بررسی مبانی قرآنی زیارت حضرت امیر المومنین علیه السلام در روز غدیر

مشخصات کتاب

شماره کتابشناسی ملی:1828625

پدیدآور:آعبدالله، معصومه

عنوان و نام پديدآور:بررسی مبانی قرآنی زیارت حضرت امیر المومنین علیه السلام در روز غدیر[پایان نامه]/نگارش معصومه آعبدالله ؛ استاد راهنما امیر توحیدی ؛ استاد مشاور احمدرضا غائی.

مقطع و رشته تحصیلی:(کارشناسی ارشد): علوم قرآن و حدیث.

محل و سال اخذ مدرک:، 1387.

نام دانشگاه/ پژوهشگاه:دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، دانشکده الهیات، فلسفه و معارف اسلامی.

مشخصات نشر: 1387.

مشخصات ظاهری:46ص

يادداشت:چکیده: فارسی- انگلیسی.

یادداشت:کتابنامه: ص. 220-225.

شناسه افزوده:توحیدی، امیر، 1341 - ، استاد راهنما

شناسه افزوده:غایی، احمدرضا، استاد مشاور

توصیفگر:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق.

علی بن محمد (ع)، امام دهم، 212 - 254ق.

توصیفگر:زیارتنامه غدیریه

قرآن

توصیفگر:زیارت نامه ها

مطالعات تطبیقی

تحلیل محتوا

تفسیر قرآن

ولایت

ص: 1

اشاره

* چکیده

ادعيه و زيارات كتب تشيع، ترجمان از تلاش ها و مجاهدت هاي پيشوايان و امامان شيعه(علیهم السلام) است كه بايستي مقام آن را بزرگ داشت و در جهت آشنايي و شناخت هر چه بيشتر آن قدم برداشت. زيارت حضرت امير(علیه السلام) در روز غدير از معتبرترين زيارات شيعه است كه از طرف امام هادي(علیه السلام) صادر و يك دورة كامل شئونات حضرت امير(علیه السلام) در آن مطرح شده است. عرضة فرازهاي اين زيارت به قرآن كريم از نگاه متن شناختي، قرينه اي براي اثبات درستي و انتساب آن به معصوم(علیهم السلام) و گامي در جهت تقويت اين زيارت و بهره مندي از مضامين بلند آن است.

كليدواژگان: قرآن، زيارت - امام علي(علیه السلام)، تأويل

ص: 2

درآمد

زيارت حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) در روز غدير از معتبرترين زيارات شيعه است كه از طرف امام هادي(علیه السلام) صادر شده است. يكي از شيوه هاي رايج علمي براي بررسي روايات نقل شده آن است كه در دو مرحله به بحث گذاشته مي شود؛ يكي مرحلة سند و ديگري مرحلة دلالت. بررسي سندي اين زيارت در پژوهش ديگري مورد بحث قرار گرفته است(1).

راويان اين زيارت همگي از علما و جليل القدر و ثقه اي همچون شيخ مفيد، ابن قولويه، كليني، علي بن ابراهيم قمي مي باشند و دو نفر از راويان از وكلاي خاص حضرت مهدي(علیه السلام) هستند.

در اين نوشتار درونمايه هاي مشترك زيارت مذكور با قرآن كريم را بررسي مي كنيم تا بر درستي متن زيارت دست يازيم تا اولاً قرينه اي باشد براي اثبات درستي و دلالت متن و انتساب آن به معصوم(علیهم السلام)، و ديگر اينكه تقويت اين زيارت گامي در جهت بهره گيري از مضامين عالي آن و پاسخگويي به بسياري از شبهاتي است كه در زمينة «امام شناسي» مطرح است.

در نخستين گام هاي پژوهش به هم تنيدگي زيارت مذكور با قرآن را آن چنان

ص: 3


1- - بررسي سندي زيارت حضرت امير(علیه السلام) در روز غدير، مجله پژوهش ادبي، ش 19

گسترده مي يابيم كه اگر بخواهيم تمامي موارد را گزارش نماييم، خود پژوهشي مستقل مي طلبد. در بررسي اين زيارت، عبارت هايي رخ مي نمايد كه آيه اي از قرآن به طور واضح و كامل آمده است و در مواردي بخشي از آيه و يا اشاره اي به آيه از طرف امام صورت گرفته است.

در اين نوشتار گزارش ارائه مي شود تا پژوهشگران بر پاية آن بتوانند به موضوعات ديگري بپردازند.

پيشوايان دين براي انتقال بهتر و زيباتر مفاهيم ديني بارها از تضمين ها و تلميح هاي قرآني در سخنان خويش بهره برده اند(1) و با خواندن قسمتي از آية قرآن و يا بيان كلمه اي از قرآن، خواننده را به مفهوم گستردة قرآني ارجاع داده اند. براي نمونه در قسمتي از زيارت امام هادي(علیه السلام) خطاب به حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) در حالتي كه رو به حرم شريف حضرت علي(علیه السلام) ايستاده بودند عرضه مي دارند:

و اَشهد اَنّك المعنيُّ بقول العزيز الرحيم و انَّ هذا صراطي...

و اَشهد اَنّك المعنيُّ بقول العزيز الرحيم و انَّ هذا صراطي مستقيماً فاتّبعوه و لا تتّبعوا السّبل فتفرّق بكم عن سبيله.

و گواهي مي دهم كه در كلام خداي مقتدر مهربان مقصود تويي كه فرمود: «انّ هذا صراطي مستقيما…».

ص: 4


1- - براي نمونه ر.ك: فهارس تفصيل نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و مقدمه منهاج البراعة في شرح نهج البلاغه

در اين مورد با بيان «المعنيّ بقول العزيز الرحيم» تصريح مي كند كه عبارت پيش رو، آية قرآن است و در نمونة ديگري اين مطلب با اشاره بيان مي شود.

السلام عليك يا دين الله القويم و صراطه المستقيم.

در اين عبارت امام با ظرافت خاصي حقيقت دين و صراط مستقيم را به مردم معرفي مي نمايند.

تحليل موضوعي

يكي از راه هاي بيان حقايق دين و ترويج معارف و معالم مكتب اهل بيت(علیهم السلام) زياراتي است كه از ناحية خودِ اين بزرگواران صادر و به شيعيان تعليم داده شده است.

تعابير و اوصاف و القابي كه در اين زيارت است، مجموعه اي از ويژگي ها و فضايل اميرالمؤمنين است كه در صدها حديث و كتب مناقب و سيره و سنن براي ايشان بيان شده است. سلام دادن بر ايشان به عنوان امين خدا، سفير حق، صراط مستقيم، مجاهد با مشركين، مدافع از پيامبر و دين، مولا و يعسوب مؤمنان، وارث علم پيامبر، اولين مؤمن به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ده ها صفت ديگر. همچنين اشاره به مواقف و صحنه هايي چون غدير خم، ليلة المبيت، نزول هل اتي، حديث منزلت، نزول آية تطهير، جنگ هاي مختلف ايشان با مشركان، غصب خلافت، صبر بي نظير، خلافت

ص: 5

حقه، فتنة قرآن بر نيزه كردن از سوي دشمن و ماجراي حكميت، نبرد با ناكثين و قاسطين و مارقين، شهادت او و رنگين شدن محاسن وي با خون سر و بسياري حوادث ديگر از جمله مطالب اين زيارتنامه است و فهرستي گويا و فشرده از صحنه هاي زندگي آن حضرت است و درس «امام شناسي» مي دهد.

اطلاع از اوضاع و شرايط سياسي آن دوران ما را در شناخت مخاطبان امام ياري مي نمايد؛ چرا كه امام در هر زمان متناسب با درك و فهم مردم عصر خويش سخن مي گويد. دوران امامت امام هادي(علیه السلام) مصادف با خلافت شش تن از خلفاي عباسي بود و از نظر سياسي و اجتماعي كشور وضع نابساماني داشت. مردم در آن دوران بيش از هر زمان ديگر دچار تحير و سرگرداني بودند. بيان دقيق ترين نكات اعتقادي، تربيتي و اخلاقي در قالب دعا و زيارت، نهضت فرهنگي كه از زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آغاز و در زمان صادقين(علیهما السلام) به اوج خود رسيد و توسط امامان بعدي ادامه يافت.

توحيد زيربناي تفكر اسلامي است و امامت در فرهنگ شيعه با توحيد ارتباط تنگاتنگي دارد؛ آن گونه كه اعتقاد به توحيد بدون پذيرش امامت سود نمي بخشد(1).

به

ص: 6


1- - اشاره به حديث سلسله الذهب از امام رضا(علیه السلام): «كلمة لا اله الا الله حصني من دخل حصني امن من عذابي.» كه در پايان آن امام شرط صحت توحيد را پذيرش امامت مي داند. (ر.ك: التوحيد، شيخ صدوق، ص 25، ح 23

دليل اهميت موضوع امام هادي(علیه السلام) در اين زيارت، به اين بحث مهم پرداخته است و در فرازهاي مختلف اين زيارت علاوه بر توحيد و نبوت، به اين مهم عنايت داشته اند:

انّ الامامة اُسّ الاسلام النّامي

انّ الامامة اُسّ الاسلام النّامي(1).

