غايت آفرينش با رويكرد قرآن و حديث

مشخصات کتاب

غايت آفرينش با رويكرد قرآن و حديث

معصومه آعبدالله:دانش آموختة رشتة قرآن و حديث دانشگاه آزاد اسلامي - واحد تهران مركزي

تعداد صفحات:19

نوع: مقاله

موضوع: هدف خلقت

موضوع: قرآن - امامت

ص: 1

چكيده

پي بردن به راز خلقت و توجه به مبدأ و معاد (غايت آفرينش) همواره از موضوعات مهمي بوده كه توجه انسان هاي ژرف انديش را به خود معطوف داشته است؛ هر چند احاطة كامل به اين موضوع از قلمرو عقل و گردونة علم و معرفت بشر خارج است اما آموزه هاي وحياني به اين مهم پرداخته، كيفيت و رخداد نهايي آفرينش را به خوبي ترسيم نموده اند. در ديدگاه توحيدي، هدايت و تدبير جهان به دست خالق قادري است كه فعلش حكيمانه و هدفمند است و ما از «او» و به سوي «او» در حركتيم.

كليدواژگان:

غايت آفرينش، عقل، عبادت، قلب، امام

ص: 1

طرح مسئله

اسلام ديني است كه بر پاية خرد و تعقل بنا نهاده شده و قرآن كريم بارها و بارها انسان را به تدبّر و تفكر در عاقبت امور دعوت كرده است. تفكر و تعقّل در مبدأ و غايت آفرينش مورد توجه شريعت قرار گرفته و امام صادق(ع) در روايتي همگان را به اين امر ترغيب نمودند: «رحم الله امرأً عَلِم من اين و في اَين و الي اَين.» خداوند رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده است؟ و در كجاست؟ و به سوي كجا در حركت است؟

عقل پايه اي ترين سرماية معرفتي بشر است كه حتي حجّيت وحي نيز بر آن تكيه دارد. عقل براي پي بردن به غايت آفرينش و در مسير آن حركت كردن لازم است اما كافي نيست. عقل بشر نمي تواند بر مبدأ و معاد احاطه يابد. همين جاست كه نياز به «حجت بيروني» (وحي) روشن مي گردد. پس عقل با حفظ حجيت ذاتيه اش از امامت و هدايت علم واقعي يا وحي بي نياز نيست.

از آنجا كه دامنه و وسعت اين موضوع بسيار گسترده و در مقولة ماوراء الطبيعه و چشم اندازي فراتر از زمان و مكان دارد، سؤالات بسياري مطرح مي شود: غايت چيست؟ مراد از غايت، نهايت است يا غرض و مقصود؟ از منظر آيات قرآن، از كجا آمده ايم و به كجا خواهيم رفت؟ آيا رشتة اتصال مبدأ و معاد همان صراط مستقيم است؟ جايگاه عقل و قلب در ايجاد بصيرت توجه به حيات جاوداني چگونه است؟ غرض و هدف اصلي خلقت چيست؟ نقش غايي امام در نظام آفرينش چگونه است؟

1- بررسي لغوي غايت

معاني كه براي غايت لحاظ شده عبارت اند از: مقصود، منظور، هدف، نقشه، حداكثر، اوج، حد، مدت، طرف، پرچم، بيرق (معلوف / 2/1445) العلة الغائيه: سبب نهائي. للغاية: بسيار، بي نهايت به انتهاي درجه. مُغيّا: موضوعي كه براي انتهاست. اَغيا، تَغَيَّي الغاية: مقصد داشت، هدف داشت.

غاية: غايي و غايات، ج - پايان هر چيزي از زمان و مكان، عَلَم و رايت، پرنده (همان)

ص: 2

غايت در روايت

فانّ الغاية امامكم و انّ وراءكم الساعة تحدوكم. تخفّفوا تلحقوا فانّما ينتظر باوّلكم آخركم. (نهج البلاغه / خطبه 21)

قيامت پيش روى شما و مرگ در پشت سر شما را مى راند(1). سبكبار شويد تا برسيد. همانا آنان كه رفتند در انتظار رسيدن شمايند.

در اين روايت امام به جهان پس از مرگ و عالم قيامت اشاره مي نمايد تا دنيا موجب غفلت نگردد.

واژة خلق

آفريدن و آفريده - صورت دادن (چيزي را) - تشكيل دادن (آذرتاش / 180)

اصل خَلق به معني اندازه گيري و تقدير است و چون آفريدن توأم با اندازه گيري است لذا خلق را آفريده و آفريدن معني مي كنند. راغب مي گويد: اصل خلق به معني اندازه گيري درست مي باشد و در ابداع شيء و ايجاد آن به كار مي رود. طبرسي ذيل آية 29 بقره مي گويد: «اصل الخلق التقدير.» ابن اثير در نهايه همين مطلب را مي گويد. اما خَلَقَ به معني آفريدن مانند:

أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ (اعراف / 54)

به اين معنا بيش از چهل بار در قرآن آمده است:

يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ (آل عمران / 191)

اكثر قريب به اتفاق كاربرد آن در مورد خداوند است. (قرشي / 1352)

هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ … (فاطر / 3)

و در موارد اندكي در مورد غيرخداوند به كار رفته است:

وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي (مائده / 110)

كه آن هم به اذن خداوند است و خداوند خالق كلّ شيء است.

