علم مفاهیم شناسی در قرآن سری جدید جلد 7

مشخصات کتاب

نام کتاب: علم مفاهیم شناسی در قرآن جلد 7

تحقیق و تالیف : رسول ملکیان اصفهانی - 1400 ش

ناشر دیجیتالی: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

ص: 1

1- اسما و صفات

1- اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 26

26 _ لزوم آگاهى و توجّه به اسامى و صفات الهى

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 1 - 2،3

2- « عن جعفربن محمد ( ع ) قال : . . . و ( كهيعص ) معناه أنا الكافى ، الهادى ، الولىّ ، العالم ، الصادق الوعد . . . ;

از امام جعفرصادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. معناى «كهيعص» اين است: من «كافى»، «هادى»، «ولىّ» «عالم» و «صادق الوعد» هستم».

3- « عن [ امام ] على ( ع ) أنّه دعا فقال : اللّهم سألتك يا كهيعص ;

از حضرت على(ع) روايت شده كه آن حضرت دعا كرد و فرمود: خدايا! از تو مى خواهم اى كهيعص!».

2- آخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 3 - 1،4

1 - خداوند ، « اوّل » ( آغاز ) ، « آخر » ( انجام ) ، « ظاهر » ( آشكار ) و « باطن » ( نهان ) است .

هو الأوّل و الأخر و الظ_هر و الباطن

4 - « عن ابن أبى يعفور قال : سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ « هو الأوّل و الأخر » . . . فقال : إنّه ليس شىء إلاّ يبيد أو يتغيّر إلاّ ربّ العاليمن فإنّه لم يزل و لايزال بحالة واحدة هو الأوّل و قبل كلّ شىء و هو الأخر على ما لم يزل . . . ;

ص: 1

ابن ابى يعفور گويد: از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ «هو الأوّل و الأخر». .. سؤال كردم، حضرت فرمود: هيچ چيزى نيست مگر اين كه از بين مى رود يا تغيير مى كند مگر پروردگار عالميان; زيرا او هميشه از ازل تا ابد به يك حالت است. او اول است; يعنى، قبل از هر چيز بوده و آخر است; يعنى، به همان گونه كه در ازل بوده همشيه خواهد بود [نه نابودشدنى و نه تغييرپذير است]...».

3- احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 13

13 - تعدد درباره خداوند ، امكان پذير نيست .

أحد

در فرق «أحد» و «واحد» گفته شده است كه مى توان براى «واحد» دومى قرار داد; ولى «أحد» چنين نيست; زيرا «أحد» تمام جنس خود را فرامى گيرد. (مجمع البيان)

4- احسن الخالقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 12

12 - خدا ، أحسن الخالقين ( بهترين آفريننده ها ) است .

فتبارك اللّه أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 5

5 - خداوند ، نيكوترين آفريننده

أحسن الخ_لقين

5- احكام اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 14

14- از نام گذارى افراد و اشيا به نام هاى اختصاصى خداوند بايد اجتناب كرد .

هل تعلم له سميًّا

چنان كه گفته شد، «سمىّ» به معناى هم نام است گفتنى است كه آيه در صدد بيان امرى حقيقى در مورد يكتايى خداوند و بى نظير بودن او است; ولى نفى هم نام مى تواند متضمن اين پيام نيز باشد كه نام گذارى افراد به نام هاى ويژه خداوند _ هر چند

ص: 2

اعتبارى بيش نيست _ ولى كارى ناروا است.

6- احكم الحاكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 - 6

6_ حكم و قضاوت خداوند ، متقن ترين و عادلانه ترين حكم ها و قضاوتهاست .

و أنت أحكم الح_كمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 10،11

10 - دين الهى ، استوارترين آيين ها و متقن ترين آنها است .

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

11 - « أحكم الحاكمين » ، از اوصاف خداوند

أليس اللّه بأحكم الح_كمين

7- ارحم الراحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 9،10

9 _ موسى ( ع ) با توجه به ربوبيت خدا و توصيف او به « أرحم الراحمين » ، خواسته هاى خويش را از وى تقاضا كرد .

و أنت أرحم الرحمين

10 _ بيان « أرحم الراحمين » بودن خدا پس از درخواست آمرزش و رحمت ، از آداب دعا به درگاه ربوبى است .

و أنت أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 12

12_ خداوند ، ارحم الراحمين ( مهربان ترين مهربانان ) است .

فالله خير ح_فظًا و هو أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 10،17

10_ خداوند ، أرحم الراحمين ( مهربان ترين مهربانان ) است .

و هو أرحم الرحمين

17_ توصيف خداوند به صفت رحمت بخشى ( مانند ارحم الراحمين ) از آداب استغفار و دعا براى آمرزش است .

ص: 3

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 10

10- خداوند ، مهربان ترين مهربانان است .

و أنت أرحم الرحمين

8- اسم اعظم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 33

33 _ هابيل و قابيل ، مأمور به قربانى كردن براى خدا در پى مخالفت قابيل در مورد فرمان خدا به انتصاب هابيل به وصايت حضرت آدم ( ع ) و دريافت اسم اعظم خداوند

اذ قربا قرباناً

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. ان اللّه تبارك و تعالى اوحى الى آدم ان يدفع الوصية و اسم اللّه الاعظم الى هابيل و كان قابيل اكبر منه فبلغ ذلك قابيل فغضب فقال: انا اولى بالكرامة و الوصية فامرهما ان يقربا قرباناً بوحى من اللّه اليه ففعلا ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1، ص 610، ح 125.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 4 - 4

4 - « فى مجمع البيان قال الصادق ( ع ) : البيان الإسم الأعظم الذى به علم كلّ شىء ;

در مجمع البيان آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: «بيان» اسم اعظم الهى است كه به وسيله آن آگاهى بر همه چيز حاصل مى شود».

9- اسم ذات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 7

7 - « اللّه » ، نام ذات مقدس پروردگار

ي_موسى إنّى أنا اللّه

ص: 4

10- اسما و صفات در دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 38 - 3

3- ذكر صفت هاى خداوند ( صفات كمال و جمال ) از آداب دعا به درگاه اوست .

ربّنا إنك تعلم ما نخفى و ما نعلن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 1،4

1- جواز خواندن خدا به هر يك از نام ها و اوصاف متعدد او

ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن

4- توجه به ذات يكتاى پروردگار ، مقصود اصلى در خواندن او با نام ها و صفات متعدد

أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 13

13- حسن ستايش خدا و يادكردن صفات و اسماى او به گونه اى مناسب با نياز ، به هنگام نيايش و دعا

و أنت خير الورثين

برداشت ياد شده به اين دليل است كه زكريا(ع) متناسب با نياز و خواسته اش (حفظ دستاوردهاى خود در پرتو فرزنددار شدن)، خدا را به «بهترين وارث بودن» ياد كرد.

11- اسماى حسناى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 7

7 - خداوند ، داراى تمامى ارزش ها و صفات كمال ( اسماء حسنى )

له الأسماء الحسنى

«الأسماء» جمع محلى به الف و لام و افاده كننده عموم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 180 - 1

1 _ تماى نام هاى بهتر و نيكوتر ( أسماء حسنى ) از آن خداوند است .

و للّه الأسماء الحسنى

«ال» در «الأسماء» براى استغراق و به معناى كل است. «حسنى» مؤنث احسن و به معناى نيكوترين مى باشد. توصيف «الأسماء» به وصف «الحسنى» مى رساند كه مراد از اسم، نامى است كه معناى آن لحاظ شده باشد، يعنى اگر خداوند به «الرحمن» ناميده مى شود ; به لحاظ رحمت واسعه اوست.

ص: 5

12- اسماى حسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 5،7،15،16

5- تنها خداوند ، داراى اسماى حسنى ( بهترين نام ها ) و برخوردار از برترين صفات

أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى

7- « الله » و « الرحم_ن » از اسماى حسناى خداوند و از بهترين نام ها و برترين اوصاف او

ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى

15- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . .الرحمن ، الرحيم ، الملك . . . الباعث ، الوارث فه_ذه الأسماء و ما كان من الأسماء الحسنى حتى تتم ثلاث مائة و ستين إسماً . . . و ذلك قوله تعالى : « قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى » ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: رحمان، رحيم، ملك . .. باعث و وارث پس اين اسامى و ديگر اسامى _ كه تا 360 اسم برسد _ همه اسماى حسناى الهى هستند ... و آن سخن خداوند تعالى است: قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى».

16- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . و الله غير أسمائه . . . ألا ترى إلى قوله : . . . « قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى » فالأسماء مضافة إليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. ذات خداوند غير از اسماى اوست ... آيا نديده اى سخن خدا را كه فرمود: قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمان أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى». پس اسماء به خداوند نسبت داده شده است ...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 3

3 - بهترين نام ها و اوصاف ، از آن خداى يگانه و زيبنده او است .

له الأسماء الحسنى

«الأسماء» جمع با الف و لام است و افاده عموم مى كند و «الحسنى» اسم تفضيل است و مفاد آيه اين است كه تمامى نام هاى بهتر و نيكوتر، مخصوص خداوند است. توصيف اسم ها به حسن و خوبى، حكايت از آن دارد كه مقصود نام هايى است كه در اصطلاح صرفى، صفت ناميده مى شود، مانند: رازق، شكور و رحيم، زيرا اسمى كه معناى وصفى ندارد، تنها براى اشاره به ذات است و زشتى و زيبايى در باره آن معنا ندارد.

13- اعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 6

6 - خدا ، از هر كسى به اعمال آدميان آگاه تر است .

نحن أعلم بما يصفون

ص: 6

14- اعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 1 - 11

11 - خداوند ، داراى برترين مقام ها و كامل ترين ويژگى ها است .

ربّك الأعلى

وصف «الأعلى» _ به قرينه آيه بعد _ به «ربّك» ارتباط دارد; نه «اسم ربّك».

15- الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 7

7- « الله » و « الرحم_ن » از اسماى حسناى خداوند و از بهترين نام ها و برترين اوصاف او

ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 7

7 - « اللّه » ، نام ذات مقدس پروردگار

ي_موسى إنّى أنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 5

5 - اللّه ، تنها معبود حقيقى است .

لا إل_ه إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 1

1 - « اللّه » ، همان يگانه معبود بى همتا است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 7

ص: 7

7 - « اللّه » ، نام خاص خداوند

اللّه

16- اوّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 3 - 1،4

1 - خداوند ، « اوّل » ( آغاز ) ، « آخر » ( انجام ) ، « ظاهر » ( آشكار ) و « باطن » ( نهان ) است .

هو الأوّل و الأخر و الظ_هر و الباطن

4 - « عن ابن أبى يعفور قال : سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ « هو الأوّل و الأخر » . . . فقال : إنّه ليس شىء إلاّ يبيد أو يتغيّر إلاّ ربّ العاليمن فإنّه لم يزل و لايزال بحالة واحدة هو الأوّل و قبل كلّ شىء و هو الأخر على ما لم يزل . . . ;

ابن ابى يعفور گويد: از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ «هو الأوّل و الأخر». .. سؤال كردم، حضرت فرمود: هيچ چيزى نيست مگر اين كه از بين مى رود يا تغيير مى كند مگر پروردگار عالميان; زيرا او هميشه از ازل تا ابد به يك حالت است. او اول است; يعنى، قبل از هر چيز بوده و آخر است; يعنى، به همان گونه كه در ازل بوده همشيه خواهد بود [نه نابودشدنى و نه تغييرپذير است]...».

17- اهل التقوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 56 - 5

5 - خداوند ، سزاوار پروا داشتن از او و تقواپيشگى است .

هو أهل التقوى

18- اهل المغفرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 56 - 7

7 - خداوند ، اهل آمرزش است .

هو . .. أهل المغفرة

19- اهميت صفات جمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 8

11 - طه - 20 - 34 - 5

5 - برطرف ساختن افكار انحرافى مردم در باره خداوند ، مقدم بر بيان صفات ثبوتى او است .

كى نسبّحك كثيرًا . و نذكرك كثيرًا

در كلام موسى(ع)، تسبيح _ كه ابطال عقايد ناروا است _ بر ذكر خدا مقدم شده است، بنابراين رتبه تخليه، مقدم بر تحليه است.

20- بارئ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 1

1 - يگانه معبود هستى ، پديدآورنده و آفريننده خلق بدون هيچ الگوى پيشين

هو اللّه الخ_لق البارئ

در معناى خلق، «ابداء و ابداع» نهفته است و آفرينش بدون الگو و بى سابقه را مى نماياند; چنان كه «بارئ» _ بنابر نظريه اى _ مى تواند پيامدار همين معنا و تأكيدى بر آن باشد.

21- باطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 3 - 1،5

1 - خداوند ، « اوّل » ( آغاز ) ، « آخر » ( انجام ) ، « ظاهر » ( آشكار ) و « باطن » ( نهان ) است .

هو الأوّل و الأخر و الظ_هر و الباطن

5 _ « عن أبى الحسن الرضا ( ع ) . . . و أمّا الظاهر فليس من أجل أنّه علا الأشياء بركوب فوقها و قعود عليها و تسنم لذرأها و ل_كن لقهره و لغلبتة الأشياء و قدرته عليها . . . و أمّا الباطن فليس على معنى الإستبطان للأشياء بأن يغور فيها و ل_كن ذلك منه على استبطانه للأشياء علماً و حفظاً و تدبيراً . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است : . ..و اما ظاهر بودن خداوند نه از آن جهت است كه بر اشيا بالا رفته به اين كه بر آنها سوار گشته و بر فراز آنها نشسته است; بلكه اين ظهور از جهت قهر و غلبه و قدرت او بر اشيا است... اما خداوند باطن است، به اين معنا نيست كه او در درون اشيا قرار گرفته و در بطن آنها پنهان است; بلكه به اين معنا است كه از لحاظ آگاهى به اشيا و حفظ و تدبير [و تنظيم امور] آنها در درون آنها است...».

22- برّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 4

4 - خداوند ، يگانه مبدأ نيكى ( برّ ) و رحمت گسترده ( رحيم ) ، در نظام وجود

إنّه هو البرّ الرحيم

ص: 9

ضمير فصل «هو» بيانگر حصر است.

23- بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 16

16 - خداوند ، ناظر بر رفتار و كردار برخاسته از دنياپرستى يهود است .

و اللّه بصير بما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 14،15

14 - خداوند ، آگاه به اعمال و رفتار نيك آدميان است .

إن اللّه بما تعملون بصير

15 - باور و توجه آدمى به نظارت خداوند بر اعمال نيك ، زمينه ساز آن اعمال است .

إن اللّه بما تعملون بصير

ايجاد زمينه براى انجام كارهاى نيك، از اهداف بيان نظارت خداوند بر اعمال انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 18،19

18 _ بينايى و آگاهى همه جانبه خداوند ، نسبت به بندگان

و اللّه بصير بالعباد

19 _ بصيرت خداوند به بندگان ، تضمين كننده پاداش متّقين و كيفر كافران

قل للّذين كفروا . .. للّذين اتقوا عند ربّهم ... و اللّه بصير بالعباد

اگر آگاهى همه جانبه خداوند نباشد، كيفرها و پاداشها، تضمين نمى شود. از اين رو خداوند پس از بيان كيفر و پاداش، آگاهى خود را به احوال بندگان، متذكّر مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 15،18

15 _ خداوند ، همواره سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

انّ اللّه كان سميعاً بصيراً

18 _ توجه به سميع و بصير بودن خداوند ، زمينه عمل به احكام و فرامين او

انّ اللّه يامركم . .. انّ اللّه كان سميعاً بصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 8

8 _ خداوند ، سميع ( بسيار شنوا ) و بصير ( بسيار بينا ) است .

ص: 10

و كان اللّه سميعاً بصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 3

3 _ تنها خداوند بسيار شنوا و داناست.

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 14

14_ خداوند ، اعمال انسان ها را مى بيند و به همه آنها آگاهى دارد .

إنه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 20

20- خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « بصير » ( بسيار بينا ) است .

إنه هو السميع البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 7

7- خداوند از تمامى گناهان بندگانش باخبر و بر همه آنها آگاه و ناظر است .

و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 30 - 6

6- خداوند از حال بندگان خويش ، كاملاً باخبر بوده و آگاهى همه جانبه دارد .

إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 8

8- خداوند ، به امور بندگانش خبير ( آگاه ) و بصير ( بينا ) است .

إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 6

6 - خدا ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

و أنّ اللّه سميع بصير

ص: 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 8

8 - خدا ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

إنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 10

10 _ پروردگار ، بر همه چيز بصير و بينا است .

و كان ربّك بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 6

6 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « بصير » ( بسيار بينا ) است .

إنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 9

9 - خداوند ، بصير ( آگاه و با اطلاع ) است .

و كان اللّه . .. بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 5

5 - تنها خداوند ، سميع و بصير حقيقى است .

إنّ اللّه هو السميع البصير

آمدن ضمير فصل «هو» بر حصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 12

12 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

إنّه هو السميع البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 16

16 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

هو السميع البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 12

16 - شورى - 42 - 27 - 10

10 - خداوند به امور بندگان خويش آگاه ( خبير ) و بينا ( بصير ) است .

إنّه بعباده خبير بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 1 - 7

7 - خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « بصير » ( بينا ) است .

إنّ اللّه سميع بصير

24- پاسخ شبهات اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 2

2- پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، مأمور ابلاغ پيام الهى در دفع شبهات مطرح شده از سوى مشركان درباره اسما و صفات حضرت بارى

قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن

25- تعدد اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 3

3- صفات و اسماى متعدد خداوند ، به تعدد در مسمّى و به شرك در ذات او منجر نمى شود .

ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه آيه، درصدد جواب مشركان باشد كه خوانده شدن خداوند با «الله» يا «رحمان» را، به معناى تعدد در مسمّى و ذات او مى گرفتند.

26- تواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 37 - 5

5 - خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 22

ص: 13

22 - تنها خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 124

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 9

9 - خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

و أنا التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 10،12

10 _ خداوند ، توّاب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

انّ اللّه كان توّاباً رحيماً

12 _ سقوط كيفر و پذيرش توبه گناهكاران و مرتكبين فحشا از سوى خداوند ، جلوه توبه پذيرى و رحمت او

و الّذان يأتيانها منكم . .. اِنّ اللّه كان توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 17

17 _ خداوند ، توّاب ( توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 11

11 _ تنها خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

و أن اللّه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 20

20 _ خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 4

4 - خداوند ، تواب ( توبه پذير ) و حكيم است .

أنّ اللّه توّاب حكيم

ص: 14

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 22

22 - خداوند ، « توّاب » ( بسيار توبه پذير ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه توّاب رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 16

16 - خداوند ، بسيار توبه پذير است .

إنّه كان توّابًا

از آن جهت به خداوند «توّاب» گفته مى شود كه توبه بندگان را فراوان و پياپى مى پذيرد. (مفردات)

27- توسل به اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 19

19 - توسل به اسما و صفات الهى ، از آداب نيايش و زمينه اجابت دعا *

ربّنا إنّك رءوف رحيم

ذكر اوصاف متعدد خداوند (ربّ، رؤوف و رحيم) در اين آيه _ كه رهنمودى است به دعا كنندگان _ بيانگر مطلب ياد شده است.

28- جبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 15

15 - خداوند يگانه و بى همتا ، داراى اراده نافذ و تخلف ناپذير

لا إل_ه إلاّ هو . .. الجبّار

29- حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 12

12_ خداوند ، مراقبت كننده اى دقيق و حفاظت كننده اى آگاه بر همه چيز است .

إن ربى على كل شىء حفيظ

ص: 15

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 11

11 - خداوند ، بر هرچيزى نگهبان و حافظ است .

و ربّك على كلّ شىء حفيظ

30- حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 5

5 - خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردانى كه امور را استوار و متقن بنا مى كند ) است .

إنك أنت العليم الحكيم

«حكيم» به معناى قاضى، داراى حكمت و نيز به معناى اتقان دهنده امور آمده است. گويا معناى دوم و سوم تناسب بيشترى با حقايق بيان شده در اين بخش از آيات داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 10

10 - خداوند ، يگانه عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و يگانه حكيم ( كاردانى كه امور را محكم و متقن بنا مى كند ) است .

إنك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 8

8 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

فاعلموا ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 18،19

18 _ خداوند ، عزيزى حكيم است .

ان اللّه عزيز حكيم

بنابراينكه «حكيم»، صفت «عزيز» باشد.

19 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 26،27

26 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

و اللّه عزيز حكيم

ص: 16

27 _ خداوند ، عزيزى حكيم است .

و اللّه عزيز حكيم

بنابراينكه «حكيم» صفت «عزيز» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 10

10 _ خداوند ، « عزيز » و « حكيم » است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 22

22 _ خداوند ، عزيز ( غالب و پيروز ) و حكيم است .

انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 9،10

9 _ معبودى جز خداى عزيزِ حكيم ، نيست .

لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

10 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 15

15 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 1

1 _ باور و اقرار به وحدانيّت ، عدالت و عزيز و حكيم بودن خدا ، تنها دين پذيرفته شده نزد او

قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزيز الحكيم. انّ الدّين عند اللّه الاسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 7،8،9

7 _ خداوند ، « عزيز » و « حكيم » است .

و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

8 _ انحصار عزت و حكمت به خداوند

و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

ص: 17

9 _ عزيزى كه حكيم باشد ، تنها خداوند است .

و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

بنابراينكه «حكيم»، صفت «عزيز» باشد; بر اين اساس، آن عزيزى كه حكيم هم باشد، تنها خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 4،12

4 _ فتح و پيروزى بر دشمنان ، تنها از جانب خداى « عزيز و حكيم »

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

12 _ خداوند ، « عزيز » ( پيروز شكست ناپذير ) و « حكيم » است .

من عند اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 33

33 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 7

7 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 17،18

17 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

18 _ خداوند ، عالمى حكيم است .

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

بنابر اينكه «حكيماً»، صفت باشد براى «عليماً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 10

10 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 10

10 _ خداوند ، همواره عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

ص: 18

انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

كلمه «كان» دلالت بر استمرار عزت و حكمت خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 28

28 _ خداوند ، ( عليم ) بسيار دانا و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 12

12 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 111 - 9

9 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 10

10 _ خداوند ، واسع ( داراى سعه وجودى ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه وسعاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 158 - 5

5 _ خداوند ، عزيز ( مقتدرى شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 9

9 _ خداوند همواره عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 15

15 _ خداوند همواره عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

ص: 19

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 10

10 _ تنها خداوند ، عزيز ( توانمندى شكست ناپذير ) و حكيم ( بسيار كاردان ) است .

فانك انت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 3

3 _ تنها خداوند، حكيم (كاردان) و خيبر (آگاه به دقايق امور) است.

و هو الحكيم الخبير

معرفه بودن مبتدا (هو) و خبر (الحكيم الخبير) بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 15

15 _ تنها خداوند حكيمِ خبير است.

و هو الحكيم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 13

13 _ پروردگار پيامبر(صلی الله علیه و آله) حكيم (استواربخش امور) و عليم (داراى علم گسترده) است.

إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 23

23 _ خداوند، حكيم (استوارى اتقان بخش) و عليم (بسيار دانا) است.

إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 8

8 _ خداوند، حكيم (كارش حكيمانه و متقن) و عليم (داناى كامل) است.

إنه حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 7

7 _ خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

إن اللّه عزيز حكيم

ص: 20

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 8

8 _ خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 22

22 _ خدا ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

إنّ اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 20

20 _ خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 17

17 _ خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 23

23 _ خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 16

16 _ خداوند ، عليم ( داراى علم گسترده ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 8

8 _ خدا ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 8

ص: 21

8 _ خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 1 - 8،9

8_ خداوند ، حكيم ( كاردانى كه امور را متقن بنا مى كند ) و خبير ( آگاه ) است .

من لدن حكيم خبير

9_ اتقان قرآن و روشنى آيه هاى آن ، جلوه اى از حكيم و خبير بودن خداوند است .

كت__ب أُحكمت ءاي__ته ثم فصلت من لدن حكيم خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 20

20_ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 19

19_ تنها خداوند ، عليم و حكيم است .

إنه هو العليم الحكيم

ضمير فصل (هو) و نيز معرفه بودن خبر دلالت بر حصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 29

29_ تنها خداوند عليم ( داناى مطلق ) و حكيم است .

إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 12

12- مشيت خداوند در هدايت و گمراهى مردم بر مبناى حكمت اوست .

فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو . .. الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 5

5- خداوند ، حكيم ( كاردان ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

إنه حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 22

9 - نحل - 16 - 60 - 11

11- خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 9

9 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 4

4 - خداوند ، تواب ( توبه پذير ) و حكيم است .

أنّ اللّه توّاب حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 18 - 3

3 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( با حكمت ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 23

23 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( با حكمت و سنجيده كار ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 8

8 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( با حكمت و سنجيده كار ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 6 - 5

5 - خداوند ، حكيم ( سنجيده كار ) و عليم ( دانا ) است .

من لدن حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 4

4 - خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

ص: 23

أنا اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 26 - 10

10 - خداوند ، قطعاً « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( استواركار ) است .

إنّه هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 4

4 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 10

10 - خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 5

5 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( داراى حكمت و كاردانى ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 27 - 5

5 - خداوند ، « عزيز » ( قاهر شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان استوارآفرين ) است .

إنّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 9

9 - خداوند ، همواره عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( استوار كار ) است .

إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 7

7 - خداوند ، « حكيم » ( استوار كار ) و خبير ( آگاه ) است .

و هو الحكيم الخبير

ص: 24

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 10

10 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( استواركار ) است .

هو اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 2 - 4

4 - خداوند ، عزيز ( پيروزِ شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 3

3 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 12

12 - تنها خداوند ، عزيز و حكيم است .

إنّك أنت العزيز الحكيم

آمدن ضمير فصل (أنت) بر حصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 5

5 - خداوند ، حكيم ( كاردان ) و حميد ( شايسته ستايش ) است .

تنزيل من حكيم حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 5

5 - خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

اللّه العزيز الحكيم

بنابراين كه «الحكيم» صفت دوم براى اللّه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 13

13 - خداوند ، علىّ ( بلندمرتبه ) و حكيم ( كاردان ) است .

إنّه علىّ حكيم

ص: 25

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 5

5 - تنها خداوند يگانه آسمان ها و زمين ، حكيم ( كاردان ) و عليم ( داراى علم گسترده ) است .

و هو الحكيم العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 2 - 7

7 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 7

7 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( بسيار كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 2 - 9

9- خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( بسيار كاردان ) است .

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 18

18 - خداوند ، از ازل ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « حكيم » ( كاردان ) بوده است .

و كان اللّه عليمًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 4

4 - خداوند ، داراى عزّت ( قدرت شكست ناپذير ) و حكمت ( كاردانى ) ازلى است .

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 6

6 - خداوند ، داراى عزّت و حكمتى گسترده و ازلى

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 7

ص: 26

7 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 5

5 - خداوند ، حكيم ( داراى حكمت ) و عليم ( داراى علم گسترده ) است .

إنّه هو الحكيم العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 6

6 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند و شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 6

6 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 13

13 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 8

8 - پروردگار آدميان ، يگانه « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

ربّنا إنّك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 28

28 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 7

7 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

ص: 27

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 11

11 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان و سنجيده كار ) است .

يسبّح للّه . .. العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 4

4 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 18 - 3

3 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 9

9 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

و هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 30 - 4

4 - خداوند ، « عليم » ( دانا ) و « حكيم » ( كاردان و سنجيده كار ) است .

إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

31- حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 9،10

9 _ خداوند ، غفور و حليم است .

و اللّه غفور حليم

10 _ خداوند ، غفورى حليم است .

و اللّه غفور حليم

بنابراينكه «حليم»، صفت «غفور» باشد.

ص: 28

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 14

14 _ خداوند ، « غفور » ( بسيار بخشنده ) و « حليم » ( بسيار بُردبار ) است .

انّ اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 8

8 _ خداوند ، غنى ( بى نياز ) و حليم ( بُردبار ) است .

و اللّه غنىّ حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 12،13،14

12 _ خداوند ، « غفور » ( بس آمرزنده ) و « حليم » ( بردبار ) است .

انّ اللّه غفور حليم

13 _ عفو و چشم پوشى خداوند از لغزش ها و گناهان ، پرتويى از غفران و حلم او

و لقد عفا اللّه عنهم انّ اللّه غفور حليم

14 _ حلم خداوند در برابر نافرمانى و لغزش پيكارگران احد ( پشت كردن به ميدان كارزار )

انّ الّذين تولّوا . . انّ اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 18

18 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حليم ( بسيار بردبار ) است .

و اللّه عليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 12

12 _ خداوند غفور ( بسيار آمرزنده ) و حليم ( بردبار ) است .

و اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 14

14- خداوند ، همواره حليم ( بردبار ) و غفور ( آمرزنده ) است .

إنه كان حليمًا غفورًا

جمله اسميه با حرف تأكيد «إنّ» بر دوام و ثبات دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 5

ص: 29

5 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حليم ( بردبار ) است .

و إنّ اللّه لعليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 19

19 - خداوند ، همواره « عليم » ( بسيار دانا ) و « حليم » ( بسيار بردبار ) است .

و كان اللّه عليمًا حليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 6

6 - خداوند ، حليم ( بردبار ) و غفور ( آمرزنده ) است .

إنّه كان حليمًا غفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 17 - 8

8 - خداوند ، شكور ( سپاسدار و قدرشناس ) و حليم ( بردبار ) است .

و اللّه شكور حليم

32- حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 10

10 _ خداوند ، غنى و حميد است .

اَنَّ اللّه غنىّ حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 17،20

17 _ خداوند ، همواره غنى ( بى نياز ) و حميد ( در خور ستايش ) است .

و كان اللّه غنياً حميداً

20 _ خداوند ، حميد و در خور ستايش است ، چه مردم ايمان آورند و يا كافر شوند .

ان اتقوا اللّه و إن تكفروا . .. و كان اللّه غنياً حميداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 9

9_ خداوند ، حميد ( پسنديده كار ) و مجيد ( والا مقام ) است .

إنه حميد مجيد

ص: 30

«حميد» به معناى محمود (ستايش شونده) است و برخى گفته اند به معناى حامد (ستايش كننده) نيز مى تواند باشد. مجيد از مجد به معناى عظمت و بزرگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 19

19- خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حميد ( ستودنى ) است .

العزيز الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 6

6- خداوند ، غنى ( بى نياز ) و حميد ( ستودنى ) است .

فإن الله لغنى حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 6

6 - خدا ، پروردگارى حميد و ستوده

إلى صرط الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 8

8 - خدا ، غنى ( بى نياز ) و حميد ( ستوده ) است .

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 15

15 - خداوند ، « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده ) است .

فإنّ اللّه غنىّ حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 10

10 - خداوند ، « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده مطلق ) است .

إنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 8

8 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حميد » ( ستوده ) است .

العزيز الحميد

ص: 31

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 7

7 - خداوند ، غنى ( بى نياز ) و حميد ( ستوده ) است .

و اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 5

5 - خداوند ، حكيم ( كاردان ) و حميد ( شايسته ستايش ) است .

تنزيل من حكيم حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 8

8 - تنها خداوند ، ولىّ ( داراى ولايت مطلق ) و حميد ( شايسته حمد و ستايش ) است .

و هو الولىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 9

9 - خداوند ، « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده ) است .

فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 9

9 - خداوند ، يگانه « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده ) است .

فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 13

13 - خداوند ، حميد ( مورد حمد و ستايش همه موجودات ) است .

و اللّه . .. حميد

«حميد» در آيه شريفه، به معناى محمود است و مقصود از آن در اين جا، مى تواند دو چيز باشد: 1_ مورد ستايش بودن خداوند از سوى همه موجودات; 2_ مستحق ستايش بودن خداوند، هر چند كسى او را ستايش نكند. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 3

3 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حميد » ( ستوده ) است .

ص: 32

باللّه العزيز الحميد

«عزّة»، حالتى است كه مانع مغلوب شدن است و «عزيز» كسى است كه بر ديگران غالب مى شود و خود مغلوب نمى گردد. «حميد» مى تواند به معناى «محمود» (ستوده) و يا «حامد» (ستايش گر) باشد (مفردات راغب). سياق آيه شريفه، بيانگر معناى اول است.

33- حى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 2،3

2 _ خداوند ، تنها زنده جاويد و همواره پاينده اى است كه قائم به ذات خويش و همه كائنات قائم به اوست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

كلمه «قيّوم» به معناى پاينده اى است كه حفظ و نگهدارى همه چيز به اوست. (القائم الحافظ لكل شىء و المعطى له ما به قوامه.)

3 _ خداوند ، « حىّ » و « قيّوم » است .

هو الحىّ القيّوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 2 - 1،3،5

1 _ معبودى جز خداى يگانه ، زنده و پاينده نيست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

قيوم به كسى گفته مى شود كه همواره بوده و هست. (تفسير روح المعانى، ج 3، ص 8)

3 _ خداوند حىّ ( زنده ) و قيّوم ( پاينده ) است .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

5 _ تنها خداوند ، زنده اى است قائم به ذات خويش .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

حصر در برداشت فوق، بنابراين اساس است كه «الحىّ القيوم» خبر براى «اللّه» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 3 - 14

14 _ نزول قرآن و تورات و انجيل ، تجلّى يكتايى ، حيات و قيّوميّت ( قائم به ذات و قوام دهنده هستى بودن ) خداوند است .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيوم. نزل عليك الكتاب

از اسناد «نزل» به «اللّه» با صفات يكتايى، حيات و قيوميت برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 3

3 - خداوند ، حىّ و قيّوم ( زنده و قوام بخش هستى ) است .

ص: 33

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

«قيّوم» به كسى گفته مى شود كه قائم به ذات خود و حافظ همه چيز بوده و مايه قوام هر چيز را به آن عطا كرده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 4

4 _ خداوند ، زنده اى است جاويدان كه هرگز او را مرگ درنمى يابد .

الحىّ الذى لايموت

34- خالق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 24

24_ خداوند خالق و آفريننده همه پديده هاست .

قل الله خ_لق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 1

1 - يگانه معبود هستى ، پديدآورنده و آفريننده خلق بدون هيچ الگوى پيشين

هو اللّه الخ_لق البارئ

در معناى خلق، «ابداء و ابداع» نهفته است و آفرينش بدون الگو و بى سابقه را مى نماياند; چنان كه «بارئ» _ بنابر نظريه اى _ مى تواند پيامدار همين معنا و تأكيدى بر آن باشد.

35- خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 16

16 _ خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « خبير » ( بسيار آگاه ) است .

انّ اللّه كان عليماً خبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 20

20 _ خداوند ، خبير است .

إنّ اللّه خبير

ص: 34

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 3

3 _ تنها خداوند، حكيم (كاردان) و خيبر (آگاه به دقايق امور) است.

و هو الحكيم الخبير

معرفه بودن مبتدا (هو) و خبر (الحكيم الخبير) بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 15

15 _ تنها خداوند حكيمِ خبير است.

و هو الحكيم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 103 - 7

7 _ تنها خداوند لطيف خبير است.

و هو اللطيف الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 1 - 8،9

8_ خداوند ، حكيم ( كاردانى كه امور را متقن بنا مى كند ) و خبير ( آگاه ) است .

من لدن حكيم خبير

9_ اتقان قرآن و روشنى آيه هاى آن ، جلوه اى از حكيم و خبير بودن خداوند است .

كت__ب أُحكمت ءاي__ته ثم فصلت من لدن حكيم خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 111 - 7

7_ خداوند ، به تمامى اعمال انسان ها و حقيقت آن اعمال آگاه است .

إنه بما يعملون خبير

«خبرت الأمر»; يعنى ، حقيقت آن را شناختم (لسان العرب). بنابراين «إنه بما يعملون خبير»; يعنى ، همانا خداوند به حقيقت و كُنه اعمال شما آگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 7

7- خداوند از تمامى گناهان بندگانش باخبر و بر همه آنها آگاه و ناظر است .

و كفى بربّك بذنوب عباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 30 - 6

ص: 35

6- خداوند از حال بندگان خويش ، كاملاً باخبر بوده و آگاهى همه جانبه دارد .

إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 8

8- خداوند ، به امور بندگانش خبير ( آگاه ) و بصير ( بينا ) است .

إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 63 - 10

10 - خدا ، لطيف ( دقيق ) و خبير ( آگاه ) است .

إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 13

13 - بى گمان خداوند ، به همه رفتار نهان و آشكار آدميان با خبر و آگاه است .

إنّ اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 14

14 - خداوند ، « لطيف » ( بسيار دقيق و ريزنگر ) « خبير » ( عميقاً آگاه ) است .

إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 18

18 - خداوند ، « خبير » ( آگاه كامل ) است .

و أنّ اللّه . .. خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 8

8 - خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و خبير ( بسيار آگاه و با خبر ) است .

إنّ اللّه عليم خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 12

12 - خداوند ، « خبير » ( آگاه و باخبر ) است .

إنّ اللّه . .. خبيرًا

ص: 36

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 10

10 - خداوند ، همواره لطيف ( مهربان ) و خبير ( داراى آگاهى همه جانبه ) است .

إنّ اللّه كان لطيفًا خبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 7

7 - خداوند ، « حكيم » ( استوار كار ) و خبير ( آگاه ) است .

و هو الحكيم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 7

7 - خبير ، از اوصاف خداوند

و لاينبّئك مثل خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 10

10 - خداوند به امور بندگان خويش آگاه ( خبير ) و بينا ( بصير ) است .

إنّه بعباده خبير بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 13 - 15

15 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « خبير » ( بسيار آگاه ) است .

إنّ اللّه عليم خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 6

6 - خداوند ، از تمامى رفتار ها و كردار هاى آدميان با خبر است .

و اللّه بما تعملون خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 10

10 - خداوند ، عليم ( دانا ) و خبير ( آگاه به دقايق امور ) است .

العليم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 37

19 - ملك - 67 - 14 - 6

6 - خداوند ، « خبير » ( بر احوال انسان ها و از همه امور با خبر ) است .

الخبير

36- خلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 3

3- خداوند ، خلاّق ( آفريننده ) و عليم ( دانا ) است .

إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 9

9 - خداوند ، خلاّق ( بسيار آفريننده ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلّ_ق العليم

37- خير الحاكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 10

10 _ خداوند ، بهترين حاكم و داور است .

و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 12

12_ خداوند ، بهترين داور و حكم كننده است .

و هو خير الح_كمين

38- خير الراحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 11

11 - خدا ، بهترين و مهربان ترين مهربانان

و أنت خير الرحمين

ص: 38

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 8

8 - خدا ، بهترين رحمت كنندگان و مهربانان است .

و أنت خير الرحمين

39- خير الرازقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 6

6 - خدا ، بهترين روزى دهنده است .

و إنّ اللّه لهو خير الرزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 11

11 - خدا ، بهترين روزى دهندگان است .

و هو خير الرزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 8

8 - خداوند ، « خيرالرازقين » ( بهترين روزى دهندگان ) است .

و هو خير الرزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 13

13 - خداوند ، « خيرالرازقين » ( بهترين روزى دهنده ) است .

و اللّه خير الرزقين

40- خير المنزلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 10

10 - خدا ، بهترين ميزبان و مهمان نواز است .

و أنت خير المنزلين

ص: 39

41- خير الوارثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 9

9- خداوند ، بهترين وارثان است .

أنت خير الورثين

42- دلايل صفات جلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 3

3- ربوبيت و تدبير كارآمد و دقيق خداوند بر سرتاسر هستى ، دليل منزّه بودن او از نسيان

و ما كان ربّك نسيًّا . ربّ السموت والأرض و ما بينهما

43- ذوالجلال والاكرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 3

3 - خداوند ، « ذوالجلال » ( صاحب جلال و بزرگى ) و « ذوالاكرام » ( صاحب كرم و بزرگوارى ) است .

