ابى حاتم،ابن مبارك و...

راويان از او:ابو داود،ابراهيم جوزجانىّ،عمرو بن منصور نسائىّ،ابو داود حرّانىّ، يحيى بن معين،احمد،ذهلىّ،ابو حاتم و... (3)

راوى حديث شماره:135.

ص:319


1- -الطبقات الكبرى،ج 6،ص 413؛الطبقات،ج 1،ص 407،ش 1341؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 432،ش 439؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 490،ش 4549؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 464،ش 3670؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 445.
2- -به تصغير(تقريب التهذيب).
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 440،ش 447؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 477،ش 3689؛ [3]تقريب التهذيب،ج 1،ص 448.

عبد اللّه بن محمّد بن ناجيه-عبد اللّه بن ناجيه-ابن ناجيه

ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد بن ناجية بن نجبه بربرىّ،سپس،بغدادىّ،در تذكرة الحفّاظ از محدّثان حافظ طبقۀ دهم به شمار آمده است متوفّاى ماه رمضان 301 ه.

مشايخ او:سويد بن سعيد،ابو معمر هذلىّ،عبد الواحد بن غياث،عبد الأعلى بن حمّاد،ابو بكر بن ابى شيبه و...

راويان از او:ابو بكر شافعىّ،ابن الجعابىّ،عمر بن محمّد الزّيّات و... (1)

راوى حديث شماره:182.

عبد الوهّاب بن ضحّاك/ق

عبد الوهّاب بن ضحّاك بن ابان سلمىّ عرضىّ (2)،ابو الحارث حمصىّ،ساكن سلميّه، (از نواحى حمص)،از راويان طبقۀ دهم،متوفّاى 245 ه.ابن ماجه به روايت وى استناد كرده است.

«ابن حجر»مى گويد:او متروك و مورد تكذيب ابو حاتم است.

مشايخ او:اسماعيل بن عيّاش،و بقيّة بن وليد،عيسى بن يونس،ابن ابى فديك،وليد بن مسلم،ابن عيينه و...

راويان از او:ابن ماجه،عبد الوهّاب بن نجده،ابن ابى عاصم،بقىّ بن مخلد و...

مؤلّف ميزان الاعتدال حديث مربوط به مهدىّ را به روايت وى نقل مى كند. (3)

راوى حديث شماره:153.

ص:320


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 696،ش 717؛تاريخ الإسلام،ج 23،ص 68،ش 38( [1]وفيات،301-310 ه.)؛طبقات الحفّاظ،ص 302.
2- -به ضم عين و سكون راء،(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 679،ش 5316؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 348،ش 4380؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ص 527.

عبد الوهّاب بن نجده /د س

(1)

عبد الوهّاب بن نجده،حوطىّ،ابو محمّد جبلىّ،از راويان ثقۀ طبقۀ دهم،متوفّاى سال 232 ه.در سنن ابو داود،و نسائىّ به روايت وى استدلال شده است.

مشايخ او:اسماعيل بن عيّاش،دراوردىّ،بقيّه،وليد بن مسلم،ابو اليمان و...

راويان از او:ابو داود،نسائىّ،ابراهيم بن محمّد حمصىّ،ابن ابى خيثمه،و... (2)

راوى حديث شماره:150.

عثمان بن محمّد بن ابراهيم-عثمان بن ابى شيبه/خ م د س ق

عثمان بن محمّد بن ابراهيم بن عثمان بن خواستىّ عبسىّ،ابو الحسن بن ابى شيبه كوفىّ،برادر بزرگ تر ابو بكر بن ابى شيبه،صاحب مسند و تفسير،از حافظان بلندآوازه و راوى ثقه طبقۀ دهم و اهل مزاح،متولّد 156 ه.و متوفّاى محرّم 239 ه.در 83 سالگى.

بخارىّ،مسلم،ابو داود،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استدلال نموده اند.

«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:ثقة حافظ شهير و له أوهام،و قيل لا يحفظ القرآن.

مشايخ او:جرير بن عبد الحميد،شريك،هشيم،اسماعيل بن عيّاش،ابن مبارك، وكيع،قاسم بن مالك و...

راويان از او:صاحبان صحاح بجز ترمذىّ،ابو يعلى،ابو زرعه،ابو حاتم،ذهلىّ،جعفر فريابىّ،بغوىّ و... (3)

ص:321


1- -«نجده»به فتح نون و سكون جيم.«حوطىّ»،به فتح حاء و سكون واو(تقريب التهذيب).
2- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 63،ش 199(در ضمن ترجمه ابراهيم بن محمّد حمصىّ)؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 354،ش 4387؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ش 525.
3- -الطبقات الكبرى،ج 6،صص [2]412 و 413،ش 1342؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 444،ش 450؛ميزان-

راوى أحاديث شماره:140،205،214،225،260.

عفّان بن مسلم/ع

عفّان بن مسلم بن عبد اللّه صفّار،ابو عثمان بصرىّ،ساكن و محدّث بغداد،از راويان ثقه،ثبت و سنّت گراى طبقۀ دهم،متولّد پس از 130 ه.و متوفّاى 219 يا 220 ه.در صحاح شش گانه به روايت وى استدلال شده است.

«عجلىّ»مى گويد:در يك قضيۀ قضايى،براى او ده هزار دينار مقرّر شد تا در مورد شخصى سكوت كند و تعديل ننمايد،نپذيرفت و گفت:حقى را باطل نمى كنم.

و نيز در مسألۀ محنت،به فرمان«مأمون»از او خواسته شد كه قائل به خلق قرآن شود وگرنه حقوقش كه ماهيانه پانصد درهم بود قطع مى شود،نپذيرفت و گفت: وَ فِي السَّمٰاءِ رِزْقُكُمْ وَ مٰا تُوعَدُونَ . 1

مشايخ او:شعبه،هشام دستوائىّ،حمّاد بن سلمه،وهيب بن خالد،همّام بن يحيى، ابو عوانه،عبد الوارث بن سعيد و...

راويان از او:ابو بكر بن ابى شيبه،عثمان بن ابى شيبه،احمد بن حنبل،بخارىّ،علىّ ابن مدينىّ،ابن معين،ابو زرعه دمشقىّ،ابو قدامه سرخسىّ،عبد اللّه دارمىّ،اسحاق بن راهويه،فضل بن سهل و... 2

راوى احاديث شماره:89،130،263،265.

ص:322

على بن سعيد رازىّ

علىّ بن سعيد بن بشير بن مهران،ابو الحسن رازىّ حافظ رحّال،جوّال،ساكن و محدّث مصر،از حافظان و راويان طبقه دهم،متوفّاى ذيقعده 297 ه.يا 299 ه.از ابن يونس نقل شده:تكلّموا فيه.ابن حجر در لسان الميزان نوشته است:قلت:لعلّ كلامهم فيه من جهة دخوله في أعمال السّلطان،و حكى حمزة بن محمّد الكتّانيّ أنّ عبدان بن أحمد الجواليقيّ كان يعظّمه.

مشايخ او:جبارة بن مفلّس،عبد الأعلى بن حمّاد،عبد الرّحمن بن خالد بن نجيح، محمّد بن هاشم بعلبكّىّ،نوح بن عمرو سكسكىّ و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،حسن بن رشيق،ابو سعد ابن الأعرابىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:138،149،181،(بى شمارۀ پس از شماره 206)،233،271.

علىّ بن منذر طريقىّ /ت س ق

(2)

علىّ بن منذر طريقىّ،كوفىّ از راويان صدوق طبقۀ دهم،متوفّاى سال 256 ه.كه ديدگاه برخى از عالمان رجالىّ دربارۀ او بدين شرح است:

«ابن حجر»:صدوق يتشيّع.«نسائىّ»:شيعيّ محض،ثقة.«ابن حبّان»وى را در الثقات يادآور شده و«ابن نمير»مى گويد:ثقة صدوق.در سنن ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش،ابن عيينه،ابن فضيل،ابن نمير،وكيع،وليد بن مسلم و...

راويان از او:ترمذىّ،نسائىّ،ابن ماجه،عبد الرّحمن بن ابى حاتم،مطيّن،يحيى بن

ص:323


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 750،ش 751؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 131،ش 5850؛لسان الميزان،ج 4،ص 231،ش 615.
2- -به فتح طاء و كسر راء،(تقريب التهذيب)؛در تهذيب التهذيب آمده:به او طريقى گفته مى شود چون در راه به دنيا آمد.

صاعد و... (1)

راوى حديث شماره:155.

عمران بن موسى بن مجاشع-سختيانىّ

ابو اسحاق عمران بن موسى بن مجاشع جرجانىّ از حافظان ثقه و ثبت طبقۀ دهم، محدّث جرجان،صاحب تصانيف،متوفّاى ماه رجب سال 305 ه.

مشايخ او:هدبة بن خالد،ابراهيم بن منذر حزامىّ،سويد بن سعيد،ابو الرّبيع زهرانىّ، ابو كامل جحدرىّ و...

راويان از او:ابراهيم بن يوسف هسنجانىّ،ابو عبد اللّه بن اخرم،ابو علىّ نيشابورىّ، ابو عمرو بن نجيد،ابو عمرو بن حمدان و... (2)

راوى حديث شماره:بعد از شماره 46.

عمرو بن خالد حرّانىّ/خ ق

عمرو بن خالد بن فرّوخ بن سعيد...تميمىّ حنظلىّ،خزاعىّ،ابو الحسن حرّانىّ، جزرىّ،ساكن مصر،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى سال 229 ه.در مصر.بخارىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:ابو المليح رقّىّ،زهير بن معاويه،ليث،ابن لهيعه،حمّاد بن سلمه،محمّد ابن سلمه حرّانىّ و...

راويان از او:بخارىّ،ابن ماجه،ابو الأحوص محمّد بن هيثم،يونس بن

ص:324


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 556؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 157،ش 5949؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 744،ش 4953؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 44.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 762،ش 763؛طبقات الحفّاظ،ص 320،ش 736.

عبد الأعلى و... (1)

راوى حديث شماره:252.

عمرو بن عثمان بن سعيد بن كثير/د س ق

عمرو بن عثمان بن سعيد بن كثير بن دينار قرشىّ،ابو حفص حمصىّ محدّث حمص، از راويان صدوق طبقۀ دهم،متوفّاى سال 250 ه.

در سنن ابو داود،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:پدرش،مروان بن معاويه،وليد بن مسلم،اسماعيل بن عيّاش،سفيان بن عيينه،بقيّه و...

راويان از او:ابو داود،نسائىّ،ابن ماجه،ابو زرعه،ابو حاتم،ذهلىّ،ابن ابى عاصم، عبدان اهوازىّ،و... (2)

راوى حديث شماره:43.

عمرو بن علىّ فلاّس/ع

عمرو بن علىّ بن بحر بن كنيز (3)باهلىّ،ابو حفص بصرىّ،صيرفىّ فلاّس،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى ذيقعده سال 249 ه.در سامرّا.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.او بارها به اصفهان تردّد كرده بود.

مشايخ او:ابن مهدىّ،عبد الوهّاب ثقفىّ،يزيد بن زريع،ابو داود طيالسىّ،غندر،ابن

ص:325


1- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 258،ش 6360؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 137،ش 5184؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 69.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 509،ش 524؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 183،ش 5245؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 74.
3- -به ضم كاف و فتح نون و سكون ياء.

ابى عدىّ،يحيى بن سعيد قطّان،يزيد بن هارون،ابن عيينه،محمّد بن فضيل،معتمر بن سليمان و...

راويان از او:صاحبان صحاح شش گانه،ابو زرعه،ابو حاتم،عبد اللّه بن احمد،محمّد ابن جرير طبرىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:67،204 و پاورقى شماره 173.

عمرو بن عون واسطىّ/ع

عمرو بن عون بن اوس بن جعد،ابو عثمان واسطىّ،بزّار،ساكن بصره،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ دهم،متوفّاى سال 225 ه.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:خالد بن عبد اللّه،حمّادين،هشيم،شريك،ابو عوانه،ابو معاويه،وكيع و...

راويان از او:بخارىّ،ابو داود،ابو حاتم،ابو زرعه،علىّ بن عبد العزيز بغوىّ،حجّاج ابن شاعر،عبد اللّه دارمىّ،يحيى بن معين،ابو قدامه سرخسىّ و... (2)

راوى حديث شماره:209.

فضل بن حباب،ابو خليفه

فضل بن حباب،ابو خليفه جمحىّ،بصرىّ و محدّث بصره.در«تذكرة الحفّاظ»وى را از راويان طبقۀ دهم معرفى مى كند،متوفّاى ماه جمادى الأولى سال 305 ه.در ميزان

ص:326


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 14،ص 297،ش 5000؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 487،ش 502؛تاريخ الإسلام،ج 18،ص 377،ش 348؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 187،ش 5254؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 75.
2- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 316؛الطبقات،ج 2،ص 849،ش 3200؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 426،ش 434؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 193،ش 5263؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 76.

الاعتدال و لسان الميزان آمده:وى عالم ثقه است و«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده، ولى«سليمانىّ»مى گويد:وى رافضى است.

مشايخ او:قعنبىّ،مسلم بن ابراهيم،مسدّد،سليمان بن حرب،ابو الوليد طيالسىّ و...

راويان از او:طبرانىّ،اسماعيلىّ،ابن عدىّ،ابو الشّيخ،و... (1)

راوى احاديث شماره:1،163.

قاسم بن خليفه

گويا وى از راويان طبقۀ دهم است.

«ابن ابى حاتم»نوشته است:قاسم بن خليفه كوفىّ،از عمرو بن محمّد عنقزىّ روايت كرده،و علىّ بن حسين بن جنيد رازىّ،معروف به مالكىّ،از او روايت مى كند.و نيز نوشته است كه شيعه و از اصحاب حسن بن صالح بوده است (2).

راوى حديث شماره:100.

قتيبة بن سعيد بغلانىّ /ع

(3)4

قتيبة بن سعيد بن جميل بن طريف...ثقفىّ،ابو رجاء بغلانىّ،از راويان ثقه و ثبت طبقۀ دهم،متولد 150 ه.و متوفّاى 240 ه.در 90 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:رشدين بن سعد،مالك،ليث،ابن لهيعه،داود بن عبد الرّحمن عطّار،

ص:327


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 670،ش 690؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 350،ش 6717؛لسان الميزان،ج 4،ص 438،ش 1340.
2- -الجرح و التعديل،ج 7(قسم دوم از جلد سوم)،ص 109،ش 630.
3- 3 و 4) -«ابن عدىّ»گفته است:نامش يحيى،و لقبش قتيبه،و«ابن منده»مى گويد:نامش علىّ است. «بغلانىّ»منسوب به«بغلان»بلده اى است در نواحى بلخ.(اللّباب).

عبد الوارث بن سعيد،حمّاد بن زيد،حفص بن غياث،جرير بن عبد الحميد،ابو الأحوص، شريك،عبد الوهّاب ثقفىّ،فضيل بن عياض،هشيم،ابو عوانه،ابن عيينه،اسماعيل بن عليّه،ابو اسامه،محمّد بن فضيل بن غزوان و...

راويان از او:نعيم بن حمّاد،احمد بن حنبل،ترمذىّ و ديگر صاحبان صحاح بجز ابن ماجه،احمد بن سعيد دارمىّ،ابو بكر بن ابى شيبه،علىّ بن مدينىّ،محمّد بن عبد اللّه نمير، يحيى بن معين،ابو خيثمه،زهير بن حرب،زعفرانىّ،ابو حاتم،ابو زرعه،حارث بن ابى اسامه،عبدان بن محمد مروزىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:4،5،6،261.

قطن بن نسير بصرىّ/م د ت

(2)

قطن بن نسير،ابو عبّاد بصرىّ،غبرىّ،معروف به ذرّاع،از راويان صدوق طبقۀ دهم كه«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:صدوق يخطئ.مسلم،ابو داود و ترمذىّ به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:عدىّ،بن ابى عماره نميرىّ،جعفر بن سليمان ضبعىّ،عبد الرّحمن بن مهدىّ،بشر بن منصور سليمىّ،عمرو بن نعمان باهلىّ و...

راويان از او:ابو يعلى موصلىّ،مسلم،ابو داود،ترمذىّ،ابراهيم بن هاشم بغوىّ، عبدان اهوازىّ،ابو القاسم بغوىّ و... (3)

از او روايت شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و سلم فرمود:«ليسأل أحدكم ربّه حاجته حتّى في شسع نعله

ص:328


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 379؛ [1]الطبقات،ج 2،ص 840،ش 3161؛ [2]تهذيب التهذيب،ج 6،ص 488،ش 5710؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 123.
2- -«قطن»به فتح قاف و طاء«نسير»به تصغير(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 391،ش 6901؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 516،ش 5746؛ [4]تقريب التهذيب،ج 2،ص 126.

إذا انقطع».

راوى حديث شماره:88.

مالك بن عبد الواحد،ابو غسّان مسمعىّ/م د

مالك بن عبد الواحد،ابو غسّان مسمعىّ بصرىّ،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى سال 230 ه.مسلم و ابو داود در صحيح و سنن به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:معاذ بن هشام،عبد الأعلى بن عبد الأعلى،عبد الوهّاب ثقفىّ،معتمر بن سليمان،ابن ابى عدىّ،بشر بن مفضّل،معاذ بن معاذ،يزيد بن هارون،معاذ بن مثنّى و... (1)

راويان از او:مسلم،ابو داود،عثمان بن خرّزاد انطاكىّ،محمّد بن يونس كديمىّ،معاذ ابن مثنّى و... (2)

راوى حديث شماره:188.

محمّد بن ابان واسطىّ/بخ

محمّد بن ابان بن عمران بن زياد...واسطىّ از راويان طبقۀ دهم متولد 147 ه.و متوفّاى 238 يا 237 ه.در 90 سالگى.«ابن حبّان»در الثقات او را يادآور شده ولى «ازدىّ»دربارۀ او حرف دارد،بخارى به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:ابان بن يزيد عطّار،جرير بن حازم،حمّادين،ابو الأحوص،عبد الوارث، هشيم،ابو عوانه الوضّاح،و...

راويان از او:پسرش:احمد،بقىّ بن مخلد،ابو زرعه رازىّ،ابو يعلى و... (3)

راوى احاديث شماره:179،182.

ص:329


1- -تهذيب التهذيب،ج 8،ص 21،ش 6707؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 225.
2- -تهذيب الكمال،ج 17،ص 403،ش 6337.
3- -تهذيب التهذيب،ج 7،ص 3،ش 5884؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 140.

محمّد بن احمد بن ابى خيثمه

محمّد بن ابى بكر احمد بن ابى خيثمة زهير بن حرب،نسائىّ و سپس بغدادىّ از راويان حافظ طبقۀ دهم مى باشد.

مشايخ او:نصر بن علىّ جهضمىّ،عبّاد بن يعقوب،عمرو بن علىّ فلاّس و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،احمد بن كامل،ابو بكر بن مقسم مقرئ و... (1)

راوى احاديث شماره:31،186.

محمّد بن اسحاق امام-ابن خزيمه

«ذهبىّ»دربارۀ او مى نويسد:حافظ بزرگ طبقۀ دهم،امام الأئمّة،شيخ الإسلام، ابو بكر محمّد بن اسحاق بن خزيمة بن مغيرة بن صالح بن بكر سلمىّ نيشابورىّ(223- 311 ه.)،«...و انتهت إليه الإمامة و الحفظ في عصره بخراسان».

از زاهد ابو عثمان حيرىّ نقل مى كند:«إنّ اللّه ليدفع البلاء عن أهل هذه المدينة بمكان ابى بكر محمّد بن اسحاق».

شيخان يعنى بخارىّ و مسلم از او روايت كرده اند.

ابو احمد حسينك،گويد:سمعت إمام الأئمّة ابن خزيمة يحكي عن عليّ بن خشرم، عن إسحاق بن راهويه أنّه قال:أحفظ سبعين ألف حديث.فقلت لابن خزيمة:فكم يحفظ الشّيخ؟فضربني على رأسي و قال:ما أكثر فضولك!ثمّ قال:يا بنيّ،ما كتبت سوادا في بياض إلاّ و أنا أعرفه.

ابن خزيمه گويد:كنت إذا أردت أن أصنّف الشيء دخلت الصّلاة مستخيرا حتّى يفتح لي فيها،ثمّ أبتدئ التصنيف.

ابو بكر محمّد بن جعفر گفته است:سمعت ابن خزيمة يقول،و سئل:من أين أوتيت

ص:330


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 742،ش 741.

العلم؟فقال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«ماء زمزم لما شرب له»،و إنّي لمّا شربت ماء زمزم سألت اللّه علما نافعا.

«ابن حجر عسقلانىّ»مى نويسد (1):

از«أبو بكر محمّد بن مؤمّل بن حسن بن عيسى»نقل شده است:

خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة و عديله أبي عليّ الثقفيّ مع جماعة من مشايخنا،و هم إذ ذاك متوافرون إلى زيارة قبر عليّ بن موسى الرّضا بطوس،قال:

فرأيت من تعظيمه-يعني ابن خزيمة-لتلك البقعة و تواضعه لها و تضرّعه عندها ما تحيّرنا.

مشايخ او:اسحاق بن راهويه،محمّد بن حميد رازىّ،محمود بن غيلان،محمّد بن ابان مستملى،اسحاق بن موسى خطمىّ،عتبة بن عبد اللّه يحمدىّ،علىّ بن حجر، ابو قدامه سرخسىّ،احمد بن منيع،بشر بن معاذ،ابو كريب،عبد الجبّار بن علاء،يونس بن عبد الأعلى،و...

راويان از او:بخارىّ و مسلم در غير صحيح،محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم، ابو عمرو بن مبارك،ابراهيم بن ابى طالب(با اينكه نامبرده گان از او بزرگ تر بودند) ابو علىّ نيشابورىّ،اسحاق بن سعد نسوىّ،ابو عمرو بن حمدان،ابو حامد احمد بن محمّد ابن بالويه،ابو بكر احمد بن مهران مقرى،محمّد بن احمد بن علىّ بن نصير معدّل، نواده اش:محمّد بن فضل بن محمّد بن اسحاق،و... (2)

راوى حديث:109.

ص:331


1- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 745،ش 4954. [1]
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 2،ص 196،ش 1103؛تذكرة الحفّاظ،ش 734؛تاريخ الإسلام، ج 23،ص 422،ش 39. [2]

محمّد بن اسحاق بن منصور-محمّد بن ابى يعقوب كرمانىّ/خ

محمّد بن اسحاق بن منصور،ابو عبد اللّه بن ابى يعقوب كرمانىّ،ساكن بصره،و از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى 444 ه.بخارى به روايت او استناد جسته است.

ذهبىّ گفته است:محمّد بن ابى يعقوب كرمانى از استادان بخارى است،و نام پدرش اسحاق بن منصور مى باشد.

مشايخ او:حسّان بن ابراهيم كرمانىّ،عبد الوهّاب ثقفىّ،ابن عيينه،معتمر بن سليمان،وكيع،ابن مهدىّ،بشر بن مفضّل،غندر،و...

راويان از او:بخارىّ،عمر بن خطّاب سجستانىّ،عبد اللّه بن يعقوب بن اسحاق كرمانىّ،عبّاس بن محمّد بن مجاشع و... (1)

راوى حديث شماره:197.

محمّد بن اسماعيل بن ابى سمينه /خ د

(2)

محمّد بن اسماعيل بن ابى سمينه،ابو عبد اللّه بصرىّ،از راويان طبقۀ دهم،متوفّاى سال 230 ه.بخارىّ و ابو داود در صحيح و سنن به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:معتمر بن سلمان،عبد الوهّاب ثقفىّ،معاذ بن هشام،يزيد بن زريع،ابو بكر ابن عيّاش و...

راويان از او:ابو داود،بخارىّ،محمّد بن ابى غالب،قومسىّ،ابو زرعه،ابو حاتم، ابو يعلى موصلىّ،موسى بن هارون،معاذ بن مثنّى و... (3)

راوى حديث شماره:10.

ص:332


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 70،ش 8337؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 34،ش 5928؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 221 و 144.
2- -به فتح سين و كسر ميم(تقريب التهذيب).
3- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 482،ش 7229؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 51،ش 5937؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 145.

محمّد بن بشّار،بندار /ع

(1)

محمّد بن بشّار بن عثمان بن داود كيسان عبدىّ،ابو بكر،بصرىّ،بندار،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متولد 167 ه.و متوفّاى 252 ه.در 85 سالگى.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استناد جسته اند.

او تا وقتى مادرش زنده بود به خاطر نيكى به مادرش،از بصره به جايى سفر نكرد.

مشايخ او:عبد الوهّاب ثقفىّ،ابن ابى عدىّ،غندر،معتمر بن سليمان،يحيى بن سعيد،معاذ بن هشام،ابن مهدىّ،ابو داود طيالسىّ،يزيد بن زريع،يزيد بن هارون، عبد الصّمد بن عبد الوارث و...

راويان از او:صاحبان صحاح شش گانه،بغوىّ،ابن خزيمه،ابو زرعه،ابو حاتم،ابن ناجيه،ابو خليفه و... (2)

راوى احاديث شماره:71،91،109.

محمّد بن حميد بن حيّان رازىّ/د ت ق

محمّد بن حميد بن حيّان،تميمىّ،ابو عبد اللّه رازىّ،از راويان حافظ طبقۀ دهم كه «ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:حافظ ضعيف،و كان ابن معين حسن الرأي فيه.

«عبد اللّه بن احمد»از پدرش نقل مى كند:لا يزال بالريّ علم مادام محمّد بن حميد حيّا.

«ابن حجر»تاريخ درگذشت او را 230 ه.ولى«ذهبىّ»و نيز نويسندۀ تهذيب التهذيب 248 ه.نوشته اند.ابو داود،ترمذىّ و ابن ماجه در سنن به روايت وى استناد كرده اند.

ص:333


1- -به ضم باء و فتح آن،و سكون نون(تقريب التهذيب).
2- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 16،ص 132،ش 5673؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 511،ش 526؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 490،ش 7269؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 63،ش 5962؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 147.

مشايخ او:هارون بن مغيره،يعقوب بن عبد اللّه قمّىّ،ابن مبارك،جرير بن عبد الحميد،زيد بن حباب،ابو داود طيالسىّ،و...

راويان از او:ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه،محمّد بن محمّد باغندىّ،محمّد بن جرير طبرىّ،احمد بن حنبل،يحيى بن معين،عبد اللّه بن احمد بن حنبل،عبد اللّه بن محمّد بغوىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:198.

محمّد بن عبد الرّحمن بن سهم انطاكىّ/م

محمّد بن عبد الرّحمن بن حكيم بن سهم انطاكىّ،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى سال 243 ه.در صحيح مسلم به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:ابو اسحاق فزارىّ،وليد بن مسلم،عيسى بن يونس،بقيّه،ابن مبارك، معتمر بن سليمان و...

راويان از او:مسلم،حسين بن اسحاق تسترىّ،عبد اللّه بن احمد بن حنبل،موسى بن هارون،ابو يعلى موصلىّ،ابو القاسم بغوىّ و... (2)

راوى حديث شماره:176.

محمّد بن عبد اللّه بن نمير-ابن نمير/ع

محمّد بن عبد اللّه بن نمير همدانىّ خارفىّ،ابو عبد الرّحمن كوفىّ از محدّثان نامدار و از راويان ثقه،حافظ و فاضل طبقۀ دهم،متوفّاى سال 234 ه.صاحبان صحاح شش گانه به روايت وى استدلال كرده اند.

ص:334


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 490،ش 506؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 530،ش 7453؛تهذيب التهذيب، ج 7،ص 118،ش 6049؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 156.
2- -تهذيب التهذيب،ج 7،ص 279،ش 6317؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 183.

«ابن جنيد»گفته است:او جامع علم،فهم،سنّت و زهد و در عين حال فقير بود.

مشايخ او:پدرش،سفيان بن عيينه،مروان بن معاويه،اسماعيل بن عليّه،عبد اللّه بن ادريس،حفص بن غياث،زيد بن حباب،وكيع بن جرّاح،و...

راويان از او:بخارىّ،مسلم،ابو داود،ابن ماجه،ابو زرعه،ابو يعلى و... (1)

راوى حديث شماره:223.

محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ-مطيّن

ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه بن سليمان حضرمىّ كوفى،مطيّن،محدّث كوفه و صاحب مسند،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم.در تذكرة الحفّاظ آمده است:متولد 202 ه.و متوفاى 297 ه.و نيز مى نويسد:به سخنان همسالان دربارۀ يكديگر اعتناء نمى شود.

مشايخ او:احمد بن يونس،يحيى حمّانىّ و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،ابو بكر النّجّاد،ابو بكر اسماعيلىّ و... (2)

راوى حديث شماره:177.

محمّد بن عبدوس بن كامل سرّاج-ابن عبدوس

ابو احمد محمّد بن عبدوس بن كامل سلمىّ بغدادىّ سرّاج،نام پدرش عبد الجبّار،در تذكرة الحفّاظ آمده:از راويان ثقه،حافظ و ثبت طبقۀ دهم است.متوفّاى سال 293 ه.

مشايخ او:علىّ بن الجعد،داود بن عمرو ضبّىّ،احمد بن حبّان،ابو بكر بن ابى شيبه،و...

ص:335


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 439،ش 446؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 265،ش 6298؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 180.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 662،ش 682؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 607،ش 7801.

راويان از او:طبرانىّ،جعفر خلدىّ (1)(جعفر بن محمّد بن نصير بن قاسم...)ابو بكر النّجّاد،و... (2)

راوى حديث شماره:241.

محمّد بن عثمان بن ابى شيبه

محمّد بن عثمان بن ابى شيبه،ابو جعفر عبسىّ كوفىّ،محدّث كوفه،متوفّاى 297 ه.

كه مؤلّف تذكرة الحفّاظ وى را از راويان حافظ و صاحب تأليفات طبقۀ دهم،شمرده است.

درباره او سخنان متناقضى بدين شرح گفته شده:«صالح جزره»گويد:ثقه است.

«ابن عدىّ»گفته است:از او حديث منكرى نديدم كه يادآور شوم،«عبدان»وى را برايم توصيف كرد:لا بأس به.«ابن حبّان»او را در الثقات يادآور شده،امّا«عبد اللّه بن احمد ابن حنبل»او را تكذيب كرده و«مطيّن»گفته است:هو عصا موسى يلقف ما يأفكون.

بنابراين همان گونه كه ابن حجر عسقلانىّ (3)گفته است،«ابو نعيم بن عدى»حافظ نيز مى گويد:راه درست اين است كه از قبول سخنان اقران و همسالان در حق يكديگر، خوددارى شود.زيرا«مطيّن»با او رابطه خوبى نداشته است (4).

مشايخ او:پدرش،عموهايش:ابو بكر و قاسم،علىّ بن مدينىّ،يحيى بن معين، احمد بن يونس و...

ص:336


1- -به ضمّ خاء و سكون لام،منسوب به«خلد»محلّه اى است در بغداد،جعفر بن محمّد بن نصير بن قاسم خلدى ابو محمّد م 348 ه.(بنگريد به:الأنساب،ج 5،ص 176). [1]
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 683،ش 704؛طبقات الحفّاظ،ص 297،ش 682.
3- -لسان الميزان،ج 1،ص 201،ش 637،در شرح حال ابو نعيم اصفهانى.
4- -لسان الميزان،ج 5،ص 281،ش 965:«قال ابو نعيم بن عدىّ الحافظ:وقفت على تعصّب بين مطيّن و بين محمّد بن عثمان بن أبى شيبة حتّى ظهر لى أنّ الصّواب الإمساك عن قبول كلّ واحد منهما فى صاحبه».

راويان از او:طبرانىّ،ابو بكر شافعىّ،جعفر الخلدىّ،ابو علىّ الصوّاف،و... (1)

راوى حديث شماره:267.

محمّد بن علاء،ابو كريب كوفىّ/ع

محمّد بن علاء بن كريب همدانىّ،ابو كريب كوفىّ،مشهور به كنيۀ ابو كريب،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى سال 247 يا 248 ه.در 87 سالگى.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

در تهذيب التهذيب آمده است:قال صالح جزرة:غلبت اليبوسة مرّة على رأس أبي كريب،فغلّف الطّبيب رأسه بالفالوذج،فأخذه من رأسه،فوضعه في فيه و قال:بطني أحوج إلى هذا.

مشايخ او:ابو بكر بن عيّاش،عمرو بن عبيد،ابن عيينه،ابن مبارك،هشيم،عبد اللّه ابن ادريس،حفص بن غياث،معتمر،ابو معاويه ضرير،وكيع،اسماعيل بن عليّه، ابو اسامه و... (2)

راويان از او:صاحبان صحاح شش گانه بجز نسائىّ،ابو حاتم رازىّ،ابو زرعه رازىّ، عثمان بن خرّزاد،ذهلىّ،ابن احمد،بقىّ بن مخلد،ابو يعلى موصلىّ و...

راوى احاديث شماره:45،167.

محمّد بن عمران بن ابى ليلى/بخ ت

محمّد بن عمران بن محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ليلى انصارىّ،ابو عبد الرّحمن،

ص:337


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 661،ش 681؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 642،ش 7934؛لسان الميزان،ج 5،ص 280،ش 965.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 497،ش 512؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 362،ش 6457؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 197.

كوفىّ،از راويان صدوق طبقۀ دهم.ترمذىّ،در سنن و بخارىّ در الأدب المفرد به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،ايّوب بن جابر،عيسى بن يونس،محمّد بن سليمان اصفهانىّ و...

راويان از او:بخارىّ در كتاب الأدب،ترمذىّ با واسطه،عثمان بن ابى شيبه،ابو بكر ابن ابى شيبه،عبّاس الدّورىّ،ابو زرعه رازىّ،ابو حاتم،عثمان دارمىّ،محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ،محمّد بن غالب تمتام و... (1)

راوى حديث شماره:267.

محمّد بن عيسى زجّاج،ابو عبد اللّه اصفهانى زجّاج

ابو نعيم اصفهانى نوشته است:محمّد بن عيسى بن خالد زجّاج،امام مسجد جامع، ابو عبد اللّه،از محدّثان و راويان ثقه و امين است.

مشايخ او:عبيد اللّه بن موسى،ابو نعيم،ابو عاصم النبيل،حسين بن حفص،محمّد بن زياد اصفهانى،موسى بن تبوذكىّ،يحيى بن حمّاد،فضل بن موفّق.

راويان از او:محمّد بن علىّ بن جارود،(ابو بكر بن جارود)،محمّد بن احمد بن يزيد زهرىّ و... (2)

راوى حديث شماره:201.

محمّد بن مثنّى،ابو موسى/ع

محمّد بن مثنّى بن عبيد...عنزىّ (3)،ابو موسى بصرىّ محدّث بصره،معروف به«زمن»

ص:338


1- -تهذيب التهذيب،ج 7،ص 358،ش 6450؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 197.
2- -اخبار اصبهان،ج 2،ص 195؛ [2]تاريخ الإسلام،ج 19،ص 308،ش 476( [3]وفيات سال 251- 260 [4] ه.).
3- -به فتح نون و زاء(تقريب التهذيب).

و مشهور به كنيه و نام،از راويان ثقه،حافظ و ثبت طبقه دهم،متولد سال 167 ه.و متوفّاى 252 ه.در صحاح شش گانه به روايت او استناد شده است.

«ابو الحسين سمنانىّ»گفته است:كان أهل البصرة يقدّمون أبا موسى على بندار،و كان الغرباء يقدّمون بندارا.

«ابن حجر»مى گويد:و كان هو و بندار فرسي رهان و در يك سال درگذشتند.

مشايخ او:عبد الوهّاب ثقفىّ،معاذ بن هشام بن جرير،يزيد بن زريع،معتمر بن سليمان،سفيان بن عيينه،غندر،ابن نمير،ابن مهدىّ،قطّان،معاذ بن معاذ،عفّان،محمّد ابن عبد اللّه انصارىّ و...

راويان از او:صاحبان صحاح،و نسائىّ نيز با واسطه،ابو زرعه،ابو حاتم،زكريا ساجىّ،ابو يعلى و... (1)

راوى احاديث شماره:39،71،254.

محمّد بن منذر بن سعيد هروىّ

ابو عبد الرّحمن محمّد بن منذر بن سعيد هروىّ،معروف به شكّر،از راويان حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى 303 ه.در هرات.

مشايخ او:محمّد بن رافع،احمد بن عيسى مصرىّ،على بن خشرم،و...

راويان از او:ابو الوليد حسّان بن محمّد،ابو عمرو بن مطر،ابو بكر احمد بن علىّ رازىّ و... (2)

راوى حديث شماره:60.

ص:339


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 512،ش 527؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 24،ش 8115؛تهذيب التهذيب، ج 7،ص 401،ش 6515؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 204.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 748،ش 749؛تاريخ الإسلام،ج 23،ص 129. [1]

محمّد بن منصور طوسىّ/د س

محمّد بن منصور بن داود بن ابراهيم طوسىّ،ابو جعفر عابد،ساكن بغداد،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى 254 يا 256 ه.در 80 سالگى.ابو داود و نسائى به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:ابن عيينه،ابن عليّه،قطّان،معروف كرخىّ و...

راويان از او:ابو داود،نسائىّ،ابو حاتم،محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ،ابو بكر بزّار، عبّاس الدّورىّ،ابن ناجيه،عبدان اهوازىّ،ابن جرير،ابن خزيمه،بغوىّ و... (1)

راوى حديث شماره:149.

محمّد بن يحيى بن ابى عمر عدنىّ-ابن ابى عمر/م ت س ق

محمّد بن يحيى بن ابى عمر عدنىّ،ابو عبد اللّه،مجاور مكّه،مصنّف مسند،از راويان صدوق طبقۀ دهم كه ملازم ابن عيينه بود،متوفّاى 243 ه.مسلم،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه،در صحيح و سنن به روايت وى استناد كرده اند.او هفتاد و هفت بار موفق به انجام حجّ شد.

مشايخ او:پدرش،سفيان بن عيينه،فضيل بن عياض،عبد العزيز دراوردىّ،معتمر، عبد الوهّاب ثقفىّ،عبد الرزّاق،عبيد اللّه بن معاذ صنعانىّ،وليد بن مسلم،يزيد بن هارون و...

راويان از او:مسلم،ترمذىّ،ابن ماجه،ابو حاتم،ابو زرعه رازىّ،ابو زرعه دمشقىّ، بقىّ بن مخلد،عثمان بن خرّزاد و... (2)

راوى حديث شماره:40.

ص:340


1- -تهذيب التهذيب،ج 7،ص 444،ش 6580؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 210.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 501،ش 516؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 487،ش 6649؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 218.

محمّد بن يزيد بن رفاعه-ابو هشام رفاعىّ/م ت ق

محمّد بن يزيد بن محمّد بن كثير بن رفاعه،ابو هشام رفاعى كوفىّ،قاضى مدائن،از راويان طبقۀ دهم،متوفّاى سال 248 ه.

«ابن حجر»دربارۀ وى نوشته است:قوى نيست.«ابن عدىّ»او را در شمار استادان بخارى يادآور شده است.مسلم،ترمذىّ و ابن ماجه به روايت او استناد كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن ادريس،عبد اللّه بن نمير،حفص بن غياث،ابو اسامه،محمّد بن فضيل،ابو بكر بن عيّاش،معاذ بن هشام و...

راويان از او:مسلم،ترمذىّ،ابن ماجه،ابن ابى خيثمه،ابن خزيمه،محمّد بن هارون حضرمىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:256،259.

مسدّد بن مسرهد بصرىّ/خ د ت س

(2)

مسدّد بن مسرهد بن مسربل اسدىّ،بصرىّ،ابو الحسن،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى سال 228 ه.بخارىّ،ابو داود،ترمذىّ و نسائىّ به روايت وى استناد كرده اند.

گفته مى شود:او نخستين شخصى است كه در بصره«مسند»را تصنيف كرد.و نيز گفته مى شود:نامش عبد الملك بن عبد العزيز و لقبش«مسدّد»است.

مشايخ او:حمّاد بن زيد،يزيد بن زريع،هشيم،فضيل بن عياض،جويرية بن اسماء، ابو الأحوص،عبد الوارث بن سعيد،ابو عوانه،جرّاح و پسرش وكيع بن جرّاح،قطّان،ابن عليّه،بشر بن مفضّل و...

ص:341


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 68،ش 8326؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 493،ش 6660؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 219.
2- -به ضم ميم،فتح سين و فتح دال مشدّد(تقريب التهذيب).

راويان از او:ابو زرعه رازىّ،بخارىّ،ابو داود،اسماعيل قاضى،ابو خليفه جمحىّ، ابو حاتم رازىّ،معاذ بن مثنّى و... (1)

راوى احاديث شماره:1،162،163،165،166،175.

موسى بن محمّد بلقاوىّ

موسى بن محمّد بن عطاء بن طاهر دمياطىّ بلقاوىّ مقدسىّ ابو الطّاهر كه گويا از راويان طبقۀ دهم مى باشد و«ذهبىّ»در تاريخ الإسلام وى را در حوادث سال 221 تا 230 ه.يادآور شده است.

ديدگاه برخى از رجال شناسان دربارۀ او بدين شرح است:

نسائىّ:ليس بثقة.دارقطنىّ:متروك.عقيلىّ:منكر الحديث.ابو نعيم اصفهانىّ:لا شيء.

مشايخ او:مالك،شريك،ابو المليح،عطّاف بن خالد،وليد بن محمّد الموقّرىّ،و...

راويان از او:ربيع بن محمّد لاذقىّ،عثمان بن سعيد دارمىّ،بكر بن سهل دمياطىّ، ابو الأحوص عكبرىّ،احمد بن خليد حلبىّ. (2)

راوى حديث شماره:75.

نصر بن علىّ جهضمىّ/ع

نصر بن علىّ بن نصر بن علىّ...جهضمىّ بصرىّ،نوۀ نصر بن علىّ بن صهبان ازدىّ جهضمىّ،از عالمان و راويان حافظ و ثبت طبقۀ دهم،متوفّاى سال 250 ه.در صحاح شش گانه به روايت وى استناد شده است.

در تهذيب التهذيب آمده كه به خاطر نقل حديثى درباره حسنين،به دستور متوكّل،

ص:342


1- -الطبقات الكبرى،ج 7،ص 307؛الطبقات،ج 2،ص 577،ش 1963؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 421،ش 426؛تهذيب التهذيب،ج 8،ص 130،ش 6870؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 242.
2- -لسان الميزان،ج 6،ص 127 و 128،ش 442 حرف ميم.تاريخ الإسلام،ج 16،ص 419،ش 440. [1]

محكوم به هزار تازيانه شد.

لمّا حدّث نصر بن علىّ بهذا الحديث-يعنى حديث عليّ بن أبي طالب-أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم أخذ بيد حسن و حسين فقال:«من أحبّني و أحبّ هذين و أباهما و أمّهما كان معي في درجتي يوم القيامة»،أمر المتوكّل بضربه ألف سوط.

در تهذيب الكمال آمده است:«قال الحافظ أبو بكر:إنّما أمر المتوكّل بضربه،لأنّه ظنّه رافضيّا،فلمّا علم أنّه من أهل السّنّة تركه».

«ابو بكر بن ابى داود»گفته است:كان المستعين بعث إلى نصر بن عليّ ليوليه القضاء، فقال لأمير البصرة:أرجع فأستخير اللّه تعالى،فرجع إلى بيته،فصلّى ركعتين،ثمّ قال:اللّهمّ إن كان لي عندك خير فاقبضني إليك،فنام فنبّهوه فإذا هو ميّت.

مشايخ او:پدرش،يزيد بن زريع،بشر بن مفضّل،نوح بن قيس،مرحوم بن عبد العزيز عطّار،سفيان بن عيينه،وهب بن جرير بن حازم،وكيع و...

راويان از او:صاحبان صحاح،زكريّا ساجىّ،احمد بن علىّ مروزىّ،ابن خزيمه،ابن ابى داود،محمّد بن هارون حضرمىّ،ابو زرعه،ابو حاتم،ذهلىّ،عبدان اهوازىّ،اسماعيل قاضى و... (1)

راوى احاديث شماره:42،115،119،120،262.

نعيم بن حمّاد مروزىّ/خ مق د ت ق

نعيم بن حمّاد بن معاوية بن حارث بن همّام بن سلمة بن مالك...خزاعىّ،ابو عبد اللّه مروزىّ،ساكن مصر،از حافظان فقيه،محدّث و راوى طبقۀ دهم،متوفّاى سال 228 ه.

ترمذى و ابن ماجه،به روايت وى استناد كرده اند.

ديدگاه شمارى از عالمان رجالىّ دربارۀ او بدين شرح است:

ص:343


1- -تهذيب الكمال،ج 19،ص 69،ش 7000؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 519،ش 536؛تهذيب التهذيب، ج 8،ص 494،ش 7400؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 300.

«جلال الدّين سيوطىّ»مى نويسد:وى يكى از استادان بخارىّ است. (1)

احمد بن حنبل و ابن معين،او را به ثقه توصيف كرده اند:«احمد عجلىّ»گفته است:

ثقة صدوق.«ابو زكريّا»نيز گفته است:صدوق ثقة،رجل صدق،أنا أعرف النّاس به،كان رفيقي بالبصرة.«ابو حاتم».مى گويد:محلّه الصدق.

«ابن حجر»مى نويسد:صدوق يخطئ كثيرا،فقيه عارف بالفرائض،و قد تتبّع ابن عدىّ ما أخطأ فيه،و قال:باقي حديثه مستقيم.

او كتابهايى در ردّ«جهميّه» (2)نگاشته و گفته است:أنا كنت جهميّا،فلذلك عرفت كلامهم،فلمّا طلبت الحديث عرفت أنّ أمرهم يرجع إلى التعطيل.

«خطيب»گويد:گفته مى شود نعيم بن حمّاد،نخستين شخصى است كه مسند را گرد آورد.

او بيش از چهل سال در مصر اقامت داشت تا اينكه در مسألۀ محنت در عصر حكومت«معتصم»او و«بويطىّ»را به صورت مقيّد و كت بسته،به عراق آوردند،از او درباره حدوث قرآن،پرسيده شد،امّا او از پاسخ دادن خوددارى كرد فحبس بسامرّاء، فلم يزل محبوسا حتّى مات فى السّجن(جمادى الأولى سال 228 ه.).

وى شديدا با اهل رأى و قياس مخالف بود،و اين حديث را روايت مى كرد كه:

«تفترق أمّتي على بضع و سبعين فرقة،أعظمها فتنة على أمّتي قوم يقيسون الأمور برأيهم،فيحلّون الحرام و يحرّمون الحلال».

مشايخ او:ابراهيم بن طهمان،هشيم بن بشير،عبد اللّه ابن مبارك،ابو بكر بن عيّاش، سفيان بن عيينه،عبد الوهّاب ثقفىّ،فضيل بن عياض،ابو داود طيالسىّ،عبد العزيز دراوردىّ،معتمر بن سليمان،بقيّة بن وليد،جرير بن عبد الحميد،ابو حمزه سكّرىّ،

ص:344


1- -الحاوي للفتاوى،ج 2،ص 157؛«الفتن، [1]لنعيم بن حمّاد،و هو أحد الأئمّة الحفّاظ،و أحد شيوخ البخارىّ»
2- -در ضمن ترجمۀ«عثمان بن سعيد دارمىّ»توضيح مختصرى دربارۀ فرقۀ«جهميّه»ارائه شده است،به پاورقى ص 257 مراجعه شود.

عيسى بن عبيد كندىّ،نوح بن ابى مريم،خارجة بن مصعب،يحيى بن حمزه،و ديگر محدّثان از شام،عراق،مصر و خراسان.

راويان از او:بخارىّ،عبد اللّه بن عبد الرّحمن دارمىّ،ابو حاتم رازىّ،يحيى بن معين، ابو زرعه دمشقىّ،ابو الأحوص عكبرى،يعقوب فسوىّ،احمد بن يوسف سلمىّ، عبد العزيز بن منيب،عبيد بن شريك بزّاز،محمّد بن اسماعيل ترمذىّ،بكر بن سهل دمياطىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:5،16،64،77،78،79،80،82 تا 87،97،98،116،117،122، 123،137،144،151،194،203،206،215،229،230،235،244،245،281،282،284.

واصل بن عبد الأعلى/م 4

واصل بن عبد الأعلى بن هلال اسدىّ،ابو القاسم يا ابو محمّد كوفىّ،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى سال 244 ه.مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در صحيح و سنن،به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:ابن فضيل،ابو بكر بن عيّاش،وكيع،اسباط بن محمّد،ابو اسامه،يحيى بن آدم.

راويان از او:صاحبان صحاح بجز بخارىّ،ابو حاتم،ابو زرعه،ابن ابى عاصم،بقىّ ابن مخلد،مطيّن،محمّد بن عثمان بن ابى شيبه،ابو يعلى و... (2)

راوى حديث شماره:154.

ص:345


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 418،ش 424؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 267،ش 9102؛تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام،ج 6،ص 424،ش 445؛ [1]تهذيب التهذيب،ج 8،ص 526،ش 7446؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 305.
2- -تهذيب التهذيب،ج 9،ص 116،ش 7665؛ [3]تقريب التهذيب،ج 2،ص 328.

وليد بن شجاع/م د ت

وليد بن شجاع بن وليد بن قيس سكونىّ كندىّ،ابو همّام بن ابى بدر كوفىّ،ساكن بغداد،از راويان ثقه طبقۀ دهم،متوفّاى 243 ه.مسلم،ابو داود و ترمذىّ به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:ابن عيينه،ابن ابى زائده،وليد بن مسلم،بقيّه،حجّاج بن محمّد،ابن وهب،علىّ بن مسهر و...

راويان از او:پدرش:ابو بدر،مسلم،ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه،موسى بن هارون، ابو بكر بن ابى خيثمه،ابو لبيد سرخسىّ،ابو يعلى موصلىّ و... (1)

راوى حديث شماره:54.

هارون بن عبد اللّه/م 4

هارون بن عبد اللّه بن مروان بغدادىّ،ابو موسى بزّاز،معروف بن حمّال، (2)از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دهم،متوفّاى 243 ه.

مسلم،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استناد جسته اند.

مشايخ او:سفيان بن عيينه،ابو اسامه،ابن ابى فديك،جعفر بن عون،حمّاد بن مسعده،عبد الصّمد بن عبد الوارث،يزيد بن هارون،وهب بن جرير و...

راويان از او:فرزندش:موسى،ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه،ابو القاسم بغوىّ،ابو حاتم،

ص:346


1- -تهذيب التهذيب،ج 9،ص 150،ش 7709؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 333.
2- -در تهذيب التهذيب آمده است:سمّي بذلك،لأنّه كان بزّازا فتزهّد،فصار يحمل الشيء بالأجرة و يأكل منها.

ابو زرعه،بقىّ بن مخلد،يحيى بن صاعد و... (1)

راوى احاديث شماره:54،280.

هديّة بن عبد الوهّاب مروزىّ/ق

(2)

هديّة بن عبد الوهّاب،مروزىّ،ابو صالح،از راويان صدوق طبقۀ دهم،متوفّاى 241 ه.كه ابن ماجه به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:سعيد بن عبد الحميد بن جعفر،ابن عيينه،وليد بن مسلم،وكيع،نضر بن شميل و...

راويان از او:ابن ماجه،ابو زرعه،عثمان بن خرّزاد،عبد اللّه بن احمد،ابن ابى عاصم، بقىّ بن مخلد و... (3)

راوى حديث شماره:32.

هيثم بن حبيب

از راويان طبقۀ دهم،مؤلّف ميزان الاعتدال نوشته است:الهيثم بن حبيب عن سفيان ابن عيينه بخبر باطل في المهديّ،هو المتّهم به.رواه أبو نعيم عن الطّبرانيّ،عن محمّد بن رزيق بن جامع عنه.

در تهذيب التهذيب آمده است:روى عن ابن عيينة بإسناد صحيح خبرا طويلا ظاهر البطلان في ذكر المهديّ و غير ذلك.

«ابن حجر»مى نويسد:هيثم بن حبيب،استاد محمد بن رزيق استاد طبرانىّ،متروك

ص:347


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 478،ش 491؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 10،ش 7515؛ [1]تقريب التهذيب، ج 2،ص 312.
2- -به فتح هاء،كسر دال و تشديد ياء(تقريب التهذيب).
3- -تهذيب التهذيب،ج 9،ص 31،ش 7550؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 315.

است. (1)

راوى حديث شماره:236.

يحيى بن ابى طالب،جعفر بن زبرقان

از محدّثان مشهور كه مؤلّف تذكرة الحفّاظ وى را در طبقۀ دهم شمرده است.وى در سال 275 ه.در 95 سالگى درگذشت.

مشايخ او:يزيد بن هارون،عبد الوهّاب بن عطاء الخفّاف،علىّ بن عاصم،ابو داود طيالسىّ و...

راويان از او:ابن السّمّاك،محمد بن بخترىّ (2)،ابو بكر نجّاد و... (3)

راوى حديث شماره:70

يحيى بن عبد اللّه بن بكير-ابن بكير/خ م ق

يحيى بن عبد اللّه بن بكير قرشىّ مخزومىّ،مصرىّ،از راويان حافظ طبقۀ دهم،متولّد سال 154 ه.و متوفّاى 231 ه.در 77 سالگى.بخارىّ،مسلم و ابن ماجه به روايت او استدلال كرده اند.

«ابو حاتم»گفته است:يكتب حديثه و لا يحتجّ به.«ذهبىّ»مى گويد:قلت:قد علم تعنّت أبي حاتم في الرّجال،و إلاّ فالشّيخان قد احتجّا به.«نسائىّ»نيز او را ضعيف

ص:348


1- -ميزان الاعتدال،ج 4،ص 320،ش 9294؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 102،ش 7640؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 326.
2- -به فتح باء،سكون خاء و فتح تاء(تقريب التهذيب).
3- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 4،ق 2،ص 134،ش 567؛تاريخ بغداد،ج 14،ص 220،ش 7512؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 633 در پايان شماره 657؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 386،ش 9547؛تاريخ الإسلام،ج 20،ص 489،ش 648؛لسان الميزان،ج 6،ص 262،ش 921.

دانسته است.«ابن حجر»نوشته است:ثقة في اللّيث.

مشايخ او:مالك(ولى در اينكه او از مالك،حديث شنيده باشد،حرف است)،ليث، حمّاد بن زيد،عبد اللّه بن لهيعه،عبد العزيز دراوردىّ و...

راويان از او:بخارىّ،ابو زرعه رازىّ،ابو حاتم،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،يحيى بن معين،دحيم و... (1)

راوى احاديث شماره:13،21.

يحيى بن غيلان خزاعىّ/م ت س

يحيى بن غيلان بن عبد اللّه بن اسماء بن حارثه خزاعىّ،يا اسلمىّ،ابو الفضل بغدادىّ، از راويان ثقه و مأمون طبقۀ دهم،متوفّاى 220 ه.مسلم،ترمذىّ و نسائىّ در صحيح و سنن به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:مالك،يزيد بن زريع،رشدين بن سعد،ابن ابى عوانه و...

راويان از او:احمد بن حنبل،فضل بن سهل اعرج و... (2)

راوى حديث شماره:6.

يعقوب بن حميد بن كاسب/عخ ق

يعقوب بن حميد بن كاسب،عالم مدينه و ساكن مكّه،كه گاهى منسوب به جدش مى باشد و گفته مى شود:يعقوب بن كاسب،از راويان صدوق طبقه دهم،متوفّاى سال 241 ه.ق كه بخارىّ در افعال العباد و ابن ماجه در سنن از او حديث نقل كرده اند.

مشايخ او:ابراهيم بن سعد،عبد العزيز بن ابى حازم،عبد اللّه بن وهب و...

ص:349


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 420،ش 425؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 253،ش 7861؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 351.
2- -تهذيب التهذيب،ج 9،ص 280،ش 7900؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 355.

راويان از او:بخارىّ،ابن ماجه،عبد اللّه بن احمد،اسماعيل قاضى،ابو بكر بن ابى عاصم و... (1)

راوى حديث شماره:36.

يونس بن سابق بغدادىّ

گويا وى از راويان طبقۀ دهم باشد.

ابن حجر دربارۀ او نوشته است:يونس بن سابق كوفى،شناخته شده نيست،دارقطنىّ گفته است:«كان أبو العبّاس بن عقدة إذا ضاق عليه مخرج حدّث فى مستخرجه على صحيح البخاريّ أخرجه عن يونس بن سابق،و هذا يونس بن سابق لا يعرف في الدنيا و لا يدرى من هو (2).

راوى حديث شماره:53.

ص:350


1- -بنگريد به:تهذيب الكمال،ج 20،ص 421،ش 7680؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 466،ش 477؛ تاريخ الإسلام،ج 18،ص 554،ش 606؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 375.
2- -لسان الميزان،ج 6،ص 332،ش 1181.

طبقۀ يازدهم

ابراهيم بن دحيم دمشقىّ

ابراهيم بن دحيم عبد الرّحمن بن ميمون دمشقىّ،از محدّثان مقبول،كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:پدرش:دحيم،هشام بن عمّار،سليمان بن عبد الحميد بهرانىّ،ابى عمير النّحّاس و...

راويان از او:پسر برادرش:عبد الرّحمن بن عمرو بن دحيم،علىّ بن ابى العقب، ابو عمرو بن مطر نيشابورىّ،طبرانىّ،ابن عدىّ و... (1)

راوى حديث شماره:178.

ابراهيم بن محمّد حمصىّ

«ذهبىّ»نوشته است:وى استاد طبرانىّ،و غير معتمد است آن گاه حديث شماره 152 را نقل مى كند (2).بنابراين محتمل است كه از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

راوى حديث شماره:152.

ص:351


1- -تاريخ الإسلام،ج 23،ص 300،ش 526.( [1]وفيات 301-310 [2] ه).
2- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 63،ش 199.

ابو بكر بن ابى النّضر/م د ت س

ابو بكر بن نضر بن ابى النّضر هاشم بن قاسم بغدادىّ،كه منسوب به جدش مى باشد و گفته مى شود:ابو بكر بن ابى النّضر،نام و كنيه اش يكى است و گفته شده نامش محمّد يا احمد است.از راويان ثقه طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 245 ه.مسلم،ابو داود،ترمذىّ و نسائىّ به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:جدّش:ابو النّضر هاشم بن قاسم،يعقوب بن ابراهيم بن سعد،حجّاج بن محمّد،ابو عاصم و...

راويان از او:مسلم،ترمذىّ،نسائىّ،ابو قدامه عبيد اللّه بن سعيد سرخسىّ،ابن ابى خيثمه،ابن ابى عاصم،عبدان اهوازى،جعفر بن محمّد فريابىّ،ابو يعلى،السرّاج و... (1)

راوى حديث شماره:2.

احمد بن اسحاق بن ايّوب-ابو بكر بن اسحاق-ابو بكر صبغىّ

احمد بن اسحاق بن ايّوب بن يزيد،ابو بكر نيشابورىّ شافعىّ فقيه،معروف به «صبغىّ»،(258-342 ه.)كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

صاحب كتابهايى مانند:«الطهاره»،«الصّلاة»،«الزّكاة»،«المبسوط»،«الأسماء و الصّفات»، «الإيمان و القدر»،«فضل الخلفاء الأربعة»،«الرّؤية»،«الأحكام»،«الإمامة».وى حدود ده سال، جانشين«ابن خزيمه»در فتوا بود.در سفر و حضر،نماز نافلۀ شب را ترك نكرد.

از«حاكم»نقل شده است:«رأيته غير مرّة إذا أذّن المؤذّن يدعو بين الأذان و الإقامة ثمّ يبكي،و ربّما كان يضرب برأسه الحائط،حتّى خشيت يوما أن يدمي رأسه».

وى يحيى بن ذهلىّ و ابو حاتم رازىّ را ديده بود.

مشايخ او:فضل بن محمّد شعرانىّ بيهقىّ،اسماعيل بن قتيبه،يعقوب بن يوسف

ص:352


1- -تهذيب التهذيب،ج 10،ص 44،ش 8274؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 400.

قزوينىّ،محمّد بن ايّوب،حارث بن ابى اسامه،اسماعيل قاضى،هشام بن علىّ،علىّ بن عبد العزيز.

راويان از او:حمزة بن محمّد الزّيدىّ،ابو علىّ حافظ،ابو بكر اسماعيل،ابو احمد حاكم،ابو عبد اللّه حاكم،محمّد بن ابراهيم جرجانىّ، (1)و...

راوى احاديث شماره:21،109.

احمد بن حفص سعدىّ جرجانىّ

احمد بن حفص بن عمر بن حاتم بن نجم بن ماهان،ابو محمد جرجانىّ،گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد،متوفّاى سال 293 يا 294 ه.از مشايخ ابن عدىّ است كه «ذهبىّ»و«ابن حجر»دربارۀ او نوشته اند:صاحب مناكير-لم يتعمّد الكذب. (2)

مؤلّف تاريخ جرجان نوشته است:ابو محمّد احمد بن حفص بن عمر بن حاتم بن نجم ابن ماهان سعدىّ جرجانىّ،معروف به«حمدان».

از ابو بكر اسماعيل شنيدم مى گفت:وى حديث شناس صدوق بود و كان ممرورا. (3)

مشايخ او:علىّ بن الجعد،سويد بن سعيد،محمّد بن عبد اللّه بن نمير،ابو بكر و عثمان پسران ابو شيبه،احمد بن حنبل،يحيى بن معين،يحيى بن اكثم و...

مؤلّف«تاريخ الإسلام»وى را محدّث عالم ضعيف قلمداد كرده و راويان از او را چنين نوشته است:ابو احمد بن عدىّ،ابو بكر اسماعيل و اهل جرجان.

راوى احاديث شماره:7،9.

ص:353


1- -بنگريد به:تاريخ نيشابور،به كوشش:شفيعى كدكنى،ص 179،در ضمن شماره 2301؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 256،ش 413.( [1]وفيات 341-350 [2] ه).
2- -ميزان الاعتدال،ج 1،ص 94،ش 353؛لسان الميزان،ج 1،ص 162،ش 515؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 43،ش 14؛ [3]طبقات الحنابله،ابن ابى يعلى،ج 1،ص 4،ش 17.
3- -تاريخ جرجان،-كتاب معرفة علماء أهل جرجان، [4]ابو القاسم حمزة بن يوسف بن ابراهيم سهمىّ، متوفّاى 427 ه.ق چاپ حيدرآباد،هند،1387 ه.ق-1967 م.

احمد بن عبيد صفّار

احمد بن عبيد بن اسماعيل،ابو الحسن بصرىّ صفّار،صاحب تصنيف،متوفّاى 341 ه.كه«ذهبىّ»وى را از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم مى داند،گفته مى شود:او پسر همسر«كديمى»بوده است.

مشايخ او:محمّد بن غالب تمتام،محمّد يونس كديمىّ،محمّد بن الفرج الأزرق، ابو اسماعيل ترمذىّ و...

راويان از او:علىّ بن احمد بن عبدان شيرازىّ،دارقطنىّ،قاضى،ابو عمر هاشمىّ، علىّ بن قاسم نجار،و... (1)

راوى حديث شماره:37.

احمد بن عثمان نوفلىّ/م ت س

احمد بن عثمان بن ابى عثمان عبد النّور بن عبد اللّه بن سنان نوفلىّ،ابو عثمان،بصرىّ، معروف به لقب«ابو الجوزاء»،از راويان ثقه طبقۀ يازدهم،متوفّاى 246 ه.مسلم، ترمذىّ و نسائىّ به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:ازهر بن سعد،ابو داود طيالسىّ،ابن عاصم و...

راويان از او:مسلم،ترمذىّ،نسائىّ،ابو زرعه،ابو حاتم،ابن خزيمه،ابن ابى عاصم، ابن جرير و... (2)

راوى حديث شماره:42.

ص:354


1- -تاريخ بغداد،ج 4،ص 261،ش 2002؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 876،ش 845؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 457. [2]
2- -تهذيب التهذيب،ج 1،ص 88،ش 88؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 22.

احمد بن محمّد بن اسماعيل الهيتىّ

(1)

احمد بن محمّد بن اسماعيل،ابو بكر الهيتىّ،متوفّاى سال 317 ه.ق،از راويان مورد وثوق كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم مى باشد.

مشايخ او:يعيش بن الجهم الحريشىّ،حسن بن عرفه،حمزة بن عبّاس مروزىّ، عبدوس بن بشر،احمد بن منصور الزّيادىّ و...

راويان از او:ابو الفتح ازدىّ موصلىّ،ابو بكر بن شاذان،ابو الحسن دارقطنىّ. (2)

راوى حديث شماره:184.

احمد بن محمّد بن حجّاج-احمد بن رشدين

احمد بن محمّد بن حجّاج بن رشدين بن سعد،ابو جعفر مصرىّ[مهرىّ]مقرى،از محدّثان و راوى حافظ و از مشايخ ابو القاسم طبرانىّ،كه در روز عاشوراى سال 292 ه.

در هشتاد و چند سالگى وفات يافت.بنابراين گويا از راويان طبقۀ يازدهم مى باشد.

در ميزان الاعتدال،آمده كه«ابن عدىّ»دربارۀ او گفته است:كذّبوه و أنكرت عليه أشياء.قلت:فمن أباطيله رواية الطّبرانيّ و غيره عنه...حديث:قالت الجنّة:يا ربّ،أليس وعدتني أن تزيّنني بركنين؟قال:ألم أزيّنك بالحسن و الحسين!فماست الجنّة كما تميس العروس (3).

مشايخ او:عمرو بن خالد،يحيى بن بكير،ابن ابى مريم،سعيد بن عفير،يحيى بن سليمان جعفىّ و...

ص:355


1- -در اللّباب، [1]آمده است:«الهيتيّ،بكسر الهاء و سكون الياء و بعدها تاء...،النسبة إلى هيت،و هي مدينة على الفرات فوق الأنبار.
2- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 4،ص 388،ش 2272؛ [2]تاريخ الإسلام،ج 23،ص 530،ش 286. [3]
3- -تاريخ بغداد،ج 2،ص 238،ش 697. [4]

راويان از او:عبد اللّه بن جعفر الورد،عمر بن دينار،ابو القاسم طبرانىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:147،234.

ابو العبّاس احمد بن محمّد بن سعيد كوفىّ-ابن عقده

احمد بن سعيد بن عقده،ابو العبّاس،محدّث كوفه،شيعىّ متوسط،معروف به«ابن عقده»،پدرش ملقّب به«عقده»لعلمه بالتصريف و النحو.از محدّثان برجسته و راوى حافظ طبقۀ يازدهم،متولد 249 ه.و متوفّاى ذيقعده 332 ه.

از وى نقل شده كه گفته است:«أجيب في ثلاث مائة ألف حديث من حديث أهل البيت و بني هاشم»و نيز گفته است:«أحفظ مائة ألف حديث بأسانيدها».

از«دارقطنىّ»شنيده شده است كه:«أجمع أهل الكوفة أنّه لم ير بالكوفة،من زمن ابن مسعود رضى اللّه عنه إلى زمن أبي العبّاس ابن عقدة،أحفظ منه».

در تذكرة الحفّاظ آمده است:و كان إليه المنتهى في قوّة الحفظ و كثرة الحديث...مقت لتشيّعه؛و نيز«ذهبىّ»مى گويد:قلت:و كلّ أحد يخضع لحفظ ابن عقدة،ولكنّه ضعيف.

دربارۀ كتابهاى او نقل شده:أراد ابن عقدة أن يتحوّل،فكانت كتبه ستّمائة حملة.

«ابو عمر بن حيّويه»گفته است:كان ابن عقدة يملي مثالب الصّحابة-أو قال:مثالب الشّيخين-فتركت حديثه.

مشايخ او:ابو جعفر بن عبيد اللّه بن المنادى،حسن بن علىّ بن عفّان،يحيى بن ابى طالب،احمد بن عبد الحميد حارثىّ،حسن بن مكرم،و...

راويان از او:جعابىّ،طبرانىّ،ابن عدىّ،دارقطنىّ،ابو حفص كتّانىّ،ابو الحسن بن الصّلت،ابو الحسين بن متيّم و... (2)

ص:356


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 1،ق 1،ص 75،ش 153؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 133،ش 538؛ تاريخ الإسلام،ج 22،ص 63،ش 57؛ [1]لسان الميزان،ج 1،ص 257،ش 804 و ص 172.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،صص 839 تا 842،ش 820؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 136،ش 548؛تاريخ

راوى احاديث شماره:53،183.

احمد بن محمّد بن نيزك

(1)

احمد بن محمّد بن يحيى بن نيزك بن صالح همدانىّ،ابو العبّاس قومسىّ،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 275 ه.در سمرقند،كه محمّد بن نصر بر او نماز خوانده است.

مشايخ او:سليمان بن حرب،مسدّد و...

راويان از او:محمّد بن صالح سمرقندىّ،ابو الحارث اسد بن حمدويه نسفىّ و... 2

راوى حديث شماره:241.

احمد بن محمّد جمّال اصفهانىّ-احمد بن محمّد بن عبد اللّه...

احمد بن محمّد بن عبد اللّه بن مصعب،ابو العبّاس جمّال اصفهانىّ،عالم و فقيه كه در سال 301 ه.در راه سفر حج درگذشت.

با توجّه به اينكه وى از مشايخ طبرانىّ است،گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:عبد الرّحمن بن بشر بن حكم عبدىّ نيشابورىّ،قطن بن ابراهيم بن عيسى ابن مسلم قشيرىّ نيشابورىّ،ابو مسعود. 3

راويان از او:طبرانىّ،ابو الشّيخ و...