امام در لغت به معناي پيشوا و پيشرو و مقتداست. ابن فارس مي نويسد: «الامام كل من اقتدي به و قدّم في الامور(2)»

(امام كسي است كه به او اقتدا و در امور، مقدم داشته شود).

«همانا امامت پاية بالندة اسلام است.»

ارتباط تأويلي

نكته هاي تفسيري و تأويلي بسياري در اين زيارت است كه در خور تأمل پژوهشگران حوزة قرآن است كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم. براي ورود به اين بحث ابتدا به بررسي واژة تأويل مي پردازيم.

تأويل در لغت

فراهيدي معني تأويل را تفسير (به معني كشف و بيان) دانسته است(3).

ص: 7


1- - الغيبة، نعماني، ص 218
2- - معجم مقائيس اللغة، ص 33
3- - فراهيدي، ج 8، ص 369

ازهري با بسط مطلب بيان داشته كه تأويل مصدر باب تفعيل از ريشة «اول» است و آن گاه معاني «رجوع» و تغييريافتن را براي «اول» و «سياست يا تأديب كردن» و اصلاح را براي مصدر «ايالة» برگرفته است. او متذكر شده كه در سياست كردن، «رجوع دادن به غايت و حقيقت امر» نيز نهفته است(1). ابن فارس براي تأويل دو ريشه و اصل برشمرده است: ابتداي امر (از ريشة اول)، انتها و پايان امر از ريشة (آل، يؤول به معناي «رجع» و نيز تأويل به معناي ارجاع دادن به عاقبت با ريشة دوم در ارتباط است)(2).

معناي كاربردي تأويل در قرآن از نگاه آيت الله محمّد باقر صدر با عنوان «تفسير معنا» نام برده شده؛ يعني مجسم ساختن معناي عام در يك صورت و قالب ذهني معين و مشخص(3).

از نگاه آيت الله معرفت يعني بازگرداندن شيء به مصدر و خاستگاه اصلي اش و آن را به دو معنا دانسته است:

1- توجيد متشابه؛

ص: 8


1- - الازهري، ج 15، ص 437
2- - ابن فارس، ج 1، ص 162
3- - حكيم، ص 239

2- بازگويي معاني دروني آيات(1).

تأويل در نگاه آيت الله معرفت از مقولة تطبيق است؛ يعني تطبيق يك مفهوم انتزاعي برگرفته از ظاهر كه بر همة زمان ها و مكان ها و همة مكلفان جاري است و نيازمند دليل و قرينه اي خارج از ظاهر است(2).

از نظر مفسر الميزان، تأويل عبارت است از حقيقتي كه حكم، خبر و هر امر ظاهر ديگري از آن سرچشمه مي گيرد(3). به بيان ديگر، در وراي اين قرآن امر ديگري است كه نسبتش با قرآن به سان نسبت روح به جسد و ممثّل با مثل است؛ لذا آن را با عناويني چون كتاب حكيم(4)،

ام الكتاب(5)، لوح محفوظ(6)،

كتاب مكنون(7)

خوانده و تمام مضامين كه تمام مضامين و معارف از آن ناشي شده است(8).

و در يك كاربرد فراتر، مراد از تأويل فرابردن يك دالّ از معنايي ظاهري به معنايي دور از ظاهر است كه تصور مي شود اين معناي دور از معاني ظاهر، مهم تر يا بيش از

ص: 9


1- - معرفت، ص 30
2- - همان، ص 14
3- - طباطبايي ، ج 8، ص 135
4- - هود / 1
5- - زخرف / 1-4
6- - بروج / 21-22
7- - واقعه / 77-80
8- - همان، ج 3، ص 54

آن مورد نظر گوينده بوده است(1).

معناي اصطلاحي تأويل در روايات

حضرت امير(علیه السلام):

ليس من القرآن آية الاولها ظهر و بطن

ليس من القرآن آية الاولها ظهر و بطن(2).

از قرآن آيه اي نيست مگر آنكه براي آن ظاهر و باطني است.

حتي در يك حرف آن رموز و اسراري نهفته است كه جز عالمان درگاهش كسي از آن باخبر نيست.

حضرت امير(علیه السلام):

و ما من حرف الا وله تأويل و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم

و ما من حرف الا وله تأويل و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم(3).

و حرفي از آن نيست، مگر اين كه برايش تأويلي است و تأويلش را جز خدا و راسخان در علم كسي نمي داند.

عياشي در تفسير خود از آن حضرت روايتي نقل كرده كه حتي تأويل هر حرفي را با وجوه متفاوت معرفي مي نمايد. «تأويل كل حرف من القران علي وجوهٍ» (تأويلي هر حرفي از قرآن بر وجوهي است).

تأويل قرآن ابعاد چندگانه اي دارد و در قرآن كريم به معاني مختلفي آمده است.

ص: 10


1- - پاكتچي، «مدخل تأويل»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، به نقل از: مريم قبادي، ص 226
2- - سليم بن قيس، ص 195
3- سليم بن قيس، ص 195

عمدة اين معاني ذيل آية هفتم سورة آل عمران وارد شده است.

تأمل در آياتي كه اين كلمه آمده است، بيانگر نوعي گستردگي معنايي و مصداقي «تأويل» در قرآن است. اين واژه و مشتقاتش 17 بار در 15 آيه از 7 سوره به اين شرح آمده است:

- دو بار در آية 7 آل عمران كه دربارة تأويل متشابه است.

- دو بار در آيه هاي 53 اعراف و 39 يونس كه دربارة تأويل وعده و وعيدهاي قرآني است.

- دو بار در آيه هاي 59 نساء و 35 اسراء كه بحث تأويل در توزين درست، اداي حق الناس و ارجاع امور به خدا و رسول گرامي اش را مطرح كرده است.

- هشت بار در آيات 6، 21، 36، 37، 44، 45، 100 و 101 سورة يوسف، كه دربارة تأويل رؤيا و احاديث است.

- سه بار در آيات 66، 78، 82 سورة كهف كه دربارة تأويل برخي كارهايي است كه نمود ظاهري آن ها موجّه نبوده است.

آن چه در نگاه اول از مرور اين آيات به ذهن متبادر مي شود گستردگي و تنوع كاربرد اين واژه در قرآن است كه زمينه ساز بسياري از مباحث علمي در حوزه هاي

ص: 11

مختلف (علوم قرآن و تفسير، اصول، كلام و…) شده است. خاندان عترت، معدن تنزيل و معناي تأويل هستند:

نحن معدن التنزيل و معني التأويل

نحن معدن التنزيل و معني التأويل(1).

به طور كلي محققان براي ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل تعاريف متعدد و مختلفي بيان داشته اند(2). بعضي باطن و تأويل را مترادف و بعضي آن دو را متباين دانسته اند(3).

بعضي تأويل را ناظر به تحقق امر خارجي و تنها براي بعضي آيات ثابت دانسته اند.

با مقدمۀ ضروري دربارۀ تأويل، وارد بحث اصلي با فرازهاي زيارت مي شويم.

زيارت با سلام بر پيامبر اسلام خاتم النبيين(صلی الله علیه و آله) اغاز مي شود و بخش دوم سلام بر انبيا و رسولان الهي و ملائكۀ مقربين و عباد صالح پروردگار است. از فراز سوم كه سلام بر اميرالمؤمنين(علیه السلام) است مقامات و شئونات حضرت عنوان مي گردد، كه تمامي بخش ها و كلمات آن قابل توجه و دقت است و در چند بخش ارائه مي گردد.

حجت بالغه الهی

السلام علیک یا مولای یا امیر المومنین، یا امین الله فی ارضه، و سفیره فی

ص: 12


1- - مجلسي، ج 25، ص 23
2- - براي آگاهي مبسوط از تعاريف مختلف نسبت به مصطلح تأويل ر.ك: دانشنامه جهان اسلام، ج 6 و دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 14، مدخل تأويل
3- - ر.ك: روش شناسي تفسير قرآن، صص 31-34

خلقه، و حجته البالغه علی عباده.

از ميان چهار لقب عنوان شده در اين قسمت واژگان حجت را با توجه به اهميت موضوع انتخاب و مباني قرآني آن را مورد بررسي قرار مي دهيم:

مبنای قرآنی حجت بالغه با عنایت به آیه:

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أجْمَعينَ

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أجْمَعينَ(1).

بگو حجت رسا تنها از آن خداست، پس اگر می­خواست قطعاً همه شما را هدایت می کرد.