ربّك ذو الجل_ل و الإكرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 78 - 8

8 - خداوند ، « ذوالجلال » ( صاحب شكوه و بلندمرتبگى ) و « ذوالاكرام » ( صاحب كرم و بزرگوارى ) است .

تب_رك اسم ربّك ذى الجل_ل و الإكرام

44- ذوالرحمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 1

1- خداوند ، بسيار آمرزنده و داراى رحمت گسترده است .

و ربّك الغفور ذوالرحمة

«غفور» صيغه مبالغه است و حرف «ال» در «الرحمة» بر كمال (استغراق صفات) دلالت دارد، بنابراين، «ذوالرحمة» يعنى

ص: 40

«مالكِ رحمتِ كامل» و اين، حاكى از گستردگى رحمت الهى است.

45- ذوالطول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 5،6

5 - خداوند ، صاحب فضل و عطا است .

ذى الطول

6 - خداوند ، صاحب قدرت است .

ذى الطول

يكى از موارد كاربرد واژه «طول» قدرت است و در اين آيه چون خداوند، دو صفت اميدآفرين و ترغيب كننده را در آغاز بيان فرموده (غافر الذنب و قابل التوب)، ممكن است درصدد بيان دو صفت هشداردهنده باشد و آن شديدالعقاب بودن و ذى الطول است.

46- ذوالعرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 10

10- « ذى العرش » از صفات مخصوص خداى يگانه است .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 4

4 - خداوند فرمان رواى جهان هستى است .

ذو العرش

«عرش» به معناى تخت فرمان روايى است و صاحب عرش بودن خداوند (ذوالعرش)، كنايه از سيطره كامل خداوند بر جهان هستى و فرمان روايى مطلق او بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 4

4 - عرش ( جهان هستى ) ، مملوك و در اختيار خداوند است .

ذى العرش

«عرش»; يعنى، تخت فرمانروايى (مقاييس اللغة). مالكيت عرش، كنايه از سلطه بر اداره و تدبير نظام عالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 6

ص: 41

6 - « ذوالعرش » و « مجيد » ، از نام هاى خداوند است .

ذو العرش المجيد

47- ذوالفضل العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 9

9 - خداوند ، داراى فضل و بخششى بزرگ است .

و اللّه ذوالفضل العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 18

18 - خداوند ، صاحب فضل و فزون بخشى است .

و اللّه ذو الفضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 29 - 6

6 - خداوند ، صاحب فضل ( فزون بخشى ) بزرگى است .

و اللّه ذو الفضل العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 7

7 - خداوند ، صاحب فضل عظيم و فزون بخشى بزرگى است .

و اللّه ذوالفضل العظيم

48- ذوالقوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 4

4 - خداوند ، نيرومند ( ذوالقوّة ) و استوار ( متين ) است .

ذوالقوّة المتين

ص: 42

49- ذوالمعارج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 3 - 2

2 - خداوند ، صاحب درجات و مرتبه ها است .

ذى المعارج

«معارج» به معناى «مصاعد»(جاه هاى بلند، صعودگاه ها) است. مقصود از آن، مقامات و درجات معنوى و ملكوتى است كه تنها نزد خداوند متعال هست.

50- ذوانتقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 8

8- خداوند ، عزيز ( قدرتمند شكست ناپذير ) و انتقام گيرنده است .

إن الله عزيز ذو انتقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و صاحب انتقام ( سزادهنده ) است .

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

«النقمة» _ به فتح و كسر نون _ اسم مصدر «انتقام» و به معناى مكافات به عقوبت و سزا دادن است.

51- رب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 4

4- صفت « رب » از اوصاف مهم خداوند

فوربّك

از اينكه صفت «رب» مورد قسم قرار گرفت، مى تواند برداشت فوق را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 9

9 - خداوند ، « ربّ » ( پروردگار ) و « غفور » ( بسيار آمرزشگر ) است .

و ربّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 43

15 - يس - 36 - 58 - 4

4 - رحيم ( مهربان ) ، از اوصاف پروردگار است .

ربّ رحيم

52- رب العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 29 - 8

8 - بى قيد و شرط بودن مشيّت خداوند ، لازمه ربوبيت او بر تمام هستى است .

إلاّ أن يشاء اللّه ربّ الع_لمين

وجود قيد «إلاّ أن يشاء اللّه» در مورد مشيّت انسان ها و ذكر نشدن هيچ قيدى در مورد مشيّت الهى، گوياى آن است كه مشيت خداوند قيدى ندارد. توصيف خداوند به «ربّ العالمين»، در حقيقت بيان علت مطلق بودن مشيت او است.

53- رحمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 1 - 4،10

4 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

بسم اللّه الرحمن الرحيم

10 - عبداللّه بن سنان مى گويد از امام صادق ( ع ) از معناى « بسم اللّه الرحمن الرحيم » سؤال كردم ، آن حضرت فرمود : « الباء بهاء اللّه و السين سناء اللّه و الميم مجد اللّه _ و روى بعضهم ملك اللّه _ واللّه إله كل شىء ] و [ الرحمن لجميع العالم و الرحيم بالمؤمنين خاصة ;

«باى» بسم اللّه، نشانگر خوبى و حسن خداوند و «سين» اشاره به رفعت او و «ميم» اشاره به مجد و عظمت اوست. و بعضى روايت كرده اند كه: ]ميم[ اشاره به ملك و سلطنت خداوند است و «اللّه» معبود همه چيز است ]و[ «رحمان» نظر به رحمت او در باره همه عالم و «رحيم» نظر به رحمت او فقط درباره مؤمنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 1

1 - خداوند رحمان ( داراى رحمت گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 3

3 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

هو الرحمن الرحيم

ص: 44

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 6،10

6_ امتى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) به سوى آنان مبعوث شد ، به خداوند رحمان كفر ورزيدند .

و هم يكفرون بالرحم_ن

10_ تنها خداوند رحمان ، مدبر و مربى پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل هو ربى لا إله إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 7

7- « الله » و « الرحم_ن » از اسماى حسناى خداوند و از بهترين نام ها و برترين اوصاف او

ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن أيًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 6

6- رحمان ، از اسما و اوصاف خداوند است .

أعوذ بالرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 15

15 - « رحمان » از اسما و صفات خداوند است .

للرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 44 - 13

13 - « رحمان » از اوصاف خداوند است .

كان للرحمن عصيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 15

15 - « رحمان » از اوصاف خداوند است .

عذاب من الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 7

7- رحمان ، از اوصاف خداوند است .

وعد الرحمن

ص: 45

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 3

3- رحمان ( گسترده مهر ) از اسما و صفات خداوند

أيّهم أشدّ على الرحمن عتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 5

5- « رحمان » ، از اوصاف خداوند است .

فليمدد له الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 78 - 5

5- رحمان ( گسترده مهر ) ، از اسما و صفات خداوند است .

عند الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 8

8- « عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سأل علىّ ( ع ) رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) عن تفسير قوله « يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفداً » فقال : يا علىّ إن الوفد لايكون إلاّ ركبانا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: حضرت على(ع) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره تفسير سخن خداوند «يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفداً» سؤال كرد،آن حضرت فرمود: اى على! همانا «وفد»، نيست مگر مركب سواران ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 87 - 7

7- رحمان ، از نام هاى خداوند و اوصاف او است .

من اتّخذ عند الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 3

3- رحمان ، از اسما و صفات خداوند است .

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 91 - 3

3- « رحمان » از اسامى و اوصاف خداوند ، و شناخته شده براى مردم عصر بعثت

أن دعوا للرحم_ن ولدًا

ص: 46

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 92 - 5

5- رحمان ، از نام ها و اوصاف خداوند است .

و ما ينبغى للرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 6

6 - « رحمان » ، از نام ها و اوصاف خداوند است .

إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 5 - 3

3 - خداوند ، داراى رحمت گسترده و فراگير است .

الرحم_ن

«رحمان» بر مبالغه در رحمت دلالت داراد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 10

10 - رحمان ، از اوصاف و اسماى مهم و برجسته خداوند

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

از اين كه خداوند در معرفى كافران مستحق عذاب، اينان را منكران رحمانيت خويش دانسته است، برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 4

4 _ رحمان ، از اوصاف خداوند

الملك يومئذ الحقّ للرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 5

5 _ رحمان ، از اوصاف و نام هاى خداوند

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 7

7 _ رحمان ، از اوصاف خداوند

ص: 47

و عباد الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 2

2 - خداوند ، رحمان ( گسترده مهر ) است .

من الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 7

7 - خداوند ، رحمان ( گسترده مهر ) و رحيم ( مهربان ) است .

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11 - 9

9 - « رحمان » از اوصاف خداوند است .

و خشى الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 8

8 - رحمان ، از اوصاف خداوند است .

الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 10

10 - رحمان ، از اوصاف خداوند

الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 52 - 7

7 - رحمان ، از اوصاف و نام هاى خداوند

الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 2 - 3

3 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى فراگير ) و رحيم ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

تنزيل من الرحم_ن الرحيم

«رحمان» صيغه مبالغه و بيانگر گستردگى و فراگيرى رحمت خداوند است. «رحيم» كه بر وزن فعيل است (اين وزن غالباً حاكى

ص: 48

از عدم انفكاك صفت از ذات مى باشد) بيانگر پايان ناپذيرى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 1 - 1

1 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمت گسترده و فراگير ) است .

الرحم_ن

صفت هاى «رحمان» و «رحيم» هر دو بيانگر رحمت الهى است. مفسران در پاسخ اين سؤال كه چرا در قرآن هر دو صفت در كنار هم آمده، نظرياتى ابراز داشته اند. از جمله آنها اين است كه خداوند داراى دو گونه رحمت است: رحمت عام و گسترده و رحمت خاص. «رحمان» بيانگر رحمت عام و «رحيم» بيانگر رحمت خاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 78 - 7

7 - « الرحمان » ، اسم بركت آفرين پروردگار

تب_رك اسم ربّك

در صورتى كه عبارت «اسم ربّك» _ در پايان سوره _ نظر به «الرحمان» _ در ابتداى سوره _ داشته باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 5

5 - خداوند ، « رحمان » ( داراى رحمت گسترده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

هو اللّه . .. هو الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 12

12 - رحمان ، از اوصاف خداوند

الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 19 - 4

4 - رحمان ، از اوصاف خداوند

الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 4

4 - رحمان ، از اوصاف خداوند

الرحم_ن

ص: 49

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 29 - 3

3 - « رحمان » ، از اوصاف خداوند

هو الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 7

7 - « رحمان » ، از اسامى و اوصاف خداوند است .

الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 8

8 - « رحمان » ، از اسامى و اوصاف خداوند

الرحم_ن

54- رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 1 - 4،10

4 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

بسم اللّه الرحمن الرحيم

10 - عبداللّه بن سنان مى گويد از امام صادق ( ع ) از معناى « بسم اللّه الرحمن الرحيم » سؤال كردم ، آن حضرت فرمود : « الباء بهاء اللّه و السين سناء اللّه و الميم مجد اللّه _ و روى بعضهم ملك اللّه _ واللّه إله كل شىء ] و [ الرحمن لجميع العالم و الرحيم بالمؤمنين خاصة ;

«باى» بسم اللّه، نشانگر خوبى و حسن خداوند و «سين» اشاره به رفعت او و «ميم» اشاره به مجد و عظمت اوست. و بعضى روايت كرده اند كه: ]ميم[ اشاره به ملك و سلطنت خداوند است و «اللّه» معبود همه چيز است ]و[ «رحمان» نظر به رحمت او در باره همه عالم و «رحيم» نظر به رحمت او فقط درباره مؤمنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 1

1 - خداوند رحمان ( داراى رحمت گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 37 - 5

5 - خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

ص: 50

إنه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 22

22 - تنها خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 12

12 - خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

إنك أنت التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 27

27 - خداوند با مردمان رئوف و مهربان است .

إن اللّه بالناس لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 9

9 - خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

و أنا التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 3

3 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

هو الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 9

9 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 7

7 - خداوند ، غفور ( آمرزنده گناهان ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

ص: 51

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 3

3 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 9

9 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

ان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 7

7 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

و اللّه غفور رحيم

بنابراينكه «رحيم»، خبر پس از خبر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 11،12

11 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

فان اللّه غفور رحيم

12 _ خداوند ، غفورى رحيم است .

فان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 15

15 _ خداوند ، غفور ( بسيار بخشاينده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 7

7 _ خداوند ، « غفور » ( بسيار بخشنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

فان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 10

10 _ خداوند ، توّاب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

انّ اللّه كان توّاباً رحيماً

ص: 52

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 17

17 _ خداوند همواره غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

انّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 34

34 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 17

17 _ خداوند ، توّاب ( توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 96 - 6

6 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 15

15 _ خداوند « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 5

5 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

إنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 13

13 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

يجداللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 53

4 - نساء - 4 - 129 - 13

13 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

فإنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 6

6 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 47

47 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 8

8 _ خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 5

5 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 5

5 _ خداوند غفور ( بسيار آمرزند ) و رحيم ( همواره مهربان ) است .

و إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 27

27 _ خداوند غفور (بسيار آمرزنده) و رحيم (مهربان) است.

فأنه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 20

20 _ خداوند، غفور و رحيم است.

ص: 54

فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 11

11 _ خداوند غفور (آمرزنده گناهان) و رحيم (مهربان به بندگان) است.

لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 18

18 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 7

7 _ خدا ، غفور ( بسيار خطاپوش ) و رحيم ( بى نهايت مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 19

19 _ خدا ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 19

19 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( داراى رحمت گسترده ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 10

10 _ خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 11

11 _ تنها خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

و أن اللّه هو التواب الرحيم

ص: 55

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 12،13

12 _ رأفت و رحمت گسترده الهى ، عامل پذيرش توبه مؤمنان

ثم تاب عليهم إنه بهم رءوف رحيم

13 _ پايدارى در طريق ايمان ، زمينه جلب رأفت و رحمت الهى

اتبعوه فى ساعة العسرة . .. إنه بهم رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 20

20 _ خداوند ، تواب ( بسيار توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه هو التواب الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 12

12 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 3

3_ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن ربى لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 7

7_ خداوند ، رحيم ( مهربان ) و ودود ( دوستدار بندگان ) است .

إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 11

11_ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن ربى غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 12

12_ تنها خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنه هو الغفور الرحيم

ص: 56

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 17

17- خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 49 - 3

3- خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

أنا الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 5

5- خداوند ، رؤوف و رحيم ( مهربان ) است .

إن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 18 - 4

4- خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) رحيم ( مهربان ) است .

إن الله لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 5

5- خداوند ، رؤوف ( داراى مهر ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 66 - 9

9- خداوند ، به انسان ها مهرورز و رحيم است .

إنه كان بكم رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 15

15 - خدا ، « رءوف » و « رحيم » است .

إنّ اللّه بالناس لرءوف رحيم

مفسران «رأفت» را در جمله ياد شده كنايه از دفع ضرر و «رحمت» را كنايه از رساندن سود و منفعت گرفته اند. صدر آيه _ كه شامل هر دو خصوصيت است _ مى تواند مؤيد اين معنا باشد.

ص: 57

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 5

5 - خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 20 - 3

3 - خداوند ، رئوف و رحيم ( مهربان ) است .

و أنّ اللّه رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 19

19 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 35

35 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه. .. غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 20

20 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 8

8 _ خداوند ، به يقين غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّه كان غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 9

9 _ خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 7

ص: 58

7 - خدا ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

كلمه «الرحيم» مى تواند خبر بعد از خبر باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

برداشت ياد شده بر اين احتمال استوار است كه كلمه «الرحيم» خبر دوم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

واژه «الرحيم» مى تواند خبر دوم باشد. برداشت ياد شده بر اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

كلمه «الرحيم» مى تواند خبر بعد از خبر باشد و نه صفت براى «العزيز». برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

«الرحيم» مى تواند خبر دوم باشد، نه صفت براى «العزيز». برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

ص: 59

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است كه «الرحيم» خبر دوم باشد; نه صفت «العزيز».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

على العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 9

9 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّى غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 7

7 - خداوند ، رحمان ( گسترده مهر ) و رحيم ( مهربان ) است .

بسم اللّه الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 6

6 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 5 - 4

4 - تنها ، خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و رحيم ( مهرورز ) است .

و هو العزيز الرحيم

آوردن حرف «ال» تعريف در خبر، دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 6 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و رحيم ( داراى رحمت گسترده ) است .

ذلك . .. العزيز الرحيم

ص: 60

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 16

16 - خداوند ، همواره « غفور » ( آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 24 - 10

10 - خداوند ، همواره بسيار آمرزنده ( غفور ) و مهربان ( رحيم ) است .

إنّ اللّه كان غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 8

8 - خداوند ، « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان بالمؤمنين رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 32

32 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار با مهر ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 18

18 - خداوند ، همواره « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 12

12 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزشگر ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 7

7 - خداوند ، « رحيم » ( مهربان ) و « غفور » ( آمرزنده ) است .

و هو الرحيم الغفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 61

15 - يس - 36 - 5 - 2

2 - خداوند ، عزيز ( پيروزِ شكست ناپذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 4

4 - رحيم ( مهربان ) ، از اوصاف پروردگار است .

ربّ رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 14

14 - تنها خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّه هو الغفور الرحيم

آمدن ضمير فصل «هو» بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 2 - 3

3 - خداوند ، رحمان ( داراى رحمتى فراگير ) و رحيم ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

تنزيل من الرحم_ن الرحيم

«رحمان» صيغه مبالغه و بيانگر گستردگى و فراگيرى رحمت خداوند است. «رحيم» كه بر وزن فعيل است (اين وزن غالباً حاكى از عدم انفكاك صفت از ذات مى باشد) بيانگر پايان ناپذيرى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 3

3 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

نزلاً من غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 11

11 - خداوند ، غفور ( آمرزنده گناهان ) و رحيم ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

ألا إنّ اللّه هو الغفور الرحيم

«غفور» صيغه مبالغه و بيانگر گستردگى غفران است و «رحيم» (بر وزن فعيل) حاكى از عدم انفكاك رحمت و پايان ناپذيرى آن مى باشد. گفتنى است كه صفت هاى بر وزن فعيل، غالباً دلالت بر عدم انفكاك وصف از ذات مى نمايد (مانند عليم، قدير، سخى و...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 42 - 7

ص: 62

7- خداوند ، « عزيز » ( قدرت مند شكست ناپذير ) و « رحيم » ، ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

إنّه هو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 14

14- خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و هو الغفور الرحيم

(بسيار آمرزنده) و «رحيم» (مهربان) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 6

6 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 7

7 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 22

22 - خداوند ، « توّاب » ( بسيار توبه پذير ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه توّاب رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 17

17 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 4

4 - خداوند ، يگانه مبدأ نيكى ( برّ ) و رحمت گسترده ( رحيم ) ، در نظام وجود

إنّه هو البرّ الرحيم

ضمير فصل «هو» بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 15

ص: 63

15 - خداوند نسبت به مردم ، « رؤوف » و « رحيم » ( مهربان ) است .

و إنّ اللّه بكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 13

13 - خداوند ، « غفور » ( خطاپوش ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 14

14 - خداوند ، « غفور » ( آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 20

20 - خداوند « رؤوف » و « رحيم » است .

إنّك رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 5

5 - خداوند ، « رحمان » ( داراى رحمت گسترده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

هو اللّه . .. هو الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 7

7 - خداوند ، « قدير » ( تواناى مطلق ) و « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و اللّه قدير و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 23

23 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 12

12 - خداوند ، غفور ( آمرزگار ) و رحيم است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

ص: 64

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 9

9 - خداوند ، غفور ( آمرزگار ) و رحيم است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 42

42 - خداوند ، « غفور » ( آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

55- رفيع الدرجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 1

1 - خداوند ، بلند مرتبه و داراى منزلت رفيع

رفيع الدرج_ت

درباره «رفيع الدرجات» دو ديدگاه وجود دارد: 1_ واژه «رفيع» صفت مشبهه مى باشد كه به فاعل خود (الدرجات) اضافه گرديده است. بودن اين آيه در مقام برشمردن اوصاف خداوند، تأييد كننده اين احتمال است. 2_ صيغه مبالغه از اسم فاعل (رافع); يعنى، بالابرنده مى باشد كه به مفعول خود اضافه شده است. مانند مفاد آيه «يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين أوتوا العلم درجات»، (مجادله (58) آيه 11) و آيه «و هو الذى جعلكم خلائف الأرض و رفع بعضكم فوق بعض درجات»، (انعام (6) آيه 165).

56- رؤوف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 27

27 - خداوند با مردمان رئوف و مهربان است .

إن اللّه بالناس لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 18

18 _ خداوند ، رءوف است .

و اللّه رءوف بالعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 65

7 - توبه - 9 - 117 - 12،13

12 _ رأفت و رحمت گسترده الهى ، عامل پذيرش توبه مؤمنان

ثم تاب عليهم إنه بهم رءوف رحيم

13 _ پايدارى در طريق ايمان ، زمينه جلب رأفت و رحمت الهى

اتبعوه فى ساعة العسرة . .. إنه بهم رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 5

5- خداوند ، رؤوف و رحيم ( مهربان ) است .

إن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 5

5- خداوند ، رؤوف ( داراى مهر ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 15

15 - خدا ، « رءوف » و « رحيم » است .

إنّ اللّه بالناس لرءوف رحيم

مفسران «رأفت» را در جمله ياد شده كنايه از دفع ضرر و «رحمت» را كنايه از رساندن سود و منفعت گرفته اند. صدر آيه _ كه شامل هر دو خصوصيت است _ مى تواند مؤيد اين معنا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 20 - 3

3 - خداوند ، رئوف و رحيم ( مهربان ) است .

و أنّ اللّه رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 15

15 - خداوند نسبت به مردم ، « رؤوف » و « رحيم » ( مهربان ) است .

و إنّ اللّه بكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 20

20 - خداوند « رؤوف » و « رحيم » است .

إنّك رءوف رحيم

ص: 66

57- زمينه تنزيه اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 5

5 - باور به خالقيت خداوند و كمال بخشى او ، زمينه ساز تسبيح نام او و پرهيز از همراه ساختن آن با هرگونه وصف نامناسب است .

سبّح اسم . .. الذى خلق فسوّى

58- سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 202 - 6،7

6 _ خداوند ، سريع الحساب است .

واللّه سريع الحساب

7 _ محاسبه اعمال تمامى بندگان توسّط خداوند ، يكباره انجام مى گيرد .

واللّه سريع الحساب

اميرالمؤمنين (ع): . .. معناه انه يحاسب الخلق دفعةً كما يرزقهم دفعةً

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 531 ; نورالثقلين، ج 1، ص 200، ح 731.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 16

16 _ خداوند ، سريع الحساب است .

فانّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 28،30

28 _ خداوند ، سريع الحساب است .

إنّ اللّه سريع الحساب

30 _ توجه به حسابرسى سريع خداوند ، زمينه حصول تقوا در انسان

و اتقوا اللّه إنّ اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 11

ص: 67

11_ خداوند سريع الحساب است .

و هو سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 11

11- خداوند ، سريع الحساب ( زود شمار ) است .

إن الله سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 16

16 - خداوند ، « سريع الحساب » است .

و اللّه سريع الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 6

6 - خداوند ، سريع الحساب ( زودشمار ) است .

إنّ اللّه سريع الحساب

59- سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 6،7

6 - حريم پاك خداوندگار جهان ، ايمن از هرگونه تأثّر و زيان پذيرى

هو اللّه . .. السل_م

وصف «السلام»، مى تواند نظر به امنيت ذات قدوس و پاك الهى، از هر گونه حادثه و آفت خارجى داشته باشد.

7 - خداوندگار جهان و فرمانرواى مطلق هستى ، منزّه از هرگونه ستم و زيان رسانى به خلق

هو اللّه . .. الملك ... السل_م

وصف «السلام»، بيانگر ارتباط خدا با خلق است.

60- سميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 10

10 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إنك أنت السميع العليم

ص: 68

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 8

8 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 6

6 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إن اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 7،8

7 _ خداوند ، شنوا و داناست .

و اللّه سميع عليم

8 _ خداوند ، شنوايى داناست .

و اللّه سميع عليم

بنابراينكه «عليم»، صفت «سميع» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 5،6

5 _ خداوند ، شنوا و داناست .

فان اللّه سميع عليم

6 _ خداوند ، شنوايى داناست .

فان اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 5

5 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

انّ اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 16

16 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 69

2 - آل عمران - 3 - 34 - 4

4 _ خدا ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 16

16 _ تنها خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

انّك انت السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 12

12 _ خداوند ، شنواى دعاى بندگان و اجابت كننده آن

انّك سميع الدعاء

«سميع الدعاء»، تنها به معناى شنيدن دعا نيست; بلكه كنايه از استجابت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 9

9 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 7

7 _ خداوند ، شنواى گفتارها

لقد سمع اللّه قول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 15،18

15 _ خداوند ، همواره سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

انّ اللّه كان سميعاً بصيراً

18 _ توجه به سميع و بصير بودن خداوند ، زمينه عمل به احكام و فرامين او

انّ اللّه يامركم . .. انّ اللّه كان سميعاً بصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 8

8 _ خداوند ، سميع ( بسيار شنوا ) و بصير ( بسيار بينا ) است .

و كان اللّه سميعاً بصيراً

ص: 70

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 9

9 _ خداوند ، سميع ( بسيار شنوا ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

و كان اللّه سميعاً عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 10

10 _ تنها خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 3

3 _ تنها خداوند بسيار شنوا و داناست.

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 13

13 _ تنها خداوند سميع (بسيار شنوا) و عليم (بسيار دانا) است.

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 13

13 _ خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 22

22 _ خداوند ، سميع ( شنواى مطلق ) و عليم ( داراى علم گسترده ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 8

8 _ خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 11،12

ص: 71

11_ تنها خداوند ، سميع ( شنواى مطلق ) و عليم ( داناى مطلق ) است .

إنه هو السميع العليم

«هو» ضمير فصل و حاكى از حصر است. «ال» در «السميع» و «العليم» براى استغراق صفات است و لذا آن دو صفت در برداشت ، به شنوا و داناى مطلق تفسير شد.

12_ خداوند ، شنواى دعاى بندگان و اجابت كننده آن است .

فاستجاب له ربه . .. إنه هو السميع

«سميع» علاوه بر اينكه دلالت بر شنوايى خداوند دارد ، به قرينه «فاستجاب له ربه» حاكى از اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 20

20- خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « بصير » ( بسيار بينا ) است .

إنه هو السميع البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 7

7- خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 6

6 - خدا ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

و أنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 8

8 - خدا ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

إنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 19

19 - خدا ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 11

11 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

ص: 72

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 220 - 1

1 - خدا ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 9

9 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 8

8 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 6

6 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « بصير » ( بسيار بينا ) است .

إنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 12

12 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « قريب » ( بسيار نزديك ) است .

إنّه سميع قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 5

5 - تنها خداوند ، سميع و بصير حقيقى است .

إنّ اللّه هو السميع البصير

آمدن ضمير فصل «هو» بر حصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 12

12 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

إنّه هو السميع البصير

ص: 73

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 8

8 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 16

16 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و بصير ( بينا ) است .

هو السميع البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 7

7- پروردگار جهان ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 9

9 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

إنّ اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 1 - 7

7 - خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « بصير » ( بينا ) است .

إنّ اللّه سميع بصير

61- شاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 4

4 - خداوند شاكر ( سپاسگزار ) و عليم ( دانا ) است .

فإن اللّه شاكر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 8

8 _ خداوند ، شاكر ( سپاسگزار ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

و كان اللّه شاكراً عليماً

ص: 74

62- شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 20

20 _ خداوند ، شديد العقاب است .

انّ اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 9

9 _ خداوند ، شديدالعقاب است .

فان اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 46

46 _ خداوند ، شديد العقاب است .

إنّ اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 7

7 _ عقوبت هاى خداوند ، شديد و سهمگين است .

أن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 13

13_ عذاب هاى الهى شديد و سهمگين است .

و إن ربك لشديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 4

4 - خداوند ، سخت عقوبت دهنده است .

شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 22 - 7

7 - خداوند ، شديد العقاب ( سخت كيفر ) است .

ص: 75

إنّه . .. شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 16

16 - كيفر و مجازات الهى ، سخت و سهمگين است .

إنّ اللّه شديد العقاب

63- شديد المحال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 16،19

16_ عقوبت ها و عذاب هاى الهى بسى سخت و كوبنده است .

و هو شديد المحال

محال (از ماده محل) در لغت به چند معنا آمده است: 1_ عذاب و عقوبت ، 2_ كيد كردن و امرى را با برنامه هاى پنهانى دنبال كردن ، 3_ قدرت و توانايى.

19_ خداوند ، بسيار مقتدر و تواناست .

و هو شديد المحال

64- شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 7

7 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و شكور ( سپاسگزار ) است .

إنّه غفور شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 8

8 - خداوند ، پروردگار غفور ( آمرزنده ) و شكور ( سپاس گزار و حق شناس ) است .

إنّ ربّنا لغفور شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 19

19 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و شكور ( سپاسگزار ) است .

إنّ اللّه غفور شكور

ص: 76

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 17 - 8

8 - خداوند ، شكور ( سپاسدار و قدرشناس ) و حليم ( بردبار ) است .

و اللّه شكور حليم

65- شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 6

6 _ خداوند ، گواه اعمال انسانها

و اللّه شهيد على ما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 6

6 - خداوند ، شاهد و گواه بر تمامى هستى است .

إنّ اللّه على كلّ شىء شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 17

17 - خداوند ، همواره « شهيد » ( گواه ) است .

إنّ اللّه كان . .. شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 7

7 - خداوند ، بر همه چيز گواه است .

و هو على كلّ شىء شهيد

66- صفات جلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 2،3

2 - خداوند ، منزه از هر عيب و نقص

قالوا سبحنك

3 - خداوند ، منزه از آن است كه به اسرار و نهان موجودات آگاه نباشد .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك

ص: 77

در مقامى كه سخن متكلم موجب توهم نقصى براى خدا شود، كلمه «سبحانك» و مانند آن به كار مى رود. گويا فرشتگان چون در مقام پاسخگويى هستند، از سخنشان اين توهم به وجود مى آيد كه خداوند از پيش به پاسخ آنان آگاهى ندارد. هدف ايشان از گفتن «سبحانك» ابراز منزّه دانستن خداوند از چنين منقصتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 1،4،7،9،13

1 - خداوند ، منزه از گزينش فرزند و داشتن زاده

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

4 - گزينش فرزند و داشتن زاده براى خداوند ، نقص است .

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

«سبحان» به معناى تسبيحاً، مفعول مطلق براى فعل محذوف است; يعنى: «سبحت اللّه تسبيحاً». كاربرد اين كلمه در هنگامى است كه خداوند به چيزى كه درباره او ناروا و يا مستلزم نقص و عيب است، توصيف شود.

7 - خداوند ، در مالكيت موجودات هستى شريكى ندارد .

له ما فى السموت و الأرض

برداشت فوق با توجه به حصر - كه از تقديم «له» بر «ما فى السماوات . ..» به دست مى آيد - استفاده مى شود.

9 - مالكيت خدا بر هستى ، دليل منزه بودن او از گزينش فرزند و داشتن زاده

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض

جمله «له ما فى السماوات . ..» برهانى است براى رد پندار نارواى يهود و نصارا.

13 - عبادت و اطاعت هستى براى خدا ، دليل منزه بودن او از داشتن فرزند است .

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل . .. كل له قنتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 117 - 5

5 - آفرينش آسمان ها و زمين ، بدون مثال و الگويى از پيش ، دليل منزه بودن خدا از اختيار كردن فرزند و نياز داشتن به آن

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل . .. بديع السموت و الأرض

برداشت فوق بر اين اساس است كه «بديع السماوات . ..» همانند جمله «له ما فى السماوات ...»، دليل و برهانى براى تنزيه خداوند از داشتن فرزند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 7

7 - مسلمانان ، خداوند را از داشتن شريك منزه دانسته و تنها او را پرستش مى كنند .

و نحن له مخلصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 13

13 - خداوند از اعمال انسان ها غافل نبوده و به همه آنها آگاهى دارد .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

ص: 78

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 21

21 - اعمال انسان ها هرگز مورد غفلت خداوند نخواهد بود .

و ما اللّه بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 6

6 - اعمال انسان ها هرگز مورد غفلت خداوند نيست .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 11

11 _ خداوند ، ستايشگر انفاق كنندگان ، در عين بى نيازى از انفاق آنان

اَنّ اللّه غنىّ حميد

«حميد» در برداشت فوق به معناى حامد (ستايش كننده) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 19

19 _ قدرت مطلق خداوند ، مقتضى نفى هر گونه شرّ از او

بيدك الخير انّك على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 108 - 7

7 _ خداوند ، مُنزّه از اراده هر گونه ظلم نسبت به موجودات

و ما اللّه يريد ظلماً للعالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 109 - 4،10

4_ مالكيّت انحصارى خداوند نسبت به تمام هستى ، دليل نفى اراده ظلم و ستم از ساحت اوست .

و ما اللّه يريد ظلماً للعالمين. و للّه ما فى السموات و ما فى الارض

10 _ بازگشت همه امور هستى به خداوند ، دليل نفى اراده ظلم و ستم از ساحت اوست .

و ما اللّه يريد ظلماً للعالمين . .. و الى اللّه ترجع الامور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 14

14 _ ارتداد و كفر افراد ، زيانى به خداوند نمى رساند .

ص: 79

و من ينقلب على عقبيه فلن يضرّ اللّه شيئا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 1،9،15

1 _ پندار نارواى يهود به فقر و نياز خداوند ، و غنا و بنى نيازى خويش

لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير و نحن اغنياء

به گفته بسيارى از مفسّرين، مراد از «الّذين قالوا»، يهوديان هستند.

9 _ خداوند ، غنى و بى نياز از انفاق بندگان

انّ الّذين . .. انّ اللّه فقير و نحن اغنياء سنكتب ما قالوا

15 _ همسنگى گناه و زشتى فقير پنداشتن خدا و نسبت هاى ناروا به او ، با گناه كشتار انبيا

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 6

6 _ نفى ظلم از جانب خدا نسبت به بندگان خويش

و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 17،24،25،27

17 _ پاك و منزّه دانستن خداوند از هر عيب و نقصى ، نشانه خردمندى

لايات لاولى الالباب. الّذين ... ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك

24 _ خداوند از اينكه آفرينشى باطل و بيهوده داشته باشد ، پاك و منزّه است .

ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك

25 _ خردمندان ، خداوند را از هر كاستى مبرّا و منزّه مى دانند .

لايات لاولى الالباب. الّذين ... سبحانك

27 _ منزّه بودن خداوند از هر نقص و عيب ، دليل راه نداشتن بيهودگى در آفرينش او

ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 36،39

36 _ مالكيت مطلق خداوند بر هستى ، دليل فرزند نداشتن او

سبحنه ان يكون له ولد له ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله «له ما فى السموت . ..» دليل و برهانى است براى جمله «سبحنه ان يكون له ولد» يعنى آنچه غير خداست و از جمله حضرت مسيح، مملوك و عبد اوست و كسى كه مالك تمام هستى است، نيازى به داشتن فرزند ندارد.

39 _ كفايت خداوند براى تدبير هستى ، دليل وحدانيت او و منزه بودنش از داشتن شريك و فرزند

انما اللّه اله وحد سبحنه ان يكون له ولد . .. كفى باللّه وكيلا

جمله «كفى . ..» دليل ديگرى است براى مطالب گذشته.

ص: 80

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 7

7 _ خداوند منزه از هرگونه شريك در الوهيت و فراتر از داشتن همتايى شايسته پرستش

قال سبحنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 18 - 6

6 _ راه نيافتن هيچگونه ضعف و كاستى، گزافه، جهل و اشتباه در حريم خداوند

و هو القاهر فوق عباده و هو الحكيم الخبير

از صفات «قاهر»، «حكيم» و «خبير»، كه براى خداوند بيان شده، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 6،9،10

6 _ شريك پنداشتن براى خداوند و انتساب فرزند به او، پندارى باطل و از سر نادانى است.

و خرقوا له بنين و بنت بغير علم

9 _ خداوند از داشتن شريك و فرزندان منزه است.

و خرقوا له بنين و بنت . .. سبحنه و تعلى عما يصفون

10 _ خداوند منزه و برتر از پندارهايى است كه جاهلانه درباره او ابراز مى گردد.

بغير علم سبحنه و تعلى عما يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 101 - 3،4،6،11

3 _ خداوند نه فرزندى دارد و نه هيچگاه همسرى داشته است.

أنى يكون له ولد و لم تكن له صحبة

4 _ وجود فرزند براى خدا، با توجه به نبودن همسرى براى وى، امرى نامعقول است.

أنى يكون له ولد و لم تكن له صحبة

6 _ ابداع كننده هستى (خداوند) سزاوار تسبيح و منزه از داشتن شريك و فرزند است.

سبحنه و تعلى عما يصفون. بديع السموت و الأرض

11 _ انحصار آفرينش هستى به خدا، دليل بى نيازى او از فرزند و شريك است.

أنى يكون له ولد . .. و خلق كل شىء و هو بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 103 - 5

5 _ خداوند حقيقتى فوق تصور و ادراك انسان و پيراسته از ويژگيهاى جسم است.

لا تدركه الأبصر

عدم امكان ديدن خداوند نشانه مبرا بودن او از خصوصيات جسم است.

ص: 81

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 1

1 _ خداوند هيچگاه از سر ظلم جامعه اى را نابود و مردمى را مجازات نكرده و نخواهد كرد.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و أهلها غفلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 51 - 2،5

2 _ كيفر الهى در مورد گنهكاران ، عادلانه و به دور از هر گونه ظلم

ذلك بما قدمت أيديكم و أن اللّه ليس بظلّم للعبيد

5 _ خداوند منزه از اعمال كمترين ظلم به بندگان خويش

و أن اللّه ليس بظلّم للعبيد

با توجه به اينكه «أن اللّه . .. » در مقام استدلال بر اين حقيقت است كه گرفتارى كافران به عذاب حريق ستمى به آنها نيست، بايد مراد از ظلام نبودن خدا، نفى كمترين ظلم از ساحت قدس وى باشد، و گر نه استدلال تمامى نيست. و بسيار ستمگر نبودن، نمى تواند دليل باشد بر اينكه آتش سوزان ستمى بر گرفتاران به آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 17

17 _ خداوند هرگز در پاداش دادن به بندگان خويش ستم روانمى دارد .

و أنتم لاتظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 4

4 _ خدا ، كمال مطلق و منزه از هر عيب و نقص

دعويهم فيها سبحنك اللّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 15،16،17

15 _ خدا ، كمال مطلق و به دور از هر عيب و نقص

سبحنه

16 _ خداوند ، منزه و فراتر از داشتن شريك است .

سبحنه و تعلى عما يشركون

17 _ از على ( ع ) روايت شده كه فرمود : « اما ما لا يعلمه اللّه ، فلا يعلم اللّه أن له شريكاً و لا وزيراً و لا صاحبة و لا ولداً و شرحه فى القرآن : « قل اتنبئون اللّه بما لا يعلم » . . . ;

. .. اما (مراد از) آنچه را خدا نمى داند، (يعنى) خدا (او را) براى خود شريك نمى داند و نه وزير و نه همسر و نه فرزند و شرح اين مطلب در قرآن اين است: آيا خدا را خبر مى دهيد به آنچه نمى داند؟» ...

ص: 82

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 44 - 1،6

1 _ خداوند ، بر هيچ كس كمترين ظلمى روا نمى دارد .