راوى حديث شماره:159.

ص:357


1- -به كسر نون،سكون ياء،و فتح زاء. [1](تقريب التهذيب).

احمد بن هيثم بن منصور،الدّورىّ

گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

در تاريخ بغداد،آمده است:احمد بن هيثم بن منصور،الدّورىّ،حدّث عن سورة بن الحكم،روى عنه ابنه محمّد (1).

راوى حديث شماره:202.

احمد بن يحيى بن خالد بن حيّان

ابو العبّاس رقّىّ سپس مصرىّ متوفّاى سال 294 ه.از مشايخ طبرانىّ،كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:احمد بن حنبل،يحيى بن سليمان جعفىّ.

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ و... (2)

راوى حديث شماره:231.

احمد بن يوسف-حمدان/م د س ق

احمد بن يوسف بن خالد مهلّبىّ،ازدىّ،ابو الحسن سلمىّ نيشابورىّ و محدّث نيشابورى،معروف به«حمدان»،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 264 ه.در 80 يا 82 سالگى.مسلم،ابو داود،نسائى و ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده اند.

او مى گفت:من ازدىّ هستم و مادرم سلمىّ است.

ص:358


1- -تاريخ بغداد،ج 5،ص 192،ش 2654. [1]
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 22،ص 88،ش 82؛طبقات الحنابلة،ابن ابى يعلى،ج 1،ص 84،ش 81.

مشايخ او:عبد الرزّاق،ابو النّضر،خالد بن مخلد،محمّد بن عبيد طنافسىّ و...

راويان از او:مسلم،ابو داود،نسائىّ،ابن ماجه،استادش:يحيى بن يحيى؛ابن خزيمه،ابو عوانه،سرّاج،صالح جزره،ابراهيم بن ابى طالب و... (1)

راوى حديث شماره:34.

احمد رقّىّ

«ذهبىّ»در تاريخ الإسلام (2)،نوشته است:احمد بن علاء بن هلال،برادر هلال ابو العلاء رقّىّ،كنيه اش:ابو عبد الرّحمن،فقيه فاضل و قاضى ديار مصر،متوفّاى سال 274 يا 275 ه.كه از عبد اللّه بن جعفر رقّىّ،روايت كرده است.

راويان از او:خيثمة بن الأطرابلسىّ،ابو الميمون راشد،ابن حزم.

و نيز در تاريخ الإسلام (3)،آمده است:احمد بن اسحاق خشّاب رقّىّ. (4)

مشايخ او:عفّان،عبيد اللّه بن جناد حلبىّ.

راوى از او:طبرانىّ.

بنابراين آنچه مسلّم است،احمد رقّى،يكى از مشايخ طبرانى است و گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

راوى حديث شماره:257.

ص:359


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 565،ش 590؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 114،ش 140؛ [1]تقريب التهذيب، ج 1،ص 29.
2- -تاريخ الإسلام،ج 20،ص 267،ش 230. [2]
3- -همان،ج 20،ص 269( [3]وفيات،271-280 ه.).
4- -المعجم الصغير،ج 1،ص 25،ش 14 و 15.

اسماعيل بن ابى حارث/د ق

اسماعيل بن ابى حارث اسد بن شاهين بغدادىّ،ابو اسحاق،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم،متوفّاى روز جمعه،16 جمادى الأولى،سال 258 ه.در سنن ابو داود و ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:داود بن محبّر بن قحذم،ابو بدر شجاع بن وليد،جعفر بن عون،حجّاج اعور،عبد الوهّاب بن عطاء،ازدىّ،يزيد بن هارون و...

راويان از او:بزّار،ابو داود،ابن ماجه،حربىّ،ابن ابى حاتم،ابو العبّاس السّرّاج،ابن ابى داود،ابن صاعد،ابن مخلد و... (1)

راوى حديث شماره:239.

ابو احمد بكر بن محمّد صيرفىّ

بكر بن محمّد بن حمدان،ابو احمد مروزىّ صيرفىّ محدّث مرو،ملقّب به «دوخمسين» (2)،كه در سال 345 ه.در بخارا وفات يافت.«ذهبىّ»وى را از حافظان راوى طبقۀ يازدهم نگاشته كه«حاكم»و ديگران از او حديث شنيده اند.

مشايخ او:عبد العزيز بن حاتم،عبد الصّمد بن فضل،ابو حاتم رازىّ،احمد بن عبيد اللّه نرسىّ و...

راويان از او:عبد اللّه بن عدىّ،ابن منده،محمّد بن احمد غنجار،حسين بن محمّد ماسرجسىّ،ابو الفضل منصور كاغدىّ. (3)

راوى حديث شماره:252.

ص:360


1- -تهذيب التهذيب،ج 1،ص 296،ش 458؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 67.
2- -چون مى گفت:«زد خمسين»،ازاين رو به«دو خمسين»ملقّب شد.
3- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 857،ضمن شمارۀ 833؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 325،ش 544 و [2]ص 396،ش 656.

حجّاج بن يوسف بن حجّاج ثقفىّ-حجّاج بن شاعر/م د

حجّاج بن ابى يعقوب يوسف بن حجّاج ثقفىّ بغدادىّ،معروف به«ابن الشّاعر»از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 259 ه.مسلم و ابو داود به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:حجّاج بن محمّد،ابو داود طيالسىّ،يعقوب بن ابراهيم،ابو النّضر، عبد الرّزّاق،يزيد بن هارون و...

راويان از او:مسلم،ابو داود،بقىّ بن مخلد،ابو يعلى،عبد الرحمن بن ابى حاتم،حسن محاملىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:54،56.

حرب بن حسن طحّان

وى صاحب كتاب و شيعىّ مورد وثوق است كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

«ابن ابى حاتم رازىّ»مى گويد:از پدرم دربارۀ او پرسيدم.در پاسخ گفت:شيخ.

او از مطّلب بن زياد،روايت مى كند.

راويان از او:احمد بن يحيى صوفى،يحيى بن زكريّا لؤلؤى. (2)

راوى حديث شماره:76.

ص:361


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 549،ش 569؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 466،ش 1754؛تهذيب التهذيب، ج 2،ص 186،ش 1192؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 154.
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 1،ق 2،ص 252،ش 1126؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 469،ش 1768؛لسان الميزان،ج 2،ص 184،ش 827.

حرملة بن يحيى/م س ق

حرملة بن يحيى بن عبد اللّه بن حرملة بن عمران،تجيبىّ (1)،ابو حفص مصرىّ،صحابىّ شافعىّ،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم.«ذهبىّ»نوشته است:متولد 166 ه.و متوفّاى ماه شوال سال 243 ه.در 77 سالگى.

مسلم،نسائى و ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:عبد اللّه بن وهب،ابو صالح عبد الغفّار بن داود حرّانىّ،ابو عبد اللّه شافعىّ، ايّوب بن سويد الرّملىّ،يحيى بن عبد اللّه بن بكير و...

راويان از او:مسلم،ابن ماجه قزوينىّ،بقىّ بن مخلد،ابن قتيبه عسقلانىّ،ابو زرعه، ابو حاتم و... (2)

راوى احاديث شماره:14،146.

حسين بن اسحاق تسترىّ

حسين بن اسحاق بن ابراهيم تسترىّ دمشقىّ،از محدّثان حافظ و رحّال،متوفّاى سال 289 يا 290 ه.با توجه به اينكه از راويان طبقۀ دهم روايت مى كند،گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:هشام بن عمّار،سعيد بن منصور،يحيى بن حمّانىّ،شيبان فرّوح ابلّىّ (3)، عبد اللّه بن ذكوان،دحيم،علىّ بن بحر قطّان،حامد بن يحيى بلخىّ،يحيى بن سليمان.

راويان از او:پسرش:علىّ،سهل بن عبد اللّه تسترىّ،ابو جعفر عقيلىّ،سليمان

ص:362


1- -به ضم تاء،كسر جيم،سكون ياء(تقريب التهذيب).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 486،ش 500؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 472،ش 1783؛تهذيب التهذيب، ج 2،ص 210،ش 1229؛تقريب التهذيب،ج 1،ص 158.
3- -به ضم همزه و باء و تشديد لام.(بنگريد به:تقريب التهذيب).

طبرانىّ،و...،ابو القاسم طبرانىّ از او بسيار روايت كرده است. (1)

راوى احاديث شماره:154،176،179،185،198،249.

حسين بن عبد اللّه قطّان

حسين بن عبد اللّه بن يزيد قطّان،ابو عبد اللّه رقّىّ مالكىّ جصّاص ازرق كه«دارقطنىّ» وى را توثيق كرده است،گويا وى از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:ابراهيم بن هشام غسّانىّ،هشام بن عمّار،وليد بن عتبه،اسحاق بن موسى انصارىّ و...

راويان از او:ابو على حسين بن علىّ نيشابورىّ،ابو بكر سنّىّ،ابن عدىّ،ابو حاتم بن حبّان،ابو بكر بن مقرئ (2)،و...

راوى حديث شماره:250.

ربيع بن سليمان مرادىّ4/

ربيع بن سليمان بن عبد الجبّار...مرادىّ،ابو محمّد ازدىّ،مصرىّ،اعرج محدّث ديار مصر،از راويان ثقه طبقۀ يازدهم (3)،متولّد سال 174 ه.و متوفّاى 270 ه.در 96 سالگى،در سنن ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:اسد بن موسى،ابن وهب،شعيب بن ليث،بشر بن بكر و...

راويان از او:ابو العبّاس محمّد بن يعقوب اصمّ،ابو داود،نسائىّ،ابن ماجه،ابو زرعه

ص:363


1- -بنگريد به:سير أعلام النبلاء،ج 14،ص 57،ش 28؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 157،ش 220 و ج 22،ص 136؛و نيز بنگريد:المعجم الصّغير،ج 1،ص 139؛طبقات الحنابله،ج 1،ص 142،ش 184.
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 23،ص 310،ش 556( [1]حوادث و وفيات سال 310 ه.ق).
3- -ذهبى،وى را در طبقۀ نهم يادآور شده است.

رازىّ،ابو حاتم،ابن ابى حاتم،ابو نعيم عبد الملك جرجانىّ،ابو بكر بن زياد نيشابورىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:29،103.

سليمان بن اشعث،ابو داود سجستانىّ/ت س

سليمان بن اشعث بن اسحاق بن بشير بن شدّاد بن عمرو بن عامر،يا عمران ازدىّ، ابو داود سجستانىّ،(سيستانىّ)،ساكن بصره،صاحب«السّنن»،از محدّثان برجسته و از راويان حافظ و ثقۀ طبقۀ يازدهم (2)،متولد سال 202 ه.و متوفّاى 16 شوّال 275 ه.در بصره.ترمذىّ و نسائىّ به روايت وى استدلال كرده اند.

در تهذيب التهذيب آمده است:گفته مى شود:جدّش عمران،در جنگ صفّين،با علىّ ابن ابى طالب،بود و كشته شد.

«محمّد بن اسحاق صاغانىّ»مى گويد:حديث،رام ابو داود بود،همچنان كه آهن براى حضرت داود،رام بود.«موسى بن هارون»گفته است:ابو داود،در دنيا براى حديث و در آخرت براى بهشت آفريده شد.

«ابو حاتم بن حبّان»مى گويد:كان أحد أئمّة الدّنيا فقها و علما و حفظا و نسكا و ورعا و إتقانا،جمع و صنّف،و ذبّ عن السّنن.

«ابو عبد اللّه بن منده»گفته است:الّذين أخرجوا و ميّزوا الثابت من المعلول،و الخطأ من الصّواب أربعة:البخارىّ،و مسلم،و بعدهما أبو داود،و النّسائيّ.

در تهذيب التهذيب آمده:«سهل بن عبد اللّه تسترىّ»به ابو داود گفته است:زبانت را كه با آن احاديث رسول خدا صلّى اللّه عليه و سلم را نقل مى كنى،بيرون بياور تا ببوسم،فأخرج إليه لسانه فقبّله.

ص:364


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 586،ش 611؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 70،ش 1956؛ [1]تقريب التهذيب، ج 1،ص 245.
2- -ولى در تذكرة الحفّاظ،وى را در طبقۀ نهم يادآور شده است.

مشايخ او:در حدود 300 تن استاد حديث دارد از عراقيان،خراسانيان،شاميان، مصريان،جزريان و...،مانند:ابو عمر ضرير،مسلم بن ابراهيم،قعنبىّ،عبد اللّه بن رجاء، سليمان بن حرب،ابو وليد طيالسىّ.

راويان از او:ترمذىّ،نسائىّ،ابو عوانه اسفراينىّ،حرب بن اسماعيل كرمانىّ،زكريّا ساجىّ،و بسيارى ديگر. (1)

راوى احاديث شماره:43،81،140،165،166،167،192،193،225،232،246،254، 260،280.

سليمان بن عبد الجبّار،ابو ايّوب/ت

سليمان بن عبد الجبّار زريق (2)خيّاط،ابو ايّوب بغدادىّ،ساكن سامرّا،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم،ترمذىّ در سنن به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:علىّ بن قادم،عفّان،عبيد اللّه بن موسى،ابو عاصم،ابو نعيم،و...

راويان از او:ابو يعلى،ترمذىّ،ابو بكر بن ابى عاصم،محمّد بن سليمان باغندىّ، ابو العبّاس سرّاج،ابن صاعد و... (3)

راوى حديث شماره:134.

عبّاس بن ابراهيم

عبّاس بن ابراهيم،ابو الفضل قراطيسىّ بغدادىّ ايلىّ،از راويان ثقه،متوفّاى روز پنج شنبه ششم محرّم سال 304 ه.با توجّه به اينكه برخى از مشايخ روايى او در طبقۀ

ص:365


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 591،ش 615؛تهذيب التهذيب،ج 3،ص 457،ش 2609؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 321.
2- -به تقديم زاء و تصغير(تقريب التهذيب).
3- -تهذيب التهذيب،ج 3،ص 490،ش 2659؛ [2]تقريب التهذيب،ج 1،ش 327.

دهم قرار دارند،پس گويا از راويان طبقۀ يازدهم است.

مشايخ او:اسحاق بن زياد ايلىّ،مالك بن خليل يحمدىّ (1)،محمّد بن مثنّى عنزىّ (2)، عبيد اللّه بن يوسف جبيرىّ،حسين بن عمرو عنقزىّ،ابراهيم بن راشد آدمى،بحر بن نصر مصرىّ.

راويان از او:احمد بن سليمان نجّاد،سليمان بن احمد طبرانىّ،ابو الفتح محمّد بن حسين ازدىّ،محمّد بن مظفّر. (3)

راوى حديث شماره:211.

عبّاس بن حمدان

عبّاس بن حمدان بن محمّد بن سلم حنفىّ،ابو الفضل اصفهانىّ،متوفّاى چهارم جمادى الآخر سال 294 ه.از عباد الصّالحين و راوى ثقه،صاحب مسند كه از محدّثان عراق و اصفهان روايت مى كند.با توجه به اينكه از راويان طبقۀ دهم روايت مى كند پس گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

«ذهبى»دربارۀ وى نوشته است:كان ثقة ثبتا صالحا عابدا.

مشايخ او:محمّد بن عيسى دامغانىّ،يوسف بن محمّد بن سابق،حاتم بن بكر و...

راويان از او:احمد بن عسّال،ابو القاسم طبرانىّ،ابو الشّيخ و... (4)

راوى حديث شماره:160.

ص:366


1- -به فتح ياء،سكون حاء و فتح ميم.(اللّباب).
2- -به فتح عين و نون.
3- -تاريخ بغداد،ج 12،ص 152؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 23،ص 143،ش 192؛ [2]المعجم الصغير،ج 1،ص 211.
4- -اخبار اصبهان،ج 2،ص 141؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 171،ش 230.

عبّاس بن محمّد بن حاتم-عبّاس الدّورىّ4/

عبّاس بن محمّد بن حاتم الدّورىّ،ابو الفضل بغدادىّ،خوارزمىّ الأصل از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم(185-271 ه.).

مشايخ او:احمد بن حنبل،سعيد بن عامر ضبعىّ،اسود بن عامر شاذان،اسحاق بن منصور السّلولىّ،حسن بن موسى اشيب،حسين بن علىّ جعفىّ خلف بن تميم،ابو داود طيالسىّ،يونس بن محمّد المؤدّب،ابو نعيم فضل بن دكين و...

راويان از او:صاحبان سنن چهارگانه،عبد اللّه بن احمد بن حنبل،عبد الرّحمن بن ابى حاتم رازىّ،بغوىّ،اسماعيل صفّار،ابو العبّاس اصمّ،و... (1)

راوى حديث شماره:59.

عبّاس بن محمّد مجاشعىّ اصفهانىّ

«ذهبىّ»نوشته است:ابو نعيم حافظ،وى را توثيق كرده است.

در اخبار اصبهان،عبّاس بن محمّد بن مجاشع،ابو الفضل را از راويان ثقه برمى شمرد.با توجه به اينكه مشايخ روايى او در طبقۀ دهم و راويان از او در طبقۀ دوازدهم قرار دارند پس گويا وى از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:محمد بن يعقوب كرمانىّ.

راويان از او:ابن عسّال،طبرانىّ و ابو الشيخ. (2)

راوى حديث شماره:197.

ص:367


1- -تهذيب الكمال،ج 9،ص 476،ش 3124؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 579،ش 603؛تهذيب التّهذيب،ج 4،ص 218،ش 3276؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 399.
2- -اخبار اصبهان،ج 2،ص 142؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 173،ش 234.

عبد الرّحمن بن حاتم مرادىّ

ابو زيد مرادى مصرى،متوفّاى سال 294 ق.مؤلف ميزان الاعتدال،دربارۀ او نوشته است:ما علمت به بأسا.وى از نعيم بن حمّاد و گروهى از راويان روايت مى كند.

با توجه به اينكه در ميان طبقۀ دهم و دوازدهم قرار دارد گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:عبد اللّه بن صالح،اصبغ بن فرج،نعيم بن حسّان (1).

راويان از او:طبرانىّ و... (2)

راوى حديث شماره:203.

عبد الرّحمن بن عمرو،ابو زرعه،دمشقىّ/د

عبد الرّحمن بن عمرو بن عبد اللّه بن صفوان بن عمرو نصرىّ،ابو زرعه،دمشقىّ،شيخ شام در زمان خودش،از راويان ثقه،حافظ و مصنّف طبقۀ يازدهم،متوفّاى ماه جمادى الآخره 281 ه.ابو داود به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:ابو اليمان،هوذة بن خليفه،ابو نعيم،احمد بن خالد وهبىّ،ابو مسهر غسّانىّ،سليمان بن حرب،احمد بن حنبل و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،ابو داود،ابن صاعد،ابو العبّاس اصمّ،ابو جعفر طحاوىّ،ابن ابى حاتم،عبدان اهوازىّ و... (3)

راوى حديث شماره:139.

ص:368


1- -ظاهرا نعيم بن حمّاد صحيح باشد.
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 554،ش 4839؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 193،ش 270. [1]
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 626،ش 651؛تهذيب التهذيب،ج 5،ص 146،ش 4076؛تقريب التهذيب،ج 1،ش 493.

عبد اللّه بن محمّد بن مسلم اسفراينىّ

عبد اللّه بن محمّد بن مسلم،ابو بكر اسفراينىّ،از راويان حافظ طبقۀ يازدهم،متولد 239 ه.و متوفّاى 318 ه.

مشايخ او:محمّد بن يحيى ذهلىّ،حسن بن محمد زعفرانىّ،يونس بن عبد الأعلى، ابو زرعه و...

راويان از او:ابو عبد اللّه بن اخرم،ابو علىّ حافظ،ابو احمد حاكم،محمّد بن فضل بن خزيمه،ابو احمد بن عدىّ و... (1)

راوى حديث شماره:20.

عبد اللّه بن يحيى بن معاويه-ابو بكر طلحىّ

عبد اللّه بن يحيى بن معاويه،ابو بكر تيمىّ طلحىّ كوفىّ كه گويا از محدّثان و راويان طبقه يازدهم باشد.حافظ محمّد بن احمد بن حمّاد،وى را توثيق كرده است.

مشايخ او:عبيد بن غنّام،مطيّن و...

راويان از او:ابو نعيم حافظ (2)،و...

راوى حديث شماره:224.

عبيد بن اسباط بن محمّد كوفىّ/ز[ر]ت ق

(3)

عبيد بن اسباط بن محمّد بن عبد الرّحمن...قرشىّ،ابو محمّد،كوفىّ،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 250 ه.بخارىّ در جزء القراءة خلف الإمام،ترمذىّ و ابن ماجه

ص:369


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 792،ش 784؛تاريخ الإسلام،ج 23،ص 564. [1]
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 26،ص 210( [2]وفيات سال 360 ه.ق).
3- -به تصغير(تقريب التهذيب).

در سنن به روايت وى استناد كرده اند.

مشايخ او:پدرش،عبد اللّه بن ادريس،سفيان بن عقبه سوائىّ،يحيى بن يمان و...

راويان از او:ترمذىّ،محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ،بخارىّ در جزء القراءة خلف الإمام ابن ماجه،ابو حاتم،ابو اسحاق هاشمىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:168،177.

علىّ بن اسحاق بن وزير-علىّ بن الوزير

علىّ بن اسحاق بن ابراهيم،ابو الحسن اصفهانىّ ملقّب به وزير،متوفّاى سال 297 ه.ق،كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:اسماعيل بن موسى،ابو كريب،حسن بن قزعه،عبد الجبّار بن علاء مكّىّ، حسين مروزىّ،محمّد بن يزيد آدمىّ و...

راويان از او:ابو احمد عسّال،احمد بن بندار،طبرانىّ. (2)

راوى حديث شماره:208.

علىّ بن حمشاذ ،نيشابورىّ

(3)

علىّ بن حمشاذ بن سختويه بن نصر،ابو الحسن نيشابورىّ،صاحب تصانيف،از حافظان عدل رحّال و متقن طبقۀ يازدهم،متوفّاى ماه شوال 338 ه.«و مات فجأة في الحمّام».

مشايخ او:حسين بن فضل،فضل شعرانىّ،حارث بن ابى اسامه،ابراهيم بن ديزيل،

ص:370


1- -تهذيب التهذيب،ج 5،ص 418،ش 4491؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 541.
2- -بنگريد به:المعجم الصّغير،چاپ مدينه،ج 1،ص 198 و چاپ بيروت،ص 238،حديث شماره 548؛أخبار اصبهان،ج 2،ص 11؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 207،ش 298. [2]
3- -به فتح حاء،سكون ميم و فتح شين(الأنساب،ج 4،ص 248). [3]

اسماعيل قاضى و...

راويان از او:حاكم نيشابورىّ،ابو احمد حاكم،ابن منده و... (1)

راوى احاديث شماره:109،266.

علىّ بن محمّد بن جعفر بن عنبسه ورّاق عبدان

گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

«ابن حجر»در لسان الميزان (2)،فقط به ذكر نام وى كه از روايت گرفته،اكتفا نموده و چيزى دربارۀ او ننوشته است.

راوى حديث شماره:33.

عمرو بن يزيد جرمىّ بصرىّ/س

عمرو بن يزيد،ابو يزيد (3)جرمىّ بصرىّ،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم.نسائىّ به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:اميّة بن خالد،ابو داود طيالسىّ،عبد الصّمد بن عبد الوارث،محمّد بن ابى عدىّ،عبد الرّحمن بن مهدىّ،غندر و...

راويان از او:نسائىّ،ابو بكر بزّار،ابو حاتم و... (4)

راوى احاديث شماره:30،31.

ص:371


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 855،ش 823؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 165؛المنتظم فى تاريخ الملوك و الأمم،ج 14،ص 76؛طبقات الحفّاظ،ص 358،ش 815.
2- -لسان الميزان،ج 4،ص 258.
3- -در تقريب التهذيب آمده است:«ابو بريد»باء و راء به صورت تصغير و«جرمىّ»به فتح جيم.
4- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 294،ش 6478؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 228،ش 5326؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 81.

فضل بن محمّد بيهقىّ،شعرانىّ

فضل بن محمّد بن مسيّب بيهقىّ ابو محمّد،شعرانىّ نيشابورىّ متوفّاى محرّم سال 282 ه.از تبار«باذان»پادشاه«يمن»كه با نامه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مسلمان شده بود.

وى به گفتۀ«ذهبىّ»از حافظان جوّال طبقۀ نهم (1)مى باشد كه«حاكم»از«ابو بكر بن مؤمّل»نقل مى كند:«كنّا نقول:ما بقي في الدّنيا مدينة لم يدخلها الفضل الشّعرانيّ في طلب الحديث إلاّ الأندلس».

«حاكم»دربارۀ او مى گويد:كان الفضل أديبا عابدا عارفا بالرّجال،و كان يرسل شعره فلقّب بالشّعرانيّ و نيز نقل مى كند كه:صدوق إلاّ أنّه كان غاليا في التشيّع.

«مسعود سجزىّ»مى گويد:سألت ابا عبد اللّه الحاكم عن الفضل الشّعرانيّ،فقال:ثقة مأمون لم يطعن في حديثه بحجّة.

مشايخ او:اسماعيل بن اويس،سعيد بن ابى مريم(سعيد بن حكم)،كاتب اللّيث، سعيد بن منصور،عبد اللّه بن صالح،عيسى بن قالون،سليمان حرب،احمد بن يونس يربوعىّ،اسحاق فروىّ،ابو جعفر نفيلىّ و ديگر محدّثان شام،حجاز،مصر،عراق، خراسان و جزيره.

راويان از او:ابن خزيمه،ابو حامد بن شرقىّ،علىّ بن حمشاذ،محمّد بن مؤمّل، محمّد بن قاسم عتكىّ،علىّ بن حمّاد،ابو عبد اللّه محمّد بن يعقوب،نوۀ او:اسماعيل بن محمّد بن فضل. (2)

راوى حديث شماره:152.

ص:372


1- -ولى براساس طبقه بندى«ابن حجر»و با توجّه به اينكه برخى از مشايخ وى در طبقۀ دهم و راويان از او در طبقۀ دوازدهم قرار دارند،پس گويا وى از راويان طبقۀ يازدهم باشد.
2- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 2،ص 69،ش 393؛تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 626،ش 654؛ تاريخ الإسلام،ج 21،ص 239،ش 383. [1]

فضيل بن محمّد ملطىّ

فضيل بن محمّد بن فضيل،ابو يحيى ملطىّ،امام مسجد ملطيّه،متوفّاى سال 284 ه.

گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:ابو توبه ربيع بن نافع،ابو نعيم فضل بن دكين،موسى بن داود،محمّد بن عيسى بن الطبّاع،سعيد بن منصور،اسماعيل بن اويس،محمّد بن موسى بن اعين، ابو الوليد طيالسىّ.

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،عبد الرّحمن ابى حاتم،ابو عروبه حافظ. (1)

راوى حديث شماره:222.

قاسم بن محمّد بن حمّاد دلاّل كوفىّ

قاسم بن محمّد بن حمّاد دلاّل كوفىّ،متوفّاى سال 286 يا 295 يا 299 ه.گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.«دارقطنىّ»وى را ضعيف شمرده،ولى«ابن حبّان»او را در الثقات،يادآور شده است.

مشايخ او:ابو بلال اشعرىّ،قطبة بن علاء بن منهال،مخوّل،و ابو نعيم،اسيد بن زيد.

راويان از او:طبرانىّ،خالدىّ،ابن عقده. (2)

راوى حديث شماره:174.

ص:373


1- -بنگريد به:الجرح و التعديل،ج 3،ق 2،ص 76،ش 427؛المعجم الصّغير،(چاپ بيروت)،ص 315، ش 751؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 241،ش 386.
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 3،ص 378،ش 6835؛تاريخ الإسلام،ج 22،ص 232،ش 348؛و [1]ج 21،ص 243،ش 392؛لسان الميزان،ج 4،ص 465،ش 1443.

كهمس بن معمر

كهمس بن معمر بن محمّد بن معمر بن كهمس مصرى كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.وى از محمّد بن رمح و ديگران روايت مى كند. (1)

راوى حديث شماره:3.

محمّد بن ابراهيم بن كثير

محمّد بن ابراهيم بن كثير الصّورىّ،ابو الحسن از محدّثان مشهور،گويا از راويان طبقۀ يازدهم است.

«ذهبىّ»مى نويسد:روى عن روّاد بن الجرّاح خبرا باطلا و منكرا في ذكر المهديّ،قال الجلاّب:هذا باطل و محمّد الصّوريّ لم يسمع من روّاد،و كان مع هذا غاليا في التشيّع.

ولى«ابن حجر»مى نويسد:«ابن حبّان»وى را در الثقات،يادآور شده است.

مشايخ او:محمّد بن يوسف فريابىّ،مؤمّل بن اسماعيل.

راويان از او:عمرو بن عصيم الصّورىّ،ابراهيم بن عبد الرزّاق انطاكىّ،عبد الرّحمن ابن حمدان جلاّب و... (2)

راوى حديث شماره:73.

محمّد بن احمد بن ابى عون ريّانىّ-محمّد بن ابى عون نسوىّ

محمّد بن احمد بن عبد اللّه بن ابى عون،ابو جعفر نسوىّ(نسائىّ)ريّانىّ،متوفّاى سال 313 ه.ق،از راويان ثقه كه گويا در طبقۀ يازدهم باشد.

ص:374


1- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 23،ص 325،ش 606( [1]وفيات 301-303 [2] ه).
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 3،ص 449،ش 7114؛تاريخ الإسلام،ج 20،ص 429،ش 535 (حوادث و وفيات،271-280 ه.)؛لسان الميزان،ج 5،ص 23،ش 89. [3]وفيات،271-280 [4] ه.)؛لسان الميزان،ج 5،ص 23،ش 89.

مشايخ او:علىّ بن حجر،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،احمد بن ابراهيم دورقىّ،حميد ابن زنجويه نسائىّ.

راويان از او:يحيى بن منصور،عبد اللّه بن سعد،ابو الفضل محمّد بن ابراهيم،ابو عمرو ابن حمدان،عبد الباقى بن قانع قاضى،ابو القاسم طبرانىّ،ابو احمد بن عدىّ،ابو بكر اسماعيلىّ،الغطريفىّ،محمّد بن محمّد بن سمعان و محمّد بن مخلد الدّورىّ،اسماعيل بن علىّ الخطبىّ. (1)

راوى حديث شماره:155.

محمد بن احمد محبوبى،ابو العبّاس

ابو العبّاس محبوبى محمّد بن احمد بن محبوب مروزىّ،صاحب ترمذىّ،متوفّاى سال 346 ه. (2)كه در تذكرة الحفّاظ وى را در طبقۀ يازدهم يادآور شده است.

وى از مشايخ حاكم نيشابورى است. (3)

راوى حديث شماره:112.

محمّد بن اسحاق صغانىّ يا صاغانىّ/م 4

(4)

محمّد بن اسحاق بن جعفر،ابو بكر صاغانىّ،خراسانىّ الأصل،ساكن و محدّث بغداد، از راويان ثقه و ثبت طبقۀ يازدهم،متوفّاى روز پنج شنبه هفتم ماه صفر 270 ه.مسلم،

ص:375


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 1،ص 311،ش 192؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 23،ص 458،ش 118. [2]
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 863 در ضمن نام محمد بن يعقوب ابو العبّاس،اصمّ نيشابورى به شماره 835.
3- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 1039،ش 962؛تاريخ الإسلام،ج 28،ص 122،ش 183.
4- -در تقريب التهذيب آمده:به فتح صاد و سپس غين.و در تذكرة الحفّاظ و تهذيب التهذيب آمده صاغانىّ.

ابو داود،ترمذىّ،نسائى و ابن ماجه در صحيح و سنن به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:يزيد بن هارون،روح بن عباده،سعيد بن ابى مريم،احمد بن اسحاق حضرمىّ،محمّد بن جعفر مدائنىّ،عفّان،ابو مسهر و...

راويان از او:صاحبان صحاح بجز بخارىّ،ابو بكر بن خزيمه،ابو عوانه،ابو العبّاس اصمّ،اسماعيل صفّار،عبدان اهوازىّ،موسى بن هارون،ابن ابى حاتم،رويانىّ،ابن مخلد و... (1)

راوى احاديث شماره:8،61،90.

محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره-بخارىّ/ت س

ابو عبد اللّه محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيرة بن بردزبه جعفىّ،معروف به بخارىّ،از حافظان بلندآوازه و محدّث و راوى طبقۀ يازدهم،صاحب صحيح و تصانيف،او در سال 194 ه.متولد شد و در سال 256 ه.يعنى در 62 سالگى درگذشت.

دربارۀ وضعيت جسمى وى نقل شده است:نحيف الجسم ليس بالطّويل و لا القصير.

مشايخ او:مكّى بن ابراهيم بلخىّ،ابو نعيم فضل بن دكين،عبيد اللّه بن موسى،محمّد ابن عبد اللّه انصارىّ،عفّان،ابو مسهر،و بسيارى ديگر.

راويان از او:ترمذىّ در جامع،مسلم در غير جامع،محمّد بن نصر فقيه مروزىّ،صالح بن محمّد جزره،مطيّن،ابن خزيمه و بسيارى ديگر. (2)

راوى احاديث شماره:13،39،248،218.

ص:376


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 573،ش 598؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 32،ش 5925؛ [1]تقريب التهذيب، ج 2،ص 144.
2- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 555،ش 578؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 41،ش 5931؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 144.

محمّد بن اسماعيل صائغ/د

محمّد بن اسماعيل بن سالم،صائغ،ابو جعفر بغدادىّ،ساكن مكّه،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم،متوفّاى 276 ه.در 88 سالگى،ابو داود به روايت وى استناد كرده است.

مشايخ او:پدرش،حجّاج بن محمّد،عفّان،ابو داود حفرىّ،ابو النّضر،علىّ بن مدينىّ،احمد،و...

راويان از او:ابو داود،موسى بن هارون حمّال،ابن ابى حاتم،ابو جعفر عقيلىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:59،209.

محمّد بن ثواب /ق

(2)

محمّد بن ثواب بن سعيد بن حصن هبّارىّ 4،ابو عبد اللّه كوفىّ،از راويان صدوق طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 260 ه.در سنن ابن ماجه به روايت وى استناد شده است.

«مسلمه»بدون دليل،او را ضعيف دانسته است.

مشايخ او:عبد اللّه بن نمير،ابو اسامه،ابو داود حفرىّ،زيد بن حباب،معاوية بن هشام،يونس بن بكير و...

راويان از او:ابن ماجه،ابن عوانه اسفراينىّ،ابو بكر بزّار،يعقوب بن شيبه،ابو نعيم بن عدىّ،ابن ابى حاتم،عبد الرّحمن بن محمّد بن حمّاد طهرانىّ و... (3)

راوى حديث شماره:211.

ص:377


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 631،در ضمن شماره 656؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 50،ش 5935؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 145.
2- 2 و 4) -به فتح ثاء و تخفيف واو«هبّارى»به تشديد باء(تقريب التهذيب).
3- -تهذيب التهذيب،ج 7،ص 78،ش 5987؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 149.

محمّد بن رزيق،يا محمّد بن رزين

«ابن حجر»مى نويسد:محمّد بن رزيق،شيخ طبرانىّ،و راوى از هيثم بن حبيب است (1).

اما به نظر اين جانب،همان گونه كه در المعجم الصّغير (2)آمده است؛محمّد بن رزين بن جامع المصرىّ،ابو عبد اللّه المعدّل،صحيح است كه از مشايخ طبرانىّ و راوى از هيثم بن حبيب مى باشد و با توجه به اينكه از مشايخ طبقۀ دهم،روايت مى كند پس گويا از راويان طبقۀ يازدهم است.

مشايخ او:سعيد بن منصور،هيثم بن حبيب،سفيان بن بشر،ابراهيم بن منذر حزامىّ، ابو مصعب زهرىّ و...

راويان از او:علىّ بن محمّد واعظ،طبرانىّ،حسن بن رشيق. (3)

راوى حديث شماره:236.

محمّد بن زكريّا هلالىّ

گويا از راويان طبقۀ يازدهم است.

محمّد بن زكريّا بن دينار،ابو جعفر،غلابىّ بصرىّ اخبارىّ،متوفّاى پس از سال 290 ه.در بصره،«ذهبىّ»وى را ضعيف شمرده ولى«ابن حبّان»او را در كتاب الثقات، ذكر كرده و گفته است:اعتبار حديث او منوط به اين است كه از شخص موثّقى روايت كند.

مشايخ او:عبد اللّه بن رجاء غدانىّ،بكّار بن محمّد سيرينىّ،عبّاس بن بكّار،يعقوب ابن جعفر بن سليمان عبّاسىّ امير،ابو الوليد طيالسىّ،شعيب بن واقد،ابو زيد انصارىّ

ص:378


1- -تقريب التهذيب،ج 2،ص 326.
2- -المعجم الصّغير،چاپ مدينۀ طيّبه،ج 2،ص 71 و چاپ بيروت،ص 400،ش 964.
3- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 22،ص 268،ش 417( [1]وفيات 291-300 ه).

نحوى و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،هلال بن محمّد،فهد بن ابراهيم بن فهد.در ميزان الاعتدال،و لسان الميزان،آمده است:

الصولى،حدّثنا الغلابىّ،حدّثنا إبراهيم بن بشّار،عن سفيان،عن أبى الزّبير،قال:كنا عند جابر،فدخل عليّ بن الحسين،فقال جابر:دخل الحسين،فضمّه النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم إليه و قال:

«يولد لابني هذا ابن يقال له عليّ،إذا كان يوم القيامة نادى مناد:ليقم سيّد العابدين،فيقوم هذا.و يولد له[ولد يقال له]محمّد،إذا رأيته يا جابر فاقرأ عليه منّي السّلام» (1).

راوى حديث شماره:74.

محمّد بن السّرىّ بن مهران ناقد بغدادىّ

با توجه به اينكه مشايخ وى در طبقۀ دهم،و راوى از او در طبقۀ دوازدهم قرار دارند پس گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.برحسب آنچه خطيب بغدادى نوشته است وى از راويان مورد وثوق است.

مشايخ او:ابراهيم بن زياد سبلان،اسماعيل بن عيسى عطّار،محمد بن عبد اللّه ارزّىّ (2)،يوسف بن موسى قطّان.

راويان از او:عبد الباقى بن قانع،محمّد بن علىّ بن جيش الناقد،ابو القاسم طبرانىّ. (3)

راوى حديث شماره:172.

ص:379


1- -ميزان الاعتدال،ج 3،ص 550،ش 7537؛لسان الميزان،ج 5،ص 168،ش 571؛تاريخ الإسلام،ج 21،ص 259،ش 434. [1]
2- -با راء مضموم و زاء مشدّد.(تقريب التهذيب).
3- -تاريخ بغداد،ج 5،ص 318،ش 283؛ [2]تاريخ الإسلام،ج 22،ص 269،ش 421.( [3]وفيات سال 291- 300 ه).

محمّد بن عبد اللّه بن احمد-ابو عبد اللّه صفّار

(1)

محمّد بن عبد اللّه بن احمد زاهد ابو عبد اللّه صفّار اصفهانىّ ساكن نيشابور،متوفّاى روز دوشنبه،12 ذيقعده سال 339 ه.در 98 سالگى كه در خانه اش دفن گرديد.وى در روزگار خود،محدّث خراسان بود و از راويان طبقۀ يازدهم شمرده مى شود.

«سمعانىّ»دربارۀ او نوشته است:كان زاهدا حسن السيّرة،ورعا كثير الخير،و «حاكم نيشابورى»در تاريخ نيشابور،نقل مى كند:أبو عبد اللّه الصّفّار الإصبهانيّ،محدّث عصره بخراسان و كان مجاب الدّعوة و نيز نقل شده:أقام أربعين سنة لم يرفع رأسه إلى السّماء حياء من اللّه،و كان يقول:اسمي اسم رسول اللّه،و اسم أبي اسم أبيه،و اسم أمّي آمنة.

مشايخ او:در اصفهان:احمد بن عصام انصارىّ،اسيد بن عاصم ثقفىّ،احمد بن مهدىّ بن رستم،عبيد غزّال؛در فارس:احمد بن مهران بن خالد؛در بغداد:احمد بن عبد اللّه[عبيد اللّه]النّرسىّ،محمّد بن فرج ازرق،ابو اسماعيل ترمذىّ؛در مكّه:علىّ بن عبد العزيز و...

راويان از او:حاكم ابو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه البيّع حافظ،محمّد بن ابراهيم جرجانىّ،ابو علىّ حسين بن علىّ نيشابورىّ حافظ،ابو الحسين محمّد بن محمّد حجّاجىّ حافظ،ابو سعيد محمّد بن موسى بن فضل صيرفىّ،ابو عبد اللّه بن منده و... (2)

راوى حديث شماره:35.

ص:380


1- -به فتح صاد و تشديد فاء،يعنى رويگر.(بنگريد به:الأنساب).
2- -بنگريد به:تاريخ نيشابور،ص 183،ش 2386؛أخبار اصبهان،ج 2،ص 271؛ [1]الأنساب،ج 8،ص 315؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 851(در ضمن شماره 829،تاريخ الإسلام،ج 25،ص 179؛ [3]الوافى بالوفيات،ج 3،ص 316،ش 1368. [4]

محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم مصرىّ/س

محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم بن اعين بن ليث،ابو عبد اللّه مصرىّ از فقيهان مفتى مصر و راوى ثقه طبقۀ يازدهم،متولّد 182 ه.و متوفّاى 268 ه.در 86 سالگى.نسائى به روايت وى استناد كرده است.

«ابن خزيمه»گفته است:ما رأيت في فقهاء الإسلام أعرف بأقاويل الصّحابة و التابعين منه.

مشايخ او:پدرش،ابن وهب،شافعىّ،ابن ابى فديك،قعنبىّ و...

راويان از او:نسائىّ،ابن خزيمه،ابو حاتم،ابو بكر بن زياد نيشابورىّ،محمّد بن يعقوب اصمّ و... (1)

راوى حديث شماره:48.

محمد بن علىّ بن جارود-ابو بكر بن جارود

ابو بكر اصفهانىّ،محدّث ثقه كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

ابو نعيم اصفهانىّ دربارۀ او نوشته است:از راويان ثقه،كثير الحديث،صاحب اصول، متوفّاى سال 325 ه.كه از يونس بن حبيب و ديگران حديث شنيده است.

مشايخ او:يونس بن حبيب،احمد بن معاويه،يحيى بن نصر،ابو داود طيالسىّ.

راويان از او:ابو اسحاق بن حمزه،ابو بكر بن مقرئ،محمّد بن عبد الرّحمن بن مخلد. (2)

راوى حديث شماره:201.

ص:381


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 546،ش 566؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 246،ش 6272؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 178.
2- -بنگريد به:اخبار اصبهان،ج 2،ص 249؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 24،ص 179،ش 250( [2]حوادث و وفيات 321-330 [3] ه).

محمّد بن علىّ بن خلف اطروش دمشقىّ

گويا وى از راويان طبقۀ يازدهم است.

مشايخ او:هشام بن عمّار،احمد بن ابى الحوارىّ(-احمد بن عبد اللّه بن ميمون، دحيم) (1).

راويان از او:عبد اللّه بن الورد مصرىّ،عبد المؤمن نسفىّ،طبرانىّ.

راوى حديث شماره:224.

محمّد بن عمرو بن موسى،عقيلىّ

ابو جعفر محمّد بن عمرو بن موسى بن حمّاد عقيلىّ صاحب كتاب الضّعفاء در رجال شناسى،از راويان نامدار،حافظ و ثقه طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 322 ه.

مشايخ او:جدّش:يزيد بن محمّد عقيلىّ،محمّد بن اسماعيل صائغ،ابو يحيى بن ابى مسرّه،عبد اللّه بن احمد بن حنبل،يحيى بن ايّوب علاّف،محمّد بن اسماعيل ترمذىّ، علىّ بن عبد العزيز بغوىّ،محمّد بن خزيمه،محمّد بن موسى بلخىّ و...

راويان از او:ابو الحسن محمّد بن نافع خزاعىّ،يوسف بن احمد بن دخيل مصرىّ، ابو بكر بن مقرئ و... (2)

راوى حديث شماره:209.

ابو جعفر محمّد بن محمّد بن عبد اللّه بغدادىّ

محمّد بن محمّد بن عبد اللّه بن حمزة بن جميل،ابو جعفر بغدادى،جمّال محدّث، ساكن سمرقند،متوفّاى سال 346 ه.در سمرقند كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

ص:382


1- -تاريخ الإسلام،ج 21،ص 281،ش 485( [1]وفيات سال 281-290 [2] ه.).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 833،ش 814؛تاريخ الإسلام،ج 24،ص 111،ش 103. [3]

«ذهبىّ»دربارۀ او از«حاكم»نقل مى كند:هو محدّث عصره بخراسان،و أكثر رحلة و أثبتهم أصولا،و اتّجر إلى الرّيّ و سكنها مدّة،فقيل له:الرّازيّ.و كان صاحب جمال،فقيل له الجمّال.

مشايخ او:عبيد بن محمّد كشورى (1)،ابو زرعه دمشقىّ،و...

راويان از او:ابن منده،ابو عبد اللّه حاكم نيشابورىّ،ابو سعد ادريسىّ،محمّد بن ابراهيم جرجانىّ. (2)

راوى حديث شماره:75.

محمّد بن مخلد عطّار

(3)

محمّد بن مخلد بن حفص،ابو عبد اللّه الدّورىّ عطّار،مسند بغداد،از راويان موصوف به صدق،ثقه و صلاح و مأمون طبقۀ يازدهم،متولد سال 234 يا 233 و متوفّاى جمادى الآخره سال 331 ه.

مشايخ او:أصبغ بن اسماعيل ابو حذافه سهمىّ،يعقوب بن دورقىّ،مسلم بن حجّاج، احمد بن عثمان بن اودىّ،عبدوس بن بشر،احمد بن محمّد بن يحيى قطّان،زعفرانىّ و...

راويان از او:ابو بكر بن جعابىّ،ابو عمر بن مهدىّ،دارقطنىّ،ابن الصّلت اهوازىّ و... (4)

راوى احاديث شماره:36،52.

ص:383


1- -به فتح كاف و يا كسر آن،منسوب به«كشور»آبادى است در صنعاء يمن(بنگريد به:الأنساب).
2- -بنگريد به:تاريخ نيشابور،ص 186،ش 2472؛تاريخ بغداد،ج 3،صص 217 و 218،ش 1271؛ سير أعلام النّبلاء،ج 15،ص 546،ش 325؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 361،ش 609. [1]
3- -به فتح ميم و لام،و سكون خاء.
4- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 3،صص 310 و 311،ش 1406؛تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 828،ش 811؛ تاريخ الإسلام،ج 25،ص 62،ش 30؛لسان الميزان،ج 5،ص 374،ش 1218.

محمّد بن هيثم قاضى،ابو الأحوص/ق

محمّد بن هيثم بن حمّاد بن واقد ثقفىّ،ابو الأحوص بغدادىّ،عكبرىّ (1)،قاضى عكبراء،معروف به ابو الأحوص،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 299 ه.ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده است.

مشايخ او:ابو نعيم،عبد اللّه بن رجاء،مسلم بن ابراهيم،نفيلىّ،موسى بن داود ضبّىّ، قعنبىّ،ابو الوليد طيالسىّ نعيم بن حمّاد،و...

راويان از او:ابن ماجه،ابو عوانه اسفرائينىّ،عثمان بن السّمّاك،ابو بكر اسكافىّ، ابو بكر شافعىّ،ابن ناجيه،وكيع،محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ،و... (2)

راوى حديث شماره:252.

محمّد بن يحيى ازدىّ/قد ت ق

محمّد بن يحيى بن عبد الكريم بن نافع ازدىّ،بصرىّ،ساكن بغداد،از راويان ثقه طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 252 ه.ابو داود در كتاب القدر،ترمذىّ و ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده اند.

مشايخ او:پدرش،داود بن محبّر،حجّاج بن محمّد،عبد الصّمد بن عبد الوارث،محمّد بن اسحاق،حسين محمّد مروزىّ،ابو النّضر،وهب بن جرير بن حازم،يزيد بن هارون،و...

راويان از او:ابو داود،ترمذىّ،ابن ماجه،ابن ابى عاصم،احمد بن يحيى بن زهير، تسترىّ،حرب كرمانىّ و... (3)

ص:384


1- -منسوب به عكبراء،به ضم عين،سكون كاف و فتح باء،شهركى است در نواحى بغداد(تقريب التهذيب).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 605،ش 630؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 469،ش 6625؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 215.
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 511 در ضمن شمارۀ 526؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 485،ش 6647؛ [2]

راوى احاديث شماره:240،241.

محمّد بن يحيى ذهلىّ،نيشابورىّ/خ 4

ابو عبد اللّه،محمّد بن يحيى بن عبد اللّه بن خالد بن فارس بن ذؤيب ذهلىّ(مولى بنى ذهل)،نيشابورىّ،شيخ الإسلام نيشابور،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متوفّاى 258 ه.در 86 سالگى.بخارىّ،ابو داود،ترمذىّ،نسائىّ و ابن ماجه به روايت وى استدلال كرده اند.

«محمّد بن سهل بن عسكر»گفته است:در حضور احمد بن حنبل بوديم كه محمد بن يحيى«ذهلىّ»وارد شد،احمد،به احترام او برخاست،حاضران تعجّب كردند،آن گاه احمد به فرزندان و اصحابش گفت:اذهبوا إلى أبى عبد اللّه فاكتبوا عنه.

«محمّد بن داود مصّيصىّ»گفت:در نزد احمد بن حنبل بوديم،محمّد بن يحيى، حديثى را يادآور شد كه در آن ضعف بود.پس احمد گفت:لا يذكر مثلك مثل هذا؛ فخجل محمّد،فقال له أحمد:انّما قلت هذا إجلالا لك يا أبا عبد اللّه.

مشايخ او:عبد الرزّاق،عبد الرّحمن بن مهدىّ،ابو داود طيالسىّ،عبد الصّمد بن عبد الوارث،عبد اللّه بن جعفر رقّىّ و ديگر محدّثان حرمين،شام،مصر،عراق،رىّ، خراسان،يمن و جزيره.

راويان از او:پسرش:يحيى بن محمّد بن يحيى ملقّب به«حيكان»،صاحبان صحاح بجز مسلم،محمّد بن اسحاق صاغانىّ،عبّاس الدّورىّ،ابو حاتم،ابو زرعه،ابن خزيمه، محمّد بن اسحاق بن ابراهيم السّرّاج،ابو عوانه اسفراينىّ،ابو بكر بن زياد نيشابورىّ، حاجب بن احمد طوسىّ و... (1)

راوى حديث شماره:34.

ص:385


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 530،ش 549؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 481،ش 6644؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 217.

ابو عبد اللّه محمّد بن يعقوب-ابن اخرم

ابو عبد اللّه محمّد بن يعقوب بن يوسف شيبانىّ نيشابورىّ،ابن اخرم(250-344 ه.ق)از راويان طبقۀ يازدهم،صاحب المسند الكبير،و المستخرج على الصّحيحين.پدرش معروف به ابن كرمانىّ بود،وى بر جنازه محمّد بن يحيى ذهلىّ نماز خوانده است.

مشايخ او:علىّ بن حسن هلالىّ،ابراهيم بن عبد اللّه سعدنىّ،محمّد بن عبد الوهّاب الفرّاء،يحيى بن محمد ذهلىّ،علىّ بن حسن هلالىّ و...

راويان از او:ابو بكر بن اسحاق الصّبغىّ،حسّان بن محمّد الفقيه،ابو عبد اللّه حاكم، يحيى بن ابراهيم المزكّىّ،محمّد بن اسحاق بن منده و... (1)

راوى حديث شماره:29.

ابو العبّاس محمّد بن يعقوب اصمّ

ابو العبّاس محمّد بن يعقوب بن يوسف معقل بن سنان اموىّ،نيشابورىّ،از محدّثان و راويان ثقه طبقۀ يازدهم،متولد 247 ه.و متوفّاى 346 ه.خوش نداشت كه به او«اصمّ» گفته شود،ناشنوايى بر او عارض شده بود تا جايى كه نهيق حمار را هم نمى شنيد.

مشايخ او:در اصفهان:هارون بن هارون بن سليمان،أسيد بن عاصم؛در مكّه:احمد ابن شيبانىّ رملىّ؛در مصر:ربيع،بحر بن نصر و...؛در عسقلان:احمد بن فضل صائغ؛در بيروت:عبّاس بن وليد؛در دمشق:يزيد بن عبد الصّمد،و نيز،طرسوس،كوفه،بغداد و...

راويان از او:حاكم ابو عبد اللّه بن منده،محمّد بن ابراهيم جرجانىّ و...ابو بكر حيرىّ، ابو سعيد صيرفىّ،ابو صادق محمّد بن احمد بن ابى الفوارس عطّار و... (2)

راوى احاديث شماره:8،29،61،90،103.

ص:386


1- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 864،ش 836؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 312،ش 520. [1]
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 860،ش 835؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 362،ش 610. [2]

معاذ بن مثنّى

معاذ بن مثنّى بن معاذ،ابو المثنّى العنبرىّ بصرىّ ساكن بغداد،وى در سال 208 ه.

متولّد شد و در سال 288 ه.يعنى در 80 سالگى وفات يافت.از راويان ثقه و جليل كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:پدرش،عبد اللّه بن عبد الوهّاب الحجبىّ،قعنبىّ،شيبان بن فرّوخ،محمّد ابن عبد اللّه خزاعىّ،محمّد بن كثير عبدىّ،مسدّد بن مسرهد.

راويان از او:ابو بكر شافعىّ،يحيى بن صاعد،محمّد بن مخلّد،عبد الباقى بن قانع، جعفر بن حكم المؤدّب،عمر بن مسلم،ابو القاسم طبرانىّ. (1)

راوى احاديث:162،175.

موسى بن هارون

موسى بن هارون بن عبد اللّه بن مروان،بغدادىّ،بزّاز،محدّث عراق،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متولد 214 ه.و متوفّاى 294 ه.

مشايخ او:پدرش؛احمد بن حنبل،يحيى بن حمّانىّ،خلف بن هشام و...

راويان از او:طبرانىّ،ابو سهل قطّان،ابو طاهر ذهلىّ،ابو بكر شافعىّ و... (2)

راوى احاديث:164،190(تكرار شماره 164).

يحيى بن عبد الباقى

يحيى بن عبد الباقى بن يحيى بن يزيد بن ابراهيم عبد اللّه،ابو القاسم الثغرىّ الأذنىّ،

ص:387


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 13،ص 136،ش 7121؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 21،ص 308،ش 537. [2]
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 669،ش 689؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 289(در تهذيب التهذيب يافت نشد).

متوفّاى سال 293 ه.ق،از محدّثان ثقه كه گويا از راويان طبقۀ يازدهم باشد.

مشايخ او:محمّد بن سليمان بن لوين،ابراهيم بن سعيد جوهرىّ،سعيد بن عمرو سكونىّ حمصىّ،ابو عمير نحاس رملىّ،اسماعيل بن ابى خالد مقدسىّ،يحيى بن عثمان حمصىّ،و...

راويان از او:يحيى بن محمّد بن صاعد،ابو الحسين بن المنادى،احمد بن اسحاق بن وهب بندار،ابو عمرو بن السّمّاك،عبد الباقى بن قانع،ابو القاسم طبرانىّ (1).

راوى حديث شماره:238.

يعقوب بن اسحاق،ابو عوانه اسفراينىّ

يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم بن يزيد،ابو عوانه اسفراينىّ،نيشابورىّ الأصل، صاحب مسند،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 316 ه.وى از محدّثان خراسان،عراق،حجاز،يمن،شام،فارس،اصفهان،مصر،و...استفاده كرده است.

مؤلّف تذكرة الحفّاظ نوشته است:على قبر أبي عوانة مشهد مبنيّ بإسفرائين،يزار،و هو بداخل المدينة[البلد]،و كان هو أوّل من أدخل كتب الشافعيّ و مذهبه إلى إسفرايين.

«حاكم»گفته است:ابو عوانة من علماء الحديث و أثباتهم.

راوى حديث:«المتبايعان بالخيار ما لم يفترقا».

مشايخ او:محمّد بن يحيى،مسلم بن حجّاج،عمر بن شبّه،شعيب بن عمرو ضبعىّ، علىّ بن اشكاب،سعدان بن نصر،حسن بن محمّد زعفرانىّ،ربيع مرادىّ،محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم،و...يونس بن عبد الأعلى،احمد بن ازهر،زعفرانىّ،علىّ بن حرب،محمد بن يحيى ذهلىّ و...

راويان از او:طبرانىّ،احمد بن علىّ رازىّ حافظ،ابو علىّ نيشابورىّ،يحيى بن منصور قاضى،عبد اللّه بن عدىّ،ابو بكر اسماعيلىّ،حسينك بن علىّ،فرزندش:

ص:388


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 14،ص 227،ش 7528؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 22،ص 322،ش 544. [2]

ابو مصعب محمّد بن يعقوب،پسر پسر خواهرش:ابو نعيم عبد الملك بن حسن اسفراينىّ. (1)

راوى احاديث شماره:47،48،59،89،188،265.

يوسف بن سعيد بن مسلم/س

يوسف بن سعيد بن مسلم مصّيصىّ،ابو يعقوب انطاكىّ،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ يازدهم،متوفّاى سال 271 ه.در سنن نسائى به روايت وى استناد شده است.

مشايخ او:داود بن منصور،حجّاج بن محمّد اعور،محمّد بن مصعب،عبيد اللّه بن موسى،ابو مسهر،هوذة بن خليفه،قبيصه،موسى بن داود ضبّىّ،ابو نعيم و...

راويان از او:نسائىّ،ابو عوانه،محمّد بن منذر هروىّ،شكّر،ابو بكر بن زياد نيشابورىّ و... (2)

راوى احاديث:47،59.

ص:389


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 779،ش 772؛تاريخ الإسلام،ج 23،ص 525،ش 277. [1]
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 583،ش 608؛تهذيب التهذيب،ج 9،ص 435،ش 8149؛تقريب التهذيب،ج 2،ص 381.

طبقۀ دوازدهم

ابو اسحاق بن حمزه-ابراهيم بن محمّد

ابراهيم بن محمّد بن حمزة بن عماره اصفهانىّ،يكى از راويان نامدار و حافظ طبقۀ دوازدهم،متوفّاى سال 353 ه.در حدود 80 سالگى؛پدرش از مشايخ بزرگ اصفهان بود.جدش:عماره،پسر حمزة بن يسار بن عبد الرّحمن بن حفص كه حفص،برادر ابو مسلم خراسانىّ مشهور بود.

مشايخ او:ابو شعيب حرّانىّ،محمّد بن عبد اللّه مطيّن،يوسف بن يعقوب قاضى،محمد بن عثمان عبسىّ،ابو خليفه جمحىّ و...

راويان از او:ابو نعيم اصفهانىّ،ابو عبد اللّه بن منده،ابو بكر بن مردويه،و... (1)

راوى حديث شماره:51.

احمد بن بندار

احمد بن بندار بن اسحاق ابو عبد اللّه شعّار،اصفهانىّ،متوفّاى 359 ه.ق،كه ابو نعيم

ص:390


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 910،ش 873؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 84( [1]وفيات،351-380 [2] ه.)؛ طبقات الحفّاظ،ص 317،ش 844.

اصفهانىّ دربارۀ وى نوشته است:ثقة،كان ظاهريّ المذهب.

با توجه به اينكه وى از مشايخ روايى ابو نعيم اصفهانىّ است،پس گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

مشايخ او:ابراهيم بن سعدان،عبيد الغزّال،عمر بن مرداس،محمّد بن زكريّا،خزاعىّ، محمّد بن يوسف،ابن ابى عاصم،محمّد بن ايّوب رازىّ (1)،سلمة بن شبيب.

راويان از او:احمد بن اسحاق،محمّد بن احمد بن يعقوب شيبانىّ. (2)

راوى حديث شماره:160.

ابو محمّد احمد بن عبد اللّه مزنىّ

احمد بن عبد اللّه بن محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن بشر بن معقل بن حسّان بن عبد اللّه ابن معقل،المزنىّ،صحابى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و كان إمام أهل العلم و الجود في عصره بلا مدافعة،و كان من أولياء السّلطان.معروف به ابو محمّد مزنىّ.

وى هروى بود ولى در«بخارا»از دنيا رفت، (3)گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

راوى حديث شماره:10.

احمد بن محمّد بن السّرىّ،ابو بكر بن ابى دارم كوفىّ

احمد بن محمّد بن السّرىّ بن يحيى بن السّرىّ ابو بكر بن ابى دارم تميمىّ كوفى،از حافظان طبقۀ دوازدهم مسند شيعىّ،محدّث كوفه كه در محرم سال 351 يا 352 ه.ق، چشم از جهان فروبست.

مؤلّف تذكرة الحفّاظ نوشته است:جمع في الحطّ على الصّحابة،و كان يترفّض،و قد

ص:391


1- -اخبار اصبهان،ج 1،ص 151؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 26،ص 187. [2]
2- -تاريخ الإسلام،ج 23،ص 293،ش 501؛( [3]احمد بن بندار حبّال اصفهانى).
3- -بنگريد به:تاريخ نيشابور،ص 149،ش 1697.

اتّهم في الحديث...و كان موصوفا في الحفظ،له ترجمة...سيّئة في الميزان ذكرنا فيها ما حدّث به من الإفك المبين،لا رعاه اللّه.در ميزان الاعتدال آمده است:أبو بكر الكوفيّ، رافضيّ كذّاب،...

«محمّد بن احمد بن حمّاد كوفىّ»گفته است:كان مستقيم الأمر عامّة دهره،ثمّ في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب،حضرته و رجل يقرأ عليه:إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن،و في خبر آخر في قوله تعالى :«وَ جٰاءَ فِرْعَوْنُ» عمر و قبله أبو بكر «و المؤتفكات»عائشة و حفصة،فوافقته على ذلك،ثمّ إنّه حين أذّن الناس بهذا الأذان المحدث وضع حديثا متنه:تخرج نار من قعر عدن تلتقط مبغضي آل محمّد،و وافقته عليه.و نيز روايت:اجعل في آخر أذانك حيّ على خير العمل.و هذا حدّثنا به جماعة عن الحضرميّ،عن يحيى الحمّانيّ.و إنّما هو:اجعل فى آخر أذانك:الصّلاة خير من النّوم.

تركته و لم أحضر جنازته.

مشايخ او:ابراهيم بن عبد اللّه صفّار،احمد بن موسى الحمّار،موسى بن هارون الجمّال،مطيّن و...

راويان از او:حاكم،ابو بكر بن مردويه،يحيى بن ابراهيم المزكّىّ،ابو بكر الحيرىّ قاضى و...

أخبرنا أبو عليّ الحسن بن عليّ،أنا جعفر بن منير،أنا أبو طاهر السلفيّ،أنا أبو عبد اللّه الثقفىّ،أنا أبو زكريّا المزكّي،أنا أبو بكر بن أبي دارم بالكوفة،نا أحمد بن موسى بن إسحاق، أنا ابو نعيم،عن زكريّا،عن الشّعبيّ سمعت النعمان بن بشير يقول:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

الحلال بيّن و الحرام بيّن،و بين ذلك مشتبهات،لا يعلمها كثير من النّاس،من ترك الشّبهات استبرأ لدينه و عرضه،و من وقع في الشّبهات وقع فى الحرام،كالرّاعي إلى جنب الحمى يوشك أن يواقعه-الحديث.

أخرجه البخاريّ عن أبي نعيم،و أخرجه مسلم عن ابن نمير عن أبيه كلاهما عن

ص:392

زكريّا. (1)

راوى حديث شماره:207.

احمد بن يوسف-ابو بكر بن خلاّد

احمد بن يوسف بن احمد بن خلاّد بن منصور بن احمد بن خلاّد،ابو بكر عطّار، نصيبى،سپس بغدادى،از نصيبين است و با توجه به اينكه از راويان طبقۀ يازدهم، روايت مى كند گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

«خطيب بغدادى»دربارۀ وى نوشته است:كان ابن خلاّد لا يعرف من العلم شيئا غير أنّ سماعه صحيحا و از حافظ«ابو نعيم»نقل مى كند كه ابن خلاّد ثقه بود و در ماه صفر سال 359 ه.درگذشت.

مشايخ او:محمّد بن فرج ازرق،حارث بن ابى اسامه،اسماعيل بن اسحاق قاضى، محمّد بن غالب حرب تمتام،عبيد بن شريك بزّاز،احمد بن ابراهيم بن ملحان،محمّد بن يونس كديمىّ،احمد بن محمّد بن صاعد،ابراهيم بن اسحاق حربىّ،اسحاق بن حسن حربىّ،محمّد بن عثمان بن ابى شيبه.

راويان از او:ابو الحسن دارقطنىّ،ابو الحسن بن رزقويه،محمّد بن ابى الفوارس، قاضى ابو الفرج بن سميكه،هلال بن محمّد حفّار،حسين بن شجاع صوفىّ،علىّ بن محمّد الأيادىّ،ابو على بن شاذان،ابو نعيم اصفهانىّ. (2)

راوى حديث شماره:111.

ص:393


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 884،ش 852؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 139،ش 552؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 49؛ [1]لسان الميزان،ج 1،ص 268،ش 824؛طبقات الحفّاظ،ص 362،ش 824.
2- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 5،ص 220،ش 2696؛ [2]تاريخ الإسلام،ج 26،ص 190؛( [3]حوادث و وفيات سال 351 ه تا 380 ه.).

اسحاق بن ابراهيم بن يونس منجنيقىّ/س

اسحاق بن ابراهيم بن يونس بن موسى بن منصور،ورّاق،ابو يعقوب بغدادىّ،معروف به منجنيقىّ،ساكن و مسند مصر،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دوازدهم،متوفّاى 304 ه.

در مصر،نسائىّ به روايت وى استناد جسته است.

مشايخ او:ابو كريب،عبد اللّه بن ابى رومان اسكندرانىّ،عبد الأعلى بن حمّاد نرسىّ و...

راويان از او:نسائىّ،حسن بن سفيان،ابو على اسيوطىّ،ابو القاسم طبرانىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:118،156.

حسن بن يعقوب بن يوسف العدل

حسن بن يعقوب بن يوسف العدل،ابو الفضل بخارىّ سپس نيشابورىّ،گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

«ذهبىّ»مى نويسد:پدرش از ثروتمندان بود،فأنفق الأموال على العلماء و الصالحين، و بقي يأوى إلى المسجد.

مشايخ او:محمّد بن عبد الوهّاب فرّاء،ابو حاتم رازىّ،يحيى بن ابى طالب،ابراهيم ابن عبد اللّه قصّار،ابو يحيى بن ابى مرّه.

راويان از او:ابو علىّ حافظ،ابو اسحاق مزكّى،ابو عبد اللّه حاكم،ابن منده،يحيى بن ابى اسحاق مزكّىّ. (2)

راوى حديث شماره:70.

ص:394


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 889 در ضمن شماره 855؛تهذيب التهذيب،ج 1،ص 239،ش 363؛ تقريب التهذيب،ج 1،ص 55.
2- -بنگريد به:تاريخ نيشابور،ص 159،ش 1894؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 262،ش 423( [1]حوادث و وفيات سال 341-350 [2] ه.ق).

حسين بن علىّ بن محمّد بن يحيى-حسينك

ابو احمد حسين بن علىّ بن محمّد بن يحيى تميمىّ،نيشابورىّ،مشهور به حسينك،از بزرگان اهل خراسان و از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دوازدهم،متوفّاى 375 ه.

مشايخ او:ابن خزيمه،عبّاس ثقفىّ،عمر بن ابى غيلان،ابو القاسم بغوىّ و...

راويان از او:حاكم،ابو بكر برقانىّ،ابو حفص بن مسرور،ابو سعيد كنجروذىّ،و... (1)

راوى حديث شماره:100.

حسين بن محمّد بن زياد/خ

حسين بن محمّد بن زياد عبدىّ نيشابورىّ،ابو علىّ قبّانىّ،از محدّثان و راويان ثقه، حافظ و مصنّف طبقۀ دوازدهم،متوفّاى 289 ه.

مشايخ او:اسحاق بن راهويه،سهل بن عثمان،ابراهيم بن منذر،ابو بكر بن ابى شيبه، منصور بن ابى مزاحم،فلاّس و...

راويان از او:بخارىّ و...

وى دربارۀ لقب«قبّانىّ»گفته است:كان لجدّي«زياد»قبّان و ما كان وزّانا،فكان النّاس يستعيرونه منه فشهر بالقبّانيّ،و لم يكن وزّانا. (2)

راوى حديث شماره:71

حسين بن محمّد بن علىّ اصفهانىّ-زعفرانىّ

ابو سعيد حسين بن محمّد بن علىّ اصفهانىّ معروف به زعفرانىّ،داراى تصنيف در

ص:395


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 968،ش 909؛طبقات الحفّاظ،ص 386،ش 879.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 680،ش 702؛تهذيب التهذيب،ج 2،ص 335،ش 1405؛ [1]تقريب التهذيب،ج 1،ص 179.

مسند،تفسير و...،از راويان طبقۀ دوازدهم،متوفّاى سال 369 ه.