حجت در لغت

حجت: دلالتی است روشن براساس راه مستقیم با قصد و هدف و چیزی که بر صحت و درستی یکی از دو نقیض اقتضاء حکم می کند.(2) واژه حجت در اصل لغت به معنای غلبه است و به معنی دلیل و برهان و واژه احتجاج به معنی استدلال کردن به کار می رود. (3)

بالغه: اسم فاعل، از ریشه بلغ «به معنای انجام دادن کاری در پایان زمان و مکانی معین»(4)

حجت بالغه: برهان و دلالتی که به مقصد رساننده است و دلیل قاطع و روشنی که

ص: 13


1- - انعام/149
2- - ترجمه مفردات، ج 1، ص: 450
3- - التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 168. لسان العرب ، ج 2 ، ص 328
4- - ترجمه مفردات، ج 1، ص 307

انسان را به قله کمال می­رساند.

در فرهنگ اسلام به خصوص در مکتب تشیع به کسی که از جانب خداوند برای هدایت مردم منصوب شده باشد حجت اطلاق می شود. بنابراین انبیاء الهی و وجود مبارک حضرت خاتم الانبیاء(صلی الله علیه و آله) و اوصیاي ایشان(علیه السلام)، حجت الهی محسوب می­شوند. زیرا این ذوات مقدسه راهنمایی مردم به دین حق و راه کمال و سعادت و اجرای قوانین الهی را بر عهده داشته و وسیله احتجاج خداوند بر بندگان می باشند.

در زیارت حضرت امیر(علیه السلام) چندبار به این موضوع که امام معصوم حجت خداوند است، اشاره شده: نخست آنجا که زائر خطاب به ولی خدا عرض سلام و ادب می نماید. و در قسمت دیگرچنین بیان می شود:

و الزم اعدائک الحجۀ بقتلهم ایاک لتکون الحجۀ لک...

و الزم اعدائک الحجۀ بقتلهم ایاک لتکون الحجۀ لک علیهم مع مالک من الحجج البالغۀ علی جمیع خلقه.

خداوند دشمنانت را که تو را به قتل رسانیدند به حجت ملزم و محکوم ساخت تا آن که حجت بالغه بر تمام خلق با تو بود.

شیخ کلینی در کتاب شریف کافی در بخش اصول، روایات فراوانی را تحت عنوان « کتاب الحجه» گردآوری نموده که در انها ابعاد مختلف حجیت انبیا و امامان(علیهم السلام) تبیین شده است.

ص: 14

اعتقاد ما این است که هیچ گاه زمین از حجت الهی خالی نیست.(1) تا جایی که در برخی روایات آمده است که اگر در زمین فقط دو نفر باشند یکی از آن دو حجت خداوند است. (2) وجود حجت برای آن است که خداوند به وسیله او مردم را هدایت کند و به وسیله حجت خود با خلقش احتجاج نماید.

محدث مذکور در اولین باب از « کتاب حجت» پنج روایت طولانی را تحت عنوان « باب الاضطرار الی الحجه» درخصوص ضرورت وجود امام و حجت گردآوری کرده که نقل مناظرات امام جعفر صادق(علیهما السلام) و برخی شاگردان او مثل هشام بن حکم با مخالفان اهل بیت(علیهم السلام) است. در این جا به ذکر ترجمه اولین حدیث باب مذکور اکتفا می کنیم.

هشام بن حکم از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که: کافری از امام(علیه السلام) پرسید وجود انبیاء و رسولان را چگونه اثبات می کنی؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند:

چون ما ثابت کردیم که آفریننده و سازنده ای داریم، برتر از ما و از همه آفریده ها و این آفریننده دارای حکمت و بلندی مقام است و روا نبود احدی از خلقش او را ببیند و بستاید تا از نزدیک و به صورت تماس بدنی خدا با آنان احتجاج کند و آن ها با خدا

ص: 15


1- . اصول کافی، ج 2، ص 50
2- . همان، ص 56

احتجاج کنند و با یکدیگر گفتگو نمایند، ثابت می شود که این خداوند در خلق خود، نمایندگان و واسطه هایی دارد که از طرف او برای مخلوق و بنده ها پیام آورند و بیان مقاصد او کنند و مردم را به مصالح و منافع و وسائل بقای آنان و موجبات فنایشان آگاهی دهند و ثابت شد که در میان خلق از طرف خدای علیم و حکیم، آمر و ناهی و مفسر باشد و آنان همان پیغمبران(علیهم السلام) و برگزیده های او هستند از خلقش حکیمانی که حکمت آموخته و بدان مبعوثند با مردم در خلقت و جسم شریکند ولی با آن ها در احوال و اخلاق شریک نیستند و از طرف خدای حکیم و علیم به حکمت و متانت تایید شدند. به علاوه در هر دوره و زمانی این موضوع به وسیله دلائل و براهین و معجزاتی که پیغمبران و رسولان آورده اند ثابت و محقق گردیده تا آن که زمین تهی از حجتی نباشد که همراهش نشانه و دلیلی باشد که دلالت بر صدق گفتار و روش عدالت او کند. (1)

با توجه به حکم عقل و روایات اهل بیت(علیهم السلام) معلوم می شود که حجت خداوند بر بندگانش باید کسی باشد که از جهت تمام صفات کمال، از همگان برتر باشد، در علم و دانش و فضائل اخلاقی، زهد و تقوی و ورع و طاعت الهی سرآمد باشد، از گناه و اشتباه معصوم باشد دارای معجزه و کرامات الهی باشد و مصداق منحصر این اوصاف، پس از نبی مکرم(صلی الله علیه و آله) وجود نورانی اهل بیت عترت و

ص: 16


1- . همان، ص 15

طهارتند که خداوند در قیامت، به وسیله آنان با مردم احتجاج می کند. با بررسی شخصیت زندگی هر یک از ائمه طاهرین(علیهم السلام)، ابعادی از معنای گسترده حجت بودن آنان برای انسان روشن می شود. در خصوص زندگی امیرالمومنین علی(علیه السلام) که مخاطب اول در زیارت مذکور بوده اند. سراپای زندگی ایشان بر حقانیت آن وجود شریف دلالت دارد. او اولین کسی بود که به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد و این مطلب را در جلسه بزرگان قریش در خانه ابوطالب (یوم الانذار) اعلام نمود. در لیلۀ المبیت جان خود را در معرض فدای پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرار داد. در جنگ های بدر و احد و احزاب و ... مایه علو کلمه اسلام بود. بیست و پنج سال سکوت و رعایت مصلحت اسلام، درگیری با ناکثین و مارقین و قاسطین و سرانجام شهادت مظلومانه در محراب عبادت که موجب خواری و رسوایی مخالفان او تا قیامت بوده و هر یک از این ابعاد وسیله ای برای اتمام حجت خدا با دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) می باشد.

در تفسیر عیاشی از قول امام جعفر صادق(علیه السلام) آمده است که فرمودند:

نحن الحجۀ البالغۀ علی من دون السماء و فوق الارض

نحن الحجۀ البالغۀ علی من دون السماء و فوق الارض(1).

ما (آل محمد) حجت بالغه خدا بر تمام کسانی هستیم که در زیر آسمان و بر روی زمینند.

و همچنین در اصول کافی حدیثی از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) خطاب به

ص: 17


1- - تفسير عياشي، ج1، ص 122

هشام آمده است که فرمودند:

يا هشام ان لله علی الناس حجتین حجۀ ظاهرۀ و....

يا هشام ان لله علی الناس حجتین حجۀ ظاهرۀ و حجۀ باطنۀ، فاما الظاهرۀ فالرسل و الانبیاء و الائمۀ(علیه السلام)، و اما الباطنۀ فالعقول(1).

ای هشام! همانا خداوند بر مردم دو حجت ظاهری و باطنی قرار داده است که حجت ظاهر همان رسولان و انبیاء و ائمه(علیهم السلام) و حجت باطن عقل است.

چنانچه در تفسیر مراه الانوار آمده است اصل حجت؛ کلام مستقیم است و از آن دلیل و برهان اراده می شود. بی تردید، پیامبر و ائمه(علیهم السلام) هر کدام «حجت» بر خلق هستند. و این امر جعل خداوند است و در کتاب احتجاج از قول امام باقر(علیه السلام) از قول پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) آمده است که درروز غدیر فرمودند:

«ان الله قد جعلنا» همانا خدا ما را جعل نموده است یعنی نفس ائمه(علیهم السلام) حجت خدا بر مقصرین و معاندین و مخالفین و خائنین و گنهکاران و ظالمین در دو عالم هستند(2).

در کنز الفوائد و در کتاب سلیم بن قیس از ابوذر چنین نقل شده است: از رسول­خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:

ان علیاً(علیه السلام) حجۀ الله علی خلقه و....