إن اللّه لايظلم الناس شيئاً

6 _ از امام هادى ( ع ) روايت شده است : « . . . من زعم ان اللّه عزوجل أجبر العباد على المعاصى و عاقبهم على ها . . . فقد ظلّم اللّه فى حكمه و كذّبه و رد عليه قوله : . . . « إن اللّه لايظلم الناس شيئاً » . . . ;

. .. هر كس گمان كند كه خداى عزوجل، بندگان را بر ارتكاب گناهان مجبور ساخته و در عين حال آنان را كيفر مى كند، به خدا در حكمش اسناد ظلم داده و قول او را كه فرموده: «خدا به مردم هيچ ظلمى نمى كند» رد نموده و خدا را تكذيب كرده است ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 54 - 13

13 _ در نظام جزايى خداوند ، حتى به ستمگران هم ظلم نخواهد شد .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. قضى بينهم بالقسط و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 3

3 _ برگزيدن فرزند ، بيانگر وجود نقص است و خداوند از هر نقصى ، مبرا و منزه مى باشد .

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 2

2_ ناآگاهى خداوند به سخنان و كار هاى پنهانى ، از پندار هاى نادرست مشركان عصر بعثت

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 1،2

1_ خداوند ، بر بندگانش ستم نمى كند .

و ما ظلمن_هم

2_ خداوند ، مردمان را به طرف گناهان ( شركورزى ، انكار پيامبران و . . . ) سوق نمى دهد .

و ما ظلمن_هم

منظور از ستم نكردن خدا بر بندگان اين است كه: او آنان را به موجبات هلاكت و عذاب (شركو . ..) وانمى دارد. بنابراين عذابهاى نازل شده بر آنان مقتضاى عملكرد خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 117 - 1،5

1_ خداوند ، هيچ گاه ظالمانه و بدون دليل جوامع بشرى را به عذاب هاى دنيوى گرفتار نساخته و نخواهد ساخت .

ص: 83

و ما كان ربك ليهلك القرى بظلم

حرف «باء» در «بظلم» براى ملابست است. براين اساس جمله «ما كان ...» چنين معنا مى شود: هرگز خداوند مردم آباديها را از سر ظلم به هلاكت نمى رساند. نسبت دادن هلاكت به آباديها، گوياى اين نكته است كه مراد از هلاكت، هلاكت دنيوى و عذاب استيصال است.

5_ ستم به انسان ها و به هلاكت رساندن جوامع درستكار ، ناسازگار با مقام ربوبيت خدا و مدبر بودن اوست .

و ما كان ربك ليهلك القرى بظلم و أهلها مصلحون

برداشت فوق از «رب» _ كه به معناى مدبر و مربى است - استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 10

10_ خداوند ، هرگز از اعمال انسان ها غافل نبوده و رفتارشان بر او مخفى نمى ماند .

و ما ربك بغ_فل عما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 12

12_ خداوند از هر عيب و نقصى منزّه و از داشتن شريك مبرّاست .

و سبح_ن الله و ما أنا من المشركين

«سبحان» به معناى تسبيح (منزّه دانستن از نقص و عيب) است. اين كلمه مفعول مطلق براى فعل محذوف (اسبح و يا نسبح) مى باشد ; يعنى: اسبح و يا نسبح الله تسبيحاً. از مصاديق مورد نظر براى عيب و نقص، شريك داشتن است. قابل ذكر است كه جمله «سبحان الله» عطف بر «ه_ذه سبيلى» است ; يعنى: «قل سبحان الله».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 6

6_ خداوند منزه از هر عيب و نقص و شايسته حمد و ستايش است .

و يسبّح الرعد بحمده و المل_ئكة من خيفته

«تسبيح» (مصدر يسبح) به معناى منزّه دانستن از هر عيب و نقص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 3،4،5

3- خداوند ، بسى منزّه و برتر از فرزند دختر داشتن

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه

4- فرزند ( دختر ) داشتن براى خداوند نقص است .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه

ذكر تنزيه «سبحانه» براى تبرئه خداوند از نسبتى است كه مشركان به او مى دادند و اين تنزيه، حاكى از نقصى است كه با اسناد فرزند براى خداوند، ايجاد مى شد.

5- خداوند ، منزّه از تناسل و توالد است .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه

ص: 84

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 7

7- خداوند در تكاليف دينى ، از بى عدالتى و ظلم به بندگان مبرّاست .

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 4

4- خداوند ، برخلاف پندار واهى مشركان ، هيچ گاه براى آنان ، پسر برنگزيده و براى خود دختر به فرزندى نگرفته است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

استفهام در آيه، انكارى و در مقام توبيخ و سرزنش مشركان است و اين، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 43 - 1،3

1- خداوند ، بسيار برتر و منزه تر از شريك داشتن است .

سبح_نه و تع_لى عمّا يقولون علوًّا كبيرًا

3- خداوند ، فراتر و عظيم تر از آن است كه نسبت فرزند گرفتن به او داده شود .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يقولو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 12

12- خداوند ، منزه از تحيز ، جسميت و قابل رؤيت بودن و ديگر اوصاف ماده است .

أو تأتى بالله . .. قل سبحان ربّى

چون درخواست مشركان از پيامبر(صلی الله علیه و آله) (أو تأتى بالله) مستلزم جسمانيت، جا به جايى و قابل رؤيت بودن خداوند بود، جمله «سبحان ربّى» مى تواند پاسخ چنين درخواست غير منطقى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 1

1- پروردگار ، منزه از هر كاستى و نقص در بينش آگاهان به معارف آسمانى

إن الذين أُوتوا العلم من قبله . .. يقولون سبح_ن ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 5،8

5- خداوند ، هيچ گونه فرزندى براى خود نگرفته و از هرگونه شريك و حمايتگر ، مبرّا و بى نياز است .

لم يتخذ ولدًا و لم يكن له شريك . .. و لم يكن له ولىّ

8- خداوند ، تنها فرمانرواى هستى و مبرّا از داشتن هرگونه شريك در جهاندارى

و لم يكن له شريك فى الملك

ص: 85

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 16،17،18

16- خداوند ، در قيامت ، به هيچ كس ، ظلمى روا نخواهد داشت .

و لايظلم ربّك أحدًا

17- حضور نفس اَعمال انسان در قيامت ، پشتوانه اجراى عدالت و نفى كمترين ظلم از ساحت خداوند است .

و وجدوا ما عملوا حاضرًا و لايظلم ربّك أحدًا

بيان حضور اعمال و تجسّم آن، علاوه بر ثبت و ضبط در نامه اَعمال، جملگى تأكيدى بر دقيق بودن اَحكام صادره بر قيامت و عادلانه بودن عقوبت هاى است و گوياى اين است كه اَسناد و مدارك كافى و غير قابل انكارى در قيامت عرضه خواهد شد.

18- مبرّا بودن خداوند از هرگونه ظلم و بى عدالتى ، مقتضاى ربوبيّت او است .

و لايظلم ربّك أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 16

16- خداوند ، پاك و منزه از ناتوانى در برابر اعطاى فرزند به پدرى كهن سال و مادرى عقيم

أن سبّحوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 3،5،6

3- خداوند نه عيسى ( ع ) و نه هيچ كس ديگر را فرزند خويش قرار نداده است .

ذلك عيسى ابن مريم . .. ما كان للّه أن يتّخذ من ولد

«ولد» نكره در سياق نفى است و افاده عموم مى كند. «من» زائده و براى تأكيد است. بنابراين مفاد آيه، عموميت همراه با تأكيد است.

5- خداوند ، منزه از هرگونه نقص و نياز است .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد سبح_نه

6- لزوم تنزيه ذات اقدس خداوند از هرگونه نقص و نياز

سبح_نه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 6

6- خداوند ، بدون فرزند و بى نياز از آن است .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد . .. إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

در آيات قبل، سخن از پندار فرزندى عيسى(ع) براى خداوند به ميان آمد. اين آيه با بيان رجوع نهايى همه موجودات به خداوند و نفى نياز از او، بر بطلان آن پندار تأكيد مىورزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 60 - 11

ص: 86

11- خداوند ، ذره اى ستم بر بندگان روا نمى دارد .

و لايظلمون شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 8،10

8- خداوند ، از هرگونه فراموشى منزه است .

و ما كان ربّك نسيًّا

«نسيّاً» صيغه مبالغه است و مبالغه در كلامِ منفى، به اصل نفى مربوط مى شود. بنابراين در جمله «و ما كان...» مراد اين است كه: خداوند هيچ گاه و درباره هيچ موضوعى، فراموش كار نيست.

10- راه نداشتن نسيان در ذات اقدس خداوند ، پشتوانه حقانيت گزارش هاى قرآن از تاريخ پيامبران پيشين

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. و ما كان ربّك نسيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 91 - 2،4

2- مبرّابودن خداوند از داشتن فرزند ، با ذات هستى و اجزاى آن عجين شده است .

تكاد السموت يتفطّرن . .. أن دعوا للرحم_ن ولدًا

4- فرزند داشتن خداوند ، با گستردگى و فراگيرى رحمت او بر همه موجودات ، ناسازگار است .

أن دعوا للرحم_ن ولدًا

گزينش وصف «الرحمان» (داراى رحمت گسترده و فراگير) در ضمن عبارت «أن دعوا. ..» دليل در آن كنجانده است; زيرا همه موجودات _ از جمله فرزندهاى پندارى _ مشمول رحمت الهى اند و سنخيتى با رحمت آفرين ندارند تا فرزند و مجانس او تلقى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 92 - 1،4

1- فرزندگزينى خداوند ، كارى ناشدنى و به دور از شأن خداوند

و ما ينبغى للرحم_ن . .. ولدًا

زمانى از كلمه «إنبَغى» استفاده مى شود مى شود كه كارى ميسر و راه براى آن هموار باشد (قاموس) و «ما ينبغى» امكان آن را نفى مى كند.

4- فرزندگزينى ، نشانه نقص بوده و خداى رحمان از آن مبرّا است .

و ما ينبغى للرحم_ن أن يتّخذ ولدًا

گزينش فرزند با فراگيرى رحمت سازگار نيست; زيرا فرزند خداوند، بايد هم جنس او بوده و در الوهيت مانند او باشد; در نتيجه بايد به رحمت او نيازى نداشته باشد; زيرا لازمه آن، فراگير نبودن رحمت الهى و نقصان آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 4

4 - خداوند ، داراى همه كمالات و منزه از هر نقص و كاستى است .

له الأسماء الحسنى

ص: 87

اسمى كه حاكى از نقص و عيب باشد، مصداق «أسماء حسنى» نبوده و بر خداوند تطبيق نمى كند; بنابراين او از هر عيبى مبرا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 7،8

7 - خداوند ، منزه از هرگونه فراموشى است .

و لاينسى

8 - ربوبيت خداوند بر هستى ، به دور از هرگونه ناآگاهى و فراموشى است .

لايضلّ ربّى و لاينسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 5

5 - بى نيازى مطلق خداوند از غير خود

القيّوم

«قيّوم» به كسى گفته مى شود كه قائم به ذات بوده و در وجود، متكى به غير نباشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 4،6

4- منزه بودن خداوند رحمان ، از انتخاب و برگزيدن فرزند

قالوا اتّخد الرحم_ن ولدًا سبح_نه

«سبحانه» مفعول مطلق براى فعل محذوف (چون «سبحوه») است.

6- رحمت گسترده الهى ، ناسازگار با داشتن فرزند

قالوا اتّخذ الرحم_ن ولدًا سبح_نه

«رحمان» صيغه مبالغه است و دلالت بر شدت و گستردگى رحمت دارد. ذكر اين صفت از ميان ديگر اوصاف خداوند، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 5

5- حسابرسى خداوند در قيامت به گونه اى است كه به هيچ كس اندكى ظلم نمى شود .

و نضع الموزين . .. فلاتظلم نفس شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 3

3- وجود شريك براى خداوند ، امرى ممتنع و محال است .

لو كان ه_ؤلاء ءالهة

برداشت ياد شده به خاطر كاربرد «لو» امتناعى است.

ص: 88

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 3،5

3 - كيفر هاى الهى در آخرت ، برپايه عدل و بدون كمترين ظلمى در حق كيفر شوندگان

أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

5 - خدا ، پروردگارى عادل و مبرّا از ستم كردن به بندگان خود

و أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 17 - 6

6 - راه نداشتن كمترين غفلت در خداوند نسبت به خلقش

و ما كنّا عن الخلق غ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 62 - 6

6 - نظام حسابرسى خداوند ، مبرا از كمترين ظلم به آدميان

و لدينا كت_ب . .. و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 91 - 1،2،8

1 - خدا ، بى نياز از گزينش فرزند

ما اتخذ اللّه من ولد

2 - خدا ، مبرّا از شريك و همتا

و ما كان معه من إل_ه

8 - ساحت خداى يگانه هستى ، مبرّا از نسبت هاى نارواى مشركان

سبح_ن اللّه عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 92 - 4

4 - ساحت خداى يگانه ، برتر از آنچه كه با او شريك مى گردانند .

فتع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 3

3 - حاكميت خدا بر هستى ، مستلزم راه نداشتن كمترين نقص و بيهوده كارى در نظام آفرينش

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا . .. فتع_لى اللّه الملك الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 89

12 - نور - 24 - 16 - 6

6 - خداوند ، از هر عيب و نقصى منزه است .

سبح_نك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 9

9 - خدا و رسول او ، در داورى و حكمشان به احدى ، حتى منافقان ، ستم روا نمى دارند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله بل أُول_ئك هم الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 5،8

5 _ خداوند ، هيچ كسى را به فرزندى برنگزيده است .

لم يتّخذ ولدًا

«ولداً» نكره است و نكره در سياق نفى، دلالت بر عموم و شمول دارد.

8 _ پادشاهى و حاكميت مطلق خداوند بر جهان ، دليل بى نيازى او از گزينش فرزند و داشتن شريك و همتا

الذى له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا و لم يكن له شريك فى الملك

ذكر حاكميت و پادشاهى و حاكميت مطلق خداوند بر هستى در ابتداى آيه، مى تواند مقدمه و زمينه چينى براى ابطال عقيده فرزندگزينى و شريك داشتن خدا باشد كه از اصول اعتقادات مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 4

4 _ خداوند ، زنده اى است جاويدان كه هرگز او را مرگ درنمى يابد .

الحىّ الذى لايموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 209 - 4،7

4 - ساحت خداوندى ، مبرا از كمترين ظلم به بندگان

و ما كنّا ظ_لمين

7 - مؤاخذه بندگان ، قبل از بيان و اتمام حجت بر ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند است .

و ما أهلكنا من قرية . .. ذكرى و ما كنّا ظ_لمين

مفاد مطلب ياد شده، همان «قبح عقاب بلابيان» است كه از آيه مورد بحث استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 10،11

10 - خدا ، منزه از هر پيرايه و كاستى

و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

11 - خدا ، حقيقتى نامحدود ، منزه از مكان و جا گرفتن در آتش و محدود شدن در آن

ص: 90

أن بورك من فى النّار . .. و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

مطرح شدن تسبيح الهى در پى تجلى خدا در آتش طور، بدان جهت است كه كسى اين نشانه را با پديدآورنده نشانه، اشتباه نگيرد و خداى لامكان را محدود در مكان نپندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 1

1 - ستايش ها ، همه از آنِ خداوند است .

و قل الحمدللّه

«ال» در «الحمد للّه» جنسيه و مفيد استغراق است. بنابراين «الحمد للّه»; يعنى، «كلّ حمد للّه».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 9،10

9 - خدا ، كمال مطلق و به دور از هر عيب و نقص

سبح_ن اللّه

10 - ساحت خداوند از داشتن انباز در آفرينش و تدبير خلق منزه و برتر است .

و ربّك يخلق . .. سبح_ن اللّه و تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 23

23 - ساحت قدس الهى ، به دور از هرگونه ظلم و ستم است .

فما كان اللّه ليظلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 10

10 - تنها خداوند ، بسى برتر و والاتر از شريك داشتن است .

و أنّ اللّه هو العلىّ الكبير

ضمير فصل «هو» و «ال» جنس در «العلىّ» و «الكبير» _ كه هر دو خبر «أنّ» هستند _ دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 1،5

1 - ساحت خداوند ، از هرگونه نقص و كاستى منزه و مبرا است .

سبح_ن الذى

5 - حاكميت قانونِ زوجيت بر پديده هاى شناخته شده و ناشناخته جان دارِ جهان ، دليل كمال خدا و مبرّا بودن او از هر نقص و كاستى

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى به توصيف او به آفريدن پديده هاى جان دارِ جهان به صورت زوج (نر و ماده)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

ص: 91

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 1،4

1 - ساحت مقدس خداوند ، از هرگونه نقص و كاستى منزه و مبرا است .

فسبح_ن الذى

4 - در دست داشتن حاكميت و مالكيت همه چيز در جهان هستى ، دليل و نشان كمال خدا و مبرا بودن او از هر نقص و كاستى

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء

برداشت ياد شده از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى و توصيف او به «در دست داشتن ملكوت هر چيزى در جهان»، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 159 - 1،2

1 - خداوند ، منزه از توصيف هاى مشركان است .

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا . .. سبح_ن اللّه عمّا يصفون

2 - ساحت خداوند ، منزه از داشتن فرزند و ارتباط و نسبت ويژه ( شريك بودن ) با جن

أصطفى البنات . .. و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا ... سبح_ن اللّه عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 6

6 - منزه بودن ساحت قدسى خداوند ، از فرزند گزينى

لو أراد اللّه أن يتّخذ ولدًا . .. سبح_نه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 10،11

10 - خداوند ، كمال مطلق و به دور از هر عيب و نقص است .

سبح_نه

11 - ساحت خداوند ، از داشتن هرگونه شريك منزّه و برتر است .

تع_لى عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 3

3 - خداوند ، از هر عيب و نقصى منزه و مبرا است .

يسبّحون بحمد ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 3

3 - خداوند از هر عيب و نقصى ، منزه و مبرا است .

ص: 92

يسبّحون بحمد ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 10

10 - خداوند ، هيچ ظلمى براى بندگانش نخواسته و در حق آنان روا نداشته است .

و مااللّه يريد ظلمًا للعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 7،14

7 - خداوند ، مبرّا از هر شريك و همانند

قل أئنّكم لتكفرون . .. تجعلون له أندادًا

از استفهام در «أئنّكم» مطلب بالا استفاده مى شود.

14 - داشتن شريك ، دور از ساحت بلند ربوبيت خدا است .

و تجعلون له أندادًا ذلك ربّ الع_لمين

تعبير «ذلك» كه اشاره به دور است مى تواند بيان كننده رفعت مقام ربوبى از داشتن شريك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 46 - 4

4 - پروردگار ، پيراسته از هر گونه ظلم و ستمى نسبت به بندگان خويش

و ما ربّك بظلّ_م للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 9

9 - خداوند ، منشأ نعمت ها و پيراسته از شرور و بدى ها

و إن مسّه الشرّ . .. و لئن أذقن_ه رحمة ... و إذا أنعمنا على الإنس_ن ... و إذا مس

از اين كه خداوند رحمت و نعمت را به خود نسبت داده; ولى شرور را به خويشتن منتسب نكرده است، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 7

7 - لزوم تنزيه خداوند ، از هرگونه عيب ، نقص و شريك به هنگام بهره مندى از نعمت ها

و تقولوا سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 5

5 - بخشى از وجود خدا دانستن مخلوقات ، امرى شگفت و متناقض

و الذى خلق الأزوج كلّها . .. و جعلوا له من عباده جزءًا

عبد و مخلوق خداوند، نمى تواند جزء وجود او به حساب آيد; زيرا هيچ موجودى نمى تواند خالق خود و يا خالق اجزاى وجود خود

ص: 93

باشد. بنابراين دو تعبير «عباده» و «جزءاً»، اشاره به وجود يك تناقض در اين تفكر دارد. هم چنين آيه شريفه مى تواند نظر به اعتقاد مسيحيان در باب تثليث نيز داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 3

3 - فرشتگان ، مخلوق و آفريده هاى خدايند ; و نه فرزندان و اجزاى وجود او .

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 5

5- عارض نگشتن كم ترين ضعف و خستگى بر خداوند ، در نتيجه آفرينش آسمان ها و زمين

و لم يعى بخلقهنّ

مفاد جمله «لم يعى بخلقهنّ» راه نيافتن تعب و خستگى در ذات حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 12

12 - ذات الهى ، آراسته به همه كمالات و پيراسته از تمامى كاستى ها

و توقّروه و تسبّحوه

«توقير» به معناى تعظيم و بزرگ داشت و مى تواند اشاره به صفات جمال داشته باشد. «تسبيح» به معناى منزّه شمردن ذات حق از عيب و كاستى است كه مى تواند بيانگر صفات سلبى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 1

1_ راه نيافتن عجز و خستگى در خداوند ، به خاطر آفرينش موجودات

أفعيينا بالخلق الأوّل

از استفهام انكارى (أفعيينا بالخلق)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 29 - 4،5،6،7

4_ خداوند ، منزّه از كم ترين ظلم و اعمال كيفر هاى ناروا ، بر بندگان

و ما أنا بظلّ_م للعبيد

5_ كيفر هاى اخروى نتيجه قهرى عملكرد خود كافران ، و نه ظلمى از سوى خدا بر ايشان

قدّمت إليكم بالوعيد . .. و ما أنا بظلّ_م للعبيد

6- كيفر گمراهان قبل از اتمام حجت ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند *

و قد قدّمت إليكم بالوعيد . .. و ما أنا بظلّ_م للعبيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه دو بخش اين آيه، متفرع بر «قد قدّمت. ..» باشد; يعنى، چون قبلاً اتمام حجت بر ايشان شده است، نه حكم تغيير خواهد كرد و نه اجراى حكم ظلم تلقى خواهد شد; زيرا ظلم آن جا است كه عقاب، بدون حجت باشد.

ص: 94

7- تغيير حكم و تخفيف كيفر بايسته ظالمان ، ظلمى به ديگران و دور از ساحت خدا *

ما يبدّل القول لدىّ و ما أنا بظلّ_م للعبيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه «و ما أنا بظلاّم. ..» تعليل «ما يبدّل...» باشد; يعنى، چون تبديل حكم و تخفيف مجازات به حق مجرمان، موجب ظلم به بندگان صالح و ستمديده مى شود، در نظام الهى _ چون ظلمى نيست _ تبديل قول هم نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 38 - 5،6

5 - آفرينش جهان ، با همه گستردگى و عظمت آن ، فاقد كم ترين خستگى و رنج براى خداوند

و لقد خلقنا . .. و ما مسّنا من لغوب

«لغوب» به معناى تعب و خستگى مى باشد.

6 - خلقت آسمان ها و زمين بدون كم ترين زحمت و دشوارى ، نشان قدرت خداوند بر معاد

و لقد خلقنا . .. و ما مسّنا من لغوب

با توجه به اين كه سياق عمده آيات پيشين، در اثبات معاد بود; طرح خالقيت خدا و آسان بودن خلقت براى او، مى تواند بيانگر امكان معاد و دشوار نبودن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 9

9 - خداوند ، آراسته به صفات جلال و جمال *

و يبقى وجه ربّك ذو الجل_ل و الإكرام

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه «ذوالجلال»، ناظر به صفات جلال و «الإكرام»، ناظر به صفات جمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 78 - 9

9 - خداوند ، آراسته به صفات جلال و جمال *

تب_رك اسم ربّك ذى الجل_ل و الإكرام

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه «ذى الجلال» اشاره به منشأ صفات جلال داشته باشد و «الإكرام» بيانگر صفات جمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 3،4

3 - ساحت خداوند ، مبرّا از عجز و ناتوانى

و ما نحن بمسبوقين

4 - خداوند ، مغلوب كسى يا چيزى واقع نمى شود .

و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 74 - 1

ص: 95

1 - ساحت خداوند ، منزه و مبرّا از هر عيب و نقص

فسبّح باسم ربّك العظيم

«تسبيح» به معناى تنزيه كردن از هر نقص و كاستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 96 - 1

1 - ساحت خداوند ، منزه و مبرّا از هر عيب و نقص است .

فسبّح باسم ربّك العظيم

«تسبيح»، به معناى تنزيه كردن از هر نقص و كاستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 1

1 - ساحت خداوند ، منزّه از هر عيب و نقص

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 4

4 - فرمانروايى خداوند بر هستى ، آكنده از پاكى و تقدس و به دور از كمترين ظلم و كاستى است .

الملك القدّوس

وصف «القدوس»، در پى «الملك»، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه فرمانروايى خداوند، از هر گونه آلودگى، ناپاكى، ظلم و كاستى مبرّا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 10

10 - هر يك از مظاهر هستى ، گواهى بر مبرّا بودن آفريدگار آن ، از هر عيب و كاستى

يسبّح له ما فى السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده، بدان اعتبار است كه مراد از «تسبيح»، تسبيح وجودى و به زبان حال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 1

1 - ساحت خداوند ، منزّه و مبرّا از هر عيب و نقص است .

سبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

«تسبيح» (مصدر «سبّح») به معناى تنزيه و مبرّا كردن از نقص و كاستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 5

5 - ساحت خداوند ، مبرّا از هر نقص و عيب

ص: 96

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

«تسبيح» (مصدر «يسبّح») به معناى تنزيه و مبرّا كردن از هر نقص و كاستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 3 - 2،4

2 - خدا ، نه داراى همسر است و نه فرزند .

ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

4 - همسرگزينى و فرزنددارى ، دون شأن و منزلت والاى خداوند است .

و أنّه تع_لى جدّ ربّنا ما اتّخذ ص_حبة و لا ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 5

5 - ساحت خداوند ، منزّه از هر عيب و نقص

و سبّحه

«تسبيح» (مصدر «سبّحه») به معناى تنزيه است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 9

9 - « على بن الحسن بن على بن فضّال عن أبيه قال : سألت الرضا ( ع ) . . . عن قول اللّه عزّوجلّ « و جاء ربّك و الملك صفّاً صفّاً » فقال : إنّ اللّه تعالى لايوصف بالمجىء و الذهاب تعالى عن الإنتقال إنّما يعنى بذلك و جاء أمر ربّك و الملك صفّاً صفّاً ;

على بن الحسن از پدرش روايت كرده كه گفت: از امام رضا(ع)، درباره سخن خداوند «و جاء ربّك و الملك صفّاً صفّاً» پرسيدم، فرمود: خداوند متعال به آمدن و رفتن توصيف نمى شود. او والاتر از انتقال يافتن است. مقصود اين است كه امر پروردگارت، فرارسد و فرشتگان صف اندر صف حاضر شوند».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 3

3 - خداوند ، مبرّا و منزّه از هر عيب و نقص و شايسته ستودن و تمجيد كردن

فسبّح بحمد ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 6،9،11،15،16

6 - خداوند ، منزّه از كاستى هاى درونى و بى نياز از غذا و آب است .

اللّه الصمد

«صمد»; يعنى، «مُصْمَت» و آن موجودى است كه جوف (درون خالى) ندارد (تاج العروس). درون خالى نداشتن موجود زنده، بر بى نيازى او از غذا و آب دلالت دارد.

9 - خداوند ، از چيزى پديد نيامده و بى فرزند و بى همتا است .

اللّه الصمد

ص: 97

دو آيه بعد (لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد)، به دليل قرار نگرفتن حرف عطف بين آنها و اين آيه، مى تواند مفسر كلمه «صمد» باشد.

11 - « قال الباقر ( ع ) حدّثنى أبى زين العابدين عن أبيه الحسين بن على ( ع ) أنّه قال : الصمد الذى لا جوف له و الصمد الذى قد انتهى سُؤْدَدُه و الصمد الذى لايأكل و لايشرب و الصمد الذى لاينام و الصمد الدائم الذى لم يزل و لايزال ;

امام باقر(ع) از پدرش زين العابدين(ع) از امام حسين(ع) روايت كرده كه فرمود: صمد كسى است كه درون خالى ندارد. صمد كسى است كه سيادت و آقايى اش، به كمال خود رسيده است. صمد كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد. صمد كسى است كه خواب ندارد و صمد دائمى است كه هميشه بوده و خواهدبود».

15 - « سأل رجل عليّاً ( ع ) عن تفسير ه_ذه السورة فقال : . . . الصمد بلاتبعيض بَدَد ;

مردى از امام على(ع) درباره تفسير اين سوره (اخلاص) سؤال نمود، حضرت فرمود: . .. صمديت خداوند، بدون تجزيه شدن به اجزاى جدا از يكديگر است».

16 - « قال وَهْب بن وَهْب القرشى و حدّثنى الصادق جعفربن محمد عن أبيه الباقر عن أبيه ( ع ) أنّ أهل البصرة كتبوا إلى الحسين بن على ( ع ) يسألونه عن الصمد فكتب إليهم . . . ان اللّه سبحانه قد فسّر الصمد فقال : « اللّه أحد . اللّه الصمد » ثمّ فسّره فقال « لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد » . . . هو اللّه الصمد الذى لا من شىء و لا فى شىء و لا على شىء ;

وهب 152بن وهب قرشى گويد: كه امام صادق(ع) از طريق پدرش امام باقر(ع) از امام سجاد(ع) برايم روايت كرده كه: اهل بصره به امام حسين(ع) نامه نوشتند و از ايشان معناى صمد را پرسيدند; امام به آنان نوشت: . .. به درستى كه خداوند سبحان خود صمد را تفسير نموده و فرموده «اللّه أحد . اللّه صمد»، آن گاه آن را تفسير كرده و فرموده است: «لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد» ... او است خداى صمد كه نه از چيزى به وجود آمده و نه در چيزى جاى گرفته و نه بر چيزى مستقر است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 1،2

1 - خداوند ، فرزند ندارد .

لم يلد

2 - خداوند ، فرزند كسى نيست .

و لم يولد

67- صفات جمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 13

13 - خداوند ، بى نياز از اعمال خير بندگان ( اقامه نماز ، پرداخت زكات و . . . )

و ما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عنداللّه

هدف از آوردن قيد «لأنفسكم» (براى خودتان) توجه دادن انسانها به اين حقيقت است كه: آنچه انجام مى دهيد خود از آن بهره مى گيريد. مبادا خيال كنيد كه خداوند به آنها نيازمند است و سودى عايد او مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 117 - 5،9

ص: 98

5 - آفرينش آسمان ها و زمين ، بدون مثال و الگويى از پيش ، دليل منزه بودن خدا از اختيار كردن فرزند و نياز داشتن به آن

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل . .. بديع السموت و الأرض

برداشت فوق بر اين اساس است كه «بديع السماوات . ..» همانند جمله «له ما فى السماوات ...»، دليل و برهانى براى تنزيه خداوند از داشتن فرزند باشد.

9 - خداوند ، در ايجاد اشيا بى نياز از استخدام وسايط است .

إذا قضى أمراً فإنما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 13

13 - خداوند از اعمال انسان ها غافل نبوده و به همه آنها آگاهى دارد .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 3

3 - خداوند حقيقتى است بى همتا و بى مانند

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 9

9 _ بى نيازى خداوند از انفاق آدميان و بردبارى او در كيفر دادن به انفاق كنندگانِ آزاررسان

قول . .. و اللّه غنىّ حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 2 - 7

7 _ خداوند ، بى نياز از ديگران

اللّه . .. الحىّ القيّوم

قيوم (قائم به ذات)، يعنى كفايت ذات در قوام خويش; و اين معنا مستلزم بى نيازى از غير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 16

16 _ بى نيازى مطلق خداوند از جهانيان

فانّ اللّه غنىّ عن العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 4،7،12

4 _ فتح و پيروزى بر دشمنان ، تنها از جانب خداى « عزيز و حكيم »

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

ص: 99

7 _ انحصار پيروزى آفرينى به خداوند ، برخاسته از عزّت و اقتدار مطلق اوست .

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

12 _ خداوند ، « عزيز » ( پيروز شكست ناپذير ) و « حكيم » است .

من عند اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 4

4 _ خدا ، كمال مطلق و منزه از هر عيب و نقص

دعويهم فيها سبحنك اللّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 4

4 - خداوند ، داراى همه كمالات و منزه از هر نقص و كاستى است .

له الأسماء الحسنى

اسمى كه حاكى از نقص و عيب باشد، مصداق «أسماء حسنى» نبوده و بر خداوند تطبيق نمى كند; بنابراين او از هر عيبى مبرا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 11

11 - خداوند ، جامع صفات كمالى است .

هو الحقّ . .. و أنّ اللّه هو العلىّ الكبير

«حقّ» به معناى ثابت زوال ناپذير (واجب الوجود) است و «العلىّ» مفيد صفات سلبى و «الكبير» افاده كننده سعه وجودى او براى هرگونه صفت كمالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 7

7 - خداوند ، واجد كمال ها و زيبايى ها است .

بحمد ربّهم

حمد در برابر كمال و زيبايى است و اين نشان دهنده اين است كه خداوند كمال و زيبايى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 2

2 - خداوند ، واجد همه كمال ها است .

الحمد للّه

حمد، در برابر كمال است و اختصاص دادن همه حمدها به خداوند، حكايت از آن دارد كه او داراى همه كمال ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 100

15 - يس - 36 - 36 - 5

5 - حاكميت قانونِ زوجيت بر پديده هاى شناخته شده و ناشناخته جان دارِ جهان ، دليل كمال خدا و مبرّا بودن او از هر نقص و كاستى

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها . .. و ممّا لايعلمون

از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى به توصيف او به آفريدن پديده هاى جان دارِ جهان به صورت زوج (نر و ماده)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 4

4 - در دست داشتن حاكميت و مالكيت همه چيز در جهان هستى ، دليل و نشان كمال خدا و مبرا بودن او از هر نقص و كاستى

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء

برداشت ياد شده از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى و توصيف او به «در دست داشتن ملكوت هر چيزى در جهان»، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 1

1 - خداوند ، بى نياز از انسان ها است .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 2

2 - بى نيازى مطلق خداوند ، از عبادت انسان ها

فإن استكبروا فالذين عند ربّك يسبّحون له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 12

12 - ذات الهى ، آراسته به همه كمالات و پيراسته از تمامى كاستى ها

و توقّروه و تسبّحوه

«توقير» به معناى تعظيم و بزرگ داشت و مى تواند اشاره به صفات جمال داشته باشد. «تسبيح» به معناى منزّه شمردن ذات حق از عيب و كاستى است كه مى تواند بيانگر صفات سلبى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 9

9 - خداوند ، آراسته به صفات جلال و جمال *

و يبقى وجه ربّك ذو الجل_ل و الإكرام

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه «ذوالجلال»، ناظر به صفات جلال و «الإكرام»، ناظر به صفات جمال باشد.

ص: 101

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 78 - 9

9 - خداوند ، آراسته به صفات جلال و جمال *

تب_رك اسم ربّك ذى الجل_ل و الإكرام

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه «ذى الجلال» اشاره به منشأ صفات جلال داشته باشد و «الإكرام» بيانگر صفات جمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 8

8 - تمامى صفات كمال ، در والاترين مرتبه آن مخصوص ذات خدا است .

له الأسماء الحسنى

برداشت بالا، با توجه به اين نكته است كه تقدم «له» كه افاده حصر مى كند و واژه «حسنى» _ كه افعل تفضيل است _ بيانگر مرحله عالى و برتر صفات و كمالات مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 10،15

10 - خداوند ، بى نياز از ايمان انسان ها

و استغنى اللّه

متعلق و مورد استغناى خداوند در آيه شريفه، مى تواند دو چيز باشد: 1_ استغناى خداوند از ايمان انسان ها به او; 2_ استغناى الهى از اين كه پس از ارائه معجزات و دلايل روشن از سوى پيامبران، باز هم معجزات و دلايل ديگرى به بشر عرضه دارد; زيرا همين مقدار براى هدايت بشر كافى است. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

15 - خداوند بى نياز ، ستودنى و قابل ستايش است .

و اللّه غنىّ حميد

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه «حميد»، صفت براى «غنى» باشد; نه صفت مستقل براى «اللّه».

68- صمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 9

9 - خداوند ، از چيزى پديد نيامده و بى فرزند و بى همتا است .

اللّه الصمد

دو آيه بعد (لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد)، به دليل قرار نگرفتن حرف عطف بين آنها و اين آيه، مى تواند مفسر كلمه «صمد» باشد.

ص: 102

69- ظاهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 3 - 1،5

1 - خداوند ، « اوّل » ( آغاز ) ، « آخر » ( انجام ) ، « ظاهر » ( آشكار ) و « باطن » ( نهان ) است .

هو الأوّل و الأخر و الظ_هر و الباطن

5 _ « عن أبى الحسن الرضا ( ع ) . . . و أمّا الظاهر فليس من أجل أنّه علا الأشياء بركوب فوقها و قعود عليها و تسنم لذرأها و ل_كن لقهره و لغلبتة الأشياء و قدرته عليها . . . و أمّا الباطن فليس على معنى الإستبطان للأشياء بأن يغور فيها و ل_كن ذلك منه على استبطانه للأشياء علماً و حفظاً و تدبيراً . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است : . ..و اما ظاهر بودن خداوند نه از آن جهت است كه بر اشيا بالا رفته به اين كه بر آنها سوار گشته و بر فراز آنها نشسته است; بلكه اين ظهور از جهت قهر و غلبه و قدرت او بر اشيا است... اما خداوند باطن است، به اين معنا نيست كه او در درون اشيا قرار گرفته و در بطن آنها پنهان است; بلكه به اين معنا است كه از لحاظ آگاهى به اشيا و حفظ و تدبير [و تنظيم امور] آنها در درون آنها است...».

70- عالم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 13

13 - خداوند ، « عالم الغيب » ( آگاه به غيب ها ) است .

ع_لم الغيب

71- عالم الغيب والشهاده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 7

7 - خداوند ، آگاه به امور « نهان و آشكار » و « غيب و شهود »

ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 3

3 - خداى يگانه ، آگاه به تمامى غيب و شهود ( پنهان و آشكار )

ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 4

4 - خداوند ، عالم به غيب و شهود هستى است .

ص: 103

إلى ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 18 - 2

2 - خداوند ، آگاه از غيب و شهود و دانا به تمامى امور نهان و آشكار جهان است .

ع_لم الغيب و الشه_ده

72- عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 10

10 - خداوند ، يگانه عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و يگانه حكيم ( كاردانى كه امور را محكم و متقن بنا مى كند ) است .

إنك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 8

8 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

فاعلموا ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 18،19

18 _ خداوند ، عزيزى حكيم است .

ان اللّه عزيز حكيم

بنابراينكه «حكيم»، صفت «عزيز» باشد.

19 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

ان اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 26،27

26 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

و اللّه عزيز حكيم

27 _ خداوند ، عزيزى حكيم است .

و اللّه عزيز حكيم

بنابراينكه «حكيم» صفت «عزيز» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 104

2 - بقره - 2 - 240 - 10

10 _ خداوند ، « عزيز » و « حكيم » است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 22

22 _ خداوند ، عزيز ( غالب و پيروز ) و حكيم است .

انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 4 - 14

14 _ خداوند ، « عزيز » ( پيروز شكست ناپذير ) و « ذوانتقام » ( سخت انتقامگير ) است .

و اللّه عزيز ذو انتقام

تنوين در «انتقام»، دلالت بر تفخيم و شدت مى كند و «ذوانتقام»، مبالغه در انتقام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 9،10

9 _ معبودى جز خداى عزيزِ حكيم ، نيست .

لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

10 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

لا اله الاّ هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 15

15 _ خداوند ، عزيز و حكيم است .

هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 1

1 _ باور و اقرار به وحدانيّت ، عدالت و عزيز و حكيم بودن خدا ، تنها دين پذيرفته شده نزد او

قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزيز الحكيم. انّ الدّين عند اللّه الاسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 7،8،9

7 _ خداوند ، « عزيز » و « حكيم » است .

و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

8 _ انحصار عزت و حكمت به خداوند

ص: 105

و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

9 _ عزيزى كه حكيم باشد ، تنها خداوند است .

و انّ اللّه لهو العزيز الحكيم

بنابراينكه «حكيم»، صفت «عزيز» باشد; بر اين اساس، آن عزيزى كه حكيم هم باشد، تنها خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 4،12

4 _ فتح و پيروزى بر دشمنان ، تنها از جانب خداى « عزيز و حكيم »

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

12 _ خداوند ، « عزيز » ( پيروز شكست ناپذير ) و « حكيم » است .