مشايخ او:ابو القاسم بغوىّ،ابو محمد بن صاعد،حسين بن علىّ بن زيد و...

راويان از او:ابو نعيم،ابو بكر بن ابى علىّ،عبد اللّه بن عمر بن عبد العزيز كرخىّ و... (1)

راوى حديث شماره:33.

زكريّا بن يحيى،ساجىّ بصرىّ

ابو يحيى زكريّا بن يحيى بن عبد الرّحمن...بصرىّ،ساجىّ،از راويان ثقه،حافظ،و فقيه طبقۀ دوازدهم،متوفّاى 307 ه.در«لسان الميزان»آمده است:صاحب تأليفات در رجال(علل الحديث)،اختلاف العلماء،أحكام القرآن.

راوى حديث:«إذا كان أحدكم يصلّي فلا يدعن أحدا يمرّ بين يديه؛فإن أبى فليدفعه، فإنّ معه شيطانا».

مشايخ او:عبيد اللّه بن معاذ عنبرىّ،هدبة بن خالد،ابو الربيع سليمان بن داود زهرانىّ، عبد الأعلى بن حمّاد نرسىّ،طالوت بن عبّاد،سليمان بن داود مهرىّ و...

راويان از او:ابو احمد بن عدىّ،ابو بكر اسماعيلىّ،ابو عمرو محمّد بن احمد بن حمدان،قاضى يوسف ميانجىّ،عبد اللّه بن محمد بن سقّاء واسطىّ و... (2)

راوى حديث شماره:10.

سليمان بن احمد،ابو القاسم طبرانىّ

سليمان بن احمد بن ايّوب لخمىّ شامىّ،ابو القاسم طبرانىّ،مشهور به«مسند الدّنيا»،

ص:396


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 956،ش 901.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 709،ش 727؛طبقات الشافعيّة الكبرى،ج 3،ص 299،ش 186؛ [1]لسان الميزان،ج 2،ص 488،ش 1953؛طبقات الحفّاظ،ص 306،ش 704.

از محدّثان علاّمه،حجّت و راوى طبقۀ دوازدهم،متولّد ماه صفر سال 260 ه.در عكا (1)، و متوفّاى 28 ذيقعده سال 360 ه.در بيش از 100 سالگى(صد سال و ده ماه). (2)

صاحب تأليفات فراوان،از قبيل:المعجم الكبير،المعجم الأوسط و المعجم الصّغير،كه در كتاب اخير از هر استادى يك حديث نقل مى كند.

مشايخ او:وى از سيزده سالگى در صدد استماع و فراگيرى حديث برآمد و از محدّثان شام،حرمين،يمن،مصر،بغداد،كوفه،بصره،اصفهان،جزيره و...حديث شنيده است.تا جايى كه از بيش از هزار استاد،حديث نقل مى كند،مانند هاشم بن مرثد طبرانىّ،ابو زرعه ثقفىّ،ادريس عطّار،بشر بن موسى،علىّ بن عبد العزيز بغوىّ،عبدان ابن احمد اهوازىّ،عبدان بن محمّد مروزىّ (3).

راويان از او:ابو خليفه جمحىّ،حسين بن احمد مرزبان،ابو نعيم حافظ،محمّد بن عبيد اللّه بن شهريار،عبد الرّحمن بن احمد صفّار و...

«ابو نعيم»گفته است:طبرانىّ در سال 290 ه.وارد اصفهان شد و حديث فراگرفت و مسافرت كرد،و بعدا وارد اصفهان شد و 30 سال اصفهان را وطن گزيد.

«ابن مردويه»گفته است:قدم الطّبرانيّ سنة عشر و ثلاثمائة إلى أصبهان فقبّله أبو عليّ ابن رستم العامل و ضمّه إليه،و جعل له معلوما من دار الخراج،و كان يتناوله إلى أن مات.

«ابو عمر بن عبد الوهّاب سلمىّ»گفته است:از طبرانىّ شنيدم:لمّا قدم ابن رستم من فارس أعطاني خمس مائة درهم،فلمّا كان في آخر أمره أخذ يتكلّم في أبي بكر و عمر رضى اللّه عنهما ببعض الشّيء،فخرجت و لم أعد إليه بعد.

قال ابن فارس صاحب اللّغة سمع الأستاذ ابن العميد يقول:ما كنت أظنّ فى الدنيا كحلاوة الوزارة و الرياسة التي أنا فيها،حتّى شاهدت مذاكرة الطّبرانيّ و أبي بكر الجعابيّ بحضرتي،و كان الطّبرانيّ يغلبه بكثرة حفظه،و كان أبو بكر يغلبه بفطنته،حتّى ارتفعت

ص:397


1- -مادرش عكاويه است.(تذكرة الحفّاظ).
2- -«ابن ريذه»از اصحاب طبرانىّ تا سال 440 ه.باقى بود.
3- -بنگريد به:المعجم الصغير،ج 1،ص 279،احاديث شماره 657،658 و 659.

أصواتهما،إلى أن قال الجعابيّ:عندي حديث ليس في الدّنيا إلاّ عندي؛فقال:هات؛قال:

أنا أبو خليفة،أنا سليمان بن أيّوب[و حدّث بحديث]،فقال:الطّبرانيّ:أنا سليمان بن أيّوب و منّي سمعه أبو خليفة،فأسمعه منّي عاليا؛فخجل الجعابيّ.فوددت أنّ الوزارة لم تكن و كنت أنا الطّبرانيّ و فرحت كفرحه. (1)

راوى احاديث شماره:31،49،50،51،73،76،89،135،138،139،147،149،153، 154،159،162،164،172،173،174،175 تا 181،185،186،187،188،189،190(تكرار 164)،196،197،198،199،203،231،233،234،236،238،240،241،243،249،257، 258،264،265،267،271.

عبد اللّه بن احمد بن محمّد بن حنبل/س

عبد اللّه بن احمد بن محمّد بن حنبل...شيبانىّ،ابو عبد الرّحمن بغدادىّ،محدّث عراق، فرزند احمد بن حنبل شيبانى،مروزىّ الأصل،بغدادىّ،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دوازدهم،متولد سال 213 ه.و متوفّاى سال 290 ه.در 77 سالگى،نسائى به روايت وى استناد كرده است.

«ابو بكر الخلاّل»گفته است:كان عبد اللّه رجلا صالحا،صادق اللّهجة،كثير الحياء.

مشايخ او:پدرش؛يحيى بن عبدويه صاحب شعبه،هيثم بن خارجه،شيبان بن فرّوخ،ابو بكر بن ابى شيبه،يحيى بن معين و...

راويان از او:نسائىّ،يحيى بن صاعد،ابو بكر شافعىّ،ابو القاسم طبرانىّ،ابو عوانه اسفراينىّ و... (2)

ص:398


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 912،ش 875؛ميزان الاعتدال،ج 2،ص 195،ش 3423؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 202؛ [1]لسان الميزان،ج 3،ص 73،ش 275؛طبقات الحفّاظ،ص 372،ش 846.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 665؛تهذيب التهذيب،ج 4،ص 230،ش 3293؛تقريب التهذيب،ج 1، ص 401.

راوى احاديث:6،17،18،19،24،25،26،27،38،46،47،55،56،65،66،92 تا 95، 101،102،104،105،114،127 تا 132،142،143،161،169،170،171،212،217،227، 228،237،255،275،276.

عبد اللّه بن عدىّ-ابن عدىّ-ابن قطّان

ابو احمد عبد اللّه بن عدىّ بن عبد اللّه بن محمّد بن مبارك جرجانىّ،معروف به ابن قطّان،صاحب كتاب الكامل فى الجرح و التّعديل،از محدّثان نامدار و از راويان حافظ طبقۀ دوازدهم،متولد سال 377 ه.و متوفّاى جمادى الآخره سال 365 ه.كه ابو بكر اسماعيلى بر او نماز خواند.

مشايخ او:بهلول بن اسحاق انبارىّ،محمّد بن عثمان بن ابى شيبه،محمّد بن يحيى مروزىّ،ابو عبد الرّحمن نسائىّ،عبدان اهوازىّ،ابو يعلى موصلىّ و...

راويان از او:ابو العبّاس بن عقده،ابو سعد مالينىّ،حسن بن رامين،حمزة بن يوسف سهمىّ و... (1)

راوى احاديث:3،7،9،118،156،183،191،بى شمارۀ پس از شماره 206،220،221، 250.

ابو الشّيخ عبد اللّه بن محمّد بن جعفر-ابو محمّد بن حيّان

ابو محمّد عبد اللّه بن محمّد بن جعفر بن حيّان انصارىّ،معروف بن ابو الشيخ اصفهانىّ، صاحب تأليفات مانند طبقات المحدّثين بأصبهان و الواردين عليها،از محدّثان حافظ و راوى ثقه،ثبت و متقن طبقۀ دوازدهم،متولّد سال 274 ه.و متوفّاى سال 369 ه.در 96 سالگى.

ص:399


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 940،ش 893؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 339. [1]

از برخى عالمان،نقل شده:ما دخلت على الطّبرانيّ إلاّ و هو يمزح أو يضحك،و ما دخلنا على أبي الشّيخ إلاّ و هو يصلّي.

«ابو نعيم»گفته است:كان أحد الأعلام،صنّف الأحكام و التفسير.

مشايخ او:جدّ مادرى اش:محمود بن فرج الزّاهد،ابراهيم بن سعدان،محمّد بن اسد مدينىّ صاحب ابى داود،محمّد بن عبد اللّه بن حسن بن حفص همدانىّ رئيس أصفهان، احمد بن محمّد بن علىّ خزاعىّ،ابو بكر بن ابى عاصم،اسحاق بن اسماعيل الرّملىّ، ابو يعلى موصلىّ و..

راويان از او:ابو بكر احمد بن عبد الرّحمن شيرازىّ،ابو بكر بن مردويه،ابو نعيم،فضل ابن محمّد قاسانىّ و... (1)

راوى حديث شماره:201.

علىّ بن حسين اموىّ-ابو الفرج اصفهانىّ

علىّ بن حسين بن محمّد بن احمد بن هيثم بن عبد الرّحمن بن مروان بن عبد اللّه بن مروان حمار بن محمّد بن مروان بن حكم بن ابى العاص،ابو الفرج اصفهانىّ،كاتب، ساكن بغداد،صاحب كتاب معروف الأغانى،و مقاتل الطّالبيّين،متولد سال 284 ه.و متوفّاى 356 ه.در بغداد كه گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

«ذهبىّ»دربارۀ او نوشته است:شيعيّ،و هذا نادر في أموىّ...و الظاهر أنّه صدوق.

«ابو علىّ تنوخىّ»مى گويد:كان أبو الفرج يحفظ من الشعر،و الأغاني و الأخبار و المسندات،و الأنساب،و ما لم أر قطّ من يحفظ مثله،و يحفظ سوى ذلك من علوم أخر، منها اللّغة و النّحو و المغازي و السّير،و له تصانيف عديدة...كتاب الديارات،و هذا عجيب إذ هو مروانىّ يتشيّع».

ص:400


1- -اخبار اصبهان،ج 2،ص 60؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 945،ش 896؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 418. [2]

مشايخ او:محمّد بن عبد اللّه بن سليمان حضرمىّ(مطيّن)،علىّ بن عبّاس مقانعىّ كوفىّ،جعفر بن مروان،حسين بن عمر بن ابى الأحوص ثقفىّ،محمّد بن جعفر القتّات و...

راويان از او:دارقطنىّ،ابو اسحاق ابراهيم بن احمد طبرانىّ[طبرى]،ابراهيم بن مخلد،ابو الفتح محمّد بن ابى الفوارس،علىّ بن احمد رزّاق (1)و...

راوى حديث شماره:136.

علىّ بن عيسى

علىّ بن عيسى ورّاق هروىّ،صاحب تصانيف،متوفّاى سال 344 ه.در 85 سالگى كه گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

مشايخ او:احمد بن نجده،محمّد بن عمرو حرشىّ،و...

راوى از او:ابو عبد اللّه حاكم. (2)

راوى حديث شماره:71.

عمر بن ابراهيم بغدادىّ/س

عمر بن ابراهيم بن سليمان بن بغدادىّ،ابو بكر،معروف به لقب«ابو الآذان» (3)جزرىّ الأصل،ساكن سامرّا،از راويان ثقه و حافظ طبقۀ دوازدهم،متوفّاى سال 290 ه.در 63 سالگى،نسائى به روايت وى استناد كرده است.

«اسماعيلى»گفته است:يحكى أنّ أبا الآذان طالت خصومة بينه و بين يهوديّ،فقال له:أدخل يدي و يدك في النّار،فمن كان محقّا لم تحترق يده؛ففعلا،فذكر أنّ يده

ص:401


1- -بنگريد به:اخبار اصبهان،ج 2،ص 22؛ [1]تاريخ بغداد،ج 11،ص 398،ش 6278؛ [2]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 123،ش 5825؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 143. [3]
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 25،ص 301( [4]وفيات 341-350 ه).
3- -جمع اذن(تقريب التهذيب).

لم تحترق و أنّ يد اليهوديّ احترقت.

مشايخ او:ابو موسى محمّد بن مثنّى،اسماعيل بن مسعود الحجدرىّ،ابو كريب و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،نسائىّ،ابن عقده،ابو الحسين بن قانع،و... (1)

راوى حديث شماره:186.

قاسم بن زكريّا مقرئ-مطرّز

(2)

قاسم بن زكريّا بن يحيى بغدادىّ،ابو بكر مقرئ،معروف به مطرّز از راويان حافظ و ثقه طبقۀ دوازدهم،متوفّاى سال 305 ه.در 85 سالگى.

مشايخ او:سويد بن سعيد،اسحاق بن موسى انصارىّ،ابو كريب،ابو همّام سكونىّ،و...

راويان از او:ابو القاسم طبرانىّ،ابو بكر جعابىّ،ابو بكر شافعىّ،و... (3)

راوى حديث شماره:51.

ابو بكر محمّد بن احمد بن بالويه

محمّد بن احمد بن بالويه،ابو بكر نيشابورىّ جلاّب،از محدّثان برجسته و از شخصيتهاى نيشابور،متوفّاى ماه رجب سال 340 ه.كه گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

مشايخ او:محمّد بن غالب تمتام،محمّد بن رمح بزّار،محمّد بن يونس كديمىّ،بشر بن موسى،موسى بن حسن نسائىّ.

ص:402


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 744،ش 744؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 30،ش 5012؛ [1]تقريب التهذيب، ج 2،ص 51.
2- -به كسر راء مشدّد(پاورقى تقريب التهذيب).
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 717،ش 730؛تهذيب التهذيب،ج 6،ص 443،ش 5648؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 116.

راويان از او:ابو علىّ حسين بن علىّ نيشابورىّ حافظ،حاكم نيشابورىّ،ابو عبد اللّه ابن منده و... (1)

راوى حديث شماره:109.

محمّد بن احمد بن حمدان-ابو عمرو بن حمدان نيشابورىّ

محمّد بن احمد بن حمدان بن علىّ بن عبد اللّه بن سنان،ابو عمرو نيشابورىّ،برادر ابو العبّاس محمّد ساكن خوارزم شيخ برقانىّ.

«ابن حجر»دربارۀ او نوشته است:محمّد بن احمد بن حمدان،ابو عمرو،محدّث نيشابور،زاهد ثقه،از شاگردان«حسن بن يوسف بن عامر»كه«ابن طاهر»گفته است:

وى شيعه بود.قلت:ما كان الرّجل و للّه الحمد غاليا فى ذلك و قد أثنى عليه غير واحد.

«حاكم»دربارۀ وى مى گويد:كان من القرّاء المجتهدين و النّحاة،و له السّماعات الصحيحة و الأصول المتقنة.ولد له بنت و هو ابن تسعين سنة.

او در ماه ذيقعده سال 376 ه.در 93 يا 94 سالگى درگذشت.گويا وى از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

مشايخ او:ابو بكر محمّد بن زنجويه بن هيثم،ابو عمرو احمد بن نصر،جعفر بن احمد حافظ،حسن بن سفيان-مسند او و نيز مسند ابو بكر بن ابى شيبه را از او شنيد-ابو يعلى موصلىّ،عبدان اهوازىّ،عمران بن موسى بن مجاشع،زكريّا بن يحيى ساجىّ،احمد بن يحيى صوفىّ،هيثم بن خلف الدّورىّ،حامد بن شعيب،محمّد بن جرير طبرىّ،محمّد بن عبد اللّه بن يوسف دويرىّ (2)،علىّ بن سعيد عسكرى،محمّد بن حسين بن مكرم، ابو العبّاس سرّاج،ابن خزيمه.

راويان از او:حاكم ابو عبد اللّه،ابو نعيم حافظ،ابو سعيد محمّد بن علىّ نقّاش،ابو العلاء

ص:403


1- -بنگريد به:تاريخ نيشابور،ص 122،ش 1143؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 193،ش 321. [1]
2- -منسوب به قريه اى است در نيشابور(اللّباب،ج 1،ص 432). [2]

صاعد بن محمّد هروىّ،ابو حفص بن مسرور،عبد الغافر بن محمّد فارسىّ،ابو سعيد محمّد بن عبد الرّحمن كنجروذىّ،محمّد بن محمّد بن حمدون سلمى،ابو عثمان سعيد بن محمّد بحيرى و... (1)

راوى حديث شماره:223.

محمّد بن احمد بن هيثم الدّورىّ

محمّد بن احمد بن هيثم بن منصور،ابو جعفر الدّورىّ،متوفّاى شنبه 8 محرّم سال 304 ه.از محدّثان ثقه كه گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

مشايخ او:پدرش:احمد بن هيثم،هارون بن اسحاق همدانىّ،احمد بن منصور مروزىّ معروف به«زاج»،محمّد بن عبد الملك الدّقيقىّ.

راويان از او:ابو بكر شافعىّ،احمد بن عبد اللّه الذّرّاع نهروانىّ،محمّد بن حسن يقطينىّ،محمّد بن مظفّر حافظ.«خطيب بغدادىّ»حديث شماره 202 را در ضمن نام او يادآور مى شود. (2)

راوى حديث شماره:202.

محمّد بن جعفر

محمّد بن جعفر،ابو الحسن اصفهانىّ واعظ ابحّ،كثير الحديث،متوفّاى شعبان 370 ه.

كه گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

مشايخ او:محمّد بن سهل،ابو عمرو بن عقبه،احمد بن محمّد بن اسيد،هذيل بن

ص:404


1- -بنگريد به:أخبار اصبهان،ج 1،ص 170؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 3،ص 457،ش 7141؛تاريخ الإسلام، ج 26،ص 598؛( [2]نقل از طبقات الشافعية الكبرى،ج 2،ص 107)؛ [3]لسان الميزان،ج 5،ص 38،ش 127(حرف ميم)و ج 6،ص 419،ش 910(باب كنيۀ حرف عين).
2- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 1،ص 370،ش 317.

عبد اللّه.

راويان از او:ابو بكر بن ابىّ،ابو نعيم. (1)

راوى حديث:110.

محمّد بن حبّان -ابن حبّان-بستىّ

(2)(3)

ابو حاتم محمّد بن حبّان بن احمد بن حبّان بن معاذ...تميمىّ بستىّ،از حافظان برجسته طبقۀ دوازدهم و از فقيهان عالم به طب و نجوم،بانى خانقاه در نيشابور،و صاحب تصانيف مانند:المسند الصحيح،التاريخ،الضعفاء،الجرح و التعديل و...متولد 270 ه.و متوفّاى ماه شوال سال 354 ه.در هفتاد سالگى.

«حاكم»دربارۀ وى گفته است:كان ابن حبّان من أوعية العلم فى الفقه و اللّغة و الحديث و الوعظ،و من عقلاء الرجال.

«ابو اسماعيل هروىّ»مى گويد:از«يحيى بن عمّار»دربارۀ او پرسيدم،در پاسخ گفت:نحن أخرجناه من سجستان،كان له علم كبير و لم يكن له كثير دين،قدم علينا فأنكر الحمد للّه،فأخرجناه.

«ابن حبّان»مى گفت:النّبوّة:العلم و العمل،فحكموا عليه بالزّندقة و هجر و...

مشايخ او:حسين بن ادريس هروىّ،ابو خليفه فضل بن حباب جمحىّ،زكريّا ساجىّ،ابو عبد الرحمن نسائىّ،اسحاق بن يونس منجنيقىّ،عمران بن موسى بن مجاشع سختيانىّ،حسن بن سفيان،ابو يعلى احمد بن علىّ موصلىّ،احمد بن حسن بن عبد الجبّار صوفىّ،جعفر بن احمد دمشقىّ،ابو بكر محمد بن اسحاق بن خزيمه،

ص:405


1- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 26،ص 443. [1]
2- -در كتاب ريحانة الأدب،«حبّان»بر وزن عطار آمده،ولى در الأنساب،ج 4،ص 39،ش 1062؛و [2]اللباب فى تهذيب الأنساب،آمده است:به كسر حاء و تشديد باء.
3- -شهرى است ميان سجستان و غزنين و هرات.

ما سرجسىّ،و ديگر محدّثان و راويان از مصر تا خراسان كه در حدود دو هزار تن مى باشند.

راويان از او:حاكم،منصور بن عبد اللّه خالدىّ،ابو معاذ عبد الرّحمن بن محمّد بن رزق اللّه سجستانىّ،ابو الحسن محمّد بن احمد بن هارون زوزنىّ،محمّد بن احمد بن منصور نوقانىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:1،20،28،بى شمارۀ پس از 31،46،60،69،107،108،155، 163،204،259.

محمّد بن حسين،ابو الفتوح ازدىّ

ابو الفتوح ازدىّ،محمّد بن حسين بن احمد بن حسين بن عبد اللّه بن يزيد النّعمان موصلىّ،ساكن بغداد،از محدّثان طبقۀ دوازدهم،متوفّاى 374 ه. (2)يا 367 و يا 394 ه.

«ابو النّجيب عبد الغفّار ارموىّ»گفته است:مردم موصل را ديدم كه به ابو الفتح توهين مى كنند و او را چيزى نمى شمرند.«ذهبى»نوشته است:له كتاب كبير فى الجرح و الضّعفاء،و هو قويّ النفس في الجرح،وهّاه جماعة بلا مستند طائل.

مشايخ او:ابو يعلى موصلىّ،علىّ بن سرّاج مصرىّ،احمد بن حسن بن عبد الجبّار الصوفىّ،محمّد بن جرير طبرىّ،محمّد بن محمّد باغندىّ،ابو عروبه حرّانىّ،و هيثم بن خلف الدّورىّ.

راويان از او:ابراهيم بن عمر برمكىّ،ابو نعيم حافظ محمّد بن جعفر بن علاّن الشّروطىّ،عبد الغفار بن محمّد المؤدّب،ابو طالب محمّد بن حسين بن احمد بن بكير،

ص:406


1- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 920،ش 879؛طبقات الحفّاظ،ص 374؛تاريخ الإسلام،ج 26، ص 112. [1]
2- -در تاريخ بغداد 367 ه.و در ميزان الاعتدال،394 ه.نوشته است.

احمد بن الفتح بن فرحان و... (1)

راوى حديث شماره:184.

محمّد بن عبد اللّه بن ابراهيم،ابو بكر شافعىّ

محمّد بن عبد اللّه بن ابراهيم بن عبدويه بغدادى ابو بكر،شافعىّ بزّاز،[بزّار]معروف به شافعىّ،محدّث عراق و از راويان طبقۀ دوازدهم،متولد سال 260 ه.در«جبّل» (2)و متوفّاى 354 ه.

«ذهبى»مى نويسد:«دارقطنىّ»دربارۀ او گفته است:ثقة مأمون.

مشايخ او:محمّد بن جهم سمّرىّ (3)،محمّد بن شدّاد مسمعىّ،موسى بن سهل الوشّاء، ابو قلابه رقاشىّ،عبد اللّه بن روح مدائنىّ،محمّد بن اسماعيل ترمذىّ،محمّد بن فرج ازرق،محمّد بن غالب تمتام و...

راويان از او:ابن رزقويه،دارقطنىّ،عمر بن شاهين،ابو علىّ بن شاذان،ابو طالب غيلان و... (4)

«خطيب»دربارۀ وى نوشته است:«كان ثقة ثبتا».«ذهبىّ»در حوادث سال 418 ه.

از«خطيب»نقل مى كند:و لمّا منعت الدّيلم-يعني بني بويه-النّاس عن ذكر فضائل الصّحابة،و كتبوا سبّ السّلف على أبواب المساجد،كان أبو بكر الشّافعيّ يتعمّد إملاء الفضائل في الجامع بباب الشّام،و يفعل ذلك حسبة و قربة. (5)

ص:407


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 2،ص 243،ش 709؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 967،ش 908؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 523،ش 7416؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 564( [2]حوادث و وفيات سال 374 ه .ق)؛لسان الميزان،ج 5،ص 139،ش 464.
2- -به فتح جيم و تشديد«باء»مضموم.
3- -به كسر سين و تشديد ميم مفتوح.(اللّباب،ج 1،ص 562).
4- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 880،ش 849؛طبقات الحفّاظ،ص 360،ش 820.
5- -تاريخ بغداد،ج 5،ص 456،ش 2995؛ [3]تاريخ الإسلام،ج 26،ص 115. [4]

راوى حديث شماره:202.

محمّد بن علىّ بن حبيش

محمّد بن علىّ بن حبيش،ابو الحسن النّاقد،بغدادىّ،متوفّاى 359 ه.كه گويا از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.«ابو نعيم»و نيز«ابن ابى الفوارس»وى را توصيف به ثقه كرده اند.

مشايخ او:ابو شعيب حرّانىّ،احمد بن يحيى حلوانىّ،محمّد بن عبد اللّه مطيّن،هيثم ابن خلف الدّورىّ و...

راويان از او:ابن رزقويه،ابو علىّ بن شاذان،ابو نعيم. (1)

راوى حديث:51.

محمّد بن علىّ بن حسن

ابن حجر نوشته است:محمّد بن حسن بن علىّ بن راشد انصارىّ،عن ورّاق الحميدىّ،...

و وجدت في كتاب معاني الأخبار للكلاباذيّ خبرا موضوعا حدّث به عن محمّد بن عليّ بن الحسن عن...(حديث شماره 72).و قد غلب على ظنّي أنّه هذا و شيخه ما عرفته بعد البحث عنه،و هو فى طبقة ورّاق الحميديّ (2).

راوى حديث شماره:72.

ص:408


1- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 26،ص 197.
2- -لسان الميزان،ج 5،ص 130،ش 437.

محمّد بن علىّ علوىّ

محمّد بن علىّ بن حمزة بن حسن بن عبيد اللّه بن عبّاس بن علىّ بن ابى طالب هاشمىّ،ابو عبد اللّه علوىّ عبّاسىّ بغدادىّ،از راويان صدوق و ثقۀ طبقۀ دوازدهم، متوفّاى 286 ه.كه«خطيب»دربارۀ وى گفته است:كان أحد الأدباء العلماء برواية الأخبار.

مشايخ او:پدرش:علىّ بن حمزه علوى،عمر بن شبّه (1)،نميرىّ،حسن بن داود بن عبد اللّه جعفرىّ،عبّاس بن فرج رياشىّ،ابو عثمان مازنىّ نحوىّ،عبد الصّمد بن موسى هاشمىّ و...

راويان از او:محمّد بن خلف،وكيع قاضى،عبد الرّحمن بن ابى حاتم رازىّ،محمّد ابن مخلد الدّورىّ،محمّد بن عبد الملك تاريخىّ و... (2)

راوى حديث شماره:224.

محمّد بن عمر بن سالم-ابن الجعابىّ-ابو بكر جعابىّ

ابو بكر محمّد بن عمر بن محمّد بن مسلم تميمىّ بغدادىّ ابن الجعابىّ،قاضى موصل، از حافظان برجسته طبقۀ دوازدهم،متولّد 284 ه.و متوفّاى 355 ه.ق در بغداد،كه در كثرت حافظه مشهور بود به گونه اى كه مى گفت:چهار صد هزار حديث را از بر دارم،و با ششصد هزار حديث مذاكره مى كنم.

«دارقطنىّ»وى را از پيروان مذهب تشيّع معرفى كرده است،از«ازهرىّ»نقل شده كه «ابن الجعابىّ»وصيت كرد كتابهاى او سوزانده شود و چنين شد.

ص:409


1- -به فتح شين و تشديد با،(تقريب التهذيب).
2- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 3،ص 63،ش 1016؛ [1]الجرح و التعديل،ج 4،ق 1،ص 28،ش 129؛ تهذيب الكمال،ج 17،ص 77،ش 6069؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 332،ش 6405؛ [2]تقريب التهذيب،ج 2،ص 192.

مشايخ او:محمّد بن حسن بن سماعه،يوسف بن يعقوب قاضى،محمّد بن يحيى مروزىّ،يحيى بن محمّد حنّائىّ،عبد اللّه بن محمّد بلخىّ،ابو خليفه جمحىّ،محمّد بن حبّان،جعفر فريابىّ و...

راويان از او:دارقطنىّ،ابن شاهين،ابن رزقويه،محمّد بن حسين بن فضل قطّان، ابو عبد اللّه حاكم،قاضى ابو عمر هاشمىّ،ابو نعيم اصفهانىّ. (1)

راوى حديث شماره:182.

محمّد بن عيسى بن سوره-ابو عيسى ترمذىّ

(2)

ابو عيسى محمّد بن عيسى بن سورة بن موسى بن ضحّاك سلمىّ ترمذىّ(209-279 ه.)صاحب الجامع و العلل،يكى از محدّثان برجسته و ثقه و حافظ نابيناى طبقۀ دوازدهم، كه در تذكرة الحفّاظ و طبقات الحفّاظ،در طبقۀ دهم قرار داده شده ولى همان گونه كه در مقدّمه يادآور شده ايم ملاك ما،طبقه بندى«ابن حجر»است.

وى در قوّۀ حافظه،ضرب المثل بود و از شاگردان بخارىّ به شمار مى آيد.و از وى نقل شده كه قال لي محمّد بن إسماعيل(بخارىّ):ما انتفعت بك أكثر ممّا انتفعت بى.

مشايخ او:محدّثان خراسانىّ،عراقىّ،حجازىّ و..

راويان از او:مكحول بن فضل،محمّد بن محمود بن عنبر،حمّاد بن شاكر،هيثم بن كليب شاشىّ،ابو حامد احمد بن عبد اللّه بن داود مروزىّ تاجر،محمّد بن يعقوب ابو العبّاس محبوبىّ مروزىّ،احمد بن يوسف نسفىّ و...

مؤلّف تهذيب التّهذيب نوشته است:قال الترمذىّ فى حديثه،عن علىّ بن المنذر بن

ص:410


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 3،ص 26،ش 953؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،صص 925 تا 929،ش 881؛ تاريخ الإسلام،ج 26،ص 126؛طبقات الحفّاظ،ص 375،ش 851.
2- -منسوب به ترمذ:بر وزن«فلفل»يا بر وزن«بلبل»و يا بر وزن«مسجد»شهرى است در«جيحون». (بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 2،ص 198).

فضيل،عن سالم بن أبى حفصة،عن عطيّة،عن أبي سعيد أنّ النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال لعليّ:

«لا يحلّ لأحد يجنب في هذا المسجد غيري و غيرك»:سمع منّي محمّد بن إسماعيل -يعني البخاريّ-هذا الحديث. (1)

راوى احاديث شماره:4،45،91،158،168

محمّد بن مؤمّل-ما سرجسىّ

ابو بكر محمّد بن مؤمّل بن حسن بن عيسى بن ما سرجسىّ نيشابورىّ،از رؤساى بليغ و فصيح خراسان،متوفّاى شب عيد فطر سال 350 ه.در 89 سالگى.

با توجّه به اينكه پدرش در طبقۀ يازدهم،و راوى از او يعنى«حاكم نيشابورى»در طبقۀ سيزدهم قرار دارند،گويا،وى از راويان طبقۀ دوازدهم باشد.

«ذهبى»دربارۀ او مى نويسد:ابو علىّ حسين بن علىّ حافظ،تاريخ احمد بن حنبل را بر او قرائت كرد.لم يكن يتكلّم بالفارسيّة إلاّ مع من لا يحسن...و قد بنى بنيسابور دارا لأهل الحديث،و كان يجري عليهم الأرزاق». (2)

مشايخ او:فضل بن محمّد شعرانىّ،حسين بن فضل و...

راويان از او:ابو عبد الرّحمن سلمىّ،حاكم،سعيد بن محمّد بن محمد بن عبدان. (3)

حاكم نيشابورى نوشته است:حدّثنا أبو بكر محمّد بن المؤمّل بن حسن بن عيسى،ثنا الفضل بن محمّد الشّعرانىّ،ثنا نعيم بن حمّاد،ثنا بقيّة بن الوليد و عبد القدّوس بن الحجّاج قالا:ثنا أبو بكر بن أبي مريم،عن راشد بن سعد،عن أبي ذرّ رضى اللّه عنه قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم

ص:411


1- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 633،ش 658؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 678،ش 8035؛ تهذيب التهذيب،ج 7،ص 364،ش 6459؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 198؛طبقات الحفّاظ،ص 278،ش 635.
2- -در سير أعلام النّبلاء،آمده است:«و بنى دارا للمحدّثين و أدرّ عليهم الأرزاق».
3- -بنگريد به:سير أعلام النّبلاء،ج 16،ص 23،ش 10؛تاريخ الإسلام،ج 25،ص 452،ش 748. [2]

يقول:

«إذا بلغت بنو أميّة أربعين اتّخذوا عباد اللّه خولا،و مال اللّه نحلا،و كتاب اللّه دغلا». (1)

در تاريخ نيشابور آمده كه از اشعار اوست (2):

و ما حالاتنا إلاّ ثلاث شباب ثمّ شيب ثمّ موت

و نيز در هنگام ورود بر برخى از وزيران،سروده است:

ألم تر أنّي أزور الوزير و أمدحه ثمّ أستغفر

و أثني عليه و يثني عليّ و كلّ بصاحبه يسخر؟!

راوى حديث شماره:152.

ابو النّضر فقيه،محمّد بن محمّد بن يوسف طوسىّ

محمّد بن محمّد بن يوسف طوسىّ،ابو النّضر فقيه،شيخ شافعيه،از راويان حافظ طبقۀ دوازدهم،متوفّاى ماه شعبان سال 344 ه.

وى صائم النّهار و قائم اللّيل بود،ما زاد بر نياز را صدقه مى داد،و نيز آمر به معروف و ناهى از منكر بود.

«حاكم»از«ابو النّضر»نقل مى كند كه شب را سه قسمت مى كرد:يك سوم آن براى تصنيف،يك سوم براى خواندن قرآن و يك سوم براى خواب.

راوى حديث:«اللّهمّ انّي أعوذ بك من الفقر و الذّلّة،و أعوذ بك من أن أظلم أو أظلم».

مشايخ او:عثمان بن سعيد دارمىّ،تميم بن محمّد،حسين بن محمّد قبّانىّ،حارث ابن ابى اسامه،محمّد بن مروزىّ و... (3)

ص:412


1- -المستدرك،ج 4،ص 479.در صفحه 480 آن دربارۀ بنى العاص نيز آمده است:«اتّخذوا مال اللّه دولا، و عباد اللّه خولا،و دين اللّه دغلا».
2- -تاريخ نيشابور،ص 188،ش 2526.
3- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 893،ش 861.

راوى حديث شماره:251.

ابو الحسين محمّد بن مظفّر بن موسى-ابن المظفّر

محمّد بن مظفّر بن موسى بن عيسى بن محمّد بن عبد اللّه بن سلمة بن اياس، ابو الحسين بزّاز بغدادىّ،محدّث عراق،(286-379 ه.)از حافظان ثقه و حجّت طبقۀ دوازدهم كه برخى وى را از تبار اياس بن سلمة بن أكوع،صحابى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قلمداد كرده اند.

«ذهبىّ»مى نويسد:قال السّلميّ:سألت الدّارقطنيّ عن أبي المظفّر،فقال:ثقة مأمون.

فقلت:يقال:إنّه يميل إلى التشيّع؟فقال:قليلا بمقدار لا يضرّ إن شاء اللّه.

و نيز مى نويسد:حافظ،ثقة،حجّة معروف،إلاّ أنّ أبا الوليد الباجيّ قال:فيه تشيّع.

مشايخ او:احمد بن حسن صوفىّ،حامد بن شعيب،قاسم بن زكريّا المطرّز،عمر بن ابى غيلان،محمد بن جرير طبرىّ،باغندىّ،عبد اللّه بن زيدان بجلىّ،ابو عروبه حرّانىّ،علىّ بن احمد علاّن،هيثم بن خلف الدّورىّ،عبد اللّه بن صالح بخارىّ،محمّد بن ابراهيم و...

راويان از او:ابو الحسن دارقطنىّ،ابو حفص بن شاهين،ابو الفتح بن ابى الفوارس، ابو سعد مالينىّ،ابو بكر برقانىّ،ابو نعيم اصفهانىّ،محمّد بن احمد الجارودىّ،حسن بن محمّد الخلاّل،علىّ بن محسّن تنوخىّ،عبد الوهّاب بن برهان،ابو محمّد حسن بن علىّ جوهرىّ،محمّد بن زبّان،و... (1)

راوى حديث شماره:148.

ص:413


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 3،ص 262،ش 1355؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 980،ش 916؛ميزان الاعتدال،ج 4،ص 43،ش 8183؛تاريخ الإسلام،ج 26،ص 652؛ [2]لسان الميزان،ج 5،ص 383،ش 1244.

محمّد بن يزيد-ابن ماجه قزوينىّ

ابو عبد اللّه محمد بن يزيد قزوينىّ،ابن ماجه ربعىّ (1)،صاحب تصنيف در سنن،تفسير و تاريخ و محدّث ديار قزوين.براساس طبقه بندى«ابن حجر»از راويان حافظ طبقۀ دوازدهم است،ولى«ذهبىّ»وى را در طبقۀ دهم شمرده است.متولد سال 209 ه.و متوفّاى 22 رمضان 273 ه.در 64 سالگى.

مشايخ او:از محدّثان خراسان،عراق،حجاز،مصر،شام و...،مانند:محمّد بن عبد اللّه بن نمير،ابراهيم بن منذر حزامىّ،عبد اللّه بن معاويه،هشام بن عمّار،و...

راويان از او:احمد بن ابراهيم قزوينىّ،اسحاق بن محمّد قزوينىّ،محمّد بن عيسى ابهرىّ،احمد بن محمّد بن حكيم اصفهانىّ ه.ابو الحسن قطّان،و... (2)

راوى احاديث شماره:32،34،115،146،205،214،262

ص:414


1- -به فتح راء و باء(تقريب التهذيب):«قزوينى»منسوب به قزوين،شهرى است كه فاصلۀ آن تا رى 27 فرسخ،و تا ابهر 12 فرسخ و تا ديلم كوهى است(پاورقى تقريب التهذيب).
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 636،ش 659؛تهذيب التهذيب،ج 7،ص 498،ش 6667؛ [1]تقريب التهذيب،ج 2،ص 220؛طبقات الحفّاظ،ص 278،ش 636.

طبقۀ سيزدهم و پس از آن

احمد بن عبد اللّه بن احمد،ابو نعيم اصفهانىّ

احمد بن عبد اللّه بن احمد بن اسحاق بن موسى بن مهران مهرانىّ،ابو نعيم اصفهانىّ صوفىّ،سبط زاهد محمّد بن يوسف بنّاء.«ذهبىّ»دربارۀ او مى نويسد:كان أحد الأعلام، و من جمع اللّه له بين العلوّ فى الرّواية و المعرفة التّامّة و الدّراية.محدّث عصر،از راويان حافظ طبقۀ سيزدهم،متولّد 336 ه.و متوفّاى 20 محرم 430 ه.در 94 سالگى، صاحب كتاب هاى فراوان مانند:حلية الأولياء،دلائل النّبوّة،تاريخ اصبهان،اخبار اصبهان،معرفة الصّحابة و...

در تذكرة الحفّاظ آمده است:لم يكن له غذاء سوى التسميع و التصنيف.

در ميزان الاعتدال،آمده است:و كلام ابن منده في أبي نعيم فظيع،لا أحبّ حكايته،و لا أقبل قول كلّ منهما في الآخر،بل هما عندي مقبولان.

قلت:كلام الأقران بعضهم فى بعض لا يعبأ به،لا سيّما إذا لاح لك أنّه لعداوة أو لمذهب أو لحسد،ما ينجو منه إلاّ من عصم اللّه،و ما علمت أنّ عصرا من الأعصار سلم من ذلك، سوى الأنبياء،و لو شئت لسردت من ذلك كراريس،اللّهمّ ف لاٰ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنٰا غِلاًّ لِلَّذِينَ

ص:415

آمَنُوا رَبَّنٰا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (1).

مشايخ او:از شش سالگى در صدد فراگيرى حديث برآمد،و از افراد ذيل حديث شنيد:از واسط:عبد اللّه بن عمر بن شوذب؛از نيشابور:ابو العبّاس اصمّ؛از شام:خيثمة بن سليمان طرابلسىّ؛از بغداد:جعفر الخلدىّ،ابو سهل بن زياد؛از مسند اصفهان:ابو محمّد ابن فارس.و نيز از احمد بن بندار شعّار،ابو بكر جعابىّ،محمّد بن عمر بن سالم،ابو القاسم طبرانىّ،ابو الشّيخ،ابو بكر عبد اللّه بن يحيى طلحىّ و...

راويان از او:كوشيار بن لياليزور الجيلىّ (2)،خطيب،ابو صالح مؤذّن،ابو بكر بن محمّد ابن ابراهيم عطّار،سليمان بن ابراهيم،هبة اللّه بن محمّد شيرازىّ،محمّد بن حسن بكرىّ و... (3)

راوى احاديث شماره:33،51،73،110،111،136،145،160،182،201،203،208، 222،223،224،242.

احمد بن محمّد بن احمد...-ابو الحسن بن الصّلت اهوازىّ

ابو الحسن احمد بن محمّد بن احمد بن موسى بن هارون بن الصّلت اهوازىّ الأصل، بغدادى(324-409 ه.)كه«خطيب»وى را از راويان صدوق و صالح،معرفى مى كند.

مؤلّف«تذكرة الحفّاظ»وى را در زمرۀ طبقۀ سيزدهم از راويان و حافظان برشمرده است (4).

مشايخ او:حسين بن اسماعيل محاملىّ،محمّد بن مخلد عطّار،عبد الغافر بن سلامه

ص:416


1- -سورۀ حشر،آيۀ 10. [1]
2- -منسوب به كيل و كيلان-جيلىّ و جيلانىّ،واقع در وراء طبرستان(بنگريد به:الأنساب).
3- -بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 1092،ش 993؛ميزان الاعتدال،ج 1،ص 111،ش 438؛تاريخ الإسلام،ج 29،ص 274،ش 328؛ [2]لسان الميزان،ج 1،ص 201،ش 637؛طبقات الحفّاظ،ص 473،ش 960.
4- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 1049،در ضمن شماره 964.

حمصىّ،حسين بن يحيى بن عيّاش قطّان،محمّد بن جعفر المطيرىّ،ابو العبّاس بن عقده، حسين بن احمد بن صدقه فرائضىّ.

راويان از او:خطيب بغدادىّ،عبد الرّحمن بن منده. (1)

راوى حديث شماره:53.

ابو الفوارس حسن بن احمد بزّاز

حسن بن احمد بن محمّد بن فارس بن سهل بغدادىّ،ابو الفوارس (2)بزّاز(344-421 ه.)،برادر ابو الفتح بن ابى الفوارس(-محمّد بن احمد بن محمّد بغدادىّ ابو الفوارس) متولد 344 و متوفّاى 421 ه.ق) (3)،كه گويا از راويان ثقه طبقۀ سيزدهم است.

مشايخ او:ابو بكر شافعىّ،ابو علىّ بن صوّاف،احمد بن ابراهيم القديسىّ،اسحاق بن محمّد النعالىّ،محمّد بن حسن يقطينىّ. (4)

راوى حديث شماره:253.

ابو القاسم عبد العزيز بن محمّد بن نصر السّتورىّ

عبد العزيز بن محمّد بن نصر بن فضل بن ادريس،ابو القاسم السّتورىّ،متوفّاى ذيقعده سال 408 ه.

گويا از راويان طبقۀ سيزدهم باشد.

مشايخ او:اسماعيل بن محمّد الصّفّار،ابو عمرو بن سمّاك،جعفر الخلدىّ،احمد بن

ص:417


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 4،ص 370،ش 2240؛ [1]ميزان الاعتدال،ج 1،ص 132،ش 532؛تاريخ الإسلام،ج 28،ص 109،ج 28،ص 184، [2]ش 267.
2- -ابو الفوارس،كنيۀ«سهل»است(بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 28،ص 302،ش 54). [3]
3- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 1،ص 352،ش 353؛ [4]تاريخ الإسلام،ج 28،ص 302،ش 54. [5]
4- -تاريخ بغداد،ج 7،ص 278،ش 3770؛ [6]تاريخ الإسلام،ج 29،ص 53،ش 13. [7]

سليمان نجّاد،ابو بكر شافعىّ،علىّ بن احمد معروف به بادويه قزوينىّ،عمر بن جعفر بن سلم،احمد بن عيسى بن محمد خرقىّ،فارس بن محمّد غورىّ.

«خطيب بغدادىّ»مى نويسد:كتبنا عنه بانتخاب محمّد بن أبي الفوارس،و كان لا بأس به (1).

راوى حديث شماره:202.

عبد الغفّار بن محمّد بن جعفر المؤدّب

عبد الغفّار بن محمّد بن جعفر بن زيد ابو طاهر المؤدّب بغدادىّ،متولّد ذيحجّه سال 345 ه.متوفّاى ربيع الأوّل سال 428 ه.

با توجه به اينكه راوى از محدّثان طبقۀ دوازدهم،و مروىّ عنه طبقۀ چهاردهم مى باشد،پس گويا،وى از راويان طبقۀ سيزدهم است.

مشايخ او:ابو بكر شافعىّ(محمّد بن عبد اللّه بن ابراهيم)،ابن صوّاف(ابو علىّ صوّاف)،ابن محرّم(محمّد بن محرّم)،ابو الفتح ازدىّ،ابن شاهين.

راويان از او:خطيب،علىّ بن حسين بن ايّوب بزّاز،ابو منصور محمّد بن احمد خيّاط كه مسند حميدىّ،را از او شنيده است. (2)

راوى حديث شماره:184.

عبد الواحد بن محمّد بن مهدىّ فارسىّ-ابو عمر بن مهدىّ فارسىّ

در تاريخ بغداد آمده است:عبد الواحد بن محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن مهدىّ بن خشنام بن نعمان بن مخلد،ابو عمر بزّاز فارسىّ،رومىّ الأصل.متولّد سال 318 و متوفاى

ص:418


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 10،ص 467،ش 5643؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 28،ص 176،ش 253. [2]
2- -بنگريد به:تاريخ الإسلام،ج 29،ص 238،ش 271 و [3]نيز بنگريد:تاريخ بغداد،ج 11،صص 116 و 117،ش 5811؛ [4]شذرات الذهب،ص 238؛ [5]لسان الميزان،ج 4،ص 43،ش 124.

رجب سال 410 ه.

امّا مؤلّف تاريخ الإسلام نوشته است:عبد الواحد بن محمد بن عبد اللّه بن محمّد بن مهدىّ،ابو عمر فارسى كازرونىّ،سپس بغدادىّ،بزّاز.

وى از محدّثان ثقه و امين به شمار مى رود كه گويا از راويان طبقۀ سيزدهم باشد.

مشايخ او:ابو عبد اللّه المحاملىّ،محمّد بن مخلد،ابن عيّاش قطّان،ابو العبّاس بن عقده،محمّد بن احمد بن يعقوب السّدوسىّ،عبد اللّه بن اسحاق مصرىّ جوهرىّ،محمّد ابن اسماعيل فارسىّ،محمّد بن عمرو رزّاز،ابو عمرو بن سمّاك.

راويان از او:ابو بكر خطيب،هبة اللّه بن حسين بزّاز،ابو الغنائم محمّد بن علىّ بن ابى عثمان،عاصم بن حسن،علىّ بن محمّد بن محمّد الأنبارىّ،ابو يوسف عبد السّلام بن محمّد قزوينىّ رئيس معتزله،رزق اللّه بن عبد الوهّاب تميمىّ،ابو عبد اللّه بن طلحه النعالىّ. (1)

راوى حديث شماره:52.

علىّ بن احمد بن عبدان

علىّ بن احمد بن عبدان بن فرج بن سعيد بن عبدان،ابو الحسن شيرازىّ نيشابورىّ متوفّاى ربيع الأول سال 415 ه.از راويان ثقه كه گويا از محدّثان طبقۀ سيزدهم باشد.

مشايخ او:پدرش،احمد بن عبيد صفّار،ابو القاسم طبرانىّ،ابو بكر محمّد بن عمر جعابىّ.

راويان از او:ابو بكر بيهقىّ،ابو عبد اللّه ثقفىّ،ابو القاسم قشيرى،و... (2)

راوى حديث:37.

ص:419


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 11،ص 13،ش 5675؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 28،ص 207،ش 320. [2]
2- -تاريخ الإسلام،ج 28،ص 381،ش 204( [3]وفيات،401-420 ه.).

علىّ بن احمد بن محمّد رزّاز

علىّ بن احمد بن محمّد بن داود بن موسى بن بيان،ابو الحسن بغدادىّ،معروف به ابن طبيب رزّاز كه در ربيع الأول سال 330 ه،زاده شد و در 17 ربيع الآخر 419 ه.چشم از دنيا فرو بست.

گويا از راويان طبقۀ سيزدهم باشد.

مشايخ او:ابو عمرو السمّاك،ابو بكر نجّاد،جعفر الخلدىّ،ابو عمر الزّاهد،عبد الصّمد الطّستىّ،ابن زبير كوفىّ،ابو سهل بن زياد،محمّد بن حسن نقاش،ابو بكر جعابىّ،علىّ بن حمّاد قاضى،ابو الفرج اصفهانىّ،ميمون بن اسحاق الصوّاف،ابو بكر شافعىّ،ابو علىّ بن الصوّاف و... (1)

راويان از او:ابو بكر بيهقىّ،ابو بكر طريثيثىّ (2).

راوى حديث شماره:202.

محمّد بن عبد اللّه،حاكم نيشابورى،ابو عبد اللّه بن البيّع

(3)

ابو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن حمدويه بن نعيم بن حكم ضبّىّ طهمانى (4)نيشابورى،معروف به«ابو عبد اللّه الحاكم»،و«ابن البيّع»،كه به گفتۀ«خطيب بغدادىّ» داراى فضل،علم،معرفت و حفظ و صاحب كتابهايى در علوم حديث است،و به گفتۀ

ص:420


1- -بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 11،ص 330،ش 6159؛ [1]تاريخ الإسلام،ج 28،ص 466،ش 370. [2]
2- -منسوب به«طريثيث»،ناحيۀ بزرگى از نواحى نيشابور كه به فارسى آن را«ترتسيز»مى گويند كه ظاهرا همان«كاشمر»است.(اللّباب،ج 2،ص 86). [3]
3- -ظاهرا شغل نياكان او بوده است،«بيّع»،«بايع»و«بيّاع»كسى است كه در كاروانسراها و محل كار،ميان فروشنده و خريدار واسطه مى شود.(بنگريد به:الأنساب). [4]
4- -به فتح«طا»و سكون«ها»و فتح ميم،منسوب به ابراهيم بن طهمان(بنگريد به:الأنساب،ج 9،ص 108،ش 2618). [5]

«ذهبىّ» (1)وى حافظ كبير،امام المحدّثين،در روز دوشنبه،سوم ربيع الأول سال 321 ه.

در نيشابور زاده شد و در ماه صفر سال 405 ه.در 84 سالگى درحالى كه از حمّام بيرون آمده بود و هنوز لنگ حمام را باز نكرده بود كه لباس بپوشد،بر اثر سكته درگذشت و قاضى ابو بكر حيرىّ بر او نماز خواند.

او در جوانى،يعنى بيست سالگى سفرى به عراق نمود و حج انجام داد،سپس در بلاد خراسان و ماوراء النّهر،از دو هزار يا حدود دو هزار تن از مشايخ،حديث فرا گرفت و نخستين بارى كه حديث فرا گرفت در سال 330 ه.بود.

وى از محدّثان ثقه و حافظان بلند پايۀ طبقۀ سيزدهم مى باشد.

مشايخ او:پدرش كه مسلم بن حجّاج نيشابورىّ را ديده بود،محمّد بن علىّ بن عمر المذكّر،ابو العبّاس محمّد بن يعقوب اصمّ،ابو جعفر محمّد بن صالح بن هانى،محمّد ابن عبد اللّه بن احمد ابو عبد اللّه صفّار اصفهانى ساكن نيشابور،محمّد بن يعقوب بن اخرم ابو عبد اللّه،ابو العبّاس محمّد بن احمد بن محبوب مروزىّ،ابو حامد احمد بن علىّ بن حسنويه مقرى،حسن بن يعقوب بخارىّ،ابو النّضر محمّد بن محمّد بن يوسف الفقيه، ابو الوليد حسّان بن محمّد المزكّىّ الفقيه،ابو عمرو عثمان بن السّمّاك،ابو بكر احمد بن سلمان النّجّاد،ابو محمد عبد اللّه بن جعفر بن درستويه،ابو سهل بن زياد،ابو محمّد عبد الرّحمن بن حمدان الجلاّب همدانىّ،علىّ بن محمّد بن عقبه شيبانىّ كوفىّ،ابو علىّ حسين بن علىّ نيشابورىّ حافظ،حسين بن حسن طوسىّ،عبد الباقى بن قانع اموىّ حافظ و...

راويان از او:ابو الحسن دارقطنىّ،ابو الفتح محمّد بن ابى الفوارس،ابو العلاء محمّد بن علىّ واسطىّ،محمّد بن احمد بن يعقوب،ابو ذرّ عبد اللّه بن احمد هروىّ،ابو يعلى خليل ابن عبد اللّه قزوينىّ،ابو بكر احمد بن حسين بيهقىّ،ابو القاسم عبد الكريم بن هوازن

ص:421


1- -«و انتخب على خلق كثير،و جرّح و عدّل،و قبل قوله في ذلك،لسعة علمه و معرفته بالعلل و الصّحيح و السّقيم».

قشيرىّ،ابو صالح احمد بن عبد الملك مؤذّن،الزكىّ عبد الحميد بن ابى نصر البحيرىّ، عثمان بن محمّد لمحمىّ،ابو بكر احمد بن علىّ بن خلف شيرازىّ و...

«خطيب بغدادىّ»مى نويسد:كان ابن البيّع يميل إلى التّشيّع،فحدّثنى أبو إسحاق إبراهيم بن محمّد الأرمويّ بنيسابور-و كان شيخا صالحا فاضلا عالما-قال:جمع الحاكم أبو عبد اللّه أحاديث زعم أنّها صحاح على شرط البخاريّ و مسلم يلزمهما إخراجهما في صحيحهما،منها الحديث الطائر (1)،و«من كنت مولاه فعليّ مولاه».

فأنكر عليه أصحاب الحديث ذلك،و لم يلتفتوا فيه إلى قوله و لا صوّبوه في فعله.

«ذهبىّ»پس از نقل عبارت«خطيب»:«أبو عبد اللّه الحاكم كان ثقة،كان يميل إلى التشيّع...»مى نويسد:

قال الحسن بن أحمد السمرقندىّ الحافظ:سمعت أبا عبد الرّحمن الشّاذياخيّ الحاكم يقول:كنّا في مجلس السّيد أبي الحسن،فسئل أبو عبد الحاكم عن حديث الطّير فقال:

لا يصحّ،و لو صحّ لما كان أحد أفضل من عليّ رضى اللّه عنه بعد النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم.

قلت:ثمّ تغيّر رأي الحاكم و أخرج حديث الطّير في مستدركه،و لا ريب أنّ في المستدرك أحاديث كثيرة ليست على شرط الصحّة،بل فيه أحاديث موضوعة شأن المستدرك بإخراجها فيه.

و أما حديث الطّير فله طرق كثيرة جدا قد أفردتها بمصنّف،و مجموعها هو يوجب أن يكون الحديث له أصل،و أمّا حديث:من كنت مولاه،فله طرق جيّدة،و قد أفردت ذلك ايضا.

قال عبد الغافر بن اسماعيل:أبو عبد اللّه الحاكم هو إمام أهل الحديث في عصره،العارف به حقّ معرفته،يقال له الضّبّيّ،لأنّ جدّته هي سبطة عيسى بن عبد الرّحمن الضّبّيّ،و والدة عيسى هذا هي منويّة بنت إبراهيم بن طهمان الفقيه،و بيته بيت الصلاح و الورع و التأذين في الإسلام.

ص:422


1- -المستدرك،ج 3،ص 130(كتاب معرفة الصّحابة). [1]

«قال محمّد بن طاهر الحافظ:سألت أبا اسماعيل الأنصاريّ (1)عن الحاكم،فقال:ثقة في الحديث،رافضيّ خبيث-ثمّ قال ابن طاهر:كان شديد التّعصّب للشيعة في الباطن، و كان يظهر التّسنّن في التقديم و الخلافة،و كان منحرفا عن معاوية و آله متظاهرا بذلك و لا يعتذر منه.

قلت:أمّا انحرافه عن خصوم عليّ فظاهر،و أمّا أمر الشّيخين فمعظّم لهما بكلّ حال، فهو شيعيّ لا رافضيّ،و ليته لم يصنّف المستدرك؛فإنّه غضّ من فضائله بسوء تصرّفه.

قال الحافظ أبو موسى:كان الحاكم دخل الحمّام و اغتسل و خرج فقال:آه،فقبض روحه و هو متّزر لم يلبس قميصه بعد،و صلّى عليه القاضي أبو بكر الحيريّ (2)». (3)

راوى احاديث شماره:8،10،21،29،35،36،61،70،71،75،90،100،103،109، 112،119،152،200،207،213،251،252،266.

احمد بن حسين بن علىّ-بيهقىّ

احمد بن حسين بن علىّ بن موسى خسروجردىّ بيهقىّ،ابو بكر شيخ خراسان و صاحب تصانيف،از محدّثان و راويان فقيه و حافظ طبقۀ چهاردهم،متولد ماه شعبان سال 384 ه.و متوفّاى جمادى الأولى سال 458 ه.در نيشابور؛ولى تابوت وى را دو روزه به بيهق منتقل كردند و در آنجا به خاك سپرده شد.

«ذهبىّ»نقل مى كند:ما من شافعىّ إلاّ و للشّافعيّ عليه منّة إلاّ البيهقيّ؛فإنّ له على

ص:423


1- -خواجه عبد اللّه انصاريّ(بنگريد به:مقدمه تاريخ نيشابور،ص 36).
2- -قاضى ابو بكر حيرىّ احمد بن حسن احمد بن محمّد بن احمد بن حفص حيرى،قاضى نيشابور(م 421 ه.).
3- -تاريخ بغداد،ج 5،ص 473،ش 3024؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،صص 1039 تا 1045،ش 962؛و بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 3،ص 608،ش 7804؛تاريخ الإسلام،ج 28،ص 122،ش 183؛ [2]لسان الميزان،ج 5،ص 232،ش 813؛طبقات الحفّاظ،ص 409،ش 929.

الشّافعيّ منّة.

مشايخ او:ابو الحسن محمّد بن حسين علوىّ،ابو عبد اللّه حاكم،ابو بكر بن فورك، ابو علىّ رودبارىّ طوسىّ،و ديگر محدّثان خراسان،بغداد،مكّه،كوفه و...

صاحب تأليفاتى مانند:الأسماء و الصفات،السّنن الكبير،السّنن و الآثار،شعب الإيمان،دلائل النّبوّة،السنن الصّغير،الزهد،البعث،التّرغيب و التّرهيب و... (1)

راوى احاديث:8،21،36،37،61.

احمد بن علىّ-خطيب بغدادىّ

ابو بكر احمد بن علىّ بن ثابت بن احمد بن مهدىّ بغدادىّ،معروف به خطيب بغدادىّ (392-463 ه.)،از حافظان برجستۀ طبقۀ چهاردهم،محدّث شام و عراق،فقيه بزرگ شافعى كه براساس نقل«ابن عساكر»هنگام نوشيدن آب زمزم در زمان انجام حجّ با توجه به حديث مربوط،از خداوند متعال،سه حاجت را درخواست كرده است«لمّا حجّ،شرب من ماء زمزم ثلاث شربات،و سأل اللّه ثلاث حاجات؛اخذا بالحديث«ماء زمزم لما شرب له»،فالحاجة الأولى أن يحدّث بتاريخ بغداد بها،الثانية أن يملي الحديث بجامع المنصور،الثالثة أن يدفن عند بشر الحافي،فقضى اللّه له ذلك».

وى صاحب تصانيف فراوانى است از قبيل:

تاريخ بغداد،الجامع لآداب الراوى و السّامع،الكفاية فى قوانين الرّواية،السابق و اللاّحق،المتّفق و المفترق،تلخيص المشابه و...

وى در هفتم ذيحجه 463 ه.در 71 سالگى رخت از جهان بربست.ابو اسحاق شيرازىّ از حاملان جنازۀ او بوده است.

وى كتابهاى خود را وقف و دارايى خويش را به امور خيريه،اختصاص داده است.

ص:424


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 3،صص 1132 تا 1135،ش 1014؛تاريخ الإسلام،ج 30،ص 438؛ [1]طبقات الحفّاظ،ص 433،ش 981.

مشايخ او:ابو الحسن[ابن]الصّلت اهوازىّ،ابو عمر بن مهدىّ فارسىّ،حسين بن حسن جواليقىّ،ابو الفتح بن ابى الفوارس،هلال حفّار،ابراهيم بن مخلد باخرجىّ،و ديگر راويان بغداد؛از بصره:ابو عمر قاسم بن جعفر هاشمىّ،علىّ بن قاسم الشاهد، حسن بن علىّ نيشابورىّ؛از نيشابور:ابو القاسم عبد الرّحمن[محمد]السرّاج و...؛از اصفهان:محمّد بن عبد اللّه شهريار،ابو نعيم اصفهانىّ و...از دينور:ابو نصر احمد بن حسين الكسّار،و...

راويان از او:استادش:برقانىّ،ابو الفضل احمد بن خيرون،فقيه نصر مقدسىّ، ابو عبد اللّه حميدىّ،عبد العزيز كتّانىّ،ابو نصر علىّ بن ماكولا،عبد اللّه بن احمد سمرقندىّ، مبارك بن طيورىّ،محمّد بن مرزوق زعفرانىّ،ابو الغنائم ابىّ نرسىّ،محمّد بن علىّ بن ابى العلاء مصّيصىّ،ابو الفتح نصر الدّين محمّد مصّيصىّ،عبد الكريم بن حمزه،طاهر بن سهل اسفراينىّ،يوسف بن ايّوب همدانىّ و... (1)

راوى احاديث شماره:52،53،153،184،202،203.

قاضى ابو القاسم علىّ بن محسّن بن علىّ تنوخىّ

علىّ بن محسّن بن علىّ بن محمّد بن أبى الفهم،ابو القاسم تنوخىّ،قاضى صاحب «الطّوالات»،متولّد نيمۀ شعبان سال 365 ه.در بصره.

پدرش:قاضى ابو القاسم علىّ بن محمّد،جدّش:قاضى ابو علىّ محسّن بن علىّ تنوخىّ،متوفّاى 384 ه.صاحب كتاب نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة.

گويا وى از راويان طبقۀ چهارم باشد كه ديدگاه برخى از عالمان رجالى دربارۀ وى بدين شرح است:«ابن خيرون»:قيل:كان رأيه الرّفض و الاعتزال.«ذهبىّ»:سماعاته

ص:425


1- -بنگريد به:المنتظم،ج 8،ص 265،ش 312 و [1]چاپ جديد،ج 16،ص 129،ش 3407؛الأنساب، ج 5،ص 166،ش 1429؛ [2]تذكرة الحفّاظ،ج 3،صص 1135 تا 1146،ش 1015؛تاريخ الإسلام،ج 31،ص 85،ش 64؛ [3]طبقات الحفّاظ،ص 434،ش 982.

صحيحة،محلّه الصدق و الستر.«ابن حجر»:كان صدوقا في الحديث،تولّى القضاء بنواح كثيرة.

وى عهده دار قضاوت نواحى مانند:مدائن،بردان،قرميسين،و...بوده و در دوم محرّم سال 447 ه.درگذشت و در خانه اش دفن گرديد و«خطيب»بر جنازه اش نماز خوانده است.

كان قد قبلت شهادته عند الحكّام في حداثته،و لم يزل على ذلك مقبولا إلى آخر عمره،و كان متحفّظا في الشّهادة عند الحكّام،صدوقا في الحديث.همان گونه كه گفته شد وى شيعه و داراى مذهب اعتزال بوده است.

مشايخ او:ابو القاسم عبد اللّه بن ابراهيم زينبىّ،علىّ بن محمّد بن سعيد رزّاز،علىّ بن محمّد بن كيسان،ابو سعيد الحرفىّ،اسحاق بن سعد بن حسن بن سفيان،ابو عبد اللّه حسين بن محمّد عسكرىّ،عبيد اللّه بن محمّد حوشبىّ،ابراهيم بن احمد خرقىّ، عبد العزيز بن جعفر خرقىّ،و...

راويان از او:ابىّ النّرسىّ،نور الهدى ابو طالب حسين بن محمّد زينبىّ،ابو علىّ محمّد ابن محمّد بن المهدىّ،ابو شجاع بهرام بن بهرام و... (1)

راوى حديث شماره:148.

ابو طاهر ابراهيم بن حسن فقيه

ابراهيم بن حسن بن طاهر،ابو طاهر حموىّ،معروف به حصنىّ از فقيهان دمشق،

ص:426


1- -بنگريد به:نشوار المحاضرة و أخبار المذاكرة،ج 1،ص 5،مقدّمۀ محقّق،(نقل از معجم الأدباء،ج 5، ص 301)؛تاريخ بغداد،ج 12،ص 115،ش 6558؛ [1]تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 970،ضمن شرح حال «ابن مهران»از حافظان طبقۀ دوازدهم؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 152،ش 5920؛تاريخ الإسلام،ج 30،ص 161،ش 223؛ [2]لسان الميزان،ج 4،ص 252،ش 688 و نيز تاريخ مدينة دمشق،ج 7،ص 341. [3]

متولّد ذيحجّه سال 485 ه.در حماة و متوفّاى سال 561 ه.كه گويا از راويان طبقۀ پانزدهم باشد.

مشايخ او:ابو علىّ بن نبهان كاتب،ابو طالب زينبىّ،ابو طاهر حنّائى،ابن الموازينىّ.

راويان از او:ابن سمعانىّ،ابن عساكر و پسرش قاسم بن عساكر،ابو القاسم بن صصرى،ابو نصر شيرازى. (1)

راوى حديث شماره:148.

احمد بن حسن بن خيرون-ابو الفضل بن خيرون

ابو الفضل احمد بن حسن بن احمد بن خيرون بغدادى معروف به ابن باقلانىّ،از حافظان،ثقه،ثبت،محدّث بغداد متولد 406 ه.كه در ماه رجب سال 488 ه.در 84 سالگى درگذشت.خيرون،جدّ پدرش مى باشد پس احمد پسر حسن بن احمد بن خيرون است،از آنجا كه نظر جرح و تعديل او منصفانه بود،لذا به او گفته مى شد«يحيى بن معين»روزگار خويش است.

مشايخ او:ابو علىّ بن شاذان،ابو بكر برقانىّ،احمد بن عبد اللّه بن محاملىّ،ابو عمرو ابن دوست العلاف،ابو يعلى احمد بن عبد الواحد و...

راويان از او:شيخ او:ابو بكر خطيب،ابو علىّ بن سكّره،ابو القاسم بن سمرقندىّ، اسماعيل بن محمّد حافظ،ابو بكر قاضى،اسماعيل بن سعد صوفىّ،ابو الفضل بن ناصر، عبد الوهّاب انماطىّ،ابو الفتح بن البطّىّ و... (2)

راوى حديث شماره:253.

ص:427


1- -بنگريد به:طبقات الشّافعيّة الكبرى،ج 7،ص 32،ش 722. [1]
2- -الكامل فى التاريخ،ج 10،ص 253؛تذكرة الحفّاظ،ج 4،ص 1207،ش 1035؛الوافى بالوفيات،ج 6،ص 320؛ [2]لسان الميزان،ج 1،ص 155،ش 496،حرف الف،و ج 6،ص 424،ش 971؛طبقات الحفّاظ،ص 445،ش 1001.

ابو طالب حسين بن محمّد بن علىّ زينبىّ

در تذكرة الحفّاظ،در زمرۀ راويان طبقۀ پانزدهم آمده است: (1)

ابو طالب حسين بن محمّد بن علىّ هاشمىّ زينبىّ،متوفاى 512 ه.

راوى حديث شماره:148.

علىّ بن حسن بن هبة اللّه-ابن عساكر

ابو القاسم علىّ بن حسن بن هبة اللّه بن عبد اللّه بن حسين بن عساكر دمشقى شافعىّ ملقّب به ثقة الدّين،موصوف به حافظ كبير،مشهور به ابن عساكر،مورّخ،فقيه،محدّث و از حافظان طبقۀ شانزدهم(499-571 ه.).