ان علیاً(علیه السلام) حجۀ الله علی خلقه و لم یزل یحتج بعلی فی کل امه فیها نبی مرسل و اشهدهم معرفته.(3)

ص: 18


1- - نورالثقلین، ج 1، ص 776
2- - احتجاج، ص58 به نقل از مراة الانوار، ص 203
3- - مراة الانوار ص 203

همانا علی(علیه السلام) حجت خدا بر خلق اوست و پیوسته خداوند به او (علی) در هر امتی که به پیامبری [به سوی آنان ] فرستاده شده احتجاج کرده است و ایشان را به معرفت علی(علیه السلام) گواه گرفته است.

بین خدا و حجتش هیچ مانع و حجابی نیست، چنانچه در روایتی از امام سجاد(علیه السلام) داریم که فرمودند:

لیس بین الله و بین حجته حجابٌ ، فلا لله دون....

لیس بین الله و بین حجته حجابٌ ، فلا لله دون حجته ستر. نحن ابواب­ الله، نحن الصراط المستقیم، نحن عیبۀ علمه، نحن تراجمۀ وحیه، نحن ارکان توحیده و نحن موضع سره.(1)

بین خدا و حجتش هیچ مانع و حجابی نیست و خداوند به جز حجت خود، هیچ پرده و پوششی ندارد، ما هستیم درهای ( علم و رحمت و قدرت و .. ) پروردگار ما هستیم راه راست، ما هستیم نگه دارنده علم خدا، ما هستیم ترجمان وحی او، ما هستیم ارکان توحید او و ما هستیم موضعی که خداوند سر خود را در آن جا نهاده است.

حضرت علی(علیه السلام) در این مورد چنین می­فرمایند:

انا حجة الله علی خلقه من اهل سماواته و ارضه و....

انا حجة الله علی خلقه من اهل سماواته و ارضه و ما فی السماء ملک یخطو قدماً عن قدم الاّ باذنی، و فیّ یرتاب المبطلون.(2)

من حجت خدا بر تمام خلق ازاهل آسمان ها و زمین هستم و در آسمان فرشته ای قدم از قدم بر نمی دارد مگر به اجازه من و درباره من اهل باطل به شک و تردید افتادند.

آری زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست و حجت بر خلق اقامه نمی­شود

ص: 19


1- . معانی الاخبار، ص 35، ح 5، بیا با هم قرآن بخوانیم ص 85
2- . مشارق الانوار، ص 218، القطره ج 1 ص 255

مگر به امامی که شناخته شود .

«ان الحجۀ لا تقوم لله علی خلقه الا بامام حتی یعرف.»

جابر گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی فرمودند: ای علی! تو همانی که خداوند به وسیله تو در آن هنگام که خلایق را در ابتدای آفرینش به صورت اشباح آفرید، بر خلایق احتجاج نمود و فرمود:

أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى .

آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بلی.

تو پروردگار ما هستی. فرمود: و محمد پیامبر شماست؟ گفتند: بلی. فرمود: علی(علیه السلام) امام شماست.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

فابی الخلایق جمیعاً عن ولایتک و الاقرار بفضلک و...

فابی الخلایق جمیعاً عن ولایتک و الاقرار بفضلک و عتوا عنها استکباراً الّا قلیلاً منهم، و هم اصحاب الیمین و هم اقل القلیل.

همه خلایق از ولایت و اقرار به فضل تو سر باز زده و سخت تکبر ورزیدند و جز گروه اندکی که آنها اصحاب یمین هستند و آنها اندک افرادی هستند.

همانا این گروه اندک از سعادتمندان اند و خدا به ایشان فضل بزرگی مرحمت فرموده است. آسمان چهارم فرشته­ای است که در تسبیح خود گوید:

سبحان من دل هذا الخلق القلیل من ...

سبحان من دل هذا الخلق القلیل من هذه العالم الکثیر علی هذا الفضل الجلیل.(1)

ص: 20


1- . مشارق الانوار: 17 و 18 – بحار الانوار 26/294 ح 57 نظیر این روایت را شیخ طوسی در امالی خود 232 ح4 مجلس 9 نقل کرده است. القطره ج 2 ص 49-50

پاک و منزه است خداوندی که این گروه اندک را از این جهان پهناور بر این فضل بزرگ راهنمایی فرمود.

امام حسن عسگری(علیه السلام):

ان الله تبارک و تعالی بین من سائر خلقه....

ان الله تبارک و تعالی بین من سائر خلقه بکلّ شیء و یعطیه اللغات و معرفه الانساب و الآجال و الحوادث و لو لا ذلک لم یکن بین الحجة و المحجوج فرق.(1)

همانا خدای تبارک و تعالی حجت خود را با سایر مردم در همه چیز امتیاز بخشیده و معرفت و لغات و انساب و مرگ ها و پیش آمدها رابه او اعطا فرموده و اگر چنین نبود، میان حجت و محجوج ( امام و مأموم) فرق نبود.

هدایت از شؤون ربوبی است و هرگاه خداوند متعال اراده هدایت فردی را داشته باشد، چشم او را نسبت به «حجة بالغه» بصیر می نماید و او را هوشیار می­سازد و از سعادتمندان می­گردد. (2)

زینت بخش و حسن ختام این قسمت حدیثی ديگر از نورالثقلین است.

عن ابی عبدالله قال کان امیرالمومنین(علیه السلام) باب...

عن ابی عبدالله قال کان امیرالمومنین(علیه السلام) باب الله الذی لا یؤتی الا منه و سبیله الذی من سلک بغیره هلک و کذلک یجری الائمه الهدی واحداً بعد واحد، جعلهم الله ارکان الارض ان تمید باهلها و «حجۀ البالغۀ» علی من فوق الارض و من تحت الثری. (3)

حضرت علی(علیه السلام) باب خدا هستند که جز از این باب کسی وارد نمی شود و راهی که در غیر آن سلوک یافتن هلاکت است و چنین ائمه هدی یکی بعد از دیگری جریان می

ص: 21


1- . اصول كافي، ج 2 ص، 240
2- . نورالثقلین، ج 1، ص 777
3- . همان

یابند و خداوند متعال ایشان را ارکان زمین قرار داد تا زمین اهلش را فرو نبرد و حجت بالغه الهی برای تمام کسانی که زیر آسمان و روی زمین قرار دارند؛ ايشانند.

نتایج

1- خداوند دو حجت ظاهری و باطنی برای مردم قرار داده است. حجت ظاهر رسولان و انبیاء و ائمه(علیهم السلام) و حجت باطنی عقول مردمان است.

2- زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نمی ماند.

3- حجت بر خلق اقامه نمی شود مگر به شناخت امام.

4- حضرت علي(علیه السلام) حجت بالغه پروردگار عالم است و خداوند متعال به وجود ايشان احتجاج مي كند.

5- خداوند تبارک وتعالی و قتی اراده هدایت فردی را نمود، قلب او را به پذیرش ولایت متنبه می سازد وبه او بصیرت عطا فرماید و او را تسلیم امر او گرداند.

6- قرآن به سوی امام هدایت می کند.(1)

علی(علیه السلام) و صراط مستقیم

السلام علیک ایها الدین القویم و صراطه المستقیم

سلام بر تو اي دين محكم و استوار و راه مستقيم خدا.

ص: 22


1- . اصول کافی، ج 1 ،ص 314

واژه شناسي: دين قويم

الدّين: الطاعۀ و دانوا لفلانٍ اي اطاعوه.

الدّين: الطاعۀ و دانوا لفلانٍ اي اطاعوه. (1)

راغب در مفردات مي گويد: دين پرستش و اطاعت از شريعت را می گویند. (2)

قویم از ریشه قوم بر وزن فعیل به معنای بسیار پابرجا و استوار. مستقیم – قیم- قیماً از مشتقات قویم هستند. مستقیم از ریشه قوم به معنی ثابت و پابرجا و بر طریق حق می باشد. شاهد مثال قرآنی آن «اهدنا الصراط المستقیم» است. (3)

قيّم: از ريشه ق وم صفت مشبهه در اصل قَيْوِم بوده به معني سرپرست، متولي امر- عهده دار امور یتیم(4). قیماً مستقیم و در نهایت استقامت را گویند.(5) پايدار و جاويدان، قائم به امور دين و دنيا(6) نيز از ديگر معاني آن است.

ص: 23


1- . العين- جلد 8، ص 73.
2- . ترجمه مفردات راغب ج 1 ص 699
3- . واژه های قرآنی، ص 210
4- . همان
5- . تفسیر علیین، ج 1، ص 65
6- . تفسير نمونه، ج 6 ،ص 61

القيّمه: شاهد مثال قرآنی آن « ذلك دين القيمه»است(1) يعني اين دين مستقيم است. (2)

دین قویم دین ثابت و پا برجا در مسیر حق را می­گویند.