«خلق السموات و الارض بالحقّ» (خداوند آسمان ها و زمين را به حق آفريد).

هم در آفرينش آن، نظام حق و دقيقي است و هم داراي هدف حكيمانه است.

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا (ص / 27)

ص: 3


1- - تحدوكم، از حَدَي الاِبل: يعني با آواز و سرود خواندن، شتر را راندن.

ما آسمان ها و زمين و آن چه را در ميان اين دو است بيهوده نيافريديم اين گمان كافران است.

يكي از معاني خلق «صورت دادن» است. خداوند در اين آيه به آفرينش انسان اشاره مي نمايد و «صوَّركم فاحسن صوركم». به انسان ظاهري آراسته و باطني پيراسته توأم با عقل و خرد عطا نمود. امام صادق(ع) فرمودند: خداي عزوجل ما را آفريد و آفرينش ما را نيكو ساخت و ما را صورتگري كرد و نيكو تصوير نمود و ما را در آسمان و زمينش خزانه دار ساخت و به وسيلة عبادت ما خداي عزوجل عبادت شد و اگر ما نبوديم، خدا پرستيده نمي شد. (كليني / ج 1 / 275 / ح 6)

انسان به عنوان جزئي از مجموعة عالم هستي هماهنگ با هستي در حركت است و به سوي بي نهايت كه وجود حق و قرب به خداست حركت مي كند.

از واژه هاي مترادف با خلقت و آفرينش واژة فطر است به معناي ساخت، به وجود آورد. شكافت، آغاز كرد (فَطَرَ) الشيءَ فَطراً: شكافت آن را - اذا السماء انفَطَرتْ: آن گاه كه آسمان بشكافد و فطرت به معناي سرشت و صفتي كه هر موجودي بر آن فريده شود.

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا (روم / 30)

پيوسته به اين دين توجه كن، در حالي كه مايل به دين حق باشي، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن آفريده است.

و منه كلّ مولودٍ يولد علي الفطرة (حديث)

فِطري: غريزي، ذاتي - فاطر: آفريدگار (معلوف / ج 2 / 1500 و 1501)

وَمَا لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (يس / 22)

چرا كسي را نپرستم كه مرا آفريده است و به سوي او بازگردانده مي شويد؟!!

فرضيه هاي تحقيق عبارت اند از:

1- خالق هستي خداوند متعال و حكيم است.

2- هدايت و تدبير جهان به دست خالق قادري است كه فعلش حكيمانه و هدفمند است.

3- معاد لازمة عدل خداوند است.

ص: 4

دليل عقلي معاد

1- به حكم عقل نيكوكار و بدكردار برابر نيستند و پاداش هر يك را به تناسب عمل ندادن ظلم است. عدل الهي ايجاب مي كند كه حشر و نشر و حساب و ثواب و عقابي باشد.

أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ (ص / 28)

آيا كساني را كه ايمان آورده اند و كارهاي نيك انجام داده اند همچون فسادكنندگان در زمين قرار مي دهيم؟ يا پرهيزكاران را همچون بدكاران قرار مي دهيم؟

2- خداوند متعال حكيم است و كار عبث و بيهوده از او سر نمي زند و انسان را آفريد و در او قوايي آفريد كه او را به كمالات علمي و فضايل اخلاقي و كمال رساند و انبيا را براي تربيت اين فطرت فرستاد تا او را به مبدأ كمال نامتناهي هدايت كنند و اگر زندگي محدود به عمر آدمي در اين جهان بود چنين فطرتي لغو و بعثت انبيا براي هدايت اين فطرت عبث بود.

حكمت خداوند ايجاب مي كند كه زندگي انسان به حيات مادي و حيواني ختم نشود و حيات انسان براي وصول به كمال مقصود از خلقت ادامه پيدا كند.

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ (مؤمنون / 115)

آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ايم و شما به سوي ما بازگردانده نمي شويد؟

3- حكمت خداوند متعال اقتضا مي كند وسيلة رسيدن انسان را به غرض از خلقت و ثمرة وجودش فراهم كند. و آن ميسّر نيست مگر به امر به آن چه موجب سعادت اوست و نهي از آن چه موجب شقاوت اوست و اين دو محقّق نمي شود مگر به بشارت و انذار - بشارت و انذار مستلزم ثواب و عقاب است كه آيات بسياري در قرآن كريم در باب ثواب و عقاب آمده است.

قرآن و علت غايي جهان آفرينش

به دلايل استوار عقلي و براهين غيرقابل ترديد فطري ثابت و روشن است كه خداوند براي بشر تكاليف و قوانيني مقرر بدارد واو را در مسير تكامل و سعادت راهنمايي كند. در مهندسي خلقت، قرآن كريم همان نقشة راه است كه حركت انسان از مبدأ به معاد كه همان صراط مستقيم مي باشد را ترسيم

ص: 5

نموده است و غرض از آفرينش جن و انس را «عبادت» خداوند بيان نموده است:

شاهد مثال قرآني:

1- وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِيَعْبُدُونِ (ذاريات / 56)

در بعضي از تفاسير «ليعبدون» ليعرفون معنا شده است. سؤال اصلي اين است كه اين عبادت و شناخت چگونه تحقق مي يابد؟!