من عند اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 10

10 _ خداوند ، همواره عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

انّ اللّه كان عزيزاً حكيماً

كلمه «كان» دلالت بر استمرار عزت و حكمت خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 158 - 5

5 _ خداوند ، عزيز ( مقتدرى شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 9

9 _ خداوند همواره عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 10

10 _ تنها خداوند ، عزيز ( توانمندى شكست ناپذير ) و حكيم ( بسيار كاردان ) است .

فانك انت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 6

6 _ خداوند، عزيز (پيروز شكست ناپذير) و عليم (داناى خبره) است.

ذلك تقدير العزيز العليم

ص: 106

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 7

7 _ خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 20

20 _ خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 23

23 _ خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 11

11_ خداوند ، قوىّ ( نيرومند ) و عزيز ( شكست ناپذير ) است .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 19

19- خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حميد ( ستودنى ) است .

العزيز الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 12

12- مشيت خداوند در هدايت و گمراهى مردم بر مبناى حكمت اوست .

فيضلّ الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو . .. الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 8

8- خداوند ، عزيز ( قدرتمند شكست ناپذير ) و انتقام گيرنده است .

إن الله عزيز ذو انتقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 107

9 - نحل - 16 - 60 - 11

11- خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 27

27 - خدا ، قوى ( توانا ) و عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه لقوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 74 - 2

2 - خدا ، قوىّ ( نيرومند ) و عزيز ( شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه لقوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 7

7 - خدا ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

كلمه «الرحيم» مى تواند خبر بعد از خبر باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

برداشت ياد شده بر اين احتمال استوار است كه كلمه «الرحيم» خبر دوم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 108

13 - شعراء - 26 - 140 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

واژه «الرحيم» مى تواند خبر دوم باشد. برداشت ياد شده بر اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

كلمه «الرحيم» مى تواند خبر بعد از خبر باشد و نه صفت براى «العزيز». برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

«الرحيم» مى تواند خبر دوم باشد، نه صفت براى «العزيز». برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 6

6 - خداوند ، عزيز و رحيم است .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است كه «الرحيم» خبر دوم باشد; نه صفت «العزيز».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

على العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 4

4 - خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

أنا اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 13

13 - خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و عليم ( داراى دانش گسترده ) است .

و هو العزيز العليم

ص: 109

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 26 - 10

10 - خداوند ، قطعاً « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( استواركار ) است .

إنّه هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 4

4 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 5 - 4

4 - تنها ، خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و رحيم ( مهرورز ) است .

و هو العزيز الرحيم

آوردن حرف «ال» تعريف در خبر، دلالت بر حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 10

10 - خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 5

5 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( داراى حكمت و كاردانى ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 27 - 5

5 - خداوند ، « عزيز » ( قاهر شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان استوارآفرين ) است .

إنّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 6 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( شكست ناپذير ) و رحيم ( داراى رحمت گسترده ) است .

ذلك . .. العزيز الرحيم

ص: 110

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 10

10 - خداوند ، همواره قوى ( توانمند ) و عزيز ( با عزّت ) است .

و كان اللّه قويًّا عزيزًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 8

8 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حميد » ( ستوده ) است .

العزيز الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 10

10 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حكيم » ( استواركار ) است .

هو اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 2 - 4

4 - خداوند ، عزيز ( پيروزِ شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 10

10 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) غفور ( آمرزنده ) است .

إنّ اللّه عزيز غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 5 - 2

2 - خداوند ، عزيز ( پيروزِ شكست ناپذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 38 - 7

7 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 9 - 6

ص: 111

6 - خداوند ، عزيز ( توانمند شكست ناپذير ) و وهّاب ( بسيار بخشنده ) است .

ربّك العزيز الوهّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( پيروز و شكست ناپذير ) و غفور ( بسيار آمرزنده ) است .

العزيز الغفّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 1 - 3

3 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 9

9 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و غفّار ( بسيار آمرزنده ) است .

ألا هو العزيز الغفّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و صاحب انتقام ( سزادهنده ) است .

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

«النقمة» _ به فتح و كسر نون _ اسم مصدر «انتقام» و به معناى مكافات به عقوبت و سزا دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 2 - 3

3 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

اللّه العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 12

12 - تنها خداوند ، عزيز و حكيم است .

إنّك أنت العزيز الحكيم

آمدن ضمير فصل (أنت) بر حصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 12

ص: 112

12 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و غفار ( آمرزنده ) است .

العزيز الغف_ّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 13

13 - خداوند ، عزيز ( قدرتمند شكست ناپذير ) و عليم ( داراى علمى بى كران ) است .

العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 5

5 - خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

اللّه العزيز الحكيم

بنابراين كه «الحكيم» صفت دوم براى اللّه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 6

6 - تنها خداوند ، قوى ( توانمند و داراى قدرت ) و عزيز ( پيروزمند و شكست ناپذير ) است .

و هو القوىّ العزيز

«قوىّ» و «عزيز» مسند با الف و لام و مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 9

9 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و عليم ( داراى علم بى كران ) است .

خلقهنّ العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 42 - 7

7- خداوند ، « عزيز » ( قدرت مند شكست ناپذير ) و « رحيم » ، ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

إنّه هو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 2 - 7

7 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 7

ص: 113

7 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( بسيار كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 2 - 9

9- خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( بسيار كاردان ) است .

اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 4

4 - خداوند ، داراى عزّت ( قدرت شكست ناپذير ) و حكمت ( كاردانى ) ازلى است .

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 6

6 - خداوند ، داراى عزّت و حكمتى گسترده و ازلى

و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 6

6 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند و شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 24

24 - خداوند ، « قوىّ » ( نيرومند ) و « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه قوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 5

5 - خداوند ، « قوىّ » ( نيرومند ) و « عزيز » ( شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه قوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 6

6 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

ص: 114

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 13

13 - خداوند يگانه ، پيروزمندى شكست ناپذيراست .

هو اللّه . .. العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 13

13 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 8

8 - پروردگار آدميان ، يگانه « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

ربّنا إنّك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 7

7 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 11

11 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( كاردان و سنجيده كار ) است .

يسبّح للّه . .. العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 4

4 - خداوند ، « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) و « حكيم » ( سنجيده كار ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 18 - 3

3 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 115

19 - ملك - 67 - 2 - 19

19 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و غفور ( آمرزنده ) است .

و هو العزيز الغفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 3

3 - خداوند ، « عزيز » ( شكست ناپذير ) و « حميد » ( ستوده ) است .

باللّه العزيز الحميد

«عزّة»، حالتى است كه مانع مغلوب شدن است و «عزيز» كسى است كه بر ديگران غالب مى شود و خود مغلوب نمى گردد. «حميد» مى تواند به معناى «محمود» (ستوده) و يا «حامد» (ستايش گر) باشد (مفردات راغب). سياق آيه شريفه، بيانگر معناى اول است.

73- عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 30

30 _ تنها خداوند ، « عَلىّ » ( بلند مرتبه ) و « عظيم » ( با عظمت ) است .

و هو العلىّ العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 5

5 - خداوند ، علىّ ( بلند مرتبه اى بى مانند ) و عظيم ( بزرگى بى همتا ) است .

و هو العلىّ العظيم

«العلى» و «العظيم» خبر معرّف به الف و لام و مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 33 - 4

4 - خداوند ، « عظيم » ( بزرگ قدر ) است .

باللّه العظيم

74- عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 32

32 _ خداوند ، همواره « عفوّ » ( بسيار با گذشت ) و « غفور » ( بسيار آمرزنده ) است .

ص: 116

انّ اللّه كان عفوّاً غفوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 149 - 6

6 _ خداوند ، بسيار بخشنده و تواناست .

فإنّ اللّه كان عفواً قديراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 7

7 - خدا ، عفوّ ( با گذشت ) و غفور ( آمرزنده ) است .

إنّ اللّه لعفوّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 10

10 - خداوند ، « عفوّ » ( درگذرنده ) و « غفور » ( آمرزنده ) است .

و إنّ اللّه لعفوّ غفور

75- علام الغيوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 7

7 _ خداوند ، علّام الغيوب ( داراى علم گسترده و عميق به همه نهان ها ) است .

أن اللّه علّم الغيوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 48 - 2

2 - خداوند ، « علاّم الغيوب » ( بسيار آگاه از نهان ها ) است .

إنّ ربّى . .. علّ_م الغيوب

76- علم به اسم اعظم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 27

27 - « عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اسم اللّه الأعظم على ثلاثة و سبعين حرفاً و إنّما كان عند آصف منها حرف واحد فتكلّم به فخسف بالأرض ما بينه و بين سرير بلقيس حتّى تناول السرير بيده ثمّ عادت الأرض كما كانت أسرع من طرفة عين ;

ص: 117

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اسم اعظم الهى داراى 73 حرف است و آنچه آصف بن برخيا داشت تنها يك حرف از آن بود كه با به زبان آوردن آن حرف، زمين در فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت تا آن كه آصف دست برد و تخت بلقيس را گرفت. سپس زمين به حالت اوليه اش كه داشت برگشت و اين كار سريع تر از يك چشم برهم زدن انجام گرفت».

77- على

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 30

30 _ تنها خداوند ، « عَلىّ » ( بلند مرتبه ) و « عظيم » ( با عظمت ) است .

و هو العلىّ العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 37

37 _ خداوند ، « علىّ » ( بلندمرتبه ) و « كبير » ( بزرگوار » است .

انّ اللّه كان عليّاً كبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 7

7 - خدا ، علىّ ( بلند مرتبه ) و كبير ( بزرگ ) است .

و أنّ اللّه هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 12

12 - خداوند ، « علىّ » ( بلندمرتبه ) و « كبير » ( بزرگ ) است .

و هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 14

14 - خداوند ، « علىّ » ( عالى رتبه ) و « كبير » ( بسيار بزرگ ) است .

و هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 7

7 - خداوند ، علىّ ( برتر ) و كبير ( بزرگ ) است .

للّه العلىّ الكبير

ص: 118

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 5

5 - خداوند ، علىّ ( بلند مرتبه اى بى مانند ) و عظيم ( بزرگى بى همتا ) است .

و هو العلىّ العظيم

«العلى» و «العظيم» خبر معرّف به الف و لام و مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 13

13 - خداوند ، علىّ ( بلندمرتبه ) و حكيم ( كاردان ) است .

إنّه علىّ حكيم

78- عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 9

9 - خلقت آسمان ها در دو مرحله : مرحله اى مختلط ، نامتمايز و نامتعادل ; و مرحله تفكيك شده ، متمايز و متعادل

ثم استوى إلى السماء فسويهن سبع سموت

مفرد آوردن كلمه «السماء» در جمله «ثم استوى الى السماء» و ارجاع ضمير جمع به آن در جمله «فسواهن» مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه: آسمانها پيش از هفتگانه شدن و تمايز يافتن به گونه اى مختلط بوده كه هم اطلاق آسمان (به صورت مفرد) و هم اطلاق آسمانها (به صورت جمع) بر آن صحيح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 5

5 - خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردانى كه امور را استوار و متقن بنا مى كند ) است .

إنك أنت العليم الحكيم

«حكيم» به معناى قاضى، داراى حكمت و نيز به معناى اتقان دهنده امور آمده است. گويا معناى دوم و سوم تناسب بيشترى با حقايق بيان شده در اين بخش از آيات داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 7

7 - خداوند ، واسع ( حقيقى نامحدود ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

إن اللّه وسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 10

10 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

ص: 119

إنك أنت السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 8

8 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 4

4 - خداوند شاكر ( سپاسگزار ) و عليم ( دانا ) است .

فإن اللّه شاكر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 6

6 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إن اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 7،8

7 _ خداوند ، شنوا و داناست .

و اللّه سميع عليم

8 _ خداوند ، شنوايى داناست .

و اللّه سميع عليم

بنابراينكه «عليم»، صفت «سميع» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 5،6

5 _ خداوند ، شنوا و داناست .

فان اللّه سميع عليم

6 _ خداوند ، شنوايى داناست .

فان اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 24

24 _ خداوند ، عليم است .

و اعلموا انّ اللّه بكل شىء عليم

ص: 120

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 5

5 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

انّ اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 18

18 _ دانايى گسترده خداوند نسبت به شايستگى افراد و سعه وجودى او ، منشأ اعطاى حكومت به آنان طبق مشيّت خويش

ان اللّه اصطفيه عليكم . .. و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 16

16 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 261 - 10

10 _ خداوند ، واسع و عليم است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 12

12 _ خداوند ، واسع و عليم است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 59

59 _ خداوند ، عليم است .

و اللّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 34 - 4

4 _ خدا ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 16

ص: 121

16 _ تنها خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

انّك انت السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 16

16 _ خداوند ، « واسع » ( داراى سعه وجودى ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 9

9 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 33

33 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 18

18 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حليم ( بسيار بردبار ) است .

و اللّه عليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 17 - 7

7 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 17،18

17 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

18 _ خداوند ، عالمى حكيم است .

انّ اللّه كان عليماً حكيماً

بنابر اينكه «حكيماً»، صفت باشد براى «عليماً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 122

3 - نساء - 4 - 26 - 10

10 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 16

16 _ خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « خبير » ( بسيار آگاه ) است .

انّ اللّه كان عليماً خبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 70 - 5

5 _ خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و كفى باللّه عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 28

28 _ خداوند ، ( عليم ) بسيار دانا و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 12

12 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 111 - 9

9 _ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 8

8 _ خداوند ، شاكر ( سپاسگزار ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

و كان اللّه شاكراً عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 9

9 _ خداوند ، سميع ( بسيار شنوا ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

ص: 123

و كان اللّه سميعاً عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 15

15 _ خداوند همواره عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 20

20 _ خداوند ، عليم است .

و اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 38

38 _ خداوند ، واسع ( داراى سعه وجودى ) و عليم ( داناى مطلق ) است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 10

10 _ تنها خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 13

13 _ پروردگار پيامبر(صلی الله علیه و آله) حكيم (استواربخش امور) و عليم (داراى علم گسترده) است.

إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 6

6 _ خداوند، عزيز (پيروز شكست ناپذير) و عليم (داناى خبره) است.

ذلك تقدير العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 101 - 9

9 _ خداوند داراى آگاهى ژرف و گسترده به همه موجودات هستى است.

و هو بكل شىء عليم

ص: 124

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 13

13 _ تنها خداوند سميع (بسيار شنوا) و عليم (بسيار دانا) است.

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 23

23 _ خداوند، حكيم (استوارى اتقان بخش) و عليم (بسيار دانا) است.

إن ربك حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 8

8 _ خداوند، حكيم (كارش حكيمانه و متقن) و عليم (داناى كامل) است.

إنه حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 8

8 _ خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 22

22 _ خدا ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

إنّ اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 5

5 _ علم دقيق خداوند به حالات و روحيّات تقواپيشگان

و اللّه عليم بالمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 10

10 _ هشدار خداوند به منافقان با بيان علم همه جانبه اش به روحيّات و دسيسه هاى منافقانه آنان

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة . .. و اللّه عليم بالظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 17

ص: 125

17 _ خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 16

16 _ خداوند ، عليم ( داراى علم گسترده ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 13

13 _ خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 22

22 _ خداوند ، سميع ( شنواى مطلق ) و عليم ( داراى علم گسترده ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 8

8 _ خدا ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 8

8 _ خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 10

10 _ علم گسترده و همه جانبه الهى به همه حقايق هستى

إن اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 8

8 _ خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

هو السميع العليم

ص: 126

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 6

6_ خداوند ، به همه افكار و انديشه ها آگاه است .

إنه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 20

20_ خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 9

9_ خداوند ، به اعمال و رفتار انسان ها آگاه است .

والله عليم بما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 11

11_ تنها خداوند ، سميع ( شنواى مطلق ) و عليم ( داناى مطلق ) است .

إنه هو السميع العليم

«هو» ضمير فصل و حاكى از حصر است. «ال» در «السميع» و «العليم» براى استغراق صفات است و لذا آن دو صفت در برداشت ، به شنوا و داناى مطلق تفسير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 15

15_ تأكيد يوسف ( ع ) بر آگاهى كامل خداوند به كيد زنان اشراف درباره او

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 27

27_ خداوند از هر عالم و دانشمندى ، داناتر و آگاه تر است .

فوق كل ذى علم عليم

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه مراد از «عليم» خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 19

19_ تنها خداوند ، عليم و حكيم است .

ص: 127

إنه هو العليم الحكيم

ضمير فصل (هو) و نيز معرفه بودن خبر دلالت بر حصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 29

29_ تنها خداوند عليم ( داناى مطلق ) و حكيم است .

إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 5

5- خداوند ، حكيم ( كاردان ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

إنه حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 3

3- خداوند ، خلاّق ( آفريننده ) و عليم ( دانا ) است .

إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 17

17- خداوند ، عليم ( دانا ) است .

إن الله عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 10

10- خداوند ، داراى علم و قدرت گسترده

إن الله عليم قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 7

7- خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 9

9 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

و اللّه عليم حكيم

ص: 128

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 5

5 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حليم ( بردبار ) است .

و إنّ اللّه لعليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 14

14 - آگاهى كامل و همه جانبه خدا به عملكرد انسان ها

إنّى بما تعملون عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 18 - 3

3 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( با حكمت ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 19

19 - خدا ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 15

15 - خداوند ، واسع ( گشايش دهنده ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه وسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 23

23 - علم خداوند ، فراگير همه پديده هاى جهان است .

و اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 16

16 - تمامى حركات و رفتار ( نيايش ، تسبيح و . . . ) موجودات عالم ، در قلمرو علم همه جانبه خداوند است .

و اللّه عليم بما يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 129

12 - نور - 24 - 58 - 23

23 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( با حكمت و سنجيده كار ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 8

8 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( با حكمت و سنجيده كار ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 11

11 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 11

11 - خداوند ، به همه چيز دانا است .

و اللّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 220 - 1

1 - خدا ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 6 - 5

5 - خداوند ، حكيم ( سنجيده كار ) و عليم ( دانا ) است .

من لدن حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 13

13 - خداوند ، عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) و عليم ( داراى دانش گسترده ) است .

و هو العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 9

9 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

ص: 130

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 8

8 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 54 - 8

8 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « قدير » ( بسيار توانا ) است .

و هو العليم القدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 8

8 - خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) و خبير ( بسيار آگاه و با خبر ) است .

إنّ اللّه عليم خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 9

9 - خداوند ، همواره عليم ( بسيار دانا ) و حكيم ( استوار كار ) است .

إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 11

11 - خداوند ، عليم ( بسيار دانا ) است .

و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 19

19 - خداوند ، همواره « عليم » ( بسيار دانا ) و « حليم » ( بسيار بردبار ) است .

و كان اللّه عليمًا حليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 54 - 2

2 - خداوند ، همواره « عليم » ( بسيار دانا ) است .

فإنّ اللّه كان بكلّ شىء عليمًا

ص: 131

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 8

8 - خداوند ، « فتّاح » ( داورى كننده ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و هو الفتّاح العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 12

12 - خداوند ، عليم و قدير است .

إنّه كان عليمًا قديرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 38 - 7

7 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 9

9 - خداوند ، خلاّق ( بسيار آفريننده ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلّ_ق العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 2 - 3

3 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

اللّه العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 13

13 - خداوند ، عزيز ( قدرتمند شكست ناپذير ) و عليم ( داراى علمى بى كران ) است .

العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 8

8 - خداوند ، سميع ( شنوا ) و عليم ( دانا ) است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50 - 3

ص: 132

3 - خداوند ، عليم ( دانا ) و قدير ( توانا ) است .

إنّه عليم قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 9

9 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و عليم ( داراى علم بى كران ) است .

خلقهنّ العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 5

5 - تنها خداوند يگانه آسمان ها و زمين ، حكيم ( كاردان ) و عليم ( داراى علم گسترده ) است .

و هو الحكيم العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 7

7- پروردگار جهان ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

إنّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 18

18 - خداوند ، از ازل ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « حكيم » ( كاردان ) بوده است .

و كان اللّه عليمًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 9

9 _ خداوند ، « سميع » ( شنوا ) و « عليم » ( دانا ) است .

إنّ اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 7

7 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 13 - 15

15 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « خبير » ( بسيار آگاه ) است .

إنّ اللّه عليم خبير

ص: 133

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 5

5 - خداوند ، حكيم ( داراى حكمت ) و عليم ( داراى علم گسترده ) است .

إنّه هو الحكيم العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 28

28 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « حكيم » ( كاردان ) است .

و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 9

9 - خداوند ، عليم ( دانا ) و حكيم ( سنجيده كار ) است .

و هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 10

10 - خداوند ، عليم ( دانا ) و خبير ( آگاه به دقايق امور ) است .

العليم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 30 - 4

4 - خداوند ، « عليم » ( دانا ) و « حكيم » ( كاردان و سنجيده كار ) است .

إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

79- غافر الذنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 1

1 - خداوند ، آمرزنده گناهان است .

غافر الذنب

ص: 134

80- غفار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 9

9 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و غفّار ( بسيار آمرزنده ) است .

ألا هو العزيز الغفّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 12

12 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و غفار ( آمرزنده ) است .

العزيز الغف_ّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 10 - 5

5 - خداوند ، « غفّار » ( بسيار آمرزنده ) است .

إنّه كان غفّارًا

81- غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 9

9 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 7

7 - خداوند ، غفور ( آمرزنده گناهان ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 3

3 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 9

9 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

ص: 135

ان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 7

7 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

و اللّه غفور رحيم

بنابراينكه «رحيم»، خبر پس از خبر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 9،10

9 _ خداوند ، غفور و حليم است .

و اللّه غفور حليم

10 _ خداوند ، غفورى حليم است .

و اللّه غفور حليم

بنابراينكه «حليم»، صفت «غفور» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 11،12

11 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

فان اللّه غفور رحيم

12 _ خداوند ، غفورى رحيم است .

فان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 14

14 _ خداوند ، « غفور » ( بسيار بخشنده ) و « حليم » ( بسيار بُردبار ) است .

انّ اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 15

15 _ خداوند ، غفور ( بسيار بخشاينده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 7

7 _ خداوند ، « غفور » ( بسيار بخشنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

فان اللّه غفور رحيم

ص: 136

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 12،13

12 _ خداوند ، « غفور » ( بس آمرزنده ) و « حليم » ( بردبار ) است .

انّ اللّه غفور حليم

13 _ عفو و چشم پوشى خداوند از لغزش ها و گناهان ، پرتويى از غفران و حلم او

و لقد عفا اللّه عنهم انّ اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 17

17 _ خداوند همواره غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

انّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 34

34 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 32

32 _ خداوند ، همواره « عفوّ » ( بسيار با گذشت ) و « غفور » ( بسيار آمرزنده ) است .

انّ اللّه كان عفوّاً غفوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 96 - 6

6 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 15

15 _ خداوند « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 5

5 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

إنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

ص: 137

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 13

13 _ خداوند ، غفور و رحيم است .

يجداللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 13

13 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

فإنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 6

6 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 47

47 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 8

8 _ خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 5

5 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 5

5 _ خداوند غفور ( بسيار آمرزند ) و رحيم ( همواره مهربان ) است .

و إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 138

4 - مائده - 5 - 101 - 12

12 _ خداوند غفور ( بسيار آمرزنده ) و حليم ( بردبار ) است .

و اللّه غفور حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 27

27 _ خداوند غفور (بسيار آمرزنده) و رحيم (مهربان) است.

فأنه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 20

20 _ خداوند، غفور و رحيم است.

فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 11

11 _ خداوند غفور (آمرزنده گناهان) و رحيم (مهربان به بندگان) است.

لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 18

18 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 7

7 _ خدا ، غفور ( بسيار خطاپوش ) و رحيم ( بى نهايت مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 19

19 _ خدا ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 19

19 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( داراى رحمت گسترده ) است .

ص: 139

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 10

10 _ خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 12

12 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 3

3_ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن ربى لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 11

11_ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إن ربى غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 98 - 12

12_ تنها خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 17

17- خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 49 - 3

3- خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

أنا الغفور الرحيم

ص: 140

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 18 - 4

4- خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) رحيم ( مهربان ) است .

إن الله لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 17

17- خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) است .

فإنه كان . .. غفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 14

14- خداوند ، همواره حليم ( بردبار ) و غفور ( آمرزنده ) است .

إنه كان حليمًا غفورًا

جمله اسميه با حرف تأكيد «إنّ» بر دوام و ثبات دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 1

1- خداوند ، بسيار آمرزنده و داراى رحمت گسترده است .

و ربّك الغفور ذوالرحمة

«غفور» صيغه مبالغه است و حرف «ال» در «الرحمة» بر كمال (استغراق صفات) دلالت دارد، بنابراين، «ذوالرحمة» يعنى «مالكِ رحمتِ كامل» و اين، حاكى از گستردگى رحمت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 7

7 - خدا ، عفوّ ( با گذشت ) و غفور ( آمرزنده ) است .

إنّ اللّه لعفوّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 5

5 - خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 19

19 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

ص: 141

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 35

35 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه. .. غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 20

20 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 8

8 _ خداوند ، به يقين غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّه كان غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 9

9 _ خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 9

9 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّى غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 6

6 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 16

16 - خداوند ، همواره « غفور » ( آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 142

14 - احزاب - 33 - 24 - 10

10 - خداوند ، همواره بسيار آمرزنده ( غفور ) و مهربان ( رحيم ) است .

إنّ اللّه كان غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 32

32 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار با مهر ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 18

18 - خداوند ، همواره « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 12

12 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزشگر ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 7

7 - خداوند ، « رحيم » ( مهربان ) و « غفور » ( آمرزنده ) است .

و هو الرحيم الغفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 9

9 - خداوند ، « ربّ » ( پروردگار ) و « غفور » ( بسيار آمرزشگر ) است .

و ربّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 10

10 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) غفور ( آمرزنده ) است .

إنّ اللّه عزيز غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 7

7 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و شكور ( سپاسگزار ) است .

ص: 143

إنّه غفور شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 8

8 - خداوند ، پروردگار غفور ( آمرزنده ) و شكور ( سپاس گزار و حق شناس ) است .

إنّ ربّنا لغفور شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 6

6 - خداوند ، حليم ( بردبار ) و غفور ( آمرزنده ) است .

إنّه كان حليمًا غفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( پيروز و شكست ناپذير ) و غفور ( بسيار آمرزنده ) است .

العزيز الغفّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 14

14 - تنها خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

إنّه هو الغفور الرحيم

آمدن ضمير فصل «هو» بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 3

3 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

نزلاً من غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 11

11 - خداوند ، غفور ( آمرزنده گناهان ) و رحيم ( داراى مهرى پايان ناپذير ) است .

ألا إنّ اللّه هو الغفور الرحيم

«غفور» صيغه مبالغه و بيانگر گستردگى غفران است و «رحيم» (بر وزن فعيل) حاكى از عدم انفكاك رحمت و پايان ناپذيرى آن مى باشد. گفتنى است كه صفت هاى بر وزن فعيل، غالباً دلالت بر عدم انفكاك وصف از ذات مى نمايد (مانند عليم، قدير، سخى و...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 144

16 - شورى - 42 - 23 - 19

19 - خداوند ، غفور ( آمرزنده ) و شكور ( سپاسگزار ) است .

إنّ اللّه غفور شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 14

14- خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و هو الغفور الرحيم

(بسيار آمرزنده) و «رحيم» (مهربان) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 6

6 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 7

7 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 17

17 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 13

13 - خداوند ، « غفور » ( خطاپوش ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 10

10 - خداوند ، « عفوّ » ( درگذرنده ) و « غفور » ( آمرزنده ) است .

و إنّ اللّه لعفوّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 14

ص: 145

14 - خداوند ، « غفور » ( آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 7

7 - خداوند ، « قدير » ( تواناى مطلق ) و « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و اللّه قدير و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 23

23 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 12

12 - خداوند ، غفور ( آمرزگار ) و رحيم است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 9

9 - خداوند ، غفور ( آمرزگار ) و رحيم است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 19

19 - خداوند ، عزيز ( پيروز شكست ناپذير ) و غفور ( آمرزنده ) است .

و هو العزيز الغفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 42

42 - خداوند ، « غفور » ( آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 14 - 1

1 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « ودود » ( با محبت ) است .

و هو الغفور الودود

ص: 146

82- غنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 8،12

8 _ خداوند ، غنى ( بى نياز ) و حليم ( بُردبار ) است .

و اللّه غنىّ حليم

12 _ غناى الهى ، كفايت كننده نياز محرومان از انفاق هاى همراه با آزار و اذيّت

و اللّه غنىّ حليم

بكارگيرى صفت «غنى» بيانگر اين است كه نيازى به انفاق همراه با آزار محرومان نيست و خداوند با غناى خود روزى آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 10

10 _ خداوند ، غنى و حميد است .

اَنَّ اللّه غنىّ حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 16

16 _ بى نيازى مطلق خداوند از جهانيان

فانّ اللّه غنىّ عن العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 17

17 _ خداوند ، همواره غنى ( بى نياز ) و حميد ( در خور ستايش ) است .

و كان اللّه غنياً حميداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 4

4 _ خداوند ، غنى مطلق است و ماسواى او همه به او نيازمندند .

هو الغنى

«الغنى» مسند محلّى به «الف و لام جنس» مفيد حصر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 6

6- خداوند ، غنى ( بى نياز ) و حميد ( ستودنى ) است .

ص: 147

فإن الله لغنى حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 8

8 - خدا ، غنى ( بى نياز ) و حميد ( ستوده ) است .

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 22

22 - خدا ، پروردگارى غنى ( بى نياز ) و كريم ( بخشنده )

فإنّ ربّى غنىّ كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 15

15 - خداوند ، « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده ) است .

فإنّ اللّه غنىّ حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 10

10 - خداوند ، « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده مطلق ) است .

إنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 7

7 - خداوند ، غنى ( بى نياز ) و حميد ( ستوده ) است .

و اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 9

9 - خداوند ، « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده ) است .

فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 9

9 - خداوند ، يگانه « غنى » ( بى نياز ) و « حميد » ( ستوده ) است .

فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

ص: 148

83- فاطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 12

12_ خداوند پديد آورنده آسمان ها و زمين

فاطر السموت و الأرض

«فاطر» به معناى آفريننده و پديد آورنده است. اين كلمه در آيه شريفه مناداست ; يعنى: «يافاطر السموت».

84- فتاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 8

8 - خداوند ، « فتّاح » ( داورى كننده ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و هو الفتّاح العليم

85- قابل التوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 2

2 - خداوند ، قبول كننده توبه گنه كاران است .

و قابل التوب

86- قدوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 4

4 - فرمانروايى خداوند بر هستى ، آكنده از پاكى و تقدس و به دور از كمترين ظلم و كاستى است .

الملك القدّوس

وصف «القدوس»، در پى «الملك»، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه فرمانروايى خداوند، از هر گونه آلودگى، ناپاكى، ظلم و كاستى مبرّا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 10

ص: 149

10 - خداوند ، « قدوس » ( حقيقتى در كمال پاكى و قداست ) است .

يسبّح للّه . .. القدّوس

«قداست» معادل پاكى و طهارت و «قدّوس» مبالغه در قداست است; يعنى، بسيار پاك.

87- قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 6

6 - خداوند بر انجام هر كارى تواناست .

إنّ اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 12،13

12 - قدرت خداوند ، قدرتى فراگير و مطلق است .

أن اللّه كل شىء قدير

13 - اتصاف خداوند به قدرتى فراگير و مطلق ، امرى روشن براى انسانها

ألم تعلم أن اللّه كل شىء قدير

استفهام در جمله فوق استفهام تقريرى است و اين نوع استفهام در موردى به كار مى رود كه مخاطب مضمون جمله را پذيرفته و آن را باور دارد. از آنجا كه مخاطب جمله فوق همه انسانها هستند; يعنى، «ألم تعلم أيها الأنسان»، معلوم مى شود: همگان به قدرت مطلق خدا آگاه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 22

22 - قدرت و توانايى خداوند ، قدرتى فراگير و همه جانبه است .

إن اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 12

12 - خداوند داراى قدرت مطلق است .

إن اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 25

25 _ قدرت مطلق الهى

انّ اللّه على كلّ شىء قدير

ص: 150

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 16

16 _ خداوند ، قدير است .

و اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 149 - 6

6 _ خداوند ، بسيار بخشنده و تواناست .

فإنّ اللّه كان عفواً قديراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 7

7 _ خداوند ، داراى قدرتى بى پايان و نامحدود

و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 4

4_ خداوند ، بر تحقق دادن هر امرى تواناست .

و هو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 10

10- خداوند ، داراى علم و قدرت گسترده

إن الله عليم قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 5

5 - خدا ، داراى قدرت بى كران و نامحدود و توانا بر انجام هر كارى

و أنّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 45 - 10

10 - خداوند تحقيقاًبر هر كارى توانا است .

إنّ اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 54 - 5

ص: 151

5 _ خداوند ، همواره بر هر چيز توانا است .

و كان ربّك قديرًا

از ديدگاه برخى از مفسران، «كان» در آغاز چنين جمله اى، دلالت بر استمرار مى كند; هر چند اين جمله خود _ به خاطر اسميه بودنش نيز _ دلالت بر استمرار دارد (آلوسى در روح المعانى، ذيل آيه شريفه). گفتنى است ذكر نشدن متعلق «قديراً»، حاكى از شمول و فراگيرى قدرت خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 17

17 - خداوند ، قدير ( توان مند ) است .

و هو . .. قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 54 - 8

8 - خداوند ، « عليم » ( بسيار دانا ) و « قدير » ( بسيار توانا ) است .

و هو العليم القدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 12

12 - خداوند ، عليم و قدير است .

إنّه كان عليمًا قديرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50 - 3

3 - خداوند ، عليم ( دانا ) و قدير ( توانا ) است .

إنّه عليم قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 7

7 - خداوند ، « قدير » ( تواناى مطلق ) و « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « رحيم » ( مهربان ) است .

و اللّه قدير و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 17

17 - خداوند ، بر هر چيزى توانا است .

إنّك على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 152

19 - ملك - 67 - 1 - 5

5 - خداوند ، بر انجام هر كارى توانا است .

و هو على كلّ شىء قدير

88- قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 22

22_ خداوند ، به انسان ها نزديك است و درخواست هاى آنان را اجابت مى كند .

إن ربى قريب مجيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 12

12 - خداوند ، « سميع » ( بسيار شنوا ) و « قريب » ( بسيار نزديك ) است .

إنّه سميع قريب

89- قوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 11

11_ خداوند ، قوىّ ( نيرومند ) و عزيز ( شكست ناپذير ) است .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 27

27 - خدا ، قوى ( توانا ) و عزيز ( پيروزمند شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه لقوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 74 - 2

2 - خدا ، قوىّ ( نيرومند ) و عزيز ( شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه لقوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 10

ص: 153

10 - خداوند ، همواره قوى ( توانمند ) و عزيز ( با عزّت ) است .

و كان اللّه قويًّا عزيزًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 22 - 6

6 - خداوند ، قوىّ ( نيرومند ) است .

إنّه قوىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 6

6 - تنها خداوند ، قوى ( توانمند و داراى قدرت ) و عزيز ( پيروزمند و شكست ناپذير ) است .

و هو القوىّ العزيز

«قوىّ» و «عزيز» مسند با الف و لام و مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 24

24 - خداوند ، « قوىّ » ( نيرومند ) و « عزيز » ( پيروزمند شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه قوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 5

5 - خداوند ، « قوىّ » ( نيرومند ) و « عزيز » ( شكست ناپذير ) است .

إنّ اللّه قوىّ عزيز

90- قهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 8

8_ خداوند ، واحد ( يكتا و يگانه ) و قهّار ( غالب و شكست ناپذير ) است .

أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 26

26_ تنها خداوند واحد ( يكتا ) و قهّار ( بسيار غلبه كننده ) است .

و هو الوحد القهّ_ر

ص: 154

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 48 - 10

10- خداوند ، واحد ( يگانه ) و قهّار ( پيروزمند ) است .

و برزوا لله الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 8

8 - خداوند ، واحد ( يگانه ) و قهّار ( غالب و چيره ) است .

اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 9

9 - خداوند ، يكتا و يگانه و چيره و پيروز است .

هو اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 6

6 - خداوند ، يگانه و قهار ( چيره شونده ) است .

للّه الوحد القهّار

91- قيوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 3

3 _ خداوند ، « حىّ » و « قيّوم » است .

هو الحىّ القيّوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 15

15 _ ايمان به خداوند ، اقرار زبانى و تصديق قلبى به وحدانيّت ، قيوميّت ، حيات ، مالكيّت و علم مطلق اوست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم . .. يؤمن باللّه ... و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 2 - 1،3،4،5

1 _ معبودى جز خداى يگانه ، زنده و پاينده نيست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

ص: 155

قيوم به كسى گفته مى شود كه همواره بوده و هست. (تفسير روح المعانى، ج 3، ص 8)

3 _ خداوند حىّ ( زنده ) و قيّوم ( پاينده ) است .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

4 _ برپايى و دوام هستى ، متكى به خداوند است .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

قيوم به كسى گويند كه: خود پابرجا بوده و نگهبان و قوام بخش همه چيز باشد (مفردات راغب).

5 _ تنها خداوند ، زنده اى است قائم به ذات خويش .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

حصر در برداشت فوق، بنابراين اساس است كه «الحىّ القيوم» خبر براى «اللّه» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 3 - 14

14 _ نزول قرآن و تورات و انجيل ، تجلّى يكتايى ، حيات و قيّوميّت ( قائم به ذات و قوام دهنده هستى بودن ) خداوند است .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيوم. نزل عليك الكتاب

از اسناد «نزل» به «اللّه» با صفات يكتايى، حيات و قيوميت برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 3

3 - خداوند ، حىّ و قيّوم ( زنده و قوام بخش هستى ) است .

و عنت الوجوه للحىّ القيّوم

«قيّوم» به كسى گفته مى شود كه قائم به ذات خود و حافظ همه چيز بوده و مايه قوام هر چيز را به آن عطا كرده است (مفردات راغب).

92- كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 37

37 _ خداوند ، « علىّ » ( بلندمرتبه ) و « كبير » ( بزرگوار » است .

انّ اللّه كان عليّاً كبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 9 - 2

2_ خداوند ، حقيقتى بزرگ و بلند مرتبه است .

الكبير المتعال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 156

11 - حج - 22 - 62 - 7

7 - خدا ، علىّ ( بلند مرتبه ) و كبير ( بزرگ ) است .

و أنّ اللّه هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 12

12 - خداوند ، « علىّ » ( بلندمرتبه ) و « كبير » ( بزرگ ) است .

و هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 14

14 - خداوند ، « علىّ » ( عالى رتبه ) و « كبير » ( بسيار بزرگ ) است .

و هو العلىّ الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 7

7 - خداوند ، علىّ ( برتر ) و كبير ( بزرگ ) است .

للّه العلىّ الكبير

93- كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 22

22 - خدا ، پروردگارى غنى ( بى نياز ) و كريم ( بخشنده )

فإنّ ربّى غنىّ كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 6 - 11

11 - « كريم » ، از اسماى خداوند

بربّك الكريم

94- لطيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 103 - 7،8

ص: 157

7 _ تنها خداوند لطيف خبير است.

و هو اللطيف الخبير

8 _ چون خداوند لطيف است، قابل رؤيت و ادراك نيست.

لا تدركه الأبصر . .. و هو اللطيف الخبير

جمله «و هو اللطيف الخبير» تعليل براى صدر آيه به صورت لف و نشر است. راغب در معنى لطيف گويد: لطيف به چيزى گفته مى شود كه حواس آن را درك نمى كند، و اطلاق صفت لطيف بر خداوند از همين جهت مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 63 - 10

10 - خدا ، لطيف ( دقيق ) و خبير ( آگاه ) است .

إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 14

14 - خداوند ، « لطيف » ( بسيار دقيق و ريزنگر ) « خبير » ( عميقاً آگاه ) است .