حقيقت دين

صاحب مشارق انوار اليقين در مورد « دين» مي گويد: «فالدين هو الولايه».(3)

دين همان ولايت است. تحقق دين خدا به معرفت پيامبر و ائمه(علیهم السلام) است و كسي كه ايشان رانشناسد براستي به دين خدا جاهل است. پس ايشان اصل دين هستند و دين شناخته نمي شود مگر به ايشان. چنانچه عبادت، بدون پذيرش ولايت مقبول نخواهد بود.(4)

دين استوار از منظر تأويل

استوار از منظر تأويل(5)

در تفسير مراه الانوار تأويل دين قيمه در قول خداوند تعالي « ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ »(6) باستكمال معرفه علي(علیه السلام) تعبیر شده است. همچنین تاویل دین قیمه به دین

ص: 24


1- . بينه/ 5
2- . العين، ج5، ص233
3- . مشارق الانوار اليقين، ص 118
4- . مرآة الانوار، ص 242
5- . فضیل بن یسار درباره این روایت که «هیچ آیه ای در قرآن نیست مگر این که ظاهری و باطنی دارد، از امام صادق ع می پرسد و آن حضرت می فرماید: ظاهرش تنزیل آن است و باطنش تأویل آن». وسائل الشیعه، ج 27، ص 196
6- . بينه- 5

فاطمه(1) سلام الله علیها و دین قائم(2) آل محمد(علیه السلام) نيز آمده است.(3)

در بخشي از خطبه نورانيه حضرت امير(علیه السلام) خطاب به سلمان و اباذر مي فرمايند:

... ذلك دين القيمۀ، شهد القران ان الدين القيم الا خلاص....

... ذلك دين القيمۀ، شهد القران ان الدين القيم الا خلاص بالتوحيد و الاقرار بالنبوۀ [ و الولايه] فمن جاء بهذا فتداني [ بالدين] ... يا سلمان، نحن سر الله الذي لا يخفي و نوره الذي لا يطفي، و نعمۀ التي لا تجزي، اولنا محمد ، و اوسطنا محمد و آخرنا محمد، فمن عرفنا فقد اكمل الدين القيم».(4)

اين دين پا برجا و استوار است. قرآن شهادت مي دهد كه دين قيم همانا اخلاص در توحيد و اقرار به نبوت وولايت است پس كسي كه اين سه را پذيرفت ديندار است. اي سلمان ما سرّ خدائيم كه پنهان نمي ماند و نوري كه خاموش نمي گردد نعمتي كه پاداش آن غير قابل شمارش است. اول ما محمد(صلی الله علیه و آله) اوسط ما محمد(صلی الله علیه و آله) و آخر ما محمد(صلی الله علیه و آله) است پس كسي كه ما را شناخت دينش را كامل ساخت.

در مناقب ابن شهر آشوب از امام باقر(علیه السلام) در قول خداوند «فما یکذبک بعد بالدین»(5)

چه چیز تو را به تکذیب دین وا می دارد؟ قال: الدین علی(6)(علیه السلام). منظور

از دین وجود حضرت علی(علیه السلام) است.

ص: 25


1- . تاویل الایات، ص 830
2- . بحارالانوار ج 23 ص 370 ح 46 – البرهان ج 4 ص 489 ح 1
3- . تفسیر مرآه الانوار ص 242
4- . مشارق انوار اليقين ص 303 و 304
5- . تين/ 7
6- . المناقب، ج 3، ص 115

در کنزالفوائد از امام باقر(علیه السلام) از قول پیامبر گرامی اسلام در مورد قول خداوند «و کنا نکذب بیوم الدین»(1) و روز قیامت را تکذیب می کردیم. آمده است:

قال ای یوم المیثاق حیث جحدوا و کذّبوا بولایتک یا علی

قال ای یوم المیثاق حیث جحدوا و کذّبوا بولایتک یا علی(2).

یعنی روز میثاق زمانی که ولایت تو را انکار نمودند و تکذیب کردند.

در این زیارت حضرت امیر(علیه السلام) به عنوان دین قویم خداوند مورد خطاب قرار گرفته­اند و چگونه است که گروهی ولایت ایشان را انکار کردند و در زمره اشقیاء قرار گرفتند؟!

پس دين قيم همان معرفت و شناخت امام و تسليم شدن در برابر ايشان است . چنانچه در زيارت امام رضا(علیه السلام) داريم:

و قد عَلِمْتُ اَنَّ قوام ديني، التسليم لامرك و الاتباع سنۀ نبيك...

و قد عَلِمْتُ اَنَّ قوام ديني، التسليم لامرك و الاتباع سنۀ نبيك...(3)

محققاً دانستم كه پا برجايي و قوام دينم سر نهادن به فرمان توست و پيروي از سنت پيامبرت

و در روايت ديگري از ثامن الحجج علي بن موسي الرضا(علیه السلام) آمده است:

كمال الدين و لايتنا و البراءۀ من عدونا

كمال الدين و لايتنا و البراءۀ من عدونا. (4)

كمال دين، ولايت ما اهل بيت و بيزاري از دشمنان ما مي باشد.

ص: 26


1- . مدثر/46
2- . تفسیر مرآه الانوار، ص 243
3- . مفاتيح الجنان، ص 967
4- . بحارالانوار، ج 27،ص 58

صراط مستقیم

یکی از حقایق مسلم و عقاید حتمی و مستحکم که جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست و آیات و روایات بسیاری بر آن دلالت دارد، مساله صراط است. تا آنجا که آن را از جمله ضروریّات دین شمرده­اند.(1)

لغت

راغب اصفهاني گفته است: به طريق سهل و راه آسان و هموار صراط گفته اند به تصور اين كه گويا سالك و رونده آن، آن را مي بلعد، يا او رونده اش را ابتلاع مي كند.(2)

همچنين گويد: صراط راه مستقيم است. بنابراين مستقيم بودن درمفهوم صراط وجود دارد و ذكر آن به صورت توصيف براي تأكيد هر چه بيشتر روي اين مسأله است.

شيخ مفيد مي­گويد: صراط در لغت به معني طريق و راه است. دين صراط ناميده مي­شود به خاطر آن­كه راهي به سوي ثواب است.(3)

مستقيم از استقامت به معني راستي است كه در آن هيچ اعوجاجي نباشد. استقامت در دين راستي و عدم انحراف در عقايد و اخلاق و افعال است.(4)

ص: 27


1- . منهاج البراعه ج 6، ص 13 به نقل از شرح زیارت آل یس، ص 102
2- . المفردات، ص230
3- . همان
4- . اطيب البيان، ج1، ص 118

شيخ صدوق در اين باره مي گويد: اعتقاد ما در مورد صراط اين است كه همانا حق و ثابت است و آن جسر و پل جهنم است و عبور همه خلق بر آن است و در معنايي ديگر صراط اسم حجج خداوند است كه هر كس آنان را در دنيا بشناسد و اطاعت نمايد حق تعالي جو از گذر و برگ عبور از آن صراط كه پل جهنم است به او ارزاني دارد.(1)

البته بايد توجه داشت كه عبور مردم از اين صراط، به حسب معرفتشان به امام و اطاعتشان از ايشان متفاوت است.

صاحب كتاب العشرات چندين معنا براي صراط دنيوي متذكر شده است:

اول آنكه عبارت است از طريق معرفت پروردگار و تحصيل اين مقام كه جز با پيروي از محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) ميسر نيست.

دوم: آن كه عبارت است از دين قويم و شرع مبين و معني استقامت در دين همان است كه شخص در دين خدا مستقيم باشد كه همان اطاعت از اوامر و نواهي پروردگار است.

سوم: امام مفترض الطاعه است و صراط حقيقي نفس اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. ائمه ازاولاد ايشان هر يك صراط مستقيم و طريق مستوي اند و خود حضرت امير(علیه السلام) فرمودند: «انا الصراط الممدود بين الجنه و النار» منم راه كشيده شده بين بهشت و دوزخ .

ص: 28


1- . اعتقادات صدوق، ص 87

چهارم: ولايت و معرفت اميرالمؤمنين(علیه السلام) و بقيه ائمه اطهار است.

پنجم: اسلام است.

ششم: قرآن مجيد است و اين معني مروي از حارث اعور است كه از حضرت امير(علیه السلام) روايت كرده است كه ايشان فرمودند: صراط كتاب خداوند است.(1)

صراط به معاني فوق در واقع اتحاد معنوي و اختلاف لفظي دارد. يعني علي(علیه السلام) هم اسلام است هم قرآن است هم دين قويم و ....

هر كس بخواهد بداند كه از صراط قيامتي به سهولت عبور مي­كند و بر بهشت وارد مي­شود بايستي در اين شش معني تأمل نمايد اگر درمورد آنها لغزش و شكي ندارد و بر پذيرش آنها مستقيم و استوار است ، از صراط آخرت به سهولت عبور نمايد چرا كه هر دو صراط يكي است جز آنكه صورت دنيوي صراط همان شش است و صورت اخروي آن، همان يكي است كه داراي گردنه ها و بلندي و پستي­ها است.(2)

صراط در روايات

در معاني الاخبار از امام صادق(علیه السلام) در مورد قول خداوند تعالي، « اهدناالصراط المستقيم»(3)

آمده است:« هو عليُّ و معرفته» صراط مستقيم حضرت علي(علیه السلام) و معرفت ايشان است.