امام حسين(ع) در حديثي چنين فرمود: «خداوند بندگان را نيافريد، مگر براي اين كه او را بشناسند و هنگامي كه او را شناختند او را عبادت كنند و هنگامي كه او را عبادت كردند، به سبب عبادت خدا از عبادت غيرخدا بي نياز شوند.»

آيت الله خويي در البيان سه معنا براي عبادت ذكر كرده اند: 1- اطاعت؛ 2- خضوع؛ 3- پرستش. (خويي / 599)

عبادت مطلوب عبادتي است كه از معرفت و اخلاص كامل سرچشمه گيرد. جوهري در كتاب صحاح خود گفته است: اصل عبوديت به معناي خضوع است. (جوهري / 2 / 503)

عبادت وقتي حقيقتاً عبادت است كه عبدِ عابد در عبادتش خلوص داشته باشد و عبادت وقتي كامل و تمام مي شود كه به غير خدا به كسي مشغول نباشد. (طباطبايي / 1 / 42)

تفسير اثناعشري مي گويد: عبادت يعني بندگي و غايت خضوع. (شاه عبدالعظيمي، 1 / 40)

در روايتي چنين نقل شده است:

غاية العبادة الطاعة. (آمدي / ح 6289)

غايت عبادت، طاعت (خدا)ست.

چنين به نظر مي رسد كه عبادت مقام والايي است كه هر كس شايستگي ورود به آن را ندارد و جامع پرستش و خضوع و اطاعت است و خداوند كريم در قرآن آن را مقابل اطاعت و تسليم در مقابل شيطان به كار برده است:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ (يس / 60-61)

ص: 6

اي فرزندان آدم! آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد؟ بي ترديد او براي شما دشمني آشكار است.

خداوند در اين آية شريفه عهد انسان را به ياد مي آورد كه شيطان را نپرستد و پروردگار متعال را عبادت نمايد؛ اين راه مستقيم است.

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه / 7)

خدايا ما را به راه راست هدايت فرما.

در معاني الاخبار از حضرت صادق(ع) روايت شده است كه هدايت عبارت از طريقي است كه به شناخت خداوند منتهي گردد. (فيض كاشاني / 1 / 100)

مفسران براي صراط مستقيم وجوهي ذكر كرده اند: 1- دين حضرت رسول(ص)؛ 2- كتاب الله؛ 3-طريق بهشت؛ 4- طريق حق؛ 5- صراط آل محمّد(ص)؛ 6- دين اسلام (شاه عبدالعظيمي / 1 / 42)

هدايت از شئون ربوبي است و همان پيمودن طريق تكامل است كه انسان تدريجاً مراحل نقصان را پشت سر مي گذارد و به مراحل بالاتر مي رسد. طريق تكامل نامحدود است و به سوي بي نهايت در حركت است. (مكارم شيرازي / 1 / 50)

پس غرض از تشريع عبادت، توجه دادن انسان به موقف خاص و ممتازي است كه در عالم هستي دارد و آن شناخت مبدأ و آفريدگار جهان به كمال مطلق است و سپس حركت و سير روحي به سوي او و منوّر شدن به نور حق است. افراد بشر با توجه به عمر كوتاه خود فرصت زيادي براي آزمون و خطا ندارند، از اين رو بايد بهترين و كوتاه ترين راه را براي رسيدن به رستگاري برگزينند.

امام صادق(ع) در تفسير اين آية شريفه (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) فرمود:

الطريق و معرفة الامام.

منظور راه و شناخت امام است. (حويزي / 1 / 20 و 21)

و در حديثي ديگر از امام مي خوانيم كه فرمود: «صراط مستقيم اميرمؤمنان علي(ع) است.» (همان)

و اين راه با پيروي از حضرت امير(ع) به مقصد مي رسد. از ديدگاه قرآن و روايات غايت (غرض) آفرينش عبادت خداي تعالي است و طريق آن معرفت امام و پيروي از امام كه همان صراط مستقيم است

ص: 7

مي باشد؛ چنان چه حضرت رسول(ص) خاتم الانبياء در خطبة غدير(1) مردم را به صراط مستقيم دعوت نمودند:

يا معاشر الناس! انا صراط الله المستقيم الذي امركم باتّباعه ثمّ عليٌّ من بعدي ثم ولدي من صلبه ائمةٌ يهدون بالحق و به يعدلون. (خطبه غديريه / ص 54)

اى مردم! من راه مستقيم خداوندم كه شما را به پيروى از آن امر نموده است و بعد از من، على(ع) و سپس فرزندانم از نسل او، پيشوايانى هستند كه به حق هدايت مى كنند و به سبب آن (حق) به عدالت رفتار مى كنند.

