علم مفاهیم شناسی در قرآن سری جدید جلد 2

مشخصات کتاب

نام کتاب: علم مفاهیم شناسی در قرآن جلد 2

تحقیق و تالیف : رسول ملکیان اصفهانی - 1400 ش

ناشر دیجیتالی: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان

ص: 1

1- احتجاج

1- احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 59 - 4

4 _ احتجاج خداوند با مسيحيان در ردّ پندار غلط آنان ( فرزند خدا بودن حضرت عيسى ( ع ) )

انّ مثل عيسى عنداللّه كمثل ادم خلقه من تراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 2

2 _ احتجاج خداوند عليه اهل كتاب ، با يادآورى ميثاق الهى از انبياى گذشته درباره رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله)

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن

بنابر اين كه «اذ» متعلّق به «اذكروا» باشد و اهل كتاب _ به قرينه آيات گذشته _ مخاطب آن باشند.

2- آثار احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 3

3- استدلال ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك و شگرد او در مبارزه با بت پرستى ، تأثيرى كامل بر تمامى قومش داشت .

قال بل فعله كبيرهم . .. فرجعوا إلى أنفسهم فقالوا انّكم أنتم الظ_لمون

از اين كه تمامى قوم ابراهيم، بلافاصله به گمراهى خود اعتراف كردند، قوت استدلال آن حضرت و تأثير كامل شيوه دعوت او به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 1،2

1- بت پرستان ، در برابر استدلال محكم ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك ، سر افكنده و شرمسار شدند .

ص: 1

ثمّ نكسوا على رءوسهم

«نكس» به معناى قلب و برگرداندن قسمت بالاى شىء به پايين و برعكس است. جمله «نكسوا على رءوسهم» تمثيل (از نوع تشبيه معقول به محسوس) و كنايه از افرادى است كه از شدت شرمسارى و سر افكندگى، سر آنان به طرف پايين بدنشان قرار مى گيرد.

2- بت پرستان ، على رغم قانع شدن از استدلال محكم ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك ، بار ديگر در صدد دفاع از عقيده شرك آميز خويش برآمدند .

ثمّ نكسوا على رءوسهم لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون

برداشت ياد شده براين مبنا استوار است كه مقصود از بالا و پايين شدن _ كه در جمله كنايى «ثمّ نكسوا على رءوسهم» موجود است _ زير و رو شدن عقايد و مواضع اعتقادى بت پرستان باشد; يعنى، آنان در آغاز بر اثر استدلال ابراهيم(ع) به بطلان شرك دست يافتند; ولى باز به عقيده پيشين بازگشتند. و مجدداً به دفاع از آن برداختند.

3- اتقان احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 2

2 _ احتجاجهاى ابراهيم(ع)، با قوم مشرك خويش، در نهايت اتقان و متانت و شايسته تأمل و دقت است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه

اضافه شدن كلمه «حجت» به ضمير متكلم مع الغير «نا» بيانگر بزرگداشت و عظمت ادله اى است كه ابراهيم(ع) در احتجاجهاى خويش بدان تمسك جسته است.

4- احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 1،4،10،17،19

1 _ محاجّه و ستيز نمرود ( شاه بابل ) با ابراهيم ( ع ) ، درباره ربوبيّت الهى

الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم فى ربّه ان اتيه اللّه الملك

كلمه «حاجّ» از مصدر محاجّه به معناى ارائه برهان و دليل است در مقابل حجّت و دليل خصم و خالى از معناى مخاصمه و مجادله نيست. بنابرآنچه مورّخين نوشته اند و نيز روايات دلالت دارد، پادشاه معاصر حضرت ابراهيم (ع)، نمرود (از سلاطين بابل) بوده است.

4 _ دعوت خداوند به دقّت در محاجّه نمرود با ابراهيم ( ع )

الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

10 _ استدلال ابراهيم ( ع ) به اماته ( ميراندن ) و احياء ( زنده كردن ) پروردگار ، بر وحدانيّت و ربوبيّت وى

اذ قال ابرهيم ربّى الّذى يحيى و يميت

17 _ ثابت شدن توحيد ربوبى خداوند بر نمرود ، پس از بيان دلايل روشن توسط ابراهيم ( ع )

اذ قال ابرهيم ربّى . .. فبهت الّذى كفر

19 _ درخواست ابراهيم ( ع ) از نمرود بر تغيير در نظام عالم ( آوردن خورشيد از مغرب ) ، براى اثبات مدّعاى ربوبيّتش

ص: 2

فأت بها من المغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 6

6 _ تلاش ابراهيم(ع) با استفاده از احتجاج و اعتراض براى بازداشتن آزر از بت پرستى

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر أتتخذ أصناما ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2،6

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله «فلما جن» تصريح بر «كذلك نرى . .. » است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

6 _ ابراهيم(ع) در برابر ستاره پرستان، با توجه به پنهان شدن ستارگان، پذيرفتن ربوبيت براى آنها را نامعقول اعلام كرد.

قال هذا ربى فلما أفل قال لا أحب الأفلين

«افول» به معنى پنهان شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 2،3

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله با تظاهر به ماه پرستى به ابطال آن پرداخت.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل

3 _ تظاهر ابراهيم(ع) به ماه پرستى و مجادله با ماه پرستان به هنگام تابندگى آن بوده است.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

«بزوغ» به معناى طلوع و تابش است. (لسان العرب). راغب نيز در ماده «بزغ» و در شرح آيه مورد بحث گويد: «اى طالعا منتشر الضوء». بنابراين سخن ابراهيم(ع) با ماه پرستان در اوايل و يا اواخر ماه نبوده، بلكه به هنگام تابش آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 2

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله و براى ابطال عقايد شرك آميز قوم خويش تظاهر به خورشيدپرستى كرد.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

ص: 3

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 1

1 _ ابراهيم(ع) در پى مجادله با مردم و ابطال باورهاى شرك آلود آنان، بر يگانه پرستى خويش تأكيد كرد.

فلما أفل . .. إنى وجهت وجهى للذى فطر السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 2،5،9

2 _ تعصب و پافشارى قوم ابراهيم بر عقيده شرك خويش، على رغم استدلالهاى آن حضرت بر بطلان آن

و حاجه قومه قال أتحجونى فى الله

5 _ استدلالهاى ابراهيم(ع) بر ابطال شرك و پرستش بتها و اجرام آسمانى به هدايت خداوند بود.

أتتخذ أصناما . .. قال لاأحب الأفلين ... و قد هدين

9 _ قوم ابراهيم در مقابله با ادله توحيدى آن حضرت، او را به آسيب ديدن از جانب بتها بيم دادند.

و لا أخاف ما تشركون به

جمله «لا أخاف» _ كه پاسخ حضرت ابراهيم(ع) به تهديد مشركان است _ قرينه بر وقوع تهديد از جانب آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) ، به خاطر بت پرستى آزر با او به بحث و گفت وگو پرداخت .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

چنانچه در سوره انعام آمده است، نام مخاطب ابراهيم(ع) «آزر» بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 5

5- ابراهيم ( ع ) ، پيش از مناظره اش با آزر ، موحدى هدايت يافته و آگاه بود .

ي_أبت إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك فاتّبعنى أهدك صرطًا سويًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 6

6- بت پرستان ، استدلال هاى ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك را نادرست انگاشته و او را به خاطر شكستن بت ها مجرم دانستند .

فس_لوهم إن كانوا ينطقون . .. ثمّ نكسوا على رءوسهم لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون

جمله «لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون» پاسخ مشركان به كلام ابراهيم(ع) (فسئلوهم إن كانوا ينطقون) است; يعنى، تو مى دانى كه بت ها از سخن گفتن عاجزاند، پس چرا ما را به سؤال كردن از بت ها حواله مى دهى. لابد سؤال تو براى فرار از اتهام بت شكنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 68 - 3

ص: 4

3- درماندگى و ناتوانى قوم ابراهيم ، از مقابله با منطق ابراهيم ( ع )

قال أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم . .. قالوا حرّقوه وانصروا ءالهتكم

بت پرستان در برابر سخنان منطقى و مواضع به حق حضرت ابراهيم(ع)، متوسل به زور و تهديد شدند. از اين نكته مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 3

3 - ناتوانى مشركان از مقابله با منطق و استدلال ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك و بت پرستى

فى الجحيم

تصميم مشركان بر نابودى ابراهيم(ع) با سوزاندن آن حضرت _ پس از شنيدن سخن منطقى و خردبرانگيزش _ گوياى برداشت ياد شده است.

5- احتجاج انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 7،9،12

7 _ تكذيب رسالت بسيارى از انبيا ، على رغم برخوردارى آنان از دلايل روشن ( برهان و معجزه )

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك جاءو بالبيّنات و الزّبر و الكتب المنير

9 _ رسولان الهى برخوردار از دلايل روشن ( برهان و معجزه ) و داراى « زُبُر » ( كتاب هاى مشتمل بر حكمت و موعظه ) و نيز آورنده كتابِ روشن و روشنگر

رسل من قبلك جاءو بالبيّنات و الزّبر و الكتب المنير

«منير»، به معناى روشنگر و نيز به معناى روشن آمده است.

12 _ تكذيب رسالت بسيارى از انبيا ، على رغم برخوردارى ايشان از دلايل روشن و كتب آسمانى و احكام حلال و حرام

فان كذّبوك . .. جاءو بالبيّنات و الزّبر و الكتب المنير

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: «فان كذّبوك فقد . .. جاؤ بالبيّنات»، هى الآيات «و الزّبر» و هى كتب الانبياء بالنبوة «و الكتاب المنير»، الحلال و الحرام.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 127 ; تفسير برهان، ج 1، ص 328، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 10

10 _ برخوردها و احتجاجات پيامبران، شايان تأمل و منبعى براى اتخاذ شيوه و درس آموزى است.

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر

«اذ» ظرف زمان و متعلق به فعل «اذكر» است; يعنى: «اذكر إذ قال». فرمان به يادآورى و بيان شيوه به جهت آن است كه مخاطب از اين جريان درسهاى لازم را بگيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 5

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 6

6- پى بردن از طريق پديده ها به پديد آورنده ( برهان إنّْ ) ، از برهان هاى رسولان الهى براى اثبات وجود خداوند

أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

نفى ترديد از خالقيت خداوند نسبت به آسمانها و زمين، در حقيقت بدين جهت است كه با توجه دادن مردم به پديده بودن آسمانها و زمين، آنان واقف به نيازشان به پديد آورنده خواهند شد و اين، عين استفاده از برهان إنّْ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 12

12- برخورد ها و احتجاجات پيامبران ، شايان تأمل و منبعى براى اتخاذ شيوه ارشاد مردم است .

إذ قال لأبيه ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع

6- احتجاج اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 1،2،4،6،8

1 - محاجه و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان صدر اسلام درباره خداوند

قل أتحاجوننا فى اللّه

آيات قبل و بعد گوياى اين است كه: مراد از محاجه يهود و نصارا درباره خداوند، محاجه درباره اسلام و بعثت پيامبر بوده است; البته به گونه اى كه به محاجه درباره خداوند و شؤون او باز مى گشته است. همانند اين ادعا كه محمد(صلی الله علیه و آله) از نژاد عرب است و پيامبران بايد از نژاد بنى اسرائيل باشند.

2 - بحث و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند ، محاجه اى نابجا و بى ثمر

قل أتحاجوننا فى اللّه

استفهام در «أتحاجوننا . ..» انكار توبيخى است; يعنى، چرا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى كنيد؟

4 - اعتقاد اهل كتاب و مسلمانان به ربوبيت خداى يكتا ، از دلايل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خدا و شؤون او ( برانگيختن پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

جمله «و هو ربنا . ..» حاليه است و بيانگر وجه توبيخ و اعتراض به اهل كتاب مى باشد; يعنى، معقول نيست كه درباره خدا و شؤون او با ما بحث كنيد; زيرا او همان گونه كه پروردگار شماست، پروردگار ما نيز هست. اگر از نژاد شما پيامبرى مى فرستد، قادر است از نژاد عرب نيز پيامبرى را مبعوث كند.

6 - منوط نبودن تقرب به خدا ، به طايفه و نژادى خاص دليل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و شؤون او ( همانند گزينش پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه . .. و لنا أعملنا و لكم أعملكم

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر (صلی الله علیه و آله) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

ص: 6

7- احتجاج با اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 15،17

15 _ بينه ارائه شده به مردم مدين ، از ناحيه خداوند و براى تربيت و رشد آنان بوده است .

قد جاءتكم بينة من ربكم

برداشت فوق با توجه به كلمه «رب»، كه به معناى رشد دهنده و تربيت كننده است، استفاده شده است.

17 _ هلاكت اقوام مشرك و فسادگر پيشين و رهايى موحدان آن اقوام از عذاب هاى دنيوى ، دليلى روشنگر فراسوى قوم شعيب

قد جاءتكم بينة من ربكم

برخى به قرينه آيات گذشته، برآنند كه مراد از «بينة» در آيه مورد بحث سرگذشت اقوامى است كه مشركانشان بر اثر شركورزى، تكذيب انبيا و ابتلا به فسادهاى اجتماعى، به عذاب گرفتار آمدند و موحدان صلاح پيشه از آن عذابها رهايى يافتند.

8- احتجاج با بدعتگذاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 1

1 _ رهنمود خداوند به پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى دعوت مدعيان تحريمهاى واهى به ارائه دليل و مناظره و احتجاج

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون

9- احتجاج با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 13

13- خداوند ، در برابر هيچ كس مسؤول نيست و كسى ياراى چون و چرا كردن با او را ندارد .

فيغرقكم بما كفرتم ثمّ لاتجدوا لكم علينا به تبيعًا

از اينكه خداوند فرمود: «هيچ كس را نمى يابيد كه به نفع اعراض كنندگان از خدا و عليه او اقدامى انجام دهد» احتمال دارد كنايه از اين باشد كه كسى را ياراى چون و چرا با خداوند نيست.

10- احتجاج با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 3

3 - موسى ( ع ) با احاله علم و آگاهى در باره اقوام پيشين به خداوند ، از منحرف شدن بحث به مسائل غير اصلى جلوگيرى كرد .

فما بال . .. قال علمها عند ربّى

ص: 7

موسى(ع) به جاى پاسخ صريح به سؤال فرعون، علم آن را به خداوند احاله كرده است. بعيد نيست فرعون با درماندگى در برابر منطق او، با طرح پرسشى در باره اقوام گذشته، سعى در منحرف ساختن بحث داشته است. از اين رو موسى(ع) با احاله پاسخ به خداوند، نقشه فرعون را خنثى نموده است.

11- احتجاج با قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 8

8_ مالكيت خداوند بر چراگاهها ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزاد گذاشتن ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

ه_ذه ناقة الله . .. فذروها تأكل فى أرض الله

تعبيرهاى «ناقه خدا» و «زمين خدا» در حقيقت استدلال صالح(ع) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن بود; يعنى ، چون ناقه از آنِ خداست و زمين نيز از آنِ اوست ، روا نيست ناقه را از چريدن باز داريد.

12- احتجاج با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 3

3 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مأمور احتجاج با كافران درباره توحيد ربوبى

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 9

9 - ارجاع دادن قضاوت و داورى به خداوند ، آخرين راه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه كافران و مشركان بهانه جو

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 3

3 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر (صلی الله علیه و آله) و تنظيم كننده محتوا و الفاظ گفتوگوى آن حضرت با كافران

قل

13- احتجاج با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 8

8 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) مأمور محاجه با مسيحيان مدعى الوهيت مسيح

ص: 8

الذين قالوا إنّ اللّه . .. قل فمن يملك

14- احتجاج با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 1

1 _ خداوند روش احتجاج و بحث با مشركان را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) ارائه كرده است.

قل لمن ما فى السموت و الأرض . .. ليجمعنكم إلى يوم القيمة

فرمان خداوند به پيامبر(صلی الله علیه و آله) (قل)، بيانگر لزوم استفاده پيامبر(صلی الله علیه و آله) از اين روش خاص در مواجهه با منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 6،25

6 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

25 _ احتجاجهاى متعدد پيامبر(صلی الله علیه و آله) با مشركان تحت هدايت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 9،11

9 _ اگر مشركان از صداقت بهره مند باشند، بر گرايش خويش به هنگام سختيها، به خداى يگانه اقرار مى كنند.

قل أرءيتكم . .. أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

11 _ اگر مشركان در ادعاهاى پوچ و شرك آميز خود صادق هستند، بايد به هنگام سختى متوجه معبودهاى خود شوند.

أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 2

2 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله) وظيفه دار يادآورى تجربه هاى دينى و فطرت توحيدى به مشركان، براى هدايت و احتجاج با آنان است.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 1،2

ص: 9

1 _ ادله و براهين ارائه شده از سوى ابراهيم(ع) در برابر مشركان، آموخته هاى خداوند به آن حضرت بود.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم

2 _ احتجاجهاى ابراهيم(ع)، با قوم مشرك خويش، در نهايت اتقان و متانت و شايسته تأمل و دقت است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه

اضافه شدن كلمه «حجت» به ضمير متكلم مع الغير «نا» بيانگر بزرگداشت و عظمت ادله اى است كه ابراهيم(ع) در احتجاجهاى خويش بدان تمسك جسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 12

12 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با مشركان ، از سوى خدا به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتسمعون

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 9

9 - ارجاع دادن قضاوت و داورى به خداوند ، آخرين راه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه كافران و مشركان بهانه جو

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 1

1 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، مأمور استدلال براى مشركان جهت اصلاح عقيده شان درباره خداوند

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 1

1 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، مأمور محاجه و گفتوگو با مشركان ، درباره عقايد و معبودهايشان

ص: 10

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 1

1 - احتجاج الهى عليه انديشه شرك و پندار مشركان ، مبنى بر فرزند داشتن خدا

لو أراد اللّه أن يتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا يخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 5

5 - مأموريت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 2

2 - خداوند ، آموزگار پيامبر ، در برخورد با مشركان و چگونه استدلال كردن با آنان

قل أئنّكم لتكفرون

مطلب بالا با توجه به كلمه «قل»، قابل استفاده است.

15- احتجاج باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 4

4 - استبعاد و بعيد شمردن ، در برابر برهان و دليل روشن در امور علمى و اعتقادى ، امرى ناپسند و مردود است .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا . .. أوَ ءاباؤنا الأوّلون

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند در آيات پيشين، دلايل اثبات معاد را بيان فرمود و آيه و معجزه اى انكارناپذير و قاطع براى آن ارائه كرد; ولى مشركان به صرف استبعادِ مسأله برپايى قيامت، از عقيده به آن امتناع ورزيدند. خداوند در اين آيه به شدت درصدد محكوم كردن مشركان به سبب اتخاذ اين مواضع غير اصولى است.

16- احتجاج بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 2،4،6،8

2 - بحث و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند ، محاجه اى نابجا و بى ثمر

قل أتحاجوننا فى اللّه

استفهام در «أتحاجوننا . ..» انكار توبيخى است; يعنى، چرا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى كنيد؟

ص: 11

4 - اعتقاد اهل كتاب و مسلمانان به ربوبيت خداى يكتا ، از دلايل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خدا و شؤون او ( برانگيختن پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

جمله «و هو ربنا . ..» حاليه است و بيانگر وجه توبيخ و اعتراض به اهل كتاب مى باشد; يعنى، معقول نيست كه درباره خدا و شؤون او با ما بحث كنيد; زيرا او همان گونه كه پروردگار شماست، پروردگار ما نيز هست. اگر از نژاد شما پيامبرى مى فرستد، قادر است از نژاد عرب نيز پيامبرى را مبعوث كند.

6 - منوط نبودن تقرب به خدا ، به طايفه و نژادى خاص دليل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و شؤون او ( همانند گزينش پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه . .. و لنا أعملنا و لكم أعملكم

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر (صلی الله علیه و آله) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 9

9 _ تعقّل ، مانع احتجاجات بيجا

لم تحاجّون . .. افلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 4

4 _ نكوهش احتجاج و مناظره در مسائلى كه بدان آگاهى نيست .

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

17- احتجاج تدريجى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 7

7 - رعايت تدريج در اثبات بطلان عقيده طرف مقابل ، شيوه اى قرآنى است .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين . قل لاتسئلون ... ق

18- احتجاج تدريجى محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

ص: 12

19- احتجاج جدلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله «فلما جن» تصريح بر «كذلك نرى . .. » است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

20- احتجاج جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 22

22 _ عن أبى جعفر(ع) (فى حديث طويل): . .. «قالت أخريهم لأوليهم ربنا هؤلاء اضلونا ...» و قوله: «كلما دخلت امة لعنت أختها ...» برء بعضهم من بعض و لعن بعضهم بعضا يريد بعضهم ان يحج بعضا رجاء الفلج فيفلتوا من عظيم ما نزل بهم ... .

از امام باقر(ع) روايت شده كه پس از تلاوت آيه «قالت أخريهم . ..» فرمود: گروهى از آنان (جهنميان)، از گروه ديگر بيزارى جسته و به آنان نفرين مى كنند، شايد بر گروه ديگر در احتجاج پيروز شوند و از عذاب بزرگى كه به آن گرفتار شده اند رهايى يابند ....

21- احتجاج خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 11،12

11 _ خداوند ، قاهر و غالب در احتجاج و استدلال

لئلا يكون للناس على اللّه حجة . .. و كان اللّه عزيزاً حكيماً

از نمونه هاى مورد نظر براى عزت و شكست ناپذيرى خداوند، همان است كه در جمله «لئلا يكون . ..» بيان شد.

12 _ غلبه خداوند در احتجاج و استدلال ، برخاسته از حكمت بى پايان اوست . *

لئلا يكون للناس على اللّه حجة . .. و كان اللّه عزيزاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 3

3 _ خداوند داراى دلايل و حجتهاى رسا بر نفى پندار جبر و عقايد شرك است.

قل فلله الحجة البلغة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 13

13 - قصص - 28 - 85 - 9

9 - ارجاع دادن قضاوت و داورى به خداوند ، آخرين راه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه كافران و مشركان بهانه جو

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 1

1 - احتجاج الهى عليه انديشه شرك و پندار مشركان ، مبنى بر فرزند داشتن خدا

لو أراد اللّه أن يتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا يخلق

22- احتجاج درباره انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 4،6

4 - اعتقاد اهل كتاب و مسلمانان به ربوبيت خداى يكتا ، از دلايل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خدا و شؤون او ( برانگيختن پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

جمله «و هو ربنا . ..» حاليه است و بيانگر وجه توبيخ و اعتراض به اهل كتاب مى باشد; يعنى، معقول نيست كه درباره خدا و شؤون او با ما بحث كنيد; زيرا او همان گونه كه پروردگار شماست، پروردگار ما نيز هست. اگر از نژاد شما پيامبرى مى فرستد، قادر است از نژاد عرب نيز پيامبرى را مبعوث كند.

6 - منوط نبودن تقرب به خدا ، به طايفه و نژادى خاص دليل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و شؤون او ( همانند گزينش پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه . .. و لنا أعملنا و لكم أعملكم

23- احتجاج در باره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 1،2،4،6،8

1 - محاجه و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان صدر اسلام درباره خداوند

قل أتحاجوننا فى اللّه

آيات قبل و بعد گوياى اين است كه: مراد از محاجه يهود و نصارا درباره خداوند، محاجه درباره اسلام و بعثت پيامبر بوده است; البته به گونه اى كه به محاجه درباره خداوند و شؤون او باز مى گشته است. همانند اين ادعا كه محمد(صلی الله علیه و آله) از نژاد عرب است و پيامبران بايد از نژاد بنى اسرائيل باشند.

2 - بحث و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند ، محاجه اى نابجا و بى ثمر

قل أتحاجوننا فى اللّه

استفهام در «أتحاجوننا . ..» انكار توبيخى است; يعنى، چرا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى كنيد؟

4 - اعتقاد اهل كتاب و مسلمانان به ربوبيت خداى يكتا ، از دلايل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خدا و شؤون او

ص: 14

( برانگيختن پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

جمله «و هو ربنا . ..» حاليه است و بيانگر وجه توبيخ و اعتراض به اهل كتاب مى باشد; يعنى، معقول نيست كه درباره خدا و شؤون او با ما بحث كنيد; زيرا او همان گونه كه پروردگار شماست، پروردگار ما نيز هست. اگر از نژاد شما پيامبرى مى فرستد، قادر است از نژاد عرب نيز پيامبرى را مبعوث كند.

6 - منوط نبودن تقرب به خدا ، به طايفه و نژادى خاص دليل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و شؤون او ( همانند گزينش پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه . .. و لنا أعملنا و لكم أعملكم

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر (صلی الله علیه و آله) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

24- احتجاج درباره محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 8

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر (صلی الله علیه و آله) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

25- احتجاج در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 1،2

1 - وجود اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و اقدام آنان به احتجاج و دليل آوردن

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

2 - پديدآمدن اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و احتجاج و دليل آوردن هر يك از آنان ، حادثه اى شايسته ياد و يادآورى

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

«إذ» متعلق به فعل محذوف (أذكر) مى باشد.

26- احتجاج در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 13

ص: 15

13 - يهوديان معتقد به برپايى قيامت ، بر قرارى صحنه هاى محاكمه در آن روز و احتجاج انسان ها عليه يكديگر در پيشگاه خدا

أتحدثونهم . .. ليحاجوكم به عند ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 29 - 2

2 - احتجاج الهى در قيامت با امت ها ، براساس مدرك و سند

ه_ذا كت_بنا

27- احتجاج رهبران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

28- احتجاج شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 14

14 _ شعيب با ارائه بينه اى روشنگر ، قوم خويش را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 10

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

29- احتجاج صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 25

25 _ مالكيت خدا بر زمين ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

هذه ناقة اللّه . .. فذروها تأكل فى أرض اللّه

انتساب زمين به خداوند (أرض اللّه) پس از انتساب ناقه به او (ناقة اللّه) استدلالى است از سوى صالح بر لزوم آزادگذارى آن براى

ص: 16

چريدن. يعنى چون ناقه از آن خداست و زمين نيز از آن اوست، روا نيست از چريدن بازداشته شود. تفريع جم___له «ذروها ... » به وسيله فاء بر جمله «هذه ناقة اللّه» نيز دلالت بر اين معنا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 8

8_ مالكيت خداوند بر چراگاهها ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزاد گذاشتن ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

ه_ذه ناقة الله . .. فذروها تأكل فى أرض الله

تعبيرهاى «ناقه خدا» و «زمين خدا» در حقيقت استدلال صالح(ع) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن بود; يعنى ، چون ناقه از آنِ خداست و زمين نيز از آنِ اوست ، روا نيست ناقه را از چريدن باز داريد.

30- احتجاج عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 7

7 - رعايت تدريج در اثبات بطلان عقيده طرف مقابل ، شيوه اى قرآنى است .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين . قل لاتسئلون ... ق

31- احتجاج عليه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 13

13 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر حجتى روشن عليه شرك و دليلى واضح بر حقانيت توحيد و اسلام

ليقضى اللّه . .. ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

«ليهلك» متعلق به «يقضى» است. يعنى هدف از تحقق جنگ بدر اين بود كه ... .

32- احتجاج عليه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

ص: 17

33- احتجاج عليه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر (صلی الله علیه و آله) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر (صلی الله علیه و آله) از سوى خداوند

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر (صلی الله علیه و آله) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

34- احتجاج قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 18،19،20

18 _ استدلال هاى قرآن بر وحدانيت خداوند و بطلان تثليث بسيار روشن و سزاوار تأمل

ما المسيح . .. انظر كيف نبين لهم الايت

الف و لام در «الايت» براى عهد و اشاره به استدلالهايى است كه در آيه آمده است.

19 _ لزوم تأمل و انديشه در چگونگى استدلال هاى قرآن

انظر كيف نبين لهم الايت

كلمه «نظر» به معناى دقت كردن است.

20 _ اصرار مسيحيان بر تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) على رغم استدلال هاى روشن قرآن بر بطلان عقيده آنان

انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر انى يؤفكون

«يوفكون» از مصدر «افك» به معناى بازگرداندن است. و «انى» به معناى كجا و چگونه است، بنابراين جمله «انظر انى يوفكون»

ص: 18

يعنى بنگر آنان _ على رغم بيان دلايلى روشن بر واهى بودن تثليث و الوهيت مسيح(ع) _ چگونه از حق منحرف مى شوند و به كجا نگون مى گردند.

35- احتجاج قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 1

1 _ قوم ابراهيم به جاى تسليم در برابر توحيد مستدل او، به احتجاج با او پرداختند.

و ما أنا من المشركين. و حاجه قومه

36- احتجاج مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

37- احتجاج محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 3

3 _ رد پندار باطل نصارا در مورد حضرت عيسى ( ع ) ، با اقامه برهان از سوى پيامبر (صلی الله علیه و آله)

انّ مَثَل عيسى . .. فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 10،14

10 _ احتجاج و استدلال پيامبر (صلی الله علیه و آله) با يهود ، به تعليم خداوند

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

14 _ احتجاج پيامبر (صلی الله علیه و آله) با يهود بر اساس تاريخ گذشته آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. فلم قتلتموهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 8

8 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) مأمور محاجه با مسيحيان مدعى الوهيت مسيح

الذين قالوا إنّ اللّه . .. قل فمن يملك

ص: 19

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 1

1 _ خداوند روش احتجاج و بحث با مشركان را به پيامبر(صلی الله علیه و آله) ارائه كرده است.

قل لمن ما فى السموت و الأرض . .. ليجمعنكم إلى يوم القيمة

فرمان خداوند به پيامبر(صلی الله علیه و آله) (قل)، بيانگر لزوم استفاده پيامبر(صلی الله علیه و آله) از اين روش خاص در مواجهه با منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 3

3 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مأمور احتجاج با كافران درباره توحيد ربوبى

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 6،25

6 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

25 _ احتجاجهاى متعدد پيامبر(صلی الله علیه و آله) با مشركان تحت هدايت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 12

12 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا هاى نارواى آنان را به پيامبر (صلی الله علیه و آله) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه «قل» كه خطاب به پيامبر است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 4

ص: 20

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر (صلی الله علیه و آله) در چگونه استدلال كردن بر رسالت خويش و چگونه احتجاج كردن با كافران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با مشركان ، از سوى خدا به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 1

1 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، مأمور محاجه و گفتوگو با مشركان ، درباره عقايد و معبودهايشان

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام (صلی الله علیه و آله) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 5

5 - مأموريت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

ص: 21

38- احتجاج محمد(صلی الله علیه و آله) با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 24

24 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

آيه مورد بحث خود در مقام احتجاج با يهود است و جمله ذيل آيه (ثم ذرهم)، دستور به ترك احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بين اين دو فراز، آن است كه احتجاج بايد در حد مذكور باشد و بيش از آن نبايد به آن پرداخته شود.

39- احتجاج مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 6

6_ پيروان پيامبر (صلی الله علیه و آله) مردمانى موحّد و بهره مند از دليل و حجّت بر عقيده توحيدى خويش

على بصيرة أنا و من اتبعنى

40- احتجاج مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 2،4

2 _ محاجه يهود و نصارا درباره آيين ابراهيم ( ع )

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

از جمله «و ما انزلت . .. »، معلوم مى شود محاجّه و نزاع، درباره آيين ابراهيم بوده است.

4 _ احتجاج يهود و نصارا با يكديگر ، در مورد انتساب و پيوند دينى خود به ابراهيم ( ع ) و نفى آن از طرف مقابل

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

«ان اولى الناس بابراهيم . .. » در آيه شصت و هشتم، مى رساند كه از جمله احتجاجهاى يهود و نصارا با يكديگر، ادّعاى تبعيت و پيوند دينى خود با ابراهيم (ع) و نفى آن از ديگرى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 1

1 _ احتجاج بحقّ نصارا ، با يهود ، درباره اثبات نبوّت حضرت عيسى ( ع )

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج نصارا در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از نبوّت حضرت عيسى (ع) كه اين احتجاج، حق بوده است.

ص: 22

41- احتجاج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 19

19 _ حضرت موسى ( ع ) ، بهره مند از دلايل و براهين روشن ، از جانب خداوند

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 5

5 - اقدام موسى ( ع ) به ارائه معجزه ، پس از اقامه برهان و دليل عقلى بر مدعاى خويش و كارساز نيفتادن آن

قال ربّ السم_وت. ..قال... لأجعلنّك من المسجونين. قال أوَلوجئتك بشىء مبين

42- احتجاج موسى(ع) با اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

43- احتجاج موسى(ع) با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

44- احتجاج ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 5

5 _ محاجّه درباره وحدانيّت و ربوبيّت الهى و انكار آن ، على رغم بهره مندى از داده هاى خداوندى ، شگفت آور و خلاف عقل سليم است .

الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم فى ربّه ان اتيه اللّه الملك

مقصود از استفهام در «الم تر . .. »، بيان شگفتى از چنين محاجّه و انكارى است.

ص: 23

45- احتجاج نمرود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 1،4

1 _ محاجّه و ستيز نمرود ( شاه بابل ) با ابراهيم ( ع ) ، درباره ربوبيّت الهى

الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم فى ربّه ان اتيه اللّه الملك

كلمه «حاجّ» از مصدر محاجّه به معناى ارائه برهان و دليل است در مقابل حجّت و دليل خصم و خالى از معناى مخاصمه و مجادله نيست. بنابرآنچه مورّخين نوشته اند و نيز روايات دلالت دارد، پادشاه معاصر حضرت ابراهيم (ع)، نمرود (از سلاطين بابل) بوده است.

4 _ دعوت خداوند به دقّت در محاجّه نمرود با ابراهيم ( ع )

الم تر الى الّذى حاجّ ابرهيم

46- احتجاج نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 2،6

2_ بحث و گفت و گو و ارائه دليل و برهان ، از روش هاى نوح ( ع ) براى بازدارى مردم از شرك و گرايش دادن آنان به توحيد

قالوا ي_نوح قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا

«جدال» به معناى مناظره كردن و آوردن برهان براى ابطال دليلها ، انديشه ها و باورهاى طرف مقابل است.

6_ تلاش هاى نوح ( ع ) ، برهان ها و دليل هاى او ، بى تأثير در اشراف كافر

قد ج_دلتنا فأكثرت جدلنا فأتنا بما تعدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 45 - 7

7_ نوح ( ع ) ، پس از طرح استدلال خويش براى لزوم نجات فرزندش ، حكم و قضاوت آن را به خداوند واگذار كرد .

إن ابنى من أهلى و إن وعدك الحق و أنت أحكم الح_كمين

47- احتجاج يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

ص: 24

48- احتجاج يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 2،4

2 _ محاجه يهود و نصارا درباره آيين ابراهيم ( ع )

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

از جمله «و ما انزلت . .. »، معلوم مى شود محاجّه و نزاع، درباره آيين ابراهيم بوده است.

4 _ احتجاج يهود و نصارا با يكديگر ، در مورد انتساب و پيوند دينى خود به ابراهيم ( ع ) و نفى آن از طرف مقابل

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

«ان اولى الناس بابراهيم . .. » در آيه شصت و هشتم، مى رساند كه از جمله احتجاجهاى يهود و نصارا با يكديگر، ادّعاى تبعيت و پيوند دينى خود با ابراهيم (ع) و نفى آن از ديگرى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 1،2

1 _ احتجاج بحقّ نصارا ، با يهود ، درباره اثبات نبوّت حضرت عيسى ( ع )

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج نصارا در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از نبوّت حضرت عيسى (ع) كه اين احتجاج، حق بوده است.

2 _ احتجاج بحق يهود با نصارا ، درباره عدم الوهيّت عيسى ( ع ) و پسر خدا نبودن وى

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج يهود در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از عدم الوهيّت حضرت عيسى (ع) و . .. كه اين احتجاج، بحق بوده است.

49- اهميت احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 11

11- مناظرات ابراهيم ( ع ) با آزر در مورد نفى بت پرستى ، بسيار مهم و شايسته يادآورى و بزرگداشت است .

واذكر فى الكت_ب إبرهيم . .. إذ قال لأبيه ... ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئ

«إذ» در «إذ قال» بدل از ابراهيم و در حقيقت مفعول براى «اذكر» است. بيان نحوه استدلال ابراهيم(ع) و مواد به كار رفته در قياس هاى آن، گوياى آن است كه اين مجموعه داراى ارزش و سزاوار يادكرد است.

50- پرسش در احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 2

ص: 25

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 8

8 - طرح پرسش در احتجاج ، براى واداشتن طرف مقابل به اقرار به حق ، از روش هاى قرآن براى تبيين حقايق است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه

51- ترك احتجاج با آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 1

1- ابراهيم ( ع ) پس از برخورد خشن و غير منطقى آزر ، به بحث و گفت وگو با او در باره توحيد و شرك پايان داد .

قال سل_م عليك

از موارد كاربرد «سلام عليك» جايى است كه طرف بحث مى خواهد به بحث پايان دهد و ديگر آن را ادامه ندهد، مانند آنچه در آيه «إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» آمده است. در گفت وگوى حضرت ابراهيم(ع) با آزر نيز ظاهراً «سلام» از همين نوع باشد.

52- ترك احتجاج با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 2

2 - لزوم ترك بحث و احتجاج با كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و ارائه برهان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

53- ترك احتجاج با كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 1

1- پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

ص: 26

54- تعقل در احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 2

2 _ احتجاجهاى ابراهيم(ع)، با قوم مشرك خويش، در نهايت اتقان و متانت و شايسته تأمل و دقت است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه

اضافه شدن كلمه «حجت» به ضمير متكلم مع الغير «نا» بيانگر بزرگداشت و عظمت ادله اى است كه ابراهيم(ع) در احتجاجهاى خويش بدان تمسك جسته است.

55- تعليم روش احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 11

11 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر (صلی الله علیه و آله) در چگونه استدلال كردن و پاسخ گفتن به ادعا هاى واهى

قل أتخذتم عند اللّه عهداً . .. أم تقولون على اللّه ما لاتعلمون

برداشت فوق از كلمه «قل» استفاده شده است.

56- ذكر احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 11

11- مناظرات ابراهيم ( ع ) با آزر در مورد نفى بت پرستى ، بسيار مهم و شايسته يادآورى و بزرگداشت است .

واذكر فى الكت_ب إبرهيم . .. إذ قال لأبيه ... ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئ

«إذ» در «إذ قال» بدل از ابراهيم و در حقيقت مفعول براى «اذكر» است. بيان نحوه استدلال ابراهيم(ع) و مواد به كار رفته در قياس هاى آن، گوياى آن است كه اين مجموعه داراى ارزش و سزاوار يادكرد است.

57- روش احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 31

31 _ برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مسيحيان ، در مورد پندار الوهيت براى مسيح ( ع )

الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. و اللّه على كل شىء قدير

ص: 27

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 14

14 _ برانگيختن عقل و وجدان به داورى، از روشهاى قرآن در احتجاج

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر (صلی الله علیه و آله) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 10

10- لزوم به كارگيرى ملاطفت و رعايت ادب همراه با استدلال هاى منطقى در گفتوگو هاى عقيدتى و دعوت به توحيد

ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع

حضرت ابراهيم(ع) آزر را با تعبير (اى پدر من) مورد خطاب قرار داد كه در آن ملاطفت و مهرورزى وجود دارد. جملات بعدى نيز كه در مقام استدلال بيان گرديده، همگى داراى مقدمات روشن و نتايج منطقى است. از روش برخورد ابراهيم(ع) مى توان نتيجه گرفت كه در برخوردهاى عقيدتى، اين دو ركن بايد ملاحظه گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 8

8 - طرح پرسش در احتجاج ، براى واداشتن طرف مقابل به اقرار به حق ، از روش هاى قرآن براى تبيين حقايق است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 7

7 - رعايت تدريج در اثبات بطلان عقيده طرف مقابل ، شيوه اى قرآنى است .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين . قل لاتسئلون ... ق

58- روش احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 3،6

3- برخورد منطقى و استدلالى حضرت ابراهيم با انحراف عقيدتى و شرك آزر

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر

6- فقدان ادراك بت ها و ناتوانى آنها در برآورده ساختن نياز ها و جلوگيرى از گزند ها ، استدلال ابراهيم ( ع ) بر ناروابودن بت پرستى

ص: 28

ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

«إغناء» (مصدر «لايغنى») به معناى كفايت كردن و بازداشتن است. (برگرفته از «لسان العرب») و جمله «لايغنى عنك شيئاً»، يعنى از تو چيزى را دفع نكرده و تو را از آن كفايت نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 4

4 - ايجاد سؤال در مردم نسبت به باور هاى آنان ، روش ابراهيم ( ع ) در تذكر دادن و باطل كردن عقايد ايشان

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 75 - 3

3 - لزوم استوار بودن باور هاى دينى بر دلايل عقلى و نه بر تقليد و سنّت ملّى ، در بينش ابراهيم ( ع )

قال أفرءيتم ما كنتم تعبدون

59- روش احتجاج انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 1،2

1- انبياى الهى هنگامى كه با اظهار ترديد اقوام خود به محتواى دعوتشان مواجه شدند ، درصدد اقناع آنان با برهانى خلل ناپذير برآمدند .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا إليه مريب . قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

2- انبياى اقوام پيشين براى پاسخ گويى و ترديد اقوام خود درباره خداوند ، روشى يگانه اتخاذ كردند .

إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا . .. قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 16

16- عنايت انبيا به دادن پاسخ منطقى و بى ابهام به شبهات و اشكالات كافران و مخالفان خويش

قالوا إنا كفرنا . .. إنا لفى شكّ ممّا تدعوننا ... قالت رسلهم أفى الله شكّ ... قا

60- روش احتجاج با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر (صلی الله علیه و آله) در چگونه استدلال كردن بر رسالت خويش و چگونه احتجاج كردن با كافران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

ص: 29

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

61- روش احتجاج با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 5

5 - خداوند روش احتجاج با مشركان را به پيامبر (صلی الله علیه و آله) آموزش داد .

قل لمن الأرض . .. قل من ربّ السم_وت ... قل من بيده ... قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 3

3 - استفاده از جدل و به كارگيرى مبانى باطل گرايان عليه خود آنان ، از روش هاى قرآن در احتجاج با اهل شرك

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با توجه به اين كه خداوند مبناى ارزشى مشركان را در تبعيض بين پسران و دختران عليه خود آنان به كار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

ص: 30

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

62- روش احتجاج با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 1

1 - رهنمود الهى به پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، در احتجاج با يهوديان

قل ي_أيّها الذين هادوا

63- روش احتجاج محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 16

16 - خداوند ، آموزگار پيامبر (صلی الله علیه و آله) در چگونه استدلال كردن و پاسخگويى به مخالفان

قل فلم تقتلون . .. و لقد جاءكم موسى ... قل بئسما ... قل إن كانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 1،2

1 - آموزش شيوه محاجه با مشركان از سوى خداوند به پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتبصرون

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 9

9 - ارجاع دادن قضاوت و داورى به خداوند ، آخرين راه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در محاجه كافران و مشركان بهانه جو

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

ص: 31

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 2

2 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، در بحث و گفت وگو با مشركان ، از آنان خواستار ارائه دليل عقلى و نقلى روشن بر اثبات درستى عقايد خويش

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض . .. أم ءات

«أرءيتم» به معناى «أخبرونى» (به من خبر دهيد) است و «ماذا» اسم استفهام مى باشد و اين سؤال عقلى درباره نقش معبودها در جهان است «أم» نيز براى استفهام بوده و در آن از مشركان خواسته شده كه نوشته اى از سوى خداوند _ كه حاكى از حقانيت عقايد آنان باشد _ ارائه دهند.

64- روش احتجاج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 3

3 - موسى ( ع ) با احاله علم و آگاهى در باره اقوام پيشين به خداوند ، از منحرف شدن بحث به مسائل غير اصلى جلوگيرى كرد .

فما بال . .. قال علمها عند ربّى

موسى(ع) به جاى پاسخ صريح به سؤال فرعون، علم آن را به خداوند احاله كرده است. بعيد نيست فرعون با درماندگى در برابر منطق او، با طرح پرسشى در باره اقوام گذشته، سعى در منحرف ساختن بحث داشته است. از اين رو موسى(ع) با احاله پاسخ به خداوند، نقشه فرعون را خنثى نموده است.

65- قانونمندى احتجاج خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 29 - 2

2 - احتجاج الهى در قيامت با امت ها ، براساس مدرك و سند

ه_ذا كت_بنا

66- مدارا در احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 12

12 _ مماشات با خصم در بحث و جدل، روشى براى تبليغ معارف و عقايد

فأى الفريقين أحق بالأمن

لازمه اينكه موحدان «احق» به امام باشند، آن است كه براى مشركان نيز حقى محسوب گردد. ولى با توجه به اينكه مشركان هيچ لياقتى براى امان ندارند، براى مماشات با خصم و در مقام جدل و تبليغ حقى فرض شده است.

ص: 32

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

67- منشأ احتجاج محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 3

3 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر (صلی الله علیه و آله) و تنظيم كننده محتوا و الفاظ گفتوگوى آن حضرت با كافران

قل

68- نعمت احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 9

9_ استدلال ها و براهين ، افاضاتى است از ناحيه خداوند بر قلب و انديشه انسانها

ما أنزل الله بها من سلط_ن

براى مردود شمردن پندار اهل شرك كافى بود كه گفته شود: مشركان دليلى براى عقيده و مرامشان ندارند. رد آن پندار با جمله «ما أنزل الله ...» (خداوند برهانى براى عبادت معبودها قرار نداده است) براى رساندن حقيقتى است، كه در برداشت فوق آمده است.

69- وقت احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 4

4- گفت وگوى ابراهيم ( ع ) با آزر ، در زمان نبوت آن حضرت بوده است . *

إنّه كان صدّيقًا نبيًّا . إذ قال لأبيه

در باره «إذ قال . ..» چندين احتمال ادبى وجود دارد. 1_ بدل براى «ابراهيم» باشد كه دراين صورت حكم مفعولٌ به براى «اذكر» در آيه قبل را دارد. 2_ ظرف براى «كان» و يا «نبيّاً» باشد. برداشت فوق بر احتمال دوم مبتنى است.

ص: 33

70- ويژگى احتجاج ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 1

1 _ ادله و براهين ارائه شده از سوى ابراهيم(ع) در برابر مشركان، آموخته هاى خداوند به آن حضرت بود.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم

71- ويژگيهاى احتجاج قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 13

13- پاسخ قرآن به پرسش هاى انسان در زمينه معاد ، متكى بر استدلال است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

از اينكه خداوند در پاسخ شبهات منكران معاد، به جاى بسنده كردن به تعبد، توجه آنان را به مبدأ آفرينش معطوف مى كند و آن را دليل امكان تحقق معاد برمى شمارد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

72- ويژگيهاى احتجاج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه «سلطان» به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته مى شود.

ص: 34

2- احترام

1- آثار اجتناب از احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 25 - 2

2 - ترك يتيم نوازى ، بى توجّهى به تغذيه فقيران ، تصاحب ارث ديگران و دلبستگى شديد به ثروت ، مايه گرفتارى به عذابى بى نظير در قيامت

فيومئذ لايعذّب عذابه أحد

ضمير «عذابه»، ممكن است به انسان برگردد كه در آيات پيشين ويژگى هاى او بيان شده بود. در اين صورت عذاب _ كه اسم مصدر و به معناى تعذيب است _ به مفعول خود اضافه شده است و مفاد آيه شريفه اين است كه عذاب كردن آن فرد، به گونه اى انجام مى گيرد كه كسى _ جز خداوند _ آن گونه عذاب نمى كند.

2- آثار احترام به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 5

5 - در صورتى كه كافران محارب ايمان آورند ، نبايد بر خطا هاى پيشينشان ( كشتن مسلمانان ، فتنه انگيزى و . . . ) مورد مؤاخذه قرار گيرند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

3- آثار احترام به محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 1

1 _ نرمش در گفتار و رعايت ادب در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، نشانه توفيق يافتگان در آزمون تقوا

ص: 1

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

4- آثار احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 6

6 - رعايت حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، داراى خير و منفعت براى خود مؤمنان

و لو أنّهم صبروا . .. لكان خيرًا لهم

5- آثار احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 8

8 - راه دستيابى به عزّت و گران قدرى در پيشگاه خداوند ، گرامى داشتن يتيمان است ; نه برخوردارى از رفاه و ثروت .

و نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

6- احترام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 37 - 5

5 - احترام و موقعيت حضرت ابراهيم ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ. .. و إبرهيم الذى وفّى

توبيخ شدن مردم عصر نزول، به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى ابراهيم(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

7- احترام اخروى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 1

1- نويد الهى به ورود مؤمنان نيك كردار ، به باغ هاى بهشت با تكريم و اجلال

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

واژه «يدخل» و اسناد فعل به خداوند، مى رساند كه مؤمنان با تكريم و اجلال و در سايه لطف و اراده الهى، گام در بهشت مى نهند.

ص: 2

8- احترام اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 7

7- برانگيختن تقواپيشگان در قيامت _ با اكرام و احترام ويژه _ نمودى از رحمانيت خداوند و عزّت بخشى او است .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ليكونوا لهم عزًّا. .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 6

6 - تقواپيشگان هنگام ورود به باغ هاى بهشتى ، با استقبال گرم و احترام و تكريم رو به رو خواهند شد .

مفتّحة لهم الأبوب

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه مقصود از گشوده بودن درب هاى باغ هاى بهشتى بر روى تقواپيشگان و بهشتيان، استقبال گرم و با احترام و تكريم از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

9- احترام اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 1

1- نويد الهى به ورود مؤمنان نيك كردار ، به باغ هاى بهشت با تكريم و اجلال

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

واژه «يدخل» و اسناد فعل به خداوند، مى رساند كه مؤمنان با تكريم و اجلال و در سايه لطف و اراده الهى، گام در بهشت مى نهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 9

9 - ورود مؤمنان به بهشت جاودان ، همراه با تكريم و اجلال از سوى خداوند *

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

فعل متعدّى «يدخل» و اسناد آن به خداوند، مى تواند دربردارنده احتمال بالا باشد.

ص: 3

10- احترام اماكن مقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 6،7

6 - حفظ حرمت مكان هاى مقدس و احترام به آنها لازم است .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

جمله «إنّك بالواد . ..» تعليل براى «فاخلع» است و حكمى كه علت آن روشن باشد، در موارد مشابه نيز بايد اجرا شود.

7 - درآوردن كفش ها و پابرهنه بودن ، از بارزترين جلوه هاى احترام درمكان هاى مقدس است .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

11- احترام انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 41 - 2

2- يادآورى و تجليل از پيامبران و اسوه هاى اخلاق و معنويت ، از روش هاى هدايتى و تبليغى مورد استفاده در قرآن

واذكر فى الكت_ب إبرهيم إنّه كان صدّيقًا

12- احترام اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 2 - 6

6 - احترام كعبه و ساكنان مكه ، نزد مردم در مسير كاروان هاى قريش ، مرهون ظهور حمايت خداوند از كعبه در « عام الفيل »

إيل_فهم رحلة الشتاء و الصيف

تأمين امنيت براى كاروان هاى قريش به وسيله نابود ساختن اصحاب فيل، مى تواند از آن جهت باشد كه قبيله هاى بين راه، پس از حادثه فيل براى كعبه و قريش _ كه اهل حرم بودند _ احترام ويژه اى قائل شدند.

13- احترام بنيامين به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 9

9_ بنيامين بدون رخصت پدرش

ص: 4

از اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواست

ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواستند كه وى را به همراه ايشان بفرستد (فأرسل معنا أخانا) معلوم مى شود كه بنيامين بدون اجازه پدرش به مسافرت نمى رفت.

يعقوب ( ع ) به مسافرت اقدام نمى كرد .

14- احترام به آداب زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 52 - 2

2 - احترام به آيين زندگى ترسيم شده از سوى خدا و پرهيز از ايجاد هر گونه تغيير و تبديل در آن ، توصيه خداوند به يكايك پيامبران

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت . .. و ان هذه أُمّتكم أُمّة وحدة و أنا ربّكم

آيه فوق، ادامه آيه قبل و جزء توصيه اى است كه خداوند به يكايك پيامبران فرموده بود. بنابراين، با توجه به تأكيدهاى متعدد كه در آن است (حرف تأكيد «إنّ»، اسم اشاره نزديك «ه_ذه»، جمل_ه اسميه و قيد «أُمّة واحدة») معناى آن چنين مى شود: ما به پيامبران يادآورى كرديم كه اين روش، تنها روشى است كه بايد در زندگى رعايت كنند و هرگونه ايجاد تغيير در آن، يا اتخاذ روشى غير از آن، أكيداً ممنوع است و عذاب سختى در پى خواهد داشت (فاتقون).

15- احترام به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 21

21 - اظهار علاقه و محبت ابراهيم ( ع ) نسبت به فرزندش ( اسماعيل ) و احترام و اظهار تعلق اسماعيل ( ع ) نسبت به پدر

ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام . .. ي_أبت افعل ما تؤمر

برداشت ياد شده از تعبير «يابنىّ» (پسرك من) و «يا أبت» (پدر من) به دست مى آيد.

16- احترام به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 12

12 _ لزوم ايمان و احترام به رسولان الهى و جنگ و مبارزه در راه يارى آنان

ءامنتم برسلى و عزرتموهم

«عزّر» از ماده «عَزر» به معناى يارى كردن كسى و جنگيدن براى اوست. (لسان العرب).

ص: 5

17- احترام به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 12

12- ترس فرشتگان از خداوند ، آميخته با تعظيم ، احترام و توجه ويژه به خداوند است .

و هم من خشيته مشفقون

«خشيت» ترس توأم با تعظيم و احترام و «اشفاق» ترس آميخته با عنايت است (مفردات راغب).

18- احترام به دختر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 10

10 - احترام گذاشتن و ترتيب اثر دادن به نظرات و پيشنهاد هاى دختران ، رفتارى پسنديده براى پدر

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره . .. القوىّ الأمين

19- احترام به رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 8

8 - ضرورت حفظ حرمت پيشوايان دينى

لاتقولوا رعنا

20- احترام به شعائر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 1

1 _ حفظ شعاير الهى ، از وظايف مؤمنان

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

«احلال» «مصدر تحلّوا» به معناى مباح شمردن است و مباح شمردن شعاير الهى به اين است كه حرمت و احترام آنها حفظ نشود.

21- احترام به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 6

ص: 6

6 _ قرآن ، كتابى است با عظمت و مؤمنان وظيفه دار حراست از حرمت و منزلت آن

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

برداشت فوق، از اسم اشاره «ه_ذا» در «ه_ذا القرآن» _ كه بر تعظيم و تفخيم دلالت دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل «خرّ» در معناى «سقط» به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و «صمّاً» و «عمياناً» حال براى فاعل «يخرّوا» است. گفتنى است فعل «لم يخرّوا» در معناى كنايى به كار رفته است و مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

22- احترام به كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 9

9 _ كعبه ، خانه و جايگاهى مقدس و سزاوار احترام خاص

لاتحلوا . .. و لا ءآمين البيت الحرام

23- احترام به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 1

1- رفتار نيك با مادر و گرامى داشت وى ، سيرت الهى و خوى خدادادى عيسى ( ع ) ، از آغاز ميلاد

و برًّا بولدتى

24- احترام به مادر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4،32

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

32_ « از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند « وخرّوا سجّداً » سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : « أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

ص: 7

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود».

25- احترام به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 9

9- متقين ، مورد تكريم و بزرگداشت فرشتگان

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

26- احترام به محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 8

8 - پاسداشت حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر همه لازم است .

ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 4

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر (صلی الله علیه و آله)

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(صلی الله علیه و آله) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مخالفان دين را مجازات كند.

27- احترام به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 12

12 - حرمت نهادن و گرامى داشتن مشركان ، حرام است .

و من يهن اللّه فما له من مكرم

جمله «فما له من مكرم» مى تواند انشا در قالب خبر باشد; يعنى، هيچ كس حق ندارد به كسى كه مورد اهانت خدا قرار گرفته، حرمت نهد و او را گرامى بدارد.

ص: 8

28- احترام به مقدسات ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 7

7- رعايت ادب در برخورد با عقايد و مقدسات ديگران _ هر چند باطل باشد _ امرى پسنديده است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

كاربرد كلمات «الذين» و «هم» _ كه در ذوى العقول استعمال مى شوند _ براى معبودهاى مشركان _ كه معمولاً از سنگ، چوب و. .. بوده اند _ مى تواند اشاره به نكته ياد شده داشته باشد.

29- احترام به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 1

1 - فرشتگان ، مورد پرستش و احترام مشركان عرب جاهلى

و قالوا . .. ما عبدن_هم

30- احترام به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 13

13 _ مؤمنان ، شايسته ارج نهادن و كافران ، سزاوار استخفاف و تحقير

اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

31- احترام به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 3

3- حفظ حرمت مهمان ، از آداب و سنت هاى پذيرفته شده در ميان قوم لوط

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى جلوگيرى از تجاوز مردم به مهمانانش، عنوان «مهمانان» را به آنان يادآورى كرد، حكايت از اين نكته مى كند كه: آنان به رسم حفظ حرمت مهمان آشنا بوده اند.

32- احترام به نوجوانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 9

15 - صافات - 37 - 102 - 8

8 - لزوم مشورت و نظرخواهى با نوجوانان ، درباره مسائل مربوط به ايشان و نيز شخصيت دادن به آنان و احترام به نظرات آنها

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

33- احترام به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 16

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،3،14

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

«من» در «من الرحمة» نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

3- ترّحم و مهربانى به پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

14- « عن أبى ولادالحناط قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : . . . « و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة » قال : لاتملأعينيك من النظر إليهما إلاّ برحمة و رقة و لاترفع صوتك فوق أصواتهما و لايدك فوق أيديهماو لاتقدم قدامهما ;

ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ . .. «و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة» سؤال كردم، حضرت فرمود: به پدر و مادر نگاه مكن مگر با رأفت و مهربانى و صدايت را بيش از صداى آنان بالا مبر و دست خودت را بالاى دست آنان قرار مده و [در راه رفتن و...]از آنان پيشى مگير».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 1

1 - سفارش خداوند به انسان ، براى رعايت حقوق و حرمت پدر و مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه

34- احترام به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

ص: 10

35- احترام بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 2

2 - خوردن و آشاميدن بهشتيان ، همراه با پيام « گوارا باد » به ايشان

كلوا و اشربوا هني_ًا

جمله «كلوا و اشربوا» مقول قول محذوف است; يعنى، «يقال لهم كلوا. .. هنيئاً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 3

3 - مؤمنان بهشتى ، در اوج عزت و احترام به سر مى برند .

أُول_ئك فى جنّ_ت مكرمون

36- احترام پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 9

9_ بنيامين بدون رخصت پدرش

از اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواست

از اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواستند كه وى را به همراه ايشان بفرستد (فأرسل معنا أخانا) معلوم مى شود كه بنيامين بدون اجازه پدرش به مسافرت نمى رفت.

يعقوب ( ع ) به مسافرت اقدام نمى كرد .

37- احترام جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب «ي_أيّه الساحر»، استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

38- احترام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 11

20 - فجر - 89 - 15 - 5

5 - نعمت هاى ارزانى شده به انسان ها ، اكرام خداوند و احسان او است .

فأكرمه و نعّمه

جمله «نعّمه» _ به قرينه سياق آيه _ بيان جمله قبل و عطف آن، براى تفسير اكرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 4

4 - خداوند ، كسانى را كه به شخصيت يتيمان بها ندهند ، گرامى نخواهد شمرد .

يقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

39- احترام خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 4

4- موسى ( ع ) كمال ادب و متانت را در برابر معلّم خويش ( خضر ) اظهار كرد .

هل أتّبعك . .. ستجدنى ... و لا أعصى

موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى(ع) ديده مى شود: الف) درخواست خود را با استفهام آغاز كرد (هل أتّبعك); ب) مبدأ علم خضر را به جهت تكريم، با صيغه مجهول آورد (عُلِّمت); ج) علم او را رشدآفرين دانست (رشداً); د) تنها، بخشى از علم او را طلب كرد (ممّا عُلِّمت); ه_) وعده صريح به صبر نداد، بلكه به صورت «ستجدنى إن شاء اللّه. ..» ذكر كرد; و) توصيه هاى او را به عنوان امر تلقى كرد و متعهد شد كه با او در هيچ فرمانى مخالفت نكند. (الميزان، ج 13).

40- احترام خويشاوندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 9،10

9_ خاندان شعيب ، قبيله اى شايسته احترام در نزد مردم مدين

لولا رهطك لرجمن_ك

«رهط» به گروه و دسته اى گفته مى شود كه از ده نفر تجاوز نكند و آن گاه كه به كلمه اى همانند رجل اضافه شود (رهط الرجل) به معناى قبيله ، قوم و خاندان است.

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از «لولا رهطك» اين معنا نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه «ما أنت علينا بعزيز» و «أرهطى أعز. ..» در آيه بعد _ مراد از «لولا رهطك»، «لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...» است.

ص: 12

41- احترام دره طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 3

3 - وادى طوى ، سرزمينى پاك و منزّه و شايسته احترام

بالواد المقدّس طوًى

تقديس، به معناى تطهير الهى [معنوى ]است و «سرزمين مقدّس» و «بيت المقدّس» آن است كه از نجاست به معناى شرك پاك باشد. (مفردات راغب) نام گذارى «طوى» به وادى مقدس، گوياى توصيه به پاكيزه نگه داشتن آن از آلودگى هاى معنوى است.

42- احترام زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 16

16- زنان و مردان مؤمن ، داراى ارج و حرمتى همانند

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. أن تط_وهم

از اين كه خداوند، «مؤمنات» را در كنار «مؤمنون» ياد كرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مكه معرفى كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

43- احترام زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 9

9 - حجاب و پوشش مناسب ، دژ مستحكمى براى حفظ زنان مؤمن است .

قل . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

44- احترام سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 8،9

8 - وادى طوى در كناره كوه طور ، سرزمينى پاك و منزه و شايسته احترام است .

إنّك بالواد المقدّس طوًى

«سرزمين مقدس»، يعنى سرزمينى كه طهارت معنوى دارد (مفردات راغب).

9 - ورود با كفش در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) ، جايز نيست .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

تعليل بودن «إنّك بالواد المقدّس» حكم «اخلع» را به همه انسان ها و در همه زمان ها سرايت مى دهد.

ص: 13

45- احترام سگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 5

5- سگ اصحاب كهف ، به دليل همراهى با آنان ، موجودى شايسته احترام شمرده شده است .

رابعهم . .. سادسهم ... و ثامنهم كلبهم

ياد كردن از سگ اصحاب كهف به شكلى كه گويا، فردى از آنان به حساب آمده، حاكى از عنايتى ويژه به او است.

46- احترام شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 11

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

«عزيز» به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

47- احترام صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 43

43- صالحان و مردان الهى ، پس از مرگ نيز شايسته احترام اند و آرامگاه آنان داراى منزلتى والا است .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 8

8- برخورد شايسته با فرزندانِ افرادِ صالح ، به پاس نيكى پدران آنان ، لازم است .

و كان أبوهما ص_لحًا فأراد ربّك

48- احترام صومعه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

ص: 14

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

49- احترام علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 3 - 9

9 - اهل دانش و درك ، ارجمند و مورد تكريم در بينش وحى

تنزيل . .. كت_ب ... لقوم يعلمون

از اين كه خداوند بهره گيرى از كتاب خويش را ويژه دانايان (لقوم يعلمون) قرار داده، استفاده مى شود كه در بينش الهى اهل دانش و درك ارجمنداند.

50- احترام علماى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 12

12- فروتنى و ادب در برابر عالمان الهى ، لازم است .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 13

13- عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى ، داراى منزلت و جايگاه اجتماعى نزد مشركان مكه

فس_لوا أهل الذكر

ارجاع مشركان به عالمان دينى و آگاهان به تاريخ انبيا، بيانگر اين نكته است كه اين عالمان، از جايگاهى خاص در ميان مشركان برخوردار بودند و سخنان اين قشر نزد آنان مورد پذيرش بود.

51- احترام عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 13

13 _ عظمت و احترام ويژه عيسى ( ع ) در پيشگاه خداوند *

و أوحينا إلى . .. عيسى و ايوب و يونس و هرون و سليمن

پيامبران شمرده شده پس از عيسى، از نظر زمان مقدم بر او هستند ولى خداوند وى را قبل از آنان ذكر كرده تا به عظمت ويژه وى اشاره كند.

ص: 15

52- احترام فرزندان صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 8

8- برخورد شايسته با فرزندانِ افرادِ صالح ، به پاس نيكى پدران آنان ، لازم است .

و كان أبوهما ص_لحًا فأراد ربّك

53- احترام فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 5

5 - روشندلان مسلمان _ هرچند فقير باشند _ شايسته احترام اند و اهانت يا اظهار كدورت از همنشينى با آنان ، مجاز نيست .

عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى

توصيف ابن ام مكتوم به «الأعمى» _ با آن كه اگر ثروتمند بود كورى او مايه خشم و قهر ديگران نمى شد _ بيانگر اين است كه در نظام حاكم بر مردم آن زمان، افراد كور به رفاه و ثروت نمى رسيدند; به گونه اى كه توصيف آنان به «كور»، براى بيان فقر آنها كافى بود. تقابل «الأعمى» با «من استغنى» در آيات بعد، گفته ياد شده را تأييد مى كند. سرزنش كسى كه ديگران را بر شخص كور ترجيح داده بود، گوياى لزوم احترام نابينايان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 11

11 - كسانى كه در تنگناى اقتصادى به سر مى برند ، در صورت احترام به يتيمان و ترغيب ديگران به فقرزدايى از جامعه ، نزد خداوند گرامى بوده و از حقارت و خوارى مبرّا خواهند بود .

فيقول ربّى أه_نن . كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون على طعام المسكين

54- احترام قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 13 - 2،3

2 - اوراق قرآن ، داراى عظمت و احترام در پيشگاه خداوند

مكرّمة

آنچه در نوع خود شريف باشد، به «كرم» توصيف مى شود(مفردات راغب). باب تفعيل اين كلمه (تكريم)، به معناى «عظمت دادن» و «پاك و منزّه ساختن» است (لسان العرب). بنابراين توصيف صفحات قرآن به «مكرّمة»، حاكى از اين است كه خداوند آنها را عظمت داده و محترم داشته است.

3 - لزوم گرامى داشتن و ارج نهادن به ورق قرآن و آيات مكتوب آن

فى صحف مكرّمة

ص: 16

توصيف صفحات قرآن به «مكرّمة»، گرچه خبر از حقيقتى خارجى مى دهد; ولى متضمن توصيه شدن مسلمانان به حفظ احترام قرآن نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 14 - 5،6

5 - لزوم جاى دادن قرآن ، در مكانى برجسته و شريف

مرفوعة

خبر از رفعت مقام قرآن _ علاوه بر بيان حقيقت آن _ توصيه به مسلمانان نيز مى باشد كه بايد قرآن را در مقامى رفيع، قرار دهند و جاى عالى رتبه اى براى آن در نظر گيرند.

6 - لزوم پاك نگه داشتن قرآن از هر آلودگى و خباثت

مطهّرة

55- احترام كاتبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 1

1 - نويسندگان قرآن در صفحه هاى پاكيزه و با عظمت ، شخصيت هايى بزرگوار و داراى ارزش و احترام در پيشگاه خداوند

بأيدى سفرة . كرام

56- احترام كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 9

9 - كعبه ، خانه اى بسيار مقدس و داراى حرمتى بس والا در پيشگاه خداوند

و طهّر بيتى

اضافه «بيت» به «ياى» متكلم، اضافه تشريفيه و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 2 - 6

6 - احترام كعبه و ساكنان مكه ، نزد مردم در مسير كاروان هاى قريش ، مرهون ظهور حمايت خداوند از كعبه در « عام الفيل »

إيل_فهم رحلة الشتاء و الصيف

تأمين امنيت براى كاروان هاى قريش به وسيله نابود ساختن اصحاب فيل، مى تواند از آن جهت باشد كه قبيله هاى بين راه، پس از حادثه فيل براى كعبه و قريش _ كه اهل حرم بودند _ احترام ويژه اى قائل شدند.

ص: 17

57- احترام كليساها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

58- احترام كنيسه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

59- احترام كوران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 5

5 - روشندلان مسلمان _ هرچند فقير باشند _ شايسته احترام اند و اهانت يا اظهار كدورت از همنشينى با آنان ، مجاز نيست .

عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى

توصيف ابن ام مكتوم به «الأعمى» _ با آن كه اگر ثروتمند بود كورى او مايه خشم و قهر ديگران نمى شد _ بيانگر اين است كه در نظام حاكم بر مردم آن زمان، افراد كور به رفاه و ثروت نمى رسيدند; به گونه اى كه توصيف آنان به «كور»، براى بيان فقر آنها كافى بود. تقابل «الأعمى» با «من استغنى» در آيات بعد، گفته ياد شده را تأييد مى كند. سرزنش كسى كه ديگران را بر شخص كور ترجيح داده بود، گوياى لزوم احترام نابينايان است.

60- احترام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 1

1 - تقواپيشگان ، مورد تكريم و دعوت الهى براى بهرهورى آزاد از نعمت هاى بهشتى

كلوا و اشربوا

61- احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 18

12 - نور - 24 - 63 - 14

14 - « عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله « لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً » يقول : لاتقولوا : يا محمّد (صلی الله علیه و آله) و لا يا أباالقاسم ل_كن قولوا يا نبى اللّه و يا رسول اللّه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا «لاتجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضاً» روايت شده است كه [رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] را با اسم و كنيه نخوانيد و نگوييد «يا محمد»، «يا أباالقاسم» ولكن [با احترام ]بگوييد: «يا نبى اللّه» و «يا رسول اللّه» . ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 7

7 _ پيامبراسلام (صلی الله علیه و آله) ، شخصيتى بزرگ و مورد تجليل و بزرگداشت خداوند

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

از ديدگاه بيشتر مفسران، انتخاب پيامبراسلام(صلی الله علیه و آله) به عنوان پيامبر خاتم، نوعى تجليل و بزرگداشت خداوند نسبت به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 2،5

2 _ مؤمنان ، موظف به رعايت ادب و احترام در محضر پيامبر (صلی الله علیه و آله)

لاترفعوا أصوتكم فوق صوت النبىّ و لاتجهروا له بالقول

5 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، داراى حرمتى ويژه و برتر از ديگران

و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

62- احترام مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 16

16- زنان و مردان مؤمن ، داراى ارج و حرمتى همانند

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. أن تط_وهم

از اين كه خداوند، «مؤمنات» را در كنار «مؤمنون» ياد كرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مكه معرفى كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

63- احترام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 12

12- مريم ( س ) ، چهره اى سرشناس و مورد توجه مردم بود .

ي_ليتنى . .. كنت نسيًا منسيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 19

10 - مريم - 19 - 32 - 4

4- حضرت مريم ( س ) مبرّا از گناه و فحشا و سزاوار تكريم بسيار

لقد جئت شيئًا فريّاً. .. و برًّا بولدتى

عيسى(ع) با اعجاز خود، مريم را از اتهام نارواى مردم تبرئه كرد، آن گاه خود را پيامبرى خواند كه به مريم خدمت خواهد كرد و در بيان خدمت گزارى خود، صفت مشبهه (برّاً) را كه بر ثبوت دلالت دارد، به كاربرد تا با تأكيد بيشترى احترام به مريم را از وظايف خود شمرده باشد.

64- احترام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

65- احترام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه «مساجد» به «اللّه» براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 15

15 _ از ميان رفتن حرمت و قداست مسجد ، زمانى است كه موجب زيان رسيدن به مؤمنان شود و پايگاهى عليه اسلام و وحدت مسلمين گردد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

ص: 20

66- احترام مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 16

16 - مسجد الحرام و نواحى آن داراى قداستى والا و احترامى خاص

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

67- احترام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 5

5 _ حرمت نهادن به مرد مسلمان ، از حكمت هاى عدّه وفات *

و الذين يتوفّون منكم

چون عدّه وفات مخصوص زنى است كه شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.

68- احترام معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 4

4- موسى ( ع ) كمال ادب و متانت را در برابر معلّم خويش ( خضر ) اظهار كرد .

هل أتّبعك . .. ستجدنى ... و لا أعصى

موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى(ع) ديده مى شود: الف) درخواست خود را با استفهام آغاز كرد (هل أتّبعك); ب) مبدأ علم خضر را به جهت تكريم، با صيغه مجهول آورد (عُلِّمت); ج) علم او را رشدآفرين دانست (رشداً); د) تنها، بخشى از علم او را طلب كرد (ممّا عُلِّمت); ه_) وعده صريح به صبر نداد، بلكه به صورت «ستجدنى إن شاء اللّه. ..» ذكر كرد; و) توصيه هاى او را به عنوان امر تلقى كرد و متعهد شد كه با او در هيچ فرمانى مخالفت نكند. (الميزان، ج 13).

69- احترام مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 11

11 - مكه ، مكانى مقدس و محترم براى مردم جزيرة العرب

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

مكه از آن جهت «حرم» نام گرفته كه مورد حرمت و احترام مردم آن ديار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 4

ص: 21

4 - مردم جزيرة العرب ، به حفظ حرمت و امنيت مكه ، پابند بوده اند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا و يتخطّف الناس من حولهم

70- احترام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 5

5 - ملائكه ، موجوداتى گرامى و ارزشمند

ضيف إبرهيم المكرمين

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه «المكرمين» وصفى باشد كه ملائكه آن را بالذات داشته اند.

71- احترام ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 1،2

1 - فرشتگان ناظر و مراقب انسان ها ، شخصيت هايى ارجمند و داراى ارزش و احترام در پيشگاه خداوند

كرامًا

آنچه در مقوله خود داراى شرافت و برجستگى باشد، به كَرَم توصيف مى شود. (مفردات راغب)

2 - لزوم گرامى داشتن و حرمت نهادن به فرشتگان مأمور ثبت و ضبط اعمال

كرامًا

شرافت موجودى نزد خداوند، كاشف از اين است كه احترام ديگران به آن موجود، محبوب خداوند و مطلوب او است.

72- احترام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 3

3 - احترام و موقعيت موسى ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

توبيخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

73- احترام موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 22

20 - عبس - 80 - 4 - 4

4 - فراگيران پند و اندرز ، انسان هايى ارجمند و شايسته احترامى افزون تر از ديگران

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

74- احترام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 12

12 _ مؤمن ، داراى حرمتى والا در پيشگاه خداوند

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 7

7 - ايمان ، به مردان و زنان ، حرمت و عظمت مى بخشد .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهت_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 16،19

16- زنان و مردان مؤمن ، داراى ارج و حرمتى همانند

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. أن تط_وهم

از اين كه خداوند، «مؤمنات» را در كنار «مؤمنون» ياد كرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مكه معرفى كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

19- خداوند ، خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لكه ننگ و بدنامى

و لولا رجال . .. أن تط_وهم فتصيبكم منهم معرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 19

19 - قدم نهادن فرد به وادى ايمان ، مايه برخوردارى او از حرمتى ويژه در نزد خداوند

بئس الاسم الفسوق بعد الإيم_ن

از اين كه خداوند از استهزا، طعن و بدگويى نسبت به مؤمنان به طور مجزا و مؤكد نهى كرده و آن را گناه و ظلم شمرده است; مقام و حرمت مؤمن نزد خداوند استفاده مى شود به خصوص واژه «بعد الإيمان» مى رساند كه حضور در جرگه مؤمنان، فرد را در جايگاه محترمى قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 3

3 - مؤمنان بهشتى ، در اوج عزت و احترام به سر مى برند .

ص: 23

أُول_ئك فى جنّ_ت مكرمون

75- احترام مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 4

4 - اجلال و گرامى داشت ميهمانان ، خصلتى پسنديده و پيامبرگونه

حديث ضيف إبرهيم المكرمين

76- احترام مهمانان ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 3

3 - اكرام و اجلال ابراهيم ( ع ) نسبت به ميهمانان خويش

ضيف إبرهيم المكرمين

واژه «مكرمين» (اسم مفعول) بيانگر اين معنا است كه ابراهيم(ع)، نسبت به آنان اكرام كرده بود; نه اين كه با صرف نظر از عمل ابراهيم(ع) آيه شريفه در مقام بيان مقام و جلالت ميهمانان وى باشد.

77- احترام نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 4

4 - نوح پيامبر ، برخوردار از مقام و احترام ويژه در ميان همه نسل ها و براى هميشه تاريخ

سل_م على نوح فى الع_لمين

78- احترام هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 2

2- مريم ( س ) از نوادگان حضرت هارون ( ع ) بود . *

ي_أخت ه_رون

هرگاه قبيله اى از نسل فردى به وجود آيد، آن قبيله را به نام وى مى نامند و افراد قبيله را با تعبير «أخ» يا «أخت» آن قبيله ياد مى كنند; بنابراين، اطلاق «أخت هارون» بر مريم(س) به اين اعتبار است كه وى فردى از نسل هارون مى باشد.

ص: 24

79- احترام همسران اشراف در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 19

19_ قصد تجاوز به همسران اشراف در مصر باستان ، موجب مجازات و كيفر بود .

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

80- احترام همسران محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 6

6 - رعايت احترام همسران پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر مؤمنان ، لازم است .

و أزوجه أُمّه_تهم

به منزله مادر معرفى شدن همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله) در آيه، به قرينه آيه پنجاه و سه _ كه در آن، ازدواج با همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله) حرام شده است _ همان حرمت ازدواج است. اين كه از حرمت ازدواج با آنان، از چنين تعبيرى استفاده شده است، به خاطر يادآورى حرمت ويژه اى همانند مادران، براى همسران پيامبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 10

10 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و احكام خاصى دارد .

لاجناح عليهنّ فى . .. و لانسائهنّ

81- احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 11

11 - كسانى كه در تنگناى اقتصادى به سر مى برند ، در صورت احترام به يتيمان و ترغيب ديگران به فقرزدايى از جامعه ، نزد خداوند گرامى بوده و از حقارت و خوارى مبرّا خواهند بود .

فيقول ربّى أه_نن . كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 8

8 - ارج نهادن به يتيمان ، تغذيه نيازمندان ، پرهيز از غصب ارث ديگران و دل نبستن به ثروت ، توشه هايى سودمند براى آخرت

لاتكرمون . .. لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... ي_ليتنى قدّمت لحياتى

ص: 25

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 4

4 - آزمون دانستن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، سير كردن گرسنگان ، تصرف نكردن ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، زمينه ساز اعتماد به رهايى از صحنه هاى وحشت بار قيامت

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

«نفس مطمئن» _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 8

8 - آزمون ديدن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، تغذيه فقيران ، ترك تصرف ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، مايه احساس رضايت انسان از خداوند و زمينه ساز رضايت خداوند از او است .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. راضية مرضيّة

نفس «راضى» و «مرضى» _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

82- احترام يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 8

8_ عزيز مصر ، اداره امور يوسف ( ع ) را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

«مثوى» اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت «أكرمى مثواه» ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 2

2_ تكريم و بزرگداشت يوسف ( ع ) از جانب عزيز ، پس از كشف حقيقت ماجرا

يوسف أعرض عن هذا

«يوسف» مناداست و حرف ندا (يا) از آن حذف شده است عزيز مصر با حذف كردن حرف ندا ، تقرب او را نزد خويش بيان مى دارد و با نام بردن از او ، لطف و مرحمت خويش را به وى اظهار مى دارد.

ص: 26

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 32

32_ « از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند « وخرّوا سجّداً » سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : « أما سجود يعقوب و ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود».

83- احترام يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

84- ارزش احترام به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 4

4- تواضع دلسوزانه و از سر مهربانى براى پدر و مادر ، داراى ارزش است نه تواضع به انگيزه هاى ديگر .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

85- اهميت احترام انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 6

6 - لزوم زنده نگه داشتن ياد پيامبران و ارج نهادن بر تلاش هاى آنان

و سل_م على عباده الذين اصطفى

ختم سرگذشت پيامبران با درود و سلام بر آن بزرگواران، بيانگر مطلب ياد شده است.

86- اهميت احترام به خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 9

9_ لزوم احترام به خويشاوندان خصوصاً به پدران و مادران

ص: 27

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه و قال ادخلوا مصر

87- اهميت احترام به قانون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 17

17_ لزوم احترام و مراعات قوانين حتى در نظام هاى غير الهى

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

88- اهميت احترام به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 9

9_ لزوم احترام به خويشاوندان خصوصاً به پدران و مادران

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه و قال ادخلوا مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 5

5_ لزوم احترام به پدر و مادر

و رفع أبويه على العرش

89- اهميت احترام به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 6

6- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر تجاوز ديگران ، تكليفى برعهده ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

90- اهميت احترام به والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 14،15،16

14- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر ، حتى در حد گفتن « أُفّ » ، ممنوع است .

فلاتقل لهما أُفّ

ص: 28

15- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر كهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمين آن خواسته ها دريغ نكنند .

و لاتنهرهما

«نهر» در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،13

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

«من» در «من الرحمة» نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

13- تربيت فرزندان در دامان پر مهر پدر و مادر ، نعمتى بس بزرگ و شايسته قدردانى و موجب استحقاق هرگونه احسان و احترام از سوى فرزند به آنان

و بالولدين إحس_نًا . ... و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ر

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه خداوند در تعليم شيوه دعا كردن فرزندان براى پدر و مادرشان، مسأله تربيت والدين آنان را يادآور شد (كما ربّيانى صغيراً).

91- اهميت احترام پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 9

9_ لزوم احترام به خويشاوندان خصوصاً به پدران و مادران

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه و قال ادخلوا مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 5

5_ لزوم احترام به پدر و مادر

و رفع أبويه على العرش

92- اهميت احترام حاكمان بر حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 11

11_ لزوم احترام به حاكمان برحق و تواضع و خشوع در برابر آنان

و خرّوا له سجّدًا

ص: 29

93- اهميت احترام رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 5

5 - نگه دارى حرمت رهبر جامعه اسلامى و رعايت ادب در گفتار با آنان ، امرى لازم و بايسته

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

آيه شريفه، درباره پيامبراسلام(صلی الله علیه و آله) است; ولى چون نام ايشان به عنوان ولّى امر مسلمين ياد شده است (و إذا كانوا معه على أمر جامع. .) مى توان آن را درباره تمامى رهبران جامعه اسلامى تسرى داد و شامل كسانى دانست كه ولايت امرى مسلمين را برعهده دارند.

94- اهميت احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4

4 - مسلمانان صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه «دعا» به «الرسول» اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن شما پيامبر(صلی الله علیه و آله) را. .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 17

17 - خداوند ، به پيامبر (صلی الله علیه و آله) و حفظ حريم و حرمت او ، عنايت ويژه داشت .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. فإذا طعمتم فانتشروا ... إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 6،7

6 - خداوند ، خواهان تلاش مؤمنان در تحكيم پايه هاى دين و گرامى داشت رسول او

لتؤمنوا باللّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه

7 - لزوم نصرت پيامبر و راه او و تعظيم و گراميداشت ياد وى *

و تعزّروه و توقّروه

ضمير «تعزّروه» و «توقّروه» ممكن است به «رسول» برگردد; نه به «اللّه».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 3

3 _ مؤمنان ، مورد تشويق خداوند به رعايت حرمت محضر پيامبر (صلی الله علیه و آله) در عالى ترين سطح

ص: 30

إنّ الذين يغضّون أصوتهم عند رسول اللّه أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

از اين كه در آيه شريفه، موضوع فروهشتن صدا و نرمش در گفتار مطرح شده است; به طريق اولى لزوم رعايت ادب در حركات، رفتار و محتواى سخن استفاده مى شود و توصيه به فروهشتن صدا نظير «و لاتقل لهما أفّ» مى باشد كه مراتب بالاتر را از باب اولويت شامل مى شود.

95- اهميت احترام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 28

28 - لزوم احترام به مساجد و حفظ قداست آنها *

و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 6

6 - « عن يونس بن يعقوب قال : سمعت الصادق جعفربن محمد ( ع ) يقول : . . . ملعون ملعون من لم يوقّر المسجدَ ، تدرى يا يونس لِمَ عظَّم اللّه حقَّ المساجد و أنزل ه_ذه الآيه : « و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً » ؟ كانت اليهود و النصارى إذا دخلوا كنائسهم أشركوا باللّه تعالى ، فأمر اللّه سبحانه نبيَّه أن يوحّدَ اللّهَ فى ها و يَعْبُدَه ;

از يونس بن يعقوب روايت شده كه گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: . .. ملعون است، ملعون است، آن كس كه به مساجد احترام نگذارد; اى يونس! مى دانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ دانسته و آيه «و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً» را نازل فرموده است؟ زيرا يهود و نصارا وقتى به معابد خود مى رفتند، به خداى تعالى شرك مىورزيدند. پس خداوند سبحان به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) دستور داد كه خدا را در مساجد به وحدانيت بخوانند و عبادت كنند».

96- اهميت احترام مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 2

2- حفظ حرمت مهمان و دفاع از او در برابر هرگونه تعرض و تجاوز ، امرى لازم و بايسته است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى منصرف كردن قومش از تعرض به مهمانانش روى مهمان بودن آنان تكيه كرد، مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

97- اهميت احترام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 5،6

ص: 31

5 - لزوم ارج نهادن و احترام به يتيمان

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

6 - ارزشمندترين رابطه مردم با يتيمان ، بها دادن به شخصيت آنان و اكرام و احترام به ايشان است .

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آيه شريفه، عنايتى ويژه به احترام يتيمان دارد; به گونه اى كه گويا اولين انتظار آنان از جامعه، درك شخصيت آنها و بها دادن به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 3

3 - لزوم بها دادن به شخصيت يتيمان و ترك تجاوز به حق ارث آنان

لاتكرمون اليتيم . .. و تأكلون التراث أكلاً لمّا

آيه بعد، از حب مال سخن گفته و در اين آيه خوردن ميراث مطرح شده است. ارتباط اين آيات با دو آيه قبل، بيانگر اين است كه هر كس براى يتيمان ارزشى قائل نباشد، ميراث آنان را تصاحب مى كند و هر كس به فكر تغذيه مساكين نباشد، گرفتار مال دوستى است.

98- پاداش احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 6

6 _ غفران الهى و پاداش عظيم او ، در انتظار رعايت كنندگان ادب و احترام محضر پيامبر (صلی الله علیه و آله)

لهم مغفرة و أجر عظيم

99- خيريت احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 6

6 - رعايت حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، داراى خير و منفعت براى خود مؤمنان

و لو أنّهم صبروا . .. لكان خيرًا لهم

100- زمينه اجتناب از احترام به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 7

7 - غفلت از امتحان هاى الهى ، مايه ترك يتيم نوازى و بى اعتنايى به مسكينان و تصاحب ميراث ديگران و دلبستگى به ثروت است .

ص: 32

ابتليه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون التراث ... و تحبّ

101- زمينه احترام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 1

1 - تلاش براى تزكيه نفس و درست كارى ، مايه ارجمندى انسان و شايستگى او براى احترام افزون تر

و مايدريك لعلّه يزّكّى

«زكاة» در معانى «صلاح»، «پاكيزگى»، «نمو»، «بركت» و «مدح» استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه _ به قرينه مقام _ مراد صلاح (درست كارى) و پاكسازى درون است.

102- زمينه احترام رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 2

2_ تقوا ، مستلزم تواضع و احترام نسبت به پيامبر (صلی الله علیه و آله) و رهبرى الهى

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

103- زمينه احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 2

2_ تقوا ، مستلزم تواضع و احترام نسبت به پيامبر (صلی الله علیه و آله) و رهبرى الهى

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

104- سرزنش احترام به علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

ص: 33

105- سرزنش احترام به علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

106- شرايط احترام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 2

2 - احتمال علاقه مندى افراد به تزكيه نفس ، كافى در لزوم احترام آنان و استقبال از حضورشان در مجالس وعظ و ارشاد

و مايدريك لعلّه يزّكّى

كلمه «لعلّ»، بر رجا و اميدوارى دلالت دارد و جمله «لعلّه يزّكّى» اميد به وجود تزكيه را در لزوم پذيرش مستمعان كافى مى داند.

107- عوامل احترام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 18

18 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل ها و در دربار فرعون ، مايه احترام به موسى ( ع ) و موجب خدمت فراوان به او شده بود .

و ألقيت عليك محبّة منّى و لتصنع على عينى

چنانچه «صنيعة» (ريشه اشتقاقى «لتصنع») به معناى احسان و كرامت باشد، مفاد «لتصنع. ..» چنين مى شود: محبت تو را در قلب ديگران قرار دادم تا با مراقبت كامل من، مورد احترام و احسان آنان قرار گيرى.

108- محروميت از احترام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 15

15 - شرك پيشگان ، در قيامت گرفتار عذاب خوار كننده الهى و محروم از هر كرامت بخش و گرامى دارنده اى خواهند بود .

و الذين أشركوا ان اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة. .. و كثير حقّ عليه العذاب و من ي

109- منشأ احترام محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 34

17 - حجرات - 49 - 3 - 4

4 _ انتساب پيامبر (صلی الله علیه و آله) به خداوند ، راز حرمت والاى آن حضرت

إنّ الذين يغضّون أصوتهم عند رسول اللّه

از اين كه خداوند به جاى آوردن نام پيامبر(صلی الله علیه و آله)، به شخصيت حقوقى آن حضرت و وصف «رسول اللّه» تصريح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

110- يعقوب(ع) و احترام فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 2

2_ يعقوب ( ع ) همه فرزندان خويش را گرامى مى داشت و به همه آنان محبت مى كرد .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منّا

افعل تفضيل (أحبّ) گوياى برداشت فوق است.

ص: 35

3- احتضار

1- آثار احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 1

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 14،18،20

14 _ مشركان به هنگام مرگ به پوچى معبودان خويش پى خواهند برد و به كارساز نبودن آنان اعتراف خواهند كرد

قالوا ضلوا عنا

18 _ لحظه مرگ هنگام احساس نياز همه آدميان به فريادرسى تواناست.

أين ما كنتم تدعون من دون الله

20 _ مشركان به هنگام مرگ به كفر و واهى بودن باورهاى خويش (پذيرش خدايان پوچ به جاى خداى يگانه) شهادت خواهند داد.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 7

7 - عارض شدن مقدمات مرگ ، انسان را از حالت عادى خارج مى كند .

تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27 - 3

3 - ظهور و بروز ناتوانى انسان ها ، در مقابل قدرت خداوند در آستانه مرگ

و قيل من راق

ص: 1

2- احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 4،13

4- تقواپيشگان ، به هنگام قبض روح از هرگونه ظلم به نفس به دورند .

المتّقين . .. الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

به قرينه مقابله با آيه «الكافرين . الذين تتوفّيهم الملائكة ظالمى أنفسهم» احتمال دارد مراد از طيب (پاكى) به دور بودن از ظلم به نفس باشد.

13- دعوت فرشتگان از تقواپيشگان به هنگام قبض روح آنان ، براى ورود به بهشت

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون ... ادخلوا الجنّة

3- احتضار انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 50 - 5،6

5 - اشتياق و علاقه شديد انسان ها به توصيه و سفارش درباره خانواده و اموال خود ، به وقت رو به رو شدن با مرگ

فلايستطيعون توصية و لا إلى أهلهم يرجعون

ياد كرد ناتوانى انسان ها از توصيه و سفارش درباره اموال و كسان خود، مى رساند كه در سرشت بشر چنين علاقه و تمايلى وجود دارد.

6 - علاقه و اشتياق شديد انسان ها به ديدار خانواده و كسان خود ، به وقت رو به رو شدن با مرگ

فلايستطيعون توصية و لا إلى أهلهم يرجعون

4- احتضار تاركان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 12،13

12 - تأسف عميق دريغ كنندگان از انفاق ، به هنگام فرارسيدن مرگ

فيقول ربّ لولا أخّرتنى . .. و أكن من الص_لحين

13 - دورى كنندگان از انفاق و صدقات ، به هنگام مرگ خواستار مهلتى هر چند اندك ، جهت تدارك گذشته و قرار گرفتن در زمره صالحان

فيقول لولا أخّرتنى إلى أجل قريب . .. و أكن من الص_لحين

ص: 2

5- احتضار صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 14

14 - « فى المجمع فى قوله تعالى « تتنزّل عليهم الملائكة » يعنى عند الموت . . . و روى ذالك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى «تتنزّل عليهم الملائكة» آمده است: مقصود نزول ملائكة هنگام مرگ است . .. و اين مطلب از امام صادق(ع) روايت شده است».

6- احتضار ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 12،18

12 _ مجازات اخروى ستمكاران بزرگ از نخستين لحظات احتضار و مرگ آغاز خواهد شد.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

18 _ جان كندن ستمگران، همراه با تمسخر ملائكه قبض روح نسبت به آنان و بيان عجز آنان براى رهايى از مرگ است.

أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون

7- احتضار كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 9،10

9- كافران به هنگام مرگ ، تسليم و منقاد مى شوند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ... فألقوا السلم

10- كافران ، به هنگام مرگ دچار وحشت و ترس مى شوند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ... فألقوا السلم

تسليم شدن كافران به هنگام مرگ به قرينه «ما كنا نعمل من سوء» _ كه در مقام دفاع بيان شده است _ مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 4،5،6

4 - روى آورى كافران به خدا ، در آستانه مرگ

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

5 - قطع اميد كافران از همه عوامل مادى و احساس بى پناهى كامل در هنگام مرگ

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

6 - ندامت كافران در هنگام مرگ و تمناى آنان از خدا ، براى بازگشت به دنيا

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

ص: 3

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 1،2،3،8

1 - اعتراف ضمنى كافران در هنگام مرگ ، به زشتى اعمال گذشته خويش

قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل ص_لحًا

2 - كافران در هنگام مرگ ، آرزومند يافتن فرصتى دو باره ، براى تدارك فرصت هاى از دست رفته و جبران بدى هاى گذشته خود ، با انجام اعمال نيك

قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل ص_لحًا فيما تركت

3 - آرزوى كافران در هنگام مرگ ، براى بازگشت به دنيا و استفاده از امكانات و اموال خود در راه خير *

قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل ص_لحًا فيما تركت

برداشت فوق، بدان احتمال است كه مراد از «ما تركت» اموال و امكاناتى باشد كه فرد، پس از مرگ خويش بر جاى مى گذارد; نه فرصت هاى از دست رفته; چنان كه در برداشت پيشين بيان شد.

8 - تعهد كافران در هنگام مرگ ، بر تدارك بدى هاى گذشته با انجام نيكى ها ، تعهدى بى پشتوانه و غير عملى

قال ربّ ارجعون . .. كلاَّ إنّها كلمة هو قائلها

در برداشت بالا، جمله «إنّها كلمة هو قائلها» تعليل براى ردّ درخواست كافران گرفته شده است; يعنى، ردّ خواسته آنها، بدان جهت است كه آنان بدان، عمل نخواهند كرد; چون اگر آنها اهل عمل بودند، در گذشته انجام مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 10

10 _ « عن أبى جعفر ( ع ) إذا أراد اللّه قبض روح الكافر ، قال : يا ملك الموت انطلق أنت و أعوانك إلى عدوّى . . . فاقبض روحه حتّى تكبه فى النار . . . فإذا بلغت الحلقوم ضربت الملائكة وجهه و دبره . . . و ذلك قوله « يوم يرون الملائكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجراً محجوراً » . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: زمانى كه خداوند اراده قبض روح كافر را كند، به ملك الموت امر مى نمايد كه همراه يارانت به سوى دشمن من برويد. .. پس بگير روحش را تا آنكه او را به روى در آتش افكنى ... آن هنگام كه جان او به گلو مى رسد، ملائكه بر صورت و پشت او مى زنند ... و اين سخن خداوند است: «يوم يرون الملائكة لابشرى يومئذ للمجرمين...».

8- احتضار گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 6

6 _ وحشت مجرمان از ملائكه به هنگام رو در رويى با آنها ، به هنگام مرگ و روز رستاخيز

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

9- احتضار مدعيان دروغين وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 11

ص: 4

11 _ مدعيان دروغين وحى و كسانى كه مدعى آوردن مانندى براى قرآن هستند به هنگام احتضار حالتى بس دشوار دارند.

أوحى إلىّ و لم يوح إليه شىء و من قال . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

10- احتضار مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 10

10 _ افترازنندگان به خداوند هنگام احتضار در حالتى بسيار سخت قرار مى گيرند.

و من أظلم ممن افترى . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

11- احتضار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 2

2 _ منكران معاد ، هنگام مرگ ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

مراد از «يوم» در آيه شريفه، هم مى تواند هنگام مرگ باشد و هم مى تواند روز قيامت. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

12- احتضار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 13

13 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم . .. ليعذبهم ... و تزهق أنفسهم

«زهوق نفس» به معناى خروج جان بر اثر تأسف و حسرت است. (مفردات راغب).

13- احتضار موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 14

14 - « فى المجمع فى قوله تعالى « تتنزّل عليهم الملائكة » يعنى عند الموت . . . و روى ذالك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى «تتنزّل عليهم الملائكة» آمده است: مقصود نزول ملائكة هنگام مرگ است . .. و اين مطلب از امام صادق(ع) روايت شده است».

ص: 5

14- احتضار يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 6

6 - يعقوب ( ع ) در آستانه مرگ ، فرزندانش را به ملازمت توحيد دعوت نمود و به يكتا پرستى وصيت كرد .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

15- تشنگى در احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 29

29 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: «أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون» قال: العطش

امام صادق(ع) درباره اين آيه «أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون» فرمود: منظور از عذاب خواركننده، تشنگى _ هنگام جان دادن _ است.

16- سختى احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 8

8 - به گلو رسيدن جان انسان ها ، از شدت غم و اندوه هنگام مرگ

إذ القلوب لدى الحناجر ك_ظمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه اين دسته از آيات، مربوط به لحظات مرگ باشد; نه روز قيامت.

17- سختى احتضار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 12،16

12 _ جان كندن سخت منافقان ، به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

«زهوق» (مصدر تزهق) به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است. (مجمع البيان، ذيل آيه)

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

ص: 6

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 11،15

11 _ جان كندن سخت منافقان به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

«زهوق» به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است.

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه «تزهق أنفسهم» مى تواند عطف تفسيرى براى «أن يعذبهم» باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

18- سختيهاى احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 29 - 1،2،3

1 - پيچيده شدن و چسبيدن ساق هاى پا به يكديگر ، در هنگام مرگ

و التفّت الساق بالساق

2 - آميخته شدن و جمع شدن مشكلات و سختى هاى دنيا و آخرت ، در لحظه مرگ براى محتضر

و التفّت الساق بالساق

كلمه «ساق» (در زبان عرب) گاهى استعاره از شدت و وخامت اوضاع است. بر اين اساس مفسران گفته اند: مقصود از آن در آيه شريفه جمع شدن مشكلات فراق از دنيا با مشكلات آخرت است. و يا ترك اهل و عيال، مال و مقام از يك سو و روبه رو شدن با مشكل جدايى از دوستان و رفتن به دار غربت از جانب ديگر است.

3 - لحظه هاى آخرين مرگ و جدايى از دنيا ، لحظه هايى بس سخت و ناگوار براى انسان

و التفّت الساق بالساق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 4

4 - « عن أبى جعفر ( ع ) محمّد بن علىّ الباقر ( ع ) أنّه سُئِل عن قول اللّه عزّوجلّ : « و قيل من راق » قال : ذاك قولُ ابن آدم إذا حضره الموتُ قال : هل مِن طبيب ، هل من راق ، قال : « و ظنّ أنّه الفراق » يعنى فراق الأهل و الأحِبّة ، عند ذلك قال : « و التفّت الساق بالساق » قال : التفّت الدنيا بالآخرة قال : « إلى ربّك يومئذ المساق » إلى ربّ العالمين يومئذ المصير ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه از آن حضرت درباره سخن خداى عزّوجلّ: «و قيل من راق» سؤال شد، فرمود: اين سخن فرزند آدم است كه وقتى مرگش فرا رسد، گويد: آيا طبيبى هست؟ آيا شفادهنده اى هست؟ مقصود از [جدايى در آيه «و ظنّ أنّه الفراق» ]جدايى از اهل، عيال و دوستان است. از اين جا است كه خداوند مى فرمايد: «و التفّت الساق بالساق»; يعنى، دنيا به آخرت پيچيده است و نيز فرمود: «إلى ربّك يومئذ المساق»; يعنى، در اين روز بازگشت همه به سوى پروردگار عالميان است».

19- عبرت از زمان احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 7

18 - واقعه - 56 - 84 - 2

2 - صحنه احتضار و جان كندن انسان ها ، صحنه اى هشداردهنده و درس آموز

و أنتم حينئذ تنظرون

20- عوامل سختى احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 10،11

10 _ افترازنندگان به خداوند هنگام احتضار در حالتى بسيار سخت قرار مى گيرند.

و من أظلم ممن افترى . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

11 _ مدعيان دروغين وحى و كسانى كه مدعى آوردن مانندى براى قرآن هستند به هنگام احتضار حالتى بس دشوار دارند.

أوحى إلىّ و لم يوح إليه شىء و من قال . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

21- مشركان به هنگام احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 12،13،14،20

12 _ عدم دستيابى مشركان به معبودان دروغين خويش به هنگام مرگ

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله قالوا ضلوا عنا

13 _ مشركان به هنگام مرگ، به سبب اعتقاد به توان و كارايى معبودان خويش، مورد ملامت فرشتگان قرار خواهند گرفت.

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله

استفهام در جمله «أين ما كنتم . ..»، استفهام توبيخى است.

14 _ مشركان به هنگام مرگ به پوچى معبودان خويش پى خواهند برد و به كارساز نبودن آنان اعتراف خواهند كرد

قالوا ضلوا عنا

20 _ مشركان به هنگام مرگ به كفر و واهى بودن باورهاى خويش (پذيرش خدايان پوچ به جاى خداى يگانه) شهادت خواهند داد.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

22- نياز به هنگام احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 18،19

18 _ لحظه مرگ هنگام احساس نياز همه آدميان به فريادرسى تواناست.

أين ما كنتم تدعون من دون الله

19 _ تنها خداوند، توانا به يارى انسان به هنگام مرگ است.

أين ما كنتم تدعون من دون الله

ص: 8

23- وصيت در احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 5

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

ص: 9

4- احزاب

1- آثار لشكركشى احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2،3

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

2- احزاب دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 65 - 3

3 - وجود گروه ها و احزاب مختلف اجتماعى و قومى در جامعه عصر عيسى ( ع )

فاختلف الأحزاب من بينهم

جمله «فاختلف الأحزاب» گوياى اين نكته است كه مردمان در عصر عيسى(ع)، به گروه ها و احزاب مختلفى تقسيم شده بودند كه بعد از بعثت آن حضرت، گرفتار اختلافاتى نوين شدند.

3- احزاب صدراسلام در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،2،3،4

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

ص: 1

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«جنود» جمع «جند» است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه «يحسبون. ..» حال براى ضمير فاعلى «سلقوا» باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

4- احزاب صدراسلام در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

5- احزاب كافر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 1،2،3

1 _ احزاب كفرپيشه و مستكبر داراى علامت و نشانهايى مخصوص به خود در قيامت

و نادى اصحب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيمهم

2 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را به وسيله علامتهايشان خواهند شناخت .

يعرفونهم بسيمهم

ص: 2

3 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را مخاطب ساخته و از فاصله اى دور با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الاعراف رجالا

6- احزاب مستكبر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 1،2،3

1 _ احزاب كفرپيشه و مستكبر داراى علامت و نشانهايى مخصوص به خود در قيامت

و نادى اصحب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيمهم

2 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را به وسيله علامتهايشان خواهند شناخت .

يعرفونهم بسيمهم

3 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را مخاطب ساخته و از فاصله اى دور با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الاعراف رجالا

7- اضطراب منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 19

19 - منافقان ، پيشگامان تزلزل و اضطراب و فرار از غزوه احزاب بودند .

هنالك ابتلى . .. و زلزلوا زلزالاً ... و إذ يقول المن_فقون ...إنّ بيوتنا عورة ...

8- امدادهاى غيبى در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 6،8

6 - خداوند ، در غزوه احزاب نيرويى نامرئى ، به كمك مسلمانان فرستاد .

فأرسلنا عليهم . .. و جنودًا لم تروها

8 - امداد غيبى الهى به مسلمانان در غزوه احزاب ، نعمتى خدايى براى آنان و شايسته يادآورى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود. .. و جنودًا لم تروه

9- امنيت خانه مجاهدان غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 12

ص: 3

12 - خانه و كاشانه مجاهدان شركت كننده در غزوه احزاب ، خلل ناپذير و داراى استحكام بود .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة

10- بى ثمرى لشكركشى احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 5

5 - احزاب متّحد ، از هجوم شان به مسلمانان ، هيچ سود و نتيجه اى به دست نياوردند .

و ردّ اللّه الذين كفروا . .. لم ينالوا خيرًا

مراد از «خير» به قرينه مقام، مى تواند «ظفر و پيروزى» باشد و احتمال دارد كه به قرينه آياتى مانند «إنّه لحبّ الخير لشديد» مراد از آن، مال باشد. برداشت بالا، براساس احتمال نخست است. احتمال دارد كه تعبير از «پيروزى كافران بر مسلمانان» به «خير» طبق نظر كافران باشد.

11- بيماردلان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از «عورة» در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

12- پيروزى مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 9

9 - غزوه احزاب ، بدون درگيرى نظامى عمده ، به سود مسلمانان پايان يافت .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا و كفى اللّه المؤمنين القتال

13- تلاش منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 4

14 - احزاب - 33 - 13 - 5

5 - منافقان ، در غزوه احزاب ، براى وادار كردن مؤمنان به ترك اسلام و روى آوردن به كفر ، تلاش مى كردند .

ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از «لامقام لكم» ماندن در دين رسول اللّه و مراد از «فارجعوا» دعوت به رجوع به كفر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف «عوّق» براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

14- ذكر غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 3

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

15- سختى غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 7

7 - خداوند ، مسلمانان را از سختى جنگى كه احزاب متّحد درصدد ايجاد آن بودند نگه داشت .

و كفى اللّه المؤمنين القتال

«كفى» در آيه متعدى به دو مفعول و به معناى «حسب» است; يعنى: «خداوند كفايت كرد مؤمنان را در جنگ». با توجه به آيه نُه همين سوره، مراد از «كفايت خدا براى جنگ مؤمنان»، فرستادن طوفان و سپاهيان نامريى براى درهم كوبيدن سپاه دشمن است.

16- شكست احزاب صدراسلام در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 3

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

ص: 5

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 2

2 - منافقان مدينه ، حتى پس از هزيمت احزاب متّحد و عزيمت شان از اطراف مدينه ، گمان مى كردند كه آنان نرفته اند .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 1،3،6،12

1 - پراكنده شدن احزاب متّحد از اطراف مدينه ، به دست خداوند بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

«باء» در «بغيظ» براى ملابسه است و «بغيظهم» حال براى موصول «الذين كفروا» است.

6 - آكنده شدن احزاب متّحد از خشم و غضب ، معلول ناكامى آنان در تلاش شان بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا

«لم ينالوا خيراً» مى تواند حال براى «الذين كفروا» باشد و احتمال دارد كه براى بيان «بغيظهم» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

12 - توان مندى خداوند ، منشأ فراهم آمدن زمينه پراكنده شدن احزاب متّحد از اطراف مدينه

و ردّ اللّه الذين كفروا . .. و كان اللّه قويًّا

«و كان اللّه. ..» به منزله تعليل براى جمله «و ردّ اللّه الذين كفروا» است.

17- شكست در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

18- طوفان در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 4،5

4 - براى درهم شكستن سپاه دشمن ، در غزوه احزاب ، طوفانى عظيم برخاست .

إذ جاءتكم جنود فأرسلنا عليهم ريحًا

ص: 6

تنوين نكره در «ريحاً» براى تعظيم است و حكايت از اين مى كند كه بادى كه وزيده، معمولى نبوده است; بلكه طوفانى بوده كه خيمه ها را در هم مى كوبيده و خار و خاشاك را در چشمان دشمن مى پاشيده است.

5 - به وجود آمدن طوفان ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن توان دشمن ، نعمتى الهى براى مسلمانان بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. فأرسلنا عليهم ريحًا

«فأرسلنا» بيان نعمتى است كه خداوند، از مسلمانان خواسته است كه به ياد آن باشند.

19- عوامل شكست احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 4،5

4 - براى درهم شكستن سپاه دشمن ، در غزوه احزاب ، طوفانى عظيم برخاست .

إذ جاءتكم جنود فأرسلنا عليهم ريحًا

تنوين نكره در «ريحاً» براى تعظيم است و حكايت از اين مى كند كه بادى كه وزيده، معمولى نبوده است; بلكه طوفانى بوده كه خيمه ها را در هم مى كوبيده و خار و خاشاك را در چشمان دشمن مى پاشيده است.

5 - به وجود آمدن طوفان ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن توان دشمن ، نعمتى الهى براى مسلمانان بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. فأرسلنا عليهم ريحًا

«فأرسلنا» بيان نعمتى است كه خداوند، از مسلمانان خواسته است كه به ياد آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 4

4 - طوفان و نيرو هاى نامريى در غزوه احزاب ، از عوامل فروپاشى جبهه احزاب متّحد و پراكنده شدن آنان بود .

فأرسلنا عليهم ريحًا و جنودًا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا

بنابراين كه «و ردّ اللّه» عطف بر آيه نُه (فأرسلنا عليهم. ..) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

20- غضب احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 3،6

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

«باء» در «بغيظ» براى ملابسه است و «بغيظهم» حال براى موصول «الذين كفروا» است.

6 - آكنده شدن احزاب متّحد از خشم و غضب ، معلول ناكامى آنان در تلاش شان بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا

«لم ينالوا خيراً» مى تواند حال براى «الذين كفروا» باشد و احتمال دارد كه براى بيان «بغيظهم» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

ص: 7

21- فرار منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در «كانوا» گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

22- فراوانى سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«جنود» جمع «جند» است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

23- فرجام غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 9

9 - غزوه احزاب ، بدون درگيرى نظامى عمده ، به سود مسلمانان پايان يافت .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا و كفى اللّه المؤمنين القتال

24- فرمانده غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 9

9 - پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) فرمانده و تصميم گير اصلى در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

ص: 8

25- قدرت سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است «تسليماً» به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله)) تسليم بودن به امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى جهاد باشد.

26- قصه غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 2،4،5،6

2 - مورد هجوم قرار گرفتن مسلمانان در مدينه از سوى لشگر دشمن در غزوه احزاب

اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود

مفسران بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه اين آيه، درباره غزوه احزاب نازل شده است. مراد از «جنود» گروه هاى مشرك و يهوديان اند كه در يك تصميم جمعى، متحد شدند و جهت درهم كوبيدن مسلمانان، به مدينه هجوم بردند.

4 - براى درهم شكستن سپاه دشمن ، در غزوه احزاب ، طوفانى عظيم برخاست .

إذ جاءتكم جنود فأرسلنا عليهم ريحًا

تنوين نكره در «ريحاً» براى تعظيم است و حكايت از اين مى كند كه بادى كه وزيده، معمولى نبوده است; بلكه طوفانى بوده كه خيمه ها را در هم مى كوبيده و خار و خاشاك را در چشمان دشمن مى پاشيده است.

5 - به وجود آمدن طوفان ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن توان دشمن ، نعمتى الهى براى مسلمانان بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. فأرسلنا عليهم ريحًا

«فأرسلنا» بيان نعمتى است كه خداوند، از مسلمانان خواسته است كه به ياد آن باشند.

6 - خداوند ، در غزوه احزاب نيرويى نامرئى ، به كمك مسلمانان فرستاد .

فأرسلنا عليهم . .. و جنودًا لم تروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،2،3،4،5،8،11،13،14

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«جنود» جمع «جند» است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

ص: 9

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

«زاغت الأبصار» مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

«ظنون» مفعول مطلق عددى است و «ال » در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن «ظنون » همراه با «ال» دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل «تظنّون» مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى «الظنونا» بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1،2،3

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

ص: 10

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع «يقول» بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به «فعاليت» تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2،3،4،5،8،9،10،11،12،19

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

5 - منافقان ، در غزوه احزاب ، براى وادار كردن مؤمنان به ترك اسلام و روى آوردن به كفر ، تلاش مى كردند .

ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از «لامقام لكم» ماندن در دين رسول اللّه و مراد از «فارجعوا» دعوت به رجوع به كفر باشد.

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از «عورة» در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

9 - پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) فرمانده و تصميم گير اصلى در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

10 - در سپاه مسلمانان ، به هنگام غزوه احزاب ، نظمى استوار ، حاكم بود . به گونه اى كه منافقان نيز خود را ملزم به رعايت آن مى دانستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

12 - خانه و كاشانه مجاهدان شركت كننده در غزوه احزاب ، خلل ناپذير و داراى استحكام بود .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة

19 - منافقان ، پيشگامان تزلزل و اضطراب و فرار از غزوه احزاب بودند .

هنالك ابتلى . .. و زلزلوا زلزالاً ... و إذ يقول المن_فقون ...إنّ بيوتنا عورة ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3،6

ص: 11

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

«ثمّ سئلوا الفتنة» دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در «كانوا» گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف «عوّق» براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از «الخوف» به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است «تسليماً» به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله)) تسليم بودن به امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 12

14 - احزاب - 33 - 25 - 9

9 - غزوه احزاب ، بدون درگيرى نظامى عمده ، به سود مسلمانان پايان يافت .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا و كفى اللّه المؤمنين القتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 11

11 - گروهى از يهود بنى قريظه ، به اسارت سپاه مسلمانان در آمدند .

و تأسرون فريقًا

27- كفر احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 2

2 - احزاب متّحدِ محاصره كننده مسلمانان در مدينه ، همگى ، كافر بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا

طبق آنچه در آغاز سوره آمد، احزاب گرد آمده براى جنگ با مسلمانان مدينه، از مشركان و منافقان و يهوديان بودند، ولى خداوند از همه آنان، به «الذين كفروا» تعبير كرده است و اين، حكايت از كفر همگى آنان مى كند.

28- لشكركشى احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 2

2 - مورد هجوم قرار گرفتن مسلمانان در مدينه از سوى لشگر دشمن در غزوه احزاب

اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود

مفسران بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه اين آيه، درباره غزوه احزاب نازل شده است. مراد از «جنود» گروه هاى مشرك و يهوديان اند كه در يك تصميم جمعى، متحد شدند و جهت درهم كوبيدن مسلمانان، به مدينه هجوم بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،3،5،8،11،14،15

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

ص: 13

«زاغت الأبصار» مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل «تظنّون» مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى «الظنونا» بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع «تظنّون» به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

29- محمد(صلی الله علیه و آله) و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 5

5 - پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) ، مسلمانان مدينه را ، از وقوع غزوه احزاب و تشكيل احزاب متّحد خبر داده بود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسول

30- محمد(صلی الله علیه و آله) و غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 5

5 - پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) ، مسلمانان مدينه را ، از وقوع غزوه احزاب و تشكيل احزاب متّحد خبر داده بود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسول

ص: 14

31- مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2،8،11،13،15

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«جنود» جمع «جند» است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

«ظنون» مفعول مطلق عددى است و «ال » در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن «ظنون » همراه با «ال» دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع «تظنّون» به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع «يقول» بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به «فعاليت» تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

ص: 15

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9،10

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است «تسليماً» به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله)) تسليم بودن به امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

32- مسلمانان مدينه و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1،2،6،9،10

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

2 - مسلمانان مدينه ، پيشاپيش ، از رويارويى شان با احزاب متّحد ، با خبر بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل «زاد» مصدر فعل «رأى» است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است «تسليماً» به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله)) تسليم بودن به امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

33- مشركان مكه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 16

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از «الذين ظاهروا» يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير «هم»، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

34- ملائكه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 7

7 - نزول ملائكه امداد در غزوه احزاب ، به منظور كمك به مسلمانان

و جنودًا لم تروها

احتمال قوى اين است كه سپاهى كه قابل رؤيت نبود همان ملائكه باشد.

35- منافقان در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه «يحسبون. ..» حال براى ضمير فاعلى «سلقوا» باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

36- منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

ص: 17

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع «يقول» بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به «فعاليت» تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،4،8،11،20

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از «عورة» در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - « عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا « إنّ بيوتنا عورة . . . » فأكذبهم اللّه قال : « و ما هى بعورة . . . » و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: «و ما هى بعورة...» و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.»

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

«ثمّ سئلوا الفتنة» دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در «كانوا» گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

ص: 18

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6،7

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

37- منافقان مدينه و غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 2،3

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر (صلی الله علیه و آله) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از «الخوف» به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1،4

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

ص: 19

38- نظم سپاه مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 10

10 - در سپاه مسلمانان ، به هنگام غزوه احزاب ، نظمى استوار ، حاكم بود . به گونه اى كه منافقان نيز خود را ملزم به رعايت آن مى دانستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

39- نقش طوفان در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 4

4 - طوفان و نيرو هاى نامريى در غزوه احزاب ، از عوامل فروپاشى جبهه احزاب متّحد و پراكنده شدن آنان بود .

فأرسلنا عليهم ريحًا و جنودًا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا

بنابراين كه «و ردّ اللّه» عطف بر آيه نُه (فأرسلنا عليهم. ..) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

40- نيروهايى نامرئى در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 4

4 - طوفان و نيرو هاى نامريى در غزوه احزاب ، از عوامل فروپاشى جبهه احزاب متّحد و پراكنده شدن آنان بود .

فأرسلنا عليهم ريحًا و جنودًا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا

بنابراين كه «و ردّ اللّه» عطف بر آيه نُه (فأرسلنا عليهم. ..) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

41- وعده هاى خدا در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

42- وعده هاى محمد(صلی الله علیه و آله) در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 20

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

43- هجوم دشمن در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 2

2 - مورد هجوم قرار گرفتن مسلمانان در مدينه از سوى لشگر دشمن در غزوه احزاب

اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود

مفسران بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه اين آيه، درباره غزوه احزاب نازل شده است. مراد از «جنود» گروه هاى مشرك و يهوديان اند كه در يك تصميم جمعى، متحد شدند و جهت درهم كوبيدن مسلمانان، به مدينه هجوم بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،5،8،11،13،14،15

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

«زاغت الأبصار» مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

«ظنون» مفعول مطلق عددى است و «ال » در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن «ظنون » همراه با «ال» دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل «تظنّون» مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى «الظنونا» بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

ص: 21

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع «تظنّون» به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

44- همسويى منافقان مدينه با احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل «دخلت» مى تواند «بيوت» و مى تواند «يثرب» باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه «اقطار» جمع «قطر» است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از «الفتنة» به قرينه مقام، شرك است.

45- يأس احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 3

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

«باء» در «بغيظ» براى ملابسه است و «بغيظهم» حال براى موصول «الذين كفروا» است.

46- يهود بنى قريظه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

ص: 22

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از «الذين ظاهروا» يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير «هم»، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

47- يهود بنى نضير در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

48- يهود غطفان در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

49- احزاب صدراسلام

آثار لشكركشى احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2،3

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

ص: 23

50- احزاب صدراسلام در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،2،3،4

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«جنود» جمع «جند» است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. «من فوقكم» اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و «من أسفل منكم» اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه «يحسبون. ..» حال براى ضمير فاعلى «سلقوا» باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

51- احزاب صدراسلام در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

ص: 24

52- بى ثمرى لشكركشى احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 5

5 - احزاب متّحد ، از هجوم شان به مسلمانان ، هيچ سود و نتيجه اى به دست نياوردند .

و ردّ اللّه الذين كفروا . .. لم ينالوا خيرًا

مراد از «خير» به قرينه مقام، مى تواند «ظفر و پيروزى» باشد و احتمال دارد كه به قرينه آياتى مانند «إنّه لحبّ الخير لشديد» مراد از آن، مال باشد. برداشت بالا، براساس احتمال نخست است. احتمال دارد كه تعبير از «پيروزى كافران بر مسلمانان» به «خير» طبق نظر كافران باشد.

53- شكست احزاب صدراسلام در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 3

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 2

2 - منافقان مدينه ، حتى پس از هزيمت احزاب متّحد و عزيمت شان از اطراف مدينه ، گمان مى كردند كه آنان نرفته اند .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 1،3،6،12

1 - پراكنده شدن احزاب متّحد از اطراف مدينه ، به دست خداوند بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

«باء» در «بغيظ» براى ملابسه است و «بغيظهم» حال براى موصول «الذين كفروا» است.

6 - آكنده شدن احزاب متّحد از خشم و غضب ، معلول ناكامى آنان در تلاش شان بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا

«لم ينالوا خيراً» مى تواند حال براى «الذين كفروا» باشد و احتمال دارد كه براى بيان «بغيظهم» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

12 - توان مندى خداوند ، منشأ فراهم آمدن زمينه پراكنده شدن احزاب متّحد از اطراف مدينه

و ردّ اللّه الذين كفروا . .. و كان اللّه قويًّا

«و كان اللّه. ..» به منزله تعليل براى جمله «و ردّ اللّه الذين كفروا» است.

ص: 25

54- عوامل شكست احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 4،5

4 - براى درهم شكستن سپاه دشمن ، در غزوه احزاب ، طوفانى عظيم برخاست .

إذ جاءتكم جنود فأرسلنا عليهم ريحًا

تنوين نكره در «ريحاً» براى تعظيم است و حكايت از اين مى كند كه بادى كه وزيده، معمولى نبوده است; بلكه طوفانى بوده كه خيمه ها را در هم مى كوبيده و خار و خاشاك را در چشمان دشمن مى پاشيده است.

5 - به وجود آمدن طوفان ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن توان دشمن ، نعمتى الهى براى مسلمانان بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. فأرسلنا عليهم ريحًا

«فأرسلنا» بيان نعمتى است كه خداوند، از مسلمانان خواسته است كه به ياد آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 4

4 - طوفان و نيرو هاى نامريى در غزوه احزاب ، از عوامل فروپاشى جبهه احزاب متّحد و پراكنده شدن آنان بود .

فأرسلنا عليهم ريحًا و جنودًا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا

بنابراين كه «و ردّ اللّه» عطف بر آيه نُه (فأرسلنا عليهم. ..) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

55- غضب احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 3،6

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

«باء» در «بغيظ» براى ملابسه است و «بغيظهم» حال براى موصول «الذين كفروا» است.

6 - آكنده شدن احزاب متّحد از خشم و غضب ، معلول ناكامى آنان در تلاش شان بود .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا

«لم ينالوا خيراً» مى تواند حال براى «الذين كفروا» باشد و احتمال دارد كه براى بيان «بغيظهم» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

56- فراوانى سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2

ص: 26

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«جنود» جمع «جند» است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

57- قدرت سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است «تسليماً» به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله)) تسليم بودن به امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى جهاد باشد.

58- كفر احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 2

2 - احزاب متّحدِ محاصره كننده مسلمانان در مدينه ، همگى ، كافر بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا

طبق آنچه در آغاز سوره آمد، احزاب گرد آمده براى جنگ با مسلمانان مدينه، از مشركان و منافقان و يهوديان بودند، ولى خداوند از همه آنان، به «الذين كفروا» تعبير كرده است و اين، حكايت از كفر همگى آنان مى كند.

59- لشكركشى احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 2

2 - مورد هجوم قرار گرفتن مسلمانان در مدينه از سوى لشگر دشمن در غزوه احزاب

اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود

مفسران بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه اين آيه، درباره غزوه احزاب نازل شده است. مراد از «جنود» گروه هاى مشرك و يهوديان اند كه در يك تصميم جمعى، متحد شدند و جهت درهم كوبيدن مسلمانان، به مدينه هجوم بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،3،5،8،11،14،15

ص: 27

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

«إذ جاءوكم» عطف بر «إذ جاتكم» در آيه پيش و متعلق فعل «اُذكروا» در همان آيه است.

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

«زاغت الأبصار» مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل «تظنّون» مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى «الظنونا» بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع «تظنّون» به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

60- محمد(صلی الله علیه و آله) و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 5

5 - پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) ، مسلمانان مدينه را ، از وقوع غزوه احزاب و تشكيل احزاب متّحد خبر داده بود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسول

ص: 28

61- مسلمانان مدينه و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1،2،6،9،10

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

2 - مسلمانان مدينه ، پيشاپيش ، از رويارويى شان با احزاب متّحد ، با خبر بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل «زاد» مصدر فعل «رأى» است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است «تسليماً» به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله)) تسليم بودن به امر پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

62- همسويى منافقان مدينه با احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل «دخلت» مى تواند «بيوت» و مى تواند «يثرب» باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه «اقطار» جمع «قطر» است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از «الفتنة» به قرينه مقام، شرك است.

63- يأس احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 3

ص: 29

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

«باء» در «بغيظ» براى ملابسه است و «بغيظهم» حال براى موصول «الذين كفروا» است.

ص: 30

5- احساس

1- آثار احساس بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 2

2 - احساس بى نيازى _ حتى در صورت كاذب بودن آن _ زمينه گستاخى و تجاوزگرى انسان

أن رءاه استغنى

فعل «رآه» دلالت دارد كه عامل طغيان، اين است كه شخص خود را بى نياز ببيند. بنابراين، درك يا توهّم بى نيازى، عامل طغيان است; نه وجود حقيقى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 5

5 - خوى ثروت اندوزى و احساس بى نيازى ، زمينه ساز مخالفت با برگزارى نماز

أن رءاه استغنى . .. أرءيت الذى ينهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 7

7 - حالت طغيان گرى و ثروت اندوزى و احساس بى نيازى مطلق ، مايه بى پروا شدن انسان در برابر نظارت خداوند

ليطغى . أن رءاه استغنى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

2- آثار احساس خطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 5

5 - وجود پيوند عميق روحى _ عاطفى در مادر ، نسبت به فرزند خود و بروز آن به هنگام احساس خطر براى وى

ص: 1

و أصبح فؤاد أُمّ موسى فرغا إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 4

4 - احساس خطر ، زمينه بيدار شدن فطرت خداجوى آدمى است .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

3- آثار احساس مصونيت از كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 3

3 - غفلت از ياد خدا و احساس ايمنى از كيفر او ، عامل رواج يافتن ظلم و ستم بر مردم در خاندان فرعون

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون ألايتّقون

از مجموع دو آيه استفاده مى شود كه تقوا (بيم داشتن از خشم خدا و كيفر كردار) مانع ظلم و تباهى است و خاندان فرعون به دليل بى بهره بودن از عنصر تقوا، گرفتار ظلم و تباهى گشته بودند.

4- احساس امنيت بيجا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 3

3- با امكان فرو رفتن انسان در دل خاك و يا گرفتار طوفان هاى شن شدن ، احساس امنيت دايمى كردن بيجاست .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أفأمنتم أن يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل عليكم

«خسف» مصدر فعل «يخسف» در لغت به معناى فرو بردن و «البرّ» به معناى بيابان و خشكى در مقابل «بحر» (دريا) است.

5- احساس امنيت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 5،6،7

5- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) در خانه هاى سنگى و مستحكم خود از هرگونه خطر احساس امنيت كامل مى كردند .

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

6- اصحاب حجر با پناه گرفتن در خانه هاى سنگى مستحكم ، به گمان باطل خود را از عذاب الهى در امان مى پنداشتند .

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

ساختن خانه هاى سنگى مستحكم، ممكن است در مقابل تهديد شدن به عذاب الهى باشد. دو آيه بعد (فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون) مؤيد اين برداشت است.

7- امنيت ، هدف و مقصود تعيين كننده در كيفيت و نوع خانه سازى مردم حجر ( قوم ثمود ) بود .

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

ص: 2

6- احساس امنيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 99 - 3

3 _ كفرپيشگان به پندار باطل ، خويشتن را از مكر خدا و كيفر هاى ناگهانى وى ايمن مى شمارند .

أفأمنوا مكر اللّه

7- احساس بى نيازى از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 8

8 _ احساس بى نيازى از خداوند، زمينه غفلت از ياد او و گرايش به شرك است.

تدعونه تضرعاً و خفية . .. قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم أنتم تشركون

8- احساس بى نيازى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 6

6 - طغيان گران ، بى اعتنا به هدايت يافته بودن نماز گزاران و گرفتار احساس بى نيازى از رهنمود هاى آنان

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أرءيت إن كان على الهدى

9- احساس جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 50 - 2

2- شهود حسى دوزخيان در قيامت ، نسبت به حقايق مورد تشكيك خود در دنيا

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون

10- احساس خطر اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 4

4 - احساس خطر اشراف ، از پيام توحيدى نوح ( ع )

ص: 3

ي_قوم اعبدوا اللّه ما لكم من إل_ه غيره فقال الملؤا الذين كفروا من قومه ما ه_ذا إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 4

4 - احساس خطر اشراف و زمامداران قوم نوح از گسترش دعوت وى

قالوا لئن لم تنته ي_نوح لتكوننّ من المرجومين

تهديد سران قوم نوح به سخت ترين مجازات همچون رجم، نشانگر نگرانى شديد آنان است.

11- احساس خطر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 34 - 3

3 - قيامت ، روز احساس خطر ; حتى از نزديك ترين خويشاوندان خود *

يفرّ المرء من أخيه

فرار از برادر، حاكى از خطرى است كه باقى ماندن در كنار او، آن را محتمل مى سازد; چه خطرى باشد كه فرار از آن سودى نمى بخشد (نظير گذشت نكردن برادر از حقوقى كه برادرش آن را پايمال كرده است) و چه خطرى كه توهمى بيش نيست (نظير اين گمان كه اگر بماند به آتش او بسوزد).

12- احساس خطر رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 3

3 - احساس خطر سران كفر و شرك ، از دعوت پيامبراسلام به توحيد و نفى شرك و نفوذ آن حضرت در ميان توده ها

و اصبروا على ءالهتكم

فراخواندن مردم به پراكنده شدن از اطراف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پايدارى بر آيين شرك، گوياى برداشت ياد شده است.

13- احساس خطر رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 3

3 - احساس خطر سران كفر و شرك ، از دعوت پيامبراسلام به توحيد و نفى شرك و نفوذ آن حضرت در ميان توده ها

و اصبروا على ءالهتكم

فراخواندن مردم به پراكنده شدن از اطراف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و پايدارى بر آيين شرك، گوياى برداشت ياد شده است.

ص: 4

14- احساس خطر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 6،7

6 _ فرعون ، ايمان ساحران را به موسى ( ع ) ، خطرى براى موقعيت و حكومت خويش احساس كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

7 _ فرعون با توطئه گر خواندن موسى ( ع ) و ساحران ، براندازى حكومت فرعونيان و بيرون راندن ايشان را ، از پايتخت مصر از اهداف توطئه آنان شمرد .

إن هذا لمكر . .. لتخرجوا منها أهلها

مراد از «أهلها» هم مى تواند فرعون، درباريان و وابستگان به او باشد و هم مى تواند مراد از آن تمامى ساكنان مصر باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 6

6 - وحشت و احساس خطر فرعون ، هامان و قارون از گسترش آيين موسى و قوت گرفتن پيروان آن حضرت

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

از فرمان فرعون و. .. به قتل ايمان آورندگان به موسى(ع)، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 3

3 - رسالت موسى ( ع ) ، خطرى جدى براى فرعون و تحريك كننده او به مقابله اى پى گير در برابر آن

ثمّ أدبر يسعى

15- احساس خطر قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 6

6 - وحشت و احساس خطر فرعون ، هامان و قارون از گسترش آيين موسى و قوت گرفتن پيروان آن حضرت

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

از فرمان فرعون و. .. به قتل ايمان آورندگان به موسى(ع)، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

16- احساس خطر متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

ص: 5

17- احساس خطر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 22 - 13،14،15،16،17

13 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه ظهور فطرت توحيدى انسان و روى برتافتن از شرك

و جاءهم الموج من كل مكان . .. دعوا اللّه مخلصين له الدين

14 _ مردم هنگام درماندگى و خطر مرگ ، به درگاه خدا دعا كرده و همراه با سوگند ، قول مى دهند كه جزو سپاسگزاران او خواهند بود .

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

15 _ انسان هاى ناسپاس ، به هنگام احساس خطر مرگ ( غرق شدن و . . . ) با خدا پيمان مؤكد مى بندند كه : اگر از آن ورطه نجات يابند ، هرگز گرد گناه نگردند و به جرگه بندگان شاكر و سپاسگزارش بپيوندند .

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه . .. لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من الشكرين

16 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه بريده شدن اميد انسان از غير خدا

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

17 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه به خاطر آمدن كرده هاى زشت ، اظهار ندامت و شرمسارى در پيشگاه خدا و پوزش طلبى انسان از آن خطا ها و ناسپاسيها

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه . .. لنكوننّ من الشكرين

18- احساس خطر ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 5

5 - احساس خطر جدى ملكه سبا از نامه سليمان و تلاش وى براى تحكيم روابط در درون دربار

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

در صورتى كه كار مشاوره براى بلقيس امرى معمولى بود، وى نيازى نداشته تا در خصوص اين موضوع، بر شيوه مشاوره خود تأكيد كند. احتمال مى رود اين تأكيد از آن جهت باشد كه موضوع را بسيار جدى و خطرناك تلقى كرده و با اين سخنان سعى داشته تا دل درباريان را به دست آورد و آنان را با خود همراه سازد.

19- احساس خطر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 8

8 - اقدام مؤمنان ، به بيعت رضوان ، على رغم همه نگرانى ها و احساس خطر ها *

يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم

مى توان گفت: مراد از «ما فى قلوبهم» _ به قرينه «فأنزل السكينة» _ نوعى اضطراب و نگرانى و احساس خطر نسبت به

ص: 6

رخدادهاى آينده آن سفر باشد.

20- احساس خطر نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 8

8 - نگرانى و احساس خطر نوح ( ع ) ، درباره به خطر افتادن ايمان مؤمنان و نسل هاى آينده جامعه ، از سوى كافران حق ناپذير و گمراه گر قوم خود

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك و لايلدوا إلاّ فاجرًا كفّارًا

21- احساس خطر هامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 6

6 - وحشت و احساس خطر فرعون ، هامان و قارون از گسترش آيين موسى و قوت گرفتن پيروان آن حضرت

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

از فرمان فرعون و. .. به قتل ايمان آورندگان به موسى(ع)، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

22- احساس خطر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 - 3

3_ فرزندان يعقوب با يادآور شدن كثرت نيرو و توان خويش ، نگرانى او ( احساس خطر حمله گرگ ها به يوسف ) را نابه جا شمردند .

أخاف . .. قالوا لئن أكله الذئب و نحن عصبة

23- احساس مسؤوليت محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 6

6 _ احساس مسؤوليت شديد پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مورد هدايت مردم به توحيد

و ما جعلنك عليهم حفيظا

ص: 7

24- احساس مصونيت از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 10 - 2

2_ احساس مصونيت از ابتلا به سختى ها ومحنتها ، از حالت هاى انسان به هنگام رفاه و آسايش

و ل_ئن أذقنه نعماء بعد ضرّاء مسته ليقولنّ ذهب السيئات عنّى

«ل_ئن أذقناه . ..» دلالت بر برطرف شدن سختيها دارد. از اين رو جمله «ذهب السيئات عنّى» (رنجها از من دور شد) _ كه انسان به خاطر گفتن و اعتقاد به آن مذمت شده است _ مفهومى ديگر دارد و آن پندار عدم ابتلاى دوباره به رنجها و ناملايمات است.

25- احساس مصونيت از عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 4

4- بدكاران ، هيچ گاه نبايد از عذاب هاى الهى احساس امنيت بكنند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 46 - 6

6- توطئه گران عليه پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، هيچ گاه نبايد خود را از عذاب استيصال الهى در امان بدانند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم فى تقلّبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 138 - 1،3

1 - خطر نزول عذاب ، غيرقابل باور براى عاديان

إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم . .. قالوا ... و ما نحن بمعذّبين

3 - احساس امنيت قوم عاد ، از عذاب الهى

و ما نحن بمعذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 4،5

4 - برخورداران از امكانات رفاهى ، خود را مأمون از عذاب مى دانند .

قال مترفوها . .. نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

5 - مشركان ، خود را مصون از عذاب الهى مى دانند .

و قال الذين كفروا . .. و ما نحن بمعذّبين

ص: 8

26- احساس مصونيت از گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 2،3

2 - ساختار وجودى انسان و مراحل پيدايش او ، فاقد زمينه آلودگى به كفر و گناه است .

الذى خلقك فسوّيك فعدلك . فى أىُّ صورة ما شاء ركّبك . كلاّ

حرف «كلاّ» _ به قرينه آيات پيشين _ ممكن است براى رفع اين توهّم باشد كه زمينه كفر و گناه، در وجود كافران و گنه كاران نهاده شده است; يعنى، با آن تسويه، تعديل و تركيب، جايى براى اين توهّم نمى ماند; بلكه علت گناه و كفر به خداوند را بايد در تكذيب كيفرهاى اخروى جست و جو كرد.

3 - چيزى جز دروغ پنداشتن كيفر هاى اخروى ، گنه كاران و كافران را به احساس امنيت از عذاب سوق نداده است .

بل تكذّبون بالدين

مراد از «دين» به قرينه آيات بعد _ كه در آنها قيامت با عنوان «يوم الدين» ياد شده _ جزاى اعمال است. حرف «بل» _ كه براى اضراب است _ بيانگر آن است كه كافران و گناه كاران، گرچه توجيهاتى نزد خود دارند; ولى محرّك اصلى آنان، چيزى جز دروغ دانستن كيفرهاى آخرت نيست.

27- احساس مصونيت قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 138 - 1،3

1 - خطر نزول عذاب ، غيرقابل باور براى عاديان

إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم . .. قالوا ... و ما نحن بمعذّبين

3 - احساس امنيت قوم عاد ، از عذاب الهى

و ما نحن بمعذّبين

28- احساس مصونيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 43 - 4

4 - كافران در نهاد خويش ، گرفتار خودبينى و احساس امنيت دروغين *

أم لكم براءة فى الزّبر

از پرسش انكار آميز خداوند، چنين استفاده مى شود كه كافران _ دانسته يا ندانسته _ امتيازى براى خويش مى پنداشتند تا خود را در گرايش به كفر، محق جلوه دهند.

29- احساس مصونيت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 4

ص: 9

4 - برخورداران از امكانات رفاهى ، خود را مأمون از عذاب مى دانند .

قال مترفوها . .. نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

30- احساس مصونيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 5

5 - مشركان ، خود را مصون از عذاب الهى مى دانند .

و قال الذين كفروا . .. و ما نحن بمعذّبين

31- احساس ناامنى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 20

20 - موسى ( ع ) به خاطر ارتكاب قتل ، نزد فرعونيان امنيت جانى نداشت .

فنجّينك من الغم

32- بى منطقى احساس مصونيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 1

1 - كسانى كه خود را از فرجام كفر و كيفر گناه در امان مى پندارند ، دستاويزى براى توجيه كفر و گناه خود ندارند .

ما غرّك . .. كلاّ

حرف «كلاّ» مخاطب را از چيزى منع مى كند كه در جملات پيشين مطرح بوده است. از آن جايى كه آيات قبل، توجيهات و بهانه هاى نادرست كافران و گنه كاران را پوچ قلمداد كرده است، حرف «كلاّ» در اين آيه آنان را از دلگرمى به آن دستاويزها بازمى دارد.

33- بى منطقى احساس مصونيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 1

1 - كسانى كه خود را از فرجام كفر و كيفر گناه در امان مى پندارند ، دستاويزى براى توجيه كفر و گناه خود ندارند .

ما غرّك . .. كلاّ

حرف «كلاّ» مخاطب را از چيزى منع مى كند كه در جملات پيشين مطرح بوده است. از آن جايى كه آيات قبل، توجيهات و بهانه هاى نادرست كافران و گنه كاران را پوچ قلمداد كرده است، حرف «كلاّ» در اين آيه آنان را از دلگرمى به آن دستاويزها بازمى دارد.

ص: 10

34- روش درمان احساس پوچ گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 7

7- ايمان و تقوا ، تنها درمان احساس پوچى و بيهودگى انسان در زندگى دنيوى

إنّما الحيوة الدنيا لعب و لهو و إن تؤمنوا و تتّقوا يؤتكم أجوركم

با توجه به اين كه گاهى انسان ها خود به حقيقت كلام الهى پى برده و به پوچى زندگى دنيايى مى رسند و در آن جااحساس بن بست مى كنند; اين پيام الهى (إن تؤمنوا و تتّقوا يؤتكم أجوركم) آنان را از بن بست رهانيده و فرجامى بايسته را در پيش چشمشان ترسيم مى كند.

35- زمينه احساس مصونيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 3

3 - چيزى جز دروغ پنداشتن كيفر هاى اخروى ، گنه كاران و كافران را به احساس امنيت از عذاب سوق نداده است .

بل تكذّبون بالدين

مراد از «دين» به قرينه آيات بعد _ كه در آنها قيامت با عنوان «يوم الدين» ياد شده _ جزاى اعمال است. حرف «بل» _ كه براى اضراب است _ بيانگر آن است كه كافران و گناه كاران، گرچه توجيهاتى نزد خود دارند; ولى محرّك اصلى آنان، چيزى جز دروغ دانستن كيفرهاى آخرت نيست.

36- زمينه احساس مصونيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 3

3 - چيزى جز دروغ پنداشتن كيفر هاى اخروى ، گنه كاران و كافران را به احساس امنيت از عذاب سوق نداده است .

بل تكذّبون بالدين

مراد از «دين» به قرينه آيات بعد _ كه در آنها قيامت با عنوان «يوم الدين» ياد شده _ جزاى اعمال است. حرف «بل» _ كه براى اضراب است _ بيانگر آن است كه كافران و گناه كاران، گرچه توجيهاتى نزد خود دارند; ولى محرّك اصلى آنان، چيزى جز دروغ دانستن كيفرهاى آخرت نيست.

37- سرزنش احساس امنيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 3

3- احساس امنيت مشركان توطئه گر عليه پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، مورد سرزنش خداوند است .

ص: 11

أفأمن الذين مكروا السيّئات

همزه «أفأمن» براى استفهام توبيخى است.

38- محروميت از احساس خنكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

«ذوق»; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از «بَرْد» _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

39- موانع احساس ضعف رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 5

5- توجّه رهبران الهى به نداشتن مسؤوليتى در برابر كفر مردم پس از انجام وظيفه انذار و تبشير ، مايه عدم احساس ناتوانى و شكست در ايفاى وظيفه خويش است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. و ما نرسل المرسلين إلاّ مبشّرين و منذرين

40- نقش احساس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 12

12 - دريافت هاى حسّى ، من هاى تعقل و انديشه ، بى ثمر در دستيابى انسان به شناخت جهان هستى

ءاي_ت لقوم يعقلون

تعبير «يعقلون»، مى تواند تعريضى به واماندگان در عالم هستى و دريافت هاى حسّى باشد; زيرا بدون كمك گرفتن از تعقل و به كارگيرى انديشه، به شناخت حقيقت جهان دست نخواهند يافت.

احساسات

41- احساسات اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 6

ص: 12

6 - وجود احساسات و حالات روانى براى انسان ها در قيامت

لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم كما تبرّءوا منا

42- احساسات خطر براى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 8

8_ احساس خطر براى بنيامين ، دليل يعقوب ( ع ) بر عدم موافقتش با مسافرت وى

جلوگيرى مى كرد. جمله «إنا له لحافظون» مى رساند كه از دلايل اين امر ، احساس خطر ب

43- احساسات در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 6

6 - وجود احساسات و حالات روانى براى انسان ها در قيامت

لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم كما تبرّءوا منا

44- تحريك احساسات عليه محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 6

6- خدا ، مبدأ آغازين حركت انسان ها است .

و إلينا ترجعون

برداشت ياد شده از واژه «رجوع» استفاده مى شود; زيرا براى هر رجوع و بازگشتى، نقطه آغازين خواهد بود.

45- تحريك احساسات مذهبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 9

9 _ تحريك احساسات مذهبى و استكبارى فرعون ، از روش هاى اشرافيان براى واداشتن وى به سركوب موسى ( ع )

و يذرك و ءالهتك

گويا درباريان با ياد كردن از الهه فرعون و مخاطب قرار دادن فرعون در صدد تحريك احساسات مذهبى وى بودند.

ص: 13

46- تعديل احساسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 18

18 - ضرورت كنترل احساسات در برخورد با دشمنان تا فراهم شدن شرايط لازم

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 7

7- توانمندى انسان بر فرو خوردن خشم و كنترل احساسات خويش

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم

47- تعديل احساسات در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 18

18 - ضرورت كنترل احساسات در برخورد با دشمنان تا فراهم شدن شرايط لازم

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

48- تعديل احساسات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 11

11- عواطف و احساسات مؤمنان راستين ، مبتنى بر ملاك و تحت كنترل ايشان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

از آيه شريفه، استفاده مى شود كه مؤمن تك بعدى و بى ملاك نيست; بلكه در هر جا، مناسب آن رفتار مى كند: در مقابل كافران به شدت و در مقابل مؤمنان با رحمت برخورد مى كند.

49- نقش احساسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 5

5 - خداوند براى رهنمونى مردم به حق ، از احساسات درونى انسان ها استفاده مى كند .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

خوشى و ترس، دو حالت روانى انسان است كه با پديد آمدن عوامل آنها، بروز مى كنند. اعلام چيزى كه موجب ترس و يا خوش حالى شود در واقع، استفاده كردن از اين دو احساس براى واداشتن انسان به قبول حق است.

ص: 14

50- نقش احساسات مذهبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 10

10- استفاده از احساسات مذهبى و عقايد دينى مردم ، از روش هاى قرآن براى اجراى كامل قوانين و حدود در جامعه

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. إن كنتم تؤمنون باللّه

جمله «إن كنتم تؤمنون . ..; اگر ايمان داريد...» ممكن است به منظور بهره گيرى از عقايد دينى مردم ادا شده باشد; چنان كه براى برانگيختن حميت و غيرت گروهى، گفته مى شود: «اگر غيرت داريد...».

احساسات مذهبى

51- تحريك احساسات مذهبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 9

9 _ تحريك احساسات مذهبى و استكبارى فرعون ، از روش هاى اشرافيان براى واداشتن وى به سركوب موسى ( ع )

و يذرك و ءالهتك

گويا درباريان با ياد كردن از الهه فرعون و مخاطب قرار دادن فرعون در صدد تحريك احساسات مذهبى وى بودند.

52- نقش احساسات مذهبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 10

10- استفاده از احساسات مذهبى و عقايد دينى مردم ، از روش هاى قرآن براى اجراى كامل قوانين و حدود در جامعه

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. إن كنتم تؤمنون باللّه

جمله «إن كنتم تؤمنون . ..; اگر ايمان داريد...» ممكن است به منظور بهره گيرى از عقايد دينى مردم ادا شده باشد; چنان كه براى برانگيختن حميت و غيرت گروهى، گفته مى شود: «اگر غيرت داريد...».

ص: 15

6- احكام

1- احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 27 - 5،6

5 - گسستن پيوندهايى كه خداوند به برقرارى آنها فرمان داده ، امرى ناروا و حرام است .