إنّ اللّه لطيف خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 10

10 - خداوند ، همواره لطيف ( مهربان ) و خبير ( داراى آگاهى همه جانبه ) است .

إنّ اللّه كان لطيفًا خبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 14 - 4

4 - خداوند ، لطيف ( آگاه به پديده هاى دقيق و ظريف و ريزه كارى هاى آنها ) است .

و هو اللطيف

«لطيف»، از مصدر«لطافة»به معناى دقيق و از مصدر «لطف»، به معناى اهل رفق و مدارات است. توصيف خداوند به «لطيف» كنايه از آن است كه خداوند در دل و جان اشيا نفوذ مى كند و بر آنها احاطه علمى دارد، به گونه اى كه كسى آن را احساس نمى كند. گفتنى است برداشت ياد شده، بر مبناى معناى اول است.

95- متعال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 9 - 2

2_ خداوند ، حقيقتى بزرگ و بلند مرتبه است .

الكبير المتعال

ص: 158

96- متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 17

17 - يكتا معبود هستى ، داراى عظمت ، كبريايى و شكوه

هو اللّه . .. المتكبّر

97- متين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 4

4 - خداوند ، نيرومند ( ذوالقوّة ) و استوار ( متين ) است .

ذوالقوّة المتين

98- مجيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 12

12 _ خداوند ، شنواى دعاى بندگان و اجابت كننده آن

انّك سميع الدعاء

«سميع الدعاء»، تنها به معناى شنيدن دعا نيست; بلكه كنايه از استجابت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 22

22_ خداوند ، به انسان ها نزديك است و درخواست هاى آنان را اجابت مى كند .

إن ربى قريب مجيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 12

12_ خداوند ، شنواى دعاى بندگان و اجابت كننده آن است .

فاستجاب له ربه . .. إنه هو السميع

«سميع» علاوه بر اينكه دلالت بر شنوايى خداوند دارد ، به قرينه «فاستجاب له ربه» حاكى از اجابت دعا نيز مى باشد.

ص: 159

99- مجيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 1 - 1

1 _ « الم » در سوره آل عمران ، يعنى منم خداوند مجيد .

الم

امام صادق(ع): «الم» فى اول آل عمران، فمعناه انا اللّه المجيد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 22، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 269، ح 1 ; نور الثقلين، ج 1، ص 309، ح 2 .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 9

9_ خداوند ، حميد ( پسنديده كار ) و مجيد ( والا مقام ) است .

إنه حميد مجيد

«حميد» به معناى محمود (ستايش شونده) است و برخى گفته اند به معناى حامد (ستايش كننده) نيز مى تواند باشد. مجيد از مجد به معناى عظمت و بزرگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 6

6 - « ذوالعرش » و « مجيد » ، از نام هاى خداوند است .

ذو العرش المجيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 5

5_ « قرآن مجيد » ، عنوانى انتخاب شده از سوى خداوند

ق و القرءان المجيد

100- محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 5

5 - كافران از هر سو در حيطه قدرت و سلطنت خداوند هستند .

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 160

8 - هود - 11 - 92 - 6

6_ خداوند ، بر اعمال آدميان احاطه كامل دارد و به همه جوانب رفتارشان آگاه است .

إن ربى بما تعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 20 - 1

1 - خداوند ، بر كافران قدرت كامل و سيطره همه جانبه دارد .

و اللّه من ورائهم محيط

101- مراد از بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 14

14 - « عن أبى الحسن الرضا ( ع ) ( فى معانى أسماء اللّه تعالى ) « البصير » لا لجزء به أبصر كما أنّا نبصر بجزء منّا ل_كنّ اللّه بصير لايجهل شخصاً منظوراً إليه . . . و أما « الخبير » فالذى لايعزب عنه شىء . . . ليس للتجربة و ( لا ) لإعتبار بالأشياء فتفيده التجربة و الإعتبار علماً . . . ;

از امام رضا(ع) (درباره معابى اسماءاللّه) روايت شده «بصير» به اين معنا نيست كه مثل ما انسان ها به وسيله عضو باصره، ببيند بلكه به اين معنا است كه به هيچ چيز ديدنى جاهل نيست. .. و اما «خبير» يعنى چيزى كه از خدا پنهان نيست نه اينكه قبلاً جاهل بوده و از راه تجربه و اعتبار، علمى را به دست آورده است...».

102- مراد از خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 14

14 - « عن أبى الحسن الرضا ( ع ) ( فى معانى أسماء اللّه تعالى ) « البصير » لا لجزء به أبصر كما أنّا نبصر بجزء منّا ل_كنّ اللّه بصير لايجهل شخصاً منظوراً إليه . . . و أما « الخبير » فالذى لايعزب عنه شىء . . . ليس للتجربة و ( لا ) لإعتبار بالأشياء فتفيده التجربة و الإعتبار علماً . . . ;

از امام رضا(ع) (درباره معابى اسماءاللّه) روايت شده «بصير» به اين معنا نيست كه مثل ما انسان ها به وسيله عضو باصره، ببيند بلكه به اين معنا است كه به هيچ چيز ديدنى جاهل نيست. .. و اما «خبير» يعنى چيزى كه از خدا پنهان نيست نه اينكه قبلاً جاهل بوده و از راه تجربه و اعتبار، علمى را به دست آورده است...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 14 - 7

7 - « عن أبى الحسن الرّضا ( ع ) : . . .و أمّا اللطيفُ فليس على قِلَّة و قَضافَة و صِغَر و ل_كن ذلك على النَّفاذ فى الأشياء و الامتناع من أن يُدْرَكَ . . . و أمّا الخبير فالذى لايعزُبُ عنه شىءٌ و لايفوتُه . . . ;

ص: 161

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. اما اين كه خداوند لطيف است، به اين معنا نيست كه كم و نحيف و كوچك است; بلكه لطيف بودن خدا به اين معنا است كه در اشيا نفوذ دارد و درك او ممتنع است... . اما خبير است به اين معنا كه هيچ چيز از او پنهان نيست و از او فوت نمى شود...».

103- مراد از شديد المحال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 24،25

24_ « عن على ( ع ) : . . . قوله : « و هو شديد المحال » قال : يريد المكر ;

از على(ع) درباره سخن خدا: «و هو شديد المحال» روايت شده است كه فرمود: خداوند از «مِحال» مكر را اراده كرده است».

25_ « فى مجمع البيان فى قوله : « شديد المحال » أى شديد الأخذ ، عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره سخن خدا: «شديدالمحال» از على(ع) روايت شده: مراد سخت عقوبت كردن اوست».

104- مراد از لطيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 14 - 7

7 - « عن أبى الحسن الرّضا ( ع ) : . . .و أمّا اللطيفُ فليس على قِلَّة و قَضافَة و صِغَر و ل_كن ذلك على النَّفاذ فى الأشياء و الامتناع من أن يُدْرَكَ . . . و أمّا الخبير فالذى لايعزُبُ عنه شىءٌ و لايفوتُه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. اما اين كه خداوند لطيف است، به اين معنا نيست كه كم و نحيف و كوچك است; بلكه لطيف بودن خدا به اين معنا است كه در اشيا نفوذ دارد و درك او ممتنع است... . اما خبير است به اين معنا كه هيچ چيز از او پنهان نيست و از او فوت نمى شود...».

105- مفهوم احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 14،15،16،18

14 - « عن أبى جعفر ( ع ) انّه قال : من صفة القديم أنّه واحد أحد صمد أحدىّ المعنى و ليس بمعانى كثيرة مختلفة . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: از صفات [خداوندِ] قديم، اين است كه او يكى، يگانه و صمد است. و صفات او يكى است و او تركيبى از صفات بسيار و گوناگون نيست».

15 - « روى ابوداود بن القاسم الجعفرى قال : قلت لأبى جعفر الثانى ( ع ) « قل هو اللّه أحد » ما معنى الأحد ؟ قال : المجمع عليه بالوحدانية ;

ابو داود جعفرى روايت كرده است: به امام جواد(ع) گفتم [در] «قل هو اللّه أحد» مقصود از «أحد» چيست؟ فرمود: [يعنى ]ذاتى كه همه او را به يگانگى قبول دارند».

ص: 162

16 - « عن الباقر ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى « قل هو اللّه أحد » قال « قل » أى أظهر ما أوحينا إليك و نبأناك به بتأليف الحروف الّتى قرأناها لك . . . و « هو » اسم مكنّى مشار إلى غائب فالهاء تنبيه على معنى ثابت و الواو اشارة إلى الغائب عن الحواس ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند تبارك و تعالى «قل هو اللّه أحد» روايت شده كه فرمود: «قل»; يعنى، آشكار كن آنچه را به تو وحى كرديم و تو را از آن به وسيله تركيب حروفى كه برايت خوانديم، آگاه ساختيم. «هو» اسمى است كه با آن به غايب به صورت غير صريح اشاره مى شود. «هاء» ياد آور يك حقيقت ثابت و «واو» اشاره به وجودى است كه از حواس پنهان مى باشد (با حواس ظاهرى قابل درك نيست)».

18 - « سأل رجل عليًّا عن تفسير ه_ذه السورة فقال « قل هو اللّه أحد » بلا تأويل عدد ;

مردى از امام على(ع) درباره تفسير اين سوره (توحيد) سؤال كرد، حضرت فرمود: «قل هو اللّه أحد»، [احديت او] بدون بازگشت به عدد است (او واحد عددى نيست)».

106- مفهوم صمد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 11،13،14،15،16

11 - « قال الباقر ( ع ) حدّثنى أبى زين العابدين عن أبيه الحسين بن على ( ع ) أنّه قال : الصمد الذى لا جوف له و الصمد الذى قد انتهى سُؤْدَدُه و الصمد الذى لايأكل و لايشرب و الصمد الذى لاينام و الصمد الدائم الذى لم يزل و لايزال ;

امام باقر(ع) از پدرش زين العابدين(ع) از امام حسين(ع) روايت كرده كه فرمود: صمد كسى است كه درون خالى ندارد. صمد كسى است كه سيادت و آقايى اش، به كمال خود رسيده است. صمد كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد. صمد كسى است كه خواب ندارد و صمد دائمى است كه هميشه بوده و خواهدبود».

13 - « قال وَهْب بن وَهْب القرشى سمعت الصادق ( ع ) يقول : قدم وفد من أهل فلسطين على الباقر ( ع ) . . . ثمّ سألوه عن الصمد فقال : تفسيره فيه ; الصمد خمسة أحرف ، فالألف دليل على إنّيته ، . . . و اللام دليل على إل_هيته بأنّه هو اللّه . . . و أمّا الصاد فدليل على أنّه عزّوجلّ صادق . . . و أمّا الميم دليل على ملكه و أنّه الملك الحقّ . . . و أمّا الدال فدليل على دوام ملكه و أنّه عزّوجلّ دائم تعالى عن الكون و الزوال ;

وهب بن وهب گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: هيئتى از فلسطين خدمت امام باقر(ع) رسيدند و از او درباره معناى «صمد» سؤال كردند . .. امام فرمود: تفسير آن در خود آن است. «الصمد» پنج حرف است: «الف» دليل است بر اِنّيت (حقيقت داشتن ذات) او ... و «لام» دليل است بر الاهيت او; يعنى كه او اللّه است ... و «صاد» دليل است بر اين كه او _ عزّوجلّ _ صادق است ... و «ميم» دليل است بر مَلِك بودن او و اين كه او پادشاه حق است ... و «دال» دليل دوام سلطنت او است و اين كه خداوند _ عزّوجلّ _ ابدى و برتر از حدوث و زوال است».

14 - « عن داود بن القاسم الجعفرى قال : قلت لأبى جعفر الثانى ( ع ) جعلت فداك ما الصمد ؟ قال : السيد المصمود إليه فى القليل و الكثير ;

از داوود بن قاسم جعفرى روايت شده كه به امام جواد(ع) عرض كردم: فدايت گردم مراد از «صمد» چيست؟ فرمود: بزرگوارى است كه در [نيازهاى] كم و زياد، به او رجوع مى شود».

15 - « سأل رجل عليّاً ( ع ) عن تفسير ه_ذه السورة فقال : . . . الصمد بلاتبعيض بَدَد ;

مردى از امام على(ع) درباره تفسير اين سوره (اخلاص) سؤال نمود، حضرت فرمود: . .. صمديت خداوند، بدون تجزيه شدن به اجزاى جدا از يكديگر است».

ص: 163

16 - « قال وَهْب بن وَهْب القرشى و حدّثنى الصادق جعفربن محمد عن أبيه الباقر عن أبيه ( ع ) أنّ أهل البصرة كتبوا إلى الحسين بن على ( ع ) يسألونه عن الصمد فكتب إليهم . . . ان اللّه سبحانه قد فسّر الصمد فقال : « اللّه أحد . اللّه الصمد » ثمّ فسّره فقال « لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد » . . . هو اللّه الصمد الذى لا من شىء و لا فى شىء و لا على شىء ;

وهب 152بن وهب قرشى گويد: كه امام صادق(ع) از طريق پدرش امام باقر(ع) از امام سجاد(ع) برايم روايت كرده كه: اهل بصره به امام حسين(ع) نامه نوشتند و از ايشان معناى صمد را پرسيدند; امام به آنان نوشت: . .. به درستى كه خداوند سبحان خود صمد را تفسير نموده و فرموده «اللّه أحد . اللّه صمد»، آن گاه آن را تفسير كرده و فرموده است: «لم يلد و لم يولد . و لم يكن له كفواً أحد» ... او است خداى صمد كه نه از چيزى به وجود آمده و نه در چيزى جاى گرفته و نه بر چيزى مستقر است».

107- مقتدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 8

8 - خداوند ، « مليك » ( فرمانروا ) و « مقتدر » است .

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

108- ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 1

1 - يگانه معبود هستى ، فرمانرواى مطلق نظام وجود است .

هو اللّه الذى . .. الملك القدّوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 9

9 - خداوند ، « ملك » ( فرمانرواى بى همتاى هستى ) است .

يسبّح للّه . .. الملك

109- مليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 8

8 - خداوند ، « مليك » ( فرمانروا ) و « مقتدر » است .

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

ص: 164

110- منتقم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 4 - 14

14 _ خداوند ، « عزيز » ( پيروز شكست ناپذير ) و « ذوانتقام » ( سخت انتقامگير ) است .

و اللّه عزيز ذو انتقام

تنوين در «انتقام»، دلالت بر تفخيم و شدت مى كند و «ذوانتقام»، مبالغه در انتقام است.

111- مولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 5

5 _ خدا ، سرپرست و صاحب اختيار انسانهاست .

هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 7

7 _ خدا ، مولا و مالك حقيقى انسانهاست .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق

112- مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 9

9 - خداوند يگانه هستى ، ايمنى بخش خلق و نظام جهان

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المؤمن

113- مهيمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 11

11 - يگانه معبود هستى ، داراى احاطه و نظارت همه جانبه بر خلق

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المهيمن

ص: 165

114- نامگذارى با اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 14

14- از نام گذارى افراد و اشيا به نام هاى اختصاصى خداوند بايد اجتناب كرد .

هل تعلم له سميًّا

چنان كه گفته شد، «سمىّ» به معناى هم نام است گفتنى است كه آيه در صدد بيان امرى حقيقى در مورد يكتايى خداوند و بى نظير بودن او است; ولى نفى هم نام مى تواند متضمن اين پيام نيز باشد كه نام گذارى افراد به نام هاى ويژه خداوند _ هر چند اعتبارى بيش نيست _ ولى كارى ناروا است.

115- نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 8

8 - خداوند ، تنها « ولىّ » ( متولىّ امور ) و « نصير » ( ياور ) است .

و لايجدون لهم من دون اللّه وليًّا و لانصيرًا

116- واحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 8

8_ خداوند ، واحد ( يكتا و يگانه ) و قهّار ( غالب و شكست ناپذير ) است .

أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 26

26_ تنها خداوند واحد ( يكتا ) و قهّار ( بسيار غلبه كننده ) است .

و هو الوحد القهّ_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 48 - 10

10- خداوند ، واحد ( يگانه ) و قهّار ( پيروزمند ) است .

و برزوا لله الوحد القهّار

ص: 166

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 8

8 - خداوند ، واحد ( يگانه ) و قهّار ( غالب و چيره ) است .

اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 9

9 - خداوند ، يكتا و يگانه و چيره و پيروز است .

هو اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 6

6 - خداوند ، يگانه و قهار ( چيره شونده ) است .

للّه الوحد القهّار

117- وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 3

3- خداوند ، يگانه وارث همه موجودات است .

و نحن الورثون

118- واسع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 7

7 - خداوند ، واسع ( حقيقى نامحدود ) و عليم ( بسيار دانا ) است .

إن اللّه وسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 17،18

17 _ سِعه وجودى و دانايى گسترده خداوند

و اللّه واسع عليم

بنابراينكه «واسع» به معناى ذو سعة باشد; يعنى خداوند وجودى است واسع و گسترده ; نه به معناى مُوسع (گستراننده نعمتها) و

ص: 167

نه به معناى واسع فضله و قدرته.

18 _ دانايى گسترده خداوند نسبت به شايستگى افراد و سعه وجودى او ، منشأ اعطاى حكومت به آنان طبق مشيّت خويش

ان اللّه اصطفيه عليكم . .. و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 261 - 10،12

10 _ خداوند ، واسع و عليم است .

و اللّه واسع عليم

12 _ پاداش خداوند به انفاق كنندگان به چندين برابر ، برخاسته از سِعه وجودى و گستردگى رحمت اوست .

و اللّه يضاعف لمن يشاء و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 268 - 12

12 _ خداوند ، واسع و عليم است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 16

16 _ خداوند ، « واسع » ( داراى سعه وجودى ) و « عليم » ( بسيار دانا ) است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 10

10 _ خداوند ، واسع ( داراى سعه وجودى ) و حكيم ( كاردان ) است .

و كان اللّه وسعاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 38

38 _ خداوند ، واسع ( داراى سعه وجودى ) و عليم ( داناى مطلق ) است .

و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 15

15 - خداوند ، واسع ( گشايش دهنده ) و عليم ( دانا ) است .

و اللّه وسع عليم

ص: 168

119- ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 7

7_ خداوند ، رحيم ( مهربان ) و ودود ( دوستدار بندگان ) است .

إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 14 - 1

1 - خداوند ، « غفور » ( بسيار آمرزنده ) و « ودود » ( با محبت ) است .

و هو الغفور الودود

120- وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 12،14

12 _ خداوند ، وكيل و كفايت كننده مؤمنان مطيع ، صابر ، نيكوكار و تقواپيشه

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

14 _ خداوند ، كفايت كننده مؤمنان و بهترين وكيل براى آنان

حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 15،16

15 _ خداوند ، وكيل است .

و كفى باللّه وكيلا

16 _ خداوند ، وكيلى كفايت كننده براى انسان متوكّل

و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 12

12 _ تنها خداوند، وكيل و عهده دار امور همه موجودات هستى است.

و هو على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 12

12_ خداوند ، نگهبان همه چيز و تدبير كننده آن است .

و الله على كل شىء وكيل

ص: 169

«وكيل» به كسى گفته مى شود كه كار ديگرى را به عهده گرفته است و چون در آيه شريفه با «على» متعدى شده معناى حفاظت و نگهدارى نيز در آن اشراب شده است. بنابراين جمله «والله على ...» اشاره به اين معنا دارد كه: خداوند عهده دار، حافظ و نگهبان امور همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 6

6 - خداوند ، « وكيل » ( كارساز ) است .

و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 12

12 - خداوند ، « وكيل » ( كارساز ) است .

و كفى باللّه وكيلاً

121- ولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 8

8 - خداوند ، تنها « ولىّ » ( متولىّ امور ) و « نصير » ( ياور ) است .

و لايجدون لهم من دون اللّه وليًّا و لانصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 8

8 - تنها خداوند ، ولىّ ( داراى ولايت مطلق ) و حميد ( شايسته حمد و ستايش ) است .

و هو الولىّ الحميد

122- وهاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 8 - 16،17

16 _ تنها خداوند ، وهّاب ( بخشنده بلاعوض ) است .

انّك انت الوهّاب

حصر از ضمير فصل استفاده مى شود. «هِبه» به معناى بخشش بدون عوض است. (مفردات راغب).

17 _ بخشندگى هر كس جز خدا ، همراه با چشمداشت و عوض خواهى است .

انّك انت الوهّاب

ص: 170

برداشت فوق از مفهوم حصر استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 9 - 6

6 - خداوند ، عزيز ( توانمند شكست ناپذير ) و وهّاب ( بسيار بخشنده ) است .

ربّك العزيز الوهّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 12

12 - خداوند ، وهاب ( بسيار بخشنده ) است .

إنّك أنت الوهّاب

اسم اعظم

123- اسم اعظم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 33

33 _ هابيل و قابيل ، مأمور به قربانى كردن براى خدا در پى مخالفت قابيل در مورد فرمان خدا به انتصاب هابيل به وصايت حضرت آدم ( ع ) و دريافت اسم اعظم خداوند

اذ قربا قرباناً

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. ان اللّه تبارك و تعالى اوحى الى آدم ان يدفع الوصية و اسم اللّه الاعظم الى هابيل و كان قابيل اكبر منه فبلغ ذلك قابيل فغضب فقال: انا اولى بالكرامة و الوصية فامرهما ان يقربا قرباناً بوحى من اللّه اليه ففعلا ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1، ص 610، ح 125.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 4 - 4

4 - « فى مجمع البيان قال الصادق ( ع ) : البيان الإسم الأعظم الذى به علم كلّ شىء ;

در مجمع البيان آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: «بيان» اسم اعظم الهى است كه به وسيله آن آگاهى بر همه چيز حاصل مى شود».

124- اسم اعظم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 1 - 11

ص: 171

11 - اسماعيل بن مهران گويد : امام رضا ( ع ) فرمود : « ان بسم اللّه الرحمن الرحيم أقرب إلى إسم اللّه الأعظم من سواد العين إلى بياضها ;

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 1 - 4

4 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : « الم » هو حرف من حروف اسم اللّه الأعظم المقطع فى القرآن ، الذى يؤلفه النبى و الإمام فإذا دعا به أجيب . . . ;

«الم» حرفى از حروف اسم اعظم خداست كه در قرآن تقطيع شده است و پيامبر و امام آن را تركيب مى كنند. پس هرگاه خدا را با آن بخوانند دعايشان مستجاب مى شود».

125- علم به اسم اعظم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 27

27 - « عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اسم اللّه الأعظم على ثلاثة و سبعين حرفاً و إنّما كان عند آصف منها حرف واحد فتكلّم به فخسف بالأرض ما بينه و بين سرير بلقيس حتّى تناول السرير بيده ثمّ عادت الأرض كما كانت أسرع من طرفة عين ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اسم اعظم الهى داراى 73 حرف است و آنچه آصف بن برخيا داشت تنها يك حرف از آن بود كه با به زبان آوردن آن حرف، زمين در فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت تا آن كه آصف دست برد و تخت بلقيس را گرفت. سپس زمين به حالت اوليه اش كه داشت برگشت و اين كار سريع تر از يك چشم برهم زدن انجام گرفت».

ص: 172

2- اسماعيل (ع)

1- اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 4

4- اسماعيل و اسحاق ( ع ) ، فرزندان حضرت ابراهيم ( ع ) و هديه و بخشش الهى به او بود .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

2- آثار صبر اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 86 - 2

2- مقام صبر در اسماعيل ، ادريس و ذاالكفل ( ع ) ، زمينه ساز بهره مندى آنان از رحمت ويژه الهى

و إسم_عيل . .. كلّ من الص_برين . و أدخلن_هم فى رحمتنا

3- آثار صلاحيت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 86 - 5

5- صالح و شايسته بودن اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) ، موجب بهره مند شدن آنان از رحمت خاص الهى

و إسم_عيل . .. و أدخلن_هم فى رحمتنا إنّهم من الص_لحين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله «إنّهم من الصالحين» تعليل براى جمله پيشين است; يعنى، چون آنان از صالحان بودند، در رحمت بى كران خود قرارشان داديم.

ص: 173

4- آثار قصه ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 2

2 - آشكار شدن درجه ايمان و خلوص ابراهيم ( ع ) و اسماعيل ( ع ) در جريان قربانى

إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آزمايش مؤمنان براى نماياندن درجه ايمان و اخلاص آنان است و ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع) با سربلند بيرون آمدن از اين آزمايش بزرگ الهى، خلوص خود را در بلندترين مرتبه نشان دادند.

5- احسان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 7

7 - ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ، از محسنان اند .

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

6- اخلاص اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 8

8 - توجه و خلوص كامل ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به خداوند ، هنگام ساختن كعبه

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا تقبل منا

سياق جمله فوق مقتضى اين است كه «ربنا تقبل منا» با كلمه اى همانند «قالا» آورده شود. حذف اين كلمه اشاره به اين نكته دارد كه: توجه ابراهيم و اسماعيل (ع) به خداوند هنگام بناى كعبه، چنان بود كه گويا از مرحله سخن گذشته و به يك حالت و صفت براى آنان تبديل شده بود.

7- ادراك اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 15

15 - اسماعيل ، مأموريت پدرش در رؤيا را مبنى بر ذبح كردن وى درك كرد .

ص: 174

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه حضرت ابراهيم(ع) تنها خواب خود را براى اسماعيل نقل كرد و از مأمور بودن خود سخنى به ميان نياورد; ولى اسماعيل(ع) اين خواب را مأموريت الهى تلقى كرد و به پدر گفت: پدرجان مأموريت خود را انجام بده.

8- اسكان اسماعيل(ع) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 20

20- « عن أبى الحسن موسى بن جعفر ( ع ) قال : إن إبراهيم ( ع ) لمّا أسكن اسماعيل ( ع ) و هاجر مكة . . . قال : « اللّهم إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم . . . فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم . . . » فأوحى الله إلى ابراهيم عن أصعد أباقبيس فناد فى الناس : يا معشر الخلائق إن الله يأمركم بحج ه_ذا البيت الذى بمكة . . . فهناك . . . وجب الحج على جميع الخلائق . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه ابراهيم(ع)، اسماعيل و هاجر را در مكه اسكان داد . .. گفت: پروردگارا! «إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى رزع ...». پس خداوند به او وحى كرد: بر بالاى كوه ابوقبيس برو، پس در ميان مردم ندا ده: اى مردمان! همانا خداوند شما را به حج اين خانه اى كه در مكه است امر كرده ... پس آن جا بود كه حج بر تمام خلايق واجب شد».

9- اسماعيل(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 2

2 _ اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، از زمره صالحان و برخوردار از هدايت ويژه خداوند بودند.

كلاً هدينا . .. و من ذريته ... كل من الصلحين ... و إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 86 - 4

4- اسماعيل ، ادريس و ذاالكفل ( ع ) ، در زمره صالحان اند .

و أدخلن_هم فى رحمتنا إنّهم من الص_لحين

10- اسماعيل(ع) عموى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 20

ص: 175

20 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : « . . . قال تعالى فى قصة يعقوب « قالوا نعبد إلهك و إله أبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق » و اسماعيل كان عمّ يعقوب ( ع ) و قد سماه أباً فى هذه الاية ;

. .. خداوند در قصه يعقوب فرموده: ]فرزندان يعقوب در جواب پدر [ گفتند: ما خداى تو و پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را مى پرستيم. و اسماعيل عموى يعقوب بود، در حالى كه خداوند او را در اين آيه، پدر خوانده است».

11- اسماعيل(ع) و بناى كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 1،3،16،18

1 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برپا كنندگان ديوار هاى كعبه و سازنده آنها

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل

قواعد (جمع قاعدة) به معناى پايه هاست و در آيه به مناسبت «البيت» مراد از آن پايه هاى ديوار مى باشد. بالا بردن پايه هاى ديوار (يرفع ابراهيم القواعد) به معناى ساختن ديوار بر پايه هاست.

3 - ابراهيم ( ع ) ، بناكننده اصلى كعبه و اسماعيل ( ع ) ياور او بود .

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل

عطف كردن فاعلى بر فاعل ديگر، پس از آوردن فاعل نخست و متعلقات فعل - چنانچه در آيه شريفه اين گونه است - مى تواند اشاره به تفاوت آن دو فاعل در انجام كار باشد. بنابراين و به مناسبت مورد سخن از ساختن و بنا كردن است، مى توان گفت: ابراهيم سازنده اصلى و اسماعيل ياور او بوده است.

16 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : « . . . فلما أمراللّه عز و جل ابراهيم ان يبنى البيت و لم يدر فى اىّ مكان يبنيه فبعث اللّه جبرئيل فخطّ له موضع البيت فانزل اللّه عليه القواعد من الجنة . . . فبنى ابراهيم البيت و نقل اسماعيل الحجر من ذى طوى فرفعه الى السماء تسعة اذرع . . . ;

. .. چون خداوند عز و جل ابراهيم(ع) را مأمور بناى كعبه كرد، او نمى دانست كه كعبه را در كجا بنا كند. خداوند جبرئيل را فرستاد و او در مكان كعبه، خطى روى زمين كشيد. سپس خداوند، پايه هاى كعبه را از بهشت فرو فرستاد ... و ابراهيم(ع) خانه را بنا كرد و اسماعيل(ع) از «ذى طوى» سنگ آورد و ابراهيم(ع) ]ديوارهاى[ خانه را تا نه ذراع بالا آورد ...».

18 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : « . . . كان البيت درة بيضاء فرفعه اللّه إلى السماء و بقى أساسه . . . فأمر اللّه ابراهيم و اسماعيل أن يبنيا البيت على القواعد ;

. .. خانه كعبه چون درّ سفيدى بود، پس خداوند آن را به آسمان بالا برد و اساس آن باقى ماند ... پس خداوند ابراهيم و اسماعيل (ع) را مأمور كرد كه خانه كعبه را بر همان پايه هاى قبلى بنا كنند».

12- اسماعيل(ع) هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

ص: 176

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

13- الگوگيرى از اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 85 - 3

3- اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) ، الگو و سرمشق براى مردمان در صبر و شكيبايى

و إسم_عيل و إدريس و ذاالكفل كلّ من الص_برين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند در مقام تربيت و هدايت مردم عصر بعثت، هر سه پيامبر را با وصف «صابران» معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 6

6 - اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) اسوه و الگوى انسان ها

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل و كلّ من الأخيار

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، درصدد بيان سرگذشت شخصيت هايى است كه براى پيامبراسلام(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان درس آموز و سازنده است.

14- امتحان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، فرزندش اسماعيل ( ع ) را براى اجراى فرمان ذبح او آزمايش كرد و وى را براى سر بلند شدن در اين آزمايش بزرگ آماده نمود .

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

15- انفاق خويشاوندان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 8

ص: 177

8- وفاداربودن اسماعيل ( ع ) به وعده ها و اصرار او بر پاى بندى بستگانش به نماز ، زكات و انفاق ، مايه جلب رضايت خداوند

إنّه كان صادق الوعد . .. و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّه مرضيًّا

16- انقياد اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 1

1 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و فرزندان آنان ، امتى پرستشگر خدا و تسليم در برابر او

تلك أمة قد خلت

مشاراليه «تلك» پيامبران ياد شده در آيه قبل و فرزندانشان است. به كارگيرى «تلك» براى اشاره به مذكر به لحاظ خبر (أمة) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 1

1 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، امتى پرستشگر خدا و تسليم در برابر او

تلك أمة قد خلت

مشار اليه «تلك» پيامبران ياد شده در آيه قبل است. به كارگيرى «تلك» براى اشاره به مذكر و لحاظ خبر (أمة) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 12

12 - تسليم و انقياد كامل ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ( ع ) ، در برابر فرمان خداوند

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى قال ي_أبت افعل ما تؤمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 103 - 1،4

1 - تسليم ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ( ع ) ، در برابر فرمان خداوند به ذبح

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر ... فلمّا أسلما

4 - تسليم اسماعيل ( ع ) در برابر فرمان ذبح شدن ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. فلمّا أسلما و تلّه للجبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 104 - 1

1 - نداى خداوند به ابراهيم ( ع ) ، پس از تسليم آن حضرت و فرزندش اسماعيل در برابر فرمان ذبح

فلمّا أسلما . .. و ندين_ه أن ي_إبرهيم

ص: 178

17- ايمان به تعاليم اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 1

1 - ضرورت ايمان داشتن به خدا ، قرآن و احكام و معارف نازل شده بر ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع )

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و يعقوب

18- بشارت به اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 1

1 - تولّد نوجوانى بردبار ( اسماعيل ) ، بشارت خداوند به ابراهيم ( ع )

فبشّرن_ه بغل_م حليم

«غلام» به پسرى مى گويند كه تازه سبيل درآورده باشد و در اصطلاح فارسى به او نوجوان مى گويند. گفتنى است مقصود از اين نوجوان در اين آيه _ به قرينه آيات بعد _ اسماعيل(ع) است.

19- بشارت ولادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 1،11

1 - تولّد نوجوانى بردبار ( اسماعيل ) ، بشارت خداوند به ابراهيم ( ع )

فبشّرن_ه بغل_م حليم

«غلام» به پسرى مى گويند كه تازه سبيل درآورده باشد و در اصطلاح فارسى به او نوجوان مى گويند. گفتنى است مقصود از اين نوجوان در اين آيه _ به قرينه آيات بعد _ اسماعيل(ع) است.

11 - « بريدة بن معاوية العجلى قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) كم كان بين بشارة ابراهيم باسماعيل و بين بشارته بإسحاق قال كان بين البشارتين خمس سنين قال اللّه سبحانه فبشّرناه بغلام حليم يعنى اسماعيل . . . فلمّا كان فى الليل أتى ابراهيم آت من ربّه فأراه الرؤيا فى ذبح ابنه اسماعيل بموسم مكة . . . ثمّ انطلقا إلى السعى فلمّا صارا فى المسعى قال ابراهيم ( ع ) لاسماعيل يابنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك فى موسم عامى ه_ذا فماذا ترى قال يا أبت افعل ما تؤمر . . . و فدى اسماعيل بكبش عظيم فذبحه و

ص: 179

تصدق بلحمه على المساكين ;

بريد عجلى گويد: به امام صادق(ع) گفتم: بين بشارت ابراهيم به اسماعيل و بشارت او به اسحاق، چه مقدار فاصله بود؟ حضرت فرمود: فاصله دو بشارت پنج سال بود خدا مى فرمايد: «فبشّرناه بغلام حليم; يعنى، . ..چون شب شد فرستاده اى از سوى خدا نزد ابراهيم آمد و در خواب ذبح فرزندش اسماعيل را در زمان حج در مكه به او نشان داد... آن گاه هر دو براى سعى به راه افتادند و چون به محل سعى رسيدند، ابراهيم به اسماعيل گفت: پسرم! من در خواب ديدم كه تو را امسال در زمان حج ذبح مى كنم، تو چه نظرى دارى؟ اسماعيل گفت: اى پدر! آنچه را مأمور شدى انجام ده ... و قوچ بزرگى به جاى اسماعيل فديه شد. پس ابراهيم(ع) آن را ذبح كرد و گوشت آن را به مساكين صدقه داد».

20- بينش اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 18

18 - اسماعيل ( ع ) صبر و شكيبايى خود را در قربانى شدن به دست پدر ، منوط به مشيت خدا دانست .

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

21- پاداش اخروى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 3

3 - پاداش اخروى اعمال نيك ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) اختصاص به خود ايشان دارد و ديگران از آن بهره اى نخواهند برد .

تلك أمة قد خلت لها ما كسبت

تقديم «لها» بر «ما كسبت» گوياى حصر است. بنابراين «لها ما كسبت»; يعنى، دستاورد آنان تنها از آن ايشان و به سود خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 3

3 - پاداش اخروى اعمال نيك ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) اختصاص به خود ايشان دارد و ديگران از آن بهره اى نخواهند برد .

تلك أمة قد خلت لها ما كسبت

تقديم «لها» بر «كسبت» گوياى حصر است. بنابراين «لها ما كسبت»; يعنى، دستاورد آنان تنها از آنِ ايشان و به سود خودشان است.

ص: 180

22- پيامبر درخواستى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 1،2،3

1 - بعثت پيامبرى از نسل اسماعيل ، از دعا ها و درخواست هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام بناى كعبه

و من ذريتنا أمة مسلمة لك . .. ربنا وابعث فيهم رسولا منهم

ضمير در «فيهم» و «منهم» محتمل است به «أمة مسلمة» در آيه قبل برگردد و نيز محتمل است به «أهله» در آيه 126 بازگردانده شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، «ربنا وابعث فى ذريتنا المسلمة رسولا منهم». دعاى مشترك ابراهيم و اسماعيل گوياى اين است كه: پيامبر مورد نظر ابراهيم نيز فردى از نسل اسماعيل است نه از نسل ديگر فرزندانش.

2 - تلاوت آيات الهى ، تعليم كتاب آسمانى ، آموزش حكمت ( معارف و احكام دين و . . . ) و پاكسازى نسل ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از آلودگى ها و ناخالصى ها ، از ويژگى هاى پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت او بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم ءايتك و يعلمهم الكتب و الحكمة و يزكّيهم

3 - محمد (صلی الله علیه و آله) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از «رسولا» پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است.

23- پيشگامى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 14

14- پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذاالكفل ، يونس ، زكريا و يحيى ( عليهم السلام ) ، پيشگامان در كار هاى خير

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله «إنّهم كانوا يسارعون. ..» به پيامبرانى بازگردد كه در سلسله آيات پيشين (48 _ 90) از آنان ياد شده است.

24- تاريخ ولادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 8

8- اسماعيل ( ع ) ، پيش از اسحاق ( ع ) به دنيا آمد و از نظر سنى بزرگتر از او بود .

وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

ص: 181

از تقدم ذكرى اسماعيل(ع) بر اسحاق(ع) در اين آيه و آيات مشابه تقدم سنى استفاده مى شود و تاريخ نيز مؤيد اين برداشت است.

25- تزكيه نسل اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 2

2 - تلاوت آيات الهى ، تعليم كتاب آسمانى ، آموزش حكمت ( معارف و احكام دين و . . . ) و پاكسازى نسل ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از آلودگى ها و ناخالصى ها ، از ويژگى هاى پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت او بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم ءايتك و يعلمهم الكتب و الحكمة و يزكّيهم

26- تعاليم دين اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 2

2- نماز ، زكات و انفاق ، داراى اهميت ويژه در آيين اسماعيل صادق الوعد

و كان يأمر أهله بالصلوة و الزكوة

اصرار حضرت اسماعيل(ع) بر نماز و زكات (انفاق)، نشان اهميت آن دو، در آيين آن حضرت بود.

27- تقرب اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 5

5 - ساختن كعبه ، فرمانى از جانب خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع ) و مايه تقرب آنان به درگاه خدا

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا تقبل منا

تقاضاى ابراهيم و اسماعيل (ع) از خداوند مبنى بر پذيرفته شدن عملشان (ساختن كعبه)، مستلزم آن است كه خداوند فرمان به ساختن كعبه داده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 107 - 2

2 - فرزند ابراهيم ( ع ) ( اسماعيل ) ، برخوردار از عظمت و مقام والا در پيشگاه خداوند

و فدين_ه بذبح عظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه عظمت فديه در قبال هز چيزى، حكايت از عظمت آن چيز دارد.

ص: 182

28- تقواى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

«مئاب» به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از «حسن مئاب» حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از «متقين» پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

29- تلاش اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 1

1 - اسماعيل ( ع ) به هنگام نوجوانى ، در معيت پدرش ابراهيم ( ع ) به سعى و تلاش مى پرداخت .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . فلمّا بلغ معه السعى

30- توحيد اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 10

10 - يعقوب ، ابراهيم ، اسماعيل و اسحق ( ع ) موحدانى پرستشگر خداى يكتا

نعبد إلهك و إله ءابائك إبرهيم و إسمعيل و إسحق

31- حسن فرجام اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

ص: 183

«مئاب» به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از «حسن مئاب» حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از «متقين» پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

32- حلم اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 6

6 - حلم و بردبارى ، برجسته ترين صفت اسماعيل ( فرزندِ بشارت داده شده به ابراهيم ( ع ) )

فبشّرن_ه بغل_م حليم

توصيف «غلام» به «حليم»، به جاى هر صفت پسنديده ديگرى، بيانگر مطلب ياد شده است.