سؤالي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه چگونه مي توان به اين درايت رسيد كه در جهت مقصود و هدف اصلي خلقت گام برداشت؟ هر لحظه در صراط مستقيم بود و به اين باور رسيد كه «و الاخرة خيرٌ و ابقي» (شوري / 36) چگونه مي توان از مظاهر فريبندة اين دنيا نجات يافت و هماهنگ با آهنگ هستي در مسير عبوديت حق حركت كرد؟ جايگاه فهم و بصيرت اين مهم كجاست؟

امام صادق(ع) فرمود: «ستون انسان، عقل اوست و زيركي و فهم و حفظ و علم، همه از عقل است. (انسان) با عقل كمال مي يابد و عقل، راهنماي او و بيناكنندة او و كليد كار اوست. پس وقتي كه تأييد عقل او با نور انجام شد، عالِم، حافظ، ذاكر، زيرك و صاحب فهم مي شود و بدين وسيله چگونگي و چرايي و كجايي را مي فهمد، كسي را كه خيرخواه است و كسي را كه فريبندة اوست، مي شناسد. وقتي اين را شناخت، راه خود و آن چه را برايش پيوستن و بريدن (سزاوار وصل و فصل) است، مي شناسد و در اعتقاد به وحدانيت خدا و اقرار به طاعت او اخلاص مي ورزد. وقتي چنين كند، آن چه را از دست رفته، جبران مي كند و بر آن چه فرا خواهد رسيد وارد مي شود. مي فهمد كه در چه وضعيتي است و براي چه اينجاست و از كجا (نعمت ها و خيرات) به او مي رسد و چه وضعيتي پيدا مي كند. (فهم) اين همه، از تأييد (شدن) عقل است.» (كليني / ج 1 / 25)

در فرهنگ آيات و روايات روح و قلب يك حقيقت اند و خداوند، عقل را همچون چراغي در ميانة

ص: 8


1- - حديث متواتر با سندهاي فراوان كه مرحوم علامه اميني صاحب الغدير از طرق مختلف آن را به اثبات رسانده است. كتاب خطبه غديريه دكتر امير توحيدي به ذكر 110 سند آن به نقل از الغدير اشاره نموده است.

خانة قلب مي فروزد. (ابن بابويه / 1/ 98) و آن را «ضوء روح» قرار مي دهد. (حراني/ 395)

اگر كسي به عواملي مجال تسلط بر قلب خويش دهد، آن عوامل باعث حجاب عقل و مانع از روشنگري آن مي شوند. جايگاه عقل، قلب است؛ پس مي توانيم حجاب هاي عقل را حجاب هاي قلب نيز بدانيم. (رجوع شود به مقالة«آسيب شناسي عقل») محجوب بودن قلب مي تواند تا جايي پيش رود كه منجر به مرگ آن شود؛ يعني نعمت فهم و درك و عقل، از آن سلب گردد.

امام باقر(ع) ذيل آية « لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِهَا» (اعراف / 179) (دل هايي دارند كه با آن درنمي يابند) مي فرمايد:

اي طبع الله عليها فلا تعقِلُ. (قمى / ج 1/249)

يعني خداوند بر آن دل ها مهر زده است از اين رو نمي فهمند.

شاهد مثالي قرآني 2:

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره / 156) (ما از خداييم و به سوى [پاداش] او باز مى گرديم.)

اين آية كريمه از كليدي ترين آيات الهي است كه مبدأ و معاد را صراحتاً بيان مي دارد.

شاهد مثالي قرآني 3:

إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ (بروج / 13) (به راستى اوست كه آفرينش را آغاز مى كند و باز مى گرداند.)

«إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ» بي گمان اوست كه خلق را در دنيا اول بار ايجاد مي كند. « وَيُعِيدُ» و بعد در روز قيامت اعاده مي كند و ايشان را براي حساب و پاداش زنده مي نمايد. و مهلت دادن به گناهكاران از روي اهمال كاري نيست. (طبرسي / 26 / 425)

منظور از واژة ابداء همان واژة بدء است كه به معناي افتتاح و آغازكردن چيزي است. (طباطبايي / 20 / 419)

شاهد مثالي قرآني 4:

و اَنَّ اِلى ربّك المنتهي (نجم / 42) (به درستى كه آخرين منزل هستى، درگاه پروردگار توست.)

كلمة منتهي مصدر ميمي و به معني انتهاست و در اين آيه مطلق آورده شده در نتيجه مي رساند كه مطلق انتها به سوي پروردگار توست. (طباطبايي / 19 / 77)

ص: 9

يگانه كسي كه به طور اطلاق منتهاي تمامي موجودات عالم است تنها و تنها خداي سبحان است. وجوهي براي آن ذكر كرده اند:

1- رجوع خلق به خداي سبحان است در روز قيامت؛

2- معنايش اين است كه آخر امر به ثواب و عقاب پروردگار منتهي مي شود؛

3- منتهاي مردم به سوي حساب پروردگار توست؛

4- افكار بشر همه جا جولان مي كند و مي كند تا به خداي سبحان منتهي مي شود آنجا ديگر از جولان بازمي ماند. (روح المعاني / 27 / 68)

نظر صاحب الميزان چنين است كه در تمامي اين وجوه اطلاق آيه به نحوي تقييد كرده با اين كه تقييد، دليل مقيد مي خواهد. (طباطبايي / 19 / 77)

از ديدگاه قرآن كريم غايت آفرينش به معناي «پايان خلقت» به «خدا» منتهي مي گردد. همة خلق براي يگانگي و ربوبيت او خاضع اند و هم براي ازليت ديرين او و به پايانيِ ابديتش سر فرود آورده اند… شايد كه آنها تعقل كنند. (كليني / 220)

شاهد مثالي قرآني 5:

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لأولِي الألْبَابِ (آل عمران / 190)

ذكر چند نكته در مورد اين آيه ضروري به نظر مي رسد:

1- اين آيه اي است كه حضرت رسول(ص) موقع برخاستن از خواب در شب به آسمان نگريسته و آن را تا آخر آيه تلاوت مي فرمود. (شاه عبدالعظيمي / 2 / 326)

حضرت رسول(ص) فرمودند: واي بر كسي كه اين آيه را بخواند و در آن تفكر ننمايد. (طبرسي / 1 / 554)

2- آفرينش آسمان ها و زمين و آمدوشد شب و روز براي خردمندان نشانه هايي است. منظور از اولوا الالباب چه كساني هستند؟ در روايت داريم كه اولوا الالباب شيعيان ما هستند. (ر.ك به كليني / 1 /

ص: 10

308)

3- اهميت ذكر و كساني كه خدا را در هر حالتي ياد مي كنند. غفلت، مايه مرگ قلب است. در مقابل غفلت، ذكر است. حضرت امير(ع) فرمود:

الذكر نور العقل و حياة النفوس و جِلاءُ الصدور. (غرر الحكم / ح 3634)

ذكر در معناي فعلي، يادكردن و در معناي اسمي، ياد است يادكردن، اساساً امري قلبي است و ذكر زباني اگر برخاسته از قلب نباشد تنها لقلقة زبان است.

بهترين ياد، ياد خداوندِ عقل آفرين است كه به قلب حيات مي بخشد.

من ذكر الله سبحانه، احيا الله قلبه و نوّر عقله و لبّه. (غرر الحكم / 3645)

كسى كه خداوند را -- كه منزه است -- ياد كند، خداوند قلبش را زنده و عقل و خردش را روشن گرداند.

همة اعمال عبادي باعث تقويت ذكر در قلب انسان مي گردد.

4- از جمله تفكرات ممدوح، تفكر در امر الهي است و «امر» مي تواند شامل امر تكويني و تشريعي باشد. تفكر در امر تكويني خداوند عبارت است از انديشيدن دربارة مظاهر قدرت الهي و عجايب صنع و بدايع خلق او كه منتهي به معرفت و خشيت بيشتر نسبت به ذات مقدس پروردگار مي گردد. و اين همان تفكر صاحبان عقل (اولوا الالباب) است كه وقتي در خلقت آسمان ها و زمين مي انديشند خدا را مورد خطاب قرار داده و اعتراف مي كنند كه اي خدا! اين همه را به بيهودگي نيافريده اي:

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (آل عمران / 191)

كساني كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو ياد مي كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مي انديشند [و مي گويند:] پروردگارا! اين [جهان] را بيهوده نيافريده اي. منزّهي تو، پس ما را از عذاب آتش نگاه دار.

صدوق در امالي روايتي از امام باقر(ع) نقل نموده كه امام فرمود: هميشه مؤمن در رحمت است مادامي كه در ياد خدا باشد؛ ايستاده يا نشسته يا خوابيده. بعد اين آيه را تلاوت فرمود.

تبصره: در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه در روايات «تفكر في امر الله» ممدوح و«تفكر في الله»

ص: 11

يعني انديشيدن در ذات خدا نهي شده است و البته قبح اين تفكر را عقل، مستقلاً مي يابد. (بني هاشمي / 2/234) فرد عاقل خود را از هر گونه كشف عقلي نسبت به ذات خداوند متعال عاجز مي يابد و لذا به نور عقل مي يابد كه هر گونه تفكر در ذات خداي متعال ممنوع است؛ زيرا منجر به نوعي تشبيه او به مخلوقات مي شود. امام صادق(ع) فرمود:

ايّاكم و التفكر في الله فان التفكر في الله لا يزيد الّا تيها لانّ الله عزّ و جلّ لا تدركه الابصار و لا يوصف بمقدارٍ. (توحيد صدوق / 457)

برحذر باشيد از تفكر در خدا كه تفكر در خدا جز بر گمراهى نمى افزايد؛ زيرا ديدگان خداوند عزّ و جلّ را درنيابند و او به مقدار وصف نمى گردد.

نقش غايي امام در نظام آفرينش

امام در لغت به معناي پيشوا و پيش رو و مقتداست. ابن فارس (م. 395) مي نويسد: «الامام كلّ من اقتدي به و قدّم في الامور.» (ابن فارس / 33) امام كسي است كه به او اقتدا و در امور، مقدم داشته شود. ابن منظور (م. 711) ضمن بيان همين معني مي افزايد: امام هر فردي است كه بدو اقتدا كنند، اعم از اين كه به راه هدايت باشد يا ضلالت. (ابن منظور / ذيل لغت اُمّ) امام در قرآن كاربردهاي گوناگوني دارد و به دو گونه بشري و غيربشري تقسيم مي شود. لوح محفوظ (يس / 12)، راه آشكار (حجر / 79) و كتاب آسماني (هود / 17) از معاني غيربشري اين واژه اند.

به طور كلي امام به كسي اطلاق مي شود كه رهبري امت اسلامي را درجايگاه جانشين پيامبر(ص) بر عهده دارد.

«الامام هو الذي له الرئاسة العامة في امور الدين و الدنيا نيابة عن النبي.» (شيخ مفيد / 53)

امام كسي است كه رهبري عمومي مردم در امور دين ود نيا را به نيابت از پيامبر(ص) در اختيار دارد.