و يقطعون ما أمر اللّه به أن يوصل

«أن» مصدريه و «أن يوصل» بدل براى ضمير در «به» است و مرجع ضمير، «ما امر اللّه» مى باشد; يعنى: الذى امر اللّه بوصله. مراد از «ما امر اللّه» پيوندهايى نظير: صله رحم، پيوند ولايت ميان اهل ايمان و پيوند ولايت بين پيشوايان بر حق و امت اسلامى است.

6 - فسادگرى در زمين از محرمات الهى است .

و يفسدون فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 5

5 - حليت تصرف در همه موهبت هاى طبيعى زمين

خلق لكم ما فى الأرض جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 3،5،6

3 - نماز و زكات ، از واجبات دينى اسلام و از اركان عملى آن است .

و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

دعوت به اقامه نماز و پرداخت زكات، پس از فراخواندن اهل كتاب به ايمان، بيانگر اهميت خاص نماز و زكات در ميان ساير تكاليف عملى اسلام است.

5 - تقارن و همراهى نمازگزاران در افعال نماز ، از احكام و آداب نماز جماعت است .

و اركعوا مع الركعين

ص: 1

از اينكه در بيان فرمان به برپايى نماز جماعت گفته نشده «اركعوا جماعة» بلكه با كلمه «مع» همراهى را عنوان كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

6 - ركوع ، از اركان اساسى نماز در نماز جماعت

و اركعوا مع الركعين

از اينكه خواندن نماز جماعت به ركوع كردن تعبير شده و برگزار كنندگان جماعت، «راكعين» ناميده شده اند، اهميت بسزاى ركوع در نماز جماعت معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 18،22

18 - فسادگرى در زمين از محرمات مؤكد است .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

كلمه «مفسدين» حال براى فاعل «لاتعثوا» است و از آن جا كه «لاتعثوا» حاكى از حرمت فسادگرى است، «مفسدين» حال مؤكده خواهد بود و دلالت بر تأكيد آن تكليف دارد.

22 - اباحه بهره گيرى از نعمت هاى الهى تا آن جاست كه به فساد در زمين نينجامد .

كلوا و اشربوا من رزق اللّه و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

نهى از فسادگرى پس از توصيه به بهره گيرى از خوراكيها و نوشيدنيها، به منزله قيدى است براى آن توصيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 2،3،11،14

2 - ارائه و نشر افكار و انديشه ها به عنوان كتاب آسمانى و فرمان هاى الهى ، حرام و گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين . .. ثم يقولون هذا من عند اللّه

3 - ارائه و نشر افكار خود به عنوان كتاب آسمانى ، داراى حرمتى شديدتر نسبت به تحرير و نوشتن آن

ثم يقولون هذا من عند اللّه

جمله «فويل للذين . ..» بيانگر حرمت نوشتن بافته هاى خويش به عنوان كتاب آسمانى است و جمله «يقولون ...» بيانگر حرمت نشر و ارائه آنهاست. از آن جا كه جمله دوم با حرف «ثم» آمده و «ثم» در اين جا براى تراخى رتبه اى است نه زمانى، دلالت مى كند كه: حرمت نشر و ارائه، از حرمت اصل كتابت شديدتر است.

11 - درآمد هاى به دست آمده از راه دين سازى و بدعتگذارى ، حرام و موجب عذاب الهى خواهد شد .

و ويل لهم مما يكسبون

مراد از «ما»ى موصوله در «مما يكسبون» مى تواند درآمدهايى باشد كه عبارت «ليشتروا به ثمناً قليلا» آن را بيان داشت و نيز مى تواند منظور از آن مطلق اعمال و رفتار ناپسند باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

14 - حرمت درآمد ها و اموال به دست آمده در مقابل انجام كار هاى حرام

و ويل لهم مما يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 10

10 - وجوب پرستش خدا و پرهيز از پرستش غير او

ص: 2

لاتعبدون إلا اللّه

جمله «لاتعبدون إلا اللّه» (پرستش نمى كنيد جز خدا را) نهى است به صورت نفى و به عبارت ديگر خبر است در مقام انشا; يعنى، پرستش نكنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 6،7

6 - كشتن مؤمنان به آيين الهى ، از محرمات مؤكّد است .

لاتسفكون دماءكم

هر چند آيه بيانگر ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل است، ولى بيان آن در قرآن، نشانه آن است كه رعايت آنها وظيفه همه مخاطبان قرآن مى باشد.

7 - بيرون كردن موحدان از كاشانه و ديارشان و آواره ساختن ايشان ، از محرمات مؤكّد الهى است .

و لاتخرجون أنفسكم من ديركم

جمله «لاتخرجون . ..» (]همكيشان[ خود را از خانه هايشان بيرون نمى كنيد) همانند جمله «لاتسفكون ...» جمله خبرى است در مقام انشا; يعنى، «... بيرون نكنيد». ايراد جمله خبرى در مقام انشا براى رساندن تأكيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 8

8 - حرمت يارى كردن گنهكاران در گناهشان

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 14

14 - جواز لعنت و نفرين بر آنانى كه از سر عناد و لجاجت ، به پيامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن كافر مى شوند .

فلعنة اللّه على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 8،31،34،35،36

8 - حرمت مخالفت و معارضه با حكومت هاى الهى

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

31 - جدايى انداختن بين زن و شوهر ، امرى نكوهيده و حرام است .

ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين . .. إلا بإذن اللّه

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

35 - حرمت فراگيرى علوم زيانبار و بى فايده

و يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

36 - جواز فراگيرى و به كارگيرى علم سحر در جهت منافع مردم

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

ص: 3

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6،12،14،15،16

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه «مساجد» به «اللّه» براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

12 - مساجد ، بايد از هر آنچه مانع ياد خداست ، پيراسته باشد .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

14 - كفرپيشگان ، حق حضور در مساجد را ندارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها

15 - كفرپيشگان ، در صورت حضور در مساجد ، مجرم اند و بايد به دست مسلمانان عقوبت شوند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه «إلا خائفين» استثنا از عدم ورود به مساجد باشد، نه از عدم جواز ورود. بر اين مبنا، جمله «ما كان لهم ...» بيانگر اين معناست كه: كافران حق ندارند به مساجد وارد شوند و در صورت تخلف، بايد عقوبت شوند; زيرا ترس كافران از ورود به مساجد، در صورتى است كه بدانند ورودشان در پى دارنده مجازات است.

16 - كفرپيشگانى كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند ، حق ورود به مساجد دارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، بر اين اساس است كه «إلا خائفين» استثنا از عدم جواز ورود باشد; يعنى، كافران نبايد داخل مسجد شوند، مگر آن گاه كه از مسلمانان هراسان باشند و در آن صورت ورودشان به مساجد جايز است. اين معنا شامل كفرپيشگانى مى شود كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 3،7،30،31

3 - مردم ، بايد پياپى براى زيارت خانه خدا ( حج و عمره ) به سوى آن جايگاه روانه شوند .

و إذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمناً و اتخذوا

جمله «إتخذوا . ..» كه جمله اى انشايى و دستورى است مى تواند قرينه بر اين باشد كه مقصود از «جعلنا البيت ...» نيز معنايى انشايى و دستورى است; يعنى، مراد از «جعل»، تشريع قانون است. بنابراين مفاد جمله چنين مى شود: بايد مردم به سوى خانه خدا بيايند و امنيت آن را به شايستگى پاس بدارند.

7 - زيارت كنندگان خانه خدا ، بايد در مقام ابراهيم ، نماز بخوانند .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

گويا مقصود از نمازى كه بايد در مقام ابراهيم خوانده شود، نماز طواف است، نه ساير نمازها.

30 - « عن ابى الصباح الكنانى ، قال سألت اباعبداللّه ( ع ) عن رجل نسى ان يصلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فى طواف الحج و العمرة ، فقال : ان كان فى البلد صلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فان اللّه عز و جل يقول : « و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلًّى » و ان كان قد ارتحل فلا آمره ان يرجع ;

ابى الصباح كنانى از امام صادق(ع) سؤال كرد درباره كسى كه دو ركعت نماز طواف حج و عمره را در مقام ابراهيم(ع) فراموش كرده است، حضرت فرمود: اگر هنوز در شهر مكه است، بايد نماز را در مقام ابراهيم (ع) به جا آورد; زيرا خداوند عز و جل فرموده: مقام ابراهيم را براى نماز خود قرار دهيد و اگر از شهر مكه كوچ كرده است من به او نمى گويم برگرد».

ص: 4

31 - ابن مسكان گويد : « حدثنى من سأله عن رجل نسى ركعتى طواف الفريضة حتى يخرج فقال : . . . ان كان جاوز ميقات أهل أرضه فليرجع و ليصلهما فإن اللّه يقول : « و اتخذوا من مقام إبراهيم مصلًّى . . . ;

به من خبر داد كسى كه از او ]امام (ع) [سؤال كرد درباره شخصى كه دو ركعت نماز فريضه طواف را از روى فراموشى نخوانده و از محل ]مكه[ خارج شده بود، امام (ع) فرمودند: . .. اگر از ميقات حجاج شهرش گذشته بايد برگردد و دو ركعت نماز را بخواند; زيرا خداوند مى فرمايد: «و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 8

8 - شهر مكه ، حتى براى كافران نيز بايد جايگاهى امن باشد .

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

از اينكه ابراهيم(ع) دومين دعاى خويش; يعنى، اعطاى ثمرات را به مؤمنان اختصاص داد، ولى امنيت شهر مكه را به طور مطلق آورد، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: آن حضرت امنيت مكه را براى همگان حتى براى كافران خواسته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 13،15،24

13 - مسلمانان در هر سرزمينى كه باشند ، بايد مسجد الحرام را قبله خويش قرار دهند .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

15 - رو كردن به جهت و سمت مسجدالحرام ، در اعمالى كه مشروط به قبله اند ، كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

بديهى است كه خود مسجدالحرام و يا كعبه، قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه «شطر» - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز، لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد و يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد و يا كعبه در آن جهت قرار دارد.

24 - « ان الفرايض لاتصليها إلا إلى القبلة و هو المروى عن أئمتنا ( ع ) ;

از ائمه اهل بيت (ع) روايت شده كه نمازهاى واجب را نمى شود به جا آورد، مگر اينكه به سوى قبله باشد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 2،4

2 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) موظّف شد در هر مكان ، اعمال مشروط به قبله را به سوى مسجدالحرام انجام دهد .

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام

4 - رو كردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، در اعمال مشروط به قبله كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام

بديهى است كه خود مسجدالحرام يا كعبه قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه «شطر» - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد، يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد، يا كعبه در آن جهت، قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 1،3،19

ص: 5

1 - مسجدالحرام قبله پيامبر (صلی الله علیه و آله) و همه مسلمانان جهان

و من حيث . .. و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

3 - روكردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، كافى در اعمال مشروط به قبله

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

برداشت فوق از كلمه «شطر» كه به معناى سمت و جهت است، استفاده مى شود.

19 - از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : « البيت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارق ها و مغارب ها من أمتى ;

كعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مكه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمين از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2،5

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

«اعتمار» (مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع «من حج البيت ...» بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و عمره مى باشد.

5 - سعى ميان صفا و مروه ، از اعمال نيك حج و عمره است .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما و من تطوع خيراً

مصداق مورد نظر براى «خيراً»، به قرينه جمله قبل، سعى ميان صفا و مروه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 8

8 - نبايد كتمان كنندگان حقايق دينى را در صورتى كه توبه كنند و گذشته را جبران نمايند ، نفرين كرده و خواهان دورى آنان از رحمت خدا شد .

و يلعنهم اللعنون. إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 1

1 - خوردن و بهره بردارى از فراورده هاى زمين ، جايز و مورد توصيه خداوند است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

«أكل» (مصدر كلوا) به معناى خوردن است و در بسيارى از موارد به صورت «مجاز شامل» استعمال مى شود و به معناى: مطلق تصرف و بهره بردارى كه شامل خوردن نيز مى گردد، به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 5

5 - اظهار نظر درباره احكام دين ( فتوا دادن ) بدون علم ، امرى نكوهيده و حرام است .

ص: 6

و أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 1،2،4،5

1 - جواز تناول و بهره گيرى از روزى هاى پاكيزه

كلوا من طيبت ما رزقنكم

2 - مسلمانان نبايد روزى ها و نعمت هاى پاكيزه را حرام شمرده و خويشتن را از منافع آنها محروم سازند .

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

4 - اصل و قاعده اوليه در خوراكى هاى طيب ، حليت است .

كلوا من طيبت ما رزقنكم

5 - استفاده از خوراكى هاى خبيث ( ناپاك و ناملايم با طبع ) حرام است .

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 1،2،7،10،13،22،24

1 - خوردن مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شده ، حرام است .

إنما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهل به لغير اللّه

«اهلال» (مصدر (أهلّ) به معناى بلند كردن صداست و مقصود از آن در آيه - چنانچه اهل تفسير برآنند - نام بردن است و لام در «لغير اللّه» براى تعديه مى باشد. بنابراين «ما أهل به لغير اللّه»; يعنى، حيوانى كه ]به هنگام ذبح[ نام غير خدا بر او برده شود.

2 - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبيحه اى كه نام غير خدا بر او برده شده ، حلال است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

7 - كسانى كه در حال ستمكارى و تجاوزگرى به ارتكاب محرمات اضطرار پيدا كنند ، حكم مضطر ( جواز استفاده از محرمات ) را ندارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

«غير باغ و لاعاد» (در صورتى كه ستمكار و تجاوزگر نباشد) حال براى نايب فاعل «اضطر» است و لذا موضوع حكم مذكور; يعنى، «فلا إثم عليه» را به مضطرى مقيد مى كند كه در طريق ستم و تجاوز مضطر نشده باشد.

10 - بقاى ملاك حرمت در محرمات ، هر چند آدمى به بهره گيرى از آنها اضطرار پيدا كند .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

توصيف خداوند به وصف غفور (آمرزنده گناه) - پس از تجويز ارتكاب محرمات در حال اضطرار - گوياى اين است كه: ملاك حرمت محرمات حتى در حال اضطرار باقى است. (الميزان)

13 - كسانى كه به بهره گيرى از محرمات اضطرار پيدا كرده اند ، نبايد بيش از مقدار ضرورت استفاده كنند . *

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق «غير باغ و لاعاد» كلمه اى همانند «فى أكل الميتة و . ..» باشد. بر اين مبنا جمله «فمن اضطر ...» چنين معنا مى شود: كسى كه به بهره گيرى از مردار و ... اضطرار پيدا كرد - به شرط اينكه در استفاده از آن تجاوز و ستم نكند - بر او گناهى نيست.

22 - محمد بن مسلم گويد : « سألت أباعبداللّه ( ع ) عن الرجل و المرأة يذهب بصره فيأتيه الأطباء فيقولون : نداويك شهراً أو اربعين ليلة مستلقياً كذلك يصلى ؟ فرخص فى ذلك ، و قال : فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا اثم عليه ;

ص: 7

از امام صادق(ع) درباره زن يا مردى كه ديد چشم آنان از دست رفته سؤال كردم كه پزشكان به او گفته اند: تو را درمان مى كنيم به شرطى كه يك ماه يا چهل روز به پشت بخوابى، آيا او همان طور كه خوابيده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: « فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه».

24 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : « عشرة اشياء من الميتة ذكية : العظم و الشعر ، و الصوف و الريش و القرن و الحافر و البيض و الانفخة و اللبن و السن ;

ده چيز از مردار كه عبارتند از: استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم پرنده، مايه پنير، شير و دندانها پاك و قابل استفاده است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 19

19 - كسب در آمد از راه هاى نامشروع ، حرام و موجب عذاب الهى است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك . .. لايكلمهم اللّه ... و لهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 -

1،4،5،6،7،8،9،10،13،23،26،27

1 - قانون قصاص ( كشتن قاتل ) قانونى ثابت و لازم الاجرا در جامعه اسلامى است .

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى

4 - قاتل بايد خود را براى قانون قصاص تسليم كند .

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص

مخاطبان واقعى جمله «كتب عليكم» قاتلان هستند. بنابراين بر خود قاتل است كه براى اجراى قانون قصاص، خويشتن را آماده كند و اين به معناى لزوم تسليم براى اجراى قصاص مى باشد.

5 - انسان آزاد ( غير برده ) در مقابل كشتن انسان آزاد و برده در مقابل كشتن برده ، قصاص مى شوند .

الحر بالحر و العبد بالعبد

6 - زن در مقابل كشتن زن قصاص مى شود .

و الأنثى بالأنثى

7 - عدم تساوى انسان آزاد با برده و زن با مرد در قانون قصاص

كتب عليكم القصاص فى القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثى بالأنثى

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از «من» قاتل و مقصود از «أخيه» ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى «له» و «أخيه» به «من»، يعنى قاتل باز مى گردد و «شىء» عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله «فمن عفى ...» چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

9 - قصاص حقى است قابل گذشت نه حكمى غير قابل اسقاط .

فمن عفى له من أخيه شىء

10 - حق قصاص حتى با عفو يكى از اولياى مقتول ساقط مى شود .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از «شىء» چنانچه گذشت حق قصاص است. نكره آوردن «شىء» اشاره به اين دارد كه: اگر بخشى از حق قصاص نيز مورد عفو قرار گيرد، قاتل قصاص نمى شود و اين فرض در صورتى است كه اولياى مقتول متعدد بوده و برخى از آنها قاتل را عفو كنند.

ص: 8

13 - قاتل در صورتى كه از قصاص عفو شود ، بايد به اولياى مقتول خون بها بپردازد .

فمن عفى له من أخيه شىء . .. و أداء إليه بإحسن

23 - كسانى كه به احكام قصاص و ديه ملتزم نباشند ، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

«ذلك» مى تواند اشاره به احكام ياد شده درباره قصاص و ديه باشد. بر اين مبنا جمله «فمن اعتدى ...» گوياى اين است كه: اگر كسى ملتزم به احكام مذكور نباشد و همانند روزگار جاهليت عمل كند، گنهكار است و به عذاب الهى گرفتار خواهد شد.

26 - ولىّ مقتول اگر پس از عفو يا گرفتن ديه ، قاتل را بكشد ، بايد كشته شود . *

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

جمله «فله عذاب أليم» را مى توان بيان واقعيتى دانست كه تجاوزگر در دنيا يا آخرت به آن گرفتار خواهد شد و مى توان آن را حكمى كيفرى و مجازاتى شمرد كه جامعه اسلامى بايد آن را اجرا كند. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

27 - قاتل ، در صورتى كه از قصاص عفو شود و پس از آن ديگرى را به قتل برساند ، بايد كشته شود و مورد عفو قرار نگيرد .

كتب عليكم القصاص . .. فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: مقصود از «من» در جمله فوق، قاتل باشد نه ولىّ مقتول. بر اين مبنا «ذلك» به «عفو» - كه از جمله «فمن عفى له» به دست مى آيد - اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 1،2،4،5،7،8،9،10،16،17

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

2 - داشتن دارايى فراوان از شرايط وجوب وصيت هاى مالى است .

كتب عليكم . .. إن ترك خيراً الوصية

مراد از «خير» مال و دارايى است. برخى از مفسران فراوانى آن را نيز قيد كرده و گفته اند: به دارايى اندك كلمه خير اطلاق نمى شود. مناسبت حكم و موضوع; يعنى، وصيت براى پدر و مادر و همه خويشان و نيز نكره آوردن كلمه «خيراً» مؤيد اين معنا در آيه شريفه است.

4 - آدمى بايد اموالى را براى پرداخت به پدر و مادر و خويشان نزديك وصيت كند .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين

5 - وصيت هاى مالى بايد در حد متعارف بوده و به گونه اى كه مردم آن را نابه جا و ناروا نشمارند .

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف

معروف مقابل منكر به معناى شناخت شده است و مراد از آن، چيزى است كه مردم در جامعه دينى آن را شايسته بدانند و مورد انكار قرار ندهند.

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى است و عمل به آنها واجب است.

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

9 - وصيت هاى ناعادلانه و غير متعارف فاقد اعتبار و ارزش حقوقى است . *

ص: 9

الوصية للولدين و الأقربين

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

16 - « عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر ( ع ) قال : سألته عن الوصية للوارث ، فقال : تجوز ، قال : ثم تلا هذه الآية إن ترك خيراً الوصية للوالدين و الأقربين ;

محمد بن مسلم از امام باقر(ع) از حكم وصيت براى وارث سؤال كرد، حضرت فرمود: وصيت جايز است و سپس آيه فوق را تلاوت نمود».

17 - عروه گويد : « إن على بن أبى طالب دخل على مولى لهم فى الموت ، و له سبعمأئة درهم أو ستمأئة درهم ، فقال : ألا أوصى ، قال : لا إنما قال اللّه « إن ترك خيراً » و ليس لك كثير مال فدع مالك لورثتك ;

على (ع) بر بالين يكى از موالى بنى هاشم به هنگام مرگش حاضر شد در حالى كه آن شخص هفتصد يا ششصد درهم داشت. به على(ع) گفت: در مال خود وصيت ننمايم؟ حضرت فرمود: نه! خداوند فرموده: «إن ترك خيراً»; يعنى، اگر مال فراوان به جاى گذاشته ايد وصيت كنيد در حالى كه تو مال فراوانى ندارى پس بگذار اين مقدار مال براى ورثه باشد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 1،2،4،5،10

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

2 - تغيير و تبديل وصيت هاى غير متعارف ميت ، گناه نيست . *

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

مراد از ضمير مفعولى در «بدله»، وصيت متعارف و عادلانه - كه آيه قبل بر آن دلالت دارد - است.

4 - وصيت هاى ميت ، با احتمال و گمان ثابت نمى شود و بدون علم به آنها ، اعتبار قانونى ندارد .

فمن بدله بعد ما سمعه

شنيدن وصيت ميت (بعد ما سمعه) كنايه از علم به مفاد وصيت است و اين قيد در حقيقت قيد توضيحى است و اشاره به اين دارد كه: بدون علم به مضمون وصيت، وصيت ثابت نشده و موضوع براى تغيير و تبديل به وجود نمى آيد.

5 - اعتبار وصيت ، در گرو تلفظ وصيت كننده به مواد آن است . *

فمن بدله بعد ما سمعه

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى كلمه شنيدن (بعد ما سمعه) استفاده كرد.

10 - محمد بن مسلم مى گويد : « سألت أباعبداللّه ( ع ) عن رجل أوصى بماله فى سبيل اللّه فقال : أعطه لمن أوصى به له و إن كان يهودياً إن اللّه تبارك و تعالى يقول : فمن بدله بعد ما سمعه فإنما إثمه على الذين يبدلونه ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم: شخصى وصيت كرده مالش در راه خدا مصرف شود امام فرمودند: مال را به هر كسى كه وصيت كرده بدهيد اگر چه آن شخص يهودى باشد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: هر كس تغييرى در وصيت بدهد بعد از آنكه آن را شنيد، همانا گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير داده اند».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1،2،4،5،6،9،10

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان وصيت كننده را به تغيير وصيتش

ص: 10

واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

«جنف» به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از «إثماً» نيز همين معناست و مقصود از «فأصلح بينهم»: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

2 - در جواز تغيير وصيت هاى ناعادلانه و ترغيب وصيت كننده به تغيير آن ، تفاوتى ميان صورت عمد و سهو نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

چنانچه گذشت مقصود از «جنفاً» و «إثماً» وصيت ناعادلانه است. اين تقسيم حاوى اين نكته است كه: وصيت ناعادلانه چه عمدى باشد - كه در اين صورت وصيت كننده گنهكار است - و چه سهوى و بدون توجه، شايسته تغيير و تبديل است.

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى كلمه «خاف» به دست مى آيد.

5 - واداشتن وصيت كننده به تغيير وصيت هاى ناعادلانه ، مصداق حرمت تبديل وصيت نبوده و وادار كننده ، گنهكار نيست .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه ... فمن خاف ... فلا إثم عليه

6 - تغيير وصيت هاى ناعادلانه ميت ، جايز و تغيير دهنده گنهكار نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

مى توان آيه شريفه را در فرض حيات وصيت كننده تصوير كرد و نيز مى توان زمان آن را پس از مرگ وى دانست. برداشتهاى قبلى بر مبناى نخست و برداشت فوق، بر اساس فرض دوم است.

9 - عمل به وصيت هاى ناعادلانه ميت واجب نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 1،2

1 - وجوب روزه بر مسلمانان

يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام

2 - ايمان از شرايط وجوب روزه *

يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 -

1،2،3،4،5،6،7،8،11،12،13،23،24،25،26،28

1 - زمان روزه گرفتن ، روزهاست نه شبها

كتب عليكم الصيام . .. أياماً

ص: 11

«أياماً» ظرف زمان براى «الصيام» در آيه قبل است.

2 - روزهايى كه بايد روزه گرفت ، ايامى محدود و مشخص و نسبتاً اندك است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت

«معدود» ]در توصيف اشيا[ مى تواند به معناى معين و مشخص شده، باشد و مى تواند به معناى قليل و اندك هم باشد. بر اساس معناى دوم، جمع آوردن «معدودات» اشاره به اين دارد كه: روزهايى كه بايد روزه گرفت، نسبتاً اندك است.

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه «عدة» مبتدا و خبر آن به قرينه «كتب عليكم» و جمله بعد، «عليه» است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در «أيام معدودات» (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

5 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

آوردن كلمه «عدة» - كه به معناى تعداد و شماره است - گوياى اين معناست كه: بايد روزه هايى كه به عنوان قضا گرفته مى شود، شمارش شود. هدف از ضرورت شمارش روزه هاى قضا تطابق تعداد آنها با تعداد روزه هايى است كه از مكلف فوت شده است.

6 - قضاى روزه هاى رمضان ، مشروط به وقتى خاص نيست .

فعدة من أيام أخر

تعيين «أياماً معدودات» به ماه رمضان - كه در آيه بعد مطرح شده - و عدم تعيين «أيام أخر» به روزها و يا ماهى خاص، بيانگر اين است كه براى قضاى روزه هاى رمضان وقت خاصى در نظر گرفته نشده است.

7 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه كافى نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر

«على سفر» گوياى تحقق و فعليت سفر است. بنابراين شامل كسى كه مسافر نيست، هر چند قصد سفر داشته باشد، نمى شود.

8 - كسانى كه روزه ماه رمضان براى آنان مشقت بار و طاقت فرساست ، نبايد روزه بگيرند .

و على الذين يطيقونه فدية

«اطاقة» به معناى قدرت داشتن بر انجام كار و يا صرف كردن تمام قدرت براى انجام آن است. لازمه معناى دوم، انجام دادن فعل با رنج و مشقت است. به نظر مى رسد مراد از «يطيقونه» معناى دوم باشد. بنابراين «و على الذين يطيقونه فدية»; يعنى، كسانى كه ]اگر بخواهند روزه بگيرند[ بايد تمام قدرت خويش را براى اين كار صرف كنند و در نتيجه به رنج و زحمت مى افتند، روزه نگيرند; بلكه فديه بپردازند.

11 - بر كسانى كه به خاطر مشقت بار بودن روزه بر آنان ، روزه نمى گيرند ، پرداخت فديه واجب است .

و على الذين يطيقونه فدية

12 - بر كسانى كه به خاطر طاقت فرسا بودن روزه ، روزه نمى گيرند ، قضاى آن واجب نيست .

و على الذين يطيقونه فدية

چنانچه بر طايفه مذكور قضاى روزه واجب بود، همانند مسافر و مريض بيان مى شد; علاوه بر اينكه جمله «على الذين . ..» ظهور در اين دارد كه تنها فديه دادن بر آنان واجب است.

ص: 12

13 - فديه و كفاره هر روزه ماه رمضان براى كسانى كه به خاطر مشقت روزه نمى گيرند ، يك وعده غذاست كه بايد به مسكين پرداخت كنند .

و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : « فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول « فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد».

24 - « عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : « و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين » قال : الذين كانوا يطيقون الصوم فأصابهم كبر أو عطاش أو شبه ذلك فعليهم لكل يوم مدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: «كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست لازم است طعامى به عنوان كفاره به تهيدستى بدهند» مراد، افرادى هستند كه به پيرى و يا تشنگى و يا شبيه آن مبتلا شده اند كه بايد براى هر روزى، يك مد طعام به تهيدست بدهند».

25 - ابى بصير مى گويد : « سألته عن رجل مرض من رمضان إلى رمضان قابل و لم يصح بينهما و لم يطق الصوم قال : تصدق مكان كل يوم أفطر على مسكين مدّاً من طعام و ان لم يكن حنطة فمن تمر و هو قول اللّه : « فدية طعام مسكين » ;

از آن حضرت (امام باقر يا امام صادق(ع) از بيمارى كه از اين رمضان تا رمضان سال آينده بيمارى اش طول كشيده و توان روزه گرفتن ندارد، سؤال كردم، امام فرمودند: در ازاى هر روزى كه روزه نگرفته، يك مد طعام (از نوع گندم) به تهيدست صدقه دهد و اگر گندم نبود، از خرما صدقه دهد و اين سخن خداست كه مى فرمايد: فدية طعام مسكين».

26 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : « و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين » قال : المرأة تخاف على ولدها . . . ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: «كسانى كه طاقت روزه گرفتن ندارند به عنوان كفاره، طعامى به تهيدست بدهند» روايت شده است: مراد زنى است كه بر بچه خود ]جنين يا كودك شيرخوار خود [مى ترسد . .. ».

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : « يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل « فعدة من أيام أخر » . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: «فعدة من أيام أخر» . .. ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 -

1،12،13،14،15،16،17،18،20،27

1 - ماه رمضان ، ماهى كه براى روزه گرفتن تعيين شده است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان

«شهر رمضان» خبر براى مبتداى محذوف; يعنى، «هى» است كه به «أياماً معدودات» بر مى گردد.

12 - روزه ماه رمضان بر هر فرد فرد مسلمانان واجب است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

13 - وجوب روزه ماه رمضان مشروط به احراز حلول اين ماه است و احتمال حلول ماه كافى نيست .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

«شهود» و «شهادت» (مصدر شهد) به معناى حضور داشتن و بر اثر آن چيزى را ديدن و يا فهميدن است (اقتباس از مفردات راغب). بنابراين «فمن شهد منكم الشهر ...»; يعنى، هر كسى آن ماه را دريابد و به آن آگاه شود و يقين حاصل كند ... كافى نبودن

ص: 13

احتمال حلول ماه، از مفهوم اين جمله به دست مى آيد.

14 - در وجوب روزه ، علم و احراز شخصى به حلول ماه رمضان كافى است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

كلمه «منكم» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

18 - قضاى روزه هاى ماه رمضان مشروط به زمانى خاص نيست .

فعدة من أيام أخر

دليل اين برداشت، نظير استدلالى است كه در برداشت شماره 6 در آيه قبل گذشت.

20 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه ، كافى نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

27 - كسانى كه همه و يا بخشى از ماه رمضان را روزه نگيرند ] چه بخاطر عذرى همانند مرض و سفر و يا بدون آن [ ، بايد قضاى آن را به جا آورند .

و لتكملوا العدة

هر چند جمله «فعدة من أيام أخر» در ارتباط با مريض و مسافر ايراد شده است; ولى علت آن (لتكملوا العدة) بيانگر اين است كه: قضاى روزه در غير آن دو مورد نيز لازم است، چه معذور باشد و چه بدون عذر روزه نگرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 -

1،2،15،19،20،21،24،25،26،27،39،40،41

1 - آميزش با همسران در برهه اى از عصر بعثت ، حتى در شب هاى ماه رمضان ، بر روزه داران حرام بود .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم

«رفث» به سخنى كه در معناى آميزش و ترغيب به آن صراحت دارد گفته مى شود و در آيه شريفه كنايه از خود آميزش است (اقتباس از مفردات راغب). متعدى شدن آن به «إلى» و نيز جمله «فالآن باشروهن» قرينه بر اين معناى كنايى است. جمله «كنتم تختانون» كه حكايت از تحقق تمرد دارد و نيز مفهوم «فالآن باشروهن» دلالت بر اين دارند كه آميزش در شبهاى رمضان حرام بوده است.

2 - حرمت آميزش با همسران در شب هاى رمضان پس از مدتى نسخ شده و اين عمل حلال گشت .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم . .. فالن بشروهن

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از «ما كتب اللّه» تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: «و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً».

19 - جواز مباشرت جنسى با همسران در شب هاى رمضان ، از ابتداى شب تا طلوع فجر است .

فالن بشروهن . .. حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

ص: 14

قيد «از ابتداى شب تا طلوع فجر» در اين برداشت، مبتنى بر اين است كه «حتى يتبين» غايت براى «باشروهن» نيز باشد.

20 - خوردن و آشاميدن در شب هاى رمضان تا طلوع فجر جايز است .

كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

21 - زمان روزه از طلوع فجر تا شب است .

ثم أتموا الصيام إلى اليل

24 - خوردن ، آشاميدن و آميزش جنسى از مبطلات روزه است .

فالن بشروهن . .. كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

25 - اعتكاف كنندگان در مساجد حتى در شب هاى اعتكاف نيز از آميزش جنسى بايد پرهيز كنند .

فالن بشروهن . .. و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جمله «و لاتباشروهن» به منزله تبصره اى است براى «فالآن باشروهن»; يعنى، توهّم نشود كه حليت آميزش در شبهاى روزه، شامل حال اعتكاف نيز مى شود.

26 - محل اعتكاف مساجد است .

و أنتم عكفون فى المسجد

قيد «فى المساجد» توضيحى و براى بيان محل اعتكاف است. بنابراين معناى جمله «و لاتباشروهن و أنتم ...» اين نيست كه اگر در مسجد اعتكاف كرديد آميزش حرام است و در غير آن حرام نيست; زيرا در اين صورت ظاهر آن بود كه عبارت به اين گونه بيان مى شد: و أنتم فى المساجد عاكفين.

27 - اعتكاف عبادتى است مشروط به روزه گرفتن

و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

مطرح كردن مسأله اعتكاف پس از بيان احكام روزه، گوياى اين است كه اعتكاف، عبادتى است مشروط به روزه گرفتن.

39 - ابى بصير گويد : « سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن أناس صاموا فى شهر رمضان فغشيهم سحاب أسود عند مغرب الشمس فظنوا انه الليل فأفطروا أو أفطر بعضهم ثم ان السحاب فصل عن السماء فإذا الشمس لم تغب ؟ قال على الذى أفطر قضاء ذلك اليوم ، إن اللّه يقول : « أتموا الصيام إلى الليل » فمن أكل قبل أن يدخل الليل فعليه قضاءه لانه أكل متعمداً ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم درباره گروهى از مردم كه در ماه رمضان، روزه بودند و ابر سياهى آنها را فراگرفت و آنان گمان كردند كه شب شده و همه يا بعضى از آنها افطار كردند و با بر طرف شدن ابر متوجه شدند كه هنوز خورشيد در آسمان است؟ امام فرمود: كسانى كه روزه خود را افطار كرده اند بايد قضاى آن روز را بگيرند; زيرا خداوند فرموده: «أتموا الصيام إلى الليل» پس هر كسى قبل از ورود شب، روزه خود را افطار كند، چون روزه خود را عمداً باطل كرده بايد قضاى آن را به جا آورد».

40 - « عن سعد عن بعض اصحابه عنهما ( ع ) فى رجل تسحّر و هو شاك فى الفجر قال : لابأس « كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر » . . . ;

از امام باقر و امام صادق(ع) درباره كسى كه سحرى خورده در حالى كه در طلوع فجر شك داشته ]سؤال شد[، امام فرمود: اشكالى ندارد ]خداوند فرموده[: كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر» . .. .

41 - ابى بصير گويد : « سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن رجلين قاما فى شهر رمضان فقال احدهما : هذا الفجر و قال الآخر : ما أرى شيئاً قال : ليأكل الذى لم يستيقن الفجر و قد حرم الأكل على الذى زعم قد رأى ، ان اللّه يقول : و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم از دو نفر كه در ماه رمضان درباره ]طلوع[ فجر اختلاف نموده اند، و يكى از آن دو مى گويد اين فجر است و ديگرى مى گويد من چيزى ]از سفيدى صبح[ نمى بينم. امام فرمودند: آن كس كه يقين به طلوع فجر ندارد مى تواند بخورد; ولى آن كس كه معتقد است فجر را ديده بر او حرام است كه بخورد. خداوند مى فرمايد: و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل».

ص: 15

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 2،3،4،5،9،10،16

2 - دستيابى به مال و دارايى هاى ديگران با اسباب باطل ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

كلمه «بينكم» قيد براى «أموالكم» است; يعنى، اموالى كه در ميان شماست و هر كس مالك بخشى از آن است. بنابراين جمله «لاتأكلوا ...» چنين معنا مى شود: نبايد هيچ يك از شما مال و دارايى ديگرى را با سببى باطل تصرف كند.

3 - پرداخت رشوه به قاضيان ، ناروا و حرام است .

و تدلوا بها إلى الحكام

«تدلوا» عطف بر «تأكلوا» است و لذا مجزوم به «لا»ى ناهيه مى باشد; يعنى: و لاتدلوا . .; ادلاء (مصدر تدلوا) به معناى فرستادن دلو در چاه است و در آيه كنايه از وسيله قرار دادن مى باشد. بنابراين «تدلوا بها ...»; يعنى، به قاضيان اموالى را نپردازيد تا بدين وسيله به اموال مردم چنگ اندازى كنيد. گفتنى است كه به دست آوردن مال خصوصيتى ندارد و لذا مى توان حرمت رشوه را در همه مواردى كه حقى ضايع شود استفاده كرد. كلمه «بالأثم» مؤيد اين حقيقت است.

4 - پرداخت رشوه به قضات ، به منظور دستيابى به اموال ديگران ، از جمله اسباب باطل براى تحصيل مال است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

جمله «و تدلوا بها . ..» عطف خاص بر عام است و لذا بيانگر مصداق بارزى از تصرف اموال ديگران با اسباب باطل مى باشد. نياوردن «لا»ى ناهيه در «تدلوا» مؤيد اين معناست.

5 - حكم و قضاوتى كه بر اثر گرفتن رشوه صادر شده باشد ، گناه و فاقد اعتبار است .

و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

9 - چنگ اندازى به اموال و دارايى هاى عمومى ، حرام است .

لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

مقصود از «أموال الناس» مى تواند اموال و داراييهاى شخصى افراد باشد، همچنين منظور از آن مى تواند اموال عمومى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

10 - پرداخت رشوه به حاكمان ، به منظور دستيابى به اموال عمومى با حكم و قضاوت ايشان ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

16 - سماعه مى گويد : « قلت لأبى عبداللّه ( ع ) : الرجل يكون عنده الشى تبلّغ به و عليه الدين أيطعمه عياله . . . فقال : يقضى بما عنده دينه و لايأكل أموال الناس إلا و عنده ما يؤدى إليهم حقوقهم إن اللّه يقول : لاتأكلوا أموالكم بينكم بالباطل ;

به امام صادق(ع) عرض كردم: شخصى نزدش مقدار مالى است كه كفاف زندگانى او را مى كند و در عين حال مقروض است; آيا مى تواند با آن مال، مخارج اهل و عيال خود را تأمين كند؟ . .. حضرت فرمود: با آن چيزى كه در نزد اوست دين خو را ادا نمايد واموال مردم را نخورد مگر آنكه داراى مالى باشد كه بتواند به وسيله آن حقوق مردم را ادا نمايد. خداوند مى فرمايد: لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 5

5 - حج عبادتى است مشروط به وقت و ماهى خاص

قل هى موقيت للناس و الحج

ص: 16

«الحج» عطف به «الناس» مى باشد; يعنى، هى مواقيت الحج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1،3،6

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

3 - تجاوز از مقررات و احكام جهاد ، حرام است .

و قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتعتدوا

6 - مسلمانان نبايد آغازگر جنگ عليه دشمنان خويش باشند . *

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،6،9،12،13،14،15،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير «هم» در جمله فوق به «الذين يقاتلوكم» بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. «ثقف» (مصدر ثقفتم» به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت «حيث ثقفتموهم» (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

6 - ضرورت نبرد با كافرانى كه سرزمين هاى اسلامى را به تصرف خويش در آورده اند .

و اقتلوهم . .. و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

9 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز نبرد با ايشان است ، هر چند كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه يقتلونكم . .. الفتنة أشد من القتل

جمله «والفتنة أشد من القتل»، به اصطلاح اصوليين حاكم بر «الذين يقاتلونكم» است و موجب توسعه در موضوع حكم مطرح شده در آيه قبل مى شود; يعنى، آيه قبل بيان داشت كه با كافران حربى نبرد كنيد و جمله «الفتنة . ..» بيان مى كند كه فتنه انگيزى به منزله جنگ است.

12 - نبرد در مسجد الحرام و نواحى آن حرام است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

14 - حفظ حرمت مكان هاى مقدس ، نبايد مسلمانان را از دفاع در مقابل دشمنان مهاجم باز دارد .

حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

15 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز كشتن و نبرد با آنها در مسجد الحرام و نواحى آن نيست .

و الفتنة أشد من القتل و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم

جمله «و الفتنة . ..» بيان مى دارد كه كافران فتنه انگيز همانند كافران محارب هستندو لذا بايد باآنان نبرد كرد. به نظر مى رسد

ص: 17

جمله «و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام ...» به منزله استثنا از اين قانون باشد; يعنى، فتنه انگيزى كافران، مجوز جنگ در مسجد الحرام نيست.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

«ال» در «الكافرين» عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 1،2

1 - نبايد با كفرپيشگانى كه از جنگ و فتنه انگيزى دست كشيده اند ، نبرد كرد و آنان را به قتل رساند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

متعلق «إنتهوا» به قرينه آيات قبل، جنگيدن و فتنه انگيزى است. جمله «فإن اللّه ...» جانشين جواب شرط مى باشد و تقدير كلام چنين است: فإن انتهوا عن القتال و الفتنة فلا تقاتلوهم و لاتقتلوهم إن اللّه غفور رحيم».

2 - مسلمانان ، بايد آتش بس اعلام شده از سوى كافران را بپذيرند . *

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 1،5،6،9

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

5 - لزوم ترك جنگ با كافران ، در صورت دست برداشتن آنان از فتنه انگيزى و ايجاد مزاحمت براى گسترش دين خدا

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

متعلق «إنتهوا . ..» - به قرينه فرازهاى پيش - فتنه انگيزى و بازدارى از حاكميت يافتن دين الهى است. جواب شرط (فإن انتهوا) محذوف است وجمله «فلاعدوان...» جانشين آن مى باشد; يعنى، پس اگر از فتنه انگيزى دست كشيدند و مانع گسترش و حاكميت دين خدا نشدند، آنان را نكشيد; زيرا تعدى تنها بر ستمكاران رواست.

6 - در صورتى كه كفرپيشگان محارب يا فتنه انگيز از كفرورزى دست بكشند ، نبايد با آنان نبرد كرد .

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق «انتهوا» كفرورزى باشد.

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 1،2،6،8،17

1 - حرمت جنگ در ماه هاى حرام

الشهر الحرام بالشهر الحرام

ماههاى حرام از آن جهت به حرام بودن توصيف شده اند كه برخى از امورى كه در غير آنها حلال است، در اين ماهها حرام است; از جمله آن امور - به قرينه آيات گذشته - جنگ مى باشد. ماههاى حرام عبارت است از: رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم.

ص: 18

2 - جواز جنگ در ماه هاى حرام در صورت تجاوز دشمنان در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

«باء» در «بالشهر» باى مقابله يا عوض است و مقصود از اين مقابله - به قرينه فرازهاى بعد و با توجه به آيه هاى پيشين كه درباره جنگ بود - اين معناست: اگر دشمن با جنگ عليه شما حرمت ماههاى حرام را نقض كرد، شما نيز مى توانيد حرمت اين ماهها را ناديده گرفته و عليه آنان به مبارزه برخيزيد.

6 - جواز مقابله به مثل در پاسخ به تجاوزگرى هاى دشمن

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

8 - پاسخ به تجاوز دشمن در نقض مقررات پذيرفته شده ، نبايد بيش از آنچه دشمن مرتكب شده ، تحقق يابد .

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

كلمه «مثل» گوياى برداشت فوق است.

17 - معاوية بن عمار مى گويد : « سألت أبا عبداللّه ( ع ) . . . ما تقول فى رجل قتل فى الحرم أو سرق ؟ قال يقام عليه الحد فى الحرم صاغراً ، انه لم ير للحرم حرمة و قد قال اللّه تعالى : « فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم » فقال : هذا هو فى الحرم . . . ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم . .. اگر فردى در حرم (مكه) كسى را كشت يا دست به سرقت زد، حكم او چيست؟ امام فرمود: ذليلانه بر او حد در حرم جارى مى شود; چون او احترام حرم را نگه نداشته و خداوند فرموده است: « فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم» امام فرمود: حكم (مقابله به مثل) در حرم همين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 4

4 - حرمت خودكشى و انتخاب طريق و روشى كه به هلاكت آدمى مى انجامد .

و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 -

1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،15،27،28،29،30،31،32،33،36،

1 _ وجوب اِتمام اعمال حج و عمره ، به طور كامل

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

2 _ اَداى حج و عمره ، بايد براى خداوند باشد .

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

3 _ محصورِ از حج و عمره ، بايد براى خروج از احرام ، چهارپايى ( گاو ، شتر يا گوسفند ) را كه براى او ميسور و آسان باشد ، قربانى كند .

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

محصور، مُحرِمى است كه به خاطر مرض و يا منع دشمن، نتواند اعمال حج و يا عمره را به پايان رساند.

4 _ اتمام حج و عمره بر محصورِ اِحرام بسته ، واجب نيست .

و اتمّوا الحج . .. فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

5 _ حرمت تراشيدن سر براى محصور ، قبل از رسيدن قربانى به قربانگاه

و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

6 _ تراشيدن سر پس از بردن قربانى به قربانگاه ، راه خروج از احرام

ص: 19

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى و تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

ظاهر اين است كه فرستادن قربانى به محل مخصوص و سپس تراشيدن سر، به جهت خارج شدن از احرام است ; نه يك تكليف تعبّدى براى محصور.

7 _ ذبح و يا نحر قربانى ، بايد در مكان مخصوصِ خود باشد .

حتى يبلغ الهدى مَحلّه

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از ناحيه سَر در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از «مريض» به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از «به اذىً»، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

9 _ مرض ، موجب تخفيف در تكليف

فمن كان منكم مريضاً او به اذىً من رأسه ففدية

10 _ روزه يا صدقه و يا قربانى ، فديه ( كفاره ) تراشيدن سر قبل از قربانى ، براى مُحرِم معذور

فمن كان منكم . .. ففدية من صيام او صدقة او نُسُك

11 _ حليت محرمات احرام ، پس از اتمام عمره تا شروع مناسك حجّ

فاذا امنتم فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

12 _ تقدّم اعمال عمره بر حجّ ، در حجّ تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

13 _ وجوب قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع . .. فما استيسر من الهدى

14 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت ( ده روز كامل ) ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام فى الحج و سبعة . .. تلك عشرة كاملة

15 _ حج تمتّع ، مخصوص غير اهل مكّه است .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

27 _ مريض ، مصداق محصور در حج

فان احصرتم

امام صادق (ع): . .. المحصور المريض.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 369، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 183، ح 654.

28 _ اقلّ قربانى ، يك گوسفند است .

فما استيسر من الهدى

امام رضا (ع): «فما استيسر من الهدى» يعنى شاة.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 120، ح 1، نورالثقلين، ج 1، ص 185، ح 660.

29 _ كفاره تراشيدن سر قبل از قربانى ، سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين و يا قربانى كردن يك گوسفند است .

فمن كان منكم مريضاً . .. او صدقة او نسك

امام صادق (ع): . .. و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصدقة على ستّة مساكين لكل مسكين مدّين و النّسك شاة ...

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 187، ح 664 و 666.

ص: 20

30 _ ملاك مكّى بودن ، سكونت در شعاع هجده ميلى ، از هر سوى مسجد الحرام

لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه مزبور، فرمود: من كان منزله على ثمانية عشر ميلا من بين يديها و ثمانية عشر ميلا من خلفها و ثمانية عشر ميلا عن يمينها و ثمانية عشر ميلا عن يسارها فلا متعة له . ..

_______________________________

كافى، ج 4، ص 300، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 192، ح 692.

31 _ حد وجوب قربانى در حج ، سهل و ميسور بودن آن است .

فمن تمتع . .. فما استيسر من الهدى

32 _ مُحرم شدن در غير ميقات و قربانى كردن حيوان اَخته شده ، جايز نيست .

و اتموا الحج و العمرة

امام رضا (ع): لا يجوز الإحرام دون الميقات قال اللّه عز و جل «و اتمّوا الحج و العمرة للّه» و لا يجوز ان يضحى بالخصى لانه ناقص . ..

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

33 _ عدم جواز حج قِران و اِفراد ، مگر براى اهل مكّه و حاضران در آن

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام رضا (ع): لا يجوز القران و الافراد الّذى يستعمله العامة الاّ لاهل مكّة و حاضريها . .. قال اللّه تعالى «و اتمّوا الحج و العمرة للّه ...»

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

36 _ عمره ، همانند حج واجب است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ . .. لانّ اللّه عزّ و جل يقول «و اتمّوا الحج و العمرة للّه»

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 408، ح 1 ; كافى، ج 4، ص 265، ح 4.

37 _ شتر ، گاو و گوسفند ، نوع قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحجّ فما استيسر من الهدى

امام صادق (ع); . .. فما استيسر من الهدى امّا جزور و امّا بقرة و امّا شاة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 90، ح 233 ; تفسير برهان، ج 1، ص 197، ح 17.

38 _ از شرايط تماميّت حج ، محرم شدن از خانه مسكونى خويش است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) درباره آيه فوق فرمود: انّ من تمام الحجّ ان تحرم من دويرة اهلك

_______________________________

الدر المنثور، ج 1، ص 502.

39 _ كسى كه با خود قربانى آورده ، نبايد قبل از قربانى كردن سر خود را بتراشد و محلّ گردد .

و لا تحلقوا رءوسكم حتّى يبلغ الهدى محلّه

امام صادق (ع): قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): . .. و لم يكن يستطيع ان يحلّ من اجل الهدى الذى كان معه ان اللّه عزّ و جل يقول «و لا

ص: 21

تحلقوا رءوسكم ...»

_______________________________

كافى، ج 4، ص 248، ح 6 ; علل الشرايع، ج 2، ص 412، ح 1، ب 153.

40 _ در صورت مشكل بودن روزه ، كفاره تراشيدن اضطرارى سر در حج ، صدقه است .

ففدية من صيام او صدقة او نسك

امام رضا (ع) درباره آيه فوق فرمود: فاقام الصّدقة مقام الصيام اذا عسر عليه

_______________________________

عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 118، ح 1 ; علل الشرايع، ج 1، ص 271، ح 9، باب 182.

41 _ وجوب بجا آوردن عمره تمتّع ، قبل از انجام اعمال حجّ

فمن تمتع بالعمرة الى الحجّ

امام صادق (ع): انّ الحجّ متّصل بالعمرة لان اللّه عزّ و جل يقول «فاذا امنتم فمن تمتّع . ..» فليس ينبغى لاحد الاّ ان يتمتّع

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 411، ح 1، ب 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 188، ح 669.

42 _ ده روز روزه ، جانشين كامل براى قربانى در حج

فمن لم يجد . .. تلك عشرة كاملة

امام صادق (ع): . .. الكامل كمالها كمال الاضيحة سواء اتيت بها او اتيت بالاضحية تمامها كمال الاضيحة

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 40، ح 49، ب 4 ; كافى، ج 4، ص 510، ح 15، ب 318.

43 _ وجوب سه روز روزه ، در روز ترويه و روز قبل و روز بعد از آن ( عرفه ) در حج بر كسى كه قادر به قربانى نيست .

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ

از امام صادق (ع) درباره حج كننده اى كه قادر بر قربانى نيست سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام فى الحجّ يوماً قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة

_______________________________

كافى، ج 4، ص 508، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 190، ح 677 و 679.

44 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت به سوى خانواده ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ و سبعة اذا رجعتم

از امام صادق (ع) درباره حاجى متمتّعى كه قربانى ندارد، سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام بمكّة و سبعة اذا رجع الى اهله

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 234، ح 128، ب 16; استبصار، ج 2، ص 282، ح 22، ب 194.

45 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در محدوده چهل و هشت ميلى مكّه ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: يعنى اهل مكّه ليس عليهم متعة كل من كان اهله دون ثمانية و اربعين ميلا ذات عرق و عسفان كما يدور حول مكّه فهو ممن دخل فى هذه الاية

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 27 ; استبصار، ج 2، ص 157، ح 3.

46 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در منطقه واقع بين ميقات ها و مسجدالحرام ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: مادون المواقيت الى مكة فهو حاضرى المسجد الحرام

ص: 22

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 158، ح 4 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 28 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 94، ح 248.

47 _ زمان انجام عمره تمتّع ، ماه هاى حج مى باشد .

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

امام باقر (ع): انّ العمرة واجبة بمنزلة الحج . .. و العمرة فى اشهر الحج متعة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 87، ح 219 ; تفسير برهان، ج 1، ص 194، ح 14.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 1،2،3،4،13،21،22،23،25

1 _ مراسم حج ، بايد در ماههايى مخصوص انجام گيرد .

الحج اشهر معلومات

2 _ حرمت هر گونه سخن ناشايست ( رفث ) در حج

فمن فرض فيهن الحج فلا رفث . .. فى الحج

3 _ حرمت هر گونه نافرمانى ( فسوق ) در حج

فمن فرض فيهنّ الحج فلا رفث و لا فسوق . .. فى الحج

4 _ حرمت هر گونه نزاع ( جدال ) در حج

فمن فرض فيهن الحج . .. و لا جدال فى الحج

13 _ وجوب تهيّه توشه ( پوشاك و خوراك و . . . ) براى سفر حج

و تزوّدوا

با توجّه به شأن نزول نقل شده در مجمع البيان، ذيل آيه.

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): «الحج اشهر معلومات» شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به « لا و اللّه و بلى و اللّه » در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و «الرَفث» الجماع و «الفُسوق» الكذب و السباب و «الجدال» قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

23 _ آغاز اعمال حج با تلبيه ، اشعار و تقليد است .

فمن فرض فيهنّ الحجّ

امام صادق (ع) درباره قول خداوند «الحجّ اشهر معلومات . ..» فرمود: و الفرض التلبية و الاشعار و التقليد فاى ذلك فعل فقد فرض الحجّ

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 199، ح 2.

25 _ دعوت كنايه آميز از زن ، به جماع و هر گونه معصيتى در حج حرام است .

ص: 23

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) درباره جمله «فلا رفث» فرمود: الرفث الاعرابة و التعريض للنّساء بالجماع و «الفسوق» المعاصى كلّها

_______________________________

الدّر المنثور، ج 1، ص 528.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 1،6،7،8،10،17

1 _ جواز كسب و كار ، در هنگام انجام مناسك حج

الحج اشهر معلومات . .. ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

جمله «ليس عليكم . ..»، ناظر به كسب و كار در حج و هنگام انجام مناسك است ; به دليل وقوع آن در بين احكام حج. علاوه بر اينكه كسب و كار در زمانهاى ديگر، محل شبهه نيست تا نفى و يا اثبات شود.

6 _ وقوف به عرفات ، از مناسك حج

فاذا افضتم من عرفات

كوچ كردن (افاضه) از عرفات بر فرض وقوف به آن است ; بنابراين وقوف به عرفات مفروض و مسلّم گرفته شده است.

7 _ وجوب رفتن و وقوف به مَشعرالحرام ، پس از وقوف در عرفات

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

لازمه وجوب ذكر خداوند در مشعرالحرام پس از وقوف به عرفات، وجوب رفتن و بودن (وقوف) در مشعرالحرام است.

8 _ وجوب ذكر خداوند در مَشعرالحرام

فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

10 _ كيفيّت ذكر خداوند در مشعرالحرام ، بايد طبق دستور وى باشد .

فاذكروا اللّه . .. و اذكروه كما هديكم

«كما هديكم» اى كما علّمكم. (همان گونه كه به شما آموخت.)

17 _ جواز خريد و فروش ، در ايّام حجّ ، بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم

امام صادق (ع) درباره قول خداوند «ليس عليكم . ..» فرمود: يعنى الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضى نسكه فليشترو ليبع فى الموسم

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 96، ح 262 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 1،2،3،5

1 _ براى رفتن به مَشعر ، بايد همانند مردم از عرفات حركت كرد .

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

برخى برآنند كه جمله «ثم افيضوا»، تأكيد همان افاضه از عرفات است ; به قرينه «من حيث . ..». چون قريش و هم پيمانان آنان بر خلاف مردم، اِفاضه اى از عرفات نداشتند.

2 _ وقوف در عرفات ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

ص: 24

بنابراينكه مراد، افاضه از عرفات باشد، لازمه آن لزوم وقوف در عرفات خواهد بود.

3 _ لزوم كوچ كردن از مَشعرالحرام ، همراه با مردم

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

كلمه «ثم» دلالت مى كند كه مراد از افاضه، افاضه از مشعر است.

5 _ وقوف در مشعرالحرام ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه «ثم افيضوا»، مربوط به مشعرالحرام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 1،3،4

1 _ وجوب ذكر خداوند در روز هاى مشخص ( ايام تشريق ) بر حج گزار

و اذكروا اللّه فى ايّام معدودات

مراد از روزهاى مشخّص، ايّام تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه) است.

3 _ ماندنِ در روز هاى معيّن ( ايام تشريق ) در منى ، از مناسك حج

و اذكروا اللّه فى ايام معدودات فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخر فلا اثم

4 _ مخير بودن حج گزار در كوچ كردن از منى در روز دوازدهم و يا روز سيزدهم مشروط به رعايت تقوا .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخر فلا اثم عليه لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 1،14

1 _ وجوب جهاد بر مسلمانان ، حكمى ثابت و هميشگى

كتب عليكم القتال

«كُتب» يعنى ثبت و استقرّ.

14 _ احكام الهى ( وجوب جهاد و . . . ) ، بر اساس علم خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانهاست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 3،4

3 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، واسطه تبيين و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما . .. و يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو

4 _ حرمت شرابخوارى و قمار بازى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 7

7 _ جواز هرگونه معاشرت با ايتام بر اساس برادرى و اصلاح امور آنان

اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم

ص: 25

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 1،6،9،10،11

1 _ حرمت ازدواج مؤمنان با زنان مشرك ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمنَّ

6 _ حرمت ازدواج زنان مؤمن با مشركان ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

9 _ ولايت مردان ( پدران و . . . ) بر زنان ، در امر ازدواج

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

بنابراين اگر ولايت مردان نبود، خطاب به خود زنان مى شد كه به ازدواج مشركان درنيايند.

10 _ جواز ازدواج مرد و زن آزاده ، با زن و مرد برده

و لامة مؤمنة خير من مشركة . .. و لعبد مؤمن خير من مشرك

11 _ نبايد مؤمنان ، زنان مؤمن را به ازدواج مشركان درآورند .

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 5،6،7،11،13،15

5 _ حرمت آميزش با زنان حائض ، تا زمان پاك شدن آنان از حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض و لا تقربوهن حتى يطهرن

گر چه ظاهر جمله «فاعتزلوا النساء» مطلق معاشرت است ; ولى اباحه آميزش پس از گذشت ايام حيض و غسل كه جمله «حتى يطهرن فاذا تطهّرن فاتوهن من حيث» دلالت بر آن دارد، قرينه اى است كه آنچه مباح نبوده و اعتزال از آن واجب شده، تنها آميزش است، نه مطلق معاشرت; و گر نه مى فرمود «فاذا تطهرن فعاشروهن».

6 _ حرمت وَطى در قُبُل ، در ايام حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض

كلمه «محيض» در صدر آيه مصدر است; امّا در جمله «فاعتزلوا النساء من المحيض» اسم مكان مى باشد به دليل تكرار لفظ در حال كه اگر هر دو به يك معنا بود، على القاعده بايد دوّمى به صورت ضمير آورده مى شد.

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

11 _ جواز آميزش با زنان ، پس از پاكى آنان از حيض و تحصيل طهارت ( غسل )

و لا تقربوهنّ حتى يطهرن فاذا تطهّرن فأتوهنّ

گر چه مفهوم «حتى يطهرن» جواز آميزش به مجرد پاكى و قطع خون است ; ولى با تصريح به مشروط بودن آميزش به غُسل در جمله «فاذا تطهّرن» (آنگاه كه غسل كردند)، مفهوم «حتى يطهرن» مورد عنايت نيست.

13 _ آميزش با زنان ، بايد از مجراى متعارف آن ( فرج ) باشد .

فاذا تطهرن فأتوهنّ من حيث امركم اللّه

15 _ جواز استمتاع از زنان بدون آميزش با آنان ، در ايام حيض

يسئلونك عن المحيض . .. فاعتزلوا النساء فى المحيض

بنابراينكه مراد از «فى المحيض»، مكان حيض باشد; تنها آميزش، تحريم شده است.

ص: 26

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 4،5

4 _ جواز آميزش با همسران ، به هر صورت و كيفيّتى

نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم

بنابراينكه «أنّى» به معناى «كيفَ» باشد.

5 _ زن بايد در تمتّعات جنسى مرد ، تسليم او باشد . *

نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم

از اينكه براى مردان در تمتّع از زنان، نوعى آزادى (أنّى شئتم) قائل شده است، چنين استفاده مى شود كه زن نيز بايد در اين محدوده تسليم شوهر باشد و در غير اين صورت، كلام لغو مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 1،4،12

1 _ حرمت دستاويز قراردادن نام خداوند در سوگند حتى در سوگند هاى صادقانه و كار هاى خير

و لا تجعلوا اللّه عُرضةً لايمانكم

با توجه به ظهور نهى و با توجّه به معناى لغوى «عُرضة»، نتيجه اين مى شود كه نبايد خدا را در معرض سوگند قرار داد و در هر موقعيّتى از نام خدا براى سوگند استفاده كرد.

4 _ سوگند بر ترك كار هاى خير ، تعهّدآور نيست .

و لا تجعلوا الله عُرضة لايمانكم

12 _ يكى از مصاديق حرمت سوگند خوردن به خدا بر ترك كار هاى خير سوگند بر سخن نگفتن با برادر و با مادر است .

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم

امام باقر (ع) درباره آيه «و لا تجعلوا اللّه عرضة لايمانكم» فرمود: يعنى الرجل يحلف ان لا يكلّم اخاه و ما اشبه ذلك او لا يكلّم امّه

_______________________________

تفسير عياشى، ص 112، ج 339 ; نور الثقلين، ج 1، ص 218، ح 836.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 2،4

2 _ سوگند هاى لغو و بيهوده ، تعهّدآور نيست .

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم

4 _ ضرورت تعهّد و وفادارى نسبت به سوگندهايى كه برخاسته از اراده و قصد قلبى است .

و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9

1 _ مرد مى تواند تا مدّت چهار ماه بر سوگند به ترك آميزش با همسر خويش ( ايلاء ) باقى بماند .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

«يؤلون» از «ايلاء» و در لغت به معناى سوگند است. اما در اصطلاح، سوگند مرد بر ترك آميزش با همسر خويش به مدّت بيش

ص: 27

از چهار ماه است. مراد آيه نيز معناى اصطلاحى آن است.

2 _ جواز سوگند بر ترك آميزش جنسى با همسران ( ايلاء ) و انعقاد آن

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

3 _ شرط تحقق ايلاء و احكام خاص آن ، سوگند بر ترك آميزش جنسى در بيش از چهار ماه است .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از اينكه خداوند مى فرمايد كه ايلاءكننده مى تواند چهار ماه منتظر بماند; معلوم مى شود كه ايلاء و احكام خاص آن در صورتى است كه سوگند بر ترك آميزش، يا براى هميشه باشد و يا براى مدتى بيش از چهار ماه.

4 _ ايلاءكننده ، نمى تواند بيش از چهارماه همسر خود را بلاتكليف بگذارد .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

5 _ پس از ايلاء ، زن ، تا چهار ماه حق درخواست آميزش جنسى از مرد را ندارد .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از كلمه «للذين»، استفاده مى شود كه مرد در اين مدت حق ترك آميزش را دارد; بنابراين براى زن در اين مدت حق درخواست آميزش نيست.

6 _ لزوم آميزش مردان با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

7 _ وجوب آميزش يا طلاق بر ايلاءكننده ، پس از گذشت چهار ماه از ايلاء

للذين يؤلون . .. فان فاءو ... و ان عزموا الطلاق

از اينكه «تربّص» تا چهار ماه است، معلوم مى شود كه پس از آن، شخص مُلزم به يكى از دو كار است.

8 _ جواز شكستن سوگند در ايلاء ، قبل از گذشتن چهار ماه

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از لام «للذين» كه براى جواز است، هم جواز ترك وطى تا چهار ماه و هم جواز آميزش پيش از تمام شدن چهار ماه، استفاده مى شود.

9 _ كسانى كه با شكستن سوگند بر ترك آميزش جنسى به زندگى زناشويى بازگردند ، مشمول رحمت و غفران الهى هستند .

للذين يؤلون . .. فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 1،2،3

1 _ تصميم در طلاق ، با مرد است .

و ان عزموا الطلاق

2 _ اعتبار قصد و لفظ در طلاق

و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

به نظر مى رسد آوردن دو صفت «سميع» (شنوا) و «عليم» (دانا) اشاره به اعتبار قصد و لفظ در طلاق دارد.

3 _ حكم ايلاء ، تنها در نكاح به عقد دائم ، تحقق مى يابد .

للذين يؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر . .. و ان عزموا الطلاق

با توجّه به مهلت مرد به مدت چهار ماه (كه در نكاح دائم مطرح است)، و اينكه طلاق نيز در عقد دائم است نه منقطع. بنابراين حكم ايلاء در غير دائم نخواهد بود.

ص: 28

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 -

1،2،3،4،7،9،10،12،13،14،21

1 _ حرمت ازدواج زنان مطلّقه قبل از به پايان رسيدن سه طُهر ( عِدّه )

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه «قرء»، به معناى طُهر باشد.

2 _ عدّه به مدت سه طُهر و يا سه حيض ، مخصوص زنانى است كه حيض مى بينند .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

مفروض آيه، ظاهراً زنانى هستند كه حائض مى شوند; چون عدّه را سه طهر و يا سه حيض قرار داد; لذا اين حكم شامل زنان صغيره، يائسه و نظاير آنها نخواهد بود.

3 _ عدّه زنان مطلّقه ، سه حيض است .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه «قُرء»، به معناى حيض باشد.

4 _ زنان مطلّقه نبايد به منظور كم و زياد كردن مدّت عدّه خويش ، جنين و يا حيض خود را كتمان كنند .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهنّ

كلمه «ما خلق» داراى مفهومى وسيع است كه مى تواند شامل هر نوع خلقى شود كه تأثير در مدّت عدّه دارد; همانند جنين، حيض و طهر.

7 _ ادّعاى زنان در مورد باردارى ، طهر و حيضِ خود ، پذيرفته است .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهن

اگر گفته زنان درباره طهر، حيض، باردارى و هر آنچه دخيل در مدت حيض است، پذيرفته نباشد، حرمت كتمان، لغو مى شود.

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك، اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

10 _ حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خويش ، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

يعنى اگر شوهر _ مثلا _ در رجوع خويش قصد دارد كه زن هنگامى كه از عدّه خارج نشده است به وى رجوع كند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدين وسيله به او آزار رساند، رجوع با چنين قصدى به حكم ظاهر آيه مشروع نيست.

12 _ بازگشت مرد و همسر مطلّقه اش در زمان عدّه به زندگى قبلى احتياج به عقد ندارد . *

و بعولتهن احق بردّهنّ

كلمه «بعولة» (شوهران) و اضافه آن به ضمير «هُنّ» گوياى اين معناست كه در زمان عدّه طلاق، علقه زوجيت باقى است، بنابراين براى رجوع نياز به عقد نيست.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه «فى ذلك» استفاده مى شود.

14 _ رجوع شوهر آنگاه كه به قصد آزار و اذيت زن مطلّقه اش باشد ، بى اثر و فاقد اعتبار است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

حق رجوع در آيه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى كه به قصد اصلاح نباشد و به طريق اولى اگر به قصد اضرار

ص: 29

باشد، حقانيّت و اعتبار آن سلب مى شود.

21 _ تصميم به رعايت حقوق متعارف زن مُطلّقه ، شرط حق رجوع شوهر به او

ان ارادوا اصلاحاً و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

بيان حقوق زنان بر مردان پس از مقيّد كردن حق رجوع به اصلاح، اين نتيجه را در بردارد كه از مصاديق اراده اصلاح (ارادوا اصلاحاً)، تصميم مرد بر رعايت حقوق زن مُطلّقه خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 -

1،3،5،6،7،8،9،10،12،13،15،16،19،20

1 _ مردان ، تنها در طلاق اول و دوّم ، حق رجوع دارند .

الطلاق مرتان فامساك بمعروف

الف و لام در «الطلاق»، عهد ذكرى است; يعنى آن طلاقى كه براى شوهران حقِ رجوع در آن بود «و بعولتهنّ احقّ . .. »، بيش از دو مرتبه نيست.

3 _ عدم تحقق چند طلاق ، با اجراى يك يا چند صيغه و بدون رجوع ( امساك ) در بين طلاقها

الطلاق مرّتان

اوّلا در لفظ واحد «طلقتك ثلاثا»، مرّتين و مرّات صدق نمى كند و ثانياً اگر رجوع نكند، طلاق دوم صدق نمى كند و ثالثاً بايد رجوع و بازگشت به زندگى به صورت امساك به معروف باشد و در مجلس واحد بين صيغه اوّل و دوّم _ مثلا _ گفتن «راجعتُ»، امساك به معروف نيست.

5 _ حق طلاق و رجوع ، با مرد است .

فامساك بمعروف

6 _ رفتار مرد با زن خود پس از رجوع در طلاق ، بايد بر اساس موازين شناخته شده عقل و شرع باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

7 _ رجوع مرد در ايّام عدّه ، نبايد به قصد اضرار به زن باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان

8 _ پس از طلاق دوّم و رجوع در آن ، يا بايد زندگى بر اساس « معروف » باشد و يا طلاق بدون حق رجوع .

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

بنابراينكه مراد از «تسريح باحسان» طلاق سوّم باشد; چون تنها در دو طلاق حق رجوع مى باشد: «الطلاق مرّتان». و طلاق سوّم بدون حق رجوع خواهد بود.

9 _ ر ها ساختن زن ( طلاق ) بايد علاوه بر رعايت حقوق او ، آميخته با احسان و نيكى و به دور از اضرار به وى باشد .

او تسريح باحسان

كلمه «احسان» گوياى معنايى است فراتر از «معروف»; يعنى بايد نسبت به زنان، افزون بر حقوق شناخته شده آنان، نيكى شود.

10 _ بقاى پيوند زوجيّت ، با طلاق رجعى در ايام عدّه

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

از لفظ «امساك» استفاده مى شود كه شوهر مى تواند زن را به همان عقد سابق نگه دارد; و اين معنا بيانگر بقاى زوجيّت است.

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

ص: 30

و لا يحل لكم ان تأخذوا . .. الا ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

15 _ ترس از عدم رعايت حدود الهى در خانواده ، مجوّز توافق زن و شوهر بر طلاق ، با بخشيدن مالى از سوى زن

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما فيما افتدت به

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه «ان خفتم»، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

19 _ پرداخت مال از جانب زن به شوهر براى طلاق در غير مورد طلاق خُلع جايز نيست .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ . .. فان خفتم ... فلا جناح عليهما

گرچه در ابتدا حكم به حرمت اخذ براى مردان شده است; ولى در صورت ترس، با تعبير «فلا جناح عليهما»، حرمت را از هر دو (زن و شوهر) برداشته است. بنابراين معلوم مى شود كه براى زن نيز قبلا حرمتى ثابت بوده است.

20 _ لزوم نظارت حاكم ( قاضى ) بر اجراى مقررات طلاق خُلع *

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما

بنابراينكه «خفتم»، خطاب به حُكّام باشد; چنانچه آلوسى نظر داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،3،4،5،6،7،8

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

فان طلّقها

4 _ اختيار ازدواج زن ثيّبه ( زنى كه قبلا شوهر داشته ) ، به دست خود اوست .

حتى تنكح زوجاً غيره

در جمله «حتى تنكح» (تا آنگاه كه آن زن با ديگرى ازدواج كند)، استناد نكاح به خود زن داده شده و نفرموده است «حتّى ينكحها» تا آنگاه كه ولىّ، او را به ازدواج ديگرى درآورد.

5 _ جواز ازدواج مرد با زن سه طلاقه خود ، مشروط به آميزش محلِّل با آن زن است .

حتى تنكح زوجاً غيره

انتخاب كلمه «زوجاً» به جاى «رجلا»، دلالت بر عقد ازدواج دارد; بنابراين كلمه «تنكح»، بايد بر معنايى زيادتر از عقد دلالت كند و آن معنا، همان آميزش خواهد بود.

6 _ ازدواج زن با شوهر سابق ، پس از طلاق شوهر دوّم ( مُحلِّل ) ، منوط به رضايت طرفين و عقد جديد است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

اِسناد رجوع به طرفين (ان يتراجعا)، پس از طلاق مُحلِّل، به خلاف رجوع در عدّه كه تنها به شوهر مستند بود، دلالت بر مشروطيّت

ص: 31

رضايت طرفين دارد و لازمه آن اجراى عقد جديد است.

7 _ شرط طلاق در ازدواج زن سه طلاقه با محلّل ، بى اثر و فاقد اعتبار است . *

حتى تنكح زوجاً غيره فان طلّقها

استناد طلاق به مُحلّل (فان طلّقها) و بيان آن با «اِن» شرطيّه، كه توقع حصول در آن لحاظ نمى شود، دلالت بر اختيار كامل محلّل در طلاق دارد و لازمه آن، بى اعتبارى شرط طلاق، بر فرض وجود است.

8 _ پس از طلاق شوهر دوّم ، زن و شوهر سابق ، در صورت گمان به مراعات حدود الهى در خانواده ، مى توانند به زندگى بازگردند .

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يُقيما حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 1،3،4،9

1 _ شوهر در آستانه پايان عدّه زن ، مى تواند به او رجوع كند و يا او را ر ها سازد .

و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فامسكوهنّ بمعروف او سرّحوهنّ بمعروف

مراد از «فبلغن اجلهنّ» در اين آيه، نزديك شدن پايان عدّه است; نه تمام شدن آن. چون كلمه «بلوغ» همان گونه كه در پايان مهلت استعمال مى شود، در آستانه پايان نيز استعمال مى شود. (الميزان)

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

و اذا طلقتم النساء

4 _ حرمت رجوع مرد به زن مُطلّقه ، به قصد آزار و اذيّت وى

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا

9 _ حرمت استهزاى آيات الهى

و لا تتّخذوا ايات اللّه هزواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 1،2،3،4،5،6،7،8

1 _ هيچكس _ حتى خويشاوندان و اوليا _ ، حق جلوگيرى از ازدواج زن با شوهر سابق يا ديگرى را پس ازانقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

«فبلغن اجلهنّ» در اين آيه به معناى پايان مدّت عدّه است; به قرينه «ان ينكحن». چون پس از انقضاى عدّه، زن مى تواند ازدواج كند; نه قبل از آن.

2 _ جواز و صحّت ازدواج زن با شوهر سابق پس از انقضاى عِدّه ، در صورت توافق آنها بر اساس موازين عقل ، شرع و عرف

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ اذا ترضوا بينهم بالمعروف

ظاهراً مراد از «ازواجهنّ»، شوهر سابق باشد.

3 _ از بين رفتن عُلقه زوجيّت با انقضاى عِدّه ، و احتياج به عقد مجدد براى ادامه زندگى با شوهر سابق

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن

با توجّه به اينكه در آيات قبل، از ادامه زندگى قبل از انقضاى عدّه، تعبير به «امساك» و «ردّ» شده و در اين آيه تعبير «نكاح» آمده است، معلوم مى شود با انقضاى عدّه، عُلقه زوجيت تمام مى شود.

4 _ زنان مطلّقه پس از انقضاى عدّه ، احتياج به اذن ولىّ در ازدواج ندارند .

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

ص: 32

بعيد به نظر مى رسد على رغم پذيرش ولايت ولىّ، وى را از مداخله در امر ازدواج نهى كند; بنابراين حرمت جلوگيرى از ازدواج مطلّقه، حاكى از عدم ولايتِ ولىّ بر ازدواج اوست.

5 _ شوهر ، حقّ جلوگيرى از ازدواج زن مطلّقه خويش را پس از انقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

بنابراينكه «فلا تعضلوهنّ» خطاب به شوهر سابق باشد، بر اين مبنا مراد از «ازواجهن» نيز مردى غير از شوهر سابق خواهد بود.

6 _ اختيار طلاق به دست مرد است .

و اذا طلّقتم النّساء

7 _ توافق و رضايت زن و مرد بر اساس آنچه عقلا و شرعاً پسنديده است ، شرط اساسى براى ازدواج

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. اذا تراضوا بينهم بالمعروف

8 _ جلوگيرى از ازدواج مجدّد زنان مُطلّقه ، از سُنّت هاى جاهليّت

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 -

1،3،4،6،8،9،12،13،14،16،17،18،22،24،25،26،2

1 _ وجوب شير دادن مادران به فرزندان خويش

و الوالدات يُرضعن اولادهنّ

جمله «يرضعن . .. »، جمله اى است خبرى در مقام انشا.

3 _ دوره كامل شيرخوارگى كودك ، دو سال كامل است .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ حولين كاملين

4 _ عدم وجوب شير دادن به نوزاد به مدّت دو سال بر مادر *

لمن اراد ان يتمّ الرضاعة

چون حكم (ارضاع به مدّت دو سال) را تعليق به اراده مادر كرده است، به نظر مى رسد ارضاع به مدّت دو سال واجب نباشد; اگر چه اصل ارضاع واجب باشد.

6 _ مادر در صورت تصميم پدر به تكميل شيرخوارگى فرزند ، بايد دو سال كامل به نوزاد شير دهد . *

و الوالدات يرضعن . .. لمن اراد ان يتم الرضاعة

برخى از مفسّرين برآنند كه مراد از «من أراد» پدر فرزند است; يعنى آنگاه بر مادر دو سال شير دادن لازم است كه پدر از او بخواهد. در تأييد اين برداشت نيز گفته شده كه صيغه «اراد» و «يتمّ» به صورت مذكر، مؤيد آن است.

8 _ زنان مطلّقه نبايد از شير دادن به نوزاد خود امتناع نمايند .

و الوالدات يُرضعن

آيات قبل و بعد در مورد زنان مطلّقه است.

9 _ تأمين مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شيردهى به نوزاد ، بر عهده پدر است .

و على المولود له زرقهنّ

بنابراينكه مراد از «والدات» به قرينه آيات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.

12 _ ميزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران ، بايد به اندازه توانايى مالى آنان باشد .

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف لا تُكلف نفس الا وسعها

به نظر مى رسد جمله «لا تُكلّف . .. » تبيين كلمه «معروف» باشد; يعنى نبايد حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانايى مالى شوهر تعيين شود.

ص: 33

13 _ وظيفه شوهر در تأمين مخارج زن ، بيش از توان او نيست .

و على المولود له . .. لا تُكلّف نفس الا وسعها

14 _ مادر ، داراى حق حِضانت و شيردهى كودك خويش حتى در دوران جدايى و طلاق از همسر .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ

مخاطب جمله «والوالدات . .. » علاوه بر مادران، پدران نيز مى باشند; يعنى پدران نيز نبايد ارضاع را از عهده مادران خارج كنند; و لازمه اين معنا، حق اولويّت مادر در شير دادن و حضانت كودك است.

16 _ پدر و مادر نبايد فرزند را وسيله تضييع حقوق يكديگر قرار دهند .

لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه «لا تُضارّ»، مجهول و باء، سببيّه باشد; يعنى نبايد به بهانه فرزند، پدر و مادر به ديگرى ضرر رسانند.

17 _ پدر و مادر ، حق ضرر زدن به فرزند خويش را ندارند . حتى بر فرض وقوع طلاق .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه «لا تضارّ» به صيغه معلوم باشد يعنى پدر و مادر ضرر نزنند.

18 _ نبايد مادر _ حتى پس از طلاق _ با امتناع از شير دادن به فرزند ، موجب ضرر او شود .

لا تضارّ والدة بولدها

22 _ پدر نبايد با محروم كردن همسر خود از تأمين مخارج حتى پس از طلاق او ، موجب ضرر فرزند شود .

لا تضارّ . .. و لا مولود له بولده

24 _ وارثان پدر بايد تأمين مخارج زنيكه فرزند ميّت را شير مى دهد ، بر عهده بگيرند .

و على الوارث مِثل ذلك

ظاهر اين است كه مراد از «وارث»، وارثان پدر كودك هستند.

25 _ وارثان پدر نبايد به فرزند شيرخوار مورّث با عدم رعايت حقوق وى ضرر بزنند .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلك

جمله «و على الوارث مثل ذلك»، تمامى تكاليفى را كه پدر كودك بايد نسبت به او رعايت كند، بر عهده وارث پدر گذاشته كه از جمله، عدم اضرار به كودك (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) است.

26 _ جواز گرفتن فرزند از شير قبل از دو سال ، به شرطِ رضايت ، مشورت و توافق پدر و مادر

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

چون حدّ كمال شير دادن دو سال است، بنابراين «فصال» پس از دو سال طبيعى است و نياز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از «فصال» در آيه شريفه، «فصال» قبل از دو سال است.

2 _ اولويّت شير مادر براى تغذيه فرزند نسبت به شير ديگر زنان و تغذيه هاى ديگر

و الوالدات يرضعن اولادهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 1،2،4،7،8،9،10،11

1 _ عِدّه وفات براى زنان شوهر مرده ، چهار ماه و ده شبانه روز است .

و الذين يتوفّون منكم . .. يتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً

گفته شده تميز عدد آنگاه كه مذكورنباشد قانون مطابقت و عدم مطابقت لازم نيست; بنابراين مذكر بودن كلمه «عشراً» نه دلالت بر تقدير خصوص ليل (شب) دارد و نه حاكى از كلمه روز است. بنابراين، تقديرى كه طبرسى در مجمع البيان دارند (شبانه روز) به ذهن نزديكتر است.

ص: 34

2 _ ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده ، مشروط به گذشتن عدّه وفات ( چهار ماه و ده شبانه روز )

و الذين يتوفّون منكم . .. يتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً

4 _ عدّه وفات ، مخصوص زنى است كه شوهرش مسلمان باشد .

و الذين يتوفّون منكم

مخاطب كلمه «منكم» مسلمانان هستند; بنابراين عده وفات به مدّت ذكر شده ويژه زنانى است كه شوهرانشان مسلمانان باشند. امّا نسبت به مطلق زنان، اين شرط مطرح نيست.

7 _ آغاز عدّه وفات ، زمان اطّلاع همسر از مرگ شوهراست . *

يتربّصن بانفسهنّ

«تربّص» به معناى خودنگاهدارى است و تحقّق اين معنا زمانى است كه همسر از فوت شوهر آگاه شود; چون قبل از آگاهى، خود را شوهردار تصور مى كند و «تربّص» براى او فرض ندارد.

8 _ پس از عدّه وفات ، زن در گرفتن هر تصميم شايسته براى خويش آزاد است .

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهن بالمعروف

9 _ عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده ، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر

فلا جناح عليكم فيما فعلنَ

10 _ جلوگيرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده _ مانند ازدواج _ پس از انقضاى عدّه وفات ، جايز نيست .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف

11 _ پس از عدّه وفات ، زن در انتخاب شوهرى شايسته آزاد است .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ

مراد از «فيما فعلن»، به قرينه جمله «يتربّصن» كه ممنوعيت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 1،2،4،7،8،9،10،11

1 _ جواز خواستگارى تلويحى ، از زنانى كه در عِدّه طلاق و يا وفات هستند .

و لا جناح عليكم فيما عرّضتم به من خطبة النّساء

الف و لام در كلمه «النّساء» عهد است; يعنى زنانى كه در آيات سابق مورد بحث (زنان داراى عِدّه طلاق يا عدّه وفات) بودند.

2 _ عدم ممنوعيّت تمايل مرد به اينكه پس از انقضاى عِدّه ، با زنى كه در عدّه بسر مى برد ازدواج كند .

او اَكننتم فى انفسكم

4 _ جواز خواستگارى تلويحى از زنان در عِدّه ، تسهيلى بر مردان در گرايش هاى طبيعى آنان

لا جناح . .. علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

7 _ حرمت وعده و قرار پنهانى با زنانى كه در حال عدّه هستند .

و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

8 _ جواز گفتگوى مردان با زنان در عدّه ، به گونه اى متعارف و شايسته ( دور از گستاخى و فريب )

لا تواعدوهنّ سرّاً الاّ ان تقولوا قولا معروف اً

9 _ عدم جواز خواستگارى صريح از زنان در عدّه آشكارا و يا پنهانى

لا جناح عليكم فيما عرّضتم . .. و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

10 _ جواز خواستگارى تلويحى از زنان در عدّه ، مجوّز وعده نهانى با آنان براى ازدواج پس از عِدّه نيست .

لا جناح . .. و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

ص: 35

بنابراينكه استثناء در «الا ان تقولوا . .. »، منقطع باشد، كلمه «لكن» استدراك از جمله «لا جناح عليكم» است. يعنى اگر چه مى توانيد به صورت كنايه خواستگارى كنيد، و لكن نبايد اين خواستگارى در قرارهاى پنهانى صورت گيرد زيرا قرار پنهانى با آنان تجويز نشده است.

11 _ حرمت انعقاد پيمان ازدواج با زنان در عدّه ، قبل از پايان عدّه آنان

و لا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 1،2،3،4،6،7،8،10،13

1 _ جواز طلاق زنان ، قبل از آميزش جنسى

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ

كلمه «مسّ» در آيه شريفه، كنايه از عمل زناشويى است. افزون بر اين، مراد از آيه، رفع توهّم عدم جواز طلاق زنانى است كه با آنان آميزش نشده است.

2 _ جواز طلاق زنان ، در صورت قرار ندادن مهريّه

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

مراد از فرض «فريضة» تعيين مهر است و جمله «او تفرضوا . .. » عطف است بر جمله «ما لم تمسّوهنّ»; يعنى طلاق زنانى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده، بى اشكال است.

3 _ جواز و صحّت عقد دائم ، مشروط به قرار و تعيين مَهريّه نيست .

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

جواز طلاق در صورت عدم تعيين مهريّه، حكايت از صحّت عقد بدون تعيين مهر دارد. و نيز دليل بر اين است كه مراد از آن عقد، عقد دائم است; چون طلاق در عقد موقّت فرض ندارد.

4 _ پرداخت مهريه زنانى كه قبل از آميزش جنسى و تعيين مهر ، طلاق داده شوند ، واجب نيست . *

لا جناح عليكم . .. و متعوهنّ

برداشت فوق بر اين مبناست كه «لا جناح» به معناى نفى هر گونه وظيفه باشد و «او» به معناى واو جمع.

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در «متّعوهنّ»، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در «متّعوهنّ»، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

8 _ مقدار متاع و كالاى مناسب و پسنديده براى پرداخت به زن مُطلّقه ، بايد متناسب با توان مالى شوهر باشد .

و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف

10 _ لزوم تناسب كالاى پرداختى به زنان مُطلّقه ، با شؤونات اجتماعى زن و مرد

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

در آيه مزبور توصيه شده كه «متاع»، پسنديده باشد; و متاع آنگاه پسنديده است كه نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.

13 _ ضرورت پرهيز از افراط ( اسراف ) و تفريط ، در كالاى پرداختى به زنان مطلّقه *

ص: 36

متّعوهنّ . .. بالمعروف

افراط و تفريط، خارج از حدّ متعارف است ; لذا كلمه «بالمعروف» آن دو را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1،2،3،4،5،6،10،11

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله «اَن تمسّوهنّ»، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

2 _ طلاقِ زنان ، در اختيار همسران خويش است . *

و ان طلّقتموهنّ

با توجّه به ظهور خطاب «اِن طلّقتموهنّ»

3 _ سقوط وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

4 _ عدم وجوب پرداخت نصف مَهر تعيين شده از سوى شوهر ، در صورت گذشتن ولىّ زن از حقّ وى

او يعفوا الّذى بيده عقدة النكاح

چون آيه در مقام بيان وظيفه ضرورى شوهران در قبال زنان مُطلقه است، ظاهر اين است كه «الاّ»، بيانگر موارد استثناء و سقوط اين وظيفه است و اين معنا در آن صورت است كه «الذى . .. » حمل بر ولىّ زن شود; نه شوهر.

5 _ اختيار ازدواج زن _ در صورتى كه شرعاً داراى ولىّ باشد _ با ولىّ اوست .

الّذى بيده عقدة النكاح

بنابراينكه مراد از كلمه «الذى»، ولىّ زن باشد و اين ولىّ، توصيف شده به اينكه نكاح به دست اوست.

6 _ پرداخت تمامى مهر به زن ، در صورتى كه پيش از آميزش جنسى طلاق داده شود ، به تقوا نزديكتر است .

الا ان يعفونَ او يعفوا . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

ظاهر اين است كه مخاطب در «ان تعفوا . .. » به قرينه خطابهاى گذشته شوهران باشند. بنابراين جمله «ان تعفوا ... » توصيه اى است به شوهران كه در فرض مذكور، تمامى مهر تعيين شده را به همسران بپردازند و اگر پرداخته اند، چيزى از آن باز پس نگيرند.

10 _ استحباب پرداخت تمامى مهريّه معين شده به زنى كه قبل از آميزش طلاق داده شود .

و ان طلّقتموهنّ . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

11 _ ولىّ زن مطلّقه مى تواند از حقّ وى ( نصف مَهر ) ، صرفنظر كند .

او يعفوا الذى بيده عقدة النكاح

برخى مفسران برآنند كه مراد از «اَلذى . .. » ولىّ زن است ; البته اين حكم در صورتى است كه زن، ولىّ شرعى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 239 - 1،2،3،4،6،9

1 _ جواز بجاآوردن نماز در حال حركت ، پياده يا سواره در هنگام ترس

فان خفتم فرجالا او ركباناً

جمله «فان خفتم . .. » حكايت از شرطى محذوف دارد كه حكم آيه قبل را مشروط مى كند ; يعنى مراقبت كامل شرايط در نماز در صورت امنيّت است ; ولى آنگاه كه خوفى عارض شود، به مقدار ممكن حفظ شرايط و آداب لازم است نه همه آنها. همچنين

ص: 37

«رجالا» جمع راجلا به معنى پياده و «ركباناً» جمع راكباً به معناى سواره است و در هر دو، حركت لحاظ مى شود.

2 _ عدم جواز ترك نماز ، حتى در سخت ترين شرايط

فان خفتم فرجالا او ركباناً

3 _ سقوط برخى از شرايط نماز در هنگام ترس

فان خفتم فرجالا او ركباناً

4 _ لزوم انجام نماز به حالت عادى با تمام شرايط ، پس از بازگشت امنيّت و آرامش

فاذا امنتم فاذكروا اللّه كما علّمكم ما لم تكونوا تعلمون

6 _ نماز ، تكليفى است كه از سوى خداوند آموخته شده و بايد بر طبق اين آموخته انجام شود .

فاذكروا اللّه كما علّمكم

9 _ حركت نداشتن به هنگام اقامه نماز ، از شرايط آن

فان خفتم فرجالا او ركباناً

جواز نماز در حال حركت به هنگام ترس، حكايت از مشروط بودن آن به حركت نداشتن در مواقع عادى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 3،4،5،6،7،8

3 _ لزوم وصيّت مردان براى پرداخت هزينه يكسال به همسران خويش

و الذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول

4 _ حق سكونت در خانه شوهر و نيز بهره گيرى از اموال او به مدّت يكسال ، از جمله حقوق زنان شوهر مُرده است .

وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول غير اخراج

ظهور كلمه «غير اخراج» در اين است كه نبايد زن شوهر مرده را از خانه شوهر بيرون كرد و لازمه اين معنا حق سكونت براى اوست.

5 _ زنان شوهر مرده نبايد تا مدّت يكسال در غير از خانه شوهر سكونت گزينند . *

متاعاً الى الحول غير اخراج

برخى برآنند كه كلمه «غير اخراج»، بيان وظيفه زنان است ; بنابراينكه فاعل «اخراج»، ازواج باشد; يعنى زنان نبايد خود را از خانه شوهر خارج سازند. قابل ذكر است كه مراد از ترك اخراج و يا خروج، سكونت گزيدن است، نه محبوس شدن در منزل.

6 _ باقى ماندن زن در خانه شوهر ، شرط پرداخت هزينه زندگى وى تا يكسال

متاعاً الى الحول غير اخراج

بنابراينكه «غير اخراج» علاوه بر بيان حق سكونت براى زن، قيدى باشد بر حكم سابق (لزوم پرداخت متاع. ) يعنى آنگاه زن شوهر مرده مى تواند از مال شوهر بهره گيرد كه از خانه وى خارج نشده باشد.

7 _ جواز خروج زن از خانه شوهر وفات يافته ، پيش از اتمام سال

غير اخراج فان خرجن فلا جناح عليكم

8 _ جواز هر گونه اقدام مشروع و شايسته ( ازدواج ) از سوى زنان شوهر مرده پس از خروج از خانه وى

فان خرجن فلا جناح عليكم فى ما فعلن فى انفسهنّ من معروف

برخى برآنند كه مراد از «من معروف» ازدواج است ; بر اين اساس، جامعه ايمانى و يا ورثه ميّت مى توانند از ازدواج زن به مدّت يكسال بر فرض سكونت در منزل شوهر متوفّى، ممانعت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 38

2 - بقره - 2 - 241 - 1،2،4،8

1 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته و مناسب به زنان مُطلّقه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

2 _ شؤون اجتماعى زن و مرد ، تعيين كننده مقدار و خصوصيّات متاعى كه بايد به زن مُطلّقه پرداخت شود . *

متاع بالمعروف

به نظر مى رسد بدون در نظر داشتن شؤون اجتماعى زن و مرد، نمى توان مقدار و يا خصوصيّات كالاى معروف و شايسته را تعيين كرد.

4 _ پرداخت كالاى مناسب و شايسته به زنان مطلّقه ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

8 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته به زنان مطلّقه در حدّ توانايى مرد ، پس از انقضاى مدّت عدّه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

امام صادق (ع) درباره آيه «و للمطلقات . .. » فرمود: متاعها بعد ما تنقضى عدّتها «على الموسع قدره و على المقتر قدره»

_______________________________

كافى، ج 6، ص 105، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 240، ح 956 و 957.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 3

3 _ وجوب پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 8

8 _ جواز انفاق به غير مسلمانان

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير فلانفسكم

بنابراينكه مراد از ضمير «هديهم»، كافران و مشركان باشند و مؤيّد اين معنا گفته برخى از مفسّران است كه سبب نزول آيه، امتناع و پرهيز مسلمانان از انفاق به غير مسلمانان بوده است. (مجمع البيان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 9،10،18

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

10 _ حليت سود ربوى براى رباخواران ، قبل از رسيدن حكم تحريم ربا به آنان

فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى فله ما سلف

«فله ما اخذ و اكل من الرّبوا قبل النّهى. »

18 _ ربا فقط در مكيل و موزون است .

احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

امام صادق (ع): لا يكون الرّبا إلاّ فيما يكال او يوزن

_______________________________

ص: 39

كافى، ج 5، ص 146، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 291، ح 1159.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 11،12،13

11 _ الغاى مالكيّت رباخواران نسبت به سود هاى ربوى

ذروا ما بقى من الرّبوا

لزوم رهاسازى سودهاى ربوى، مجاز نبودن دخل و تصرّف در آنهاست; و لازمه اين معنا، به رسميّت نشناختن و مالك ندانستن رباخوار نسبت به بهره هاى ربوى است.

12 _ عدم جواز گرفتن سود هاى ربوى ، هر چند معامله ربوى قبل از تحريم ربا ، انجام گرفته باشد .

و ذروا ما بقى من الرّبوا

13 _ عدم لزوم بازگرداندن سود هاى ربوى به صاحبان آن ، در صورتى كه معامله ربوى قبل از تحريم ربا انجام گرفته باشد .

و ذروا ما بقى من الربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 7،8،9

7 _ اصل سرمايه رباخوارانى كه از عمل ناپسند خويش توبه مى كنند ، متعلق به خود آنان است .

و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم

8 _ پذيرش اصل مالكيّت خصوصى در اقتصاد اسلامى

فلكم رؤس اموالكم

9 _ الغاى مالكيّت رباخواران حتّى نسبت به اصل سرمايه در صورتى كه از عمل ناپسند خود ( رباخوارى ) توبه نكنند . *

و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم

از مفهوم جمله «و ان تبتم . .. » برداشت شده است; يعنى اگر توبه نكردند، با اعلام جنگ و برخورد نظامى، محارب قلمداد شده، و در اين صورت اصل سرمايه آنان نيز مصادره خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 1،4،5،6

1 _ لزوم مهلت دادن به بدهكارِ تنگدست ، تا هنگام پرداخت بدهى خويش به سهولت

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

4 _ لزوم مهلت دادن رباخوار تائب به بدهكار تنگدست ، به هنگام باز پس گيرى اصل سرمايه اش

و ان تبتم . .. فنظرة الى ميسرة

5 _ توقيف بدهكار تنگدست و دارايى هاى وى _ كه بيش از گذران زندگى متعارفش نباشد _ جايز نيست .

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

6 _ جواز اجبار بدهكار متمكن از سوى طلبكار ، براى پرداخت بدهى

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

برداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه «و ان كان . ..» به دست آمده، چون لازمه مهلت ندادن، اجبار به پرداخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 40

2 - بقره - 2 - 282 -

2،3،4،6،8،11،12،14،16،18،19،21،22،24،26،27،

2 _ وجوب تنظيم سند براى دين مدت دار بر طرفين

يا ايّها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّى فاكتبوه

جمله «تداينتم بدين» شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش كالايى به نسيه و يا خريد كالايى تحويل نشده به نقد (سلف) و يا قرض دادن به شخصى.

3 _ لزوم تعيين مدّت براى ديون و مطالبات *

اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّىً

احتمال اينكه لزوم كتابت مخصوص مطالبات و ديون مدّت دار باشد، احتمالى ضعيف است; بنابراين بايد «الى اجل» را توضيحى براى ديونِ مورد امضاء قرآن دانست. يعنى ديونى كه بدون ذكر مدّت صحيح نيست.

4 _ وجوب مراعات عدالت در تنظيم اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه «بالعدل» متعلق به جمله «وليكتب» باشد.

6 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد در حضور طرفين قرارداد باشد . *

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

كلمه «بينكم» بيانگر مطلب فوق است. چون مراد از مخاطب، خريدار و فروشنده و وام دهنده و گيرنده آن است.

8 _ تنظيم و ثبت اسناد ديون ، بايد به گونه اى باشد كه خداوند تعليم داده است . ( طبق موازين شرع )

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه

بنابراينكه «كما علّمه اللّه» متعلّق به «اَن يكتب» باشد.

11 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد به املاى مديون باشد .

و ليملل الّذى عليه الحقّ

12 _ وجوب رعايت تقواى الهى از سوى مديون و كم و كاست نكردن چيزى در تنظيم اسناد مبادلاتى

و ليملل الّذى . .. و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

14 _ اقرار فرد عليه خود ، نافذ و مسموع است .

و ليملل الّذى عليه الحقّ

واگذارى املاى سند دين بر مديون، ظاهراً حاكى از نفوذ اقرار وى مى باشد.

16 _ وجوب املاى اسناد دين و مبادلات نسيه اى با رعايت عدالت ، از سوى ولىّ مديونِ سفيه يا ضعيف و يا ناتوان از املاى اسناد

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً او لا يستطيع ان يملّ هو فليملل وليّه ب

18 _ سفيهان و ناتوانان ، نيازمند ولىّ و سرپرست در مناسبات اجتماعى خويش هستند .

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً . .. فليملل وليّه بالعدل

19 _ لزوم رعايت عدالت از سوى اوليا و سرپرستان ، در شؤون افراد تحت ولايت خود

فليملل وليّه بالعدل

21 _ وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان ، يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد ديون و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه «رجل» (مرد) و «امرأة» (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

ص: 41

24 _ گواهان بر دين و مبادلات بايد مورد قبول و رضايت طرفين باشند .

و استشهدوا شهيدين من رجالكم . .. ممّن ترضون من الشّهداء

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

27 _ تذكّرو يادآورى يكى از گواهان به ديگرى ، در صورت فراموشى و لغزش ، فلسفه و حكمت تعدد گواهان *

ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاُخرى

چون جمله «ان تضلّ» در مقام تعليل است، پس مى توان به غير مورد (گواهى زنان) گسترش داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 1،2،3،4،5،6،10،16

1 _ در صورت نيافتن كاتب ، رهن ( وثيقه ) ، جايگزين تنظيم سند براى مطالبات و ديون

و ان كنتم على سفر و لم تجدوا كاتباً فرهان مقبوضة

ظاهراً جمله «و لم تجدوا كاتباً» بيان «على سفر» است. يعنى مسافر بودن، خصوصيّت و شرطيت ندارد; چون سفر بيان مورد غالب براى يافت نشدن كاتب است. بنابراين آنچه موضوعيّت دارد، همان نيافتن كاتب است، چه در سفر و چه در حضر.

2 _ در صورت اعتماد بر مديون ، گرفتن رهن لازم نيست .

فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

جمله «فان امن . .. » اشاره به حكمت تشريع رهن دارد. يعنى فلسفه تشريع رهن، رفع نگرانى از هدر رفتن ديون است; امّا اگر اطمينانى باشد كه نگرانى مرتفع شود، ديگر موردى براى دريافت رهن نيست. البته اين معنا در صورتى است كه جمله «فان امن ... » استثنا و استدراكى باشد از لزوم ارتهان و مقصود از امانت، همان دين باشد.

3 _ وجوب ردّ امانت به صاحب آن

فليؤدَ الّذى اؤتمن امانته

4 _ عين مرهونه ، امانتى است نزد مرتهن

فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

بنابراينكه مقصود از امانت، عين مرهونه اى باشد كه در قبال مطالبات به رهن گذاشته مى شود ; نه ديونى كه بر گردن يكى از طرفين قرارداد مى ماند.

5 _ وجوب ردّ عين مرهونه به صاحب آن

فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

6 _ حرمت خيانت در امانت

فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته و ليتّق اللّه ربّه

10 _ حرمت كتمان شهادت

و لا تكتموا الشّهادة

16 _ شرط تحقق رهن ، قبض عين مورد رهن است .

فرهان مقبوضة

مؤيد برداشت فوق، روايتى است از امام باقر (ع): لا رهن الاّ مقبوضاً

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 176، ح 36 ; نورالثقلين، ج 1، ص 301، ح 1204.

ص: 42

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 15

15 _ عدم جواز فتنه جويى و تأويل نادرست از قرآن

فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ . .. ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 12،15

12 _ نوه دخترى انسان ، فرزند وى مى باشد .

ابناءنا و ابناءكم

با توجه به اينكه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) مصداق «ابناءنا» هستند و ايشان نوه هاى دخترى پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى باشند; برداشت فوق به دست مى آيد.

15 _ جواز حضور زنان همراه مردان ، در مسائل مهم اجتماعى

و نساءنا و نساءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 1،5

1 _ حرمت رباخوارى با سودى چند برابر ، نسبت به اصل سرمايه

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ اضعافاً مضاعفة

كلمه «اضعاف»، جمع «ضِعف» است و «ضِعف»، به معناى يك برابر و «اضعاف» به معناى چند برابر. در آيه فوق، «اضعافاً»، حال براى «الرّبوا» است ; و ظاهراً چندين برابر شدن، در مقايسه با اصل سرمايه است.

5 _ حرمت هر گونه تصرف در اموال ربوى

لا تأكلوا الرّبوآ

مراد از «اكل» (خوردن) در آيه مورد بحث، مطلق تصرفات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 11

11 _ وجوب فورى توبه ، پس از ارتكاب گناه *

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم

برخى برآنند كه توبه، همان عملى است كه موجب مغفرت الهى خواهد شد; بنابر اين نظر، امر «سارعوا . .. »، لزوم فورى توبه را ايجاب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 15

15 _ جواز سوگند به خداوند

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

مفهوم «تسآءلون به» (تو را به خدا قسم چنين كن)، نوعى از قسم و مورد تأييد قرآن است.

ص: 43

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 1،3،4،5

1 _ وجوب پرداخت اموال يتيم به وى

و اتوا اليتامى اموالهم

3 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى

و اتوا اليتامى اموالهم

4 _ حرمت تبديل و تعويض اموال مرغوب يتيم ، به اموال غيرمرغوب

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تتبدّلوا الخبيث بالطّيّب

5 _ حرمت تصرف غاصبانه در اموال يتيمان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 1،2،5،9،10،13

1 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از بى عدالتى نسبت به آنان

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النّساء

جزاى شرط «ان خفتم» حذف شده و «فانكحوا»، جانشين آن جزاست. يعنى: «ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فلا تنكحوهن و انكحوا». و اين نهى بنابر آنچه در شأن نزول آمده ناظر به ازدواج برخى از مردم با يتيمان، بدون پرداخت مهريه مناسب به آنان است.

2 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از خيانت در اموال آنان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا

از جمله «ان خفتم . .. »، استفاده مى شود كه ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس از بى عدالتى ممنوع است و به قرينه آيه قبل مراد از بى عدالتى (الّا تقسطوا) رعايت نشدن قسط در اموال آنان است.

5 _ محدوديّت تعدّد زوجات به چهار همسر

فانكحوا . .. مثنى و ثلث و رباع

9 _ جواز تملك كنيزان متعدد و بهره گيرى جنسى از آنان

فواحدة او ما ملكت ايمانكم

تعيين نكردن عدد در كنيزان در مقابل تعيين عدد در غير آنان دليل جواز بهره گيرى جنسى از كنيزان متعدد است.

10 _ مشروعيّت ازدواج با كنيزان متعدد

فواحدة او ما ملكت ايمانكم

«فواحدة»، به قرينه صدر آيه، مفعول براى «انكحوا» است. يعنى «فانكحوا واحدة»، و به مقتضاى عطف، «ما ملكت» نيز مفعول آن خواهد بود. گفتنى است كه بنابراين مبنا مخاطب در «ايمانكم»، شخصى كه تصميم به ازدواج دارد، نمى باشد.

13 _ جواز تعدد همسران ، مشروط به رعايت عدالت در نفقه آنها

فان خفتم الّا تعدلوا فواحدة

امام صادق (ع) درباره «فان خفتم الّا تعدلوا» در آيه فوق فرمود: يعنى فى النفقة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 363، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 439، ح 36.

ص: 44

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 1،4،6،7،8،9،10،12،13،14،16

1 _ وجوب پرداخت مهريّه زنان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

كلمه «صدقات» جمع «صدقه»، به معناى مهريّه است.

4 _ لزوم پرداخت مهريّه به خود زنان ، نه به فردى ديگر

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

از اينكه فرمود: «و اتوا النساء صدقاتهن» و نفرمود: «اتوا صدقات النساء»، معلوم مى شود كه مهريّه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر يا برادر و . .. ، بر خلاف آنچه در جاهليت مرسوم بوده است.

6 _ مهريّه ، دينى است براى زنان بر عهده مردان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

«نحلة» بنابر گفته برخى از مفسران به معناى فريضه است كه در برداشت فوق از آن تعبير به دين شده است ; زيرا فريضه مالى در حقيقت دَين است.

7 _ لزوم پرداخت مهريّه ، با رغبت و به دور از هر گونه منّت و چشمداشت .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

در برداشت فوق، كلمه «نحلة» صفت براى مفعول مطلق محذوف گرفته شده است: «اتوهنّ ايتاء نحلة». يعنى پرداخت بايد به دور از چشمداشت و منّت باشد.

8 _ زن مى تواند بخشى از مهريّه خويش را به همسرش ببخشد .

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً

9 _ حرمت تصرف شوهران در مهريّه زنان ، بدون جلب رضايت كامل آنان

و اتوا النّساء . .. فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه

از مفهوم جمله «فان طبن لكم . .. » (اگر رضايت داشتند از مهريّه بخوريد و در آن تصرف كنيد)، حرمت تصرف بدون رضايت به دست مى آيد.

10 _ تعيين مهريّه در عقد ازدواج ، از اسباب ملكيت

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

12 _ رضايت مالك ، شرط جواز تصرف ديگران در اموال وى

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً

13 _ مالى كه زن از مهريّه خويش به شوهر مى بخشد ، براى او حلال و گواراست .

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً

14 _ توصيه خداوند به زنان بر عدم بخشش تمامى مهريه خويش به همسران خود

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه

با توجّه به «من» تبعيضيه، به نظر مى رسد مطرح ساختن بخشش برخى از مهريه و تصريح به آن، اشاره به اين دارد كه سزاوار نيست زنان تمامى مهريه خويش را هبه كنند.

16 _ سرپرستِ زن ، ممنوع از گرفتن مهريه وى ، براى خويش

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: هذا خطاب للاولياء لانّ الرّجل منهم كان اذا زوّج ايِّمة اخذ صداقها دونها فنهاهم اللّه عن ذلك.

ص: 45

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 110 ; مجمع البيان، ج 3، ص 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 1،2،4،5،13،15،16،18

1 _ ثروت ها ، نبايد در اختيار سفيهان قرار گيرد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

2 _ محجور بودن سفيه ، از تصرف در اموال

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

4 _ جواز پرداخت اموال كم ارزش سفيهان به آنان

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

به آن احتمال كه «الّتى جعل . .. »، قيدى احترازى باشد، بر اين مبنا مى توان اموالى كه ارزش اقتصادى چندانى ندارد، در اختيار سفيه قرار داد.

5 _ اموال سفيه ، بايد در اختيار ولىّ او باشد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

جمله «لا تؤتوا . .. » (اموال را به سفيهان نپردازيد)، فرض را بر اين قرار داده كه اموال آنان بايد در اختيار ديگرى باشد، و چون مخاطبان آيه در مورد يكايك سفيهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفيه است.

13 _ لزوم به جريان انداختن سرمايه سفيهان ، و تأمين آنان از سود آن

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

خداوند مقرر داشته است كه روزى سفيهان در اموال آنان باشد و نه از اموال آنان و لذا فرمود: «و ارزقوهم فيها» و نفرمود: «منها». تنها راهى كه مى تواند اين معنا را تأمين كند اين است كه سرمايه آنان در جريان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمين گردد.

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: «و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم» فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

16 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال به سفيهان ، براى جلوگيرى از اتلاف و تباه شدن آن

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام باقر (ع): . .. انّ اللّه نهى عن ... و فساد المال ... انّ اللّه عز و جل يقول ... و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 300، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 55.

18 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال يتيمان به آنها ، قبل از رسيدن آنان به مرحله رشد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: هم اليتامى لا تعطوهم اموالهم حتّى تعرفوا منهم الرُشد . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 50.

ص: 46

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 2،4،5،6،7،8،9،10،14،15،19

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

4 _ وجوب ردّ اموال يتيمان ، پس از بلوغ جنسى و احراز رشد اقتصادى آنان

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ايناس الرّشد حفظ المال.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 164، ح 7، ب 113 ; نورالثقلين، ج 1، ص 444، ح 60.

5 _ كودكان ( نابالغان ) و كسانى كه رشد اقتصادى ندارند ، از تصرف در اموال خود محجورند . *

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا

6 _ مالكيّت ، همواره مستلزم جواز تصرّف نيست .

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا

از اينكه يتيمان نابالغ از تصرف در اموال خويش ممنوع و محجورند، معلوم مى شود كه مجرد مالك بودن مستلزم جواز تصرف در اموال نيست.

7 _ صحت تصرف كودكان يتيم در اموال ، با اذن و نظارت ولىّ

و ابتلوا اليتامى حتّى اذا بلغوا النّكاح

چون بدون تصرف يتيم در اموال و بدون نظارت ولىّ بر آن تصرفات، آزمايش تحقق نمى يابد.

8 _ مالكيت شخصى كودكان

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

9 _ حرمت اسراف و سوء استفاده اوليا از اموال يتيمان

اموالهم و لا تاكلوها اسرافاً و بداراً ان يكبروا

10 _ برداشت از اموال يتيم در قبال خدمت به وى ، بر ولىّ ثروتمند حرام است .

و من كان غنيّاً فليستعفف

برخى برآنند كه مراد از تصرف و بهره گيرى از اموال يتيم، بهره هايى است كه ولىّ و سرپرست يتيمان به عنوان كارمزد از اموال يتيم مى گيرد.

14 _ لزوم گرفتن شاهد ، به هنگام پرداخت اموال يتيمان به آنان

فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم

15 _ لزوم گواه گرفتن ، در اداى اموال ديگران

فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم

به نظر مى رسد ملاك در شاهد گرفتن، مختص مال يتيم نباشد. بنابراين آيه مى تواند دليل لزوم گواه گرفتن براى اداى همه اموال و ديون باشد.

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

ص: 47

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 1،2،3،4،6،8

1 _ همه مردان و زنان ، از پدر و مادر و خويشاوندان خود ارث مى برند .

للرّجال نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون و للنّساء نصيب

2 _ وارثان پدر ، مادر و خويشاوندان ، داراى سهمى معلوم و مشخص از ميراث

للرّجال نصيب ممّا ترك . .. و للنّساء نصيب ... نصيباً مفروضاً

3 _ ملاك سهيم بودن در ميراث ، خويشاوندى وارث با ميّت است .

للرّجال نصيب . .. و الاقربون و للنّساء ... و الاقربون

4 _ خويشان نزديكتر ميت ، براى ارث بردن مقدم هستند .

للرّجال نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون

«الاقربون»، به معناى نزديكترين خويشان است (لسان العرب). بنابراين وارثى كه از ساير خويشاوندان به ميت نزديكتر است در ارث بردن مقدّم است.

6 _ تفاوت سهم مردان و زنان از ميراث ميّت

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب

تكرار كلمه «نصيب» براى هر يك از مردان و زنان، مى تواند اشاره به تفاوت آنان در نصيب و سهمشان باشد.

8 _ سهام تعيين شده در ميراث ، حقّ وارثان است ; چه ما ترك ميّت اندك باشد و چه فراوان

للرّجال نصيب . .. ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 1

1 _ لزوم بهره مند ساختن نزديكانِ نيازمند ، يتيمان و مساكين از اموال ميت ، در صورت حضور آنان هنگام تقسيم ارث

و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكين، فارزقوهم منه

ذكر «اولوا القربى» در رديف يتيم و مسكين، حاكى از آن است كه مراد از «اولوا القربى» خويشان نيازمند هستند نه خويشان ثروتمندى كه با يتيمان و مساكين تناسبى ندارند. ذيل آيه كه ترغيب به عطوفت و برخورد نيك با آنان است، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 1،3

1 _ حرمت تصرف ظالمانه و ناروا در اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

3 _ جواز تصرف در اموال يتيمان ، در صورتى كه ظلم به آنها نباشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 -

2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،15،16،17،18،

ص: 48

2 _ سهم ارث پسر ، دو برابر سهم دختر است .

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين

3 _ در صورتى كه ميت تنها دو دختر داشته باشد ، سهم ارث آنان دو سوّم مال بجا مانده است . *

للذّكر مثل حظّ الانثيين

خداوند به سهم ارث يك دختر و بيش از دو دختر تصريح كرده و نسبت به سهم دو دختر بيانى ندارد، گويا براى تعيين سهم ارث آنان به جمله «للذّكر . .. » اكتفا كرده است. از اين رو هر گاه وارث ميّت، يك پسر و يك دختر باشد سهم پسر دو سوم خواهد بود و به مقتضاى «للذّكر ... » سهم يك پسر هر مقدار باشد سهم دو دختر همان مقدار است.

4 _ ارث ، از اسباب مالكيت

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين

5 _ در صورتى كه ميت بيش از دو دختر داشته باشد ( بدون پسر ) سهم ارث دختران دو سوم است .

فان كنّ نساء فوق اثنتين فلهنّ ثلثا ما ترك

6 _ سهم ارث دختران ( دو سوم ) ، به طور مساوى بين آنها تقسيم مى شود .

فان كنّ نساء فوق اثنتين فلهنّ ثلثا ما ترك

چون آيه در مقام بيان سهام ارث است، چنانچه تفاوتى در سهام آنان بود به آن اشاره مى كرد.

7 _ در صورتى كه ميّت تنها يك دختر داشته باشد ، سهم ارث وى نصف مال بجا مانده است .

و ان كانت واحدة فلها النّصف

8 _ در صورتى كه ميّت تنها يك پسر داشته باشد ، سهم ارث وى تمام مال بجا مانده است .

للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. و ان كانت واحدة فلها النّصف

چون سهم يك دختر نصف مال است به مقتضاى «للذكر . .. » سهم يك پسر دو برابر آن، يعنى تمام ماترك خواهد بود.

9 _ سهم ارث پسران متعدد به طور مساوى بين آنها تقسيم مى شود .

للذّكر مثل حظّ الانثيين

لازمه اينكه سهم هر پسر دو برابر يك دختر باشد اين است كه پسران به طور مساوى سهم ببرند.

10 _ سهم ارث يك پسر با چند پسر تفاوتى ندارد .

للذّكر مثل حظّ الانثيين فان كنّ نساء . .. فلهنّ ثلثا ما ترك و ان كانت واحدة فلها

بيان تفاوت سهم ارث در فرض وجود يك دختر (فلهما النصف) با فرض وجود چند دختر (فان كنّ نساءً) و نپرداختن به چنين فروضى درباره سهم ارث پسران، اشاره به برداشت فوق دارد.

11 _ سهم ارث هر يك از پدر و مادر ، در صورتى كه ميّت داراى فرزند باشد ، سدس ( يك ششم ) است .

و لابويه لكل واحد منهما السّدس ممّا ترك ان كان له ولد

12 _ سهم ارث مادر در صورت انحصار ورثه به والدين ، ثلث ( يك سوم ) است و بقيّه ( دو سوّم ) از آن پدر ميّت است .

فان لم يكن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث

جمله «ورثه ابواه» ظهور در انحصار ورثه به والدين دارد. بنابراين چون سهم مادر ثلث است، بقيه (دو ثلث)، از آن پدر خواهد شد.

13 _ وجود چند برادر براى ميت ، موجب تبديل سهم مادر از يك سوم به يك ششم

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

مفسّران برآنند كه مراد از «اخوة» دو برادر و بيشتر است.

14 _ زنده بودن برادران ميت ، شرط حاجب شدن آنان از سهم ثلث مادر

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

جمله «فاِن كان . .. » دلالت بر وجود فعلى برادران، يعنى زنده بودن آنان دارد.

ص: 49

15 _ زنده بودن پدر ميّت و ممنوع نبودن وى از ارث ، شرط حاجب شدن برادران ميّت از سهم ثلث مادر

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

16 _ برادران ميت در صورتى كه جنين باشند ، حاجب مادر از ثلث نمى شوند . *

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

زيرا «اخوة» منصرف به برادرانى است كه متولّد شده باشند.

17 _ سهم ارث مادر در صورت انحصار ورثه به والدين و وجود برادرانى براى ميّت ، يك ششم و بقيه از آن پدر است .

فان لم يكن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

جمله «فان كان له اخوة» فرع بر جمله اى مقدّر است. يعنى ارث مادر در صورتى يك سوم است كه ميت، برادرانى متعدد نداشته باشد، ولى با وجود برادرانى براى ميت، سهم او يك ششم است. و چون فرض بر اين است كه وارث تنها پدر و مادر هستند، بقيه از آن پدر مى شود.

18 _ برادران ميت با وجود پدر و مادر و يا فرزندان او ، ارث نمى برند .

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

زيرا با فرض وجود برادرانى براى ميت (فان كان له اخوة)، تنها پدر و مادر او را وارث شمرده است (و ورثه ابواه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 -

1،2،3،4،5،6،7،8،11،12،13،14،16،20،21،22

1 _ سهم ارث شوهر ، در صورتى كه همسرش فرزندى نداشته باشد ، نصف اموال به جامانده اوست .

و لكم نصف ما ترك ازواجكم ان لم يكن لهنّ ولد

2 _ سهم ارث شوهر ، در صورتى كه همسرش داراى فرزند باشد ، يك چهارم اموال بجامانده اوست .

فان كان لهنّ ولد فلكم الرّبع ممّا تركن

3 _ سهم ارث زن ، در صورتى كه شوهرش فرزندى نداشته باشد ، يك چهارم اموال شوهر است .

و لهنّ الرّبع ممّا تركتم ان لم يكن لكم ولد

4 _ سهم ارث زن ، در صورتى كه شوهرش داراى فرزند باشد ، يك هشتم مال بجامانده اوست .

فان كان لكم ولد فلهنّ الثمن ممّا تركتم

5 _ ميت ( مرد يا زن ) اگر پدر ، مادر و فرزند نداشته باشد ، در صورتى كه تنها يك خواهر و يا يك برادر و يا يك خواهر و يك برادر داشته باشد ، سهم ارث هر كدام ، يك ششم است .

و ان كان رجل يورث كلالة او امرأة و له اخ او اخت فكلّ واحد منهما السّدس

«كلالة»، به معناى كسى است كه پدر و فرزند نداشته باشد; و «ورثه ابواه» در آيه قبل مى رساند كه با وجود مادر نيز برادر و خواهر ارث نمى برند. بنابراين، ارث خواهر و برادر در صورت نبود هيچ يك از وارثان طبقه اول خواهد بود. جمله «فكل واحد...» و نيز «فان كانوا اكثر ... » مى رساند كه ميت اگر داراى يك خواهر و يك برادر نيز باشد، سهم ارث هر كدام، يك ششم است.

6 _ ميّت ( مرد يا زن ) اگر پدر ، مادر و فرزند نداشته باشد و بيش از يك خواهر و برادر داشته باشد ، سهم ارث همه آنها ، يك سوم است .

فان كانوا اكثر من ذلك فهم شركاء فى الثّلث

مراد از «اكثر» به دليل ضماير جمع «كانوا . .. فهم»، اين است كه مجموعاً سه و يا بيشتر باشند، چه همگى خواهر و يا برادر داشته باشند و يا مختلف.

7 _ سهم ارث برادران و خواهران ميّت ، به طور مساوى بين آنان تقسيم مى شود .

فان كانوا اكثر من ذلك فهم شركاء فى الثّلث

ص: 50

سهم مساوى يك خواهر و برادر بدون تفاوت بين زن و مرد، كه در بخش پيشين آيه آمده است (اخ او اخت فلِكل واحد منها السدس) مى تواند مؤيّد اين باشد كه كلمه «شركاء» براى بيان تساوى سهم برادران و خواهران ميّت است.

8 _ پيش از تقسيم ارث ، اموال مورد وصيّت ميّت ودَين او ، بايد از اصل اموال به جا مانده از او ، جدا شود .

من بعد وصيّة يوصين بها او دين . .. من بعد وصيّة توصون بها او دين ... من بعد وصيّ

11 _ وصيّت نبايد به گونه اى باشد كه به ضرر وارث تمام شود .

من بعد وصيّة . .. غير مضارّ

كلمه «غير مضار» مى تواند حال باشد براى هر يك از وصيّت و دين، و اصطلاحاً گفته مى شود ذوالحال آن عنوان انتزاعى احد الامرين است، يعنى وصيت ميّت يا ديون او نبايد ضررى باشد و مى تواند حال باشد براى مورث ; يعنى او نبايد با وصيّت و دين خود براى وارث ضررى ايجاد كند.

12 _ وصيّتى كه به ضرر وارث است ، عمل به آن الزامى نيست .

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

كلمه «غير مضارّ» از يكسو وظيفه وصيت كننده را تعيين مى كند كه مبادا وصيّت او باعث ضرر به وارث شود و از سوى ديگر وصيّتهايى را كه موجب ضرر مى گردد، فاقد اعتبار مى شمارد.

13 _ دَيْن نبايد به گونه اى باشد كه به ضرر وارث تمام شود .

او دين غير مضارّ

14 _ ديون ميت در صورتى كه به ضرر وارث باشد ، پرداخت آن لازم نيست .

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

مراد از ديون معنايى است عام كه شامل معاملات نسيه اى نيز مى شود ; بنابراين اگر ميت معامله اى نسيه انجام داده، ولى اين معامله ضررى بوده است، وارثان مى توانند ديون را نپردازند. يعنى معامله را فسخ كنند.

16 _ احكام و حدود ارث ، عمل به وصيّت ميت و پرداخت ديون وى ، وصيّت و سفارش اكيد خداوند به مردم

و لكم نصف ما ترك . .. وصيّة من اللّه

«وصيّة»، مفعول مطلق است و مى تواند تأكيدى بر كليّه قوانين و احكامى باشد كه در آيات پيشين بيان شد.

20 _ در صورت نبودن فرزند براى ميّت ، نوه هاى وى به جاى فرزند ارث مى برند و موجب تنزل سهم زن ، شوهر ، پدر و مادر مى شوند .

فان كان لكم ولد

امام باقر و صادق (ع): . .. فان لم يكن له ولد و كان ولد الولد ذكوراً او اناثاً فانّهم بمنزلة الولد ... و يحجبون الابوين و الزوج و الزوجة عن سهامهم الاكثر ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 289، ح 3، ب 27، مسلسل 1043 ; تفسير برهان، ج 1، ص 351، ح 8.

21 _ سهيم شدن كلاله در ميراث در صورتى است كه ميت ، پدر و مادر و فرزند نداشته باشد .

و ان كان رجل يورث كلالة

امام صادق (ع): الكلالة ما لم يكن ولد و لا والد.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 99، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 455، ح 118 و 119.

22 _ تنها برادر و خواهر مادرى ميت ، وارث يك ششم يا شريك در يك سوم ميراث مى باشند .

و ان كان رجل يورث كلالة او امراة و له اخ او اخت فلكل واحد منهما السّدس . .. فهم

امام صادق (ع) در مورد كلاله در آيه فوق فرمود: . .. انما عنى بذلك الاخوة و الاخوات من الامّ خاصة.

_______________________________

ص: 51

كافى، ج 7، ص 101، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 455، ح 120.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 1،4،7،9

1 _ لزوم عمل به وصيّت ميّت ، اداى دين او ، احكام و قوانين ارث ، حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

«تلك»، اشاره به تمامى احكامى است كه در آيات ارث بيان شده است.

4 _ عمل به احكام ارث ، اطاعت از خدا و رسول و عامل دخول در بهشت است .

يوصيكم اللّه فى اولادكم . .. و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات

از موارد مورد نظر براى «من يطع . .. »، رعايت احكام و قوانين ارث است.

7 _ ترغيب و تشويق مؤمنان به اجراى احكام و قوانين ارث

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات

9 _ رعايت حدود الهى ( احكام و قوانين ارث و . . . ) و اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) ، رستگارى بزرگ

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله . .. و ذلك الفوز العظيم

«ذلك» مى تواند اشاره باشد به اطاعت خدا و رسول كه از موارد آن رعايت احكام و قوانين ارث و حدود الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 1،2،3،4،6،7،9،11،12،19

1 _ كيفر زن در صورت ارتكاب زنا ، حبس ابد است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

«الفاحشة» به معناى كار زشت است و الف و لام آن اشاره به عمل خاصى است كه به مناسبت مورد، مراد از آن زناست و مى تواند مساحقه را نيز شامل شود.

2 _ كيفر زن در صورت مساحقه ( همجنس بازى ) حبس ابد است . *

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

3 _ زن زناكار و همجنس باز در صورتى كه مسلمان باشد ، به حبس ابد محكوم مى شود .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

چنانچه «كُم» خطاب به جامعه اسلامى باشد، مراد از «نساء» زنان مسلمان خواهد بود.

4 _ لزوم شهادت چهار مرد مسلمان براى اثبات فحشاى زنان ( زنا و مساحقه )

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

مؤنّث آوردن كلمه «اربعة» دلالت مى كند كه معدود آن، رجال (مردان) هستند ; و «منكم» دلالت بر مسلمان بودن آن مردان دارد.

6 _ كيفر فحشا ( زنا ، مساحقه ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

7 _ حبس ابد ، كيفر فحشاى زنان شوهردارى كه شوهرشان مسلمان باشد .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت حتّى يتوفيهنّ الموت

چنانچه مراد از «كُم»، مردان مسلمان باشند ; ظاهراً مقصود از «نساء» همسران آنان خواهد بود. بنابراين، حكم مذكور، شامل زنان بى شوهر نخواهد شد.

ص: 52

9 _ لزوم دعوت كردن از چهار مرد مسلمان ، براى تحمّل شهادت به هنگام اطلاع از وقوع فحشا ( زنا و همجنس بازى ) *

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

جمله «فاستشهدوا»، مى تواند به معناى دعوت براى تحمّل شهادت باشد.

11 _ كيفر حبس ابد براى زنا و همجنس بازى زنان ، مشروط به شهادت چهار مرد مسلمان است .

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم فان شهدوا

چون مخاطبان «منكم» مسلمان هستند، معلوم مى شود كه شاهد در مورد فحشا، بايد مسلمان باشد و چون ضمير مذكّر به كار رفته، معلوم مى شود كه گواهان بر زنا و همجنس بازى بايد مرد باشند.

12 _ حاكم نمى تواند به استناد علم خويش زن زناكار و همجنس باز را كيفر دهد . *

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فان شهدوا

مفهوم جمله «فان شهدوا» اين است كه در صورت نبودن چهار شاهد، كيفرى (حبس ابد) نخواهد بود ; هر چند حاكم به آن علم پيدا كند ; زيرا غالباً حاكم با شهادت دو يا سه نفر شاهد عادل هم علم پيدا مى كند.

19 _ صد تازيانه و يك سال تبعيد ، كيفر فحشاى زنان باكره و صد تازيانه و رجم ، كيفر فحشاى زنان غير باكره

او يجعل اللّه لهُنّ سبيلا

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: قد جعل اللّه لهن السبيل البكر بالبكر جلد مأة و تغريب عام و الثيب بالثيب جلد مأة و الرجم.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 34 ; نورالثقلين، ج 1، ص 456، ح 122.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 1،2،4،6

1 _ تعزير و ايذا ، كيفر دو مردى كه مرتكب فحشا ( لواط ) شوند .

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

چون در آيه قبل حكم زن زناكار بيان شده، بنابراين آيه مورد بحث در مورد غير زنان است. پس مراد از «الّذان»، دو مردى هستند كه مرتكب فاحشه گردند.

2 _ آزار و تعزير ، كيفر مرد و زن بى شوهرى كه مرتكب زنا شوند . *

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

چون مراد از «و الّتى» در آيه قبل بنابر يك احتمال زنان شوهردار بودند، آيه مورد بحث مى تواند درباره زنان بى شوهر باشد. بنابراين مراد از «الّذان»، مرد و زن بى شوهر است.

4 _ كيفر فحشا ( لواط و زنا ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

6 _ زنان و مردان مرتكب فحشا ( زنا و لواط ) ، در صورت توبه و اصلاح نبايد كيفر داده شوند . *

فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما

بنابر اينكه جمله «فان تابا . .. » عطف بر جمله اى محذوف باشد ; يعنى «فاذوهما ان لم يتوبا فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 1،2،3،4،5،6،8،9،10،18

1 _ حرمت ارث بردن مرد از همسرى كه خوشايند او نبوده ، ولى تنها به خاطر ارث بردن با او زندگى كرده است .

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

ص: 53

در برداشت فوق «النّساء» به معناى همسران گرفته شده است.

2 _ مرد نبايد با وجود ناخشنودى از همسر خويش ، تنها به منظور ارث بردن ، وى را نگاه داشته و ر ها نسازد . *

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

مؤيّد برداشت فوق، فرمايشى است كه امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: هو ان يحبس الرّجل المرأة عنده لا حاجة له اليها و ينتظر موتها حتى يرثها.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

3 _ لزوم طلاق همسر در صورتى كه وى از زندگى كردن با شوهر خويش ناخشنود است و شوهر نيز هيچ نيازى به زندگى كردن با وى ندارد . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

2 _ «كرهاً» به معناى «كارهات»، حال براى «النساء» باشد. گفتنى است كه «ان ترثوا» مى رساند كه هدف شوهر از زندگى با زن ارث بردن از اوست. يعنى نياز ديگرى به وى ندارد.

4 _ به ارث بردن زنان ، حرام و امرى ناخوشايند است . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق «النّساء» به معناى زنان، نه همسران، و «كرهاً»، مفعول مطلق براى فعلى مقدّر گرفته شده است ; مثل «اكرهوه كرها». يعنى چنين كارى (به ارث بردن زنان) را ناپسند بشماريد.

5 _ حرمت به ارث بردن زنان ، به دليل كراهت آنان

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

بنابر اينكه «كرهاً» به معناى «كارهات» و حالِ براى «النساء» باشد. يعنى زنان را به ارث نبريد در حالى كه آنان از اين كار كراهت دارند. لازم به ذكر است كه بر اين مبنا، «كرهاً» قيد توضيحى غالبى است. يعنى زنان غالباً از اين كار كراهت دارند.

6 _ حرمت منع كردن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از آنان *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

اين برداشت بر اين اساس است كه مراد از «النّساء»، مطلق زنان باشد. (مانند دختر و خواهر و ... ) نه همسران. و مقصود از «اَنْ ترثوا» به ارث بردن اموال ايشان باشد. بنابراين معناى آيه، حرمت بازداشتن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از اموال ايشان است. زيرا در صورت ازدواج، اكثر اموال زن با مرگ او، به فرزندان و شوهرش منتقل مى شود.

8 _ حرمت سختگيرى مرد بر همسر خويش به انگيزه پس گيرى حتى بخشى از مهريه

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

«لا تعضلوهنّ» از «عضل» به معناى سختگيرى است. مراد از «ما اتيتموهنّ»، مهريه اى است كه مردان به همسران خويش مى دهند.

9 _ ارتكاب زن به فحشاى آشكار ( زنا و . . . ) ، مجوّز سختگيرى شوهرش براى پس گيرى برخى از مهريّه او به هنگام طلاق

و لا تعضلوهنّ . .. الّا ان يأتين بفاحشة مبيّنة

10 _ وجوب معاشرت پسنديده مردان با همسرانشان

و عاشروهنّ بالمعروف

18 _ حرمتِ نگهداشتن و آزار رساندن به همسرى كه براى ادامه زندگى مورد نياز مرد نيست ، به منظور گرفتن بخشى از اموال وى .

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: انّه الزّوج امره اللّه بتخلية سبيلها اذا لم يكن له فيها حاجة و ان لا يُمسكها اضراراً بها حتى

ص: 54

تفتدى ببعض ما لها.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 40 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 1،2،3،5،7،8

1 _ مرد مى تواند همسر خويش را طلاق داده و همسر ديگرى انتخاب كند .

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

2 _ طلاق به دست مردان است . *

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

3 _ عدم محدوديت ميزان مهريّه

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

چون «قنطار» به معناى مال كثير است و اين مقدار مهريّه مورد تأييد قرآن قرار گرفته است و اگر مورد تأييد نبود، پس گيرى آن حرمتى نداشت.

5 _ كراهت مرد از همسر خويش و علاقه به ازدواجى ديگر ، مجوّز پس گيرى حتّى اندكى از مهريّه به هنگام طلاق نمى شود .

فان كرهتموهنّ . .. و ان اردتم استبدال ... فلا تأخذوا منه شيئاً

جمله «ان اردتم» پس از جمله «فان كرهتموهنّ»، اشاره به اين دارد كه هر چند دليل «استبدال» ناخوشايندى از همسر موجود و علاقه به ازدواجى ديگر باشد، اين امر، مجوّز پس گيرى مهريه نمى تواند باشد.

7 _ حرمت پس گيرى مهريه همسر ، حتى اگر ثروت كلانى ( مثل پوست گاوى پر از طلا ) باشد .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

امام باقر و صادق (ع) درباره «قنطار» فرمودند: . .. هو ملأ مسك ثور ذهباً.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 712 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

8 _ مقدار افزون بر مهر السنّة در مهريّه زن ، در حكم بخشش به اوست و پس گرفتن آن جايز نيست .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از حكم مهريّه بيش از مهر السنّة فرمود: اذا جاوز مهر السنّة فليس هذا مهراً انّما هو نحل لانّ اللّه يقول: «و اتيتم احديهنّ قنطاراً . .. » انّما عنى النحل و لم يعنى المهر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 229، ح 67 ; تفسير برهان، ج 1، ص 355، ح 9.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 1،2

1 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، دور از انسانيّت و خلاف انصاف است .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

در آيه قبل، بازپس گيرى مهريه، ظلم و گناه شمرده شد و اين آيه با طرح سؤال، وجدان انسانى را به قضاوت برمى انگيزاند.

2 _ حرمت بازپس گيرى حتى اندكى از مهريّه زنان ، پس از آميزش

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه «و قد افضى»، كنايه از آميزش باشد.

ص: 55

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 22 - 1،2،3،5

1 _ حرمت ازدواج با زنى كه همسر پدر بوده است .

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم من النّساء

بنابر اينكه نكاح در «ما نكح اباؤكم» به معناى عقد ازدواج باشد، نه به معناى آميزش.

2 _ حرمت ازدواج با زنى كه پدر با او آميزش كرده است .

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم

بنابر اينكه نكاح در «ما نكح» به معناى آميزش باشد، نه عقد ازدواج.

3 _ حرمت ازدواج مرد با همسر پدر بزرگ و اجداد

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم

واژه «اباء» در فرهنگ قرآن، اعم از پدر و پدر بزرگ و اجداد است. برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: و لا يصلح للرجل ان ينكح امرأة جدّه.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 420، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 460، ح 143.

5 _ ازدواجهايى كه با همسر پدر قبل از بيان حرمت آن انجام شده ، باطل نيست .

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم من النّساء الّا ما قد سلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 -

1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،20،21،22،2

1 _ حرمت ازدواج با مادران ، دختران ، خواهران ، عمّه ها ، خاله ها ، دختران برادر و دختران خواهر

حرّمت عليكم امّهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عمّاتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات ا

به مناسبت آيات قبل، كه سخن از ازدواج بود، مراد از حرمت در اين آيه، حرمت ازدواج با اين گروه مى باشد.

2 _ حرمت ازدواج با مادر و خواهر رضاعى و مادر همسران

حرّمت عليكم . .. و امّهاتكم التى ارضعنكم و اخواتكم من الرّضاعة و امّهات نسائكم

3 _ حرمت ازدواج دختر همسرانى كه با آنان همبسترى صورت گرفته است .

حرّمت . .. و ربائبكم التى فى حجوركم من نسائكم التى دخلتم بهنّ

چون مفهوم «التى دخلتم بهنّ» بيان شده (ان لم تكونوا دخلتم بهنّ) ولى مفهوم «الّتى فى حجوركم» بيان نشده است، معلوم مى شود كه حرمت ازدواج با ربيبه مقيد به «فى حجوركم» نيست.

4 _ جواز ازدواج انسان با ريبيه خويش ( دختر همسر ) در صورتى كه با مادر وى همبستر نشده باشد .

فان لم تكونوا دخلتم بهنّ فلا جناح عليكم

5 _ طلاق يا مردن همسر ، از شرايط جواز ازدواج با دختر وى ( ربيبه )

حرّمت . .. امّهات نسائكم ... ربائبكم ... فان لم تكونوا دخلتم بهنّ

تحريم ازدواج با مادر زن مى رساند كه جواز ازدواج با ربيبه مشروط به اين است كه مادر وى از همسرى ازدواج كننده خارج شده باشد.

6 _ حرمت ازدواج مرد با همسر فرزند خويش

حرّمت . .. و حلائل ابنائكم الّذين من اصلابكم

ص: 56

7 _ جواز ازدواج با همسرِ پسر خوانده و يا پسر رضاعى

حرّمت . .. و حلائل ابنائكم الّذين من اصلابكم

8 _ حرمت هر گونه بهره گيرى جنسى از محارم نسبى ، رضاعى و سببى

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و حلائل ابنائكم

اسناد حرمت به خود «امهات و . .. » مى رساند كه نه تنها ازدواج، بلكه هر گونه استمتاع و بهره گيرى جنسى از زنان ياد شده، حرام شده است.

9 _ حرمت جمع بين دو خواهر در ازدواج

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين

10 _ جواز ازدواج با خواهر همسر ، در صورت جدايى از آن همسر ( به طلاق يا مرگ و يا . . . )

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين

چون متعلق حرمت، جمع بين دو خواهر در ازدواج است، معلوم مى شود در صورت جدا شدن از يك خواهر مى توان با خواهر ديگر ازدواج نمود.

11 _ حرمت جمع بين دو خواهر در ازدواج ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف

12 _ بطلان ازدواج هاى انجام شده با دو خواهر با نزول آيه « حرمّت . . . الّا ما قد سلف » و صحت آنها تا قبل از نزول آن

و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف

چون حرمت ازدواج با دو خواهر و ديگر محارم ناظر به بطلان آنها نيز مى باشد، مى توان گفت مراد از استثناء «الّا ما قد سلف» اين معناست كه آنچه در گذشته (قبل از نزول آيه) انجام شده، محكوم به صحت است، ولى از اين به بعد حكم به بطلان آن مى شود.

13 _ جواز تداوم زندگى زناشويى با دو خواهر ، در صورتى كه ازدواج با آنان قبل از نزول آيه « ان تجمعوا . . . » صورت گرفته باشد . *

الّا ما قد سلف

تحريم در «حرّمت . .. ان تجمعوا» ناظر به حال و آينده است ; چون افعال گذشته را نمى توان تحريم كرد. بنابراين استثناء، يعنى «الّا ما قد سلف»، بيان حليّت جمع بين دو خواهر در زمان حال و آينده مى باشد به شرط اينكه ازدواج با آنها قبل از نزول آيه صورت گرفته باشد.

14 _ حرمت ازدواج با محارم سببى ، نسبى و رضاعى ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه « حرّمت عليكم » انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. الّا ما قد سلف

بنابر اينكه جمله «الّا ما قد سلف» استثناء از تمامى محرّمات ذكر شده در آيه باشد.

20 _ حرمت ازدواج با مادر همسر ، اگر چه با دختر وى همبستر نشده باشد .

و امّهات نسائكم

اميرالمؤمنين (ع): . .. اذا تزوّج الابنة فدخل بها او لم يدخل بها فقد حرّمت عليه الامّ ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 273، ح 2، ب 25، مسلسل 1166 ; نورالثقلين، ج 1، ص 64، ح 156.

21 _ حرمت ازدواج مرد با دخترى كه از همسر يا كنيز قبلى وى متولد شده باشد .

و ربائبكم التى فى حجوركم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از ازدواج مرد با دخترى كه از كنيز قبلى وى پس از ازدواج با مرد ديگرى متولد شود فرمود: هى عليه حرام و هى ابنته و الحرّة و المملوكة فى هذا سواء، سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود.

_______________________________

ص: 57

كافى، ج 7، ص 433، ح 10 ; تفسير برهان، ج 1، ص 358، ح 15 و 16.

22 _ حرمت ازدواج مرد با دختر همسرش ، اگر چه در خانه وى نباشد .

و ربائبكم التى فى حجوركم

اميرالمؤمنين (ع): الربائب عليكم حرام مع الامّهات اللاتى قد دخلتم بهنّ، هنّ فى الحجور و غير الحجور سواء . .. .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 273، ح 1، ب 25 ; مسلسل 1165 ; نورالثقلين، ج 1، ص 464، ح 155.

2 _ حرمت ازدواج با مادر و خواهر رضاعى و مادر همسران

حرّمت عليكم . .. و امّهاتكم التى ارضعنكم و اخواتكم من الرّضاعة و امّهات نسائكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 -

1،2،3،4،6،8،9،11،12،13،14،16،22،23،24،25

1 _ حرمت بهره گيرى جنسى از زن شوهردار و ازدواج با وى ، هر چند مسلمان نباشد .

حرّمت . .. و المحصنات من النّساء

قيد «من النّساء» براى «المحصنات» قيدى تأكيدى است و شمول آن را نسبت به زن غير مسلمان افاده مى كند.

2 _ جواز بهره گيرى جنسى از كنيز شوهردار براى مالك وى

حرّمت . .. و المحصنات من النّساء الّا ما ملكت ايمانكم

لازم به تذكر است كه حكم مذكور داراى شرايطى است كه در فقه بيان شده است.

3 _ تأييد مالكيت انسان ، نسبت به بردگان

ما ملكت ايمانكم

4 _ حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و جمع بين دو خواهر ، از احكام ثابت و قطعى الهى است .

حرّمت . .. كتاب اللّه عليكم

6 _ جواز ازدواج و آميزش با غير خواهر زن و محارم و زنان شوهردار

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و اُحلّ لكم ما وراء ذلكم

«ذلكم» اشاره به تمام مواردى است كه در اين آيه و آيه پيش بيان شده است.

8 _ تعيين مقدارى از مال به عنوان مهريه ، از شرايط عقد ازدواج و زناشويى

ان تبتغوا باموالكم محصنين

«باموالكم»، اشاره به اين است كه انتخاب همسر براى ازدواج و زناشويى، بايد به همراه تعيين مهريّه باشد. گفتنى است كه مفعولٌ به «ان تبتغوا» حذف شده و آن، زنان غير محارم است.

9 _ حرمت مصرف مال در مسير فحشا و بى عفتى

احلّ لكم . .. ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين

«محصنين»، حال براى فاعل «ان تبتغوا» است ; و همان گونه كه مى تواند ابتغاء را مقيد به عفت و پاكدامنى كند، مصرف اموال را نيز مى تواند به آن مقيد سازد.

11 _ مشروعيت ازدواج موقت ( متعه )

فما استمتعتم به مِنهُنَّ

پرداخت مهريّه، مشروط به استمتاع شده و مراد از استمتاع، ازدواج موقت (متعه) است. زيرا پرداخت اجرت و مهريه در عقد دائم منوط به استمتاع و بهره گيرى جنسى نيست. برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از ازدواج موقت فرمود: نزلت فى القرآن «فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ فريضة ... ».

_______________________________

ص: 58

كافى، ج 5، ص 448، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 467،، ح 171 ; تفسير برهان، ج 1، ص 360، ح 1.

12 _ وجوب تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة . .. من بعد الفريضة

«فريضة»، كه فعيل به معناى مفعول است ; حال براى «اجور» مى باشد. يعنى: اجرت معين شده.

13 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريه ) در مقابل بهره گيرى جنسى از زنان در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

14 _ تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت ، شرط صحت عقد

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

لزوم تعيين مقدار مهر در عقد، حكايت از مشروطيّت صحت عقد به آن مهر دارد.

16 _ جواز تغيير مقدار مهر ( كم يا زياد كردن ) و يا بخشيدن آن با رضايت طرفين

و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

22 _ جواز ازدواج با زنان غير مسلمان شوهردار كه در جنگ به اسارت درآمده اند .

حرّمت . .. الّا ما ملكت ايمانكم

على (ع) درباره آيه فوق فرمود: من سبى من كان لها زوج.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 51 ; نورالثقلين، ج 1، ص 466، ح 165.

23 _ جواز ازدواج مرد با برادرزاده و خواهرزاده همسر خويش

و احلّ حكم ما وراء ذلكم

در روايت كافى ج 5، ص 424 ح 1 جواز ازدواج ياد شده در فيش فوق، مشروط به اذن همسر شده است.

_______________________________

نورالثقلين، ج 1، ص 466، ح 166.

24 _ جواز تمديد مدّت و افزودن مهريّه زن در ازدواج موقّت ، پس از پايان مدّت آن

فما استمتعتم به منهنّ . .. لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

امام باقر (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: لا بأس بان تزيدها و تزيدك اذا انقطع الاجل فيما بينكما يقول استحللتك باجل آخر برضى منهما . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 233، ح 82 ; نورالثقلين، ج 1، ص 468، ح 175.