ص: 29


1- . العشرات، ص 311 به نقل از شرح زيارت آل ياسين
2- . العشرات،ص 316
3- . حمد /6

و دليل بر اين آن است كه حق تعالي مي­فرمايد: و

اِنَّه في ام الكتاب لعلي حكيم(1) يعني امير المؤمنين(علیه السلام) در ام الكتاب كه سوره حمد است مذكور است. در آيه اهدنا الصراط المستقيم صراط المستقيم علي(علیه السلام) است كه عالم به حكم و معارف رباني است و مفسران ضمير را راجع به قرآن گرفته­اند و امّ الكتاب را به لوح محفوظ تفسير نموده­اند. (2)

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم (ما را به راه راست هدایت فرما) هر چیزی را که انسان بخواهد تحصیل کند و به هر مقصدی بخواهد نائل شود باید از طریق آن وارد گردد، و فهمیدن راه هر چیزی و پیمودن آن محتاج به راهنمایی است که دانا و آشنای به آن طریق باشد تا این که انسان به واسطه راهنمایی او، مقصود را گم ننموده بیراهه نرود و به مقصد نائل شده نتیجه مطلوب را دریابد.(3)

صِراطَ الَّذينَ أنعَمْتَ عَلَيْهِمْ (4).

راه کسانی که به ایشان نعمت دادی.

حضرت امیر(علیه السلام) فرمودند:

انا والله! نعمۀ الله التی انعم الله تعالی علی عباده و...

انا والله! نعمۀ الله التی انعم الله تعالی علی عباده و بی و باهل بیتی یفوز من فاز یوم القیامۀ(5).

ص: 30


1- . زخرف/4
2- . تفسير تبيان، ج 9، ص 180- حيوة القلوب، ص 324
3- . اطیب البیان، ج 1، ص118
4- . حمد/7
5- . تفسیر قمی، ج 1، ص 371- بحارالانوار، ج 24، ص 51

سوگند به خدا منم آن نعمتی که خداوند متعال آن را بر بندگانش ارزانی داشت، هر که در روز رستاخیز به سعادت می رسد بوسیله من و خاندان من است.

بنابراين كساني که به ایشان نعمت داده شده است همان شیعیان امیرالمومنین(علیه السلام) هستند که به نعمت ولایت اختصاص یافته اند.

امير المؤمنين(علیه السلام): بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذرگاهي كه عبور كردن از آن خطرناك است، با لغزش­هاي پرت كننده و پرتگاه­هاي وحشت زا و ترس­هاي پياپي! از خدا بترسيد چون خردمندي كه دل را به تفكر مشغول داشته و ترس ازخدا بدنش را فرا گرفته است.(1)

علاوه بر آنجه ذكر شد، از احاديث شريفه ائمه معصومين(علیهم السلام) چنين بر مي­آيد كه اموري چند مايه نجات از خطرات اين راه است از جمله يكي حسن ظنّ به پروردگار و صلوات بر پيامبر و آل گرامي آن حضرت و حفظ ارتباط و پيوند قلبي با حضرت صديقه طاهره(علیها السلام) و محبت ايشان است.(2)

يا ايُّها المُحِبّونَ لِفاطِمۀَ، تَعَلَّقوا باهدابِ مِرْطِ فاطمۀ سيدۀ نساء العالمين.

اي دوستان فاطمه، به ريشه هاي پوشش فاطمه، سيده زنان عالميان دست آويزيد!

در اين هنگام هيچ دوستي از دوستان حضرت زهرا(علیها السلام) باقي نمي­ماند جز اين كه متمسك به ريشه­اي از ريشه­هاي رداي حضرتش مي شود تا آن جا كه بيش

ص: 31


1- . نهج البلاغه/ 83
2- . امالي صدوق، ص 192- بحار الانوار ج 8، ص 68

از هزار هزار فئام به آن دست مي آويزند.

به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) عرض كردند، يك فئام چه مقدار است؟ فرمودند: يك ميليون نفر، كه چنين جمع كثيري به وسيله حضرتش از آتش نجات پيدا مي كنند. (1)

علی صراط مستقیم است

اگرميان دو نقطه با فاصله را در نظر بگيريد، كوتاه ترين راه بين آن دو را « خط مستقيم» گويند. و اين يك قانون مسلم « رياضي» است كه در « هندسه» مورد بحث علما و دانشمندان رياضي است و ثمرات و آثار بسياري بر آن مترتب مي­باشد.

در قرآن مجيد و احاديث اهل بيت(علیهم السلام) نيز در مورد « صراط مستقيم» كه معني و مفهوم « خط مستقيم» را مي­دهد، آيات و اخبار فراواني آمده است، كه به «ولايت اميرالمؤمنين(علیه السلام)» تفسير گرديده، چنانچه در المناقب آمده است:

هذا صراط علی مستقیم

هذا صراط علی مستقیم(2).

راه علی بن ابی طالب(علیه السلام) راه مستقیم است.

آري علي(علیه السلام) و « ولايت» او « خط مستقيم» است، و راه او كوتاه­ترين راهي است كه انسان بدون انحراف و بدون ضلالت و گمراهي فاصله مبدء و معاد را

ص: 32


1- . بحار الانوار، ج 8 ، ص 68
2- . المناقب، ج 3 ص 90- تفسير مرآة الانوار ص 342

مي­پيمايد، و به رضاي الهي و بهشت جاويدان كه مقصد پرهيزكاران است نائل مي گردد، راهي كه دستگيره محكم دين (عروه الوثقي) و ريسمان خدا ( حبل الله) در آن خلاصه مي­گردد(1)، رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفي(صلی الله علیه و آله) در خطبه غدیر می­فرمایند:

انا صراط الله المستقیم الذی امرکم باتباعه، ثم علی من بعدی...

انا صراط الله المستقیم الذی امرکم باتباعه، ثم علی من بعدی ، ثم ولدی من صلبه ائمه (الهدی)، یهدون الی الحق و به یعدلون(2).

من همان راه مستقیم خداوندم که شما را به پیروی از آن دستور داده است، و بعد از من، علی و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایتگرند، کسانی که به حق هدایت می­کنند و با تمسک بر حق به عدالت رفتار می­نمایند.

مرحوم «علامه اميني» از كتاب «مناقب خوارزمي» نقل مي­كنند كه آورده است: « اَلصِّراطُ صِراطانِ: صِراطُ فِي الدُّنْيا، وَ صِراطٌ فيِ الْآخِرَةِ، فَاَمَّا صِراطُ الدُّنْيا فَهُوَ عَلِيُّ بْنُ اَبي طالِبٍ، وَاَمّا صِراطُ الْآخِرَةِ فَهُوَ جِسْرُ جَهَنَّمْ مَنْ عَرَفَ صِراطَ الدُّنْيا جازَ عَلَي صِراطِ الْآخِرَة. (3)»

صراط دو صراط است: يكي در دنيا و ديگري در آخرت، صراط دنيا همان « علي بن ابي طالب(علیه السلام)» است ولي صراط آخرت پلي است كه بر روي جهنم نصب گرديده، هر كس صراط دنيا را بشناسد از صراط آخرت به آساني مي گذرد!!!

اين حديث علاوه بر اينكه علي(علیه السلام) و ولايت او را «صراط» معرفي مي­كند

ص: 33


1- . آفتاب ولايت، ص 105
2- . خطبه غدیر، ص 72
3- . مناقب خوارزمي به نقل از الغدير، ج 2 ص 311

راه نجات در آخرت را نيز به آن مرتبط مي سازد و كسي كه در دنيا معرفت ولايت علي را پيدا نكند، بر جهنم سقوط مي­نمايد...

و در كتاب شريف« بحار الانوار» مرحوم « علامه مجلسي» بيست و پنج حديث از طريق سني و شيعه نقل مي­كنند كه مولاي متقيان « علي بن ابي طالب(علیه السلام)» صراط مستقيم و همان ميزان و راه خدايي است كه پروردگار عالم آياتي را در اين زمينه در قرآن مجيد نازل فرموده است، و از جمله آنها است:

جابربن عبدالله انصاري: اِنَّ النَّبِيَّ هَيَّأَ اَصْحابَهُ عِنْدَهُ، اِذْ قالَ:....

جابربن عبدالله انصاري: اِنَّ النَّبِيَّ هَيَّأَ اَصْحابَهُ عِنْدَهُ، اِذْ قالَ: (وَ اَشارَ بِيَدِهِ اِلي عَلِيٍّ ع) هذا صِراطٌ مَسْتَقيمٌ فَاتَّبِعوُهُ اَلْآيَه فَقالَ النَّبيُّ: كَفاكَ يا عَدُوّي؟(1)

جابربن عبدالله انصاري مي­گويد: ما در كنار پيامبر خدا نشسته بوديم كه صحبت از « صراط مستقيم» بود و يكي از « صحابه» عناد و لجاجت كرد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اصحابش را جمع كرد، و با اشاره به مولاي متقيان علي(علیه السلام) فرمودند: « اين صراط مستقيم»(اشاره به آيات سوره مريم آيه 36، و سوره يس آيه 61، و سوره زخرف آيه 61، و 64) است از وي تبعيت كنيد سپس خطاب به آن مرد لجوج فرمود: آيا براي تو كافي است؟!