از فرزندش:محدّث بهاء الدّين قاسم نقل شده كه:كان أبي رحمه اللّه مواظبا على الجماعة.

نيز دربارۀ او نوشته شده است:و أخذ نفسه بالأمر بالمعروف و النهي عن المنكر،لا تأخذه في اللّه لومة لائم».و التلاوة يختم كلّ جمعة و يختم في رمضان كلّ يوم...و كان يحاسب نفسه على لحظة تذهب.

وى به منظور استماع حديث و تكميل مراتب علمى به بلاد مختلف سفر كرده و داراى مشايخ فراوانى است كه برخى شمار آنان را هزار و سيصد مرد و هشتاد زن نقل كرده اند،چنان كه در تذكرة الحفّاظ،آمده است:«و عدد شيوخه ألف و ثلاث مائة شيخ، و نيّف و ثمانون امرأة».

وى داراى تأليفات فراوانى است مانند تاريخ مدينة دمشق،الموافقات و... (2)

مشايخ او:ابو القاسم بن النسيب،قوام بن زيد،ابو طاهر الحنّائىّ،ابو الحسن دينورىّ،

ص:428


1- -تذكرة الحفّاظ،ج 4،ص 1249،ش 1056.
2- -تذكرة الحفّاظ،ج 4،ص 1328،ش 1094؛طبقات الحفّاظ،ص 474،ش 1061.

تميم بن ابى سعيد جرجانىّ و...

راويان از او:معمر بن الفاخر،ابو العلاء همدانىّ،ابو سعيد سمعانىّ،فرزندش:قاسم، ابو جعفر قرطبىّ و...

راوى احاديث شماره:75،148.

محمّد بن عبد الباقى بن احمد البطّىّ-ابو الفتح بن البطّىّ

(1)

ابو الفتح محمّد بن عبد الباقى بن احمد بن سلمان ابن البطّىّ بغدادىّ الحاجب،مسند بغداد،(477-564 ه.).

مشايخ او:ابو الفضل احمد بن الحسن بن خيرون،احمد بن علىّ بن حسين بن زكريّاء الطّريثىّ،محمّد بن فرج بن منصور بن ابراهيم سلمىّ... (2)

راوى حديث:253.

ص:429


1- -«البطّىّ»به فتح باء و تشديد طاء مكسوره،منسوب به بطّه(الأنساب،و [1]اللّباب،ج 1،ص 130). [2]
2- -الأنساب،ج 2،ص 262؛ [3]اللّباب،ج 1،ص 130؛ [4]تذكرة الحفّاظ،ج 4،ص 1321،در ضمن شرح حال«معمر بن عبد الواحد...»ش 1091؛طبقات الشّافعيّة الكبرى،ج 4،ص 39 و 194. [5]

ص:430

بخش دوم: احاديث نبوىّ دربارۀ مهدىّ عليه السّلام

اشاره

ص:431

ص:432

رواياتى از ابو هريره

ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است

1-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 7،ص 576،حديث شماره 5922:

موارد الظمان،ج 6،ص 128،حديث شماره 1876:

باب ما جاء فى المهدىّ:

أخبرنا الفضل بن حباب،قال:حدّثنا مسدّد بن مسرهد،حدّثنا محمد بن إبراهيم أبو شهاب،عن عاصم بن بهدلة،عن أبى صالح،عن أبى هريرة،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لملك فيها رجل من أهل بيت النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم».

ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى احقاق حق،قطعى است

2-مسند أبى يعلى،ج 12،ص 19،حديث شماره 6665:

حدّثنا أبو بكر بن أبى النّضر،حدّثنا أبو النّضر،قال:حدّثنى المرجّى بن رجاء اليشكرىّ، حدّثنا عيسى بن هلال،عن بشير بن نهيك،قال:سمعت أبا هريرة،يقول:حدّثنى خليلى ابو القاسم صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تقوم السّاعة حتّى يخرج عليهم رجل من أهل بيتى،فيضربهم حتّى يرجعوا إلى

ص:433

الحقّ».

قال:قلت:و كم يكون؟قال:خمس و اثنتين.

قال:قلت:ما خمس و اثنتين؟قال:لا أدرى. (1)

مقام والاى مهدى عليه السّلام

3-الكامل،ابن عدىّ،ج 6،ص 440 در ترجمه مؤمّل بن عبد الرّحمن ثقفىّ.

ثنا كهمس بن معمر،و موسى بن الحسن الكوفىّ جميعا بمصر،قالا:ثنا أبو يحيى الوقّار،ثنا مؤمّل بن عبد الرّحمن الثّقفىّ،عن عوف،عن ابن سيرين،عن أبى هريرة،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يكون فى آخر الزّمان خليفة لا يفضّل عليه أبو بكر و لا عمر». (2)

و نيز در كتابهاى زير،از«ابن سيرين»نقل شده است:

الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،مروزىّ،ص 200،باب«سيرة المهدىّ و عدله و...»:

و حدّثنا ضمرة،عن ابن شوذب،عن محمّد بن سيرين،أنّه ذكر فتنة تكون،فقال:«إذا كان ذلك فاجلسوا في بيوتكم حتّى تسمعوا على النّاس بخير من أبي بكر و عمر رضى اللّه عنهما».

قيل:يا أبا بكر (3)،خير من أبى بكر و عمر؟

قال:«قد كان يفضّل على بعض الأنبياء».

المصنّف،ابن أبى شيبه،ج 8،ص 679(196):

أبو اسامة،عن عوف،عن محمّد،قال:

ص:434


1- -ابن حجر عسقلانىّ،المطالب العالية،ج 5،ص 77،ش 4481،باب فى المهدىّ و...؛هيثمىّ،مجمع الزوائد،ج 7،ص 613،ش 12401،باب ما جاء فى المهدىّ.
2- -بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 4،ص 229،ش 8953،مؤمّل بن عبد الرّحمن ثقفىّ.
3- -ابو بكر،كنيۀ محمد بن سيرين است.

«يكون فى هذه الامّة خليفة لا يفضّل عليه أبو بكر و عمر». (1)

در كتاب الحاوى للفتاوي(ج 2،ص 153)پس از نقل اين اثر نوشته است:قلت:هذا إسناد صحيح.

نشانه هاى پيش از ظهور

4-سنن التّرمذىّ،ج 3،ص 362؛حديث شماره 2371،آخر كتاب الفتن،و عارضة الأحوذىّ،بشرح صحيح التّرمذىّ،ج 9،ص 122:

حدّثنا قتيبة،أخبرنا رشدين بن سعد،عن يونس،عن ابن شهاب الزّهرىّ،عن قبيصة ابن ذؤيب،عن أبى هريرة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«تخرج من خراسان رايات سود،لا يردّها شيء حتّى تنصب بإيلياء». (2)هذا حديث غريب حسن.

5-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 119:

حدّثنا قتيبة بن سعيد،حدّثنا رشدين بن سعد المهرىّ،عن يونس بن يزيد الأيلىّ،عن ابن شهاب،عن قبيصة بن ذؤيب،عن أبى هريرة رضى اللّه عنه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«تخرج من خراسان رايات سود،لا يردّها شيء حتّى تنصب بإيلياء؛يعني بيت المقدس».

6-مسند احمد بن حنبل،ج 2،ص 365:

حدّثنا عبد اللّه،حدّثنى أبى،حدّثنا يحيى بن غيلان،و قتيبة بن سعيد،قالا:حدّثنا رشدين بن سعد،قال:يحيى بن غيلان فى حديثه:ثنى يونس بن يزيد،عن ابن شهاب، عن قبيصة،عن أبى هريرة،عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

ص:435


1- -بنگريد به:سيوطى،جلال الدّين،الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 153.
2- -نيز بنگريد به:ابن كثير،كتاب النّهاية أو الفتن و الملاحم،ج 1،ص 29. [1] دربارۀ مراد از پرچمهاى سياه،به يادآورى ضمن حديث شمارۀ 38 مراجعه شود.

«يخرج من خراسان رايات سود لا يردّها شيء حتّى تنصب بإيلياء».

7-الكامل،ج 3،ص 85:

حدّثنا احمد بن حفص السعدىّ،ثنا سويد بن سعيد،ثنا داود بن عبد الجبّار الأودىّ، عن أبى شراعة (1)،عن أبى هريرة:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«إذا أقبلت الرّايات السّود من قبل المشرق لا يردّها شيء حتّى تنصب بإيلياء» (2).

8-دلائل النّبوّة،ج 6،ص 516:

أخبرنا أبو عبد اللّه الحافظ،و أبو صادق محمّد بن أبى الفوارس العطّار،قالا:حدّثنا أبو العباس محمّد بن يعقوب،حدّثنا محمّد بن إسحاق،حدّثنا عبد اللّه بن يوسف،حدّثنا رشدين بن سعد،عن يونس بن يزيد،عن ابن شهاب،عن قبيصة بن ذؤيب،عن أبى هريرة عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«تخرج رايات سود من خراسان لا يردّها شيء حتّى تنصب بإيلياء». (3)

9-ميزان الاعتدال،ج 2،ص 10،شماره 2622.

داود بن عبد الجبّار الكوفىّ المؤذّن،عن التابعين...ابن عدىّ،حدّثنا أحمد بن حفص، حدّثنا سويد بن سعيد،حدّثنا داود بن عبد الجبّار الأودىّ،عن أبى شراعة،عن أبى هريرة -مرفوعا:

«إذا أقبلت الرّايات السّود من قبل المشرق فلا يردّها شيء حتّى تنصب بإيلياء».

ص:436


1- -نام او سلمة بن مجنون است.
2- -نيز بنگريد به:لسان الميزان،ج 2،ص 419،ش 1736 ترجمه داود بن عبد الجبّار الأودى كوفى.
3- -نيز بنگريد به:سيوطى،جلال الدّين،اللآلى المصنوعة فى الأحاديث الموضوعة،ج 1،ص 437.

خروج سفيانى از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام

10-المستدرك،ج 4،ص 520:

حدّثنا أبو محمّد أحمد بن عبد اللّه المزنىّ،ثنا زكريّا بن يحيى السّاجىّ،ثنا محمّد بن اسماعيل بن أبى سمينة،ثنا الوليد بن مسلم،ثنا الأوزاعىّ،عن يحيى بن أبى كثير،عن أبى سلمة،عن أبى هريرة،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج رجل يقال له السّفيانىّ فى عمق دمشق،و عامّة من يتّبعه من كلب،فيقتل حتّى يبقر بطون النّساء،و يقتل الصّبيان،فتجمع لهم قيس،فيقتلها،حتّى لا يمنع ذنب تلعة،و يخرج رجل من أهل بيتى في الحرّة،فيبلغ السّفيانىّ،فيبعث إليه جندا من جنوده فيهزمهم فيسير إليه السّفيانىّ بمن معه،حتّى إذا صار ببيداء من الأرض خسف بهم فلا ينجو منهم إلاّ المخبر عنهم».

هذا حديث صحيح الإسناد على شرط الشيخين و لم يخرجاه.

خاطر نشان مى سازد درباره ارتباط اين گونه از احاديث(حديث شمارۀ 10،11 و 12)به موضوع مهدويت،بنگريد به مقدّمۀ حديث شماره 254،(تحت عنوان،موضوع خسف).

11-سنن النّسائى بشرح الحافظ جلال الدّين السّيوطىّ و حاشية الإمام السّندىّ،ج 5،ص 206:

أخبرنا عمران بن بكّار قال حدّثنا بشر،أخبرنى أبى عن الزّهرىّ،أخبرنى سحيم،أنّه سمع أبا هريرة يقول:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يغزو هذا البيت جيش فيخسف بهم بالبيداء».

أخبرنا محمّد بن إدريس أبو حاتم الرّازىّ قال حدّثنا عمرو بن حفص بن غياث،قال حدّثنا أبى عن مسعر،قال أخبرنى طلحة بن مصرّف،عن أبى مسلم الأغرّ،عن أبى هريرة، عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تنتهى البعوث عن غزو هذا البيت حتّى يخسف بجيش منهم».

ص:437

12-حلية الأولياء،ج 7،ص 244:

حدّثنا ابراهيم بن أحمد بن حصين،ثنا عبيد بن غنّام بن حفص بن غياث،قال:

وجدت فى كتاب عمّي عمرو بن حفص بن غياث،ثنا أبى عن مسعر،عن طلحة بن مصرّف،عن أبى مسلم الأغرّ،عن أبى هريرة،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تلته البعوث عن غزوة بيت اللّه حتّى يخسف بجيش منهم».

تفرّد به حفص عن مسعر.

نزول حضرت عيسى عليه السّلام و امامت حضرت مهدى عليه السّلام

13-صحيح البخارىّ،ج 4،ص 143،كتاب بدء الخلق،باب نزول عيسى بن مريم عليهما السّلام:

حدّثنا ابن بكير،حدّثنا اللّيث،عن يونس،عن ابن شهاب،عن نافع مولى أبى قتادة الأنصارىّ،أنّ أبا هريرة رضى اللّه عنه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم و إمامكم منكم».

ابن حجر عسقلانىّ در فتح البارى (1)بشرح البخارى در ذيل حديث مزبور مى نويسد:

و قال...الآبرىّ فى مناقب الشّافعىّ:«تواتر الأخبار بأنّ المهدىّ من هذه الأمّة و أنّ عيسى يصلّي خلفه».و نيز نوشته است:و في صلاة عيسى خلف رجل من هذه الأمّة مع كونه في آخر الزّمان و قرب قيام السّاعة دلالة للصّحيح من الأقوال أنّ الأرض لا تخلو عن قائم للّه بحجّة.و اللّه أعلم.

در التّاج الجامع للأصول،ج 5،ص 358،آمده است:حديث مزبور را بخارى،مسلم و احمد،روايت كرده اند و در شرح آن آمده است:

ص:438


1- -فتح البارى بشرح صحيح البخارى،دار الكتب العلمية،بيروت-لبنان،چاپ اول 1410 ق1989/ م، ج 6،ص 611(كتاب أحاديث الأنبياء،باب 49،باب نزول عيسى بن مريم عليهما السّلام در ذيل حديث شماره 3449.

«إنّه الخليفة الّذي ينزل عيسى بن مريم عليه السّلام في زمنه،و هو المهديّ رضى اللّه عنه،و فى حديث أحمد:فإذاهم بعيسى،فيقال:تقدّم يا روح اللّه،فيقول:ليتقدّم إمامكم فليصلّ بكم».

14-صحيح مسلم بشرح النّورىّ،ج 2،ص 192(باب نزول عيسى بن مريم عليه السّلام):

حدّثنى حرملة بن يحيى،أخبرنا ابن وهب،أخبرنى يونس،عن ابن شهاب،قال:

أخبرنى نافع مولى أبى قتادة الأنصارىّ،أنّ أبا هريرة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم و إمامكم منكم».

15-صحيح مسلم،ج 2،ص 193:

و حدّثنا زهير بن حرب،حدّثنى الوليد بن مسلم،حدّثنا ابن أبى ذئب،عن ابن شهاب، عن نافع مولى أبى قتادة،عن أبى هريرة،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«كيف أنتم إذا نزل فيكم ابن مريم فأمّكم منكم».

فقلت لابن أبى ذئب:إنّ الأوزاعىّ حدّثنا عن الزّهرىّ،عن نافع،عن أبى هريرة،«و إمامكم منكم».

قال:ابن أبى ذئب:تدرى ما أمّكم منكم؟قلت:تخبرنى.

قال:فأمّكم بكتاب ربّكم تبارك و تعالى،و سنّة نبيّكم.

16-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 319:

عبد الرّزّاق،عن معمر،عن الزّهرىّ،قال الزّهرىّ:عن نافع مولى أبى قتادة،عن أبى هريرة رضى اللّه عنه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف بكم إذا نزل بكم ابن مريم فأمّكم»-أو قال:«إمامكم منكم».

17-مسند احمد بن حنبل،ج 2،ص 272،المسند احمد بن حنبل،شرح احمد محمد شاكر،ج 14،ص 93،حديث شماره 7666:

ثنا عبد الرّزّاق،أنا معمر،عن الزّهرىّ،عن نافع-مولى أبى قتادة-عن أبى هريرة قال:

ص:439

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف بكم إذا نزل بكم ابن مريم فأمّكم-أو قال-إمامكم منكم». (1)

18-مسند احمد بن حنبل،ج 2،ص 336:

ثنا عثمان بن عمر،ثنا ابن أبي ذئب،عن الزّهرىّ،عن نافع-مولى أبى قتادة-عن أبى هريرة،أنّ النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«كيف بكم إذا نزل فيكم عيسى بن مريم و إمامكم منكم».

19-مسند احمد،ج 2،ص 272،المسند،احمد بن محمّد بن حنبل،شرح احمد محمد شاكر،ج 14،ص 93،حديث شماره 7666:

ثنا عبد الرزّاق،أنا معمر،عن الزّهرىّ،عن نافع مولى أبى قتادة،عن أبى هريرة،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف بكم إذا نزل ابن مريم فأمّكم-أو قال:-إمامكم منكم».

20-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 283 و 284،شماره 6764:

أخبرنا عبد اللّه بن محمّد بن مسلم،قال:ثنا عبد الرّحمن بن إبراهيم،قال:ثنا الوليد بن مسلم،قال:حدّثنا الأوزاعىّ،عن ابن شهاب،أنّ نافع بن أبى نافع-مولى أبى قتادة- أخبره،أنّ أبا هريرة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم و إمامكم منكم».

21-الأسماء و الصفات،بيهقىّ،ج 2،ص 166:

أخبرنا أبو عبد اللّه الحافظ،أنا أبو بكر بن إسحاق،أنا أحمد بن ابراهيم،ثنا ابن بكير، حدّثنى اللّيث،عن يونس،عن ابن شهاب،عن نافع-مولى أبى قتادة الأنصارىّ-قال:إنّ أبا هريرة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«كيف أنتم إذا نزل ابن مريم من السّماء فيكم و إمامكم منكم».

ص:440


1- -نيز بنگريد:المسند الجامع،ج 18،ص 432،ش 15250.

محلّ بيعت با مهدى عليه السّلام در ميان ركن و مقام است

22-منحة المعبود فى ترتيب مسند الطّيالسىّ،أبو داود،ج 2،ص 216(باب ما جاء فى بيعة المهدىّ و خراب الكعبة آخر الزمان):

حدّثنا يونس،قال:حدّثنا أبو داود،قال:

حدّثنا ابن أبي ذئب،قال:أخبرنى سعيد بن سمعان مولى المشمعلّ،قال:سمعت أبا هريرة يحدّث أبا قتادة و هو يطوف بالبيت،فقال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام،و أوّل من يستحلّ هذا البيت أهله، فإذا استحلّوه فلا تسأل عن هلكة العرب،ثمّ تجيء الحبشة فيخربونه خرابا لا يعمر بعده و هم الّذين يستخرجون كنزه».

23-المصنّف،ابن ابى شيبه،ج 8،ص 612،كتاب الفتن،40،حديث شماره 136:

حدّثنا يزيد بن هارون،قال:أخبرنا ابن ذئب،عن سعيد بن سمعان،قال:سمعت أبا هريرة يخبر أبا قتادة،عن النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام و لن يستحلّ البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه فلا تسأل عن هلكة العرب،تأتي الحبشة فيخربون خرابا لا يعمر بعده أبدا،و هم الّذين يستخرجون كنزه».

24-مسند احمد،ج 2،ص 312:

ثنا زيد بن الحباب،ثنا ابن أبى ذئب،حدّثنى سعيد بن سمعان،سمعت أبا هريرة، يحدّث أبا قتادة،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام،و لن يستحلّ البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه فلا تسأل عن هلكة العرب،ثمّ تجىء الحبشة فيخربونه خرابا لا يعمر بعده أبدا، و هم الّذين يستخرجون كنزه».

25-همان،ج 2،ص 291،المسند،شرح احمد محمّد شاكر،ج 15،ص 35،حديث

ص:441

شماره 7897:

ثنا يزيد (1)،أنا ابن أبى ذئب،عن سعيد بن سمعان،قال:سمعت أبا هريرة يخبر أبا قتادة أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يبايع لرجل ما بين الرّكن و المقام،و لن يستحلّ البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه فلا يسأل عن هلكة العرب،ثمّ تأتي الحبشة فيخربونه خرابا لا يعمر بعده أبدا،و هم الّذين يستخرجون كنزه».

26-مسند احمد،ج 2،ص 328:

ثنا ابو النّضر،عن ابن أبى ذئب،و إسحاق بن سليمان قال:حدّثنا ابن أبى ذئب،عن سعيد بن سمعان قال:سمعت أبا هريرة يحدّث أبا قتادة،أنّ النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام،و لن يستحلّ البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه،فلا تسأل عن هلكة العرب،ثمّ تأتي الحبشة،فيخربونه خرابا لا يعمر بعده أبدا،و هم الّذين يستخرجون كنزه».

27-همان:ص 351:

«حدّثنا حسن بن محمّد،أنا ابن أبى ذئب،عن سعيد بن سمعان،أنّه سمع أبا هريرة يخبر أبا قتادة أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

يبايع لرجل بين الرّكن و المقام،و لن يستحلّ هذا البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه فلا تسأل عن هلكة العرب،ثمّ تأتى الحبشة فيخربونه خرابا لا يعمر بعده أبدا،و هم الّذين يستخرجون كنزه».

28-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان (2)،ج 8،ص 292،شماره 6788،ذكر

ص:442


1- -مراد«يزيد بن هارون»است.
2- -هرچند در كتاب ريحانة الأدب،در عنوان«ابن حبّان»آن را بر وزن عطّار مى داند،ولى ابن اثير در اللباب فى تهذيب الأنساب،ج 1،ص 273 مى نويسد:به كسر حاء و تشديد باء.

الموضع الّذى يبايع فيه المهدىّ:

أخبرنا أبو يعلى،قال:ثنا أبو خيثمة،قال:حدّثنا إسحاق بن سليمان الرّازىّ،قال:

سمعت ابن أبى ذئب،يذكر عن سعيد بن سمعان،أنّه سمع أبا هريرة يحدّث أبا قتادة،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام،و لن يستحلّ هذا البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه فلا تسأل عن هلكة العرب،ثمّ تظهر الحبشة فيخربونه خرابا لا يعمر بعده أبدا،و هم الّذين يستخرجون كنزه».

29-المستدرك،ج 4،ص 452: (1)

حدّثنا أبو العباس محمّد بن يعقوب،ثنا الربيع بن سليمان،ثنا أسد بن موسى،ثنا ابن أبى ذئب،و حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن يعقوب الحافظ-و اللفظ له-ثنا حامد بن أبى حامد المقرئ،ثنا إسحاق بن سليمان الرازىّ،قال:سمعت ابن أبى ذئب،يحدّث عن سعيد بن سمعان،قال:سمعت أبا هريرة،يحدّث أبا قتادة أن النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يبايع رجل بين الرّكن و المقام،و لن يستحلّ هذا البيت إلاّ أهله،فإذا استحلّوه فلا تسأل عن هلكة العرب،ثمّ تجيء الحبشة فتخربه خرابا لا يعمر بعده أبدا،و هم الّذين يستخرجون كنزه».

وفور نعمت در حكومت مهدى عليه السّلام

30-كشف الأستار عن زوائد البزّار،ج 4،ص 114،حديث شماره 3326«باب المهدىّ»:

حدّثنا أبو بريد (2)عمرو بن يزيد الجرمىّ،ثنا محمّد بن مروان العقيلىّ،ثنا هشام،عن

ص:443


1- -با دو طريق،نقل مى كند.
2- -همان گونه كه در تهذيب التهذيب آمده،ابو يزيد،درست است كه در روايت شماره 31 نيز ابو يزيد آمده

محمّد،عن أبى هريرة قال:ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،«المهدىّ»قال:

«إن قصر فسبع،و إلاّ فثمان و إلاّ فتسع،و لتملأنّ الأرض عدلا و قسطا،كما ملئت جورا و ظلما».قال الهيثمىّ:رواه البزّار.

31-المعجم الأوسط،ج 6،ص 193،شماره 4502:

حدّثنا محمّد بن أحمد بن أبى خيثمة،قال:حدّثنا أبو يزيد الجرمىّ،قال:حدّثنا محمّد ابن مروان،عن هشام بن حسّان،عن محمّد بن سيرين،عن أبى هريرة،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم، قال:

«يكون فى امّتى المهدىّ،إن قصر فسبع،و إلاّ فثمان،و إلاّ فتسع،ينعم امّتى فيه نعمة لم ينعموا مثلها،يرسل السّماء عليهم مدرارا،و لا تدّخر الأرض شيئا من النّبات،و المال كدوس،يقوم الرّجل،فيقول:يا مهدىّ أعطنى؛فيقول:خذه». (1)

همان گونه كه در روايت زير آمده،فراوانى مال به اندازه اى است كه پرداخت كنندۀ زكات،كسى را نمى يابد كه آن را بپذيرد.

الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 240،شماره 6646:

أخبرنا محمّد بن إسحاق بن ابراهيم مولى ثقيف،قال:حدّثنا قتيبة بن سعيد،قال:

حدّثنا يعقوب بن عبد الرّحمن،عن سهيل بن أبى صالح،عن أبيه،عن أبى هريرة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يكثر المال و يفيض،حتّى يخرج الرّجل زكاة ماله فلا يجد أحدا يقبلها منه».

ص:444


1- -نيز بنگريد به:نور الدّين هيثمىّ،مجمع الزوائد،ج 7،ص 616،ش 12411،هيثمىّ،مجمع البحرين فى زوائد المعجمين،ج 4،ص 168،ش 4460،جلال الدّين سيوطىّ،الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 131؛ متّقى هندى،كنز العمّال،ج 14،ص 274،ش 38706.

رواياتى از انس بن مالك

مهدى عليه السّلام از فرزندان عبد المطّلب و از سروران بهشت است

32-سنن ابن ماجه،ج 2،ص 1368،حديث شماره 4087:

حدّثنا هديّة بن عبد الوهّاب،ثنا سعد بن عبد الحميد بن جعفر،عن علىّ بن زياد اليمامىّ،عن عكرمة بن عمّار،عن إسحاق بن عبد اللّه بن أبى طلحة،عن انس بن مالك، قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«نحن ولد (1)عبد المطّلب،سادة أهل الجنّة،أنا،و حمزة،و علىّ،و جعفر،و الحسن، و الحسين،و المهديّ». (2)

33-أخبار اصبهان ابو نعيم اصفهانى،ج 2،ص 130:

حدّثنا الحسين بن محمّد بن علىّ،ثنا علىّ بن محمّد بن جعفر بن عنبسة ورّاق عبدان، ثنا عبد اللّه بن الحسن بن ابراهيم الأنبارىّ،ثنا عبد الملك بن قريب،سمعت كدام بن مسعر ابن كدام،يحدّث عن أبيه،عن قتادة،عن أنس بن مالك،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«نحن سبعة بنو عبد المطّلب سادات أهل الجنّة:أنا،و علىّ أخي،

ص:445


1- -واژۀ«ولد»و نيز«ولد»در لغت،به معناى فرزند و بچه است كه بر مفرد و جمع،اطلاق مى شود و گاهى واژۀ«ولد»براى جمع به كار مى رود.در مختار الصّحاح،آمده است:«(الولد)يكون واحدا و جمعا و كذا(الولد)بوزن القفل؛و قد يكون(الولد)جمع ولد كأسد و أسد».راغب،در المفردات، [1]مى نويسد:«الولد:المولود،يقال للواحد و الجمع و الصّغير و [2]الكبير...و قيل:الولد،جمع ولد،نحو أسد و أسد،و يجوز أن يكون واحدا نحو بخل و بخل،و عرب و عرب»و نيز بنگريد به لسان العرب،مادۀ «ولد».
2- -نيز بنگريد به:تاريخ بغداد،ج 9،ص 434؛ [3]ديلمىّ،الفردوس بمأثور الخطاب،ج 4،ص 284،ش 6840؛ [4]تهذيب الكمال فى أسماء الرّجال،ج 13،ص 269 ش 4653- [5]در شرح حال علىّ بن زياد يمامى؛تحفة الأشراف بمعرفة الأطراف،ج 1،ص 86،ش 195؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 124؛ و المسند الجامع،ج 2،ص 446،ش 1496 و 1293.

و عمّي حمزة،و جعفر،و الحسن،و الحسين،و المهديّ» (1).

رواياتى از ثوبان هاشمىّ

نشانه اى از ظهور و لزوم پيوستن و بيعت با مهدى عليه السّلام

34-سنن ابن ماجه،ج 2،ص 1367،حديث شماره 4084:

حدّثنا محمّد بن يحيى و أحمد بن يوسف،قالا:ثنا عبد الرّزّاق،عن سفيان الثّورىّ،عن خالد الحذّاء،عن أبى قلابة،عن أبى أسماء الرّحبىّ،عن ثوبان،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يقتتل عند كنزكم ثلاثة كلّهم ابن خليفة،ثمّ لا يصير إلى واحد منهم،ثمّ تطلع الرّايات السّود من قبل المشرق،فيقتلونكم قتلا لم يقتله قوم»ثمّ ذكر شيئا لا أحفظه.فقال:«فإذا رأيتموه فبايعوه و لو حبوا على الثّلج؛فإنّه خليفة اللّه المهديّ». (2)

35-المستدرك على الصحيحين،ج 4،ص 463:

أخبرنا أبو عبد اللّه الصفّار،ثنا محمّد بن ابراهيم بن أرومة،ثنا الحسين بن حفص،ثنا سفيان،عن خالد الحذّاء،عن أبى قلابة،عن أبى أسماء،عن ثوبان رضى اللّه عنه قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

«يقتتل عند كنزكم ثلاثة كلّهم ابن خليفة،ثمّ لا يصير إلى واحد منهم،ثمّ تطلع الرّايات السّود من قبل المشرق،فيقاتلونكم قتالا لم يقاتله قوم»ثمّ ذكر شيئا،فقال:إذا رأيتموه فبايعوه و لو حبوا على الثّلج؛فإنّه خليفة اللّه المهديّ».

هذا حديث صحيح على شرط الشيخين.

36-دلائل النّبوّة،ج 6،ص 515:

أخبرنا أبو عبد اللّه الحافظ،أخبرنا أبو عبد اللّه بن محمّد بن مخلد بن أبان الجوهرىّ

ص:446


1- -همان.
2- -نيز ر.ك:كنز العمّال،ج 14،ص 263،ش 38658؛المسند الجامع،ج 3،ص 345،ش 2065.

ببغداد،حدّثنا عبد اللّه بن أحمد بن ابراهيم الدّورقىّ،حدّثنا يعقوب بن حميد بن كاسب، حدّثنا عبد الرّزّاق،أخبرنا الثّورىّ،عن خالد الحذّاء،عن أبى قلابة.عن أبى أسماء،عن ثوبان،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يقتتل عند كنزكم هذه ثلاثة كلّهم ولد خليفة لا تصير إلى واحد منهم،ثمّ تقبل الرّايات السّود من خراسان فيقتلونكم مقتلة لم تروا مثلها».ثمّ ذكر شيئا:

«فإذا كان ذلك فأتوه و لو حبوا على الثّلج؛فإنّه خليفة اللّه».

و فى رواية ابن عبدان:«ثمّ تجيء الرّايات السود فيقتلونكم قتلا لم يقتله قوم،ثمّ يجىء خليفة اللّه المهديّ،فإذا سمعتم به فأتوه فبايعوه،فإنّه خليفة اللّه المهديّ.

37-دلائل النّبوّة،ج 6،ص 516:

أخبرنا علىّ بن أحمد بن عبدان،أخبرنا أحمد بن عبيد الصفّار،حدّثنا محمّد بن غالب، حدّثنا كثير بن يحيى،حدّثنا شريك،عن علىّ بن زيد،عن أبى قلابة،عن أبى أسماء،عن ثوبان قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«إذا أقبلوا بالرايات السّود من عقب خراسان فأتوها و لو حبوا؛فإنّ فيها خليفة اللّه المهديّ». (1)

مهدى عليه السّلام،خليفة اللّه است

اشاره

38-مسند احمد بن حنبل،ج 5،ص 277:

حدّثنا عبد اللّه،حدّثنى أبى،ثنا وكيع،عن شريك،عن علىّ بن زيد،عن أبى قلابة،عن ثوبان،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«إذا رأيتم الرّايات السّود قد جاءت من قبل خراسان فأتوها،فإنّ فيها خليفة اللّه المهديّ». (2)

ص:447


1- -بنگريد به:ميزان الإعتدال،ج 3،ص 127.
2- -نيز بنگريد:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 133.
چند يادآورى:

1-اضافۀ خليفه به«اللّه»اضافۀ تشريف است مانند«ناقة اللّه»«بيت اللّه»و«أهل اللّه».بنابراين،مهدى خليفة اللّه است.

2-همان گونه كه ابن كثير گفته است،منظور از پرچمهاى سياه،پرچمهاى سياه به رهبرى ابو مسلم خراسانى به حمايت از عبّاسيان،عليه امويان نيست،بلكه مراد پرچمهاى سياه ديگرى است.

«و هذه الرّايات ليست هي الّتى أقبل بها أبو مسلم الخراسانيّ،فاستلب بها دولة بني أميّة في سنة ثنتين و ثلاثين و مائة،بل رايات سود اخر،تأتي صحبة المهدىّ» (1).

خاطر نشان مى سازد كه پرچم پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله نيز،سياه بود و به آن«عقاب»گفته مى شد«لأنّ راية رسول اللّه كانت سوداء،يقال لها العقاب». (2)

رواياتى از جابر بن سمرة بن جناده سوائىّ و ابو جحيفه

مهدى عليه السّلام،يكى از دوازده خليفۀ پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است

ابن كثير،در تفسير آيۀ مباركۀ: وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّٰهُ مِيثٰاقَ بَنِي إِسْرٰائِيلَ وَ بَعَثْنٰا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً (3)پس از توجه دادن به حديثى كه در صحيح بخارى و مسلم آمده است و نقل حديث مذكور در صحيح مسلم:«لا يزال أمر النّاس ماضيا ما وليهم اثنا عشر رجلا» «كلّهم من قريش».نوشته است:

و معنى هذا الحديث،البشارة بوجود اثنى عشر خليفة صالحا يقيم الحقّ و يعدل

ص:448


1- -كتاب النهاية أو الفتن و الملاحم،ج 1،ص 29.
2- -همان.
3- -سوره مائده،آيه 12. [1]

فيهم».

آن گاه مى نويسد:و الظاهر أنّ منهم المهديّ المبشّر به في الأحاديث الواردة بذكره.

بارى روايات فراوانى درباره دوازده خليفه و امير از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله رسيده كه پاره اى از آن را يادآور مى شود:

39-صحيح البخارىّ،ج 8،ص 127،اواخر كتاب الاحكام،باب الاستخلاف:

حدّثنى محمّد بن المثنّى،حدّثنا غندر،حدّثنا شعبة،عن عبد الملك،سمعت جابر بن سمرة،قال:سمعت النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،يقول:

«يكون اثنا عشر أميرا»فقال كلمة لم أسمعها،فقال أبى:إنّه قال:«كلّهم من قريش».

40-صحيح مسلم،بشرح النّووىّ،كتاب الإمارة،ج 12،ص 202:

حدّثنا ابن أبى عمر،حدّثنا سفيان،عن عبد الملك بن عمير،عن جابر بن سمرة،قال:

سمعت النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم،يقول:

«لا يزال أمر النّاس ماضيا ما وليهم اثنا عشر رجلا».

ثمّ تكلّم النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم بكلمة خفيت علىّ،فسألت أبى ماذا قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم؟فقال:«كلّهم من قريش».

41-همان،حدثنا هدّاب (1)بن خالد الأزدىّ،حدّثنا حمّاد بن سلمة،عن سماك بن حرب،قال:سمعت جابر بن سمرة يقول:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا يزال الإسلام عزيزا إلى اثنى عشر خليفة»ثمّ قال كلمة لم أفهمها،فقلت لأبى ما قال؟فقال:«كلّهم من قريش».

42-صحيح مسلم بشرح النّووىّ،كتاب الأماره،ج 12،ص 203؛حدّثنا نصر بن علىّ الجهضمىّ،حدّثنا يزيد بن زريع،حدّثنا ابن عون ح.و حدّثنا أحمد بن عثمان

ص:449


1- -«هدبة»به ضم هاء و سكون دال،يا«هدّاب»بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 2،ص 315 و تهذيب التهذيب،ج 9،ص 2،ش 7549. [1]

النّوفلىّ-و اللّفظ له-حدّثنا أزهر،حدّثنا ابن عون،عن الشّعبىّ عن جابر بن سمرة،قال:

انطلقت إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و معى أبى،فسمعته يقول:

«لا يزال هذا الدّين عزيزا منيعا إلى اثنى عشر خليفة»فقال كلمة صمّنيها النّاس،فقلت لأبى:ما قال؟قال:كلّهم من قريش».در صحيح مسلم،اين دسته از احاديث تا هفت طريق نقل شده است.

43-سنن أبى داود،ج 2،ص 421،«كتاب المهدىّ»؛و بذل المجهود في حلّ أبي داود،ج 17،ص 186:

حدّثنا عمرو بن عثمان،نا مروان بن معاوية،عن إسماعيل يعني ابن أبي خالد،عن أبيه،عن جابر بن سمرة،قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،يقول:

«لا يزال هذا الدّين قائما حتّى يكون عليكم اثنا عشر خليفة،كلّهم تجتمع عليه الأمّة».فسمعت كلاما من النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم لم أفهمه،قلت لأبى:ما يقول؟قال:«كلّهم من قريش».

44-همان،ص 187:حدثنا موسى بن إسماعيل،نا وهب (1)،نا داود 2،عن عامر 3عن جابر بن سمرة،قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا يزال هذا الدّين عزيزا إلى اثنى عشر خليفة».

قال:فكبّر الناس و ضجّوا،ثمّ قال:كلمة خفيفة.قلت لأبى:يا أبة ما قال؟قال:«كلّهم من قريش».

در كتاب«بذل المجهود»ج 17،ص 188،پس از بيان ديدگاههاى مختلف پيروان مذاهب اسلامى در صفحۀ 190 آمده است:

و آخرهم الإمام المهديّ رضى اللّه عنه و عندي هذا هو الحقّ.(به نظر من،قول حق همين است كه امام مهدى-رضى اللّه عنه-دوازدهمين خليفۀ پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است.)

ص:450


1- 1 و 2 و 3) -به ترتيب وهيب بن خالد،داود بن ابى هند و عامر بن شراحيل(-شعبىّ).

45-سنن الترمذىّ،ج 3،ص 340،شماره 2323،(باب ما جاء في الخلفاء):

عارضة الأحوذىّ بشرح صحيح الترمذىّ،ج 9،ص 66،ابواب الفتن،باب ما جاء فى الخلفاء:

حدّثنا أبو كريب محمّد بن العلاء،حدّثنا عمر بن عبيد الطّنافسىّ،عن سماك بن حرب، عن جابر بن سمرة،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون من بعدي اثنا عشر أميرا».

قال:ثمّ تكلّم بشيء لم أفهمه،فسألت الّذى يلينى،فقال:قال:«كلّهم من قريش».

قال أبو عيسى:هذا حديث حسن صحيح (1).

حدّثنا أبو كريب،حدّثنا عمر بن عبيد،عن أبيه،عن أبى بكر بن أبى موسى،عن جابر ابن سمرة،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،مثل هذا الحديث،قد روى من غير وجه عن جابر بن سمرة.

46-مسند أحمد بن حنبل،ج 5،ص 87،حديث شماره 20840:

«ثنا حمّاد بن اسامة،ثنا مجالد،عن عامر،عن جابر بن سمرة السّوائىّ،قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،يقول فى حجّة الوداع:

«إنّ هذا الدّين لا يزال ظاهرا على من ناواه،لا يضرّه مخالف و لا مفارق حتّى يمضي من أمّتي اثنا عشر خليفة».

قال:ثمّ تكلّم بشيء لم أفهمه،فقلت لأبي:ما قال؟قال:كلّهم من قريش.

خاطر نشان مى سازد كه مضمون حديث ياد شده در مسند احمد،جلد 5،در صفحات زير نيز از چند طريق،روايت شده است:

ص:451


1- -نيز بنگريد به:المنار المنيف،ص 143. در كتاب علوم الحديث،ابن الصّلاح،ص 35(تنبيه هشتم از نوع دوم)؛مقدّمة ابن الصّلاح و محاسن الإصطلاح،ص 113،و تدريب الرّاوى،ج 1،ص 161،آمده است:«أمّا قول الترمذىّ و غيره:هذا حديث حسن صحيح،فمعناه روى بإسنادين:أحدهما يقتضى الصّحّة،و الآخر الحسن،فصحّ أن يقال فيه:إنّه حديث حسن صحيح،أى أنّه حسن بالنّسبة إلى إسناد،و صحيح بالنّسبة إلى إسناد آخر».

86،88،89،90(سه حديث)،92،93،(سه حديث)،94،95،96(دو روايت)، 97،98(شش حديث)،100،101(دو حديث)،106(دو حديث)،107(دو حديث)، 108.

الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 230،روايت شماره 6627:

أخبرنا عمران بن موسى بن مجاشع،قال:حدّثنا هدبة بن خالد،قال:حدّثنا حمّاد بن سلمة،عن سماك بن حرب،قال:سمعت جابر بن سمرة يقول:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا يزال الإسلام عزيزا إلى اثني عشر خليفة»،قال:فقال كلمة لم أفهمها،فقلت لأبى ما قال؟قال:«كلّهم من قريش».

و نيز شماره 6628.

47-مسند أبى عوانه،ج 4،ص 394،زير عنوان:بيان عدد الخلفاء بعد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم كه مايۀ عزّت دين مى باشند و همۀ آنان قريشى هستند؛بيش از 20 روايت را دربارۀ «اثنى عشر خليفه»يادآور شده كه از باب نمونه،تنها روايت نخست و روايت آخر آن را مى آوريم:

حدّثنا يوسف بن مسلم،قال:ثنا داود بن منصور القاضى،قال:ثنا وهيب،عن ابن عون،عن الشعبىّ،عن جابر بن سمرة-رضى اللّه عنهما-قال:

قال النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يزال هذا الأمر عزيزا منيفا لا يضرّه من ناواه حتّى تقوم السّاعة إلى اثني عشر خليفة،كلّهم من قريش».

48-همان:ص 401:

أخبرنا محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم المصرى،قال:ثنا ابن أبى فديك (1)،عن مهاجر

ص:452


1- -گفتنى است،در مسند احمد بن حنبل،ج 5،صص 86 و 88 و [1]نيز در المعجم الكبير،ج 2،ص 199، ش 1808،از«ابن أبى ذئب»روايت شده است.

ابن مسمار،عن عامر بن سعد أنه أرسل إلى ابن سمرة العدوى (1)،حدّثنا ما سمعت (2)من رسول«لا يزال هذا الدّين قائما حتّى يكون اثنا عشر خليفة من قريش...».

49-المعجم الأوسط،ج 7،ص 118،حديث شمارۀ 6207:

حدّثنا محمّد بن علىّ الصّائغ،قال:حدّثنا سعيد بن منصور،قال:حدّثنا يونس بن أبى يعفور،عن عون بن أبى جحيفة،عن أبيه قال:كنت مع عمّى عند النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،و هو يخطب فقال:

«لا يزال أمر امّتي صالحا حتّى يمضي اثنا عشر خليفة».

و خفض بها صوته،فقلت لعمّى و كان أمامى:ما قال يا عمّ؟قال:«كلّهم من قريش».

يادآور مى شود،مضمون حديث ياد شده،در همان كتاب،جلد 1،ص 474،حديث شماره 863 و نيز در شماره 3950 از راويان ديگر،نقل شده است.

50-المعجم الكبير:ج 2،ص 223،حديث شماره 1923:

حدّثنا بشر بن موسى،ثنا خلف بن الوليد،ثنا إسرائيل،عن سماك،عن جابر،قال:

سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«يكون بعدي اثنا عشر أميرا».ثمّ تكلّم بشيء لم أفهمه،فسألت القوم،فقالوا:«كلّهم من قريش».

گفتنى است كه مضمون حديث ياد شده در شماره هاى زير نيز از چند طريق در كتاب ياد شده،روايت شده است:

1791 تا 1801،1808،1809،1841،1849 تا 1852،1875،1876،1883، 1896،1936،2007،2044،2059 تا 2063،2067 تا 2071 و 2073.

51-حلية الأولياء،ج 4،ص 333:كه با سه طريق نقل مى شود:

ص:453


1- -در پاورقى آن،آمده است:«قال النووىّ:كذا هو فى جميع النسخ العدوىّ،قال القاضى:هذا تصحيف، فليس هو بعدوىّ،إنّما هو عامرىّ من بنى عامر بن صعصعة،فتصحّف بالعدوىّ،و اللّه اعلم.
2- -هرچند در چاپ مورد استفاده«سمعت»آمده است ولى به نظر مى رسد كه«سمع»درست باشد.

حدّثنا أبو إسحاق بن حمزة،و سليمان بن أحمد،و محمّد بن علىّ بن حبيش،قالوا:ثنا القاسم بن زكريّا المقرئ،قال:ثنا محمّد بن عبد الحليم النّيشابورىّ،قال:ثنا مبشّر بن عبد اللّه،عن سفيان بن حسين،عن سعيد بن عمرو بن اشوع،عن الشّعبىّ،عن جابر بن سمرة،قال:جئت مع أبي إلى المسجد و النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،يخطب.قال:فسمعته يقول:

«يكون من بعدي اثنا عشر خليفة».

ثم خفض صوته فلم أدرما يقول،فقلت لأبي:ما يقول؟

قال:«كلّهم من قريش».

رواه عمر بن عبد اللّه بن رزين،عن سفيان مثله.

52-تاريخ بغداد،ج 2،ص 126:

أخبرنا أبو عمر بن مهدىّ قال:أنبأنا محمّد بن مخلد العطّار،قال:نبأنا محمّد بن جعفر لقلوق قال:نبأنا عبيد اللّه بن تمام،قال:نبأنا عبيد اللّه بن تمام،قال:نبأنا داود (1)،عن عامر،عن جابر بن سمرة،قال:

سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا يزال هذا الدّين عزيزا إلى اثني عشر خليفة».

قال:فكبّر الناس و ضجّوا و قال كلمة خفيفة،فقلت لأبي:يا أبة ما قال؟فقال:«كلّهم من قريش».

53-تاريخ بغداد،ج 14،ص 353:

أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمّد بن أحمد بن موسى بن هارون بن الصلت الأهوازيّ، حدّثنا أبو العبّاس أحمد بن محمد بن سعيد بن عقدة الحافظ-املاء-حدّثنا يونس بن سابق البغدادىّ،حدّثنا حفص بن عمر بن ميمون،حدّثنا مالك بن مغول،حدّثنا صالح بن مسلم،عن الشّعبىّ،عن جابر بن سمرة،قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«يكون بعدي اثنا عشر أميرا».

ص:454


1- -يعنى داود بن أبى هند.

ثمّ تكلّم بشيء خفي عليّ،فقال:«كلّهم من قريش».

رواياتى از جابر بن عبد اللّه انصارى

نماز خواندن حضرت عيسى عليه السّلام به امامت حضرت مهدى عليه السّلام

54-صحيح مسلم بشرح النّووىّ،ج 2،ص 193:

حدّثنا الوليد بن شجاع،و هارون بن عبد اللّه،و حجّاج بن الشّاعر،قالوا:حدّثنا حجّاج (و هو ابن محمّد)،عن ابن جريج،قال:أخبرنى أبو الزّبير،أنّه سمع جابر بن عبد اللّه،يقول:

سمعت النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا تزال طائفة من امّتى يقاتلون على الحقّ ظاهرين إلى يوم القيامة.قال:فينزل عيسى بن مريم فيقول أميرهم:تعال صلّ لنا.فيقول:لا؛إنّ بعضكم على بعض أمراء.

تكرمة اللّه هذه الامّة».

55-مسند احمد،ج 3،ص 345:حدّثنا موسى (1)،حدّثنا ابن لهيعة،عن أبى الزّبير، عن جابر،أنّه سمع النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا تزال طائفة من امّتى يقاتلون على الحقّ ظاهرين إلى يوم القيامة،قال:فينزل عيسى بن مريم عليه السّلام،فيقول أميرهم:تعال صلّ بنا.فيقول:لا،إنّ بعضكم على بعض أمير؛ ليكرم اللّه هذه الامّة».

56-همان،ج 3،ص 384:

حدّثني حجّاج،قال ابن جريج:أخبرني أبو الزّبير،أنه سمع جابر بن عبد اللّه،يقول:

سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا تزال طائفة من أمّتى يقاتلون على الحقّ ظاهرين إلى يوم القيامة»قال:«فينزل

ص:455


1- -ظاهرا«موسى بن داود ضبّىّ»است.

عيسى بن مريم عليه السّلام فيقول أميرهم:تعال صلّ بنا.فيقول:لا،إنّ بعضكم على بعض أمراء.

تكرمة اللّه عزّ و جلّ هذه الأمّة».

57-المنار المنيف فى الصّحيح و الضّعيف،ص 147،حديث شماره 338:

قال الحارث بن أبى اسامة فى«مسنده»:حدّثنا إسماعيل بن عبد الكريم،حدّثنا إبراهيم بن عقيل،عن أبيه،عن وهب بن منبّه،عن جابر،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«ينزل عيسى بن مريم عليهما السّلام،فيقول أميرهم المهديّ:تعال صلّ بنا، فيقول:لا،إنّ بعضهم أمير بعض،تكرمة لهذه الامّة».و هذا إسناد جيّد.

58-مسند أبى يعلى،ج 4،ص 59،حديث شماره 2078:

حدّثنا حفص الحلوانىّ،حدّثنا بهلول بن مورّق الشّامىّ،عن موسى بن عبيدة،عن أخيه، (1)عن جابر،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تزال أمّتي ظاهرين على الحقّ،حتّى ينزل عيسى بن مريم عليهما السّلام فيقول إمامهم:تقدّم.فيقول:أنتم أحقّ،بعضكم أمراء بعض،أمر أكرم اللّه به هذه الأمة».

59-مسند أبى عوانه،ج 1،ص 106:حدّثنا يوسف بن مسلم،و عبّاس الدّورىّ (2)،و محمّد بن اسماعيل الصائغ،قالوا:ثنا حجّاج بن محمّد،عن ابن جريج،قال أخبرنى أبو الزّبير أنّه سمع جابر بن عبد اللّه،يقول:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا تزال طائفة من امّتي يقاتلون على الحقّ ظاهرين إلى يوم القيامة.قال:فينزل عيسى بن مريم عليه السّلام فيقول أميرهم:تعال صلّ بنا.فيقول:لا،إنّ بعضكم على بعض أمراء؛ تكرمة اللّه هذه الامّة».

60-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 289،شماره 6780:أخبرنا

ص:456


1- -يعنى عبد اللّه بن عبيدة.
2- -ظاهرا عبّاس بن محمّد بن حاتم الدّورىّ است.

محمّد بن المنذر بن سعيد قال:حدّثنا يوسف بن سعيد بن مسلم،حدّثنا حجّاج (1)عن ابن جريج قال:أخبرنى ابو الزّبير أنّه سمع جابر بن عبد اللّه يقول:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا تزال طائفة من امّتي يقاتلون على الحقّ ظاهرين إلى يوم القيامة،فينزل عيسى ابن مريم فيقول أميرهم:تعال صلّ لنا.فيقول:لا،إنّ بعضكم على بعض أمراء؛لتكرمة اللّه هذه الأمّة».

61-السّنن الكبرى بيهقىّ،ج 9،ص 39:أخبرنا أبو عبد اللّه الحافظ،و أبو بكر بن الحسن القاضى،و أبو سعيد بن أبي عمرو،قالوا:ثنا أبو العبّاس محمّد بن يعقوب،ثنا محمّد ابن إسحاق الصّغّانىّ،ثنا حجّاج بن محمّد،عن أبي جريج،أخبرني أبو الزّبير أنّه سمع جابر ابن عبد اللّه رضى اللّه عنه يقول:سمعت النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،يقول:

«لا تزال طائفة من امّتي يقاتلون على الحقّ ظاهرين إلى يوم القيامة».

خاطر نشان مى سازد آنچه با توجه به مجموع احاديث ياد شده استنباط مى شود اين است كه اين احاديث،جز دربارۀ مهدى عليه السّلام،مصداق ندارد.

بخشش بى شمار مهدى عليه السّلام

62-صحيح مسلم،بشرح النّووىّ،ج 18،ص 38:

حدّثنا:زهير بن حرب و علىّ بن حجر(و اللّفظ لزهير)قالا:

حدّثنا إسماعيل بن إبراهيم،عن الجريريّ،عن أبي نضرة،قال:كنّا عند جابر بن عبد اللّه...قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون فى آخر أمّتي خليفة يحثى المال حثيا لا يعدّه عدّا».

قال:قلت لأبي نضرة و أبى العلاء:أتريان أنّه عمر بن عبد العزيز؟

فقالا:لا.

63-صحيح مسلم،بشرح النّووىّ،ج 18،ص 39:و حدّثنى زهير بن حرب،حدّثنا

ص:457


1- -يعنى حجّاج بن محمّد مصّيصىّ اعور.

عبد الصّمد بن عبد الوارث،حدّثنا داود عن أبى نضرة عن أبى سعيد و جابر بن عبد اللّه، قالا:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

64-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 203.

حدّثنا عبد الوهّاب الثّقفي،عن الجريريّ،عن أبى نضرة،عن جابر بن عبد اللّه رضي اللّه عنهما،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يكون في امّتي خليفة يحثي المال حثيا لا يعدّه عدّا».

65-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 317:

ثنا إسماعيل-هو ابن عليّه-عن الجريرىّ،عن أبى نضرة،قال:كنّا عند جابر بن عبد اللّه، قال...:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر امّتي خليفة يحثو المال حثوا لا يعدّه عدّا».

قال الجريرىّ:فقلت لأبي نضرة و أبي العلاء:أتريانه عمر بن عبد العزيز رضى اللّه عنه؟فقالا:لا.

66-همان،ج 3،ص 333:

ثنا عبد الصّمد،ثنا أبى،حدّثنا داود،عن أبى نضرة عن أبى سعيد و جابر بن عبد اللّه قالا:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

67-كشف الأستار،ج 4،ص 114،حديث شماره 3327:حدّثنا عمرو بن علىّ،ثنا عبد الوهّاب،ثنا الجريرىّ،عن أبى نضرة،عن جابر،قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في امّتي خليفة يحثو المال في النّاس حثيا،لا يعدّه عدّا»،ثمّ قال:«و الّذي نفسى بيده، لتعودنّ».رواه البزّار.

68-مسند أبى يعلى،ج 2،ص 421،حديث شماره 1216:أخبرنا أبو يعلى أحمد بن علىّ بن المثنّى الموصلىّ،حدّثنا أبو خيثمة،حدّثنا عبد الصّمد،حدّثنا أبى،حدّثنا داود عن أبى نضرة عن أبى سعيد و جابر بن عبد اللّه،قالا:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

ص:458

69-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 240،شماره 6647:

أخبرنا أبو يعلى.قال:حدّثنا أبو خيثمة،قال:حدّثنا إسماعيل بن إبراهيم،قال:حدّثنا الجريرىّ،عن أبى نضرة،قال:كنّا عند جابر بن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر أمّتي خليفة يجيء (1)المال حثيا لا يعدّه عدّا».

70-المستدرك على الصّحيحين،ج 4،ص 454:

أخبرنا الحسن بن يعقوب بن يوسف العدل،ثنا يحيى بن أبى طالب،ثنا عبد الوهّاب (2)ابن عطاء،أنبأ سعيد بن إياس الجريرىّ،عن أبى نضرة،عن جابر بن عبد اللّه رضي اللّه عنهما،قال:...

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في أمّتي خليفة يحثى المال حثيا و لا يعدّه عدّا...»

هذا حديث صحيح على شرط مسلم و لم يخرجاه بهذه السياقة،إنّما أخرج مسلم حديث داود بن أبى هند،عن أبي نضرة،عن أبي سعيد،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،«يكون في آخر الزّمان خليفة يعطي المال و لا يعدّه عدّا».و هذا له علّة.

71-همان:حدّثناه علىّ بن عيسى،ثنا الحسين بن محمّد بن زياد،ثنا ابو موسى و محمّد بن بشّار،قالا:عبد الوهّاب بن عبد المجيد،ثنا داود بن أبي هند،عن أبي نضرة،عن جابر أو أبى سعيد أنّ نبيّ اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يكون في آخر هذه الامّة خليفة يقسم المال لا يعدّه عدّا».

انكار ظهور مهدى عليه السّلام،موجب كفر است

72-لسان الميزان،ج 5،ص 130،شماره 437،در ضمن شرح حال محمّد بن حسن ابن علىّ بن راشد انصارىّ:

ص:459


1- -هرچند در چاپ مورد استفاده«يجيء»است،ولى ظاهرا بايد«يحثى»باشد.
2- -هرچند در چاپ مورد استفاده«عبد الوهّاب،عن عطاء»آمده است ولى طبق بررسى انجام گرفته ظاهرا بايد«عبد الوهاب بن عطاء»درست باشد كه نگاشته شد.

عن محمّد بن علىّ بن الحسن،عن الحسين بن محمّد بن أحمد،عن إسماعيل بن أبى اويس،عن مالك،عن ابن المنكدر،عن جابر رضى اللّه عنه رفعه(قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:)

«من أنكر خروج المهدىّ فقد كفر (1)بما أنزل على محمّد،و من أنكر نزول عيسى فقد كفر بما أنزل على محمّد،و من لم يؤمن بالقدر خيره و شرّه فقد كفر بما أنزل على محمّد؛ فإنّ جبرائيل أخبرني أنّ اللّه قال:من لم يؤمن بالقدر خيره و شرّه فليتّخذ ربّا غيري».

رواياتى از حذيفة بن يمان

مهدى عليه السّلام از نسل پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و چهره اش همچون ستارۀ درخشان است

73-ميزان الإعتدال (2)،ج 3،ص 449،شماره 7114:در شرح حال محمّد بن ابراهيم بن كثير الصّورىّ،ابو الحسن...آمده:

«قال أبو نعيم:حدّثنا سليمان بن أحمد،حدّثنا محمّد بن ابراهيم كثير،حدّثنا روّاد، حدّثنا سفيان،عن منصور،عن ربعىّ،عن حذيفة:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ رجل من ولدي،وجهه كالكوكب الدّرّيّ». (3)

ص:460


1- -در الرّوض الأنف [1]فى تفسير السّيرة النّبوية لابن هشام(م 213 ق)،للفقيه المحدّث ابى القاسم عبد الرّحمن السّهيلىّ(508-581 ه.ق)تحقيق طه عبد الرّؤف سعد،دار الفكر-بيروت،ج 1،ص 280.(كتاب المبعث-الموازنة بين خديجة و عائشة و فاطمة). درباره فضيلت حضرت فاطمه نوشته است:«و من سؤددها ايضا أنّ المهدىّ [2]المبشّر به آخر الزّمان من ذرّيتها،فهى مخصوصة بهذا كلّه،و الأحاديث الواردة فى أمر المهدىّ [3]كثيرة،و قد جمعها ابو بكر بن أبى خيثمة فأكثر،و من أغربها اسنادا ما ذكره ابو بكر الإسكاف فى فوائد الأخبار مسندا إلى مالك بن أنس، عن محمّد بن المنكدر،عن جابر قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«من كذّب بالدّجّال فقد كفر،و من كذّب بالمهديّ فقد كفر».
2- -نيز بنگريد به:لسان الميزان،ج 5،صص 23 و 24،ش 289.
3- -نيز بنگريد به:الفردوس،ج 4،ص 221،ش 6667؛الجامع الصغير،ج 2،ص 672،ش 9245.

74-همان،قال الطّبرانىّ:حدّثنا محمّد بن زكريّا الهلالىّ،حدّثنا العبّاس بن بكّار، حدّثنا عبد اللّه بن زياد،عن الأعمش،عن زرّ بن حبيش،عن حذيفة قال:خطبنا النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم فذكر ما هو كائن،ثمّ قال:

«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم واحد،لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث رجلا من ولدي اسمه اسمي، (1)فقال سلمان:يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،من أيّ ولدك؟قال:من ولدي هذا.و ضرب بيده على الحسين». (2)

در ذخائر العقبى،طبرى،ص 136 بعد از اين حديث آمده:فيحمل ما ورد مطلقا...

على هذا المقيّد.

روايتى از حسين بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلام

مهدى عليه السّلام از تبار فاطمۀ زهراء عليها السّلام است

75-تاريخ مدينة دمشق،حافظ ابو القاسم علىّ بن حسن بن هبة اللّه بن عبد اللّه شافعىّ،معروف به ابن عساكر(499-571 ه.ق)،تحقيق علىّ شيرىّ،دار الفكر،بيروت لبنان،سال 1415 ه.ق،ج 19،ص 474 و 475(ضمن نام زيد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلام):

حدّثنى ابو القاسم محمود بن عبد الرّحمن البستىّ (3)،أنبأ ابو بكر بن خلف،أنا ابو عبد اللّه الحاكم،أنا ابو جعفر محمّد بن محمّد بن عبد اللّه البغدادى،نا عبد اللّه بن الحسين بن جابر

ص:461


1- -المنار المنيف،ص 148،ش 339.
2- -ميزان الاعتدال،ج 2،ص 387،ش 4160؛لسان الميزان،ج 3،ص 238،ش 1052.
3- -بست،شهرى است ميان سجستان(-سيستان)و غزنين و هرات.

المصّيصىّ،نا موسى بن محمّد البلقاوىّ،نا الوليد بن محمّد الموقّرىّ،قال:

كنّا على باب الزّهريّ إذ سمع جلبة،فقال:ما هذا يا وليد؟!

فنظرت فإذا رأس زيد بن عليّ يطاف به بيد اللّعّابين،فأخبرته،فبكى الزّهريّ ثمّ قال:

أهلك أهل هذا البيت العجلة؛قلت:و يملكون؟قال:نعم،حدّثني عليّ بن الحسين،عن أبيه:أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال لفاطمة:

«أبشري المهديّ منك». (1)

روايتى از ابو ايّوب انصارى خزرجىّ-خالد بن زيد بن كليب

مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است

76-المعجم الصّغير،طبرانى،تحقيق سليم ابراهيم سماره،دار إحياء التّراث العربىّ، ص 52،شماره 94،و تحقيق عبد الرّحمن محمّد عثمان،عربستان سعودى،مدينه منوره،المكتبة السّلفيّة...ج 1،ص 37،سال 1388 ه.ق:

حدّثنا أحمد بن محمّد بن العبّاس المرّىّ القنطرىّ،حدّثنا حرب بن الحسن الطّحّان، حدّثنا حسين بن الحسن الأشقر،حدّثنا قيس بن الرّبيع،عن الأعمش،عن عباية-يعني ابن ربعىّ-عن أبى أيّوب الأنصارىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم لفاطمة:«نبيّنا خير الأنبياء و هو أبوك،و شهيدنا خير الشّهداء و هو عمّ أبيك حمزة،و منّا من له جناحان يطير بهما فى الجنّة حيث شاء و هو ابن عمّ أبيك جعفر،و منّا سبطا هذه الأمّة الحسن و الحسين و هما ابناك،و منّا المهديّ». (2)

ص:462


1- -الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 137؛جمع الجوامع،ج 1،ص 35،ش 96-(ز)؛كنز العمّال،ج 14،ص 584،ش 39653.
2- -مجمع الزّوائد،كتاب المناقب-باب فضل أهل البيت رضى اللّه عنهم-ج 9،ص 166.

رواياتى از ابو سعيد خدرىّ-سعد بن مالك

مهدىّ عليه السّلام،همنام پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است

77-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،باب اسم المهدىّ،ص 206:

حدّثنا الوليد،عن أبى رافع،عمّن حدّثه،عن أبى سعيد الخدرىّ رضى اللّه عنه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«اسم المهديّ اسمي».

مهدى عليه السّلام،از تبار پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است

78-همان،نعيم بن حمّاد،باب نسبة المهدىّ،ص 207:

حدّثنا المعتمر عن رجل،عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد الخدرىّ رضى اللّه عنه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:«هو رجل من عترتي-أو قال:من أهل بيتي».

همان،ص 208:حدّثنا الوليد،عن سعيد،عن قتادة،عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:«هو رجل من أمّتي».

79-الفتن و الملاحم،ص 209:

حدّثنا ابن وهب،عن الحارث بن نبهان،عن عمرو بن دينار،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد-رضى اللّه عنه-عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:«هو رجل منّي».

80-همان:حدّثنا أبو معاوية،عن الأعمش،عن عطيّة العوفىّ،عن أبى سعيد الخدريّ رضى اللّه عنه عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:«هو رجل من أهل بيتي».

سيماى مهدى عليه السّلام و مدت حكومت عدل جهانى آن حضرت

81-سنن أبى داود،ج 2،ص 422،كتاب المهدىّ:

حدّثنا سهل بن تمّام بن بزيع،ثنا عمران القطّان،عن قتادة،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّي:أجلى الجبهة،أقنى الأنف،يملأ الأرض قسطا و عدلا

ص:463

كما ملئت ظلما و جورا،و يملك سبع سنين». (1)

خاطر نشان مى سازد حديث ياد شده،مجموعى از چند حديث است كه در كتاب الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد باب«صفة المهديّ و نعته»ص 204 آمده است:

82-همان منبع:حدّثنا الوليد،عن سعيد،عن قتادة،عن أبى نضرة،أو أبى الصّدّيق، عن أبى سعيد الخدرىّ،عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

«المهديّ أجلى الجبين،أقنى الأنف».

83-سنن أبى داود،ج 2،ص 205:

حدّثنا ابن وهب،عن الحارث بن نبهان،عن عمرو بن دينار،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد الخدرىّ رضى اللّه عنه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«المهديّ أقنى الأنف،أجلى الجبين».

84-همان:ج 2،ص 204:

حدّثنا المعتمر بن سليمان،عن القاسم بن الفضل،عن ابى الصّدّيق،عن أبى سعيد-رضى اللّه عنه-،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ أقنى و أجلى».

85-همان:قال الوليد،عن أبى رافع (2)،اسماعيل بن رافع،عمّن حدّثه،عن أبى سعيد الخدرىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:«المهديّ أقنى،أجلى».

86-همان:ص 198:حدّثنا ابن وهب،عن الحارث بن نبهان،عن عمرو بن زياد (3)، عن أبى نضرة،عن أبى سعيد،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

ص:464


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 124؛الجامع الصّغير،ج 2،ص 672(حرف ميم)ش 9244؛فيض القدير،ج 6،ص 278،ش 9243،درباره قسط و عدل،و ظلم و جور مى نويسد: «فالجمع للإطناب و العطف تفسيرى»؛بذل المجهود،ج 17،ص 193؛المسند الجامع،ج 6،ص 518، ش 4711؛مرقاة المفاتيح،ج 9،ص 351،ش 5454.
2- -ابو رافع،كنيۀ اسماعيل بن رافع است.
3- -با توجه به سلسلۀ سند احاديث شماره 83،87،ظاهرا«عمرو بن دينار»،صحيح است.

«يملأ الأرض عدلا كما ملئت قبله ظلما و جورا،يملك سبع سنين».

87-همان:باب«قدر ما يملك المهديّ»،ص 211:

حدّثنا ابن وهب،عن الحارث بن نبهان،عن عمرو بن دينار،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يملك سبع سنين».

88-مسند أبى يعلى موصلى،ج 2،ص 367،شماره 1128:

حدّثنا قطن بن نسير،حدّثنا عدىّ بن أبى عمارة،حدّثنا مطر الورّاق،عن أبى الصّدّيق، عن أبى سعيد،عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«ليقومنّ على أمّتي من أهل بيتي،أقنى،أجلى،يوسع الأرض عدلا كما وسعت ظلما و جورا،يملك سبع سنين».

89-المعجم الأوسط،ج 10،ص 209،حديث شماره 9456:

حدّثنا يعقوب بن اسحاق،قال:حدّثنا عفّان،قال:حدّثنا عمران،قال:حدّثنا قتادة، قال:حدّثنى أبو نضرة،عن أبى سعيد الخدرىّ،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يملك رجل من أهل بيتى،أجلى الجبهة،أقنى الأنف،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا،يعيش هكذا،و بسط كفّه اليمنى،و بسط إلى جنبها إصبعين (1)و بسط كفّه اليسرى».

90-المستدرك،ج 4،ص 557:

حدّثنا أبو العبّاس محمّد بن يعقوب،ثنا محمّد بن إسحاق الصغانىّ،ثنا عمرو بن عاصم الكلابىّ،ثنا عمران القطّان،ثنا قتادة،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد رضى اللّه عنه قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

ص:465


1- -واژۀ«اصبع»در مذكّر و مؤنّث،به كار مى رود و هرچند داراى لغات گوناگونى از مثلّث الهمزة،و مثلّث الباء و نيز«اصبوع»بر وزن«عصفور»است ولى مشهور آن به كسر همزه و فتح باء مى باشد.

«المهديّ منّا اهل البيت،أشمّ الأنف،أقنى،أجلى،يملأ الأرض قسطا كما ملئت جورا و ظلما (1)،يعيش هكذا-و بسط يساره و أصبعين من يمينه المسبّحة و الإبهام و عقد ثلاثة».