25 _ جواز هر نوع قراردادى بين زن و شوهر ، پس از ازدواج ، به شرط رضايت طرفين

و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: ما تراضوا به من بعد النكاح فهو جايز . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 456، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 467، ح 173 ; تفسير برهان، ج 1، ص 360، ح 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 1،2،3،4،6،14،23،24،25،26

1 _ جواز ازدواج با كنيزان مسلمان

فمن ما ملكت ايمانكم من فتياتكم المؤمنات

2 _ جواز ازدواج با كنيزان ، مشروط به نداشتن تمكن مالى براى ازدواج با زنان آزاده مؤمن

ص: 59

و من لم يستطع منكم طولا ان ينكح المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ايمانكم

مؤيّد برداشت فوق، فرمايش امام باقر (ع) است كه درباره معناى «طولاً» فرمود: من لم يجد منكم غنى.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 54 ; نورالثقلين، ج 1، ص 469، ح 183.

3 _ ازدواج با كنيزان غير مؤمن جايز نيست .

فمن ما ملكت ايمانكم من فتياتكم المؤمنات

4 _ ممنوعيّت ازدواج با زنان غير مسلمان *

المحصنات المؤمنات . .. من فتياتكم المؤمنات

چون در جمله مورد بحث، زنان آزاده و نيز كنيزان را مقيد كرد به اينكه اهل ايمان باشند، معلوم مى شود ازدواج با زنان غير مؤمن جايز نيست.

6 _ اظهار ايمان از سوى كنيزان ، مجوز ازدواج با آنان

من فتياتكم المؤمنات و اللّه اعلم بايمانكم

تذكر به علم كامل الهى به ايمان انسانها، پس از مشروط دانستن ازدواج با كنيزان به ايمان، اشاره به اين است كه براى ازدواج با كنيزان ايمان ظاهرى كافى است.

14 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريّه ) به كنيزان بر طبق معيار هاى متعارف جامعه

و اتوهُنّ اجورهنّ بالمعروف

23 _ حدّ زناى كنيزان مسلمان ، نيمى از حدّ زنانى آزاده است .

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب

چون فعل «احصنّ» مجهول است، مراد از آن شوهردار بودن است، و چون ضمير آن به «مؤمنات» برمى گردد، هر دو قيد، يعنى مسلمان و شوهردار بودن، از آن استفاده مى شود. مؤيّد معناى مذكور براى «احصنّ» در برداشت فوق، فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آن فرمود: يعنى نكاحهنّ ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 235، ح 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 470، ح 190.

24 _ كنيز شوهردار ، در صورت ارتكاب هر نوع فحشا ، مستحق نيمى از كيفر زن آزاد *

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات

در برداشت فوق، «فاحشة» به معناى مطلق كار زشت گرفته شده، نه به معناى «زنا».

25 _ ترس از گرفتار شدن در تنگنا هاى مشقّتبار جنسى ، مجوّز ازدواج با كنيزان

فانكحوهنّ . .. ذلك لمن خشى الْعنت منكم

«عنت» بمعنى مشقّت است و مراد از آن به مناسبت مورد، مشقّتهايى است كه از ناحيه جنسى به آدمى وارد مى شود. «ذلك» اشاره به ازدواج با كنيزان است.

26 _ ترس از ابتلا به زنا و فحشا ، مجوز ازدواج با كنيزان *

ذلك لمن خشى الْعنت منكم

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از «عنت» در آيه شريفه، زناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 13

13 _ قوانين و مقررات ازدواج در اسلام ، عالمانه و حكيمانه است .

و لا تنكحوا . .. حرّمت عليكم ... و من لم يستطع ... و اللّه عليم حكيم

ص: 60

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 1،4،7،8،17،19،20

1 _ ممنوعيّت تصرّف و تملك اموال ديگران با اسباب باطل

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

4 _ تجارت ، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

7 _ كُشتن مسلمان ، حرام است .

و لا تقتلوا انفسكم

8 _ حرمت انتحار و خودكشى *

و لا تقتلوا انفسكم

17 _ صرف موجودى كمتر و يا مساوى بدهى در مخارج زندگى و نپراختن دين ، اكل مال به باطل است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

امام صادق (ع) در مورد كسى كه مالى دارد و بايد آن را يا خرج زندگى كند يا قرض خود را بپردازد، فرمود: يقضى بما عنده دَينه و لا يأكل اموال النّاس الّا و عنده ما يؤدّى اليهم حقوقهم: انّ اللّه عزّ و جل يقول: «لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. ».

_______________________________

كافى، ج 5، ص 95، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 471، ح 197 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 101 ; من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 112، ح 12، ب 60.

19 _ حرمت تصرف در اموال به دست آمده از راه ربا ، قمار ، كم فروشى و ظلم

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

امام باقر(ع) در مورد «بالباطل» در آيه فوق فرمود: بالرّبا و القمار و البخس و الظلم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 178 ; مجمع البيان، ج 3، ص 59 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 198.

20 _ وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى ، در حكم خودكشى است .

و لا تقتلوا انفسكم

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى فرمود: و لا تقتلوا انفسكم انّ اللّه كان بكم رحيماً.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 102 ; نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 201 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 8.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 16

16 _ انسان ، فقط مالك بخشى از درآمد هاى خويش است .

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

بنابر اينكه «من» در «ممّا» براى تبعيض باشد. يعنى انسانها مالك بخشى از درآمد خويش هستند و بخش ديگر _ مثلا _ از آنِ فقرا و يا حكومت اسلامى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 61

3 - نساء - 4 - 33 - 3،4،5،8،9،10

3 _ تنها بخشى از اموال ميت به وارثان او منتقل مى شود . *

ممّا ترك

بدان احتمال كه «من» در «ممّا» براى تبعيض باشد.

4_ پدر و مادر و خويشان ، وارثان ميت

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

فاعل «ترك» در برداشت فوق، ضميرى است كه به «كلٍّ» برمى گردد و «الوالدان و الاقربون»، خبر براى ضميرى محذوف است كه به موالى برمى گردد; يعنى آن وارثان، پدر و مادر و خويشان ميّت هستند. لازم به تذكر است كه «ممّا ترك» متعلق به فعل مقدر (يرثون) مى باشد.

5 _ خويشان نزديكتر ميّت ، داراى حقّ اولويّت نسبت به ميراث او هستند .

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

كلمه «اقربون» به معناى خويشاوندان است. انتخاب افعل تفضيل براى رساندن اين معناست كه خويشان نزديكتر، داراى اولويت در ارث بردن هستند.

8 _ لزوم پرداخت سهم و نصيب هر يك از ورثه به ايشان

لكلّ جعلنا موالى . .. فاتوهم نصيبهم

چنانچه «الذين» عطف به «الوالدان» باشد، مرجع ضمير «هم»، كلمه «موالى» و يا «الوالدان و الاقربون و الذين . .. » خواهد بود كه در هر دو صورت مراد از آن وارثان مى باشد.

9 _ وجوب پرداخت حقوق كسانى كه با آنها پيمان هاى مالى بسته شده است .

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم

در برداشت فوق، «الذين» مبتدا گرفته شده و جمله «فاتوهم نصيبهم» خبر آن ; در نتيجه، «الذين . .. » از زمره وارثان نخواهد بود.

10 _ وارث بايد حقوقى را كه به واسطه عقد و پيمان بر مال ميّت است ، پرداخت كند .

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم

چنانچه جمله «و الذين . .. » مستأنفه باشد، مراد از «الذين»، وارثان نخواهند بود ; بلكه كسانى هستند كه با ميت پيمان مالى بسته اند. البتّه مخاطبان به پرداخت حقوق آنان، همان ورثه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 12،20،21،24،25،26،27،29

12 _ ضرورت توجه به قوانين تكوين و تشريع در جعل مقررات حاكم بر خانواده

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه . .. و بما انفقوا

چون خداوند در توجيه جعل مديريت براى مردان به دو جهت تصريح فرمود: يكى برترى مردان بر زنان، كه يك مسأله تكوينى است و ديگرى عهده دار بودن نفقه، كه يك حكم تشريعى است.

20 _ خداوند ، حافظ حقوق زنان ، با جعل قوانين خانواده

بما حفظ اللّه

مراد از «ما»، حقوق زنان است كه خداوند با جعل قوانين، مانند الزام به تأمين زندگى و . .. آن را حفظ كرده است.

21 _ مسؤوليت زن در حفظ حقوق شوهر و اطاعت از او ، در چهارچوب قوانين الهى است . *

قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه

ص: 62

بر اين مبنا كه مراد از «ما حفظ اللّه» قوانين الهى و «باء» در «بما حفظ اللّه» براى مصاحبت باشد، معناى آيه چنين مى شود: زنان بايد با رعايت قوانين الهى، از شوهران خويش اطاعت و حقوق آنان را حفظ كنند.

24 _ پرهيز شوهر از همخوابگى با همسر ، اقدامى براى جلوگيرى از نشوز وى

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اهجروهنّ فى المضاجع

در برداشت فوق «فى المضاجع» متعلق به «اهجروهنّ» گرفته شده است.

25 _ همخوابگى ، از حقوق زنان بر همسران خويش

و اهجروهنّ فى المضاجع

گويا لزوم همخوابگى با همسران را بر عهده شوهران فرض كرده است و در حال نشوز، ترك آن را مجاز شمرده است. جمله «فلا تبغوا ... »، پس از فرض اطاعت زنان، لزوم همخوابگى را تأييد مى كند.

26 _ زدن ، آخرين اقدام براى جلوگيرى از نشوز زن

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اضربوهنّ

27 _ بروز علائم نشوز زن ، مجوز تدابير لازم ( ترك همخوابگى ، زدن و . . . ) براى جلوگيرى از آن

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اضربوهنّ

چون موضوع حكم را خوفِ نشوز (تخافون) قرار داده است و نه تحقق نشوز. و خوف نشوز، همان بروز علائم آن است.

29 _ لزوم به كارگيرى تدابير لازم براى جلوگيرى از رسيدن زن به مرحله نشوز

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اضربوهنّ

به نظر مى رسد راههاى پيشنهاد شده خصوصيتى نداشته باشد ; بلكه مراد، بازداشتن زن از ناشزه شدن است ; هر چند منجر به ترك برخى از حقوق وى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 13،14

13 _ حرمت بخل ورزى و دعوت مردم به آن

الذين يبخلون و يأمرون النّاس بالبخل . .. و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً

14 _ حرمت پنهان سازى نعمت هاى الهى به جهت ترك احسان

و يكتمون ما اتيهم اللّه من فضله و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 2

2 _ حرمت رياكارى

و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً. و الذين ينفقون اموالهم رئاء النّاس

اگر «الذين ينفقون» عطف بر «الكافرين» باشد، رياكاران به عذاب تهديد شده اند و تهديد به عذاب نشانه حرمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 -

1،2،3،4،5،6،7،10،12،13،14،15،16،17،18،20،21

1 _ بطلان نماز در حال مستى

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

ظاهراً نهى در «لا تقربوا»، ارشاد به بطلان است، نه تنها بيانگر حرمت تكليفى.

ص: 63

2 _ اقامه نماز در حال مستى جايز نيست . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه نهى در «لا تقربوا»، نهى مولوى باشد ; يعنى دلالت بر حرمت تكليفى كند.

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

4 _ حرمت ورود به مساجد در حال مستى *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه مراد از «الصلوة»، جايگاه متعارف نماز، يعنى مساجد باشد; به قرينه «الّا عابرى سبيل».

5 _ آگاهى كامل به گفته ها ، پايان زمان مستى

و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون

6 _ جواز و صحت اقامه نماز براى انسان مست پس از پايان زمان مستى ( آگاهى كامل به اذكار نماز )

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون

به مناسبت حكم و موضوع مراد از «ما تقولون» مى تواند خصوص اذكار نماز باشد.

7 _ لزوم خواندن نماز با قرائت صحيح و توجّه به معانى و مفاهيم اذكار آن

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تعلموا ما تقولون

جمله «حتى تعلموا . .. »، بيانگر فلسفه حرمت نماز در حال مستى است. بنابراين اداى صحيح كلمات و نيز توجه به معانى آن، ضرورت دارد و به همين خاطر نماز در حال مستى حرام شده است.

10 _ بطلان نماز در حال جنابت

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

12 _ حرمت ورود جُنب به مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

بنابر اينكه مقصود از «الصلوة»، جايگاه متعارف آن، يعنى مساجد باشد ; به دليل «الّا عابرى سبيل».

13 _ جواز عبور جُنب از مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً الّا عابرى سبيل

14 _ جنب ، براى برپايى نماز بايد غسل كند .

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تغتسلوا

15 _ غسل ، رافع جنابت است .

و ان كنتم جنباً . .. حتى تغتسلوا

16 _ ضرورت شستن تمامى بدن ، براى تحقق غسل

حتى تغتسلوا

تعيين نكردن اعضايى خاص براى غسل در مقابل تصريح به مواضع تيمم، بيانگر آن است كه در غسل بايد تمامى بدن شسته شود.

17 _ تيمم ، موجب رفع جنابت نمى شود .

و لا جنباً . .. حتى تغتسلوا

بر اين مبنا كه مراد از «عابرى سبيل» مسافر باشد، جمله «لا تقربوا . .. » گوياى اين است كه مسافر جنب با فرض جنابت مى تواند نماز بخواند و با توجّه به ذيل آيه، كه وظيفه مسافر جنب را تيمم قرار داده، معلوم مى شود تيمم او رافع جنابتش نيست.

ص: 64

18 _ وظيفه مريضى كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و ان كنتم مرضى . .. فتيمّموا

20 _ وظيفه مسافرى كه دسترسى به آب ندارد ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

«غائط» به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 1،4

1 _ وجوب بازگرداندن امانت ها به صاحبان آن

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها

4 _ وجوب مراعات عدالت و قضاوت

انّ اللّه يأمركم . .. و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 5،6

5 _ وجوب اطاعت از اولواالامر و واليان ، منوط به ايمان ايشان است .

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

كلمه «منكم» (از ميان شما مؤمنان) دلالت دارد كه اولواالامر و واليانى اطاعتشان واجب است كه مؤمن باشند.

6 _ وجوب اطاعت از ولىّ خدا ، در صورتى است كه در چارچوب اصول مشخص شده از جانب خدا و رسول عمل كند .

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

چون اطاعت از اولواالامر در كنار اطاعت خدا و رسول قرار گرفته، نمى تواند شامل دستوراتى شود كه در تضاد با اوامر خداو رسول است ; زيرا اطاعت از چنين فرامينى ملازم با اطاعت نكردن از خدا و رسولش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 2

2 _ وجوب مراجعه به قرآن و رسول ، براى حل و فصل اختلافات

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 1،4

1 _ وجوب حمل سلاح و ادوات جنگى و كوچ جمعى و يا گروه گروه ، براى دفاع و نبرد

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: خذوا سلاحكم . .. الثبات السّرايا و الجميع العسكر.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 253 ; مجمع البيان، ج 3، ص 112 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 396، 397.

ص: 65

4 _ لزوم آمادگى كامل نيرو هاى رزمنده ، قبل از حركت به سوى نبرد با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا

عطف «انفروا» با فاى عاطفه، دلالت بر اين معنا دارد كه اوّل بايد آماده شويد (خذوا حذركم)، و آنگاه به سوى دشمن بسيج شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 1،2،12

1 _ وجوب جهاد در راه خدا

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه

2 _ وجوب جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از جنگ در راه مستضعفان _ به قرينه ادامه آيه _ جنگيدن براى رهايى آنان از چنگال ستمگران است. در برداشت فوق، «المستضعفين» عطف بر «اللّه» گرفته شده است.

12 _ رهايى مستضعفان موحد ، مجوّز جهاد ابتدايى

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 4

4 _ حرمت پخش و اشاعه اَخبار امنيّتى

و اذا جاءهم . .. اذاعوا به ... لاتبعتم الشّيطان

مؤيد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه فرمود: انّ اللّه حيّر اقواماً بالاذاعة فى قوله عز و جل: «و اذ جاءهم . .. اذاعوا به» فايّاكم و الاذاعة.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 369، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 522، ح 427.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 85 - 7

7 _ حرمت وساطت در كار بد و ناپسند

من يشفع شفاعة سيّئة يكن له كفل منها

چون وساطت كنندگان كارهاى ناپسند، سهيم در پيامدهاى آن _ از جمله كيفرهاى اخروى _ هستند، حرمت اين گونه وساطتها استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 66

3 - نساء - 4 - 86 - 1،3

1 _ وجوب پاسخگويى به تحيّت و درود ديگران

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا

«تحيّة» در اصل به معناى دعا و درخواست سلامتى و طول عمر است و سپس در مطلق دعا به كار رفته است و در عرف اسلامى به معناى سلام كردن و درود فرستادن است.

3 _ سلام كردن ، امرى پسنديده است و پاسخ به آن ، واجب .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها ااو ردّوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 12

12 _ حرمت يارى جستن از ترك كنندگان هجرت

فلا تتّخذوا منهم اولياء حتى يهاجروا . .. و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 1،2،5،6،13

1 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه با همپيمانان مسلمين رابطه اى ويژه ( همانند پيمان نظامى ) دارند .

فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم . .. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از رابطه ويژه اى كه از «يصلون الى . .. » استفاده مى شود، رابطه اى است كه اگر هر يك از آن دو طايفه مورد تعرض قرار گيرند، طايفه ديگر موظّف به حمايت از آنان شوند ; همانند پيمان نظامى.

2 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان پناهنده ، به همپيمانان مسلمين

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از «يصلون»، مى تواند پناهنده شدن منافقان به همپيمانان مسلمين باشد. چون «يصلون» را به منافقان اسناد داده، نه به همپيمانان.

5 _ جواز معاهده و پيمان همكارى و ترك مخاصمه با غير مسلمانان

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

6 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه از نبرد با مسلمانان و اقوام كافر خويش بيزارند و بيطرفى خويش را ابراز مى دارند .

الّا الّذين . .. او جاءوكم حصرت صدورهم ان يقتلوكم او يقاتلوا قومهم

«حصر صدور»، به معناى دلتنگى است كه از آن به بيزارى تعبير شده است.

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 -

3،5،6،8،9،12،13،15،16،18،23،31،33،34،35

3 _ حرمت و ناروايى كشتن مومن از روى عمد

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

5 _ ضرورت پرداخت خونب ها _ علاوه بر كفّاره _ در صورت كشتن مؤمن از روى خطا

ص: 67

و من قتل مؤمنا خطاً . .. و دية مسلّمة الى اهله

6 _ كفّاره كشتن مؤمن از روى خطا ، آزاد كردن يك برده با ايمان است .

و من قتل مؤمنا خطاً فتحرير رقبة مؤمنة

8 _ لزوم پرداخت ديه ، مشروط به درخواست خانواده مقتول نيست . *

و دية مسلّمة الى اهله

9 _ در صورت چشمپوشى خانواده مقتول از خونب ها ، پرداخت آن واجب نيست .

و دية مسلّمة الى اهله الّا ان يصدّقوا

12 _ در قتل خطائى ، اگر مقتول ، مؤمن باشد ، ولى خانواده اش از دشمنان مسلمانان ، كفّاره اش تنها آزادسازى برده اى با ايمان است .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

13 _ اگر خانواده مقتول از دشمنان اهل ايمان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم نيست .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

چون در فرض قبل و نيز فرض بعدى تصريح به خونبها شده است، ولى در فرض مذكور سخنى از خونبها نرفته، معلوم مى شود كه در اين فرض، خونبها لازم نيست.

15 _ در قتل خطائى ، اگر مقتول ، مؤمن و خانواده اش از كافران همپيمان با مسلمانان باشند ، كفّاره آن آزادسازى يك برده با ايمان است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله و تحرير رقبة مؤمنة

ظاهراً مراد از ضمير در «كان»، مقتول است، شرط ايمان در برده اى كه بايد آزاد شود، اين معنا را تقويت مى كند.

16 _ اگر خانواده مؤمن مقتول ، كافر و همپيمان با مسلمانان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله

18 _ لزوم پرداخت خونب ها و نيز آزادسازى يك برده مؤمن در صورت كشتن كافرى از كافران همپيمان *

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله و تحرير رقبة مؤمنة

بنابر اينكه مراد از ضمير در «كان»، مقتول باشد ; بدون وصف ايمان. به قرينه فرض سابق كه در آنجا به قيد ايمان تصريح كرد و فرمود: «فان كان ... و هو مؤمن»، ولى در اين فرض «و هو مؤمن» را نياورد.

23 _ قاتل در قتل خطائى ، در صورت ناتوانى از آزادسازى برده با ايمان ، بايد دو ماه پياپى روزه بگيرد .

فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين

31 _ قتل خطائى آن است كه چيزى غير از مقتول ، هدف باشد ، ليكن به اشتباه ، مقتول هدف قرار گيرد .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خطا . .. و من قتل مؤمناً خطاً

امام صادق (ع) فرمود: . .. و الخطأ من اعتمد شيئا فاصاب غيره.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 278، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 475.

33 _ كافى نبودن آزادسازى كودك برده به عنوان كفاره كشتن مؤمن از روى خطا

و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از جواز آزاد نمودن كودك برده در كفّاره فرمود: كلّ العتق يجوز فيه المولود الّا فى كفّارة القتل فانّ اللّه عزّ و جلّ يقول: «فتحرير رقبة مؤمنة» يعنى بذالك مقرّةً قد بلغت الحنث.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 643، ح 15 ; نورالثقلين، ج 1، ص 531، ح 483.

34 _ امام ، عهده دار آزادسازى برده اى مؤمن به عنوان كفاره قتل خطائى مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته

ص: 68

شود .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در مورد وظيفه امام نسبت به مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شده، فرمود: يُعتق مكانه رقبة مؤمنة و ذلك قول اللّه عزّ و جل: «فان كان من قوم عدوّلكم . .. ».

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 110، ح 1، ب 36 مسلسل 373 ; نورالثقلين، ج 1، ص 532، ح 485.

35 _ قاتل ، معاف از پرداخت ديه مؤمن مقتول به قتل خطائى ، در صورت مشرك بودن اولياى وى

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذا كان من اهل الشرك فتحرير رقبة مؤمنة فيما بينه و بين اللّه و ليس عليه دية . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 263، ح 218 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 474.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 1،2،6،9،10،11

1 _ مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از كشتن افراد مشكوك در مسير سفر براى جهاد قبل از احراز كفر آنان

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

از سياق آيه و شأن نزول وارد شده چنين استفاده مى شود كه مسلمانان به هنگام حركت به سوى نبرد در بين راه اگر به افرادى مشكوك مواجه مى شدند، به گمان اينكه آن افراد از قواى دشمن هستند، ممكن بود آنان را به قتل برسانند ; خداوند اهل ايمان را امر مى كند كه بدون تحقيق، شخص مشكوك را نكشيد.

2 _ مؤمنان ، هنگام روانه شدن براى جهاد ، بايد نسبت به اسلام و كفر افراد و نيرو هاى مقابل تحقيق نمايند .

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

متعلّق «فتبيّنوا»، به قرينه «و لا تقولوا . .. »، كفر و ايمان افرادى است كه مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

6 _ حرمت قتل و هر گونه تعرض به دشمن ، در صورت اظهار اسلام

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

مراد از القاى اسلام، به قرينه «لست مؤمناً»، اظهار اسلام با گفتن شهادتين و يا سخنى كه حاكى از مسلمان شدن است، مى باشد.

9 _ تكفير اظهاركننده اسلام ، حرام است .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابر اينكه منظور از القاى سلام، اظهار اسلام باشد.

10 _ ضرورت پرهيز از كشتن افراد و يا گروه هاى از دشمنان محارب كه تسليم شده و خواهان ترك نبرد هستند .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

با توجه به معناى لغوى «سلام» (صلح)، مراد از القاى سلام، صلح خواهى است. يعنى اگر دشمن خواهان صلح است، نبرد با او جايز نيست و جمله «لست مؤمنا»، اشاره به اين معنى دارد كه در ترك تعرض، تنها ايمان شرط نيست ; بلكه تسليم و يا صلح خواهى نيز كافى است.

11 _ حرمت تعرض و قتل دشمنان در گرو اظهار تسليم است ، نه ايمان آوردن آنان .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابراين احتمال كه مراد از القاى سلام، تسليم شدن باشد، نه اظهار اسلام و ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 69

3 - نساء - 4 - 95 - 13

13 _ جهاد ، از واجبات كفايى

لايستوى القاعدون . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 3،6

3 _ توانايى ، شرط وجوب هجرت براى مسلمانان تحت ستم ( مستضعف )

قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها . .. الّا المستضعفين ... لا يستطيعون

6 _ وجوب هجرت حتى بر زنان و كودكان مانده در سيطره كافران

الّا المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 2،4،13،14،15

2 _ كفايت نماز قصر در سفر ، به هنگام ترس از فتنه هاى كافران

و إذا ضربتم فى الارض . .. من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

«ضرب فى الارض» به معناى مسافرت كردن است.

4 _ احتمال كمين و فتنه گرى دشمن ، مجوز نماز قصر ( شكسته )

ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جمله «ان خفتم» به اين معناست كه در جواز نماز شكسته، حمله يقينى دشمن لازم نيست; بلكه ترس از حمله و يا احتمال آن نيز كافى است.

13 _ وجوب شكسته خواندن نماز در سفر به هنگام ترس از فتنه دشمن

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح . .. ان يفتنكم الذين كفروا

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از چگونگى نماز مسافر فرمودند: ان اللّه عز و جل يقول: و اذا ضربتم فى الارض . .. فصار التقصير فى السفر واجباً كوجوب التمام فى الحضر ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 278، ح 1، باب 59; نورالثقلين، ج 1، ص 542، ح 527

14 _ شكسته خواندن نماز در سفر ، دو ركعت خواندن نماز چهار ركعتى است .

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة

امام باقر(ع) در مورد عدد ركعات نماز در سفر فرمود: . .. والصلوة كلها فى السفر الفريضة ركعتان كل صلوة الا المغرب فانها ثلاث ليس فيها تقصير ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 279، ح 1، باب 59; تفسير عياشى، ج 1، ص 271، ح 254.

15 _ حداقل مسافتى كه موجب شكسته شدن نماز در سفر مى شود ، هشت فرسخ است .

و إذا ضربتم فى الارض . .. ان تقصروا من الصلوة

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از مسافتى كه موجب شكسته شدن نماز مى شود فرمود: فى مسيرة يوم و ذلك بريدان و هما ثمانية فراسخ . .. .

_______________________________

تهذيب، ج 3، ص 207، ح 1، باب 23; تفسير برهان، ج 1، ص 410، ح 7.

ص: 70

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 1،3،5،6،7،8،9،21،22،24

1 _ به نماز ايستادن گروهى از مسلمانان و پاسدارى گروهى ديگر ، شيوه برپايى نماز خوف به صورت جماعت

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة . .. و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا

3 _ وجوب برپا كردن نماز ، حتى در ميدان رزم و شرايط دشوار

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة

5 _ حراست مجاهدان نمازگزار توسط رزمندگان ديگر ، شرط برگزارى نماز خوف به جماعت

فلتقم طائفة . .. سجدوا فليكونوا من ورائكم

جمله «فليكونوا من وارئكم»، علاوه بر بيان وجوب حراست از گروه نمازگزار، دلالت بر شرطيت حراست براى نماز خوف دارد.

6 _ گروه اول از نمازگزاران نماز خوف ، تا پايان دو سجده ركعت اول ، بايد نماز را به جماعت و بقيه را فرادا به جاى آورند .

فلتقم طائفة . .. و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك

تفريع جمله «فاذا سجدوا» بر «فلتقم»، دلالت مى كند كه گروه اول بايد تا پايان دو سجده، نماز را به جماعت بخوانند و چون نماز خوف با دو سجده پايان نمى پذيرد، بايد بقيه به صورت فرادا به جا آورده شود.

7 _ گروه نخست از نمازگزاران پس از اتمام نماز خوف ، بايد به پاسداراى بپردازند تا گروه ديگر براى اقامه نماز جماعت حاضر شوند .

فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا

8 _ هر دو دسته از مجاهدان برگزار كننده نماز خوف ، بايد به يك امام اقتدا كنند .

فلتقم طائفة منهم معك . .. و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك

9 _ وجوب همراه داشتن سلاح و حفظ هوشيارى و احتى اط ، به هنگام اداى نماز خوف

و ليأخذوا اسلحتهم . .. و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

ظاهراً مراد از ضمير در «ليأخذوا» همان كسانى هستند كه به نماز ايستاده اند، نه آن گروهى كه مشغول پاسدارى هستند.

21 _ معافيت مسلمانان از حمل سلاح ، به هنگام نماز خوف در صورت بيمارى و يا در آزار بودن به واسطه بارش باران

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

22 _ حمل سلاح به هنگام نماز خوف ، در صورت مشقت ، واجب نيست .

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

به نظر مى رسد باران به عنوان مصداقى براى «اذى» ذكر شده باشد، نه اينكه حكم، مخصوص اذيت ناشى از باران باشد.

24 _ كسانى كه در نماز خوف مجاز به زمين گذاشتن سلاح خويش هستند ، بايد همچنان هوشيار و مراقب باشند .

و لاجناح عليكم . .. ان تضعوا اسلحتكم و خذوا حذركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 5،6،7،8

5 _ وجوب برپايى نماز با تمام شرايط و آداب آن ، پس از رفع ترس از ناحيه دشمن

فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة

اقامه نماز به معناى انجام نماز است با تمام شرايط و آداب آن. و از اينكه در نماز خوف تعبير به اقامه نماز نشده و فرموده: «فليصلوا»، اين معنا تأييد مى شود.

6 _ وجوب برپايى نماز با تمام شرايط ، پس از سفر و بازگشت به وطن *

ص: 71

فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة

برخى بر آنند كه مراد از «اطماننتم» بازگشت به وطن است.

7 _ نماز ، وظيفه اى ثابت و واجب براى اهل ايمان

ان الصلوة كانت على المؤمنين كتباً موقوتاً

«كتاب» به معناى واجب و ثابت است. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره «كتاباً موقوتاً» در آيه فوق فرمود: يعنى مفروضاً ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 294، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 545، ح 545.

8 _ نماز را بايد در اوقاتى خاص و معين برپا كرد .

ان الصلوة كانت على المؤمنين كتباً موقوتاً

«موقوتاً» از ماده «وقت»، به معناى زمان مشخص و محدود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 17

17 _ پشتيبانى و حمايت از خائنان ، حرام است .

و لاتكن للخائنين خصيماً

بنابر اينكه مراد از «خائنين» مطلق كسانى باشند كه مرتكب خيانت شده اند، نه خصوص كسانى كه در محاكم قضايى حاضر مى شوند و مدعى امرى باطل هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 2،12

2 _ حرمت دفاع از خائن

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم

12 _ حرمت دفاع از كسانى كه عملكردشان مبغوض خداوند است .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 2

2 _ مخالفت با پيامبر (صلی الله علیه و آله) و تفرقه افكنى حرام و گناهى بزرگ است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى و نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 12

12 _ حرمت تغيير در آفرينش طبيعى و اوليه موجودات به انگيزه هاى شيطانى

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

ظاهراً «خلق»، به معناى مخلوق و آفريده هاست.

ص: 72

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 14

14 _ حرمت جلوگيرى از اعمال مجازات هاى الهى ، بر خطاكاران

و لايجد له من دون اللّه ولياً و لانصيراً

چنانچه «يُجَز» شامل كيفرهاى دنيوى باشد، جمله «لايجد . .. » _ چه نافيه باشد و عطف بر جمله «يجز به» و چه ناهيه باشد و جمله اى مستقل _، دلالت مى كند كه نبايد هيچ كس مانع كيفر ديدن خطاكاران شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 5،7،18

5 _ بلاتكليف ر ها ساختن زن ( نه زندگى كردن و نه طلاق دادن وى ) ، كارى ممنوع و حرام بر شوهران

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

7 _ جواز تعدد زوجات

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم فلاتميلوا كل الميل

18 _ حرمت بلاتكليف گذاشتن زن بگونه اى كه نه از مزاياى شوهردارى بهره مند باشد و نه از مزاياى بى همسرى

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

از امام باقر و امام صادق عليهما السلام درباره معناى «كالمعلقة» در آيه فوق روايت شده كه فرمودند: التى هى لا ذات زوج و لا ايم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 349; نورالثقلين، ج 1، ص 559، ح 603.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 9،10

9 _ اقرار انسان عليه خويش ، نافذ و داراى اعتبار قانونى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 4،5

4 _ عدم جواز پذيرش ولايت و سرپرستى كفار

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

در برداشت فوق، «ولىّ»، به معناى سرپرست گرفته شده است.

5 _ حرمت برقرار ساختن پيوند هاى دوستانه با كافران

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

در برداشت فوق، «ولىّ»، به معناى دوستى و مودّت گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 1،2،4،10،18

ص: 73

1 _ شركت جستن در مجالسى كه آيات الهى مورد استهزا و انكار قرار گيرد ، حرام است .

و قد نزل عليكم فى الكتب . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

2 _ حرمت نشست در مجالس استهزاى به آيات الهى و كفر به آنها ، حكمى كه قبلا نيز در قرآن بيان شده بود .

و قد نزّل عليكم فى الكتب أن إذا سمعتم . .. و يستهزأُ بها فلاتقعدوا معهم

4 _ حرمت حضور در مجالس گناه و لزوم ترك آن مجالس

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

10 _ جواز معاشرت و مجالست با كافران ، آنگاه كه آيات الهى را استهزا نكنند و سخنانشان كفر به آيات الهى نباشد .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

مفهوم جمله «حتى يخوضوا . ..»، جواز معاشرت با شرط ذكر شده است.

18 _ حرمت گوش سپردن به سخنان حرام و شنودن آنچه موجب غضب خداوند است .

و قد نزل عليكم فى الكتب أن إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها

امام صادق(ع): . .. و فرض على السمع ان يتنزه عن الاستماع الى ما حرم اللّه ... و الاصغاء الى ما اسخط اللّه عز و جل فقال فى ذلك: و قد نزل عليكم فى الكتب ان اذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم ... .

_______________________________

كافى، ج 2، ص 35، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 625.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 12،13،14

12 _ خداوند كمترين سلطه اى را براى كافران عليه مؤمنان ، تشريع نكرده و رضايت نداده است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

كلمه «سبيل» چون نكره است و پس از نفى قرار گرفته است، دلالت بر عموم دارد. يعنى هيچ راه سلطه اى را خداوند براى كافرين قرار نداده است.

13 _ حرمت پذيرش ولايت و حكومت كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله «لن يجعل . ..»، در مقام انشاء باشد و نه اخبار. يعنى نبايد مؤمنان سلطه كافران را پذيرا باشند.

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 1،7

1 _ حرمت ايجاد روابط دوستى و مودّت با كافران و پذيرش سرپرستى آنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت آنان

إنّ المنفقين . .. لاتتخذوا الكفرين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 3،4،5،6

ص: 74

3 _ هتك حرمت و برملاساختن عيب ها و نقايص مردم ، حرام و موجب ناخشنودى خداوند است .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

ناخشنودى خداوند (لايحب اللّه)، كنايه از نهى الهى و جعل حرمت است. گفتنى است كه سخن و كلام در اين مقام، خصوصيتى ندارد، بلكه مراد اظهار عيب ديگران است، البته اين عمل غالباً با سخن و گفته صورت مى گيرد.

4 _ حرمت دشنام دادن و ناسزا گفتن به مردم

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از «بالسوء من القول»، خصوص دشنام دادن و ناسزا گويى است.

5 _ مظلوم ، مجاز به دشنام دادن ظالم و افشاگرى عليه اوست .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

6 _ مظلوم ، مجاز به هتك حرمت ظالم و آشكار ساختن خصلت هاى ظالمانه وى ، براى مردم

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

مناسبت حكم و موضوع اقتضا مى كند كه گفته شود مراد از اظهار عيوب ظالم گفتارى است كه مظلوم به وسيله آن ستمگرىِ ظالم را نسبت به خودش بيان كند، بنابراين مظلوم حق ندارد بديهاى ظالم را كه هيچ رابطه اى با وى ندارد، افشا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 149 - 5

5 _ مجاز نبودن انسان در آشكار ساختن بدى هاى مردم و مخير بودن او در اظهار و مخفى كردن خوبى هاى آنان

لايحب اللّه الجهر بالسوء . .. إن تبدوا خيراً أو تخفوه

با توجه به آيه قبل كه درباره حرمت افشا و ابراز كارهاى بد ديگران بود، مى توان گفت اين آيه نيز درباره ابراز و اخفاى كارهاى نيك ديگران است. البته بر اين مبنا جواب شرط بايد جمله اى همانند «فلاجناح عليكم» در تقدير باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 10

10 _ حرمت ماهيگيرى در روز شنبه بر يهود و نهى الهى از مخالفت با آن

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

مقيد شدن «لاتعدوا» به «فى السبت» حكايت از آن دارد كه روز شنبه داراى حكمى خاص براى يهوديان بوده است كه با توجه به ديگر آيات مى توان گفت مراد از آن حكم، حرمت ماهيگيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 9

9 _ نسبت دادن فحشا و بى عفتى به پاكدامنان ( قذف ) ، حرام و موجب دورى از رحمت خداوند

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 3،6

3 _ حرمت رباخوارى

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

ص: 75

6 _ حرمت به دست آوردن مال با اسباب باطل و غير مشروع

و أكلهم أمول الناس بالبطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 4

4 _ حرمت غلو در دين ، و لزوم كنترل احساسات مذهبى

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 -

3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،23،24

3 _ برادران و خواهران ميت از جمله وارثان وى

قل اللّه يفتيكم فى الكللة . .. و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً

مراد از برادران و خواهران در اين آيه _ بنا به گفته تمامى مفسران _ خواهر و برادر پدر و مادرى و خواهر و برادر پدرى است، و سهام خواهر و برادر مادرى در آيه 21 از همين سوره تبيين شده است.

4 _ برادر و خواهر ميت در صورتى از وى ارث خواهند برد كه وى پدر و يا فرزند _ چه دختر و چه پسر _ نداشته باشد .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت . .. و هو

جمله «ليس له ولد» بيان شرطى براى اصل ارث برى خواهر از برادر است نه شرط براى مقدار سهم او (نصف) ; زيرا در اين صورت بايد سهم خواهر را با وجود فرزند ميت نيز ذكر مى كرد و با توجه به موضوع آيه يعنى كلاله به دست مى آيد كه نبود پدر نيز شرط است. چون كلاله در لغت به كسى گفته مى شود كه نه پدر دارد نه فرزند.

5 _ ميت در صورتى كه مرد باشد و وارث او تنها يك خواهر باشد ، سهم الارث آن خواهر نصف ماترك است .

ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت فلها نصف ما ترك

6 _ ميت در صورتى كه زن باشد و وارث او تنها يك خواهر باشد ، سهم الارث آن خواهر نصف ماترك است . *

ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت فلها نصف ما ترك

با توجه به اينكه آيه در صدد بيان ارث كلاله است و قطعا اين عنوان شامل ارث برى خواهر از خواهر و برادر از برادر و مانند آن مى شود، به نظر مى رسد اگر سهم الارث خواهر از خواهر خويش تفاوتى با سهم الارث او از برادرش مى داشت، خداوند آن را ذكر مى كرد. مؤيد اين معنا اين است كه در مسايلى كه تصريح به آن شده در هيچ موردى سهم الارث با مرد بودن و زن بودن ميت تفاوتى نكرده است.

7 _ ميت در صورتى كه زن باشد و وارث او تنها يك برادر باشد ، سهم الارث او تمام ماترك است .

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

ظاهر جمله «هو يرثها» اين است كه برادر وارث تمام دارائى خواهر خويش است علاوه بر اينكه اگر تنها كسرى از ماترك او را به ارث مى برد خداوند آن سهم را مشخص مى كرد.

8 _ وارثان ميت در صورتى كه دو و يا چند برادر باشند ، سهم الارث ( ماترك ) را بايد بطور مساوى تقسيم كنند .

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

9 _ ميت در صورتى كه مرد باشد و وارث او يك و يا چند برادر باشد ، سهم الارث آنان تمام ماترك است . *

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت شماره 6 به دست مى آيد.

10 _ ميت در صورتى كه زن باشد و وارث او دو برادر و يا بيشتر باشد ، سهم الارث آنان تمام ماترك است . *

ص: 76

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

آنچه در توضيح برداشت شماره 6 ذكر شده راهگشاى اين برداشت است.

11 _ در صورتى كه ميت _ چه مرد و چه زن _ ، وارثانش دو خواهر باشند ، سهم الارث آنان دو سوم ماترك است .

فان كانتا اثنتين فلهما الثلثان مما ترك

وقوع جلمه «فان كانتا . ..» پس از بيان ارث برى خواهر از برادر و برادر از خواهر، مى رساند كه موضوع مسأله ارث برى دو خواهر، مرگ برادر و يا خواهر ايشان است ; بنابراين مرجع ضمير در «مماترك»، «احدهما» خواهد بود كه از جمله «ان امرؤا هلك» و «هو يرثها» استفاده مى شود.

12 _ وارثان ميت در صورتى كه دو خواهر باشند ، سهم الارث آنان ( دو سوم ) را بايد به طور مساوى تقسيم كنند .

فان كانتا اثنتين فلهما الثلثان مما ترك

چنانچه بين دو خواهر در سهم الارث، تفاوتى بود آن را بيان مى كرد.

13 _ در صورتى كه ميت _ چه زن و چه مرد _ وارثانش برادران و خواهران وى باشند ، سهم ارث آنان تمام ماترك است .

و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً فللذكر مثل حظ الانثيين

تعيين نكردن سهم الارث براى مجموعه خواهران و برادران، رساى اين است كه آنان تمام ماترك را به ارث خواهند برد.

14 _ وارثان ميت در صورتى كه برادران و خواهران وى باشند ، سهم الارث هر برادر ، دو چندان سهم الارث هر خواهر مى باشد .

و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً فللذكر مثل حظ الانثيين

مراد از «اخوةً»، مى تواند يك خواهر و يك برادر، يك خواهر و چند برادر، چند برادر و چند خواهر و يك برادر و چند خواهر باشد.

23 _ سهيم شدن كلاله در ميراث در صورتى است كه ميت ، پدر و مادر و فرزند نداشته باشد .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از كلاله فرمود: مالم يكن له والد و لاولد.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 286، ح 310; تفسير برهان، ج 1، ص 429، ح 3.

24 _ اگر ميتى كه پدر و مادر و فرزند ندارد تنها يك خواهر داشته باشد ، در صورتى كه خواهر پدر و مادرى يا پدرى او باشد ، نصف ارث را مى برد .

ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت فلها نصف ما ترك

امام صادق(ع) درباره «اخت» در آيه فوق فرمود: انما عنى اللّه الاخت من الاب و الام او اخت لاب فلها النصف مما ترك و هو يرثها ان لم يكن لها ولد و . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 101، ح 3; تفسير برهان، ج 1، ص 429، ح 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 -

1،3،5،6،7،8،9،10،11،12،14،20

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

3 _ لزوم و وجوب التزام به مفاد عقد ، اصل و قاعده اوليّه در تمامى عقود

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

صيغه امر «اوفوا» دلالت بر وجود التزام به مفاد عقد دارد كه از آن به لزوم عقد تعبير مى شود. و چون «عقود» جمع داراى «ال» است، عموم از آن استفاده مى شود.

5 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

ص: 77

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

«بهيمه» اسم است براى هر حيوان چهارپاى صحرايى و يا دريايى (مجمع البيان). و «انعام» به گاو و شتر و گوسفند گفته مى شود. (مفردات راغب). و اضافه «بهيمه» به «انعام»، اضافه بيانيه است. قابل ذكر است كه چون حليت به خود بهيمه تعلق گرفته نه به خصوص خوردن از گوشت آنها، معلوم مى شود علاوه بر استفاده خوراكى، ساير بهره برداريها نيز مورد نظر مى باشد.

6 _ حرمت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

7 _ حرمت خوردن برخى از اجزاى چهارپايان حلال گوشت

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

بنابر اينكه استثناى در «الا مايتلى» نسبت به اجزاى مستثنى منه باشد نه از افراد آن.

8 _ حرمت صيد و شكار در حال احرام

غير محلى الصيد و انتم حرم

«صيد» مصدر و به معناى شكار كردن است كلمه «حُرُم» (جمع حرام) مى تواند از احرام گرفته شده باشد يعنى كسانى كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند و مى تواند از «حَرَم» گرفته شده باشد يعنى كسانى كه داخل حرم مى شوند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ خوردن گوشت و ساير بهره بردارى ها از حيوانى كه در حال احرام شكار شود ، حرام است .

غير محلى الصيد

بنابر اينكه «صيد» به معناى اسم مفعول باشد ; يعنى حيوان شكار شده.

10 _ حرمت صيد در حرم مكه

غير محلى الصيد و انتم حرم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از «حُرُم» «داخلون فى الحرم» باشد گفتنى است مراد از حَرَم بر اساس اين احتمال حرم مكه است.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

12 _ حليت بهره بردارى از چهارپايان ، مشروط به پرهيز از صيد و حرام شمردن آن در حال احرام است . *

أحلت . .. غير محلى الصيد

بنابر اينكه «غير محلى»، حال براى ضمير در «لكم» باشد و با توجه به اينكه حال، عامل خود را مقيد مى كند ; بنابراين، حليت چهارپايان حلال گوشت، در فرض پرهيز از صيد و حرام شمردن آن در حال احرام است.

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

20 _ حليت جنين در شكم حيوان تذكيه شده ، مشروط به اينكه داراى مو و كرك باشد .

أحلت لكم بهيمة الانعم

امام باقر يا امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمودند: الجنين فى بطن امه اذا اشعر و اوبر فذكاته ذكاة امه . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 234، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 583، ح 10.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 78

4 - مائده - 5 - 2 - 2،4،5،6،15،24،28

2 _ هتك حرمت شعاير الهى ، حرام و گناه است .

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

4 _ حرام ها و حلال هاى الهى ( همانند حليت چهارپايان و حرمت صيد در حال احرام ) ، از شعاير الهى است . *

أحلت لكم بهيمة الانعم . .. لاتحلوا شعر اللّه

از مصاديق شعاير الهى، با توجه به آيه قبل، حلالها و حرامهاى الهى است.

5 _ هتك حرمت ماه هاى حرام ، هَدْى ( قربانى بى نشان حج ) و قلائد ( قربانى با نشان حج ) ، حرام و گناه است .

لاتحلوا . .. و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

«قلائد» جمع قلادة به معناى گردنبند است و مراد از آن گوسفند، شتر و گاوى است كه به منظور قربانى كردن در حج، علامتى را بر گردن آن مى آويزند. و لفظ «الشهر الحرام» اگر چه مفرد است ولى مراد از آن جنس است. بنابراين شامل تمامى ماههاى حرام مى شود.

6 _ هتك حرمت علامت هاى ويژه قربانى حج ، حرام و گناه است .

و لاتحلوا . .. و لاالقلئد

بنابر اينكه مراد از «قلائد»، خود علامت باشد، نه حيوان داراى علامت.

15 _ كسب مال و تجارت به هنگام سفر بسوى خانه خدا ، امرى مشروع و مجاز بر حاجيان و معتمران

ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

چنانچه مراد از «فضلا» رزق و روزى و درآمدهاى مادى باشد، ابتغاء فضل به معناى كسب درآمد به وسيله تجارت و مانند آن است.

24 _ حرمت صيد و شكار در حال احرام و جواز آن پس از خروج از احرام

و إذا حللتم فاصطادوا

28 _ حرمت تجاوز و تعدى ، حتى به دشمنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم . .. ان تعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 -

1،2،3،4،5،6،7،8،13،14،38،39،40،41،43،52

1 _ حرمت استفاده از مردار ، خون و گوشت خوك

حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

2 _ حرمت استفاده از حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شود .

حرمت . .. و ما أهل لغير اللّه به

3 _ حرمت استفاده از حيوانى كه در اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و شاخ خوردن بميرد .

حرمت . .. و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة

مراد از عناوين ياد شده اين است كه حيوان بر اثر آنها بميرد، نه اينكه _ به مجرد پرت شدن از بلندى، استفاده از آن حرام باشد. دليل اين معنا جمله استثنائيه «الا ما ذكيتم» است.

4 _ حرمت استفاده از حيوانى كه طعمه و شكار درندگان شده و بميرد .

حرمت . .. و ما اكل السبع

5 _ تذكيه حيوان ، موجب حليت آن مى گردد ، اگر چه به واسطه خفگى ، زدن ، پرت شدن ، شاخ خوردن و دريده شدن توسط درندگان در آستانه مردن باشد .

حرمت . .. الا ما ذكيتم

ص: 79

6 _ حرمت استفاده از حيوانى كه بر آستان بت ها ذبح شود ، هر چند نام غير خدا بر او برده نشود .

حرمت . .. و ما ذبح على النصب

چون عنوان «ما ذبح . ..» عنوان مستقلى است در مقابل «ما اهل ...»، معلوم مى شود كه ذبح حيوان براى تقرب به بتها، اگر چه نام غير خدا بر آن برده نشود، حرام است.

7 _ حرمت تعيين سهام گوشت حيوان ، به وسيله تير هاى قمار

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

«ازلام» تيرهاى مخصوصى بوده كه براى قمار از آن استفاده مى كردند. و استقسام چهارپايان به وسيله «ازلام»، به معناى سهم بندى آنها با تيرهاى مخصوص است.

8 _ حرمت استفاده از گوشتى كه به وسيله تير هاى قمار سهم بندى شود .

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

چون آيه شريفه درباره حيواناتى است كه بهره گيرى از آنها حرام است، به نظر مى رسد علاوه بر حرمت سهم بندى به وسيله تيرهاى قمار، دلالت بر تحريم استفاده از گوشتى كه آن گونه تقسيم شده نيز داشته باشد.

13 _ قمار ، حرم و ارتكاب آن ، موجب فسق است .

حرمت عليكم . .. و إن تستقسموا بالازلم ذلكم فسق

14 _ حرمت تصرف در اموالى كه به وسيله قمار به دست آيد .

و إن تستقسموا بالازلم

به نظر مى رسد نه تيرهاى قمار خصوصيتى در تحريم داشته باشد و نه حيوان و گوشت آن داراى ويژگى خاص است. بنابراين اموال به دست آمده از هر نوع قمارى حرام است.

38 _ جواز استفاده از محرمات ، در حال اضطرار

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

39 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، تنها به مقدار ضرورت جايز است .

حرمت . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

40 _ استفاده از محرمات در هنگام اضطرار ، تنها به مقدار رفع ضرورت جايز است .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

بنابر اينكه مراد از «اثم» بهره گيرى از محرمات ياد شده باشد و مصداق آن در هنگام اضطرار، كه محرمات حلال مى شود، استفاده بيش از مقدار ضرورت خواهد بود.

41 _ جواز استفاده از محرمات در هنگام اضطرار ، در صورتى است كه انسان با اختيار خويش خود را مضطر ننموده باشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

فعل مجهول «اضطر» بيانگر آن است كه جواز استفاده از محرمات در هنگام اضطرار، مخصوص آن اضطرارى است كه بدون اختيار عارض كسى شود، نه اينكه انسان خود را مضطر كند.

43 _ عدم تمايل به گناه ، شرط جواز استفاده از محرمات در حال اضطرار *

فمن اضطر . .. غير متجانف لاثم

52 _ وجود علايم حيات در حيوان ( حركت چشم ، پا و دم ) قبل از ذبح ، شراط تحقق تذكيه شرعى

الا ما ذكيتم

امام باقر(ع) درباره «الا ما ذكيتم» در آيه فوق فرمود: . .. فان ادركت شيئاً منها و عين تطرف او قائمة تركض او ذنب يمصع فقد ادركت ذكاته فكله ... .

_______________________________

ص: 80

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 58، ح 241، ب 1; نورالثقلين، ج 1، ص 587، ح 20.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 -

3،5،11،12،13،15،19،22،23،24،25،31،32،33،34

3 _ خوردن طيبات ( چيز هاى پاكيزه و ملايم با طبع ) حلال است .

قل احل لكم الطيبت

5 _ خوردن خبائث ، حرام است .

احل لكم الطيبت

11 _ جواز تعليم سگ براى شكار

و ما علمتم من الجوارح مكلبين

12 _ جواز شكار با سگ تعليم ديده و فرمانبر

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

گفته شده «مكلبين» كه از مصدر تكليب و به معناى تعليم سگ براى شكار است، مى تواند جوارح را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. برداشت فوق را فرمايش اميرالمؤمنين(ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: هى الكلاب.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 204، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 591، ح 41.

13 _ خوردن شكارى كه به وسيله سگ تعليم ديده صيد و كشته شده باشد ، حلال است .

فكلوا مما امسكن عليكم

بيان اوصافى براى سگان شكارى و شرايطى براى حليت شكار آنها نشانه آن است كه شكار آنها نيازى به تذكيه ندارد. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ از سؤال از حليت شكارى كه توسط سگ تعليم ديده، صيد و كشته شده باشد فرمود: لابأس قال اللّه عزوجل «فكلوا مما امسكن عليكم ... ».

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 43.

15 _ خوردن شكارى كه به وسيله حيوانات درنده تعليم ديده ( از قبيل سگ ، شير ، باز شكارى و . . . ) صيد شود ، حلال است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا

كلمه «جوارح» جمع «جارحه» به هر حيوان درنده گفته مى شود. گفتنى است كه اگر «مكلبين» حالى باشد كه تشبيه را افاده كند، نمى تواند «جوارح» را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. مضافاً اينكه تقييد كلى به يك مصداق خاص دور از فصاحت است.

19 _ لزوم آموختن برخى از دستورات تذكيه ، به سگان و درندگان مخصوص شكار

تعلمونهن مما علمكم اللّه

مراد از «علمكم اللّه» به مناسبت مورد، دستورات ذبح و تذكيه حيوانات است، و «من» در «مما علمكم» براى تبعيض است. يعنى برخى از دستورات تذكيه را به درندگان شكارى ياد دهيد.

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از «مما امسكن عليكم»، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

23 _ صيد سگ شكارى و ديگر درندگان تعليم ديده در صورتى حلال است كه از جانب صياد روانه شكار شود ، نه سرخود و بدون فرمان .

ص: 81

فكلوا مما امسكن عليكم

كلمه «عليكم» جواز استفاده را مشروط به اين مى كند كه درنده شكارى، شكار را براى صياد گرفته باشد نه براى خود. و اين در صورتى است كه حيوان شكارى به اشاره و فرمان صياد به سوى شكار رود، نه سرخود و بدون فرمان.

24 _ وجوب تسميه ( بردن نام خدا ) به هنگام فرستادن سگ تعليم ديده براى شكار

فكلوا مما امسكن عليكم و اذكروا اسم اللّه عليه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در «عليه» به «ما علمتم من الجوارح» برگردد بر اين مبنا معناى آيه چنين مى شود: بر حيوان شكارى تعليم ديده نام خدا را ببريد و مقصود، بردن نام خدا به هنگام فرستادن آن به سوى شكار است.

25 _ نبردن نام خدا به هنگام فرستادن سگ براى شكار ، موجب حرمت حيوان صيد شده خواهد شد .

و اذكروا اسم اللّه عليه

بنابر اينكه دستور تسميه (بردن نام خدا)، بيان شرط حليت باشد نه يك حكم تكليفى. برداشت فوق را روايت منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند: ... اذا صاد و قد سمى فليأكل و ان صاد و لم يسم فلايأكل و هذا «مما علمتم من الجوارح مكلبين».

_______________________________

كافى، ج 6، ص 206، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44; تهذيب، ج 9، ص 25، ح 100.

31 _ رعايت مقررات الهى در خوردنى ها و شكار حيوانات ، نشانه تقوا و پرهيزگارى است .

احل لكم الطيبت . .. و اذكروا اسم اللّه عليه و اتقوا اللّه

32 _ آموزش سگ ، بهنگام فرستادن براى شكار ، كافى در صدق شكارى بودن و حليت صيدش

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه

از امام صادق(ع) در مورد سگ شكارى روايت شده: . .. و ان كان غير معلم يعلمه فى ساعته حين يرسله فيأكل منه فانه معلم ... .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 205، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 590، ح 36.

33 _ حرمت صيد كشته شده به وسيله حيوانى غير از سگ تعليم ديده

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از صيد به وسيله پرندگان شكارى، سگ و يوزپلنگ فرمود: لاتأكل صيد شىء من هذه الا ما ذكيتموه الا الكلب المكلب . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 204، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 47.

34 _ حليت صيد يوزپلنگ تعليم ديده

احل . .. و ما علمتم من الجوارح مكلبين

از امام صادق(ع) روايت شده: الفهد مما قال اللّه «مكلبين».

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 295، ح 34; تفسير برهان، ج 1، ص 448، ح 16.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 -

1،3،4،5،6،8،9،11،12،13،14،15،16،20،21،27،3

1 _ استفاده از طيبات ( چيز هاى مطبوع و پسنديده ) حلال است .

اليوم احل لكم الطيبت

3 _ جواز استفاده مسلمانان از غذا هاى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

ص: 82

4 _ جواز استفاده مسلمانان از ذبايح اهل كتاب *

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از مصاديق مورد نظر براى «طعام الذين»، به قرينه آيات گذشته كه درباره ذبح و تذكيه حيوانات بود، مى تواند ذبيحه اهل كتاب باشد.

5 _ طهارت و پاكى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

حليت غذاهاى اهل كتاب فرع بر طهارت و پاكى آنهاست. زيرا نوعاً خوراكيها داراى رطوبت سرايت كننده است و غالباً با دست ملاقات مى كند. بنابراين اگر اهل كتاب نجس بودند، استفاده از طعام آنها براى مسلمانان جايز نبود.

6 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب

و طعامكم حل لهم

8 _ اطعام اهل كتاب و فروش خوراكى ها به آنان ، امرى جايز و مباح

و طعامكم حل لهم

چون اهل كتاب به دستورات قرآن و حلالها و حرامهاى آن اعتنايى ندارند، بنابراين حكم به حليت طعام مسلمانان براى آنها به اين معناست كه براى مسلمانان جايز است كه طعام خود را در اختيار آنان قرار دهند.

9 _ جواز معاشرت و مبادله با اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم و طعامكم حل لهم

بدان احتمال كه مراد از جمله «طعام الذين . ..»، جواز دادن طعام و گرفتن طعام از اهل كتاب باشد. مصداق روشن اين مفهوم، داد و ستد و مبادله طعام است و به نظر مى رسد كه طعام خصوصيتى نداشته باشد.

11 _ جواز ازدواج با زنان پاكدامن و مؤمن

اليوم احل لكم . .. و المحصنت من المؤمنت

احصان (مصدر محصنه) به معناى عفيف بودن، آزاده بودن، همسر داشتن و مسلمان بودن است. در آيه مورد بحث تنها معناى اول و دوم مى تواند مراد باشد و برداشت فوق بر اساس معناى اول است.

12 _ جواز ازدواج با زنان پاكدامن اهل كتاب

اليوم احل لكم . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

بنابر اينكه مراد از «محصنات»، زنان پاكدامن باشد. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: هن العفائف.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 296، ح 39; تفسير برهان، ج 1، ص 449، ح 13.

13 _ حرمت ازدواج با زنان غير عفيف ( زناكار و . . . ) ، چه مسلمان باشند و چه از اهل كتاب .

و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

14 _ حرمت ازدواج با كنيزان مسلمان و كنيزان اهل كتاب *

احل . .. و المحصنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

بنابر اينكه مراد از «المحصنت» در آيه مورد بحث، زنان آزاده باشند. گفتنى است كه ازدواج با كنيزانى كه مسلمان هستند، با شرايطى كه در آيه 25 سوره نساء گذشت، تجويز شده است.

15 _ حليت طيبات و غذا هاى اهل كتاب و جواز ازدواج با زنان پاكدامن آنان ، امتنان خداوند بر مسلمانان

اليوم احل لكم

علاوه بر سياق و لحن آيه، از «لام انتفاع» در «لكم»، امتنان استفاده مى شود.

ص: 83

16 _ ازدواج زنان مسلمان با اهل كتاب جايز نيست . *

احل لكم . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

خداوند در مورد طعام، تصريح به مبادله طرفينى كرد، ولى در مورد ازدواج تنها زن گرفتن از اهل كتاب را تجويز نمود، از اين مقابله به دست مى آيد كه زنان مسلمان حق ندارند به همسرى اهل كتاب در آيند.

20 _ حليت ازدواج با زنان ، در صورت پرداخت مهريه آنان

اليوم احل . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم إذا ءاتيتموهن اجورهن

21 _ وجوب پرداخت مهريه زنان به خود آنان

و المحصنت من المؤمنت . .. إذا ءاتيتموهن اجورهن

«هن» در «ءاتيتموهن»، بيانگر آن است كه مهريه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر و برادر و . .. آنان اگر اين معنا مراد نبود مى فرمود: «اذا ءاتيتم اجورهن»

27 _ حرمت روابط جنسى آشكار و مخفيانه مردان و زنان

محصنين غير مسفحين و لا متخذى اخدان

گفته شده مراد از «سفاح» زناى آشكار و «اتخاذ اخدان» زناى مخفيانه است. در برداشت فوق «محصنين» حال براى فاعل «ءاتيتموهن» گرفته شده است ; يعنى پرداخت اجرت به زنان بايد به قصد ازدواج با آنان باشد، نه براى زنا و روابط نامشروع.

3 _ جواز استفاده مسلمانان از غذا هاى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 -

1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،15،16،17،

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

«الى المرافق» توضيح و توصيف براى «ايديكم» است، نه قيد براى «فاغسلوا». يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول « فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق» ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه «باء» در «برءوسكم» براى تبعيض باشد.

4 _ مسح پا تا برآمدگى روى آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق «كعب» به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن «كعبين» مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

ص: 84

6 _ در مسح پا بايد همه آن مسح شود . *

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

منصوب بودن «ارجلكم» حكايت از آن دارد كه باء تبعيض بر آن داخل نشده است، بلكه «ارجلكم» عطفِ بر محل «برءوسكم» شده و در حقيقت مفعول بدون واسطه براى «امسحوا» است.

7 _ لزوم رعايت ترتيب در افعال وضو

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

تقدم ذكرى صورت بر دستها و مسح سر بر مسح پاها، دلالت بر لزوم ترتيب در شستن و مسح اعضاى وضو دارد. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه در مورد افعال وضو در آيه فوق فرمود: ... ابدأ الوجه ثم باليدين ثم امسح الراس و الرجلين ... ابدأ بما بدأ اللّه به.

_______________________________

كافى، ج 3، ص 34، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 599، ح 79.

8 _ وجوب تحصيل طهارت ( غسل ) بر شخص جنب ، براى خواندن نماز

و إن كنتم جنباً فاطهروا

جمله «ان كنتم . ..» عطف بر جمله اى مقدر است و كلام با تقدير آن چنين مى شود: «اذا قمتم الى الصلوة فتوضوا ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا». بنابراين غسل مشروط مى شود به هنگامى كه جنب مى خواهد نماز بخواند.

9 _ وجوب شستن تمام بدن در غسل

و إن كنتم جنباً فاطهروا

مراد از «فاطهروا» تحصيل طهارت با شستشوى تمام بدن است و اگر عضوى خاص در نظر بود به آن تصريح مى شد. چنانچه در وضو و تيمم به اعضايى خاص تصريح شده است.

10 _ با غسل جنابت ، بدون گرفتن وضو ، مى توان نماز خواند .

إذا قمتم إلى الصّلوة . .. و إن كنتم جنباً فاطهروا

با توجه به تقدير آيه (فاغسلوا . .. ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا)، معلوم مى شود كه ضرورت وضو و تشريع آن در صورتى است كه شخص جنب نباشد.

11 _ رعايت ترتيبى خاص در شستن بدن براى غسل جنابت ، لازم نيست . *

و إن كنتم جنباً فاطهروا

از اينكه خداوند براى وضو و تيمم به ترتيب خاصى بين اعضا اشاره فرموده است و درباره غسل جنابت ترتيبى خاص ذكر نكرده، معلوم مى شود هيچ ترتيبى بين شستن اعضاى بدن مورد نظر نبوده است.

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله «فلم تجدوا ماء» نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

13 _ وظيفه مسافر در صورت نيافتن آب براى وضو يا غسل ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً

14 _ وظيفه محدث و جنب در صورت نيافتن آب براى غسل يا وضو ، تيمم است .

او جاء أحد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

15 _ لزوم جستجوى براى يافتن آب جهت وضو و غسل

فلم تجدوا ماء

كلمه «نيافتن» در موردى به كار برده مى شود كه شخص چيزى را جستجو كند و نيابد.

ص: 85

16 _ خروج بول و غائط ، موجب وضو و ناقض آن است .

او جاء أحد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

«غائط» در كلام عرب به معناى گودال مستراح است و آمدن از مستراح، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

17 _ جماع ، موجب غسل و ناقض آن است .

او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

«لمستم» از باب مفاعله به اين معناست كه هر يك از مرد و زن يكديگر را لمس كنند و اين، كنايه از جماع است. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در مورد «لامستم النساء» فرمود: هو الجماع ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 555، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 9.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 4،9

4 _ لزوم رعايت قسط و عدالت به هنگام اداى شهادت

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

9 _ بى عدالتى حتى در مورد دشمنان ، ناپسند و حرام است .

و لايجر منكم شنئان قوم على الا تعدلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 14

14 _ ضرروت دفن و خاكسپارى مردگان *

ليريه كيف يورى سوءة اخيه

مى توان گفت هدف از آموزش خاكسپارى به قابيل، تنها امداد ويژه خداوند به وى نبوده، بلكه برخاسته از ضرورت دفن مردگان نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 3،11

3 _ حرمت كشتن نابحق بر بنى اسرائيل

كتبنا على بنى اسرءيل انه من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

11 _ حكم قصاص نفس و قانون اعدام مفسدان ، از احكام الهى در آيين بنى اسرائيل

انه من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 1،3،5،22،23،25

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

ص: 86

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

«جزاء» در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه «فى الارض» بيانگر اين است كه مراد از «فساد»، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق «فسادگرى» عنوانى مستقل از محارب گرفته شده است.

22 _ اعدام ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فقتل قتل به . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

25 _ تبعيد محارب ( از محل ارتكاب جرم به شهرى ديگر ) و قطع معاشرت وى با مردم ، كيفر سلاح بر كشيدن بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: . .. و ان شهر السيف فحارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً و لم يقتل و لم يأخذ المال ... ينفى من المصر الذى فعل فيه ما فعل الى مصر غيره و يكتب الى اهل ذلك المصر انه منفى فلا تجالسوه و لا تبايعوه و لا تناكحوه و لا تواكلوه و لا تشاربوه ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 1،3،5

1 _ سقوط حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) از محاربان و فسادانگيزانى كه پيش از دستگيرى توبه كنند .

انما جزؤا الذين يحاربون . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

3 _ توبه و اظهار پشيمانى تبهكاران محارب پس از به چنگ افتادن ، فاقد ارزش و اعتبار براى سقوط حد و رهايى از عذاب دوزخ

انما جزؤا الذين . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

5 _ محاربان و فسادگران در صورتى كه به تبعيد محكوم شوند ، همواره بايد در تبعيد بسر برند .

او ينفوا من الارض . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

ظاهر استثناء (الا الذين . ..) اين است كه به تمامى فرازهاى آيه پيش مربوط مى باشد. بنابراين حكم تبعيدى كه پس از دستگيرى صادر شود، هرگز الغا نخواهد شد، گر چه شخص تبعيدى توبه كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 1،2،3

ص: 87

1 _ وجوب بريدن دست دزد

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

2 _ برابرى زنان و مردان در حد سرقت

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

3 _ حرمت سرقت و ربودن اموال ديگران

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

تعيين حد براى سرقت، ستم شمردن آن و ترغيب به توبه در آيه بعد، حكايت از حرمت شديد آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 9

9 _ رشوه خوارى ، حرامى ننگ آور

اكلون للسحت

«سحت» حرامى است كه مايه ننگ مرتكب آن مى شود (مفردات راغب. ) و به قرينه «لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا»، در آيات بعد، مى توان گفت كه مراد از آن رشوه خوارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 35،43

35 _ حرمت سوداگرى با آيات الهى و احكام دين

و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

43 _ آنان كه حكم و داورى خويش را بر پايه مقررات و قوانين الهى بنا نكنند ، كافرند .

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

با توجه به آيات گذشته كه درباره قضاوت بود، معلوم مى شود كه جمله «و من لم يحكم . ..» ناظر به مسأله قضاوت و داورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 4،9،13

4 _ جان در برابر جان ، چشم در برابر چشم ، بينى در برابر بينى ، گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان ، قانون قصاص در تورات

و كتبنا عليهم . .. و العين بالعين و الأنف بالأنف و الاذن بالاذن و السن بالسن

9 _ صاحبان حق قصاص ، مختار در گزينش قصاص و چشمپوشى از آن

فمن تصدق به فهو كفارة له

13 _ چشمپوشى از حق قصاص ، موجب آمرزش گناه مجرم و سقوط حق قصاص *

فمن تصدق به فهو كفارة له

چنانچه ضمير «له» به مجرم، كه از مضمون كلام به دست مى آيد، برگردد جمله «فهو كفارة له» علاوه بر سقوط حق قصاص، به آمرزش گناه شخص مجرم نيز دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 6،10

ص: 88

6 _ حرمت پيروى و تأثيرپذيرى از تمايلات نفسانى ديگران در حكم و قضاوت

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه و لاتتبع اهواءهم

10 _ دست شستن از تعاليم قرآن _ حتى اندكى از آن _ ، حرام و نشانه پيروى از انديشه هاى هواپرستان

و لاتتبع اهواءهم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 2،8

2 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

در برداشت فوق «ولى» به معناى دوست كه يكى از معانى آن است، گرفته شده است.

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 4،5،7

4 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه نماز و اذان را بازيچه مى پندارند و آن را به تمسخر مى گيرند .

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة

5 _ تمسخر برخى اهل كتاب نسبت به نماز و اذان ، دليل تحريم روابط دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

7 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه حتى برخى از احكام و شعاير دين را به بازى گرفته و مورد تمسخر قرار مى دهند . *

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

تحريم دوستى با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستى با استهزاكنندگان دين، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاى دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 4،7،17،28،29،32

4 _ لزوم وفاى به سوگند هاى برخاسته از قصد و نيت

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن

7 _ تغذيه ده مسكين و يا تهيه پوشاك براى آنان و يا آزاد كردن يك برده كفاره شكستن سوگند

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبة

17 _ لزوم كسب و بدست آوردن امكانات مادى جهت پرداخت كفاره قسم *

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام

جمله «فمن لم يجد» حكايت از آن دارد كه شكننده سوگند بايد براى بدست آوردن امكاناتى جهت پرداخت كفاره تلاش كند زيرا فعل «لم يجد» (نيافت) در مواردى استعمال مى شود كه شخص پس از تلاش و پى گيرى امرى به آن دست نيابد.

28 _ سوگند بر تحريم طيبات و لذايذ بر خويشتن ، لغو است و شكستن آن ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت شده كه پس از حمد و ثناى الهى، خطاب به اصحابش فرمود: «فما بال اقوام يحرمون على انفسهم

ص: 89

الطيبات . .. فقاموا هولاء فقالوا يا رسول اللّه فقد حلفنا على ذلك فانزل اللّه تعالى «لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم ...».

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 320.

29 _ اطعام ده مسكين ، هر نفر به مقدار يك مُدّ ( ده سير ) ، كفاره شكستن قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

امام صادق(ع) در توضيح «اوسط ما تطعمون» در آيه فوق فرمود: هو كما يكون انه يكون فى البيت من يأكل اكثر من المد و منهم من يأكل اقل من المد فبين ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 453، ح 7; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 333.

32 _ يك نوبت غذاى سير يا يك تن پوش ، حداقل كفاره قسم كه به هر يك از ده مسكين داده مى شود .

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم او كسوتهم

امام باقر(ع) در توضيح معنى «اوسط» در آيه فوق فرمود: . .. تشبعهم به مرة واحدة. قلت: كسوتهم؟ قال: ثوب واحد.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 334.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 14،15،16،17،18

14 _ هر نوشيدنى مستى آور ، خمر است و حرام

انما الخمر . .. من عمل الشيطن فاجتنبوه

از امام باقر(ع) درباره «خمر» در آيه فوق روايت شده: فكل مسكر من الشراب خمر اذا اخمر فهو حرام . .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 342.

15 _ بازى داراى برد و باخت ( حتى با چيزهايى مثل استخوان و گردو ) ، قمار شمرده مى شود و حرام است .

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از معناى «ميسر» در آيه فوق روايت شده: كلما تقومر به حتى الكعاب و الجوز . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

16 _ لزوم پرهيز از حيوانات قربانى شده براى بتها

و الانصاب . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از معنى انصاب در آيه فوق روايت شده: ما ذبحوا لآلتهم . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

17 _ حرمت تقسيم اشيا به وسيله تير هاى قمار ، كه نوعى قرعه كشى در عصر جاهليت بوده است .

و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از معنى «ازلام» در آيه فوق روايت شده: قد احهم التى يستقسمون بها.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

18 _ بازى با شطرنج و نرد ، قمار و حرام است .

و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

ص: 90

از امام باقر(ع) روايت شده: الشطرنج و النرد ميسر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 341، ح 186; تفسير برهان، ج 1، ص 498، ح 9 و 10.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 18

18 _ بيان احكام و مفاسد شراب و قمار ، بيانى رسا در تحريم ميگسارى و قماربازى و از ميان برنده هرگونه ترديدى در ضرورت پرهيز از آنها

انما الخمر و الميسر . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 -

1،2،3،5،9،10،11،12،13،19،26

1 _ حرمت كشتن شكار در حال احرام

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

"حرم" جمع حرام، به كسانى گفته مى شود كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند.

2 _ حرمت كشتن شكار در حرم (حرم مكه)

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

برخى بر آنند كه "حرم" جمع حرام به كسانى گفته مى شود كه داخل در حرم مكه هستند. (لسان العرب)

3 _ كشتن عمدى شكار در حرم مكه و نيز در حال احرام موجب سزا و در پى دارنده جريمه است .

و من قتله منكم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة

5 _ نظر و گواهى دو مرد مسلمان عادل ، مرجع تشخيص همسانى صيد با جريمه و كفاره آن

يحكم به ذوا عدل منكم

ضمير در «به» به «مثل» بر مى گردد از كلمه «ذوا» كه تثنيه ذو است مرد بودن و دو نفر بودن به دست مى آيد و از «منكم» مسلمان بودن آنها معلوم مى شود.

9 _ اطراف كعبه ، تنها مكان مجاز براى قربانى كردن كفاره صيد

هدياً بلغ الكعبة

برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من وجب عليه هدى فى احرامه فله ان ينحره حيث شاء الا فداء الصيد فان اللّه يقول «هدياً بالغ الكعبة».

_______________________________

كافى، ج 4، ص 384، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 504، ح 14.

10 _ قربانى ، اطعام مساكين و روزه ، كفارات تخييرى در كشتن صيد در حرم و نيز در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

مؤيد برداشت فوق فرمايش منقول از امام صادق(ع) است كه فرمود: . .. و كل شىء من القرآن «او» فصاحبه بالخيار ما يشاء ... دو روايت مدرك برداشت شماره 10 و 27 با هم معارض و حل تعارض بين آن دو موكول به اجتهاد است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 504، ح 14.

11 _ تهيه غذا براى مساكين ، بايستى در حد قيمت شكار صيد شده باشد

او كفرة طعام مسكين

ص: 91

برداشت فوق بر اين اساس است كه «كفّرة» خبر براى مبتداى محذوف (هى) باشد بر اين مبنا جمله «هى كفارة» عطف بر محل «من النعم» مى شود و در حقيقت وصف و توضيحى ديگر است براى «جزاء مثل ما قتل» يعنى بر عهده شكار كننده سزايى است همسان با شكار، كه بايد به عنوان كفاره و بصورت طعام به مساكين داده شود.

12 _ تعداد روزه در كفاره صيد ، بايستى به تعداد مساكين در آن كفاره باشد .

او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

در برداشت قبل روشن شد كه قيمت شكار، به صورت غذا به مساكين پرداخت مى شود بر اين اساس معناى «او عدل ذلك صياماً» اين است كه اگر مكلف روزه، را به عنوان كفاره برگزيد بايد حساب كند كه به طور معمول چند مسكين را مى توان با قيمت شكار اطعام كرد، به همان تعداد بايد روزه بگيرد. امام باقر(ع) درباره آيه فوق فرمود: ... فان لم يكن عنده فليصم بقدر ما بلغ لكل مسكين يوماً.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 342، ح 97، ب 25; تفسير برهان، ج 1، ص 503، ح 3.

13 _ ارزش والاتر قربانى بر اطعام مساكين ، و اطعام مساكين بر روزه ، در كفاره صيد .

فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

برداشت فوق از تقديم ذكرى قربانى بر اطعام و تقديم اطعام بر روزه استفاده شده است.

19 _ تكرار شكار در حال احرام موجب تكرار كفّاره نخواهد شد .

و من عاد فينتقم اللّه منه

بيان انتقام الهى در جزاى تكرار صيد پس از بيان حكم كفّاره شكار حاكى از اين است كه هيچ جزائى جز خشم و انتقام خداوند در خور گناه تكرار صيد نيست.

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 1،2،3،4،5،7،8،10،16

1 _ جواز صيد حيوان هاى دريائى ( آبزى ) در حال احرام

احل لكم صيد البحر

صيد آيه شريفه به معناى اسم مفعول (مصيد) است بنابراين صيد البحر به معناى حيوانات دريايى است و به ملاحظه اطلاق صيد بر آنها مراد شكار كردن آن حيوانات است گفتنى است كه مقصود از بحر خصوص دريا نيست بلكه شامل نهرها و مانند آن نيز مى شود.

2 _ جواز خوردن حيوان هاى صيد شده دريايى ، براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

در برداشت فوق ضيمر در «طعامه» به «صيد البحر» برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از «طعام» معناى مصدرى است.

3 _ مسافران غير محرم مجاز به صيد حيوان هاى دريايى و خوردن آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

كلمه «السيارة» به معناى جماعتى است كه در حال سير هستند كه از آنان به مسافر تعبير مى شود.

4 _ جواز استفاده از خوراكى هاى دريا براى محرم و غير محرم

ص: 92

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

در برداشت فوق ضمير در «طعامه» به «البحر» برگردانده شده است بر اين مبنا طعام به معناى «مايؤكل» _ خوراكيها است اعم از صيد و غير صيد.

5 _ شكار حيوان هاى دريايى در صورتى جايز است كه به منظور بهره گيرى شكار شوند نه به خاطر تفريح و امثال آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

چنانچه متاعاً مفعول له باشد بيانگر علت تجويز صيد و طعام بوده و در نتيجه حكم حليت دائر مدار آن مى باشد بنابراين شكار دريائى تنها در صورت تمتع و بهرهورى مجاز شمرده شده است.

7 _ حرمت صيد شكار هاى خشكى براى محرم

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

برداشت فوق بر اين مبناست كه «صيد» به معناى مصدرى باشد در اين فرض مراد از «صيد البر»، «صيد حيوان البر» خواهد بود.

8 _ حرمت خوردن شكار صحرايى در حال احرام هر چند شخص محرم آن را شكار نكند .

احل لكم صيد البحر و طعامه . .. و حرم عليكم صيد البر

در برداشت فوق كلمه «صيد» به معناى اسم مفعول _ حيوان شكار شده _ گرفته شده است. و اين معنا اعم از اين است كه خود محرم و يا شخص ديگرى آن حيوان را شكار كند.

10 _ صيد حيوانات صحرايى و خوردن گوشت آنها در حال احرام بى تقوايى است .

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً و اتقوا اللّه

از مصاديق مورد نظر براى «تقوا» به قرينه «حرم عليكم . ..» پرهيز از صيد در حال احرام است.

16 _ شكار حيوان دوزيستى كه جايگاه اصلى زندگيش آب باشد ، بر محرم حرام و موجب كفاره است .

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

امام صادق(ع): كل شىء يكون اصله فى البحر و يكون فى البر و البحر فلاينبغى للمحرم ان يقتله فان قتله فعليه الجزاء كما قال اللّه عزوجل.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 393، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 679، ح 392.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 22،23

22 _ جواز و امكان آفرينش موجود زنده از عناصر مادى بى جان

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى

23 _ ساختن مجسمه حيوانات ، امرى جايز و مباح

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 10

10 _ جواز پيمان بستن با خداوند

لئن أنجنا . .. لنكونن

نقل پيمان بستن مشركان با خداوند و مردود ندانستن آن، دليل جواز آن است.

ص: 93

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 1،2

1 _ بردن نام خدا به هنگام ذبح حيوان، شرط حليت خوردن آن است.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جمله «مما ذكر اسم . ..» گرچه بيان اباحه خوردن از گوشتى است كه نام خدا به هنگام ذبح آن برده شده، در عين حال مى تواند ارشاد به شرط بودن «تسمية» هنگام ذبح باشد.

2 _ خوردن ذبيحه اى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده شده، مجاز است.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه إن كنتم بأيته مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 10

10 _ در صورت اضطرار خوردن از حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده باشد، جايز است.

و قد فصل لكم ما حرم عليكم إلا ما اضطررتم إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 7،8

7 _ استفاده از همه روزيهاى خداوند براى آدمى حلال است، جز آنچه خداوند حرام كرده باشد.

و حرموا ما رزقهم الله افتراء على الله

8 _ تحريم خودسرانه روزيهاى الهى (زهد نامشروع) حرام و افترا به خداوند است.

قد خسر الذين . .. و حرموا ما رزقهم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 11،20

11 _ لزوم پرداخت بخشى از محصولات كشاورزى به هنگام چيدن ميوه ها و درو كردن غلات

و ءاتوا حقه يوم حصاده

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه «و ءاتوا حقه يوم حصاده» روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2،4

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

«أنعام» جمع «نعم» به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

4 _ تحريم و ممنوعيت استفاده از نعمتهاى الهى به دلايل واهى مجاز نيست.

كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

ص: 94

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6،7،8،11،18

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

7 _ ممنوعيت بهره گيرى از مردار، خون و خوك، منحصر به خوردن آنهاست. *

محرما على طاعم يطعمه إلا أن يكون ميتة

8 _ عدم حرمت خون باقيمانده در بدن حيوان پس از ذبح

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا

«مسفوح» به معناى ريخته شده است. ذكر اين قيد در مورد خون، بنا به گفته مفسران، بدان جهت است كه خون باقى مانده در رگها و اعضاى بدن حيوان ذبح شده را از شمول حكم حرمت خارج سازد.

11 _ حرمت خوردن هر چيز آلوده كثيف و پليد

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

با توجه به اينكه «رجس» به عنوان ملاك و تعليل حرمت موارد مذكور در آيه آورده شده، قابل تعميم به همه مواردى است كه رجس بودن آن ثابت شود.

18 _ كسى كه با اراده و خواست خود، خويش را به اضطرار بيندازد، حكم مضطر را ندارد و خوردنيهاى حرام بر او حلال نمى شود.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«باغ» از «بغى» به معناى طلب است «و غير باغ»، به قرينه جملات قبل، يعنى «غير طالب للإضطرار». بنابراين كسى كه خود را مضطر كند، مشمول حكم آيه نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 3

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

«شحم» به معنى چربى و پيه است و «ظهر» يعنى پشت و «حوايا»، جمع «حوية»، به معنى روده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 4

4 _ تصديق كردن و همگام شدن با شهادت دهندگان نابحق، حرام است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 95

5 - انعام - 6 - 151 - 7،10،13،20،21،22،23

7 _ شريك براى خدا پنداشتن از محرمات الهى است.

ألا تشركوا به شيئا

«أن» در «ألا تشركوا» تفسيريه و «لا» ناهيه است.

10 _ نيكى به پدر و مادر از واجبات و ترك آن از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم عليكم . .. و بالولدين إحسنا

«احساناً» مصدر و مفعول مطلقى است جانشين فعل ; يعنى: «أحسنوا بالوالدين إحساناً». گفتنى است كه جمله «ءاتل ما حرم ...» بيانگر اين است كه فرازهاى بعد در صدد تبيين محرمات است، در حالى كه جمله «بالوالدين إحساناً» حاكى از وجوب احسان است. بنابراين بايد گفت جمله مذكور دلالت بر حرمت ترك احسان نيز دارد و به اصطلاح اصوليان امر در اينجا مقتضى نهى از ضد عامش است.

13 _ كشتن فرزند، حتى به سبب فقر و تهيدستى، از محرمات الهى است.

و لاتقتلوا أولدكم من إملق

«إملاق» به معناى نيازمند شدن و «من» تعليليه است.

20 _ كردارهاى شنيع، چه آشكارا انجام گيرد و چه مخفيانه، حرام است.

و لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

تقسيم كارهاى شنيع به «ماظهر منها و ما بطن» مى تواند ناظر به چگونه انجام شدن كار زشت باشد. يعنى فاحشه اى مانند زنا كه هم مى تواند مخفى انجام گيرد و هم مى تواند علنى، ارتكاب آن در هر صورت حرام است.

21 _ هر دو قسم از كردارهاى زشت (صنفى كه معمولا مخفيانه انجام مى گيرد و صنفى كه بناى مردم بر مخفى انجام دادن آن نيست)، از محرمات الهى است.

لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

برداشت فوق بر اين اساس است كه تقسيم «فواحش» به «ما ظهر منها و ما بطن» به اعتبار همه كارهاى شنيع باشد. يعنى كردارهاى زشت بر دو قسم است: صنفى كه معمولا مخفيانه انجام مى گيرد، مانند زنا، و صنفى كه بناى مردم بر مخفى كردن آن نيست، مانند برخى از ظلمها، و هر دو صنف از محرمات است.

22 _ انجام كارهاى زشت به صورت علنى داراى شناعت و حرمتى شديدتر نسبت به انجام آنها به صورت مخفيانه

لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

تقديم «ما ظهر» بر «ما بطن» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

23 _ كشتن انسانها به ناحق از محرمات الهى است.

و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلا بالحق

«بالحق» صفت براى مفعول مطلق محذوف، يعنى «قتلا»، و «با» در آن به معناى ملابست است; يعنى: « لاتقتلوا النفس إلا قتلا متلبسا بالحق».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،6،8،15،17،18،19

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل «لاتقربوا» (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

ص: 96

6 _ پركردن پيمانه ها و مطابق بودن كالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله كالاها

و أوفوا الكيل و الميزان

«كيل» به معناى پيمانه كردن و نيز به چيزى كه با آن كيل مى كنند (پيمانه) گفته مى شود و در اينجا مراد معناى دوم است. ايفاء (مصدر اوفوا) به معناى اكمال و اتمام است. اتمام و اكمال پيمانه به اين است كه پيمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ايفاء و اكمال ترازو به اين است كه كالاى توزين شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و كمتر از آن نباشد.

8 _ بى عدالتى و كمفروشى در معاملات از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

جمله «أوفوا . ..» به دليل «ما حرم ربكم»، بيانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراين علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حكايت از حرمت بى عدالتى و كمفروشى نيز دارد.

15 _ بى عدالتى در سخن گفتن از محرمات الهى است.

تعالوا أتل ما حرم ربكم . .. و إذا قلتم فاعدلوا

17 _ وجوب پايبند بودن به پيمانهايى كه خدا بر عهده آدمى نهاده است.

و بعهدالله أوفوا

كلمه «عهد» هم مى تواند اضافه به فاعل شده باشد، كه در اين صورت از «عهدالله» پيمانى است كه خدا با انسانها دارد، و هم مى تواند اضافه به مفعول شده باشد، كه در اين صورت مراد از «عهدالله» پيمان است كه انسانها به خداوند مى سپارند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

18 _ وجوب پايبندى به پيمانهايى كه آدمى با خدا دارد.

و بعهدالله أوفوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه «عهد» اضافه به مفعولش شده باشد.

19 _ نقض پيمانهاى الهى از محرمات دين

أتل ما حرم ربكم . .. و بعهدالله أوفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 7

7 _ وجوب پيروى از قوانين دين و حركت در صراط مستقيم الهى

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 1،2،4،5،6،7،15

1 _ خداوند كردارهاى زشت و شنيع و رفتارهاى نكوهيده و ستمگرى را تحريم كرده است.

قل إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغى بغير الحق

«فواحش» جمع فاحشة و به معناى كارهاى شنيع (همانند زنا، لواط و . .. ) است و «إثم» به كردارهاى نكوهيده (همانند ميگسارى و ... ) گفته مى شود. (برگرفته از مجمع البيان).

2 _ هر كردار زشت، چه مخفيانه انجام گيرد و چه آشكارا و علنى، حرام است.

إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

تقسيم كارهاى شنيع به دو قسم آشكار و غير آشكار مى تواند ناظر به چگونه انجام شدن آن باشد. يعنى عملى زشت همانند زنا، چه مخفى انجام گيرد و چه آشكارا، حرام است. و نيز مى تواند اين تقسيم ناظر به مجموعه كردارهاى شنيع باشد ; يعنى كردارهاى

ص: 97

زشت دو صنف است: صنفى كه معمولاً مخفى انجام مى گيرد، همانند دزدى و زنا، و صنفى كه بناى مردمان بر مخفى كردن آن نيست، همانند برخى از ظلمها.

4 _ رفتار و كردار بازدارنده از خير و ثواب، از محرمات الهى است.

إنما حرم ربى . .. الإثم

كلمه «الإثم» به معناى افعالى است كه مايه تأخير در رسيدن به ثواب مى شود. (مفردات راغب).

5 _ تلاش براى تسلط ناروا بر مردم، از محرمات الهى است.

إنما حرم ربى . .. و البغى بغير الحق

از معانى «بغى» سلطه جويى است ; در اين صورت «بغير الحق» احترازى خواهد بود.

6 _ پندار وجود شريك براى خداوند و افتراى بر او از محرمات الهى است.

أن تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطنا و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

7 _ انجام اعمال زشت، رفتارهاى نكوهيده، ستمگرى و افترا بر خداوند، از محرمات الهى در تمامى اديان گذشته است.

قل إنما حرم

فعل ماضى «حرم» مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

15 _ فتوا و نسبت دادن حكمى به خداوند بدون علم به صدورش از ناحيه او، حرام است.

إنما حرم . .. و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 1

1 _ حرمت فسادگرى در زمين

و لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 20

20 _ زكات از واجبات الهى در آيين يهود

و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 1

1 _ خيانت به خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، حرام و به دور از شأن اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 1،2،3،5،6،7

1 _ پيكارگران مسلمان بايد خمس غنايم جنگى به دست آمده را بپردازند .

أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

از مصاديق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دليل وقوع آن در بين آيات جنگ، چيزهايى است كه از دشمن گرفته مى شود كه به آن غنايم جنگى اطلاق مى گردد.

ص: 98

2 _ بايد خمس ( يك پنجم ) استفاده هاى مالى ، هر چند اندك باشد ، پرداخت شود .

و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

«غُنم» مصدر «غنمتم» به معناى به دست آوردن فايده است. راغب در مفردات مى گويد: غنم به معناى به دست آوردن گوسفندان بوده و سپس در مورد هر چيزى كه بدان دست يافته شود، استعمال شده است ; چه در جنگ از دشمنان به دست آيد و يا از طريقى ديگر. «من شىء» بيان و توضيحى است براى «ما»ى موصوله و دلالت مى كند بر اينكه بايد خمس آن فايده به دست آمده، هر چند اندك باشد، پرداخت شود.

3 _ ضرورت توجه به حكمِ شرعى غنايم در كنار مسايل جنگ و جهاد

و اعلموا أنما غنمتم من شىء

5 _ خمس غنايم جنگ و ديگر درآمد ها از آنِ خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) و خويشان اوست .

فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى

«ذى القربى» به معناى خويش است و چون خويشى يك معناى اضافى است با قراين كلامى روشن مى شود كه خويشان چه كسى مراد است. در اينجا مراد از «ذى القربى» به دليل كلمه «الرسول»، خويشان پيامبر(صلی الله علیه و آله) هستند. در حقيقت «ال» در «القربى» جانشين مضاف إليه است ; يعنى: للرسول و لذى قرباه.

6 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان ، بايد از خمس غنايم و ديگر درآمد ها بهره مند شوند .

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

7 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده كنند كه از وابستگان پيامبر (صلی الله علیه و آله) باشند . *

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «ال» در «اليتامى» و . .. جانشين مضاف إليه باشد ; يعنى يتامى الرسول و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 2،7

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض آن از سوى طرف معاهده ، بلا مانع است .

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 6

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع «فسيحوا فى الأرض» بر «براءة من اللّه و رسوله» با حرف «فاء»، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 4،11،12

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

ص: 99

11 _ وفادارى به پيمان عدم تعرض ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند باشد ، لازم است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

12 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض شدن آن از سوى معاهدان جايز است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3،12،13،14

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

13 _ رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، در صورت پذيرفته شدن اسلام از سوى آنان ، واجب است .

و احصروهم . .. فإن تابوا .... فخلّوا سبيلهم

14 _ قرار دادن هر شرطى براى آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، غير از شرط پذيرش اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم

آيه شريفه در مقام بيان شرايط آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان است و چون هيچ شرطى جز توبه و اقامه نماز و پرداخت زكات (كه همان توبه عملى است) بيان نفرمود، مى تواند بيانگر ممنوعيت شرط ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 2،6،7

2 _ لزوم پذيرش پناهندگى كفار محاربى كه به منظور آشنايى با معارف اسلام ، درخواست پناهندگى مى كنند .

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

6 _ تعرض به كفار و سلب امنيت از آنان در اماكن سكونتشان ، جايز نيست .

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

7 _ تضمين امنيت كفار محاربى كه به منظور آشنايى با اسلام و معارف آن ، پناهنده شوند و بازگرداندن آنان به مراكز امنشان _ پس از دريافت معارف _ لازم است .

و إن أحد من المشركين استجارك . .. ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 8،10

8 _ وفادارى به پيمان ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند است ، واجب است .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 100

7 - توبه - 9 - 8 - 10

10 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 4،5

4 _ رعايت حقوق خويشاوندان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

آيه فوق كه در توصيف مشركان است، رعايت نكردن حق خويشاوندان را از خصوصيات مشركان شمرده و به همين خاطر آنان را انسانهاى متجاوز معرفى كرد (هم المعتدون) اين توصيف، حكايت دارد كه رعايت حق خويشاوندان امرى لازم است.

5 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله «فإخونكم فى الدين» اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4،5،6،7،10

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

5 _ پايبندى بر پيمان ، مادامى كه طرف معاهده به آن وفادار بماند ، لازم است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

7 _ اعدام ، كيفر طعن و توهين به اسلام

و طعنوا فى دينكم فقتلوا

10 _ طعن و توهين به اسلام از سوى كفار معاهد ، لغو اعتبار پيمان صلح و اعلان نبرد با آن را ، مجاز مى كند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 9

9 _ حرمت برقرار كردن روابط پنهانى با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

ص: 101

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 2

2 _ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 23 - 1،3

1 _ حرمت ايجاد پيوند دوستى با كافران و دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا . .. أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

3 _ ايجاد پيوند موالات و دوستى با خويشاوندان كافر _ هر چند پدر يا برادر باشند _ حرام است .

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا ءاباءكم و إخونكم أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 3،19

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 3،4،7،8

3 _ اهل كتاب [ در حاكميت اسلام ] محكوم به پرداخت جزيه اند .

الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

4 _ لزوم متاركه جنگ با اهل كتاب ، در صورت پرداخت جزيه و تسليم شدن ايشان در برابر حكومت اسلامى

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرو

7 _ پرداخت جزيه اهل كتاب به حكومت اسلامى ، بايد به دست خود آنان و با انقياد و تسليم باشد ، نه اينكه حكومت براى دريافت آن ناچار به اعمال زور شود .

من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

8 _ زراره گويد : « قلت لأبى عبدالله ( ع ) : ما حد الجزية على اهل الكتاب . . . ؟ فقال : ذاك إلى الامام أن يأخذ من كل انسان منهم ما شاء . . . تؤخذ منهم على قدر ما يطيقون . . . فإن اللّه تبارك و تعالى قال : « حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون » و كيف يكون صاغرا و هو لا يكترث لِما يؤخذ منه . . . ;

به امام صادق (ع) گفتم: جزيه كه بر اهل كتاب بسته مى شود چه مقدار است؟ فرمود: اين در اختيار امام است تا هر چه بخواهد از هر يك آنان بگيرد . .. جزيه تا مقدارى كه توان دارند از آنها گرفته مى شود ; ... زيرا خداى تبارك و تعالى فرمود: «تا اينكه جزيه را با دست خويش با خوارى بپردازند» و چگونه خوار مى شود كسى كه نسبت به آنچه از او گرفته مى شود بى تفاوت باشد ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 102

7 - توبه - 9 - 34 - 5،6،9،11،12

5 _ اصل مالكيت مردم بر اموال ، اصلى پذيرفته شده در اسلام

ليأكلون أمول الناس

6 _ تصاحب اموال مردم با اسباب غير مشروع ، حرام است .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

9 _ حرمت ثروت اندوزى و انفاق نكردن آن در راه خدا

و الذين يكنزون الذهب و الفضة . .. فبشرهم بعذاب أليم

11 _ انفاق دارايى ها در راه جنگ و جهاد ، واجب و امتناع ورزيدن از آن ، در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

برداشت فوق با توجه به اين حقيقت است كه آيه شريفه به دنبال آيات مربوط به جنگ و قرار گرفته است.

12 _ انباشتن و نهان كردن ثروت و محروم ساختن جامعه از منافع آن ، حرام و داراى عقوبتى است دردناك .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 1،2،4،7،20،23،25،26،27

1 _ لزوم پرداخت صدقات و زكات به نيازمندان ( فقرا ) ، تهيدستان ( مساكين ) و كارگزاران امور صدقات

إنما الصدقت للفقراء و المسكين و العملين عليها

2 _ وجوب صرف صدقات بر تأليف قلوب ، آزادى بردگان ، بدهكاران ، راه خدا و در راه ماندگان

إنما الصدقت . .. و المؤلفة قلوبهم و فى الرقاب و الغرمين و فى سبيل اللّه و ابن ال

4 _ صرف صدقات ( زكات ) ، بجز در موارد هشتگانه ( فقرا و . . . ) ممنوع است .

إنما الصدقت للفقراء . .. و ابن السبيل

آيه شريفه در مقام بيان موارد صرف صدقات است. به كارگيرى كلمه «إنما» _ كه براى افاده حصر است _ بيانگر اين است كه صرف صدقات در غير موارد هشتگانه اى كه آيه شريفه متعرض آن شده، ممنوع است.

7 _ فقرا ، مساكين ، كارگزاران امور صدقات و مؤلفة قلوبهم ، مالك سهم خويش از صدقات هستند .

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

برداشت فوق با توجه به «لام» در «للفقراء . .. » _ كه براى افاده ملكيت مى باشد _ استفاده شده است.

20 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى تعالى « إنما الصدقات . . . » روايت شده است كه فرمود : « ان جعلت ها فيهم جميعاً و ان جعلت ها لواحد اجزء عنك ;

صدقات را چه به مصرف همه هشت صنف برسانى و چه به مصرف يك صنف، مجزى است».

23 _ زراره گويد : به امام صادق ( ع ) گفتم : بنده اى زنا كرده ، فرمود : « يجلد نصف الحد . . . قلت : فهل يجب عليه الرجم فى

ص: 103

شىء من فعله فقال نعم يقتل فى الثامنة . . . ثم قال : على امام المسلمين ان يدفع ثمنه إلى مولاه من سهم الرقاب ;

فرمود: به قدر نصف حد شلاق مى خورد. گفتم: آيا سنگسار كردن در مورد برده براى چيزى از گناهان او واجب مى شود؟ فرمود: آرى، در هشتمين زنا كشته مى شود ... سپس فرمود: بر عهده امام مسلمانان است كه قيمت او را از سهم «رقاب» به مالكش بپردازد».

25 _ عبدالرحمان بن حجاج گويد : « ان محمد بن خالد سأل اباعبداللّه عن الصدقات قال : اقسم ها فيمن قال اللّه : و لا يعطى من سهم الغارمين الذين ينادون نداء الجاهلية قلت : و ما نداء الجاهلية ؟ قال : الرجل يقول : يا آل بنى فلان فيقع فيهم القتل و الدماء فلا يؤدى ذلك من سهم الغارمين و الذين يغرمون من مهور النساء . . . و لا الذين لا يبالون بما صنعوا من اموال الناس ;

محمد بن خالد از امام صادق (ع) درباره [مصرف ]صدقات سؤال كرد، حضرت فرمود: آن را بين كسانى كه خداوند فرموده تقسيم كن ولى از سهم غارمين به آنان كه مانند زمان جاهليت ندا مى دهند داده نمى شود. من پرسيدم: نداى جاهليت چه بوده است؟ فرمود: شخصى ندا مى كرد: «يا آل فلان» [و قبيله خود را به كمك مى طلبيد]. و در بين آنان كشتار و خونريزى واقع مى شد. اين خسارتها از سهم «غارمين» داده نمى شود و نيز بدهكاريهاى اشخاص بابت مهرهاى زنان و بدهى افرادى كه در مصرف اموال مردم بى باك هستند [از آن سهم پرداخت نمى گردد]».

26 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : إن أناساً من بنى هاشم اتوا رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) فسألوه أن يستعملهم على صدقات المواشى و قالوا : يكون لنا هذا السهم الذى جعله اللّه للعالمين على ها فنحن أولى به ، فقال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) يا بنى عبدالمطلب ان الصدقة لا تحل لى و لا لكم . . . ;

جمع از بنى هاشم به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده، از آن حضرت خواستند ايشان را بر جمع آورى صدقات چهارپايان بگمارد و گفتند: [اين درخواست را بپذيريد تا] سهمى از صدقات كه خداوند براى مأموران جمع آورى صدقات معين فرموده به ما برسد. پس ما به دريافت آن شايسته تريم. پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! صدقه بر من و بر شما حلال نيست ... ».

27 _ از ابن عباس روايت شده است : « فرض رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) الصدقة . . . فى الذهب و الورق و الابل و البقر و الغنم و الزرع و الكرم و النخل . . . ;

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صدقه را در طلا، نقره (پول رايج)، شتر، گاو، گوسفند، محصول (زراعت)، انگور و خرما واجب كرد . .. ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 6

6 _ بازيچه قرار دادن ارزش هاى دينى ، حرام است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 18

18 _ اطاعت از دستورات رسول خدا _ در فرمان هاى حكومتى و . . . _ همانند اطاعت از خدا لازم است .

و يطيعون اللّه و رسوله

جدا آمدن اطاعت رسول از اطاعت خدا، مشعر به متفاوت بودن مواد و موضوعات مورد دستور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 5،21

5 _ ممنوعيتِ بر زبان راندن كلمات كفرآميز

و لقد قالوا كلمة الكفر و كفروا

ص: 104

21 _ توبه مرتدان ، مورد پذيرش خداوند

و كفروا بعد إسلمهم . .. فإن يتوبوا يك خيراً لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 9

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 1،3،5

1 _ افراد ضعيف و مريض و فاقد هزينه و امكانات جنگى ، از شركت در جنگ معافند و گناهى بر آنان نيست .

ليس على الضعفاء . .. حرج

3 _ عدم قدرت بر تأمين نياز هاى ضرورى خانواده ، در صورت رفتن به جهاد ، سبب معافيت از جنگ است .

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

منظور از انفاق در «ينفقون» مى تواند انفاق بر افراد تحت تكفل و واجب النفقه باشد.

5 _ افراد تهيدست ، معاف از جهاد مالى

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

در آيات قبل، سخن از جهاد با مال و جان بود و در اين آيه، ممكن است استثناى ضعيفان و مريضان از جهاد جانى و استثناى تهيدستان، از جهاد مالى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

«إنهم رجس» در مقام تعليل حكم به اعراض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 2،5،18،23،25،27

2 _ اموال و دارايى هاى گوناگون انسان ، متعلق صدقه ( زكات ) است .

خذ من أمولهم صدقة

«مال» (مفرد اموال) اسم جنس است و شامل هر آنچه را كه آدمى به دست بياورد مى شود.

5 _ تنها بخشى از اموال و دارايى ها به عنوان صدقه و زكات دريافت مى شود ; نه تمامى آن .

خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق، با توجه به استعمال «مِنْ تبعيضيه» به دست آمده است; يعنى، بخشى از اموال آنان را به عنوان صدقات اخذ كن.

18 _ جواز فرستادن صلوات ( درود ) بر غير پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)

صل عليهم

23 _ از بعضى اصحاب روايت شده كه گفت : « عن بعض اصحابنا عن ابى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن قول اللّه « خذ من اموالهم

ص: 105

صدقة . . . » جارية هى فى الامام بعد رسول اللّه ؟ قال : نعم ;

از امام صادق (ع) پرسيدم سخن خداوند كه مى فرمايد: «از اموال آنان صدقه بگير . ..» در مورد امام بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نيز جارى است؟ فرمود: آرى».

25 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : « يجبر الامام النّاس على اخذ الزكوة من اموالهم لانّ اللّه عز و جل قال : « خذ من اموالهم صدقة . . . » . . . ;

امام، مردم را مجبور مى كند كه از اموال آنان زكات گرفته شود; زيرا خداى عزو جل فرموده: از اموال آنان صدقه بگير . ..».

27 _ عبداللّه بن سنان گويد : امام صادق ( ع ) فرمود : « لما انزلت آية الزكوة « خذ من اموالهم صدقة . . . » . . . فامر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) مناديه فنادى فى الناس ان اللّه فرض عليكم الزكوة . . . ففرض اللّه عز و جل عليهم من الذهب و الفضة و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب . . . و عفا لهم عما سوى ذلك . . . ;

چون آيه زكات نازل شد كه «از اموال آنان صدقه بگير . ..» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به منادى خود دستور داد و او در بين مردم ندا داد كه خداوند: بر شما زكات را واجب فرموده است; پس خداوند [زكات] را از طلا و نقره بر آنان واجب فرمود و نيز صدقه را از شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما و كشمش واجب كرد ... و غير اينها را براى مردم گذشت نمود ...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 13،15

13 _ ساختن مسجدى كه موجب زيان مؤمنان و تفرقه در بين ايشان و ترويج افكار و انديشه هاى ضد الهى شود ، جايز نيست .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و تفريقاً بين المؤمنين

15 _ از ميان رفتن حرمت و قداست مسجد ، زمانى است كه موجب زيان رسيدن به مؤمنان شود و پايگاهى عليه اسلام و وحدت مسلمين گردد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 2،4

2 _ حرمت انجام هر گونه عملى كه مايه تأييد كفر و نفاق و تقويت كافران و منافقان محارب و زمينه زيان و تفرقه مؤمنان باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. لا تقم فيه أبداً

4 _ حضور و اقامه نماز در مسجدى كه به انگيزه هاى باطل بنا شود ، ممنوع است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 19

19 _ جهاد با جان و مال در راه خدا ، تكليفى الهى بر همه انسان ها و در همه شرايع است نه مخصوص به مسلمانان و شريعت اسلام .

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم . .. وعداً عليه حقاً فى التورية و الإ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 2

2 _ استغفار براى مشرك ، هر چند از خويشاوندان باشد ، ممنوع و حرام است .

ص: 106

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولى قربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 5

5 _ وفاى به عهد ، واجب است .

إلا عن موعدة وعدها إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 1،6،7،22

1 _ عدم جواز شركت تمام افراد جامعه در جهاد و خالى گذاشتن مراكز دينى و تبليغات اسلامى و بقيه پست ها و مسؤوليتها

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

مراد از «نفر» _ به اقتضاى سياق آيات _ بسيج براى جهاد مى باشد.

6 _ جهاد ، از واجبات كفايى

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

7 _ تفقه در دين و شناخت عميق و تبليغ و نشر آن ، از واجبات كفايى است .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

22 _ از على ( ع ) روايت شده كه فرمود : « الجهاد فرض على جميع المسلمين . . . فان قامت بالجهاد طائفة من المسلمين وسع ساير هم التخلف عنه . . . قال اللّه تعالى : « و ما كان المؤمنون لينفروا كافة » فان دهم أمر يحتاج فيه الى جماعتهم نفروا كلّهم . . . ;

جهاد بر جميع مسلمانان واجب است . .. اگر عده اى از آنان به وظيفه جهاد قيام كنند، ديگران مجازند به جبهه نروند ... خداى تعالى فرمود: «نشايد كه مؤمنان همه [براى جهاد] كوچ كنند» ; پس اگر پيش آمدى رخ دهد كه در آنجا نياز به مؤمنان باشد، همه بايد براى جهاد كوچ كنند [و تخلف جايز نيست ]... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 5

5 _ پرستش غير خدا ، حرام است .

و يعبدون من دون اللّه

آيه شريفه در مقام نكوهش مشركان به خاطر پرستش غير خداست و نكوهش خداوند، بيانگر حرمت آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 36 - 3،4،5

3 _ پيروى از ظن و گمان امرى است نكوهيده و ممنوع .

و ما يتبع أكثرهم إلا ظناً

4 _ ظن و گمان از رساندن انسان به حقايق ، ناتوان و بى اعتبار است .

إن الظن لايغنى من الحق شيئاً

5 _ ظن و گمان ، در ارائه حق ، هرگز نمى تواند جانشين علم و يقين شود .

إن الظن لايغنى من الحق شيئاً

ص: 107

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _ « سوگند به خدا » براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 4

4 _ هيچ كس ، بى اذن خداوند حق تحريم رزق او ، بر خود يا بر ديگران را ندارد .

قل أرءيتم ما أنزل اللّه لكم من رزق فجعلتم منه حراماً و حللا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 2

2_ حرمت بدعت گذارى در دين و انتساب امرى خود بافته و دروغين به خداوند

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 10،11

10_ جواز استهزا و مسخره كردن استهزاگران ، در حد استهزاى آنان

إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما تسخرون

11_ جواز مقابله به مثل در پاسخ گويى به دشمنان دين

إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما تسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 7،8

7_ فسادانگيزى و فسادگرى ، امرى حرام و بسيار ناپسند است .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

«مفسدين» حال مؤكد است و همان نهى «لاتعثوا=لاتفسدوا» را تأكيد مى كند.

8_ كم فروشى و بى مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصداق هاى فسادانگيزى در زمين است .

أوفوا المكيال و الميزان . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 108

8 - هود - 11 - 86 - 1

1_ منافع به دست آمده از كسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نيكوست .

بقيّت الله خير لكم

سخن از مبادله و رعايت قسط در معاملات ، مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از «بقيت» (باقى مانده) سودهايى باشد كه از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

«الركون إلى شىء»; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 1،2

1_ لزوم برپا داشتن نماز هاى يوميه در اوقات مقررشده آنها

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

«طرف» به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. «زُلَف» (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 7

7_ وجوب نهى از منكر در اديان پيشين

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 4

4_ جواز گريستن بر فقدان برادر و كشته شدن او

جاءو أباهم عشاءً يبكون

هر چند گفتار و افعال برادران يوسف نمى تواند دليلى بر احكام شرعى باشد ، ولى از آن جا كه اين عمل (گريه بر فقد برادر) در نزد يعقوب پيامبر انجام گرفته ، معلوم مى شود او آن عمل را نكوهيده و حرام نمى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 4

4_ مسابقه ، امرى مشروع در آيين يعقوب ( ع ) و مرسوم در زمان آن حضرت

قالوا ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق

ص: 109

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 13

13_ حرمت رفاقت و آميزش جنسى با زنان شوهردار

قالت هيت لك قال معاذ الله

استعاذه و پناه آوردن به خدا ، در موردى است كه متعلق آن، گناه و امرى شرّآفرين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 4

4_ افشاى گناه ديگران در محدوده دفاع از خويش جايز است .

قال هى رودتنى عن نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 5

5_ حرمت روابط جنسى با زنان شوهردار

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 4

4_ جواز استمداد از كافران براى رهايى از مشكلات و تنگنا ها *

اذكرنى عند ربك

ظاهر اين است كه هم بند يوسف(ع) هنگام آزاد شدن از زندان موحد نشده و اظهار ايمان نكرده بود، و گرنه قرآن از آن ياد مى كرد. بنابراين وى به هنگامى كه يوسف(ع) از او تقاضا كرد ، كافر بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 16

16_ ارائه برنامه هاى اقتصادى به دولت ها و مردم كافر براى دور ماندنشان از گرسنگى و مصونيت در برابر قحطى ها و دشواريها ، امرى جايز و پسنديده است .

قال تزرعون سبع سنين . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8،9

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

9_ بيان ويژگى هاى مثبت خويش براى تصدّى امرى كه وظيفه دينى و انسانى است ، جايز و شايسته است .

ص: 110

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 5

5_ جواز بهره گيرى از فشار هاى اقتصادى براى نيل به مقاصد مشروع

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 19

19_ جواز اندوخته ساختن آذوقه براى مصارف شخصى حتى در دوران قحطى و كمبود مواد غذايى

نمير أهلنا . .. ذلك كيل يسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 7،8

7_ هنگام سوگند ياد كردن و پيمان بستن با خدا ، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

كردن و پيمان بستن با خدا، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود.

8_ وفا نكردن به عهد و قسم در صورت استثناى موارد عذر و ناتوانى ، پيامدى ( عقوبت ، كفاره و . . . ) نخواهد داشت .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم . .. قال الله على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 8،9،10،11،12،13،14،15

8_ مشروعيت ايجاد رقابت با تعيين جايزه

و لمن جاء به حمل بعير

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

10_ جعاله از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

«جعاله» در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام كار است. بر اين اساس جمله «لمن جاء ...» گوياى قرارداد جعاله مى باشد. در اين قرارداد متعهد را «جاعل» ، انجام دهنده را «عامل» و اجرت را «جُعل» مى نامند.

11_ صحت جعاله منوط به مشخص بودن عامل نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

12_ صحت جعاله منوط به تعيين محدوده زمانى براى انجام كار نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

چون كارگزاران يوسف در قرارداد جعاله تعيين نكردند كه كار مورد نظرشان (يافتن جام شاهى) در چه محدوده زمانى (فرصتى محدود و يا زمانى خاص) انجام گيرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

13_ در صحت جعاله ، معين بودن مقدار عملياتى كه براى انجام كار مورد جعاله لازم است ، شرط نيست .

ص: 111

و لمن جاء به حمل بعير

از آن جا كه مشخص نبود پيدا كردن جام مفقود شده چه مقدار كار خواهد برد ، مى توان گفت: در قرارداد «جعاله» جهل به مقدار كار به صحت آن ضرر نمى زند.

14_ ضمان و كفالت ، از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى است .

و أنا به زعيم

«ضمان» در اصطلاح به معناى تعهد پرداخت مال به طلبكار از جانب بدهكار است. تعهد كننده را «ضامن» ; بدهكار را «مضمون عنه» و طلبكار را «مضمون له» مى نامند و «كفالت» در اصطلاح تعهد به احضار شخصى است براى كسى كه حقى بر گردن آن شخص دارد و تعهد كننده را كفيل مى نامند. چنان چه ضمير غائب در «أنا به زعيم» به «حمل بعير» باز گردد، مراد از «زعيم» (متعهد) ضامن مى باشد و اگر ضمير در «به» به گوينده «لمن جاء ...» (يعنى جاعل) باز گردد، مقصود از «زعيم» كفيل خواهد بود.

15_ ضمانت براى جُعل ( اجرت در جعاله ) حتى پيش از انجام كار مورد جعاله ، جايز است و اعتبار قانونى دارد .

و أنا به زعيم

گوينده جمله «و أنا به زعيم» _ كه براى پرداخت اجرت (حمل بعير) ضامن شده است _ پيش از آن كه عامل ، پيمانه را بيابد اجرت را ضمانت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 7

7_ بيان حقيقت و واقعيت به گونه اى كه مخاطب خلاف آن را بفهمد ( توريه ) ، امرى مجاز و مشروع است .

أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

وجود جام شاهى در اثاثيه بنيامين واقعيت داشت و مطلبى درست بود ; ولى يوسف(ع) آن را در شرايطى و به گونه اى بيان كرد كه فرزندان يعقوب از آن سرقت بنيامين را نتيجه مى گرفتند. اين گونه بيان را توريه مى نامند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 7

7_ گواهى شهود عينى ، طريقى معتبر براى اثبات مدعا

وسئل القرية . .. والعير التى أقبلنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 9

9_ جواز گريستن و اشك ريختن و غم و اندوه جانكاه خوردن در فراق عزيزان

و قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 15،16

15_ اعطاى صدقه به فرزندان و خاندان پيامبران ، جايز و امرى شايسته و نيكوست .

و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

«تصدق» به معناى اعطاى صدقه است و «صدقه» آن گونه كه در «كشاف» آمده است عطيه و بخششى است كه به منظور

ص: 112

رسيدن به ثواب پرداخت مى شود.

16_ استحباب پرداخت صدقه به مستحقان و نيازمندان

مسّنا و أهلنا الضر . .. إن الله يجزى المتصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 4

4_ سوگند به نام خداوند ، امرى مجاز و مشروع است .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 6

6_ جواز تبرك به اشياى متعلق به پيامبران الهى

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 7

7_ جواز توسّل به پيامبران براى درخواست دعا و طلب آمرزش

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 20 - 4

4_ حرمت شكستن پيمان ها و عهد ها ( پيمانهايى كه خدا با انسان دارد ، پيمانهايى كه آدمى با خدا دارد و پيمانهايى كه انسان ها با يكديگر دارند )

و لاينقضون الميث_ق

«ميثاق» به معناى عهد و پيمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 21 - 1،12

1_ خداوند به برقرار كردن پيوندهايى فرمان داده و رعايت آنها را بر آدميان واجب كرده است .

والذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل

«أن» مصدريه و «أن يوصل» بدل براى ضمير در «به» است. مراد از «ما أمرالله ...» پيوندهايى نظير صله رحم، پيوند ولايت ميان اهل ايمان، پيوند ولايت ميان پيشوايان بر حق و امت اسلامى و... است.

12_ « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله عزوجل فرض للفقراء فى أموال الأغنياء فريضة . . . و مما فرض الله عزوجل أيضاً فى المال من غير الزكاة قوله عزوجل : « الذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل » . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا خداوند عزوجل براى فقرا در اموال اغنيا حقوقى را واجب كرده است . .. و از جمله چيزهايى كه خداوند غير از زكات در ثروت واجب نموده، سخن خداوند است كه فرموده: الذين يصلون ما أمر الله به أن يوصل...».

ص: 113

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 2،3،5،6

2_ حرمت شكستن عهد ها و پيمانهايى كه خداوند برعهده انسان ها قرار داده است .

والذين ينقضون عهد الله . .. أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار

3_ حرمت شكستن پيمانهايى كه آدميان با خدا دارند .

و الذين ينقضون عهد الله

5_ خداوند به برقرار كردن پيوندهايى فرمان داده و رعايت آنها را بر آدميان واجب كرده است .

والذين . .. يقطعون ما أمر الله به أن يوصل

براى توضيح عبارت «ما أمر الله» به آيه 21 ذيل برداشت شماره 1 رجوع شود.

6_ فسادگرى در زمين از محرمات الهى است .

والذين . .. يفسدون فى الأرض أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 17

17- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . و ل_كنّ الله عزّوحلّ فرض فى أموال الأغنياء حقوقاً غير الزكاة . . . و قد قال الله عزّوحلّ : « ينفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية » . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. ولى خداوند _ عزّوحلّ _ در اموال ثروتمندان، حقوقى را به غير از زكات واجب كرده است ... و خداوند _ عزّوحلّ _ فرموده: ينفقوا ممّا رزقناهم سرّاً و علانية ...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 5

5- صراحت و قاطعيت در بيان اصول و مبانى دين ، امرى لازم و تكليفى واجب بر رهبران اسلامى

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 6 - 5

5- جواز بهره بردن انسان از زيبايى هاى طبيعت و ارضاى غريزه زيبايى خواهى خويش

و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 4

4- جواز استفاده از حيوانات و دام ها جهت حمل بار و كالا

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 3

ص: 114

3- استفاده از اسب ، استر و الاغ براى سوارى و تجمل ، جايز است .

و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة و يخلق ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 4،5

4- استفاده از مظاهر طبيعت ، براى خوراك ، پوشاك و زيورآلات مباح است .

لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها

5- جواز غواصى و استخراج اشياى قيمتى و زينتى دريا

و تستخرجوا منه حلية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 12

12- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . قد أنزل الله . . . « و من ثمرات النخيل و الأعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً » فكان المسلمون بذلك ثمّ أنزل الله آية التحريم ه_ذه الأية : « إنما الخمر و الميسر و الأنصاب . . . فاجتنبوه . . . » فه_ذه آية التحريم ، و هى نسخت الأية الأخرى

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. به تخقيق خداوند نازل فرمود:... «و من ثمرات النخيل و الأعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً» پس مسلمان هم به همين گونه ( گرفتن شراب و خوردن آن ) عمل مى كردند; سپس خداوند آيه تحريم شراب را كه اين آيه باشد «إنما الخمر و الميسر و الأنصاب ... فاجتنبوه ...» نازل فرمود ... پس اين آيه تحريم است و اين آيه، آيه ديگر را نسخ كرده است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 19،20

19- « عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبدالله ( ع ) قالا : المملوك لايجوز طلاقه و لا نكاحه إلاّ بإذن سيده . . . « ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء » . . . ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است كه فرمودند: طلاق و نكاح مملوك (برده) نافذ نيست، مگر با اذن مالكش . .. ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء...».

20- « حسن العطار قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن رجل أمر مملوكه أن يتمتع بالعمرة إلى الحج أعليه أن يذبح عنه ؟ قال : لا إن الله تعالى يقول : « عبداً مملوكاً لايقدر على شىء » ;

حسن عطار گويد: از امام صادق(ع) سؤال كردم: مردى برده مملوك خود را امر كرده تا حج تمتع به جا آورد، آيا بر آن مملوك واجب است از طرف مولا قربانى كند؟ حضرت فرمود: نه خداى تعالى مى فرمايد: عبداً مملوكاً لايقدر على شىء».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 1،3،4،5

1- وجوب پايبندى انسان ، به عهد ها و ميثاق هاى خود با خداوند

و أوفوا بعهد الله إذا ع_هدتّم

3- شكستن سوگند به خدا پس از تحكيم آن ، حرام است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

ص: 115

4- سوگند خوردن به خداوند ، جايز است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

5- توجه داشتن و جدّى بودن در سوگند ، شرط تحقق و تنجز آن

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 3،6،7

3- ممنوعيت استفاده از سوگند به عنوان وسيله اى براى فريب ديگران

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

6- نقض عهد و پيمان با ديگران ، هر چند سود فراوان داشته باشد ، حرام است .

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

7- شكستن پيمان با گروهى به خاطر پيمان بستن با گروهى نيرومندتر ، حرام و به دور از خرد است .

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 1،6

1- وسيله قرار دادن سوگند در پيشبرد مقاصد فريبكارانه ، حرام است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

6- حرمت فراهم آوردن زمينه بى اعتقادى مردم نسبت به دين و ارزش هاى دينى

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها و تذوقوا السوء

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه نهى از «حنث قسم» از آن جهت صورت گرفته كه سبب سست شدن عقيده ديگران مى شود و در ذيل آيه شريفه، اين عمل «صد عن سبيل الله» و داراى «عذاب عظيم» شناخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 6

6- بر زبان راندن كلمات كفرآميز در شرايط عادى و بدون اجبار و اكراه ، جايز نيست .

من كفر بالله من بعد إيم_نه إلاّ من أُكره . .. فعليهم غضب من الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 14

14- ملاك و معيار خوردنى هاى مجاز ، مطابق با طبع و ذائقه طبيعى انسان و حلال شرعى بودن است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا

برداشت فوق، بر اين اساس است كه آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (إنما حرّم عليكم الميتة . ..) _ درصدد بيان قلمرو خوردنيهاى مجاز و غير مجاز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 1،2،3،7،8

ص: 116

1- خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، حرام است .

حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

2- خوردن گوشت حيوانى كه به هنگام ذبح ، نام غير خدا بر آن برده شود ، حرام است .

حرّم عليكم . .. ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، بنابراين مبناست كه مراد از «ما أهلّ . ..» بر زبان آوردن نام غير خدا _ مانند بت _، به هنگام ذبح حيوانات باشد.

3- حرمت خوردن گوشت حيوان قربانى شده براى غير خدا

حرّم عليكم . .. ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه مراد از «ما أهلّ . ..» قربانيهايى باشد كه مشركان براى بتها انجام مى دادند.

7- اضطرار و ناگزيرى ، موجب رفع ممنوعيت از خوردنى هاى حرام است .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

8- كسى كه در راستاى سركشى و ستم ، مضطر و ناگزير به خوردن حرام شده باشد ، مشمول احكام مضطر نمى شود .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد فإن الله غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 1،2

1- نسبت دادن برداشت هاى شخصى ، بى اساس و دروغين خود به دين ، حرام و ممنوع است .

و لاتقولوا لما تصف ألسنتكم الكذب ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام

2- حلال يا حرام شمردن امور بدون دليل قطعى شرعى ، مورد نهى خدا و حرام است .

و لاتقولوا . .. ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 4،14،16

4- بر هر كسى واجب است به پدر و مادر خويش احسان كند .

و قضى ربّك . .. بالولدين إحس_نًا

تنوين «إحساناً» براى تعظيم است و «ال» در «والدين» براى استغراق افرادى است و شامل والدين هر مكلفى مى شود.

14- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر ، حتى در حد گفتن « أُفّ » ، ممنوع است .

فلاتقل لهما أُفّ

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 1،6،9،10،12

1- اداى حق خويشاوندان ، امرى واجب و لازم است .

و ءات ذاالقربى حقّه

6- پرداخت حق مساكين و در راه ماندگان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

9- رسيدگى به مشكلات خويشاوندان حتى در صورت عدم مسكنت و در راه ماندگى آنان ، امرى لازم و واجب است .

ص: 117

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

ذكر «ذاالقربى» به صورت جداگانه، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

10- تبذير ( مصرف بيجا و ريخت و پاش ) حرام و مورد نهى خداوند است .

و لاتبذّر تبذيرًا

اهل لغت در فرق بين «اسراف» و «تبذير» آورده اند كه: «تبذير» به معناى «مصرف مال در جايى است كه سزاوار نباشد» (فروق اللغة).

12- رعايت اعتدال در انفاق و پرهيز از زياده روى در آن ، لازم و واجب است .

و ءات . .. و لاتبذّر تبذيرًا

مورد برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از تبذير (زياده روى) _ به مناسبت مورد آيه _ زياده روى در انفاق به خويشاوندان و مستمندان باشد; چنان كه در مورد مصرف اموال شخصى در زندگى و انفاق به ديگران در همين سوره (آيه 29) چنين دستورى صادر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 7

7- ناتوانى مالى و عدم امكانات مناسب ، عذرى پذيرفته شده و بجا در ترك انفاق و اداى حق خويشاوندان و مستمندان

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 1،4،5

1- كشتن فرزند ، از بيم تنگدستى و فقر ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

4- كشتن فرزند ، به گمان ر ها ساختن وى از مبتلا شدن به فقر و سرنوشتى سخت و فلاكت بار ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

برداشت فوق، بنابراين است كه مراد از «إملاق» بيم پدر و مادر، از تهى دست شدن خود و فرزندانشان باشد.

5- ترس از فقر و تهى دستى ، مجوز ارتكاب قتل فرزند نمى شود .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 1،2

1- زنا ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا الزنى

2- پرهيز از هرگونه زمينه اى كه موجب كشيده شدن انسان به زنا شود ، لازم و واجب است .

و لاتقربوا الزنى

اينكه خداوند، به جاى «لاتزنوا» «(زنا نكنيد) فرمود: «لاتقربوا الزنى» (به زنا نزديك نشويد)، مى تواند براى توجه دادن به اين نكته باشد كه نه تنها عمل زنا ممنوع است; بلكه بايد از عملى كه در نهايت منجر به ارتكاب آن مى شود و از زمينه هاى گرايش به فحشاست، نيز پرهيز كرد.

ص: 118

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 1،2،7،8،10،11

1- كشتن انسان هاى بى گناه و بى تقصير ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله

2- جان برخى از انسان ها ، فاقد حرمت و ارج بوده و مى توان آنها را به قتل رساند .

و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ

7- ولى مقتول بحق ( كسى كه مطابق قانون الهى كشته شده ) فاقد هرگونه سلطه بر قاتل است .

و لاتقتلوا . .. إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با توجه به لام در «لوليّه» است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

10- زياده روى اولياى مقتول ، در انتقام گيرى از قاتل ، ممنوع و حرام است .

فلايسرف فى القتل

11- اولياى مقتول ، داراى حق قصاص و كشتن قاتل

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 -

1،3،5،7،8،10،11،12،14،15

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

5- ثبوت حق مالكيت براى افراد نابالغ

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

«يتيم» در لغت، به طفلى گفته مى شود كه قبل از بلوغ، از پدرش جدا شده و او را از دست بدهد (مفردات راغب).

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب «لاتقربوا. ..» متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: «جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند». بنابراين مراد از «التى هى أحسن» تصرف ثمربخش و مفيد است.

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

«حتى يبلغ أشدّه» غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال

ص: 119

خود را ندارد.

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و «حتى يبلغ أشدّه» غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

15- وفاى به عهد و پيمان ، لازم و واجب است .

و أوفوا بالعهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 1

1- وجوب كامل كردن پيمانه و كم نگذاشتن از آن ، در معاملات كيلى

و أوفوا الكيل إذا كلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 5

5- حكم و عمل انسان ، بر اساس آنچه صرفاً شنيده ، يا ديده و يا به قلبش راه يافته ، قبل از رسيدن به مرحله علم و آگاهى ، ممنوع است .

و لاتقف ما ليس لك به علم إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه معمولاً حركتهاى غير علمى، نشأت يافته از شنيده ها، ديده ها و باورهاى سطحى است و خداوند، براى دور كردن انسان از حركت غير علمى، به او هشدار داده است كه ديده ها و . .. تا زمانى كه به مبناى علمى و يقينى منتهى نشود، قابل اعتماد نيست و در صورت اعتماد نمودن، محاكمه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 37 - 2

2- پرهيز از هرگونه تكبر و خوشى و سرمستى افراطى ، امرى لازم و واجب است .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه مراد از «لاتمش» احتمال دارد رفتار باشد كه شامل همه حالتهاى انسان مى شود و نه راه رفتن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 5

ص: 120

5- سجده براى غير خدا ، به منظور تكريم و بزرگداشت با اذن و اجازه او جايز است . *

قلنا . .. اسجدوا لأدم فسجدوا

از فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم(ع)، استفاده مى شود: چنين عملى وقتى با اجازه او باشد، مانعى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 1،2،4،7،8،11

1- فرمان الهى به پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى اقامه نمازهايى ، از هنگام زوال خورشيد تا نيمه شب و نيز در سپيده صبح

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

«دلوك» به معناى رفتن خورشيد به سوى غروب، «غسق» به معناى شدت ظلمت است (مفردات راغب). با توجه به معناهاى لغوى، برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از «لدلوك الشمس» زوال خورشيد و «غسق الليل» نيمه شب باشد.

2- نماز ، از تكاليفى است كه داراى وقت و ساعات تعيين شده و مخصوص مى باشد .

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

4- آخرين وقت نماز عشا ، نيمه شب است .

إلى غسق الّيل

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از «غسق الليل» _ چنان كه مفسّران نيز گفته اند _ نصف شب باشد.

7- وقت نماز هاى پنجگانه ، موسّع ( وسعت داده شده ) است .

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

8- مطلوبيت و فضيلت اقامه نماز صبح در اول وقت ( طلوع فجر )

و قرءان الفجر

با اينكه وقت نماز صبح نيز موسع است و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب مجال دارد، اضافه شدن نماز به «فجر» اهميت و فضيلت اول وقت را مى رساند.

11- « عن زرارة قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن ه_ده الأية « أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل » قال : دلوك الشمس زوالها عند كبد السماء « إلى غسق الليل » إلى انتصاف الليل فرض الله فيما بينهما أربع صلوات الظهر و العصر و المغرب و العشاء . . . و « قرآن الفجر » قال : ركعتا الفجر . . . ;

زراره گويد از امام صادق(ع) از اين آيه «أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل» سؤال كردم، حضرت فرمود: «دلوك الشمس»[يعنى]ميل پيدا كردن خورشيد از ميان آسمان و «إلى غسق الليل»[يعنى]تا نصف شب كه خدا ميان اين دو (ظهر و نصف شب) چهار نماز را واجب كرده است: ظهر، عصر، مغرب و عشا و درباره «قرآن الفجر» [حضرت ]فرمود: [آن] دو ركعت نماز صبح است. ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 2

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى «نافلة» كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص «لك» نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 121

10 - اسراء - 17 - 110 - 8،9،10

8- به آواز بلند خواندن همه نماز ها و يا با صداى آهسته خواندن تمامى آنها ، مورد نهى خداوند

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

اين برداشت مبتنى بر اين است كه مراد از «صلاة» همه نمازها باشد و نه يك نماز.

9- نهى خداوند از خواندن دعا و نيايش با خدا ، با صدايى بسيار بلند يا بسيار آهسته

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

بنابر اينكه مراد از «صلاة» مطلق دعا باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

10- خواندن نماز با آواز بلند يا با صداى بسيار آهسته ، جايز نيست .

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از «صلاة» هر نمازى باشد كه نمازگزار آن را اَدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 11

11- همراه داشتن سگ و نگه دارى از آن در برخى از موارد ، جايز است .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22،24

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله «فابعثوا. ..» گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

24- نامشخص بودن جنس و مقدار كالا ، مانع از صحّت وكالت نيست .

فابعثوا . .. فليأتكم برزق منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 38

38- ساختن مسجد بر اقامت گاه صالحان و مزار آنان ، جايز بوده و عبادت در كنار قبر آنان شايسته است .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

هرگاه قرآن، از جوامع و اديان پيشين، سخن و عملى را با لحنى نقل كند كه نشانه تمجيد و عنايت خاص خداوند باشد، معلوم مى شود كه قرآن، آن گفته و كردار را صحيح و پسنديده تلقّى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 4

4- شركت ، عقدى مشروع و سابقه دار در اديان الهى است .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

ص: 122

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 9

9- تقاضاى مرگ در بعضى از شرايط جايز و مطلوب است .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 -

21،22،23،24،26،27،28،29،30

21- سخن گفتن زن جوان با مرد اجنبى ، جايز است .

فلن أكلم اليوم إنسيًّا

اگر اصل سخن گفتن زن با نامحرمان حرام بود، به ايجاد عذر شرعى ديگر و نذر روزه سكوت، نيازى نبود. گفتنى است اين آيه در غير مورد روزه سكوت كه بر نسخ آن نص خاص وارد شده است، قابل تمسك است.

22- وفاى به نذر واجب است .

إنّى نذرت للرحم_ن . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

چنانچه مريم(ع) با وجود نذر، حق سخن گفتن داشت، نذر او نمى توانست نزد مردم عذر قطعى براى سكوت باشد.

23- زنى كه شوهر ندارد ، در نذركردن آزاد است .

فقولى إنّى نذرت

24- در نذر ، قصد قربت لازم است .

إنّى نذرت للرحم_ن

26- نذر كننده بايد صيغه نذر را تلفظ كند .

فقولى إنّى نذرت

27- در صيغه نذر ، بايد نام خداوند ذكر شود .

إنّى نذرت للرحم_ن

28- ذكر وصفِ « رحمان » براى صحت نذر كافى است .

إنّى نذرت للرحم_ن

29- نذر تبرعى ( معلق نبودن نذر بر هيچ شرطى ) صحيح است .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

30- بهره جستن از نذر براى فرار از تنگنا هاى اجتماعى جايز است .

إنّى نذرت . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 9

9- شنيدن سخنان نامحرم و گفتوگو با وى جايز است . *

قالوا ي_مريم . .. قالوا كيف نكلّم

نقل ماجراى گفت وگوى هم كيشان مريم با وى بدون رد و ايراد بر آن در قرآن، مى تواند دليل مشروعيت آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 12

ص: 123

12- نماز و زكات ، در هيچ شرايطى نبايد ترك شود .

و أوص_نى بالصلوة والزكوة مادمت حيًّا

گرچه «مادمت حيّاً» مربوط به عيسى(ع) است، ولى به دليل اشتراك تكاليف، ديگر مسيحيان نيز به تكاليف او موظف اند و هر گاه قرآن از اديان پيشين حكمى را نقل كرده و نسخ آن را گوشزد نكند، مسلمانان نيز بايد آن را تكليف خود بشمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 7،8

7- استغفار براى ديگران ( شفاعت در استغفار ) ، امرى مجاز و روا است .

سأستغفر لك ربّى

8- ابراهيم ( ع ) استغفار براى برخى از مشركان را مجاز مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 3

3- اطاعت از پدر در صورت مخالفت فرمان او با توحيد و يكتاپرستى جايز نيست . *

لئن لم تنته لأرجمنّك . .. و أعتزلكم و ما تدعون

آزر در جمله «لئن لم تنته» صريحاً ابراهيم(ع) را از يكتاپرستى و مبارزه با شرك برحذر داشته و نهى كرده است، ولى ابراهيم(ع) در عين نهى او راه خود را ادامه داده و از تبعيت پدر در شرك سرباز زده است. لازم به ذكر است اين برداشت مبتنى برآن است كه آزر پدر ابراهيم(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4،5

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى «يلقون غيّاً» _ به قرينه «يدخلون الجنّة» (در آيه بعد) _ «يلقون جزاء غيّهم» است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

5- پيروى از خواسته هاى نفسانى حرام است .

واتبعوا الشهوت فسوف يلقون غيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 14

14- از نام گذارى افراد و اشيا به نام هاى اختصاصى خداوند بايد اجتناب كرد .

هل تعلم له سميًّا

چنان كه گفته شد، «سمىّ» به معناى هم نام است گفتنى است كه آيه در صدد بيان امرى حقيقى در مورد يكتايى خداوند و بى نظير بودن او است; ولى نفى هم نام مى تواند متضمن اين پيام نيز باشد كه نام گذارى افراد به نام هاى ويژه خداوند _ هر چند اعتبارى بيش نيست _ ولى كارى ناروا است.

ص: 124

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 9

9 - سِحر ، كارى نامشروع و پرهيز از آن ضرورى است .

كيد سحر و لايفلح الساحر حيث أتى

مكر بودن سحر و بسته بودن راه موفقيت بر ساحر _ كه در اين آيه بيان گرديده است _ بيانى كافى بر مشروعيت نداشتن و مجاز نبودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 7

7 - آفرينش ملائكه و ابليس ، بر آفرينش انسان ها مقدم بود .

للمل_ئكة اسجدوا . .. إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس « اللّه » ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

و تاللّه لأكيدنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 4

4- بت و ساير ابزار و وسايل گناه ، از حرمت و مالكيت ساقط است و شكستن و نابود كردن آنها جايز مى باشد .

فجعلهم جذذًا

برداشت ياد شده از شكستن بت ها به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و سوگند ايشان بر اين كار و نيز لحن تأييد گونه و تمجيدآميز آيه شريفه به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 6

6- جواز عبادت خدا ، براى دستيابى به منافع آن و دفع ضرر ترك عبادت

أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم

ابراهيم(ع) براى اثبات بطلان شرك، بى حاصل بودن عبادت غير خدا را دليل آورد. از بيان اين حقيقت مى توان استفاده كرد كه عبادت هر معبودى، بايد ثمره اى براى آدمى در بر داشته باشد و انسان مى تواند به انگيزه همين ثمره خدا را عبادت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 6

6- جهاد و توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، پس از بيان حقايق دينى و كارساز نبودن آن ، امرى جايز و مشروع است .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

ص: 125

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 12

12 - حرمت نهادن و گرامى داشتن مشركان ، حرام است .

و من يهن اللّه فما له من مكرم

جمله «فما له من مكرم» مى تواند انشا در قالب خبر باشد; يعنى، هيچ كس حق ندارد به كسى كه مورد اهانت خدا قرار گرفته، حرمت نهد و او را گرامى بدارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 -

4،6،7،9،10،11،12،15،16،17،18

4 - وقوف در عرفات و مشعر ، نخستين تكليف حاجيان در مراسم حج ( پس از احرام )

ليشهدوا من_فع لهم

جمله «و يذكروا اسم اللّه. ..» مربوط به مراسم قربانى است و آيه بعدى، در رابطه با مسأله حلق، تقصير و طواف مى باشد. پس با در نظر گرفتن اين مطلب كه مراسم حج _ پس از پوشيدن احرام _ به ترتيب عبارت است از: وقوف در عرفات و مشعر، قربانى كردن حلق و تقصير و طواف، بايد گفت كه حج در شريعت حضرت ابراهيم(ع)، با مراسم قربانى شروع و با طواف ختم مى شد و وقوفين جزو مراسم نبود و يا اين كه جمله «ليشهدوا منافع لهم» علاوه بر اين كه بيانگر فلسفه تشريع حج است، ناظر به مسأله حضور در عرفات و مشعر نيز مى باشد. برداشت فوق، بر پايه احتمال دوم استوار است.

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

7 - لزوم ذكر نام خدا ، به هنگام ذبح و نحر قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

9 - انجام تكليف قربانى ، موقوف به زمانى خاص و معين ( دهم تا سيزدهم ذى حجه )

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

براساس رواياتى كه از اهل بيت(ع) وارد شده است، مراد از «أيام معلومات»، ايام تشريق (دهم تاسيزدهم) ذى حجه است.

10 - جواز ذكر هر يك از اسماى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام ذبح يا نحر قربانى

و يذكروا اسم اللّه

اضافه «اسم» به «اللّه» مى تواند اضافه بيانيه باشد. در اين صورت «اسم اللّه»;يعنى، اسمى كه عبارت است از «اللّه». هم چنين مى تواند اضافه لاميه باشد. در اين صورت «اسم اللّه»; يعنى، هر اسمى كه براى خدا است. بر پايه احتمال اول، بردن نامى غير از لفظ «اللّه» به هنگام ذبح قربانى، جايز نيست; به خلاف احتمال دوم. برداشت ياد شده، بر پايه احتمال دوم است.

11 - جواز تأخير انداختن قربانى ، از روز دهم به هر يك از روز هاى يازدهم ، دوازدهم و سيزدهم ذى حجه

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت . .. من بهيمة الأنع_م

12 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند در مراسم حج

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

«أنعام» (جمع «نعم») در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى به مجموع شتر، گاو و گوسفند نيز گفته مى شود. به اعتقاد همه مفسران مراد از «أنعام» در اين جا معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) مى باشد. گفتنى است كه «بهيمة» به معناى چهارپا و اضافه آن به انعام اضافه بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

ص: 126

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

17 - لزوم اطعام مستمندان تنگدست از گوشت قربانى در حج

و أطعموا البائس الفقير

18 - استفاده از تمام گوشت قربانى ، جايز نيست .

فكلوا منها و أطعموا البائس الفقير

«من» در «منها» تبعيضيه است. بنابراين «كلوا منها»; يعنى، «بخوريد بخشى از آن را[نه همه آن را]».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 1،3،4،5

1 - وجوب تقصير و بيرون آمدن از احرام ، پس از انجام مراسم قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. ثمّ ليقضوا تفثهم

«قضاء» (مصدر «يقضون») به معناى بريدن و جدا كردن است. «تفث»; يعنى، غبار و چركى كه بر بدن مى نشيند. بنابراين «ثمّ ليقضوا تفثهم»;يعنى، حاجيان پس از انجام مراسم قربانى، با تراشيدن سر و گرفتن ناخن _ كه به خاطر محرم بودن، نمى توانستند انجام دهند _ خود را تميز كنند و اين كنايه از بيرون شدن از احرام است.

3 - لزوم اداى نذر ، پس از تقصير و خارج شدن از احرام

و ليوفوا نذورهم

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

5 - جواز تأخير در اجراى تقصير و طواف ، پس از انجام قربانى

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

به كارگيرى «ثمّ» _ كه براى تراخى در زمان است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9،11،19

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

«أنعام» (جمع «نعم») در اصل به معناى شتر است. بنابراين «أنعام»; يعنى، شتران لكن گاهى «أنعام»; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از «أنعام»در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله «أحلت لكم الأنعام» به تقدير «أحلت لكم أكل لحوم الأنعام» مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

11 - استفاده از گوشت حيوانى كه با نام غير خدا ذبح شده باشد حرام است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

كلمه «ما» در «إلاّ ما يتلى عليكم» هر چند كه عام است و شامل همه مواردى مى شود كه در آيات «محرمات أكل» بيان شده است; لكن به قرينه جمله «و يذكروا اسم اللّه. .. على ما رزقهم من بهيمة الأنعام» در دو آيه پيشين، و نيز تفريع جمله «فاجتنبوا الرجس من الأوثان...» (ذيل آيه) بر جمله «أحلت لكم الأنعام إلاّ ما يتلى عليكم»، مى توان گفت كه مراد از «ما» خصوص موردى

ص: 127

است كه حيوانى با نام غير خدا (بت ها)، ذبح شده باشد.

19 - اجتناب از هر گونه بيهوده گويى و باطل سرايى در مراسم حج ، توصيه خدا به اهل ايمان

و اجتنبوا قول الزور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 1،2،4

1 - حج گزاران مى توانند تا روز قربانى ، از دام هايى كه براى قربانى كردن به همراه دارند ، استفاده كنند .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

ضمير «فيها» به «شعائر» بازمى گردد. «منافع» جمع «منفعة» و به معناى بهره و سود است. «إلى أجل مسمَّى»;يعنى، تا زمانى مشخص. مقصود اين است كه شما مى توانيد تا روز قربانى از دام هايى كه به منظور قربانى كردن در حج، به همراه مى بريد، استفاده كنيد (بارتان را به وسيله آنها حمل كنيد و آنها را سوار بشويد و از شير آنها تغذيه كنيد).

2 - مراسم قربانى ، داراى زمانى معين است .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

4 - وجوب ذبح يا نحر قربانى ، به طرف كعبه

ثمّ محلّها إلى البيت العتيق

«محل» اسم مكان و مشتق از مصدر «حلول» است. «حلول» نيز به معناى نزول و فرود آمدن است و «حلّ بالمكان»; يعنى، در آن جا فرود آمد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: «جايى كه دام هاى قربانى فرود مى آيند، به طرف كعبه است». مقصود اين است كه دام هاى قربانى، وقتى به قربانگاه رسيدند و در آن جا براى ذبح و نحر آماده شدند، بايد به سوى كعبه باشند. گفتنى است است كه ذكر كيفيت قربانى كردن و اين كه دام ها بايد به طرف كعبه ذبح و نحر بشوند، مى تواند بدان جهت باشد كه مشركان عصر بعثت، دام ها را به طرف بت هايى كه در منا نصب شده بود قربانى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 4،7

4 - لزوم به زبان آوردن نام خدا ، به هنگام ذبح يا نحر قربانى

ليذكروا اسم اللّه على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

7 - جواز ذكر هريك از نام هاى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام ذبح و يا نحر قربانى

ليذكروا اسم اللّه على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

اضافه «اسم» به «اللّه»، مى تواند اضافه بيانيه باشد. در اين صورت «اسم اللّه»;يعنى، اسمى كه عبارت از «اللّه» است. هم چنين مى تواند اضافيه لاميه باشد. بنابراين «اسم اللّه»; يعنى، هر اسمى كه براى خدا هست. برپايه احتمال، اول ذكر هر نامى به جز «اللّه» در ذبح قربانى كافى نيست. برداشت فوق، برپايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 2،4،5،6،7،8،9،10،12،13

2 - لزوم برگزيدن شتران درشت و چاق براى قربانى در حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

به كارگيرى «بدن» _ كه به معناى شتران فربه و چاق است _ به جاى «إبل» _ كه به مطلق شتر اطلاق مى شود _ مى تواند توصيه اى باشد به حج گزاران كه شتران فربه و درشت را، براى قربانى برگزينند.