و خود اميرمؤمنان علي(علیه السلام) مي­فرمايد: هرگز در يك زمان دو دعوت متفاوت، حق و حقيقت نمي­باشد، بلكه يكي از آنها باطل بوده، و پيروانش را به ضلالت و گمراهي مي­كشاند، و بدين طريق با اشاره به اينكه: « بين مبدأ و معاد، و خالق و

ص: 34


1- . بحار الانوار ج 35، ص 365 و براي ملاحظه ساير احاديث به همين منبع از ص 363 تا 375 رجوع كنيد.

مخلوق و عاشق و معشوق بيش از يك خط راست نمي گنجد» خود را صراط مستقيم دانسته، و ديگران را باطل معرفي مي­فرمايند.

پس نتيجه مي­گيريم كه: آنچه در آيات قرآن و احاديث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل بيت(علیهم السلام) در مورد «صراط مستقيم » آمده است ولايت و مسير اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(علیه السلام) است.

علی(علیه السلام) نبأ عظیم

السلام عليك ايها­النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون و عنه یسئلون.

سلام بر تو اي خبر بزرگ عالم ! همان خبري كه مردم در آن اختلاف دارند.

بر مبنای آیات آغازین سوره نبأ مورد بررسی قرار گرفته است.

بِسْم

الله الرَّحمَن الرَّحيم عَمَّ يتسائلوُن(1) عن النباء العظيم(2) اَلَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُون. (1)

به نام خداوند بخشاينده مهربان از چه چيز از يكديگر سوال مي كنند؟ از آن خبر بزرگ. همان­كه آنان در آن اختلاف دارند.

بررسي لغوي نباء عظيم

النَّبَاُء : الخبر(2)

راغب در مفردات مي­گويد: نباء خبري است كه فايده و سود بزرگي دارد، كه از آن خبر، علم و دانش حاصل مي­شود و بر ظنّ و گمان غلبه مي­كند، هيچ­گاه خبر به معني

ص: 35


1- . نبأ/ 3-1
2- . العين ، مجلد 8، ص 382 .

نباء نيست مگر اين­كه سه اصل از آن دریافت شود. 1- سود و فايده 2- علم و دانش 3- غلبه بر ظنّ و گمان(1).

عظيم:

و العِظْم: مصدر الشيء العظيم- عَظُم الشيء عِظَماً فهو عظيم(2).

عَظُمَ الشَّيْءُ : اصلش اينست كه اسكلت و استخوانش بزرگ شد. سپس براي هر چيز بزرگي واژه – عظمه- كه در حكم بزرگي محسوس يا معقول و جسمي و معنوي است استعاره شده است .

جَيْشٌ عظيم و مالٌ عظيم : كه در همان معناي كثير و فراوان است.(3)

العظيم : از اسماء خداوند عزّ وجلّ است.(4)

عظيم در لغت كسي را گويند كه قدر و ارزش و منزلت او از حدّ عقول تجاوز كرده، به طوري­كه نمي­توان به كنه آن رسيد و حقيقت وجودي او را تصوّر و درك نمود.(5)

همچنين عظيم كسي را گويند كه دست هر توانا و بزرگي به او نمي­رسد و عقل­ها

ص: 36


1- . تفسير لغوي ادبي قرآن ، ج 3، ص .280
2- . العين جلد 2، ص 91
3- . مفردات راغب، ج 2 ،ص 617
4- . لسان العرب، ج 12 ،ص 409
5- . مجمع البحرين، ج 6 ،ص 117

نيز از ادارك مقام او عاجز مي­باشد.(1)

نكات تفسيري

عَمّ، عن ما بود نون در ميم ادغام شده عمّا شد و همزه ساقط شده است.

يَتَساءَلون: تسائل با سؤال تفاوت دارد. سوال پرسش است كه سائل مي­گويد و مجيب جواب دهنده است ولي تسائل گفتگو است ميانه جماعتي كه از يكديگر سوال مي­كنند.

عَنِ النَّبَاءِ العظيم جواب عمّ است كه آن چيزي­كه پرسش و سوال با يكديگر دارند خبر عظيم است. بعضي مفسرين گفته­اند قيامت و بعث و عالمِ آخرت است به قرينه «إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ ميقاتاً»(2) که در چندين آيه بعد واقع شده. و بعضي گفته­اند قرآن است كه خبر از توحيد و نبوت و بیان احکام می­کند. لكن در بسياري از اخبار از پيغمبرˆ

ائمه معصومين(علیهم السلام) آمده است كه : نباء عظيم ولايت و خلافت و وصايت امير­المؤمنين است.(3)

الَّذي

هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُون (4).

نَبَاءِ عظيم آن چيزي است كه در او اختلاف كردند.

ص: 37


1- . محجه التفاسير، ج 6 ،ص 91
2- . نبا/17
3- . اطيب البيان- ج13 ص 349
4- . نبأ/ 3

ضمير"هم" به مسلمين و ضمير" فيه" به «نباء عظيم» برمی گردد و این امر از زمان پيامبر كه اميرالمومنين را به مقام خلافت نصب فرمودند، برقرار است تا زمان حال.(1)

و تا زمان ظهور حضرت بقية الله الاعظم اين اختلاف برقرار است.

پيامبر(صلی الله علیه و آله) خبر دادند كه امّت من هفتاد و سه فرقه مي­شوند يك فرقه ناجي و بقيه هلاك خواهند شد و همين اختلاف منشاء اختلافات بعدي شد.(2)

امت اسلام در مورد علی ع به ناحق اختلاف کردند در حالی­که شایسته بود درباره این آیت و نشانه بزرگ آفرینش خداوند اختلاف نکنند. چنانچه پیام خداوند که در روز غدیر توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیان شد حاوی همین خبر بزرگ بود. «در عالم ذر ولایت همراه با توحید بر خلق عرضه شد و خداوند بر آن پیمان گرفت و برای این امر و خبر مهم انبیاء مبعوث شدند و کتاب نازل گشت و جمیع امت­ها به آن تکلیف شدند.» (3)

روايات و تأويل

حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:

الامر من بعدي لمن هو مني بمنزله هارون...

الامر من بعدي لمن هو مني بمنزله هارون من موسي فانزل الله عم يتسائلون عن النباء العظيم. منهم المصدّق بولايته و خلافته و منهم الملوك بها.

ص: 38


1- . اطيب البيان، ج13، ص350
2- . اطيب البيان، ج3، ص 350
3- . مرآه الانوار، ص 43 (برای مطالعه بیشتر در این مورد به صفحات 43 تا 48 رجوع کنید)

امر(ولايت) بعد از من براي كسي است كه او نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي است. پس خداوندآيات عم يتسائلون عن النباء العظيم را نازل فرمود و گروهي ولايت و خلافت علي(علیه السلام) را تصديق کردند و گروهي نيز تكذيب نمودند.

از امير­المؤمنين(علیه السلام) در حديثی روايت شده که حضرت فرمودند:

انا و الله النباء العظيم الذي هم فيه مختلفون الذي هم فيه اختلفتم

انا و الله النباء العظيم الذي هم فيه مختلفون الذي هم فيه اختلفتم(1).

به خدا قسم من خبر بزرگ هستم. همان خبري كه شما مردم در مورد آن اختلاف مي­كرديد.

در جنگ صفین (جنگ علی(علیه السلام) با معاویه ) فردی از سپاه معاویه برای مبارزه بیرون آمد، در حالی که قرآنی را حمایل کرده بود و چنین قرائت می­کرد: عم یتسائلون ...

راوی می گوید: من خواستم به مبارزه با او برخیزم که علی(علیه السلام) مرا از رفتن بازداشت و خودش پا به میدان نهاد. هنگامی که نزدیک او رسید، پرسید:

آیا نبأ عظیمی را که در آن اختلاف دارید می­شناسی؟

گفت خیر. علی(علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند نبأ عظیمی که در آن اختلاف دارید منم، و شما بر سر ولایت آن نبأ عظیم می­جنگید، بدین سان که پس از پذیرش ولایت من، از آن روی برتافتید، پس از آن که به شمشیرم از گمراهی رهایی یافتید، به جور و فساد خود هلاک شدید. شما در روز غدیر، حقیقت را فهمیدید، و در روز قیامت

ص: 39


1- . بحارالانوار ج 26، ص 5- القطره ج1، ص 206

نیز بار دیگر می­فهمید آنچه را که در گذشته فهمیده بودید. (1)

همچنین اصبغ بن نباته روایت می­کند که علی(علیه السلام) فرمود:

به خدا سوگند، منم آن خبر بزرگ که درباره­اش اختلاف دارند. اما به زودی [حقیقت] آن را خواهند دانست، آن زمان که در میان جهنم و بهشت می­ایستم و مردمان را از هم جدا می­سازم. آری! به جهنم می گویم: این برای تو و آن برای من. (2)

در روایات بسیاری همچنين نبأ به امام تاویل شده است. (3)

در روایت ذیل آیه قل هو نبؤٌ عظیم. أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُون (بگو او خبری بزرگ است شما از او روی بر می گردانید)(4)

نبأ، بر امامت تعبیر شده است.