هذا حديث صحيح على شرط مسلم و لم يخرجاه.

وفور ثروت،با ظهور آن حضرت

91-سنن الترمذىّ،ج 3،ص 343،حديث شماره 2333(باب ما جاء في المهديّ) و عارضة الأحوذىّ بشرح صحيح التّرمذىّ،ج 9،ص 75:

حدّثنا محمّد بن بشّار،حدّثنا محمّد بن جعفر،حدثنا،شعبة،قال:سمعت زيدا العمّىّ، قال:سمعت أبا الصّدّيق النّاجىّ يحدّث عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:خشينا أن يكون بعد نبيّنا حدث،فسألنا نبيّ اللّه صلّى اللّه عليه و سلم فقال:

«إنّ في أمّتي المهديّ،يخرج،يعيش خمسا أو سبعا أو تسعا».

-زيد الشّاكّ-قال:قلنا:و ما ذاك؟

قال:سنين.

قال:«فيجيء إليه رجل،فيقول:يا مهديّ أعطني أعطني.

قال:فيحثي له في ثوبه ما استطاع أن يحمله». (2)

قال ابو عيسى ترمذىّ:«هذا حديث حسن»و قد روى من غير وجه عن أبى سعيد، عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم.و أبو الصّديق النّاجىّ،اسمه بكر بن عمرو،و يقال:بكر بن قيس.

92-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 21 و 22:

ثنا محمد بن جعفر،ثنا شعبة،قال سمعت زيدا أبا الحواريّ،قال:سمعت أبا الصّدّيق، يحدّث عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:خشينا أن يكون بعد نبيّنا حدث،فسألنا

ص:466


1- -نيز بنگريد به:الجامع الصغير،ج 2،ص 672،ش 9244.
2- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 126؛كنز العمّال،ج 14،ص 262،ش 38654؛التّاج الجامع للأصول،ج 5،ص 342 و 343.

رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،فقال:

«يخرج المهديّ في أمّتي خمسا أو سبعا أو تسعا».

-زيد الشّاكّ-قال:قلت:أيّ شيء؟قال:«سنين».

ثمّ قال:«يرسل السّماء عليهم مدرارا،و لا تدّخر الأرض من نباتها شيئا،و يكون المال كدوسا»قال:«يجيء الرّجل إليه فيقول:يا مهديّ أعطني،أعطني».

قال:«فيحثي له في ثوبه ما استطاع أن يحمل». (1)

روزگار بى نيازى بر اثر اجراى عدالت

93-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 37:

ثنا عبد الرّزّاق،ثنا جعفر،عن المعلّى بن زياد،ثنا العلاء بن بشير،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«أبشّركم بالمهديّ،يبعث في أمّتي على اختلاف من النّاس، و زلازل،فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما،يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض،يقسم المال صحاحا».

فقال له رجل:ما صحاحا؟

قال:«بالسّويّة بين النّاس».قال:«و يملأ اللّه قلوب أمّة محمّد صلّى اللّه عليه و سلم غنى،و يسعهم عدله، حتّى يأمر مناديا فينادي،فيقول:من له في مال حاجة؟فما يقوم من النّاس إلا رجل، فيقول:إئت[السّادن]-يعني الخازن-فقل له:إنّ المهديّ يأمرك أن تعطيني مالا،فيقول له:احث،حتّى إذا جعله في حجره و أبرزه ندم،فيقول:كنت أجشع أمّة محمّد نفسا،أو عجز عنّي ما وسعهم!قال:فيردّه،فلا يقبل منه.فيقال:إنّا لا نأخذ شيئا أعطيناه.فيكون كذلك سبع سنين-أو ثمان سنين،أو تسع سنين-ثمّ لا خير في العيش بعده».أو قال:«ثمّ

ص:467


1- -نيز بنگريد به:المسند الجامع،ج 6،ص 519،ش 4713.

لا خير في الحياة بعده». (1)

94-همان:ص 52،حديث شماره 11484:

حدّثنا عبد اللّه،حدّثني أبي،ثنا زيد بن الحباب،حدّثني حمّاد بن زيد،ثنا المعلّى بن زياد المعولىّ،عن العلاء بن بشير المزنىّ،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«أبشّركم بالمهديّ،يبعث في أمّتي على اختلاف من النّاس و زلازل،فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما،و يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض،و يملأ اللّه قلوب أمّة محمّد غنى،فلا يحتاج أحد إلى أحد.فينادي المنادي:من له في المال حاجة؟».

قال:فيقوم رجل فيقول:أنا.فيقال له:إئت السّادن-يعني الخازن-فقل له:قال لك المهديّ:أعطني.

قال:فيأتي السّادن فيقول له:فيقال له:احتث فيحتثي،فإذا أحرزه قال:كنت أجشع أمّة محمّد نفسا،أو عجز عنّي ما وسعهم!

قال:فيمكث سبع سنين-أو ثمان سنين،أو تسع سنين-ثمّ لا خير في الحياة-أو في العيش-بعده-.

95-مسند أحمد بن حنبل،ج 3،ص 52:

ثنا زيد بن الحباب،حدّثنى جعفر بن سليمان،ثنا المعلّى بن زياد،عن العلاء بن بشير المزنىّ-و كان بكّاء عند الذّكر،شجاعا عند اللّقاء-عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،...(با اندك تفاوتى،مانند متن ياد شده در شماره 94 مى باشد).

ص:468


1- -نيز بنگريد به:مجمع الزوائد،ج 7،ص 610،ش 12393؛كتاب الفتن،باب ما جاء فى المهدىّ؛ الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 124؛المسند الجامع،ج 6،ص 520،ش 4714؛ميزان الاعتدال،ج 3،ص 97،ش 5719؛كنز العمّال،ج 14،ص 261،ش 38653.

اخبار از عدالت جهانى،وفور نعمت آسمانى و زمينى در حكومت مهدى عليه السّلام پس

از فتنۀ فراگير

96-المصنّف،عبد الرّزّاق صنعانىّ،(باب المهدىّ)،ج 11،ص 371،حديث شماره 20770:

أخبرنا عبد الرّزّاق،قال:أخبرنا معمر،عن أبى هارون،عن معاوية بن قرّة،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم بلاء يصيب هذه الأمّة،حتّى لا يجد الرّجل ملجأ يلجأ إليه من الظّلم، فيبعث اللّه رجلا من عترتي من أهل بيتي،فيملأ به الأرض قسطا كما ملئت ظلما و جورا، يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض،لا تدع السّماء من قطرها شيئا إلاّ صبّته مدرارا، و لا تدع الأرض من مائها شيئا إلاّ أخرجته،حتّى تتمنّى الأحياء الأموات.يعيش في ذلك سبع سنين أو ثمان،أو تسع سنين».

97-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 29 باب«تسمية الفتن الّتى هى كائنة»:

حدّثنا الوليد بن مسلم،عن إسماعيل بن رافع،عمّن حدّثه،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«ستكون بعدي فتن منها فتنة الأحلاس،يكون فيها حرب و هرب، ثمّ بعدها فتن أشدّ منها،ثمّ تكون فتنة،كلّما قيل انقطعت تمادت،حتّى لا يبقى بيت إلاّ دخلته و لا مسلم إلاّ صكّته،حتّى يخرج رجل من عترتي».

98-همان:ص 201 باب«سيرة المهديّ و عدله و...»:قال معمر:و أنا أبو هارون،عن معاوية،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-،عن النّبيّ،قال:

«يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض،لا تدع السّماء من قطرها شيئا إلاّ صبّته، و لا الأرض من نباتها شيئا إلاّ أخرجته حتّى تتمنّى الأحياء الأموات».

99-همان:ص 211 باب«قدر ما يملك المهديّ»:

حدّثنا أبو معاوية،عن موسى الجهنيّ،عن زيد العمّىّ عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد

ص:469

الخدرىّ-رضى اللّه عنه-،عن النبيّ قال:

«المهديّ يعيش في ذلك-يعني بعد ما يملك-سبع سنين،أو ثمان،أو تسع».

100-المستدرك،ج 4،ص 465:

أخبرنى الحسين بن علىّ بن محمّد بن يحيى التّميمىّ،أنبأ أبو محمّد الحسن بن ابراهيم ابن حيدر الحميرىّ،بالكوفة،ثنا القاسم بن خليفة،ثنا أبو يحيى عبد الحميد بن عبد الرّحمن الحمّانىّ،ثنا عمر بن عبيد اللّه العدوىّ،عن معاوية بن قرّة،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرى-رضى اللّه عنه-قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«ينزل بأمّتي في آخر الزّمان بلاء شديد من سلطانهم،لم يسمع بلاء أشدّ منه،حتّى تضيق عنهم الأرض الرّحبة،و حتّى يملأ الأرض جورا و ظلما،لا يجد المؤمن ملجأ يلتجئ إليه من الظّلم،فيبعث اللّه عزّ و جلّ رجلا من عترتي،فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا،يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض،لا تدّخر الأرض من بذرها شيئا إلاّ أخرجته،و لا السّماء من قطرها شيئا إلاّ صبّه اللّه عليهم مدرارا.

يعيش فيهم سبع سنين أو ثمان أو تسع؛تتمنّى الأحياء الأموات ممّا صنع اللّه عزّ و جلّ بأهل الأرض من خيره». (1)

هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه.

حاكم دادگستر جهانى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است.

101-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 28:

ثنا عبد الصّمد،ثنا حمّاد بن سلمة،أنا مطرّف المعلى،عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد:

أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«تملأ الأرض ظلما و جورا،ثمّ يخرج رجل من عترتى يملك سبعا-أو تسعا-فيملأ

ص:470


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 135،كنز العمّال،ج 14،ش 38708،مرقاة المفاتيح،ج 9، ص 358،ش 5457(در شرح عبارات ياد شده).

الأرض قسطا و عدلا».

102-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 70:

ثنا الحسن بن موسى،قال:ثنا حمّاد بن سلمة،عن أبى هارون العبدىّ،و مطر الورّاق، عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«تملأ الأرض جورا و ظلما،فيخرج رجل من عترتي،يملك سبعا -أو تسعا-فيملأ الأرض قسطا و عدلا».

103-المستدرك،ج 4،ص 558:

حدّثنا ابو العباس محمّد بن يعقوب،ثنا حجّاج بن الربيع (1)بن سليمان،ثنا أسد بن موسى،ثنا حمّاد بن سلمة،عن مطر،و أبى هارون،عن أبى الصّدّيق الناجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله قال:

«تملأ الأرض جورا و ظلما،فيخرج رجل من عترتي»،الحديث.

هذا حديث صحيح على شرط مسلم و لم يخرجاه.

ظهور مهدىّ عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و اقامۀ عدل جهانى،پس از ظلم و ستم فراگير،قطعى است.

104-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 36:

ثنا محمّد بن جعفر،ثنا عوف،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى تمتلئ الأرض ظلما و عدوانا قال:ثمّ يخرج من عترتي-أو من أهل بيتي-يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا».

105-همان،ج 3،ص 17:

ص:471


1- -ظاهرا بايد ربيع بن سليمان باشد كه شيخ ابو العبّاس و شاگرد اسد بن موسى است بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 586،ش 611.

ثنا أبو النّضر،ثنا ابو معاوية شيبان،عن مطر بن طهمان،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يملك رجل من أهل بيتي،أجلى،أقنى،يملأ الأرض عدلا كما ملئت قبله ظلما،يكون سبع سنين».

و نيز بنگريد به مسند أبى يعلى موصلىّ،ج 2،ص 367،شماره 1128 كه در حديث شمارۀ 88 ياد شده است.

106-مسند أبى يعلى،ج 2،ص 274،حديث شماره 987:

حدّثنا أبو يعلى أحمد بن علىّ بن المثنّى الموصلىّ،حدّثنا زهير،حدّثنا يحيى بن سعيد،عن عوف،حدّثنا أبو الصّدّيق،عن أبى سعيد الخدرىّ،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تقوم السّاعة حتّى تمتلئ الأرض ظلما و عدوانا،ثمّ يخرج رجل من أهل بيتي -أو قال:من عترتي-فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا».

107-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ذكر البيان بأنّ خروج المهديّ إنّما يكون بعد ظهور الظّلم و الجور في الدّنيا و غلبها على الحقّ،ج 8،ص 290 شماره 6784:

أخبر أحمد بن علىّ بن المثنّى،قال:حدّثنا أبو خيثمة،قال:حدّثنا يحيى بن سعيد،قال:

حدّثنا عوف،قال:حدّثنا أبو الصّدّيق،عن أبى سعيد الخدرىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«لا تقوم السّاعة حتّى تمتلئ الأرض ظلما و عدوانا،ثمّ يخرج رجل من أهل بيتي أو عترتي،فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا».

108-همان:ص 291،شماره 6787:

أخبرنا محمّد بن على بن العبّاس المروزىّ بالبصرة،قال:حدّثنا الحسن بن عرفة،قال:

حدّثنا هاشم بن القاسم،قال:حدّثنا شيبان بن عبد الرّحمن،عن مطر الورّاق،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يملك رجل من أهل بيتي،أقنى،يملأ الأرض عدلا كما ملئت قبله ظلما،يملك سبع سنين».

ص:472

ابو الصّدّيق،اسمه:بكر بن قيس النّاجىّ.

109-المستدرك،ج 4،ص 557،كه با چهار طريق نقل مى كند:

حدّثنا الشيخ ابو بكر بن إسحاق،و علىّ بن حمشاذ العدل،و ابو بكر محمّد بن أحمد بن بالويه،قالوا:ثنا بشر بن موسى الأسدىّ،ثنا هوذة بن خليفة،ثنا عوف بن أبى جميلة و حدّثنى الحسين بن علىّ الدّارمىّ،ثنا محمّد بن إسحاق الإمام،ثنا محمّد بن بشّار،ثنا ابن أبى عدىّ،عن عوف،ثنا أبو الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى تملأ الأرض ظلما و جورا و عدوانا،ثمّ يخرج من أهل بيتي من يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا».

هذا حديث صحيح على شرط الشّيخين و لم يخرجاه.

110-أخبار اصبهان،ج 1،ص 84:

حدّثنا محمّد بن جعفر،ثنا أحمد بن الحسين الأنصارى،ثنا أحمد بن محمّد بن الحسين بن حفص،ثنا جدّى الحسين،ثنا عكرمة بن إبراهيم،عن مطر الورّاق،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يستخلف رجل من أهل بيتي أجنأ،أقنى، يملأ الأرض عدلا كما ملئت قبل ذلك ظلما،يملك سبع سنين».

ظهور مهدى عليه السّلام براى اقامۀ عدل جهانى،قطعى است

111-حلية الأولياء،ج 3،ص 101:

حدّثنا أبو بكر بن خلاّد،قال:ثنا الحارث بن أبى أسامة،قال:ثنا هوذة،قال:ثنا عوف الأعرابىّ،عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد-رضى اللّه عنه-قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لتملأنّ الأرض ظلما و عدوانا،ثمّ ليخرجنّ من أهل بيتي-أو قال:

عترتي-من يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا». (1)

ص:473


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 132.

حصول مواهب الهى،اجراى عدالت اجتماعى و عظمت امّت اسلامى در ظهور

مهدى عليه السّلام

112-المستدرك،ج 4،ص 557 و 558:

أخبرنى أبو العبّاس محمّد بن أحمد المحبوبىّ بمرو،ثنا سعيد بن مسعود،ثنا النضر بن شميل،ثنا سليمان بن عبيد،ثنا أبو الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يخرج في آخر أمّتي المهديّ،يسقيه اللّه الغيث،و تخرج الأرض نباتها،و يعطي المال صحاحا،و تكثر الماشية،و تعظم الأمّة،يعيش سبعا أو ثمانيا-يعني حججا». (1)

بروز انواع نعمتهاى زمينى و آسمانى،و زندگى نمونه در حكومت عدل جهانى

مهدى عليه السّلام

113-المصنّف،ابن أبى شيبة،ج 8،ص 678،كتاب 40،ح 184:

أبو معاوية،و ابن نمير،عن موسى الجهنىّ،عن زيد العمّىّ،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ، عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في أمّتي المهديّ،إن طال عمره أو قصر عمره،يملك سبع سنين،أو ثمانى سنين،أو تسع سنين،فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا،تمطر السّماء مطرها،و تخرج الأرض بركتها»قال:«و تعيش أمّتي في زمانه عيشا لم تعشه قبل ذلك». (2)

در كتاب«الفتن و الملاحم»،نعيم بن حمّاد،ص 206،آمده است:

ثنا ابو معاوية،عن موسى الجهنىّ،عن زيد العمّىّ،عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

ص:474


1- -همان.
2- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 157.

«يملك المهديّ سبع،ثمان،تسع سنين».

114-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 26 و 27:

ثنا ابن نمير،ثنا موسى يعني الجهنىّ،قال:سمعت زيدا العمّى،قال:ثنا أبو الصّدّيق النّاجىّ،قال:سمعت أبا سعيد الخدرىّ،قال:

قال النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون فى امّتى المهدىّ،فإن طال عمره أو قصر عاش سبع سنين، أو ثمان سنين،أو تسع سنين،يملأ الأرض قسطا و عدلا،و تخرج الأرض نباتها،و تمطر السّماء قطرها».

وفور نعمت بى مانند،در عصر حكومت مهدى عليه السّلام

115-سنن ابن ماجة،ج 2،ص 1366 شماره 4083:

حدّثنا نصر بن علىّ الجهضمىّ،ثنا محمّد بن مروان العقيلىّ،ثنا عمارة بن أبى حفصة، عن زيد العمّىّ،عن أبى صدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،أنّ النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يكون فى امّتي المهديّ،إن قصر فسبع و إلاّ فتسع،فتنعم فيه أمّتي نعمة لم ينعموا مثلها قطّ،تؤتي أكلها،و لا تدّخر منهم شيئا،و المال يومئذ،كدوس،فيقوم الرّجل فيقول:يا مهديّ أعطني،فيقول:خذ».

116-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 212،باب«قدر ما يملك المهدىّ»:

حدّثنا محمّد بن مروان العجلىّ،عن عمارة بن أبى حفصة،عن زيد العمّيّ،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،-رضى اللّه عنه-،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون المهديّ في أمّتي،إن قصر فسبعا و إلاّ فثمان و إلاّ فتسعا».

117-همان:ص 202 باب«سيرة المهدىّ و عدله و...»:

حدّثنا محمّد بن مروان،عن عمارة بن أبى حفصة،عن زيد العمّىّ،عن أبى الصّدّيق،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

تنعم أمّتي في زمن المهديّ نعمة لم ينعموا مثلها قطّ،ترسل السّماء عليهم مدرارا

ص:475

و لا تزرع (1)الأرض شيئا من النّبات إلاّ أخرجته،و المال كدوس يقوم الرّجل فيقول:يا مهديّ أعطني،فيقول:خذ.

118-الكامل،ج 3،ص 201:

ثنا إسحاق بن إبراهيم بن يونس،ثنا يحيى بن خلف،نا محمّد بن مروان،ثنا عمارة بن أبى حفصة،عن زيد العمّىّ،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في امّتي المهديّ،إن قصر فسبع و الاّ فثمان و إلاّ فتسع،تنعم فيها أمّتي نعمة لم ينعموا مثلها قطّ،يرسل عليهم السّماء مدرارا لا تدّخر الأرض شيئا من النّبات،و المال كدوس،يقوم الرّجل،فيقول:يا مهديّ أعطني،فيقول:خذ».

119-المستدرك،ج 4،ص 558:

حدّثنا عبد اللّه بن سعد الحافظ،ثنا إبراهيم بن أبى طالب،و ابراهيم بن إسحاق،و جعفر بن محمد بن أحمد الحافظ،قالوا:حدّثنا نصر بن علىّ،ثنا محمّد بن مروان،ثنا عمارة ابن أبى حفصة،عن زيد العمّىّ،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن أبى سعيد الخدرىّ-رضى اللّه عنه-، عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و اله،قال:

«يكون في أمّتي المهديّ،إن قصر فسبع و إلاّ فتسع،تنعم أمّتي فيه نعمة لم ينعموا مثلها قطّ،تؤتي الأرض أكلها،لا تدّخر عنهم شيئا،و المال يومئذ كدوس،يقوم الرّجل فيقول:

يا مهديّ أعطني.فيقول:خذ».

بخشش بى شمار،در حكومت مهدى عليه السّلام

120-صحيح مسلم،بشرح النّووىّ(كتاب الفتن و أشراط الساعة).ج 18،ص 39:

حدّثنا نصر بن علىّ الجهضمىّ،حدّثنا بشر-يعني ابن المفضّل؟-و حدّثنا علىّ بن حجر السّعدىّ،حدّثنا إسماعيل-يعني ابن عليّة-كلاهما عن سعيد بن يزيد،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد،قال:

ص:476


1- -لا تدع.

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«من خلفائكم خليفة يحثو المال حثيا لا يعدّه عدّا».و في رواية ابن حجر:يحثي المال.

در شرح التّاج الجامع للأصول،ج 5،ص 342 آمده است:

«هذا هو المهديّ-رضى اللّه عنه-،بدليل الحديث الآتي (1)،و ذلك لكثرة الغنائم و الفتوحات مع سخاء نفسه و بذله الخير لكلّ الناس».

121-صحيح مسلم،بشرح النّووىّ،ج 18،ص 39:

حدّثنى زهير بن حرب،حدّثنا عبد الصّمد بن عبد الوارث،حدّثنا أبى،حدّثنا داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد،و جابر بن عبد اللّه،قالا:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

و حدّثنا أبو بكر بن أبى شيبة،حدّثنا أبو معاوية،عن داود بن أبى هند،عن أبى نضرة، عن أبى سعيد،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،بمثله.

122-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،باب«سيرة المهديّ و عدله و...»ص 200:

حدّثنا أبو معاوية،عن داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد-رضى اللّه عنه-،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يخرج في آخر الزّمان خليفة يعطي المال بغير عدد». (2)

123-همان،ص 201:

حدّثنا الوليد،عن سعيد (3)،عن قتادة،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد الخدرىّ رضى اللّه عنه،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يحثي المال حثيا،لا يعدّه عدّا،يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا و ظلما».

ص:477


1- -يعنى حديث منقول از كتاب سنن ترمذىّ،ج 3،ص 343،ش 2333،كه در صفحات قبل اين كتاب به شماره 91،نگاشته شد.
2- -نيز بنگريد به:الفردوس،ج 5،ص 510،ش 8918.
3- -ظاهرا بايد مراد از آن،سعيد بن عبد العزيز باشد،زيرا آنچه مسلّم است وليد از سعيد بن عبد العزيز،و نيز سعيد از قتاده روايت كرده است.(بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 1،ص 219،ش 205).

124-المصنّف،ابن أبى شيبه،ج 8،ص 678،ح 186:

أبو معاوية،عن داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يخرج في آخر الزّمان خليفة يعطي الحقّ بغير عدد».

125-همان،ج 8،ص 678،ح 185:

أبو معاوية،عن الأعمش،عن عطيّة،عن أبى سعيد،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج رجل من أهل بيتي عند انقطاع من الزّمان و ظهور من الفتن، يكون عطاؤه حثيا».

126-همان:ج 3،ص 5:

حدّثنا ابن أبى عدىّ،عن داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يعطي المال و لا يعدّه عدّا».

127-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 38:

ثنا عبد الصّمد بن عبد الوارث،حدّثنى أبى،ثنا داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد و جابر،قالا:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

128-همان:ج 3،ص 48 و 49:

ثنا عبد الصّمد،ثنا أبان،ثنا سعيد بن زيد، (1)عن أبى نضرة،عن أبى سعيد،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم، قال:

«يكون بعدي خليفة يحثي المال حثيا و لا يعدّه عدّا».

129-همان،ج 3،ص 60:

ثنا إسماعيل،أنا سعيد بن يزيد،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«من خلفائكم خليفة يحثي المال حثيا،لا يعدّه عدّا».

130-همان:ج 3،ص 96:

ص:478


1- -ظاهرا بايد سعيد بن يزيد،باشد و نه سعيد بن زيد،مانند حديث بى شمارۀ پس از شمارۀ 133.

ثنا عفّان،ثنا حمّاد بن سلمة،عن علىّ بن زيد،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد الخدرىّ، أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«ليبعثنّ اللّه عزّ و جلّ في هذه الأمّة خليفة يحثي المال حثيا و لا يعدّه».

131-مسند احمد بن حنبل،ج 3،ص 98:

ثنا خلف بن الوليد،ثنا عبّاد بن عبّاد،ثنا مجالد،عن أبى الودّاك،عن أبى سعيد الخدرىّ،قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،يقول:

«إنّ من أمرائكم أميرا يحثي المال حثيا،و لا يعدّه عدّا،يأتيه الرّجل فيسأله،فيقول:

خذ،فيبسط الرّجل ثوبه،فيحثي فيه».

و بسط رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،ملحفة غليظة كانت عليه يحكي صنيع الرّجل،ثمّ جمع إليه أكنافها.قال:«فيأخذه ثمّ ينطلق».

132-همان:ج 3،ص 333:

ثنا عبد الصّمد،ثنا داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد و جابر بن عبد اللّه،قالا:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

133-مسند أبى يعلى،ج 2،ص 421،حديث شماره 1216:

أخبرنا أبو يعلى أحمد بن علىّ بن المثنّى الموصلىّ،حدّثنا أبو خيثمة،حدّثنا عبد الصّمد،حدّثنا أبى،حدّثنا داود،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد و جابر بن عبد اللّه،قالا:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه».

و نيز در صفحۀ 470 حديث شماره 1294:حدّثنا ابو خيثمة،ثنا عبد الصّمد بن عبد الوارث،ثنا محمّد بن دينار،عن ابى مسلمة سعيد بن يزيد عن أبى نضرة،عن ابى سعيد الخدرىّ قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون خليفة يحثي المال لا يعدّه عدّا».

134-همان:ص 356،حديث شماره 1105:

حدّثنا سليمان بن عبد الجبّار أبو أيّوب،حدّثنا سهل بن عامر،حدّثنا فضيل بن مرزوق،عن عطيّة،عن أبى سعيد،قال:

ص:479

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان على تظاهر العمر و انقطاع من الزّمان إمام يكون أعطى النّاس،يجيئه الرّجل فيحثو له في حجره،يهمّه من يقبل عنه صدقة ذلك المال،ما بينه و بين أهله،لما يصيب النّاس من الخير».

احياى سنّت نبوى،نزول بركات آسمانى و زمينى،و اجراى عدالت در ظهور مهدى عليه السّلام و سكونت آن حضرت در بيت المقدس

135-المعجم الأوسط،ج 2،ص 47،حديث شماره 1079:

حدّثنا أحمد،ثنا أبو جعفر،قال:حدّثنا محمّد بن سلمة،عن أبى الواصل،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن الحسن بن يزيد السّعدىّ أحد بنى بهدلة،عن أبى سعيد الخدرىّ، قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«يخرج رجل من أمّتي،يقول بسنّتي،ينزل اللّه عزّ و جلّ له القطر من السّماء،و تخرج له الأرض من بركاتها،تملأ الأرض منه قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما،يعمل على هذه الأمّة سبع سنين،و ينزل بيت المقدس». (1)

«بخارى»در التاريخ الكبير،ج 3،ق 2(قسم دوم از جزء سوم)ص 45،شماره 1654 نوشته است:

و قال محمّد ابو يحيى أخبرنا اسماعيل بن عبيد بن أبى كريمة،حدّثنا محمّد بن سلمة، عن أبى واصل عبد الحميد الباهلى البصرى،عن أبى الصّدّيق النّاجىّ،عن الحسن بن يزيد السّعدىّ أحد بنى بهدلة،عن أبى سعيد-رضى اللّه عنه-،عن النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم:

«يخرج رجل من أمّتي».

ص:480


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوي،ج 2،ص 131،و نيز در پاورقى المعجم الأوسط،آمده كه هيثمى،اين حديث را در مجمع الزوائد،ج 7،ص 617،ش 12412؛كتاب الفتن،باب ما جاء فى المهدىّ،آورده است.

نماز خواندن عيسى بن مريم عليه السّلام به امامت مهدى عليه السّلام

136-المنار المنيف فى الصّحيح و الضّعيف،ابن قيّم جوزيّه،ص 147،شماره 337:

و قال أبو نعيم:حدّثنا أبو الفرج الأصبهانىّ،حدّثنا أحمد بن الحسين،حدّثنا أبو جعفر بن طارق،عن الجيد بن نظيف،عن أبى نضرة،عن أبى سعيد قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«منّا الّذي يصلّي عيسى بن مريم خلفه». (1)

مهدى عليه السّلام،پناهگاه امّت و مجرى عدالت جهانى است،خوابيده اى را بيدار نمى كند و خونى را نمى ريزد.

137-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 201 باب«سيرة المهديّ و عدله و...»:

قال الوليد،عن أبى رافع اسماعيل بن رافع،عمّن حدّثه،عن أبى سعيد الخدرىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

تأوي إليه أمّته كما تأوي النّحلة يعسوبها،يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا،حتّى يكون النّاس على مثل أمرهم الأوّل.لا يوقظ نائما و لا يهريق دما. (2)

روايتى از ابو امامه باهلىّ-صدىّ بن عجلان

سيماى مهدى عليه السّلام

138-المعجم الكبير،ج 8،ص 101،حديث شماره 7495:

حدّثنا علىّ بن سعيد الرّازىّ،ثنا علىّ بن الحسين،ثنا عنبسة بن أبى صغيرة،ثنا الأوزاعىّ،عن سليمان بن حبيب،قال سمعت أبا امامة يقول:

ص:481


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 134.
2- -همان،ج 2،صص 152 و 153.

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«سيكون بينكم و بين الرّوم أربع هدن،تقوم الرّابعة (1)على رجل من أهل هرقل يدوم سبع سنين».

فقال له رجل من عبد القيس-يقال له:المستورد بن خيلان-:يا رسول اللّه،من إمام الناس يومئذ؟قال:

«المهديّ (2)من ولدي،ابن أربعين سنة،كأنّ وجهه كوكب درّيّ،في خدّه الأيمن خال أسود،عليه عباءتان،قعوايتان (3)،كأنّه من رجال بني إسرائيل،يملك عشرين سنة (4)، يستخرج الكنوز،و يفتح مدائن الشّرك». (5)

روايتى از طلحة بن عبيد اللّه

اخبار از پيدايش آشوب

139-المعجم الأوسط،ج 5،ص 338،حديث شماره 4663:

حدّثنا عبد الرحمن بن عمرو أبو زرعة،قال:حدّثنا ابو اليمان،قال:حدّثنا اسماعيل بن عيّاش،عن المثنّى بن الصّبّاح،عن عمرو بن دينار المكّىّ،عن سعيد بن المسيّب،عن طلحة بن عبيد اللّه،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«ستكون فتنة لا يهدأ منها جانب إلاّ جاش منها جانب،حتّى ينادي مناد من السّماء:

إنّ أميركم فلان».

هرچند در حديث ياد شده تصريح به مهدىّ نشده است ليكن محدّثان آن را در باب

ص:482


1- -در الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 136 و كنز العمّال،ج 14،ص 268،ش 38680:يوم الرّابعة آمده است.
2- -عبارت ياد شده از كتاب الحاوى است،و در المعجم الكبير،آمده:«من ولد أربعين سنة».
3- -در الحاوى و كنز العمّال،«قطوانيتان»آمده است.
4- -جملۀ«يملك عشرين سنة»در الحاوي نيست.
5- -نيز بنگريد به:لسان الميزان،ج 4،ص 383،ش 1153 در ترجمۀ عنبسة بن أبى صغيره.

مهدى عليه السّلام،ذكر كرده اند. (1)

رواياتى از ابو طفيل عامر بن واثله ليثىّ

ظهور مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است.

140-سنن أبى داود،ج 2،ص 422«كتاب المهدىّ»:

حدّثنا عثمان بن أبى شيبة،ثنا الفضل بن دكين،ثنا فطر،عن القاسم بن أبى بزّة،عن أبى الطّفيل،عن علىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لو لم يبق من الدّهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلا من أهل بيتي يملأها عدلا كما ملئت جورا».

141-المصنّف،ابن أبى شيبة،ج 8،ص 678 كتاب 40،ح 194:

الفضل بن دكين،قال حدّثنا فطر،عن القاسم بن أبى بزّة،عن أبى الطّفيل،عن علىّ عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لو لم يبق من الدّهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلا من أهل بيتي يملأها عدلا كما ملئت جورا».

142-مسند احمد بن حنبل،ج 1،ص 99:

ثنا حجّاج (2)و أبو نعيم،قالا:ثنا فطر،عن القاسم بن أبى بزّة،عن أبى الطّفيل،قال

ص:483


1- -بنگريد به:مجمع الزّوائد،باب ما جاء فى المهدىّ،ج 7،ص 615،ش 12408؛مجمع البحرين،ج 4، ص 163،ش 4449؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 128.
2- -ظاهرا مراد،حجّاج بن محمّد مصّيصىّ اعور،(م 206 ق)و از راويان طبقۀ نهم باشد.در تقريب التهذيب،ج 1،و تهذيب التهذيب،ش 1187،آمده است:«روى عنه أحمد»؛و يا حجّاج بن نصير(م 214 ه.ق)از راويان طبقۀ نهم باشد كه در تقريب،ج 1 و تهذيب التهذيب،ش 1191،آمده است: «روى عن فطر بن خليفة».

حجّاج: (1)سمعت عليّا رضى اللّه عنه،يقول:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لبعث اللّه عزّ و جلّ رجلا منّا،يملأها عدلا كما ملئت جورا». (2)

143-مسند احمد بن حنبل،ج 1،ص 99:

قال أبو نعيم:رجلا منّا.قال:و سمعته مرّة يذكره عن حبيب (3)،عن أبى الطّفيل،عن علىّ رضى اللّه عنه،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم.

در مسند احمد بن حنبل،تحقيق احمد محمّد شاكر،ج 2،ص 117،شماره 773 آمده است:

إسناداه صحيحان.فطر:هو ابن خليفة،و هو ثقة صالح الحديث،و ثّقه أحمد و ابن معين و غيرهما،فلا يلتفت إلى قول ابن يونس و أبى بكر بن عيّاش و الجوزجانى فى تضعيفه، بل هو قول مردود،كما فى عون المعبود خصوصا،و قد ترجم له البخارى فى الكبير 139/1/4 فلم يذكر فيه جرحا.و«فطر»بكسر الفاء و سكون الطاء،و فى ح«قطر» بالقاف و هو تصحيف،القاسم بن أبى بزّة:ثقة،أبو الطّفيل:هو عامر بن واثلة،حبيب فى الإسناد الثانى:هو حبيب بن أبى ثابت.

و خلاصة ذلك أن أحمد رواه عن حجّاج و أبى نعيم،عن فطر،عن القاسم،عن أبى الطّفيل.

و رواه عن أبى نعيم وحده،عن فطر،عن حبيب،عن أبى الطّفيل.

و الحديث رواه أبو داود 174/4 عن عثمان بن أبى شيبة،عن الفضل بن دكين و هو

ص:484


1- -ظاهرا مراد،حجّاج بن عمرو بن غزيّه از صحابه است كه شهد مع علىّ صفّين.(بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 1 و تهذيب التهذيب،ج 2،ش 1184). [1]
2- -المسند الجامع،ج 13،ص 445،ش 10395(أشراط الساعة).
3- -يعنى حبيب بن أبى ثابت،(م 119 ه.ق)از راويان طبقۀ سوم.(بنگريد به:تقريب التهذيب،و تهذيب التهذيب،ش 1134).

أبو نعيم،عن فطر،عن القاسم،عن ابى الطّفيل.

و قال فى عون المعبود؛«سكت عنه المنذريّ...سنده حسن قويّ».

روايتى از امّ المؤمنين عايشه

جهاد براساس سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله

144-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 208،نسبة المهديّ:

حدّثنا الوليد،عن شيخ،عن الزّهرىّ،عن عروة،عن عائشة رضى اللّه عنها،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«رجل من عترتي،يقاتل على سنّتي كما قاتلت أنا على الوحي».

روايتى از عبد الرّحمن بن عوف

سيماى مهدى دادگستر عليه السّلام

145-المنار المنيف،ص 146،شماره 335:

قال ابو نعيم:خلف بن أحمد بن العبّاس الرامهرمزىّ فى كتابه،حدّثنا همّام بن أحمد بن أيوّب،حدّثنا طالوت بن عبّاد،حدّثنا سويد بن إبراهيم،عن محمود بن عمر،عن أبى سلمة بن عبد الرّحمن بن عوف،عن أبيه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«ليبعثنّ من عترتي رجلا أفرق الثّنايا،أجلى الجبهة،يملأ الأرض عدلا،يفيض المال في زمنه فيضا». (1)

ص:485


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 132.

چند روايت از عبد اللّه بن حارث بن جزء زبيدىّ

نشانه هاى پيش از ظهور

146-سنن ابن ماجة،ج 2،ص 1366،حديث شماره 4088:

حدّثنا حرملة بن يحيى المصرىّ،و إبراهيم بن سعيد الجوهرىّ،قالا:ثنا أبو صالح عبد الغفّار بن داود الحرّانىّ،ثنا ابن لهيعة،عن أبى زرعة عمرو بن جابر الحضرمىّ،عن عبد اللّه بن الحارث بن جزء الزّبيدىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهديّ-يعني-سلطانه». (1)

147-المعجم الأوسط،ج 1،ص 200،حديث شماره 287:

حدّثنا أحمد بن رشدين،قال حدّثنا محمّد بن سفيان الحضرمىّ،قال حدّثنا ابن لهيعة، عن أبى زرعة عمرو بن جابر،عن عبد اللّه بن الحارث بن جزء الزّبيدىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج قوم من قبل المشرق،فيوطّئون للمهديّ سلطانه». (2)

روايتى از ابن عبّاس-عبد اللّه بن عبّاس

مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است.

148-تاريخ مدينة دمشق،ابن عساكر،ج 7،ص 341،كه با دو طريق نقل مى كند:

كتب إلىّ أبو طالب الحسين بن محمّد بن علىّ الزّينبىّ-و حدّثنا أبو طاهر (3)ابراهيم بن الحسن الفقيه عنه-أنا القاضى أبو القاسم علىّ بن المحسّن بن علىّ التّنوخىّ،أبو الحسين

ص:486


1- -نيز بنگريد به:مجمع الزّوائد،ج 7،ص 617،ش 12414؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 127؛كنز العمّال،ج 14،ص 263،ش 38657؛المسند الجامع،ج 8،ص 235،ش 5770.
2- -نيز بنگريد به:مجمع البحرين،ج 4،ص 165،ح 4445.
3- -در پاورقى آن آمده است:فى د«أبو طالب».

محمّد بن المظفّر بن موسى الحافظ-من لفظه-نا أبو بكر احمد بن محمّد بن عبيد اللّه الدمشقىّ،أخبرنى طاهر بن علىّ،نا علىّ بن هاشم،نا ابن الهيثم،نا محمّد بن ابراهيم،أنّ أمير المؤمنين أبا جعفر،حدّثه عن أبيه،عن ابن عبّاس،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«كيف تهلك أمّة أنا أوّلها،و عيسى في آخرها،و المهديّ من أهل بيتي في وسطها».

در كنز العمّال،ج 14،ص 269،حديث شماره 38682 روايت ابن عبّاس را از تاريخ ابن عساكر به اين صورت نقل كرده است:

«كيف تهلك امّة أنا في أوّلها،و عيسى بن مريم في آخرها،و المهديّ من أهل بيتي في وسطها»،و در صفحه 266 حديث شماره 38671 روايت ياد شده را از ابو نعيم در كتاب أخبار المهدىّ چنين نقل مى كند:

«لن تهلك امّة أنا في أوّلها،و عيسى بن مريم في آخرها،و المهديّ في أوسطها».

رواياتى از عبد اللّه بن عمر

مهدى دادگستر جهان،از تبار علىّ بن ابى طالب عليه السّلام است

149-المعجم الأوسط،ج 5،ص 79،حديث شماره 4142:

حدّثنا علىّ بن سعيد،قال:حدّثنا محمّد بن منصور الطّوسىّ،قال:حدّثنا كثير بن جعفر،قال:حدّثنا ابن لهيعة،عن عبد اللّه بن عمر (1)،عن نافع(فقيه)،عن ابن عمر قال:كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم جالسا في نفر من المهاجرين و الأنصار،و عليّ بن أبى طالب عن يساره و العبّاس عن يمينه،إذ تلاحى العبّاس و رجل من الأنصار،فأغلظ الأنصاريّ للعبّاس، فأخذ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم بيد العبّاس و بيد عليّ فقال:

ص:487


1- -عبد اللّه بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن خطّاب عدوىّ مدنىّ،ابو عبد الرّحمن عمرىّ.تهذيب، ج 4،ص 406،ح 3579.

«سيخرج من صلب هذا فتى يملأ الأرض جورا و ظلما،و سيخرج من صلب هذا فتى يملأ الأرض عدلا و قسطا.

فإذا رأيتم ذلك فعليكم بالفتى التّميميّ؛فإنّه يقبل من المشرق،و هو صاحب راية المهديّ». (1)

از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام نداى آسمانى در لزوم پيروى از اوست.

150-ميزان الاعتدال،ج 1،ص 63 شماره 199 و لسان الميزان،ج 1،ص 105، شماره 311،در ترجمه ابراهيم بن محمّد الحمصىّ(از مشايخ طبرانىّ).

قال:حدّثنا عبد الوهّاب بن نجدة،حدّثنا،إسماعيل بن عيّاش،عن صفوان،عن عبد الرّحمن بن جبير،عن كثير بن مرّة،عن ابن عمر-مرفوعا.

«يخرج المهديّ و على رأسه ملك ينادي:هذا المهديّ فاتّبعوه». (2)

رواياتى از عبد اللّه بن عمرو بن عاص

شمار كسانى كه در ميان ركن و مقام با مهدىّ عليه السّلام بيعت مى كنند به شمار اصحاب

بدر است.

151-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 190،باب«اجتماع النّاس بمكّة و بيعتهم للمهديّ فيها...»

حدّثنا أبو يوسف المقدسىّ،عن عبد الملك بن أبى سليمان،عن عمرو بن شعيب،عن

ص:488


1- -نيز بنگريد به:مجمع الزوائد و منبع الفوائد،ج 7،ص 317،(باب ما جاء في المهديّ)؛مجمع البحرين، ج 4،ص 166،ح 4456؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 130.
2- -ديلمىّ در الفردوس،ج 5،ص 510،ح 8920 حديث ياد شده را از«عبد اللّه بن عمرو»روايت كرده است.

أبيه،عن جدّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«في ذي القعدة تجاذب (1)القبائل[تجاذب القبائل]،و عامئذ ينهب الحاجّ،فتكون ملحمة بمنى،فيكثر فيها القتلى،و تسفك فيها الدّماء حتّى تسيل دماؤهم على عقبة الجمرة،حتّى يهرب صاحبهم،فيؤتى بين الرّكن و المقام،فيبايع و هو كاره، و يقال له:إن أبيت ضربنا عنقك،فيبايعه مثل عدّة أهل بدر،يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض».

152-المستدرك،ج 4،ص 503:

أخبرنى محمّد بن المؤمّل،ثنا الفضل بن محمّد،ثنا نعيم بن حمّاد،ثنا أبو يوسف المقدسىّ،عن عبد الملك بن أبى سليمان،عن عمرو بن شعيب،عن أبيه،عن جدّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

في ذي القعدة تجاذب القبائل و تغادر،فينهب الحاجّ فتكون ملحمة بمنى يكثر فيها القتلى و يسيل فيها الدّماء حتّى تسيل دماؤهم على عقبة الجمرة و حتّى يهرب صاحبهم، فيأتي بين الرّكن و المقام فيبايع و هو كاره،يقال له:إن أبيت ضربنا عنقك،يبايعه مثل عدّة أهل بدر،يرضى عنهم ساكن السّماء و ساكن الأرض.

از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام،نداى آسمانى در لزوم پيروى از اوست.

153-تلخيص المتشابه،خطيب بغدادى،ج 1،ص 417،شماره 660،در ترجمه عبد الرّحمن بن جبير بن نفير حضرمىّ شامىّ:

أنا أبو الفرج عبد السّلام بن عبد الوهّاب القرشىّ-باصبهان-أنا سليمان بن أحمد الطّبرانىّ،نا ابراهيم بن محمّد بن عون،ثنا عبد الوهّاب بن الضحّاك،نا اسماعيل بن عيّاش،عن صفوان بن عمرو،عن عبد الرّحمن بن جبير بن نفير،عن كثير بن مرّة،عن عبد اللّه بن عمرو،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

ص:489


1- -يا«تحارب».

«يخرج المهديّ و على رأسه ملك ينادي:إنّ هذا المهديّ فاتّبعوه». (1)

ميزان الاعتدال،ج 2،ص 679،ح 5316 در ترجمه عبد الوهّاب بن ضحّاك:

عن اسماعيل بن عيّاش،عن صفوان بن عمرو،عن عبد الرحمن بن جبير،عن كثير بن مرّة،عن عبد اللّه بن عمر،قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

«يخرج المهديّ و على رأسه عمامة، (2)فيها مناد ينادي؛هذا المهديّ خليفة اللّه فاتّبعوه».

رواياتى از عبد اللّه بن مسعود

خلق و خوى مهدىّ عليه السّلام،خلق و خوى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است.

154-المعجم الكبير،ج 10،ص 136 و 137،حديث شماره 10229:

حدّثنا الحسين بن إسحاق التّسترىّ،ثنا واصل بن عبد الأعلى،ثنا محمّد بن فضيل، عن عثمان بن عبد اللّه بن شبرمة،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه ابن مسعود رضى اللّه عنه قال:

قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي و خلقه خلقى،يملأها عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا». (3)

155-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 291،شماره 6786:ذكر البيان بأنّ المهدىّ يشبه خلقه خلق المصطفى.

أخبر محمّد بن أحمد بن أبى عون الرّيّانىّ،قال:حدّثنا علىّ بن المنذر،قال:حدّثنا ابن فضيل،قال:حدّثنا عثمان بن شبرمة،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

ص:490


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 128 و 129؛الفتاوى الحديثية،ص 37.
2- -ظاهرا«غمامة»،صحيح است يعنى قطعۀ ابرى بر سر مهدى عليه السّلام است.
3- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 132.

قال النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج رجل من أمّتي يواطئ اسمه اسمي و خلقه خلقي،فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا».

مهدى عليه السّلام از فرزندان فاطمه عليها السّلام است.

156-الكامل،ابن عدىّ،ج 3،ص 428،در ترجمۀ سويد بن سعيد،ابو محمّد الحدثانىّ الأنبارىّ،شمارۀ 848:

ثنا إسحاق بن إبراهيم بن يونس،ثنا سويد بن سعيد،ثنا سفيان بن عيينة،عن عاصم، عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ من ولد فاطمة».

157-ميزان الاعتدال،ج 2،ص 249،شماره 3621،در ترجمۀ سويد بن سعيد:

سويد،حدّثنا سفيان،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،حديث:

«المهدىّ من ولد فاطمة».و إنّما لفظ الجماعة عن سفيان:«يملك رجل من أهل بيتي، يواطئ اسمه اسمي».

حكومت مهدىّ از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت

158-سنن التّرمذىّ،ج 3،ص 343،حديث شماره 2332،باب ما جاء فى المهدىّ؛ و عارضة الأحوذىّ بشرح صحيح التّرمذىّ،ج 9،ص 75:

حدّثنا عبد الجبّار بن العلاء بن عبد الجبّار العطّار،حدّثنا سفيان بن عيينة،عن عاصم، عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يلي رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي». (1)

159-المعجم الكبير،ج 10،ص 136،حديث شماره 10227:

حدّثنا أحمد بن محمّد الجمّال الأصبهانىّ،ثنا إبراهيم بن عامر بن إبراهيم،ثنا أبى،عن

ص:491


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 126.

يعقوب القمّىّ،عن سعد (1)بن الحسين،عن أبى بكر بن عيّاش،عن عاصم بن أبى النّجود، عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يلي أمر هذه الأمّة في آخر زمانها رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

160-أخبار اصبهان،ج 1،ص 329:

حدّثنا أحمد بن بندار،ثنا عبّاس بن حمدان،ثنا ابراهيم بن عامر،ثنا أبى،عن يعقوب، عن سعيد بن الحسن ابن اخت ثعلبة،عن أبى بكر بن عيّاش،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«يلي أمر هذه الأمّة في آخر زمانها رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

حكومت مهدىّ عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت،قطعى است.

161-مسند احمد بن حنبل،ج 1،ص 376:

ثنا سفيان بن عيينة،ثنا عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تقوم السّاعة حتّى يلى رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

162-المعجم الكبير،ج 10،ص 133،شماره 10216:

حدّثنا معاذ بن المثنّى،ثنا مسدّد،ثنا أبو شهاب محمّد بن إبراهيم الكنانىّ،ثنا عاصم بن بهدلة،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لملك فيها رجل من أهل بيت النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم».

163-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 7،ص 576،حديث شماره 5923:

حدّثنا الفضل بن حباب فى عقبة،حدّثنا مسدّد،حدّثنا محمّد بن ابراهيم ابو شهاب، حدّثنا عاصم بن بهدلة،عن زرّ،عن ابن مسعود،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لملك فيها رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمي».

ص:492


1- -ظاهرا سعيد بن الحسن،درست است مانند شمارۀ 160.

مهدى عليه السّلام كه همنام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است قطعا حكومت مى كند و زمين را سرشار از عدل و داد مى سازد همان گونه كه سرشار از ظلم و ستم شده باشد.

164-المعجم الكبير،ج 10،ص 133،حديث شماره 10214:

حدّثنا موسى بن هارون،ثنا عبد اللّه بن داهر الرّازىّ،ثنا عبد اللّه بن عبد القدّوس،عن الأعمش،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود-رضى اللّه عنه- قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا».

حكومت مهدىّ از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت قطعى است.

عنوان ياد شده،مضمون حديث پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است كه ابن مسعود آن را روايت كرده كه 18 طريق آن به شرح ذيل است:

165-سنن أبى داود،«كتاب المهديّ»ج 2،ص 421:

حدّثنا مسدّد،قال:حدّثنا يحيى،عن سفيان،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«لا تذهب-أو لا تنقضي (1)-الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

166-همان:حدّثنا مسدّد،أنّ عمر بن عبيد حدّثهم،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه، عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تذهب-أو لا تنقضي 2-الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

ص:493


1- 1 و 2) -ترديد از راوى است.

167-همان:حدّثنا محمّد بن العلاء،ثنا ابو بكر-يعنى ابن عيّاش-عن عاصم،عن زرّ، عن عبد اللّه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا تذهب-أو لا تنقضي (1)-الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي».

در كتاب«بذل المجهود فى حلّ أبى داود»ج 17،ص 190،در شرح حديث ياد شده آمده كه عمر بن عبيد و ابو بكر و سفيان ثورىّ،از عاصم بن بهدله،آن را روايت كرده اند.

168-سنن التّرمذىّ،ج 3،ص 343،حديث شماره 2331،باب ما جاء في المهديّ؛و عارضة الأحوذىّ بشرح صحيح التّرمذىّ،ج 9،ص 74:

حدّثنا عبيد بن أسباط بن محمّد القرشىّ الكوفىّ،قال:حدّثنى أبى،حدّثنا سفيان الثّورىّ،عن عاصم بن بهدلة،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تذهب الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي». (2)

قال أبو عيسى:و فى الباب عن علىّ،و أبى سعيد،و امّ سلمة،و أبى هريرة،و هذا حديث حسن صحيح. (3)

169-مسند أحمد بن حنبل،ج 1،صص 376-377 و مسند أحمد بن حنبل،شرح احمد شاكر،ج 5،ص 199،حديث شماره 3572:

حدّثنا عمر بن عبيد،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تنقضي الأيّام و لا يذهب الدّهر حتّى يملك العرب رجل من

ص:494


1- -ترديد از راوى است.
2- -نيز بنگريد به:مرقاة المفاتيح،ج 9،ص 348،ش 5452؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 125.
3- -براى توضيح اين تعبير،به پاورقى حديث شماره 45،مراجعه شود.

أهل بيتي،اسمه اسمي».

170-همان،ج 1،ص 377 و 430،مسند احمد بن حنبل،شرح احمد شاكر،ج 5، ص 199،حديث شماره 3573 و ج 6،ص 74،حديث شماره 4098:

حدّثنا يحيى بن سعيد،عن سفيان،حدّثنى عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه عن النّبيّ قال:

«لا تذهب الدّنيا،أو قال:لا تنقضي الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي، يواطئ اسمه اسمي».

در شرح احمد شاكر آمده:إسناده صحيح.

171-همان،ج 1،ص 448 و مسند احمد،شرح احمد شاكر،ج 6،ص 139،شماره 4279:

حدّثنا عمر بن عبيد الطّنافسىّ،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تنقضي الأيّام و لا يذهب الدّهر حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

172-المعجم الكبير،ج 10،ص 131،شماره 10208:

حدّثنا محمّد بن السّرىّ بن مهران الناقد،ثنا عبد اللّه بن عمر بن أبان،ثنا يوسف بن حوشب الشّيبانىّ،ثنا أبو يزيد الأعور،عن عمرو بن مرّة،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه ابن مسعود،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يوافق اسمه اسمي».

173-همان:ص 133،شماره 10215:

حدّثنا الحسن بن علىّ المعمرىّ،ثنا عبد الغفّار بن عبد اللّه الموصلىّ،ثنا علىّ بن مسهر، عن أبى اسحاق الشّيبانىّ،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن ابن مسعود، قال:

ص:495

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب اللّيالي و الأيّام حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي». (1)

174-همان:ص 134،شماره 10217:

حدّثنا القاسم بن محمّد الدلاّل الكوفىّ،ثنا إبراهيم بن إسحاق الصينىّ،ثنا عبد اللّه بن حكيم بن جبير،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمى».

175-المعجم الكبير،ص 134،شماره 10218:

حدّثنا معاذ بن المثنّى،ثنا مسدّد،ثنا يحيى بن سعيد،عن سفيان الثّورىّ،عن عاصم، عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا ينقضي الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

176-همان:حدّثنا الحسين بن إسحاق التّسترىّ،ثنا محمّد بن عبد الرّحمن بن سهم الأنطاكىّ،ثنا أبو اسحاق الفزارىّ،عن سفيان الثّورىّ،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه:«لا ينقضي الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

177-همان:و حدّثنا محمّد بن عبد اللّه الحضرمىّ،ثنا عبيد بن أسباط بن محمّد،عن سفيان الثّورىّ،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه:«لا ينقضي الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

ص:496


1- -نيز بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 488،ش 502 در ذيل شرح حال عمرو بن علىّ بن بحر بن كنيز.

178-همان،ج 10،ص 134-135،شماره 10221:

حدّثنا ابراهيم بن دحيم الدّمشقىّ،ثنا أبى،ثنا الوليد بن مسلم،ثنا عبد الملك بن أبى غنيّة،أخبرنى عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«لا ينقضي الدّنيا حتّى يلي رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

179-همان:ص 135،شماره 10223:

حدّثنا الحسين بن إسحاق التّسترىّ،ثنا محمّد بن أبان الواسطىّ،ثنا عمر بن عبيد الطّنافسىّ،عن عاصم،عن زرّ بن حبيش،عن ابن مسعود-رضى اللّه عنه-،قال:

قال لى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب الدّنيا-أو:لا ينقضي الأيّام-حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

180-همان:ص 136،شماره 10226:

حدّثنا يحيى بن إسماعيل بن محمّد بن يحيى بن جرير بن عبد اللّه البجلىّ الكوفىّ،ثنا جعفر بن علىّ بن خالد بن جرير،ثنا أبو الأحوص،قال:سألت عاصم بن أبى النّجود، فقلت:يا أبا بكر،ذكرت عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:

قال رسول اللّه:«لا يذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمى»؟ قال:نعم.

181-المعجم الكبير،ص 137،شماره 10230:

حدّثنا علىّ بن سعيد الرّازىّ،ثنا الحسين بن عمرو العنقزىّ،ثنا تميم بن الجعد،عن عمرو بن قيس الملائىّ،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب الأيّام و اللّيالي،و لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم حتّى يبعث اللّه رجلا من أمّتي،يواطئ اسمه اسمي».

182-حلية الأولياء،ج 5،ص 75 كه با سه طريق نقل مى كند:

ص:497

حدّثنا محمّد بن عمر بن مسلم (1)قال:ثنا عبد اللّه بن محمّد بن ناجية،و علىّ بن اسحاق،و محمّد بن أبان،قالوا:ثنا يوسف بن حوشب قال:ثنا أبو يزيد الأعور،عن عمرو بن مرّة،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمى».

183-الكامل،ج 2،ص 87 در ترجمۀ تليد بن سليمان ابو إدريس المحاربى كوفى:

ثنا احمد بن محمد بن سعيد،ثنا جعفر بن محمّد بن سعيد،ثنا حسن بن حسين،ثنا تليد بن سليمان،عن حمزة الزّيّات،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:

«لا تذهب الدّنيا حتّى يلي امّتي رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

184-تاريخ بغداد،ج 4،ص 388:

أخبرنا عبد الغفّار بن محمّد بن جعفر المؤدّب،حدّثنا أبو الفتوح محمّد بن الحسين الأزدىّ،حدّثنا أحمد بن محمّد بن إسماعيل الهيتىّ-ابو بكر قدم بغداد-حدّثنا أحمد بن يحيى الصّوفىّ حدّثنا إسحاق بن منصور السّلولىّ،حدّثنا سليمان بن قرم،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تنقضي الدّنيا-او:لا تذهب الدّنيا-حتّى يلى رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي».

حكومت عدل جهانى مهدىّ عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت،قطعى

است.

ابن مسعود از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله روايت كرده كه روزگار به پايان نمى رسد جز اينكه مردى از خاندان آن حضرت كه همنام اوست،حكومت مى كند و جهان را پر از عدل و داد

ص:498


1- -محتمل است ابو بكر محمد بن عمر بن محمّد بن سالم تميمىّ بغدادىّ-ابن جعابىّ باشد كه شيخ ابو نعيم حافظ است(بنگريد به:تذكرة الحفّاظ،ج 3،ص 925).

مى سازد همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده باشد.

185-المعجم الكبير،ج 10،ص 134،شماره 10219:

حدّثنا الحسين بن إسحاق التّسترىّ،ثنا حامد بن يحيى البلخىّ،ثنا سفيان بن عيينة، عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود-رضى اللّه عنه-،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب الأيّام و اللّيالي حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي،يملأ الأرض قسطا».

186-همان:ص 134،شماره 10220،كه با دو طريق نقل مى كند:

حدّثنا عمر بن إبراهيم البغدادىّ،و محمّد بن أحمد بن أبى خيثمة،ثنا محمّد بن علىّ بن خالد العطّار،ثنا عمرو بن عبد الغفّار،ثنا شعبة،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه:«لا يذهب الدّنيا حتّى يلي رجل من أهل بيتي،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا،يواطئ اسمه اسمي».

187-همان،ص 135،شماره 10225:

حدّثنا عبدان بن أحمد،ثنا عبد اللّه بن عمر بن أبان،ثنا يوسف بن حوشب،ثنا واسط بن الحارث،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه-رضى اللّه عنه-قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا يذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يوافق اسمه اسمي،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما».

188-همان:ص 136،شماره 10228:

حدّثنا يعقوب بن اسحاق النّيسابورىّ،ثنا مسلم بن الحجّاج،ثنا أبو غسّان المسمعىّ، ثنا معاذ بن هشام،حدّثنى أبى،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«لا يذهب الأيّام حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا».

189-المعجم الصّغير،تصحيح عبد الرّحمن محمّد عثمان،ج 2،ص 148:

ص:499

حدّثنا يحيى بن اسماعيل بن محمّد بن يحيى بن محمّد بن زياد بن جرير بن عبد اللّه البجلىّ الكوفىّ،حدّثنا جعفر بن علىّ بن خالد بن جرير بن عبد اللّه البجليّ،حدّثنا أبو الأحوص سلاّم بن سليم،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي،يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما».

190-المعجم الكبير (1)،ج 10،ص 133،حديث شماره 10214:

حدّثنا موسى بن هارون،ثنا عبد اللّه بن داهر الرّازىّ،ثنا عبد اللّه بن عبد القدّوس،عن الأعمش،عن عاصم بن أبى النّجود،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود رضى اللّه عنه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي،يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا».

191-الكامل،ج 7،ص 93 در ترجمۀ واسط بن حارث:

ثنا محمّد بن ابراهيم بن ميمون السرّاج،ثنا عبد اللّه بن عمر بن أبان،ثنا يوسف بن حوشب،ثنا واسط بن الحارث،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه.

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما».

نكتۀ شايان توجّه

در ارتباط با روايات شمارۀ 192 تا 204،خاطر نشان مى سازد:

هرچند برخى از راويان مانند«زائدة بن قدامه ثقفىّ»از«عاصم»از«زرّ»از«عبد اللّه ابن مسعود»از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله روايت كرده اند كه آن حضرت فرمود:...يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي.

ص:500


1- -تكرار روايت شماره 164.

ولى اوّلا-محدّثان بزرگى همچون«احمد بن حنبل»در المسند،در چند مورد هنگام نقل احاديث پيامبر دربارۀ نسب مهدى عليه السّلام از طرق مختلف،تنها«اسمه اسمى»را بدون جملۀ«اسم أبيه اسم أبي»از عبد اللّه بن مسعود روايت كرده است (1)؛و«ترمذىّ»نيز در السّنن بدون جملۀ مزبور نقل كرده است (2).

ثانيا-بسيارى از محدّثان و راويان نيز از«عاصم»و غير عاصم آن هم برخى به چند طريق،بدون جملۀ«اسم أبيه اسم أبي»نقل كرده اند كه نام شمارى از اين راويان همراه با شماره روايت مندرج در اين كتاب از باب نمونه ذكر مى شود:

1-ابو بكر بن عيّاش بن سالم أسدىّ،160/،167

2-اسباط بن محمّد قرشىّ،168/

3-جعفر بن علىّ بن خالد بن جرير بن عبد اللّه بجلىّ،180/

4-حمزة بن حبيب الزّيّات،183/

5-سعيد بن حسن بن سعيد اسكاف،159/،160

6-سفيان ثورىّ،(سفيان بن سعيد بن مسروق ثورىّ)،165/،168،170،175، 176،177

7-سفيان بن عيينه هلالىّ،156/،158،161،185

8-ابو الأحوص كوفىّ،سلاّم بن سليم،180/،189

9-ابو اسحاق شيبانىّ،سليمان بن ابى سليمان،173/

10-سليمان بن قرم،184،202/

11-اعمش،سليمان بن مهران،164/،190

12-شعبة بن حجّاج،186/،200

ص:501


1- -بنگريد به:شماره هاى 169،170 و 171.
2- -بنگريد به:حديث شمارۀ 168.

13-عبد اللّه بن حكيم بن جبير،174/

14-عثمان بن عبد اللّه شبرمه،(عثمان شبرمه)،154/،155

15-عمر بن عبيد طنافسىّ،166/،169،171،179

16-عمرو بن قيس ملائىّ،181/

17-عمرو بن مرّه،172/،182

18-ابو شهاب محمّد بن ابراهيم كنانىّ،162/،163

19-معاذ بن هشام دستوائىّ،188/

20-واسط بن حارث،187/،191.

ثالثا-به احتمال زياد،اين افزوده يعنى جملۀ«و اسم أبيه اسم أبى»براى تطبيق و تأييد دعوت به مهدويّت«محمّد بن عبد اللّه محض»ملقّب به«نفس زكيّه (1)»و يا براى تطبيق و تقويت و تحكيم حكومت«محمّد بن عبد اللّه منصور عبّاسىّ»ملقّب به«مهدى عبّاسىّ» (2)جعل شده است.

ص:502


1- -در كتاب الفخرى فى الآداب السّلطانيّة و الدّول الإسلامية، [1]تأليف محمّد بن علىّ بن طباطبا،معروف به ابن طقطقى(660-709 ه.)چاپ المطبعة الرّحمانية،مصر،سال 1345 ه.1927 م،ص 120 در شرح خروج نفس زكيّه،مى نويسد: «و هو محمّد بن عبد اللّه المحض،بن الحسن بن الحسن بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام،كان النفس الزّكيّة من سادات بني هاشم و رجالهم فضلا،و شرفا،و دينا،و علما،و شجاعة،و فصاحة،و رئاسة،و كرما،و نبلا،و كان في ابتداء الأمر قد شيع بين النّاس أنّه المهديّ الذي بشّر به،و أثبت أبوه هذا في نفوس طوائف من الناس،و كان يروي أنّ الرّسول-صلوات اللّه عليه و سلامه-قال: «لو بقي من الدّنيا يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث فيه مهديّنا-أو:قائمنا-،اسمه كاسمي،و اسم أبيه كاسم أبي». ...فكان عبد اللّه المحض يقول للنّاس عن ابنه محمّد:هذا هو المهدىّ الّذى بشّر به،هذا محمّد بن عبد اللّه...
2- -در كتاب تاريخ بغداد،ج 9،ص 399 در ضمن نام عبد اللّه القائم بأمر اللّه،بن احمد...به شماره 5007،از

رابعا-در صورتى كه جملۀ مزبور،جزو حديث باشد،با توجّه به رواياتى كه از طريق اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله دربارۀ مهدىّ عليه السّلام رسيده است بايد جملۀ ياد شده،تصحيف شدۀ«اسمه اسمى و اسم أبيه اسم ابنى»باشد.

ص:503

192-سنن أبى داود،ج 2،ص 422،(كتاب المهدىّ):

ثنا أحمد بن ابراهيم،قال:ثنا عبيد اللّه بن موسى،أخبرنا زائدة،عن عاصم،عن زرّ، عن عبد اللّه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث فيه رجلا منّي أو من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي-زاد فى حديث فطر،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا».

193-همان:ثنا احمد بن ابراهيم،قال:حدّثنى عبيد اللّه بن موسى،عن فطر،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث فيه رجلا منّي أو من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي-زاد فى حديث فطر:-يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا». (1)

194-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 206:

حدّثنا يحيى بن اليمان عن الثّورىّ سفيان،و زائدة،عن عاصم،عن أبى وائل،عن زرّ، عن عبد اللّه،عن النبيّ قال:

ص:504


1- -در المنار المنيف،ص 143 آمده است:رواه أبو داود،و التّرمذىّ،و قال:حديث حسن صحيح.قال:و فى الباب عن علىّ،و أبى سعيد،و امّ سلمة،و أبى هريرة.محقق كتاب ياد شده،«عبد الفتاح ابو غده»در پاورقى آن نوشته است:رواه أبو داود فى«سننه»في كتاب المهدىّ 4:151،و [1]التّرمذىّ فى«سننه»فى أبواب الفتن،فى(باب ما جاء فى المهدىّ)9:74. ولى با مراجعه به همان جلد و صفحۀ«صحيح التّرمذىّ بشرح الإمام أبى بكر بن العربى المالكى چاپ اول،صفر 1353 ه.مصر،ج 9،ص 74،باب ما جاء فى المهدىّ،ملاحظه مى شود كه فقط «اسمه اسمى»است و اصلا«اسم أبيه اسم أبي»را ندارد و بنابراين اوّلا،تعجب از ابن قيّم جوزيّه، صاحب المنار المنيف است كه چرا در مقام نقل خلاف واقع برمى آيد.ثانيا،از عبد الفتّاح ابو غده كه تحقيق كتاب مزبور را بر عهده دارد،انتظار است كه اين نقل خلاف واقع و خطا را كشف نمايد نه اينكه درصدد تأكيد و تشديد آن برآيد.

«المهديّ يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي».

195-المصنّف،ابن أبى شيبة،ج 8،ص 678،حديث شماره 193:

الفضل بن دكين،قال:حدّثنا فطر،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تذهب الدّنيا حتّى يبعث اللّه رجلا من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي».

196-المعجم الأوسط،ج 2،ص 135،شماره 1255:

حدّثنا أحمد،قال:حدّثنا عبد الأعلى بن حمّاد النّرسىّ،قال:حدّثنا عبيد اللّه بن موسى،قال:حدّثنا زائدة،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث رجلا من أهلي،يواطئ اسمه اسمي،و اسم أبيه اسم أبي،يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا».

197-المعجم الكبير،ج 10،ص 135،شماره 10222:

حدّثنا العبّاس بن محمّد المجاشعىّ الإصبهانىّ،ثنا محمّد بن أبى يعقوب الكرمانىّ،ثنا عبيد اللّه بن موسى،عن زائدة،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث اللّه فيه رجلا منّي،أو من أهلي[أهل بيتي]يواطئ اسمه اسمي،و اسم أبيه اسم أبي».

198-همان:ص 135،شماره 10224:

حدّثنا الحسين بن إسحاق التّسترىّ،ثنا حميد بن (1)محمّد الرازىّ،ثنا هارون بن المغيرة،عن عمرو بن أبى قيس،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لطوّل اللّه تلك اللّيلة حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي،يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما

ص:505


1- -محمّد بن حميد،درست است كه شاگرد هارون بن مغيره است(بنگريد به:تهذيب التّهذيب).