ص: 128

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از «لكم فيها خير» با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

5 - لزوم نشانه گذارى شترانى كه حاجيان جهت قربانى به همراه خود مى برند .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: «ما شتران قربانى را شعائر و نشانه هاى دينى قرار داديم» مى تواند دربردارنده اين توصيه باشد كه حاجيان نيز بايد شتران را به منظور اين كه آنها از ديگر شتران ممتاز باشند، نشانه گذارى كنند.

6 - وجوب ذكر نام خدا ، به هنگام نحر كردن شترانى قربانى

فاذكروا اسم اللّه عليها

7 - جواز ذكر هر يك از اسماى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام نحر شتر

فاذكروا اسم اللّه عليها

اضافه در «اسم اللّه» مى تواند بيانيه و يا لاميه باشد. ازاين رو «اسم اللّه» بنابر احتمال اول، به معناى «اسمى كه عبارت از اللّه است» و بنابر احتمال دوم «هر اسمى كه براى خدا هست» مى باشد. برپايه احتمال اول، ذكر نامى غير از «اللّه» به هنگام ذبح يا نحر حيوان، كافى نيست; به خلاف احتمال دوم. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

8 - لزوم به صف كردن شتران قربانى و نحر هم زمان آنها ، همراه ذكر نام خدا

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

«صوافّ» جمع «صافة» حال از ضمير «عليها» و از مصدر «صفّ» (گروهى را در كنار هم و در يك امتداد مستقيم به نظم در آوردن) مشتق شده است; يعنى، پس نام خدا را بر شتران (به هنگام نحر كردن آنها) در حالى كه در امتداد مستقيم به نظم درآمدند ببريد.

9 - لزوم بستن دست ها و پا هاى شتران قربانى ، به هنگام نحر كردن آنها

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

با توجه به اين كه هنگام نحر كردن شتر براى اين كه بر اثر وارد شدن فشار كارد فرار نكند، ابتدا دستها و پاهايش را كنار هم قرار مى دهند و دور آنها را طناب مى پيچند و سپس آن را نحر مى كنند «صوافّ» را مى توان چنين معنا كرد: در حالى كه دستها و پاهايشان را كنار هم قرار داديد و با طناب بستيد آنها را نحر كنيد.

10 - خوردن گوشت قربانى براى حاجيان مجاز است .

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

«وجوب» (مصدر «وجبت») به معناى سقوط و افتادن است. «جنوب» نيز جمع «جنب» و به معناى پهلو است; يعنى، وقتى شتران افتادند و به پهلو غلتيدند (جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد و به نيازمندان بخورانيد. گفتنى است كه عرب جاهلى، مى پنداشتند قربانى مال خدايان است و كسى حق ندارد از آن استفاده كند. خداوند در اين جا تذكر مى دهد كه اين پندار، گمانى است غلط و مسلمانان نبايد قربانى را به حال خود رها كنند به گمان اين كه اينها شعائر الهى اند و خوردن آنها هتك حرمت شعائر است; بلكه همين كه قربانى جان داد، بايد بخشى از آن را براى خود بردارند و بقيه را به نيازمندان بدهند.

12 - لزوم اطعام مستمندان از گوشت قربانى در حج ; چه خودشان درخواست كنند و چه روى درخواست كردن نداشته باشند .

فكلوا منها و أطعموا القانع و المعترّ

«قانع» به كسى گفته مى شود كه درخواست كمك مى كند (سائل و گدا) و «معتر»; يعنى، نيازمندى كه طالب كمك است; لكن روى سؤال كردن ندارد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: بخشى از گوشت قربانى را خودتان بخوريد و بقيه آن را به

ص: 129

نيازمندان بخورانيد; چه نيازشان را بر زبان جارى كنند و چه بر زبان نياورند.

13 - منع استفاده انحصارى حاجيان از گوشت قربانى و دريغ كردن از اطعام آن به نيازمندان

فكلوا منها

با توجه به كلمه «من» معناى جمله فوق چنين است: بخشى از آن را بخوريد; (نه همه اش را).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 1

1 - جواز جنگ و پيكار با دشمن مهاجم

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

«اُذِن» فعل مجهول و نايب فاعل آن محذوف است; يعنى، «اُذن فى القتال» و «الذين يقاتلون»; يعنى، آنان كه مورد تهاجم قرار مى گيرند. «باء» در «بأنهم ظلموا» سببيه است; يعنى، بدان سبب كه آنان مظلوم واقع شده اند. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه مورد تهاجم قرار مى گيرند، بدان سبب كه مورد ستم واقع شده اند، رخصت جنگ داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 12

12 - « عن سماعة قال : سألته عن الركوع و السجود هل نزل فى القرآن فقال : نعم قول اللّه عزّوجلّ « ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا » فقلت : فكيف حدّ الركوع و السجود ؟ فقال : أمّا ما يجزيك من الركوع فثلاث تسبيحات تقول : سبحان اللّه سبحان اللّه ثلاثاً . . . ;

سماعه مى گويد: از امام(ع) پرسيدم: آيا در باره ركوع و سجود در قرآن چيزى نازل شده است؟ فرمود: آرى! خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: «ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا» به آن حضرت گفتم: حدّ ركوع و سجود چيست؟ فرمود: آن مقدار ذكرى كه در ركوع براى تو كافى است، سه دفعه تسبيحات است. مى گويى: سبحان اللّه سبحان اللّه تا سه دفعه».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 5

5 - « عن أبى سارة قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عنها _ يعنى المتعة _ فقال لى : حلال فلاتتزوج إلاّ عفيفة . . . ان اللّه عزّوجلّ يقول : « والذين هم لفروجهم حافظون » فلاتضع فرجك حيث لاتأمن على درهمك ;

ابى ساره گويد: از امام صادق(ع) از ازدواج موقت سؤال كردم؟ پس حضرت به من فرمود: حلال است; پس ازدواج نكن مگر با زنان پاكدامن خداوند _ عزّوجلّ _ مى فرمايد: «الذين هم لفروجهم حافظون». پس با كسى كه در مال خود او را أمين نمى دانى، هم بستر نشو.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 130

12 - مؤمنون - 23 - 6 - 2

2 - ازدواج يا تملك كنيزان ، تنها محدوده مجاز در روابط جنسى

و الذين هم لفروجهم ح_فظون . إلاّ على أزوجهم أو ما ملكت أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 4

4 - « سئل الصادق ( ع ) عن الخضخفتة ، فقال : إثم عظيم . . . فقال : قول اللّه ، « فمن ابتغى وراء ذلك فأول_ئك هم العادون » و هو ممّا وراء ذلك . . . ;

از امام صادق(ع) از حكم استمنا سؤال شد؟ فرمود: گناه بزرگى است. .. پس فرمود: اين سخن خدا است: «فمن ابتغى وراء ذلك فأول_ئك هم العادون» و استمنا از مصاديق» ما وراء ذلك» است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 1،2،3،6،12،13

1- صد ضربه شلاق با تازيانه چرمى ، كيفر هر يك از زن و مرد زناكار

الزانية والزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

«جلد» (مصدر «اجلدوا») گاهى به معناى «زدن با تازيانه چرمى» و گاهى به معناى «بر پوست بدن كسى با تازيانه زدن» مى آيد. برداشت ياد شده براساس كاربرد اول است.

2- صد ضربه تازيانه بر پوست بدن هر كدام از زن و مرد زناكار ، كيفر كردار ناپسند آنان

الزانية والزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

3- برهنه بودن زن و مرد زناكار به هنگام زدن تازيانه ، واجب است .

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

6- رأفت و ترحم بر زناكاران به هنگام اجراى كيفر الهى بر آنان ، اكيداً ممنوع است .

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه

جمله «لاتأخذكم بهما رأفة. ..» مى تواند به اين معنا باشد كه به هنگام اجراى كيفر، نبايد تحت تأثير عواطف و احساسات شخصى قرار گيريم و در كيفر زناكاران تخفيف قائل شويم. هم چنين مى تواند به اين معنا باشد كه نبايد تحت تأثير عواطف و احساسات، از كيفر آنان صرف نظر كنيم; هرچند آن عواطف و احساسات، برخاسته از تعلقات و وابستگى هاى فرد، به شخص مجرم نباشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال اول است.

12- لزوم اجراى حد زنا ، در ملأ عام و اماكنى كه مشاهده آن براى مردم بلامانع است .

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

واژه «شهود» و «شهادت» به معناى حضور همراه با مشاهده است (مفردات راغب) و لازمه حضور و مشاهده، آگاهى مى باشد. گفتنى است كه «لزوم» در برداشت فوق، از فعل امر «ليشهد» استفاده گرديده است.

13- وجوب كفايى حضور جمعى از مؤمنان و گواهى آنان به وقت اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

كفايى بودن وجوب حضور در صحنه اجراى حد از كلمه «طائفة» _ كه به معناى گروه است _ استفاده مى شود; زيرا اگر واجب عينى مى بود، مى بايست آيه شريفه چنين مى آمد: «و ليشهد عذابهما المؤمنون».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 131

12 - نور - 24 - 3 - 1،2،3،4،5،6،7،8،10

1 - ازدواج مرد زناكار جز با زن زناكار و يا مشرك ، حرام است .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

جمله «الزانى لاينكح . ..» به قرينه ذيل آيه (و حرّم ذلك على المؤمنين)، در مقام نهى و اخبار در مقام انشا است.

2 - حرمت ازدواج مردان معروف به زنا ، جز با زنان مشهور به زنا و يا زنان مشرك

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

بسيارى از مفسران بر آنند كه «الزانى» حالت وصفى دارد و به كسى «زانى» گفته مى شود كه عمل زنا را مكرراً انجام داده و به آن معروف شده باشد و شخصى كه يك بار مرتكب زنا شده باشد، واژه «الزانى» (زناكار) بر آن شخص اطلاق نمى شود.

3 - مردان زناكار ، شايستگى ازدواج جز با زنان زناكار و يا مشرك را ندارند .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

برداشت ياد شده، مبتنى براين احتمال است كه مقصود از «الزانى لاينكح . ..»، «لما يليق به أن ينكح» باشد; يعنى، آيه شريفه حاكى از بى لياقتى مرد معروف به زنا، براى گزينش همسر از ميان زنان مؤمن باشد.

4 - حرمت ازدواج زنان زناكار ، جز با مردان زناكار و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

5 - حرمت ازدواج زنان معروف به زنا ، جز با مردان معروف به زنا و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

6 - زنان زناكار ، شايستگى ازدواج جز با مردان زناكار و يا مشرك را ندارند .

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

7 - ممنوعيت ازدواج زناكاران با مؤمنان ، يكى ديگر از كيفر هاى الهى درباره آنان

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

برداشت ياد شده، به خاطر اين است كه آيه فوق و آيه پيشين، در مقام بيان كيفر گناه زنا است و در واقع بيانگر اين نكته است كه گناه زنا، داراى دو كيفر دنيوى است: 1_ صد ضربه شلاق، 2_ محروميت از ازدواج با مؤمنان.

8 - ازدواج مؤمنان با زناكاران ، حرام است .

و حرّم ذلك على المؤمنين

10 - « عن أبى جعفر ( ع ) . . . و أنزل بالمدينة « الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك و حرّم ذالك على المؤمنين » فلم يسم اللّه الزانى مؤمناً و لا الزانية مؤمنة . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه اين آيه در مدينه نازل شده است: «الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك و حرّم ذالك على المؤمنين». پس خدا مرد زناكار و زن زناكار را مؤمن نناميده است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 1،2،3،4،5،6،7،11،12،13،15

1 - كيفر نسبت دهندگان زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، بدون ارائه چهارگواه ناظر ، هشتاد ضربه شلاق با تازيانه چرمى است .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

«جلد» (مصدر «اجلدوا») گاهى به معناى «زدن با تازيانه چرمى» و گاهى به معناى «بر پوست بدن كسى با تازيانه زدن» مى آيد. برداشت فوق، بر مبناى كار برد اول است. گفتنى است كه «رمى» (مصدر «يرمون») به معناى تير انداختن است و در اين جا استعاره از نسبت دادن امرى ناخوشايند به مردم است كه در اصطلاح فقه از آن تعبير به «قذف» مى شود.

2 - هشتاد ضربه تازيانه بر پوست بدن ، كيفر نسبت دهندگان زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، بدون ارائه چهار گواه ناظر

ص: 132

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

3 - وجوب برهنه بودن بدن نسبت دهندگان زنا به زنان ، به هنگام اجراى كيفر ( قذف ) بر آنان

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

4 - پذيرش نسبت زنا به زنان پاكدامن در گرو ارائه چهار شاهد مرد از سوى شخص نسبت دهنده است .

و الذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم

«شهداء» جمع «شاهد» است و «شاهد» مفرد مذكر مى باشد. بنابراين «أربعة شهداء» به معناى چهار مرد ناظر مى باشد. گفتنى است ذكر «أربعة» با تاى تأنيث نيز شاهد بر مطلب فوق است; زيرا اعداد از سه تا ده در زبان عرب، در مذكر با تاى تأنيث و در مؤنث بدون «تاء» به كار مى رود.

5 - اثبات زنا ، در گرو شهادت چهار مرد ناظر بر آن كردار ناپسند است .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه محكوميت به كيفر «قذف»، در صورتى است كه چهار شاهد مرد ارائه نشود. بنابراين اگر چهار مرد شهادت بدهد، زنا ثابت خواهد شد.

6 - كيفر « قذف » ( هشتاد تازيانه ) ، غير قابل عفو و لازم الاجرا است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. فاجلدوهم ثم_نين جلدة

7 - اتهام بى دليل زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، موجب از ميان رفتن هميشگى حق شهادت نسبت دهندگان ، در تمامى صحنه هاى گواهى

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة ابدًا

11 - شهادت و گواهى انسان فاسق ، در نظام قضايى اسلام هرگز پذيرفته نمى شود .

و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

برداشت فوق، مبتنى براين نكته است كه جمله «و أُول_ئك هم الفاسقون» در مقام تعليل و بيان فلسفه حكم پذيرفته نشدن شهادت نسبت دهندگان زنا باشد; يعنى، چون آنان فاسق اند، گواهيشان مورد قبول نيست. بنابراين گواهى هيچ فاسقى پذيرفتنى نخواهد بود.

12 - پذيرش شهادت شاهد ، مشروط به عادل بودن او است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

13 - نسبت بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

15 - « عن الصادق ( ع ) عن أبيه عن جدّه ( ع ) أنّ علياً ( ع ) قال ، ليس بين خمس من النساء و بين أزواجهنّ ملاعنة . . . والمجلود فى الفرية لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . . . ;

امام صادق(ع) از پدرش و او از جدش روايت كرده است كه حضرت على(ع) فرمود: بين پنج دسته از زنان با شوهرانشان ملاعنه نيست (يعنى قانون لعان اجراء نمى شود). .. از جمله آنها، كسانى هستند كه به علت تهمت زنا زدن، تازيانه خورده اند; زيرا خداوند فرمود: «و لاتقبلوالهم شهادة أبداً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 8،9

8 - « عن سماعة عنه فى قول اللّه عزّوجلّ « و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . . . إلاّ الذين تابوا » . . . قال يكذب نفسه على رؤوس الناس حتّى يضرب و يستغفر ربّه و إذا فعل ذالك فقد ظهرت توبته ;

سماعه روايت مى كند كه امام(ع) در باره قول خداى _ عزّوجل _ «و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . .. إلاّ الذين تابوا» فرمود: قذف كننده

ص: 133

بايد خود را در اجتماع مردم تكذيب كند تا حد بر او جارى گردد و از خدا طلب آمرزش كند و اگر اين كار را كرد، توبه او آشكار شده است.

9 - « فى مجمع البيان [ أحد القولين فى ه_ذه الآية ] ان الإستثناء يرجع إلى الأمرين فإذا تاب قبلت شهادته حدّ أو لم يحد و قول أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان آمد است كه [يكى از دو قول در آيه ياد شده] اين است كه استثنا به هر دو امر بازمى گردد. پس هرگاه قذف كننده توبه كند، شهادت او قبول مى شود; چه حد بر او جارى شده باشد و چه نشده باشد ... و ان قول امام باقر و امام صادق _ عليهماالسلام _ است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 1،2،3،4،5،6

1 - مردى كه همسرش را قذف كند ( نسبت زنا بدهد ) ، براى اثبات ادعاى خود ، نخست بايد چهار شاهد مرد ارائه كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء

«شهداء» جمع «شاهد» است و شاهد مفرد مذكر است. بنابراين «شهداء» به معناى «چند مرد ناظر» مى باشد. گفتنى است كه عدد چهار، با توجه به آيه قبل _ كه مربوط به قدف است _ و نيز به قرينه ذيل آيه _ كه در صورت عجز از ارائه شهود بايد چهار سوگند ياد شود _ استفاده مى گردد.

2 - شوهر اگر براى اثبات قذف عليه همسرش ، از ارائه شاهدان ناتوان باشد ، بايد چهار بار سوگند ياد كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

3 - با عجز شوهر از آوردن شاهدان براى اثبات قذف عليه همسرش ، در صورتى نوبت به سوگند و لعان مى رسد كه شوهر ، مدعى مشاهده زنا باشد .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

استثنا در جمله «و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم» استثناى متصل است و معناى آيه چنين مى باشد: «مردانى كه همسران شان را قذف كنند، اگر فقط خودشان ناظر و شاهد زنا بودند و به جز خودشان كسى نبود، بايد سوگند ياد كنند». مفهوم آن اين مى شود كه: اگر خودشان هم شاهد نبودند، نوبت به لعان نمى رسد.

4 - شوهرى كه همسرش را قذف كند و از ارائه شاهدان ناتوان باشد و يا مدعى مشاهده زنا نباشد ، نوبت به سوگند او نمى رسد ; بلكه بايد حد قذف بر وى جارى شود .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

5 - « خدا را شاهد مى گيرم كه راست مى گويم » ، متن سوگند شوهرى است كه مدعى مشاهده زناى همسرش باشد و از آوردن شاهدان نيز ناتوان باشد .

والذين يرمون أزوجهم . .. فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الص_دقين

6 - شوهر اگر در ادعاى زناى همسرش ، مدعى مشاهده نباشد ; ولى چهار شاهد مرد ارائه كند ، زناى همسرش ثابت مى شود .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 1،2،4،5،8

1 - وجوب درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى شوهرى كه زنش را به زنا متهم كرده است .

و الخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

ص: 134

2 - « لعنت خدا بر من باد اگر دروغ مى گويم » ، متن سوگند نامه پنجم شوهر است كه مدعى مشاهده زناى همسرش باشد و از آوردن شاهدان نيز ناتوان باشد .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

4 - با سوگند پنجم شوهر ، زناى همسر ثابت گشته و حد زنا بر او جارى مى شود .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

با سوگند پنجم شوهر _ كه در آن پذيراى لعنت خدا مى شود _ دو چيز به اثبات مى رسد: 1_ زناى همسر و در نتيجه محكوميت او به حد زنا. 2_ صدق و راستگويى شوهر و در نتيجه سقوط حد قذف از وى.

5 - با اعلام پذيرش لعنت خدا در پنجمين سوگند از سوى شوهر مدعى زناى همسرش ، حد قذف و ديگر كيفر هاى آن ، از وى ساقط مى شود .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

8 - مردى كه مدعى مشاهده زناى همسرش است ; ولى براى صدق ادعايش چهار بار سوگند نخورد و درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمين سوگند نكند ، محكوم به حد قذف ( هشتاد تازيانه ) و ديگر مجازات آن مدعا مى شود .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

آيه چهارم (والذين يرمون المحصنات. .. فاجلدوهم ...)، قرينه است بر اين كه اگر مردان مدعى زناى همسران شان، شاهد نياورند و پنج بار سوگند ياد نكنند، محكوم به حد قذف خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 8 - 1،2،3،4

1 - زن متهم به زنا ، پس از تحقق لعان از سوى شوهرش ، متقابلاً حق لعان دارد .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه

2 - زن متهم به زنا از سوى شوى خويش ، در صورتى كه براى تكذيب اين اتهام چهار بار سوگند ياد كند ، حد زنا از وى برداشته مى شود .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الك_ذبين

الف ولام «العذاب» ذكرى و اشاره به «ماْئة جلدة» است كه در آيه دوم آمده بود.

3 - صد تازيانه ، حد زنانى كه با لعان ( سوگند ) همسران شان ، زناى آنان ثابت شده است .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه

مفهوم جمله «و يدرؤا عنها العذاب; عذاب و كيفر از زنان برداشته مى شود» اين است كه با سوگند مردان عليه همسران شان، گناه آنان ثابت مى شود; ولى اگر زنان هم متقابلاً بر بى گناهى خود سوگند ياد كنند، كيفر داده نمى شوند.

4 - « خدا را به گواه مى گيرم كه شوهرم بر من دروغ بسته است » متن سوگند زنى است كه از سوى شوهر خويش مورد اتهام زنا قرار گرفته است .

أن تشهد أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 9 - 1،2،4

1 - وجوب درخواست غضب خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى زن متهم به زنا از جانب شوهرش

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

2 - « لعنت خدا بر من باد اگر شوهرم راست گو باشد » ، متن پنجمين سوگند زنى است كه منكر راست گويى شوهرش در ادعاى

ص: 135

زناكارى وى مى باشد .

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

4 - تساوى شرايط ، آداب و آثار گواهى و سوگند مرد و زن در اثبات و يا رد لعان

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه . .. والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 13 - 1،2،3

1 - اثبات ادعاى زنا ، در گرو اقامه چهار شاهد مرد است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء

«شهداء» جمع شاهد است و «شاهد» مفرد مذكر و به معناى يك مرد گواه است.

2 - پذيرش اتهام رابطه جنسى ، در گرو اقامه چهار شاهد از سوى اتهام زننده است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء

3 - در صورتى كه قذف كنندگان از اقامه بينه ناتوان باشند ، تكذيب آنان و مبرا دانستن دامن متهم ، واجب است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء فإذ لم يأتوا بالشهداء فأُول_ئك عند اللّه هم الك_ذبون

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه جمله «فأُول_ئك عند اللّه هم الكاذبون» انشا در قالب اخبار باشد; يعنى، اين افراد محكوم به كذب و دروغ گويى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 5

5 - بازگو كردن تهمت هاى بى دليل و نقل آن براى ديگران ، اكيداً ممنوع است .

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلم به_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 3،5

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى «لايأتل» استفاده شده است.

5 - تأمين نيازمند هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، بر اغنيا و ثروتمندان واجب است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2،6

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از «الخبيثات» و «الخبيثين» _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه «الزانى لاينكح إلاّ

ص: 136

زانية ...» در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

6 - زنان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با زنان پاكدامن حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، ممنوع است .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 29 - 1،2،3

1 - ورود به اماكن غير مسكونى ديگران ، به منظور بهره بردارى از آنها ، بدون اذن و آشنايى دادن جايز است .

ليس عليكم جناح أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة فيها مت_ع لكم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه «متاع» به معناى مصدرى آن (يعنى تمتع و انتفاع) باشد.

2 - ورود به اماكن غير مسكونى ديگران ، بدون اذن و آشنايى دادن ، در صورت داشتن متاع و كالايى در آنها ، بلامانع است .

ليس عليكم جناح أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة فيها مت_ع لكم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه «متاع» به معناى اسمى آن (يعنى، كالا) باشد.

3 - ورود به اماكن غير مسكونى ديگران بدون قصد بهره بردارى درست و يا به منظور سوء استفاده از آنها ، ممنوع است .

ليس عليكم جناح أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة فيها مت_ع لكم

با آمدن جمله «فيها متاع لكم»، ورود به اماكن غيرمسكونى، مشروط به بهره بردارى درست از آنها شده است و در غير اين صورت، جايز نمى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 2،4،5

2 - نظر دوختن به نامحرمان و چشم چرانى ، حرام است .

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

4 - حرمت خيره شدن و چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر مردان واجب و كشف آن حرام است .

قل للمؤمنين . .. يحفظوا فروجهم

«فرج» و «فرجة» در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء است; ولى در اصطلاح متعارف به معناى عورت و شرمگاه مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 -

2،4،5،9،10،11،12،13،15،17،18،19،20،21،22،23،24،27،

2 - نظر دوختن به نامحرمان و چشم چرانى ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

4 - حرمت خيره شدن و چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر زنان واجب و كشف آن ، حرام است .

ص: 137

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

9 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و محل آنها ( بدن ) از ديد نامحرمان اند ; جز آنچه كه خود به خود آشكاراست ( مثل سرمه ، انگشتر ، حنا و . . . ) .

و قل للمؤمن_ت . .. و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

درباره مقصود از «زينتهنّ» (زينت زنان) دو ديدگاه وجود دارد: 1- مقصود محل زينت آلات است; زيرا آشكار كردن خود زينت آلات به تنهايى معنى ندارد. 2- مراد خود زينت آلات است، در حالى كه بر روى بدن قرار دارد. در اين صورت به طريق اولى آشكار كردن محل زيورآلات (بدن)، حرام خواهد بود. گفتنى است مقصود از استثنا در «إلاّ ماظهر منها»، زيورآلاتى است كه، به طور متعارف آشكارا استفاده مى شود; مثل: انگشتر، سرمه، حنا و... .

10 - حرمت آشكار ساختن زينت ها و محل هاى آنها ( بدن ) بر زنان ، جز آنچه كه ثخود به خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

11 - پوشاندن آن قسمت از بدن كه به طور متعارف و خود به خود آشكار است ، ( مانند قرص صورت ، دست و پا تا مچ ) بر زنان ، لازم نيست .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

12 - پوشاندن زينت هايى كه به طور متعارف و خودبه خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) بر زنان ، واجب نيست .

و لا يبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

13 - زينت كردن براى زنان ، كارى مشروع و جايز است .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

«خمار» نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و «جيب» به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

17 - آشكار كردن موى سر ، گلو و سينه در انظار نامحرمان ، بر زنان مؤمن حرام است .

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

20 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) ، بر ديگر زنان مؤمن و بردگان خود لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ أو ما ملكت أيم_نهنّ

21 - زنان مؤمن ، از آشكار كردن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر زنان غير مسلمان منع شده اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ

اضافه «نساء» به ضمير جمع «هنّ» _ كه به «مؤمنات» بازمى گردد _ دلالت مى كند كه مراد از آن، عموم زنان نيست; بلكه مقصود زنان مؤمن مى باشد. بنابراين استثناى «إلاّ... نسائهنّ» شامل زنان غير مسلمان نمى شود.

ص: 138

22 - پوشاندن زينت ها و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كاران بى نياز به زن و بى رغبت به زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، بر زنان مؤمن لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

واژه «الإربة» به معناى حاجت است و در آيه شريفه _ به مناسبت اين كه در بيان مسائل محرم و نامحرم است _ مقصود، نياز به زن و تمايل جنسى به زنان است.

23 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و مواضع آنها از خدمت كاران نيازمند به زن و راغب به زناشويى و نيز از كودكان آگاه و با خبر از مسائل جنسى

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

24 - پوشاندن زينت و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كارانى كه ساده لوح اند و از بصيرت و عقل كامل برخوردار نيستند ، بر زنان مؤمن واجب نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة

يكى از معانى و موارد كاربرد واژه «إربة» بصيرت در امور و عقل است (لسان العرب و قاموس المحيط). بنابراين «غير أُوْلى الإربة»; يعنى، كسانى كه ساده لوح اند و از عقل و بصيرت كافى، از جمله در امور جنسى، برخوردار نيستند و از چنين امورى كاملاً بى خبراند.

27 - هر گونه حركت و رفتارى كه موجب آگاهى نامحرمان از زينت هاى زنان مؤمن شود ، بر آنان حرام است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 3

3 - مسلمانان تنها با هم كيشان خود حق ازدواج دارند .

و أنكحوا الأي_مى منكم

قيد «منكم»، با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه مؤمنان اند، مشعر به موضوع فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 5،12،17،21،22،23

5 - لزوم خوددارى غير متأهلان فاقد تسهيلات ازدواج ، از دستيازى به اموال و امكانات حرام براى ازدواج خود

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

مقصود از نيافتن نكاح، مى تواند اسباب و امكانات مالى براى ازدواج باشد و عفت گزينى نيز، مربوط به همين امكانات باشد; يعنى، از اسباب و امكانات حرام نبايد تسهيلات ازدواج را فراهم ساخت.

12 - صلاحيت براى آزادى ، شرط لزوم تنظيم سند آزادى با بردگان از سوى مالكان آنان

الذين يبتغون الكت_ب ممّا ملكت أيم_نكم فكاتبوهم إن علمتم فيهم خيرًا

17 - برده داران ، وظيفه دار پرداخت مقدارى از مال خود به بردگان ، به هنگام آزادى آنان با قرارداد بازخريد ( مكاتبه )

فكاتبوهم . .. و ءاتوهم من مال اللّه الذى ءاتيكم

21 - واداشتن كنيزان عفيف ، بر فحشا و فساد جنسى ، حرام است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا

22 - سود و درآمد به دست آمده از راه واداشتن كنيزان به فحشا و خودفروشى ، حرام است .

ولاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

ص: 139

نهى از واداشتن كنيزان به فحشا براى به دست آوردن سود و متاع دنيوى، دليل حرمت چنين سودى است.

23 - سود و درآمد به دست آمده از راه اشاعه فحشا و خودفروشى ، حرام است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

برداشت ياد شده از انتزاع از مورد آيه (كنيزان) به دست مى آيد; زيرا از ظاهر آيه شريفه چنين به دست مى آيد كه مورد آن خصوصيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 5

5 - مرتفع ساختن كانون هاى عبادت و ذكر خدا ، جايز و مشروع است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 8

8 - سوگند به دروغ ، ممنوع است .

قل لاتقسموا

ترديدى نيست كه سوگند منافقان، سوگندى دروغين بود. بنابراين نهى خداوند از چنين سوگندى، دليل بر ممنوعيت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 9

9 - « ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن قال : سألته عن صدقة الفطر أواجبة هى بمنزلة الزكاة فقال : هى ممّا قال اللّه : « أقيموا الصلوة و آتوا الزكاة » هى واجبة . . . ;

ابراهيم بن عبدالحميد گويد: از امام رضا(ع) پرسيدم: آيا زكات فطره به منزله زكات واجب است؟ فرمود: زكات فطره، از همان زكاتى است كه خداوند فرموده: «. ..و آتوا الزكاة» و آن واجب است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 25

25 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : يا أيّها الذين آمنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّات » قيل : من هم ؟ فقال : هم المملوكون من الرجال و النساء و الصبيان الذين لم يبلغوا الحلم ;

امام صادق(ع) در پاسخ اين سؤال كه مراد از « الذين ملكت أيمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم» چه كسانى اند؟ فرمود: آنان بردگان اند; چه غلامان [باشند ]و چه كنيزان و كودكانى كه به سن بلوغ نرسيده اند. ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 1،2

1 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق خلوت و خوابگاه پدر و مادرشان در همه اوقات ، اذن بگيرند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... و إذا بلغ الأطف_ل منكم

2 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل سكونت پدر و مادرشان از آنان اذن بگيرند .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم

ص: 140

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از «الذين من قبلهم» افراد بالغى باشند كه تكليف آنان در آيه 27 و 28 ذكر شده است; يعنى، همان گونه كه بزرگسالان بايد براى ورود به اتاق و منزل مسكونى افراد اجازه بگيرند، اطفالى كه به سن بلوغ رسيده اند نيز، بايد اذن بطلبند; هر چند اهل خانه و ساكنان منازل، پدر و مادر آنان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 1،2،3،4،13

1 - حجاب و پوشش براى زنان ساخورده و نااميد از زناشويى و بى ميل به امور جنسى واجب نيست .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ

«ثوب» (مفرد «ثياب») به معناى پيراهن است; ولى مقصود از آن در آيه شريفه _ به قرينه آيه قبل كه درباره درآوردن پيراهن در وقت خواب و استراحت است _ روپوش و پوشش هاى مخصوص زنان مسلمان است; نه اين كه به معناى عريان شدن باشد.

2 - اجتناب از آرايش و خودآرايى ، شرط جواز حجاب نداشتن زنان سالخورده و نا اميد از زناشويى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ غير مت

3 - آرايش و خودآرايى زنان _ حتى سالخوردگان نا اميد از زناشويى _ در برابر نامحرمان ممنوع است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا . .. غير متبرّج_ت بزينة

4 - نااميدى از زناشويى و بى ميلى نسبت به امور جنسى ، نشان سالخوردگى زنان و مجوز فرونهادن حجاب و پوشش براى آنان است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا . .. غير متبرّج_ت بزينة

جمله «الّ_تى لايرجون نكاحاً» صفت و قيد توضيحى براى «و القواعد من النساء» و بيان كننده مقصود از آن است.

13 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) انه قرأ « أن يضعن ثيابهنّ » قال الخمار والجلباب . . . ;

امام صادق(ع) در پى تلاوت آيه «أن يضعن ثيابهنّ» فرمود: مراد روسرى و روپوش است. ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 1،2،3،4،9،10،11،12،13،22

1 - نابينايى ، لنگى و مرض ، سه عامل معاف شدن از تكاليفى است كه در آنها ، بينايى ، حركت و راه رفتن و سلامت لازم است .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله «و لا على أنفسكم أن تأكلوا. ..» استينافيه و جدا از جمله «ليس على الأعمى حرج...» باشد. بر اين اساس جمله «ليس على الأعمى...» درصدد بيان قانون و اصلى كلى است و آمدن آن به تناسب بيان احكام افرادى است كه به شكلى از برخى از تكاليف معاف اند; مانند زنان سالخورده كه از حجاب معاف اند و نيز معاف بودن فرزندان و برادر زادگان و... از اجازه خواستن جهت ورود به خانه ديگران كه در دنبال همين آيه ذكر شده است.

2 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى اهل خانه خود ( فرزندان و همسر ) بدون هيچ اجازه اى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج . .. أن تأكلوا من بيو

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله «و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم» عطف بر جمله پيشين باشد. گفتنى است مقصود از «بيوتكم» (خانه هاى خود) خانه همسر و فرزندان است كه از افراد خودى هر شخصى محسوب مى شوند.

3 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من ... بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم

4 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها را در دست دارند و نيز از منازل دوستان

ص: 141

خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

9 - استفاده از خوراكى هاى اهل خانه خود ( فرزندان و همسر ) بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم

10 - استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم .

11 - استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها در دست انسان است ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ...أو ما ملكتم مفاتحه

12 - انبارداران و كسانى كه وكيل افراد در نگه دارى خوردنى ها و مواد غذايى اند ، مى توانند بدون اذن خواستن از صاحبان آنها ، از آن خوردنى ها تناول كنند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه

برخى از مفسران بر آنند كه مقصود از «ما ملكتم مفاتحه» كسانى اند كه وكيل و قيم ديگران در آب ملك و حيواناتى مانند گاو، گوسفند و شتر مى باشند. اين افراد حق دارند بدون اذن خواستن، از خوراكى هاى موجود در انبارها و نيز از شير و ديگر فراورده هاى حيوانات تحت حفاظت خود، به مقدار مصرف شخصى خود بهره گيرند.

13 - استفاده از خوراكى هاى منازل دوستان ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو صديقكم

22 - مسلمانان ، در عين مجاز بودن از تناول كردن خوراكى هاى منازل خويشاوندان و دوستان خويش ، مى توانند با هم و يا جدا از آنان و بدون اذن ، غذا ميل كنند .

ليس على الأعمى حرج . ..و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 9

9 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور زندگى شخصى ، بدون اذن خواستن ، حرام و ممنوع است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 11

11 - سرپيچى از فرمان هاى پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، گناه و حرام است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 3

3 _ سجده و قيام ، دو ركن اساسى نماز است .

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن سجده و قيام از ميان ديگر اركان و اجزاى نماز، استفاده مى شود.

ص: 142

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 4،5

4 _ كشتن به ناحق انسان ، حرام است .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

5 _ كشتن انسان مستحق قتل ، جايز است .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه «بالحقّ» متعلق به «لايقتلون» و استثناى «إلاّ بالحقّ» از نوع استثناى مفرغ باشد; يعنى، «لايقتلونها بسبب من الأسباب إلاّ بسبب الحقّ; نمى كشند هيچ كس را _ به هر دليلى كه باشد _ مگر به سبب حق».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 4

4 _ شهادت و گواهى باطل و دروغ ، ممنوع است .

و الذين لايشهدون الزور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 2

2 - وجود ارث ميان پيامبران و فرزندانشان

و ورث سليم_ن داود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 8،10

8 - جواز گفت وگوى مردان با زنان نامحرم ، با هدف خيرخواهانه و انگيزه دستگيرى و مدد رسانى به آنان

قال ما خطبكما

10 - جواز پاسخ زنان به پرسش خيرخواهانه مردان نامحرم

قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 4

4 - جواز ستايش زنان از مردان نامحرم

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 11

11 - لزوم تعيين مهر زن پيش از عقد ازدواج

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 143

14 - روم - 30 - 28 - 10،11،13

10 - مالكيت انسان بر بَرده ، جايز و مشروع است .

ما ملكت أيم_نكم

11 - بَردگان ، جزئى از دارايى مالكان خويش اند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

13 - بردگان ، از حقِّ مالكيت و تصرف مستقل ، بى بهره و محروم اند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 12

12 - همسران پيامبر ، به سخن گفتن با مردان نامحرم ، در صورت رعايت موازين تعيين شده ، مجاز بودند .

فلاتخضعن بالقول . .. و قلن قولاً معروفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 6،9

6 - جواز غواصى و استخراج اشياى قيمتى و زينتى درياها

و تستخرجون حلية تلبسونها

9 - استفاده از مظاهر طبيعت ، براى خوراك ، پوشاك و زيور آلات ، مجاز و روا است .

و من كلٍّ تأكلون لحمًا طريًّا و تستخرجون حلية تلبسونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 7

7 - انفاق به مستمندان و گرسنگان ، امرى واجب و نشانه ايمان است .

أنفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو يشاء اللّه أطعم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه در آيه شريفه، ترك انفاق به مستمندان و گرسنگان، از ويژگى هاى كافران و دليل حق ناپذيرى آنان شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 8

8 - مشروعيت مالكيت انسان ها بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند )

أنع_مًا فهم لها م_لكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 6

6 - بخش زيادى از اجزاى بدن شتر ، گاو و گوسفند قابل خوردن است ; نه همه آنها .

و منها يأكلون

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه «من» در «منها» براى تبعيض و ناظر به بعضيت در اجزاء باشد.

ص: 144

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 73 - 8

8 - شكر و سپاس در برابر نعمت هاى الهى ، امرى لازم و واجب

أفلايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 6

6 - جواز ملازمت و همنشينى با كافران ، با حفظ معتقدات دينى خود *

إنّى كان لى قرين . يقول ... أءذا متنا ... لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 69 - 4

4 - تقليد در اصول دين و مبانى فكرى ، امرى ناپسند و غيرجايز

إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 92 - 4

4 - تمسخر مظاهر شرك و عقايد باطل و خرافى ، امرى جايز است .

فراغ إلى ءالهتهم فقال ألا تأكلون . ما لكم لاتنطقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 5

5 - قرعه ، راهى مشروع و مجاز براى گشودن مشكل غيرقابل حل از راه فكر و انديشه

فساهم فكان من المدحضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 5

5 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و القرءان ذى الذكر

ص: 145

از سوگند خداوند براى اثبات راستى رسالت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و الهى بودن قرآن، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 12

12 - جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا ، با اذن الهى

فإذا سوّيته . .. فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 5

5 - مشروعيت و پسنديده بودن سوگند ، براى اثبات حق

قال فالحقّ و الحقّ أقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 10

10 - مأيوس شدن بندگان از رحمت خداوند _ هرچند گناهانشان بسيار باشد _ حرام است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 2

2 - حرمت هر نوع نگاه خائنانه و به دور از امانت و رضايت مندى

يعلم خائنة الأعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 5

5 - تقيه و پوشيده داشتن ايمان ، در صورتى كه موجب حفظ جان ديگر مؤمنان شود ، جايز و به جا است .

و قال رجل . .. يكتم إيم_نه أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 11

11 - استغفار از لغزش و گناه ، بر همگان واجب است .

و استغفر لذنبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 5

5 - عبادت غير خدا ، گناه و حرام است .

قل إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

ص: 146

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5،6

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

6 - جواز استفاده از شتر ، براى سوارشدن انسان ها

جعل لكم الأنع_م لتركبوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 7

7 - سجده براى غير خدا ، ممنوع و مورد نهى صريح خداوند است .

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 7

7 - هرگونه ولايت و سرپرستى ، منتهى به ولايت غير خداوند نامشروع و باطل

فاللّه هو الولىّ

از انحصار ولايت در خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 1،3

1 - جزاى بدى و كيفر خطا ها در حد مقابله به مثل ، مجاز و مشروع است .

و الذين إذا أصابهم البغى . .. و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

3 - انتقام جويى ، كينه توزى و تجاوز از حد در مسير مجازات ستمگر ، ممنوع و نامشروع است .

و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 5

5 - قصاص قبل از جنايت ، امرى ناروا و ممنوع است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

قيد «بعد ظلمه» مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه قبل از تحقق ظلم، هرگونه اقدام انتقام جويانه، مطرود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 11

11 - اجير شدن و اجير گرفتن و بهرهورى انسان ها از توان يكديگر ، امرى مجاز و مشروع

ليتّخذ بعضهم بعضًا سخريًّا

با توجه به واژه «سخريّاً» (استخدام شده) و اين كه خداوند آن را فلسفه عمل خويش قرار داده، مطلب بالا برداشت مى شود.

ص: 147

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 6،12،15،18

6- اسيركردن نيرو هاى دشمن در ميدان جنگ ، امرى مجاز پس از متلاشى كردن سپاه كفر و زمين گير ساختن آنان

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

12- حكم خداوند در مورد اسيران : آزادى بلاعوض و يا ر ها ساختن آنان در قبال فديه

فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

15- ممنوعيت كشتن نيرو هاى دشمن ، پس از به اسارت درآوردن آنان *

فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

از مقابله «منّا» و «فداءً» با «ضرب الرقاب»، استفاده مى شود كه پس از اسارت، مسأله قتل مطرح نيست.

18- عدم ضرورت به بند كشيدن اسيران ، پس از فرو نشستن شعله هاى نبرد و شكست دشمن

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

بنابر اين كه «حتّى تضع . ..» صرفاً غايت براى «فشدّوا الوثاق» باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 6

6- فرمان هاى صادر شده از شخص پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، همانند فرمان هاى وحى واجب الاتباع است . *

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

فرمان به اطاعت رسول(صلی الله علیه و آله)، پس از فرمان به اطاعت از خدا _ بدون هيچ قيد و تمايز _ بيانگر معناى يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 6

6- جواز صلح با دشمن ، در صورت توان نداشتن سپاه اسلام براى مقاومت و ادامه جنگ

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

در صورتى كه «و أنتم الأعلون» بيانگر مورد نهى باشد; از مفهوم آيه شريفه مطلب بالا استفاده مى شود; يعنى، در صورت برترى قواى سپاه اسلام، صلح با دشمن جايز نيست. اما در غير اين صورت كه عملاً انتظار پيروزى نمى رود، صلح بى مانع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 15

15- مالكيت خصوصى ، اصلى مورد قبول در اسلام

و لا يسئلكم أمولكم

نسبت داده شدن «أموال» به «كم» و تصريح به اين كه خداوند، مال هايتان را از شما نمى گيرد; مى رساند كه دارا بودن و مالكيت، مورد قبول شريعت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 13

13- جواز تقيه ، در شرايط خفقان و حاكميت خشونت بار كفر

رجال مؤمنون . ..لم تعلموهم

ص: 148

از اين كه خداوند، از وجود مؤمنانى كه با تقيه و به صورت ناشناس در مكه زندگى مى كردند، خبر داد، و خون و حريم آنان را محترم شمرده است; جواز تقيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 4

4 _ عدم جواز حكم كردن به چيزى ، قبل از رسيدن حكم آن از سوى خدا و رسول او

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

تعبير «لاتقدّموا بين. ..» هم شامل حكم كردن قبل از حكم خدا و رسول او و هم شامل حكم كردن در قبال فرمان آن دو مى شود. برداشت بالا براساس معناى نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 14

14 - عيب جويى از غير مؤمنان ، فاقد حرمت *

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و لا تلمزوا أنفسكم

تعبير «أنفسكم»، ممكن است بيانگر اين معنا باشد كه مؤمنان نبايد نسبت به خود مؤمنان، عيب جويى كنند; اما در مورد ديگران نهى متوجه آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 3،6،10،13،18

3 - جواز تكيه كردن بر گمان ، در بعضى از موارد

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

مفهوم «كثيراً» اين است كه در همه جا، تكيه كردن بر گمان ممنوع نيست، زيرا چه بسا موارد مهمى كه ناديده گرفتن گمان، موجب وارد شدن صدمه فراوان به فرد يا جامعه است.

6 - كافى نبودن گمان ، براى متهم ساختن انسان مؤمن و داورى عليه او

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم

10 - ممنوعيت تجسّس و جستار ، در عيوب و كاستى هاى زندگى مؤمنان

و لاتجسّسوا

13 - ممنوعيت غيبت و بدگويى مؤمنان در غياب يكديگر

و لايغتب بعضكم بعضًا

18 - جواز غيبت غير مؤمنان

و لايغتب بعضكم بعضًا . .. يأكل لحم أخيه ميتًا

با توجه به اين كه مخاطب «بعضكم بعضاً» مؤمنان هستند نه مطلق انسان ها، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 5

5 - لزوم پاسخ گفتن به سلام ديگران ، پيش از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

ص: 149

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 2

2 - حرمت كم فروشى ، مغبون ساختن ديگران و كم نهادن سهم طرف مقابل در مبادلات اقتصادى

و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 6

6 - جواز سوگند براى اثبات حقيقت ، پس از اثر نداشتن دلايل و براهين روشن

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 1،9

1 - حرمت دست زدن به نوشته هاى قرآن بدون طهارت

لايمسّه إلاّ المطهّرون

ضمير در «لايمسّه»، مى تواند به قرآن بازگردد و نيز مى تواند راجع به «كتاب مكنون» باشد. در صورت اول جمله «لايمسّه...» انشا در قالب اخبار بوده و مفاد آن نهى از لمس قرآن بدون طهارت مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

9 - « عن ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن ( ع ) قال المصحف لاتمسّه على غير طهر و لاجنباً إنّ اللّه يقول : « لايمسّه إلاّ المطهّرون » ;

ابراهيم بن عبدالحميد از امام كاظم(ع) روايت نموده كه فرمود: قرآن را بدون طهارت و در حال جنابت مس نكن. .. زيرا خدا فرموده: لايمسّه إلاّ المطهّرون».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 1

1 - انفاق در راه خداوند ، وظيفه اى واجب بر مؤمنان

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

خطاب در آيه شريفه، متوجه مؤمنان و استفهام در «ما لكم» توبيخى است. توبيخ مؤمنان از سوى خداوند، به خاطر كوتاهى آنان در امر انفاق، بيانگر واجب بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 1،2،6،7

1 - زنانى كه ظهار مى شوند ، براى شوهرانشان حكم مادر را پيدا نمى كنند .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هن أُمّه_تهم

2 - « ظهار » ، در شريعت اسلام طلاق نيست .

الذين يظ_هرون منكم . .. ما هنّ أُمّه_تهم

6 - ظهار ( انشاى صيغه اى كه در آن زن در حكم مادر قرار داده مى شود ) ، سخنى باطل و نكوهيده است .

و إنّهم ليقولون منكرًا من القول و زورًا

ص: 150

7 - ظهار كردن زن ، حرام و گناه است .

و إنّهم ليقولون منكرًا من القول و زورًا و إنّ اللّه لعفوّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 3 - 1،2،3،4

1 - ظهار ، سبب گسستن پيوند زناشويى نمى شود .

و الذين يظ_هرون . .. فتحرير رقبة

از اين كه ظهاركننده، مى تواند آن را نقض كرده و رجوع كند _ با اين شرط كه قبل از آميزش با زن كفّاره بدهد _ معلوم مى شود كه ظهار، باعث از هم گسيخته شدن پيوند زن و شوهرى نمى شود.

2 - كسى كه زنش را ظهار كرده ، مى تواند در صورت پشيمان شدن ، آن را نقض كرده و رجوع كند .

و الذين يظ_هرون من نسائهم ثمّ يعودون

«عود» (مصدر «يعودون») به معناى رجوع و بازگشتن است. بازگشت ظهاركننده به آنچه گفته، بدين معنا است كه ظهاركننده، گفته خود را نقض كند و از آنچه گفته پشيمان شود و براى ادامه زناشويى با همسر خود، به او رجوع نمايد.

3 - ظهاركننده ، در صورت رجوع از آن ، بايد كفّاره بدهد .

و الذين يظ_هرون . .. ثمّ يعودون ... فتحرير رقبة

4 - كفّاره ظهار ، بايد پيش از تماس و آميزش با زن داده شود .

فتحرير رقبة من قبل أن يتماسّا

«تماس» در تعبير قرآن، كنايه از آميزش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 1،3،4،5

1 - ظهاركننده ، در صورتى كه آزاد كردن بنده برايش مقدور نباشد ، بايد دو ماه روزه بگيرد .

فمن لم يجد فصيام شهرين

3 - دو ماه روزه اى كه به عنوان كفّاره ظهار گرفته مى شود ، بايد پى درپى باشد .

فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين

4 - ظهاركننده ، روزه ظهار را بايد پيش از تماس و آميزش با زنش بگيرد .

فصيام شهرين متتابعين من قبل أن يتماسّا

5 - در صورتى كه گرفتن روزه براى ظهاركننده مقدور نباشد ، بايد شصت مسكين را اطعام كند .

فمن لم يستطع فإطعام ستّين مسكينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 1،2

1 - نجوا كردن ( با هم درگوشى صحبت كردن ) امرى جايز است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا تن_جيتم

2 - جواز نجوا كردن مشروط به اين است كه آلوده به گناه ، تعدى و نافرمانى پيامبر (صلی الله علیه و آله) نباشد .

إذا تن_جيتم فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

ص: 151

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 4،10

4 - خداوند ، بر هر مسلمانى كه خواستار نجوا و گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) بود ، واجب كرد كه پيش از آن صدقه اى بپردازد .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجويكم صدقة

10 - صدقه نجوا ، تنها بر كسانى واجب بود كه توانايى مالى داشتند .

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 3 - 8

8 - تبعيد ، حكمى الهى در مورد توطئه گران عليه دين و حاكميت اسلام

هو الذى أخرج . .. كتب اللّه عليهم الجلاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 5،6

5 - غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ( فىء ) ، ويژه پيامبر (صلی الله علیه و آله) و خارج از قلمرو مالكيت شخصى مسلمانان است .

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

مفهوم اختصاص يافتن غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پيامبر(صلی الله علیه و آله)، اين است كه ساير مسلمانان، ابتدا مالكيت شخصى نسبت به آن ندارند.

6 - رزمندگان مسلمان ، سهيم در غنايم به دست آمده از طريق جنگ و درگيرى با كافران

فما أوجفتم عليه من خيل و لا ركاب

از «فما أوجفتم عليه من خيل. ..» استفاده مى شود كه هرگاه با اسب تازى [جنگ و نبرد] صورت گيرد; غنايم مختص پيامبر(صلی الله علیه و آله) نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 2،3

2 - حكم « فىء » شامل همه غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ، و غير مختص به غنيمت هاى بنى نضير

ما أفاء اللّه على رسوله من أهل القرى

جمع آمدن واژه «قرى»، مى رساند كه حكم «فىء» اختصاص به غنايم بنى نضير ندارد.

3 - به كارگيرى « فىء » در احياى دين و راه خدا ، از جمله مصارف آن است .

ما أفاء اللّه على رسوله . .. فللّه

برداشت ياد شده، بر اين مبنا است كه ذكر «فللّه» براى بيان موارد مصرف «فئ» باشد و نه تيمن و تبرك (چنان كه برخى برآنند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 3

3 - فقر و تنگدستى ، شرط برخوردارى « ذوى القربى » از فىء *

ص: 152

و لذى القربى . .. للفقراء المه_جرين

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه «للفقراء» بدل براى «و لذى القربى» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 1،2

1 - نيازمندان و فقراى اهل ايمان ، در هر عصر داراى سهمى از « فىء »

للفقراء المه_جرين . .. و الذين جاءو من بعدهم

«والذين جاءو. ..» عطف بر «المهاجرين» و به تقدير «للفقراء الذين جاءو من بعدهم» مى باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مراد از «الذين جاءو» همه كسانى باشد كه در هر عصرى به جرگه مسلمين مى پيوندند.

2 - مهاجران پس از غزوه بنى نضير ، داراى سهم از « فىء » *

و الذين جاءو من بعدهم

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از «الذين جاءو» خصوص مهاجرانى باشد كه پس از مهاجران نخستين، به مدينه هجرت كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 9،10،12،15،18،22،23،32

9 - زنان مؤمن و مردان كافر بر يكديگر حرام اند .

لا هنّ حلّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ

10 - زوجيت و همسرى كافران ، محترم از نظر شريعت ، تا لحظه ايمان آوردن يكى از آن دو

لا هنّ حلّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ

مفهوم «لا هنّ حلّ لهم و. ..» اين است كه زن تا قبل از ايمان آوردنش، براى مرد كافر حلال بوده است و نيز مرد براى زنش و به مجرد ايمان آوردن يكى از آن دو، رابطه همسرى قطع مى شود.

12 - ممنوعيت تن دادن زن مؤمن به همسرى مرد كافر

لا هنّ حلّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ

15 - حق مالكيت كافران غير محارب ، محترم و رعايت عدل درباره ايشان ضرورى است .

و ءاتوهم ما أنفقوا

از شأن نزول آيه، استفاده مى شود كه حكم پرداخت مهريه و نيز احترامى كه اسلام براى مالكيت كافران قائل است، مربوط به كافران غير محارب است; چنان كه آيه شريفه مسائل پس از صلح حديبيه را بيان مى كند. بنابراين رعايت اين عدل با آنچه از مفهوم «أن تبرّوهم و تقسطوا...» _ كه نهى از قسط درباره كافران حربى بود _ منافات ندارد.

18 - جواز همسرى مؤمنان ، با زنان مؤمن مهاجر گريخته از همسران كافر خويش

و لاجناح عليكم أن تنكحوهنّ

22 - ممنوعيت ازدواج مؤمن با كافر

لا هنّ حلّ لهم . .. و لاتمسكوا بعصم الكوافر

گرچه صريح آيه شريفه، درباره همسرانى است كه قبل از ايمان آوردن به همسرى هم درآمده اند و پس از ايمان يكى از آن دو بايد از هم جدا شوند; ولى از اين حكم به طريق اولى استفاده مى شود كه مرد مؤمن، حق ندارد اقدام به ازدواج با زن كافر كند و زن مؤمن هم نبايد با مرد كافر ازدواج نمايد.

23 - مرد مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع كافران

ص: 153

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

32 - « عن زرارة بن أعين عن أبى جعفر ( ع ) قال : لاينبغى نكاح أهل الكتاب قلت : جعلت فداك و أين تحريمه ؟ قال : قوله « و لاتمسكوا بعصم الكوافر » ;

زرارة بن اعين از امام باقر(ع) روايت نموده كه فرمود: ازدواج با زنان اهل كتاب، سزاوار نيست. [زراره گويد:] به امام گفتم: فدايت شوم! حرمت ازدواج با آنان از كجا است؟ فرمود: از قول خدا كه فرموده: و لاتمسكوا بعصم الكوافر».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 2،13

2 - اذان ، از آداب برپايى نماز جمعه

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة

ندا براى نماز، همان اذان است.

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 4،5،6

4 - ايراد خطبه در نماز جمعه بهوسيله امام جمعه ، از شرايط آن است .

و تركوك قائمًا

5 - ايستادن در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، از آداب آن است .

و تركوك قائمًا

6 - لزوم استماع خطبه هاى نماز جمعه و پرهيز از پرداختن به كار هاى ديگر

و إذا رأوا . .. و تركوك قائمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 2،3،10،11،12،24،25،26

2 - مشروعيت طلاق ، در شريعت اسلام

إذا طلّقتم النساء

3 - لزوم اجراى صيغه طلاق در زمان عدّه زن ( زمانى كه زن از عادت ماهانه پاك شده و با شوهرش درنياميخته است . )

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ

«لام» در «لعدّتهنّ» معادل «عند» است; يعنى، «فطلّقوهنّ عند عدّتهنّ» (نظير «أقيموا الصلاة لدلوك الشمس»; يعنى «عند

ص: 154

دلوك الشمس).

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

12 - زنان مطلّقه ، حق ندارند در ايّام عدّه از خانه هايشان بيرون بروند .

و لايخرجن

24 - « عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : « لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن » قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: «لاتخرجوهنّ و لايخرجن» حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود».

25 - « عن سماعة بن مهران ، قال : سألته عن المطلّقة أين تعتد ؟ قال فى بيتها لاتخرج و ان ارادت زيارة خرجت بعد نصف الليل و لاتخرج نهاراً و ليس لها أن تحجّ حتّى تنقض عدّتها ;

سماعة بن مهران گويد: از امام [صادق(ع)] پرسيدم: زنى كه طلاق داده شده در كجا عدّه نگه دارد (عدّه خود را در كجا بگذارد)؟ فرمود: در خانه اش و از آن خارج نشود، و اگر قصد زيارتى (ديدارى) را داشت، بعد از نيمه شب خارج گردد و روز بيرون نرود. و براى او جايز نيست حج به جا آورد، تا اين كه عدّه او تمام شود».

26 - « و سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : « و اتقوا اللّه ربّكم لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة » قال : إلاّ أن تزنى فتخرج و يقام عليها الحدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: «. ..لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ الاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة» سؤال شد فرمود: [زن در عدّه طلاق رجعى نبايد از خانه خارج شود] مگر اين كه مرتكب زنا شود. در اين صورت او را از خانه بيرون مى برند و بر او حد جارى مى گردد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 2،5،16

2 - مخيّر بودن مرد ، در رجوع به همسر خويش براى تداوم زندگى مشترك و يا جدا شدن دائمى از او ( از زمان اجراى صيغه طلاق تا پايان عدّه )

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

5 - لزوم گواهى گرفتن دو شاهد عادل ، بر جدايى كامل مرد از زن مطلّقه خويش

و اشهدوا ذوى عدل

برداشت ياد شده، براساس نظريه بسيارى از مفسران است كه گفته اند: براى رجوع مرد به زن مطلّقه خود، شاهد لازم نيست و

ص: 155

گرفتن گواهى، اختصاص به طلاق و جدايى كامل دارد.

16 - « محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 3،4،12،13،14،15

3 - زنان يائسه ، اگر درباره علت قطع عادتشان ترديدى باشد ، تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند و ازدواج آنان در ايّام عدّه باطل است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

4 - آن دسته از زنانى كه حيض نمى بينند _ ولى در سن حيض ديدن هستند _ تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

12 - « المروى عن أئمتنا ( ع ) : فلاتدرون لكبر ارتفع حيضهنّ أم لعارض ;

از امامان ما(ع) [در توضيح معناى «ارتبتم» در آيه «و اللاّئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم» ]روايت شده كه مقصود اين است: [اگر شك داريد و ]نمى دانيد كه [قطع حيض زنانى كه از حيض شدن مأيوس شده اند] به علت بالا بودن سنّ است يا عارضه جسمى، [عدّه آنان سه ماه است]».

13 - « قال ابن عباس هى فى المطلّقات خاصة ، و هو المروى عن أئمّتنا ;

ابن عباس گفت: اين [انقضاى عدّه با وضع حمل]، مخصوص زنان مطلّقه است [نه زنانى كه شوهرانشان فوت شده اند] و همين مطلب از ائمه ما(ع) روايت شده است».

14 - « عبدالرحمن بن الحجاج عن أبى الحسن ( ع ) قال : سألته عن الحلبى إذا طلّق ها زوجها فوضعت سقطاً تمّ أو لم يتمّ أو وضعته مضغة ، قال : كلّ شىء وضعته يستبين أنه حمل تمّ أو لم يتمّ فقد انقضت عدّتها و إن كانت مضغة ;

عبد الرحمان بن حجاج از امام كاظم(ع) روايت كرده و مى گويد: از ايشان درباره زن باردار پرسيدم كه اگر شوهر او را طلاق دهد و بعد از طلاق حمل خود را تمام شده يا تمام نشده سقط و يا به صورت مضغه فرود آورد [حكم عده او چيست؟ ]فرمود: هر چه را زن زمين بگذارد كه معلوم باشد حمل بوده _ خلقش تمام باشد يا ناتمام _ عدّه او منقضى شده، اگر چه حمل مضغه باشد».

15 - « عن عبدالرحمن بن أبى عبداللّه البصرى عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل طلّق إمرأته و هى حبلى و كان فى بطنها إثنان فوضعت واحداً و بقى واحد ؟ قال : قال : تبين بالاوّل و لاتحلّ للأزواج حتّى تضع ما فى بطنها ;

عبدالرحمان بن ابى عبداللّه بصرى مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: مردى زن حامله خود را طلاق داده و او دو فرزند داشته است، يكى را فرود آورده و ديگرى باقيمانده است[حكم عدّه او چيست؟] امام فرمود: با فرود آمدن فرزند اوّل، از شوهر منقطع مى گردد، ولى براى ديگران حلال نمى شود تا آن كه آنچه در شكم دارد فرود آورد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 17

17 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : « و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ » ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار

ص: 156

دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 3،11

3 - مقرر شدن شكستن سوگند بر محروميت از مباحات و حلال هاى شرعى ، با دادن كفّاره

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

11 - حكم خداوند مبنى بر شكستن سوگند درباره محروميت از مباحات و حلال ها ، عالمانه و حكيمانه بوده و در جهت مصالح و منافع انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم . .. و هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 14

14 - گفتن برخى از مسائل به صورت امانت و سرّى به ديگران ، امرى جايز و روا است .

و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 2،4

2 - اطاعت از عناصر گمراه و اجابت خواسته هاى آنان ، ممنوع است .

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله . .. فلاتطع المكذّبين

مطلب ياد شده، از تفريع «فلاتطع» بر «إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله» استفاده مى شود.

4 - اطاعت از كافران تكذيب گر و اجابت خواسته هاى آنان ، ممنوع و حرام است .

فلاتطع المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 4

4 - سازش و نرمش نشان دادن با كافران ، بر سر مسائل عقيدتى و مواضع اصولى ، ممنوع است .

فلاتطع المكذّبين . ودّوا لوتدهن فيدهنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 2،5

2 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سوگند يادكنندگان بى مبالات ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ حلاّف

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى فرومايگان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ. .. مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 157

19 - قلم - 68 - 11 - 2،5

2 - اطاعت و اجابت خواسته هاى افراد عيب جو ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. همّاز

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سخن چينان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 3،6،9

3 - اطاعت و اجابت خواسته هاى كسانى كه بخيل و مانع خيراند ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. منّاع للخير

6 - اطاعت و اجابت خواسته هاى متجاوزان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. معتد

9 - اطاعت و اجابت خواسته هاى گناه پيشگان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 2،6

2 - اطاعت و اجابت خواسته هاى افراد درشت خوى و بدخلق ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. عتلّ

6 - اطاعت و اجابت خواسته هاى افراد بى تبار و بى ريشه و اصل ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. زنيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 30 - 2،3

2 - ازدواج با تملّك كنيزان ، تنها محدوده مجاز در روابط جنسى

إلاّ على أزوجهم أو ما ملكت أيم_نهم

3 - ارضاى غرايز جنسى ، به گونه اى مشروع ( اختيار همسر يا تملك كنيز ) ، امرى مقبول و مورد پذيرش اسلام

إلاّ على أزوجهم أو ما ملكت أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 4

4 - اطاعت از فرمان هاى پيامبران واجب است .

قال نوح ربّ إنّهم عصونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 6

6 - برگزارى نماز شب ، اختصاص به ساعتى مشخص ندارد .

ص: 158

إنّ ناشئة الّيل

«ناشئة الليل»، به معناى هر ساعتى از شب نيز آمده است (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 15

15 - رعايت حال مريضان ، مسافران تاجر و سوداگر و جنگ جويان خداجو ، فلسفه تخفيف دادن تكليف شب زنده دارى و كاستن از آن ، به ميزان ميسور و ممكن

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى و. .. و ءاخرون يق_تلون فى سبي

عبارت «ضرب فى الأرض» در معانى سفر براى تجارت و خارج شدن براى جنگ آمده است; ولى با آمدن «و آخرون يقاتلون فى سبيل اللّه» معناى اول مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 4

4 - جواز نفرين و دعا ، عليه كافران حق ناپذير و دين ستيز

فقتل كيف قدّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 4

4 - جواز نفرين و دعا ، عليه كافران حق ناپذير و دين ستيز

ثمّ قتل كيف قدّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 3

3 - وجوب سير كردن و تأمين نمودن مواد خوراكى بينوايان

و لم نك نطعم المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 3،8

3 - سجده ، ركن مهم نماز

و من الّيل فاسجد له

اطلاق «سجده» بر «نماز» ، از باب اطلاق جز بر كل است و اين مى رساند كه اين جزء، از اجزاى مهم نماز است.

8 - تسبيح و تنزيه خداوند ، از اركان و اجزاى مهم نماز

و سبّحه ليلاً طويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 11

11 - پيروى از دنياگرايان و آخرت گريزان ، ممنوع است .

ص: 159

و لاتطع منهم . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 6

6 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

از سوگندهاى خداوند، براى اثبات تحقق وعده خويش (برپايى قيامت)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 1،2

1 - شهر مكه ، داراى محرّماتى ويژه و احكامى خاص است .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله «و أنت حلّ . ..»، يكى از خصايص پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) را بيان كرده است و آن اباحه برخى از امورى است كه بر ديگران مباح نبود. بنابراين شهر مكه براى غير پيامبر(صلی الله علیه و آله)، احكامى ويژه و محرّماتى خاص دارد.

2 - تكليف پيامبر (صلی الله علیه و آله) درباره محرّمات شهر مكه ، با ديگر مردم يكسان نبود .

و أنت حلّ به_ذا البلد

«حِلٌّ» و «حَلالٌ»، به يك معنا است و به مردى كه از احرام بيرون آمده و يا از حرم خارج شده باشد، «حَلال» و «مُحِلّ» گفته مى شود(مفردات راغب). بر اين مبنا «حِلّ» بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله); يعنى، آنچه درباره مكه بر ديگران تحريم شده، براى آن حضرت مباح است. در اين معنا جمله «و أنت حلّ»، مستأنفه خواهد بود. مشهور گفته اند: محرمات مكه براى حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)، تنها در «لحظه اى از روز فتح مكه» مباح شد و در غير آن زمان با ديگران يكسان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 18

18 - لزوم تأخير قربانى از نماز عيد ، در عيد قربان *

فصلّ لربّك وانحر

تطبيق نماز و قربانى در آيه، بر نماز عيد قربان و قربانى در آن، يكى از احتمالات موجود در اين آيه است. عطف به «واو» گر چه بر ترتيب تصريح ندارد; ولى ترتيب ذكرى مى تواند بيانگر ترتيب واقعى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 3

3 - كلمات توحيد ، بايد بر زبان جارى گردد .

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 8

8 - خداوند ، محكوم هيچ فرمانى نبوده و فرمان او لازم الاجرا است .

اللّه الصمد

ص: 160

«صمد»; يعنى، بزرگوارى كه فرمان او مطاع باشد و بدون خواست او كارى فيصله نيابد. (لسان العرب). و هيچ فرمان دهنده و نهى كننده اى، بر او تفوق نيابد. (مجمع البيان)

2- آثار تغيير احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 4

4 _ دخل و تصرف در احكام ثابت الهى ، نشانه كفر

منها أربعة حرم . .. إنما النسىء زيادة فى الكفر

3- آثار نسخ احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 2،3

2 - امكان نسخ و تبديل احكام ، ترغيب كننده برخى از مسلمان ها به درخواست تغيير و تبديل برخى از آن احكام

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

با توجه به آيه قبل، مى توان گفت: منشأ گرايش مسلمانان به درخواست نسخ برخى از احكام، طرح مسأله نسخ و امكان آن بوده است.

3 - نسخ اديان و نيز نسخ برخى از آيات و احكام قرآن ، برانگيزنده مسلمانان به طرح پرسشهايى نا به جا از پيامبر (صلی الله علیه و آله)

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه «أن تسئلوا» به معناى پرسش كردن باشد. از آن جا كه لحن آيه گوياى مذمت است، از آن پرسشها به پرسشهاى نا به جا تعبير شده است.

4- اجراى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 15

15 - شايسته است كه در عمل به احكام الهى ، افراد ، به جز ترس از خداوند ، هيچ ترسى به دل راه ندهند .

و تخشى الناس و اللّه أحقّ أن تخشيه

5- اجراى احكام بدون زمينه اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 13

ص: 161

13 - امكان ترس پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از مردم به خاطر اجراى حكم الهى كه زمينه اجتماعى ندارد .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس

6- احكام آميزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 2،19،25

2 - حرمت آميزش با همسران در شب هاى رمضان پس از مدتى نسخ شده و اين عمل حلال گشت .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم . .. فالن بشروهن

19 - جواز مباشرت جنسى با همسران در شب هاى رمضان ، از ابتداى شب تا طلوع فجر است .

فالن بشروهن . .. حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

قيد «از ابتداى شب تا طلوع فجر» در اين برداشت، مبتنى بر اين است كه «حتى يتبين» غايت براى «باشروهن» نيز باشد.

25 - اعتكاف كنندگان در مساجد حتى در شب هاى اعتكاف نيز از آميزش جنسى بايد پرهيز كنند .

فالن بشروهن . .. و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جمله «و لاتباشروهن» به منزله تبصره اى است براى «فالآن باشروهن»; يعنى، توهّم نشود كه حليت آميزش در شبهاى روزه، شامل حال اعتكاف نيز مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 5،6،7،11،13،15

5 _ حرمت آميزش با زنان حائض ، تا زمان پاك شدن آنان از حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض و لا تقربوهن حتى يطهرن

گر چه ظاهر جمله «فاعتزلوا النساء» مطلق معاشرت است ; ولى اباحه آميزش پس از گذشت ايام حيض و غسل كه جمله «حتى يطهرن فاذا تطهّرن فاتوهن من حيث» دلالت بر آن دارد، قرينه اى است كه آنچه مباح نبوده و اعتزال از آن واجب شده، تنها آميزش است، نه مطلق معاشرت; و گر نه مى فرمود «فاذا تطهرن فعاشروهن».

6 _ حرمت وَطى در قُبُل ، در ايام حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض

كلمه «محيض» در صدر آيه مصدر است; امّا در جمله «فاعتزلوا النساء من المحيض» اسم مكان مى باشد به دليل تكرار لفظ در حال كه اگر هر دو به يك معنا بود، على القاعده بايد دوّمى به صورت ضمير آورده مى شد.

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

11 _ جواز آميزش با زنان ، پس از پاكى آنان از حيض و تحصيل طهارت ( غسل )

و لا تقربوهنّ حتى يطهرن فاذا تطهّرن فأتوهنّ

گر چه مفهوم «حتى يطهرن» جواز آميزش به مجرد پاكى و قطع خون است ; ولى با تصريح به مشروط بودن آميزش به غُسل در جمله «فاذا تطهّرن» (آنگاه كه غسل كردند)، مفهوم «حتى يطهرن» مورد عنايت نيست.

13 _ آميزش با زنان ، بايد از مجراى متعارف آن ( فرج ) باشد .

فاذا تطهرن فأتوهنّ من حيث امركم اللّه

ص: 162

15 _ جواز استمتاع از زنان بدون آميزش با آنان ، در ايام حيض

يسئلونك عن المحيض . .. فاعتزلوا النساء فى المحيض

بنابراينكه مراد از «فى المحيض»، مكان حيض باشد; تنها آميزش، تحريم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 4،5

4 _ جواز آميزش با همسران ، به هر صورت و كيفيّتى

نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم

بنابراينكه «أنّى» به معناى «كيفَ» باشد.

5 _ زن بايد در تمتّعات جنسى مرد ، تسليم او باشد . *

نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم انى شئتم

از اينكه براى مردان در تمتّع از زنان، نوعى آزادى (أنّى شئتم) قائل شده است، چنين استفاده مى شود كه زن نيز بايد در اين محدوده تسليم شوهر باشد و در غير اين صورت، كلام لغو مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 1،2،3،5،6،7

1 _ مرد مى تواند تا مدّت چهار ماه بر سوگند به ترك آميزش با همسر خويش ( ايلاء ) باقى بماند .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

«يؤلون» از «ايلاء» و در لغت به معناى سوگند است. اما در اصطلاح، سوگند مرد بر ترك آميزش با همسر خويش به مدّت بيش از چهار ماه است. مراد آيه نيز معناى اصطلاحى آن است.

2 _ جواز سوگند بر ترك آميزش جنسى با همسران ( ايلاء ) و انعقاد آن

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

3 _ شرط تحقق ايلاء و احكام خاص آن ، سوگند بر ترك آميزش جنسى در بيش از چهار ماه است .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از اينكه خداوند مى فرمايد كه ايلاءكننده مى تواند چهار ماه منتظر بماند; معلوم مى شود كه ايلاء و احكام خاص آن در صورتى است كه سوگند بر ترك آميزش، يا براى هميشه باشد و يا براى مدتى بيش از چهار ماه.

5 _ پس از ايلاء ، زن ، تا چهار ماه حق درخواست آميزش جنسى از مرد را ندارد .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از كلمه «للذين»، استفاده مى شود كه مرد در اين مدت حق ترك آميزش را دارد; بنابراين براى زن در اين مدت حق درخواست آميزش نيست.

6 _ لزوم آميزش مردان با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

7 _ وجوب آميزش يا طلاق بر ايلاءكننده ، پس از گذشت چهار ماه از ايلاء

للذين يؤلون . .. فان فاءو ... و ان عزموا الطلاق

از اينكه «تربّص» تا چهار ماه است، معلوم مى شود كه پس از آن، شخص مُلزم به يكى از دو كار است.

ص: 163

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 40

40 _ ممنوعيّت محروم نمودن همسر ( مرد يا زن ) از آميزش جنسى ، به بهانه وجود فرزند و شيرخوارگى او

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود بولده

امام صادق (ع): كانت المرأة منّا ترفع يدها الى زوجها اذا اراد مجامعتها فتقول: لا اَدعك لانّى اخاف ان احمل على ولدى و يقول الرجل لا اجامعك انى اخاف ان تعلقى فاقتل ولدى فنهى اللّه عزّ و جل اَن تضارّ المرأة الرّجل و ان يضارّ الرّجل المرأة . ..

_______________________________

كافى، ج 6، ص 103، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 227، ح 884.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 10

10 _ لزوم عفت و پاكدامنى براى مردان و حفظ حدود الهى در مسائل جنسى

محصنين غير مسافحين

«محصنين»، حال است براى فاعل «ابتغاء». يعنى انتخاب همسر براى ازدواج و زناشويى بايد به صورت حلال باشد، نه به صورت زنا و بى عفتى. گفتنى است كه «سفاح» به معناى زنا و بى عفتى است و «غير مسافحين»، تأكيد براى محصنين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 17

17 _ جماع ، موجب غسل و ناقض آن است .

او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

«لمستم» از باب مفاعله به اين معناست كه هر يك از مرد و زن يكديگر را لمس كنند و اين، كنايه از جماع است. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در مورد «لامستم النساء» فرمود: هو الجماع ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 555، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 9.

7- احكام اجاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 34

34 _ مشروعيّت اجاره

و ان اردتم ان تسترضعوا اولادكم . .. اذا سلّمتم ما اتيتم بالمعروف

تجويز دايه گرفتن و پرداخت اُجرت، مبتنى بر تشريع اصل قانون اجاره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 15،16

15- تعيين مقدار اجرت ، پس از انجام كار صحيح و نافذ است .

لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

ص: 164

16- دريافت اجرت در برابر كارى كه بدون درخواست كارفرما انجام گيرد ، جايز است .

لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 11

11 - اجير شدن و اجير گرفتن و بهرهورى انسان ها از توان يكديگر ، امرى مجاز و مشروع

ليتّخذ بعضهم بعضًا سخريًّا

با توجه به واژه «سخريّاً» (استخدام شده) و اين كه خداوند آن را فلسفه عمل خويش قرار داده، مطلب بالا برداشت مى شود.

8- احكام اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 15

15 _ احكام و مقررات اقتصادى و اجتماعى اسلام ، پرتويى از رحمت خداوند

لا تاكلوا . .. لا تقتلوا ... انّ اللّه كان بكم رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 5

5 _ برخى از دعوت ها و دستورات خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، دستوراتى زيربنايى و حياتبخش براى جامعه ايمانى *

إذا دعاكم لما يحييكم

اگر جمله شرطيه «إذا دعاكم . .. » داراى مفهوم باشد، اين جمله با منطوق و مفهومش بيانگر دو نوع دستور است. دستوراتى زيربنايى، اساسى و حياتبخش براى كل جامعه ايمانى، همانند مسائل حكومت و ولايت، و دستوراتى كه جنبه فردى دارد و حيات كل جامعه در گرو آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 9

9 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور زندگى شخصى ، بدون اذن خواستن ، حرام و ممنوع است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

9- احكام اجتماعى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 3

3_ جواز حضور زنان در جلسه مردان و پذيرايى از ايشان

وامرأته قائمة فضحكت فبشّرن_ها

ص: 165

برخى برآنند كه مراد از «قائمة» قيام براى پذيرايى از مهمانان است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است كه به قرينه آيه بعد، نمى توان گفت جواز حضور زنان به طور مطلق _ چه جوان باشند و چه كهنسال _ از آيه استنباط مى شود اگرچه نفى آن نيز از آيه استفاده نمى گردد.

10- احكام احرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 32

32 _ مُحرم شدن در غير ميقات و قربانى كردن حيوان اَخته شده ، جايز نيست .

و اتموا الحج و العمرة

امام رضا (ع): لا يجوز الإحرام دون الميقات قال اللّه عز و جل «و اتمّوا الحج و العمرة للّه» و لا يجوز ان يضحى بالخصى لانه ناقص . ..

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 1

1 _ حرمت كشتن شكار در حال احرام

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

"حرم" جمع حرام، به كسانى گفته مى شود كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند.

11- احكام احسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 4

4- بر هر كسى واجب است به پدر و مادر خويش احسان كند .

و قضى ربّك . .. بالولدين إحس_نًا

تنوين «إحساناً» براى تعظيم است و «ال» در «والدين» براى استغراق افرادى است و شامل والدين هر مكلفى مى شود.

12- احكام احقاق حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 6

6- جهاد و توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، پس از بيان حقايق دينى و كارساز نبودن آن ، امرى جايز و مشروع است .

ص: 166

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

13- احكام اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 3

3 - وجوب روزه در اديان پيش از اسلام

كما كتب على الذين من قبلكم

14- احكام ارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 1،2،3،4،6،8

1 _ همه مردان و زنان ، از پدر و مادر و خويشاوندان خود ارث مى برند .

للرّجال نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون و للنّساء نصيب

2 _ وارثان پدر ، مادر و خويشاوندان ، داراى سهمى معلوم و مشخص از ميراث

للرّجال نصيب ممّا ترك . .. و للنّساء نصيب ... نصيباً مفروضاً

3 _ ملاك سهيم بودن در ميراث ، خويشاوندى وارث با ميّت است .

للرّجال نصيب . .. و الاقربون و للنّساء ... و الاقربون

4 _ خويشان نزديكتر ميت ، براى ارث بردن مقدم هستند .

للرّجال نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون

«الاقربون»، به معناى نزديكترين خويشان است (لسان العرب). بنابراين وارثى كه از ساير خويشاوندان به ميت نزديكتر است در ارث بردن مقدّم است.

6 _ تفاوت سهم مردان و زنان از ميراث ميّت

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب

تكرار كلمه «نصيب» براى هر يك از مردان و زنان، مى تواند اشاره به تفاوت آنان در نصيب و سهمشان باشد.

8 _ سهام تعيين شده در ميراث ، حقّ وارثان است ; چه ما ترك ميّت اندك باشد و چه فراوان

للرّجال نصيب . .. ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 1

1 _ لزوم بهره مند ساختن نزديكانِ نيازمند ، يتيمان و مساكين از اموال ميت ، در صورت حضور آنان هنگام تقسيم ارث

و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكين، فارزقوهم منه

ذكر «اولوا القربى» در رديف يتيم و مسكين، حاكى از آن است كه مراد از «اولوا القربى» خويشان نيازمند هستند نه خويشان ثروتمندى كه با يتيمان و مساكين تناسبى ندارند. ذيل آيه كه ترغيب به عطوفت و برخورد نيك با آنان است، اين معنا را تأييد مى كند.

ص: 167

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 -

4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،15،16،17،18،19،

4 _ ارث ، از اسباب مالكيت

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين

5 _ در صورتى كه ميت بيش از دو دختر داشته باشد ( بدون پسر ) سهم ارث دختران دو سوم است .

فان كنّ نساء فوق اثنتين فلهنّ ثلثا ما ترك

6 _ سهم ارث دختران ( دو سوم ) ، به طور مساوى بين آنها تقسيم مى شود .

فان كنّ نساء فوق اثنتين فلهنّ ثلثا ما ترك

چون آيه در مقام بيان سهام ارث است، چنانچه تفاوتى در سهام آنان بود به آن اشاره مى كرد.

7 _ در صورتى كه ميّت تنها يك دختر داشته باشد ، سهم ارث وى نصف مال بجا مانده است .

و ان كانت واحدة فلها النّصف

8 _ در صورتى كه ميّت تنها يك پسر داشته باشد ، سهم ارث وى تمام مال بجا مانده است .

للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. و ان كانت واحدة فلها النّصف

چون سهم يك دختر نصف مال است به مقتضاى «للذكر . .. » سهم يك پسر دو برابر آن، يعنى تمام ماترك خواهد بود.

9 _ سهم ارث پسران متعدد به طور مساوى بين آنها تقسيم مى شود .

للذّكر مثل حظّ الانثيين

لازمه اينكه سهم هر پسر دو برابر يك دختر باشد اين است كه پسران به طور مساوى سهم ببرند.

10 _ سهم ارث يك پسر با چند پسر تفاوتى ندارد .

للذّكر مثل حظّ الانثيين فان كنّ نساء . .. فلهنّ ثلثا ما ترك و ان كانت واحدة فلها

بيان تفاوت سهم ارث در فرض وجود يك دختر (فلهما النصف) با فرض وجود چند دختر (فان كنّ نساءً) و نپرداختن به چنين فروضى درباره سهم ارث پسران، اشاره به برداشت فوق دارد.

11 _ سهم ارث هر يك از پدر و مادر ، در صورتى كه ميّت داراى فرزند باشد ، سدس ( يك ششم ) است .

و لابويه لكل واحد منهما السّدس ممّا ترك ان كان له ولد

12 _ سهم ارث مادر در صورت انحصار ورثه به والدين ، ثلث ( يك سوم ) است و بقيّه ( دو سوّم ) از آن پدر ميّت است .

فان لم يكن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث

جمله «ورثه ابواه» ظهور در انحصار ورثه به والدين دارد. بنابراين چون سهم مادر ثلث است، بقيه (دو ثلث)، از آن پدر خواهد شد.

13 _ وجود چند برادر براى ميت ، موجب تبديل سهم مادر از يك سوم به يك ششم

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

مفسّران برآنند كه مراد از «اخوة» دو برادر و بيشتر است.

14 _ زنده بودن برادران ميت ، شرط حاجب شدن آنان از سهم ثلث مادر

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

جمله «فاِن كان . .. » دلالت بر وجود فعلى برادران، يعنى زنده بودن آنان دارد.

15 _ زنده بودن پدر ميّت و ممنوع نبودن وى از ارث ، شرط حاجب شدن برادران ميّت از سهم ثلث مادر

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

16 _ برادران ميت در صورتى كه جنين باشند ، حاجب مادر از ثلث نمى شوند . *

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

ص: 168

زيرا «اخوة» منصرف به برادرانى است كه متولّد شده باشند.

17 _ سهم ارث مادر در صورت انحصار ورثه به والدين و وجود برادرانى براى ميّت ، يك ششم و بقيه از آن پدر است .

فان لم يكن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

جمله «فان كان له اخوة» فرع بر جمله اى مقدّر است. يعنى ارث مادر در صورتى يك سوم است كه ميت، برادرانى متعدد نداشته باشد، ولى با وجود برادرانى براى ميت، سهم او يك ششم است. و چون فرض بر اين است كه وارث تنها پدر و مادر هستند، بقيه از آن پدر مى شود.

18 _ برادران ميت با وجود پدر و مادر و يا فرزندان او ، ارث نمى برند .

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

زيرا با فرض وجود برادرانى براى ميت (فان كان له اخوة)، تنها پدر و مادر او را وارث شمرده است (و ورثه ابواه).

19 _ وجود يك برادر براى ميت نمى تواند حاجب مادر از ثلث شود .

فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

از مفهوم جمله «فان كان له اخوة» استفاده مى شود كه اگر براى ميت برادرى نباشد و يا يك برادر داشته باشد، همان سهم سابق، يعنى ثلث به او مى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 -

1،2،3،4،5،6،7،8،16،20،21،22

1 _ سهم ارث شوهر ، در صورتى كه همسرش فرزندى نداشته باشد ، نصف اموال به جامانده اوست .

و لكم نصف ما ترك ازواجكم ان لم يكن لهنّ ولد

2 _ سهم ارث شوهر ، در صورتى كه همسرش داراى فرزند باشد ، يك چهارم اموال بجامانده اوست .

فان كان لهنّ ولد فلكم الرّبع ممّا تركن

3 _ سهم ارث زن ، در صورتى كه شوهرش فرزندى نداشته باشد ، يك چهارم اموال شوهر است .

و لهنّ الرّبع ممّا تركتم ان لم يكن لكم ولد

4 _ سهم ارث زن ، در صورتى كه شوهرش داراى فرزند باشد ، يك هشتم مال بجامانده اوست .

فان كان لكم ولد فلهنّ الثمن ممّا تركتم

5 _ ميت ( مرد يا زن ) اگر پدر ، مادر و فرزند نداشته باشد ، در صورتى كه تنها يك خواهر و يا يك برادر و يا يك خواهر و يك برادر داشته باشد ، سهم ارث هر كدام ، يك ششم است .

و ان كان رجل يورث كلالة او امرأة و له اخ او اخت فكلّ واحد منهما السّدس

«كلالة»، به معناى كسى است كه پدر و فرزند نداشته باشد; و «ورثه ابواه» در آيه قبل مى رساند كه با وجود مادر نيز برادر و خواهر ارث نمى برند. بنابراين، ارث خواهر و برادر در صورت نبود هيچ يك از وارثان طبقه اول خواهد بود. جمله «فكل واحد...» و نيز «فان كانوا اكثر ... » مى رساند كه ميت اگر داراى يك خواهر و يك برادر نيز باشد، سهم ارث هر كدام، يك ششم است.

6 _ ميّت ( مرد يا زن ) اگر پدر ، مادر و فرزند نداشته باشد و بيش از يك خواهر و برادر داشته باشد ، سهم ارث همه آنها ، يك سوم است .

فان كانوا اكثر من ذلك فهم شركاء فى الثّلث

مراد از «اكثر» به دليل ضماير جمع «كانوا . .. فهم»، اين است كه مجموعاً سه و يا بيشتر باشند، چه همگى خواهر و يا برادر داشته باشند و يا مختلف.

7 _ سهم ارث برادران و خواهران ميّت ، به طور مساوى بين آنان تقسيم مى شود .

فان كانوا اكثر من ذلك فهم شركاء فى الثّلث

ص: 169

سهم مساوى يك خواهر و برادر بدون تفاوت بين زن و مرد، كه در بخش پيشين آيه آمده است (اخ او اخت فلِكل واحد منها السدس) مى تواند مؤيّد اين باشد كه كلمه «شركاء» براى بيان تساوى سهم برادران و خواهران ميّت است.

8 _ پيش از تقسيم ارث ، اموال مورد وصيّت ميّت ودَين او ، بايد از اصل اموال به جا مانده از او ، جدا شود .

من بعد وصيّة يوصين بها او دين . .. من بعد وصيّة توصون بها او دين ... من بعد وصيّ

16 _ احكام و حدود ارث ، عمل به وصيّت ميت و پرداخت ديون وى ، وصيّت و سفارش اكيد خداوند به مردم

و لكم نصف ما ترك . .. وصيّة من اللّه

«وصيّة»، مفعول مطلق است و مى تواند تأكيدى بر كليّه قوانين و احكامى باشد كه در آيات پيشين بيان شد.

20 _ در صورت نبودن فرزند براى ميّت ، نوه هاى وى به جاى فرزند ارث مى برند و موجب تنزل سهم زن ، شوهر ، پدر و مادر مى شوند .

فان كان لكم ولد

امام باقر و صادق (ع): . .. فان لم يكن له ولد و كان ولد الولد ذكوراً او اناثاً فانّهم بمنزلة الولد ... و يحجبون الابوين و الزوج و الزوجة عن سهامهم الاكثر ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 289، ح 3، ب 27، مسلسل 1043 ; تفسير برهان، ج 1، ص 351، ح 8.

21 _ سهيم شدن كلاله در ميراث در صورتى است كه ميت ، پدر و مادر و فرزند نداشته باشد .

و ان كان رجل يورث كلالة

امام صادق (ع): الكلالة ما لم يكن ولد و لا والد.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 99، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 455، ح 118 و 119.

22 _ تنها برادر و خواهر مادرى ميت ، وارث يك ششم يا شريك در يك سوم ميراث مى باشند .

و ان كان رجل يورث كلالة او امراة و له اخ او اخت فلكل واحد منهما السّدس . .. فهم

امام صادق (ع) در مورد كلاله در آيه فوق فرمود: . .. انما عنى بذلك الاخوة و الاخوات من الامّ خاصة.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 101، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 455، ح 120.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 1،4،7،9

1 _ لزوم عمل به وصيّت ميّت ، اداى دين او ، احكام و قوانين ارث ، حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

«تلك»، اشاره به تمامى احكامى است كه در آيات ارث بيان شده است.

4 _ عمل به احكام ارث ، اطاعت از خدا و رسول و عامل دخول در بهشت است .

يوصيكم اللّه فى اولادكم . .. و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات

از موارد مورد نظر براى «من يطع . .. »، رعايت احكام و قوانين ارث است.

7 _ ترغيب و تشويق مؤمنان به اجراى احكام و قوانين ارث

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات

9 _ رعايت حدود الهى ( احكام و قوانين ارث و . . . ) و اطاعت از خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) ، رستگارى بزرگ

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله . .. و ذلك الفوز العظيم

«ذلك» مى تواند اشاره باشد به اطاعت خدا و رسول كه از موارد آن رعايت احكام و قوانين ارث و حدود الهى است.

ص: 170

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 4،5

4 _ عمل نكردن به احكام ارث ، نافرمانى خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و موجب جاودانگى در آتش جهنّم است .

تلك حدود اللّه . .. و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

5 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به عدم اجراى احكام ارث و قوانين الهى

تلك حدود اللّه . .. و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 1،2،4،5،6

1 _ حرمت ارث بردن مرد از همسرى كه خوشايند او نبوده ، ولى تنها به خاطر ارث بردن با او زندگى كرده است .

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق «النّساء» به معناى همسران گرفته شده است.

2 _ مرد نبايد با وجود ناخشنودى از همسر خويش ، تنها به منظور ارث بردن ، وى را نگاه داشته و ر ها نسازد . *

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

مؤيّد برداشت فوق، فرمايشى است كه امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: هو ان يحبس الرّجل المرأة عنده لا حاجة له اليها و ينتظر موتها حتى يرثها.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

4 _ به ارث بردن زنان ، حرام و امرى ناخوشايند است . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق «النّساء» به معناى زنان، نه همسران، و «كرهاً»، مفعول مطلق براى فعلى مقدّر گرفته شده است ; مثل «اكرهوه كرها». يعنى چنين كارى (به ارث بردن زنان) را ناپسند بشماريد.

5 _ حرمت به ارث بردن زنان ، به دليل كراهت آنان

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

بنابر اينكه «كرهاً» به معناى «كارهات» و حالِ براى «النساء» باشد. يعنى زنان را به ارث نبريد در حالى كه آنان از اين كار كراهت دارند. لازم به ذكر است كه بر اين مبنا، «كرهاً» قيد توضيحى غالبى است. يعنى زنان غالباً از اين كار كراهت دارند.

6 _ حرمت منع كردن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از آنان *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

اين برداشت بر اين اساس است كه مراد از «النّساء»، مطلق زنان باشد. (مانند دختر و خواهر و ... ) نه همسران. و مقصود از «اَنْ ترثوا» به ارث بردن اموال ايشان باشد. بنابراين معناى آيه، حرمت بازداشتن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از اموال ايشان است. زيرا در صورت ازدواج، اكثر اموال زن با مرگ او، به فرزندان و شوهرش منتقل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 3،4،5،8،10

3 _ تنها بخشى از اموال ميت به وارثان او منتقل مى شود . *

ممّا ترك

ص: 171

بدان احتمال كه «من» در «ممّا» براى تبعيض باشد.

4_ پدر و مادر و خويشان ، وارثان ميت

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

فاعل «ترك» در برداشت فوق، ضميرى است كه به «كلٍّ» برمى گردد و «الوالدان و الاقربون»، خبر براى ضميرى محذوف است كه به موالى برمى گردد; يعنى آن وارثان، پدر و مادر و خويشان ميّت هستند. لازم به تذكر است كه «ممّا ترك» متعلق به فعل مقدر (يرثون) مى باشد.

5 _ خويشان نزديكتر ميّت ، داراى حقّ اولويّت نسبت به ميراث او هستند .

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

كلمه «اقربون» به معناى خويشاوندان است. انتخاب افعل تفضيل براى رساندن اين معناست كه خويشان نزديكتر، داراى اولويت در ارث بردن هستند.

8 _ لزوم پرداخت سهم و نصيب هر يك از ورثه به ايشان

لكلّ جعلنا موالى . .. فاتوهم نصيبهم

چنانچه «الذين» عطف به «الوالدان» باشد، مرجع ضمير «هم»، كلمه «موالى» و يا «الوالدان و الاقربون و الذين . .. » خواهد بود كه در هر دو صورت مراد از آن وارثان مى باشد.

10 _ وارث بايد حقوقى را كه به واسطه عقد و پيمان بر مال ميّت است ، پرداخت كند .

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم

چنانچه جمله «و الذين . .. » مستأنفه باشد، مراد از «الذين»، وارثان نخواهند بود ; بلكه كسانى هستند كه با ميت پيمان مالى بسته اند. البتّه مخاطبان به پرداخت حقوق آنان، همان ورثه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 -

3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،23،24

3 _ برادران و خواهران ميت از جمله وارثان وى

قل اللّه يفتيكم فى الكللة . .. و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً

مراد از برادران و خواهران در اين آيه _ بنا به گفته تمامى مفسران _ خواهر و برادر پدر و مادرى و خواهر و برادر پدرى است، و سهام خواهر و برادر مادرى در آيه 21 از همين سوره تبيين شده است.

4 _ برادر و خواهر ميت در صورتى از وى ارث خواهند برد كه وى پدر و يا فرزند _ چه دختر و چه پسر _ نداشته باشد .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت . .. و هو

جمله «ليس له ولد» بيان شرطى براى اصل ارث برى خواهر از برادر است نه شرط براى مقدار سهم او (نصف) ; زيرا در اين صورت بايد سهم خواهر را با وجود فرزند ميت نيز ذكر مى كرد و با توجه به موضوع آيه يعنى كلاله به دست مى آيد كه نبود پدر نيز شرط است. چون كلاله در لغت به كسى گفته مى شود كه نه پدر دارد نه فرزند.

5 _ ميت در صورتى كه مرد باشد و وارث او تنها يك خواهر باشد ، سهم الارث آن خواهر نصف ماترك است .

ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت فلها نصف ما ترك

6 _ ميت در صورتى كه زن باشد و وارث او تنها يك خواهر باشد ، سهم الارث آن خواهر نصف ماترك است . *

ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت فلها نصف ما ترك

با توجه به اينكه آيه در صدد بيان ارث كلاله است و قطعا اين عنوان شامل ارث برى خواهر از خواهر و برادر از برادر و مانند آن مى شود، به نظر مى رسد اگر سهم الارث خواهر از خواهر خويش تفاوتى با سهم الارث او از برادرش مى داشت، خداوند آن را ذكر مى كرد. مؤيد اين معنا اين است كه در مسايلى كه تصريح به آن شده در هيچ موردى سهم الارث با مرد بودن و زن بودن ميت تفاوتى

ص: 172

نكرده است.

7 _ ميت در صورتى كه زن باشد و وارث او تنها يك برادر باشد ، سهم الارث او تمام ماترك است .

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

ظاهر جمله «هو يرثها» اين است كه برادر وارث تمام دارائى خواهر خويش است علاوه بر اينكه اگر تنها كسرى از ماترك او را به ارث مى برد خداوند آن سهم را مشخص مى كرد.

8 _ وارثان ميت در صورتى كه دو و يا چند برادر باشند ، سهم الارث ( ماترك ) را بايد بطور مساوى تقسيم كنند .

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

9 _ ميت در صورتى كه مرد باشد و وارث او يك و يا چند برادر باشد ، سهم الارث آنان تمام ماترك است . *

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت شماره 6 به دست مى آيد.

10 _ ميت در صورتى كه زن باشد و وارث او دو برادر و يا بيشتر باشد ، سهم الارث آنان تمام ماترك است . *

و هو يرثها ان لم يكن لها ولد

آنچه در توضيح برداشت شماره 6 ذكر شده راهگشاى اين برداشت است.

11 _ در صورتى كه ميت _ چه مرد و چه زن _ ، وارثانش دو خواهر باشند ، سهم الارث آنان دو سوم ماترك است .

فان كانتا اثنتين فلهما الثلثان مما ترك

وقوع جلمه «فان كانتا . ..» پس از بيان ارث برى خواهر از برادر و برادر از خواهر، مى رساند كه موضوع مسأله ارث برى دو خواهر، مرگ برادر و يا خواهر ايشان است ; بنابراين مرجع ضمير در «مماترك»، «احدهما» خواهد بود كه از جمله «ان امرؤا هلك» و «هو يرثها» استفاده مى شود.

12 _ وارثان ميت در صورتى كه دو خواهر باشند ، سهم الارث آنان ( دو سوم ) را بايد به طور مساوى تقسيم كنند .

فان كانتا اثنتين فلهما الثلثان مما ترك

چنانچه بين دو خواهر در سهم الارث، تفاوتى بود آن را بيان مى كرد.

13 _ در صورتى كه ميت _ چه زن و چه مرد _ وارثانش برادران و خواهران وى باشند ، سهم ارث آنان تمام ماترك است .

و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً فللذكر مثل حظ الانثيين

تعيين نكردن سهم الارث براى مجموعه خواهران و برادران، رساى اين است كه آنان تمام ماترك را به ارث خواهند برد.

14 _ وارثان ميت در صورتى كه برادران و خواهران وى باشند ، سهم الارث هر برادر ، دو چندان سهم الارث هر خواهر مى باشد .

و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً فللذكر مثل حظ الانثيين

مراد از «اخوةً»، مى تواند يك خواهر و يك برادر، يك خواهر و چند برادر، چند برادر و چند خواهر و يك برادر و چند خواهر باشد.

23 _ سهيم شدن كلاله در ميراث در صورتى است كه ميت ، پدر و مادر و فرزند نداشته باشد .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از كلاله فرمود: مالم يكن له والد و لاولد.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 286، ح 310; تفسير برهان، ج 1، ص 429، ح 3.

24 _ اگر ميتى كه پدر و مادر و فرزند ندارد تنها يك خواهر داشته باشد ، در صورتى كه خواهر پدر و مادرى يا پدرى او باشد ، نصف ارث را مى برد .

ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت فلها نصف ما ترك

امام صادق(ع) درباره «اخت» در آيه فوق فرمود: انما عنى اللّه الاخت من الاب و الام او اخت لاب فلها النصف مما ترك و هو يرثها ان لم يكن لها ولد و . .. .

_______________________________

ص: 173

كافى، ج 7، ص 101، ح 3; تفسير برهان، ج 1، ص 429، ح 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 2

2 - وجود ارث ميان پيامبران و فرزندانشان

و ورث سليم_ن داود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 -

9،10،14،15،16،17،20،21،24،25،26

9 - خويشاوندان نَسبى ، در ارث بردن از هم ، بر مؤمنان و مهاجران اولويت دارند .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه من المؤمنين و المهجرين

نوع مفسران برآن اند كه مراد از اولويت خويشاوندان بر ديگران، اولويت در ارث است.

10 - اولويت خويشان در ارث بردن ، حكمى ثابت در كتاب خدا است .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه

«فى كتاب» مى تواند خبر مبتداى محذوف مثل «ه_ذا الحكم» باشد. در اين صورت، استفاده مى شود كه حكم اولويت ياد شده جزء احكام كتاب خداوند است.

14 - مؤمنان ، و همسران پيامبر (صلی الله علیه و آله) با وجود حكم مادرى داشتن آنها براى مؤمنان ، از هم ، ارث نمى برند .

و أزوجه أُمّه_تهم وأُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض

احتمال دارد ذكر «أُولوا الأرحام. ..» پس از بيان مادر بودن همسران پيامبر براى مؤمنان، به خاطر دفع اين شبهه باشد كه حكم مادرى، ممكن است موجب ارث هم بشود. آيه، جواب مى دهد كه خويشاوندى نَسبى، موجب ارث مى شود.

15 - آنچه باعث ارث بردن مى شود ، خويشاوندى نَسبى است و نه شبه خويشاوندى ، مانند فرزند خواندگى ، مادرى همسران پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، برادرى دينى و . . .

ادعوهم لأباءهم . .. و أزوجه أمّه_تهم و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب ال

16 - خويشاوندان مؤمنان و مهاجران ، به ارث بردن از آنها نسبت به ديگران ، اولويت دارند .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض . .. من المؤمنين و المه_جرين

برداشت بالا، بنابراين است كه «من المؤمنين» متعلق به عامل مقدر و وصف «أُولواالأرحام » باشد.

17 - خويشاوندان نَسبى داراى ايمان ، از مؤمنان ارث مى برند و نه خويشاوندان كافر آنان .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض . .. من المؤمنين

واژه «من» ممكن است بيانى باشد; يعنى، أُولوا الأرحام مؤمن و مهاجر، در ارث، بر خويشان كافر اولويت دارند.

20 - اولويت خويشاوندان نَسبى براى ارث بردن ، امرى است كه در لوح محفوظ ثبت است .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه . .. كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

احتمال دارد كه مراد از «الكتاب» لوح محفوظ باشد و احتمال دارد كه منظور، كتاب هايى باشد كه به انبيا(ع) داده شده است. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

21 - اولويت خويشاوندان نَسبى براى ارث بردن ، از جمله تعاليم آسمانى نازل شده در قرآن است .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض . .. كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

«ال» در «الكتاب» مى تواند عهد و اشاره به قرآن باشد.

24 - در صورت وصيت مورّث به اِعطاى بخشى از مال اش به غير وارث ، وارثان ، نسبت به آن مال ، از اولويت برخوردار نخواهند

ص: 174

بود .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كت_ب اللّه . .. إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم م

25 - « عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه « و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتاب اللّه » إنّ بعضهم أولى بالميراث من بعض لأنّ أقربهم إليه [ رحماً ] أولى به . . . ;

از امام باقر(ع) درباره اين سخن خداوند « و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتاب اللّه» روايت شده كه فرمود: بعضى از خويشاوندان، در ارث بردن بر ديگران مقدم اند، چون هر كس از نظر نَسبى نزديك تر است، در ارث بردن مقدم است. ..».

26 - « عن حنّان قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) أىّ شىء للموالى ؟ فقال : ليس لهم من الميراث إلاّ ما قال اللّه عزّوجلّ « إلاّ أن تفعلوا إلى أولياءكم معروفاً ;

حنّان مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: چه چيز (از ارث) براى موالى مقرّر شده است؟ حضرت فرمود: براى آنان از ميراث، چيزى نيست، مگر آنچه خداى عزّوجلّ در اين آيه فرموده است: إلاّ أن تفعلوا إلى أوليائكم معروفاً».

15- احكام از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 18 - 1

1 - قوانين و احكام خداوند ، از آيات و نشانه هاى او است .

و يبيّن اللّه لكم الأي_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه الف و لام «الأيات» از نوع عهد ذكرى بوده و مقصود از آن، مجموعه آيات حاوى احكام و قوانينى باشد كه تا كنون در اين سوره آمده است; مثل: آيات مربوط به احكام زنا، قذف و. ... گفتنى است جمله «فيها آيات بيّنات» در آغاز سوره تأييد كننده همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 20

20 - احكام و قوانين قرآن ، از آيات و نشانه هاى خداوندى است .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. كذلك يبيّن اللّه لكم الأي_ت

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند متعال در آيه شريفه، پس از بيان يك سلسله احكام مربوط به روابط فرزندان با والدين خود و نيز روابط خدمت كاران با صاحبان خويش، آنها را «آيات» ناميد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 33

33 - احكام و قوانين قرآن مانند احكام حرجى و . . . ، از آيات و نشانه هاى خداوندى است .

القوعد من النساء . ..فليس عليهن جناح أن يضعن ثبابهنّ ...ليس على الأعمى حرج ... ف

16- احكام ازدواج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 175

2 - بقره - 2 - 221 - 1،6،10،11

1 _ حرمت ازدواج مؤمنان با زنان مشرك ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمنَّ

6 _ حرمت ازدواج زنان مؤمن با مشركان ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

10 _ جواز ازدواج مرد و زن آزاده ، با زن و مرد برده

و لامة مؤمنة خير من مشركة . .. و لعبد مؤمن خير من مشرك

11 _ نبايد مؤمنان ، زنان مؤمن را به ازدواج مشركان درآورند .

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 1

1 _ حرمت ازدواج زنان مطلّقه قبل از به پايان رسيدن سه طُهر ( عِدّه )

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه «قرء»، به معناى طُهر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،4،5،6،7،8

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

4 _ اختيار ازدواج زن ثيّبه ( زنى كه قبلا شوهر داشته ) ، به دست خود اوست .

حتى تنكح زوجاً غيره

در جمله «حتى تنكح» (تا آنگاه كه آن زن با ديگرى ازدواج كند)، استناد نكاح به خود زن داده شده و نفرموده است «حتّى ينكحها» تا آنگاه كه ولىّ، او را به ازدواج ديگرى درآورد.

5 _ جواز ازدواج مرد با زن سه طلاقه خود ، مشروط به آميزش محلِّل با آن زن است .

حتى تنكح زوجاً غيره

انتخاب كلمه «زوجاً» به جاى «رجلا»، دلالت بر عقد ازدواج دارد; بنابراين كلمه «تنكح»، بايد بر معنايى زيادتر از عقد دلالت كند و آن معنا، همان آميزش خواهد بود.

6 _ ازدواج زن با شوهر سابق ، پس از طلاق شوهر دوّم ( مُحلِّل ) ، منوط به رضايت طرفين و عقد جديد است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

اِسناد رجوع به طرفين (ان يتراجعا)، پس از طلاق مُحلِّل، به خلاف رجوع در عدّه كه تنها به شوهر مستند بود، دلالت بر مشروطيّت رضايت طرفين دارد و لازمه آن اجراى عقد جديد است.

7 _ شرط طلاق در ازدواج زن سه طلاقه با محلّل ، بى اثر و فاقد اعتبار است . *

حتى تنكح زوجاً غيره فان طلّقها

ص: 176

استناد طلاق به مُحلّل (فان طلّقها) و بيان آن با «اِن» شرطيّه، كه توقع حصول در آن لحاظ نمى شود، دلالت بر اختيار كامل محلّل در طلاق دارد و لازمه آن، بى اعتبارى شرط طلاق، بر فرض وجود است.

8 _ پس از طلاق شوهر دوّم ، زن و شوهر سابق ، در صورت گمان به مراعات حدود الهى در خانواده ، مى توانند به زندگى بازگردند .

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يُقيما حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 1،2،3،4،5،7،8

1 _ هيچكس _ حتى خويشاوندان و اوليا _ ، حق جلوگيرى از ازدواج زن با شوهر سابق يا ديگرى را پس ازانقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

«فبلغن اجلهنّ» در اين آيه به معناى پايان مدّت عدّه است; به قرينه «ان ينكحن». چون پس از انقضاى عدّه، زن مى تواند ازدواج كند; نه قبل از آن.

2 _ جواز و صحّت ازدواج زن با شوهر سابق پس از انقضاى عِدّه ، در صورت توافق آنها بر اساس موازين عقل ، شرع و عرف

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ اذا ترضوا بينهم بالمعروف

ظاهراً مراد از «ازواجهنّ»، شوهر سابق باشد.

3 _ از بين رفتن عُلقه زوجيّت با انقضاى عِدّه ، و احتياج به عقد مجدد براى ادامه زندگى با شوهر سابق

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن

با توجّه به اينكه در آيات قبل، از ادامه زندگى قبل از انقضاى عدّه، تعبير به «امساك» و «ردّ» شده و در اين آيه تعبير «نكاح» آمده است، معلوم مى شود با انقضاى عدّه، عُلقه زوجيت تمام مى شود.

4 _ زنان مطلّقه پس از انقضاى عدّه ، احتياج به اذن ولىّ در ازدواج ندارند .

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

بعيد به نظر مى رسد على رغم پذيرش ولايت ولىّ، وى را از مداخله در امر ازدواج نهى كند; بنابراين حرمت جلوگيرى از ازدواج مطلّقه، حاكى از عدم ولايتِ ولىّ بر ازدواج اوست.

5 _ شوهر ، حقّ جلوگيرى از ازدواج زن مطلّقه خويش را پس از انقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

بنابراينكه «فلا تعضلوهنّ» خطاب به شوهر سابق باشد، بر اين مبنا مراد از «ازواجهن» نيز مردى غير از شوهر سابق خواهد بود.

7 _ توافق و رضايت زن و مرد بر اساس آنچه عقلا و شرعاً پسنديده است ، شرط اساسى براى ازدواج

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. اذا تراضوا بينهم بالمعروف

8 _ جلوگيرى از ازدواج مجدّد زنان مُطلّقه ، از سُنّت هاى جاهليّت

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 2،10،11

2 _ ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده ، مشروط به گذشتن عدّه وفات ( چهار ماه و ده شبانه روز )

و الذين يتوفّون منكم . .. يتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً

10 _ جلوگيرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده _ مانند ازدواج _ پس از انقضاى عدّه وفات ، جايز نيست .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف

ص: 177

11 _ پس از عدّه وفات ، زن در انتخاب شوهرى شايسته آزاد است .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ

مراد از «فيما فعلن»، به قرينه جمله «يتربّصن» كه ممنوعيت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 1،2،4،7،9،10،11

1 _ جواز خواستگارى تلويحى ، از زنانى كه در عِدّه طلاق و يا وفات هستند .

و لا جناح عليكم فيما عرّضتم به من خطبة النّساء

الف و لام در كلمه «النّساء» عهد است; يعنى زنانى كه در آيات سابق مورد بحث (زنان داراى عِدّه طلاق يا عدّه وفات) بودند.

2 _ عدم ممنوعيّت تمايل مرد به اينكه پس از انقضاى عِدّه ، با زنى كه در عدّه بسر مى برد ازدواج كند .

او اَكننتم فى انفسكم

4 _ جواز خواستگارى تلويحى از زنان در عِدّه ، تسهيلى بر مردان در گرايش هاى طبيعى آنان

لا جناح . .. علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

7 _ حرمت وعده و قرار پنهانى با زنانى كه در حال عدّه هستند .

و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

9 _ عدم جواز خواستگارى صريح از زنان در عدّه آشكارا و يا پنهانى

لا جناح عليكم فيما عرّضتم . .. و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

10 _ جواز خواستگارى تلويحى از زنان در عدّه ، مجوّز وعده نهانى با آنان براى ازدواج پس از عِدّه نيست .

لا جناح . .. و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

بنابراينكه استثناء در «الا ان تقولوا . .. »، منقطع باشد، كلمه «لكن» استدراك از جمله «لا جناح عليكم» است. يعنى اگر چه مى توانيد به صورت كنايه خواستگارى كنيد، و لكن نبايد اين خواستگارى در قرارهاى پنهانى صورت گيرد زيرا قرار پنهانى با آنان تجويز نشده است.

11 _ حرمت انعقاد پيمان ازدواج با زنان در عدّه ، قبل از پايان عدّه آنان

و لا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 3

3 _ جواز و صحّت عقد دائم ، مشروط به قرار و تعيين مَهريّه نيست .

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

جواز طلاق در صورت عدم تعيين مهريّه، حكايت از صحّت عقد بدون تعيين مهر دارد. و نيز دليل بر اين است كه مراد از آن عقد، عقد دائم است; چون طلاق در عقد موقّت فرض ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 5

5 _ اختيار ازدواج زن _ در صورتى كه شرعاً داراى ولىّ باشد _ با ولىّ اوست .

الّذى بيده عقدة النكاح

بنابراينكه مراد از كلمه «الذى»، ولىّ زن باشد و اين ولىّ، توصيف شده به اينكه نكاح به دست اوست.

ص: 178

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 8

8 _ جواز هر گونه اقدام مشروع و شايسته ( ازدواج ) از سوى زنان شوهر مرده پس از خروج از خانه وى

فان خرجن فلا جناح عليكم فى ما فعلن فى انفسهنّ من معروف

برخى برآنند كه مراد از «من معروف» ازدواج است ; بر اين اساس، جامعه ايمانى و يا ورثه ميّت مى توانند از ازدواج زن به مدّت يكسال بر فرض سكونت در منزل شوهر متوفّى، ممانعت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 1،2،5،10،13

1 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از بى عدالتى نسبت به آنان

و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النّساء

جزاى شرط «ان خفتم» حذف شده و «فانكحوا»، جانشين آن جزاست. يعنى: «ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فلا تنكحوهن و انكحوا». و اين نهى بنابر آنچه در شأن نزول آمده ناظر به ازدواج برخى از مردم با يتيمان، بدون پرداخت مهريه مناسب به آنان است.

2 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از خيانت در اموال آنان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا

از جمله «ان خفتم . .. »، استفاده مى شود كه ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس از بى عدالتى ممنوع است و به قرينه آيه قبل مراد از بى عدالتى (الّا تقسطوا) رعايت نشدن قسط در اموال آنان است.

5 _ محدوديّت تعدّد زوجات به چهار همسر

فانكحوا . .. مثنى و ثلث و رباع

10 _ مشروعيّت ازدواج با كنيزان متعدد

فواحدة او ما ملكت ايمانكم

«فواحدة»، به قرينه صدر آيه، مفعول براى «انكحوا» است. يعنى «فانكحوا واحدة»، و به مقتضاى عطف، «ما ملكت» نيز مفعول آن خواهد بود. گفتنى است كه بنابراين مبنا مخاطب در «ايمانكم»، شخصى كه تصميم به ازدواج دارد، نمى باشد.

13 _ جواز تعدد همسران ، مشروط به رعايت عدالت در نفقه آنها

فان خفتم الّا تعدلوا فواحدة

امام صادق (ع) درباره «فان خفتم الّا تعدلوا» در آيه فوق فرمود: يعنى فى النفقة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 363، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 439، ح 36.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 1،2،6

1 _ حرمت ارث بردن مرد از همسرى كه خوشايند او نبوده ، ولى تنها به خاطر ارث بردن با او زندگى كرده است .

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق «النّساء» به معناى همسران گرفته شده است.

2 _ مرد نبايد با وجود ناخشنودى از همسر خويش ، تنها به منظور ارث بردن ، وى را نگاه داشته و ر ها نسازد . *

ص: 179

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

مؤيّد برداشت فوق، فرمايشى است كه امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: هو ان يحبس الرّجل المرأة عنده لا حاجة له اليها و ينتظر موتها حتى يرثها.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

6 _ حرمت منع كردن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از آنان *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

اين برداشت بر اين اساس است كه مراد از «النّساء»، مطلق زنان باشد. (مانند دختر و خواهر و ... ) نه همسران. و مقصود از «اَنْ ترثوا» به ارث بردن اموال ايشان باشد. بنابراين معناى آيه، حرمت بازداشتن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از اموال ايشان است. زيرا در صورت ازدواج، اكثر اموال زن با مرگ او، به فرزندان و شوهرش منتقل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 1،5

1 _ مرد مى تواند همسر خويش را طلاق داده و همسر ديگرى انتخاب كند .

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

5 _ كراهت مرد از همسر خويش و علاقه به ازدواجى ديگر ، مجوّز پس گيرى حتّى اندكى از مهريّه به هنگام طلاق نمى شود .

فان كرهتموهنّ . .. و ان اردتم استبدال ... فلا تأخذوا منه شيئاً

جمله «ان اردتم» پس از جمله «فان كرهتموهنّ»، اشاره به اين دارد كه هر چند دليل «استبدال» ناخوشايندى از همسر موجود و علاقه به ازدواجى ديگر باشد، اين امر، مجوّز پس گيرى مهريه نمى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 22 - 1،2،3،5

1 _ حرمت ازدواج با زنى كه همسر پدر بوده است .

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم من النّساء

بنابر اينكه نكاح در «ما نكح اباؤكم» به معناى عقد ازدواج باشد، نه به معناى آميزش.

2 _ حرمت ازدواج با زنى كه پدر با او آميزش كرده است .

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم

بنابر اينكه نكاح در «ما نكح» به معناى آميزش باشد، نه عقد ازدواج.

3 _ حرمت ازدواج مرد با همسر پدر بزرگ و اجداد

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم

واژه «اباء» در فرهنگ قرآن، اعم از پدر و پدر بزرگ و اجداد است. برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: و لا يصلح للرجل ان ينكح امرأة جدّه.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 420، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 460، ح 143.

5 _ ازدواجهايى كه با همسر پدر قبل از بيان حرمت آن انجام شده ، باطل نيست .

و لا تنكحوا ما نكح اباءُوكم من النّساء الّا ما قد سلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 180

3 - نساء - 4 - 23 -

1،2،3،4،5،6،7،9،10،11،12،13،18،19،20،21،22

1 _ حرمت ازدواج با مادران ، دختران ، خواهران ، عمّه ها ، خاله ها ، دختران برادر و دختران خواهر

حرّمت عليكم امّهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عمّاتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات ا

به مناسبت آيات قبل، كه سخن از ازدواج بود، مراد از حرمت در اين آيه، حرمت ازدواج با اين گروه مى باشد.

2 _ حرمت ازدواج با مادر و خواهر رضاعى و مادر همسران

حرّمت عليكم . .. و امّهاتكم التى ارضعنكم و اخواتكم من الرّضاعة و امّهات نسائكم

3 _ حرمت ازدواج دختر همسرانى كه با آنان همبسترى صورت گرفته است .

حرّمت . .. و ربائبكم التى فى حجوركم من نسائكم التى دخلتم بهنّ

چون مفهوم «التى دخلتم بهنّ» بيان شده (ان لم تكونوا دخلتم بهنّ) ولى مفهوم «الّتى فى حجوركم» بيان نشده است، معلوم مى شود كه حرمت ازدواج با ربيبه مقيد به «فى حجوركم» نيست.

4 _ جواز ازدواج انسان با ريبيه خويش ( دختر همسر ) در صورتى كه با مادر وى همبستر نشده باشد .

فان لم تكونوا دخلتم بهنّ فلا جناح عليكم

5 _ طلاق يا مردن همسر ، از شرايط جواز ازدواج با دختر وى ( ربيبه )

حرّمت . .. امّهات نسائكم ... ربائبكم ... فان لم تكونوا دخلتم بهنّ

تحريم ازدواج با مادر زن مى رساند كه جواز ازدواج با ربيبه مشروط به اين است كه مادر وى از همسرى ازدواج كننده خارج شده باشد.

6 _ حرمت ازدواج مرد با همسر فرزند خويش

حرّمت . .. و حلائل ابنائكم الّذين من اصلابكم

7 _ جواز ازدواج با همسرِ پسر خوانده و يا پسر رضاعى

حرّمت . .. و حلائل ابنائكم الّذين من اصلابكم

9 _ حرمت جمع بين دو خواهر در ازدواج

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين

10 _ جواز ازدواج با خواهر همسر ، در صورت جدايى از آن همسر ( به طلاق يا مرگ و يا . . . )

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين

چون متعلق حرمت، جمع بين دو خواهر در ازدواج است، معلوم مى شود در صورت جدا شدن از يك خواهر مى توان با خواهر ديگر ازدواج نمود.

11 _ حرمت جمع بين دو خواهر در ازدواج ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف

12 _ بطلان ازدواج هاى انجام شده با دو خواهر با نزول آيه « حرمّت . . . الّا ما قد سلف » و صحت آنها تا قبل از نزول آن

و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف

چون حرمت ازدواج با دو خواهر و ديگر محارم ناظر به بطلان آنها نيز مى باشد، مى توان گفت مراد از استثناء «الّا ما قد سلف» اين معناست كه آنچه در گذشته (قبل از نزول آيه) انجام شده، محكوم به صحت است، ولى از اين به بعد حكم به بطلان آن مى شود.

13 _ جواز تداوم زندگى زناشويى با دو خواهر ، در صورتى كه ازدواج با آنان قبل از نزول آيه « ان تجمعوا . . . » صورت گرفته باشد . *

الّا ما قد سلف

تحريم در «حرّمت . .. ان تجمعوا» ناظر به حال و آينده است ; چون افعال گذشته را نمى توان تحريم كرد. بنابراين استثناء، يعنى «الّا ما قد سلف»، بيان حليّت جمع بين دو خواهر در زمان حال و آينده مى باشد به شرط اينكه ازدواج با آنها قبل از نزول آيه

ص: 181

صورت گرفته باشد.

18 _ حكم خداوند به صحت ازدواج با دو خواهر و نيز با محارم تا پيش از بيان حرمت آن ، جلوه اى از رحمت او نسبت به بندگان

و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف انّ اللّه كان غفوراً رحيماً

19 _ خداوند جبران كننده منقصت هاى ناشى از ازدواج با محارم در صورتى كه آن ازدواج ها قبل از حكم به تحريم صورت گرفته باشد .

حرّمت . ... اِنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

20 _ حرمت ازدواج با مادر همسر ، اگر چه با دختر وى همبستر نشده باشد .

و امّهات نسائكم

اميرالمؤمنين (ع): . .. اذا تزوّج الابنة فدخل بها او لم يدخل بها فقد حرّمت عليه الامّ ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 273، ح 2، ب 25، مسلسل 1166 ; نورالثقلين، ج 1، ص 64، ح 156.

21 _ حرمت ازدواج مرد با دخترى كه از همسر يا كنيز قبلى وى متولد شده باشد .

و ربائبكم التى فى حجوركم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از ازدواج مرد با دخترى كه از كنيز قبلى وى پس از ازدواج با مرد ديگرى متولد شود فرمود: هى عليه حرام و هى ابنته و الحرّة و المملوكة فى هذا سواء، سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 433، ح 10 ; تفسير برهان، ج 1، ص 358، ح 15 و 16.

22 _ حرمت ازدواج مرد با دختر همسرش ، اگر چه در خانه وى نباشد .

و ربائبكم التى فى حجوركم

اميرالمؤمنين (ع): الربائب عليكم حرام مع الامّهات اللاتى قد دخلتم بهنّ، هنّ فى الحجور و غير الحجور سواء . .. .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 273، ح 1، ب 25 ; مسلسل 1165 ; نورالثقلين، ج 1، ص 464، ح 155.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 1،4،6،7،8،14،19،22،23،25

1 _ حرمت بهره گيرى جنسى از زن شوهردار و ازدواج با وى ، هر چند مسلمان نباشد .

حرّمت . .. و المحصنات من النّساء

قيد «من النّساء» براى «المحصنات» قيدى تأكيدى است و شمول آن را نسبت به زن غير مسلمان افاده مى كند.

4 _ حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و جمع بين دو خواهر ، از احكام ثابت و قطعى الهى است .

حرّمت . .. كتاب اللّه عليكم

6 _ جواز ازدواج و آميزش با غير خواهر زن و محارم و زنان شوهردار

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و اُحلّ لكم ما وراء ذلكم

«ذلكم» اشاره به تمام مواردى است كه در اين آيه و آيه پيش بيان شده است.

7 _ مقررات ازدواج و بهره گيرى هاى جنسى در اسلام ، متفاوت با احكام و مقررات ساير اديان الهى *

و اُحلّ لكم ما وراء ذلكم

كلمه «لكم» مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه مجموع مقررات بيان شده در اين آيه و آيات گذشته، ويژه شما بوده و براى اديان گذشته به صورتى ديگر مطرح بوده است.

8 _ تعيين مقدارى از مال به عنوان مهريه ، از شرايط عقد ازدواج و زناشويى

ص: 182

ان تبتغوا باموالكم محصنين

«باموالكم»، اشاره به اين است كه انتخاب همسر براى ازدواج و زناشويى، بايد به همراه تعيين مهريّه باشد. گفتنى است كه مفعولٌ به «ان تبتغوا» حذف شده و آن، زنان غير محارم است.

14 _ تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت ، شرط صحت عقد

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

لزوم تعيين مقدار مهر در عقد، حكايت از مشروطيّت صحت عقد به آن مهر دارد.

19 _ احكام و قوانين ازدواج و مسائل جنسى برخاسته از علم و حكمت خداوند

و المحصنات . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

22 _ جواز ازدواج با زنان غير مسلمان شوهردار كه در جنگ به اسارت درآمده اند .

حرّمت . .. الّا ما ملكت ايمانكم

على (ع) درباره آيه فوق فرمود: من سبى من كان لها زوج.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 51 ; نورالثقلين، ج 1، ص 466، ح 165.

23 _ جواز ازدواج مرد با برادرزاده و خواهرزاده همسر خويش

و احلّ حكم ما وراء ذلكم

در روايت كافى ج 5، ص 424 ح 1 جواز ازدواج ياد شده در فيش فوق، مشروط به اذن همسر شده است.

_______________________________

نورالثقلين، ج 1، ص 466، ح 166.

25 _ جواز هر نوع قراردادى بين زن و شوهر ، پس از ازدواج ، به شرط رضايت طرفين

و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: ما تراضوا به من بعد النكاح فهو جايز . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 456، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 467، ح 173 ; تفسير برهان، ج 1، ص 360، ح 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 1،2،3،4،6،12،19،20،25،26

1 _ جواز ازدواج با كنيزان مسلمان

فمن ما ملكت ايمانكم من فتياتكم المؤمنات

2 _ جواز ازدواج با كنيزان ، مشروط به نداشتن تمكن مالى براى ازدواج با زنان آزاده مؤمن

و من لم يستطع منكم طولا ان ينكح المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ايمانكم

مؤيّد برداشت فوق، فرمايش امام باقر (ع) است كه درباره معناى «طولاً» فرمود: من لم يجد منكم غنى.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 54 ; نورالثقلين، ج 1، ص 469، ح 183.

3 _ ازدواج با كنيزان غير مؤمن جايز نيست .

فمن ما ملكت ايمانكم من فتياتكم المؤمنات

4 _ ممنوعيّت ازدواج با زنان غير مسلمان *

المحصنات المؤمنات . .. من فتياتكم المؤمنات

چون در جمله مورد بحث، زنان آزاده و نيز كنيزان را مقيد كرد به اينكه اهل ايمان باشند، معلوم مى شود ازدواج با زنان غير مؤمن

ص: 183

جايز نيست.

6 _ اظهار ايمان از سوى كنيزان ، مجوز ازدواج با آنان

من فتياتكم المؤمنات و اللّه اعلم بايمانكم

تذكر به علم كامل الهى به ايمان انسانها، پس از مشروط دانستن ازدواج با كنيزان به ايمان، اشاره به اين است كه براى ازدواج با كنيزان ايمان ظاهرى كافى است.

12 _ ازدواج با كنيز ، مشروط به اذن مالك اوست .

فانكحوهنّ باذن اهلهنّ

«اهل كنيز»، همان مالك اوست.

19 _ ازدواج با كنيزان زناكار جايز نيست .

فانكحوهنّ . .. غير مسافحات

20 _ ازدواج با كنيز رفيقباز جايز نيست .

فانكحوهنّ . .. غير مسافحات و لا متّخذات اخدان

«اخدان»، جمع «خدن» و به معنى دوست و رفيق است.

25 _ ترس از گرفتار شدن در تنگنا هاى مشقّتبار جنسى ، مجوّز ازدواج با كنيزان

فانكحوهنّ . .. ذلك لمن خشى الْعنت منكم

«عنت» بمعنى مشقّت است و مراد از آن به مناسبت مورد، مشقّتهايى است كه از ناحيه جنسى به آدمى وارد مى شود. «ذلك» اشاره به ازدواج با كنيزان است.

26 _ ترس از ابتلا به زنا و فحشا ، مجوز ازدواج با كنيزان *

ذلك لمن خشى الْعنت منكم

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از «عنت» در آيه شريفه، زناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 13

13 _ قوانين و مقررات ازدواج در اسلام ، عالمانه و حكيمانه است .

و لا تنكحوا . .. حرّمت عليكم ... و من لم يستطع ... و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 7

7 _ جواز تعدد زوجات

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم فلاتميلوا كل الميل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 11،12،13،14،15،16،19،20،25

11 _ جواز ازدواج با زنان پاكدامن و مؤمن

اليوم احل لكم . .. و المحصنت من المؤمنت

احصان (مصدر محصنه) به معناى عفيف بودن، آزاده بودن، همسر داشتن و مسلمان بودن است. در آيه مورد بحث تنها معناى اول و دوم مى تواند مراد باشد و برداشت فوق بر اساس معناى اول است.

ص: 184

12 _ جواز ازدواج با زنان پاكدامن اهل كتاب

اليوم احل لكم . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

بنابر اينكه مراد از «محصنات»، زنان پاكدامن باشد. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: هن العفائف.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 296، ح 39; تفسير برهان، ج 1، ص 449، ح 13.

13 _ حرمت ازدواج با زنان غير عفيف ( زناكار و . . . ) ، چه مسلمان باشند و چه از اهل كتاب .

و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

14 _ حرمت ازدواج با كنيزان مسلمان و كنيزان اهل كتاب *

احل . .. و المحصنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

بنابر اينكه مراد از «المحصنت» در آيه مورد بحث، زنان آزاده باشند. گفتنى است كه ازدواج با كنيزانى كه مسلمان هستند، با شرايطى كه در آيه 25 سوره نساء گذشت، تجويز شده است.

15 _ حليت طيبات و غذا هاى اهل كتاب و جواز ازدواج با زنان پاكدامن آنان ، امتنان خداوند بر مسلمانان

اليوم احل لكم

علاوه بر سياق و لحن آيه، از «لام انتفاع» در «لكم»، امتنان استفاده مى شود.

16 _ ازدواج زنان مسلمان با اهل كتاب جايز نيست . *

احل لكم . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

خداوند در مورد طعام، تصريح به مبادله طرفينى كرد، ولى در مورد ازدواج تنها زن گرفتن از اهل كتاب را تجويز نمود، از اين مقابله به دست مى آيد كه زنان مسلمان حق ندارند به همسرى اهل كتاب در آيند.

19 _ اعتقاد به خدا و رسالت انبيا ، ملاك حليت غذاى اهل كتاب و حليت ازدواج با زنان آنان

احل لكم الطيبت و طعام الذين اوتوا الكتب . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

مراد از «الذين اتوا الكتب»، يهود و نصارا هستند، ولى از آنان به «اوتوا الكتاب» تعبير شده تا به علت حكم اشاره داشته باشد. و مشخصه اهل كتاب در بين ساير كافران، اعتقاد به خدا و رسالت پيامبران است.

20 _ حليت ازدواج با زنان ، در صورت پرداخت مهريه آنان

اليوم احل . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم إذا ءاتيتموهن اجورهن

25 _ پاكدامنى و عفت مردان ، از شرايط حليت ازدواج آنان با زنان عفيف و پاكدامن

محصنين غير مسفحين و لا متخذى اخدان

«اخدان» جمع «خدن» به معناى رفيقان است كه به مناسبت مورد، مراد از رفاقتهاى جنسى نامشروع است و «مسفحين» از «سفاح» به معناى زناست. گفتنى است برداشت فوق بر اين مبناست كه «محصنين» حال براى «كم» در «لكم» و عامل آن «احل» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 19

19- « عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبدالله ( ع ) قالا : المملوك لايجوز طلاقه و لا نكاحه إلاّ بإذن سيده . . . « ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء » . . . ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است كه فرمودند: طلاق و نكاح مملوك (برده) نافذ نيست، مگر با اذن مالكش . .. ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء...».

ص: 185

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 3 - 1،2،3،4،5،6،7،8

1 - ازدواج مرد زناكار جز با زن زناكار و يا مشرك ، حرام است .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

جمله «الزانى لاينكح . ..» به قرينه ذيل آيه (و حرّم ذلك على المؤمنين)، در مقام نهى و اخبار در مقام انشا است.

2 - حرمت ازدواج مردان معروف به زنا ، جز با زنان مشهور به زنا و يا زنان مشرك

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

بسيارى از مفسران بر آنند كه «الزانى» حالت وصفى دارد و به كسى «زانى» گفته مى شود كه عمل زنا را مكرراً انجام داده و به آن معروف شده باشد و شخصى كه يك بار مرتكب زنا شده باشد، واژه «الزانى» (زناكار) بر آن شخص اطلاق نمى شود.

3 - مردان زناكار ، شايستگى ازدواج جز با زنان زناكار و يا مشرك را ندارند .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

برداشت ياد شده، مبتنى براين احتمال است كه مقصود از «الزانى لاينكح . ..»، «لما يليق به أن ينكح» باشد; يعنى، آيه شريفه حاكى از بى لياقتى مرد معروف به زنا، براى گزينش همسر از ميان زنان مؤمن باشد.

4 - حرمت ازدواج زنان زناكار ، جز با مردان زناكار و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

5 - حرمت ازدواج زنان معروف به زنا ، جز با مردان معروف به زنا و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

6 - زنان زناكار ، شايستگى ازدواج جز با مردان زناكار و يا مشرك را ندارند .

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

7 - ممنوعيت ازدواج زناكاران با مؤمنان ، يكى ديگر از كيفر هاى الهى درباره آنان

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

برداشت ياد شده، به خاطر اين است كه آيه فوق و آيه پيشين، در مقام بيان كيفر گناه زنا است و در واقع بيانگر اين نكته است كه گناه زنا، داراى دو كيفر دنيوى است: 1_ صد ضربه شلاق، 2_ محروميت از ازدواج با مؤمنان.

8 - ازدواج مؤمنان با زناكاران ، حرام است .

و حرّم ذلك على المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2،6

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از «الخبيثات» و «الخبيثين» _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه «الزانى لاينكح إلاّ زانية ...» در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

6 - زنان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با زنان پاكدامن حق ازدواج

ص: 186

دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، ممنوع است .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 3

3 - مسلمانان تنها با هم كيشان خود حق ازدواج دارند .

و أنكحوا الأي_مى منكم

قيد «منكم»، با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه مؤمنان اند، مشعر به موضوع فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 5

5 - لزوم خوددارى غير متأهلان فاقد تسهيلات ازدواج ، از دستيازى به اموال و امكانات حرام براى ازدواج خود

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

مقصود از نيافتن نكاح، مى تواند اسباب و امكانات مالى براى ازدواج باشد و عفت گزينى نيز، مربوط به همين امكانات باشد; يعنى، از اسباب و امكانات حرام نبايد تسهيلات ازدواج را فراهم ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 11

11 - لزوم تعيين مهر زن پيش از عقد ازدواج

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 29

29 - در صورت پايان يافتن وقت مقرّر در طلاق ، مى توان با مطلَّقه پسرخوانده ، ازدواج كرد .

لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم إذا قضوا منهنّ وطرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 4

4 - جواز ازدواج پيامبر (صلی الله علیه و آله) با زينب ، مطلّقه زيد ، به دليل نبود رابطه نسبى ميان پيامبر (صلی الله علیه و آله) و زيد است .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها . .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه «ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم» اشاره به نفى خويشاوندى پيامبر(صلی الله علیه و آله) با زيد و در نتيجه، اثبات جايز بودن ازدواج آن حضرت با مطلّقه زيد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 5

5 - عُلقه ازدواج زنانى كه بدون آميزش ، طلاق داده شده اند ، بلافاصله پس از طلاق ، قطع مى شود و آزادند تا ازدواج كنند .

إذا نكحتم . .. ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

ص: 187

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 4،26،27

4 - ازدواج با زن در صورت پرداخت مهريه ، حلال است .

إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

26 - مؤمنان ، داراى احكامى تعيين شده در ازدواج اند .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

«فى» ظرف مجازى است براى اين كه بيان كند مراد از «أزواج» خود همسران نيستند بلكه احكام مربوط به همسران است.

27 - مؤمنان ، درباره همسران شان ، احكامى تعيين شده دارند .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 39،45

39 - ازدواج با همسران پيامبر ، پس از آن حضرت ، براى هميشه حرام است .

و ما كان لكم . .. و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أبدًا

احتمال دارد كه مراد از «من بعده» بعد از جدايى از آن حضرت و يا بعد از رحلت آن حضرت باشد. برداشت بنابر احتمال دوم است.

45 - « عن أبى جعفر ( ع ) إنّه قال : . . . لو سألتهم عن رجل تزوّج إمرأة فطلّقها قبل أن يدخل بها أتحلّ لإبنه ، لقالوا : لا ، فرسول اللّه أعظم حرمة من آبائهم ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. اگر از آنان بپرسى كه: اگر مردى، زنى را به ازدواج خود درآورد و پيش از تماس با او، وى را طلاق دهد، آيا آن زن بر پسر اين زوج حلال است يا نه؟ مى گويند: نه پس رسول خدا حرمت اش، از پدران مردم عظيم تر است». (بنابراين همسران رسول خدا بر ديگران حرام اند، اگرچه پيغمبر با آنان آميزشى نداشت)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 9،10،12،18،22،32

9 - زنان مؤمن و مردان كافر بر يكديگر حرام اند .

لا هنّ حلّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ

10 - زوجيت و همسرى كافران ، محترم از نظر شريعت ، تا لحظه ايمان آوردن يكى از آن دو

لا هنّ حلّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ

مفهوم «لا هنّ حلّ لهم و. ..» اين است كه زن تا قبل از ايمان آوردنش، براى مرد كافر حلال بوده است و نيز مرد براى زنش و به مجرد ايمان آوردن يكى از آن دو، رابطه همسرى قطع مى شود.

12 - ممنوعيت تن دادن زن مؤمن به همسرى مرد كافر

لا هنّ حلّ لهم و لا هم يحلّون لهنّ

18 - جواز همسرى مؤمنان ، با زنان مؤمن مهاجر گريخته از همسران كافر خويش

و لاجناح عليكم أن تنكحوهنّ

22 - ممنوعيت ازدواج مؤمن با كافر

لا هنّ حلّ لهم . .. و لاتمسكوا بعصم الكوافر

ص: 188

گرچه صريح آيه شريفه، درباره همسرانى است كه قبل از ايمان آوردن به همسرى هم درآمده اند و پس از ايمان يكى از آن دو بايد از هم جدا شوند; ولى از اين حكم به طريق اولى استفاده مى شود كه مرد مؤمن، حق ندارد اقدام به ازدواج با زن كافر كند و زن مؤمن هم نبايد با مرد كافر ازدواج نمايد.

32 - « عن زرارة بن أعين عن أبى جعفر ( ع ) قال : لاينبغى نكاح أهل الكتاب قلت : جعلت فداك و أين تحريمه ؟ قال : قوله « و لاتمسكوا بعصم الكوافر » ;

زرارة بن اعين از امام باقر(ع) روايت نموده كه فرمود: ازدواج با زنان اهل كتاب، سزاوار نيست. [زراره گويد:] به امام گفتم: فدايت شوم! حرمت ازدواج با آنان از كجا است؟ فرمود: از قول خدا كه فرموده: و لاتمسكوا بعصم الكوافر».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 3،6

3 - زنان يائسه ، اگر درباره علت قطع عادتشان ترديدى باشد ، تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند و ازدواج آنان در ايّام عدّه باطل است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

6 - زنان باردارِ طلاق داده شده ، پيش از وضع حمل ، حق ازدواج مجدد را ندارند و تنها پس از آن مى توانند ازدواج كنند .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 30 - 2

2 - ازدواج با تملّك كنيزان ، تنها محدوده مجاز در روابط جنسى

إلاّ على أزوجهم أو ما ملكت أيم_نهم

17- احكام ازدواج موقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 11،12،13،20،24

11 _ مشروعيت ازدواج موقت ( متعه )

فما استمتعتم به مِنهُنَّ

پرداخت مهريّه، مشروط به استمتاع شده و مراد از استمتاع، ازدواج موقت (متعه) است. زيرا پرداخت اجرت و مهريه در عقد دائم منوط به استمتاع و بهره گيرى جنسى نيست. برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از ازدواج موقت فرمود: نزلت فى القرآن «فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ فريضة ... ».

_______________________________

كافى، ج 5، ص 448، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 467،، ح 171 ; تفسير برهان، ج 1، ص 360، ح 1.

12 _ وجوب تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة . .. من بعد الفريضة

«فريضة»، كه فعيل به معناى مفعول است ; حال براى «اجور» مى باشد. يعنى: اجرت معين شده.

13 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريه ) در مقابل بهره گيرى جنسى از زنان در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

ص: 189

20 _ تشريع ازدواج موقّت و مقررات آن ، برخاسته از علم و حكمت خداوند

فما استمتعتم به منهنّ . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

24 _ جواز تمديد مدّت و افزودن مهريّه زن در ازدواج موقّت ، پس از پايان مدّت آن

فما استمتعتم به منهنّ . .. لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

امام باقر (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: لا بأس بان تزيدها و تزيدك اذا انقطع الاجل فيما بينكما يقول استحللتك باجل آخر برضى منهما . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 233، ح 82 ; نورالثقلين، ج 1، ص 468، ح 175.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 5

5 - « عن أبى سارة قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عنها _ يعنى المتعة _ فقال لى : حلال فلاتتزوج إلاّ عفيفة . . . ان اللّه عزّوجلّ يقول : « والذين هم لفروجهم حافظون » فلاتضع فرجك حيث لاتأمن على درهمك ;

ابى ساره گويد: از امام صادق(ع) از ازدواج موقت سؤال كردم؟ پس حضرت به من فرمود: حلال است; پس ازدواج نكن مگر با زنان پاكدامن خداوند _ عزّوجلّ _ مى فرمايد: «الذين هم لفروجهم حافظون». پس با كسى كه در مال خود او را أمين نمى دانى، هم بستر نشو.

18- احكام اسارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 1،2

1 _ گرفتن اسير در ميدان نبرد ، پيش از غلبه بر دشمن و سركوبى كامل او ، امرى بس ناروا و حرام است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول «يثخن» كلمه اى همانند «العدو» باشد كه به قرينه مقام حذف شده است و «ال» در «الأرض» نيز جانشين مضاف إليه باشد، يعنى أرض المعركه (منطقه جنگ). گفتنى است كه اثخان عدو، چنانچه در لسان العرب آمده، به معناى غلبه بر دشمن با كشتار وسيع آنان است. بنابراين جمله «ما كان ... » بيانگر اين معناست كه اسير گرفتن از دشمن پيش از غلبه بر او جايز نيست.

2 _ حرمت گرفتن اسير پيش از غلبه بر دشمن ، سنت تمام انبياى الهى و حكمى لازم الاجرا درتمام اديان آسمانى

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 7

7 _ حرمت گرفتن اسير ، موجب حرمت گرفتن فديه از آنان و تصرف در فديه ها نخواهد شد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

بيان اباحه غنايم و فديه هاى اسيران، پس از بيان حرمت اسير گرفتن در شرايطى ويژه، بيانگر اين است كه حرمت اسير گرفتن مانع حليت فديه از آنان نخواهد بود.

ص: 190

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 10

10 - ادامه دهندگان به فساد در جامعه را مى توان بازداشت كرده و به اسارت در آورد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا

19- احكام استغفار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 8

8 _ جواز استغفار براى كسى كه هدايت ناپذيرى و دوزخى بودنش ، در نظر استغفاركننده قطعى نيست .

من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

تعبير «من بعد ما تبين» نشان مى دهد كه قبل از تبين و قطعيت دوزخى بودن فردى، مى توان براى او استغفار كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 7،8

7- استغفار براى ديگران ( شفاعت در استغفار ) ، امرى مجاز و روا است .

سأستغفر لك ربّى

8- ابراهيم ( ع ) استغفار براى برخى از مشركان را مجاز مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 11

11 - استغفار از لغزش و گناه ، بر همگان واجب است .

و استغفر لذنبك

20- احكام استمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 4

4 - « سئل الصادق ( ع ) عن الخضخفتة ، فقال : إثم عظيم . . . فقال : قول اللّه ، « فمن ابتغى وراء ذلك فأول_ئك هم العادون » و هو ممّا وراء ذلك . . . ;

از امام صادق(ع) از حكم استمنا سؤال شد؟ فرمود: گناه بزرگى است. .. پس فرمود: اين سخن خدا است: «فمن ابتغى وراء ذلك فأول_ئك هم العادون» و استمنا از مصاديق» ما وراء ذلك» است».

ص: 191

21- احكام استهزا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 10

10_ جواز استهزا و مسخره كردن استهزاگران ، در حد استهزاى آنان

إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما تسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 92 - 4

4 - تمسخر مظاهر شرك و عقايد باطل و خرافى ، امرى جايز است .

فراغ إلى ءالهتهم فقال ألا تأكلون . ما لكم لاتنطقون

22- احكام استيذان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 2

2 - ورود به خانه و محل سكونت ديگران به هنگام نيافتن كسى در آن ، با كسب مجوز شرعى يا قانونى ، جايز است .

فإن لم تجدوا فيها أحدًا فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم

مجهول آمدن فعل «يُؤذن» _ بدون ذكر فاعل (اجازه دهنده) - مى تواند حاكى از اين نكته باشد كه براى ورود به خانه ديگران، يك نوع مجوزى لازم است; چه آن مجوز ناشى از قوانين متعارف باشد و چه از ناحيه شرع.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 29 - 1،2،3

1 - ورود به اماكن غير مسكونى ديگران ، به منظور بهره بردارى از آنها ، بدون اذن و آشنايى دادن جايز است .

ليس عليكم جناح أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة فيها مت_ع لكم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه «متاع» به معناى مصدرى آن (يعنى تمتع و انتفاع) باشد.

2 - ورود به اماكن غير مسكونى ديگران ، بدون اذن و آشنايى دادن ، در صورت داشتن متاع و كالايى در آنها ، بلامانع است .

ليس عليكم جناح أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة فيها مت_ع لكم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه «متاع» به معناى اسمى آن (يعنى، كالا) باشد.

3 - ورود به اماكن غير مسكونى ديگران بدون قصد بهره بردارى درست و يا به منظور سوء استفاده از آنها ، ممنوع است .