33- حيات اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 5

5 - توفيق انجام مأموريت ذبح فرزند با زنده ماندن وى ، پاداش خداوند به ابراهيم ( ع )

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

34- خانه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 23

23 _ مقام ابراهيم ( ع ) كه نقش دو پاى وى بر آن است و حجرالاسود و خانه اسماعيل نشانه هايى روشن در مسجدالحرام

فيه ايات بيّنات مقام ابراهيم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از «ايات بيّنات» در آيه فوق فرمود: مقام ابراهيم حيث قام على الحجر فاثّرت فيه قدماه و الحجرالاسود و منزل اسماعيل.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 223، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 187، ح 99.

35- خدمتگزارى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 184

1 - بقره - 2 - 125 - 17

17 - ابراهيم ( ع ) و اسماعيل ( ع ) ، از خدمتگزاران خانه خدا ( كعبه ) بودند .

عهدنا إلى إبرهيم و إسمعيل أن طهرا بيتى

36- خواسته هاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 7،8،10

7 - تشريح و تبيين طريقه عبادت خدا و چگونگى آداب آن ، از درخواست هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از خداوند

و أرنا مناسكنا

مَنسَك (مفرد مناسك) به معناى طريقه عبادت است (لسان العرب). بنابراين «أرنا مناسكنا»; يعنى، خدايا! شيوه عبادت كردنت را به ما ارائه كن.

8 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام ساختن كعبه ، از خداوند خواستند تا چگونگى اعمال حج را به آنان بياموزد .

ربنا . .. أرنا مناسكنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مناسك - چنانچه برخى از اهل لغت و نيز برخى از مفسران گفته اند - به معناى اعمال حج باشد.

10 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، از خداوند خواستند تا توبه خود و فرزندانشان را بپذيرد .

و تب علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 1،2،3

1 - بعثت پيامبرى از نسل اسماعيل ، از دعا ها و درخواست هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام بناى كعبه

و من ذريتنا أمة مسلمة لك . .. ربنا وابعث فيهم رسولا منهم

ضمير در «فيهم» و «منهم» محتمل است به «أمة مسلمة» در آيه قبل برگردد و نيز محتمل است به «أهله» در آيه 126 بازگردانده شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، «ربنا وابعث فى ذريتنا المسلمة رسولا منهم». دعاى مشترك ابراهيم و اسماعيل گوياى اين است كه: پيامبر مورد نظر ابراهيم نيز فردى از نسل اسماعيل است نه از نسل ديگر فرزندانش.

2 - تلاوت آيات الهى ، تعليم كتاب آسمانى ، آموزش حكمت ( معارف و احكام دين و . . . ) و پاكسازى نسل ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از آلودگى ها و ناخالصى ها ، از ويژگى هاى پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت او بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم ءايتك و يعلمهم الكتب و الحكمة و يزكّيهم

3 - محمد (صلی الله علیه و آله) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از «رسولا» پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است.

ص: 185

37- دعاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 4

4 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، با دعا به درگاه خدا خواستار پذيرفته شدن عملشان ( ساختن كعبه ) شدند .

ربنا تقبل منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 1،2،7،8،10

1 - تسيلم خدا شدن ، از دعا هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام ساختن كعبه

و إذ يرفع إبرهيم القواعد . .. ربنا واجعلنا مسلمين لك

2 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از خداوند خواستند تا از ميان نسلشان گروهى را به مقام تسليم نايل سازد .

و من ذريتنا أمة مسلمة لك

در برداشت فوق «من» در «من ذريتنا» به معناى بعض گرفته شده است.

7 - تشريح و تبيين طريقه عبادت خدا و چگونگى آداب آن ، از درخواست هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از خداوند

و أرنا مناسكنا

مَنسَك (مفرد مناسك) به معناى طريقه عبادت است (لسان العرب). بنابراين «أرنا مناسكنا»; يعنى، خدايا! شيوه عبادت كردنت را به ما ارائه كن.

8 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام ساختن كعبه ، از خداوند خواستند تا چگونگى اعمال حج را به آنان بياموزد .

ربنا . .. أرنا مناسكنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مناسك - چنانچه برخى از اهل لغت و نيز برخى از مفسران گفته اند - به معناى اعمال حج باشد.

10 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، از خداوند خواستند تا توبه خود و فرزندانشان را بپذيرد .

و تب علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 1

1 - بعثت پيامبرى از نسل اسماعيل ، از دعا ها و درخواست هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام بناى كعبه

و من ذريتنا أمة مسلمة لك . .. ربنا وابعث فيهم رسولا منهم

ضمير در «فيهم» و «منهم» محتمل است به «أمة مسلمة» در آيه قبل برگردد و نيز محتمل است به «أهله» در آيه 126 بازگردانده شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، «ربنا وابعث فى ذريتنا المسلمة رسولا منهم». دعاى مشترك ابراهيم و اسماعيل گوياى اين است كه: پيامبر مورد نظر ابراهيم نيز فردى از نسل اسماعيل است نه از نسل ديگر فرزندانش.

ص: 186

38- دعوت از خويشاوندان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 1

1- اسماعيل صادق الوعد ، همواره خويشاوندان و خانواده اش را به نماز و زكات فرمان مى داد .

و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة

اهل هر مردى، قبيله و خويشاوندان او است (لسان العرب).

39- دعوت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 1

1- اسماعيل صادق الوعد ، همواره خويشاوندان و خانواده اش را به نماز و زكات فرمان مى داد .

و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة

اهل هر مردى، قبيله و خويشاوندان او است (لسان العرب).

40- دلداريهاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 20

20 - دلدارى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) در ارتباط با دستور قربانى كردن او

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

اشاره اسماعيل(ع) به صبر و شكيبايى خويش در ارتباط با قربانى شدنش، مى تواند به منظور دلدارى به پدر خود (ابراهيم(ع)) باشد.

41- دين اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 5

5 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) و نوادگان او ، نه يهودى بودند و نه نصرانى

أم تقولون . .. كانوا هوداً أو نصرى

جمله «أم تقولون . ..» در بردارنده استفهام انكارى توبيخى است; يعنى، چنين پندارى هست ولى پندارى باطل و ناصواب مى باشد و معتقدان به آن سزاوار ملامت هستند.

ص: 187

42- ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 3،5،6،9،10،11،15،16،24

3 - خواب ديدن ابراهيم ( ع ) ، مبنى بر ذبح فرزند نوجوانش اسماعيل

قال ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك

5 - مشورت و نظرخواهى ابراهيم ( ع ) ، از فرزندش اسماعيل نسبت به ذبح وى

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

از لحن جمله «فانظر ماذا ترى» (بنگر تا رأى تو چيست؟) نوعى نظر خواهى و مشورت استفاده مى شود. البته فلسفه اين كار، استفاده ابراهيم(ع) از نظرات اسماعيل(ع) نبود; بلكه يا براى آزمايش فرزندش بود و يا به منظور زمينه سازى براى پذيرش بى تحميل فرمان ذبح از جانب اسماعيل(ع)

6 - ابراهيم ( ع ) ، فرزندش اسماعيل ( ع ) را براى اجراى فرمان ذبح او آزمايش كرد و وى را براى سر بلند شدن در اين آزمايش بزرگ آماده نمود .

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

9 - اعلام رضايت و تسليم اسماعيل ( ع ) ، در مقابل فرمان قربانى شدن

قال ي_أبت افعل ما تؤمر

10 - ذبح فرزند ( اسماعيل ) براى ابراهيم ( ع ) ، يك مأموريت الهى بود .

أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر

11 - مأموريت ابراهيم ( ع ) ، به ذبح فرزندش از راه خواب بود .

ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر

15 - اسماعيل ، مأموريت پدرش در رؤيا را مبنى بر ذبح كردن وى درك كرد .

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه حضرت ابراهيم(ع) تنها خواب خود را براى اسماعيل نقل كرد و از مأمور بودن خود سخنى به ميان نياورد; ولى اسماعيل(ع) اين خواب را مأموريت الهى تلقى كرد و به پدر گفت: پدرجان مأموريت خود را انجام بده.

16 - وعده شكيبايى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) به هنگام انجام مأموريت ذبح

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

24 - صبر و شكيبايى اسماعيل ( ع ) در داستان ذبح شدنش به دست پدر ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

از ارتباط ميان وصف شدن اسماعيل(ع) به حلم و بردبارى از سوى خداوند و مسأله شناساندن خود به عنوان فردى صابر و شكيبا، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 103 - 1،2،4

ص: 188

1 - تسليم ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ( ع ) ، در برابر فرمان خداوند به ذبح

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر ... فلمّا أسلما

2 - ابراهيم ( ع ) ، براى قربانى كردن فرزندش اسماعيل ( ع ) او را با يك طرف پيشانى اش به خاك افكند .

و تلّه للجبين

«تَلّ» (مرادف «صرع») به معناى «به خاك افكند» است و «جبين» به معناى يك سوى پيشانى است.

4 - تسليم اسماعيل ( ع ) در برابر فرمان ذبح شدن ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. فلمّا أسلما و تلّه للجبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 104 - 1

1 - نداى خداوند به ابراهيم ( ع ) ، پس از تسليم آن حضرت و فرزندش اسماعيل در برابر فرمان ذبح

فلمّا أسلما . .. و ندين_ه أن ي_إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 2،5

2 - به خاك افكندن اسماعيل با يك طرف پيشانى او ، پايان مأموريت ابراهيم ( ع ) به ذبح فرزندش بود .

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. و تلّه للجبين... قد صدّقت الرءيا

5 - توفيق انجام مأموريت ذبح فرزند با زنده ماندن وى ، پاداش خداوند به ابراهيم ( ع )

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

43- ذكر دعاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 15

15 - خاطره بناى كعبه از سوى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) و دعا هاى آنان در آن هنگام ، خاطره اى شايسته و بايسته به يادداشتن

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا

برداشت فوق بر اين اساس است كه «إذ» مفعول براى فعل مقدر «اذكروا» باشد.

44- ذكر قصه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 85 - 2

2- سرگذشت اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) و صبر و شكيبايى آنان ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

ص: 189

و إسم_عيل . .. كلّ من الص_برين

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب «اسماعيل» به وسيله عامل مقدرى چون «أذكر» يا «أذكروا» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 1

1 - يادآورى سرگذشت اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، توصيه خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل

45- رضايت از اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 8

8- وفاداربودن اسماعيل ( ع ) به وعده ها و اصرار او بر پاى بندى بستگانش به نماز ، زكات و انفاق ، مايه جلب رضايت خداوند

إنّه كان صادق الوعد . .. و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّه مرضيًّا

46- رضايت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 9

9 - اعلام رضايت و تسليم اسماعيل ( ع ) ، در مقابل فرمان قربانى شدن

قال ي_أبت افعل ما تؤمر

47- زكات خويشاوندان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 8

8- وفاداربودن اسماعيل ( ع ) به وعده ها و اصرار او بر پاى بندى بستگانش به نماز ، زكات و انفاق ، مايه جلب رضايت خداوند

إنّه كان صادق الوعد . .. و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّه مرضيًّا

48- زمينه ظهور ايمان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 190

15 - صافات - 37 - 106 - 2

2 - آشكار شدن درجه ايمان و خلوص ابراهيم ( ع ) و اسماعيل ( ع ) در جريان قربانى

إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آزمايش مؤمنان براى نماياندن درجه ايمان و اخلاص آنان است و ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع) با سربلند بيرون آمدن از اين آزمايش بزرگ الهى، خلوص خود را در بلندترين مرتبه نشان دادند.

49- سجدهاسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

50- سختى ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 3

3 - تكليف ابراهيم ( ع ) به ذبح فرزندش اسماعيل ، محنت و رنجى آشكار براى ايشان بود .

إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

يكى از معانى و كاربرهاى «بلاء»، محنت و رنج است و برداشت ياد شده با توجه به همين معنا و كاربرد مى باشد.

51- سوگند به اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و والد و ما ولد

سخن گفتن از مكه در آغاز سوره، قرينه است بر اين كه «والد و ما ولد»، پدر و فرزندى اند كه با مكه ارتباط تنگاتنگى داشتند. آشكارترين مصداق آن دو، حضرت ابراهيم(ع) و فرزندش اسماعيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 191

20 - بلد - 90 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه و حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

52- شخصيت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 11

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

53- صبر اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 85 - 1،2،3

1- اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) از صابران و بردباران بودند .

و إسم_عيل . .. كلّ من الص_برين

2- سرگذشت اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) و صبر و شكيبايى آنان ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و إسم_عيل . .. كلّ من الص_برين

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب «اسماعيل» به وسيله عامل مقدرى چون «أذكر» يا «أذكروا» باشد.

3- اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) ، الگو و سرمشق براى مردمان در صبر و شكيبايى

و إسم_عيل و إدريس و ذاالكفل كلّ من الص_برين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند در مقام تربيت و هدايت مردم عصر بعثت، هر سه پيامبر را با وصف «صابران» معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 16،24

16 - وعده شكيبايى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) به هنگام انجام مأموريت ذبح

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

24 - صبر و شكيبايى اسماعيل ( ع ) در داستان ذبح شدنش به دست پدر ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

ص: 192

از ارتباط ميان وصف شدن اسماعيل(ع) به حلم و بردبارى از سوى خداوند و مسأله شناساندن خود به عنوان فردى صابر و شكيبا، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

54- صداقت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 54 - 4،5

4- صداقت در وعده ، از صفات برجسته اسماعيل ( ع ) بود .

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد

5- صداقت در وعده ، رسالت و نبوت اسماعيل ( ع ) ، علت گرامى داشت ياد و نام او در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبيًّا

55- عبادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 1

1 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، امتى پرستشگر خدا و تسليم در برابر او

تلك أمة قد خلت

مشار اليه «تلك» پيامبران ياد شده در آيه قبل است. به كارگيرى «تلك» براى اشاره به مذكر و لحاظ خبر (أمة) مى باشد.

56- عبرت از قصه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 85 - 2

2- سرگذشت اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) و صبر و شكيبايى آنان ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و إسم_عيل . .. كلّ من الص_برين

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب «اسماعيل» به وسيله عامل مقدرى چون «أذكر» يا «أذكروا» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 2

2 - سرگذشت اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، درس آموز و سازنده براى پيامبراسلام (صلی الله علیه و آله) و مؤمنان

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل

ص: 193

توصيه خدا به پيامبر(صلی الله علیه و آله) مبنى بر يادآورى سرگذشت اسماعيل(ع) و. ..، مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

57- علايق اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 3

3 - علاقه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به ذريه خويش

من ذريتنا أمة مسلمة لك

58- عمل خير اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 15

15- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذوالكفل ، يونس ، زكريا ، و يحيى ( عليهم السلام ) بود .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 3

3 - اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از افراد خيّر و نيكوكار بودند .

و كلّ من الأخيار

اخيار به دو معنا است: 1_ جمع «خيّر» _ با تشديد ياء _ به معناى نيكوكار است. 2_ جمع «خيْر» _ به سكون ياء _ در مقابل «شرّ» است. برداشت ياد شده مبتنى بر فرض نخست است.

59- فضايل اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 4

4 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، پيامبرانى برترى يافته بر همه مردم عصر خويش

و زكريا و يحيى . .. و كلا فضلنا على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 194

10 - مريم - 19 - 54 - 4،5،10

4- صداقت در وعده ، از صفات برجسته اسماعيل ( ع ) بود .

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد

5- صداقت در وعده ، رسالت و نبوت اسماعيل ( ع ) ، علت گرامى داشت ياد و نام او در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبيًّا

10- حضرت اسماعيل ( ع ) ، داراى منزلتى ويژه نسبت به حضرت اسحاق ( ع )

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل

چنانچه مراد از «اسمعيل(ع)» در آيه، همان فرزند ابراهيم(ع) باشد، براى تأخير نام او از نام اسحاق و يعقوب در آيات قبل، وجوهى به نظر مى رسد; از جمله اين كه، چون مادر اسماعيل در اعتزال و هجرت ابراهيم(ع) همراه او نبود، در آن آيات، تنها به نام فرزندان ساره (هم سفر ابراهيم) اكتفا شد; ديگر اين كه آن آيه در مقام بيان انيس هاى ابراهيم(ع) در غربت پس از هجرت است، ولى اسمعيل در خردسالى از او جدا شده بود. سوّمين وجه كه برداشت يادشده بر آن مبتنى است اين است كه شرافت برتر اسماعيل(ع)، موجب ياد مستقل از او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

«ؤُول_ئك» اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله «أنعم اللّه . ..» نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 85 - 1،3

1- اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) از صابران و بردباران بودند .

و إسم_عيل . .. كلّ من الص_برين

3- اسماعيل ، ادريس و ذوالكفل ( ع ) ، الگو و سرمشق براى مردمان در صبر و شكيبايى

و إسم_عيل و إدريس و ذاالكفل كلّ من الص_برين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند در مقام تربيت و هدايت مردم عصر بعثت، هر سه پيامبر را با وصف «صابران» معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 86 - 1،4

1- اسماعيل ، ادريس و ذاالكفل ( ع ) ، از رحمت خاص الهى برخوردار بودند .

و إسم_عيل . .. و أدخلن_هم فى رحمتنا

ص: 195

از اختصاص به ذكر يافتن اسماعيل، ادريس و ذاالكفل(ع) به بهره مند شدن از رحمت الهى، برداشت يادشده به دست مى آيد; زيرا رحمت خداوند شامل همه موجودات است و همه به نحوى از رحمت خداوند بهره مندند.

4- اسماعيل ، ادريس و ذاالكفل ( ع ) ، در زمره صالحان اند .

و أدخلن_هم فى رحمتنا إنّهم من الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 6

6 - حلم و بردبارى ، برجسته ترين صفت اسماعيل ( فرزندِ بشارت داده شده به ابراهيم ( ع ) )

فبشّرن_ه بغل_م حليم

توصيف «غلام» به «حليم»، به جاى هر صفت پسنديده ديگرى، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 12

12 - تسليم و انقياد كامل ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ( ع ) ، در برابر فرمان خداوند

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى قال ي_أبت افعل ما تؤمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 7

7 - ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ، از محسنان اند .

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 4،6

4 - اسماعيل ، يسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) از خوبان و نيكان بودند .

و كلّ من الأخيار

6 - اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) اسوه و الگوى انسان ها

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل و كلّ من الأخيار

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، درصدد بيان سرگذشت شخصيت هايى است كه براى پيامبراسلام(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان درس آموز و سازنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

ص: 196

«مئاب» به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از «حسن مئاب» حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از «متقين» پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 2،4

2 - اسماعيل ، فرزندى شايسته براى ابراهيم ( ع )

و والد و ما ولد

تعبير «ما ولد» در مورد انسان _ با آن كه درباره عاقلان، عبارت «من ولد» گفته مى شود _ از تحسين برانگيز بودن موضوع حكايت دارد; زيرا كلمه «ما» _ كه ابهام بيشترى دارد _ نشان مى دهد كه حقيقت موضوع و عظمت آن، قابل تعريف نيست.

4 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، پدر و فرزندى ارجمند در پيشگاه خداوند

و والد و ما ولد

سوگند خداوند بر عظمت چيزى دلالت دارد كه به آن سوگند ياد شده است. نكره آمدن «والد» نيز براى تعظيم است.

60- فلسفه تعظيم اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 54 - 5

5- صداقت در وعده ، رسالت و نبوت اسماعيل ( ع ) ، علت گرامى داشت ياد و نام او در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبيًّا

61- فلسفه ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 1

1 - تكليف ابراهيم ( ع ) به ذبح فرزندش اسماعيل ( ع ) ، يك آزمايش الهى بود .

إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

62- فوايد قصه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 4

4 - سرگذشت داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، مايه ياد و

ص: 197

يادآورى انسان ها

و اذكر داود . .. سليم_ن ... أيّوب ... إبرهيم و إسح_ق و يعقوب... إسم_عيل و اليسع

برداشت ياد شده از آن جا است كه «ه_ذا» مى تواند اشاره به مجموعه آياتى باشد كه درباره سرگذشت پيامبران ياد شده، سخن گفته است.

63- قصه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 17

17 - ابراهيم ( ع ) و اسماعيل ( ع ) ، از خدمتگزاران خانه خدا ( كعبه ) بودند .

عهدنا إلى إبرهيم و إسمعيل أن طهرا بيتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 1،3،4

1 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برپا كنندگان ديوار هاى كعبه و سازنده آنها

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل

قواعد (جمع قاعدة) به معناى پايه هاست و در آيه به مناسبت «البيت» مراد از آن پايه هاى ديوار مى باشد. بالا بردن پايه هاى ديوار (يرفع ابراهيم القواعد) به معناى ساختن ديوار بر پايه هاست.

3 - ابراهيم ( ع ) ، بناكننده اصلى كعبه و اسماعيل ( ع ) ياور او بود .

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل

عطف كردن فاعلى بر فاعل ديگر، پس از آوردن فاعل نخست و متعلقات فعل - چنانچه در آيه شريفه اين گونه است - مى تواند اشاره به تفاوت آن دو فاعل در انجام كار باشد. بنابراين و به مناسبت مورد سخن از ساختن و بنا كردن است، مى توان گفت: ابراهيم سازنده اصلى و اسماعيل ياور او بوده است.

4 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، با دعا به درگاه خدا خواستار پذيرفته شدن عملشان ( ساختن كعبه ) شدند .

ربنا تقبل منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 1،3،8،10

1 - تسيلم خدا شدن ، از دعا هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام ساختن كعبه

و إذ يرفع إبرهيم القواعد . .. ربنا واجعلنا مسلمين لك

3 - علاقه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به ذريه خويش

من ذريتنا أمة مسلمة لك

8 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام ساختن كعبه ، از خداوند خواستند تا چگونگى اعمال حج را به آنان بياموزد .

ربنا . .. أرنا مناسكنا

ص: 198

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مناسك - چنانچه برخى از اهل لغت و نيز برخى از مفسران گفته اند - به معناى اعمال حج باشد.

10 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، از خداوند خواستند تا توبه خود و فرزندانشان را بپذيرد .

و تب علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 1،2،5،6،9

1 - اسماعيل ( ع ) به هنگام نوجوانى ، در معيت پدرش ابراهيم ( ع ) به سعى و تلاش مى پرداخت .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . فلمّا بلغ معه السعى

2 - اسماعيل ( ع ) ، كمك كار پدرش ابراهيم ( ع ) در مسائل اجتماعى و زندگى

فلمّا بلغ معه السعى

از آمدن قيد «معه» (در معيت او) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

5 - مشورت و نظرخواهى ابراهيم ( ع ) ، از فرزندش اسماعيل نسبت به ذبح وى

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

از لحن جمله «فانظر ماذا ترى» (بنگر تا رأى تو چيست؟) نوعى نظر خواهى و مشورت استفاده مى شود. البته فلسفه اين كار، استفاده ابراهيم(ع) از نظرات اسماعيل(ع) نبود; بلكه يا براى آزمايش فرزندش بود و يا به منظور زمينه سازى براى پذيرش بى تحميل فرمان ذبح از جانب اسماعيل(ع)

6 - ابراهيم ( ع ) ، فرزندش اسماعيل ( ع ) را براى اجراى فرمان ذبح او آزمايش كرد و وى را براى سر بلند شدن در اين آزمايش بزرگ آماده نمود .

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

9 - اعلام رضايت و تسليم اسماعيل ( ع ) ، در مقابل فرمان قربانى شدن

قال ي_أبت افعل ما تؤمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 103 - 1

1 - تسليم ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ( ع ) ، در برابر فرمان خداوند به ذبح

إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. قال ي_أبت افعل ما تؤمر ... فلمّا أسلما

64- قصه ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 11

11 - « بريدة بن معاوية العجلى قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) كم كان بين بشارة ابراهيم باسماعيل و بين بشارته بإسحاق قال كان بين البشارتين خمس سنين قال اللّه سبحانه فبشّرناه بغلام حليم يعنى اسماعيل . . . فلمّا كان فى الليل أتى ابراهيم آت من ربّه

ص: 199

فأراه الرؤيا فى ذبح ابنه اسماعيل بموسم مكة . . . ثمّ انطلقا إلى السعى فلمّا صارا فى المسعى قال ابراهيم ( ع ) لاسماعيل يابنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك فى موسم عامى ه_ذا فماذا ترى قال يا أبت افعل ما تؤمر . . . و فدى اسماعيل بكبش عظيم فذبحه و تصدق بلحمه على المساكين ;

بريد عجلى گويد: به امام صادق(ع) گفتم: بين بشارت ابراهيم به اسماعيل و بشارت او به اسحاق، چه مقدار فاصله بود؟ حضرت فرمود: فاصله دو بشارت پنج سال بود خدا مى فرمايد: «فبشّرناه بغلام حليم; يعنى، . ..چون شب شد فرستاده اى از سوى خدا نزد ابراهيم آمد و در خواب ذبح فرزندش اسماعيل را در زمان حج در مكه به او نشان داد... آن گاه هر دو براى سعى به راه افتادند و چون به محل سعى رسيدند، ابراهيم به اسماعيل گفت: پسرم! من در خواب ديدم كه تو را امسال در زمان حج ذبح مى كنم، تو چه نظرى دارى؟ اسماعيل گفت: اى پدر! آنچه را مأمور شدى انجام ده ... و قوچ بزرگى به جاى اسماعيل فديه شد. پس ابراهيم(ع) آن را ذبح كرد و گوشت آن را به مساكين صدقه داد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 20

20 - دلدارى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) در ارتباط با دستور قربانى كردن او

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

اشاره اسماعيل(ع) به صبر و شكيبايى خويش در ارتباط با قربانى شدنش، مى تواند به منظور دلدارى به پدر خود (ابراهيم(ع)) باشد.

65- قضاوت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

66- كيفيت ذبح اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 103 - 2

2 - ابراهيم ( ع ) ، براى قربانى كردن فرزندش اسماعيل ( ع ) او را با يك طرف پيشانى اش به خاك افكند .

و تلّه للجبين

«تَلّ» (مرادف «صرع») به معناى «به خاك افكند» است و «جبين» به معناى يك سوى پيشانى است.

ص: 200

67- گريه اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

68- محافظت از اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 107 - 1

1 - خداوند ، به جاى قربانى اسماعيل ( ع ) ، قربانى ديگرى پذيرفته و جان او را حفظ كرد .

و فدين_ه بذبح عظيم

«فدية» و «فداء» (از ماده «فدينا») به معناى قرار دادن چيزى به جاى شىء ديگرى به منظور دفع ضرر از آن شىء است.

69- محبت ابراهيم(ع) به اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 21

21 - اظهار علاقه و محبت ابراهيم ( ع ) نسبت به فرزندش ( اسماعيل ) و احترام و اظهار تعلق اسماعيل ( ع ) نسبت به پدر

ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام . .. ي_أبت افعل ما تؤمر

برداشت ياد شده از تعبير «يابنىّ» (پسرك من) و «يا أبت» (پدر من) به دست مى آيد.

70- محمد(صلی الله علیه و آله) از نسل اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 3

3 - محمد (صلی الله علیه و آله) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از «رسولا» پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است.

ص: 201

71- مسؤوليت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 11،14

11 - تطهير خانه خدا و مصون داشتن آن از هر ناپاكى و آلودگى ، توصيه و فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و عهدنا إلى إبرهيم و إسمعيل أن طهرا بيتى

14 - مهيّا كردن و آماده ساختن خانه خدا براى طواف ، عبادت ، ركوع و سجود ، فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

در برداشت فوق «تطهير» - چنانچه بعضى از مفسران گفته اند - كنايه از مهيّا ساختن و اختصاص دادن، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 5

5 - ساختن كعبه ، فرمانى از جانب خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع ) و مايه تقرب آنان به درگاه خدا

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا تقبل منا

تقاضاى ابراهيم و اسماعيل (ع) از خداوند مبنى بر پذيرفته شدن عملشان (ساختن كعبه)، مستلزم آن است كه خداوند فرمان به ساختن كعبه داده باشد.

72- مسيحيان و اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى «شهادة من اللّه» به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

73- مسيحيان و دين اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

ص: 202

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

74- مشاوره ابراهيم(ع) با اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 5

5 - مشورت و نظرخواهى ابراهيم ( ع ) ، از فرزندش اسماعيل نسبت به ذبح وى

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

از لحن جمله «فانظر ماذا ترى» (بنگر تا رأى تو چيست؟) نوعى نظر خواهى و مشورت استفاده مى شود. البته فلسفه اين كار، استفاده ابراهيم(ع) از نظرات اسماعيل(ع) نبود; بلكه يا براى آزمايش فرزندش بود و يا به منظور زمينه سازى براى پذيرش بى تحميل فرمان ذبح از جانب اسماعيل(ع)

75- مقامات اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 107 - 2

2 - فرزند ابراهيم ( ع ) ( اسماعيل ) ، برخوردار از عظمت و مقام والا در پيشگاه خداوند

و فدين_ه بذبح عظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه عظمت فديه در قبال هز چيزى، حكايت از عظمت آن چيز دارد.

76- منشأ صبر اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 18

18 - اسماعيل ( ع ) صبر و شكيبايى خود را در قربانى شدن به دست پدر ، منوط به مشيت خدا دانست .

ص: 203

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

77- نبوت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 2

2 _ ابرهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و فرزندانش ، از انبيا و دريافت كنندگان وحى از جانب خداوند

و ما انزل على ابراهيم . .. و الاسباط

چون «الاسباط» _ به معناى نوه ها _ پس از يعقوب ذكر شده است، به نظر مى رسد منظور از آن، فرزندان يعقوب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 4

4 _ ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، عيسى ، ايوب ، يونس ، هارون و سليمان عليهم السلام از پيامبران پس از نوح ( ع ) و مخاطب وحى

و أوحينا إلى إبرهيم . .. و سليمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 54 - 5

5- صداقت در وعده ، رسالت و نبوت اسماعيل ( ع ) ، علت گرامى داشت ياد و نام او در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبيًّا

78- نسب اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 4

4- برخى از پيامبران ياد شده در سوره مريم ( اسحاق ، يعقوب و اسماعيل ) از نسل ابراهيم ( ع ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم

ص: 204

79- نسل اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 2،3،6،10

2 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از خداوند خواستند تا از ميان نسلشان گروهى را به مقام تسليم نايل سازد .

و من ذريتنا أمة مسلمة لك

در برداشت فوق «من» در «من ذريتنا» به معناى بعض گرفته شده است.

3 - علاقه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به ذريه خويش

من ذريتنا أمة مسلمة لك

6 - تمامى ذريه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، شايستگى نايل شدن به مراحل والاى تسليم را دارا نيستند .

و من ذريتنا أمة مسلمة لك

«من» در «من ذريتنا» براى تبعيض است و گوياى برداشت فوق مى باشد.

10 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، از خداوند خواستند تا توبه خود و فرزندانشان را بپذيرد .

و تب علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 1،3

1 - بعثت پيامبرى از نسل اسماعيل ، از دعا ها و درخواست هاى ابراهيم و اسماعيل ( ع ) به هنگام بناى كعبه

و من ذريتنا أمة مسلمة لك . .. ربنا وابعث فيهم رسولا منهم

ضمير در «فيهم» و «منهم» محتمل است به «أمة مسلمة» در آيه قبل برگردد و نيز محتمل است به «أهله» در آيه 126 بازگردانده شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، «ربنا وابعث فى ذريتنا المسلمة رسولا منهم». دعاى مشترك ابراهيم و اسماعيل گوياى اين است كه: پيامبر مورد نظر ابراهيم نيز فردى از نسل اسماعيل است نه از نسل ديگر فرزندانش.

3 - محمد (صلی الله علیه و آله) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از «رسولا» پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 107 - 3

3 - « على بن الحسن بن على بن الفضال عن أبيه قال : سألت أباالحسن على بن موسى الرضا ( ع ) عن معنى قول النبىّ (صلی الله علیه و آله) : أنا ابن الذبيحين قال : يعنى اسماعيل بن ابراهيم . . . فلمّا عزم على ذبحه فداه اللّه بذبح عظيم ، بكبش أملح . . . و كان يرتع قبل ذلك فى رياض الجنّة أربعين عاماً و ما خرج من رحم أنثى . . . ;

على بن حسن بن على بن فضال از پدرش نقل مى كند كه از امام رضا(ع) از سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه فرمود: «من فرزند دو ذبيح هستم» پرسيدم، فرمود: [يكى از آن دو ]اسماعيل فرزند ابراهيم است . .. چون ابراهيم تصميم به قربانى كردن اسماعيل گرفت،

ص: 205

خداوند قربانى بزرگى را جايگزين اسماعيل كرد. آن قربانى قوچى به رنگ سياه آميخته با سفيدى (جو گندمى)... كه چهل سال قبل از آن در باغ هاى بهشت به چرا مشغول بود و از مادرى زاييده نشده بود...».

80- نشانه هاى حلم اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 24

24 - صبر و شكيبايى اسماعيل ( ع ) در داستان ذبح شدنش به دست پدر ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

از ارتباط ميان وصف شدن اسماعيل(ع) به حلم و بردبارى از سوى خداوند و مسأله شناساندن خود به عنوان فردى صابر و شكيبا، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 103 - 4

4 - تسليم اسماعيل ( ع ) در برابر فرمان ذبح شدن ، نشانه حلم و بردبارى او است .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . .. فلمّا أسلما و تلّه للجبين

81- نعمتهاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

«ؤُول_ئك» اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله «أنعم اللّه . ..» نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

82- نقش اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 2

ص: 206

2 - اسماعيل ( ع ) ، كمك كار پدرش ابراهيم ( ع ) در مسائل اجتماعى و زندگى

فلمّا بلغ معه السعى

از آمدن قيد «معه» (در معيت او) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 3

3 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، در تأسيس مكه نقش به سزايى داشتند .

لا أُقسم به_ذا البلد . .. و والد و ما ولد

83- نماز خويشاوندان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 8

8- وفاداربودن اسماعيل ( ع ) به وعده ها و اصرار او بر پاى بندى بستگانش به نماز ، زكات و انفاق ، مايه جلب رضايت خداوند

إنّه كان صادق الوعد . .. و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّه مرضيًّا

84- نوجوانى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 101 - 5

5 - بشارت خداوند به ابراهيم ( ع ) ، به مشاهده دوران نوجوانى فرزندش ( اسماعيل )

فبشّرن_ه بغل_م

بشارت خداوند به فرزندى در سنين نوجوانى، گوياى اين حقيقت است كه حضرت ابراهيم(ع) اين فرزند را در چنين سنى مشاهده خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 1

1 - اسماعيل ( ع ) به هنگام نوجوانى ، در معيت پدرش ابراهيم ( ع ) به سعى و تلاش مى پرداخت .

فبشّرن_ه بغل_م حليم . فلمّا بلغ معه السعى

ص: 207

85- نياكان اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 1

1 _ اسماعيل، اليسع، يونس و لوط، از ذريه نوح(ع) بودند.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا

86- وعده هاى اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 16

16 - وعده شكيبايى اسماعيل ( ع ) به پدرش ( ابراهيم ( ع ) ) به هنگام انجام مأموريت ذبح

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

87- وفاى به عهد اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 54 - 5

5- صداقت در وعده ، رسالت و نبوت اسماعيل ( ع ) ، علت گرامى داشت ياد و نام او در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل إنّه كان صادق الوعد و كان رسولاً نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 8

8- وفاداربودن اسماعيل ( ع ) به وعده ها و اصرار او بر پاى بندى بستگانش به نماز ، زكات و انفاق ، مايه جلب رضايت خداوند

إنّه كان صادق الوعد . .. و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّه مرضيًّا

88- ولادت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 11

11- حضرت ابراهيم ( ع ) قبل از تولد اسماعيل و اسحاق ( ع ) از خداوند خواستار فرزند شده بود .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق إن ربّى لسميع الدعاء

ص: 208

89- هدايت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 2

2 _ اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، از زمره صالحان و برخوردار از هدايت ويژه خداوند بودند.

كلاً هدينا . .. و من ذريته ... كل من الصلحين ... و إسمعيل و اليسع و يونس و لوطا

90- يهود و اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى «شهادة من اللّه» به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

91- يهود و دين اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 1

1 - يهوديان آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين يهوديت و ايشان را يهودى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً

جمله «أم تقولون . ..» داراى لفّ اجمالى است و حاكى از دوقضيه مى باشد: الف) اى يهوديان! آيا مى پنداريد كه ابراهيم و ...، يهودى بودند؟ ب) اى نصارا! آيا شما مى پنداريد كه ابراهيم و ...، نصرانى بودند؟

ص: 209

3- اسير

1- آثار انفاق به اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 7

7 - وفاى به نذر ، خوف از قيامت و دستگيرى خالصانه از بينوايان ، يتيمان و اسيران ، موجب بهره مندى از پاداش هاى بهشتى و مورد ستايش و قدردانى خداوند

يوفون بالنذر و يخافون يومًا . .. إنّ ه_ذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورًا

2- آزادى اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 13

13 _ دريافت فديه از اسيران همكيش براى آزادى آنان ، از محرمات آيين يهود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 2

2 _ فديه هاى گرفته شده در قبال آزادى اسيران ، از جمله غنايم و استفاده از آنها حلال است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا و اتقوا اللّه

از مصاديق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دليل آيات گذشته كه درباره اسيران جنگى بود، فديه هايى است كه در برابر آزادى آنان گرفته مى شود. عطف جمله «فكلوا» به وسيله حرف فاء به جمله سابق اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 210

6 - انفال - 8 - 70 - 1

1 _ مسلمانان در كارزار بدر گروهى از دشمن را اسير كرده و با گرفتن فديه آنان را آزاد كردند .

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى إن يعلم اللّه فى قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 1،4

1 _ اطمينان بخشى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به ايمنى دين الهى از ناحيه اسيران جنگى آزاد شده

و إن يريدوا خيانتك فقد خانوا اللّه من قبل

4 _ احتمال ادامه خيانت از سوى اسيران نبايد مانعى براى رهاسازى آنان محسوب شود .

و إن يريدوا خيانتك

اين احتمال همواره وجود دارد كه اسيران پس از آزاد شدن بار ديگر به حمايت از ساير مشركان برآمده و عليه نظام اسلامى تلاش كنند. اين احتمال ممكن است رهبران نظام اسلامى را از آزادسازى اسيران بازدارد. گويا آيه شريفه «و إن يريدوا ... » در صدد رفع اين نگرانى است. يعنى اگر مصلحت بر آزادسازى باشد، اين نگرانى شما را از آزاد كردن اسيران بازندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 14

14 _ قرار دادن هر شرطى براى آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، غير از شرط پذيرش اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم

آيه شريفه در مقام بيان شرايط آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان است و چون هيچ شرطى جز توبه و اقامه نماز و پرداخت زكات (كه همان توبه عملى است) بيان نفرمود، مى تواند بيانگر ممنوعيت شرط ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 12

12- حكم خداوند در مورد اسيران : آزادى بلاعوض و يا ر ها ساختن آنان در قبال فديه

فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

3- احكام اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 12،14

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

14 _ قرار دادن هر شرطى براى آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، غير از شرط پذيرش اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم

ص: 211

آيه شريفه در مقام بيان شرايط آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان است و چون هيچ شرطى جز توبه و اقامه نماز و پرداخت زكات (كه همان توبه عملى است) بيان نفرمود، مى تواند بيانگر ممنوعيت شرط ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 10،14

10 - به غنيمت گرفتن زنان كافر ، در شرايطى خاص ، مباح است .

إنّا أحللنا لك . .. ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

مراد از «ملك يمين» كنيزانى بوده اند كه از دشمن به اسارت درمى آمدند. اين كه خداوند آنان را براى پيامبر(صلی الله علیه و آله) حلال دانسته، فرع بر جايز بودن اصل آن است.