و جورا».

199-المعجم الكبير،ج 10،ص 133،شماره 10213:

حدّثنا علىّ بن عبد العزيز،ثنا أبو نعيم،ثنا فطر بن خليفة،عن عاصم بن أبى النّجود، عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود،يرفعه إلى النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا يذهب الدّنيا حتّى يبعث اللّه رجلا من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي».

200-المستدرك،ج 4،ص 442:

سفيان الثّورىّ،و شعبة،و زائدة،و غيرهم من أئمّة المسلمين،عن عاصم بن بهدلة،عن زرّ بن حبيش،عن عبد اللّه بن مسعود رضى اللّه عنه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،أنّه قال:

«لا تذهب الأيّام و اللّيالى حتّى يملك رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي،فيملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما».

201-أخبار اصبهان،ج 2،ص 195:

حدّثنا أبو محمّد بن حيّان،ثنا أبو بكر بن الجارود،ثنا محمّد بن عيسى الزّجّاج،ثنا أبو نعيم،ثنا فطر،عن أبى إسحاق و عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوما واحدا،بعث اللّه عزّ و جلّ رجلا من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي».

202-تاريخ بغداد،خطيب بغدادى،چاپ مصر،ج 1،ص 370،كه با شش طريق، نقل مى شود:

أخبرنى ابو القاسم عبد العزيز بن محمّد بن نصر السّتورىّ،و أبو الحسن علىّ بن أحمد ابن محمّد الرزّاز،قالا:نبّأنا محمّد بن عبد اللّه بن إبراهيم الشّافعىّ،قال:حدّثنى محمّد بن أحمد بن الهيثم الدورىّ،قال:حدّثنى احمد بن الهيثم،قال:حدّثنى سورة بن الحكم صاحب الرأى،قال:نبّأنا سليمان بن قرم،و يحيى بن ثعلبة،و حمّاد بن سلمة،و قيس بن الرّبيع،و أبو بكر بن عيّاش،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه بن مسعود،قال:

ص:506

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يملك النّاس رجل من أهل بيتي،اسمه اسمي،و اسم أبيه اسم أبي، يملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا».

203-تاريخ بغداد،ج 5،ص 391:

أخبرنا أبو نعيم الحافظ،حدّثنا سليمان بن أحمد الطّبرانىّ،حدّثنا أبو زيد عبد الرّحمن ابن حاتم المرادىّ،حدثنا نعيم بن حمّاد،حدّثنا يحيى بن يمان،حدّثنا سفيان و زائدة، عن عاصم أبى وائل (1)،عن زرّ،عن عبد اللّه،عن النبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«المهديّ،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي».

204-الاحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 291،شماره 6785:

أخبرنا الحسين بن أحمد بن بسطام بالأبلّة (2)،قال:حدّثنا عمرو بن علىّ بن بحر،قال:

حدّثنا ابن مهدىّ،عن سفيان،عن عاصم،عن زرّ،عن عبد اللّه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا تقوم السّاعة حتّى يملك النّاس رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي،فيملأها قسطا و عدلا».

لزوم پيوستن به مجاهدان و منتظران مهدىّ دادگستر

205-سنن ابن ماجة،باب خروج المهدىّ،ج 2،ص 1366،حديث شماره 4082:

حدّثنا عثمان بن أبى شيبة،ثنا معاوية بن هشام،ثنا علىّ بن صالح،عن يزيد بن أبى زياد،عن إبراهيم،عن علقمة،عن عبد اللّه قال:

بينما نحن عند رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،إذ أقبل فتية من بنى هاشم،فلمّا رآهم النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم، اغرورقت عيناه و تغيّر لونه،قال:فقلت:ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه!

فقال:«إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدّنيا،و إنّ أهل بيتي سيلقون بعدي بلاء

ص:507


1- -ظاهرا همان گونه كه در شماره 193 از نعيم بن حمّاد،نقل شده ابو وائل،مروىّ عنه عاصم است، بنابراين بايد«عن عاصم،عن أبى وائل»درست باشد.
2- -شهر قديمى در چهار فرسخى بصره.(بنگريد به:الأنساب،ج 1،ص 98،ش 41). [1]

و تشريدا و تطريدا،حتّى يأتى قوم من قبل المشرق معهم رايات سود،فيسألون الخير فلا يعطونه،فيقاتلون فينصرون،فيعطون ما سألوا،فلا يقبلونه،حتّى يدفعوها إلى رجل من أهل بيتي فيملأها قسطا كما ملؤوها جورا،فمن أدرك ذلك منكم فليأتهم و لو حبوا على الثّلج» (1).

ابن كثير،در كتاب النّهاية،أو الفتن و الملاحم،ج 1،ص 28 پس از نقل حديث مزبور،نوشته است:«و فيه دلالة على أن يكون المهديّ بعد دولة بني العبّاس،و أنّه يكون من أهل البيت من ذرّيّة فاطمة بنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم».

206-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 174:

حدّثنا محمّد بن فضيل،و عبد اللّه بن إدريس،و جرير،عن يزيد بن أبى زياد،عن إبراهيم،عن علقمة،عن عبد اللّه-رضى اللّه عنه-قال:

بينما نحن عند رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،إذ جاء فتية من بنى هاشم،فتغيّر لونه.فقلنا:يا رسول اللّه،ما نزال نرى فى وجهك شيئا نكرهه!فقال:

«إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدّنيا،و إنّ أهل بيتي هؤلاء سيقتلون (2)بعدي بلاء و تطريدا و تشريدا،حتّى يأتى قوم من هاهنا من نحو المشرق أصحاب رايات سود، يسألون الحقّ فلا يعطونه،مرّتين أو ثلاثا،فيقاتلون فينصرون،فيعطون ما سألوا فلا يقبلوها حتّى يدفعوها إلى رجل من أهل بيتي فيملأها عدلا كما ملؤوها ظلما،فمن أدرك ذلك منكم فليأتهم و لو حبوا على الثّلج،فإنّه المهديّ». (3)

الكامل،ابن عدىّ،ج 4،ص 228،شماره 1046:

و قال[ابن عدىّ]:ثنا علىّ بن سعيد بن بشير،حدّثنا عبد اللّه بن داهر بن يحيى

ص:508


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 127،المسند الجامع،ج 12،ص 224،ش 9429.
2- -ظاهرا همان گونه كه در عبارت ابن ماجه آمده،«سيلقون»درست است.
3- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 127.

الرّازىّ،حدّثنى أبى،عن ابن أبى ليلى،عن الحكم بن عتيبة،عن ابراهيم،عن علقمة، و الأسود،عن عبد اللّه بن مسعود قال:

بينما نحن عند رسول اللّه أقبل نفر من بني هاشم أو فتية،فلمّا رآهم احمرّ لونه أو احمرّ وجهه و اغرورقت عيناه،فقلت:يا رسول اللّه،و اللّه ما نزال نرى في وجهك ما تكره!فقال:

«إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدّنيا،و إنّ أهل بيتي هؤلاء سيلقون بعدي بلاء و تطريدا و تشريدا،حتّى يجيء قوم من هاهنا من قبل المشرق أصحاب رايات سود، يسألون الحقّ فلا يعطونه،ثمّ يسألون الحقّ فلا يعطونه-قال ذلك مرّتين أو ثلاثا- فيقاتلون فينصرون فيعطون ما سألوا فلا يقبلون،ثمّ يعطون ما سألوا فلا يقبلونه-قال ذلك مرّتين أو ثلاثا-حتّى يدفعوها إلى رجل من أهل بيتي يملأها قسطا كما ملئت ظلما،أو كما ملأها القوم ظلما،فمن أدرك منكم ذلك الزّمان فليجئهم و لو حبوا على الثّلج» (1).

207-المستدرك،ج 4،ص 464،كه با دو طريق نقل شده است:

أخبرنى أبو بكر بن دارم الحافظ بالكوفة،ثنا محمّد بن عثمان بن سعيد القرشىّ،ثنا يزيد بن محمّد الثّقفىّ،ثنا حبان بن سدير،عن عمرو بن قيس الملائىّ،عن الحكم،عن إبراهيم،عن علقمة بن قيس،و عبيدة السّلمانىّ،عن عبد اللّه بن مسعود رضى اللّه عنه،قال:أتينا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،فخرج إلينا مستبشرا يعرف السّرور فى وجهه،فما سألناه عن شيء إلاّ أخبرنا به،و لا سكتنا إلاّ ابتدأنا،حتّى مرّت فتية من بنى هاشم فيهم الحسن و الحسين، فلمّا رآهم التزمهم و انهملت عيناه،فقلنا:يا رسول اللّه،ما نزال نرى في وجهك شيئا نكرهه!فقال:

«إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدّنيا،و إنّه سيلقى أهل بيتي من بعدي تطريدا و تشريدا في البلاد،حتّى ترتفع رايات سود من المشرق،فيسألون الحقّ فلا يعطونه،ثمّ

ص:509


1- -نيز بنگريد به:ميزان الاعتدال،ج 2،ص 416،ش 4295 در ترجمۀ عبد اللّه بن داهر؛لسان الميزان، ج 3،ص 282،ش 1190.

يسألونه فلا يعطونه،ثمّ يسألونه فلا يعطونه،فيقاتلون فينصرون،فمن أدركه منكم أو من أعقابكم فليأت إمام أهل بيتي و لو حبوا على الثّلج؛فإنّها رايات هدى يدفعونها إلى رجل من أهل بيتي،يواطئ اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي (1)،فيملك الأرض فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما». (2)

208-أخبار اصبهان،ج 2،ص 12:

حدّثنا أحمد بن إسحاق،ثنا علىّ بن الوزير،ثنا اسماعيل بن موسى السّدّىّ،ثنا عمرو ابن القاسم،عن يزيد بن أبى زياد،عن ابراهيم،عن علقمة،عن عبد اللّه،قال:

كنّا جلوسا عند النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:فرأينا فى وجهه شيئا كرهناه،فقلنا:يا رسول اللّه،ما نزال نرى في وجهك الشّيء نكرهه،فما ذاك؟!

قال:«إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدّنيا،و إنّ أهل بيتي سيلقون بعدي أثرة، تطريدا و تشريدا».

209-ميزان الاعتدال،ج 4،ص 423،شماره 9695 در ترجمۀ يزيد بن أبى زياد:

قال العقيلىّ:حدّثناه(-حديث الرّايات)محمّد بن اسماعيل،حدّثنا عمرو بن عون، أخبرنا خالد بن عبد اللّه،عن يزيد بن أبى زياد،عن إبراهيم،عن علقمة،عن عبد اللّه،قال:

كنّا جلوسا عند النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم إذ جاءه فتية من قريش،فتغيّر لونه،فقلنا:

يا رسول اللّه،إنّا لا نزال نرى فى وجهك الشّيء تكرهه!فقال:

«إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة على الدّنيا،و إنّ أهل بيتي سيلقون بعدي تطريدا و تشريدا،حتّى يجيء قوم من هاهنا-و أومأ بيده نحو المشرق-أصحاب رايات سود- يسألون الحقّ و لا يعطونه-مرّتين أو ثلاثا-فيقاتلون،فيعطون ما سألوا فلا يقبلون حتّى

ص:510


1- -براى توضيح جملۀ«و اسم أبيه اسم أبي»به مقدّمۀ حديث شماره 192،تحت عنوان«شايان توجّه» مراجعه شود.
2- -نيز بنگريد به:كنز العمّال،ج 14،ص 267،ش 38677.

يدفعوها إلى رجل من أهل بيتي،يملأها عدلا كما ملئت ظلما و جورا،فمن أدرك ذلك منكم فليأته و لو حبوا على الثّلج».

210-ميزان الاعتدال،ج 3،ص 284،شماره 6424 در ترجمۀ«عمرو بن قاسم»:

عبّاد بن يعقوب،و اسماعيل بن بنت السّدّىّ،قالا:أخبرنا عمرو بن القاسم التّمّار،عن يزيد بن أبى زياد،عن إبراهيم،عن علقمة،عن عبد اللّه،مرفوعا:

«إذا رأيتم الرّايات السّود قد خرجت فأتوها و لو حبوا على الثّلج».

در لسان الميزان،ج 4،ص 373،شماره 1102 نيز در ترجمۀ«عمرو بن قاسم بن حبيب تمّار»،عبارت ياد شده آمده است.

211-لسان الميزان،ج 2،ص 166،در ترجمه«حبّان بن مدير صيرفىّ كوفىّ»:

روى عن عمرو بن قيس،عن الحسن،عن أبى عبيدة (1)،عن عبد اللّه،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:«إذا أقبلت الرّايات السّود من خراسان فأتوها؛فإنّ فيها المهديّ».

اللآلئ المصنوعة،ج 1،ص 437،باب مناقب سائر الصّحابه:

الأزدىّ:حدّثنا العبّاس بن إبراهيم،حدّثنا محمّد بن ثواب،حدّثنا حنان بن سدير،عن عمرو بن قيس،عن الحسن،عن عبيدة،عن عبد اللّه مرفوعا:

«إذا أقبلت الرّايات السّود من خراسان فأتوها؛فإنّ فيها خليفة اللّه المهديّ».

چند روايت از عثمان بن أبى العاص ثقفىّ

فرود آمدن حضرت عيسى عليه السّلام و اقامۀ نماز جماعت به امامت حضرت مهدىّ عليه السّلام

212-مسند احمد،ج 4،ص 216 و 217:

ثنا يزيد بن هارون،ثنا حمّاد بن سلمة،عن علىّ بن زيد،عن أبى نضرة،قال:

ص:511


1- -عبيده،صحيح است مثل طريق بعدى.

أتينا عثمان بن أبي العاص في يوم جمعة لنعرض عليه مصحفا لنا على مصحفه،فلمّا حضرت الجمعة أمرنا فاغتسلنا،ثمّ أتانا بطيب فتطيّبنا،ثمّ جئنا إلى المسجد فجلسنا إلى رجل،فحدّثنا عن الدّجّال،ثمّ جاء عثمان بن أبي العاص،فقمنا إليه فجلسنا،فقال:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،يقول:

«...و ينزل عيسى بن مريم عليه السّلام عند صلاة الفجر،فيقول له أميرهم:يا روح اللّه تقدّم صلّ،فيقول:هذه الأمّة أمراء بعضهم على بعض،فيقدّم أميرهم فيصلّي...»

213-المستدرك على الصّحيحين،ج 4،ص 478(كتاب الفتن و الملاحم)«نزول عيسى عليه السّلام من السّماء:

أخبرنى الحسن بن حكيم المروزىّ،ثنا أحمد بن ابراهيم الشذورى،ثنا سعيد بن هبيرة، ثنا حمّاد بن يزيد،عن أيّوب السّختيانىّ و علىّ بن زيد بن جدعان،عن أبى نضرة،قال:

أتينا عثمان بن أبي العاص يوم الجمعة لنعارض مصحفنا بمصحفه،فلمّا حضرت الجمعة،أمرنا فاغتسلنا و تطيّبنا و رحنا إلى المسجد فجلسنا إلى رجل يحدّث،ثمّ جاء عثمان بن أبي العاص،فتحوّلنا إليه،فقال عثمان:سمعت رسول صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«...فينزل عيسى بن مريم عليه الصّلاة و السّلام عند صلاة الفجر،فيقول له إمام النّاس:

تقدّم يا روح اللّه فصلّ بنا.فيقول:إنّكم-معشر هذه الأمّة-أمراء بعضكم على بعض،تقدّم أنت فصلّ بنا،فيتقدّم فيصلّي بهم».

هذا حديث صحيح الإسناد على شرط مسلم بذكر أيّوب السّختيانيّ و لم يخرجاه.

رواياتى از امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام

اشاره

مهدىّ عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است و خداوند كار قيام او را يك شبه اصلاح مى كند.

214-سنن ابن ماجة،ج 2،ص 1367،حديث شماره 4085:

ص:512

حدّثنا عثمان بن أبى شيبة،ثنا أبو داود الحفرىّ،ثنا ياسين،عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه،عن علىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة» (1).

215-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 203 و 211:

حدّثنا القاسم بن مالك المزنىّ،عن ياسين بن سيّار،قال:سمعت ابراهيم بن محمّد بن الحنفيّة قال:حدّثنى أبى،حدّثنى علىّ بن أبى طالب رضى اللّه عنه قال:

قال رسول اللّه:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه تعالى في ليلة واحدة» (2).

216-المصنّف،ابن أبى شيبه،ج 8،ص 678،كتاب 40(190):

الفضل بن دكين و أبو داود،عن ياسين العجلىّ،عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه،عن علىّ،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة».

217-مسند احمد بن حنبل،(دورۀ 6 شش جلدى)ج 1،ص 84،و شرح احمد محمّد شاكر،ج 2،ص 58،حديث شماره 645:

حدّثنا فضل بن دكين،حدّثنا ياسين العجلىّ،عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه،عن علىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة» (3).

218-التاريخ الكبير،ج 1،ص 317،قسم اول از جزء اول،شماره 994 در ترجمۀ ابراهيم بن محمّد بن علىّ بن ابى طالب هاشمىّ.

ص:513


1- -نيز بنگريد به:جمع الجوامع،ج 7،ص 331،ش 23576؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 124؛فيض القدير،ج 6،ص 287،ش 9244؛تهذيب الكمال،ج 20،ص 3،ش 7367؛المسند الجامع،ج 13، ص 446،ش 10396.
2- -همان.
3- -همان.

قال لى أبو نعيم:قال حدّثنا ياسين العجلىّ،عن ابراهيم بن محمّد بن علىّ بن الحنفيّة، عن أبيه،عن علىّ رفعه قال:«المهديّ منّا أهل البيت».و فى إسناده نظر.

219-مسند أبى يعلى،ج 1،ص 359،شماره 465:

حدّثنا أبو بكر بن أبى شيبة،حدّثنا أبو داود عمر بن سعد،عن ياسين،عن إبراهيم بن محمّد،عن أبيه،عن علىّ،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهدىّ منكم أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة».

220-الكامل،ج 7،ص 185:

ثنا أحمد بن ابراهيم بن أبى سفيان بقيسارية،أخبرنا محمّد بن حمّاد الطّهرانىّ،أخبرنا أبو نعيم،ثنا ياسين العجلىّ،عن ابراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه عن علىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة».

221-همان:ثنا عبد اللّه بن أبى سفيان،ثنا زكريّا بن الحكيم،ثنا أبو نعيم،ثنا ياسين -و كان يجالسنا عند الثّورىّ-عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه،عن علىّ،[قال]:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة».

222-حلية الأولياء،ج 3،ص 177:

حدّثنا أبو أحمد (1)،ثنا فضيل بن محمّد الملطىّ،ثنا إبراهيم بن ياسين العجلىّ،عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه عن علىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة»أو قال:«في يومين».

هذا حديث غريب من حديث محمّد،رواه وكيع و ابن نمير و أبو داود الحفرىّ عن ياسين،و رواه محمّد بن فضيل عن سالم بن أبى حفصة عن إبراهيم.

223-أخبار اصبهان،ج 1،ص 170:

ص:514


1- -محقق كتاب حلية الأولياء،نوشته است:فى مع:سليمان بن احمد.

حدّثنا أبو عمرو بن حمدان،ثنا الحسن بن سفيان،حدّثنى ابن نمير،ثنا أبى و أبو نعيم، قالا:ثنا ياسين العجلىّ،عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه،عن علىّ رضى اللّه عنه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا،يصلحه اللّه في ليلة».

224-حدّثنا أبو بكر الطّلحىّ،ثنا محمّد بن علىّ العلوى،ثنا محمّد بن علىّ بن خلف،ثنا حسن بن صالح بن أبى الأسود،عن محمّد بن فضيل،حدّثنى سالم بن أبى حفصة،عن إبراهيم بن محمّد بن الحنفيّة،عن أبيه،عن علىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«المهديّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه في ليلة».

ظهور مهدىّ عليه السّلام عدالت گستر جهانى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است.

225-سنن أبى داود،ج 2،ص 422«كتاب المهدىّ».

حدّثنا عثمان بن أبى شيبة،ثنا الفضل بن دكين،ثنا فطر،عن القاسم بن أبى بزّة،عن أبى الطّفيل،عن علىّ رضى اللّه عنه،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لو لم يبق من الدّهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلا من أهل بيتي،يملأها عدلا كما ملئت جورا» (1).

226-المصنّف،ابن أبى شيبه،ج 8،ص 678،(شماره 194):

الفضل بن دكين قال:حدّثنا فطر،عن القاسم بن أبى بزّة،عن أبى الطّفيل،عن علىّ،عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لو لم يبق من الدّهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلا من أهل بيتي،يملأها عدلا كما ملئت جورا». (2)

ص:515


1- -نيز بنگريد به:جامع الأصول،ج 11،ص 49،ش 7811؛الجامع الصّغير،ج 2،ص 438،ش 7489؛ كنز العمّال،ج 14،ص 267،ش 38675؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 125؛جامع المسانيد،ج 20، ص 297،ش 998.
2- -نيز بنگريد به:جامع الأصول،ج 11،ص 49،ش 7811؛الجامع الصّغير،ج 2،ص 438،ش 7489؛

227-مسند احمد بن حنبل،ج 1،ص 99 و تحقيق أحمد محمّد شاكر،ج 2،ص 117 و 118: (1)

حدّثنا حجّاج 2و أبو نعيم،قالا:حدّثنا فطر،عن القاسم بن أبى بزّة،عن أبى الطّفيل، قال حجّاج 3:سمعت عليّا يقول:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لو لم يبق من الدّهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلا منّا.[من أهل بيتي] يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا» 4.

228-همان:قال أبو نعيم:رجلا منّا.قال:و سمعته مرّة يذكره عن حبيب 5،عن أبى الطّفيل،عن علىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم.

احمد شاكر نوشته است:إسناداه صحيحان.فطر:هو ابن خليفة،و هو ثقة،صالح الحديث،وثّقه أحمد و ابن معين و غيرهما،فلا يلتفت إلى قول ابن يونس و أبى بكر بن عيّاش و الجوزجانى فى تضعيفه،بل هو قول مردود كما فى«عون المعبود»خصوصا،و قد ترجم له البخارى فى الكبير 139/1/4 فلم يذكر فيه جرحا.و«فطر»بكسر الفاء و سكون الطاء،و فى ح«قطر»بالقاف و هو تصحيف.القاسم بن أبى بزّة،ثقة،ابو الطّفيل:هو عامر بن واثلة.حبيب فى الإسناد الثّانى:هو حبيب بن أبى ثابت.

ص:516


1- -تكرار روايت شمارۀ 142.

و خلاصة ذلك أن أحمد رواه عن حجّاج و أبى نعيم عن فطر عن القاسم عن أبى الطّفيل.

و رواه عن أبى نعيم وحده عن فطر عن حبيب عن أبى الطّفيل.

و الحديث رواه ابو داود 174/4 عن عثمان بن أبى شيبة،عن الفضل بن دكين و هو أبو نعيم عن فطر،عن القاسم،عن أبى الطّفيل.

و قال:فى عون المعبود:سكت عنه المنذرى...سنده حسن قوىّ».

روزگار صلح و صفا،و سامان يافتن نابسامانيها

229-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 207:

حدّثنا الوليد،عن علىّ بن حوشب سمع مكحولا يحدّث عن علىّ بن أبى طالب رضى اللّه عنه قال:قلت:يا رسول اللّه،المهدىّ منّا أئمّة الهدى أم من غيرنا؟

قال:«بل منّا،بنا يختم الدّين كما بنا فتح،و بنا يستنقذون من ضلالة الفتنة كما استنقذوا من ضلالة الشّرك،و بنا يؤلّف اللّه بين قلوبهم في الدّين بعد عداوة الفتنة كما ألّف اللّه بين قلوبهم و دينهم بعد عداوة الشّرك».

230-حدّثنا الوليد و رشدين،عن ابن لهيعة عن أبى زرعة،عن عمر بن علىّ،عن علىّ، عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«بنا يختم الدّين كما بنا فتح،و بنا يستنقذون من الشّرك-و قال أحدهما:-من الضّلالة، و بنا يؤلّف اللّه بين قلوبهم بعد عداوة الشّرك-و قال أحدهما:-الضّلالة و الفتنة».

231-المعجم الأوسط،ج 1،ص 136،شماره 157:

حدّثنا أحمد بن يحيى بن خالد بن حيّان قال:حدّثنا محمّد بن سفيان الحضرمىّ قال:

حدّثنا ابن لهيعة،عن أبى زرعة عمرو بن جابر،عن عمر بن علىّ،عن أبيه علىّ بن أبى طالب أنّه قال للنّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم:«أمنّا المهديّ أم من غيرنا يا رسول اللّه؟قال:

«بل منّا،بنا يختم اللّه كما بنا فتح،و بنا يستنقذون من الشّرك،و بنا يؤلّف اللّه بين قلوبهم

ص:517

بعد عداوة بيّنة،كما بنا ألّف بين قلوبهم بعد عداوة الشّرك.

قال عليّ:أمؤمنون أم كافرون؟فقال:مفتون و كافر» (1).

لزوم يارى دادن براى استقرار دولت آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله

232-سنن أبى داود،ج 2،ص 424:

و قال هارون:ثنا عمرو بن أبى قيس،عن مطرّف بن طريف،عن أبى الحسن،عن هلال بن عمرو،قال:سمعت عليّا رضى اللّه عنه يقول:

قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج رجل من وراء النّهر يقال له الحارث بن حرّاث على مقدّمته رجل يقال له منصور،يوطّئ أو يمكّن لآل محمّد كما مكّنت قريش لرسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،وجب على كلّ مؤمن نصره»أو قال:«إجابته» (2).

در كتاب بذل المجهود،ج 17،ص 199 آمده است:«من وراء النّهر»يعنى ماوراء النّهر،(مانند بلاد بخارى،سمرقند و...)«لآل محمّد»يعنى للمهدىّ.

نشانه هاى پيش از ظهور

233-المعجم الأوسط،ج 4،ص 538،حديث شماره 3917:

حدّثنا علىّ بن سعيد الرّازىّ قال:حدّثنا علىّ بن الحسن الخواصّ،قال:حدّثنا زيد بن أبى الزّرقاء،حدّثنا ابن لهيعة،قال:حدّثنا عيّاش بن عبّاس القتبانىّ،عن عبد اللّه بن زرير (3)الغافقىّ،عن علىّ بن أبى طالب،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

ص:518


1- -نيز بنگريد به:هيثمىّ،مجمع البحرين،ج 4،ص 163 ش 4450؛هيثمىّ،مجمع الزّوائد،كتاب الفتن، باب ما جاء فى المهدىّ،ج 7،ص 316،ش 12409؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 129.
2- -نيز بنگريد به:مرقاة المفاتيح،شرح مشكاة المصابيح،ج 9،ص 360،ش 5558؛تهذيب التّهذيب،ج 10،ص 8،ش 8335، [1]در ترجمۀ ابو الحسن كوفى.
3- -هرچند در المعجم الأوسط،عبد اللّه بن رزين،آمده ولى ظاهرا اشتباه است و صحيح آن عبد اللّه بن زرير مى باشد.

«يكون في آخر الزّمان فتنة تحصّل النّاس كما يحصّل الذّهب في المعدن،فلا تسبّوا أهل الشّام،ولكن سبّوا أشرارهم،فإنّ فيهم الأبدال،يوشك أن يرسل على أهل الشّام [سيب من السّماء]سبب،فيفرّق جماعتهم حتّى لو قاتلهم الثّعالب غلبتهم،فعند ذلك يخرج خارج من أهل بيتي فى ثلاث رايات،المكثر يقول:هم خمسة عشر ألفا،و المقلّ يقول:هم اثنا عشر ألفا،أمارتهم:أمت أمت،يلقون سبع رايات،تحت كلّ راية منها رجل يطلب الملك،فيقتلهم اللّه جميعا،و يردّ اللّه إلى المسلمين ألفتهم و نعمتهم و قاصيهم و دانيهم». (1)

234-المعجم الأوسط،ج 1،ص 203،حديث شماره 393:

حدّثنا أحمد بن رشدين،قال:حدّثنا محمّد بن سفيان الحضرمىّ،قال:حدّثنا ابن لهيعة،عن عيّاش بن عبّاس،و عبد اللّه بن هبيرة،و الحارث بن يزيد،عن عبد اللّه رزين (2)، عن علىّ بن أبى طالب،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون في آخر الزّمان فتنة يحصّل النّاس فيها كما يحصّل الذّهب و الفضّة فى المعدن».

235-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 194:

حدّثنا رشدين،عن ابن لهيعة،عن عيّاش بن عبّاس الزرقى،عن ابن زرير،عن علىّ رضى اللّه عنه،قال:يا رسول اللّه (3)،على أهل الشّام من يفرّق جماعتهم حتّى لو قاتلهم الثّعالب غلبتهم،و عند ذلك يخرج رجل من أهل بيتي في ثلاث رايات،المكثر يقول:خمسة عشر ألفا،و المقلّ يقول:اثنا عشر ألفا،أمارتهم:أمت أمت،على راية منها رجل يطلب الملك،أو

ص:519


1- -مجمع البحرين،ج 4،ص 167،ش 4459؛هيثمىّ،بغية الرّائد فى تحقيق مجمع الزّوائد و منبع الفوائد،(كتاب الفتن،باب ما جاء فى المهدىّ)، [1]ج 7،ص 616،ش 12410.
2- -هرچند در المعجم الأوسط،عبد اللّه بن رزين،آمده ولى ظاهرا اشتباه است و صحيح آن عبد اللّه بن زرير مى باشد.
3- -ظاهرا«يرسل اللّه»درست است و بنابراين،طبق نظر اهل سنّت،حديث موقوف مى باشد.

يبتغي له الملك،فيقتلهم اللّه جميعا،و يردّ اللّه على المسلمين الفتهم و قاصيهم و يزار بهم».

روايتى از علىّ هلالىّ-علىّ بن علىّ هلالىّ

اشاره

(1)

مهدىّ عليه السّلام كه نابسامانيها را سامان مى بخشد از تبار حسنين عليهما السّلام است

236-المعجم الكبير،ج 3،ص 57،حديث شماره 2675:

حدّثنا محمّد بن رزيق بن جامع المصرىّ،ثنا الهيثم بن حبيب،ثنا سفيان بن عيينة، عن علىّ المكّىّ الهلاليّ،عن أبيه،قال:

دخلت على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم فى شكاته الّتى قبض فيها،فإذا فاطمة رضى اللّه عنها،عند رأسه،قال:فبكت حتّى ارتفع صوتها،فرفع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم طرفه إليها،فقال:

«حبيبتي فاطمة،ما الّذي يبكيك؟»فقالت:أخشى الضّيعة من بعدك.

فقال:«يا حبيبتي،أما علمت أنّ اللّه عزّ و جلّ اطّلع إلى الأرض اطّلاعة فاختار منها أباك،فبعث برسالته،ثمّ اطّلع اطّلاعة فاختار منها بعلك،و أوحى إلىّ أن أنكحك إيّاه،يا فاطمة،و نحن أهل بيت قد أعطانا اللّه سبع خصال لم يعط أحد قبلنا،و لا يعطى أحد بعدنا.

أنا خاتم النّبيّين و أكرم النّبيّين على اللّه،و أحبّ المخلوقين إلى اللّه عزّ و جلّ،و أنا أبوك.

و وصيّي خير الأوصياء و أحبّهم إلى اللّه،و هو بعلك.

و شهيدنا خير الشّهداء و أحبّهم إلى اللّه،و هو عمّك حمزة بن عبد المطّلب،و هو عمّ أبيك و عمّ بعلك.

و منّا من له جناحان أخضران يطير في الجنّة مع الملائكة حيث يشاء،و هو ابن عمّ أبيك و أخو بعلك.

و منّا سبطا هذه الأمّة،و هما ابناك الحسن و الحسين،و هما سيّدا شباب أهل الجنّة،

ص:520


1- -أسد الغابة،ج 4،ص 127،ش 3790؛الإصابة،ج 2،ص 511،ش 5996.

و أبو هما-و الّذي بعثني بالحقّ-خير منهما.

يا فاطمة-و الّذي بعثني بالحقّ-إنّ منهما مهديّ هذه الأمّة،إذا صارت الدّنيا هرجا و مرجا،و تظاهرت الفتن،و تقطّعت السّبل،و أغار بعضهم على بعض،فلا كبير يرحم صغيرا و لا صغير يوقّر كبيرا،فيبعث اللّه عزّ و جلّ عند ذلك منهما من يفتتح حصون الضّلالة، و قلوبا غلفا،يقوم بالدّين في آخر الزّمان كما قمت به في أوّل الزّمان،و يملأ الدّنيا عدلا كما ملئت جورا.

يا فاطمة لا تحزني و لا تبكي؛فإنّ اللّه عزّ و جلّ أرحم بك و أرأف عليك منّي،و ذلك لمكانك منّي،و موضعك من قلبي،و زوّجك اللّه زوجك،و هو أشرف أهل بيتك حسبا و أكرمهم منصبا،و أرحمهم بالرّعيّة،و أعدلهم بالسّويّة،و أبصرهم بالقضيّة،و قد سألت ربّي عزّ و جلّ أن تكوني أوّل من يلحق بي من أهل بيتي».

قال علىّ رضى اللّه عنه:فلمّا قبض النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم لم تبق فاطمة رضي اللّه عنها بعده إلاّ خمسة و سبعين يوما حتّى ألحقها اللّه به صلّى اللّه عليه و سلم. (1)

روايتى از عمران بن حصين

امر الهى مى آيد.

237-مسند احمد بن حنبل،ج 4،ص 429:

حدّثنا حمّاد بن سلمة،أنا قتادة،عن مطرّف،عن عمران بن حصين:إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:«لا تزال طائفة من امّتى على الحقّ،ظاهرين على من ناواهم حتّى يأتي أمر اللّه تبارك و تعالى،و ينزل عيسى ابن مريم عليه السّلام».

هرچند همان گونه كه در كتاب الإذاعة،صديق حسن خان،ص 144 نگاشته است

ص:521


1- -نيز بنگريد به:مجمع الزّوائد،ج 9،ص 260،ش 14967؛مجمع البحرين،ج 4،ص 165،ش 4454.

نام مهدىّ در اين حديث و امثال آن نيامده ولى با توجه به مجموع اين گونه احاديث، بايد گفت اين احاديث جز دربارۀ مهدى عليه السّلام،مصداق ديگرى ندارد.

روايتى از عوف بن مالك

ظهور مهدىّ عليه السّلام و لزوم پيروى از او

238-المعجم الكبير،ج 8،ص 51،حديث شماره 91:

حدّثنا يحيى بن عبد الباقى،ثنا يوسف بن عبد الرّحمن المروزىّ،ثنا أبو تقى عبد الحميد بن ابراهيم الحمصىّ،ثنا معدان بن سليم الحضرمىّ،عن عبد الرّحمن بن نجيح، عن أبى الزّاهريّة،عن جبير بن نفير،عن عوف بن مالك قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«تجيء فتنة غبراء مظلمة،ثمّ يتبع الفتن بعضها بعضا حتّى يخرج رجل من أهل بيتي يقال له المهديّ،فإن أدركته فاتّبعه و كن من المهتدين» (1).

رواياتى از قرّة بن إياس مزنىّ

زمين آكنده از ظلم و جور با ظهور مهدىّ عليه السّلام همنام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله سرشار از عدل و داد خواهد شد.

239-المطالب العالية،ج 5،ص 77،شماره 4480،كه با دو طريق نقل مى كند:

قال البزّار:حدّثنا إسماعيل بن أبى الحارث،و أحمد بن يحيى السّوسىّ،قالا:حدّثنا داود بن المحبّر بن قحذم،حدّثنى أبى،عن أبيه قحذم بن سليمان،عن معاوية بن قرّة،عن أبيه-رضى اللّه عنه-قال:

ص:522


1- -نيز بنگريد به:الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 137 و 138.

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لتملأ الأرض ظلما و جورا،فإذا ملئت ظلما و جورا بعث اللّه تعالى رجلا منّي اسمه اسمي أو اسم نبيّ،يملأها قسطا و عدلا فلا يمنع السّماء شيئا من قطرها و لا الأرض شيئا من نباتها،فيلبث فيهم سبعة أو ثمانية،فإن كثر فتسعة-يعني سنين».

240-المعجم الأوسط،ج 9،ص 150،حديث شماره 8321:

حدّثنا موسى بن زكريّا،قال:حدّثنا محمّد بن يحيى الأزدىّ،قال:حدّثنا داود بن المحبّر،قال:حدّثنا المحبّر بن قحذم،عن معاوية بن قرّة،عن أبيه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لتملأنّ الأرض جورا و ظلما،فإذا ملئت جورا و ظلما،بعث اللّه رجلا اسمه اسمي،يملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما».

241-المعجم الكبير،ج 19،ص 32،حديث شماره 68:

حدّثنا محمّد بن عبدوس بن كامل السّرّاج،ثنا احمد بن محمّد بن نيزك(ح).

و حدّثنا احمد بن محمّد بن صدقة،ثنا محمّد بن يحيى الأزدىّ،قالا ثنا داود بن المحبّر ابن قحذم،حدّثنى أبى المحبّر بن قحذم،عن معاوية بن قرّة،عن أبيه قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لتملأنّ الأرض ظلما و جورا كما ملئت قسطا و عدلا،حتّى يبعث اللّه رجلا منّي اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي (1)،فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا،يلبث فيكم سبعا أو ثمانيا،فإن كثر فتسعا،لا تمنع السّماء قطرها و لا الأرض شيئا من نباتها».

242-أخبار اصبهان،ج 2،ص 165:

حدّثنا محمّد بن الفضل بن قديد،ثنا الحسن بن يوسف بن سعيد المصرىّ،ثنا محمّد ابن يحيى بن مطر المخرّمىّ،ثنا داود المحبّر ثنا أبى:المحبّر بن قحذم،عن أبيه:قحذم بن سليمان،عن معاوية بن قرّة،عن أبيه قال:

ص:523


1- -براى توضيح جملۀ«و اسم أبيه اسم أبي»به مقدمۀ حديث شمارۀ 192،تحت عنوان«نكتۀ شايان توجّه»مراجعه شود.

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لتملأنّ الأرض جورا و ظلما،فإذا ملئت جورا و ظلما،بعث اللّه رجلا منّي اسمه اسمي،فيملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما».

رواياتى از ماجد صدفىّ

ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و گسترش عدالت در جهان

243-المعجم الكبير،ج 22،ص 374،حديث شماره 937:

حدّثنا أبو عامر النّحوىّ،ثنا سليمان بن عبد الرّحمن الدّمشقىّ،ثنا حسين بن عليّ الكندىّ،مولى جرير،عن الأوزاعىّ،عن قيس بن جابر الصّدفىّ،عن أبيه،عن جدّه،أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«سيكون بعدى خلفاء،و من بعد الخلفاء امراء،و من بعد الأمراء ملوك،و من بعد الملوك جبابرة،ثم يخرج رجل من أهل بيتي يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا...» (1).

در أسد الغابة و نيز الإصابة آمده است (2):

جابر بن ماجد الصّدفىّ...روى ابن لهيعة عن عبد الرّحمن بن قيس بن جابر الصّدفىّ، عن أبيه،عن جدّه،فعلى هذا فالرّواية لماجد،والد جابر؛و يكون الضمير فى رواية ابن لهيعة فى قوله عن جدّه يعود على قيس.

الاستيعاب،در ذيل الإصابة،ج 2،ص 111،شماره 289:

ص:524


1- -در تهذيب تاريخ دمشق الكبير،ج 4،ص 351 پس از نقل حديث ياد شده آمده است:هكذا يروي عن الأوزاعىّ،و رواه ابن لهيعة الصدفىّ،و ذكر أنّه وفد على النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم و شهد فتح مصر،و هذا القول يؤيّد قول ابن لهيعة.و اللّه اعلم؛و نيز بنگريد به:فتح البارى،ج 13،ص 214؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 134.
2- -اسد الغابة فى معرفة الصّحابه،ج 1، [1]حرف جيم،ش 652؛الإصابة فى تمييز الصّحابة،ج 1،ص 216،ش 1037. [2]

جابر بن عبد اللّه الصّدفيّ:روى عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم أنّه قال:

«يكون بعدي خلفاء،و بعد الخلفاء أمراء،و بعد الأمراء ملوك،و بعد الملوك جبابرة، و بعد الجبابرة يخرج رجل من أهل بيتي يملأ الأرض عدلا».و رواه ابن لهيعة عن ابن ابنه:

عبد الرّحمن بن قيس بن جابر الصّدفىّ عن جدّه عن النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم.

بنابراين،روايت از جابر بن عبد اللّه صدفىّ است كه ابن لهيعه،آن را از نوۀ پسرى او روايت كرده است يعنى از عبد الرّحمن بن قيس بن جابر صدفىّ.

244-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 64:

حدّثنا الوليد،عن ابن لهيعة،عن عبد الرّحمن بن قيس بن جابر الصّدفىّ قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون بعد الجبابرة رجل من أهل بيتي،يملأ الأرض عدلا...».

همان:ص 214:حدّثنا الوليد،عن ابن لهيعة،عن عبد الرّحمن بن قيس بن جابر الصّدفىّ،قال:قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«ما القحطانيّ بدون المهديّ» (1).

همان:ص 215:حدّثنا ابن لهيعة،عن عبد الرّحمن بن قيس بن جابر الصّدفىّ،في أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:«سيكون من أهل بيتي رجل يملأ الأرض عدلا كما و ملئت جورا...».

همان:ص 223:حدّثنا رشدين،عن ابن لهيعة،عن عبد الرّحمن بن قيس الصّدفىّ عن أبيه،عن جدّه،عن النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:«القحطانيّ بعد المهديّ...».

همان:ص 221:حدّثنا الوليد،عن ابن لهيعة،عن عبد الرّحمن بن قيس بن جابر الصّدفىّ،انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله قال:«القحطانيّ بعد المهديّ و ما هو دونه» (2).

245-همان:ص 226:حدّثنا رشدين و الوليد عن ابن لهيعة،قال:حدّثنى عبد الرّحمن

ص:525


1- -همان گونه كه در پايان مقدّمۀ كتاب،تحت عنوان«يادآورى مهم»از جلال الدين سيوطى،نقل شده احاديثى كه از پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله دربارۀ مهدى عليه السّلام روايت شده به سه بخش صحيح،حسن و ضعيف، تقسيم مى شود ازاين رو نقل روايتى در اين كتاب به معناى صحّت آن روايت نيست.
2- -پوشيده نماند كه روايت مزبور برگرفته از نسخۀ خطى است كه در نسخۀ چاپى دار المعرفه،نيامده است.

ابن قيس الصّدفىّ،عن أبيه،عن جدّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون بعد المهديّ القحطانيّ...».

روايتى از ابو جحيفه وهب بن عبد اللّه سوائىّ

كه در صفحات قبل ذكر شد،بنگريد به حديث شماره 49.

رواياتى از امّ سلمه هند

مهدىّ عليه السّلام،از فرزندان فاطمه عليها السّلام است

246-سنن ابو داود،ج 2،ص 422:

حدّثنا احمد بن ابراهيم،ثنا عبد اللّه بن جعفر الرّقّىّ،ثنا أبو المليح الحسن بن عمر،عن زياد بن بيان،عن علىّ بن نفيل،عن سعيد بن المسيّب،عن امّ سلمة،قالت:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«المهديّ من عترتي من ولد فاطمة» (1).

قال عبد اللّه بن جعفر:و سمعت أبا المليح يثني على علىّ بن نفيل و يذكر منه صلاحا.

247-سنن ابن ماجة،ج 2،ص 1368،حديث شماره 4086:

حدّثنا ابو بكر بن أبى شيبة،ثنا أحمد بن عبد الملك،ثنا أبو المليح الرّقّىّ،عن زياد بن بيان،عن علىّ بن نفيل،عن سعيد بن المسيّب،قال:كنّا عند امّ سلمة فتذاكرنا المهديّ، فقالت:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

ص:526


1- -نيز بنگريد به:فيض القدير،ج 6،ص 277،شه 9241«المهدىّ [1]من عترتى من ولد فاطمة»؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 124؛كنز العمّال،ج 14،ص 264،ش 38662؛المسند الجامع،ج 20،ص 705، ش 17670.

«المهديّ من ولد فاطمة». (1)

248-التاريخ الكبير،ج 3(ق 1،ج 2)،ص 346،حديث شماره 1171 در ترجمۀ زياد بن بيان:

قال عبد الغفّار بن داود،حدثنا أبو المليح الرّقّىّ،سمع زياد بن بيان-و ذكر من فضله- سمع علىّ بن نفيل جدّ النفيلى،سمع سعيد بن المسيّب،عن امّ سلمة زوج النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم:

«المهديّ حق،و هو من ولد فاطمة».قال ابو عبد اللّه:و في اسناده نظر.

249-المعجم الكبير،ج 23،ص 267،حديث شماره 566:

حدّثنا الحسين بن إسحاق،ثنا عبد السّلام بن عبد الحميد،ثنا ابو المليح الرّقّىّ،عن زياد بن بيان،عن علىّ بن نفيل،عن سعيد بن المسيّب،عن امّ سلمة قالت:ذكر المهديّ عند النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم فقال:«من ولد فاطمة-رضي اللّه عنها-».

250-الكامل،ج 3،ص 196،در ترجمۀ زياد بن بيان (2)؛كه با دو طريق نقل مى كند:

ثنا الحسين بن عبد اللّه القطّان،و جعفر بن أبى احمد الوزّان الحرّانىّ،قالا:ثنا علىّ بن جميل،ثنا أبو المليح،عن زياد بن بيان،عن علىّ بن نفيل،عن سعيد بن المسيّب،عن امّ سلمة،قالت:سمعت النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«المهديّ من عترتي،من ولد فاطمة».

251-المستدرك،ج 4،ص 557:

أخبرنى أبو النّضر الفقيه،ثنا عثمان بن سعيد الدّارمىّ،ثنا عبد اللّه بن صالح،أنا أبو المليح الرّقّىّ،حدّثنى زياد بن بيان-و ذكر من فضله-قال سمعت علىّ بن نفيل يقول:سمعت سعيد بن المسيّب يقول:سمعت امّ سلمة تقول:سمعت النبيّ صلّى اللّه عليه و سلم يذكر المهديّ فقال:

«نعم هو حقّ،و هو من بني فاطمة».

ص:527


1- -نيز بنگريد به:الفردوس،ج 4،ص 223،ش 6670؛الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 124.
2- -در پاورقى آن آمده است:زياد بن بيان الرّقّىّ(الرّقّة بلد بالشّام)التميمىّ الدّمشقىّ.

252-همان:و حدّثنا أبو أحمد بكر بن محمّد الصّيرفىّ بمرو،ثنا أبو الأحوص محمّد بن الهيثم القاضى،ثنا عمرو بن خالد الحرّانىّ،ثنا أبو المليح،عن زياد بن بيان،عن علىّ بن نفيل،عن سعيد بن المسيّب،عن امّ سلمة-رضي اللّه عنها-قالت:ذكر رسول اللّه المهديّ فقال:

«هو من ولد فاطمة».

253-تذكرة الحفّاظ،ج 2،ص 463،حديث شماره 474،ضمن شرح حال احمد بن عبد الملك بن واقد چنين آمده است:

أخبرنا عبد الحافظ بن بدران،أنا عبد اللّه بن احمد سنة 615،أنا أبو الفتح بن البطّىّ،أنا أبو الفضل بن خيرون،أنا الحسن بن أحمد البزّاز،أنا أحمد بن محمّد القطّان،أنا أبو جعفر محمّد بن غالب،حدّثنى أحمد بن عبد الملك الحرّانىّ،أنا أبو المليح الرّقّىّ،عن زياد بن بيان،عن علىّ بن نفيل،عن سعيد بن المسيّب،عن امّ سلمة عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«المهديّ من ولد فاطمة-عليها السّلام-»

ص:528

موضوع خسف

اشاره

سپاهى كه نسبت به مهدىّ عليه السّلام،سوء قصد دارند در سرزمين«بيداء»به زمين فرو مى روند و اسلام،استقرار مى يابد.

يكى از موضوعات مسلّم كه از طريق شمارى از صحابه مانند ابو هريره،انس،امّ سلمه،حفصه،رمله،صفيّه،عايشه و...در صحاح شش گانه و ديگر مجامع حديثى اهل سنّت،احاديث فراوانى در خصوص آن نقل شده،موضوع خسف و به زمين فرو رفتن سپاهى در نقطه اى از سرزمين ميان مكه و مدينه،به نام«بيداء» (1)است.

محدّثان بزرگى مانند«ابو داود»از عالمان پيشين،و«منصور علىّ ناصف»صاحب التّاج الجامع للأصول،از عالمان الأزهر مصر،اين گونه از احاديث را در باب مهدىّ عليه السّلام يادآور شده اند،زيرا در پاره اى از اين احاديث،امارات و قرائنى وجود دارد كه درباره مهدىّ عليه السّلام است،مانند خروج سفيانىّ(بنگريد به:حديث شماره 244)،بيعت مردم با او

ص:529


1- -واژۀ«بيداء»در لغت به معناى بيابان است،و در احاديث مربوط به خسف نام موضع و زمينى است هموار و نرم،در ميان مكّه و مدينه. «ازهرىّ»مى گويد:در ميان مسجد الحرام و مسجد النّبى،زمينى است هموار كه نام آن«بيداء»است. در لسان العرب،( [1]مادّۀ بيد)آمده است:«بيداء:موضع بين مكّة و المدينة؛قال الأزهريّ:و بين المسجدين أرض ملساء اسمها البيداء،و في الحديث:إنّ قوما يغزون البيت،فإذا نزلوا البيداء بعث اللّه عليهم جبريل عليه السّلام،فيقول:يا بيداء بيدي بهم،و في رواية:أبيديهم،فتخسف بهم».

در بين ركن و مقام،احياى سنّت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله،استقرار اسلام در جهان،اجراى عدالت جهانى،مدت حكومت و...كه از نشانه هاى ظهور مهدىّ عليه السّلام و اوصاف آن حضرت است.

اينك برخى از اين احاديث را يادآور مى شويم:

254-سنن أبى داود،ج 2،ص 422 و 423؛شماره 4366،و عون المعبود،ج 11، ص 375،شماره 4366:

حدّثنا محمّد بن المثنّى،حدّثنا معاذ بن هشام،حدّثنى أبى،عن قتادة،عن صالح أبى الخليل (1)،عن صاحب (2)له،عن أمّ سلمة زوج النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم،قال:

«يكون اختلاف عند موت خليفة،فيخرج رجل (3)من أهل المدينة هاربا إلى مكّة، فيأتيه ناس من أهل مكّة فيخرجونه و هو كاره فيبايعونه بين الرّكن و المقام،و يبعث إليه بعث من أهل الشّام فيخسف بهم بالبيداء بين مكّة و المدينة،فإذا رأى النّاس ذلك أتاه أبدال الشّام و عصائب أهل العراق فيبايعونه ثمّ ينشأ رجل من قريش أخواله كلب (4)فيبعث إليهم بعثا،فيظهرون عليهم،و ذلك بعث كلب،و الخيبة لمن لم يشهد غنيمة كلب،فيقسم المال،و يعمل فى النّاس بسنّة نبيّهم صلّى اللّه عليه و سلم و يلقى الإسلام بجرانه فى الأرض،فيلبث سبع سنين ثمّ يتوفّى و يصلّي عليه المسلمون». (5)

ص:530


1- -يعنى ابو الخليل ضبعىّ صالح بن ابى مريم.
2- -يعنى عبد اللّه بن حارث بن نوفل.
3- -در التاج الجامع للأصول،ج 5،ص 341،الباب السّابع في الخليفة المهديّ رضى اللّه عنه،آمده است:«رجل هو المهديّ». [1]
4- -أى بنى كلب.
5- -المنار المنيف فى الصّحيح و الضّعيف،صص 144 و 145:و الحديث حسن،و مثله ممّا يجوز أن يقال فيه:صحيح؛مجمع البحرين،ج 4،ص 167،ش 4458؛كنز العمّال،ج 14،ص 265،ش 38668؛-

قال أبو داود:و قال بعضهم عن هشام:«تسع سنين»و قال بعضهم«سبع سنين».

الجران:الصّدر،ألقى الإسلام بجرانه،بمعنى غلب و استولى. (1)

شرح حديث ياد شده

در كتاب عون المعبود،ج 11،ص 376،در شرح حديث مزبور چنين آمده است:

«هاربا إلى مكّة»لأنّها مأمن كلّ من التجأ إليها،و معبد كلّ من سكن فيها.قال الطّيبيّ-رحمه اللّه-:و هو المهديّ؛زيرا ابو داود،اين حديث را در باب المهديّ،يادآور شده است.

«فيأتيه ناس من أهل مكّة»أي بعد ظهور أمره،و معرفة نور قدره.

«فيخرجونه»من بيته«و هو كاره»إمّا بلية الإمارة و إمّا خشية الفتنة،و الجملة حاليّة معترضة.

«بين الرّكن و المقام»يعنى ميان ركن حجر الأسود و مقام حضرت ابراهيم عليه الصّلاة و السّلام.

«و يبعث»به صيغة المجهول،أي و يرسل إلى حربه و قتاله،مع أنّه من أولاد سيّد الأنام،و أقام في البلد الحرام.(بعث جيش از اهل شام).«بيداء»موضعى ميان مكه و مدينه است.

«فإذا رأى النّاس ذلك»أي ما ذكر من خرق العادة،و ما جعل للمهديّ من العلامة.

«أبدال» (2)جمع بدل،يعني أولياء و عبّاد.«عصائب أهل العراق»يعني خيارهم.

«ثمّ ينشأ»أي يظهر.«رجل من قريش»هذا هو الذي يخالف المهدىّ.«أخواله»يعني

ص:531


1- -كتاب النّهاية؛ [1]أو الفتن و الملاحم،ابن كثير،ج 1،ص 27.
2- -در لسان العرب،آمده است:«و الأبدال:قوم من الصّالحين،بهم يقيم اللّه الأرض،...لا يموت منهم أحد إلاّ قام مكانه آخر،فلذلك سمّوا أبدالا،و واحد الأبدال العبّاد بدل و بدل؛و قال ابن دريد:الواحد بديل؛... و الأبدال:الأولياء و العبّاد،سمّوا بذلك لأنّهم كلّما مات منهم واحد أبدل بآخر».

اخوال آن مرد قريشى.«كلب»يعني أمّه كلبيّة.

فينازع المهدىّ من أمره،و يستعين عليه بأخواله من بني كلب.«فيبعث إليهم بعثا».

يعنى آن مرد قريشىّ كلبى،سپاهى را به سوى بيعت كنندگان با مهدىّ،گسيل مى دارد.

«إليهم»أي المبايعين للمهديّ،«عليهم»أي فيغلب المبايعون على البعث الذي بعثه- «و ذلك بعث كلب»يعنى انگيزۀ آن سپاه انگيزۀ نفسانى است.

«و يعمل»المهديّ في الناس بسنّة نبيّهم صلّى اللّه عليه و سلم،«و يلقي الإسلام بجرانه».

سخن ابن خلدون دربارۀ روايت ياد شده و نقد آن

«ابن خلدون»پس از نقل روايت ياد شده مى نويسد:«ثمّ رواه أبو داود من رواية أبى الخليل عن عبد اللّه بن الحارث عن امّ سلمة،فتبيّن بذلك المبهم في الإسناد الأوّل، و رجاله رجال الصّحيحين لا مطعن فيهم و لا مغمز،و قد يقال إنّه من رواية قتادة عن أبى الخليل،و قتادة مدلّس و قد عنعنه،و المدلّس لا يقبل من حديثه إلاّ ما صرّح فيه بالسّماع، مع أنّ الحديث ليس فيه تصريح بذكر المهديّ». (1)

در عون المعبود،در نقد سخن ابن خلدون آمده است:

قلت:لا شكّ أنّ أبا داود يعلم تدليس قتادة،بل هو أعرف بهذه القاعدة من ابن خلدون،و مع ذلك سكت عنه.ثمّ المنذرىّ،و ابن القيّم،و لم يتكلّموا على هذا الحديث، فعلم أنّ عندهم علما بثبوت سماع قتادة من أبي الخليل لهذا الحديث،و اللّه أعلم». (2)

255-مسند احمد بن حنبل،ج 6،ص 316 (3):

حدّثنا عبد اللّه،حدّثنى أبى،ثنا عبد الصّمد و حرمىّ المعنى قالا:ثنا هشام،عن قتادة، عن أبى الخليل،عن صاحب له،عن امّ سلمة أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

ص:532


1- -مقدّمة ابن خلدون،ص 314. [1]
2- -عون المعبود،ج 11،ص 379.
3- -شرح حال«حرمى المعنى»يافت نشد.

«يكون اختلاف عند موت خليفة،فيخرج رجل من المدينة هارب إلى مكّة،فيأتيه ناس من أهل مكة فيخرجونه و هو كاره فيبايعونه بين الرّكن و المقام،فيبعث إليهم جيش من الشّام فيخسف بهم بالبيداء،فإذا رأى النّاس ذلك أتته أبدال الشّام و عصائب العراق فيبايعونه،ثمّ ينشأ رجل من قريش أخواله كلب فيبعث إليه المكّيّ بعثا،فيظهرون عليهم و ذلك بعث كلب،و الخيبة لمن لم يشهد غنيمة كلب،فيقسم المال و يعمل في النّاس سنّة نبيّهم صلّى اللّه عليه و سلم،و يلقي الإسلام بجرانه إلى الأرض،يمكث تسع سنين.قال حرميّ:أو سبع».

256-مسند أبى يعلى،ج 12،ص 369،ح 6940:

حدّثنا أبو هشام الرفاعىّ،ثنا وهب بن جرير،ثنا هشام بن أبى عبد اللّه،عن قتادة،عن صالح أبى الخليل،عن صاحب له-و ربّما قال صالح عن مجاهد-عن امّ سلمة زوج النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون اختلاف عند موت خليفة فيخرج رجل من قريش من أهل المدينة هاربا إلى مكّة فيأتيه ناس من أهل مكّة و هو كاره فيبايعهم بين الرّكن و المقام فيبعثون إليه جيشا من الشّام فإذا كانوا بالبيداء خسف بهم،فإذا بلغ النّاس ذلك أتاه أبدال اهل الشّام و عصائب من أهل العراق،فيبايعونه و ينشأ رجل من قريش،أخواله كلب، فيبعث إليهم بعثا-أو قال جيشا فيهم مؤمنهم-و يظهرون عليهم فيقسم بين النّاس فيئهم، و يعمل فيهم سنّة نبيّهم،و يلقى الإسلام بجرانه (1)إلى الأرض،يمكث سبع سنين».

257-المعجم الأوسط،ج 2،ص 89،حديث شماره 1175:

حدّثنا أحمد،قال حدّثنا عبد اللّه بن جعفر،قال حدّثنا عبيد اللّه بن عمرو،عن معمر، عن قتادة،عن مجاهد،عن أمّ سلمة،قالت:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«يكون اختلاف عند موت خليفة،فيخرج رجل من بني هاشم،فيأتي مكّة فيستخرجه النّاس من بيته و هو كاره فيبايعونه بين الرّكن و المقام،فيجهّز إليه جيش من

ص:533


1- -اى قرّ قراره و استقام.

الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء خسف بهم،فيأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام،و ينشأ رجل بالشّام،و أخواله كلب،فيجهّز إليه جيش فيهزمهم اللّه فتكون الدّائرة عليهم (1)،فذلك يوم كلب،الخائب من خاب من غنيمة كلب،فيستفتح الكنوز،و يقسم المال،و يلقي الإسلام بجرانه إلى الأرض،فيعيش بذلك سبع سنين،أو قال:تسع سنين». (2)

258-المعجم الكبير،ج 23،ص 390،حديث شماره 931:

حدّثنا حفص بن عمر بن الصّبّاح الرّقّىّ،ثنا عبيد اللّه بن عمرو،عن معمر،عن قتادة، عن مجاهد،عن امّ سلمة قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون اختلاف عند موت خليفة،فيخرج رجل من بني هاشم من المدينة إلى مكّة فيجيئه ناس فيبايعونه بين الرّكن و المقام و هو كاره فيجهّز لهم جيش من الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء خسف بهم فيأتيهم عصائب أهل العراق و أبدال الشّام،و ينشأ رجل بالشّام،أخواله كلب،فيجهّز إليهم جيشا فيهزمهم اللّه و تكون الدائرة عليهم،و ذلك يوم كلب،و الخائب من خاب من غنيمة كلب،و يستخرج الكنوز،و يقسم المال،و يلقي الإسلام بجرانه إلى الأرض،يعيش في ذلك سبع سنين،أو ستّ سنين».

قال عبيد اللّه:فحدّثت به ليثا فقال حدّثنيه مجاهد.

259-موارد الظّمان إلى زوائد ابن حبّان،ج 6،ص 133،حديث شماره 1881،باب ما جاء فى المهدىّ:

أخبرنا أبو يعلى،حدّثنا محمّد بن يزيد بن رفاعة،حدّثنا وهب بن جرير،حدّثنا هشام ابن أبى عبد اللّه،عن قتادة،عن صالح أبى الخليل،عن مجاهد،عن امّ سلمة،قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يكون اختلاف عند موت خليفة،يخرج رجل من قريش من اهل المدينة إلى مكّة،فيأتيه ناس من أهل مكّة،فيخرجونه و هو كاره،فيبايعونه بين الرّكن

ص:534


1- -فتكون الدّبرة عليهم.
2- -نيز بنگريد به:مجمع البحرين،ج 4،ص 167،ش 4458؛مجمع الزّوائد،ج 7،ص 315.

و المقام،فيبتعثون إليه جيشا من أهل الشّام،فإذا كانوا بالبيداء خسف بهم،فإذا بلغ الناس ذلك أتاه أهل الشّام و عصائب من أهل العراق،فيبايعونه،و ينشأ رجل من قريش أخواله من كلب فيبتعثون إليهم جيشا فيهزمونهم و يظهرون عليهم،فيقسم بين النّاس فيئهم، و يعمل فيهم بسنّة نبيّهم و يلقي الإسلام بجرانه (1)إلى الأرض،يمكث سبع سنين».

گروهى كه نسبت به مهدىّ عليه السّلام،قصد سوء دارند،در بيداء،نابود مى گردند

260-سنن أبى داود مع العون،ج 11،ص 380،شماره 4269(كتاب المهدىّ)و بذل المجهود فى حلّ أبى داود،كتاب الملاحم باب في ذكر المهديّ،ج 17،ص 198:

حدّثنا عثمان بن أبى شيبة،حدّثنا جرير،عن عبد العزيز بن رفيع،عن عبيد اللّه بن القبطيّة،عن امّ سلمة عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم بقصّة جيش الخسف،قلت:يا رسول اللّه،كيف بمن كان كارها؟قال:

«يخسف بهم ولكن يبعث يوم القيامة على نيّته».

261-صحيح مسلم بشرح النّووىّ،ج 18،ص 4 و 5(كتاب الفتن و أشراط السّاعة):

حدّثنا قتيبة بن سعيد و أبو بكر بن أبى شيبة و إسحاق بن إبراهيم-و اللّفظ لقتيبة-قال إسحاق:أخبرنا،و قال الآخران:حدّثنا جرير،عن عبد العزيز بن رفيع،عن عبيد اللّه بن القبطيّة قال:دخل الحارث بن أبى ربيعة و عبد اللّه بن صفوان و أنا معهما على أمّ سلمة أمّ المؤمنين،فسألاها عن الجيش الّذى يخسف به و كان ذلك فى أيّام الزّبير،فقالت:

قال رسول صلّى اللّه عليه و سلم:«يعوذ عائذ بالبيت فيبعث إليه بعث،فإذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بهم».

فقلت:يا رسول اللّه فكيف بمن كان كارها؟

ص:535


1- -خطّابى در معالم السّنن،ج 4،ص 344 نوشته است:الجران،مقدّم العنق،و أصله في البعير إذا مدّ عنقه على وجه الأرض،فيقال ألقى البعير جرانه،و إنّما يفعل ذلك إذا طال مقامه في مناخر،فضرب الجران مثلا للإسلام إذا استقرّ قراره فلم يكن فتنة و لا هيج،و جرت أحكامه على العدل و الاستقامة.

قال:«يخسف به معهم،ولكنّه يبعث يوم القيامة على نيّته» (1).

و قال أبو جعفر:هي بيداء المدينة.

262-سنن ابن ماجة،ج 2،ص 1351،حديث شماره 4065،باب جيش البيداء كه با سه طريق نقل مى كند:

حدّثنا محمّد بن الصّبّاح،و نصر بن علىّ،و هارون بن عبد اللّه الحمّال،قالوا:ثنا سفيان ابن عيينة،عن محمّد بن سوقة،سمع نافع بن جبير يخبر عن أمّ سلمة،قالت:ذكر النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم الجيش الّذي يخسف بهم،فقالت أمّ سلمة:يا رسول اللّه،لعلّ فيهم المكره؟

قال:«إنّهم مبعوثون على نيّاتهم».

263-المصنّف،ابن أبى شيبة،ج 8،ص 609،كتاب الفتن،ص 40،حديث 115:

حدّثنا عفّان،قال ثنا عمران القطّان،عن قتادة،عن أبى الخليل،عن عبد اللّه بن الحارث،عن امّ سلمة،قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام كعدّة أهل بدر،فتأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام،فيغزوهم جيش من أهل الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء يخسف بهم، ثمّ يغزوهم رجل من قريش أخواله كلب،فيلتقون فيهزمهم اللّه»فكان يقال:الخائب من خاب غنيمة كلب».

264-المعجم الكبير،ج 23،ص 295،حديث شماره 656:

حدّثنا أحمد بن موسى الشّامىّ البصرىّ،ثنا سهل بن تمّام بن بزيع،ثنا عمران القطّان، عن قتادة عن أبى الخليل،عن عبد اللّه بن الحارث،عن أمّ سلمة قالت:

ص:536


1- -در التّاج الجامع للأصول،ج 5،ص 341 در الباب السّابع فى الخليفة المهدىّ رضى اللّه عنه،پس از نقل حديث ياد شده،آمده است:اين حديث را بخارى،مسلم و ترمذىّ در كتاب الفتن روايت كرده اند،و ابو داود، در كتاب المهدىّ،روايت كرده«جزما منه بأنّ هذا الجيش الذي يخسف به هو الذي يأتي لقتال المهديّ رضى اللّه عنه،و يؤيّد هذا ما بعده»كه حديث شماره 254-كه از پيش نگاشته شد-را براى تأييد نظر خويش نقل مى كند.

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام عدّة أهل بدر،فتأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام،فيغزوهم جيش من أهل الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء خسف بهم، يغزوهم رجل من قريش أخواله كلب،فيلتقون فيهزمهم،فكان يقال:الخائب من خاب غنيمة كلب».

265-همان،ج 23،ص 389،حديث شماره 930:

حدّثنا يعقوب بن إسحاق المخرمىّ،ثنا عفّان بن مسلم،ثنا عمران القطّان،عن قتادة، عن أبى الخليل،عن عبد اللّه بن الحارث،عن امّ سلمة قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبايع لرجل بين الرّكن و المقام كعدّة أهل بدر،فتأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام،فيغزوهم جيش من أهل الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء خسف بهم،ثمّ يغزوهم رجل من قريش أخواله كلب،فيلتقون فيهزمهم اللّه.فكان يقال:الخائب من خاب غنيمة كلب» (1).

266-المستدرك،ج 4،ص 431:

حدّثنا علىّ بن حمشاذ العدل،ثنا ابراهيم بن الحسين الهمدانىّ،ثنا عمرو بن عاصم الكلابىّ،ثنا ابو العوّام القطّان،ثنا قتادة،عن أبى الخليل،عن عبد اللّه بن الحارث،عن امّ سلمة رضى اللّه عنها قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبايع لرجل من امّتي بين الرّكن و المقام كعدّة أهل بدر،فيأتيه عصب العراق و أبدال الشّام،فيأتيهم جيش من الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء خسف بهم، ثمّ يسير إليه رجل من قريش أخواله كلب فيهزمهم اللّه».

قال:«و كان يقال:إنّ الخائب يومئذ من خاب من غنيمة كلب».

267-المعجم الأوسط،ج 6،ص 222،حديث شماره 5469:

ص:537


1- -نيز بنگريد به:هيثمىّ،مجمع البحرين،هيثمىّ،ج 4،ص 164،ش 4452(عين همان مضمون با اندكى تفاوت در عبارت).

حدّثنا محمّد بن عثمان بن أبى شيبة،حدّثنا محمّد بن عمران بن أبى ليلى،قال:حدّثنا المطّلب بن زياد،عن ليث بن أبى سليم،عن أبى جعفر محمّد بن علىّ بن حسين،عن امّ سلمة،قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يسير ملك المشرق إلى ملك المغرب فيقتله،ثمّ يسير ملك المغرب إلى ملك المشرق فيقتله،فيبعث جيشا إلى المدينة فيخسف بهم،ثمّ يبعث جيشا فينسى ناسا (1)من أهل المدينة،فيعوذ عائذ بالحرم،فيجتمع النّاس إليه كالطّائر (2)الواردة المتفرّقة حتّى يجتمع إليه ثلاث مائة و أربعة عشر فيهم نسوة،فيظهر على كلّ جبّار و ابن جبّار،و يظهر من العدل ما يتمنّى له الأحياء أمواتهم،فيحيى سبع سنين،فإن زاد ساعة فأربع عشرة،ثمّ ما تحت الأرض خير ممّا فوقها».