ليس عليكم جناح أن تدخلوا بيوتًا غير مسكونة فيها مت_ع لكم

با آمدن جمله «فيها متاع لكم»، ورود به اماكن غيرمسكونى، مشروط به بهره بردارى درست از آنها شده است و در غير اين صورت، جايز نمى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 10،11،15

10 - رفت و آمد خدمت كاران به اتاق صاحبان خود ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، استراحت نيمروزى و هنگام خواب

ص: 192

شب ، بدون اذن جايز است .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و لا عليهم جنا

11 - رفت و آمد فرزندان به اتاق پدر و مادر ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

15 - ضرورت معاشرت تنگاتنگ خدمت كاران با صاحبان خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل لازم نبودن اذن خواستن براى رفت و آمد نزديك آنان در غير از سه وقت مقرر

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 1،2

1 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق خلوت و خوابگاه پدر و مادرشان در همه اوقات ، اذن بگيرند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... و إذا بلغ الأطف_ل منكم

2 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل سكونت پدر و مادرشان از آنان اذن بگيرند .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از «الذين من قبلهم» افراد بالغى باشند كه تكليف آنان در آيه 27 و 28 ذكر شده است; يعنى، همان گونه كه بزرگسالان بايد براى ورود به اتاق و منزل مسكونى افراد اجازه بگيرند، اطفالى كه به سن بلوغ رسيده اند نيز، بايد اذن بطلبند; هر چند اهل خانه و ساكنان منازل، پدر و مادر آنان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 4،9،10،11

4 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها را در دست دارند و نيز از منازل دوستان خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

9 - استفاده از خوراكى هاى اهل خانه خود ( فرزندان و همسر ) بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم

10 - استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم .

11 - استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها در دست انسان است ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ...أو ما ملكتم مفاتحه

23- احكام اسراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 9

9 _ حرمت اسراف و سوء استفاده اوليا از اموال يتيمان

ص: 193

اموالهم و لا تاكلوها اسرافاً و بداراً ان يكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 14

14 _ اسراف (زياده روى در مصرف يا انفاق) كارى حرام و نكوهيده است.

و لاتسرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 6،13

6 _ حرمت اسراف در بهره گيرى از زينتها

خذوا زينتكم . .. و لاتسرفوا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «و لاتسرفوا»، علاوه بر «كلوا و اشربوا»، ناظر به جمله «خذوا زينتكم» نيز باشد. ذيل آيه (إنه ...) اين احتمال را تأييد مى كند.

13 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. إنما الاسراف فيما اتلف المال و أضر بالبدن.

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. اسراف تنها در جائى است كه باعث از بين رفتن مال و زيان رساندن به بدن باشد.

24- احكام اسما و صفات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 14

14- از نام گذارى افراد و اشيا به نام هاى اختصاصى خداوند بايد اجتناب كرد .

هل تعلم له سميًّا

چنان كه گفته شد، «سمىّ» به معناى هم نام است گفتنى است كه آيه در صدد بيان امرى حقيقى در مورد يكتايى خداوند و بى نظير بودن او است; ولى نفى هم نام مى تواند متضمن اين پيام نيز باشد كه نام گذارى افراد به نام هاى ويژه خداوند _ هر چند اعتبارى بيش نيست _ ولى كارى ناروا است.

25- احكام اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 12،14

12 _ آزاد كردن اسير در صورت توبه و پذيرفتن اسلام ، واجب است .

و خذوهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

14 _ قرار دادن هر شرطى براى آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، غير از شرط پذيرش اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم

آيه شريفه در مقام بيان شرايط آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان است و چون هيچ شرطى جز توبه و اقامه نماز و

ص: 194

پرداخت زكات (كه همان توبه عملى است) بيان نفرمود، مى تواند بيانگر ممنوعيت شرط ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 10،14

10 - به غنيمت گرفتن زنان كافر ، در شرايطى خاص ، مباح است .

إنّا أحللنا لك . .. ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

مراد از «ملك يمين» كنيزانى بوده اند كه از دشمن به اسارت درمى آمدند. اين كه خداوند آنان را براى پيامبر(صلی الله علیه و آله) حلال دانسته، فرع بر جايز بودن اصل آن است.

14 - كافرانى كه به دست مسلمانان اسير مى شوند ، مملوك اند .

و ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 6،12،15،18

6- اسيركردن نيرو هاى دشمن در ميدان جنگ ، امرى مجاز پس از متلاشى كردن سپاه كفر و زمين گير ساختن آنان

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

12- حكم خداوند در مورد اسيران : آزادى بلاعوض و يا ر ها ساختن آنان در قبال فديه

فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

15- ممنوعيت كشتن نيرو هاى دشمن ، پس از به اسارت درآوردن آنان *

فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

از مقابله «منّا» و «فداءً» با «ضرب الرقاب»، استفاده مى شود كه پس از اسارت، مسأله قتل مطرح نيست.

18- عدم ضرورت به بند كشيدن اسيران ، پس از فرو نشستن شعله هاى نبرد و شكست دشمن

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

بنابر اين كه «حتّى تضع . ..» صرفاً غايت براى «فشدّوا الوثاق» باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

26- احكام اضطرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 2،7،10،13،17،22،23

2 - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبيحه اى كه نام غير خدا بر او برده شده ، حلال است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

7 - كسانى كه در حال ستمكارى و تجاوزگرى به ارتكاب محرمات اضطرار پيدا كنند ، حكم مضطر ( جواز استفاده از محرمات ) را ندارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

«غير باغ و لاعاد» (در صورتى كه ستمكار و تجاوزگر نباشد) حال براى نايب فاعل «اضطر» است و لذا موضوع حكم مذكور; يعنى، «فلا إثم عليه» را به مضطرى مقيد مى كند كه در طريق ستم و تجاوز مضطر نشده باشد.

10 - بقاى ملاك حرمت در محرمات ، هر چند آدمى به بهره گيرى از آنها اضطرار پيدا كند .

ص: 195

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

توصيف خداوند به وصف غفور (آمرزنده گناه) - پس از تجويز ارتكاب محرمات در حال اضطرار - گوياى اين است كه: ملاك حرمت محرمات حتى در حال اضطرار باقى است. (الميزان)

13 - كسانى كه به بهره گيرى از محرمات اضطرار پيدا كرده اند ، نبايد بيش از مقدار ضرورت استفاده كنند . *

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق «غير باغ و لاعاد» كلمه اى همانند «فى أكل الميتة و . ..» باشد. بر اين مبنا جمله «فمن اضطر ...» چنين معنا مى شود: كسى كه به بهره گيرى از مردار و ... اضطرار پيدا كرد - به شرط اينكه در استفاده از آن تجاوز و ستم نكند - بر او گناهى نيست.

17 - كسانى كه با اختيار ، خو را به اضطرار اندازند ، حكم مضطر را نخواهند داشت .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

مجهول آوردن فعل «اضطر» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

22 - محمد بن مسلم گويد : « سألت أباعبداللّه ( ع ) عن الرجل و المرأة يذهب بصره فيأتيه الأطباء فيقولون : نداويك شهراً أو اربعين ليلة مستلقياً كذلك يصلى ؟ فرخص فى ذلك ، و قال : فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا اثم عليه ;

از امام صادق(ع) درباره زن يا مردى كه ديد چشم آنان از دست رفته سؤال كردم كه پزشكان به او گفته اند: تو را درمان مى كنيم به شرطى كه يك ماه يا چهل روز به پشت بخوابى، آيا او همان طور كه خوابيده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: « فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه».

23 - « محمد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر ( ع ) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير ؟ فقال : ان اللّه تبارك و تعالى . . . خلق الخلق . . . و علم ما يضرهم فنهاهم عنه و حرمه عليهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لايقوم بدنه إلا به فأمره أن ينال منه بقدر البلغة لاغير ذلك . . . ;

امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوك فرمودند: خداوند انسانها را آفريد . .. و مى دانست چه چيزى موجب ضرر و زيان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برايشان حرام كرده است، سپس براى مضطر در وقتى كه بدن او به آن نياز پيدا كرده، حلال شمرده است كه به اندازه كفاف بخورد نه بيشتر از آن ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 13،14،21

13 _ پذيرش سرپرستى كافران ، جز در اضطرار و تقيّه ، جايز نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى سرپرستى باشد.

14 _ جواز برقرارى ارتباط دوستانه با كافران ، در صورت تقيّه ، اضطرار و هراس

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

21 _ لزوم تقيّه در برابر كافران به هنگام اضطرار

الاّ ان تتقوا منهم تقية

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لا ايمان لمن لا تقية له ; قال اللّه عزّ و جل: «الاّ ان تتقوا منهم تقية»

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 166، ح 24 ; نورالثقلين، ج 2، ص 325، ح 83.

ص: 196

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 18

18 _ وظيفه مريضى كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و ان كنتم مرضى . .. فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 -

35،36،37،38،39،40،41،42،43،44،50،51

35 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن برده شود ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

36 _ استفاده از حيوانى كه بر اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و ضربه ديدن از شاخ حيوانى ديگر بميرد و يا درنده اى آن را بكشد ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

37 _ استفاده از حيوان قربانى شده بر آستان بت ها و گوشت هاى سهمبندى شده با تير هاى قمار ، در حال اضطرار جايز است .

و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

38 _ جواز استفاده از محرمات ، در حال اضطرار

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

39 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، تنها به مقدار ضرورت جايز است .

حرمت . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

40 _ استفاده از محرمات در هنگام اضطرار ، تنها به مقدار رفع ضرورت جايز است .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

بنابر اينكه مراد از «اثم» بهره گيرى از محرمات ياد شده باشد و مصداق آن در هنگام اضطرار، كه محرمات حلال مى شود، استفاده بيش از مقدار ضرورت خواهد بود.

41 _ جواز استفاده از محرمات در هنگام اضطرار ، در صورتى است كه انسان با اختيار خويش خود را مضطر ننموده باشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

فعل مجهول «اضطر» بيانگر آن است كه جواز استفاده از محرمات در هنگام اضطرار، مخصوص آن اضطرارى است كه بدون اختيار عارض كسى شود، نه اينكه انسان خود را مضطر كند.

42 _ اضطرارى كه در طريق گناه به وجود آيد ، مجوز ارتكاب محرمات نخواهد بود .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

مراد از «اثم» به دليل نكره بودن آن، مطلق گناه است و «غير متجانف لاثم» حال براى «من اضطر» است و اضطرار را مقيد مى كند. يعنى حكم جواز مخصوص مضطرى است كه به سوى گناه در حركت نباشد.

43 _ عدم تمايل به گناه ، شرط جواز استفاده از محرمات در حال اضطرار *

فمن اضطر . .. غير متجانف لاثم

44 _ ممنوعيت سوء استفاده از تسهيلات حالت اضطرار

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

50 _ حليت محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از رحمت خداوند بر بندگان

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

51 _ برداشتن گناه ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از مغفرت خداوند

ص: 197

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 15،17،18،24

15 _ اضطرار، مجوز خوردن غذاهاى حرام به مقدار رفع ناچارى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«عاد» از «عدو» به معنى تجاوز است. بنابراين مراد از «لاعاد» در آيه شريفه مى تواند «لاعاد من حد الإضطرار» باشد.

17 _ كسى كه در راه سركشى و تجاوز به خوردن غذاهاى حرام نيازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمى كند.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

18 _ كسى كه با اراده و خواست خود، خويش را به اضطرار بيندازد، حكم مضطر را ندارد و خوردنيهاى حرام بر او حلال نمى شود.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«باغ» از «بغى» به معناى طلب است «و غير باغ»، به قرينه جملات قبل، يعنى «غير طالب للإضطرار». بنابراين كسى كه خود را مضطر كند، مشمول حكم آيه نيست.

24 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله عزو جل: «فمن اضطر غير باغ و لاعاد» قال: الباغى الذى يخرج على الإمام و العادى الذى يقطع الطريق لايحل لهما الميتة.

از امام صادق(ع) درباره آيه «فمن اضطر غير باغ و لاعاد» روايت شده است: مراد از «باغى» كسى است كه عليه امام قيام كند. و منظور از «عادى»، راهزن است. براى اين دو (در حال اضطرار)، مردار حلال نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 11

11- لزوم اكتفا به مقدار ضرورت ، در بهرهورى از حرام به هنگام اضطرار

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد

يكى از معانى «بغى» كوشش تجاوزكارانه از حدّ اعتدال و اقتصاد است (مفردات راغب). مقيد شدن «مضطر» به «لا عاد» (زياده خواه نباشد) گوياى اين نكته است كه: مضطر آن گاه به خوردن حرام مجاز است كه در خوردن آن افراط و زياده روى نكند و اين; يعنى، اكتفا كردن به حداقل و ضرورت.

27- احكام اضطرارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 15

15 - انعطاف پذيرى احكام اوليه دين و تغيير پذيرى آن به هنگام ضرورت ها *

الشهر الحرام بالشهر الحرام . .. فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

28- احكام اطاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 198

10 - مريم - 19 - 48 - 3

3- اطاعت از پدر در صورت مخالفت فرمان او با توحيد و يكتاپرستى جايز نيست . *

لئن لم تنته لأرجمنّك . .. و أعتزلكم و ما تدعون

آزر در جمله «لئن لم تنته» صريحاً ابراهيم(ع) را از يكتاپرستى و مبارزه با شرك برحذر داشته و نهى كرده است، ولى ابراهيم(ع) در عين نهى او راه خود را ادامه داده و از تبعيت پدر در شرك سرباز زده است. لازم به ذكر است اين برداشت مبتنى برآن است كه آزر پدر ابراهيم(ع) باشد.

29- احكام اطاعت از انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 4

4 - اطاعت از فرمان هاى پيامبران واجب است .

قال نوح ربّ إنّهم عصونى

30- احكام اطعام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 27

27 - سدير صيرفى گويد : « قلت لأبى عبداللّه ( ع ) اطعم سائلا لااعرفه مسلماً ؟ فقال : نعم اعط من لاتعرفه بولاية و لاعداوة للحق ان اللّه عز و جل يقول : و قولوا للناس حسناً و لاتطعم من نصب لشىء من الحق او دعا الى شىء من الباطل ;

به امام صادق(ع) گفتم: آيا سائلى را كه نمى دانم مسلمان است يا نه طعام دهم؟ امام فرمود: بله، طعام بده به كسى كه نمى شناسى اهل ولايت است يا دشمن حق. خداوند عز و جل مى فرمايد: «و قولوا للناس حسناً» ولى اطعام نكن كسى را كه بناى دشمنى با حق گذاشته و يا دعوت به باطل مى نمايد».

31- احكام اعتكاف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 25،26،27

25 - اعتكاف كنندگان در مساجد حتى در شب هاى اعتكاف نيز از آميزش جنسى بايد پرهيز كنند .

فالن بشروهن . .. و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جمله «و لاتباشروهن» به منزله تبصره اى است براى «فالآن باشروهن»; يعنى، توهّم نشود كه حليت آميزش در شبهاى روزه، شامل حال اعتكاف نيز مى شود.

26 - محل اعتكاف مساجد است .

و أنتم عكفون فى المسجد

قيد «فى المساجد» توضيحى و براى بيان محل اعتكاف است. بنابراين معناى جمله «و لاتباشروهن و أنتم ...» اين نيست كه اگر

ص: 199

در مسجد اعتكاف كرديد آميزش حرام است و در غير آن حرام نيست; زيرا در اين صورت ظاهر آن بود كه عبارت به اين گونه بيان مى شد: و أنتم فى المساجد عاكفين.

27 - اعتكاف عبادتى است مشروط به روزه گرفتن

و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

مطرح كردن مسأله اعتكاف پس از بيان احكام روزه، گوياى اين است كه اعتكاف، عبادتى است مشروط به روزه گرفتن.

32- احكام افترا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 2

2_ حرمت بدعت گذارى در دين و انتساب امرى خود بافته و دروغين به خداوند

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا

33- احكام افساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 7

7_ فسادانگيزى و فسادگرى ، امرى حرام و بسيار ناپسند است .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

«مفسدين» حال مؤكد است و همان نهى «لاتعثوا=لاتفسدوا» را تأكيد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 6

6_ فسادگرى در زمين از محرمات الهى است .

والذين . .. يفسدون فى الأرض أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار

34- احكام افشاگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 4

4_ افشاى گناه ديگران در محدوده دفاع از خويش جايز است .

قال هى رودتنى عن نفسى

ص: 200

35- احكام اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 15

15 _ احكام و مقررات اقتصادى و اجتماعى اسلام ، پرتويى از رحمت خداوند

لا تاكلوا . .. لا تقتلوا ... انّ اللّه كان بكم رحيماً

36- احكام اقرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 14

14 _ اقرار فرد عليه خود ، نافذ و مسموع است .

و ليملل الّذى عليه الحقّ

واگذارى املاى سند دين بر مديون، ظاهراً حاكى از نفوذ اقرار وى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 9

9 _ اقرار انسان عليه خويش ، نافذ و داراى اعتبار قانونى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم

37- احكام امانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 3،4،6

3 _ وجوب ردّ امانت به صاحب آن

فليؤدَ الّذى اؤتمن امانته

4 _ عين مرهونه ، امانتى است نزد مرتهن

فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

بنابراينكه مقصود از امانت، عين مرهونه اى باشد كه در قبال مطالبات به رهن گذاشته مى شود ; نه ديونى كه بر گردن يكى از طرفين قرارداد مى ماند.

6 _ حرمت خيانت در امانت

فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته و ليتّق اللّه ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 1

1 _ وجوب بازگرداندن امانت ها به صاحبان آن

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها

ص: 201

38- احكام امانتدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 15

15 _ لزوم گواه گرفتن ، در اداى اموال ديگران

فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم

به نظر مى رسد ملاك در شاهد گرفتن، مختص مال يتيم نباشد. بنابراين آيه مى تواند دليل لزوم گواه گرفتن براى اداى همه اموال و ديون باشد.

39- احكام امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 14

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

40- احكام امضايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 7

7 _ احترامِ ماه هاى حرام ( ممنوعيّت جنگ در آنها ) ، در عصر جاهليّت و تأييد آن در اسلام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

ظاهر اين است كه در سؤال سائل نيز كلمه «الحرام» (به معناى داراى حرمت) آمده است; بنابراين آن ماهها، پيش از اعلام قرآن مبنى بر تحريم جنگ در آن، از احترام ويژه اى برخوردار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 18

18 - احكام ، وقتى شرعى و قابل عمل اند كه خداوند ، آنها را تشريع و يا امضا كرده باشد .

ص: 202

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم و ما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 4

4 - مشروعيت مالكيت انسان ، در گرو امضاى آن از سوى خداوند است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

از اين كه خداوند، مالكيت حقيقى در جهان هستى را براى خود منحصر فرموده، مطلب بالا قابل برداشت است.

41- احكام انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 8

8 _ جواز انفاق به غير مسلمانان

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير فلانفسكم

بنابراينكه مراد از ضمير «هديهم»، كافران و مشركان باشند و مؤيّد اين معنا گفته برخى از مفسّران است كه سبب نزول آيه، امتناع و پرهيز مسلمانان از انفاق به غير مسلمانان بوده است. (مجمع البيان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 9،11

9 _ حرمت ثروت اندوزى و انفاق نكردن آن در راه خدا

و الذين يكنزون الذهب و الفضة . .. فبشرهم بعذاب أليم

11 _ انفاق دارايى ها در راه جنگ و جهاد ، واجب و امتناع ورزيدن از آن ، در پى دارنده عذاب دردناك دوزخ است .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

برداشت فوق با توجه به اين حقيقت است كه آيه شريفه به دنبال آيات مربوط به جنگ و قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 12

12- رعايت اعتدال در انفاق و پرهيز از زياده روى در آن ، لازم و واجب است .

و ءات . .. و لاتبذّر تبذيرًا

مورد برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از تبذير (زياده روى) _ به مناسبت مورد آيه _ زياده روى در انفاق به خويشاوندان و مستمندان باشد; چنان كه در مورد مصرف اموال شخصى در زندگى و انفاق به ديگران در همين سوره (آيه 29) چنين دستورى صادر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 7

7- ناتوانى مالى و عدم امكانات مناسب ، عذرى پذيرفته شده و بجا در ترك انفاق و اداى حق خويشاوندان و مستمندان

ص: 203

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 5

5 - تأمين نيازمند هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، بر اغنيا و ثروتمندان واجب است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 7

7 - انفاق به مستمندان و گرسنگان ، امرى واجب و نشانه ايمان است .

أنفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو يشاء اللّه أطعم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه در آيه شريفه، ترك انفاق به مستمندان و گرسنگان، از ويژگى هاى كافران و دليل حق ناپذيرى آنان شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 1

1 - انفاق در راه خداوند ، وظيفه اى واجب بر مؤمنان

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

خطاب در آيه شريفه، متوجه مؤمنان و استفهام در «ما لكم» توبيخى است. توبيخ مؤمنان از سوى خداوند، به خاطر كوتاهى آنان در امر انفاق، بيانگر واجب بودن آن است.

42- احكام انفال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 3،6،8

3 _ غنايم جنگ و اموال به جاى مانده از دشمن ، از جمله انفال

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول

مراد از «انفال» در «يسئلونك عن الأنفال» غنايم جنگ است. تكرار اين كلمه در پاسخ بيانگر اين است كه معناى اراده شده از «انفال» در «قل الانفال» معنايى گسترده تر از غنايم جنگ مى باشد كه با توجه به ريشه لغوى آن، يعنى «نفل» (زياده)، مى توان گفت مراد از انفال در «قل الانفال» مطلق اموالى است كه زايد محسوب مى شود و مالك بخصوصى ندارد.

6 _ انفال به تمامى از آن خدا و رسول اوست .

قل الأنفال للّه و الرسول

8 _ لزوم رعايت احكام الهى در مورد انفال و غنايم جنگى

قل الأنفال للّه و الرسول فاتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 204

6 - انفال - 8 - 5 - 8

8 _ حكم خداوند درباره انفال ، حكمى حق و همانند حقانيت فرمان او به خروج از مدينه براى جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

43- احكام اولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 15

15 - انعطاف پذيرى احكام اوليه دين و تغيير پذيرى آن به هنگام ضرورت ها *

الشهر الحرام بالشهر الحرام . .. فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 3

3- حاكميت اصل حرمت قتل ، جز در مورد هاى تصريح شده در حقوق و قوانين الهى

و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ

44- احكام اهل ذمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 16

16 - كفرپيشگانى كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند ، حق ورود به مساجد دارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، بر اين اساس است كه «إلا خائفين» استثنا از عدم جواز ورود باشد; يعنى، كافران نبايد داخل مسجد شوند، مگر آن گاه كه از مسلمانان هراسان باشند و در آن صورت ورودشان به مساجد جايز است. اين معنا شامل كفرپيشگانى مى شود كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند.

45- احكام اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 6،7،9

6 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب

و طعامكم حل لهم

7 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب در قوانين آنان *

و طعامكم حل لهم

بنابر اينكه جمله «طعامكم حل لهم» اخبار از حكمى در شريعت آنان باشد. يعنى آنان در كتاب خود، دليلى بر حرمت غذاى شما

ص: 205

مسلمانان ندارند.

9 _ جواز معاشرت و مبادله با اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم و طعامكم حل لهم

بدان احتمال كه مراد از جمله «طعام الذين . ..»، جواز دادن طعام و گرفتن طعام از اهل كتاب باشد. مصداق روشن اين مفهوم، داد و ستد و مبادله طعام است و به نظر مى رسد كه طعام خصوصيتى نداشته باشد.

46- احكام ايلاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،10

1 _ مرد مى تواند تا مدّت چهار ماه بر سوگند به ترك آميزش با همسر خويش ( ايلاء ) باقى بماند .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

«يؤلون» از «ايلاء» و در لغت به معناى سوگند است. اما در اصطلاح، سوگند مرد بر ترك آميزش با همسر خويش به مدّت بيش از چهار ماه است. مراد آيه نيز معناى اصطلاحى آن است.

2 _ جواز سوگند بر ترك آميزش جنسى با همسران ( ايلاء ) و انعقاد آن

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

3 _ شرط تحقق ايلاء و احكام خاص آن ، سوگند بر ترك آميزش جنسى در بيش از چهار ماه است .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از اينكه خداوند مى فرمايد كه ايلاءكننده مى تواند چهار ماه منتظر بماند; معلوم مى شود كه ايلاء و احكام خاص آن در صورتى است كه سوگند بر ترك آميزش، يا براى هميشه باشد و يا براى مدتى بيش از چهار ماه.

4 _ ايلاءكننده ، نمى تواند بيش از چهارماه همسر خود را بلاتكليف بگذارد .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

5 _ پس از ايلاء ، زن ، تا چهار ماه حق درخواست آميزش جنسى از مرد را ندارد .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از كلمه «للذين»، استفاده مى شود كه مرد در اين مدت حق ترك آميزش را دارد; بنابراين براى زن در اين مدت حق درخواست آميزش نيست.

6 _ لزوم آميزش مردان با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

7 _ وجوب آميزش يا طلاق بر ايلاءكننده ، پس از گذشت چهار ماه از ايلاء

للذين يؤلون . .. فان فاءو ... و ان عزموا الطلاق

از اينكه «تربّص» تا چهار ماه است، معلوم مى شود كه پس از آن، شخص مُلزم به يكى از دو كار است.

8 _ جواز شكستن سوگند در ايلاء ، قبل از گذشتن چهار ماه

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از لام «للذين» كه براى جواز است، هم جواز ترك وطى تا چهار ماه و هم جواز آميزش پيش از تمام شدن چهار ماه، استفاده مى شود.

ص: 206

9 _ كسانى كه با شكستن سوگند بر ترك آميزش جنسى به زندگى زناشويى بازگردند ، مشمول رحمت و غفران الهى هستند .

للذين يؤلون . .. فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم

10 _ بازگشت به زندگى زناشويى پس از ايلاء ، بهتر از طلاق است .

فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم. و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

تقديم ذكرى بازگشت به زندگى عادى (فان فاءو)، نشانه تقدم رُتبى آن است و نيز وعده رحمت و مغفرت در صورت بازگشت و رعايت حق زن، حاكى از اولويت امر اوّل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 3

3 _ حكم ايلاء ، تنها در نكاح به عقد دائم ، تحقق مى يابد .

للذين يؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر . .. و ان عزموا الطلاق

با توجّه به مهلت مرد به مدت چهار ماه (كه در نكاح دائم مطرح است)، و اينكه طلاق نيز در عقد دائم است نه منقطع. بنابراين حكم ايلاء در غير دائم نخواهد بود.

47- احكام بازجويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 2

2_ مشروعيت بازجويى و توقيف متهمانى كه مجرم در ميان آنان است .

إنكم لس_رقون . .. قالوا نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 8

8_ سوء پيشينه افراد ، مجوز بازداشت و بازجويى آنان به مجرد سوء ظن به ايشان

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

48- احكام بازداشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 207

8 - يوسف - 12 - 72 - 2

2_ مشروعيت بازجويى و توقيف متهمانى كه مجرم در ميان آنان است .

إنكم لس_رقون . .. قالوا نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 8

8_ سوء پيشينه افراد ، مجوز بازداشت و بازجويى آنان به مجرد سوء ظن به ايشان

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

49- احكام بت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 4

4- بت و ساير ابزار و وسايل گناه ، از حرمت و مالكيت ساقط است و شكستن و نابود كردن آنها جايز مى باشد .

فجعلهم جذذًا

برداشت ياد شده از شكستن بت ها به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و سوگند ايشان بر اين كار و نيز لحن تأييد گونه و تمجيدآميز آيه شريفه به دست مى آيد.

50- احكام بحيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،4،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه «قالوا حسبنا ما وجدنا ...» در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

4 _ احكام ويژه بحيره ( ماده شترى كه پنجمين حمل مادر خويش باشد ) از بدعت ها و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

لسان العرب معناى مذكور براى بحيره را از برخى لغويين نقل كرده است. در جاهليت گوش چنين شترى را مى شكافتند تا علامت آن باشد كه نبايستى بر آن سوار شوند و از آب و چراگاهها او را منع كنند و نيز هرگز نبايد به كشتن آن اقدام كنند.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

ص: 208

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 13

13 _ احكام ويژه بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى بدعتهايى ديرينه و ميراثى به جا مانده از مردمانى نادان و گمراه .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

51- احكام بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 2

2_ حرمت بدعت گذارى در دين و انتساب امرى خود بافته و دروغين به خداوند

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 4

4 _ عدم جواز حكم كردن به چيزى ، قبل از رسيدن حكم آن از سوى خدا و رسول او

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

تعبير «لاتقدّموا بين. ..» هم شامل حكم كردن قبل از حكم خدا و رسول او و هم شامل حكم كردن در قبال فرمان آن دو مى شود. برداشت بالا براساس معناى نخست است.

52- احكام بدهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 16

16 - سماعه مى گويد : « قلت لأبى عبداللّه ( ع ) : الرجل يكون عنده الشى تبلّغ به و عليه الدين أيطعمه عياله . . . فقال : يقضى بما عنده دينه و لايأكل أموال الناس إلا و عنده ما يؤدى إليهم حقوقهم إن اللّه يقول : لاتأكلوا أموالكم بينكم بالباطل ;

به امام صادق(ع) عرض كردم: شخصى نزدش مقدار مالى است كه كفاف زندگانى او را مى كند و در عين حال مقروض است; آيا مى تواند با آن مال، مخارج اهل و عيال خود را تأمين كند؟ . .. حضرت فرمود: با آن چيزى كه در نزد اوست دين خو را ادا نمايد واموال مردم را نخورد مگر آنكه داراى مالى باشد كه بتواند به وسيله آن حقوق مردم را ادا نمايد. خداوند مى فرمايد: لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 1،4،5،6

1 _ لزوم مهلت دادن به بدهكارِ تنگدست ، تا هنگام پرداخت بدهى خويش به سهولت

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

ص: 209

4 _ لزوم مهلت دادن رباخوار تائب به بدهكار تنگدست ، به هنگام باز پس گيرى اصل سرمايه اش

و ان تبتم . .. فنظرة الى ميسرة

5 _ توقيف بدهكار تنگدست و دارايى هاى وى _ كه بيش از گذران زندگى متعارفش نباشد _ جايز نيست .

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

6 _ جواز اجبار بدهكار متمكن از سوى طلبكار ، براى پرداخت بدهى

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

برداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه «و ان كان . ..» به دست آمده، چون لازمه مهلت ندادن، اجبار به پرداخت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 -

2،3،4،6،8،11،12،16،21،22،52

2 _ وجوب تنظيم سند براى دين مدت دار بر طرفين

يا ايّها الذين امنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّى فاكتبوه

جمله «تداينتم بدين» شامل هر نوع طلبى مى شود; چه در فروش كالايى به نسيه و يا خريد كالايى تحويل نشده به نقد (سلف) و يا قرض دادن به شخصى.

3 _ لزوم تعيين مدّت براى ديون و مطالبات *

اذا تداينتم بدين الى اجل مسمّىً

احتمال اينكه لزوم كتابت مخصوص مطالبات و ديون مدّت دار باشد، احتمالى ضعيف است; بنابراين بايد «الى اجل» را توضيحى براى ديونِ مورد امضاء قرآن دانست. يعنى ديونى كه بدون ذكر مدّت صحيح نيست.

4 _ وجوب مراعات عدالت در تنظيم اسناد دين و مطالبات

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

بنابراينكه كلمه «بالعدل» متعلق به جمله «وليكتب» باشد.

6 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد در حضور طرفين قرارداد باشد . *

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل

كلمه «بينكم» بيانگر مطلب فوق است. چون مراد از مخاطب، خريدار و فروشنده و وام دهنده و گيرنده آن است.

8 _ تنظيم و ثبت اسناد ديون ، بايد به گونه اى باشد كه خداوند تعليم داده است . ( طبق موازين شرع )

و لا يأب كاتب ان يكتب كما علّمه اللّه

بنابراينكه «كما علّمه اللّه» متعلّق به «اَن يكتب» باشد.

11 _ تنظيم و ثبت اسناد دين ، بايد به املاى مديون باشد .

و ليملل الّذى عليه الحقّ

12 _ وجوب رعايت تقواى الهى از سوى مديون و كم و كاست نكردن چيزى در تنظيم اسناد مبادلاتى

و ليملل الّذى . .. و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

16 _ وجوب املاى اسناد دين و مبادلات نسيه اى با رعايت عدالت ، از سوى ولىّ مديونِ سفيه يا ضعيف و يا ناتوان از املاى اسناد

فان كان الّذى عليه الحقّ سفيهاً او ضعيفاً او لا يستطيع ان يملّ هو فليملل وليّه ب

21 _ وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان ، يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد ديون و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

ص: 210

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه «رجل» (مرد) و «امرأة» (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

52 _ نويسنده قرارداد دين ، بايد شخص ثالثى غير از متعاملين باشد . *

و ليكتب بينكم كاتب بالعدل . .. و لا يأب كاتب ... و لا يضارّ كاتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 1،2

1 _ در صورت نيافتن كاتب ، رهن ( وثيقه ) ، جايگزين تنظيم سند براى مطالبات و ديون

و ان كنتم على سفر و لم تجدوا كاتباً فرهان مقبوضة

ظاهراً جمله «و لم تجدوا كاتباً» بيان «على سفر» است. يعنى مسافر بودن، خصوصيّت و شرطيت ندارد; چون سفر بيان مورد غالب براى يافت نشدن كاتب است. بنابراين آنچه موضوعيّت دارد، همان نيافتن كاتب است، چه در سفر و چه در حضر.

2 _ در صورت اعتماد بر مديون ، گرفتن رهن لازم نيست .

فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

جمله «فان امن . .. » اشاره به حكمت تشريع رهن دارد. يعنى فلسفه تشريع رهن، رفع نگرانى از هدر رفتن ديون است; امّا اگر اطمينانى باشد كه نگرانى مرتفع شود، ديگر موردى براى دريافت رهن نيست. البته اين معنا در صورتى است كه جمله «فان امن ... » استثنا و استدراكى باشد از لزوم ارتهان و مقصود از امانت، همان دين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 22،24

22 _ پيش از تقسيم ارث ، اموال مورد وصيّت ميت و دَين او ، بايد از اصل مالش جدا شود .

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. من بعد وصية يوصى بها او دَي

«من بعد» متعلق به جمله «يوصيكم اللّه» است ; يعنى تا بعد از تنفيذ وصيت ميت و پرداخت ديون او، خداوند سفارش و دستورى به تقسيم ميراث ندارد.

24 _ در پرداخت ديون ميت ، نيازى به وصيت از جانب او نيست .

من بعد وصية يوصى بها او دَين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 17

17 _ صرف موجودى كمتر و يا مساوى بدهى در مخارج زندگى و نپراختن دين ، اكل مال به باطل است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

امام صادق (ع) در مورد كسى كه مالى دارد و بايد آن را يا خرج زندگى كند يا قرض خود را بپردازد، فرمود: يقضى بما عنده دَينه و لا يأكل اموال النّاس الّا و عنده ما يؤدّى اليهم حقوقهم: انّ اللّه عزّ و جل يقول: «لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. ».

_______________________________

كافى، ج 5، ص 95، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 471، ح 197 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 101 ; من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 112، ح 12، ب 60.

ص: 211

53- احكام بردگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 9

9_ قوانين جزايى مصر ، استرقاق سارقان را مجاز نمى شمرد .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

54- احكام برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 23

23 _ زراره گويد : به امام صادق ( ع ) گفتم : بنده اى زنا كرده ، فرمود : « يجلد نصف الحد . . . قلت : فهل يجب عليه الرجم فى شىء من فعله فقال نعم يقتل فى الثامنة . . . ثم قال : على امام المسلمين ان يدفع ثمنه إلى مولاه من سهم الرقاب ;

فرمود: به قدر نصف حد شلاق مى خورد. گفتم: آيا سنگسار كردن در مورد برده براى چيزى از گناهان او واجب مى شود؟ فرمود: آرى، در هشتمين زنا كشته مى شود ... سپس فرمود: بر عهده امام مسلمانان است كه قيمت او را از سهم «رقاب» به مالكش بپردازد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 19،20

19- « عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبدالله ( ع ) قالا : المملوك لايجوز طلاقه و لا نكاحه إلاّ بإذن سيده . . . « ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء » . . . ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است كه فرمودند: طلاق و نكاح مملوك (برده) نافذ نيست، مگر با اذن مالكش . .. ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء...».

20- « حسن العطار قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن رجل أمر مملوكه أن يتمتع بالعمرة إلى الحج أعليه أن يذبح عنه ؟ قال : لا إن الله تعالى يقول : « عبداً مملوكاً لايقدر على شىء » ;

حسن عطار گويد: از امام صادق(ع) سؤال كردم: مردى برده مملوك خود را امر كرده تا حج تمتع به جا آورد، آيا بر آن مملوك واجب است از طرف مولا قربانى كند؟ حضرت فرمود: نه خداى تعالى مى فرمايد: عبداً مملوكاً لايقدر على شىء».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 16

16 - قرارداد بردگان با مالكانشان جهت بازخريد خويش ، يكى از راه هاى آزادى آنان است .

الذين يبتغون الكت_ب ممّا ملكت أيم_نكم فكاتبوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 25

25 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : يا أيّها الذين آمنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّات » قيل : من هم ؟ فقال : هم المملوكون من الرجال و النساء و الصبيان الذين لم يبلغوا الحلم ;

ص: 212

امام صادق(ع) در پاسخ اين سؤال كه مراد از « الذين ملكت أيمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم» چه كسانى اند؟ فرمود: آنان بردگان اند; چه غلامان [باشند ]و چه كنيزان و كودكانى كه به سن بلوغ نرسيده اند. ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 10،11،13

10 - مالكيت انسان بر بَرده ، جايز و مشروع است .

ما ملكت أيم_نكم

11 - بَردگان ، جزئى از دارايى مالكان خويش اند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

13 - بردگان ، از حقِّ مالكيت و تصرف مستقل ، بى بهره و محروم اند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 11،14،29،30

11 - انسانِ برده را ، مالك شدن ، جايز و مباح است .

إنّا أحللنا لك . .. و ما ملكت يمينك ... و ما ملكت أيم_نهم

14 - كافرانى كه به دست مسلمانان اسير مى شوند ، مملوك اند .

و ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

29 - كنيز گرفتن ، احكامى تعيين شده دارد .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى . .. و ما ملكت أيم_نهم

30 - داشتن كنيز ، امرى جايز و مباح است .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى . .. و ما ملكت أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 11

11 - مالكيت بر انسان برده ، جايز و روا است .

إلاّ ما ملكت يمينك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 7،20

7 - مالكِ انسانِ برده شدن ، جايز است .

و لا ما ملكت أيم_نهنّ

20 - « عن معاوية بن عمّار قال : كنّا عند أبى عبداللّه ( ع ) . . . قلت إن المرأة . . . تركب و تضع يدها على رأس الأسود و ذراعيها على عنقه . فقال أبوعبداللّه : « . . .لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ . . . و لا ما ملكت أيمانهنّ » ;

معاوية بن عمار مى گويد: نزد امام صادق(ع) بوديم. .. (به ايشان) گفتم: زن ...(گاهى) سوار بر مركب مى شود و دست خود را بر سر غلام سياه و ساعدهاى خود را بر گردن او مى گذارد. پس امام فرمود: ...لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ... و لا ما ملكت أيمانهنّ».

ص: 213

55- احكام برده مكاتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 11،12،17

11 - لزوم موافقت برده داران با تقاضاى بردگان خود در تنظيم سندِ بازخريد آنان

و الذين يبتغون الكت_ب ممّا ملكت أيم_نكم فكاتبوهم

12 - صلاحيت براى آزادى ، شرط لزوم تنظيم سند آزادى با بردگان از سوى مالكان آنان

الذين يبتغون الكت_ب ممّا ملكت أيم_نكم فكاتبوهم إن علمتم فيهم خيرًا

17 - برده داران ، وظيفه دار پرداخت مقدارى از مال خود به بردگان ، به هنگام آزادى آنان با قرارداد بازخريد ( مكاتبه )

فكاتبوهم . .. و ءاتوهم من مال اللّه الذى ءاتيكم

56- احكام بلوغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 21

21- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إذا بلغ الغلام أشدّه ثلاث عشرة سنة و دخل فى الأربع عشرة سنة وجب عليه ما وجب على المحتلمين احتلم أم لم يحتلم . . . جاز له كلّ شىء من ماله إلاّ أن يكون ضعيفاً أو سفيهاً ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: هر گاه پسر به رشد لارم رسد; يعنى، به سيزده سالگى رسيده و داخل چهاردهمين سال خود شود، بر او واجب مى شود آنچه كه بر محتلم شدگان واجب است; خواه محتلم شده باشد يا نه . .. جايز است براى او تصرف در تمام اموالش مگر آنكه ضعيف يا سفيه باشد».

57- احكام بول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 21

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

«غائط» به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

58- احكام بيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

ص: 214

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله «فابعثوا. ..» گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 13

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

59- احكام بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 22

22 - محمد بن مسلم گويد : « سألت أباعبداللّه ( ع ) عن الرجل و المرأة يذهب بصره فيأتيه الأطباء فيقولون : نداويك شهراً أو اربعين ليلة مستلقياً كذلك يصلى ؟ فرخص فى ذلك ، و قال : فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا اثم عليه ;

از امام صادق(ع) درباره زن يا مردى كه ديد چشم آنان از دست رفته سؤال كردم كه پزشكان به او گفته اند: تو را درمان مى كنيم به شرطى كه يك ماه يا چهل روز به پشت بخوابى، آيا او همان طور كه خوابيده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: « فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 3،4،23،25،27،28

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه «عدة» مبتدا و خبر آن به قرينه «كتب عليكم» و جمله بعد، «عليه» است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در «أيام معدودات» (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : « فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول « فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى

ص: 215

قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد».

25 - ابى بصير مى گويد : « سألته عن رجل مرض من رمضان إلى رمضان قابل و لم يصح بينهما و لم يطق الصوم قال : تصدق مكان كل يوم أفطر على مسكين مدّاً من طعام و ان لم يكن حنطة فمن تمر و هو قول اللّه : « فدية طعام مسكين » ;

از آن حضرت (امام باقر يا امام صادق(ع) از بيمارى كه از اين رمضان تا رمضان سال آينده بيمارى اش طول كشيده و توان روزه گرفتن ندارد، سؤال كردم، امام فرمودند: در ازاى هر روزى كه روزه نگرفته، يك مد طعام (از نوع گندم) به تهيدست صدقه دهد و اگر گندم نبود، از خرما صدقه دهد و اين سخن خداست كه مى فرمايد: فدية طعام مسكين».

27 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : « حد المرض الذى يجب على صاحبه فيه الأفطار . . . لقول اللّه عز و جل « فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر » ان يكون العليل لايستطيع أن يصوم أو يكون ان استطاع الصوم زاد فى علته و خاف منه على نفسه . . . فإن أحس ضعفاً فليفطر و إن وجد قوة على الصوم فليصم كان المرض ما كان . . . ;

ملاك بيماريى كه شخص بيمار بايد روزه خود را افطار كند آن طور كه خداوند فرموده: «فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر» اين است كه بيمار توانايى روزه گرفتن را نداشته باشد و يا روزه باعث افزايش بيمارى او بشود و ازضرر بر جان خود بترسد (احتمال ضرر بدهد); بنابراين اگر بيمار احساس ضعف كرد، بايد روزه خود را افطار نمايد و اگر در خود توان روزه گرفتن يافت روزه بگيرد، بيمارى هر نوع كه مى خواهد باشد . .. ».

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : « يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل « فعدة من أيام أخر » . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: «فعدة من أيام أخر» . .. ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15،16،17

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 8،27

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از ناحيه سَر در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از «مريض» به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از «به اذىً»، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

27 _ مريض ، مصداق محصور در حج

فان احصرتم

امام صادق (ع): . .. المحصور المريض.

ص: 216

_______________________________

كافى، ج 4، ص 369، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 183، ح 654.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 18

18 _ وظيفه مريضى كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و ان كنتم مرضى . .. فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 21

21 _ معافيت مسلمانان از حمل سلاح ، به هنگام نماز خوف در صورت بيمارى و يا در آزار بودن به واسطه بارش باران

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 12

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله «فلم تجدوا ماء» نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

60- احكام پناهندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 2

2 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان پناهنده ، به همپيمانان مسلمين

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از «يصلون»، مى تواند پناهنده شدن منافقان به همپيمانان مسلمين باشد. چون «يصلون» را به منافقان اسناد داده، نه به همپيمانان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 2،7

2 _ لزوم پذيرش پناهندگى كفار محاربى كه به منظور آشنايى با معارف اسلام ، درخواست پناهندگى مى كنند .

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

7 _ تضمين امنيت كفار محاربى كه به منظور آشنايى با اسلام و معارف آن ، پناهنده شوند و بازگرداندن آنان به مراكز امنشان _ پس از دريافت معارف _ لازم است .

و إن أحد من المشركين استجارك . .. ثم أبلغه مأمنه

ص: 217

61- احكام تبذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 10

10- تبذير ( مصرف بيجا و ريخت و پاش ) حرام و مورد نهى خداوند است .

و لاتبذّر تبذيرًا

اهل لغت در فرق بين «اسراف» و «تبذير» آورده اند كه: «تبذير» به معناى «مصرف مال در جايى است كه سزاوار نباشد» (فروق اللغة).

62- احكام تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 6

6- جهاد و توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، پس از بيان حقايق دينى و كارساز نبودن آن ، امرى جايز و مشروع است .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

63- احكام تبليغ دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 7

7 _ تفقه در دين و شناخت عميق و تبليغ و نشر آن ، از واجبات كفايى است .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

64- احكام تجارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 1

1_ منافع به دست آمده از كسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نيكوست .

بقيّت الله خير لكم

سخن از مبادله و رعايت قسط در معاملات ، مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از «بقيت» (باقى مانده) سودهايى باشد كه از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.

ص: 218

65- احكام تجسس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 10

10 - ممنوعيت تجسّس و جستار ، در عيوب و كاستى هاى زندگى مؤمنان

و لاتجسّسوا

66- احكام تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در «لاتحرموا . ..»، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

67- احكام تفقه در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 7

7 _ تفقه در دين و شناخت عميق و تبليغ و نشر آن ، از واجبات كفايى است .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

68- احكام تقليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 69 - 4

4 - تقليد در اصول دين و مبانى فكرى ، امرى ناپسند و غيرجايز

إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 70 - 5

5 - دنباله روى كوركورانه و بى تأمل و انديشه ، در رفتار و كردار ديگران ، امرى ناپسند و غيرجايز است .

فهم على ءاث_رهم يهرعون

ص: 219

69- احكام تقيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 21

21 _ لزوم تقيّه در برابر كافران به هنگام اضطرار

الاّ ان تتقوا منهم تقية

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لا ايمان لمن لا تقية له ; قال اللّه عزّ و جل: «الاّ ان تتقوا منهم تقية»

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 166، ح 24 ; نورالثقلين، ج 2، ص 325، ح 83.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 11

11_ « عن أبى عبدالله ( ع ) : التقية من دين الله . . . لقد قال يوسف « أيّتها العير إنكم لسارقون » والله ما كانوا سرقوا شيئاً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: تقيه از دين خداست . .. به تحقيق يوسف گفت: «أيّتها العير إنكم لسارقون» [ولى] به خدا سوگند چيزى را ندزديده بودند ...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 3،9

3- جواز تقيه در دين و اظهار لفظى كفر در شرايط اجبار و اكراه ، با وجود ايمان استوار قلبى

إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن

9- ممنوعيت تقيه و اظهار لفظى كفر ، براى كسانى كه عمل آنان راه گرايش به كفر را براى ديگران بگشايد . *

و ل_كن من شرح بالكفر صدرًا

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه «لكن» استدراك از «من أكره» باشد; يعنى، در شرايط اكراه تقيه جايز است مگر براى كسى كه تقيه وى موجب شود كه مؤمنان ديگر در ايمان سست شوند و به كفر گرايش پيدا كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 5،6

5 - تقيه و پوشيده داشتن ايمان ، در صورتى كه موجب حفظ جان ديگر مؤمنان شود ، جايز و به جا است .

و قال رجل . .. يكتم إيم_نه أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

6 - مشروعيت تقيه و كتمان ايمان ، در دين موسى ( ع )

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 13

13- جواز تقيه ، در شرايط خفقان و حاكميت خشونت بار كفر

رجال مؤمنون . ..لم تعلموهم

از اين كه خداوند، از وجود مؤمنانى كه با تقيه و به صورت ناشناس در مكه زندگى مى كردند، خبر داد، و خون و حريم آنان را محترم شمرده است; جواز تقيه استفاده مى شود.

ص: 220

70- احكام تكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 37 - 2

2- پرهيز از هرگونه تكبر و خوشى و سرمستى افراطى ، امرى لازم و واجب است .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه مراد از «لاتمش» احتمال دارد رفتار باشد كه شامل همه حالتهاى انسان مى شود و نه راه رفتن

71- احكام تكفير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 9

9 _ تكفير اظهاركننده اسلام ، حرام است .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابر اينكه منظور از القاى سلام، اظهار اسلام باشد.

72- احكام تكوينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 12،13،14

12 _ «حكم» در كليه امور تكوين و تشريع تنها از آن خداوند و در صلاحيت اوست.

إن الحكم إلا للّه

13 _ نزول عذاب از مقوله «حكم» و تنها در اختيار خداوند است.

ما عندى ما تستعجلون به إن الحكم إلا للّه

14 _ اعطاى معجزات از مقوله «حكم» و تنها به دست خداوند است.

ما عندى ما تستعجلون به إن الحكم إلا للّه

73- احكام تلاوت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 204 - 1

1 _ وجوب گوش فرادادن به قرآن و رعايت سكوت به هنگام شنيدن آن

ص: 221

و إذا قرى القرءان فاستمعوا له و أنصتوا

«استماع» (مصدر استمعوا) به معناى گوش سپردن و «انصات» (مصدر «أنصتوا») به معناى سكوت كردن است.

74- احكام توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 3

3 - كلمات توحيد ، بايد بر زبان جارى گردد .

قل

75- احكام تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 4

4 _ تحريم برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، پس از نزول تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. من قبل ان تنزل التورية

بنابراينكه استثناى در «الا ما حرّم . .. » استثناى منقطع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 1،5،7،8،12

1 _ ارجاع داورى به پيامبر (صلی الله علیه و آله) از سوى يهوديان ، على رغم دسترسى آنان به حكم خدا در تورات ، شگفت آور و سؤال بر انگيز

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

5 _ تورات ، حاوى احكامى نسخ نشده به وسيله قرآن

و عندهم التورية فيها حكم اللّه

اگر آن حكم و يا احكامى كه يهوديان از آن اعراض مى كردند به وسيله قرآن نسخ شده بود، يهوديان نبايد به خطر اعراض آن، مورد مذمت قرار مى گرفتند.

7 _ احكام تورات در دسترس يهود عصر پيامبر (صلی الله علیه و آله) و قابل فهم براى آنان

و عندهم التورية فيها حكم اللّه

8 _ گروهى از يهوديان ، بى اعتنا به حكم خدا در تورات و رويگردان از حكم پيامبر (صلی الله علیه و آله) پس از مراجعه به آن حضرت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه ثم يتولون من بعد ذلك

12 _ سنگسار كردن ، مجازات زناى محصنه در تورات

و عندهم التورية فيها حكم اللّه

در شأن نزول اين آيات آمده است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) در زناى محصنه زن و مردى يهودى به سنگسار كردن آنان حكم فرمود و از «ابن صوريا»، كه داناترين مردم به تورات بود، بر وجود اين حكم در تورات اعتراف گرفت. (مجمع البيان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 222

4 - مائده - 5 - 44 - 2،51

2 _ تورات ، مشتمل بر هدايت ( احكام ) و نور ( عقايد )

إنّا انزلنا التورية فيها هدى و نور

چون واژه «نور» تناسب با مقوله هاى نظرى دارد، مراد از آن مى تواند عقايد باشد و «هدايت»، گرچه در مسائل نظرى و عملى كاربردى يكسان دارد، ولى چون در مقابل نور قرار گرفته است، مراد از آن مى تواند احكام و مسائل عملى باشد.

51 _ كفرپيشگى برخى از عالمان و سران يهود عصر پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، به دليل خوددارى آنان از قضاوت بر اساس تورات

ثم يتولون من بعد ذلك . .. و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

76- احكام توريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 7

7_ بيان حقيقت و واقعيت به گونه اى كه مخاطب خلاف آن را بفهمد ( توريه ) ، امرى مجاز و مشروع است .

أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

وجود جام شاهى در اثاثيه بنيامين واقعيت داشت و مطلبى درست بود ; ولى يوسف(ع) آن را در شرايطى و به گونه اى بيان كرد كه فرزندان يعقوب از آن سرقت بنيامين را نتيجه مى گرفتند. اين گونه بيان را توريه مى نامند.

77- احكام توسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 8

8 _ جواز توسل به پيامبران براى رهايى از مشكلات

إذ استسقه قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 7

7_ جواز توسّل به پيامبران براى درخواست دعا و طلب آمرزش

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 3

3- انتخاب وسيله و واسطه براى تقرب به خداوند ، امرى روا و جايز است .

ادعوا الذين زعمتم من دونه . .. أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة

از اينكه خداوند در رد پندار مشركان در معبود گزينى اشان فرموده است: «أُول_ئك الذين يدعون يبتغون. ..» (معبودانى را كه مشركان مى خوانند، خود در صدد يافتن وسيله اى جهت تقرب به خداى خويشند.) در واقع بر توسل آنها صحه گذاشته و بنابراين، استفاده مى شود كه توسل روا و مجاز است.

ص: 223

78- احكام تهمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 5

5 - بازگو كردن تهمت هاى بى دليل و نقل آن براى ديگران ، اكيداً ممنوع است .

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلم به_ذا

79- احكام تيمم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 -

3،17،20،21،23،25،28،29،30،31،39،40

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

17 _ تيمم ، موجب رفع جنابت نمى شود .

و لا جنباً . .. حتى تغتسلوا

بر اين مبنا كه مراد از «عابرى سبيل» مسافر باشد، جمله «لا تقربوا . .. » گوياى اين است كه مسافر جنب با فرض جنابت مى تواند نماز بخواند و با توجّه به ذيل آيه، كه وظيفه مسافر جنب را تيمم قرار داده، معلوم مى شود تيمم او رافع جنابتش نيست.

20 _ وظيفه مسافرى كه دسترسى به آب ندارد ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

«غائط» به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

23 _ جماع ، از موجبات غسل و يا تيمم

او لمستم النساء . .. فتيمّموا

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره «لمستم النساء» در آيه فوق فرمود: هو الجماع . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 555، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 484، ح 270.

25 _ لزوم جستجو براى يافتن آب ، قبل از تيمم *

فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

نيافتن (فلم تجدوا)، فرع بر جستجوست.

28 _ تيمّم بايد بر زمين پاك ، پاكيزه و مباح باشد .

فتيمّموا صعيداً طيباً

«صعيد» به معناى خاك و يا مطلق زمين است. (قاموس). «طيب» به معناى پاك از نجاست و پاكيزه از آلودگى است. برخى

ص: 224

برآنند كه «طيب» دلالت بر اباحه زمين نيز دارد. چون تصرف در مال ديگرى، تصرفى غير طيب است.

29 _ تيمّم بايد بر خاك باشد .

فتيمّموا صعيداً

بنابر اينكه «صعيد» تنها به خاك گفته شود و نه به مطلق زمين.

30 _ مسح قسمتى از صورت و دست ها ، از واجبات تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم

چون ماده «مسح» بدون واسطه حرف جرّ مى تواند مفعول داشته باشد، بنابراين آوردن «باء» بر كلمه «وجوه» براى تبعيض است. و «ايديكم» نيز به دليل مجرور بودن، حكم «وجوه» را در تبعيض داراست.

31 _ وجوب تقديم مسح صورت بر دست ها در تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم

تقدم ذكرى «وجه» بر «ايدى»، دلالت بر تقدم آن در انجام تيمم دارد.

39 _ دستيابى به آب ، موجب بطلان تيمم

فلم تجدوا ماءً فتيمّموا صعيداً طيباً

امام صادق (ع) در مورد كسى كه پس از تيمم، آب پيدا كرده، فرمود: . .. اذا رأى الماء و كان يقدر عليه انتقض التيمم.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 143 ; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 274.

40 _ تيمم بايد بر زمين پاكيزه باشد .

فتيمّموا صعيداً طيباً

امام صادق در باره (صعيداَ طيباَ) در آيه فوق فرمود: (صعيداَ) الموضع المرتفع و (الطيب) الموضع الذي ينحدر عنه الماء.

مرتفع بودن زمين و عبور آب از روى آن، كه در حديث آمده، كنايه از پاكيزه بودن زمين است ; چون اگر زمين گود باشد، جايگاه كثافات مى شود و آب در آن مى ماند و لجن مى گردد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 283 ; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 275 ; بحار الانوار، ج 76، ص 347، ح 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 -

12،13،14،18،19،20،23،24،25،26،42،44،45

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله «فلم تجدوا ماء» نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

13 _ وظيفه مسافر در صورت نيافتن آب براى وضو يا غسل ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً

14 _ وظيفه محدث و جنب در صورت نيافتن آب براى غسل يا وضو ، تيمم است .

او جاء أحد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

18 _ تيمم بر هر چه به آن زمين گفته مى شود ، جايز است .

فتيمموا صعيداً طيباً

در برداشت فوق «صعيد» به معناى زمين گرفته شده است، چه از جنس خاك باشد يا سنگ و يا چيز ديگر، چنانچه برخى از اهل لغت گفته اند.

19 _ تيمم ، بر خاك ، جايز و مجزى است .

ص: 225

فتيمموا صعيداً طيباً

برخى از اهل لغت برآنند كه «صعيد» تنها بر خاك اطلاق مى شود. با توجه به كلمه «منه» بعيد نيست اين معنى در آيه مراد باشد.

20 _ چيزى كه بر آن تيمم مى شود ، بايد پاك ، پاكيزه و مباح باشد .

فتيمموا صعيداً طيباً

«طيب» در لغت به معناى طاهر و حلال آمده و حلال بودن خاك به معناى مباح بودن آن است.

23 _ مسح قسمتى از صورت و دست ها ، از واجبات تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

«باء» در «وجوهكم» براى تبعيض است و كلمه «ايديكم»، به صورت «مجرور» عطف است بر «وجوهكم». يعنى تنها قسمتى از صورت و قسمتى از دستها بايد تيمم شود. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ... فلما وضع الوضوء ان لم تجدوا الماء اثبت بعض الغسل مسحاً لانه قال «بوجوهكم» ثم وصل بها «و ايديكم» ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

24 _ در تيمم نخست بايد صورت مسح شود و آنگاه دستها

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

به نظر مى رسد تقديم صورت بر دستها، اشاره به ترتيبى باشد كه رعايت آن در تيمم لازم است. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام باقر(ع) تأييد مى كند كه در بيان چگونگى تيمم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: فضرب بيده الارض ثم مسح احديهما على الاخرى ثم مسح يديه بجبينه ثم مسح كفيه كل واحد منهما على الاخرى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 144; تفسير برهان، ج 1، ص 372، ح 15.

25 _ ترتيب خاصى در مسح دست ها ، به هنگام تيمم ، لازم نيست . *

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

چون آيه ترتيب بين صورت و دستها را ذكر كرده است چنانچه ترتيب، در دستها نيز لازم بود، آن را بيان مى كرد.

26 _ ضرورت آغشتگى دست ها به خاك ، هنگام مسح اعضاى تيمم

فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

«من» در «منه» براى تبعيض است وضمير آن به صعيد بر مى گردد يعنى جزئى از آن صعيد را به صورت و دستهاى خود بكشيد و تحقق اين معنا به اين است كه كف دستها به خاك آغشته شده باشد.

42 _ لزوم زدن دو دست بر زمين و مسح پيشانى با آنها و كشيدن كف هر يك از دو دست بر پشت ديگرى در تيمم

فلم تجدوا الماء فتيمموا صعيداً طيباً فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه

از امام باقر(ع) روايت شده كه: پيامبر(صلی الله علیه و آله) بعد از خواندن آيه فوق چنين تيممم نمودند: فضرب بيده الارض . .. ثم مسح يديه بجبينه ثم مسح كفيه كل واحد منهما على الاخرى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 144; تفسير برهان، ج 1، ص 454، ح 27.

44 _ دسترسى به آب ، موجب بطلان تيمم

فلم تجدوا الماء فتيمموا صعيداً طيباً

از امام صادق(ع) روايت شده كه در مورد كسى كه پس از تيمم، آب پيدا كرده فرمود: . .. اذا راى الماء و كان يقدر عليه انتقض التيمم.

_______________________________

ص: 226

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 143; نور الثقلين، ج 1، ص 485، ح 274.

45 _ تيمم ، بايد بر زمين پاكيزه باشد .

فتيمموا صعيداً طيباً

از امام صادق(ع) درباره «صعيداَ طيباَ» در آيه فوق روايت شده: «الصعيد» الموضع المرتفع و« الطيب» الموضع الذي ينحدر عنه الماء.

مرتفع بودن زمين و عبور آب بر روى آن كه در حديث آمده، كنايه از پاكيزه بودن زمين است چون اگر زمين گود باشد، جايگاه كثافات شده و آب در آن مانده و لجن مى گردد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 283; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 275.

80- احكام ثانوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 2

2 - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبيحه اى كه نام غير خدا بر او برده شده ، حلال است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 15

15 - انعطاف پذيرى احكام اوليه دين و تغيير پذيرى آن به هنگام ضرورت ها *

الشهر الحرام بالشهر الحرام . .. فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 3،40

3 _ محصورِ از حج و عمره ، بايد براى خروج از احرام ، چهارپايى ( گاو ، شتر يا گوسفند ) را كه براى او ميسور و آسان باشد ، قربانى كند .

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

محصور، مُحرِمى است كه به خاطر مرض و يا منع دشمن، نتواند اعمال حج و يا عمره را به پايان رساند.

40 _ در صورت مشكل بودن روزه ، كفاره تراشيدن اضطرارى سر در حج ، صدقه است .

ففدية من صيام او صدقة او نسك

امام رضا (ع) درباره آيه فوق فرمود: فاقام الصّدقة مقام الصيام اذا عسر عليه

_______________________________

عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 118، ح 1 ; علل الشرايع، ج 1، ص 271، ح 9، باب 182.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 239 - 1

1 _ جواز بجاآوردن نماز در حال حركت ، پياده يا سواره در هنگام ترس

ص: 227

فان خفتم فرجالا او ركباناً

جمله «فان خفتم . .. » حكايت از شرطى محذوف دارد كه حكم آيه قبل را مشروط مى كند ; يعنى مراقبت كامل شرايط در نماز در صورت امنيّت است ; ولى آنگاه كه خوفى عارض شود، به مقدار ممكن حفظ شرايط و آداب لازم است نه همه آنها. همچنين «رجالا» جمع راجلا به معنى پياده و «ركباناً» جمع راكباً به معناى سواره است و در هر دو، حركت لحاظ مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 13،14

13 _ پذيرش سرپرستى كافران ، جز در اضطرار و تقيّه ، جايز نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى سرپرستى باشد.

14 _ جواز برقرارى ارتباط دوستانه با كافران ، در صورت تقيّه ، اضطرار و هراس

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 20،21

20 _ جواز بهره گيرى سرپرست يتيم از دارايى وى ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: المعروف هو القوت و انما عنى الوصّى او القيّم فى اموالهم و ما يصلحهم.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 4546، ح 67.

21 _ جواز برداشت سرپرست يتيم از دارايى وى به عنوان قرض ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: معناه من كان فقيراً فليأخذ من مال اليتيم قدر الحاجة و الكفاية على جهة القرض ثم يردّ عليه ما أخذ اذا وجد.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 17 ; تفسير برهان، ج 1، ص 345، ح 20.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 18،19،22

18 _ وظيفه مريضى كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و ان كنتم مرضى . .. فتيمّموا

19 _ ضرر ، از عوامل رفع تكليف و يا تخفيف آن

و ان كنتم مرضى . .. فتيمّموا

22 _ وظيفه محدث و جُنُب در صورت نيافتن آب براى برپايى نماز ، تيمم است .

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 228

3 - نساء - 4 - 92 - 22

22 _ تشويق بردگان به ايمان از راه وضع قوانين حقوقى و امتياز دادن به بردگان مؤمن

فتحرير رقبة مؤمنة

مقيد ساختن برده به ايمان براى آزادسازى در قتل خطائى، بيانگر اين تشويق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 35،36،37،38،51

35 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن برده شود ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

36 _ استفاده از حيوانى كه بر اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و ضربه ديدن از شاخ حيوانى ديگر بميرد و يا درنده اى آن را بكشد ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

37 _ استفاده از حيوان قربانى شده بر آستان بت ها و گوشت هاى سهمبندى شده با تير هاى قمار ، در حال اضطرار جايز است .

و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

38 _ جواز استفاده از محرمات ، در حال اضطرار

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

51 _ برداشتن گناه ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از مغفرت خداوند

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 12،13،14

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله «فلم تجدوا ماء» نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

13 _ وظيفه مسافر در صورت نيافتن آب براى وضو يا غسل ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً

14 _ وظيفه محدث و جنب در صورت نيافتن آب براى غسل يا وضو ، تيمم است .

او جاء أحد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 9،10

9 _ اضطرار از ميان برنده تكليف است.

و قد فصل لكم ما حرم عليكم إلا ما اضطررتم إليه

10 _ در صورت اضطرار خوردن از حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده باشد، جايز است.

و قد فصل لكم ما حرم عليكم إلا ما اضطررتم إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 229

5 - انعام - 6 - 145 - 15،16،17،19،21

15 _ اضطرار، مجوز خوردن غذاهاى حرام به مقدار رفع ناچارى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«عاد» از «عدو» به معنى تجاوز است. بنابراين مراد از «لاعاد» در آيه شريفه مى تواند «لاعاد من حد الإضطرار» باشد.

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

17 _ كسى كه در راه سركشى و تجاوز به خوردن غذاهاى حرام نيازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمى كند.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

19 _ جعل احكام ثانوى (رفع حرمت در حال اضطرار) جلوه اى از مغفرت و رحمت الهى است.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

21 _ ربوبيت و غفران و رحمت الهى مقتضى آسان نمودن تكاليف در شرايط اضطرار است.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 3،10،19

3- جواز تقيه در دين و اظهار لفظى كفر در شرايط اجبار و اكراه ، با وجود ايمان استوار قلبى

إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن

10- اكراه و اجبار ، از موجبات رفع تكليف است .

من كفر . .. إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن

از اينكه خداوند اجازه فرموده است كه در شرايط اكراه و اجبار، مى توان گفتار كفرآميز به زبان آورد، به دست مى آيد كه تكليف در شرايط اكراه و اجبار برداشته مى شود.

19- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : رفع عن أمتى أربع خصال . . . و ما أكرهوا عليه . . . و ذلك قول الله عزّوجلّ . . . « إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيمان » ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چهار چيز از امت من برداشته شده . .. [يكى از آنها ]چيزى است كه با اكراه بر آنها تحميل شود ... و اين است فرموده خداى عزّوجلّ: إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيمان».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 7،9،11،17

7- اضطرار و ناگزيرى ، موجب رفع ممنوعيت از خوردنى هاى حرام است .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

9- رفع حرمت از مضطر ، مشروط به عدم اقدام وى در به اضطرار كشاندن خويش است .

فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد

«بغى» در اصل به معناى طلب است و «غير باغ» _ به قرينه جملات پيشين _; يعنى، «غير طالب لأضطرار» (در حالى كه درصدد به اضطرار كشاندن خود نباشد).

11- لزوم اكتفا به مقدار ضرورت ، در بهرهورى از حرام به هنگام اضطرار

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد

يكى از معانى «بغى» كوشش تجاوزكارانه از حدّ اعتدال و اقتصاد است (مفردات راغب). مقيد شدن «مضطر» به «لا عاد» (زياده

ص: 230

خواه نباشد) گوياى اين نكته است كه: مضطر آن گاه به خوردن حرام مجاز است كه در خوردن آن افراط و زياده روى نكند و اين; يعنى، اكتفا كردن به حداقل و ضرورت.

17- جواز خوردن خوراكى هاى حرام در حال اضطرار ، حكمى است امتنانى از جانب خداوند بر مكلفان .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

برداشت فوق، از تعليل «فإن الله غفور رحيم» به دست مى آيد; چون غفران و گذشت در جايى قابل تصور است كه حقى باشد و حق خدا، ترك محرمات است. پس جواز ترك محرمات، نشان دهنده امتنان و لطف خاص خداوند به بندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 6

6 - احكام الهى در شريعت اسلام ، احكامى انعطاف پذير است و در صورت مواجه شدن مكلف با عسر و حرج ، جاى خود را به حكمى ديگر ( احكام ثانوى ) _ كه مايه عسر و حرج نباشد _ مى دهد .

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج

لازمه نفى حرج از دين، اين است كه اگر مكلف در انجام تكليفى مواجه با حرج شد، آن تكليف ساقط گشته و جاى خود را به حكم ديگرى كه مايه حرج نباشد بدهد.

81- احكام ثروت اندوزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 12

12 _ انباشتن و نهان كردن ثروت و محروم ساختن جامعه از منافع آن ، حرام و داراى عقوبتى است دردناك .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

82- احكام جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 34،36

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

36 - جواز فراگيرى و به كارگيرى علم سحر در جهت منافع مردم

يتعلمون مايضرهم و لاينفعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 9

9 - سِحر ، كارى نامشروع و پرهيز از آن ضرورى است .

كيد سحر و لايفلح الساحر حيث أتى

مكر بودن سحر و بسته بودن راه موفقيت بر ساحر _ كه در اين آيه بيان گرديده است _ بيانى كافى بر مشروعيت نداشتن و مجاز

ص: 231

نبودن آن است.

83- احكام جايزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 9

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

84- احكام جزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 3،4،7،8،9

3 _ اهل كتاب [ در حاكميت اسلام ] محكوم به پرداخت جزيه اند .

الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

4 _ لزوم متاركه جنگ با اهل كتاب ، در صورت پرداخت جزيه و تسليم شدن ايشان در برابر حكومت اسلامى

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرو

7 _ پرداخت جزيه اهل كتاب به حكومت اسلامى ، بايد به دست خود آنان و با انقياد و تسليم باشد ، نه اينكه حكومت براى دريافت آن ناچار به اعمال زور شود .

من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صغرون

8 _ زراره گويد : « قلت لأبى عبدالله ( ع ) : ما حد الجزية على اهل الكتاب . . . ؟ فقال : ذاك إلى الامام أن يأخذ من كل انسان منهم ما شاء . . . تؤخذ منهم على قدر ما يطيقون . . . فإن اللّه تبارك و تعالى قال : « حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون » و كيف يكون صاغرا و هو لا يكترث لِما يؤخذ منه . . . ;

به امام صادق (ع) گفتم: جزيه كه بر اهل كتاب بسته مى شود چه مقدار است؟ فرمود: اين در اختيار امام است تا هر چه بخواهد از هر يك آنان بگيرد . .. جزيه تا مقدارى كه توان دارند از آنها گرفته مى شود ; ... زيرا خداى تبارك و تعالى فرمود: «تا اينكه جزيه را با دست خويش با خوارى بپردازند» و چگونه خوار مى شود كسى كه نسبت به آنچه از او گرفته مى شود بى تفاوت باشد ... ».

9 _ از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره جزيه سؤال شد ، فرمود : « جزية الأرض و الرقبة . . . ;

جزيه را مى توان بر اراضى بست و مى توان سرانه گرفت . .. ».

85- احكام جعاله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 10،11،12،13

10_ جعاله از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

ص: 232

«جعاله» در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام كار است. بر اين اساس جمله «لمن جاء ...» گوياى قرارداد جعاله مى باشد. در اين قرارداد متعهد را «جاعل» ، انجام دهنده را «عامل» و اجرت را «جُعل» مى نامند.

11_ صحت جعاله منوط به مشخص بودن عامل نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

12_ صحت جعاله منوط به تعيين محدوده زمانى براى انجام كار نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

چون كارگزاران يوسف در قرارداد جعاله تعيين نكردند كه كار مورد نظرشان (يافتن جام شاهى) در چه محدوده زمانى (فرصتى محدود و يا زمانى خاص) انجام گيرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

13_ در صحت جعاله ، معين بودن مقدار عملياتى كه براى انجام كار مورد جعاله لازم است ، شرط نيست .

و لمن جاء به حمل بعير

از آن جا كه مشخص نبود پيدا كردن جام مفقود شده چه مقدار كار خواهد برد ، مى توان گفت: در قرارداد «جعاله» جهل به مقدار كار به صحت آن ضرر نمى زند.

86- احكام جنابت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 10،12،13،14،15،17،22،24،36

10 _ بطلان نماز در حال جنابت

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

12 _ حرمت ورود جُنب به مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

بنابر اينكه مقصود از «الصلوة»، جايگاه متعارف آن، يعنى مساجد باشد ; به دليل «الّا عابرى سبيل».

13 _ جواز عبور جُنب از مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً الّا عابرى سبيل

14 _ جنب ، براى برپايى نماز بايد غسل كند .

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تغتسلوا

15 _ غسل ، رافع جنابت است .

و ان كنتم جنباً . .. حتى تغتسلوا

17 _ تيمم ، موجب رفع جنابت نمى شود .

و لا جنباً . .. حتى تغتسلوا

بر اين مبنا كه مراد از «عابرى سبيل» مسافر باشد، جمله «لا تقربوا . .. » گوياى اين است كه مسافر جنب با فرض جنابت مى تواند نماز بخواند و با توجّه به ذيل آيه، كه وظيفه مسافر جنب را تيمم قرار داده، معلوم مى شود تيمم او رافع جنابتش نيست.

22 _ وظيفه محدث و جُنُب در صورت نيافتن آب براى برپايى نماز ، تيمم است .

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

24 _ محدث پس از يافتن آب بايد غسل كند و يا وضو بگيرد ، هر چند پيش از آن به جهت نبود آب تيمم كرده باشد .

يا ايّها الذين امنوا . .. فتيمّموا

ص: 233

مفهوم جمله شرطيه «ان كنتم . .. لمستم ... فلم تجدوا ماءً فتيمّموا»، اين است كه در صورت يافتن آب، با تيمم نمى توان نماز خواند. بنابراين كسى كه به آب دسترسى نداشته و تيمم كرده _ در صورت يافتن آب _ بايد غسل كند يا وضو بگيرد.

36 _ ممنوعيّت ورود جنب به مسجد ، مگر به صورت عبور

و لا جنباً الّا عابرى سبيل حتّى تغتسلوا

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال از ورود جنب و حائض به مسجد فرمود: الحائض و الجنب لا يدخلان المسجد الا مجتازين ان اللّه تبارك و تعالى يقول: و لا جنباً الا عابرى . .. .

_______________________________

علل الشرايع، ص 288، ح 1، ب 210 ; نورالثقلين، ج 1، ص 484، ح 266، 267 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 138 ; تفسير قمى، ج 1، ص 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 14

14 _ وظيفه محدث و جنب در صورت نيافتن آب براى غسل يا وضو ، تيمم است .

او جاء أحد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

87- احكام جُنُب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 8

8 _ وجوب تحصيل طهارت ( غسل ) بر شخص جنب ، براى خواندن نماز

و إن كنتم جنباً فاطهروا

جمله «ان كنتم . ..» عطف بر جمله اى مقدر است و كلام با تقدير آن چنين مى شود: «اذا قمتم الى الصلوة فتوضوا ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا». بنابراين غسل مشروط مى شود به هنگامى كه جنب مى خواهد نماز بخواند.

88- احكام جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 1،2

1 - حرمت جنگ در ماه هاى حرام

الشهر الحرام بالشهر الحرام

ماههاى حرام از آن جهت به حرام بودن توصيف شده اند كه برخى از امورى كه در غير آنها حلال است، در اين ماهها حرام است; از جمله آن امور - به قرينه آيات گذشته - جنگ مى باشد. ماههاى حرام عبارت است از: رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم.

2 - جواز جنگ در ماه هاى حرام در صورت تجاوز دشمنان در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

«باء» در «بالشهر» باى مقابله يا عوض است و مقصود از اين مقابله - به قرينه فرازهاى بعد و با توجه به آيه هاى پيشين كه درباره جنگ بود - اين معناست: اگر دشمن با جنگ عليه شما حرمت ماههاى حرام را نقض كرد، شما نيز مى توانيد حرمت اين ماهها را

ص: 234

ناديده گرفته و عليه آنان به مبارزه برخيزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 1،6،7

1 _ پُرسش مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، درباره جنگ و خونريزى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه

6 _ جنگ در ماه هاى حرام ، از گناهان بزرگ است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

7 _ احترامِ ماه هاى حرام ( ممنوعيّت جنگ در آنها ) ، در عصر جاهليّت و تأييد آن در اسلام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

ظاهر اين است كه در سؤال سائل نيز كلمه «الحرام» (به معناى داراى حرمت) آمده است; بنابراين آن ماهها، پيش از اعلام قرآن مبنى بر تحريم جنگ در آن، از احترام ويژه اى برخوردار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 1،4

1 _ وجوب حمل سلاح و ادوات جنگى و كوچ جمعى و يا گروه گروه ، براى دفاع و نبرد

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: خذوا سلاحكم . .. الثبات السّرايا و الجميع العسكر.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 253 ; مجمع البيان، ج 3، ص 112 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 396، 397.

4 _ لزوم آمادگى كامل نيرو هاى رزمنده ، قبل از حركت به سوى نبرد با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا

عطف «انفروا» با فاى عاطفه، دلالت بر اين معنا دارد كه اوّل بايد آماده شويد (خذوا حذركم)، و آنگاه به سوى دشمن بسيج شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 2

2 _ وجوب جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از جنگ در راه مستضعفان _ به قرينه ادامه آيه _ جنگيدن براى رهايى آنان از چنگال ستمگران است. در برداشت فوق، «المستضعفين» عطف بر «اللّه» گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 235

3 - نساء - 4 - 90 - 13

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 1،2،5

1 _ گرفتن اسير در ميدان نبرد ، پيش از غلبه بر دشمن و سركوبى كامل او ، امرى بس ناروا و حرام است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول «يثخن» كلمه اى همانند «العدو» باشد كه به قرينه مقام حذف شده است و «ال» در «الأرض» نيز جانشين مضاف إليه باشد، يعنى أرض المعركه (منطقه جنگ). گفتنى است كه اثخان عدو، چنانچه در لسان العرب آمده، به معناى غلبه بر دشمن با كشتار وسيع آنان است. بنابراين جمله «ما كان ... » بيانگر اين معناست كه اسير گرفتن از دشمن پيش از غلبه بر او جايز نيست.

2 _ حرمت گرفتن اسير پيش از غلبه بر دشمن ، سنت تمام انبياى الهى و حكمى لازم الاجرا درتمام اديان آسمانى

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

5 _ تثبيت موقعيت برتر رزمى سپاه اسلام از وظايف رزمندگان

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 2

2 _ لزوم دادن فرصت مناسب به دشمنان پيمان شكن ، براى توبه و بازگشت به دامن اسلام ، پيش از جنگ با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 13

13 _ رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، در صورت پذيرفته شدن اسلام از سوى آنان ، واجب است .

و احصروهم . .. فإن تابوا .... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله «فإخونكم فى الدين» اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 13

13 _ شركت و عدم شركت در جنگ ، منوط به اذن رهبر جامعه اسلامى است .

ص: 236

فاستئذنوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 4

4 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار رهبر جامعه اسلامى و از شؤون اوست .

جهدوا مع رسوله استئذنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

89- احكام جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 1،3،6

1 - وجوب نبرد با كافران ، در صورتى كه با مسلمانان سرجنگ داشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم

3 - تجاوز از مقررات و احكام جهاد ، حرام است .

و قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتعتدوا

6 - مسلمانان نبايد آغازگر جنگ عليه دشمنان خويش باشند . *

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 6،9،13

6 - ضرورت نبرد با كافرانى كه سرزمين هاى اسلامى را به تصرف خويش در آورده اند .

و اقتلوهم . .. و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

9 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز نبرد با ايشان است ، هر چند كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشند .

و قتلوا فى سبيل اللّه يقتلونكم . .. الفتنة أشد من القتل

جمله «والفتنة أشد من القتل»، به اصطلاح اصوليين حاكم بر «الذين يقاتلونكم» است و موجب توسعه در موضوع حكم مطرح شده در آيه قبل مى شود; يعنى، آيه قبل بيان داشت كه با كافران حربى نبرد كنيد و جمله «الفتنة . ..» بيان مى كند كه فتنه انگيزى به منزله جنگ است.

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

ص: 237

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 1،2

1 - نبايد با كفرپيشگانى كه از جنگ و فتنه انگيزى دست كشيده اند ، نبرد كرد و آنان را به قتل رساند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

متعلق «إنتهوا» به قرينه آيات قبل، جنگيدن و فتنه انگيزى است. جمله «فإن اللّه ...» جانشين جواب شرط مى باشد و تقدير كلام چنين است: فإن انتهوا عن القتال و الفتنة فلا تقاتلوهم و لاتقتلوهم إن اللّه غفور رحيم».

2 - مسلمانان ، بايد آتش بس اعلام شده از سوى كافران را بپذيرند . *

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 1،5،6

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

5 - لزوم ترك جنگ با كافران ، در صورت دست برداشتن آنان از فتنه انگيزى و ايجاد مزاحمت براى گسترش دين خدا

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

متعلق «إنتهوا . ..» - به قرينه فرازهاى پيش - فتنه انگيزى و بازدارى از حاكميت يافتن دين الهى است. جواب شرط (فإن انتهوا) محذوف است وجمله «فلاعدوان...» جانشين آن مى باشد; يعنى، پس اگر از فتنه انگيزى دست كشيدند و مانع گسترش و حاكميت دين خدا نشدند، آنان را نكشيد; زيرا تعدى تنها بر ستمكاران رواست.

6 - در صورتى كه كفرپيشگان محارب يا فتنه انگيز از كفرورزى دست بكشند ، نبايد با آنان نبرد كرد .

فإن انتهوا فلا عدون إلا على الظلمين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق «انتهوا» كفرورزى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 1،14

1 _ وجوب جهاد بر مسلمانان ، حكمى ثابت و هميشگى

كتب عليكم القتال

«كُتب» يعنى ثبت و استقرّ.

14 _ احكام الهى ( وجوب جهاد و . . . ) ، بر اساس علم خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانهاست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 3

3 _ وجوب پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 238

3 - نساء - 4 - 75 - 1،12

1 _ وجوب جهاد در راه خدا

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه

12 _ رهايى مستضعفان موحد ، مجوّز جهاد ابتدايى

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 2

2 _ مؤمنان ، هنگام روانه شدن براى جهاد ، بايد نسبت به اسلام و كفر افراد و نيرو هاى مقابل تحقيق نمايند .

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

متعلّق «فتبيّنوا»، به قرينه «و لا تقولوا . .. »، كفر و ايمان افرادى است كه مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 13

13 _ جهاد ، از واجبات كفايى

لايستوى القاعدون . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 1،2،4

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه «زحفا» (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى «الذين كفروا» باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و همچنين مى تواند حال براى فاعل «لقيتم» باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه اول ملاحظه شده است.

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه «زحفا» حال براى فاعل «لقيتم» باشد.

4 _ حرمت پشت كردن به دشمن و فرار از ميدان جنگ

فلاتولوهم الأدبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 1

1 _ جواز روى برتافتن از جبهه نبرد به منظور در اختيار گرفتن موضعى جديد عليه دشمن يا پيوستن به گروهى از همرزمان خويش

و من يولهم يومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحيزا إلى فئة

«تحرف» به معناى روى گرداندن از محلى به اطراف آن محل است. بنابراين «تحرف للقتال» يعنى روى گرداندن از دشمن به منظور انتخاب جبهه اى ديگر براى نبرد. و «تحيز» به معناى جاى گرفتن است و چون به «إلى» متعدى شده معناى پيوستن نيز

ص: 239

در آن اشراب شده است. گفتنى است مراد از «فئة» گروهى است كه در آن ميدان مشغول پيكار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 7

7 _ مسلمانان نبايد آغازگر جنگ باشند .

و إن تعودوا نعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 5

5 _ حرمت روى برتافتن از حكم رسول خدا در نبرد با دشمنان دين

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون

با توجه به اينكه آيات پيشين اين بخش از سوره درباره جنگ و مبارزه با دشمنان دين است، مصداق مورد نظر از جمله «أطيعوا» و «لاتولوا عنه» روى برتافتن از فرمانهاى آن حضرت در مبارزه و نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 3

3 _ يك گروه بيست نفرى اهل ايمان بايد بر يك گروه دويست نفرى اهل كفر و لشكر صد نفرى مؤمنان بايد بر لشكر هزار نفرى اهل كفر پيروز شود .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

جمله هاى «يغلبوا مائتين» و «يغلبوا ألفا» خبرى هستند. ولى مراد از آن به دليل «الئن خفف اللّه عنكم» در آيه بعد معنايى دستورى است. زيرا تخفيف در محدوده تكاليف و دستورات مطرح است. بنابراين «يغلبوا ... » يعنى بايد مقاومت كنيد و پيروز شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 2،9

2 _ حكم بر پايدارى در مقابل دشمنان و حدود و شرايط آن ، در اختيار خداوند است .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

9 _ لزوم پايدارى صد مؤمن در برابر دويست كافر و هزار مؤمن در برابر دو هزار كافر تا تحقق پيروزى بر آنان

فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و إن يكن منكم ألف يغلبوا الفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 240

7 - توبه - 9 - 41 - 3،12

3 _ مشكلات و دشوارى هاى زندگى _ هر چند بسيار باشد _ نمى تواند بهانه اى براى تخلف از جهاد قرار گيرد .

انفروا خفافاً و ثقالا

12 _ « عن جعفر بن محمد ( ع ) انه قال فى قوله تعالى : «انفروا خفافاً و ثقالا » قال : شباباً و شيوخاً ; 32

از امام صادق (ع) درباره سخن خدا: «انفروا . .» روايت شده است: [مقصود اين است كه به جهاد برويد ]چه جوان و چه پير».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 9

9 _ شركت نكردن در جنگ ، نيازمند اذن رهبر است .

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 12،16

12 _ شركت و عدم شركت مسلمانان در جنگ ، منوط به اذن پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود .

فاستئذنوك

استيذان منافقان، نشان دهنده اين است كه: آنان به عنوان فردى از جامعه اسلامى، شركت خود را در جنگهاى آينده، منوط به اجازه پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى دانسته اند.

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از «خالفين» مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 1،3،5،21

1 _ افراد ضعيف و مريض و فاقد هزينه و امكانات جنگى ، از شركت در جنگ معافند و گناهى بر آنان نيست .

ليس على الضعفاء . .. حرج

3 _ عدم قدرت بر تأمين نياز هاى ضرورى خانواده ، در صورت رفتن به جهاد ، سبب معافيت از جنگ است .

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

منظور از انفاق در «ينفقون» مى تواند انفاق بر افراد تحت تكفل و واجب النفقه باشد.

5 _ افراد تهيدست ، معاف از جهاد مالى

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

در آيات قبل، سخن از جهاد با مال و جان بود و در اين آيه، ممكن است استثناى ضعيفان و مريضان از جهاد جانى و استثناى تهيدستان، از جهاد مالى باشد.

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : « . . . إن اللّه يحتج على العباد بما آتاهم و عرّفهم . . . و ما امروا إلا بدون سعتهم . . . و كل شيئى لا يسعون له فهو موضوع عنهم . . . ثم تلا « ليس على الضعفاء و لا على المرضى و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج » . . . ;

. .. به تحقيق خداوند بر بندگان احتجاج مى كند به چيزى كه به آنها عطا فرموده و شناختى كه به آنها داده است ... و آنان مأمور نشده اند مگر به تكليفى كه پايين تر از سعه و توانشان باشد ... و هر تكليفى كه در وسع بندگان نباشد، از آنها برداشته شده ...

ص: 241

سپس امام آيه شريفه را تلاوت فرمود: «بر ضعيفان و بيماران و آنان كه چيزى نمى يابند كه (در راه جهاد) هزينه كنند، باكى نيست» ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 1،12

1 _ مؤمنان تهيدست و ناتوان از تدارك ساز و برگ نبرد ، معذور و معاف از جنگند .

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

12 _ حسن بصرى گويد : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : « لقد خلفتم بالمدينة اقواماً ما انفقتم من نفقة و لا قطعتم و ادياً و لا نِلتم من عدوّ نيلا إلا و قد شركوكم فى الأجر ثم قرء « و لا على الذين إذا ما أتوك . . . الآية » ;

به تحقيق گروههايى را در مدينه بر جاى گذاشتيد كه شما چيزى را هزينه [جنگ ]نكرده ايد و از هيچ واديى عبور ننموده ايد و هيچ آسيبى به دشمن نرسانده ايد، مگر اينكه آن گروهها در اجر با شما شريك شدند. سپس آيه شريفه را تلاوت فرمود: و نيز باكى نيست براى كسانى كه وقتى نزد تو آمدند تا آنان را سوار كنى [و به جهاد بفرستى] و تو گفتى مركبى ندارم تا شما را سوار كنم، بازگشتند در حالى كه از غصه اينكه چيزى را براى خرج [جنگ] نمى يابند، از چشمهاى آنان سيلاب اشك جارى بود».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 19

19 _ جهاد با جان و مال در راه خدا ، تكليفى الهى بر همه انسان ها و در همه شرايع است نه مخصوص به مسلمانان و شريعت اسلام .

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم . .. وعداً عليه حقاً فى التورية و الإ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 1،6،22

1 _ عدم جواز شركت تمام افراد جامعه در جهاد و خالى گذاشتن مراكز دينى و تبليغات اسلامى و بقيه پست ها و مسؤوليتها

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

مراد از «نفر» _ به اقتضاى سياق آيات _ بسيج براى جهاد مى باشد.

6 _ جهاد ، از واجبات كفايى

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

22 _ از على ( ع ) روايت شده كه فرمود : « الجهاد فرض على جميع المسلمين . . . فان قامت بالجهاد طائفة من المسلمين وسع ساير هم التخلف عنه . . . قال اللّه تعالى : « و ما كان المؤمنون لينفروا كافة » فان دهم أمر يحتاج فيه الى جماعتهم نفروا كلّهم . . . ;

جهاد بر جميع مسلمانان واجب است . .. اگر عده اى از آنان به وظيفه جهاد قيام كنند، ديگران مجازند به جبهه نروند ... خداى تعالى فرمود: «نشايد كه مؤمنان همه [براى جهاد] كوچ كنند» ; پس اگر پيش آمدى رخ دهد كه در آنجا نياز به مؤمنان باشد، همه بايد براى جهاد كوچ كنند [و تخلف جايز نيست ]... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 6

6- جهاد و توسل به قدرت در مسير احقاق حق و پياده كردن دين ، پس از بيان حقايق دينى و كارساز نبودن آن ، امرى جايز و

ص: 242

مشروع است .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 1

1 - جواز جنگ و پيكار با دشمن مهاجم

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

«اُذِن» فعل مجهول و نايب فاعل آن محذوف است; يعنى، «اُذن فى القتال» و «الذين يقاتلون»; يعنى، آنان كه مورد تهاجم قرار مى گيرند. «باء» در «بأنهم ظلموا» سببيه است; يعنى، بدان سبب كه آنان مظلوم واقع شده اند. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه مورد تهاجم قرار مى گيرند، بدان سبب كه مورد ستم واقع شده اند، رخصت جنگ داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 10

10- عدم جواز كشتن دشمن ، پس از زمين گير شدن و قدرت نداشتن او بر دفاع *

فضرب الرقاب حتّى إذا أثخنتموهم

مفهوم «حتّى إذا أثخنتموهم»، ممكن است اين باشد كه پس از زمين گير شدن دشمن و ناتوانى وى بر دفاع از خويش، كشتن او (ضرب الرقاب) لازم نيست; بلكه موقع اسير گرفتن او «شدّوا الوثاق» است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 3

3 - جهاد با كافران و منافقان و هرگونه برخورد شديد و سختگيرانه با آنان ، بايد زير نظر رهبر جامعه اسلامى انجام گيرد .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(صلی الله علیه و آله)، در جهاد سختگيرانه با كافران و منافقان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد. افراط و تفريطى كه نوعاً در چنين موضوعى از سوى مردم سرمى زند، تأييد كننده همين مطلب است.

90- احكام حامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،7،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه «قالوا حسبنا ما وجدنا ...» در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

7 _ احكام ويژه حامى ( شتر نرى كه از صلبش ده شتر به وجود آيد ) از بدعت ها و افترا هاى مردم جاهلى بر خداوند

ص: 243

ما جعل اللّه . .. و لاحام و لكن الذين كفروا يفترون

اعراب جاهلى از سوار شدن بر شتر مذكور امتناع مىورزيدند و آن را از هيچ آب و چراگاهى منع نمى كردند.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 13

13 _ احكام ويژه بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى بدعتهايى ديرينه و ميراثى به جا مانده از مردمانى نادان و گمراه .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

91- احكام حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 7،30،31

7 - زيارت كنندگان خانه خدا ، بايد در مقام ابراهيم ، نماز بخوانند .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

گويا مقصود از نمازى كه بايد در مقام ابراهيم خوانده شود، نماز طواف است، نه ساير نمازها.

30 - « عن ابى الصباح الكنانى ، قال سألت اباعبداللّه ( ع ) عن رجل نسى ان يصلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فى طواف الحج و العمرة ، فقال : ان كان فى البلد صلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فان اللّه عز و جل يقول : « و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلًّى » و ان كان قد ارتحل فلا آمره ان يرجع ;

ابى الصباح كنانى از امام صادق(ع) سؤال كرد درباره كسى كه دو ركعت نماز طواف حج و عمره را در مقام ابراهيم(ع) فراموش كرده است، حضرت فرمود: اگر هنوز در شهر مكه است، بايد نماز را در مقام ابراهيم (ع) به جا آورد; زيرا خداوند عز و جل فرموده: مقام ابراهيم را براى نماز خود قرار دهيد و اگر از شهر مكه كوچ كرده است من به او نمى گويم برگرد».

31 - ابن مسكان گويد : « حدثنى من سأله عن رجل نسى ركعتى طواف الفريضة حتى يخرج فقال : . . . ان كان جاوز ميقات أهل أرضه فليرجع و ليصلهما فإن اللّه يقول : « و اتخذوا من مقام إبراهيم مصلًّى . . . ;

به من خبر داد كسى كه از او ]امام (ع) [سؤال كرد درباره شخصى كه دو ركعت نماز فريضه طواف را از روى فراموشى نخوانده و از محل ]مكه[ خارج شده بود، امام (ع) فرمودند: . .. اگر از ميقات حجاج شهرش گذشته بايد برگردد و دو ركعت نماز را بخواند; زيرا خداوند مى فرمايد: «و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2،5،10،13،17

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

ص: 244

«اعتمار» (مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع «من حج البيت ...» بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و عمره مى باشد.

5 - سعى ميان صفا و مروه ، از اعمال نيك حج و عمره است .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما و من تطوع خيراً

مصداق مورد نظر براى «خيراً»، به قرينه جمله قبل، سعى ميان صفا و مروه است.

10 - امام باقر ( ع ) فرمود : « . . . قال اللّه عز و جل : « ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما » الا ترون ان الطواف بهما واجب مفروض لان اللّه عز و جل ذكره فى كتابه و صنعه نبيه ( ع ) . . . ;

. .. خداوند عز و جل فرمود: «ان الصفا و المروة من شعائراللّه فمن حج البيت او اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما» آيا نمى بينيد كه طواف (سعى) در صفا و مروه واجب است; چون خداى عز و جل آن را در كتابش ]تشريع[ فرموده و اين سعى را رسول خدا نيز انجام داده است ... ».

13 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : « ان الصفا و المروة من شعائر اللّه » فأبده بما بدء اللّه تعالى به و ان المسلمين كانوا يظنون ان السعى بين الصفا و المروة شىء صنعه المشركون فأنزل اللّه عز و جل « ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . . . » .

صفا و مروه از شعائر الهى است پس ]سعى[ را شروع نما از جايى كه خداوند ]در آيه شريفه[ در بيانش شروع نموده و مسلمانان گمان مى كردند كه سعى بين صفا و مروه چيزى است كه مشركان آن را بنا نهاده اند; پس خداوند عز و جل آيه فوق را نازل كرد: «ان الصفا و المروة من شعائر اللّه . ..».

17 - « عن الحلبى قال : سألت اباعبداللّه ( ع ) عن المرأة تطوف بين الصفا و المروة و هى حائض قال : لا لان اللّه تعالى يقول « ان الصفا و المروة من شعائراللّه » ;

حلبى گويد از امام صادق(ع) سؤال كردم: آيا زن حائض مى تواند سعى بين صفا و مروه را انجام دهد؟ امام فرمود: نه، خداوند فرموده: صفا و مروه از شعائر خداست».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 5

5 - حج عبادتى است مشروط به وقت و ماهى خاص

قل هى موقيت للناس و الحج

«الحج» عطف به «الناس» مى باشد; يعنى، هى مواقيت الحج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 -

1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،13،14،15،27،28،29،30،31،32،33،34،

1 _ وجوب اِتمام اعمال حج و عمره ، به طور كامل

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

2 _ اَداى حج و عمره ، بايد براى خداوند باشد .

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

3 _ محصورِ از حج و عمره ، بايد براى خروج از احرام ، چهارپايى ( گاو ، شتر يا گوسفند ) را كه براى او ميسور و آسان باشد ، قربانى كند .

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

محصور، مُحرِمى است كه به خاطر مرض و يا منع دشمن، نتواند اعمال حج و يا عمره را به پايان رساند.

ص: 245

4 _ اتمام حج و عمره بر محصورِ اِحرام بسته ، واجب نيست .

و اتمّوا الحج . .. فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

5 _ حرمت تراشيدن سر براى محصور ، قبل از رسيدن قربانى به قربانگاه

و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

6 _ تراشيدن سر پس از بردن قربانى به قربانگاه ، راه خروج از احرام

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى و تحلقوا رؤسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

ظاهر اين است كه فرستادن قربانى به محل مخصوص و سپس تراشيدن سر، به جهت خارج شدن از احرام است ; نه يك تكليف تعبّدى براى محصور.

7 _ ذبح و يا نحر قربانى ، بايد در مكان مخصوصِ خود باشد .

حتى يبلغ الهدى مَحلّه

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از ناحيه سَر در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از «مريض» به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از «به اذىً»، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

9 _ مرض ، موجب تخفيف در تكليف

فمن كان منكم مريضاً او به اذىً من رأسه ففدية

10 _ روزه يا صدقه و يا قربانى ، فديه ( كفاره ) تراشيدن سر قبل از قربانى ، براى مُحرِم معذور

فمن كان منكم . .. ففدية من صيام او صدقة او نُسُك

11 _ حليت محرمات احرام ، پس از اتمام عمره تا شروع مناسك حجّ

فاذا امنتم فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

12 _ تقدّم اعمال عمره بر حجّ ، در حجّ تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

13 _ وجوب قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع . .. فما استيسر من الهدى

14 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت ( ده روز كامل ) ، براى فاقد قربانى

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام فى الحج و سبعة . .. تلك عشرة كاملة

15 _ حج تمتّع ، مخصوص غير اهل مكّه است .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

27 _ مريض ، مصداق محصور در حج

فان احصرتم

امام صادق (ع): . .. المحصور المريض.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 369، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 183، ح 654.

28 _ اقلّ قربانى ، يك گوسفند است .

فما استيسر من الهدى

امام رضا (ع): «فما استيسر من الهدى» يعنى شاة.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 120، ح 1، نورالثقلين، ج 1، ص 185، ح 660.

ص: 246

29 _ كفاره تراشيدن سر قبل از قربانى ، سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين و يا قربانى كردن يك گوسفند است .

فمن كان منكم مريضاً . .. او صدقة او نسك

امام صادق (ع): . .. و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصدقة على ستّة مساكين لكل مسكين مدّين و النّسك شاة ...

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 187، ح 664 و 666.

30 _ ملاك مكّى بودن ، سكونت در شعاع هجده ميلى ، از هر سوى مسجد الحرام

لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه مزبور، فرمود: من كان منزله على ثمانية عشر ميلا من بين يديها و ثمانية عشر ميلا من خلفها و ثمانية عشر ميلا عن يمينها و ثمانية عشر ميلا عن يسارها فلا متعة له . ..

_______________________________

كافى، ج 4، ص 300، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 192، ح 692.

31 _ حد وجوب قربانى در حج ، سهل و ميسور بودن آن است .

فمن تمتع . .. فما استيسر من الهدى

32 _ مُحرم شدن در غير ميقات و قربانى كردن حيوان اَخته شده ، جايز نيست .

و اتموا الحج و العمرة

امام رضا (ع): لا يجوز الإحرام دون الميقات قال اللّه عز و جل «و اتمّوا الحج و العمرة للّه» و لا يجوز ان يضحى بالخصى لانه ناقص . ..

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

33 _ عدم جواز حج قِران و اِفراد ، مگر براى اهل مكّه و حاضران در آن

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام رضا (ع): لا يجوز القران و الافراد الّذى يستعمله العامة الاّ لاهل مكّة و حاضريها . .. قال اللّه تعالى «و اتمّوا الحج و العمرة للّه ...»

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124، ح 1، ب 35 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 641.

34 _ تماميّت حج و عمره به پرهيز از كلام ناشايست و نافرمانى و نزاع در حج است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام باقر و امام صادق (ع): . .. فانّ تمام الحجّ و العمرة ان لا يرفث و لا يفسق و لا يجادل

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 88، ح 225 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 642.

35 _ تماميّت حج و عمره ، به انجام آن توأم با پرهيز از محرمات احرام است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): . .. يعنى بتمامهما، اداؤهما و اتقاء ما يتقى المحرم فيهما

_______________________________

كافى، ج 4، ص 264، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 193، ح 2.

36 _ عمره ، همانند حج واجب است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ . .. لانّ اللّه عزّ و جل يقول «و اتمّوا الحج و العمرة للّه»

_______________________________

ص: 247

علل الشرايع، ج 2، ص 408، ح 1 ; كافى، ج 4، ص 265، ح 4.

37 _ شتر ، گاو و گوسفند ، نوع قربانى در حج تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحجّ فما استيسر من الهدى

امام صادق (ع); . .. فما استيسر من الهدى امّا جزور و امّا بقرة و امّا شاة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 90، ح 233 ; تفسير برهان، ج 1، ص 197، ح 17.

38 _ از شرايط تماميّت حج ، محرم شدن از خانه مسكونى خويش است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) درباره آيه فوق فرمود: انّ من تمام الحجّ ان تحرم من دويرة اهلك

_______________________________

الدر المنثور، ج 1، ص 502.

39 _ كسى كه با خود قربانى آورده ، نبايد قبل از قربانى كردن سر خود را بتراشد و محلّ گردد .

و لا تحلقوا رءوسكم حتّى يبلغ الهدى محلّه

امام صادق (ع): قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): . .. و لم يكن يستطيع ان يحلّ من اجل الهدى الذى كان معه ان اللّه عزّ و جل يقول «و لا تحلقوا رءوسكم ...»

_______________________________

كافى، ج 4، ص 248، ح 6 ; علل الشرايع، ج 2، ص 412، ح 1، ب 153.

40 _ در صورت مشكل بودن روزه ، كفاره تراشيدن اضطرارى سر در حج ، صدقه است .

ففدية من صيام او صدقة او نسك

امام رضا (ع) درباره آيه فوق فرمود: فاقام الصّدقة مقام الصيام اذا عسر عليه

_______________________________

عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 118، ح 1 ; علل الشرايع، ج 1، ص 271، ح 9، باب 182.

41 _ وجوب بجا آوردن عمره تمتّع ، قبل از انجام اعمال حجّ

فمن تمتع بالعمرة الى الحجّ

امام صادق (ع): انّ الحجّ متّصل بالعمرة لان اللّه عزّ و جل يقول «فاذا امنتم فمن تمتّع . ..» فليس ينبغى لاحد الاّ ان يتمتّع

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 411، ح 1، ب 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 188، ح 669.

42 _ ده روز روزه ، جانشين كامل براى قربانى در حج

فمن لم يجد . .. تلك عشرة كاملة

امام صادق (ع): . .. الكامل كمالها كمال الاضيحة سواء اتيت بها او اتيت بالاضحية تمامها كمال الاضيحة

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 40، ح 49، ب 4 ; كافى، ج 4، ص 510، ح 15، ب 318.

43 _ وجوب سه روز روزه ، در روز ترويه و روز قبل و روز بعد از آن ( عرفه ) در حج بر كسى كه قادر به قربانى نيست .

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ

از امام صادق (ع) درباره حج كننده اى كه قادر بر قربانى نيست سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام فى الحجّ يوماً قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة

_______________________________

كافى، ج 4، ص 508، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 190، ح 677 و 679.

44 _ وجوب روزه به مدّت سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت به سوى خانواده ، براى فاقد قربانى

ص: 248

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايّام فى الحجّ و سبعة اذا رجعتم

از امام صادق (ع) درباره حاجى متمتّعى كه قربانى ندارد، سؤال شد، آن حضرت فرمود: يصوم ثلاثة ايّام بمكّة و سبعة اذا رجع الى اهله

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 234، ح 128، ب 16; استبصار، ج 2، ص 282، ح 22، ب 194.

45 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در محدوده چهل و هشت ميلى مكّه ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: يعنى اهل مكّه ليس عليهم متعة كل من كان اهله دون ثمانية و اربعين ميلا ذات عرق و عسفان كما يدور حول مكّه فهو ممن دخل فى هذه الاية

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 27 ; استبصار، ج 2، ص 157، ح 3.

46 _ حج تمتّع مخصوص كسى است كه خانواده اش در منطقه واقع بين ميقات ها و مسجدالحرام ساكن نباشد .

ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: مادون المواقيت الى مكة فهو حاضرى المسجد الحرام

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 158، ح 4 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 33، ح 28 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 94، ح 248.

47 _ زمان انجام عمره تمتّع ، ماه هاى حج مى باشد .

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

امام باقر (ع): انّ العمرة واجبة بمنزلة الحج . .. و العمرة فى اشهر الحج متعة

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 87، ح 219 ; تفسير برهان، ج 1، ص 194، ح 14.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 1،2،3،4،13،21،22،23،25

1 _ مراسم حج ، بايد در ماههايى مخصوص انجام گيرد .

الحج اشهر معلومات

2 _ حرمت هر گونه سخن ناشايست ( رفث ) در حج

فمن فرض فيهن الحج فلا رفث . .. فى الحج

3 _ حرمت هر گونه نافرمانى ( فسوق ) در حج

فمن فرض فيهنّ الحج فلا رفث و لا فسوق . .. فى الحج

4 _ حرمت هر گونه نزاع ( جدال ) در حج

فمن فرض فيهن الحج . .. و لا جدال فى الحج

13 _ وجوب تهيّه توشه ( پوشاك و خوراك و . . . ) براى سفر حج

و تزوّدوا

با توجّه به شأن نزول نقل شده در مجمع البيان، ذيل آيه.

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): «الحج اشهر معلومات» شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

ص: 249

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

22 _ حرمت جماع ، دروغ ، ناسزاگويى و سوگند به « لا و اللّه و بلى و اللّه » در حج

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج

امام صادق (ع): . .. و «الرَفث» الجماع و «الفُسوق» الكذب و السباب و «الجدال» قول الرجل لا و اللّه و بلى و اللّه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 337، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 194، ح 704.

23 _ آغاز اعمال حج با تلبيه ، اشعار و تقليد است .

فمن فرض فيهنّ الحجّ

امام صادق (ع) درباره قول خداوند «الحجّ اشهر معلومات . ..» فرمود: و الفرض التلبية و الاشعار و التقليد فاى ذلك فعل فقد فرض الحجّ

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 199، ح 2.

25 _ دعوت كنايه آميز از زن ، به جماع و هر گونه معصيتى در حج حرام است .

فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) درباره جمله «فلا رفث» فرمود: الرفث الاعرابة و التعريض للنّساء بالجماع و «الفسوق» المعاصى كلّها

_______________________________

الدّر المنثور، ج 1، ص 528.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 1،6،7،8،10،17

1 _ جواز كسب و كار ، در هنگام انجام مناسك حج

الحج اشهر معلومات . .. ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

جمله «ليس عليكم . ..»، ناظر به كسب و كار در حج و هنگام انجام مناسك است ; به دليل وقوع آن در بين احكام حج. علاوه بر اينكه كسب و كار در زمانهاى ديگر، محل شبهه نيست تا نفى و يا اثبات شود.

6 _ وقوف به عرفات ، از مناسك حج

فاذا افضتم من عرفات

كوچ كردن (افاضه) از عرفات بر فرض وقوف به آن است ; بنابراين وقوف به عرفات مفروض و مسلّم گرفته شده است.

7 _ وجوب رفتن و وقوف به مَشعرالحرام ، پس از وقوف در عرفات

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

لازمه وجوب ذكر خداوند در مشعرالحرام پس از وقوف به عرفات، وجوب رفتن و بودن (وقوف) در مشعرالحرام است.

8 _ وجوب ذكر خداوند در مَشعرالحرام

فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

10 _ كيفيّت ذكر خداوند در مشعرالحرام ، بايد طبق دستور وى باشد .

فاذكروا اللّه . .. و اذكروه كما هديكم

«كما هديكم» اى كما علّمكم. (همان گونه كه به شما آموخت.)

17 _ جواز خريد و فروش ، در ايّام حجّ ، بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم

ص: 250

امام صادق (ع) درباره قول خداوند «ليس عليكم . ..» فرمود: يعنى الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضى نسكه فليشترو ليبع فى الموسم

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 96، ح 262 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 1،2،3،5،11

1 _ براى رفتن به مَشعر ، بايد همانند مردم از عرفات حركت كرد .

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

برخى برآنند كه جمله «ثم افيضوا»، تأكيد همان افاضه از عرفات است ; به قرينه «من حيث . ..». چون قريش و هم پيمانان آنان بر خلاف مردم، اِفاضه اى از عرفات نداشتند.

2 _ وقوف در عرفات ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه مراد، افاضه از عرفات باشد، لازمه آن لزوم وقوف در عرفات خواهد بود.

3 _ لزوم كوچ كردن از مَشعرالحرام ، همراه با مردم

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

كلمه «ثم» دلالت مى كند كه مراد از افاضه، افاضه از مشعر است.

5 _ وقوف در مشعرالحرام ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه «ثم افيضوا»، مربوط به مشعرالحرام باشد.

11 _ لزوم كوچ كردن از عرفات ، بسان كوچ كردن ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و ساير حج گزاران

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

امام صادق (ع) درباره آيه «ثم افيضوا . ..» فرمود: يعنى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق فى افاضتهم منها و من كان بعدهم

_______________________________

كافى، ج 4، ص 247، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 196، ح 719.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 1،3،4

1 _ وجوب ذكر خداوند در روز هاى مشخص ( ايام تشريق ) بر حج گزار

و اذكروا اللّه فى ايّام معدودات

مراد از روزهاى مشخّص، ايّام تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه) است.

3 _ ماندنِ در روز هاى معيّن ( ايام تشريق ) در منى ، از مناسك حج

و اذكروا اللّه فى ايام معدودات فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخر فلا اثم

4 _ مخير بودن حج گزار در كوچ كردن از منى در روز دوازدهم و يا روز سيزدهم مشروط به رعايت تقوا .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه و من تأخر فلا اثم عليه لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 -

10،20،21،20،22،26،27،28

ص: 251

10 _ استطاعت ( توان رفتن به خانه خدا ) ، شرط وجوب حجّ

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

20 _ وجوب حجّ بر ثروتمندان در هر سال

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام كاظم(ع) : ان الله فرض الحج على اهل الجدة في كلّ عام.

اين خبر و اخبار مشابه بايد حمل بر اين معنا شود كه در هيچ سالى نبايد مكه در ايام حج خالى بماند بلكه بايد مراسم حج در هر سال، انجام شود و انجام آن وظيفه افراد مستطيع است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 372، ح 280.

21 _ وجوب حج و عمره ، بر افراد مستطيع

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى به الحج و العمرة جميعاً لانّهما مفروضان.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 302، ح 2.

20 _ وجوب حجّ بر ثروتمندان در هر سال

و للّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا

امام كاظم(ع) : ان الله فرض الحج على اهل الجدة في كلّ عام.

اين خبر و اخبار مشابه بايد حمل بر اين معنا شود كه در هيچ سالى نبايد مكه در ايام حج خالى بماند بلكه بايد مراسم حج در هر سال، انجام شود و انجام آن وظيفه افراد مستطيع است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 265، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 372، ح 280.

22 _ استطاعت حجّ ، به صحّت بدن ، داشتن زاد و توشه ، مركب و باز بودن راه مى باشد .

من استطاع اليه سبيلا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: من كان صحيحاً فى بدنه مخلّىً سربه له زاد و راحلة فهو من يستطيع الحج.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 373، ح 283.

26 _ داشتن مركب در تحقق استطاعت ، شرط نيست .

و للّه على الناس حج البيت من استطاع

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: يخرج و يمشى ان لم يكن عنده ما يركب.

_______________________________

استبصار، ج 2، ص 140، ح 5، ب 81 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 10، ح 26.

27 _ كسى كه هزينه حج به او اهدا شود ، مستطيع است .

و للّه على الناس حج البيت من استطاع

امام صادق (ع) در پاسخ اين سؤال كه اگر به كسى مالى براى بجا آوردن حج عرضه شده و او از پذيرش آن شرم نمايد مستطيع است يا نه؟ فرمود: نعم ما شأنه اَن يستحيى.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 266، ح 1 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 3، ح 3.

28 _ استطاعت بر حج ، داشتن مخارج اهل و عيال علاوه بر هزينه حج است .

ص: 252

و للّه على الناس حجّ البيت

امام باقر (ع) در بيان استطاعت حج فرمود: . .. السّعة فى المال اذ كان يحجّ ببعض و يبقى بعضاً يقوت به عياله ... .

_______________________________

كافى، ج 4، ص 267، ح 3 ; استبصار، ج 2، ص 139، ح 1، ب 81.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 3،15

3 _ مناسك حج ، از شعاير الهى است . *

لاتحلوا شعر اللّه

«شعائر» جمع «شعيرة» به معناى علامت است. و احتمالا مراد از آن، علايم و مناسك حج باشد.

15 _ كسب مال و تجارت به هنگام سفر بسوى خانه خدا ، امرى مشروع و مجاز بر حاجيان و معتمران

ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

چنانچه مراد از «فضلا» رزق و روزى و درآمدهاى مادى باشد، ابتغاء فضل به معناى كسب درآمد به وسيله تجارت و مانند آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 3،19،24

3 _ كشتن عمدى شكار در حرم مكه و نيز در حال احرام موجب سزا و در پى دارنده جريمه است .

و من قتله منكم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة

19 _ تكرار شكار در حال احرام موجب تكرار كفّاره نخواهد شد .

و من عاد فينتقم اللّه منه

بيان انتقام الهى در جزاى تكرار صيد پس از بيان حكم كفّاره شكار حاكى از اين است كه هيچ جزائى جز خشم و انتقام خداوند در خور گناه تكرار صيد نيست.

24 _ ارزش حيوانى كه در كفّاره شكار در حال احرام بايد ادا شود ، تعيين كننده تعداد روزه هاى معادل آن با احتساب هر يك چارك طعام مقابل يك روز روزه

كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

از امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يثمن قيمة الهدى طعاماً ثم يصوم لكل مد يوماً . .. .

_______________________________

كافى، ج 4، ص 386، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 677، ح 381.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 1،2،7

1 _ جواز صيد حيوان هاى دريائى ( آبزى ) در حال احرام

احل لكم صيد البحر

صيد آيه شريفه به معناى اسم مفعول (مصيد) است بنابراين صيد البحر به معناى حيوانات دريايى است و به ملاحظه اطلاق صيد بر آنها مراد شكار كردن آن حيوانات است گفتنى است كه مقصود از بحر خصوص دريا نيست بلكه شامل نهرها و مانند آن نيز مى شود.

2 _ جواز خوردن حيوان هاى صيد شده دريايى ، براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

ص: 253

در برداشت فوق ضيمر در «طعامه» به «صيد البحر» برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از «طعام» معناى مصدرى است.

7 _ حرمت صيد شكار هاى خشكى براى محرم

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

برداشت فوق بر اين مبناست كه «صيد» به معناى مصدرى باشد در اين فرض مراد از «صيد البر»، «صيد حيوان البر» خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 2

2 - حج ، تكليفى است الهى برگردن تمام مردم دور و نزديك .

يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق

«يأتوك» جزاى شرط محذوف است و تقدير آن چنين مى باشد: «إن تأذن فيهم به يأتوك». «رجال» جمع «راجل» است و «راجل»; يعنى، پياده. «ضامر» نيز به شتر لاغر گفته مى شود. «فجّ» در اصل به معناى شكاف كوه است و در اين جا به معناى راه است. «عميق» معادل بعيد است; يعنى، دور. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين است: «اگر مردم را به حج فرا بخوانى، آنان به دعوت تو لبيك گفته و پياده و سواره و از راه هاى دور: به نزد تو خواهند شتافت».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 4،6،9،16،17

4 - وقوف در عرفات و مشعر ، نخستين تكليف حاجيان در مراسم حج ( پس از احرام )

ليشهدوا من_فع لهم

جمله «و يذكروا اسم اللّه. ..» مربوط به مراسم قربانى است و آيه بعدى، در رابطه با مسأله حلق، تقصير و طواف مى باشد. پس با در نظر گرفتن اين مطلب كه مراسم حج _ پس از پوشيدن احرام _ به ترتيب عبارت است از: وقوف در عرفات و مشعر، قربانى كردن حلق و تقصير و طواف، بايد گفت كه حج در شريعت حضرت ابراهيم(ع)، با مراسم قربانى شروع و با طواف ختم مى شد و وقوفين جزو مراسم نبود و يا اين كه جمله «ليشهدوا منافع لهم» علاوه بر اين كه بيانگر فلسفه تشريع حج است، ناظر به مسأله حضور در عرفات و مشعر نيز مى باشد. برداشت فوق، بر پايه احتمال دوم استوار است.

6 - قربانى كردن پس از حضور در عرفات و مشعر ، از مناسك واجب حج

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

9 - انجام تكليف قربانى ، موقوف به زمانى خاص و معين ( دهم تا سيزدهم ذى حجه )

و يذكروا اسم اللّه فى أيّام معلوم_ت على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

براساس رواياتى كه از اهل بيت(ع) وارد شده است، مراد از «أيام معلومات»، ايام تشريق (دهم تاسيزدهم) ذى حجه است.

16 - جواز استفاده حج گزاران از گوشت قربانى

فكلوا منها

17 - لزوم اطعام مستمندان تنگدست از گوشت قربانى در حج

و أطعموا البائس الفقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 3،5

3 - لزوم اداى نذر ، پس از تقصير و خارج شدن از احرام

ص: 254

و ليوفوا نذورهم

5 - جواز تأخير در اجراى تقصير و طواف ، پس از انجام قربانى

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

به كارگيرى «ثمّ» _ كه براى تراخى در زمان است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 1،2

1 - حج گزاران مى توانند تا روز قربانى ، از دام هايى كه براى قربانى كردن به همراه دارند ، استفاده كنند .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

ضمير «فيها» به «شعائر» بازمى گردد. «منافع» جمع «منفعة» و به معناى بهره و سود است. «إلى أجل مسمَّى»;يعنى، تا زمانى مشخص. مقصود اين است كه شما مى توانيد تا روز قربانى از دام هايى كه به منظور قربانى كردن در حج، به همراه مى بريد، استفاده كنيد (بارتان را به وسيله آنها حمل كنيد و آنها را سوار بشويد و از شير آنها تغذيه كنيد).

2 - مراسم قربانى ، داراى زمانى معين است .

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 6

6 - جواز قربانى كردن به هر يك از شتر ، گاو و گوسفند

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

«أنعام» (جمع «نعم») در اصل به معناى شتران است. لكن گاهى براى مجموع شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود. به اعتقاد همه مفسران، مقصود از «أنعام» در اين جا، معناى دوم (مجموع شتر، گاو و گوسفند) است . گفتنى است كه «بهيمة» به معناى چهارپا و اضافه آن به «أنعام» بيانيه است; يعنى، چهارپايى كه عبارت است از شتر، گاو و گوسفند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 2،4،5،8،10،12،13

2 - لزوم برگزيدن شتران درشت و چاق براى قربانى در حج

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

به كارگيرى «بدن» _ كه به معناى شتران فربه و چاق است _ به جاى «إبل» _ كه به مطلق شتر اطلاق مى شود _ مى تواند توصيه اى باشد به حج گزاران كه شتران فربه و درشت را، براى قربانى برگزينند.

4 - استفاده از شتران قربانى ( به جهت حمل بار ، سوارشدن و تغذيه از شير آنها ) ، براى حاجيان مجاز است .

و البدن . .. لكم فيها خير

مقصود از «لكم فيها خير» با توجه به آيه 33 (لكم فيها منافع إلى أجل مسمّى)، اين است كه حاجيان مى توانند تا روز قربانى، از شترانى كه به رسم قربانى به همراه خود مى برند، بهره گيرى كنند (آنها را سوار شوند، يا با آنها بار حمل كنند و يا از شير آنها تغذيه نمايند).

5 - لزوم نشانه گذارى شترانى كه حاجيان جهت قربانى به همراه خود مى برند .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: «ما شتران قربانى را شعائر و نشانه هاى دينى قرار داديم» مى تواند دربردارنده اين توصيه باشد كه حاجيان نيز

ص: 255

بايد شتران را به منظور اين كه آنها از ديگر شتران ممتاز باشند، نشانه گذارى كنند.

8 - لزوم به صف كردن شتران قربانى و نحر هم زمان آنها ، همراه ذكر نام خدا

فاذكروا اسم اللّه عليها صوافّ

«صوافّ» جمع «صافة» حال از ضمير «عليها» و از مصدر «صفّ» (گروهى را در كنار هم و در يك امتداد مستقيم به نظم در آوردن) مشتق شده است; يعنى، پس نام خدا را بر شتران (به هنگام نحر كردن آنها) در حالى كه در امتداد مستقيم به نظم درآمدند ببريد.

10 - خوردن گوشت قربانى براى حاجيان مجاز است .

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

«وجوب» (مصدر «وجبت») به معناى سقوط و افتادن است. «جنوب» نيز جمع «جنب» و به معناى پهلو است; يعنى، وقتى شتران افتادند و به پهلو غلتيدند (جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد و به نيازمندان بخورانيد. گفتنى است كه عرب جاهلى، مى پنداشتند قربانى مال خدايان است و كسى حق ندارد از آن استفاده كند. خداوند در اين جا تذكر مى دهد كه اين پندار، گمانى است غلط و مسلمانان نبايد قربانى را به حال خود رها كنند به گمان اين كه اينها شعائر الهى اند و خوردن آنها هتك حرمت شعائر است; بلكه همين كه قربانى جان داد، بايد بخشى از آن را براى خود بردارند و بقيه را به نيازمندان بدهند.

12 - لزوم اطعام مستمندان از گوشت قربانى در حج ; چه خودشان درخواست كنند و چه روى درخواست كردن نداشته باشند .

فكلوا منها و أطعموا القانع و المعترّ

«قانع» به كسى گفته مى شود كه درخواست كمك مى كند (سائل و گدا) و «معتر»; يعنى، نيازمندى كه طالب كمك است; لكن روى سؤال كردن ندارد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: بخشى از گوشت قربانى را خودتان بخوريد و بقيه آن را به نيازمندان بخورانيد; چه نيازشان را بر زبان جارى كنند و چه بر زبان نياورند.

13 - منع استفاده انحصارى حاجيان از گوشت قربانى و دريغ كردن از اطعام آن به نيازمندان

فكلوا منها

با توجه به كلمه «من» معناى جمله فوق چنين است: بخشى از آن را بخوريد; (نه همه اش را).

92- احكام حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 -

9،10،11،12،15،17،18،19،20،21،22،23،24،25،28،29،39

9 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و محل آنها ( بدن ) از ديد نامحرمان اند ; جز آنچه كه خود به خود آشكاراست ( مثل سرمه ، انگشتر ، حنا و . . . ) .

و قل للمؤمن_ت . .. و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

درباره مقصود از «زينتهنّ» (زينت زنان) دو ديدگاه وجود دارد: 1- مقصود محل زينت آلات است; زيرا آشكار كردن خود زينت آلات به تنهايى معنى ندارد. 2- مراد خود زينت آلات است، در حالى كه بر روى بدن قرار دارد. در اين صورت به طريق اولى آشكار كردن محل زيورآلات (بدن)، حرام خواهد بود. گفتنى است مقصود از استثنا در «إلاّ ماظهر منها»، زيورآلاتى است كه، به طور متعارف آشكارا استفاده مى شود; مثل: انگشتر، سرمه، حنا و... .

10 - حرمت آشكار ساختن زينت ها و محل هاى آنها ( بدن ) بر زنان ، جز آنچه كه ثخود به خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

ص: 256

11 - پوشاندن آن قسمت از بدن كه به طور متعارف و خود به خود آشكار است ، ( مانند قرص صورت ، دست و پا تا مچ ) بر زنان ، لازم نيست .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

12 - پوشاندن زينت هايى كه به طور متعارف و خودبه خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) بر زنان ، واجب نيست .

و لا يبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

«خمار» نام پوششى (روسرى) است كه زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و «جيب» به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

17 - آشكار كردن موى سر ، گلو و سينه در انظار نامحرمان ، بر زنان مؤمن حرام است .

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

20 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) ، بر ديگر زنان مؤمن و بردگان خود لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ أو ما ملكت أيم_نهنّ

21 - زنان مؤمن ، از آشكار كردن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر زنان غير مسلمان منع شده اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ

اضافه «نساء» به ضمير جمع «هنّ» _ كه به «مؤمنات» بازمى گردد _ دلالت مى كند كه مراد از آن، عموم زنان نيست; بلكه مقصود زنان مؤمن مى باشد. بنابراين استثناى «إلاّ... نسائهنّ» شامل زنان غير مسلمان نمى شود.

22 - پوشاندن زينت ها و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كاران بى نياز به زن و بى رغبت به زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، بر زنان مؤمن لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

واژه «الإربة» به معناى حاجت است و در آيه شريفه _ به مناسبت اين كه در بيان مسائل محرم و نامحرم است _ مقصود، نياز به زن و تمايل جنسى به زنان است.

23 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و مواضع آنها از خدمت كاران نيازمند به زن و راغب به زناشويى و نيز از كودكان آگاه و با خبر از مسائل جنسى

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

24 - پوشاندن زينت و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كارانى كه ساده لوح اند و از بصيرت و عقل كامل برخوردار نيستند ، بر زنان مؤمن واجب نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة

يكى از معانى و موارد كاربرد واژه «إربة» بصيرت در امور و عقل است (لسان العرب و قاموس المحيط). بنابراين «غير أُوْلى الإربة»; يعنى، كسانى كه ساده لوح اند و از عقل و بصيرت كافى، از جمله در امور جنسى، برخوردار نيستند و از چنين امورى كاملاً بى

ص: 257

خبراند.

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

28 - زنان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از هر گونه رفتار تحريك آميز و جلب كننده توجه نامحرمان به سوى خويش

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

لام در «ليعلم» براى تعليل و بيان علت حرمت پاى كوبيدن بر زمين است و در چنين مواردى، تعليل موجب تعميم حكم مى شود. از اين رو مى توان استفاده كرد كه هر آنچه موجب آشكار شدن زينت زنان شود، همين حكم را دارد و حرام خواهد بود.

29 - بر زنان مؤمن ، پوشاندن پا تا مچ و زينت هاى آن ( مانند خلخال ) واجب است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

39 - « عن فضيل بن يسار قال : سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن الذراعين من المرأة أهما من الزنية التى قال اللّه تبارك و تعالى « و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ » قال : نعم و مادون الخمار من الزينة و ما دون السوارين ;

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا زراعين زن از (آرنج تا مچ دستهاى او) جزء زينتى است كه خداوند فرموده است: «و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ»؟ فرمود: آرى و نيز آنچه [از سرو گردن ]زير پوشش مقنعه و [از مچ دست ]زير دست بند قرار دارد، از همان زينت است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 1،13

1 - حجاب و پوشش براى زنان ساخورده و نااميد از زناشويى و بى ميل به امور جنسى واجب نيست .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهنّ جناح أن يضعن ثيابهنّ

«ثوب» (مفرد «ثياب») به معناى پيراهن است; ولى مقصود از آن در آيه شريفه _ به قرينه آيه قبل كه درباره درآوردن پيراهن در وقت خواب و استراحت است _ روپوش و پوشش هاى مخصوص زنان مسلمان است; نه اين كه به معناى عريان شدن باشد.

13 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) انه قرأ « أن يضعن ثيابهنّ » قال الخمار والجلباب . . . ;

امام صادق(ع) در پى تلاوت آيه «أن يضعن ثيابهنّ» فرمود: مراد روسرى و روپوش است. ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 3،4،12

3 - بر زنان آزاده مؤمن ، لازم است كه تمام اندام خود را ، از سر تا پا ، از نامحرمان بپوشانند .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

تعبير «عليهنّ» شامل تمامى اندام مى شود و نكته ياد شده را مى رساند.

4 - كنيزان ، در پوشش و حجاب ، حكم زنان آزاده را ندارند .

قل لأزوجك . .. نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

«نساء المؤمنين» انصراف به زنان آزاده مؤمن دارد. شأن نزول نقل شده درباره اين آيه و اين كه زنان آزاده و كنيزان، داراى پوشش يك نواختى بودند و از اين رو، مورد تعرض مزاحمان قرار مى گرفتند، گوياى اين است كه حكم مزبور، مربوط به زنان آزاده است.

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق «يعرفن» مى تواند «من الإماء» باشد و مى تواند چيزى شبيه «إنّهنّ حرائر» باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

ص: 258

93- احكام حجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 14

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

94- احكام حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 23،24

23 _ حدّ زناى كنيزان مسلمان ، نيمى از حدّ زنانى آزاده است .

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب

چون فعل «احصنّ» مجهول است، مراد از آن شوهردار بودن است، و چون ضمير آن به «مؤمنات» برمى گردد، هر دو قيد، يعنى مسلمان و شوهردار بودن، از آن استفاده مى شود. مؤيّد معناى مذكور براى «احصنّ» در برداشت فوق، فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آن فرمود: يعنى نكاحهنّ ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 235، ح 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 470، ح 190.

24 _ كنيز شوهردار ، در صورت ارتكاب هر نوع فحشا ، مستحق نيمى از كيفر زن آزاد *

فاذا احصنّ فان اتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات

در برداشت فوق، «فاحشة» به معناى مطلق كار زشت گرفته شده، نه به معناى «زنا».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 22

22 _ اعدام ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فقتل قتل به . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 1،2،15

1 _ وجوب بريدن دست دزد

ص: 259

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

2 _ برابرى زنان و مردان در حد سرقت

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

15 _ قطع انگشتان دست از انت ها ، بجز انگشت شست ، مجازات سرقت

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از اينكه دست دزد از كجا بايد قطع شود روايت شده: تقطع الاربع اصابع و تترك الابهام . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 225، ح 17; نورالثقلين، ج1، ص 628، ح 188.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 7

7 _ اعدام ، كيفر طعن و توهين به اسلام

و طعنوا فى دينكم فقتلوا

95- احكام حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 2،3،12

2 _ حرمت كشتن شكار در حرم (حرم مكه)

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

برخى بر آنند كه "حرم" جمع حرام به كسانى گفته مى شود كه داخل در حرم مكه هستند. (لسان العرب)

3 _ كشتن عمدى شكار در حرم مكه و نيز در حال احرام موجب سزا و در پى دارنده جريمه است .

و من قتله منكم متعمداً فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة

12 _ تعداد روزه در كفاره صيد ، بايستى به تعداد مساكين در آن كفاره باشد .

او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

در برداشت قبل روشن شد كه قيمت شكار، به صورت غذا به مساكين پرداخت مى شود بر اين اساس معناى «او عدل ذلك صياماً» اين است كه اگر مكلف روزه، را به عنوان كفاره برگزيد بايد حساب كند كه به طور معمول چند مسكين را مى توان با قيمت شكار اطعام كرد، به همان تعداد بايد روزه بگيرد. امام باقر(ع) درباره آيه فوق فرمود: ... فان لم يكن عنده فليصم بقدر ما بلغ لكل مسكين يوماً.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 342، ح 97، ب 25; تفسير برهان، ج 1، ص 503، ح 3.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 21

21 _ ممنوعيت ورود مشركان به خانه خدا ، سبب نامگذارى آن به بيت اللّه الحرام

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام

از امام صادق(ع) نقل شده كه در پاسخ سؤال از سبب نامگذارى خانه خدا به بيت اللّه الحرام فرمود: لانه حرم على المشركين ان

ص: 260

يدخلوه.

_______________________________

علل الشرايع، ص 398، ح 1، ب 139; نورالثقلين، ج 1، ص 680، ح 401.

96- احكام حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 10،11

10 _ حرمت صيد در حرم مكه

غير محلى الصيد و انتم حرم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از «حُرُم» «داخلون فى الحرم» باشد گفتنى است مراد از حَرَم بر اساس اين احتمال حرم مكه است.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

97- احكام حضانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 14

14 _ مادر ، داراى حق حِضانت و شيردهى كودك خويش حتى در دوران جدايى و طلاق از همسر .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ

مخاطب جمله «والوالدات . .. » علاوه بر مادران، پدران نيز مى باشند; يعنى پدران نيز نبايد ارضاع را از عهده مادران خارج كنند; و لازمه اين معنا، حق اولويّت مادر در شير دادن و حضانت كودك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 8،11

8 - مردان و زنان مطلّقه ، بايد درباره شير دادن و كيفيت نگه دارى نوزادانشان ، به مشاوره و هم فكرى بپردازند .

و أتمروا بينكم

11 - مسؤوليت نگهدارى نوزادان زنان مطلّقه و گرفتن دايه براى آنان و هزينه آن ، برعهده مردان است .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

98- احكام حق الحصاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 19،20

ص: 261

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره «و ءاتوا حقه يوم حصاده» سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه «و ءاتوا حقه يوم حصاده» روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است . .. .

99- احكام حكومتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 13

13 _ پرهيز از رباخوارى و رعايت تقواى الهى در امور اقتصادى ، زمينه فلاح و رستگارى جامعه

لا تأكلوا الرّبوآ . .. و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 8

8 _ قوانين حكومتى و قضاوت ها ، تنها در صورتى نافذ است كه بر اساس احكام الهى صادر شود .

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 8

8_ حكومت ها در شرايط بحرانى كشور ، مى توانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته ، آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

100- احكام حكومتى محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 18

18 _ اطاعت از دستورات رسول خدا _ در فرمان هاى حكومتى و . . . _ همانند اطاعت از خدا لازم است .

و يطيعون اللّه و رسوله

جدا آمدن اطاعت رسول از اطاعت خدا، مشعر به متفاوت بودن مواد و موضوعات مورد دستور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 2

ص: 262

2 - پيامبراسلام (صلی الله علیه و آله) ، داراى رهنمود ها و فرمان هايى ( اوامر حكومتى ) جدا از رهنمود ها و فرمان هاى خداوند در قرآن

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

تكرار امر «أطيعوا» و جدا آمدن آن براى پيامبر(صلی الله علیه و آله)، حاكى از آن است كه پيامبراسلام (صلی الله علیه و آله) جدا از آنچه كه خدا در قرآن فرموده بود، رهنمودها و فرمان هايى داشت كه از آنها در اين برداشت به «اوامر حكومتى» تعبير شده است كه اصطلاحى جديد و مناسب مى باشد; زيرا اگر فرمان ها و رهنمودهاى آن حضرت، همان باشد كه خداوند در قرآن فرموده بود، تكرار «أطيعوا» لغو به نظر مى رسيد.

101- احكام حيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 5،6،7،9،11،15

5 _ حرمت آميزش با زنان حائض ، تا زمان پاك شدن آنان از حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض و لا تقربوهن حتى يطهرن

گر چه ظاهر جمله «فاعتزلوا النساء» مطلق معاشرت است ; ولى اباحه آميزش پس از گذشت ايام حيض و غسل كه جمله «حتى يطهرن فاذا تطهّرن فاتوهن من حيث» دلالت بر آن دارد، قرينه اى است كه آنچه مباح نبوده و اعتزال از آن واجب شده، تنها آميزش است، نه مطلق معاشرت; و گر نه مى فرمود «فاذا تطهرن فعاشروهن».

6 _ حرمت وَطى در قُبُل ، در ايام حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض

كلمه «محيض» در صدر آيه مصدر است; امّا در جمله «فاعتزلوا النساء من المحيض» اسم مكان مى باشد به دليل تكرار لفظ در حال كه اگر هر دو به يك معنا بود، على القاعده بايد دوّمى به صورت ضمير آورده مى شد.

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

9 _ زيانبار بودن آميزش در ايام حيض

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا

بنابراينكه سؤال، از مقاربت در ايام حيض باشد; نه خود حيض و ماهيّت آن. بر اين مبنا كلمه «هو» به آميزش در ايام حيض برمى گردد; يعنى بگو اى پيامبر آميزش در ايام حيض زيانبار است.

11 _ جواز آميزش با زنان ، پس از پاكى آنان از حيض و تحصيل طهارت ( غسل )

و لا تقربوهنّ حتى يطهرن فاذا تطهّرن فأتوهنّ

گر چه مفهوم «حتى يطهرن» جواز آميزش به مجرد پاكى و قطع خون است ; ولى با تصريح به مشروط بودن آميزش به غُسل در جمله «فاذا تطهّرن» (آنگاه كه غسل كردند)، مفهوم «حتى يطهرن» مورد عنايت نيست.

15 _ جواز استمتاع از زنان بدون آميزش با آنان ، در ايام حيض

يسئلونك عن المحيض . .. فاعتزلوا النساء فى المحيض

بنابراينكه مراد از «فى المحيض»، مكان حيض باشد; تنها آميزش، تحريم شده است.

ص: 263

102- احكام حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 22

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از «مما امسكن عليكم»، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 4

4- جواز استفاده از حيوانات و دام ها جهت حمل بار و كالا

و تحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا ب_لغيه إلاّ بشقّ الأنفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 3

3- استفاده از اسب ، استر و الاغ براى سوارى و تجمل ، جايز است .

و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة و يخلق ما لاتعلمون

103- احكام خاص محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 5

5 - غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ( فىء ) ، ويژه پيامبر (صلی الله علیه و آله) و خارج از قلمرو مالكيت شخصى مسلمانان است .

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

مفهوم اختصاص يافتن غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پيامبر(صلی الله علیه و آله)، اين است كه ساير مسلمانان، ابتدا مالكيت شخصى نسبت به آن ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 1

1 - « فىء » غنيمتى قرار داده شده از سوى خداوند در اختيار پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، براى مصارف ششگانه

ما أفاء اللّه على رسوله من أهل القرى فللّه و للرسول

104- احكام خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 12،20،21،24،25،26،27،28،29

ص: 264

12 _ ضرورت توجه به قوانين تكوين و تشريع در جعل مقررات حاكم بر خانواده

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه . .. و بما انفقوا

چون خداوند در توجيه جعل مديريت براى مردان به دو جهت تصريح فرمود: يكى برترى مردان بر زنان، كه يك مسأله تكوينى است و ديگرى عهده دار بودن نفقه، كه يك حكم تشريعى است.

20 _ خداوند ، حافظ حقوق زنان ، با جعل قوانين خانواده

بما حفظ اللّه

مراد از «ما»، حقوق زنان است كه خداوند با جعل قوانين، مانند الزام به تأمين زندگى و . .. آن را حفظ كرده است.

21 _ مسؤوليت زن در حفظ حقوق شوهر و اطاعت از او ، در چهارچوب قوانين الهى است . *

قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه

بر اين مبنا كه مراد از «ما حفظ اللّه» قوانين الهى و «باء» در «بما حفظ اللّه» براى مصاحبت باشد، معناى آيه چنين مى شود: زنان بايد با رعايت قوانين الهى، از شوهران خويش اطاعت و حقوق آنان را حفظ كنند.

24 _ پرهيز شوهر از همخوابگى با همسر ، اقدامى براى جلوگيرى از نشوز وى

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اهجروهنّ فى المضاجع

در برداشت فوق «فى المضاجع» متعلق به «اهجروهنّ» گرفته شده است.

25 _ همخوابگى ، از حقوق زنان بر همسران خويش

و اهجروهنّ فى المضاجع

گويا لزوم همخوابگى با همسران را بر عهده شوهران فرض كرده است و در حال نشوز، ترك آن را مجاز شمرده است. جمله «فلا تبغوا ... »، پس از فرض اطاعت زنان، لزوم همخوابگى را تأييد مى كند.

26 _ زدن ، آخرين اقدام براى جلوگيرى از نشوز زن

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اضربوهنّ

27 _ بروز علائم نشوز زن ، مجوز تدابير لازم ( ترك همخوابگى ، زدن و . . . ) براى جلوگيرى از آن

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اضربوهنّ

چون موضوع حكم را خوفِ نشوز (تخافون) قرار داده است و نه تحقق نشوز. و خوف نشوز، همان بروز علائم آن است.

28 _ ضرورت به كارگيرى روش ها و تدبير هاى لازم براى پيشگيرى از مفاسد و گناه ، قبل از تحقق آن

و الّتى تخافون نشوزهنّ

اگر چه آيه در مورد نشوز زنان است، ولى مى توان از آن استنباط كرد كه اهل ايمان بايد قبل از وقوع مفاسد، چاره انديشى كنند.

29 _ لزوم به كارگيرى تدابير لازم براى جلوگيرى از رسيدن زن به مرحله نشوز

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. و اضربوهنّ

به نظر مى رسد راههاى پيشنهاد شده خصوصيتى نداشته باشد ; بلكه مراد، بازداشتن زن از ناشزه شدن است ; هر چند منجر به ترك برخى از حقوق وى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 2،4،5،6،7،8،9،17

2 _ لزوم تلاش براى حفظ خانواده و سالم سازى محيط آن و پيشگيرى از بروز ناسازگارى زن و شوهر

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها

4 _ لزوم گزينش و فرستادن دو داور از خانواده زن و شوهر براى حلّ اختلاف بين آن دو

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها

ص: 265

5 _ مسؤوليت بيشتر خويشاوندان زن و شوهر ، در نظارت بر سلامت خانواده و حلّ اختلاف هاى آنان

فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها

6 _ ضرورت اطاعت زن و شوهر از نظر و پيشنهاد داوران تحكيم در اختلافات ميان آنان

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها

اگر تبعيت از داوران لازم نبود، موكول كردن حل اختلاف به آنان لغو بود. علاوه بر اينكه انتخاب كلمه «حَكَم» به معناى حاكم، بيانگر لزوم تبعيت است.

7 _ داوران تحكيم ، داراى اختيار در حكم به سازش يا جدايى بين زن و مرد و يا تعيين شروط بر هر يك از آن دو

و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها

كلمه «حَكَم» بيانگر اين است كه داور مى تواند بر اساس آنچه به مصلحت زن و شوهر است، حكم كند.

8 _ قصد قاضيان تحكيم بر اصلاح بين زن و شوهر ، موجب سازگار شدن آنان

ان يريدا اصلاحاً يوفّق اللّه بينهما

بنابر اينكه مراد از فاعل در «يريدا» حكمين باشد و ضمير در «بينهما» به زن و شوهر برگردد.

9 _ نقش اصلاح طلبى قاضيان تحكيم در اراده الهى به ايجاد سازش بين زن و شوهر

ان يريدا اصلاحاً يوفّق اللّه بينهما

17 _ قوانين الهى در مورد خانواده و روابط زن و شوهر ، برخاسته از علم كامل و آگاهى دقيق خداوند

الرجال قوامون . .. و ان خفتم ... انّ اللّه كان عليماً خبيراً

105- احكام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 12،13

12 _ خداوند ، بيانگر حدود و احكام خويش ، براى مردم آگاه و داناست .

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

13 _ بهره بردارى از حدود و احكام الهى ، مخصوص عالمان است .

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

ظاهر اين است كه تبيين احكام، براى همه مردم است. (دانايان و غير آنان) بنابراين اختصاص تبيين آيات به دانايان، به معناى اختصاص بهره گيرى عالمان از تبيين احكام و حدود الهى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 12

12 _ پذيرش احكام الهى و عمل به آن ، باعث رشد و طهارت انسان

و اذا طلّقتم النّساء . .. ذلكم ازكى لكم و اطهر

106- احكام خمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 266

2 - بقره - 2 - 219 - 4

4 _ حرمت شرابخوارى و قمار بازى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 14

14 _ هر نوشيدنى مستى آور ، خمر است و حرام

انما الخمر . .. من عمل الشيطن فاجتنبوه

از امام باقر(ع) درباره «خمر» در آيه فوق روايت شده: فكل مسكر من الشراب خمر اذا اخمر فهو حرام . .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 342.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 18

18 _ بيان احكام و مفاسد شراب و قمار ، بيانى رسا در تحريم ميگسارى و قماربازى و از ميان برنده هرگونه ترديدى در ضرورت پرهيز از آنها

انما الخمر و الميسر . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 12

12- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . قد أنزل الله . . . « و من ثمرات النخيل و الأعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً » فكان المسلمون بذلك ثمّ أنزل الله آية التحريم ه_ذه الأية : « إنما الخمر و الميسر و الأنصاب . . . فاجتنبوه . . . » فه_ذه آية التحريم ، و هى نسخت الأية الأخرى

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. به تخقيق خداوند نازل فرمود:... «و من ثمرات النخيل و الأعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً» پس مسلمان هم به همين گونه ( گرفتن شراب و خوردن آن ) عمل مى كردند; سپس خداوند آيه تحريم شراب را كه اين آيه باشد «إنما الخمر و الميسر و الأنصاب ... فاجتنبوه ...» نازل فرمود ... پس اين آيه تحريم است و اين آيه، آيه ديگر را نسخ كرده است».

107- احكام خمس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 1،2،3،4،5،6،7

1 _ پيكارگران مسلمان بايد خمس غنايم جنگى به دست آمده را بپردازند .

أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

از مصاديق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دليل وقوع آن در بين آيات جنگ، چيزهايى است كه از دشمن گرفته مى شود كه به آن غنايم جنگى اطلاق مى گردد.

2 _ بايد خمس ( يك پنجم ) استفاده هاى مالى ، هر چند اندك باشد ، پرداخت شود .

ص: 267

و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

«غُنم» مصدر «غنمتم» به معناى به دست آوردن فايده است. راغب در مفردات مى گويد: غنم به معناى به دست آوردن گوسفندان بوده و سپس در مورد هر چيزى كه بدان دست يافته شود، استعمال شده است ; چه در جنگ از دشمنان به دست آيد و يا از طريقى ديگر. «من شىء» بيان و توضيحى است براى «ما»ى موصوله و دلالت مى كند بر اينكه بايد خمس آن فايده به دست آمده، هر چند اندك باشد، پرداخت شود.

3 _ ضرورت توجه به حكمِ شرعى غنايم در كنار مسايل جنگ و جهاد

و اعلموا أنما غنمتم من شىء

4 _ غنيمت هاى جنگ و ديگر استفاده هاى مالى ، بجز خمس آن ، از آنِ غنيمت گيرنده و استفاده برنده است .

و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

5 _ خمس غنايم جنگ و ديگر درآمد ها از آنِ خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) و خويشان اوست .

فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى

«ذى القربى» به معناى خويش است و چون خويشى يك معناى اضافى است با قراين كلامى روشن مى شود كه خويشان چه كسى مراد است. در اينجا مراد از «ذى القربى» به دليل كلمه «الرسول»، خويشان پيامبر(صلی الله علیه و آله) هستند. در حقيقت «ال» در «القربى» جانشين مضاف إليه است ; يعنى: للرسول و لذى قرباه.

6 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان ، بايد از خمس غنايم و ديگر درآمد ها بهره مند شوند .

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

7 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده كنند كه از وابستگان پيامبر (صلی الله علیه و آله) باشند . *

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «ال» در «اليتامى» و . .. جانشين مضاف إليه باشد ; يعنى يتامى الرسول و ... .

108- احكام خودستايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 12

12 _ بيان صفات نيك خويش در راستاى انجام وظايف الهى ، امرى روا و پسنديده

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 9،17

9_ بيان ويژگى هاى مثبت خويش براى تصدّى امرى كه وظيفه دينى و انسانى است ، جايز و شايسته است .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

17_ « قال سفيان : قلت لأبى عبدالله ( ع ) يجوز أن يزكّى الرجل نفسه ؟ قال : نعم إذا اضطّر إليه ، أما سمعت قول يوسف : « . . .إنى حفيظ عليم » . . . ;

سفيان گويد: به امام صادق(ع) گفتم: آيا جايز است انسان از خود ستايش كند؟ فرمود: آرى اگر ناچار شود. آيا نشنيده اى سخن يوسف را كه گفت: «...إنى حفيظ عليم»...».

ص: 268

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 18

18- بيان فضايل و كمالات خود ، به منظور راهنمايى و هدايت ديگران جايز و نيكو است .

إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك فاتّبعنى أهدك صرطًا سويًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 18

18 - جواز ستايش از خود در موارد لزوم

ستجدنى إن شاء اللّه من الص_لحين

109- احكام خوردنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 4،5

4 - اصل و قاعده اوليه در خوراكى هاى طيب ، حليت است .

كلوا من طيبت ما رزقنكم

5 - استفاده از خوراكى هاى خبيث ( ناپاك و ناملايم با طبع ) حرام است .

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 1،2

1 - خوردن مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شده ، حرام است .

إنما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهل به لغير اللّه

«اهلال» (مصدر (أهلّ) به معناى بلند كردن صداست و مقصود از آن در آيه - چنانچه اهل تفسير برآنند - نام بردن است و لام در «لغير اللّه» براى تعديه مى باشد. بنابراين «ما أهل به لغير اللّه»; يعنى، حيوانى كه ]به هنگام ذبح[ نام غير خدا بر او برده شود.

2 - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبيحه اى كه نام غير خدا بر او برده شده ، حلال است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 5،6،7،9،14

5 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

«بهيمه» اسم است براى هر حيوان چهارپاى صحرايى و يا دريايى (مجمع البيان). و «انعام» به گاو و شتر و گوسفند گفته مى شود. (مفردات راغب). و اضافه «بهيمه» به «انعام»، اضافه بيانيه است. قابل ذكر است كه چون حليت به خود بهيمه تعلق گرفته نه به خصوص خوردن از گوشت آنها، معلوم مى شود علاوه بر استفاده خوراكى، ساير بهره برداريها نيز مورد نظر مى باشد.

6 _ حرمت خوردن گوشت برخى از چهارپايان و ساير بهره بردارى ها از آن

ص: 269

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

7 _ حرمت خوردن برخى از اجزاى چهارپايان حلال گوشت

أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم

بنابر اينكه استثناى در «الا مايتلى» نسبت به اجزاى مستثنى منه باشد نه از افراد آن.

9 _ خوردن گوشت و ساير بهره بردارى ها از حيوانى كه در حال احرام شكار شود ، حرام است .

غير محلى الصيد

بنابر اينكه «صيد» به معناى اسم مفعول باشد ; يعنى حيوان شكار شده.

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 4،5،7،8،9،12،35

4 _ حرمت استفاده از حيوانى كه طعمه و شكار درندگان شده و بميرد .

حرمت . .. و ما اكل السبع

5 _ تذكيه حيوان ، موجب حليت آن مى گردد ، اگر چه به واسطه خفگى ، زدن ، پرت شدن ، شاخ خوردن و دريده شدن توسط درندگان در آستانه مردن باشد .

حرمت . .. الا ما ذكيتم

7 _ حرمت تعيين سهام گوشت حيوان ، به وسيله تير هاى قمار

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

«ازلام» تيرهاى مخصوصى بوده كه براى قمار از آن استفاده مى كردند. و استقسام چهارپايان به وسيله «ازلام»، به معناى سهم بندى آنها با تيرهاى مخصوص است.

8 _ حرمت استفاده از گوشتى كه به وسيله تير هاى قمار سهم بندى شود .

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

چون آيه شريفه درباره حيواناتى است كه بهره گيرى از آنها حرام است، به نظر مى رسد علاوه بر حرمت سهم بندى به وسيله تيرهاى قمار، دلالت بر تحريم استفاده از گوشتى كه آن گونه تقسيم شده نيز داشته باشد.

9 _ خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، بردن غير نام خدا در ذبح ، قربانى براى بت ها و تقسيم گوشت حيوانات با قمار ، از اعمال مردم در جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

12 _ قسمت بندى گوشت به حكم قمار و استفاده از آن و خوردن گوشت حيوانى كه به نام غير خدا و يا بر آستان بت ها ذبح شود ، فسق است .

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم ذلكم فسق

35 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن برده شود ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 3،5،13،14،15،17،18،23،31

ص: 270

3 _ خوردن طيبات ( چيز هاى پاكيزه و ملايم با طبع ) حلال است .

قل احل لكم الطيبت

5 _ خوردن خبائث ، حرام است .

احل لكم الطيبت

13 _ خوردن شكارى كه به وسيله سگ تعليم ديده صيد و كشته شده باشد ، حلال است .

فكلوا مما امسكن عليكم

بيان اوصافى براى سگان شكارى و شرايطى براى حليت شكار آنها نشانه آن است كه شكار آنها نيازى به تذكيه ندارد. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ از سؤال از حليت شكارى كه توسط سگ تعليم ديده، صيد و كشته شده باشد فرمود: لابأس قال اللّه عزوجل «فكلوا مما امسكن عليكم ... ».

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 43.

14 _ وجود حيوانات حلال گوشت در ميان حيوانات وحشى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه فكلوا مما امسكن

چون سگ و ديگر درندگان را براى شكار حيوانات وحشى به كار مى گيرند، برداشت فوق به دست مى آيد.

15 _ خوردن شكارى كه به وسيله حيوانات درنده تعليم ديده ( از قبيل سگ ، شير ، باز شكارى و . . . ) صيد شود ، حلال است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا

كلمه «جوارح» جمع «جارحه» به هر حيوان درنده گفته مى شود. گفتنى است كه اگر «مكلبين» حالى باشد كه تشبيه را افاده كند، نمى تواند «جوارح» را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. مضافاً اينكه تقييد كلى به يك مصداق خاص دور از فصاحت است.

17 _ صيد درندگان شكارى در صورتى حلال است كه همانند سگان شكارى تعليم ديده ، عمل كنند .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن

«مكلبين» جمع «مكلب» (تعليم دهنده سگان)، حال براى فاعل «علمتم» است و معناى تشبيه را افاده مى كند، بنابراين معناى آيه چنين مى شود: شكار درندگانى كه آنها را همانند سگان شكارى تعليم داده ايد، حلال است.

18 _ صيد سگ شكارى تعليم ديده از طيبات است .

احل لكم الطيبت و ما علمتم من الجوارح

عطف «ما علمتم»، عطف خاص بر عام است.

23 _ صيد سگ شكارى و ديگر درندگان تعليم ديده در صورتى حلال است كه از جانب صياد روانه شكار شود ، نه سرخود و بدون فرمان .

فكلوا مما امسكن عليكم

كلمه «عليكم» جواز استفاده را مشروط به اين مى كند كه درنده شكارى، شكار را براى صياد گرفته باشد نه براى خود. و اين در صورتى است كه حيوان شكارى به اشاره و فرمان صياد به سوى شكار رود، نه سرخود و بدون فرمان.

31 _ رعايت مقررات الهى در خوردنى ها و شكار حيوانات ، نشانه تقوا و پرهيزگارى است .

احل لكم الطيبت . .. و اذكروا اسم اللّه عليه و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 3،4،6،7،10،15،19،38

3 _ جواز استفاده مسلمانان از غذا هاى اهل كتاب

ص: 271

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

4 _ جواز استفاده مسلمانان از ذبايح اهل كتاب *

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از مصاديق مورد نظر براى «طعام الذين»، به قرينه آيات گذشته كه درباره ذبح و تذكيه حيوانات بود، مى تواند ذبيحه اهل كتاب باشد.

6 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب

و طعامكم حل لهم

7 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب در قوانين آنان *

و طعامكم حل لهم

بنابر اينكه جمله «طعامكم حل لهم» اخبار از حكمى در شريعت آنان باشد. يعنى آنان در كتاب خود، دليلى بر حرمت غذاى شما مسلمانان ندارند.

10 _ تغذيه و احكام آن ، مورد توجه و عنايت دين اسلام

اليوم احل لكم الطيبت . .. و طعامكم حل لهم

15 _ حليت طيبات و غذا هاى اهل كتاب و جواز ازدواج با زنان پاكدامن آنان ، امتنان خداوند بر مسلمانان

اليوم احل لكم

علاوه بر سياق و لحن آيه، از «لام انتفاع» در «لكم»، امتنان استفاده مى شود.

19 _ اعتقاد به خدا و رسالت انبيا ، ملاك حليت غذاى اهل كتاب و حليت ازدواج با زنان آنان

احل لكم الطيبت و طعام الذين اوتوا الكتب . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

مراد از «الذين اتوا الكتب»، يهود و نصارا هستند، ولى از آنان به «اوتوا الكتاب» تعبير شده تا به علت حكم اشاره داشته باشد. و مشخصه اهل كتاب در بين ساير كافران، اعتقاد به خدا و رسالت پيامبران است.

38 _ جواز استفاده از غذا هاى اهل كتاب مگر ذبايح آنان

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از امام صادق(ع) روايت شده كه در رد كسى كه براى حليت ذبيحه اهل كتاب به آيه فوق تمسك كرد فرمود: كان ابى يقول: انما هو الحبوب و اشباهها.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 240، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 593، ح 48.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 2،3،4،5،8،10

2 _ جواز خوردن حيوان هاى صيد شده دريايى ، براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

در برداشت فوق ضيمر در «طعامه» به «صيد البحر» برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از «طعام» معناى مصدرى است.

3 _ مسافران غير محرم مجاز به صيد حيوان هاى دريايى و خوردن آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

كلمه «السيارة» به معناى جماعتى است كه در حال سير هستند كه از آنان به مسافر تعبير مى شود.

4 _ جواز استفاده از خوراكى هاى دريا براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

ص: 272

در برداشت فوق ضمير در «طعامه» به «البحر» برگردانده شده است بر اين مبنا طعام به معناى «مايؤكل» _ خوراكيها است اعم از صيد و غير صيد.

5 _ شكار حيوان هاى دريايى در صورتى جايز است كه به منظور بهره گيرى شكار شوند نه به خاطر تفريح و امثال آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

چنانچه متاعاً مفعول له باشد بيانگر علت تجويز صيد و طعام بوده و در نتيجه حكم حليت دائر مدار آن مى باشد بنابراين شكار دريائى تنها در صورت تمتع و بهرهورى مجاز شمرده شده است.

8 _ حرمت خوردن شكار صحرايى در حال احرام هر چند شخص محرم آن را شكار نكند .

احل لكم صيد البحر و طعامه . .. و حرم عليكم صيد البر

در برداشت فوق كلمه «صيد» به معناى اسم مفعول _ حيوان شكار شده _ گرفته شده است. و اين معنا اعم از اين است كه خود محرم و يا شخص ديگرى آن حيوان را شكار كند.

10 _ صيد حيوانات صحرايى و خوردن گوشت آنها در حال احرام بى تقوايى است .

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً و اتقوا اللّه

از مصاديق مورد نظر براى «تقوا» به قرينه «حرم عليكم . ..» پرهيز از صيد در حال احرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 5،6،10

5 _ خداوند محدوده دقيق خوردنيهاى حرام را قبل از نزول آيات سوره انعام براى مردم تبيين كرده بود.

و قد فصل لكم ما حرم عليكم

«قد فصل» فعل ماضى محقق و به معنى «قد بين» است و بر وقوع حتمى فعل در گذشته دلالت دارد. بنابراين بايد قبل از نزول اين آيات، آياتى در تحريم برخى خوردنيها نازل شده باشد، كه ظاهراً آيه 115 سوره نحل است.

6 _ اصل در خوردنيها حليت است.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه و قد فصل لكم ما حرم عليكم

در آيه شريفه با استناد به بيان محرمات، بقيه موارد مباح و مجاز شمرده شده است. لذا اصل در خوردنيها حليت است، مگر آنچه حرمتش بيان شود.

10 _ در صورت اضطرار خوردن از حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده باشد، جايز است.

و قد فصل لكم ما حرم عليكم إلا ما اضطررتم إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 1،2،4

1 _ خوردن ذبيحه اى كه نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

2 _ خوردن از ذبيحه اى كه نام خدا بر آن برده نشده، فسق (خروج از طاعت خداوند) است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه و إنه لفسق

مرجع ضمير «إنه»، «أكل» مى تواند باشد كه از جمله «لا تأكلوا» گرفته شده است.

4 _ خوردن ميته حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

از موارد و مصاديق مسلم براى «ما لم يذكر اسم الله»، حيوانى است كه خود مرده باشد.

ص: 273

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 9

9 _ جواز استفاده از انواع ميوه ها و محصولات كشاورزى براى انسان

كلوا من ثمره إذا أثمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 2

2 _ جواز خوردن گوشت چهارپايان (شتر، گاو، گوسفند)

و من الأنعم . .. كلوا مما رزقكم الله

«أنعام» جمع «نعم» به شتر، گاو و گوسفند، اطلاق مى شود. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2،5

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

5 _ اصل در مأكولات حليت و اثبات حرمت آن نيازمند ارائه دليل علم آور است.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

چون خداوند در آيه شريفه دليل تحريمهاى بيجا را جويا شده است، آن هم دليلى كه «علمى» باشد، چنين بر مى آيد كه حليت نيازمند دليل نيست، آنچه محتاج دليل است تحريم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 2

2 _ استفاده از گوشت شتر و گاو نر و ماده و جنين آنها حلال است.

و من الإبل اثنين . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 4،6،7،15،16،18

4 _ همگان (زن و مرد و . ..) در حليت بهرهورى از خوردنيهاى حلال برابرند.

قل لا أجد . .. طاعم يطعمه

تعبير «طاعم يطعمه» ظاهراً ردى است بر تبعيض مشركان بين زن و مرد در بهره بردارى از برخى چهارپايان كه در آيات قبل به آن اشاره شد. (و محرم على أزواجنا.)

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

7 _ ممنوعيت بهره گيرى از مردار، خون و خوك، منحصر به خوردن آنهاست. *

محرما على طاعم يطعمه إلا أن يكون ميتة

15 _ اضطرار، مجوز خوردن غذاهاى حرام به مقدار رفع ناچارى

ص: 274

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«عاد» از «عدو» به معنى تجاوز است. بنابراين مراد از «لاعاد» در آيه شريفه مى تواند «لاعاد من حد الإضطرار» باشد.

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

18 _ كسى كه با اراده و خواست خود، خويش را به اضطرار بيندازد، حكم مضطر را ندارد و خوردنيهاى حرام بر او حلال نمى شود.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«باغ» از «بغى» به معناى طلب است «و غير باغ»، به قرينه جملات قبل، يعنى «غير طالب للإضطرار». بنابراين كسى كه خود را مضطر كند، مشمول حكم آيه نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 1،3

1 _ خداوند خوردن گوشت حيوانات داراى ناخن (چنگال) را بر يهود حرام كرده بود.

و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

«شحم» به معنى چربى و پيه است و «ظهر» يعنى پشت و «حوايا»، جمع «حوية»، به معنى روده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 5

5 _ اسراف و زياده روى در بهره گيرى از خوردنيها و آشاميدنيها، امرى حرام براى تمامى انسانها

كلوا و اشربوا و لاتسرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 9

9 _ جواز استفاده مؤمن و كافر از زيباييها و روزيهاى پاكيزه خدا در دنيا

قل هى للذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا خالصة يوم القيمة

كلمه «خالصة» حال است براى «هى» و «يوم القيامة» متعلق به آن مى باشد. ذكر نشدن اين كلمه در مورد «الحياة الدنيا» حاكى از انحصارى نبودن مواهب دنيا براى مؤمنان است. يعنى: قل هى للذين آمنوا و لغير هم فى الحياة الدنيا و لهم خالصة يوم القيامة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 11

11 _ جواز بهرهورى مؤمنان از هر روزى طيب و پاكيزه

و رزقكم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 1

ص: 275

1 _ غنيمت هاى به دست آمده از دشمنان دين ، حلال و بهرهورى از آنها جايز است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 14

14- ملاك و معيار خوردنى هاى مجاز ، مطابق با طبع و ذائقه طبيعى انسان و حلال شرعى بودن است .

فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا

برداشت فوق، بر اين اساس است كه آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (إنما حرّم عليكم الميتة . ..) _ درصدد بيان قلمرو خوردنيهاى مجاز و غير مجاز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 1،2،3

1- خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، حرام است .

حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

2- خوردن گوشت حيوانى كه به هنگام ذبح ، نام غير خدا بر آن برده شود ، حرام است .

حرّم عليكم . .. ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، بنابراين مبناست كه مراد از «ما أهلّ . ..» بر زبان آوردن نام غير خدا _ مانند بت _، به هنگام ذبح حيوانات باشد.

3- حرمت خوردن گوشت حيوان قربانى شده براى غير خدا

حرّم عليكم . .. ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه مراد از «ما أهلّ . ..» قربانيهايى باشد كه مشركان براى بتها انجام مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 15

15 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهارپايانى حلال گوشت

على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م فكلوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 8،9،11

8 - شتر ، گاو و گوسفند ، چهار پايانى حلال گوشت

و أُحلّت لكم الأنع_م

«أنعام» (جمع «نعم») در اصل به معناى شتر است. بنابراين «أنعام»; يعنى، شتران لكن گاهى «أنعام»; گفته مى شود و از آن مجموع شتر، گاو و گوسفند اراده مى شود. مقصود از «أنعام»در جمله فوق استعمال دوم است. گفتنى است كه جمله «أحلت لكم الأنعام» به تقدير «أحلت لكم أكل لحوم الأنعام» مى باشد; يعنى، براى شما خوردن گوشت شتر، گاو و گوسفند حلال شده است.

9 - استفاده از گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، به جز در مواردى كه از سوى خدا تحريم شده ، حلال و جايز است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

11 - استفاده از گوشت حيوانى كه با نام غير خدا ذبح شده باشد حرام است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

ص: 276

كلمه «ما» در «إلاّ ما يتلى عليكم» هر چند كه عام است و شامل همه مواردى مى شود كه در آيات «محرمات أكل» بيان شده است; لكن به قرينه جمله «و يذكروا اسم اللّه. .. على ما رزقهم من بهيمة الأنعام» در دو آيه پيشين، و نيز تفريع جمله «فاجتنبوا الرجس من الأوثان...» (ذيل آيه) بر جمله «أحلت لكم الأنعام إلاّ ما يتلى عليكم»، مى توان گفت كه مراد از «ما» خصوص موردى است كه حيوانى با نام غير خدا (بت ها)، ذبح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 2،3،4،9،10،11،12،13،22

2 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى اهل خانه خود ( فرزندان و همسر ) بدون هيچ اجازه اى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج . .. أن تأكلوا من بيو

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله «و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم» عطف بر جمله پيشين باشد. گفتنى است مقصود از «بيوتكم» (خانه هاى خود) خانه همسر و فرزندان است كه از افراد خودى هر شخصى محسوب مى شوند.

3 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من ... بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم

4 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها را در دست دارند و نيز از منازل دوستان خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

9 - استفاده از خوراكى هاى اهل خانه خود ( فرزندان و همسر ) بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم

10 - استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم .

11 - استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها در دست انسان است ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ...أو ما ملكتم مفاتحه

12 - انبارداران و كسانى كه وكيل افراد در نگه دارى خوردنى ها و مواد غذايى اند ، مى توانند بدون اذن خواستن از صاحبان آنها ، از آن خوردنى ها تناول كنند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه

برخى از مفسران بر آنند كه مقصود از «ما ملكتم مفاتحه» كسانى اند كه وكيل و قيم ديگران در آب ملك و حيواناتى مانند گاو، گوسفند و شتر مى باشند. اين افراد حق دارند بدون اذن خواستن، از خوراكى هاى موجود در انبارها و نيز از شير و ديگر فراورده هاى حيوانات تحت حفاظت خود، به مقدار مصرف شخصى خود بهره گيرند.

13 - استفاده از خوراكى هاى منازل دوستان ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو صديقكم

22 - مسلمانان ، در عين مجاز بودن از تناول كردن خوراكى هاى منازل خويشاوندان و دوستان خويش ، مى توانند با هم و يا جدا از آنان و بدون اذن ، غذا ميل كنند .

ليس على الأعمى حرج . ..و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 72 - 6

ص: 277

6 - بخش زيادى از اجزاى بدن شتر ، گاو و گوسفند قابل خوردن است ; نه همه آنها .

و منها يأكلون

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه «من» در «منها» براى تبعيض و ناظر به بعضيت در اجزاء باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 5

5 - جواز خوردن گوشت شتر ، گاو و گوسفند

الأنع_م . .. و منها تأكلون

110- احكام خوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6،9،16

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

9 _ خوك، حيوانى آلوده و كثيف و نجس كه بايد از آن اجتناب كرد.

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

بنابراين كه ضمير «انه» به خنزير برگردد، نه به لحم خنزير. در لسان العرب آمده است: «الرجس، القذر و القذار ضد النظافة ... و رجس، نجس».

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

111- احكام خون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6،8،16

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

8 _ عدم حرمت خون باقيمانده در بدن حيوان پس از ذبح

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا

«مسفوح» به معناى ريخته شده است. ذكر اين قيد در مورد خون، بنا به گفته مفسران، بدان جهت است كه خون باقى مانده در رگها و اعضاى بدن حيوان ذبح شده را از شمول حكم حرمت خارج سازد.

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

ص: 278

112- احكام دار الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 34

34 _ امام ، عهده دار آزادسازى برده اى مؤمن به عنوان كفاره قتل خطائى مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شود .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در مورد وظيفه امام نسبت به مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شده، فرمود: يُعتق مكانه رقبة مؤمنة و ذلك قول اللّه عزّ و جل: «فان كان من قوم عدوّلكم . .. ».

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 110، ح 1، ب 36 مسلسل 373 ; نورالثقلين، ج 1، ص 532، ح 485.

113- احكام در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 2

2 _ حرمت گرفتن اسير پيش از غلبه بر دشمن ، سنت تمام انبياى الهى و حكمى لازم الاجرا درتمام اديان آسمانى

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

114- احكام دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 12

12_ « عن أبى عبدالله ( ع ) : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : لا كذب على مصلح ثم تلا : « أيّتها العير إنكم لسارقون » ثم قال : والله ما سرقوا و ما كذب . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: دروغ براى كسى كه قصد اصلاح دارد نيست. آن گاه اين آيه را تلاوت فرمود: «أيّتها العير إنكم لسارقون» ; سپس فرمود: به خدا سوگند كاروانيان دزدى نكرده بودند و [اعلام كننده نيز ]دروغ نگفت...».

115- احكام دزدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 1،2،3

1 _ وجوب بريدن دست دزد

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

2 _ برابرى زنان و مردان در حد سرقت

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

ص: 279

3 _ حرمت سرقت و ربودن اموال ديگران

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

تعيين حد براى سرقت، ستم شمردن آن و ترغيب به توبه در آيه بعد، حكايت از حرمت شديد آن دارد.

116- احكام دشنام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 4

4 _ حرمت دشنام دادن و ناسزا گفتن به مردم

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از «بالسوء من القول»، خصوص دشنام دادن و ناسزا گويى است.

117- احكام دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 9

9- نهى خداوند از خواندن دعا و نيايش با خدا ، با صدايى بسيار بلند يا بسيار آهسته

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

بنابر اينكه مراد از «صلاة» مطلق دعا باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 3 - 4

4- جواز بلندكردن صدا در دعا

إذ نادى ربّه نداءً

118- احكام دفاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 14

14 - حفظ حرمت مكان هاى مقدس ، نبايد مسلمانان را از دفاع در مقابل دشمنان مهاجم باز دارد .

حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 1

1 _ وجوب حمل سلاح و ادوات جنگى و كوچ جمعى و يا گروه گروه ، براى دفاع و نبرد

ص: 280

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه درباره آيه فوق فرمود: خذوا سلاحكم . .. الثبات السّرايا و الجميع العسكر.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 253 ; مجمع البيان، ج 3، ص 112 ; نورالثقلين، ج 1، ص 516، ح 396، 397.

119- احكام دوستى با دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 23 - 1

1 _ حرمت ايجاد پيوند دوستى با كافران و دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا . .. أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

120- احكام دوستى با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 23 - 1،3

1 _ حرمت ايجاد پيوند دوستى با كافران و دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا . .. أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

3 _ ايجاد پيوند موالات و دوستى با خويشاوندان كافر _ هر چند پدر يا برادر باشند _ حرام است .

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا ءاباءكم و إخونكم أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

121- احكام ديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 13

13 - قاتل در صورتى كه از قصاص عفو شود ، بايد به اولياى مقتول خون بها بپردازد .

فمن عفى له من أخيه شىء . .. و أداء إليه بإحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 5،8،9،13،16،18،23،33،35

5 _ ضرورت پرداخت خونب ها _ علاوه بر كفّاره _ در صورت كشتن مؤمن از روى خطا

و من قتل مؤمنا خطاً . .. و دية مسلّمة الى اهله

8 _ لزوم پرداخت ديه ، مشروط به درخواست خانواده مقتول نيست . *

و دية مسلّمة الى اهله

9 _ در صورت چشمپوشى خانواده مقتول از خونب ها ، پرداخت آن واجب نيست .

ص: 281

و دية مسلّمة الى اهله الّا ان يصدّقوا

13 _ اگر خانواده مقتول از دشمنان اهل ايمان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم نيست .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

چون در فرض قبل و نيز فرض بعدى تصريح به خونبها شده است، ولى در فرض مذكور سخنى از خونبها نرفته، معلوم مى شود كه در اين فرض، خونبها لازم نيست.

16 _ اگر خانواده مؤمن مقتول ، كافر و همپيمان با مسلمانان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله

18 _ لزوم پرداخت خونب ها و نيز آزادسازى يك برده مؤمن در صورت كشتن كافرى از كافران همپيمان *

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله و تحرير رقبة مؤمنة

بنابر اينكه مراد از ضمير در «كان»، مقتول باشد ; بدون وصف ايمان. به قرينه فرض سابق كه در آنجا به قيد ايمان تصريح كرد و فرمود: «فان كان ... و هو مؤمن»، ولى در اين فرض «و هو مؤمن» را نياورد.

23 _ قاتل در قتل خطائى ، در صورت ناتوانى از آزادسازى برده با ايمان ، بايد دو ماه پياپى روزه بگيرد .

فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين

33 _ كافى نبودن آزادسازى كودك برده به عنوان كفاره كشتن مؤمن از روى خطا

و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از جواز آزاد نمودن كودك برده در كفّاره فرمود: كلّ العتق يجوز فيه المولود الّا فى كفّارة القتل فانّ اللّه عزّ و جلّ يقول: «فتحرير رقبة مؤمنة» يعنى بذالك مقرّةً قد بلغت الحنث.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 643، ح 15 ; نورالثقلين، ج 1، ص 531، ح 483.

35 _ قاتل ، معاف از پرداخت ديه مؤمن مقتول به قتل خطائى ، در صورت مشرك بودن اولياى وى

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذا كان من اهل الشرك فتحرير رقبة مؤمنة فيما بينه و بين اللّه و ليس عليه دية . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 263، ح 218 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 474.

122- احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 20

20 _ حليت جنين در شكم حيوان تذكيه شده ، مشروط به اينكه داراى مو و كرك باشد .

أحلت لكم بهيمة الانعم

امام باقر يا امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمودند: الجنين فى بطن امه اذا اشعر و اوبر فذكاته ذكاة امه . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 234، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 583، ح 10.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 5،6،52

ص: 282

5 _ تذكيه حيوان ، موجب حليت آن مى گردد ، اگر چه به واسطه خفگى ، زدن ، پرت شدن ، شاخ خوردن و دريده شدن توسط درندگان در آستانه مردن باشد .

حرمت . .. الا ما ذكيتم

6 _ حرمت استفاده از حيوانى كه بر آستان بت ها ذبح شود ، هر چند نام غير خدا بر او برده نشود .

حرمت . .. و ما ذبح على النصب

چون عنوان «ما ذبح . ..» عنوان مستقلى است در مقابل «ما اهل ...»، معلوم مى شود كه ذبح حيوان براى تقرب به بتها، اگر چه نام غير خدا بر آن برده نشود، حرام است.

52 _ وجود علايم حيات در حيوان ( حركت چشم ، پا و دم ) قبل از ذبح ، شراط تحقق تذكيه شرعى

الا ما ذكيتم

امام باقر(ع) درباره «الا ما ذكيتم» در آيه فوق فرمود: . .. فان ادركت شيئاً منها و عين تطرف او قائمة تركض او ذنب يمصع فقد ادركت ذكاته فكله ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 58، ح 241، ب 1; نورالثقلين، ج 1، ص 587، ح 20.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 1،2،11

1 _ بردن نام خدا به هنگام ذبح حيوان، شرط حليت خوردن آن است.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جمله «مما ذكر اسم . ..» گرچه بيان اباحه خوردن از گوشتى است كه نام خدا به هنگام ذبح آن برده شده، در عين حال مى تواند ارشاد به شرط بودن «تسمية» هنگام ذبح باشد.

2 _ خوردن ذبيحه اى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده شده، مجاز است.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه إن كنتم بأيته مؤمنين

11 _ سأل محمّد بن مسلم أبا جعفر(ع) عن رجل ذبح فسبح او كبر او هلل او حمد الله عز و جل قال: هذا كله من اسماء الله لابأس به.

محمّدبن مسلم از امام باقر(ع) درباره كسى كه به هنگام ذبح «سبحان الله» يا «الله أكبر» يا «لا إله إلا الله» يا «الحمد لله» بگويد پرسيد، امام فرمود: تمام اينها از نامهاى خدا هستند و اشكالى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 4

4 _ نكوهش خداوند از برخى مسلمانان صدر اسلام به سبب تحريم خوردن گوشت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده است.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 1،3،7،17

1 _ خوردن ذبيحه اى كه نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

3 _ ياد نكردن عمدى نام خداوند در هنگام ذبح حيوان، فسق است.

ص: 283

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه و إنه لفسق

مرجع ضمير «إنه»، «ترك التسمية» مى تواند باشد كه از مضمون جمله «مما لم يذكر» انتزاع شده و نتيجه آن برداشت فوق است.

7 _ واكنش شديد مشركان مكه در قبال احكام ذبيحه و شرايط حليت آن در اسلام

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا ... و ذروا ظهر الإثم ... و لا تأ

از تأكيد خداوند بر اين حكم استفاده مى شود كه مشركان در قبال آن واكنش شديدى نشان مى دادند.

17 _ محمّد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر(ع) عن الرجل يذبح و لا يسمى؟ ق___ال: ان كان ناسيا فلا بأس إذا كان مسلما . .. .

محمّد بن مسلم گويد: از امام باقر(ع) درباره كسى كه هنگام ذبح، نام خدا را نمى برد پرسيدم، فرمود: اگر مسلمان باشد و نام خدا را از روى فراموشى ذكر نكند، مانعى ندارد . .. . مفاد روايت تخصيص از حكم در آيه شريفه «و لاتأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه»، مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 12

12 _ بردن نامى جز نام خدا بر حيوان به هنگام ذبح، فسق و خروج از طاعت خداست.

أو فسقا أهل لغير الله به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 7،10

7 - لزوم ذكر نام خدا ، به هنگام ذبح و نحر قربانى

و يذكروا اسم اللّه . .. على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

10 - جواز ذكر هر يك از اسماى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام ذبح يا نحر قربانى

و يذكروا اسم اللّه

اضافه «اسم» به «اللّه» مى تواند اضافه بيانيه باشد. در اين صورت «اسم اللّه»;يعنى، اسمى كه عبارت است از «اللّه». هم چنين مى تواند اضافه لاميه باشد. در اين صورت «اسم اللّه»; يعنى، هر اسمى كه براى خدا است. بر پايه احتمال اول، بردن نامى غير از لفظ «اللّه» به هنگام ذبح قربانى، جايز نيست; به خلاف احتمال دوم. برداشت ياد شده، بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 4

4 - وجوب ذبح يا نحر قربانى ، به طرف كعبه

ثمّ محلّها إلى البيت العتيق

«محل» اسم مكان و مشتق از مصدر «حلول» است. «حلول» نيز به معناى نزول و فرود آمدن است و «حلّ بالمكان»; يعنى، در آن جا فرود آمد. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: «جايى كه دام هاى قربانى فرود مى آيند، به طرف كعبه است». مقصود اين است كه دام هاى قربانى، وقتى به قربانگاه رسيدند و در آن جا براى ذبح و نحر آماده شدند، بايد به سوى كعبه باشند. گفتنى است است كه ذكر كيفيت قربانى كردن و اين كه دام ها بايد به طرف كعبه ذبح و نحر بشوند، مى تواند بدان جهت باشد كه مشركان عصر بعثت، دام ها را به طرف بت هايى كه در منا نصب شده بود قربانى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 284

11 - حج - 22 - 34 - 4،7

4 - لزوم به زبان آوردن نام خدا ، به هنگام ذبح يا نحر قربانى

ليذكروا اسم اللّه على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

7 - جواز ذكر هريك از نام هاى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام ذبح و يا نحر قربانى

ليذكروا اسم اللّه على ما رزقهم من بهيمة الأنع_م

اضافه «اسم» به «اللّه»، مى تواند اضافه بيانيه باشد. در اين صورت «اسم اللّه»;يعنى، اسمى كه عبارت از «اللّه» است. هم چنين مى تواند اضافيه لاميه باشد. بنابراين «اسم اللّه»; يعنى، هر اسمى كه براى خدا هست. برپايه احتمال، اول ذكر هر نامى به جز «اللّه» در ذبح قربانى كافى نيست. برداشت فوق، برپايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 6،7

6 - وجوب ذكر نام خدا ، به هنگام نحر كردن شترانى قربانى

فاذكروا اسم اللّه عليها

7 - جواز ذكر هر يك از اسماى خداوند ( اللّه ، رحمان و . . . ) به هنگام نحر شتر

فاذكروا اسم اللّه عليها

اضافه در «اسم اللّه» مى تواند بيانيه و يا لاميه باشد. ازاين رو «اسم اللّه» بنابر احتمال اول، به معناى «اسمى كه عبارت از اللّه است» و بنابر احتمال دوم «هر اسمى كه براى خدا هست» مى باشد. برپايه احتمال اول، ذكر نامى غير از «اللّه» به هنگام ذبح يا نحر حيوان، كافى نيست; به خلاف احتمال دوم. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

123- احكام ذبيحه بى بسمله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

124- احكام ربا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 7،9،10،17،18

7 _ پندار نادرست رباخواران ، از همانندى بيع با ربا ، دليل رباخوارى آنان

الّذين يأكلون الرّبوا . .. ذلك بانّهم قالوا انّما البيع مثل الرّبوا

بنابراينكه «ذلك» اشاره به «اكل ربا» باشد كه از «يأكلون الرّبوا» به دست مى آيد.

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

10 _ حليت سود ربوى براى رباخواران ، قبل از رسيدن حكم تحريم ربا به آنان

ص: 285

فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى فله ما سلف

«فله ما اخذ و اكل من الرّبوا قبل النّهى. »

17 _ اعتقاد به همگونى بيع و ربا پس از بيان ربا و حكم آن ، موجب جاودانگى در آتش

قالوا انّما البيع . .. و من عاد فاولئك اصحاب النّار هم فيها خالدون

در برداشت فوق متعلق «عاد»، پندار غلط همسانى بيع و ربا گرفته شده است، بنابراين جمله «و من عاد . .. » به اين معناست: اگر كسى پس از بيان حكم الهى درباره ربا، همچنان بر اين پندار باشد كه بيع همانند رباست در آتش مخلّد خواهد بود. چون وى در حقيقت كافر است.

18 _ ربا فقط در مكيل و موزون است .

احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

امام صادق (ع): لا يكون الرّبا إلاّ فيما يكال او يوزن

_______________________________

كافى، ج 5، ص 146، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 291، ح 1159.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 11،12،13

11 _ الغاى مالكيّت رباخواران نسبت به سود هاى ربوى

ذروا ما بقى من الرّبوا

لزوم رهاسازى سودهاى ربوى، مجاز نبودن دخل و تصرّف در آنهاست; و لازمه اين معنا، به رسميّت نشناختن و مالك ندانستن رباخوار نسبت به بهره هاى ربوى است.

12 _ عدم جواز گرفتن سود هاى ربوى ، هر چند معامله ربوى قبل از تحريم ربا ، انجام گرفته باشد .

و ذروا ما بقى من الرّبوا

13 _ عدم لزوم بازگرداندن سود هاى ربوى به صاحبان آن ، در صورتى كه معامله ربوى قبل از تحريم ربا انجام گرفته باشد .

و ذروا ما بقى من الربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 1،5

1 _ حرمت رباخوارى با سودى چند برابر ، نسبت به اصل سرمايه

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ اضعافاً مضاعفة

كلمه «اضعاف»، جمع «ضِعف» است و «ضِعف»، به معناى يك برابر و «اضعاف» به معناى چند برابر. در آيه فوق، «اضعافاً»، حال براى «الرّبوا» است ; و ظاهراً چندين برابر شدن، در مقايسه با اصل سرمايه است.

5 _ حرمت هر گونه تصرف در اموال ربوى

لا تأكلوا الرّبوآ

مراد از «اكل» (خوردن) در آيه مورد بحث، مطلق تصرفات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 3

3 _ حرمت رباخوارى

ص: 286

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

125- احكام رشوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 3،10

3 - پرداخت رشوه به قاضيان ، ناروا و حرام است .

و تدلوا بها إلى الحكام

«تدلوا» عطف بر «تأكلوا» است و لذا مجزوم به «لا»ى ناهيه مى باشد; يعنى: و لاتدلوا . .; ادلاء (مصدر تدلوا) به معناى فرستادن دلو در چاه است و در آيه كنايه از وسيله قرار دادن مى باشد. بنابراين «تدلوا بها ...»; يعنى، به قاضيان اموالى را نپردازيد تا بدين وسيله به اموال مردم چنگ اندازى كنيد. گفتنى است كه به دست آوردن مال خصوصيتى ندارد و لذا مى توان حرمت رشوه را در همه مواردى كه حقى ضايع شود استفاده كرد. كلمه «بالأثم» مؤيد اين حقيقت است.

10 - پرداخت رشوه به حاكمان ، به منظور دستيابى به اموال عمومى با حكم و قضاوت ايشان ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

126- احكام رشوه خوارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 9

9 _ رشوه خوارى ، حرامى ننگ آور

اكلون للسحت

«سحت» حرامى است كه مايه ننگ مرتكب آن مى شود (مفردات راغب. ) و به قرينه «لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا»، در آيات بعد، مى توان گفت كه مراد از آن رشوه خوارى است.

127- احكام رضاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 -

1،3،4،6،8،9،13،14،18،22،24،25،26،27،28،29،

1 _ وجوب شير دادن مادران به فرزندان خويش

و الوالدات يُرضعن اولادهنّ

جمله «يرضعن . .. »، جمله اى است خبرى در مقام انشا.

3 _ دوره كامل شيرخوارگى كودك ، دو سال كامل است .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ حولين كاملين

4 _ عدم وجوب شير دادن به نوزاد به مدّت دو سال بر مادر *

لمن اراد ان يتمّ الرضاعة

ص: 287

چون حكم (ارضاع به مدّت دو سال) را تعليق به اراده مادر كرده است، به نظر مى رسد ارضاع به مدّت دو سال واجب نباشد; اگر چه اصل ارضاع واجب باشد.

6 _ مادر در صورت تصميم پدر به تكميل شيرخوارگى فرزند ، بايد دو سال كامل به نوزاد شير دهد . *

و الوالدات يرضعن . .. لمن اراد ان يتم الرضاعة

برخى از مفسّرين برآنند كه مراد از «من أراد» پدر فرزند است; يعنى آنگاه بر مادر دو سال شير دادن لازم است كه پدر از او بخواهد. در تأييد اين برداشت نيز گفته شده كه صيغه «اراد» و «يتمّ» به صورت مذكر، مؤيد آن است.

8 _ زنان مطلّقه نبايد از شير دادن به نوزاد خود امتناع نمايند .

و الوالدات يُرضعن

آيات قبل و بعد در مورد زنان مطلّقه است.

9 _ تأمين مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شيردهى به نوزاد ، بر عهده پدر است .

و على المولود له زرقهنّ

بنابراينكه مراد از «والدات» به قرينه آيات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.

13 _ وظيفه شوهر در تأمين مخارج زن ، بيش از توان او نيست .

و على المولود له . .. لا تُكلّف نفس الا وسعها

14 _ مادر ، داراى حق حِضانت و شيردهى كودك خويش حتى در دوران جدايى و طلاق از همسر .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ

مخاطب جمله «والوالدات . .. » علاوه بر مادران، پدران نيز مى باشند; يعنى پدران نيز نبايد ارضاع را از عهده مادران خارج كنند; و لازمه اين معنا، حق اولويّت مادر در شير دادن و حضانت كودك است.

18 _ نبايد مادر _ حتى پس از طلاق _ با امتناع از شير دادن به فرزند ، موجب ضرر او شود .

لا تضارّ والدة بولدها

22 _ پدر نبايد با محروم كردن همسر خود از تأمين مخارج حتى پس از طلاق او ، موجب ضرر فرزند شود .

لا تضارّ . .. و لا مولود له بولده

24 _ وارثان پدر بايد تأمين مخارج زنيكه فرزند ميّت را شير مى دهد ، بر عهده بگيرند .

و على الوارث مِثل ذلك

ظاهر اين است كه مراد از «وارث»، وارثان پدر كودك هستند.

25 _ وارثان پدر نبايد به فرزند شيرخوار مورّث با عدم رعايت حقوق وى ضرر بزنند .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده و على الوارث مثل ذلك

جمله «و على الوارث مثل ذلك»، تمامى تكاليفى را كه پدر كودك بايد نسبت به او رعايت كند، بر عهده وارث پدر گذاشته كه از جمله، عدم اضرار به كودك (لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده) است.

26 _ جواز گرفتن فرزند از شير قبل از دو سال ، به شرطِ رضايت ، مشورت و توافق پدر و مادر

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

چون حدّ كمال شير دادن دو سال است، بنابراين «فصال» پس از دو سال طبيعى است و نياز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از «فصال» در آيه شريفه، «فصال» قبل از دو سال است.

27 _ جدا كردن طفل از شير مادر ، بايد پس از مشورت با صاحبنظران و توافق والدين صورت گيرد .

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

در برداشت فوق، «فصال» حمل شده بر «فصال» از شير مادر، نه از هر شيرى; يعنى توافق مى كنند كه مادر ديگر شير ندهد و براى تكميل مدّت شير، كودك را به دايه اى بسپارند.

ص: 288

28 _ جواز گرفتن دايه براى شير دادن فرزند

و ان اردتم ان تسترضعوا . .. فلا جناح عليكم

29 _ جواز گرفتن دايه براى فرزند ، به شرط عدم تضييع حق اولويّت مادر در شير دادن فرزند

و الوالدات يُرضعن . .. و ان اردتم ان تسترضعوا اولادكم فلا جناح

با توجّه به اينكه صدر آيه حق اصلى شير دادن را از مادر مى داند، معلوم مى گردد كه دايه گرفتن پدر در صورتى جايز است كه اين حق ضايع نشود و ثانياً بازداشتن مادر از شير دادن كودك منوط به رضايت اوست و دايه گرفتن مصداقى از اين بازداشتن است. پس بايد با رضايت او، يعنى مراعات حق اولويّت او، به سراغ دايه رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 6،7،8،10،12،13،14

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

7 - زنان مطلّقه ، در شيردادن به نوزاد خويش و يا نپذيرفتن آن ، مختار و آزاداند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

8 - مردان و زنان مطلّقه ، بايد درباره شير دادن و كيفيت نگه دارى نوزادانشان ، به مشاوره و هم فكرى بپردازند .

و أتمروا بينكم

10 - در صورت به توافق نرسيدن مردان و زنان مطلّقه درباره شيردادن نوزاد خويش _ به خاطر دشوار بودن آن و يا سخت گيرى آنان بر يكديگر _ بايد نوزاد را به دايه بسپارند .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

12 - زنان مطلّقه ، داراى حق تقدّم و اولويت در شيردادن به نوزادان خود

فإن أرضعن لكم . .. و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

برداشت ياد شده، با توجه اين نكته است كه صورت شيردادن مادران مطلّقه به نوزادان خود، در آغاز مطرح شده است. سپس صورت اختلاف و دايه گرفتن براى نوزادان، بيان گرديده است.

13 - شيردادن مادران به نوزادن خود ، به مصالح و منافع نوزادان نزيك تر از دايگان است .

فإن أرضعن لكم . .. و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد بيان راه كارهاى شايسته براى تأمين مصالح و منافع نوزادان است و در اين راستا، شيردادن مادران بر دايگان مقدم ذكر شده است.

14 - شيردادن دايگان ، به نوزادان زنان مطلّقه ، تنها در صورت ضرورت و با مشورت و هم فكرى پدر و مادر آنان ، شايسته و بجا است .

و أتمروا بينكم بمعروف و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

128- احكام ركوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 12

12 - « عن سماعة قال : سألته عن الركوع و السجود هل نزل فى القرآن فقال : نعم قول اللّه عزّوجلّ « ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و

ص: 289

اسجدوا » فقلت : فكيف حدّ الركوع و السجود ؟ فقال : أمّا ما يجزيك من الركوع فثلاث تسبيحات تقول : سبحان اللّه سبحان اللّه ثلاثاً . . . ;

سماعه مى گويد: از امام(ع) پرسيدم: آيا در باره ركوع و سجود در قرآن چيزى نازل شده است؟ فرمود: آرى! خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: «ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا» به آن حضرت گفتم: حدّ ركوع و سجود چيست؟ فرمود: آن مقدار ذكرى كه در ركوع براى تو كافى است، سه دفعه تسبيحات است. مى گويى: سبحان اللّه سبحان اللّه تا سه دفعه».

129- احكام روزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 1،2

1 - وجوب روزه بر مسلمانان

يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام

2 - ايمان از شرايط وجوب روزه *

يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 -

1،2،3،4،5،6،7،8،11،12،13،23،24،25،26،27،28،29

1 - زمان روزه گرفتن ، روزهاست نه شبها

كتب عليكم الصيام . .. أياماً

«أياماً» ظرف زمان براى «الصيام» در آيه قبل است.

2 - روزهايى كه بايد روزه گرفت ، ايامى محدود و مشخص و نسبتاً اندك است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت

«معدود» ]در توصيف اشيا[ مى تواند به معناى معين و مشخص شده، باشد و مى تواند به معناى قليل و اندك هم باشد. بر اساس معناى دوم، جمع آوردن «معدودات» اشاره به اين دارد كه: روزهايى كه بايد روزه گرفت، نسبتاً اندك است.

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه «عدة» مبتدا و خبر آن به قرينه «كتب عليكم» و جمله بعد، «عليه» است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در «أيام معدودات» (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

5 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

آوردن كلمه «عدة» - كه به معناى تعداد و شماره است - گوياى اين معناست كه: بايد روزه هايى كه به عنوان قضا گرفته مى شود، شمارش شود. هدف از ضرورت شمارش روزه هاى قضا تطابق تعداد آنها با تعداد روزه هايى است كه از مكلف فوت شده است.

6 - قضاى روزه هاى رمضان ، مشروط به وقتى خاص نيست .

ص: 290

فعدة من أيام أخر

تعيين «أياماً معدودات» به ماه رمضان - كه در آيه بعد مطرح شده - و عدم تعيين «أيام أخر» به روزها و يا ماهى خاص، بيانگر اين است كه براى قضاى روزه هاى رمضان وقت خاصى در نظر گرفته نشده است.

7 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه كافى نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر

«على سفر» گوياى تحقق و فعليت سفر است. بنابراين شامل كسى كه مسافر نيست، هر چند قصد سفر داشته باشد، نمى شود.

8 - كسانى كه روزه ماه رمضان براى آنان مشقت بار و طاقت فرساست ، نبايد روزه بگيرند .

و على الذين يطيقونه فدية

«اطاقة» به معناى قدرت داشتن بر انجام كار و يا صرف كردن تمام قدرت براى انجام آن است. لازمه معناى دوم، انجام دادن فعل با رنج و مشقت است. به نظر مى رسد مراد از «يطيقونه» معناى دوم باشد. بنابراين «و على الذين يطيقونه فدية»; يعنى، كسانى كه ]اگر بخواهند روزه بگيرند[ بايد تمام قدرت خويش را براى اين كار صرف كنند و در نتيجه به رنج و زحمت مى افتند، روزه نگيرند; بلكه فديه بپردازند.

11 - بر كسانى كه به خاطر مشقت بار بودن روزه بر آنان ، روزه نمى گيرند ، پرداخت فديه واجب است .

و على الذين يطيقونه فدية

12 - بر كسانى كه به خاطر طاقت فرسا بودن روزه ، روزه نمى گيرند ، قضاى آن واجب نيست .

و على الذين يطيقونه فدية

چنانچه بر طايفه مذكور قضاى روزه واجب بود، همانند مسافر و مريض بيان مى شد; علاوه بر اينكه جمله «على الذين . ..» ظهور در اين دارد كه تنها فديه دادن بر آنان واجب است.

13 - فديه و كفاره هر روزه ماه رمضان براى كسانى كه به خاطر مشقت روزه نمى گيرند ، يك وعده غذاست كه بايد به مسكين پرداخت كنند .

و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : « فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول « فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد».

24 - « عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : « و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين » قال : الذين كانوا يطيقون الصوم فأصابهم كبر أو عطاش أو شبه ذلك فعليهم لكل يوم مدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: «كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست لازم است طعامى به عنوان كفاره به تهيدستى بدهند» مراد، افرادى هستند كه به پيرى و يا تشنگى و يا شبيه آن مبتلا شده اند كه بايد براى هر روزى، يك مد طعام به تهيدست بدهند».

25 - ابى بصير مى گويد : « سألته عن رجل مرض من رمضان إلى رمضان قابل و لم يصح بينهما و لم يطق الصوم قال : تصدق مكان كل يوم أفطر على مسكين مدّاً من طعام و ان لم يكن حنطة فمن تمر و هو قول اللّه : « فدية طعام مسكين » ;

از آن حضرت (امام باقر يا امام صادق(ع) از بيمارى كه از اين رمضان تا رمضان سال آينده بيمارى اش طول كشيده و توان روزه گرفتن ندارد، سؤال كردم، امام فرمودند: در ازاى هر روزى كه روزه نگرفته، يك مد طعام (از نوع گندم) به تهيدست صدقه دهد و اگر گندم نبود، از خرما صدقه دهد و اين سخن خداست كه مى فرمايد: فدية طعام مسكين».

26 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : « و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين » قال : المرأة تخاف على ولدها . . . ;

ص: 291

از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: «كسانى كه طاقت روزه گرفتن ندارند به عنوان كفاره، طعامى به تهيدست بدهند» روايت شده است: مراد زنى است كه بر بچه خود ]جنين يا كودك شيرخوار خود [مى ترسد . .. ».

27 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : « حد المرض الذى يجب على صاحبه فيه الأفطار . . . لقول اللّه عز و جل « فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر » ان يكون العليل لايستطيع أن يصوم أو يكون ان استطاع الصوم زاد فى علته و خاف منه على نفسه . . . فإن أحس ضعفاً فليفطر و إن وجد قوة على الصوم فليصم كان المرض ما كان . . . ;

ملاك بيماريى كه شخص بيمار بايد روزه خود را افطار كند آن طور كه خداوند فرموده: «فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر» اين است كه بيمار توانايى روزه گرفتن را نداشته باشد و يا روزه باعث افزايش بيمارى او بشود و ازضرر بر جان خود بترسد (احتمال ضرر بدهد); بنابراين اگر بيمار احساس ضعف كرد، بايد روزه خود را افطار نمايد و اگر در خود توان روزه گرفتن يافت روزه بگيرد، بيمارى هر نوع كه مى خواهد باشد . .. ».

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : « يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل « فعدة من أيام أخر » . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: «فعدة من أيام أخر» . .. ».

29 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : « أدنى السفر الذى تقصر فيه الصلوة و يفطر فيه الصائم بريدان . . . و عنه ( ع ) انه قال من خرج مسافراً فى شهر رمضان قبل الزوال قضى ذلك اليوم و إن خرج بعد الزوال تم صومه و لاقضاء عليه . . . ;

كمترين مقدار مسافتى كه به موجب آن نماز شكسته مى شود و روزه دار افطار مى كند، دو بريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 -

1،12،13،14،15،16،17،18،20،27

1 - ماه رمضان ، ماهى كه براى روزه گرفتن تعيين شده است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان

«شهر رمضان» خبر براى مبتداى محذوف; يعنى، «هى» است كه به «أياماً معدودات» بر مى گردد.

12 - روزه ماه رمضان بر هر فرد فرد مسلمانان واجب است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

13 - وجوب روزه ماه رمضان مشروط به احراز حلول اين ماه است و احتمال حلول ماه كافى نيست .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

«شهود» و «شهادت» (مصدر شهد) به معناى حضور داشتن و بر اثر آن چيزى را ديدن و يا فهميدن است (اقتباس از مفردات راغب). بنابراين «فمن شهد منكم الشهر ...»; يعنى، هر كسى آن ماه را دريابد و به آن آگاه شود و يقين حاصل كند ... كافى نبودن احتمال حلول ماه، از مفهوم اين جمله به دست مى آيد.

14 - در وجوب روزه ، علم و احراز شخصى به حلول ماه رمضان كافى است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

كلمه «منكم» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

ص: 292

فعدة من أيام أخر

18 - قضاى روزه هاى ماه رمضان مشروط به زمانى خاص نيست .

فعدة من أيام أخر

دليل اين برداشت، نظير استدلالى است كه در برداشت شماره 6 در آيه قبل گذشت.

20 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه ، كافى نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

27 - كسانى كه همه و يا بخشى از ماه رمضان را روزه نگيرند ] چه بخاطر عذرى همانند مرض و سفر و يا بدون آن [ ، بايد قضاى آن را به جا آورند .

و لتكملوا العدة

هر چند جمله «فعدة من أيام أخر» در ارتباط با مريض و مسافر ايراد شده است; ولى علت آن (لتكملوا العدة) بيانگر اين است كه: قضاى روزه در غير آن دو مورد نيز لازم است، چه معذور باشد و چه بدون عذر روزه نگرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 1،15،19،20،21،24،39،40،41

1 - آميزش با همسران در برهه اى از عصر بعثت ، حتى در شب هاى ماه رمضان ، بر روزه داران حرام بود .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم

«رفث» به سخنى كه در معناى آميزش و ترغيب به آن صراحت دارد گفته مى شود و در آيه شريفه كنايه از خود آميزش است (اقتباس از مفردات راغب). متعدى شدن آن به «إلى» و نيز جمله «فالآن باشروهن» قرينه بر اين معناى كنايى است. جمله «كنتم تختانون» كه حكايت از تحقق تمرد دارد و نيز مفهوم «فالآن باشروهن» دلالت بر اين دارند كه آميزش در شبهاى رمضان حرام بوده است.

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از «ما كتب اللّه» تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: «و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً».

19 - جواز مباشرت جنسى با همسران در شب هاى رمضان ، از ابتداى شب تا طلوع فجر است .

فالن بشروهن . .. حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

قيد «از ابتداى شب تا طلوع فجر» در اين برداشت، مبتنى بر اين است كه «حتى يتبين» غايت براى «باشروهن» نيز باشد.

20 - خوردن و آشاميدن در شب هاى رمضان تا طلوع فجر جايز است .

كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

21 - زمان روزه از طلوع فجر تا شب است .

ثم أتموا الصيام إلى اليل

24 - خوردن ، آشاميدن و آميزش جنسى از مبطلات روزه است .

فالن بشروهن . .. كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

39 - ابى بصير گويد : « سألت أبا عبداللّه ( ع ) عن أناس صاموا فى شهر رمضان فغشيهم سحاب أسود عند مغرب الشمس فظنوا انه الليل فأفطروا أو أفطر بعضهم ثم ان السحاب فصل عن السماء فإذا الشمس لم تغب ؟ قال على الذى أفطر قضاء ذلك اليوم ، إن اللّه يقول : « أتموا الصيام إلى الليل » فمن أكل قبل أن يدخل الليل فعليه قضاءه لانه أكل متعمداً ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم درباره گروهى از مردم كه در ماه رمضان، روزه بودند و ابر سياهى آنها را فراگرفت و آنان گمان كردند

ص: 293

كه شب شده و همه يا بعضى از آنها افطار كردند و با بر طرف شدن ابر متوجه شدند كه هنوز خورشيد در آسمان است؟ امام فرمود: كسانى كه روزه خود را افطار كرده اند بايد قضاى آن روز را بگيرند; زيرا خداوند فرموده: «أتموا الصيام إلى الليل» پس هر كسى قبل از ورود شب، روزه خود را افطار كند، چون روزه خود را عمداً باطل كرده بايد قضاى آن را به جا آورد».

40 - « عن سعد عن بعض اصحابه عنهما ( ع ) فى رجل تسحّر و هو شاك فى الفجر قال : لابأس « كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر » . . . ;

از امام باقر و امام صادق(ع) درباره كسى كه سحرى خورده در حالى كه در طلوع فجر شك داشته ]سؤال شد[، امام فرمود: اشكالى ندارد ]خداوند فرموده[: كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر» . .. .

41 - ابى بصير گويد : « سألت ابا عبداللّه ( ع ) عن رجلين قاما فى شهر رمضان فقال احدهما : هذا الفجر و قال الآخر : ما أرى شيئاً قال : ليأكل الذى لم يستيقن الفجر و قد حرم الأكل على الذى زعم قد رأى ، ان اللّه يقول : و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم از دو نفر كه در ماه رمضان درباره ]طلوع[ فجر اختلاف نموده اند، و يكى از آن دو مى گويد اين فجر است و ديگرى مى گويد من چيزى ]از سفيدى صبح[ نمى بينم. امام فرمودند: آن كس كه يقين به طلوع فجر ندارد مى تواند بخورد; ولى آن كس كه معتقد است فجر را ديده بر او حرام است كه بخورد. خداوند مى فرمايد: و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر ثم أتموا الصيام إلى الليل».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 19،20

19- لزوم ترك سخن با انسان ها در طول روز ، از احكام روزه در آيين مريم ( س ) ( دين يهود )

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

روزه اى كه مريم(س) نذر كرد به دو صورت نقل گرديده است: 1_ به صورت امساك از طعام و سخن، چون در شريعت آن زمان، روزه دار مى بايست از سخن نيز اجتناب كند 2_ به صورت روزه سكوت كه روزه دار، فقط از سخن اجتناب مى كرد. ظاهر آيه متناسب با صورت اول است، چرا كه او نذر مطلق روزه كرده و سخن نگفتن را متفرع بر آن ساخته است.

20- در آيين مريم ( دين يهود ) روزه دار به سخن گفتن با غير انسان ها و ذكر خداوند مجاز بود .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

«إنسىّ»; يعنى، يك انسان (قاموس). جمله «لن أكلّم اليوم إنسيّاً» تفريع بر «إنّى نذرت» مى باشد; يعنى، چون نذر روزه كرده ام، با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت. از اين تفريع چنين بر مى آيد كه در آيين يهود، روزه دار نبايد با انسانى تكلم كند; ولى ذكر گفتن و با خداوند مناجات كردن منعى نداشته است.

130- احكام رهن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 1،2،4،5،16

1 _ در صورت نيافتن كاتب ، رهن ( وثيقه ) ، جايگزين تنظيم سند براى مطالبات و ديون

و ان كنتم على سفر و لم تجدوا كاتباً فرهان مقبوضة

ظاهراً جمله «و لم تجدوا كاتباً» بيان «على سفر» است. يعنى مسافر بودن، خصوصيّت و شرطيت ندارد; چون سفر بيان مورد غالب براى يافت نشدن كاتب است. بنابراين آنچه موضوعيّت دارد، همان نيافتن كاتب است، چه در سفر و چه در حضر.

ص: 294

2 _ در صورت اعتماد بر مديون ، گرفتن رهن لازم نيست .

فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

جمله «فان امن . .. » اشاره به حكمت تشريع رهن دارد. يعنى فلسفه تشريع رهن، رفع نگرانى از هدر رفتن ديون است; امّا اگر اطمينانى باشد كه نگرانى مرتفع شود، ديگر موردى براى دريافت رهن نيست. البته اين معنا در صورتى است كه جمله «فان امن ... » استثنا و استدراكى باشد از لزوم ارتهان و مقصود از امانت، همان دين باشد.

4 _ عين مرهونه ، امانتى است نزد مرتهن

فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

بنابراينكه مقصود از امانت، عين مرهونه اى باشد كه در قبال مطالبات به رهن گذاشته مى شود ; نه ديونى كه بر گردن يكى از طرفين قرارداد مى ماند.

5 _ وجوب ردّ عين مرهونه به صاحب آن

فرهان مقبوضة فان امن بعضكم بعضاً فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته

16 _ شرط تحقق رهن ، قبض عين مورد رهن است .

فرهان مقبوضة

مؤيد برداشت فوق، روايتى است از امام باقر (ع): لا رهن الاّ مقبوضاً

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 176، ح 36 ; نورالثقلين، ج 1، ص 301، ح 1204.

131- احكام زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 3

3 - نماز و زكات ، از واجبات دينى اسلام و از اركان عملى آن است .

و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

دعوت به اقامه نماز و پرداخت زكات، پس از فراخواندن اهل كتاب به ايمان، بيانگر اهميت خاص نماز و زكات در ميان ساير تكاليف عملى اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 10،11،12،17،19

10 _ خداوند حقى براى خود در محصولات كشاورزى قرار داده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

مرجع ضمير «حقه»، به قرينه صدر آيه، ممكن است «الله» باشد.

11 _ لزوم پرداخت بخشى از محصولات كشاورزى به هنگام چيدن ميوه ها و درو كردن غلات

و ءاتوا حقه يوم حصاده

12 _ حكم زكات در مكه شامل همه محصولات كشاورزى مى شده است. *

جنت . .. و النخل و الزرع ... و الزيتون و الرمان ... و ءاتوا حقه يوم حصاده

فرمان به اداى حق محصولات كشاورزى در روز چيدن اختصاص به محصولات خاصى، مانند غلات، ندارد. و چون در آيات مكى ديگر نيز فرمان زكات ياد شده، محتمل است فرمان به «ايتاء حق الحصاد» اشاره به همان حكم زكات باشد.

ص: 295

17 _ عن أبى عبدالله(ع): لاتصرم بالليل و لاتحصد بالليل . .. و إن حصدت بالليل لم يأتك السؤال و هو قول الله تعالى: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» ... يعنى القبضة بعد القبضة إذا حصدته و إذا خرج فالحفنة بعد الحفنة ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: ميوه را در شب نچين و شبانه درو نكن . .. زيرا اگر در شب، درو كنى فقيران نزد تو نمى آيند و اين سخن خداوند متعال است كه مى فرمايد: «حق محصول را روز درو بپردازيد» ... يعنى هنگام درو، دسته دسته و هنگام جدا شدن دانه، مشت مشت بپردازيد ... .

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: «و ءاتوا حقه يوم حصاده» قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره «و ءاتوا حقه يوم حصاده» سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 1،2،4

1 _ لزوم پرداخت صدقات و زكات به نيازمندان ( فقرا ) ، تهيدستان ( مساكين ) و كارگزاران امور صدقات

إنما الصدقت للفقراء و المسكين و العملين عليها

2 _ وجوب صرف صدقات بر تأليف قلوب ، آزادى بردگان ، بدهكاران ، راه خدا و در راه ماندگان

إنما الصدقت . .. و المؤلفة قلوبهم و فى الرقاب و الغرمين و فى سبيل اللّه و ابن ال

4 _ صرف صدقات ( زكات ) ، بجز در موارد هشتگانه ( فقرا و . . . ) ممنوع است .

إنما الصدقت للفقراء . .. و ابن السبيل

آيه شريفه در مقام بيان موارد صرف صدقات است. به كارگيرى كلمه «إنما» _ كه براى افاده حصر است _ بيانگر اين است كه صرف صدقات در غير موارد هشتگانه اى كه آيه شريفه متعرض آن شده، ممنوع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 2،5،25،27

2 _ اموال و دارايى هاى گوناگون انسان ، متعلق صدقه ( زكات ) است .

خذ من أمولهم صدقة

«مال» (مفرد اموال) اسم جنس است و شامل هر آنچه را كه آدمى به دست بياورد مى شود.

5 _ تنها بخشى از اموال و دارايى ها به عنوان صدقه و زكات دريافت مى شود ; نه تمامى آن .

خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق، با توجه به استعمال «مِنْ تبعيضيه» به دست آمده است; يعنى، بخشى از اموال آنان را به عنوان صدقات اخذ كن.

25 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : « يجبر الامام النّاس على اخذ الزكوة من اموالهم لانّ اللّه عز و جل قال : « خذ من اموالهم صدقة . . . » . . . ;

امام، مردم را مجبور مى كند كه از اموال آنان زكات گرفته شود; زيرا خداى عزو جل فرموده: از اموال آنان صدقه بگير . ..».

27 _ عبداللّه بن سنان گويد : امام صادق ( ع ) فرمود : « لما انزلت آية الزكوة « خذ من اموالهم صدقة . . . » . . . فامر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) مناديه فنادى فى الناس ان اللّه فرض عليكم الزكوة . . . ففرض اللّه عز و جل عليهم من الذهب و الفضة و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب . . . و عفا لهم عما سوى ذلك . . . ;

چون آيه زكات نازل شد كه «از اموال آنان صدقه بگير . ..» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به منادى خود دستور داد و او در بين مردم ندا داد كه خداوند: بر شما زكات را واجب فرموده است; پس خداوند [زكات] را از طلا و نقره بر آنان واجب فرمود و نيز صدقه را از شتر، گاو،

ص: 296

گوسفند، گندم، جو، خرما و كشمش واجب كرد ... و غير اينها را براى مردم گذشت نمود ...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 12

12- نماز و زكات ، در هيچ شرايطى نبايد ترك شود .

و أوص_نى بالصلوة والزكوة مادمت حيًّا

گرچه «مادمت حيّاً» مربوط به عيسى(ع) است، ولى به دليل اشتراك تكاليف، ديگر مسيحيان نيز به تكاليف او موظف اند و هر گاه قرآن از اديان پيشين حكمى را نقل كرده و نسخ آن را گوشزد نكند، مسلمانان نيز بايد آن را تكليف خود بشمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 4

4 - پرداخت زكات ، فقط بايد براى جلب رضاى خدا و دستيابى به سعادت اخروى باشد .

و الذين يؤتون . .. و قلوبهم وجلة أنّهم إلى ربّهم رجعون

132- احكام زكات فطره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 9

9 - « ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن قال : سألته عن صدقة الفطر أواجبة هى بمنزلة الزكاة فقال : هى ممّا قال اللّه : « أقيموا الصلوة و آتوا الزكاة » هى واجبة . . . ;

ابراهيم بن عبدالحميد گويد: از امام رضا(ع) پرسيدم: آيا زكات فطره به منزله زكات واجب است؟ فرمود: زكات فطره، از همان زكاتى است كه خداوند فرموده: «. ..و آتوا الزكاة» و آن واجب است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 50

50 - « إبراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن ( ع ) قال : سألته عن صدقة الفطرة أواجبةٌ ، هى بمنزلة الزكاة فقال : هى ممّا قال اللّه : أقيموا الصلاة و ءاتوا الزكاة هى واجبة ;

ابراهيم بن عبدالحميد گويد: از امام كاظم(ع) درباره صدقه فطره سؤال كردم كه آيا اين صدقه، واجب و به منزله زكات است؟ فرمود: صدقه فطره جزء زكاتى است كه خداوند فرموده است: «أقيموا الصلاة و ءاتوا الزكات» [بلى] صدقه فطره، واجب است».

133- احكام زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 39

39 _ معافيت زنان از جهاد ، پرداخت نفقه و خونب هاى قتل خطايى اقوامشان ، دليل نصف بودن سهم ارث آنها

للذّكر مثل حظّ الانثيين

ص: 297

امام صادق (ع) درباره علت نصف بودن سهم ارث زن فرمود: انّ المرأة ليس عليها جهاد و لا نفقة و لا معقلة و انما ذلك على الرجال . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 85، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 451، ح 96.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 6

6 _ وعده خداوند به بيان و تلاوت آياتى از قرآن ، درباره احكام زنان يتيم

قل اللّه يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب فى يتمى النساء

در برداشت فوق، «مايتلى»، بر ضمير «فيهن» عطف شده است و اضافه «يتمى» به «النساء»، اضافه صفت به موصوف است، يعنى زنانى كه يتيم هستند.

134- احكام زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 1،3،4،6،7،9،11،12،19

1 _ كيفر زن در صورت ارتكاب زنا ، حبس ابد است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

«الفاحشة» به معناى كار زشت است و الف و لام آن اشاره به عمل خاصى است كه به مناسبت مورد، مراد از آن زناست و مى تواند مساحقه را نيز شامل شود.

3 _ زن زناكار و همجنس باز در صورتى كه مسلمان باشد ، به حبس ابد محكوم مى شود .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

چنانچه «كُم» خطاب به جامعه اسلامى باشد، مراد از «نساء» زنان مسلمان خواهد بود.

4 _ لزوم شهادت چهار مرد مسلمان براى اثبات فحشاى زنان ( زنا و مساحقه )

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

مؤنّث آوردن كلمه «اربعة» دلالت مى كند كه معدود آن، رجال (مردان) هستند ; و «منكم» دلالت بر مسلمان بودن آن مردان دارد.

6 _ كيفر فحشا ( زنا ، مساحقه ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

7 _ حبس ابد ، كيفر فحشاى زنان شوهردارى كه شوهرشان مسلمان باشد .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت حتّى يتوفيهنّ الموت

چنانچه مراد از «كُم»، مردان مسلمان باشند ; ظاهراً مقصود از «نساء» همسران آنان خواهد بود. بنابراين، حكم مذكور، شامل زنان بى شوهر نخواهد شد.

9 _ لزوم دعوت كردن از چهار مرد مسلمان ، براى تحمّل شهادت به هنگام اطلاع از وقوع فحشا ( زنا و همجنس بازى ) *

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

جمله «فاستشهدوا»، مى تواند به معناى دعوت براى تحمّل شهادت باشد.

11 _ كيفر حبس ابد براى زنا و همجنس بازى زنان ، مشروط به شهادت چهار مرد مسلمان است .

ص: 298

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم فان شهدوا

چون مخاطبان «منكم» مسلمان هستند، معلوم مى شود كه شاهد در مورد فحشا، بايد مسلمان باشد و چون ضمير مذكّر به كار رفته، معلوم مى شود كه گواهان بر زنا و همجنس بازى بايد مرد باشند.

12 _ حاكم نمى تواند به استناد علم خويش زن زناكار و همجنس باز را كيفر دهد . *

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فان شهدوا

مفهوم جمله «فان شهدوا» اين است كه در صورت نبودن چهار شاهد، كيفرى (حبس ابد) نخواهد بود ; هر چند حاكم به آن علم پيدا كند ; زيرا غالباً حاكم با شهادت دو يا سه نفر شاهد عادل هم علم پيدا مى كند.

19 _ صد تازيانه و يك سال تبعيد ، كيفر فحشاى زنان باكره و صد تازيانه و رجم ، كيفر فحشاى زنان غير باكره

او يجعل اللّه لهُنّ سبيلا

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: قد جعل اللّه لهن السبيل البكر بالبكر جلد مأة و تغريب عام و الثيب بالثيب جلد مأة و الرجم.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 34 ; نورالثقلين، ج 1، ص 456، ح 122.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 4،6

4 _ كيفر فحشا ( لواط و زنا ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

6 _ زنان و مردان مرتكب فحشا ( زنا و لواط ) ، در صورت توبه و اصلاح نبايد كيفر داده شوند . *

فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما

بنابر اينكه جمله «فان تابا . .. » عطف بر جمله اى محذوف باشد ; يعنى «فاذوهما ان لم يتوبا فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 13

13_ حرمت رفاقت و آميزش جنسى با زنان شوهردار

قالت هيت لك قال معاذ الله

استعاذه و پناه آوردن به خدا ، در موردى است كه متعلق آن، گناه و امرى شرّآفرين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 5

5_ حرمت روابط جنسى با زنان شوهردار

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 1،2

1- زنا ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا الزنى

2- پرهيز از هرگونه زمينه اى كه موجب كشيده شدن انسان به زنا شود ، لازم و واجب است .

ص: 299

و لاتقربوا الزنى

اينكه خداوند، به جاى «لاتزنوا» «(زنا نكنيد) فرمود: «لاتقربوا الزنى» (به زنا نزديك نشويد)، مى تواند براى توجه دادن به اين نكته باشد كه نه تنها عمل زنا ممنوع است; بلكه بايد از عملى كه در نهايت منجر به ارتكاب آن مى شود و از زمينه هاى گرايش به فحشاست، نيز پرهيز كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 1،2،3،4،12،13

1- صد ضربه شلاق با تازيانه چرمى ، كيفر هر يك از زن و مرد زناكار

الزانية والزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

«جلد» (مصدر «اجلدوا») گاهى به معناى «زدن با تازيانه چرمى» و گاهى به معناى «بر پوست بدن كسى با تازيانه زدن» مى آيد. برداشت ياد شده براساس كاربرد اول است.

2- صد ضربه تازيانه بر پوست بدن هر كدام از زن و مرد زناكار ، كيفر كردار ناپسند آنان

الزانية والزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

3- برهنه بودن زن و مرد زناكار به هنگام زدن تازيانه ، واجب است .

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

4- تساوى زن و مرد در حدود و كيفر زنا ( صد تازيانه )

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

12- لزوم اجراى حد زنا ، در ملأ عام و اماكنى كه مشاهده آن براى مردم بلامانع است .

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

واژه «شهود» و «شهادت» به معناى حضور همراه با مشاهده است (مفردات راغب) و لازمه حضور و مشاهده، آگاهى مى باشد. گفتنى است كه «لزوم» در برداشت فوق، از فعل امر «ليشهد» استفاده گرديده است.

13- وجوب كفايى حضور جمعى از مؤمنان و گواهى آنان به وقت اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

كفايى بودن وجوب حضور در صحنه اجراى حد از كلمه «طائفة» _ كه به معناى گروه است _ استفاده مى شود; زيرا اگر واجب عينى مى بود، مى بايست آيه شريفه چنين مى آمد: «و ليشهد عذابهما المؤمنون».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 3 - 10

10 - « عن أبى جعفر ( ع ) . . . و أنزل بالمدينة « الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك و حرّم ذالك على المؤمنين » فلم يسم اللّه الزانى مؤمناً و لا الزانية مؤمنة . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه اين آيه در مدينه نازل شده است: «الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك و حرّم ذالك على المؤمنين». پس خدا مرد زناكار و زن زناكار را مؤمن نناميده است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 5

5 - اثبات زنا ، در گرو شهادت چهار مرد ناظر بر آن كردار ناپسند است .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم

ص: 300

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه محكوميت به كيفر «قذف»، در صورتى است كه چهار شاهد مرد ارائه نشود. بنابراين اگر چهار مرد شهادت بدهد، زنا ثابت خواهد شد.

135- احكام زناكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 2

2 _ آزار و تعزير ، كيفر مرد و زن بى شوهرى كه مرتكب زنا شوند . *

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

چون مراد از «و الّتى» در آيه قبل بنابر يك احتمال زنان شوهردار بودند، آيه مورد بحث مى تواند درباره زنان بى شوهر باشد. بنابراين مراد از «الّذان»، مرد و زن بى شوهر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 6

6- رأفت و ترحم بر زناكاران به هنگام اجراى كيفر الهى بر آنان ، اكيداً ممنوع است .

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه

جمله «لاتأخذكم بهما رأفة. ..» مى تواند به اين معنا باشد كه به هنگام اجراى كيفر، نبايد تحت تأثير عواطف و احساسات شخصى قرار گيريم و در كيفر زناكاران تخفيف قائل شويم. هم چنين مى تواند به اين معنا باشد كه نبايد تحت تأثير عواطف و احساسات، از كيفر آنان صرف نظر كنيم; هرچند آن عواطف و احساسات، برخاسته از تعلقات و وابستگى هاى فرد، به شخص مجرم نباشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال اول است.

136- احكام زنان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 26

26 - احكام مربوط به زنان مهاجر و زنان كافر ، احكامى الهى و لازم الاجرا است .

ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم

مشاراليه «ذلك»، مجموع احكام مطرح شده در آيه شريفه است كه مربوط به زنان مهاجر و كافر مى باشد.

137- احكام زنان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 26

26 - احكام مربوط به زنان مهاجر و زنان كافر ، احكامى الهى و لازم الاجرا است .

ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم

ص: 301

مشاراليه «ذلك»، مجموع احكام مطرح شده در آيه شريفه است كه مربوط به زنان مهاجر و كافر مى باشد.

138- احكام زينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 13،27

13 - زينت كردن براى زنان ، كارى مشروع و جايز است .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

27 - هر گونه حركت و رفتارى كه موجب آگاهى نامحرمان از زينت هاى زنان مؤمن شود ، بر آنان حرام است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

139- احكام زينت زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 3

3 - آرايش و خودآرايى زنان _ حتى سالخوردگان نا اميد از زناشويى _ در برابر نامحرمان ممنوع است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا . .. غير متبرّج_ت بزينة

140- احكام سائبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،5،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه «قالوا حسبنا ما وجدنا ...» در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

5 _ لزوم آزاد سازى سائبه ( شترى كه ده ماده شتر زاييده باشد ) از انديشه هاى خرافى و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

معناى ذكر شده براى سائبه در قاموس المحيط آمده و حكم آن از نظر مردم جاهلى همانند احكام بحيره بوده است. امام صادق(ع) در توضيح معناى «سائبة» در آيه فوق فرمود: ان اهل الجاهلية كانوا ... اذا ولدت (الناقة) عشراً جعلوها سائبة و لايستحلون ظهرها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

ص: 302

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 13

13 _ احكام ويژه بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى بدعتهايى ديرينه و ميراثى به جا مانده از مردمانى نادان و گمراه .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

141- احكام ستر عورت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر مردان واجب و كشف آن حرام است .

قل للمؤمنين . .. يحفظوا فروجهم

«فرج» و «فرجة» در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء است; ولى در اصطلاح متعارف به معناى عورت و شرمگاه مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 5

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر زنان واجب و كشف آن ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

142- احكام سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 12

12_ جواز سجده بر غير خدا ، به قصد احترام و تواضع و نه به منظور عبادت و پرستش در اديان پيشين

و خرّوا له سجّدًا

منزّه بودن يعقوب و يوسف(ع) از شرك و پرستش غير خدا و مبارزه آنان با چنين عقيده و مرامى _ كه آيات بسيارى گوياى آن است _ مى رساند كه سجده خاندان يوسف بر او به قصد عبادت و پرستش نبوده ; بلكه مجرد احترام و تواضع بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 14

ص: 303

14- جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا با اذن الهى

فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 5

5- سجده براى غير خدا ، به منظور تكريم و بزرگداشت با اذن و اجازه او جايز است . *

قلنا . .. اسجدوا لأدم فسجدوا

از فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم(ع)، استفاده مى شود: چنين عملى وقتى با اجازه او باشد، مانعى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 15

15- « على بن محمد . . . قال : سئل أبوعبدالله ( ع ) عمّن بجبهته علة لايقدر على السجود عليها قال : يضع ذقنه على الأرض ان الله عزّوجلّ يقول : « و يخرّون للأذقان سجداً » ;

على بن محمد . .. گفت: از امام صادق(ع) درباره كسى كه بر پيشانى او علتى است (زخم، يا دمل و يا...) كه نمى تواند سجده كند سؤال شد، حضرت فرمود: چانه اش را روى زمين بگذارد; زيرا خداوند مى فرمايد: و يخرّون للأذقان سجّداً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 7

7 - آفرينش ملائكه و ابليس ، بر آفرينش انسان ها مقدم بود .

للمل_ئكة اسجدوا . .. إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 12

12 - « عن سماعة قال : سألته عن الركوع و السجود هل نزل فى القرآن فقال : نعم قول اللّه عزّوجلّ « ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا » فقلت : فكيف حدّ الركوع و السجود ؟ فقال : أمّا ما يجزيك من الركوع فثلاث تسبيحات تقول : سبحان اللّه سبحان اللّه ثلاثاً . . . ;

سماعه مى گويد: از امام(ع) پرسيدم: آيا در باره ركوع و سجود در قرآن چيزى نازل شده است؟ فرمود: آرى! خداوند عزّوجلّ مى فرمايد: «ياأيّها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا» به آن حضرت گفتم: حدّ ركوع و سجود چيست؟ فرمود: آن مقدار ذكرى كه در ركوع براى تو كافى است، سه دفعه تسبيحات است. مى گويى: سبحان اللّه سبحان اللّه تا سه دفعه».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 12

12 - جواز سجده و خضوع در برابر غير خدا ، با اذن الهى

فإذا سوّيته . .. فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 7

ص: 304

7 - سجده براى غير خدا ، ممنوع و مورد نهى صريح خداوند است .

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

143- احكام سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 1،4،5،7،12،13،15،16

1 _ ثروت ها ، نبايد در اختيار سفيهان قرار گيرد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

4 _ جواز پرداخت اموال كم ارزش سفيهان به آنان

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

به آن احتمال كه «الّتى جعل . .. »، قيدى احترازى باشد، بر اين مبنا مى توان اموالى كه ارزش اقتصادى چندانى ندارد، در اختيار سفيه قرار داد.

5 _ اموال سفيه ، بايد در اختيار ولىّ او باشد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

جمله «لا تؤتوا . .. » (اموال را به سفيهان نپردازيد)، فرض را بر اين قرار داده كه اموال آنان بايد در اختيار ديگرى باشد، و چون مخاطبان آيه در مورد يكايك سفيهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفيه است.

7 _ امور اقتصادى جامعه ، نبايد در دست سفيهان قرار گيرد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

12 _ تأمين خوراك و پوشاك ( مخارج زندگى ) سفيهان ، بر عهده جامعه است .

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

13 _ لزوم به جريان انداختن سرمايه سفيهان ، و تأمين آنان از سود آن

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

خداوند مقرر داشته است كه روزى سفيهان در اموال آنان باشد و نه از اموال آنان و لذا فرمود: «و ارزقوهم فيها» و نفرمود: «منها». تنها راهى كه مى تواند اين معنا را تأمين كند اين است كه سرمايه آنان در جريان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمين گردد.

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: «و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم» فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

16 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال به سفيهان ، براى جلوگيرى از اتلاف و تباه شدن آن

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام باقر (ع): . .. انّ اللّه نهى عن ... و فساد المال ... انّ اللّه عز و جل يقول ... و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 300، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 55.

ص: 305

144- احكام سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 11

11 _ جواز تعليم سگ براى شكار

و ما علمتم من الجوارح مكلبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 11

11- همراه داشتن سگ و نگه دارى از آن در برخى از موارد ، جايز است .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

145- احكام سلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 1،3

1 _ وجوب پاسخگويى به تحيّت و درود ديگران

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا

«تحيّة» در اصل به معناى دعا و درخواست سلامتى و طول عمر است و سپس در مطلق دعا به كار رفته است و در عرف اسلامى به معناى سلام كردن و درود فرستادن است.

3 _ سلام كردن ، امرى پسنديده است و پاسخ به آن ، واجب .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها ااو ردّوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 10

10 - مؤمنان ، وظيفه قطعى دارند كه به پيامبر (صلی الله علیه و آله) سلام كنند .

سلّموا تسليمًا

«تسليم» مفعول مطلق تأكيدى است و دلالت مى كند كه سلام بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) حتماً بايد انجام بگيرد. در اين كه «مراد از «سلام» در آيه چيست؟» دو احتمال هست: يكى، همان سلام اصطلاحى است و ديگرى، به معناى تسليم بودن است. برداشت بالا بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 5

5 - لزوم پاسخ گفتن به سلام ديگران ، پيش از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

ص: 306

146- احكام سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 1،4،12

1 _ حرمت دستاويز قراردادن نام خداوند در سوگند حتى در سوگند هاى صادقانه و كار هاى خير

و لا تجعلوا اللّه عُرضةً لايمانكم

با توجه به ظهور نهى و با توجّه به معناى لغوى «عُرضة»، نتيجه اين مى شود كه نبايد خدا را در معرض سوگند قرار داد و در هر موقعيّتى از نام خدا براى سوگند استفاده كرد.

4 _ سوگند بر ترك كار هاى خير ، تعهّدآور نيست .

و لا تجعلوا الله عُرضة لايمانكم

12 _ يكى از مصاديق حرمت سوگند خوردن به خدا بر ترك كار هاى خير سوگند بر سخن نگفتن با برادر و با مادر است .

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم

امام باقر (ع) درباره آيه «و لا تجعلوا اللّه عرضة لايمانكم» فرمود: يعنى الرجل يحلف ان لا يكلّم اخاه و ما اشبه ذلك او لا يكلّم امّه

_______________________________

تفسير عياشى، ص 112، ج 339 ; نور الثقلين، ج 1، ص 218، ح 836.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 225 - 2،4

2 _ سوگند هاى لغو و بيهوده ، تعهّدآور نيست .

لا يؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم

4 _ ضرورت تعهّد و وفادارى نسبت به سوگندهايى كه برخاسته از اراده و قصد قلبى است .

و لكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 1،2،3،8،9

1 _ مرد مى تواند تا مدّت چهار ماه بر سوگند به ترك آميزش با همسر خويش ( ايلاء ) باقى بماند .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

«يؤلون» از «ايلاء» و در لغت به معناى سوگند است. اما در اصطلاح، سوگند مرد بر ترك آميزش با همسر خويش به مدّت بيش از چهار ماه است. مراد آيه نيز معناى اصطلاحى آن است.

2 _ جواز سوگند بر ترك آميزش جنسى با همسران ( ايلاء ) و انعقاد آن

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

3 _ شرط تحقق ايلاء و احكام خاص آن ، سوگند بر ترك آميزش جنسى در بيش از چهار ماه است .

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

از اينكه خداوند مى فرمايد كه ايلاءكننده مى تواند چهار ماه منتظر بماند; معلوم مى شود كه ايلاء و احكام خاص آن در صورتى است كه سوگند بر ترك آميزش، يا براى هميشه باشد و يا براى مدتى بيش از چهار ماه.

8 _ جواز شكستن سوگند در ايلاء ، قبل از گذشتن چهار ماه

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

ص: 307

از لام «للذين» كه براى جواز است، هم جواز ترك وطى تا چهار ماه و هم جواز آميزش پيش از تمام شدن چهار ماه، استفاده مى شود.

9 _ كسانى كه با شكستن سوگند بر ترك آميزش جنسى به زندگى زناشويى بازگردند ، مشمول رحمت و غفران الهى هستند .

للذين يؤلون . .. فان فاءو فانّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 15

15 _ جواز سوگند به خداوند

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

مفهوم «تسآءلون به» (تو را به خدا قسم چنين كن)، نوعى از قسم و مورد تأييد قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 4،7،8،9،23،28،29

4 _ لزوم وفاى به سوگند هاى برخاسته از قصد و نيت

و لكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمن

7 _ تغذيه ده مسكين و يا تهيه پوشاك براى آنان و يا آزاد كردن يك برده كفاره شكستن سوگند

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبة

8 _ شكننده قسم ، مخيّر در برگزيدن هر يك از انواع سه گانه كفاره قسم ( تغذيه مساكين ، تهيه پوشاك براى آنان و آزاد كردن برده )

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. او كسوتهم او تحرير رقبة

تفريع جمله «فمن لم يجد» بر جملات پيشين تصريح به اين دارد كه مكلف در انتخاب هر يك از موارد سه گانه مخيّر است چنانچه فرموده بود «او صيام ثلثة ايام» احتمال لزوم مراعات ترتيب بين آن موارد وجود داشت.

9 _ نوع متعارف غذاى خانوادگى كفاره دهنده ، كمترين حد براى نوع غذا در كفاره قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

برداشت فوق را فرمايش امام باقر(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از «اوسط ما تطعمون» در آيه فوق فرمود: ما تقوتون به عيالكم من اوسط ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; تفسير برهان، ج 1، ص 495، ح 4.

23 _ احكام سوگند و كفارات آن از نعمت هاى الهى و مستلزم سپاسگزارى در برابر آن

ذلك كفّرة ايمنكم . .. كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

28 _ سوگند بر تحريم طيبات و لذايذ بر خويشتن ، لغو است و شكستن آن ، مؤاخذه الهى را در پى ندارد .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روايت شده كه پس از حمد و ثناى الهى، خطاب به اصحابش فرمود: «فما بال اقوام يحرمون على انفسهم الطيبات . .. فقاموا هولاء فقالوا يا رسول اللّه فقد حلفنا على ذلك فانزل اللّه تعالى «لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم ...».

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 665، ح 320.

29 _ اطعام ده مسكين ، هر نفر به مقدار يك مُدّ ( ده سير ) ، كفاره شكستن قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

ص: 308

امام صادق(ع) در توضيح «اوسط ما تطعمون» در آيه فوق فرمود: هو كما يكون انه يكون فى البيت من يأكل اكثر من المد و منهم من يأكل اقل من المد فبين ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 453، ح 7; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 333.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 11،13

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر وصيت

فيقسمان باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 4

4 _ « سوگند به خدا » براى اثبات حقايق سرنوشت ساز جامعه ، مشروع است .

قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 7،8،9،11،12

7_ هنگام سوگند ياد كردن و پيمان بستن با خدا ، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

كردن و پيمان بستن با خدا، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود.

8_ وفا نكردن به عهد و قسم در صورت استثناى موارد عذر و ناتوانى ، پيامدى ( عقوبت ، كفاره و . . . ) نخواهد داشت .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم . .. قال الله على ما نقول وكيل

9_ استطاعت شرط لزوم وفا به عهد ، قسم و تكاليف الهى است .

إلاّ أن يحاط بكم

11_ مشروعيت سوگند به خدا و پيمان بستن با او در اديان گذشته و لزوم پايبندى به آنها

حتى تؤتون موثقًا

12_ لزوم پايبندى به عهد و قسم و عمل به مقتضاى آن

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 2

2_ جواز سوگند به نام خدا براى تبرئه خويش از فسادگرى و ارتكاب گناه

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 309

8 - يوسف - 12 - 91 - 4

4_ سوگند به نام خداوند ، امرى مجاز و مشروع است .

تالله لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 5

5- سوگند به جان افراد عزيز و ارزشمند براى اثبات حق و حقيقت ، امرى مشروع و جايز

لعمرك إنهم . .. يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 2

2- سوگند براى اثبات و احقاق حق ، امرى جايز و مشروع

فوربّك لنسئلنّهم

از سوگند خداوند بر اثبات قيامت، مى توان جواز و مشروعيت اصل سوگند را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 3،4،5

3- شكستن سوگند به خدا پس از تحكيم آن ، حرام است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

4- سوگند خوردن به خداوند ، جايز است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

5- توجه داشتن و جدّى بودن در سوگند ، شرط تحقق و تنجز آن

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 3

3- ممنوعيت استفاده از سوگند به عنوان وسيله اى براى فريب ديگران

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 1

1- وسيله قرار دادن سوگند در پيشبرد مقاصد فريبكارانه ، حرام است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 2

2- سوگند يادكردن با نام مقدس « اللّه » ، براى احياى حق و هدايت ديگران جايز است .

ص: 310

و تاللّه لأكيدنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 3

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى «لايأتل» استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 8

8 - سوگند به دروغ ، ممنوع است .

قل لاتقسموا

ترديدى نيست كه سوگند منافقان، سوگندى دروغين بود. بنابراين نهى خداوند از چنين سوگندى، دليل بر ممنوعيت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 3

3 - سوگند بر اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، امرى مجاز

و القرءان الحكيم . إنك لمن المرسلين

برداشت ياد شده، از سوگند خداوند بر اثبات و تأكيد راستى رسالت پيامبراسلام(صلی الله علیه و آله) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 7

7 - جواز سوگند براى اثبات مطالب حق و حقوق مسلّم

و الص_فّ_ت صفًّا . فالزّجرت زجرًا . فالتّلي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى اثبات توحيد الهى، سه بار سوگند ياد كرده است. اين سوگند، مى تواند دليل پسنديدگى و جواز آن براى بشر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 1 - 5

5 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و القرءان ذى الذكر

از سوگند خداوند براى اثبات راستى رسالت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و الهى بودن قرآن، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 84 - 5

5 - مشروعيت و پسنديده بودن سوگند ، براى اثبات حق

قال فالحقّ و الحقّ أقول

ص: 311

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 5

5 - « عن بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : « فلااُقسم بمواقع النجوم » قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ «فلااُقسم بمواقع النجوم» سؤال كردند، حضرت فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 6

6 - جواز سوگند براى اثبات حقيقت ، پس از اثر نداشتن دلايل و براهين روشن

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 3

3 - مقرر شدن شكستن سوگند بر محروميت از مباحات و حلال هاى شرعى ، با دادن كفّاره

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 34 - 3

3 - جواز سوگند ، براى اثبات حقيقت

و القمر . .. و الصبح إذا أسفر

از سوگند خداوند، جواز آن براى بشر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 6

6 - سوگند براى اثبات و يا تأكيد مطلب حق ، جايز است .

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

از سوگندهاى خداوند، براى اثبات تحقق وعده خويش (برپايى قيامت)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 4

4 - « عن محمّد بن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ « و الّيل إذا يغشى . . . » و ما أشبه ذلك فقال : إنّ للّه عزّوجلّ ان يُقْسِمَ من خلقه بما شاء و ليس لخلقه أن يُقْسِمُوا إلاّ به ;

از محمدبن مسلم روايت شده كه گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم: قول خداى عزّوجلّ «و الّيل إذا يغشى. ..» [كه در آن به «شب» سوگند ياد شده]و مشابه اين [سوگندها چه حكمى دارد؟]فرمود: براى خداى عزّوجلّ است كه به مخلوقات خود، به هر چه كه خواست سوگند ياد كند; ولى مخلوقاتش نمى توانند سوگند ياد كنند، مگر به او».

ص: 312

147- احكام سه طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 24

24 - « عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : « لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن » قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: «لاتخرجوهنّ و لايخرجن» حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود».

148- احكام شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،4،5،7،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه «قالوا حسبنا ما وجدنا ...» در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

4 _ احكام ويژه بحيره ( ماده شترى كه پنجمين حمل مادر خويش باشد ) از بدعت ها و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

لسان العرب معناى مذكور براى بحيره را از برخى لغويين نقل كرده است. در جاهليت گوش چنين شترى را مى شكافتند تا علامت آن باشد كه نبايستى بر آن سوار شوند و از آب و چراگاهها او را منع كنند و نيز هرگز نبايد به كشتن آن اقدام كنند.

5 _ لزوم آزاد سازى سائبه ( شترى كه ده ماده شتر زاييده باشد ) از انديشه هاى خرافى و افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة . .. و لكن الذين كفروا يفترون

معناى ذكر شده براى سائبه در قاموس المحيط آمده و حكم آن از نظر مردم جاهلى همانند احكام بحيره بوده است. امام صادق(ع) در توضيح معناى «سائبة» در آيه فوق فرمود: ان اهل الجاهلية كانوا ... اذا ولدت (الناقة) عشراً جعلوها سائبة و لايستحلون ظهرها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

7 _ احكام ويژه حامى ( شتر نرى كه از صلبش ده شتر به وجود آيد ) از بدعت ها و افترا هاى مردم جاهلى بر خداوند

ص: 313

ما جعل اللّه . .. و لاحام و لكن الذين كفروا يفترون

اعراب جاهلى از سوار شدن بر شتر مذكور امتناع مىورزيدند و آن را از هيچ آب و چراگاهى منع نمى كردند.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 6

6 - جواز استفاده از شتر ، براى سوارشدن انسان ها

جعل لكم الأنع_م لتركبوا منها

149- احكام شرابخوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 15

15 _ ممنوعيت سپردن اموال به شرابخوار ، به دليل سفاهت وى

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در مقام نهى از امين قرار دادن شرابخوار فرمود: «و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم» فاىُّ سفيه اسفه من شارب الخمر؟

_______________________________

كافى، ج 5، ص 299، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 443، ح 52.

150- احكام شغل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

151- احكام صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 314

7 - توبه - 9 - 60 - 1،2،4،7،16،20،25،26،27

1 _ لزوم پرداخت صدقات و زكات به نيازمندان ( فقرا ) ، تهيدستان ( مساكين ) و كارگزاران امور صدقات

إنما الصدقت للفقراء و المسكين و العملين عليها

2 _ وجوب صرف صدقات بر تأليف قلوب ، آزادى بردگان ، بدهكاران ، راه خدا و در راه ماندگان

إنما الصدقت . .. و المؤلفة قلوبهم و فى الرقاب و الغرمين و فى سبيل اللّه و ابن ال

4 _ صرف صدقات ( زكات ) ، بجز در موارد هشتگانه ( فقرا و . . . ) ممنوع است .

إنما الصدقت للفقراء . .. و ابن السبيل

آيه شريفه در مقام بيان موارد صرف صدقات است. به كارگيرى كلمه «إنما» _ كه براى افاده حصر است _ بيانگر اين است كه صرف صدقات در غير موارد هشتگانه اى كه آيه شريفه متعرض آن شده، ممنوع است.

7 _ فقرا ، مساكين ، كارگزاران امور صدقات و مؤلفة قلوبهم ، مالك سهم خويش از صدقات هستند .

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

برداشت فوق با توجه به «لام» در «للفقراء . .. » _ كه براى افاده ملكيت مى باشد _ استفاده شده است.

16 _ صرف صدقات در مورد بردگان ، بدهكاران ، راه و در راه ماندگان ، فقط براى تأمين نياز هاى آنان است ، نه تمليك به ايشان .

و فى الرقاب . .. و ابن السبيل

با توجه به اينكه براى چهار مورد اخير، به جاى لام ملكيت، حرف «فى» _ كه بيانگر جهت صرف صدقات است _ به كار گرفته شده، برداشت فوق استفاده مى شود.

20 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى تعالى « إنما الصدقات . . . » روايت شده است كه فرمود : « ان جعلت ها فيهم جميعاً و ان جعلت ها لواحد اجزء عنك ;

صدقات را چه به مصرف همه هشت صنف برسانى و چه به مصرف يك صنف، مجزى است».

25 _ عبدالرحمان بن حجاج گويد : « ان محمد بن خالد سأل اباعبداللّه عن الصدقات قال : اقسم ها فيمن قال اللّه : و لا يعطى من سهم الغارمين الذين ينادون نداء الجاهلية قلت : و ما نداء الجاهلية ؟ قال : الرجل يقول : يا آل بنى فلان فيقع فيهم القتل و الدماء فلا يؤدى ذلك من سهم الغارمين و الذين يغرمون من مهور النساء . . . و لا الذين لا يبالون بما صنعوا من اموال الناس ;

محمد بن خالد از امام صادق (ع) درباره [مصرف ]صدقات سؤال كرد، حضرت فرمود: آن را بين كسانى كه خداوند فرموده تقسيم كن ولى از سهم غارمين به آنان كه مانند زمان جاهليت ندا مى دهند داده نمى شود. من پرسيدم: نداى جاهليت چه بوده است؟ فرمود: شخصى ندا مى كرد: «يا آل فلان» [و قبيله خود را به كمك مى طلبيد]. و در بين آنان كشتار و خونريزى واقع مى شد. اين خسارتها از سهم «غارمين» داده نمى شود و نيز بدهكاريهاى اشخاص بابت مهرهاى زنان و بدهى افرادى كه در مصرف اموال مردم بى باك هستند [از آن سهم پرداخت نمى گردد]».

26 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : إن أناساً من بنى هاشم اتوا رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) فسألوه أن يستعملهم على صدقات المواشى و قالوا : يكون لنا هذا السهم الذى جعله اللّه للعالمين على ها فنحن أولى به ، فقال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) يا بنى عبدالمطلب ان الصدقة لا تحل لى و لا لكم . . . ;

جمع از بنى هاشم به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده، از آن حضرت خواستند ايشان را بر جمع آورى صدقات چهارپايان بگمارد و گفتند: [اين درخواست را بپذيريد تا] سهمى از صدقات كه خداوند براى مأموران جمع آورى صدقات معين فرموده به ما برسد. پس ما به دريافت آن شايسته تريم. پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! صدقه بر من و بر شما حلال نيست ... ».

27 _ از ابن عباس روايت شده است : « فرض رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) الصدقة . . . فى الذهب و الورق و الابل و البقر و الغنم و الزرع و الكرم و النخل . . . ;

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صدقه را در طلا، نقره (پول رايج)، شتر، گاو، گوسفند، محصول (زراعت)، انگور و خرما واجب كرد . .. ».

ص: 315

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 2،5،23

2 _ اموال و دارايى هاى گوناگون انسان ، متعلق صدقه ( زكات ) است .

خذ من أمولهم صدقة

«مال» (مفرد اموال) اسم جنس است و شامل هر آنچه را كه آدمى به دست بياورد مى شود.

5 _ تنها بخشى از اموال و دارايى ها به عنوان صدقه و زكات دريافت مى شود ; نه تمامى آن .

خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق، با توجه به استعمال «مِنْ تبعيضيه» به دست آمده است; يعنى، بخشى از اموال آنان را به عنوان صدقات اخذ كن.

23 _ از بعضى اصحاب روايت شده كه گفت : « عن بعض اصحابنا عن ابى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن قول اللّه « خذ من اموالهم صدقة . . . » جارية هى فى الامام بعد رسول اللّه ؟ قال : نعم ;

از امام صادق (ع) پرسيدم سخن خداوند كه مى فرمايد: «از اموال آنان صدقه بگير . ..» در مورد امام بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نيز جارى است؟ فرمود: آرى».

152- احكام صدقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 15،16

15_ اعطاى صدقه به فرزندان و خاندان پيامبران ، جايز و امرى شايسته و نيكوست .

و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

«تصدق» به معناى اعطاى صدقه است و «صدقه» آن گونه كه در «كشاف» آمده است عطيه و بخششى است كه به منظور رسيدن به ثواب پرداخت مى شود.

16_ استحباب پرداخت صدقه به مستحقان و نيازمندان

مسّنا و أهلنا الضر . .. إن الله يجزى المتصدقين

153- احكام صدقه نجوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 10

10 - صدقه نجوا ، تنها بر كسانى واجب بود كه توانايى مالى داشتند .

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

154- احكام صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 2،4،5

ص: 316

2 _ لزوم پذيرش صلح مطرح شده از سوى كافران ، مشروط به احرازِ نبودن فريبكارى در سايه صلح طلبى است .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

جنوح (مصدر جنحوا) به معناى تمايل داشتن است و با حرف «الى» متعدى مى شود. بنابراين آوردن «لام» پس از آن بيانگر اين است كه در آن كلمه معناى «قصد» تضمين شده است. يعنى: ان جنحوا إلى المسالمة قاصدين لها. (اگر تمايل به صلح دارند و هدفشان دستيابى به زندگى مسالمت آميز است، نه حيله گرى ... .)

4 _ جامعه ايمانى نبايد به كافرانى كه در پى صلح نيستند طرح صلح دهد .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

ب___رداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه «إن جنحوا . .. » استفاده مى شود.

5 _ پذيرش صلح و متاركه جنگ در حيطه قدرت و مسؤوليت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و رهبرى است .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

برداشت فوق با توجه به اينكه پيامبر(صلی الله علیه و آله) مورد خطاب «فاجنح» قرار گرفته است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 6

6- جواز صلح با دشمن ، در صورت توان نداشتن سپاه اسلام براى مقاومت و ادامه جنگ

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

در صورتى كه «و أنتم الأعلون» بيانگر مورد نهى باشد; از مفهوم آيه شريفه مطلب بالا استفاده مى شود; يعنى، در صورت برترى قواى سپاه اسلام، صلح با دشمن جايز نيست. اما در غير اين صورت كه عملاً انتظار پيروزى نمى رود، صلح بى مانع است.

155- احكام صلوات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 18

18 _ جواز فرستادن صلوات ( درود ) بر غير پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)

صل عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 7،13

7 - بر مؤمنان واجب و وظيفه است كه بر پيامبرخدا (صلی الله علیه و آله) درود و صلوات هديه كنند .

ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه

13 - « عن كعب بن عجزة ، قال : لمّا نزلت « إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ . . . » قلنا : يا رسول اللّه ! قد علمنا « السلام عليك » فكيف الصلاة عليك ؟ قال : قولوا اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد . . . ;

كعب بن عجزه مى گويد: وقتى آيه «إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ. ..» نازل شد، به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرض كرديم: «معناى سلام بر تو را مى دانيم، اما چگونه بر تو صلوات بفرستيم؟» فرمود: بگوييد اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد...».

ص: 317

156- احكام صيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 8،9

8 _ حرمت صيد و شكار در حال احرام

غير محلى الصيد و انتم حرم

«صيد» مصدر و به معناى شكار كردن است كلمه «حُرُم» (جمع حرام) مى تواند از احرام گرفته شده باشد يعنى كسانى كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند و مى تواند از «حَرَم» گرفته شده باشد يعنى كسانى كه داخل حرم مى شوند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ خوردن گوشت و ساير بهره بردارى ها از حيوانى كه در حال احرام شكار شود ، حرام است .

غير محلى الصيد

بنابر اينكه «صيد» به معناى اسم مفعول باشد ; يعنى حيوان شكار شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 24

24 _ حرمت صيد و شكار در حال احرام و جواز آن پس از خروج از احرام

و إذا حللتم فاصطادوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 -

13،15،17،19،22،24،25،31،32،33،34،35،36،37

13 _ خوردن شكارى كه به وسيله سگ تعليم ديده صيد و كشته شده باشد ، حلال است .

فكلوا مما امسكن عليكم

بيان اوصافى براى سگان شكارى و شرايطى براى حليت شكار آنها نشانه آن است كه شكار آنها نيازى به تذكيه ندارد. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ از سؤال از حليت شكارى كه توسط سگ تعليم ديده، صيد و كشته شده باشد فرمود: لابأس قال اللّه عزوجل «فكلوا مما امسكن عليكم ... ».

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 43.

15 _ خوردن شكارى كه به وسيله حيوانات درنده تعليم ديده ( از قبيل سگ ، شير ، باز شكارى و . . . ) صيد شود ، حلال است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا

كلمه «جوارح» جمع «جارحه» به هر حيوان درنده گفته مى شود. گفتنى است كه اگر «مكلبين» حالى باشد كه تشبيه را افاده كند، نمى تواند «جوارح» را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. مضافاً اينكه تقييد كلى به يك مصداق خاص دور از فصاحت است.

17 _ صيد درندگان شكارى در صورتى حلال است كه همانند سگان شكارى تعليم ديده ، عمل كنند .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن

«مكلبين» جمع «مكلب» (تعليم دهنده سگان)، حال براى فاعل «علمتم» است و معناى تشبيه را افاده مى كند، بنابراين معناى آيه چنين مى شود: شكار درندگانى كه آنها را همانند سگان شكارى تعليم داده ايد، حلال است.

19 _ لزوم آموختن برخى از دستورات تذكيه ، به سگان و درندگان مخصوص شكار

تعلمونهن مما علمكم اللّه

ص: 318

مراد از «علمكم اللّه» به مناسبت مورد، دستورات ذبح و تذكيه حيوانات است، و «من» در «مما علمكم» براى تبعيض است. يعنى برخى از دستورات تذكيه را به درندگان شكارى ياد دهيد.

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از «مما امسكن عليكم»، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

24 _ وجوب تسميه ( بردن نام خدا ) به هنگام فرستادن سگ تعليم ديده براى شكار

فكلوا مما امسكن عليكم و اذكروا اسم اللّه عليه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در «عليه» به «ما علمتم من الجوارح» برگردد بر اين مبنا معناى آيه چنين مى شود: بر حيوان شكارى تعليم ديده نام خدا را ببريد و مقصود، بردن نام خدا به هنگام فرستادن آن به سوى شكار است.

25 _ نبردن نام خدا به هنگام فرستادن سگ براى شكار ، موجب حرمت حيوان صيد شده خواهد شد .

و اذكروا اسم اللّه عليه

بنابر اينكه دستور تسميه (بردن نام خدا)، بيان شرط حليت باشد نه يك حكم تكليفى. برداشت فوق را روايت منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند: ... اذا صاد و قد سمى فليأكل و ان صاد و لم يسم فلايأكل و هذا «مما علمتم من الجوارح مكلبين».

_______________________________

كافى، ج 6، ص 206، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44; تهذيب، ج 9، ص 25، ح 100.

31 _ رعايت مقررات الهى در خوردنى ها و شكار حيوانات ، نشانه تقوا و پرهيزگارى است .

احل لكم الطيبت . .. و اذكروا اسم اللّه عليه و اتقوا اللّه

32 _ آموزش سگ ، بهنگام فرستادن براى شكار ، كافى در صدق شكارى بودن و حليت صيدش

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه

از امام صادق(ع) در مورد سگ شكارى روايت شده: . .. و ان كان غير معلم يعلمه فى ساعته حين يرسله فيأكل منه فانه معلم ... .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 205، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 590، ح 36.

33 _ حرمت صيد كشته شده به وسيله حيوانى غير از سگ تعليم ديده

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از صيد به وسيله پرندگان شكارى، سگ و يوزپلنگ فرمود: لاتأكل صيد شىء من هذه الا ما ذكيتموه الا الكلب المكلب . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 204، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 47.

34 _ حليت صيد يوزپلنگ تعليم ديده

احل . .. و ما علمتم من الجوارح مكلبين

از امام صادق(ع) روايت شده: الفهد مما قال اللّه «مكلبين».

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 295، ح 34; تفسير برهان، ج 1، ص 448، ح 16.

35 _ حرمت صيد سگى كه خودسرانه شكار كرده است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

از امام صادق(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حليت صيد سگى كه خودسرانه شكار كرده فرمود: لا.

_______________________________

ص: 319

كافى، ج 6، ص 205، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44.

36 _ خوردن سگ تعليم ديده از شكار خويش ، به حليت صيد ضررى نمى رساند .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

امام باقر(ع) وامام صادق(ع) درباره حيوانى كه سگ شكاري آن صيد كند فرمودنند : ... وان ادركته وقد قتاه واكل منه فكل ما بقي

دو روايت مدرك برداشت شماره 36 و 37 با يكديگر معارض و حل تعارض بين آن دو موكول به اجتهاد است.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 2; استبصار، ج 4، ص 67، ح 1 تا 10.

37 _ نخوردن سگ تعليم ديده ، از شكار خويش ، شرط حليت صيد آن

فكلوا مما امسكن عليكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق فرمود: لابأس ان تاكلوا مما امسك الكلب مما لم يأكل الكلب منه فاذا اكل الكلب منه قبل ان تدركه فلاتأكل منه.

_______________________________

تهذيب الاحكام، ج 9، ص 27، ح 110; نورالثقلين، ج 1، ص 591، ح 39.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 7

7 _ حرمت صيد شكار هاى خشكى براى محرم

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

برداشت فوق بر اين مبناست كه «صيد» به معناى مصدرى باشد در اين فرض مراد از «صيد البر»، «صيد حيوان البر» خواهد بود.

157- احكام ضمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 14،15،16،17،18

14_ ضمان و كفالت ، از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى است .

و أنا به زعيم

«ضمان» در اصطلاح به معناى تعهد پرداخت مال به طلبكار از جانب بدهكار است. تعهد كننده را «ضامن» ; بدهكار را «مضمون عنه» و طلبكار را «مضمون له» مى نامند و «كفالت» در اصطلاح تعهد به احضار شخصى است براى كسى كه حقى بر گردن آن شخص دارد و تعهد كننده را كفيل مى نامند. چنان چه ضمير غائب در «أنا به زعيم» به «حمل بعير» باز گردد، مراد از «زعيم» (متعهد) ضامن مى باشد و اگر ضمير در «به» به گوينده «لمن جاء ...» (يعنى جاعل) باز گردد، مقصود از «زعيم» كفيل خواهد بود.

15_ ضمانت براى جُعل ( اجرت در جعاله ) حتى پيش از انجام كار مورد جعاله ، جايز است و اعتبار قانونى دارد .

و أنا به زعيم

گوينده جمله «و أنا به زعيم» _ كه براى پرداخت اجرت (حمل بعير) ضامن شده است _ پيش از آن كه عامل ، پيمانه را بيابد اجرت را ضمانت كرده است.

16_ ضمانت مال هر چند بر عهده بدهكار استقرار نيافته و لزوم پيدا نكرده باشد ، جايز است و اعتبار قانونى دارد .

ص: 320

و أنا به زعيم

17_ شناخت طلبكار در صحت ضمان و معتبر بودن آن ، شرط نيست .

و أنا به زعيم

چنان چه گذشت جمله «أنا به زعيم» حاكى از قرارداد و ضمانت است و «مضمون له» در آن قرارداد (يعنى كسى كه جام شاهى را خواهد يافت) معلوم نيست كه چه كسى باشد. بنابراين لازم نيست ضامن بداند براى چه كسى (مضمون له) ضمان مى سپارد.

18_ رضايت طلبكار ، در صحت ضمانت شرط نيست .

و أنا به زعيم

هنگام تعهدسپارى ضامن (أنا به زعيم) هنوز كسى جام شاهى را نيافته بود. بنابراين رضايت يابنده جام در صحت ضمانت دخيل نيست.

158- احكام طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 7

7 _ وجوب آميزش يا طلاق بر ايلاءكننده ، پس از گذشت چهار ماه از ايلاء

للذين يؤلون . .. فان فاءو ... و ان عزموا الطلاق

از اينكه «تربّص» تا چهار ماه است، معلوم مى شود كه پس از آن، شخص مُلزم به يكى از دو كار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 1،2

1 _ تصميم در طلاق ، با مرد است .

و ان عزموا الطلاق

2 _ اعتبار قصد و لفظ در طلاق

و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

به نظر مى رسد آوردن دو صفت «سميع» (شنوا) و «عليم» (دانا) اشاره به اعتبار قصد و لفظ در طلاق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 2،3،9،10،12،13،14

2 _ عدّه به مدت سه طُهر و يا سه حيض ، مخصوص زنانى است كه حيض مى بينند .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

مفروض آيه، ظاهراً زنانى هستند كه حائض مى شوند; چون عدّه را سه طهر و يا سه حيض قرار داد; لذا اين حكم شامل زنان صغيره، يائسه و نظاير آنها نخواهد بود.

3 _ عدّه زنان مطلّقه ، سه حيض است .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه «قُرء»، به معناى حيض باشد.

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

ص: 321

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك، اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

10 _ حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خويش ، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

يعنى اگر شوهر _ مثلا _ در رجوع خويش قصد دارد كه زن هنگامى كه از عدّه خارج نشده است به وى رجوع كند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدين وسيله به او آزار رساند، رجوع با چنين قصدى به حكم ظاهر آيه مشروع نيست.

12 _ بازگشت مرد و همسر مطلّقه اش در زمان عدّه به زندگى قبلى احتياج به عقد ندارد . *

و بعولتهن احق بردّهنّ

كلمه «بعولة» (شوهران) و اضافه آن به ضمير «هُنّ» گوياى اين معناست كه در زمان عدّه طلاق، علقه زوجيت باقى است، بنابراين براى رجوع نياز به عقد نيست.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه «فى ذلك» استفاده مى شود.

14 _ رجوع شوهر آنگاه كه به قصد آزار و اذيت زن مطلّقه اش باشد ، بى اثر و فاقد اعتبار است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

حق رجوع در آيه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى كه به قصد اصلاح نباشد و به طريق اولى اگر به قصد اضرار باشد، حقانيّت و اعتبار آن سلب مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 1،3،5،7،8،9،10،12،13،15،16،19،20،21

1 _ مردان ، تنها در طلاق اول و دوّم ، حق رجوع دارند .

الطلاق مرتان فامساك بمعروف

الف و لام در «الطلاق»، عهد ذكرى است; يعنى آن طلاقى كه براى شوهران حقِ رجوع در آن بود «و بعولتهنّ احقّ . .. »، بيش از دو مرتبه نيست.

3 _ عدم تحقق چند طلاق ، با اجراى يك يا چند صيغه و بدون رجوع ( امساك ) در بين طلاقها

الطلاق مرّتان

اوّلا در لفظ واحد «طلقتك ثلاثا»، مرّتين و مرّات صدق نمى كند و ثانياً اگر رجوع نكند، طلاق دوم صدق نمى كند و ثالثاً بايد رجوع و بازگشت به زندگى به صورت امساك به معروف باشد و در مجلس واحد بين صيغه اوّل و دوّم _ مثلا _ گفتن «راجعتُ»، امساك به معروف نيست.

5 _ حق طلاق و رجوع ، با مرد است .

فامساك بمعروف

7 _ رجوع مرد در ايّام عدّه ، نبايد به قصد اضرار به زن باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان

8 _ پس از طلاق دوّم و رجوع در آن ، يا بايد زندگى بر اساس « معروف » باشد و يا طلاق بدون حق رجوع .

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

بنابراينكه مراد از «تسريح باحسان» طلاق سوّم باشد; چون تنها در دو طلاق حق رجوع مى باشد: «الطلاق مرّتان». و طلاق سوّم بدون حق رجوع خواهد بود.

ص: 322

9 _ ر ها ساختن زن ( طلاق ) بايد علاوه بر رعايت حقوق او ، آميخته با احسان و نيكى و به دور از اضرار به وى باشد .

او تسريح باحسان

كلمه «احسان» گوياى معنايى است فراتر از «معروف»; يعنى بايد نسبت به زنان، افزون بر حقوق شناخته شده آنان، نيكى شود.

10 _ بقاى پيوند زوجيّت ، با طلاق رجعى در ايام عدّه

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

از لفظ «امساك» استفاده مى شود كه شوهر مى تواند زن را به همان عقد سابق نگه دارد; و اين معنا بيانگر بقاى زوجيّت است.

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

و لا يحل لكم ان تأخذوا . .. الا ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

15 _ ترس از عدم رعايت حدود الهى در خانواده ، مجوّز توافق زن و شوهر بر طلاق ، با بخشيدن مالى از سوى زن

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما فيما افتدت به

16 _ احتمال و ترس معقول و متعارف از مراعات نكردن حدود الهى در خانواده ، مُجوّز طلاق خُلع *

فان خفتم اَلاّ يقيما حدود اللّه

با توجّه به اينكه «ان خفتم»، خطاب به عموم مردم است، معلوم مى شود نگرانى زن و شوهر بايد به نحوى باشد كه عموم مردم نيز در صورت آگاهى، اين نگرانى را داشته باشند.

19 _ پرداخت مال از جانب زن به شوهر براى طلاق در غير مورد طلاق خُلع جايز نيست .

و لا يحل لكم ان تأخذوا مما اتيتموهنّ . .. فان خفتم ... فلا جناح عليهما

گرچه در ابتدا حكم به حرمت اخذ براى مردان شده است; ولى در صورت ترس، با تعبير «فلا جناح عليهما»، حرمت را از هر دو (زن و شوهر) برداشته است. بنابراين معلوم مى شود كه براى زن نيز قبلا حرمتى ثابت بوده است.

20 _ لزوم نظارت حاكم ( قاضى ) بر اجراى مقررات طلاق خُلع *

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما

بنابراينكه «خفتم»، خطاب به حُكّام باشد; چنانچه آلوسى نظر داده است.

21 _ احكام طلاق ، از حدود الهى ; و تعدى از آن حرام است .

المطلقات يتربصن . .. الطلاق مرّتان ... تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،3،8،9

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

ص: 323

فان طلّقها

8 _ پس از طلاق شوهر دوّم ، زن و شوهر سابق ، در صورت گمان به مراعات حدود الهى در خانواده ، مى توانند به زندگى بازگردند .

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يُقيما حدود اللّه

9 _ احكام طلاق ، از حدود الهى است .

و تلك حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 2،3،4،21

2 _ لزوم رعايت موازين شناخته شده شرعى و عرفى در طلاق و يا ادامه زندگى از سوى مردان

فامسكوهنّ بمعروف او سرِحوهن بمعروف

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

و اذا طلقتم النساء

4 _ حرمت رجوع مرد به زن مُطلّقه ، به قصد آزار و اذيّت وى

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا

21 _ هشدار الهى نسبت به مُتخلّفين از دستورات الهى و احكام طلاق

و اذ طلّقتم . .. و اتقوا اللّه و اعلموا انّ اللّه بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 3،6

3 _ از بين رفتن عُلقه زوجيّت با انقضاى عِدّه ، و احتياج به عقد مجدد براى ادامه زندگى با شوهر سابق

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن

با توجّه به اينكه در آيات قبل، از ادامه زندگى قبل از انقضاى عدّه، تعبير به «امساك» و «ردّ» شده و در اين آيه تعبير «نكاح» آمده است، معلوم مى شود با انقضاى عدّه، عُلقه زوجيت تمام مى شود.

6 _ اختيار طلاق به دست مرد است .

و اذا طلّقتم النّساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 1،2،4،6،7،8،10

1 _ جواز طلاق زنان ، قبل از آميزش جنسى

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ

كلمه «مسّ» در آيه شريفه، كنايه از عمل زناشويى است. افزون بر اين، مراد از آيه، رفع توهّم عدم جواز طلاق زنانى است كه با آنان آميزش نشده است.

2 _ جواز طلاق زنان ، در صورت قرار ندادن مهريّه

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

مراد از فرض «فريضة» تعيين مهر است و جمله «او تفرضوا . .. » عطف است بر جمله «ما لم تمسّوهنّ»; يعنى طلاق زنانى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده، بى اشكال است.

ص: 324

4 _ پرداخت مهريه زنانى كه قبل از آميزش جنسى و تعيين مهر ، طلاق داده شوند ، واجب نيست . *

لا جناح عليكم . .. و متعوهنّ

برداشت فوق بر اين مبناست كه «لا جناح» به معناى نفى هر گونه وظيفه باشد و «او» به معناى واو جمع.

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در «متّعوهنّ»، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در «متّعوهنّ»، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

8 _ مقدار متاع و كالاى مناسب و پسنديده براى پرداخت به زن مُطلّقه ، بايد متناسب با توان مالى شوهر باشد .

و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف

10 _ لزوم تناسب كالاى پرداختى به زنان مُطلّقه ، با شؤونات اجتماعى زن و مرد

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

در آيه مزبور توصيه شده كه «متاع»، پسنديده باشد; و متاع آنگاه پسنديده است كه نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1،2

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله «اَن تمسّوهنّ»، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

2 _ طلاقِ زنان ، در اختيار همسران خويش است . *

و ان طلّقتموهنّ

با توجّه به ظهور خطاب «اِن طلّقتموهنّ»

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 1

1 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته و مناسب به زنان مُطلّقه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 3

3 _ لزوم طلاق همسر در صورتى كه وى از زندگى كردن با شوهر خويش ناخشنود است و شوهر نيز هيچ نيازى به زندگى كردن با وى ندارد . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

2 _ «كرهاً» به معناى «كارهات»، حال براى «النساء» باشد. گفتنى است كه «ان ترثوا» مى رساند كه هدف شوهر از زندگى با

ص: 325

زن ارث بردن از اوست. يعنى نياز ديگرى به وى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 1،2

1 _ مرد مى تواند همسر خويش را طلاق داده و همسر ديگرى انتخاب كند .

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

2 _ طلاق به دست مردان است . *

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 19

19- « عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبدالله ( ع ) قالا : المملوك لايجوز طلاقه و لا نكاحه إلاّ بإذن سيده . . . « ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء » . . . ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است كه فرمودند: طلاق و نكاح مملوك (برده) نافذ نيست، مگر با اذن مالكش . .. ضرب الله مثلاً عبداً مملوكاً لايقدر على شىء...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 11

11 - امر طلاق ، به دست مرد است .

فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 1،5

1 - زنانى كه به همسرى مردانى درآمده اند و شوهرانشان پيش از تماس با آنان ، ايشان را طلاق داده اند ، عدّه ندارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لك

5 - عُلقه ازدواج زنانى كه بدون آميزش ، طلاق داده شده اند ، بلافاصله پس از طلاق ، قطع مى شود و آزادند تا ازدواج كنند .

إذا نكحتم . .. ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 2،13،15

2 - مشروعيت طلاق ، در شريعت اسلام

إذا طلّقتم النساء

13 - مردان ، مى توانند زنان مطلّقه خود را در صورت ارتكاب عملى بسيار زشت و روشن ( مانند زنا و . . . ) از خانه هاى خويش بيرون كنند .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

به هر عمل و گناهى كه زشتى آن شديد و بزرگ باشد، «فاحشه» اطلاق مى شود; مانند زنا در مورد زنان (برگفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

ص: 326

15 - احكام مربوط به زنان مطلّقه ، از حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 1،2،3،5،16

1 - پس از پايان عدّه ، مرد يا بايد به زن مطلقه خود رجوع كند و يا كاملاً از او جدا شود .

فإذا بلغن أجلهنّ فأمسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

2 - مخيّر بودن مرد ، در رجوع به همسر خويش براى تداوم زندگى مشترك و يا جدا شدن دائمى از او ( از زمان اجراى صيغه طلاق تا پايان عدّه )

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

3 - از سرگيرى زندگى با زن مطلّقه و يا جدايى هميشگى از او ، پس از گذشت زمان عدّه ، بايد به صورت پسنديده و براساس موازين عقل و شرع باشد .

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف

«معروف» اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

5 - لزوم گواهى گرفتن دو شاهد عادل ، بر جدايى كامل مرد از زن مطلّقه خويش

و اشهدوا ذوى عدل

برداشت ياد شده، براساس نظريه بسيارى از مفسران است كه گفته اند: براى رجوع مرد به زن مطلّقه خود، شاهد لازم نيست و گرفتن گواهى، اختصاص به طلاق و جدايى كامل دارد.

16 - « محمدبن أبى نصر قال : سألت أبا الحسن ( ع ) . . . فقلت له : فإن طلّق على طهر من غير جماع بشاهد و امرأتين ؟ فقال : لاتجوز شهادة النساء فى الطلاق . . . ;

محمدبن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم. .. اگر زنى را در پاكى _ بدون اين كه در آن پاكى آميزشى شده باشد _ يك شاهد [مرد] و دو شاهد زن طلاق دهد؟ حضرت فرمود: شهادت زنان در طلاق نافذ و كارساز نيست...».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 12

12 - احكام و رهنمود هاى الهى درباره طلاق ، مبتنى بر تقدير حكيمانه خداوند است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . ..فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ ...قد جعل اللّه لكلّ شىء قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1،3

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

3 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه ، تكليفى مهم و مؤكّد برعهده همسران

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

مطلب ياد شده، از اطلاق تصريح «أمر اللّه» بر احكام مربوط به طلاق و عدّه زنان، به دست مى آيد.

ص: 327

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،2،3

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - مردان متمكن و توانا ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه خود را در دوران عدّه بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 12

12 - طلاق زنان ، بايد پس از تلاش براى رفع نقص ها و ضعف هاى آنان و بى نتيجه ماندن آن باشد .

إن تتوبا إلى اللّه . .. عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ ... ثيّ

برداشت ياد شده، از شيوه و مراحل برخورد خداوند با همسران رسول خدا، استفاده مى شود; زيرا در آغاز، آنان را به توبه و اصلاح رفتار خويش ترغيب فرمود و سپس آنان را به طلاق تهديد كرد.

159- احكام طلاق رجعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 19،24

19 - فراهم شدن فرصت هاى مناسب براى حل مشكل طلاق و زمينه هاى رجوع مردان به زنان مطلّقه خويش ، فلسفه تعيين عدّه طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

طبق نظر مفسران، ذيل آيه شريفه (لاتدرى لعلّ اللّه. ..) اشاره به نگه داشتن عدّه براى طلاق دارد كه شايد خداوند در مدت نگه دارى عدّه، جريانى (مانند آن كه طلاق دهنده پشيمان شود و بخواهد رجوع كند) پديد آورد تا مشكل طلاق حل گردد.

24 - « عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : « لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن » قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: «لاتخرجوهنّ و لايخرجن» حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر

ص: 328

جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود».

160- احكام طواف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 4

4 - وجوب طواف ، پس از تقصير و خروج از احرام

ثمّ ليقضوا تفثهم . .. و ليطّوّفوا

161- احكام طهارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 37،41

37 _ تماس بدنى با زن ، بدون آميزش جنسى ، ناقض طهارت نيست .

او لمستم النساء

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال درباره كسى كه پس از وضو با كنيزش تماس بدنى داشته است فرمود: لا و اللّه ما بذلك بأس . .. و ما يعنى بهذا «او لمستم النساء» الّا المواقعة فى الفرج.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 371، ح 5، 10 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 1، ص 22، ح 55، ب 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 271 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 139.

41 _ زمين پاكيزه جايگزين آب ، براى تحصيل طهارت ، اگر چه فقدان آب به طول انجامد .

فتيمّموا صعيداً طيباً

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: الصعيد الطيب وضوء المسلم ولو الى عشر سنين ... .

«وضو»، به فتح «واو»، آبى است كه با آن شستشو مى نمايند.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 552، ذيل آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 5

5 _ طهارت و پاكى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

حليت غذاهاى اهل كتاب فرع بر طهارت و پاكى آنهاست. زيرا نوعاً خوراكيها داراى رطوبت سرايت كننده است و غالباً با دست ملاقات مى كند. بنابراين اگر اهل كتاب نجس بودند، استفاده از طعام آنها براى مسلمانان جايز نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 329

4 - مائده - 5 - 6 - 37

37 _ تماس بدنى با زن بدون آميزش جنسى ، ناقض طهارت نيست .

او لمستم النساء

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال درباره كسى كه پس از وضو با كنيزش، تماس بدنى داشته است فرمود: لا واللّه ما بذلك يأس . .. و ما يعنى بهذا «او لامستم النساء» الا المواقعة فى الفرج.

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 371، ح 5; تهذيب، ج 1، ص 22، ح 55، ب 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 1،9

1 - حرمت دست زدن به نوشته هاى قرآن بدون طهارت

لايمسّه إلاّ المطهّرون

ضمير در «لايمسّه»، مى تواند به قرآن بازگردد و نيز مى تواند راجع به «كتاب مكنون» باشد. در صورت اول جمله «لايمسّه...» انشا در قالب اخبار بوده و مفاد آن نهى از لمس قرآن بدون طهارت مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

9 - « عن ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن ( ع ) قال المصحف لاتمسّه على غير طهر و لاجنباً إنّ اللّه يقول : « لايمسّه إلاّ المطهّرون » ;

ابراهيم بن عبدالحميد از امام كاظم(ع) روايت نموده كه فرمود: قرآن را بدون طهارت و در حال جنابت مس نكن. .. زيرا خدا فرموده: لايمسّه إلاّ المطهّرون».

162- احكام ظن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 36 - 3،4،5

3 _ پيروى از ظن و گمان امرى است نكوهيده و ممنوع .

و ما يتبع أكثرهم إلا ظناً

4 _ ظن و گمان از رساندن انسان به حقايق ، ناتوان و بى اعتبار است .

إن الظن لايغنى من الحق شيئاً

5 _ ظن و گمان ، در ارائه حق ، هرگز نمى تواند جانشين علم و يقين شود .

إن الظن لايغنى من الحق شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 6

6 - كافى نبودن گمان ، براى متهم ساختن انسان مؤمن و داورى عليه او

اجتنبوا كثيرًا من الظنّ إنّ بعض الظنّ إثم

ص: 330

163- احكام ظهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 13

13 - ظِهار همسر ، تنها سخنى بيش نيست و در واقعيت تأثير ندارد .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم . .. ذلكم قولكم بأفوهكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 1،2،6،7

1 - زنانى كه ظهار مى شوند ، براى شوهرانشان حكم مادر را پيدا نمى كنند .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هن أُمّه_تهم

2 - « ظهار » ، در شريعت اسلام طلاق نيست .

الذين يظ_هرون منكم . .. ما هنّ أُمّه_تهم

6 - ظهار ( انشاى صيغه اى كه در آن زن در حكم مادر قرار داده مى شود ) ، سخنى باطل و نكوهيده است .

و إنّهم ليقولون منكرًا من القول و زورًا

7 - ظهار كردن زن ، حرام و گناه است .

و إنّهم ليقولون منكرًا من القول و زورًا و إنّ اللّه لعفوّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 3 - 1،2،3،4،11

1 - ظهار ، سبب گسستن پيوند زناشويى نمى شود .

و الذين يظ_هرون . .. فتحرير رقبة

از اين كه ظهاركننده، مى تواند آن را نقض كرده و رجوع كند _ با اين شرط كه قبل از آميزش با زن كفّاره بدهد _ معلوم مى شود كه ظهار، باعث از هم گسيخته شدن پيوند زن و شوهرى نمى شود.

2 - كسى كه زنش را ظهار كرده ، مى تواند در صورت پشيمان شدن ، آن را نقض كرده و رجوع كند .

و الذين يظ_هرون من نسائهم ثمّ يعودون

«عود» (مصدر «يعودون») به معناى رجوع و بازگشتن است. بازگشت ظهاركننده به آنچه گفته، بدين معنا است كه ظهاركننده، گفته خود را نقض كند و از آنچه گفته پشيمان شود و براى ادامه زناشويى با همسر خود، به او رجوع نمايد.

3 - ظهاركننده ، در صورت رجوع از آن ، بايد كفّاره بدهد .

و الذين يظ_هرون . .. ثمّ يعودون ... فتحرير رقبة

4 - كفّاره ظهار ، بايد پيش از تماس و آميزش با زن داده شود .

فتحرير رقبة من قبل أن يتماسّا

«تماس» در تعبير قرآن، كنايه از آميزش است.

11 - « عن زرارة قال : سألت أباجعفر ( ع ) عن الظهار فقال : هو من كلّ ذى محرم اُمّ أو اُخت أو عمّة أو خالة . . . يقول الرجل لإمرئته و هى طاهر من غير جماع : أنت علىّ حرام مثل ظهر اُمّى أو اُختى ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) درباره ظهار سؤال كردم، فرمود: [در اجراى صيغه ظهار با تشبيه زن] به هر كدام از محارم: مادر، خواهر، عمه و يا خاله [ظهار واقع مى شود. به اين گونه كه] مرد در حالى كه همسرش از حيض پاك است و در آن پاكى جماعى صورت نگرفته، مى گويد: تو بر من حرام باشى مانند مادر يا خواهرم».

ص: 331

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 1،4

1 - ظهاركننده ، در صورتى كه آزاد كردن بنده برايش مقدور نباشد ، بايد دو ماه روزه بگيرد .

فمن لم يجد فصيام شهرين

4 - ظهاركننده ، روزه ظهار را بايد پيش از تماس و آميزش با زنش بگيرد .

فصيام شهرين متتابعين من قبل أن يتماسّا

164- احكام عبادت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 6

6- جواز عبادت خدا ، براى دستيابى به منافع آن و دفع ضرر ترك عبادت

أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم

ابراهيم(ع) براى اثبات بطلان شرك، بى حاصل بودن عبادت غير خدا را دليل آورد. از بيان اين حقيقت مى توان استفاده كرد كه عبادت هر معبودى، بايد ثمره اى براى آدمى در بر داشته باشد و انسان مى تواند به انگيزه همين ثمره خدا را عبادت كند.

165- احكام عتق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 5

5 - « دخل ابن أبى سعيد المكارى على الرضا ( ع ) . . . فقال : رجل قال عند موته : كلّ مملوك لى قديم فهو حرّ لوجه اللّه فقال ( ع ) : . . .إنّ اللّه _ تبارك و تعالى _ يقول فى كتابه « حتّى عاد كالعرجون القديم » فما كان من مماليكه أتى له ستة أشهر فهو قديم حرّ . . . ;

ابن أبى سعيدمكارى مى گويد: بر امام رضا(ع) وارد شدم . ..و گفتم: شخصى به هنگام مرگ خود مى گويد: تمام بندگان قديم من در راه خدا آزادند. امام فرمود: ... خداوند _ تبارك و تعالى _ در كتاب خود مى فرمايد: «حتّى عاد كالعرجون القديم». پس هر كدام از بندگان او كه شش ماه از مملوك بودنش گذشته باشد، قديم و آزاد است...».

166- احكام عدّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 1،2،3،4،7،9،13

1 _ حرمت ازدواج زنان مطلّقه قبل از به پايان رسيدن سه طُهر ( عِدّه )

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه «قرء»، به معناى طُهر باشد.

ص: 332

2 _ عدّه به مدت سه طُهر و يا سه حيض ، مخصوص زنانى است كه حيض مى بينند .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

مفروض آيه، ظاهراً زنانى هستند كه حائض مى شوند; چون عدّه را سه طهر و يا سه حيض قرار داد; لذا اين حكم شامل زنان صغيره، يائسه و نظاير آنها نخواهد بود.

3 _ عدّه زنان مطلّقه ، سه حيض است .

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه «قُرء»، به معناى حيض باشد.

4 _ زنان مطلّقه نبايد به منظور كم و زياد كردن مدّت عدّه خويش ، جنين و يا حيض خود را كتمان كنند .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهنّ

كلمه «ما خلق» داراى مفهومى وسيع است كه مى تواند شامل هر نوع خلقى شود كه تأثير در مدّت عدّه دارد; همانند جنين، حيض و طهر.

7 _ ادّعاى زنان در مورد باردارى ، طهر و حيضِ خود ، پذيرفته است .

و لا يحل لهنّ ان يكتمن ما خلق اللّه فى ارحامهن

اگر گفته زنان درباره طهر، حيض، باردارى و هر آنچه دخيل در مدت حيض است، پذيرفته نباشد، حرمت كتمان، لغو مى شود.

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك، اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه «فى ذلك» استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 1،2،3،4،5

1 _ هيچكس _ حتى خويشاوندان و اوليا _ ، حق جلوگيرى از ازدواج زن با شوهر سابق يا ديگرى را پس ازانقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

«فبلغن اجلهنّ» در اين آيه به معناى پايان مدّت عدّه است; به قرينه «ان ينكحن». چون پس از انقضاى عدّه، زن مى تواند ازدواج كند; نه قبل از آن.

2 _ جواز و صحّت ازدواج زن با شوهر سابق پس از انقضاى عِدّه ، در صورت توافق آنها بر اساس موازين عقل ، شرع و عرف

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ اذا ترضوا بينهم بالمعروف

ظاهراً مراد از «ازواجهنّ»، شوهر سابق باشد.

3 _ از بين رفتن عُلقه زوجيّت با انقضاى عِدّه ، و احتياج به عقد مجدد براى ادامه زندگى با شوهر سابق

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن

با توجّه به اينكه در آيات قبل، از ادامه زندگى قبل از انقضاى عدّه، تعبير به «امساك» و «ردّ» شده و در اين آيه تعبير «نكاح» آمده است، معلوم مى شود با انقضاى عدّه، عُلقه زوجيت تمام مى شود.

4 _ زنان مطلّقه پس از انقضاى عدّه ، احتياج به اذن ولىّ در ازدواج ندارند .

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

بعيد به نظر مى رسد على رغم پذيرش ولايت ولىّ، وى را از مداخله در امر ازدواج نهى كند; بنابراين حرمت جلوگيرى از ازدواج

ص: 333

مطلّقه، حاكى از عدم ولايتِ ولىّ بر ازدواج اوست.

5 _ شوهر ، حقّ جلوگيرى از ازدواج زن مطلّقه خويش را پس از انقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النّساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ

بنابراينكه «فلا تعضلوهنّ» خطاب به شوهر سابق باشد، بر اين مبنا مراد از «ازواجهن» نيز مردى غير از شوهر سابق خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 1،2،4،7،8،9،10،11

1 _ عِدّه وفات براى زنان شوهر مرده ، چهار ماه و ده شبانه روز است .

و الذين يتوفّون منكم . .. يتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً

گفته شده تميز عدد آنگاه كه مذكورنباشد قانون مطابقت و عدم مطابقت لازم نيست; بنابراين مذكر بودن كلمه «عشراً» نه دلالت بر تقدير خصوص ليل (شب) دارد و نه حاكى از كلمه روز است. بنابراين، تقديرى كه طبرسى در مجمع البيان دارند (شبانه روز) به ذهن نزديكتر است.

2 _ ازدواج مجدّد زنان شوهر مُرده ، مشروط به گذشتن عدّه وفات ( چهار ماه و ده شبانه روز )

و الذين يتوفّون منكم . .. يتربّصن بانفسهنّ اربعة اشهر و عشراً

4 _ عدّه وفات ، مخصوص زنى است كه شوهرش مسلمان باشد .

و الذين يتوفّون منكم

مخاطب كلمه «منكم» مسلمانان هستند; بنابراين عده وفات به مدّت ذكر شده ويژه زنانى است كه شوهرانشان مسلمانان باشند. امّا نسبت به مطلق زنان، اين شرط مطرح نيست.

7 _ آغاز عدّه وفات ، زمان اطّلاع همسر از مرگ شوهراست . *

يتربّصن بانفسهنّ

«تربّص» به معناى خودنگاهدارى است و تحقّق اين معنا زمانى است كه همسر از فوت شوهر آگاه شود; چون قبل از آگاهى، خود را شوهردار تصور مى كند و «تربّص» براى او فرض ندارد.

8 _ پس از عدّه وفات ، زن در گرفتن هر تصميم شايسته براى خويش آزاد است .

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهن بالمعروف

9 _ عدم لزومِ نظارت بر زنان شوهر مُرده ، پس از انقضاى عدّه وفات شوهر

فلا جناح عليكم فيما فعلنَ

10 _ جلوگيرى از حقوق متعارف زنان شوهر مُرده _ مانند ازدواج _ پس از انقضاى عدّه وفات ، جايز نيست .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف

11 _ پس از عدّه وفات ، زن در انتخاب شوهرى شايسته آزاد است .

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ

مراد از «فيما فعلن»، به قرينه جمله «يتربّصن» كه ممنوعيت ازدواج در زمان عدّه است، انتخاب شوهر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 1،2،4،7،8،9،10،11

1 _ جواز خواستگارى تلويحى ، از زنانى كه در عِدّه طلاق و يا وفات هستند .

و لا جناح عليكم فيما عرّضتم به من خطبة النّساء

الف و لام در كلمه «النّساء» عهد است; يعنى زنانى كه در آيات سابق مورد بحث (زنان داراى عِدّه طلاق يا عدّه وفات) بودند.

ص: 334

2 _ عدم ممنوعيّت تمايل مرد به اينكه پس از انقضاى عِدّه ، با زنى كه در عدّه بسر مى برد ازدواج كند .

او اَكننتم فى انفسكم

4 _ جواز خواستگارى تلويحى از زنان در عِدّه ، تسهيلى بر مردان در گرايش هاى طبيعى آنان

لا جناح . .. علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

7 _ حرمت وعده و قرار پنهانى با زنانى كه در حال عدّه هستند .

و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

8 _ جواز گفتگوى مردان با زنان در عدّه ، به گونه اى متعارف و شايسته ( دور از گستاخى و فريب )

لا تواعدوهنّ سرّاً الاّ ان تقولوا قولا معروف اً

9 _ عدم جواز خواستگارى صريح از زنان در عدّه آشكارا و يا پنهانى

لا جناح عليكم فيما عرّضتم . .. و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

10 _ جواز خواستگارى تلويحى از زنان در عدّه ، مجوّز وعده نهانى با آنان براى ازدواج پس از عِدّه نيست .

لا جناح . .. و لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

بنابراينكه استثناء در «الا ان تقولوا . .. »، منقطع باشد، كلمه «لكن» استدراك از جمله «لا جناح عليكم» است. يعنى اگر چه مى توانيد به صورت كنايه خواستگارى كنيد، و لكن نبايد اين خواستگارى در قرارهاى پنهانى صورت گيرد زيرا قرار پنهانى با آنان تجويز نشده است.

11 _ حرمت انعقاد پيمان ازدواج با زنان در عدّه ، قبل از پايان عدّه آنان

و لا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 1،2،3

1 - زنانى كه به همسرى مردانى درآمده اند و شوهرانشان پيش از تماس با آنان ، ايشان را طلاق داده اند ، عدّه ندارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لك

2 - لازم است كه زنان مطلّقه اى كه شوهران شان با آنان تماس داشته اند ، عدّه نگه دارند .

إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

3 - عدّه طلاق ، از آثار و توابع آميزش مرد و زن است ، نه تابع عقد .

إذا نكحتم المؤمن_ت ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة تعتد

167- احكام عده طلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 -

3،4،5،10،11،12،23،24،25،26

3 - لزوم اجراى صيغه طلاق در زمان عدّه زن ( زمانى كه زن از عادت ماهانه پاك شده و با شوهرش درنياميخته است . )

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ

«لام» در «لعدّتهنّ» معادل «عند» است; يعنى، «فطلّقوهنّ عند عدّتهنّ» (نظير «أقيموا الصلاة لدلوك الشمس»; يعنى «عند دلوك الشمس).

4 - لزوم نگه دارى عدّه طلاق و شمارش دقيق آن

ص: 335

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة

5 - دقت در شمارش عدّه ، از امور مهم در مسأله طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدّة

مطلب ياد شده، از توصيه به شمارش دقيق عدّه _ پس از فرمان به نگه دارى عدّه (فطلقوهنّ لعدّتهنّ) _ به دست مى آيد.

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

12 - زنان مطلّقه ، حق ندارند در ايّام عدّه از خانه هايشان بيرون بروند .

و لايخرجن

23 - « عن النبىّ (صلی الله علیه و آله) « فطلّقوهنّ لعدّتهنّ » قال : طاهراً من غير جماع ;

از پيامبر(صلی الله علیه و آله) درباره «فطلّقوهنّ لعدّتهنّ» روايت شده كه فرمود: [زن بايد در حالى طلاق داده شود] كه از حيض پاك شده باشد; بدون اين كه در آن پاكى، آميزشى صورت گرفته باشد».

24 - « عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : « لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن » قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: «لاتخرجوهنّ و لايخرجن» حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود».

25 - « عن سماعة بن مهران ، قال : سألته عن المطلّقة أين تعتد ؟ قال فى بيتها لاتخرج و ان ارادت زيارة خرجت بعد نصف الليل و لاتخرج نهاراً و ليس لها أن تحجّ حتّى تنقض عدّتها ;

سماعة بن مهران گويد: از امام [صادق(ع)] پرسيدم: زنى كه طلاق داده شده در كجا عدّه نگه دارد (عدّه خود را در كجا بگذارد)؟ فرمود: در خانه اش و از آن خارج نشود، و اگر قصد زيارتى (ديدارى) را داشت، بعد از نيمه شب خارج گردد و روز بيرون نرود. و براى او جايز نيست حج به جا آورد، تا اين كه عدّه او تمام شود».