امامت در فرهنگ تشيع با توحيد ارتباط تنگاتنگي دارد، آن گونه كه اعتقاد به توحيد بدون پذيرش امامت سود نمي بخشد. (اشاره به حديث سلسلة الذهب از امام رضا(ع) كلمة لا اله الا الله حصني… (ر.ك: التوحيد - صدوق 25/ح23)

ص: 12

از سوي ديگر امام(1) پيشوايي است كه خداي متعال براي وصايت رسول خاتم(ص) برگزيده است و از اين رو امامت در راستاي رسالت و ادامة راه نبوت است به همان قوّت و صلابت موضوع نبوّت مطرح است. اين پيغامي آسماني است كه به مردم ابلاغ شده است. (دهقان / 14)

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ… (مائده / 67)

در عيون اخبار الرضا آمده است: «للامام علاماتٌ يكون اعلم الناس و اعبد النّاس.»

نكتة قابل توجه «اعبد الناس» است. «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» خدا انسان را آفريد براي عبادت و امام «اعبد الناس» است اوج قلة بندگي در وجود امام تجلي يافته است.

امام انسان كاملي است كه صفات كمال خداوند در عالي ترين درجة ممكن در او تجلي و تبلور يافته است. او خليفة خدا در زمين و در ميان انسان هاست. غايت - در كارهاي اختياري - مرتبه اي از كمال وجودي است كه فعل به انگيزة آن از فاعل صادر مي شود و به آن غرض و هدف نيز گويند.

از قرآن كريم نيز به دست مي آيد كه هدف از خلقت عالم، انسان كامل بوده است. انسان كامل امام و پيشواي بشريت در حركت به سوي كمال مطلوب است و مقصود نهايي از آفرينش جهان، انساني است كه هر زمان از عالي ترين مرتبة معنويت و كمال وجودي ممكن براي غيرخداوند برخوردار است. چنين انساني خليفة خدا در زمين است. در روايات اسلامي نيز بر اين مطلب تأكيد شده است كه امام، حجت خداوند در زمين است و اگر لحظه اي در زمين وجود نداشته باشد زمين اهلش را فرو خواهد برد. اين بدان معناست كه وجود امام كه مصداق عالي انسان كامل است فلسفه و غايت خلقت زمين است و وجود معلول بدون علت غايي آن محال است. مؤيد اين مطلب اين فرمايش حضرت است كه «اگر زمين يك چشم به هم زدن از حجت خالي شود، اهلش را فرو مي برد». (مجلسي / 23 / 29 / ح 43)

علت غايي همان غايت است كه در پيدايش يك پديده تأثيرگذار است. البته وجود غايت، پس از وجود پديده تحقق مي يابد. غايت كمالي وجودي است كه پديده براي دستيابي به آن تحقق مي يابد. علت

ص: 13


1- - منظور از امام در اين مقاله ائمة اثني عشر(ع) كه ائمة هدايت و معصوم هستند و به فرمايش حضرت رسول(ص) در خطبة غدير و حديث ثقلين بايد به آنها اقتدا نماييم مي باشد.

فاعلي نيز در پديدآوردن آن پديده غايت را در نظر دارد و از اين نظر غايت فعل را غرض فعل مي نامد.

غرض غايت فعل فاعلي است كه داراي اختيار است؛ بنابراين غرض، اخص از غايت است. (طوسي / 3/138 و 149) و انسان كامل، علت غايي جهان است. آيات قرآن بيانگر اين است كه خداوند، زمين و آسمان را براي انسان آفريده است. ما پديده هاي زميني را زينت بخش زمين قرار داديم، تا انسان ها را بيازماييم كه كدام يك در عمل نيكوتر است. در روايت آمده است: يكي از اصحاب از پيامبر(ص) سؤال نمود و ايشان پاسخ فرمود:

ليبلوكم ايكم احسن عقلاً و اورع عن محارم الله و اسرعكم في طاعة الله. (سيوطي / 5/217)

امام كه درجات وجودي و معنوي بر ديگران برتري دارد در عبادت خداوند نيز برتر از آنان است؛ بدين جهت عبادت او غايت آفرينش جن و انس است «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون». چنان چه صدرالمتألهين مي گويد: «وجود ائمه(ع) غايت وجود جن و انس است و آنان عبادت كنندگان خدا و عارفان بالله مي باشند كه معرفتشان بر پاية بصيرت و كشف استوار است.» (مازندراني / 2/476)

از ديدگاه صدرالمتألهين، در مسير تكامل موجودات كه براساس عليت غايي تحقق مي يابد، هر موجود كه مقام وجودي بالاتري دارد غايت وجود پايين تر از خود مي باشد؛ بدين ترتيب زمين را براي گياه آفريد و گياه را براي حيوان و حيوان را براي انسان از آنجا كه ميان افراد انسان نيز مراتب كمال و نقص وجود دارد، كامل ترين انسان را غايت وجودديگر افراد انسان قرار داد. بنابراين زمين و آن چه در آن است به سبب امام آفريده شده است و هر چيز براي چيز ديگري آفريده شده باشد هر گاه موجود ديگر (غايت) وجود نداشته باشد شيء اول هم وجود نخواهد داشت. پس اگر امام كه غايت آفرينش زمين و موجودات زميني است وجود نداشته باشد زمين و موجودات زميني وجود نخواهد داشت. (صدرالمتألهين، ج 2/487-488) در اهميت امامت و امام اين بيان مولاي متقين بسيار رسا و مبيّن است. حضرت در نهج البلاغه چنين مي فرمايد:

و انّما الائمة قوّام الله على خلقه و عرفاؤه على عباده، لا يدخل الجنّة الّا من عرفهم و

ص: 14

عرفوه، و لا يدخل النّار الّا من انكرهم و انكروه. (نهج البلاغه / خطبه 152)

همانا امامان دين، از طرف خدا، تدبيركنندگان امور مردم و كارگزاران آگاه بندگان اند، كسي به بهشت نمي رود جز آنكه آنان را شناخته و آنان او را بشناسند و كسي در جهنم سرنگون نگردد جز آنكه منكر آنان باشد و امامان دين هم وي را نپذيرند. (دشتي / 281)

در احاديث وجود پيامبر(ص) غايت آفرينش محسوب شده است. حديث قدسي «لو لاك ما خلقت الافلاك» بيانگر اين مطلب است. (مجلسي / 15/28)

در روايتي آمده است كه خدا خطاب به حضرت آدم(ع) فرمود: محمّد(ص) محبوب ترين خلق نزد من است. اگر مرا به حق او بخواني تو راه مي آمرزم و اگر محمّد(ص) نبود تو را نمي آفريدم. (صافي / 2/30)

تقوا و آينده نگري

حضرت علي(ع) يكي از صفات متقين را چنين بيان مي دارد: عقل متقي، فراتر از عقل هاي مردمان اهل دنيا مي شود. بالاترين سرمايه خويش يعني قلب سليم خود را كه منوّر به نور عقل است، به آخرت پيوند مي زند و قلبي آخرت بين مي يابد. (بني هاشمي / 3 / 101)

معمار و خالق هستي، حكيم مدبّري است كه آفرينش را در كمال عظمت و شكوه و نظم طراحي نموده است و سراي آخرت نزد پروردگار از آنِ پرهيزكاران است:

وَالآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ (زخرف / 35)

خداوند در قرآن كريم عاقبتِ نيك امر را از آنِ متقين مي داند (و العاقبة للمتقين) فرد متقي همواره در مسير رضايت خداوند گام برمي دارد. مورد خطاب خداوند تبارك و تعالي قرار مي گيرد:

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي

* وَادْخُلِي جَنَّتِي (فجر / 27-30)

اي نفس آرام يافته! به سوي پروردگارت خشنود و پسنديده بازگرد. سپس در ميان بندگانم درآي و به بهشتم داخل شو.

كه بسياري از مفسران مصداق اتمّ آن را حضرت اباعبدالله الحسين(ع) دانسته اند. (قمي، 2 / 422)

ص: 15

مهندسي خلقت در نهايت زيبايي است و غايت آن از همه زيباتر و آيات بهشت گواه اين مطلب است.

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ * فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (دخان / 51-52)

متقين در جايگاهي امن هستند در باغ ها و چشمه سارها.

از آنجا كه نگارنده در اين مقاله نهايت و غايت هستي و هدف آفرينش را مورد توجه قرار داده است، به وقايع و علايم عصر ظهور - حكومت حضرت مهدي(ع) و نقش آن در تكامل بشريت - پايان جهان و مراحل حشر و نشر تا وصول به بهشت حقيقي نپرداخته است. اميد است مقالات ديگري تحت عناوين نقش حكومت حضرت مهدي(ع) در تكامل بشريت - پايانِ زمين از منظر قرآن و حديث - توصيف جايگاه متقين و بهشت جاودان با رويكرد قرآن و حديث به رشتة تحرير درآيد.

نتايج

1- خلقت جهان فعل خداوند حكيم است و فعل حكيم داراي هدفي عقلايي است.

2- جهان داراي مقصدي است.

3- مجموعه خلقت به سوي هدفي متعالي در حركت است. (و اليه المصير)

4- آفرينش انسان باطل و بيهوده نمي باشد.

5- خداوند متعال خالق همه چيز است و هستي از او و به سوي او در حركت است.

6- اتصال مبدأ و معاد راهي است كه از آن به صراط مستقيم تعبير شده است.

7- ابزار رسيدن به مقصد را خداوند در اختيار انسان قرار داده است.

8- هدايت از شئون ربوبي است.

9- خداوند متعال در قرآن كريم هدف از خلقت جن و انس را عبادت عنوان فرموده است.

10- عبادت گسترة وسيعي دارد و ذومراتب است. از جمله معاني عبادت، اطاعت، خضوع و پرستش خداوند متعال است.

11- يكي از معاني مهم عبادت، شناخت و معرفت نسبت به پيامبر(ص) و امام(ع) است و ايشان مقتدا و امامِ راه هستند.

ص: 16

12- تفكر در ذات خداوند ممتنع و محال است. در آموزه هاي ديني به تفكر در آيات الهي توصيه شده است.

13- اهل تقوا آينده نگر هستند و بصيرتي دارند كه با آن حركت را كه حيات جاودانه است بر دنياي فاني ترجيح مي دهند و بر مبناي اين فهم و درايت در جهت مقصود نهايي خلقت گام برمي دارند.

14- عقل (قلب بصير) جايگاه اين فهم و درايت است.