رواياتى از حفصه دربارۀ خسف

(3)

268-صحيح مسلم بشرح النّووىّ،ج 18،ص 5:

حدّثنا عمرو النّاقد،و ابن أبى عمر-و اللّفظ لعمرو-قالا:حدّثنا سفيان بن عيينة،عن أميّة بن صفوان سمع جدّه عبد اللّه بن صفوان يقول:أخبرتنى حفصة أنّها سمعت النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«ليؤمّنّ هذا البيت جيش يغزونه،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض يخسف بأوسطهم و ينادي أوّلهم آخرهم،ثّمّ يخسف بهم فلا يبقى إلاّ الشّريد الّذى يخبر عنهم».

فقال رجل:أشهد عليك أنّك لم تكذب على حفصة،و أشهد على حفصة أنّها لم تكذب على النّبيّ.

ص:538


1- -در الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 129 آمده است:«فينشأ ناس».
2- -همان:«كالطّير».
3- -دربارۀ ارتباط اين گونه از احاديث با موضوع مهدويّت،به مقدمۀ حديث شماره 254 مراجعه شود.

269-سنن النّسائىّ بشرح جلال الدّين السّيوطىّ و حاشية السّندىّ،ج 5،ص 207:

أخبرنى محمّد بن داود المصّيصىّ قال:حدّثنا يحيى بن محمّد بن سابق قال:حدّثنا أبو سلمة قال:حدّثنا عبد السّلام عن الدّلانىّ،عن عمرو بن مرّة،عن سالم بن أبى الجعد، عن أخيه قال:حدّثنى ابن ربيعة،عن حفصة بنت عمر قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يبعث جند إلى هذا الحرم،فإذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوّلهم و آخرهم و لم ينج أوسطهم».

قلت:أرأيت إن كان فيهم مؤمنون؟قال:«تكون لهم قبورا».

أخبرنا الحسين بن عيسى قال:حدّثنا سفيان،عن أميّة بن صفوان بن عبد اللّه بن صفوان سمع جدّه يقول:حدّثتنى حفصة أنّه قال صلّى اللّه عليه و سلم:

قال صلّى اللّه عليه و سلم:«ليؤمّنّ هذا البيت جيش يغزونه،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوسطهم،فينادي أوّلهم و آخرهم فيخسف بهم جميعا،و لا ينجو إلاّ الشّريد الّذي يخبر عنهم».

فقال له رجل:أشهد عليك أنّك ما كذبت على جدّك،و أشهد على جدّك أنّه ما كذب على حفصة،و أشهد على حفصة أنّها لم تكذب على النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم.

روايتى از امّ المؤمنين

270-صحيح مسلم بشرح النّووىّ،ج 18،ص 6:

و حدّثنى محمّد بن حاتم بن ميمون،حدّثنا الوليد بن صالح،حدّثنا عبيد اللّه بن عمرو، حدّثنا زيد بن أبى أنيسة،عن عبد الملك العامرىّ،عن يوسف بن ماهك،أخبرنى عبد اللّه ابن صفوان،عن أمّ المؤمنين أنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«سيعوذ بهذا البيت-يعني الكعبة-قوم ليست لهم منعة و لا عدد و لا عدّة،يبعث إليهم جيش،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بهم».

ص:539

قال يوسف:و أهل الشّام يومئذ يسيرون إلى مكّة،فقال عبد اللّه بن صفوان:أما و اللّه ما هو بهذا الجيش.

در كتاب التّاج الجامع للأصول،ج 5،ص 341،در شرح روايت ياد شده،آمده است:

حقّا ليس هو هذا الجيش الآتي لقتال ابن الزّبير،لأنّه لم يخسف به،و ما سمعنا بجيش خسف به للآن،و لو وقع لاشتهر أمره كأصحاب الفيل.

روايتى از امّ حبيبه-رمله

نابودى گروهى كه نسبت به مهدىّ عليه السّلام،سوء قصد دارند

271-المعجم الأوسط،ج 5،ص 27 و 28،حديث شماره 4042:

حدّثنا علىّ بن سعيد،ثنا عبد الرّحمن بن سلمة الرّازىّ (1)،قال:حدّثنا سلمة بن الفضل، عن محمّد بن إسحاق،عن محمّد بن ابراهيم التيمىّ،عن أبى الجرّاح مولى امّ حبيبة،عن أمّ حبيبة،قالت:سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«يخرج ناس من قبل المشرق يريدون رجلا عند البيت،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بهم (2)،فيلحق بهم من يخلفهم،فيصيبهم ما أصابهم».

قلت:يا رسول اللّه،فكيف بمن أخرج مستكرها؟

قال:«يصيبه ما أصاب النّاس،ثمّ يبعث اللّه كلّ امرئ على نيّته».

ص:540


1- -در المعجم الأوسط،عبد الرّحمن بن مسلم الرّازى آمده كه ظاهرا اشتباه است.
2- -الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 130.

رواياتى از صفيّه دربارۀ خسف در بيداء

(1)

272-عارضة الأحوذىّ،شرح صحيح التّرمذىّ،أبواب الفتن،باب ما جاء فى الخسف، ج 9،ص 33:

حدّثنا محمود بن غيلان،حدّثنا أبو نعيم،حدّثنا سفيان،عن سلمة بن كهيل،عن أبى إدريس المرهبىّ،عن مسلم بن صفوان،عن صفيّة قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا ينتهى النّاس عن غزو هذا البيت،حتّى يغزو جيش حتّى إذا كانوا بالبيداء-أو ببيداء من الأرض-،خسف بأوّلهم و آخرهم،و لم ينج أوسطهم».

قلت:يا رسول اللّه،فمن كره منهم؟

قال:«يبعثهم اللّه على ما فى أنفسهم».

قال أبو عيسى:هذا حديث حسن صحيح. (2)

273-سنن ابن ماجه،ج 2،ص 1351،شماره 4064:

حدّثنا أبو بكر بن أبى شيبة،ثنا الفضل بن دكين،ثنا سفيان عن سلمة بن كهيل،عن أبى إدريس المرهبىّ،عن مسلم بن صفوان،عن صفيّة قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا ينتهي النّاس عن غزو هذا البيت،حتّى يغزو جيش،حتّى إذا كانوا بالبيداء(أو بيداء من الأرض)خسف بأوّلهم و آخرهم،و لم ينج أوسطهم»:

قلت:فإن كان فيهم من يكره؟قال:«يبعثهم اللّه على أنفسهم».

274-همان،ص 1350،شماره 4063:

حدّثنا هشام بن عمّار،سفيان بن عيينة،عن أميّة بن صفوان بن عبد اللّه بن صفوان سمع جدّه عبد اللّه بن صفوان يقول:أخبرتنى حفصة أنّها سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم يقول:

«ليؤمّنّ هذا البيت جيش يغزونه حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض،خسف بأوسطهم

ص:541


1- -درباره ارتباط اين گونه احاديث با موضوع مهدويّت،به مقدمۀ حديث شماره 254 مراجعه شود.
2- -توضيح اين عبارت را در ذيل حديث شماره 168 بنگريد.

و ينادي أوّلهم آخرهم،فيخسف بهم فلا يبقى منهم إلاّ الشّريد الّذى يخبر عنهم».

فلمّا جاء جيش الحجّاج ظننّا أنّهم هم.فقال رجل:أشهد عليك أنّك لم تكذب على حفصة،و أنّ حفصة لم تكذب على النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلم.

275-مسند احمد،ج 6،ص 336 و 337:

حدّثنا عبد اللّه،حدّثنى أبى،ثنا وكيع،قال:ثنا سفيان،عن سلمة بن كهيل،عن أبى إدريس،عن ابن صفوان،عن صفيّة أمّ المؤمنين قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«لا ينتهي النّاس عن غزو هذا البيت حتّى يغزوه جيش،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوّلهم و آخرهم،و لم ينج أوسطهم».

قالت:قلت:يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،أرأيت المكره منهم؟

قال:«يبعثهم اللّه على ما في أنفسهم».

قال سفيان:قال سلمة:فحدّثنى أبو الجعد،عن مسلم نحو هذا الحديث.

276-همان،حدّثنا عبد اللّه،حدّثنى أبى،ثنا عبد الرّحمن بن مهدىّ،ثنا سفيان،عن سلمة يعنى ابن كهيل،عن أبى إدريس،عن ابن صفوان،عن صفيّة بنت حيىّ،عن النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

«لا ينتهي النّاس عن غزو هذا البيت،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوّلهم و آخرهم،و لم ينج أوسطهم».

قالوا:يا رسول اللّه،يكون فيهم المكره!قال:«يبعثهم اللّه على ما في أنفسهم».

رواياتى از عايشه

صحيح البخارىّ،ج 3،ص 19(كتاب البيوع،باب ما ذكر فى الأسواق)و فتح البارى بشرح صحيح البخارىّ،ج 4،ص 338:

حدّثنا محمّد بن الصّبّاح،حدّثنا إسماعيل بن زكريّا،عن محمّد بن سوقة،عن نافع بن جبير بن مطعم قال حدّثتنى عائشة رضى اللّه عنها قالت:

ص:542

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يغزو جيش الكعبة،فإذا كانوا ببيداء من الأرض يخسف بأوّلهم و آخرهم».

قالت:قلت يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،كيف يخسف بأوّلهم و آخرهم و فيهم أسواقهم و من ليس منهم؟!قال:

«يخسف بأوّلهم و آخرهم،ثمّ يبعثون على نيّاتهم».

نيز بنگريد به صحيح مسلم بشرح النّووىّ،ج 18،ص 6 و 7.

دربارۀ ارتباط اين گونه از احاديث به موضوع مهدويت،بنگريد به مقدمۀ حديث شماره 254.

277-الإحسان بترتيب صحيح ابن حبّان،ج 8،ص 267،حديث شماره 6720، ذكر الخبر المدحض قول من نفى كون الخسف فى هذه الأمّة:

أخبرنا الحسين بن سفيان،قال حدّثنا محمّد بن بكّار بن الريّان،قال:حدّثنا اسماعيل ابن زكريّا،عن محمّد بن سوقة،قال:سمعت نافع بن جبير بن مطعم،يقول:حدّثتنى عائشة قالت:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يغزو جيش الكعبة،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوّلهم و آخرهم».

قالت عائشة:يا رسول اللّه،و فيهم سواهم و من ليس منهم!

قال:«يخسف بأوّلهم و آخرهم،ثمّ يبعثون على نيّاتهم».

278-حلية الأولياء،ج 5،ص 11:

حدّثنا محمّد بن علىّ بن مسلم العقيلىّ،ثنا الحسين بن علىّ الوليد الفسوىّ،ثنا سعيد ابن سليمان[سفيان بن سليمان]،ثنا أبو إسحاق بن حمزة،ثنا أبو بكر بن الجعد ح.و حدّثنا أبو أحمد محمد بن أحمد الجرجانىّ،ثنا الحسن بن سفيان،قالا:ثنا محمّد بن بكّار،ثنا إسماعيل بن زكريّا،ثنا محمّد بن سوقة،عن نافع بن جبير بن مطعم قال:حدّثتنى عائشة قالت:

ص:543

قال رسول اللّه:«يغزو جيش الكعبة،حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوّلهم و آخرهم،و فيهم أشرافهم».

قالت عائشة:فقلت يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم،فكيف يخسف بأوّلهم و آخرهم و فيهم أشرافهم [و من ليس منهم؟!]

قال:«يخسف بأوّلهم و آخرهم،ثمّ يبعثون على نيّاتهم».

صحيح متّفق عليه،من حديث محمّد بن سوقة.و رواه الثّورىّ و ابن عيينة عن محمّد عن نافع عن امّ سلمة.

ص:544

ضميمه

اشاره

چند روايت مرسل

روايتى از علىّ بن الحسين امام زين العابدين عليه السّلام

هلاك نشدن امّت،به خاطر وجود پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله،مهدىّ و مسيح عليهما السّلام

279-مشكاة المصابيح،ج 3،ص 293،حديث شماره 6287،كتاب المناقب،باب ثواب هذه الأمّة،فصل سوم:

روى رزين،عن جعفر،عن أبيه،عن جدّه،قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«أبشروا،و أبشروا،إنّما مثل امّتى مثل الغيث،لا يدرى آخره خير أم أوّله،أو كحديقة أطعم منها فوج عاما،ثمّ اطعم منها فوج عاما،لعلّ آخرها فوجا أن يكون أعرضها عرضا و أعمقها عمقا،و أحسنها حسنا.

كيف تهلك أمّة أنا أوّلها،و المهديّ وسطها،و المسيح آخرها.و لكن بين ذلك فيج أعوج ليسوا منّى و لا أنا منهم».

در مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح،ج 10،ص 657،حديث شماره 6287 آمده است:

جعفر صادق[عليه السّلام]،از پدرش:محمّد باقر[عليه السّلام]،از جدش:زين العابدين علىّ بن حسين بن علىّ بن أبى طالب-رضى اللّه عنه-روايت كرده.و چنين سندى را«سلسلة الذّهب»

ص:545

مى نامند.

تكرار«أبشروا»براى تأكيد است و يا«أبشروا»نخست،براى دنيا و«أبشروا»دوم براى آخرت.و بعيد نيست كه دوّمى به معناى«بشروا»باشد همان گونه كه در كتاب قاموس اللّغه آمده است.

مثل افراد امّت همچون انواع باران است در حصول منفعت،كه گروهى در يك سال و گروهى در سال ديگر از آن بهره مند مى گردند.واژۀ«فوجا»منصوب است از باب تميز، «أعرضها»خبر«يكون»مى باشد.«فيج»به فتح فاء و سكون ياء و جيم يعنى فوج.مفرد آوردن«أعوج»به اعتبار لفظ فوج است.تمثيل به باران و بوستان،مانند آيۀ شريفه أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمٰاءِ (1)از باب استعاره در تساوى است نظير«جالس الحسن أو ابن سيرين».

روايت مزبور«مرسل»است،زيرا امام زين العابدين[عليه السّلام]،از بزرگان تابعان به شمار مى آيد و همچنين فرزندش محمّد باقر[عليه السّلام]از تابعان است،كه جابر بن عبد اللّه،را درك كرده و از وى حديث شنيده اند.و پيشوايان برجسته مانند:ابو حنيفه،مالك بن أنس، ثورىّ،ابن عيينه و جز اينان،از امام جعفر صادق[عليه السّلام]،حديث شنيده اند.امام صادق[عليه السّلام]در كنار قبر پدرش محمّد باقر[عليه السّلام]،و جدّش زين العابدين[عليه السّلام]،در بقيع دفن شده است.

رواياتى از قتادة بن دعامه

اشاره

خاطر نشان مى سازد كه قتادة بن دعامه،از تابعان به شما مى آيد بنابراين،روايت وى مرسل است.

ص:546


1- -سورۀ بقره،آيۀ 19. [1]
محل بيعت با مهدىّ عليه السّلام ميان ركن و مقام است

280-سنن أبى داود،ج 2،ص 423 و سنن أبى داود،تحقيق كمال يوسف،ج 2، ص 510،حديث شماره 4286:

حدّثنا هارون بن عبد اللّه،أخبرنا عبد الصّمد،عن همّام،عن قتادة بهذا الحديث(يعنى حديث شمارۀ 254 كه در صفحات قبل آورده شد).

281-الفتن و الملاحم،نعيم بن حمّاد،ص 188:

حدثنا ابن ثور و عبد الرزّاق،عن معمر،عن قتادة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يخرج المهديّ من المدينة إلى مكّة،فيستخرجونه النّاس من بينهم،فيبايعونه بين الرّكن و المقام و هو كاره» (1).

282-همان،ص 197:

حدّثنا عبد الرّزّاق،عن معمر،عن قتادة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«إنّه يستخرج الكنوز و يقسم المال،و يلقي الإسلام بجرانه».

283-همان،ص 194.

حدّثنا ابن ثور، (2)و عبد الرّزّاق و ابن معاذ،عن معمر،عن قتادة قال:

قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم:«يأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام فيبايعونه بين الرّكن و المقام، فيلقي الإسلام بجرانه».

284-المصنّف،عبد الرزّاق صنعانىّ يمانىّ،ج 11،ص 371.(باب في المهديّ)، حديث شماره 20769:

أخبرنا عبد الرّزّاق،عن معمر،عن قتادة يرفعه إلى النّبيّ صلّى اللّه عليه و سلم قال:

ص:547


1- -الحاوى للفتاوى،ج 2،ص 152.
2- -ابن ثور،يعنى محمّد بن ثور الصّنعانىّ،(بنگريد به:تقريب التهذيب،ج 2،ص 149)،در الفتن و [1]الملاحم،... [2]ابو ثور آمده،كه ظاهرا صحيح آن ابن ثور است.

يكون اختلاف عند موت خليفة،فيخرج رجل من المدينة فيأتي مكّة،فيستخرجه النّاس من بيته و هو كاره،فيبايعونه بين الرّكن و المقام،فيبعث إليه جيش من الشّام،حتّى إذا كانوا بالبيداء خسف بهم،فيأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام فيبايعونه،فيستخرج الكنوز و يقسم المال،و يلقي الإسلام بجرانه إلى الأرض،يعيش في ذلك سبع سنين-أو قال:تسع سنين-.

و در پاورقى آن آمده است:أخرجه أبو داود من حديث قتادة عن صالح أبى الخليل عن صاحب له،عن امّ سلمة.و أخرجه الطّبرانىّ أيضا(المعجم الكبير،ج 23،ص 390، حديث شماره 931)قال الهيثمىّ،رجاله رجال الصّحيح.

ص:548

فهارس

اشاره

*فهرست احاديث،به ترتيب الفبا

*فهرست موضوعى احاديث،به ترتيب الفبايى راويان صحابى

*فهرست موضوعى براساس شمارۀ احاديث

*فهرست طبقات راويان

*فهرست راويان به ترتيب الفبا،همراه با شمارۀ طبقه و روايت

*منابع و مآخذ

ص:549

ص:550

فهرست احاديث به ترتيب الفبا

اشاره

حديثراوىشمارۀ حديث

الف

ابشّركم بالمهدىّ،يبعث فى امّتى...ابو سعيد خدرى93،94

أبشروا،أبشروا،إنّما مثل امّتى...علىّ بن الحسين زين العابدين عليه السّلام279

أبشرى المهدىّ منكحسين بن علىّ بن أبى طالب عليه السّلام75

إذا أقبلت الرّايات السّود من خراسان...ابن مسعود211

إذا أقبلت الرّايات السّود من قبل المشرق...ابو هريره7،9

إذا أقبلوا برايات السّود من عقب خراسان...ثوبان37

إذا رأيتم الرّايات السّود قد جاءت من قبل خراسان.../ثوبان38

إذا رأيتم الرّايات السّود قد خرجت...ابن مسعود210

إسم المهدىّ اسمىابو سعيد خدرىّ77

إن قصر فسبع،و إلاّ فثمان و إلاّ فتسع،...ابو هريره30

إنّا أهل بيت اختار اللّه لنا الآخرة...ابن مسعود205 تا 209

إنّ فى امّتى المهدىّ،يخرج...ابو سعيد خدرىّ91

إنّ من امرائكم أميرا يحثى المال حثيا...ابو سعيد خدرىّ131

ص:551

إنّ هذا الدّين لن يزال ظاهرا على من ناواه...جابر بن سمره سوائى46

إنّه يستخرج الكنوز و يقسم المال و يلقى الإسلام بجرانهقتاده282

ب

بل منّا،بنا يختم الدّين كما بنا فتح...امير المؤمنين علىّ عليه السّلام229

بل منّا،بنا يختم اللّه كما بنا فتح...امير المؤمنين علىّ عليه السّلام231

بنا يختم الدّين كما بنا فتح...امير المؤمنين علىّ عليه السّلام230

ت

تأوى إليه امّته كما تأوى النّحلة يعسوبها،...ابو سعيد خدرى137

تجىء فتنة غبراء مظلمة،ثمّ يتبع الفتن...عوف بن مالك238

تخرج رايات سود من خراسان لا يردّها شىء حتّى تنصب بإيلياءابو هريره8

تخرج من خراسان رايات سود لا يردّها شىء حتّى تنصب بإيلياءابو هريره4،5

تملأ الأرض جورا و ظلما،فيخرج رجل من عترتى...ابو سعيد خدرىّ102،103

تملأ الأرض ظلما و جورا ثمّ يخرج رجل من عترتى...ابو سعيد خدرىّ101

تنعم امّتى فى زمن المهدىّ نعمة لم ينعموا مثلها قطّ...ابو سعيد خدرىّ117

ح-ذ-ر

حبيبتى فاطمة ما الّذى يبكيك؟...علىّ هلالى236

ذكر رسول اللّه بلاء يصيب هذه الأمّة،...ابو سعيد خدرىّ96

رجل من عترتى،يقاتل على سنّتى كما قاتلت أنا على الوحىعايشه144

ص:552

س

ستكون بعدى فتن،منها فتنة الأحلاس...ابو سعيد خدرىّ97

ستكون فتنة لا يهدأ منها جانب إلاّ جاش...طلحة بن عبيد اللّه139

سيخرج من صلب هذا فتى يملأ الأرض جورا و ظلما...ابن عمر149

سيكون بعدى خلفاء،و من بعد الخلفاء امراء،...ماجد صدفى243

سيكون بينكم و بين الرّوم أربع هدن،...ابو امامه باهلى138

سيكون من أهل بيتى رجل يملأ الأرض عدلا...ماجد صدفى244

سيعوذ بهذا البيت-يعنى الكعبة-قوم...امّ المؤمنين270

ف

فى ذى القعدة تجاذب القبائل[تجاذب القبائل و]و...ابن عمرو بن عاص151،152

فينزل عيسى بن مريم عليه الصّلاة و السّلام عند صلاة الفجر...عثمان بن ابى العاص213

ك

كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم و إمامكم منكم.ابو هريره13،14،20

كيف أنتم إذا نزل ابن مريم من السّماء فيكم و إمامكم منكم.ابو هريره21

كيف بكم إذا نزل ابن مريم فأمّكم-أو قال:-إمامكم منكم.ابو هريره16،17،18،19

كيف تهلك امّة أنا أوّلها،و عيسى فى آخرها و المهدىّ...ابن عبّاس148

ل

لا تذهب الأيّام و اللّيالى حتّى يملك رجل من أهل بيتى...ابن مسعود200

لا تذهب الدّنيا حتّى يبعث اللّه رجلا من أهل بيتى...ابن مسعود195

لا تذهب الدّنيا حتّى يلى رجل من أهل بيتى...ابن مسعود183

ص:553

لا تذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتى...ابن مسعود182،189،191

لا تذهب الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتى...ابن مسعود168

لا تذهب أو لا تنقضى الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتى...ابن مسعود165 تا 167،170

لا تزال امّتى ظاهرين على الحقّ حتّى ينزل عيسى بن مريم...جابر بن عبد اللّه انصارى58

لا تزال طائفة من امّتى على الحقّ ظاهرين على من ناواهم...عمران بن حصين237

لا تزال طائفة من امّتى يقاتلون على الحقّ ظاهرين...جابر بن عبد اللّه انصارى54،55، 56،59،60،61

لا تقوم السّاعة حتّى تمتلئ الأرض ظلما و عدوانا...ابو سعيد خدرىّ104،106،107

لا تقوم السّاعة حتّى تملأ الأرض ظلما و جورا و عدوانا...ابو سعيد خدرىّ109

لا تقوم السّاعة حتّى يخرج عليهم رجل من أهل بيتى...ابو هريره2

لا تقوم السّاعة حتّى يستخلف رجل من أهل بيتى...ابو سعيد خدرىّ110

لا تقوم السّاعة حتّى يلى رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمىابن مسعود161

لا تقوم السّاعة حتّى يملك رجل من أهل بيتى،أجلى،أقنى...ابو سعيد خدرىّ105،108

لا تقوم السّاعة حتّى يملك رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمى...ابن مسعود164،190

لا تنقضى الأيّام و لا يذهب الدّهر حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمى ابن مسعود169،171

لا تنقضى الدّنيا-أو لا تذهب الدّنيا-حتّى يلى رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمى ابن مسعود184

لا يذهب الأيّام حتّى يملك رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمىابن مسعود188

لا يذهب الأيّام و اللّيالى،حتّى يملك رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمى يملأ الأرض قسطا ابن مسعود185

ص:554

لا يذهب الأيّام و اللّيالى،و لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم حتّى يبعث اللّه رجلا... ابن مسعود181

لا يذهب الدّنيا حتّى يلى رجل من أهل بيتى،يملأ الأرض قسطا و عدلا...ابن مسعود186

لا يذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمىابن مسعود172،174، 179،180

لا يذهب الدّنيا حتّى يملك رجل من أهل بيتى،يوافق اسمه اسمى،يملأ الأرض قسطا... ابن مسعود187

لا يذهب اللّيالى و الأيّام،حتّى يملك رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمىابن مسعود173

لا يزال الإسلام عزيزا إلى اثنى عشر خليفة كلّهم من قريش.جابر بن سمره سوائى41

لا يزال أمر امّتى صالحا حتّى يمضى اثنا عشر خليفة،كلّهم من قريش.ابو جحيفه49

لا يزال أمر النّاس ماضيا ما وليهم اثنا عشر رجلا.جابر بن سمره سوائى40

لا يزال هذا الدّين عزيزا منيعا إلى اثنى عشر خليفة...جابر بن سمره سوائى42،44

لا يزال هذا الدّين قائما حتّى يكون عليكم اثنا عشر خليفة...جابر بن سمره سوائى43

لا ينتهى النّاس عن غزو هذا البيت...صفيّه272،273،275،276

لا ينقضى الدّنيا حتّى يملك العرب رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمى ابن مسعود175 تا 178

لتملأ الأرض ظلما و جورا،فإذا ملئت ظلما و جورا،بعث اللّه رجلا اسمه اسمى...

قرّة بن إياس مزنىّ240 تا 242

لتملأنّ الأرض ظلما و جورا،فإذا ملئت ظلما و جورا،...قرّة بن اياس مزنىّ239

لتملأنّ الأرض ظلما و عدوانا،ثمّ ليخرجنّ من أهل بيتى...ابو سعيد خدرىّ111

لن تهلك امّة أنا فى أوّلها،و عيسى بن مريم فى آخرها و المهدىّ فى أوسطها.ابن عبّاس148

لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لملك فيها رجل من أهل بيتى،يواطئ اسمه اسمى ابن مسعود163،162

لو لم يبق من الدّنيا إلاّ ليلة لملك فيها رجل من أهل بيت النّبىّ صلّى اللّه عليه و سلمأبو هريره،1

ص:555

لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لبعث اللّه عزّ و جلّ رجلا منّا...امير المؤمنين علىّ عليه السّلام142

لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث...ابن مسعود193،196،197، 201

لو لم يبق من الدّنيا إلاّ يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث...حذيفة بن يمان74

لو لم يبق من الدّهر إلاّ يوم لبعث اللّه رجلا من أهل بيتى يملأها عدلا كما ملئت جورا امير المؤمنين علىّ عليه السّلام و ابو الطّفيل140،141،225 تا 228.

ليؤمّنّ هذا البيت جيش يغزونه حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض...حفصه و صفيّه268،269 274

ليبعثنّ اللّه عزّ و جلّ فى هذه الأمّة خليفة يحثى المال حثيا و لا يعدّه.ابو سعيد خدرىّ130

ليبعثنّ من عترتى رجلا أفرق الثّنايا،أجلى الجبهة،يملأ الأرض عدلا... عبد الرّحمن بن عوف145

ليقومنّ على امّتى من أهل بيتى،أقنى،أجلى،يوسع الأرض عدلا...ابو سعيد خدرىّ88

م

منّا الّذى يصلّى عيسى بن مريم خلفهابو سعيد خدرىّ136

من أنكر خروج المهدىّ فقد كفر بما انزل على محمّد...جابر بن عبد اللّه انصارى72

من خلفائكم خليفة يحثو المال حثيا[حثوا]لا يعدّه عدّا.ابو سعيد خدرىّ120

من خلفائكم خليفة يحثى المال حثيا،لا يعدّه عدّا.ابو سعيد خدرىّ129

المهدىّ أجلى الجبين أقنى الأنف.ابو سعيد خدرىّ82 تا 85

المهدىّ حقّ و هو من ولد فاطمة.امّ سلمه248

المهدىّ رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدّرّىّ.حذيفة بن يمان73

المهدىّ منّا أهل البيت،أشمّ الأنف،أقنى،أجلى...ابو سعيد خدرىّ90

المهدىّ منّا أهل البيت،يصلحه اللّه فى ليلةامير المؤمنين علىّ عليه السّلام214 تا 224

ص:556

المهدىّ من عترتى من ولد فاطمةامّ سلمه246،250

المهدىّ من ولد فاطمة.ابن مسعود156،157 و امّ سلمه247،249،253

المهدىّ من ولدى،ابن أربعين سنة كأنّ وجهه كوكب درّىّ...ابو امامه باهلىّ138

المهدىّ منّى أجلى الجبهة،أقنى الأنف...ابو سعيد خدرىّ81

المهدىّ يعيش فى ذلك يعنى بعد ما يملك...ابو سعيد خدرىّ99

المهدىّ يواطئ اسمه اسمى و اسم أبيه اسم أبى.ابن مسعود203

ن

نبيّنا خير الأنبياء و هو أبوك،و شهيدنا خير الشّهداء...ابو ايّوب انصارى76

نحن سبعة بنو عبد المطّلب،سادات أهل الجنّة،أنا،و علىّ أخى،و عمّى حمزة،و جعفر، و الحسن و الحسين،و المهدىّانس بن مالك33

نحن ولد عبد المطّلب سادة أهل الجنّة،أنا و...انس بن مالك32

نعم هو حق و هو من بنى فاطمةامّ سلمه251

و-ه

و ينزل عيسى بن مريم عليه السّلام عند صلاة الفجر...عثمان بن ابى العاص212

هو رجل من امّتى.ابو سعيد خدرىّپس از شمارۀ 78

هو رجل من أهل بيتى.ابو سعيد خدرىّ78،80

هو رجل من عترتى.ابو سعيد خدرىّ78

هو رجل منّى.ابو سعيد خدرىّ79

هو من ولد فاطمة.امّ سلمه252

ص:557

ى

يأتيه عصائب العراق و أبدال الشّام فيبايعونه بين الرّكن و المقام...قتاده284

يبايع لرجل بين الرّكن و المقام...ابو هريره22 تا 29

يبايع لرجل بين الرّكن و المقام كعدّة أهل بدر،فتأتيه عصائب العراق...امّ سلمه263 تا 266

يحثى المال حثيا،لا يعدّه عدّا،يملأ الأرض عدلا...ابو سعيد خدرىّ123

يخرج رجل من امّتى يقول بسنّتى...ابو سعيد خدرىّ135

يخرج رجل من امّتى يواطئ اسمه اسمى و خلقه خلقى...ابن مسعود155

يخرج رجل من أهل بيتى عند انقطاع من الزّمان...ابو سعيد خدرىّ135

يخرج رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمى و خلقه خلقى...ابن مسعود154

يخرج رجل من وراء النّهر يقال له الحارث بن حرّاث...امير المؤمنين علىّ عليه السّلام232

يخرج رجل يقال له السّفيانىّ فى عمق دمشق و عامّة من يتّبعه...ابو هريره10

يخرج فى آخر امّتى المهدىّ،يسقيه اللّه الغيث،و...ابو سعيد خدرىّ112

يخرج فى آخر الزّمان خليفة يعطى الحقّ بغير عدد.ابو سعيد خدرىّ124

يخرج فى آخر الزّمان خليفة يعطى المال بغير عدد.ابو سعيد خدرىّ122

يخرج قوم من قبل المشرق فيوطّئون للمهدىّ سلطانه.عبد اللّه بن حارث بن جزء147

يخرج من خراسان رايات سود لا يردّها شىء حتّى تنصب بإيلياء.ابو هريره6

يخرج المهدىّ فى امّتى...ابو سعيد خدرىّ92

يخرج المهدىّ من المدينة إلى مكّة...قتاده281

يخرج المهدىّ و على رأسه عمامة[غمامة]فيها مناد ينادى هذا المهدىّ خليفة اللّه فاتّبعوه. ابن عمر153

يخرج المهدىّ و على رأسه ملك ينادى:إنّ هذا المهدىّ فاتّبعوه.ابن عمرو بن عاص153

يخرج المهدىّ و على رأسه ملك ينادى:إنّ هذا المهدىّ فاتّبعوه.ابن عمر150

يخرج ناس من قبل المشرق يريدون رجلا عند البيت...امّ حبيبه رمله271

ص:558

يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهدىّ سلطانه.عبد اللّه بن حارث بن جزء146

يخسف بهم ولكن يبعث يوم القيامة على نيّته.امّ سلمه260،261

يرضى عنه ساكن السّماء و ساكن الأرض،لا تدع السّماء من قطرها شيئا... ابو سعيد خدرىّ98

يسير ملك المشرق إلى ملك المغرب فيقتله،ثمّ يسير ملك المغرب...امّ سلمه267

يعوذ عائذ بالبيت فيبعث إليه بعث فإذا كانوا ببيداء...امّ سلمه261

يغزو جيش الكعبة حتّى إذا كانوا ببيداء من الأرض خسف بأوّلهم و آخرهمعايشه277، 278

يغزو هذا البيت جيش فيخسف بهم بالبيداء.ابو هريره11

يقتتل عند كنزكم ثلاثة كلّهم ابن خليفة...ثوبان34،35،36

يكون اثنا عشر أميرا،كلّهم من قريش.جابر بن سمره سوائى39

يكون اختلاف عند موت خليفة،فيخرج رجل من أهل المدينة...امّ سلمه254 تا 256

يكون بعد الجبابرة رجل من أهل بيتى يملأ الأرض عدلا...ماجد صدفىّ244

يكون بعدى اثنا عشر أميرا،كلّهم من قريش.جابر بن سمره سوائى50،53

يكون بعدى خليفة يحثى المال حثيا و لا يعدّه عدّا.ابو سعيد خدرىّ128

يكون فى آخر امّتى خليفة يحثو المال حثوا لا يعدّه عدّا.جابر بن عبد اللّه انصارىّ65

يكون فى آخر امّتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعدّه عددا. جابر بن عبد اللّه انصارىّ62،65،69

يكون فى آخر الزّمان خليفة لا يفضّل عليه أبو بكر و عمر.ابو هريره3

يكون فى آخر الزّمان خليفة يعطى المال و لا يعدّه عدّا.ابو سعيد خدرىّ126

يكون فى آخر الزّمان خليفة يقسم المال و لا يعدّه.ابو سعيد خدرىّ و جابر بن عبد اللّه انصارىّ 63،66،68،121،127،132،133

ص:559

يكون فى آخر الزّمان على تظاهر العمر و انقطاع من الزّمان إمام يكون أعطى النّاس... ابو سعيد خدرىّ134

يكون فى آخر الزّمان فتنة يحصّل النّاس فيها...امير المؤمنين على عليه السّلام233،234

يكون فى امّتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعدّه عدّا.جابر بن عبد اللّه انصارىّ64،67،70

يكون فى أمّتى المهدىّ إن طال عمره أو قصر عمره...ابو سعيد خدرىّ113،114

يكون المهدىّ فى امّتى إن قصر فسبعا و...ابو سعيد خدرىّ116

يكون من بعدى اثنا عشر أميرا،كلّهم من قريش.جابر بن سمره سوائى45

يكون من بعدى اثنا عشر خليفة،كلّهم من قريش.جابر بن سمره سوائى51

يلى أمر هذه الأمّة فى آخر زمانها رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمى ابن مسعود159،160

يلى رجل من أهل بيتى يواطئ اسمه اسمى.ابن مسعود158

يملك رجل من أهل بيتى،أجلى الجبهة،أقنى الأنف...ابو سعيد خدرىّ89

يملك سبع سنينابو سعيد خدرىّ87

ينزل بأمّتى فى آخر الزّمان بلاء شديد من سلطانهم...ابو سعيد خدرىّ100

ينزل عيسى بن مريم،فيقول أميرهم المهدىّ:تعال صلّ بنا... (1)جابر بن عبد اللّه انصارىّ57

ص:560


1- -نيز بنگريد به:شماره 212 و 213،به روايت عثمان بن ابى العاص.

فهرست موضوعى احاديث،به ترتيب الفبايى راويان صحابى

اشاره

صفحه

رواياتى از ابو هريره 433

ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است 433

ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله براى احقاق حق،قطعى است 433

مقام والاى مهدى عليه السّلام 434

نشانه هاى پيش از ظهور 435

خروج سفيانى از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام 437

نزول حضرت عيسى عليه السّلام و امامت حضرت مهدى عليه السّلام 438

محلّ بيعت با مهدى عليه السّلام در ميان ركن و مقام است 441

وفور نعمت در حكومت مهدى عليه السّلام 443

رواياتى از انس بن مالك 445

مهدى عليه السّلام از فرزندان عبد المطّلب و از سروران بهشت است 445

رواياتى از ثوبان هاشمىّ 446

نشانه اى از ظهور و لزوم پيوستن و بيعت با مهدى عليه السّلام 446

مهدى عليه السّلام،خليفة اللّه است 447

ص:561

چند يادآورى 448

رواياتى از جابر بن سمرة بن جناده سوائىّ و ابو جحيفه 448

مهدى عليه السّلام،يكى از دوازده خليفۀ پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است 448

رواياتى از جابر بن عبد اللّه انصارى 455

نماز خواندن حضرت عيسى عليه السّلام به امامت حضرت مهدى عليه السّلام 455

بخشش بى شمار مهدى عليه السّلام 457

انكار ظهور مهدى عليه السّلام،موجب كفر است 459

رواياتى از حذيفة بن يمان 460

مهدى عليه السّلام از نسل پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و چهره اش همچون ستارۀ درخشان است 460

روايتى از حسين بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلام 461

مهدى عليه السّلام از تبار فاطمۀ زهراء عليها السّلام است 461

روايتى از ابو ايّوب انصارى خزرجىّ-خالد بن زيد بن كليب 462

مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است 462

رواياتى از ابو سعيد خدرىّ-سعد بن مالك 463

مهدى عليه السّلام،همنام پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است 463

مهدى عليه السّلام،از تبار پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است 463

سيماى مهدى عليه السّلام و مدت حكومت عدل جهانى آن حضرت 463

وفور ثروت،با ظهور آن حضرت 466

روزگار بى نيازى بر اثر اجراى عدالت 467

اخبار از عدالت جهانى،وفور نعمت آسمانى و زمينى در حكومت مهدى عليه السّلام پس از فتنۀ فراگير 469

ص:562

حاكم دادگستر جهانى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است.470

ظهور مهدىّ عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و اقامۀ عدل جهانى،پس از ظلم و ستم فراگير، قطعى است.471

ظهور مهدى عليه السّلام براى اقامۀ عدل جهانى،قطعى است 473

حصول مواهب الهى،اجراى عدالت اجتماعى و عظمت امّت اسلامى در ظهور مهدى عليه السّلام 474

بروز انواع نعمتهاى زمينى و آسمانى،و زندگى نمونه در حكومت عدل جهانى مهدى عليه السّلام 474

وفور نعمت بى مانند،در عصر حكومت مهدى عليه السّلام 475

بخشش بى شمار،در حكومت مهدى عليه السّلام 476

احياى سنّت نبوى،نزول بركات آسمانى و زمينى،و اجراى عدالت در ظهور مهدى عليه السّلام و سكونت آن حضرت در بيت المقدس 480

نماز خواندن عيسى بن مريم عليهما السّلام به امامت مهدى عليه السّلام 481

مهدى عليه السّلام،پناهگاه امّت و مجرى عدالت جهانى است،خوابيده اى را بيدار نمى كند و خونى را نمى ريزد.481

روايتى از ابو امامه باهلىّ-صدىّ بن عجلان 481

سيماى مهدى عليه السّلام 481

روايتى از طلحة بن عبيد اللّه 482

اخبار از پيدايش آشوب 482

رواياتى از ابو طفيل عامر بن واثله ليثىّ 483

ظهور مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است.483

روايتى از امّ المؤمنين عايشه 485

جهاد براساس سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله 485

ص:563

روايتى از عبد الرّحمن بن عوف 485

سيماى مهدى دادگستر عليه السّلام 485

چند روايت از عبد اللّه بن حارث بن جزء زبيدىّ 486

نشانه هاى پيش از ظهور 486

روايتى از ابن عبّاس-عبد اللّه بن عبّاس 486

مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است.486

رواياتى از عبد اللّه بن عمر 487

مهدى دادگستر جهان،از تبار علىّ بن ابى طالب عليه السّلام است 487

از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام نداى آسمانى در لزوم پيروى از اوست 488

رواياتى از عبد اللّه بن عمرو بن عاص 488

شمار كسانى كه در ميان ركن و مقام با مهدى عليه السّلام بيعت مى كنند به شمار اصحاب بدر است 488

از نشانه هاى ظهور مهدى عليه السّلام،نداى آسمانى در لزوم پيروى از اوست 489

رواياتى از عبد اللّه بن مسعود 490

خلق و خوى مهدى عليه السّلام،خلق و خوى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله است 490

مهدى عليه السّلام از فرزندان فاطمه عليها السّلام است 491

حكومت مهدىّ از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت 491

حكومت مهدىّ عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت،قطعى است 492

مهدى عليه السّلام كه همنام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است قطعا حكومت مى كند و زمين را سرشار از عدل و داد مى سازد همان گونه كه سرشار از ظلم و ستم شده باشد 493

حكومت مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت قطعى است 493

حكومت عدل جهانى مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و همنام آن حضرت،قطعى است.498

ص:564

نكتۀ شايان توجّه 500

لزوم پيوستن به مجاهدان و منتظران مهدى دادگستر 507

چند روايت از عثمان بن أبى العاص ثقفىّ 511

فرود آمدن حضرت عيسى عليه السّلام و اقامۀ نماز جماعت به امامت حضرت مهدى عليه السّلام 511

رواياتى از امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام 512

مهدى عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است و خداوند كار قيام او را يك شبه اصلاح مى كند 512

ظهور مهدى عليه السّلام عدالت گستر جهانى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله قطعى است 515

روزگار صلح و صفا،و سامان يافتن نابسامانيها 517

لزوم يارى دادن براى استقرار دولت آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله 518

نشانه هاى پيش از ظهور 518

روايتى از علىّ هلالىّ-علىّ بن علىّ هلالىّ 520

مهدى عليه السّلام كه نابسامانيها را سامان مى بخشد از تبار حسنين عليهما السّلام است 520

روايتى از عمران بن حصين 521

امر الهى مى آيد.521

روايتى از عوف بن مالك 522

ظهور مهدى عليه السّلام و لزوم پيروى از او 522

رواياتى از قرّة بن إياس مزنىّ 522

زمين آكنده از ظلم و جور با ظهور مهدىّ عليه السّلام،همنام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله،سرشار از عدل و داد خواهد شد 522

رواياتى از ماجد صدفىّ 524

ظهور مردى از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و گسترش عدالت در جهان 524

ص:565

روايتى از ابو جحيفه وهب بن عبد اللّه سوائىّ 526

رواياتى از امّ سلمه هند 526

مهدىّ عليه السّلام،از فرزندان فاطمه عليها السّلام است 526

موضوع خسف در بيداء 529

شرح حديث ياد شده 531

سخن ابن خلدون دربارۀ روايت ياد شده و نقد آن 532

گروهى كه نسبت به مهدى عليه السّلام،قصد سوء دارند،در بيداء،نابود مى گردند 535

رواياتى از حفصه دربارۀ خسف 538

روايتى از امّ المؤمنين 539

روايتى از امّ حبيبه-رمله 540

نابودى گروهى كه نسبت به مهدى عليه السّلام،سوء قصد دارند 540

رواياتى از صفيّه دربارۀ خسف در بيداء 541

رواياتى از عايشه 542

روايتى از علىّ بن الحسين امام زين العابدين عليه السّلام 545

هلاك نشدن امّت،به خاطر وجود پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله،مهدى و مسيح عليهما السّلام 545

رواياتى از قتادة بن دعامه 546

محل بيعت با مهدى عليه السّلام ميان ركن و مقام است 547

ص:566

فهرست موضوعى براساس شمارۀ احاديث

مهدى موعود عليه السّلام از خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است:1،2،73،74،75،76،78،79،80، 81،88،89،90،96،97،100،101،تا 111،125،136،138،140،تا 145، 148،154،158،تا 193،195،تا 202، 204،تا 208،214،تا 231.

مهدى عليه السّلام از تبار فاطمۀ زهراء عليها السّلام است:156،157،246،تا 253.

مهدى عليه السّلام از تبار علىّ بن ابى طالب عليه السّلام است:149

مهدى عليه السّلام همنام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است:74، 77،154،157،تا 161،163،تا 190، 239،240،242 و نيز از 192،تا 204، 208،241(همراه با توضيح در مقدمۀ اين دسته از روايات تحت عنوان«نكتۀ شايان توجّه»).

سيماى مهدى عليه السّلام:73،81،82،83، 84،85،88،89،90،138،141

مهدى عليه السّلام داراى خلق و خوى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است:154،155

مهدى عليه السّلام از سروران بهشت است:32، 33

مهدى عليه السّلام يكى از خلفاى دوازده گانۀ پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است:39،تا 53

ظهور مهدى موعود،قطعى است:1،2، 74،88،104،تا 112،140،141،142، 143،145،162،163،164،192،193، 195،196،197،199،201،225،تا 228.

نويد حكومت مهدى عليه السّلام:89،158، 159،160،161،تا 180،198،200، 202،204.

ص:567

نويد اصلاح يك شبه:214،215، 216،217،219،تا 224

فراگيرى عدل جهانى همچون فراگيرى ظلم جهانى:30،81،88،89،90،93،94، 95،96،100،101،104،105،113، 133،150،151،182 تا 187،192، 194،196،198،201،203،204،205، 225،226،227،228،232،243،245

فراگيرى عدل جهانى پس از فراگيرى ظلم جهانى:86،101،102،103،104، 106،تا 111،239،240،241.

خروج پرچمهاى سياه از خراسان و نصب آن در بيت المقدس:4،5،6،7،8،9

خروج پرچمهاى سياه از خراسان:4،5، 34،35،36،37،38،205 تا 209،

لزوم يارى دادن براى استقرار دولت آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله:34،35،36،37،38،205 تا 209،232

نشانه هاى پيش از ظهور:146،147

نشانه هاى ظهور:

الف-خروج سفيانى و خسف در بيداء مدينه:10،11،254 تا 274

ب-نداى آسمانى در معرّفى مهدى عليه السّلام و لزوم پيروى از او:139،150،153

شمار ياران مهدى عليه السّلام:(از مردان و زنان):267

شمار بيعت كنندگان نخستين با مهدى عليه السّلام به شمار اصحاب بدر است:151، 152،264،265،266

مسجد الحرام،محل بيعت مردم با مهدى عليه السّلام:22 تا 29،254،تا 259،263، 264،265،266،280،281،283،284

فرود آمدن عيسى بن مريم عليهما السّلام و نماز خواندن آن حضرت به امامت حضرت مهدى عليه السّلام:13،تا 21،54 تا 60،136، 212،213

مهدى موعود،احياگر سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله (شريعت اسلام):15،135،144،236، 254 تا 259.

بخشش خليفۀ آخر الزّمان مهدى موعود:

62 تا 71،91 تا 95،117 تا 134

فراوانى انواع نعمتهاى آسمانى و زمينى و زندگى نمونه:31،96،98،100،112، 113،114،115،117،118،119،135، 145،239،241

ص:568

وفور نعمت بى مانند:115،117،118، 119

روزگار خشنودى و بى نيازى:93،94، 95،96،98،100،115،151،152

روزگار الفت و مهربانى و رهايى از شرك و گمراهى:229،230،231

روزگار عظمت امّت اسلامى:112

استقرار اسلام در سطح جهان:254 تا 259،282،283،284

سكونت مهدى عليه السّلام در بيت المقدس:

135

مهدى خوابيده اى را بيدار نمى كند و خونى نمى ريزد:137

مقام والاى مهدى عليه السّلام:3

مدت حكومت مهدى:81،86 تا 96، 99،تا 103،105،108،110،112،تا 116،118،119،135،138،283،241، 254،تا 259،267.

ص:569

فهرست طبقات راويان

طبقۀ نخست:صحابيان

شمارى از صحابيان كه احاديثى را از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله،دربارۀ حضرت مهدى عليه السّلام، روايت كرده اند بدين قرار است:

ابو هريره

انس بن مالك

ثوبان هاشمىّ

جابر بن سمرة بن جناده سوائىّ

جابر بن عبد اللّه انصارى

جابر بن ماجد صدفىّ

حجّاج بن عمرو بن غزيّه

حذيفة بن اليمان

حسن بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلام

حفصه،امّ المؤمنين

ابو ايّوب انصارىّ خالد بن زيد بن كليب

امّ حبيبه رمله امّ المؤمنين

ابو سعيد خدرىّ سعد بن مالك

ابو امامه باهلىّ صدىّ بن عجلان

صفيّه،امّ المؤمنين

طلحة بن عبيد اللّه تيمىّ

ابو الطّفيل عامر بن واثله

عايشه،امّ المؤمنين

عبد الرّحمن بن عوف

عبد اللّه بن حارث بن جزء زبيدىّ

عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب هاشمىّ

عبد اللّه بن عمر بن خطّاب عدوىّ

عبد اللّه بن عمرو بن عاص

عبد اللّه بن مسعود

ص:570

عثمان بن ابى العاص ثقفىّ

امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام

علىّ هلالىّ

عمران بن حصين

عوف بن مالك اشجعىّ

قرّة بن اياس

ماجد صدفىّ

وهب بن عبد اللّه سوائىّ-ابو جحيفه

هند امّ سلمه،امّ المؤمنين

طبقۀ دوم

اسود بن يزيد بن قيس نخعىّ

جابر صدفىّ-قيس بن جابر صدفىّ

جبير بن نفير حضرمىّ حمصىّ

ربعىّ بن حراش

زرّ بن حبيش

سعيد بن مسيّب-ابن مسيّب

ابو وائل شقيق بن سلمه

عبد الحميد بن واصل-ابو واصل باهلىّ

عبد اللّه بن حارث بن نوفل-صاحب صالح ابو الخليل

عبد اللّه بن زرير غافقىّ

عبيدة بن عمرو سلمانىّ

عروة بن زبير بن عوّام

علقمة بن قيس نخعىّ

علىّ بن علىّ هلالىّ

قبيصة بن ذويب خزاعىّ

قيس بن جابر صدفىّ و جابر بن ماجد صدفىّ

كثير بن مرّه حضرمىّ

محمّد بن حنفيّه

مطرّف بن عبد اللّه شخّير

طبقۀ سوم

ابو بكر بن ابى موسى

ابو الجرّاح مولى امّ حبيبه

ابو خالد بجلىّ احمسىّ

ابو سلمة بن عبد الرّحمن بن عوف

بشير بن نهيك

بكر بن عمرو-ابو الصّدّيق ناجىّ

حبيب بن ابى ثابت

حدير بن كريب-ابو الزّاهريّه

ص:571

حسن بصرىّ

حسن بن يزيد سعدىّ

ذكوان-ابو صالح

سعيد بن سمعان

ابو شراعه سلمة بن مجنون

سليمان بن حبيب محاربىّ

شعيب بن محمّد

عامر بن سعد

عامر بن شراحيل-شعبىّ

عباية بن ربعىّ-ابن ربعىّ

عبد اللّه بن زيد-ابو قلابه رقاشىّ

عبد اللّه بن هبيره سبائىّ

عطيّة بن سعد عوفىّ

علىّ بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام

عمر بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلام

عمرو بن عبد اللّه همدانىّ-ابو اسحاق سبيعىّ

عمرو بن مرثد-ابو اسماء رحبىّ

مجاهد بن جبر

محمّد بن سيرين انصارىّ-ابن سيرين

محمّد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاص

محمّد بن منكدر-ابن منكدر

معاوية بن قرّة بن اياس

منذر بن مالك-ابو نضره

نافع مولى ابى قتاده-نافع بن عبّاس

نافع الفقيه مولى ابن عمر

وهب بن منبّه

هلال بن عمرو كوفىّ

طبقۀ چهارم

اسحاق بن عبد اللّه بن ابى طلحه

اسماعيل بن ابى خالد احمسىّ

جبر بن نوف همدانىّ-ابو الودّاك

حارث بن يزيد حضرمىّ

سالم بن ابى حفصه عجلىّ

سعيد بن يزيد بن مسلمه ازدىّ

سليمان بن عبيد

سماك بن حرب

عبد الرّحمن بن جبير

عبد الرّحمن بن نجيح

عبد العزيز بن رفيع اسدىّ

عبد اللّه بن عبيدة بن نشيط

عبد الملك بن عمير بن سويد لخمىّ

عبيد اللّه بن قبطيّه كوفىّ

علىّ بن زيد بن جدعان

عمارة بن جوين-ابو هارون

ص:572

ابو زرعه عمرو بن جابر حضرمىّ

عمرو بن دينار مكّىّ

عون بن ابى جحيفه

عيسى بن هلال بصرىّ

قتادة بن دعامه-ابو الخطّاب

قحذم بن سليمان

محمّد بن ابراهيم تيمىّ

محمّد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلام-ابو جعفر الباقر

محمّد بن مسلم بن تدرس-ابو الزّبير

محمّد بن مسلم بن عبيد اللّه-ابن شهاب- زهرىّ

طبقۀ پنجم

ابراهيم بن محمّد بن حنفيّه-ابراهيم بن محمّد بن علىّ بن ابى طالب

ابراهيم نخعىّ-ابراهيم بن يزيد بن قيس

ايّوب سختيانىّ

حكم بن عتيبه كوفىّ

خالد بن مهران-خالد الحذّاء

داود بن ابى هند

زيد ابو الحوارىّ-زيد بن الحوارىّ-زيد العمّى

سعيد بن اياس-جريرىّ

سليمان بن ابى سليمان-ابو اسحاق شيبانىّ

سليمان بن مهران-اعمش

صالح بن مسلم-موسى بن مسلم بن رومان

صفوان بن عمرو سكسكىّ

عبد الملك بن ابى سليمان عرزمىّ كوفىّ

عكرمة بن عمّار

عمرو بن شعيب

عمرو بن مرّه جملىّ

فطر بن خليفه

قاسم بن ابى بزّه

محمّد بن اسحاق بن يسار

مكحول شامىّ

منصور بن معتمر

يحيى بن ابى كثير طائىّ

يزيد بن ابى زياد هاشمىّ

ص:573

طبقۀ ششم

ابو الحسن كوفىّ

جرير بن عبد الحميد بن قرط

امام جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السّلام

خلف بن حوشب-ابو يزيد اعور

داود بن عبد الجبّار كوفىّ مؤذّن

زياد بن بيان رقّىّ

سعيد بن عمرو بن اشوع همدانىّ

صالح بن ابى مريم ضبعىّ-ابو الخليل

عاصم بن بهدله-ابن ابى النّجود

عبد اللّه بن عون بن ارطبان-ابن عون

عبد الملك بن عبد العزيز-ابن جريج

علاء بن بشير مزنىّ

علىّ بن نفيل

عمارة بن ابى حفصه

عمرو بن قاسم تمّار كوفىّ

عمرو بن قيس ملائىّ

عوف بن ابى جميله-اعرابىّ

عيّاش بن عبّاس قتبانىّ

ليث بن ابى سليم

مجالد بن سعيد همدانىّ

محمّد بن سلمه

محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس

محمّد بن عمرو

مطر بن طهمان ورّاق

مطرّف بن طريف كوفى

موسى بن عبد اللّه جهنىّ

موسى بن عبيده ربذىّ

هشام بن حسّان ازدىّ

يحيى بن اسماعيل

طبقۀ هفتم

ابان بن يزيد عطّار

ابو بكر بن عيّاش اسدىّ كوفىّ

اسرائيل بن يونس

اسماعيل بن رافع بن عويمر انصارىّ

حمزة بن حبيب الزّيّات

رزين بن حبيب جهنىّ

رشدين بن سعد مهرىّ،ابو الحجّاج

زائدة بن قدامه ثقفىّ

سعيد بن عبد العزيز تنوخىّ،دمشقىّ

سفيان بن حسين

ص:574

سفيان ثورىّ

سلاّم بن سليم-ابو الأحوص كوفىّ

سليمان بن قرم

سويد بن ابراهيم جحدرىّ

شعبة بن حجّاج

شيبان بن عبد الرّحمن،ابو معاويه

عبّاد بن عبّاد بن حبيب

عبّاس بن بكّار

عبد الرّحمن بن عمرو-اوزاعىّ

عبد اللّه بن حكيم بن جبير

عبد اللّه بن عمر بن حفص

عبد اللّه بن لهيعه-ابن لهيعه

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ...-ابو جعفر منصور دوانيقىّ

عبد الملك بن حميد بن ابى غنيّه

عثمان بن عبد اللّه شبرمه

عدىّ بن ابى عماره بصرىّ

عقيل بن معقل يمانىّ

عكرمة بن ابراهيم ازدىّ

على بن صالح بن حىّ

عمران بن داور-عمران قطّان-ابو العوّام قطّان

فضيل بن مرزوق

قاسم بن فضل حدّانىّ

قيس بن ربيع اسدىّ

ليث بن سعد فهمىّ

مالك بن انس اصبحىّ

مالك بن مغول

مثنّى بن صبّاح

محمّد بن ابراهيم ابو شهاب كنانىّ

محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ليلى-ابن ابى ليلى

محمّد بن عبد الرّحمن بن مغيره-ابن ابى ذئب

مسعر بن كدام

معلّى بن زياد قردوسىّ

معمر بن راشد بصرىّ

مهاجر بن مسمار زهرىّ

واسط بن حارث

وهيب بن خالد بصرىّ

هشام بن ابى عبد اللّه دستوائىّ

همّام بن يحيى عوذىّ

ياسين عجلىّ-ياسين بن شيبان

ياسين بن سيّار،ابن سنان

يحيى بن ثعلبه

يونس بن يزيد ايلىّ

ص:575

طبقۀ هشتم

ابراهيم بن اسحاق صينىّ

ابراهيم بن عقيل صنعانىّ

ابراهيم بن محمّد بن حارث ابو اسحاق فزارىّ

اسماعيل بن ابراهيم بن مقسم اسدىّ-ابن عليّه

اسماعيل بن عيّاش حمصىّ

بشر بن مفضّل رقاشىّ

بهلول بن مورّق

تليد بن سليمان كوفىّ

جعفر بن سليمان ضبعىّ

حارث بن نبهان جرمىّ

حسن بن عمر،ابو المليح الرّقّىّ

حمّاد بن زيد بن درهم

حمّاد بن سلمة بن دينار بصرىّ

حنان بن سدير صيرفىّ(-حبّان بن سدير، حبّان بن مدير صيرفىّ)

خالد بن عبد اللّه طحّان

خلف بن وليد

داهر بن يحيى رازىّ

سعيد بن حسن

سفيان بن عيينه هلالىّ كوفىّ

سورة بن الحكم،صاحب الرّأى

سهل بن عامر بجلىّ

شريك بن عبد اللّه نخعىّ

عبد اللّه بن ادريس اودىّ

عبد الوارث بن سعيد

عبد الوهّاب بن عبد المجيد ثقفىّ

عبيد اللّه بن عمرو اسدىّ رقّىّ

علىّ بن حوشب فزارىّ

علىّ بن مسهر

عمر بن عبيد طنافسىّ

عمرو بن ابى قيس رازىّ ازرق

عمرو بن عبد الغفّار

عنبسة بن ابى صغيره

قاسم بن مالك مزنىّ

كثير بن جعفر

كدام بن مسعر بن كدام

مؤمّل بن عبد الرّحمن ثقفىّ

محبّر بن قحذم

محمّد بن ابراهيم بن...عبّاس بن عبد المطّلب

محمّد بن اسماعيل بن ابى فديك

محمّد بن دينار

محمّد بن مروان بن قدامه عقيلىّ

ص:576

مرجّى بن رجاء يشكرىّ

مروان بن معاويه فزارىّ

مطّلب بن زياد

وليد بن محمّد موقّرىّ

وليد بن مسلم دمشقىّ

يزيد بن زريع بصرىّ

يعقوب بن عبد اللّه قمّىّ

يوسف بن حوشب شيبانىّ

يونس بن ابى يعفور

طبقۀ نهم

ابراهيم بن حسين همدانىّ-ابن ديزيل

ازهر بن سعد سمّان

اسباط بن محمّد قرشىّ

اسحاق بن سليمان رازىّ

اسحاق بن منصور سلولىّ

اسد بن موسى اموىّ

اسماعيل بن عبد الكريم صنعانىّ

بشر بن موسى

حارث بن ابى اسامه

حجّاج بن محمّد مصّيصىّ اعور

حسن بن موسى اشيب

حسين بن عمرو عنقزىّ

حفص بن عمر بن ميمون عدنىّ

حمّاد بن اسامه-ابو اسامه

داود بن محبّر

داود بن منصور نسائىّ

روّاد بن جرّاح عسقلانىّ

زكريّا بن يحيى مصرىّ مالكىّ-ابو يحيى الوقار

زيد بن حباب عكلىّ

زيد بن ابى الزّرقاء

سعيد بن هبيره

سلمة بن فضل ابرش

سليمان بن داود،ابو داود طيالسىّ

طالوت بن عبّاد

عامر بن ابراهيم بن واقد اصفهانىّ

عبد الحميد بن ابراهيم حضرمىّ

عبد الحميد بن عبد الرّحمن حمّانىّ

عبد الرّحمن بن مهدىّ-ابن مهدىّ

عبد الرّزّاق صنعانىّ

عبد السّلام بن عبد الحميد

عبد الصّمد بن عبد الوارث بن سعيد

عبد الغفّار بن عبد اللّه موصلىّ

ص:577

عبد اللّه بن عبد القدّوس

عبد اللّه بن معاذ-ابن معاذ

عبد اللّه بن نمير همدانىّ-ابن نمير

عبد اللّه بن وهب مصرىّ

عبد الملك بن قريب-اصمعىّ بصرىّ

عبد الوهّاب بن عطاء خفّاف

عبيد اللّه بن موسى عبسىّ

عثمان بن سعيد دارمىّ

عثمان بن عمر بن فارس

علىّ بن جميل

علىّ بن حجر سعدىّ مروزىّ

علىّ بن زياد يمامىّ-ابو العلاء بن زياد- عبد اللّه بن زياد

علىّ بن عبد العزيز بغوىّ

عمر بن سعد،ابو داود الحفرىّ

عمر بن عبد اللّه بن رزين

عمرو بن عاصم كلابىّ

فضل بن دكين،ابو نعيم

كثير بن يحيى بن كثير

مبشّر بن عبد اللّه

محمّد بن ابراهيم بن ابى عدىّ-ابن ابى عدىّ

محمّد بن ثور صنعانىّ-ابن ثور

محمّد بن جعفر هذلىّ بصرىّ-غنذر

محمّد بن حمّاد طهرانىّ

محمّد بن خازم،ابو معاويه ضرير

محمّد بن غالب تمتام

محمّد بن فضيل بن غزوان

مسلم بن حجّاج نيشابورى

معاذ بن هشام دستوائىّ

معاوية بن هشام قصّار

معتمر بن سليمان تيمىّ

موسى بن اسماعيل منقرىّ،ابو سلمه تبوذكىّ

موسى بن داود ضبّىّ

موسى بن محمّد بلقاوىّ

نضر بن شميل مازنىّ

وكيع بن جرّاح

وهب بن جرير

هارون بن مغيره بجلىّ

هاشم بن قاسم ليثىّ،ابو النّضر

هدبة بن خالد

هوذة بن خليفه

يحيى بن سعيد بن فرّوخ-يحيى قطّان

يحيى بن يمان عجلىّ

يزيد بن هارون بن زاذان

يونس بن حبيب اصفهانىّ

ص:578

طبقۀ دهم

ابراهيم بن ابى طالب،ابو اسحاق نيشابورىّ- ابن ابى طالب

ابراهيم بن اسحاق نيشابورىّ-انماطىّ

ابراهيم بن سعيد جوهرىّ

ابراهيم بن عامر

احمد بن ابراهيم دورقىّ

احمد بن حنبل شيبانىّ مروزىّ

احمد بن عبد الملك بن واقد حرّانىّ

احمد بن علىّ مثنّى-ابو يعلى موصلىّ

احمد بن عمرو بن عبد الخالق بصرى-بزّار

احمد بن محمّد بن صدقه

احمد بن يحيى صوفىّ

احمد بن موسى شامىّ[سامىّ]بصرىّ

اسماعيل بن عبد اللّه بن اويس

اسماعيل بن موسى فزارىّ-سدّىّ

حامد بن ابى حامد مقرئ

حامد بن يحيى بن هانئ بلخىّ

حسن بن سفيان نسوىّ

حسن بن صالح بن ابى الأسود

حسن بن عرفة بن يزيد عبدىّ

حسن بن علىّ معمرىّ

حسين بن حسن اشقر

حسين بن حفص همدانىّ

حفص بن عمر بن صبّاح رقّىّ

حفص حلوانىّ

حكم بن نافع-ابو اليمان

زكريّا بن حكيم

زهير بن حرب،ابو خيثمه نسائىّ

سعد بن عبد الحميد بن جعفر

سعيد بن مسعود مروزىّ

سعيد بن منصور بن شعبه خراسانىّ

سليمان بن عبد الرّحمن دمشقىّ

سهل بن تمّام بن بزيع

سويد بن سعيد هروىّ

عبّاد بن يعقوب رواجنىّ

عبدان بن احمد اهوازىّ

عبد الأعلى بن حمّاد نرسىّ

عبد الجبّار بن عطّار

عبد الرّحمن بن ابراهيم-دحيم

عبد الرّحمن بن سلمه رازىّ

عبد الغفّار بن داود حرّانىّ

عبد اللّه بن جعفر رقّىّ

عبد اللّه بن حسن بن ابراهيم انبارىّ

عبد اللّه بن حسين بن جابر مصّيصىّ

ص:579

عبد اللّه بن داهر-ابن داهر

عبد اللّه بن صالح

عبد اللّه بن عمر مشكدانه

عبد اللّه بن محمّد بن ابراهيم،ابو بكر بن ابى شيبه

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن نفيل،ابو جعفر عبد اللّه بن محمّد بن ناجيه-عبد اللّه بن ناجيه-ابن ناجيه

عبد الوهّاب بن ضحّاك

عبد الوهّاب بن نجده

عثمان بن محمّد بن ابراهيم-عثمان بن ابى شيبه

عفّان بن مسلم

علىّ بن سعيد رازىّ

علىّ بن منذر طريقىّ

عمران بن موسى بن مجاشع-سختيانىّ

عمرو بن خالد حرّانىّ

عمرو بن عثمان بن سعيد بن كثير

عمرو بن علىّ فلاّس

عمرو بن عون واسطىّ

فضل بن حباب،ابو خليفه

قاسم بن خليفه

قتيبة بن سعيد بغلانىّ

قطن بن نسير بصرىّ

مالك بن عبد الواحد،ابو غسّان مسمعىّ محمّد بن ابان واسطىّ

محمّد بن احمد بن ابى خيثمه

محمّد بن اسحاق امام-ابن خزيمه

محمّد بن اسحاق بن منصور-محمّد بن ابى يعقوب كرمانىّ

محمّد بن اسماعيل بن ابى سمينه

محمّد بن بشّار،بندار

محمّد بن حميد بن حيّان رازىّ

محمّد بن عبد الرّحمن بن سهم انطاكىّ

محمّد بن عبد اللّه بن نمير-ابن نمير

محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ-مطيّن

محمّد بن عبدوس بن كامل سرّاج-ابن عبدوس

محمّد بن عثمان بن ابى شيبه

محمّد بن علاء،ابو كريب كوفىّ

محمّد بن عمران بن ابى ليلى

محمّد بن عيسى زجّاج،ابو عبد اللّه اصفهانىّ زجّاج

محمّد بن مثنّى،ابو موسى

محمّد بن منذر بن سعيد هروىّ

محمّد بن منصور طوسىّ

ص:580

محمّد بن يحيى بن ابى عمر عدنىّ-ابن ابى عمر

محمّد بن يزيد بن رفاعه-ابو هشام رفاعىّ

مسدّد بن مسرهد بصرىّ

موسى بن محمّد بلقاوىّ

نصر بن علىّ جهضمىّ

نعيم بن حمّاد مروزىّ

واصل بن عبد الأعلى

وليد بن شجاع

هارون بن عبد اللّه

هديّة بن عبد الوهّاب مروزىّ

هيثم بن حبيب

يحيى بن ابى طالب،جعفر بن زبرقان

يحيى بن عبد اللّه بن بكير-ابن بكير

يحيى بن غيلان خزاعىّ

يعقوب بن حميد بن كاسب

يونس بن سابق بغدادىّ

طبقۀ يازدهم

ابراهيم بن دحيم دمشقىّ

ابراهيم بن محمّد حمصىّ

ابو بكر بن ابى النّضر

احمد بن اسحاق بن ايّوب-ابو بكر بن اسحاق-ابو بكر صبغىّ

احمد بن حفص سعدىّ جرجانىّ

احمد بن عبيد صفّار

احمد بن عثمان نوفلىّ

احمد بن محمّد بن اسماعيل الهيتىّ

احمد بن محمّد بن حجّاج-احمد بن رشدين

ابو العبّاس احمد بن محمّد بن سعيد كوفىّ- ابن عقده

احمد بن محمّد بن نيزك

احمد بن محمّد جمّال اصفهانىّ-احمد بن محمّد بن عبد اللّه...