26 - « و سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : « و اتقوا اللّه ربّكم لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة » قال : إلاّ أن تزنى فتخرج و يقام عليها الحدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: «. ..لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ الاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة» سؤال شد فرمود: [زن در عدّه طلاق رجعى نبايد از خانه خارج شود] مگر اين كه مرتكب زنا شود. در اين صورت او را از خانه بيرون مى برند و بر او حد جارى مى گردد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

ص: 336

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

«ذلك» اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 1،2،3،4،5،6،12،13،14،15

1 - عدّه طلاق زنان يائسه _ چنانچه درباره علت قطع شدن عادتشان ترديدى باشد _ سه ماه است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر

قيد «إن ارتبتم» به اين معنا است كه اگر درباره يأس آنها از حيض شك داريد; يعنى، اين يأس به خاطر اين است كه سن آنان به حد يأس رسيده است يا به خاطر عارض شدن (مثلاً بيمارى) يائسه شده اند.

2 - عدّه طلاق زنانى كه حيض نمى بينند [ با آن كه در سن حيض ديدن هستند ] ، سه ماه است .

فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

«الّ_ئى»، مبتدا و خبر آن به قرينه «فعدّتهنّ ثلاثة أشهر» محذوف است و تقدير آن چنين مى شود: «الّ_ئى لم يحضن فعدتهنّ ثلاثة أشهر».

3 - زنان يائسه ، اگر درباره علت قطع عادتشان ترديدى باشد ، تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند و ازدواج آنان در ايّام عدّه باطل است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

4 - آن دسته از زنانى كه حيض نمى بينند _ ولى در سن حيض ديدن هستند _ تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

5 - عدّه طلاق زنان باردار ، تا پايان باردارى آنان است .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

6 - زنان باردارِ طلاق داده شده ، پيش از وضع حمل ، حق ازدواج مجدد را ندارند و تنها پس از آن مى توانند ازدواج كنند .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

12 - « المروى عن أئمتنا ( ع ) : فلاتدرون لكبر ارتفع حيضهنّ أم لعارض ;

از امامان ما(ع) [در توضيح معناى «ارتبتم» در آيه «و اللاّئى يئسن من المحيض من نسائكم إن ارتبتم» ]روايت شده كه مقصود اين است: [اگر شك داريد و ]نمى دانيد كه [قطع حيض زنانى كه از حيض شدن مأيوس شده اند] به علت بالا بودن سنّ است يا عارضه جسمى، [عدّه آنان سه ماه است]».

13 - « قال ابن عباس هى فى المطلّقات خاصة ، و هو المروى عن أئمّتنا ;

ابن عباس گفت: اين [انقضاى عدّه با وضع حمل]، مخصوص زنان مطلّقه است [نه زنانى كه شوهرانشان فوت شده اند] و همين مطلب از ائمه ما(ع) روايت شده است».

14 - « عبدالرحمن بن الحجاج عن أبى الحسن ( ع ) قال : سألته عن الحلبى إذا طلّق ها زوجها فوضعت سقطاً تمّ أو لم يتمّ أو وضعته مضغة ، قال : كلّ شىء وضعته يستبين أنه حمل تمّ أو لم يتمّ فقد انقضت عدّتها و إن كانت مضغة ;

عبد الرحمان بن حجاج از امام كاظم(ع) روايت كرده و مى گويد: از ايشان درباره زن باردار پرسيدم كه اگر شوهر او را طلاق دهد و بعد از طلاق حمل خود را تمام شده يا تمام نشده سقط و يا به صورت مضغه فرود آورد [حكم عده او چيست؟ ]فرمود: هر چه را زن زمين بگذارد كه معلوم باشد حمل بوده _ خلقش تمام باشد يا ناتمام _ عدّه او منقضى شده، اگر چه حمل مضغه باشد».

ص: 337

15 - « عن عبدالرحمن بن أبى عبداللّه البصرى عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل طلّق إمرأته و هى حبلى و كان فى بطنها إثنان فوضعت واحداً و بقى واحد ؟ قال : قال : تبين بالاوّل و لاتحلّ للأزواج حتّى تضع ما فى بطنها ;

عبدالرحمان بن ابى عبداللّه بصرى مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: مردى زن حامله خود را طلاق داده و او دو فرزند داشته است، يكى را فرود آورده و ديگرى باقيمانده است[حكم عدّه او چيست؟] امام فرمود: با فرود آمدن فرزند اوّل، از شوهر منقطع مى گردد، ولى براى ديگران حلال نمى شود تا آن كه آنچه در شكم دارد فرود آورد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،2،3،4،5،6،7،8،10،11

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

2 - مسكن زنان مطلّقه ، بايد در بخشى از همان محل سكونت و منزل همسرانشان باشد ; نه در منزل و محل ديگر .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم

گفتنى است «من» در «من حيث سكنتم» براى تبعيض است; يعنى، در بخشى از منزل مسكونى خويش، همسران را اسكان دهيد.

3 - مسكن زنان مطلّقه از نظر كميت و كيفيت ، بايد به مقدار دارايى و توانايى همسرانشان باشد ; نه كمتر از آن .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم

«وجد»، به معناى وسع و طاقت (توانايى) است.

4 - مردان حق ندارند با گزند رساندن و سخت گيرى كردن ، عرصه را بر زنان مطلّقه خويش تنگ سازند و زندگى آنان را در خانه خود ، غير قابل تحمل كنند .

و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ

5 - نفقه ( هزينه زندگى ) زنان مطلّقه تا وقت تولد فرزند ، برعهده همسرانشان است .

و إن كنّ أُول_ت حمل فأنفقوا عليهنّ حتّى يضعن حملهنّ

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

7 - زنان مطلّقه ، در شيردادن به نوزاد خويش و يا نپذيرفتن آن ، مختار و آزاداند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

8 - مردان و زنان مطلّقه ، بايد درباره شير دادن و كيفيت نگه دارى نوزادانشان ، به مشاوره و هم فكرى بپردازند .

و أتمروا بينكم

10 - در صورت به توافق نرسيدن مردان و زنان مطلّقه درباره شيردادن نوزاد خويش _ به خاطر دشوار بودن آن و يا سخت گيرى آنان بر يكديگر _ بايد نوزاد را به دايه بسپارند .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

ص: 338

11 - مسؤوليت نگهدارى نوزادان زنان مطلّقه و گرفتن دايه براى آنان و هزينه آن ، برعهده مردان است .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 4

4 - مردان تنگ دست ، بايد به ميزان توانايى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در ايّام عدّه بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

168- احكام عقد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 1،3

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

3 _ لزوم و وجوب التزام به مفاد عقد ، اصل و قاعده اوليّه در تمامى عقود

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

صيغه امر «اوفوا» دلالت بر وجود التزام به مفاد عقد دارد كه از آن به لزوم عقد تعبير مى شود. و چون «عقود» جمع داراى «ال» است، عموم از آن استفاده مى شود.

169- احكام عقد شركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 4

4- شركت ، عقدى مشروع و سابقه دار در اديان الهى است .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

170- احكام عقود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 10،14

10_ جعاله از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

«جعاله» در اصطلاح متعهد شدن به پرداخت عوض در مقابل انجام كار است. بر اين اساس جمله «لمن جاء ...» گوياى قرارداد جعاله مى باشد. در اين قرارداد متعهد را «جاعل» ، انجام دهنده را «عامل» و اجرت را «جُعل» مى نامند.

14_ ضمان و كفالت ، از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى است .

ص: 339

و أنا به زعيم

«ضمان» در اصطلاح به معناى تعهد پرداخت مال به طلبكار از جانب بدهكار است. تعهد كننده را «ضامن» ; بدهكار را «مضمون عنه» و طلبكار را «مضمون له» مى نامند و «كفالت» در اصطلاح تعهد به احضار شخصى است براى كسى كه حقى بر گردن آن شخص دارد و تعهد كننده را كفيل مى نامند. چنان چه ضمير غائب در «أنا به زعيم» به «حمل بعير» باز گردد، مراد از «زعيم» (متعهد) ضامن مى باشد و اگر ضمير در «به» به گوينده «لمن جاء ...» (يعنى جاعل) باز گردد، مقصود از «زعيم» كفيل خواهد بود.

171- احكام عمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 2،5

2 - طواف صفا و مروه ( سعى ميان آن دو ) عبادت و از مناسك حج و عمره است .

إن الصفا و المروة . .. فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

«اعتمار» (مصدر اعتمر) به معناى: زيارت كردن و نيز انجام دادن عمره است. تفريع «من حج البيت ...» بر معرفى صفا و مروه به عنوان علامتى بر جايگاه عبادت، گوياى اين است كه: اولا، طواف صفا و مروه - كه از آن به سعى ميان صفا و مروه تعبير مى كنند - عبادت خداست و ثانياً، اين عبادت از اعمال و مناسك حج و عمره مى باشد.

5 - سعى ميان صفا و مروه ، از اعمال نيك حج و عمره است .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما و من تطوع خيراً

مصداق مورد نظر براى «خيراً»، به قرينه جمله قبل، سعى ميان صفا و مروه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 1،2،3،4،11،12،34،35،36،41

1 _ وجوب اِتمام اعمال حج و عمره ، به طور كامل

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

2 _ اَداى حج و عمره ، بايد براى خداوند باشد .

و اتمّوا الحج و العمرة للّه

3 _ محصورِ از حج و عمره ، بايد براى خروج از احرام ، چهارپايى ( گاو ، شتر يا گوسفند ) را كه براى او ميسور و آسان باشد ، قربانى كند .

فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

محصور، مُحرِمى است كه به خاطر مرض و يا منع دشمن، نتواند اعمال حج و يا عمره را به پايان رساند.

4 _ اتمام حج و عمره بر محصورِ اِحرام بسته ، واجب نيست .

و اتمّوا الحج . .. فان أحصرتم فما استيسر من الهدى

11 _ حليت محرمات احرام ، پس از اتمام عمره تا شروع مناسك حجّ

فاذا امنتم فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

12 _ تقدّم اعمال عمره بر حجّ ، در حجّ تمتّع

فمن تمتّع بالعمرة الى الحج

ص: 340

34 _ تماميّت حج و عمره به پرهيز از كلام ناشايست و نافرمانى و نزاع در حج است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام باقر و امام صادق (ع): . .. فانّ تمام الحجّ و العمرة ان لا يرفث و لا يفسق و لا يجادل

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 88، ح 225 ; نورالثقلين، ج 1، ص 181، ح 642.

35 _ تماميّت حج و عمره ، به انجام آن توأم با پرهيز از محرمات احرام است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): . .. يعنى بتمامهما، اداؤهما و اتقاء ما يتقى المحرم فيهما

_______________________________

كافى، ج 4، ص 264، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 193، ح 2.

36 _ عمره ، همانند حج واجب است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ . .. لانّ اللّه عزّ و جل يقول «و اتمّوا الحج و العمرة للّه»

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 408، ح 1 ; كافى، ج 4، ص 265، ح 4.

41 _ وجوب بجا آوردن عمره تمتّع ، قبل از انجام اعمال حجّ

فمن تمتع بالعمرة الى الحجّ

امام صادق (ع): انّ الحجّ متّصل بالعمرة لان اللّه عزّ و جل يقول «فاذا امنتم فمن تمتّع . ..» فليس ينبغى لاحد الاّ ان يتمتّع

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 411، ح 1، ب 149 ; نورالثقلين، ج 1، ص 188، ح 669.

172- احكام عهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 1

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 10

10 _ جواز پيمان بستن با خداوند

لئن أنجنا . .. لنكونن

نقل پيمان بستن مشركان با خداوند و مردود ندانستن آن، دليل جواز آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 18

18 _ پيمان بستن با كافران ( پيمان عدم تعرض و . . . ) امرى جايز و پايبندى به آن واجب است .

ص: 341

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 5

5 _ وفاى به عهد ، واجب است .

إلا عن موعدة وعدها إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 7،8،9،12

7_ هنگام سوگند ياد كردن و پيمان بستن با خدا ، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

كردن و پيمان بستن با خدا، شايسته است صورت ناتوانى از پايبند بودن به پيمان و سوگند استثنا شود.

8_ وفا نكردن به عهد و قسم در صورت استثناى موارد عذر و ناتوانى ، پيامدى ( عقوبت ، كفاره و . . . ) نخواهد داشت .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم . .. قال الله على ما نقول وكيل

9_ استطاعت شرط لزوم وفا به عهد ، قسم و تكاليف الهى است .

إلاّ أن يحاط بكم

12_ لزوم پايبندى به عهد و قسم و عمل به مقتضاى آن

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 20 - 4

4_ حرمت شكستن پيمان ها و عهد ها ( پيمانهايى كه خدا با انسان دارد ، پيمانهايى كه آدمى با خدا دارد و پيمانهايى كه انسان ها با يكديگر دارند )

و لاينقضون الميث_ق

«ميثاق» به معناى عهد و پيمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 1،2

1- وجوب پايبندى انسان ، به عهد ها و ميثاق هاى خود با خداوند

و أوفوا بعهد الله إذا ع_هدتّم

2- عهد بستن انسان با خدا ، امرى مشروع و مورد پذيرش دين

و أوفوا بعهد الله إذا ع_هدتّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 6،7

6- نقض عهد و پيمان با ديگران ، هر چند سود فراوان داشته باشد ، حرام است .

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

ص: 342

7- شكستن پيمان با گروهى به خاطر پيمان بستن با گروهى نيرومندتر ، حرام و به دور از خرد است .

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 15

15- وفاى به عهد و پيمان ، لازم و واجب است .

و أوفوا بالعهد

173- احكام غايط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 21

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

«غائط» به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

174- احكام غسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 15

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از «ما كتب اللّه» تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: «و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 20

20 _ وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى ، در حكم خودكشى است .

و لا تقتلوا انفسكم

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى فرمود: و لا تقتلوا انفسكم انّ اللّه كان بكم رحيماً.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 102 ; نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 201 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 8.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 3،16،23،24

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

ص: 343

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

16 _ ضرورت شستن تمامى بدن ، براى تحقق غسل

حتى تغتسلوا

تعيين نكردن اعضايى خاص براى غسل در مقابل تصريح به مواضع تيمم، بيانگر آن است كه در غسل بايد تمامى بدن شسته شود.

23 _ جماع ، از موجبات غسل و يا تيمم

او لمستم النساء . .. فتيمّموا

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره «لمستم النساء» در آيه فوق فرمود: هو الجماع . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 555، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 484، ح 270.

24 _ محدث پس از يافتن آب بايد غسل كند و يا وضو بگيرد ، هر چند پيش از آن به جهت نبود آب تيمم كرده باشد .

يا ايّها الذين امنوا . .. فتيمّموا

مفهوم جمله شرطيه «ان كنتم . .. لمستم ... فلم تجدوا ماءً فتيمّموا»، اين است كه در صورت يافتن آب، با تيمم نمى توان نماز خواند. بنابراين كسى كه به آب دسترسى نداشته و تيمم كرده _ در صورت يافتن آب _ بايد غسل كند يا وضو بگيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 9،10،11،15،17،43

9 _ وجوب شستن تمام بدن در غسل

و إن كنتم جنباً فاطهروا

مراد از «فاطهروا» تحصيل طهارت با شستشوى تمام بدن است و اگر عضوى خاص در نظر بود به آن تصريح مى شد. چنانچه در وضو و تيمم به اعضايى خاص تصريح شده است.

10 _ با غسل جنابت ، بدون گرفتن وضو ، مى توان نماز خواند .

إذا قمتم إلى الصّلوة . .. و إن كنتم جنباً فاطهروا

با توجه به تقدير آيه (فاغسلوا . .. ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا)، معلوم مى شود كه ضرورت وضو و تشريع آن در صورتى است كه شخص جنب نباشد.

11 _ رعايت ترتيبى خاص در شستن بدن براى غسل جنابت ، لازم نيست . *

و إن كنتم جنباً فاطهروا

از اينكه خداوند براى وضو و تيمم به ترتيب خاصى بين اعضا اشاره فرموده است و درباره غسل جنابت ترتيبى خاص ذكر نكرده، معلوم مى شود هيچ ترتيبى بين شستن اعضاى بدن مورد نظر نبوده است.

15 _ لزوم جستجوى براى يافتن آب جهت وضو و غسل

فلم تجدوا ماء

كلمه «نيافتن» در موردى به كار برده مى شود كه شخص چيزى را جستجو كند و نيابد.

17 _ جماع ، موجب غسل و ناقض آن است .

او لمستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا

«لمستم» از باب مفاعله به اين معناست كه هر يك از مرد و زن يكديگر را لمس كنند و اين، كنايه از جماع است. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در مورد «لامستم النساء» فرمود: هو الجماع ... .

_______________________________

ص: 344

كافى، ج 5، ص 555، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 9.

43 _ لزوم خريد آب براى وضو و غسل ، در حد توان مالى به وقت دسترسى نداشتن به آن

فلم تجدوا الماء

از امام كاظم(ع) روايت شده كه درباره ميزان مبلغ ضرورى براى تهيه آب وضو و غسل در صورت نبود آب فرمود: ذلك على قدر جدته.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 146; تفسير برهان، ج 1، ص 372، ح 17.

175- احكام غصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 6

6 _ حرمت به دست آوردن مال با اسباب باطل و غير مشروع

و أكلهم أمول الناس بالبطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل «لاتقربوا» (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

176- احكام غنايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 3،8

3 _ غنايم جنگ و اموال به جاى مانده از دشمن ، از جمله انفال

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول

مراد از «انفال» در «يسئلونك عن الأنفال» غنايم جنگ است. تكرار اين كلمه در پاسخ بيانگر اين است كه معناى اراده شده از «انفال» در «قل الانفال» معنايى گسترده تر از غنايم جنگ مى باشد كه با توجه به ريشه لغوى آن، يعنى «نفل» (زياده)، مى توان گفت مراد از انفال در «قل الانفال» مطلق اموالى است كه زايد محسوب مى شود و مالك بخصوصى ندارد.

8 _ لزوم رعايت احكام الهى در مورد انفال و غنايم جنگى

قل الأنفال للّه و الرسول فاتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 1،3،4،6

ص: 345

1 _ پيكارگران مسلمان بايد خمس غنايم جنگى به دست آمده را بپردازند .

أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

از مصاديق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دليل وقوع آن در بين آيات جنگ، چيزهايى است كه از دشمن گرفته مى شود كه به آن غنايم جنگى اطلاق مى گردد.

3 _ ضرورت توجه به حكمِ شرعى غنايم در كنار مسايل جنگ و جهاد

و اعلموا أنما غنمتم من شىء

4 _ غنيمت هاى جنگ و ديگر استفاده هاى مالى ، بجز خمس آن ، از آنِ غنيمت گيرنده و استفاده برنده است .

و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

6 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان ، بايد از خمس غنايم و ديگر درآمد ها بهره مند شوند .

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 1،3،4،5

1 _ غنيمت هاى به دست آمده از دشمنان دين ، حلال و بهرهورى از آنها جايز است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

3 _ رعايت احكام الهى در بهره گيرى از غنايم جنگ ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

فلكوا . .. و اتقوا اللّه

امر الهى به رعايت تقوا پس از بيان حكم غنايم مى رساند كه بهره گيرى از غنايم جنگى داراى احكامى است كه بايد رعايت شود.

4 _ رعايت نكردن احكام الهى در بهرهورى از غنايم جنگى بى تقوايى است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا و اتقوا اللّه

5 _ مجاهدان نبايد در تمامى غنيمت هاى به دست آورده تصرف كنند و تمامى آنها را براى خويش حلال بشمارند .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه «من» در «مما غنمتم» براى تبعيض باشد. بنابراين «فكلوا مما ... » يعنى بخشى از غنيمتها براى شما مباح است و بخش ديگر آن، همانند خمس آن بايد به مصارف تعيين شده برسد.

177- احكام غنيمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 4،5

4 - سرزمين ها و اموال و خانه هاى دشمن ، غنايمى هستند كه در صورت پيروزى مسلمانان ، به تصاحب آنان در مى آيد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

5 - امكان تعلق گرفتن سرزمين هايى ، بدون درگيرى نظامى ، به مسلمانان ، به عنوان غنايم

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 10

ص: 346

10 - به غنيمت گرفتن زنان كافر ، در شرايطى خاص ، مباح است .

إنّا أحللنا لك . .. ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

مراد از «ملك يمين» كنيزانى بوده اند كه از دشمن به اسارت درمى آمدند. اين كه خداوند آنان را براى پيامبر(صلی الله علیه و آله) حلال دانسته، فرع بر جايز بودن اصل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 6

6 - رزمندگان مسلمان ، سهيم در غنايم به دست آمده از طريق جنگ و درگيرى با كافران

فما أوجفتم عليه من خيل و لا ركاب

از «فما أوجفتم عليه من خيل. ..» استفاده مى شود كه هرگاه با اسب تازى [جنگ و نبرد] صورت گيرد; غنايم مختص پيامبر(صلی الله علیه و آله) نخواهد بود.

178- احكام غواصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 5

5- جواز غواصى و استخراج اشياى قيمتى و زينتى دريا

و تستخرجوا منه حلية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 12 - 6

6 - جواز غواصى و استخراج اشياى قيمتى و زينتى درياها

و تستخرجون حلية تلبسونها

179- احكام غيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 18

18 - جواز غيبت غير مؤمنان

و لايغتب بعضكم بعضًا . .. يأكل لحم أخيه ميتًا

با توجه به اين كه مخاطب «بعضكم بعضاً» مؤمنان هستند نه مطلق انسان ها، برداشت بالا استفاده مى شود.

180- احكام فديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 347

6 - انفال - 8 - 69 - 2،7

2 _ فديه هاى گرفته شده در قبال آزادى اسيران ، از جمله غنايم و استفاده از آنها حلال است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا و اتقوا اللّه

از مصاديق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دليل آيات گذشته كه درباره اسيران جنگى بود، فديه هايى است كه در برابر آزادى آنان گرفته مى شود. عطف جمله «فكلوا» به وسيله حرف فاء به جمله سابق اين معنا را تأييد مى كند.

7 _ حرمت گرفتن اسير ، موجب حرمت گرفتن فديه از آنان و تصرف در فديه ها نخواهد شد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

بيان اباحه غنايم و فديه هاى اسيران، پس از بيان حرمت اسير گرفتن در شرايطى ويژه، بيانگر اين است كه حرمت اسير گرفتن مانع حليت فديه از آنان نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 6

6 _ گرفتن فديه از اسيران جنگى جايز است .

يؤتكم خيرا مما أخذ منكم

«ما» در «مما أخذ» موصول اسمى است و مراد ز آن فديه هايى است كه از اسيران جنگ بدر گرفته شد.

181- احكام فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 5

5 _ نوادگان دخترى از ذريه و فرزندان مرد مى باشند.

و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس

ترديدى نيست كه عيسى(ع) از جانب مادرش مريم(س) با ابراهيم(ع) مرتبط بوده است، و چون قرآن به آن حضرت نيز اطلاق ذريه كرده، پس تفاوتى از جهت انتساب به جد در بين نوادگان دخترى و پسرى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 1،6

1 - هر فرزندى ، بايد به پدر خود نسبت داده شود و نه كس ديگر .

ادعوهم لأباءهم

6 - در صورت شناخته نبودن پدر كسى ، روا نيست كه او به عنوان فرزند كسى معرفى گردد .

ادعوهم لأباءهم . .. فإن لم تعلموا ءاباءهم فإخونكم فى الدين

توصيه خداوند به مؤمنان، براى برادر دانستن كسانى كه در ميان آنان مى زيند و پدران شان شناخته شده نيستند، حكايت از اين دارد كه مردم، حق ندارند به صرف ناشناخته بودن پدر كسى، او را به فرزندى كسى بخوانند.

ص: 348

182- احكام فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 21،23

21 _ تعلّق تكوينى فرزند به پدر و مادر

بولدها . .. بولده

23 _ تعلّق تشريعى كودك به پدر *

و على المولود له زرقهنّ . .. و لا مولود له بولده

فرزند براى پدر است و او متكفل مخارج وى مى باشد.

183- احكام فرزندخواندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 10،14

10 - فرزندخوانده شدگان ، هيچ گاه ، فرزند حقيقى نيستند .

و ما جعل أدعياءكم أبناءكم

«أدعياء» جمع «دعى» و صفت مشبهه، به معناى اسم مفعول است. مراد از آن، نسبت دادن ادعايى فرزند (و يا هر چيزى) به شخص است.

14 - ادعاى فرزند حقيقى بودن فرزندخوانده ، تنها سخنى بيش نيست و در واقعيت تأثير ندارد .

و ما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قولكم بأفوهكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 6،9

6 - در صورت شناخته نبودن پدر كسى ، روا نيست كه او به عنوان فرزند كسى معرفى گردد .

ادعوهم لأباءهم . .. فإن لم تعلموا ءاباءهم فإخونكم فى الدين

توصيه خداوند به مؤمنان، براى برادر دانستن كسانى كه در ميان آنان مى زيند و پدران شان شناخته شده نيستند، حكايت از اين دارد كه مردم، حق ندارند به صرف ناشناخته بودن پدر كسى، او را به فرزندى كسى بخوانند.

9 - در صورتى كه مؤمنى ، برده آزاد شده باشد و پدرش براى ديگران ناشناخته باشد ، شايسته است كه بى جهت ، او را به فرزندى كسى نسبت ندهند .

ادعوهم لأباءهم . .. فإن لم تعلموا ءاباءهم ... و موليكم

مراد از «مولى» در آيه، احتمال دارد كه برده آزاد شده يك قومى باشد. از اين برده آزاد شده، در اصطلاح مولاى آن قوم ياد مى كنند.

184- احكام فىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 12،13

ص: 349

12 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، از اموال به دست آمده از دشمنان ، سهمى داشته است . اين سهم را خداوند تعيين كرده است .

ممّا أفاء اللّه عليك

«فىء» در اصطلاح، به مالى گفته مى شود كه بدون جنگ از دشمن گرفته شود.

13 - اموالى كه از دشمنان به دست مسلمانان مى افتد ، فىء است و تصرف در آن ( با رعايت ضوابط ) جايز است .

إنّا أحللنا . .. و ما ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 5،7

5 - غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ( فىء ) ، ويژه پيامبر (صلی الله علیه و آله) و خارج از قلمرو مالكيت شخصى مسلمانان است .

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

مفهوم اختصاص يافتن غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پيامبر(صلی الله علیه و آله)، اين است كه ساير مسلمانان، ابتدا مالكيت شخصى نسبت به آن ندارند.

7 - « فىء » حق منصب رسالت است ; نه ملك شخصى پيامبر (صلی الله علیه و آله) . *

و ما أفاء اللّه على رسوله

ذكر عنوان رسالت براى پيامبر(صلی الله علیه و آله)، مى تواند بدان منظور باشد كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) از آن جهت كه عهده دار منصب رسالت است، «فىء» به آن حضرت تعلق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 2،3

2 - حكم « فىء » شامل همه غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ، و غير مختص به غنيمت هاى بنى نضير

ما أفاء اللّه على رسوله من أهل القرى

جمع آمدن واژه «قرى»، مى رساند كه حكم «فىء» اختصاص به غنايم بنى نضير ندارد.

3 - به كارگيرى « فىء » در احياى دين و راه خدا ، از جمله مصارف آن است .

ما أفاء اللّه على رسوله . .. فللّه

برداشت ياد شده، بر اين مبنا است كه ذكر «فللّه» براى بيان موارد مصرف «فئ» باشد و نه تيمن و تبرك (چنان كه برخى برآنند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 3

3 - فقر و تنگدستى ، شرط برخوردارى « ذوى القربى » از فىء *

و لذى القربى . .. للفقراء المه_جرين

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه «للفقراء» بدل براى «و لذى القربى» باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 1،2

1 - نيازمندان و فقراى اهل ايمان ، در هر عصر داراى سهمى از « فىء »

للفقراء المه_جرين . .. و الذين جاءو من بعدهم

ص: 350

«والذين جاءو. ..» عطف بر «المهاجرين» و به تقدير «للفقراء الذين جاءو من بعدهم» مى باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مراد از «الذين جاءو» همه كسانى باشد كه در هر عصرى به جرگه مسلمين مى پيوندند.

2 - مهاجران پس از غزوه بنى نضير ، داراى سهم از « فىء » *

و الذين جاءو من بعدهم

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از «الذين جاءو» خصوص مهاجرانى باشد كه پس از مهاجران نخستين، به مدينه هجرت كردند.

185- احكام قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 13،15،24

13 - مسلمانان در هر سرزمينى كه باشند ، بايد مسجد الحرام را قبله خويش قرار دهند .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

15 - رو كردن به جهت و سمت مسجدالحرام ، در اعمالى كه مشروط به قبله اند ، كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

بديهى است كه خود مسجدالحرام و يا كعبه، قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه «شطر» - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز، لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد و يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد و يا كعبه در آن جهت قرار دارد.

24 - « ان الفرايض لاتصليها إلا إلى القبلة و هو المروى عن أئمتنا ( ع ) ;

از ائمه اهل بيت (ع) روايت شده كه نمازهاى واجب را نمى شود به جا آورد، مگر اينكه به سوى قبله باشد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 2،4

2 - پيامبر (صلی الله علیه و آله) موظّف شد در هر مكان ، اعمال مشروط به قبله را به سوى مسجدالحرام انجام دهد .

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام

4 - رو كردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، در اعمال مشروط به قبله كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام

بديهى است كه خود مسجدالحرام يا كعبه قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه «شطر» - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد، يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد، يا كعبه در آن جهت، قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 1،3،19

1 - مسجدالحرام قبله پيامبر (صلی الله علیه و آله) و همه مسلمانان جهان

و من حيث . .. و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

3 - روكردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، كافى در اعمال مشروط به قبله

ص: 351

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

برداشت فوق از كلمه «شطر» كه به معناى سمت و جهت است، استفاده مى شود.

19 - از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : « البيت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارق ها و مغارب ها من أمتى ;

كعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مكه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمين از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است».

186- احكام قتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 5،13،15،16،18،31

5 _ ضرورت پرداخت خونب ها _ علاوه بر كفّاره _ در صورت كشتن مؤمن از روى خطا

و من قتل مؤمنا خطاً . .. و دية مسلّمة الى اهله

13 _ اگر خانواده مقتول از دشمنان اهل ايمان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم نيست .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

چون در فرض قبل و نيز فرض بعدى تصريح به خونبها شده است، ولى در فرض مذكور سخنى از خونبها نرفته، معلوم مى شود كه در اين فرض، خونبها لازم نيست.

15 _ در قتل خطائى ، اگر مقتول ، مؤمن و خانواده اش از كافران همپيمان با مسلمانان باشند ، كفّاره آن آزادسازى يك برده با ايمان است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله و تحرير رقبة مؤمنة

ظاهراً مراد از ضمير در «كان»، مقتول است، شرط ايمان در برده اى كه بايد آزاد شود، اين معنا را تقويت مى كند.

16 _ اگر خانواده مؤمن مقتول ، كافر و همپيمان با مسلمانان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله

18 _ لزوم پرداخت خونب ها و نيز آزادسازى يك برده مؤمن در صورت كشتن كافرى از كافران همپيمان *

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله و تحرير رقبة مؤمنة

بنابر اينكه مراد از ضمير در «كان»، مقتول باشد ; بدون وصف ايمان. به قرينه فرض سابق كه در آنجا به قيد ايمان تصريح كرد و فرمود: «فان كان ... و هو مؤمن»، ولى در اين فرض «و هو مؤمن» را نياورد.

31 _ قتل خطائى آن است كه چيزى غير از مقتول ، هدف باشد ، ليكن به اشتباه ، مقتول هدف قرار گيرد .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خطا . .. و من قتل مؤمناً خطاً

امام صادق (ع) فرمود: . .. و الخطأ من اعتمد شيئا فاصاب غيره.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 278، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 475.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 6،10

6 _ حرمت قتل و هر گونه تعرض به دشمن ، در صورت اظهار اسلام

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

ص: 352

مراد از القاى اسلام، به قرينه «لست مؤمناً»، اظهار اسلام با گفتن شهادتين و يا سخنى كه حاكى از مسلمان شدن است، مى باشد.

10 _ ضرورت پرهيز از كشتن افراد و يا گروه هاى از دشمنان محارب كه تسليم شده و خواهان ترك نبرد هستند .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

با توجه به معناى لغوى «سلام» (صلح)، مراد از القاى سلام، صلح خواهى است. يعنى اگر دشمن خواهان صلح است، نبرد با او جايز نيست و جمله «لست مؤمنا»، اشاره به اين معنى دارد كه در ترك تعرض، تنها ايمان شرط نيست ; بلكه تسليم و يا صلح خواهى نيز كافى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 11

11 _ بهره گيرى از تمام شيوه هاى ممكن ( كشتن ، اسير كردن ، محاصره نمودن و كمين زدن ) به منظور وادار كردن جوامع غير مسلمان به پذيرش آيين اسلام ، در پى اتمام حجت و دادن فرصت كافى به آنان ، بلامانع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 1،4،5

1- كشتن فرزند ، از بيم تنگدستى و فقر ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

4- كشتن فرزند ، به گمان ر ها ساختن وى از مبتلا شدن به فقر و سرنوشتى سخت و فلاكت بار ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

برداشت فوق، بنابراين است كه مراد از «إملاق» بيم پدر و مادر، از تهى دست شدن خود و فرزندانشان باشد.

5- ترس از فقر و تهى دستى ، مجوز ارتكاب قتل فرزند نمى شود .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 1،2،3،7

1- كشتن انسان هاى بى گناه و بى تقصير ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله

2- جان برخى از انسان ها ، فاقد حرمت و ارج بوده و مى توان آنها را به قتل رساند .

و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ

3- حاكميت اصل حرمت قتل ، جز در مورد هاى تصريح شده در حقوق و قوانين الهى

و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ

7- ولى مقتول بحق ( كسى كه مطابق قانون الهى كشته شده ) فاقد هرگونه سلطه بر قاتل است .

و لاتقتلوا . .. إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 4،5،6

4 _ كشتن به ناحق انسان ، حرام است .

ص: 353

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

5 _ كشتن انسان مستحق قتل ، جايز است .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه «بالحقّ» متعلق به «لايقتلون» و استثناى «إلاّ بالحقّ» از نوع استثناى مفرغ باشد; يعنى، «لايقتلونها بسبب من الأسباب إلاّ بسبب الحقّ; نمى كشند هيچ كس را _ به هر دليلى كه باشد _ مگر به سبب حق».

6 _ برخى از انسان ها ، فاقد حرمت و ارزش انسانى و مستحق نابودى اند .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 4،5،6،7،9

4 - منافقان آزاردهنده زنان مسلمان ، در صورت تداوم كردار زشت خود ، مهدورالدم بوده و در هر كجا كه يافته شوند ، بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

«ثقف» (مصدر «ثقفوا») به معناى «مهارت در درك و انجام دادن كار» است (مفردات راغب). در آيه، اين واژه به معناى «به دست آوردن و دستيازى» استعمال شده است.

5 - شايعه پراكنان در مدينه ، در صورت ادامه شايعه پراكنى ، محكوم به قتل بودند .

لئن لم ينته . .. و المرجفون فى المدينة ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

6 - بيماردلانى كه اقدام به فساد و آزار زنان مى كنند ، در صورت ادامه كار خود ، محكوم به قتل اند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... ملعونين أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا ت

7 - ادامه دهندگان به فساد در جامعه ، با آزار و اذيت زنان مؤمن ، هيچ محل امنى ندارند و بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون و . .. لنغرينّك بهم ... ملعونين أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلو

«أيْنَ» مفيد عموم است و شامل همه جا مى شود و از آن، جايى استثنا نشده است.

9 - بر آحاد جامعه اسلامى ، روا و جايز است كه ادامه دهندگان به فساد را پس از فرمان حاكم اسلامى ، با رعايت مراحل و شرايط ، به قتل برسانند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

در آيه پيش وقتى سخن از تهديد منافقان و بيماردلان و. .. به ميان آمد، خداوند فرمود: «اگر آنان، ادامه بدهند پيامبر(صلی الله علیه و آله) را بر آنها چنان مسلط خواهد كرد كه ادامه زندگى براى شان ممكن نباشد» و در اين آيه، فعل هاى «أُخذوا» و «قتّلوا» را مجهول آورده و براى انجام دادن وظيفه ياد شده، كسى را معرفى نكرده است. به نظر مى رسد، با توجه به مهدورالدم اعلام شدن گروه هاى ياد شده، در آيه، به مسلمانان اجازه مى دهد كه آن افراد را به قتل برسانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 5

5 - شرك پدر و مادر و انحراف آنها از اديان الهى ، مجوّز كشتن فرزندان آنان نيست .

و إذا الموءودة سئلت . بأىّ ذنب قتلت

آيه شريفه ناظر به رفتارى است كه برخى از مشركان عصر بعثت با دختران خود داشتند. محكوميت اين رفتار، حاكى از مصونيت جان فرزندان آنان است.

ص: 354

187- احكام قدف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 13 - 1،2،3

1 - اثبات ادعاى زنا ، در گرو اقامه چهار شاهد مرد است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء

«شهداء» جمع شاهد است و «شاهد» مفرد مذكر و به معناى يك مرد گواه است.

2 - پذيرش اتهام رابطه جنسى ، در گرو اقامه چهار شاهد از سوى اتهام زننده است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء

3 - در صورتى كه قذف كنندگان از اقامه بينه ناتوان باشند ، تكذيب آنان و مبرا دانستن دامن متهم ، واجب است .

لولا جاءو عليه بأربعة شهداء فإذ لم يأتوا بالشهداء فأُول_ئك عند اللّه هم الك_ذبون

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه جمله «فأُول_ئك عند اللّه هم الكاذبون» انشا در قالب اخبار باشد; يعنى، اين افراد محكوم به كذب و دروغ گويى اند.

188- احكام قذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 1،2،3،4،6،7،13

1 - كيفر نسبت دهندگان زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، بدون ارائه چهارگواه ناظر ، هشتاد ضربه شلاق با تازيانه چرمى است .

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

«جلد» (مصدر «اجلدوا») گاهى به معناى «زدن با تازيانه چرمى» و گاهى به معناى «بر پوست بدن كسى با تازيانه زدن» مى آيد. برداشت فوق، بر مبناى كار برد اول است. گفتنى است كه «رمى» (مصدر «يرمون») به معناى تير انداختن است و در اين جا استعاره از نسبت دادن امرى ناخوشايند به مردم است كه در اصطلاح فقه از آن تعبير به «قذف» مى شود.

2 - هشتاد ضربه تازيانه بر پوست بدن ، كيفر نسبت دهندگان زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، بدون ارائه چهار گواه ناظر

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

3 - وجوب برهنه بودن بدن نسبت دهندگان زنا به زنان ، به هنگام اجراى كيفر ( قذف ) بر آنان

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثم_نين جلدة

4 - پذيرش نسبت زنا به زنان پاكدامن در گرو ارائه چهار شاهد مرد از سوى شخص نسبت دهنده است .

و الذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم

«شهداء» جمع «شاهد» است و «شاهد» مفرد مذكر مى باشد. بنابراين «أربعة شهداء» به معناى چهار مرد ناظر مى باشد. گفتنى است ذكر «أربعة» با تاى تأنيث نيز شاهد بر مطلب فوق است; زيرا اعداد از سه تا ده در زبان عرب، در مذكر با تاى تأنيث و در مؤنث بدون «تاء» به كار مى رود.

6 - كيفر « قذف » ( هشتاد تازيانه ) ، غير قابل عفو و لازم الاجرا است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. فاجلدوهم ثم_نين جلدة

7 - اتهام بى دليل زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، موجب از ميان رفتن هميشگى حق شهادت نسبت دهندگان ، در تمامى صحنه هاى گواهى

ص: 355

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة ابدًا

13 - نسبت بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 5 - 8،9

8 - « عن سماعة عنه فى قول اللّه عزّوجلّ « و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . . . إلاّ الذين تابوا » . . . قال يكذب نفسه على رؤوس الناس حتّى يضرب و يستغفر ربّه و إذا فعل ذالك فقد ظهرت توبته ;

سماعه روايت مى كند كه امام(ع) در باره قول خداى _ عزّوجل _ «و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . .. إلاّ الذين تابوا» فرمود: قذف كننده بايد خود را در اجتماع مردم تكذيب كند تا حد بر او جارى گردد و از خدا طلب آمرزش كند و اگر اين كار را كرد، توبه او آشكار شده است.

9 - « فى مجمع البيان [ أحد القولين فى ه_ذه الآية ] ان الإستثناء يرجع إلى الأمرين فإذا تاب قبلت شهادته حدّ أو لم يحد و قول أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان آمد است كه [يكى از دو قول در آيه ياد شده] اين است كه استثنا به هر دو امر بازمى گردد. پس هرگاه قذف كننده توبه كند، شهادت او قبول مى شود; چه حد بر او جارى شده باشد و چه نشده باشد ... و ان قول امام باقر و امام صادق _ عليهماالسلام _ است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 1،2،3،4،6

1 - مردى كه همسرش را قذف كند ( نسبت زنا بدهد ) ، براى اثبات ادعاى خود ، نخست بايد چهار شاهد مرد ارائه كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء

«شهداء» جمع «شاهد» است و شاهد مفرد مذكر است. بنابراين «شهداء» به معناى «چند مرد ناظر» مى باشد. گفتنى است كه عدد چهار، با توجه به آيه قبل _ كه مربوط به قدف است _ و نيز به قرينه ذيل آيه _ كه در صورت عجز از ارائه شهود بايد چهار سوگند ياد شود _ استفاده مى گردد.

2 - شوهر اگر براى اثبات قذف عليه همسرش ، از ارائه شاهدان ناتوان باشد ، بايد چهار بار سوگند ياد كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

3 - با عجز شوهر از آوردن شاهدان براى اثبات قذف عليه همسرش ، در صورتى نوبت به سوگند و لعان مى رسد كه شوهر ، مدعى مشاهده زنا باشد .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

استثنا در جمله «و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم» استثناى متصل است و معناى آيه چنين مى باشد: «مردانى كه همسران شان را قذف كنند، اگر فقط خودشان ناظر و شاهد زنا بودند و به جز خودشان كسى نبود، بايد سوگند ياد كنند». مفهوم آن اين مى شود كه: اگر خودشان هم شاهد نبودند، نوبت به لعان نمى رسد.

4 - شوهرى كه همسرش را قذف كند و از ارائه شاهدان ناتوان باشد و يا مدعى مشاهده زنا نباشد ، نوبت به سوگند او نمى رسد ; بلكه بايد حد قذف بر وى جارى شود .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

6 - شوهر اگر در ادعاى زناى همسرش ، مدعى مشاهده نباشد ; ولى چهار شاهد مرد ارائه كند ، زناى همسرش ثابت مى شود .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

ص: 356

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 8

8 - مردى كه مدعى مشاهده زناى همسرش است ; ولى براى صدق ادعايش چهار بار سوگند نخورد و درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمين سوگند نكند ، محكوم به حد قذف ( هشتاد تازيانه ) و ديگر مجازات آن مدعا مى شود .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

آيه چهارم (والذين يرمون المحصنات. .. فاجلدوهم ...)، قرينه است بر اين كه اگر مردان مدعى زناى همسران شان، شاهد نياورند و پنج بار سوگند ياد نكنند، محكوم به حد قذف خواهند شد.

189- احكام قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 9

9 _ خبرهاى قرآن صادق و معارف، احكام و قوانين آن بر ميزان عدل است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا

190- احكام قربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 14

14 _ حرمت قربانى كردن براى غير خدا (بتها)*

أو فسقا أهل لغير الله به

از معانى مذكور درباره جمله «أهل لغير الله»، «ما ذبح لأجل الأصنام» (آنچه كه براى بتها ذبح مى شود)، است ; چنانكه راغب به اين معنى اشاره كرده است. و بدان جهت كه اين كار «فسق» ناميده شده، حرمت آن به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 18

18 - لزوم تأخير قربانى از نماز عيد ، در عيد قربان *

فصلّ لربّك وانحر

تطبيق نماز و قربانى در آيه، بر نماز عيد قربان و قربانى در آن، يكى از احتمالات موجود در اين آيه است. عطف به «واو» گر چه بر ترتيب تصريح ندارد; ولى ترتيب ذكرى مى تواند بيانگر ترتيب واقعى باشد.

191- احكام قرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 357

3 - نساء - 4 - 29 - 18

18 _ گرفتن وام بدون توان بازپرداخت آن ، تصرف نابجا در اموال ديگران است .

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

امام صادق (ع) بعد از تلاوت آيه فوق فرمود: . .. و لا يستقرض على ظهره الّا و عنده وفاء ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 95، ح 2 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 101.

192- احكام قرعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 11

11 _ مشروعيت بهره گيرى از قرعه ، در رفع اختلاف

اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 5

5 - قرعه ، راهى مشروع و مجاز براى گشودن مشكل غيرقابل حل از راه فكر و انديشه

فساهم فكان من المدحضين

193- احكام قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 -

1،4،5،6،7،8،9،10،13،23،26،27

1 - قانون قصاص ( كشتن قاتل ) قانونى ثابت و لازم الاجرا در جامعه اسلامى است .

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى

4 - قاتل بايد خود را براى قانون قصاص تسليم كند .

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص

مخاطبان واقعى جمله «كتب عليكم» قاتلان هستند. بنابراين بر خود قاتل است كه براى اجراى قانون قصاص، خويشتن را آماده كند و اين به معناى لزوم تسليم براى اجراى قصاص مى باشد.

5 - انسان آزاد ( غير برده ) در مقابل كشتن انسان آزاد و برده در مقابل كشتن برده ، قصاص مى شوند .

الحر بالحر و العبد بالعبد

6 - زن در مقابل كشتن زن قصاص مى شود .

و الأنثى بالأنثى

7 - عدم تساوى انسان آزاد با برده و زن با مرد در قانون قصاص

كتب عليكم القصاص فى القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثى بالأنثى

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

ص: 358

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از «من» قاتل و مقصود از «أخيه» ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى «له» و «أخيه» به «من»، يعنى قاتل باز مى گردد و «شىء» عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله «فمن عفى ...» چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

9 - قصاص حقى است قابل گذشت نه حكمى غير قابل اسقاط .

فمن عفى له من أخيه شىء

10 - حق قصاص حتى با عفو يكى از اولياى مقتول ساقط مى شود .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از «شىء» چنانچه گذشت حق قصاص است. نكره آوردن «شىء» اشاره به اين دارد كه: اگر بخشى از حق قصاص نيز مورد عفو قرار گيرد، قاتل قصاص نمى شود و اين فرض در صورتى است كه اولياى مقتول متعدد بوده و برخى از آنها قاتل را عفو كنند.

13 - قاتل در صورتى كه از قصاص عفو شود ، بايد به اولياى مقتول خون بها بپردازد .

فمن عفى له من أخيه شىء . .. و أداء إليه بإحسن

23 - كسانى كه به احكام قصاص و ديه ملتزم نباشند ، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

«ذلك» مى تواند اشاره به احكام ياد شده درباره قصاص و ديه باشد. بر اين مبنا جمله «فمن اعتدى ...» گوياى اين است كه: اگر كسى ملتزم به احكام مذكور نباشد و همانند روزگار جاهليت عمل كند، گنهكار است و به عذاب الهى گرفتار خواهد شد.

26 - ولىّ مقتول اگر پس از عفو يا گرفتن ديه ، قاتل را بكشد ، بايد كشته شود . *

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

جمله «فله عذاب أليم» را مى توان بيان واقعيتى دانست كه تجاوزگر در دنيا يا آخرت به آن گرفتار خواهد شد و مى توان آن را حكمى كيفرى و مجازاتى شمرد كه جامعه اسلامى بايد آن را اجرا كند. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

27 - قاتل ، در صورتى كه از قصاص عفو شود و پس از آن ديگرى را به قتل برساند ، بايد كشته شود و مورد عفو قرار نگيرد .

كتب عليكم القصاص . .. فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: مقصود از «من» در جمله فوق، قاتل باشد نه ولىّ مقتول. بر اين مبنا «ذلك» به «عفو» - كه از جمله «فمن عفى له» به دست مى آيد - اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 31

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه «تلك» علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 2،4،6،9،13

2 _ يهود وظيفه دار اجراى احكام و قوانين قصاص ( بيان شده در تورات ) در ميان خويش

و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس . .. و الجروح قصاص

4 _ جان در برابر جان ، چشم در برابر چشم ، بينى در برابر بينى ، گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان ، قانون قصاص در تورات

ص: 359

و كتبنا عليهم . .. و العين بالعين و الأنف بالأنف و الاذن بالاذن و السن بالسن

6 _ احكام قصاص در تورات ، نور و مايه هدايت

فيها هدى و نور . .. و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس

توصيف تورات به اينكه در آن نور و هدايت است و سپس بيان اينكه احكام قصاص در تورات وجود دارد، دلالت مى كند كه آن احكام نور و مايه هدايت انسانهاست.

9 _ صاحبان حق قصاص ، مختار در گزينش قصاص و چشمپوشى از آن

فمن تصدق به فهو كفارة له

13 _ چشمپوشى از حق قصاص ، موجب آمرزش گناه مجرم و سقوط حق قصاص *

فمن تصدق به فهو كفارة له

چنانچه ضمير «له» به مجرم، كه از مضمون كلام به دست مى آيد، برگردد جمله «فهو كفارة له» علاوه بر سقوط حق قصاص، به آمرزش گناه شخص مجرم نيز دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 8،10،11،18،20

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با توجه به لام در «لوليّه» است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

10- زياده روى اولياى مقتول ، در انتقام گيرى از قاتل ، ممنوع و حرام است .

فلايسرف فى القتل

11- اولياى مقتول ، داراى حق قصاص و كشتن قاتل

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

18- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إذا اجتمعت العدة على قتل رجل واحد حكم الوالى أن يقتل أيّهم شاؤوا و ليس لهم أن يقتلوا أكثر من واحد إن الله عزّوجلّ يقول : « و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلايسرف فى القتل » ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: هر گاه گروهى يك مرد را به قتل برسانند والى حكم مى كند كه هر كدام از قاتلين را كه اولياى دم بخواهند بكُشند و آنان حق ندارند بيش از يك نفر را بكُشند. همانا خداوند _ عزّوجلّ _ مى فرمايد: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليژه سلطاناً فلايسرف فى القتل».

20- « عن أبى العباس قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن رجلين قتلا رجلاً فقال : يخيّر وليّه أن يقتل أيّهما شاء . . . و كذلك إن قتل رجل إمرأة إن قبلوا دية المرأة فذاك ، و إن أبى أوليائها إلاّ قتل قاتلها غرموا نصف دية الرجل و قتلوه و هو قول الله : « فقد جعلنا لوليّه سلطاناً فلايسرف فى القتل » ;

ابى العباس گفت: از امام صادق(ع) در باره دو مردى كه يك مرد را كشته اند پرسيدم، حضرت در جواب فرمود: ولىّ مقتول مخيّر است هر كدام از قاتلان را كه بخواهد بكُشد . .. و همچنين اگر مردى زنى را بكُشد، چنان چه[اولياى دم ]ديه زن را قبول كنند، پس حكم همان است و اگر اولياى زن ديه را نپذيرفتند [و راضى نشدند]مگر به كشتن قاتل، بايد نصف ديه مرد را بدهند و سپس او را بكُشند و اين سخن خداست: فقد جعلنا لوليّه سلطاناً فلايسرف فى القتل».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 9

9- قصاص قاتل و كشتن او به جرم قتل ، در شريعت موسى ( ع ) جائز بوده است .

ص: 360

أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس

از مفهوم «بغير نفس» استفاده مى شود كه اگر قتل نفس، از روى قصاص مى بود، از نظر موسى(ع) قابل قبول بود و خضر مورد اعتراض موسى(ع) واقع نمى شد.

194- احكام قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 5

5 - حكم و قضاوتى كه بر اثر گرفتن رشوه صادر شده باشد ، گناه و فاقد اعتبار است .

و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 47

47 _ آگاهى به احكام و مقررات الهى ، معيار صلاحيت داوران و حاكمان

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 5

5- حكم و عمل انسان ، بر اساس آنچه صرفاً شنيده ، يا ديده و يا به قلبش راه يافته ، قبل از رسيدن به مرحله علم و آگاهى ، ممنوع است .

و لاتقف ما ليس لك به علم إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه معمولاً حركتهاى غير علمى، نشأت يافته از شنيده ها، ديده ها و باورهاى سطحى است و خداوند، براى دور كردن انسان از حركت غير علمى، به او هشدار داده است كه ديده ها و . .. تا زمانى كه به مبناى علمى و يقينى منتهى نشود، قابل اعتماد نيست و در صورت اعتماد نمودن، محاكمه خواهد شد.

195- احكام قضايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 22

22 _ انبياى بنى اسرائيل ، داراى بياناتى روشن و بدون ابهام در توجيه احكام و قوانين كيفرى *

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

«بينات»، به قرينه صدر آيه، مى تواند اشاره به شرح و تبيين كيفرهاى الهى در موارد قتل و جنايت باشد.

ص: 361

196- احكام قمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 4

4 _ حرمت شرابخوارى و قمار بازى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 13،14

13 _ قمار ، حرم و ارتكاب آن ، موجب فسق است .

حرمت عليكم . .. و إن تستقسموا بالازلم ذلكم فسق

14 _ حرمت تصرف در اموالى كه به وسيله قمار به دست آيد .

و إن تستقسموا بالازلم

به نظر مى رسد نه تيرهاى قمار خصوصيتى در تحريم داشته باشد و نه حيوان و گوشت آن داراى ويژگى خاص است. بنابراين اموال به دست آمده از هر نوع قمارى حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 15،17،18

15 _ بازى داراى برد و باخت ( حتى با چيزهايى مثل استخوان و گردو ) ، قمار شمرده مى شود و حرام است .

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از معناى «ميسر» در آيه فوق روايت شده: كلما تقومر به حتى الكعاب و الجوز . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

17 _ حرمت تقسيم اشيا به وسيله تير هاى قمار ، كه نوعى قرعه كشى در عصر جاهليت بوده است .

و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از معنى «ازلام» در آيه فوق روايت شده: قد احهم التى يستقسمون بها.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

18 _ بازى با شطرنج و نرد ، قمار و حرام است .

و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از امام باقر(ع) روايت شده: الشطرنج و النرد ميسر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 341، ح 186; تفسير برهان، ج 1، ص 498، ح 9 و 10.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 18

18 _ بيان احكام و مفاسد شراب و قمار ، بيانى رسا در تحريم ميگسارى و قماربازى و از ميان برنده هرگونه ترديدى در ضرورت پرهيز از آنها

انما الخمر و الميسر . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون

ص: 362

197- احكام كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه «أفاء» _ كه از «فىء» به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 15

15 - حق مالكيت كافران غير محارب ، محترم و رعايت عدل درباره ايشان ضرورى است .

و ءاتوهم ما أنفقوا

از شأن نزول آيه، استفاده مى شود كه حكم پرداخت مهريه و نيز احترامى كه اسلام براى مالكيت كافران قائل است، مربوط به كافران غير محارب است; چنان كه آيه شريفه مسائل پس از صلح حديبيه را بيان مى كند. بنابراين رعايت اين عدل با آنچه از مفهوم «أن تبرّوهم و تقسطوا...» _ كه نهى از قسط درباره كافران حربى بود _ منافات ندارد.

198- احكام كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 6

6 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى براى كفّار

لن تغنى عنهم اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 6

6 _ تعرض به كفار و سلب امنيت از آنان در اماكن سكونتشان ، جايز نيست .

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 21

21 - زنان مؤمن ، از آشكار كردن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر زنان غير مسلمان منع شده اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو نسائهنّ

اضافه «نساء» به ضمير جمع «هنّ» _ كه به «مؤمنات» بازمى گردد _ دلالت مى كند كه مراد از آن، عموم زنان نيست; بلكه مقصود زنان مؤمن مى باشد. بنابراين استثناى «إلاّ... نسائهنّ» شامل زنان غير مسلمان نمى شود.

ص: 363

199- احكام كتابت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 47،50

47 _ لزوم جبران خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد ، از ناحيه كتابت و شهادت به وجود مى آيد .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد

بنابراينكه «لا يضار» مجهول باشد، مقصود از ضرر، خسارتهاى ناشى از شهادت و كتابت است يعنى نبايد كاتب و شاهد در اين ميان متحمّل ضرر و زيانى شوند كه لازمه آن جبران خسارتهاى ايشان است. مثل بيكارى، كرايه رفت و آمد و ... .

50 _ جبران نكردن خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد از ناحيه كتابت و شهادت وارد مى شود ، موجب فسق و انحراف از حق

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن «لا يضارّ»، مقصود از «ضرر»، ضررهاى ناشى از «كتابت» است. يعنى اگر ضررى متوجه كاتب و شاهد گرديد و خسارتهاى ايشان را جبران ننموديد، از حق منحرف شده ايد و فاسق گشته ايد.

200- احكام كسب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 19

19 - كسب در آمد از راه هاى نامشروع ، حرام و موجب عذاب الهى است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك . .. لايكلمهم اللّه ... و لهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 8

8 _ حرمت روش كسب مال ، همواره ملازم حرمت تصرف در مال به دست آمده نيست . *

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 22،23

22 - سود و درآمد به دست آمده از راه واداشتن كنيزان به فحشا و خودفروشى ، حرام است .

ولاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

نهى از واداشتن كنيزان به فحشا براى به دست آوردن سود و متاع دنيوى، دليل حرمت چنين سودى است.

23 - سود و درآمد به دست آمده از راه اشاعه فحشا و خودفروشى ، حرام است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

برداشت ياد شده از انتزاع از مورد آيه (كنيزان) به دست مى آيد; زيرا از ظاهر آيه شريفه چنين به دست مى آيد كه مورد آن خصوصيتى ندارد.

ص: 364

201- احكام كفارات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 6،12،15

6 _ كفّاره كشتن مؤمن از روى خطا ، آزاد كردن يك برده با ايمان است .

و من قتل مؤمنا خطاً فتحرير رقبة مؤمنة

12 _ در قتل خطائى ، اگر مقتول ، مؤمن باشد ، ولى خانواده اش از دشمنان مسلمانان ، كفّاره اش تنها آزادسازى برده اى با ايمان است .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

15 _ در قتل خطائى ، اگر مقتول ، مؤمن و خانواده اش از كافران همپيمان با مسلمانان باشند ، كفّاره آن آزادسازى يك برده با ايمان است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله و تحرير رقبة مؤمنة

ظاهراً مراد از ضمير در «كان»، مقتول است، شرط ايمان در برده اى كه بايد آزاد شود، اين معنا را تقويت مى كند.

202- احكام كفّاره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 9،10،17،29،31،32،33

9 _ نوع متعارف غذاى خانوادگى كفاره دهنده ، كمترين حد براى نوع غذا در كفاره قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

برداشت فوق را فرمايش امام باقر(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از «اوسط ما تطعمون» در آيه فوق فرمود: ما تقوتون به عيالكم من اوسط ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; تفسير برهان، ج 1، ص 495، ح 4.

10 _ پوشاك متعارف در خانواده شكننده سوگند ، پوشاكى است كه وى مى تواند براى كفاره قسم خويش بپردازد .

من اوسط ما تطعمون اهليكم او كسوتهم

بيان نوع خوراك در مورد اطعام مى تواند قرينه اى براى نوع پوشاك نيز باشد.

17 _ لزوم كسب و بدست آوردن امكانات مادى جهت پرداخت كفاره قسم *

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام

جمله «فمن لم يجد» حكايت از آن دارد كه شكننده سوگند بايد براى بدست آوردن امكاناتى جهت پرداخت كفاره تلاش كند زيرا فعل «لم يجد» (نيافت) در مواردى استعمال مى شود كه شخص پس از تلاش و پى گيرى امرى به آن دست نيابد.

29 _ اطعام ده مسكين ، هر نفر به مقدار يك مُدّ ( ده سير ) ، كفاره شكستن قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

امام صادق(ع) در توضيح «اوسط ما تطعمون» در آيه فوق فرمود: هو كما يكون انه يكون فى البيت من يأكل اكثر من المد و منهم من يأكل اقل من المد فبين ذلك . .. .

ص: 365

_______________________________

كافى، ج 7، ص 453، ح 7; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 333.

31 _ بالاپوش و پايين پوش براى مرد و مقدار پوشش لازم ( پيراهن ، روسرى و پايين پوش ) براى زن ، پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود .

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما كسوتهم ... لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

32 _ يك نوبت غذاى سير يا يك تن پوش ، حداقل كفاره قسم كه به هر يك از ده مسكين داده مى شود .

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم او كسوتهم

امام باقر(ع) در توضيح معنى «اوسط» در آيه فوق فرمود: . .. تشبعهم به مرة واحدة. قلت: كسوتهم؟ قال: ثوب واحد.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 334.

33 _ سه روز روزه ، كفاره قسم كسى كه بيش از مخارج لازم خانواده خويش را ندارد .

فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام

امام كاظم(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: اذا لم يكن عند فضل عن قوت عياله فهو ممن لايجد.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 452، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 336.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 5،9،11،12،13،19،25،26،27

5 _ نظر و گواهى دو مرد مسلمان عادل ، مرجع تشخيص همسانى صيد با جريمه و كفاره آن

يحكم به ذوا عدل منكم

ضمير در «به» به «مثل» بر مى گردد از كلمه «ذوا» كه تثنيه ذو است مرد بودن و دو نفر بودن به دست مى آيد و از «منكم» مسلمان بودن آنها معلوم مى شود.

9 _ اطراف كعبه ، تنها مكان مجاز براى قربانى كردن كفاره صيد

هدياً بلغ الكعبة

برداشت فوق را فرمايش منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من وجب عليه هدى فى احرامه فله ان ينحره حيث شاء الا فداء الصيد فان اللّه يقول «هدياً بالغ الكعبة».

_______________________________

كافى، ج 4، ص 384، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 504، ح 14.

11 _ تهيه غذا براى مساكين ، بايستى در حد قيمت شكار صيد شده باشد

او كفرة طعام مسكين

برداشت فوق بر اين اساس است كه «كفّرة» خبر براى مبتداى محذوف (هى) باشد بر اين مبنا جمله «هى كفارة» عطف بر محل «من النعم» مى شود و در حقيقت وصف و توضيحى ديگر است براى «جزاء مثل ما قتل» يعنى بر عهده شكار كننده سزايى است همسان با شكار، كه بايد به عنوان كفاره و بصورت طعام به مساكين داده شود.

12 _ تعداد روزه در كفاره صيد ، بايستى به تعداد مساكين در آن كفاره باشد .

ص: 366

او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

در برداشت قبل روشن شد كه قيمت شكار، به صورت غذا به مساكين پرداخت مى شود بر اين اساس معناى «او عدل ذلك صياماً» اين است كه اگر مكلف روزه، را به عنوان كفاره برگزيد بايد حساب كند كه به طور معمول چند مسكين را مى توان با قيمت شكار اطعام كرد، به همان تعداد بايد روزه بگيرد. امام باقر(ع) درباره آيه فوق فرمود: ... فان لم يكن عنده فليصم بقدر ما بلغ لكل مسكين يوماً.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 342، ح 97، ب 25; تفسير برهان، ج 1، ص 503، ح 3.

13 _ ارزش والاتر قربانى بر اطعام مساكين ، و اطعام مساكين بر روزه ، در كفاره صيد .

فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

برداشت فوق از تقديم ذكرى قربانى بر اطعام و تقديم اطعام بر روزه استفاده شده است.

19 _ تكرار شكار در حال احرام موجب تكرار كفّاره نخواهد شد .

و من عاد فينتقم اللّه منه

بيان انتقام الهى در جزاى تكرار صيد پس از بيان حكم كفّاره شكار حاكى از اين است كه هيچ جزائى جز خشم و انتقام خداوند در خور گناه تكرار صيد نيست.

25 _ روزه كفاره شكار در حال احرام ، بيش از شصت روز نيست ، اگر چه معادل خوراكى آن ، از شصت تجاوز كند .

او عدل ذلك صياماً

از امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. «ثم يصوم لكل مد يوماً فاذا زادت الامداد على شهرين فليس عليه اكثر منه.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 386، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 677، ح 381.

26 _ شتر ، كفّاره شكار شتر مرغ ، گاو ، كفاره شكار الاغ وحشى گوسفند ، كفاره شكار آهو و گاو كفاره گاو وحشى در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: فى النعامة بدنة و فى حمار وحش بقرة و فى الظبى شاة و فى البقرة بقرة.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 5، ص 341، ح 94، ب 25; نورالثقلين، ج 1، ص 673، ح 367.

27 _ كفّاره صيد در حال احرام ، قربانى و در صورت ناتوانى از آن ، انفاق قيمت آن و در حال عدم تمكن از قيمت ، روزه مى باشد .

فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

از امام صادع(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: من اصاب صيداَ وهو محرم فاصاب جزاء مثله من النعم اهداه و ان لم يجد هدياَ كان عليه ان يتصدق بثمنه واما قوله « اوعدل ذلك صياماَ » يعني عدل الكفارة اذا لم يجد الفدية ولم يجد الثمن.

دو روايت مدرك برداشت شماره 10 و 27 با هم معارض و حلّ تعارض بين آن دو موكول به اجتهاد است.

_______________________________

دعائم الاسلام، ج 1، ص 307; بحارالانوار، ج 99، ص 161، ح 65.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 3،4،5

3 - دو ماه روزه اى كه به عنوان كفّاره ظهار گرفته مى شود ، بايد پى درپى باشد .

فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين

4 - ظهاركننده ، روزه ظهار را بايد پيش از تماس و آميزش با زنش بگيرد .

فصيام شهرين متتابعين من قبل أن يتماسّا

ص: 367

5 - در صورتى كه گرفتن روزه براى ظهاركننده مقدور نباشد ، بايد شصت مسكين را اطعام كند .

فمن لم يستطع فإطعام ستّين مسكينًا

203- احكام كفالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 1

1 _ هيچكس _ حتى خويشاوندان و اوليا _ ، حق جلوگيرى از ازدواج زن با شوهر سابق يا ديگرى را پس ازانقضاى عِدّه ندارد .

و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ

«فبلغن اجلهنّ» در اين آيه به معناى پايان مدّت عدّه است; به قرينه «ان ينكحن». چون پس از انقضاى عدّه، زن مى تواند ازدواج كند; نه قبل از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 19

19 _ لزوم رعايت عدالت از سوى اوليا و سرپرستان ، در شؤون افراد تحت ولايت خود

فليملل وليّه بالعدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 14

14_ ضمان و كفالت ، از قرارداد هاى مشروع و داراى اعتبار قانونى است .

و أنا به زعيم

«ضمان» در اصطلاح به معناى تعهد پرداخت مال به طلبكار از جانب بدهكار است. تعهد كننده را «ضامن» ; بدهكار را «مضمون عنه» و طلبكار را «مضمون له» مى نامند و «كفالت» در اصطلاح تعهد به احضار شخصى است براى كسى كه حقى بر گردن آن شخص دارد و تعهد كننده را كفيل مى نامند. چنان چه ضمير غائب در «أنا به زعيم» به «حمل بعير» باز گردد، مراد از «زعيم» (متعهد) ضامن مى باشد و اگر ضمير در «به» به گوينده «لمن جاء ...» (يعنى جاعل) باز گردد، مقصود از «زعيم» كفيل خواهد بود.

204- احكام كم فروشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 2

2 - حرمت كم فروشى ، مغبون ساختن ديگران و كم نهادن سهم طرف مقابل در مبادلات اقتصادى

و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

ص: 368

205- احكام كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 4

4 - كنيزان ، در پوشش و حجاب ، حكم زنان آزاده را ندارند .

قل لأزوجك . .. نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

«نساء المؤمنين» انصراف به زنان آزاده مؤمن دارد. شأن نزول نقل شده درباره اين آيه و اين كه زنان آزاده و كنيزان، داراى پوشش يك نواختى بودند و از اين رو، مورد تعرض مزاحمان قرار مى گرفتند، گوياى اين است كه حكم مزبور، مربوط به زنان آزاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 30 - 2

2 - ازدواج با تملّك كنيزان ، تنها محدوده مجاز در روابط جنسى

إلاّ على أزوجهم أو ما ملكت أيم_نهم

206- احكام كودك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 17

17 _ قرآن حاوى احكامى خاص ، درباره اطفال ناتوان و مستضعف

يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب . .. و المستضعفين من الولدن

207- احكام كيفرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 4

4_ جواز كيفر مجرمان بيگانه مطابق موازين خودِ آنان

فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 2

2_ داوطلب شدن بى گناهان براى مجازات شدن به جاى مجرمان ، مجوز كيفر دادن آنان نيست .

فخذ أحدنا مكانه . .. معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

208- احكام گاوميش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 369

5 - انعام - 6 - 144 - 14

14 _ ايوب بن نوح قال: سألت أباالحسن الثالث(ع) عن الجاموس و اعلمته أن أهل العراق يقولون إنه مسخ فقال: او ما سمعت قول الله: «و من الإبل اثنين و من البقر اثنين».

ايوب بن نوح گويد، از امام هادى(ع) درباره گاو ميش سؤال كردم و گفتم: اهل عراق آن حيوانات مسخ شده مى دانند، آن حضرت فرمود: آيا نشنيده اى سخن خداوند را كه فرمود: «از شتر دو نوع آن و از گاو دو نوع آن» براى شما آفريد. (يعنى اينكه گاو ميش نيز از جنس «گاو» است و از حيوانات مسخ شده نيست.)

209- احكام گريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 16 - 4

4_ جواز گريستن بر فقدان برادر و كشته شدن او

جاءو أباهم عشاءً يبكون

هر چند گفتار و افعال برادران يوسف نمى تواند دليلى بر احكام شرعى باشد ، ولى از آن جا كه اين عمل (گريه بر فقد برادر) در نزد يعقوب پيامبر انجام گرفته ، معلوم مى شود او آن عمل را نكوهيده و حرام نمى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 9

9_ جواز گريستن و اشك ريختن و غم و اندوه جانكاه خوردن در فراق عزيزان

و قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

210- احكام گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 12

12 - اداى شهادت واجب و كتمان آن ظلم است .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 -

21،22،24،26،27،28،29،30،31،32،44،47،50

21 _ وجوب شاهد گرفتنِ دو مرد مسلمان و در صورت نبودن آنان ، يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد ديون و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه «رجل» (مرد) و «امرأة» (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

ص: 370

24 _ گواهان بر دين و مبادلات بايد مورد قبول و رضايت طرفين باشند .

و استشهدوا شهيدين من رجالكم . .. ممّن ترضون من الشّهداء

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

27 _ تذكّرو يادآورى يكى از گواهان به ديگرى ، در صورت فراموشى و لغزش ، فلسفه و حكمت تعدد گواهان *

ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاُخرى

چون جمله «ان تضلّ» در مقام تعليل است، پس مى توان به غير مورد (گواهى زنان) گسترش داد.

28 _ لزوم تذكّر يكى از گواهان به ديگرى ، در صورت فراموشى و لغزش وى

ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاُخرى

29 _ وجوب اداى شهادت بر گواهان به هنگام فراخوانى به شهادت

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه «اذا ما دعوا» دعوت براى اداى شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

30 _ وجوب تحمّل شهادت بر مؤمنين ، به هنگام استشهاد از آنان

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

بنابراينكه «اذا ما دعوا» دعوت براى تحمل شهادت باشد; يعنى: اذا ما دعوا الى اداء الشّهادة.

31 _ عدم وجوب تحمّل و اداى شهادت ، ابتدائاً و بدون فراخوانى به آن ( داوطلبانه )

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

لزوم ادا و تحمّل شهادت را مشروط به دعوت بر آن كرده و مفهوم شرط اين است كه در صورت نبود دعوت، شاهد بودن و شهادت دادن واجب نيست.

32 _ جواز احضار شهود براى اداى شهادت

و لا يأب الشّهداء اذا ما دعوا

44 _ لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد .

و اشهدوا اذا تبايعتم

47 _ لزوم جبران خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد ، از ناحيه كتابت و شهادت به وجود مى آيد .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد

بنابراينكه «لا يضار» مجهول باشد، مقصود از ضرر، خسارتهاى ناشى از شهادت و كتابت است يعنى نبايد كاتب و شاهد در اين ميان متحمّل ضرر و زيانى شوند كه لازمه آن جبران خسارتهاى ايشان است. مثل بيكارى، كرايه رفت و آمد و ... .

50 _ جبران نكردن خسارتهايى كه بر كاتب و شاهد از ناحيه كتابت و شهادت وارد مى شود ، موجب فسق و انحراف از حق

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن «لا يضارّ»، مقصود از «ضرر»، ضررهاى ناشى از «كتابت» است. يعنى اگر ضررى متوجه كاتب و شاهد گرديد و خسارتهاى ايشان را جبران ننموديد، از حق منحرف شده ايد و فاسق گشته ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 10

10 _ حرمت كتمان شهادت

و لا تكتموا الشّهادة

ص: 371

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 10

10 _ شهادت آدمى ، عليه پدر ، مادر و ديگر خويشاوندان ، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است .

شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 4

4 _ لزوم رعايت قسط و عدالت به هنگام اداى شهادت

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 8،9،10،17،20

8 _ جواز توقيف شاهدان بر وصيت تا اداى شهادت قانونى و معتبر

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

جمله «تحبسونهما» تا آخر آيه مى تواند مى تواند ناظر به اداى شهادت باشد يعنى شرايط ذكر شده در اين بخش از آيه دخيل در اثبات وصيت است و مى تواند ناظر به تحمل شهادت باشد يعنى خداوند وصيت كننده را ارشاد كرده كه اگر ترديد دارد كه شاهدان، وصيت او را به درستى ادا كنند، بايد از آنان بخواهد كه بعد از نماز سوگند ياد كنند كه به حق شهادت خواهند داد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله «تحبسونهما . ..» مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان «ذوا عدل منكم» و «ءاخران من غيركم» باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى «و ءاخران من غيركم» گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله «تحبسونهما» ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

17 _ شاهدان نبايد به بهانه منافع شخصى و يا خويشاوندى ، در شهادت هاى خويش خيانت كنند

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

اگر چه آيه شريفه درباره شهادت بر وصيت است ولى از جهت ضرورت پرهيز از خيانت بين شهادت بر وصيت و شهادت بر امورى ديگر تفاوتى نيست و لذا مى توان گنهكار بودن هر خيانتكار در شهادت را استفاده كرد.

20 _ اداء شهادت به درستى و راستى ، تكليفى الهى بر عهده شاهدان

و لانكتم شهدة اللّه

اضافه «شهدة» به «اللّه» مى تواند به منظور رساندن اين حقيقت باشد كه شهادت حقى از حقوق الهى است و بندگان موظف به اداى آن هستند.

ص: 372

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 1،4

1 _ شهادت هاى ناحق بى اعتبار و احكام مبتنى بر آن ملغاست

فان عثر على انهما استحقا اثماً فاخران يقومان مقامهما

عَثْر و عُثور _ مصدر عُثِرَ _ به معناى آگاه شدن و اطلاع يافتن است و «استحقا» باب استفعال از «حق» مى باشد. و از جمله معانى باب استفعال، جلوه دادن و قلمداد كردن است. مى توان گفت همين معنا از «استحقا» اراده شده است. بنابراين جمله «فان عثر ...» يعنى اگر معلوم شد كه شاهدان گناهى (شهادت ناحقى) را حق جلوه دادند ... .

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول «استحق» كلمه «اثماً» مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و «اوليان» فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره «استحقا اثماً» گفته شده «من الذين استحق ...» چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 7

7 _ تقواپيشگى اجرا كنندگان احكام شهادات و تسليم بودن آنان در برابر احكام الهى ايشان را به اثبات و ايفاى حقوق مردم به طور صحيح مى رساند .

و اتقوا اللّه و اسمعوا

در برداشتهاى گذشته مخاطبان «اتقوا و اسمعوا» شاهدان گرفته شده بود ولى احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه مخاطبان در اين دو فراز حاكمان و قاضيان كه متصديان اجراى احكام هستند، باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 4

4 _ تصديق كردن و همگام شدن با شهادت دهندگان نابحق، حرام است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 7

7_ گواهى شهود عينى ، طريقى معتبر براى اثبات مدعا

وسئل القرية . .. والعير التى أقبلنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 7،11،12

7 - اتهام بى دليل زنا ( قذف ) به زنان پاكدامن ، موجب از ميان رفتن هميشگى حق شهادت نسبت دهندگان ، در تمامى صحنه هاى گواهى

ص: 373

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة ابدًا

11 - شهادت و گواهى انسان فاسق ، در نظام قضايى اسلام هرگز پذيرفته نمى شود .

و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

برداشت فوق، مبتنى براين نكته است كه جمله «و أُول_ئك هم الفاسقون» در مقام تعليل و بيان فلسفه حكم پذيرفته نشدن شهادت نسبت دهندگان زنا باشد; يعنى، چون آنان فاسق اند، گواهيشان مورد قبول نيست. بنابراين گواهى هيچ فاسقى پذيرفتنى نخواهد بود.

12 - پذيرش شهادت شاهد ، مشروط به عادل بودن او است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 4

4 _ شهادت و گواهى باطل و دروغ ، ممنوع است .

و الذين لايشهدون الزور

211- احكام گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،6،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه «قالوا حسبنا ما وجدنا ...» در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

6 _ احكام ويژه وصيله ( گوسفند ماده اى كه همزاد با بره نر باشد ) بدعت و از افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من . .. و لاوصيلة و لكن الذين كفروا يفترون

در دوره جاهليت اگر گوسفندى دو قلو مى زائيد كه يكى از آن دو نر بود، ذبح آن را تحريم مى كردند و همزاد آن را «وصيلة» مى ناميدند يعنى ماده گوسفندى كه سرنوشت همزادش را به سرنوشت خود گره زد و سبب شد كه بر آستان بتها ذبح نشود. امام صادق(ع) در توضيح معناى «وصيلة» در آيه فوق فرمود: «ان اهل الجاهلية كانوا اذا ولدت الناقة ولدين فى بطن قالوا: وصلت، فلايستحلون ذبحها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

ص: 374

212- احكام لعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 15

15 - « عن الصادق ( ع ) عن أبيه عن جدّه ( ع ) أنّ علياً ( ع ) قال ، ليس بين خمس من النساء و بين أزواجهنّ ملاعنة . . . والمجلود فى الفرية لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً . . . ;

امام صادق(ع) از پدرش و او از جدش روايت كرده است كه حضرت على(ع) فرمود: بين پنج دسته از زنان با شوهرانشان ملاعنه نيست (يعنى قانون لعان اجراء نمى شود). .. از جمله آنها، كسانى هستند كه به علت تهمت زنا زدن، تازيانه خورده اند; زيرا خداوند فرمود: «و لاتقبلوالهم شهادة أبداً».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 6 - 2،3،5

2 - شوهر اگر براى اثبات قذف عليه همسرش ، از ارائه شاهدان ناتوان باشد ، بايد چهار بار سوگند ياد كند .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّ

3 - با عجز شوهر از آوردن شاهدان براى اثبات قذف عليه همسرش ، در صورتى نوبت به سوگند و لعان مى رسد كه شوهر ، مدعى مشاهده زنا باشد .

والذين يرمون أزوجهم و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم

استثنا در جمله «و لم يكن لهم شهداء إلاّ أنفسهم» استثناى متصل است و معناى آيه چنين مى باشد: «مردانى كه همسران شان را قذف كنند، اگر فقط خودشان ناظر و شاهد زنا بودند و به جز خودشان كسى نبود، بايد سوگند ياد كنند». مفهوم آن اين مى شود كه: اگر خودشان هم شاهد نبودند، نوبت به لعان نمى رسد.

5 - « خدا را شاهد مى گيرم كه راست مى گويم » ، متن سوگند شوهرى است كه مدعى مشاهده زناى همسرش باشد و از آوردن شاهدان نيز ناتوان باشد .

والذين يرمون أزوجهم . .. فشه_دة أحدهم أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 1،2،4،5

1 - وجوب درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى شوهرى كه زنش را به زنا متهم كرده است .

و الخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

2 - « لعنت خدا بر من باد اگر دروغ مى گويم » ، متن سوگند نامه پنجم شوهر است كه مدعى مشاهده زناى همسرش باشد و از آوردن شاهدان نيز ناتوان باشد .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

4 - با سوگند پنجم شوهر ، زناى همسر ثابت گشته و حد زنا بر او جارى مى شود .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

با سوگند پنجم شوهر _ كه در آن پذيراى لعنت خدا مى شود _ دو چيز به اثبات مى رسد: 1_ زناى همسر و در نتيجه محكوميت او

ص: 375

به حد زنا. 2_ صدق و راستگويى شوهر و در نتيجه سقوط حد قذف از وى.

5 - با اعلام پذيرش لعنت خدا در پنجمين سوگند از سوى شوهر مدعى زناى همسرش ، حد قذف و ديگر كيفر هاى آن ، از وى ساقط مى شود .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 8 - 1،2،3،4

1 - زن متهم به زنا ، پس از تحقق لعان از سوى شوهرش ، متقابلاً حق لعان دارد .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه

2 - زن متهم به زنا از سوى شوى خويش ، در صورتى كه براى تكذيب اين اتهام چهار بار سوگند ياد كند ، حد زنا از وى برداشته مى شود .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الك_ذبين

الف ولام «العذاب» ذكرى و اشاره به «ماْئة جلدة» است كه در آيه دوم آمده بود.

3 - صد تازيانه ، حد زنانى كه با لعان ( سوگند ) همسران شان ، زناى آنان ثابت شده است .

و يدرؤا عنها العذاب أن تشهد أربع شه_دت باللّه

مفهوم جمله «و يدرؤا عنها العذاب; عذاب و كيفر از زنان برداشته مى شود» اين است كه با سوگند مردان عليه همسران شان، گناه آنان ثابت مى شود; ولى اگر زنان هم متقابلاً بر بى گناهى خود سوگند ياد كنند، كيفر داده نمى شوند.

4 - « خدا را به گواه مى گيرم كه شوهرم بر من دروغ بسته است » متن سوگند زنى است كه از سوى شوهر خويش مورد اتهام زنا قرار گرفته است .

أن تشهد أربع شه_دت باللّه إنّه لمن الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 9 - 1،2،4

1 - وجوب درخواست غضب خدا به عنوان پنجمين سوگند ، پس از اداى چهار سوگند ، از سوى زن متهم به زنا از جانب شوهرش

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

2 - « لعنت خدا بر من باد اگر شوهرم راست گو باشد » ، متن پنجمين سوگند زنى است كه منكر راست گويى شوهرش در ادعاى زناكارى وى مى باشد .

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

4 - تساوى شرايط ، آداب و آثار گواهى و سوگند مرد و زن در اثبات و يا رد لعان

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه . .. والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقي

213- احكام لعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 8

8 - نبايد كتمان كنندگان حقايق دينى را در صورتى كه توبه كنند و گذشته را جبران نمايند ، نفرين كرده و خواهان دورى آنان از

ص: 376

رحمت خدا شد .

و يلعنهم اللعنون. إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 64 - 4

4 - لعن بر كافر ، جايز و روا است .

إنّ اللّه لعن الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 3،5

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

5- جواز لعن و نفرينِ حاكمان فسادگر و فاقد عاطفه انسانى

إن تولّيتم . .. أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مشاراليه «أول_ئك» _ به قرينه آيه قبل «إن تولّيتم» _ كسانى باشند كه در صورت رسيدن به حكومت، فسادگر و قاطع رحم اند در اين صورت از فعل الهى، جواز لعن آن گروه استفاده مى شود.

214- احكام لواط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 16 - 1،4،6

1 _ تعزير و ايذا ، كيفر دو مردى كه مرتكب فحشا ( لواط ) شوند .

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

چون در آيه قبل حكم زن زناكار بيان شده، بنابراين آيه مورد بحث در مورد غير زنان است. پس مراد از «الّذان»، دو مردى هستند كه مرتكب فاحشه گردند.

4 _ كيفر فحشا ( لواط و زنا ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما

6 _ زنان و مردان مرتكب فحشا ( زنا و لواط ) ، در صورت توبه و اصلاح نبايد كيفر داده شوند . *

فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما

بنابر اينكه جمله «فان تابا . .. » عطف بر جمله اى محذوف باشد ; يعنى «فاذوهما ان لم يتوبا فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 5

5 _ لواط ، كردارى حرام و بسيار زشت است .

أتأتون الفحشة

ص: 377

215- احكام مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 2،3،17

2 _ محجور بودن سفيه ، از تصرف در اموال

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

3 _ در انفاق به سفيهان ، نبايد مال را در اختيار آنان قرار داد . *

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

برخى برآنند كه مراد از «ايتاء»، انفاق بر آنان است ; يعنى به هنگام انفاق بر آنان، اموالتان را در اختيار آنان قرار ندهيد، بلكه در جهت منافع آنان به كار گيريد.

17 _ لزوم اجتناب از سپردن اموال به افرادى كه مورد اعتماد نيستند .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) درباره «السّفهاء» در آيه فوق فرمود: من لا تثق به.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 441، ح 48.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 12

12- توان مندى و رشد ، شرط جواز تصرف در اموال است . *

فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما و يستخرجا كنزهما

216- احكام مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،3،4

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل «لاتقربوا» (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

«التى» صفت براى كلمه اى مانند «الخصلة» (طريقه و روش) است. بنابراين «لاتقربوا ... إلا ...» يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

ص: 378

برداشت فوق با توجه به كلمه «أحسن» (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 1،3،7،8،10،11،12

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب «لاتقربوا. ..» متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: «جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند». بنابراين مراد از «التى هى أحسن» تصرف ثمربخش و مفيد است.

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

«حتى يبلغ أشدّه» غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و «حتى يبلغ أشدّه» غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

217- احكام مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 8

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 379

1 - بقره - 2 - 188 - 2،4،6

2 - دستيابى به مال و دارايى هاى ديگران با اسباب باطل ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

كلمه «بينكم» قيد براى «أموالكم» است; يعنى، اموالى كه در ميان شماست و هر كس مالك بخشى از آن است. بنابراين جمله «لاتأكلوا ...» چنين معنا مى شود: نبايد هيچ يك از شما مال و دارايى ديگرى را با سببى باطل تصرف كند.

4 - پرداخت رشوه به قضات ، به منظور دستيابى به اموال ديگران ، از جمله اسباب باطل براى تحصيل مال است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

جمله «و تدلوا بها . ..» عطف خاص بر عام است و لذا بيانگر مصداق بارزى از تصرف اموال ديگران با اسباب باطل مى باشد. نياوردن «لا»ى ناهيه در «تدلوا» مؤيد اين معناست.

6 - مالكيت اموالى كه از راه ها و اسباب باطل به چنگ آمده ، فاقد اعتبار قانونى است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

حرمت تصرف در اموال به دست آمده از طريق باطل، حاكى از مالك نبودن كسى است كه آن اموال را به چنگ آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 3

3 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى

و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 12

12 _ رضايت مالك ، شرط جواز تصرف ديگران در اموال وى

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 6

6 _ مالكيّت ، همواره مستلزم جواز تصرّف نيست .

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا

از اينكه يتيمان نابالغ از تصرف در اموال خويش ممنوع و محجورند، معلوم مى شود كه مجرد مالك بودن مستلزم جواز تصرف در اموال نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 1،3،4

1 _ ممنوعيّت تصرّف و تملك اموال ديگران با اسباب باطل

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

3 _ رسميّت و اعتبار مالكيّت شخصى

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

4 _ تجارت ، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال

ص: 380

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 16

16 _ انسان ، فقط مالك بخشى از درآمد هاى خويش است .

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

بنابر اينكه «من» در «ممّا» براى تبعيض باشد. يعنى انسانها مالك بخشى از درآمد خويش هستند و بخش ديگر _ مثلا _ از آنِ فقرا و يا حكومت اسلامى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 8

8 _ پذيرش مالكيت اشخاص حقوقى در اسلام

و لذى القربى و اليتمى و المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 5،6

5 _ اصل مالكيت مردم بر اموال ، اصلى پذيرفته شده در اسلام

ليأكلون أمول الناس

6 _ تصاحب اموال مردم با اسباب غير مشروع ، حرام است .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 5،6،13،14

5- ثبوت حق مالكيت براى افراد نابالغ

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

«يتيم» در لغت، به طفلى گفته مى شود كه قبل از بلوغ، از پدرش جدا شده و او را از دست بدهد (مفردات راغب).

6- امكان مالكيت بدون كار

و لاتقربوا مال اليتيم

از آنجايى كه يتيم طفلى است كه پدر خود را از دست داده است و در آن سن و سال هم امكان كار كردن براى وى وجود ندارد. و يكى از طبيعى ترين راههاى مالك شدن يتيم، ارث است كه از طريق كار به دست نمى آيد. با توجه به اين نكته ها، مطلب فوق قابل استناد به آيه است.

13- امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

ص: 381

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 4

4- بت و ساير ابزار و وسايل گناه ، از حرمت و مالكيت ساقط است و شكستن و نابود كردن آنها جايز مى باشد .

فجعلهم جذذًا

برداشت ياد شده از شكستن بت ها به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و سوگند ايشان بر اين كار و نيز لحن تأييد گونه و تمجيدآميز آيه شريفه به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 11

11 - مالكيت بر انسان برده ، جايز و روا است .

إلاّ ما ملكت يمينك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 7

7 - مالكِ انسانِ برده شدن ، جايز است .

و لا ما ملكت أيم_نهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 8

8 - مشروعيت مالكيت انسان ها بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند )

أنع_مًا فهم لها م_لكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 15

15- مالكيت خصوصى ، اصلى مورد قبول در اسلام

و لا يسئلكم أمولكم

نسبت داده شدن «أموال» به «كم» و تصريح به اين كه خداوند، مال هايتان را از شما نمى گيرد; مى رساند كه دارا بودن و مالكيت، مورد قبول شريعت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه «أفاء» _ كه از «فىء» به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و

ص: 382

دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 15

15 - حق مالكيت كافران غير محارب ، محترم و رعايت عدل درباره ايشان ضرورى است .

و ءاتوهم ما أنفقوا

از شأن نزول آيه، استفاده مى شود كه حكم پرداخت مهريه و نيز احترامى كه اسلام براى مالكيت كافران قائل است، مربوط به كافران غير محارب است; چنان كه آيه شريفه مسائل پس از صلح حديبيه را بيان مى كند. بنابراين رعايت اين عدل با آنچه از مفهوم «أن تبرّوهم و تقسطوا...» _ كه نهى از قسط درباره كافران حربى بود _ منافات ندارد.

218- احكام ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5،6

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف «أربعة أشهر» به «الاشهر الحرم» (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از «أربعة أشهر» همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع «فسيحوا فى الأرض» بر «براءة من اللّه و رسوله» با حرف «فاء»، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

ص: 383

219- احكام مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 5

5- بحث و جدل ، در صورت مبتنى بودن بر پايه هاى دانش و برهان ، جايز و بلامانع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

قيد «بغير علم» بيانگر اين نكته است كه اگر جدل و پافشارى روى يك عقيده و ابطال رأى و عقيده ديگران برپايه علم و استدلال باشد، جايز است.

220- احكام مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 23

23 _ ساختن مجسمه حيوانات ، امرى جايز و مباح

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير

221- احكام محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير «هم» در جمله فوق به «الذين يقاتلوكم» بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. «ثقف» (مصدر ثقفتم» به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت «حيث ثقفتموهم» (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

«ال» در «الكافرين» عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 1،2،3،23،24

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

ص: 384

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

2 _ محاربين در صورت فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در «و يسعون» واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن «الذين» در «يسعون» مؤيد اين معناست.

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

«جزاء» در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

24 _ قطع يك دست و يك پا از جهت مخالف ، مجازات محارب فسادگر در زمين ، در صورت غارت نمودن اموال بدون ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلف

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان اخذ المال و لم يقتل قطعت يده و رجله من خلاف ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 1،3،5

1 _ سقوط حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) از محاربان و فسادانگيزانى كه پيش از دستگيرى توبه كنند .

انما جزؤا الذين يحاربون . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

3 _ توبه و اظهار پشيمانى تبهكاران محارب پس از به چنگ افتادن ، فاقد ارزش و اعتبار براى سقوط حد و رهايى از عذاب دوزخ

انما جزؤا الذين . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

5 _ محاربان و فسادگران در صورتى كه به تبعيد محكوم شوند ، همواره بايد در تبعيد بسر برند .

او ينفوا من الارض . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

ظاهر استثناء (الا الذين . ..) اين است كه به تمامى فرازهاى آيه پيش مربوط مى باشد. بنابراين حكم تبعيدى كه پس از دستگيرى صادر شود، هرگز الغا نخواهد شد، گر چه شخص تبعيدى توبه كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه «أفاء» _ كه از «فىء» به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و

ص: 385

دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

222- احكام محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 3

3 - حرمت فاش كردن عيب هاى مردم ، در غياب يا حضور آنان

ويل لكلّ همزة لمزة

وعده عذاب، نشانه حرمت است. «هُمَزَة» نزد برخى از اهل لغت به معناى كسى است كه در غياب ديگرى از او خرده گيرد و «لمزة» به معناى كسى است كه روبه روى ديگران، عيب آنان را فاش كند. (مجمع البيان)

223- احكام محرميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 20

20 - « عن معاوية بن عمّار قال : كنّا عند أبى عبداللّه ( ع ) . . . قلت إن المرأة . . . تركب و تضع يدها على رأس الأسود و ذراعيها على عنقه . فقال أبوعبداللّه : « . . .لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ . . . و لا ما ملكت أيمانهنّ » ;

معاوية بن عمار مى گويد: نزد امام صادق(ع) بوديم. .. (به ايشان) گفتم: زن ...(گاهى) سوار بر مركب مى شود و دست خود را بر سر غلام سياه و ساعدهاى خود را بر گردن او مى گذارد. پس امام فرمود: ...لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ... و لا ما ملكت أيمانهنّ».

224- احكام مُحَلِّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،5،6،7،8

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

5 _ جواز ازدواج مرد با زن سه طلاقه خود ، مشروط به آميزش محلِّل با آن زن است .

حتى تنكح زوجاً غيره

انتخاب كلمه «زوجاً» به جاى «رجلا»، دلالت بر عقد ازدواج دارد; بنابراين كلمه «تنكح»، بايد بر معنايى زيادتر از عقد دلالت كند و آن معنا، همان آميزش خواهد بود.

6 _ ازدواج زن با شوهر سابق ، پس از طلاق شوهر دوّم ( مُحلِّل ) ، منوط به رضايت طرفين و عقد جديد است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

ص: 386

اِسناد رجوع به طرفين (ان يتراجعا)، پس از طلاق مُحلِّل، به خلاف رجوع در عدّه كه تنها به شوهر مستند بود، دلالت بر مشروطيّت رضايت طرفين دارد و لازمه آن اجراى عقد جديد است.

7 _ شرط طلاق در ازدواج زن سه طلاقه با محلّل ، بى اثر و فاقد اعتبار است . *

حتى تنكح زوجاً غيره فان طلّقها

استناد طلاق به مُحلّل (فان طلّقها) و بيان آن با «اِن» شرطيّه، كه توقع حصول در آن لحاظ نمى شود، دلالت بر اختيار كامل محلّل در طلاق دارد و لازمه آن، بى اعتبارى شرط طلاق، بر فرض وجود است.

8 _ پس از طلاق شوهر دوّم ، زن و شوهر سابق ، در صورت گمان به مراعات حدود الهى در خانواده ، مى توانند به زندگى بازگردند .

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يُقيما حدود اللّه

225- احكام مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 21

21 _ توبه مرتدان ، مورد پذيرش خداوند

و كفروا بعد إسلمهم . .. فإن يتوبوا يك خيراً لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 2

2 - مطرود ساختن و منزوى كردن ، حكم مرتدان و گمراه كنندگان مردم در آيين موسى ( ع )

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

در باره «لامساس» دونظر ابراز گرديده است: 1_ حكمى قضايى از جانب موسى(ع) است. 2_ نفرين موسى(ع) در باره سامرى است. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

226- احكام مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 24

24 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : « عشرة اشياء من الميتة ذكية : العظم و الشعر ، و الصوف و الريش و القرن و الحافر و البيض و الانفخة و اللبن و السن ;

ده چيز از مردار كه عبارتند از: استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم پرنده، مايه پنير، شير و دندانها پاك و قابل استفاده است».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 4

4 _ خوردن ميته حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

ص: 387

از موارد و مصاديق مسلم براى «ما لم يذكر اسم الله»، حيوانى است كه خود مرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6،16

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

227- احكام مسابقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 4

4_ مسابقه ، امرى مشروع در آيين يعقوب ( ع ) و مرسوم در زمان آن حضرت

قالوا ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 8

8_ مشروعيت ايجاد رقابت با تعيين جايزه

و لمن جاء به حمل بعير

228- احكام مساحقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 2،3،4،6

2 _ كيفر زن در صورت مساحقه ( همجنس بازى ) حبس ابد است . *

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

3 _ زن زناكار و همجنس باز در صورتى كه مسلمان باشد ، به حبس ابد محكوم مى شود .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

چنانچه «كُم» خطاب به جامعه اسلامى باشد، مراد از «نساء» زنان مسلمان خواهد بود.

4 _ لزوم شهادت چهار مرد مسلمان براى اثبات فحشاى زنان ( زنا و مساحقه )

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

مؤنّث آوردن كلمه «اربعة» دلالت مى كند كه معدود آن، رجال (مردان) هستند ; و «منكم» دلالت بر مسلمان بودن آن مردان دارد.

6 _ كيفر فحشا ( زنا ، مساحقه ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

ص: 388

229- احكام مسافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 3،4،23،28

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه «عدة» مبتدا و خبر آن به قرينه «كتب عليكم» و جمله بعد، «عليه» است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در «أيام معدودات» (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : « فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول « فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد».

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : « يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل « فعدة من أيام أخر » . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: «فعدة من أيام أخر» . .. ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15،16،17،20

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

20 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه ، كافى نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 20

20 _ وظيفه مسافرى كه دسترسى به آب ندارد ، تيمم است .

ص: 389

او على سفر . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 13

13 _ وظيفه مسافر در صورت نيافتن آب براى وضو يا غسل ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً

230- احكام مست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 1،2،3،4،5،6

1 _ بطلان نماز در حال مستى

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

ظاهراً نهى در «لا تقربوا»، ارشاد به بطلان است، نه تنها بيانگر حرمت تكليفى.

2 _ اقامه نماز در حال مستى جايز نيست . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه نهى در «لا تقربوا»، نهى مولوى باشد ; يعنى دلالت بر حرمت تكليفى كند.

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

4 _ حرمت ورود به مساجد در حال مستى *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه مراد از «الصلوة»، جايگاه متعارف نماز، يعنى مساجد باشد; به قرينه «الّا عابرى سبيل».

5 _ آگاهى كامل به گفته ها ، پايان زمان مستى

و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون

6 _ جواز و صحت اقامه نماز براى انسان مست پس از پايان زمان مستى ( آگاهى كامل به اذكار نماز )

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون

به مناسبت حكم و موضوع مراد از «ما تقولون» مى تواند خصوص اذكار نماز باشد.

231- احكام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6،12،14،15،16

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

ص: 390

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه «مساجد» به «اللّه» براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

12 - مساجد ، بايد از هر آنچه مانع ياد خداست ، پيراسته باشد .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

14 - كفرپيشگان ، حق حضور در مساجد را ندارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها

15 - كفرپيشگان ، در صورت حضور در مساجد ، مجرم اند و بايد به دست مسلمانان عقوبت شوند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه «إلا خائفين» استثنا از عدم ورود به مساجد باشد، نه از عدم جواز ورود. بر اين مبنا، جمله «ما كان لهم ...» بيانگر اين معناست كه: كافران حق ندارند به مساجد وارد شوند و در صورت تخلف، بايد عقوبت شوند; زيرا ترس كافران از ورود به مساجد، در صورتى است كه بدانند ورودشان در پى دارنده مجازات است.

16 - كفرپيشگانى كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند ، حق ورود به مساجد دارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، بر اين اساس است كه «إلا خائفين» استثنا از عدم جواز ورود باشد; يعنى، كافران نبايد داخل مسجد شوند، مگر آن گاه كه از مسلمانان هراسان باشند و در آن صورت ورودشان به مساجد جايز است. اين معنا شامل كفرپيشگانى مى شود كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 4،12،13،36

4 _ حرمت ورود به مساجد در حال مستى *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه مراد از «الصلوة»، جايگاه متعارف نماز، يعنى مساجد باشد; به قرينه «الّا عابرى سبيل».

12 _ حرمت ورود جُنب به مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

بنابر اينكه مقصود از «الصلوة»، جايگاه متعارف آن، يعنى مساجد باشد ; به دليل «الّا عابرى سبيل».

13 _ جواز عبور جُنب از مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً الّا عابرى سبيل

36 _ ممنوعيّت ورود جنب به مسجد ، مگر به صورت عبور

و لا جنباً الّا عابرى سبيل حتّى تغتسلوا

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال از ورود جنب و حائض به مسجد فرمود: الحائض و الجنب لا يدخلان المسجد الا مجتازين ان اللّه تبارك و تعالى يقول: و لا جنباً الا عابرى . .. .

_______________________________

علل الشرايع، ص 288، ح 1، ب 210 ; نورالثقلين، ج 1، ص 484، ح 266، 267 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 138 ; تفسير قمى، ج 1، ص 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 2

2 _ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ص: 391

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 13،15

13 _ ساختن مسجدى كه موجب زيان مؤمنان و تفرقه در بين ايشان و ترويج افكار و انديشه هاى ضد الهى شود ، جايز نيست .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و تفريقاً بين المؤمنين

15 _ از ميان رفتن حرمت و قداست مسجد ، زمانى است كه موجب زيان رسيدن به مؤمنان شود و پايگاهى عليه اسلام و وحدت مسلمين گردد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 38

38- ساختن مسجد بر اقامت گاه صالحان و مزار آنان ، جايز بوده و عبادت در كنار قبر آنان شايسته است .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

هرگاه قرآن، از جوامع و اديان پيشين، سخن و عملى را با لحنى نقل كند كه نشانه تمجيد و عنايت خاص خداوند باشد، معلوم مى شود كه قرآن، آن گفته و كردار را صحيح و پسنديده تلقّى كرده است.

232- احكام مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 7،8،19

7 _ امنيّت كامل براى كسانى كه وارد كعبه مى شوند .

و من دخله كان امناً

8 _ لزوم حفظ و برقرارى امنيّت در كعبه

و من دخله كان امناً

بنابراينكه جمله خبريّه در مقام انشاء باشد.

19 _ كسى كه در خارج حرم مرتكب جرم شده و به حرم پناه مى برد ، از تعقيب در امان است .

و من دخله كان امناً

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذ احدث العبد فى غير الحرم جنايةً ثم فَرَّ الى الحرم لم يسع لأحد ان يأخذه فى الحرم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 226، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1،ص 299، ح 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6،9

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

ص: 392

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 2

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله «ما كان صلاتهم . .. » مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2،3،19

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

233- احكام مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 4

4 _ حضور و اقامه نماز در مسجدى كه به انگيزه هاى باطل بنا شود ، ممنوع است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداً

234- احكام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 21

21 - تأكيد ابراهيم ( ع ) ، بر عدم امكان دخالت او در حكم و قانون خدا عليه مشركان

و ما أملك لك من اللّه من شىء

تعبير «من شىء» در بردارنده تأكيد، نسبت به عدم امكان مداخله در حكم خداوند است.

ص: 393

235- احكام مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1،4

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در «لاتحرموا . ..»، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از «لاتحرموا . ..» نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام كردن) خواهد بود.

236- احكام مضطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 30

30 _ ملاك مكّى بودن ، سكونت در شعاع هجده ميلى ، از هر سوى مسجد الحرام

لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه مزبور، فرمود: من كان منزله على ثمانية عشر ميلا من بين يديها و ثمانية عشر ميلا من خلفها و ثمانية عشر ميلا عن يمينها و ثمانية عشر ميلا عن يسارها فلا متعة له . ..

_______________________________

كافى، ج 4، ص 300، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 192، ح 692.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 56

56 _ بهره گيرى مضطر از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوان ذبح شده به نام غير خدا و . . . ، مشروط به آن است كه از روى عمد و قصد گناه نباشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

از امام باقر(ع) در توضيح «غير متجانف» در آيه فوق روايت شده: غير متعمد لاثم.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 162; تفسير برهان، ج 1، ص 447، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 12

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

ص: 394

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله «فلم تجدوا ماء» نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 7،8

7- اضطرار و ناگزيرى ، موجب رفع ممنوعيت از خوردنى هاى حرام است .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

8- كسى كه در راستاى سركشى و ستم ، مضطر و ناگزير به خوردن حرام شده باشد ، مشمول احكام مضطر نمى شود .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد فإن الله غفور رحيم

237- احكام معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 1،3،6

1 _ بر كسانى كه از همنشينى با بيهوده گويان درباره قرآن و اسلام پرهيز مى كنند، ولى بناچار سخنان آنها را مى شنوند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

در اين برداشت، «يتقون» به معناى لغوى آن گرفته شده است.

3 _ بر كسانى كه در همنشينى با مغالطه گران درباره قرآن و اسلام از بحث پرهيز نموده و سعى در بازداشتن ديگران كنند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى

در اين برداشت، «يتقون» به معناى لغوى آن و متعلق آن «خوض» گرفته شده است. علاوه بر اين كه «ذكرى» نيز مفعول مطلق براى فعل محذوف «يذكرونهم» فرض شده است; يعنى: «يتقون الخوض و لكن يذكرونهم ذكرى».

6 _ همنشينى با كافران و مشركانى كه به استهزا و مغالطه در قرآن و اسلام نپردازند، حرام نيست. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

در اين آيه فاعل «يتقون» كافران، و مرجع ضمير «حسابهم» خوض كنندگان فرض شده است; يعنى حساب كافرانى كه از خوض پرهيز مى كنند، از حساب خوض كنندگان جدا و همنشينى با آنان بى اشكال است.

238- احكام معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 4،6

4 _ تجارت ، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

6 _ مبادله بدون رضايت طرفين ، باطل است .

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

ص: 395

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 8

8 _ اطعام اهل كتاب و فروش خوراكى ها به آنان ، امرى جايز و مباح

و طعامكم حل لهم

چون اهل كتاب به دستورات قرآن و حلالها و حرامهاى آن اعتنايى ندارند، بنابراين حكم به حليت طعام مسلمانان براى آنها به اين معناست كه براى مسلمانان جايز است كه طعام خود را در اختيار آنان قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 6،7،8

6 _ پركردن پيمانه ها و مطابق بودن كالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله كالاها

و أوفوا الكيل و الميزان

«كيل» به معناى پيمانه كردن و نيز به چيزى كه با آن كيل مى كنند (پيمانه) گفته مى شود و در اينجا مراد معناى دوم است. ايفاء (مصدر اوفوا) به معناى اكمال و اتمام است. اتمام و اكمال پيمانه به اين است كه پيمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ايفاء و اكمال ترازو به اين است كه كالاى توزين شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و كمتر از آن نباشد.

7 _ در مبادله كالا بايد از پيمانه و ترازو و وزنه هاى صحيح استفاده كرد.

و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

«ميزان» به ترازو و نيز وزنه هاى آن گفته مى شود. «بالقسط» هم مى تواند براى «أوفوا» باشد، كه در اين صورت قيدى توضيحى و براى تأكيد است، و هم مى تواند قيد براى كيل و ميزان باشد. يعنى پيمانه، ترازو و وزنه ها بايد متعادل بوده، پيمانه كوچكتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها كاستى نداشته باشد.

8 _ بى عدالتى و كمفروشى در معاملات از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

جمله «أوفوا . ..» به دليل «ما حرم ربكم»، بيانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراين علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حكايت از حرمت بى عدالتى و كمفروشى نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 8

8_ كم فروشى و بى مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصداق هاى فسادانگيزى در زمين است .

أوفوا المكيال و الميزان . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 1،2

1- وجوب كامل كردن پيمانه و كم نگذاشتن از آن ، در معاملات كيلى

و أوفوا الكيل إذا كلتم

2- لزوم به كارگيرى ترازوى دقيق و سنگ تمام در سنجش اشيا

وزنوا بالقسطاس المستقيم

«قسطاس» به معناى ميزان است كه مصداق بارز و روشن آن ترازو براى توزين اشياست.

ص: 396

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 2

2 - حرمت كم فروشى ، مغبون ساختن ديگران و كم نهادن سهم طرف مقابل در مبادلات اقتصادى

و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

239- احكام معاهدات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 1،2،8

1 _ مسلمانان موظفند در صورت ظهور نشانه اى حاكى از تصميم كافران بر پيمان شكنى ، معاهدات فيمابين را الغا كنند و آن را بى اعتبار بشمارند .

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم

مراد از «خيانة» به قرينه سياق پيمان شكنى است و ترس از پيمان شكنى به معناى آشكار شدن شواهد و اماراتى است بر اينكه طرف مقابل نقض پيمان را در سر مى پروراند. «نبذ» به معناى انداختن و مفعول «فانبذ» «عهدهم» است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده است.

2 _ لزوم مطلع ساختن دشمن از بى اعتبارى عهدنامه آنان ، پس از الغا و بى اعتبار دانستن آن

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم على سواء

«سواء» به معناى مساوى و برابر بودن است. «على سواء» حال براى ضمير در «فانبذ» و ضمير در «إليهم» است ; يعنى در حالى كه تو و آنان در اين امر مساوى هستيد. و مراد از مساوى بودن، چنانچه مفسران گفته اند، تساوى در آگاهى به لغو پيمان نامه است. افكندن عهدنامه به طرف آنان (فانبذ إليهم) اين معنا را تأييد مى كند.

8 _ بى اعتبار شمردن و الغاى عهدنامه ها بدون آگاه ساختن طرف مقابل ، خيانت است .

فانبذ إليهم على سواء إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه «إن اللّه . .. » تعليل براى «على سواء» باشد. يعنى اگر اين دستور (آگاه ساختن دشمن به لغو عهدنامه او) را اجرا نكنى، خيانتكارى و خداوند خيانتكاران را دوست ندارد.

240- احكام معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 37

37 _ اعتبار حقوقى قرارداد ثبت شده

و لا تسئموا اَن تكتبوه . .. ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 2،7

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض آن از سوى طرف معاهده ، بلا مانع است .

ص: 397

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 2،4،11،12

2 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

11 _ وفادارى به پيمان عدم تعرض ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند باشد ، لازم است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

12 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض شدن آن از سوى معاهدان جايز است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 2،10

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 10

10 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 5

5 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4،5،6،10

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

5 _ پايبندى بر پيمان ، مادامى كه طرف معاهده به آن وفادار بماند ، لازم است .

ص: 398

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

10 _ طعن و توهين به اسلام از سوى كفار معاهد ، لغو اعتبار پيمان صلح و اعلان نبرد با آن را ، مجاز مى كند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا

241- احكام معبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 5

5 - مرتفع ساختن كانون هاى عبادت و ذكر خدا ، جايز و مشروع است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

242- احكام معذور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 33

33 _ تخفيف احكام براى معذورين ، پرتويى از عفو و غفران الهى

فلم تجدوا ماءً . .. انّ اللّه كان عفوّاً غفوراً

243- احكام مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه «فى الارض» بيانگر اين است كه مراد از «فساد»، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق «فسادگرى» عنوانى مستقل از محارب گرفته شده است.

244- احكام مفلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 1،4،5،6

1 _ لزوم مهلت دادن به بدهكارِ تنگدست ، تا هنگام پرداخت بدهى خويش به سهولت

ص: 399

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

4 _ لزوم مهلت دادن رباخوار تائب به بدهكار تنگدست ، به هنگام باز پس گيرى اصل سرمايه اش

و ان تبتم . .. فنظرة الى ميسرة

5 _ توقيف بدهكار تنگدست و دارايى هاى وى _ كه بيش از گذران زندگى متعارفش نباشد _ جايز نيست .

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

6 _ جواز اجبار بدهكار متمكن از سوى طلبكار ، براى پرداخت بدهى

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

برداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه «و ان كان . ..» به دست آمده، چون لازمه مهلت ندادن، اجبار به پرداخت است.

245- احكام مكره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 19

19- « عن أبى عبدالله ( ع ) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : رفع عن أمتى أربع خصال . . . و ما أكرهوا عليه . . . و ذلك قول الله عزّوجلّ . . . « إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيمان » ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: چهار چيز از امت من برداشته شده . .. [يكى از آنها ]چيزى است كه با اكراه بر آنها تحميل شود ... و اين است فرموده خداى عزّوجلّ: إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيمان».

246- احكام مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 8

8 - شهر مكه ، حتى براى كافران نيز بايد جايگاهى امن باشد .

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

از اينكه ابراهيم(ع) دومين دعاى خويش; يعنى، اعطاى ثمرات را به مؤمنان اختصاص داد، ولى امنيت شهر مكه را به طور مطلق آورد، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: آن حضرت امنيت مكه را براى همگان حتى براى كافران خواسته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 1،2

1 - شهر مكه ، داراى محرّماتى ويژه و احكامى خاص است .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله «و أنت حلّ . ..»، يكى از خصايص پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله) را بيان كرده است و آن اباحه برخى از امورى است كه بر ديگران مباح نبود. بنابراين شهر مكه براى غير پيامبر(صلی الله علیه و آله)، احكامى ويژه و محرّماتى خاص دارد.

2 - تكليف پيامبر (صلی الله علیه و آله) درباره محرّمات شهر مكه ، با ديگر مردم يكسان نبود .

و أنت حلّ به_ذا البلد

«حِلٌّ» و «حَلالٌ»، به يك معنا است و به مردى كه از احرام بيرون آمده و يا از حرم خارج شده باشد، «حَلال» و «مُحِلّ» گفته

ص: 400

مى شود(مفردات راغب). بر اين مبنا «حِلّ» بودن پيامبر(صلی الله علیه و آله); يعنى، آنچه درباره مكه بر ديگران تحريم شده، براى آن حضرت مباح است. در اين معنا جمله «و أنت حلّ»، مستأنفه خواهد بود. مشهور گفته اند: محرمات مكه براى حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)، تنها در «لحظه اى از روز فتح مكه» مباح شد و در غير آن زمان با ديگران يكسان بوده است.

247- احكام مكّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 3

3- تشريع نماز و انفاق در مكه و پيش از هجرت پيامبر (صلی الله علیه و آله) بود .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا

برداشت فوق با توجه به مكى بودن سوره ابراهيم است.

248- احكام منافقان پس از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1

1 _ نهى شدن پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

249- احكام منافقان قبل از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 2

2 _ ممنوع نبودن پيامبر (صلی الله علیه و آله) از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنها ، تا قبل از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات

با توجه به سياق آيات، كه پس از جنگ تبوك نازل شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

250- احكام موقتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 16

16 - ضرورت ناديده انگاشتن توطئه هاى اهل كتاب و پرهيز از درگيرى با آنان ، حكمى موقت بود .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

ص: 401

251- احكام مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 12،13

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

و لا يحل لكم ان تأخذوا . .. الا ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 2،4،6،7،8،10،13

2 _ جواز طلاق زنان ، در صورت قرار ندادن مهريّه

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

مراد از فرض «فريضة» تعيين مهر است و جمله «او تفرضوا . .. » عطف است بر جمله «ما لم تمسّوهنّ»; يعنى طلاق زنانى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده، بى اشكال است.

4 _ پرداخت مهريه زنانى كه قبل از آميزش جنسى و تعيين مهر ، طلاق داده شوند ، واجب نيست . *

لا جناح عليكم . .. و متعوهنّ

برداشت فوق بر اين مبناست كه «لا جناح» به معناى نفى هر گونه وظيفه باشد و «او» به معناى واو جمع.

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در «متّعوهنّ»، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در «متّعوهنّ»، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

8 _ مقدار متاع و كالاى مناسب و پسنديده براى پرداخت به زن مُطلّقه ، بايد متناسب با توان مالى شوهر باشد .

و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف

10 _ لزوم تناسب كالاى پرداختى به زنان مُطلّقه ، با شؤونات اجتماعى زن و مرد

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

در آيه مزبور توصيه شده كه «متاع»، پسنديده باشد; و متاع آنگاه پسنديده است كه نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.

13 _ ضرورت پرهيز از افراط ( اسراف ) و تفريط ، در كالاى پرداختى به زنان مطلّقه *

متّعوهنّ . .. بالمعروف

ص: 402

افراط و تفريط، خارج از حدّ متعارف است ; لذا كلمه «بالمعروف» آن دو را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1،3،4،6،10،11

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله «اَن تمسّوهنّ»، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

3 _ سقوط وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

4 _ عدم وجوب پرداخت نصف مَهر تعيين شده از سوى شوهر ، در صورت گذشتن ولىّ زن از حقّ وى

او يعفوا الّذى بيده عقدة النكاح

چون آيه در مقام بيان وظيفه ضرورى شوهران در قبال زنان مُطلقه است، ظاهر اين است كه «الاّ»، بيانگر موارد استثناء و سقوط اين وظيفه است و اين معنا در آن صورت است كه «الذى . .. » حمل بر ولىّ زن شود; نه شوهر.

6 _ پرداخت تمامى مهر به زن ، در صورتى كه پيش از آميزش جنسى طلاق داده شود ، به تقوا نزديكتر است .

الا ان يعفونَ او يعفوا . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

ظاهر اين است كه مخاطب در «ان تعفوا . .. » به قرينه خطابهاى گذشته شوهران باشند. بنابراين جمله «ان تعفوا ... » توصيه اى است به شوهران كه در فرض مذكور، تمامى مهر تعيين شده را به همسران بپردازند و اگر پرداخته اند، چيزى از آن باز پس نگيرند.

10 _ استحباب پرداخت تمامى مهريّه معين شده به زنى كه قبل از آميزش طلاق داده شود .

و ان طلّقتموهنّ . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

11 _ ولىّ زن مطلّقه مى تواند از حقّ وى ( نصف مَهر ) ، صرفنظر كند .

او يعفوا الذى بيده عقدة النكاح

برخى مفسران برآنند كه مراد از «اَلذى . .. » ولىّ زن است ; البته اين حكم در صورتى است كه زن، ولىّ شرعى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 1،4،6،7،8،9،10،16

1 _ وجوب پرداخت مهريّه زنان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

كلمه «صدقات» جمع «صدقه»، به معناى مهريّه است.

4 _ لزوم پرداخت مهريّه به خود زنان ، نه به فردى ديگر

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

از اينكه فرمود: «و اتوا النساء صدقاتهن» و نفرمود: «اتوا صدقات النساء»، معلوم مى شود كه مهريّه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر يا برادر و . .. ، بر خلاف آنچه در جاهليت مرسوم بوده است.

6 _ مهريّه ، دينى است براى زنان بر عهده مردان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

«نحلة» بنابر گفته برخى از مفسران به معناى فريضه است كه در برداشت فوق از آن تعبير به دين شده است ; زيرا فريضه مالى در حقيقت دَين است.

ص: 403

7 _ لزوم پرداخت مهريّه ، با رغبت و به دور از هر گونه منّت و چشمداشت .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

در برداشت فوق، كلمه «نحلة» صفت براى مفعول مطلق محذوف گرفته شده است: «اتوهنّ ايتاء نحلة». يعنى پرداخت بايد به دور از چشمداشت و منّت باشد.

8 _ زن مى تواند بخشى از مهريّه خويش را به همسرش ببخشد .

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً

9 _ حرمت تصرف شوهران در مهريّه زنان ، بدون جلب رضايت كامل آنان

و اتوا النّساء . .. فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه

از مفهوم جمله «فان طبن لكم . .. » (اگر رضايت داشتند از مهريّه بخوريد و در آن تصرف كنيد)، حرمت تصرف بدون رضايت به دست مى آيد.

10 _ تعيين مهريّه در عقد ازدواج ، از اسباب ملكيت

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

16 _ سرپرستِ زن ، ممنوع از گرفتن مهريه وى ، براى خويش

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: هذا خطاب للاولياء لانّ الرّجل منهم كان اذا زوّج ايِّمة اخذ صداقها دونها فنهاهم اللّه عن ذلك.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 110 ; مجمع البيان، ج 3، ص 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 8،9

8 _ حرمت سختگيرى مرد بر همسر خويش به انگيزه پس گيرى حتى بخشى از مهريه

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

«لا تعضلوهنّ» از «عضل» به معناى سختگيرى است. مراد از «ما اتيتموهنّ»، مهريه اى است كه مردان به همسران خويش مى دهند.

9 _ ارتكاب زن به فحشاى آشكار ( زنا و . . . ) ، مجوّز سختگيرى شوهرش براى پس گيرى برخى از مهريّه او به هنگام طلاق

و لا تعضلوهنّ . .. الّا ان يأتين بفاحشة مبيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 3،5،6،7،8

3 _ عدم محدوديت ميزان مهريّه

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

چون «قنطار» به معناى مال كثير است و اين مقدار مهريّه مورد تأييد قرآن قرار گرفته است و اگر مورد تأييد نبود، پس گيرى آن حرمتى نداشت.

5 _ كراهت مرد از همسر خويش و علاقه به ازدواجى ديگر ، مجوّز پس گيرى حتّى اندكى از مهريّه به هنگام طلاق نمى شود .

فان كرهتموهنّ . .. و ان اردتم استبدال ... فلا تأخذوا منه شيئاً

جمله «ان اردتم» پس از جمله «فان كرهتموهنّ»، اشاره به اين دارد كه هر چند دليل «استبدال» ناخوشايندى از همسر موجود و علاقه به ازدواجى ديگر باشد، اين امر، مجوّز پس گيرى مهريه نمى تواند باشد.

ص: 404

6 _ پس گيرى مهريّه از سوى شوهران ، كارى باطل و گناهى آشكار است .

فلا تاخذوا منه شيئاً اتأخذونه بهتاناً و اثماً مبيناً

در برداشت فوق، «بهتاناً» و «اثماً»، حال براى «اَخْذ» (كه از «تأخذونه» استفاده مى شود) گرفته شده است.

7 _ حرمت پس گيرى مهريه همسر ، حتى اگر ثروت كلانى ( مثل پوست گاوى پر از طلا ) باشد .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

امام باقر و صادق (ع) درباره «قنطار» فرمودند: . .. هو ملأ مسك ثور ذهباً.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 712 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

8 _ مقدار افزون بر مهر السنّة در مهريّه زن ، در حكم بخشش به اوست و پس گرفتن آن جايز نيست .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از حكم مهريّه بيش از مهر السنّة فرمود: اذا جاوز مهر السنّة فليس هذا مهراً انّما هو نحل لانّ اللّه يقول: «و اتيتم احديهنّ قنطاراً . .. » انّما عنى النحل و لم يعنى المهر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 229، ح 67 ; تفسير برهان، ج 1، ص 355، ح 9.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 1،2

1 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، دور از انسانيّت و خلاف انصاف است .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

در آيه قبل، بازپس گيرى مهريه، ظلم و گناه شمرده شد و اين آيه با طرح سؤال، وجدان انسانى را به قضاوت برمى انگيزاند.

2 _ حرمت بازپس گيرى حتى اندكى از مهريّه زنان ، پس از آميزش

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه «و قد افضى»، كنايه از آميزش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 12،13،14،16

12 _ وجوب تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة . .. من بعد الفريضة

«فريضة»، كه فعيل به معناى مفعول است ; حال براى «اجور» مى باشد. يعنى: اجرت معين شده.

13 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريه ) در مقابل بهره گيرى جنسى از زنان در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

14 _ تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت ، شرط صحت عقد

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

لزوم تعيين مقدار مهر در عقد، حكايت از مشروطيّت صحت عقد به آن مهر دارد.

16 _ جواز تغيير مقدار مهر ( كم يا زياد كردن ) و يا بخشيدن آن با رضايت طرفين

و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 405

3 - نساء - 4 - 25 - 14

14 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريّه ) به كنيزان بر طبق معيار هاى متعارف جامعه

و اتوهُنّ اجورهنّ بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 21

21 _ وجوب پرداخت مهريه زنان به خود آنان

و المحصنت من المؤمنت . .. إذا ءاتيتموهن اجورهن

«هن» در «ءاتيتموهن»، بيانگر آن است كه مهريه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر و برادر و . .. آنان اگر اين معنا مراد نبود مى فرمود: «اذا ءاتيتم اجورهن»

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 23

23 - مرد مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع كافران

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

252- احكام نامحرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 22

22 _ جواز گفتگوى زن و مرد نامحرم

كلما دخل عليها . .. قال يا مريم ... قالت هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 21

21- سخن گفتن زن جوان با مرد اجنبى ، جايز است .

فلن أكلم اليوم إنسيًّا

اگر اصل سخن گفتن زن با نامحرمان حرام بود، به ايجاد عذر شرعى ديگر و نذر روزه سكوت، نيازى نبود. گفتنى است اين آيه در غير مورد روزه سكوت كه بر نسخ آن نص خاص وارد شده است، قابل تمسك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 8،9

8- سخن گفتن مرد با زن اجنبى در آيين يهود جايز بود .

قالوا ي_مريم . .. قالوا كيف نكلّم

ص: 406

كسانى كه به سراغ مريم(س) آمده و با او سخن گفتند، داعيه دين دارى داشته و از همين رو با احساساتى برافروخته به مريم(س) اعتراض كردند. روشن است كه چنانچه اين كار در آيين آنها روا نبود، راه ديگرى را براى آن در نظر مى گرفتند.

9- شنيدن سخنان نامحرم و گفتوگو با وى جايز است . *

قالوا ي_مريم . .. قالوا كيف نكلّم

نقل ماجراى گفت وگوى هم كيشان مريم با وى بدون رد و ايراد بر آن در قرآن، مى تواند دليل مشروعيت آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 8،10

8 - جواز گفت وگوى مردان با زنان نامحرم ، با هدف خيرخواهانه و انگيزه دستگيرى و مدد رسانى به آنان

قال ما خطبكما

10 - جواز پاسخ زنان به پرسش خيرخواهانه مردان نامحرم

قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 4

4 - جواز ستايش زنان از مردان نامحرم

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 12

12 - همسران پيامبر ، به سخن گفتن با مردان نامحرم ، در صورت رعايت موازين تعيين شده ، مجاز بودند .

فلاتخضعن بالقول . .. و قلن قولاً معروفًا

253- احكام نامگذارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 14

14- از نام گذارى افراد و اشيا به نام هاى اختصاصى خداوند بايد اجتناب كرد .

هل تعلم له سميًّا

چنان كه گفته شد، «سمىّ» به معناى هم نام است گفتنى است كه آيه در صدد بيان امرى حقيقى در مورد يكتايى خداوند و بى نظير بودن او است; ولى نفى هم نام مى تواند متضمن اين پيام نيز باشد كه نام گذارى افراد به نام هاى ويژه خداوند _ هر چند اعتبارى بيش نيست _ ولى كارى ناروا است.

254- احكام نجاسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 407

5 - انعام - 6 - 145 - 9

9 _ خوك، حيوانى آلوده و كثيف و نجس كه بايد از آن اجتناب كرد.

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

بنابراين كه ضمير «انه» به خنزير برگردد، نه به لحم خنزير. در لسان العرب آمده است: «الرجس، القذر و القذار ضد النظافة ... و رجس، نجس».

255- احكام نجوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 1،2

1 - نجوا كردن ( با هم درگوشى صحبت كردن ) امرى جايز است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا تن_جيتم

2 - جواز نجوا كردن مشروط به اين است كه آلوده به گناه ، تعدى و نافرمانى پيامبر (صلی الله علیه و آله) نباشد .

إذا تن_جيتم فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

256- احكام نجوا با محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 4

4 - خداوند ، بر هر مسلمانى كه خواستار نجوا و گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) بود ، واجب كرد كه پيش از آن صدقه اى بپردازد .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجويكم صدقة

257- احكام نذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 2،3

2 _ مشروعيّت نذر بر خدمتكارى فرزند در راه خداوند در شرايع پيشين

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى محرّراً

3 _ تحقق يافتن نذر ، با گفتن جمله : ربّ انّى نذرت لك . . .

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى محرّراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 22،23،24،26،27،28،29،30

22- وفاى به نذر واجب است .

ص: 408

إنّى نذرت للرحم_ن . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

چنانچه مريم(ع) با وجود نذر، حق سخن گفتن داشت، نذر او نمى توانست نزد مردم عذر قطعى براى سكوت باشد.

23- زنى كه شوهر ندارد ، در نذركردن آزاد است .

فقولى إنّى نذرت

24- در نذر ، قصد قربت لازم است .

إنّى نذرت للرحم_ن

26- نذر كننده بايد صيغه نذر را تلفظ كند .

فقولى إنّى نذرت

27- در صيغه نذر ، بايد نام خداوند ذكر شود .

إنّى نذرت للرحم_ن

28- ذكر وصفِ « رحمان » براى صحت نذر كافى است .

إنّى نذرت للرحم_ن

29- نذر تبرعى ( معلق نبودن نذر بر هيچ شرطى ) صحيح است .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

30- بهره جستن از نذر براى فرار از تنگنا هاى اجتماعى جايز است .

إنّى نذرت . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 3

3 - لزوم اداى نذر ، پس از تقصير و خارج شدن از احرام

و ليوفوا نذورهم

258- احكام نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 14

14 - استفاده و بهره بردن از نعمت ها و ارزاق الهى ، احكام و مقررات ويژه اى دارد .

كلوا من طيّب_ت . .. و لاتطغوا فيه

طغيان، تجاوز از حد است. نهى شدن بنى اسرائيل از طغيان در استفاده از طيبات، حكايت از آن دارد كه استفاده از طيبات، داراى حد و مرز و مقرراتى است كه خروج از آنها، طغيان به شمار مى آيد.

259- احكام نفقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 12،13،22

12 _ ميزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران ، بايد به اندازه توانايى مالى آنان باشد .

ص: 409

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف لا تُكلف نفس الا وسعها

به نظر مى رسد جمله «لا تُكلّف . .. » تبيين كلمه «معروف» باشد; يعنى نبايد حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانايى مالى شوهر تعيين شود.

13 _ وظيفه شوهر در تأمين مخارج زن ، بيش از توان او نيست .

و على المولود له . .. لا تُكلّف نفس الا وسعها

22 _ پدر نبايد با محروم كردن همسر خود از تأمين مخارج حتى پس از طلاق او ، موجب ضرر فرزند شود .

لا تضارّ . .. و لا مولود له بولده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 3،4،6

3 _ لزوم وصيّت مردان براى پرداخت هزينه يكسال به همسران خويش

و الذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول

4 _ حق سكونت در خانه شوهر و نيز بهره گيرى از اموال او به مدّت يكسال ، از جمله حقوق زنان شوهر مُرده است .

وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول غير اخراج

ظهور كلمه «غير اخراج» در اين است كه نبايد زن شوهر مرده را از خانه شوهر بيرون كرد و لازمه اين معنا حق سكونت براى اوست.

6 _ باقى ماندن زن در خانه شوهر ، شرط پرداخت هزينه زندگى وى تا يكسال

متاعاً الى الحول غير اخراج

بنابراينكه «غير اخراج» علاوه بر بيان حق سكونت براى زن، قيدى باشد بر حكم سابق (لزوم پرداخت متاع. ) يعنى آنگاه زن شوهر مرده مى تواند از مال شوهر بهره گيرد كه از خانه وى خارج نشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 5

5 - ميزان پرداخت هزينه زندگى همسران و انفاق به ديگران ، بسته به توانايى و دارايى شوهران و انفاق گران است .

لينفق ذو سعة من سعته و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

برداشت ياد شده، براساس ديدگاه برخى از مفسران است كه گفته اند: آيه شريفه، علاوه بر مورد زنان مطلّقه، شامل همه زنان و همه انفاق هاى واجب و مستحب مى شود.

260- احكام نگاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 2،4

2 - نظر دوختن به نامحرمان و چشم چرانى ، حرام است .

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

4 - حرمت خيره شدن و چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

ص: 410

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 2،4،37

2 - نظر دوختن به نامحرمان و چشم چرانى ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

4 - حرمت خيره شدن و چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

37 - « عن أبى عبداللّه ( ع ) : قال اللّه تبارك و تعالى « و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ و يحفظن فروجهنّ » من أن تنظر أحداهنّ إلى فرج أختها و تحفظ فرجها من أن ينظر إليها . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه خداوند فرمود: «و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّ و يحفظن فروجهنّ» [; يعنى، زنان خوددارى كنند] از اينكه به عورت زن ديگرى نگاه كنند و نيز عورت خود را از نگاه ديگران حفظ نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 6

6 - نگاه به زن ، به قصد ازداوج با او ، جايز است .

و لو أعجبك حسنهنّ

از اين كه خداوند، به پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «اگرچه زيبايى آنان، براى تو خوشايند باشد»، استفاده مى شود كه چنين امرى، قبل از ازدواج بوده و احتمالاً آن حضرت زنى را مى ديده كه موجب خوشايندى اش مى شده است. اين عمل پيامبر(صلی الله علیه و آله) حجت است و مى تواند نكته بالا را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 2

2 - حرمت هر نوع نگاه خائنانه و به دور از امانت و رضايت مندى

يعلم خائنة الأعين

261- احكام نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 3

3 - نماز و زكات ، از واجبات دينى اسلام و از اركان عملى آن است .

و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

دعوت به اقامه نماز و پرداخت زكات، پس از فراخواندن اهل كتاب به ايمان، بيانگر اهميت خاص نماز و زكات در ميان ساير تكاليف عملى اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 24

ص: 411

24 - « ان الفرايض لاتصليها إلا إلى القبلة و هو المروى عن أئمتنا ( ع ) ;

از ائمه اهل بيت (ع) روايت شده كه نمازهاى واجب را نمى شود به جا آورد، مگر اينكه به سوى قبله باشد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 239 - 1،2،3،4،6،9

1 _ جواز بجاآوردن نماز در حال حركت ، پياده يا سواره در هنگام ترس

فان خفتم فرجالا او ركباناً

جمله «فان خفتم . .. » حكايت از شرطى محذوف دارد كه حكم آيه قبل را مشروط مى كند ; يعنى مراقبت كامل شرايط در نماز در صورت امنيّت است ; ولى آنگاه كه خوفى عارض شود، به مقدار ممكن حفظ شرايط و آداب لازم است نه همه آنها. همچنين «رجالا» جمع راجلا به معنى پياده و «ركباناً» جمع راكباً به معناى سواره است و در هر دو، حركت لحاظ مى شود.

2 _ عدم جواز ترك نماز ، حتى در سخت ترين شرايط

فان خفتم فرجالا او ركباناً

3 _ سقوط برخى از شرايط نماز در هنگام ترس

فان خفتم فرجالا او ركباناً

4 _ لزوم انجام نماز به حالت عادى با تمام شرايط ، پس از بازگشت امنيّت و آرامش

فاذا امنتم فاذكروا اللّه كما علّمكم ما لم تكونوا تعلمون

6 _ نماز ، تكليفى است كه از سوى خداوند آموخته شده و بايد بر طبق اين آموخته انجام شود .

فاذكروا اللّه كما علّمكم

9 _ حركت نداشتن به هنگام اقامه نماز ، از شرايط آن

فان خفتم فرجالا او ركباناً

جواز نماز در حال حركت به هنگام ترس، حكايت از مشروط بودن آن به حركت نداشتن در مواقع عادى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 20

20 _ جواز حضور زن در نماز جماعت همراه مردان

و اركعى مع الرّاكعين

در آيه فوق، به حضرت مريم امر نشده است كه ركوع كن با زنان ركوع كننده ; بلكه فرموده: ركوع كن با ركوع كنندگان. (اعم از زن و مرد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 37

37 _ انسان سالم نماز را ايستاده و مريض آن را نشسته و ناتوانتر از او آن را به پهلو مى خواند .

يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. «قياماً» الاصحاء و «قعوداً» يعنى المرضى «و على جنوبهم» قال: اعلّ ممّن يصلّى جالساً و اوجع.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 211، ح 173 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 7.

ص: 412

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 1،2،6،7،8،10،14،22

1 _ بطلان نماز در حال مستى

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

ظاهراً نهى در «لا تقربوا»، ارشاد به بطلان است، نه تنها بيانگر حرمت تكليفى.

2 _ اقامه نماز در حال مستى جايز نيست . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه نهى در «لا تقربوا»، نهى مولوى باشد ; يعنى دلالت بر حرمت تكليفى كند.

6 _ جواز و صحت اقامه نماز براى انسان مست پس از پايان زمان مستى ( آگاهى كامل به اذكار نماز )

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون

به مناسبت حكم و موضوع مراد از «ما تقولون» مى تواند خصوص اذكار نماز باشد.

7 _ لزوم خواندن نماز با قرائت صحيح و توجّه به معانى و مفاهيم اذكار آن

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تعلموا ما تقولون

جمله «حتى تعلموا . .. »، بيانگر فلسفه حرمت نماز در حال مستى است. بنابراين اداى صحيح كلمات و نيز توجه به معانى آن، ضرورت دارد و به همين خاطر نماز در حال مستى حرام شده است.

8 _ بى توجهى به اذكار نماز و مفاهيم آن ، فلسفه بطلان آن در حال مستى

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تعلموا ما تقولون

جمله «حتى تعلموا . .. » بيانگر علت تحريم بطلان نماز در حال مستى است.

10 _ بطلان نماز در حال جنابت

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

14 _ جنب ، براى برپايى نماز بايد غسل كند .

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تغتسلوا

22 _ وظيفه محدث و جُنُب در صورت نيافتن آب براى برپايى نماز ، تيمم است .

او جاء احد منكم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 13

13 _ وجوب شكسته خواندن نماز در سفر به هنگام ترس از فتنه دشمن

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح . .. ان يفتنكم الذين كفروا

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از چگونگى نماز مسافر فرمودند: ان اللّه عز و جل يقول: و اذا ضربتم فى الارض . .. فصار التقصير فى السفر واجباً كوجوب التمام فى الحضر ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 278، ح 1، باب 59; نورالثقلين، ج 1، ص 542، ح 527

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 10

ص: 413

10 _ با غسل جنابت ، بدون گرفتن وضو ، مى توان نماز خواند .

إذا قمتم إلى الصّلوة . .. و إن كنتم جنباً فاطهروا

با توجه به تقدير آيه (فاغسلوا . .. ان لم تكونوا جنباً و ان كنتم جنباً فاطهروا)، معلوم مى شود كه ضرورت وضو و تشريع آن در صورتى است كه شخص جنب نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 1،2

1_ لزوم برپا داشتن نماز هاى يوميه در اوقات مقررشده آنها

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

«طرف» به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. «زُلَف» (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 2،3،4،7،8،11

2- نماز ، از تكاليفى است كه داراى وقت و ساعات تعيين شده و مخصوص مى باشد .

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

3- نماز ظهر ، اولين نماز از نماز هاى واجب است .

أقم الصلوة لدلوك الشمس

از اينكه در بيان اوقات نمازهاى پنجگانه، ابتدا زوال خورشيد مطرح شد، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اولين نماز واجب، نماز ظهر است.

4- آخرين وقت نماز عشا ، نيمه شب است .

إلى غسق الّيل

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از «غسق الليل» _ چنان كه مفسّران نيز گفته اند _ نصف شب باشد.

7- وقت نماز هاى پنجگانه ، موسّع ( وسعت داده شده ) است .

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

8- مطلوبيت و فضيلت اقامه نماز صبح در اول وقت ( طلوع فجر )

و قرءان الفجر

با اينكه وقت نماز صبح نيز موسع است و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب مجال دارد، اضافه شدن نماز به «فجر» اهميت و فضيلت اول وقت را مى رساند.

11- « عن زرارة قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن ه_ده الأية « أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل » قال : دلوك الشمس زوالها عند كبد السماء « إلى غسق الليل » إلى انتصاف الليل فرض الله فيما بينهما أربع صلوات الظهر و العصر و المغرب و العشاء . . . و « قرآن الفجر » قال : ركعتا الفجر . . . ;

زراره گويد از امام صادق(ع) از اين آيه «أقم الصلاة لدلوك الشمس إلى غسق الليل» سؤال كردم، حضرت فرمود: «دلوك الشمس»[يعنى]ميل پيدا كردن خورشيد از ميان آسمان و «إلى غسق الليل»[يعنى]تا نصف شب كه خدا ميان اين دو (ظهر و نصف شب) چهار نماز را واجب كرده است: ظهر، عصر، مغرب و عشا و درباره «قرآن الفجر» [حضرت ]فرمود: [آن] دو ركعت نماز

ص: 414

صبح است. ..».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 8،10

8- به آواز بلند خواندن همه نماز ها و يا با صداى آهسته خواندن تمامى آنها ، مورد نهى خداوند

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

اين برداشت مبتنى بر اين است كه مراد از «صلاة» همه نمازها باشد و نه يك نماز.

10- خواندن نماز با آواز بلند يا با صداى بسيار آهسته ، جايز نيست .

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از «صلاة» هر نمازى باشد كه نمازگزار آن را اَدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 12

12- نماز و زكات ، در هيچ شرايطى نبايد ترك شود .

و أوص_نى بالصلوة والزكوة مادمت حيًّا

گرچه «مادمت حيّاً» مربوط به عيسى(ع) است، ولى به دليل اشتراك تكاليف، ديگر مسيحيان نيز به تكاليف او موظف اند و هر گاه قرآن از اديان پيشين حكمى را نقل كرده و نسخ آن را گوشزد نكند، مسلمانان نيز بايد آن را تكليف خود بشمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى «يلقون غيّاً» _ به قرينه «يدخلون الجنّة» (در آيه بعد) _ «يلقون جزاء غيّهم» است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 19

19 - « عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا فاتتك صلاة فذكرتها فى وقت أخرى فإن كنت تعلم أنّك إذا صليت التى فاتتك كنت من الأخرى فى وقت فابدأ بالتى فاتتك فإنّ اللّه عزّوجلّ يقول : « أقم الصلاة لذكرى » ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هر وقت نمازى از تو فوت شد و در وقت نماز ديگر آن را به ياد آوردى، اگر مى دانى با انجام نماز قضا براى به جا آوردن نماز واجب در وقت خود فرصت باقى مى ماند، پس ابتدا نماز قضا را به جا آور، چون خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «أقم الصلاة لذكرى». (اين استفاده فقهى ناظر به اين نكته است كه لام در «لذكرى» براى توقيت است، در نتيجه معناى آيه اين مى شود: كه «أقم الصلاة وقت تذكيرى إيّاك»».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 3

3 _ سجده و قيام ، دو ركن اساسى نماز است .

ص: 415

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن سجده و قيام از ميان ديگر اركان و اجزاى نماز، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 5

5 - اداى نماز ، واجب است .

و أقم الصلوة إنّ الص_لوة تنهى عن الفحشاء

ذكر حكمت فرمان به نماز، نشان مى دهد كه امر «أقم» اگرچه مفرد و خطاب به پيامبر است; اما به قرينه اين كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) معصوم بوده است _ عام است و شامل همه مكلفان مى شود. گفتنى است، فراز «و اللّه يعلم بما تصنعون» مؤيد نكته برداشت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 3،8

3 - سجده ، ركن مهم نماز

و من الّيل فاسجد له

اطلاق «سجده» بر «نماز» ، از باب اطلاق جز بر كل است و اين مى رساند كه اين جزء، از اجزاى مهم نماز است.

8 - تسبيح و تنزيه خداوند ، از اركان و اجزاى مهم نماز

و سبّحه ليلاً طويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 7

7 - حرمت اطاعت ، از فرمان ترك نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كلاّ لاتطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 18

18 - لزوم تأخير قربانى از نماز عيد ، در عيد قربان *

فصلّ لربّك وانحر

تطبيق نماز و قربانى در آيه، بر نماز عيد قربان و قربانى در آن، يكى از احتمالات موجود در اين آيه است. عطف به «واو» گر چه بر ترتيب تصريح ندارد; ولى ترتيب ذكرى مى تواند بيانگر ترتيب واقعى باشد.

262- احكام نماز جماعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 5،6

5 - تقارن و همراهى نمازگزاران در افعال نماز ، از احكام و آداب نماز جماعت است .

ص: 416

و اركعوا مع الركعين

از اينكه در بيان فرمان به برپايى نماز جماعت گفته نشده «اركعوا جماعة» بلكه با كلمه «مع» همراهى را عنوان كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

6 - ركوع ، از اركان اساسى نماز در نماز جماعت

و اركعوا مع الركعين

از اينكه خواندن نماز جماعت به ركوع كردن تعبير شده و برگزار كنندگان جماعت، «راكعين» ناميده شده اند، اهميت بسزاى ركوع در نماز جماعت معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 21

21- « عبدالله بن سنان قال : قلت لأبى عبدالله ( ع ) : على الإمام أن يسمع من خلفه و إن كثروا ؟ فقال : ليقرأ قراءة وسطاً يقول الله تبارك و تعالى : « و لاتجهر بصلوتك و لاتخافت بها » ;

عبدالله بن سنان گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: آيا بر امام جماعت لازم است كه صدايش را به گوش همه مأمومين _ گرچه زياد باشند _ برساند؟ حضرت فرمود: بايد قرائت را با صداى متوسط بخواند. خداوند _ تبارك و تعالى _ مى فرمايد: و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها».

263- احكام نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 4،5،6

4 - ايراد خطبه در نماز جمعه بهوسيله امام جمعه ، از شرايط آن است .

و تركوك قائمًا

5 - ايستادن در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، از آداب آن است .

و تركوك قائمًا

6 - لزوم استماع خطبه هاى نماز جمعه و پرهيز از پرداختن به كار هاى ديگر

و إذا رأوا . .. و تركوك قائمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 2،7،13

2 - اذان ، از آداب برپايى نماز جمعه

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة

ندا براى نماز، همان اذان است.

7 - تعطيل كردن خريد و فروش و هر عملى كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود ، فرمان الهى به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و ذروا البيع

مراد از «ذروا البيع» _ با توجه به دعوت مردم به شركت در نماز جمعه _ تنها رها كردن خريد و فروش نيست; بلكه ذكر خريد و فروش، از باب ذكر بارزترين مصداقى است كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود. بر اين اساس هر عملى كه مانع شركت در نماز

ص: 417

جمعه شود، بايد ترك گردد.

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

264- احكام نماز خوف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 1،2،4

1 _ كاستن از نماز در سفر ، به هنگام ترس از دشمن ، هيچ گناهى ندارد .

و إذا ضربتم . .. فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم

جمله «فليس . ..»، در حقيقت جواب براى «اذا ضربتم» و «ان خفتم» است. يعنى مسافرت و ترس از فتنه گرى دشمن دو شرط لازم براى كاستن از نماز است.

2 _ كفايت نماز قصر در سفر ، به هنگام ترس از فتنه هاى كافران

و إذا ضربتم فى الارض . .. من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

«ضرب فى الارض» به معناى مسافرت كردن است.

4 _ احتمال كمين و فتنه گرى دشمن ، مجوز نماز قصر ( شكسته )

ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جمله «ان خفتم» به اين معناست كه در جواز نماز شكسته، حمله يقينى دشمن لازم نيست; بلكه ترس از حمله و يا احتمال آن نيز كافى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 5،6،7،8،9،21،22،24

5 _ حراست مجاهدان نمازگزار توسط رزمندگان ديگر ، شرط برگزارى نماز خوف به جماعت

فلتقم طائفة . .. سجدوا فليكونوا من ورائكم

جمله «فليكونوا من وارئكم»، علاوه بر بيان وجوب حراست از گروه نمازگزار، دلالت بر شرطيت حراست براى نماز خوف دارد.