14 - كافرانى كه به دست مسلمانان اسير مى شوند ، مملوك اند .

و ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 6،12،15،18

6- اسيركردن نيرو هاى دشمن در ميدان جنگ ، امرى مجاز پس از متلاشى كردن سپاه كفر و زمين گير ساختن آنان

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

12- حكم خداوند در مورد اسيران : آزادى بلاعوض و يا ر ها ساختن آنان در قبال فديه

فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

15- ممنوعيت كشتن نيرو هاى دشمن ، پس از به اسارت درآوردن آنان *

فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

از مقابله «منّا» و «فداءً» با «ضرب الرقاب»، استفاده مى شود كه پس از اسارت، مسأله قتل مطرح نيست.

18- عدم ضرورت به بند كشيدن اسيران ، پس از فرو نشستن شعله هاى نبرد و شكست دشمن

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

بنابر اين كه «حتّى تضع . ..» صرفاً غايت براى «فشدّوا الوثاق» باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

4- اسلام اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 12

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

5- اطعام اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 212

19 - انسان - 76 - 8 - 1،2،7

1 - اطعام ايثارگرانه به نيازمندان ، يتيمان و اسيران ، از ويژگى هاى ابرار

إنّ الأبرار . .. و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

«على حبّه» حال براى فاعل «يطعمون» است و ضمير آن به «طعام» بازمى گردد. مقصود از دوست داشتن غذا (على حبّه)، نياز داشتن به آن است; چون انسان در وقت نياز به چيزى، دوست دارد كه به آن دست يابد تا با آن رفع نياز كند. از اين رو اطعام ابرار، نوعى ايثار از سوى آنان است.

2 - رفع نياز هاى غذايى مستمندان ، يتيمان و اسيران در حد ايثار ، سيره و برنامه ابرار در زندگى است .

و يطعمون الطعام . .. أسيرًا

آمدن فعل «يطعمون» به صيغه مضارع، بر استمرار دلالت دارد; يعنى، كار اطعام، عملى است مستمر و از برنامه هاى زندگى ابرار محسوب مى شود.

7 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان عند فاطمة ( عليهاالسلام ) شعيرٌ فجعلوه عصيدةً فلمّا انضجوها و وضعوها بين أيديهم جاء مسكين . . . فقام على ( ع ) فأعطاه ثلثَ ها فما لَبِثَ أن جاء يتيم . . . فأعطاه ثلثها الثانى . . . فلمّا لبث أن جاء أسير . . . فأعطاه الثلث الباقى و ما ذاقوها فأنزل اللّه فيهم ه_ذه الآية إلى قوله « و كان سعيكم مشكوراً » ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: نزد فاطمه(س) مقدارى جو بود كه آن را حلوا كردند. پس از اين كه آن را پختند و براى خوردن آوردند، مسكينى آمد ... حضرت على(ع) برخاست و ثلث آن را به او داد. زمانى نگذشت كه يتيمى آمد ... حضرت ثلث ديگرش را به او داد ... زمانى نگذشت كه اسيرى آمد ... و ثلث باقى مانده را به او عطا فرمود و خود هيچ از آن حلوا نچشيدند. پس خداوند درباره آنان آيه «و يطعمون الطعام...» تا آيه «كان سعيكم مشكوراً» را نازل كرد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 9 - 1

1 - اطعام و انفاق ابرار به مستمندان ، يتيمان و اسيران ، كاملاً خالصانه و تنها براى جلب رضاى خداوند است .

و يطعمون . .. و أسيرًا . إنّما نطعمكم لوجه اللّه

6- انفاق به اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 1

1 - اطعام ايثارگرانه به نيازمندان ، يتيمان و اسيران ، از ويژگى هاى ابرار

إنّ الأبرار . .. و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

«على حبّه» حال براى فاعل «يطعمون» است و ضمير آن به «طعام» بازمى گردد. مقصود از دوست داشتن غذا (على حبّه)، نياز داشتن به آن است; چون انسان در وقت نياز به چيزى، دوست دارد كه به آن دست يابد تا با آن رفع نياز كند. از اين رو اطعام ابرار، نوعى ايثار از سوى آنان است.

ص: 213

7- اهميت آزادى اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 10

10 - تلاش براى آزاد سازى اسيران بنى اسرائيل ، از فرمان هاى كتب آسمانى آنان

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم . .. فتؤمنون ببعض الكتب

جمله «أفتؤمنون ببعض الكتاب» دلالت بر اين معنا دارد كه: انگيزه يهوديان در آزاد سازى اسيران يهودى، عمل كردن به تورات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 13

13- اهتمام اسلام ، به آزادى نيرو هاى به اسارت درآمده از دشمن

فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

پس از «فشدّوا الوثاق» _ كه دستور اسير گرفتن دشمن را مى رساند _ خداوند، نخست به آزادى بلاعوض و سپس به آزادى آنان در قبال فديه اشاره كرده است. از اين ترتيب، مى توان به نكته ياد شده دست يافت.

8- اهميت حمايت از اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 4

4 - حمايت ويژه اسلام از مستمندان ، يتيمان و اسيران

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

از اختصاص به ذكر يافتن سه گروه ياد شده در بيان ويژگى ها و ايثارگرى هاى ابرار، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

9- اهميت نجات اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 7

7 - پرداخت وجه مورد نياز اسيران و زندانيان براى آزادسازى آنان ، گامى بلند و انفاق سنگين است .

ما العقبة . فكّ رقبة

آزاد سازى بردگان، مصداق آشكار «فكّ رقبة» است; ولى تنها مصداق آن نيست. بنابراين رها سازى هر شخص در بندى، مى تواند مراد آيه باشد.

ص: 214

10- بردگى اسيران كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 14

14 - كافرانى كه به دست مسلمانان اسير مى شوند ، مملوك اند .

و ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

11- بستن اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 18

18- عدم ضرورت به بند كشيدن اسيران ، پس از فرو نشستن شعله هاى نبرد و شكست دشمن

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

بنابر اين كه «حتّى تضع . ..» صرفاً غايت براى «فشدّوا الوثاق» باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

12- توبه اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 12

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

13- روش برخورد با اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 8

8- مجاهدان ، موظّف به رعايت احتياط و محكم بستن اسيران در ميدان جنگ

فشدّوا الوثاق

14- شرايط آزادى اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 12،14

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

ص: 215

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

14 _ قرار دادن هر شرطى براى آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، غير از شرط پذيرش اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم

آيه شريفه در مقام بيان شرايط آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان است و چون هيچ شرطى جز توبه و اقامه نماز و پرداخت زكات (كه همان توبه عملى است) بيان نفرمود، مى تواند بيانگر ممنوعيت شرط ديگر باشد.

15- فديه از اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 9،12،13

9 - بنى اسرائيل براى آزادى اسيران همكيش خود ، هر چند كه خود با آنان نبرد كرده و يا از ديارشان بيرون رانده بودند ، فديه مى دادند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

ضمير در «يأتوا» به «فريقاً» بر مى گردد. «مفادات» (مصدر تفادوا) به معناى پرداخت فديه براى آزادسازى اسير و مانند آن است. بنابراين جمله «إن يأتوكم أسارى ...» چنين معنا مى شود: اگر همان طايفه - كه از خانه هايشان بيرون رانديد - اسير دشمن مى شدند با پرداخت فديه آنان را آزاد مى كرديد.

12 _ بنى اسرائيل ، پس از به اسارت درآمدن همكيشانشان ، براى آزاد كردنشان از آنان فديه دريافت مى كردند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

برخى از اهل لغت «تفادوا» را به معناى «فديه مى گرفتيد» نيز دانسته اند. بر اين اساس جمله «و إن يأتوكم ...»; يعنى، و اگر همكيشان شما به عنوان اسير در نزد شما مى آمدند، براى آزاد كردنشان از آنان فديه مى گرفتيد.

13 _ دريافت فديه از اسيران همكيش براى آزادى آنان ، از محرمات آيين يهود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 2،7

2 _ فديه هاى گرفته شده در قبال آزادى اسيران ، از جمله غنايم و استفاده از آنها حلال است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا و اتقوا اللّه

از مصاديق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دليل آيات گذشته كه درباره اسيران جنگى بود، فديه هايى است كه در برابر آزادى آنان گرفته مى شود. عطف جمله «فكلوا» به وسيله حرف فاء به جمله سابق اين معنا را تأييد مى كند.

7 _ حرمت گرفتن اسير ، موجب حرمت گرفتن فديه از آنان و تصرف در فديه ها نخواهد شد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

بيان اباحه غنايم و فديه هاى اسيران، پس از بيان حرمت اسير گرفتن در شرايطى ويژه، بيانگر اين است كه حرمت اسير گرفتن مانع حليت فديه از آنان نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 216

6 - انفال - 8 - 70 - 1،2،6

1 _ مسلمانان در كارزار بدر گروهى از دشمن را اسير كرده و با گرفتن فديه آنان را آزاد كردند .

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى إن يعلم اللّه فى قلوبكم

2 _ به اسيران جنگ بدر اعلام شد در صورت پذيرش اسلام و توحيد ، خداوند آنان را از مواهبى بهتر از آنچه از ايشان گرفته شد ( فديه ) ، بهره مند خواهد ساخت .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا يؤتكم خيرا مما أخذ منكم

مراد از «خيرا» به دليل «يغفر لكم» توحيد و گرايش به اسلام است. زيرا خداوند گناه شرك را هرگز نخواهد بخشيد: إن اللّه لايغفر ان يشرك به.

6 _ گرفتن فديه از اسيران جنگى جايز است .

يؤتكم خيرا مما أخذ منكم

«ما» در «مما أخذ» موصول اسمى است و مراد ز آن فديه هايى است كه از اسيران جنگ بدر گرفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 12

12- حكم خداوند در مورد اسيران : آزادى بلاعوض و يا ر ها ساختن آنان در قبال فديه

فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

16- قتل اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 15

15- ممنوعيت كشتن نيرو هاى دشمن ، پس از به اسارت درآوردن آنان *

فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

از مقابله «منّا» و «فداءً» با «ضرب الرقاب»، استفاده مى شود كه پس از اسارت، مسأله قتل مطرح نيست.

17- محكم بستن اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 8

8- مجاهدان ، موظّف به رعايت احتياط و محكم بستن اسيران در ميدان جنگ

فشدّوا الوثاق

18- مراد از اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 217

19 - انسان - 76 - 8 - 9

9 - « عن النبىّ (صلی الله علیه و آله) فى قول اللّه « مسكيناً » قال : فقيراً ، و « يتيماً » قال : لا أب له ، و « أسيراً » قال : المملوك و المسجون ;

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره سخن خداوند «مسكيناً» روايت شده كه فرمود: [مراد ]فقير و تهيدست است و درباره «يتيماً» فرمود: [مقصود] كسى است كه پدر ندارد و درباره «أسيراً» فرمود: مراد برده و زندانى است».

19- مشركان اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 7

7 _ دستور آزادى مشركان ( آنانى كه به خاطر تخلف از فرمان منع سير و سياحت در غير ماه هاى حرام اسير مى شدند ) در صورت پذيرش توحيد و گرايش آنان به اسلام

و خذوهم . .. فإن تابوا و أقاموا الصلوة ... فخلّوا سبيلهم

20- اسيران

آزادى اسيران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 9،12

9 - بنى اسرائيل براى آزادى اسيران همكيش خود ، هر چند كه خود با آنان نبرد كرده و يا از ديارشان بيرون رانده بودند ، فديه مى دادند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

ضمير در «يأتوا» به «فريقاً» بر مى گردد. «مفادات» (مصدر تفادوا) به معناى پرداخت فديه براى آزادسازى اسير و مانند آن است. بنابراين جمله «إن يأتوكم أسارى ...» چنين معنا مى شود: اگر همان طايفه - كه از خانه هايشان بيرون رانديد - اسير دشمن مى شدند با پرداخت فديه آنان را آزاد مى كرديد.

12 _ بنى اسرائيل ، پس از به اسارت درآمدن همكيشانشان ، براى آزاد كردنشان از آنان فديه دريافت مى كردند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

برخى از اهل لغت «تفادوا» را به معناى «فديه مى گرفتيد» نيز دانسته اند. بر اين اساس جمله «و إن يأتوكم ...»; يعنى، و اگر همكيشان شما به عنوان اسير در نزد شما مى آمدند، براى آزاد كردنشان از آنان فديه مى گرفتيد.

21- اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 2

2 _ به اسيران جنگ بدر اعلام شد در صورت پذيرش اسلام و توحيد ، خداوند آنان را از مواهبى بهتر از آنچه از ايشان گرفته شد (

ص: 218

فديه ) ، بهره مند خواهد ساخت .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا يؤتكم خيرا مما أخذ منكم

مراد از «خيرا» به دليل «يغفر لكم» توحيد و گرايش به اسلام است. زيرا خداوند گناه شرك را هرگز نخواهد بخشيد: إن اللّه لايغفر ان يشرك به.

22- بردگى اسيران كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 14

14 - كافرانى كه به دست مسلمانان اسير مى شوند ، مملوك اند .

و ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

23- بشارت به اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 3،8

3 _ به اسيران جنگ بدر نويد داده شد كه در صورت پذيرش اسلام و توحيد خداوند گناهان گذشته آنها را خواهد بخشيد .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا . .. يغفر لكم و اللّه غفور رحيم

8 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) مأمور ابلاغ نويد خداوند به اسيران جنگ بدر ( آمرزش گناهان ايشان و . . . ) در صورت گرايش به اسلام

قل لمن فى أيديكم من الأسرى

24- تشويق اسيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 5

5 _ رساندن پيام الهى به اسيران جنگى و ترغيب آنان به اسلام از وظايف رهبران الهى

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى

25- تشويق اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 4

4 _ ترغيب اسيران جنگ بدر به ايمان و گرايش به اسلام

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى إن يعلم اللّه فى قلوبكم

ص: 219

26- تهديد اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 5

5 _ خداوند ، اسيران جنگ بدر را به گرفتار شدن دوباره به دست مسلمانان ، در صورت ادامه خيانت ، تهديد كرد .

و إن يريدوا خيانتك

جواب شرط «و إن يريدوا خيانتك . .. » در تقدير است و جمله «فقد خانوا اللّه ... » جانشين آن شده و دلالت بر آن دارد كه جمله با تقدير آن چنين است: اگر اسيران خيانتى دوباره را در سر مى پرورانند باكى نداشته باشيد و از آزادسازى آنان ابا نكنيد. زيرا خداوند خيانتكاران را در سلطه شما قرار خواهد داد ; همان گونه كه در جنگ بدر شما را بر آنان مسلط ساخت.

27- خيانت اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 2

2 _ اسيران جنگ بدر از خيانتكاران به دين خدا تا پيش از آن نبرد

و إن يريدوا خيانتك فقد خانوا اللّه من قبل

28- محمد(صلی الله علیه و آله) و اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 7

7 _ اراده خداوند منشأ اصلى تسلط پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر اسيران جنگ بدر

فأمكن منهم

ضمير فاعلى در «امكن» به «اللّه» برمى گردد. يعنى خداوند شما را بر آنان تسلط بخشيد.

اسيرگيرى

29- اسيرگيرى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 7،10

7 _ حرمت گرفتن اسير ، موجب حرمت گرفتن فديه از آنان و تصرف در فديه ها نخواهد شد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

بيان اباحه غنايم و فديه هاى اسيران، پس از بيان حرمت اسير گرفتن در شرايطى ويژه، بيانگر اين است كه حرمت اسير گرفتن

ص: 220

مانع حليت فديه از آنان نخواهد بود.

10 _ خداوند ، مجاهدان بدر را كه به خاطر اقدام نابهنگامشان در گرفتن اسير مرتكب گناه شدند ، مورد عفو و مغفرت خويش قرار داد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. إن اللّه غفور رحيم

30- اسيرگيرى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 15

15 _ پرهيز از گرفتن اسير در ميدان نبرد تا پيش از سركوبى كامل دشمن ، امرى حكيمانه و موجب پيروزى دشمنان دين است .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

توصيف خداوند به عزتمندى و كاردانى پس از تأكيد بر حرمت گرفتن اسير پيش از سركوبى دشمن، اشاره به اين دارد كه اين حكم، حكمى حكيمانه است و اجراى آن زمينه ساز عزتمندى و پيروزى مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 5

5- اهتمام به گرفتن اسير در ميدان جنگ ، قبل از متلاشى ساختن دشمن ، كارى نادرست و مخالف اصول جنگ

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

از آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند، به سپاه اسلام شيوه و قانون جنگ و نكاتى را كه موجب قوت و پيروزى آنان مى شود آموخته است و به آنان تذكر داده كه مبادا، به هواى گرفتن اسير خود را به شكست بكشانند.

31- اسيرگيرى در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 1،5

1 _ گرفتن اسير در كارزار بدر ، مقتضى گرفتار شدن مجاهدان آن كارزار به عذابى بزرگ از جانب خداوند

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

كلمه «فى» در «فيما أخذتم» سببيه است و «ما» در آن مصدريه. يعنى «بسبب أخذكم». و مراد از آن به دليل آيه قبل اسير گرفتن است.

5 _ گرفتن اسير در جنگ بدر مقتضى شكست مسلمانان در آن نبرد

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

برخى برآنند كه مراد از «عذاب عظيم» شكست از دشمن در كارزار بدر است و مقصود از «كتب من اللّه . .. » وعده پيروزى است كه خداوند پيش از وقوع جنگ بدر مسلمانان را به آن بشارت داد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اگر وعده الهى به پيروزى شما (رزمندگان بدر) نبود، به سبب گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن به شكست سختى گرفتار مى شديد. (برگرفته شده از روح المعانى).

ص: 221

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 1

1 _ مسلمانان در كارزار بدر گروهى از دشمن را اسير كرده و با گرفتن فديه آنان را آزاد كردند .

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى إن يعلم اللّه فى قلوبكم

32- اسيرگيرى قبل از پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 14

14 _ اسير گرفتن از دشمن قبل از سركوبى كامل آنان ، زمينه ساز شكست و خلاف حكمت و مصلحت

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

تذكر به عزت و حكمت خداوند پس از نهى وى از اسير گرفتن قبل از تحكيم موقعيت، اشاره به اين حقيقت دارد كه تخلف از آن نهى خلاف مصلحت و زمينه ساز شكست مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 6،7

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

33- اسيرگيرى قبل از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 16،17

16 _ پيامبران تا پيش از استقرار دين و حكومتشان بر زمين ، از گرفتن اسير در ميدان نبرد پرهيز داشته و آن را ناروا مى دانستند .

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول «يثخن» كلمه اى همانند «دينه» و يا «حكومته» باشد. بر اين مبنا اثخان به معناى تثبيت و محكم كردن است. بنابراين جمله «ما كان لنبى ... » مى رساند كه پيامبران تا زمانى كه حكومت و دينشان در زمين تثبيت نمى شد، از اسير گرفتن در ميدان نبرد امتناع مى كردند. قابل ذكر است اگر مجاهدا از اين امر تخلف كنند و اسير بگيرند، به دليل آيه 70، نمى توان گفت بايد آن اسيران كشته شوند.

ص: 222

17 _ سركوبى دشمنان دين و پرهيز از گرفتن اسير در ميدان نبرد تا پيش از استقرار حكومت حق ، زمينه ساز پيروزى دين و امرى حكيمانه است .

و اللّه عزيز حكيم

34- اسيرگيرى ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 10

10 _ خداوند ، مجاهدان بدر را كه به خاطر اقدام نابهنگامشان در گرفتن اسير مرتكب گناه شدند ، مورد عفو و مغفرت خويش قرار داد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. إن اللّه غفور رحيم

35- موارد جواز اسيرگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 5

5- اهتمام به گرفتن اسير در ميدان جنگ ، قبل از متلاشى ساختن دشمن ، كارى نادرست و مخالف اصول جنگ

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

از آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند، به سپاه اسلام شيوه و قانون جنگ و نكاتى را كه موجب قوت و پيروزى آنان مى شود آموخته است و به آنان تذكر داده كه مبادا، به هواى گرفتن اسير خود را به شكست بكشانند.

ص: 223

4- اشراف

1- آثار استكبار اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 8

8 - روحيه خود بزرگ بينى و سلطه طلبى فرعون و اشراف دربار او ، مانع از پذيرش دعوت موسى و هارون

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

جمله «و كانوا قوماً عالين» تعليل براى «فاستكبروا» است; يعنى، چون آنان مردمى متكبر بودند، از پذيرش دعوت حضرت موسى و هارون امتناع كردند.

2- آثار افساد اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 6

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

3- آثار برترى طلبى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 3

3- ذلت و خوارى اشراف و سران كفر در آخرت ، نتيجه برترى جويى نارواى آنان در دنيا

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

ص: 224

مخاطب قرار گرفتن اين گروه از دوزخيان بهوسيله وصف «العزيز الكريم»، مى نماياند كه مجازات آنان، پيامد روحيه تكبرمنشانه و برترى جويانه ايشان است. در حقيقت آنان، آثار رفتار شوم خويش در دنيا را مى بينند.

4- آثار برترى طلبى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 7

7 - نژادپرستى و خوى برترى جويى فرعون و اشراف دربار او ، عامل ناديده گرفتن معجزات و دلايل روشن حضرت موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فقالوا أنؤمن لبشرين ... و قومهما لنا ع_

5- آثار حاكميّت اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 11

11 - حاكميت طولانى خاندان فرعون و اشراف بر توده ها و عادت به دستور دادن ، مانع از پذيرش دعوت موسى و سرنهادن به دستور هاى او ، از سوى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

6- آثار سلطه طلبى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 8

8 - روحيه خود بزرگ بينى و سلطه طلبى فرعون و اشراف دربار او ، مانع از پذيرش دعوت موسى و هارون

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

جمله «و كانوا قوماً عالين» تعليل براى «فاستكبروا» است; يعنى، چون آنان مردمى متكبر بودند، از پذيرش دعوت حضرت موسى و هارون امتناع كردند.

7- آثار عصيان اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 6

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

ص: 225

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

8- آثار ماديگرايى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 12

12 - انكار بُعد معنوى انسان و منحصر پنداشتن او در بعد حيوانى ( چون خوردن و آشاميدن ) ، عامل تكذيب رسالت پيامبرِ پس از نوح ، از سوى اشراف

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

تكيه اشراف برخوردن و آشاميدن براى انكار رسالت پيامبرشان، نشانگر اين حقيقت است كه آنان، انسان را موجودى در حد حيوان مى پنداشتند و منكر بعد معنوى او بودند.

9- آثار مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 14

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

10- آثار نژادپرستى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 7

7 - نژادپرستى و خوى برترى جويى فرعون و اشراف دربار او ، عامل ناديده گرفتن معجزات و دلايل روشن حضرت موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فقالوا أنؤمن لبشرين ... و قومهما لنا ع_

11- احتجاج موسى(ع) با اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

ص: 226

فلما جاءهم الحق من عندنا

12- احترام همسران اشراف در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 19

19_ قصد تجاوز به همسران اشراف در مصر باستان ، موجب مجازات و كيفر بود .

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

13- احساس خطر اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 4

4 - احساس خطر اشراف ، از پيام توحيدى نوح ( ع )

ي_قوم اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره فقال الملؤا الذين كفروا من قومه ما ه_ذا إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 4

4 - احساس خطر اشراف و زمامداران قوم نوح از گسترش دعوت وى

قالوا لئن لم تنته ي_نوح لتكوننّ من المرجومين

تهديد سران قوم نوح به سخت ترين مجازات همچون رجم، نشانگر نگرانى شديد آنان است.

14- اخلالگرى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 7

7 - تلاش اشراف جامعه پس از نوح ، براى مخدوش ساختن رسالت پيامبرشان در نظر توده مردم

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم . .. و يشرب ممّا تشربون

15- اخلالگرى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 7

7 - تلاش اشراف جامعه پس از نوح ، براى مخدوش ساختن رسالت پيامبرشان در نظر توده مردم

ص: 227

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم . .. و يشرب ممّا تشربون

16- اذيتهاى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 5

5 _ مؤمنان به موسى ( ع ) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

17- ارتجاع اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 14

14 - اشراف مرتجع قوم نوح ، مدافع وضع موجود و مخالف دگرگونى و تحول

فقال الملؤا . .. ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

18- ارزشگذارى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 6

6 _ دولتمندان و اشراف تنها خود را شايسته كرامت و ارزشمندى در نزد خدا مى دانند.

ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

19- ارزشگذارى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 9

9 - برخوردارى از امكانات مالى و اعتبار اجتماعى ، معيار ارزش افراد در نگاه اشراف جامعه نوح

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

20- استقامت در برابر اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 228

7 - يونس - 10 - 89 - 5،7

5 _ خداوند موسى و هارون ( ع ) را در برابر فشار ها و سختيهايى كه از جانب فرعون و اطرافيانش وارد مى شد ، توصيه به استقامت و پايدارى فرمود .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

7 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از ترك استقامت در برابر فشار هاى فرعون و اطرافيانش و در پيش گرفتن راهى جز آن ، بر حذر داشت .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

21- استكبار اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 6

6 - تجلى خوى استكبارى ، در موضع گيرى اشراف عليه دعوت انبيا

لقد وعدنا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

به ريشخند گرفتن دعوت پيامبران و افسانه خواندن آن، بيانگر مطلب ياد شده است.

22- استكبار اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 6

6 - موضع گيرى مستكبرانه فرعون و اشراف دربار او ، در برابر موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه فاستكبروا

23- استكبار اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 1

1 _ گروهى از اشراف قوم شعيب ( ع ) از سر تكبر و خودبرتربينى به وى و رسالتهايش كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

برداشت فوق بر اين اساس است كه «الذين استكبروا» قيدى احترازى باشد. بر اين مبنا اشراف به دو طايفه مستكبران و غير

ص: 229

مستكبران تقسيم مى شوند. قابل ذكر است كه مراد از استكبار، كفرورزى است كه براى تبيين علت كفر به جاى «كفروا»، «استكبروا» استعمال شده است.

24- استهزاهاى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 4

4 _ كرامت و ارزشمندى مؤمنان مستمند و ضعيف در پيشگاه خداوند، مورد انكار و استهزاى اشراف و قدرتمندان

ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

25- استهزاهاى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 1

1 - حيات مجدد انسان ها و بيرون آوردن آنان از گورهايشان در روز رستاخيز ، مورد انكار و استهزاى اشراف كافر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

استفهام در «أيعدكم» براى تهكم و استهزا است.

26- استهزاهاى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 1

1 - حيات مجدد انسان ها و بيرون آوردن آنان از گورهايشان در روز رستاخيز ، مورد انكار و استهزاى اشراف كافر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

استفهام در «أيعدكم» براى تهكم و استهزا است.

27- اشراف اصحاب اعراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 3

3 _ اعرافيان ، مشرف و ناظر بر تمامى انسان هاى حاضر در صحنه قيامت

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم

ص: 230

توصيف أصحاب اعراف به اينكه بر بلنداى حايل بين بهشتيان و دوزخيان مستقر هستند، بيانگر آن است كه آنان بر تمامى افراد موجود در صحنه قيامت اشراف دارند و بر ايشان نظارت مى كنند.

28- اشراف اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 6،7

6 _ اشراف و بزرگان هر قوم در معرض استكبار و حق ناپذيرى هستند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

7 _ بيشترين مخالفت ها با انبيا و برنامه هاى آنان ، از ناحيه اشراف و بزرگان هر قوم بوده است .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

قرآن در اين بخش از آيات كه داستان چند تن از پيامبران بزرگ الهى را بيان داشته، همواره مخالفت طبقه اشراف و مبارزه آنان را با برنامه هاى انبيا مطرح ساخته است و اين بيانگر آن است كه عمده مخالفتها از سوى طبقه اشراف ابراز مى شده است.

29- اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 3،4،5،7

3 _ شگفتى سردمداران بنى اسرائيل ، از برگزيدگى طالوت به دليل سرشناس نبودن و نداشتن ثروت

قالوا انى يكون له الملك . .. و لم يؤت سعة من المال

ظاهراً اعتراض كنندگان، همان پيشنهاددهندگان بودند كه خداوند از قول آنان مى فرمايد: «قال الملأ . .. نحن احق». بنابراين اعتراض آنان به دو جهت بوده است: يكى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف كه مى گفتند: «نحن احق». و دوّم نداشتن مال و ثروت كه با «و لم يؤت سعة من المال» به آن اشاره شده است.

4 _ پندار غلط بزرگان بنى اسرائيل بر سزاوار بودنشان از طالوت براى زمامدارى

و نحن احقّ بالملك منه

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله «نحن احق . .. » سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

7 _ فقدان روحيه تسليم در برابر دستورات الهى ، در ميان بزرگان بنى اسرائيل

ان اللّه قد بعث . .. و نحن احقّ بالملك منه

30- اشراف در مجلس محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 12 - 4

ص: 231

4 - اشراف حاضر در مجلس پيامبر (صلی الله علیه و آله) در ماجراى ابن ام مكتوم ، بر اثر بى رغبتى خود ، از آموختن و به خاطر سپردن معارف قرآن محروم بودند .

فمن شاء ذكره

31- اشراف صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

32- اشراف صدر اسلام و محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

33- اشراف فرعون و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 2

2- حضور نيرو هاى مقتدر سياسى _ اقتصادى نظام فرعونى ، در ميان تعقيب كنندگان بنى اسرائيل

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع و مقام كريم

پشت سر نهادن مزارع بزرگ، نشان مى دهد كه در ميان فرعونيان حضور يافته در تعقيب موسى(ع)، ملاّكان و سرمايه داران شركت داشته اند; چنان كه «مقام كريم» مى تواند اشاره به قصرهاى باشكوه اطرافيان و سياست گذاران جامعه فرعونى داشته باشد.

34- اشراف فرعون و دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 9

9 _ فرعون و اطرافيانش ، به موسى و هارون ( ع ) اعلام كردند كه دعوت آنان را نپذيرفته و تسليم ايشان نخواهند شد .

و ما نحن لكما بؤمنين

به قرينه لام در «لكما» ; در كلمه «مؤمنين» معناى تسليم تضمين شده است.

ص: 232

35- اشراف فرعون و دعوت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 9

9 _ فرعون و اطرافيانش ، به موسى و هارون ( ع ) اعلام كردند كه دعوت آنان را نپذيرفته و تسليم ايشان نخواهند شد .

و ما نحن لكما بؤمنين

به قرينه لام در «لكما» ; در كلمه «مؤمنين» معناى تسليم تضمين شده است.

36- اشراف فرعون و رسوم نياكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 8

8 _ فرعون و اطرافيانش ، قدرت و مكنت خود را ، در دفاع از آيين نياكانشان مى دانستند .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

37- اشراف فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

38- اشراف فرعون و عقيده مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 6

6 _ فرعون و اطرافيانش در گرايش هاى اعتقادى مردم ، نقش تعيين كننده اى داشتند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

از اين كه خداوند موسى و هارون (ع) را _ كه براى هدايت مردم مبعوث شده بودند _ مستقيماً به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاد، برداشت فوق به دست مى آيد.

ص: 233

39- اشراف فرعون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 5،6

5 _ فرعون و اطرافيانش ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ موسى ( ع ) ، آن را سحرى آشكار خوانده و حضرتش را متهم به جادوگرى كردند .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 3

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

40- اشراف فرعون و هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

41- اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 3

3 _ مستضعفان و اشراف مستكبر ، دو طبقه متمايز از يكديگر در ميان قوم ثمود

قال الملأ الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا

ص: 234

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 4

4 _ ايمان مستضعفان قوم ثمود بهانه اى براى كفرورزى و استكبار اشراف كفرپيشه آن قوم

قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

مجادله كافران با مستضعفان اقتضا مى كرد كه كفرپيشگان در پاسخ مؤمنان بگويند: «إنا به كفرون» و يا «إنا بما ارسل به كفرون»، ولى در پاسخ گفتند ما به آنچه شماها بدان ايمان آورده ايد كافر هستيم. و اين تعبير نشان مى دهد كه از ريشه هاى استكبار آنان در برابر حق، ايمان مستضعفان بوده است. تقديم «بالذى» بر «كفرون»، كه افاده حصر مى كند، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 7

7 _ اشراف كفرپيشه قوم ثمود ، بيزار از خيرخواهان و نصيحت گران

نصحت لكم و لكن لاتحبون النصحين

42- اشراف قوم ثمود و خيرخواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

43- اشراف قوم ثمود و صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 2،5

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان قوم صالح رسالت وى را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند و گروهى ديگر از آنان به وى كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «الذين . .. » وصفى احترازى باشد. يعنى ملأ قوم ثمود در برابر رسالت صالح دو طايفه شدند: مستكبران و غير مستكبران.

5 _ مبارزه اشراف كفرپيشه ثمود با صالح ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزه و دليل روشن بر رسالت آن حضرت

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

ص: 235

44- اشراف قوم ثمود و مصلحت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

45- اشراف قوم سبأ و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 2

2 - آشنايى بلقيس و درباريان وى با شخصيت و موقعيت ممتاز سليمان ( ع )

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . إنّه من سليم_ن

جمله «إنّه من سليمان» ظاهراً تعليل براى «كتاب كريم» است; يعنى، اين كه مى گويم «مكتوبى گران مايه» اين بدان سبب است كه آن را شخصيتى چون سليمان براى ما فرستاده است.

46- اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 66 - 2

2 _ اشراف كفرپيشه قوم هود ، وى را به سفاهت و دروغگويى متهم كردند .

قال الملأ الذين كفروا . .. انا لنريك فى سفاهة و إنا لنظنك من الكذبين

47- اشراف قوم عاد و خيرخواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

48- اشراف قوم عاد و مصلحت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

ص: 236

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

49- اشراف قوم فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1،2،4،5

1 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل دادند .

قال الملأ من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله «فماذا تأمرون» در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به «جلسه مشورتى» تعبير شد.

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله «إن هذا . .. » مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى تواند بيانگر اين باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

4 _ معجزات موسى ( ع ) در ديدگاه اشراف قوم فرعون ، امورى با عظمت ، خارق العاده و شگفت آور

إن هذا لسحر عليم

توصي___ف موسى به «عليم» (بسيار دانا) و بيان جمله «ان هذا . .. » با چندين تأكيد (اسميه آوردن جمله، مقرون ساختن آن به دو حرف تأكيد «إن» و «لام») حكايت از آن دارد كه همگان به عظمت كار موسى پى برده بودند و بدان اقرار داشتند.

5 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون در تلاش براى حفظ نظام فرعونى

قال الملأ . .. إن هذا لسحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 1،2،4

1 _ مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از پيشنهاد هاى ارائه شده در جلسه مشورتى اشراف و سران حكومت فرعونى

قالوا أرجه و أخاه

پيشنهاد تأخير در مجازات موسى و هارون حكايت از آن دارد كه فرعون و يا برخى از اشراف دربار مجازات موسى و هارون را مطرح كرده بودند.

2 _ تأخير در مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از مصوبات جلسه مشورتى سران و بزرگان دربار فرعون

قالوا أرجه و أخاه

«ه» در «أرجه» ضميرى است كه به صورت ساكن قرائت شده و مفعول «ارجِ» مى باشد. «ارجِ» فعل امر از مصدر «ارجاء» (به تأخير انداختن) است. مشتقات كلمه «ارجاء» گاهى با همزه استعمال مى گردد و گاهى همزه آن تبديل به ياء مى شود. گفته مى شود: اَرْجأ يُرْجى يُرْجى. قابل ذكر است كه مراد از تأخير انداختن، تأخير در مجازات است.

ص: 237

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير «كانوا» و «يعملون» فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از «ما» در «ما كانوا» تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 2

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد از اهداف ساحران در تفسير «رب العلمين» به «رب موسى و هرون» اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را «رب العلمين» خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 2

2 _ فرعون به سبب تعيين نكردن مجازات براى موسى ( ع ) و قوم او مورد انتقاد اشراف دربار قرار گرفت .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

گويا اشراف از اينكه ساحران تهديد به اعدام شدند، ولى سخنى از مجازات موسى و قوم او نرفت، چنين استنباط كردند كه فرعون تصميمى براى مجازات او مردمش ندارد و لذا زبان به انتقاد گشودند و گفتند آيا موسى و قومش را رها مى سازى و مجازات نمى كنى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 9

9 _ فرعون و اشراف دربار او ، دشمنان قوم موسى

عسى ربكم أن يهلك عدوكم

ص: 238

كلمه «عدو» هم مى تواند به معناى دشمن باشد كه در اين صورت مراد از آن فرعون است و هم مى تواند به معناى دشمنان باشد كه در اين صورت مراد از آن فرعون و اشراف دربار او خواهد بود.

50- اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 5

5 _ مردمان عصر نوح ( ع ) پيرو اشراف و بزرگان قوم خويش و تحت تأثير موضعگيرى هاى آنان بودند .

قال الملأ . .. قال يقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 1

1 - قوم نوح ، متشكل از مردم عادى و گروه اشراف

فقال الملؤا الذين كفروا من قومه ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

«ملأ»، به رؤسا و اشراف گفته مى شود. «الذين كفروا» وصف توضيحى است نه احترازى; زيرا با توجه به آيه 27 سوره هود(و ما نراك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرأى)، معلوم مى شود كه هيچ يك از اشراف قوم نوح، به وى ايمان نياورده بودند.

51- اشراف قوم نوح و پيروان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 7،11،12،13،15

7_ انحصار پيروان نوح به قشر مستضعف و تهى دست ، بهانه و دستاويز اشراف براى ايمان نياوردن به او و انكار رسالت هاى وى

فقال الملأ . .. ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

11_ اشراف قوم نوح ، ايمان توده هاى مستضعف را ايمانى سطحى و برخاسته از خوش باورى و عدم تفكر مى شمردند .

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

«بادى» از «بدوّ» و به معناى ظاهر است. «ظاهر الرأى»; يعنى، ديد سطحى و انديشه خالى از تفكر و تأمل. «بادى الرأى» مى تواند ظرف براى «اتبعك» باشد. براين اساس معناى جمله «مانريك ...» چنين است: مى بينيم كه أراذل از تو پيروى كرده اند و پيروى آنان سطحى و بدون تأمل در درستى و نادرستى ادعاى تو بوده است.

12_ حقارت و پستى مؤمنان به نوح ( ع ) ، امرى آشكار و روشن در نظر اشراف و سران قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه «بادى الرأى»ظرف براى مضمون جمله «هم أراذلنا» باشد; يعنى ، در يك نگاه ظاهرى مى توان دريافت كه پيروان تو، مردمى پست و حقيرند.

13_ اشراف و سران قوم نوح ، با اين پندار كه او و پيروانش هيچ مزيت و فضيلتى بر آنان ندارند ، ادعاهايشان را شايسته پذيرش نمى شمردند .

و ما نرى لكم علينا من فضل

ص: 239

15_ اشراف و سران قوم نوح ، پيروان آن حضرت را در ادعاى ايمان ، به دروغ گويى متهم مى كردند .

بل نظنكم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 18

18_ اشراف و سران كفرپيشه قوم نوح ، ناآگاه به مقام بلند مؤمنان و پيروان آن حضرت

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

به قرينه «إنهم ملاقوا ربهم» مى توان گفت كه: مفعول «تجهلون» مقام والا و ارجمند مؤمنان به نوح(ع) است. براين اساس «أراكم ...»; يعنى ، مى دانم كه شما به مقام والاى مؤمنان (لقاى آنان با خدا) آگاهى نداريد.

52- اشراف قوم نوح و تقرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 19

19_ اشراف قوم نوح ، ناآگاه به مرتبه والاى « لقاءالله » و تقرب به درگاه خدا

إنهم مل_قوا ربهم و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

53- اشراف قوم نوح و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 8

8_ سران و اشراف قوم نوح ، كوردلانى ناتوان از درك دلايل نبوت و فهم و معارف الهى

أرءيتم إن . .. ءات_نى رحمة من عنده فعمّيت عليكم

تعمية (مصدر عمّيت) به معناى كور ساختن است و آن گاه كه به «على» متعدى شود ، به معناى مخفى كردن مى باشد. بنابراين «فعميت عليكم»; يعنى ، آن بيّنه و رحمتى كه خداوند به من عطا كرده است ، بر شما مخفى مانده و از دركش ناتوانيد.