15- علت غايي آفرينش «انسان كامل» است و امام انسانِ كاملي است كه به اوج قلة بندگي رسيده است.

16- عقل با حفظ حجّيت ذاتيه اش از رهبري و زعامت «وحي» بي نياز نيست.

17- تمسّك به قرآن و عترت، به استناد حديث ثقلين، موجب رستگاري انسان است.

18- آخرت از آنِ متقين است و غايت آفرينش براي متقين در اوج زيبايي و شكوه، تجلّي بهشت جاودان است.

19- احاطه ما به نهايت امر از حيطة عقل خارج است و تصوّر ما بر مبناي معارف وحياني شكل مي گيرد.

20- خطبه غدير راه و مقصد را به وضوح تبيين مي نمايد.

ص: 17

منابع

1. قرآن كريم، ترجمة دكتر توحيدي، انتشارات حافظ نوين

2. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتي، 40 ق.، بوشهر، مؤسسه انتشاراتي موعود اسلام، 1379

3. اصول كافي، كليني، محمّد بن يعقوب، ترجمه و شرح مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت(ع)

4. بحارالانوار، مجلسي، محمّد باقر، تهران، المكتبة الاسلامية

5. البيان، خويي، ابوالقاسم، ترجمة نجمي و هريسي، سازمان چاپ و انتشارات، 1382

6. تاج اللغة و صحاح العربية، جوهري، اسماعيل بن حمّاد، بيروت، دارالعلم الملايين، 1404 ق.

7. تحف العقول عن آل رسول، حرّاني، حسين بن شعبه، ترجمة كمره اي، كتابچي، 1303

8. تفسير اثناعشري، حسيني شاه عبدالعظيمي، تهران، انتشارات ميقات، 1363 ش.

9. تفسير البرهان، بحراني، هاشم، مترجمان: ناظميان، گنجيان، خورشا، كتاب صبح

10. تفسير صافي، فيض كاشاني، محمّد محسن، ترجمة بخشايشي، قم، نويد اسلام

11. تفسير قمي، قمي، علي بن ابراهيم، مؤسسه دارالكتب للطباعة و النشر

12. تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ناصر، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 24

13. تفسير نورالثقلين، عروسي حويزي، عبدعلي بن جمعه، قم، انتشارات دارالتفسير

14. التوحيد، ابن بابويه (شيخ صدوق)، ترجمه محمّد علي سلطاني، انتشارات ارمغان طوبي، 1387

15. خطبه غديريه، توحيدي، امير، تهران، انتشارات زراره، 1420 ق.

16. الدرالمنثور، سيوطي، جلال الدين، بيروت، دار احياء التراث العربي

17. روضه كافي، كليني، محمّد بن يعقوب، ترجمه حميدرضا آژير، انتشارات سرور، 1381

18. شرح ارشادات، طوسي، نصيرالدين، دفتر نشر كتاب، 1403 ق.

19. شرح اصول كافي، مازندراني، صالح، بيروت، دار احياء التراث العربي

20. شرح اصول كافي، ملاصدرا، محمّد بن ابراهيم، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي

21. علل الشرايع، ابن بابويه (شيخ صدوق)، ترجمة ذهني تهراني، انتشارات مؤمنين

ص: 18

22. عيون اخبار الرضا، ابن بابويه (شيخ صدوق)، ترجمه علي اكبر غفاري و مستفيد، دارالكتب الاسلاميه

23. غرر الحكم و درر الكلم، آمدي، عبدالواحد، ترجمة محمّد علي انصاري، قم، مؤسسه انتشاراتي امام عصر(عج)

24. فرهنگ معاصر عربي - فارسي، آذرتاش، آذرنوش، تهران، نشر ني، 1379 ش.

25. قاموس قرآن، قرشي، علي اكبر، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1352

26. قواعد المرام، بحراني، ابن ميثم، قم، كاسبه المرعشي

27. كتاب عقل، بني هاشمي، محمّد، انتشارات نبأ، 1385

28. لسان العرب، ابن منظور، محمّد بن مكرم، بيروت، دار صادر، 1410 ق.

29. مجمع البيان، طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن

30. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، عبدالباقي، محمّد فؤاد، قاهره، دارالكتب المصريه، 1364

31. معجم مقائيس اللغة، ابن فارس، احمد، قاهره، دار احياء الكتب العربيه، 1266 ق.

32. المفردات في غريب الفاظ القرآن، راغب اصفهاني، حسين بن محمّدبن المفضّل، دمشق، دارالقلم، 1412ق.

33. المنجد، معلوف، لويس، ترجمه احمد سيّاح، تهران، انتشارات اسلام

34. منهاج، مجله علمي دانشگاهي، ش 5، معصومه آعبدالله، پاييز و زمستان 1388 (بخش مقالات)

35. ميثاق آسماني، دهقان، مرتضي، انتشارات مكيال، 1388

36. الميزان في تفسير القرآن، طباطبايي، محمّد حسين

37. النكت الاعتقاديه، شيخ مفيد، محمّد بن محمّد عكبري، قم، مجمع العالمي لاهل البيت

38. النهايه، ابن اثير

39. «امامت و مهدويت»، صافي گلپايگاني، لطف الله، قم، حضرت معصومه، 1380

40. انتظار موعود، ش 31، علي رباني گلپايگاني (مقاله علمي)

ص: 19

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109