احمد بن هيثم بن منصور،الدّورىّ

احمد بن يحيى بن خالد بن حيّان

احمد بن يوسف-حمدان

احمد رقّىّ

اسماعيل بن ابى حارث

ابو احمد بكر بن محمّد صيرفىّ

حجّاج بن يوسف بن حجّاج ثقفىّ-حجّاج بن شاعر

حرب بن حسن طحّان

حرملة بن يحيى

ص:581

حسين بن اسحاق تسترىّ

حسين بن عبد اللّه قطّان

ربيع بن سليمان مرادىّ

سليمان بن اشعث،ابو داود سجستانىّ

سليمان بن عبد الجبّار،ابو ايّوب

عبّاس بن ابراهيم

عبّاس بن حمدان

عبّاس بن محمّد بن حاتم-عبّاس الدّورىّ

عبّاس بن محمّد مجاشعىّ اصفهانىّ

عبد الرّحمن بن حاتم مرادىّ

عبد الرّحمن بن عمرو،ابو زرعه،دمشقىّ

عبد اللّه بن محمّد بن مسلم اسفراينىّ

عبد اللّه بن يحيى بن معاويه-ابو بكر طلحىّ

عبيد بن اسباط بن محمّد كوفىّ

علىّ بن اسحاق بن وزير-علىّ بن الوزير

علىّ بن حمشاذ،نيشابورىّ

علىّ بن محمّد بن جعفر بن عنبسه ورّاق عبدان

عمرو بن يزيد جرمىّ بصرىّ

فضل بن محمّد بيهقىّ،شعرانىّ

فضيل بن محمّد ملطىّ

قاسم بن محمّد بن حمّاد دلاّل كوفىّ

كهمس بن معمر

محمّد بن ابراهيم بن كثير

محمّد بن احمد بن ابى عون ريّانىّ-محمّد بن ابى عون نسوىّ

محمد بن احمد محبوبى،ابو العبّاس

محمّد بن اسحاق صغانىّ يا صاغانىّ

محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره- بخارىّ

محمّد بن اسماعيل صائغ

محمّد بن ثواب

محمّد بن رزيق،يا محمّد بن رزين

محمّد بن زكريّا هلالىّ

محمّد بن السّرىّ بن مهران ناقد بغدادىّ

محمّد بن عبد اللّه بن احمد-ابو عبد اللّه صفّار

محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم مصرىّ

محمد بن علىّ بن جارود-ابو بكر بن جارود

محمّد بن علىّ بن خلف اطروش دمشقىّ

محمّد بن عمرو بن موسى،عقيلىّ

ابو جعفر محمّد بن محمّد بن عبد اللّه بغدادىّ

محمّد بن مخلد عطّار

محمّد بن هيثم قاضى،ابو الأحوص

محمّد بن يحيى ازدىّ

محمّد بن يحيى ذهلىّ،نيشابورىّ

ابو عبد اللّه محمّد بن يعقوب-ابن اخرم

ص:582

ابو العبّاس محمّد بن يعقوب اصمّ

معاذ بن مثنّى

موسى بن هارون

يحيى بن عبد الباقى

يعقوب بن اسحاق،ابو عوانه اسفراينىّ

يوسف بن سعيد بن مسلم

طبقۀ دوازدهم

ابراهيم بن محمّد-ابو اسحاق بن حمزه

احمد بن بندار

ابو محمّد احمد بن عبد اللّه مزنىّ

احمد بن محمّد بن السّرىّ،ابو بكر بن ابى دارم كوفىّ

احمد بن يوسف-ابو بكر بن خلاّد

اسحاق بن ابراهيم بن يونس منجنيقىّ

حسن بن يعقوب بن يوسف العدل

حسين بن علىّ بن محمّد بن يحيى- حسينك

حسين بن محمّد بن زياد

حسين بن محمّد بن علىّ اصفهانىّ- زعفرانىّ

زكريّا بن يحيى،ساجىّ بصرىّ

سليمان بن احمد،ابو القاسم طبرانىّ

عبد اللّه بن احمد بن محمّد بن حنبل

عبد اللّه بن عدىّ-ابن عدىّ-ابن قطّان

ابو الشّيخ اصفهانىّ عبد اللّه محمّد بن جعفر- ابو محمّد بن حيّان

علىّ بن حسين اموىّ-ابو الفرج اصفهانىّ

علىّ بن عيسى

عمر بن ابراهيم بغدادىّ

قاسم بن زكريّا مقرئ-مطرّز

ابو بكر محمّد بن احمد بن بالويه

محمّد بن احمد بن حمدان-ابو عمرو بن حمدان نيشابورىّ

محمّد بن احمد بن هيثم الدّورىّ

محمّد بن جعفر

محمّد بن حبّان-ابن حبّان-بستىّ

محمّد بن حسين،ابو الفتوح ازدىّ

محمّد بن عبد اللّه بن ابراهيم،ابو بكر شافعى

محمّد بن علىّ بن حبيش

محمّد بن علىّ بن حسن

محمّد بن علىّ علوى

محمّد بن عمر بن سالم-ابن الجعابىّ- ابو بكر جعابىّ

ص:583

محمّد بن عيسى بن سوره-ابو عيسى ترمذىّ

محمّد بن مؤمّل-ما سرجسىّ

ابو النّضر فقيه،محمّد بن محمّد بن يوسف طوسىّ

ابو الحسين محمّد بن مظفّر بن موسى-ابن المظفّر

محمّد بن يزيد-ابن ماجه قزوينىّ

طبقۀ سيزدهم و پس از آن

احمد بن عبد اللّه بن احمد،ابو نعيم اصفهانىّ

احمد بن محمّد بن احمد...-ابو الحسن بن الصّلت اهوازىّ

ابو الفوارس حسن بن احمد بزّاز

ابو القاسم عبد العزيز بن محمّد بن نصر السّتورىّ

عبد الغفّار بن محمّد بن جعفر المؤدّب

عبد الواحد بن محمّد بن مهدىّ فارسىّ- ابو عمر بن مهدىّ فارسىّ

علىّ بن احمد بن عبدان

علىّ بن احمد بن محمّد رزّاز

محمّد بن عبد اللّه،حاكم نيشابورىّ، ابو عبد اللّه بن البيّع

*** احمد بن حسين بن علىّ-بيهقىّ

احمد بن علىّ-خطيب بغدادىّ

قاضى ابو القاسم علىّ بن محسّن بن علىّ تنوخىّ

***

ابو طاهر ابراهيم بن حسن فقيه

احمد بن حسن بن خيرون-ابو الفضل بن خيرون

ابو طالب حسين بن محمّد بن علىّ زينبىّ

***

علىّ بن حسن بن هبة اللّه-ابن عساكر

محمّد بن عبد الباقى بن احمد البطّىّ- ابو الفتح بن البطّىّ

ص:584

فهرست راويان به ترتيب الفبا،همراه با شمارۀ طبقه و روايت

اشاره

(1)

الف-شمارى از راويان معروف به«ابن...»

ابن ابى ذئب-محمّد بن عبد الرّحمن بن مغيرة بن حارث

ابن ابى خالد-اسماعيل بن ابى خالد

ابن ابى شيبه-ابو بكر بن ابى شيبه كوفىّ-عبد اللّه بن محمّد بن ابراهيم

ابن ابى طالب-ابراهيم بن ابى طالب

ابن ابى عدىّ-محمّد بن ابراهيم بن ابى عدىّ

ابن ابى عمر-محمّد بن يحيى بن ابى عمر

ابن ابى فديك-محمّد بن اسماعيل بن ابى فديك

ابن ابى ليلى-محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ليلى

ابن ابى النّجود-عاصم بن بهدله

ابن اخرم-ابو عبد اللّه محمّد بن يعقوب نيشابورىّ

ابو بكير-يحيى بن عبد اللّه بن بكير

ابن البيّع-حاكم نيشابورىّ-محمّد بن عبد اللّه بن محمّد

ابن ثور-محمّد بن ثور صنعانىّ

ص:585


1- -خاطر نشان مى سازد كه شرح حال شمارى از راويان،به دست نيامده است تا مشخّص شود كه در چه طبقه اى قرار دارند.

ابن جريج-عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج

ابن جعابىّ-محمّد بن عمر بن سالم جعابىّ

ابن حبّان-محمّد بن حبّان

ابن خزيمه-محمّد بن اسحاق بن خزيمه

ابن خيرون-احمد بن حسن بن خيرون

ابن داهر-عبد اللّه بن داهر

ابن ديزيل-ابراهيم بن حسين همدانىّ

ابن ربعىّ-عباية بن ربعىّ

ابن زرير-عبد اللّه بن زرير غافقىّ

ابن سيرين-محمّد بن سيرين

ابن الشّاعر-حجّاج بن شاعر

ابن شهاب-زهرىّ-محمّد بن مسلم

ابن صدقة-احمد بن محمّد بن عبد اللّه بن صدقه

ابن عبّاس-عبد اللّه بن عبّاس

ابن عبدوس-محمّد بن عبدوس

ابن عدىّ-عبد اللّه بن عدىّ جرجانىّ

ابن عساكر-علىّ بن حسن بن هبة اللّه

ابن عقده-احمد بن محمّد بن سعيد كوفىّ

ابن عليّه-اسماعيل بن ابراهيم بن مقسم اسدىّ

ابن عمر-عبد اللّه بن عمر

ابن عون-عبد اللّه بن عون بن ارطبان مزنىّ

ابن عيّاش-ابو بكر بن عيّاش

ابن عيينه-سفيان بن عيينه

ص:586

ابن فضيل-محمّد بن فضيل

ابن قطّان-ابن عدىّ-عبد اللّه بن عدىّ جرجانىّ

ابن لهيعه-عبد اللّه بن لهيعه

ابن ماجه-محمّد بن يزيد قزوينىّ

ابن مثنّى-محمّد بن مثنّى

ابن مسعود-عبد اللّه بن مسعود

ابن مسهر-علىّ بن مسهر

ابن مسيّب-سعيد بن مسيّب

ابن مظفّر-محمّد بن مظفّر بن موسى

ابن معاذ-عبد اللّه بن معاذ بن نشيط صنعانىّ

ابن معتمر-منصور بن معتمر

ابن منكدر-محمّد بن منكدر

ابن مهدىّ-عبد الرّحمن بن مهدىّ

ابن ناجيه-عبد اللّه بن ناجيه

ابن نمير-عبد اللّه بن نمير و نيز محمّد بن عبد اللّه بن نمير

ابن وهب-عبد اللّه بن وهب بن مسلم قرشىّ

ابن الهيثم

روايت شمارۀ 148

ص:587

ب-شمارى از راويان معروف به كنيه

كنيه نام ابو احمد-بكر بن محمّد صيرفىّ

ابو الأحوص-سلاّم بن سليم

ابو الأحوص-محمّد بن هيثم قاضى عكبراء

ابو اسامه-حمّاد بن اسامه

ابو اسحاق-سبيعىّ-عمرو بن عبد اللّه همدانىّ كوفىّ

ابو اسحاق سختيانىّ-عمران بن موسى

ابو اسحاق بن حمزه-ابراهيم بن محمّد بن حمزه

ابو اسحاق شيبانى-سليمان بن ابى سليمان

ابو اسحاق طبرى-ابراهيم بن سعيد جوهرىّ

ابو اسحاق فزارىّ-ابراهيم بن محمّد بن حارث

ابو اسحاق نيشابورى-ابراهيم بن ابى طالب

ابو اسماء رحبىّ-عمرو بن مرثد

ابو امامه باهلى-صدىّ بن عجلان

ابو ايّوب انصارى-خالد بن زيد

ص:588

ابو بكر بن ابى دارم-احمد بن محمّد بن السّرىّ

ابو بكر بن ابى شيبه-عبد اللّه بن محمّد بن ابراهيم

ابو بكر بن ابى موسى اشعرىّطبقه سومروايت 45

ابو بكر بن ابى النّضرطبقه يازدهمروايت 2

ابو بكر بن اسحاق-احمد بن اسحاق بن ايّوب

ابو بكر بن جارود-محمّد بن علىّ جارود

ابو بكر بن حسن قاضى روايت 61

ابو بكر بن خلاّد-احمد بن يوسف بن احمد خلاّد

ابو بكر بن خلف روايت 75

ابو بكر بن دارم-ابو بكر بن ابى دارم

ابو بكر بن عيّاش بن سالم اسدىّطبقه هفتمروايات 159،160،167،202

ابو بكر جعابىّ-محمّد بن عمر بن سالم

ابو بكر شافعى-محمّد بن عبد اللّه بن ابراهيم

ابو بكر صبغىّ-احمد بن اسحاق بن ابو ايّوب

ابو بكر طلحى-عبد اللّه بن يحيى بن معاويه

ابو جحيفه-وهب بن عبد اللّه سوائىّ

ابو الجرّاح مولى امّ حبيبهطبقه سومروايت 271

ابو جعفر-عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن نفيل

ابو جعفر-ابو جعفر منصور-عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن عبد اللّه

ابو جعفر الباقر-محمّد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلام

ابو جعفر بن طارق روايت 136

ابو جعفر محمّد بن غالب-محمّد بن غالب

ابو جعفر منصور-عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن عبد اللّه

ص:589

ابو الحجاج مهرىّ يا مصرى-رشدين بن سعد

ابو الحسن بن الصّلت اهوازى-احمد بن محمّد بن احمد بن...

ابو الحسن كوفىطبقه ششمروايت 232

ابو خالد احمسىّطبقه سومروايت 43

ابو الخطّاب-قتادة بن دعامه

ابو خليفه-فضل بن حباب

ابو الخليل ضبعىّ-صالح بن ابى مريم

ابو خيثمه زهير بن حرب

ابو داود حفرىّ-عمر بن سعد بن عبيد

ابو داود سجستانىّ-سليمان بن اشعث

ابو داود طيالسىّ-سليمان بن داود

ابو رافع-اسماعيل بن رافع

ابو الزّاهريّه-حدير بن كريب حضرمىّ

ابو الزّبير-محمّد بن مسلم بن تدرس

ابو زرعه مصرى-عمرو بن جابر حضرمىّ

ابو زرعه دمشقىّ-عبد الرّحمن بن عمرو

ابو زيد-عبد الرّحمن بن حاتم مرادى

ابو سعيد بن ابى عمرو روايت 61

ابو سعيد خدرىّ-سعد بن مالك،صحابى

ابو سلمه-ابو سلمة بن عبد الرّحمن بن عوفطبقه سوم روايات 10،145

ابو سلمه طاحى بصرىّ-سعيد بن يزيد مسلمه

ابو شراعه-سلمة بن مجنون

ص:590

ابو شهاب محمّد بن ابراهيم كنانى-محمّد بن ابراهيم ابو شهاب كنانى

ابو الشّيخ-ابو الشيخ اصفهانى-ابو محمّد بن حيّان-عبد اللّه بن محمّد بن جعفر بن حيّان انصارى

ابو صادق محمّد بن ابى الفوارس عطّار-محمّد بن ابى الفوارس

ابو صالح-عبد الغفّار بن داود حرّانى

ابو صالح سمّان-ذكوان

ابو الصّدّيق ناجىّ-بكر بن عمرو

ابو الطّفيل-عامر بن واثله

ابو طاهر ابراهيم بن حسن فقيه

ابو عامر نحوى روايت 243

ابو العبّاس احمد بن محمّد بن سعيد-احمد بن محمّد بن سعيد

ابو العبّاس اصمّ نيشابورى-محمّد بن يعقوب

ابو العبّاس محمّد بن احمد محبوبى-محمّد بن احمد محبوبى

ابو عبد اللّه محمّد بن مخلد بن ابان جوهرىروايت 36

ابو عبد اللّه صفّار-محمّد بن عبد اللّه احمد

ابو عبد اللّه حافظ-حاكم نيشابورى-ابن البيّع-محمّد بن عبد اللّه بن محمّد بن حمدويه نيشابورى

ابو عبد اللّه محمد بن يعقوب نيشابورى-محمّد بن يعقوب نيشابورى

ابو العلاء بن زياد-علىّ بن زياد يمامىّ

ابو عمرو بن حمدان-محمّد بن احمد بن حمدان

ابو عمرو بن مهدىّ-عبد الواحد بن محمّد بن مهدىّ

ابو العوّام قطّان-عمران بن داور قطّان

ابو عوانه-يعقوب بن اسحاق نيشابورى اسفراينى

ص:591

ابو عيسى ترمذىّ-محمّد بن عيسى بن سوره

ابو غسّان مسمعىّ-مالك بن عبد الواحد

ابو الفتح ازدىّ موصلىّ-محمّد بن حسين

ابو الفتح بن البطّىّ-محمّد بن عبد الباقى بن احمد البطّىّ

ابو الفرج اصفهانى-علىّ بن حسين اموىّ

ابو الفضل بن خيرون-احمد بن حسن بن خيرون

ابو القاسم تنوخىّ-علىّ بن محسّن بن على تنوخىّ

ابو قلابه بصرىّ-عبد اللّه بن زيد بن عمرو،جرمىّ

ابو كريب محمّد بن علاء-محمّد بن علاء

ابو عيسى-محمّد بن عيسى بن سورة ترمذىّ

ابو محمّد بن حيّان-ابو الشّيخ اصفهانى-عبد اللّه بن محمّد بن جعفر بن حيّان

ابو محمّد احمد بن عبد اللّه مزنىّ-احمد بن عبد اللّه مزنىّ

ابو مسلمه طاحى بصرى-سعيد بن يزيد

ابو معاويه ضرير-محمّد بن خازم

ابو معاويه شيبان-شيبان بن عبد الرّحمن

ابو المليح الرّقّىّ-حسن بن عمر بن يحيى فزارىّ

ابو موسى-ابو موسى بصرى-ابن مثنّى-محمّد بن مثنّى.

ابو النّضر-هاشم بن قاسم بن مسلم ليثىّ

ابو النّضر الفقيه-محمّد بن محمّد بن يوسف طوسى

ابو نضره-منذر بن مالك بن قطعه

ابو نعيم-فضل بن دكين

ابو نعيم اصفهانى-احمد بن عبد اللّه بن احمد

ابو هارون عبدىّ-عمارة بن جوين

ص:592

ابو هريره صحابىطبقه اولروايات 1 تا 3

ابو هشام رفاعىّ-محمّد بن يزيد بن محمّد

ابو وائل-شقيق بن سلمه اسدى

ابو واصل-عبد الحميد بن واصل باهلىّ

ابو الودّاك-جبر بن نوف همدانى

ابو يحيى الوقار-زكريّا بن يحيى مصرى

ابو يزيد اعور-خلف بن حوشب

ابو يزيد جرمىّ-عمرو بن يزيد

ابو يعلى موصلىّ-احمد بن علىّ بن مثنّى

ابو اليمان-ابو اليمان حمصىّ-حكم بن نافع بهرانى

ابو يوسف مقدسىّ روايات 151،152

امّ حبيبه امّ المؤمنين-رمله دختر ابو سفيان

امّ سلمه امّ المؤمنين-هند دختر ابو اميّه

ص:593

ج-فهرست راويان به ترتيب الفبا

الف

نامطبقهشمارۀ روايت ابان بن يزيد عطّار بصرىّ ابو يزيد،هفتم128

ابراهيم-ابراهيم نخعىّ-ابراهيم بن يزيد ابراهيم بن ابى طالب-ابراهيم بن محمّد بن نوح-ابو اسحاق نيشابورىدهم119

ابراهيم بن اسحاق صينى كوفىهفتم174

ابراهيم بن اسحاق نيشابورى،انماطىدهم119

ابراهيم بن حسين همدانىّ-ابن ديزيلنهم266

ابراهيم بن دحيم دمشقىيازدهم178

ابراهيم بن سعيد جوهرىّدهم146

ابراهيم بن عامردهم159،160

ابراهيم بن عقيل،صنعانىّهشتم57

ابراهيم بن محمّد بن حارث-ابو اسحاق فزارىّهشتم176

ابراهيم بن محمّد بن حمزه-ابو اسحاق بن حمزهدوازدهم51

ص:594

ابراهيم بن محمّد حمصىّيازدهم150

ابراهيم بن محمّد بن حنفيّهپنجم214 تا 224

ابراهيم بن محمّد بن عون-153

ابراهيم بن ياسين عجلىّ-222

ابراهيم بن يزيد بن قيس نخعىّپنجم205 تا 210

احمد-135،196،257

احمد بن ابراهيم بن ابى سفيان-220

احمد بن ابراهيم شذورى-213

احمد بن ابراهيم بن كثير بن زيد دورقىّدهم192،193،246

احمد بن اسحاق-208

احمد بن اسحاق بن ايّوب-ابو بكر بن اسحاق-ابو بكر صبغىّيازدهم21،109

احمد بن بنداردوازدهم160

احمد بن حسن بن خيرون-ابو الفضل بن خيرونپانزدهم253

احمد بن حسين انصارى-110،136

احمد بن حسين بن علىّ بيهقىّ،ابو بكرچهاردهم8،21،36، 37،61

احمد بن حفص سعدى جرجانىّيازدهم7،9

احمد بن حنبل شيبانى مروزىّدهم6،17،18 (1)

احمد بن رشدين-احمد بن محمّد بن حجّاج بن رشدين

ص:595


1- -و نيز روايتهاى شماره 19،24،25،26،27،38،46،47،55،65،66،92 تا 95،101، 102،104،105،114،127 تا 132،142،143،161،169،170،171،212،217، 227،228،237،255،275،276.

احمد بن عبد اللّه بن احمد ابو نعيم اصفهانىسيزدهم33،51،73 (1)

ابو محمّد احمد بن عبد اللّه مزنىدوازدهم10

احمد بن عبد الملك بن واقد حرّانىدهم247،253

احمد بن عبيد صفّاريازدهم37

احمد بن عثمان نوفلىّيازدهم42

احمد بن علىّ بن ثابت-خطيب بغدادىچهاردهم153،184، 202

احمد بن علىّ بن مثنّى-ابو يعلى موصلىّدهم2،28،58، (2)

احمد بن عمرو بزّاردهم30،62،239

احمد بن محمّد بن احمد...اهوازى-ابو الحسن بن صلت اهوازىسيزدهم53

احمد بن محمّد بن اسماعيل الهيتىّيازدهم184

احمد بن محمّد جمّال اصفهانىيازدهم159

احمد بن محمّد بن حجّاج بن رشدينيازدهم147،234

احمد بن محمّد بن حسين بن حفص-110

احمد بن محمّد بن السّرىّ-ابو بكر بن ابى دارمدوازدهم207

احمد بن محمّد بن سعيد بن عقده-ابن عقدهيازدهم53،183

احمد بن محمّد بن صدقهدهم241

احمد بن محمّد بن عبّاس مرّى قنطرىّ-76

ابو بكر احمد بن محمّد بن عبيد اللّه دمشقى-148

احمد بن محمد القطّان-253

احمد بن موسى شامى بصرىدهم264

ص:596


1- -110،111،136،145،160،182،201،208،222،223،224،242.
2- -68،88،106،107،133،و روايت بى شمارۀ پس از آن،134،219،256،259.

احمد بن محمّد بن نيزكيازدهم241

احمد بن هيثميازدهم202

احمد بن يحيى بن خالد بن حيّانيازدهم231

احمد بن يحيى سوسىّ-239

احمد بن يحيى صوفىدهم184

احمد بن يوسف-ابو بكر بن خلاددوازدهم111

احمد بن يوسف بن خالد ازدىّ-حمدانيازدهم34

احمد رقّىّيازدهم257

ازدىّ-ابو الفتح ازدى-محمد بن حسين ازدى ازهر بن سعد سمّاننهم42

اسباط بن محمّد قرشىّنهم168

اسحاق بن ابراهيم بن يونس منجنيقىّدوازدهم118،156

اسحاق بن عبد اللّه بن ابى طلحهچهارم32

اسحاق بن سليمان رازىنهم26،28،29

اسحاق بن منصور سلولىّنهم184

اسد بن موسى اموىّنهم29،103

اسرائيل بن يونسهفتم50

اسماعيل بن ابراهيم بن مقسم اسدى-ابن عليّههشتم62،65، 69،120،129

اسماعيل بن ابى اويس-اسماعيل بن عبد اللّه بن اويس اسماعيل بن ابى حارثيازدهم239

اسماعيل بن ابى خالد احمسىّچهارم43

اسماعيل بن بنت السّدّى-اسماعيل بن موسى فزارىّ

ص:597

اسماعيل بن رافع-ابو رافعهفتم77،85،97،137

اسماعيل بن عبد الكريم بن معقلنهم57

اسماعيل بن عبد اللّه بن اويسدهم72

اسماعيل بن عيّاش حمصىّهشتم139،150،153

اسماعيل بن موسى فزارى سدّىّدهم208،210

اسود بن يزيد بن قيس نخعىدهم بى شماره پس از شماره 206

أشيب-حسن بن موسى

اصمعىّ-عبد الملك بن قريب

اعرابىّ-عوف بن ابى جميله

اعمش-سليمان بن مهران اسدى

انس بن مالك خزرجىّ انصارى صحابىاول32،33

انماطىّ-ابراهيم بن اسحاق نيشابورى

اوزاعىّ-عبد الرّحمن بن عمرو

ايّوب سختيانى-ايّوب بن ابى تميمهپنجم213

ب

بخارى-محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره

بزّار-احمد بن عمرو بن عبد الخالق بصرى

بستىّ-محمّد بن حبّان و ابو القاسم محمود بن عبد الرّحمن بستىّ

بشر بن مفضّل رقاشىّهشتم120

بشر بن موسى اسدىّنهم50،109

بشير بن نهيكسوم2

ص:598

بكر بن عمرو-ابو الصّدّيق ناجىّسوم78،82 (1)

بكر بن محمّد صيرفىّ-ابو احمديازدهم252

بندار-محمّد بن بشّار

بهلول بن مورّق شامىهشتم58

بيهقى-احمد بن حسين بن علىّ بيهقىّ

ت-ث

ترمذىّ-ابو عيسى محمّد بن عيسى بن سوره ترمذىّ تليد بن سليمان كوفىهشتم183

تمتام-محمّد بن غالب

تميم بن الجعد-181

تنوخىّ-علىّ بن محسّن بن علىّ تنوخىّ ثوبان هاشمى صحابىاول34 تا 38

ثورىّ-سفيان ثورىّ

ج

جابر بن سمره بن جناده سوائىّ صحابىاول39 تا 53

جابر بن عبد اللّه انصارىاول54 تا 72

جابر صدفى-جابر بن ماجد صدفىاول243

جبر بن نوف همدانى-ابو ودّاكچهارم131

جبير بن نفير بن مالك بن عامر...دوم238

جرير-جرير بن عبد الحميد

ص:599


1- -84،88،93،91 تا 96،98 تا 119،135.

جرير بن عبد الحميد بن قرطششم206،260،261

جريرىّ-سعيد بن اياس جريرىّ

جعابىّ-محمّد بن عمر بن سالم جعابى

جعفر بن ابى أحمد الوزّان الحرّانى-250

جعفر-جعفر بن سليمان

جعفر بن سليمان ضبعىّهشتم93،95

جعفر بن علىّ بن خالد بن جرير بن عبد اللّه بجلىّ-180،189

جعفر بن محمّد بن احمد حافظ-119

جعفر بن محمد بن سعيد-183

جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسين عليهم السّلامششم279

جيد بن نظيف-136

ح

حارث بن ابى اسامهنهم57،111

حارث بن يزيد حضرمىّچهارم234

حارث بن نبهان جرمىّهشتم79،83،86،87

حاكم نيشابورى-محمّد بن عبد اللّه بن محمّد حامد بن ابى حامد مقرئ دهم29

حامد بن يحيى بن هانى بلخىّدهم185

حبان بن سدير[حبان بن مدير صيرفىّ كوفى]-حنان بن سدير صيرفىّ

حبيب بن ابى ثابتسوم143،228

حجّاج بن ربيع بن سليمان (1)-(ربيع بن سليمان بن عبد الجبّار)-103

ص:600


1- -ظاهرا بايد«ربيع بن سليمان بن عبد الجبّار»(174-270)باشد كه شاگرد«اسد بن موسى»و از مشايخ

حجّاج بن شاعر-حجّاج بن يوسف ثقفىّ،ابن الشّاعر

حجّاج بن عمرو بن غزيّه،صحابىاول142 و تكرار آن در شماره 227

حجّاج بن محمّد مصّيصىّنهم54،56،59، 60،61،142

حجّاج بن يوسف بن حجّاج ثقفىّ-حجّاج بن شاعرنهم54،56

حدير بن كريب حضرمىّ-ابو الزّاهريّهسوم238

حذّاء-خالد بن مهران

حذيفة بن يمان صحابىاول73،74

حرب بن حسن طحّانيازدهم76

حرملة بن يحيى مصرىيازدهم14،146

حرمىّ المعنى-255

حسن-حسن بن ابى الحسن بصرى

ابو محمّد حسن بن ابراهيم بن حيدر حميرى-100

حسن بن ابى الحسن بصرىسوم211

حسن بن احمد بزّازسيزدهم253

حسن بن حسين-183

حسن بن حكيم مروزىّ-213

حسن بن سفياندهم223

حسن بن صالح بن ابى الأسوددهم224

حسن بن عرفهدهم108

ص:601

حسن بن علىّ المعمرىّدهم173

حسن بن عمر-ابو المليح الرّقّىّهشتم246 تا 253

حسن بن محمّد-27

حسن بن موسى اشيبنهم102

حسن بن يزيد سعدىسوم135

حسن بن يعقوب بن يوسف العدلدوازدهم70

حسن بن يوسف بن سعيد مصرى-242

حسين بن احمد بن بسطام-204

حسين بن اسحاق-حسين بن اسحاق تسترىّ

حسين بن اسحاق تسترىيازدهم154،176،179، 185،198،249

حسين بن حسن اشقردهم76

حسين بن حفص همدانى-عطاء خراسانىدهم35،110

حسين بن عبد اللّه قطّانيازدهم250

حسين بن علىّ بن ابى طالب عليهما السّلاماول75

حسين بن علىّ بن محمّد بن يحيى تميمىّ-حسينكدوازدهم100

حسين بن علىّ دارمىّ-109

حسين بن علىّ كندىّ-243

حسين بن عمرو عنقزىنهم181

حسين بن محمّد بن احمد-72

حسين بن محمّد بن زياد عبدى نيشابورىدوازدهم71

حسين بن محمّد بن علىّ اصفهانى-زعفرانىّدوازدهم33

ابو طالب حسين بن محمّد بن علىّ هاشمى زينبىپانزدهم148

ص:602

حسينك-حسين بن علىّ بن محمّد بن يحيى تميمىّ نيشابورى

حفص بن حلوانىّ-حفص بن عبد اللّه حلوانىّ

حفصه ام المؤمنيناول268،269

حفص بن عبد اللّه حلوانىّدهم58

حفص بن عمر بن صبّاح رقّىّدهم258

حفص بن عمر بن ميمون عدنىّنهم53

حكم بن عتيبه كوفى كندىپنجم(بى شمارۀ پس از شمارۀ 206)،207

حكم بن نافع-ابو اليماندهم139

حمّادان-حمّاد بن زيد و حمّاد بن سلمه

حمّاد بن اسامه-ابو اسامهنهم46

حمّاد بن زيد بن درهم ازدىّهشتم94

حمّاد بن سلمه بن دينار بصرىّهشتم41،101 (1)

حمّاد بن يزيد-213

حمدان-احمد بن يوسف بن خالد

حمزة الزيّات-حمزة بن حبيب الزيّاتهفتم183

حميد بن محمّد رازى-محمّد بن حميد بن حيّان رازى

حنان بن سدير صيرفى-حبّان بن سدير،حبّان بن مديرهشتم207،211

خ

خالد حذّاء-خالد بن مهران

خالد بن زيد-ابو ايّوب انصارى،صحابىاول76

ص:603


1- -102،103،130،202،212،237.

خالد بن عبد اللّه طحّانهشتم209

خالد بن مهران-خالد حذّاءپنجم34،35،36

خلف بن احمد بن عبّاس رامهرمزىّ-145

خلف بن حوشب كوفىششم172،182

خلف بن وليدهشتم50،131

د-ذ

دارمىّ-عثمان بن سعيد دارمىّ

داهر بن يحيى رازىهشتمبى شمارۀ پس از شماره 206

داود-داود بن ابى هند

داود بن ابى هند قشيرىّپنجم44،52 (1)

داود بن عبد الجبّار الأودىپنجم7،9

داود بن محبّر بن قحذمنهم239 تا 242

داود بن منصور نسائىنهم47

دحيم-عبد الرّحمن بن ابراهيم

دستوائىّ-هشام بن ابى عبد اللّه

ذكوان-ابو صالحسوم1

ذهلىّ-محمّد بن يحيى

ر

ربعىّ بن حراشدوم73

ص:604


1- -63،68،71،121،122،124،126،127،132،133. [1]

ربيع بن سليمان بن عبد الجبّار مرادىيازدهم29،103

رزين بن حبيب جهنىّهفتم279

رشدين بن سعد-ابو الحجّاج مهرىّ مصرىّهفتم4،5،6 (1)

رمله دختر ابو سفيان-امّ حبيبه،امّ المؤمنيناول271

روّاد بن جرّاح عسقلانىّنهم73

ز

زائدة بن قدامه ثقفىهفتم192 تا 197،200

زرّ بن حبيشدوم74،154 تا 204

زعفرانىّ-حسين بن محمّد بن علىّ اصفهانى

زكريّا بن حكيمدهم221

زكريّا بن يحيى ساجىّ بصرىدوازدهم10

زكريّا بن يحيى مصرى-ابو الوقارنهم3

زهرىّ-ابن شهاب-محمّد بن مسلم

زهير بن حرب-ابو خيثمه نسائىّدهم15،28،62 (2)

زياد بن بيان رقّىّششم246 تا 253

زيد ابو الحوارىّ-زيد بن الحوارىّ-زيد العمّىپنجم91،92،99، 113 تا 119

زيد بن حبابنهم24،94،95

زيد بن ابى الزّرقاءنهم233

زيد عمّى-زيد بن الحوارىّ-زيد بن ابى الحوارى

ص:605


1- -8،230،234،235،244،245.
2- -63،68،69،106،107،121،133،و نيز پس از شماره 133.
س

ساجىّ-زكريّا بن يحيى ساجىّ

سالم بن ابى حفصهچهارم224

سختيانىّ-ايّوب بن ابى تميمه و عمران بن موسى بن مجاشع

سدّىّ-اسماعيل بن موسى

سعد بن حسين-سعيد بن حسن

سعد بن عبد الحميد بن جعفردهم32

سعيد-سعيد بن عبد العزيز

سعد بن مالك-ابو سعيد خدرىّ،صحابىاول77 تا 137

سعيد بن اياس-جريرىّپنجم62،64،65 (1)

سعيد بن حسن بن سعيد اسكافهشتم159،160

سعيد بن زيد-سعيد بن يزيد

سعيد بن سمعانسوم22 تا 29

سعيد بن عبد العزيز تنوخىّهفتم82،123

سعيد بن عمرو بن اسوعششم51

سعيد بن مسعود مروزىّدهم112

سعيد بن مسيّب-ابن مسيّبدوم139،246 تا 253

سعيد بن منصوردهم49

سعيد بن هبيرهنهم213

سفيانين-سفيان ثورىّ و سفيان بن عيينه

سعيد بن يزيد بن مسلمه-ابو مسلمه طاحى بصرىچهارم121 (2)

ص:606


1- -67،69،70. [1]
2- -129،130 و پس از شماره 133.

سفيان ثورىّ-سفيان بن سعيد بن مسروق ثورىّ

سفيان بن حسين واسطىّهفتم51

سفيان بن سعيد بن مسروق ثورىّ-سفيان ثورىّهفتم34 (1)

سفيان بن عيينه هلالى-ابن عيينههشتم156،157 (2)

سلاّم بن سليم-ابو الأحوص كوفىهفتم180،189

سلمة بن فضل ابرشنهم271

سلمة بن مجنون-ابو شراعهسوم7،9

سليمان بن احمد-طبرانىّدوازدهم31،49 (3)

سليمان بن اشعث-ابو داود سجستانىّيازدهم43،81 (4)

سليمان بن حبيب محاربىّسوم138

سليمان بن داود-ابو داود طيالسىّنهم22

سليمان بن ابى سليمان-ابو اسحاق شيبانىپنجم173

سليمان بن عبد الجبّار،ابو ايّوبيازدهم134

سليمان بن عبد الرّحمن دمشقىدهم243

سليمان بن عبيد سلمى بصرىچهارم112

سليمان بن قرمهفتم184،202

ص:607


1- -35،36،40،73،165،168،170،175،176،177،194،200،203،204. [1]
2- -158،161،185،236،262.
3- -50،51،73،74،76،89،135،138،139،147،149،153،154،159،162،164، 172،174،175 تا 181،185 تا 190،196،197،198،199،203،231،233،234، 236،238،240،241،243،249،257،258،264،265،267،271.
4- -140،225،232،246،254،260،280. [2]

سليمان بن مهران-اعمشپنجم74،76 (1)

سماك بن حربچهارم41،45 (2)

سهل بن تمّام بن بزيعدهم81،264

سهل بن عامر بجلىهشتم134

سورة بن حكم صاحب الرّأىهشتم202

سويد بن ابراهيمهفتم145

سويد بن سعيد هروىّدهم7،9،156،157

ش

شريك بن عبد اللّه نخعىّهشتم37،38

شعبة بن حجّاجهفتم39،91، 186،200

شعبىّ-عامر بن شراحيل شعبىّ

شعرانىّ-فضل بن محمّد بيهقى

شعيب بن محمّد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاصسوم151،152

شقيق بن سلمه-ابو وائلدوم194،203

شيبان بن عبد الرّحمن-ابو معاويههفتم108

ص

صاحب صالح ابو الخليل-عبد اللّه بن حارث بن نوفل

ص:608


1- -80،125،164،190.
2- -50 و پس از شماره 46.

صالح بن ابى مريم ضبعىّ-ابو الخليلششم254،255 (1)

صالح بن مسلم بن رومان-موسى بن مسلم بن رومانپنجم53

صدىّ بن عجلان بن وهب-ابو امامه صحابىاول138

صفّار-ابو عبد اللّه صفّار-محمّد بن عبد اللّه بن احمد صفوان بن عمرو پنجم150،153

صفيّه امّ المؤمنيناول272 تا 276

ط

طاهر بن علىّ[ابو الطيّب طاهر بن علىّ طبرانى]-148

طالوت بن عبّاد صيرفىّنهم145

طبرانىّ-سليمان بن احمد

طلحة بن عبيد اللّه تيمىّ صحابىاول139

طيالسىّ-سليمان بن داود

ع-غ

عاصم بن بهدله-ابن ابى النّجود.ششم1،154 تا 171 (2)

عامر بن ابراهيم بن واقد اصفهانىنهم159،160

عامر بن سعد بن ابى وقّاصسوم48

عامر بن شراحيل-شعبىّسوم44،46،47 (3)

عامر بن واثله ليثىّ-ابو الطّفيل،صحابىاول140 تا 143

ص:609


1- -256،259،263 تا 266.
2- -173 تا 181،183 تا 194،196 تا 204.
3- -51،52،53.

عايشه امّ المؤمنيناول144،277،278

عبّاد بن عبّاد بن حبيبهفتم131

عبّاد بن يعقوب رواجنىّدهم210

عبادله-عبد اللّه بن عبّاس،عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن زبير و عبد اللّه بن عمرو عاص

عبّاس بن ابراهيميازدهم211

عبّاس بن بكّارهفتم74

عبّاس بن حمدانيازدهم160

عبّاس الدّورىّ-عباس بن محمّد بن حاتم الدّورىّيازدهم59

عبّاس بن محمّد مجاشعى اصفهانىيازدهم197

عباية بن ربعىسوم76

عبدان بن احمد اهوازىّدهم187

عبد الأعلى بن حمّاد نرسىّدهم196

عبد الجبّار بن علاء بن عبد الجبّار عطّاردهم158

عبد الحافظ بن بدران\253

ابو تقى عبد الحميد بن ابراهيم حمصىّ حضرمىّنهم238

ابو يحيى عبد الحميد بن عبد الرّحمن حمّانىّنهم100

عبد الحميد بن واصل باهلى-ابو واصلدوم135

عبد الرّحمن بن ابراهيم بن عمرو-دحيمدهم20

عبد الرّحمن بن جبير بن نفير حضرمىّچهارم150

ابو زيد عبد الرّحمن بن حاتم مرادىيازدهم203

عبد الرّحمن بن سلمه رازىدهم271

عبد الرّحمن بن عمرو-ابو زرعه دمشقىيازدهم139

عبد الرّحمن بن عمرو-اوزاعىّهفتم10،20،138،243

ص:610

عبد الرّحمن بن عوف،صحابىاول145

عبد الرّحمن بن قيس بن جابر صدفى-244،245

عبد الرّحمن بن مهدىّ-ابن مهدىّنهم204

عبد الرّحمن بن نجيحچهارم238

عبد الرّزّاق صنعانىّنهم16،17،19 (1)

عبد السّلام بن عبد الحميدنهم249

ابو الفرج،عبد السّلام بن عبد الوهّاب قرشى-153

عبد الصّمد بن عبد الوارثنهم63،66،68، (2)

عبد العزيز بن رفيع اسدىچهارم260،261

ابو القاسم عبد العزيز بن محمّد بن نصر السّتورىّسيزدهم202

ابو صالح عبد الغفّار بن داود حرّانىّدهم146،248

عبد الغفّار بن عبد اللّه موصلىّنهم173

عبد الغفّار بن محمّد بن جعفر المؤدّبسيزدهم184

عبد اللّه بن ابى سفيان-221

عبد اللّه بن احمد-253

عبد اللّه بن احمد بن ابراهيم دورقىّ-36

عبد اللّه بن احمد بن محمّد بن حنبل شيبانىدوازدهم- (3)

عبد اللّه بن ادريس اودىّهشتم206

عبد اللّه بن جعفر رقّىّدهم246،257

عبد اللّه بن حارث بن جزء زبيدىّ،صحابىاول146،147

ص:611


1- -34،36،93،(بى شماره پيش از شماره 255)،281 تا 284.
2- -101،121،127،128،132،133،(بى شمارۀ پس از 133)،255،280.
3- -راوى روايات فراوانى است،بنگريد به شرح حال وى در طبقۀ دوازدهم.

عبد اللّه بن حارث بن نوفل-صاحب صالح ابو الخليلدوم254،255 (1)

عبد اللّه بن حسن بن ابراهيم انبارىدهم33

عبد اللّه بن الحسين بن جابر مصّيصىّدهم75

عبد اللّه بن حكيم بن جبيرهفتم174

عبد اللّه بن داهر رازىدهم بى شماره پس از شماره 206 (2)

عبد اللّه بن زرير غافقىّ-ابن زريردوم233،234،235

عبد اللّه بن زياد-74

عبد اللّه بن زياد-ابو العلاء بن زياد-علىّ بن زياد يمامىّ

عبد اللّه بن زيد-ابو قلابه بصرىسوم34 تا 38

عبد اللّه بن سعد-119

عبد اللّه بن صالحدهم251

عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب هاشمى،صحابىاول148

عبد اللّه بن عبد الرّحمن بن عوف-ابو سلمة بن عبد الرّحمن بن عوف

عبد اللّه بن عبد القدّوسنهم164 و تكرار آن در 190

عبد اللّه بن عبيدهچهارم58

عبد اللّه بن عدىّ-ابن عدىّدوازدهم3،7،9 (3)

عبد اللّه بن عمر-عبد اللّه بن عمر بن حفصچهارم58

عبد اللّه بن عمر بن ابان-عبد اللّه بن عمر بن محمّد بن ابان مشكدانهدهم172،187،191

ص:612


1- -256،263،264،266.
2- -164 و تكرار آن در شماره 190.
3- -118،156،183،191،بى شمارۀ پس از شمارۀ 206،220،221،250.

عبد اللّه بن عمر بن حفصهفتم149

عبد اللّه بن عمر بن خطاباول149،150

عبد اللّه بن عمرو عاص،صحابىاول151 تا 153

عبد اللّه بن عون بن ارطبان-ابن عونششم42،47

عبد اللّه بن لهيعه-ابن لهيعههفتم55،146 (1)

عبد اللّه بن محمّد بن ابراهيم،ابو بكر بن ابى شيبهدهم23،96 (2)

عبد اللّه بن محمّد بن جعفر بن حيّان-ابو محمّد بن حيّان-ابو الشّيخ اصفهانىدوازدهم201

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن عبد اللّه-ابو جعفر منصور دوانيقىهفتم148

عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن نفيل-ابو جعفردهم135

عبد اللّه بن محمّد بن مسلم اسفراينىيازدهم20

عبد اللّه بن محمّد بن ناجيهدهم182

عبد اللّه بن مسعود-ابن مسعوداول154 تا 211

عبد اللّه بن معاذ-ابن معاذنهم283

عبد اللّه بن نمير-ابن نميرنهم113،114،223

عبد اللّه بن وهب-ابن وهبنهم14،79،83،86،87

عبد اللّه بن هبيرهسوم234

عبد اللّه بن يحيى بن معاويه-ابو بكر طلحىّيازدهم224

عبد اللّه بن يوسف-8

عبد الملك بن ابى سليمانپنجم151،152

عبد الملك بن ابى غنيّه-عبد الملك بن حميد بن ابى غنيّه

ص:613


1- -147،149،230،231،233،235،244،245. [1]
2- -113،124،125،126،195،216،226،247،261،263،283. [2]

عبد الملك بن حميد بن ابى غنيّههفتم178

عبد الملك بن عبد العزيز-ابن جريجششم56،59،60،61

عبد الملك بن عميرچهارم39،40

عبد الملك بن قريب-أصمعىّنهم33

عبد الواحد بن محمّد بن مهدى فارسى-ابو عمر بن مهدىسيزدهم52

عبد الوارث بن سعيدهشتم66،68 (1)

عبد الوهّاب و عبد الوهّاب ثقفى-عبد الوهّاب بن عبد المجيد ثقفى

عبد الوهّاب بن ضحّاك...دهم153

عبد الوهّاب بن عبد المجيد ثقفىهشتم64،67،71

عبد الوهّاب بن عطاءنهم70

عبد الوهّاب بن نجدهدهم150

عبيد بن اسباط بن محمّد قرشىّيازدهم168،177

عبيد اللّه بن تمام-52

عبيد اللّه بن عمرو رقّىّهشتم257،258

عبيد اللّه بن قبطيّهچهارم260،261

عبيد اللّه بن موسىنهم192،193،196

عبيدة بن عمرو سلمانىدوم207،211

عثمان بن ابى شيبه-عثمان بن محمّد بن ابراهيم

عثمان بن ابى العاص ثقفى طائفى،صحابىاول212،213

عثمان بن سعيد دارمىّنهم251

عثمان بن شبرمه-عثمان بن عبد اللّه شبرمه

عثمان بن عبد اللّه شبرمههفتم154،155

ص:614


1- -121،127،133. [1]

عثمان بن عمر بن فارسنهم18

عثمان بن محمّد بن ابراهيم-عثمان بن ابى شيبهدهم140،205 (1)

عدىّ بن ابى عمارهفتم88

عروة بن زبيردوم144

عطاء خراسانى-حسين بن حفص همدانى

عطيّه-عطيّه عوفىّ-عطيّة بن سعد عوفىّ

عطيّة بن سعد عوفىّسوم80،125،134

عفّان-عفّان بن مسلمدهم89،130،263،265

عقيل بن معقل يمانىهفتم57

عقيلى-ابو جعفر محمّد بن عمرو بن موسىيازدهم209

عكرمة بن ابراهيمهفتم110

عكرمة بن عمّارپنجم32

علاء بن بشير مزنىّششم93،94،95

علقمه-علقمة بن قيس نخعىّدوم205 تا 210

امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلاماول140 تا 143 (2)

علىّ بن احمد بن عبدانسيزدهم37

ابو الحسن علىّ بن احمد بن محمّد رزّارسيزدهم202

علىّ بن اسحاقدهم182

علىّ بن اسحاق بن وزير-علىّ بن الوزيريازدهم208

علىّ بن جميلنهم250

علىّ بن حجر سعدىّنهم62،120

ص:615


1- -214،225،260.
2- -214 تا 235.

علىّ بن حسن بن هبة اللّه شافعى-ابن عساكرشانزدهم75

علىّ بن حسين-علىّ بن حسين موصلىّ

علىّ بن حسين-ابو الفرج اصفهانى اموىّدوازدهم136

على بن حسين خواص-233

علىّ بن حسين بن علىّ بن ابى طالب عليهم السّلامسوم75،279

علىّ بن حسين موصلى-138

علىّ بن حمشاذيازدهم109،266

علىّ بن حوشبهشتم229

علىّ بن زياد يمامىّ-ابو العلاء بن زياد-عبد اللّه بن زيادنهم32

علىّ بن زيد بن جدعانچهارم37،38، (1)

علىّ بن سعيد رازىدهم138،149 (2)

علىّ بن صالح بن حىّهفتم205

علىّ بن عبد العزيز بغوىّنهم199

علىّ بن علىّ هلالىّ(فرزند علىّ هلالىّ صحابى)-236

علىّ بن عيسىدوازدهم71

قاضى ابو القاسم علىّ بن محسّن بن علىّ تنوخىّ-ابو القاسم تنوخىّچهاردهم148

علىّ بن محمّد بن جعفر بن عنبسه ورّاق عبدانيازدهم33

علىّ بن مسهرهشتم173

علىّ بن منذردهم155

علىّ بن نفيلششم246،تا 253

علىّ بن الوزير-علىّ بن اسحاق بن وزيريازدهم208

ص:616


1- -130،212،213.
2- -181،بى شماره پس از 206،233،271.

علىّ بن هاشم-148

علىّ هلالىّ،صحابىاول236

عمارة بن ابى حفصهششم115،تا 119،236.

عمارة بن جوين-ابو هارونچهارم96،98،102،103

عمران بن حصين خزاعى،صحابىاول237

عمران بن داور-عمران قطّان-ابو العوّام قطّانهفتم81،89،90، 263،تا 266

عمران بن موسى بن مجاشع جرجانى-سختيانىّدهمشماره پس از 46

عمر بن ابراهيم بغدادىدوازدهم186

عمر بن سعد بن عبيد-ابو داود حفرىّنهم214،216،219

عمر بن عبد اللّه بن رزيننهم51

عمر بن عبيد طنافسىّهشتم45،166،169، 171،179

عمر بن عبيد اللّه عدوىّ-100

عمر بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلامسوم230،231

عمرو بن ابى قيس رازىّهشتم198،232

عمرو بن جابر حضرمىّ،ابو زرعه مصرىچهارم146،147، 230،231

عمرو بن خالد حرّانىّدهم252

عمرو بن دينار مكّىچهارم79،83،86، 87،139

عمرو بن شعيبپنجم151،152

عمرو بن عاصم كلابىنهم90،266

ص:617

عمرو بن عبد الغفّارهشتم186

عمرو بن عبد اللّه همدانى-ابو اسحاق سبيعىّسوم201

عمرو بن عثمان بن سعيددهم43

عمرو بن علىّ-عمرو بن علىّ بن بحر قلاّسدهم67 (1)

عمرو بن قاسم-عمرو بن قاسم تمّارششم208،210

عمرو بن قيس ملائىّششم181،207،211

عمرو بن عوندهم209

عمرو بن مرثد-ابو اسماء رحبىّسوم34 تا 37

عمرو بن مرّهپنجم172،182

عمرو بن يزيد،ابو يزيد جرمىّيازدهم30،31

عنبسة بن ابى صغيرههشتم138

عوف،و عوف اعرابى-عوف بن ابى جميله

عوف بن ابى جميله-اعرابىّششم3،104 (2)

عوف بن مالك اشجعىّ،صحابىاول238

عون بن ابى جحيفهچهارم49

عيّاش بن عبّاسششم233،234،235

عيسى بن هلال بصرىچهارم2

غندر-محمّد بن جعفر

ف

فضل بن حباب جمحىّ-ابو خليفهدهم1،163

ص:618


1- -204 و پاورقى شماره 173.
2- -106،107،109،111.

فضل بن دكين-ابو نعيمنهم141 تا 143 (1)

فضل بن محمّد بيهقىّ شعرانىّيازدهم152

فضيل بن محمّد ملطىّيازدهم222

فضيل بن مرزوقهفتم134

فطر بن خليفهپنجم140 (2)

فلاّس-عمرو بن علىّ بن بحر

ق

قاسم بن ابى بزّهپنجم140،141،142، 225،226،227

قاسم بن خليفهدهم100

قاسم بن زكريّا مقرئ مطرّزدوازدهم51

قاسم بن فضل حدّانىّهفتم84

قاسم بن مالك مزنىّهشتم215

قاسم بن محمّد دلاّل كوفى-قاسم بن محمّد بن حمّاد دلاّليازدهم174

قبيصة بن ذؤيب خزاعىّدوم4،5،6،8

قتادة بن دعامه-ابو الخطّابچهارم33 (3)

قتيبه-قتيبة بن سعيد بغلانىّدهم4،5،6،261

قحذم بن سليمانچهارم239،242

قرّة بن اياس مزنىّ،صحابىاول239 تا 242

ص:619


1- -195،199،201،217،218،220،221،222،223،225،تا 228.
2- -141،142،193،195،199،201،225،226،227. [1]
3- -81،82،89،90،123،237،254 تا 259،263 تا 266.

قطن بن نسيردهم88

قيس بن جابر صدفى-243

قيس بن ربيع اسدىهفتم76،202

ك

كثير بن جعفرهشتم149

كثير بن مرّهدوم150،153

كثير بن يحيى-37

كدام بن مسعر بن كدامهشتم33

كهمس بن معمريازدهم3

ل

ليث-ليث بن سعد

ليث بن ابى سليمششم267

ليث بن سعد فهمىّهفتم13،21

م

ماجد،پدر جابر صدفىّ و جدّ قيس بن جابر صدفى-243 تا 245

ما سرجسىّ-محمّد بن مؤمّل

مالك بن انسهفتم72

مالك بن مغولهفتم53

مالك بن عبد الواحد-ابو غسّان مسمعىّدهم188

مؤمّل بن عبد الرّحمن ثقفىهشتم3

ص:620

مبشّر بن عبد اللّهنهم51

مثنّى بن صبّاحهفتم139

مجالد-مجالد بن سعيد همدانىّششم46،131

مجاهد-مجاهد بن جبر

مجاهد بن جبر،ابو الحجّاجسوم256 تا 259

مجرّ بن قحذمهشتم239،240 تا 242

محمّد بن ابان واسطىدهم179،182

محمّد بن ابراهيم بن ابى عدىّ-ابن ابى عدىّنهم109،126

محمّد بن ابراهيم كنانى-ابو شهاب محمّد بن ابراهيمهفتم1،162،163

محمّد بن ابراهيم بن ارومه-35

محمّد بن ابراهيم تيمىّچهارم271

محمّد بن ابراهيم بن كثير الصّورىّيازدهم73

محمّد بن ابراهيم بن محمّد بن علىّهشتم148

محمّد بن ابراهيم بن ميمون سرّاج-191

ابو صادق محمّد بن ابى الفوارس عطّار-8

محمّد بن ابى يعقوب كرمانى-محمّد بن اسحاق بن منصور...

محمّد بن احمد بن ابى خيثمهدهم31،186

محمّد بن احمد بن ابى عون ريّانىّيازدهم155

ابو بكر محمّد بن احمد بن بابويه نيشابورىدوازدهم109

محمّد بن احمد بن حمدان-ابو عمرو بن حمداندوازدهم223

محمّد بن احمد محبوبى،ابو العبّاسيازدهم112

محمّد بن احمد بن هيثم الدّورىّدوازدهم202

محمّد بن اسحاق امام-ابن خزيمهدهم109

محمّد بن اسحاق صغانى[صاغانىّ]يازدهم8،61،90

ص:621

محمّد بن اسحاق بن يسارپنجم271

محمّد بن اسحاق بن منصور-محمّد بن ابى يعقوب كرمانىّدهم197

محمّد بن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره-بخارىيازدهم13،39،135، 218،248

محمّد بن اسماعيل بن ابى سمينهدهم10

محمّد بن اسماعيل بن ابى فديك-ابن ابى فديكهشتم48

محمّد بن اسماعيل صائغيازدهم59،209

محمّد بن بشّار-بنداردهم71،91،109

محمّد بن ثوابيازدهم211

محمّد بن ثور-ابن ثورنهم281،283

محمّد بن جعفر-غندرنهم39،91،104

محمّد بن جعفردوازدهم110

محمّد بن جعفر لقوق-52

محمّد بن حبّان-ابن حبّاندوازدهم1،20 (1)

محمّد بن حسين،ابو الفتح ازدىّدوازدهم184

محمّد بن حمّاد طهرانىّنهم220

محمّد بن حميد رازىدهم198

محمّد بن حنفيّه-محمّد بن علىّ بن ابى طالب عليه السّلامدوم214 تا 224

محمّد بن خازم-ابو معاويهنهم80،99 (2)

محمّد بن دينارهشتمبى شمارۀ پس از شماره 133.

ص:622


1- -28،بى شماره پس از شمارۀ 31،46،60،69،107،108،155،163،204،259. [1]
2- -113،122،124،125. [2]

محمّد بن رزيق بن جامع مصرى يا محمّد بن رزينيازدهم236

محمّد بن زكريّا هلالىيازدهم74

محمّد بن السّرىّ بن ناقد بغدادىيازدهم172

محمّد بن سفيان حضرمى-147،231،235

محمّد بن سلمهششم135

محمّد بن سيرين-ابن سيرينسوم3،30،31

محمّد بن عبد الباقى بن احمد البطّىّ-ابو الفتح بن البطّىشانزدهم253

محمّد بن عبد الحليم نيشابورى-51

محمّد بن عبد الرّحمن بن ابى ليلىهفتمبى شماره پس از شماره 206

محمّد بن عبد الرّحمن بن سهم انطاكىدهم176

محمّد بن عبد الرّحمن بن مغيره-ابن ابى ذئبهفتم15،18،22 تا 29

محمّد بن عبد اللّه بن ابراهيم شافعى-ابو بكر شافعىدوازدهم202

محمّد بن عبد اللّه بن احمد-ابو عبد اللّه صفّاريازدهم35

محمّد بن عبد اللّه حضرمىّ-مطيّندهم177

محمّد بن عبد اللّه بن عبد الحكم مصرىيازدهم48

محمّد بن عبد اللّه بن عمرو بن عاصسوم151،152

محمّد بن عبد اللّه بن محمّد...حاكم نيشابورىسيزدهم8،10 (1)

محمّد بن عبد اللّه بن نمير-ابن نميردهم223

محمّد بن عبدوس بن كامل سرّاج-ابن عبدوسدهم241

محمّد بن عثمان بن ابى شيبهدهم267

ص:623


1- -21،29،35،36،61،70،71،75،90،100،103،109،112،119،152،200، 207،213،251،252،266.

محمّد بن عثمان بن سعيد قرشىّ-207

محمّد بن علاء بن كريب همدانىّ-ابو كريبدهم45،167

محمّد بن علىّ بن جارود-ابو بكر بن جاروديازدهم201

محمّد بن علىّ بن حبيشدوازدهم51

محمّد بن علىّ بن حسندوازدهم72

محمّد بن علىّ بن حسين بن علىّ بن ابى طالب،ابو جعفر الباقر عليه السّلامچهارم267،279

محمّد بن علىّ بن خالد عطّار-186

محمّد بن علىّ بن خلفيازدهم224

محمّد بن علىّ بن زيد الصّائغ المكّىّ-49

محمّد بن علىّ بن عبّاس مروزىّ-108

محمّد بن علىّ بن عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلبششم148

محمّد بن علىّ علوىدوازدهم224

محمّد بن عمران بن ابى ليلىدهم267

محمّد بن عمر بن سالم-ابو بكر جعابىّ-ابن جعابىّدوازدهم182

محمّد بن عمرو-محمود بن عمروششم145

محمّد بن عمرو بن موسى،ابو جعفر-عقيلىّيازدهم209

محمّد بن عيسى بن خالد زجّاجدهم201

محمّد بن عيسى بن سوره،ترمذىّدوازدهم4،45،91، 158،168

ابو جعفر محمّد بن غالب-تمتامنهم37،253

محمّد بن فضل بن قديد-242

محمّد بن فضيل بن غروان-ابن فضيلنهم154،155 (1)

ص:624


1- -206،224.

محمّد بن مؤمّل-ما سرجسىّدوازدهم152

محمّد بن مثنّى-ابو موسى بصرىدهم39،71،254

ابو جعفر محمّد بن محمّد بن عبد اللّه بغدادىيازدهم75

محمّد بن محمّد بن يوسف طوسى-ابو النّضر فقيهدوازدهم251

محمّد بن مخلد عطّاريازدهم52

محمّد بن مروان عقيلىّهشتم30،31، 115 تا 119.

محمّد بن مسلم بن تدرس-ابو الزّبيرچهارم54 (1)

محمّد بن مسلم بن عبيد اللّه-ابن شهاب-زهرىّچهارم4،5 (2)

ابو الحسين محمّد بن مظفّر بن موسى حافظ-ابن مظفّردوازدهم148

محمّد بن منذر بن سعيد هروىدهم60

محمّد بن منصور طوسىدهم149

محمّد بن منكدر-ابن منكدرسوم72

ابو الأحوص،محمّد بن هيثم قاضى-ابو الأحوص عكبرىيازدهم252

محمّد بن يحيى-محمد بن يحيى ذهلىّ نيشابورى

محمّد بن يحيى بن ابى عمر-ابن ابى عمردهم40

محمّد بن يحيى ازدىّيازدهم240،241

محمّد بن يحيى ذهلىّ نيشابورى-ذهلىيازدهم34

محمّد بن يحيى بن مطر مخرّمى-242

محمّد بن يزيد-ابن ماجه قزوينىدوازدهم32 (3)

ص:625


1- -55،56،59،60،61.
2- -6،8،13،15 تا 21،75،144.
3- -34،115،146،205،214،262،273،274.

محمّد بن يزيد بن رفاعه-ابو هشام رفاعىّدهم256،259

ابو العبّاس محمّد بن يعقوب-ابو العباس اصمّ نيشابورىيازدهم8،29،61، 90،103

ابو القاسم محمود بن عبد الرّحمن بستى-75

محمود بن عمرو-محمّد بن عمرو

ابو عبد اللّه محمّد بن يعقوب بن اخرميازدهم29

مرجّى بن رجاء يشكرىّهشتم2

مروان بن معاويههشتم43

مسدّد بن مسرهد بصرىّدهم1،162 (1)

مسعر بن كدامهفتم33

مسلم بن حجّاج بن مسلم قشيرىّ نيشابورىنهم14،15 (2)

مشكدانه-عبد اللّه بن عمر بن ابان

مطّلب بن زيادهشتم267

مطر بن طهمان ورّاق سلمىّششم88 (3)

مطرّز-قاسم بن زكريّا مقرئ

مطرّف بن طريفششم232

مطرّف بن عبد اللّه شخّيردوم237

مطرف المعلى،احتمالا محرّف«مطر السلمى»ورّاق مزبور باشد-101

مطر الورّاق-مطر بن طهمان ورّاق

مطيّن-محمّد بن عبد اللّه حضرمى

ص:626


1- -163،165،166،175.
2- -40،41،42،54،62،63،120،121،188،261،268،270.
3- -101،102،103،105،108،110.

معاذ بن مثنّىيازدهم162،175

معاذ بن هشام دستوائىّنهم188،254

معاويه-معاوية بن قرّهسوم98،239 تا 242

معاوية بن هشامنهم205

معتمر بن سليمان تيمىنهم78،84

معدان بن سليم حضرمى-238

معلىّ بن زياد قردوسىّهفتم93،94،95

معمر بن راشد بصرىّهفتم16،17 (1)

معمرىّ-حسن بن علىّ معمرىّ

مكحول شامىّپنجم229

منذر بن مالك-ابو نضره عبدىسوم62 تا 71 (2)

منصور-منصور بن معتمرپنجم73

منصور دوانيقىّ-عبد اللّه بن محمّد بن علىّ بن عبد اللّه

موسى بن اسماعيل-ابو سلمه تبوذكىّنهم44

موسى بن حسن كوفى-3

موسى بن داود ضبّىّنهم55

موسى بن زكريّا-240

موسى جهنىّ-موسى بن عبد اللّه جهنىّششم99،113،114

موسى بن عبيده ربذىّششم58

موسى بن محمّد بن بلقاوىّدهم75

ص:627


1- -19،98،257،258،281 تا 284.
2- -79،81،82،83،86،87،89،90،120،تا 124،126 تا 130،132،133،136، 212،213.

موسى بن مسلم بن رومان-صالح بن مسلم بن رومان

موسى بن هارونيازدهم164،190 (و تكرار شماره 164)

مهاجر بن مسمارهفتم48

ن

نافع مولى ابى قتاده انصارى-نافع بن عبّاسسوم13 تا 21

نافع الفقيه مولى ابن عمرسوم149

نرسىّ-عبد الأعلى بن حمّاد

نصر بن علىّ جهضمىّدهم42،115، 119،120،262

نضر بن شميل مازنىّنهم112

نعيم بن حمّاد مروزىّدهم5 (1)

نفيلىّ-عبد اللّه بن محمّد بن علىّ،ابو جعفر

و

واسط بن حارثهفتم187،191

واصل بن عبد الأعلىدهم154

وكيع بن جرّاحنهم38

وليد بن شجاعدهم54

وليد بن محمّد موقرىهشتم75

ص:628


1- -16،64،77،78،79،80،82،تا 87،97،98،116،117،122،123،137،144، 151،194،203،206،215،229،230،235،244،245،281،282،284.

وليد بن مسلم،قرشى دمشقىهشتم10 (1)

وهب بن جريرنهم256،259

وهب بن عبد اللّه سوائىّ،ابو جحيفه،صحابىاول49

وهب بن منبّهسوم57

وهيب بن خالدهفتم44،47

ه

هاشم بن قاسم-ابو النّضرنهم2،26،105،108

هارون بن عبد اللّهدهم54،280

هارون بن مغيره بجلىّنهم198،232

هدّاب بن خالد-هدبة بن خالدنهم41 و پس از شماره 46

هديّة بن عبد الوهّاب مروزىّدهم32

هشام بن ابى عبد اللّه دستوائىّهفتم188 (2)

هشام بن حسّان ازدىّششم30،31

هلال بن عمرو كوفىّسوم232

همّام بن احمد بن ايّوب-145

همّام بن يحيىهفتم280

هوذة بن خليفهنهم109،111

هيثم بن حبيبدهم236

هند دختر ابو اميّه-امّ سلمه،امّ المؤمنيناول246 تا 267

ص:629


1- -15،20،77،82،85،97،123،137،144،178،229،230،244،245.
2- -254،255،256،259.
ى

ياسين سيّار-ياسين شيبان-ياسين عجلىّ-ابن سنانهفتم214 تا 223

يحيى بن ابى طالب،جعفر بن زبرقاندهم70

يحيى بن ابى كثير طائىپنجم10

يحيى بن اسماعيل بن محمّد بن يحيىششم180،189

يحيى بن ثعلبههفتم202

يحيى بن خلف-118

يحيى بن سعيد بن فرّوخ-يحيى قطّاننهم106 (1)

يحيى بن عبد الباقىيازدهم238

يحيى بن عبد اللّه بن بكير-ابن بكيردهم13،21

يحيى بن غيلاندهم6

يحيى قطّان-يحيى بن سعيد فرّوخ

يحيى بن يمان عجلىّنهم194،203

يزيد بن ابى زياد هاشمىپنجم205 (2)

يزيد بن زريع بصرىّهشتم42

يزيد بن محمّد ثقفى-207

يزيد بن هارون بن زاذاننهم23،25،212

يعقوب بن اسحاق نيشابورى-ابو عوانهيازدهم47 (3)

يعقوب بن حميد بن كاسبدهم36

يعقوب بن عبد اللّه قمّىّهشتم159،160

ص:630


1- -107،165،170،175.
2- -206،208،209،210.
3- -48،59،89،188،265.

يوسف بن حوشب شيبانىهشتم172،182، 187،191

يوسف بن سعيد بن مسلم-يوسف بن مسلميازدهم47،59

يوسف بن عبد الرّحمن مروزىّ-238

يوسف بن مسلم-يوسف بن سعيد بن مسلم

يونس-يونس بن حبيب اصفهانى

يونس بن ابى يعفورهشتم49

يونس بن حبيب اصفهانىنهم22

يونس بن سابق بغدادىدهم53

يونس بن يزيد بن ابى نجّاد ايلىّهفتم4،5،6،8، 13،14،21

ص:631

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109