54- اشراف قوم نوح و فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 8

8_ مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پيرامون نوح ( ع ) ، از شرايط سران و اشراف قوم نوح براى ايمان آوردن به آن حضرت

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 9،10

ص: 240

9_ تهى دستان و مستضعفان جامعه ، در نظر ظاهر بين اشراف قوم نوح ، مردمى پست و حقير

و لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

إزدراء (مصدر تزدرى) به معناى حقير شمردن و ناقص و معيوب دانستن است (لسان العرب). مفعول «تزدرى» ضمير محذوفى است كه به «الذين» برمى گردد و مراد از آن، پيروان حضرت نوح مى باشد. يعنى «الذين تزدريهم أعينكم» (آنان كه چشمان شما ايشان را حقير و ناقص و معيوب مى بيند.) اسناد «تزدرى» به «أعينكم» اشاره به ظاهربينى اشراف و سران دارد.

10_ سران و اشراف قوم نوح ، محرومان و مستضعفان را ، ناتوان از رسيدن به خير و نيكى مى پنداشتند .

لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

جمله «لن يؤتيهم الله خيراً» بيان انديشه سران و اشراف قوم نوح درباره محرومان و تهى دستان جامعه است. اين جمله با توجه به كلمه «لن» حكايت از آن دارد كه: اشراف دستيابى محرومان را به خير و نيكى ، نامحتمل مى دانستند.

55- اشراف قوم نوح و قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 1

1_ اشراف و سران قوم نوح ، پيامبرى آن حضرت را انكار كرده و به توحيد و برپايى قيامت كافر شدند .

فقال الملأ الذين كفروا من قومه

متعلق «كفروا» به قرينه آيه قبل توحيد ، نبوت نوح و برپايى قيامت است.

56- اشراف قوم نوح و لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 19

19_ اشراف قوم نوح ، ناآگاه به مرتبه والاى « لقاءالله » و تقرب به درگاه خدا

إنهم مل_قوا ربهم و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

57- اشراف قوم نوح و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 6

6_ توده هاى غير مرّفه ، مردمى پست و حقير در ديدگاه اشراف قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

أرذل (مف_رد أراذل) به مع_ن_اى پ_ست و حق_ي_ر مى باش_د.

ص: 241

58- اشراف قوم نوح و مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 11

11_ اشراف قوم نوح ، ايمان توده هاى مستضعف را ايمانى سطحى و برخاسته از خوش باورى و عدم تفكر مى شمردند .

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

«بادى» از «بدوّ» و به معناى ظاهر است. «ظاهر الرأى»; يعنى، ديد سطحى و انديشه خالى از تفكر و تأمل. «بادى الرأى» مى تواند ظرف براى «اتبعك» باشد. براين اساس معناى جمله «مانريك ...» چنين است: مى بينيم كه أراذل از تو پيروى كرده اند و پيروى آنان سطحى و بدون تأمل در درستى و نادرستى ادعاى تو بوده است.

59- اشراف قوم نوح و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 8

8_ مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پيرامون نوح ( ع ) ، از شرايط سران و اشراف قوم نوح براى ايمان آوردن به آن حضرت

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

60- اشراف قوم نوح و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 8

8_ سران و اشراف قوم نوح ، كوردلانى ناتوان از درك دلايل نبوت و فهم و معارف الهى

أرءيتم إن . .. ءات_نى رحمة من عنده فعمّيت عليكم

تعمية (مصدر عمّيت) به معناى كور ساختن است و آن گاه كه به «على» متعدى شود ، به معناى مخفى كردن مى باشد. بنابراين «فعميت عليكم»; يعنى ، آن بيّنه و رحمتى كه خداوند به من عطا كرده است ، بر شما مخفى مانده و از دركش ناتوانيد.

61- اشراف قوم نوح و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 2

2_ سران كفرپيشه قوم نوح ، بشر را شايسته رسالت نمى پنداشتند .

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

ص: 242

62- اشراف قوم نوح و نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 60 - 1،2

1 _ جبهه گيرى گروه سرشناس و اشراف قوم نوح در برابر دعوت وى

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

2 _ اشراف و سرشناسان قوم نوح وى را در احاطه گمراهى هاى آشكار مى پنداشتند .

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 13،14

13_ اشراف و سران قوم نوح ، با اين پندار كه او و پيروانش هيچ مزيت و فضيلتى بر آنان ندارند ، ادعاهايشان را شايسته پذيرش نمى شمردند .

و ما نرى لكم علينا من فضل

14_ اشراف قوم نوح ، آن حضرت را در ادعاى پيامبرى به دروغ گويى متهم مى كردند .

بل نظنكم ك_ذبين

متهم كردن نوح و پيروانش به دروغ گويى برحسب مدعاى آنان است; يعنى ، اتهام نوح به دروغ گويى در ارتباط با ادعاى نبوت است و نسبت به پيروانش در ادعاى ايمان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 2

2_ اشراف و سران قوم نوح ، او را به دليل ملك نبودن و دسترسى نداشتن به گنجينه هاى هستى و نداشتن علم غيب ، لايق مقام پيامبرى نمى دانستند .

و لا أقول لكم عندى خزائن الله . .. و لا أقول إنى ملك

به نظر مى رسد جمله هاى «لا أقول لكم . ..» ناظر به «ما نرى لكم علينا من فضل» باشد و لذا اشاره به انتظارات نابه جاى قوم نوح ، از مدعيان نبوت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 7

7_ اشراف و سران قوم نوح ، درصدد مأيوس كردن او از پذيرش دعوت هاى توحيدى

قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا فأتنا بما تعدنا

63- اشراف كافر قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 2،6

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان قوم صالح رسالت وى را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند و گروهى ديگر از آنان به وى كافر شدند .

ص: 243

قال الملأ الذين استكبروا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «الذين . .. » وصفى احترازى باشد. يعنى ملأ قوم ثمود در برابر رسالت صالح دو طايفه شدند: مستكبران و غير مستكبران.

6 _ اشراف كفرپيشه قوم ثمود براى ايجاد ترديد در مؤمنان ، از باور و اطمينان آنان به رسالت صالح پرسش كردند .

قال الملأ . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

64- اشراف كافر مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 3،4،8،9

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله «او لتعودن» مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 1،4،5،7

1 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاش براى بازداشتن مردم از ايمان به رسالت شعيب و پيروى از فرمان هاى او

و قال الملأ الذين كفروا من قومه لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

مراد از متابعت در «اتبعتم» مى تواند پيروى از آيين و دستورات شعيب باشد. در اين صورت مخاطبان اين كلمه (اتبعتم) عموم مردم هستند. همچنين مى تواند مراد از آن پيروى از شعيب در خروج از شهر مدين باشد. در اين صورت مؤمنانِ به شعيب مخاطبانِ «اتبعتم» خواهند بود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

4 _ گرايش به توحيد و رعايت عدل در خريد و فروش و امور اقتصادى ، مايه خسارت در ديدگاه اشراف كفرپيشه قوم مدين

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

برداشت فوق با توجه به آيه 85، كه بيانگر پيامهاى شعيب است، به دست مى آيد.

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از «اتبعتم شعيباً»، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج

ص: 244

شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

65- اشراف مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 8

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

66- اشراف مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 9

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله «او لتعودن» مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 7

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

67- اشراف مؤمن قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 2

ص: 245

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان قوم صالح رسالت وى را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند و گروهى ديگر از آنان به وى كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «الذين . .. » وصفى احترازى باشد. يعنى ملأ قوم ثمود در برابر رسالت صالح دو طايفه شدند: مستكبران و غير مستكبران.

68- اشراف و امور غيرمنطقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 4

4 _ اشراف قوم نوح به دليل نامعقول شمردن پيامبرى براى فردى از بشر ، رسالت وى را انكار كردند .

إنا لنريك فى ضلل مبين . .. أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

69- اشراف و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 7

7 _ بيشترين مخالفت ها با انبيا و برنامه هاى آنان ، از ناحيه اشراف و بزرگان هر قوم بوده است .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

قرآن در اين بخش از آيات كه داستان چند تن از پيامبران بزرگ الهى را بيان داشته، همواره مخالفت طبقه اشراف و مبارزه آنان را با برنامه هاى انبيا مطرح ساخته است و اين بيانگر آن است كه عمده مخالفتها از سوى طبقه اشراف ابراز مى شده است.

70- اشراف و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، زير سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

71- اشراف و نبوت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 4

4 _ اشراف قوم نوح به دليل نامعقول شمردن پيامبرى براى فردى از بشر ، رسالت وى را انكار كردند .

إنا لنريك فى ضلل مبين . .. أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

ص: 246

72- اضلال اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 5

5 _ فرعون و اطرافيانش ، از ثروت و امكانات عظيم اقتصادى خود در جهت مبارزه با دين خدا و گمراه كردن مردم ، استفاده مى كردند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك

73- اطاعت از اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 5

5 _ مردمان عصر نوح ( ع ) پيرو اشراف و بزرگان قوم خويش و تحت تأثير موضعگيرى هاى آنان بودند .

قال الملأ . .. قال يقوم

74- اطاعت از اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 151 - 1

1 - اطاعت ثموديان ، از اشراف و رؤساى اسراف گر و متجاوز خويش

و لاتطيعوا أمر المسرفين

«اسراف» (مصدر «مسرفين») به معناى افراط كردن و از حد اعتدال خارج شدن است. بنابراين «مسرفين»; يعنى، افراط گران و متجاوزان.

75- اطمينان اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 1

1 - اطمينان بخشى درباريان سبا به فرمانرواى خود ( بلقيس ) نسبت به آمادگى كامل نظامى براى دفاع از كشور

قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

ص: 247

76- اعراض از اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 4

4 - هدهد ، موظف به روى برتافتن از درباريان سبا ( پس از افكندن نامه سليمان ) نزد ايشان

ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا يرجعون

«تولّى» (مصدر «تولّ») به معناى روى برتافتن است; يعنى، از آنان روى برتاب و سپس بنگر چه پاسخ مى دهند.

77- اعراض اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 25 - 3

3 - وا نهادن و بى اعتنايى به نوح ( ع ) ، آخرين چاره انديشى اشراف كافر در مبارزه با آن حضرت

فقال الملؤا . .. إن هو إلاّ رجل به جنّة فتربّصوا به حتّى حين

78- اعلام آمادگى اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 3،4

3 - اعلام آمادگى اميران و درباريان سبا براى درگيرى نظامى با سليمان ( ع )

أفتونى فى أمرى . .. قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

تذكر قدرت و نيرومندى، اشاره به اين دارد كه آنان براى هر نبردى _ ولو با سليمان _ آمادگى دارند.

4 - اظهار آمادگى درباريان سبا براى پذيرش هرگونه تصميم ملكه ، در عين آمادگى براى نبرد

قالوا نحن أُولوا قوّة . .. و الأمر إليك

درباريان سبا با اين كه آمادگى خود را براى نبرد يادآور شدند، در عين حال كار تصميم گيرى را به خود ملكه واگذار كردند.

79- افساد اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 9،10

9 _ فرعون و اطرافيانش ، مردمانى تبهكار و مجرم بودند .

إلى فرعون و ملإيه . .. و كانوا قوماً مجرمين

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

ص: 248

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 7

7 _ فرعون و اطرافيان وى ، مردمانى تبهكار و مجرم بودند .

فرعون و ملإيه . .. و كانوا قوماً مجرمين ... و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره الم

80- اقرار زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 19

19_ اعتراف يك پارچه زنان اشراف به زيبايى پرجاذبه يوسف ( ع ) و عظمت جمال او

فلما رأينه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

81- امتحان اشراف مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 8

8 _ انكار ارزشمندى مؤمنان مستمند، پيامد آزمون الهى از دولتمندان مشرك

و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

«ل» در «ليقولوا»، بنابر يك ديدگاه، «لام عاقبت» و بيان نتيجه «فتنا» است. برداشت فوق بر اين اساس است.

82- امكانات مادى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 2،5

2 _ فرعون و اطرافيانش ، از زندگى اشرافى و زينت هاى خيره كننده و امكانات اقتصادى عظيمى برخوردار بودند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا

نكره بودن «زينة و أموالا» دلالت بر «تفخيم» و «تعظيم» مى كند و چون فخامت و بزرگى در هر چيزى متناسب با آن چيز مى باشد; در تفخيم زينت، خيره كنندگى و در تفخيم اموال، فراوانى و عظمت آورده شده است.

5 _ فرعون و اطرافيانش ، از ثروت و امكانات عظيم اقتصادى خود در جهت مبارزه با دين خدا و گمراه كردن مردم ، استفاده مى كردند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك

ص: 249

83- انذار اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 115 - 2

2 - انذار توده ها و نه جلب رضايت اشراف به قيمت طرد محرومان ، وظيفه اعلام شده از سوى نوح ( ع ) به اشراف قومش

و ما أنا بطارد المؤمنين . إن أنا إلاّ نذير

84- اهانتهاى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 8

8 - تحقير پيامبر پس از نوح و توهين به او ، از سوى اشراف و سران قومش

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

به كارگيرى «ه_ذا» _ كه براى اشاره به نزديك است _ بيانگر نوعى توهين و تحقير نسبت به پيامبر و مقام رسالت او است.

85- اهانتهاى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 8

8 - تحقير پيامبر پس از نوح و توهين به او ، از سوى اشراف و سران قومش

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

به كارگيرى «ه_ذا» _ كه براى اشاره به نزديك است _ بيانگر نوعى توهين و تحقير نسبت به پيامبر و مقام رسالت او است.

86- اهانتهاى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 8

8 - تحقير شديد پيروان نوح از سوى اشراف كافر

قالوا . .. و اتبعك الأرذلون

87- بازجويى از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،3

ص: 250

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

«خطب» به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در «يعلم» و «لم أخنه» به «ملك» باز گردد.

88- برترى طلبى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 7

7 - فرعون و اشراف حكومت او ، اشخاصى برترى جو و سلطه طلب بودند .

و كانوا قومًا عالين

89- برخورد اشراف قوم فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 9

9 _ تحريك احساسات مذهبى و استكبارى فرعون ، از روش هاى اشرافيان براى واداشتن وى به سركوب موسى ( ع )

و يذرك و ءالهتك

گويا درباريان با ياد كردن از الهه فرعون و مخاطب قرار دادن فرعون در صدد تحريك احساسات مذهبى وى بودند.

90- بهانه جويى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 9

9 - برخوردارى پيامبر از اوصاف بشرى ، دستاويز اشراف جامعه پس از نوح در انكار رسالت وى

ص: 251

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

91- بهانه جويى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 9

9 - برخوردارى پيامبر از اوصاف بشرى ، دستاويز اشراف جامعه پس از نوح در انكار رسالت وى

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

92- بهانه جويى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 7

7_ انحصار پيروان نوح به قشر مستضعف و تهى دست ، بهانه و دستاويز اشراف براى ايمان نياوردن به او و انكار رسالت هاى وى

فقال الملأ . .. ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 6

6 - « از جنس بشر بودن نوح ( ع ) » دستاويز اشراف كافر در انكار رسالت آن حضرت

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

93- بهانه جويى اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 1

1 _ مجرمان سردمدار مكه از ايمان به رسالت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و آيات خدا به بهانه هاى واهى سر باز مى زدند.

أكبر مجرميها . .. قالوا لن نؤمن

94- بى ايمانى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 12

12_ اشراف و سران قوم نوح ، به معارف الهى تمايلى نشان نمى دادند و از آن بيزار و متنفر بودند .

و أنتم لها ك_رهون

ص: 252

95- بينش اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 10،11

10 - بشر بودن و خوردن و آشاميدن همانند انسان ها ، مانع از رسالت در نظر اشراف و عناصر مرفه

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

11 - توجه اشراف به خوردن و آشاميدن و غفلت آنان از فضايل علمى و معنوى مردان الهى

ما ه_ذا إلاّ بشر . .. و يشرب ممّا تشربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 2،3

2 - پيروى از پيامبر ، كارى زيانبار در بينش اشراف و عناصر رفاه زده

و لئن أطعتم . .. إنّكم إذًا لخ_سرون

3 - اعتقاد اشراف به لزوم برترى پيامبر بر مردم و داشتن جنسيتى غير بشرى

و لئن أطعتم بشرًا مثلكم إنّكم إذًا لخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 2

2 - تبديل دوباره خاك و استخوان به شكل انسان و دميده شدن حيات در آن ، امرى غير قابل قبول براى اشراف كفر پيشه

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 3

3 - دنيا و صحنه آمد و شد نسل ها و آفرينش آنها ، فاقد كمترين هدف و فرجام در بينش اشراف و مرفهان كفرپيشه

نموت و نحيا

مقصود از «نموت و نحيا» (مى ميريم و زنده مى شويم) اين است كه نسلى مى ميرد و نسلى پديد مى آيد.

96- بينش اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 8

8 _ فرعون و اطرافيانش ، قدرت و مكنت خود را ، در دفاع از آيين نياكانشان مى دانستند .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

ص: 253

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 1

1 - فرعون و اشراف دربار او ، منكر صلاحيت بشر براى دستيابى به مقام رسالت الهى

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

همزه در «أنؤمن» براى استفهام انكارى است. «قوم» به معناى طايفه و «عبادة» (مصدر «عابدون») در اين آيه، به معناى خدمت گذارى است.

97- بينش اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 1

1 - در ديدگاه اشراف و عناصر مرفه جامعه پس از نوح ، زندگى انسان محدود به زندگى دنيايى بود .

إن هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما نحن بمبعوثين

«بعث» (مصدر مجهول «مبعوثين») به معناى بر انگيخته شدن است.

98- بينش اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 1

1 - در ديدگاه اشراف و عناصر مرفه جامعه پس از نوح ، زندگى انسان محدود به زندگى دنيايى بود .

إن هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما نحن بمبعوثين

«بعث» (مصدر مجهول «مبعوثين») به معناى بر انگيخته شدن است.

99- بينش اشراف قوم فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 6

6 _ موسى ( ع ) و قوم او در پندار اشرافيان و فرعونيان ، مردمى فسادگر بودند .

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

100- بينش اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 60 - 2،3

ص: 254

2 _ اشراف و سرشناسان قوم نوح وى را در احاطه گمراهى هاى آشكار مى پنداشتند .

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

3 _ ايمان به يگانگى خداوند و لزوم پرستش او و باور به معاد ، پندارهايى باطل و واهى در ديدگاه اشراف قوم نوح

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 2،6،11،12،13

2_ سران كفرپيشه قوم نوح ، بشر را شايسته رسالت نمى پنداشتند .

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

6_ توده هاى غير مرّفه ، مردمى پست و حقير در ديدگاه اشراف قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

أرذل (مف_رد أراذل) به مع_ن_اى پ_ست و حق_ي_ر مى باش_د.

11_ اشراف قوم نوح ، ايمان توده هاى مستضعف را ايمانى سطحى و برخاسته از خوش باورى و عدم تفكر مى شمردند .

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

«بادى» از «بدوّ» و به معناى ظاهر است. «ظاهر الرأى»; يعنى، ديد سطحى و انديشه خالى از تفكر و تأمل. «بادى الرأى» مى تواند ظرف براى «اتبعك» باشد. براين اساس معناى جمله «مانريك ...» چنين است: مى بينيم كه أراذل از تو پيروى كرده اند و پيروى آنان سطحى و بدون تأمل در درستى و نادرستى ادعاى تو بوده است.

12_ حقارت و پستى مؤمنان به نوح ( ع ) ، امرى آشكار و روشن در نظر اشراف و سران قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه «بادى الرأى»ظرف براى مضمون جمله «هم أراذلنا» باشد; يعنى ، در يك نگاه ظاهرى مى توان دريافت كه پيروان تو، مردمى پست و حقيرند.

13_ اشراف و سران قوم نوح ، با اين پندار كه او و پيروانش هيچ مزيت و فضيلتى بر آنان ندارند ، ادعاهايشان را شايسته پذيرش نمى شمردند .

و ما نرى لكم علينا من فضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 12

12_ اشراف و سران قوم نوح ، به معارف الهى تمايلى نشان نمى دادند و از آن بيزار و متنفر بودند .

و أنتم لها ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 3

3_ دستيابى به مال و دارايى مردم به بهانه پيامبرى ، تحليل نابخردانه سران و اشراف قوم نوح از ادعاى نبوت و رسالت آن حضرت

و ي_قوم لاأسئلكم عليه مالاً

از اينكه نوح(ع) در پاسخ به قوم خويش ، مطرح مى سازد كه كمترين مالى از آنان مطالبه نمى كند ، معلوم مى شود كه كفرپيشگان چنين اتهامى را متوجه او كرده بودند.

ص: 255

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 2،9،10

2_ اشراف و سران قوم نوح ، او را به دليل ملك نبودن و دسترسى نداشتن به گنجينه هاى هستى و نداشتن علم غيب ، لايق مقام پيامبرى نمى دانستند .

و لا أقول لكم عندى خزائن الله . .. و لا أقول إنى ملك

به نظر مى رسد جمله هاى «لا أقول لكم . ..» ناظر به «ما نرى لكم علينا من فضل» باشد و لذا اشاره به انتظارات نابه جاى قوم نوح ، از مدعيان نبوت دارد.

9_ تهى دستان و مستضعفان جامعه ، در نظر ظاهر بين اشراف قوم نوح ، مردمى پست و حقير

و لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

إزدراء (مصدر تزدرى) به معناى حقير شمردن و ناقص و معيوب دانستن است (لسان العرب). مفعول «تزدرى» ضمير محذوفى است كه به «الذين» برمى گردد و مراد از آن، پيروان حضرت نوح مى باشد. يعنى «الذين تزدريهم أعينكم» (آنان كه چشمان شما ايشان را حقير و ناقص و معيوب مى بيند.) اسناد «تزدرى» به «أعينكم» اشاره به ظاهربينى اشراف و سران دارد.

10_ سران و اشراف قوم نوح ، محرومان و مستضعفان را ، ناتوان از رسيدن به خير و نيكى مى پنداشتند .

لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

جمله «لن يؤتيهم الله خيراً» بيان انديشه سران و اشراف قوم نوح درباره محرومان و تهى دستان جامعه است. اين جمله با توجه به كلمه «لن» حكايت از آن دارد كه: اشراف دستيابى محرومان را به خير و نيكى ، نامحتمل مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 7،9،14

7 - اعتقاد اشراف قوم نوح ، به عدم صلاحيت بشر براى رسالت الهى

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

9 - تنها فرشتگان ، شايسته رسالت الهى در بينش اشراف كافر قوم نوح

و لوشاء اللّه لأنزل مل_ئكة

«مشيئة» (مصدر «شاء») به معناى خواستن و اراده كردن و «إنزال» (مصدر «أنزل») به معناى فرو فرستادن است. «ملائكة»، جمع «ملك» (فرشتگان) مى باشد; يعنى: «اگر خدا مى خواست، قطعاً فرشتگانى فرو مى فرستاد».

14 - اشراف مرتجع قوم نوح ، مدافع وضع موجود و مخالف دگرگونى و تحول

فقال الملؤا . .. ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 9

9 - برخوردارى از امكانات مالى و اعتبار اجتماعى ، معيار ارزش افراد در نگاه اشراف جامعه نوح

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

101- بينش اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 256

5 - انعام - 6 - 124 - 4

4 _ سردمداران مشركان مكه خود را همشأن پيامبر(صلی الله علیه و آله) در استحقاق نزول وحى و كتاب آسمانى مى دانستند.

أكبر مجرميها . .. لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله

102- بينش زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 8

8_ شيفته غلام زرخريد شدن و تقاضاى كام روايى از او ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه زنان اشراف و همپالگى هاى زليخا

قد شغفها حبًّا إنا لنري_ها فى ضل_ل مبين

هدف زنان اشراف از ياد كردن يوسف(ع) به عنوان «برده و جوانك زليخا»، خرده گرفتن بر اوست كه چرا به غلام زرخريد عشق مىورزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 23،24

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

24_ زنان ملامت كننده زليخا ، با مشاهده يوسف ( ع ) ، زليخا را در عشقش محق دانستند .

فلما رأينه أكبرنه . .. إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 7

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

103- پادشاه مصر و اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

«ملأ» به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

ص: 257

104- پادشاه مصر و زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

«خطب» به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

«إذ» بدل اشتمال براى «خطبكنّ» است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين «ما خطبكنّ ...» ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

105- پذيرايى از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 6،7

6_ زليخا به هر يك از زنان دعوت شده ، كاردى براى استفاده از خوردنى ها داد .

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

7_ زليخا خود ، آرايش دهنده مجلس ضيافت و پذيرايى كننده از زنان اشراف بود .

و أعتدت لهنّ متّكئًا و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

ضمير در «أعتدت» و «آتت» به «امرأت العزيز» برمى گردد. بنابراين ظاهر اين است كه او خود به انجام آن كارها پرداخته بود و گرنه فعلهاى مذكور به صورت مجهول (اُعتِد) و (اوتيت) آورده مى شد.

106- پيشنهاد اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 1

1 - پيشنهاد مشاوران فرعون به خود وانهادن موقتى موسى و هارون ( ع ) و شتاب نكردن در مجازات آنان ( زندانى كردن )

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين . ..فماذا تأمرون . قالوا أرجه و

«ارجاء» (مصدر «ارج») به معناى وانهادن و مهلت دادن است. گفتنى است كه «ارج» در اصل «ارجى» بوده كه لام الفعل آن حذف شده است. ضمير «ه» ساكن در آخر آن، مفعولى و راجع به موسى مى باشد.

ص: 258

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 1

1 - گردآورى تمامى ساحران كارآزموده و ماهر براى مقابله با معجزات موسى ، طرح مشاوران فرعون بود .

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

107- تبليغ اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 1

1 - تبليغ شديد اشراف جامعه پس از نوح ، عليه وعده رستاخيز

هيهات هيهات لما توعدون

«هيهات» اسم فعل است به معناى «بعُد» (دور است) و براى استبعاد به كار مى رود. تكرار «هيهات» براى مبالغه در استبعاد است.

108- تبليغ اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 1

1 - تبليغ شديد اشراف جامعه پس از نوح ، عليه وعده رستاخيز

هيهات هيهات لما توعدون

«هيهات» اسم فعل است به معناى «بعُد» (دور است) و براى استبعاد به كار مى رود. تكرار «هيهات» براى مبالغه در استبعاد است.

109- تبليغ اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 25 - 2

2 - تبليغ اشراف ، مبنى بر دست برداشتن نوح ( ع ) از دعوت خود با گذشت زمان و بهبود يافتنش

به جنّة فتربّصوا به حتّى حين

110- تحجر اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 14

ص: 259

14 - اشراف مرتجع قوم نوح ، مدافع وضع موجود و مخالف دگرگونى و تحول

فقال الملؤا . .. ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

111- تحقيرهاى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 4

4 - تحقير حضرت موسى و هارون از سوى فرعون و اشراف دربار او ، به خاطر داشتن خاستگاه پايين اجتماعى

أنؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا ع_بدون

112- ترس از شكنجه هاى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 4

4 _ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير «خوف» دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

113- ترس اشراف قوم فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 3

3 _ اشراف دربار فرعون بيمناك از برچيده شدن نظام فرعونى و به قدرت رسيدن موسى ( ع ) و قوم او

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

114- تعجب زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 9

9_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) ، على رغم همسرى او براى عزيز مصر ، مايه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزيد ملامت گويى از وى شد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

هدف زنان اشراف از ياد كردن زليخا به عنوان «همسر عزيز مصر»، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ; يعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزيز مصر ناپسندتر.

ص: 260

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 15،17

15_ زنان اشراف مصر با مشاهده يوسف ( ع ) ، حيرت زده و مدهوش شدند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

«إكبار» (مصدر أكبرن) به معناى بزرگ ديدن و با عظمت شمردن است.

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده «قطع» _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

115- تكبر اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 8

8 - اعيان و اشراف هر جامعه ، افرادى مغرور و ناشنوا در برابر سخنان حق

إلى فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

116- تكبر اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 8،13

8_ سران و اشراف قوم نوح ، گرفتار خوى استكبارى و خود برتربينى بودند .

فقال الملأ . .. ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

13_ اشراف و سران قوم نوح ، با اين پندار كه او و پيروانش هيچ مزيت و فضيلتى بر آنان ندارند ، ادعاهايشان را شايسته پذيرش نمى شمردند .

و ما نرى لكم علينا من فضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 9

9_ اشرافيت ، استكبار و خودبرتربينى سران قوم نوح ، مايه كوردلى و ناتوانى آنان از درك دلايل نبوت و فهم معارف الهى بود .

أرءيتم إن . .. ءات_نى رحمة من عنده فعمّيت عليكم

«عُمّيت» فعل مجهول است و فاعل آن; يعنى، چيزى كه موجب كوردلى و خفاى دليلهاى نبوت نوح به كافران باشد، ذكر نشده

ص: 261

است. به قرينه صفاتى كه براى كافران قوم نوح بيان شده، مى توان گفت: همان صفات (از طبقه اشراف و مستكبران بودن و خود را برتر دانستن و ...) موجب كوردلى و ناتوانى آنان از درك معارف شده بود.

117- تلاش اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 5

5 - تلاش اشراف ، براى مخدوش ساختن رسالت نوح ( ع ) در نظر توده مردم

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

118- تلاشهاى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 3

3 - تلاش اشراف براى سوق دادن افكار عمومى ، در جهت منافع و باور هاى خويش

هيهات هيهات لما توعدون

119- توصيه به اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 1

1 - راه ندادن انديشه سركشى به خود و آمدن و تسليم شدن ، فرمان سليمان ( ع ) به ملكه سبا و درباريان وى

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

«علو» (مصدر «تعلوا») به معناى استكبار و برترى جويى است. «اتيان» (مصدر «ائتونى») نيز به معناى حاضر شدن و «اسلام» (مصدر «مسلمين») معادل «تسليم» و «انقياد» است. آيه ياد شده حاوى سه فرمان است: الف) بر من برترى نجوييد. ب) نزد من بياييد. ج) تسليم دستورات من باشيد.

120- توطئه اشراف صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

ص: 262

121- توطئه اشراف قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر «مكه» است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

122- توطئه اشراف قوم فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 1،9

1 _ اشراف قوم فرعون براى تحريك وى به سركوبى موسى ( ع ) و قوم او تلاشى پيگير داشتند .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

9 _ تحريك احساسات مذهبى و استكبارى فرعون ، از روش هاى اشرافيان براى واداشتن وى به سركوب موسى ( ع )

و يذرك و ءالهتك

گويا درباريان با ياد كردن از الهه فرعون و مخاطب قرار دادن فرعون در صدد تحريك احساسات مذهبى وى بودند.

123- توطئه اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 7

7_ اشراف و سران قوم نوح ، درصدد مأيوس كردن او از پذيرش دعوت هاى توحيدى

قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا فأتنا بما تعدنا

124- توطئه اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر «مكه» است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

ص: 263

125- توقع نبوت اشراف طائف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از ميان اشراف « مكه » و « طائف »

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از «قريتين» را مكه و طائف دانسته اند.

126- توقع نبوت اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از ميان اشراف « مكه » و « طائف »

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از «قريتين» را مكه و طائف دانسته اند.

127- تهديد اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 2،3

2 - تهديد أكيد سليمان ( ع ) مبنى بر فرستادن سپاهى گران ، پرتوان و بى هماورد به سوى مشركان سبا

فلنأتينّهم بجنود لاقبل لهم بها

جمله «لا قبل لهم بها» صفت «جنود» است; يعنى، سپاهى چنان عظيم كه ايشان را توان رويارويى با آن نباشد.

3 - هشدار سليمان ( ع ) به دربار سبا درباره پى آمد هاى ناگوار جنگ ( تبعيد ، آوارگى ، ذلت و خوارى )

و لنخرجنّهم منها أذلّة و هم ص_غرون

«أذلة» جمع «ذليل» و حال براى ضمير «هم» است; يعنى، آنان را از آن سرزمين همراه با ذلت و خوارى اخراج خواهيم كرد. عبارت «هم صاغرون» به تقدير «هم صاغرون فيها» است; يعنى، و در آن سرزمين، بيگانه، حقير و آواره خواهند بود.

128- تهديد اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 2

2 _ اشراف كفرپيشه مدين ، شعيب و مؤمنان به رسالتش را به تبعيد دسته جمعى تهديد كردند .

ص: 264

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

«معك» مى تواند متعلق به «لنخرجنك» باشد. بر اين مبنا «لنخرجنك» حاكى از تبعيد دسته جمعى است.

129- تهديد به اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

130- تهديدهاى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 1

1 - تهديد جدى نوح ( ع ) از سوى اشراف و رفاه طلبان قومش ، مبنى بر سنگسار شدن در صورت دست برنداشتن از تبليغ

قالوا لئن لم تنته ي_نوح لتكوننّ من المرجومين

131- تهمتهاى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 5

5 _ فرعون و اطرافيانش ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ موسى ( ع ) ، آن را سحرى آشكار خوانده و حضرتش را متهم به جادوگرى كردند .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 1،2،3

1 _ فرعون و اطرافيانش ، پس از شيندن سخنان موسى ( ع ) ، او و هارون ( ع ) را به تلاش براى براندازى حكومت متهم كردند .

قال موسى . .. قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء

2 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى ( ع ) را متهم كردند كه تلاش او نه به خاطر هدايت ; بلكه براى برگرداندن آنان از سنّت و روش پدرانشان و تصاحب قدرت و حكومت بر سرزمين مصر است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

3 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى و هارون ( ع ) را به انحصارطلبى در قدرت متهم كردند .

و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

ص: 265

برداشت فوق از تقديم خبر «تكون» بر اسمش _ كه مى تواند مفيد حصر باشد _ استفاده شده است.

132- تهمتهاى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 38 - 1

1 - فرستاده الهى پس از نوح ، متهم به دروغ گويى از سوى اشراف و عناصر مرفه قومش

و قال الملأ من قومه . .. إن هو إلاّ رجل افترى ... و ما نحن له بمؤمنين

133- تهمتهاى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 38 - 1

1 - فرستاده الهى پس از نوح ، متهم به دروغ گويى از سوى اشراف و عناصر مرفه قومش

و قال الملأ من قومه . .. إن هو إلاّ رجل افترى ... و ما نحن له بمؤمنين

134- تهمتهاى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 14،15

14_ اشراف قوم نوح ، آن حضرت را در ادعاى پيامبرى به دروغ گويى متهم مى كردند .

بل نظنكم ك_ذبين

متهم كردن نوح و پيروانش به دروغ گويى برحسب مدعاى آنان است; يعنى ، اتهام نوح به دروغ گويى در ارتباط با ادعاى نبوت است و نسبت به پيروانش در ادعاى ايمان مى باشد.

15_ اشراف و سران قوم نوح ، پيروان آن حضرت را در ادعاى ايمان ، به دروغ گويى متهم مى كردند .

بل نظنكم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 3

3_ دستيابى به مال و دارايى مردم به بهانه پيامبرى ، تحليل نابخردانه سران و اشراف قوم نوح از ادعاى نبوت و رسالت آن حضرت

و ي_قوم لاأسئلكم عليه مالاً

از اينكه نوح(ع) در پاسخ به قوم خويش ، مطرح مى سازد كه كمترين مالى از آنان مطالبه نمى كند ، معلوم مى شود كه كفرپيشگان چنين اتهامى را متوجه او كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 266

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 8

8 - اشراف كافر ، نوح ( ع ) را به سلطه جويى و برترى طلبى متهم كردند .

يريد أن يتفضّل عليكم

«إرادة» (مصدر «يريد») به معناى خواستن و «تفضّل» (مصدر «يتفضّل») به معناى برترى جستن است; يعنى: «مى خواهد بر شما برترى جويد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 25 - 1

1 - متهم شدن نوح ( ع ) ، از سوى اشراف قومش ، به نوعى ديوانگى و جنون

فقال الملؤا الذين كفروا . .. إن هو إلاّ رجل به جنّة

«إن» معادل ماى نافيه است; يعنى: «ما هو إلاّ رجل. ..». نكره آوردن «جنّة» نيز براى تنويع است. بنابراين عبارت «به جنّة»;يعنى، او گرفتار نوعى ديوانگى است. «تربّص» (مصدر «تربّصوا») به معناى حلول چيزى را براى كسى، انتظار كشيدن است.

135- جهل اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 18،19

18_ اشراف و سران كفرپيشه قوم نوح ، ناآگاه به مقام بلند مؤمنان و پيروان آن حضرت

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

به قرينه «إنهم ملاقوا ربهم» مى توان گفت كه: مفعول «تجهلون» مقام والا و ارجمند مؤمنان به نوح(ع) است. براين اساس «أراكم ...»; يعنى ، مى دانم كه شما به مقام والاى مؤمنان (لقاى آنان با خدا) آگاهى نداريد.

19_ اشراف قوم نوح ، ناآگاه به مرتبه والاى « لقاءالله » و تقرب به درگاه خدا

إنهم مل_قوا ربهم و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

136- حاكميت اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله «كانوا قوماً عالين» مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 5

ص: 267

5 - بنى اسرائيل ، دربند اسارت و بردگى فرعون و اشراف حكومت او

و قومهما لنا ع_بدون

137- حق ناپذيرى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 8

8 - اعيان و اشراف هر جامعه ، افرادى مغرور و ناشنوا در برابر سخنان حق

إلى فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

138- حق ناپذيرى اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 8،10

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 6

6 - تأثير عميق آيات الهى در آگاهان و اهل شناخت

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران چون با افسون آشنا بودند و خيال را از واقعيت تشخيص مى دادند، زودتر از ديگران به معجزه بودن كار موسى(ع) و حقانيت رسالت وى پى بردند.

139- حق ناپذيرى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 3

3 - كفرورزى و حق ناپذيرى ، بارزترين مشخصه اشراف قوم نوح

فقال الملؤا الذين كفروا

ص: 268

140- ختم قلب اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 13

13 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى اينكه فرعون و اطرافيانش موفق به ايمان نشوند ، از خداوند درخواست كرد دل هاى آنان را سخت گردانيده و بر آن مهر بزند .

ربنا . .. و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا

«شدت» به معناى صلابت و سخت شدن است و نقيض نرمى مى باشد و چون «اشدد» با «على» استعمال شده در آن معناى «طبع» و «ختم» تضمين و اشراب شده است.

141- خواسته هاى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 8

8_ مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پيرامون نوح ( ع ) ، از شرايط سران و اشراف قوم نوح براى ايمان آوردن به آن حضرت

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

142- خيانت زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 10

10_ زنان اشراف مصر و متهم كنندگان يوسف ( ع ) به خيانت ، از زمره خائنان بودند .

أن الله لايهدى كيد الخائنين

مصداق مورد نظر براى «الخائنين» زليخا و زنان اشراف و نيز درباريانى مى باشند كه تصميم به زندانى كردن يوسف(ع) گرفتند (ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه) آيه 35.

143- دست بريدن زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 17

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده «قطع» _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را

ص: 269

بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

144- دشمنى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 6

6 _ رؤسا و اشرافِ قوم موسى ، دشمنان او و وابسته به حكومت فرعون بودند .

على خوف من فرعون و ملإيهم

145- دشمنى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 2

2 - پيشگامى سران و اشراف جامعه پس از نوح ، در مخالفت با پيامبرشان

و قال الملأ من قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

146- دشمنى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 2

2 - پيشگامى سران و اشراف جامعه پس از نوح ، در مخالفت با پيامبرشان

و قال الملأ من قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

ص: 270

147- دشمنى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 2،5

2 - پيشگامى اشراف ، در موضع گيرى خصمانه عليه نوح ( ع )

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

5 - تلاش اشراف ، براى مخدوش ساختن رسالت نوح ( ع ) در نظر توده مردم

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

148- دعوت از اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 10

10_ گراي