به عنوان حسن ختام اين بخش حديثي از امام باقر(علیه السلام) در بصائر الدرجات را مي آوريم.

هو والله امیرالمومنین و قال(علیه السلام) کان(علیه السلام)...

هو والله امیرالمومنین و قال(علیه السلام) کان(علیه السلام) یقول ما لله آیۀ اکبر منی و لا لله من نبأ اعظم منی(5) .

امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: خدا آیه­ای بزرگتر از من و خبری با عظمت­تر از من ندارد.

ص: 40


1- . تفسیر برهان، ج 10، ص 159
2- . همان، ح 11323، بحارالانوار، ج 36، ص 3 ، ح 6
3- . مرآه الانوار ،ص 490
4- . ص/68
5- . مرآه الانوار ،ص 490

نتیجه آن که نبأ عظیم ولایت حضرت امیر(علیه السلام) است.

آیه­ای بزرگتر از حضرت علی(علیه السلام) و خبری عظیم تر از ایشان در خلقت وجود ندارد. در عالم ذر، ولایت همراه با توحید بر خلق عرضه شد و خداوند بر آن پیمان گرفت.

بقيۀ فرازها در شمارۀ آينده به چاپ خواهد رسيد.

نتايج

اين زيارت نامه از طرف امام حكيم صادر و به براهين عقلي و آيات محكم قرآني مستدل شده است. بر زائر فهيم و بادرايت است كه در آيات آن تدبر نمايد و در بندبند فرازهاي آن نيك بنگرد تا به اندازة ظرفيت وجودي خويش از آن بهره گيرد و لطافت ها و نكات عميق و اشارات امام حجت خدا و عمود دين و هادي امت را دريابد و پيام امام را از متن آن استخراج كند.

ذكر اين نكته ضروري است كه امام متناسب با مخاطب خويش سخن مي گويد و از آنجا كه جهان تشيع در آن زمان دستخوش حوادث تلخي بود و مردم آن دوران در تحيّر و سرگرداني به سر مي بردند، امام با ذكر اين زيارت مردم را به صراط مستقيم رهنمون ساختند. پيشوايان دين كه هميشه به تعليم و تربيت مردم و بيان حقايق دين اهتمام داشتند، مباحثي از توحيد و صفات الهي، نبوّت، امامت و رهبري، تاريخ زندگي

ص: 41

ائمه(علیهم السلام) و بيان مظلوميت ها و رنج هاي خويش، افشاي ستم حاكمان جور و بسياري معارف ديگر را در اين زيارت نامه ها بيان كرده اند كه در كنار كتاب خدا و احاديث معتبر، منبع سرشاري از شناخت دين و مقام و منزلت معصومين(علیهم السلام) به شمار مي رود.

بررسي ارتباط زيارت با قرآن زمينة اعتبار بخشي به متن زيارت را فراهم آورده و هم آوايي متن زيارت با قرآن قرينه اي مهم براي افزايش اعتبار آن است. آياتِ زيارت به مسئلة امامت اشاره دارد. تأويل دين قويم، صراط مستقيم و نبأ عظيم به اين مهم اشاره دارد. در اين زيارت، امام هادي(علیه السلام) مقامات و شئونات حضرت امير(علیه السلام) را در قالب سلام هاي دعا بيان فرمودند. با هر فراز زيارت بابي از ابواب الهي گشوده مي گردد و تقرّب و طاعت خداوند از اين طريق مورد رضايت خداوند عالم است.

ص: 42

منابع

1. قرآن كريم ، ترجمة امير توحيدي، تهران، انتشارات حافظ نوين، 1385.

2. اصول كافي، كليني، محمّدبن يعقوب، تهران، دارالكتب الاسلامية.

3. اطيب البيان، طيب، عبدالحسين، پاپ محمّد ي، اصفهان، بي تا.

4. اعتقادات، شيخ صدوق

5. بازشناسي ميراث كهن شيعه، مريم قبادي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1389ش.

6. بحارالانوار، مجلسي، محمّد باقر، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق.

7. البرهان، هاشم بحراني، مترجمان: ناظميان، گنجيان، صادق خورشا، تهران، 1389.

8. بصائر الدرجات، صفار، محمّد بن حسن، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي، 1404 ق.

9. تأويل الايات، حسيني استرآبادي، قم، انتشارات جامعة مدرسين حوزة علميه، 1409 ق.

10. تفسير شريف لاهيجي، محمّد بن علي شريف لاهيجي، (4 جلد)، تهران، دفتر نشر داد، 1373.

11. تفسير عياشي، عياشي سمرقندي، مسعودبن عياش، تهران، المكتب العلمية الاسلامية، 1380 ق.

ص: 43

12. تفسير فرات، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم، تهران، وزارت ارشاد، 1410 ق.

13. تفسير قمي، قمي، علي بن ابراهيم، قم، دارالكتاب، 1367.

14. تفسير و مفسران، محمّدهادي معرفت، قم، مؤسسة فرهنگي التمهيد، 1380 ش.

15. التوحيد، ابن بابويه (شيخ صدوق)، قم، انتشارات جامعة مدرسين، 1422 ق.

16. تهذيب اللغة، محمّد بن احمد الازهري، تحقيق ابراهيم الابياري، القاهره، دارالكتب العربي، 1967م.

17. خطبة غدير، امير توحيدي، تهران، انتشارات زراره، 1384.

18. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، احمد پاكتچي، زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز نشر دائرة المعارف، 1385 ش.

19. روش شناسي تفسير قرآن، بابايي، علي اكبر و ديگران، تهران، سمت، 1381 ش.

20. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني، تهران، مؤسسة طبع و نشر، 1411 ق.

21. علوم قرآني، محمّد باقر حكيم، ترجمة لساني فشاركي، تهران، مؤسسة فرهنگي تبيان، 1378.

22. العين، فراهيدي، خليل بن احمد، قم، هجرت، 1410 ق.

23. القطره، احمد مستنبط، ترجمة رحيميان، (2 جلد)، قم، نشر حاذق، 1428 ق.

ص: 44

24. كافي، كليني، محمّد بن يعقوب، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365.

25. كتاب الغيبة، محمّد بن ابراهيم نعماني، مكتب الصدوق.

26. كتاب سليم، هلالي، سليم بن قيس، قم، الهادي، 1415 ق.

27. كنزالفوائد، كراجكي، محمّد بن علي، قم، دار الذخائر، 1410 ق.

28. لسان العرب، محمّد بن مكرم، ابن منظور، قم، نشر ادب حوزه، 1405 ق.

29. مجمع البحرين، طريحي، فخرالدين، تهران، انتشارات مرتضوي، 1375.

30. مرآة الانوار، عاملي، ابي الحسن، قم، مؤسسه دار المجتبي للمطبوعات، 1428 ق.

31. معاني الاخبار، ابوجعفر محمّد بن علي، ابن بابويه قمي، جامعه مدرسين قم، 1402 ق.

32. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، عبدالباقي، محمّد فؤاد.

33. معجم مقائيس اللغة، احمدبن فارس بن زكريا، تحقيق محمّد عبدالسلام هارون، بي جا، مكتبة الاعلام الاسلامي، 1401 ق.

34. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمّد ، بيروت، دارالعلم.

ص: 45

35. المناقب، ابن مغازلي شافعي، تهران، المكتبة الاسلامية، 1397 ق.

36. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغه ، ميرزا حبيب الله خوئي، تهران، مكتبة الاسلامية.

37. ميثاق آسماني، مرتضي دهقان، تهران، مؤسسة فرهنگي انتشاراتي مكيال.

38. الميزان في تفسير القرآن، محمّد حسين طباطبايي، دارالكتب الاسلامية، 1389 ش.

39. نبأ عظيم، سوري خرم آبادي، محمّد ، بيروت، مؤسسه البلاغ، چاپ اول 1428 ق.

40. نور الثقلين، عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، قم، انتشارات اسماعيليان، 1415 ق.

41. پژوهش ادبي، مقالة بررسي سندي زيارت حضرت امير(علیه السلام) در روز غدير، امير توحيدي، معصومه آعبدالله، ش 19، 1389.

ص: 46

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109