6 _ گروه اول از نمازگزاران نماز خوف ، تا پايان دو سجده ركعت اول ، بايد نماز را به جماعت و بقيه را فرادا به جاى آورند .

فلتقم طائفة . .. و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك

تفريع جمله «فاذا سجدوا» بر «فلتقم»، دلالت مى كند كه گروه اول بايد تا پايان دو سجده، نماز را به جماعت بخوانند و چون نماز خوف با دو سجده پايان نمى پذيرد، بايد بقيه به صورت فرادا به جا آورده شود.

7 _ گروه نخست از نمازگزاران پس از اتمام نماز خوف ، بايد به پاسداراى بپردازند تا گروه ديگر براى اقامه نماز جماعت حاضر شوند .

ص: 418

فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا

8 _ هر دو دسته از مجاهدان برگزار كننده نماز خوف ، بايد به يك امام اقتدا كنند .

فلتقم طائفة منهم معك . .. و لتأت طائفة اخرى لم يصلوا فليصلوا معك

9 _ وجوب همراه داشتن سلاح و حفظ هوشيارى و احتى اط ، به هنگام اداى نماز خوف

و ليأخذوا اسلحتهم . .. و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

ظاهراً مراد از ضمير در «ليأخذوا» همان كسانى هستند كه به نماز ايستاده اند، نه آن گروهى كه مشغول پاسدارى هستند.

21 _ معافيت مسلمانان از حمل سلاح ، به هنگام نماز خوف در صورت بيمارى و يا در آزار بودن به واسطه بارش باران

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

22 _ حمل سلاح به هنگام نماز خوف ، در صورت مشقت ، واجب نيست .

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

به نظر مى رسد باران به عنوان مصداقى براى «اذى» ذكر شده باشد، نه اينكه حكم، مخصوص اذيت ناشى از باران باشد.

24 _ كسانى كه در نماز خوف مجاز به زمين گذاشتن سلاح خويش هستند ، بايد همچنان هوشيار و مراقب باشند .

و لاجناح عليكم . .. ان تضعوا اسلحتكم و خذوا حذركم

احكام نماز شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 2

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى «نافلة» كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص «لك» نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 6

6 - برگزارى نماز شب ، اختصاص به ساعتى مشخص ندارد .

إنّ ناشئة الّيل

«ناشئة الليل»، به معناى هر ساعتى از شب نيز آمده است (قاموس المحيط).

265- احكام نماز مسافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 2،13،14،15

2 _ كفايت نماز قصر در سفر ، به هنگام ترس از فتنه هاى كافران

و إذا ضربتم فى الارض . .. من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

«ضرب فى الارض» به معناى مسافرت كردن است.

ص: 419

13 _ وجوب شكسته خواندن نماز در سفر به هنگام ترس از فتنه دشمن

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح . .. ان يفتنكم الذين كفروا

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از چگونگى نماز مسافر فرمودند: ان اللّه عز و جل يقول: و اذا ضربتم فى الارض . .. فصار التقصير فى السفر واجباً كوجوب التمام فى الحضر ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 278، ح 1، باب 59; نورالثقلين، ج 1، ص 542، ح 527

14 _ شكسته خواندن نماز در سفر ، دو ركعت خواندن نماز چهار ركعتى است .

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة

امام باقر(ع) در مورد عدد ركعات نماز در سفر فرمود: . .. والصلوة كلها فى السفر الفريضة ركعتان كل صلوة الا المغرب فانها ثلاث ليس فيها تقصير ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 279، ح 1، باب 59; تفسير عياشى، ج 1، ص 271، ح 254.

15 _ حداقل مسافتى كه موجب شكسته شدن نماز در سفر مى شود ، هشت فرسخ است .

و إذا ضربتم فى الارض . .. ان تقصروا من الصلوة

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از مسافتى كه موجب شكسته شدن نماز مى شود فرمود: فى مسيرة يوم و ذلك بريدان و هما ثمانية فراسخ . .. .

_______________________________

تهذيب، ج 3، ص 207، ح 1، باب 23; تفسير برهان، ج 1، ص 410، ح 7.

266- احكام نماز ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 9

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

267- احكام نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 14

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

ص: 420

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 7

7_ وجوب نهى از منكر در اديان پيشين

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

268- احكام و اخلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 11

11 _ پيوند و آميختگى احكام فقهى اسلام با مسائل اخلاقى

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

269- احكام و علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 13

13 _ حدود و احكام نازل شده از سوى خداوند بر رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) بر اساس علم و حكمت است .

حدود ما أنزل اللّه على رسوله و اللّه عليم حكيم

270- احكام و مقتضيات زمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 1،4

1 _ لزوم پايدارى اهل ايمان در برابر لشكرى با نيرويى ده برابر ، حكمى كه پس از گذشت مدتى تخفيف داده شد .

الئن خفف اللّه عنكم

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

271- احكام وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 421

1 - بقره - 2 - 180 - 1،2،4،5،7،8،9،10،16،17

1 - وجوب وصيت به هنگام فرا رسيدن مرگ و پيدايش آثار آن

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت . .. الوصية

2 - داشتن دارايى فراوان از شرايط وجوب وصيت هاى مالى است .

كتب عليكم . .. إن ترك خيراً الوصية

مراد از «خير» مال و دارايى است. برخى از مفسران فراوانى آن را نيز قيد كرده و گفته اند: به دارايى اندك كلمه خير اطلاق نمى شود. مناسبت حكم و موضوع; يعنى، وصيت براى پدر و مادر و همه خويشان و نيز نكره آوردن كلمه «خيراً» مؤيد اين معنا در آيه شريفه است.

4 - آدمى بايد اموالى را براى پرداخت به پدر و مادر و خويشان نزديك وصيت كند .

كتب عليكم . .. الوصية للولدين و الأقربين

5 - وصيت هاى مالى بايد در حد متعارف بوده و به گونه اى كه مردم آن را نابه جا و ناروا نشمارند .

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف

معروف مقابل منكر به معناى شناخت شده است و مراد از آن، چيزى است كه مردم در جامعه دينى آن را شايسته بدانند و مورد انكار قرار ندهند.

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى است و عمل به آنها واجب است.

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

9 - وصيت هاى ناعادلانه و غير متعارف فاقد اعتبار و ارزش حقوقى است . *

الوصية للولدين و الأقربين

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

16 - « عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر ( ع ) قال : سألته عن الوصية للوارث ، فقال : تجوز ، قال : ثم تلا هذه الآية إن ترك خيراً الوصية للوالدين و الأقربين ;

محمد بن مسلم از امام باقر(ع) از حكم وصيت براى وارث سؤال كرد، حضرت فرمود: وصيت جايز است و سپس آيه فوق را تلاوت نمود».

17 - عروه گويد : « إن على بن أبى طالب دخل على مولى لهم فى الموت ، و له سبعمأئة درهم أو ستمأئة درهم ، فقال : ألا أوصى ، قال : لا إنما قال اللّه « إن ترك خيراً » و ليس لك كثير مال فدع مالك لورثتك ;

على (ع) بر بالين يكى از موالى بنى هاشم به هنگام مرگش حاضر شد در حالى كه آن شخص هفتصد يا ششصد درهم داشت. به على(ع) گفت: در مال خود وصيت ننمايم؟ حضرت فرمود: نه! خداوند فرموده: «إن ترك خيراً»; يعنى، اگر مال فراوان به جاى گذاشته ايد وصيت كنيد در حالى كه تو مال فراوانى ندارى پس بگذار اين مقدار مال براى ورثه باشد».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 1،2،4،5،10

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

ص: 422

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

2 - تغيير و تبديل وصيت هاى غير متعارف ميت ، گناه نيست . *

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

مراد از ضمير مفعولى در «بدله»، وصيت متعارف و عادلانه - كه آيه قبل بر آن دلالت دارد - است.

4 - وصيت هاى ميت ، با احتمال و گمان ثابت نمى شود و بدون علم به آنها ، اعتبار قانونى ندارد .

فمن بدله بعد ما سمعه

شنيدن وصيت ميت (بعد ما سمعه) كنايه از علم به مفاد وصيت است و اين قيد در حقيقت قيد توضيحى است و اشاره به اين دارد كه: بدون علم به مضمون وصيت، وصيت ثابت نشده و موضوع براى تغيير و تبديل به وجود نمى آيد.

5 - اعتبار وصيت ، در گرو تلفظ وصيت كننده به مواد آن است . *

فمن بدله بعد ما سمعه

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى كلمه شنيدن (بعد ما سمعه) استفاده كرد.

10 - محمد بن مسلم مى گويد : « سألت أباعبداللّه ( ع ) عن رجل أوصى بماله فى سبيل اللّه فقال : أعطه لمن أوصى به له و إن كان يهودياً إن اللّه تبارك و تعالى يقول : فمن بدله بعد ما سمعه فإنما إثمه على الذين يبدلونه ;

از امام صادق(ع) سؤال كردم: شخصى وصيت كرده مالش در راه خدا مصرف شود امام فرمودند: مال را به هر كسى كه وصيت كرده بدهيد اگر چه آن شخص يهودى باشد. خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: هر كس تغييرى در وصيت بدهد بعد از آنكه آن را شنيد، همانا گناهش بر كسانى است كه آن را تغيير داده اند».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 1،2،4،5،6،9،10

1 - اگر وصيت هاى مالى ناعادلانه باشد و موجب مشاجره ميان صاحبان منفعت شود ، مى توان وصيت كننده را به تغيير وصيتش واداشت .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

«جنف» به معناى ستم و ميل به باطل است - كه به مناسبت مورد - مقصود وصيت غير متعارفى است كه در حق بازماندگان ستم محسوب مى شود. مراد از «إثماً» نيز همين معناست و مقصود از «فأصلح بينهم»: واداشتن وصيت كننده است. به اينكه وصيت نادعالانه خويش را بگونه اى تغيير دهد كه احتمال مشاجره و نزاعى كه ممكن است بر اثر آن وصيت ناعادلانه پيش بيايد، منتفى گردد.

2 - در جواز تغيير وصيت هاى ناعادلانه و ترغيب وصيت كننده به تغيير آن ، تفاوتى ميان صورت عمد و سهو نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

چنانچه گذشت مقصود از «جنفاً» و «إثماً» وصيت ناعادلانه است. اين تقسيم حاوى اين نكته است كه: وصيت ناعادلانه چه عمدى باشد - كه در اين صورت وصيت كننده گنهكار است - و چه سهوى و بدون توجه، شايسته تغيير و تبديل است.

4 - احتمال ناعادلانه بودن وصيت و منجر شدن آن به مشاجره صاحبان منفعت ، در جواز واداشتن وصيت كننده به تغيير آن ، كافى است .

فمن خاف . .. فلا إثم عليه

برداشت فوق از به كارگيرى كلمه «خاف» به دست مى آيد.

5 - واداشتن وصيت كننده به تغيير وصيت هاى ناعادلانه ، مصداق حرمت تبديل وصيت نبوده و وادار كننده ، گنهكار نيست .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه ... فمن خاف ... فلا إثم عليه

6 - تغيير وصيت هاى ناعادلانه ميت ، جايز و تغيير دهنده گنهكار نيست .

ص: 423

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

مى توان آيه شريفه را در فرض حيات وصيت كننده تصوير كرد و نيز مى توان زمان آن را پس از مرگ وى دانست. برداشتهاى قبلى بر مبناى نخست و برداشت فوق، بر اساس فرض دوم است.

9 - عمل به وصيت هاى ناعادلانه ميت واجب نيست .

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

10 - وصى ميت ، داراى حق ولايت در تغيير و اصلاح وصيت هاى ناعادلانه ميت

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 31

31 - احكام قصاص و وصيت ، حدود الهى است كه هرگز نبايد شكسته شود .

كتب عليكم القصاص . .. كتب عليكم ... الوصية ... تلك حدود اللّه فلاتقربوها

مشاراليه «تلك» علاوه بر روزه و احكام آن، مى تواند قصاص و وصيت و احكام آنها نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 3

3 _ لزوم وصيّت مردان براى پرداخت هزينه يكسال به همسران خويش

و الذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 22،23،25،44،45

22 _ پيش از تقسيم ارث ، اموال مورد وصيّت ميت و دَين او ، بايد از اصل مالش جدا شود .

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. من بعد وصية يوصى بها او دَي

«من بعد» متعلق به جمله «يوصيكم اللّه» است ; يعنى تا بعد از تنفيذ وصيت ميت و پرداخت ديون او، خداوند سفارش و دستورى به تقسيم ميراث ندارد.

23 _ نافذ بودن وصيت انسان نسبت به اموالش ( براى پس از مرگ )

من بعد وصية يوصى بها او دَين

25 _ تنفيذ وصيت ميت و پرداخت ديون او ، شرط مالكيت وارثان نسبت به ميراث

للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. من بعد وصية يوصى بها او دَين

«لام» در «للذكر» و «لهن» و . .. ، براى تمليك و «من بعد وصيّة» بيانگر ظرف تحقق آن است.

44 _ وصيّت غير مشروع ميّت ، نافذ نيست .

من بعد وصية يوصى به او دين

امام صادق (ع) فرمود: اذا اوصى الرجل بوصية فلا يحل للوصى ان يغيّر وصيّته . .. الّا ان يوصى بغير ما امر اللّه ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 65 ; بحارالانوار، چ اض ايران، ج 100، ص 201، ح 1.

45 _ لزوم پرداخت بدهى هاى ميّت ، قبل از انجام وصيت وى

من بعد وصية يوصى به او دين

ص: 424

امام صادق (ع) فرمود: اِنّ الدّينَ قبل الوصية . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 226، ح 55 ; نورالثقلين، ج 1، ص 453، ح 110.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 11،12

11 _ وصيّت نبايد به گونه اى باشد كه به ضرر وارث تمام شود .

من بعد وصيّة . .. غير مضارّ

كلمه «غير مضار» مى تواند حال باشد براى هر يك از وصيّت و دين، و اصطلاحاً گفته مى شود ذوالحال آن عنوان انتزاعى احد الامرين است، يعنى وصيت ميّت يا ديون او نبايد ضررى باشد و مى تواند حال باشد براى مورث ; يعنى او نبايد با وصيّت و دين خود براى وارث ضررى ايجاد كند.

12 _ وصيّتى كه به ضرر وارث است ، عمل به آن الزامى نيست .

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

كلمه «غير مضارّ» از يكسو وظيفه وصيت كننده را تعيين مى كند كه مبادا وصيّت او باعث ضرر به وارث شود و از سوى ديگر وصيّتهايى را كه موجب ضرر مى گردد، فاقد اعتبار مى شمارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 -

1،2،4،5،6،9،11،13،14،15،16،19

1 _ وصيت ( تقاضاى تصرف در مال و غير مال پس از مرگ ) امرى مشروع ، لازم الاجرا و داراى اعتبار قانونى

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

2 _ ابراز وصيت در حضور دو مرد مسلمان عادل ، توصيه اى از جانب خداوند به هر فرد مسلمان

يايها الذين ءامنوا شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

4 _ شهادت دو مرد مسلمان عادل ، طريقى براى اثبات وصيت و حدود آن

شهدة بينكم . .. حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از «ءاخران من غيركم» غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله «تحبسونهما . ..» مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان «ذوا عدل منكم» و «ءاخران من غيركم» باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى «و ءاخران من غيركم» گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

11 _ اعتبار سوگند شاهدان بر وصيت ، در صورتى است كه پس از نماز سوگند ياد كنند .

ص: 425

تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

13 _ سوگند به نام خدا ، تنها سوگند معتبر و داراى ارزش قانونى در شهادت بر وصيت

فيقسمان باللّه

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در «به» به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در «كان» به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

15 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه تمام محتواى وصيت را ذكر كرده و چيزى از آن را كتمان نكرده اند .

فيقسمان باللّه . .. و لانكتم شهدة اللّه

16 _ شاهدان بر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه اگر در اداى شهادت خيانت كرده باشند از گنهكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

19 _ شهادت بر وصيت امرى بس عظيم

و لانكتم شهدة اللّه

مراد از «شهدة اللّه»، شهادت بر وصيت است يعنى شاهدان بر وصيت در حقيقت شهادت الهى را بر دوش دارند و اين حكايت از اهميت والاى شهادت بر وصيت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 3،4،5،6،7،8،9

3 _ پى جويى نكردن براى اثبات نادرستى شهادت شاهدان وصيت ، امرى شايسته و نيكو است .

فان عثر على انهما استحقا اثماً

گرچه عثار و عُثور به معناى ساقط شدن است ولى مجازاً درباره كسى كه بدون پى جويى از امر بدان آگاهى مى يابد، استعمال مى شود (برگرفته از مفردات راغب) مجهول بودن فعل «عُثر» نيز مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

4 _ دو مرد از كسانى كه شهادت دروغين شاهدان بر وصيت ، بر ضرر آنان تمام شده مى توانند در مقام شهادت برآمده و شهادت خويش را ادا كنند

فاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الأولين

مفعول «استحق» كلمه «اثماً» مى باشد كه به قرينه فراز قبل حذف شده است و «اوليان» فاعل آن مى باشد. بنابراين و با توجه به آنچه درباره «استحقا اثماً» گفته شده «من الذين استحق ...» چنين معنا مى شود آن دو مرد جايگزين در امر شهادت بايد از كسانى باشند كه شاهدان پيشين با حق جلوه دادن شهادت دروغين خويش ضررى را متوجه آنان كرده اند.

5 _ حضور شاهدان به هنگام وصيت ، ملاك اولويت ايشان ، نسبت به كسانى كه مدارك ديگرى بر اثبات وصيت دارند .

من الذين استحق عليهم الأولين

«اوليان» صيغه تفضيل و به معناى سزاوارتران است و مراد از آن همان شاهدان نخستين مى باشد. اولويت داشتن آنان و سزاوارتر بودنشان نسبت به ديگران يا بدين جهت است كه وصيت كننده از آنان خواسته شهادت دهند و آنان را بر اين كار برگزيده است اگر چه ديگران نيز وصيت او را شنيده باشند و يا بدين جهت است كه اين دو شاهد در مجلس وصيت حاضر بوده اند ولى ديگران حضور نداشته اند و از طريقى ديگر به چگونگى وصيت پى برده اند، برداشت فوق ناظر به دومين احتمال است.

6 _ شهادت شاهدان جايگزين در امر وصيت ، تنها با سوگند به خدا معتبر و داراى ارزش قانونى است .

ص: 426

فيقسمان باللّه

7 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان كنند كه شهادت آنان حق است ، نه شهادت شاهدان پيشين

فيقسمان باللّه لشهدتنا احق من شهدتهما

«احق» افعل تفضيل است و هدف از بيان آن حقانيت شهادت دهندگان جايگزين است و نفى حقانيت شاهدان نخستين نه مقايسه بين آن دو و بيان اين معنا كه يكى صحيح و ديگر صحيح تر باشد. جمله «فان عثر ...» دلالت بر اين تفسير دارد.

8 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه هرگز با شهادتشان ستمى را روا نداشته اند .

فيقسمان باللّه . .. ما اعتدينا

9 _ شاهدان جايگزين در امر وصيت بايد در خاتمه سوگند خويش تأكيد كنند كه در صورت خيانت در شهادت از ستمكاران محسوب مى شوند .

فيقسمان باللّه إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 1،2

1 _ قوانين و شرايط شهادت بر وصيت ( عادل بودن شاهدان ، ضميمه قسم در موارد شك و . . . ) بهترين قوانين و شرايط براى تحقق شهادت ها به درستى و راستى

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها

2 _ توجه به احكام و قوانين شهادت بر وصيت ( نقض شهادت هاى دروغين و بازگشت حق سوگند به ديگران ) ، مايه هراس از اداى شهادت دروغ و زمينه ساز اداى شهادت به راستى و درستى

او يخافون ان ترد أيمن بعد أيمنهم

ضمير در «يخافوا» و «ايمنهم» به شاهدان نخست بر مى گردد و مراد از رد يمين «ترد أيمن) بازگشت حق سوگند به ديگران است. بنابراين «او يخافوا ان ترد...» يعنى تا شاهدان نخست بترسند كه سوگند آنان ناديده انگاشته شده و حق سوگند به ديگران بازگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 18،19

18 - مؤمنان ، مجازند تا وصيت كنند كه بخشى از مال شان ، به غير خويشاوندان نَسبى ، داده شود .

إلاّ أن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

مراد از «أن تفعلوا. ..معروفاً» به قرينه اين كه سخن از ارث بردن خويشاوندان نَسبى است، تصميم شخص به اِعطاى بخشى از مال اش، پس از مرگ، به غير وارثان است. لازم به ذكر است كه «تفعلوا» به تأويل مصدر مى رود و مبتدا است و خبرش _ كه چيزى مانند «حسن و...» مى باشد محذوف است.

19 - وصيت به اِعطاى بخشى از مال ، به كسى ، بايد بر اساس متعارف باشد .

إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

272- احكام وصيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 427

4 - مائده - 5 - 103 - 1،2،6،12،13

1 _ خداوند هيچ حكم ويژه اى براى بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى قرار نداده است .

ما جعل اللّه من بحيرة و لاسائبة و لاوصيلة و لاحام

مراد از عدم جعل بحيرة و . .. به قرينه «قالوا حسبنا ما وجدنا ...» در آيه بعد، نفى تشريع احكامى خاص درباره حيوانات ذكر شده است زيرا آنچه در بين كافران عصر بعثت و پدرانشان معروف بود، احكامى ويژه درباره بحيره و ... بوده است.

2 _ كافران عصر جاهلى جعل احكامى را درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى به خداوند نسبت مى دادند .

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

6 _ احكام ويژه وصيله ( گوسفند ماده اى كه همزاد با بره نر باشد ) بدعت و از افترا هاى كافران عصر جاهلى بر خداوند

ما جعل اللّه من . .. و لاوصيلة و لكن الذين كفروا يفترون

در دوره جاهليت اگر گوسفندى دو قلو مى زائيد كه يكى از آن دو نر بود، ذبح آن را تحريم مى كردند و همزاد آن را «وصيلة» مى ناميدند يعنى ماده گوسفندى كه سرنوشت همزادش را به سرنوشت خود گره زد و سبب شد كه بر آستان بتها ذبح نشود. امام صادق(ع) در توضيح معناى «وصيلة» در آيه فوق فرمود: «ان اهل الجاهلية كانوا اذا ولدت الناقة ولدين فى بطن قالوا: وصلت، فلايستحلون ذبحها و لااكلها ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 148، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 683، ح 410.

12 _ بيشتر كفرپيشگان عصر بعثت احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حام ، را احكامى الهى مى پنداشتند .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

13 _ تنها اندكى از كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم طرفدارى از احكام رايج درباره بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى _ آگاه به بدعت بودن آن احكام و نبود آنها در اديان الهى

و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب و اكثرهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 13

13 _ احكام ويژه بحيره ، سائبه ، وصيله و حامى بدعتهايى ديرينه و ميراثى به جا مانده از مردمانى نادان و گمراه .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

273- احكام وضو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 20

20 _ وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى ، در حكم خودكشى است .

و لا تقتلوا انفسكم

رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) در پاسخ سؤال از وضو و غسل در هواى سرد با وجود خطر جانى فرمود: و لا تقتلوا انفسكم انّ اللّه كان بكم رحيماً.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 236، ح 102 ; نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 201 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 8.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 428

3 - نساء - 4 - 43 - 3،21،24،38

3 _ وضو ، غسل و تيمّم در حال مستى ، باطل است . *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

نهى از نزديك شدن به نماز مى تواند اشاره به بطلان وضو و غسل و تيمم نيز باشد، چون نزديك شدن به نماز با آنها تحقق مى يابد.

21 _ خروج بول و غائط ، از موجبات وضو و تيمم

او جاء احد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

«غائط» به محل دفع بول و مدفوع گفته مى شود. و آمدن از آن محل، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

24 _ محدث پس از يافتن آب بايد غسل كند و يا وضو بگيرد ، هر چند پيش از آن به جهت نبود آب تيمم كرده باشد .

يا ايّها الذين امنوا . .. فتيمّموا

مفهوم جمله شرطيه «ان كنتم . .. لمستم ... فلم تجدوا ماءً فتيمّموا»، اين است كه در صورت يافتن آب، با تيمم نمى توان نماز خواند. بنابراين كسى كه به آب دسترسى نداشته و تيمم كرده _ در صورت يافتن آب _ بايد غسل كند يا وضو بگيرد.

38 _ لزوم خريد آب براى وضو ، در حد توان مالى

فلم تجدوا ماءً

امام كاظم (ع) درباره ميزان مبلغ ضرورى براى تهيّه آب وضو و غسل _ در صورت نبودن آب _ فرمود: ذلك على قدر جدته.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 146 ; تفسير برهان، ج 1، ص 372، ح 17.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 -

1،2،3،5،7،15،16،38،39،40،41،43،45

1 _ وجوب شستن صورت و دست ها و مسح سر و پا ها ( وضو ) ، براى نماز

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم . .. و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

2 _ تمام اجزاى دست ، بين آرنج تا سر انگشتان ، بايد براى وضو شسته شود .

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق

«الى المرافق» توضيح و توصيف براى «ايديكم» است، نه قيد براى «فاغسلوا». يعنى دستها را بشوئيد و مراد از دستها، دست تا مچ و يا تا كتف نيست بلكه دست تا مرفق مقصود است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام باقر(ع) است كه در توضيح آيه فوق فرمود: ... و ليس له ان يدع شيئاً من يديه الى المرفقين الا غسله لان اللّه يقول « فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق» ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; تفسير برهان، ج 1، ص 451، ح 7.

3 _ مسح قسمتى از سر ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم

برداشت فوق بر اين مبنا است كه «باء» در «برءوسكم» براى تبعيض باشد.

5 _ مسح پا تا قوزك هاى دو طرف آن ، از واجبات وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم إلى الكعبين

در برداشت فوق «كعب» به معناى قوزك پا گرفته شده است و تثنيه آمدن «كعبين» مؤيد اين معناست. زيرا هر پا دو قوزك دارد.

7 _ لزوم رعايت ترتيب در افعال وضو

فاغسلوا وجوهكم و ايديكم إلى المرافق و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

ص: 429

تقدم ذكرى صورت بر دستها و مسح سر بر مسح پاها، دلالت بر لزوم ترتيب در شستن و مسح اعضاى وضو دارد. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه در مورد افعال وضو در آيه فوق فرمود: ... ابدأ الوجه ثم باليدين ثم امسح الراس و الرجلين ... ابدأ بما بدأ اللّه به.

_______________________________

كافى، ج 3، ص 34، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 599، ح 79.

15 _ لزوم جستجوى براى يافتن آب جهت وضو و غسل

فلم تجدوا ماء

كلمه «نيافتن» در موردى به كار برده مى شود كه شخص چيزى را جستجو كند و نيابد.

16 _ خروج بول و غائط ، موجب وضو و ناقض آن است .

او جاء أحد منكم من الغائط . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

«غائط» در كلام عرب به معناى گودال مستراح است و آمدن از مستراح، كنايه از خروج بول و مدفوع است.

38 _ لزوم وضو گرفتن براى نماز بعد از بيدار شدن از خواب

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى «اذا قمتم» در آيه فوق فرمود: «اذا قمتم من النوم . ..».

_______________________________

تهذيب، ج 1، ص 7، ح 9، ب 1; تفسير برهان، ج 1، ص 450، ح 1.

39 _ لزوم شستن صورت در وضو از رستنگاه مو تا چانه و در پهنا به اندازه اى كه ما بين انگشت شصت و وسطى قرار مى گيرد .

فاغسلوا وجوهكم

از امام باقر(ع) در بيان مقدارى از صورت كه خداوند دستور شستن آن را در وضو داده است روايت شده: الوجه الذى امراللّه بغسله . .. ما دارت السبابه و الوسطى و الابهام من قصاص الشعر الى الذقن ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 299، ح 52; تفسير برهان، ج 1، ص 452، ح 16.

40 _ كفايت مسح قسمتى از پا و سر در وضو

و امسحوا برءوسكم و ارجلكم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: . .. ان المسح ببعض الرأس لمكان الباء ثم وصل الرجلين بالرأس كما وصل اليدين بالوجه ... فعرفنا حين وصلها بالرأس ان المسح على بعضها ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 30، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 596، ح 70.

41 _ حد مسح پا در وضو ، مفصل آن است .

إلى الكعبين

امام باقر(ع) در بيان معناى «كعبين» در آيه فوق فرمود: . .. ههنا يعنى المفصل دون عظم الساق ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 26، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 598، ح 73.

43 _ لزوم خريد آب براى وضو و غسل ، در حد توان مالى به وقت دسترسى نداشتن به آن

فلم تجدوا الماء

از امام كاظم(ع) روايت شده كه درباره ميزان مبلغ ضرورى براى تهيه آب وضو و غسل در صورت نبود آب فرمود: ذلك على قدر جدته.

_______________________________

ص: 430

تفسير عياشى، ج 1، ص 244، ح 146; تفسير برهان، ج 1، ص 372، ح 17.

45 _ تيمم ، بايد بر زمين پاكيزه باشد .

فتيمموا صعيداً طيباً

از امام صادق(ع) درباره «صعيداَ طيباَ» در آيه فوق روايت شده: «الصعيد» الموضع المرتفع و« الطيب» الموضع الذي ينحدر عنه الماء.

مرتفع بودن زمين و عبور آب بر روى آن كه در حديث آمده، كنايه از پاكيزه بودن زمين است چون اگر زمين گود باشد، جايگاه كثافات شده و آب در آن مانده و لجن مى گردد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 283; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 275.

274- احكام وكالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22،24

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله «فابعثوا. ..» گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

24- نامشخص بودن جنس و مقدار كالا ، مانع از صحّت وكالت نيست .

فابعثوا . .. فليأتكم برزق منه

275- احكام ولايت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 7

7 - هرگونه ولايت و سرپرستى ، منتهى به ولايت غير خداوند نامشروع و باطل

فاللّه هو الولىّ

از انحصار ولايت در خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

276- احكام همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 27،28

27 - مؤمنان ، درباره همسران شان ، احكامى تعيين شده دارند .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

ص: 431

28 - احكام تعيين شده درباره همسران مؤمنان ، برخاسته از علم خداوند است .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

277- احكام همسرى محمد(صلی الله علیه و آله)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 40

40 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و احكام خاصى دارد .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أ

278- احكام همكارى با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 16

16_ ارائه برنامه هاى اقتصادى به دولت ها و مردم كافر براى دور ماندنشان از گرسنگى و مصونيت در برابر قحطى ها و دشواريها ، امرى جايز و پسنديده است .

قال تزرعون سبع سنين . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

279- احكام همنشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 5

5- هم نشينى و مصاحبت با كافران به منظور بحث ارشادى و هدايت آنان ، بلامانع است .

قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 6

6 - جواز ملازمت و همنشينى با كافران ، با حفظ معتقدات دينى خود *

إنّى كان لى قرين . يقول ... أءذا متنا ... لمدينون

280- احكام يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 1،4،5

ص: 432

1 _ وجوب پرداخت اموال يتيم به وى

و اتوا اليتامى اموالهم

4 _ حرمت تبديل و تعويض اموال مرغوب يتيم ، به اموال غيرمرغوب

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تتبدّلوا الخبيث بالطّيّب

5 _ حرمت تصرف غاصبانه در اموال يتيمان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 18

18 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال يتيمان به آنها ، قبل از رسيدن آنان به مرحله رشد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: هم اليتامى لا تعطوهم اموالهم حتّى تعرفوا منهم الرُشد . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 50.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 2،3،4،19

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

3 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى جواز تصرف يتيمان در اموال خود

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

4 _ وجوب ردّ اموال يتيمان ، پس از بلوغ جنسى و احراز رشد اقتصادى آنان

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

مؤيّد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه درباره آيه فوق فرمود: ايناس الرّشد حفظ المال.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 164، ح 7، ب 113 ; نورالثقلين، ج 1، ص 444، ح 60.

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 3

3 _ جواز تصرف در اموال يتيمان ، در صورتى كه ظلم به آنها نباشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

ص: 433

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 5،11،23

5 _ رشد يتيمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان) پايان جواز تصرف ديگران در اموال آنان

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده

«أشد» به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس اين معنا و به مناسبت مورد، مقصود از «أشد» تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان است.

11 _ مراعات كردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترين روش براى تصرف در اموال آنها بيش از توان متعارف واجب نيست.

إلا بالتى هى أحسن . .. و أوفوا الكيل ... لانكلف نفسا إلا وسعها

بيان اين حقيقت كه «خداوند انسان را بيش از توانش تكليف نمى كند» پس از فرمانهاى ياد شده، اشاره به اين دارد كه مكلفان براى رعايت آن فرمانها لازم نيست خود را به مشقت اندازند. چرا كه انجام تكليف تا حد قدرت متعارف فرض است و نه بيش از آن.

23 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم متى يجوز أمره؟ قال: حتى يبلغ اشده قال: و ما أشده؟ قال: الاحتلام قال قلت: قد يكون الغلام ابن ثمان عشرة سنة او اقل او اكثر و لايحتلم؟ قال: إذا بلغ و كتب عليه الشىء جاز أمره إلا أن يكون سفيها او ضعيفا.

عبدالله بن سنان گويد: پدرم از امام صادق(ع) درباره يتيم سؤال كرد كه در چه زمانى تصرفات او صحيح و معتبر است؟ فرمود: زمانى كه به حد رشد برسد. بار ديگر پرسيد: رشد او چه زمانى است؟ فرمود: زمان محتلم شدن است. پرسيد: گاهى جوان به هجده سالگى يا كمتر يا بيشتر مى رسد، ولى محتلم نمى شود؟ فرمود: هرگاه به سن بلوغ و حد تكليف رسيد، تصرفاتش صحيح و معتبر است مگر اينكه سفيه و يا ضعيف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12،20

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و «حتى يبلغ أشدّه» غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

20- « عن عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله ( ع ) قال : سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم حتى يجوز أمره ؟ قال : « حتى يبلغ أشدّه » قال : و ما « أشده » قال : الإحتلام ، . . . ;

عبدالله بن سنان گويد: من همراه پدرم بودم كه او از حضرت امام صادق(ع) در باره يتيم سؤال كرد كه چه موقع امر او نافذ است؟ حضرت فرمود: «حتى يبلغ أشدّه» پدرم پرسيد مقصود از «أشدّه» [در سخن خدا ]چيست؟ حضرت فرمود: محتلم شدن . ..».

281- احكام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 13

ص: 434

13 _ دريافت فديه از اسيران همكيش براى آزادى آنان ، از محرمات آيين يهود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

282- ارزش احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 14

14 _ اجماع مؤمنان در صورت مخالفت آن با ديگر ادله شرعى ، فاقد اعتبار است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

283- استهزاى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 2،4

2 _ فرمان خداوند به انفاق و بخشش ، مورد تمسخر و استهزاى يهوديان

الّذين يبخلون . .. لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير

نقل كلام يهوديان (انّ اللّه فقير . .. )، پس از ترغيب آنان به انفاق و تهديد بخيلان، بيانگر اين نكته است كه يهوديان، امر خداوند مبنى بر انفاق را به تمسخر گرفته و چنين شايع كردند كه خداى محمّد (صلی الله علیه و آله)، فقير است.

4 _ غنا و احساس بى نيازى ، زمينه سرپيچى از فرامين الهى و استهزاى آنان *

الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه . .. لقد سمع اللّه قول الّذين قالوا انّ اللّه فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 7،10

7 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه حتى برخى از احكام و شعاير دين را به بازى گرفته و مورد تمسخر قرار مى دهند . *

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

تحريم دوستى با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستى با استهزاكنندگان دين، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاى دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پى خواهد داشت.

10 _ اهل كتاب و ديگر كافران به دليل استهزاى دين اسلام و احكام و شعاير آن ، @مردمى نادان و بى خرد

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

برداشت فوق بر اين مبناست كه «لايعقلون» فعلى لازم باشد، يعنى اهل كتاب و كافران، فاقد عقل و انديشه كافى هستند. اسناد «لايعقلون» به «قوم» كه حاكى از بافت خاص اجتماعى آنهاست، اين معنى را تأييد مى كند.

284- اعتراض به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 435

1 - بقره - 2 - 142 - 4

4 - نپذيرفتن احكام الهى و اعتراض به آنها ، برخاسته از سفاهت و كم خردى است .

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم

285- اعراض از احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 11

11 _ بى اعتنايى به حكم خداوند ، پيامد بى ايمانى است .

ثم يتولون . .. و ما أولئك بالمؤمنين

جمله «و ما أولئك بالمؤمنين» مى تواند بيان ريشه اعراض از احكام الهى باشد و مى تواند بيان پيامد اعراض باشد. برداشت فوق بر مبناى احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 26

26 _ فاسقان ، رويگردان از احكام الهى و بى اعتنا به داورى هاى پيامبر (صلی الله علیه و آله)

فان تولوا . .. و إن كثيراً من الناس لفسقون

286- القاى شبهات در احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 15

15 _ هواى نفس موجب خدشه و تشكيك در احكام حلال و حرام خداوند مى شود.

و ما لكم ألا تأكلوا . .. و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

287- القاى شبهه در احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 8

8 _ القاى شبهات واهى عليه احكام الهى از فعاليتهاى شياطين است.

إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

ص: 436

288- انعطاف پذيرى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 14،15

14 - انعطاف پذيرى احكام و قوانين دين و ملاحظه ضرورت ها در تشريع آن قوانين

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

15 - انعطاف پذيرى احكام و تكاليف دين پرتوى از رحمت الهى است .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 22

22 - انعطاف پذيرى احكام الهى و تخفيف در تكاليف ، پرتوى از رحمت الهى است .

فمن عفى له من أخيه شىء . .. ذلك تخفيف من ربكم و رحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 19

19 - روزه عبادتى داراى نظم و در عين حال انعطاف پذير

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان ... فمن كان مريضاً أو على سفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 15

15 - انعطاف پذيرى احكام اوليه دين و تغيير پذيرى آن به هنگام ضرورت ها *

الشهر الحرام بالشهر الحرام . .. فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 12

12 _ انعطاف پذيرى قوانين الهى

الّا المستضعفين . .. لا يهتدون سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 3

3 _ انعطاف پذيرى و تناسب با شرايط زمان و مكان ، ويژگى احكام اسلام

فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 23

23 _ انعطاف پذيرى قوانين اسلام در امور نظامى و عبادى

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

ص: 437

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 15،16،19

15 _ اضطرار، مجوز خوردن غذاهاى حرام به مقدار رفع ناچارى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

«عاد» از «عدو» به معنى تجاوز است. بنابراين مراد از «لاعاد» در آيه شريفه مى تواند «لاعاد من حد الإضطرار» باشد.

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

19 _ جعل احكام ثانوى (رفع حرمت در حال اضطرار) جلوه اى از مغفرت و رحمت الهى است.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

289- انعطاف پذيرى احكام روزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 19

19 - روزه عبادتى داراى نظم و در عين حال انعطاف پذير

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان ... فمن كان مريضاً أو على سفر

290- انعطاف در احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 46

46 _ اسلام ، دينى آسان و احكام آن ، قابل انطباق با شرايط گوناگون زندگى

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

291- اهتمام مؤمنان به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 16

16 _ مؤمنان راستين ، پايبند به همه احكام فردى و اجتماعى اسلام

التّئبون . .. و الحفظون لحدود اللّه و بشّر المؤمنين

ص: 438

292- اهميت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 5

5 _ احكام خداوند، سبيل الله است.

هو أعلم من يضل عن سبيله . .. فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جمله «فكلوا . ..» جواب شرط محذوف است. يعنى إن انتهيتم عن اتباع المضلين ... فكلوا. و چون در آيه شريفه سخن از «إضلال عن سبيل الله» بود، اقتضاى تفريع آن است كه مضمون آن سبيل الله باشد، و چون سبيل الله اختصاصى به احكام ذبيحه ندارد، به همه احكام تعميم يافته است.

293- اهميت التزام به احكام ديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 23

23 - كسانى كه به احكام قصاص و ديه ملتزم نباشند ، به عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

«ذلك» مى تواند اشاره به احكام ياد شده درباره قصاص و ديه باشد. بر اين مبنا جمله «فمن اعتدى ...» گوياى اين است كه: اگر كسى ملتزم به احكام مذكور نباشد و همانند روزگار جاهليت عمل كند، گنهكار است و به عذاب الهى گرفتار خواهد شد.

294- باديه نشينان جزيرة العرب و احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 2

2 _ باديه نشينان جزيرة العرب در عصر بعثت ، مردمى دور از فرهنگ دينى و جاهلتر از آن بودند كه مرز احكام الهى را به درستى بشناسند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

295- تبديل احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 23

23 - خداوند بر اثبات حكمى و برداشتن آن در زمانى مناسب ، و نيز جايگزين كردن آن با دستورى ديگر ، تواناست .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

جمله «إن اللّه . ...» را مى توان با هر يك از حقايق مطرح شده در آيه ملاحظه كرد و به مناسبت آن، هدف از توجه دادن مخاطبان را به قدرت فراگير خداوند، دريافت. دربرداشت فوق جمله «إن اللّه ...» در ارتباط با فرمان به عفو و گذشت و نسخ آن در آينده لحاظ شده است.

ص: 439

296- تبيين احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 32

32 - خداوند احكام خود را به گونه اى روشن براى مردم بيان مى كند .

كذلك يبين اللّه ءايته للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 1،3،8،11

1 _ اراده خداوند بر تبيين و روشن نمودن احكام براى مردم

يريد اللّه ليبيّن لكم

در برداشت فوق، به دليل آيات گذشته، مفعول «ليبيّن»، احكام و مقررات گرفته شده است.

3 _ بيان احكام از سوى خداوند ، در جهت تبيين سنت هاى صحيح پيشينيان *

يريد اللّه ليبيّن لكم و يهديكم سنن الّذين من قبلكم

در برداشت فوق جمله «يهديكم»، غايت بيان احكام گرفته شده است و با توجه به كلمه «يهديكم»، مراد از سنّتهاى پيشينيان، آداب و احكام صحيح آنان مى باشد كه خداوند با بيان احكام خويش آنها را به مخاطبان مى شناساند.

8 _ بيان احكام و معارف دين ، بازگشت خداوند به بندگان خويش است .

و يريد اللّه ليبيّن لكم . .. و يتوب عليكم

چنانچه عطف جمله «يتوب عليكم» بر «ليبيّن»، عطف تفسيرى باشد، بيانگر اين است كه بيان احكام از جانب خداوند، همان بازگشت او به بندگان است.

11 _ تبيين احكام و ارائه سنن پيشينيان از سوى خداوند ، برخاسته از علم و حكمت او

يريد اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 15

15 _ تبيين احكام و مقررات از سوى خداوند موجب كاسته شدن حجم مسؤوليت انسان در شناخت و تشريع قوانين و مقررات

حرّمت . .. و من لم يستطع ... يريد اللّه ان يخفّف عنكم و خلق الانسان ضعيفاً

بنابر اينكه مراد از «ضعيفاً»، ضعف انسان در جعل قوانين باشد. در اين صورت تخفيف به اين معناست كه خداوند با جعل مقررات خويش، اين بار سنگين را از دوش آنان برداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 29

29 _ كفر ، پس از ميثاق خداوند و بيان احكام از جانب او ، انحراف از راه ميانه است .

و لقد اخذ اللّه ميثق . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل

در برداشت فوق «ذلك» اشاره به جمله «لقد اخذ اللّه» و «قال اللّه . .. لئن اقمتم الصلوة ...»، گرفته شده است.

ص: 440

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 4،5

4 _ تبيين و تشريح احكام و معارف الهى ، وظيفه مهم پيامبر (صلی الله علیه و آله)

قد جاءكم رسولنا يبين لكم

در برداشت فوق، احكام و معارف دين به عنوان مفعول براى «يبين» در تقدير گرفته شده است.

5 _ نيازمندى احكام و معارف الهى به تبيين و تشريح

يبين لكم

فعل «يبين» بيانگر آن است كه احكام و معارف دينى علاوه بر اينكه بايد به مردم ابلاغ شود، نياز به تبيين و تشريح دارد و لذا نفرمود «يبلغ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 22

22 _ انبياى بنى اسرائيل ، داراى بياناتى روشن و بدون ابهام در توجيه احكام و قوانين كيفرى *

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

«بينات»، به قرينه صدر آيه، مى تواند اشاره به شرح و تبيين كيفرهاى الهى در موارد قتل و جنايت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 1

1 _ خداوند بيانگر قوانين قصاص براى يهود در تورات

و كتبنا عليهم فيها ان النفس . .. و الجروح قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 18

18 _ بيان احكام و مفاسد شراب و قمار ، بيانى رسا در تحريم ميگسارى و قماربازى و از ميان برنده هرگونه ترديدى در ضرورت پرهيز از آنها

انما الخمر و الميسر . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 1،11

1 _ خداوند برخى از احكام و معارف دينى را مسكوت گذاشته و براى مردمان تبيين نكرده است .

لاتسئلوا عن اشياء . .. عفا اللّه عنها

جمله شرطيه «ان تبدلكم تسؤكم» صفت براى «اشياء» است وجمله «عفا اللّه عنها» بيانگر اين است كه آن اشياء توصيف شده، احكام و معارفى نمى باشند كه خداوند آنها را مسكوت گذاشته و تبيين نكرده است بنابراين «لاتسئلوا . ..» يعنى از احكام و معارف و موضوعات دينى كه خداوند بيان نكرده، سؤال نكنيد زيرا آگاهى به آنها مايه ناراحتى شما مى گردد.

11 _ بيان نكردن و مكلف نساختن مردم به پاره اى از احكام ، پرتوى از عفو و گذشت خداوند

لاتسئلوا عن اشياء . .. عفا اللّه عنها و اللّه غفور حليم

ص: 441

هرگاه فعل «عفى» با «عن» متعدى شود متعلق محذوفى براى «عن» در نظر گرفته مى شود يعنى «عفى صارفاً عنه» (مفردات راغب. ) و صرف نظر كردن خداوند از ايجاد تكليف، تفضل او به بندگان است. توصيف خداوند به «غفور» _ در ذيل آيه _ مى تواند ناظر به اين جهت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 5

5 _ تشريع احكام در اختيار خداست و پيامبر(صلی الله علیه و آله) بيان كننده آنهاست.

أتل ما حرم ربكم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 15،16

15 _ خداوند بيان كننده آيات و احكام خويش براى مردم

يبنى ءادم . .. كذلك نفصل الأيت

16 _ بيان احكام خوراكيها، نوشيدنيها، زينتها و تعيين حد و مرز حليت آنها، نمونه اى از تبيين احكام و آيات الهى از سوى خداوند است.

خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا . .. كذلك نفصل الأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 5

5 _ بيان احكام و پاسخگويى به پرسش هاى اقتصادى _ اجتماعى از شؤون پيامبر (صلی الله علیه و آله)

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول

297- تبيين احكام آشاميدنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 16

16 _ بيان احكام خوراكيها، نوشيدنيها، زينتها و تعيين حد و مرز حليت آنها، نمونه اى از تبيين احكام و آيات الهى از سوى خداوند است.

خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا . .. كذلك نفصل الأيت

298- تبيين احكام ارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 22

22 _ بيان احكام ارث از جانب خداوند ، برخاسته از علم همه جانبه وى

قل اللّه يفتيكم فى الكللة . .. و اللّه بكل شىء عليم

ص: 442

299- تبيين احكام خوردنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 16

16 _ بيان احكام خوراكيها، نوشيدنيها، زينتها و تعيين حد و مرز حليت آنها، نمونه اى از تبيين احكام و آيات الهى از سوى خداوند است.

خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا . .. كذلك نفصل الأيت

300- تبيين احكام زينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 16

16 _ بيان احكام خوراكيها، نوشيدنيها، زينتها و تعيين حد و مرز حليت آنها، نمونه اى از تبيين احكام و آيات الهى از سوى خداوند است.

خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا . .. كذلك نفصل الأيت

301- تبيين فلسفه احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 14

14 - تبيين اهداف قوانين و احكام الهى ، روشى نيكو در تبليغ دين

خذوا ما ءاتينكم بقوة و اذكروا ما فيه لعلكم تتقون

خداوند، پس از فرمان به فراگيرى تورات و عمل كردن به محتواى آن، هدف از آن فرمان را - كه رسيدن به تقواست - بيان كرد و اين درسى است براى همه مبلغان دين كه هدف از قوانين و احكام الهى را تشريح كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 8

8 - بيان فلسفه احكام و تكاليف دينى ، از روش هاى قرآن است .

كتب عليكم الصيام . .. لعلكم تتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 8

8 - تبيين فلسفه احكام ، شيوه اى پسنديده در بيان تعاليم دين و تسهيل عمل به آنها است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم

ص: 443

جمله «هو أزكى لكم» _ كه به منزله تعليل براى احكام ياد شده و در مقام تشويق براى عمل به آنها است _ حاكى از شيوه قرآن در تبيين تعاليم دين و نيز تسهيل عمل به احكام الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 13

13 - تبيين فلسفه احكام ، شيوه اى پسنديده در بيان تعاليم دين و تسهيل عمل به آنها

قل للمؤمنين يغضّوا . .. ذلك أزكى لهم

جمله «ذلك أزكى لهم» _ كه به منزله تعليل براى احكام ياد شده و در مقام تشويق براى عمل به آنها است _ حاكى از شيوه قرآن در تبيين تعاليم اسلام و نيز تسهيل عمل به احكام الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 10

10 - ذكر فلسفه حكم ، جهت تفهيم دقيق آن و نيز واداشتن مخاطب به عمل به آن ، روشى مطلوب و روا است .

و اغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير

«إنّ أنكر. ..» تعليل براى امر «اغضض» است و تعليل آوردن براى آن، احتمال دارد به خاطر نكته ياد شده باشد.

302- تخلف از احكام جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 3،8

3 - تجاوز از مقررات و احكام جهاد ، حرام است .

و قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتعتدوا

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

303- تدريجى بودن احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 6

6- مبارزه با مسكرات در اسلام ، به صورت تدريجى و گام به گام بود .

ص: 444

و من ثمرت النخيل و الأعن_ب تتّخذون منه سكرًا و رزقًا حسنًا

با توجه به اينكه اين سوره مكى است و هنوز مسكرات حرام نشده بود، مقابله قرار دادن مسكرات با روزى پسنديده، گامى نخست در راه مبارزه با مسكرات تلقى مى شود.

304- ترس از اجراى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 13

13 - امكان ترس پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از مردم به خاطر اجراى حكم الهى كه زمينه اجتماعى ندارد .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس

305- ترك احكام تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 2

2 _ گريز از احكام تورات ، انگيزه مراجعه گروهى از يهوديان به پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى قضاوت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 5

5 _ تسليم نبودن يهود در برابر خدا ، دليل رويگردانى آنان از احكام تورات

ثم يتولون من بعد ذلك . .. يحكم بها النبيون الذين اسلموا

«الذين اسلموا» بيان علتى است براى «يحكم بها النبيون» يعنى انبيا چون تسليم خدا بودند، بر اساس تورات حكم مى كردند. بيان اين حقيقت پس از «ثم يتولون من بعد ذلك»، اشاره به ريشه تمرد يهوديان عصر پيامبر(صلی الله علیه و آله) از احكام تورات دارد.

306- تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 16

16 - خداوند ، در هدايت انسان ها و تشريع قوانين دين مختار است .

يهدى من يشاء إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 6

6 - توجه اسلام به نياز هاى جنسى و طبيعى ، در تشريع احكام و قوانين دين

ص: 445

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 20

20 _ خداوند ، نخستين قانونگذار براى مردم

فبعث اللّه . .. و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

فاء در «فبعث اللّه» مى رساند كه آنگاه كه ميان جوامع بشرى اختلاف شد و در نتيجه نياز به قانون پيدا كردند، خداوند كتاب (دربردارنده قانون) و پيامبر (اجراكننده قانون) را فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 215 - 2،3

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم من خير

3 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، واسطه بيان و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 9،10

9 _ مصالح و مفاسد واقعى ، ملاك جعل احكام الهى

و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم . .. و عسى ... و هو شر لكم

10 _ تجلى رحمت و رأفت الهى ، در چگونگى بيان احكام

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى ان تكرهوا

بيان مصلحت واقعى حكم جهاد، على رغم ظاهر ناخوشايند آن، و توجيه مؤمنان به آنچه خير واقعى آنان در آن است، حاكى از رحمت و رأفت الهى به مكلّفين، حتى در چگونگى بيان احكام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 2

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 2،10،17،23،26

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما . .. و يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو

10 _ سود و زيان واقعى مردم ، از ملاك هاى تشريع احكام

فيهما اثم كبير و منافع للناس

17 _ خداوند ، بيانگر آيات و احكام براى مردم

ص: 446

كذلك يبيّن اللّه لكم الايات

23 _ اشاره به فلسفه و حكمت احكام ، از روش هاى خداوند در تبيين احكام *

كذلك يبين اللّه لكم الايات لعلّكم تتفكرون

«كذلك»، مى تواند اشاره باشد به حكمت و فلسفه تحريم شراب و قمار (زيان فراوان در آنها). يعنى همه آيات و احكام الهى، داراى حكمتى است كه بيان شده است; همان گونه كه در شراب و قمار تبيين شده است.

26 _ بيان آيات و احكام از سوى خداوند ، براى ترغيب انسان به انديشيدن درباره نتايج دنيوى و اخروى

لعلّكم تتفكرون. فى الدنيا و الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 2،17،20،24

2 _ سؤال هاى مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير

17 _ خداوند احكام و قوانين دشوار و مشقّتبار براى مردم جعل نكرده است .

و لو شاء اللّه لاعنتكم

به نظر مى رسد عدم جعل احكام مشقّت آميز، يك قاعده كلى است كه جمله «لو شاء . ..» آن را بيان مى كند; نه حكمى مخصوص درباره معاشرت با ايتام.

20 _ تشريع احكام ، بر اساس حكمت الهى

و يسئلونك عن اليتامى . .. ان اللّه عزيز حكيم

24 _ حكمت الهى مانع از اراده و جعل احكام دشوار و مشقت آميز

و لو شاء اللّه لاعنتكم انّ اللّه عزيز حكيم

جمله «انّ اللّه . ..» دليل است براى «لو شاء ...» يعنى حكمت او مانع است از اينكه احكامى دشوار و مشقت آميز جعل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 2،3

2 _ سؤال هاى مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً

3 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، واسطه بيان و نزول احكام

و يسئلونك . .. قُل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 24

24 _ احكام و قوانين الهى ، از جمله قوانين مربوط به زندگى زن و شوهر ، حكيمانه و برخاسته از حكمت خداوند است .

و المطلّقات يتربصن . .. و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 12

12 _ خداوند ، بيانگر حدود و احكام خويش ، براى مردم آگاه و داناست .

ص: 447

و تلك حدود اللّه يبيّنها لقوم يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 3،6

3 _ توجّه خداوند به واقعيّت ها و زمينه هاى اجرايى ، در قانونگذارى براى انسان

علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

خداوند در تعليل حكم جواز خواستگارى تلويحى اين واقعيّت را گوشزد مى كند كه مردان طبعاً خاطرشان به خواستگارى در زمان عدّه مشغول است تا بفهماند در احكام الهى، واقعيّتها و نيز زمينه هاى اجرايى، لحاظ شده است.

6 _ توجّه به تمايلات و كشش هاى طبيعى انسان ، در قوانين الهى

علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

با توجّه به اينكه جمله «علم اللّه» تعليل است براى حكم خداوند به تجويز خواستگارى، نقش تمايلات طبيعى آدمى در قوانين الهى به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 12

12 _ تشريع احكام بر اساس حكمت الهى

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 242 - 13

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 60

60 _ جعل قوانين الهى ، برخاسته از علم و دانايى گسترده و فراگير خداوند است .

فاكتبوه . .. و لا يأب كاتب ... و ليملل ... و استشهدوا ... و اللّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 1

1 _ خداوند ، بيشتر از توانايى و ظرفيّت عادى هر انسان ، تكليفى به او روا نمى دارد .

لا يكلّف اللّه نفساً إلاّ وُسعها

قيد «عادى» در برداشت فوق، از كلمه «وسع» كه به معناى «ما يسهل عليه من المقدور» است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 3

3 _ اختيار پيامبران در تحريم برخى حلال ها بر خود

الاّ ما حرّم اسرائيل على نفسه

ص: 448

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 27،28

27 _ انسان ها ، فاقد صلاحيت براى تعيين سهام ارث

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

28 _ ناآگاهى از ميزان سودمندى وارثان براى دنيا و آخرت آدمى ، دليل ناتوانى وى براى تعيين صحيح سهام ارث

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 20

20 _ تشريع ازدواج موقّت و مقررات آن ، برخاسته از علم و حكمت خداوند

فما استمتعتم به منهنّ . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 28 - 14،15

14 _ ناتوانى انسان در شناخت قوانين صحيح ، دليل جعل قوانين از سوى خداوند است . *

حرّمت . .. يريد اللّه ان يخفّف عنكم و خلق الانسان ضعيفاً

چون در آيات پيشين سخن از جعل احكام بود، مى توان گفت مراد از «ضعيفاً»، ناتوانى انسان براى جعل قوانين صحيح است.

15 _ تبيين احكام و مقررات از سوى خداوند موجب كاسته شدن حجم مسؤوليت انسان در شناخت و تشريع قوانين و مقررات

حرّمت . .. و من لم يستطع ... يريد اللّه ان يخفّف عنكم و خلق الانسان ضعيفاً

بنابر اينكه مراد از «ضعيفاً»، ضعف انسان در جعل قوانين باشد. در اين صورت تخفيف به اين معناست كه خداوند با جعل مقررات خويش، اين بار سنگين را از دوش آنان برداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 25

25 _ اولواالامر ( واليان امور و حاكمان ) ، داراى حق تشريع احكام نيستند . *

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

چون قرآن و سنّت تعيين كننده مصاديق نيستند، مراد از «شىء» مى تواند خصوص احكام باشد ; بنابراين ذكر نكردن «اولى الامر» در اين بخش از آيه، حاكى است كه اين امر به آنان واگذار نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 30

30 _ تشريع قانون ديه و كفّاره در مورد قتل خطائى ، بر اساس علم و حكمت گسترده خداوند است .

و من قتل مؤمناً خطاً . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 3،4

3 _ تشريع احكامى در مورد زنان ، زمينه مطرح شدن سؤالهايى از سوى مسلمانان صدر اسلام در مورد آنان *

ص: 449

و يستفتونك فى النساء . .. و ما يتلى عليكم فى الكتب فى يتمى النساء

4 _ تشريع حكم ، از جانب خداوند است و بيان آن بر عهده پيامبر (صلی الله علیه و آله) است .

قل اللّه يفتيكم فيهنّ

با توجه به اينكه «استفتاء» از پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوده، ولى در جواب آمده كه خداوند پاسخگوى شماست، معلوم مى شود كه تنها خداوند تشريع كننده احكام است و پيامبر(صلی الله علیه و آله) صرفا بيانگر آن. گفتنى است كه مورد آيه (سؤال درباره زنان)، خصوصيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 11

11 _ تشريع طلاق از جانب خداوند ، براى زندگى هاى مسالمت ناپذير ، حكمى حكيمانه است .

و إن يتفرقا . .. و كان اللّه وسعاً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 5

5 _ تشريع و تغيير احكام ، به دست خداوند است .

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 2

2 _ تشريع احكام به دست خداوند و پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، مبلغ آن است .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة

مردم از پيامبر(صلی الله علیه و آله) استفتاء كردند و خداوند در جواب آنها فرمود: خداوند پاسخ استفتاى شما را خواهد داد. يعنى تشريع احكام از آن اوست نه پيامبر(صلی الله علیه و آله) و كلمه «قل» مى رساند كه شأن پيامبر(صلی الله علیه و آله) تبليغ آن احكام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 4

4 _ پاكيزگى و سازگارى خوردنى ها با طبع ، ملاكى در حليت آنها

احل لكم الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 11

11 _ تشريع قوانين و احكام اسلامى در راستاى فقرزدايى

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. او كسوتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 19

19 _ تشريع احكام در صلاحيت كسى است كه داناى به عالم هستى باشد .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس . .. و إنّ اللّه بكل شىء عليم

ص: 450

خصوصيات تشريعى كعبه، ماههاى حرام و قربانى و ديگر مناسك حج و حكمتهاى بيان شده براى آنها، مايه آگاهى به علم گسترده خداوند دانسته شده است و اين معنا در صورتى قابل تحقق است كه تشريع چنين قوانين از غير او بر نيايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 12

12 _ «حكم» در كليه امور تكوين و تشريع تنها از آن خداوند و در صلاحيت اوست.

إن الحكم إلا للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 8

8 _ تعيين حلال و حرام تنها شأن خداوند است.

و ما لكم ألا تأكلوا . .. و قد فصل لكم ما حرم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 4

4 _ اباحه و تحريم تنها به دست خداست.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر . .. و هو الذى أنشأ

تأكيد اين آيه بر مالكيت خداوند بر بستانها و محصولات آن، گويا تعريضى است به مشركان كه در عين فقدان صلاحيت، براى اين و آن نصيب در نظر گرفته و يا اموالى را محجور كرده و نابجا تحريم مى نمايند، چنانكه در آيات گذشته نمونه هايى از آن ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 4،5،9

4 _ خداوند، پروردگار انسانها و تشريع احكام پرتوى از ربوبيت او بر ايشان است.

قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم

انتخاب «رب» به عنوان فاعل «حرم» بيانگر برداشت فوق است. يعنى چون خدا، پروردگار شما و مدبر امورتان است، احكام ياد شده را براى شما تشريع كرده است.

5 _ تشريع احكام در اختيار خداست و پيامبر(صلی الله علیه و آله) بيان كننده آنهاست.

أتل ما حرم ربكم عليكم

9 _ غير خدا را شايسته تشريع احكام و محرمات پنداشتن، شرك ورزى است. *

ما حرم ربكم عليكم ألاتشركوا به شيئا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 16

16 _ حكم به حلّيت همه پاكيزه ها و تحريم همه ناپاكى ها ، از وظايف پيامبر (صلی الله علیه و آله) و از اهداف رسالت اوست .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

ص: 451

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 7

7 _ تشريع و قانونگذارى ، از شؤون ويژه خداوند است .

فجعلتم منه حراماً و حللا قل ءاللّه أذن لكم أم على اللّه تفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 7

7- خداوند در تكاليف دينى ، از بى عدالتى و ظلم به بندگان مبرّاست .

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم

307- تشريع احكام اضطرارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 16

16 - قانون گذاران بايد به هنگام وضع قوانين ، حالت ضرورت را ملاحظه كرده و احكام ويژه اى براى آن وضع كنند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

308- تشريع احكام ثانوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 16

16 - قانون گذاران بايد به هنگام وضع قوانين ، حالت ضرورت را ملاحظه كرده و احكام ويژه اى براى آن وضع كنند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

309- تشريع احكام خوردنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 5

5 _ خداوند محدوده دقيق خوردنيهاى حرام را قبل از نزول آيات سوره انعام براى مردم تبيين كرده بود.

و قد فصل لكم ما حرم عليكم

«قد فصل» فعل ماضى محقق و به معنى «قد بين» است و بر وقوع حتمى فعل در گذشته دلالت دارد. بنابراين بايد قبل از نزول اين آيات، آياتى در تحريم برخى خوردنيها نازل شده باشد، كه ظاهراً آيه 115 سوره نحل است.

ص: 452

310- تشريع احكام قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 16

16- تشريع حق قصاص و سلطه براى اولياى مقتول ، حمايت الهى از آنان است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير «إنه» به ولىّ مقتول باز گردد.

311- تغيير احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 5

5 _ تشريع و تغيير احكام ، به دست خداوند است .

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

312- تكذيب احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 31،32

31 _ انكار جواز مبادله با اهل كتاب و انكار حليت طعام آنان ، كفر و موجب حبط عمل است .

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم . .. و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله

از مصاديق مورد نظر براى ايمان، معارف و احكامى است كه در آيه مورد بحث، مطرح شده است، همانند حليت طعام اهل كتاب و . .. .

32 _ انكار جواز ازدواج با زنان اهل كتاب ، كفر و موجب حبط عمل است .

و المحصنت من الذين اوتوا الكتب . .. و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله

313- تنزيه احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 5

5_ راه خدا ( احكام و معارف الهى ) از هرگونه كجى ، ناهنجارى و انحراف منزه است .

و يبغونها عوجًا

ص: 453

314- توقيفيت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 18

18 - تشريع احكام و حلال شمردن يا حرام دانستن استفاده از امكانات ، به دست خداوند است .

كلوا من طيبت . .. إنما حرم عليكم الميتة و الدم ... فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 15

15 _ فتوا و نسبت دادن حكمى به خداوند بدون علم به صدورش از ناحيه او، حرام است.

إنما حرم . .. و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

315- جايگزينى احكام منسوخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 7،15

7 - خداوند ، هرگاه آيه اى از قرآن يا حكمى از اسلام را نسخ كند و يا به متاركه آن فرمان دهد ، آيه و حكمى بهتر يا همسان با آن را نازل مى كند .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها

15 - تشريع دينى به جاى دين نسخ شده و نازل كردن حكمى به جاى حكم منسوخ ، درخورِ دارنده قدرت مطلق است .

نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أن اللّه كل شىء قدير

در برداشت فوق جمله تعليليه «ألم تعلم . ..» در ارتباط با «نأت بخير ...» معنا شده است; يعنى، چون خداوند داراى قدرت مطلق است، بر جاى گزينى شريعتى بهتر و يا همانند شريعت منسوخ، تواناست.

316- جهل به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 7

7 _ جاهلان به حدود و احكام الهى همانند بيابان گردان دور از تمدنند ، هر چند كه شهر نشين باشند .

الأعراب . .. أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

از آيه تلازم ميان بدوى بودن و ندانستن احكام الهى استفاده مى شود.

317- حجيت اطلاقات احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 9

ص: 454

9 - حجيت اطلاقات و عمومات وارد شده درباره احكام و تكاليف

فافعلوا ما تؤمرون . .. قالوا الئن جئت بالحق

جمله «فافعلوا ما تؤمرون» دلالت بر آن دارد كه: قوم موسى اگر گاو ماده ميانسالى را ذبح مى كردند - هر چند زرد رنگ و . .. نبود - به تكليف الهى عمل كرده بودند. بنابراين، اگر شارع تكليف خويش را به صورت مطلق يا عموم بيان كرده و قيد و شرطى براى آن ذكر نكرده انسانها بايد به همان اطلاقات و عمومات عمل كنند.

318- حجيت عمومات احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 9

9 - حجيت اطلاقات و عمومات وارد شده درباره احكام و تكاليف

فافعلوا ما تؤمرون . .. قالوا الئن جئت بالحق

جمله «فافعلوا ما تؤمرون» دلالت بر آن دارد كه: قوم موسى اگر گاو ماده ميانسالى را ذبح مى كردند - هر چند زرد رنگ و . .. نبود - به تكليف الهى عمل كرده بودند. بنابراين، اگر شارع تكليف خويش را به صورت مطلق يا عموم بيان كرده و قيد و شرطى براى آن ذكر نكرده انسانها بايد به همان اطلاقات و عمومات عمل كنند.

319- حق تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 13

13_ تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشريع احكام است .

إن الحكم إلاّ لله

برداشت فوق بر اين مبناست كه مقصود از «حكم» حكم تشريعى باشد.

320- حقّانيت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 39

39 _ ترك عمدى عمل به احكام الهى ، على رغم اقرار به حقانيت آنها ، موجب تباهى عمل آدمى

و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله

امام صادق(ع) درباره آيه فوق فرمود: من ترك العمل الذى اقربه . .. .

_______________________________

كافى، ج 2، ص 387، ح 12; نورالثقلين، ج 1، ص 595، ح 67.

ص: 455

321- خيريت احكام كيفرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 17

17 - اجراى قوانين و مقررات كيفرى اديان الهى - هر چند كيفرى همانند كشته شدن باشد - تضمين كننده خير و سعادت خطاكاران است .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

322- درخواست تغيير احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 1،2

1 - برخى از مسلمانان صدر اسلام در صدد درخواست تغيير و تبديل بعضى از احكام اسلام بودند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

كلمه «سؤال» و مشتقات آن، هرگاه با واسطه حرف جر ]همانند «عن»[ به مفعول دوم متعدى گردد، به معناى پرسش كردن و در غير اين صورت به معناى درخواست كردن مى باشد. از آن جا كه در آيه شريفه مفعول دوم ذكر نشده، هر دو معنا محتمل است; بر اين احتمال كه «أن تسئلوا» به معناى درخواست باشد، مورد تقاضا به قرينه آيه قبل، نسخ برخى احكام است.

2 - امكان نسخ و تبديل احكام ، ترغيب كننده برخى از مسلمان ها به درخواست تغيير و تبديل برخى از آن احكام

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

با توجه به آيه قبل، مى توان گفت: منشأ گرايش مسلمانان به درخواست نسخ برخى از احكام، طرح مسأله نسخ و امكان آن بوده است.

323- درخواست نسخ احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 4،9

4 - مسلمانانى كه در صدد درخواست نسخ و تبديل برخى از احكام بودند ، مورد نكوهش شديد خداوند قرار گرفتند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

در اينكه مخاطب «أن تسئلوا» مسلمانان هستند يا اهل كتاب، دو نظر ابراز شده است. «كما سئل موسى» تأييد كننده اين نظر است كه مخاطب مسلمانان هستند و گرنه در عبارت بعد گفته مى شد: «كما سألتم موسى». جمله «أم تريدون» (آيا مى خواهيد) دلالت مى كند كه درخواست يا پرسش، انجام نشده بود و لذا در برداشت گفته شد: «در صدد درخواست ...».

9 - درخواست نسخ و تبديل برخى از احكام ، زمينه ساز از دست دادن ايمان و گرايش به كفر است .

أم تريدون أن تسئلوا . .. و من يتبدل الكفر بالإيمن

ص: 456

324- ذكر فلسفه احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 30

30 - توجه مؤمنان به عالمانه و حكيمانه بودن احكام دين ، اطمينان بخش خاطر آنان

ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم و اللّه عليم حكيم

از مطرح شدن علم و حكمت خداوند، پس از بيان احكام و مخاطب قرار گرفتن مؤمنان نسبت به اين حقيقت كه علم و حكمت الهى باهم آميخته است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

325- رعايت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 11

11 - رعايت احكام و موعظه هاى الهى ، نشانه تقواپيشگى است .

والّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر ... و من يتّق اللّه يجعل له من أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 7

7 - رعايت احكام الهى ، نشانه تقواپيشگى است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتّق اللّه

326- رفع احكام ثانوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 10

10- بازگشت حكم حرمت ، به مجرد از ميان رفتن حالت اضطرار

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد

327- روش اجراى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 17

17 _ لزوم توجه به عواطف و ارج نهادن به روحيات مردم ، در اعمال قوانين اجتماعى و دينى

ص: 457

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

328- روش اجراى احكام حدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 10

10- استفاده از احساسات مذهبى و عقايد دينى مردم ، از روش هاى قرآن براى اجراى كامل قوانين و حدود در جامعه

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. إن كنتم تؤمنون باللّه

جمله «إن كنتم تؤمنون . ..; اگر ايمان داريد...» ممكن است به منظور بهره گيرى از عقايد دينى مردم ادا شده باشد; چنان كه براى برانگيختن حميت و غيرت گروهى، گفته مى شود: «اگر غيرت داريد...».

329- روش تبيين احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 19

19 - ايجاد زمينه براى پذيرش قوانين و رهنمود ها ، از روش هاى قرآن در بيان احكام

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

بيان مقطعى بودن حكم عفو و گذشت از توطئه گران، داراى اهدافى است. از جمله آنهاست ايجاد زمينه پذيرش آن حكم; زيرا مسلمانان اگر نمى دانستند كه حكم مذكور موقتى است، انتظار مى رفت كه آن حكم را درست نپندارند و از پذيرش آن سرباز زنند.

330- زمينه احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 38

38 _ برقرارى مقررات الهى _ اجتماعى در جامعه ، مرهون تعاون و همكارى است .

اوفوا بالعقود . .. تعاونوا على البر و التقوى

فرمان خداوند به تعاون در انجام كارهاى نيك پس از بيان مقررات اجتماعى _ الهى (اوفوا بالعقود . .. لاتحلوا ...)، رهنمودى براى پياده كردن آن مقررات است.

331- زمينه تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 9

ص: 458

9 _ سؤال مردم از پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، زمينه اى براى نزول و بيان احكام خداوند

يسئلونك ماذا احل لهم

332- زمينه جهل به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 8

8 _ باديه نشينى و دورى از فرهنگ اجتماعى ، زمينه ناآگاهى نسبت به حدود و احكام الهى

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

333- زمينه درك احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 10

10 _ دانش و فرهنگ بالاى اجتماعى ، زمينه ساز درك عميق تر حدود و احكام الهى ، و نيز پذيرش آن

الأعراب . .. أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

بيان اينكه «بدويان» از درك حدود خدا دورند، إشعار به اين معنا دارد كه: متمدن بودن و برخوردارى از دانش، زمينه اى بهتر براى شناخت حدود خداست.

334- زمينه قبول احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 19

19 - ايجاد زمينه براى پذيرش قوانين و رهنمود ها ، از روش هاى قرآن در بيان احكام

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

بيان مقطعى بودن حكم عفو و گذشت از توطئه گران، داراى اهدافى است. از جمله آنهاست ايجاد زمينه پذيرش آن حكم; زيرا مسلمانان اگر نمى دانستند كه حكم مذكور موقتى است، انتظار مى رفت كه آن حكم را درست نپندارند و از پذيرش آن سرباز زنند.

335- زمينه نسخ احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 11

11 - نافرمانى مسلمانان و ناديده گرفتن حرمت آميزش در شب هاى رمضان ، از زمينه هاى نسخ آن حكم بود .

ص: 459

أحل لكم . .. علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم

جمله «علم اللّه . ..» نيز همانند «هن لباس لكم ...» بيان حكمت و دليل جعل حليت آميزش در شبهاى ماه رمضان (أحل لكم ...) است.

336- شرايط اثبات احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 4

4 _ اثبات احكام شرعى بايد متكى بر دليل معتبر علمى و يا خبر حسى باشد.

نبئونى بعلم . .. أم كنتم شهداء

«نبئونى بعلم» يعنى خبرى آميخته با علم درباره احكام ادعايى خود بياوريد. اين جمله و نيز جمله «أم كنتم شهداء» دو ملاك براى قبول خبر ارائه مى كند: علمى بودن و حسى بودن

337- شرايط احكام ثانوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 10

10- بازگشت حكم حرمت ، به مجرد از ميان رفتن حالت اضطرار

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد

338- شرايط تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 6،15

6 _ لزوم رعايت شرايط و زمينه هاى اجرايى ، در بيان احكام و قوانين

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

با اينكه پليدى مشركان در گذشته نيز وجود داشت و آنان هرگز نمى بايست به مسجدالحرام وارد شوند ; خداوند زمانى فرمان ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام را صادر كرد كه مسلمانان از قدرت لازم براى اجراى اين حكم برخوردار بودند.

15 _ لزوم توجه به پيامد هاى يك حكم و پيش بينى و تدارك تنش هاى اقتصادى _ اجتماعى آن *

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

خداوند در اين آيه، پس از بيان حكم ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام، بلافاصله به پيامد اقتصادى آن براى مسلمين اشاره فرموده و با وعده به تدارك خسارت، اين مشكل را حل كرده است.

ص: 460

339- علم در تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 16

16 _ اسناد هر چيز به خدا بايد متكى به علم باشد.

و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

340- عمل به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 19

19 _ لزوم تسليم در برابر احكام الهى

إنّ اللّه يحكم ما يريد

هدف از بيان و يادآورى حاكميت الهى پس از تبيين احكام ياد شده اين است كه مؤمنان با توجه به آن، در برابر احكام ياد شده، تسليم شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 13

13 _ ضرورت بى اعتنايى مبلغان دين به خواسته هاى انحرافى مردمان به هنگام اجراى فرمان هاى الهى و تبليغ احكام دين

بلغ . .. و اللّه يعصمك من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 26

26 _ عمل به احكام الهى ، سپاسگزارى از خداوند است . *

كذلك يبين اللّه لكم ءايته لعلكم تشكرون

جمله «كذلك . ..» (اين چنين واضح و صريح خداوند احكامش را بيان مى كند) اقتضا مى كند كه پس از آن آورده شود (لعلكم تعملون) اين جايگزينى مى تواند اشاره به اين باشد كه عمل به احكام الهى شكرگزارى در برابر بيان احكام از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 11

11 _ رعايت تقوا با عمل به احكام خداوند عاملى نيرومند براى حفظ وحدت جامعه ايمانى و زدودن كدورت ها و اختلافات آن

فاتقوا اللّه و أصلحوا ذات بينكم

امر به تقوا پيش از الزام اهل ايمان به زدودن كدورتها، رهنمودى است به راهى اساسى براى دستيابى به اين تكليف اجتماعى.

ص: 461

341- عموميت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 12

12 _ تساوى همه انسانها، حتى پيامبران الهى، در برابر قانون الهى و پيامدهاى اخروى آن

قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

چون پيامبر(صلی الله علیه و آله) با تمام عظمتش مى فرمايد در صورت نافرمانى از عذاب مى ترسم، بنابراين استثنايى در كار رسيدگى به امور بندگان در قيامت وجود ندارد و اگر چنين تبعيضى بود، ديگر ترس پيامبران(ع) از عصيان معنى نداشت.

342- عوامل تفسير غلط احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 3

3 _ جهل و عدم درك صحيح نسبت به مفاهيم دينى و ارزش هاى الهى ، عامل بد تفسير كردن و ناروا شمردن آنها

و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه . .. يتخذ ما ينفق مغرماً

جمله «يتخذ ما ينفق مغرماً» مى تواند نمونه اى باشد از آنچه در آيه قبل به طور كلى درباره جهل و نادانى باديه نشينان گفته شده.

343- فراموشاندن احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 2

2 - خداوند ، برخى از اديان يا احكامى از يك دين را ، ممكن است از اذهان محو و از خاطر ها بزدايد .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها

«انساء» (مصدر ننسى) به معناى: از خاطرها زدودن است و اين معنا مى تواند با فرمان به متاركه اديان و يا احكام به گونه اى كه از اذهان برود، تحقق يابد.

344- فلسفه اجمال احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 102 - 5

5 _ سرپيچى امت ها از پذيرش و انجام پاره اى از احكام ، دليل سكوت خداوند از بيان آنها

لاتسئلوا عن اشياء ان تبد لكم تسؤكم . .. قد سألها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كفري

ص: 462

345- فلسفه احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 18

18 - مصلحت انسان ها ، اساس احكام و فرمان هاى اديان الهى است .

ذلكم خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 8

8 - احكام الهى ، داراى مصلحت براى انسان و تضمين كننده خير و سعادت او

نأت بخير منها أو مثلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 15

15 - هدايت انسان ها به صراط مستقيم ، هدف از تشريع دين و جعل احكام از سوى خداوند است .

ما وليهم عن قبلتهم . .. يهدى من يشاء إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 9،20

9 - هدف از تعيين بيت المقدس به عنوان قبله مسلمانان ، مشخص شدن پيروان واقعى پيامبر (صلی الله علیه و آله) از غير آنان بود

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه

20 - هدف از تغيير قبله و تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمانان ، مشخص شدن پيروان واقعى پيامبر (صلی الله علیه و آله) از غير ايشان *

ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب

برخى برآنند كه «إلا لنعلم . ..» بيان هدف تغيير قبله از بيت المقدس به مسجد الحرام است; يعنى، «لنعلم» در حقيقت متعلق به فعلى محذوف است كه قرينه هاى كلامى دلالت بر آن دارد و جمله با تقدير آن چنين است: ما جعلنا القبلة التى كنت عليها فصرفناك عنها إلا لنعلم...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 23،25

23 - « محمد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر ( ع ) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير ؟ فقال : ان اللّه تبارك و تعالى . . . خلق الخلق . . . و علم ما يضرهم فنهاهم عنه و حرمه عليهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لايقوم بدنه إلا به فأمره أن ينال منه بقدر البلغة لاغير ذلك . . . ;

امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوك فرمودند: خداوند انسانها را آفريد . .. و مى دانست چه چيزى موجب ضرر و زيان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برايشان حرام كرده است، سپس براى مضطر در وقتى كه بدن او به آن نياز پيدا كرده، حلال شمرده است كه به اندازه كفاف بخورد نه بيشتر از آن ... ».

25 - امام رضا ( ع ) در جواب مسائل محمد بن سنان ( در بيان فلسفه احكام ) نوشته است : « . . . و حرم ما اهل لغير اللّه به . . . و لئلا يسوى بين ما تقرب به اليه و بين ما جعل عبادة للشياطين و الأوثان ، لأن فى تسمية اللّه عز و جل الأقرار بربوبيته و توحيده و ما فى الاهلال لغير اللّه من الشرك به و التقرب به إلى غيره . . . ;

ص: 463

. .. خداوند، ذبيحه اى را كه هنگام ذبح، نام غير خدا بر آن برده شده، حرام كرده است تا اينكه يكسان نباشد آنچه براى خدا قربانى مى كنند و آنچه عبادت شياطين و بتها قرار مى گيرد; چون در نام بردن خداوند عز و جل در موقع ذبح، اعتراف به ربوبيت خدا و توحيد اوست و در نام بردن غير خدا شرك به خدا و نزديك شدن به غير اوست ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 8

8 - حضرت على ( ع ) فرموده است : « فرض اللّه . . . القصاص حقناً للدماء . . . ;

خداوند . .. قصاص را تشريع كرده تا خونها محفوظ باشد ... ».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 14

14 - توجه به مساكين و نيازمندان در جعل احكام و مقررات دين

و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 22،25،31

22 - سختى و دشوارى روزه بر مريض و مسافر ، دليل و حكمت برداشتن روزه از آنان است .

و من كان مريضاً . .. يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر

جمله «يريداللّه . ..» را مى توان ناظر به جمله «من كان ...» دانست و آن را دليل و حكمت برداشتن روزه از مسافر و مريض شمرد و نيز مى توان آن را ناظر به اصل وجوب روزه و بيان حكمت آن دانست. برداشت فوق بر اساس نظر اول است.

25 - كامل شدن يك ماه روزه در سال ، هدف از ضرورت قضاى روزه هاى فوت شده است .

فعدة من أيام أخر . .. لتكملوا العدة

«لتكملوا . ..» علت براى «فعدة من أيام أخر» است. «ال» در «العدة» عهد ذكرى است و اشاره به «أياماً معدودات» كه همان شهر رمضان است، دارد. بنابراين «فعدة من أيام أخر ... لتكملوا العدة»; يعنى: بايد قضاى روزهاى رمضان را به جا آوريد تا شماره آن ايام روزه - كه يك ماه است - كامل شود.

31 - توجه به عظمت خدا و ستودن او به بزرگى ، از اهداف تشريع روزه است .

و لتكبّروا اللّه على ما هديكم

«تكبير» (مصدر لتكبّروا) به معناى: بزرگ شمردن و با عظمت دانستن است. «لتكبّروا اللّه» علت غايى براى تشريع روزه است; يعنى، چون روزه انسانها را متوجه عظمت خدا مى كند، حكم روزه براى اهل ايمان مقرر شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 5،14

5 - نياز جنسى زن و شوهر به يكديگر از حكمت هاى حليت آميزش جنسى در شب هاى رمضان

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم هن لباس لكم و أنتم لباس لهن

جمله «هن لباس لكم . ..» بيانگر حكمت و دليل اعلام حليت (أحل لكم ...) است.

14 - توالد و تناسل از حكمت هاى حليت آميزش و ترغيب نمودن خداوند به آن

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم

ص: 464

مفسران بر آنند كه مقصود از «ما كتب . ..» فرزند است. بنابراين جمله «فالآن ...»; يعنى، با همسران خويش آميزش كنيد و در پى چيزى (فرزندانى) باشيد كه خداوند براى شما مقرر كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 10

10 - رفع فتنه ، از هدف هاى جنگ و جهاد در اسلام است .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و أخرجوهم من حيث أخرجوكم و الفتنة أشد من القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 4

4 - هدف از تشريع جهاد و مبارزه در اسلام ، گسترش و جهانى شدن دين الهى و بر طرف شدن فتنه است .

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 9،11،12،14،15،18

9 _ مصالح و مفاسد واقعى ، ملاك جعل احكام الهى

و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم . .. و عسى ... و هو شر لكم

11 _ نقش بيان حكمت و فلسفه حكم ، در تسهيل عمل به آن

كتب عليكم القتال . .. و عسى ان تكرهوا

هدف از بيان حكمت و فلسفه قِتال، متعاقب تشريع آن، تسهيل تكليف بر مكلّفين است.

12 _ آگاهى خداوند به مصالح و مفاسد احكام و خير و شر امور

و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

14 _ احكام الهى ( وجوب جهاد و . . . ) ، بر اساس علم خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانهاست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

15 _ محدوديّت آگاهى انسان ، نسبت به كليّه مصالح و مفاسد احكام و خير و شر امور

و انتم لا تعلمون

18 _ قانونگذار ، بايد آگاه به مصالح و مفاسد واقعى انسان باشد .

كتب عليكم القتال . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 9،1023،24

9 _ احكام الهى ، بر اساس مصالح و مفاسد

عن الخمر و الميسر . .. اثمهما اكبر من نفعهما

24 _ ارزش و اهميّت تفكر در فلسفه احكام و معارف دينى

كذلك يبين . .. لعلّكم تتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 465

2 - بقره - 2 - 220 - 20،22

20 _ تشريع احكام ، بر اساس حكمت الهى

و يسئلونك عن اليتامى . .. ان اللّه عزيز حكيم

22 _ تحميل نشدن رنج و مشقّت به مردم ، فلسفه تجويز معاشرت با ايتام از سوى خداوند

و ان تخالطوهم فاخوانكم . .. و لو شاء الله لاعنتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 19،25

19 _ تكاليف شرعى بر اساس مصالح و مفاسد انسان

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

25 _ خداوند ، بيانگر آيات ( احكام و فلسفه آن ) ، براى انسانها

و لا تنكحوا المشركات . .. و يبيّن اياته للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 7،8،9

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

8 _ احكام الهى بر اساس مصالح و مفاسد جعل شده است .

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

9 _ زيانبار بودن آميزش در ايام حيض

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا

بنابراينكه سؤال، از مقاربت در ايام حيض باشد; نه خود حيض و ماهيّت آن. بر اين مبنا كلمه «هو» به آميزش در ايام حيض برمى گردد; يعنى بگو اى پيامبر آميزش در ايام حيض زيانبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 4

4 _ طلاق ، آخرين راه حل مشكل ناسازگارى ميان زن و شوهر است .

للذين يؤلون . .. و ان عزموا الطلاق فان اللّه سميع عليم

تأخير ذكرى امر طلاق، مى تواند اشاره باشد به اين كه بايد از طلاق، براى حل مشكل در آخرين مرحله استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 11،24

11 _ عدّه ، فرصتى براى بازسازى مجدد خانواده *

و المطلقات يتربّصن . .. و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

با توجه به اينكه متعاقب حكم تربّص ايّام عِدّه، سخن از رجوع براى اصلاح در آن ايام به ميان آمده است.

24 _ احكام و قوانين الهى ، از جمله قوانين مربوط به زندگى زن و شوهر ، حكيمانه و برخاسته از حكمت خداوند است .

و المطلّقات يتربصن . .. و اللّه عزيز حكيم

ص: 466

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 2

2 _ نامحدود بودن دفعات طلاق رجعى در جاهليّت و محدود شدن آن در اسلام

الطّلاق مرّتان

با توجّه به شأن نزول: كان الرجل فى الجاهليّة اذا طلّق امرأته ثم راجعها قبل ان تنقضى عِدّتها . .. و إن طلقها الف مرّة ... فذكرت ذلك لرسول اللّه (صلی الله علیه و آله) فنزلت: «الطلاق مرّتان ... ». (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 14

14 _ مُحلِّل ، عامل بازدانده مرد از طلاق هاى مكرر *

فان طلقها فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

اشتراط مُحلِّل براى بازگشت به زندگى پس از طلاق سوّم، به منزله مانع تراشى براى طلاقهاى مكرر و بى مورد است; خصوصاً با توجّه به حساسيّت مردان در اين مورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 5،13

5 _ رجوع مرد به زن به قصد آزار و اذيّت ، تعدّى به حدود الهى و ظلم است .

تلك حدود اللّه فلا تعتدوها و من يتعد حدود اللّه فاولئك هم الظالمون . .. و لا تمس

13 _ احكام الهى و حكمت هاى آن ، از نعمت هاى خداوند بر مردم

و اذكروا نعمت اللّه عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة

بنابراينكه جمله «و ما انزل . .. » كه شامل احكام و حكمتهاى آن است، تفسير نعمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 14،15،16،17،20

14 _ منافع عمل به احكام الهى ، متوجه انسان مى شود .

فلا تعضلوهنّ . .. ذلكم ازكى لكم و اطهر

«لكم»، اشاره به برداشت فوق دارد.

15 _ علمِ خداوند به حكمت ها و آثار احكام

فلا تعضلوهنّ . .. و اللّه يعلم

16 _ جهلِ انسان به حكمت ها و آثار احكام الهى

فلا تعضلوهنّ . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

17 _ لزوم تعبد در برابر احكام الهى ، در عين جهل به حكمت و فلسفه آن

ذلك يوعظ به من كان منكم يؤمن باللّه و اليوم الاخر . .. و اللّه يعلم و انتم لا تع

20 _ قوانين الهى ، براى اصلاح و پاكسازى خانواده و جامعه

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. ذلكم ازكى لكم و اطهر و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

ص: 467

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 32

32 _ جلوگيرى از ضرر و بى مهرى به فرزند ، با پيش پرداخت اُجرت دايه *

و ان اردتم . .. اذا سلّمتم

با در نظر گرفتن اينكه آيه در مقام دفع ضرر از كودك است; مى توان گفت كه پيش پرداخت اُجرت دايه به جهت دفع ضررى است كه در اثر تأخير اُجرت دايه، ممكن است متوجّه طفل گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 5

5 _ حرمت نهادن به مرد مسلمان ، از حكمت هاى عدّه وفات *

و الذين يتوفّون منكم

چون عدّه وفات مخصوص زنى است كه شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 12

12 _ تشريع احكام بر اساس حكمت الهى

و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 271 - 10

10 _ پرهيز از ريا و منّت و آزار ، از حكمت هاى ارزش برتر صدقه پنهانى

لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس . .. و ان تخفوها

در آيات سابق، پاداش انفاق را در گرو «فى سبيل اللّه» بودن و پرهيز از ريا و منّت و آزار شمرد; چون صدقه پنهانى تأمين كننده اين معيار است، لذا داراى ارزش برتر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 13

13 _ محدوديّت توانايى انسان ، در شناخت حقيقت و مصالح و مفاسد امور

خير لكم ان كنتم تعلمون

جمله شرطيه «ان كنتم تعلمون»، مى تواند كنايه از جهل و ناآگاهى انسان به صلاح و فساد خويش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 26،27،36،38،41

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

27 _ تذكّرو يادآورى يكى از گواهان به ديگرى ، در صورت فراموشى و لغزش ، فلسفه و حكمت تعدد گواهان *

ص: 468

ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاُخرى

چون جمله «ان تضلّ» در مقام تعليل است، پس مى توان به غير مورد (گواهى زنان) گسترش داد.

36 _ رعايت و اجراى احكام الهى در ثبت اسناد ، موجب تأمين عادلانه حقوق افراد

ذلكم اقسط عند اللّه

38 _ تأمين و گسترش عدالت ، تحكيم در ادا و اقامه شهادت و پيشگيرى از بروز شك و بدبينى ، از جمله حكمت هاى لزوم ثبت و تنظيم اسناد مبادلاتى

ذلكم اقسط عند اللّه . .. و ادنى الاّ ترتابوا

41 _ بيان فلسفه و حكمت احكام ، از روش هاى قرآن براى ترغيب به انجام آن احكام

ان تضلّ احديهما . .. ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 3

3 _ شايستگى هاى ويژه انبيا ، علّت وجوب اطاعت از آنان

قل اطيعوا اللّه و الرسول . .. انّ اللّه اصطفى ادم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمرا

زيرا پس از امر به اطاعت از رسول، برگزيدگى پيامبران مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 13

13 _ حكمت حرمت اجحاف در مال يتيم ، ادامه حيات و استقلال وى و مصون ماندن نسل انسان از آثار سوء آن اجحاف

وليخش الّذين

امام رضا (ع) فرمود: . .. ففى تحريم مال اليتيم استبقاء اليتيم و استقلاله بنفسه و السلامة للعقب ان يصيبه ما اصابهم ... .

_______________________________

عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 92، ح 1، ب 33 ; نورالثقلين، ج 1، ص 447، ح 72.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 28،29،37،38،39

28 _ ناآگاهى از ميزان سودمندى وارثان براى دنيا و آخرت آدمى ، دليل ناتوانى وى براى تعيين صحيح سهام ارث

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

29 _ ميزان سودمندى وارثان براى ارث گذاران ، ملاك تفاوت سهام آنان در ميراث *

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

37 _ احكام الهى داراى ملاك و مصلحت

اباءُوكم و ابناؤكم لا تدرون . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

38 _ دو برابرى سهم ارث مردان نسبت به زنان به دليل آن است كه مهريّه و خرج زنان بر عهده مردان است .

للذّكر مثل حظّ الانثيين

امام رضا (ع) درباره علت نصف بودن سهم ارث زنان نسبت به مردان فرمود: . .. لانّ المرأة اذا تزوّجت اخذت و الرّجل يعطى ... لانّ الانثى من عيال الذّكر ان احتاجت ... و عليه نفقتها.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 98، ح 1، ب 33 ; تفسير برهان، ج 1، ص 348، ح 2.

ص: 469

39 _ معافيت زنان از جهاد ، پرداخت نفقه و خونب هاى قتل خطايى اقوامشان ، دليل نصف بودن سهم ارث آنها

للذّكر مثل حظّ الانثيين

امام صادق (ع) درباره علت نصف بودن سهم ارث زن فرمود: انّ المرأة ليس عليها جهاد و لا نفقة و لا معقلة و انما ذلك على الرجال . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 85، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 451، ح 96.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 5

5 _ حرمت به ارث بردن زنان ، به دليل كراهت آنان

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

بنابر اينكه «كرهاً» به معناى «كارهات» و حالِ براى «النساء» باشد. يعنى زنان را به ارث نبريد در حالى كه آنان از اين كار كراهت دارند. لازم به ذكر است كه بر اين مبنا، «كرهاً» قيد توضيحى غالبى است. يعنى زنان غالباً از اين كار كراهت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 6،11

6 _ برترى مردان بر زنان ، فلسفه تشريع حق سرپرستى و مديريت آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

11 _ تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان ، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا من اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 8

8 _ بى توجهى به اذكار نماز و مفاهيم آن ، فلسفه بطلان آن در حال مستى

لا تقربوا الصلوة . .. حتى تعلموا ما تقولون

جمله «حتى تعلموا . .. » بيانگر علت تحريم بطلان نماز در حال مستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 8

8 _ اوامر و نواهى الهى بر پايه مصالح و مفاسد انسان ها جعل شده است .

و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 14

14 _ خطر شبيخون كافران ، دليل به همراه داشتن اسلحه به هنگام نماز در ميدان جنگ

و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم ودالذين كفروا لو تغفلون

ص: 470

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 2،19

2 _ ملاك حليت اشيا ، پاكيزگى و سازگارى آنها با طبع است .

اليوم احل لكم الطيبت

19 _ اعتقاد به خدا و رسالت انبيا ، ملاك حليت غذاى اهل كتاب و حليت ازدواج با زنان آنان

احل لكم الطيبت و طعام الذين اوتوا الكتب . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

مراد از «الذين اتوا الكتب»، يهود و نصارا هستند، ولى از آنان به «اوتوا الكتاب» تعبير شده تا به علت حكم اشاره داشته باشد. و مشخصه اهل كتاب در بين ساير كافران، اعتقاد به خدا و رسالت پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 29،31

29 _ هدف از تشريع وضو ، غسل و تيمم ، طهارت مؤمنان و اتمام نعمت الهى به آنان است ، نه ايجاد حرج و مشقت .

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا . .. و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم

31 _ اتمام نعمت الهى بر مؤمنان ، از اهداف جعل احكام

يأيها الذين ءامنوا . .. و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم

ظاهراً تشريع وضو، غسل و تيمم، به عنوان حكمى از احكام الهى، در اتمام نعمت، خصوصيتى نداشته باشد. بنابراين تشريع هر حكمى، نعمتى از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 6،8

6 _ جلوگيرى از پيامد سنگدلى هاى افسار گسيخته ، فلسفه وضع مجازات سنگين براى قتل و آدمكشى

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل انه من قتل . .. فكانما قتل الناس جميعاً

8 _ احكام و قوانين الهى ، حكيمانه و داراى مصلحت

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل

تصريح به علت حرمت قتل و كيفر شديد آن، حاكى از آن است كه احكام الهى گزاف و بى دليل نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 48

48 _ كناره گيرى از داورى بر پايه احكام الهى ، مهمل گذاردن فلسفه نزول آن احكام

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 12

12 _ كناره گيرى از داورى بر پايه احكام الهى ، مهمل گذاردن فلسفه نزول آن احكام

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 471

4 - مائده - 5 - 50 - 10

10 _ از ميان بردن فرهنگ و مقررات جاهلى حاكم بر جوامع ، از اهداف احكام و قوانين الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه . .. افحكم الجهلية يبغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 8

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 4

4 _ بى احترامى برخى اهل كتاب به مقدسات اسلام ، دليل تحريم ايجاد رابطه ولايى و دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً من الذين اوتوا الكتب . .. أولياء

هدف از تبيين «الذين» با جمله «اتخذوا . ..»، بيان علت تحريم ايجاد روابط دوستى با اهل كتاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 5

5 _ تمسخر برخى اهل كتاب نسبت به نماز و اذان ، دليل تحريم روابط دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 10

10 _ مصلحت انسان ها پايه و اساس قوانين و احكام دين اسلام

طيبت ما احل اللّه لكم

كلمه طيب كه به معناى چيزى است كه خوشايند آدمى باشد و نيز حرف لام در «لكم» كه براى منفعت است مى رساند خداوند در حلال كردن چيزها سودبرى انسانها را لحاظ كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 10،19

10 _ باز نماندن از نماز و ياد خدا از حكمت هاى تحريم ميگسارى و قماربازى

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

19 _ بيان فلسفه احكام از روش هاى قرآن جهت زدودن شك و ترديد و ايجاد انگيزه براى عمل به آن احكام

رجس من عمل الشيطن . .. فهل انتم منتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 4

4 _ بى هدف پنداشتن مناسك حج و احكام و قوانين الهى ، موجب عقاب شديد الهى

ص: 472

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 5

5 _ فلسفه تحريم همنشينى با ياوه گويان مغالطه گر در آيات الهى، بازداشتن آنها از اين عمل ناپسند است.

فلاتقعد بعد الذكرى . ..و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 11

11 _ دشمنى شيطان با انسان، فلسفه نهى شدن آدمى از پيروى اوست.

و لا تتبعوا . .. إنه لكم عدو مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 10

10 _ آلودگى و پليدى گوشت مردار و خوك و خون، فلسفه تحريم آنها از سوى خداوند است.

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

مرجع ضمير «إنه» مى تواند مجموعه آنچه در آيه ذكر شده، باشد. برداشت فوق بنابر اين اساس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 5

5 _ گسترش و جهانگير شدن دين الهى ، از اهداف جهاد و مبارزه در اسلام

و قتلوهم حتى . .. و يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 9،10

9 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، آوردن ايشان به دامن اسلام است و نه نابودى آنان .

فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك ... حتى يسمع كلم اللّه ثم أبل

10 _ جهل و ناآگاهى مشركان ، فلسفه دستور خدا به پيامبر (صلی الله علیه و آله) مبنى بر به حضور پذيرفتن آنان و ابلاغ پيام وحى به آنان

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره . .. ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 4

ص: 473

4 _ جلوگيرى از تسلط مشركان و كافران حق ستيز بر مسلمانان ، فلسفه فرمان الهى مبنى بر كشتن ، اسارت ، محاصره و كمين زدن به آنان

فإذا انسلخ . .. فاقتلوا المشركين ... كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله «إن تابوا . .. » بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه «توبة» (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 11،12

11 _ نابودى عوامل اصلى كفر و شرك ، هدف عمده و اساسى پيكار اسلام با كافران و مشركان

فقتلوا أئمة الكفر

12 _ پيكار با سران شرك و كفر ، به منظور وادار كردن آنان به رعايت عهد و پيمان و بازداشتن ايشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر ... لعلهم ينتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 20

20 _ احكام و تكاليف الهى ، داراى فلسفه اى عالمانه و حكيمانه

فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 5

5 _ جزيه اهل كتاب به حكومت اسلامى ، مالياتى است براى حفظ جان و رهايى از مرگ .

قتلوا الذين لا يؤمنون . .. من الذين أوتوا الكتب حتى يعطوا الجزية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 9

9 _ احكام و قوانين الهى ، در جهت منافع و مصالح واقعى انسانهاست .

انفروا . .. و جهدوا ... ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 9

ص: 474

9- جعل برخى از محرمات الهى ، ممكن است به خاطر مجازات باشد نه به دليل وجود مفسده و ضرر در آنها .

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

محرمات خاص يهود، كيفر عملكرد خود آنان بود و اگر آنان ظلم نمى كردند، هيچ مفسده اى در آن امور نبود كه بر آنان حرام شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 3

3- فرمان خداوند به توحيد عبادى ، فرمانى در جهت رشد و تكامل انسانها

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه

«ربّ» در اصل به معناى «تربيت» است (مفردات راغب). آمدن اين صفت به جاى ديگر صفات خداوند، مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 8،9

8- نهى ها و نبايد هاى دين ، مبتنى بر دفع مفاسد از انسانهاست .

إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

پرداختن به تبيين علل و مفاسد عمل مورد نهى، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه: نبايدها و نهيهاى خداوند تابع مفاسد است.

9- زشتى و قباحت زنا و بيراهه بودن آن در ارضاى طبيعى غريزه جنسى ، ملاك حرمت آن است .

و لاتقربوا الزنى إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

جمله «إنه كان فاحشة و ساء سبيلاً» به منزله تعليل براى نهى است و مى تواند مفيد معناى ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 5

5- احكام الهى ، در جهت اجراى حق و عدل و حمايت از مظلوم است .

و لاتقتلوا . .. إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 38 - 3

3- نهى خداوند از ناپسندى ها ، در جهت تربيت ، رشد و كمال آدميان است .

كلّ ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروهًا

خداوند، پس از نهى از چندين عمل ناپسند مى فرمايد: همه اينها در نزد پروردگارت ناپسند است. ذكر صفت «ربّ» به جاى اسم ذات و يا هر صفت ديگرى مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه آن در راستاى پرورش انسانهاست، چه اينكه «ربّ» به معناى پرورش آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 18

18 - اوامر ، نواهى و هشدار هاى خداوند ، همواره در جهت رشد و تربيت انسان ها است .

ربّه

ص: 475

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 5

5 - ذكر نام خدا به هنگام ذبح يا نحر حيوان ، فلسفه تشريع قربانى براى امت ها

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا ليذكروا اسم اللّه . .. الأنع_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 17

17 - شكر و سپاس گزارى به درگاه خداوند ، فلسفه تشريع قربانى

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه . .. لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 13

13 - « عن أبى بصير ، عن أبى عبد اللّه ( ع ) قال : قلت له : ما علّة الاُضحية ؟ فقال إنّه يغفر لصاحبها عند أوّل قطرة تقطر من دمها إلى الأرض ، و ليعلم اللّه تعالى من يتقيه بالغيب ، قال اللّه تعالى : « لن ينال اللّه لحومها و لادمائها و لكن يناله التقوى منكم » .

ابوبصير مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: علت قربانى كردن چيست؟ فرمود: با اولين قطره خونى كه از قربانى ريخته مى شود، گناهان قربانى كننده بخشوده مى شود و ديگر اين كه معلوم مى گردد چه كسى از خداى ناديده پروا دارد[ و به امر او عمل مى كند]. خداوند مى فرمايد: «لن ينال اللّه لحومها و لا دمائها و ل_كن يناله التقوى منكم»».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 10

10 - حفاظت و پاسدارى از معابد و مراكز دينى ( صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد ) فلسفه جهاد و دفاع

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع ... و مس_جد

«صوامع» جمع «صومعة» و «بيع» جمع «بيعة» و «صلوات» جمع «صلاة يا صَلوْة» است. «صومعه» _ مرداف «دير» _ جايى است كه راهبان در آن به رياضت مى پردازند. «بيعة» به كليساى نصارا گفته مى شود. «صلاة يا صلوة» كنيسه يهوديان است; يعنى، اگر خدا برخى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد، صومعه ها، كليساها، كنيسه ها و مساجدى كه در آن بسيار ذكر خدا مى شود، تخريب مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 15

15- پيشگيرى از ارتكاب فحشا و عبرت آموزى ، فلسفه تشريع كيفر زنا و اجراى آن در ملأ عام

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

برداشت ياد شده، به خاطر اين است كه مشاهده كيفر زنا، بى ترديد باعث عبرت گيرى و موجب پيشگيرى از ارتكاب به آن خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 476

12 - نور - 24 - 10 - 6

6 - قوانين اسلامى ، احكامى سنجيده ، بى عيب و نقص و برخاسته از علم و حكمت الهى

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته و أنّ اللّه توّاب حكيم

برداشت فوق از وصف «حكيم» براى خداوند، پس از بيان يك سلسله از احكام و قوانين در آيات گذشته، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 9

9 - مصلحت و مفسده ، ملاك و حكمت امر و نهى الهى است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 9

9 - به ياد سپردن ، پند پذيرفتن و عمل كردن به آن ، فلسفه بيان آداب ورود به محل سكونت و خانه ديگران از سوى خداوند است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا . .. لعلّكم تذكّرون

جمله «لعلّكم تذكّرون» تعليل براى جمله اى محذوف مانند «أنزل عليكم ه_ذا» و با «أرشدتم إلى ذلك» است; يعنى، آنچه از اين آيات نازل كرديم به منظور به ياد سپردن، پند پذيرفتن و به كار بستن آن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 10

10 - احكام و تعاليم دين در جهت رشد ، بالندگى ، طهارت و پاكى انسان ها است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 11

11 - احكام و تعاليم دين ، در جهت رشد ، بالندگى ، طهارت و پاكى انسان است .

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم . .. ذلك أزكى لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 6،8،14،15،18

6 - آگاه نشدن فرزندان از وضعيت متناسب با خواب و استراحت ( حالت برهنگى و خلوت ) پدران و مادران در اتاق هايشان ، فلسفه و حكمت تشريع حكم اذن گرفتن فرزندان براى ديدار با والدين است .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... و من بعد صلوة العشاء ثلث عورت لك

جمله «ثلاث عورات لكم» استينافيه بيانيه است و بيانگر علت تشريع حكم اذن گرفتن فرزندان براى ورود به اتاق و محل استراحت والدين خويش است.

8 - آگاه نشدن خدمت كاران از وضعيت متناسب با خواب و استراحت ( برهنگى و خلوت ) صاحبان خود در اتاق هايشان ، فلسفه و حكمت تشريع حكم اذن گرفتن آنان براى ديدار با صاحبان خويش

ص: 477

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... و من بعد صلوة العشاء ثلث

14 - ضرورت معاشرت نزديك و تنگاتنگ فرزندان نابالغ با پدر و مادر خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل عدم لزوم اذن خواستن از والدين ، براى رفت و آمد نزديك باآنان در غير از سه وقت مقرر است .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

جمله «طوّافون عليكم. ..» جمله اى است تعليليه كه بيانگر علت و فلسفه جواز رفت و آمد نزديك فرزندان با پدر و مادرشان در اتاق ها و محل استراحت آنان است; يعنى، چون فرزندان بايد با پدر و مادرشان رفت و آمد نزديك داشته باشند و اجازه خواستن براى اين كار، براى فرزندان مشقت بار است، پس اذن طلبيدن لازم نيست.

15 - ضرورت معاشرت تنگاتنگ خدمت كاران با صاحبان خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل لازم نبودن اذن خواستن براى رفت و آمد نزديك آنان در غير از سه وقت مقرر

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

18 - احكام و قوانين الهى ، بر اساس فلسفه و حكمتى است كه در متعلقات آنها وجود دارد .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ... ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بع

خداوند متعال، با جمله «ثلاث عورات لكم» فلسفه و حكمت اذن خواستن از پدران و مادران در حال خلوت و برهنگى را بيان كرده و با جمله «طوّافون عليكم» فلسفه و حكمت عدم لزوم اجازه خواستن را مطرح ساخته است و چنين سخنى مى رساند كه احكام و قوانين الهى، بر اساس فلسفه و حكمتى است كه در متعلق آنها وجود دارد. گفتنى است ذكر صفت «عليم» و «حكيم» در پايان آيه مؤيد همين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 7

7 - احكام تكليفى ، داراى مصالح و فلسفه است .

و أقم الصلوة إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 12

12 - احكام و توصيه هاى الهى ، برخوردار از حكمت و فلسفه و در جهت منافع و مصالح انسان ها است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن إنّه لكم عدوًّ مبين

توصيه خداوند به اطاعت نكردن از شيطان و بيان فلسفه و چرايى آن (إنّه لكم عدوٌّ مبين)، حاكى از حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 9

9- قوانين و احكام دينى ، داراى ملاك ها و معيار هاى واقعى

و وصّينا الإنس_ن . .. حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا و حمله و فص_له ثل_ثون شهرً

اين كه خداوند متعال، پس از فرمان به احسان، فلسفه و دليل آن را بيان داشته; استفاده مى شود كه اصولاً قوانين الهى، داراى ملاك واقعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 10

ص: 478

10- فرمان هاى خدا و دستور او به جهاد ، در جهت منافع خود انسان ها است .

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 11

11- قوانين شريعت ، در جهت رفع نياز هاى واقعى خود مردم و بى تأثير در ذات بى نياز خداوند

و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

با توجه به اين كه «واللّه الغنىّ و أنتم الفقراء» در بيان غناى الهى و نيز فقر خلق مطلق است; اين نكته استفاده مى شود كه همه دستورات دين براى رفع نيازهاى خلق است; و نفعى براى ذات خدا ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 19 - 2

2 - فلسفه ممنوعيت باده نوشى در دنيا ، وجود عوارض بد آن ( سر درد و از دست دادن عقل ) است .

لايصدّعون عنها و لاينزفون

جمله «لايصدّعون . ..» مى تواند پاسخ سؤال مقدر باشد و آن اين كه: اگر شراب نوشى در آخرت پسنديده است، چرا در دنيا نباشد؟ پاسخ اين است كه شراب آخرت، عوارض ناگوار ندارد (برعكس شراب هاى دنيا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 20

20 - شناخته شدن ياران خدا و پيامبران و جدا گشتن صفوف آنان از ديگران ، حكمت تشريع جهاد از سوى خداوند

و أنزلنا الحديد . .. و ليعلم اللّه من ينصره و رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 6

6 - شاداب ماندن جامعه ايمانى و جلوگيرى از عوامل ناراحتى زا و اندوه آفرين ، حكمت نهى الهى از نجوا هاى آلوده به گناه

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 8،9

8 - عايد شدن نفع و خير به مكلفان ، از حكمت ها و ملاك هاى لحاظ شده در تشريع احكام الهى

ذلك خير لكم و أطهر

9 - اقدام به انجام بهترين عمل و مؤثرترين كار براى طهارت نفس ، حكمت واجب شدن صدقه ، پيش از نجوا و گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله)

فقدّموا بين يدى نجويكم صدقة ذلك خير لكم و أطهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 479

18 - ممتحنه - 60 - 9 - 8

8 - احكام و قوانين الهى داراى ملاك

إنّما ينهيكم اللّه عن الذين ق_تلوكم

وصف «الذين قاتلوكم. ..» مشعر به عليت و بيانگر ملاك نهى است. با الغاى خصوصيت از مورد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 25

25 - احكام اسلام ، داراى ملاك هاى واقعى و انسانى ; نه صرفاً در جهت منافع پيروان خود

و سئلوا ما أنفقتم و ليسئلوا ما أنفقوا

با اين كه قبلاً لزوم پراخت مخارج مردان كافر در «آتوهم ما أنفقوا» بيان شده، تكرار آن در «و ليسئلوا ما أنفقوا» و نيز طرح حقوق متقابل مؤمن و كافر در مسأله مورد نظر، بيانگر مطلب ياد شده، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 11،13

11 - فريضه جهاد با مال و جان ، در جهت تأمين مصالح خود مجاهدان است .

و تج_هدون . .. ذلكم خير لكم

13 - احكام و قوانين الهى ، در جهت منافع و مصالح واقعى انسان ها است .

تؤمنون . .. و تج_هدون ... ذلكم خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 12

12 - تكاليف و توصيه هاى الهى ، در جهت تأمين منافع و مصالح واقعى انسان ها است .

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 19

19 - فراهم شدن فرصت هاى مناسب براى حل مشكل طلاق و زمينه هاى رجوع مردان به زنان مطلّقه خويش ، فلسفه تعيين عدّه طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

طبق نظر مفسران، ذيل آيه شريفه (لاتدرى لعلّ اللّه. ..) اشاره به نگه داشتن عدّه براى طلاق دارد كه شايد خداوند در مدت نگه دارى عدّه، جريانى (مانند آن كه طلاق دهنده پشيمان شود و بخواهد رجوع كند) پديد آورد تا مشكل طلاق حل گردد.

346- فلسفه احكام ارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 29،38،39

ص: 480

29 _ ميزان سودمندى وارثان براى ارث گذاران ، ملاك تفاوت سهام آنان در ميراث *

اباءُوكم و ابناؤكم لاتدرون ايّهم اقرب لكم نفعاً

38 _ دو برابرى سهم ارث مردان نسبت به زنان به دليل آن است كه مهريّه و خرج زنان بر عهده مردان است .

للذّكر مثل حظّ الانثيين

امام رضا (ع) درباره علت نصف بودن سهم ارث زنان نسبت به مردان فرمود: . .. لانّ المرأة اذا تزوّجت اخذت و الرّجل يعطى ... لانّ الانثى من عيال الذّكر ان احتاجت ... و عليه نفقتها.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 98، ح 1، ب 33 ; تفسير برهان، ج 1، ص 348، ح 2.

39 _ معافيت زنان از جهاد ، پرداخت نفقه و خونب هاى قتل خطايى اقوامشان ، دليل نصف بودن سهم ارث آنها

للذّكر مثل حظّ الانثيين

امام صادق (ع) درباره علت نصف بودن سهم ارث زن فرمود: انّ المرأة ليس عليها جهاد و لا نفقة و لا معقلة و انما ذلك على الرجال . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 85، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 451، ح 96.

347- فلسفه تبيين احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 17

17 _ خداوند ، بيانگر احكام خويش به منظور جلوگيرى از گمراهى مردم

يبين اللّه لكم ان تضلوا

در جمله «ان تضلوا» حرف «لا» مقدر است ; يعنى «لان لاتضلوا».

348- فلسفه تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 26 - 9

9 _ برخوردارى بندگان از عنايات ويژه الهى ، فلسفه تشريع احكام

و المحصنات من النّساء . .. و من لم يستطع ... و يتوب عليكم

بنابر اينكه «يتوب عليكم»، غايت براى «ليبيّن» باشد ; حذف لام در «يتوب» اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 14

14 _ چشيدن آزار و اذيت ، هدف از تشريع كفّارات صيد از سوى خداوند

كفرة طعام مسكين . .. ليذوق و بال امره

ص: 481

349- قبول احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 1

1 _ پذيرش قوانين الهى و حاكميت پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، اعتلابخش است .

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

1 _ مراد از «تعالوا . .. » به قرينه آيه پيشين، مراجعه به آن حضرت براى قضاوت و داورى است. 2 _ «اعتلابخش بودن» در برداشت فوق، از معناى «تعالوا» استفاده شده است.

350- كفر به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 30

30 _ كفر به احكام الهى ، موجب حبط عمل و زيان اخروى است .

و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله و هو فى الأخرة من الخسرين

منظور از «ايمان» مى تواند به معناى مصدرى آن (باورها) باشد و نيز مى تواند معارف و مسائلى باشد كه ايمان به آنها لازم است، مراد از آن معارف، به قرينه فرازهاى پيشين آيه، احكام دينى است.

351- مبانى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 14

14 _ عدالت ، بنيان وضع قوانين در اسلام

لا تَظلِمون و لا تُظلَمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 13

13 _ عقل و منطق ، زير بناى دين اسلام و احكام و شعاير آن

اتخذوها هزواً و لعباً ذلك بانهم قوم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 4

4 - حجيت كتاب هاى آسمانى در مسائل دينى

ص: 482

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

جمله «فأتوا. ..» جواب براى شرط مقدر است و مقدر _ با توجه به آيه قبل (أم لكم سلطان مبين) _ مى تواند چنين باشد: «إن كان لكم حجة فأتوا...». بر اين اساس پيام آيه چنين است: اگر بر درستى عقايدتان حجت داريد پس كتابى بياوريد; زيرا كتاب الهى حجت خوبى خواهد بود.

352- محدوده كاربرد احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 26

26 - قوانين و مقررات ، شامل زمان هاى پيش از جعل و اعلام رسميت آن نخواهد شد .

و ما كان اللّه ليضيع إيمنكم

353- مشركان مكه و احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 7

7 _ واكنش شديد مشركان مكه در قبال احكام ذبيحه و شرايط حليت آن در اسلام

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا ... و ذروا ظهر الإثم ... و لا تأ

از تأكيد خداوند بر اين حكم استفاده مى شود كه مشركان در قبال آن واكنش شديدى نشان مى دادند.

354- مشركان و احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

355- مصالح احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 20

20 - سودبخشى و مصلحت آميز بودن تكاليف براى انسان ها ، ملاك تشريع آنها از سوى خداوند

و أن تصوموا خير لكم

ص: 483

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 37

37 _ احكام الهى داراى ملاك و مصلحت

اباءُوكم و ابناؤكم لا تدرون . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 8

8 _ احكام و قوانين الهى ، حكيمانه و داراى مصلحت

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل

تصريح به علت حرمت قتل و كيفر شديد آن، حاكى از آن است كه احكام الهى گزاف و بى دليل نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 9

9 - مصلحت و مفسده ، ملاك و حكمت امر و نهى الهى است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 18،22

18 - احكام و قوانين الهى ، بر اساس فلسفه و حكمتى است كه در متعلقات آنها وجود دارد .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ... ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بع

خداوند متعال، با جمله «ثلاث عورات لكم» فلسفه و حكمت اذن خواستن از پدران و مادران در حال خلوت و برهنگى را بيان كرده و با جمله «طوّافون عليكم» فلسفه و حكمت عدم لزوم اجازه خواستن را مطرح ساخته است و چنين سخنى مى رساند كه احكام و قوانين الهى، بر اساس فلسفه و حكمتى است كه در متعلق آنها وجود دارد. گفتنى است ذكر صفت «عليم» و «حكيم» در پايان آيه مؤيد همين حقيقت است.

22 - احكام و قوانين الهى ، عالمانه ، حكيمانه و مطابق با علم و حكمت

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. كذلك يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

آمدن جمله «و اللّه عليم حكيم»; يعنى، يادآورى علم و حكمت خداوند پس از بيان احكام مربوط به روابط فرزندان با پدر و مادرشان، مى تواند به منظور حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 7

7 - احكام و قوانين الهى ، عالمانه ، حكيمانه و مطابق با علم و حكمت است .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا . .. كذلك يبيّن اللّه لكم ءاي_ته و اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 7

ص: 484

7 - احكام تكليفى ، داراى مصالح و فلسفه است .

و أقم الصلوة إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر

356- ملاك احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 20

20 _ عدالت ، اساس وضع قوانين الهى براى زندگى زناشويى

و لهن مثل الذى عليهنّ بالمعروف و للرجال عليهنّ درجة

جمله «للرجال . .. »، قيدى است متمّم «لهنّ ... » يعنى حقوق همانند زن و شوهر به معناى تساوى مطلق نيست; چون مردان بر حسب آفرينش ويژگيهايى دارند كه بر اساس آن، حقوقى ويژه خواهند داشت. بر اين اساس، عدالت فيمابين رعايت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 10،12

10 _ تشخيص عُرف ، ملاكى در تعيين حدود برخى از موضوعات شرعى

زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف

12 _ ميزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران ، بايد به اندازه توانايى مالى آنان باشد .

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف لا تُكلف نفس الا وسعها

به نظر مى رسد جمله «لا تُكلّف . .. » تبيين كلمه «معروف» باشد; يعنى نبايد حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانايى مالى شوهر تعيين شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 3،6

3 _ توجّه خداوند به واقعيّت ها و زمينه هاى اجرايى ، در قانونگذارى براى انسان

علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

خداوند در تعليل حكم جواز خواستگارى تلويحى اين واقعيّت را گوشزد مى كند كه مردان طبعاً خاطرشان به خواستگارى در زمان عدّه مشغول است تا بفهماند در احكام الهى، واقعيّتها و نيز زمينه هاى اجرايى، لحاظ شده است.

6 _ توجّه به تمايلات و كشش هاى طبيعى انسان ، در قوانين الهى

علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

با توجّه به اينكه جمله «علم اللّه» تعليل است براى حكم خداوند به تجويز خواستگارى، نقش تمايلات طبيعى آدمى در قوانين الهى به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 16

16 _ وجود ملاك در نوع اشخاص ، مصحح جعل قانون براى همه افراد است . *

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

ص: 485

ملاك تحريم طيبات بر يهود، ستمگرى و ديگر عناوين ياد شده در آيه مورد بحث و آيه بعد مى باشد ; و اين ملاك در اكثريت جامعه يهود وجود داشته و به شهادت آيات بعد در همه آنان نبوده است ولى خداوند بر همه آنان طيبات را تحريم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 9

9 _ ضرورت پذيرش احكام و قضاوت هاى مستند به احكام الهى

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 6

6 _ مصالح و مفاسد جوامع انسانى معيارى در تشريع احكام دين

انما الخمر . .. فاجتنبوه لعلكم تفلحون. انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 100 - 3

3 _ پاكى و ناپاكى از جمله ملاك هاى حرمت و حليت اشياء

لايستوى الخبيث و الطيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 6

6 _ حق ، پايه و محور احكام و قوانين دين اسلام

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

357- ملاك اعتبار احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 18

18 - احكام ، وقتى شرعى و قابل عمل اند كه خداوند ، آنها را تشريع و يا امضا كرده باشد .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم و ما جعل أدعياءكم أبناءكم ذلكم قول

ملاك تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 14

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

ص: 486

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 9

9 _ پليدى و ناپاكى كردار ، ملاك تحريم آنها در اديان الهى

رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 16

16 _ پاسدارى از روابط عاطفى اهل ايمان نسبت به يكديگر و نيز حفظ روابط عبادى آنان با خدا ، ملاك و حكمتى براى جعل احكام دين

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 6

6 _ سختى امتثال پاره اى از احكام ، مانعى براى تشريع آن احكام

لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم . .. عفا اللّه عنها

چنانچه مراد از اشياء مورد عفو، احكام الهى باشد مقصود از ناراحتى مكلفان دشوارى انجام آنها خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

«إنهم رجس» در مقام تعليل حكم به اعراض است.

358- ملاكهاى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 4

4 _ خداوند ، امر به پيروى از افراد غير شايسته نمى كند .

اطيعوا اللّه و الرسول . .. انّ اللّه اصطفى

خداوند، پس از اعلام وجوب اطاعت از پيامبر (صلی الله علیه و آله)، مى فرمايد كه اين وجوب اطاعت، بى ملاك نيست; بلكه اطاعت از پيامبران بر اساس شايستگيشان واجب شده است.

ص: 487

359- ملاكهاى اعتبار احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 4،5

4 _ اثبات احكام شرعى بايد متكى بر دليل معتبر علمى و يا خبر حسى باشد.

نبئونى بعلم . .. أم كنتم شهداء

«نبئونى بعلم» يعنى خبرى آميخته با علم درباره احكام ادعايى خود بياوريد. اين جمله و نيز جمله «أم كنتم شهداء» دو ملاك براى قبول خبر ارائه مى كند: علمى بودن و حسى بودن

5 _ پشتوانه ارزش و اعتبار قوانين شرعى، صدور آنها از جانب خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء ... إذ وصيكم اللّه بهذا

360- ملاكهاى تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 10،20

10 - ملاحظه سهولت تكليف براى انسان ها و در جعل و تشريع آن تكليف از سوى خداوند

و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين

20 - سودبخشى و مصلحت آميز بودن تكاليف براى انسان ها ، ملاك تشريع آنها از سوى خداوند

و أن تصوموا خير لكم

361- ملاكهاى حقانيت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 1

1 - احكام و معارفى حق است كه از ناحيه خداوند باشد .

الحق من ربك

«ال» در «الحق» جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، هر آنچه حق است از ناحيه خداوند مى باشد. البته به مناسبت مورد، مقصود اصلى احكام و معارف است.

362- ملاكهاى درستى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 6

6 _ فقط احكام و قواعدى قابل پايبندى است كه بر دلايل علمى مبتنى باشد.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

ص: 488

«باء» در «بعلم» معنى ملابسه دارد، يعنى خبرى به من بدهى كه آميخته به علم باشد. لذا اين آيه معيارى براى قبول احكام بيان مى كند و آن علمى بودن است.

363- منابع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 12

12 _ تكذيب رسالت بسيارى از انبيا ، على رغم برخوردارى ايشان از دلايل روشن و كتب آسمانى و احكام حلال و حرام

فان كذّبوك . .. جاءو بالبيّنات و الزّبر و الكتب المنير

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: «فان كذّبوك فقد . .. جاؤ بالبيّنات»، هى الآيات «و الزّبر» و هى كتب الانبياء بالنبوة «و الكتاب المنير»، الحلال و الحرام.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 127 ; تفسير برهان، ج 1، ص 328، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 1،2

1 _ وحى تنها منبع پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى بيان احكام الهى بوده است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

گزينش جمله «ما أوحى إلىّ» به جاى «ما عندى» و مانند آن مى تواند اشاره به تنها منبع اساسى احكام _ كه همان وحى الهى است _ باشد.

2 _ وحى، تنها منبع تعيين كننده حرمت و حليت خوردنيهاست.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

364- منشأ احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 1

1 _ پيامبر(صلی الله علیه و آله) نبايد در عقايد و احكام از اكثريت مردم پيروى كند.

أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى . .. و إن تطع أكثر من فى الأرض

چون در آيات گذشته سخن از درخواست معجزات جديد از سوى مشركان بود و آيه قبل نيز بر لزوم پذيرش حكم الهى در امور تأكيد داشت و سپس قرآن را به عنوان مظهر حكم خداوند مطرح نمود، مى توان نتيجه گرفت كه ممنوعيت پيروى در مسائل عقيدتى و احكام در مواردى است كه در قرآن حكم آن مسأله وجود داشته باشد، نه در تمامى امور. توجه به كلمه «سبيل الله» نيز اين مطلب را روشنتر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 489

12 - نور - 24 - 18 - 4

4 - قوانين و احكام خداوند ، جلوه اى از علم و حكمت او است .

و يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 11

11 - احكام شريعت هاى آسمانى ، براساس علم گسترده و لايزال الهى است .

إنّه بكلّ شىء عليم . شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 2

2- نظام تشريع و تكوين ، متكى به پروردگار يگانه هستى

إنّا أنزلنه فى ليلة . .. رحمة من ربّك ... ربّ السموت و الأرض و ما بينهما

عبارت «ربّ السماوات. ..» بدين جهت بعد از «ربّك» آمده است تا بيان كند كه پروردگارِ نازل كننده شريعت بر پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله)، همان پروردگار آسمان ها و زمين است و جز او پروردگارى نيست.

365- منشأ احكام اضطرارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 11،22،23

11 - تجويز ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، برخاسته از رحمت خداوند است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

22 - محمد بن مسلم گويد : « سألت أباعبداللّه ( ع ) عن الرجل و المرأة يذهب بصره فيأتيه الأطباء فيقولون : نداويك شهراً أو اربعين ليلة مستلقياً كذلك يصلى ؟ فرخص فى ذلك ، و قال : فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا اثم عليه ;

از امام صادق(ع) درباره زن يا مردى كه ديد چشم آنان از دست رفته سؤال كردم كه پزشكان به او گفته اند: تو را درمان مى كنيم به شرطى كه يك ماه يا چهل روز به پشت بخوابى، آيا او همان طور كه خوابيده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: « فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه».

23 - « محمد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر ( ع ) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير ؟ فقال : ان اللّه تبارك و تعالى . . . خلق الخلق . . . و علم ما يضرهم فنهاهم عنه و حرمه عليهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لايقوم بدنه إلا به فأمره أن ينال منه بقدر البلغة لاغير ذلك . . . ;

امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوك فرمودند: خداوند انسانها را آفريد . .. و مى دانست چه چيزى موجب ضرر و زيان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برايشان حرام كرده است، سپس براى مضطر در وقتى كه بدن او به آن نياز پيدا كرده، حلال شمرده است كه به اندازه كفاف بخورد نه بيشتر از آن ... ».

ص: 490

366- منشأ احكام تشريعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 5

5 _ احكام خداوند در تكوين و تشريع، متكى بر آگاهى كامل و دقيق او بر غيب و شهود جهان هستى است.

إن الحكم إلا للّه . .. لو أن عندى ما تستعجلون به ... و عنده مفاتح الغيب

367- منشأ احكام تكوينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 5

5 _ احكام خداوند در تكوين و تشريع، متكى بر آگاهى كامل و دقيق او بر غيب و شهود جهان هستى است.

إن الحكم إلا للّه . .. لو أن عندى ما تستعجلون به ... و عنده مفاتح الغيب

368- منشأ استهزاى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 9

9 _ نابخردى ، ريشه تمسخر احكام و شعاير دين اسلام

اتخذوا دينكم هزواً . .. ذلك بانهم قوم لايعقلون

369- منشأ تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 10

10 - تشريع احكام دين ونسخ آنها به دست خداوند و در اختيار اوست .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 18

18 - تشريع احكام و حلال شمردن يا حرام دانستن استفاده از امكانات ، به دست خداوند است .

كلوا من طيبت . .. إنما حرم عليكم الميتة و الدم ... فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 3

ص: 491

3 _ خداوند تنها مرجع شايسته جعل و تشريع قوانين و احكام

لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 5

5 _ پشتوانه ارزش و اعتبار قوانين شرعى، صدور آنها از جانب خداوند است.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء ... إذ وصيكم اللّه بهذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 19

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 11

11 _ احكام و قوانين خداوند ، نشأت يافته از علم گسترده او به مصالح و مفاسد و حقايق هستى

حتى يبين لهم ما يتقون إن اللّه بكل شىء عليم

جمله «إن اللّه بكل . ..» در مقام تعليل و بيانگر علت تبيين احكام از سوى خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 13

13_ تنها خداوند داراى حق قانون گذارى و تشريع احكام است .

إن الحكم إلاّ لله

برداشت فوق بر اين مبناست كه مقصود از «حكم» حكم تشريعى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 3

3- حكم به حرمت يا حليت ، تنها در اختيار شارع مقدس ( خداوند ) است .

و لاتقولوا . .. ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 7

7 - وضع قوانين و مقرارت سعادتبخش از سوى خداوند ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى او است .

و من يعظّم حرم_ت اللّه فهو خير له عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 26

ص: 492

26 - حق ولايت الهى ، تنها مجوز براى تشريع و قانون گذارى

فأقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و اعتصموا باللّه هو موليكم

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه «هو مولاكم» اشاره به اين داشته باشد كه چون خداوند بر آدميان حق ولايت دارد، از اين رو به جعل مقررات و تكاليف پرداخته است. بنابراين هر گونه تشريع و قانون گذارى، بايستى به گونه اى به ولايت الهى منتهى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 7

7 - حكم خداوند مبنى بر كيفر دنيوى و اخروى اشاعه دهندگان فحشا و سخت گيرى نسبت به آنان ، ناشى از علم و آگاهى او به حكمت و پيامد كار ها و رفتار ها است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة . .. لهم عذاب أليم فى الدنيا و الأخرة و اللّه ي

برداشت ياد شده بر اساس اين نكته است كه مفعول «يعلم» و «تعلمون» حكمت و پيامد همين حكم باشد; يعنى، شما نمى دانيد كه چرا خداوند تا اين اندازه نسبت به اشاعه فحشا، واكنش سخت نشان مى دهد و حكمت اين سخت گيرى چيست؟ تنها خداوند به آن آگاهى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 7

7 - اعتقاد به توحيد و يگانگى خدا ، مقتضى اعتقاد به عدم صلاحيت غير او براى تشريع قانون و تعيين تكليف براى خلق

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة

ذيل آيه بيانگر آن است كه كسانى كه پنداشته بودند مى توانند قانون وضع نمايند و يا پيامبر تعيين كنند، ناخواسته به دامن شرك غلتيدند; زيرا تشريع قانون و انتخاب پيامبر، تنها در اختيار كسى است كه ربوبيت داشته باشد و ربوبيت تنها از آنِ خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 6

6 - علم همه جانبه خداوند به نهان و آشكار مردمان ، دليل انحصار حق تشريع و انتخاب پيامبر به او

و ربّك يخلق ما يشاء و يختار . .. و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه در مقام بيان علت منحصر بودن حق قانون گذارى و حق برگزيدن پيامبر به خداوند باشد كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمده است; يعنى، چون خداوند به نهان و آشكار انسان ها آگاهى كامل دارد; پس تنها او شايسته قانون گذارى براى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 7

7 - حكم و فرمان ( تعيين تكليف براى خلق و امر و نهى به آنان ) ، تنها در حيطه اختيار خداوند است .

و له الحكم

تقديم «له» (مسند) بر «الحكم» (مسنداليه) مفيد حصر مى باشد; يعنى، «ليس الحكم إلاّ للّه»

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 8

ص: 493

8 - ولايت منحصر و بى همتا ، قدرت نامحدود و مرجعيت نهايى در تشريع و داورى ، از ويژگى هاى پروردگار جهان

فاللّه هو الولىّ . .. ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 10

10 - تشريع خداوند ، برخاسته از علم و حكمت او است .

قد فرض اللّه لكم . .. و هو العليم الحكيم

يادآورى علم و حكمت خداوند _ پس از تشريع قانون شكستن سوگند _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

370- منشأ نسخ احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 10

10 - تشريع احكام دين ونسخ آنها به دست خداوند و در اختيار اوست .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

371- موانع تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 6

6 _ سختى امتثال پاره اى از احكام ، مانعى براى تشريع آن احكام

لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم . .. عفا اللّه عنها

چنانچه مراد از اشياء مورد عفو، احكام الهى باشد مقصود از ناراحتى مكلفان دشوارى انجام آنها خواهد بود.

372- موجبات تسهيل احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 4

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

ص: 494

373- موجبات تشريع احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 102 - 3

3 _ پرسش امت هاى پيشين از احكام مسكوت مانده در دين ، موجب جعل و تشريع آن احكام براى آنان

قد سألها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كفرين

374- نسخ احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 14،15

14 - نسخ اديان و احكامى از دين ، درخورِ دارنده قدرت مطلق است .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها . .. ألم تعلم أن اللّه كل شىء قدير

جمله «ألم تعلم . ..» (البته دانستى كه خدا بر هر چيز تواناست) دليل براى حقايقى است كه در آيه مطرح شده است و از آنهاست نسخ كردن احكام و يا به فراموشى انداختن آنها; يعنى، چون خداوند داراى قدرت مطلق است، مى تواند دينى را نسخ كند.

15 - تشريع دينى به جاى دين نسخ شده و نازل كردن حكمى به جاى حكم منسوخ ، درخورِ دارنده قدرت مطلق است .

نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أن اللّه كل شىء قدير

در برداشت فوق جمله تعليليه «ألم تعلم . ..» در ارتباط با «نأت بخير ...» معنا شده است; يعنى، چون خداوند داراى قدرت مطلق است، بر جاى گزينى شريعتى بهتر و يا همانند شريعت منسوخ، تواناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 7

7 - توجه به قدرت همه جانبه خداوند و انحصار حاكميت او بر هستى زايل كننده هر شبهه اى درباره نسخ اديان و احكام دين است .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها . .. ألم تعلم أن اللّه على كل شىء قدير. ألم تعلم أن الل

استفهام تقريرى در دو جمله «ألم تعلم أن اللّه على . ..» و «ألم تعلم أن اللّه له ...» بيانگر اين است كه: مخاطبان (انسانها) در ارتباط با نسخ دين و جايگزينى آن شبهه هايى داشته يا براى آنان رخ خواهد داد. خداوند، براى يافتن پاسخ شبهات، آنان رابه توجه در قدرت همه جانبه و حاكميت مطلق خويش، سفارش كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 23

23 - خداوند بر اثبات حكمى و برداشتن آن در زمانى مناسب ، و نيز جايگزين كردن آن با دستورى ديگر ، تواناست .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

جمله «إن اللّه . ...» را مى توان با هر يك از حقايق مطرح شده در آيه ملاحظه كرد و به مناسبت آن، هدف از توجه دادن مخاطبان را به قدرت فراگير خداوند، دريافت. دربرداشت فوق جمله «إن اللّه ...» در ارتباط با فرمان به عفو و گذشت و نسخ آن در آينده لحاظ شده است.

ص: 495

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 5

5 - نسخ احكام دين امرى ممكن و ناروا شمردن آن ، نشانه سفاهت و كم خردى است .

سيقول السفهاء من الناس ما وليهم عن قبلتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 7

7 - انتظار و اشتياق پيامبر (صلی الله علیه و آله) براى نسخ قبله سابق ( بيت المقدس ) داراى نقشى بسزا در نسخ آن بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

تفريع جمله «فلنولينك . ..» بر «قد نرى ...» به وسيله حرف «فاء» مى رساند كه انتظار و اشتياق پيامبر(صلی الله علیه و آله) به تغيير قبله در آن امر مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 2

2 - حرمت آميزش با همسران در شب هاى رمضان پس از مدتى نسخ شده و اين عمل حلال گشت .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم . .. فالن بشروهن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 7،10،14

7 _ نقش زمان ، در تغيير و تبديل برخى احكام الهى

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

10 _ معجزات عيسى ( ع ) ، نشانه اى از سوى پروردگار ، براى اثبات رسالت او و صحّت تغيير برخى احكام الهى توسط وى

و لاحلّ لكم . .. و جئتكم باية من ربّكم

جمله «و جئتكم باية»، پس از بيان تغيير برخى احكام، تذكر به اين معناست كه تغيير احكام بايد تنها از جانب پيامبران _ با ارائه معجزه براى اثبات نبوّت _ صورت گيرد.

14 _ نپذيرفتن تغييرات احكام _ كه توسّط پيامبر جديد ابلاغ مى شود _ خلاف تقواست .

و لاحلّ لكم . .. فاتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 14،16،17،18

14 _ نويد خداوند به نسخ كيفر زنا ( حبس ابد )

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فامسكوهنّ ... او يجعل اللّه لهنّ سبيلاً

16 _ امكان نسخ در احكام الهى

او يجعل اللّه لهُنّ سبيلا

17 _ حكم خدا ( شلاق ) در مورد فحشاى زنان ، ناسخ حكم حبس ابد در مورد آنان

والّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنّ فى البيوت حتى يتوفيهنّ الموت او يج

امام صادق (ع) درباره «سبيل» در آيه فوق فرمود: منسوخة و السبيل هو الحدود.

ص: 496

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 227، ح 60 ; تفسير برهان، ج 1، ص 353، ح 2.

18 _ حبس ابد و محروميت از گفتگو و همنشينى ، كيفر منسوخ شده فحشاى زنان

فامسكوهنّ فى البيوت

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: هذه منسوخة . .. كانت المرأة ... ادخلت بيتاً و لم تحدث و لم تكلّم و لم تجالس و اوتيت فيه بطعامها و شرابها حتى تموت ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 227، ح 61 ; نورالثقلين، ج 1، ص 456، ح 124.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 3

3 _ لزوم پايدارى هر مؤمن در ميدان نبرد با دو كافر ، نسخ كننده حكم پيشين ( لزوم پايدارى هر مؤمن در برابر ده كافر )

ان يكن منكم عشرون . .. الئن خفف اللّه عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 5

5 - خداوند ، حكم صدقه نجوا را در پى امتناع ورزيدن مسلمانان از آن و ترك كردن گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله) لغو و نسخ كرد .

فإذ لم تفعلوا و تاب اللّه عليكم

مفسران، بر آنند كه اين آيه ناسخ حكم صدقه نجوا است.

375- نسخ احكام اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 106 - 3،4،7

3 - امكان نسخ در آيات قرآن و احكام اسلام

ما ننسخ من ءاية أو ننسها

از مصاديق «ءاية» مى تواند آيه اى از قرآن و يا حكمى از اسلام باشد.

4 - نسخ اديان و نسخ آياتى از قرآن و احكامى از دين اسلام ، تنها به دست خدا و در اختيار اوست .

ما ننسخ من ءاية . .. ألم تعلم أن اللّه على كل شىء قدير

از اينكه نسخ به خداوند نسبت داده شده و نيز از تعليل آن به اقتدار خداوند با جمله «ألم تعلم . ..»، برداشت فوق به دست مى آيد.

7 - خداوند ، هرگاه آيه اى از قرآن يا حكمى از اسلام را نسخ كند و يا به متاركه آن فرمان دهد ، آيه و حكمى بهتر يا همسان با آن را نازل مى كند .

ما ننسخ من ءاية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها

ص: 497

376- نسخ احكام تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 3

3 _ نسخ بعضى از احكام تورات ، توسط حضرت عيسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

چون مخاطبان عيسى (ع)، بنى اسرائيل بودند، و شريعت بنى اسرائيل تا قبل از عيسى (ع)، شريعت حضرت موسى (ع) بوده، بنابراين چيزهايى كه عيسى (ع) براى آنان حلال مى كند، چيزهايى است كه تورات آنها را تحريم كرده است.

377- نعمت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 13

13 _ احكام الهى و حكمت هاى آن ، از نعمت هاى خداوند بر مردم

و اذكروا نعمت اللّه عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة

بنابراينكه جمله «و ما انزل . .. » كه شامل احكام و حكمتهاى آن است، تفسير نعمت باشد.

378- نقش احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 33

33 _ دين ، نعمت الهى و احكام ، متمم آن است . *

وليتم نعمته

بنابر اينكه مراد از «نعمت»، دين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 14

14 _ تنها احكام الهى بايد اساس و معيار قضاوت ها قرار گيرد .

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 1

1 _ پيامبر (صلی الله علیه و آله) ، وظيفه دار قضاوت در بين مردمان ، بر اساس احكام الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

ص: 498

16 - شورى - 42 - 10 - 3

3 - لزوم مراجعه به حكم خداوند در رفع اختلافات

و ما اختلفتم فيه من شىء فحكمه إلى اللّه

379- نقش فلسفه احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 8

8 - يادآورى فلسفه و حكمت حكم تكليفى ، داراى نقشى مؤثر در شايق كردن مكلف به اداى آن است .

أقم الصلوة إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر اللّه أكبر

ذكر فلسفه و حكمت نماز، در پى فرمان به اداى كامل آن، مى تواند ناظر به نكته بالا باشد.

380- وحيانيت احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 3

3 - الهى بودن قرآن و احكام اسلام ، دليل لزوم پيروى از آن است .

اتبعوا ما أنزل اللّه

مراد از «ما» در «ما أنزل اللّه» قرآن و احكام دين است. توصيف آنها به اينكه از ناحيه خداست - پس از فرمان به پيروى از آنها (اتبعوا) - به علت و دليل لزوم پيروى اشاره دارد.

381- وضوح احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 18 - 2

2 - قوانين و احكام الهى ، روشن و بدون ابهام

و يبيّن اللّه لكم الأي_ت

382- ويژگى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 17

17 _ خداوند احكام و قوانين دشوار و مشقّتبار براى مردم جعل نكرده است .

ص: 499

و لو شاء اللّه لاعنتكم

به نظر مى رسد عدم جعل احكام مشقّت آميز، يك قاعده كلى است كه جمله «لو شاء . ..» آن را بيان مى كند; نه حكمى مخصوص درباره معاشرت با ايتام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 11

11 _ پيوند و آميختگى احكام فقهى اسلام با مسائل اخلاقى

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 3

3 _ انعطاف پذيرى و تناسب با شرايط زمان و مكان ، ويژگى احكام اسلام

فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 15

15 _ قوانين الهى ، حامى و تأمين كننده حقوق فقيران و ثروتمندان

ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

هدف از ايراد جمله «فاللّه اولى بهما» (خداوند به رعايت حال آنان سزاوارتر است) پس از الزام اهل ايمان به اقامه قسط و شهادت به حق، مى تواند اين معنا باشد كه تنها با رعايت قوانين الهى، حقوق انسانها _ چه غنى و چه فقير _ تأمين خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 3

3 _ احكام و قوانين الهى، صراط مستقيم است.

و أن هذا صرطى مستقيماً

383- ويژگيهاى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 13

13 _ حدود و احكام نازل شده از سوى خداوند بر رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) بر اساس علم و حكمت است .

حدود ما أنزل اللّه على رسوله و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 12

12- در نظر گرفته شدن نياز و توان بشر ، در احكام و تكاليف الهى

ص: 500

إنما حرّم عليكم . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد فإن الله غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 60 - 7

7 - احكام و قوانين اسلام ، مطابق با ضرورت ها و واقعيت هاى موجود در زندگى و متناسب با توانايى ها و مقدورات بشرى است .

و القوعد من النساء الّ_تى لايرجون نكاحًا فليس عليهن جناح أن يضعن ثيابهنّ غير متب

سخت گيرى اسلام نسبت به مسأله حجاب و پوشش زنان و استثنا كردن زنان سالخورده و آسان گرفتن بر آنان در اين مسأله نشانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 4

4 - مجموعه قوانين و احكام خداوند ، در حد اعتدال و به دور از افراط و تفريط

قل ي_عبادى الذين أسرفوا على أنفسهم

از تعبير اسراف درباره گناه _ كه به معناى عمل نكردن به قوانين و احكام الهى است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 3

3- قوانين و فرمان هاى الهى ، متناسب با استعداد و توان ذاتى انسان ها

إن يسئلكموها فيحفكم تبخلوا

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه خداوند انفاق تمامى اموال را بر انسان ها واجب نساخته است; زيرا اگر چنين دستورى صادر مى شد و حتى مورد تأكيد هم قرار مى گرفت، انسان ها بخل مىورزيدند. بنابراين با توجه به اين خصلت عينى و فراگير، خداوند چنين قانونى را جعل نكرده و توان آنان را در نظر گرفته است. البته اين برداشت، مبتنى بر اين است كه مراد از «أموالكم»، تمام اموال باشد.

384- يحيى(ع) و اجراى احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 9

9- خداوند ، يحيى ( ع ) را در كودكى به اجراى احكام الهى توان مند ساخت .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

در برداشت ياد شده «حكم» به معناى حاكميت و اجراى قضاوت گرفته شده است. در (قاموس) آمده است: حاكم به كسى گفته مى شود كه حكم را به مرحله اجرا درآورد.

ص: 501

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109